تحقیق و پروژه رایگان - 33

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

کارکردهای آموزشی کتابخانه در نظام آموزش و پرورش ایران

بازديد: 137

کارکردهای آموزشی کتابخانه در نظام آموزش و پرورش ایران

چکیده: با وجود پیوند تاریخی میان کتابخانه و امر آموزش، از زمان شکل‌گیری مدارس جدید در ایران، به دلیل اتکای بیش از اندازه بر متن واحد درسی، میان آموزش و پرورش و کتابخانه جدایی افتاده است. اکنون که مجامع بین المللی در تعریف سواد تجدید نظر کرده‌اند و سواد را توانایی فرد در دستیابی، بازیابی، ارزیابی واستفاده درست از اطلاعات می‌دانند، لازم است جایگاه کتابخانه در نظام آموزشی مورد بررسی کارشناسانه قرار گیرد و به کارکردهای آموزشی آن نیز بهای لازم داده شود.
 
با مروری بر طرح کلیات نظام جدید، در می‌یابیم که با وجود تاکید بر روحیه تحقیق و جستجوگری در دانش آموزان و آموزگاران، جایگاه نهادی که باید مسئولیت تامین مواد مورد نیاز جامعه‌ی مدرسه را به عهده داشته باشد نامشخص و مبهم است، بنابراین، برای رفع این ابهام بازبینی طرح کتابهای درسی، روش‌های تدریس، برنامه‌های درسی و برنامه‌های تربیت معلم نیز ضرورت می‌یابد.

کتابخانه تبلور آرمان جاودانگی انسان برای گردآوری، منظم کردن و حفظ و اشاعه دستاوردهای علمی و معنوی بشر و بیشتر دانستن و آگاه شدن است و سرشت آموزش وپرورش نیز جز این نیست. با مرور بر کارکرد کتابخانه در طول تاریخ چند هزار ساله‌اش، در می یابیم که این نهاد همواره از سرشتی آموزشی و پژوهشی برخوردار بوده است. چنان‌چه در ۲۹۰ پیش از میلاد در کتابخانه عظیم اسکندریه که سازمان‌یافته‌ترین مرکز فرهنگی جهان باستان به شمار می‌آمدند، بزرگترین دانشمندان زمان مانند اقلیدس و ارشمیدس و هروفیلیوس گرد می‌آمدند و در ضمن تحقیق و مطالعه، مشتاقان علم را نیز در محضر خود می‌پذیرند و هم معلم و هم شاگرد هر دو به واسطه محمل‌های آموزشی و علمی خلاق پیش می‌رفتند.(مرادی،ص۲۰۷)
 
چنین است که در کتابخانه باستانی دانشگاه جندی شاپور و کتابخانه عظیم صدر اسلام  بیت الحکمه و نظامیه بغداد و دارالعلم مصر و همچنین کتابخانه‌های ایرانی ری، نیشاپور، مرو، غزنین، بخارا و اصفهان، کسانی چون ابن مسکویه، ابن سینا، مسعود سعد سلمان و کمال الدین بهزاد در آن گرد می‌آمدند. این روند حتی در کتابخانه‌های کوچک نیز وجود داشته است. شلبی در کتاب تاریخ آموزش در اسلام می‌نویسد: آموزش اسلامی چه ابتدایی و چه پیشرفته، نخست از مساجد آغاز شد. هر مسجد کتابخانه ای داشت که کتاب‌های مورد نیاز در آن گردآوری شده بود. (شلبی،ص۳۳)

ارتباط کتابخانه و آموزش و پرورش در آغاز اسلام به حدی بود که تاریخ نگاران به دشواری می‌توانند هویت این نهاد‌های فرهنگی را مدرسه بدانند یا کتابخانه. نکته‌ی دیگری که این پیوند را بیشتر به اثبات می‌رساند هدف‌ها و محمل‌های مشترکی است که بین آموزش و پرورش و کتابخانه وجود دارد زیرا در هر دو جهت یک هدف، یعنی تعالی انسان و ارتقای او به بالاترین درجه توانمندی‌های معنوی‌اش تلاش می‌کنند و هر دو بیش از همه از محملی به نام کتاب سود می‌جویند. (ابرامی،ص۵۲) با توجه به شواهد موجود، دیگر نمی توان حضور تاریخی کتابخانه را در درون نهاد آموزش و پرورش امری تصادفی تلقی کرد. علت جدا افتادن کتابخانه از جریان آموزش را در درجه اول باید در تلقی برنامه ریزان از خود مفهوم آموزش جست وجو کرد. زیرا "‌وضعیت کتابخانه در یک مدرسه بیان کننده برداشت مسئولان از مفهوم آموزش و پرورش است".(پروستانو۱،ص۱۳)

اگر آموزش و پرورش در یک نظام، جریان تلقی شود که بر دانش آموز وارد می‌گردد وهدفش تنها انتقال اندوخته‌های ذهنی معلم به دانش آموز است و دانش آموز بی‌آن‌که نقشی فعال در این داد و ستد علمی داشته باشد تنها باید امانت دارانه به حفظ سپرده‌ها و بازپس دادن آن‌ها به وقت مقتضی قناعت کند چه نیازی به کتابخانه احساس می‌شود؟
 
در چنین شرایطی معلم و دانش آموز هر دو در قفس کتاب درسی گرفتارند و از تجربه و مشاهده و پژوهشی فردی و گروهی محروم. حداکثر دستاورد آن‌ها پخته خواری و مصرف حاصل تجربه‌های دیگران است بدون حق چون و چرا. چنین نگرشی بر تعریف سواد نیز تاثیر می‌گذارد و تنها شاخص تعیین کننده سواد محفوظات می شود و بس. کتابخانه در چنین نظامی مسلما به طور طبیعی به وجود نمی‌آید، زیرا نه معلم به آن احساس نیاز می‌کند و نه دانش آموز. اگر هم نیاز بر مقتضیات شکل بگیرد چون عملا بر روند آموزش تاثیر بر جای نمی‌گذارد، غیر فعال و رشد نیافته می‌ماند و به مشابه عنصری زائد تلقی می‌شود.
 
در نقطه مقابل، نگرشی است که دانش آموز را موجودی تلقی می‌کند که خود باید در فرآیند شدن خویش نقش فعال داشته باشد. بخواهد و بپرسد، تجربه کند و مشاهده و پژوهش فردی و گروهی داشته باشد و دراین مسیر معلم را نیز کنار خود بیابد. در چنین شرایطی معلم از نقش هدایت کننده برخوردار است. اوست که راه‌های آموختن را به شاگرد می‌آموزد. او را مشتاق می‌کند و رویارویی با منابع  و محمل‌های آموزشی و اطلاعاتی گوناگون قرار می‌دهد. بر کار او نظارت   می‌کند و خود نیز در چنین تعاملی جستجو گر وفعال باقی می‌ماند.
 
حافظه در چنین روشی نقش تعیین کننده ندارد و سواد به منزله حجم محفوظات نیست. در چنین نگرشی، توانایی فرد در "دستیابی، بازیابی، ارزیابی و استفاده درست از اطلاعلات" به عنوان عامل برجسته تعریف سواد به شمار می‌آید (فورد،ص۲۲۷) و کتابخانه نقش واقعی خود را پیدا می‌کند و به طور طبیعی شکل می‌گیرد. زیرا فقدان آن سبب اختلال در فرآیند آموزش خواهد شد. در کنار کتاب درسی که نقطه آغاز حرکت دانش آموز و معلم است، خوان بی دریغ محمل‌های گوناگون حاوی دانش وآگاهی‌های بشری گسترده است و هرکس بنا به توانایی خود از طریق خود‌‌آموزی از آن توشه‌ای برمی‌گیرد.
 
در چنین شرایطی کتابخانه به "مرکز مواد آموزشی و آزمایشگاه یادگیری" بدل می‌شود، زیرا با دراختیار داشتن انواع منابع کتابی وغیر کتابی و تکنولوژی‌های وابسته، روند آموزش را تسهیل و به معلم کمک می‌کند تا بهتر درس بدهد و دانش آموزان را یاری می‌رساند تا با تکیه بر تلاش‌های فردی و از راه خود‌آموزی مباحث درسی را عمیق‌تر و گسترده‌تر بیاموزند. علاوه بر آن، دانش آموزان را در جریان تجربه و پژوهش قرار می‌دهد. از طرف دیگر، به صورت "نهادی آموزشی" عمل می‌کند، زیرا معلم و دانش آموز هر دو در آن‌جا راه‌های بازیابی، ارزیابی و استفاده درست از اطلاعات را می‌آموزند.
 
در عین حال کتابخانه "نقش خدماتی" را نیز به عهده می‌گیرد و با برنامه ریزی‌های گوناگون زمان بندی شده، دانش آموزان و آموزگاران را به طور فردی و جمعی در این برنامه‌ها مشارکت می‌دهد. همین نهاد، با متمرکز کردن بر کلیه فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی، در خود به صورت "مرکزهماهنگ کننده" درمی آید و از دوباره کاری‌ها می‌کاهد و به نوعی نظم در فعالیت‌های علمی درون مدرسه به وجود می‌آورد. با ایجاد علاقمندی‌های جدید در دانش آموزان و آموزگاران آن‌ها را به سمت گسترده کردن دامنه‌ی جست وجوهای‌شان هدایت می‌کند و به صورت "نهاد هدایت و راهنمایی" در می‌آید.  
 
چنین نهادی، با استفاده از روشهای ترغیبی، به علایق شخصی دانش‌آموزان پاسخ می‌گوید و به عنوان "‌مرکزی برای گذران اوقات فراغت‌" درمی‌آید و سرانجام با توجه به مجموعه این فعالیت‌هاست که در شکل گیری عادت به مطالعه موثر واقع می‌شود و زمینه ساز استفاده دائمی و همیشگی انسان در دوره‌های دیگر حیات از سایر مراکز اطلاعاتی می‌گردد.(پروستانو، ص۱-۳) در چنین شرایطی کتابخانه قلب تپنده آموزش و پرورش است ونمی تواند منتظر شرایط تصادفی و سخاوتمندی‌های مقطعی باشد. به بودجه، منابع باب روز، مرتبط با برنامه‌های آموزشی و پژوهشی، امکانات و ابزارهای فنی و از همه مهم‌تر نیروی انسانی کار آزموده‌ای نیازمند است که اهداف کتابخانه را در چارچوب برنامه‌های جاری مدرسه بشناسد و بتواند در جهت دستیابی به آن فعالیت کند.
 
آمادگی لازم برای پاسخگویی به نیاز معلمان در نوآوری در تدریس و همچنین نیاز دانش آموزان در انجام تکالیف درسی تعیین شده را داشته باشد. بتواند در تهیه و تولید منابع آموزشی و کمک آموزشی یاور کلاس درس باشد و دربالا بردن مهارت‌های کار با ابزارها، جامعه مدرسه از معلم و دانش آموز را یاری دهد. از دانش فنی لازم برای تهیه، سازماندهی واشاعه اطلاعات برخوردار باشد و راهنمای توانمندی در هدایت این جامعه به سمت خواندن به قصد لذت بردن و پرکردن اوقات فراغت نیز باشد. در شرایط حاضر کشورهای صنعتی جهان با سرعتی فزاینده از عصر صنعتی به عصر فراصنعتی گام می‌گذارند و در روند شتاب گیرنده خود  منتظر کشورهای در حال رشد نمی‌مانند. آن‌چه در دنیای آینده عامل تعیین کننده رشد و توسعه در همه ابعاد آن به شمار می‌آید، توانایی ملت‌ها در تولید و دستیابی به اطلاعات و استفاده صحیح از آن است. در قطعنامه های سازمان‌های ملی و بین المللی، اطلاع رسانی هشدار‌های گوناگون در این زمینه‌ها وجود دارد که ناشی از حساسیت این مسئله است.
 
در کشور ایالات متحده آمریکا که از پیشرفته ترین شبکه های اطلاع رسانی جهان برخوردار است، انجمن نظارت و پیشرفت برنامه ریزی آموزشی در قطعنامه خود تاکید می‌کند که: "‌طبیعت جهانی روابط متقابل انسانی دستیابی به اطلاعات را به امری حیاتی مبدل ساخته است..... و سواد اطلاعاتی که به معنی توانایی یافتن و پروردن و استفاده موثر ازاطلاعات است، افراد جامعه را برای بهره برداری از فرصت‌هایی که در این جامعه جهانی اطلاعاتی برای آن‌ها فراهم شده مجهز می‌کند. سواد اطلاعاتی باید جزئی از تجربه‌های آموزشی هر دانش آموز باشد."(فورد، ص۲۲۹)
 
با مطرح شدن ضرورت ایجاد تغییرات بنیادی در نظام آموزش وپرورش و انتشار طرح کلیات آن در سال ۱۳۶۷ انتظار می‌رفت با توجه به اهداف بلند پروازانه مندرج در طرح و شناخت واقع بینانه مشکلات فعلی آموزش و پرورش که در بخش بررسی تنگناها"(طرح نظام،ص۱۴) بدان ها اشاره شده و برای دور شدن از نظامی که "به جای فهم استدلال و درک حقایق و تجارب اجتماعی و منطقه ای بر محفوظات نظری وتلفیقنی وانتزاعات متکی است"،(طح نظام، ص۱۴)       پیش‌بینی‌های لازم در آن ملحوظ شده، نسبت به عملکرد کتابخانه در امر آموزش عنایت مخصوص مبذول شده باشد. زیرا جامعه کتابداری ایران مصرا بر این باور است که تا تکلیف کتابخانه در نظام آموزی کشور که به طور سازمان یافته وسیع ترین قشر با سواد جامعه یعنی کودکان و نوجوانان را آن هم زمان طولانی در اختیار دارد روشن نشود، نمی توان نسبت به دگرگونی در وضعیت فعلی مطالعه در سطح جامعه خوشبین بود.
 
بازتاب این دیدگاه را می توان در گزارش‌های نیم قرن متخصصان امر مطالعه در ایران دید، به طوری‌که در گزارشی که از دهه ۱۳۳۰ از وضع کتاب و نشر وجود دارد از "نارسایی نظام آموزشی وتربیتی"(آذرنگ،ص۸۱) سخن گفته شده است. در دهه پنجاه، "یک جاذبه بودن نظام آموزشی"(آذرنگ،ص۸۵) همچنان یکی از عوامل رکود در نشر کتاب و مطالعه قلمداد شده است. در گزارشی در دهه ۶۰ هم، با نام "شیوه نادرست تعلیم و تربیت در سال‌های گذشته قبل از انقلاب،‌"‌ (آذرنگ،ص۸۹) از این عامل یاد شده است. در آخرین گزارش مربوط به سال ۷۳ نیز هم‌چنان می بینیم که "جایگاه نداشتن کتاب در آموزش مدرسه‌ای"(آذرنگ،ص۹۳) به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل رکود در امر خواندن گزارش شده است، معلوم نیست اگر دامنه این بی‌توجهی بیش از این گسترش یابد تا چند دهه دیگر باز هم باید شاهد   گزارش‌هایی مانند این باشیم.
 
حال با مروری اجمالی بر طرح کلیات، به لزوم وجود کتابخانه در این نظام می‌توان پی برد. ابتدا بهتر است ببینیم در اهداف و برنامه‌‌های سطوح مختلف چه   پیش‌بینی‌هایی صورت گرفته که دست یافتن به آن‌ها وجود کتابخانه را در درون این نظام به صورت ضرورتی غیر قابل انکار درآورده است. از بررسی اهداف کلی تعلیم وتربیت اسلامی، به خصوص بند ج آن که به اهداف علمی و آموزشی نظر دارد، در می‌یابیم که هدف اصلی "تقویت روحیه حقیقت جویی، تعقل، تفکر، مطالعه و بررسی، تعمق، تحقیق و نقادی و ابتکار در تمام زمینه‌ها‌ی اسلامی‌، فرهنگی‌،علمی و فنی است." (طرح کلیات،ص46).
 
همین هدف کلی به تنهایی کافی است که نشان دهد در نظام جدید، آن‌چه ضرورت دارد، مشارکت فعالانه دانش آموز در فرآیند آموزش وپرورش او است و این مهم بدون وجود نهادی که او را در معرض اطلاعات ذخیره شده بر محمل‌های گوناگون قرار دهد و شیوه‌های بهره برداری از آن‌ها را به او بیاموزد و زمینه را برای خود آموزی او فراهم کند ممکن نیست. این هدف کلی را با تاکید بر جزئیات آن می‌توان در بند‌های ۱۱ اهداف مرحله اساس و ارکان و ۱۷ مر حله ارشاد مشاهده کرد. (طرح کلیات،ص۸۷، ۹۱، ۹۳) که مشخصا بر ایجاد علاقه به کتاب و مطالعه وپرورش روحیه خود آموزی و تجربه و تحقیق نظر دارد. با مروری بر ۷۶ اصل مندرج  در طرح کلیات که به رئوس و چارچوب برنامه ریزی محتوا و روش‌ها، معلم، دانش آموز، مدیریت و سازمان و تشکیلات می‌پردازند، به موارد    بی‌شماری برمی‌خوریم که نشانگر نیاز بدون تردید نظام به کتابخانه‌های سازمان یافته و پویا است که برای جلوگیری از اطاله کلام تنها به چند مورد آن اشاره   می‌شود.
 
اصل ۱۲(طرح کلیات ،ص۵۵)، اصلی است که بر استمرار روند تعلیم و تربیت و فراهم آوردن تسهیلات لازم برای خودآموزی تاکید دارد. در بند‌های مختلف اصل ۲۲ با توصیه‌ی استفاده از منابع و ابزارهای گوناگون در امر آموزش روبرو هستیم (ص ۵۸). در بند‌های گوناگون اصل ۲۵ که به پرورش توان تفکر و نقد و ابتکار اختصاص دارد، با راه‌ها و روش‌های پیشنهادی روبرو هستیم که در چارچوب آن دانش آموزان از طریق اجرای کارهای تحقیقی و مطالعه‌ی جانبی بتوانند با بروز خلاقیت‌های خود در آموزش وپرورش خویش نقش فعال به عهده گیرند(ص۶۰). در کلیه بندهای اصل ۳۲ که به تکنولوژی و مواد آموزشی اختصاص دارد، استفاده از منابع غیر درسی در بسیاری از مباحث توصیه شده، مدرسه را مکلف به فراهم آوردن امکانات آن می‌کند که از جمله بند ۴ است که تاسیس واحدهای تحقیقی تولیدی متمرکز در منطقه را توصیه می‌کند و بند ۶ که به صورت اشاعه فرهنگ استفاده از وسایل و مواد کمک آموزشی در بین مسئولان و  دست‌اندرکاران آموزش وپرورش تاکید ویژه دارد.(ص۶۳)
 
در اصل سی و ششم که توام ساختن علم و تجربه را مطرح می‌کند بر استفاده از مواد و وسایل کمک آموزشی تاکید دارد، به خصوص در بند ۹ می‌خوانیم که    "‌برای درس‌هایی که جنبه تجربی به خود گرفته، باید طرح‌هایی تهیه شود که بتوان برنامه‌های درسی را در قالب فعالیت‌های تحقیقی و تجربی ارائه داد. (کلیات،ص ۶۵)

تاکید بر پرورش روحیه تحقیق و جست و جو گری در اصل چهل(ص۶۷) که به آموزش فنی و حرفه ای نظر دارد و اصل ۴۲(ص۶۸) که جایگاه معلم را در نظام تعیین می‌کند نیز تکرار شده است، ولی در اصل ۴۹(ص۷۱) که به هماهنگی برنامه‌های تربیت معلم با نو آوری‌ها و پژوهش اختصاص دارد این تاکید از صراحت بیشتری برخوردار می‌شود، به طوری که در بند ۳ می‌خوانیم "پژوهش و تحقیق باید رکن اصلی آموزش در نظام تربیت معلم باشد"(کلیات،ص۴۹) سرانجام در بند ۴ از اصل ۵۹ که به اوقات فراغت اختصاص دارد مشخصا به نقش کتابخانه در پرکردن اوقات فراغت البته در کنار تاسیسات اشاره می شود.(ص۷۵)

از هیچ یک از اصل های ذکر شده و اصلهای دیگری که در اینجا ذکری از آن‌ها به میان نیامد، مشخص نمی شود که مسئولیت گردآوری، نگهداری، سازماندهی، پردازش اطلاعاتی که تا این حد بر کسب و استفاده از آن‌ها تاکید شده بر عهده چه نهادی است؟
 
با توجه به این مرور کوتاه در می یابیم که نظام جدید آموزشی:
۱-  دانش آموزان را در روند آموزش وپرورش خود سهیم و فعال می خواهد.(اصل ۲۵،بند ۵)
۲-  به دستاوردهای فردی دانش آموزان بها داده وشرایط لازم را برای استمرار در آموزش وخود آموزی آن‌ها فراهم می آورد. (اصل ۱۲،بند ۵)
۳-  دانش آموزان و آموزگاران را با جستجوگر و خلاق و اهل تحقیق می خواهد به طوری که رکن اصلی تربیت معلم را پژوهش وتحقیق قرار می دهد. (اصل ۱۶،بند ۱)
۴-  در امر آموزش و یادگیری استفاده از وسایل، ابزارها و منابع گوناگون کمک آموزشی وعلمی را توصیه می کند. (اصل ۴۲)
۵-  به کتب درسی به عنوان تنها یک (منبع معتبر درسی) برای آغاز حرکت معلم و دانش آموزان نگاه می کند و توصیه می کند که "محتوای آموزشی هر کلاس با مشارکت دانش آموز در فرآیند سازنده از میان کلیه منابع مکتوب ومتنوع موجود در محیط و فعالیت خلاق ذهنی و عملی معلم و دانش آموز" تولید شود. (اصل ۴۲، ص۶۸)
 
 آن‌چه در تمام این اصل‌ها در ابهام باقی می‌ماند شیوه رسیدن به این امکانات است. مشخص نمی شود که آن‌چه دانش آموزان لازم دارند تا به نوعی دستاورد فردی در زمینه‌های گوناگون برسند از کجا باید تامین گردد؟ چه نهادی امکان استمرار در آموزش وپرورش و خود آموزی  او را فراهم می‌کند؟ منابع و محمل‌های آموزشی و علمی به روزی را که او برای پژوهش خود نیاز دارد در کجا باید جست وجو کند؟ و چه نهادی مسئولیت فراهم آوردن منابع و ابزارهای آموزشی وعلمی مورد نیاز معلم را بر عهده دارد تا او بتواند از آن‌ها در کنار منبع درسی استفاده کند؟
 
همه راه‌ها به کتابخانه خوب آموزشگاهی ختم می‌شود تا با تامین منابع به روز کتابی و غیر کتابی و تکنولوژی‌های وابسته و سازمان دادن آن‌ها به بهترین شکل ممکن دستیابی واستفاده از مجموعه دانش بشری را هم برای دانش آموز و هم معلم فراهم آورد و فرصت خودآموزی و رشد همه جانبه و تحقیق را دراختیار آن‌ها قرار دهد. در اینجا لازم است یک بار دیگر کلیات را با این دید مرور کنیم تا دریابیم که با توجه به انتظارات ذکر شده در اصل‌های گوناگون چه پیش بینی‌هایی برای نهادی که بتواند پاسخگوی این نیازها باشد صورت گرفته است؟

گرچه در برسی ومطالعه،  به بندهایی مثل بند ۸ از اصل ۶ (بند ۵ از اصل ۱۲، بند ۶ از اصل ۱۳، و بند یک اصل ۵۹ بر می خوریم که در آن‌ها از کتابخانه نامی به میان آمده است ولی با کمی تعمق در می یابیم که در تمام این بندها آن‌چه مورد تاکید قرار گرفته فعالیت های فرهنگی و پژوهشی است که می تواند بر محور این نهاد البته در کنار سایر نهادها مثل نماز خانه، موزه  و فروشگاه صورت بگیرد و تنها امری که یکسره مورد بی توجهی قرار دارد تاثیری است که این نهاد می تواند مستقیما بر جریان آموزش وپرورش داشته باشد.
 
در ۷۶ اصل مندرج در کلیات، نه تنها هیچ گونه اشاره‌ای به چگونگی گردآوری، سازماندهی و به کارگیری منابع و ابزارها و امکاناتی که خود کلیات استفاده از آن‌ها را در دستور کار دانش آموز و معلم قرار نداده، بلکه مشخص نمی شود که این نهاد بر اساس چه پشتوانه قانونی باید شکل بگیرد، بودجه آن باید از کجا تامین شود و برای اداره چنین نهاد حساسی چه دانش وتخصصی نیاز است؟ ناگزیر می توان نتیجه گرفت که علی رغم تاکید های مکرر بر به کارگیری نوآوری در تدریس و روحیه جست وجوگری و تحقیق نگرش برنامه ریزان نسبت به کارکردهای کتابخانه آموزشگاهی ادامه همان نگرش مبهم و توام با تردید گذشته است که کتابخانه را به شکل بسیار محدود و تنها در مقام یک نهاد صرفا پرورشی می بیند و آن را از کلیه وظایف آموزشی و پژوهشی که تاثیر بر روند آموزش می گذارد معاف می دارد.
با توجه به واقعیت‌ها، دو راه بیشتر باقی نمی ماند. یکی صرف نظر کردن از کلیه اهداف بلند پروازانه ای است که کتابخانه هم می تواند در تامین امکانات آن نقش داشته باشد و دیگری بازبینی و تعیین جایگاه واقعی کتابخانه در درون آموزش و پرورش است. که طبعا دومی است که می تواند راه گشا باشد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که ما باید نسل جوان‌مان را که سکان دار این کشتی خواهد بود، با پشتوانه قوی از مهارت‌ها و توانایی که در صدر آن توانایی دستیابی، بازیابی، ارزیابی اطلاعات و استفاده درست از آن‌ها است به استقبال قرن بیست و یکم بفرستیم و نا معقول نیست که درآستانه فراگیر شدن نظام جدید برای تامین حداقل این مهارت‌ها و توانایی‌ها، چشم به این نظام دوخته باشیم. باز هم انتظار دور از دسترس نیست اگر بخواهیم تا آن‌جا که ممکن است نارسایی‌هایی که در این نظام وجود دارد بشناسیم و در رفع آن تلاش کنیم. ما حق نداریم با بی اعتنایی به جنبه‌هایی که می‌تواند سرنوشت ساز باشد، اهدافی را که دستیابی به آن‌ها برای ماندن و ادامه حیات در جامعه جهانی ضروری است در معرض خطر قرار دهیم، بنابراین با توجه به آن‌چه مختصرا ذکر شد، پیشنهادهای زیر را می‌توان ارائه کرد:
 
۱-  شورایی مرکب از برنامه ریزان و استادان و متخصصان کتابداری و اطلاع رسانی که از سابقه برنامه ریزی برخوردارند تشکیل شود و یک بار دیگر کلیات نظام را از این دید که جایگاه واقعی کتابخانه را به عنوان واحدی آموزشی، پژوهشی و پرورشی تعیین کند مورد بررسی قرار دهد و با توجه به اهداف هر مقطع استانداردهایی را برای شکل گیری، مجموعه سازی، سازماندهی و اداره این کتابخانه‌ها پیش‌بینی کند.

۲-  به عنوان نقطه شروع ۲ واحد درس شیوه بهره گیری از کتابخانه که پایه تحقیق به شمار می آید، در مجموعه دروس عمومی رشته های مختلف آموزش متوسطه گنجانده شود.

۳-  در برنامه آموزشی تربیت معلم، ۲ واحد درسی آشنایی با سازمان، تشکیلات و وظایف کتابخانه آموزشگاهی گنجانده شود تا دانشجویان این رشته با عملکرد واقعی کتابخانه در تسهیل امر موزش بیشتر آشنا شوند. همچنین پیشنهاد می شود در شرح درس‌های ادبیات کودکان و نوجوانان که مباید به ضوابط انتخاب کتاب خوب برای کتابخانه‌های آموزشگاهی نظر داشته باشد، تجدید نظر شود تا از این طریق دانشجویان با امکانات وسیعی که منابع غیر درسی می توانند در اختیار آموزگاران قرار دهند بیشتر آشنا شوند.

۴-  در دوره های تربیت معلم (دبستان، راهنمایی، و متوسطه‌) گرایش کتابداری و اطلاع رسانی تاسیس گردد تا نسبت به تربیت نیروی انسانی متخصص برای اداره کتابخانه های آموزشگاهی اقدام کند و یک بار برای همیشه به چنین نگرش نادرستی که هر کس می تواند اداره کننده یک کتابخانه آموزشگاهی باشد خاتمه داده شود.

۵-  بدیهی است برای جامه عمل پوشاندن به روندی که کتابخانه در آن نقش موثری داشته باشد لازم است کتابهای درسی پایه های مختلف نیز مورد تجدید نظر قرار گیرد تا از انعطاف پذیری لازم در جهت استفاده از سایر مواد و منابع بر خوردار شود.

۶-  تا شکل گرفتن کتابخانه آموزشگاهی به معنی واقعی آن پیشنهاد می شود شورایی مرکب از آموزگاران و دبیران پایه های مختلف ومتخصصان کتابهای غیر درسی کودکان تشکیل گردد تا با بررسی منابع موجود، فهرستی از کتاب‌هایی که از نظر صحت و دقت مطالب و همچنین نگارش مناسب به نظر می‌رسد، تهیه کنند تا برای استفاده در کلاس و در کنار کتاب‌های درسی در اختیار آموزگاران و دبیران پایه‌های مختلف قرار گیرد. پیشنهاد می‌شود مجموعه مندرج در این فهرست‌ها در مدارس ابتدایی به شکل کتابخانه کلاسی در اختیار معلمان و دانش آموزان گذاشته شود.

۷-  برای افزایش تولید مواد کمک آموزشی و علمی مناسب پایه‌های مختلف به ناشرانی که کتاب‌های مفید و مناسب سنین مختلف را منتشر می‌کنند در جهت بالا بردن تیراژ و کیفیت ارائه کتاب‌ها و همچنین انتشار کتاب با توجه به فضاهای خالی مورد نیاز کمک شود.

به عنوان آخرین یادآوری باید متذکر شد که در این مرحله حساس که همگی اذعان دارند که امر خواندن و مطالعه، تنها از جنبه تفننی آن مورد نظر نیست و با توجه به سرشت تغییر پذیر یافته‌های علمی باید از مواد اطلاعاتی برخوردار بود . به نظر کارشناسان امر مطالعه، نقص نظام آموزشی کشور که ضرورت عادت به مطالعه را در آموزش گیرندگان امر مطالعه، را در آموزش گیرندگان پرورش نمی دهد، به صورت یکی از مشکلات مهم جامعه ایرانی در آمده است. سهل انگاری نسبت به شکل گیری نهاد کتابخانه در نظام آموزشی بقای فرهنگی وعلمی جامعه ما را در جریان‌های جهانی، در معرض خطر جدی قرار می دهد. 
 
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ناتوانی های یادگیری و هنر

بازديد: 97

ناتوانی های یادگیری و هنر

هنر تنها یک سرگرمی نیست. فعالیت های هنری به کودکانی که دچار مشکلات یادگیری هستند، به روش های گوناگون کمک می کند تا بر این مشکلات چیره شوند. البته، ناتوانی در یادگیری به این معنا نیست که فرد دچار ناتوانی در یاد گیری، در یاد گیری مهارت های هنری نیز با دیگران تفاوت دارد. به هر حال، موسیقی، هنر، کاردستی و حرکات موزون، به دانش آموزانی که در یادگیری مشکل دارند این فرصت را می دهند که از راه های گوناگون، خود را نشان دهند و به اعتماد به نفس دست یابند.
 
ایجاد اعتماد به نفس
دستیابی به خود انگاره ی مثبت و آگاهی از اینکه می توان کار سودمندی انجام داد، بخش مهمی از فرآیند یادگیری است. کودکانی که در یادگیری مشکل دارند، بیشتر به خاطر دشواری هایی که در مدرسه با آن ها دست به گریبان اند، تصور می کنند که در یادگیری ناتوان اند. برای آن ها یک قلم موی نقاشی، لباس، طبل یا کاغذ و قیچی وچسب، یا هر چیز جدیدی، هم می تواند ابزاری نو برای بیان خود باشد و هم سبب ایجاد اعتماد بنفس در آن ها شود.

یادگیری از راه هنر
- هنر می تواند دروازه های دنیایی نو را به روی کودکانی که در یادگیری به روش های سنتی مشکل دارند، بگشاید. هنرها، اصولی عقلانی هستند که به تفکر پیچیده و توانایی در حل مسئله نیازمندند و به دانش آموزان فرصت می دهند تا درک خود را از دنیای پیرامون شکل دهند.
- طراحی و نقاشی می تواند برخی مهارت ها را تقویت کند و همچنین راهی برای یادگیری اشکال، مقایسه، حدود، نسبت های فضایی، اندازه و دیگر مفاهیم ریاضی است.
- موسیقی به کودکان، ریتم و صدا و زیر و بم آن را می آموزد. ریتم ها می توانند به بچه ها در یادگیری صدا و دیگر ویژگی های خواندن، مانند آوا شناسی کمک کنند. استفاده از صداهای تکراری برای یادگیری درس ها، مانند سرودهایی برای حروف الفبا یا جدول ضرب، تجربه ی یادگیری را آسان تر و سرگرم کننده تر می کند.
- حرکت های موزون، از راه فعالیت جمعی به کودکان در یادگیری توالی، ریتم و جهت ها کمک می کند. همراه با گسترش مهارت هماهنگی وکنترل حرکتی، دا نش آموزان شمارش و جهت یابی رانیزفرا می گیرند که می تواند درک آن ها را از مفاهیم خواندن و نوشتن،مانند پی بردن به تفاوت حروف شبیه به هم و تشخیص جهت های راست و چپ اصلاح کند.
- اجرای نمایش به کودکان امکان می دهد خود را در گیر موضوعی بکنند و از آن به شکلی عمیق و شخصی بیاموزند. تقلید نقش شخصیت هاو رخدادهای تاریخی و ادبی سبب می شود دانش آموزان نسبت به آنچه فرا می گیرند، احساس مالکیت کنند و به آن ها اجازه می دهد به شناخت عمیق تری از محتوای موضوع دست یابند.
- کارهای دستی به کودکان فرصت می دهد که خود را در کارهای حجمی بیان کنند. به این ترتیب، آن ها می توانند مهارت های بنیادین خود را در زمینه ی حل مسئله، بدون درگیر شدن در موقعیت های چالش برانگیزتر گسترش دهند

هنر وسیله ای برای ارزیابی
آزمون های دوره ای و تکالیف خانه، ابزارهای سنتی برای ارزیابی اند که ممکن است برای دانش آموزان، به ویژه آن هایی که در یادگیری مشکل دارند، دشوار باشند. پروژه های خلاق، به این گروه از دانش آموزان این آزادی را می دهد که آنچه را می دانند، بدون محدود شدن به متن های چاپی نشان دهند. استفاده از پروژه های هنری و ارائه به شیوه ی چند رسانه ای، روش جایگزین مناسبی برای توضیح آموخته های این افراد است. چون اگر فردی در فرآیند یادگیری از راه شنیدن یا دیدن مشکل دارد، به این معنا نیست که نمی تواند یاد بگیرد. هنر به کسانی که دچار مشکلات یادگیری هستند، روش های پویا ارائه می کند و از همه مهم تر با این روش ها آن ها به شایستگی های خود پی می برند
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اگر مدرسه را دوست ندارید چه باید بکنید؟

بازديد: 163

اگر مدرسه را دوست ندارید چه باید بکنید؟

من از مدرسه متنفرم و دیگر به مدرسه نمی روم!  هیچ وقت چنین احساسی داشته اید؟ بسیاری از کودکان چنین احساسی را تجربه کرده اند. بیشتر وقت ها این احساس چندان به درازا نمی کشد. اما اگر طولانی شد چه باید کرد؟ مدرسه واقعیت زندگی است و تحصیلات به شما کمک می کند تا آینده خود را آن طور که می خواهید بسازید. بنابر این بیایید درباره ی مدرسه و آنچه وقتی مدرسه را دوست نداریم، باید انجام دهیم، باهم حرف بزنیم.
 
نشانه های اضطراب مربوط به مدرسه
- نگرانی درباره ی مدرسه روی بدن شما تاثیر می گذارد. کودکی که به خاطر رفتن به مدرسه اضطراب دارد، ممکن است دچار سر درد و معده درد هم بشود. شاید دلتان به هم بخورد یا احساس تهوع کنید.
- بی خوابی هم یکی از نشانه های استرس است. بدخوابی سبب کسالت و بد خلقی در طول روز می شود. احساس خستگی، اوقات مدرسه را از آنچه هست، بدتر می کند.
- اضطراب تصمیم گیری را دشوار می کند. صبح نمی دانید چه بخورید یا چه بپوشید یا برای ناهار چه چیزی با خود به مدرسه ببرید.
- نمی خواهید به مدرسه بروید و به همین دلیل در جمع کردن وسایل تنبلی می کنید تا به موقع آماده نشوید و از سرویس مدرسه جا بمانید. نرفتن به مدرسه ممکن است انتخاب خوبی به نظر برسد، اما باعث می شود روز بعد، رفتن به مدرسه برایتان سخت تر بشود. 
 
چرا بعضی از بچه ها از مدرسه خوش شان نمی آید؟
اگر از مدرسه خوش تان نمی آید، اولین گام برای حل این مشکل پیدا کردن دلیل آن است. شاید دوست نداشتن مدرسه به خاطر قلدربازی بعضی از بچه ها باشد یا به این دلیل که بچه ای که از او خوش تان نمی آید، می خواهد خودش را به شما بچسباند و همه جا به دنبالتان بیاید. شاید هم رابطه ی شما با آموزگارتان چندان خوب نیست. شاید احساس می کنید با دیگران متفاوت هستید و دوستان زیادی ندارید. گاهی اوقات هم مشکلات، ناشی از کلاس و تکالیف است. شاید درس های شما خیلی آسان و خسته کننده یا خیلی سخت باشند و شما احساس کنید به زرنگی بقیه ی بچه ها نیستید. شاید خواندن برای شما دشوار باشد، اما از شما انتظار داشته باشند که زیاد بخوانید. آنقدر از درس های تان عقب می افتید که دیگر رساندن خودتان به کلاس را غیر ممکن می پندارید.

وقتی بدانید که چرا از مدرسه خوش تان نمی آید، می توانید برای بهتر کردن وضعیت گام های لازم را بردارید. 
 
در خواست کمک
حرف زدن با دیگران درباره ی مشکلات مدرسه، فکر خوبی است. مادر، پدر، اعضای خانواده، آموزگار یا مشاور مدرسه می توانند به شما کمک کنند. اگر مورد تنبیه یا آزار جسمی قرار می گیرید، در میان گذاشتن این مشکل با یک بزرگتر بسیار اهمیت دارد. نوشتن احساسات تان درباره ی مدرسه هم راه حل خوب دیگری است. می توانید احساسات تان را در یک دفتر معمولی یا یک دفترچه ی خاطرات یادداشت کنید. نوشتن راه خوبی برای بروز احساساتی است که درون خودتان نگه می دارید. لازم نیست نوشته های تان را به کسی نشان بدهید. 

اگر فکر می کنید که منظم نیستید و از کلاس عقب می افتید، می توانید از معلم یا مشاور درخواست کمک کنید. معلم ها از شما انتظار دارند در صورت نیاز از آن ها کمک بخواهید. اگر درس های مدرسه برای تان سخت است، مشاور مدرسه می تواند به شما کمک کند. سعی کنید از انباشته شدن مشکلات درسی جلوگیری کنید، چون خواندن یک فصل کتاب به مراتب آسان تر از خواندن تمام کتاب است. 
 
احساس رضایت از مدرسه
اگر باز هم مدرسه را دوست ندارید، کارهای زیر را انجام دهید:
- اول فهرستی از آن‌چه دوست ندارید، تهیه کنید.
- بعد فهرستی از آن‌چه در مدرسه دوست دارید، تهیه کنید (زنگ تفریح یا حتی ناهار هم می تواند جزئی از این لیست باشد).
- حالا ببینید چه چیزهایی در فهرست اول را می توانید تغییر دهید. آیا انجام تکالیف به شما کمک می کند که وقتی آموزگارتان شما را پای تخته صدا کرد، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.
- آیا راهی هست که بتوانید استعداد خودتان را به دیگران نشان دهید؟ آیا پیدا کردن دوستی تازه به شما کمک می کند تا کمتر احساس تنهایی کنید؟ چه کارها و فعالیت هایی به شما کمک می کند تا دوستان بیشتری پیدا کنید؟
- بدون شک شما نمی توانید همه چیز را تغییر دهید. کسی که شما را آزار می دهد یک‌باره غیب نمی شود. خواندن شاید همیشه برای تان مشکل باشد، اما ایرادی ندارد. شما باید روی چیزهایی که می توانید تغییر دهید، تمرکز کنید. این به شما کمک می کند تا همه چیز در مدرسه، عادی و خوب بشود.
 
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شیوه آموزشی «حافظه محور» یا «خلاقیت محور»؟

بازديد: 147

شیوه آموزشی «حافظه محور» یا «خلاقیت محور»؟

حفظ کردن و به خاطر سپردن و یادآوری مجدد آموخته ها یکی از مهارت های دانش آموزان است تا حدی که آن را معیاری برای سنجش میزان معلومات و بهره هوشی دانش آموز می دانند؛ به طوری که به هر میزان حجم آموخته ها یا بهتر بگوییم محفوظات بالاتر و سرعت یادآوری آنها کمتر باشد، دانش آموز از معلومات بیشتر و بهره  هوشی بالاتری برخوردار است.اما، آیا می پذیریم که بسیاری از این معلومات تنها محفوظات طوطی واری است که پس از مصرف به سرعت از ذهن گریخته و برای یادآوری مجدد آنها نیاز به مطالعه مجدد آنها است؛ چرا که بی تردید اصول صحیحی برای آموزش آنها و در نتیجه به ذهن سپردن آنها وجود نداشته است.
 
بررسی دو شیوه آموزشی «حافظه محور» و «خلاق» و اثرات آموزش حافظه محور در دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی بحثی است که به آن می پردازیم.
یک پرسش:بررسی از آن جایی آغاز شد که پژوهشگران به بررسی تأثیر حفظ کردن و آموزش هایی از این دست بر روی کودکان كُند(دیرفهم) پرداختند و این پرسش برای آنها مطرح شد که موفقیت تحصیلی و اصلاح نواقص آموزشی کودکان كُِِند با حفظ کردن و آموزش به شیوه «حافظه محور» چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت. پژوهشگران پس از بررسی بر روی این گروه از کودکان آموزش های خود را متوجه کودکان عادی کردند و به مقایسه و بررسی دو شیوه آموزشی «حافظه محور» و «خلاق» در کودکان یا بهتر بگوییم دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی پرداختند.
 
پژوهش های نخستین
پژوهش های اولیه بر روی دانش آموزان كُند نشان داد آموزش بر مبنای حفظ کردن آموزه ها تأثیر بسیار اندکی بر روند آموزشی این قبیل کودکان دارد تا حدی که در بعضی موارد منجر به ترک تحصیل آنها می شود. شاید بتوان تنها تأثیر شیوه آموزشی حافظه محور در کودکان كُند را همگام شدن مقطعی این کودکان با کودکان تیزهوش و حتی عادی دانست، که این تأثیر نیز بی تردید مقطعی و بسیار گذرا است. اما بعضی نیز معتقدند حفظ کردن یا آموزش «حافظه محور» نوعی مناظره و مباحثه شخصی است که باعث می شود آموزه ها با تکرار به ذهن سپرده شده و ذهن پرورش بیابد و عقیده دارند این شیوه، به ویژه در دوره آموزشی پیش دبستانی بسیار کارا و مفید است.
 
پژوهش های گسترده
اشاره کردیم که در پژوهش های نخستین تأثیر آموزش «حافظه محور» بر روی کودکان یا همان دانش آموزان كُند (دیرفهم) بررسی شد؛ اما نیاز بود تا این شیوه آموزشی و در کنار آن «آموزش خلاق» با دقت بیشترو بر روی طیف گسترده تری از دانش آموزان مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و نتیجه تأثیر آموزش حافظه محور و خلاق بر روی دانش آموزان عادی و خلاق نیز بررسی شود. به همین منظور سه پرسش به عنوان پیش فرض های بررسی دو شیوه آموزشی- حافظه محور و خلاق- مطرح شد؛
۱- بازده یا پیامد آموزش به شیوه حافظه محور(حفظی) چه تأثیری بر میزان فراگیری دانش آموزان دبستانی و پیش  دبستانی داشته و در صورت تغییر شیوه آموزشی، چه تحولاتی ایجاد خواهد شد؟
۲- شیوه آموزشی حافظه محور چه تأثیری بر روند آموزشی دانش آموزان خلاق دارد؟
۳- شیوه آموزشی حافظه محور چه تأثیری بر روند آموزشی دانش آموزان كُند و دانش آموزان عادی دارد؟
 
برای این منظور چیزی حدود ۲۰ هزار دانش آموز پیش دبستانی و دبستانی انتخاب شدند که از این تعداد چیزی حدود ۱۱ هزار و ۸۴۳ نفر در آزمونی شرکت کردند که ۴۷۱ نفر در گروه دانش آموزان حفظی (آموزش به شیوه حافظه محور) و ۱۰ هزار و ۲۵۵ نفر نیز در گروه دانش آموزان خلاق گروه بندی شدند و ۸ هزار و ۱۵۷ نفر باقی مانده از تعداد کل نیز به عنوان دانش آموزان عادی در نظر گرفته شدند.(۱۱۱۷ نفر نیز از گروه تحت آزمون- ۱۱ هزار و ۸۴۳ نفر- باقی ماندند که در بخش  بعدی درباره آنها صحبت خواهیم کرد). تعداد ۲۰ هزار دانش آموز تحت بررسی از هزار و ۸۰ مرکز پیش دبستانی و دبستانی با شیوه آموزشی حافظه محور، هزارو ۱۱۷ مدرسه و مرکز پیش  دبستانی با شیوه آموزشی «خلاق» و ۱۴۱ مدرسه و مرکز پیش دبستانی بدون هیچ خط مشی خاص آموزشی انتخاب شدند.

پژوهش ها در سه مرحله به ترتیب شامل پاییز ۱۹۹۸ تا بهار ۱۹۹۹ میلادی، پاییز ۲۰۰۰ تا پاییز ۲۰۰۱ میلادی و پاییز ۲۰۰۱ میلادی تا پاییز ۲۰۰۲ میلادی انجام شد. گفتنی است در پاییز ۱۹۹۹ میلادی گروهی نیز به عنوان گروه تصادفی (رندوم) از میان گروه های مختلف انتخاب شده و یک بار نیز بررسی به صورت جداگانه بر روی آنها انجام شد. این تعداد همان تعداد هزار و ۱۱۷ نفر باقی مانده بودند که ۹۱۰ نفر از آنها به عنوان گروه رندوم یا تصادفی در پاییز ۱۹۹۹ میلادی تحت بررسی قرار گرفتند و ۲۰۷ نفر باقی مانده به عنوان گروه «شاخص» از همان ابتدا فقط تحت تعلیمات ویژه با شیوه آموزشی «خلاقیت محور» قرار گرفتند. این گروه ۲۰۷ نفره از آن جهت انتخاب شدند تا احتمال هر گونه خطا به صفر رسیده و اگر در گروه آموزش خلاقیت محور (۱۰ هزارو ۲۵۵ نفری که قبلاً به آنها اشاره کردیم) احتمال خطا و آموزش به شیوه حافظه محور مشاهده شد، در نتیجه آزمون اشتباهی رخ ندهد. از سوی دیگر پژوهشگران قصد داشتند تا نتیجه آموزش به شیوه «خلاقیت محور» در گروه شاخص (۲۰۷ نفر)- که پیش از این هیچ گاه تحت آموزش با شیوه «حافظه محور» قرار نداشتند- را با دانش آموزانی که احتمالاً در دوره ای از آموزش خود به شیوه حافظه محور آموزش دیده بودند و اکنون در گروه «خلاق» قرار گرفته اند، مقایسه کنند.
   
نتایج نخستین
پژوهشگران با بررسی گروه های مختلفی که ذکر شد، دریافتند شیوه آموزشی «حافظه محور» یا بهتر بگوییم «مدارس حافظه محور» به طور متوسط در مقایسه با مدارس بدون شیوه آموزشی خاص، موفق ترند. پژوهشگران در ادامه پژوهش های خود به نکات جالبی درباره مدارس و مراکز آموزشی پیش  دبستانی «حافظه محور» دست یافتند:
- اندازه کلاس های این مدارس یا مراکز آموزشی پیش دبستانی بسیار کوچک است.
- ارتباط میان والدین دانش آموزان بیشتر بوده و اغلب از شیوه آموزشی مدرسه راضی نیستند.
- نظم و انضباط به صورت ویژه در کلاس رعایت می شود.
- هر کلاس، اجتماعی خصوصی از دانش آموزان است که این اجتماع تمایلی به برقراری ارتباط با سایر کلاس ها ندارد.
- این مدارس و مراکز آموزشی پیش دبستانی اغلب در حومه شهرها واقعند.
- میزان ثبت نام در این مراکز پایین است.
 
کودکان مراکز پیش دبستانی و دانش آموزان مدارس حافظه محور در مقایسه با همسالان خود در مراکز پیش دبستانی و مدارس خلاقیت محور تفاوت های فردی بسیاری نیز دارند که از آن جمله می توان به این نکات اشاره کرد:
- اغلب کودکان و دانش آموزان مراکز پیش دبستانی و مدارس حافظه محور متعلق به خانواده های طبقه پایین اجتماع هستند.
- خانواده تک والدی هستند، به دلیل مرگ، طلاق و یا ترک خانواده یکی از والدین.
- خانواده ها پرجمعیت بوده و پدرسالار یا مادرسالار هستند و کودک جایگاه چندانی در خانواده ندارد.
- در میان فرزندان یا والدین، معلولیت به ویژه معلولیت ذهنی دیده می شود.
- درآمد خانواده بسیار پایین بوده و متکی به فرزندان بزرگتر و گاه فرزندان کوچک است.
- اغلب این کودکان زودتر از سن قانونی وارد مراکز پیش دبستانی و در نتیجه مدرسه می شوند (به دلیل ناهمخوان بودن سن شناسنامه ای و سن حقیقی کودک).

پژوهشگران در نتیجه بررسی یافته های خود دریافتند در مدارس و مراکز آموزشی حافظه محور، آموزش بر مبنای فراگیری محفوظات بدون هیچ گونه آموزش بنیادی و سنجش میزان توانایی و ناتوانی های آشکار و پنهان دانش آموز شروع شده و با آغاز دوره واقعی درس و مدرسه- سال اول دبستان- تعداد بسیار اندکی از دانش آموزان می توانند الفبا یا اعداد را شناسایی کرده و یا حتی آموخته های دوره پیش دبستانی را به یاد بیاورند! در واقع به عقیده پژوهشگران این دانش آموزان هیچ خاطره ای از محفوظات دوره پیش دبستانی خود به یاد نمی آورند و مانند آن است که از ابتدا به آنها چیزی آموزش داده نشده و یا اگر داده شده، بسیار ناقص و نامفهوم و غیراصولی بوده است.
 
نتایج تکمیلی
پژوهشگران با بررسی بیشتر به نکات دیگری نیز دست یافتند. به این معنی که نه تنها دانش آموزان بلکه مربیان این قبیل مدارس و مراکز آموزشی نیز با مشکلات متعددی به این شرح روبه رو هستند:
- ناهمخوانی میزان تحصیلات و دوره آموزشی که آموزگار در آن تدریس می کند؛ به عبارتی پایین بودن سطح تحصیلات آموزگار از دوره آموزشی.
- نداشتن مهارت کافی در تدریس.
- آموزگاران اغلب اولین یا دومین سال تدریس خود را سپری می کنند (توجه کنید به تحصیلات پایین آموزگار و دوره آموزشی آموزگار)
- دریافتی- حقوق- بسیار پایین آموزگار؛ اغلب به صورت حق التدریسی حقوق دریافت می کنند.
- امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی وجود ندارد و اینترنت و کامپیوتر وسیله ای تجملی انگاشته می شود.
بررسی های بیشتر نشان داد، علاوه بر نکاتی که پیش از این در باره شرایط مدارس و مراکز پیش دبستانی بر شمردیم؛ مشکلات دیگری نیز در این بخش ها به چشم می خورد.
- محیط مدرسه یا مرکز پیش دبستانی، محیطی دوست داشتنی و زیبا برای دانش آموزان نیست و کهنگی و فرسودگی در همه جا به چشم می خورد.
- به دانش آموزان و آموزگاران توجه نمی شود و آنها نیز نوعی ابزار محسوب می شوند.
- امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی وجود ندارد. کتابخانه مدرسه تنها مرکزی برای تجمع کتاب های غیرآموزشی و نامتناسب با سن کودکان و دانش آموزان است.
- نه تنها اینترنت و کامپیوتر در مدرسه به چشم نمی خورد، بلکه مسئولان مدرسه آن را وسیله ای تجملی دانسته و از خرید کامپیوتر طفره می روند.
- نیازهای اولیه دانش آموزان ناتوان- گاه در بین دانش آموزان، دانش آموزانی با معلولیت جسمی دیده می شوند- نادیده گرفته شده و به هیچ وجه خدمات ویژه ای به آنها ارائه نمی شود.
- آموزش در درجه دوم اهمیت بوده و به جای آموزش تنها به پرورش آن هم به صورت غیراصولی و با تنبیه، توبیخ و... اکتفا می شود.
- مسایل محرمانه بسیاری در مدرسه وجود دارد که برای محرمانه ماندن آن بین مسئولان مدرسه به ویژه مدیر و معاونان کنترل شدیدی وجود دارد.
- در حین آموزش، از هیچ گونه وسیله کمک آموزشی استفاده نمی شود.
- دانش آموزان مدارس حافظه محور حق هیچ گونه ابراز عقیده ای نداشته و تنها آموزگار حق صحبت و اظهار نظر دارد. به عبارتی آموزش یک طرفه است.
 
نتایج نهایی
با جمع بندی نتایج به دست آمده از پژوهش های صورت گرفته در مراحل گوناگون، دریافتند اگرچه به طور کلی نمرات درسی دانش آموزان در دو درس ریاضی و زبان- به عنوان دو درس شاخص- و تعلیماتی درباره آموزش الفبا و اعداد در مراکز پیش دبستانی متکی بر آموزش حافظه محور بالاتر از دانش آموزان مدارس «خلاقیت محور» است، اما راندمان فراگیری درس زبان ۲۴/۰- درصد (منفی ۲۴ صدم درصد) با در نظر گرفتن ۸۶/۰درصد خطا و در درس ریاضی ۱۴/۰-درصد (منفی ۱۴ صدم درصد) با در نظر گرفتن ۵۵/۰ درصد خطا گزارش شده است. در واقع گرچه به ظاهر، نمرات درسی بالاتر است؛ اما «راندمان فراگیری» منفی است.
 
از سوی دیگر آموزش حافظه محور هیچ تأثیری بر دانش آموزان خلاق ندانسته و نه تنها باعث پیشرفت تحصیلی آنها نمی شود بلکه عاملی بازدارنده جهت پرورش ذهنی- فکری آنها است. بنابر این پژوهشگران معتقدند سیستم آموزشی حافظه محور نه تنها تأثیری بر روند آموزشی دانش آموزان و کودکان پیش دبستانی ندارد بلکه تأثیر بسیار منفی نیز بر روند آموزشی به ویژه روند آموزشی دانش آموزان خلاق دارد. به عقیده پژوهشگران اگرچه به ظاهر نمرات درسی دانش آموزان حافظه محور بالاتر است، اما راندمان فراگیری آن منفی بوده و این شیوه آموزشی باعث عقیم شدن و عقیم ماندن خلاقیت ذهنی دانش آموزان و ناتوانی در تشخیص مهارت های فردی آنها می شود؛ این نکته حتی در دانش آموزان کند (دیرفهم) نیز صادق است.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

زندگینامه بزرگان روان شناسی: ژان پیاژه

بازديد: 211

زندگینامه بزرگان روان شناسی: ژان پیاژه

پیاژه در نهم آگوست 1896 در شهر دانشگاهی نوشاتل در سوئیس به دنیا آمد. در ابتدا به پرندگان ، صدفهای دریایی و فیسل ها علاقمند شد. نتیجه علاقه او بیش از یک سرگرمی بود به طوری که در ده سالگی اولین مقاله اش را درباره نرم تنانی که در پارک دیده بود نوشت. گرایش پیاژه به زیست شناسی و علم تا نوجوانی ادامه یافت و او در اوقات فراغت از مدرسه به مدیر موزه تاریخ طبیعی محلی کمک می کرد و به کار طبقه بندی اشیاء در کلکسیون حیوان شناسی به ویژه نرم تنان می پرداخت. نتیجه کارهای او قبل از بیست سالگی انتشار بیش از 20 مقاله درباره نرم تنان بود. انتشار این مقالات به پیشنهاد شغلی در موزه تاریخ طبیعی ژنو منجر شد. پیاژه بلافاصله پیشنهاد را رد کرد چون هنوز محصل دبیرستان بود. پدرخوانده او که دید این پسر بیش از اندازه به علوم طبیعی محدود شده فلسفه را به پیاژه معرفی کرد. او مجذوب برگسن، کانت، دورکیم، و نیز شاخه ای فلسفه به نام شناختشناسی یا مطالعه دانش شد. او در پژوهش های خود دائما در پس پاسخ به این سوالات بود که ما چگونه می دانیم؟ چگونه فکر می کنیم؟
 
پیاژه بعد از دریافت دکترای خود از دانشگاه لوزان در جانورشناسی با رساله ای درباره نرم تنان ناحیه واله در پی نظریه ای بود که نظامات زیست شناسی و فلسفه را در هم آمیزد. او برای انجام این امر به مطالعه روان شناسی ژنتیک پرداخت. پیاژه با کار در کلینیک بلوبر در زوریخ، نظریه های روان شناسی فروید و یونگ را مطالعه کرد و او با کار در این کلینیک و سپس در خلال کار در بیمارستان سالپتریر پاریس، روش بالینی را یاد گرفت روشی که بعد ها اساس شیوه تحقیق منحصر به قرد او را شکل بخشید.
 
پیاژه سپس مدت دو سال در دانشگاه سوربن پاریس به مطالعه روان شناسی کودکان نابهنجار، شناخت شناسی، ریاضیات و علوم پرداخت. او در خلال مطالعه درد انشگاه سوربن نخستین فرصت را برای پرداختن به این مسئله که ما چگونه فکر می کنیم به دست آورد. پیاژه با قبول شغلی در آزمایشگاه الفرد بینه در پاریس به میزان کردن نسخه فرانسوی تست های هوش انگلیسی پرداخت. زمان مطالعه نتایج آزمون محصلین فرانسوی، پاسخ های نادرستی که شاگردان به تست ها می دادند توجه او را جلب کرد. او در پاسخ هایی که شاگردان به تست ها می دادند  شباهت هایی را مشاهده کرد و متعجب شد که این شاگردان چه فرایند های استدلالی را تعقیب می کنند. پیاژه برای مطالعه این مطالب در این آزمایشگاه به کار خود ادامه داد و چهار رساله درباره این موضوع به چاپ رسانید.

دکتر ادوارد کلاپارد مدیر انستیتو ژآن ژاک روسو در ژنو تحت تاثیر یکی از رساله ها مقام ریاست تحقیقات انستیتوی مزبور را به او پیشنهاد کرد و در حقیقت فرصت آغاز یک تحقیق رسمی در مورد تفکر کودکان را به پیاژه داد. زیست شناس و فیلسوف جوان که هیچ گونه آموزش رسمی در روان شانسی ندیده بود دست به کار نخستین مرحله از دوره ای شد که بیش از پنجاه سال به طول انجامید.

کار اولیه پیاژه (1925-29) شامل بعضی از معروف ترین تجربیات او هستند نتایج حاصله از این تجربیات شامل پنج جلد کتاب است مانند: زبان و تفکر در کودک 1926،؛ حکم و استدلال در کودک 1928، مفهوم دنیا نزد کودک 1929، ساختمان واقعیت از نظر کودک 1930 و داوری اخلاقی از نظر کودک. الکانید به عنوان یکی از مولفین نظام پیاژه و یک روان شناس نوشته است: اندیشه های پیاژه توجه ما را جلب می کند نه آمارهای او.

پیاژه در پژوهش هایش از روش های آماری پیچیده در برابر استعداد برجسته مشاهده گری خود صرف نظر می کند. روش های پیاژه بر پایه فن و روش مصاحبه آزاد است که او در خلال کار در آزمایشگاه بینه گسترش داد. او با اعتقاد به این که نظرات ارتجالی (خود به خودی) کودکان سرنخ با ارزشی برای درک تفکر آنان است. او با استفاده از یک سوال یا یک مجموعه از سوالات میزان شده به عنوان نقطه شروع، رشته فکری کودک را تعقیب می کرد و می پذیرفت که پرسش او انعطاف پذیر باشد. به این ترتیب اگر کودکی گیج می شد پیاژه میتوانست سوال را تکرار یا آن را با جمله بندی جدیدی عرضه نماید.. اگر پاسخ کودک غلط یا گول زننده بود او می توانست موضوع را بیشتر توضیح دهد یا تعقیب کند در صورتی که این کار در تست هوش های استاندارد شده امکان پذیر نبود. به هر حال پیاژه به این نکته نمی پرداخت که آیا کودک پاسخ صحیح یا غلط داده است بلکه بیشتر به شکل های منطقی و استدلالی که کودک به کار بسته بود توجه می کرد. در واقع او به فرایند پاسخ کودک و به محتوا توجه داشت.

دومین دوره کار پیاژه 1929-39 روی دوره خردسالی و آغاز هوش متمرکز می شود در اینجا پیاژه کودکان را در وضعیت طبیعی مانند کلاس درس یا زمین بازی و نه تحت شرایط آزمایشگاهی مشاهده می کرد. در واقع پیاژه در اکثر پژوهش هایش سه فرزندش به نام های ژاکلین، لوسین و لورنت را مورد بررسی های طولانی قرار می داد. پیاژه و همسرش والنیتن سانتی که قبلا دانشجوی او بود مانند شرح حال نویسان کودکان قرن نوزدهم که شرح روزانه فرزندان خود را در مورد پوشیدن، خوردن، سخن گفتن و یادگرفتن ثبت و ضبط می کردند-معروف ترین آنها چارلز داروین و برانسون الکوت پدر لویر الکوت بودند که رفتار کودکان خود را به تفصیل ثبت می کردند. هنگامی که کودکی نوپا مکعب های چوبی را روی زمین می ریزد، برای اکثر والدین به معنای دردسر تازه ای است که کودک به پا کرده است والدین باید دوباره آنرا جمع کنند اما برای پیاژه این سر نخ با ارزشی در این باره است که ذهن انسان چگونه استدلال می کند. او سوال می کند: آیا کودک مکعب های چوبی را به ترتیب خاصی روی زمین می ریزد؟ این ترتیب خاص بر حسب اندازه مکعب هاست؟ بر حسب شکل آنهاست؟ بر حسب رنگ آنهاست؟ آیا کودک هنگام انجام این کار می خندد؟ پیاژه به کمک چنین مشاهداتی منشاء و تحول ذهنی را در خلال اوایل کودکی دنبال می کرد. 

پیاژه در طول زمانیکه هوش کودکان را مطالعه می کرد استاد و رئیس دانشگاه ژنو نیز بود. او ابتدا معاونت و سپس قائم مقامی انستیتو ژان ژاک روسو را پذیرفت. علاقه او به امور بین المللی منجر به ریاست دفتر بین المللی تربیت گردید که اینک به یونسکو وابسته است.

در اوایل دهه 1940 پیاژه در پژوهش هایش بر روی اکتساب و درک کودک از مفاهیم ریاضی مانند فضا و زمان تاکید نمود. او در این تحقیقات روش بالینی خود را اصلاح کرد و آن را بیشتر به عمل و کمتر به زبان وابسته دانست. پیاژه با در نظر گرفتن این واقعیت که بچه های کوچک ممکن است نتوانند به طور انتزاعی بیندیشند ( منظور از ناتوانی کودکان این است است که آنها در یک لحظه تنها می توانندبه کارهایی بیندیشد که با آنها سر و کار دارند) افکار خود را به زبان بیاورند روش بالینی مصاحبه ای خود را با مواد عینی مانند گلها، لیوان آب، تیله ها یا دکمه ها تکمیل می کرد. این موارد در مقابل کودک قرار داده می شود و آزمایش کننده یا کودک به دستکاری آنها می پردازد. مثلا از کودک خواسته می شود که ردیف های مشابه از دکمه ها درست کند یا در هر گلدان یک شاخه گل بگذارد یا یک گره شل ببندد سپس آزمایش کننده از کودک درباره موارد و آنچه که کودک انجام داده است پرسش هایی می کند. با مشاهده چگونگی کار کردن کودک با موارد و طریقه توضیح کودک در مورد انجام آن آزمایش کننده می تواند نتایجی را در مورد تفکر کودک به دست آورد.
 
پیاژه در خلال پژوهش هایش درباره فضا، زمان، اعداد و غیره یک اثر جامع سه جلدی درباره مسایل شناخت شناسی ژنتیک منتشر کرد. شناخت شناسی ژنتیک مطالعه اثرات جنبه های زیست شناسی بر هوش و مطالعه نظری دانش می شود. شناخت شناسی ژنتیک از این نظر با روانشناسی کودک متفاوت است که این علم در برخورد با مسئله (تحول) به پاس مطالعه روان شناسی، فلسفه، منطق، ریاضیات، ریست شناسی و فیزیک یک روش میان رشته ای اتخاذ می کند و نیز این علم تنها با دوره کودکی سر و کار ندارد بلکه جریان تحول روانی تا نوجوانی را مطالعه می کند. پیاژه برای دنبال کردن مسائل شناخت شناسی ژنتیک مرکز شناخت شناسی ژنتیک را در سال 1955 در دانشگاه ژنو تاسیس کرد. هر سال دانشمندان رشته های گوناگون علمی جهت کار بر روی مسائل ویژه ای مانند درک کودک از علیت در این مرکز کار کرده و نتایج پژوهش های خود را منتشر می سازنند.
 
پیاژه در ابتدای شهرتش در سال 1930 به عنوان یک دانشمند معتبر و پیشرو در حیطه بررسی تحول کودک مورد توجه بوده است. او در ضمن دنبال کردن کارهای علمی خود با همکاری اتین دلوسر کتابی برای کودکان نوشت. داستان این کتاب بر اساس چگونگی تفکر در سنین پیش دبستان قرار داشت و قهرمان داستان این کتاب موش کنجکاوی بود که درست همان طور فکر می کرد و استدلال می نمود که کودکان مورد مطالعه پیاژه می اندیشیدند و استدلال می کردند. در سال 1952 استادی روان شناسی ژنتیک در سوربن به پیاژه به عنوان جانشین مرلوپونتی در کرسی روان شناسی کودک محول گردید و او بعد از اراسموس در سال 1530، اولین غیر فرانسوی بود که چنین مقامی را کسب می کرد. او درجات افتخاری از دانشگاهایی مانند هاروارد، سوربن، بروکسل و ریودوژانیرو دریافت داشت.

بعد از چند دهه از مرگ پیاژه، محققین مولفین و خطبای نظام پیاژه، راه او را ادامه می دهند. آخرین اثر او "هشیار شدن" تجربیات متنوع و روشنی را درباره حرکت های فیزیکی کودکان شرح می دهد حرکت هایی که یک کودک برای انجام اعمال معینی مثل چهار دست و پا رفتن به آن نیاز دارد و یا اعمالی که کودک نوپا هنگاتم بازی انجام می دهد. به عقیده پیاژه نظریه شناخست شناسی ژنیتک که او پایه گذاری کرده است هنوز کامل نشده است و خود او بزرگترین متنقد و تجدید نظر کننده در آثار خودش بود.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

هوش 'مالی' و افزایش آن به روش رابرت کیوساکی

بازديد: 85

هوش 'مالی' و افزایش آن به روش رابرت کیوساکی

همگی مردم دنیا چه فقیر و چه ثروتمند مشکل مالی دارند.بسیاری فکر می کنند اگر پول زیادی داشته باشند مشکلات مالی آنها تمام می شود در حالیکه اینطور نیست و پول بیشتر مسائل مالی بیشتری را به دنبال دارد(نویسنده: به خاطر دارم در مقطعی آنچه که درآمد داشتم فقط به اندازه هزینه هایم بود و پولی برای پس انداز کردن نداشتم ولی از لحاظ فکری راحت زندگی می کردم و مدتی بعد از یکی از کارهائی که قبلا انجام داده بودم پول خوبی بدستم رسید و برای مدتی خواب و خوراک را از من گرفت.چرا؟چون باید تصمیم می گرفتم آن پول را در چه جائی سرمایه گذاری کنم تا ارزش آن کم نشود و بتواند ثروت بیشتری نیز تولید کند و این دغدغه بزرگی برای کسانی که سرمایه دارند می باشد.)

پول به تنهائی مشکلات مالی شما راحل نمی کند.تحصیلات هم مشکلات مالی راحل نمی کند.داشتن یک شغل هم مشکلات مالی را حل نمی کند .پس چه چیزی مشکلات مالی را حل می کند؟ جواب این سئوال ((هوش مالی)) است.

هوش مالی مشکلات مالی را برطرف می کند.هوش مالی بخشی از هوش کلی ماست که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می کنیم.
مشکلات مالی رایج در دنیای امروز ، تطبیق نداشتن درآمدها و هزینه های زندگی،نداشتن خانه شخصی،بدهکاری، هزینه های ماشین،هزینه های بهداشتی و درمانی و…است که با استفاده از هوش مالی می توان آنها را برطرف کرد.

اگر هوش مالی را در خود تقویت نکنیم روز به روز مشکلات وخیم تر می شوند و شرایط روز به روز سخت تر. واقعیت این است که پول تاثیر به سزائی بر سبک زندگی و کیفیت زندگی دارد.پول آسایش می آورد،آزادی زمانی و آزادی انتخاب می آورد. ولی بدست آوردن پول به تنهائی اگر با استفاده از هوش مالی نباشد منجر به ثروتمند شدن نمی شود.

این نکته را باید در نظر داشت که اگر بتوانید مشکلات مالی را حل کنید هوش مالی شما رشد می کند ووقتی هوش مالی رشد کند ثروتمند تر می شوید و اگر مشکلات مالی را حل نکنید روز به روز فقیر تر می شوید.
 
علت فقر
فقر حاصل غرق شدن یک شخص در مسائلی است که نمی تواند آنهارا حل کند.تمام دلایل فقر مشکلات مالی نیستند.اعتیاد،ازدواج با فرد نا مناسب،نداشتن مهارت کاری ومشکلاتی از این دست نیز می تواند دلایل فقر باشد.

برخی از مشکلات مالی امروزه،نظیر بدهی های بیش از حد و دستمزد پائین ناشی از شرایطی است که برطرف نمودن آنهاخارج از توان یک فرد است و معضلاتی است که مربوط به دولت و سیاست گذاریهای ضعیف اقتصادی و رانتهائی که در اقتصاد ها وجود دارد می باشد.

پس باید به گونه ای هوش مالی خود را تقویت کرد تا در مهلکه ای که روز به روز عرصه بر انسانها در کلیه جوامع تنگ تر می شود و فقر و رکود گستره بیشتری می یابد، بتوان به آزادی مالی دست پیدا کرد.

تغییر قوانین پول در دنیای امروز
در سال ۱۹۷۱ ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا، با یک سیاست اقتصادی اشتباه ،پشتوانه طلا را از چاپ پول جدید کنار زد و موجب تغییر در قوانین پول گردید.

این سیاست موجب گردید که پول ارزش خود را از دست بدهد و ارزش آن به در جریان بودن پول وابسته باشد.به عبارت دیگر با توجه به سیاستهای اقتصادی موجود دنیا و تغییر قوانین قدیمی پول ، پس انداز کردن پول منجر به کاهش ارزش پول می شود و لازم است تا هر گونه نقدینگی به جای پس انداز کردن تبدیل به دارائی (ASSET) گردد. در حالیکه در قوانین قدیمی پول ، پس انداز کردن پول جایگاه خاصی در بین مردم داشت و نشان دهنده هوش مالی بود.در حالیکه در قوانین جدید ،دیوانگی مالی محسوب می شود.

در دنیای کنونی تبدیل فوری پول به دارائی و تبدیل یک دارائی به دارائی دیگر نشان دهنده میزان هوش مالی می باشد.

وقتی خانه گران می شود یا قیمت طلا بالا می رود و یا قیمتهای سهام در بازارها رشد می کند معنی آن این است که ارزش پول کاهش پیدا کرده است و درآمد افراد با کاهش ارزش پول کاهش می یابد.

نویسنده: با توجه به شرایط کنونی که بسیاری از مسائل و مشکلات اقتصادی در کشورهای مختلف منجمله ایران شرایط مشابهی پیدا کرده اند تبدیل نقدینگی به دارائی پایدار که بتواند درآمد و ارزش افزوده ایجاد کند ، به هوش مالی بالا نیاز دارد که خوشبختانه بدست اوردن هوش مالی بالا می تواند با آموزش به یک مهارت در افراد تبدیل شود.
 
چگونه ثروتمندان روز به روز ثروتمند تر می شوند؟
کلید ثروتمند شدن در این است که تشخیص دهید سیستم تغییر قوانین پول نا عادلانه است.قوانین را یاد بگیرید و از آنها به نفع خود استفاده کنید. 
این کار نیازمند هوش مالی است و هوش مالی را باید با حل کردن مشکلات مالی بدست آورد.ثروتمندان مشکلات مالی را بعنوان فرصتی برای یادگیری می بینند.فرصتی برای رشد،فرصتی برای باهوش شدن و فرصتی برای ثروتمند شدن.

ثروتمندان به جای گریختن،دوری کردن یا تظاهر به اینکه مشکلات مالی اصلا وجود ندارند به مشکلات مالی خوش آمد می گویند چون می دانند در مشکلات مالی فرصتهائی هست که در آن می توانند باهوش تر شوند و در نتیجه ثروتمند تر شوند.

فقرا چگونه با مشکلات مالی برخورد می کنند؟
فقرا مشکلات مالی را تنها بصورت همان مشکل می بینند.بسیاری از آنها احساس می کنند قربانی پول شده اند.بسیاری فکر می کنند تنها شخصی هستند که مشکل مالی دارند.

تنها تعداد کمی از آنها می فهمند که مشکلات مالیشان ناشی از نحوه نگرششان است. ناتوانی آنها در حل مشکلات مالی و یا اجتناب از مقابله با آن باعث شده مشکلات مالی آنها بیشتر و بیشتر شود. و به جای اینکه هوش مالی خود را افزایش دهند مشکلات مالی خود را افزایش می دهند.

نحوه برخورد قشر متوسط با مشکلات مالی
فقرا قربانیان پول هستند و قشر متوسط زندانیان پول.قشر متوسط به جای اینکه مشکلات مالی خود را حل کنند،فکر میکنند می توانند در برابر مشکلات مالی زرنگی به خرج دهند.آنها پول خرج می کنند و به دانشگاه می روند تا بتوانند شغلی مطمئن پیدا کنند.

اکثر آنها اینقدر باهوش هستند که بتوانند پول درآورند و جلوی مشکلات مالیشان یک سد ایجاد کنند.آنها خانه ای می خرند،هر روز به سر کار خود می روند و از طریق سهام یا اوراق مشارکت برای دوران بازنشستگیشان پس انداز می کنند.

اینگونه افراد در سن ۵۰ سالگی کشف می کنند که در دفتر کارخود زندانی هستند.آنها کارمندانی با ارزش و با تجربه هستند.امنیت شغلی دارند و شاید پول کافی به دست می آورند. ولی در عمق درون خود می دانند که از لحاظ مالی به دام افتاده اند و فاقد هوش مالی برای ترک دفتر کار خود هستند.

اکثر این افراد فاقد اطلاعات مالی لازم هستند بنابراین برای امنیت مالی ارزش قایل می شوند و به جای اینکه کارآفرین شوند برای کارآفرینان کار می کنند. به جای اینکه خود سرمایه شان را مدیریت کنند،مدیریت سرمایه شان را به دیگری می سپارند. و به جای افزایش هوش مالیشان، خود را به کار در دفاترشان مشغول می کنند.

نحوه برخورد ثروتمندان با مشکلات مالی
پنج نوع هوش اصلی وجود دارد که یک فرد باید در خود ایجاد کند تا ثروتمند شود که در قسمتهای بعدب به آنها پرداخته می شود.اگر شخصی به این پنج هوش مسلط شده باشد به کمال مالی دست یافته است.

ثروتمندان اگر راه حل مشکلات مالی خود را ندانند درجا نمی زنند و خود را مخفی نمی کنند.آنها به دنبال کارشناسانی می گردند تا بتوانند به آنها کمک کنند تا مشکلاتشان را حل کنند. در این روند آنها هوشمند تر شده و برای مشکل بعدی مجهزتر خواهند شد.ثروتمندان تسلیم نمی شوند بلکه می آموزند و از طریق آموختن ثروتمند تر می شوند.

حل مشکلات مالی
اکثرافراد کار می کنند تا مشکلات مالی دیگر مردمان را حل کننداما چه کسی مشکلات مالی کارگران و کارمندان را حل می کند؟
فقرا و اقشار متوسط برای ثروتمندان کار می کنند ولی از حل مشکلات مالی خود عاجزند.به جای اینکه به مشکلات مالی بعنوان فرصتهائی برای باهوش تر شدن بنگرند به خانه می روند روی صندلی می نشینند شام می خورند،تلویزیون می بینند و صبح روز بعد به محل کار می روند تا فردی را ثروتمند کنند.

متاسفانه تحصیلات و سخت کوشی اگر با استفاده از هوش مالی همراه نباشد نمی تواند موجب تولید ثروت شود.

بازی با پول؟
همه آدمها چه بدانند و چه ندانند در حال انجام بازی با پول هستند.منتها شدت دخالت در بازی فرق می کند.برخی شدید تر بازی می کنند،از قوانین آگاهند و از آنها استفاده می کنند تا بیش از دیگران برای خود کار کنند.

بعضی از مردم برای یادگیری و پیروزی مشتاق ترندو زمان بیشتری را به این کار اختصاص می دهند.اکثر افراد در حال بازی هستند شاید بدون اینکه بدانند دارند بازی می کنند ولی فقط برای این بازی می کنند که نبازند و برای برد بازی نمی کنند.
 
تفاوت هوش مالی با هوش ذهنی(IQ)
هوش مالی تنها بخشی از هوش ذهنی است که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می شود.ممکن است شخصی دارای هوش ذهنی بالائی باشد ولی هوش مالی پائینی داشته باشد و برعکس.

هوش مالی دارای طبقه بندی خاص خود به شرح زیر می باشد.
۱ – کسب درآمد بیشتر: اکثر آدمها درآمد دارند ولی کسی که درآمد بیشتری داشته باشد هوش مالی بالاتری دارد.

۲ – محافظت از پول: محافظت از پول در برابر ادمهائی که ممکن است با ترفند پول شما را بدزدند و یا پرداخت هزینه هائی مانند مالیات که در صورت دانستن قوانین مربوطه ممکن است بتوانید کمتر پرداخت کنید بیانگر هوش مالی است.

۳ – بودجه بندی پول: بودجه بندی پول مثل یک ثروتمند نیازمند هوش مالی بالائی است. اگر کسی بتواند مانند ثروتمندان بودجه بندی برای پول خود داشته باشد می تواند ثروتمند شود.

مثلا اگر یک نفر در سال ۱۰میلیون تومان درآمد داشته باشد و ده میلیون تومان هم هزینه داشته باشد در مقابل کسی که ده میلیون تومان درآمد دارد و هشت میلیون تومان هزینه و دو میلیون تومان از پولهای خود را سرمایه گذاری می کند دارای هوش مالی ضعیفی است.اینکه کسی بتواند فارغ از میزان درآمد خود مبلغی از درآمد خود را پس انداز و سرمایه گذاری کند دارای هوش مالی بالائی است.

۴- تقویت پول خود: بسیاری از افراد نمی دانند پس اندازهای خود را چگونه سرمایه گذاری کنند تا بتوانند پول خود را تقویت کنند.برخی از افراد پول خود را در بانک می گذارند و از حداقل سودی که بانک می دهد استفاده می کنند. در کشور ما غالبا سود پرداخت شده توسط بانکها از نرخ رشد تورم پائین تر است بنابراین پول در مدت زمان مشخص ارزش خود را از دست می دهد. خرید اوراق مشارکت و امثالهم هم همینطور است.اینگونه کارها نیاز به هوش مالی بالائی ندارد .ولی سرمایه گذاری به گونه ای که شما بتوانید با نرخ سودی بیشتر از نرخ تورم و حتی بالاتر پول خود را تقویت کنید نیازمند هوش مالی بالائی است. به عبارت دیگر هرچه سود بالاتری از سرمایه خودتان بتوانید کسب کنید دارای هوش مالی بالاتری هستید.

۵- افزایش اطلاعات مالی خود: واگذاری کار سرمایه گذاری به دیگران مانع افزایش دانش مالی خود تان می شود.بعبارت دیگر اگر شخص دیگری پولتان را مدیریت کند نمی تتوانید هوش مالی خود را افزایش دهید و در اصل شما با پول خودتان به جای خود،به دیگران پاداش می دهید.

اگر این پنج هوش مالی را در خود ایجاد کنید بهتر می توانید مشکلات خود را حل کرده و هوش مالی خود را افزایش دهید.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

هوش 'مالی' کودکان در سنین مختلف

بازديد: 135

هوش 'مالی' کودکان در سنین مختلف

شاید اولین نکته آموزشی در زمینه مباحث پولی به کودکان انتقال این مفهوم است که برای به دست آوردن بعضی از چیزها باید پول پرداخت کرد و البته چیزهای زیادی هم به صورت رایگان در زندگی موجود است. پس شناخت سکه های پول و ارزش آنها، صحبت کردن در مورد چیزهایی که رایگان هستند، مثل بازی کردن با یک دوست و صحبت کردن در مورد بعضی از چیزها که برای آن باید پول پرداخت کنیم، مانند، خرید بستنی، بنزین ماشین و خرید لباس بهترین نقطه شروع باشد.
 
-- گروه سنی ۳ تا ۵ سال
برای به دست آوردن پول، باید کار کرد.
در مورد شغلتان با بچه ها صحبت کنید، همانطور که در شهر مشغول گشت و گذار می باشید، افرادی که در حال کار کردن هستند، مانند پلیس ها یا رانندگان اتوبوس و تاکسی را به بچه ها نشان دهید و در مورد شغل آنها صحبت کنید. برای آنها توضیح دهید که افرادی برای خود کار می کنند و گروهی هم در شرکت ها و ادارات برای دولت مشغول به کار هستند، مثال هایی از آشنایان را که در بخش خصوصی یا ادارات دولتی کار می کنند برای کودک بیان کنید. کودکان را تشویق کنید تا در مورد اینکه فکر کنند چگونه می توانند از محل درست کردن چیزی مثل شیرینی یا شربت برای اعضای خانواده پول به دست آورند.
 
برای به دست آوردن بعضی چیزی ها، باید صبر کنید.
زمانی که کودک شما برای سر خوردن از سرسره باید در صف منتظر باشد، یا اینکه برای رفتن به تعطیلات و مسافرت باید زمانی را در انتظار بماند، بهترین فرصت است تا به او بیاموزید که برای به دست آوردن بعضی از چیزها باید صبر کند، تا زمان رسیدن به آن برسد. ۳ عدد پاکت یا ۳ عدد قلک برای کودک تهیه کنید و به روی آنها کلمات پس انداز، خرج کردن و هدیه را بنویسید. به او آموزش دهید که پول هایش را برای اهداف خاص باید در هر یک از پاکت های مخصوص قرار دهد و مخصوصا در مورد پس انداز بیشتر با او صحبت کنید، به او بگویید برای اینکه بتواند اسباب بازی و دیگر چیزهایی را که می خواهد بخرد، باید پول پس انداز کند و منتظر بماند.
 
بین آن چیزی که می خواهی و آن چیزی که نیاز داری، تفاوت وجود دارد.
زمانی که برای خرید با کودکتان بیرون می روید، به او آموزش دهید که چیزهایی مثل غذا و لباس، موارد ضروری برای زندگی هستند و ممکن است او چیزهایی را دوست داشته باشد ولی ضروری نیستند. از او هم بخواهید تا چیزهای دیگری از این دو گروه را مثال بزند. به کودک توضیح دهید که خانواده برای خرید هر چیزی باید با دقت بررسی و در نهایت انتخاب کند و اینکه شما نمی توانید همه چیزهایی را که او می خواهد، خریداری کنید. با او در مورد اینکه خرید یک شیرینی واجب تر و مهم تر است یا خرید سیب زمینی سرخ کرده؟ خرید یک بطری شیر یا یک لیوان آبمیوه ضروری است، صحبت کنید؟
 
-- گروه سنی ۶ تا ۱۰ سال
حق انتخاب در مورد نحوه خرج کردن پول
بهتر است کودکان را کم کم در تصمیمات کوچک اقتصادی که می گیرید، شریک کنید. مثلا زمانی که به فروشگاه برای خرید می روید، بهتر است برای آنها توضیح دهید که چگونه بین گزینه های مختلف یکی را انتخاب می کنید. به کودکتان ۱۰ هزار تومان پول بدهید و از او بخواهید که به میوه فروشی برود و خرید کند، سپس خرید او را مورد ارزیابی قرار دهید. زمانی که با کودکان خود به خرید می روید، از خودتان با صدای بلند سوال کنید؛ آیا من به این چیز نیاز دارم؟ من می توانم آن چیز را بخرم؟ آیا من این چیز به خصوص را می توانم جایی دیگر ارزان تر تهیه کنم؟ با این روش می توانید کم کم اختیار خرج کردن پول را به او بسپارید.
 
-- مقایسه قیمت ها قبل از خرید کردن
به همراه کودکتان برای خرید یک اسباب بازی وقت بگذارید و از چند جا قیمت بگیرید و از طریق سایت های اینترنتی، قیمت ها را با هم مقایسه کنید و در نهایت انتخاب مناسب تر را داشته باشید. سعی کنید به کودکان هم آموزش دهید تا از تخفیف ها و کوپن های مخصوص خرید استفاده کنند. به آنها ارزش زیاد، مبالغ اندک تخفیف را گوشزد کنید. حتی در هنگام خرید می توانید با او توافق کنید که در صورت پیدا کردن اجناس مورد نیاز با قیمت های پایین تر، مبلغ تخفیف گرفته شده، توسط شما به او پرداخت خواهد شد.
 
در دسترس گذاشتن اطلاعات شخصی از طریق اینترنت، خطرناک و پر هزینه است.
سایت هایی را که کودک شما به آن مراجعه می کند شناسایی کنید، مشخص کنید که کدام یک از این وب سایت ها برای کودک شما مناسب است و هر کدام از این سایت ها را که نامناسب است، با استفاده از نرم افزارهای مخصوص که در بازار موجود است، برای کودکتان محدود کنید. این را برای آنها به عنوان یک قانون بگذارید که به هیچ عنوان اطلاعات شخصی خود، مانند تاریخ تولد، آدرس، شماره تلفن و نام مدرسه را در سایت اینترنتی وارد نکنند و اینکه کودکان در این گروه سنی بدون اجازه والدین نباید از سایت های اینترنتی خرید داشته باشند.
 
باز کردن یک حساب پس انداز علاوه بر محافظت از پول، سود نیز در برخواهد داشت.
به همراه کودک خود به یک یا چند شعبه بانک یا موسسه اعتباری در نزدیک محل زندگیتان مراجعه کنید و در حضور کودک، نرخ های سود حساب های مختلف را بررسی کنید. برای کودک توضیح دهید که بانک ها در مقابل دریافت پول علاوه بر محافظت از آن، به سپرده گذاران سود نیز پرداخت می کنند و توضیح دهید در صورتی که اتفاقی برای آن بانک بیافتد، بانک مرکزی حساب و پول ما را تعهد می کند و از این بابت، جای هیچگونه نگرانی وجود ندارد. برای کودک خود در اولین فرصت یک حساب بانکی باز کنید.
 
-- گروه سنی ۱۱ تا ۱۳ سال
حداقل باید ۱۰ درصد از پولت را پس انداز کنی.
کودک را تشویق کنید تا ۱۰ درصد از پولی را که به دست می آورد پس انداز کند. به او بگویید که همیشه یک هدف مالی برای خود داشته باشد و برای رسیدن به هدفش مقداری از پول خود را پس انداز کند. برای اینکه عادت پس انداز کردن را در کودکتان تقویت کنید، بهتر است حداقل سالی دو، سه بار به همراه کودک به بانک مراجعه کنید و حساب پس انداز او را بررسی کرده و مبلغ جدید پس اندازش را به حسابش واریز کنید. به این صورت او مرحله به مرحله زیاد شدن مبلغ پس اندازش را احساس می کند. برای پس انداز او یک برنامه ریزی داشته باشید و یک طرح پس انداز برایش طراحی کنید.
 
وجود ریسک در انجام کارهای بانکی و کارت اعتباری از طریق اینترنت
به کودکان در مورد خطرات استفاده از اینترنت برای انجام کارهای بانکی هشدار دهید. به آنها توضیح دهید که بر روی فضای اینترنت امکان دسترسی افراد سودجو به اطلاعات مالی و پولی آنها وجود دارد و افراد سارق همیشه به دنبال کوچک ترین اشتباه شما و سوء استفاده هستند. به آنها توضیح دهید که در فضای اینترنت دام های زیادی برای آنها پهن کرده اند و با پیشنهادهای وسوسه انگیز مثل تلفن رایگان، دانلود بازی های کامپیوتری رایگان و دیگر موارد مشابه، سعی در فریب و استفاده از فرصت ها، برای دزدیدن پول ها و خالی کردن حساب شما دارند. برای کودکانتان قانونی وضع کنید که به ایمیل های افراد ناشناس به هیچ عنوان جواب ندهند و روی پیغام های مشکوک کلیک نکنند.
 
هر چه زودتر پس انداز را شروع کنید، رشد پولی و مالی شما زودتر خواهد بود.
سود مرکب، درواقع سودی است که شما هم از مبلغ اولیه پول خود که پس انداز کرده اید، و هم از سودی که به آن طی زمان تعلق گرفته، مجددا سود دریافت خواهید کرد.
 
با ذکر مثالی برای کودکان، مشخص کنید که اگر از ۱۴ سالگی شروع به پس انداز کند، در ۶۵ سالگی با یک نرخ سود ساده و مرکب چقدر پس انداز خواهد داشت و اگر در سن ۳۵ سالگی شروع به پس انداز کند، در ۶۵ سالگی چقدر درآمد خواهد داشت، سعی کنید با حداقل نرخ سود بانکی محاسبات خود را انجام دهید. با آنها در مورد اینکه در هر ماه چقدر می توانند پس انداز کنند، بحث کنید. اینکه در سال های بعد چقدر پس انداز خواهند داشت و اینکه آن پس انداز در واقع ثروت و دارایی آنها محسوب می شود، بیشتر صحبت کنید.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

باشگاه دانش‌پژوهان جوان

بازديد: 629

باشگاه دانش‌پژوهان جوان

باشگاه دانش‌پژوهان جوان، متولی برگزاری المپیادهای علمی در ایران است و اگر بخواهیم هدف از تاسیس آن را بدانیم، بهتر است تاریخچه المپیادها را بررسی کنیم. از همان اوایل انقلاب مسوولان دریافتند دانش‌آموزان در درس‌هایی مانند ریاضی ضعیف هستند و بهتر است برای تقویت بنیان علمی آنها فکری کرد، به همین دلیل رقابتی علمی را بین دانش‌آموزان پایه‌ریزی کردند تا انگیزه مطالعه بیشتر را در آنها پدید آورند. سال‌ها بعد، برای تقویت این انگیزه‌ها تصمیم گرفتند دانش‌آموزان ایرانی را در مسابقات جهانی محک بزنند و به این‌ترتیب دانش‌آموزان در سال 1366 در قالب یک تیم شش‌نفره به المپیادهای جهانی راه یافتند. البته در آن زمان هنوز باشگاه دانش‌پژوهان جوان شکل نگرفته بود و کارهای اجرایی المپیاد، در واحدی در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی کتاب‌های درسی انجام می‌شد. از سال 1366 به بعد کم‌کم رشته‌های دیگر هم اضافه شدند و ما هم‌اکنون در شش المپیاد جهانی شرکت می‌کنیم.

 با افزایش تعداد رشته‌ها و همچنین افزایش استقبال دانش‌آموزان از این حرکت‌ها، مسوولان به این نتیجه ‌رسیدند که باید تشکیلات و سازمانی را برای مدیریت بهتر این جریان ایجاد کنند که در نهایت باشگاه دانش‌پژوهان جوان در سال 1374 تاسیس و همه فعالیت‌های علمی و اجرایی مربوط به المپیادها، به این باشگاه واگذار شد. پس هم‌اکنون باشگاه دانش‌پژوهان جوان را می‌توان به عنوان موسسه‌ای آموزشی-پژوهشی تعریف کرد که زیر نظر آموزش‌وپرورش انجام وظیفه می‌کند و کار اصلی‌اش شناسایی، آموزش و اعزام دانش‌آموزان به المپیادهای جهانی است. البته در یکی، دو سال اخیر تغییرات ساختاری در این باشگاه روی داد و طی آن باشگاه دانش‌‌پژوهان جوان به عنوان یک معاونت مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان منظور شد، به بیان دیگر مسوول باشگاه دانش‌پژوهان جوان، معاون مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان نیز هست.

هدف اصلی از شرکت در المپیادها و تاسیس باشگاه دانش‌پژوهان جوان، ایجاد تحرک و پویایی در نظام آموزشی کشور است. برای ایجاد این تحرک و پویایی نیز ما پیش از انتخاب دانش‌آموزان برتر و اعزام آنها به مسابقات جهانی، ابتدا مسابقاتی را در مراحل مختلف در سطح کشور برگزار می‌کنیم به‌گونه‌ای که همه دانش‌آموزان واجد شرایط کشور، امکان حضور در آن را دارند. البته این مسابقات را نیز در چند مرحله و سطح انجام می‌دهیم. این مسابقات هم به‌گونه‌ای طراحی و اجرا می‌شود که شرکت در آنها برای دانش‌آموزان جاذبه دارد و ‌انگیزه‌های مضاعفی را برای پیگیری‌های مباحث علمی در آنان ایجاد می‌کند. پس در مجموع می‌توان گفت مسابقات کشوری و جهانی المپیاد، بهانه‌ای است برای تحرک و پویایی علمی بین دانش‌آموزان کشور که قرار است دانشمندان و نخبگان علمی آینده کشور از بین همین‌ها پدید آیند. بهترین شاهد هم برای ایجاد این تحرک علمی، شرکت 153هزارو700نفر از دانش‌آموزان سراسر کشور در المپیادهای مختلف در سال‌جاری است. البته ما هنوز این رقم را کافی نمی‌دانیم و طبق برنامه‌ریزی‌ها، در صدد گسترش این فعالیت‌ها هستیم و چشم‌انداز شرکت 400هزارنفر از دانش‌آموزان را برای خود ترسیم کرده‌ایم. هدف از این کار نیز عمومی‌سازی المپیاد و ایجاد انگیزه تحصیل بیشتر و تقویت خودباوری در همه دانش‌آموزان کشور است. ما هم‌اکنون حدود سه‌میلیون دانش‌آموز متوسطه در کشور داریم و به گمان ما حدود 10تا15درصد از کل این تعداد، توانایی حضور در مراحل مقدماتی را دارند، بنابر این حضور 400هزارنفر در مسابقات کشوری المپیاد، پدیده‌ای دور از ذهن و دور از دسترس نیست.

البته لازمه حضور در این المپیادها نیز کسب نمرات خوب و مطالعه بنیادی درس‌های مربوطه است و به این ترتیب می‌بینیم که برگزاری المپیاد، جریانی است که باعث می‌شود کل سیستم آموزشی از آن بهره‌مند شود و نه فقط یک تیم چند نفره‌ای که در نهایت به المپیاد اعزام می‌شود. پژوهش‌های ما نشان می‌دهد که پس از راه‌اندازی جریان المپیاد و تشکیل باشگاه دانش‌پژوهان در ایران، فعالیت‌های علمی در مدارس سراسر کشور به شدت افزایش یافته و شور و نشاطی در این فعالیت‌ها مشاهده می‌شود.

باشگاه دانش‌پژوهان برای انتخاب دانش‌آموزان برتر و مستعد جهت اعزام به مسابقات جهانی، ابتدا مسابقاتی را در چند مرحله در سطح کشور برگزار می‌کند که ما در اجرای این آزمون‌ها نیز، هم مباحث علمی کتاب‌های درسی کشورمان و هم سطح و شیوه‌های المپیادهای جهانی را در نظر می‌گیریم. در اساسنامه باشگاه دانش‌پژوهان جوان ذکر شده است که این باشگاه برای شناسایی استعدادها، باید از ظرفیت‌های علمی موجود در کشور استفاده کند. به همین دلیل ما برای هر رشته المپیادی، یک کمیته علمی تشکیل دادیم که هر کمیته از استادان صاحبنظر و برجسته دانشگاه‌های معتبر کشور، دانش‌پژوهان المپیادی که در سال‌های گذشته مدال کسب کردند و همچنین دبیران و معلمان باتجربه آموزش‌وپرورش تشکیل شده است. یکی از کارهای این کمیته‌ها ‌این است که با در نظر گرفتن اهداف کلی المپیادها و شیوه اجرای آزمون‌های کشوری، پرسش‌هایی را طراحی کنند که در آزمون‌ها استفاده می‌شود.

 پس از برگزاری اولین آزمون‌ها که به صورت تستی، بین شش‌تا 10درصد از شرکت‌کنندگان برای دور دوم آزمون‌ها پذیرفته می‌شوند. آزمون دور دوم به شکل تشریحی است و حدود 40 نفر از دانش‌آموزان پذیرفته می‌شوند که اسامی آنان در دهه سوم خرداد هرسال اعلام می‌شود. این دانش‌آموزان در یک دوره کلاس تابستانی شرکت می‌کنند که مدت آن بین هشت تا 9هفته آموزشی است و پس از پایان دوره امتحاناتی نیز برگزار می‌شود. از بین کسانی که در این دوره و امتحانات پایان دوره شرکت کردند، برخی مدال طلا، نقره و برنز دریافت می‌کنند. کسانی که در این دوره مدال طلا گرفتند، برای یک دوره یک‌ساله آموزشی انتخاب می‌شوند و پس از پایان دوره و برگزاری امتحانات نصف آنان برای برگزاری المپیاد جهانی اعزام می‌شوند.

تاکنون دو دوره از المپیادها در ایران برگزار شده است. اولین دوره، المپیاد فیزیک بود که سال 2007 و با شرکت 85کشور جهان در اصفهان در سطح بسیار عالی برگزار شد. در سال 2009 نیز المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک با حضور حدود 30 کشور برگزار شد. در سال 2017 نیز المپیاد جهانی کامپیوتر، 2018 المپیاد جهانی زیست‌شناسی و سال 2020 المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک دوباره در ایران برگزار می‌شود که خود این میزبانی‌ها بیانگر سطح بالای علمی و مدیریت اجرایی در کشور است و دیگر کشورها نیز به توانایی‌های ایران در این زمینه، اذعان دارند.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

خلاقیت، مبانی و موانع

بازديد: 161

خلاقیت، مبانی و موانع

از خلاقیت تعاریف متعدد و مختلفی به عمل آمده است. آنچه مسلم است لازمه هرگونه تحول، پویایی و حرکت خلاقیت است. بنابراین اغراق نیست اگر بگوییم انسان در تمامی پیشرفت هایش مدیون تفکر خلاق است. خلاقیت ابتدا از روان ناهوشیار سرچشمه می‌گیرد و ایده‌های جدید است که با آنچه در حال حاضر وجود دارد کاملاً متفاوت است.
 
موچی یلی معتقد است: بارآوری در آنچه که مربوط به عقاید، اختراع، تفکر و تخیل است خلاقیت نام دارد. شاید به جرات به توان گفت که جامع‌ترین نظریه در باره خلاقیت مربوط به گیلفورد است. وی با تحقیقات فراوان به این نتیجه رسید که توانایی‌های فکری انسان را نمی‌توان در یک بعد خلاصه کرد و آن را هوش یا چیزی شبیه آن نامید. وی با روش‌های آماری دریافت که قوای فکری انسان را می‌توان به ۱۵۰ عامل مجزا که هر یک به تنهایی قابل اندازه‌گیری است تقسیم کرد که به‌نظر او برخی از این خصیصه‌ها مستقیماً در ظهور خلاقیت مؤثرند که آنها عبارتند از
 
۱- انعطاف‌پذیری؛ نوعی تفکر فی‌البداهه و لحظه‌ای به هنگام مواجه شدن با شرایط و مسائل جدید است.

۲- اصالت؛ مقصود از اصالت توانایی فکر کردن فرد به راه‌های غیرمعمول، غیرعادی و جدید است.

۳- سیالی یا روایی؛ جریان برقراری ارتباط و تداعی در فکر، بیان و عقیده است و بیشتر به تعداد یا کمیت پاسخ‌های فرد اتلاق می‌شود. به‌نظر گیلفورد کمیت، کیفیت زا است یعنی هر چه تعداد بیشتری ایده خلق کنیم برای پاسخ‌های کیفی و مناسب احتمال بیشتری وجود دارد.
 
مثلاً اگر از ما خواسته شود با حروف «ف ب پ ق ه» کلماتی را بسازیم بیشترین کلمات ساخته شده توسط یک فرد نشان از روایی یا سیالی فکر اوست. این ۳خصیصه منجر به تفکر واگرا یا غیرمتعارف می‌شود. پس می‌بینیم که خلاقیت یک روند منفرد نیست بلکه مجموعه‌ای از جریان‌های فکری است که به تفکر واگرا (خلاق) منجر می‌شود. با وجود اینکه در نهایت این تفکر واگرا است که به خلاقیت منجر می‌شود ولی در این جریان تفکر همگرا نقش مهمی دارد به عبارت ساده‌تر بدون استفاده صحیح و کافی از تفکر همگرا تفکر واگرا امکان پذیر نخواهد بود.
 
فرایند خلاقیت
 به‌نظر می‌رسد خلاقیت در غالب موارد مراحل قابل تشخیصی را طی می‌کند که عبارتند از :

۱ - مرحله آمادگی؛ کنجکاوی، درک مشکل، علاقه و آمادگی برای حل آن، مکالمه درونی با خود یا مکالمه خیالی بین خود و فردی دیگر از ویژگی‌های این مرحله است.

۲ - مرحله نهفتگی؛ این مرحله حالت نیمه هوشیار و‌رؤیا مانند دارد؛ حالتی که انسان بدون وجود احساس ذهنی به کاری اشتغال دارد و به بینش‌هایی دست می‌یابد. کشف روابط موجود با استفاده از تجزیه و تحلیل درباره آنچه آموخته در این مرحله اتفاق می‌افتد.

۳ - مرحله کشف و اشراق؛ در این مرحله جرقه بصیرت و دانایی ناگهان به ذهن می‌رسد که چنانچه با استدلال منطقی همراه باشد به حل مشکل می‌انجامد. در این مرحله کودکان اندیشه‌های خود را در قالب کلمات می‌ریزند.

۴ - مرحله مرور؛ در این مرحله برای رسیدن به هدف نهایی با تمرکز شدید فکری، پشتکار، توان فراوان و صرف نیرو به‌طور مرتب مسئله را دنبال می‌کنند و غالباً در خلوت و تنهایی کار انجام می‌شود. ویژگی‌های افراد خلاق

خلاقیت را نمی‌توان فقط در انحصار عده‌ای معدود دانست. خلاقیت در همه ما موجود است واین قابلیتی است که انسان را در مقامی بالاتر از دیگر موجودات قرار می‌دهد. توانایی‌های خلاق همچون سایر انواع هوش به درجات متفاوت در میان همه ما وجود دارد که آن‌ها را می‌توان به ۵ یا ۶ دسته تقسیم کرد:
 
۱ - آفرینشگری و هوش: روان شناسان معتقدند همبستگی بین هوش و آفرینشگری زیاد است اما مطلق نیست. هوش بالا دلیلی بر داشتن قدرت آفرینشگری نیست هم چنان‌که قدرت آفرینشگری وابسته به هوش بالا نیست.

۲ - آگاهی و حساسیت: آفرینشگران نسبت به محیط خود بیش از حد معمول حساس هستند. آنها در واکنش‌های افراد در خوانده‌ها و نوشته‌ها، در رنگ و بافت اشیاء چیزهایی می‌بینند و می‌فهمند که دیگران متوجه نمی‌شوند، بیشتر از دیگران دست به تجربه می‌زنند چون نیازمند تازگی در چیزهای بدیهی هستند و این آگاهی را به یک یا چند زمینه خاص محدود می‌کنند تا به تسلط دست یابند.

۳ - انعطاف پذیری و ابتکار: فرد خلاق همواره راه‌های گوناگون را می‌پذیرد و می‌آزماید. چنانچه شیء را به او نشان دهند کاربردهای مختلفی برای آن ارائه می‌دهد که غالباً غیرمعمول است، ابتکار از بارزترین ویژگی‌های افراد خلاق است و پاسخگویی، ابراز عقیده‌هایی که کمتر شنیده می‌شود، توانایی استفاده از موقعیت‌ها به روش غیرمعمول به چشم می‌خورد.

۴ - شک گرایی و پایداری: شک گرایی فرد خلاق همیشه او را از باورهای قراردادی رها می‌کند و در معرض اندیشه‌های نو و تازه قرار می‌دهد که برای رسیدن به آن خود را به خطر می‌اندازد. فرد خلاق همواره به ایده‌های پذیرفته شده مشکوک است. مرحله بعدی شک‌گرایی پایداری است بدیهی است که به ثمر نشاندن اندیشه، پایداری می‌خواهد.

۵ - بازیگوشی و شوخ طبعی: شواهد نشان می‌دهد افراد بسیار خلاق، شوخ طبع‌تر از افراد بسیار باهوش هستند. شوخ طبعی او سطحی نیست بلکه نشان از ژرفگرایی او دارد.

۶ - ناهمنوایی: همنوایی مانع بروز خلاقیت می‌شود. هر قدر همنوایی بیشتر باشد خلاقیت کمتر است. فرد خلاق غالباً ناهمنوایی می‌کند و بیشتر به خود محوری می‌پردازد و غیرقراردادی عمل می‌کند و قرار دادهای رایج را نمی‌پذیرد و همیشه در معرض خطر بیگانه شدن با دیگران است. او فردی است که اعتماد به نفس درونی دارد و بر اساس همین اعتماد برای رسیدن به اهدافش همیشه در تلاش است.
 
 فرد خلاق کلی نگر است و تمایل به حداکثر تغییر و عمل ورای دستورالعمل دارد. او یک نوع ارزیابی درونی دارد و در کل باید بگوییم این افراد ثبات عاطفی بیشتری دارند و نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی حساس هستند، در مباحثات، عقیده خود را بیان می‌کنند ولی اصراری به تحمیل عقیده خود ندارند، بخش عمده‌ای از وقت و انرژی خود را صرف توجه دقیق به اطراف خود می‌کند، دارای استقلال رأی و داوری بوده و به قضاوت‌های مستقل می‌پردازند، پر تکاپو، دارای انرژی و ریسک پذیرند، قدرت بازی با عناصر و مفاهیم را دارند، مسائل پیچیده را به مسائل ساده ترجیح می‌دهد و با علاقه بسیار برای یافتن راه حل می‌کوشد، این افراد توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به‌طور سریع را دارند. بیشتر تمایل به رفتن مهمانی‌هایی دارند که افراد دعوت شده را تا به‌حال ندیده باشند.
 
 رابطه افراد خلاق با دیگران
 افراد خلاق به‌خصوص کودکان و نوجوانان خلاق گاهی در ارتباط با محیط دچار اشکالاتی می‌شوند این مشکلات به‌ویژه در ارتباط با پدر و مادر، همسالان و معلمان پیش می‌آید و سبب این است که افراد خلاق علایق و شخصیت مخصوصی دارند که با علایق و شخصیت اطرافیانشان متفاوت است. این تفاوت ممکن است منشأ سوء تفاهم، سوء تعبیر یا اشکالاتی مانند آن شود.
 
 رابطه افراد خلاق با پدر و مادر
 این رابطه ممکن است از جهات گوناگون سبب اشکالاتی شود به‌طور نمونه اگر پدر و مادری حساسیت و خلاقیت کودک را تشخیص ندهند، ممکن است کودک در ارتباط با آنها؛ ناکامی‌های زیادی مواجه شود زیرا پدر و مادر با این کودک مانند یک کودک معمولی رفتار می‌کنند در صورتی که او نیاز به یک رفتار ویژه دارد. 
 کودک خلاق ممکن است کارهایی بکند یا حرف‌هایی بزند که خارج از معیارهای سنی اوست و پدر و مادر تصور کنند فرزندشان غیرطبیعی است. در این صورت پدر و مادر سعی می‌کنند تا کودک را تحت فشار قرار دهند تا خود را با معیارهای موجود اجتماع وفق دهد. درصورت بروز چنین وضعی کودک احتمالاً دست به انتخاب می‌زند و یکی از دو راه زیر را انتخاب می‌کند:
 
۱ - یا به فشار و اصرار پدر و مادر تسلیم می‌شود و از آن پس هر حرکت خلاق را در خود سرکوب می‌کند و می‌کوشد پیوسته از معیارهای به‌اصطلاح هنجار پیروی کند.

۲ - یا در مقابل فشار پدر ومادر تسلیم نمی‌شود.

 که درصورت اول خلاقیت در وجود کودک خاموش می‌شود و اجتماع برای همیشه از نعمت آن بی‌بهره خواهد ماند و درصورت دوم مبارزه می‌کند ولی چون استقلال کافی ندارد و نمی‌تواند راه زندگی خود را عوض کند واکنش‌هایی به صورت خصومت با پدر و مادر، بزهکاری، ترک مدرسه، گوشه گیری یا رفتارهای ناخوشایند از خود بروز می‌دهد. البته عده اندکی هم با وجود جو نامناسب از اندیشه‌های خلاق خود صرف‌نظر نمی‌کنند که این دسته جزو استثناها هستند.  پس مشاهده می‌شود که درک و آگاهی پدر و مادر و واکنش مطلوب آنها در مقابل اعمال و افکار خلاق تا چه حد مهم و اساسی است و چه قدر می‌تواند از هدر رفتن استعدادهای خلاق در کودکان جلوگیری کند.
 
 رابطه افراد خلاق با همسالان
 فرد خلاق با همسالان و همکاران خود تفاوت‌هایی دارد که گرچه ممکن است همسالان و دوستان او توجه لازم را به توانایی‌های او نکنند ولی استثنایی بودن او را درک می‌کنند. کودک خلاق به گونه‌ای عمل می‌کند که از کودکانِ چند سال از او بزرگتر، انتظار می‌رود.  رفتار کودک خلاق سبب می‌شود که همسالان او را مانند خود تصور نکنند و به علل مختلف مانند حسادت، احساس حقارت یا ناهماهنگی از او دوری کنند. این اشکالات در ارتباط او با همسالانش به‌خصوص در سال‌های قبل از بلوغ که کودک علاقه زیادی به همانند‌سازی‌ و پیروی از همسالان خود احساس می‌کند شدت می‌یابد.

 از طرف دیگر کودک خلاق نیز دوست دارد وقت خود را صرف اموری کند که برای همسالانش جالب و لذت‌بخش نیست و علاقه به مسائلی دارد که مورد توجه همسالانش نیست برای جلوگیری از این مشکلات به‌جای جدا کردن کودک از همسالانش می‌توان به آموزش خلاقیت در همسالان کودک همت گماشت تا همگان به استعدادهای بالقوه خود پی ببرند و آنها را رشد و گسترش دهند در این صورت با به‌وجود آمدن تفکر واگرا در همسالان کودک، علایق مشترک میان او و همسالانش بیشتر می‌شود.
 
 رابطه افراد خلاق با معلمان
معلمان نیز مانند پدر ومادرها انتظاراتی از دانش‌آموزان دارند که خارج از تحمل فرد خلاق است مثلاً معلم دوست دارد که دانش آموز بیشتر وقت خود را صرف یادگیری درسی بکند که تدریس می‌شود واگر دانش آموزی درس‌های مدرسه را از دیدگاه‌های دیگر بررسی کند و بیاموزد ممکن است مورد بی‌مهری معلم قرار گیرد مگر آنکه معلم از آگاهی‌های لازم برای روبه‌رو شدن و تعلیم این‌گونه کودکان برخوردار باشد.
 
 گاهی به‌طور کلی نظر معلم نسبت به کودکان خلاق منفی است چرا که کودک خلاق پیوسته سؤال می‌کند، به بررسی جواب‌ها می‌پردازد، به‌دنبال جزئیات و علل مسائل و پدیده‌ها می‌رود و کنجکاوی او سیری ناپذیر است و توضیحات ناقص و معمولی او را قانع نمی‌کند و این‌گونه مسائل در معلمی که به مطالب درسی تسلط ندارد یا از نظر شخصیتی نامتعادل است یا در معلمی که بر معلومات و اطلاعات خود اعتمادی ندارد یا در معلمی که دچار تعصب است واز قبول روش‌های جدید احساس ناراحتی می‌کند اضطراب و واکنش نامطلوب به‌وجود می‌آورد، در اینصورت کودک از سؤال کردن سر خورده می‌شود یا در برابر سؤال‌های خود جواب‌های نامربوط و مأیوس‌کننده می‌شنود وحتی ممکن است مورد تمسخر معلم خود نیز قرار بگیرد، در نتیجه کنجکاوی و علت یابی در کودک از بین می‌رود و برای آنکه مورد تمسخر و احتمالاً تنبیه قرار نگیرد از نشان دادن رفتارهای خلاق خود داری می‌کند. به‌طور کلی ناآگاهی‌های علمی، اجتماعی، تعصب، سنت گرایی افراطی، تفکر همگرای محض، تردید و مانند اینها سبب می‌شود که معلم از رویارویی با کودک خلاق و سرآمد و پذیرش او احساس ناراحتی کند و نتواند محیط مناسبی برای رشد و شکوفایی استعدادهای خلاق کودک مهیا کند؛ معلمانی که با نظام‌های سنتی و محافظه کارانه آموزش دیده و پرورش یافته‌اند انعطاف پذیری چندانی ندارند. آنان انتظار دارند که آموزش و پرورش همواره به روال گذشته اجرا شود و هیچ کس در راه و روش یادگیری از معیارهای موجود سرپیچی نکند.
 
موانع پرورش خلاقیت
۱ - عادات پیشین
۲- دلسرد کردن خود به‌عنوان یک عامل بازدارنده
۳- کمرویی که خود مانع خلق ایده هاست
۴- کمبود پشتکار وتحمل
۵- محدود کردن کنجکاوی کودکان
۶- سرکوب خیالبافی کودکان
۷- تأکید بسیار بر نمره امتحانی
۸- تأکید بسیار بر مهارت‌های کلامی و دروس نظری
۹- تأکید بسیار بر پیشگیری
۱۰ - تأکید بیش از حد به نقش جنسیت
۱۱- ریشخند کردن کودکان برای پاسخ‌های غیرمعمول و غیر‌کلیشه‌ی
۱۲- نحوه نگرش معلم
۱۳- نحوه نگرش دانش‌آموزان

 
 نقش جنسیت:
 اهمیت فرهنگی که اجتماع برای جنسیت قائل است منشأ تعارض‌های بسیاری برای افراد خلاق است. تفکر خلاق مستلزم حساسیتی بیش از حد است که این خصلت در جامعه کاملاً زنانه است و از سویی دیگر ناوابستگی به غیر، خصلتی کاملاً مردانه به‌شمار می‌آید، از همین رو یک پسر بسیار خلاق نسبت به سایر هم‌جنسان همسال خود دارای صفاتی زنانه و دختری بسیار خلاق در مقایسه با همسالان خود دارای صفاتی مردانه به‌نظر می‌رسد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شیرینی کشف غیر مستقیم

بازديد: 155

شیرینی کشف غیر مستقیم

آموزش مستقیم، یعنی آموزش با هدفی خاص و محدود که در آن کودک باید مفهومی معین را یاد بگیرد و آن را با مفاهیم قبلی ذهن خود مربوط کند و از آن در مسائلی که برایش پیش می آید بهره بگیرد. مثلاً آموزگار حرف «ن» را به کودک می آموزد؛ او باید آن را یاد بگیرد و کلماتی را که در آنها حرف «ن» بکاررفته است بخواند و بنویسد ودر همه جا آن را باز شناسد، یا از راه مشاهده های گوناگون دریابد که گیاه از دانه می روید؛ بتواند دانه را باز بشناسد، آن را بکارد و اهمیت دانه را از نظر زندگی گیاهی دریابد.
 
در آموزش مستقیم از کودک می خواهند که از راه های مختلف دانسته های خود را بازگو کند؛ در واقع بدین گونه از او به طور مستقیم امتحان می کنند و با نمره دادن میزان دانسته های او را می سنجند. در آموزش مستقیم کودک مقید و محدود است. باید بنشیند، مشاهده کند، گوش بدهد، یاد بگیرد، تمرین کند و در چهارچوب معین فعالیت داشته باشد.
 
درآموزش غیر مستقیم هدف، وسعت پیدا می کند ومفاهیم، متعدد و گوناگون می شوند. هر کودکی، هر چقدر که بخواهد و بتواند، کشف می کند و یاد می گیرد. محدوده ای برای او تعیین نمی شود. کودک در فعالیت ها، بیشر آزادی دارد. آموزش برایش جنبه بازی و سرگرمی پیدا می کند. می تواند خود برنامه اش را تنظیم کند و پرسش های گوناگون در زمینه آنچه فهمیده و کشف کرده است مطرح کند. ارزشیابی از دانسته های او نیز غیر مستقیم انجام می شود. آنچه در گفت و گو، یا فعالیت های انفرادی و گروهی از او دیده می شود کافی است. امتحان و نمره ای در کار نیست. آموزش پیش از دبستان را در بیشتر کشورهای جهان، نوعی آموزش غیر مستقیم می دانند. حتی در بسیاری از کشورها کوشش دارند آموزش دبستانی را هم به طور کامل، یا دست کم قسمتی از آن، را غیر مستقیم کنند.
 
به طور کلی، آموزش غیر مستقیم با روحیه جستجو گر و کنجکاو و فعال کردن، سازگارتر است و کودک را به شوق و ذوق بیشتری برای اکتشاف یادگیری بر می انگیزد؛ با رشد بدنی او نیز مناسب تر است، زیرا از نشستن بیش از اندازه او جلوگیری می کند و او را به حرکت و فعالیت وا می دارد. با یاد گرفتن به معنای واقعی نیز هماهنگی بیشتر دارد، چه تنها توانایی درک و علاقه مندی کودک سبب می شود که میزان یادگیری او گسترش یابد. لحظه ای را تصور کنید که گربه ای را برای مشاهده به کودکستان آورده اید؛ بی درنگ کودکان به دور گربه جمع می شوند. دست و پا و بدن او را لمس می کنند گربه چه می خورد؟ کجا می خوابد؟ چگونه از درخت بالا و پایین می رود؟ چرا می تواند از فاصله های زیاد به بالا بپرد؟ چرا همیشه با پا به زمین می افتد؟ چرا شب چشم هایش می درخشد؟ سبیل هایش برای چیست؟ از چه خوشش می آید؟ چرا وقتی که به پشتش دست می کشیم، خر خر می کند؟ چرا خودش را می لیسد؟ چرا زبانش زبر است؟ چگونه و در چه مواقعی بچه هایش را از جایشان بیرون می آورد؟ چگونه از خود و بچه هایش دفاع می کند؟ دشمنش کیست؟ چگونه بچه می زاید؟ بچه هایش چه شکلی هستند؟ چه می خورند؟ چطور موش شکار می کند؟ و ده ها سوال دیگر.
 
در آموزش غیر مستقیم، به همه این سوالات می توان جواب داد. برای این گونه آموزش می توان برنامه ی مشاهده و فعالیت تنظیم کرد و بچه ها را به تفکر و مشاهده دقیق تر واداشت. در آموزش مستقیم در کلاس اول تنها درباره پوشش بدن گربه مطلبی هست، در کلاس دوم درباره ی محل زندگی او، تولید مثل گربه و بالاخره در کلاس پنجم درباره این که به کدام دسته از حیوانات تعلق دارد. بدین ترتیب، به سادگی می توان دید که چگونه آموزش غیر مستقیم با روحیه جستجوگر و کنجکاو و فعال کودک سازگارتر است، او را به شوق و ذوق بیشتری برای اکتشاف و یادگیری بر می انگیزد؛ با رشد بدنی او نیز مناسب تر است، زیرا از نشستن بیش از اندازه ی او جلوگیری می کند و او را به حرکت و فعالیت وا می دارد.
 
در آموزش غیر مستقیم مشاهده یک حیوان، فرصتی برای یادگیری وسیع تر، غنی تر و همه جانبه ایجاد می کند و از همان ابتدا ارتباط کودک را به طور کامل با محیط اطرافش برقرار می کند. همان گربه سبب می شود که کودک به حیوانات علاقه مند شود و به مشاهده و کشف چگونگی زندگی آنها بپردازد، و طرز رفتار با حیوانات را بیاموزد.
 
جز در موارد معین، آن هم مثلاً در یادگیری یک ترانه، یا تمرین بعضی از آداب معاشرت، یا بعضی از عادت های بهداشتی، نباید از فنون آموزشی مستقیم در کودکستان بهره جست. حتی اینها را نیز تا حد امکان باید به شکل آموزش غیر مستقیم ، یعنی به صورت بازی و فعالیت اجتماعی، به کودکان عرضه کرد تا با اشتیاق بدان روی بیاورند.
 
دفتر سرمشق، آموزش خواندن و نوشتن و حساب کردن، نمره و تکلیف شب، تشویق و تنبیه، جریمه، گرفتن دست بچه و کمک کردن به او برای نوشتن، یا پرسیدن آموخته ها به صورت سوال و جواب در کلاس های کودکستان از اشتباهات بزرگ است که نتیجه ای منفی دارد و کودک را از یادگیری واقعی باز می دارد و حتی کودکان فعال و جستجوگر را افسرده و خسته می کند. ممکن است عده ای از خانواده ها، که خود کمتر تجربه ای از آموزش غیر مستقیم دارند، روش آموزش مستقیم را بپسندند، اما مربی باید از آن به طور کامل بپرهیزد و تا جایی که امکان دارد امتیازهای آموزش غیر مستقیم را به خانواده ها یادآور شود.  
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تکنيک های خلاقيت

بازديد: 201

تکنيک های خلاقيت

تکنيک های خلاقيت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقيت و افزايش توان حل خلاق مسئله کمک شايانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقيت و فرآيند حل خلاق مسئله می نمايد . بعبارت ديگر هريک از تکنيک های خلاقيت ، مرحله يا مراحلی از فرآيند خلاقيت را تقويت می کنند . اين تکنيک ها فردی و گروهی می باشند که تکنيکهای فردی شامل : توهم خلاق ، doit  و تکنيکهای گروهی شامل : طوفان فکری ، دلفی ، سينکتيکس و تکنيکهای مشترک شامل : اسکمپر،در هم شکستن مفروضات ، چرا ، مورفولوژيک که محور اصلی اين روش ها و تکنيک ها ، شکستن قالب های ذهنی است .
 
تکنيک طوفان ذهنی
طوفان ذهنی که يکی از شيوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستيابی به انبوهی از ايده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد . اين واژه هم اکنون در واژه نامه بين المللی وبستر اينگونه تعريف می شود : اجرای يک تکنيک گردهمايی که از طريق آن گروهی می کوشند راه حلی برای يک مسئله بخصوص يا انباشتن تمام ايده هايی که بطور خود به خود و درجا به وسيله اعضا ارائه می شود بيابند.
 
تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی
طوفان ذهنی فردی با توليد طيف گسترده تری از ايده ها همراه است و کمتر منجر به ايده هايی کارا و عملی می شود . نکته ی جالب توجه اين است که فرد به هنگام انزوا از گروه ديگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هيچگونه محدوديتی از طرف اعضا برای تجزيه ايده ها آزاد می باشد . اما مزيت طوفان گروهی اين است که مشکلات ايده ی فرد بوسيله تجربه و خلاقيت افراد ديگر حل می شود و از بين می رود . اگر بخواهيم نتيجه مطلوبتری از طوفان ذهنی داشته باشيم می توانيم اين دو نوع طوفان ذهنی را ترکيب کنيم .
 
تکنيک چرا ؟
تکنيک چرا دقيقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنيای اطرافشان از والدين می پرسند . اما با اين تفاوت که در بزرگسالی بايد ياد گرفته هايمان را زير سوال ببريم سادگی اين تکنيک باعث شده است ، بسياری از مردم متوجه اهميت و نقش آن نشوند و اين تکنيک برای ايده يابی و ايده پردازی به کار می رود . بعنوان مثال برای شناسايی و تعريف درست و کامل مسئله می توان از اين تکنيک استفاده کرد. بلکه استفاده از اين تکنيک به ما کمک می کند تا موقعيت و وضعيت را بهتر و روشنتر مشخص کنيم و در فرآيند آن به ايده های جديدی دست يابيم .
 
تکنيک توهم خلاق
خيلی اوقات آنچه را که فکر می کنيم واقعيت است ، واقعيت نيست . واقعيتها با پنج حس انسان درک می شوند. چيزهايی که چشم می بيند و طوری که مغز آن را تفسير می کند باعث اين خطا می شود . چشم می بيند ، اما وظيفه ی ذهن چيز ديگری است . کار ذهن مرتب کردن ، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هايی است که پس از ديدن ، مغز آن را ايجاد می کند بنابراين تصاويری که در ذهن است ، کپی مستقيم اشياء نيست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طريق شبکه ی عصبی مغز می رسد . منظور و هدف اين تکنيک اين است که شما بتوانيد با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور ديگری به مسائل نگاه کرده تا بدين وسيله اصل و واقعيت موضوع را دريابيد . اين سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافتهای عصبی ، آزاد شده و به وسيله پيوند با اطلاعات قبلی ، الگوی ذهنی جديدی ساخته شود و يا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی ديگری انتقال يابد .
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ويژگى‏هاى كودكان تيزهوش

بازديد: 133

ويژگى‏هاى كودكان تيزهوش

در جهان كنونى، على‏رغم رشد تكنولوژى و پيشرفت در جنبه‏هاى مختلف علم پزشكى، تولد انسان‏ها به صورت نابغه، عادى و يا عقب‏مانده ذهنى، انسان را با ناشكفته‏هاى زيادى روبه‏رو ساخته است. گرچه علل بسيارى از مسائل براى انسان شناسايى شده است ولى هنوز دنيايى از مسائل براى او روشن نگرديده است، يكى از اين مسائل مهم تولد انسان‏هاى نابغه است كه علم امروز آن را به شانس، اتفاق و تصادف تعبير و تفسير مى‏كند. به طورى كه طبق آمار گفته مى‏شود دو تا سه درصد متولدين به صورت تصادفى نابغه به دنيا مى‏آيند. البته علل زيادى كه باعث عقب‏ماندگى ذهنى مى‏شود شناسايى شده است ولى براى نبوغ و تولد كودكى نابغه اطلاعات زيادى در دست نيست. به هر جهت اگر بشر نقش زيادى در ايجاد نبوغ نداشته باشد ولى قطعا در تربيت و پرورش نابغه نقش بسزايى خواهد داشت لذا در مقاله حاضر سعى شده است كه ويژگى‏هاى نابغه‏ها و عوامل مرتبط با آن و نحوه تعليم و تربيت آنان مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.

تيزهوشان و ويژگى‏هاى آنان
براساس تست هوشى وكسلر معمولاً كودكانى كه ضريب هوشى (130 =IQ) به بالا دارند تيزهوش ناميده مى‏شوند. تيزهوشان را با توجه به ويژگى‏ها و ملاك‏هايى شناسايى مى‏كنند كه عبارتند از:

توانايى هوش كلى، استعداد درسى ويژه، توانايى فكرى آفريننده، توانايى رهبرى، ذوق و استعداد هنرى، توانايى حركتى فوق‏العاده كه اين افراد سه تا پنج درصد جمعيت هر جامعه‏اى را تشكيل مى‏دهند. كودكان نابغه، برخلاف كودكان عقب‏مانده ذهنى كه به سادگى خود را نشان مى‏دهند و اطرافيان مى‏توانند به زودى پى به نارسايى ذهنى آنان ببرند، ممكن است تا مدت طولانى قابل شناسايى نباشند و كسى به نبوغ آنان پى نبرد. همان‏طور كه نابغه بزرگ جهان، آلبرت انيشتن تا سن 30 سالگى نبوغ او آشكار نگرديده بود.

بنابراين به كودكى تيزهوش گفته مى‏شود كه با كمك فكر و استدلال و استفاده از فرآيندهاى ذهنى عالى بتواند قضاوت صحيح بكند و داراى استعداد خاص در كارهاى خلاقه باشد. لذا نابغه، فردى است كه تيزهوشى، نيروى خلاقيت و داشتن انگيزه‏هاى خاص و با ارزش او را كاملاً از همسالان متمايز مى‏كند و او توانايى اين را دارد كه سهم و ارزش قابل قبولى در اجتماع خود داشته باشد.

ضريب هوشى بالا مهم‏ترين ملاك تيزهوشان مى‏باشد ولى عده‏اى از متخصصين هوشبهر را تنها ملاك نمى‏دانند، بلكه قدرت خلاقه و ابتكار، توانايى در حل مشكلات و انجام پروژه‏هاى ابتكارى مختلف را از جمله شرايط تيزهوشى مى‏دانند ولى به هر حال همه روانشناسان بهره هوشى را به عنوان پايه اصلى و يا لااقل يكى از وسايل مهم شناخت قبول دارند.  هر كدام از متخصصان ملاك‏ها و ويژگى‏هايى را براى تيزهوشان در نظر دارند از جمله، جيمزگالاگر معتقد است كه كودكان سرآمد از توانايى ذهنى، قدرت رهبرى، خلاقيت، استعداد عالى تحصيلى و سازندگى بالايى برخوردارند.  برخى معتقد هستند كه افراد تيزهوش، معمولاً والدين با تحصيلات بالايى دارند و در بين اين خانواده‏ها افراد باهوش بيشتر است.  به هر جهت كودكان نابغه نياز به برنامه‏هاى آموزشى خاص و ويژه‏اى دارند زيرا آنها سرمايه‏هاى جامعه هستند و بايد به تعليم و تربيت آنان همت گمارد تا در آينده آنها مشكلى از مشكلات جامعه را حل نمايند.

كودكان تيزهوش در مقام مقايسه با ساير كودكان در كيفيت زبان، وسعت اطلاعات، استدلال، قضاوت، تمايل به مبارزه در حل مسائل، رد و بدل كردن تجارب و خصوصياتى از اين قبيل برترند. همچنين در راه رفتن و سخن گفتن از ديگر كودكان جلوتر هستند. كودكان تيزهوش كمتر به ديگران متكى مى‏باشند و افرادى مستقل هستند. از تمامى مطالعات مى‏توان استنباط نمود كه تيزهوشان در جنبه‏هاى مختلف از ساير افراد برتر هستند.

در ارتباط با ويژگى‏هاى افراد نابغه مطالعات وسيعى توسط لوئيس ترمن و همكارانش صورت پذيرفته است كه در كتابى به نام «مطالعات ژنتيكى نوابغ» به چاپ رسيده است. ترمن، اعتقاد بر اين داشت كه نبوغ ارثى است. همچنين گالتون كه مطالعات او در زمينه روانشناسى تفاوت‏هاى فردى از اهميت خاصى برخوردار است، هوش را ارثى مى‏داند. كودكان نابغه علاوه بر برترى ويژگى‏هاى روانى از نظر خصوصيات جسمانى هم نسبت به ديگران برترى و تفاوت دارند.

تيزهوشان از نظر وزن، قد، تكامل جسمانى و ساير خصوصيات، افرادى سالم‏تر و تواناتر از كودكان عادى هستند. مثلاً اولين دندان آنها حدود دو ماه زودتر از ساير كودكان درمى‏آيد. در يادگيرى و تحصيل برتر از ساير كودكان هستند و بيشتر به دوره‏هاى عالى راه مى‏يابند. اين كودكان علاقه وافرى به بازى دارند و معمولاً كودكان بزرگتر از خود را به عنوان هم‏بازى انتخاب مى‏كنند. اغلب بازى‏هايى را كه تمركز فكرى بيشترى نياز دارد انتخاب مى‏كنند. همچنين در راه رفتن و سخن گفتن از ديگر كودكان جلوتر هستند.

درصد نوابغ در جامعه 
هيل شرلى، درصد نوابغ را با توجه به ضرايب هوشى به قرار زير بيان مى‏كند.
10000001 به بالا 180 = IQ
1000001 = 170 = IQ
100001 = 160 = IQ
10001 = 150 = IQ
1701 = 140 = IQ
1001 = 130 IQ
با توجه به اعداد تقريبى داده شده مى‏توان نتيجه گرفت كه هر چقدر ضريب هوشى بالا مى‏رود در عوض درصد آن كاهش مى‏يابد به طورى كه ضريب هوشى مثلاً 200 = IQ به ندرت ديده مى‏شود و اكثريت افراد جامعه ضريب هوشى عادى (90 تا 110) دارند و نوعا ضريب هوشى 130 به بالا را نابغه در نظر مى‏گيرند.

برخى از افراد مشهور به طور تقريبى داراى ضريب هوشى زير بوده‏اند: 
سرفرانيس گالتون (200 = 
IQ
جان استوارت ميل (190 = 
IQ
يوهان گوته (185 = 
IQ
ولتر (170 = 
IQ
ويكتور هوگو (150 = 
IQ
توماس جفرسون (145 = 
IQ
جان ميلتون (145 = 
IQ
فرانيس بيكن (145 = 
IQ
الكساندر دوما (140 = 
IQ
ناپلئون بناپارت (135 = 
IQ
چارلز داروين (135 = 
IQ) داشته‏اند.

اگر دوران كودكى برخى از نوابغ را مورد مطالعه قرار دهيم مطالب شگفت‏انگيزى از زندگى آنها درمى‏يابيم كه به چند نمونه مى‏پردازيم. جان استوارت ميل، فيلسوف و اقتصاددان بزرگ انگليسى، در سن سه سالگى زبان يونانى را آموخت، كتاب‏هاى افلاطون را در سن هفت سالگى مى‏خواند و لاتين و جغرافيا و جبر را در هشت سالگى فرا گرفته بود. در سن 13 سالگى فلسفه مى‏خواند و در سن 16 سالگى مطالعه تاريخ روم را شروع كرد. گوته در سن هشت سالگى خود را براى ورود به دانشگاه آماده مى‏كرد و در سن 10 سالگى مقالاتى مى‏نوشت كه اكنون نيز اين مقالات معروف است. گوته در سن شانزده سالگى، علاوه بر زبان آلمانى، پنج زبان ديگر را هم مى‏خواند.

بلوغ و جنسيت
با توجه به تحقيقات جديد دانشمندان، امروزه عقيده بيشتر آنها به ارثى بودن هوش است و بايد اين نكته مهم را به خاطر داشت كه افراد باهوش در هر جنسى، نژاد، طبقه و جامعه‏اى وجود دارد و عامل نبوغ هر چه باشد ملاك برترى انسان‏ها هيچ كدام از اين عوامل نيست. بلكه تقوا املاك برترى انسان‏ها نسبت به يكديگر است.  بررسى عده‏اى از متخصصان از جمله كالاهان نشانگر آن است كه تيزهوشى در بين پسران بيش از دختران است، به عقيده وى در يك گروه سنى تعداد مذكران باهوش از مؤنث‏ها بيشتر است ولى پاسخ به سؤال: آيا در واقع تيزهوشى با جنسيت رابطه‏اى دارد يا نه؟ نياز به بررسى‏هاى بيشترى دارد و هنوز به ثبوت نرسيده است.

ترمن تعداد 1528 نابغه را مورد مطالعه قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه افراد تيزهوش متعلق به خانواده‏هايى هستند كه از نظر اقتصادى و تحصيلات در سطح بالاترى مى‏باشند كه البته مسائل تربيتى، تغذيه، بهداشت و ارتباط عاطفى سالم را بايد مدنظر داشت.  البته بايد در نظر داشت كه محيط اجتماعى عامل بسيار مهمى است زيرا امكانات بيشترى را جهت رشد استعدادهاى پسران مهيا مى‏كند. عواملى از قبيل كتابخانه، سينما، پارك و غيره كه بيشتر پسران مى‏توانند از اين امكانات بهره‏مند باشند.

تفاوت‏هاى پيشرفت پسران و دختران در رشته‏هاى علوم و رياضيات توجه دانشمندان را به خود جلب كرده و تحقيقات آنان نشان مى‏دهد كه به ويژه در زمينه رياضيات اين تفاوت‏ها واقعى و معنى‏دار است. همچنين نشان داده شده است كه موانع محيطى و فرهنگى نيز در اين تفاوت‏ها مؤثر است. در واقع بايد گفت كه تيزهوشى منحصر به پسران نيست بلكه هر دو جنس پسر و دختر از اين موهبت برخوردارند.

متأسفانه دختران تيزهوش در معرض اين خطر جدى قرار مى‏گيرند كه با آنان به صورت تبعيض‏آميز رفتار مى‏شود و در بسيارى از فرهنگ‏ها، به ويژه در كشورهاى جهان سوم، اين تبعيض به صورت گسترده‏اى اعمال مى‏شود. در عين حال نبايد فراموش كرد كه ويژگى‏هاى عاطفى دختران كه سازگارانه‏تر و داراى حساسيت بيشترى است و كمتر جنبه كنكاش علمى پيدا مى‏كند، به صورت عاملى در مى‏آيد كه تا حدى مانع از بروز تمام ظرفيت‏هاى هوشى آنان مى‏شود.

معمولاً تيزهوشان خواندن را زودتر از كودكان ديگر شروع مى‏كنند، براى مثال 92% از كودكان تيزهوش در سن پنج سالگى و ده ماهگى تا شش سالگى مى‏توانند بخوانند. پژوهش‏هاى بسيارى نشان داده است كه شاگردان تيزهوش اكثرا رابطه‏اى خوب و مثبت با ديگران برقرار مى‏كنند. اينگونه دانش‏آموزان بيشتر به عنوان رهبران كلاس و مدرسه انتخاب مى‏شوند و در فعاليت‏هاى خارج از كلاس مانند شركت در ورزش‏هاى مختلف، رويدادهاى فرهنگى و اجتماعى و كارهاى ابتكارى، بيش از ساير دانش‏آموزان فعاليت مى‏كنند.

البته بايد توجه داشت كه نبوغ در تمام زمينه‏ها وجود ندارد و نبايد از يك فرد نابغه انتظار داشت در تمام زمينه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى از استعداد شگرفى برخوردار باشد بلكه اكثريت نابغه‏ها در زمينه خاصى استعداد شايانى دارند و در جنبه‏هاى ديگر عادى هستند.

به نظر متخصصان افراد نابغه و سرآمد نوعا داراى ويژگى‏هايى به شرح زير هستند : 
1ـ درس را در مقايسه با همسالان خود زودتر و آسانتر ياد مى‏گيرند؛
2ـ داراى حافظه قوى بوده براى يادگيرى مطالب به تكرار و تمرين كمترى نياز دارند؛
3ـ اطلاعات عمومى آنان از همسالانشان بيشتر است؛
4ـ كارهاى دشوار ذهنى را به آسانى انجام مى‏دهند؛
5ـ روابط بين پديده‏هاى محيطى را بخوبى درك مى‏كنند؛
6ـ يك يا دو سال زودتر از همسالان خود خواندن را ياد مى‏گيرند؛
7ـ خزانه لغات آنان غنى است؛
8ـ كنجكاوند و زياد سؤال مى‏كنند؛
9ـ دامنه علايق گسترده‏اى دارند؛
10ـ در انجام كارها ابتكار و خلاقيت از خود نشان مى‏دهند؛
11ـ از عهده خواندن و فهميدن كتاب‏هايى برمى‏آيند كه از سطح توانايى همسالانشان بالاتر است؛
12ـ به محيط خود توجه داشته و تغييرات محيطى را به سرعت درك مى‏كنند؛
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تعاریف و مفاهیم ریاضی: اصل لانه کبوتری

بازديد: 155

تعاریف و مفاهیم ریاضی: اصل لانه کبوتری

اصل لانه کبوتری (Pigeonhole Principle)

اگر N+1 یا تعدادی بیشتر کبوتر را در  N لانه  قرار دهیم، آن وقت لانه ای باید شامل دو یا تعدادی بیشتر کبوتر باشد. به ابهام موجود در عبارت " لانه ای باید شامل.." و "دو یا تعدادی بیشتر..." توجه کنید. این موضوع در حقیقت وجه تمایز اصل لانه کبوتری است که بعضی وقتها به کمک آنها می توانیم به نتیجه گیری هایی کاملا دور از انتظار برسیم، حتی مواقعی که به نظر می رسد اطلاعاتمان کافی نباشد.

اثبات این اصل کاملا ساده است و در آن فقط از شمارش معمولی کبوترها در لانه هایشان استفاده می شود. فرض کنید در هیچ یک از لانه ها بیش از یک کبوتر نباشد. در این صورت روی هم بیش از N کبوتر وجود ندارد و این نتیجه با این فرض که تعداد کبوتر ها N +1 است تناقض دارد بنابراین اصل لانه کبوتری با استفاده از روش اثبات با رسیدن به تناقض، ثابت می شود.

ممکن است بپرسید مسئله زیر چه ربطی به کبوتر ها دارد؟

مسئله:
کیسه ای شامل مهره هایی به دو رنگ سیاه و سفید است. کمترین تعداد مهره هایی که باید بدون نگاه کردن از این کیسه بیرون بیاوریم تا مطمئن باشیم در میان آنها حتما دو مهره همرنگ وجود دارد چندتاست؟

راه حل مسئله:
می توانیم سه مهره از کیسه بیرون بیاوریم. اگر در میان آنها از هر رنگ بیش از یک مهره وجود نداشته باشد، آن وقت روی هم بیش از دو مهره بیرون نیاورده ایم. این نتیجه گیری واضح است و با اینکه سه مهره بیرون آورده ایم تناقض دارد. از طرف دیگر روشن است که بیرون آوردن دو مهره کافی نیست. در اینجا مهره ها نقش کبوتر ها را دارند و رنگهای سیاه و سفید نقش لانه ها را.
 
مسئه :
یک میلیون درخت کاج در جنگلی روئیده است. می دانیم روی هیچ درخت کاجی بیش از 600000 برگ وجود ندارد. ثابت کنید در این جنگل دو درخت کاج تعداد برگهایشان یکی است.
 
راه حل مسئله:
یک میلیون کبوتر (درخت کاج) وجود دارد و متاسفانه 600001 لانه که از 0 تا 600000 شماره گذاری شده اند. هر کبوتر (درخت کاج) را در لانه ای قرار می دهیم که شماره اش تعداد برگهای آن درخت است. چون کبوترها بیشتر از لانه ها هستند در لانه ای باید دست کم دو کبوتر (درخت کاج) باشند. اگر در هیچ لانه ای بیش از یکی نباشد، آن وقت بیش از 600001 کبوتر وجود ندارد. اما اینکه دو کبوتر در یک لانه باشد، معنایش این است که تعداد برگهایشان یکی است.

توجه کنید که صورتهای این مسائل هم همان ابهام لانه کبوتری را در خود دارند. درست همین جور مسئله ها هستند که میتوان در بیشتر موارد آنها را با استفاده از اصل لانه کبوتتری حل کرد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تاثیر رنگهای مختلف روی حافظه

بازديد: 103

تاثیر رنگهای مختلف روی حافظه

چه باور کنید چه باور نکنید، رنگها روی حافظه انسان تاثیر زیادی می گذارند. رنگها هر روز به شکلهای مختلف روی حافظه ما تاثیرمی گذارند و حتی برخی از کمپانی ها برای بازاریابی محصولاتشان عمدا" از رنگهایی استفاده که بیشتر به یاد می مانند. تحقیقات نشان داده که برخی رنگهای مهیج تر هستند و بهتر به یاد ما می مانند.
 
رنگهای سرد
رنگهای سرد مثل سبز و آبی، هیجان کمتری در ما بوجود می آورند و بیشتر آرامش دهنده هستند به همین دلیل فلش کارتهایی که برای تهیه آنها از کاغذهای سبز یا آبی و یا سایر رنگهای سرد استفاده شده و یا یادداشت هایی که روی کاغذهایی با این رنگها نوشته می شوند تاثیر کمتری روی یادگیری ما می گذارند و به یاد آوردن لغات و مطالب نوشته شده روی آنها برای ما سخت تر است. اما در عوض، رنگهای سرد حس خلاقیت و ابتکار عمل را در انسان تحریک و تقویت می کنند.
 
رنگهای گرم
رنگهای گرم مثل قرمز و زرد مهیج ترند بنابراین بیشتر در یاد ما می مانند. ذهن ما بطور ناخودآگاه به رنگهای گرم عکس العمل نشان می دهد زیرا این رنگها توجه ما را بیشتر به خودشان جلب می کنند و حتی می توانند توانایی ما برای یادآوری حقایق و اتفاقات را افزایش دهند.
 
سیاه و سفید
دانشمندان در تحقیقات خود تاثیر تصاویر سیاه و سفید بر روی ذهن و حافظه انسان را نیز بررسی کردند و میزان اثرگذاری این تصاویر را با میزان تاثیر تصاویر رنگی مقایسه کردند. نتایج تحقیق نشان داد که انسانها ذاتا" به تصاویر رنگی عکس العمل بیشتری نشان می دهند و این تصاویر بهتر از تصاویر سیاه سفید در یاد آنها می ماند علاوه براین مشخص شد که تصاویر رنگی واقعی مثل عکسها از تصاویر رنگی مصنوعی ساخته شده توسط خود انسان تاثیر گذارتر هستند.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

عیب و هنر المپیاد

بازديد: 183

عیب و هنر المپیاد

دکتر «احمد شیرزاد» دکترای فیزیک ذرات بنیادی خود را از دانشگاه صنعتی‌شریف گرفت و هم‌‌اکنون در دانشگاه صنعتی اصفهان مشغول کار است. وی از اولین کسانی بود که در ایران دکترای فیزیک گرفت. بعدها هم از جمله مربیان و مسوولان المپیاد فیزیک ایران بود و برگزاری المپیاد جهانی فیزیک در اصفهان را در کارنامه خود دارد. به همین دلیل هم با زیروبم المپیادهای علمی ایران آشنایی دارد. هرچند که وی می‌پذیرد برگزاری المپیادهای علمی به شکل کنونی ضعف‌هایی دارد، اما تاکید می‌کند همین المپیادها نقش انکارناپذیری در بهبود وضعیت آموزش علوم و جذب جوانان نخبه به علوم پایه داشته است.
‌‌‌
 در ابتدا درباره تاریخچه حضور ایران در المپیادهای جهانی صحبت کنید.
تاریخچه شرکت ایران در المپیادهای علمی، از سال 1365 آغاز می‌شود. در این سال ایران برای اولین‌بار در المپیاد ریاضی در کوبا شرکت کرد. در این دوره، آقای دکتر «نجفی» سرپرست تیم بود. ایران در بین 30کشور، به مقام بیستم دست یافت که برای آن زمان و با توجه به اینکه اولین دوره حضور ایران بود، جلب توجه کرد. با توجه به اثر مثبت المپیاد در آموزش ریاضی، مسوولان تصمیم گرفتند ایران در دیگر رشته‌ها هم شرکت کند. به‌طوری که در سال 1367 دو فیزیکدان به‌عنوان ناظر نوزدهمین دوره المپیاد فیزیک به کشور «اتریش» اعزام شدند و بالاخره در سال 1368 دانش‌آموزان ایرانی برای اولین‌بار در بیستمین المپیاد جهانی فیزیک که در لهستان برگزار شد، با یک تیم پنج‌نفره شرکت کرد. من از همان سال سرپرست تیم بودم که تا 20سال در این مسوولیت حضور داشتم. بعدها فعالیت ایران در المپیاد گسترده‌تر شد و در رشته‌های شیمی، زیست‌شناسی و کامپیوتر هم شرکت کرد. در ایران المپیاد ادبی هم برگزار می‌شود که مسابقه‌ای ملی است و در سطح بین‌المللی برگزار نمی‌شود. البته در این مدت یک‌بار المپیاد فیزیک (سال 1386) و یک‌بار هم المپیاد نجوم (سال 1388) در ایران برگزار شد.

 در سال 1386 که المپیاد در ایران برگزار شد، شما هم مسوولیتی داشتید؟
این المپیاد به میزبانی دانشگاه صنعتی اصفهان و به بهترین شکل و آبرومندانه‌ترین حالت برگزار شد. پس از اتمام این دوره از المپیاد، به شیوه خاص خودشان از ما تقدیر و تشکر کردند و از سال بعد، ما را کنار گذاشتند! البته من همچنان کارم را به‌عنوان مدرس باشگاه دانش‌پژوهان جوان، در این دوره‌ها ادامه دادم.

 هدف و انگیزه اصلی از برگزاری این رقابت‌ها چیست؟
یک دغدغه همه همکاران ما (چه در کشورهای توسعه‌یافته و چه در کشورهای در حال توسعه) این بود که به علوم پایه به‌رغم اهمیتشان، چندان توجه نمی‌شود. برای مثال در کنکور، رشته‌های مهندسی و پزشکی بیشتر طرفدار دارند که عمده دلیلش هم جاذبه‌های اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی است. واقعیت این است پیشرفته‌ترین کشورها، آنهایی هستند که بتوانند بهترین استعدادها را جذب علوم پایه کنند. برگزاری چنین مسابقاتی توجه دانش‌آموزان دبیرستانی را به این رشته‌ها جلب می‌کند و انگیزه‌ای برای فعالیت در این حوزه‌ها ایجاد می‌کند. به همین دلیل، کشورهای بلوک شرق مسابقات المپیاد را پایه‌ریزی کردند و کم‌کم بر تعداد کشورهای شرکت‌کننده افزوده شد.

 آیا به اهداف خود رسیده‌اید؟
به نظر من ما حتی اگر بتوانیم سالی یک یا دو نفر از استعدادهای برتر را به سمت فیزیک جذب کنیم، موفق عمل کرده‌ایم که البته در عمل تعداد بیشتری از جوانان به این سمت آمده‌اند و در نتیجه عملکرد المپیادها قابل‌قبول است.
 
 برخی می‌گویند المپیاد سرپوشی است بر ضعف سیستم آموزشی کشور ما، چون اینگونه القا می‌کند که کیفیت سیستم آموزشی ما در حد جهانی است.
این انتقاد شاید تا حدودی درست باشد که این هم بستگی دارد به اینکه سیاست‌های تبلیغاتی ما چگونه باشد و از موفقیت آنها چگونه بهره‌برداری کنیم. کتمان نمی‌کنم که برخی افراد از این موفقیت‌ها بهره‌برداری‌های نامناسبی کردند و این موفقیت را به عنوان مشت نمونه خروار جلوه دادند ولی در نظر داشته باشید که در یک تیم فوتبال، 11ورزشکار خوب و قوی هستند اما نمی‌توان گفت همه مردم کشور در این سطح فوتبال بازی می‌کنند. ما اگر به این المپیادها هم به عنوان نوعی رقابت علمی نگاه کنیم که باعث افزایش و تقویت انگیزه در همه دانش‌آموزان شده است، می‌بینیم که المپیادها، تاثیر خوبی بر افزایش کیفیت آموزشی در کل کشور داشته‌اند. ولی البته ادعا هم نمی‌کنیم که اگر چند نفر از دانش‌آموزان ما در المپیاد مدال گرفتند، به معنی کیفیت خوب آموزش در تمام کشور است.

 در ایران، دانش‌آموزان را برای شرکت در المپیاد، آموزش می‌دهند و به نوعی دوپینگ می‌کنند، در حالی‌که در کشورهای دیگر دوره آموزشی وجود ندارد.
البته برگزاری دوره آموزشی مختص ایران نیست و چند کشور محدود دیگر هم این کار را انجام می‌دهند. معمولا کشورهایی که سیستم آموزش‌وپرورش متمرکزی دارند، چنین کاری انجام می‌دهند، البته من هم موافقم که افراط در این زمینه کار مناسبی نیست. به همین دلیل هم سعی کردیم سیاست‌های تعدیل‌جویانه‌ای داشته باشیم. برای مثال چند سال پیش این موضوع مطرح شد که به دانش‌آموزان اجازه دهیم از سال اول و دوم دبیرستان در این کلاس‌ها شرکت کنند. خود من و همچنین گروه فیزیک به‌شدت با این موضوع مخالفت کردیم و گفتیم همین که دانش‌آموزان سال سوم در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند، کافی است. به نظر ما اگر کسی استعدادش را داشته باشد، همان یک‌سال بس است و اینکه ما بخواهیم به شیوه دوپینگی قهرمان‌پروری کنیم و این دسته از دانش‌آموزان را از سیستم معمول آموزش‌وپرورش جدا کنیم، کار درستی نیست. بنابراین افراط در این شیوه، امر پسندیده‌ای نیست. البته تاکید می‌کنم که تفریط هم پسندیده نیست مثل اینکه بگوییم از دانش‌آموزان امتحان می‌گیریم و هرکس را که قبول شد، به المپیاد بفرستیم زیرا به احتمال زیاد در المپیاد جهانی امتیاز نمی‌گیرند و روحیه دانش‌آموزان به‌شدت آسیب می‌بیند. دلیل اصلی‌اش هم این است که در المپیاد از موضوعاتی امتحان می‌گیرند (مثل نسبیت خاص) که در کتاب‌های دبیرستانی ما مطرح نمی‌شود، کما اینکه در کتاب‌های درسی کشورهای دیگر هم مطرح نمی‌شود. البته ما در این کلاس‌ها هم فقط چارچوب کلی مفاهیم را به دانش‌آموزان می‌گوییم و خودشان دنبال بقیه مطالب می‌روند. بنابراین تعبیر دوپینگ را نمی‌پسندم و تایید نمی‌کنم.

‌ دانش‌آموزان المپیاد این امتیاز را دارند که بدون کنکور در هر رشته و دانشگاهی که مایلند ادامه تحصیل دهند. اگر این دانش‌آموزان واقعا نخبه هستند، چرا این امتیاز را برای آنان قایل می‌شوید؟
این انتقاد هم پذیرفتنی نیست. زیرا دانش‌آموزان در سال آخر در اردوی علمی هستند و درس‌های زیادی را می‌گذرانند. اگر قرار باشد دانش‌آموز المپیادی، نگران کنکور هم باشد، تا حدود زیادی از کیفیت تحصیل در اردو کم می‌کند. از طرف دیگر مسابقات المپیاد همزمان با کنکور ما برگزار می‌شود و شرکت در هر دو رقابت برای دانش‌آموزان دشوار است. پس این امتیاز، فقط این نقش را دارد که از دغدغه کنکور کم می‌کند تا آنها با فراغ بال، همه حواسشان را متوجه المپیاد کنند.

 نکته دیگر این است که دانش‌آموزان المپیادی با توجه به حق انتخاب رشته و دانشگاه، معمولا در رشته‌ای غیر از رشته المپیاد خود تحصیل می‌کنند. برای مثال شیمی‌ها به پزشکی و فیزیکی‌ها به مهندسی می‌روند. آیا به نظر شما این کار نوعی نقض غرض نیست.
اولا که تعداد زیادی از دانش‌آموزان، در همان رشته المپیاد خود تحصیل می‌کنند. دوم اینکه دانش‌آموزان در انتخاب رشته تحصیلی و شغلی خود آزادند و ما مانعی ایجاد نمی‌کنیم اما در نظر داشته باشید کسی مثل «مریم میرزاخانی» که یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان حال حاضر جهان است، از دل همین المپیادهای دانش‌آموزی رشد کرد و اگر فقط همین یک نفر حاصل المپیادهای ما باشد، برای ما کافی است و ما المپیاد را موفق ارزیابی می‌کنیم. المپیاد فیزیک هم موجب رشد فیزیکدانان زیادی شد. به طور میانگین سالی سه، ‌چهار فیزیکدان از میان این داوطلبان به جامعه فیزیک ایران معرفی می‌شوند. برای مثال آقای دکتر «شیخ جباری» یا خانم دکتر «فرزان»، آقای دکتر «رامین گلستانیان» همه از کشفیات جریان المپیادها در فیزیک هستند. البته بسیاری از فیزیکدانان هم اکنون در کشور به سر می‌برند و برخی هم به کشورهای دیگر رفتند. برای مثال آقای دکتر «گلستانیان» حدود یک دهه در ایران بود و دانشجویان بسیار خوبی آموزش داد که هم اکنون دانشجویان وی از جمله فیزیکدانان خوب ایران هستند.

 در کل دستاورد‌های المپیاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
دست‌کم المپیادهای فیزیک را بسیار خوب و مفید می‌دانم چراکه بسیاری از کسانی که امروزه در جامعه فیزیک ایران فعال هستند، شاگردان ما در دوره‌های المپیاد بودند و از اینجا راه فیزیک را یاد گرفتند. به نظر من علوم پایه و به ویژه فیزیک آنقدر جذاب و دلچسب هست که بسیاری از دانش‌آموزان که می‌آیند، طعم و مزه کار علمی را می‌چشند، دیگر رهایش نمی‌کنند.

 ولی بسیاری از المپیادی‌ها رشته فیزیک نخواندند و مثلا رفتند مهندسی.
بله ولی حتی آنها هم مهندسی را با دیدگاه‌های علمی دنبال کردند. یعنی وقتی که به قول دکتر «حداد» وقتی ویروس فیزیک به آنها سرایت کرد، بعدها در مهندسی هم کارهایی می‌کنند که صرفا مهندسی نیست بلکه نقش علوم در آنها بسیار پررنگ است و کارهای خلاقانه‌ای انجام می‌دهند.

 ‌ بسیاری از کسانی که شما در این گفت‌وگو نام بردید، امروزه در خارج هستند و همین موضوع باعث می‌شود به کسانی که می‌گویند المپیاد باعث معرفی نخبه‌های ما به دانشگاه‌های کشورهای دیگر می‌شود، حق بدهیم.
در جواب این دسته افراد می‌گویم اولا بسیاری از المپیادی‌ها هنوز در ایران هستند و برای مثال چندتایی هم در دانشگاه صنعتی اصفهان همکار بنده هستند. آنهای دیگر هم که از 18سالگی و در دوران المپیاد به خارج نرفتند، بسیاری تحصیلات خود تا مرحله دکترا را در ایران گذراندند. اما نکته‌ای که باید روی آن تاکید کنم این است که اگر کسی خارج رفته، نقطه ضعف المپیاد نیست، بلکه دلیلش این است که در ایران امکانات برای تحقیقات پیشرفته فراهم نیست و آنان برای ادامه تحقیقات به خارج از کشور رفته‌اند. بگذارید به این موضوع از دید دیگر نگاه کنیم. دانشگاه شریف دانشگاه بسیار خوبی است و بسیاری از فارغ‌التحصیلان آن برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می‌روند. اکنون ما حق داریم به دانشگاه شریف انتقاد کنیم که چون شما سطح آموزشتان خیلی خوب و هم‌سطح دانشگاه‌های ترازاول جهانی است و فارغ‌‌التحصیلان شما به خارج می‌روند، شما مقصرید و باید بد آموزش دهید که کسی خارج نرود؟ پس در جواب می‌گویم ما نه می‌توانیم درهای کشورمان را ببندیم و نه می‌خواهیم چنین کاری را کنیم بلکه معتقدم باید انگیزه‌هایی مانند امکانات تحقیق و پژوهش را در ایران فراهم کرد تا نخبه‌ها ماندگار شوند. ولی راه‌حل درست این نیست که ما استعدادها را کشف نکنیم و پرورش ندهیم و بگذاریم که هرز بروند، مبادا برخی از اینها شناسایی شوند و به خارج بروند! راه درست این است که پرورش دهیم و زمینه‌ را برای ادامه تحقیقات فراهم کنیم تا در کشور ماندگار شوند. به نظر من، ما در کشف استعدادها موفق بودیم اما در نگهداری‌شان ضعیف بودیم. یکی از راه‌های نگهداری آنها، تاسیس پژوهشکده‌های خوب و موفق است. ما باید فضایی پژوهشی پدید آوریم که افرادی مانند «مریم میرزاخانی» بتوانند به تحصیلشان ادامه دهند. پس از این لحاظ کار المپیاد خوب و قابل دفاع است و ضعف و عیب مربوط به جاهای دیگر است. اگر در المپیاد رقابت می‌کنیم و موفق می‌شویم، خوب است در نگهداری آنها هم رقابت و فعالیت کنیم.

‌ آینده المپیاد در ایران را چگونه می‌بینید؟
خود المپیاد که جریان مفید و موثری بود اما شکل مدیریت آن چندان قابل دفاع نیست. در دوران «احمدی‌نژاد» و به ویژه وزارت آقای «حاج‌بابایی» در آموزش‌وپرورش، کارهایی کردند که قابل دفاع نبود، برای مثال باشگاه دانش‌پژوهان جوان را با مرکز استعدادهای درخشان ادغام کردند. امیدوارم با کابینه جدید و با روی کار آمدن وزیر تازه آموزش‌وپرورش، فضای جاری عوض و مدیریت‌ بهتری برای بهبود وضعیت کنونی در پیش گرفته شود. هم‌اکنون هم که جایگاه باشگاه دانش‌پژوهان جوان را تا حد یک مدرسه کاهش دادند، بودجه‌ها محدود شد و خیلی کارهای دیگر. برای مثال، در همه تیم‌های اعزامی، یک نفر را اعزام می‌کنند تا بر رفتار اعضای تیم و سرپرستان نظارت کند که باعث دل‌آزردگی دانش‌آموزان و سرپرستان شده است. حراست‌ها معتقدند که همراه همه تیم‌هایی که به خارج می‌روند، کسی باید باشد که این نگرش‌ها و عدم‌اعتمادها، اثر سویی دارد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

'وارن بافت' به زبان ریاضی

بازديد: 175

'وارن بافت' به زبان ریاضی

وارن بافت (Warren Buffett)

نویسندگان:
مهدی حیدری (دانشجوی دکترای فاینانس در Stockholm School of Economics سوئد)
علی ابراهیم نژاد (دانشجوی دکترای فاینانس درBoston College آمریکا) 
 
برای سالیان دراز، سرمایه گذاران زیادی در سرتاسر جهان تلاش کرده اند تا روش سرمایه گذاری وارن بافت (Warren Buffett) را دریافته و به اجرا درآورند.

وارن بافت مدیر عامل و مالک اصلی شرکت سرمایه گذاری برکشایر (Berkshire) است که توانسته رشد خارق العاده سالانه 20 درصدی در 44 سال گذشته داشته باشد. جالب است بدانیم این شرکت در سال های 2000 تا 2010 رشد 76 درصدی داشته در حالی که شاخص 500 شرکت برتر بازار بورس امریکا (S&P500) نشان دهنده افت 11 درصدی در این دوره است.

همچنین اگر نسبت شارپ را که شاخصی برای اندازه گیری نسبت بازده به ریسک است برای شرکت برکشایر و همه صندوق های سرمایه گذاری مشترک و نیز شرکت هایی که دارای سابقه بیش از 30 سال حضور در بورس طی 85 سال اخیر (1926-2011) بوده اند مقایسه کنیم، این شرکت در بین هزاران صندوق و شرکت، رتبه اول را به خود اختصاص می دهد. به عبارت دیگر، شرکت برکشایر به ازای هر واحد ریسک تحمل شده بیشترین بازدهی ممکن را به ارمغان آورده است.

کتاب ها و مقالات بسیاری راجع به وارن بافت نگاشته شده که هریک گوشه هایی از نگاه وی به عنوان یک سرمایه گذار اسطوره ای را موشکافی می کنند، اما می توان گفت همچنان روش سرمایه گذاری وی تا حد زیادی ناشناخته مانده و به صورت علمی و دقیق مورد بررسی قرار نگرفته است. اخیرا برخی از اساتید دانشگاه های نیویورک و ییل که از مدیران ارشد صندوق خطرپذیر (Hedge fund) مشهور AQR نیز هستند، در مقاله ای که در دست انتشار است، تلاش کرده اند راز موفقیت وارن بافت را با روشی علمی شناسایی کنند. در این مقاله با کمک تکنیک های آماری مربوط به فاینانس تجربی (Empirical Finance) تلاش شده تا نقش عوامل تعیین کننده در بازده شرکت برکشایر به روشی علمی و مستدل شناسایی شود. علاقه مندان به جزئیات فنی این تکنیک ها می توانند به مقاله مذکور مراجعه کنند، اما مروری بر یافته ها و نتایج این مقاله خالی از لطف نیست. این یافته ها به سه سوال مهم پاسخ می دهند. 

اولا، وارن بافت با انتخاب چه نوع سهامی توانسته به عملکرد رویایی خود دست یابد؟

ثانیا، آیا تنها قدرت تحلیل و انتخاب سهام خوب عامل موفقیت وی بوده یا عوامل دیگری نیز به کمک وی آمده است؟

ثالثا، آیا بازده بالای سبد سرمایه گذاری وی ناشی از این است که وی یک تحلیلگر سهام (Stock-picker) ماهر است یا توانایی های مدیریتی وی در شرکت هایی که سهامدار آنهاست نقش اساسی را بازی کرده است؟ به عبارت دیگر، اگر وارن بافت سهامدار این شرکت ها نبود، آیا بازهم عملکرد این شرکت ها تا این اندازه موفق بود؟

در پاسخ به سوال اول، در ادبیات مالی برای بررسی قدرت تحلیل یک مدیر سرمایه گذاری، ابتدا سعی می کنند تاثیر عوامل شناخته شده ریسک بر بازده سبد سرمایه گذاری وی را کنترل کنند. به عبارت دیگر، اگر مثلابدانیم سهام شرکت های کوچک تر به طور سیستماتیک ریسک بالاتری نسبت به سهام شرکت های بزرگ داشته باشد، طبیعتا انتظار این است که بازده این شرکت ها نیز نسبت به شرکت های بزرگ بالاتر باشد. بنابراین اگر یک مدیر سرمایه گذاری صرفا با انتخاب سهام شرکت های کوچک توانسته باشد بازده بالایی کسب کند، این بازده نشانگر قدرت تحلیل بالای وی نیست و تنها نشان می دهد که وی بازده بالای کسب شده را در ازای تحمل ریسک بیشتر کسب کرده است، نه توانایی تحلیل فوق العاده. 

در ادبیات مالی حداقل چهار عامل ریسک شناسایی شده است که شامل عامل بازار (Market)، اندازه (Size)، ارزش (Value) و شتاب (Momentum) است. بر اساس تحقیقات، عوامل ریسک بالابه ترتیب به گونه ای هستند که سهام شرکت های با بتای بالا، اندازه کوچک، نسبت قیمت به عایدی (P/E) پایین و بازده بالادر 12 ماه گذشته، دارای ریسک بالاتر و در نتیجه بازده بالاتر خواهند بود. بنابراین، با کنترل این چهار عامل، هرآنچه بازده اضافی یک سبد سرمایه گذاری باشد که قابل نسبت دادن به این عوامل نیست به نام آلفا (Alpha) شناخته می شود و در حقیقت بازدهی است که مدیر سبد به دلیل قدرت تحلیل خود و بدون تحمل ریسک کسب کرده است. 

معمای شرکت برکشایر در این است که بازده بالای این شرکت ارتباطی به این چهار عامل ریسک ندارد و به عبارت دیگر، ناشی از عواملی غیر از عوامل ریسک مذکور است. در دو سال اخیر، تحقیقات جدید دو عامل جدید بازده به نام های (BAB (Betting-Against-Beta و- QMJ (Quality (Minus-Junk را شناسایی کرده اند. عامل اول ادعا می کند که بازده شرکت های با بتای (همبستگی با نوسانات بازار) پایین به طور سیستماتیک بالاتر از بازده شرکت های با بتای بالااست و عامل دوم نشان می دهد شرکت هایی که جریان نقدی، رشد سودآوری و نسبت تقسیم سود بالایی دارند، در بلندمدت بازده بالاتری نسبت به سایرین دارند. 

در این تحقیق نشان داده شده است که بخش بزرگی از بازده وارن بافت ناشی از این دو عامل جدید است. به این معنا که وی در انتخاب سهام، شرکت هایی را برمی گزیند که اولابتای پایینی دارند و به اصطلاح چندان از نوسانات و جو حاکم بر بازار پیروی نمی کنند و ثانیا او شرکت هایی با جریان نقدی بالا، رشد سودآوری مناسب و سود تقسیمی بالارا انتخاب کرده و در زمانی که قیمت مناسبی دارند (نسبت P/E پایین) خریداری می کند.

به زبان خود وی: «فرقی نمی کند که بخواهم سهام (Stocks) بخرم یا جوراب (Socks)، من دوست دارم کالای باکیفیت را وقتی تخفیف خورده خریداری کنم!» بنابراین، به طور خلاصه، وی سهام شرکت های کم ریسک دارای جریان نقدی و تقسیم سود بالاو رو به رشد را در قیمت مناسب خریداری می کند.

در پاسخ به پرسش دوم، این مطالعه نشان می دهد تنها عامل موفقیت وارن بافت انتخاب هوشمندانه سهام نیست. یکی از عوامل مهم در عملکرد موفق وی استفاده از اهرم (Leverage) است. بخش بزرگی از دارایی های شرکت برکشایر مربوط به سرمایه گذاری در سهام شرکت های بیمه است.

این سرمایه گذاری به وی این امکان را می دهد که از طریق خرید بیمه نامه های این شرکت ها به نوعی خط اعتباری کم ریسک و ارزان قیمت دسترسی پیدا کند. به عبارت دیگر، دسترسی مطمئن به منابع تامین مالی ارزان قیمت عاملی است که وی را قادر ساخته در زمانی که همگان در بازار سهام در تنگنای فروش سهام و محدودیت منابع مالی قرار دارند، سهام باکیفیت را با قیمت بسیار ارزان خریداری کند. 

سرمایه گذاری 5 میلیارددلاری وارن بافت در بانک Goldman Sachs در اوج بحران مالی 2008 مثال خوبی از این رویکرد است. به علاوه، این منابع مالی ارزان و کم ریسک به وی این امکان را داده است که در دوره هایی که سبد وی بازدهی منفی قابل توجهی داشته است نیز دست از اصول خود نکشد و دارایی های خود را به ثمن بخس نفروشد.

به عنوان مثال، طی سال های 1998 تا 2000 سهام شرکت برکشایر 44درصد کاهش قیمت را تجربه کرد؛ در حالی که شاخص بورس بازده 32 درصدی را به خود دید. 

اما وی با پافشاری بر اصول سرمایه گذاری خود توانست این دوره دشوار را سپری کرده و با ترکیدن حباب شرکت های اینترنتی به همه ثابت کند که روش سرمایه گذاریش هنوز هم منحصربه فرد است. در نهایت، لازم است پاسخ این پرسش را بیابیم که آیا توانایی وارن بافت مربوط به انتخاب شرکت های پربازده است یا ناشی از توانایی های مدیریتی وی است که باعث می شود در شرکت هایی که وی سهامدار آنهاست تغییراتی ایجاد کند که نهایتا منجر به رشد سودآوری می شود. برای پاسخ به این سوال، در این مقاله به مقایسه عملکرد شرکت های بورسی و غیر بورسی که وارن بافت در آنها سرمایه گذاری کرده، پرداخته است. 

ایده از این قرار است که توانایی های مدیریتی در مورد شرکت های بورسی که معمولابزرگ بوده و تعداد زیادی سهامدار دارند چندان تاثیری ندارد؛ زیرا سهامداران نمی توانند به تنهایی تصمیمات بنگاه را تغییر دهند، اما در شرکت های غیربورسی، این امکان بسیار بالاتر است و بنابراین اگر تفاوت فاحشی در عملکرد پورتفوی بورسی و غیر بورسی برکشایر باشد، می توان آن را به توانایی های مدیریتی وارن بافت نسبت داد. مقایسه عملکرد این دو گروه نشان از عدم وجود تفاوت قابل توجه بوده و نشان می دهد وارن بافت یک تحلیلگر سهام (stock-picker) ماهر است و به دنبال تاثیرگذاری بر تصمیمات مدیریتی شرکت ها نیست.

آنچه به طور خلاصه می توان به عنوان رمز موفقیت وارن بافت ذکر کرد، از یکسو توانایی مثال زدنی وی در شناسایی سهام با جریان نقدی، رشد سودآوری و نسبت تقسیم سود بالاست، اما شاید مهم تر از آن، قدرت وی در پیروی از این اصول نسبتا ساده حتی در بدترین شرایط بازار است که وی را قادر ساخته با استفاده از منابع ارزان قیمت ناشی از شرکت های بیمه، در زمان هایی که همه سرمایه گذاران پا به فرار گذاشته اند، نقدشوندگی خود را حفظ کرده و حتی اقدام به خرید سهام با ارزش ذاتی بالادر قیمتی ارزان کند. به قول معروف، وقتی همه فروشنده اند او خریدار است!
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:58 منتشر شده است
نظرات(0)

حواس های پرت را تمرکز دهیم

بازديد: 131

حواس های پرت را تمرکز دهیم

انسان، به سبب ویژگی های بی نظیرش در میان همه موجودات، عنوان اشرف مخلوقات را به خود اختصاص داده است. او استعداد خاص تفکر و یادگیری دارد که به او اجازه می دهد اعمال خاص انجام دهد. نتایج اعمالش را پیش بینی و ارزیابی کند. تغییر و تحولات گوناگون و سریعی را در عرصه علم و فناوری به وجود آورد. آنچنان که به قول تافلر دنیا را به دهکده ای تبدیل کند که اطلاعات را در سریع ترین زمان ممکن از قاره ای به قاره دیگر انتقال دهد. بنابراین بر اثر پیشرفت سریع و غیرقابل انتظاری که در قلمرو دانش و فناوری طی چند قرن اخیر نصیب انسان شده است حجم اطلاعات و دانسته های بشری روز به روز به طور سرسام آوری در حال افزایش است. بر دانش آموزان و دانشجویان لازم است که هرچه سریع تر خود را با این تغییر و تحولات همگام سازند. در این راستا، بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان کوشش زیاد می کنند. بسیار مطالعه می کنند اما به دلیل عدم توانایی در تمرکز حواس، هنگام مطالعه نمی توانند به نتیجه دلخواه دست یابند. تمرکز در لغت یعنی تراکم، فشردگی مجموعه، چکیده، تمرکز در اصطلاح یعنی حفظ و نگهداری توجه و تمرکز حواس، روی موضوعی معین، بدون تمرکز حواس، یادگیری مثمرثمر نخواهد بود. بنابر این همه افراد توانایی تمرکز دارند و چون تمرکز نسبی است یعنی کسی نمی تواند ادعا کند کاملا حواس پرت است یا همیشه تمرکز حواس دارد. تمرکز گاهی ساده است و گاهی مشکل. تمرکز در موضوع هایی که نیاز به تفکر و تجزیه و تحلیل دارند مشکل و تمرکز در موضوع هایی که جنبه تفریحی و سرگرمی دارند، بسیار آسان است.
 
تمرکز حواس
یعنی عوامل حواس پرتی را به حداقل رساندن… تمرکز هر شخص به نسبت کاهش عوامل حواس پرتی او افزایش می یابد و بنا به تغییرات موقعیت ذهنی و محیطی او تغییر می کند. بیشتر افراد گمان می کنند که تمرکز یک امر ذاتی و تغییر آن ناممکن است، در حالی که تمرکز یک امر اکتسابی است و باید هر روز پرورش و جهت داده شود و هر کس با هوش عادی خود می تواند به آن دست یابد. پس برقراری تمرکز حواس به میزان کاهش عوامل حواس پرتی بستگی دارد. یعنی هر چه عوامل مزاحم و مخل تمرکز بیشتر باشند توانایی حفظ تمرکز حواس کمتر است و بر عکس. لذا حواس پرتی؛ یعنی خارج شدن از روند مطالعه یا جریان کاری و فرورفتن در افکار و تخیلات یا انجام کار دیگر.
 
منشاء حواس پراکندگی
حواس پرتی یا منشاء ذهنی و درونی دارد یا منشاء بیرونی و محیطی. حواس پرتی درونی و ذهنی: عبارت است از اشکالات فکری انسان و اندیشه هایی که موانعی بر سر راه توجه دقیق به مطالعه و تمرکز حواس ایجاد می کنند. این موقع شامل مواردی از قبیل: درد، رنج، غم وغصه، نگرانی، گرسنگی و تشنگی، سردی و گرمی، ترس و خشم و شادی، سردرد و … می باشد.
 
حواس پرتی بیرونی و محیطی
آنچه به محیط پیرامون فرد ارتباط پیدا می کند یا تحریکات غیرعادی که توسط حواس مختلف انسان ایجاد می شوند مانند نور شدید و نور ضعیف، صداهای ناهنجار، روشن بودن رسانه ای صوتی و تصویری و نظایر اینها ممکن است فرآیند تمرکز حواس را با اشکال مواجه کنند. رهایی از حواس پرتی و ایجاد تمرکز حواس در افراد مختلف، متفاوت است و به حالت درونی، تجربه ها مکان و موقعیت آنها بستگی دارد. برخی از افراد اظهار می دارند که من آدم کاملا حواس پرتی هستم و برخی دیگر می گویند نمی توانم تمرکز حواسم را به روی کاری حفظ کنم. در حالی که این تفکر غلط است و هیچ کس نباید خود را فردی کاملا حواس پرت یا فاقد تمرکز حواس بداند بلکه بهتر است وقتی که تمرکز حواس فردی دچار اختلال شد، بگوید در این لحظه و در محیط فعلی حواس پرتی من بیشتر و میزان تمرکز من کمتر است. لذا حواس پرتی بیشتر علل درونی دارد و به طبیعت خود فرد، ویژگی ها، حالات روحی و روانی، و عادات فردی بستگی دارد. بی شک حواس پرتی بیرونی آسان تر از عوامل حواس پرتی درونی بر طرف می شود. پس می توان بدون توجه به عوامل محیطی مانند: سروصدای زیاد، شلوغ بودن محیط و حتی داخل موترسرویس و هنگام مسافرت تمرکز حواس خود را حفظ کرد. اما نمی توان در حال گرسنگی یا تشنگی شدید نگرانی و ناراحتی دگرگونی فکر و اندیشه با تمرکز مطالعه کرد و یا کار دیگری را با تمرکز انجام داد و مطالعات یا تجربیات زیادی این موضوع را تایید کرده است که یک انسان می تواند در محل پر سروصدا و ناآرامی با تمرکز و توجه کافی مطالعه کند.
 
روش های تقویت تمرکز حواس
تمرکز حواس هنگام مطالعه کلید اصلی و اساسی درک و فهم مطالب است. و کلید اساسی تمرکز حواس استفاده از روش هایی است که باعث تقویت و پرورش و مهارت در برقراری تمرکز حواس هنگام مطالعه می شوند. بنا براین بدون تمرکز حواس ممکن است درک و فهم مطلبی که فقط یک ساعت وقت لازم داشته باشد، ساعت ها وقت بگیرد اما به خوبی فهمیده نشود و امر مطالعه بی فایده است و اثر مثبتی نخواهد داشت. لذا کاربرد روش ها و فنونی که به خواننده کمک می کند تا هنگام مطالعه فعال باشد، تمرکز حواس را تقویت و مهارت فرد را در ایجاد تمرکز حواس هنگام مطالعه افزایش می دهد این روش ها عبارتند از:
 
آمادگی برای مطالعه
برای شروع مطالعه، ابتدا بایستی خود را از جهات گوناگون آماده کرد، زیرا حداکثر آمادگی، مقدمه ای برای علاقه مندی به مطالعه، ایجاد تمرکز حواس و یادگیری بهتر می باشد. منظور از آمادگی پیدایش تمام شرایطی است که شخصی را قادر می سازد تا با اطمینان به موفقیت و اعتماد به نفس، به تجربه خاصی بپردازد.
 
آمادگی بدنی
به رشد و تکامل طبیعی بدن، تندرستی و نداشتن نقص های بدنی مربوط است. گاهی وجود بیماری هایی مانند زخم معده، میگرن، سردرد و نظایر اینها باعث از بین رفتن تمرکز حواس و مانع مطالعه فرد می شود و فرد تا به دست آوردن تندرستی کامل قادر به برقراری تمرکز حواس و مطالعه ثمربخش نیست و انگیزه کافی هم برای مطالعه ندارد.
 
آمادگی ذهنی
آمادگی ذهنی را می توان از خصوصیاتی نظیر رشد گویای سالم، قدرت تفسیر و تعبیر اشکال، توانایی درک همانندی ها و ناهمانندی ها میان کلمات و … شناخت دانست.
 
آمادگی اجتماعی
به ماهیت و وسعت تجارب فرد بستگی دارد که می توان آن را باتجربه و تحلیل زمینه خانه و خانوادگی، محیط وسیع اجتماعی که او در آن تجربه اندوخته است و تربیت پیشین او تعیین کرد.
 
آمادگی روانی
آمادگی روانی به شکل پیچیده ای با رشد و تکامل بدنی، ذهنی و اجتماعی آمیخته است. خستگی، بی قراری، بی تابی، کوتاهی زمان، دقت نداشتن تمرکز در مطالعه، واکنش های منفی نسبت به خود و دیگران، ضعف اعتماد به نفس و نظایر آنها همگی نشانه نبودن آمادگی روانی، بدنی، ذهنی و اجتماعی دانش آموزان و دانشجویان، اجرای برنامه های آموزشی، تمرکز حواس و فرآیند یادگیری را آسان تر و مطلوب تر می کند.
 
داشتن علاقه به مطالعه
مطالعه ثمربخش از دو عامل متاثر است: یکی علاقه نسبت به مطالب خواندنی، دیگر کاربرد ماهرانه فنون مطالعه نسبت به مطلب خواندنی سبب می شود تا شخص به مطالعه بیشتر بپردازد، مطالعه بیشتر منجر به بهتر شدن فنون مطالعه می شود، کاربرد فنون بهتر، مطالعه را آسان تر، سریع تر و لذت بخش تر می سازد؛ در نتیجه علاقه خواننده نسبت به مطالعه افزایش می یابد. پس تا زمانی که فرد تمایل یا علاقه به انجام کاری نداشته باشد نمی تواند برانگیخته شود. لذا وقتی خواننده به موضوعی علاقه مند می شود، خود به خود بر آن تمرکز می کند، بیشتر دقت می کند و به راحتی مطالب را به حافظه می سپارد و بعدا هم خیلی راحت به خاطر می آورد. پس از علاقه پیدا کردن نسبت به مطالب، گام بعدی تعیین هدف مطالعه است زیرا هدف زیربنای انجام کاری است و به فعالیت انسان جهت و نیرو می دهد. هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار می کند و نیروی لازم را برای فعالیت در وی به وجود می آورد و سبب پیدایش تمرکز در او می شود. لذا هر فرد برای مطالعه باید هدف مشخصی داشته باشد. «زیرا تعلیم و تربیت علم اهداف است و همه بر این باورند که بدون داشتن هدف، یادگیری کاری بس دشوار و غیرممکن است» همانطور که فرانکین معتقد است انسان بدون هدف مانند گلوله ای است که بدون هدف شلیک می شود. علاوه بر آن مطالعه بدون هدف یکی از عادات غلط مطالعه به شمار می رود.
 
تعیین زمان و مکان مطالعه
یکی از راه های برقراری تمرکز حواس این است که مطالعه در آن ساعت از روز انجام گیرد که برای فرد مناسب تر است. اما تعیین مناسب ترین زمان برای مطالعه کاری دشوار است و به عادات فردی بستگی دارد. برخی افراد عادت دارند تا نیمه های شب بیدار بمانند و با استفاده از سکوت و آرامش شبانه با خیالی راحت و آسوده مطالعه کنند برخی دیگر عادت دارند شب زود بخوابند و صبح زود از خواب بیدار شوند و به مطالعه بپردازند. با این توصیف تعیین زمان و مقدار مطالعه باعث آگاهی از تمام زمینه مطالعه، برقراری تمرکز حواس، عدم سردرگمی، جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی و فهم بهتر مطالب می شود. والتر پارک در کتاب خود به نام «چگونه درس بخوانیم؟» چنین می نویسد: «موفقیت یا عدم موفقیت شما در تحصیلات دانشگاهی، مستقیما به این امر بستگی دارد که چگونه از وقت خود استفاده می کنید؟ موفقیت در دانشگاه و البته در مقاطع تحصیلی پایین تر نیز بستگی به استفاده اشتباه از زمان دارد.» «محیط آشنای یک اتاق مشخص، در حین مطالعه موجب انصراف کمتر و تمرکز بیشتر حواس می شود، زیرا لوزم آن اتاق هر روز پیش چشم شماست و کمتر توجه تان را به خود جلب می کند.
 
به علاوه اگر هر روز به وقت مطالعه در اتاق معینی بودید کم کم ذهن تان عادت می کند که به محض رسیدن به آن اتاق آماده تمرکز حواس و فراگیری شود.» بنابراین ثابت بودن مکان مطالعه و مشخص بودن آن به علت دسترسی به آن و فراهم بودن وسایل مورد نیاز از قبیل کتب درسی، دفاتر، کتاب لغت، خط کش، قلم و نظایر آن جهت مطالعه موجب تمرکز حواس بیشتر و آمادگی ذهنی هنگام مطالعه می شود. پس یکی از بهترین راه های برقراری تمرکز اختصاص دادن یک اتاق مجهز به آنچه لازم دارید، در موقع مطالعه است. این اتاق خیلی زود مناسب تمرکز و یادگیری تان شده و کار شما را به طور خودکار راحت تر می کند و بعد برایتان یک عادت مفید می شود. «برای داشتن تمرکز به هنگام مطالعه ابتدا باید خود را از دنیای خارج جدا کنید و محیط مناسبی برای مطالعه بر گزینید. چنین محیطی باید آرام، روشن و دارای هوای مناسب باشد. هیچ چیز به اندازه سروصدا، خسته کننده و مانع تمرکز حواس نیست. ایجاد محیط کار مناسب، به دلیل ایجاد آرامش و شرایط مناسب اهمیت دارد و زمینه ای است برای تمرکز و دقت» یادبگیر که بگویی «نه»: «زمانی که تصمیم گرفتید باید مطالعه کنید اما دوستان یا هم اتاقی های شما درخواست می کنند که دورهم جمع شوید»؛ هنر گفتن «نه» را در خود تقویت کنید. اگر این اراده در شما ضعیف است، می توانید روی در اتاق مطالعه خود بنویسید «مزاحم نشوید» اگر موفق نشدید می توانید کارهای دیگری انجام دهید که نشان دهد شما دوست ندارید که کسی باعث از هم گسیختن افکار شما شود».
 
ترک افکار منفی و داشتن افکار مثبت
مطالعه عمیق و یادگیری ثمربخش وقتی حاصل می شود که فرد تصور مثبتی از خود داشته باشد و به خود اعتماد کند. زیرا اعتماد به خود در موفقیت موثر است و مهارت را بیشتر و نیرو را افزایش داده و مغز را سالم تر می کند. وقتی می خواهید کاری انجام دهید از گفتن کلماتی همانند: نمی خواهم، نمی دانم، نمی توانم بپرهیزید. جمله«این کار محال» است را از دفتر زندگی خود خط بزنید، ترس و بدگمانی و بی ارادگی را از ذهن خود دور کنید. هرگز به خویشتن اجازه ندهید که هیجانات و افکار منفی شما را در خود غرق سازد و تمرکز حواس شما را مختل کند. اعتماد به نفس داشته باشید و پیوسته به نزد خود تکرار کنید که قادر به انجام کار هستم، می توانم انجام دهم و باید انجام دهم. بدین طریق تفکر مثبت را در خود پرورش دهید. قوی بودن اعتماد به نفس احساس شعف و شادی را در شما به وجود می آورد و در حالت شادمانی از تمرکز حواس خوبی برخوردارید.
 
بهتر فکر می کنید، بهتر مطالعه می کنید و نتیجه کارتان بهتر می شود. مارگریت کوربت می نویسد «انسان در بحر اندیشه های خوشایند حافظه بهتری پیدا می کند و ذهن در حالت آرامی قرار می گیرد و میل به یادگیری را در خود به وجود می آورد» لذا خود پنداری مثبت مهم ترین کمک برای تمرکز و یادگیری است اگر بتوانیم تصورات غلط و منفی را از ذهن خود دور نموده و تصورات مثبت را جایگزین کنیم، می توانیم علاقه به مطالعه و یادگیری را در خود ایجاد کنیم چراکه علاقه به مطالعه شرایط اصلی و اساسی ایجاد تمرکز حواس به هنگام مطالعه است. آلفردآدلر روان شناس مشهور، در دوره جوانی در درس ریاضی بسیار ضعیف بود . معلمش این موضوع را با والدینش در میان گذاشت آنها باور کردند که آدلر در درس ریاضی ضعیف است، آدلر هم این موضوع را پذیرفته بود. یکی از روزها که معلم مسئله ای را روی تخته نوشته بود و شاگردان کلاس از حل مسئله عاجز مانده بودند، آدلر جواب مسئله را پیدا کرد، پای تخته رفت و در میان حیرت همگان مسئله را حل کرد. فهمید که توانایی درک و فهم مطالب درس ریاضی را دارد، استعدادش را باور کرد، تصورات مثبت را جایگزین تصورات منفی کرد و از آن به بعد یکی از دانش آموزان ممتاز درس ریاضی شد.
 
طرح سوال
طرح سوال یکی از شیوه های مطالعه دقیق و فعالانه است که در تمام اوقات مطالعه، مفید است. طرح سوال پیش از مطالعه دقیق، فرد را وادار می کند تا به طور فعالانه و با تمرکز و دقت کافی و باانگیزه و علاقه به مطالعه بپردازد. طرح سوال هنگام مطالعه یکی از روش هایی است که خواننده را فعال و به طور عمقی او را درگیر مطالعه می کند و سبب برانگیختن جدیت و تلاش وی به هنگام مطالعه می شود و فرد برای یافتن پاسخ به سوالات بایستی تمرکز حواس خود را حفظ نماید، زیرا در هنگام مطالعه، نمی توان بدون تمرکز پاسخ سوالات را پیدا کرد. بعد از خواندن مطالب با طرح سوال می توان میزان فراگیری خود را ارزش یابی نموده و به نقاط قوت و ضعف خود پی برد و سبب ایجاد نظر انتقادی نسبت به مطالب در فرد می شود. خواننده در مطالعات بعدی برای از بین بردن نقاط ضعف خود با دقت و تمرکز بیشتری مطالعه می کند.
 
آگاهی از شیوه های صحیح مطالعه و یادگیری
«برخی از والدین به طور مدام به فرزندان خود می گویند درس بخوانید، مطالعه کنید، ولی هرگز نمی گویند چگونه مطالعه کنید و روش های صحیح مطالعه را نمی دانند» بنابراین آگاهی از شیوه های صحیح مطالعه و یادگیری چون: تندخوانی، عبارت خوانی، خواندن اجمالی، خواندن تجسمی، و … به خواننده کمک می کند تا تمرکز حواس خود را هنگام مطالعه حفظ نمایند.
 
تندخوانی
تندخوانی باعث توجه و تمرکز بیشتر و فهمیدن مطالب و در نتیجه باعث یادگیری بهتر می شود. فکر و ذهن ما قادر است هزاران کلمه را در دقیقه از خود عبور دهد ولی اگر سرعت مطالعه ما پایین باشد، ذهن وقت اضافی می آورد و ناچار به این شاخه و آن شاخه می پرد و در نتیجه حواس پرتی ایجاد می شود. اما مطالعه سریع یا تندخوانی فرصت جولان به ذهن نمی دهد و سبب برقراری تمرکز حواس هنگام مطالعه می شود.
 
عبارت خوانی
عبارت خوانی یعنی خواندن عبارات و جملات به عوض خواندن کلمات. عبارات خوانی به نوع دیگری به تمرکز حواس کمک می کند از این طریق خواننده باید با سرعتی که نزدیک به سرعت اندیشیدن اوست. بخواند، اگر سرعت آنقدر کم باشد که ذهن از حالت فعال بودن باز بماند، احساس دلزدگی ایجاد می شود و چیزهای دیگری ذهن فرد را مشغول می کند و از روند مطالعه خارج می شود. بنابراین اگر سرعت خواندن با سرعت اندیشیدن هماهنگ باشد باعث افزایش تمرکز حواس می شود.
 
خواندن اجمالی
روش خواندن اجمالی مبتنی است بر یک نمونه گیری سریع از نکات اساسی و صرف نظر کردن از جزئیات، در این روش خواننده مطالب را سازمان بندی می کند، آنگاه هدف از مطالعه خود را مشخص نموده و مقدار زمان مطالعه و میزان دشواری کتاب را تخمین می زند و سپس از طریق سوال کردن کنجکاوی، علاقه، دقت و تمرکز حواس فرد، افزایش میابد.
 
خواندن تجسسی
منظور از روش تجسسی طرح انواع سوالات جزئی و کلی و مطالعه عمیق و اثربخش در جهت دست یافتن به پاسخ این سوالات است… کسی که به دنبال چیزی می گردد به احتمال بیشتری آن چیز را پیدا می کند لذا هدف خواندن تجسسی افزایش دامنه تمرکز و درک عمیق تر معانی است. به همین دلیل خواندن تجسسی تمرکز حواس و علاقه فرد را افزایش می دهد و به او کمک می کند تا مطالب دشوار را تجزیه و تحلیل نموده و آنها را بهتر بفهمد. فهمیدن مطالب موجب تحکیم آنها در حافظه می شود پس خواندن تجسسی برای غلبه بر تنبلی، حالت کسلی، پرتی حواس، از طریق تحریک حس کنجکاوی و شرکت فعالانه در مطالعه به کار می رود.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تكامل ریاضیات

بازديد: 131

تكامل ریاضیات

وقتی می گوییم ریاضیات این دوره با سمت گیری كاربردی به پیش رفته است به این معنا نیست كه در زمینه ریاضیات نظری كاری انجام نشده است بلكه تنها به این معناست كه عامل اصلی پیشرفت ریاضیات انگیزه بیرونی آن (یعنی زندگی، عمل و نیازهای ناشی از آنها) بوده است.
 
دوره دوم تكامل ریاضیات با سمت گیری كاربردی را (كه در ضمن دوره سوم تكامل ریاضیات بود) باید از سده هشتم تا سده شانزدهم میلادی دانست، دوره ای كه گرانیگاه آن در ایران بود. زندگی مسئله های تازه ای را پیش آورد كه باید به یاری ریاضیات حل می شد و ریاضیات نظری دوره پیش (ریاضیات یونانی) از عهده حل آنها بر نمی آمد. این مسئله ها به طور عمده مربوط می شد به اخترشناسی، مكانیك (ساختن ساعت های مكانیكی، اسطرلاب و سایر ابزارهای لازم برای رصد، ظریف تر و دقیق تر كردن وسیله های فلزی، سفالی و...) و مسئله های ناشی از اعتقادهای دینی (پیدا كردن جهت قبله، حل مسئله های مربوط به تقسیم ارث و عمل كردن به وصیت نامه ها، كه گاه بسیار پیچیده بود)، گسترش ارتباط های بازرگانی، ساختن قصرها و پرستشگاه ها، ایجاد كاریزها و آبراه ها و...
 
و ریاضیات با استفاده از همه دستاوردهای دوره های قبل (و به ویژه ریاضیات یونان و هند) با سمت گیری كاربردی (كه در سطحی بسیار بالاتر از ریاضیات كاربردی دوره قبل از یونان بود)، به تكامل خود ادامه داد. اگر از استثناها بگذریم، همه ریاضیدانان این دوره، از پسران «موسی شاكر» تا «جمشید كاشانی»، ایرانی بوده اند.
 
وقتی می گوییم ریاضیات این دوره با سمت گیری كاربردی به پیش رفته است به این معنا نیست كه در زمینه ریاضیات نظری كاری انجام نشده است بلكه تنها به این معناست كه عامل اصلی پیشرفت ریاضیات انگیزه بیرونی آن (یعنی زندگی، عمل و نیازهای ناشی از آنها) بوده است.
 
ریاضیدانان ایرانی این دوره با اطلاع از كارهای یونانیان و هندیان و با استفاده از ذخیره فرهنگی غنی قوم های ساكن ایران تلاش كردند كمبودها و شكاف های نظری ریاضیات یونانی را برطرف كنند.
 
آنها بارها و بارها «مقدمات» اقلیدس را به بحث انتقادی كشاندند، روش های بطلمیوسی را كه در «المجسطی» آمده بود، تصحیح كردند و تكامل دادند، پایه های جبر و مثلثات و به طور كلی ریاضیات محاسبه ای را ریختند، با بررسی دقیق مربوط به نسبت ها مفهوم عدد حقیقی را به عنوان یك كمیت پیوسته وارد ریاضیات كردند، پایه های اصلی هندسه نااقلیدسی را بنا نهادند، روش های ارشمیدس را در زمینه «انتگرال گیری» تكامل بخشیدند و غیره و غیره. ولی در همه این زمینه ها توجه اصلی ریاضیدانان ایرانی، به نیازهای زندگی و دانش های دیگر بوده است. خوارزمی جبر را به دلیل دشواری هایی كه در فقه اسلامی برای تقسیم ارث وجود داشت، پدید آورد. نیمه نخست كتاب «جبر و مقابله» خوارزمی، بحثی نظری درباره راه حل معادله های درجه اول و درجه دوم هم با محاسبه و هم به كمك استدلال های هندسی است. البته خوارزمی از نمادهای جبری استفاده نمی كند و مسئله ها را به صورت توصیفی حل می كند، ولی دقت در روش های حل او، ما را به دستوری می رساند كه امروز، برای حل معادله درجه دوم، به كار می بریم.
 
خوارزمی و ریاضیدانان ایرانی بعد از او، عدد منفی را جز در برخی حالت های استثنایی به كار نمی برند، به معادله های بالاتر از درجه سوم توجهی نداشتند (خیام، در كتاب جبر خود، برخی از گونه های معادله درجه سوم را به كمك مقطع های مخروطی حل كرده است) و اغلب تنها به یكی از ریشه های معادله، اكتفا می كردند و همه اینها به دلیل توجه اصلی آنها به عمل و نیازهای زندگی بوده است. به طور مثال، ریاضیدانان ایرانی (به پیروی از ریاضیدانان یونانی)، اگر طول پاره خط راست را برابر a می گرفتند،a۲ را مربع a (یعنی مساحت مربعی به ضلع برابر a) و a۳ را مكعبa (یعنی حجم مكعبی به ضلع برابر a) می گفتند، اصطلاح هایی كه هنوز هم معمول اند. در واقع توان دوم را به معنای مساحت و توان سوم را به معنای حجم می گرفتند و چون در زندگی عملی، با جسم چهار یا پنج بعدی سروكار نداریم، بحث درباره معادله های بالاتر از درجه سوم را جز در حالت های نادر مثل معادله های سیال كرجی بی معنی می دانستند.
 
فارابی در كتاب بزرگ موسیقی خود، برای نخستین بار در جهان، نظریه علمی موسیقی را مطرح می كند و جنبه های مختلف آن را مورد بحث قرار می دهد (در تقسیم بندی فارابی از دانش ها، موسیقی بخشی از ریاضیات به شمار می آید) پیش از فارابی، اگر از موسیقی عملی عیلام و بابل و مصر و هند بگذریم، تنها در یونان بحث هایی در زمینه موسیقی در جریان بود كه بیشتر جنبه متافیزیكی داشت و آمیخته با وهم و تخیل بود.
 
فارابی مبانی فیزیكی و ریاضی موسیقی را بررسی كرده و نخستین كتاب علمی موسیقی را ارائه داده است. ابوالوفا و بیرونی بیش از دیگران دستورهای مثلثاتی را كشف و ثابت كردند و این به دلیل دشواری هایی بود كه در اخترشناسی و محاسبه های مربوط به آن پیش می آمد. بطلمیوس بیشتر استدلال ها و محاسبه های خود را بر اساس هندسه و قضیه ها و مسئله های آن انجام می داد و این كار را بسیار دشوار می كرد. «ابوالوفای بوزجانی» و «ابوریحان بیرونی»، برای رفع این دشواری ها بود كه مثلثات را شكوفا كردند و پیش بردند و سرانجام «نصرالدین توسی» با تالیف «كشف القناع» خود استقلال مثلثات را از هندسه اعلام كرد. «جمشید كاشانی» برای همین محاسبه های اخترشناسی (او پایه گذار رصدخانه الغ بیگ در سمرقند بود) و به این دلیل كه راه های قبلی (مانند راه ابوالوفا)، اندكی طولانی و تا اندازه ای غیردقیق بود، روش جبری حل معادله درجه سوم: ۴x۳ ۳x = a را برای پیدا كردن مقدار دقیق سینوس یك درجه (از روی سینوس سه درجه) به دست آورد.
 
ریاضیدانان ایرانی، اندازه سینوس زاویه های ،۱۵ ،۱۸ ،۳۰ ،۴۵ ،۶۰ ،۷۲ ۷۵ درجه (و در نتیجه، كسینوس آنها) را می شناختند و مقدار سینوس سه درجه را با بسط (۱۵ ۱۸) sin به دست می آوردند. باید به این نكته اشاره كنیم كه اغلب مورخان دانش حتی با انصاف ترین آنها نتوانسته اند مقام ریاضیات ایرانی را، در مجموعه تاریخ ریاضیات به درستی و روشنی ارزیابی كنند. اغلب آنها ریاضیدانان ایرانی را تا حد مترجمان ساده نوشته های یونانی پایین آورده اند كه این ترجمه ها هم به موقع خود، به صاحبان اصلی یعنی اروپاییان برگشت داده شده است. به این ترتیب مورخان ریاضی آغاز ریاضیات را در اروپا (یونان) می دانند كه بعد از سقوط مكتب اسكندریه در سده های سوم و چهارم میلادی، دوران فترتی به وجود می آید كه تا سده پانزدهم میلادی ادامه دارد و سپس با دسترسی اروپاییان به نوشته های یونانی (از راه ترجمه عربی آنها) دوباره دنبال كار را می گیرند و آن را به امروز می رسانند.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

زندگینامه بزرگان روان شناسی: آبراهام مازلو

بازديد: 213

زندگینامه بزرگان روان شناسی: آبراهام مازلو

آبراهام مازلو در اول آوریل ۱۹۰۸ در محله‌ای فقیرنشین در بروکلین، ایالت نیویورک، به دنیا آمد. پدرش ساموئل، یک یهودی روس بود. وقتی ساموئل مزلو، از کی¬اِف در اوکراین، به آمریکا رسید، چیز زیادی با خود نیاورد بجز توانایی حرف زدن به زبانهای روسی و یِدیشی. یدیشی نوعی زبان مخصوص یهودیان اروپایی است که با عبری تفاوت دارد. ساموئل یک چلیک ساز (پیت ساز) بود که بعد از توفقی کوتاه در فیلادلفیا، به خانهٔ اقوامش در نیویورک رفت و با آنها زندگی کرد. در آنجا بود که به دخترعموی خود، رُز نامه نوشت و از او خواست تا به آمریکا آمده و با او ازدواج کند. دخترعمویش این کار را کرد، و آبراهام کوچک اولین فرزند از هفت فرزند آنها بود.

تفاوت مزلو با فروید، احساس وی نسبت به مادرش بود. رابطهٔ آنها اصلاً نزدیک نبود. یک علت آن این بود که بچه‌ها با فواصل زمانی نسبتاً کوتاهی به دنیا می‌آمدند (هر دو سال)، و با تولد هر بچهٔ جدید، رُز علاقهٔ خود به قبلی را از دست می‌داد. مزلو در این رابطه گفته‌است که او زنی زیبا اما بداخلاق بود. رابطهٔ مزلو با پدرش نیز جالب نبود. وقتی که ساموئل از کارش به طور کلی خسته و دلزده شد، تا آنجا که می‌توانست از خانه و خانواده دوری می‌کرد. در دوران کودکی، مزلو هیچ رابطه‌ای با پدرش نداشت. مزلو پدرش را دوست داشت اما از او می‌ترسید. اما دوران نوجوانی وی مصادف شد با رکود اقتصادی بزرگ در آمریکا و بیزینس پدرش با رکود مواجه شد. پدرش در خانه ماند و به این ترتیب، پدر و پسر با هم دوست شدند. بنابراین، مزلو نیز مثل آدلر، و برخلاف فروید یا سالیوان، پدرش را بیشتر از مادرش دوست داشت.

او به دبیرستانی مخصوص پسران باهوش (یا درسخوان) رفت و در آنجا در اکثر درسها عملکرد بسیار خوبی داشت. بعد از دیپلم، از یک کالج به کالج دیگر رفت. ابتدا می‌خواست که به دانشگاه بسیار معتبر کورنل در ایتاکای نیویورک برود. این یکی از معدود دانشگاه‌هایی بود که برای ثبت نام یهودیان محدودیت قائل نمی‌شد. پسرعموی مزلو، ویل، که بهترین دوست وی نیز محسوب می‌شد، در آنجا پذیرفته شده بود، اما مزلو اعتماد به نفس کافی نداشت تا فرم تقاضای ثبت نام را بفرستد. به این ترتیب، در زمستان ۱۹۲۵ در سیتی کالج نیویورک ثبت نام کرد. در آنجا چند پیشامد خوب و بد برایش روی داد. یکی از منابع ناراحتی وی، هندسه بود. او آنقدر از هندسه متنفر بود که در بیشتر کلاسها غایب شد. به همین دلیل، و با این که در امتحانات قبول شده بود، آن ترم را رد شد. او بر خلاف بسیاری از ما، نمی‌توانست با تحمل مشقات، به هر قیمت که شده، از مشکلات زندگی خلاص شود. اگر نمی‌توانست چیزی را تحمل کند، از انجام آن صرف نظر می‌کرد، حتی اگر انجام آن واقعاً ضروری می‌بود.

در طول این دورهٔ زمانی، مزلو مدتی کوتاهی به عنوان پادو کار کرد، اما احساس کرد با وی بی احترامی و بد رفتاری می‌شود. بعد از آن که یک ترم دیگر هم مشروط شد، تصمیم گرفت به خواندن حقوق بپردازد. او در دانشگاهی نه چندان معتبر ثبت نام کرد، و به زودی حوصله‌اش سررفت. مزلو، به رغم مخالفت پدرش، که او را به خواندن حقوق تشویق کرده بود، و طبق روحیهٔ خودش، حقوق را کنار گذاشت. او که از رشته‌ای به رشتهٔ دیگر می‌رفت، مدتی را به خواندن سوسیالیسم پرداخت، اما هرگز مثل آدلر و فروم به یک فعال اجتماعی (اکتیویست) تبدیل نشد. احتمالاً او سرگرم مسائل دیگری بود، مخصوصا علاقه‌اش به دخترعمه¬اش، برتا گودمن، احتمالاً یکی از این مسائل بوده‌است. او از نزدیک شدن به برتا می‌ترسید. از طرف دیگر دوست داشت به پسرعمویش ویل در کورنل بپیوندد. سر انجام مزلو در کورنل ثبت نام کرد.

درست همانطور که در مورد سالیوان دیدیم، دانشگاه کورنل برای مزلو تجربهٔ بدی بود. در این دانشگاه، به رغم عدم وجود سیاستهای تبعیضانه علیه یهودیان، روحیهٔ یهودی ستیزی بسیار قوی بود. در خود شهر ایتاکا هم همین روحیه حاکم بود. به همین دلیل، در کالج تاون سکنی گزید. اما در همین دانشگاه بود که مزلو برای اولین بار با روان شناسی آشنا شد. همانطور که در مورد کِلی اتفاق افتاد، کلاس "مقدمات روان شناسی"، بسیار کسل کننده بود. استاد روان شناسی آنها، ادوارد بی. تیچنر، بود. کسل کنندگی روان شناسی یکی از دو دلیل عمده برای ترک تحصیل مزلو، آن هم فقط بعد از یک ترم، و بازگشت وی به سیتی کالج بود. دلیل دیگر، برتا بود.

با فرارسیدن بهار ۱۹۲۳، مزلو دوباره بی تاب وقرار شد. او شنیده بود که دانشگاه ویسکانسین فضای بسیار مساعدی دارد و در دپارتمان روان شناسی آن، کِرت کافکا، یکی از اولین روان شناسان گشتالت درس می‌دهد. بنا بر این، یک بار دیگر دانشگاهش را عوض کرد. در تابستان، و قبل از رفتن به ویسکانسین، او به دیدن یکی از استادان سابق در سیتی کالج رفت. او کتاب روان شناسان ۱۹۲۵ را به مزلو معرفی کرد. در این کتاب، یک مقاله از جان بی. واتسون چاپ شده بود. واتسون یکی از رفتارگرایان مطرح در آن زمان بود. مزلو می‌گوید که با خواندن مقالهٔ واتسون ناگهان انقلابی در وی به وجود آمده‌است و احساس کرده‌است چیزی به نام "علم روان شناسی" امکان پذیر است.

مزلو به تحصیل و کار در ویسکانسین ادامه داد و بدون عجله روی پایان نامهٔ خود کار می‌کرد (که در ۱۹۳۴ آن را به پایان رساند). آنگاه، از ۱۹۳۷ تا ۱۹۵۱ در دانشگاه کلمبیا به طور موقت به تدریس پرداخت. سرانجام، او شغلی دائم در دانشگاه برندیس به دست آورد (۱۹۵۱تا ۱۹۶۹). در آنجا او به مدت ده سال رئیس دپارتمان روان شناسی بود. در سال ۱۹۶۸ به ریاست انجمن روان شناسی آمریکا رسید. او که از میانسالی از دوره‌هایی متناوب از بیماری رنج می‌برد، در سال ۱۹۷۰ در اثر حملهٔ قلبی درگذشت.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بانک کتاب کودک

بازديد: 193

بانک کتاب کودک

کشور:  کانادا
بانک کتاب کودکان، در محوطه پارک رگرت تورنتو در ماه می سال ۲۰۰۸ راه اندازی شده؛ منطقه ای که تا ۲ کیلومتری آن مردمانی از ۱۰۲ ملیت مختلف در کنار هم زندگی می کنند. بانک کتاب کودکان بیشتر شبیه یک کتاب فروشی اداره می شود با این تفاوت که کودکانی که قادر به تهیه کتاب برای خود نیستند، در هر بازدید از خانه کتاب می توانند کتابی به رایگان دریافت کنند. این مرکز کتاب های دست دوم اما سالم را از خانواده ها و همچنین کتاب های به فروش نرفته را از ناشران و کتاب فروشی ها گردآوری می کند و در اختیار خانواده های کم درآمد قرار می دهد.
 
کارکنان این مراکز آموزگاران و کتابداران فعال و بازنشسته و کارشناسان ادبیات کودک و کارشناسان سوادآموزی کودکان هستند و کودکان و پدر و مادرها را در انتخاب کتاب کمک می کنند. بانک کتاب کودکان برای مدرسه های محلی، مهد کودک ها و سایر مراکزی که با کودکان در ارتباط هستند برنامه بازدید رایگان از بانک کتاب ترتیب می دهند. در طول این بازدید دانش آموزان از شنیدن داستان لذت می برند و می توانند کتابی را هم با خود به خانه ببرند.  
 
بانک کتاب کودکان برنامه های پشتیبانی برای سواد آموزی و کتاب خوانی هم دارد برای نمونه آموزش کتاب خوانی والدین برای کودکان، اهدای واژه نامه های کودکان و همچنین برنامه ای برای دانش آموزان کتاب‌دوست که پس از ساعت مدرسه اجرا می شود و داستان هایی را برای دانش آموزان در نظر می گیرد. شاخه ملی دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان کانادا بانک کتاب کودکان را برای جایزه ترویج کتاب خوانی آساهی سال ۲۰۱۴ معرفی کرده است.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

جهش تحصیلی، مفید برای با استعدادها

بازديد: 149

جهش تحصیلی، مفید برای با استعدادها

میان کسی که نمره های خوب می گیرد و همیشه شاگرد اول است با کسی که استعدادهای ویژه دارد و تیزهوش است تفاوت مثل شب است و روز. شاگرد اول ها دانش آموزانی پرتلاشند که البته استعداد هم دارند (و ممکن است تیزهوش هم باشند) و چون تلاش و استعداد را به هم می آمیزند موفق می شوند، اما آنها که با استعدادهای ویژه آفریده شده اند با کمترین تلاش به هدفشان می رسند. اینها همان دانش آموزانی هستند که اگر بخواهند می توانند پایه های درسی را یکی در میان کرده و به کلاس های بالاتر جهش کنند بی آن که دچار افت تحصیلی شوند. با این حال بحث بر سر این بچه ها زیاد است؛ دانش آموزانی که عده ای این جهش ها را به نفع آنها و عده ای دیگر، آن را به ضررشان می دانند.

گام به گام تا جهش تحصیلی
برای جهش تحصیلی فقط کارنامه ای پر از نمرات خوب کافی نیست؛ هر چند آموزش و پرورش بتازگی اعلام کرده نخستین شرط برای جهش کردن، گرفتن گزینه «خیلی خوب» برای تمام درس ها در پایان امتحانات خرداد است. در واقع در سیستم جدید آموزشی که در نیمی از پایه های مقطع ابتدایی، نمره دهی در مدرسه به ارزشیابی توصیفی منحصر شده فقط دانش آموزانی می توانند درخواست جهش داشته باشند که از نظر معلم، وضع خیلی خوب داشته باشند یعنی همان کارنامه ای که تا پیش از این همه نمرات نوشته شده در آن ۲۰ بود.

دانش آموزی که چنین عملکردی داشته باشد (بجز دانش آموزان کلاس اول و پنجم) می تواند درخواست جهش تحصیلی را به مدرسه ارائه دهد که ارائه این درخواست، شروع مراحل سخت تر بعدی است. دانش آموزی که متقاضی جهش است، درخواستش به اداره آموزش و پرورش استثنایی می رود چون در آنجا از این گروه از دانش آموزان آزمون می گیرند تا سطح استعداد تحصیلی آنها را بسنجند دانش آموزی که آزمون و تست های هوش را با موفقیت پشت سر بگذارد می تواند در سه ماه تابستان، درس های یک سال تحصیلی را بخواند و در امتحانات شهریور شرکت کند و در صورت قبولی، از ابتدای مهر در کلاس یک پایه بالاتر حاضر شود.

اصرار والدین ممنوع
در جهش تحصیلی، استعداد حرف اول را می زند، استعداد هم لزوما با نمره خوب گرفتن هم معنی نیست، اما برخی والدین این دو موضوع را با هم اشتباه می گیرند و در حالی که استعدادهای ویژه فرزند برایشان مسجل نیست برای جهش تحصیلی او اصرار می کنند؛ اصرار هم به مسئولان مدرسه و هم به دانش آموز برای بیشتر خواندن و قوی کردن بنیه علمی اش. اما استعداد نه با اصرار به وجود می آید و نه با کلاس های پی در پی و داشتن معلم خصوصی، بلکه استعداد توانی است که با آدم ها آفریده می شود و فقط تمرین و پشتکار آن را پرورش می دهد.

کودکان تیزهوش که بهترین گزینه برای جهش تحصیلی هستند، چند ویژگی بارز دارند. آنها نسبت به یادگیری حریصند و مطالب را با سرعت می آموزند، اعتماد به نفس شان بالاست، کتاب خواندن را دوست دارند و همیشه مشغول مطالعه اند، دایره لغات وسیعی دارند و تمرکزشان به اندازه ای است که نه هنگام حرف زدن و نه هنگام یادگرفتن رشته افکارشان پاره نمی شود، آنها روابط میان امور به ظاهر نامربوط را درک می کنند و هر آنچه آموخته اند با یافتن شباهت و تفاوت ها به آموخته های جدید ربط می دهند. اینها کودکانی کنجکاو و جستجوگرند و پرسش های کاوشگرانه دارند. این افراد می توانند با سرعت و بدون تمرین زیاد مسائل را به حافظه بسپارند، در حالی که علایق و سرگرمی های آنها همیشه این حس را به اطرافیان می دهد که آنها فراتر از سن شان رفتار می کنند.

بی شک کودکی که چنین ویژگی هایی دارد بهترین گزینه برای جهش تحصیلی است و کودکی با توان ذهنی عادی اشتباه ترین گزینه برای این کار؛ اگر این چنین شود هم تلاش های والدین به هدر می رود و هم تحمیل فشارهای خارج از تحمل به دانش آموز، او را از درس زده می کند.

جهش تحصیلی؛ موافقان و مخالفان
بیشتر کسانی که به مدرسه رفته اند تجربه حضور دانش آموزی که یک یا چند سال جهش کرده بود و با دانش آموزانی چند سال بزرگ تر از خود در یک کلاس می نشست، دارند. دانش آموز جهش کرده معمولا روحیه ای خاص داشت و خود را همیشه یک سر و گردن بالاتر از دیگران می دید. او دانش آموزی در کانون توجه بود، کسی که بوضوح به او بیش از دانش آموزان دیگر بها داده می شد و همین وضع باعث می شد تا او نیز خود را تافته ای جدا بافته از دیگران بداند.

مخالفان جهش تحصیلی نیز درست همین موضوع را محور مخالفت خود قرار می دهند، چون باور دارند توان این دانش آموزان در یادگیری سریع مفاهیم از آنها موجودی می سازد که بیشتر مواقع در نگرش های خود نسبت به دیگران احساس تکبر و ممتاز بودن می کنند. اما علت مخالفت با جهش تحصیلی فقط از این لحاظ نیست چون از دید آنها مشکلاتی که از این جهش ناشی می شود فراتر از تکبر و خودبرتربینی این دانش آموزان است. مخالفان معتقدند چون جهش تحصیلی در دوره سه ماه تابستان صورت می گیرد یادگیری های این دانش آموزان سطحی است و غنا و عمق ندارد به همین علت احتمال این که آنها در سال تحصیلی جدید به اندازه دانش آموزان دیگر ـ که مطالب درسی را در ۹ ماه خوانده اند ـ آماده نباشند وجود دارد.

از دید آنها مشکل بزرگ تر این است که چون دانش آموزان جهش کرده یک یا چند سال کوچک تر از دانش آموزانی هستند که با هم همکلاس می شوند، ممکن است از نظر سازگاری های عاطفی و اجتماعی دچار مشکل شوند و با از دست دادن حس اعتماد به نفس، انگیزه های تحصیلی شان نیز کمرنگ شود و نتوانند برتری تحصیلی خود را در پایه های بالاتر همچنان حفظ کنند. البته بسیاری از افراد با این موضع مخالفان، موافق نیستند و آن را منافی توانایی های افراد تیزهوش می دانند.

یکی از معلمان پایه ابتدایی ساکن تهران نیز در گفت و گو با جام جم به این موضوع اشاره می کند و می گوید در سال هایی که دانش آموزان جهشی را در کلاس درس در کنار دانش آموزان عادی داشته است هیچ گاه ندیده که این بچه ها از نظر سازگاری های عاطفی و اجتماعی دچار مشکل شوند. با این حال او از مخالفان جهش تحصیلی است چون باور دارد بچه ها با هر توان ذهنی حق دارند تفریح کنند، به مهمانی بروند و با هم سن و سال های خود بازی کنند که مشغول کردن آنها در تابستان و وادار شدن آنها به گذراندن یک پایه تحصیلی در سه ماه، امتیاز با جمع بودن و تجربه کردن زندگی اجتماعی را از این بچه ها می گیرد.

در کنار این گروه از مخالفان، موافقان استدلال های محکم تری دارند و جهش کردن را حق همه کسانی می دانند که توانایی های ویژه دارند. آنها می گویند منطقی نیست دانش آموزان تیزهوش و سرآمد را به این بهانه که سن تقویمی شان کم بوده و ممکن است با همکلاسی های بزرگ تر از خود دچار مشکل شوند از رشد و پیشرفت باز داشت.

یکی از معلمان ساکن کردستان که تاکنون دو دانش آموز را در کلاس های جهشی همراهی کرده است در گفت و گو با جام جم با همین استدلال از جهش تحصیلی دانش آموزان دفاع می کند. او معتقد است: نباید با این نگرانی که دانش آموزانی با قدهای کوتاه تر و سن های کمتر در کلاس های بالاتر کنار دانش آموزان بزرگ تر می نشینند سبب شود به جهش تحصیلی با نگاه بدبینانه نگاه کنیم. وی تاکید می کند: سه سال جهش در مقطع ابتدایی ممکن است به ایجاد شکاف عاطفی میان دانش آموزان منجر شود که به اعتقاد او برای جلوگیری از آسیب های احتمالی بهتر است دانش آموزان با استعداد فقط از یک یا دو سال جهش در مقطع ابتدایی استفاده کنند.

با این حال موافقان یک نگرانی بزرگ دارند، چون احتمال می دهند دانش آموزان تیزهوش که مطالب درسی را سریع تر و عمیق تر از هم سن و سال های خود می آموزند بتدریج در سیستم مدارس عادی که نحوه تدریس معلم و محتوای کتاب ها انعطاف ندارد، دچار بی انگیزگی شوند و استعدادهایشان هدر رود که بی شک اگر مسئولان آموزش و پرورش برای این وضع فکری کنند و معلمانی که چنین شاگردانی دارند در برخورد با آنها فعال تر عمل کنند این بخش از نگرانی موافقان جهش تحصیلی نیز برطرف خواهد شد.

تقاضا برای جهش کم شده
با وجود همه این نگرانی ها و شائبه ها هنوز هم والدین بسیاری از دانش آموزان، مشتاق تحصیل جهشی فرزندانشان هستند. البته برخی معلمان و مدیران مدارس که از نزدیک با این موضوع درگیرند به جام جم می گویند در سال های اخیر این تقاضا نسبت به گذشته کمتر شده است بویژه بعد از اجرای نظام آموزشی جدید که به ۳ ـ ۳ ـ ۶ موسوم است. به گفته یکی از این مدیران، کتاب های تازه تالیف نظام آموزشی به اندازه ای سنگین و پیچیده است که خانواده ها بویژه برای کلاس پنجم ابتدایی تمایلی برای جهش فرزندانشان ندارند چون نگرانند که آنها در تابستان از پس درک کتاب های حجیم و پیچیده جدید برنیایند و گرفتار دلزدگی و بی انگیزگی شوند. شاید راز کم شدن استقبال دانش آموزان از جهش تحصیلی، دست کم در مدارسی که مدیران و معلمان آن با جام جم گفت و گو کرده اند همین باشد که اگر اینچنین باشد لزوم جدی گرفته شدن طرح شهاب در مدارس بیش از پیش احساس می شود. 
 
طرح شهاب که به دنبال شناسایی استعدادهای برتر در مدارس دولتی است از مهر ماه به صورت سراسری در مدارس کشور اجرا می شود تا دانش آموزان با استعدادهای ویژه را شناسایی کرده و بدون جلب توجه و بی آن که میان دانش آموز با استعداد و سایرین تبعیض قائل شوند افراد با استعداد به صورت ویژه آموزش ببینند. اگر این طرح جدی گرفته شود و معلمان در اجرای آن همکاری کنند آن وقت بی آن که لزوما به جهش تحصیلی نیاز باشد دانش آموزان با استعداد در سراسر کشور شناسایی می شوند و سیستم آموزشی آنها را در مسیر پرورش استعدادها سوق می دهد؛ یعنی همان چیزی که همه خانواده های صاحب فرزند با استعداد خواهان آن هستند.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

مغز و ساختار مخ

بازديد: 341

مغز و ساختار مخ

   مخ
مخ آدمی بیش از مخ هر جانور دیگری پیشرفت کرده است. لایهٔ بیرونی آن، قشر مخ نام دارد (در زبان لاتینی cortex یعنی 'پوست درخت' ). قشر مخ (که غالباً فقط قشر - cortex خوانده می‌شود) مغزی که در آزمایشگاه نگهداری‌شده خاکستری رنگ به‌نظر می‌رسد زیرا قشر مخ بیشتر، از جسم یاخته‌ەای عصبی و رشته‌های بدون میلین تشکیل شده است، و اصطلاح 'مادهٔ خاکستری' هم به‌همین معنی اشاره دارد. بخش زیرین قشر مخ، یا درون آن، عمدتاً از آکسون‌های میلین‌دار تشکیل یافته و سفیدرنگ به‌نظر می‌رسد.

   ساختار قشر مخ
هریک از دستگاه‌های حسی (بینائی، شنوائی، بساوائی و ...) اطلاعات را به مناطق خاصی از قشر مخ منعکس می‌کنند. حرکات اندام‌های بدن (پاسخ‌های حرکتی) در مهار مناطق دیگری از قشر مخ قرار دارند.
 
هر نیمکره چند قطعهٔ بزرگ دارد که شیارهائی آنها را از هم جدا می‌کنند. علاوه بر این قطعات که از بیرون دیده می‌شوند، تاخوردگی داخلی بزرگی از قشر مخ به‌نام اینسولا (insula) نیز در عمق شیار جانبی قرار دارد. الف- نمای جانبی مغز، ب- نمای مغز از بالا، ج-برش طولی قشر مخ. به‌تمایز بین بخش سطحی‌تر مادهٔ خاکستری (بخش پررنگتر) و مادهٔ سفید بخش عمقی توجه کنید. د- عکسی از مغز آدمی.

بقیهٔ قشر مخ که نه حسی و نه حرکتی است، مناطق ارتباطی قشر مخ هستند و مربوط هستند به سایر جنبه‌های رفتار همچون حافظه و تفکر و زبان. مناطق ارتباطی (association area)، بیشترین بخش قشر مخ را تشکیل می‌دهند.

پیش از پرداختن به این مناطق، معرفی چند نشانهٔ شاخص برای توصیف نیمکره‌های قشر مخ ضروری است. دو نیمکرهٔ مغز اساساً متقارن هستند و شکاف عمیق سراسری جلو به عقب آنها را از هم جدا می‌کند. بنابراین نخستین تقسیم‌بندی از مغز عبارت است از نیمکره‌های چپ و راست. هر نیمکره به چهار قطعهٔ پیشانی (frontal)، آهیانه‌ای (parietal)، پس‌سری (occipital) و گیجگاهی (temporal) تقسیم می‌شود. (شکل نیمکره‌های مغز). قطعهٔ پیشانی و قطعه آهیانه‌ای را شیار مرکزی (central fissure) از هم جدا می‌کند. این شیار از نزدیک تارک سر به‌طور جانبی تا گوش‌ها ادامه دارد. بین قطعهٔ آهیانه‌ای و قطعهٔ پس‌سری مرز خیلی مشخصی نیست، و همین بس که بدانیم قطعهٔ آهیانه‌ای در بالای مغز و پشت شیار مرکزی و قطعهٔ پس‌سری در پشت مغز قرار دارد. قطعهٔ گیجگاهی را شیار عمیقی در بخش‌های جانبی مغز به‌نام شیار جانبی (lateral fissure) از سایر قطعه‌ها جدا می‌کند.

   مناطق قشر مخ
- منطقهٔ اصلی حرکتی:

این منطقه کنترل حرکت‌های اختیاری بدن را برعهده دارد و درست در جلوی شیار مرکزی قرار گرفته است (شکل تخصصی بودن کارکردها در قشر نیمکرهٔ چپ). تحریک برقی نقاطی از بخش حرکتی موجب حرکت قسمت‌های معینی از بدن، و آسیب این نقاط از قشر مخ سبب اختلال‌هائی در حرکات بدن می‌شود. بخش‌های به‌طرزی تقریباً وارونه در قشر حرکتی منعکس است: حرکات شست پاها نزدیک به‌ فرق سر، و حرکات زبان و دهان به ناحیه‌ای نزدیک انتهای بخش حرکتی انعکاس پیدا می‌کند. حرکات سمت راست بدن را بخش حرکتی نیمکرهٔ چپ و حرکات سمت چپ بدن را بخش حرکتی نیمکرهٔ راست کنترل می‌کند.
 
بخش عمدهٔ قشر مخ دست‌اندرکار ایجاد حرکات و تحلیل درون‌دادهای حسی است. این مناطق (از جمله مناطق حرکتی، حسی - تنی، بینائی، شنوائی و بویائی) در هر دو سوی مغز وجود دارند. کارکردهای دیگری فقط در یک‌سوی مغز جای دارند که از آن جمله است مناطق بروکا (Broca) و ورنیکه (Wernicke) که در کار تولید و فهم کلام هستند، و شکنج زاویه‌ای (angular gyrus) که در کار تطبیق شکل دیداری کلمه با شکل شنیداری آن است؛ این کارکردها فقط در سمت چپ مغز آدمی جای دارند.

- منطقهٔ اصل حسی - تنی:
در قطعهٔ آهیانه‌ای که بین شیار مرکزی و منطقهٔ حسی است. تحریک الکتریکی هر نقطه، در نقطه‌ای از سمت مخالف آن در بدن تجربهٔ حسی ایجاد می‌کند چنانچه گوئی بخشی از بدن به‌حرکت درآمده یا لمس شده است. این ناحیه را منطقهٔ اصلی حسی - تنی (ناحیهٔ مربوط به احساس بدن) می‌نامند. گرما، سرما، لمس، درد و حس حرکت بدن همگی در این ناحیه منعکس می‌شوند.

بیشتر رشته‌های عصبی موجود در گذرگاه‌هائی که با مناطق حرکتی و حسی - تنی ارتباط دارند به‌سمت مقابل بدن می‌روند، به این ترتیب که تکانه‌های حسی نیمهٔ راست بدن به سمت چپ قسمت حسی - تنی می‌روند و ماهیچه‌های پا و دست راست در مهار قشر حرکتی چپ قرار دارد.

به‌نظر می‌رسد قاعدهٔ کلی این باشد که هر اندازه بخش معینی از بدن حساس‌تر و پرکارتر باشد بخش بزرگتری از منطقهٔ حسی - تنی و منطقهٔ حرکتی به آن اختصاص دارد: در میان پستانداران چهارپا، در سگ‌ها بخش بسیار کوچکی از قشر مخ به پاهای جلو اختصاص یافته، حال آنکه در راکون‌ها (raccoon) که پاهای جلو را به‌وفور برای کاوشگری و دستکاری محیط به‌کار می‌برند، بخش بزرگی از قشر مخ به پاهای جلو اختصاص یافته و حتی برای هریک از انگشتان پاهای جلوئی منطقه‌ای در مغز وجود دارد. موهای حساس صورت موش نیز که وسیلهٔ یادگیری‌های فراوان موش است هریک دارای ناحیهٔ اختصاصی در قشر مخ است.

- منطقهٔ اصلی بینائی:
پشت هر قطعهٔ پس‌سری، از لحاظ بینائی ناحیهٔ پراهمیتی به‌نام منطقهٔ اصلی بینائی وجود دارد. رشته‌های عصب بینائی و مسیرهای عصبی را که از هر چشم به قشر بینائی می‌رسند در (شکل گذرگاه‌های دیداری) می‌بینید. توجه کنید که از چشم راست بعضی رشته‌ها به قشر نیمکرهٔ راست می‌روند، ولی برخی از آنها نیز در پیوندگاهی به‌نام چلیپای بینائی تقاطع کرده و به نیمکرهٔ مقابل (چپ) می‌روند. همین وضع در مورد چشم چپ هم دیده می‌شود. رشته‌های عصبی سمت راست هر دو چشم به نیمکرهٔ راست مغز می‌روند و رشته‌های عصبی سمت چپ هر دو چشم به نیمکرهٔ چپ. به‌همین سبب آسیب به منطقهٔ بینائی هر نیمکره (مثلاً نیمکرهٔ چپ) منجر به نابینائی در میدان‌هائی از سمت چپ هر دو چشم، و در نتیجه نابینائی برای سمت راست محیط می‌شود. از این نکته گاهی برای تعیین محل دقیق غدهٔ مغزی یا سایر آسیب‌های مغزی استفاده می‌شود.

گذرگاه‌های دیداری
رشته‌های عصبی نیمهٔ داخلی یا خیشومی (nasal) شبکیه در چلیپای بینائی (visual chiasma) تغییر مسیر داده به سمت مخالف مغز می‌روند. به این ترتیب محرک‌هائی که بر سمت راست هر شبکیه بی‌افتند به نیمکرهٔ راست مغز و محرک‌های وارد بر سمت چپ هر شبکیه به نیمکرهٔ چپ منعکس شوند.

- منطقهٔ اصلی شنوائی:
این منطقه که در سطح قطعهٔ گیجگاهی و کنارهٔ هر نیمکره قرار دارد به‌تحلیل علائم پیچیدهٔ شنیداری می‌پردازد. این نطقه به‌ویژه با شکل‌گیری زمانی صوت، مثلاً در گفتار آدمی، سروکار دارد. هر دو گوش در هر دو سوی قشر مخ، مناطق شنوائی دارند اما ارتباط هریک با منطقهٔ مقابلش نیرومندتر است.

- مناطق تداعی:
بخش بزرگی از قشر مخ که به‌طور مستقیم درگیر فرآیندهای حسی و حرکتی نیست، منطقهٔ تداعی نام دارد. به‌نظر می‌رسد منطقهٔ تداعی پیشانی (جلوی منطقه حرکتی) نقش پراهمیتی در فرآیندهای فکری لازم برای حل مسئله دارد. آسیب قطعهٔ پیشانی میمون‌ها منجر به از دست رفتن توان حل مسائلی می‌شود که مستلزم پاسخ درنگیده هستند. در این نوع مسائل، در برابر دیدگاه میمون در یکی از دو ظرف، غذا می‌گذارند و ظرف‌ها را با درپوشش‌‌های همانند می‌پوشانند و پرده‌ای مات بین میمون و ظرف‌ها قرار می‌دهند. پس از مدت زمان مشخصی، پرده برداشته می‌شود و میمون می‌تواند یکی از دو ظرف را انتخاب کند. میمون‌های بهنجار پس از درنگ‌های چند دقیقه‌ای نیز ظرف غذا را به‌یاد می‌آورند، اما میمون‌هائی که قطعهٔ پیشانی آنها آسیب دیده وقتی درنگ بیش از چند ثانیه باشد نیز از عهدهٔ حل این مسئله برنمی‌آیند (فرنچ - French و هارلو - Harlow در ۱۹۶۲)

- مناطق ارتباطی خلفی:
در جوار مناطق اصلی حسی قرار دارند و به‌نظر می‌رسد شامل ناحیه‌های کوچکتری باشند که هریک به حس معینی اختصاص دارد. برای نمونه، بخش زیرین قطعهٔ گیجگاهی با ادارک دیداری سروکار دارد و آسیب دیدن این منطقه سبب ایجاد کاستی‌هائی در بازشناسی و تمیز شکل‌ها از هم می‌شود. آسیب این منطقه برخلاف آسیب مناطق اصلی بینائی قطعهٔ پس‌سری، منجر به کاهش دقت بینائی نمی‌شود، به این معنی که شخص شکل‌ها را 'می‌بیند' (و می‌تواند حدود آنها را ردگیری کند) اما از بازشناسی شکل و یا تشخیص آن از شکل‌های دیگر عاجز است (گودگلاس - Goodglass و باترز - Butters در ۱۹۸۸).رر
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

چند ویژگی برجسته در روش مونته سوری

بازديد: 115

چند ویژگی برجسته در روش مونته سوری

در این مقاله به برخی از ویژگی هایی که مونته سوری در کار با کودکان به آن اعتقاد داشت می پردازیم. قبل از همه بخشی از آخرین سخنرانی دکتر مونته سوری در هندوستان را با هم می‌خوانیم:
"هدف ما در این دوره، یافتن روش مستقیم‌تر برای ارایه‌ی فرهنگی غنی تر به نسل های آینده بود. ما شما را متقاعد می‌کنیم فرهنگی که به جوانان ارایه می‌شود، کافی نیست، خیلی بیشتر از این ها می توان عرضه کرد. به عبارت دیگر فرهنگ ارایه شده می تواند نوع وسیع‌تری باشد. تنها کافی است با سبکی دیگر ارایه شود و هدف ما هم همین است. ما به روشی تجربی در طی زمان آینده می توانیم به شما نشان دهیم چگونه این روش جدید بیشترین مزیت را برای اندیشه ی کودک دارد. این جریان نه تنها خسته کننده نیست، بلکه محرکی برای نیروهای روانی او است. این تلاش چیست؟ تلاش یعنی صرف بیشتر انرژی روانی یا هر انرژی دیگر، تلاش یعنی تقلید و تمرین کردن استعدادها، بیش از آن چه فرد فکر می‌کند در حد توان اوست. تلاش یعنی حرکت فراتر از قدرت. هنگامی که کودک مانعی در فعالیت خود نمی بیند، آماده است خیلی بیشتر از آن‌چه انتظار داریم کار و فعالیت کند. زیرا با این تمرین فکری سخت است که خود را رشد می‌دهد و این رشد نه خستگی است، نه تنبلی و نه راحتی. فعالیت حیاتی رشد مداوم است و او هرگز خسته نمی‌شود. در هر حال، قانونی که برای تمام دوره‌های زمانی رشد صادق است این است که بیشترین تلاش از یک نیروی محرک آنی منشا می‌گیرد که به بیشترین میزان رغبت و انگیزه منتهی می شود. بنابراین باید هدف ما این باشد که این تلاش درونی را پرورش دهیم." 
۲۹ مارس ۱۹۴۴
 
خود انضباطی یا آموزش انضباط درونی فرد 
موضوع خود انضباطی، از موضوع‌های پایه‌ای آموزش زندگی عملی در روش مونته سوری است. این آموزش به کودک فرصت یادگیری بهتر و استفاده‌ی بهتر از فرصت‌ها برای هر گونه آموخته‌ای را می‌دهد. مهم‌ترین بخش آموزش، در خود انضباطی کودکان، تحریک حس درونی آن‌ها برای اندیشیدن درباره‌ی نوع عمل کردشان است. برای کودکان باید مشخص شود دلیل انضباط چیست و چرا آنان باید هر کاری را با برنامه و آرامش خاص انجام دهند. کودکان باید متوجه شوند  بی‌نظمی، جنجال و نداشتن برنامه ریزی چه ضررهایی به آن ها می رساند.
 
پایه ریزی انضباطی در کودک سبب می‌شود اعتماد به نفس خود او افزایش یابد. قدرت تفکر او تقویت شده و مهم‌تر از همه این که کودک زودتر به هدف از پیش تعیین شده‌ی خود برسد . این امر سبب خود تشویقی او شده و لذت کارش را چندین برابر می‌کند، زیرا سرعت عمل او به دلیل برنامه ریزی قبلی بیشتر بوده است. کودک با آموختن انضباط درونی، پی می‌برد خودش باشد نه یک عروسکی که بزرگترها برای او تصمیم می‌گیرند. او می آموزد سکوت کند و در فرصت سکوت درباره‌ی دیگران فکر کند و انتخاب‌گر باشد. او می آموزد حقوقی دارد و باید به آن احترام گذاشته شود دیگران نیز دارای حقوقی هستند که برای او قابل احترام است.
 
او یاد می گیرد می تواند مستقل عمل کند. هر چند در بسیاری اوقات گروه می‌تواند کمک خوبی برای پیشبرد اهدافش باشد، این اوست که انتخاب می کند تنها کار کند و یا با دیگران. این امر سبب می شود کودک احساس شخصیت کند و به بزرگترهای خود احترام بگذارد. هم چنان که به کوچکترها اهمیت می دهد و در صورت لزوم راهنمای آن‌هاست. او می داند اگر گروهش شکست بخورد، خودش هم شکست خورده است. کودکان در کلاس‌های مونته سوری با احساس صمیمیتی که در جو موجود است، تلاش می‌کنند سلامت جامعه‌ی کوچک خود را حفظ و در افزایش آن بکوشند.
 
تمامی این اتفاق ها نیازمند هدایت اولیه‌ی کودکان به وسیله‌ی مربی آشنا به روش و علوم مونته سوری است. این مربی با توانایی خاص خود و با پایه ریزی مناسب یکی دو ماه ابتدای سال قادر خواهد بود بقیه‌ی سال را با آرامش کامل همراه کودکان و بدون دغدغه‌ی فکری سپری کند و در پایان سال بازدهی عملی بسیار خوبی داشته باشد. 

وقتی کودک لذت انضباط در هر کاری را درک کند، بسیار راحت می تواند پذیرای آن شود. یک مربی می تواند به جای تهدید کوکان و رفتار دیکتاتورانه با کودکان، به گونه‌ای برخورد کند که کودک برای تغییر رفتار خود تشویق و ترغیب شود. همه‌ی انسان‌ها کمال گرا هستند و از زیبایی خود لذت می‌برند. کودکان هم این لذت را تجربه می‌کنند. برای مثال اگر کودکی با چهره‌ای ژولیده و بی نظم به کلاس بیاید، مربی می‌تواند به جای تهدید او به گونه ای رفتار کند که کودک ترغیب به انضباط شود. برای این کار مربی می تواند در آینه نگاه کند و درباره آرایش و دندان خود حرف بزند. در این صورت کودک هم که دوست ندارد خود را ژولیده و نامنظم ببیند، تلاش می‌کند تا مشکل را حل کند. به این ترتیب کودک خود معلم خود می شود، برای خود برنامه ریزی کرده و به آن عمل می کند و از عمل خود لذت می برد. این خود تشویقی بالاترین جایزه‌ی اوست و سبب می‌شود کودک به دنبال لذت دیگری بگردد.
 
مربی در بحث خود انضباطی نباید کودکان را با هم مقایسه کند و یا کودکی را وادار به کاری کند یا از قبل برای او برنامه ای بریزد و به او تحمیل کند، بلکه او باید آن قدر علم و توانایی داشته باشد تا با سیاستی عمیق، زیبایی و لزوم این انضباط را به کودک بفهماند. بدین ترتیب، کودک خود برای انجام عمل ترغیب     می‌شود. این اتفاق با نوازش کودکان و همراه کردن آنان در مسیر دلخواه روی می‌دهد. اشتیاق ذاتی کودکان برای یادگیری با فرصت دادن برای به کارگیری فعالیت های اختیاری و غیر اختیاری و با راهنمایی مربی آموزش دیده تشویق می‌شود. کودکان در حین کار، قدرت تمرکز خود را تقویت می‌کنند و احساس خوش آیندی از حس خود انضباطی خویش به دست می آورند.
 
در چارچوب این امر کودکان گام‌های خود را متناسب با فعالیت‌های خود گسترش می‌دهند. تغییر شکل و دگرگونی کودکان از تولد تا بزرگسالی به وسیله‌ی    طرح‌های پیش رفته اتفاق می‌‌افتد. فعالیت‌های مونته سوری برای پذیرش تغییرات شخصی و علایق کودک، تغییراتی در نقطه نظرها و عادت های روزمره داده است. مونته سوری‌ها عقیده دارند کودکان تا قبل از ۶ سالگی کاوش گران حسی هستند که نیروی درک خود را به وسیله ی فراگیری محیط و فرهنگ بنا می کنند. 

کودکان در این دوره آن چه را دکتر مونته سوری به نام ذهن جذاب نامیده است نشان می‌دهند. این نوع ذهن توانایی بی نظیر، اما ناپایداری دارد که همه ی جنبه‌های فیزیکی و معنوی محیطی را جذب می‌کند. او این عمل را بدون تلاش یا خستگی انجام می‌دهد. کودک به دلیل کمک به خودسازی به کارهای شخصی تشویق می شود. دنبال کردن توانایی‌های کودکان آنان را برای تکفر با نظم و تربیت و به نمایش گذاشتن خود یاری می دهد.  مونته سوری دریافت، همه‌ی کودکان در گذر از دوران رشد حواس پنج گانه خود، نوساناتی را تجربه می کنند.
 
قیاس و تضاد در روش مونته سوری و روش سنتی 
کودکان در روش مونته سوری می آموزند به شکل گروهی و مستقل فعالیت کنند. آن ها به دلیل تشویق در تصمیم گیری از دوران اولیه ی کودکی قادرند بسیاری از مشکلات و مسایل خود را حل کنند. در عین حال این کودکان حق انتخاب ویژه برای ارایه ی فعالیت و مدیریت زمان دارند. آن ها تشویق می شوند ایده ها را تغییر دهند و با دیگران آزادانه گفت و گو کنند. مهارت آنان در شریک شدن سبب هماهنگی شان با روش های جدید می شود. برنامه های مونته سوری بر پایه ی خود محوری است، نه فعالیت های رقابتی. کمک به توسعه تقویت ذهنی و اعتماد در قالب و تغییر دیدگاه های مثبت در مقایسه ی روش مونته سوری با سایر  روش‌ها ملموس است.
 
زندگانی عملی 
تجربه‌های زندگی عملی به کودک مراقبت از خود، دیگران و میحط را می فهماند. فعالیت ها شامل عملیاتی است که کودکان به عنوان بخشی از زندگی روزانه در خانه انجام می دهند. مانند شست و شو، اتو کردن، ظرف شویی، تزیین گل ها و غیره. عناصر و عوامل که سبب آمیزش بشر با دیگران می شود، با مهربانی و فروتنی معرفی شده و به وسیله ی همین فعالیت ها کودکان هم کاری جسمانی را گسترش می دهند و قادر به حرکت می شوند. بدین ترتیب آن ها به کاوش محیط می پردازند. کودکان فعالیت ها را از آغاز تا پایان آموخته و پی گیری و اراده ی خود را در کار گسترش می دهند. 

این اتفاق در تعریف مونته سوری به عنوان خمیری مایه ی حرکت نیروی درک مطرح است. مواد و اجسام حسی به عنوان ابزاری برای پشرفت محسوب می‌شود. کودکان شناخت و ادراک سودمندی را دنبال می‌کنند و نظم و دسته بندی ادراک را می آموزند. آن ها این اتفاق را به وسیله ی لمس کردن، دیدن، بوییدن، چشیدن، شنیدن و جست و جوی استعدادهای خاص فیزیکی محیط انجام می دهند که به وسیله ی مواد و اجسام طراحی شده ی خاص قابل انجام است.
 
زبان 
زبان مساله ی حیاتی بشر است. محیط مونته سوری فرصت های خوبی را برای زبان شناسی جامع و غنی آماده کرده است. زمانی که کودکان وارد کلاس می‌شوند، به آنان به وسیله‌ی ساده ترین راه ممکن، شانس غنی سازی که در دوران کوتاه زندگی شان آموخته اند، داده می شود. این آموزش با ظرافت و زیبایی خاص خود انجام می گیرد. آن‌ها در این روش با توجه به استعدادهای خاص خود در آموختن، به کشف و جست و جو می پردازند. نوشتن را در صورتی که خسته کننده نباشد، می آموزند. نتیجه‌ی این کار خواندن است. کودکان هرگز روزی را که نمی توانستند بخوانند و بنویسند، به خاطر نمی‌آورند. 

گسترش فرهنگ 
علومی چون تاریخ، زیست شناسی، گیاه شناسی، جانور شناسی، هنر و موسیقی به عنوان گسترش دهنده‌ی فعالیت‌های زبانی و حسی کاربرد دارند. کودکان درباره‌ی دیگر فرهنگ‌های گذشته و حال مطالعه می‌کنند. این موضوع به آن ها احترام به خود و عشق به محیط را می آموزد. آن ها حس هم کاری و انسجام با خانواده‌ی بشری جهان و سرزمین را خلق می‌کنند. تجربه ها در طبیعت همراه با مواد موجود در آن، احترام به زندگی را بر می انگیزد. تاریخ برای کودکان به وسیله ی هنر و موسیقی قابل تداعی است.
 
ریاضیات 
قوانین ریاضی به یادگیری کودک و درک مفاهیم ریاضیات به وسیله ی کار با مواد واقعی و پیوسته کمک می کند. این کار کودک را برای پی ریزی محکم قوانین بنیانی ریاضی آماده می کند. 
در یک بررسی کلی برنامه ی آموزشی مونته سوری بر روی پنج سطح متمرکز می شود:
۱ – زندگی عملی،
۲- فراگیری آگاهانه به وسیله ی حس ها،
۳- هنر تکلم،
۴- ریاضیات و شناخت زمین،
۵- موضوع فرهنگی
 
زندگی عملی 
در زندگی عملی کودک می آموزد چه گونه بند کفش هایش را ببندد. کتش را بپوشد، پیش غذایش را آماده کند و بخورد و بدون کمک دیگران به دست شویی برود و بدون ریخت و پاش خودش را تمیز کند.
 
 فراگیری آگاهانه به وسیله ی حس ها
تمرکز هر حس، کودکان را به آموختن وا می دارد برای مثال یک کودک برگ های ریخته شده را مطالعه می کند و احساس می کند چگونه آن برگ ها خرد و شکسته می شوند. 

 هنر تکلم
کودکان تشویق می شوند افکار خود را به شکل شفاهی بیان کنند. آن ها می آموزند حرف ها را با نشانه گذاری از هم تمیز دهند و به همین شیوه در خواندن، هجا کردن قواعد و مهارت های خوش نویسی پیش رفت می کنند. 

ریاضیات و شناخت زمین
کودکان یاد می گیرند چیزهای پیش رویشان را بشمارند تا بعدها بتوانند اشیاء سخت و جامد مانند مهره های رنگی را شمارش کنند.
 
موضوع فرهنگی 
کودکان درباره ی کشورهای دیگر می آموزند . (جغرافیا) هم چنین حیوانات و چگونگی زیست آن ها را بررسی می کنند (جانورشناسی) زمان، تاریخ، موسیقی و سایر علوم از موضوعات فراگیری است.  همه‌ی این موضوعات در یک روند تکمیل کننده‌ی هم و به هم گره خورده است. اسباب بازی و وسیله‌های اختصاصی پیش‌رفته (وسیله‌های کمک آموزشی) باید به گونه‌ای در محیط کلاس گسترده باشد که ابتدا کودک بتواند ببیند چه می‌خواهد و کدام را بایستی انتخاب کند، سپس مسوولیت کار را بپذیرد.  انتخاب ها شامل کتاب ها، بازی ها پازلی، هنر طراحی، اسباب بازی های آزمون های فضایی و غیره است.

وقتی کار کودکان به پایان رسید، وسایل را سر جای خود می گذارند و به طرف چیز دیگری می روند. انضباط روزانه این فرصت را به کودکان می دهد که به صورت تنها و یا گروهی بازی کنند. راهنماها گروهی و یا فردی با کودکان کار می کنند. در مدرسه ی مونته سوری تنها معلمان درس نمی دهند، بلکه کودکان بزرگتر به کودکان کوچکتر مهارت های جدید را می آموزند. 

روش مونته سوری بر پایه ی تفاوت فردی است. کودکان وقتی برانگیخته می شوند، که خودشان یاد بگیرند. اگر آن ها با اشتیاق بر روی طرح خاصی متمرکز شوند، دریافت بهتری دارند و می آموزند که خودشان را آموزش دهند.  هدف مدارس مونته سوری این است که تا حد امکان کودکان را برای گسترش توانایی های خود یاری دهد. این توانایی توسعه ی یافته از طریق آمادگی محیط، رفتار معلم ها و استفاده از اراده ی آهنین مونته سوری امکان پذیر است.
 
آموزش سنتی
۱ – تاکید بر دانسته‌ها و توسعه‌ی اجتماعی
۲- غالب و فعال بودن معلم، تابع بودن کودکان
۳- ایجاد انضباط اجباری و از طریق انگیزه های بیرونی اتفاق می‌افتد
۴- آموزش فردی و گروهی هماهنگ با آموزشهای بزرگ ترها انجام می شود. 
۵- گروه‌ها حسی هستند. 
۶- بسیاری از آموزش‌ها به وسیله ی معلم و بدون تشویق به همکاری شکل می گیرد. 
۷- انتخاب دوره های تحصیلی برای کودکان با توجه بسیار کم به توانایی و حضور کودکان
۸- کودک به وسیله ی معلم راهنمایی شده و ایده می گیرد. 
۹- کودکان فرصت محدودی برای کار ویژه ای که به آن ها سپرده می شود دارند. 
۱۰- گام های آموزشی به وسیله ی گروه ها و یا معلم هماهنگ می شوند. 
۱۱- اگر کلیات کار درست باشد، نکته های اشتباه به وسیله ی معلم مناسب سازی می شود. 
۱۲- آموزش تقویت برونی توسط عادت بازگویی و تشویق و تنبیه شکل می گیرد. 
۱۳- برای گسترش حواس ابزار محدود وجود دارد. 
۱۴- تاکید کمی بر روی مراقبت از خود و بهداشت 
۱۵- کودکان برای خود وکیل یا نماینده انتخاب می کنند و تشویق می شوند بر جای خود بنشینند و در جلسه های گروهی تنها شونده باشند. 
۱۶- حضور والدین نه بر اساس شرکت در پروسه ی آموزشی است، بلکه بر اساس قاعده های تعیین شده عمل می کنند.
 
آموزش مونته سوری
۱ – تاکید بر داشته های علمی، پایه ها و توسعه ی اجتماعی است
۲- نقش  معلم است – کودکان در آموزش فعال و شریک هستند
۳- محیط و روش، مشوق انضباط درونی است
۴- آموزش فردی و گروهی، هماهنگ با تمایلات هر دانش آموز و متناسب با روش ها انجام می شود. 
۵- گروه های متفاوت سنی با هم حضور دارند. 
۶- کودکان به آموزش و همکاری و کمک به یک دیگر تشویق می شوند. 
۷- انتخاب کار به وسیله ی خود کودکان با توجه به توانایی و حضور کودکان 
۸- استفاده از عقیده های خود کودکان برای استفاده از ابزار آموزشی 
۹- کودکان به اندازه ای کار می کنند که پروژه ی انتخابی آن ها لازم دارد. 
۱۰- کودک، گام های آموزشی را با اطلاعات درونی خود هماهنگ می کند. 
۱۱- کودکان به نقاط ضعف خود با بررسی مجدد ابزار پی می برند. 
۱۲- آموزش تقویت درونی کودکان به وسیله ی گفت و گو درباره ی فعالیت ها و احساسات درونی خویش (خودتشویقی) شکل می گیرد. 
۱۳- برای گسترش حواس ابزارهای چند لایه وجود دارد. 
۱۴- سازمان دهی برنامه برای مراقبت از خود و بهداشت شخصی و عمومی 
۱۵- کودکان می توانند در جای مناسب کار کنند، به اطراف حرکت کنند، در صورت لزوم صحبت کنند، در کارهای گروهی نظر بدهند و در انضباط و اداره ی کلاس هم کاری کنند. 
۱۶- سازمان دهی برنامه ی والدین برای تفهیم فلسفه ی مونته سوری و شرکت آن ها در پروسه ی آموزش انجام می‌شود.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

آموزش بر اساس یادگیری مغز محور

بازديد: 349

آموزش بر اساس یادگیری مغز محور

پژوهشگران مغز و متخصصان آموزش و پرورش، هر کدام بنابه درک ضرورت بهینه سازی آموزش در محیط های رسمی مدرسه ای و برون مدرسه ای، توجه ویژه ای به کارکرد مغز و نقش آن در یادگیری داشته اند. همگرایی پژوهشگران درباره موضوع واحدی چون " یادگیری"، سبب شد نظریه یادگیری نوینی در میان انواع نظریه های مربوط به یادگیری، جلوه‏گر شود. نظریه جدید یادگیری بر مبنای ساختار و کارکرد مغز بنا شده است.

باور بر این بوده است که هر کسی توانایی یادگیری را دارد و البته این واقعیت است. با وجود این، آموزش و پرورش سنتی راهکارهایی را پیش می گیرد که موانعی جدی برای یادگیری ایجاد می کنند، محیط های پرتنش، ترس افزا فاقد چالش، اضطراب آفرین و... که در فضای آموزش و پرورش سنتی نمایانند، از عوامل محدود کننده یادگیری به حساب می آیند.
 
سه روش آموزش مبتی بر " یادگیری مغز محور " عبارتند از:
 
1- غوطه ور سازی همخوان: در این روش محیط یادگیری به گونه ای طراحی می شود که یادگیرندگان در تجارب آموزشی تدارک دیده شده، غوطه بخورند. چنین شرایطی را شرایط غنی یادگیری هم می نامند.
 
2- آرامیدگی هشیار : روش حاضر ترس یادگیرنده را از بین می برد و او را ترغیب می کند ، اطلاعات دریافتی را درونی سازی کند.
 
3- پردازش فعال: در این روش آموزشی، به یادگیرنده فرصت می دهند اطلاعات دریافتی اش را تثبیت کند و به درون سازی آن ها بپردازد.
 
یادگیری مبتنی بر مغز، اساساً سه بخش عمده آموزش و پرورش را تحت تأثیر قرار می دهد. این سه بخش عبارت اند از: برنامه درسی، آموزش و ارزشیابی.
 
1- برنامه درسی: معلمان باید فرایند یادگیری دانش آموزان را بر اساس علایق آنان طراحی کنند و محتوای برنامه درسی را با زندگی فردی و اجتماعی آنان پیوند دهند.
 
2- آموزش: معلمان باید به دانش آموزان فرصت دهند، به صورت گروهی و از طریق همیاری به یادگیری بپردازند و از یادگیری های پیرامونی خود نیز استفاده کنند.معلم آگاه به اصول یادگیری مبتنی بر مغز، می داند که یادگیری فقط در کلاس درس اتفاق نمی افتد. از این رو، می کوشد دانش آموزان را به فراگیری از محیط بیرون از کلاس نیز تشویق کند. با توجه به این اصل، دانش آموزان مسئولیت یادگیری خویش را به عهده می گیرند و سطح فرایند های یادگیری خود را ارتقا می دهند.
 
3- ارزشیابی: ارزیابی و سنجشی که از دانش آموز به عمل می آید، باید به او فرصت دهد، سبک های یادگیری و ترجیحات خود را شناسایی کند و از این رهگذر به اصلاح یا تقویت سبک های یادگیرش بپردازد.
 
حقیقت این است که مغز به کمک «تکرار» یادگیری را تقویت می‌کند. تکرار فقط زمانی مضر است که کسل کننده شده باشد. در این زمینه، یک معلم با تجربه، باید با روش های خلاق و متنوع فراوانی برای مرور آشنا باشد.مربیان نباید مدارس را صرفاً براساس یافته های زیست شناختی مغز اداره کنند. در عین حال، بی توجهی به آنچه واقعاً در مورد مغز می‌دانیم نیز، نشان دهنده فقدان حس مسئولیت است.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اهمیت بازی های وانمودی

بازديد: 87

اهمیت بازی های وانمودی

بازی های خیالی و بازی کردن نقش شخصیت های آشنا (مانند اعضای خانواده) و شخصیت های افسانه ای یا ساختگی، سبب درونی شدن تفاوت مهم میان واقعیت و خیال در کودک می شود. برای نمونه، کودک شما می تواند تفاوت بین مادر واقعی اش و مادری که بعضی وقت ها در بازی های کودکانه نقش او را بازی می کند، دریابد و این تجربه و دانش را در موقعیت های دیگر  نیز به کار برد.
 
بازی های وانمودی مهارت زبانی را پرورش می دهند
آیا تاکنون هنگامی که  کودک تان سرگرم بازی تخیلی یا بازی با اسباب بازی ها یا دوستانش است، به رفتار اوتوجه کرده اید؟ اگر پاسخ تان مثبت است، شاید بعضی واژگان یا عبارت هایی شنیده اید که هرگز فکر نمی کردید او آن هارا بلد بوده است. اغلب در بازی کودکان، واژگانی را که خودما به کار می بریم، از آن ها می شنویم. کودکان از پدر، مادر، و آموزگارشان  کاملا تقلید می کنند. بازی وانمودی به کودک شما کمک می کند تا قدرت زبان را در یابد.  افزون بر این، کودکان با بازی وانمودی با دیگران، یاد می گیرند که می توانند از واژه ها همچون ابزاری برای بازسازی یک داستان یا سازمان دهی یک نمایش بهره بگیرند. این فرآیند به کودک تان امکان می دهد میان زبان نوشتاری و گفتاری ارتباط برقرار کند و به مهارتی  دست یابد که بعدها به او کمک خواهد کرد خواندن را یاد بگیرد. 

کودکان همچنین در هنگام بازی های وانمودی، واژه نامه ی خود را می سازند. هنگامی که مشغول بازی وانمودی هستند، شما و آموزگارش می توانید آن ها را با واژه های مربوط به یک موضوع ویژه آشنا کنید. برای نمونه، اگر کودک تان دوست دارد با دایناسورهای اسباب بازی، بازی کند، شما با اشاره به نام دایناسورهای گوناگون، به او کمک خواهید کرد به سرعت نام های بلند آن ها را یاد بگیرد. بیشتر کودکان دوست دارند وانمود کنند کارهایی را که شما در خانه انجام می دهید، آن ها هم انجام می دهند. سعی کنید همیشه مجموعه ای ازنشریه ها، کتاب ها، کاغذ و مدادهایی برای بازی های نمایشی در خانه در دسترس داشته باشد. به این ترتیب، کودک شما از مهارت های پیش نوشتاری و پیش خوانی برای تقلید موقعیت های واقعی در زندگی اش استفاده خواهد کرد. او می تواند برای عروسک ها و اسباب بازی هایش بخواند، نامه بنویسد، فهرست تهیه کند و حتی وانمود کند با تلفن اسباب بازی، پیام تلفنی می گیرد.
 
بازی های وانمودی در کودک مهارت تفکرایجاد می کنند
بازی های وانمودی، مسئله های فراوان پیش روی کودکان می گذارند. هنگامی که  دو کودک می خواهند نقش یکسانی بازی کنند یا مواد مناسبی برای ساختن یک سقف برای خانه ی عروسکی بیابند، مهارت های تفکر شناختی ارزشمندی  را فرا می گیرند که در زندگی حال و آینده از آن ها استفاده خواهند کرد. آیا کودک تان گاهی ازبازی های خشن لذت می برد؟ فوق العاده است! برخی پژوهشگران که در زمینه ی رشد مغزی در سال های اولیه ی رشد پژوهش می کنند، به تازگی به این نتیجه رسیده اند که این گونه بازی ها در رشد بخشی از مغز که کنترل رفتار را بر عهده دارد، موثرند. بنابراین، به جای نگرانی از اینکه این بازی ها کودک شما را به خشونت تشویق می کنند، مطمئن شوید که در وضعیت  کنترل شده و امن، بازی خشن می تواند به کودک شما کمک کند تا مهارت های مورد نیاز کنترل برخود را برای اینکه بداند چگونه و چه زمانی این گونه بازی مناسب است، فرا بگیرد. 

بازی های وانمودی، تفکر انتزاعی را تقویت می کنند، توانایی استفاده از ابزاری مانند بلوک های ساختمان سازی به عنوان نشانه ی  چیزی ( مانند تلفن) سطح بالایی از مهارت تفکر  به شمار می رود و در نهایت کودک شما را قادر خواهد ساخت تشخیص دهد که  اعداد ،بیانگر اندازه و مقدار،و ترکیبی  ازحروف ،نشانگر واژه هایی هستندکه به زبان می آورد، می شنود و می خواند.
 
پرورش تخیل
آیا کودک شما درگیر بازی های وانمودی می شود؟ برای ساختن دنیا ی فانتزی کودک خود، در یک جعبه یا گوشه ای از اتاق، چیزهایی را که کودک تان را به بازی های وانمودی بر می انگیزانند، قرار دهید. این جعبه یا گوشه ی اتاق ممکن است دارای:
 
سبد پلاستیکی بزرگ،جعبه ی مقوایی، جعبه ی خالی یا بزرگ برای ساختن خانه
لباس های کهنه ،کفش، کوله پشتی و کلاه
تلفن قدیمی،دفترچه تلفن های قدیمی و مجله های کهنه
ظرف  های آشپزی،ظرف های پلاستیکی غذا ،گل مصنوعی و دستمال سفره
حیوانات پارچه ای و عروسک هایی در اندازه های مختلف
تکه پارچه ،پتو ،ورقه های کهنه برای ساختن لباس یا قلعه
چیزهای مناسب برای  یک بازی وانمودی ویژه همچون "رفتن به سفر" ، از جمله کارت پستال، بلیت های استفاده شده ی هواپیما ،سکه های  خارجی ،عکس هایی برای تعطیلات
نوشت افزار برای نوشتن پیام های تلفنی، نوشتن یادداشت ها لیست خرید و... باشند.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت: 16:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 331

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس