بهره وري (ميزان توليد) و سنجش آن و مفهوم ارزش افزوده
مقدمه
مي توان گفت كه بهره وري علت وجود داشتن مديريت (اداره كردن) است. هنوز هم نحوه خوب انجام دادن كار مديران، سرپرستان و همه كارمندان، به شناخت و درك كامل و درست از اين مفهوم (انديشه كلي) و همه اجزا تشكيل دهنده آن دارد؟
هدف اين فصل كتاب، توسعه و گسترش دادن بحث و گفتمان، مطابق با به وجود آوردن ساختار (چهارچوب) مي باشد كه بتوان راجع به موضوعات بهره وري بحث و تبادل نظركرد، و تعدادي از شيوه ها پيچيده و متفاوت (ناهمگون) را جهت ارزيابي كردن بهره وري در سطح (رده) سازماني را گرد آوري كنيم.
به طور كلي، پيام آن است كه بهترين شيوه يا راه حل كامل و بي نقص وجود ندارد، اما تشخيص دادن ضرورت براي بهسازي و اصلاح، مي تواند اولين مرحله مهم بودن تشخيص معضل (گرفتاري) باشد، و همچنين مي تواند براي استقرار يك معيار مناسب و پسنديده، بهره وري (ميزان توليد) باشد.
بهره وري، حالا يك واژه رايج روزمره شده است. از زمان جنگ جهاني دوم، همه حكومتها، سياستمداران، آكادميك ها (دانشگاهيان) و اقتصاددانان، در مورد مهم بودن بهره وري تاكيد داشتند، علت آن هم، ارتباط و وابستگي آن با علم اقتصاد به طور جامع بود، و علم جامع اقتصادي هم، به بهداشت و تندرستي ملت وابسته بود. به طور جهاني، مديريت جمعي و مشترك به بهره وري (ميزان توليد) مربوط و وابسته است، چون، آن به مانند يك شاخص مهم و اساسي بازده (راندمان) به حساب آورده مي شود، آن هم وقتي كه مقايسه و همانندي با رقيبان (رقباي) بازار جهاني، وجود داشته باشد
تاكيد داشتن حكومت ها بر روي ارتباط و وابستگي ميان بهره وري سطح زندگي، تورم و رشد و توسعه اقتصادي بود. (سال 1972 Craig)
در طي همه دورانها، همه حرفه ها، زماني را جهت توجه كردن به مسئله بهره وري و چگونگي ارزيابي كردن آن، صرف كردند، اما به هيچ گونه از نتيجه گيري دستيابي نداشتند.
Faraday (سال 1971) اظهارنظر كرد كه برداشت همراه با محاسبه بهره وري(ميزان توليد)، زمينه بحث و مباحثه طولاني بود، و تلاشهاي زيادي در آن مورد انجام شد، اما در نتيجه گيري از آن داراي ارزش كمي بود، زيرا آن نتيجه گيري ها حاوي نواقص و ضعف هاي زيادي بود، در سال 1972 ، Craig معضل بهره وري را خلاصه كرد، وقتي كه او گفت كه بهره وري مانند، اغفال كننده ترين مفهوم (برداشت كلي) در ادبيات بازرگاني و اقتصادي باقيمانده است. مفهوم بهره وري اغفال كننده (درهم و برهم) باقي ماند، زيرا به علت فقدان سبك كاري نظري (تئوريك) معتبرو كامل- عمدتاً در رده موسسات بازرگاني بود.
مرحله بعد- تعريف شفاش سازي بهره وري و اجزاي تشكيل دهنده آن معمولا بهره وري (ميزان توليد) را مانند نسبت ارزيابي فرآوري (توليد) به ارزيابي برخي يا همه اندوخته ها كه براي ايجاد كردن اين فرآوري استفاده شده است، تعريف و شناسايي مي كنند. در شناسايي كردن به اين روش (شيوه) يك يا تعدادي ارزيابي (معيار) اطلاعات به كار گرفته مي شود و با يك تا تعدادي از معيارها (ارزيابي هاي) فرآوري مقايسه مي گردد.
هنگاميكه سعي و كوشش براي ايجاد كردن همه داده ها (اطلاعات) و همه فرآوري ها (توليدات) در يك سيستم (ساختار) انجام گرفته باشد. آن معيار (ارزيابي) به نام مجموع (معيار بهره وري يا معيار كامل بهره وري TPM) ناميده مي شود. در سال 1979 ، Palik در تعريف و شناسايي خود از معيار كامل بهره وري مطرح كرد كه داده ها (اطلاعات) استفاده شده در اين شيوه مي تواند، ساعت كار كردن كارگران، واحد سرمايه، و مقدار دقيق (ميزان) مواد خام باشد، كه با نتايج (پيامدهاي) توليد مقايسه مي گردد.
با گفتمان مجدد در مورد الگو مفهومي و نظري بهره وري، منشأ، نشانگر داده ها (اطلاعات) به سيستم (ساختار) مي باشد. بدنه الگو، روش (شيوه) تبديل و دگرش مي باشد، و شاخه ها و برگها و ميوه هاي الگو ، سيستم (ساختار) فرآوري و توليد است. الگو دو تا مسئله (معضل) اساسي و بنيادي را نشان مي دهد.
1- با انتخاب كردن عوامل متفاوت داده ها (اطلاعات) و فرآوري ها (توليدات) مي تواند به معيارها (ارزيابي هاي ) متفاوت از بهره وري استنتاج گردد.
2- متنوع كردن مجموع عوامل داده ها و توليدات، كه بسياري از آنها به خاطر نوع كيفي (ماهيت كيفي) آن باشد.
با اين وجود، هنوز هم، گفتمان (گفتگو) معدودي، راجع به نياز، به توانايي داشتن، براي ارزيابي كردن بهره وري، مقايسه و همانندي عملكرد امكان پذير نمي باشد، و عمل مهار كردن را نمي توان به طور مناسب يا درست انتخاب كرد.
سؤال آن است كه ما چه چيزي را مي خواهيم ارزيابي كنيم، و ما چگونه معيار آنرا جمع آوري مي كنيم، و چگونه مي توانيم داده ها (يافته ها) را كه گرداوري كرديم و تجزيه و تحليل كنيم؟
براي ارزشيابي كردن، ما چه عوامل (فاكتورهايي) را انتخاب كرديم و تا چه اندازه اي آن عوامل مهم و با اهميت است، و ما چگونه مي توانيم، آن سنجش (ارزشيابي كردن) را انجام دهيم، شايد آن بهترين شيوه پيشرفت و گردآوري اطلاعات باشد كه از طريق تجزيه و تحليل كردن دلايل مشخص و ويژه، و جوابگويي به سؤال شركت هايي مي باشد كه تمايل به ارزيابي كردن بهره وري (ميزان توليد) خود دارند.
در سال 1973 دو اقتصاد دان Teague , Eilon طرح كلي، دلايل عمده، توجه داشتن به نياز براي ارزشيابي كردن بهره وري را خلاصه كردند.
1- جهت اهداف استراتژيك ، براي مقايسه كردن عملكرد جهاني موسسه با رقباي خود يا با موسسات همانند خود، مي باشد.
2- براي اهداف تدبيري (ماهرانه)، براي قادر بودن مديريت جهت اداره كردن (مهار كردن) عملكرد موسسه، از طريق اداره كردن عملكرد مناطق مجزا و مستقل موسسه، يا توسط عملكرد آن يا توسط توليد آن، باشد.
3- براي اهداف طرح ريزي شده، براي مقايسه كردن منافع (سودهاي) به دست آمده و وابسته از طريق استفاده كردن از داده ها (اطلاعات) متفاوت و متضاد با هم، و يا از طريق تغيير دادن و متفاوت كردن داده ها (اطلاعات) همسان و همانند است.
4- براي اهداف مديريت داخلي، مانند، بستن قرارداد و انجام دادن معامله مشترك و همگاني با اتحاديه هاي كارگري.
در سال 1982 Thorp ، دقيقاً برخي از شرايط (مقتضيات) سنجش (ارزشيابي كردن) مشخص و ويژه شركت ها را تحت اين عناوين (طبقه بندي) و همچنين داده ها (اطلاعات) جمع آوري شده، براي اين اهداف، را مورد بررسي بيشتر قرار داد، و چگونگي استفاده نمودن از اين طبقه بندي و تضاد و ابهام موجود در اين طبقه بندي (عناوين) و معضلاتي (گرفتايهاي) كه رخ مي دهد، را هم مورد بررسي قرار داد.
1- سنجش مندرجات (مفاد) سبك كار و پاداش دادن به كارگران
2- معين سازي سطوح كارمندان توسط مقايسه كردن آنها
3- ارزشيابي (ارزيابي) عملكرد مربوط به مديريت و مدير
4- سرمايه گذاري براي تصميم گيري و قاطعيت در تصميم گيري
پژوهش هاي طولي از شصت و سه سازمان در سال 1983، همكاران و Bowegy) متوجه شد كه در ميان معضلات (مسائل) و انتخاب كردن شيوه ارزشيابي كردن آنها، عبارتند از:
1- معضلات (مسائل) مفهومي و نظري كه به سنجش دقيق بهره وري وابسته مي باشد، و همچنين بهسازي و بهبود بهره وري، و آنچه را كه دقيقاً باعث عملكرد بهسازي و بهبود شركت شده است.
2- ديد (ژرفانمايي) متفاوت مردم از درك و برداشت واژه بهره وري (ميزان توليد).
3- مسائل (معضلات) كاربردي وابسته به جمع آوري داده ها (اطلاعات) و ادغام و تركيب كردن انواع مختلف و متفاوت داده ها با همديگر.
مرحله بعدي – نسبت بهره وري-
پيشرفت و توسعه بنابر تاريخ باستان (از آغاز تا انقراض امپراطوري روم غربي در سال 476 ميلادي)- مي توان استنتاج كردن، كه از زمانهاي آغازين ثبت شده در تاريخ، گروههاي مردم براي كار كردن با يكديگر سازماندهي مي شدند، و هدف آنها رسيدن به خواسته هاي طرح ريزي شده خود بود.
اين هماهنگي و منظم كردن كوشش و تلاش و كنترل و اداره كردن آن براي دست يافتن به آن نتايج (پيامدها) بود. گرچه واژه علمي مديريت در انقلاب صنعتي به خوبي شناخته نشده بود (در اواخر نيمه قرن نوزدهم 19th). تاريخچه آن ، مدت زمان طولاني تري از واژه آن، مورد توجه و تفكر قرار گرفته بود.
با توجه كردن به مهارتهاي موردنياز براي مديريت، طبق مصري كهن، براي ساختن اهرام سه گانهي خود، طبق، مردم قديم چين براي ساختن ديوار بزرگ چين، و يا مهارتهاي مديريت مردم بين النهرين، براي آب رساني كردن (آبياري كردن) زمين و چاه (سد) شهرهاي خودشان، يا مطابق با مردم روم موقعي كه جاده هاي خود را ساختند، يا آبروها (جوپلها) و ديوار Hadrian را بنا كردند.
همه اين بناها (ساختمانها) ساخته شده توسط بشر، نيازمند ميزان زيادي از سعي و تلاش انسان بود، و بنابراين به ساختار (سازمان) هم احتياج داشت. يعني، به طرح ريزي كردن، اداره و مهاركردن، و هماهنگي احتياج داشت.
اهرام سه گانه مصر داراي 75600 مربع فوت در پايه (ته) خود بود، و داراي 480 فوت ارتفاع بود و متشكل از بيشتر از 2 ميليون سنگ ساختماني سيمان بود (بلوك سنگ ساختماني بود). هر بلوك (قالب) سنگ ساختماني در حدود 205 تن وزن داشت. پايه ساختمان (بنا) فقط 7 اينچ مربع كامل بود. اين اهرام سه گانه مصر بدون استفاده كردن از كامپيوتر، ماشين حساب برقي، و يا مهار كردن تجهيزات مواد مدرن، و يا بدون استفاده كردن از الگوها / تكنيك (شيوه ها) پيشرفته و مدرن، دقيق و صحيح (رياضياتي) به دست آمده بود.
- مديريت ماهرانه و علمي- برخي از نويسندگان دوران كهن- فيلسوف حكيم چيني Mencius (289-372) به الگوهاي نظري و مفهومي، و سيستم ها (ساختارهاي) كه اكنون تحت عنوان واژه تكنيك مديريت فرآوري (توليد) معروف شده است، پرداخته بود. او منافع جداسازي نيروي كار را نشان داده بود. ركوردها (ثبت تاريخي) نشان مي دهد كه مردم يونان باستان منافع جداسازي نيروي كار، جداسازي حرفه اي ها (افراد مجرب و باتجربه)، و شيوه هاي كار مشابه و يكسان را درك كرده بودند.
نظاميان آنها، نحوه ساختن سلاح ها و تجهيزات خود را ياد گرفته بودند، و در هنگام حمله غافلگيرانه، آنها بايد طبق نقشه و تجهيزات خود آماده مي شدند، آنها همچنين از آهنگ، سبك كار براي توسعه و گسترش دادن ريتم ان استفاده مي كردند.
در حقيقت آن كار را براي به دست آوردن سرعت روان اجرا كمتر خسته كننده، و براي توسعه و گسترش دادن بهره وري (ميزان توليد) استفاده مي كردند.
جداسازي نيروي كار توسط Plato (BC 347- 427) تشخيص داده شد. او در نظام جمهوري نوشته بود، كه يك انسان كه در كار خود محدود شده، و داراي محدوديت وظيفه خود مي باشد، بايد ضرورتاً در انجام آن كار، بهترين باشد.
نگرش كهن به كار
به هر حال، خود كار مطمئناً توسط مردم يونان و روم كهن، مانند خوار و پست كردن خود، مورد بررسي قرار گرفته بود.
كار، چيزي براي مانع شدن، در جهت كسب كردن و فهميدن بيشتر خواسته ها و آرزوهاد است، مانند هنر و ماجراجوئي براي كارهاي هنري، ماجراجويي براي فلسفه، و ماجراجويي نظامي است. بنابراين، آنهايي كه مي توانستند، و براي انجام دادن كار سعي و تلاش مي كردند، و از آنها مانند بردگان استفاده مي شده است.
- پس از سقوط امپراتوري روم
همراه با سقوط امپراتوري روم، توسعه و پيشرفت، مختصر و محدود شد بردگي جايگزين فئوداليسم (نظام فئوداليته) شد.
در قبل از اصلاح و بازسازي مسيحيان اروپا، به كار كردن مانند يك بار غصه و مسئوليت توجه مي كردند، يك مجازات و گوشمالي براي گناهان حضرت آدم و حوا بود، زيرا پاداش را بايد در دوران پس از مرگ يافت. در همين دوران، ساعت خودكار توسط Heinrich Von Wych در شهر پاريس و در سال 1370 اختراع شد و چايخانه (ماشين چاپ) گوتنبرگ اختراع كليدي و مهم براي همه رخدادهاي توسعه و پيشرفت در علوم مديريت بود.
اختراع اولي، (اختراع ساعت خودكار) سنجش (ارزشيابي كردن) سبك كار درست و مطابق با معيار بود، اختراع دوم (اختراع چاپخانه)
مهارت و استعداد ارتباط داشتن با واژه چاپ بود. البته الهام بخشيدن به ابتكار و نوآوري، تفكر اختراع ماشين چاپ، ميتواند مانند نمونه آغازين شيوه (روش) پژوهش كردن، بررسي شود.
حكايت اختراع، چنين آغاز شد كه، همزمان با جشنواره شراب، Guttenberg، متوجه شد، كه او ميتواند با بكارگيري تكنيك، و استفاده كردن از سوراخهاي قالب- سكه، كه اين كار توسط فوت و فن ماشين له كردن انگور (ماشين فشار) انجام داده باشد، كه باعث به وجود آمدن صفحه چاپي شد، كه اين صفحه چاپي تركيبي از حروف جدا از هم، در عوض آنكه يك قالب حكاكي شده واحد و يكپارچه باشد، و در نهايت اين تفكر به اختراع ماشين چاپ منتهي شد. در سال 1436 يك بازديد كننده اسپانيايي كه از مجموعه شهر و نيز (در شمال ايتاليا) بازديد ميكرد، گزارش كه كه «وقتي كه كسي وارد دروازه شهر وينز ميشود، با يك خيابان پهناور و بزرگ در يك طرف شهر، و درياي بزرگي در ميان (وسط) شهر مواجه ميگردد. و در يك طرف شهر هم پنجرههايي به طرف بناقورخانه باز شده بود، و از جهت ديگر همان مناظر هم مشاهده ميشد، و عاقبت آنكه، يكي گالي (نوعي كشتي قديمي) مشاهده شد، كه توسط يك كشتي بزرگ ديگر يدككشي شده بود. و از درون بنا، آنها براي هميدگر اطلاعيه ارسال ميكردند، از طريق، يك فيش (برگه) عملكرد، از طرف ديگر باليستيك (پرتابه) و خمپاره پرتاب ميكردند، و خلاصه از همه طرف، همه چيزهايي كه مورد نياز بود، مشاهده ميشد، و هنگامي كه گالي به انتهاي خيابان رسيد، همه افراد مورد نياز بر روي عرشه كشتي بودند، همه با هم مشغول كامل كردن يك پارو بودند و پارو از قسمت انتها- به انتها مجهز شده بود. به اين گونه (روش) دهتا گالي، كاملاً مسلح، ميان زمانبندي سه و نه (3 و 9) حاصل شد. بازديد كننده اسپانيايي، شاهد يك شيوه توليد بود، اين رخداد 500 (پانصد) سال قبل از Henry Ford اتفاق افتاد.
مجموعه شهر وينز، از قسمتها (بخشهاي) همگون و ميزاندار براي ساخت استفاده كرده بود. انحنا پيدا كردن كشتي جنگي، با انواع مختلف پيكان سازگاري و مطابقت داشت. قسمتهاي غيرقابل انعطاف عقب كشتي با همه انواع تيغههاي سكان كشتي و ساير افزارگان كشتي سازگاري و مطابقت داشت. قسمتهاي عرشه كشتي، بايد قبل معاوضه و تبادلپذير باشند. اين شيوه، طرح (الگو) پيش از موقع، براي كاهش دادن كنترل و اداره كردن بود. از تكه پارههاي كشتي بزرگ بايد قطعه برداي ميكردند.
رشد و توسعه دادن شيوه بهرهوري، براي توليد گالي (كشتي بزرگ) بود و تعدادي از ميزان كار، براي سنجش و شيوه (روش) پژوهش جهت برقرارسازي (استقرار)، مهمتر تسهيلات را از قبل فرض ميكنند. علاوه بر آن، تمايل داشتن براي پيشرفت و توسعه بدون استفاده كردن از شيوه همراه، با نياز به چرخش در آوردن، اجراي آن، يغمي، كاهش دادن هزينه، رقابت، محافظت كردن، و همچنين مدعي بودن براي همچشمي، و يا بهبود بخشيدن به همچشي و رقابت كردن بود.
در قرن پانزدهم، صومعهنشينان (راهبها) همه قوت خود را، براي ايجاد كردن صومعه و سنگكاري كردن آن صرف كرده بودند اين چنين ثبت تاريخي، تلاش و كوشش، را، حتي اگر در دوران آغازين هم باشد، جهت جايگزين كردن معيار (استاندارد) كيفيت، و معيار زمانبندي كردن كار، و معيار توليد، را توصيه ميكند.
- علم مديريت
Frank, Lillian Gilbreth l1l2l3l
Frank, Lillian Gilbreth و Frederick winslowtaylor متحد و هم پيوند شدند Gilbreth، برخلاف Taylor، داراي تجزيه و مهارت در تشكيل دادن اتحاديه بود، كه احتمالاً، شور واشتياق آنها را در تعيين كردن زمان انجام دادن كار، محدود كرده بود.
در اولين حرفه Frank Gilbreth، او در معيارسازي و شيوه (روش) پژوهش علاقمند بود.
قابل ذكر است كه در، آجرچيني (خشت مالي)، در محل ساختماني كه او در آنجا كار ميكرد. دو تا آجرچين (خشتمال) از يك روش دقيق و همانند استفاده نميكردند، يا حتي از يك مجموعه طرحريزي شده حركتي همانند، آن هم موقعي كه در جهت مخالف كار كردن آهسته، يعني به سرعت كار ميكردند، استفاده نميشد. او سعي كرد كه براي كشف كردن يك شيوه (روش) پيشرفته طرحريزي كند.
نتيجه آن بود، كه او قادر شد كه توليد (فرآوري) آجر را از تعداد 1000 عدد در هر سال، به تعداد 2700 آجر در هر سال افزايش دهد.
از طريق پژوهشهاي مختلف و متنوع Gilbreths موفق شد كه اصول حركت انساني را توسعه و گسترش دهد، كه اين اصول حركت انساني تكامل يافته، قوانين حركت اقتصادي بود.
آن همان نوآوري بود، كه آنها، آنرا در اصطلاح «پژوهش حركت (طرح پژوهشي)»، براي زير پوشش قرار دادن وسعت پژوهش و تحقيق خود،انتخاب كردند، و همچنين شيوه (روشي) براي جدا كردن طبقهبندي كردن آنها، و از شيوههاي وابسته به «پژوهش براي، زمان تعيين شده براي انجام دادن كار» بود.
آن تكنيك (شيوهاي) بود، كه آنها معتقد بودند، كه بايد هميشه بر همه شيوههاي پژوهشي، ارجحيت داشته باشد.
امروز، اين شيوه هنوز هم، ادامه دارد.
استفاده كردن از كامارا (دوربين عكاسي) در طرح پژوهش (پژوهش حركت) از همان زمان ناشي شده است، و Gilbreths هم از نتيجه پژوهش حركت ميكروسكوپي، در جهت ثبت كردن و بررسي و امتحان كردن مفصل آن، حركت زنجيرهي كمتر از حد لازم، و همچنين اختراع كردن گراف (نمودار) چرخهاي و پرهوني، و همچنين اختراع كردن گراف (نمودار) زنجيره ثانيه شمار (گاه شمار)، براي مشاهده كردن ميزان زماني و حركت استفاده كردند.
«با دو جين (دوازده عدد) ارزانتر تمام ميشود»
Frank و Gilbreth كار پژوهشي خود را به مرحلهي عملي آن، تا آنجايي رساند كه نهايت رساله آنها، در مورد «ارزانتر بودن با دوجين» را بررسي كرده و خانواده دوازدهتايي را نمونه و الگو كار خود قرار داده بودند. اين قسمت از پژوهش همچنين در سينما هاليوود هم برگزيده و اجرا شد. اين الحاق (تشكيل) كاري آنها در چگونگي زندگي خانواده هم، اكنون مشهور و خارقالعاده است.
-Henry Gantt-
سومين پيشكسوت مشهور و شناخته شده در روزگار آغازين علم مديريت Henry Gantt بود. او براي Frederick winslow Taylor در ايالات متحده آمريكا كار ميكرد. و بايد به خاطر تأثير داشتن او بر روي علم مديريت و جنبه انساني بخشيدن به علم مديريت، توسط او، از او ياد كرد. او به شرايطي كه داراي تأثيرات روانشناسي مطلوب و سازگار براي كارگران بود تأكيد و پافشاري داشت.
- Gantt chart-
علت يادآوري كردن از Gantt chart، نشان دادن (نمايش دادن) گراف بصري بود كه براي جدول زمانبندي كردن، كه براساس زمان هم ميباشد، استفاده دارد، در عوض آنكه براي كيفيت، حجم يا وزن استفاده داشته باشد، و اين اختراع مهم او بود.
از طريق دكترين (تعاليم) Gilbreths, Taylor، مشاهده ميشود، كه آنها به توسعه و گسترش تند و سريع در ماشين آلات و تكنولوژي ادامه داده، و با گسترش و بهسازي مواد، باعث به وجود آوردن حركت و جنبش خط مونتاژ شدند.
- توليد خط مونتاژ-
در اواخر قرن نوزدهم، موتور داخلي اشتعال اختراع شد، كه به توسعه و گسترش دادن موتور اتومبيل منجر شد. آن اختراعات، جنبشي بطرف پربازده كردن (بركارايي افزودن) توليد بود، و اولين شيوه، توليد خط مونتاژ را ميتوان به سفارش كالا ويژه توسط پست Roebuck, Sears، متعلق به آمريكا، نسبت داد.
از مشهورترين پيشكسوتان Henry Ford، بود. كارخانه اتومبيل Henry Ford در ايالات متحده آمريكا، بهترين الگو (مثال) براي تغيير دادن خط مونتاژ سنتي به تكنيك خط مونتاژ تكنيك خط مونتاژ، هر شاسي (تنهي اتومبيل) توسط يك نفر مونتاژ ميشد. كه اين مونتاژ كردن در حدود 12 ساعت و نيم، از ميزان زماني را به خود اختصاص ميداد.
هشت ماه بعد از اختراع كردن تكنيك خط مونتاژ، معيارسازي، تقسيم و جداسازي نيروي كار انجام شد. و زمان مورد نياز براي مونتاژ كردن شاسي اتومبيل فقط به 93 (نود و سه دقيقه) براي هر اتومبيل، كاهش يافت. (جالب است كه خاطر نشان شود كه عقيده اختراع كردن خط مونتاژ، موقعي براي او انفاق افتاد كه او در حال مشاهده كردن، حركت انتقال دهنده (نقاله)، مزدار و لاشه يك حيوان ذبح شده،در شيكاگو بود.
نوآوري و ابتكار خلاقيت همانند و متشابه در مفهوم آفريني و طرح اوليه Gutenberg براي اختراع كردن ماشين چاپ هم وجود داشت.
Charles Bedaux
پيشكسوت ديگر، در وسعت پژوهش علم مديريت Charles Bedaux بود، گرچه از آغاز كردن حرفه خود، تا بعد از فوت صرفنظر كرده بود، ولي او تأثيرات فراوان و رايجي، اولاً در ايالات متحده امريكا، و بعداً هم در اروپا داشت.
بسياري از شركتهاي اروپايي، مشتري او بودند، گرچه بسياري از افراد كه پژوهش او را تجربه كرده بودند، مديران (اداره كنندگان) بيوجدان و بيشرفي بودند، كه باعث سوء شهرت از او شدند.
او مفهوم (انديشه كلي) نسبت ارزيابي مدت زمان لازم براي انجام دادن كار را شناسايي كرد (آشناسازي كرد).
او، آشناسازي Gilbreth را در مورد متكي بودن، به مجاز شمردن و قبول كردن، بهبودي از خستگي و واماندگي، رعايت كرده بود. گرچه ممكن است در آغاز نامي (خام بودن) و ناكافي بودن، حاصل شد، ولي سيستم (نظام كاري) او داراي پيامدهاي بزرگ و وسيعي، در توسعه و گسترش دادن سبك كار پژوهش بعدي بود؛
او همچنين به خاطر توسعه و گسترش دادن، زنجيره (طبقهبندي كردن) تكنيكهاي بكار گرفته شده، در سبك كار پژوهش، كه همچنين حاوي ارزشيابي كردن تجزيه و تحليل ميباشد، معروف و سرشناس شد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:16 منتشر شده است
برچسب ها : بهره وري (ميزان توليد) و سنجش آن و مفهوم ارزش افزوده,