سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا یا سروش پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
اگركسی دنبال كار و معاملهاي برود و سودي نبرد ميگويند فلاني حلاج گرگ بوده! حلاج یعنی پنبه زن، یعنی شخصی که با کمان مخصوصی پنبه ها را می زند و آن ها را برای پرکردن بالش و تشک و لحاف آماده می کند.
در زما نهای قدیم، مرد حلاجی بود که با كمان حلاجيش پنبه ميزد و از این راه مخارج زندگیش را تأمین می کرد. او برای کار به روستاهای اطراف روستای خودشان هم می رفت و برای مردم آن روستاها هم،حلاجی می کرد.
در یک روز سرد و برفی زمستان حلاج مجبور شد برای کار به روستای دیگری که در یک فرسخی روستای خودشان قرار داشت برود. او صبح خیلی زود به راه افتاد. وسط راه دوتا گرگ گرسنه به او حمله کردند. مرد حلاج چندبار کمان حلاجیش را دور خودش چرخاند و گرگ ها را کمی دور کرد؛اما گرگ ها از او و کمانش نمی ترسیدند و دوباره حمله می کردند.
مرد حلاج فکری به نظرش رسید. روی دوپا نشست و با چك (دسته) كمان كه روي زه كمان ميزنند و صداي «په په په» ميدهد شروع كرد به كمانه زدن. گرگها از صداي كمان ترسيدند و كمي عقب رفتند و ايستادند. تا مرد حلاج کمان را می زد، گرگ ها می ترسیدند و جلو نمی آمدند اما به محض این که صدای کمان قطع می شد، حمله می کردند. مرد بیچاره از ترس جانش از صبح تا عصر به کارش ادامه داد. سرانجام مرد اسب سواری پیدا شد و گرگ ها را فراری داد و حلاج نجات پیدا کرد و خسته و گرسنه و دست خالی به خانه بازگشت. زنش از او پرسید:« چرا امروز چیزی به خانه نیاوردی؟» مرد بیچاره جواب داد:«آخر امروز حلاجِ گرگ بودم!»
از آن زمان تاکنون این مثل را وقتی به کار می برند که کسی کار بکند اما سود و دستمزدی عایدش نشود. یعنی می گویند: حلاج ِ گرگ بوده است.مثل آن مرد که از صبح تا عصر فقط برای ترساندن گرگ ها کمانه زد و نتوانست به دنبال کار و کسب معمول خودش برود.
نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
توجه :
برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :
مقدمه:انسان ها با اولین فردی که در زندگی آشنا می شوند و از خصوصیات و علایق و تضادهای احساسی آن ها مطلع می شوند خودشان اند. به گونه ایی که راه موفقیت در زندگی در گام نخست شناخت ذات حقیقی خود انسان است.
تنه انشا:انسان ها در گام نخست از زندگی باید خود را بشناسند و از روحیات و علایق خود آگاهی لازم را داشته باشند تا بتوانند به نحو احسنت با خود ارتباط برقرار کنند و بتوانند خود حقیقی خود را در وجود ذاتی خود پیدا کنند. باید به این نتیجه برسد که در آینده از خود چه انتظاری دارد و یا چه در ذهن خود علاقمند است که به چه هدفی دست یابد و یا از چه چیزهایی در زندگی خوشش می آید و یا در مقابل آن از چه چیزهایی بدش می آید. در صورتی که به جواب همه ی این سوال ها دست یافت می توان گفت که انسان توانسته است با خود ارتباط برقرار کنند. در زندگی روزرمره انسان های زیادی هستند که برخلاف عقاید و علاقه مندی های خود تصمیم گیری می کنند و دست به عمل کارهایی می زنند که با روحیات باطنی آن ها مقایرت دارد در آن صورت می گویند که انسان توانسته است که با خود ارتباط برقرار کند و این امر موجب اختلال در زندگی او می شود و موجب می شود که از زندگی اجباری و یا یکنواخت خود دست بکشد و به زودی از ادامه ی آن سیر شود به کارهای دست بزنند که قابل جبران نیستند. انسان آگاه و باهوش در ابتدا برای خود فهرستی از علاقمندی ها و تنفرها خودرا می نویسد و از احساس وجودی خود مطمئن می شود و در گام بعدی دست به عمل می شود و سرنوشت و آینده خود را می سازد. بعضی از انسان ها برای با خود ارتباط برقرار کردن در مقابل آینه می ایستند و از آینه با خود حرف می زنند و یا گاهی در خیابان در حالی که راه می روند با صدای بلند فکر می کنند. روش های برقراری ارتباط با خود متنوع است و هرکسی یک روش را برمی گزیند. حتی بعضی از افراد بدون حرف تنها در دل خود با خودشان مشاجره می کنند و این ها اصلا به مفهوم دیوانگی نیست بلکه نشان دهنده ی ذهنی باز و فکری روشن است که انسان قدرت تفکر دارد و با مشاجره با خود و عقل و احساسات خود راه درست و گزینه بهتر را انتخاب کند.
نتیجه گیری:انسان در روزمره با افراد و اشخاص زیادی در ارتباط است که این موضوع نشان دهنده ی سالم بودن ذهن و فکر انسان است اما در ابتدا انسان برای بهتر برقراری ارتباط با دیگران باید نحوه ی ارتباط با خود را یادبگیرد که این موضوع به صورت ذاتی و کاملا شخصی می باشد. روش برقرای ارتباط برای هر شخص با هر روحیاتی متفاوت است که انسان با در نظر گرفتن آن می تواند به راه درست دست یابد
توجه :
حتما نظرات خود را بنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
همیشه انسان های موفق کسانی بوده اند که زودتر از همه از خواب بیدار شده اند و روز خود را زودتر از دیگران شروع کرده اند. زیرا فرصت بیشتری برای انجام امور وکارهای خود دارند و نسبت به دیگر اتفاق ها و رخدادهای روزمره مطلع تر خواهند بود و زمان بیشتری نسبت به دیگران در اختیار دارند اما انسان هایی که از خواب خود دیرتر بیدار می شود و به دنبال آن دیرتر به سراغ کارهای خود می رود علاوه بر نرسیدن به همه ی کارهای خود و تاخیر و عقب ماندگی در کارها، خستگی بیشتری را متحمل می شوند به علت آن که استرس و نگرانی بیشتری دارند با تمرکز و دقت بالا نمی توانند به کارهای خود رسیدگی کنند و به همین علت است که از زمان های قدیم تا به اکنون گوش به گوش و دهان به دهان این مثل نقل شده است تا الگوی خوبی برای همگی باشد . از همان کودکی انسان ها این مثل گوهربار را سرمشق زندگی خود قرار دهند و با سحرخیزی کامروا و پیروز در زندگی دنیوی و اخروی خود باشند زیرا چنین انسانی در زندگی خود آرامش بیشتری و استرس و نگرانی کمتری دارد و موفق تر و پرافتخارتر برای خانواده و جامعه ی خود می باشد و همچنین چنین انسانی در رحمت خداوند به رویش باز می شود و با خواندن نماز پنج گانه ی خود و اصول اسلامی در زندگی اخروی خود نیز پربارتر و سربلندتر خواهد بود.
این نکته در این درس نیز هدف آگاهی ما و موفقیت ما را به دنبال دارد و ما نیز باید آن را سرمشق زندگی خود و نسل های بعد از خود قرار دهیم تا روزی ما نیز کامروا و پیروز و موفق باشیم.
مقدمه: این ضرب المثل اگر چه قدیمی است اما ضرب المثلی است که از حال و روز این روزهای ماانسان ها سخن می گوید و به صورت علمی نیز می توان ان را بررسی کرد.
متن انشا: اگر بخواهیم در این موضوع تحقیقاتی انجام بدهیم به نتایج بسیار علمی و واقعی و جالبی خواهیم رسید در ابتدا لازم است در این باره بگوییم که انسان هر چقدر سحرخیز باشد به نفع خودش هست چرا که وقتی سحر خیزی را عادت کار خود قرار بدهد سود ان را خواهد دید انسان خواهد فهمید که هرروز وقتی سحرخیز باند میشود سرحال و بانشاط روز خود را میگذراند اگر روز خود را با نشاط و سر حالی شروع کند چه می شود؟ نشاط و سر حالی وی کمک خواهد کرد تا وی کارهایش را بدون خستگی و با علاقه انجام بدهد زمانی که با علاقه و بدون خستگی کار خودرا انجام بدهد در نتیجه موفقیت در کار وی اشکارا خود را نشان می دهد سحر خیزی نه تنها در موفقیت و به موقع رسیدن و انجام دادن کارها کمک می کند بلکه در سلامت جسمی و روحی نیز تاثیر بسیار زیادی دارد جسمانی از قبیل تعادل بدنی و اندام مناسب یک فرد وقتی یک فرد از اندام بدنی مناسب برخوردار باشد نه تنها خود فرد راحت زندگی می کند بلکه قلب فرد بصورت طبیعی کار خواهد کرد . فرد به راحتی راه خواهد رفت و کوه نوردی و سایر کارهایی که بااندام مناسب می تواند انجام بدهد لباس هایی که میتواند بخرد حالا اگر بخواهیم از دحاظ روحی بررسی کنیم با به این مورد توجه ویژه ای کنیم که زمانی که فرد اندام مناسب و بدنی راحت و زندگی سالمی داشته باشد انسان از لحاظ روحی نیز تقویت می شود وقتی اندام مناسبی نداشته باشد و نتواند به هر انچه که بخواهد برسد در نهایت حال روحی فرد از هم می پاشد و زندگی دگرگونی خواهد داشت .سحر خیزی بسیار خوب است بخصوص در استفاده و غنیمت شمردن فرصت ها مثل اینکه هیچ کسی دوست ندارد در ترافیک خیابان ها بماند و برای این که در ترافیک ها نماند سعی می کند سحرخیز باشد وقتی انسان نتواند سحرخیز باشد یقینا توانایی کامروا شدن نیز نخواهد داشت و ارامش روانی و روحی خود را از دست میدهد به مرور زمان اما مهم ترین موضوع این است که چگونه بتوانیم عادت کنیم که سحرخیز باشیم این کار مهم ترین مورد شب می باشد این که بتوانیم شبی ارام را به سر ببریم یعنی شب در زمان مناسب بخوابیم تا بتوانیم سحر خیز باشیم
نتیجه: سحرخیز اگر باشیم واقعا کامروا نیز خواهیم بود چرا که موفقیت در کار استفاده از فرصت ها و غنیمت شمردن ان ها در گرو سحر خیزی می باشد پس چه خوب است تلاش کنیم با سحر خیزی ارامش و راحتی را به زندگی خود برگردانیم.
داستان ضرب المثل سحر خیز باش تا کامروا باشی
حکایتی از گذشته٬ بزرگمهر٬ هر روز صبح زود خدمت انوشیروان می رفت٬ پس از ادای احترام٬رو در روی انوشیروان می گفت:
سحر خیز باش تا کامروا شوی
شبی٬ انوشیروان به سرداران نظامی اش٬ دستور داد تا نیمه شب بیدار شوندو سر راه بزرگمهر٬ منتظر بمانند.چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید٬ لباس هایش از تنش در بیاورندو از هر طرف به او حمله کنندتاراه فراری برای او باقی نماند.
بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. برهنه به درگاه انوشیروان امد٬پادشاه خندید و گفت:
مگر هر روز نمی گفتی٬سحر خیز باش تا کامروا باشی؟
بزرگمهر گفت:دزدان امشب ٬کامروا شدند٬زیرا انها زودتر ازمن٬ بیدار شده بودند.اگر من زودتر از انها بیدار می شدم و به درگاه پادشاه می امدم من کامرواتر بودم.
داستان دوم برای این ضرب المثل
در مرزبان نامه چنین آمده: بوذرجُمهر هر بامداد به خدمت خسرو شتافتی و او را بگفتی:
شبخیز باش تا کامروا باشی
خسرو به حکم آنکه به معاشرت و معاقرت در سماع اغانی و اجتماع غوانی شب گذشته بودی و با ماهپیکران تا مطلع آفتاب بر ناز بالش تنعّم سر نهاده از بوذرجمهر به سبب این کلمه متأثر و متغیر گشتی و این معنی را همچون سرزنش دانستی، یک روز خسرو چاکران را بفرمود:
تا به وقت صبحی که دیده جهان از سیاهی ظلالت و سپیده نور نیمگشوده باشد و بوذرجمهر روی به خدمت نهد بر وی زنند و بیآسیبی که رساننده جامه او بستانند.
چاکران به حکم فرمان رفتند و آن بازی در پرده تاریکی با بوذرجمهور نمودند.
او بازگشت و جامه دیگر بپوشید چون به حضرت آمد، خسرو پرسید موجب دیر آمدن چیست؟ گفت:
میآمدم دزدان بر من افتادند و جامه من ببردند من به ترتیب جامه دیگر مشغول شدم. خسرو گفت:
نه هر روز نصیحت تو این بود که: شب خیز باش تا کامروا باشی، پس این آفت هم به تو از شبخیزی رسید.
بوذرجمهور بلافاصله جواب داد:
شبخیز دزدان بودند که پیش از من برخواستند تا کام ایشان روا باشد، خسرو از بداهت گفتار به صواب و حضور جواب او خجل گشت.
داستان سوم برای سحر خیزی و کامروا بودن
برای سحرخیزی فواید زیادی از نظر دینیو علم پزشکیو طبابت بیان شده است که یکی از مهمترین آنها طولانی شدن عمر انسان است. همچنین سحرخیزی موجب ازدیاد طراوت روحی، جسمی و فکری انسان میشود.
سحرخیزی عامل آرامش اعصاب انسان و مانع افسردگی و بی حوصلگی و باعث افزونی روزیهای مادی و معنوی است.
پیامبراکرم (ص) میفرمایند: زمین از سه چیز به سوی خدا ناله و فریاد میکند که یکی از آنها، خوابیدن پیش از طلوع آفتاب است.
همچنین ایشان در حدیثی دیگر میفرمایند: هر که از طلوع صبح تا طلوع آفتاب در جای نماز خود بنشیند خدا او را از آتش جهنم مستور گرداند و گناهانش آمرزیده شود.
حضرت علی (ع) فرمودند: خوابیدن قبل از طلوع آفتاب و قبل از نماز خفتن پریشانی و فقر میآورد.
امام حسین (ع) به ابی حمزۀ ثمالی فرمود: پیش از طلوع آفتاب خواب مکن که من از برای تو دوست نمیدارم، زیرا که حق تعالی روزی بندگان را در این وقت قسمت مینماید و هر که در این وقت در خواب است از روزی محروم میشود.
امیرمومنان (ع) میفرمایند: صبح زود در پی روزی رفتن، روزی را افزون میکند؛ همچنین میفرمایند: کسی که خواستار جاودانگی است باید سحرخیز باشد.
جاده ایی بلند که انتهایش ختم می شود به پیچی که نمی دانم آن سمت پیچ چه چیزی انتظارمان را می کشد.دره ایی هولناک یا که رودخانه ای پرخروش و یا کوهی به بلندی آسمان. آسمانی که سقف بزرگ جنگل و درختان قاب عکس شده است. جاده ایی طویل که درختان عریان زمستانی بر رویش سایه افکنده اند و از آسمان پر از ابر سیاه برف های سفید مرواریدی شکل بر زمین و بر درختان می نشیند و درختان عریان کم کم پوشیده می شوند از لباس زیبای زمستانیشان که زیبایی آن را منحصر به فرد می کند.
سکوتی حاکم است بر جنگل و هیچ صدایی به گوش نمی رسد نه پرنده ایی پرواز می کند لابه لای درختان و نه رهگذری می گذرد از این جاده ی زیبا، تنها یک لحظه است و یک قاب عکس گوشه ی اتاق که شاید تصور آن خیلی سخت نباشد اما حس و حال آن با آن همه زیبایی وصف ناشدنی است زیرا مگر می شود زیبایی و نعمت خداوند را دید و زیر لب شکر نگفت.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
شامل چند نوع انشا و بازپروری در مورد این شعر تا آخر ببینید :
پایه دهم صفحه ی۹۷ شعر را بخوانید و درک و دریافت خود را بنویسید
بازپروری شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ بتابد به شب، کرمکی چون چراغ
مگر دیده باشی که در باغ و راغ بتابد به شب، کرمکی چون چراغ
یکی گفتش، ای کرمک شب فروز چه بودت که بیرون نیایی به روز
ببین کاتشی کرمک خاکزاد جواب از سر روشنایی چه داد
که من روز و شب جز به صحرا نیم ولی پیش خورشید پیدا نیم
بوستان. باب سوم
مقدمه: گول ظاهر را نخورید. بلکه به عمق آن باید توجه کنید. چیزهایی در دنیا وجود دارد که در ظاهر بسیار حیرت انگیز هستند اما در باطن بسیار ساده و بر عکس چیزهای به ظاهر ساده ایی در دنیا وجود دارد که در باطن بسیار پر رمز و راز هستند.
معنی:تا به حال دیده ایی که در باغ و بیشه در هنگام شب کرمی مانند چراغی بتابد؟ یکی دیگر گفت: ای کرم کوچکی که شب ها نورافشانی می کنی به چه علت در روز و روشنایی بیرون نمی آیی؟
کرم که مانند آتشی کوچک روشنایی داشت و از خاک زاده شده بود از سر عقل و درایت این چنین پاسخ داد: که من روز و شب(تمام مدت) در صحرا هستم اما در شب دیده می شوم. زیرا که من در مقابل عظمت خورشید جلوه ایی ندارم.
مفهوم شعر: تصورات ما با آنچه که در واقعیت وجود دارد فرق می کند. ما انسان های حکیم و دانشمند زیادی را می بینیم که از نظر عقلی و هوش و درایت بسیار بالا هستند و زمانی که از میزان عقل و هوش آن ها مطلع می شویم غبطه می خوریم و می گوییم این فرد همه چیز را می داند اما در واقعیت دانسته ها و آگاهی آن ها محدود است به یک مقطع و درجه ایی در حالی که درایت و آگاهی خداوند بسیار زیادتر از آن دانشمند است. دقیقا مانند نور همان کرم شب تاب در مقایسه با نور خورشید که نور کرم شب در مقایسه با خورشید بسیار ناچیز است یا مانند پزشک معالجی که با مداوای بیماری یک شخص بسیار شکرگزار و قدردان او می شویم اما در حقیقت این پزشک در مقایسه با خلقت و معجزه ی خداوند بسیار ناچیز است.
در حالی که خداوند همه ی خلقت خود را، سلول به سلول و اتم به اتم با چنان نظم و درایتی در کنار یکدیگر چیده است، تا این چیزی که ما می بینیم شده است.
نتیجه گیری: در ظاهر که به کرم نگاه می کنیم متوجه می شویم که این آفرینش بسیار حیرت انگیز است ولی با کمی دقت متوجه می شویم که این ها همه آفریده ی پروردگار است. ظاهر ماجرا ساده است اما کمی که تفکر کنیم متوجه می شویم انقدر سخت و پیچیده است که حتی فکر و ذهن ما گنجایش آن را ندارد.
بازنویسی مگر دیده باشی که در باغ و راغ
شاید تا به حال در میان باغ کرم شب تابی را دیده باشی که همچون چراغ در شب می درخشد، یک نفر از کرم شب تاب پرسید که چرا هنگام شب هنگام بیرون نمی آیی و نمی تابی.
بنگر که کرم شب تاب از روی بینش و آگاهی چه جوابی به او داد؛
من تمام طول شبانه روز را در صحرا به سر میبرم ولی در برابر تابش خورشید درخشان دیده نمی شوم و به چشم نمی آیم.
شاید دیده باشی که در باغ و صحرا، در هنگام شب، کرم شبتاب همچون چراغ میدرخشد.
شخصی به کرم شبتاب گفت: ای کرم روشن کننده شب! برایت چه اتفاقی افتاده است که در هنگام روز بیرون نمیآیی؟
نگاه کن که آن کرم کوچک که از خاک آفریده شده و همچون آتش بود، چه جوابی (که نشانه روشندل بودنش بود) داد:
که من چه روز و چه شب، جای دیگری بجز صحرا نیستم. ولی هنگامی که خورشید هست، دیده نمیشوم.
مفهوم:
یعنی ممکن است هر کس در حوزه خود برای هم نوعان خود پادشاه باشد اما در پیشگاه مقام برتر از خود حرفی برای گفتن ندارد و قدرت و جلالش به چشم نمی آید. همانطور که سعدی در ابتدای این شعر مثلی از یک پدر و فرزندش زده که در مسیر خود به پادشاهی برخورد می کنند و پدر که خود رئیس دهی بوده از دیدن این همه جلال و هیبت پادشاه دگرگون می شود و به گوشه ای می گریزد و وقتی که پسر علت را از پدر جویا می شود پدر می گوید: ” عزت من تنها در ده است نه بیرون از آن”.
بازپروری سوم :
مقدمه : خداوند هنگامی که انسان را آفرید تفاوت هایی برای او با سایر موجودات قائل شد که یکی از این تفاوت ها قدرت تعقل و تفکر می باشد. بدنه : وقتی به اطراف خود می نگریم دنیایی حیرت انگیز را می بینیم. دنیایی که بسیاری از پدیده ها و اسبابش ساخته ذهن انسان است. گاهی با خود فکر میکنم که چقدر عقل انسان ها گسترده است و چقدر ذهن انسان های دانشمند توانمند است. گاهی نیز با خود می اندیشیم که هیچ چیز در جهان برتر از ذهن و اندیشه انسان نیست. این در حالی است که تمام قضاوت ها و تصورات انسان درمورد توانمندی ذهن خود نه تنها درست نیست ، بلکه اشتباه محض است. چرا که اگر کمی تامل کنیم در خواهیم یافت که چیزی بسیار برتر از ذهن انسان وجود دارد. چیزی که ذهن انسان درمقابل آن به مانند کرم شبتابی در مقابل خورشید است و آن تنها خداوند اضداد است که خالق تمام اذهان و افکار و اندیشه هاست. نتیجه : شایسته است با وجود ناچیز بودن خود در مقابل خداوند کریم و بلندمرتبه کمی تواضع و خشوع پیشه کنیم و ارزش خود را نسبت به چیزهایی که از ما برتر هستند بسنجیم.
بازپروری چهارم :
پیرامون ما پر است از اجزای کوچک که در مقابل اجزای بزرگ دیده نمی شوند اما در موقعیت و شرایط خاص، جلوه گر می شوند به طور مثال همان کرم شب تابی که در مقابل نور خورشید هیچ دیدی ندارد
اما همین که شب فرا می رسد و خورشید در پشت ابرها پنهان می شود، تابش نور شب تاب به چشم می آید. او همان شب تاب است! همان که در روز هم نورافشانی می کرد اما همین که نور بزرگ تر کنار رفت نور کوچک دیده شد.
گاهی در زندگی کافی است در زمان و شرایط خاص دیده شوند. یا اعمال و رفتارهای کوچکی که همچون نور کوچکی ما را برای رسیدن به اهداف بزرگ تر راهنمائی می کند.
در نگاه اول، کارهای کوچک به نظرمان ناچیز و بی ارزش جلوه گر می شود اما تا زمانی که همان اهداف کوچک نباشد ما به اهداف بزرگ تر خود دست نخواهیم یافت! کرم شب تاب در طول شب، راهنمای تو خواهد بود و به نوبه ایی با همان نور کم چراغ دلت و امیدت را روشن می سازد تا به خورشید و روشنایی کامل دست یابی.
قانون طبیعت همین گونه است از کوچک تا بزرگ، همه در کنار یکدیگر قرار دارند و هر کدام وظیفه ایی را به دوش می کشند. مهم آن است که هر کسی موقعیت خاص خود را پیدا کند و در موقعیت خاص خود نورافشانی کنند. آن موقع نه کم ارزش خوانده می شوند و نه ناچیز
بلکه می تواند در کنار همدیگر با هم نوری به روشنایی خورشید بسازند، درست مثل کرم شب تاب هایی که دست در دست هم یکجا جمع شده اند گویی خورشید شب ها هم می تابد
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام و نام خانوادگی نام فایل و ایمیل خود را به شماره همراه 09159886819 ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل به ایمیل
شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن سوالات و پاسخ درس مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی