سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
کیوی سرشار از ویتامین ث می باشد. مقدار پتاسیم آن از نظر وزنی تاحدی کمتر از موز است. همچنین دارای ویتامینA ، ویتامین E ، کلسیم ، آهن و فولیک اسید می باشد. کیوی خام نیز دارای مقادیر زیادی آنزیم حل کننده پتاسیم به نام پاپایین است که ازنظر تجاری برای نرم کردن گوشت مفید است اما احتمال دارد برای بعضی از افراد آلرژی زا باشد. بویژه افرادی که به پاپایاس یاآناناس حساسیت دارند مستعد حساسیت به این میوه هم هستند. این آنزیم که براثر پختن میوه به سرعت از بین می رود استفاده از کیوی خام را در دسرهای حاوی شیر یا هر محصول لبنی دیگرنامناسب می کند.این آنزیم در عرض چند دقیقه درحالیکه بوی بسیار بدی تولید می نماید شروع به حل کردن پروتئین شیر می کند.كيوي ، سيستم حفاظتي بدن را تقويت مي كند و از بروز سرطان جلوگيري مي نمايد. پادزهر سيگار سيگاري ها نياز به ويتامين C بيشتري دارند. زيرا مواد سمي ، مخصوصاً راديكال هاي آزاد موجود در دود سيگار ويتامين ها را از بين مي برد . بنابراين سيگاري ها حدوداً بايد ، 40% ويتامين C بيشتري ، مصرف كنند.اين مقدار با خوردن دو عدد كيوي تأمين مي شود. كيوي با داشتن ويتامين C و اسيد قهوه، دو ماده اساسي ضد سرطان را در اختيار مي گذارد . كيوي داراي آنزيمهائي است كه پروتئين ها را تجزيه مي كنندمتأسفانه اين آنزيم ها در معده به وسيله اسيد معده از بين مي روند، طوريكه در معده و روده اثري ندارد.ولي اسيد معده بعد از خوردن غذاهاي گوشتي و لبني زياد، مقداري خنثي مي شود و آنزيم هاي كيوي مي توانند مدت كوتاهي فعاليت كنند و اين زمان كافي است كه مواد پروتئيني به وسيله اين آنزيم ها به قطعات كوچكتري تجزيه شوند و اين امر عمل هضم غذاهاي سنگين در معده و روده را آسانتر مي كند.چهار مرتبه خوردن كيوي در روز توصيه مي شود چهارعدد كيوي را در طول روز تقسيم كنيد. مثلاً صبح، ظهر، بعدازظهر، و عصر. چون بدن انسان نمي تواند ويتامين C را ذخيره كند ، بنابراين به جاي خوردن تنقلات مثل چيپس بهتر است كيوي ميل نمائيد !
تعريف آلودگي هوا آلودگي هوا به وجود هر ماده اي در هوا كه ميتواند براي انسان يا محيط او مضر باشد اطلاق مي گردد. آلاينده ها ممكن است طبيعي و يا ساخته دست بشر باشند و ممكن است به اشكال مختلف ذرات جامد يا قطرات مايع يا گاز باشند كه بالغ بر 180 آلاينده مي باشند . منابع انتشار آلاينده هاي هوا: منابع آلوده كننده هوا به دو قسمت طبيعي و مصنوعي تقسيم بندي مي شود. 1- منابع طبيعي -فعاليت هاي آتشفشانها و آتش سوزي جنگل ها -گرد و غبار طبيعي -دود و مونواكسيد كربن ناشي از آتش سوزي ها -گاز رادون ناشي از كاني هاي زمين -درختان كاج كه تركيبات آلي را از خود متصاعد مي كنند.
2- منابع مصنوعي وسايل نقليه موتوري مشكلي اساسي هستند كه دي اكسيد نيتروژن كه مهمترين آلوده كننده هوا است را توليد مي كنند .ساير منابع مصنوعي آلوده كننده هوا عبارتند زغال سنگ سوزها ، صنايع مختلف آلودگيهاي ناشي از سوزاندن بقاياي كشاورزي و ... آلاينده ها ي هوا : تركيبات آلوده كننده هوا به دو قسمت گازها و ذرات جامد تقسيم مي شوند : 1- ذرات جامد : ذرات كوچك و جامد براساس اندازه تقسيم مي شوند و عبارتند از: pm10 و pm2/5 . دسته اول ذراتي كه داراي قطر كمتراز 10 ميكرومتر هستند و دسته دوم ذراتي كه داراي قطر كمتر از 5/2 ميكرومتر هستند . ذرات با قطر كمتر از 5/2 ميكرومتر براي سلامتي زيان بارترند . 2- گازها : شامل مونواكسيد كربن ، دي اكسيد نيتروژن ، دي اكسيد گوگرد ، هيدروكربن ها ، ازن و ... مي باشند . آلودگي هوا در منازل : دي اكسيد كربن يك گاز آلوده كننده هوا نيست ولي همواره به عنوان يك عامل مهم در بررسي كيفيت هواي منازل مورد توجه قرار گرفته است و به عنوان شاخص كيفيت هوا لحاظ مي شود . افراديكه در معرض اين هوا قرار مي گيرند ، دچار خستگي - عدم رضايت و عدم تمركز مي گردند . مواد و مصالح ساختماني مثل رنگ ها بخصوص رنگهاي با تركيبات سربي ، حشره كش ها و اسپري فرمالدئيـــد نيز مي توانند باعث آلودگي هوا در منازل گردد.
حفاظت با آلودگي هوا: در روزهايي كه اخبار و راديو تلويزيون و روزنامه ها هوا را در شرايط بحراني اعلام مي كنند اين خبر به شما كمك مي كند كه خود را از آلودگي هوا محافظت كنيد . AQI ( يا شاخص كيفيت هوا ) يك شاخص براي گزارش كيفيت هواي روزانه مي باشد . AQI با اندازه گيري آلاينده هايي چون ازن ، منواكسيد كربن ، دي اكسيد گوگرد ودي اكسيد نيتروژن و گردوغبار ( ذرات معلق 10-Pm ) محاسبه مي شود .
در مواقع آلودگي هوا چه بايد كرد ؟ در روزهاي بحراني آلودگي هوا حتي الامكان از تردد در محدوده هاي مركزي و پر ترافيك شهر اجتناب كنيد . استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي در سفرهاي روزانه درون شهري خود را جايگزين خودروهاي شخصي نمائيد . فعاليت يا بازي كودكان در محيطهاي باز را محدود نمائيد . و افراد مسن يا افراد با بيماريهاي قلبي ، ريوي نظير آسم ، برونشيت مزمن و نارسائي قلبي از خروج از خانه اجتناب نمايند .
مضرات مشروبات الکلی مضرات مشروبات الکلی از نظر دینی و علمی یکی از گناهان کبیره از نظر دین اسلام خوردن مشروبات الکلی مییاشد که در این جا به برخی مضرت جسمانی مشروبات الکلی که با طب نوین به اثبات رسیده است اشاره می کنیم : زیانهای الکل بر مغز و اعصاب : اثر اصلی عمده و کوتاه مدت الکل بر سیستم اعصاب مرکزی است. مصرف نوشابه های الکلی در ابتدا موجب نوعی آرامش و رها شدن کاذب و افراطی می گردد. ولی پس از مدتی اثرات واقعی آن از جمله : ناهماهنگی در حرکات عضلات، اختلال در تصمیم گیری آسیب اعمال حرکاتی و مهارتی کندی واکنش و فعالیتهای دماغی و فکری تشدید حالت تهاجمی و پرخاشگری درهم و برهم حرف زدن سوزش قلب پرحرفی دوتا دیدن اشیا و افراد و افزایش ادرار میباشد. شایع ترین اختلال سیستم عصبی در الکلیسم مزمن آسیب قرنیه و اعصاب چشم است. 2- زیان های الکل بر استخوانها : بررسی گروهی از پژوهشگران نشان داده است که مشروبات الکلی سبب ضعیف شدن و شکستگی استخوانها می شود و استخوانهای شکسته در طولانی مدت به سختی درمان خواهند شد.پزشکان می گویند مصرف مشروبات الکلی سبب ضعیف شدن و شکستگی استخوانها میشود و استخوانهای شکسته در طولانی مدت به سختی درمان خواهند شد.پزشکان می گویند مصرف مشروبات الکلی به تدریج مانع کار بافتهای استخوان ساز میشود و در ظی چند سال استخوانها صدمه می بینند و همچنین مصرف این مشروبات سبب کشیدگی تاندونها می گردد. کلیه : یکی از اطبا معروف انگلیس می گوید : اشخاصی که مبتلا به امراض کلیه می شوند 5/87درصد آن به واسطه مشروبات الکلی است. مشروبات الکلی میزان ادرار را زیاد کرده و سبب تورم بعضی اعضا چون شکم و پاها و پلک های چشم می گردد. گردن : در اثر استعمال الکل و مخصوصا آب جو گاهی پی گردن زیاد و محتاج به عمل جراحی میگردد. تاثیر مشروبات الکلی بر کبد : کسانی که به طور مزمن الکل مصرف می کنند در معرض خطر بالای نارسایی کلیه و کبد هستند moonshine می تواند برای کلیع شما بسیار مضر باشد زیرا حاوی سرب است و این عنصر برای کلیه ها مسمومیت زاست. تاثیر مشروبات الکلی بر گردش خون :
متخصصان می گویند الکل به همان شکل خالص، بدون آنکه تغییر ماهیت دهد وارد خون می شود و دستگاه گردش خون در معرض آسیب آن قرار می گیرد. گلبول های سفید خون را که به منزله سربازان مدافع بدن در مقابل میکروب ها نابود می باشند را از بین می برند و هموگلوبین خون را که محتوای آهن می باشد نابود و بدن را دچار کم خونی عجیبی مینماید. مشروبات الکلی باعث اختلال در هضم غذا : الکل مواد غذایی را سفت و سخت می سازد چنانچه اگر گوشتی را در مقداری الکل بیاندازیم مانند چرم میشود و در این حالت معلوم است که چه به سر معده می آید به علاوه الکل شیرهای معده را کم و نامرتب و فاسد می سازد و اجازه نمی دهد روی غذا تاثیر کند و غذای هضم نشده سربار معده میماند همچنین الکل اشتها را ازبین می برد. مشروبات الکلی عامل جنون است، آمار دقیق تیمارستان ها نشان می دهد که تکثر دیوانگان کسانی هستند که سالهای دراز عمر خود را با میخوارگی و مستی بسر برده اند به موجب یک آمار در یک خانواده در آمریکا هفت نفرشان ابله و احمق بودند که پدر و مادرشان الکلی بوده اند. دکتر پارکر که یکی از دکترهای مشهور نیویورک به شمار می رود گفته است که نصف حوادث دیوانگی و سفاهت به واسطه مشروبات است
اما م رضا (علیه السلام) فرمودند : خدای عزوجل شراب را حرام فرمود : زیرا شراب تباهی می آورد، عقل شرابخواران را دگر گون می سازد و آنان را به انکار خداوند عزوجل و دروغ و تهمت بستن به او و پیامبرش وا می دارد و دیگر اعمالی چون تبهکاری و قتل که از شرابخواران سر می زند. ضررهای مشروب بر سایر اعضا : مشروب نه تنها دستگاه گردش خون بلکه تمام اعضا بدن را به افت الکل دچار می کند و شراب خوار را به سو هاضمه ، تشنج معده، شکم درد، و استفراغ و آسیب معده و ضایعات نوسوج مغزی و ناراحتی های قلبی از جمله اریتمی و تاکیکاردی، گرفتار می کند. پزوهشگران می گویند مصرف زیاد الکل موجب فلج شدن فعالیتهای مغزی و دستگاه تنفس و در نتیجه مرگ می گردد. مضرات مشروب بر نوزاد و جنین : امروزه آمار نشان می دهد مرگ کودکانی که والدین آنها مشروبات الکلی می نوشند بیشتر از سایر کودکان است که بر اثر سایر امراض از بین می روند و اطفالی که از پدران شراب خوار به وجود می آیند غالبا ضعیف علیل و غالبا به تشنج های شدید مبتلایند و قدرت دفاعی آنها در مبارزه با مشکلات زندگی ناچیز است و در برابر عفونت های مختلف بسیار حساسند، نقص بدنی انحراف ستون فقرات کر و لالی عوارض ناشی از غده تیروئید و همچنین ضایعات مغزی مانند عقب ماندگی رشد نکردن ماهیچه ها دیوانگی های حاد و غیره در آنان فراوان دیده می شود. ساليانه 3 ميليون نفر در اثر آلودگي هوا جان خود را از دست مي دهند كه 90 درصد آنان در كشورهاي توسعه يافته هستند . دربعضي كشورها تعداد افرادي كه در اثر همين عامل جان خود را از دست مي دهند بيشتر از قربانيان سوانح رانندگي است. اين مرگ و مير بطور خاص مربوط به آسم، برونشيت - تنگي نفس و حملات قلبي و آلرژي هاي مختلف تنفسي است .
1-روزی سه تا دیوونه می رن عروسی، دو تا شون می رن وسط و می رقصن، اون یكی می شینه كنار و می گه: قرمز سبز زرد، قرمز سبز زرد،می پرسن؟ تو چرا نمی رقصی؟ می گه: من رقص نورم!!!
2-غضنفر يه دو هزار توماني پيدا مي كنه ، ميگه ما از اين شانسا نداريم ، پارش ميکنه ميندازه دور !!
3-غضنفر گاو داری میزنه مامور بهداشت میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : آت اشغال ، مامور کلی جریمش میکنه. سال بعد میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : جوجه کباب ,پیتزا . باز یارو جریمش میکنه. سال بعد میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : والا هر روز صبح بهشون 1000 تومن میدم هر چی دوست دارن بخرن بخور
مضرات استعمال سيگار
١- از دست دادن موها با تضعيف سيستم ايمني افراد سيگاري در اثر مصرف مواد دخاني، بدن اين افراد مستعد ابتلا به انواع بيماريها از جمله «لوپوس اريتماتوز» ميشود كه اين بيماري ميتواند عامل از دست دادن موها، ايجاد زخم در دهان، جوشهاي پوست روي صورت، سر و دستها شود. ٢ - آب مرواريد (كاتاراكت) افراد سيگاري ٤٠ درصد بيش از افراد ديگر در معرض ابتلا به آب مرواريد، كدر شدن عدسي چشم و ممانعت از عبور نور و در نهايت نابينايي هستند. 3 - ضايعات شنوايي افراد سيگاري ٣ برابر بيش از افراد غير سيگاري به عفونت گوش مياني دچار ميشوند. 4 - سرطان پوست افراد سيگاري ٢ برابر بيشتر از افراد غير سيگاري در معرض خطر ابتلا به نوعي سرطان پوست (پوسته پوسته شدن، برجستگي روي پوست) قرار دارند 5 - فساد دندانها افراد سيگاري ٥/١ مرتبه بيشتر از افراد غير سيگاري در معرض خطر از دست دادن زودرس دندانها هستند. 6 - پوكي استخوان منواكسيد كربن يكي از اصليترين گازهاي سمي در خروجي اگزوز اتومبيل و دود سيگار است، ميل تركيبي اين گاز با خون بسيار بالاتر از اكسيژن است. اين گاز باعث كاهش قدرت عمل اكسيژن در خون افراد سيگاري حرفهاي تا ١٥ درصد ميشود. استخوانهاي افراد سيگاري تراكم خود را از دست داده و به راحتي شكسته ميشود همينطور زمان التيام يافتن و جوش خوردن آنها پس از شكستگي تا ٨٠ درصد افزايش پيدا ميكند. 7 - بيماريهاي قلبي بيماريهاي قلبي ـ عروقي ناشي از استعمال دخانيات بيش از ٦٠٠ هزار نفر را در سال در كشورهاي توسعه يافته از بين ميرود استعمال دخانيات باعث افزايش ضربان قلب، بالا رفتن فشار خون، افزايش خطر ابتلا به فشار خون بالا و گرفتگي عروق و نهايتا ايجاد حمله قلبي و سكته ميشود. 8 - زخم معده استعمال دخانيات مقاومت معده را در برابر باكتريها پايين ميآورد؛ همچنين باعث تضعيف معده در خنثي سازي اسيد معده و مقاومت در برابر آن بعد از غذا خوردن و بر جاي ماندن باقيمانده اسيد در معده و در نتيجه تخريب ديواره آن ميشود. زخم معده افراد سيگاري به سختي درمان ميشود و احتمالي بهبودي آن تا زماني كه فرد سيگاري اكثرا اندك است. 9- تغيير رنگ انگشتان قطران موجود در دود سيگار در اثر استعمال مستمر دخانيات روي انگشتان و ناخنها جمع شده و باعث تغيير رنگ آنها به قهوهاي مايل به زرد ميشود. 10 - سرطان رحم و سقط جنين استعمال دخانيات در دوران بارداري ميتواند باعث افزايش خطر زايمان نوزاد با وزن كم و بروز مسايل بهداشتي در آينده شود. سقط جنين در مادران سيگاري ٢ تا ٣ برابر بيشتر است 11 - تغيير شكل دادن سلولهاي جنسي در مردان استعمال دخانيات باعث كاهش تعداد اسپرم و كاهش جريان خون در آلت تناسلي مردان و ناتواني جنسي در اين افراد ميشود. ناباروري جنسي در مردان سيگاري نيز متداولتر از افراد غير سيگاري است. 12 - سرطان بيش از ٤٠ عنصر سرطانزا در دود سيگار وجود دارد احتمال سرطان ريه ٢٢ مرتبه بيشتر از افراد غير سيگاري است.
جدول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
1-بيست و يكمين حرف الفبا
2-شهري كهن در جنوب تهران
3-سلاحي كاشتني
4-عامل مهمي جهت تندرستي بدن
5-گياه موجود در سيگار
6-بلندترين قله ي ايران
7-دارو ها به روش ....................... تهيه مي شوند
8-آب چاهها و چشمه ها براي آشاميدن بايد .......................شوند
چکیده: اهمیت و کارکردهای مثبت و منفی غریزه جنسی آن را به عنوان یکی از کانونی ترین مباحث در دانش های مختلف در آورده است. یکی از مسائلی که در این زمینه به صورت مستقل واکاوی نشده رابطه و عرصه های پیوست حجاب و عفاف است که این نوشتار بدان پرداخته است. تبیین مفاهیم و تعاریف حجاب و عفاف، بررسی دیدگاه ها و نگره های افراطی تفریطی و اعتدالی اسلامی درباره غریزه جنسی بحث ها و مطالب درآمدی این نوشتار را صورت می دهد. بررسی و رهیافت به گونه های رفتاری، گفتاری و پوششی حجاب، پیوست های مفهومی بیرونی و آثار و کارکردهای مشترک عفاف و حجاب همچون کارکرد اقتصادی روانی، اجتماعی روانی، خانوادگی روانی و نیز راه های احیا و دست یابی به حجاب و عفاف، ارزش و جایگاه دینی حجاب و عفاف، گسست ها و تفاوت های حجاب و عفاف در ساحت مفهوم، مصادیق بیرونی و راه کارهای اجرایی دست یازیدن فرد و جامعه به عفاف و حجاب از محورهای اصلی و محوری این پژوهش به شمار می روند.
