دوره راهنمایی - 25

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

زندگی نامه کامل ابوریحان بیرونی

بازديد: 391

ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، دانشمند بزرگ و ریاضیدان، ستاره‌شناس و تاریخنگار سده چهارم و پنجم هجری ایران است و بعضی از پژوهندگان او را از بزرگ‌ترین فیلسوفان مشرق‌زمین می‌دانند. او در ۳۶۲ هچری قمری در خوارزم که در قلمرو سامانیان بود به دنیا آمده بود و زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود بعدا به «بیرونی» تجدید نام داده شده است. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده است و برخی درگذشت او را در ۴۴۰ هجری قمری می‌دانند. تألیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همه‌کس‌فهم عالم اسلام و ایران بوده است، مگر ترجمهٔ «التفهیم» که خود , آن را از عربی به فارسی برگردانیده است (یا احتمالاً برعکس).

بیرونی دقت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، لیکن او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود بلکه به عقاید ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.

دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکده‌ها و تالار کتابخانه‌ها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد.

 

در زمان بیرونی، سامانیان بر شمالشرقی ایران شامل خراسان بزرگ‌تر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت می‌کردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیکران در این راه اهتمام داشتند. بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود مدتی نیز در گرگان تحت حمایت مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به تحقیق پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسائل کافی برای تحقیق در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم تسلط داشت کتب و رسالات متعدد که شمار آنها را زائد بر ۱۴۶ گزارش کرده‌اند نوشت که جمع سطور انها بالغ بر ۱۳ هزار است. مهم‌ترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول. بیرونی معاصر بوعلی سینا بود که در اصفهان می‌نشست و باهم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. بیرونی در جریان لشکرکشی‌های محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز قسمتی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و در باره اوضاع هند تحقیق کند که محصول این تحقیق، کتاب «هندشناسی» اوست. از ديگر آثار وی می‌توان به كتاب الصیدنه فی الطب اشاره كرد كه كتابی است در باره گیاهان دارویی و توسط استاد عباس زریاب خویی خویی تصحيح گرديده است.

زندگی نامه ابوریحان

 

 

            هنگامی که تقریباً ۱۸ ساله بود ، به رصد می‌پرداخت . وی همچنان با دیگر دانشمندان هم عصرش مراودات و مکاتبات علمی داشت و مکاتبات علمی بیرونی و ابن سینا با یکدیگر بسیار مهم و معروف است .     

 

                       

 

 

 

 

                                   

                                   

 

           

           

           

           

           

 

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی ، نابغهٔ نامدار ، نمونهٔ مثالی زدنی متفکران هوشیار و معتقد ایرانی و بی‌شک یکی از بزرگترین دانشمندان جهان در تمامی اعصار است .

این محقق جسور در سوم ذی حجهٔ سال ۳۶۲ هجری قمری در «بیرون» خوارزم (ناحیهٔ مصب آمودریا در ساحل جنوبی دریاچهٔ آرال) در خانواده‌ای خوارزمی تبار ، گمنام و شیعه مذهب (احتمالاً شیعه زیدیه) به دنیا آمد . وی سالهای آغازین عمر را در زادگاهش سپری کرد و به خوارزمشاهیان معروف به آل عراق که در «کاث» فرمانروا بودند ، پیوست . ابونصر منصور بن علی عراق که از خاندان شاهیهٔ خوارزم و از ریاضیدانان و منجمان بزرگ ایرانی بود ، تعلیم و تربیت بیرونی را بر عهده گرفت و بعدها رساله‌های مختلف ریاضی خویش را به نام و برای شاگرد دانشورش نوشت .

ابوریجان از همان آغاز جوانی مشغول تحققیق و تألیف شد . خود نوشته است . که در حدود سال ۳۸۰ هجری قمری

زندگینامهٔ ابوریحان بیرونی

، یعنی هنگامی که تقریباً ۱۸ ساله بود ، به رصد می‌پرداخت . وی همچنان با دیگر دانشمندان هم عصرش مراودات و مکاتبات علمی داشت و مکاتبات علمی بیرونی و ابن سینا با یکدیگر بسیار مهم و معروف است .

ابوریجان تا حدود ۲۳ سالگی در خوارزم و ظاهراً در رصد خانه‌ای مشغول تحقیق بود و حدوداً در سال ۳۸۵ هجری قمری ، پس از انقراض خاندان آل عراق به دست مأمون بن محمد ، والی جرجانیه (گرگانج) ، و قتل ابو عبدالله محمد بن احمد ، آخرین حکمران آل عراق ، به ناچار زادگاهش را ترک کرد و تا چند سال از شهری به شهر دیگر رفت . در خلال همین سفرها به ری رفت و چنان که خود در مقدمهٔ کتاب مقالید علم الهیئه نوشته است ، در انجا با ابو محمود خجندی و کوشیار بن لبان گیلی ملاقات کرد .

بیرونی در ری دچار تنگدستی و پریشانحالی بود و خود در این باره حکایت جالبی را در آثار الباقیه نقل کرده است که ما نیز به خلاصه‌ای از آن اشاره می‌کنیم .

روزی بیرونی در ری با یکی از منجممان آن شهر رو به روه شد و دریافت که وی در پاره‌ای از محاسبات نجومی خود اشتباه می‌کند . بیرونی خطای منجم را تذکر داد و منجم ، که اطلاعات علمیش بسیار کمتر از بیرونی بود و خود نیز احتمالاً این مسئله را می‌دانست ، به جای پذیرش نقص کار ، با تکبر فراوان ابوریحان را تحقیر و گفتهٔ او را تکذیب کرد . بیرونی متوجه شد که دلیل رفتار غیر منطقی آن منجم ، توانگر بودن خود او و فقر بیرونی است . جالب‌تر این که بعدها ، وقتی بیرونی از تنگدستی رهایی یافت ، منجم نظر او را تصدیق کرد .

ابوریجان از ری به طبرستان و نزد مرزبان بن رستم از امیرزادگان آل باوند و صاحب کتاب مرزبان نامه رفت و کتاب مقالید علم الهیئه را به نام او نوشت . همچنین مدتی نزد منصور دوم پسر نوح سامانی روزگار گذراند و از حمایت او برخوردار شد .

در سال ۳۸۷ هجری قمری ظاهراً به خوارزم برگشت و با ابوالوفا محمد بن محمد بوزجانی ، که در آن هنگام در بغداد بود ، مکاتبه کرد و آن دو با یکدیگر قرار گذاشتند که همزمان در بغداد و خوارزم ، ماه گرفتگی را رصد کنند .

ابوریحان در سال ۳۸۸ هجری قمری به گرگان رفت و در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر ، امیر آل زیار ، از او به گرمی استقبال شد .قابوس مردی با فرهنگی و ادیبی فاضل بود و به عربی و فارسی شعر می‌سرود و در دربارش دانشمندان جایگاهی رفیع داشتند . بیرونی کتاب آثار الباقیه را که نخستین کتاب مشهور و عظیم او به عربی و دربارهٔ گاهشماری است ، به نام شمس المعالی تألیف کرد . دانشمند ما حدود سال ۳۹۹ هجری قمری به زادگاه خود بازگشت و در جرجانیه یا گرگانج (در شمال غربی خوارزم) به دربار ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه پیوست و در آنجا مقامی بلند یافت .

سلطان محمود در مراجعت به غزنه در سجستان (افغانستان) در بهار سال ۴۰۸ هجری قمری بیرونی و جمعی از فضلا و اهل عمل گرگانج را همراه خود به غزنه برد . ابوریحان از آن پس و به اجبار ،‌ شهر غزنه را مرکز فعالیتهای خویش قرارداد و شاید به صورت رسمی منجمی دربار محمود را به عهده داشت .

در دوران سلطنت مردود بن مسعود ملقب به شهاب الدوله (پسر مسعود که پس از قتل وی در سال ۴۳۲ هجری قمری به قدرت رسید) نیز بیرونی مورد عنایت و احترام دربار بود و کتاب المجاهر فی معرفه الجواهر ، در شناخت گوهرها و کانیها ، از تألیفات این دورهٔ اوست . آخرین اثر ابوریجان کتاب الصیدنه فی الطب و دربارهٔ داروشناسی است . به گفتهٔ خودش در زمان تألیف این کتاب ، بیش از هشتاد سال داشت و این مایه پویایی فکری و عزم علمی در چنین سنی بسیار شگفت انگیز است . تاریخ فوت ابوریجان را سال ۴۴۰ هجری قمری و محل فوتش را غزنه دانسته‌اند ولی منطقی به نظر می‌رسد که وی کمی بعد از سال ۴۴۲ هجری قمری فوت شده باشد ؛ زیرا همانطور که در بالا گفتیم ، خود او تصریح کرده است که در زمان نوشتن صیدنه ، بیش از هشتاد سال داشت و اگر تاریخ تولد بیرونی حقیقتاً سال ۳۶۲ هجری باشد ، نمی‌توان مرگش را در سال ۴۴۰ هجری قمری دانست ؛ مگر اینکه میلاد وی پیش از سال ۳۶۲ هجری قمری باشد .

ابوریحان شخصیتی اعجاب انگیز و منشور گونه داشت و بسیار پیشروتر از زمان خود به نظر می‌رسید . وسعت مشرب ، انصاف علمی ، ، دقت نظر ، دوری جستن از تعصبات و اشتیاق غیر قابل وصف او برای درک ، تحصیل و تحلیل فرهنگها ، افکار و علوم جدید ، هویتی نسبتاً متفاوت با فرهنگ غالب آن روزگار به این محقق شهیر بخشیده بود .

بیرونی ریاضیدان ، ستاره شناس ، جغرافیدان ، مورخ ، مردم شناس ، دین شناس و فیزیکدانی بزرگ بود و تقریباً در همهٔ علوم زمان خویش به جز کیمیا (شیمی) محققی نکته سنج به حساب می‌آمد و همواره با خرافات به مبارزه می‌پرداخت . بسیاری از دانشمندان غرب و شرق از وی به عظمت یاد کرده‌اند و شخصیت پیشرو و منتقدش را با عباراتی به یاد ماندنی ستوده‌اند .

این حکیم نامدار ،‌ روحی وارسته و طبعی بلند داشت . روایت کرده‌اند که وقتی تألیف کتاب قانون مسعودی به پایان رسید ، سلطان مسعود غزنوی یک بارِ فیل نقره برای بیرونی هدیه فرستاد ولی وی آن را به خزانهٔ حکومت بازگرداند و گفت : «مرا به این مال نیازی نیست ، زیرا عمری به قناعت زندگی کرده‌ام و خوش ندارم پس از این روشی دیگر در پیش گیرم» .

بیرونی تا آخرین لحظهٔ عمر در پی آموختن بود و شاید نقل آن حکایت بسیار معروف و آشنا ، همچنان خالی از لطف نباشد .

در آخرین ساعت حیات این متفکر بزرگ ، وقتی نفسهایش به شماره افتاده بود ، دوست فاضلی بر بالین وی حاضر شد . ابوریحان با ضعفی که تمام وجودش را فرا گرفته بود ، از دوستش مسئله‌ای پرسید . آن مرد اندوهگین و شگفت زده گفت : «اکنون چه جای چنین پرسشی است ؟» و ابوریجان زمزمه کرد : «بدانم و بمیرم بهتر است ندانم و بمیرم ؟» آن دوست پاسخ مسئله را توضیح داد و آنجا را ترک کرد ولی هنوز چند قدمی بیشتر نرفته بود که شیون از خانهٔ بیرونی برخاست .

ابوریحان در تمام ایام سال به جز نوروز و مهرگان و روزهایی که به ضرورتی کار خویش را تعطیل می‌کرد ،‌مشغول محقیق وتفحص بود . از ویژگیهای چهره و ظاهر بیرونی نیز مانند بیشتر بزرگان این کشور ، اطلاعات زیادی در دست نیست و تنها همین قدر می‌دانیم که او چهره‌ای گندمگون ، شکمی بزرگ و ریشی انبوه داشت .

میراث علمی و فرهنگی ابوریجان بیرونی

در سال ۴۲۷ هجری قمری ، ابوریجان بنابر خواهش شخصی ، فهرستی از آثار محمد بن زکریای رازی ، پزشک ، شیمیدان و فیلسول و الا مقام سده‌های سوم و چهارم هجری قمری ، فراهم کرد و به دنبال آن فهرست عناوین ۱۱۳ جلد از کتاب و رسالاتی که خود تا به آن هنگام نوشته بود نو همچنین اسامی ۲۵ جلد کتاب یا رساله‌ای که دیگران به نام وی نوشته بودند ، آورد .

بنابر این . مشخص است که ۱۱۳ اثر یاد شده ، شامل همهٔ آثار این محقق بزرگ نیست ؛ زیرا وی سالها بعد از این تاریخ زنده بود و تا آخرین روزهای زندگی می‌نوشت .

بر اساس تحقیقات گستردهٔ پژوهشگرانی که در صد سالهٔ اخیر آثار بیرونی را گردآوری ، ترجمه و بررسی کرده‌اند (و به عنوان یک ایرانی با شرمندگی باید اضافه کنم که دربارهٔ این دانشمند نیز مانند دیگر دانشمندان ما تقریباً دقیق‌ترین و اصولی‌ترین پژوهشها از آنِ غربیها است) نوشته‌های وی در می‌توان در حدود ۱۴۸ تا ۱۵۳ عنوان تخمین زد و ظاهراً تنها ۳۵ جلد از این آثار از دستبرد حوادث محفوظ مانده است .

تنوع موضوعی این کتب و رسالات از وسعت معلومات ابوریحان حکایت می‌کند . این آثار در زمینهٔ حساب ، هندسه ، مثلثات ، ستاره شناسی ، نقشه‌کشی ، فیزیک ، مکانیک ، جغرافیا ، تاریخ ، گاهشماری ، دین شناسی ، اسطوره شناسی ، پزشکی ، کانی شناسی ، زبان شناسی ، ادبیات ، فلسفه و تألیف یا ترجه شده‌اند . ابوبیجان کتاب التفهیم لا وائل صناعه التنجیم را به هر دو زبان فارسی و عربی نوشت و در نوشتن متن فارسی آن نهایت ذوق ادبی را به کار برد . این کتاب به همراه دانشنامهٔ علایی ابن سینا و تعدادی دیگر از آثار فارسی سده‌های چهارم و پنجم هجری قمری زمینه‌ای فراهم آوردند تا به مرور زمان زبان فارسی بتواند به عنوان دومین زبان علمی و فلسفی جهان اسلام مطرح شود . التفهیم شامل پنج باب است و بابها به ترتیب ، موضوعات زیر را در بر می‌گیرند :

هندسه ، حساب و جبر و مقابله ، هیئت و جغرافیا و بوم شناسی ، اسطرلاب ، احکام نجوم . بیرونی در هر یک از این پنج باب ، اصطلاحات مربوط به علم یا فن مورد بحث را به شکل سئوال و جواب شرح داده است . به این ترتیب ، التفهیم گنجینهٔ گرانبهایی از اصطلاحات علمی را شامل می‌شود که با کمال دقت و مهارت و با عباراتی کوتاه تعریف شده‌اند .

کتاب مقالید علم الهیئه (یعنی کلیدهای دانش ستاره شناسی) نخستین کتابی است که دربارهٔ مثلثات کروی و مستقل از علم نجوم نوشته شده است . نام این اثر نشان می‌دهد که بیرونی ، مثلثات کروی را کلید فهم ستاره شناسی می‌دانست .

کتاب راشیکات الهند بیرونی کتابی است کوچک که دربارهٔ نسبت و تناسبت نوشته شده و در تاریخ ریاضی بسیار اهمیت دارد . بیرونی در این کتاب ، آنچه را که دربارهٔ نسبت و تناسب در ریاضیات هندی می‌دانست ، با آنچه در این باره از ریاضیات یونانی به دست او رسیده بود ، تلفیق کرد و چنین کاری تا پیش از آن سابقه نداشت .

بیرونی چند روش برای تصویر نقاط متعلق به سطح کره بر یک صفحه اختراع کرده است . محاسبهٔ تقریبی وتر یک درجه و مقایسهٔ نتیجه محاسبات خود با محاسبات بطلمیوس در این مورد از دیگر تلاشهای ارزشمند ابوریجان محسوب می‌شود .

مقدار تقریبی نسبت قطر دایره به محیط آن (n/۱ ) را دانشمند ما با روشی جدید به دست آورد و اندازهٔ تقریبی ضلع نُه ضلعی منتظم محاطی را به وسیلهٔ حل معادله ۳x = x۳ + محاسبه کرد . بیرونی نه تنها ریاضیات نظری و کاربردی یونانی و هندی را به خوبی می‌دانست ، بلکه مباحث مطرح شده در این زمینه را تحلیل و نقد می‌کرد . او تعدادی از آثار ریاضی و نجوم هندیان را به عربی برگرداند و بعضی از آثار مهم ریاضی یونان را به سانسکریت ترجمه کرد .

بیرونی به طالع بینی و پیشگویی بر اساس وضعیت ستارگان و صور فلکی ، که به آن علم احکام نجوم می‌گفتند ، هیچ اعتقادی نداشت ؛ هر چند که این فن را به کمال می‌دانست و در دربار محمود غزنوی نیز از این راه روزگار می‌گذراند .

بیرونی در کتاب تحقیق مالهنه که اثری است فوق العاده نفیس و بی‌مانند در عصر خویش (و دقیق‌ترین و جامع‌ترین متنی محسوب می‌شود که تا آن روز دربارهٔ فرهنگ ، علم ، فلسفه ، اسطوره ، خرافه ، مردم شناسی ، جامعه شناسی ، دین شناسی تطبیقی ، آداب و رسوم ، ویژگیهای جغرافیایی ، تاریخ و کشور هندوستان نوشته شده) نظریهٔ بسیار پیشرفته‌ای دربارهٔ علل پیدایش سرزمین هند از دیدگاه زمین شناسی ارائه می‌دهد .

این محقق بزرگ در کتاب المجاهر فی معرفه الجواهر که دربارهٔ شناخت گوهرها (سنگهای قیمتی) و فلزات نوشته شده است ، علاوه بر معرفی حدود ۳۰۰ نوع کانی و سنگ و بیان آراء حکمای ایرانی ، یونانی و در این باب ، آزمایشهای خود را دربارهٔ خواص الماس ، زمرد و شرح می‌دهد .

 

کتاب الصیدنه فی الطب ابوریحان که فرهنگنامهٔ بسیار ارزشمندی در باب داروشناسی است ، فهرستی از داروهای گیاهی ، جانوری ، و کانی آن روزگار را شامل می‌شود و از معتبرترین کتب مرجع طب سنتی ما به شمار می‌آید . این شاهکار کم نظیر ، ما را به سنت قدیمی داروشناسی ایرانی آشنا می‌کند . بیرونی در تنظیم این اثر ، علاوه بر بررسی کلیهٔ کتب داروشناسی ایرانی ، از منابع بابلی ، یونانی ، سریانی ، هندی و عربی نیز استفاده کرده است . در اینجا باید یادآوری کرد که ابوریحان علاوه بر زبان فارسی که زبان مادری او بود ، زبان عربی سانسکریت و سریانی را به کمال می‌دانست و با زبان یونانی و عبری نیز آشنایی داشت . کتاب عظیم و بی‌ بدیل آثار الباقیه عن القرون الخالیه را بیرونی در باب گاهشماری نوشت و در این اثر ، تقدیم اقوام و پیرامون ادیان و مسلک گوناگون را بررسی و با یکدیگر مقایسه کرد و مبدأ تواریخ مختلف ، روشهای تبدیل تواریخ به یکدیگر و ایام و شیوه‌های روزه‌ داری ، جشن و سوگواری معتقدان به ادیان و آیینهای متنوع را توضیح داد . در این کتاب ، اسامی پیامبران از آدم تا خاتم ،‌ فهرستی از وقایع زندگی پیامبر اسلام (ص) به ترتیب زمان ، نامهای پادشاهان ، دودمانهای شاهی ایران ، مصر ، بابل و روم و تواریخ مربوط به هر یک و و به شکل جداول بسیار دقیق تنظیم شده است .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 8:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(1)

زندگی نامه امام خمینى از ولادت تا رحلت

بازديد: 677
امام خمینى از ولادت تا رحلت 

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مركزى ایران در خانواده اىاهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها،روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاكدان طبیعت نهاد

او وارث سجایاىآباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدایـت  مردم وكسب مـعارف الهى كـوشیـدهانـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـنمرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنكه سالیانـى چنـد درنجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـدهبـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالیكه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحتحمایت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومتبـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراك وى را بـهشهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به  .تهران (دارالحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاصگردید بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان كـودكى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهومشهادت روبرو گردید. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش(بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـهخـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـكـرمه اش(صاحبـه خانم ) كه بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمتوجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تكمیلى وتدریس علوم اسلامى

اندكـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبدالكریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـارجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه  علمیه قـم گردید وبه سرعت مراحل تحصیلات تكمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى كرد. كهمـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه  مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزدمرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تكمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله  سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى  یثربى كاشانى ودروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله  العظمى حاج شیخ عبدالكریـمحایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام  برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـىحـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم بهنـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم  گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـكـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحبراءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق  شناخته مى شد . حضرت امام طىسالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفانو اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد  محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق،مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخاعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود ودر نجف بـود كه بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاىولایت فـقیه بازگـو نمود.


امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى وتربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرتداشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تكاملى آن بهمـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یكـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى واجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه یـافـتهاست و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آوردتا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش كنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـامسراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنىرهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام،سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران كه بـعد ها تحت نام انقلاباسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـنالمـلل اول را در حالیكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى كند : مـن هـر دوجـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم وسربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مىدیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امامدر جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومتمـركـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى درجـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلیـهـا بــودیـم وخـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى كه تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود،بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مىخـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند، آنجا مى رفـتیــم سنگرها را سركشـى مى كردیـمكـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مداركتاریخـى و غیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـرچـنـد كـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوایـفـىخـوانیـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیكتاتـورى پدیدآورد كه در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاكـم شدندودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
درچنینـى شرایطـى روحانیت ایران كه پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بىوقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یكـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـكرمـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـهتكاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـكریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقتقـم از اراك به ایـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـمیـنى كه با بـهـرهگیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را درخـمیـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكیـم موقعیتحـوزه نـو تاسیـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.

زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت دراعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاختهشـد.

پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیهقـم را خطر انحلال تهـدید مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشتسال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت، سید صدر الدیـنصدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـنفاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشین مناسبـىبراى مـرحوم حایرى و حفـظ كیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـهالـلـه حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت ازآیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانهتلاش كرد.

امام خمینـى كه با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه ها را زیرنظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر كتب تاریخ معاصـر و مجلات وروزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـهمـدرس تكـمیل مى كرد دریافـته بـود كه تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات ازشـرایط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خانپدید آمده است، بیدارى حوزه هاىعـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها وارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.

امام خمینى در تعقیب هدفهاىارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـكارى آیـهالـلـه مـرتضـى حایـرى تهیـه كرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرارگرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى وولایتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن كریـم و مرد بـودنانـتخاب كـنـنـدگان و كاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویبكـابیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفىنگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.

حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظورقانـونـى كـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكهقـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانى شـاه از رژیـم صهیـونیـستـى در تـوسعه مناسباتایران و اسرائیل شرط حمایـتهاى آمـریـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پیـروان مـسـلكاستعـمـارى بهـائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امامخمیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبورپـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام درروشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاىعلمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـاسرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را دراقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیرتند و هشـدار دهنده بود. در یكـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :

اینجانب مجددا بهشما نصیحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید وازعواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـوناساس بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماىاسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .

بدیـن ترتیـبماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایرانبـویژه از آنجهـت بـود كـه طى آن ویـژگیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـتبراى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها،فـشـار آمریكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امامخمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقداماترژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاهتعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریكا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوىدیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریكا بهمـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهادهبـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران  میآمد .

امام خمیـنى در اجـتماع مردم،بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمـپیـمان بـا اسـرائیـل یادمـى كـرد و مـردم را بـه قیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روزدوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى درمقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـادستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامیـه معروف خـود راتحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاءثیر شگـفت پیـام امامو كـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش كه تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد درهـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیهخـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریكـا اصـرار مـى ورزیـد و امامخـمیـنى بر آگاه كردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریكـا وخیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـىحكیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد كـه همگـىبه طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كیانحـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسختلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حكیـم را ارسال نمـوده و در آن تاكیـد كرده بـود كـههـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست.
امامخمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فیـضیـه بـرهمـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـااسـرائیل غاصب تـاكید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محكـوم كرد .

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریك مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .

امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى ) در مـدرسه فیضیـه نطق تاریخـى خـویـش را كه آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد كرد .

در همیـن سخنرانى بـود كه امام خمیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى كنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مى كـنم دسـت بـردار از این كارها، آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن میل ندارم كـه یـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شكر كـنند ... اگر دیكـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن .... نصیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بیـن شـاه و اسرائیل چیست كه سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائیـل حرف نزنیـد ... مگر شاه اسـرائیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قیـام را صادر كـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز، منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ایشان را در حالیكه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .

نزدیكترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بكارگیرى تجربیات و همكارى زبـده ترین ماموریـن سیاسى و امـنیـتى آمریكا براى سركـوب قیام و هـمچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضیح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند .

امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهرا سركوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنكه هیـئـت حاكمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحیت مـى داند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فیـضیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرك امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

امـام خمینـى در هـمیـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بیانیـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنیا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریكاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریكـاست كه از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى كنـد. آمریكاست كه به اسرائیل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه كاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمیـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یك فـرونـد هـواپیـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.

علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركیه یازده ماه به درازا كشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شكـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن كتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز كند.

تبعیـد امـام خمینـى از تـركیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاجآقا مصطفـى از تركیه به تبعیدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند . امام خمینى پس ازورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظمیـن، سامـرا وكـربلا شتـافت ویك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمتكرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمینى در نجف در شرایطى آغاز شد كه هرچند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـركیه وجـود نـداشت امامخالفـتها و كارشكـنیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلكه از ناحیهروحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهندهبود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـنسالها بـه تلخى تمام یاد كرده است. ولى هیچیـك از ایـن مصـائب و دشـواریهانـتـوانـست او را از مـسیــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد .

امامخمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و كارشكنیهاى عناصر مغرضدر آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق بهپاریـس ادامه داشت . حوزه درسى ایشان به عنـوان یكى از برجسته تریـن حوزه هاى درسىنجف از لحـاظ كیفیت و كمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .

امام خمینـى از بدو ورود بـهنجف بـا ارسال نامـه ها و پیكـهایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظنـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام 15خـرداد فـرا مى خواند .
امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعید، علیرغـمدشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـكـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاىخـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .
امام خمینى درگفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش رادرباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوباختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .

اوایل سال 1348 اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانیان مقیـم این كشـور را در بـدتریـن شرایط اخراجكرد. حزب بـعث بـسیار كوشید تا از دشمـنى امام خمیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایطبـهـره گیرد .
چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمیـنـى تـوانسته بـود تاحـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـك در سال 1348 علاوه بر مبارزینبیـشمار داخل كشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كهنهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند .

امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالاگـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینىطـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محكـوم نمود. حضرتامام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـامبـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادندسال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلابانقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روزادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریكـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهى و سیاسىمبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند .
شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود دراسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى كشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـهمبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغییر داد. امام خمینى در واكنیشى سخت، فـتوا به حرمتاستفاده از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء موهـومتاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـوردافـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغوتـاریخ شاهنشاهى شد .

اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم

امام خمینـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران رازیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جنایاترژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجالوطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آناستفاده كنند و بى پرده بپا خیزند.

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى در اولآبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوبارهحـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونهاى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقالهاى تـوهیـن آمیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـنمـقـاله، بـه قیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلابانقلابـى به خـاك و خـون كشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعىنتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند .
او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانهعمـومـى را بـعنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریكا بـه كـودتاىنظامـى ارزیـابـى مى كرد .

هجرت امام خمینى از عراق به پاریس

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیـویـورك تصـمیـم به اخراجامام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیلهقـواى بعثـى محاصره گردیـدانعكاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران،عراق و دیگـر كشـورها مـواجه شـد .

روز 12 مهر ،امام خمینى نجف را به قصد مرزكـویت ترك گـفـت. دولت كویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن كـشـورجلوگیـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـاایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـمبـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند .

و دو روز بعددر منزل یكى از ایرانیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوریـن كاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونهفـعـالیـت سیاسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ایـشـان نیز در واكـنـشــى تنـد تصـریحكـرده بـود كه ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزیر شـود تااز ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دستاز هـدفهایـش نخـواهـد كشیـد .

امام خمیـنى در دیـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشیلداد. شاه نیز پـس از تشكیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابینهبختیار در روز 26 دیـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایرانپیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایكـوبى پرداختند

بازگشت امام خمینى به ایران پس از 14 سال تبعیـد

اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه كـشورمنتشر شد. هر كس كه مى شنید اشك شوق فرو مى ریخت. مردم 14 سال انتظار كشیدهبـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا كه هنوزدولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـشرا گرفته و طى پیامـهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزهاسرنـوشـت سـاز و خطیر در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتیار با هماهنگى ژنرال هایزرفـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختیار پـس از چنـدروز تـاب مقـاومـت نیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امامخمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبالبـى سـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظیـم و غیـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاریهاىغربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآوردكردند .

رحلت امام خمینى وصال یار، فراق یاران

امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بایــست ابـلاغكنـد ، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكارگرفته بـود . اینك در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزىمى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ،در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گریه نكرده بـود . سروده هاىعارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینك ایـنلحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش ، فـرا مـىرسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شادو ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاهابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مىخـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم كهعذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم واراده بــه پیش بروند .

شگفت آنكه امام خمینـى در یكـى از غزلیاتـش كه چنـد سالقبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نیمه خرداد كشم . سالها مى گذردحادثه ها مى آید.

 ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا ومعنـویت احیاء كرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام دربیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـششـد غوغایى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نیست . لبهادائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.

در آخرین شب زندگى و در حالى كه چند عملجراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حالیكه چندیـن سرم به دستهاىمباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر ،طمانینه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالتپیـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوتاعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخداده است ، بغضها تـركیـد و سرتاسر ایران و همـه كانـونهایـى كـه در جـهان بـا نامو پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــكپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچقلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم رادر آن روزها تـوصیف كند.

مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـنداینـچنیـن ضجه كـنند و صحنه هایى پدید آورند كه در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم وعظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـایمالشـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریكایى وغربـى را از سرزمینشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احیاء كـرده بــود ، مسلمیـن راعــزت بـخـشیـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـهقـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئهبرانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـالدفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارااز سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ،رهبر محبـوب ومرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .

شایـد كسانـى كهقـادر به درك و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد ، اگـر حالات مردم را در فیـلمهاىمـراسـم تودیع و تشییع و خاكسپارى پیكر مطهر امام خمینـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگدهها تـن كه در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از كارایستـاده بـود را بشنـوند و پیكرهایى كه یكـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوششـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را درفیلمها و عكسها ببیننـد ، در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .
امـا آنـانكهعشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد ، مشكلـى نـخواهند داشت . حقیقـتا مردمایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخابكرده بـودند كه :
عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست .

روز چهاردهم 1368 ،مجلس خبرگان رهـبـر تشكیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرتآیـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نیـم طـول كشید ، بحث و تبـادل نظر براى تعییـنجانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجامحضرت آیـه الله خامنه اى ( رئیـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـسلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـریــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیربـرگـزیده شد . سالها بـود كه غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل كشـور كه ازشكست دادن امـام ماءیـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .

اماهـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروانامـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راهاو نبـود بلكه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شدهبـود . مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67میلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، درمحل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیكر مطهر مـردىكه بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و كرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار كرده ودر دنیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداعكنند.

هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چیز،بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و درحلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید . هر كس به زبانخویـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ریخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهىبه مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود .

پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویختهو آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسیـد . شـب كـهفـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بیابـان مصلـى وتپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته وچشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .

فریاد یا حسیـن بسیجیان كه احساسیتیمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى كرده بـود . بـاور اینـكـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید ،طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پیـكـر امـام بـه صبـح رسانیدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد ، میـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـىگلپایگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپیكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعیت وشكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به كشـور در 12 بهمـن 1357 وتـكـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیكر امام ، از شگفـتیهاىتـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند وایـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد كشـورهاغربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـرآنـان ، مردم ایـران سخـتیها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزیزان بى شمارىرا در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـدهباشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مكتب الـهى امام خمینى بهایـن فرمـوده امام ایـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها وفداكاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـورتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكانادامـه نیافت ، طـى اطلاعیه هاى مـكرر از رادیـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانههایشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براىمسئولیـن تـردیـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگرامـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع كننـده افـزودهخـواهـد شـد ، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـهدشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسیـله خبرنگـاران بـهجهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى ونهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا كـه او حقیـقت بـود و حقیقتهمیشه زنـده است و فناناپذیر .

 


 

زندگى امام به روایت امام

متن زیر فرازهائى از زندگى حضرت امام خمینى - سلام الله علیه - است كه پس ازتوضیحات معظم له، فرزند گرامى ایشان حضرت حجت ‏الاسلام والمسلمین حاج سید احمدخمینى نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:

بسمه تعالى

به حسب شناسنامه شماره : 2744  تولد: 1279 شمسى در خمین، اما در واقع 20جمادى‏الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است. (18 جمادى‏الثانى 1320مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است)

نام خانوادگى: مصطفوى; پدر: آقا مصطفى; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزااحمد مجتهد خوانسارى الاصل و خمینى المسكن)

صدور در گلپایگان به وسیله صفرى‏نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان در خمین درمكتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقاشیخ جعفر و مرحوم میرزامحمود (افتخار العلماء) درسهاى ابتدایى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمدمهدى (دایى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمینى منطق شروع و نزد حضرت‏عالى (×) ظاهرا (سیوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در ادراك كهسنه 1339 قمرى براى تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمد على بروجردى مطول و نزدمرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراكى شرح لمعه پس از هجرتبه قم به دنبال هجرت مرحوم آیت ‏الله حاج شیخ عبدالكریم - رحمة الله علیه - (ظاهراهجرت ایشان رجب 1340 قمرى بود) هجرت آیت‏الله حائرى به قم رجب 1340 و نوروز 1300شمسى است) تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانى موسوم به آقا میرزا محمد على و سطوحرا نزد مرحوم آقاى حاج سید محمد تقى خوانسارى مقدارى و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزاسید على یثربى كاشانى تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت ‏الله حائرى(حاج شیخ عبدالكریم) مى‏رفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است. و فلسفه رامرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینى و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزاعلى اكبر یزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقامیرزامحمد على شاه‏آبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عده ‏اى از رفقا بحثداشتیم تا آنكه مر حوم آقاى بروجردى - رحمة‏الله - به قم آمدند براى ترویج ایشان بهدرس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمدهاشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان بهتقاضاى آقایان; مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیهبازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقالبه پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم كه تاكنون ادامه دارد. نام عیالاینجانب خدیجه ثقفى معروف به قدس ایران، متولد 1292 شمسى، صبیه حضرت آقاى  حاجمیرزا محمد ثقفى طهرانى.

تاریخ ازدواج: 1308; فرزند اول: مصطفى، متولد: 1309 شمسى; 3 دختر در قید حیات بایك پسر، احمد متولد: 1324; دختران به ترتیب سن: صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و بعداز احمد، لطیفه; آخرین فرزند در حیات احمد.


پی ‏نوشت:

× منظور آیت الله پسندیده مى‏باشند.

 روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینى (ره)

16 مهرماه سال 1341

 جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه باانجمنهاى ایالتى و ولایتى

11 آذر ماه سال 1341

 لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى بهدنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) درمورد ختم این غائله

2 بهمن سال 1341

تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امامخمینى (ره)

2 فروردین ماه سال 1342

فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه

15 خرداد سال 1342

دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملتایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)

4 تیرماه سال 1342

انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى درعشرت آباد.

21 فرودین سال 1343

سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پساز آزادى از حبس و حصر.

4 آبان 1343

سخنرانى كوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتباركاپیتولاسیون.

13 آبان 1343

بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به تركیه

21 آبان سال 1343

انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنكارا به بورساى تركیه

13 مهرماه سال 1344

انتقال حضرت امام خمینى (ره) از تركیه به بغداد

16 مهرماه 1344

حركت امام خمینى (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعید بهعراق

23 مهرماه 1344

ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق

23 آبان 1344

شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید بهعراق

12 اردیبهشت 1356

پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم

2 مهرماه 1357

محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق

10 مهرماه 1357

هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى كویت

13 مهرماه 1357

هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه

12 بهمن 1357

بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید.

 

 

http://www.aviny.com/imamkhomeini/zendeginameh/z_mobarezeh.aspx

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 7:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره آندرس سرانو

بازديد: 611


آندرس سرانو در سال 1950در شهرنيويورك متولد شد. پدرش اهل آمريكاي مركزی - هوندوراس- و مادرش افريقايي - كوبايي بود. او در خانواده اي به شدت مذهبي (كاتوليك) بزرگ شد درحالي كه پدر خانواده را ترك كرده و مادر حتي انگليسي صحبت نمي كرد. وي در17 سالگي در مدرسه موزه بروكلين
Brooklyn به تحصيل نقاشي پرداخت.اگرچه او در آن زمان به عكاسي علاقه پيدا كرد،اما بعد از دو سال به سبب اعتياد به موادمخدر تحصيل را رها كرد.

سرانو اواخر دهه70 اعتياد را ترك و به عكاسي روي آورد. بعداز 5 سال عكاسي ازپرتره هاي خياباني و مناظر،اولين مجموعه خاص خودش را كه با تركيبي از گرايش به مذهب كاتوليك وعلاقه به هنر مكاتب دادائيسم و سوررئاليسم بود، پديد آورد.
درسال 1985آندرس سرانو مجموعه که آميخته اي ازمايعات بدن است، آغازكرد. در سال1987وي
PissChrist را كه تا امروز به عنوان امضاء آثارش به حساب مي آيد، عکاسی كرد. در سال 1990او روي مجموعه تصاويري از زنان و مردان بي خانه مان، تعدادي شمايل از «كوكلاكس كلان ها» و روحانيون كاتوليك را آغازكرد.
آخرين مجموعه آندرس سيرانو مجموعه آثاري باعنوان «
History Of Sexuality» است.
آندرس سرانو نمايشگاه هاي متعددي درشهرها وكشورهاي مختلف دنيا،از جمله نيويورك،لندن، بلژيك،ايتاليا، رم،يونان،اسكاتلند،اسپانيابرگزاركرده است.

عكسهاي زيراز كتاب آمريكا« America»چاپ سال2004 است.

       
   
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پل استرند( Paul Starnd )،(تولد 1890- وفات 1976)، عكاسی را در دهه 1910 در نيويورك آغاز كرد. اوائل دهه 20 او در عكاسی و همچنين نقاشی به شهرت رسيد. در سال 1926 از نيومكزيكو ديدن كرد و سه تابستان متوالی كه اولين آنها سال 1930 بود به آنجا بازگشت و از دوستان و آشنايان هنرمندش پرتره گرفت. ميان هنرمندان و نويسندگان نيومکزيکو بود كه اعتقاد استرند به ارزش انسان گرايانه چهره نگاری شكل گرفت.

841103-1.jpg

عکس استرند که توسط استيگليتز گرفته شده است

پس از آن استرند به مكزيك سفر كرد، جائی كه مناظر، معماری، هنر محلی و مردم موضوع عكاسی وی شدند. او در سال 1934 برای دولت مكزيك فيلمی درباره ی ماهيگيرها ساخت. 13 سال قبل از آن هم با چارلز شيلر در ساخت فيلمی به نام مانهاتا ( Manhatta ) كه تحقيقی بود درمورد آسمانخراشهای شهری همكاری داشت. با بازگشت به نيويورك در اواخر سال 1934 استرند زندگی خود را وقف تاتر و فيلم سازی كرد.

841103-3.jpg

841103-2.jpgدر سال 1943 او عكاسی را از سر گرفت و كار خود را روی مردم و محيط نيوانگلند (در شمال شرقی امريكا) متمركز كرد. در اوايل دهه 1950 استرند به اروپا نقل مكان كرد. شش هفته را در كانون كشاورزی لازارا (Luzzara) در شمال ايتاليا سپری كرد و از آنجا به جزاير شمال غربی اسكاتلند رفت. در دهه 60 او به شمال و غرب افريقا سفر كرده و در آنجا نيز به عكاسی پرداخت.

 

 

 

 

 


030627~6.JPG


چارلز ماكسول در حقيقت فيلمبردار زيرآب است. او بيش از 35 سال تجربه عكاسي دريايي دارد و در كنار تهيه فيلم و عكس هاي مستند، به تهيه فيلم هايي براي استفاده در جلوه هاي ويژه فيلم هاي سينمايي نيز مي پردازد.

شبكه BBC ،Discovery و مجله National Geographic از جمله مشتريان فيلم ها و تصاوير او از دنياي زير آب هستند.

چارلز در سال 2002 تعدادي از جوايز Emmy را براي يكي از فيلم ها و مجموعه تصاوير مستندش از زندگي ماهيهاي ساردين كوا زولا دريافت كرد.

به علت سفر چارلزماكسول نتوانستيم سوال هاي مان را از طريق اينترنت با او در ميان بگذاريم و با پيغامي مواجه شديم كه خبر از سفر اندكي طولاني او مي داد ، ماکسول در پاسخ اي ميل اين مصاحبه را که توسط ديويد براون از بخش خبري NationalGeographic با او انجام شده براي مان فرستاد.

وب سايت چارلز ماكسول كه حاوي اطلاعات ، تصاوير و ويديو كليپ هايي از كار هاي اوست در آدرس http://www.underwatervideo.co.za قرار دارد.

چطور وارد عرصه تصوير برداري زير آب شديد؟

من از سال 1968 غواصي مي كردم و رفته رفته به تصوير برداري از مناظر زير آب علاقمند شدم در آن زمان تجهيزات و امكانات زيادي براي انجام اين كار وجود نداشت و ما حتي با هر بار بيرون آمدن از زير آب مجبور به تعويض و بازسازي وسايلمان از جمله فلاش ها بوديم. از سال 1987 به شدت به كشف غارها علاقمند شدم و از من به عنوان سرپرست يك تيم غواصي براي بررسي غار ” نفس اژدها” دعوت شد. ظاهرا اين بزرگترين درياچه زير زميني دنيا است كه در شمال ناميبيا در آفريقا قرار دارد.
در خلال انجام اين پروژه من با جرالد فاور فيلمساز سويسي آشنا شدم ، او از فعاليت هاي ما در كشف و بررسي غار يك فيلم مستند تلويزيوني مي ساخت. دوستان خوبي براي هم شديم و من به عنوان همكار، او را در حل مشكلات مربوط به نور در محيط كم نور غار كمك كردم.

به محض بازگشت ما به كيپ تاون من يك دوربين فيلمبرداري 8 ميلي متري خريدم كه در آن روزگار كيفيتي فوق العاده داشت. ساخت اولين فيلم زير آبي من هيجان زيادي برايم به همراه داشت، آن فيلم براي تلويزيون آفريقاي جنوبي ساخته شد و در مورد آسيب هاي زيست محيطي فاضلاب هايي بود كه به دريا سرازير مي شدند.
بنا بر اين اولين تجربه خام من فيلمبرداري از فاضلاب بود!


030627~9.JPG

چه تحصيلات رسمي براي اين حرفه داشتيد؟

من يك غواص حرفه اي هستم . عكاسي و فيلم برداري زير آب بعدا و به عنوان يك سرگرمي براي من شروع شد. مهمترين منبع آموزشي من غواصان حرفه اي ديگري بودند كه در آن زمان به تصوير برداري از زير آب مي پرداختند.البته نبايد فراموش كرد كه هيچ جايگزيني براي تجربه و فعاليت هاي خود آدم وجود ندارد.
شما به طور ويژه به تصويربرداري از چه نوع حيات دريايي مي پردازيد؟
آنچه كه من تصوير برداري مي كنم ارتباط بسيار زيادي با فروش آن محصولات دارد.خوشبختانه در مورد كار من آنچه كه فروش مي كند مورد عشق و علاقه من نيز هست، كوسه ها ، نهنگ ها ،سيل ها و دلفين ها از جمله اين موارد هستند. وقتي كه من براي اولين بار اين كار را شروع كردم توليدات سالانه من مربوط به حدود 15 كوسه سفيد مي شد ، فكر مي كردم اين كار خيلي زود اشباع و تمام خواهد شد ، اما در اشتباه بودم؛ هميشه زوايا و تكنيك هاي جديد و داستانهايي در باره اين حيوانات با شكوه وجود دارد كه باعث پايان اين كار خلاقانه نمي شود.

من همچنين به فيلم برداري از موضوعاتي مانند سفر و زاد و ولد سالانه ساردين هاي KwaZulu ، كوسه هاي ببري، كوسه هاي شني و نهنگها مي پردازم و بسيار خوشبختم كه كوسه هاي سفيد، وال ها، و پنگوئن هاي آفريقايي در يك فدمي و دسترس من هستند.

03062~16.JPG

هنگام تهيه مستندي از زندگي كوسه ها براي شبكه بي بي سي ،چارلز ماكسول اين تصوير نزديك را از مواجهه و روبرويي با يك كوسه خشمگين تهيه كرد.اين كوسه بي خبر! به سكوي شيرجه او حمله مي كند. ماكسول مي گويد : چشمان كوسه در حالت حمله بسيار رعب آور بودند و خوشبختانه هيچ عكسي كه چشمان و وضعيت مرا در اين لحظات نشان دهد وجود ندارد!

ازچه نوع ابزار ي براي عكاسي و فيلمبرداري زير آب استفاده مي كنيد؟
در حال حاضر از بيشتر دوربين هاي ديجيتال
DV Cam با توجه به رزولوشن بالا و قابل قبول اين دوربين ها و جمع و جور بودن و ارزاني شان استفاده مي كنم. با دوربين هاي 16 و 35 ميليمتري هم كار كرده ام اما در حال حاضر راحتي ديجيتال و ويديو را ترجيح مي دهم.قدم بعدي براي من استفاده از فرمت جديد HD است كه قرار است به زودي در دوربين هاي كوچك و فشرده قابل استفاده باشد. من هميشه خودم را به روز نگه مي دارم و از آخرين دستاورد هاي تكنولوژيك براي كارم استفاده مي كنم البته اين فقط محدود به دوربين نمي شود ، لباس، نور ودستگاه هاي مخابراتي زير آب نيز از ديگر ابزاري هستند كه من هميشه از پيشرفته ترين و بهترين آنها استفاده مي كنم.
من شانس آشنايي با يك تكنيسين دريا را نيز دارم كه مرا در ساخت و توليد لوازم مورد نيازم كمك مي كند، مثلا براي تهيه تصاويري از كوسه ها براي مجله
National Geographic او برايم محفظه و محل خاصي براي دوربين ساخت تا به كمك آنها بتوانم به زندگي كوسه ها در زير آب وارد شوم.

HELI_S~1.JPG


يكي از تصاوير شما كه در ساخت يك تصوير ساختگي و جعلي از حمله يك كوسه به هليكوپتر و يكي از نيروهاي ارتش آمريكا مورد استفاده قرار گرفته توسط اي ميل و از طريق اينترنت در سراسر دنيا پخش و دست به دست شده است شما چه واكنشي به اين كار نشان داديد ؟ آيا كسي كه اين كار را انجام داده با شما تماسي داشته و او را مي شناسيد؟

من هرگز به كسي اجازه چنين استفاده اي از آن عكس را ندادم . اين عكس از گالري وب سايت من كپي و برداشته شده و پس از ايجاد تغييرات ديجيتالي دست به دست چرخيده است.

من سه اي ميل مختلف از سه منبع مختلف دريافت كردم كه هر يك ادعاي ساخت اين تصوير را داشتند به هر حال اين عكس يك تصوير ساختگي است و حقيقي نيست.
ديدن چنين صحنه نادري در طبيعت چقدر امكان دارد؟

030627~8.JPGاگر شما به جزيره سيل برويد هنگام طلوع آفتاب در يك صبح زمستاني شاهد حمله و بيرون پريدن كوسه ها براي شكار پرندگان شناور بر روي سطح آب خواهيد بود.

 



 

تجربيات شما چه نكاتي را به شما آموخته است؟

تجارب من در غواصي و تصوير برداري ارزش كار گروهي را به من نشان داده و اثبات كرده است . مشورت و مشاوره با ديگران از ديگر نكاتي است كه من به ارزش آنها پي برده ام.اين مشورت ها به من ايده هاي جديدي در تصوير برداري از دنياي زير آب داده است. همه كساني كه در تهيه يك پروژه فيلم و عكس برداري زبر آب حضور دازند از تصوير بردار گرفته تا افرادي كه كارهاي فني را انجام مي دهند در شكل گيري و كيفيت محصول نهايي نقش دارند.

براي ورود به اين عرصه شما بايد واقعا عاشق دريا باشيد ، براي ساعت ها انتظار و فعاليت در محيط دريا آماده باشيد ، ذهن فني داشته بايد و در عين حال چشمان و ديد خوبي براي كار با دوربين داشته باشيد، البته هميشه عنصري به نام شانس نيز وجود دارد كه نمي توان نقش آن را در اين كار ناديده گرفت.

من در سال 2000 سفر و زاد و ولد سالانه ماهي هاي ساردين KwaZulu را با بودجه وزماني اندك انجام دادم كه تبديل به يكي از بهترين فيلم هاي زير دريايي من تا امروز شد.اين تصاوير در كانال هاي ماهواره اي بي بي سي و Discovery با عنوان
portrait.jpgسياره آبي :درياهاي زندگي

 

 

رالف هورن در سال 1971 در خليج Walnut ايالت کاليفرنيا به دنيا آمد. دلبستگي او به فن عکاسي، معطوف به دوران کودکيش است که در گردش هاي خارج از شهر و براي ثبت خاطرات، با استفاده از دوربين پدرش، از سلسله کوهها و تپه هاي East Bay و مناظر اطراف درياچه Tahoe عکاسي مي کرد. ولي اين علاقه مندي، زماني در وي شکوفا شد که طي دوره دبيرستان، در اولين کلاس عکاسي ثبت نام نمود. او در مدت 2 ماه توانست در کارگاه پدرش تاريکخانه اي مهيا کند که بيشترين اوقات فراغتش را در آن سپري مي کرد. وي به دليل علاقه شديدي كه به عکاسي داشت، موفق به دريافت چندين جايزه مقام نخست براي عکسهائي از دره Yosemite و دشت Mt.Diablo شد. از افتخارات دوران تحصيل در دبيرستان، کسب رتبه عالي عکاسي بود. وي همچنين توانست در سال 1993، عنوان Associate of Arts را از کالج Diablo Valley دريافت کند. رالف در طي سالهائي که دانشجو بود، به عنوان دستيار براي Don Corning، عکاس تجاري، کار کرد و تجربيات زيادي در ارتباط با روش هاي چاپ و راههاي عکاسي از مناطق مختلف کسب كرد.در سال 1993 و قبل از ورود به موسسه عکاسي Brooks درسانتاباربارا از ايالت کاليفرنيا، عکاسي از مناظر را به همراه Mark Citre، همکار انسل آدامز، مطالعه و تجربه كرد. سپس در زمان تحصيلش در موسسه Brooks، از کمک هاي Nick Dekker در جهت مطالعاتش استفاده برد. Dekker روش هاي ديگري به او معرفي نمود و براي ايجاد تصاوير قوي و بانفوذ، مشوق وي بود. همچنين رالف براي تصاوير سياه و سفيدش از مناظر کاليفرنيا، چندين جايزه دريافت کرد و به عنوان پيشگام فعال و موثر در عکاسي ديجيتال شناخته شده و مورد تقدير قرار گرفت.

هورن در سال 1996، موفق به دريافت درجه کارشناسي هنر از موسسه Brooks شد، و برای فعاليتش در عکاسی از مناظر و عکاسی ديجيتال قدردانی شده بود، به عنوان فارغ التحصيل ممتاز در دوره خود نيز شناخته شد. رالف پس از فراغت از تحصيل، بين سالهاي 1998 تا 2002، با عکاس مشهوری به نام Michael Kenna همکاری كرد. در طي اين مدت، به عکاسي ادامه داد و در جستجوی گالری جديدی برای نمايش آثارش برآمد.هنگامي که وي از کمک و همکاري با عکاسان معروف کناره گيري کرد، پروژه هاي بزرگي طبق روش خود انجام داد. در چند سال گذشته، عکسهاي او در کتابها و آلبوم هاي موسيقي و مجلات زيادي به چاپ رسيد. همچنين از سال 1989، آثار وي در نمايشگاههاي زيادي معرفي شد و در بسياري از مجموعه هاي خصوصي و عمومي، از جمله موزه هنر سانتاباربارا و موزه هنر Houston نگهداري مي شوند.
او در زمينه کارهايش مي گويد: " اغلب افراد از من درباره تکنيکي که در کارهايم به کار مي گيرم، مي پرسند. در طي سالها کسب تجربه در زمينه عکاسي، به اين نتيجه رسيده ام که تکنيک امر بسيار مهمي است. درست است که هنر عکاسي از قلب آدمي نشات مي گيرد، ولي تکنيک صحيح بر ارزش دريافت هاي قلبي فرد مي افزايد.من اعتقاد دارم زماني که سطح تجربيات شخص به يک حد معيني ارتقاء مي يابد، در اين زمان استفاده از تکنيک همانند يک بازتاب غير ارادي و تقريبا به صورت يک واکنش نسبت به دريافت هاي بصري و احساسي عمل مي کند.

حال به عنوان اولين مرحله از شما مي پرسم که به نظر شما چه چيزي باعث درخشش يک عکس مي شود؟ چرا يک عکس در گالري جلوه خوبي دارد ولي همين تصوير در منزل اين زيبائي را ندارد؟ آيا عکس داراي سايه روشن هاي مناسب است يا فقط داراي يک چاپ خوب سياه و سفيد است؟ به خاطر داشته باشيد که توناليته در عکس بسيار مسئله مهمي است.سئوالات زيادي است که هم ديگران از من مي پرسند و هم باعث تعجب و سئوال خود من است.چگونه امکان دارد كه يک تصوير خوب هم در گالري و هم در خانه، برجسته و درخشان به نظر آيد؟ آيا اين با رعايت توناليته امکان پذير است؟ يا اينکه اين عمل بستگي به محل و چگونگي اجرا دارد؟ اين سايه روشن ها چگونه به هم ربط داده مي شوند؟

duskmi.jpgدر ايجاد سايه روشن، يک رديف معيني از پرده ها وجود دارد، سايه ها و توازن بين سايه و روشن ها.يک عکس نياز به اين ندارد که سفيد خالص باشد و يا سياه خالص. يک عکس بايد تقريبا بافتي از کيفيت و عمق را توام داشته باشد. هر تصوير خصوصيتي واحد در ارتباط با توناليته دارد که با يک چاپ دقيق به دست مي آيد. در تصاوير زير که به عنوان نمونه براي سه نوع چاپ آنها را نشان داده ام، هر سه داراي يک کنتراست ولي زمان نوردهي متفاوت هستند.

در اساطير يونان، ديدالوس به همراه پسرش ايکاروس از روي دريا در حال پرواز بود و هنگامي که خيلي به خورشيد نزديک شد، بالهايش ذوب شده و ايکاروس در اثر سقوط کشته شد. من اين تصوير را خيال پردازي کردم و دوست داشتم که روشني معيني داشته باشد و اثر شور و هيجان حادثه را در خود حفظ نمايد چون من به شدت روي اثر چاپ و تاثير گذاري آن تاکيد دارم. تصوير سمت چپ احساس آرام بخشي را القاء مي کند، يک فضاي ساکت و آرام و بدون آشوب. اين تصوير شور و هيجاني را که من انتظار دارم را القاء نمي کند. عکس وسط داراي چاپ بسيار پر شور و هيجاني است، خيلي گرفته و عبوس.اين تصوير نسبت به حالتي که من انتظار دارم، احساس غلوشده تري را منتقل مي کند. رنگ سياه در مقابل نور خورشيد و جسم در حال پرواز، بسيار غليظ است. ولي تصوير سمت راست، شور و هيجاني ملايم را که من مجسم مي کردم را به نمايش مي گذارد. ابرها تاريکند ولي نه خيلي زياد. تنها چيزي که کاملا سياه است، خود وسيله پرواز مي باشد که با نور خورشيد از ميان آسمان ابري، تضاد ملايمي دارد. سايه روشن ها به خوبي در تعادل هستند. آسمان بدون اينکه زياد درخشان باشد، روشني معيني دارد و ابرها بدون داشتن سياهي زياد، تيره مي باشند.
نکته بعدي که بايد به آن اهميت دهيد اين است که بدانيد، نگاتيو صرفا اطلاعاتي است که شما ضبط کرده ايد. نگاتيو کامل و بي نقص وجود ندارد، بلکه براي تهيه چنين نگاتيوي بايد دست به کار شد. به قول انسل آدامز که مي گفت: "نگاتيو منبع اطلاعات است و چاپ، مرحله اجرا و نمايش است" پس از ارزيابي نمونه عکس يا کار چاپ شده، تصميم بگيريد که چاپ نهائي چگونه بايد باشد. من ترجيح مي دهم که يک کنتراست و زمان نوردهي معيني را به عنوان پايه و اساس به دست آورم. سپس با تغييرات نور و عمل سوزاندن و بعضي اوقات با استفاده از فيلترهاي گوناگون کنتراست، نگاتيو را چاپ کنم. احساس مي کنم که درهنگام چاپ، هركاري مي توان انجام داد.
شما براي مقايسه نوع چاپ مستقيم، چاپ غير دستي و در نهايت چاپي که عکاس تجسم خود را در آن اعمال نموده است،سه تصوير زير را ملاحظه نمائيد. توجه داشته باشيد که اين تصاويرحرکتي بنيادي است از آنچه که بر روي نگاتيو ضبط شده بود.

road.t.jpgtreestmp.t.jpgrapid.t.jpg

از نگاتيوهاي من تعداد کمي اين چنين دستکاري شده اند. در نهايت بحث و در قسمت پرداخت تصوير، بايد بدانيد کسي که مي تواند يک چشم انداز سطحي و متوسط (نه خوب و نه بد) را به اثري ويژه و استثنائي تبديل نمايد، مسلما در اثر خود، براي خيال و انديشه هم جائي گذاشته است.همان گونه که Ruth Bernhard به من گفت: "اگر نگاتيو را دستکاري و اصلاح نکني، عکاس نيستي". مراحل زيادي براي واقعيت بخشيدن به يک عکس پرداخت شده وجود دارد، چه در تاريکخانه و چه زماني که نگاتيو، آماده و خشک است. همان طور که انسل آدامزاشاره کرد، چاپ، مرحله عمل است. پس آنچه حائز اهميت است دستکاري و رتوش نگاتيو براي پرداخت و تکميل مي باشد. عمل رتوش و دستکاري نگاتيو، از آن جهت حساس و مهم است که مي بايد خيال و تصور شخص را پياده نمايد و اين کار از عهده يک چشم تيزبين، براي تنظيم تصوير بوسيله حذف موارد غيرقابل قبول برمي آيد."

vb1.t.jpgwang.t.jpg10.t.jpglowtide.t.jpgredwds8.t.jpgserpent.t.jpg

 



 

فليپ لوركا ديكورشيا Philip Lorca DiCorcia

وی در سال 1953در هارتفورد متولد شد. در اوايل دهه 70 وارد دانشگاه هارتفورد شد و در آنجا به عكاسي علاقمند شد، خيلي زود به مدرسه موزه هنرهاي زيباي بوستون رفت و بيشتر به عكاسي پرداخت. در همان دانشگاه مدرك ليسانس و فوق ليسانس خود را به ترتيب در سالهاي 1975 و 1976 دريافت كرد.در سال 1979 نيز موفق به دريافت ليسانس عكاسي از دانشگاه هنرهاي زيباي ييل گرديد.
فليپ لوركا ديكورشيا در حال حاضر در نيويورك اقامت دارد. و از سال 1984 به عنوان عكاس افتخاري براي مجلات كار مي كند.ديكورشيا برنده بورسيه اي از مؤسسه گوگنهايم و نيز جايزه ملي براي نمايش آثارش در گالري ها و موزه هاي سراسر دنيا گرديد.اولين نمايشگاه انفرادي وي در سال 1993 تحت عنوان بيگانگان (
strangers) در موزه هنرهاي مدرن نيويورك برگزار شد.نمايشگاه اخير وي تحت عنوان سرها (Heads) در گالري گگوژن در لندن و پيس مك گريل در نيويورك برگزار شد.
فليپ لوركا ديكورشيا، سالهاي متمادي به عكاسي از عابران پياده در خيابانهاي نيويورك، توكيو، كلكته و مكزيكوسيتي پرداخته است. او در عكسهايش سعي ميكند با نور پردازي خاصي كه بر روي يكي از عابران انجام مي دهد او را از ديگر عابران متمايز سازد، گوئي هاله مقدسي را به او مي بخشد.وي همچون عكاسان سنتي خياباني در طي روز جريان زندگي شهري را نمايش مي دهد و از افراد به صورت لحظه اي و پيش بيني نشده عكس مي گيرد، با اين تفاوت كه از نور مصنوعي نيز در عكسهايش استفاده مي كند.
مجموعه سرها شاتهايي از نيم تنه (سر و شانه ها) ي افراد است كه با استفاده از يك نور پنهان شده در پياده رو نور پردازي شده اند.

اين نور پردازي خاص روي افراد و همچنين عمق ميدان كم در عكسها باعث مي شود محيط اطراف سوژه در تاريكي فرو رفته و از وضوح كمي برخوردار باشد و همين امر به خاص تر شدن چهره سوژه كمك مي كند.در اين مجموعه، چهره سوژه ها گوئي تصويري است از يادمانهاي افراد مشهور و يا عكسهاي تبليغاتي ستارگان سينما و شايد هم چهره نقاشي شده يك شاهزاده در عصر باروك كه در عين حال نمايانگر عده اي از افراد عادي، رؤسا، توريستها، جوانان، خريداران، شهروندان عادي، صنعتگران و حتي رابي ها نيز هستند.و هر يك بيانگر حالت رواني خاصي است: مضطرب، محافظه كار، افسرده، پرخاشگر، بااراده، خيال پرداز و ...چيزي كه بين همه عكسها مشترك است، تلاش عكاس براي درون گرائي و حفظ حالات روانشاسانه تك تك افراد در ازدحام جمعيت است. او در اين مجموعه با شيوه اي كه خاص اوست دنياي دروني افراد را از دنياي بيروني شان متمايز مي كند.

lorca1.jpglorca2.jpg

 

 

lorca3.jpglorca4.jpg

lorca6.jpg

lorca5.jpg



 

 

 

 

 

tarver.jpg


"ران تارور" را در سال 1982 هنگاميكه در
PhiladelphiaInquirer كار مي كرد ديدم. او بسيار سختكوش ، با شخصيت و با استعداد است و به طور مداوم جدا از كار هاي معمولش براي روزنامه ها ، هنر و تكنيك خود را با انجام پروژه هاي ديگري ارتقا مي دهد.من از ديدن اولين تصوير مجموعه كار هاي او از" كابوي آفريقايي آمريكايي" تحت تاثير قرار گرفتم .تارور در اين عكس ها تصويري نزديك و صميمي از مردمان آفريقايي آمريكايي ، كه در رسانه ها به آن ها پرداخته نمي شود ، ارائه داده است.
تارور خود از يك خانواده مزرعه دار است و در كارهايش به خوبي از پس نشان دادن روح و تاريخ زندگي اين خانواده ها كه راهي غرب شده اند بر آمده است. من خوشحالم كه عكس هاي او در رسانه ها و نمايشگاه هايي در سراسر آمريكا به نمايش در آمده اند ، تصاوير او بخش مهم و با ارزشي از ميراث آمريكا محسوب می شوند

"تام كندی" دبير عكس مجله نشنال جئوگرافيك در سال هاي 1987-1997

RT11_B.JPG



 

 

ران تارور در سال 1957 در Fort Gibson اكلاهما سيتي متولد شد.مدرك ليسانس خود را در روزنامه نگاري و هنرهاي گرافيك از دانشگاه ايالتي شمال شرقي اكلاهما دريافت كرد . طي 14 سال به عنوان فوتوژورناليست در PhiladelphiaInquirer كار كرد و در اين دوره جوايز بورسيه هاي تحصيلي و تحقيقاتي زيادي نصيب او شد. انجمن ملي روزنامه نگاران حرفه اي ، POY Picture of the year،انجمن ملي عكاسان خبري و World Press Photo جوايزي را به او اهدا و از وي تقدير كرده اند.در سال های گذشته مجله " هفت هنر " نام او را در فهرست انتخابي خود تحت عنوان " 50 ستاره مترقي" منتشر كرد.فرصت مطالعاتي كه از سوي انجمن هنرهاي پنسيلوانيا و بورسيه اي كه از جانب انجمن نشنال جئوگرافيك به وي اعطا شد امكان مطالعه و عكاسي عميق او را از زندگي كابوي هاي آفريقا-آمريكايي مدرن فراهم كرد.نمايشگاه تارور تحت عنوان " The long Ride Home” كه در مورد كابوي هاي آفريقا آمريكايي است ، به شكل وسيعي در نقاط مختلف برپا شده است. تارور به همراه همسر ،دختر و پسر كوچكش در فيلادلفيا ي پنسيلوانيا زندگي مي كند. چندي پيش مجله نشنال جئوگرافيك با ران تارور مصاحبه اي کرده است.

RT9_B.JPG

عكاسي را چطور شروع كرديد؟

پدرم يك عكاس آماتور بود. او از يك دوربين brownie و يك دوربين Zeis-Icon كه برادرم هنگام سكونتش در آلمان براي پدرم خريده بود استفاده مي كرد. پدرم طي سي سال، هزاران عكس با آن دوربين ها گرفته اما هيچ وقت نگاتيو هايش را فايل و فهرست نكرده و ترجيح داده بود نگاتيو هايش را به ديوار تاريكخانه اش آويزان كند.هر سال من و پدرم نگاتيوها را پايين مي آوريم آنها را شستشو مي دهيم و دوباره آنها را به ديوار آويزان مي كنيم.در پنجاهمين سالگرد ازدواج پدر و مادرم ، تمام نگاتيو ها ي پدر را بريدم ، آنها را مرتب و فهرست بندي كردم و از آنها كنتاكت شيت و راهنما تهيه كردم.وقتي كه پدرم هديه مرا دريافت كرد عميقا تحت تاثير قرار گرفت و منهم همينطور.موقعي كه نگاتيو ها را مي بريدم داستان تصويري پدرم از خانواده و مردم شهر را پيش رو داشتم در نتيجه به طور جدي به فوتوژورناليسم و به ويژه عكاسي مستند به عنوان يك حرفه فكر مي كردم

man_boy%20_shoulders_psd.jpg



ماموريت عكاسي مورد علاقه تان كدام كار شما بوده است؟
براي مطبوعات زيادي از جمله
Philadelphia Inquirer ماموريت هاي عكاسي زيادي انجام داده ام كه براي من خاطره انگيز و جالب هستند. اين ماموريت ها مرا به سراسر جهان بردند. با اينحال ماموريت مورد علاقه خودم پروژه اي بود كه خودم شخصا انجام دادم : " كابوي هاي آفريقا آمريكايي". پروژه " سرزمين فيلادلفيا" كه مشغول كار بر روي آن هستم پروژه ديگريست كه به ويژه مورد علاقه ام است. اين پروژه براي من يك مبارزه و مواجهه واقعي است. در اين پروژه مدت زيادي را صرف عكاسي از 14 پل تاريخي كردم كه با توجه به محدوديت فضاهاي شهري و استفاده از يك دوربين 4 در 5 اينچ ( 10 در 30 سانتيمتر) Large-format كار سختي است. همه اين عكس ها را به صورت سياه و سفيد گرفته ام . از دوربين 35 ميليمتري كه 9 فريم را در ثانيه مي گيرد ، به سراغ دوربين Large-format رفتن، مثل تعويض ماشين فراري با يك تانك شرمن است!

RT12_B.JPG


اين دوربين مي طلبيد كه من سرعت عكاسي ام را پايين بياورم و توجه و دقت خودم را بر روي كمپزيسيون و زمانبندي متمركز كنم.وقتي هم كه به تاريكخانه مي روم به نيت 20 دقيقه مي روم اما بعد از 5 ساعت بيرون مي آيم. البته بيرون آوردن تصوير از آن نگاتيو هاي بزرگ واقعا خشنود كننده و هنري است . من دائما در حال تجربه و يادگيري هستم.
چه چيزي مجموعه عكس هاي مربوط به كابوي هاي آفريقا
،آمريكايي را براي شما متمايز كرده است؟


هميشه متوجه نقشي كه آفريقا آمريكايي ها در رام كردن غرب وحشي داشته اند، بودم. پدر بزرگم يك كابوي بود كه بر روي مزرعه بزرگي در اكلاهما كار مي كرد. او يك سوار كار با استعداد و ماهر هم بود. هميشه از اينكه بسياري از مردم نمي دانند كه آفريقا آمريكايي ها چه سهم و نقش بزرگي در غرب داشته اند متعجب مي شوم. در حقيقت طي يك قرن بيش از يك سوم تمام كابوي هايي كه گله هاي بزرگ را در غرب جمع آوري و نگهداري مي كردند آفريقا آمريكايي بوده اند. مطمئن نيستم كه دست از عكاسي آنها بكشم اما ظرف 5 سالي كه بر روي اين پروژه وقت صرف كردم بخشي از بهترين و شگفت ترين مردم روي زمين را ملاقات كرده ام. فكر مي كنم عكاسي از آنها ، براي من تبديل به يك ماموريت شده است.

و توصيه اي براي علاقمندان فوتوژورناليسم؟

فروش عكس هاي خبري و مستند به مجلات و روزنامه ها سخت تر شده است. با مرگ پرنسس دايانا به نظر مي رسد فوتو ژورناليست ها مورد سرزنش و نكوهش قرار مي گيرند. من معتقدم بسياري از فوتو ژورناليست ها عكاسي اجتماعي را به تعقيب افراد مشهور ترجيح مي دهند.

واقعيت اينست:

استقبال عمومي به سمت عكاسي از افراد مشهور است. من فكر مي كنم جوانتر ها بايد قالب هاي قراردادي و آنچه كه از آن انتظار مي رود را در هم بشكنند و عرصه تازه اي براي ارائه كارهايشان بيابند. جوان ها بايد مردم را نسبت به ارزش فوتو ژورناليسم آگاه كنند. اينترنت در اين راه ابزار بزرگ و مهمي است. جوان ها بايد براي نمايش آثارشان در گالري ها تلاش كنند ، هر چند كه بازتاب و مخاطب نمايشگاه ها نسبت به روزنامه و مجلات كمتر است اما عكاسان ، منتقدان و بازديد كنندگان حرفه اي نقد هاي كارساز خود را در اين محل ها ارائه مي دهند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 7:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی و آثار دکتر علی شریعتی

بازديد: 2473

زندگی و آثار دکتر علی شریعتی

شریعتی از تولد تا شهادت:

دکتر علی شریعتی در دوم آذر ماه سال هزار و سیصد و دوازده در روستای کاهک از توابع سبزوار به دنیا آمد . پدرش محمد تقی شریعتی از محققان و نویسندگان دینی معاصر و مادرش زهرا امینی است . دوران دبستان را در مزینان گذراند و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد و در سال 1329 وارد دانشسرای مقدماتی مشهد شد. در سال 1331 دانشسرای مقدماتی را به پایان رساند و اقدام به تاسیس انجمن اسلامی دانش آموزان نمود.

در سال 1332 به عضویت نهضت مقاومت ملی در آمد و در سال 1333 موفق به اخذ دیپلم کامل ادبی شد و در همان سال اولین کتاب خود را که ترجمه ای از یک کتاب بود به چاپ رساند.

دکتر علی شریعتی در سال 1334 وارد دانشکده ادبیات مشهد شد و در همان سال اقدام به انتشار یکی از انقلابی ترین کتابهای خود یعنی ابوذر غفاری نمود .

در سال 1336 به همراه عده ای از اعضای نهضت مقاومت ملی در مشهد دستگیر شد و در سال 1337 از دانشکده ادبیات با رتبه اول فارق التحصیل شد و با یکی از همکلاسیان خود به نام پوران شریعت رضوی ازدواج کرد .

دکتر علی شریعتی در سال 1338 با بورسیه دولتی برای ادامه تحصیلات عازم فرانسه شد و در آنجا هم دست از مبارزه بر نداشت و به سازمان آزادیبخش الجزایر پیوست و به همین دلیل مدتی را در زندان فرانسه به سر برد و در همانجا بود که با افکار نوین افرادی چون سارتر و فانون و ... آشنا شد .

در سال 1341 بود که به همکاری با جبهه ملی و نهضت آزادی و نشریه ایران آزاد پرداخت و به همین دلیل پس از پایان تحصیلات و اخذ مدرک دکتری در رشته تاریخ و مراجعت به ایران در مرز دستگیر شد ولی پس از مدتی آزاد شد و به همکاری با اداره فرهنگ پرداخت و پس از آن به عنوان کارشناس بررسی کتب درسی منسوب شد .

اوج فعالیتهای دکتر در سال 1345 هنگامی که به عنوان استادیار رشته تاریخ دانشکده مشهد برگزیده شد ، شروع شد و در سال 47 بود که به سخنرانیهای آتشین خود در حسینیه ارشاد پرداخت و به همین علت در سال 52 به مدت 18 ماه در زندان انفرادی شهربانی بود. که پس از آن از سخنرانی منع و خانه نشین شد و مجبور به ترک ایران شد که متاسفانه این سفر دیگر بازگشتی نداشت .

 

دکتر علی شریعتی در سحرگاه 29 خرداد 1356 در سوت همپتون انگلیس جان به جان آفرین تسلیم می کند و دوستان و آشنایان با افکارش را در غمی بزرگ فرو می برد.

آثارابوذر

اسلام شناسی

امت وامامت

انسان

انسان بی‌خود

اومانیسم اسلامی

با مخاطب‌های آشنا

بازگشت به خویش، بازگشت به کدام خویش

تحلیلی از مناسک حج

تشیع علوی و تشیع صفوی

توتم پرستی

جهاد و شهادت

جهان‌بینی و ایدئولوژی

جهت‌گیری‌های طبقاتی در اسلام

چه باید کرد؟

حج

حسین وارث آدم

خودسازی انقلابی

روش شناخت اسلام

زن

علی

فاطمه فاطمه‌است

فلسفه تاریخ در اسلام

کویر (مجموعه مقالات)

گفت‌وگوهای تنهایی

ما و اقبال

مذهب علیه مذهب

مسئولیت شیعه بودن

میعاد با ابراهیم

نامه‌ها

نیازهای انسان امروز

نیایش

هجرت وتمدن

هنر

ویژگی‌های قرون جدید

هبوط

استحمار

نوروز از زبان دكتر شریعتی

            آری هر ساله حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید همانجا همان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه بر افراشته بودند...    

در اسفند سال ۴۶ دانشجویان تاریخ به عنوان سفر علمی به عراق رفتند و من نیز ابتدا عازم بودم اما در آخرین لحظات ناگهان قسمت نشد. چون نوروز را در سفر بودند و آنجا جشن می گرفتند این نوشته را به در خواست همکارات گرامی بر سر راه نوشتم تا در آن اجتماع بخوانند. و اینک به یاد آن حادثه سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است.

نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده «عقل» تکرار را نمی پسندد: اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند: جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندرکارند. نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا بک جشن تحمیلی سیاسی نیست.

جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر «آغاز». جشن های دیگران غالباً انسان را از کارگاه ها، مزرعه ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاق ها و زیر سقف ها و پشت درهای بسته جمع می کند: کافه ها، کاباره ها، زیر زمین ها، سالن ها، خانه ها ... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت می کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده پاک و ... نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه آمیز نوروز به دامن وی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد.

فرزند در دامن مادر، خود را باز می یابد و مادر، در کنار فرزند و چهره اش از شادی می شکفد اشک شوق می بارد فریادهای شادی می کشد، جوان می شود، حیات دوباره می گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود. تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت ها که پیر می شوند فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی می رود و در هر حال آینده ای جوان تر و درخشان تر دارد، چه نوروز را ه سومی است که جنگ دیرینه ای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می کشاند. نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست.

دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز می تواند ملتی را، جامعه ای را، در برابر ارابه بی رحم زمان که بر همه چیز می گذرد و له می کند و می رود هر پایه ای را می شکند و هر شیرازه ای را می گسلد از زوال مصون دارد؟ هیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد: ملت، مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است، اما زمان این تیع بیرحم، پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگانمان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساخته اند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ما را از آنان جدا ساخته اند : تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگانمان و با گذشته هایمان آشنا می سازند. در چهره مقدس این سنت هاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنارخویش و در «خود خویش» احساس می کنیم حضور خود را در میان آنان می بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست. در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می داریم، گویی خود را در همه نورزهایی که هر ساله در این سرزمین بر پا می کرده اند، حاضر می یابیم و در این حال صحنه های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می خورد، رژه می رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است، این اندیشه های پر هیجان را در مغز مان بیدار می کند که: آری هر ساله حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید همانجا همان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه بر افراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده های سرد و خاموش نوروز را گرم و پر شور جشن می گرفتند.

تاریخ از مردی در سیستان خبر می دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود از قتل عام شهرها و ویرانی خانه ها و آوارگی سپاهیان می گفت و مردم را می گریاند و سپس چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت: " اباتیمار : اندکی شادی باید " نوروز در این سال ها و در همه سال های همانندش شادی یی این چنین بوده است عیاشی و «بی خودی» نبوده است. اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده زمان همواره در گسستن آن می کوشیده است. نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. همه نوروز را عزیز شمرده اند و با زبان خویش از آن سخن گفته اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته اند "نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز ، خلقت جهان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اهورمزد نام داده اند و ششمین روز را مقدس شمرده اند. چه افسانه زیبایی زیباتر از واقعیت راستی مگر هر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است. مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است.

هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بهار، سبزه ها روییدن آغاز کرده اند و رودها رفتن و شکوفه ها سر زدن و جوانه ها شکفتن، یعنی نوروز بی شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است. اسلام که همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلاف و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانه نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت: سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه ای که در دل های مردم این سرزمین بر پا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه، رسماً یک شعار شیعی گردید، مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژه خویش، آنچنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز. این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است، در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهر پرستان را خطاب به خویش می شنیده است پس از آن در کنار آتشکده های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می خوانده اند از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اکنون علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند و در همه این چهره های گوناگونش این پیر روزگار آلود، که در همه قرن ها و با همه نسل ها و همه اجداد ما، از اکنون تا روزگار افسانه ای جمشید باستانی، زیسته است و با همه مان بوده است ، رسالت بزرگ خویش را همه وقت با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و در آمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و عظیم تر از همه پیوند دادن نسل های متوالی این قوم که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منارها بند بندش را از هم می گسسته است و نیز پیمان یگانگی بستن میان همه دل های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران ها در میانه شان حایل می گشته و دره عمیق فراموشی میانشان جدایی می افکنده است.

و ما در این لحظه در این نخستین لحظات آغاز آفرینش نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز بر می افروزیم و درعمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زده قرون تهی می گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ هایمان می دود و روح آنان در دل هایمان می زند شرکت می کنیم و بدین گونه، بودن خویش، را به عنوان یک ملت در تند باد ریشه برانداز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشیم و در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که هرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم .

منابع :

1-   سایت اطلاع رسانی دانشنامه رشد :

www.daneshnameh.roshd,ir

2-   سایت اطلاع رسانی آفتاب :

www.aftab.ir

3-   سایت ویکیپدیا :

 

www.wikipedia.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 7:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگی نامه دکتر محمد معین

بازديد: 565

دکتر محمد معین

نهم ارديبهشت ماه 1297 هجري شمسي درخانواده اي از علماي روحاني رشت، پسربچه اي پا به دنيا گذاشت. اوكه اولين فرزند خانواده بود توسط جد پدريش شيخ محمد تقي معين العلما (محمد) نام گذاري شد. خانه آن دريكي ازمحلات اصلي رشت قرارداشت وهمراه با جد پدري وعمويش (حسن) دراين خانواده زندگي مي كردند.

محمد پدرش را خيلي كم مي ديد چون (شيخ ابوالقاسم) طلبه علوم ديني بودوسخت مشغول آموختن علوم قديمه وديني نزد پدرش وديگر مدرسان مشهور شهر رشت بود. تنها چيزي كه از پدر درخاطرمحمد نقش بسته بود عادت بعد از نماز پدرش بودكه سر انگشت هاي دو دست را باهم تماس مي داد ودرحالي كه به آن خيره مي شد وزيرلب جملاتي را زمزمه مي كرد. محمد ازاين كار چيزي سر درنمي آورد اما سعي مي كرد مثل او چهارزانو بنشيند وكارهايش را تقليد كند وبعدها فهميد كه پدرش درتعقيبات نماز آيه الكرسي را مي خواند. مدتي بودكه وضعيت گيلان آشفته بود وخانواده معين هم نيز به هم خورده بودند وبعد ازكسالتي كه مادر محمد عارض شده بود پدر او نيز به شدت مريض شد واو را به خانه نزديكان بردند وشب 13 شعبان بود كه محمد را به نزد پدرش بردند ودراين شب كنار پدر ماند وفردا يعني درروز14 شعبان كه ناگهان خبر ناگواري از منزلشان رسيد وهمه چيز را برهم زد. مادرش بطور ناگهاني فوت كرده بودولي محمد به درستي نمي دانست چه اتفاقي افتاده است. واما مي ديد كه با این خبر حال پدر بدتر شد. ودرست 5 روز ديگر محمد از صداي ناگهاني گريه وزاري اقوامش متحير شد. وصدا از اتاقي درآمد كه پدرش درآن خوابيده بود ووقتي كه به داخل اتاق دويد ديد كه روي پدرش را با پارچه سفيد پوشانده وپدرش آرام خوابيده بود.واز همهمه وگريه وزاري مردم توانست كسي را ببيند كه او را صدا مي زند. محمد محمد ويك دفعه كسي او را  بغل گرفت وبوسيد وگفت: محمد جان چه زود يتيم شدي.

وبعد از مرگ پدرومادر مراقبت او را برادر كوچكش علي كه جد پدريش (شيخ محمد تقي معين العلما) برعهده گرفت ومحمد پسربچه اي كنجكاو وبا استعدادي بود وچيزهاي زيادي درزير سايه پدربزرگ ياد گرفت. ووقت مدرسه گرفتن محمد شد كه درآن ايام مدرسه امروزي نبود واين پدربزرگ بودكه او را به مكتب فرستاد وسخت گيري استادها دل خوشي براي معين نبود. از اينكه هم مكتبي هاي او را به فلك مي بستند بسيار ناراحت مي شد. البته اوضاع رشت به دليل قيام جنگليها وسنگر بندي انگليسي ها دراطراف شهر آنچان به هم ريخته بود كه مكتب ها تعطيل شد.

وبعداز سركوبي قيام جنگلي ها وشهادت ميرزا كوچك خان شعله انقلاب گيلان رو به خاموشي گذاشت و از سوي سپاهان دولت به ظاهر امنيت برقرار شده و زندگي شهرها روال عادي خود را پيدا كرد. و محمد دوباره به مكتب رفت و اما بيشتر از كتابخانه پدربزرگش چيزي مي آموخت تا از مكتب. در همين دوران بودكه صرف و نحو عربي وقسمتي از علوم قديمي را نزد پدربزرگش و مرحوم سيد مهدي رشت آبادي قرار گرفت. و بعد از تعطيل شدن مكتب به مدارس  امروزي مجدد در كلاس سوم ابتدايي پذيرفتند و او تا كلاس ششم در همان مدرسه (دبيرستان اسلامي امروزه) درس خواندو در سال 1304 هـ .ش موفق به اخذ تصديق نامه نهايي دوره ابتدايي شد.

و در سال 1305 در ميان مردم شوروشوقي ايجاد شد و اداره جديدي افتتاح شد به نام اداره احصائيه كه به مردم شناسنامه يا سجل مي داد و به خاطر لقب پدر بزرگ او معين العلما بود محمد به اسم معين لقب گرفت محمد را كلاس اول متوسط را نيز در همان مدرسه خواند و بعد به مدرسه متوسطه نمره دولتي رشت منتقل شد. پس ز دو سال توانست شهادت نامه اول متوسطه را دريافت كرد و اداره معارف گيلان هر سال دو سه نفر از شاگردان ممتاز را انتخاب مي كرد و براي تهران با هزينه دو تومان مي فرستاد. و محمد بخاطر این كه سال چهارم را با معدل ممتاز نماز كرد. بود جزء همين گروه شد. و او به تهران رفت و در مدرسه عالي دارلمعلمين تهران نام نويسي كرد و مدت این دوره 3 سال بود و او دانشجويي صبور و پر استعداد و در كارخود خيلي دقيق بود و به طوري كه در سال سوم به زبان فرانسوي مسلط شد و در حضور استاد فرانسوي درباره (لردبايرون) شاعر مشهور انگليسي قرن نوزدهم سخراني كرد و در خردادماه 1313 با ارائه رساله اي به زبان فرانسه در موصوع شعر (لونكت دوليل و مكتب پاراناس) موفق به اخذ درجه ليسانس در اديبان و فلسفه با نمره ممتاز شد. و بعد از اخذ ليسانس   در سال 1314 به مدت 6 ماه به سربازي رفت و در دانشكده افسري احتياط در درجه افسر وظيفه بود و در مهرماه به دبيرستان شاهپور اهواز به استان خوزستان فرستاده شد. و بعد از سه ماه در كارداني ولياقت در آن سن و سال كم به رياست دانشسراي شبانه روزي منصوب شد. و بعد از چندي به صورت مكاتبه اي در رشته روانشناسي انيستيتو روانشناسي بروكسل (بلژيك) نام نويسي كرد و در فنون مختلفي مثل: خط شناسي            قيافه شناسي و مغز شناسي قرار گرفت و موفق به مدرك فارغ التحصيلان شد.

محمد معين توانست رساله (حافظ شيرين سخن) روانشناسي تربيتي نوشته علي الجارم و مصطفي امين را از عربي و (ايران از آغاز تا اسلام) و همچنين نوشته پروفسور گريشمن مي كردند آشنا كند. و محمد معين در سال 1318 از اهواز به تهران انتقال يافت ادبيات موفق شد شركت كند وبعد از مدتي در يك جلسه از استادان درباره ادبيات ايران باستان و غيره مورد سؤال قرار رگرفت و به تمام آنها جواب قانع كننده اي داد و همچنين از طرف استاد راهنمايي او يعني ملك الشعراي بهار پرسش هايي شد. و بعد از چند دققيه براي نتيجه جلسه تعطيل شد. و بعد از چند دقيقه جلسه برگزار شد و رئيس هيئت  نظارت نتيجه رأي را چنين اعلام كرد. ‹‹رساله آقاي محمد معين از هر حيث قابل تمجيد و تحسين تشخيص داده شده و آقاي معين در زبان فارسي  و ادبيات آن دكتر شناخته شده و به آن تبريك مي گوييم.

و پس از گرفتن دكترا ابتدا به عنوان دانشيار و سپس استاد كرسي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي برگزيده شد و درحالي كه مشغول كارهاي پژوهشي خود بود تدريس در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران را نيز برعهده گرفت.

دكتر معين از سال 1317 در اهواز كار تصحيح برهان قاطع را شروع كردو بعد از پشتكارهاي طاقت فرسا توانست بعد از 12 سال تمام كندو بعد از انتشار برهان قاطع سيل نام هاي تشكرآميزي از سوي ايران شناسان و دانشگاه هاي خارجي كه از او براي سخنراني و يا تدريس دعوت كردند. و يك بار به دعوت دانشگاه هاروار براي بازديد از مؤسسات فرهنگي و علمي به آمريكا رفت و بعد از مدتي به كتابخانه هاي لندن و پاريس رفت.

در سال 1342 چاپ فرهنگ فارسي شروع شد و همزمان با چاپ فرهنگ از دكتر معين براي تدريس و سخنراني در نيمه دوم سال تحصيلي دانشگاه پرينستون آمريكا دعوت شد. بعد از مدتي دكتر معين خبر رسيد كه در تركيه كنفرانسي تحت عنوان ميراث مشترك فرهنگي از طرف سازمان عمران منطقه تركيه برگزار خواهد شد. و دكتر معين از سوي دولت مأموريت يافت و به تركيه رفت و به منظور شناساندن ايران به شركت كنندگان كنفرانس هايي ترتيب بدهد.

دكتر معين همراه با استاد مجتبي مينوي و دكتر نصر به تركيه رفت و طي10 روز سخنراني متعددي در موضوع مختلف به زبان انگليسي براي شركت كنندگان ايراد كرد.

و بعد از انجام كنفرانس دكتر معين در هشتم آذر ماه به تهران برگشت ودكتر معين با این كه به دليل فعاليت هاي متعددي در كنفرانس بسيار خسته بود بدون هيچ استراحتي در جلسه مدافعه يكي از دانشجويان به دانشگاه تهران رفت.

و هنوز بانگ الله اكبر از منازه اي مسجد دانشگاه تهران برنخواسته بود كه حادثه اي در اتاق مديران گروه ادبيات فارسي همه را شوكه داد و دكتر معين درحالي كه مي خواست موافقت خود را با پذيرفتن يافتن پايان نامه تحصيلي يكي از دانشجويان دوره دكتراي اعلام كند و يكباره به كف اتاق افتاد و بي هوش شد.

و بلافاصله او را به بيمارستان آريا رساندند و بستري كردند و پزشكان بعد از بررسي و عكسبرداري ضايعه اي كه در مغز دكتر به وجود آمده بود و تصميم اما متأسفانه هنگام تزريق ماده رنگي و دكتر معين به حالت اغما رفت و عدم خروج دكتر معين از حالت اغما باعث شد تا در 14 مرداد 1346همراه همسرش به بيمارستان (توتردام فرترال) از مهمترين بيمارستان هاي كانادا اعزام شود طي 3 ماه بستري شدن در بيمارستان سه عمل جراحي بر روي مغز وي صورت گرفت ولي هيچ نتيجه اي بدست نياوردند.

وبعد از چهارونيم سال گذشت. و بي آنكه دكتر براي لحظه اي بتواند كسي را بشناسد و يا          كلمه اي بر زبان آورد و سرانجام در خاموشي و تنهايي، بزرگ مرد لغت و سخن در نيم روز گرم سيزدهم تيرماه 1350چشم از جهان فاني فروبست.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت: 7:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 51

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس