جواب سوالات چهارم

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 13سیزدهم لطف حق

بازديد: 20293
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 13سیزدهم لطف حق

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 13سیزدهم لطف حق


لغات درس لطف حق فارسی چهارم 

لطف:مهربانی

باطل:اشتباه

نیل:دور بزرگی که در سرزمین مصر واقع شده است

شیوه:روش

درفکند:انداخت

عدل:انصاف

گفته:سخن

بنده پروری:نوازشگری

رب جلیل:پروردگار با شکوه رهرو:کسی که راه دیگری را دنبال

می کند

حسرت:آه و افسوس

اینک:اکنون

خرد:کوچک

سطح آب:بیرون آب

گر:اگر

گاهوارش:گهواره اش

چون:چگونه دایه:زنی که به جای مادر است

کای:که ای

رهی:رها شوی

طغیان:سرکشی

زین:از این

حکم:دستور

به که:بهتر است که



 

اهداف درس سیزدهم فارسی چهارم ابتدایی لطف حق

1) آشنایی با شاعر بزرگ ایران

2) افزایش درک متن

3) گسترش واژگان با فرایند واژ ه سازی«تکرار»

4) تقویت درک دیداری و سخنوری

5) آشنایی با نشان ههای ساختار بلاغی متن مانند«بعد، سپس»

6) تثبیت یادگیری بند مقدمه و بندهای بدنه



شعر و معنی آن :

هنگامی که مادر موسی، به فرمان خداوند بزرگ، فرزند خود را در نیل رها کرد.

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

 

گفت: «کای فرزند خُرد بی‌گناه

با حسرت، از ساحل او را نگاه می‌کرد و با خود می‌گفت: «ای فرزند کوچک بی‌گناه».

گر فراموشت کند لطف خدای

 

چون رهی زین کشتی بی‌ناخدای؟»

اگر لطف و مهربانی خدا تو را فراموش کند، چگونه از این کشتی بی‌ناخدا، نجات پیدا می‌کنی؟

وحی آمد: «کاین چه فکر باطل است؟

 

رهرو ما، اینک اندر منزل است

از جانب خدا ندا آمد که: فکر خطا نکن، موسی که ادامه دهنده‌ٔ راه ماست، الان به جای امنی رسیده است.

ما گرفتیم آنچه را انداختی

 

دست حق را دیدی و نشناختی؟

ما موسی را که به رود نیل سپردی، نجات دادیم، در حقیقت ما او را محافظت کردیم و تو متوجه نشدی.

در تو تنها، عشق و مهر مادری است

 

شیوهٔ ما، عدل و بنده‌پروری است

تو فقط مادر هستی و عشق و مهر تو به همین دلیل است، ولی روش ما عدالت و مهربانی در جهان است.

سطح آب از گاهوارش خوش‌تر است

 

دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

نگران نباش، زیرا آب از گهواره‌ٔ او راحت‌تر است و دایه و مادر او امواج و دریا است.

رودها از خود نه طغیان می‌کنند

 

آنچه می‌گوییم ما، آن می‌کنند

هیچ رودی بدون فرمان ما پر آب نمی‌شود و بالا نمی‌آید و تنها گوش به فرمان ماست.

ما، به دریا حکم طوفان می‌دهیم

 

ما، به سیل و موج، فرمان می‌دهیم

تمام اتفاقات و حوادث دنیا تحت فرمان ما به وجود می‌آید، مثل توفان و سیل و ...

به که برگردی، به ما بسپاری‌اش

 

کی تو از ما دوست‌تر می‌داری‌اش

حالا بهتر است که برگردی و او را به ما بسپاری زیرا که ما او را بیش‌تر از تو دوست داریم.

پروین اعتصامی


درست و نادرست (صفحهٔ 105 کتاب درسی)

۱- مادر موسی وقتی گهواره‌ٔ او را به رود نیل سپرد، دنبال او رفت. نادرست
۲-
 مهرِ مادر موسی به فرزندش کم‌تر از محبّت خدا به موسی بود. درست

 


 

 

درک مطلب (صفحهٔ 105 کتاب درسی)

۱- زمانی که مادر موسی فرزندش را در آب انداخت، چه احساسی داشت؟ از سرنوشت پسرش بی‌خبر و نگران او بود.
۲-
 منظور از «کشتی بی‌ناخدا» چیست؟ همان سبد یا گهواره‌ای که حضرت موسی (ع) داخل آن بود و در کل منظور کسی یا چیزی که سرپرست نداشته باشد.
۳-
 سه صفت خداوند را که در متن شعر به آن اشاره شده است، بیان کنید. لطف و مهربانی. شکوه و عظمت. دانایی و توانایی
۴-
 مقصود شاعر در مصراع «دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است» چیست؟ موج و سیلاب هر دو نگهدار کودک هستند.

 


 

 

واژه آموزی (صفحهٔ 105 کتاب درسی)

- مکتب، اتاقی بود بزرگ که همه گرداگرد آن روی زمین می‌نشستیم.
-------->
   گرداگرد، یعنی دور تا دور
-
 بر اثر بارندگی زیاد، رودخانه لبالب از آب شده بود.
-------->
  لبالب، یعنی پر
-
 سراسر دشت پر از شقایق‌های وحشی بود.
-------->
 سراسر، یعنی همه جا
-
 صدای تکبیر دَمادَم از هر سو شنیده می‌شد.
-------->
 دمادم، یعنی هر لحظه

 


 

 

 تصویرخوانی و صندلی صمیمیت

1- نگاه کردن به تصویر: تصویر را با دقّت ببینید و به جزئیات آن توجّه کنید.
2-
 تفكّر: برای فهمیدن معنی تصویر، فکر کنید و مطالبی را که از تصویر برداشت کرده‌اید در ذهن خود مرور کنید.
3-
 گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و درباره‌ٔ برداشت خود از تصویر برای دوستانتان صحبت کنید.


 

واژه آموزی درس سیزدهم فارسی چهارم ابتدایی لطف حق

یکی از فرایندهای واژه سازی در زبان فارسی “تکرار” است؛

در این فرایند با تکرار یک پایه یا واژه، کلمهٔ جدیدی ساخته می شود.

فرایند تکرار دو نوع دارد:

تکرار تام مانند آرام آرام، پرسان پرسان، دستی دستی

تکرار افزایشی مانند لبالب، گرداگرد، دمادم

کلماتی که در این درس آمده است حاصل فرایند واژه سازی تکرار افزوده است.

لازم به ذکر است این اطّلاعات تنها برای افزایش دانش همکاران محترم است.



املای درس سیزدهم فارسی چهارم ابتدایی لطف حق

املا: املای کلمۀ گمشده

این نوع املا در قالب یک بازی مفرّح است. ابتدا دانش آموزان کلمات مهمّ درس را روی تابلو می نویسند و همه با هم آنها را همخوانی می کنند.

 

سپس دانش آموزی را از کلاس خارج کرده، معلّم یکی از کلمه ها را پاک می کند.

وقتی دانش آموز به کلاس بازگشت باید کلمهٔ گمشده را پیدا کند و آن را بنویسد؛

البته صحیح نوشتن کلمه بسیار مهم است. این کار با دانش آموزان دیگر ادامه می یابد.

املا دو قسمتی

املا به صورت دو قسمتی مثل دروس قبل برگزار می گردد.

در قسمت املای تقریری می توان کلمات دارای ارزش املایی متن شعر را استخراج نموده و یک متن کوتاه ساخت و املا گفتن از خود شعر نیز بلامانع است.

قسمتی از یک متن معلّم ساخته:

«رودخانهٔ نیل همیشه طغیان، طوفان و موج را به خود دیده است، امّا ربّ جلیل با عشق و بنده پروری مسافران کشتی را به منزل رساند.لطف خدا……..  »

گاهی می توان لغات را دراختیار گروه های دانش آموزی گذاشت تا به تولید متناملا بپردازند واز همان متون در زنگ املا بهره برد .


درس سیزدهم نوشتاری چهارم ابتدایی

 

فعّالیت های نوشتاری  4: درک متن

در این درس در ادامهٔ آشنا کردن دانش آموزان با ابزارهای صوری انسجام

گزاره های متن، علائم و نشانه های ساختار بلاغی شامل روش ها و فهرست ها با تکیه بر زمان مانند: سپس و بعد معرفی می شود.

هوشیار کردن دانش آموزان نسبت به این سرنخ ها در متن باعث افزایش دقت آنها می شود و در تقویت درک متن آنها مؤثر است.


فعّالیت های نوشتاری  5: نگارش

این درس به تثبیت مطالب سه درس پرداخته است. در آنجا بند مقدمه و بندهای بدنه آموزش داده شد.

 
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 10 آبان 1399 ساعت: 11:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(3)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 12دوازدهم اتّفاق ساده

بازديد: 17629
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 12دوازدهم اتّفاق ساده

o        درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 12دوازدهم اتّفاق ساده


 

 کلمات درس  اتفاق ساده  فارسی چهارم

شوق:شور و نشاط

بالین:بستر

سطر:خط

معالجه:درمان

شبنم:ژاله

اندک اندک:کم کم

آرام:آهسته

برخاست:بلند شد

غلامان:خدمتکاران

اتفاق:رویداد

سراسیمه:آشفته و پریشان تورا احظار کرده

اند:ازتوخواسسته اند آن جا حاضرشوی



اهداف درس دوازدهم فارسی چهارم ابتدایی اتّفاق ساده

1) تقویت مهارت خواندن شعر با رعایت لحن

2) بهبود سواد خواندن و درک متن

3) آشنایی با نحوهٔ نقل رویدادهای قصّه

4) تثبیت یادگیری ابزارهای انسجام متن

6) آشنایی با گسترش گروه اسمی در جمله

7) آشنایی با بند مقدّمه



معنی شعر :

آن روز شیشه‌ها را باران و برف می‌شست

 

من مشق می‌نوشتم پروانه ظرف می‌شست

آن روز باران و برف شیشه‌ها را شست من در حال نوشتن تکالیفم بودم و خواهرم پروانه ظرف می‌شست.

وقتی که نامه‌ات را مادر برای ما خواند

 

باران پشت شیشه آرام و بی صدا ماند

وقتی مادر نامه‌ٔ تو را می‌خواند تا گوش کنیم حتی باران نیز آرام شد تا او هم صدای مادر را بشنود.

در آن نوشته بودی حال تو خوبِ خوب است

 

گفتی که سنگر ما در جبهه جنوب است

در نامه نوشته بودی که حال تو بسیار خوب است و گفته بودی در جبهه‌های جنوب هستی.

گفتی که ما همیشه در سایه‌ٔ خداییم

 

گفتی که ما قرار است این روزها بیاییم

در نامه‌ات گفتی که خدا همیشه مراقب ماست و خبر دادی که به زودی پیش ما خواهی آمد.

از شوق سطر آخر مادر بلند خندید

 

چشمان مهربانش برقی زد و درخشید

از شنیدن خبر آمدنت مادر بسیار خوشحال شد و برق شادی در چشمانش موج می‌زد.

یک قطره شبنم از گل بر روی برگ غلتید

 

یگ قطره روی شیشه مثل تگرگ غلتید

شبنم از گل به روی برگ افتاد و قطرهٔ باران روی شیشهٔ پنجره مثل تگرگ به پایین آمد.

یک قطره از دل من بر روی دفتر افتاد

 

یک اتفاق ساده در چشم مادر افتاد

من هم از شادی اشک ریختم  و اشکم روی دفتر چکید و این را مادرم دید و اشک در چشمان او هم جمع شد.

باران پشت شیشه آمد به خانه ما

 

آرام دست خود را می‌زد به شانه‌ٔ ما

صدای باران باز شنیده شد که انگار می‌خواست ما را دلداری دهد.

قیصر امین پور 


درست و نادرست (صفحهٔ 96 کتاب درسی)

1- نامه از جبهه‌ٔ جنوب آمده بود. درست 
2-
 مادر از شدّت ناراحتی به گریه افتاد. نادرست


درک مطلب (صفحهٔ 97 کتاب درسی)

1- نویسنده‌ٔ نامه که بود؟ پدر خانواده
2-
 چه موضوعی در نامه، باعث خوشحالی مادر شد؟ آمدن پدر
3-
 در بخش زیر منظور از «قطره» چیست؟ اشک
«یک قطره از دل من بر روی دفتر افتاد»
4-
 چرا وقتی مادر نامه می‌خواند، باران آرام و بی صدا ماند؟ ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍زیرا باران هم می‌خواست اخبار مربوط به پدر را بشنود.


دانش زبانی (صفحهٔ 97 کتاب درسی)

- جمله‌های زیر را بخوانید.
- برادرم آمد.
                   - معلّم رفت.
- برادر خوبم آمد .
                - معلّم مهربان رفت.
حالا به نمودار جمله‌ها دقّت کنید. در گروه گفت‌وگو کنید و به پرسش زیر پاسخ دهید.

- این جمله‌ها چه تفاوتی با هم دارند؟
کلمه‌های «خوب و مهربان» درباره‌ٔ اسم قبل از خود توضیح می‌دهند.


بخوان و بیندیش

دوست بچّه‌های خوب

او مثل خیلی از پدربزرگ‌ها مهربان و صمیمی بود؛ آن قدر که دوست داشتی ساعت‌ها کنارش بنشینی تا برایت قصّه بگوید و تو فقط گوش کنی. وقتی می‌خندید، چهره‌اش مهربان می‌شد. نگاهت گره می‌خورد به لب‌های پیرمرد و او تو را با خودش می‌برد به سال‌ها قبل به کوچه پس کوچه‌های محلّه‌ٔ «خُرّمشاه» که دوران کودکی خود را آنجا گذرانده بود. سال‌های زیادی از آن دوران گذشته است.

اکنون از زبان وی می‌خوانیم که می‌گوید: «محلّ تولّد من، آبادی خرّمشاه در حومه‌ٔ شهر یزد است. به دلایلی مدرسه نرفتم و مختصر خواندن و نوشتن را از پدرم یاد گرفتم. مادربزرگم نیز قرآن را یادم داد. به خواندن کتاب بسیار علاقه داشتم؛ امّا در خانه، چهار پنج جلد کتاب بیشتر نداشتیم. یادم هست، آن قدر آنها را خوانده بودم که حفظ شده بودم. خانواده‌ام از نظر مالی، وضع خوبی نداشتند؛ امّا من از کودکی به آن عادت کرده بودم و راضی بودم. با وجود این، یک بار در کودکی به خاطر فقر حسرت خوردم و آن زمانی بود که دیدم پسرخاله‌ٔ پدرم که دوستم بود و هر دو، هشت ساله بودیم، چند جلد کتاب داشت که من هم خیلی دلم می‌خواست آن کتاب‌ها را داشته باشم. آن کتاب‌ها گلستان و بوستان سعدی بودند. گلستان را با اشتیاق فراوان ورق زدم. دیدم قصّه دارد و کلّی عکس‌های قشنگ، چقدر دلم می‌خواست آن کتاب مال من بود. ظلمی از این بزرگ‌تر نبود؛ آن بچّه که سواد نداشت، کتاب را داشت و من که سواد داشتم، آن را نداشتم. آن شب رفتم توی زیرزمین و ساعت‌ها گریه کردم.

در نوجوانی برای کار به یزد رفتم و در آنجا به بنّایی مشغول شدم؛ سپس در یک کارگاه جوراب‌بافی کار کردم. در تمام مدّتی که کار می‌کردم، هیچ وقت کتاب گلستان را فراموش نکردم؛ امّا پول کافی برای خریدن آن نداشتم. هیجده ساله بودم که صاحب جوراب‌بافی، یک کتاب‌فروشی باز کرد و من را از بین کارگرهای کارگاه انتخاب کرد و به کتاب‌فروشی برد. وقتی به کتاب فروشی رفتم، گمان می‌کردم به بهشت رسیده‌ام؛ چقدر رؤیایی بود! قفسه‌های پر از کتاب! در آنجا گویی دوباره متولّد شدم و کتاب خواندن من آغاز شد. در کتاب فروشی فهمیدم که چقدر بی‌سوادم و برای رسیدن به دانایی بیشتر باید تا می‌توانم کتاب بخوانم. به همین دلیل، فقط خواندم و خواندم و خواندم ...

سی و پنج ساله بودم که به فکر نوشتن قصّه برای کودکان افتادم. کتاب‌های زیادی خوانده بودم که داستان‌های خوبی داشت؛ امّا زبان آنها کودکانه نبود. من آن داستان‌ها را به زبان ساده‌تر نوشتم و به این ترتیب کتاب «قصّه‌های خوب برای بچّه‌های خوب» متولّد شد. حالا خیلی خوشحالم که بچّه‌ها قصّه‌هایم را می‌خوانند و از آنها لذّت می‌برند. همیشه تنها دلخوشی‌ام در زندگی، این بوده است که کتاب‌های جدیدی را که لازم داشته‌ام، بخرم و به خانه ببرم. اگر بدانم که یک هفتهٔ دیگر بیشتر زنده نیستم، تنها حسرتم این است که کتاب‌های نخوانده‌ام، هنوز مانده است».

آیا می‌دانید نویسنده‌ٔ کتاب «قصّه‌های خوب برای بچّه‌های خوب» کیست؟ در اینجا یکی از داستان‌های این کتاب را می‌خوانیم.

دیدن خوبی‌ها

روزی بود و روزگاری بود. حضرت عیسی (ع) با چند تن از یارانش از راهی می‌گذشت. به جایی رسیدند که لاشه‌ٔ سگی افتاده بود؛ آن حضرت لحظه‌ای ایستاد؛ کمی با خود اندیشید و به همراهانش گفت: «دربارهٔ آنچه می‌بینید، چه فکر می‌کنید؟»

همراهان نگاهی به یکدیگر کردند؛ امّا نمی‌دانستند که منظور ایشان چیست. یکی پاسخ داد: «اینکه فکر کردن نمی‌خواهد؛ لاشهٔ حیوانی است که مرده است!»

دیگری گفت: «چه منظره‌ٔ ناراحت کننده‌ای!»

شخص دیگر گفت: «چقدر زشت است».

نفر بعد گفت: «به آن نباید دست زد؛ ممکن است بیماری‌اش به ما سرایت کند».

یکی دیگر گفت:«وقتی هم زنده بود، تنش پاک نبود؛ حالا که مرده است، بدتر!»

آخِری هم گفت: «عجب بدجنس است! هنوز دهانش باز است؛ مثل اینکه می‌خواهد کسی را گاز بگیرد».

پس از اینکه هر یک از یاران چیزی گفت، آن حضرت فرمود: «ای دوستان! همه‌ٔ اینها که دیدید و گفتید، درست است؛ امّا چیزهایی هم بود که شما ندیدید. این سگ تا زنده بود برای صاحبش حیوان باوفایی بود؛ خوب پاسبانی می‌کرد و دوست و دشمن را می‌شناخت؛ چه دندان‌های سفیدی دارد ...؛ آری دوستان خوبم! با هر چه روبه‌رو می‌شوید، فقط بدی‌ها و زشتی‌هایش را نبینید!»


درک و دریافت (صفحهٔ 101 کتاب درسی)

۱- مهم‌ترین ویژگی نویسنده‌ٔ کتاب «قصّه‌های خوب برای بچّه‌های خوب» را بیان کنید. علاقه‌ بسیار زیاد او به خواندن و مطالعه و داشتن پشتکار
۲-
 چرا از نظر شخصیت اصلی متن، کتاب‌فروشی مانند بهشت بود؟ زیرا کتاب برای او با ارزش‌ترین چیز در دنیا بود و هرگز پول کافی برای داشتن کتاب‌های زیاد نداشت پس کتاب فروشی برای او مانند بهشت بود.
۳-
 از نظر شما کتاب فروشی مانند چیست؟ مانند سیاره‌ٔ جدید با اطلاعات بسیار زیاد است.
۴-
 چرا نویسنده کتاب «قصّه‌های خوب برای بچّه‌های خوب» به فکر نوشتن این کتاب افتاد؟ زیرا او خواست کتابی وجود داشته باشد که به زبان کودکانه باشد و داستان‌ها را به زبان ساده‌تر بیان کند تا کودکان آن را به خوبی درک کنند.
۵-
 کدام قسمت‌های متن نشان‌دهنده‌ٔ علاقه‌ٔ زیاد نویسنده به کتاب خواندن است؟ آن قسمت از متن که پسرخاله‌ٔ نویسنده چند کتاب داشت ولی سواد خواندن نداشت و او دلش می‌خواست که آن کتاب‌ها را داشته باشد ولی نداشت و ساعت‌ها به خاطر این مسئله گریه کرد.
۶-
 با توجّه به داستان «دیدن خوب» جمله‌ها را به ترتیب رویدادها شماره گذاری کنید:
-
 حضرت عیسی (ع) گفت: «چیزهایی هم بود که شما ندیدید» 4
-
 هر یک از یاران چیزی گفتند. 3
-
 آن حضرت فرمود: «با هر چه روبه‌رو می‌شوید، فقط بدی‌ها و زشتی‌ها را نبینید» 6
-
 حضرت عیسی (ع) و یارانش لاشه‌ٔ سگی را دیدند. 1
-
 این سگ تا زنده بود، حیوان باوفایی بود. 5
-
 حضرت عیسی (ع) به همراهانش گفت: «درباره‌ٔ آنچه دیدید، فکر کنید»2


 

حکایت

نگاه پنهان

شخصی به یکی از دوستانش نامه می‌نوشت. کسی پهلوی او نشسته بود و از گوشهٔ چشم، نوشته‌هایش را می‌خواند.

نویسنده، متوجّه نگاه‌های پنهان او شد و از این کار ناپسندش، به خشم آمد و در نامه‌اش نوشت: «اگر پهلوی من، دزدی ننشسته بود و نوشته‌ٔ مرا نمی‌خواند، همهٔ اسرار خود را برایت می‌نوشتم!»

وقتی آن شخص این جمله را دید؛ گفت: «من نامهٔ تو را نمی‌خواندم».

نویسنده گفت: «اگر نمی‌خواندی، پس از کجا دانستی که یاد تو در نامه هست؟»

عبدالرّحمان جامی، با اندکی تغییر

 

 


دانش زبانی درس دوازدهم فارسی چهارم ابتدایی اتّفاق ساده

درس گذشته، جملاتی را آموزش داد که مانند پازلی با دو خانه بودند.