ميل و غريزة جنسي، سرمنشأ بسياري از رخدادهاي تاريخي بوده است. تا جايي که برخي آن را به عنوان فرمانرواي گمنام همة ملت ها وجوامع دانسته اند.بر پاي بست همين اهميت وکارکردهاي ويرانگر و نيز سازندة غريزة جنسي است که اخلاق جنسي، يکي از مهم ترين مباحث اخلاقي در طول روزگاران گذشته بوده است و کنون نيز از مهم ترين مباحث اخلاقي به شمار مي آيد و در دانش هاي مختلفي چون روا ن شناسي، جامعه شناسي، فقه، حقوق، عرفان، تصوف وحتي علم کلام از منظر هاي مختلف به موضوع کشش جنسي آدميان نگريسته شده است. در تقسيمات جديد علوم، شاخه اي مستقل با نام و عنوان «اخلاق جنسي» پديد آمده است. مسائلي چون فلسفة وجودي غريزة جنسي در انسان، کنترل و قانونمند ساختن و يا آزاد گذاردن غريزة جنسي، خوبي و بدي حياي زن، غيرت مرد، وفاداري همسران، پوشش، حجاب، عفت زنان و مردان، زنا، ازدواج، همجنس بازي (= لواط و سحق) از مهم ترين مسائل اخلاق جنسي به حساب مي آيند. ارتباط ميان حجاب وعفاف، ازجمله محورهايي است که هرچند در ميان مباحث اخلاق جنسي و به گونه اي گذرا مطرح شده، اما تصور بر آن است، که ظرفيت واکاوي و پژوهش مستقل را دارد، چه رهيافت، به زواياي مختلف و ناپيداي ارتباط اين دو موضوع، گسست ها و پيوست ها، جايگاه، اصالت و فرعي بودن و نقش بنيادين و رويين هر يک - که گمان مي رود در عرف جوامع بشري واسلامي، دچار نوعي تغيير و جا به جايي شده باشد- از جمله مي تواند در راهبرد هاي فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي براي سالم سازي و پاکدامني جامعه و نيز داوري ها و ارزش يابي هايي که دربارة ميزان پاي بندي جوامع و افراد، نسبت به مسايل و ارزش هاي اخلاقي و عرف جامعة اسلامي انجام مي شود اثر گذار باشد. مفهوم حجاب
«حجاب» واژة عربي است و زبان شناسان عرب، براي آن، دو معناي اصلي بر شمرده اند: 1- حجاب، به مفهوم مانع وحايل ميان دو چيز است، خواه آن دو چيز از امور مادي واشياي محسوس باشد ويا از امور معنوي و غير محسوس. راغب چنين مي گويد: «الحجب والحجاب المنع من الوصول»(راغب اصفهاني،/219) «حجب و حجاب به معناي منع از وصول و رسيدن دو چيز به همديگر است.» صاحب مقاييس اللغه نيز مي آورد: «حجب اصل واحد وهو المنع،يقال حجبته عن کذا اي منعته»(ابن فارس، 2/143) «حجب داراي يک معناي اصلي است وآن منع است. گفته مي شود: حجبته ،يعني؛ منع کردم اورا.» همچنين در «مصباح» آمده است: «حجبة حجبا من باب قتل: منعه ومنه قيل للستر حجاب لانه يمنع المشاهده وقيل للبواب حاجب لانه يمنع من الدخول و الاصل في الحجاب، جسم حائل بين جسدين وقد استعمل في المعاني فقيل:« العجزحجاب بين الانسان و مراده» و«المعصية حجاب بين العبد و ربّه.»( فيّومي،/ 47) «حَجَبَ به معناي منع است و از همين رو به پوشش حجاب گفته مي شود زيرا پوشش مانع از مشاهده مي شود و به دربان حاجب گفته مي شود چون مانع و بازدارندة از ورود ديگران است. اصل معناي حجاب، جسمي است که بين دوجسد حائل مي شود و گاه بر امور معنوي نيز به کار مي رود؛ از اين رو گفته شده است: «عجز» حجاب ميان انسان و مراد اوست و «معصيت» حجاب بين بنده و پرورد گار اوست.» 2- حجاب به معناي ستر وپوشش صحاح اللغه معناي پوشش را براي حجاب ياد آور شده وگفته است: «الحجاب الستر وحجاب الجوف ما يحجب بين الفوأد و سايره»(جوهري،1/107) «حجاب يعني پوشش وحجاب درون انسان، يعني آن چه که بين قلب وسايرآن حائل مي شود.» چنان که ابن منظور نيز در لسان العرب، حجاب را به معناي ستر دانسته وگفته است: «الحجاب الستر ...حجبه: ستره وامرأه محجوبه قد سترت بستر»(ابن منظور،1/298) «حجاب به معناي ستر و پوشش است؛ «حجبه» يعني آن را پوشانيد، زن محجوب، زني است که پوشيده باشد.» درتعيين اين که از ميان اين دو معنا کدام يک اصلي ويا هر دو معنا در عرض يکديگر معاني اصلي به شمار مي آيد، نظرمؤلف «التحقيق في کلمات القرآن» نزديکتر به صواب و نيز جامع ترين ديدگاه ها در بيان ساير خصوصيات معناي حجاب مي باشد: «ان الحجاب هوالحائل الحاجز المانع عن تلاقي شيئين او أثرهما سواء کانا ماديين او معنويين او مختلفين و سواء کان الحاجب ماديا او معنويا» (مصطفوي، 2/177) «حجاب در اصل به معناي مانع از تلاقي دو چيز يا اثرآن دو است؛ چه هر دو چيز مادي باشند يا معنوي، يا يکي مادي و ديگري معنوي و نيز بدون تفاوت از اين ناحيه که آن مانع وحجاب، شيء مادي باشد يا امر معنوي» کاربرد قرآني حجاب نيز دلالت بر آن دارد که اصل معناي حجاب منع است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته مي شود، از آن رو است که پوشش، مانع از ديدن و از مصداق هاي حجاب است. چنان که خصوصيات پيش گفته معنايي دربارة حجاب را نيز مي توان در کاربردهاي قرآني سراغ گرفت مانند: 1- « وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ...»(احزاب/53) «و هنگامي که چيزي از وسايل زندگي را(به عنوان عاريت) از آنان [=همسران پيامبر] مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد.» دراين آية شريفه، حجاب به معناي مانع(مانع ديدن) است وحجاب خود و هر دو طرف آن جملگي امور مادي و محسوس اند. 2- « وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ...»(اعراف/46) «و در ميان آن دو[= بهشتيان و دوزخيان]حجابي است.» حجاب در اين آية نيز به معناي مانع رسيدن دو گروه به يکديگر است و همچنين نوع حجاب ميان بهشتيان و دوزخيان و دو طرف آن، هر دو گونه مادي و معنوي را(براساس معاد جسماني و يا روحاني) بر مي تابد. 3- «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ...»(شوري/51) «وچنين نبوده است که خدا با انساني سخن بگويد، مگر از راه وحي يا از پشت حجاب.» حجاب ميان انسان و خداوند به مفهوم وجود مانع ديدن خداوند از سوي انسان و بي ترديد، امر معنوي است چنان که دو طرف حجاب- خدا وانسان- يکي مادي و ديگري معنوي است. بدين سان مي توان نتيجه گرفت که اصل معناي حجاب، منع است و پسوند و خصوصيت مادي و يا معنوي بودن حجاب و يا اطراف آن، در مفهوم اين واژه نهفته نيست بلكه متناسب با مقام و قرائن بيروني مي توان به مادي و يا معنوي بودن حجاب و اطراف آن راه يافت. مفهوم اصطلاحي حجاب
حجاب درکاربرد فقهي و اصطلاح فقيهان، قلمرو کوچکتر و معناي محدودتري دارد و مقصود از آن پوشش ويژه اي براي زنان است که مانع و بازدارندة نگاه نامحرمان به او و يا مانع انگيزش تمايل جنسي مردان باشد. پيدايش و کاربرد اين اصطلاح به جاي ستر که در گذشته، ميان فقيهان رايج و معمول بوده است، به باور برخي از محققان چون شهيد مطهري، پيشينة چنداني ندارد و«يک اصطلاح نسبتاً جديد است».(مطهري، مجموعه آثار، 19/430 ) منشأ پيدايش و خاستگاه اين اصطلاح و معنا، (چنان که پيشتر اشاره شد)شماري از نصوص روايي و آيات قرآني است که دربرخي از آن نصوص، واژة حجاب در معناي پرده و چيزي که مانع ازديده شدن مي شود به کار رفته است و در برخي نيز هرچند واژة حجاب به کار نرفته است. اما مضمون و محتواي آن، حجاب به معناي پيش گفته را مي رساند. گونه هاي حجاب
خداوند در سوره مبارکة احزاب- که بر اساس نظر برخي از قرآن پژوهان و تاريخ نگاران مسلمان چهارمين يا پنجمين سورة مدني و نخستين سوره اي است که از موضوع حجاب سخن گفته است. (سيوطي، 1/41و43)- سه فرمان دربارة حجاب داده است که گونه هاي مختلف حجاب را بيان مي کند و دو فرمان آن پيش از همه متوجه شخص پيامبر(ص) و خانوادة آن حضرت و درگام بعدي، متوجة مؤمنان و جامعة اسلامي است. يک.حجاب پوششي
در يک فرمان از اين دستورهاي سه گانه، خدا ازپيامبر(ص) خواسته است تا همسران و دختران خود و نيز همسران اهل ايمان را، به رعايت وحفظ نوعي از پوشش دعوت كند تا از اين رهگذر مورد اذيّت قرار نگيرند: « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ...»(احزاب/59) «اي پيامبر به همسر و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب ها[=روسري هاي بلند]خود را بر خويش فرو افکنند، اين کار براي آن که شناخته شوند و مورد اذيت وآزار قرار نگيرند مناسب تراست.» در اين آية شريفه- بي آن که خداوند، حد و اندازه و ريز مسايل حجاب و پوشش را بيان کند- دستور مي دهد که پوشش و فرو انداختن چادر و يا روسري هاي خانوادة پيامبر(ص) و ساير بانوان مؤمنين به گونه اي باشد که مانع جلب نگاه ها و آزارها شود. گرچه شماري از فقيهان و مفسران در تبيين شيوه پوشيدن جلباب گفته اند به گونه اي باشد که زير گلو، روي سينه و بنا گوش آنان را که - درعرف زنان عرب آن روزگار برهنه بود- بپوشاند. تا ناپاکان بيماردل با ديدن اين شيوه از پوشش وحجاب، حيا و پاکدامني آنان را دريابند و در پي آزار و اذيت و تعقيب آنان برنيايند. و لکن شايد بتوان گفت، ازياد کرد علت حجاب پوششي، در آخرين فراز آية مبارکة مي توان چنين دريافت که نوع حجاب، به تناسب عرف جوامع متفاوت خواهد بود، چه در برخي از جوامع يک نوع پوشش و در جامعه ديگري پوشش با اسلوب و سبک ديگر به امنيت و باز دارندگي از آزار و اذيت مي انجامد و حجاب شرعي در هر مورد، همان است که اين کارکرد را داشته باشد. به هر روي، موضوع آية مبارکة حجاب به مفهوم پوششي است که کارکرد مصونيت بخشي و بازدارندگي از آلايش ها و مزاحمت ها را دارد. درسورة مبارکة نور، بخش ديگري از پوشش و حجاب را براي بانوان مسلمان ياد آور شده است: «وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ »(نور/31) «و زينت خود را – جز آن مقدار که نمايان است- آشکار ننمايند و (اطراف) روسري هاي خود را بر سينه خود افکنند (تا گردن وسينه آن ها پوشانده شود).» در معنا و مراد «زينت» در آية شريفه، مفسران و فقيهان، ديدگاه ها و آراي مختلف ارائه داشته اند؛ برخي آن را به معناي موضع زينت، پاره اي نيز به معناي زيورهاي مي دانند که زنان برخود مي بندند و گروهي نيز اين هر دو را، در حوزة معناي زينت و مقصود شارع جاي مي دهند، آثار اين تفاوت نظر و ديدگاه ها، گو اين که در شيوه و مقدار پوشش و نيز در اين ساحت پديدار مي شود که بر اساس يک معنا، تمامي جسم و تن زنان، زينت و داراي ويژگي أثر گذاري و جلب توجه و نگاه ديگران شناخته مي شود- که خود، بر آيندهاي افزون رواني، اجتماعي، فقهي و... در پي خواهد داشت- اما به هر روي، زينت، چه به معناي مواضع زينت و جسم و تن باشد و يا زيورهاي که زنان استفاده مي کنند و يا هر دوي آنان، در اين نتيجه تفاوت ندارد که بايد بخش هايي از بدن زنان که موضع زينت و زيور است از ديد و منظر نامحرمان، پوشيده باشد. چه حتي اگر مراد از زينت زيورهاي زنان باشد، پوشيده داشتن زيورها، بدون پوشاندن مواضع زينت در بدن، ميسّر نيست. و بدين سان آية شريفه گونه اي از حجاب پوششي را فرمان مي دهد. دو.حجاب گفتاري
دستور دوم خداوند دربارة حجاب، به شيوة مخصوصي از سخن گفتن و کارکرد آن در تعامل اجتماعي زنان، نظردارد و بي آن که از واژة حجاب استفاده کند : «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا» (احزاب/32) «اي همسران پيامبر، شما همچون يکي از زنان معمولي نيستيد، اگرتقوا پيشه کنيد، پس به گونه اي هوس انگيز سخن نگوييد که بيماردلان در شما طمع کنند و سخن شايسته بگوييد.» آية شريفه - با پيش فرض مشروعيت و روا بودن اصل سخن گفتن زن با مرد نامحرم، - سخن گفتن زنان با مردان نامحرم را بر دوگونه تقسيم کرده است؛ قسم نخست، سخن گفتن معمولي و متعارف است که درآن هيچ تغييري در آهنگ و طنين صداي زن، رخ نمي دهد و نيز واژه هاي مورد استفاده، از واژة هاي معمول و متعارف فراتر نمي رود و قسم دوم؛ اينكه سخن گفتني که درآن واژه ها به گونه خاصي لطيف وتحريك آميز انتخاب شده ويا با لحن و طنين خاصي ادا مي شود. قرآن کريم، از شيوة دوم، نهي کرده است و دليل آن را چنين بيان كرده است كه سخن متعارف و معمولي از طمع و انگيزش هوس افراد مريض و بيماردلي که با احساس هر نشانه و زمينه اي، در پي بهره جويي وكامجويي بر مي آيند، جلوگيري مي کند. اين كه چرا در آيه عنوان زنان و دختران پيامبر(ص) به ويژه ياد شده است گذشته از- شأن نزول- مي تواند به اين جهت باشد كه خانوادة پيامبر(ص) مي بايست دراجراي آموزه هاي دين، مسؤليت بيشتري را احساس كنند. و با پيشگامي در اين عرصه همانند ساير عرصه ها، الگوي عيني و عملي براي جامعه ايماني ارائه دهد، تا ديگران با سهولت و رغبت بيشتر انجام دهند. سه.حجاب رفتاري
پاره اي از رفتارها در تعامل و معاشرت زنان و مردان چنان است که پيام هاي ويژه اي را در دو سوي طهارت و پاکي و يا انحراف و آلودگي، براي طرف مقابل به همراه دارد. در قرآن کريم نمونه هاي از اين گونه رفتارها ياد شده و مسلمانان به ويژه بانوان مسلمان- که ساختار جسماني، اندامي و شيوه هاي رفتاري آنان حساسيت بيشتري را سبب مي شود و باعث جلب توجه مردان مي گردد- دستور داده شده است که ازچنان شيوه هاي رفتاري بپرهيزند و بر حذر باشند. 1- تبرّج= خودنمايي قرآن نوع خاصي از رفتار وحضور اجتماعي زنان را «تبرّج» ناميده و از آن نهي كرده است: «وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى»(احزاب/33) « هم چون دوران جاهليت نخستين در ميان مردم ظاهر نشويد.» علامه طباطبايي در مقصود از «تبرّج جاهلي» مي نويسد: «تبرّج، خود ر ا نشان دادن براي مردم است، بدان سان که ساختمان هاي رفيع در چشم بينندگان، خود نمايي مي کنند» (طباطبايي،16/309) 2- غض بصر(= فروکاستن نگاه) درسورة مبارکة نور، نوع ديگري از حجاب رفتاري، به زنان و مردان مؤمن توصيه شده و آن فرو هشتن چشم از نگاه آلوده زنان به مردان و مردان به زناني است که نامحرم شمرده مي شوند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ (٣٠)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...»(نور/30و31) «به مؤمنان بگو چشم هاي خود را (ازنگاه به نامحرمان) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ کنند، اين براي شان پاکيزه تراست، خداوند از آن چه انجام مي دهند، آگاه است... و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را (ازنامحرمان فرو گيرند و دامان خويش را حفظ کنند.» واژة «غض» را برخي به معناي بر هم نهادن پلک چشم دانسته اند؛ علامه طباطبايي در الميزان مي گويد: «الغض اطباق الجفن علي الجفن»(طباطبايي، 15/110و111) «غض، بر روي هم نهادن پلک چشم است». بر اساس اين معنا، برهم نهادن پلک چشمان، كنايه از نگاه نكردن وچشم پوشي مردان از زنان و زنان از مردان نامحرم است. شماري ديگر از قرآن پژوهان و زبان شناسان عرب، غض را، فرو کاستن نگاه يعني «خيره نشدن» معنا کرده اند. راغب در مفردات آورده است: «الغض النقصان من الطرف والصوت وما في الاناء.»(راغب اصفهاني، ماده غض) « غض؛ فروكاستن ازنگاه يا صدا است ونيز به معناي كم كردن چيزي است كه درظرف وجود دارد.» شيخ طبرسي در مجمع البيان در تفسير همين آيه مي نويسد: «اصل الغض النقصان يقال غض من صوته و من بصره اي نقص.(طبرسي، 4/137) «اصل معناي «غض» كاستن وكم كردن است، از همين روي گفته مي شود از نگاه و صوت خويش کاست.» همو در تفسيرآية سوم سورة حجرات مي گويد: «غض بصره اذا ضعفه عن حده النظر.»(همان، 5/129) «غض بصر يعني از شدت نگاه خود کاست.» شهيد مطهري با در نظر داشت همين مفهوم آية شريفه را چنين معنا مي کند: «معناي «يغضوا من ابصارهم» اين است که نگاه را کاهش بدهند يعني خيره نگاه نکنند.» سبب نزول آية شريفه و ديگر نصوص روايي بيانگر درستي همين معنا و دريافت از آيه است. سبب نزول آية در روايتي از امام باقر(ع)چنين آمده است: «جواني از انصار در يکي از کوچه هاي مدينه با زني روبرو شد زن (براساس سنت وعرف) روسري خويش را پشت گوش انداخته بود و صورت، جلو سر و گردنش پيدا بود، چشم جوان به زن افتاد، زن گذشت اما جوان چشم از او برنداشت، همچنان که راه مي رفت، پشت سر، به آن زن نگاه مي کرد تا اين كه، صورتش به ديوار خورد و بر اثر شيء تيزي که در ديوار بود، پوست صورتش آسيب ديد، به خود آمد و ديد که خون از صورتش سرازير است، با خود گفت: به خدا سوگند، مي روم و ماجرا را به پيامبر(ص) مي گويم. آمد و قصه را باز گفت. بدين سبب آية[غض بصر] نازل شد.»(حر عاملي، 14/139) در روايتي از امام صادق(ع)آمده است: «النظره بعد النظرتزرع في القلب الشهوة»(همان) «نگاه پشت سرنگاه،بذرشهوت را در دل انسان مي کارد» در روايت ديگر از آن حضرت ميان نگاه اول تا سوم تفاوت قائل شده و فرموده است: «اول نظرة لک والثاني عليک و لالک والثالثةفيها الهلاک»(همان) «نگاه اول را باکي نيست، نگاه دوم ماية ضرر و نگاه سوم، باعث هلاکت است.» بدان سان که پيداست اين دسته از نصوص با سبب نزول آية مبارکة، درکمال سازگاري است و مراد و مفهوم آيه را روشن مي کند که مراد از آن استمرار نگاه و يا نظر دوختن و خيره شدن است. 3- عشوه گري در راه رفتن
راه رفتن انسان، گونه هاي مختلف مي تواند داشته باشد که سه نوع آن در قرآن کريم ياد شده است: اول: راه رفتن طبيعي و به گونه اي که مطابق ساختار فيزيکي و متناسب طبع و آفرينش هر فرد و راه رفتن به هنجار است. (= هون) دوم: راه رفتن متکبرانه( = مرح)که نشان گر حالت غرور و خودبيني فرد است و شخص متکبر از سر عمد و انتخاب چنان راه رفتني را بر مي گزيند. سوم: راه رفتني است که زنان ازسر عشوه گري، جلب توجه ديگران و نماياندن خود و زيورهاي خويش به بينندگان چنان راه مي روند: « وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ »(نور/31) «و هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود (و صداي خلخالي که بر پا دارند به گوش برسد).» شاخصة برجستة اين نوع راه رفتن- که علت حرمت آن نيز شناخته شده- پاي کوبيدن برزمين، هنگام راه رفتن است. چه اينكه قبل از اسلام، در ميان عرب جاهلي، زينت و خلخال بستن بر پاي زنان، رايج و مرسوم بوده است. هنگام راه رفتن و محکم خوردن پا بر زمين، بر اثر صداي زيورها و خلخال، به طور طبيعي، نگاه ها به طرف بانواني که چنين راه مي رفته اند جلب مي شده است وچه بسا زنان هرزه براي جلب نگاه مر دان از سر عمد، چنين راه مي رفته اند. از اين روي، قرآن، بانوان مسلمان را از اين گونه راه رفتن منع مي کند. يادکرد علت تحريم اين شيوه راه رفتن در فراز آخر آية «ليعلم مايخفين من زينتهن» نشان دهندة آن است که ملاک حرمت و ممنوع شدن، راه رفتني است كه نگاه ديگران را جلب کند و زمينة مزاحمت و يا فساد را فراهم آورد، هرچند، کوبيدن پا بر زمين نباشد و يا زيور و خلخالي بر پانداشته باشد. مفهوم عفاف
عفاف نيز واژه اي عربي است که با فرهنگ اسلامي و ديني وارد زبان فارسي شده است. عفاف را به معناي خود نگهداري و باز داشتن نفس انساني از محرمات و خواهش هاي شهواني، دانسته اند. راغب در مفردات مي گويد: «العفة حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوة والمتعفف المتعاطي لذالک بضرب من الممارسه والقهر» (راغب اصفهاني، ماده عفّ) «عفّت حالت نفساني است که مانع تسلّط شهوت بر انسان مي گردد و انسان عفيف کسي است که با تمرين وتلاش مستمر و پيروزي بر شهوت، به اين حالت دست يافته باشد.» ابن منظور در لسان العرب مي گويد: «العفة الکف عما لايحل کف عن المحارم والاطماع الدنية وعف اي کف.» (ابن منظور، ماده عفّ) «عفّت خود نگهداري از غير حلال، کار هاي حرام و طمع هاي پست است، عفت پيشگي يعني خود نگهداري.» در قاموس قرآن آمده است: «عفّت به معناي مناعت است در شرح آن گفته اند: حالت نفساني است که از غلبة شهوت باز دارد. پس بايد عفيف به معناي خود نگهدار و با مناعت باشد.»(قرشي، 5/18) عفاف در اصطلاح
عفاف اصطلاحي اخلاقي است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترين فضايل اخلاقي جاي داده اند و فيلسوفان درحكمت عملي به آن پرداخته اند. ملا صدرا در «اسفار» عفاف را چنين تعريف مي کند: «هي الخلق الذي يصدر عنه الافعال المتوسط بين الفجور والخمود.»(شيرازي،2/38) «عفاف، منشي است که منشأ صدور کارهاي معتدل مي شود نه پرده دري مي كند و نه گرفتار خمودي مي شود.» خواجه نصير الدين طوسي در تعريف آن مي نويسد: «عفاف آن است که نيروي شهوت مطيع عقل باشد تا تصرف او به اقتضاي رأي او بود و اثر خيريت در او ظاهر شود و از تعبد هواي نفس و استخدام لذات فارغ » (طوسي،/74 به نقل از سجادي، 3/296) علامه سيد محمد حسين طباطبايي، عفاف را از اصول سه گانه فضيلت هاي اخلاقي مي داند که صبر، حيا، ايثار، سخاوت، و... برشاخه آن مي رويد. او پس از آن که قواي شهواني، غضبي و فکري را منشأ و خاستگاه تمامي اخلاق انساني بر مي شمرد، مي گويد: « حد اعتدال در قوة شهواني«عفاف» وافراط و تفريط در آن«شره» و «خمود» ناميده مي شود» (طباطبايي،1/137) بر اساس آن چه گفته شد، عفاف معنايي فراخ تر از پاکدامني و پالودگي از فحشاء و زنا دارد. قرآن کريم و نصوص رواي نيز، عفاف را در معناي وسيع تر از عفاف و پاکي جنسي بکار برده و آن را به معناي در پيش گرفتن رو يه اعتدال، خود نگهداري، تسلط بر خويشتن، صبوري و ايستادگي در برابرکام جويي ناروا مي داند که در حوزه تمايلات جسمي وجنسي مي گنجد، و نفس انساني خواهان برآورده شدن بي قيد و حصر آن نيازهاست. در شمار شواهد قرآني که بيان گر اين معناست، مي توان به نمونه هاي زيراشاره کرد: 1-در سورة مبارکة « نور» پس از ان که خداوند مسلمانان را ترغيب به ازدواج وهمسر گزيني مي کندو به مؤمنان دستور مي دهد زنان ومردان بي همسر را ،همسر دهند، مي فرمايد: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نور/33) «وکساني که زمينه اي براي ازدواج نمي يابند، بايد پاکدامني پيشه کنندتا خداوند از فضل خود آنان را بي نياز گرداند.» چنان که دراين آيه عفاف به معناي خويشتن داري از گناه وشكيبايي در برابر كمبودهاي زندگي ونيازهاي جنسي آمده است. 2- در سورة مبارکة بقره، گروهي از نياز مندان و فقيران، به عفاف و خويشتن داري توصيف و ستايش شده اند. آنان کساني هستند که ازيک سوي توان و نيروي براي کار و کسب معاش ندارند و از سوي ديگر، در عين نيازمندي و تهي دستي، از گدايي و اظهار نياز پرهيز مي کنند، چندان که اگر کسي از نزديک به حال ايشان آگاهي نداشته باشد، آنان را بي نياز مي انگارند. «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا...»(بقره/273) « (انفاق شما،مخصوصاًبايد) براي نيازمنداني باشد که در تنگنا قرارگرفته اند، نمي توانند مسافرتي کنند(و سرمايه اي به دست آورند) و از شدت خويشتن داري، افراد نا آگاه، آنان را بي نياز مي پندارند اما آن ها را ازچهره هايشان مي شناسي و هرگز با اصرار چيزي از مردم نمي خواهند » در اين آيه واژة عفاف در معنايي فراتر از عفاف جنسي به كار رفته است، كه عبارت است از عفاف معيشتي و اقتصادي. عفاف و اعتدال
چنانكه گفته آمد، عفاف صفتي نفساني و ارادي است كه باعث مي شود انسان به تمايلات و نيازهاي جسمي وجنسي خود، پاسخي عقل پسند عرف پذير واخلاقي بدهد وهرگاه از تأمين نيازهاي خود به شكل يادشده ناتوان ماند، خويشتن دار و شكيبا باشد ونفس خويش را از دست زدن به روشهاي ناپسند وغير منطقي و نامعقول باز دارد. اگر در اين معنا دقت شود، حقيقت عفاف، امري ارادي، عقلاني و منطقي خواهد بود كه با سازمان وجود و طبيعت و سرشت انساني سازگاري دارد. و اين حقيقت در بستر انديشه و رفتار متعادل تحقق مي پذيرد. به تعبير ديگر عفاف در دو زمينه تحقق نمي يابد: 1- درجايي كه فرد گرفتار افراط در پاسخگويي به نيازهاي جسمي و جنسي خود شده باشد و هر راه و روش و منشي را براي خود مجاز شمارد كه نهايتاً به بي آبرويي و بي شخصيتي وي منتهي مي شود. 2- در زمينه اي كه فرد گرفتار تفريط شده باشد، يعني براساس يك باور و پندار و يا انگيزه اي واهي وغير منطقي و يا به دليل بيماري وضعف قواي جسمي وجنسي، از هرگونه پاسخگويي به نيازهاي خود اجتناب كند و قواي خويش را باطل و معطّل نگاه دارد. به اين گونه رفتار هم عفاف نمي گويند. ديدگاه تفريطي
در باور پيشوايان ديني مسيحي و نيز برهمنان آيين بودا کسي مي تواند به مقامات بالاي معنوي دست يابد که از همة تعلقات مربوط به غريزة جنسي آزاد باشد. برهمنان، حتي علاقه و محبت به فرزند را با معنويت بيگانه مي بينند و زندگي در درون خانه را اسارت و بردگي و امري پليد و ناپاک دانسته و معتقدند انسان آزاد، کسي است که از خانه و خانواده، سرباز زند و از تمامي تعلقات آن آسوده خاطر باشد «بودا» درخطبه معروف « بنارس» خطاب به راهبان مي گويد: «اين است اي راهبان، حقيقت شريف رنج جهاني تولد رنج است و بيماري رنج است و مرگ رنج است، وصال با آن که دوست نداريد رنج است...»(شايگان،1/143) «اين است اي راهبان، حقيقت شريف مبدأ رنج، وآن عطش به وجود آمدن است که انسان را از مرتبه اي به مرتبة ديگر پيدايش حيات مي کشاند و شهوات و ميل به بار مي آورد و اين سو و آن سو، پاداشي جهت ارضاي خواهش هاي خود،مي جويد اين است عطش شهوت...»(همان) «اين است اي راهبان، حقيقت فرونشاندن رنج، فرونشاندن رنج به مدد نابودي کامل جمله تمايلات...»(همان) در آيين« جين» قانوني وجود دارد که هر کس بخواهد وارد آن آيين شود، بايد که در ابتداي ايمان خود پيمان پنجگانه را متعهد شود که از مهم ترين آن ها است، پيمان اين که لذات و شهوات جنسي را بر خود حرام مي داند و ابتلاي به آن را براي ديگران نيز نمي پسندد. (ويل دورانت، 1/486) در ميان مکاتب اخلاقي يونان باستان، «کلبيان »( سگ منشان) و نيز «رواقيان» و «اپيکوريان» بر اين باور بودند که ازدواج، تجمل و همة لذات حسي، مصنوعي و بي ارزش است اگر رستگاري و نجاتي هست در زندگي ساده و زاهدانه يافته مي شود، «ديوگنس» بنيان گذار مکتب کلبيان مي گويد: «ترجيح مي دهم مجنون باشم و عياش نباشم»(راسل، 1/337 و 355) اپيکور ابراز مي دارد: «رابطة جنسي هرگز براي کسي فايده اي نداشته و اگر ضرري نرسانده از ياري بخت بوده است.» و «زن مگيريد و فرزند مي آوريد، تا اسير بخت و اقبال نشويد.(همان) رهبران مسيحي نيز هرچند ازدواج را به طورکلي تحريم نمي کنند، اما آن را عملي ذاتاً پليد مي دانند. در مسيحيت، براي مسيحيان عادي دو چيز است که ازدواج را مشروع مي سازد. نخست: حفظ نسل و دوم هنگامي که ترک ازدواج سبب ابتلا به فحشا، زنا و مانند آن گردد. اما پرهيز ازغريزة جنسي براي آنان که داعيه رسيدن به مقام پيشوايي را دارند شرط الزامي است، کسي که مي خواهد رهبري ديني مردم را بر عهده بگيرد بايد، همچون عيسي مسيح(ع)که تا آخر عمر مجرد باقي ماند، در سراسرعمر خود از آميزش جنسي دوري کرده باشد. برهمين اساس، کسي مي تواند به مقام «پاپي» برسد که هرگز ازدواج نکرده باشد. «اگوستين قديس» درکتاب «شهرخدا» مي آورد: «بايد اذعان کرد که رابطه جنسي بين زوجين گناه نيست، بدين شرط که منظور از آن حصول فرزند باشد، معهذا مرد با تقوا کسي است که در زندگي زناشويي نيز بتواند شهوت را از خويشتن براند. حتي در زندگي زنا شويي نيز از تمايل به حجب پيداست که مردم ازعمل مقاربت شرمنده اند.»(همان، 1/508) رگه هايي از اين نوع نگرش تفريطي به غريزه جنسي را، در ميان برخي از مسلمانان صدر اسلام نيز مي توان ديد. که گويي از تماس با اهل کتاب و مسيحيان اثر پذيرفته بودند. لکن بر اثر مخالفت پيامبر(ص) و ساير پيشوايان ديني با رهبانيت و پليد انگاري غريزه و رابطه جنسي، اين تفکر نتوانست جاي پاي بيابد و گسترش پيدا کند، جز اين که برخي از صوفيان عالم اسلام، با توجه به نفس تنوع طلب و افزون خواه انسان، همچون مسيحيان و بودائيان غريزة جنسي را پليد وگمراه کننده دانسته و راه فلاح و صلاح راه در مبارزه با تمايلات نفساني و نابود کردن سرچشمه هاي آن جستجو کرده اند. اما اين نگرش، با شاخصه صوفي گري شناخته شده فراتر نرفته و مقبوليت عام نيافته است. ديدگاه افراطي
گروهي از روانشناسان غربي، با نگاه منفي به عفاف وخويشتن داري جنسي، راه افراط پيموده و رهايي از هر قيد و بند را توجيه كرده اند! بنيان گذار اصلي اين ديدگاه زيگموند فرويد، روانشناس و روانکاو مشهور اتريشي بود که پس از طرح ديد گاه خويش، پيروان و مدافعان بسيار يافت. آنان ريشة بسياري از مشکلات اخلاقي و ناهنجاري هاي اجتماعي را فرآيند سرکوب شدن غريزة جنسي دانستند. چکيدة ديدگاه فرويد، در اين باره اين است که ميل جنسي در انسان، نسبت به ديگر اميال شديدتر است. اين ميل، ويژه دوران بزرگسالي و بلوغ نيست، بلكه ازهمان اوان طفوليت، غريزة جنسي در انسان شروع به فعاليت مي کند، اين غريزه در پسرها متوجه مادر و در دخترها، متوجه پدر است اما پسر از ترس پدر، و دختر از ترس مادر، و يا ترس از قوانين اجتماعي، اين ميل را سرکوب مي کند. اين اميال گرچه سرکوب مي شوند ، اما نابود نمي شوند و به شکل عقده هايي در ضمير ناخودآگاه انسان متراکم مي گردند. سپس، در فرصتي مناسب از طريق فرايند فرافکني و يا تصعيد، با هيئتي مبدّل، بروز مي يابند.(فرويد، /152-125) طرفداران اين ديدگاه افزون بر تجربيات به دست آمده باليني از بيماران (که اثبات درستي ونادرستي، تعميم وتخصيص آن در قلمرو اختيار وآگاهي خود آنان و دور ازدسترس عموم است.) سه استدلال عمده براي اثبات نظريه خود ارائه داده و يا مي توانند ارائه دهند. 1- ريشة بيماري هاي روحي و اجتماعي بشر در سرکوب غريزة جنسي و ايجاد محدوديت براي ارضاي آن است. درمقابل، راه وصول به سعادت و نجات از بيماري هاي روحي و رواني، ارضاي آزادانه غريزة جنسي است بنابراين، بايد هر قيد و شرطي را از سر راه ارضاي غريزة جنسي برداشت.(همان) 2- تجربه نشان داده است که هرگاه در برابر دسترسي انسان به چيزي که آن را مي خواهد، ايجاد مانع شود انسان حريصتر مي شود. بنابر اين قانونمندي، ايجاد موانع بر سر راه ارضاي غريزة جنسي، نتيجه اي جز شعله ورتر شدن آتش آن نخواهد داشت. اگر مي خواهيم بشر، هميشه، از وسوسه ها و دغدغه هاي جنسي رهايي يابد، بايد او را در ارضاي غريزة جنسي ، کاملاً، آزاد بگذاريم و هرگونه قيد و بندي را از سر راه او برداريم. 3- اصل وجود اين غرايز در انسان بدين معنا است که دست آفرينش از به وديعت نهادن اين غرايز در سرشت انسان، هدف و غايتي را در نظر داشته است، وآن هدف و غايت کاربست و اشباع اين غرايز است و نه سرکوب و از بن بر انداختن آن ها؛ چه اين، درتعارض و مخالف با اصل ايجاد آنها است. بدين سان، ايجاد محدوديت دربرابر ارضاي غرايز، ازجمله غريزه جنسي، خلاف هدف آفرينش است. ديدگاه متعادل
انديشه اسلامي و آموزه هاي قرآني، وجود هر نيازي را در انسان، داراي حکمت و هدفي مي داند که در اصل آفرينش آدمي نهفته است و از اين روي، هيچ يک از دو رويکرد رهبانيت و اباحيگري جنسي را نمي پذيرد و راه مياني و اعتدالي در کاربست غرايز گوناگون انساني را معبر سعادت و فلاح آدمي مي شناسد و آنرا عفاف مي نامد چه به تعبير مولوي: چون عدو نبود جهان آمد محال * * * شهوتت نبود، نباشد امتثال صبرنبود چون نباشد ميل تو * * * خصم چون نبود، چه حاجت خيل تو؟ هين مکن خود را خصي، رهبان مشو * * * زانکه عفت، هست شهوت را گرو بي هوا، نهي از هوا ممکن نبود * * * غازي اي بر مردگان نتوان نمود تفکر اسلامي ميان معنويت و بهره مندي از لذات جنسي نه تنها تعارض و ناسازگاري نمي بيند؛ بلكه بهره مندي مشروع از اين غرايز را شرط تکامل معنوي و از بهترين اسباب رسيدن به سعادت واقعي انسان مي شمارد. برپاي بست همين انگاره، متون روايي و نصوص قرآني، از يک سوي، آفرينش دو جنسيتي انسان را- که بر اساس تمايلات غريزي و کشش جنسي به همديگر مي پيوندند و تداوم نسل انساني و سلامت جوامع بشري را تضمين مي کند.- از آيات الهي بر شمرده است: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(روم/21) «و از نشانه هاي او اين است که همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنارآنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد، در اين نشانه هايي است براي گروهي که تفکر مي کنند» و از سوي ديگر، هر دو مشرب رهبانيت و شهوت پرستي، درآموزه هاي اسلامي، توبيخ و نکوهش افزون و همسان شده است. قرآن پژوهان سبب نزول دو آية از آيات سورة مبارکة «مائده» را پيماني مي دانند که تني چند از اصحاب براي پرهيز از لذت هاي حلال وآميزش جنسي بسته بودند. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (٨٧)وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»(مائده/87و88) «اي کساني که ايمان آورده ايد، چيزهاي پاکيزه را که خداوند براي شما حلال کرده است، حرام نکنيد و از حد تجاوز ننماييد؛ زيرا خداوند متجاوزان را دوست ندارد و از نعمت هاي حلال و پاکيزه اي که خداوند به شما روزي داده است بخوريد و از (مخالفت) خداوندي که به او ايمان داريد، بپرهيزيد» نکوهش کساني که به زعم پروا پيشگي و دينداري بيشتر، از لذت هاي حلال الهي پرهيز مي کنند و توصيف ايشان به «تعدي کنندگان» نشانگر آن است که آنان با مرتکبان حرام در تعدي و تجاوز از قانون و فرمان خداوند يکسان و برابر و سزامند کيفر همگون اند. امام کاظم (ع) در روايتي که از آن حضرت نقل شده فرموده است: «ليس منا من ترک دنياه لدينه اوترک دينه لدنياه.»(قمي، 8/300) آن کس که دنياي خود را به بهانه دين خود و يا دين خود را به بهانه دنياي خود، رها کند ازما نيست.» وپيامبراسلام(ص) در جايگاه پيام آور الهي و بنياد گذار ديانت اسلامي، اين اصل قانوني و هميشگي را تأسيس و آشکارا اعلام داشت که: « لارهبانية في الاسلام»(مطهري،سيري در نهج البلاغه، /139 به نقل از بحارالانوار، ج15باب 14) «رهباني گري و ترک دنيا در اسلام نيست.» از سوي ديگر، اسلام با افسارگسيختگي در تمامي گونه ها و چهره هاي مختلف آن، شهوت جنسي، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت شکم و مانند آن، مخالفت ورزيده و شهوت پرستان را با ديده نکوهش و نفرت نگريسته است. روشني نگرش ديني و فزوني متون و نصوص ديني در اين باره چندان است که حتي نيازي به ياد کرد نمونه نيست. اسلام، اين ادعا را که ريشة بيماري هاي روحي و رواني بشر ايجاد محدوديت هاي جنسي است، نه تنها ادعايي بي پشتوانه و دليل شمرده که بر عکس لجام گسيختگي در ارضاي غرايز جنسي را ماية و يراني و گسست بنياد خانواده، آشفتگي هاي روحي و رواني شديدتر معرفي کرده است. رشد روز افزون اين گونه بيماري ها، در افراد و جوامعي که در ارضاي غريزة جنسي محدوديتي ندارند يا محدوديت کمتري دارند، مي تواند شاهد انکار ناپذير واقع بيني نگرش اسلامي قرار گيرد. چنانکه در انديشه ديني، اصل اين سخن که خداوند غرايز را بي جهت به انسان نداده است و نبايد هيچ يک از آن ها را ناديده گرفت، سخن درست شناخته مي شود، اما بر آن است که در کنار اين واقعيت نبايد از نظر دور داشت که، انسان داراي غرايز و اميال بسيار متعدد و متنوع است و هر يک نيز آزمند و سيري ناپذير، چندان که ارضاي جملگي ميسر نيست. پس بايد که يکي از دو راه را برگزيد، يا برخي از غرايز را سرکوب کرد و ناديده انگاشت که اين خلاف حکمت و هدف آفرينش است و يا بايد آن ها را تعديل کرد و سامان بخشيد و با تعيين حدود و شرايط همة آنها را به گونه اي ارضا کرد و اين همان است که اسلام مي پسندد و بدان سفارش مي کند. آري اگر انسان در اين عرصه مانند حيوانات ظرفيت محدود و پايان پذير مي داشت، همان ظرفيت محدود طبيعي خود، برايش كافي بود و نيازي به مقررات، بايدها و نبايدهاي محدود کنندة اخلاقي در روابط اجتماعي، اقتصادي و نيز جنسي وجود نمي داشت. امام خميني(ره) واقعيت کارکرد دو سويه غرايز و تمنيّات را بدين گونه تصوير مي کند: « بدان که وهم و غضب و شهوت ممکن است از جنود رحماني باشند و موجب سعادت و خوشبختي انسان گردند، اگر آنها را تسليم عقل سليم و انبياء عظيم الشأن نمايي. و ممکن است ازجنود شيطاني باشند، اگر آنها را سرخود گرداني و «وهم» را بر آن دو قوه با اطلاق عنان، حکومت دهي. و اين نيز پوشيده نماند که هيچ يک از انبياء عظام، جلوي شهوت و غضب و وهم را به طورکلي نگرفته اند، و هيچ داعي الي الله تاکنون نگفته است بايد شهوت را به کلي کشت و آتش غضب را به کلي خاموش کرد وتدبير «وهم» را از دست داد؛ بلکه فرموده اند بايد جلو آنها را گرفت که در تحت ميزان عقلي و قانون الهي انجام وظيفه دهند؛ زيرا اين قوا هر يک مي خواهند کار خود را انجام دهند و به مقصود خويش نائل شوند؛ اگرچه مستلزم فساد و هرج و مرج هم شود. مثلا نفس بهيمي مستغرق شهوت خودسر عنان گسيخته مي خواهد مقصد و مقصود خود را انجام دهد، اگرچه به زناي با محصنات در خانهُ کعبه باشد...»(خميني، /16) از منظر و ديدگاه اسلامي، تنها راه مشروع و پسنديدة ارضاي غريزة جنسي، همسرگزيني است. که ازيک سوي کار کرد غريزي و اشباع نياز جنسي دارد و از سوي ديگر، سلامت اخلاقي، روحي، ثبات و ماندگاري نهاد خانواده، تداوم نسل بشري و تربيت افراد و جامعه عفيف را ثمر مي دهد. بدين سان عفت، يعني اعتدال در بهره مندي از تمايلات شهواني، و عفيف کسي است که درحد اعتدال و در چهارچوب حدود تعيين شده- ازسوي منابع داراي صلاحيت تعيين حدود و قلمرو(= وحي وعقل)- از غرايز شهواني بهره ببرد. و به ورطه افراط و يا تفريط نيفتد. هر آن چه در متون قرآني و نصوص روايي در فضيلت عفت، به طور عام، و عفت جنسي به طور خاص رسيده است، به همين معنا نظردارد. چکيدة ديدگاه اعتدال و مفهوم درست عفاف در اين سخن شهيد مطهري بروز يافته است: «حقيقت آن است که اشباع غريزة جنسي و سر کوب نکردن آن يک مطلب است و آزادي جنسي و رفع مقررات و موازين اخلاقي مطلب ديگر. اشباع غريزه با رعايت اصل عفت و تقوا منافي نيست؛ بلكه که تنها در سايه عفت و تقواست که مي توان غريزه را به حد کافي اشباع کرد و جلوي هيجان هاي بيجا و ناراحتي ها و احساس محروميت ها و سرکوب شدن هاي ناشي از آن هيجان ها را گرفت؛ به عبارت ديگر پرورش دادن استعداد ها غير از اهميت دادن به هوس ها و آرزوهاي پايان ناپذير است. يکي از مختصات و امتيازات انسان از حيوانات اين است که دو نوع ميل و تمنا در بشر ممکن است، پيدا شود تمناهاي صادق و تمناهاي کاذب. تمناهاي صادق همان هاست که مقتضاي طبيعت اصلي در وجود هر انساني است. طبيعت ميل به صيانت ذات، به قدرت و تسلط، به امور جنسي، به غذا خوردن و امثال اين هاست. هريک از اين ميل ها هدف و حکمتي دارد. به علاوه همة اين ها محدودند ولي همة اينها ممکن است زمينة يک تمناي کاذب واقع شوند...غريزة طبيعي را مي توان اشباع کرد، اما تمناي کاذب خصوصاً اگر شکل عطش روحي به خود بگيرد اشباع پذير نيست.» (مطهري ،مجموعه آثار، 14/659) زمينه هاي جدايي عفاف و حجاب
آن چه تاکنون بيان شد، حكايت از پيوستگي ميان حجاب و عفاف داشت، درحالي كه اين پيوستگي و ارتباط دائمي و ناگزير نيست، بلكه در شرايطي حجاب هست ولي عفاف نيست و در مواردي هم ممكن است عفاف باشد ولي حجاب نباشد. گسست مفهومي
حجاب و عفاف هرچند در اصل معناي بازداشتن و ايجاد مانع، مفهوم يکسان دارند، اما بدان گونه که گذشت، عفاف ناظر به صفت دروني و بازداشتن غرايز وتمنيات سرکش نفس حيواني و شهواني است، حال آن که حجاب به مفهوم ايجاد پوشش در برابر نامحرمان است. گسست بيروني
حجاب و عفاف از نظر وجود وتحقق بيروني، الزاماً دو امر پيوسته نيستند؛ به اين معنا که اگرحجاب بود، بتوان باور قطعي پيدا کرد که فرد محجوب- به ويژه در حجاب پوششي- داراي فضيلت عفاف نيز هست. و يا از نبود حجاب بتوان نبود عفاف را به طور قطع نتيجه گرفت. زيرا داشتن حجاب ظاهر بدون عفاف باطن نه تنها ممکن و شدني است كه نمونه هاي فراواني هم دارد. به ويژه در جوامع ديني که حجاب نوعي ارزش و هنجار اجتماعي شمرده مي شود و حتي افرادي که به آراية خلقي عفاف، آراسته نيستند، به نوعي به حجاب اجباري تن مي دهند تا از فشار اجتماعي بکاهند و از کيفر هاي قانوني بگريزند و بسا با اين انگيزه حجاب راحفظ کنند که با محجوب نمايي، جامعه را دچار غلط انگاري نسبت به رفتارهاي خود کنند تا بتوانند از پيگرد ها و مراقبت هاي خانوادگي، قانوني و اجتماعي مصون باشند و جرايم اخلاقي را با سهولت بيشتري انجام دهند. ازسوي ديگر مي توان عفاف بدون حجاب را – دست کم – تصور کرد و يا کساني را در نظر گرفت که داراي شرافت طبع، پاکدامني، خويشتن داري، وفاداري به خانواده هستند ولکن به دليل سنت هاي اجتماعي، خانوادگي و احياناً مذهبي، حجاب پوششي و ظاهري ندارند اما براساس سرشت انساني و به حكم عقل از نوعي عفاف و شرافت روحي برخوردارند وتن به ذلت و آلودگي نمي دهند. و از جاذبه آفريني هاي كاذب و هوس آلود بيزارند. حجاب، راهكاري مؤثر و ضروري
با وجود گسست هايي که ميان حجاب و عفاف بر شمرديم، اين دو باهم ارتباط جدي دارند، حجاب و عفاف، هرچند درتحليل عقلي و برخي نمودهاي عيني تفكيك پذيرند، اما در آموزه هاي ديني، حجاب، تجسم و بازتاب بيروني عفاف شناخته مي شود و يکي از نشانگرهاي عفاف ، نوع پوشش، رفتار و گفتار فرد است، اين رابطه چنان است که درعرف جوامع اسلامي، بين عفاف و حجاب، رابطة اين هماني مي بينند و به انسان عفيف، محجوب و به فرد محجوب، عفيف و صاحب فضيلت اخلاقي گفته مي شود. عفاف، دو ساحت دارد، ساحت دروني كه به عنوان صفت و آراية اخلاقي ، جز خود فرد، کسي بدان دسترسي و آگاهي ندارد و منشأ و خاستگاه غيرت، حيا، حجاب و... به شمار مي رود. و ساحت بيروني که در رفتار فرد و شيوه زندگي و معاشرت او بروز مي يابد. قرآن از بعد ظاهري عفاف، چنين ياد كرده است : «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ»(قصص/25) «ناگهان يکي از آن دو(دختر) به سراغ او(موسي)آمد درحالي که بانهايت حيا گام بر مي داشت.» درکلامي از امام علي(ع) نيز به دو ساحت بيروني و دروني عفاف اشاره شده است: «عليکم بلزوم العفة والامانه فانهما اشرف ما اسررتم و احسن ما اعلنتم و افضل ما ادخرتم»(آمدي، 4/256) «برشما باد به عفت پيشگي و امانت داري، چه اين دو، شريف ترين صفتي است که در نهان داريد و نيکوترين رفتاري است که آشکار مي کنيد و برترين فضيلتي است که ذخيره مي کنيد.» مفروض کلام امام علي (ع) اين است که عفاف، هم بخش پوشيده و دروني دارد و هم ساحت آشکار و پيدا. و بر هر دو نيز کاربست عفاف درست و رواست. تأثير متقابل حجاب وعفاف بر يكديگر
حجاب و عفاف، به صورت متقابل و دو سويه بر يکديگر اثر گذار و از همديگر اثر پذيرند؛ از يک سوي، عفاف و تسلط برخود غريزي، آثاري دارد که متناسب با عفت در هر ساحت و عرصه اي، در رفتار ،گفتار و تعامل اجتماعي فرد عفيف پديدار مي گردد. قرآن کريم آنجا كه مؤمنان را به حجاب رفتاري(= غض بصر) فرا مي خواند و هم آنجا که دستور مي دهد تا از پشت پرده، با همسران پيامبر(ص) سخن بگويند، آثار خلقي و نفساني چنان رفتاري را در هر دو مورد باز مي گويد. در مورد نخست« تزکيه» را کارکرد و اثر فروبستن چشم و برآيند حجاب رفتاري مي داند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ» (نور/30) در مورد دوم، قلمروي بيشتري براي عفاف ياد مي کند و حفظ حجاب در هنگام معاشرت مردان و زنان نامحرم را ماية پيدايش و يا افزايش طهارت و پاکي قلب براي هر دو سوي تعامل و معاشرت، ارزيابي مي کند: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» (احزاب/53) بدين سان حجاب و عفاف هريک بر پيدايي و تداوم ديگري، اثرگذارند. منابع و مآخذ
1. آمدي، محمد؛ غرر الحکم ودرر الکلم، تحقيق مصطفي درايتي، چاپ اول، مکتب الاعلام، قم. 2. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاييس اللغة، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 هـ. 3. ابن منظور، محمد بن مكرّم؛ لسان العرب، دار صادر، بيروت. 4. جوهري، اسماعيل بن حماد؛ الصحاح، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، الطبعة الرابعة، دار العلم للملايين، بيروت، 1407 هـ. 5. حرعاملي، محمد بن الحسن؛ وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، تحقيق عبدالرحيم رباني شيرازي، دار احياء التراث العربي، بيروت. 6. راسل، برتراند؛ تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريابندري، چاپ دوم، تهران، نشرپرواز، 1365ش. 7. راغب اصفهاني، ابولقاسم؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، الطبعة الاولي، دار القلم، بيروت، 1412هـ. 8. زيگموند فرويد؛ روان شناسي، ترجمه مهدي افشار، چاپ اول، انتشارات کاويان، تهران 1363 ش. 9. سجادي، سيدجعفر؛ فرهنگ معارف اسلامي، چاپ اول، شركت مؤلفان و مترجمان ايران، تهران، 1365ش. 10. سيوطي، جلال الدين؛ الاتقان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابولفضل ابراهيم، منشورات شريف الرضي. 11. شايگان، داريوش؛ اديان ومکتبهاي فلسفي هند، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات امير کبير،1362ش. 12. شيرازي، صدر الدين؛ الحکمةالمتعالية في الاسفار العقلية الاربعة؛ قم انتشارات مصطفوي. 13. طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشاراتي اسماعليان،1392 هـ 14. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، تصحيح وتعليق سيد هاشم رسولي محلاتي، چاپ اول، مکتبة العلمية الاسلامية، تهران. 15. فيّومي، احمد بن محمد؛ المصباح المنير، مكتبه لبنان، بيروت، 1987م. 16. قرشي، علي اكبر؛ قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامية، تهران. 17. قرطبي، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بيروت، دار الکتب العربية للطباعة و النشر، 1387 ش. 18. قمي، شيخ عباس؛ سفينةالبحار، الطبعة الاولي، اسوه، تهران، 1414 هـ. 19. قمي، علي بن ابراهيم؛ تفسير القمي، تصحيح و تعليق سيد طيب موسوي جزائري، چاپ چهارم، مؤسسه دار الكتاب، قم،1367ش. 20. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في کلمات القرآن، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360ش. 21. مطهري، مرتضي؛ سيري درنهج البلاغه، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1361ش. 22. --------- ؛ مجموعه آثار، چاپ سوم، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش. 23. موسوي خميني، روح الله؛ شرح چهل حديث، چاپ اول، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران، 1371ش. 24. ويل دورانت؛ تاريخ تمدن، ترجمه احمدآرام و ديگران، چاپ سوم، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1370ش.
عده معدودی از سلمانیها، شاگرد زرگرها و عطارها را میتوان اولین افرادی دانست که با استفاده از روشهای گوناگون، مبادرت به کشیدن دندان، گذاشتن روکش، ساختن دندان مصنوعی و یا برای تسکین دردها و ورمهای دهانی آن هم با وسایل بسیار اولیه مبادرت به انجام امور دندانپزشکی میکردند.
بعدها مسئله آموزش دندانپزشکی مطرح شد که پیشگامان این حرکت را میتوان کتر میلچارسکی، دکتر سیاح و برخی دیگر از دندانپزشکان آن زمان دانست. دندانپزشکی که شاخهای از طب است تنها کلاس طب تا سال ۱۲۹۷ در مدرسه دارالفنونبود.
درآبان ماه آن سال کلاس طب به مدرسه طب تغییر کرد و در نتیجه این مدرسه دارای اتاق و رییس جداگانهای گشت که محل آن در حیاط بزرگ دارالفنون قرارداشت. با گذشت زمان وبا جدا شدن مدرسه طب از دارالفنون چند اتاق در حیاط وزارت معارف به آن اختصاص داده شد.
در سال ۱۳۰۰ که دکتر سیاح تحصیلات خود را دراروپا به پایان رسانید، به ایران مراجعت و با افرادی نظیر دکتر میلچارسکی، دکتر اشتومپ و دکتر استپانیان آشنا شد. اکثر آنها پزشکان ویژهٔ دربار بودند. در آن زمان به پیشنهاد دکتر میلچارسکی و دکتر سیاح و تصویب مسوؤلین وقت دستور راهاندازی مدرسه دندانسازی داده شد. این مدرسه در سال تحصیلی ۱۳۰۹-۱۳۱۰ وابسته به مدرسه عالی طب و مدیریت آن به عهده دکتر میلچارسکی و بعد به دکتر سیاح واگذارگردید. در آن زمان مدرسه دندانسازی دارای دو اتاق و یک زیر زمین بود که امور درمانی، لابراتوری و اداری در آن انجام میگرفت.
تجهیزات و برخی از مواد عبارت بودند از چند صندلی با سلفدانهای حلبی، چهار عدد چرخ پائی دندانپزشکی جهت کلینیک، یک میز چوبی، سه عدد چهارپایه، یک ولکانیزاتور و گچ ساختمانی که توسط محمدخان اولین مستخدم مدرسه دندانسازی کوبیده میشد و الک میگردید.
آموزشهای نظری و عملی در این مقطع توسط دکتر آشوت هاروطونیان و شهریار سلامت انجام میشد.
پایه دانشگاه به سبک دانشگاههای اروپایی در سال ۱۳۱۳ ریخته شد. در مهرماه آن سال دکتر سیاح رئیس دانشکده و دکتر محسن لک عهدهدار تدریس کلینیکی شدند. دوره آن پنج سال بود که چهارسال آن صرف آموزشهای عملی ونظری میگردیدو یکسال جهت تهیه وتدوین پایان نامه.
کلینیک دندانپزشکی کارکنان شرکت نفت پیش از انقلاب،مهر ۱۳۵۰
کلینیک دندانپزشکی کارکنان شرکت نفت پیش از انقلاب،مهر ۱۳۵۰
رشتهدندانپزشکیهدفش از تربیت دانشجو پیشگیری و درمان) بیماریهای دهان و دندانو تامین بهداشتیعمومی دهان و دندان است. علاوه بر این رشته، دو رشته دیگر نیز وجود دارد که ارتباطنزدیکی با این رشتهها دارند:
پرستاری دندانپزشکی
پرستاری دندانپزشکی در مقطع کاردانی ارائه میشودو فقط خانمها در آن پذیرفته میشوند. دانشجویان در این رشته در طول دوره تحصیل بااصول و کلیات مربوط به دندانپزشکی آشنا شده ، در پایان دوره تحصیل میتوانند بهعنوان دستیار در مطبهای دندانپزشکی مشغول کار شوند.
پروتزهای دندانی نیز در مقطع کاردانی ارائه میشود. دانشجویاندر این رشتهها در طول دوره تحصیل با روش ساخت انواعدندانهای مصنوعیآشنا میشوند و در مطبدندانپزشکان به عنوان دستیار مشغول کار میشوند ضمن اینکه میتوانند مجوزلابراتوار دندانسازینیز دریافت کنند.
طول دوره تحصیل
طول دوره تحصیل رشته دکتری دندانپزشکی حداقل 5/5 وحداکثر 8 سال است دانشجویان این رشته مقطع خود را در دو بخش سپری میکنند. مقطع قبلازعلوم پایهو مقطع بعد از علوم پایه. یعنی پساز ورود و سپری کردن دروس پایه عمومی در مدت 2 سال، برای ورود به دوره نیمه تخصصی وتخصصی باید در امتحان جامع علوم پایه که هر سال از سوی وزارت بهداشت برگزار میشودشرکت و نمره قبولی دریافت کرد در حال حاضر حدود 14 دانشگاه برای دورهدکترای حرفهایدانشجو میپذیرند.
ضریب دروس زیست 4 ، فیزیک 2 و شیمی 3 برای این رشته در نظر گرفته شدهاست.
امروزهبیماریهای مربوط به دهان و دندانیکی ازبیماریهای شایع در جامعه است. به همین دلیل زمینۀ کاری دندانپزشکان، گسترش فراوانییافته است. نیاز روز افزون جامعه به این رشته باعث شده که هر روز توجه بیشتری بهاین رشته و ایجاد زمینه کاری مناسب برای آن انجام پذیرد. فارغالتحصیلان این رشتهعلاوه بر کار در بخش دولتی مثل بیمارستانها، درمانگاهها و مراکز بهداشتی و درمانیمیتوانند پس از انجام خدمات قانونی به کار در بخش خصوصی نیز مشغول شوند، به عبارتیمیتوانند در کلینیکها و یا مطبهای شخصی فعالیت کنند.
از جمله موضوعات مطرح شده در قرآن، خواب و خواب ديدن ( رؤيا ) است كه تنها در سوره يوسف به سه نمونه رؤياي سرنوشت ساز اشاره شده است. با آنكه خواب و رؤيا، بخشي از زندگي انسان است و يك سوم از عمر انسان در خواب سپري ميشود و آدمي در عالم خواب با رؤياهاي گوناگون دست به گريبان است، اما هنوز اكثر مردم از حقيقت خواب و خواب ديدن بيخبرند. خواب، خواب ديدن و تعبير رؤيا از ديرباز مورد توجه ملتها بوده و هنوز نيز براي انسانها حائز اهميت است. دانشمندان، فلاسفه و انديشهوران، درباره حقيقت خواب و رؤيا ، اختلاف نظر دارند. قرآن كريم كه ريشه همه معارف اسلامي است، از چند رؤياي مهم تاريخي و داراي اهميت فراوان نام برده ، و همچنين در چند آيه، حقيقت و ماهيت خواب نيز بيان شده است. پي بردن به حقيقت خواب و رؤيا در واقع پي بردن به حقيقت انسان است، زيرا شناخت خواب و رؤيا، بخشي از شناخت انسان را تشكيل ميدهد و گام مهمي است كه در جهت شناخت انسان برداشته ميشود. ما در عالم رؤيا به سفر ميرويم ، با مردم معامله ميكنيم، دوستي يا دشمني برقرار مينماييم ، چيزهايي به دست ميآوريم و يا از دست ميدهيم . اين صحنههاي گوناگوني كه انسان درخواب ميبيند چيست؟ برخي از رؤياهاي ما در آينده تعبير ميشود و آنچه در عالم خواب ديدهايم در متن زندگي ما و در عالم بيداري جامعه عمل ميپوشد، عجيب است! چه كسي د رعالم خواب اتفاقات آينده را به ما الهام ميكند و ما را از رويدادهايي كه هرگز تصورش را نميكرديم با خبر ميسازد. وانگهي اگر الهام كننده خداوند باشد يا فرشتهاي از فرشتگان الهي ، ما كه در عالم خواب به سر ميبريم وبدنها بر روي زمين افتاده است، به كدام قسمت از وجود ما الهام ميشود؟! اينها پرسشهايي است كه پاسخ ميطلبد و پاسخ درست به آن، راه شناخت بهتر انسان را نيز هموار ميكند.
حقيقت خواب
حقيقت خواب چيست؟ و چه ميشود كه انسان به خواب ميرود؟ د راين باره دانشمندان بحثهاي فراواني دارند. بعضي آن را نتيجه انتقال قسمت عمده خون از مغز به ديگر قسمتهاي بدن ميدانند، و به اين ترتيب براي آن «عامل فيزيك» قائلند؛ بعضي ديگر عقيده دارند كه فعاليتهاي زياد جسماني، سبب جمع شدن مواد سمي مخصوصي در بدن ميشود و همين امر بر روي سلسله اعصاب اثرميگذراد و حالت خواب به انسان دست ميدهد، و اين حال ادامه دارد تا اين سموم تجزيه شود و جذب بدن گردد به اين ترتيب « عامل شيميايي» براي آن قايل شدهاند.1 زيستشناسان و روانشناسان ميگويند: از نظر فيزيولوژيك، خواب حالتي است كه در آن ساختمان زنده به تجديد حيات شيميايي ميپردازد، و در حالي كه حركات متوقف شده و درك حسي نيز تقريباً به حالت خاموشي در آمده است، انرژي كافي ذخيره ميكند. از نظر روانشناسي در هنگام خواب ، فعاليت اصلي در بيداري ـ كه درك واقعيت و واكنش در برابر آن است ـ به حال تعليق و وقفه موقت در ميآيد2. جمعي ديگر نوعي « عامل عصبي » براي خواب قائلند و ميگويند: دستگاه فعال عصبي مخصوصي كه در درون مغز انسان است و مبدأ حركات مستمر اعضاست ، بر اثر خستگي زياد از كار ميافتد و خاموش ميشود. ولي هيچ يك از اين نظريات نتوانسته است پاسخ قانعكنندهاي به مسئله خواب بدهد، هرچند تأثير اين عوامل را به طور اجمال نميتوان انكار كرد؟ به نظر ميرسد چيزي كه سبب شده دانشمندان امروز از بيان تفسير روشني براي مسئله خواب عاجز بمانند، همان تفكر مادي آنها است. آنها ميخواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح ، اين مسئله را تفسير كنند، درحالي كه خواب قبل از آنكه يك پديده جسماني باشد يك پديده روحاني است كه بدون شناخت صحيح روح، تفسير و تعريف آن دشوار ميباشد.
حقيقت خواب از نظر قرآن
قرآن مجيد درآياتي از سوره زمر دقيقترين تفسير را براي مسئله خواب بيان كرده ، زيرا ميگويد خواب يك نوع « قبض روح» و جدايي روح از جسم است اما نه جدايي كامل. به اين ترتيب هنگامي كه به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچيده ميشود و جز شعاع كمرنگي از آن بر اين جسم نميتابد، دستگاه درك و شعور از كارميافتد، و انسان از حس حركت باز ميماند هر چند قسمتي از فعاليتهايي كه براي ادامه حيات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون و فعاليت دستگاه تنفس و تغذيه ادامه مييابد3. در آيه 42 سوره زمر حقيقت و ماهيت خواب اينگونه بيان ميشود: « الله يتوفي الا نفس حين موتها و التي لم تمت في منامها: خداست كه در هنگام خواب جانها را ميگيرد و آن كسي كه در هنگام خواب مرگش فرا نرسيده نيز روحش را ميگيرد». و به اين ترتيب « خواب » برادر « مرگ » است و شكل ضعيفي از آن ، چرا كه روابط روح و جسم به هنگام خواب به حداقل ميرسد و بسياري از پيوندهاي اين دو قطع ميشود. ادامه آيه ميفرمايد:« فيمسك التي قضي عليها الموت و يرسل الأخري الي اجل مسمي ان في ذلك لايات لقوم متفكرون: ارواح كساني را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه ميدارد ( به گونهاي كه هرگز از خواب بيدار نميشود) و ارواح ديگري را كه فرمان ادامه حياتشان داده به بدنهايشان باز ميگردد تا مرگ حتمي آنان فرا رسد. آري در اين مسئله آيات ونشانههاي روشني ( از قدرت خدا ) است براي كساني كه تفكر ميكنند». از اين آيه، چنين استنباط ميشود كه: انسان تركيبي است از روح و جسم ، و روح گوهري است غير مادي كه ارتباط آن با جسم ، مايه نور وحيات آن است. همچنين به هنگام مرگ و خواب ، خداوند اين رابطه را به عالم ارواح ميبرد، اما قطع ارتباط روح و جسم هنگام خواب چنان نيست كه رابطه به كلي قطع شود. بنابراين ، روح نسبت به بدن داراي سه حالت است: اول ارتباط تام (حالت حيات و بيداري)، دوم ارتباط ناقص (حالت خواب) و سوم، قطع ارتباط به طور كامل (حالت مرگ). « خواب چهره ضعيفي از مرگ است و مرگ نمونه كاملي از « خواب »؛ خواب از دلايل استقلال و اصالت روح است، مخصوصاًهنگامي كه با «رؤيا» آن هم رؤياي صادقه توأم باشد اين معني روشنتر ميشود. بعضي از ارواح هنگامي كه در عالم خواب رابطه آنها با جسم ضعيف ميشود ، گاه به قطع كامل اين ارتباط ميانجامد به طوري كه صاحبان آنها هرگز بيدار نميشوند ، و اما ارواح ديگر ، در حال خواب و بيداري در نوسانند تا فرمان الهي فرا رسد. توجه به اين حقيقت كه انسان همه شب به هنگام « خواب »، در آستانه مرگ قرار ميگيرد ، درس عبرتي است كه اگر در آن بينديشند براي « بيداري » او كافي است4. در آيه 60 سوره انعام نيز حقيقت خواب اين گونه بيان ميشود:« او ( خداوند ) كسي است كه ( روح ) شما را در شب ( به هنگام خواب ) ميگيرد ، و از آنچه در روز انجام دادهايد ( از تمام كردار و گفتار شما) با خبر است پس شما را در روز ( از خواب ) بر ميانگيزد. ( اين نظام خواب و بيداري تكرار ميشود ، شب ميخوابيد و روز شما را بيدار ميكند و اين وضع همچنان ادامه دارد ) تا پايان زندگي شما فرا ميرسد. سپس بازگشت شما به سوي خدا است و شما را از آنچه انجام دادهايد آگاه ميسازد.» « و هوالذي يتوفاكم باليل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه ليقضي اجل مسمي ثم اليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعلمون». از آيه، چنين برميآيد كه درحال مرگ و خواب ، روح انسان از اين عالم به عالم ديگر ميرود ، نه بدن انسان. در حال خواب ، بدن انسان روي زمين است و روح انسان در عالم ديگر سير ميكند و سپس برميگردد و در حا ل مردن، بدن روي زمين يا زيرزمين است ولي روح به عالم ديگر ميرود و برنميگردد5. يكي از شگفتانگيزترين خوابهايي كه در تاريخ بشر اتفاق افتاده و شباهت بسيار نزديك به مرگ دارد و مجانست خواب و مرگ را به صورت شفاف ميفهماند، خواب طولاني و بينظير اصحاب كهف است. خوابي كه در آن از يك سو قدرت بيانتهاي خداوند به نمايش گذاشته شده و از سوي ديگر بهترين و روشنترين دليل بر معاد جسماني است. خواب اصحاب كهف آنقدر طولاني شد كه به 309 سال بالغ گرديد و به اين ترتيب خوابي شبيه به مرگ، و بيدارياش همانند رستاخيز و اين خواب واقعاً از داستانهاي تكاندهنده و عبرتآموز قرآن است؛ خوابي كه در واقع برابر با عمر چهار يا پنج نسل از افراد بشربه طول ميانجاميد. قرآن كريم درباره اصحاب كهف ميفرمايد: ( همانگونه كه قادر بوديم آنها را در چنين خواب طولاني فرو بريم، قادر بوديم آنها را به بيداري باز گردانيم ما آنها را از خواب برانگيختيم ) تا از يكديگر سوال كنند ، يكي از آنها پرسيد ( فكر ميكنيد چه مدت خوابيدهايد؟ ( آنها در جواب گفتند: يك روز يا بخشي از يك روز ( ولي سرانجام نتوانستند دقيقاً بدانند خوابشان چقدر بوده لذا ) گفتند: پروردگار شما از مدت خوابتان آگاه تر است 7».
خواب از منظر روايات
امير مؤمنان علي (ع) ـ در حديثي ـ به يارانش چنين تعليم ميداد: « مسلمان نبايد با حالت جنابت بخوابد ، و جز با طهارت وضو به بستر نرود ، هرگاه آب نيابد تيمم كند ، زيرا روح مؤمن به سوي خداوند تعالي بالا ميرود، او را ميپذيرد و به او بركت ميدهد ، هرگاه پايان عمرش فرارسيده باشد ، او را در گنجهاي رحمتش قرار ميدهد ، و اگر فرا نرسيده باشد، او را با امنايش از فرشتگان به جسدش باز ميگرداند8. از امام محمدتقي عليه السلام درباره حقيقت مرگ سوال شد ، حضرت در پاسخ چنين فرمود: مرگ همين خوابي است كه هر شب به سراغ شما ميآيد ، با اين اختلاف كه مدتش طولاني است و انسان در اين خواب بيدار نميشود مگر روز قيامت، افرادي كه در حال خواب ، خواب ميبينند و در آن حال به انواع فرح كه به وصف و اندازه نيايد چگونه است حال سرور و شادماني آنها يا حال دهشت و اضطراب آنها در خواب، همينطوراست مرگ و احوالاتي كه در آن حال بر انسان پيش ميآيد، پس آماده مرگ شويد9. علامه فقيد سيدمحمدحسين تهراني درباره حقيقت خواب چنين مينويسد: « همينطور كه در وقت خواب، روح حركت ميكند به عالم تجرد في الجمله كه همان عالم ملكوت اسفل و عالم صورت و مثال است و بدن به زمين ميافتد ، در وقت مردن نيز روح حركت ميكند به همان عالم يا به ملكوت اعلي و عالم معني و عالم نفس ، و بدن را يكه و رها ميگذارد. پس خواب ، مرگ چند ساعت است و مرگ، خواب دائمي و هميشگي ، و بين مرگ چند سال و چند صد سال تفاوتي نيست، كما اينكه بين خواب يك دقيقه و يك ساعت و چند ساعت و خواب 309 ساله اصحاب كهف تفاوتي وجود ندارد10».
حقيقت و ماهيت رؤيا در قرآن
از مطالبي كه تاكنون بيان شد، « حقيقت و ماهيت رؤيا » به گونهاي روشن شد بسيارند خوابهايي كه عيناً يا با مختصر تفسيري، در خارج واقع ميشوند، و تفسيرهاي مادي از بيان و توجيه اين گونه خوابها عاجزند، در حاليكه تفسيرهاي روحي به خوبي ميتوانند اين مطالب را روشن سازند، زيرا روح انسان به هنگام جدايي از تن و ارتباط با عالم ارواح، حقايق بيشتري از گذشته و آينده را درك ميكند و همين است كه اساس رؤياهاي صادقه را شكل ميدهد. يكي از خوابهايي كه در قرآن بيان شده است رؤياي صادقه پيامبر اكرم (ص) است كه در آيه 27 سوره فتح آمده است. پيامبر اكرم (ص) در مدينه خوابي ديد كه به اتفاق يارانش براي انجام مناسك « عمره » وارد مكه ميشوند، خواب را براي ياران بيان كرد، همگي شاد و خوشحال شدند ، اما چون جمعي تصور ميكردند تعبير و تحقيق اين خواب در همان سال واقع خواهد شد ، هنگامي كه مشركان راه ورود به مكه را در حديبيه به روي آنها بستند، گرفتار شك و ترديد شدند ، كه مگر ممكن است رؤياي پيامبر نادرست از آب درآيد، مگر بنا نبود به زيارت خانه خدا مشرف شويم ، پس چه شد اين وعده ، و كجا رفت آن خواب رحماني؟! پيامبر (ص) در پاسخ اين سؤال فرمود: مگر من به شما گفتم اين رؤيا همين امسال تحقق خواهد يافت. آيه 27 سوره فتح در همين رابطه در طريق بازگشت به مدينه نازل شد و تأكيد كرد كه اين رؤياي صادقه بوده و چنين مسئلهاي حتمي و قطعي و انجام شدني است. « لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق، لتدخلن المسجد الحرام ان شاءالله آمنين محلقين رؤسكم و مقصرين لاتخافون فعلم ما لم تعلموا، فجعل من دون ذالك فتحاً قريباً 11». خداوند صداقت آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داده تأييد ميفرمايد« به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام ميشويد در نهايت امنيت ، و در حالي كه سرهاي خود را تراشيده و ناخنهاي خود را كوتاه كردهايد، و از هيچكس ترس و وحشتي نداريد» ولي خداوند چيزهايي ميدانست كه شما نميدانستيد. و در اين تأخير حكمي بود « و قبل از آن فتح نزديكي قرار داد».
انواع رؤيا در قرآن:
قرآن مجيد در سورههاي مختلف روياهاي گوناگوني را بيان نموده كه به طور اجمال اشاره ميشود:
الف ـ از جمله رؤياهايي كه به آينده بشارت ميدهد
ميتوان به رؤياي صاقانه پيامبر اكرم (ص) كه در آيه 27 سوره فتح آمده و نيز رؤيا حضرت يوسف(ع) اشاره نمود. يوسف در خواب ميبيند كه يازده ستاره، ماه و خورشيد براي او سجده ميكنند« اني رأيت احد عشر كوكباً و الشمس و القمر رأيتم لي ساجد» تعبير و تأويل پدر براي خواب يوسف اين بود كه او به قدرت ميرسد و برادران ، پدر و مادر در مقابل او تواضع خواهند كرد. اين رؤيا كه بشارتي به يوسف بود پس از چهل سال تحقق يافت. زماني كه يوسف در برابر پدر خود قرار گرفت. گفت:« يا ابت هذا تأويل رؤياي من قبل قدجعلها ربي حقا12: پدرم ! اين تأويل همان خوابي است كه در آغاز ( در زندگي ديدم) خداوند آن را راست گرداند». اين آغاز و پايان به ما مي فهماند كه برخي از رؤياها در زندگي ما به گونهاي از آيندهها خبر ميدهد و سرنوشت يوسف نيز به همان شكلي كه پدر آن را تعبير نموده بود ، رقم خورد. بر اين اساس، نميتوان تمام رؤياها را ناديده گرفت و آنها را ناشي از وضعيت جسمي يا تخيلات و تصورات روزمره آن طوريكه برخي از روانشناسان تحليل ميكنند، دانست.
ب ـ پرده برداري از حوادث آينده
در سوره يوسف داستان دو خواب ديگر نيز بيان گرديده كه اين دو خواب در واقع از حوادث آينده خبر ميدهد. يكي رؤياي دو يار زنداني يوسف است كه بعداً ـ همان گونه كه يوسف تعبير كرده بود ـ يكي از آنها آزاد و ديگري اعدام شد. « و دخل معه السجن فتيان قال احدهما اني اراني اعصر خمراً و قال الأخر أراني احمل فوق رأسي خبزاً تأكل الطير منه. نبئنا بتأويله انا نراك من المحسنين13». دو جوان همراه يوسف، وارد زندان شدند ، يكي از آن دو ( نزد يوسف آمد و ) گفت : من در خواب، خود را ديدم كه براي شراب، انگور ميفشارم و ديگري گفت : من خود را در خواب ديدم كه بر سرم ناني ميبرم و پرندگان از آن ميخورند، ما را از تعبير خوابمان آگاه ساز، كه ما ترا از نيكوكاران ميبينيم. در آيه 40 همين سوره حضرت يوسف خواب آن دو جوان را اين گون تعبير ميكند: اي دوستان زندانيم! اما يكي از شما ( آزاد ميشود ) و به ارباب خود شراب مينوشاند و ديگري به دار آويخته ميشود ( و آنقدر بالاي دار ميماند ) كه پرندگان ( با نوك خود ) از سر او ميخورند. امري كه درباره آن از من نظر خواستيد، حتمي و قطعي است14». سرانجام سرنوشت اين دو جوان زنداني به همان گونه كه يوسف خوابشان را تعبير كرده بود ، رقم خورد؛ يكي آزاد و ديگري به دار آويخته شد. نمونه ديگر ، رؤياي پادشاه مصر است كه روزي گفت: من هفت گاو فربه كه هفت گاو لاغر آنها را ميخورند و هفت خوشه سبز و ( هفت خوشه ) خشكيده ديگر را ( در خواب ) ديدم ، اي بزرگان قوم! اگر تعبير اگر تعبير خواب ميكنيد درباره خواب من نظر دهيد15. پس از آن كه اطرافيان پادشاه از تعبير اين خواب عاجز ميمانند و آن را از خوابهاي پريشان و آشفته معرفي ميكنند، يوسف علاوه برآنكه آن را تعبير ميكند، تدبيري نيز نسبت به آينده ارائه ميدهد: « ( يوسف ) گفت: هفت سال ـ كه بسيار حاصلخيز و پرمحصول خواهد بود ـ با جديت زراعت ميكنيد ، و آنچه را درو كرديد ـ جز كمي كه ميخوريد ـ بقيه را در خوشههاي خود بگذاريد ( و ذخيره كنيد). پس از آن، هفت سال سخت (خشكي و قحطي) ميآيد كه آنچه را شما براي آنها ذخيره كردهايد ميخورند جز كمي كه ( براي بذر ) ذخيره خواهيد كرد. سپس سالي فرا ميرسد كه باران فراوان نصيب مردم ميشود و در آن سال مردم عصير ( ميوهها و دانههاي روغني ) ميگيرند16.
ج ـ وحي و فرمان الهي
حضرت اسماعيل سيزده ساله بود كه حضرت ابراهيم (ع) در خواب ميبيند كه از سوي خداوند به او دستور داده شد تا فرزند يگانهاش را با دست خود قرباني كند. ابراهيم وحشتزده از خواب بيدار شد ، ميدانست كه خواب پيامبران واقعيت دارد و از وسوسههاي شيطاني دور است، اما با اين حال دو شب ديگر همان خواب تكرار شد كه تأكيد بود بر لزوم اين امر و فوريت آن. ابراهيم به فرزندش گفت :« فرزندم ! من در خواب ديدم كه بايد تو را ذبح كنم ، بنگر نظر تو چيست؟ ( اسماعيل ) گفت:« پدرم هر دستوري به تو داده شده است اجرا كن به خواست خداوند مرا از صابران خواهي يافت17».
د ـ الهام و راهنمايي
برخي از رؤياها نوعي راهنمايي و الهام خداوند است به بندگانش چنان كه در عالم خواب به مادر موسي (ع) الهام ميشود كه نوزادش را در صندوق گذاشته و به آب بياندازد. خداوند در قرآن خطاب به حضرت موسي (ع) چنين ميفرمايد: « هنگامي كه به مادرت الهام كرديم كه فرزندت را در صندوقچهاي بگذار، سپس در دريايش بينداز تا دريا آن را به ساحل بيفكند ، و دشمن من دشمن او آن را بگيرد و من محبتي از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابي18». كساني كه خواب ميبينند، چند دسته هستند: دسته اول كساني كه روح كامل و مجردي دارند و بعد از خواب رفتن حواس ، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقي را صاف و روشن از دنياي ديگر دريافت ميكنند (نظير تلويزيونهاي سالم با آنتنهاي مخصوص جهتدار كه بر فراز قلهها و بلندي ، امواج ماهوارهاي را از نقاط دور ميگيرد) . اين گونه خوابها كه دريافت مستقيم و صاف است ، نيازي به تعبير ندارد. دسته دوم: خواب كساني است كه داراي روح متوسط هستند كه در عالم رؤيا حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيل دريافت ميكنند. (كه مفسري دركنار دستگاه گيرنده ، ماجراي فيلم را دور از برفكها توضيح دهد و به عبارتي، عالمي آن خواب را تعبير كند). دسته سوم: كساني هستند كه روح آنان به قدري متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومي ندارد. (چنانكه آشنايان به فيلم هم از صحنههاي مختلف و پربرفك تلويزيوني ، چيزي سر در نميآورند، اين نوع رؤياها قابل تعبير نيستند، كه در قرآن به « اضغاث احلام » تعبير شده است19.
اقسام رؤيا:
پيامبر اكرم (ص) فرمود: الرؤيا ثلاثة بشري من الله و تحزن من الشيطان والذي يحدث به الانسان نفسه فيراه في منامه. خواب و رؤيا سه گانه است؛ گاهي بشارتي از ناحيه خداوند است گاه وسيله غم واندوه از سوي شيطان، و گاه مسائلي است كه انسان در فكر خود ميپروراند و آن را در خواب ميبيند20. از اين حديث استفاده ميشود كه خوابهاي رحماني كه جنبه بشارت دارد حتماً بايد خوابي باشد كه از حادثه مسرتبخش در آينده پرده بردارد. امام صادق (ع) ميفرمايد: خواب بر سه قسم است: محكم، متشابه، اضغاث احلام. و اضغاث احلام را چهار دسته از مردم ميبينند: 1ـ كساني كه در مزاجشان فساد و بيماري راه يافته باشد(مريض، تبدار و بيماران رواني(. 2ـ مستان (افرادي كه با خوردن چيزي مست شدهاند(. 3- كساني كه غذاهاي غليظ و سنگين خورده باشند. 4ـ كودكان نابالغ21.
منابع:
1ـ ناصر مكارم شيرازي (با همكاري جمعي از نويسندگن )، تفسير نمونه، 19/428. 2ـ امامي، صابر، اساطير در متون فارسي ، 69. 3ـ تفسير نمونه، 19/428. 4ـ همان، 19/478. 5ـ علامه سيد محمدحسين حسيني تهراني ، معادشناسي ، 1/155. 6ـ تفسير نمونه، 12/373. 7ـ سوره كهف /19. 8ـ تفسير نورالثقلين، ج 4 ص 488 به نقل از تفسير نمونه ، 19/484. 9ـ معاني الاخبار، 289، به نقل از معادشناسي، 1/162 علامه سيد محمدحسين حسيني تهراني. 10ـ معادشناسي، 1/163. 11ـ سوره فتح /27. 12ـ سوره يوسف /100. 13ـ همان /36. 14ـ همان /34. 15ـ همان /43. 16ـ همان /47-49. 17ـ تفسير نمونه ، 19/122. 18ـ سوره طه 38. 19ـ محسن قرائتي ، يوسف قرآن ، 19. 20ـ تفسير نمونه ، 9/312. 21ـ كامل التعبير ، 32 ، شيخ ابوالفضل حبيش بن ابراهيم تفليسي .
خُفّاش یا شَبکور یا کورشاپرک[۲] یا شبپرک پستانداری از راستهٔخفاشسانان (Chiroptera) و تنها پستانداری که بال دارد و میتواند پرواز کند. کایراپترا از واژهٔیونانیχείρ به معنی «دست» و πτερόν به معنی بال گرفته شدهاست. دستان این پرنده به صورت شبکهای به هم وصل است و به صورت یک بال در آمدهاست و به آنها این امکان را میدهد تا تنها پستانداری باشند که واقعاً پرواز میکند دیگر پستانداران مانند پوست پر یا برخی گونههای سنجاب تنها در مسافتهای کوتاه در هوا سُر میخورند اما توان پرواز از جایی به جای دیگر را ندارند. خفاش از راسته بالدستان و دارای پنج انگشت است. بالهای خفاش با بالهای پرندگان متفاوت است و به گونه دیگری ساخته شده، اما در عوض پوست بالهای خفاش جنسی شبیه چرم دارد و دارای خاصیت ارتجاعی است که باعث میشود بالهایش در طول استخوانهایی که دستها و انگشتان خفاش را حرکت میدهند کشیده شود. بال زدن خفاش مانند پرندگان نیست که بالها را به تمامی بالا و پایین میبرند آنها در مقابل انگشتانشان را به طور کامل باز میکنند،[۳] انگشتان آنها بسیار بلند است و با پوستی نازک پوشیده شدهاست.
خفاشها با داشتن ۱٬۲۴۰ گونه روی هم رفته حدود ۲۰ درصد از گونههای پستانداران را از آن خود کردهاند.[۴] دو دستهٔ اصلی برای خفاشها وجود دارد. دستهٔ نخست بزرگخفاشها یا خفاشهای میوهخوارند که در راهیابی نسبت به دیگر جانداران چندان ویژه نیستند گاهی به این جاندار روباه پرنده نیز می گویند. دستهٔ دوم مربوط به کوچکخفاشها است این جانور برای پیدا کردن راه از روش پژواکیابی بهره میبرد.[۵] نزدیک به ۷۰٪ خفاشها حشره خوارند. باقیماندهٔ آنها معمولاً میوهخوارند. تنها گروههای اندکی از خفاشها مانند خفاش ماهیخوار از جانورانی به جز حشرات تغذیه میکند. همچنین خفاش خونآشام تنها انگل پستاندار است. خفاشها در سراسر جهان پراکندهاند و نقش زیستی مهمی در پاکسازی گلها از حشرات و پراکنده کردن دانهٔ میوهها در زمین دارند. بسیاری گیاهان گرمسیری برای پراکنده کردن دانه هایشان کاملاً به خفاشها وابستهاند. کوچکترین خفاش، خفاش خوکبینی کیتی است که قد آن ۲۹ تا ۳۴ میلی متر و سنگینی آن ۲ تا ۲٫۶ گرم است و اگر بالهایش باز باشد طول آن به ۱۵ سانتی متر میرسد.[۶][۷] البته هنوز بحث است که کوچکترین پستاندار حشرهخواراتروسک است یا خفاشهای خوکبینی کیتی.[۸] بزرگترین گونهٔ خفاشها، مربوط به زیرگونههای روباه پرنده و بزرگ روباه پرنده طلایی تاجدار است. سنگینی این خفاش ۱٫۶ کیلوگرم است و پهنای آن هنگامی که بالهایش باز است به ۱٫۷ متر میرسد.[۹]
خفاشهای حشره خوار، شبها غذای خود را شکار میکنند. اما خفاشهای میوه خوار سحرگاه و نزدیک غروب به جستجوی غذا میروند. آنها برای پیدا کردن میوه و شیرهٔ درختان مورد علاقهشان از حس بینایی و بویایی خود بهره میبرند. خفاش جانوری اجتماعی است. آنها در دستههای بزرگ در غارها یا روی درختان، بیتوته میکنند.
خفاشهایی که در شب پرواز میکنند، مسیر و جای دقیق طعمهٔ خود را بوسیلهٔ فرستادن امواج صوتی و دریافت بازتاب آن، پیدا میکنند. با این روش خفاشها میتوانند اجسام متحرک مانند حشرات و بی حرکت مانند درخت را شناسایی کنند.
نام گذاری
بزرگ روباه پرندهٔ طلایی تاجدار
خفاش جانوری پستاندار است. گاهی به اشتباه به آنها «جوندهٔ پرنده» یا «موش پرنده» گفته میشود. با وجود نادرست بودن این ادعا با این حال در بسیاری زبانها معنی واژه خفاش به موش برمیگردد برای نمونه در فرانسوی به خفاش chauve-souris به معنی موش طاس، در اسپانیایی به آن murciélago به معنی موش کور، در روسی به آن летучая мышь به معنی موش پرنده، در زبان استونی به آن nahkhiir به معنی موش چرمی و در زبان آفریکانس به آن vlermuis به معنی موش بالدار گفته میشود. در دیگر زبانهای ژرمنی مانند سوئدی هم همین طور است.[۱۰]
دستهبندی و فرگشت
به صورت سنتی دو دستهٔ کلی برای خفاشها معرفی شدهاست:
انتهای گوش کوچکخفاش مانند یک حلقه بسته نمیشود و لبهها در پایهٔ گوش از هم جدایند.
بدن کوچکخفاش دارای کُرک نیست و برخی از آنها برهنهاند.
بزرگخفاش از میوه، شهد یا گرده تغذیه میکند در حالی که خوراک بیشتر کوچکخفاشها حشره است برخی از آنها هم ماهی، قورباغه، پستانداران کوچک، خون دیگر حیوانات و گاهی گرده و شهد میخورند. بزرگخفاش بینایی خوب و پیشرفتهای دارد اما کوچکخفاش برای شکار و راهیابی تنها بر پژواک یابی خود تکیه میکند.
از دیدگاه تبارشناسی رابطهٔ میان دستههای گوناگون خفاشها همواره مورد بحث بودهاست. دسته بندی سنتی این جانور به دو دستهٔ کوچکخفاش و بزرگخفاش نشان میدهد که این دو دسته مدتی طولانی است که از هم جدا شدهاند و نسب مشترک ولی دوردست آنها به پستانداری میرسد که توان پرواز داشتهاست. این حدسها نشان میدهد که پستانداران تنها یک بار توان پرواز برایشان بوجود آمدهاست. بررسیهای زیستی و مولکولی نشان میدهد که بیشتر خفاشها دارای یک تبار یا خانواده بودهاند.[۱۱]
پژوهشهای گوناگون به نتیجههای دیگری رسیدهاست برای همین تلاش برای طبقهبندی علمی جانور هنوز ادامه دارد.
سنگوارهٔ خفاش
سنگوارهٔ خفاش ایکارونیکتریس
شمُار کمی سنگواره از خفاشها باقیماندهاست. برآورد شدهاست که ۱۲٪ سنگوارههای خفاش از نظر طبقه بندی کامل باشند.[۱۲] نخستین سنگوارهٔ بجای مانده از خفاش ائوسن که Icaronycteris نام دارد در سال ۱۹۶۰ پیدا شد. پس از آن یک سنگوارهٔ دیگر از ائوسن در سال ۲۰۰۳ پیدا شد. این سنگواره که Onychonycteris نام داشت پیشینهای ۵۲٫۵ میلیون ساله داشت و در وایومینگ آمریکا پیدا شد.[۱۳][۱۴] این سنگواره کمک بزرگی کرد تا روشن شود آیا از روز نخست این جانور توان پرواز و پژواکیابی داشتهاست یا با گذر زمان به این توان رسیدهاست. با توجه به ویژگیهایی که این سنگواره داشت میشد فهمید که خفاش توان پرواز داشتهاست. اما بررسی اسکلت آن نشان داد که حلزونی گوش درونی سنگواره پیچیدگیهای خفاشهای امروزی را نداشته و نمیتوانسته به خوبی خفاشهای امروزی پژواکیابی کند. این نشان میدهد که پرواز پیش از پژواکیابی در خفاشها پیشرفت کردهاست. مطالعهٔ بیشتر بر روی سنگوارهٔOnychonycteris نشان داد که نه تنها توان شنوایی آن از خفاشهای امروزی کمتر بوده بلکه از بسیاری از گونههای پیشاتاریخ هم ضعیف تر بودهاست.
ظاهر و پرواز خفاشها در ۵۲٫۵ میلیون سال پیش با شبکورهای امروزی متفاوت بودهاست. برای نمونه در آن دوران بر روی هر پنج انگشت جانور ناخن بودهاست در حالی که امروزه تنها دو ناخن در هر دست آن دیده میشود. همچنین در گذشته پاهای پشتی آن کشیده تر و دستهایش کوتاه تر بودهاست. با این ویژگی میتوان گفت آنها بیشتر به پستاندارانی که از درخت بالا میروند و از آن آویزان میشوند مانند بودهاند مانند تنبل و گیبون. این خفاش که بزرگی اش به اندازهٔ یک کف دست بودهاست بالهایی کوتاه و پهن داشتهاست و گمان آن میرود که نمیتوانسته به سرعت گونههای امروزی اش پرواز کند و یا به اندازهٔ آنها دور شود. همچنین میتوان گفت خفاش کهن بجای بال زدن پیوسته هنگام پرواز بیشتر در هوا سُر می خورده و اندکی هم بال می زدهاست. چنین ویژگیهایی نشان میدهد که خفاش باستان به اندازهٔ خفاش امروزی پرواز نمی کرده و تنها از درختی به درخت دیگر می رفته و در هنگام بیداری یا از درختان بالا می رفته و یا از شاخهای آویزان می شدهاست.[۱۵]
زیستگاه
یک خفاش خواب بیرون ساختمان مسکونی.
پرواز به شبکورها اجازه دادهاست تا از پستاندارانی باشند که زیستگاهشان به گسترهٔ سراسر جهان است.[۱۶] به جز دو قطب شمال و جنوب و برخی جزیرههای بدون سکونت اقیانوسی، میتوان شبکورها را در سراسر جهان پیدا کرد.[۱۷] تقریباً در تمام زیستگاههای طبیعی زمین شبکور وجود دارد. هر گونهٔ این جانور در طول فصلهای مختلف سال، زیستگاههای مناسب خود را پیدا میکند؛ از ساحل گرفته تا کوه و صحرا، زیستگاه خود را تغییر میدهند. به هر حال زیستگاه شبکور باید از دو ویژگی برخوردار باشد: نخست باید هر زیستگاه جایی مناسب برای بیتوتهٔ دستهٔ خفاشها (در طول روز) داشته باشد و دوم: باید غذای مناسب آنها در آن منطقه یافت شود. محل بیتوتهٔ شبکورها میتواند در یک حفرههای خالی، شکافها، میان برگ درختان و حتی خانههای ویژهٔ دست ساز انسان باشد؛ همچنین گاهی خود خفاشها با کندن برگها برای خود چادر درست میکنند.[۱۸]
کشور آمریکا به تنهایی زیستگاه ۴۵ تا ۴۸ گونهٔ خفاش است.[۱۹][۲۰] سه مورد از فراوان ترین گونههای آنها عبارتند از: Myotislucifugus (خفاش قهوهای کوچک)، Eptesicusfuscus (خفاش قهوهای بزرگ) Tadaridabrasiliensis (خفاش مکزیکی دُم-آزاد). میتوان گفت در دو-سوم ناحیهٔ شمالی آمریکا دو گونهٔ خفاش قهوهای بزرگ و کوچک بیش از همه دیده میشود در حالی که گونهٔ سوم در جنوب غرب آمریکا بیش از همه وجود دارد.[۲۱]
اندامشناسی
کتف، ستون فقرات و دندههای خفاش کوچک قهوهای.
پژواکیابی
طیف سنجی صدای خفاش پیپیسترلوس، یک بار صدایی که خفاش برای پژواک یابی تولید میکند دارای پالسهایی با چندین هارمونی است. گاهی آنها این صداها را برای برقراری ارتباط با دیگر خفاشها تولید میکنند. در این نمونه خفاش نر در دورهٔ فصل جفت یابی در پاییز این صدا را در قلمروش تولید میکند.[۲۲]
پژواکیابی خفاشها در عمل یک سامانهٔ ادراکی است که در آن موجهای فراصوتی برای بدست آوردن پژواک، تولید میشوند. مغز و دستگاه عصبی خفاش با مقایسهٔ موجهای فرستاده شده و موجهای بازتاب شده، میتواند تصویری از فضای پیرامون و جزئیاتش برای خود بسازد. این توانایی به شبکورها اجازه میدهد تا در تاریکی مطلق شکارشان را شناسایی کنند. شدت موج تولیدی توسط شبکور ۱۳۰ دسیبل است که در میان جانوران هوابُرد از همه بیشتر است.[۲۳]
خفاش برای آنکه دادههای بدست آمده را شناسایی کند باید بتواند صدای تولیدی توسط خودش را از پژواک آن جدا کند. کوچکخفاشها برای این هدف دو روش دارند:
1.پژواکیابی با چرخههایی با بازهٔ زمانی کوتاه: این دسته از شبکورها میتوانند صدای فرستاده از سوی خود را با کمک زمانسنجی، از صدای بازتاب شده، شناسایی کنند. شبکورهایی که این روش را دارند زمانبندی میکنند تا تکصداهای کوتاهی که فرستادهاند پیش از آنکه بازتابها به آنها برسد تمام کنند. این خفاشها هنگامی که یک صدا تولید میکنند ماهیچهٔگوش میانی خود را جمع میکنند تا از صدای خود کر نشوند. آنها در فاصلهٔ میان صداهایی که تولید میکنند ماهیچهٔ گوش میانی خود را آزاد میکنند تا بازتاب صدایشان را بشنوند.[۲۴] اگر در بازتاب صدا دیرکردی باشد خفاشها متوجه میشوند و میتوانند جای شکارشان را برآورد کنند.
2.پژواکیابی با چرخههایی با بازهٔ زمانی بالا: این شبکورها صدایی پیوسته تولید میکنند و پالسها و پژواکها را با تغییر بسامد از هم جدا میکنند. شبکورها هنگامی که صدای پیوسته را تولید میکنند بیدرنگ گوش خود را بر روی بسامد ویژهای قرار میدهند ولی صداهایی که تولید میکنند را در بسامدی بیرون از بسامد گوششان قرار میدهند تا صدایشان، خودشان را کر نکند. سپس آنها بازتاب صدایشان را دریافت میکنند و با کمک اثر دوپلر، جا و حرکت شکارشان را شناسایی میکنند. بررسی اثر دوپلر برای این شبکورها کمی پیچیده است چون سرعت پروازشان یکنواخت نیست و تغییر میکنند. آنها میتوانند بسته به سرعت پرواز، پالس هر بسامد تولیدی را تغییر دهند به این ترتیب پژواک دریافتی همچنان در بازهٔ شنوایی مناسب قرار میگیرد.[۲۵]
امروزه دو زیرراستهٔ تازه برای شبکورها پیشنهاد شده است که عبارتند از: خفاشسانان یینپترو (یینپتروکایراپترا) و خفاشسانان یانگو (یانگوکایراپترا)، این دو زیرراسته با کمک بررسی مولکولی ژنها، بدست آمدهاند. این طبقهبندی تازه دو احتمال برای تکامل پژواکیابی در خفاشان پیشنهاد میکند: احتمال نخست این است که جد مشترک همهٔ خفاشان در آغاز از پژواکبابی برخوردار بوده است اما کم کم خفاش میوهخوار باستان آن را از دست داده است و احتمالاً خفاش پااسبی آن را دوباره بدست آورده است. احتمال دوم این است که پژواکیابی در این دو زیرراسته به صورت جداگانه تکامل یافته است.[۲۶]
شبپره نام یک حشره و از جمله شکارهای خفاش است. شبپرهها برای فرار از دست خفاش راههای گوناگونی را در پیش میگیرند، دستهٔ نخست یک سری پیامهای فراصوتی میفرستند و به خفاش هشدار میدهند که آنها از نظر شیمیایی مسموم اند و یا جانور خطرناکی اند و باید از آنها پرهیز کرد. دستهٔ دوم دارای اندامهای شنوایی اند که هنگامی که از خفاش صدایی برای پژواکیابی تولید شود آن را میشنوند و در مقابل ماهیچههای پرواز آنها دست به کار میشود درنتیجه شبپره به پرواز حالت گریز و نامنظم روی میآورد.
شبکورها برای پیدا کردن شکارشان، علاوه بر روش پژواکیابی از توان گوشهای خود هم بهره میبرند. گوش این پستاندار بسیار حساس است تا آنجا که میتواند صدای به هم خوردن بالهای شبپره یا راه رفتن شکارهایی که در زمین زندگی میکنند مانند گوشخیزک و صدپایان را هم بشنود. هندسهٔ پیچیدهٔ سطح درونی گوش شبکور در لبهها به آن کمک میکند تا خیلی دقیق بتواند هم بر روی علامتهای دریافتی از پژواکیابی تمرکز کند و هم به صداهای پیرامونش به خوبی گوش کند تا اگر شکار حرکتی کرد متوجه شود. هندسهٔ لبههای گوش شبکور گویی نمونهای از عدسی فرنل است که به جای نور کاربرد صوتی دارد. این هندسه در بدن گونههای دیگر جانوران که ارتباطی با شبکور ندارند مانند آی-آی هم دیده میشود.[۲۷][۲۸][۲۹]
شبکور با تکرار در فرستادن موج پژواکیابی میتوانند تصویر دقیقی از فضایی که در آن پرواز میکنند و دنبال شکار میگردد، بدست آورد.[۳۰]
بینایی، بویایی و شنوایی
چشم بیشتر کوچکخفاشها بسیار کوچک و اندامی نچندان پیشرفتهاست و آنها بینایی ضعیفی دارند با این حال هیچکدام از آنها کور نیستند. کوچکخفاش از بینایی اش در راهیابی کمک میگیرد بویژه در مسیرهای طولانی که فراتر از بازهٔ پژواکیابی است. حتی دیده شده که برخی گونهها میتوانند پرتوهای فرابنفش را هم تشخیص دهند. خفاشها حس بویایی و شنوایی بسیار پیشرفتهای دارند. چون این جانور شبها به شکار میرود ناچار نیست که با پرندگان رقابت کند. آنها گاهی تا ۸۰۰ کیلومتر در جستجوی غذا پرواز میکنند.[۳]
بال
نیمی از استخوان بندی بدن خفاش میوهخوار.
Thermographicimage of a bat using trapped air as insulation
استخوان انگشت خفاش نسبت به دیگر پستانداران بسیار انعطافپذیر است. همچنین پوست نازک کشیده شده بر روی آن (بالهای خفاش) از کشسانی بالایی برخوردار است و هنگام بازشدن بال بیش از هر پستاندار دیگری کش میآید.
بالهای شبکور نسبت به بال پرندگان بسیار نازکتر است به همین دلیل آنها در پرواز، چابکتر و دقیقتر از پرندگان اند[نیازمند منبع] همچنین بالهای نازک آنها بسیار ظریف است و به آسانی پاره میشود.[۳۱] البته پارگی در بافت بال شبکور دوباره بازسازی میشود بویژه خراشهای کوچک که بسیار زود درمان میشوند.[۳۱][۳۲] سطح بال خفاش از فرورفتگیهایی پوشیده است درون این فرورفتگیهای بسیار کوچک، گیرندههای بسیار حساسی به نام سلول مرکل جای دارد، این سلولها در سطح انگشت انسان هم دیده میشوند. همچنین در مرکز هر فرورفتگی، یک موی نازک هم دیده میشود[۳۳] این مو میزان حساسیت پوست خفاش را بسیار بالا میبرد بگونهای که وقتی خفاش در حال پرواز است میتواند آگاهی خوبی از هوایی که از روی بالهایش رد میشود بدست آورد و با کارایی بهتر هنگام نیاز شکل بالهایش را تغییر دهد.[۳۳] علاوه بر آنچه گفته شد سلولهای گیرندهٔ دیگری بر روی بال خفاشهایی که از حرکت بالشان برای گرفتن شکار استفاده میکنند وجود دارد. این سلولها به کشیدگی پوست بال حساس اند[۳۳] و در ناحیهای از بال که هنگام شکار، با حشره برخورد میکند، متمرکزند.
دیگر اندامها
دندانهای شبکور بسیار تیز است آنها میتوانند اندامهای بسیار سخت حشرات را گاز بگیرند و یا پوست میوه را سوراخ کنند. ویژگی دیگر این جانور در رگهای آن است، دریچهٔسیاهرگ در پستانداران یک طرفه است به این معنی که خون تنها در یک سو میتواند در آن جریان یابد و نمیتواند برگشت داشته باشد شبکورها علاوه برداشتن دریچه در سیاهرگ در سرخرگشان هم چنین دریچههایی دارند.
خفاش لب-لولهای شهدخوار در میان همهٔ پستانداران نسبت به بزرگی اندامش، درازترین زبان را دارد. زبان بلند این شبکور در گرده افشانی و خورد و خوراک او بسیار ضروری است. آنها زبان دراز و باریکشان را در عمق برخی گلهای کاسه شکل فرو میبرند و میتوانند از شهد آنها تغذیه کنند. هنگامی که دیگر نیازی به زبان نیست، زبان جمع میشود و به دور خود میپیچد و سپس درون قفسهٔ سینه جای میگیرد.[۳۴]
رفتار
بیشتر کوچکخفاشها شبزی[۳۵] و در هنگام شفق چابک اند. بیشتر آنها برای پیدا کردن جای مناسب برای خواب زمستانی صدها کیلومتر پرواز میکنند.[۳۶] برخی از آنها به خواب کاذب میروند و در هنگامی که هوا آنقدر گرم است که حشرات در آن فعال اند، آنها هم بیدارند و تغذیه میکنند.[۳۷] دستهای از آنها سوراخ میکنند یا به غار میروند تا در آنجا شش ماه از سال را به خواب زمستانی بروند.[۳۷] شبکورها در هنگام باران کمتر پرواز میکنند چون باران در فرایند پژواک یابی آنها اختلال ایجاد میکند و آنها نمیتوانند خوراک خود را پیدا کنند.
زندگی اجتماعی شبکورها متفاوت است برخی از آنها به تنهایی زندگی میکنند اما گروهی دیگر همراه با میلیونها شبکور دیگر در غارها زندگی میکنند.[۳۸] در برخی گونههای شبکورها دیده شده که آنها زندگی اجتماعی شکافت-همجوشی دارند به این معنی که در دورههایی از سال شمار جامعهٔ آنها کم میشود و به گروههای کوچک تقسیم میشوند و به میان درختهای تازه میروند و گاهی شمار آنها افزایش مییابد و از جاهای دیگر به آنها افزوده میشود.
پژوهشها نشان داده که خفاشها برای برقراری ارتباط با هم هرگونه صدایی را در آورند. دانشمندان با گوش کردن به صدای خفاشها مفهوم برخی از صداهای آنها را رمزگشایی کردهاند و دریافتهاند که چه رفتاری در برابر چه صدایی انجام میشود.[۳۸]
۷۰٪ گونههای خفاش، حشرهخوارند و با کمک پژواکیابی شکار خود را پیدا میکنند غیر از حشرهخوارها، دیگر گونهها بیشتر میوهخوارند[۳۹] و تنها سه گونه از آنها خونخوارند.
گونههایی از شبکور از مهرهداران تغذیه میکنند. خفاش بینی-برگی (Phyllostomidae) از آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی و دو زیرگونهٔ خفاش بولداگ (Noctilionidae)، خوراکشان ماهی است. همچنین دو گونه خفاش وجود دارد که خوراکشان دیگر خفاشها است، این دو گونه عبارتند از: خفاش خونآشام دروغین آمریکا و روحخفاش از استرالیا.[۳۹] خفاش بزرگ جغدی خفاشی است که در فضای تهی میان درختان زندگی میکند و پرندگان کوچک در هوا را شکار میکند.
تولید مثل
نوزاد خفاش پیپیسترلوس
انبوهی از خفاشان گوش-موشی
بیشتر خفاشها فصل ویژهای برای جفتگیری دارند؛ این فصل برای بیشتر گونههای خفاش، بهار است. آنها از هر بار جفتگیری میتوانند یک تا سه نوزاد به دنیا آورند، شمار بچهها به گونهٔ خفاش و شرایط محیطی مانند میزان دسترسی به غذا و محل بیتوتهٔ آنها بستگی دارد. خفاش ماده تا نزدیک به هنگامهٔ بزرگسالی فرزندانش از آنها پرستاری میکند چون خفاشهای جوان تا هنگامی که بالهایشان به طور کامل رشد نکرده باشد نمیتوانند به تنهایی برای خود به شکار بروند.
یک نوزاد خفاش میوهخوار پوزهکوتاه کوچک چسبیده به انگشت انسان. این گونه متعلق به خانواده خفاشهای میوهخوار بوده و در جنوب و جنوبشرقی آسیا زندگی میکند. وزن نوع بالغ این گونه ۲۱ تا ۳۵ گرم است.
خفاشهای ماده برای زمانبندی دوران بارداری و هنگامهٔ زایمان به روشهای گوناگونی روی میآورند. آنها زمان را چنان تنظیم میکنند تا هنگام زایمان، توان دسترسی به مواد خوراکی بیش از همیشه باشد البته عاملهای محیطی دیگر را هم در نظر میگیرند. برخی مادهها رویداد لقاح را عقب میاندازند به این معنی که برای مدتی، گاهی تا چند ماه پس از جفتگیری، سلول مردانه را دست نخورده در بدن خود نگه میدارند و در هنگام مناسب آن را با سلول زنانه تماس میدهند. در این موارد معمولاً فرایند جفتگیری در پاییز انجام میشود ولی لقاح تا بهار عقب میافتد. دستهٔ دیگر از مادهها، اجازه میدهند تا فرایند باروری یا لقاح صورت گیرد اما پس از تشکیل تخم از ادامهٔ رشد و فرایند تقسیم سلولی جلوگیری میکنند تا هنگامی که شرایط بیرونی برای رشد و زایمان فراهم شود.[۴۰][۴۱]
دستهٔ سوم به فرایند باروری و تقسیم سلول اجازه میدهند اما پیشرفت آن را عقب میاندازند تا شرایط بیرون مناسب شود در این دوره مادر باید به این سلول باردار از خون خود خوراک و اکسیژن برساند و آن را زنده نگه دارد. این فرایند ممکن است مدت زیادی طول بکشد.[۴۲] تمام این زمانبندیها برای این است که نوزاد زمانی به دنیا آید که میوه و حشره به اندازهٔ کافی موجود است.
نوزاد خفاش بالهایی بسیار ضعیف و کوچک دارد و نمیتواند از آنها برای پرواز بهره ببرد. کوچکخفاشهای جوان پس از شش تا هشت هفته از مادر خود مستقل میشوند درحالی که بزرگخفاشها تا چهار ماهگی همچنان وابستهاند.
یک خفاش میتواند تا بیش از بیست سال عمر کند اما چون شمار بچههایی که به دنیا میآورد اندک است به همین دلیل جمعیت آنها محدود میماند.[۴۳]
نوزادان خفاش کاملاً به شیر مادرشان وابستهاند[۴۴] اما هنگامی که چند هفته از عمرشان بگذرد انتظار آن میرود که بتوانند پرواز کنند و برای خود شکار کنند، در نتیجه پرواز کردن و برطرف کردن تشنگی دست خودشان است.[۴۵]
شکار
بیشتر خفاشها شبزی اند. آنها در طول روز یا خوابند و یا به پاکسازی بدن خود میپردازند و در هنگام شب به شکار میروند. ابزار مسیریابی و شکار خفاشها در تاریکی تا دههٔ ۱۷۹۰ کاملاً ناشناخته بود تا اینکه کشیش و زیست شناس ایتالیایی لازارو اسپالانزانی به مجموعه آزمایشهایی بر روی خفاشهای کور دست زد. این خفاشها در یک اتاق کاملاً تاریک گذاشت و مسیر آنها را با نخهای ابریشمی پُر پیچ و خم کرد. حتی در تاریکی مطلق هم شبکورها راه خود را در آن مسیر پر پیچ و خم پیدا کرده بودند به همین دلیل او نتیجه گرفت که ابزار راهیابی شبکورها چیزی غیر از چشمانشان است.
سپس او فرض کرد که شاید خفاشها برای راهیابی از گوششان بهره میبرند برای اثبات این فرضیه گوش شبکورها را با ابزاری بست و آزمون خود را تکرار کرد. او دریافت که خفاشها هنگامی که گوششان بستهاند نمیتوانند با مهارتی که پیشتر از خود نشان داده بودند شکار خود را پیدا کنند و پرواز کنند.
چگونگی راهیابی شبکورها با کمک گوششان تا دههٔ ۱۹۳۰ نامعلوم بود تا اینکه دونالد گریفین دانشجوی زیستشناسی هاروارد به فرایند پژواکیابی پی برد. برداشت او این بود که شبکورها هنگام پرواز از خود صدایی تولید میکنند که برای ما قابل شنیدن نیست و تنها خودشان آن را میشنوند وقتی این موجهای صدا با حشره برخورد کرد بازتاب آن به شبکور میرسد و آنها را به سوی منبع بازتاب کننده هدایت میکند.[۴۵]
خوراک
خوراک خفاشها عبارت است از: حشره، شهد گل، برخی مهرهداران و خون.[۴۶] تقریباً سه-چهارم خفاشها در سراسر جهان حشرهخوارند. حشرههایی که خفاشها میخورند ممکن است در هوا پرواز کنند یا روی زمین راه بروند. هر خفاش در یک شب میتواند به اندازهٔ یک-سوم وزن بدنش حشره بخورد و چندصد حشره در بازهٔ چند ساعت شکار کند. به عبارت دیگر یک دستهٔ هزارتایی از خفاشها میتواند چهار تُن (چهار هزار کیلوگرم) حشره را در یک سال شکار کند. اگر خفاشها رو به انقراض روند شمار حشرهها بسیار بیشتر از حد خطر میشود.[۴۷]
ویتامین C
در آزمایشی که بر روی ۳۴ گونه شبکور از شش خانوادهٔ مهم آنها، هم حشرهخوار و هم میوهخوار، صورت گرفت، روشن شد که تقریباً همهٔ این خفاشها نمیتوانند ویتامین سی را در بدن خود نگه دارند. این ناتوانی میتواند به یک جد مشترکشان بازگردد و یک جهش باشد.[۴۸]
حشرهخوارهای پرنده
مشاهدهٔ یک شبکور در حال گرفتن و خوردن یک حشره بسیار کار دشواری است. این کار آنقدر تند انجام میشود که آنچه با چشم معمولی دیده میشود فقط تغییر مسیر ناگهانی خفاش در هنگام پرواز و سپس ادامهٔ راهش است. فردریک وبستر در سال ۱۹۵۰ دوربینی با توان گرفتن هزار عکس در یک ثانیه ساخت که با آن میشد خفاش را در هنگام گرفتن شکارش دید. عکسهای این دوربین دقیق ترین تصویر ممکن از شکار حشره توسط خفاش را بدست آورده بود.[۴۵] گاهی شبکور حشره را در آسمان هنگام پرواز با دهانش میگیرد. گاهی هم آن را در میان پوست کشیده شده روی دم و بالهایش به دام میاندازد.[۴۴] به این حالت «تور حشره» می گوییم خفاش پس از اینکه حشره را گرفت آن را به لانه اش میبرد و با کمک دُمش نمیگذارد حشرهها بیرون بیفتند و سپس آنها را میخورد.[۴۶]
خوشهچینها
این گونه از شبکورها معمولاً در ارتفاع کم پرواز میکنند و شکار خود را با دندان میگیرند سپس آن را به جای امن و بلندی در نزدیکی میبرند و میخورند. عموماً این گونه از پژواکیابی برای پیدا کردن شکارش استفاده نمیکند بلکه از روی صدایی که از حشره میشنود آن را پیدا میکند. برخی از این شبکورها صدایی ویژهٔ خود دارند ولی میتوان گفت که همهٔ آنها هنگام پرواز و رفتن از جایی به جای دیگر از خود صدا در میآورند.[۴۴]
میوهخوارها و شهدخوارها
یک دسته بزرگخفاشهای میوهخوار
هم در میان بزرگخفاشها و هم کوچکخفاشها گونههایی یافت میشود که از میوهها تغذیه میکنند. این شبکورها آب میوههای شیرین را میخورند و دانههای آنها را پراکنده میکنند. میوهٔ مورد علاقهٔ شبکورها باید گوشتدار و شیرین باشد اما دلیلی ندارد که رنگهای پررنگ داشته باشد یا بودار باشد.
شکار مهرهداران
دستهٔ کوچکی از شبکورها جانوران مهرهدار دیگر را میخورند و به عنوان خفاشهای گوشتخوار شناخته میشوند.[۴۴] خوراک این شبکورها حیوانات گوناگون است اما بیشتر آنها به سراغ قورباغه، مارمولک، پرنده و گاهی دیگر خفاشها میروند.[۴۷] برای نمونهای گونهای از شبکورها مهارت ویژهای در شکار قورباغه دارد. این گونه، دستههای بزرگ قورباغه را شناسایی میکند و هنگامی که قورباغهها برای جفتیابی همدیگر را صدا میکنند صدای آنها را از دیگر صداها تشخیص میدهد، صدا را دنبال میکنند تا به منبع آن برسند سپس با دندانهای تیز خود قورباغه را از روی آب شکار میکنند.[۴۴] نمونهٔ دیگر یک بزرگخفاش درختی است که در فضاهای تهی درختان زندگی میکند و پرندگان را از ناحیهٔ بال شکار میکند.
گونههایی از شبکور هم ماهی شکار میکنند. این گونه تقریباً در همه جای قارهها پیدا میشود آنها با کمک پژواکیابی موجها و حرکتهای کوچک در سطح آب را شناسایی میکنند و با کمک آن، ماهی را پیدا میکنند. آنها برای شکار در حد چند اینچ بیشتر در آب فرو نمیروند و با کشیده کردن پنجههای پاهای پشتی خود ماهی را به چنگ میآورند و از آب بیرون میکشند سپس ماهی را به قرارگاه خود میبرند و میخورند.[۴۴]
خونخوارها
سه گونه از شبکورها تنها از خون تغذیه میکنند. در این حالت به خوراک آنها خونخوراکی گفته میشود. این سه گونه عبارتند از: خفاش خونآشام معمولی، خونآشام بالسفید و خونآشام پاپشمی (پامویی). خونآشام معمولی بیشتر خون پستانداران را میمکد درحالی که خونآشام پاپشمی و بالسفید خون پرندگان را میمکند.[۴۹]
آشامیدن
در سال ۱۹۶۰ فردریک وبستر دوربینی ساخت که میتوانست ۱۰۰۰ عکس در ثانیه بگیرد. او با کمک این دوربین دریافت که شبکورها چگونه آب مینوشند. برخی شبکورها برای نوشیدن آب به سوی آن پرواز میکنند و تقریباً با سطح آب مماس میشوند و سپس با دهان خود چند قطره از آب بر میدارند. آنها آنقدر این کار را تکرار میکنند تا سیراب شوند. شبکورها در پروازشان به سوی آب دقیق عمل میکنند و تقریباً هرگز اشتباه نمیکنند.[۴۵] گونههای دیگر آنها مانند روباه پرنده و خفاش میوهخوار خیلی با دقت بدن خود را با سطح آب تماس میدهند سپس به خشکی میروند و قطرههای آب چسبیده به خزهای سینهشان را جدا میکنند و مینوشند.[۵۰]
نتیجهٔ خوراک
سرگین خفاش یا کود مرغی سرشار از مواد مغذی است و کشاورزان از آن برای بهبود محصولات کشاورزی شان استفاده میکنند. در جریان جنگ داخلی آمریکا از سرگین خفاش در ساخت باروت بهره برده میشد.[۴۷]
برخی گونهها برای دوام آوردن در دوران چند ماه خواب زمستانی معدنهای بزرگی از چربی بدن میسازند تا هم عایق باشد و هم برای سوخت بدن مناسب.[۴۵]
تلاشهای حفاظتی
یک لانهٔ بزرگ خفاش در فلوریدای آمریکا
تلاشهای بسیاری صورت گرفته تا رفتار شبکورها بیشتر درک شود و مردم آنها را بیشتر بشناسند این جانور نقش مهمی در کنترل شمار حشرات و کاهش آلودگی دارد. همچنین در کشورهایی مانند بریتانیا برای اهمیت بیشتر به این جانور اگر کسی آنها را آزار دهد یا لانهشان را خراب کند فرد را جریمه میکنند. در مالزی و ساراواک هم خفاش در پوشش جانورهای حفاظت شده است.
آستینتگزاس خانهٔ تابستانی خفاشهای شهری آمریکای شمالی است. برآورد میشود که در این منظقه ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ خفاش هر شب ۱۰٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ پوند حشره شکار میکنند سالانه ۱۰۰٬۰۰۰ گردشگر برای تماشای پرواز شبانهٔ خفاشها به این منطقه میآیند.
گونهها
در میان پستانداران خفاش از موشها ۱۷۰۰ گونه کمتر دارد. خفاشها در تمامی جهان پراکندهاند که بیش از ۲۰۰ گونه در آفریقاوماداگاسکار هستند بیش از ۳۰۰ گونه در آمریکای جنوبی و آمریکای مرکزی زندگی میکنند و به همین اندازه در جنب شرقی آسیا٬استرالیا نیز دیده میشوند بیش از ۴۰ گونه نیز در آمریکای شمالی٬اروپا نیز دیده میشوند.[۵۱]
تقریباً هیچ چیز نمیتواند از دید خفاشها فرار کند. گوشهای بزرگ آنها میتواند علایمی را که منعکس میشود بخوبی جذب کند. خفاشها حتی میتوانند اشیایی را که به نازکی مو هستند، تشخیص دهند. فناوری هیچ هواپیمای بی سرو صدایی نمیتواند به پیچیدگی خفاشها باشد.
آنها شبها سریع و آهسته پایین میآیند، با چشمانشان حشرات خوابیده را در جای خود پیدا میکنند و با گوشهای بزرگشان میتوانند حتی صدای بهم خوردن آروارههای یک لارو پروانه را بشنوند.
این حیوانات در تاریکترین شبها حواس خود را فعال میکنند. صدای خفاش از طریق بینی با بسامد بالا و شدت کم توسط انقباض ماهیچههای حلق ایجاد میشود. بعد از این که امواج صدا با صید برخورد کرد، بازتاب پیدا میکند. این بازتابش توسط گوشهای خفاش گرفته میشود. تنها در آمریکای شمالی ۴۴ نوع خفاش وجود دارد که بسیاری از جانورشناسان تاکید بر منفعت این پستانداران از زندگی بشر دارند، زیرا آنها به مقدار زیادی از حشرات موذی تغذیه میکنند، حشراتی که هر سال میلیاردها دلار به کشاورزان و جنگلبانان ضرر میرسانند.
خفاشها همچنین در گردهافشانی گیاهان شرکت میکنند و باعث پخش و انتشار بذرها میشوند. بخصوص این نقش مهم آنها در جنگلهای بارانی بین گیاهان گوناگون وحشی مانند موز، انبه، بادام هندی، خرما و انجیر کاملاً مشهود است.
یک نوع کاکتوس که مکزیکیها از آن نوشابه تهیه میکنند، به طور طبیعی تنها یک بذر از ۳۰۰۰ بذر خود را آزاد میکند و اگر نقش مهم خفاشها در این میان نبود، این گونه گیاهی به سمت انقراض پیش میرفت.
فضولات دفع شده از خفاشها نیز در تنظیم زیستبوم (اکوسیستم) نقش بسیار مهمی دارند؛ چون این مواد شامل باکتریهایی هستند که میتوانند مواد سمی را از زبالهها و شویندهها جدا کنند.
از جنبه پزشکی هم میتوان گفت؛ خفاشها خیلی دقیق خود را تمیز میکنند و یکی از تمیزترین حیوانات بوده و در برابر بیماریهای گوناگون پایدار هستند. ضمن این که پادزیست تولید میکنند و از مواد ضدانعقاد خون که در بزاق گونههای خون آشام وجود دارد، میتوان برای درمان بیماریهای قلبی استفاده کرد. یک جانورشناس آمریکایی در سال ۱۹۶۸ پژوهش و بررسی خود را روی خفاشها آغاز کرد و کوشید باور مردم را نسبت به خفاشها تغییر دهد.
به پای هزاران خفاش بند مخصوص زد و مهاجرت آنها را بررسی کرد. کشاورزان آمریکایی بتازگی متوجه مفیدبودن خفاشها در نزدیکی مزرعه خودشان شدهاند. هر خفاش به تنهایی میتواند ۶۰۰ پشه را در یک ساعت شکار کند و گروههای بزرگ این جاندار قادر هستند تا میلیونها حشره را در طول شبانه روز بخورند. این حشرات شامل تعداد بیشماری از سوسکها، پروانهها و موریانهها میشوند که زیانهای هنگفتی به اقتصاد هر کشور میزنند و به علاوه پشههای موجود در منازل را نیز از بین میبرند. یک دسته ۱۵۰ تایی خفاش بزرگ قهوهای میتوانند سوسکهای خیار را در طول تابستان در سطح کشتزار از بین ببرند و در نتیجه از رشد ۱۸ میلیون لاروی که به ریشهها صدمه میزنند جلوگیری کنند.
این آفت به تنهایی یک میلیارد دلار در سال به کشاورزان آمریکایی خسارت میزند. باتأسیس بی.سی.آی «حفاظت بینالمللی از خفاشها» و اعلام منافع آنها از سال ۱۹۸۲ تصورات مردم نسبت به خفاشها تغییر کرده و بهبود یافتهاست. بسیاری از افسانهها در مورد کور بودن خفاشها و یا هار و دیوانه بودن آنها اغراق آمیز هستند.
آنها تنها برای دفاع از خود ممکن است مانند هر حیوان وحشی دیگری گاز بگیرند و این حیوان را فقط افراد خیلی ماهر میتوانند صید کنند و از آنجا که آگاهی پژوهشگران درباره خفاشها زیاد شده و طبیعت استفاده زیادی از آنها میبرد، این امر باعث حفاظت از آنها شدهاست.
امروزه مردم آمریکا گونههای مختلفی از گونههای خفاشها را در غارها و معادن متروکه نگهداری میکنند. خفاشها بسیار حساس هستند و با کوچکترین اذیت و آزاری از بین میروند. بیشتر خفاشها غارها را برای خواب زمستانی خود از شهریور تا اردیبهشت انتخاب میکنند.
بسیاری از آنها بچههای خود را در طول تابستان در همین مکانها بزرگ میکنند. تولیدمثل خفاشها در مقایسه با پستانداران کوچک دیگر بسیار کمتر است، بیشتر مادهها فقط یک بار در سال یک بچه به دنیا میآورند.
در زمستان حتی کاوشگران بی آزار هم باعث بیدار شدن آنها از خواب زمستانی میشوند و هر دفعه که آنها از خواب بیدار شوند چربی ذخیره شده در عرض ۲ ماه خود را از دست میدهند.
بنابراین ممکن است تا بهار دوام نیاورند. هنگام شیر دادن، مادرها و نوزادان دور هم جمع میشوند و با تشکیل گروه بزرگی، هوای غار را با حرارت بدنشان گرم میکنند. امروزه فضای حیاتی خفاشها کاهش پیدا کردهاست و آنها مجبور شدهاند از پناهگاه طبیعی خود به فضاهای مصنوعی دیگر رانده شوند.
در حدود ۱۰ درصد معادن موجود در غرب آمریکا گروههای مهم خفاشها زندگی میکنند و برای معادنی که در شمال و شرق این کشور هستند این مقادیر به مراتب بیشتر است. حفاظت از خفاشها اغلب ساده تر و کم خرج تر از حفاظت از دیگر حیوانات است. خفاشها نیاز به توجه خاص دارند که البته تأمین این نیاز آنها خیلی سخت است، طبق مطالعات انجام شده توسط دانشگاه شیکاگو، دولت حدود ۵میلیون دلار برای حفاظت از یک پلنگ در فلوریدا، ۱۸۴ هزار دلار برای خرس و بیشتر از ۱/۵ میلیون دلار برای کرکس کالیفرنیایی خرج میکند و این در حالی است که در مورد خفاش خاکستری که در حال انقراض است این بودجه کمتر از ۳دلار بودهاست.
اما با توجه به ارزش بومشناختی و اقتصادی این پستاندار، منبع سرمایه گذاری خوبی برای امور کشاورزی خواهد بود. مردم شهر ۱۳۰۰۰ نفری آستین تگزاس که در دهه گذشته از خفاشها ترس داشتند اکنون از اعضای پروپا قرص انجمن بی.سی.آی شدهاند و بتازگی غار براکن که در فاصله ۶۰مایلی این شهر است را خریداری کردهاند تا بتوانند از ۲۰ میلیون خفاش دم آزاد مکزیک که بزرگترین کلونی خفاشها هستند، محافظت کنند.
این خفاشها ۲۵۰ تن حشره را در هر شب میخورند. ضمناً کشاورزان با ساختن آشیانه خفاش در کشتزارها توانستهاند احتیاج خود را نسبت به حشره کشها کم کنند. زمانی محصولات ذرت توسط کرمهای ذرت آفت زده میشدند که حدود یک الی ۴ لارو پروانه در هر خوشه بود؛ اما در چند سال اخیر وجود کلونیهای خفاشها آفت در کشتزارهای ذرت را بسیار کم کردهاست.
این کلونیها یکی از عوامل مهم جذب گردشگر در این منطقه به شمار میآید. پرواز گروه گروه خفاشها در تاریکی مایه شادی مردم که در رستورانها جمع شده و منتظر تماشای پرواز خفاشها هستند میشود.
گروههای پژوهشی ویژهای هم وجود دارند تا به وسیله دستگاههای مختلف بتوانند صدا و امواج خفاشها را دریافت کنند. وقتی این دستگاهها علامت میدهند، تماشاچیان با دقت به آسمان نگاه میکنند، چون میدانند خفاشها به پرواز درآمدهاند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن