ايران وانقلاب ديجيتال اين نوشتار سعي دارد به اجمال با معرفي ويژگيهاي انقلابديجيتال اهميت آن رابراي ايران مورد بحث قرار دهد. نخست، نگاهي خواهيمداشت به اوضاع جهان و ويژگيهايانقلاب ديجيتال. سپس با بررسي شكافديجيتال زمينه را براي ورود به بحث ايران بازخواهيم كرد. سرانجام با شرحيكوتاه درباره اوضاع ايران و معرفي چالشها و فرصتهاي انقلاب ديجيتال برايايران توصيههايي براي اجراي طرحهاي ملي ديجيتال كردن ارائهميشود. جهان وارد عصر تازهاي شده است. از نيمههاي دوم قرن بيستم، پايان عمرعصرصنعتي آغاز شد. تحولات پر شتاب علمي فن شناختي موتور محرك اين تحولبوده است.نخست با ورود رايانه به سپهر فني، زندگي انسان دگرگون شد. سپس،با هم گرايي امواج تحولحوزه اطلاعات و ارتباطات رايانهها به كمك فنآوريهاي ارتباطي از جمله تلفن به هم وصل شدند و چندي بعد قابليتهاي ايندو فن آوري پرتوان با توانمنديهاي فن آوريتلويزيون تركيب شد و باعثپيدايش عظيمترين ماشين مصنوع دست انسان گرديد، يعني شبكه جهاني ارتباطاتو اطلاعات به هم پيوستهاي كه نماد آشكار و آشناي آن اينترنت است و بهسرعت و پرتوان دارد همه ابعاد زندگي بشر را دگرگون ميسازد. اين جريانتحولپرشتاب حول محور فنآوري ديجيتال باز هم شتاب گرفته و راه را برايورود به عصرديجيتال هموار ساخته كه با فرصتها ، چالشها، اميدها و بيم هاييبي سابقه همراه است. وقتي تحولات شتاب ميگيرند، بر پديدهها پيچيدگي وابهام حاكم ميشود و سيستمها از حالت تعادل خارج ميشوند و وضعيت بحرانيميگردد و ديگر قانون مندي مرسوم بر پديده حاكم نيست. عصر ديجيتال، عصرياست بحران خيز و پر آشوب. دستاوردهايبشردرعرصه مادي سريعتر از تواناييانسان و نظامهاي اجتماعي مخلوق انسان، براي انطباقخلاق با اين دستاوردهاحركت ميكنند. انسان از آفريدههاي خودش عقب ميماند و آشفته و سردرگمنه حال را درك ميكند و نه ميتواند به گذشته پناه برد و نه قادر استآينده راپيش بيني كند. حالت آشفتگي وسردرگمي تعادل ذهني را به همميريزد. اما، ذهن انسان ذاتا گرايش دارد به تعادل جويي و گريزان بودن ازآشفتگي و آشوب. انسان ميخواهد در دنياي بي نظمي، نظمي بجويد. درفضاي پرابهام به درك روشني دست يابد و در شرايطي كه پيش بيني آينده دشوار است،آيندهمطلوب خود را رقم زند. فضيلتهاي وجودي انسان كه عبارتاند ازخردورزي، خودآگاهي، تامل و بازپس نگري، تفكر انتزاعي، تجسم و تخيل، خلاقيتو نوآوري، يادگيري، وانطباق خلاق با شرايط پر تحول، همگي فعال ميشوند وانسان فرزانه به سرعت در مييابد كهراه حل مسئله، نه در پناه جستن بهگذشتهاي است كه از دست رفته و نه توقف در حال بهشيوهاي سرگردان ودرمانده، بلكه ادامه راه است با نگاهي راهبردي و آينده ساز همراه باعزميراسخ براي انتخاب خردمندانه مسير حركت و غايت مطلوبي كه به كيفيتزندگياشآسيب نرساند. اين گونه است كه در عصر ديجيتال انگارهها ورهيافتهاي اميدبخش شكل ميگيرند كه هر يك به گونهاي بازتابي هستند ازفضائل انساني كه تجهيز شدهاند تا اشتباهات گذشتگان را جبران كنند. اشتباهاتي كه هزينههاي سنگيني را بر جامعه بشري تحميل كردهاند و كيفيتزندگي انسان معاصر را تنزل دادهاند. با نگاهي به پيآمدهاي آشكار ايناشتباهات كه به شكل بحرانهاي زير بروز كردهاند، متوجه خواهيم شد كه درعصر ديجيتال چه چالش هاييفراروي نسل حاضر قرار دارد. بحرانها از اينقرارند: ـ بحران زيست بومي و زيست محيطي به معناي ناديده گرفتن اينواقعيت كه انسانجزيي است از طبيعت كه معرف كل هستي است و نظامي استبه هم پيوسته با اجزايي كهرابطهاي سيستميك با هم دارند و اگر تعادل ايننظام مختل شود، به كل سيستم و اجزاي آن آسيبهاي جدي وارد خواهد شد. اشتباه بشر در ناديده گرفتن اين اصل در فعاليتهاي اقتصادي باعث شده كهآسيبهاي زير بروز كنند: برهم خوردن تعادل جو و بروز تغييرات ناگهاني آبو هوايي ناشي از آثار گرمخانهاي، نازك شدن و از بين رفتن لايه اوزونو امثال آن ؛ از بين رفتن بسياري از گونههاي جانوري وگياهي؛ نابودي جنگلها؛ آلودگي هوا و آب وخاك و طبيعت به طور كلي؛وبه تحليل رفتن منابع طبيعي احيا ناپذير (سوختهاي فسيلي و مواد معدني). بحران بازارهاي مالي: ميگويند در جهان پيشرفته، بازارهاي مالي بهكازينويي تبديلشدهاند جهاني كه روزانه 1/5 تريليون دلار در آن معاملهصورت ميگيرد. خدمات مالي در اقتصادهاي پيشرفته 9 برابر رشد داشتهاند و ازراه دادوستد پول، سريعتر از فعاليتهاي ديگرميتوان پول دار شد. اين كازينو،نقدينگي و پس اندازهاي كوچك و بزرگ مردم عادي و حتي بازنشستگان راميبلعد. آسيب پذيري آن در نوسانهاي بحرانزاي بازارهاي بورس بهويژهبازار بورس نيويورك پس از حادثه 11 سپتامبر به خوبي آشكار شد و نيز آثارگستردهآن بر اقتصاد جهاني همه را نگران كرده است. جهان كنوني تحت سلطهشبكهاي از دولتهاي بزرگ، شركتهاي جهاني و نهادهاي سرمايه گذار و البتهكازينويي جهاني قرار دارد كه با منطقي كار ميكنند كه جهان را به وضعيتكنوني كشانده است. انفجار بمب در باشگاههايتفريحي جزيره بالي در اندونزيكه بيش از دويست نفر كشته بر جاي گذاشت و گروگانگيريدر آمفي تاتر مسكوتوسط شورشيان چچن و البته حادثه 11 سپتامبر وحوادث ديگري كه شايد در پيشباشد،واكنشها و هشدارهايي هستند درباره خطرناك شدن اوضاع جهان و بهبيخردي منطق حاكم بر اداره امور جهان اشاره ميكنند. جهان به نگاه كاملاپمتفاوتي نياز دارد. بحرانهاي سياسي كه ماهيت فرهنگي دارند. حادثه 11سپتامبر نقطه عطفي در تاريخ بينالملل به شمار ميآيد و هشداري است بهكشورهاي پر قدرت از جمله آمريكا و بيانگراين واقعيت است كه هر گاه بنيانتصميمگيري به ويژه در تصميمهايي باآثار جهاني، نگاه سيستميك و كل نگرنباشد و جوامع كره زمين را عناصر يك نظام جهاني تلقي نكند، هزينههايسنگيني خواهدپرداخت. در هيچ نظامي يك عنصر و يا معدودي از عناصر نميتوانندبه قيمت عقب ماندگي عناصر ديگر رشد كنند و آن نظام در كل متعادل بماند. نابرابري، تعادل نظام را به هم ميزند و بقاي آن را به خطر مياندازد. حلبحران سياسيمعاصر در گروي وجود رهبراني است جهاني كه خردورز باشند و با كلنگري سيستميك ـ اكولوژيك و از روي تدبير براي خروج از بن بستهاي كنونيراه حل دراز مدت بيابند.رهبران كنوني جهان پيشرفته، سيستم جهاني را درجهتمعكوس هدايت ميكنند و نمونهايارائه ميدهند متضاد با اين الگوي آرماني. درجهان امروز كه رهبران كشورهاي بزرگ،مشروعيت جهاني خود را به سرعت از دستميدهند، خلاء رهبري سياه چال هايي را پديدآورده است كه بيش از هر چيزنيروي حياتي خود جوامع پيشرفته را به درون خود ميبلعد. بحرانهايفرهنگي ـ اجتماعي كه در سطوح مختلف بازتاب دارند. ازجمله اينبحرانها درسطح بينالمللي تقابل اسلام ـ مسيحيت است كه بيشتر از جانب منافع مستقريهدايت ميشود كه در پي منافع كوتاه مدت هستند و به نجات جامعه بشري ازبن بستهايكنوني نميانديشند. در سطح فردي اين بحران به بهترين وجه خودرا در روان آشفته واحساس بي قراري و احساس عدم امنيت دروني و ناامنيمحيطي انسان معاصر متجلي ساختهاست. در بيرون، گروههاي انساني به جان همافتادهاند ودر درون، انسان با خود منازعهاي تلخ را به پيشميبرد. مردمان مرفه و پيشرفته براي نخستين بار با انسانهاي نادار و عقبمانده به درك مشتركي رسيدهاند و هر دو دردمند ونگران از خود ميپرسند اينهمه هياهو براي چيست؟چرا كار به اين جا كشيده است؟ غايت زندگي چيست؟نيويوركي مرفه و موفقي كه تا قبل از11 سپتامبر آهنگ پر شتاب زندگي روزانهبه او فرصتي براي ايستادن و از دور به خود نگريستن را نميداده است، بامشاهده فروريختن دو برج تجارت جهاني در برابر چشمانش كه همواره نماد قدرتپايدار تجاري و رهبري اقتصادي جهان بودهاند و ناپديد شدن چند هزارفرد موفق وپرتحرك مانند خودش، ناگهان مجبور شده با نگاهي تازه و با فاصله و متفاوتبهخودش بنگرد و از خود سؤال كند، معناي اين زندگي چيست، اين همه تلاش وكوشش كهحاصل آن در يك آن بهباد ميرود، چه فايدهاي دارد؟ سرنوشت مندست كيست؟ و سرنوشت من در كجا هدايت ميشود؟ و ناگهان حس ميكند دشمنانيدارد ،قويتر ازرهبرانش، دشمناني نامريي و ناشناخته كه مجبور است آنها رابشناسد و انگيزههاي آنها رادرك كند. ناگهان زندگي رنگي دگر مييابد. ماجراهاي پس از 11 سپتامبر، در سرزمينهايپررونق اروپا نيز واكنش مشابهيايجاد كرده است. حال و هواي ديگري بر زندگي مردمان پرنخوت و آسوده و بيخيال بخشهاي پيشرفته جهان حاكم شده است. ولي رهبران، ترجيحميدهند بهراه خود ادامه دهند. افزون بر آن دستاوردهاي انقلاب ديجيتال همراه باپيشرفتهاي ساير حوزههاي علومو فنآوري، شكافهاي تازهاي را پديد آوردهاندو برنابرابريهاي گذشته عمق بخشيدهاند. شكاف ديجيتال، شكاف فن آوري، شكافدانايي و شكاف ژنتيك باعث شدهاند كه يك بخش از جهان به سرعت پيش برود وبخش ديگر عقب بماند. شايد ريشه اصلي بحرانهايسياسي و فرهنگي ـ اجتماعي دربروز همين شكافهاي روز افزون باشد. بخشي از جهان بهدلايل بسيار توانستهاست با ايجاد زير ساختها، بنيانها و ظرفيتهاي لازم در زمينه علم و فنآوريبه طور مستمر پيشرفت كند، به گونهاي كه سهم عمده را در بازارهاي توليد ومصرف فنآوري پيشرفته به خود اختصاص داده و در ضمن از توانايي بالاييبراي جذب اين پيشرفتها در حل مسائل و توسعه قابليتها و ظرفيت سازيبرخوردار شده است. در نتيجه، سريعتر و بهتر ثروت توليد ميكند و داناييهايپيشرفته را در خدمت توليد ثروت و دستيابي به رفاه به كار گرفته است. بهعكس، باقيمانده جهان نه از بازارهاي خلق علم و فن آوري سهمي دارد ونهتوانايي آن را دارد كه داناييهاي موجود پيشرفته ديگران را جذب كند و ازآن براي حل مسائل و توسعه قابليتهاي خود بهره بگيرد. بد نيست در اين جانگاه كوتاهي داشته باشيم بهانقلاب ديجيتال كه موضوع بحث مقاله است. ويژگيهاي انقلاب ديجيتال امروزه در ادبيات، به دواصطلاح فنآوري اطلاعات و فن آوري اطلاعات و ارتباطات برميخوريم كه باديجيتالي شدن ابزار و فن آوريهاي اطلاعات و ارتباطات، در اين مقاله، هر دورا معادل فن آوريهاي ديجيتال تلقي خواهيم كرد. انقلاب در فرهنگ معينتبديل ازحالي به حال ديگر و از صورتي به صورت ديگر و دگرگون شدن تعريفشده است. انقلاب ديجيتال، در همين معنا، يعني دگرگوني و تغيير از حالي بهحال ديگر كه عامل آنفنآوريهاي ديجيتال است. بدين ترتيب، ميتوان گفتانقلاب ديجيتال باعث پديد آمدنعصر ديجيتال شده كه عصري است كه در آن فنآوريهاي ديجيتال (ارتباطات و اطلاعاتديجيتالي شده)، به سرعت به همهعرصههاي زندگي انسان نفوذ كرده و قاعده بازي را در همهعرصههااز جملهفعاليتهاي مربوط به اقتصاد، تجارت، آموزش و يادگيري، سرگرمي، معاشرت،ارتباطات، كار،فراغت، جنگ و هنر تغيير دادهاند. به هر حال، در اينعرصهها، فن آوري ديجيتال قاعده خود را حاكم كرده است وميكند؛ آن همقاعدهاي متفاوت با قواعد مرسوم انقلاب ديجيتال محصول تعامل پيچيده تركيبياز علوم و فن آوريها است، از جمله: الكترونيك ،رايانه، روباتيك، مخابرات،مخابرات، ارتباطات، سايبرنتيك، هوشمصنوعي، واقعيت مجازي. نظريهاطلاعات، علوم شناختي، زبانشناسي، عصبشناسي، روانشناسي اعصاب،ژنتيك وبسياري ديگر، تركيب و تعامل اين حوزه هاست كه عصر ديجيتال را رقم زدهوباعث پيداش عظيمترين اختراع بشر شده است، يعني شبكه جهاني اطلاعات وارتباطات بههم پيوسته، كه در درون آن فعاليتهاي اصلي در سطوح مختلففردي، جمعي، گروهي،سازماني، ملي و بين المللي و جهاني جريان دارد. ازسوي ديگر، فن آوري ديجيتال به عنصر مهم ابزاري تبديل ميشود،كه در زندگيروزمره از آن استفاده ميكنيم، محيط زندگي ما،خارج از حيطه اختيار ما،اندك اندك ديجيتال ميشود. به زودي، در خانه، محيط كار، خودرو و محل هاييكه رفت و آمد داريم، بدون ابزار ديجيتالي، قادر به ادامه حيات نخواهيمبود. در واقع، جبر حاكم بر فنآوري، بيشاز هر زمان ديگري احساس ميشود. بدون آن كه بخواهيم، نيرويي قويتر از ارادهمان، ما رابه خريد آخرينمدلهاي تلفن، دوربين ،ويديو، يخچال و ماشين لباس شويي برمي انگيزد كههمگي ديجيتال شدهاند. با استفاده دم افزون از اينترنت نيرويمقاومتناپذير آن چنان خزنده و آرام دارد بر ما حاكم ميشود كه خيلي زودفراموش خواهيم كرد كه پيش از آن زندگي مانبه گونهاي ديگر و به شيوهايديگر يعني ـ غير ديجيتالي ـ جريان داشته است. انقلاب ديجيتال پر توان ونيرومند فرايند دگرگون سازي زندگي فردي و اجتماعي را پيشميبرد و امواجتحول بسيار مهمي چون جهاني شدن و مجازي شدن را به راه انداخته وتقويتميكند. به اين ترتيب، فعاليتها در همه سطوح به عرصههاي جهاني و مجازيانتقالمييابند. در عرصههاي جهاني فرد و سازمان و كشور مجبورند در كنار و درارتباط با ديگرانمسائل خود را پيش ببرند، آن هم طبق قاعده بازي جهاني وبين المللي و در فضايي كه اغلب برآن رقابت حاكم است، عرصههاي مجازي نيزقاعده بازي خود را دارند و شامل عرصههايي هستند كه ماهيت فيزيكي ندارند والكترونياند و در واقع حضوري هستند در شبكه جهانياينترنت براي كار، زندگي،فراغت، مبادله، پژوهش، يادگيريو يا هر منظوري كه فرد ياسازمان را به حضوردر فضاي اينترنت بر ميانگيزد. انقلاب ديجيتال، در اقتصاد باعث پيدايشمفاهيم نوين شده، از جمله اقتصاد فرا ـ ماده و اقتصاد بي وزن و اقتصادنرمافزاري كه همه اين مفاهيم به نوعي حكايت از آن دارندكه عامل محركاقتصاد ديگر ماده نيست، بلكه چيزي است بي وزن و غير مادي ماننداطلاعات ودانايي. در مورد آثار انقلاب ديجيتال بر اقتصاد ميتوان به موارد زير نيزاشارهكرد: ـ قاعده بازي توليد ثروت و رقابت، به ويژه رقابت جهاني راتغيير داده است. ـ به عقيده برخي از اقتصاد دانان، باعث شده مجبورشويم مفاهيم اقتصادي را از نوتعريف كنيم. ـ عوامل نرمافزاري و غيرملموسي چون سرمايه انساني،سرمايه فكري، سرمايهاجتماعي، دانايي، خلاقيت ونوآوري و ارتباطات، مهمترين دارايي و مؤثرترين عوامل بهرهوري شدهاند. ـ راه اندازي و ايجاد شبكه عصبي ديجيتال را به عامل توسعه تبديل كردهاست. ـ باعث شده، اينترنت و فضاي رايانهاي جديدترين و مهمتريندارايي عموميجهاني تلقي شود كه تحت نظارت هيچ كشوري قرار ندارد. ـ درعرصه مالي، باعث شكلگيري و رشد كازينوي جهاني ـ بازارهاي بورس وسرمايهمالي جهاني ـ شده كه در آن بدون انتقال فيزيكي پول يا سرمايه، ميلياردهادلار مبادلهميشود. ـ ساختار اشتغال را دگرگون ساخته و باعث از بين رفتنبسياري مشاغل و پيدايشگروه تازهاي از مشاغل شده و نظام آموزشي را كهمتولي اصلي تشكيل سرمايه انساني است، دچار بحران كرده است. ـ در حالحذف نيروي كار يدي و ساده و بدون مهارت و جايگزيني آن با نيروي كارمتخصصو داراي مهارتها ICT است. در عرصههاي اجتماعي، الگوهاي كار، فراغت،معاشرت و سرگرمي را تغيير دادهاست و در سطح سازمان باعث پيدايش الگوها وساختارهاي جديد سازماني شده است. در عرصه فرهنگي، با يادگيري الكترونيقاعده بازي آموزش رسمي را دگرگون ساخته و نيز كالاهاي فرهنگي را بهمهمترين كالاي قابل مبادله در بازارهاي جهاني تبديل كرده وباعث شدهتجارت كالاهاي فرهنگي به مبحث مهمي در تجارت جهاني تبديل شود و دربسيارياز كشورها در سياستهاي تجاري و اقتصادي جايگاهي مهمتر از مبادلهكالايفيزيكي پيدا كند. در عرصه زندگي فردي، ضمن فراهم آوردن فرصتهاييشگفتانگيز براي بهبودكيفيت زندگي، يادگيري، توانمند سازي، توسعه قابليتهايفردي از نظر فيزيكي، ذهني، مهارتي و اجتماعي الگوي زندگي را دگرگون ساختهاست. در عرصه سياسي، به ابزار مهمي جهت راه اندازي و تسريع فرايندمردمي(دموكراتيزه) شدن ساختار سياسي تبديل شده است و اصولا الگوهايحاكميت، اعمالاقتدار، انتخابات، مشاركت، رابطه مردم، حاكميت، پاسخگويينظام حكومت در برابر مردم،مرزهاي نظارت و كنترل و بسياري ديگر و مهمتر ازآن تركيب حقوق فردي و مدني وشهروندي و حقوق بشري را متحول ساخته است. به سخني كوتاه، انقلاب ديجيتال، جهان را يكپارچه و به هم مرتبط ساختهو باعث شده، اخبار، انديشهها، الگوها، ارزشها و دغدغهها به سرعت از مرزهاعبور كنند و در همه جهان پخش شوند و بازخورد آنها به سرعت به كانون مولدآن باز گردد. اما، عصر ديجيتال دغدغههاي بسيار دارد، كه مهمترين آننابرابري است. نابرابري همواره وجود داشته است.در طول تاريخ، مردم ازنابرابري ثروت و قدرت و امكانات همواره در رنج بودهاند و براي دستيابي بهبرابري هزينههاي سنگيني پرداختهاند. ولي هنو زاين نابرابريها از بيننرفته، نابرابريهاي جديدي پديد آمدهاند كه مهمترين آنها نابرابري دردانايي و اطلاعات است كه به نابرابريهاي موجود عمق و ابعاد تازهايبخشيده و باعث بروزحوادثي شده كه مهمترين آن حادثه 11 سپتامبر است. در گزارش توسعه انساني، سال 2002 ميخوانيم كه در جهان نابرابر كنوني،هنوز فقط47 كشور به دموكراسي كامل دست يافتهاند و فقط 14 درصد از نمايندگانپارلمانهاي جهان زن هستند و 23 درصد از مردم جهان در فقر شديد به سر ميبرندو درآمد 5 درصد ثروتمندترين مردم جهان، 114 برابر 5 درصد فقيرترين مردم است واز هر شش كودك، فقط یک كودك به مدرسه ميرود و 60 درصد كودكاني كه به مدرسهنميروند، دختر هستند و هر روزبيش از 3 هزار كودك در اثر بيماريهاي قابلپيشگيري ميميرند. در چنين اوضاعي است كهنابرابري تازه كه آن را شكافديجيتال ميناميم، اهميت بيشتري مييابد. شكاف ديجيتال شكاف ديجيتال فاصله روزافزون كشورهاي توسعه نيافته از كشورهايتوسعه يافتهاست كه بيشتر به اين موارد مربوط ميشود: ـ دسترسي به فنآوريهاي ديجيتال ؛ ـ استفاده از اين فنآوري براي بهبود بهرهوري وكارآيي فرايندهاو فعاليتها ونظامهاو كارها در همه بخشهاي زندگي فردي واجتماعي و در سطح خرد و كلان ؛ و ـ توانايي به كارگيري اين فنآوري درايجاد زير ساخت مناسب براي مشاركت فعالدر توليد دانش و فن آوري ديجيتال ومصرف ابزار و كالاها و خدمات ديجيتال. اين شكاف با شاخصهاي متفاوتيسنجيده ميشود، از جمله دسترسي به فنآوريهاي اطلاعات و ارتباطات مانندتلفن، تلفن سيار و اينترنت و پخش ماهوارهايبرنامههاي راديويي وتلويزيوني، حجم تجارت الكتروني و امثال آن. جامعترين شاخصي كه برايمقايسه كشورها و شناخت اين شكاف ارائه شده، شاخصي است كه بانك جهاني بهنامشاخص جامعه اطلاعاتي10 ارائه داده است كه شامل 23 متغير است (گزارش،2001). اينمتغيرها در چهار زير ساخت به شرح زير طبقه بندي شدهاند كهتوانايي شهروندان هر كشوريرا براي مبادله اطلاعات در داخل و خارج از كشورميسنجند: 1. زير ساخت رايانه: سرانه رايانه شخصي11 نصب شده ؛ تعدادرايانه شخصي حمل شده برحسب خانوار ؛ رايانههاي شخصي حمل شده ت جاري ودولتي/ بر حسب نيروي كارحرفهاي ؛ رايانههاي حمل شده آموزشي/ بر حسبدانشجو و استاد ؛ درصد رايانههايشبكهاي شده ؛ و مخارج نرمافزار/ سختافزار. 2. زير ساخت اينترنت؛ حجم تجارت الكتروني ؛ تعداد كاربران خانگياينترنت؛ تعدادكاربران اينترنت در كسب و كار ؛ و تعداد كاربران اينترنت درسازمانهاي آموزشي. 3. زير ساخت ارتباطات: تعداد خطوط تلفن/ خانوار ؛هزينه تلفنهاي داخلي ؛ سرانه مالكيت گيرنده تلويزيون ؛ سرانه مالكيتگيرنده راديو ؛ سرانه مالكيت دستگاه نمابر ؛ سرانه مالكيت تلفن سيار ؛مشتركان تلويزيون سيمي ؛ 4. زير ساخت اجتماعي: تعداد دانشآموزان متوسطه؛ تعداد دانشآموزان دبيرستان ؛ نرخ خواندن روزنامه ؛ آزادي مطبوعات ؛ وآزاديهاي مدني. بر اساس اين متغيرها، در سال 2001، كشورهاي جهان به 5گروه به شرح زير رتبهبندي شدهاند: گروه اول:این گزارش آنانرا Skaters نامیده است. به معنای کشورهایی که اسکیت به پا بسته و تند و پرشتاب درمسیر عصر دیجیتال به راه افتادهاند. این کشورها در موقعیتی عالی برای بهرهگیری ازمواهب انقلاب دیجیتال قرار دارند، زیرا زیرساخت پیشرفتهای د رهر چهار حوزهاطلاعات، اینترنت، ارتباطات و اجتماع برپا داشتهاند. در این گروه 15 کشور به شرحزیر قرار دارند:

در اينكشورها، بخش فنآوريهاي ارتباطات و اطلاعات خصوصي شده است ورقابت موجودباعث كاهش قيمت و امكان بهتر دسترسي به اينترنت و خدمات شده است. گروه دوم:اين گروه بلندگامان (Striders) نام دارند. بهمعناي كساني كه با گامهاي بلند و مؤثر درراه ديجيتالي شدن حركت ميكنند. كشورهاي اين گروه هدفمند و با برنامه وارد عصراطلاعات شدهاند و بخش مهمي اززير ساخت لازم را ايجاد كردهاند و عبارت اند از:

اينكشورها در جهت رفع موانع اين حركت گام برداشتهاند و ازجمله، در دهه گذشتهبخش مهمي از صنعت اطلاعات و ارتباطات خود را خصوصي كردهاند. گروهسوم:دوندگان پرسرعت (Sprinters) در اين گروه قرار دارند كه با توجه بهفشارهاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي كه تجربه ميكنند، اولويتهاي خود راتغيير دادهاند و با تمام نيرو سعي دارند راه را براي ديجيتالي شدن هموارسازند. اعضاي اين گروه عبارتند از:

در مجموعاين سه گروه، يك سوم كشورهاي جهان را تشكيل ميدهند. گروهچهارم:كشورهاي اين گروه تفريح كنان (Strollers) به راه افتادهاند. دربخش مهمي ازاعضاي اين گروه، محدوديت منابع مالي و جمعيت زياد باعث شدهكه حركت آنان پايدار و استوار نباشد. كشورهاي اين گروه عبارتند از:

البته،كشورهاي چين و اندونزي و هند در سالهاي اخير براي ايجاد جامعهاطلاعاتيسرمايه گذاري سنگيني انجام دادهاند، ولي به دليل خصوصي نشدنبخش مهمي از ICT ، دراين كشورها رقابت هنوز ضعيف است. گروه پنجم: دركل 55 كشور جهان وارد عصر ديجيتال شدهاند، ولي 150 كشورديگر ـ از جمله ايرانـ تازه واردان (Starters) اين جريان هستند. در اين كشورها، هنوز زيرساختلازم براي بهره برداري از عصر ديجيتال ايجاد نشده است. اين گروه 40درصد از جمعيت جهان و 4درصد از توليد ناخالص جهاني را تشكيل ميدهند و سهمآنان از مخارج جهاني كمتر از 1 درصد است. فاصله اين گروه با چهار گروهديگر است كه شكاف ديجيتال را پديدآورده است. 55 كشور چهار گروه اول، 97درصد توليد ناخالص جهاني و 99 درصد مخارجICT را دارند. نكته جالب آن كه،امارات متحده در سالهاي اخير با نرخ رشد 20 درصد درزمينه ICT از همه كشورهااز نظر رشد جلو افتاده است. سطح ديگري از شكاف ديجيتال نيز در درونكشورها وجود دارد. در همه كشورها،بخش هايي از مردم سريعتر و بهتر از ديگراناز دستاوردهاي فن آوري ديجيتال استفادهميكنند و به سرعت در حال پيشرفتاند. بيشترين كاربران اينترنت مردان تحصيل كرده وداراي درآمد بالاتر ازمتوسط اند. شكاف جنسيتي ديجيتال نيز وجود دارد كه جدول زير آنرا به خوبينشان ميدهد.

در آخرينگزارش توسعه انساني (گزارش 2002) نيز شكاف ديجيتال آشكاراست. در نروژ كه درسال 2002 مقام اول جهان را در شاخص HDI كسب كرده است، بهازاي هر هزار نفرجمعيت 532 تلفن و 751 تلفن سيار و 101 ميزبان اينترنت وجود داشتهاست. اينرقم براي ايران كه در ميان 173 كشور رتبه نود و هشتم را دارد؛ به ازاي هرهزارنفر جمعيت 149 تلفن و 15 مشترك تلفن سيار است. براي ايران ،آمار رسميمربوط بهاينترنت موجود نيست، ولي گفته ميشود كه در ايران 2 ميليون نفركاربر اينترنت وجود داردكه حدود 3/5 درصد جمعيت را در بر ميگيرد. اين رقمبراي آمريكا، طبق گزارش اينترنت كه توسط دانشگاه يو سي ال اي كه دسامبر 2002 منتشر شده، 75 درصد جمعيت و طبقگزارش فوريه 2002 وزارت بازرگاني اينكشور براي سال 2000 حدود، 47 درصد بودهاست. هستند كشورهايي كه كاربراناينترنت آنان سهمي كمتر از 0/03 درصد جمعيت را دارندو بخشهاي مهمي از مردمجهان نه تنها به تلفن سيار، بلكه به تلفن معمولي نيز دسترسي ندارند. باتوجه به نقش روزافزون ICT در توليد ثروت و توسعه اقتصادي، طبيعي است كهكشورهاي داراي پايينترين رتبه در شاخص ISI و يا در هر شاخص ديگري مربوطبه عملكرد ديجيتال، در عملكرد اقتصادي نيز در جهان رتبههاي پاييني را داشتهباشند. معناي واقعي انقلاب ديجيتال با نگاهي به تاريخ بهتر درك ميشود. در اقتصاد كهن درقرن 19 منبع ثروت زمين بود و ثروتمندترين كشورهاي قرن 19،كشورهايي بودند كه يا خود غنيترين منابع طبيعي و زمينهاي حاصل خيز را دراختيار داشتند و يا از طريق استعمار و شيوههاي ديگر به منابع سرشار كشورهايديگر چنگ ميانداختند. در سطح خرد نيز، طبقگزارش مجله فورچون، اول ژانويه 1900، ده شركت بزرگ در ايالات متحده، شركتهايي بودند كه در زمينه نفت وفولاد و شكر و تنباكو و سرب و گاز و زغال سنگ و چرم و لاستيك فعاليت داشتند وتنها GE( جنرال الكتريك) بود كه در زمينه منابع طبيعي فعاليت نداشت. بهگفته لستر تارو، امروزه منبع جديد ثروت نيروي فكري است و به همين دليلشركتمايكروسافت در آغاز سال 2000 با ارزشترين شركت قلمداد شد و بازار بورس،ارزشدارايي آن را نيم تريليون دلار يعني 500 ميليارد دلار برآورد كرد. وايندر حالي است كهارزش داراييهاي فيزيكي اين شركت يعني ساختمان و تجهيزاتو مبلمان و امثال آن بهسختي به 10 ميليارد دلار ميرسد. داراييهاي سرنوشتساز مايكروسافت كه ارزشي معادل490 ميليارد دلار خلق كردهاند عبارتند ازسرمايههاي دانايي و سرمايههاي فكري، تواناييرهبري، مالكيت معنوي، ظرفيتسازماني، دانايي جمعي كاركنان، رابطه با تامين كنندگان، شهرت نزد مشتريانو كنترل سيستمهاي عملياتي رايانه شخصي و امثال آن. اينان داراييهايهستندناملموس كه در عصر حاضر ثروت آفريناند. هر ساله ماكروسافت براي حفظپيشگاميخود، 3 ميليارد دلار صرف تحقيق و توسعه ميكند و سخت ميكوشد بهترينمغزها راجذب كند. انقلاب ديجيتال اين گونه قاعده بازي را تغيير داده است. ايران و انقلاب عصر ديجيتال ايران جامعهاي است پيچيده وبا سابقه تاريخي ديرينه و فرهنگي كه بيش از هر چيز پرتنوع و متكثر است. درسه دهه آخر قرن بيستم اين كشور رفت و برگشتهاي متعددي را درفرايند گذر ازسنت به مدرنيسم تجربه كرده است و به ويژه طي دو دهه بعد از انقلابباحاكميت حكومت ديني، هر چند تكليف خود را در بسياري از مباحث بنيادين معاصراز جملهدموكراسي، آزادي، رابطه تجاري و سياسي با جهان، توسعه اقتصادي بهعنوان ارزش و امثالآن تا حدي روشن ساخته، ولي هنوز در زمينه مباحث كليديچون دين ـ سياست و معناي حكومت ديني و مباني ارزشي برنامه ريزي توسعهدچار سردرگمي است. البته، هنوز نميداند با ماهواره و با اينترنت چه كند. از بعد رتبه بندي جهاني، متاسفانه ايران به دليل درگير بودن در مباحثمباني و مفاهيمو كشمكشهاي سياسي حاصل از آن و درگير بودن بيشتر حاكمان ومسئولان و مديران عاليدر بازيهاي قدرت و تجارت و نداشتن دغدغه توسعه وپيشرفت جامعه، به رغم وجودامكانات پيشرفت (منابع سرشار انرژي و مواد خام،نيروي انساني توسعه خواه و تحول جو) وضعيت درخشاني ندارد. از نظر فنآوري جفري سكس، در دانشگاه هاروارد مطالعهاي انجام داده است و براساس دومعيار تعداد حق امتياز اختراعات به ازاي هر يك ميليون نفر جمعيت وسهمصادرات فنآوري پيشرفته از توليد ناخالص ملي از جهان را به سه منطقهفن شناختي زيرتقسيم كرده است: نوآوران فن آوري: كشورهايي هستند داراي 10 حق امتياز (اختراع ثبت شده) يابيشتر كه به ازاي هر يك ميليون نفرجمعيت صادرات فن آوري پيشرفته در اين كشورها،حداقل 2درصد توليد ناخالص مليآنان را تشكيل ميدهد. كاربران فن آوري: اين كشورها توانايي بالايي درجذب داناييها و فن آوريهايپيشرفته دارند و زير ساخت لازم رابراي اين كارفراهم آوردهاند. حذف شدگان: اين كشورها در توليد و در جذب و مصرف فنآوري پيشرفته سهمي ندارند و يا سهم آنان ناچيز است. ايران در گروه سومقرار دارد. شايد گفته شود چون مدل و ارقام اين طبقه بندي در دست نيست،نميتوان اعتبار اين طبقه بندي راتائيد كرد. ولي شكي نيست كه سهم ايراناز صادرات فن آوري پيشرفته و حق امتياز كه معرف توليد فن آوري نوينهستند، بسيار ناچيز است. ايران در سال 2001، تنها یک حق امتياز داشتهاست. اين درحالي است كه در سال 1997، اين رقم براي امريكا 111906 بوده است. در ارتباط با ISI نيز ايران در گروه پنجم كشورها قرار دارد. شايدمعتبرترين اطلاعات موجود در مورد سنجش وضعيت ايران در مقايسه باكشورهايجهان پروژه توسعه انساني باشد كه بر حسب HDI كشورها را رتبه بندي مي كند. البته اين شاخص به طور مستقيم وضعيت ديجيتال را نميسنجد. ولي مؤلفههايآن معرف زيرساختهاي مهمي هستند كه براي استفاده از دستآوردهاي انقلابديجيتال در فرايند توسعه ضرورت حياتي دارند. بد نيست به نتايج گزارش 2002در مورد ايران نگاهي بيفكنيم: در اين گزارش، ايران در ميان 173 كشور، بارتبه 98 در گروه ميانه قرار دارد و ارزش شاخص براي آن 0/721 محاسبه شدهاست. از سال 1975 وضع ايران در اين شاخص به شرح زير بوده است:

اگربپذيريم كه آمار مربوط به مؤلفهها واقعي است، يعني آمار واقعي انتقاليافته است،شكي نيست كه طبق اين آمار وضعيت توسعه انساني در ايران بهطور مستمر رو به بهبود بودهاست كه جاي اميدواري است. اما، در موردمولفههاي HDI در ايران وضعيت اين گونه است:

براي دركبهتر وضعيت ايران در زمينه توسعه انساني، اگر بپذيريم كه نروژ در تمامشاخصهاي مربوط به كيفيت زندگي وضع مطلوبي دارد از جمله در HDI دو سال پيدر پي(2001و2002) رتبه اول را داشته ودر سال 2001 رتبه سوم را و طبق نظرخواهي سي.ان.ان در سال 2002 به عنوان بهترين مكان براي زندگي معرفيشده است، بد نيست در چند مولفهHDI، وضعيت ايران را با نروژ مقايسه كنيم.

اين جدولبسيار گوياست و نيازي به شرح ندارد. در مورد عملكرد ايران درعرصههايديجيتال، تا كنون دولت برنامه و سياست مشخصي براي ديجيتالي شدننداشتهاست، تا آن كه در تاريخ28/3/1381 در قانون بودجه 1381 كل كشور اجرايطرح ملي توسعه و كاربري فن آوري ارتباطات و اطلاعات (تكفا) تصويب وچارچوب اجرائي آن براي تمامسازمانها ابلاغ شد. دبيرخانه شوراي عالياطلاع رساني مكلف شده با همكاري و هماهنگيكليه دستگاهها در راه تكميل وتصويب برنامه جامع آن اقدام نمايد. در اين طرح بخشهاياصلي به شرح زيرتعريف شدهاند: ـ توسعه منابع انساني و آموزش الكتروني ـ فرهنگ درمحيط رايانهاي ـ دولت الكتروني ـ خدمات الكتروني ـ تجارتالكتروني ـ اقتصاد الكتروني ـ شبكه زير ساخت اطلاع رساني ملي ايران (IR-NII ) و امنيت ـ بستر قوانين ـ شركتهاي كوچك و متوسط ـ بخشصنعت نقد اين برنامه در چارچوب حاضر نميگنجد، ولي بايد اذعان داشت كهاين طرح به هرحال حركتي است كه هر چند دير شروع شده، ولي گامي استمثبت در جهت همگام سازي باتحولات ديجيتال در جهان، در اين طرح الزامها واهميت ديجيتال شدن در حوزههاي مختلف براي ايران تشريح شده است، اما،تجربه نشان داده است كه برنامهها و طرحهاي ملي به دليل بي توجهي بهالزامهاي اجرايي در عمل با شكست مواجه شدهاند. در مورد اين طرح نيز ايننگراني وجود دارد. از جمله اين الزامها ايجاد زير ساختها و ظرفيتهايمناسباست. شكي نيست كه ايران بدون داشتن زيرساخت پيشرفته ديجيتال،حتي اگر منابع طبيعي از جمله نفت ارزش خود را حفظ كند، نميتواند جمعيت 70ميليوني خود را كه بيشتر آنجوان هستند،تامين كند. آن هم در شرايطي كه بهدلايل زياد بهرهوري و كارايي منابع و سيستمها بسيار پايين بوده است. مطالعات انكتاد نشان داده است كه ICT ميتواند به بهبود بهره وري كمككند و نيزطبق برآوردها با هر 1 درصد رشد بهره وري در بخش خدمات در آسيا،ميتوان مزاياي رفاهي در حد 12 ميليارد دلار امريكا و رشد GDP در حد 0/4 درصد ورشد صادرات درخدمات در حد 2تا3درصد پديد آورد. در همين مطالعات، تاثير فنآوري هاي ديجيتال بركاهش هزينه، افزايش كارايي و بهره وري، افزايش سرعتو بهبود رقابت پذيري جهاني درتجارت و حمل ونقل و خدمات مالي انكارناپذيرذكر شده است. از سوي ديگر، تجربه كشورهايي چون ايرلند حاكي از آناست كه برنامه ريزي سنجيده و خردمندانه و دورانديشانه در زمينه ICT ميتواند نتايج اقتصادي ـ فرهنگي چشمگيري به بارآورد. حتي در شرايطيكه در جامعه ثبات و آرامش سياسي كامل حكم فرما نباشد. ايران، ميتواند بادرس گرفتن از اين مطالعات و تجربهها جهتگيري راهبردي خود را در زمينه ICT طراحي كند. تجربه جهاني توجه مارا به نكات زير جلب ميكند: 1. فنآوريهاي ديجيتال بايد ارزان و آسان در اختيار مردم قرار گيرند. بدونايندسترسي، فرصتها از دست ميرود ؛ 2. فن آوريهاي ديجيتال و به بيانيديگر ايجاد زير ساخت ديجيتال و يا شبكه عصبيديجيتال كه بعد سختافزاري قضيهاست، به تنهايي كافي نيست و نبايد هدف قرار گيرد. زيرابه خودي خودنميتواند به بهبود اوضاع كمك كند. البته، دسترسي مردم به ابزار ديجيتال،فرصتهاي با ارزشي براي رشد و شكوفايي قابليتها در اختيار ميگذارد، ولي كاربه اينجاختم نميشود ؛ 3. فن آوريهاي ديجيتال در سازمانها و كشورهاييبه عامل توسعه و بهبود وري وكارايي و كيفيت و رقابت پذيري تبديل شدهاندكه زير ساختهاي مناسب وجود داشته ياايجاد شدهاند، ازجمله زير ساختهايسياسي و اجتماعي و سازماني ؛ 4. اين زير ساختها در سطح كلان شاملنهادها و ساختارهاي دموكراتيكي ميشوند كه بايد پديد آيند و يا راه براي ايجادآنها هموار شود. انقلاب ديجيتال با ساختارهاي استبدادي و خودكامه حكومتي ومديريتي ناسازگار است و در رويارويي اين دو، ساختارهاي استبدادي و اقتدارطلب محكوم به نابودي اند. فن آوريهاي ديجيتال، اقتدارفردي ميآفرينند وفرد را در جايگاهي قرار ميدهند به دور از نظارت، كنترل و سلطه آمرانه نظامحكومت. در واقع، ابزار دموكراتيزه كردن ساختارها و روابط سياسي ـ اجتماعيـمديريتياند ؛ 5.در سطح خرد، فن آوريهاي ديجيتال در صورتيمي توانندتحول توسعهاي بيافرينند كه زمينههاي زير فراهم آيند: ـ ساختار سازمانيسازمانها در جهت ساختارهاي منعطف، ارگانيك، مسطح و تيمي و مشاركت جو ودموكراتيك متحول شود. به ويژه ساختارهايي كه ديوان سالار،اقتدار طلب،بسته، سلسله مراتبي و بدون انعطاف اند؛ ـ فرايندها از نو مهندسي شوند ونظامهاي مديريت فرايند محور و IT محور شوند ؛ ـ سرمايه انساني مناسبيتشكيل شود و نيروي انساني از دانش و مهارت و تخصص مورد نياز ICT برخوردار شودوبراي ايجاد اين سرمايه، وقت و هزينه لازم صرف شود ؛ ـ فرهنگ سازماني،تحول جو، دانايي محور و نوآور شود. بدون تحول فرهنگي،ديجيتال شدن بهسرانجام نميرسد و يا اثر بخش نخواهد بود ؛ ـ نظامهاي عملياتي، اطلاعاتيو پرسنلي ديجيتال و از نو طراحي شوند و نوسازي آنها همگام با تحولاتIT پيشرود ؛ و 6. ديجيتال شدن فرايندها و نظامها با هدف بهبود بهره وري، كيفيتو رقابت پذيري طراحي و اجرا و هدايت شود. ديجيتال شدن بدون هدف، پر هزينهو بي ثمر خواهد بود. نمودار زير، مدلي ارائه ميدهد كه ميتواند راهنمايتدوين برنامههاي اجرايي طرحهاي مليتكفا باشد. با توجه به اين نكات ونيز وضع موجود سازمانها و ساختارها در ايران است كه به نظرميرسد طرحهايملي چون تكفا در ايران به مديريت و رهبري پيچيده و ويژهاي نياز داشتهباشند. اين طرح بايد خود را به عنوان طرح تحول، راهبردي تلقي كند وتيمهاي مركب ازصاحب نظران مجرب داراي دانش و تجربه نوين مديريت تحولراهبردي اجراي آن رارهبري كنند. اين تيمها بايد بتوانند هم زمان با ايجادزير ساخت سختافزاري و راه اندازي شبكه عصبي ديجيتال، ظرفيت و توانمنديلازم را در ساختار سازماني، فرايندها، سيستمها،نيروي انساني و فرهنگ سازمانيپديد آورند و نهادها و سازمانها را براي مواجهه با اين تحول آماده سازند. بدون اين ظرفيت سازي و توانمند سازي، طرح با صرف هزينه بسيار ازنظر مالي ووقت، و اثر بخشي نه چندان مطلوب، اجرا خواهد شد و به سرنوشت سايرطرحهايملي دچار خواهد شد. به هر حال، بايد توجه داشت كه ديجيتال شدن جوامعتحت فشار دو دسته نيرو جرياندارد: ـ جبر زمانه و آهنگ طبيعي تحولات واجبار طبيعي افراد، سازمانها و جوامع بههمگامي با نيروهاي پر فشار فنشناختي كه از درون بستهترين مرزها راه خود را به درون كشورها باز ميكنند واقبال طبيعي مردم به ويژه جوانان، راه را براي استفاده و جذب نوآوريهايزمانه به ويژه اين فن آوريها در زندگي هموار ميسازد. ـ برنامه ريزيدر سطوح كلان و خرد براي جذب اين فن آوريها و استفاده سنجيدهاز فرصتهايبا ارزشي كه ارائه ميدهند و كاهش آثار تهديدآميز آنها. در ايران، بيشترنيروي اول فعال بوده است و تنها چند ماهي است كه دولت تحتفشار واقعيتها،آن هم پس از، از دست رفتن فرصتهاي بسيار، برنامهاي براي همگاميباتحولات جهان در عرصه ICT تدوين كرده است. به هر حال، انقلابديجيتال فرصتهاي بسياري براي توسعه ايران دارد. در حوزهاقتصاد، سه بخشصنعت، كشاورزي و خدمات به خوبي ميتوانند از مزاياي اين تحولبهرهمند شوند،صنعت ايران به تدريج وارد فضاهاي پر رقابت جهاني ميشود و بدونديجيتالشدن فرايندها و سيستمها و نوسازي ساختار و جذب الگوهاي سازماني جديد،صنايعايران نميتوانند رقابتپذير شوند. كاهش قيمت تمام شده و بهبود كيفيت جزاز اين طريق ممكن نيست.در بخش خدمات، فعاليتهايي چون آموزش، پژوهش،تجارت، بانك داري، بيمه، خدمات مالي، توريسم، خدمات بيمارستاني و سايرفعاليتها بدون ديجيتال شدن حتي در شرايط موجود نيز قادر به ادامه حياتنيستند. تجارت الكتروني براي ايران يك الزام است ، و بحث مفصلي دارد كهدراين نوشتار نميگنجد. در بخش كشاورزي نيز فن آوري ديجيتال به بهبودبهرهوري درفرايندهاي كاشت، داشت، برداشت، نگهداري، بسته بندي و صادراتمحصول كشاورزيايران كمك و آنها را رقابتپذير خواهد كرد. به طور كلي،مهمترين فرصت انقلاب ديجيتالبراي ايران، مواجهه با الزام مهندسي مجددساختارها و فرايندها و الگوهاي سازمان دهياست. در واقع، ايران مانند بسيارياز كشورهاي ديگر، تحت چنين فشاري خود را از زير بار سنگين ديوان سالاري لختو بي خاصيت و نظامهاي ناكار آمد و روشهاي عقب مانده وفرايندهاي غير ضروريرها خواهد ساخت. در حوزه فرهنگ، ايران فرصتي درخشان پيدا خواهد كرد برايمبادله كالاهايفرهنگي خود و داشتن سهمي در خور در بازار كالاهاي فرهنگي وايفاي نقش در عرصه فرهنگي و ادبي جامعه جهاني. انقلاب ديجيتال اين فرصترا از طريق اينترنت و پخشماهوارهاي و ساير ابزارهاي ديجيتال فراهم آوردهاست. در عين حال، با چنين حضور فعالياست كه فرهنگ ايران در معرض آميزشبا فرهنگهاي ديگر خود را باز ميشناسد و عناصر نامناسب و بازدارنده پيشرفت وتوسعه خود را پالايش ميكند و در مسير تكامل توسعه گام برميدارد. افزونبر آن، با اشاعه امكانات يادگيري و آموزش الكتروني جمعيت جوان، با هوش ونوجوي ايران خود را در معرض فرصتهاي بي شمار انواع يادگيريها وآموزشهايرسمي و غير رسمي جهان قرار ميدهد و از اين طريق راه براي تشكيلسرمايه انساني مجهز به دانش و مهارتهاي نوين هموار ميشود و احساس زهرآگينعقب ماندن ايرانيان از جهانپيشرفته و عقده حقارت ناشي از آن به تدريج ازبين ميرود. در عرصه سياسي، انقلاب ديجيتال براي تمرين دموكراسي ومشاركت آگاهانه در عرصههاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي فرصتهاي بيشماريدارد. مردم ايران به دليل سابقه طولاني زندگي تحت حكومتهاي غيردموكراتيك، آداب و اصول رفتار دموكراتيك را نياموختهاند. با وجود هوش سرشار وآگاهي زيركانه، در مواردي نميدانند چگونه درباره مسائل صاحب نظر شوند و نظرخود را با توجه به منافع جمع ابراز دارند و قوانين را به خاط رحفظ منافععمومي رعايت كنند. در تيم ، گروه ، حزب و تشكل گردهم آيند و با تحمل آراوزندگي در كنار افراد متفاوت با خود، حيات جمعي خود را اداره كنند. عرصههايمجازي و ديجيتال فرصت خوبي براي يادگيري و تمرين اين رفتارها و الگوهايفكري فراهم ميآورد. و اما، انقلاب ديجيتال چالش هايي نيز در بر دارد. مهمترين چالش، همان گونه كه گفتيم، شكاف ديجيتال است. مردم ايران ديگرنميتوانند عقب ماندن از جهان پيشرفته رابيش از اين تحمل كنند. انتشار آمارو ارقام اين عقب ماندگي چه بسا باعث بر انگيختن خشممردم نسبت بهمسئولان جامعه شود، زيرا آن را نتيجه طبيعي سوء مديريت كلان جامعه خواهنددانست. چالش ديگر آن است كه ايران، مانند هر جامعه ديگري ريشه در سنتدارد و هنوز سنتها بخش مهمي از نيروهاي اجتماعي ـ فرهنگي ـ سياسي آن راتشكيل ميدهند؛ با بازشدن مرزهايش به روي فن آوريهاي ديجيتال، بسياري ازاين عناصر سنتي در معرض خطر نابودي قرار خواهند گرفت. الگوهاي فكري ورفتاري مردم از منشا ديگري به جز سنت تغذيه خواهد كرد. نسل جوان، آگاهانهدست به انتخاب خواهد زد و مرجعيت و مشروعيت دروازهبانان سنت ضعيف خواهدشد. براي نظام سياسي حاكم كه خود را حافظ سنتهاي دينيميداند، رويارويي بااين چالش سخت دشوار به نظر ميرسد. به ويژه آن كه كارگزاران ايننظام دردرون خانههاي خود شاهد فروپاشي اقتدار ديرينه خود در برابر فرزنداني هستندكه بهرغم ميل باطني شان، از طريق اينترنت با دنياي ديگري آشنا شدهاند. انقلاب ديجيتال براي دولت ايران نيز چالشهايي دارد. از جمله مسئلهناامن شدن نظامهاي امن اطلاعات دولتي و حكومتي و پخش اطلاعاتي كه تاكنون اسرار تلقيميشدهاند، با پيشرفت نرم افزارهاي سرقت و دسترسي جوانانرايانه باز به راه و رسم اينكار، حفظ امنيت نظامهاي اطلاعات دولتي ازاهميت بالايي برخوردار ميشود، و معلوم نيست دولت بخواهد در اين زمينهسرمايه گذاري كند. در يك سوي قضيه نظام حكومت وجود دارد كه با ناامن شدنسيستمهاي اطلاعاتي اش مورد تهديد قرار ميگيرد و در سوي ديگر مردمي كه باازدست رفتن حريم خصوصي شان و دسترسي افراد غير مسئول به اطلاعات شخصي آنانكه در پروندههاي اطلاعاتي دولتي موجود است، چه بسا از اين مسئله آسيبببينند. درباره اين خطر (چالش) بحث بسيار است. به هر حال، بر انقلابديجيتال همان گونه كه گفته شد، نوعي جبر حاكم است، در برابرامواج آن هيچكشوري نميتواند مقاومت كند. چه بهتر كه با برنامه ريزي سنجيده فرصتهايازدست رفته براي بهرهگيري از مواهب آن جبران شود و با مديريت و رهبريخردمندانه، باخطر (چالش) روبه رو شويم و اين تحول را به اهرم توسعه همهجانبه و پايدار تبديل سازيم.
|