تعاریف آموزش و پرورش
تعاریف آموزش و پرورش
دید کلی
آموزش و پرورش تعاریف گوناگونی دارد. گوناگونی تعاریف غالبا ناشیاز پیچیدگی و چند وجهی بودن امر آموزش و پرورش است .
عقیده بروک اور و اریکسون ( Brookover & Erikson ) درباره اموزش و پرورش
آموزش و پرورش عبارتست از : تحلیل علمی الگوهاو فراگردهای اجتماعی دخیل درنظام آموزش و پرورش. منظور از نظام آموزش وپرورش ، انگاره (pattern) یا الگوی علمی نهادها و سازمانهای رسمی جامعه است که بهواسطه آن معارف و میراث فرهنگی منتقل ، و پرورش و رشد اجتماعی و شخصی افراد جامعهمیسر میشود.
عقیده درباره آموزش و پرورش
آموزش وپرورش ، کلیدی است که در را به سوی نوسازی (modernization) جامعه می گشاید.
عقیده اگوست کنت در مورد آموزش و پرورش
آموزش و پرورش را به منزله تهذیب و تزکیب آدمی دانسته و برآن بود که ترقیانسانیت بیش از همه مرهون و مدیون تعلیم و تربیت است چه به مدد آن ذهن آدمی ازمراحل مذهبی و فلسفی به مرحله علمی یا اثباتی انتقال میپذیرد و از این برکت اینتحول فکری ، تکامل اخلاقی و اجتماعی روی میدهد.
عقیده هربرت اسپنسر درباره آموزش و پرورش
او غایت آموزش و پرورش را تدارک و تامین زندگی بهتر برای فرد درجامعه دانسته ، اسپنسر معتقد بود که طبیعت ، حس درک و تشخیص خوب و بد را در نهاد انسان بهودیعه گذاشته تا راهنمای اعمال او واقع شود. لذا هر کودک ، با توجه به پیامدهایرفتار و کردار خود به یادگیری پرداخته ، از این راه طبیعی آموزش و پرورش و یادگیری، به تفاوتهای میان خوب و بد یا صواب و خطا پی خواهد برد.
عقیده لستروارد (Lester ward) درباره آموزش وپرورش
وارد آموزش و پرورش را وسیله تغییر و پیشرفت جامعه ، و حاصل آنرابهزیستیو سعادت فردی میدانست. به زعم او ،تغییر و تحول اجتماعی ، براثر مساعی آگاهانه فردی به ظهور میرسد. از این رو ،آموزش و پرورش میتواند در امر هدف جویی و تغییرات اجتماعی مطلوب ، کوشش آگاهانه ووسیله سودمندی به شمار آید.
آموزش و پرورش در جامعه شناسی دورکیم
تعریف دورکیم از آموزش و پرورش
آموزش و پرورش فعالیتی است که نسل بالغ ، درباره نسلی که هنوز برای حیات اجتماعینارس است، به جای میآورد. موضوع این فعالیت عبارت است از برانگیختن و پروردن افکارو معانی و شرایط معنوی و مادی که مقتضای حیات در جامعه سیاسی و محیط خصوصی است کهطفل برای زندگانی در آن ، آماده میشود.
بنابراین ، نقش آموزش و پرورش درجامعه ، آن است که کودکان را که هنوز اجتماعی نشدهاند، متناسب با نظام اجتماعی بارآورده و برای سازگاری با محیط خاص اجتماعی شان آنان را به هنجار ، رسوم و عاداتمقتضی ، مجهز سازد.
اطلاعات اولیه
دورکیماز جمله جامعه شناسانی است که بهآموزش و پرورشتوجه زیادی کرده و درباره آنبه فراوانی سخن گفته است، لذا تحلیلهای جامعه شناختی معتبری در این زمینه ، باید درآثار و آرای وی جستجو کرد. امیل دورکیم (1917- 1858) معتقد بود کهپدیدههایی کهجامعهشناسی باید مطالعه کند، وقایع یا حقایق اجتماعیاند و حقایق اجتماعی را باید بهعنوان چیز (Thing) تلقی کرد.
به تعریف او ،واقعه اجتماعیآن است که در عین داشتن وجودمخصوص و مستقل از تظاهرات فردی ، در سراسر جامعه معینی عام باشد. از لحاظ دورکیم ،امور یا حقایق اجتماعی ، وسیله توضیح رفتار اجتماعی بوده به حقایق فردی یا روانشناختی ، تقلیل پذیر نیستند، حقایق اجتماعی در بیرون از افراد هستند و قیودی برآنها اعمال میکنند، و جامعه ، وجودی مستقل از افراد دارد. هر فرد در جامعهایمتولد میشود که پیش از او سازمان یافته است و در نتیجه تحول شخصی او را شکلمیدهد.
بنابراین ، از دید دورکیم ، انسان محصول جامعه است و حالتهای جامعهدر حالات افرادی که بدان تعلق دارند، بازتاب پیدا میکند. به نظر او آموزش و پرورشو جامعه با یکدیگر پیوند نزدیک دارند. به عبارت دیگر ، هر جامعه ، نظام آموزش وپرورشی مناسب با ساختار و زمان خود پدید میآورد. حتی ، هر طبقه اجتماعی ، اجتماعمحلی ، اجتماع شغلی ، ویژگیهای آموزشی و پرورشی مناسب خود را بوجود میآورند. امروزه ، این واقعیت را ، هر کارگزار آموزش و پرورش با تجربههایی که دارد، تصدیقمیکند.
برداشت دورکیم از آموزش و پرورش
برداشت او از آموزش و پرورش ، از مفهومیکه برای انسان قائل است، ناشی میشود. به نظر او ، آدمی ، در اصل ، یک موجود زیستیبه دنیا میآید و بنابراین ضرورت که مألا موجودی اجتماعی است و در جامعه زندگیخواهد کرد، لذا ، ملزم به آموزش و یادگیری راه و رسم زندگی اجتماعی جامعه خویش است. پس از لحاظ او ، آموزش و پرورش ، وسیله سازماندهی خود فردی و خود اجتماعی ، به صورتیک موجود با انظباط است که میتوان آن را به تشکل شخصیت و تولد اجتماعی شخص تعبیرکرد.
عقیده دورکیم درباره همبستگی
به بیان او ، هر جامعه انسانی مستلزم همبستگیاست، یعنی پیدایی این احساس در مردم که همه آنان «اعضای یک پیکرند» و با یکدیگرپیوند دارند. ولی از لحاظ تاریخی ، همبستگی ممکن است انواع متفاوتی داشته باشد. دورکیم ، از دو نوع همبستگی نام برده و آنها را همبستگی مکانیکی (ماشینی) و همبستگیارگانیکی (زنده یا اندام وار ، در قیاس با اندام موجود زنده) نامیده است.
همبستگی مکانیکی (Mechanical Solidarity)
همبستگی از راه همانندی است وهنگامی که این شکل از همبستگی بر جامعه مسلط باشد، افراد جامعه چندان تفاوتی بایکدیگر ندارند، آنان که اعضای یک اجتماع واحد هستند به هم همانندند و احساسات واحدیدارند، زیرا به ارزشهای واحدی وابستهاند و مفهوم مشترکی از تقدس دارند. جامعه ازآن روز منسجم است که افراد آن هنوز تمایز اجتماعی پیدا نکردهاند.
همبستگی ارگانیکی (Organic Solidarity)
همبستگی ارگانیکی است که اجماع(توافق) اجتماعی ، یعنی وحدت انسجام یافته اجتماعی در آن ، نتیجه تمایز اجتماعیافراد با هم است و یا از راه این تمایز بیان میشود. افراد ، دیگر همانند نیستندبلکه متفاوت و (لزوم) استقرار اجماع اجتماعی تا حدی نتیجه وجود همین تمایزها وتفاوتهاست. همبستگی ارگانیکی ، به عنوان ویژگی جوامع جدید ، همبستگی بسیارپیچیدهای است که در آن شکل اساسی رابطه بین مردم ، احساس ساده تعلق به یکدیگرنیست، بلکه شبکه پیچیدهای از روابط قرار دادی است که براساس تعقل و قانون ، تشکل وتداوم پیدا میکند.
همبستگی از دیدگاه دورکیم در جوامع مختلف در ارتباط با آموزش وپرورش
جوامع ابتدایی
جامعه ابتدایی ،جامعهای متجانس است که در آن افراد ، کورکورانه از اعتقادات ، ارزشها و رسوم رایجو مستقر پیروی میکنند، همانندیهای زیادی میان آنان مشاهده میشود، و اجبارها والزامهای خانوادگی ، گروهی و قومی ، دامنه و حدود رفتارها را تعیین تکلیف میکنند. در این جامعه ، فعالیتهای گروهی و اجتماعی ، تنوع چندانی ندارند. از این رو ، افرادتقریبا در همه امور و فعالیتها ، مشارکت و همکاری میکنند.
در مجموع ،میتوان گفت که در جامعه ابتدایی ، هر فرد ، به خودی خود ، رفتار دیگران را سر مشققرار میدهد، در هر کاری به طرزی ماشینی ، از دیگران تبعیت کرده ، به اعتقادات وآداب و رسوم و سنن ، گردن مینهد. در نتیجه یک سلسله روابط ساده ، بر رفتار اجتماعیحاکمیت یافته و جامعه را از همبستگی برخوردار میسازد. در چنین جامعهای ، آموزش وپرورش ، بدون قصد قبلی و هدف مشخص و بدون نقشه آگاهانه ، از طریق خانواده و روابطرایج میان نسل بالغ و سالمند و نسل جوان و نارس ، عملی میشود.
جوامعپیشرفته
جامعهای نامتجانس است. همانندی و همفکری ، در بین افراد آن تضعیف شده و تفاوتهای فراوانی میان آنان بهوجود آمده است. لیکن این تفاوتها که حالت مکمل دارند، موجب کمال جامعه میشوند. دراین جامعه که از ساختار روابط پیچیدهای برخوردار است، کار و فعالیت ، مستلزمهمکاری و تعاون است. در نتیجه ، پیدایی تقسیم کار و تخصص ضرورت پیدا میکند که براثر آن ، افراد در گروهها و دستههای مختلف گرد آمده و هر یک ، کار معینی را به سودهمگان برعهده میگیرند.
درجامعههای جدید ، پیچیدگی روابط و تخصصی شدنکارکردهای نهادها و سازمانهای اجتماعی ، نهادهایی نظیردین وخانواده، قادر به ایفای نقشهای پیچیده وگوناگون آموزشی و پرورشی مورد انتظار جامعه نیستند. به عبارت دیگر ، در نظام پیچیدهجامعه ارگانیکی ، آموزش و پرورش افراد جامعه ، از طریق مشارکت مستقیم آنان درزندگی اجتماعی، آن گونه که در جامعه سادهاتفاق میافتاد، غیر ممکن است.
آثار تربیتی دورکیم
آثار تربیتی دورکیم به دلیل رویکرد و جامعه شناختی ،از جهات نظری و کاربردی ، قابل توجهاند. از این رو ، در ادبیاتجامعهشناسی آموزش و پرورش ، غالبا از او به عنوان بنیانگذار این رشته نام بردهمیشود. دورکیم ، در نوشتههای تربیتی خود ، ضمن تعریف آموزش و پرورش و تحلیل جوانباجتماعی آن ، ابعاد جامعه شناختی آموزش و پرورش را به عنوان کار ویژه جامعه شناسانآینده مشخص کرده است:
شناخت و تشخیص واقعیتهای اجتماعی آموزش و پرورش و کارکرد جامعهشناختی آنها
شناخت و تشخیص روابط میان آموزش و پرورش و تغییر اجتماعی وفرهنگی
تحقیق و مطالعه تطبیقی و میان فرهنگی در انواع گوناگون نظامهایآموزش و پرورش::
پژوهش دربارهکلاس درسومدرسهبه عنوان یکنظام اجتماعی پویاو در حالپیشرفت
عقیده بیدول درباره آموزش و پرورش
اومعتقد بر آن است که از آموزش و پرورش همگانی میتوان به عنوان یک ابزار عمده وحدتملی یاد کرد و آموزش تخصصی به دلیل اهمیت زیادی که از لحاظ اقتصادی دارد، سیاست وخط مشی آموزش و پرورشی دولت را به یک مساله مهم سیاسی مبدل میسازد.
عقیدهماکس وبر درباره آموزش و پرورش
او آموزش و پرورش را در واقع یک تحولاجتماعی میداند و تاریخ را به منزله حرکت جامعههای بشری به سوی عقلانیت و تقسیمکار تخصصی و پیچیده تر تلقی میکند.
آموزش و پرورش در جامعه شناسی ماکس وبر
آشنایی
ماکسوبر (1920-1864) ، جامعه شناس آلمانی ، برخلاف دورکیم ، مستقیما درباره آموزش وپرورش مطلبی ننوشت. کمک او بهجامعهشناسی آموزش و پرورش ، غیر مستقیم و از طریقآثار تاریخی و جامعه شناسیاوست که ضمن آنها، میتوان به مفاهیمی در ارتباط با آموزش و پرورش و تحول آن دست یافت. وبر بهفراوردههای تاریخی مهمی که موجب تحولجامعه سنتیبهجامعه صنعتیشده بود، توجه خاص داشت. از اینرو آموزش و پرورش را در ارتباط با تحول اجتماعی ملاحظه میکرد.
همچنین ، مثلدورکیم، تاریخ را به منزله حرکت جامعههایبشری به سوی عقلانیت و تقسیم کار تخصصی و پیچیدهتر ، تلقی میکرد، ولی نسبت بهدقایق این حرکت حساس بود. او گر چه سوق به عقلانیت را اجتناب ناپذیر میدید، ولی آنرا به جای یک حرکت آرام و تکاملی ، فراگردی توام با ستیز و کشمکش و سرشار از پسافتادگی و عدم تعادل میدانست. از لحاظ او ، رابطه آموزش و پرورش با تغییر اجتماعینیز در حالی که امری اساسا سازشپذیر است، به سهم خود ، رابطهای توام با کشش وفشار ، نشیب و فراز ، و پیشرفت نامنظم به سوی اشکال جدید است. وبر تغییر اجتماعی رادر پرتو تغییرات سلطه (Domination) و اقتدار (Authority) در جامعه ، ملاحظه میکرد.
انواع سلطه و اقتدار ازنظر وبر
اقتدار فرمند (Charismatic)
مبتنی استبر اعتقاد و سرسپردگی به یک شخص خارق العاده که به خاطر واجد بودن صفات نمونه ومورد اعتماد و اطمینان بودن ، به رهبری رسیده است. فرمندی یاجاذبه شخصیت، عطیهای طبیعی است که شخص رااز یک مرجعیت اجتماعی ، سیاسی ، یا دینی برخوردار میسازد. چهرههایی مثلبودا،مسیحوگاندی ، یا در یکگروه بندی دیگر ، چهرههای تاریخی مثلاسکندر،ناپلئونوهیتلر، همه ، دارای اقتدار فرمند بودهاند.
اقتدارسنتی (Traditional)
اقتدار سنتی بر این باور و اعتقاد استوار است کهمقام و پایگاه کسانی که در گذشته اعمال سلطه و اقتدار کردهاند و رسوم و سنن وارزشهای مربوط به آن ، مستلزم احترام است. بنابراین ، منصب اختیار مورد احترامبوده، شخصی که آن را اشغال کند، اقتدار مربوط را به ارث میبرد. اقتدار سنتی ،بویژه ، براعتقاد به امتیازات سیاسی گروه نخبگان مبتنی است که به انحصاری شدنموروثی قدرت در دست این قشر منجر میشود.
اقتدار عقلانی- قانونی (Rational – Legal)
بر قوانین و مقررات عقلانی کهبرای نظم اجتماعی وضع میشوند، استوار است. در سلطه قانونی ، اطاعت از شخص یا مقامو منصب موروثی در میان نیست، بلکه اصل ، متابعت از قانون است. قوانین مشخص میکنندکه از چه کسانی و تا چه اندازه باید اطاعت کرد. در جامعههای جدید ، روابط سلطه واقتدار برقانون و عقلانیت مبتنی است. امور اجتماعی از طریق سلسله مراتب مناصب ومقامات که کنشهای متقابل میان آنها بوسیله مقررات خاصی نظم و ترتیب پیدا میکند،هماهنگ میشود و در انجام دادن امور ، قابلیت پیش بینی و کارآیی ضرورت دارند.
انواع سازمان اجتماعی از دیدگاه وبر
سازمانی که در رأس آن یک رهبر فرمند یا پرجاذبه قرار گرفته و همهزیردستان به او وفادارند
سازمانی که در آن مقام رهبری به شیوه موروثی ، از نسلی به نسلدیگر منتقل میشود.
سازمانی که بر پایه قوانین تأسیس شده ، مقررات و ضوابط قانونیبرآن حاکم است (بوروکراسی)
بدین ترتیب ، سیر تحول جامعه از سازمانفرمند ناپایدار به سوی سازمان سنتی پایدار و سرانجام ، درجهت سازمان بوروکراتیک پیشمیرود. به زعم وبر ، در دوران جدید ، بوروکراتی شدن جامعه را میتوان به وضوح ، درقالب مظاهری چونعلم وتکنولوژی، پیدایی و توسعه احزاب سیاسیمتشکل و سازمان یافته ، حکومتهای حزبی و نظایر آن مشاهده کرد. درچنین جامعهای سلطهو اقتدار از قشرهای حاکم سنتی ، مثل نجبا و اشراف ، به مدیران و متخصصان منتقلمیشود و حکومت بطور فزاینده ، از طریق مداخله سیاست پیشگانی که در امور سیاسی ،مهارت و ورزیدگی دارند، به سوی مشارکت و حمایت توده مردم سوق داده میشود. و هر یکبه نظام آموزش و پرورش ویژهای پی افکنده ، به پرورشنخبگانخاص خود میپردازند.
انواع آموزش و پرورش برحسب شخصیت ازنظر وبر
فرمند یا پرجاذبه (Charismatic)
آموزش و پرورش منتسب به اقتدار فرمند ،سعی میکند که فقط قابلیتهای ذاتی را به عنوان عطیه و موهبت ، برانگیخته و شکوفاسازد. این نوع آموزش و پرورش از لحاظ روش و محتوا ، ناقص و ابتدایی است و هنگامیمیسر میشود که اتفاقا افراد با استعدادی پیدا شوند که استعداد آنها بوسیله صاحبهنری سالمند ، قهرمانی نامور یا ساحری چیره دست شکوفا سازد. به نظر وبر ، با وجوداینکه اقتدار فرمند به عنوان عاملی مزاحم در جوار اقتدار عقلانی - قانونی ، دوامآورده ، ولی آموزش و پرورش وابسته به آن جز در موارد انگشت شمار ، افول کرده است. هنرآموزی انفرادی به روش شاگردی در محضر استادان زبده و سرشناس از موارد این نوعآموزش و پرورش است.
فرهیخته (Cultivated)
در مقابل ، تربیت افراد فرهیخته برای زندگی دینی یادنیوی و همچنین ، تربیت افراد خبره و متخصص ، اصولا امری امکانپذیر است. با وجوداینکه ، اهداف درنظام سنتیوبوروکراتیکمتمایزند. اهداف آموزش و پرورشدر نظام سنتی به موجب اعتقاداتی که قشر حاکم در مورد فرهیختگی دارد، معین میشوند ودر نظام بوروکراتیک به موجب الزامات و نیازهای بوروکراسی و تخصص. در نظامسنتی ، هدف آموزش و پرورش ، تربیت افراد از لحاظ طرز سلوک و رفتار است، طرز رفتاریک گروه اجتماعی خاص ، یک عنصر مهم در این نوع آموزش و پرورش ، تأکید بر راه و رسم، طرز سلوک ، هنجارهای اخلاقی ، آداب و عادات یک گروه اجتماعی خاص و رفتارهای درونیو بیرونی آن است. کارکرد اصلی این نوع آموزش و پرورش ، تفکیک و تخصیص افراد بهگروهها و نقشهای اجتماعی است. در هر صورت ، مشخصه بارز این نوع آموزش و پرورش ، آناست که آنچه دانش آموز یاد میگیرد یا به او تعلیم داده میشود، مستقیما تحت تأثیرمنزلت گروه اجتماعی او معین میشود.
خبره یا متخصص (Expert)
پرورش افراد متخصص و زبده برای مدیریت جامعه لازمو ضروری میباشد. تدارک وسایل کسب دانشها و فنون علمی مختلف ، تربیت مدیران ومتخصصان گوناگون و نیز پرورش انبوه مشتاقانی که خواهان آموزشهای عالی برای انتخابپیشه زندگی هستند، از جمله مواردی است که همواره بار وظایف نظام آموزش و پرورش راسنگینتر میسازند.
عقیده کارل مانهایم ( Karl Mannheim) درباره آموزش وپرورش
او امر آموزش و پرورش را به عنوان عنصری پویا در خور مطالعهجامعه شناختی میدانست. به زعم او آموزش و پرورش ، فی نفسه یک تکنیک اجتماعی ووسیله مناسب نظارت اجتماعی است. و صرفا بخشی از فراگرد تاثیرگذاری بر انسان است
آموزش و پرورش در محیط اجتماعی
نگرش کلی
فهم درستآموزش و پرورشرسمی آموزشگاهی ، موقعیامکانپذیر است که واقعیت امر آموزش و پرورش را در وسیعترین معنای آن ، مسئولیتجامعه تلقی کنیم. در آن صورت ، روشن خواهد شد که هر آنچه در زندگی اجتماعی اتفاقمیافتد آکنده از امکانات و نجربههای آموزشی و پرورشی است. از این رو ، اذعان کردکه حتی در شرایط پیچیده جامعه امروز ، علی رغم وجود مدرسه به عنوان کارگزار خاصآموزش و پرورش ، بسیاری از کارکردهای مهم آموزش و پرورش ، در موقعیتهای اجتماعیگوناگون ، ضمن تجربههای زندگی روزمره جامه عمل میپوشند.
آموزش و پرورش پیش از مدرسه
آموزش و پرورش هر فردی با تولد ، یا حتی پیشاز آن ، شروع میشود و در سراسر زندگی ادامه مییابد. مدرسه، بخشی از تمامیت این تجربه را تشکیلمیدهد. هر کودک ، پیش از مدرسه ، حداقل دارای شش سال تجربه زندگی درخانه،کوچه،محله،بازار ،خیابانها،پارکها، و شهر و پیرامون شهر است. باوالدین ، برادر و خواهر، دوستان ، آشنایان و بستگان دور و نزدیک معاشرت کرده ، زبانمادری خود را یادگرفته ، عادات و رسوم و نگرشهای خانوادگی را اخذ کرده ، مراحلآغازین رشد جسمانی ، عاطفی و عقلانی را سپری ساخته ، امور ابتدایی زندگی کردن راآموخته و سرانجام ، الگوی زندگی او ، روی هم رفته ، پیش از ورود به مدرسه شکل گرفتهاست.
آموزش و پرورش دوران مدرسه
به فرض اینکه روز تحصیلی ، پنج ساعت ، هفتهتحصیلی ، شش روز ، و سال تحصیلی ، نه ماه طول بکشد، هر کودکدانش آموزی، قریب 1100 ساعت از سال را درمدرسه سپری میکند. هچنین اگر فرض کنیم که اوقات بیکاری کودک در روز ، پانزده ساعتباشد، او قریب 5400 ساعت در سال ، ساعات بیداری دارد. بدین ترتیب ، چنین کودکی ،قریب 4300 ساعت از سال را بیرون از مدرسه میگذراند، قریب چهار برابر وقتی که درمدرسه حضور پیدا میکند.
انواع تجربههایآموزشی و پرورشی در زندگی اجتماعی
خانه و خانوادهو تمام آنچه پیرامون آنمیگذرد ما را تربیت میکند :
روابط گوناگون بااعضای خانواده، خویشان و آشنایان دور ونزدیک ، قصهها و سرگرمیهای خانوادگی ، جشنها و سوگواریها ، و … خانواده هنوز همعامل مقتدر تربیتی به شمار میرود. تزلزل و فروپاشی خانواده ، فقدان بسیاری ازتجربههای تربیتی را به دنبال دارد.
بازیها
در زمین بازی ، در انواع بازیها ، رسمی یا غیررسمی ، با هر سهمی کهدر بازیها داریم، فعال یا منفعل ، تاثیرات عمیق تربیتی میپذیریم. بازیها ، سرشاراز فعالیتهای الگودار و خلاق بوده ، فرصتهای بزرگی برای مشارکت فراهم میسازند. آنها ، روحیه ، موازین رفتاری ، خوی و منش ایجاد میکنند. نباید فراموش کرد که درعهد باستان ، اقوامی مثل یونانیها ، رومیها و ایرانیها ، جوانان خود را درزمینهای بازی تربیت میکردند.
طبیعت
طبیعت ، بسته به اینکه تا چهاندازه بدان دسترسی داریم ، درتربیت ما موثر است تنوع دامنهدار و پیوسته چیزهایطبیعی - خاک ،درختان ،گیاهان ،حیوانات،پرندگان، تضاد شب و روز ، تولی فصول ،گوناگونی اقلیم و هوا ،آسمانپرستاره و … دنیای طبیعت بیپایان است. جاذبههای طبیعت، بعضی را به چشم اندازهایگسترده علم رهنمون میشوند و برخی دیگر را به اندیشهها و تخیلات متعالی شاعرانه … . و بالاخره کسانی هم با بیرحمی طبیعی آن ، نابود میشوند. دوری طبیعت از شهرهایامروزین و از زندگی بشر ، بالاترین زیانی است که انسان در زمینه تربیتی تحملمیکند.
نهادها و فعالیتهای دینی تربیت
مسجد،کلیسا،معبد، آموزشهای دینی ،اعیاد دینی، اختلافات و تفاوتهای دینی ، وسایر جوانب ادیان ، در گذشته و حال ، اثرات تربیتی مهمی بر افراد بشر داشتهاند.
کار و تربیت
کار در خانواده ، در کوچه و بازار ، و در جامعه بطور کلیزمانی کودکان کار میکردند و کار بیش از امروز بر تربیت آنان تاثیرداشت. امروزهبسیاری از کودکان ، بدون تماس واقعی با کار ، بزرگ میشوند. در دهه اخیر ، اهمیتکار ، نظامهای آموزشی را بر آن داشته که از طریق برنامههای ویژه ، آموزش و پرورشرسمی را با کار پیوند دهند. در بعضی کشورها ، مدارس مخصوصا در جوار کارخانهها ومزارع احداث میشوند تا کودکان تحت تعلیم ، به اقتضای برنامه آموزشی ، ساعاتی بهکارورزی پرداخته آمادگیهای نخستین برای اشتغال به کار در جامع را کسب کنند. به هرحال ، تاثیر کار بر تربیت انکارناپذیر است.
سفرو آموزش
گردش در کوچه و خیابان ودیدارهای اولیه از نقاط مختلف شهر ، اطراف شهر و سپس ، دیدار از شهرها و سرزمینهایدیگر ، هر کودکی را تحت تاثیر قرار میدهد. این سفرها و تجربههای ناشی از آنها ،دنیای محسوس را قابل شناسایی میسازند.
عضویت در گروهها
گروهی که در آن بزرگ شدهایم، گروههایی که از آنهابهرهمندیم، گروههای که در آنها باکشمکش و ستیز سر و کار داشتهایم، گروهی که از آنکنار گذاشته شدهایم و برای جبران آن به گروههای دیگر پیوستهایم … ، عضویت درقشرها و طبقات اجتماعی جامعه ، که شیوه زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده ….، همهاین تجربهها آموزندهاند. همه ما حاصل و ثمره تجربهها ، روابط و تعاملهایگروهیمان هستیم.
شرایط زندگی شهری یا به اصطلاح مدنی
تاثیرات تربیتی گوناگون دارند،پلیسو انتظامات ، جشنهای ملی ،احزاب سیاسی،مبارزات سیاسی،انتخابات، گفتگوها و بحثهای اجتماعی وسیاسی ،شایعات، همه ، در تعلیم و تربیت مردم نقشدارند.
امیدها و آرزوها ، دوستیها ، حرمتها:
امیال ارضا شده و ارضا نشده ،زندگی در تنهایی محض یا زندگی با دوستان واقعی ، مواردی تجربه زا و آموزنده محسوبمیشوند و در مجموع به شکل گیری و رفتاری ما کمک میکنند.
جامعه شناسی آموزش و پرورش
نگاه اجمالی
استمرار و بقای هر جامعهای مستلزم آن است که مجموع باورها ،ارزشها ،رفتارها، گرایشها ، دانشها و مهارتهای آنبه نسلهای جدید منتقل شود. ساخت و کار ( mechanism ) یا وسیله این انتقال ، آموزش وپرورش است. آموزش و پرورش به معنی اعم ، مترادف با جامعه پذیری است، یعنی ، فراگردیکه افراد از طریق آن به یادگیری نقشها ، قواعد ، روابط و بطور کلی ،فرهنگ جامعهخود میپردازند.
به معنیاخص ، فراگردی است که افراد به واسطه آن در وضعیتهای اجتماعی سازمان یافته ، درمعرض آموزش منظم دانشها ، مهارتها ، رفتارها و گرایشهای معین قرار میگیرند. در هرجامعه ، این وضعیتها در قالبنظام آموزش و پرورشو سازمانهای رسمی آنتشکیل مییابند.
آموزش و پرورش در جامعه ابتدایی
در جامعه ساده ابتدایی ،آموزش و پرورشهدف و منظور آگاهانهاینداشت. هر فرد پس از تولید ، به تدریج ، طی مراحل مختلف زندگی ، متناسب با سن وموقعیت اجتماعی خویش سازگاریهای لازم بامحیط اجتماعیرا فرا گرفته، از طریق یادگیریموازین اجتماعی و الگوهای رفتاری ، طی ترتیباتی به زندگی بزرگسالی راه مییافت،مثلاً در امر گردآوری خوراک ، یافتن جانوران زخمی یا جمع آوری میوهها و ریشههایخوردنی گیاهان ، نوجوان ، با پدر همراهی کرده راه و رسم کار را یاد میگرفت. ازاینرو ، کسب آمادگی برای انجام دادن فعالیتهای روزمره زندگی ، هدف آموزشی یا پرورشیآگاهانهای نداشت.
پیچیدگی روزافزونزندگی اجتماعی، موجب تنوع و کثرت تقسیم کاراجتماعی گردید. در این شرایط ، هر مرحله از گردش کار در جامعه ، کسب مهارتهایی کم وبیش متناسب با نوع و کیفیت کار را الزامی میساخت، زیرا کهاعضای جامعهقادر نبودند بدون آموختنمهارتهای لازم ، کارها و وظایف خود را انجام دهند. انباشت تدریجی دانشها ، مهارتهاو فنون کار و زندگی اجتماعی ، اندیشه حفظ و انتقال این دستاوردها را پدید آورد. بنابراین ، از هنگامی که انسان با قصدی آگاهانه ،وسایل آموزشو یادگیری فرزندان خود را فراهمساخت، آموزش و پرورش رسمی پدید آمد و تشکل آن آغاز شد.
آموزش و پرورش در جامعه جدید
درجوامع جدید، مفهوم آموزش و پرورش وکارکردهایآن دستخوش تغییر و دگرگونی شدهاست. نیازهای گوناگون زندگی ، انواع نوین آموزشو پرورش را طلب میکنند. شیوههای زندگی از نسلی به نسلی ، تجدید شکل پیدا میکنند. ولی این تجدید شکل ، همواره با تجارب بیشتر و انگارههای پیچیدهتری همراهاست.
در جامعه پیچیده متمدن ، باگسترش شهرنشینی،توسعه صنعتی، دگرگون شدن ساختارها وکارکردهای سیاسی و اقتصادی ، عواملی مثلخانوادهکه در گذشته بار تعهدات تربیتی راعهدهدار بودند، دیگر اقتدار و نفوذ کافی برای ایفای وظایف پیچیده آموزشی و پرورشیندارند. با پیچیدهتر شدن جامعه ، آموزش و پرورش بطور روزافزونی ، به صورت ابزاربازسازی فرد وجامعه در میآید. در نتیجه ، شهروندانی که خواستار اشتغال به کار و خدمت در جامعه وخواهان برخورداری از مزایای زندگی اجتماعی میباشند، مجبورند سالیان نسبتاً قابلملاحظهای از عمر خود را در مراکز آموزش و پرورش رسمی بگذرانند.
تأثیر پیدایی و تکامل خط و نوشتار بر آموزش و پرورش
زندگی گروهی مستلزمهمکاری است. درفراگرد تکامل اجتماعی، ضرورت همکاری ،انسان را به ایجاد یا یافتن وسایلی برای هماهنگ سازی فعالیتهای گروهی وادار ساخت. از این راه ، ابتدا اشکال اولیهزبان گفتاریپدید آمد و با پیشرفتمکانیسمهای گفتار وافزایش قدرت ارتباطی زبان ، انتقال مفاهیم و معانی عالیتر ازفردی به فردی میسر شد.
اختراع خطو نوشتار ، این جریان را دوچندانآسان و اثر بخش ساخت، امر آموزش و پرورش را بسیار تحت تأثیر قرار داد و در نهایت بهپیدایشمراکز آموزشیانجامید. با توجه به اینکه نوعو میزان پیشرفت وسایل ارتباطی ، در تعیین وسعت و اندازه هر گروه قطعاً مؤثر است، ازاینرو ، میتوان نقش زبان را در توسعه و تکامل جامعه بشری ، به درستی ، نقش اساسیدانست.
انواع کارکردهای آموزش و پرورش
نگرش کلی
نهاد آموزش و پرورش چه کارکردهایی برای جامعه ، فرد در جامعه ،یا هر دو ، انجام میدهد و رابطه آن با سایر نهادها چیست؟ در اغلب جوامع امروز ،نهادهای آموزش و پرورش ، ابزارهای مهم تحقق اهداف و مقاصد اجتماعی به شمار میروند. و انتظار میرود که موجباترشد و توسعه اجتماعی، سیاسی ، اقتصادیجامعه را فراهم سازد. پاسخ گویی به این انتظارات ، دامنه گستردهای از کارکردها رابرایآموزش و پرورشبوجود میآورد.
انتقال فرهنگ توسط آموزش و پرورش
فرهنگ (Culture) ، شاخص نحوه و روش زندگی است که هر جامعهای برای رفع نیازهای اساسی خود از حیثدوام و بقا و انتظام امور اجتماعی اختیار میکند. به بیان دیگر فرهنگ به ابزارها ورسوم و معتقدات و علوم و هنرها و سازمانهای اجتماعی دلالت میکند، یا آنچه جامعهمیآفریند و به انسانها وامیگذارد، فرهنگ نام دارد. در نتیجه ، برای تولید دوبارهفرهنگ یا باز آفرینی فرهنگی ، آموزش و پرورش رسمی ضرورت پیدا میکند.
نقش آموزش و پرورش در جامعه پذیری افراد
انتقال ارزشها ، گرایشها ،هنجارها وآداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی، به منظوراجتماعی کردن نسلهای جدید جامعه صورت میگیرد. اساسجامعهپذیری براین واقعیت استوار است که انسان به صورت شخص زاده نمیشود، بلکه ازطریقپرورش و آموزش اجتماعیبه یک شخص تبدیلمیشود.
گزینش و تخصیص (Selection And Allocation) بوسیله آموزش و پرورش
هرجامعهای نیاز به نیروی کار ماهر و متخصص دارد. تربیت حرفهای و تخصصی افراد جامعه، یعنی ، آماده کردن آنان برای جذب درنیروی کار. بدین ترتیب آموزش و پرورش نقشمهمی در گزینش و تخصیص افراد به مقامات و مشاغل اجتماعی ایفا میکند. نحوه عملکردافراد درمدارس، طول مدت تحصیل ورشته تحصیلی، در تعیین شغل ، درآمد و منزلتاجتماعی آینده آنان ، تاثیر بسزایی دارند. از اینرو آموزش و پرورش رسمی ، سهم مهمیدر تسهیل تحرک اجتماعی افراد بر عهده دارد.
نظارت اجتماعی (Social Contro ) توسط آموزش و پرورش
آموزش و پرورشبا ابقای ارزشهای وفاداری بهنهادهای جامعه ، به عنوان ساخت و کار کنترل اجتماعی عمل میکند. چون خودمداری فردیبه منزله تهددیدی براینظم اجتماعیبه شمار میرود، از این رو ،آموزش و پرورش رسمی میتواند از طریق تربیت و آموزش اخلاقی ، این تهدید را کاهشدهد. فرض بر این است که افراد با جذب و درونی کردن ارزشهای جامعه به کنترل خودپرداخته و حامی نظم اجتماعی میشوند.
یگانگی اجتماعی (ُSocial Integrationُ) آموزش و پرورش
آموزش و پرورش رسمی، وسیله مهمی برای تبدیل یک جامعه نامتجانس به جامعهای یگانه و یکپارچه ، از طریقتوسعه و تقویت فرهنگ و هویت مشترک است. از اینرو ظهوردولتهای ملیبا ایجاد نظامهای آموزش و پرورشهمگانی مقارن بوده است. نهادهای آموزشی، مخصوصاً در کشورهایی کهمهاجرپذیر بودهاند، وظایف و مسئولیتهای خطیری در ایجاد یگانگی بر عهده دارند.
نوآوری با آموزش و پرورش
آموزش و پرورشمیتواند منشأ تغییرات اجتماعی نیز باشد. هر جامعه دستخوش تغییر و دگرگونی است. دراغلب جوامع ، تغییر با پیشرفت مرتبط تلقی شده از آموزش و پرورش انتظار میرود کهجامعه را در نیل به پیشرفت یاری رساند. گسترش آموزش و پرورش و اهمیت یافتن دانش فنیو تخصصی در دورههای بازسازی و توسعه جامعه ، میتواند به پیدایی نخبگان جدید ، ودر نتیجه ، به تحول در سلسله مراتب قدرت و منزلت منجر شود.
پرورش و رشد شخصی
آموزش و پرورش رسمی ،نگرشها ، ارزشها ، سازگاریهای ذهنی ، رفتارها ، و مهارتهایی در فرد ایجاد میکند کهشاید در زمینههای اجتماعی دیگری غیر از مدرسه انجام پذیر نباشد. مدرسه را غالبا بهعنوان جایگاه گذر از یک دنیای شخصی به دنیای غیر شخصی تلقی میکنند. در این میانآموزش و پرورشرسمی نقشمهمی در زمینه پرورشذهنی افراد بر عهده دارد.
کارکرد سرمایه گذاری آموزش و پرورش
آموزش و پرورش کلیدی است که در را بهسوینوسازی جامعه (Modernilation) میگشاید. درنیم قرن گذشته پدیده مهم و فراگیر آموزش و پرورش از دیدگاههای علمی و تخصصیگوناگونی در دانشگاهها مورد مطالعه قرار گرفته است. ولی یک تحول مهم درعلم اقتصادکه ارتباط ویژهای باجامعهشناسی و آموزش و پرورش دارد. این تحول ، معمولاً ، تحت عنوان رویکرد سرمایهانسانی (Human Capital) یاسرمایه گذاری انسانی (Human Investment) بهآموزش و پرورش ، شهرت یافته است. این رویکرد ، آموزش و پرورش را اساساً به منزلهنوعی سرمایه گذاری از سوی جامعه و فرد تلقی میکند.
پرورش سیاسی (Political Socialation) توسط آموزش و پرورش
پرورش سیاسی ،فراگرد القایفرهنگ سیاسیاست. مفهومپرورش سیاسیکه درعلومسیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است، اشاره میکند به فراگردی که از راه آن ،افراد جامعه ، نگرشها و احساسات مربوط به نظام سیاسی و نقش خود در آن را کسبمیکند. نظام آموزش و پرورش یکی از کارگزاران مسئول و فراگرد پرورش سیاسیاست.
تربیت سیاسی از دوران طفولیت آغاز میشود و هر چند اثرات آن در سالیاناولیه زندگی افراد ، به دلیل تأثیرپذیری زیاد در این سنین ، قطعیتر است، با وجوداین ، در بزرگسالی نیز ادامه مییابد. آموزش و پرورش رسمی ، چه آشکار و چه نهان ،برنامهها وکتب آموزشیخود ، متضمن اهداف پرورشی است.
روش آموزش خلاقیت
آیا میتوان خلاقیت را آموزش داد؟
خلاقیت موضوع جالب و بحث انگیزی هست کهتاثیر آن در موفقیت و پیشرفت افراد ثابت شده است. اما اینکه آیا میتوان به آموزشخلاقیت پرداخت و آنرا به افراد آموزش داد تا بوسیله آن برنامههای دیگر آموزشی خودرا پیش ببرند اکثر صاحبنظران امکان چنین آموزشی را تائید کردهاند. اکثر روانشناسانآموزشی چه در مکتب شناختی و چه درمکاتب رفتاریمعتقدند که خلاقیت و آفرینندگیقابل آموزش هستند. در زیر مراحل آموزش خلاقیت آمده است.
طبقه بندی مسائل
مسائلی را که به یادگیرندگان میدهید طبقه بندی کنید. مسائل و موضوعات را بطور کلی میتوان به دو دستهمسائلیکه شناخته شده هستند ولی راه حل آنها معلوم نیستومسائلی که در آن هم مساله و هم روش حل مساله برای دانش آموز وکل بشریت ناشناخته است، تصمیم بندی کرد. گفته میشود ابتدا مسائل را به دانشآموز داده شود که از دسته اول هستند یعنی مساله شناخته شده است ولی روش حل مسالهبرای دانش آموز ناشناخته است. بتدریج میتوان دانش آموز را در موقعیتهایی قرار دادکه در آن هم مساله و هم روش حل مساله ناشناخته هستند. هر چه موقعیت برای یادگیرندهناشناخته تر باشد میزانخلاقیتاو بیشتر خواهد شد.
آموزش مهارتهای حل مساله
به یادگیرندگان مهارتهای حل مساله را آموزش دهیدو آنها را به استفاده از این مهارتها ترغیب نمایید. پژوهشهای انجام شده اثر بخشیتعدادی از فنون و مهارتهای حل مساله را در یادگیری تفکر آفریننده نشان دادهاند. معروفترین آنها روش بارش مغزی است. در این روش معلم مسالهای را به دانش آموزانکلاس میدهد و از آنها میخواهد تا هر چه راه حل به ذهنشان میرسد برای مسالهبگویند. پیش از ارائه تمام راه حلها بوسیله همه دانش آموزان کلاس ، هیچگونه اظهارنظری درباره آنها از سوی معلم یا سایر دانشآموزان ابراز نمیشود این روش شبیه روشتداومی آزاد مورد استفاده روانکاوان است.
علاوه بر روش بارش مغزی ، آموزشمهارتهای پژوهشی نیز یادگیرنده را در یادگیری خلاقیت کمک میکند. آموزشهای روش صحیحوضع کردن فرضیه و آزمودن آن تواناییهای تفکر خلاق را در یادگیرندگان افزایش میدهد. همچنین مطالعه خلاقانه را میتوان به یادگیرنده آموزش داد. به عبارتی میتوان بهدانشآموز یاد داد تا مطالب را به صورت خلاقانه مطالعه کنند. مثلا میتوان بهدانشآموزان گفت: وقتی به خواندن مطالب یک کتاب میپردازید به موارد استفاده مختلفاطلاعاتی که در آن کتاب به آنها برمیخورید بیندیشید.
خیلی اهمیت دارد کهبه راههایی که میتوانید اطلاعات خوانده شده را در زندگی شخصی و حرفه ای خود بکارببرید فکر کند. تنها به این سوال اکتفا نکنید که مولف چه میگوید از خود بپرسید کهچگونه میتوانم آنچه را که نویسنده نوشته است مورد استفاده قرار دهم. تنها به یکمورد استفاده اکتفا نکنید. تا آنجا که میتوانید موارد استفادههای بیشتری رابیابید و بعضی از آنها را برای معارف آینده خود یادداشت کنید. ممکن است مدتی وقتلازم باشد تا این نوع مطالعه کردن را بیاموزید. با این حال مایوس نشوید بعد از دوسه روز خواهید دید که میتوانید این روش مطالعه را به راحتی بکار ببرید.
اهمیت دادن به دستاوردهای خلاقانه یادگیرنده
دستاوردهای خلاقانه یادگیرندهرا مورد تشویق قرار دهید. تشویق و تقویترفتارهای خلاقانهمانند تشویق هر نوع رفتاردیگر باعث نیرومندی و افزایش آن میشود. برای این منظور نسبت به سوالات غیر متعارفیادگیرنده با احترام برخورد کنید و به آنها توجه کنید و از سرکوب کردن چنین سوالاتیخودداری کنید. نسبت به اندیشهها و راه حلهای نامعقول او نیز توجه داشته باشید وبا احترام برخورد کنید به کودکان نشان دهید که اندیشههای آنها با ارزش است. فرصتهایی به یادگیرندگان بدهید تا در آن به یادگیریهای مورد علاقه خود بپردازند ویادگیریهای خود انگیخته آنان را مورد تشویق قرار دهید. به آنها فرصت دهید تا بدونترس از عواقب ارزشیابی شما از کارشان به یادگیری ، تفکر و اکتشاف بپردازند.
بگذارید کودکان تجربه کنند!
تجارب کودکان را به موارد بخصوصی محدود نکنید. علاوه بر شرائط معمول و موقعیتهای متداول آموزش رسمی برای دانش آموزان فرصتهای تازهو متنوعی را نیز فراهم آورید. برای مثال در درس علوم از دانشآموزان بپرسید، اگرنیروی جاذبه وجود نداشت چه اتفاقی برای انسان میافتاد؟ بیشتر سوالهایی را مطرحکنید که با چگونه و به چه طریق شروع میشوند. از دانش آموزان بخواهید تا به طرحفرضیه بپردازند ، به استباط دست بزنند و اطلاعات خود را برای تبیین پدیدههای تازهبه کار برند. سوالهایی را مطرح کنید که تعداد زیادی جواب داشته باشند.
کشف استعدادهای ویژه هر دانش آموز
نسبت به اختلافات فردی یادگیرندگان بااحترام برخورد کنید و در پرورش استعدادهای ویژه آنان بکوشید. دریادگیری هرگز دانشآموزان را به رقابت با یکدیگر وادار نکنید و از یکسان بار آوردن آنهابپرهیزید. هر دانشآموز دارای استعدادهای ویژه و خاص خود است که ممکن است از اینلحاظ با سایر دانش آموزان فرق داشته باشد. در پرورش استعدادهای ویژه فرد فرددانشآموزان بکوشید. شواهد موجود نشان میدهد که برخوردهای والدین و معلمان باکودکان در سالهای پائین کودکی بر رشد استعدادهای آنها تاثیر فراوان دارد.
رویکرد سیستمی آموزش و پرورش
نگاه اجمالی
اگر بخواهیم نظام آموزش و پرورش را به صورت یک کل یگانه وپویا درک کنیم، با دشواری مواجه خواهیم شد. اغلب تحقیقات ، اجزایی از نظام آموزش رادر مرکز توجه قرار میدهند و هر یک ازرویکردهای نظری، کانونهای توجه ویژه خود رادارند. برای اینکه بتوان تصویری کلی از نظام آموزش و پرورش بدست آورد، لازم استآنرا به صورت یک سیستم تعریف و توصیف کرد.
تعریف رویکرد سیستمی
مفهوم پردازی یک نظام کلی ، و روابط و کنشهای متقابلاجزای گوناگون آنرا در چارچوب یک مدل ، میسر میسازد. یک چارچوب مفهومی است که درآن ، میتوان ویژگیهای مشترک بسیاری از محیطهای آموزشی را ملاحظهکرد. |
سیستم
به عنوان واحد اجتماعی مورد نظر ، ممکن است معرف یک جامعه بطور کلی، یکنهاداجتماعی(مثلخانوادهیاآموزش و پرورش)، یک سازمان (نظیر یک مدرسهخاص) یا یک سیستم فرعی (مثل یک کلاس درس) باشد. واحد مورد مطالعه ، به عنوان سیستم، مرکز فعالیت است. سیستم دارای ساختار و کارکردهاست. با توجه به این ویژگیها ،میتوان آنرا سازمان نامید.
سیستم یا سازمان متشکل از ساختار و کارکردهاست. ساختار آن شامل اجزا ، اجزای فرعی ، شغلها و نقشهاست. کارکردها به وظایف ومأموریتهای سیستم اشاره میکتد. فراگردها سیستم را فعال میسازند. تصمیمگیریمدیران ، ارتباطات میان اعضای سیستم و پرورش سازمانی اعضا برای کار گماری و ایفایوظیفه ، از جمله فعالیتهایی هستند که بطور مستمر در سیستم اتفاق میافتند. در یکسازمان آموزشی ، فعالیت اصلی و عمده ،تدریسو یادگیری است.
کنش و واکنش متقابل با محیط
معنای ضمنی باز بودن سیستم این است که میانسازمان و محیط پیرامون آن ، روابط و کنش و واکنشهای متقابل وجود دارد. محیط سازمانشامل همه آن چیزهایی است که نسبت به آن خارجی بوده به طریقی سازمان را تحت تأثیرقرار میدهند. معمولا ، محیط شامل تمام سیستمهای پیرامونی است. برای یک سازمان ،محیط عبارتست از تمام سازمانهای همکار یا رقیب.
سازمان اداری
محیط تکنولوژیکیاست که تحولات آن ، عملیاتسازمان را تحت تأثیر قرار میدهد.
محیط سیاسیاست که از طریق کنترل قانونی برسازمان تأثیر میکند.
محیط اقتصادیاست که سازمان از طریق آنبودجهیا سرمایه مورد نیاز را تأمینمیکند.
محیط اجتماعیاست که نگرشهایی نیز حاکم برآن است.
ارزشها ، هنجارها و تغییرات درجامعه است که غالبا در جنبشها و حرکتهای اجتماعی بازتاب پیدا میکند.
تغییرات جمعیتی ، و نظایر آنها ، سیستم یا سازمان برای رفع نیازها و تأمینمنابع و کسب اطلاعات به محیط خود وابستگی دارد.
انواع نظامهای آموزش و پرورشی
سیستم درونداد
سیستم یا سازمان ، از محیط خود اطلاعات ، مواد ، افکار تازه، منابع مالی ، و افرادی برای اشتغال در آن ، بصورت درونداد ، دریافت میکند. بهعلاوه افرادی که در سازمان کار میکنند، به سایر سیستمها در محیط تعلق دارند، ازقبیل خانوادهها و گروهها ، بعضی از دروندادهای محیطی برای بقای سازمان ، حیاتی واجباریاند، بعضی دیگر ، چندان اهمیت یا فوریتی ندارند.
سیستم برونداد
حاصل کار سیستم یا سازمان که در اشکال مختلف به محیط برمیگردد، برونداد نامیده میشود، مثل کار تکمیل شده یک تحقیق بصورت یافتههای آن ،دانش آموختگان یکدانشگاه، افت تحصیلی و تولید اطلاعات یاتکنولوژی جدید و غیره.
بازخورد (Feed Back)
معنایبازخوردبه سادگی این است که سازمان با کسباطلاعات درباره نتایج کار خود ، در فراگرد فعالیتهای خود تجدید نظر به عمل میآوردو با دریافت اطلاعات تازه از محیط ، خود را با تغییرات و نیازمندیهای محیط سازگارمیسازد، مثلا مدیران یک سازمان ، وضعیت فعلی و نتایج کار را با هدفهای مطلوبمقایسه کرده به اصلاحات لازم ، اقدام میکنند یا با دریافت بازخورد از محیط ،تغییرات لازم را به عمل میآورند.
نمونه ای از آموزش الکترونیکی
ظرف مدت 5 سال اخیر، موسسات فراوانی ( به خصوص در آمریکا) اقدام به برگزاریدورههای علمی و فنی مبتنی بر روش e-learning کردهاند ولی اکثرا با نگاه تجاری وهدف سوددهی صرف وارد این مقوله شده و شکست خوردند. از نمونههای موفق و پایدارمیتوان به دورههای تخصصی شرکتهای کامپیوتری مایکروسافت، سیسکو، سانمیکروسیستمز،اوراکل، ماکرومدیا و ... اشاره کرد.
دانشگاهها نیز عموما برنامه مدون ومنظم و گستردهای در این خصوص نداشتهاند و فعالیتهایشان اکثرا محدود بوده است. انجمن مهندسان برق و الکترونیک (IEEE) طرح نسبتا مفیدی ارائه کرده است ولی در اینمیان، دانشگاه MIT با تمام قوا به میدان آمده است تا به عنوان پیش قراول، بسترسازمقولهآموزشالکترونیکی در میان دانشگاههای معتبر و با سابقه گردد. طرح مذکور، Open Space Course Ware (یا به اختصار OCW)نام دارد و از سپتامبر 2002 رسما مورد استفادهعموم قرار گرفت. فعلا برای شروع، برخی دروس تعدادی از رشتههای دانشگاهی بر رویاینترنت ارائه میگردند.
رئیس دانشگاه اعتقاد دارد با گسترش و تبلیغ اینپروژه در سایر موسسات و دانشگاهها بتوان شبکه جهانی علوم و فنون تشکیل داد و بهبودرقابتی کیفیت آموزش باعث بهبود کیفی اینترنت نیز بشود. وی اظهار میدارد در اینترنتمطالب فراوان ولی بینظم وجود دارد که وقت زیادی از دانشجویان و پژوهشگران ( برایجست و جو) میگیرد، لذا دستهبندی موضوعی مطالب و ارائه سرفصلها و مطالب مفیداقدامی ارزشمند خواهد بود.
برنامه زمانی این پروژه به شکل زیر است :
2003-2002 : پایه گذاری ( فضای نمونهای و آزمایشی شامل چند درس از چندرشته مختلف ـ کار برروی فرم و محتوا)
2005-2003 : توسعه و گسترش ( صدها رشته با برنامه و محتوای درسی کامل وقابلیت جست وجوی اطلاعات ـ اخذ موافقت)
2007-2005 : ترقی و تسهیل (اکثریت قریب به اتفاق رشتهها شامل 2000 رشتهـ تکنولوژی پیشرفتهتر و راحتتر ـ ارائه بهترین روشهای درسی ـ ارزیابی عوارض وچالشها)
نقاط تاریخی عبارتند از :
سپتامبر 2002 : باز شدن در به روی همه
سپتامبر 2003 : آغاز پیشروی و توسعه
سپتامبر 2007 : تثبیت
هنگامی که در 4 آوریل 2001 رئیس ایندانشگاه خبر از یک پروژه 10ساله برای Online کردن تقریبا همه دروس دانشگاه داد، بررایگانبودن آن نیز تاکید کرد وی اعتقاد دارد این پروژه، از هویت اصیل MIT نمیکاهد بلکه ارزش مدرک و عنوان MIT را بالاتر خواهد برد وجذب دانشجو را بهبودخواهد بخشید.
اهداف عمده این طرح عبارتند از :
برقراری دسترسی یکسان، رایگان، و جستجو پذیر، به دورههای درسی دانشگاه MIT برای دانشجویان و دانش پژوهان از هر نقطه.
ایجاد یک مدل استاندارد و کارا و بهینه در زمینه ارائه مطالب درسی.
لازم به ذکر است که همواره ( و به خصوص تا سال 2007) ارزیابی وبازخورها توسط مردم و متخصصان ، کمک بهبود و اصلاح طرح خواهد کرد.
فواید پروژه عبارتند از :
همگانیتر کردن دورههای درسی دانشگاه و گسترش استفاده از آن ( کاهشمحدودیتها)
توسعه و افزایش ابتکارات و خلاقیتها در امر آموزش و نیز یادگیری ( به دلیلفراوانی منابع در دسترس و ایجاد رقابت بین موسسات آموزشی و نیز دانشجویان)
بهرهگیری از فواید تجاری ( از قبیل افزایش تقاضا برای کسب مهارتها و علوم وفنون جدید، کاهش سفرها و منافع ایمنی و مالی ناشی از آن و ...)
دربرنامه OCW دانشگاه MIT تقویم ترمیک برای دروس ( شامل جلسات مطالب درسی، کوییزها وامتحانات، مرور دروس، پیشنیازها، ...) به همراه جزوات Online و کتب مرجع، و به طورخلاصه سیلابس درسی ارائه شده است. دروس فعلی عمدتا از رشتههای مهندسی میباشند(چند درس از هر رشته). در دوره آزمایشی فعلی، بهینهسازی نرمافزارها و نیزبرنامهنوسیهای جدید نیز درحال انجام میباشند.
به گفته مسئولان MIT اینطرح در2 سال اول ( برای ارائه 500 عنوان درسی تا سپتامبر 2003) 11 میلیون دلارهزینه خواهد داشت. هزینه کلی طرح رسما اعلام نشده، ولی نیویورک تایمز در گزارشی آنرا بالغ بر 100 میلیون دلار برآورد کرده است. لازم به ذکر است که این طرح باپشتیبانی مالی یونسکو انجام میپذیرد.
ارزیابیهای کارشناسان نیز نسبت بهاین طرح، اکثرا مثبت بوده است. به اعتقاد اکثر آنان، رایگان بودن OCW و نیز پشتوانهعلمی و سابقه دانشگاه MIT ، طرح را از همه طرحهای مشابه متمایز کرده است.
آنان اعتقاد دارند با این روش، ایدهها و خلاقیتها مستقیما آزمایش و تجربهشده و وارد چرخههای بعدی آموزش خواهند شد. همچنین این پروژه به توسعه آموزش عالی وضریب نفوذ تحصیلات تکمیلی در کشورهای کمترتوسعهیافته و محروم کمک خواهد کرد.
راههای بهبود این طرح میتواند چنین باشد :
سازماندهی، یکپارچه سازی، و هدفمند کردن مطالب ارائه شده ( با هدف یکنواخت کردنجو آموزشی بین قشر وسیع و گوناگون دانشجویان)
بهرهگیری از تکنولوژی برای ایجاد روشهای جدید آموزش
بهرهگیری ازروانشناسی آموزش
دورنمای آینده
در این طرح، رشتههایمهندسی،هنر،علوماجتماعی، علوم پایه و ... ارائه خواهند شد. دسترسی همگانی و رایگان به منابع آموزشیباعث شتاب بخشیدن به توسعه اقتصادی جهان میگردد. به خصوص این که در کشورهای کمترتوسعه یافته، اختلاف با سطح استاندارد جهانی دانش و تجارت زیاد است و در واقع اینکشورها نقاط گلوگاهی محسوب میشوند. لذا در این کشورها نرخ رشد سریعتر خواهد بود. از طرفی، انتشار رایگان دانش و اطلاعات بین کشورها، حتی ممکن است به کاهش کشمکشهایسیاسی بین آنها نیز کمک کند.
آموزش و پرورش ايران و تغيير رويكرد
همشهری مهتاب صفرزاده خسروشاهي منبع: http://www.ascd.org ناصر نادري اخيراً يكي از مديران ارشد آموزش و پرورش در هفته پژوهش، اعلام داشتند: «اگر ما بتوانيم در آموزش و پرورش، فضايي را ايجاد كنيم كه رويكرد آموزشي غالب به رويكرد فرهنگي- تربيتي تبديل شود و بيش از انتقال معلومات و محفوظات در جست وجوي تقويت مهارتها و اصلاح نگرشها در كودكان و نوجوانان باشيم، قطعاً با خميرمايه استعدادي كه در فرزندان اين مرز و بوم هست و تاريخ هم قوت آن را اثبات كرده است، به راحتي مي توان پرسشگري را در كشور، بيش از پيش نهادينه كرد.» ترديدي نيست اين سخنان، بيانگر نگاه آسيب شناسانه و دردمندانه به آموزش و پرورش است. عدم تناسب توانايي ها و مهارتهاي دانش آموزان پس از دريافت ديپلم با نيازها و انتظارات جامعه عدم انتقال مهارتهاي زندگي به دانش آموزان در طول زمان يادگيري- ياددهي و عدم مجال براي انديشيدن و پرسشگري آنان، اشاعه شيوه آموزشي حافظه مدارانه برنامه درسي و تأثير آسيب زاي كنكور در فرايند تعليم و تربيت - خصوصاً در دوره آموزش متوسطه و پيش دانشگاهي- از واقعيت هاي تلخ امروز آموزش و پرورش است.اما پرسش اساسي اين است: ريشه اين معضلات و مشكلات كجاست؟ آيا به راستي تغيير«رويكرد آموزشي» به«رويكرد فرهنگي - تربيتي »منجر به كاهش يا رفع اين چالش ها خواهد شد؟ آيا اين نظريه، حاوي نكته اي تازه و بديع است يا خير؟ آن چه در پي مي آيد كوششي است در جهت پاسخگويي شتابزده به اين پرسش ها. انديشه هاي صاحبنظران در تبيين اهداف آموزش و پرورش « فروبل»، دانشمند آلماني (۱۷۸۲- ۱۸۵۲ ميلادي) در حالي كه تربيت را« رشد دادن قواي پنهاني كه طبيعت در نهاد طفل به وديعه گذاشته است »مي داند، به« بار آوردن طفل در اجتماع و براي زندگي در جامعه »اعتقاد دارد. در حقيقت، او به هدف اجتماعي تعليم و تربيت تأكيد كرده است.به نظر«پستالژي »، مربي و معلم برجسته سوئيسي (۱۷۴۶_ ۱۸۲۷ ميلادي)، تربيت يعني:«رشد طبيعي و تدريجي و متناسب تمام قوا و استعدادهايي كه در وجود طفل پنهان است.» «ابوعلي سينا »، دانشمند و فيلسوف بزرگ مسلمان، براي «تربيت فرد » اهميت بسياري قائل شده و معتقد است:«اولاً بايد به تربيت اخلاقي اهميت دارد، ثانياً بايد ذوق و عشق طفل را در انتخاب شغل مراعات كرد، ثالثاً در موقع تحصيل از تربيت بدن و حفظ صحت او نبايد غفلت نمود.» « خواجه نصرالدين طوسي »، دانشمند و فيلسوف بزرگ ايراني، در كتاب «اخلاق ناصري »با مطرح كردن برخي ابعاد تربيت، همچون: تأديب و رياضت اخلاق، آموختن سنن و وظايف دين، سواد و اخبار و اشعار، ياد دادن آداب زندگي و آموختن پيشه و شغل؛ هدف تعليم و تربيت را در«تربيت فرد» مي بيند و قهراً بهبود جامعه را از راه كوشش براي ساختن شهروندان خوب دنبال مي كند. « كارلسن »، وزير وقت آموزش و پرورش و فرهنگ سوئد، در كتاب« آموختن براي زيستن »- كه در سال ۱۹۷۵ ميلادي توسط يونسكو منتشر شده، آورده است:«هدف آموزش و پرورش، آن است كه به هر فرد امكان دهد تا براي شكوفا ساختن استعدادها و ذوق هاي خود آزادانه بكوشد.» علاوه بر اين نظريات، انديشه هاي دانشمندان بزرگ در حوزه آ موزش و پرورش، مانند«جان لاك»(۱۶۳۱-۱۷۰۴ ميلادي)،«ژان ژاك روسو »(۱۷۱۲- ۱۷۷۸ ميلادي)،«جان ديويي »(۱۸۵۹- ۱۹۵۱ ميلادي)، و... گواه اين واقعيت است كه يكي از اهداف جدي سيستم هاي گوناگون آموزش و پرورش در جهان،«يادگيري براي زندگي »و تأكيد بر اهميت آموختن مهارتهاي زندگي و جنبه هاي فرهنگي- تربيتي دانش آموزان است. بديهي است به دليل تفاوتهاي آشكار كه در مباني فلسفه نظري، شرايط اجتماعي، ارزش ها، باورها ، عادتها، نحوه زندگي، اقتصاد و... در جوامع گوناگون، در ترسيم محتوا و شيوه تحقق اهداف، اختلافهاي فراواني وجود داشته باشد. اما نقطه مشترك، تأكيد همگان بر اهميت«ايجاد ارتباط بين برنامه آموزش و پرورش با واقعيت هاي زندگي دانش آموزان» است. چشم انداز آينده و بررسي موشكافانه اشاره اجمالي به سير فكري در تبيين هدفهاي آموزش و پرورش و بررسي موشكافانه واقعيت هاي تلخ و شيرين آموزش و پرورش ايران، بيانگر چند نكته است: ۱. تغيير رويكرد از«رويكرد آموزشي »به رويكرد فرهنگي - تربيتي» ، نكته و ايده جديدي نيست و پيشه تاريخي آن به چند قرن بازمي گردد؛ ۲. مجموع رويكردها و هدفهاي آموزش و پرورش، صرفاً بخشي از وروديهاي سيستم آموزش و پرورش قلمداد مي شد بنابراين تا ساير اجزاي ورودي سيستم، فرايند عمليات سيستم و ارزشيابي خروجي سيستم، به دقت و جامعيت و واقع بيني علمي و تحليلي ملاحظه نشود، اتفاق خاصي در كلان آموزش و پرورش رخ نخواهد داد. ۳. پررنگ ساختن رويكرد فرهنگي - تربيتي به قيمت كمرنگ ساختن رويكرد آموزش، جز تشديد حساسيت و توهم جدايي آموزش از پرورش در فضاي رواني آن، هيچ تأثير ديگري نخواهد داشت. ۴. عينيت بخشيدن به «تقويت مهارتها و اصلاح نگرشها در كودكان و نوجوانان» و «نهادينه ساختن پرسشگري» - كه يكي از انواع مهارت هاي زندگي است- نياز به برنامه ريزي جامع، روشمند و آينده گرايانه دارد. قطعاً اين برنامه «به راحتي» تحقق نخواهد يافت و طي يك برنامه حداقل «ميان مدت» و به «تدريج» اجرا خواهد شد. ۵. با توجه به چالش ها و واقعيت هاي متن آموزش و پرورش، بايد با يك نگرش سيستمي و همه جانبه علمي، با اصلاح زيرساخت هاي مديريتي، به مؤلفه هاي اساسي آن، همچون: طراحي و برنامه ريزي كلان (مثلاً سند ملي آموزش و پرورش)، اصلاح مديريت منابع انساني (انگيزش، آموزش و توسعه)، بازنگري در اقتصاد و برنامه ريزي مالي- اداري آن، اصلاح سيستم آموزشي (منابع آموزشي، شيوه هاي يادگيري- ياددهي معلمان، فضاهاي مدارس، استفاده مناسب از تكنولوژي آموزشي و IT)، اصلاح حوزه پژوهش (ايجاد يكپارچگي و كاربست)، ترسيم الگوي مناسب براي تغيير و اصلاح رفتار دانش آموزان در يك برنامه جامع و استفاده از همه ظرفيت هاي ملي، اصلاح شيوه ارزشيابي و معضل كنكور و... پرداخت. قطعاً ريشه يابي و آسيب شناسي پديده ها در وضعيت موجود، بازشناسي ماهوي و ترسيم الگوي مناسب براي رسيدن به وضعيت مطلوب در مورد هريك از اين مشكلات، نياز به تأمل و تدبير خواهد داشت. اميد است همه صاحبنظران انديشمند و دلسوز، «آموزش و پرورش» را به يك مسأله و دغدغه ملي تبديل كنند. منابع: ۱. پژوهش خبرنامه سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي به مناسبت هفته پژوهش. ۲. مسائل آموزش و پرورش، محمدطاهر معيري. نشر اميركبير. ۳. آموزش و پرورش، محمدعلي ضميري. نشر ساسان .
از کودکي به فرزندتان بياموزيد...
گفته مي شود که روح يک کودک مثل يک کاغذ سفيد است، اما در حقيقت پيش از آن که نوزاد در سينه مادر جا بگيرد، خصوصيات و ويژگي هاي زيادي را در خود دارد که از طريق ارث به او رسيده است. نوزاد، بعد از تولد امکانات بيشماري براي آموختن دارد. بنابراين او تنها يک کاغذ ساده و سفيد نيست، بلکه کتاب قطوري است که آماده است تا اطلاعات زيادي بر روي صفحات سفيد آن نوشته شود.
مغز يک نوزاد ِ تازه متولد شده چهار برابر بزرگتر از مغز يک انسان بالغ است(در تناسب با ساير اعضاي بدن وي) و در طول دو سال وزن مغز کودک به اندازه سه چهارم وزن مغز يک انسان بالغ مي شود. رشد فکري کودک نيز همين سرعت را دنبال مي کند. محققان عقيده دارند که رشد فکري کودک در چهار سال نخست زندگي اش به اندازه سيزده سال بقيه عمرش است و برخي ديگر عقيده دارند که مفاهيمي که کودکان پيش از پنج سالگي مي آموزند، جزو مشکل ترين مطالب است. مفاهيمي مثل راست و چپ، بالا و پايين، خالي و پُر، و قد و وزن که درک آنها براي ما آسان است، براي يک کودک بسيار مشکل است و علاوه بر اين مفاهيم، کودک ناچار است که چيزهاي بسيار ديگري را نيز بياموزد. حتي عناصر زباني نيز بايد در ذهن و فکر کودک پرورش يابد.
براي بعضي ها زبان «سخت ترين کار فکري است که از يک موجود بشري انتظار مي رود که آن را به کار ببرد.» اگر شما هم هنگام يادگيري يک زبان خارجي با مشکل رو به رو شده باشيد، حتماً با اين سخن موافق خواهيد بود و تازه شما اين فرصت و امتياز را داشته ايد که از قبل يک زبان را بياموزيد، در حالي که براي يک نوزاد چنين امکاني وجود نداشته است. با اين حال کودکاني که در خانواده هاي دو زبانه زندگي مي کنند، پيش از رفتن به دبستان مي توانند دو زبان را هر چند به طور ناقص و دست و پا شکسته، صحبت کنند.
از مقايسه کردن يک کودک با کودک ديگر به شدت پرهيز کنيد. اگر به کودکتان ياد بدهيد که نقاط مثبت و توانايي ها و استعدادهاي خود را نشان دهد، او هيچ وقت به حال ديگران غبطه نمي خورد و نسبت به موفقيت و توانايي هاي افراد ديگر حسادت نمي کند و برعکس اگر به کودکتان بقبولانيد که از کودک ديگر برتر و بهتر است، حس غرور را در او تقويت کرده ايد.
از همين الان شروع کنيد
مادران و پدراني که به اين مسئله واقف باشند که کودکشان عطش زيادي براي آموختن دارد، انسان هاي عاقل و فهميده اي هستند. نوزادان و خردسالان خيلي خوب همه چيز را مي بينند. آنها سراپا چشم و گوش هستند. چه والدينشان متوجه اين موضوع شوند چه نشوند، ذهن کودک در حال جمع آوري اطلاعات و دسته بندي و کامل کردن و نتيجه گيري کردن از آنهاست و اگر والدين دقت نکنند، ديري نمي گذرد که کودک خردسال ياد مي گيرد چطور با نقش بازي کردن والدينش را وادار به انجام خواسته هاي خود کند. البته نخستين درس هايي که والدين به کودکانشان مي آموزند، درس عشق و محبت همراه با پاکي و صفاي درون است. با اين حال لازم است که والدين در مورد يادگيري کودک کمي سختگير باشند. مثلاً بر اين مسئله تأکيد داشته باشند که کودک کلمه اي را درست ادا و تلفظ کند، يعني به جاي کلمه «بابا» نگويد «آبا». کودکي که تازه زبان باز کرده، شما را با پرسش هاي خود بمباران مي کند: «چرا باران مي آيد؟»، «من از کجا آمده ام؟»، «چه کار مي کني؟» و ... اين سؤالات از جمله بهترين ابزاري هستند که کودک براي يادگيري مورد استفاده قرار مي دهد. اگر بچه ها را به سؤال پرسيدن تشويق نکنيد، در حقيقت جلوي رشد فکري آنها را گرفته ايد. سعي کنيد به کودکتان پاسخ هاي ساده و مختصر بدهيد. مثلاً وقتي او مي پرسد که چرا باران مي آيد، انتظار ندارد که يک شرح بلند بالا و طولاني به او ارائه بدهيد. مطمئناً او به پاسخ کوتاهي مثل اين راضي خواهد شد: «ابرهايي که به وسيله آب سنگين شده اند، آبشان به زمين مي افتند.» ذهن کودک مدت زمان اندکي مي تواند بر روي مسئله اي تمرکز کند و درست مثل زماني که به او فقط شير مي دهيد چون بدنش نمي تواند غذاهاي جامد را هضم کند، به همين دليل بايد به کودکتان پاسخ هاي ساده و قابل درک بدهيد. با بزرگتر شدن نوزاد، آموزش او را افزايش دهيد، مثلاً برايش کتاب بخوانيد. براي اين کار بهتر است او را روي زانوي خود بنشانيد و کتاب را جلويش بگيريد و با صداي آرام شروع به خواندن کنيد. به اين ترتيب کودک احساس امنيت و لذت مي کند و مطالعه برايش به صورت يک کار و سرگرمي جالب در مي آيد و کتاب را به چشم يک اسباب بازي نگاه مي کند.
کودکان با يکديگر فرق دارند و هر کودکي شخصيت منحصر به فردي دارد، بايد به او فرصت بدهيم که براساس توانايي ها و مواهب فطري خود رشد و پرورش يابد. اگر بخواهيد به کودکي که توانايي يادگيري او پايين است، مطالب دشواري را آموزش دهيد، پس از مدتي کودک از يادگيري دلسرد مي شود. سعي نکنيد کودکتان را در قالبي جاي بدهيد که از پيش آماده کرده ايد. اما نبايد از آموزش او کاملاً غافل شويد، با اصلاح اشتباهات و خطاهاي کودکتان به او کمک کنيد که از استعدادهاي خود بهترين بهره را بگيرد.
اگر پدر و مادر به کودکشان بگويند که برتر يا پايين تر از ديگران است، حس خودخواهي و رقابت را در او بيدار کرده اند. اگرچه کودکان از همان سال هاي اول زندگي شان نشانه هايي از خودخواهي و خودپسندي شان را بروز مي دهند، اما مفهوم عباراتي مثل برتري نژادي، طبقاتي و يا ميل به زياده خواهي را نمي دانند. بنابراين از مقايسه کردن يک کودک با کودک ديگر به شدت پرهيز کنيد. اگر به فرزندتان ياد بدهيد که نقاط مثبت و توانايي ها و استعدادهاي خود را نشان دهد، او هيچ وقت به حال ديگران غبطه نمي خورد و نسبت به موفقيت و توانايي هاي افراد ديگر حسادت نمي کند و برعکس اگر به کودکتان بقبولانيد که از کودک ديگر برتر و بهتر است، حس غرور را در او تقويت کرده ايد.
پدر و مادر بايد کودکشان را دوست داشته باشند و او را همانطوري که هست بپذيرند و هرگز او را با کودکان ديگر مقايسه نکنند. تنوع و گوناگوني بسيار چيز خوبي است. همانطور که در يک ارکستر ابزارهاي موسيقي متفاوت باعث نواختن يک آهنگ زيبا و دلنشين مي شوند، وجود شخصيت هاي متفاوت در يک خانواده محيط آنجا را زيباتر و جالب تر خواهد کرد. زمينه و امکانات رشد فرزندتان را فراهم سازيد.
در هر لحظه و ثانيه اي که فرصت داريد، کودکتان را آموزش بدهيد. معمولاً صبح ها به خاطر اين که اعضاي خانواده به سرکار و يا به مدرسه و دانشگاه مي روند، فرصت کمي براي صحبت سر ميز صبحانه وجود دارد و معمولاً اعضاي خانواده با عجله صبحانه مي خورند تا دير نکنند. بنابراين شب ها براي کودکان و نوزادان بهترين زمان است، چرا که والدين و خواهر و برادرهاي بزرگترشان توجه خاصي به آنها مي کنند. بيشتر کودکان دوست دارند قبل از خواب برايشان قصه بگويند، که وسيله خوبي براي آموزش دادن به کودکان است. آنها نيز به اتفاقات و پيشامدهايي که در زندگي واقعي براي شما اتفاق افتاده است علاقه دارند و شما مي توانيد بهترين درس هاي زندگي را در خلال اين خاطرات به کودکانتان بدهيد. شايد تکرار کردن يک داستان و يا يک خاطره کار سختي باشد، اما کودکان عاشق اين هستند که بارها و بارها يک قصه را برايشان تعريف کنيد. شما خيلي زود متوجه مي شويد زماني که شب ها براي کودکتان قصه مي گوييد، بهترين فرصت براي ايجاد يک رابطه صميمي بين خود و فرزندتان است. به روش هاي مختلف مي توانيد به آموزش کودکتان بپردازيد. اين آموزش مي تواند به شکل يک بازي باشد.
به مرور زمان کودک مي آموزد که افکارش را بيان کند، نقاشي کند، برخي از کارها را انجام دهد موسيقي بنوازد. کودک به تشويق و توجه شما نياز دارد. وقتي کودک کاري انجام مي دهد، مثلاً نقاشي مي کشد و يا يک اسباب بازي سر هم مي کند، او را تشويق کنيد. با اين کار کودک بسيار خوشحال مي شود و علاقه اش به ادامه کار دو برابر مي شود. و اگر شما کودک را سرزنش کنيد و عيب هايش را خيلي تند به او گوشزد کنيد، او خيلي زود ناراحت و دلسرد مي شود. شما مي توانيد درباره کارهايش نظر بدهيد و براي بهتر شدن کارش او را راهنمايي کنيد، اما هيچ وقت به او نگوييد که کارش کاملاً بي ارزش است. مثلاً به جاي اين که خودتان برايش نقاشي بکشيد، روي کاغذ ديگر به او نشان بدهيد که چطور مي تواند کارش را بهتر کند. فراموش نکنيد اگر به شدت آنها را مورد انتقاد قرار دهيد، شوق آموختن را در آنها خاموش کرده ايد. يک کودک به تشويق نياز دارد، بخصوص هنگامي که اولين گام ها را براي يادگيري بر مي دارد. اگر کودکتان کارش را درست انجام نداد، او را تشويق کنيد که کارش را دوباره انجام دهد.
شايد تکرار کردن يک داستان و يا يک خاطره کار سختي باشد، اما کودکان عاشق اين هستند که بارها و بارها يک قصه را برايشان تعريف کنيد. شما خيلي زود متوجه مي شويد زماني که شب ها براي کودکتان قصه مي گوييد، بهترين فرصت براي ايجاد يک رابطه صميمي بين خود و فرزندتان است. به روش هاي مختلف مي توانيد به آموزش کودکتان بپردازيد. اين آموزش مي تواند به شکل يک بازي باشد.
چگونه به سؤالات کودک پاسخ دهيد
شما به سؤالات کودکتان پاسخ مي دهيد و او را تشويق مي کنيد که با شما رابطه برقرار کند. اما روزي مي رسد که کودکتان يک دفعه از شما دوباره مسائل جنسي سؤالاتي مي پرسد. آيا به او پاسخ هاي درست مي دهيد و يا به او دروغ مي گوييد، مثلاً به او مي گوييد برادر و خواهر کوچکترش را از بيمارستان آورده ايد؟ آيا به کودکتان در اين باره اطلاعات درستي مي دهيد و يا مي گذاريد خود کودک اطلاعاتي از دوستان بزرگتر از خودش به دست آورد؟
در واقع برخلاف آنچه که بيشتر والدين فکر مي کنند، توضيح مسائل جنسي به کودک کار زياد سختي نيست. يک کودک خيلي زود اعضاي بدنش را مي شناسد، مثلاً ياد مي گيرد که اين دست، پا، شکم، بيني و ... است. وقتي که کودک درباره اعضاي جنسي خود سؤالاتي مي پرسد و يا به آنها اشاراتي مي کند، نبايد آنها را از اين کار منع کنيم و با اخم موضوع صحبت را عوض کنيم. شايد والدين از اين مي ترسند که وقتي کودک شروع مي کند درباره مسائل جنسي صحبت کردن، ناگزيز باشد که مسائل جنسي را کاملاً براي فرزندشان شرح دهند. اما در واقع کودک کم کم و در مراحل مختلف رشدش اين سؤالات را مي پرسد. کافي است که کلمات و عبارات ساده اي را انتخاب کنيم و پرسش او را به طور صحيح اما کوتاه و مختصر پاسخ دهيم.
مثلاً يک روز کودکتان از شما مي پرسد: «بچه ها از کجا مي آيند؟» شما مي توانيد به او بگوييد: «آنها داخل شکم مامانشان رشد مي کنند و بزرگ مي شوند.» ديگر لازم نيست که چيزي به اين توضيح اضافه کنيد. و مدتي بعد ممکن است کودکتان از شما سؤال کند: «چطور يک بچه از شکم مامانش بيرون مي آيد؟» بهترين پاسخي که مي توانيد به او بدهيد اين است: «يک دريچه مخصوص براي اين کار وجود دارد.»
کمي بعد کودک بدون شک سؤال ديگري را مطرح مي کند: «بچه چطور به وجود مي آيد؟» و شما در جواب به او بگوييد: «وقتي يک مامان و بابا بخواهند يک بچه داشته باشند، يک دانه بذر از پدر با يک تخم در شکم مادر يکي مي شوند، و از اين دانه بذر بچه به وجود مي آيد، درست مثل بذر يک گياه و يا گلي که بر روي درخت رشد مي کند و بزرگ مي شود.» به اين ترتيب در هر مرحله پاسخ مناسبي به کودک داده مي شود و حس کنجکاوي او ارضا مي شود.
با به کارگيري اين روش بدون آنکه به کودکتان دروغ گفته باشيد، به کودکتان آموزشي داده ايد. بهتر است که کودکان از طريق پدر و مادرشان با مسائل جنسي آشنا شوند تا به صورت نادرستي اطلاعاتي از دوستان و يا تصاوير کتاب ها و يا ديدن فيلم ها کسب کند.
انتقال مهم ترين درس زندگي به کودکان
کودکان در بازي هايشان از بزرگترها تقليد مي کنند و اداي آنها را در مي آورند. و از آنجا که کودکان از اطرافيان خود تقليد مي کنند، رفتار پدر و مادر در يادگيري کودکان بسيار مهم است. کودک شما به محض تولد شروع به آموختن مي کند، نه تنها از حرف هايتان بلکه از رفتارهايتان نکات بسيار زيادي ياد مي گيرد. او نحوه رفتار والدين را با يکديگر و با ديگر افراد خانواده و فاميل مي بيند. درس هايي که او از رفتار و کردار شما مي آموزد بسيار حياتي تر از آموختن مهارت هايي مثل راه رفتن، حساب کردن و خواندن است. اين نکات پايه اصلي شناخت و آگاهي او براي رسيدن به خوشبختي است. شما نمونه و سرمشق خوبي براي کودکتان هستيد تا او بتواند در بزرگسالي به نحو شايسته رفتار کند.
اگر شما آدمي هستيد که عادت کرده ايد با داد و فرياد منظورتان را برسانيد و در محيط خانه شما دائم جر و بحث وجود دارد، اين رفتارها در کودک تأثير بسيار بدي خواهد گذاشت و او را شخصي عصبي و پرخاشگر بار مي آورد. و اما اگر شما در زندگي رفتار خوبي با ديگران داشته باشيد، کودک شما از رفتارتان تقليد خواهد کرد. بنابراين اگر مي خواهيد فرزندتان بهترين اخلاق و کردار را داشته باشد، در زندگي همانطور رفتار کنيد.
والدين نبايد دو نوع اصول را دنبال کنند، اصولي که به کودکشان مي آموزند و اصولي که خود به آن عمل مي کنند. چطور مي توانيد به کودک بگوييد که دروغ نگويد، حال آنکه خودتان دائم دروغ مي گوييد؟ اگر پدر و مادر به يکديگر احترام نگذارند، چطور انتظار دارند که کودکانشان ادب و احترام را رعايت کنند؟ و يا وقتي که پدر يا مادر نسبت به فرزندانشان احساس تعهد و مسئوليت نمي کنند، نبايد از فرزند خود بخواهند که به قول و پيمان هاي خود عمل کند. وقتي پدر و مادر دائم تکرار مي کنند که هميشه حق با آنهاست، کودکشان فکر مي کنند که رفتار پدر و مادرش به بهترين نحو است و آنها اصلاً اشتباه نمي کنند. کودکان خيلي زود عشق و محبت ديگران را درک مي کند. و با ديدن کوچکترين نشانه اي از محبت از طرف ديگران خيلي راحت به اين احساسات محبت آميز پاسخ مي گويند. والدين مي توانند کودکشان را غرق در اسباب بازي بکنند، اما هيچ وقت نمي توانند عشق و محبت را با پول بخرند. عشق و محبت از دل بر مي خيزد نه از کيف پول. کادو و هديه به تنهايي نمي تواند جاي عشق و محبت را بگيرد. پس به جاي خريدن هديه و اسباب بازي هاي رنگارنگ با کودکتان وقت بگذاريد و با او بازي کنيد.
کودکان با دريافت محبت و توجه، عشق و محبت را به ديگران هديه مي دهند. آنها را تشويق کنيد که به ديگران کمک کنند و شادي هايشان را با ديگران قسمت کنند. به آنها بياموزيد که والدين، دوستان و ديگران را در خوشبختي هايشان شريک کنند.
ارزش هاي زندگي را به کودکانتان بياموزيد
امروزه بيشتر والدين چيزي از ارزش هاي واقعي زندگي نمي دانند، و کودکان بي آنکه هرگز اين ارزش ها را بشناسند بزرگ مي شوند. برخي از والدين عقيده دارند که خودشان حق شکل دادن به شخصيت کودکشان را دارند. اما اگر خودشان اين کار را نکنند، کودکان ديگر، همسايه ها و فيلم هاي تلويزيوني اين کار را برايشان انجام مي دهند. مسائل بي شماري والدين را مي ترساند: فاصله بين نسل ها، سرکشي جوانان، مواد مخدر، بي بند و باري جنسي و زير پا گذاشتن اخلاقيات. اما واقعيت اين است که شخصيت يک کودک خيلي پيش از برخورد با اين مسائل شکل گرفته است در يک مجله علمي چنين نوشته شده است: «شخصيت يک فرد خيلي پيش از زمان مدرسه رفتن شکل مي گيرد و در او تثبيت مي شود. به همين خاطر کودکان پيش دبستاني حساس هستند و خيلي زود تحت تأثير رفتار و حرکات ديگران قرار مي گيرند و آمادگي يادگيري هر رفتار و کرداري را دارند. و اين رفتارها تا مدت زمان زيادي در آنها تثبيت مي شود.»
خردسالان بايد اصول اوليه زياد بياموزند، مهمترين اصل عبارت است از: شناخت خوب از بد. اگر والدين در شناخت حقيقت و درستي و خوبي هاي زندگي به کودکان دير اقدام کنند، کودک را در مقابل اشتباه و بدي بدون دفاع تنها گذاشته اند. بنابراين سال هاي پيش از دبستان بهترين زمان براي آموختن درس هاي زندگي به کودک است. به اين نکته توجه داشته باشيد که اگر در اين کار تأخير کنيد، جبران آن در سال هاي بعد بسيار سخت خواهد بود. به کودکانتان خوبي ها و ارزش هاي زندگي را بشناسانيد. در اين جهان هيچ چيز ثابت و هميشگي نيست. والدين بايد بدانند که وضعيت زندگي آنها هميشه به يک منوال نيست و مشکلات و سختي هايي در زندگي، انتظار فرزندانشان را مي کشد، پس چه بهتر کودکشان را براي روزهاي سختي آماده کنند و اصول مهم زندگي را به آنها بياموزند.
ده کليد براي تقويت روحيه
1 - خود را بشناسيد
امروزه پيشنهاد سقراط در قرن پنجم قبل از ميلاد که در آن متني بر خودشناسي ارائه شد به قوت خود پا برجاست. اهداف احساسات و محدوديت هاي خويش را بشناسيد و با آرامش با آنها برخورد نماييد. خواه از طريق مطالعه، خواه از طريق انديشيدن و تفکر، سعي کنيد بعضي راه هايي را که باعث شناخت شما از خودتان مي شود و اين که چه چيزهايي شما را خوشحال مي کند پيدا کنيد. چنانچه به اين توصيه عمل کنيد، بهتر قادر به کنترل زندگي و مشکلات پيش روي خود خواهيد بود.
2 - به خودتان ارزش بدهيد و به خود اعتماد داشته باشيد
ممکن است سخت به نظر برسد اما سعي کيند رفتارتان گوياي اين باشد که از خودتان مواظبت مي کنيد. حتي اگر هميشه احساس عدم اطمينان مي کنيد، برخورد و رفتار مثبت را به دنياي اطراف هديه دهيد. برخورد مردم با شما متأثر از رفتار و پوشش شماست. بنابراين خود ارزشي و خود اعتمادي را به نمايش بگذاريد تا احترام را براي شما به ارمغان آورد.
3 - بيش از حد توان تان کار نکنيد
همه ما با سخت کوشي، خواهان تأمين امنيت و رفاه خانواده مان هستيم. اما مهم اين است که تعادل را در زندگي حفظ کنيم. معمولاً آن چه از نظر مالي دنبال مي کنيم با آن چه که تحقق مي يابد يکسان نيست. اگر براي شما تأمين معاش مهمتر از صرف وقت با عزيزان يا لذت بردن از زندگي است، بهتر است در تعيين اولويت ها بازنگري کنيد. سعي کنيد برقراري تعادل را از کسي که بين زندگي شغلي و خانوادگي اش اين توازن را ايجاد کرده بياموزيد يا اين که با خانواده يا دوستانتان راجع به تأثيرات شغلي تان بر روي آنها صحبت کنيد.
4 - از افراد منفي دوري کنيد
از ارتباط مسموم که در شما احساس ناراحتي، عصبانيت يا ناامني مي کند اجتناب کنيد. حتي المقدور ارتباط خويش را با کساني که براي شما افسردگي به ارمغان مي آورند به حداقل برسانيد، کساني که اکثراً محبت هاي دريافتي را بدون پاسخ مي گذارند و يا کساني که دائماً از شما انتقاد مي کنند. صداقت سخنان چنين افرادي را مورد ارزيابي قرار دهيد تا ببينيد که ميزان حقايق موجود در سخنانشان تا چه حد براساس ارتباطي مثبت و خوش بينانه است. اگر کساني شما را تحت فشار رواني قرار مي دهند صريحاً از آنها بخواهيد شما را رها کنند.
5 - مثبت فکر کنيد
سعي کنيد از حداکثر توانايي هايتان استفاده کنيد و به قدرت خويش اتکا کنيد. علايق شخصي تان را با مطالعه و رفتن به کلاس توسعه دهيد. علايق جديد را امتحان کنيد و شکست هايتان را به کار گيريد.
همه ما بخشي از اوقاتمان را از دست داده ايم اما افراد موفق از شکست هايشان درس گرفته اند و مغلوب شکست شان نشده اند. اگر شما توانايي هايتان را به خوبي افزايش دهيد و نقش مثبتي داشته باشيد واقعاً قادر به تغيير موقعيت هاي منفي به موقعيت هاي مثبت خواهيد بود.
6 - ورزش، ورزش، ورزش
يک رژيم غذايي مناسب و قدري فعاليت بدني روزانه، اعم از اين که پياده روي آرام باشد يا کار بيرون، فشار و
اضطراب را تخفيف مي دهد و روحيه را شاداب نگه مي دارد. ورزش و تمرينات بدني، افراد را از احساس برتري طلبي رهايي و توانايي هاي سرکوب شده ذهن را ترقي مي دهد. همين امر منجر به جلوگيري از افسردگي مي شود. براي اشخاص متفاوت ورزش هاي مناسب آنها وجود دارد. تمرينات کششي و يوگا براي تخفيف فشار بسيارمناسبند. بعضي تمرينات نيز مي توانند به رفع عصبانيت کمک کنند. البته ورزش بيرون از منزل فوايد مضاعفي دارد، نور آفتاب در بهبود روحيه و تخفيف افسردگي کمک مؤثري محسوب مي شود.
7 - بخشي از اوقاتتان را تنها بگذاريد
«لذت بردن از جمع دوستان» و «تنهايي» دو بخش از زندگي اند که براي تقويت روحيه بسيار مهم اند.
علاوه بر گذراندن 20 دقيقه در حمام ، گوش دادن به موسيقي يا خروج از منزل به قصد لذت بردن از طبيعت، زماني رابراي لذت بردن از تنهايي خويش صرف کنيد. چنانچه اين امر را سخت يافتيد ممکن است با توسل به اجتماع از مشارکت در موضوعات مهم دوري کنيد.
8 - به ديگران کمک کنيد و اجازه دهيد ديگران به شما کمک کنند
وقتي مشکلاتتان طاقت فرسا به نظر مي رسد نشان دهيد که کمک ديگران مي تواند اضطراب و دلواپسي شما را برطرف کند، بنابراين مشکلاتتان را کاملاً در منظر ديگران قرار دهيد. کمک بلاعوض در مسائل اجتماعي يا کمک به دوستان نيز مي تواند به نفع شما تمام شود. اگر در مقابل کمکي کم دريافت کرده ايد به همان ميزان به ديگران مساعدت نماييد. به اين ترتيب جمعيت مناسبي از دوستان و اقوامي را در اطراف خود جمع مي کنيد که شريک اوقات خوش شما هستند و مددکاران زمان تنگي و سختي تان.
9 - ارتباط و مراودات
با روشي روشن و در عين حال همراه با آرامش و متانت، احساساتتان را نسبت به خانواده، دوستان و مدرسه و دانشگاه تان بيان کنيد و با دقت کامل به جواب آنها گوش فرا دهيد. هرگز خود را تحت فشاري که ناشي از عدم بيان احساساتتان است قرار ندهيد. چرا که اين فشار، انفجار ناگهاني در پي خواهد داشت و ديگران شما را به «عصبانيت» خواهند شناخت.
عصبانيتي را که باعث پريشاني و دانستن نقاط ضعف شما مي شود کنترل کنيد. هرگز اجازه ندهيد ديگران ذهن شما را بخوانند.
10 - موقع احتياج، کمک بطلبيد
افرادي را پيدا کنيد که هنگام مشکلات بتوانيد با آنها مشورت کنيد. چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده، مشکلات تان همچنان طاقت فرسا جلوه مي نمايد و احساس عدم آرامش مي کنيد، با مشاوريني صحبت کنيد که خواهان کمک و ياري به شما هستند. اگر احساس عدم امنيت، نگراني يا ناراحتي و پريشاني مي کنيد فوراً از يک مشاور متخصص کمک بگيريد.
چگونه كودك را به كتاب خواندن علاقه مند كنيم؟
زماني خواندن يك كتاب براي كودك خوشايند و لذتبخش است كه موجودات خيالي داستان به پرواز در آيند ، قطارها به صورت واقعي حركت كنند و صدا بدهند و خرگوش ها در زير نورماه به خواب بروند. هنگامي كه براي كودك خود كتاب مي خوانيد فرصت پيدا مي كنيد تا با صداهاي موجودات و شخصيت هاي داستاني سخن بگوييد ، تخيلي رفتار كنيد و حتي مانند يك كودك باشيد . به عبارت ديگر از شخصيت واقعي خود خارج شده و مانند شخصيت هاي داستاني رفتار كنيد . شما تصميم مي گيريد كه چقدر هيجان زده باشيد، شادي كنيد ، يا غمگين و حتي عصباني شويد. چقدر بايد روي يك شخصيت تأكيد كنيد و چه اندازه لازم است كه بر هيجان قصه بيفزاييد، به اين ترتيب نتيجه كار منحصر به فرد خواهد بود.
كودك در سنين خيلي پايين ( شيرخوارگي ) كه دركي از معاني واژه ها ندارد و تفاوت ظريف موجود بين آنها را نمي فهمد، از شنيدن صداهاي متنوع شما و ديدن احساسات و عواطف شما لذت مي برد . اداي عبارت هاي داستان توسط شما حاوي علايم و نشانه هاي محرمانه است كه فقط شما و فرزندتان مفهوم آن ها را درك مي كنيد.
چگونه براي فرزند خود كتاب مي خوانيد؟ با صداي آهسته ، با لحني گرم و دلنشين ، با شور و حرارت يا ...؟ به هر شيوه اي كه براي كودك خود كتاب بخوانيد، مي توانيد بيش از پيش به او نزديك شده و از كنار يكديگر بودن لذت ببريد. وقتي كه كودك از سنين پايين با كتابخواني آشنا شود، همراهي شما به او كمك مي كند كه به تدريج مهارت هاي فردي خود را گسترش داده و تكامل بخشد. ارزشمندترين دستاورد نيز علاقه مند شدن به كتاب است .
انتخاب كردن كتاب براي كودكان
به دنبال كتاب هايي بگرديد كه داستان هاي خوب و متنوعي دارند، كتاب ها ي مصور و كتاب هايي كه شما نيز از مطالعه آنها لذت مي بريد و كتاب هايي كه با خلق و خوي كودك شما سازگار است .
براي انتخاب كتاب مرحله زندگي كودك خود را در نظر بگيريد، و ببينيد در چه دوره تكاملي قراردارد. نخستين دوره كودكي ، دوره اي است كه بچه ها مهارت هاي سرگرم كننده متعددي را فرا مي گيرند و با شرايط تازه اي روبه رو مي شوند. براي كودكان مختلف و مناسبت هاي گوناگون ، كتاب هاي متنوعي موجود است ، تقريباً درباره هر موضوعي كتاب وجود دارد.
به دنيا آمدن فرزند دوم، نگهداري از كودك ، دوست يابي ، دوستان واقعي و غيرواقعي ، به مدرسه رفتن ، اخلاق هاي خوب ، اخلاق هاي بد ، عواطف و احساسات ، همكاري كردن ، به دكتر رفتن ، به دندانپزشكي رفتن، تنها بودن با خواهر يا برادر خود، خوابيدن و حتي مراسم مذهبي .
آيا تا به حال پس از خواندن عبارتي از يك كتاب به فكر نيفتاده ايد كه : " اين موضوع همان چيزي است كه مي خواهم با كودكم در ميان بگذارم... "؟ خواندن كتاب كودكان ، به بزرگسالان ( والدين ) كمك مي كند تا بتوانند آنچه در ذهن خود دارند ، بيان كنند . چيزهايي كه گاه والدين نمي توانند براي اداي آن واژه اي بيابند.
كتابي را براي فرزند خود انتخاب كنيد كه :
- هر دو از خواندن آن لذت مي بريد و به موضوع آن علاقه منديد.
- با خواندن آن ، كودك شما دانستني هايي درباره جهان پيرامون خود مي آموزد.
- به شما كمك مي كند كه آنچه درذهن خود داريد ، بيان كنيد.
-به كودك كمك مي كند تا احساس خوب و مثبتي از خود داشته باشد و به قابليت هاي تازه خود پي ببرد.
- به كودك كمك كند كه بداند در دنياي اطراف او كودكان ديگري هم هستند كه شرايط و احساسات مشابهي با او دارند.
- به كودك كمك كند تا مفاهيم و معاني ارزش ها، سنت ها ، خانواده ، جامعه و... را درك كند.
در سنين شيرخوارگي ، كودك از خواندن چه نوع كتاب هايي لذت مي برد؟
- كودك از بدو تولد از شنيدن صداي كتاب خواندن شما لذت مي برد، براي او شنيدن صداي گرم و دلنشين شما لذتبخش ترين چيز در دنياست . تا زماني كه كودك با حوصله به سخنان شما گوش مي دهد كتابخواني را ادامه دهيد.
- قبل از خواب ، هنگامي كه كودك با شيئي بازي مي كند و آن را روي زمين مي غلتاند زمان مناسبي براي گوش كردن به كتاب خواني شماست.
- به كودك امكان آشنا شدن با كتاب به شيوه خودش را بدهيد. در اين سن ، كودك دوست دارد اشياء را بـِجَود، پاره كند، روي آنها بنشيند يا بايستد . بنابراين از كتابهاي نرم ، پارچه اي و مقاوم استفاده كنيد.
- كتاب هايي كه در هر صفحه ، يك تصوير كامل و مشخص دارند.
- كتاب هايي كه داستان بسيار كوتاه و درباره موضوع هايي آشنا و مملوس با زندگي كودك دارند .
در دوره نوپايي ، مناسب ترين كتاب ها براي كودكان كدامند؟
- داستان هاي كوتاه در باره موضوع هاي مختلف و متنوع .
- كتاب هاي كارتي ( هرصفحه از كتاب يك كارت جداگانه است) و داستان هايي كه از زندگي روزمره كودك سرچشمه گرفته اند.
- كتاب هايي كه اشعار موزون دارند و بچه ها مي توانند آنها را تكراركنند.
- كتاب هايي كه مضمون واحدي دارند . به طور مثال درباره شكل هاي هندسي، رنگ ها يا حروف الفبا نوشته شده اند.
كتاب هاي مورد علاقه كودكان پيش دبستاني كدامند؟
- كتاب هايي كه داستان بلند و كمي پيچيده تردارند.
- كتاب هايي كه اشعار موزوني دارند و درباره زندگي روزمره كودكان نوشته شده اند و براي گسترش دنياي آنها و افزايش دانسته هايشان سودمندند.
- لطيفه ، قصه هاي بلند، قصه هاي محلي و سنتي كه ترسناك نباشند.
در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه هيچ گاه بيش از حد به مطالعه كتاب اصرار نكنيد. چون اين امر نتيجه ي معكوس دارد و كودك را از كتاب گريزان مي سازد.
نقش والدين در علاقمند کردن کودک به مطالعه
هر قدر کودک در سنين کمتري باشد به قصه اي که والدين يا ديگران براي او تعريف مي کنند علاقه بيشتري دارد. از اين علاقه مي توان براي افزايش مطالعه کودک در آينده استفاده کرد بنابراين بايد کتاب هاي مناسب کودک تهيه شود. نوشتن داستان و تهيه تصاوير براي کودک امري پيچيده و فني است. بنابراين هر کتابي براي کودک شما مناسب نيست. کودکان از تماشاي تصاوير مربوط به جانوران و اشياء مختلف لذت مي برند و اگر کتاب هاي مناسب با کيفيت در اختيار آنها قرار گيرد، اولين و مهمترين سنگ بناي الفت و علاقه به کتاب در آنها گذاشته مي شود. والدين بايد در سنين پيش دبستاني کتاب هاي داستان را براي فرزندان خود بخوانند و نام اشياء و حيواناتي را که در آن است از او بپرسند، در همين حين به او گوشزد کنند: « زماني که به مدرسه رفتي و باسواد شدي مي تواني تمام اين داستان ها را خود به راحتي بخواني». هنگامي که با کودکانتان بيرون مي رويد، از او بخواهيد کتاب ها و مجلاتي را که برايش جالب است انتخاب کند و اگر شما هم کتاب را از نظر کيفي مناسب تشخيص داديد آن را بخريد و اين کتاب ها را در کتابخانه مخصوص او قرار دهيد هنگامي که با کودکانتان بيرون مي رويد ، از او بخواهيد کتاب ها و مجلاتي را که برايش جالب است انتخاب کند و اگر شما هم کتاب را از نظر کيفي مناسب تشخيص داديد آن را بخريد و اين کتاب ها را در کتابخانه مخصوص او قرار دهيد. در فرصت هاي مناسب فرزندانتان تشويق کنيد از روي تصوير کتاب داستان بگويد و صحبت کند. هنگامي که کودک کتابي را دوست دارد و آن را مي نگرد بايد والدين او را تشويق کنند. کودک شما بايد بداند که تلاشش باعث رضايت شماست. استفاده از مدل نقاشي و خواندن شعر، يکي ديگر از راه هاي علاقه مند کردن کودک به کتاب و مطالعه است. شعرها بايد کوتاه و داراي وزن ساده باشند. از نظر موضوعي بهتر است کتاب،خنده دار و در ارتباط با داستان هايي پيرامون حيوانات و اسباب بازي ها و موضوعات ملموس باشد. خواندن و آموزش آيات قرآن براي کودکان امري نيکوست. آيات قرآن که براي اين منظور استفاده مي شود بهتر است کوتاه و داراي وزن باشد، مثل بسياري از سوره هاي جزء سي ام قرآن. خوشبختانه در حال حاضر بسياري از داستان هاي اسلامي و قرآني به صورت کتاب هاي مصور درآمده اند که اگر کودک تصاوير آن را ببيند و والدين داستان آن را بازگو کنند در ذهنش نقش مي بندد. استفاده از کتاب هاي نقاشي و رنگ آميزي نيز باعث رشد توانايي هاي مختلفي در کودک، از جمله افزايش علاقه کار با کتاب و قلم مي شود. يکي از خصايصي که خداوند در وجود انسان به وديعه گذاشته است «تقليد» است. ميل به تقليد در کودک آنچنان چشمگير است که بعضي از علماي تعليم و تربيت از آن به «غريزه تقليد» ياد کرده اند، با توجه به مطلب فوق نتيجه اين است که والدين در تمام مراحل کودکي به عنوان الگوي تربيتي فرزندانشان مي درخشند و خود بايد مظهر عمل باشند نه مظهر حرف. رفتار و نگرش خودتان را نسبت به کتاب و مطالعه تصحيح کنيد. شما چه ديدي نسبت به مطالعه داريد؟ آيا در جمع خانواده به مطالعه مجله و کتاب مي پردازيد يا سال به سال يک خط مطلب نمي خوانيد ؟ اگر اينگونه هستيد نبايد از فرزندتان توقع داشته باشيد، فردي اهل مطالعه شود. شما در عمل به او الگويي براي مطالعه ارائه نداده ايد. حتي شعار دادن هم کافي نيست. در برخود با کودک و آموزش وي بايد صبور و انعطاف پذير بود. راهنماي فرزند خود باشيد و براي پيدا کردن پاسخ پرسش هاي کودک به او کمک کنيد. بگذاريد فرزندتان شما را در فعاليت هاي آموزشي ياور خود بداند و گام به گام با او پيش رويد. تحميل موضوعات مختلف و عجله در آموزش، باعث تنفر کودک از يادگيري و مطالعه مي گردد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 14:55 منتشر شده است
برچسب ها : تعاریف آموزش و پرورش,