سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
1- بسم الله گفتن؛ پیامبرخدا (صلیالله علیه واله وسلم): هر دعایی که با «بسمالله الرحمنالرحیم» آغاز گردد رد نمیشود.
2- تمجید خداوند؛ پیامبر خدا (صلیالله علیه واله وسلم): هر دعایی که با تمجید (خدا) آغاز نشود بینتیجه میماند.
3- صلوات فرستادن بر محمد و خاندانش؛ امام صادق علیهالسلام: دعا پیوسته در حجاب است. تا آنگاه بر محمد و خاندان محمد صلوات فرستاده شود .
4- شفیع قرار دادن صالحان؛ امام کاظم (علیهالسلام): هر گاه خواستی از خداوند حاجتی طلب کنی، بگو خدایا! به حق محمد و علی از تو کمک میخواهم؛ زیرا که آن دو نزد تو ارزشمند هستند.
5- اعتراف به گناه؛ امام صادق علیهالسلام: (در دعا) ابتدا باید خدا را ستود، سپس به گناه خود اعتراف نمود و آن گاه حاجت را خواست.
6- درخواست با عجز؛ امام حسین علیهالسلام: رسول خدا (صلیالله علیه واله وسلم) در هنگام درخواست و دعا مانند بینوایی که غذا میطلبد دستانش را بالا میبرد.
7- پافشاری؛ امام باقر علیهالسلام : به خدا سوگند هیچ بندهی مومنی در حاجت خود به درگاه خداوند عزّ و جل اقرار نورزد، مگر آنکه حاجتش را برآورد.
8- زیاد شمردن خواسته، پیامبر خدا (صلیالله علیه واله وسلم): از خداوند بخواهید؛ و زیاد بخواهید، زیرا هیچ چیز برای او زیاد و بزرگ نیست.
9- بلند همتی در خواهش؛ امام علی (علیهالسلام)، در وصیت خود به فرزندش حسن (علیهالسلام): باید برای خود آن چیزی را (از خدا) بخواهی که جمال و نیکی آن برایت بماند و آزارش از تو دور ماند مال و ثروت برای تو نمیماند و تو نیز برای آن نخواهی ماند.
10- دعا کردن برای همه؛ پیامبر خدا (صلیالله علیه واله وسلم) هر گاه شخصی دعا میکند، برای همه دعا کند، زیرا این دعا زودتر قبول میشود.
11- دعای پنهانی؛ پیامبر خدا (صلیالله علیه واله وسلم): یک دعایی پنهانی برابر است با هفتاد دعای آشکار.
12- دعای گروهی؛ امام صادق علیهالسلام هر گاه چهار نفر گرد هم جمع شوند و برای مطلبی به درگاه خدا دعا کنند دعای آنها حتماً اجابت میشود.
13- خوشبین بودن به اجابت دعا؛ امام صادق (علیهالسلام): چون دعا کنی خیال کن که حاجت برآورده شده.
14- انتخاب زمان مناسب؛ پیامبر (صلیالله علیهو اله وسلم): بهترین زمان برای این که خداوند عزّ و جل را بخوانید سحرگاهان است.
فعاليت معماري رفع نياز انسان رابرروي اين کره خاکي ميسر ميسازد.اين نياز مي تواند هم به صورت مادي باشد وهم نيازهاي روحي ومعنوي .همانند خانه که عليرغم انکه رفع نياز انسان است جهت سرپناه يا خواب واستراحت محيطي است جهت آرامش وبازسازي روحي افراد.
مي خواهيم بدانيم که چراوقتي مکان عبادتي مي سازيم فرم رادرقالب الگوهايي ازقبل شکل گرفته محدود مي کنيم .درادامه به ذکراين نياز مي پردازيم .واينکه چه ويژگي هايي دراين بناها آن ها را ازسايربناها جدامي کند.
چکيده
کاشيکاري درطول تاريخ معماري ايراني به عنوان سازوکاري درايجاد فضاي قدسي مطرح بوده است. از جمله نمونه هاي برجسته در اين خصوص مي توان به کاشيکاري مسجد گوهرشاد اشاره کرد. اين کاشيکاري دربردارنده چهار ويژگي معماري ايراني است(برگرفته از يکي از اذکار نماز:"سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله و الله اکبر"):
1) تسبيح2) تحميد3) تهليل4) تکبير
کاشيکاري مانند ساير شئون و تدابير تزئيني حوزه معماري ايراني همواره ميان حوزه هاي بصري و بصيرتي وجود مخاطب ارتباط دروني برقرار ساخته و توانسته مفاد ارزشي دين اسلام را به بهترين وجه ممکن برتابد.
مطالعه کاشيکاري مسجد گوهرشاد اين امکان موثر رافراهم خواهد ساخت تا مخاطب بتواند به يکي از با ارزشترين تمهيدات هنرمندان و معماران اين ديار در راستاي اثر بخشي انديشه هاي ديني خود پي ببرد.
کاشيکاري اين مسجد که دربردارنده دو عنصر طراوت و تلالو است برموازين الگوهاي ازلي و خاطره هاي قدسي هنرمند ايجاد شده است .
اين تحقيق که به شيوه اسنادي و با نيم نگاهي به مطالعات پيمايشي در هنگامه تجزيه و تحليل داده ها فراهم شده، افزون براينکه مي کوشد تا پژوهشگران معرفت ديني و هنرمندان دين باور را با يکي از شاخص ترين تحرکات ذوقي معماري ايراني يعني کاشيکاري آشنا سازد، محورپژوهشي خودرابراساس سازوکارهاي خاص کاشيکاري مسجد گوهرشاد به عنوان عصاره تکنيکهاي کاشيکاري مکاتب گذشته قرارداده است.
ارسطو فضا را در بر گيرنده چيزهاي گوناگون تعريف مي کند ، گويي فضا مجموعه اي از غلافهاي جهان شمول است که از آنچه در زير گنبد آسمان مي گنجد تاريز ترين چيزها را در بر مي گيرد فضا الزاما از برون ، محدود و خالي و از درون انباشته است . فضاي خالي وجود ندارد ، هر چيز جاي خود ، مکان خود و وضع خود را داراست . در واقع براي معمار ، فضا يا فاصله بين زمين ، ديوارها و سقف ، هيچ و پوچ نيست بلکه بر عکس کار اصلي ايجاد فضاي خالي است تا چيزي را در بر گيرد . معمار به فضا شکل قطعي مي دهد تا آسايش و آزادي براي حرکت نسبي مورد نياز مردم حاصل شود .
معماري ، هنر ساختن فضاهاي درون تهي است و از درون و برون تعريف مي شود . ديوار ها دو سوي دارند . ما نه تنها با ذهن ، بلکه با جسم خويش به آثار معماري نفوذ مي کنيم . هر نوشتار انتقادي يا تاريخ معماري بايد به اين وجه دو گانه پر و خالي در ساختمان توجه داشته باشد و اثر معماري که تنها از بعد خارجي طراحي شده باشد ديگر اثر معماري نيست بلکه صحنه نمايش است .
انواع فضا : گروتر ويژگي هاي دو گانه فضا را به نام فضاي رياضي و فضاي ادراکي معرفي مي نمايد . مي توان دريافت که مقصود از فضاي رياضي او ، فضايي است که در عالم ذهن و به صورت مجرد وجود دارد و البته هم داراي ويژگي هاي کمي و هم کيفي است و فضاي ادراکي فضايي است که در ارتباط با ادراک انسان از آن فضاي رياضي پديدار مي شود و بدون ارتباط با انسان ، معناي خود را از دست مي دهد . بنابراين فضاي معماري بدون کالبد آن يعني بدون عناصر مادي که آن را به گونه اي شکل داده باشد و به قول مشهور فضا را تعريف کرده باشد و بدون در نظر گرفتن تاثير آن بر حضور انسان ، بي معنا است .
فضاي معماري
1 – سير تاريخي تحول فضا در معماري : بحث براي فضا تنها در آغاز قرن 19 و با کتاب فلسفه هنر اثر فيلسوف آلماني شيلنگ آغاز شد .
در اواخر قرن 19 مورخاني چون ريگل ، ولفلين و اشمارسو ، اين بحث را پروردند . اشمارسو در کتاب خود با عنوان باروک و روکوکو بر اولويت فضا در معماري تاکيد مي ورزد :
" آدمي در وهله اول فضاي پيرامون خود را تصور مي کند و نه اشياي مادي را که به تعبير هاي نمادين کمک مي کنند . تمامي ترفند هاي ايستايي و مکانيکي به سان تبلور مادي غلاف فضايي ، تنها وسيله اي براي تحقق يک انديشه اند ، که در خلق اثر معماري به طور گنگ احساس يا آشکار را تصور مي شود وقتي که طراحي فضا آشکارا بر طراحي شيء اولويت مي يابد معماري به هنر تبديل مي شود .
روح و جان خلق آثار معماري مقاصد فضايي معمار است.
ديدگاه برونوزوي درباره فضاي معماري : معماري خوب معماري است که داراي فضاي خالي باشد و انسان را جذب کند او را تربيت کند و به لحاظ معنوي رام کند . معماري بد معماري است که فضاي داخلي اش انسان را ناراحت کند و او را گريزان سازد اما مسئله مهمتر اين است که آنچه فضا ندارد ، معماري نيست .
مکان فضاي انساني هايدگر : هايدگر فضا را با توجه به مفهوم هويت انسان به صورت مکان تعريف مي کند . به گفته او فضا در اصل آن چيزي است که مکان براي ا وساخته شده است و به محدوده خود راه يافته است . فضاها بودن خود را از مکان مي گيرند و نه از خود ... هنگاميکه از انسان سخن مي گوييم گويي انسان در يک سو قرار دارد و فضا در سوي ديگر ، ولي فضا چيزي نيست که در مقابل انسان قرار بگيرد . نه متعين است و نه تجربه دروني ... رابطه انسان با مکان و به تبع آن با فضا ويژگي ذات سکني گزيدن اوست . ارتباط ميان انسان و فضا چيزي جز سکني گزيدن به معناي دقيق آن در گفتار و انديشه نيست ...
فضا و مکان : معماري هنر به نظم در آوردن فضاست ، به گفته لويي کان ، ذات فضا چيزي را بازمي نماياند که فضا مي خواهد باشد . مکان ساختاري ، يعني بيش از حد اشغال مقيد شده ، مکان ضعيفي است و فضا هر چه انعطاف پذير باشد امکان پيدايش مکان هاي غني تري را فراهم مي آورد . کميت فضا به مجموعه عملکردها ، کيفيت فضا به اراده و نيت انسانها مصرف کننده ، و تلقي آنها از جهان هستي و از خود وابسته مي باشد .(1)
هنر قدسي : براي درک هنر قدسي بايد معناي ( امر قدسي ) و نيز معناي ( هنر ) را درک کرد و همان هنري که امروز از زندگي بشر جدا شده و به انزواي موزه ها گرديده است . البته منشاء صدور امر قدسي ، عالم روحاني است که فوق عالم نفس است و نبايد با آن اشتباه شود . (2)
هر هنري که از يک پديده مقدس در بيايد مي تواند هنر قدسي تلقي شود . بعنوان مثال در ايران به کليه معماري هاي ديني هنر قدسي گفته مي شود ( مساجد و ... ) که مسجد گوهر شاد خود يکي از بهترين مصاديق هنر قدسي و جزء شاهکارهاي هنر اسلام است .
فضاي قدسي
مقدس از منظر لغوي و اصلاحي
کلماتي نظير مقدس ، قدسي ، تقدس از کلمات و اصلاحات کليه در اديان و در مباحث مربوط به دين پژوهي است . معادل کلمه مقدس يا قدسي از زبان انگليسي دو کلمه( SACRED ) و ( HOLY ) است . کلمه ( SACRED ) از لحاظ لغوي به معناي مقدس ، روحاني ، خاص ، موقوف و دنيوي است و متضاد آن ( SECULAT ) است به معني دنيوي ، گيتيانه ، عرفي ، غير روحاني و غير ديني است . اصطلاح قدسي و مقدس معمولا در تعريف دين به معناي جوهر و درون مايه اصلي دين آورده مي شوند . کلمه ( HOLY ) به معناي قدسي و مقدس از نظر ريشه شناسي و زبان شناسي به معناي کامليت ، کمال ، درستي و خوشي است و نقطه مقابل آن ( UNHOLY ) يعني شکسته بسته و ناقص و نا خوش است .(3)
معناي قدسي :
دليل آنکه فضاي معمولي به فضاي قدسي تبديل مي شود اين است که در آن فضاي قدسي به ظهور مي رسد . تجلي قداست در فضايي معمولي ، از لحاظ کسي که اين تجلي قداست را حقيقتا باور دارد ، به معناي حضور ( واقعيتي متعال) در آن معناست .
"قدسي چيزي است که با گيتيانه ( غير مقدس ) کاملا متفاوت است و بنا براين به جهان عرفي مان تعلق ندارد ، بلکه از جايي ديگر آمده است و برتر از جهان خاکي ماست . به همين جهت ، قدسي به طريق اولي واقعي است . تجلي قداست همواره نوعي تجلي وجود دارد" (4) .
ميرچاالياده(1907-1986م)يکي از محققان علوم ديني در رمزپردازي ديني است که معتقد است امر قدسي براي نشان دادن خود بايد در چيزي تجلي پيدا کند . اين تجلي مي تواند از مقدماتي ترين حالت مانند تجلي در اشياي معمولي مانند يک سنگ يا درخت تا عاليترين مرتبه خود مانند تجلي در انسان باشد البته بايد توجه داشت که احترام به اشياء مقدس به دليل نفس مقدس بودن اين اشياء نيست بلکه آن تجلي است که در پرستش قرار مي گيرد .
بنابراين فضاي قدسي ، جايي است که در ارتباط ميان جان و جهان ديگر ، عام فوقاني و عالم تحتاني ، جهان خدايان و جهان مردگان ممکن مي شود و فقط در فضاي قدسي عبادتگاه ، گذار از مرتبه اي به مرتبه ديگر و خاصه گذر از مرتبه اي به مرتبه اي ديگر و خاصه گذر از حال و وضعي گيتيانه به حال و وضعي قدسي ، يا از زندگي به مرگ امکان پذير است .
عناصري که برقداست فضا مي افزايند
رنگ
دريک فضاي قدسي معمولا ازرنگهايي استفاده مي شودکه داراي سادگي وخلوص بوده وبه تقدس فضا کمک بيشتري مي کند.به گونه اي که دراکثرعبادتگاهها ازتعدادرنگهاي محدود استفاده شده .ورنگها معمولا داراي هماهنگي بوده وبه ندرت ازرنگهاي متضادي استفاده شده که جلب توجه زيادي درفضا ميکنند.
مساجدايراني دوره صفويه را مي توان ازرنگي ترين نمونه هاي عبادتها دانست که خودشاهکارها يي هستند درکاربردرنگ وتزئينات به گونه اي که انسان را اززمين جدا مي کندوبه آسمان مي برد.وخوداشاره ايست ازکثرت به وحدت رسيدن.گويي همه چيز به يک واحد ختم مي شود.اينجا جايي است که بايد يکي شد.بايدازخودگذشت وبه اورسيد.کاربرد وسيع رنگ فيروزه اي دراين بناها نمونه ديگري است درجهت پيوندآسمان وزمين.
هندسه فضايي
معمولا درساخت عبادتگاهها ازنمونه هاي اوليه تا امروزازفرم هاي مربع ،دايره،صليب ومندل استفاده مي شده.
آنچه دراينجا مورد تاکيدقرارگرفته استفاده ازفرمهاي منظم درپلان نما وحجم ؛همچنن سادگي وخلوص فرم هاست که به تقدس فضا کمک بيشتري مي کند.
وسعت فضاها
عظمت ووسعت فضا ازموارديست که درهرمکان قدسي انتظار مي رود زيرا انسان دراين فضا خودرا درگستره اي اززمين احساس مي کند که مي خواهد به بالاترين نقطه در آسمانها وصل شود.ميخواهد اززمين جدا شودوتا آنجا که امکان پذير است با آسمان ونيروي آسماني پيوند برقرارکند؛واين مستلزم وسيع بودن فضا وداشتن ارتفاع زياد است .
آب
عنصري است که زندگي را تطهيرمي کند وبه فطرت ازلي اش بازمي گرداند.نمادي ازنزول وحي است،نمادي ازيکپارچگي با فطرت.آبها احيا کننده ودمنده زندگي تازه اند.به اين ترتيب دراکثرمکانهاي مقدس به چشم مي خورد.تاانساني که دراين راه گام مي نهدابتدا بايد روح وفطرت خودرا تطهير کند.سنگابها وحوضهاي درون مساجدخود نمونه هايي ازحضورآب هستند درمکاني مقدس انعکاس تصاويردرون اب نيز خودايجادکننده دنيايي مجازيست که تصويريست ازآن جهان وعالم مثال.
فضاي آفاقي وانفسي :
نگاه به نياز هاي انسان را مي توان بر اساس مباحث انسان شناسي ديدگاه اسلامي ، به دو نگاه آفاقي وانفسي تقسيم نمود . در نگاه آفاقي ، فضا پاسخگوي نيازهاي متکثر و تنوع طلبانه و زندگي جمعي و پر تحرک انسان است در مقابل چنين فضايي در نگاه انفسي ، انسان نياز به فضاي آرامش ، خلوت و تفکر نيز دارد . به عبارت بهتر ، فضايي که در آن خود را بازيابد .
مهمترين ساحت هاي فضايي را مي توان با استمداد از آيه پنجاه و سوم سوره مبارکه فصلت ، در دو بخش زير تقسيم کرد :
الف – فضاي آفاقي : اين فضا با الهام از فضاي طبيعت ، وجه طبيعت گرايانه ، مادي ، متکثر و تنوع طلب انسان را ارضا مي کند و عموما در ساحت عمومي و بيروني نمود دارد .
ب – فضاي انفسي : اين فضا زمينه ايجاد خلوت و عضو دروني آدمي است که حالت خوديابي و خودآگاهي را براي انسان فراهم مي کند و عمدتا در فضاهاي دروني مورد توجه بوده است .
مکان مقدس :
نياز شکل گيري به مکان مقدس :
خدا انسان را از گل آفريد سپس از روح خود در وي دميد و به صورت خويش ساخت و سپس امانت را بر زمين و آسمانها عرضه کرد که از برداشتنش سر باز زدند و انسان آن را برداشت و سپس فرشتگان را همه فرود تا در پيشگاه او به خاک افتند .(5)
ني جان آدمي با جدا شدن و به دور افتادن از نيستان اصل خويش ، اسير دنياي خاکي شده و مدام در آرزوي رسيدن به اصل خويش است . انسان در آن نيستان جهاني پر از صفا و روحانيت و و حدت گذرانيده اند لذا در اين جهان طبيعت تمام تفکرها و تکاپو ها در نيايش هاي او فريادهايي است در جست و جوي آن جايگاه اولي مکان هايي که صرفا نيازهاي معنوي افراد را بر طرف کنند که اين مکان ها برگرفته از همين نياز آدمي است . از زمان هاي گذشته انسان تمايل به زيستن در مکان هاي مقدس يا همجوار با اشياء مقدس داشته زيرا وجود تقدس همواره با مفاهيمي مانند قدرت و واقعيت همراه بوده بنابراين انسان مذهبي تمايل داشته تا در عالمي مذهبي باقي بماند و به همين دليل به تقدس بخشيدن به مکانها دست زده .
رمز پردازي در مسجد
با اينکه وجود تعابيري چون عرش و کرسي و درخت زندگي در قرآن کريم حاکي از مفاهيم رمز پردازانه ديني و زمينه هاي آن در اسلام است ، اما منابع مکتوب در زمينه نمادهاي ديني در معماري اسلامي اندک است . مهم ترين نماد در مورد مسجد وجود رحمت آفرين پيامبر اسلام (ص) و خانه او يعني همان مسجد است . او قلب مسلمانان است و مسجد قلب جامعه اسلامي . در دين شناسي هرچه که مرکزيت ميابد ، مقدس مي گردد . مکان مقدس داراي جرياني از تقدس و تبرک است که آنچه را به آن منسوب يا متصل است مقدس مي گرداند . اين روح تقدس به همراه انگيزه هاي زيبا شناسانه مهد رمز پردازي مسجد است . مسجد به نمادي ترين عمل ، يعني همان گذر از دنيا به عالم روحاني دست مي زند . دروازه مسجد که در دو طرفشان مناره هايي است اشاره به دروازه بهشت و در رحمت الهي دارد ، گاه درگاه با حالتي تو رفته که نمازگزاران را به داخل فرا مي خواند و به استقبال آنها مي آيد . (6)
با ورود به حياط مسجد که فضايي خالي است بيننده متوقف مي شود و اين نمادي از ذکر است از طرفي وسعت حياط مسجد ، عمومي بودن آن و تعلق نداشتن به قشر و گروه خاصي را به نمايش مي گذارد .(7)
بخش قابل توجهي از مفاهيم و فرآيند در کتيبه ها ، خطوط ، نقش و اشکال قابل بررسي اند . کتيبه ها با شکل ويژه خود مانند کتابها درهايي براي ورود به شهر علم هستند . همان طور که در برخي از کتيبه ها به اين حديث که حضرت علي ( ع ) باب علم است ، اشاره شده ، نيز وجود نوشته ها مي تواند اشاره به خود قرآن و آيه ن والقلم و کتيبه ها ياد آور قلم متعالي و لوح محفوظ باشد و علاوه بر مطالب ديني حاوي اطلاعات تاريخي و تاريخچه همان مکان نيز هستند . در واقع کتيبه ها و خطوط و نوشته ها ، صريح ترين بخش نمادهاي موجود در مسجد هستند .رنگ نيز با توجه به همان اشاراتي که در رابطه با قداست فضا و ديگر نيز همانگونه که در آرايش بنا نقش زيبا شناختي دارد ، در رمز آميز و عرفاني نمودن مسجد ها بسيار ماهرانه به کار گرفته شده اند . گاه علت استفاده نکردن از رنگ ها براي تجديدي نمودن بنا بوده است . بطوري که در ايران تا بيش از قرن ششم ، در بيرون بناهاي مذهبي اثري از رنگ نيست . ولي به تدريج همان اهداف تجريدي با استفاده از کاشي هاي رنگي و نيز رنگهاي مختلف طرح شد . کاشي کاري هاي آبي رنگ که در کشورهاي شرقي اسلامي بکار مي رود با مفهوم بهشت و نيکبختي قرين است . (8)
نورپردازي نيز فضاي ديني مسجد را عارفانه خواهد ساخت . نوراني ساختن و استفاده از سايه روشن فضا را دگرگون مي کند و نور که تجلي وحدت الهي و ذات اقدس اوست ، در اين حالت به تجلي مي آيد . استفاده از نورگيرها بويژه در راس گنبدها تداعي همين معني است .(9)
اعداد مقدس در بناهاي ديني حاوي نکات مقدس هستند . همانطور که شکل مربع در مسجد تقدس يافته ، چهار نيز شباهت به مربع دارد . مسجد مدينه چهار برج داشت ،براي اينکه اذان در چهار طرف انتشار پيدا کند .
ارتباط هنر و معنويت اسلامي :
هنر اسلامي مبتني بر معرفتي است که خود سرشت روحاني دارد . معرفتي که استادان سنتي هنر اسلامي آن را ( حکمت ) نام نهاده اند . چون در سنت اسلامي ، با صبغه عرفاني روحانيت آن ، خردمندي و روحانيت از هم جدايي ناپذيرند و وجوه مختلف يک حقيقت به حساب مي آيند ، حکمتي که هنر اسلمي بر آن استوار است چيزي جز جنبه خردمندانه خود روحانيت اسلامي نيست . اين قول مشهور توماس قديس که هنر بدون حکمت هيچ نيست (arts sine nihi sciental) بي ترديد به عيان ترين وجهي در مورد هنراسلامي صدق مي کند . هنر اسلامي مقلد اشکال اسلامي ظاهري طبيعت نيست بلکه اصول اساسي آنها را متجلي مي کند . اين هنر بر پايه علمي استوار است که نه ثمره استدلال و نه نتيجه گرايي است ، بلکه مبتني بر ( علم قدسي )است که حصول آن صرفا به واسطه ابزاري که سنت در اختيار مي نهد ميسر مي گردد . پس تصادفي نيست که هر وقت و هر کجا هنر اسلامي به اوج خلاقيت و کمال دست يافته ، جريان فکري _ يا معنوي _ سنت اسلامي با قدرت و سرزندگي خاصي حضور داشته است .
براي آنکه رابطه مستقيم ميان فرد معنويت اسلامي روشنتر شود مي توانيم به هنر هاي نمايشي توجه کنيم . به دليل سرشت خاص دين اسلام که بر تنش دراماتيک در ميان زمين و آسمان ، يا راه و رسم فداکاري و درستکاري قهرمانانه از طريق ميانجيگري الهي مبتني نيست ، و نيز واسطه خصلت غير اسطوره اي آن ، هرگز تئاتري مقدس و مذهبي ، به گونه اي که در يونان باستان ، هند يا حتي اروپاي مسيحي در قرون وسطا وجود دارد در اسلام ظهور و توسعه نيافت .
ارتباط معنويت اسلامي با هنر اسلامي را همچنين بايد در نحوه شکل گيري ذهن و روح مسلمانان ، از جمله هنر مندان يا صنعتگران ، توسط مناسک و شعائر مذهبي اسلامي پيدا کرد . نماز که اوقات روز و شب را تقسيم مي کند و به طور منظم مانع از سلطه خفقان آور خيالپروري بر روح مي شود . قرابت با طبيعت بکر که نمونه ازلي مسجد است و مساجد موجود در شهر هاي کوچک و بزرگ صرفا آنرا تقليد مي کنند ، ارجاع مکرر قرآن به حقايق مربوط به آخرت ، معاد و ناپايداري جهان ، تکرار مستمر آيات قرآني که روح مسلمانان را در قالب مجموعه اي منظم از ديدگاه هاي روحاني دوباره شکل مي دهد ، تاکيد بر جلال و عظمت پروردگار که مانع از آن مي شود تا هر نوع اومانيسم پرومته وار در آن مجال بروز بيابد و عوامل متعدد ديگري که با نبوغ خاص اسلام مرتبط مي شوند و ذهن و روح مسلمانان را تشکيل داده و مي دهند ، از آن جمله اند . معنويت اسلامي با تعليم و تربيت انسان در قالب ( انسان مسلمان ) که در آن واحد بنده خدا و جانشين اوست( عبدا... ) وخليفه ا... به تعبير قرآن ) از طريق تلقين برخي ديدگاهها و حذف برخي ديگر در ذهن و روح مردان و زنان مسلماني که اين هنر ها را آفريده اند به طور مستقيم بر هنر اسلامي اثر نهاده است . اگر مسلمان سنتي مجسمه هاي قول پيکر ميکل آنژ را خرد کننده و کليساهاي به سبک روکوکو را خفقان آور ميابد به واسطه همين تسليم در برابر پروردگار و ترس از تعظيم نفس در مقابل حضور الهي است که معنويت اسلامي و روح و ذهن او برانگيخته است مسئله اين نيست که هنر مند مسلمان نمي تواند آثار هنري عظيمي يا پرومته وار خلق کنند کما اينکه در سالهاي اخير چنين کرده اند و توانايي خود را به خوبي به نمايش گذاشته اند بلکه اين است که هيچ مسلماني مادام که نقش و اثر معنويت بر روح او قوي باشد دست به چنين کاري نمي زند . فقط آنچه از ( احد ) اشرف صدور مي يابد مي تواند به سوي آن هدايت کند اگر طبيعت بکر محمل ياد خدا يا ذکر است از آن روست که خالق آن صانع الهي بوده است چنانچه يکي از اسما پروردگار همانا ( صانع ) به معناي سازنده يا صنعتگر است به همين ترتيب اگر هنر اسلامي مي تواند محمل ذکر احد قرار گيرد به اين دليل است که گر چه خالق انسان است اما از نوعي الهام فرافردي و ( حکمت ) ناشي مي شود که به او باز مي گردد .اگر خوش قريحه ترين مسلمانان با شنيدن شعر فارسي يا عربي يا گوش فرا دادن به نواي تلاوت قرآن يا مشاهده يک قطعه خوش نويسي عربي مي تواند جذبه اي معنوي پيدا کند و به وجد آيند بدان سبب است که بين اين هنرهاي مختلف و معنويت اسلامي پيوندي دروني وجود دارد. (2)
کاشيکاري و کاشي سازي
کاشيکاري يکي از روشهاي دلپذير تزئين معماري در تمامسرزمينهاي اسلامي است. تحول و توسعه کاشي ها ازعناصر خارجي کوچک رنگي در نماهاي آجري آغاز و بهپوشش کامل بنا در آثار تاريخي قرون هشتم و نهم هجريانجاميد. در سرزمينهاي غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگي بود، کاشي هاي درخشان رنگارنگ بر رويديوارهاي سنگي خاکستري ساختمانهاي قرن دهم و يازدهم ترکيه، تأثيري کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ايجاد مي کردند.جز مهم کاشي، لعاب است. لعاب سطحي شيشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزييني و کاربردي. کاشي هاي لعاب دار نه تنها باعث غناي سطح معماري مزين به کاشي ميشوند بلکه به عنوان عايق ديوارهاي ساختمان در برابررطوبت و آب، عمل مي کنند. تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بين النهرين شاهدي بر رواج صنعت کاشيکاري نداريم و تنها در اين زمان يعني اواسط قرن سوم هجري، هنر کاشيکاري احيا شده و رونقي مجدد يافت. در حفاري هاي شهر سامرا،
پايتخت عباسيان، بين سالهاي ۸۳۶ تا ۸۸۳ ميلادي بخشياز يک کاشي چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحي از يک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشي هايي که توسط سفالگران شهر سامرا توليد و به کشور تونس صادر مي شد، مي توان به تعداد صد و پنجاه کاشيچهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترين قسمت محراب مسجد جامع قيروان قابل شاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز توليد محصولات سفالي در دوران عباسي بوده اند. صنعتسفالگري عراق در دهه پاياني قرن سوم هجري رو به افول گذاشت و تقليد از توليدات وابسته به پايتخت در بخش هاي زيادي از امپراتوري اسلامي مانند راقه در سوريه شمالي و نيشابور در شرق ايران ادامه يافت. در همين دوران، يک مرکز مهم ساخت کاشي هاي لعابي در زمان خلفاي فاطمي در فسطاط مصر تأسيس گرديد. نخستين نشانه هاي کاشيکاري بر سطوح معماري، به حدود سال ۴۵۰ ه.ق باز مي گردد که نمونه اي از آن بر منارهمسجد جامع دمشق به چشم مي خورد. سطح اين مناره با
تزئينات هندسي و استفاده از تکنيک آجرکاري پوشش يافته، ولي محدوده کتيبه اي آن با استفاده از کاشيهاي فيروزه اي لعابدار تزئين گرديده است.شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوين( ۵۰۹ ه.ق) شامل حاشيه اي تزئيني از کاشيهاي فيروزه اي رنگ کوچک مي باشد و از نخستين موارد شناخته شده اي است که استفاده از کاشي در تزئينات داخلي بنا را در ايران اسلامي به نمايش مي گذارد. در قرن ششم هجري، کاشيهايي يا لعابهاي فيروزه اي و لاجوردي با محبوبيتي روزافزون رو به رو گرديده و به صورت گسترده در کنار آجرهاي بدون لعاب به کار گرفته شدند. تا اوايل قرن هفتم هجري، ماده مورد استفاده براي ساخت کاشي ها گل بود اما در قرن ششم هجري، يک ماده دست ساز که به عنوان خمير سنگ يا خمير چيني مشهور است، معمول گرديد و در مصر و سوريه و ايران مورداستفاده قرار گرفت. در دوره حکومت سلجوقيان و در دوره اي پيش از آغاز قرن هفتم هجري، توليد کاشي توسعه خيره کننده اي يافت. مرکز اصلي توليد، شهر کاشان بود. تعداد بسيار زيادي از گونه هاي مختلف کاشي چه از نظر فرم و چه ازنظر تکنيک ساخت، در اين شهر توليد مي شد. اشکالي همچون ستاره هاي هشت گوش و شش گوش، چليپا وشش ضلعي براي شکيل نمودن ازاره هاي درون ساختمانها با يکديگرترکيب مي شدند. از کاشيهاي لوحه مانند در فرمهايمربع يا مستطيل شکل و به صورت حاشيه و کتيبه در قسمتبالايي قاب ازاره ها استفاده مي شد. قالبريزي برخياز کاشي ها به صورت برجسته انجام مي شد در حالي کهبرخي ديگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئين مي شدند. در اين دوران از سه تکنيک لعاب تک رنگ، رنگ آميزي مينائي بر روي لعاب و رنگ آميزي زرين فام بر روي لعاب استفاده مي شد. تکنيک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهايپيشين بود اما در دوران حکومت سلجوقيان، بر گسترهلعابهاي رنگ شده، رنگهاي کرم، آبي فيروزه اي و آبيلاجوردي-کبالتي- نيز افزوده گشت.
ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علي بن ابي طاهر،مورخ دربار ايلخانيان و يکي از نوادگان خانوادهمشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضيحاتي رادر خصوص برخي روشهاي توليد کاشي، نگاشته است. ويواژه هفت رنگ را به تکنيک رنگ آميزي با مينا بر رويلعاب اطلاق کرد. اين تکنيک در دوره بسيار کوتاهي بيناواسط قرن ششم تا اوايل قرن هفتم هجري از رواجيبسيار چسمگير برخوردار بود. لعاب زرين فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه مي خواند،رايج ترين و معروف ترين تکنيک در تزئينات کاشي بود. اين تکنيک ابتدا در قرن دوم هجري در مصر براي تزيينشيشه مورد استفاده قرار مي گرفت. مراحل کار به اينشرح بوده که پس از به کار گيري لعاب سفيد بر رويبدنه کاشي و پخت آن، کاشي با رنگدانه هاي حاوي مس و نقره رنگ آميزي مي شده و مجددا در کوره حرارت ميديده و در نهايت به صورت شيء درخشان فلزگونه اي در مي آمده است. با توجه به مطالعات پيکره شناسي که برروي نخستين کاشيهاي معروف به زرين فام انجام گرفته و
نيز از آنجايي که در اين نوع از کاشي ها بيشتر طرح هاي پيکره اي استفاده مي شده تا الگوهاي گياهي، مي توان گفت اين نوع از کاشي ها به ساختمانهاي غيرمذهبي تعلق داشته اند. ويراني حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجري، تنها مدت کوتاهي بر روند توليد کاشي تأثيرگذاشت و در واقع هيچ نوع کاشي از حدود سالهاي۶۴۲-۶۵۴ ه.ق بر جاي نمانده است. پس از اين سال ها، حکام ايلخاني اقدام به ايجاد بناهاي يادبود کرده و به مرمت نمونه هاي پيشين پرداختند. نتيجه چنيناقداماتي، احياي صنعت کاشي سازي بود. در اين دوران، تکنيک مينايي از بين رفت و گونه ديگري از تزئين سفالکه بعدها عنوان لاجوردينه را به خود گرفت، جانشين آنشد. در اين تکنيک، قطعات قالب ريزي شده با رنگهاي سفيد، لاجوردي و در موارد نادري فيروزه اي، لعاب داده مي شدند و پس از اضافه شدن رنگهاي قرمز، سياهيا قهوه اي بر روي لعاب، براي بار دوم در کوره قرارداده مي شدند.
در اوايل دوره ايلخاني، تکنيک زرين فام بر روي لعاب بدون هيچ رنگ افزوده اي به کار برده مي شد، لکن در ربع پاياني قرن هفتم، رنگهاي لاجوردي و فيروزه اي بهميزان اندکي مورد استفاده قرار گرفتند.با نزديک شدن به قرن هشتم هجري، آبي لاجوردي از رواجو محبوبيت بيشتري برخوردار شد و سرانجام تکنيک نقاشيزير لعاب با استفاده از رنگهاي آبي لاجوردي و اندک مايه اي از رنگهاي قرمز و سياه، جايگزين نقاشي زرينفام شد که کاشي هاي توليد شده با چنين تکنيکي معمولا با نام کاشي هاي سلطان آباد شناخته مي شوند. اين تکنيک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار مي گرفتو پس از آن منسوخ شد.
با رو به زوال نهادن حاکميت ايلخانيان در اواسط قرن هشتم، عصر طلايي توليد کاشي پايان يافت. کاشي هاي معرق-موزائيکي- تک رنگ و نه چندان نفيس در رنگهاييمتفاوت جانشين قابهاي عظيم زرين فام و کتيبه ها شدند. اين تکنيک براي نخستين بار در آغاز قرن هفتم هجري در
آناتولي اقتباس شده و يک قرن بعد در ايران و آسيايمرکزي پديدار شده است. اين نوع از کاشي ها برايايجاد طرحي پيچيده در کنار يکديگر چيده مي شده و از آنها براي تزئين محراب ها استفاده مي شد. شيوه کار به اين صورت بوده است که سفالهاي لعاب داده شده را بر مبناي طرح اصلي مي بريدند و سپس با در کنار همقرار دادن آنها، طرح اصلي را مي ساختند. در دورهايلخانيان براي نخستين بار اين تکنيک مورد استفادهقرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفراصفهان (۷۲۶ ه.ق) به چشم مي خورد؛ اما کاربرد وسيعآن در دوره مياني قرن نهم هجري رواج پيدا کرد. طيف وسيع و پيشرفته اي از کاشي هاي معرق بر روي تعدادي از بناهاي مهم يادبود اين دوران ديده مي شوند که به
عنوان نمونه مي توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسهآلغ بيک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد. با توجه به وقت گير بودن نصب کاشي هاي معرق، در اواخر قرن نهم هجري تکنيک ارزان تر و سريع تري با نام هفت رنگ، جايگزين آن شد. اين تکنيک، ترکيبرنگهاي مختلف و متعددي را بر روي کاشي ممکن ساخته بود. همچنين در چنين شيوه اي، رنگ ها مجزا بوده ودرون مرزهاي يکديگر نفوذ نمي کردند؛ زيرا توسط خطوط رنگيني مرکب از منگنز و روغن دنبه از يکديگر جدا ميشدند. در بسياري از بنا هاي تيموريان شاهر رواج مجدد
کاشي کاري به شيوه هفت رنگ هستيم که به عنوان نمونه، مي توان از مدرسه غياثيه خردگرد که در سال ۸۴۶ ه.ق تکميل شده ياد کرد.
مساجد و مدارس صفويه به طور کلي با پوششي از کاشي هادر درون و بيرون بنا تزيين شده اند. در حاليکه کاربرد کاشي هاي معرق تداوم مي يافت، شاه عباس که براي ديدن بناهاي مذهبي کامل نشده اش بي تاب بود، استفاده بيشتر از تکنيک سريع کاشي هفت رنگ را تقويت کرد.
در عصر صفويه، کاشي هفت رنگ در قصرهاي اصفهان به نحوي گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشي هاي چهارگوش درون قابهاي بزرگ، منظره هايي بديع همراه با عناصر پيکره اي و شخصيتهاي مختلف، به وجود آورد.در قرن دوازدهم هجري، با روي کار آمدن زنديه عمارت سازي در اندازه هاي جاه طلبانه به ويژه در شيراز، پايتخت زنديان، از سر گرفته شد و به همين دليل، جنبش جديدي در صنعت کاشي سازي پديد آمد. در اين عصر، تصاوير کاشي ها با نوعي رنگ جديد صورتي که در دوران حکمراني قاجار نيز استفاده مي شده، نقاشي مي شوند. صنعت کاشي سازي اسلامي در دوره هايي از پورسلين-ظرف چيني وارداتي از دوران تانگ و سونگ- تأثير پذيرفته است. حاصل اين تأثيرات، ساخت کاشي هايي با لعاب سفيد و طرح هاي آبي است. اقتباس هنرمندان اسلامي از چيني هاي آبي-سفيد قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجري، نقشمايه هاي چيني کاملا در نقشمايه هاي دوران اسلامي جذب شده و حاصل آن، پديدار شدن يک سبکاسلامي-چيني دو رگه دلپذير و قابل قبول بود. هنر کاشي کاري ترکيه تا حد زيادي تحت تأثير سنتهاي ايراني قرار داشت. در قرن نهم هجري (تا سال ۸۷۵ ه.ق)
هنرمندان تبريزي با انگيزه اشتغال به فعاليت در ترکيه مي پرداختند. در قرن دهم هجري، ايزنيک مرکز توليد ظروف سفالي و کاشي در ترکيه محسوب مي شد. يک رنگ قرمز درخشان جديدو يک دوغاب غني شده از آهن به صورت ضخيم غير قابلنفوذ به زير لعاب، به کار گرفته مي شده که از ويژگي هاي کاشي ايزنيک به شمار مي آمد. يک سبک برگدار زيبا با طراحي هاي واقعي از گل هاي لاله، سنبل و ميخک نيز
بر روي کاشي ها، منسوجات، جلدسازي و ساير هنرهاي ترکيه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند اما پس از قرن يازدهم هجري، کيفيت کاشي ايزنيکي رو به افول گذاشت و از اين دوران به بعد، ساخت کاشي در شهرکوتاهايا در مرز فلات آناتولي ادامه يافت. ساخت کاشي در سوريه نيز صورت مي گرفته است. سفالگران دمشقي در قرن نهم هجري کاشي هاي سفيد-آبي توليد مي کردند اما يک قرن بعد طرح کاشي هاي سوريه اي بازتاب کاشي هاي ايزنيک بود. کاشي هاي سوريه در رنگ هاي سبز روشن، فيروزه اي و ارغواني تيره خاصي در زير لعاب نقاشي شده اند. بهترين دوره براي کاشي سازان دمشق، قرن دهم هجري است. پس از آن، گرچه توليد کاشي تا قرن سيزدهم ادامه يافت اما کيفيت آن کاهش يافت و طرح هاي کاشي هاي سوريه يک دست شد.
نمونه اي از ترسيم هنر اسلامي در تمدن هاي غير اسلامي راه يافتن کاشي کاري آبي سفيد به اروپاست : از جهان اسلام به آسياي جنوب شرقي و از آنجا به چين و سپس بعد از بازگشت به خاور ميانه به اروپا معماران مسلمان حتي استفاده از کاشي فيروزه اي درميان طرح هاي پيچيده آجر کاري را آزموده اند اين تزئين در آنها به کار رفته است در اين حوزه کاشي کاري هنر مندانه مسجد کبود تبريز نيز در خور تعمل است اين مسجد را به سال 870 ق در زمان حکومت جهانشاه آق قو يو نلو بنا و در آن از کاشي هاي معرق استفاده کرده اند معماران ايراني در دوره شاه عباس اول صفوي تزئينات معماري بسيار ابداع کردند در آن دوره کاشي کاران از کاشي معرق و هفت رنگ بهره گرفته اند در اين دوره بر تنوع خطوط کتيبه هاي بنا هانيز افزوده شد
روح هنر اسلامي سير از ظاهر به باطن اشياء و امور در آثار هنري است يعني هنر مندان اسلامي در نقش و نگاري که بر صورتهاي خيالي خويش از عالم کثوت مي بيند در نظر او هر کدام جلوه حسن و جمال و جلال الهي را مي نمايند بدين معني هنر مند همه موجودات را چون مظهري از اسماء ا... مي بيند و بر اين اساس اثر هنري او به مسابح محاکات و ابداع تجليات و صورتها و عکسهاي متجلي اسماءا... است .
در نظر هنر مند مسلمان به قول غزالي علم علوي حسن و جمال است و اصل حسن و جمال تناسب و هرچه تناسب است نمودگاريست از جمال آن عالم هر چه جمال و حسن و تناسب که در اين عالم محسوس است همه اثرات جمال و حسن آن عالم است پس آوار خوش حوريو صورت زيباي متناسب هم شباهتي دارد از عجايب آن عالم .
به هر تقدير جلوه گاه حقيقت در هنر همچون تفکر اسلامي عالم غيب است به عبارت ديگر حقيقت از عالم غيب براي هنر مند متجلي است و به همين جهت هنر اسلامي را آري از خاصيت مادي طبيعت مي کند . او در نقوش قالي ، کاشي ، تذهيب و حتي نقاشي که به نحوي به جهت جاذبه خاص خود مانند حضور و غرب است نمايش عالم ملکوت و مثال را که آري از خصوصيات زمان و مکان و فضاي طبيعي است مي بيند در اين نمايش کوششي براي تجسم بعد سوم و پرسپکتيو ديد انساني نيست تکرار مضامين و صورتها همان کوشش دائمي براي رفتن به اصل و مبدا است هنرمند در اين مزامين الگويي ازلي نه از سور محسوس بهره مي جويد به نحوي که گويا سور خيالي او به سور مثالي عالم ملکوت مي پيوندد .
توحيد در طرح هاي هنري
نکته اساسي در هنر اسلامي که بايد بدان توجه کرد عبارت است از طرح هاي هندسي که به نحو بارزي وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نمايش مي دهد همراه با نقوش اسليمي که نقش ظاهري گياهي دارد آنقدر از طبيعت دور مي شود که ثبات را در تغيير نشان مي دهد و فضاي معنوي خاصي را ابداع مي نمايد که رجوع به عالم توحيد دارد .
معماري اسلامي چون ديگر معماري هاي ديني به تضاد ميان فضاي داخل و خارج و حفظ مراتب توجه مي کند . هنگامي که انسان وارد ساختماني مي شود ميان درون و بيرون تفاوتي آشکار مشاهده مي کند اين حالت در مساجد به کمال خويش مي رسد به اين معني که آدمي با گشت ميان داخل و خارج سير ميان وحدت و کثرت و خلوت و جلوت مي کند. هر فضاي داخلي خدمتگاه و محل توجه به باطن و هر فضاي خارجي جلوتگاه و مکان توجه به ظاهر مي شود بنابراين نمايش معماري در عالم اسلام نمي تواند همه امور را در صرف ظاهر به تماميت رسانيده و از سير و سلوک در باطن تخلف کند به همين اعتبار هنر و هنر مندي به معني عام در تمدن اسلامي عبادت و بندگي و سير و سلوک از ظاهر به باطن است.(10)
منابع و ماخذ:
1-فن مايس-پي ير(1384)عناصرمعماري ازصورت تا مکان
4-ستاري(3811)اسطوره و رمز درانديشه ميرچاالياده.
5- شريعتي(3741).تاريخ و شناخت اديان.
10-مقاله درمجله فرهنگ وانديشه،درباب ظهوروافول هنر اسلامي
ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامى و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مىباشد، درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبتبين تكبر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكى الزاما همراه با نفى ديگرى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مىخوانيم: «ضادوا الكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد».
با اين اشاره به قرآن باز مىگرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسى قرار مىدهيم(هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مىكند بيش از اينها است).
1- يايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين... (سورهمائده،آيه54)
2- و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سورهفرقان،آيه63)
3- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (سورهشعراء،آيه215)
ترجمه
1- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زيانى نمىرساند;) خداوند به زودى جمعيتى را مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.
2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مىروند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مىگذرند).
3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر(و نسبتبه آنها تواضع و مهربانى كن).
تفسير و جمعبندى
در نخستين آيه مورد بحثسخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل و عنايات الهى هستند هم خدا را دوست مىدارند و هم محبوب پروردگارند.
يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنين) و در برابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعزة على الكافرين).
«اذلة» جمع «ذلول» و «ذليل» از ماده «ذل» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملايمت و تسليم است در حالى كه «اعزة» جمع «عزيز» از ماده «عزة» به معنى شدت است، حيوانات رام را «ذلول» مىگويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل» در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره به سهولت چيدن ميوههاى بهشتى است.
گاه ذلت در مواردى به كار مىرود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير به انسان تحميل مىشود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).
به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعى كه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بندهاى از بندگان خدا باشد.
در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداست كه در طى آيات سوره فرقان از آيه63 تا آيه 74 دوازده فضيلتبزرگ براى آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مىدهد همان گونه كه «تكبر» خطرناكترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مىباشد، مىفرمايد:
«بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مىروند» (و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا)
«هون» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اينجا به خاطر تاكيد است، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضع شدهاند و به همين دليل در ادامه آيه مىفرمايد: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)».
و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مىفرمايد: «والذين يبيتون لربهم سجدا و قيما; آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند(و به بندگى و عبادت مىپردازند)».
«راغب» در كتاب «مفردات» مىگويد: «هون» دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى است كه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشاره مىكند) و در حديث نبوى آمده است المؤمن هين لين.دوم خضوع و تذللى است كه از سوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.
ناگفته پيداست كه منظور از الذين يمشون على الارض هونا اين نيست كه فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن كه سادهترين كار است آشكار مىشود، زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لا به لاى گفتار و حركات انسان نشان مىدهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مىتوان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.
آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعى كه در تمام ذرات وجودشان نفوذ كرده و حتى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مىبينيم خداوند در آيه37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مىدهد «و لاتمش فى الارض مرحا; روى زمين با تكبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيستبلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانه بندگى و عبوديتخداست.
در سومين آيه روى سخن رابه پيامبر(ص) كرده،مىفرمايد:«بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند پايين بياور و(تواضع و محبت كن); واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين»
«خفض» بر وزن «خشم» در اصل به معنى پايين آوردن است و «جناح» به معنى بال مىباشد. بنابراين «و اخفض جناح» كنايه از تواضع آميخته با محبت است، همانگونه كه پرندگان هرگاه مىخواهند به جوجههاى خود اظهار محبت كنند بال و پر خود مىگسترانند و آنها را زير بال و پر مىگيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتت و پراكندگى حفظ شوند، پيامبر اسلام(ص) نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!
اين تعبير بسيار ظريف و پر معنى نكات مختلفى را در عبارت كوتاهى جمع كرده است.
جايى كه پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امت روشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» براى همه امت است.
شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مىفرمايد: واخفض جناحك للمؤمنين كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور مىشود براى مؤمنان «خفض جناح» و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.
شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا كه مىفرمايد: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهاى خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعى آميخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)».
از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مىشود كه قرآن مجيد نه تنها تكبر و استكبار را مورد مذمت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است.
تواضع و فروتنى در روايات اسلامى
در منابع شيعه و اهل سنت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مىخورد كه بعضى در باره اهميت تواضع است و بعضى در باره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آداب آن مىباشد.
در اهميت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده:
1- در حديثى از رسول خدا(ص) مىخوانيم: روزى فرمود: «مالى لاارى عليكم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه مىشود كه شيرينى عبادت ر در شما نمىبينم؟ عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواشع است!»
ناگفته پيداستحقيقت عبادت نهايتخضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.
2- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(ع) آمده است: «عليك بالتواضع فانه من اعظم العبادة; بر تو باد تواضع كه از برترين عبادات است».
3- از امام حسن عسكرى(ع) نقل شده است كه فرمود: «التواضع نعمة لايحسد عليها; تواضع نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمىشود».
معمولا هر نعمتى نصيب انسان مىشود مزاحمتهاى حسودان افزوده مىگردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مىكند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مىشود، ولى تواضع از اين قاعده كلى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمىانگيزد.
اين بحث دامنهدار را با حديث ديگرى از نبى اكرم(ص) پايان مىدهيم:
4- «يباهى الله تعالى الملائكة بخمسة: بالمجاهدين، والفقراء، والذين يتواضعون لله تعالى، والغنى الذى يعطى الفقراء و لايمن عليهم، و رجل يبكى فى الخلوة من خشية الله عز و جل; خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مىكند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمىفروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مىكنند و ثروتمندانى كه بى منتبه مستمندان كمك مىنمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريه مىكند!»
در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چند حديث پر معنى را در ذيل مىآوريم:
در حديثى از امام اميرالمؤمنين(ع) مىخوانيم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الكبر المسبة!; ميوه درخت تواضع محبت است و ميوه(شوم) تكبر دشنام و ناسزاگويى مردم است!»
در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع و محبت كارها نظم و سامان مىيابد!»
روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمىشود و همكارى و همدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يا فخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفق هستند كه در عين قاطعيت متواضع و پر محبتباشند.
در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) مىخوانيم: «التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوا يرفعكم الله!; تواضع جز بزرگى بر انسان نمىافزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلند مقام سازد!».
گاه چنين تصور مىشود كه تواضع انسان را كوچك مىكند در حالى كه اين يك برداشتسطحى و نادرست است، همواره مىبينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيت هستند و تواضع بر منزلت آنها مىافزايد.
از احاديث اسلامى استفاده مىشود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جمله در حديثى از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل كل خير نفيس و مرتبة رفيعة... و من تواضع لله شرفه الله على كثير من عباده... و ليس لله عز و جل عبادة يقبلها و يرضيها الا و بابها التواضع، و لايعرف ما فى معنى حقيقة التواضع الا المقربون المستقلين بوحدانيته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...; تواضع ريشه هر كار نيك و با ارزش است و مقام والايى است... و هر كس براى خدا تواضع كند خداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مىبخشد... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقربانى كه مستقل در وحدانيتخداوندند درك نمىكنند، خداوند عز و جل مىفرمايد: بندگان خداوند رحمان كسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مىروند و هنگامى كه جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب كنند، به آنها سلام مىگويند(و با بى اعتنايى مىگذرند).»
اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح(ع) نقل شده است پايان مىدهيم. فرمود: «بالتواضع تعمر الحكمة لابالتكبر، كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل!; به وسيله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مىشود نه با تكبر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموار مىرويد نه بر روى كوه!»
كوتاه سخن اينكه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مىگذارد(چرا كه افراد متكبر به خاطر تكبرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى(چرا كه افراد متواضع از محبوبيت فوقالعادهاى در اجتماع بهره مىگيرند و همه مردم براى آنها احترام خاصى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا كه روح عبادت، تواضع و كليد قبولى آن فروتنى است.
در مورد نشانههاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حديثى از امام على بن ابى طالب(ع) مىخوانيم: «ثلاث هن راس التواضع: ان يبدء بالسلام من لقيه، و يرضى بالدون من شرف المجلس، و يكره الريا و السمعة; سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهر ريا و سمعه را ناخوش دارد.»
در بعضى از روايات نشانههاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترك «مراء» و «جدال» يعنى انسان به خاطر برترىجويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكه مردم او را بستايند.
1- تعريف تواضع
«تواضع» از ماده «وضع» در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار كه مولود خود را به دنيا مىآورند به عنوان وضع حمل گفته مىشود و در مورد خسارت و زيان كرد و كمبود تعبير «وضيعة» به كار مىرود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفته مىشود مفهومش اين است كه انسان خود را پايينتر از آنچه موقعيت اجتماعى اوست قرار دهد، به عكس تكبر كه مفهومش برترىجويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيت فردى و اجتماعى اوست.
بعضى از ارباب لغت «تواضع» را به معنى «تذلل» تفسير كردهاند و منظور از تذلل در اينجا خضوع و فروتنى و تسليم است.
مرحوم نراقى در «معراج السعادة» در تعريف تواضع مىگويد: «تواضع عبارت است از شكسته نفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كه دلالتبر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مىكند».
تعبير به «فروتنى» در فارسى دقيقا همين معنا را مىرساند و اين مساله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمايان مىشود.
در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع) مىخوانيم، سؤال كردند: «ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد كان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلها منزلتها بقلب سليم لايحب ان ياتى الى احد الا مثل ما يؤتى اليه، ان راى سيئة دراها بالحسنة، كاظم الغيظ، عاف عن الناس، و الله يحب المحسنين; حد تواضع كه اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مىشود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحل آن اين است كه انسان قدر و موقعيت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم(و پذيرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى در باره كسى انجام دهد مگر همانند كارهايى كه در باره او انجام مىدهند(همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايد ديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شان خود مىشمرد در باره ديگران دون شان بشمر.)»
هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد.»
آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانههاى تواضع است كه از طريق آن مىتوان به تعريف تواضع نيز آشنا شد.
در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مىخوانيم: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلم على من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقا; تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جر و بحث را رها كنى هر چند حق با تو باشد.»
حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانههاى آن جدا نيست; چرا كه يكى از بهترين راههاى تعريف يك موضوع، ذكر نشانههاى گوناگون آن است(دقت كنيد.)
2- تواضع و كرامت انسان!
معمولا در اين گونه مباحثبعضى راه افراط را در پيش مىگيرند و بعضى راه تفريط، مثلا بعضى تصور مىكنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار كند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبتبه او سوء ظن پيدا كنند، آن گونه كه در حالتبعضى از صوفيه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوشنامى معروف مىشدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مىشدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بى بند و بارى در عبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعى تواضع و رياضت نفس مىپنداشتند.
اسلام اجازه نمىدهد كسى به نام تواضع، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهون سازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيت اجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشتبلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مىرود. به همين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على(ع) آمده: «بالتواضع تكون الرفعة; تواضع انسان را بالا مىبرد!»
مرحوم «فيض كاشانى» - رضوان الله عليه - تحت عنوان غاية الرياضة فى خلق التواضع مىگويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفريط و حد وسط است، حد افراط «تكبر» و حد تفريط «پذيرش ذلت و پستى» و حد وسط «تواضع» است. آنچه صفت فضيلت محسوب مىشود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرش پستى و ذلت است، سپس به ذكر مثالى در اينجا مىپردازد. مىگويد: كسى كه سعى دارد بر اقران و امثال خود برترى جويد و آنها را پشتسر اندازد متكبر است و كسى كه خود را بعد از آنها قرار مىدهد متواضع است، ولى اگر پارهدوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاى خود برخيزد و او را به جاى خود بنشاند و كفش او را بردارد و پيش پاى او جفت كند و تواضعى در(حد يك عالم بزرگ) نسبتبه او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعى تذلل محسوب مىشود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزى شايسته ستايش است كه در حد اعتدال باشد و حق هر كس را نسبتبه او ادا كند، در برابر عالم به گونهاى و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر.
متاسفانه آسيب ها و پيامدهاي ناشي از مصرف سيگار ، بسيار جدي و بعضاً جبران ناپذير هستند و اغلب سيگاري ها با اينکه از مضرات سيگار با خبرند ، ولي از روي عادت و به بهانه کسب آرامش و رفع خستگي ، اقدام به مصرف اين ماده خطرناک مي کنند و سلامت جسم و جان خود را به خطر مي اندازند... دوري از خانواده ، بيکاري ، محرکهاي رواني ، اصرار دوستان و خويشان و حتي علاقه شخصي ، کسب لذت و تقليد و خودنمايي ، از عوامل موثر در روي آوري به سيگار است . استعمال سيگار در نوجوانان ، بيشتر جنبه خود نمايي دارد و آرام آرام براي کسب لذت صورت مي گيرد . آغاز مصرف سيگار در سنين جواني و ميانسالي ممکن است تاثير چنداني بر خلقيات فرد نداشته باشد ؛ ولي تجربه استعمال سيگار تا قبل از بيست سالگي يعني در بحراني ترين سنين نوجواني ، به اين سبب که دوران شخصيت سازي نوجوان است و هر تجربه اي را تا آخر عمر فرا راه خود قرار مي دهد ، بسيار خطرناک است . يکي از دلايل اصلي روي آوري نوجوانان به سيگار، کنجکاوي در امتحان کردن آن است که اغلب ازطريق دوستان و همسالان تبليغ مي شود و آرام آرام براي ادامه اين تجربه ، بهانه هاي ديگري نيز فراهم مي شود . برخي از نوجوانان براي مخالفت با خانواده و رفع حقارتها به اين کار دست مي زنند و مي خواهند از اين طريق اعتماد به نفس بيشتري کسب کنند . رقابت با گروه همسالان از طريق خود نمايي ، بزرگترين دليل شايع براي آغاز کشيدن سيگار است . بسياري از پسران نوجوان سيگاري ، عقيده دارند که با هر پکي که به سيگارمي زنند ، احساس مردانگي مي کنند و اين شيوه به زودي جزئي از شخصيت آنها مي شود . تقليد از پدر و مادر و اطرافيان نيز تاثير زيادي در سيگاري شدن نوجوان دارد . اضطراب ، تنش ، محرکهاي شديد رواني و ناراحتي هاي خانوادگي عوامل عمده زمينه ساز براي روي آوردن به سيگار هستند . مسأله تاسف بار اين است که نوجوان سيگاري که ازطريق سيگار به آرامش کاذب دست مي يابد و با پنهان کردن مشکل خود از خانواده هر روز بيش از پيش به دوستان هم دردش روي مي آورد ، بهترين طعمه عاملان پخش مواد مخدر نيز خواهد شد. در اين ميان خانواده ها بيش از ديگر گروههاي اجتماعي در پيشگيري از سيگاري شدن نوجوانان نقش دارند .
مقدمه
یكى از مشكلات عمده اى كه نسل جوان جامعه با آن رو به روست،خطر اعتیاد و گرایش به مصرف مواد مخدر است. از آن جا كه مصرف این گونه مواد (انواع سیگارها، قرص ها، مخدرها و... ) در بین جوانان و نوجوانان رو به افزایش است، وظیفه والدین، مربیان و سایر نهادهاى اجتماعى براى آگاه ساختن قشر جوان از عواقب مصرف مواد مخدر به مراتب سنگین تر از قبل مى شود. آمار نشان مى دهد بالاترین رقم سنى معتادان در ایران را افراد ۲۷- ۲۱ساله تشكیل مى دهند. با توجه به این موضوع، والدین و مربیان باید سعى كنند با استفاده از روش ها و آموزش هاى لازم، بچه ها را از همان دوران كودكى و پیش نوجوانى با آثار زیان بار مصرف این گونه مواد و اثرات و پیامدهاى ناشى از آن بر جسم و روان شان مطلع سازند.
هر اندازه كه تأثیر دوستان و همسالان جوان بر او زیاد شود، نقش والدین و راهنمایانش براى هدایت او كم رنگ تر خواهد شد. هر اندازه والدین، جوان را به حال خود واگذارند، او را در برابر محیط و اجتماع آسیب پذیرتر ساخته اند و بعدها براى این تسلیم باید بهاى سنگین ترى بپردازند. والدین باید با درك تأثیر همسالان بر فرزندشان آنان را براى مقابله با فشارها و تحریكات موجود آماده كنند.
اغلب جوانان با گذر از دوران بلوغ و نوجوانى دچار تغییرات جسمى- روانى گوناگونى مى شوند كه تأثیرات زیادى بر رفتارها و عكس العمل هاى هیجانى آنها نسبت به اطرافیان مى گذارد. احساس نارضایتى، عصبانیت، بى حوصلگى، مخالفت، مبارزه جویى، عدم همكارى، بى اعتنایى و عیب جویى از جمله بدخلقى هایى است كه زندگى نوجوانان را دشوارتر از پیش مى كند. در مواردى این ویژگى هاى رفتارى- اخلاقى ِ نوجوانان به گونه اى است كه آنان را شدیداً مستعد آلوده شدن به انواع كجروى ها وآسیب هاى اجتماعى مى كند. این نوجوانان ارزش ها و معیارهاى اخلاقى والدین شان را كمتر مى پذیرند و بیشتر درصدد یافتن استقلال و اثبات خویشتن اند.
عوامل مؤثر در اعتیاد جوانان
تحقیقات نشان مى دهند، افرادى كه به انواع مواد مخدر اعتیاد پیدا كرده اند، اغلب اولین تجربه شان را به صورت تفریحى و در دوران نوجوانى كسب كرده بودند و به تدریج اعتیاد آنان، از حالت تفریح خارج شده و با تكرار و زیاد شدن میزان مصرف، معتاد شده اند. از آن جایى كه مصرف مواد مخدر همیشه رو به افزایش است، نوجوان نیز ابتدا با مقدارى كم شروع مى كند و چون با گذشت زمان، مقدار كم اولیه نیاز جسمى او را تأمین نمى كند، مجبور مى شود یا مقدار مصرف را افزایش دهد و یا فاصله زمانى مصرف را كوتاه تر كند كه در نهایت منجر به وابستگى شدید او به مواد و اعتیاد او مى شود. در نظر داشته باشید، رهایى از تجربیات منفى مكرر بسیار دشوار و طاقت فرسا است. گروهى دیگر از جوانان و نوجوانانى كه شروع به مصرف مواد مخدر مى كنند، اظهار مى دارند كه براى فرار از مشكلات و مسائل زندگى روزمره و داشتن احساسى بهتر از احساس فعلى شان دست به این كار زده اند.
به طور كلى، عوامل متعددى موجب اعتیاد جوانان مى شوند كه مهمترین آنها عبارت اند از:
1 - زمینه هاى خانوادگى:
الگوهاى نامناسب رفتارى اطرافیان منجر به تقلید كوركورانه نوجوانان از آنان مى شود.سیگار كشیدن، نوشیدن الكل، اعتیاد به مواد مخدر و سایر كجروى هاى اخلاقى در خانواده موجب بدآموزى و زمینه سازى براى شروع انحرافات و آسیب هاى اجتماعى در بچه ها (اعم از كودك و نوجوان) مى شود. در چنین خانواده هایى نوجوانان به جاى این كه به فكر انجام فعالیت هاى مثبت و سازنده باشند، مدام درصدد یافتن راه هایى براى مقابله با آثار این بحران ها هستند و در بدترین شرایط نیز خود درگیر آن مى شوند.
2 - فقر مادى خانواده
: به رغم این كه بین فقر مادى و اعتیاد به مواد مخدر هیچ ارتباطى وجود ندارد، ولى فقر عامل مهمى در معتاد شدن جوانان جامعه است، زیرا به دلیل تنگدستی و ندارى امكان دسترسى به بسیارى از امكانات آموزشى را از دست مى دهند و هیچ تخصص و حرفه اى پیشه نمى كنند و در نتیجه در بازار كار سهم عمده اى ندارند. همین امر موجب كشیده شدن گروهى از جوانان به سمت و سوى فروش مواد مخدر و امكان استفاده از آن قرار مى گیرند.
3 - عدم آگاهى و كم سوادى:
افرادى كه از سواد و تحصیلات كمترى برخوردارند، آسیب پذیرتر از افرادى هستند كه نسبت به مضرات و تأثیرات سوء مواد مخدر آگاهى دارند. هر چند نمى توان میزان تحصیلات افراد را عاملى براى مصرف این گونه مواد دانست، اما تحقیقات بسیارى نشان مى دهند كه هرچه سواد و میزان تحصیلات قشر جوان بالاتر باشد، كمتر به اعتیاد و استفاده از مواد روى مى آورند. براساس آمار ۶۶ درصد افراد معتاد، سوادى در سطح ابتدایى و كمى نیز در سطح متوسطه داشته اند.
هر اندازه والدین، جوان را به حال خود واگذارند، او را در برابر محیط و اجتماع آسیب پذیرتر ساخته اند و بعدها براى این تسلیم باید بهاى سنگین ترى بپردازند
4 - اختلافات خانوادگى:
آمارها نشان مى دهند، نوجوانانى كه والدین شان دچار مشكلات و مسائل اخلاقى- رفتارى هستند، بیشتر در معرض خطر اعتیاد و مصرف مواد مخدر هستند. مشكلات رفتارى خانوادگى منجر به عدم امنیت و فشار روانى بر جوانان و نوجوانان مى شود و آنان را از محیط امن خانواده دور مى سازد. همین امر موجب ارتباط بیشتر او با دوستان و گاه افراد مسئله دارى مى شود كه زمینه ساز بسیارى از مسائل اجتماعى بعدى مى شوند.
5-خصوصیات و ویژگى هاى جوانان و نوجوانان:
در خیلى از موارد مشاهده مى شود، نوجوانان و جوانانى كه مضطرب، پریشان، افسرده و منزوى هستند، مرتب دچار شكست هاى گوناگون تحصیلى- اجتماعى مى شوند وعزت نفس، خویشتن دارى واعتماد به نفس شان را از دست مى دهند و به سیگار، الكل، مواد مخدر و... به عنوان مفرّى براى رهایى از این مشكلات روى مى آورند.
6 - فشار دوستان و همسالان:
گروهى از نوجوانان به دلیل سازگارى با دوستان و همسالان شان و یك رنگ شدن با آنها چنان موجودیت فردى- خانوادگى خود را فراموش مى كنند كه در برابر هر تقاضایى سر تسلیم فرود مى آورند. هر چه روابط بین والدین و فرزندان نوجوان شان كاهش یابد، ارزش همسالان و روابط گروهى براى آنان بیشتر مى شود.
نقش خانواده در آگاه سازى جوانان و نوجوانان
براى پیشگیرى از عادات و رفتارهاى منفى و غیرسالم جوانان و نوجوانان، هیچ گاه نباید صبر كرد تا آنان با چنین مشكلاتى درگیر شوند و آن گاه درصدد یافتن راه حل و شیوه مقابله با آن برآیند. از طرف دیگر، با نادیده گرفتن و یا انكار واقعیات موجود، نه تنها نمى توان مشكلى را حل كرد، بلكه فرصت یافتن راه حل هم از دست مى رود. بهاى پیشگیرى مؤثر از اعتیاد جوانان، همانا هوشیارى همیشگى والدین و اعضاى مؤثر خانواده است.
جوانى نمایانگر رشد، بلوغ و تشكیل عادات پایدار فردى است. جوانى دوره اى است كه با گذر از انواع هیجان ها، آشوب ها و آشفتگى هاى روحى- روانى گوناگون به سوى رشد اجتماعى سالم در حال تحول است. نتایج تحقیقات بى شمارى نشان مى دهند، نوجوانان و جوانانى كه ارتباط صمیمانه و نزدیكى با اعضاى خانواده شان دارند و از بودن در جمع آنها احساس رضایت و شادى مى كنند، كمتر به دنبال رفتارهاى ناسالم مى روند.
از جمله راهكارهاى مؤثرى كه والدین مى توانند به منظور پیشگیرى از اعتیاد جوانان و نوجوانان به مصرف مواد مخدر به كار بندند، عبارت اند از:
1 - معیارهاى «خوب بودن» و «بد بودن» را به فرزندان شان یاد بدهند.
ارزش هاى پسندیده اخلاقى، رفتارهاى مناسب اجتماعى، انتظارات جامعه از یك نوجوان مسئول، اهمیت رشد و بالندگى نوجوان براى پیشرفت اجتماعى كه در آن زندگى مى كند و... را به آنها بیاموزند.
2 – به نوجوانان بیاموزیددر برابر اجراى مقررات و قوانین حاكم بر خانه، مدرسه و اجتماع، جدى، مسئول و هوشیار باشند.
رعایت آئین نامه هاى انضباطى و ضوابط و قوانین مدونى كه در مدارس اجرا مى شوند، مى تواند مانعى بر بسیارى از كجروى هاى اجتماعى شوند. اهمیت به نظم و انضباط، داشتن رفتارهاى موجه، شیوه تفكر سالم و... از نكات ارزشمندى است كه مى توان به نوجوانان و جوانان یاد داد. آنها باید بدانند كه هرگونه دسترسى به مواد مخدر چه جرایمى به دنبال دارد و چه مجازات هایى را باید متحمل شوند.
او همواره نظاره گر اعمال و رفتارهاى شماست. والدینى كه خود، سیگار مى كشند یا در مصرف داروهاى مسكن و خواب آور افراط مى كنند یا نگرش و دیدگاه شفاف و مشخصى در برابر مصرف مواد مخدر به فرزندان شان ارائه نمى كنند، راه را براى انحراف و تصمیم گیرى هاى نامناسب جوانان هموار مى سازند. به اختلاف بین حرف و عمل خود آگاه باشید. نوجوانان به این تناقضات بسیار حساس هستند و به راحتى ارزش ها و عقایدشان را زیر پا خواهند گذاشت.
4 -عزت نفس، خویشتن دارى و اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت كنید.
فرصت ها و موقعیت هایى براى فرزند نوجوانتان پیش آورید تا او بتواند پیروزمندانه به اهدافش برسد. او را به دلیل توانایى ها و استعدادهایش تشویق و حمایت كنید. این كار به او كمك مى كند تا احساس خوبى نسبت به خودش پیدا كند. برداشت هاى جوان نسبت به توانایى ها و استعدادهایش مهمترین تأثیر را بر عزت نفس او مى گذارند. هنگامى كه والدین درمى یابند تجربه هاى دشوار زندگى، اعتماد به نفس و خویشتن دارى نوجوان شان را تحت تأثیر قرار داده است، باید به او كمك كنند تا با انتخاب راه و مسیر درست زندگى، خود را از انحطاط، تسلیم و بى ارزشى نجات دهد.
5 - ارتباط مؤثر و صمیمانه اى با نوجوان (یا جوان) برقرار كنید.
گوش دادن به صحبت هاى او، حمایت از رفتارهاى مثبت، پسندیده و سالم، توجه كردن به احساسات و عواطف او و پذیرش بى قید و شرط جوانان و نوجوانان به آنها كمك مى كند تا با ایجاد رابطه اى نزدیك و صمیمانه با والدین خود درصدد مقابله با بحران هاى زندگى برآیند. دیدگاه ها و اعتقادتان را با صبورى و انعطاف پذیرى به جوانان بیاموزید. اجازه دهید تا با بحث و گفت وگو احساس مسئولیت، ارزشمندى و خودكارآمدى در آنها رشد یابد. در دوران نوجوانى، فرزندان ما دست به شناخت، ماجراجویى، كنجكاوى و خطر كردن مى زنند، در این جا وظیفه والدین و مربیان است كه سعى كنند با گزینش روش هاى معقول و سنجیده راه رسیدن به استقلال فردى و رشد اجتماعى را براى آنها روشن سازند.
6 - فرصت هایى براى او ایجاد كنید تا مسئولانه درباره كارهاى روزانه خودش تصمیم گیرى كند.
به او یاد بدهید كه چگونه با افراد دیگر اجتماع ارتباط برقرار كند.مثلاً زمانى كه تنها در جمعى حضور دارد، چه باید بگوید، چه كار باید بكند و... در نظر داشته باشید اگر او فرد شلخته و بى بندوبارى نباشد، در مقابل تعارف دوستانش براى سیگار كشیدن و... مطیع نخواهد شد. هر اندازه كه تأثیر دوستان و همسالان جوان بر او زیاد شود، نقش والدین و راهنمایانش براى هدایت او كم رنگ تر خواهد شد. هر اندازه والدین، جوان را به حال خود واگذارند، او را در برابر محیط و اجتماع آسیب پذیرتر ساخته اند و بعدها براى این تسلیم باید بهاى سنگین ترى بپردازند. والدین باید با درك تأثیر همسالان بر فرزندشان آنان را براى مقابله با فشارها و تحریكات موجود آماده كنند. توان «نه گفتن» و داشتن رفتارى مستقلانه و صحیح را در آنان باید تشویق و تمجید كرد. باید به جوان یاد داد كه «نه گفتن» او دلیل بر احترام او به خودش است. از آنها بخواهید كه به هنگام احساس خطر، قدرت ترك محل را داشته باشند.
7 - نسبت به احساس افسردگى، بى حوصلگى و انزواطلبى فرزند نوجوان تان حساس و هوشیار باشید.
نوجوانى كه دچار افكار پریشان و مأیوس كننده مى شود، قابل تأمل و بررسى است، زیرا او اساساً پیامدهاى رفتارى خودش را نمى داند. افسردگى براى این گروه از نوجوانان ممكن است زمینه ساز بسیارى از آسیب هاى اجتماعى مثل روى آوردن به سیگار، مواد مخدر، اعتیاد، فحشاء، بزهكارى و... شود. والدین باید رفتارها و عادات فرزندان نوجوان شان را كه احتمال مى دهند به دلایلى منجر به افسردگى در آنان شود، مد نظر داشته باشند.
8 - واقعیت هاى اجتماع را به فرزند نوجوان (یا جوان)تان گوشزد كنید.
گروهى از والدین تصور مى كنند با مطرح نكردن مشكلات گوناگون جامعه و سرپوش گذاشتن بر حقایق تلخ زندگى، روش مناسبى براى حمایت از فرزندشان انتخاب مى كنند. در حالى كه آنان نیاز دارند تا اطلاعات صحیحى در باره مسائل جامعه اى كه در آن زندگى مى كنند، داشته باشند و در این زمینه بهترین راهكار آن است كه پدر و مادر سعى كنند با یافتن منابع و مدارك علمى و موثق، اطلاعات و دانسته هاى خانواده شان را ارتقا دهند و راهنماى معتمدى براى فرزندان شان باشند. هدایت سالم والدین و مربیان دلسوز، بسیار ارزشمندتر از دوستى هاى بحران زا و دشوار است.
به طور خلاصه آن چه والدین مى توانند درباره مواد مخدر به نوجوان شان بیاموزند، مى تواند در زمینه پزشكى (آسیب هاى بدنى ناشى از مصرف مواد مثل ابتلا بهایدز،هپاتیت و انواع بیمارهاى قابل انتقال از طریق تزریق) یا روان شناختى (آسیب هاى رفتارى ناشى از مصرف مواد مثل بزهكارى، فحشاء، جنایت و...) و یا حتى عواقب قانونى دستگیر شدن همراه با مواد مخدر و مسائل قضایى متعاقب آن باشد. آنها باید از همان ابتدا «مواد» را نپذیرند؛ آنها باید چنان تعلیم ببینند كه اساساً هیچ گرایشى به مواد مخدر پیدا نكنند و با قاطعیت تمام، دست رد به سینه دوستان و افراد ناباب جامعه بزنند. جوانان و نوجوانان مى توانند با استفاده از یادگیرى مهارت هاى زندگى و شیوه هاى حل مشكلات، راه هاى مقاومت و استقامت در برابر مصرف مواد را بیاموزند.
منظور از مهارت هاى زندگى، مهارت هایى است كه :
-نوجوان را براى ورود به اجتماع و زندگى جمعى آماده مى سازند.
- كودك و نوجوان در كنار آموزش علوم و فنون مختلف مى آموزد تا بتواند شناخت درستى نسبت به خود، سایر افراد و محیط برقرار سازد و به حل مشكلات خود و اجتماعش كمك كند.
-موجب پرورش استعدادها و توانایى هاى نوجوان مى شوند تا او بتواند با چالش ها و مشكلات زندگى روزمره مقابله كند.
بالاخره آن كه مهارت هاى زندگى عبارت اند از مهارت حل مسئله، مهارت تصمیم گیرى مناسب، مهارت برقرارى روابط اجتماعى با دیگران، اعتماد به نفس براى ورود به اجتماع، شناخت خطرات گوناگون، مهارت تفكر انتقادى، نوعدوستى و همدلى، شناخت هویت ملى خود، احترام به حقوق افراد، توانایى «نه» گفتن به خواسته هاى غلط دیگران، شناخت خود و استعدادهاى خود، انتخاب هدف هاى واقع بینانه براى زندگى، داشتن تفكر خلاق، روحیه استقلال طلبى و مسئولیت پذیرى، روش حل اختلاف، داشتن نگرشى مثبت به زندگى و....
نگرش ها و عاداتى كه بچه ها در دوران كودكى از پدر و مادر خود مى آموزند، پایه و بنیانى براى بسیارى از تصمیم گیرى هاى آینده آنان خواهد بود. اغلب نوجوانان ۱۳- ۱۲ ساله شاید هنوز آمادگى پذیرش خطرات و مضرات ناشى ازاعتیاد را نداشته باشند، اما به راحتى مى توانند درس هاى ساده اى درباره نحوه تصمیم گیرى صحیح، اطاعت از قوانین و مقررات خانه و مدرسه (اجتماع)، نحوه حل مسائل و مشكلات روزانه، مسئولیت پذیرى و تقویت خودپنداره شان یاد بگیرند. به عنوان پدر و مادرى آگاه به مسائل و مشكلات نوجوانان، همواره محبت كردن به آنان را باید به خاطر داشت، آنها باید دریابند كه مى توانند به پدر و مادر خود اعتماد كنند و نگرانى ها و تشویش هاى شان را در زندگى- هر چه كه باشد- با آنها در میان گذارند. نتایجى كه طى پژوهش هاى گوناگونى به دست آمده است نشان مى دهد، نوجوانانى كه از بودن در خانواده شان احساس رضایت و خشنودى داشته اند و روابط صمیمى و گرمى بین اعضاى خانواده وجود داشته است، كمتر به دنبالسیگار، الكل و انواع مخدرها بوده اند. این یافته ها نشان مى دهند كه قشر وسیعى از خانواده ها مى توانند با برقرارى روابط سالم بین اعضاى خود و آموزش هاى صحیح و زودهنگام فرزندان خود، آنان را از ابتلا به بسیارى از معضلات و گرفتارى هاى گوناگون اجتماعى نجات دهند. هیچ گاه نقش خودتان را بر افكار، اندیشه ها و آینده قشر جوان جامعه دست كم نگیرید.
تحقیقات نشان می دهد بزرگسالانی که در مدرسه موفق بوده اند کمتر به سیگارکشیدن، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر تمایل پیدا می کنند. بهگزارشسلامت نیوزبه نقل از پایگاه خبری ساینس دیلی زمانی که فرصت مصرف این گونهمواد فراهم می گردد دانش آموزانی که وضعیت مطلوبتری در مدرسه داشته اند کمتر درگیراین مسایل می گردند. بنابراین گزارش محققان معتقدند موفقیت و شکست تحصیلی افراددر بیشتر بزرگسالان زمانی خود را نشان می دهد که دانش آموز کلاس هشتم را به پایانبرده است یعنی درست همان زمانی که فرد نسبت به مصرف مواد تمایل می یابد. اینگزارش می افزاید: معدل فرد در کلاس هشتم ارتباط نزدیکی با سیگار کشیدن در آن زمان ودر آینده دارد.
سلام در لغت به معنای سلامتی، امنیت و صلح استکه در فارسی به درود ترجمه شده است.در اسلام، لفظ «سلام» برای تحیت انتخاب شده است؛ زیرا به معنای دعا برای سلامتی از آفتهای جسمی و دینی است؛ همچنین سلام کردن مسلمانان به یکدیگر به منزلهعهدی بین آنان برای حفاظت از جان و مال و آبروی آنان است .قرآن کریم نیز سلام کردن را تحیتی پربرکت و پاکیزه از جانب خداوند بر مؤمنان میداند: «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکةً طَیبَةً.
در نظر معروف میان فقها میتوان با هر یک از چهار عبارت «سلامٌ علیک»، «السّلامُ علیک»، «سلامٌ علیکم» و «السّلام علیکم» سلام را آغاز کرددر این میان برخی از علماء تنها چهار ترکیب بالا را برای شروع سلام معتبر دانستهاندولی در مقابل، برخی گفتهاند که سلام کردن با هر عبارتی که عنوان تحیت و سلام بر آن صادق است، تحقق مییابد؛ خواه با ترکیب «سلام علیکم» باشد یا «علیکم السّلام» و یا حتی «سلام» به تنهایی
سلام یکی از نامهای خداوند است که در سه معنی به کار میرود. معنی اول آن از جملهصفات سلبیخداوند بوده و بیانگر تنزیه ذات حق از کاستیها است.بدین صورت صفت سلام بدان معناست که حق تعالی از کاستیهای منسوب به آفریدگان، مثل زوال و مرگ و... مبرّا است.شیخ صدوقدر تبیین این معنا و در تایید آن به تفسیر آیه «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ».میپردازد و میگوید: سلام خدا است و دار بهشت است و بهشت را از ان رو دارالسلام گفتهاند که از گزندهای دنیوی به دور است.معنی دوم سلام از جملهصفات فعلبوده و به معنی سلامت بخش است. سلام به عنوان صفتی ازصفات خداوندی، به معنی «معطی السلامة» است و سلامت از جانب او به بار میآید.همچنین معنای سومی برای سلام به عنوان صفت خداوند ذکر شده است که در این معنی سلام در معنای سلام دهنده، صفت ثبوتی و نیز از جمله صفات ذات خداوند محسوب میشود.
قرآنسلام را تحیتبهشتیاندانستهو به آن امر کرده است.درروایاتنیز سلام از سنتهایرسول خدا(ص)و ازمستحبات مؤکدشمرده شده است. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «به کسی که بدون ادای سلام، لب به سخن گشود، جواب ندهید».[
امام باقر(ع(بهدرستی که خدای عز و جل آشکار کردن سلام را دوست دارد. فیض کاشانی در توضیح آشکار گفتن سلام مینویسد: منظور این است که به هر کس رسیدید سلام کنید و فرقی نمیکند او چطور فردی است
امام صادق(ع): هر کس بگوید «السلام علیکم»، ده حسنه برای اوست و هر که بگوید «السلام علیکم و رحمة اللَّه» بیست حسنه و هر که بگوید «السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» سی حسنه برای اوست.در اداب اسلامی پاسخ هر سلام و تحیتی نیز مناسب است کاملتر از آن یا دستکم مطابق با آن باشد. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کلِّ شَیءٍ حَسیباً: هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لا اقل) به همانگونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد».[
همچنین هنگام سلام کردن فشردن دست غیر مسافر و در آغوش گرفتن مسافر مستحب است.
پیشی گرفتن در سلام به مسلمانان، مستحب مؤکد و ترک آنمکروهاست،مگر نمازگزار که برای او جایز در سلام کردن پیشی بگیرد.همچنین مستحب است انسان وقتی وارد خانهای میشود که کسی در آن نیست، بر خود اینگونه سلام کند: «السّلامُ عَلَینا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».[همچنین سلام کردن به حاضران در مجلس، هنگام برخاستن از آن و خداحافظی از آنان مستحب است؛اما در مستحب یا واجب بودنِ پاسخ به آن اختلاف نظر است.
سلام کردن زن به مرد نامحرم و عکس آن جایز است، مگر در صورتی که ترس ازگناهدر میان باشد. البته برخی به کراهت سلام کردن مرد بر زن جوان نامحرم تصریح کردهاند.
سلام کردن مستحب است؛ ولی پاسخ آن حتی بر نمازگزارواجباست.پاسخ سلامواجب فوریاست؛یعنی باید در پاسخ دادن شتاب کند.
وجوب جواب سلام به صورتکفاییاست و با پاسخ دادن فردی از میان جمع، از دیگران ساقط میشود.بنابر قول مشهور، پاسخ سلام باید به گونهای باشد که سلام کننده آن را بشنود؛اما برخی در وجوب آن تردید کردهاند؛بلکه بعضی در حال نماز، پاسخ آهسته را نیز جایز دانستهاند.
پاسخ سلامِ با واسطه،واجب نیست؛ هرچند مستحب است پاسخدهنده خطاب به واسطه بگوید: «علیک و علیهالسلام: بر تو و بر او سلام».[. پاسخ به سلام کتبی (نامه) نیز واجب نیست، بلکه مستحب است.
اول سلام گفتن برای نمازگزار جایز نیست؛ولی پاسخ به سلام بر او واجب است. بنابر قول مشهور، در پاسخ سلام در حال نماز باید جواب مثل خود سلام باشد؛ اینگونه که اگر کسی گفت «سلام علیکم»، بر نمازگزار واجب است در پاسخ او «سلام علیکم» بگوید و پاسخ دادن به عبارتهای دیگر، مثل «علیکم السلام»، جایز نیست.
به تصریح برخی، سلام کردن بهکافرجز هنگام ضرورت جایز نیست.در اینکه پاسخ سلام کافر واجب است یا نه اختلاف نظر وجود دارد.بنابر قول مشهور، در جواب سلام کافر «علیک» گفته میشود.ولی در جواز بیان کلمه «سلام» در جواب او اختلاف است.
اما بعد از تبیین علت این حکم،علامه طباطباییبه بیان استثنائات حکم پرداخته و میفرمایند:
چه بسا میشود که مصلحت اقتضاء کند انسان به ستمکاران تقرب بجوید برای اینکه دین خدا را تبلیغ کند، بطوری که اگر با آنها نسازد نمیگذارند تبلیغ دین در بین مردم صورت بگیرد و یا برای اینکه کلمه حق را به گوش آنها برساند، و این تقرب حاصل نمیشود مگر با سلام دادن به آنها، تا کاملا با ما مانوس شوند و دلهاشان با دل ما ممزوج گردد، به همین خاطر که گاهی مصلحت چنین اقتضا میکند رسول خدا(ص) نیز به این روش مامور شدند، در آیه: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ؛ پس (اکنون که چنین است) از آنان روی برگردان و بگو: سلام بر شما،»[، هم چنان که در وصف مؤمنین فرمود: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند»
ماده «س-ل-م» و مشتقات آن، صد و چهل مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است[۵۱]. غروی در کتاب «السلام فی القرآن و الحدیث» معتقد است که سلام در قرآن در معانی متعددی بکار رفته است و با بررسی این کاربردها میتوان به این جمعبندی رسید که در نهایت سلام در قرآن دارای چهار معنی اصلی است[۵۲]:
1.به معنای اسم خداوند: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ» اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست، سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزّه از هر عیب و ناشایست، ایمنی بخش دلهای هراسان.
2.ترک جنگ و صلح: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیکمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنً» و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد نسبت کفر مدهید.
3.صلح ابتدائی جهانی: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ادْخُلُواْ فی السِّلْمِ کافَّةً»ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآیید.
4.تحیت و درود:.سلام در موارد زیادی در آیات به معنی تحیت بکار رفته است و این کاربرد میتواند با معانی دیگر سلام جمع گردد چرا که سلام در لغت معنای عامی دارد و شامل هر صحت و عافیتی میشود.وی در نهایت معتقد است که در ده آیه از قرآن سلام به معنی تحیت است.
«سَلام» (تسلیم) جزء پایانی نماز است که پس ازتشهدآخرنمازخوانده میشود. سلام از واجباتغیر رکنی نمازاست و در همه نمازها به جزنماز میتوجود دارد. سه سلام در آخر نماز خوانده میشود:
·«اَلسَّلامُ عَلَیک اَیهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللَّه وَبَرَکاتُهُ»؛ یعنی سلام بر توای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
·«اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادُ اللَّه الصّالِحینَ»؛ یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او.
·«اَلسَّلامُ عَلَیکمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُهُ»؛ یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن سوالات و پاسخ درس مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی