حدوث زمانی جهان از دیدگاه ریاضی و فیزیک
حدوث زمانی جهان از دیدگاه ریاضی و فیزیک

۲- ریاضیات:
متکلمان مسلمانی چون سید مرتضی و کراچکی هم چون فیلوپونوس اظهاراتی ریاضیاتی در این زمینه داشتهاند. لذا استفاده از عقل ریاضی در این قضیه متداول بوده و سابقهدار است. برهانی که متکلمان به کار بردهاند، برهان تطبیق است. این برهان روح ریاضی دارد. به کار بردن ریاضیات که امروزه نیز طرفدار دارد بدین جهت است که عقل ریاضی والامرتبهترین استدلال را میتواند رقم زند.
۲-۱- تلقی ترتیبی از زمان Tensed Theory of Time
برهان تطبیق میگوید: فرض کنید زمان آغازی ندارد و پدیده ها هماره بوده اند. حالا مثلا زمان فارابی به قبل را در نظر بگیریم و آن بازه زمانی نامتناهی را A۱ بنامیم. بازه زمانی از حال به قبل را که این هم نامتناهی است، A۲ بنامیم. در این صورت فاصله این دو، بازه ای متناهی است به این معنا که از دو طرف کرانه دارد و آن را A۱-۲بنامیم. حالا میبنیم که A۱ و A۲ هر دو نا متناهی هستند ولی به اندازه ای متناهی یعنی A۱-۲ با هم اختلاف دارند. چنین چیزی محال است. پس باید زمان متناهی باشد.
- در نظریه امروزین مجموعه ها مسئله تناظر یک به یک میان دو مجموعه نامتناهی که به ظاهر یکی نیستند پذیرفته شده است. مانند اعداد طبیعی و اعداد صحیح.
- حتی در نظریه امروزین مجموعه ها، بحث مقایسه بی نهایت ها هم مطرح شده که از طریق یافتن یک تابع ریاضی برای برقراری تناظر یک به یک و پوشا بر می گردد.
- بازه زمانی میان ابن سینا و اکنون، متناهی نیست. فقط کرانمند است.
- مجموعه «گذشته زمان» منطبق با نظریه مجوعه ها و محاسبات بی نهایت در مجموعه های نامتناهی اعداد نیست.
- نامتناهی در اعداد، نامتناهی بالقوه است و اساسا مفهوم نامتناهی زمانی در ریاضیات طرح می گردد که قابلیت تحقق و تعین وجود داشته باشد نه فعلیت. در آن صورت بی نهایت در کار نیست. لذا بی نهایت مجموعه ها در مورد آینده زمانی قابل کار برد است.
- گذشته زمان، اگر بیکرانه باشد نوعی بی نهایت بالفعل داریم؛ در این صورت برهان تطبیق بی نتیجه است و باید در مورد امکان/عدم امکان بی نهایت بالفعل سخن بگوییم.
نکاتی در باب لزوم تناهی:
در ریاضیات عصر ما قضیه ای توسط هیلبرت مطرح شد که بعدها مثال آن، مثال «هتل هیلبرت» شهرت یافت. هتلی دارای بی نهایت اتاق است و مسافری به آن مراجعه می کند. مسئول پذیرش می داند همه اتاقها پر است و جا ندارد. اما استدلال میکند که اگر همه مسافران یک اتاق جابجا شوند، اتاقی برای مسافر جدید خالی خواهد شد و همین کار را می کند. این نشان میدهد بی نهایت بالفعل نا ممکن است. لذا زمان باید آغازمند باشد. تاکید بر این است که محور گذشته زمان، بی نهایتی تحقق یافته است، وگرنه در «حال» حضور نداشتیم.
کانتور در نظریه مجموعه های خود از طریق عدد اصلی (کاردینال) نظریه ریاضی بی نهایت بالفعل را اصل قرار داد. هیلبرت با وجود تلاش برای نشان دادن استحاله بی نهایت نتوانست نظریه خود را به سرانجام برساند. از سوی دیگر اصل ریاضی «وجود حد اقل یک مجموعه بی نهایت بالفعل در عالم ریاضیات» هم توسط کانتور اثبات نشد اما به عنوان اصل موضوع پذیرفته شده است. به نظر میرسد میان ریاضی و واقعیت باید تفاوت گذاشت. فضای هایپر اسپیس ریاضی و حتی فیزیک نظری نمیتواند لزوما توصیف واقعیت طبیعی باشد بلکه روشی برای کار روی پدیده هاست.
در سال ۱۹۴۹، کورت گودل پاسخ عجیبی برای معادلات اینشتین یافت. او فرض کرد که کل جهان در حال چرخش است. طبیعت عسل مانند فضا- زمان، افراد را می کِشَد. اگر با موشک جهان گودل را دور بزنید، پس از یک دور چرخش درست به نقطه شروع خود باز می گردید، ولی در زمان گذشته. در جهان گودل، اصولا یک فرد می تواند بین هر دو نقطه جهان، در فضا و زمان، سفر کند. می توان هر رویدادی را در هر زمانی در گذشته مشاهده کرد. جهان گودل، به خاطر وجود نیروی گرانش، تمایلی به فروپاشی به درون دارد. بنابراین نیروی گریز از مرکز ناشی از چرخش، باید بتواند این نیروی گرانش را خنثی کند. به بیان دیگر، سرعت چرخش جهان باید از یک مقدار حداقل بیشتر باشد. هر چه جهان بزرگتر باشد، تمایل برای فروپاشی آن نیز بیشتر خواهد بود و بنابراین برای جلوگیری از فروپاشی، ناچار است سریعتر بچرخد.
- اصولا باید میان فیزیک نظری و کاربردی یا واقعی مرزی کشید.
- «از نظر کیهانشناسی، تمایز بین مفهوم «زودتر- دیرتر» برای پدیده های جهان از بین می رود و پارادوکسهایی در مورد جهت ارتباط علت و معلولی وقایع از گفته های آقای گودل بر می آید … جالب است دریابیم این وقایع نمی توانند در صحنه های فیزیکی وجود داشته باشند.»
- از آنجا که طبق ادعای اینشتین، زمان و فضا مانند قطعه ای لاستیکی می توانند خمیده و تابیده شوند، او نگران بود که بافت فضا- زمان آنقدر پیچیده و تاب بردارد که امکان سفر در زمان فراهم آید.
- ضمنا او راه حل گودل بر مبنای «دلایل فیزیکی» را رد کرد، یعنی جهان نمی چرخد، بلکه منبسط می شود.
پس از مرگ اینشتین، این مسئله کاملا آشکار شده بود که معادلات او می توانند منشأ پدیده های عجیبی (سفر در زمان، کرمچاله ها) باشند. با این حال هیچ کس توجه خاصی به این موارد نشان نداد، زیرا دانشمندان احساس می کردند این پدیده ها در طبیعت امکان تحقق ندارند. توافق بر این بود که پاسخها پایه و اساسی در دنیای واقعی ندارند، اینکه تلاش برای سفر به یک جهان موازی از طریق یک ساهچاله موجب مرگ شما می شود، جهان نمی چرخد و شما نمی توانید استوانه های بی نهایت بلند بسازید، باعث می شد سفر در زمان تنها بحثی آکادمیک تلقی شود.
سکانس آخر فیلم اینترستلار یک چالش عجیب را خیال پردازی و تفلسف کرده است. استوانه استوکوم در این فیلم تصویر شده است. با تلقی چهار بعدی اینشتین از مسئله فضا زمان، ماده و فضا و زمان همبستگی تام دارند و لذا وقتی به نقطه تکینگی بازگردیم فضا و زمان به صفر میل میکنند. لذا اگر در نقطه ای فضا محو گردد، به تبع آن زمان نیز وجود نخواهد داشت. لذا تکینگی ماده، تکینگی فضا و زمان نیز هست. نباید پنداشت که انفجار بزرگ در مقطعی از زمان یا فضا رخ داده بلکه مطابق مدل، خود فضا و زمان با آغاز کیهان پدید آمدند. لذا: این پرسش که «قبل از انفجار بزرگ چه رخ داد؟» پرسشی بی معناست، زیرا زمان با انفجار بزرگ آغاز گشت.
اين مطلب در تاريخ: شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:21 منتشر شده است
برچسب ها : حدوث زمانی جهان از دیدگاه ریاضی و فیزیک,