قطعهٔ اصلی پازل فعل بود که تعیین می کرد با اضافه شدن چند قطعهٔ دیگر به این پازل معنی کامل می شود.

مثلاً فعلی مانند(آمد)با گرفتن یک قطعه مثل (بهار)کامل می شد و معنا را انتقال می داد.

درواقع بدون اینکه به فعل لازم و نهاد و عبارات و الفاظ دستوری مانند این اشاره کنیم، تنها منطق قرار گرفتن اجزای جمله را آموزش می دهیم.

در این درس با گسترش گروه اسمی از طریق اضافه کردن صفت، نشان می دهیم

هنوزهم پازل جمله، دو قطعه ای است؛ فقط قطعهٔ پازل بزرگ تر شده است.

دانش آموز باید درک کند که کلمهٔ (معلم) با کلمهٔ (مهربان)متفاوت است؛

لازم نیست به او بگوییم یکی اسم استو دیگری صفت، بلکه به لحاظ معنایی و کاربرد باید متوجّه شود که مهربان به تنهایی استقلال ندارد امّا معلّم مستقل است.

بهترین روش برای آموزش آشنایی دانش آموز با اجزای جمله و خرد کردن آن از راه مقایسه با پازل میسر است.

برای یادگیری بهتر پازل هایی با مقوّا ساخته شود تا دانش آموز به صورت عملی قطعات جمله را در کنار هم بگذارد و از هم جدا کند.

توجّه کنید هدف این درس، آموزش صفت نیست، بلکه این موضوع مهم است

که دانش آموز بتواند تشخیص دهد در جملهٔ (برادر خوبم آمد)برادر خوبم، یک قطعهٔ جمله است؛

درواقع همان چیزی که در دستور به گروه اسمی معروف است، بدون اینکه اشار های به گروه اسمی شود.


املای درس دوازدهم فارسی چهارم ابتدایی اتّفاق ساده

املا: جملۀ گم شده

معلمّ از دانش آموزان می خواهد تا متن شعر را با دقتّ مطالعه کنند.

سپس کتاب را می بندند و معلمّ یک کلمه می گوید و دانش آموزان باید جمله و یا سطری که این کلمه در آن قرار داشت را به یاد آورده و بنویسند. در این نوع املا حفظ شعر به دانش آموزان کمک می کند.

درس دوازدهم نوشتاری چهارم ابتدایی


فعّالیت های نوشتاری  4: درک متن

متنی ارائه شده است که در فضای سکوت کامل صامت خوانی می شود و هر دانش آموز پاسخ پرسش های زیر را می نویسد.

چنان که ملاحظه می کنید در این متن ضمایر و حروف ربط که از ابزارهای انسجام گزاره های متن هستند، برجسته شده اند و سؤالاتی در مورد آنها طرح شده است.

مجدداً تأکید می شود برای بررسی پاسخ سؤال ها کسی به صورت شفاهی پاسخ ندهد؛ دانش آموزان را ملزم کنید پاسخی را که نوشته اند، بخوانند.


فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش

چنان که ملاحظه می کنید انشا (موضوعی) داردکه دربارهٔ آن می نویسیم.

پس از آن (بند مقدمه) می آید توجّه داشته باشید که منظور از بند مقدمه، نوشتن جملات کلیشه ای، یکنواخت و تکراری نیست؛

بلکه بند مقدمه که در آغاز نوشته می شود فضای حاکم بر نوشته را نشان می دهد

از آنجایی که در بند مقدمه اندیشهٔ اصلی نوشته بیان می شود، مطالب کلّی است و نیازی به جملهٔ موضوع ندارد.

مثلاً اگر موضوع نوشته (بهار)باشد، بند مقدمه می تواند این گونه باشد:

«بهار یکی از فص لهای سال است. بهار را همهٔ مردم دوست

دارند. بعضی ها بهار را عروس فصل های سال می دانند. شاعران ونویسندگان دربارهٔ فصل بهار چیزهای زیادی نوشته اند. حالا می خواهیم

بدانیم که بهار چگونه فصلی است.»

پس از بند مقدمه، بندهای بدنه می آید که معمولاً دو بند یا بیشتر است؛

در نمودار، سه بند نشان داده شده است اما معنی آن این نیست که حتماً تعداد بندهای بدنه باید سه بند باشد.

چنان که در نگارش این درس، در متن انشا، چهار بند بدنه وجود دارد.

در انتها بند (نتیجه گیری)می آید؛ این بند در حقیقت فرودگاه ذهن نویسنده است؛

درواقع عصارهٔ بندهای دیگر در بند نتیجه گیری می آید.

در نتیجه گیری باید دقّت کنیدکه از نوشتن جملات تکراری پرهیز شود.

در نگارش این درس هدف، آموزش (بند مقدمه)بوده است به همین دلیل،علماً بند نتیجه گیری در انتهای انشا نیامده است.

مطلب مهمّ دیگر اینکه استفاده از متن درس اوّل در این صفحه، هدفمند بوده است.

موضوع درس اوّل به گونه ای است که به راحتی در ذهن طبقه بندی می شود.

ضمنا برای آموزش تفاوت (بند مقدمه)با (بند های بدنه) از متنی استفاده شده است که برای دانش

آموز آشنا باشد و مقایسه به آسانی در ذهنش اتفاق بیفتد و هدف درس آسانتر محقّق گردد.

قرار دادن متن جدید، ذهن دانش آموز را بیشتر به مفاهیم و گزاره های متن، مشغول می کند و سبب اختلال در یادگیری می شود.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 10 آبان 1399 ساعت: 9:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(2)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 11یازدهم فرماند‌هٔ دل‌ها

بازديد: 66077
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 11یازدهم فرماند‌هٔ دل‌ها

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 11یازدهم فرماند‌هٔ دل‌ها



اهداف درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

1 تقویت روحیهٔ وطن دوستی و دفاع از میهن

٢ آشنایی با حماسه دفاع مقدس و نامداران این عرصه به ویژه شهید حسین خرازی

3 تقویت درک متن

4 تقویت مهارت خواندن با رعایت لحن مناسب

5 گسترش دایرهٔ واژگان

6 تقویت مهارت های املایی، نگارشی و خوش نویسی

7 تولید بندهای بدنه در انشانویسی

8 تثبیت یادگیری ابزارهای انسجام متن


 

 

کلمات درس فرمانده دل  فارسی چهارم

 

اعتقاد:باور

 

وصف ناپذیر:غیر قابل تعریف

 

بی وقفه:بدون توقف

 

مظلوم:مورد ظلم قرار گرفته

 

تسخیرناپذیر:رام نشدنی متجاوزان:کسانی که به حریم دیگران احترام

 

نمیگذارند

 

اشغال:به دست آوردن

 

تیپ:گروه

 

دژ:حصار

 

محور:مرکز

 

سربلندی:سرافرازی

 

درنگ:صبر

 

سقایی:آب دادن به دیگران

 

مانع:بازدارنده

 

محتاج:نیازمند

 

مقابله:روبه رو شدن

 

نظاره میکرد:نگاه میکرد

 

گردان:گروه

 

رگبار گلوله:گلوله دهای مثل رگبار

 

پیک:خبررسان

 

اراده:قصد

 

بالگرد:هلی کوپتر

 

مهلکه:محل هلاک شدن

 

ترجیح:بهتردانستن

 



متن درس

آن روزها دیگر جبهه‌ٔ جنگ، خانه‌ٔ اوّل حسین شده بود. اگر دیدار با خانواده‌ٔ شهدا و دلتنگی‌های خانواده‌اش نبود، آن چند روز را هم مرخصی نمی‌رفت. بچّه‌های کوچک شهدا او را دوست داشتند. حسین آنها را با حرف‌های کودکانه‌اش، می‌خنداند؛ با خنده‌ٔ آنها، پنهانی اشکش را پاک می‌کرد.

او همیشه قصه‌هایش را ناتمام می‌گذاشت تا بچه‌ها منتظر دیدار بعدی و شنیدن بقیه‌ٔ قصه باشند. برای عروسک‌هایشان لالایی می‌خواند و تفنگ پلاستیکی پسر بچه‌ها را رو به دشمنان نشانه می‌رفت. حتی مسئولیت سنگینی که داشت، نمی‌توانست مانع بازی کردنش با فرزندان شهدا باشد. حسین دعایی که از لب‌های آنان جاری می‌شد، اعتقاد عجیبی داشت. بچه‌ها دست‌های کوچک خود را به آسمان می‌گرفتند و برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می‌کردند.

آن روزها حسین احساس می‌کرد، به دعای این قلب‌های پاک به شدت محتاج است. عملیات پیش رو، خیلی مهم و حساس بود. مردم می‌دانستند خرمشهر، خونین شهر مظلومی‌ است که متجاوزان، آن را به اشغال در آورده‌اند. آزادی خرمشهر، آرزوی همه‌ٔ مردم ایران بود. رزمندگان در حال آماده‌سازی خود بودند. این بار باید ضربهٔ نهایی از منطقهٔ خرمشهر- شلمچه وارد می‌شد؛ جایی که دشمن برای نیرو‌هایش دژی تسخیرناپذیر ساخته بود تا برای همیشه خرمشهر را در اشغال داشته باشد. اولین گروه رزمندگان به دشمن حمله کرد. آتشبارهای عراقی یک دم، خاموش نمی‌شدند. دود و آتش، فضای منطقه را پر کرده بود. بعد از نبردی سخت، رزمندگان در میان بارانی از گلوگه، وارد شدند. حسین می‌گفت: «مهم‌ترین منطقه، شلمچه است؛ باید همان جا نیروهای دشمن را درهم بکوبیم!»

شور وشوقی وصف‌ناپذیر، وجود حسین را در برگرفته بود. او و هم رزمانش در نقطه‌ای قرار گرفته بودند که مردم ایران هر روز و شب برای آزادی آن دعا می‌کردند. خرمشهر بوی «جهان‌آرا» و دوستان شهیدش را می‌داد. دیگر برای آزاد کردنش جای درنگ نبود. او برای نفوذ به سپاه دشمن، یاران خود را آماده کرد. دشمن، چند گردان تازه نفس خود را برای مقابله، راهی میدان نبرد کرد. فریاد حسین از هر طرف شنیده می‌شد: «دست خدا با ماست. بجنگید دلاوران».

نیروها، خستگی‌ناپذیر و با شجاعت به جلو می‌رفتند. حسین بی وقفه، دشمن را زیر رگبار گلوله گرفته بود. دژ دشمن، شکسته شد. فریاد تکبیر نیروهای ایرانی، دشمن را به وحشت انداخت.

نیروهای دشمن، پا به فرار گذاشته بودند. شلمچه این بار برایشان نه گذرگاه، که گورستانی شده بود. وقتی حسین، شهر مظلوم را دید یاد شهدایی افتاد که دوست داشتند آزادی خرمشهر را ببینند؛ به یاد شهید «بهنام محمّدی» افتاد که در سنگرهای خرمشهر سقّایی می‌کرد.

«برادر خرازی! بچّه‌ها می‌گویند فرماندهان دشمن، هر سربازی را که بخواهد تسلیم شود با گلوله می‌زنند!»

حسین، نگاهی به پیکی که خبر آورده بود، انداخت. صورتش خاک آلود و لب‌هایش خشک بود. به طرفش رفت و او را در آغوش گرفت. نوجوان بسیجی، سرش را به سینه‌ٔ حسین گذاشت. انگار روزهای زیادی انتظار چنین لحظه‌ای را می‌کشید. اشک‌های حسین، موهای خاک‌آلود او را خیس کرد.

«نگران نباش مؤمن! مطمئن باش. خداوند اراده کرده که خرمشهر آزاد بشود؛ از نشانه‌هایش هم همین است که دشمنان به جان هم افتاده‌اند».

مقاومت‌های پراکنده‌ای در شهر ویران خرمشهر دیده می‌شد. بالگردهای دشمن در تلاش بودند فرماندهان نظامی را از میدان نبرد، نجات بدهند؛ اما با هدف قرار گرفتن و سثوط یکی از آنها، بقیه فرار را بر قرار ترجیح دادند.

اکنون در مسجد جامع شهر، که روزهای زیادی مرکز مقاومت جوانان بود، رزمندگان نماز شکر می‌خواندند. ساعتی بعد، حسین ایستاده بود و با نگاهی خیره، دور دست را نظاره می‌کرد.


درست و نادرست (صفحهٔ 92 کتاب درسی)

1- آزادی خرّمشهر از دست متجاوزان، آرزوی همه‌ٔ مردم ایران بود. درست
۲-
 بالگردهای دشمن موفّق شدند، فرماندهان نظامی را از میدانِ نبرد نجات بدهند. نادرست
۳-
 پیکی که برای حسین خبر آورده بود، تشنه بود. درست


درک مطلب (صفحهٔ 92 کتاب درسی)

۱- چرا بچّه‌های شهدا، حسین را دوست داشتند؟ زیرا رفتار حسین با آنها مانند رفتار پدرشان بود. او بچه‌ها را با مهربانی روی زانوی خود می‌نشاند و برایشان قصه‌های زیبا تعریف می‌کرد و با آنها بازی می‌کرد.
۲-
 یکی از نشانه‌های اراده‌ٔ خداوند برای آزادی خرّمشهر چه بود؟ دشمنان به جان هم افتاده بودند.
۳-
 به نظر شما، چرا عنوان درس «فرماندهِ دل‌ها» انتخاب شده است؟ زیرا حسین تنها فرمانده‌ٔ جنگ نبود. او با مهربانی خود فرمانده‌ٔ همه‌ٔ دل ها بود.


واژه آموزی (صفحهٔ 92 کتاب درسی)

- شور و شوقی وصف‌ناپذیر وجود حسین را در برگرفته بود.
شوق وصف ناپذیر، یعنی شوقی که به آسانی نمی‌توان آن را توصیف کرد.
-
 دشمن برای نیروهایش دژی تسخیرناپذیر ساخته بود.
دژ تسخیرناپذیر، یعنی دژی که ...........................................................
-
 نیروهای خستگی‌ناپذیر با شجاعت به جلو می‌رفتند.
نیروهای خستگی‌ناپذیر، یعنی ...........................................................


حالا متن روبه‌رو را با توجّه به آنچه آموختید، بخوانید و لحن خواندن جمله‌ها را رعایت کنید.

فرشته‌ٔ یک کودک

کودکی که آمادهٔ تولّد بود به فرشته‌اش گفت: «می‌گویند فردا من به زمین می‌روم؛ امّا من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»

فرشته پاسخ داد: «از میان بسیاری از فرشتگان، فرشته‌ای برای تو برگزیده شده است و از تو مراقبت خواهد کرد».

امّا کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه. «اینجا من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم. من اینجا شاد هستم».

فرشته لبخند زد و گفت: «فرشته‌ٔ تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو محبت او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود».

کودک ادامه داد: «من چطور می‌توانم بفهمم مردم چه می‌گویند، وقتی زبان آنها را نمی‌دانم؟»

فرشته او را نوازش کرد و گفت: «فرشته‌ٔ تو، زیباترین و شیرین‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقّت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی».

کودک با نگرانی گفت: «وقتی می‌خواهم با پروردگارم صحبت کنم، چه کنم؟»

فرشته که برای این سؤال هم پاسخی داشت، گفت: «فرشته‌ات دست‌هایت را کنار هم می‌گذارد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعا کنی».

در آن هنگام، صدایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی، گفت: «اگر باید همین حالا بروم، لطفاً نامش را به من بگویید».

فرشته با مهربانی دستی به شانه‌اش کشید و گفت:«نام فرشته‌ات اهمّیتی ندارد. به راحتی می‌توانی او را مادر صدا کنی».


تمرین خواندن  درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

روان خوانی درست و شمردهٔ دانش آموزان را مثل دروس گذشته، درنظر داشته باشید.

بعد از تمرین های اصولی و مستمر در زمینهٔ خواندن، در این قسمت از سال تحصیلی دانش آموزان باید از یک سطح بالاتر رفته و به خواندن توأم بادرک رسیده باشند.

روخوانی، بیان کلمات از روی نوشته است که در آن ارتباطی بین کلمات و درک و دریافت وجود ندارد. یعنی دانش آموز آنچه را دیده به زبان می آورد.

در حالی که خواندن علاوه بر بیان نوشته ها، باید منجر به درک و فهم شود.

متن این درس یک متن روایی است که انتخاب لحن به تناسب شخصیت ها، تشخیص مکث ها و درنگ ها و رعایت سرعت مناسب خواندن، تأثیرگذاری بیشتری ایجاد می نماید.


فعالیت های درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

واژ ه آموزی درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

متن این درس شامل کلماتی مانند«وصف ناپذیر»است که در ادامهٔ آموزش کلمات مرکب به آنها پرداخته شده است.

اگر به ساختمان این ترکیب، توجّه کنید درمی یابید جزءدوم ترکیب با فرایند وندافزایی تولید شده است (نا پذیر)؛

سپس طی فرایند “ترکیب” در کنار بخش دیگر قرار گرفته، کلمهٔ مرکب ایجاد گردیده است.

همکاران محترم توجّه کنند که از ذکر این مطالب برای دانش آموزان پرهیز کنند.

هدف این است که دانش آموز نسبت به این ترکیب، هوشیار شود و تلاش کند ترکیب هایی با این ساخت در ذهن خود بسازد.


روان خوانی درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

فعّالیت روان خوانی در درس چهارم، تأکید به لحن خواندن واژه داشت؛

در آنجا توضیح دادیم که قرار دادن تکیه بر هجای اوّل و آخر کلمه در انتقال پیام، تفاوت ایجاد می کند.

در این درس تأکید بر لحن خواندن جمله است.

برای آموزش، توجه دانش آموزان را به لحن متفاوت خواندن جمله های خبری، پرسشی، عاطفی و امری جلب می کنیم.

بار اوّل که فایل صوتی را پخش می کنید، توضیحی دربارهٔ لحن انواع جمله ندهید؛

فقط از دانش آموزان بخواهید با دقّت گوش کنند و مانند آن از روی متن بخوانند.

اجازه دهید دانش آموزان خود به لحن متفاوت انواع جمله پی ببرند؛

لازم هم نیست بر زبان بیاورند، همین که در خواندن، لحن جمله را رعایت کنند، کافی است.

پس از اینکه چند نفر از روی متن خواندند و دانش آموزان لحن خواندن آنها را مقایسه کردند، فایل صوتی مجدداً پخش شود.

در این مرحله به کمک خود دانش آموزان موضوع لحن متفاوت انواع جمله آموزش داده شود.

بهترین شیوه در آموزش، خواندن تعدادی از دانش آموزان و مقایسهٔ لحن آنها است.


املای درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

املا: املای همگانی

در این نوع املا همهٔ دانش آموزان در تقریر املا مشارکت دارند.

ابتدا معلّم از دانش آموزان می خواهد که متن درس را به طور کامل و دقیق مطالعه کنند.

سپس، کتاب را بسته و معلّم از دانش آموزان می خواهد به ترتیبی که انتخاب کرده، نامشان را صدا می زند

از هر قسمت از درس که می خواهند، یک جمله بگویندتا بقیهٔ دانش آموزان بنویسند.

بیان جمله از حفظ در اولویت است اما اگر دانش آموزی  برای گفتن جمله، احتیاج به کتاب پیدا کرد، منعی ندارد.


فعّالیت های نوشتاری  4: درک متن

در سه درس گذشته کلمات ربط عطفی، تقابلی و سببی به عنوان ابزارهای انسجام گزاره های متن ارائه شد.

در این درس به منظور تثبیت آموخته ها متنی ارائه شده است که دانش آموز باید کلمهٔ ربط مناسب جاهای خالی را تشخیص دهد.


فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش

در درس گذشته آموزش انشانویسی با مرحلهٔ«تشخیص» شروع شد در این درس، دانش آموز به مرحلهٔ  « تولید» می رسد.

در درس قبل سه بند ارائه شده بود و دانش آموز برای اوّلین بار در صفحهٔ نگارش از سال سوم تاکنون، بیش از یک بند را دید.

در آنجا دانش آموز سه بند را خواند و موضوع بندها را تشخیص داد، سپس ارتباط بندها را درک و موضوع نوشته را بیان کرد.

در این درس، موضوع نوشته ارائه شده است و دانش آموز باید سه موضوع کوچک و مرتبط به هم برای سه بند بنویسد و متن تولید کند؛

درواقع، انشانویسی در این درس شروع می شود.

لازم به ذکر است که موضوع«نان»برای دانش آموزان آشناست و قبلاً هم در کلاس سوم با آن آشنا شده اند؛

بنابراین اطّلاعات کافی دارند. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که سه موضوع بند، طوری انتخاب شود

که بندها مانند حلقه های زنجیر مکمّل هم شوند و یکی در پی دیگری با منطق روشنی ارائه شوند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 10 آبان 1399 ساعت: 9:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(3)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 10دهم باغچه‌ی اطفال

بازديد: 36487
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 10دهم باغچه‌ی اطفال

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 10دهم باغچه‌ی اطفال


اهداف درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

1آشنایی با جبّار باغچ =ه بان

2تقویت پشتکار و صبر و شکیبایی

3تقویت درک متن و سواد خواندن

4تقویت مهارت املانویسی و نگارش

5تثبیت مهارت قصّه گویی

6آشنایی با حروف ربط سببی به عنوان ابزارهای انسجام متن

7آشنایی با اجزای جمله

8آشنایی و تشخیص بندهای بدنه در انشانویسی


متن درس :

من کودکی کنجکاو و فعال بودم. کتاب می‌خواندم. شعرهای کودکانه می‌سرودم به نقاشی عشق می‌ورزیدم. هر کاغذ پاره‌ای که به دستم می‌رسید. تصویری از گل و درخت یا کوه و جنگل برآن نقاشی می‌کردم.

شب‌ها وقتی همه می‌خوابیدند، من بیدار می‌ماندم و در اندیشه‌های دور و درازی فرو می‌رفتم. با افکار کودکانه‌ٔ خود به دنبال راه‌های تازه‌ای برای بهتر زیستن بودم. در یکی از این شب‌ها، اندیشه‌های خود به صورت شعری در آوردم. برای اینکه درجست‌وجوی مداد و کاغذ، چراغی روشن نسازم و کسی را بیدار نکنم، قطعه زغالی از کنار منقل کرسی بیرون آوردم و با آن، شعرم را بر دیوار نوشتم.

آن وقت‌ها، هنوز مدرسه‌های امروزی دایر نشده بود. من مانند کودکان دیگر در مکتب درس می‌خواندم. مکتب، اتاقی بود بزرگ که همه گرداگرد آن روی زمین می‌نشستیم و درس می‌خواندیم.

پس از آنکه دوره‌ٔ مکتب را به پایان رسانیدم. نزد پدرم شاگردی کردم تا حرفه‌ٔ او را بیاموزم. پدرم در ساختن طاق مسجد و گچ‌بری استاد بود؛ اما در همه‌ٔ ماه های سال نمی‌تونست به کار بنایی بپردازد. در زمستان‌های سرد و طولانی قفقاز، کار بنایی تعطیل می‌شد. آن وقت پدرم به قنادی می‌پرداخت و از این راه، خانواده‌ٔ خود را اداره می‌کرد؛ اما قنادی، رونقی نداشت و زندگی به سختی می‌گذشت.

نزد پدر، حرفه‌ٔ بنایی و قتادی را یاد گرفتم؛ ولی هیچ یک از این کارها طبع پرشور و ذهن جویای مرا راضی نمی‌کرد. من که با سختی‌ها بزرگ شده بودم، می‌خواستم بیش‌تر بکوشم؛ پیشرفت کنم و به خود و دیگران بیشتر بهره برسانم.

درآن هنگام، چند مدرسه‌ٔ جدید در قفقاز دایر شده بود. من در یکی از این مدرسه‌ها به آموزگاری برگزیده شدم. دراین کار شور و شوق فراوان از خود نشان دادم و دریافتم که آموزگاری شغلی است که با آن بهتر می‌توان به اجتماع و مردم خدمت کرد.

پس از مدتی برای اینکه فعالیت‌های فرهنگی را در میهن خود ادامه دهم به ایران آمدم. ابتدا در شهر مرند اقامت گزیدم و در مدرسه‌های این شهر به معلمی پرداختم. سپس به تبریز رفتم. من که در شعله‌ٔ فروزان خدمت به مردم و میهن می‌سوختم و می‌خواستم از هر راه که ممکن است باری از دوش مردم بردارم، دریافتم که کودکان تبریز پیش از رفتن به مدرسه یا در کوچه و بازار سرگردانند یا آتش ذوق و قریحه‌ٔ آنها در کنج خانه‌ها خاموش می‌شود. به این فکر افتادم که در تبریز کودکستانی دایر کنم و این کار را کردم. این نخستین کودکستانی بود که در ایران دایر شد. کودکستان را «باغچه‌ٔ اطفال» نامیدم.

در همان روزهای نخست، مادری کودک خود را به باغچه‌ٔ اطفال آورد و گفت: «مدرسه‌های دیگر، فرزندم را نمی‌پذیرند». او راست می‌گفت؛ زیر آنها نه تنها نمی‌توانستند به کودکش خواندن و نوشتن بیاموزند بلکه از نگهداری او نیز عاجز بودند.

تا آن هنگام در کشور ما کسی به فکر کودکان کم شنوا و نابینا نیفتاده بود؛ به همین دلیل، استعدادشان پرورش نمی‌یافت. آن روز، وقتی پسرک را در باغچه‌ٔ اطفال نگه داشتم، اندیشیدم چگونه می‌توان به کودکی که نه می‌شنود و نه حرف می‌زند، خواندن و نوشتن آموخت، شنیده بودم در اروپا، کسی الفبایی اختراع کرده است که این گونه کودکان را به کمک آن باسواد می‌کند. من هم از آن پس، روزها و شب‌های بسیاری را در کار ابداع الفبای ویژه‌ٔ ناشنوایان گذراندم تا به مقصد رسیدم. سپس، چند کودک ناشنوای دیگر را هم در باغچه‌ٔ اطفال پذیرفتم.

اولیای این کودکان هرگز باور نمی‌کردند که فرزندشان، خواندن و نوشتن بیاموزد؛ ولی در پایان سال تحصیلی، آنها هم مانند دیگران امتحان دادند و قبول شدند.

روزی که این کودکان در تبریز امتحان می‌دادند، حیاط و بام مدرسه لبریز از مردمی بود که به تماشای آنان آمده بودند؛ زیرا برای مردم باورنکردنی بود که کودکان کم شنوا هم بتوانند بخوانند و بنویسند و حرف بزنند.

آنچه خواندید، شرح حال معلمی دلسوز، مهربان و دوست کودکان، جبار باغچه‌بان است. سرگذشت این انسان نوآور و توانا، سرمشق کسانی است که دست خالی اما با اعتماد به خود و نیروی پشتکار، اراده، صبر و بردباری می‌خواهند کارهای بزرگی انجام دهند؛ به مردم میهن خود خدمت کنند و خدا را از خویش خشنود سازند.


درست و نادرست (صفحهٔ 84 کتاب درسی)

۱- باغچه‌بان برای آموزگاری به خارج از ایران رفت. نادرست
۲-
 باغچه‌بان در کودکی شعر می‌سرود. درست
۳-
 قبل از باغچه‌بان، کسی به فکر کودکان کم شنوا و نابینا نیفتاده بود. درست
۴-
 باغچه‌بان با پشتکار و اراده به رؤیاهای کودکی خود دست یافت. درست


درک مطلب (صفحهٔ 85 کتاب درسی)

۱- چرا باغچه‌بان به آموزگاری علاقه داشت؟ زیرا او فکر می‌کرد آموزگاری شغلی است که با آن بهتر می‌توان به اجتماع و مردم خدمت کرد.
۲-
 دو کار مهمّ باغچه‌بان را نام ببرید که با انجام دادن آنها توانست به مردم و میهن خود خدمت کند. دایر کردن نخستین کودکستان در ایران ـ ابداع الفبای ناشنوایان.
۳-
 چرا در متن درس، باغچه‌بان «دوست کودکان» نامیده شده است؟ زیرا باغچبان بیش‌ترین کمک را به کودکان کرد.
۴-
 کارها و علاقه‌مندی‌های خودتان را با کودکی باغچه‌بان مقایسه کنید و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن را بیان کنید. من هم مانند باغچه‌بان به نقاشی و کتاب خواندن علاقه‌ٔ زیادی دارم. همیشه فکر می‌کردم که می‌توانم در آینده به میهن و مردم کشورم خدمت کنم. اما بر خلاف باغچه‌بان که در کودکی کارهای مختلفی مثل بنایی و قنادی انجام می‌داد من فقط درس خواندم و می‌خوانم.


دانش زبانی (صفحهٔ 85 کتاب درسی)

جمله‌های زیر را بخوانید.
* علی آمد.
* مریم رفت.
* دانش آموزان دویدند.
حالا به نمودار جمله‌ها نگاه کنید. درباره‌
ٔ آنها گفت‌وگو کنید؛ سپس به پرسش پاسخ دهید.

این جمله‌ها از چند قسمت تشکیل شده‌اند؟
کلمه‌های «آمد، رفت و دویدند» اصلی‌ترین بخش جمله هستند و کلمه‌های دیگر برای کامل کردن معنای جمله به کار رفته‌اند.


قصّه گویی و صندلی صمیمیت

۱- گوش دادن به قصّه: یکی از موضوع‌های مهم در قصّه گویی، توجّه به آهنگ و لحن سخن گفتن شخصیت‌ها است. قصّه‌گو با بالا و پایین آوردن آهنگ صدا، باعث جذّابیت قصّه می‌شود.
۲-
 تفكّر: حالا قصّه‌ای را که شنیدید در ذهن خود مرور کنید و آن را به هر شکلی که می‌خواهید، تغییر دهید. شما می‌توانید مکان، فضا، شخصت‌ها و رویدادهای قصّه را عوض کنید.
۳-
 گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و قصّه‌ٔ خود را برای دوستانتان روایت کنید. توجّه کنید رویدادهای داستان را به ترتیب بیان کنید.
۴-
 شیوهٔ قصّه گویی: با رعایت شیوه‌ٔ قصّه گویی، قصّه را طوری تعریف کنید که برای شنونده جالب باشد و با اشتیاق به آن گوش کند.


بخوان و حفظ کن

همای رحمت

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را

 

که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

ای علی، ای پرنده‌ٔ سعادت و رحمت تو چه نشانه‌ای از خداوند هستی که سعادت را در همه‌ٔ هستی پراکنده‌ای.

دل اگر خدا شناسی، همه در رخ علی بین

 

به علی شناختم من بخدا قسم، خدا را

اگر کسی می‌خواهد که خدا را بشناسد باید علی را به خوبی بشناسد همان طور که من خدا را به واسطه‌ٔ علی شناختم.

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

 

که نگین پادشاهی، دهد از کرم گدا را

ای گدای فقیر، به در منزل حضرت علی برو که حتی انگشتر پادشاهی را نیز برای کمک به دیگران می‌بخشد.

بجز از علی که گوید به پسر، که قاتل من

 

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

فقط حضرت علی است که به پسر خود سفارش می‌کند که با قاتل او به عدالت رفتار کند.

به جز از علی که آرد، پسری ابولعجانب

 

که علم کند به عالم، شهدای کربلا را

​​​به جز علی (ع) چه کسی می‌تواند پسری داشته باشد که بسیار شجاع و پدر شگفتی‌هاست کسی که ماجرای کربلا را به وجود آورد و در جهان شهدای کربلا را معرفی و مشهور می‌سازد.

محمّدحسین بَهجَت تبریزی (شهریار)


 

دانش زبانی درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

هدف این است که دانش آموز یاد بگیرد جمله را به اجزای آن خرد کند.

این امر در تقویت درک خوانداری و شنیداری بسیار مؤثر است.

موضوعی که در این درس آموزش داده شده است، برجسته کردن فعل به عنوان محور معنایی جمله است

چنان که مشاهده می کنید، برای نشان دادن اهمیت فعل در شکل گرفتن جمله، فعل در رأس قرار گرفته است؛

به عبارت دیگر ابتدا باید فعلی باشد تا جمله ای شکل گیرد.

توجه: هدف از طرح این قبیل مباحث، آشنایی دانش آموز با اجزای جمله است.

او باید منطق قرارگرفتن اجزای جمله را در کنار هم درک کند.

یادگیری این مطلب در تقویت درک متن دانش آموزان تأثیر عمده ای دارد،

معلّمان گرامی از ارائهٔ این مطالب، با نگاه تدریس دستور زبان، به صورت مجموعه ای از قواعد حفظی جداً پرهیز کنند.

قصه گویی و صندلی صمیمیت درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

به توضیحات ارائه شده در فعّالیت قصّه گویی و صندلی صمیمیت درس سوم مراجعه شود. 

در آن درس بیشتر تمرکز بر شروع داستان بود؛

در این درس شیوه ارائهٔ سیر قصّه مورد نظر است. فعّالیت صندلی صمیمیت با گوش دادن به قصّه آغاز می شود. دانش آموزان مدّتی برای انتخاب قصّهٔ مورد علاقهٔ خود فکر می کنند، سپس روی صندلی می نشینند و قصّه را روایت می کنند.

انتظار می رود قصّه گویی به شیوه ای جذّاب اتفاق بیفتد تا مخاطب را جذب کند.

بخوان وحفظ کن درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

شعر زیبا و مشهوری است از “شهریار” که با نشان دادن کتاب اشعار این شاعربلند آوازه، ارائهٔ اطّلاعاتی درخصوص خطّهٔ زیبای آذربایجان با مردمانی غیور و متعهد و پخش اشعاری به زبان ترکی از استاد شهریار به نحو زیبایی قابل تدریس است وهمخوانی آن به نشاط کلاس می افزاید.

متن شعر دربارهٔ بزرگترین نام آور تاریخ بشریتاست که برخی از ویژگی های ایشان در شعر آمده است.

لازم به ذکر است در آموزش بخوان و حفظ کن، لازم نیست روی معنای آن خیلی تأکید شود بلکه حفظ شعر باتوجه به وزن آهنگین آن مورد نظر است.

مطلب دیگر این که معرفی شهریار نیز به عنوان شاعری نامدار در راستای اهداف فصل و نگرش شبکه ای است


.

املای درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

املا: املای تصحیح کردنی

آموزگار از قبل یک متن املای ده سطری تهیه کرده و در آن ١٠ کلمه با املای ناصحیح قرار می دهد.

قبل از شروع فعّالیت املایی دانش آموزان متن درس را مرور می کنند. سپس کتاب ها رامی بندند و برگه های املا بین دانش آموزان توزیع می گردد.

دانش آموزان با دقّت، متن املا رامطالعه کرده، کلمات نادرست را شناسایی می کنند و شکل درست کلمات را بالای آنها می نویسند


درس دهم نوشتاری درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

فعّالیت های نوشتاری ۵: نگارش

از این درس، اساس آموزش انشانویسی شکل می گیرد.

بسیار مهم است که همکاران محترم دقیقاً طبق مراحل صفحهٔ نگارش  معلّم آموزش دهند.

نکتهٔ بسیار کلیدی و مهم این است که تا حالا دانش آموزان با یک بند سر و کارداشتند ولی چون انشا شامل چند بند است، در این درس، سه بند ارائه شده است.

چنان که ملاحظه می کنید این سه بند از متن درس «کوچ پرستوها »انتخاب شده است؛ دلیل این بوده است که دانش آموزان با آن آشنا هستند و در مرحلهٔ تشخیص به زحمت نمی افتند.

به عبارت دیگر مهم آموزش ساختار انشا است نه به چالش کشیدن ذهن دانش آموز با ارائهٔ متنی که قبلاً ندیده اند.

در این درس دانش آموز باید موضوع کوچک تک تک بندها را با توجه به جملهٔ موضوع و مفهوم بیان شده در هر بند، تشخیص دهد و با جمع بندی مطلب، سه بند موضوع کلی را تشخیص دهد که در واقع همان موضوع انشا است.

در این جلسه فعلاً صحبتی از انشا و موضوع انشا نمی شود و دقیقاً مطابق با مطلب کتاب آموزش انجام شود


.

کلمات هم خانواده فارسی چهارم ابتدایی

 درس دهم:باغچه اطفال  فارسی چهارم

 

تفکر استقرایی:

درس دهم با متنی روان و ساده نوشته ای جذاب است.محتوای درس،دارای مفهومی است که دانش اموزان با مطالعه دقیق متن متوجه ان می شوند.به همین دلیل بهتر است با روش تفکر استقرایی ذهن دانش آموزان را فعال نموده،ایشان را از راه تفکر به استنتاج و یادگیری رساند.مراحل انجام کار متناسب با ساختار این درس به شرح ذیل پیشنهاد می گردد.

مرحله ی اول:تکوین مفهوم

فهرستی از انواع رفتارهای فردی و اجتماعی تهیه کنید و آن را در اختیار گروه بگذارید و بعد از آن ها بخواهید تا بر اساس وجوه اختلاف و تشابه انها را دسته بندی نمایند.دانش اموزان برای مطالب طبقه بندی شده،اسم انتخاب می کنند و کم کم مفهوم در ذهن انها شکل می گیرد.

مرحله ی دوم:تفسیر مطالب

نماینده گروهها،طبقه بندی انجام شده در گروه را روی تابلو نصب کند.سپس سوالاتی در خصوص مفاهیم مورد نظر درس مطرح نمایید تا دانش اموزان روابط بین طبقه بندی ها را جستجو کرده و به سوالات پاسخ دهند

 

.دانش اموز را به کشف روابط برسانید تا به استنباط و نتیجه گیری برسد و مفاهیم) اعتماد به نفس و پشتکار(را استباط کند.

مرحله ی سوم:کاربرد

به دانش اموزان کمک کنید تا با گسترش و وسعت دادن ظرفیت ذهنی خود به بررسی و تفسیر اطلاعات دریافتی

بپردازد و به این نقطه برسند که هر فرد با تلاش و کوشش خود و با امید به خدا،به اهداف خود در زندگی دست می یابد


.

معنی واژه ها به ترتیب سطرها

اطفال:جمع طفل،خردسالان،بچه ها،کودکان

کنجکاو:کاوش کننده،جست و جو کننده

فعال:پرکار،کوشا،جمع فعل،کارها،رفتارها

تصویر:شکل،عکس

افکار:جمع فکر،اندیشه ها

منقل:ظرفی که در آن ذغال یا هیزم می ریزند و آتش روشن می کنند.

دایر)دایر شدن:(ایجاد شدن،تشکیل شدن

گرداگرد:اطراف،پیرامون

حرفه:پیشه،کار

طاق مسجد:سقف مسجد

قفقاز:سرزمینی در غرب دریای خزر

اداره می کرد:کارگردانی می کرد،می گرداند

رونق:رواج

طبع:ذات،سرشت

پرُ شور:پر حرارت

جویا:جست و جو کننده

راضی:خشنود،قانع

 

بهره:فایده،کمک

آموزگار:معلم،دبیر

اجتماع:گروه،گردهم امدن،جمعی از دسته های انسانی

فعالیت:کوشش

میهن:وطن،کشور

اقامت گزیدم:در جایی ساکن شدم

ذوق:نشاط،خوشی،علاقه و استعداد برای یادگیری

قریحه:طبع،ذوق

عاجز:ناتوان،ضعیف

اختراع:پدید اوردن،درست کردن،ایجاد کردن

ابداع:نوآوری،ایجاد کردن،چیزی نو پدید آوردنمقصود:مراد،نیت

اعتماد:اطمینان

پشتکار:همت و جدیت

اراده:خواست،میل،تصمیم

بردباری:صبر و شکیباییهم خانواده

کتاب:مکتوب،کاتب،مکتب

راضی:رضایت،مرضیه

مقصود:قصد،قاصد

صبر:صابر،صبور

قبول:قابل،مقبول

فعال:فعالیت

شعر:شاعر،مشاعره

اختراع:مخترع

اقامت:مقیم

 

اعتماد:معتمد

تصویر:تصور،مصور

استعداد:مستعدطفل:طفولیت،اطفال

عشق:معشوق

افکار:فکر،تفکر،متفکر

زیستن:زیستگاه،زیست

متضاد

تازه#کهنه

روشن#خاموش

سرد#گرم

سختی#راحتی

با سواد#بی سواد

بیرون#درون

بیدار#خواب


معنی بعضی از جمله های مهم

ولی هیچ یک از این کارها طبع پرشور و ذهن جویای مرا راضی نمی کرد.

معنی)اما هیچ یک از این کارها،سرشت و استعداد پر حرارت و ذهن جست و جو کننده ی مرا قانع و خشنود نمی کرد.

می خواستم از هر راهی که ممکن است باری از دوش مردم بردارم.

معنی)می خواستم از هر راهی که انجام شدنی است به مردم کمک کنم].بار از دوشبرداشتن:کنایه از کمک کردن است

اتش ذوق و قریحه ی آن ها در کنج خانه خا خاموش می شود.

معنی)خوشی و ذوق آن ها که مانند اتشی سوزان بود خاموش می شد و از بین می رفت


.

املای واژگان مهم:

کنجکاو/فعال/تصویر/قطعه زغالی/منقل کرسی/مکتب/گرداگرد/طاقمسجد/قفقاز/تعطیل/قناّدی/رونقی/طبع پرشور/ذهن جویا/راضی/بهره/آموزگاریبرگزیده/شوق/شغلی/اجتماع/فعالیت های فرهنگی/ میهن/اقامت گزیدم/آتش ذوق وقریحه/باغچه ی اطفال/نگهداری/عاجز/اختراع/ابداع

الفبا/مقصود/اولیا/تحصیلی/لبریز/پیوسته/اعتماد

درست و نادرست:

۱(نادرست

۲(درست

۳(درست

۴(درست

دانش زبانی:

اصلی ترین بخش جمله،کلمه ای است که بدون آن معنای کاملی ندارد و به این بخش}فعل{می گویند.

هدف از بخش بیاموز و بگو این است که دانش آموز یاد بگیرد جمله را به اجزای آن خُرد کند.این امر در تقویت درک خوانداری و شنیداری بسیار موثر است.

نکته(کلمه هایی مانند” چون””زیرا”جمله ها را به هم وصل می کنند.

مثال۱(او راست می گفت زیرا آن ها از نگه داری کودک او عاجز بودند.

جمله ی اول مفهومی را بیان میکند و جمله ی دوم دلیل و علت آن را بیان می کند.

مثال۲(روی ماسه های کنار دریا می نوشت چون کاغذی برای نوشتن نداشت.

جمله ی اول مفهومی را بیان میکند و جمله ی دوم دلیل و علت آن را نشان می دهد.

کلماتی مانند چون و زیرا دو جمله ی کامل را به هم وصل می کنند و معمولا جمله ی دوم دلیل و علت جمله ی اول را توضیح می دهد.

توجه:

هدف از طرح این قبیل مباحث،آشنایی دانش آموزان با اجزای جمله است.او باید منطق قرار گرفتن اجزای جمله را در کنار هم درک کند.یادگیری این مطلب در تقویت درک متن دانش اموزان تاثیر عمده ای دارد.معلمان گرامی از ارایه این مطالب با نگاه تدریس دستور زبان به صورت مجموعه ای از قواعد حفظی جدا پرهیز کنید.

لحن خواندن:

لحن متن درس دهم از نوع”عاطفی_خبری”می باشد.خواندن زیبا،دمیدن روح به پیکره ی بی جان متن است.روخوانی آداب خاصی دارد که باید این آداب را به دانش آموزان آموخت.در دوره معاصر متن های نثر ساده،روزمره و همه فهم اند.برای خواندن این درس که دارای جملات عاطفی می باشد خواننده باید خود را با احساسات نویسنده هماهنگ کند و لحنش را شکل دهد.

املا:املای تصیح کردنی

آموزگار از قبل یک متن املای ده سطری تهیه کرده و در آن چندین کلمه با املای ناصحیح قرار می دهد.قبل از شروع فعالیت املایی دانش آموزان متن درس را مرور می کنند.سپس کتاب را می بندند و برگه های املا بین دانش اموزان توزیع می گردد.دانش آموزان با دقت متن املا را مطالعه کرده،کلمات نادرست را شناسایی می کنند و شکل درست کلمات را زیر ان می نویسند.

 

پیام درس:

این درس اشاره دارد به تلاش و کوشش انسان های بزرگ و نوآوری که به خلق و هم نوع و مردم سرزمین خود کمک می کنند.باغچه بان مردی بود که با تلاش و از خودگذشتگی و بدون هیچ انتظاری به دانش اموزان نابینا و ناشنوای سرزمینش کمک کرد تا خواندن را بیاموزند واز زندگی لذت ببرند.

روحش شاد باد

بخوان و حفظ کن

همای رحمت

معنی بیت های] همای رحمت:[

بیت ۱(ای علی،ای نشانه ی لطف و رحمت،تو چه نشانه ای از خداوند هستی که سایه ی خوشبختی را بر سر همه ی موجودات افکندی.

بیت۲(ای دل)انسان(اگر می خواهی خدا را بشناسی به زندگی علی)ع(توجه کن.به خدا قسم می خورم من خدا را به واسطه ی حضرت علی)ع(شناختم.

بیت۳(ای گدای تهیدست،به خانه ی علی برو از او کمک بخواه که او چنان بخشنده ای است که انگشتری خود را از روی بخشندگی به گدا می بخشد.

بیت۴(به غیر از علی هیچ کسی را نمی توان یافت که به پسرش بگوید:وقتی قاتل من در دست تو اسیر است با او خوش رفتاری کن.

بیت۵(به غیر از علی)ع(کسی نمی تواند پسری شگفتی ساز تربیت کند که شهیدان کربلا را در جهان،سربلند و مشهور بکند.

پیام شعر:

این شعر در وصف جوان مردی و بزرگواری حضرت)ع (سروده شده است.علی) ع (مردی وارسته و بسیار بخشنده بود که به هنگام نماز،انگشتری را از دست خود بیرون اورد و به شخص نیازمند بخشید و فرزندی را تربیت کرد که واقعه ی کربلا را در تاریخ جاودانه ساخت.

 


معنی واژه ها به ترتیب بیت ها:

هُما:پرنده ای که نشانه ی خوشبختی است.

 

رحمت:مهربانی،بخشایش

 

آیت:نشانه،علامت

 

ماسّوا:موجودات جهان،به غیر از خدا

مسکین:بینوا،بیچاره

نگین:تکه جواهر زیبایی که در وسط انگشتر قرار می گیرد.

کَرَم:بخشش

قاتل:کسی که دیگری را می کُشد.

مُدارا:با مهربانی رفتار کردن

ابوالعجایب:باعث شگفتگی ها،شگفت انگیز

عَلَم کند:معروف کند،مشهور سازد،برپا کند

تاریخ ادبیات:

شعر همای رحمت شعر زیبا و مشهوری است از) شهریار(که با نشان دادن کتاب اشعار این شاعر بلند آوازه ،ارایه اطلاعاتی در خصوص خطه زیبای آذربایجان با مردمانی غیور و متعهد و پخش اشعاری به زبان ترکی از استاد شهریار به نحو زیبایی قابل تدریس است و همخوانی آن به نشاط کلاس می افزاید.متن شعر درباره ی بزرگ ترین نام اور تاریخ بشریت است که برخی از ویژگی های ایشان در شعر آمده است.

در این شعر لازم نیست روی معنای آن خیلی تاکید شود بلکه حفظ شعر با توجه به وزن آهنگین آن مورد نظر است.

مطلب دیگر معرفی شهریار نیز به عنوان شاعری نامدار در راستای اهداف فصل و نگرش شبکه ای است.

تمرینات نوشتاری:

یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن) حروف ربط (هستند.در این درس حرف ربط سببی” چون””زیرا”آموزش داده شده است.کاربرد این حروف در جملات مرکبی است که گزاره یک جمله مفهومی را بیان میکند و علت و سبب ان در گزاره جمله بعد ارایه میشود


.

پاسخ قسمت نگارش:

موضوع بند اول:دشواری کمبود غذا در پاییزموضوع بند دوم:چگونگی کوچ/مشکل کوچ موضوع بند سوم:خطرات کوچ موضوع بند چهارم:کوچ پرستوها

همکاران عزیز تدریس به پایان رسید امیدوارم مفید واقع شده باشد.

نمونه سوالات درس دهم  فارسی چهارم ابتدایی باغچه اطفال

برای دریافت نمونه سوالات درس دهم  فارسی و سایر دروس فارسی چهارم ابتدایی شامل سوالات درس به درس امتحان دی ماه و خرداد و می توانید از لینک زیر اقدام کنید

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 آبان 1399 ساعت: 21:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(2)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما

بازديد: 913
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های  فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های  فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما


 

اهداف درس هفتم فارسی چهارم ابتدایی مهمان شهر ما

١ آشنایی با رسم مهمان نوازی ایرانی

٢ آشنایی با مفهوم انتظار

٣ تقویت گرایش عاطفی نسبت به شخصیت مقام معظم رهبری

4 تقویت درک شنیداری

5 گسترش دامنهٔ واژگان با استفاده از فرایند ترکیب

6 تقویت درک متن و سواد خواندن

7 آشنایی با ابزارهای انسجام متن کلمات ربط

8 تشخیص تفاوت دو نوع بند توصیفی و روایتی



متن درس :

از چند روز پیش شنیده بودیم که قرار است مهمان عزیز و بزرگی به استان ما بیاید. همه جا سخن از آمدن ایشان و حضور گرم مردم و آماده شدن برای استقبال بود.

شادی و نشاط در چهره‌ٔ همه‌ٔ مردم شهر دیده می‌شد. بچّه‌ها و جوان‌ترها بسیار خوشحال و پرهیجان به نظر می‌آمدند. هرچه به روز ورود آن مهمان مهربان نزدیک می‌شدیم، تپش قلب‌ها تندترمی‌شد.

تمام کوچه ها و خیابان های شهر، پاکیزه و آب و جارو شده بودند. همه جا و همه چیز و همه کس به انتظار رسیدن این مهمان تماشای رخسار ایشان بودند.

سرودهای نشاط‌انگیز از «صدا و سیما» شنیده می‌شد.

«آب زنید راه را، همین که نگار می‌رسد

 

مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد...»

کم کم به آن روز نزدیک می‌شدیم. در مدرسه قرار گذاشتند که برای استقبال برویم. بچّه‌ها خوشحال و بی‌قرار بودند؛ هریک از ما لحظه شماری می‌کرد که روز استقبال کی می‌رسد؟!

بالاخره آن روز رسید. شب قبل، آن قدر هیجان زده بودم که نمی‌دانم چطور خوابیدم؛ فقط به فردا و انبوه جمعیت فکر می‌کردم.

صبح آن روز، زودتر از همیشه با شنیدن صدای جیک جیک گنجشکان هم آمدن این مهمان عزیز را جشن گرفته‌اند. خوشحال و با نشاط به حیاط رفتم. نسیم خنک و ملایم بامدادی، دستی به صورتم کشید، خنکی هوای صبح را با تمام وجود حس کردم. کمی به تماشای جنبش گنجشک‌ها در لابه‌لای شاخه‌ها، خیره شدم، لحظه‌ای آرام نداشتند. آن چنان گرم غوغای گنجشکان شده بودم که متوجه نشدم چقدر از زمان گذشت تا اینکه صدای گرم و دوست داشتنی مادرم مرا به خود آورد.

شور و نشاط و همهمه‌ٔ گنجشک‌ها را رها کردم و مشتاق و پر توان به سوی مدرسه، پر کشیدم. بچّه‌ها بی‌صبرانه ساعت ورود را می‌پرسیدند و مرتّب به مسئولان مدرسه می‌گفتند: «پس کی به سمت محل دیدار و سخنرانی حرکت می‌کنیم؟»

اندک اندک، همه آمدند و با پوشش هماهنگ مدرسه در صف‌های منظم به طرف محل حضور آقا به راه افتادیم و به جمعیت خروشان و خودجوش، پیوستیم.

کوچه و خیابان پر از جمعیت شده بود. جای سوزن انداختن نبود. اقیانوسی از انسان‌ها پدید آمده بود. موج جمعیت آدم‌ها را به این طرف و آن طرف می‌برد.

ناگهان همه‌ٔ سرو صداها خاموش شد وامواج اقیانوس مردم آرام گرفت. مثل این بود که خورشید این جمعیت طلوع کرده است. همه مانند گل‌های آفتاب‌گردان به طرف او برگشتند.

آری، «آقا» آمدند و سخنان خود را آغاز کردند. برخی از شوق می‌گرستند و جمعی مشتاقانه گوش می‌دادند. هنوز سخنان ایشان را به خاطر دارم که فرمودند: «ما دبستان که رفتیم به ما گلستان درس می‌دادند. آن وقت که ما گلستان را می‌خواندیم، معنایش را نمی‌فهمیدیم. بعدها در طول زمان، معنای آن اشعار و آن جملات را فهمیدیم؛ این خوب است. انسان ممکن است چیزهایی را درست نفهمد امّا این برای فعالیت ذهن، زمینه درست می‌کند و خوب است، فکر کردن باید محور تلاش باشد».


درست و نادرست (صفحهٔ 65 کتاب درسی)

۱- دانش آموزان همراه خانواده‌هایشان به استقبال رفته بودند. نادرست
۲-
 جنب‌وجوش گنجشکان نشانه‌ٔ انتظار آنها برای ورود مهمان بود. نادرست
۳-
 گذشت زمان به درک معنی بعضی از مطالب کمک می‌کند. درست


درک مطلب (صفحهٔ 65 کتاب درسی)

۱- با توجّه به متن درس، منظور از«مهمان شهر ما» چه کسی بود؟ مقام معظم رهبری
۲-
 در متن درس، انتظار مردم چگونه بیان شده است؟ با پاکیزه کردن شهر خیابان‌ها و کوچه‌ها چهره‌ٔ هیجان زده‌ٔ مردم پخش سرودهای نشاط انگیز از صدا و سیما.
۳-
 چرا تلاش‌های ما باید با فکر کردن، همراه باشد؟ زیرا کار و تلاش ما با فکر و اندیشه به نتیجه می‌رسد.


واژه آموزی

خودباور به کسی می‌گویند که به توانایی‌های خودش آگاهی و باور داشته باشد.
خودبین به کسی می‌گویند که فقط خودش را می‌بیند و به دیگران و توانایی‌های آنها توجّهی ندارد.
خوددار به کسی می‌گویند که مراقب رفتار خود است و از انجام کارهای ناپسند پرهیز می‌کند.


گوش کن و بگو (صفحهٔ 66 کتاب درسی)

با دقّت به داستان گوش کنید و به پرسش‌ها پاسخ دهید.
1-
 به نظر شما ماجراهای ابتدای داستان در چه موقعی از سال اتّفاق افتاده است؟
2-
 رود چگونه پر آب شد؟
3-
 با توجّه به داستان، شخصیت رود و برف را با هم مقایسه کنید.
4-
 چرا با مردن دانه‌ها و شکوفه‌ها، بهار هم می‌میرد؟
۵-
 کدام‌یک از جمله‌های داستان نشان دهنده‌ٔ غرور برف است؟


بخوان و بیندیش

انتظار 

آفتاب، شروع به تابیدن می‌کند. امروز پوشش سبزم را کنار می‌زنم و به دنیای اطرافم سلام می‌کنم: سلام آفتاب! سلام ای ابر سفید! سلام ای نسیم صبح!

من برای اوّلین بار چشم به دنیا می‌گشایم. دنیای من مثل خودم کوچک است و در باغچه‌ای خلاصه می‌شود. کمی آن طرف‌تر در آن سوی باغچه، چند سوسن کوچک با هم زمزمه می‌کنند و در گوش هم پچ‌پچ می‌کنند. یکی از آنها می‌گوید:«بیچاره! عمر این هم مثل بقیه‌ٔ گل‌های سرخ کوتاه است. دخترک او را بر شاخه نمی‌گذارد. او هم به زودی چیده خواهد شد».

وقتی متوجّه نگاه‌های من می‌شوند، زود سر از گوش هم دور می‌کنند و خود را به نسیم می‌سپارند. با خود می‌گویم: «نکند منظور آنها من بودم! آیا به راستی مرا از شاخه جدا می‌کنند؟ آنها از چه دختری صحبت می‌کنند؟» درخت سیب، که پر از شکوفه شده است به آرامی شاخه‌ای را به سویم دراز می‌کند:«سلام غنچه‌ی کوچک و زیبا! تولّدت مبارک!»

وقتی متوجّه غم و اندوه من می‌شود، می‌گوید:«به حرف‌های دیگران توجّه نکن. به زودی می‌فهمی خیلی از آنها درست نیست» از صحبت‌های درخت سیب احساس آرامش می‌کنم و به بدن لطیف و مخمل‌پوشم نگاهی می‌اندازم. در برابر خورشید، آغوش می‌گشایم تا اشعه‌ٔ گرم آن در وجودم بیش‌تر و بیش‌تر نفوذ کند.

درخت سیب می‌گوید: «از این خانه همیشه بوی محبّت به مشام می‌رسد. نگاه کن، آن دختر که از پشت پنجره به ما نگاه می‌کند، نرگس است». چند لحظه بعد در کوچکی رو به حیاط باز می‌شود. نرگس از اتاق بیرون می‌دود. دلهره همه‌ٔ وجودم را فرا می‌گیرد.

کاش می‌توانستم پوشش سبزم را روی خود بکشم تا او مرا نبیند! نرگس به من نزدیک می‌شود. به خود می‌لرزم. در کنار من می‌نشیند. «سلام غنچه‌ٔ کوچک من! آخرش به دنیا آمدی! نمی‌دانی چند روز است، منتظر هستم باز شوی». با دست‌های کوچک و نرمش آرام مرا نوازش می‌کند.

خدایا، این دخترک چه مهربان است! پس این سوسن‌ها چه می‌گفتند؟ نرگس آب پاش را برمی‌دارد و پر از آب می‌کند. بعد به طرف من می‌آید «حالا باید حمّام کنی! با قطره‌های زلال آب، خیلی زیبا می‌شوی! حیف است که تشنه بمانی.» قطرات آب مثل بارانی لطیف بر سر و رویم می‌نشیند و به من جانی تازه می‌بخشد.

نرگس می‌آید و کنارم می نشیند. نفس عمیقی می‌کشد و نگاهش مهربانانه روی من می‌لغزد؛ سپس با اندوه می‌گوید: «کاش همان‌طور که تو آمدی، محمّدتقی هم به مرخصی بیاید. می‌دانی غنچه! محمّدتقی برادرم است. او را خیلی دوست دارم. اگر از من بپرسند، می‌گویم مهربان‌ترین برادر دنیاست. کاش تو هم او را دیده بودی! آن وقت بهتر می‌فهمیدی که من چه می‌گویم. خیلی وقت است به مرخصی نیامده».

چشم‌هایش پر از اشک می‌شود. لب‌هایش را به من نزدیک می‌کند و مرا می‌بوسد. با تمام وجود عطرم را به درون سینه می‌کشد. قطره‌های اشکش را می‌بینم. مادرش او را صدا می کند. به سرعت به طرف اتاق می‌دود. باز هم سردرگم مانده‌ام.

«آخر برادر او کجا رفته؟ این دختر چرا این همه دلگیر است؟ کاش ! می‌توانستم برایش کاری بکنم»

گل سوسن با طعنه فریاد می‌زند: «آهای غنچه! دلت را خیلی خوش نکن. تا حالا هر بار که برادرش آمده است، خواهرها و برادرهای تو را از شاخه جدا کرده و به او هدیه کرده است».

به حرف‌های او اعتنایی نمی‌کنم. آفتاب بالاتر می‌آید. حالا گلبرگ‌های بزرگم که مرا در آغوش خود می‌فشردند، آرام آرام از فشار خود کم می‌کنند و به ضخامت یک گلبرگ از هم فاصله می‌گیرند. درخت سیب به من نگاهی تحسین آمیز می‌کند: «تو داری شکفته می‌شوی! واقعاً که گلی به زیبایی تو در باغچه نمی‌بینم».

دوباره نرگس به حیاط می‌آید. هنوز هم غصّه‌دار است. باز هم برای من دردِ دل می‌کند: «گل عزیزم! دلم برای برادرم خیلی تنگ شده، می‌دانی؟ محمّدتقی به جبهه رفته است. من او را خیلی کم می‌بینم. پدرم می‌گوید در جبهه برای رزمندگان سنگر می‌سازد تا از تیرهای دشمن در امان باشند. او خیلی خوب است. کاش الان اینجابود!»

امروز سومین روزی است که شکفته‌ام. گلبرگ‌هایم باز شده‌اند؛ دیگر غنچه نیستم؛ یک گل زیبا، خوش رنگ و خوشبو شده‌ام. وقتی نرگس به حیاط می‌آید، در صورتش شادی موج می‌زند. درخت سیب می‌گوید: «امروز باز هم بوی شادی همه جا را پر کرده است، حتماً جوان خوش قلب می‌آید!»

از این خبر خوشحال می‌شوم. نرگس چادر زیبای گل داری پوشیده و روی پلّه‌ٔ حیاط منتظر نشسته است. در پوست خود نمی‌گنجد. گاه به آسمان و گاه به در حیاط نگاه می‌کند؛ ولی نمی‌دانم چرا اصلاً مرا نمی‌بیند؛ مثل هر روز به سراغم نمی‌آید و با من حرف نمی‌زند؛ دلم می‌گیرد. سوسن‌ها باز در گوش هم پچ‌پچ می‌کنند.

ناگهان با صدایی که از بیرون به گوش می‌رسد، نرگس از جا می‌پرد. با سرعت تمام شروع به دویدن می‌کند: «داداش آمد. آخ جان!»

با خود فکر می‌کنم: «این طوری که نمی‌شود؛ مثل اینکه کاملاً مرا از یاد برده است! باید کاری بکنم. دستم را به طرف چادر نرگس دراز می‌کنم. فریاد می‌زنم: «باد مهربان، کمکم کن». باد پیچی می‌خورد و چادر او را به سمت من پرواز می‌دهد؛ به چادر او چنگ می‌زنم. نرگس یک قدم به عقب برمی‌گردد. دستش را جلو می‌آورد تا چادر را از چنگال های تیز من رها کند. نگاهش از روی خارها به طرف من می‌چرخد و از رویم می‌گذرد. دلم می‌لرزد: «آه! مرا ندید» ولی نگاه شتابان او دوباره به سوی من بر می‌گردد. درحالی که تمام حواسش به در حیاط است، مرا از شاخه جدا می‌کند.

چند روز می‌گذرد. حالا دیگر کاملاً خشک شده‌ام. محمّدتقی به من نزدیک می‌شود، قرآن را باز می‌کند و مرا در میان انبوهی از کلمه‌های آن، که بوی بهشت می‌دهند، می‌گذارد.

طیبه دلقندی، با تغییر


درک و دریافت (صفحهٔ 71 کتاب درسی)

۱- منظور درخت سیب از جمله‌ٔ «از این خانه همیشه بوی محبّت به مشام می‌رسد» چیست؟ یعنی اهالی این خانه همیشه با محبت با یکدیگر رفتار می‌کنند.
2-در پایان داستان، چرا گل با اینکه از شاخه جدا شده بود، خوشحال بود؟ زیرا می‌دانست که اگر از شاخه جدا شده است برای کار مهم و خوبی بوده یعنی قرار بود این گل به کسی داده شود که انسان فداکار و خوبی است.
3- چه فرقی بین رفتار درخت سیب با گل‌های سوسن وجود داشت؟درخت بسیار دانا و فهمیده و نکته سنج بود و همه چیز را با نگاه مثبت و درست می‌دید اما گل‌های سوسن بسیار کوته بین و حسود بودند.
4-با توجّه به نمودار زیر درباره‌
ٔ عناصر داستانی که خواندید، گفت‌وگو کنید.

نقشهٔ عناصر داستان

شخصیت‌های داستان

نرگس - گل سرخ
درخت سیب
گل‌های سوسن
محمدتقی - مادر نرگس

زمان

در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق 

مکان

حیاط خانه‌ٔ نرگس و محمدتقی

اتّفاق‌های داستان

تبدیل غنچه‌ٔ گل به یک گل سرخ زیبا
انتظار نرگس برای باز شدن غنچه
صحبت‌های درست و نیکوی درخت سیب و صحبت‌های نادرست و ناپسند گل‌های سوسن
آمدن برادر نرگس از جبهه به مرخصی برای دیدار خانواده.
هدیه‌
ٔ نرگس به برادرش

نتیجه

همیشه سعی کنیم به اطراف خود بدبین نباشیم و درست و نیکو فکر کنیم. همچنین به نزدیکان و دوستانمان بهترین‌ها را هدیه دهیم.

 

مَثَل (صففحهٔ 72 کتاب درسی)

مفهوم تصویر با کدام یک از مَثَل‌های زیر ارتباط دارد؟

- با یک گل بهار نمی‌شود.
- فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.
پاسخ  : -
جوینده، یابنده است.
- کوه به کوه نمی‌رسد، آدم به آدم می‌رسد.


 

واژه آموزی درس هفتم فارسی چهارم ابتدایی مهمان شهر ما

در این درس، ساختِ واژهٔ مرکب«ضمیر خود بن مضارع»تدریس می شود.

جهت تثبیت یادگیری یک بار کلمات را روی تابلو بنویسید و دانش آموزان همه با هم آنها را بخوانند. بدین ترتیب، یکی از راه های واژه سازی (خود کلمه) آموزش داده می شود.

 



درس هفتم نوشتاری چهارم ابتدایی

فعّالیت های نوشتاری  4: درک متن

چنان که در درس قبل گفته شد یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن،هستند.

هوشیار کردن دانش آموزان نسبت به این حروف و نوع کاربرد آنها در  متن، به افزایش توانایی درک متن آنها کمک می کند.

در این درس حرف ربط تقابلی « امّا» آموزش داده شده است که نشان می دهد مفهوم دو جمله در تقابل با یکدیگر است.


فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش

در سه درس گذشته بند توصیفی و روایتی آموزش داده شد.

در این درس دانش آموز با نوشتن همزمان این دو نوع به خوبی به تفاوت های بین آنها احاطه پیدا می کند و مطلب برایش تثبیت می شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 آبان 1399 ساعت: 20:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 7

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس