دوره دبیرستان - 71

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

هورمون چیست

بازديد: 965

 

هورمون چیست :

در ابتدای فصول کتاب تصمیم گرفتم که  فصلی را برای افزایش آگاهی عمومی ورزشکاران عزیز در مورد سیستم هورمونی بدن و انواع   هورمون ها  که امواد ی معجزه آسا   ولی در عین حال زهراگین بوده و اصلی ترین بخش سوء استفاده های ورزشی ( دوپینگ ) را شامل میشود   ,بپردازم .

 تعریف هورمون  :

هورمون ماده ای است شیمیایی که از غدد درون تراوا یا غدد مترشعه داخلی به درون جریان خون ترشح می شود . و بوسیله خون به اعضا یا بافتهای دیگر بدن حمل می شود و در آنجا کارش اصلاح ساختار یا عملکرد عضو یا بافتی از بدن می باشد.کورتیکوستروئیدها از قشر فوق کلیوی و هورمون رشد از غدد نخامی و آندروژن از بیضه ها مهم ترین هورمون های بدن را تشکیل می دهند .تگاه هورمونی چگونه کار دستگاه هورمونی به تنظیم فعالیتهای بدن کمک میکند.این دستگاه ازتعدادی غده به نام غدد مترشعه داخلی تشکیل میشود که گروههایی از پیامهای شیمیایی را که هورمون نامیده میشود را تولید میکنند.هورمونها به داخل جریان خون میریزند و به سراسر بدن حمل میشوند تا اینکه به اعضای مقصد در بدن برسند.

دستگاههای مرتبط با دستگاه هورمونی

دستگاه گردش خون:

خون پیامهای شیمیایی را که هورمون خوانده میشود و از غدد هورمونی آ زاد میشود دریافت میکند هورمونها همراه با جریان خون به هر جای بدن که مورد نیاز باشد میروند.

دستگاه هورمونی:

دستگاه هورمونی که مواد شیمیایی با هورمونها را آزاد میکند با دستگاه گردش خون و تناسلی مرتبط است.

 

 

دستگاه تناسلی:

چرخه قاعدگی زنانه توسط هورمونهای آزاد شده از سوی مغز و اعضای تناسلی تحریک میشود. ویژگیهای جنسی  مردانه نیز توسط هورمونهای آزاد شده از سوی مغزو اعضای تناسلی تحریک میشود.

غده های مترشعه  داخلی عبارتند از :

غده هیپوفیز   غده تیروئید    غده فوق کلیوی  لوزالمعده    تخمدانها ( در زنان ) و بیضه ها   ( در مردان )

غدد هورمونی مغز:

درسمت پایین مغز دو غده هورمونی مهم قرار دارند :

  غده هیپوفیز و هیپوتالاموس این دو غده با مغز با یکدیگر و با بقیه دستگاه هورمونی تاثیرات متقابل دارند. یکی از وظایف حیاتی آن کنترل آزاد شدن هورمونها توسط غدد دیگر است.غده کوچک صنوبری نیر که هورمونهایی را به بدن ترشح میکند در مغز قرار دارد.

غده هیپوفیز:

غده هیپوفیز مواد شیمیایی به نام هورمونها   را تولید میکند که بر بافتها واعضای سراسر بدن ثرمیگذارند.این غده هورمونهایی ترشح میکند که رشد بدن را کنترل میکنند هورمونهایی که بر ادرار اثر میگذارند هورمونهایی که تولید مثل را تنظیم میکنند.  غده هیپوفیز دوبخش متمایز دارد:

لوب بزرگ جلویی که انواع مختلف هورمونها  را میسازد و آزاد میکند. و لوب عقبی که هورمونهای

ساخته شده در بخش دیگری از مغز به نام هیپوتالاموس را آزاد میکند.

هورمون های مترشعه از هیپوفیز ( غده نخامی ) :

هورمون رشد ( سوماتوتروپین )  :                     

SOMATOTROPHIN ( HGH)

 

این هورمون از غده هیپوفیز ساخته شده و در آن انبار  میشود . که عهده دار رشد استخوان های دراز اندام و ساخت پروتئین در بدن می باشد. تولید بیش از اندازه آن پیش  از  بلوغ  به درشت نمایی یا اکرومکالی ( اندازه درشت در دست پا و صورت)  میگردد و نبودن کافی آن در کودکان سبب کوتولگی می شود.

گونادوتروپینها :

GONADOTROPHIN ( HCG)

 این هورمون از غده هیپوفیز ساخته می شود و بر بیضه ها یا تخمدان ها تاثیر می گذارد و آنها را به تولید هورمون جنسی و تومه یا تخمک و در مردان تولید اسپرم را  بر می انگیزد  .

 گنادونادوتروفین های اصلی عبارتند از :

هورمون محرک فولیکول : ( FSH )- 

این هورمون در رسیدن فولیکول در تخمدان ها و تشکیل تومه در بیضه ها را تحریک میکند .

هورمون های زرده ساز :      (LH)   -

تحریک برای تولید هورمون ها در بیضه ها و تخمدان ها  را به عهده دارد .

هورمون ضد پیش آبزایی ( وازوپرسین )  :

ANTI DIURETIC HORMONE (ADH)

 این هورمون از غده هیپوفیز ساخته شده و سبب افزایش  جذب  آب در کلیه می شود.بدین صورت از اتلاف مفرط آب حین فعالیت های شدید بدنی جلوگیری میگردد .

غده تیروئید  و پاراتیروئید:

غده تیروئید یکی ازاعضای  عمده تولید کننده  هورمون است .این غده  در  گردن   زیر  حنجره  واقع شده است و از دو لوب متصل به هم  تشکیل میشود.

 

تیروئید دو هورمون مختلف را تولید میکند یکی از آنها فعالیت شیمیایی را در سلولهای بدن افزایش میدهد تا انرژی تولید شود ( تیروکسین یا یدوتیروئین ) و دیگری سطح کلسیم  را در جریان خون افزایش میدهد.

غده پارا تیروئید  نیز از چهار ساختار بیضی شکل کوچک در داخل غده تیروئید تشکیل میشوند.این غده ها هور مونی را تولید میکنند که سطح کلسیم را در خون بالا میبرد.هر گاه سطح کلسیم بدن افت کند  این غده ها هورمونهایی را ترشح میکنند که موجب آزاد شدن یا ذخیره کلسیم بیشتر در نواحی مختلف بدن به منظور حفظ تعادل سلامت میشوند.

غده فوق کلیوی :

غده آدرنال اعضای هورمونی کوچکی هستند که در بالای  کلیه ها قراردارند. بخش خارجی این غده سه  هورمون تولید میکند:

 یکی برای کنترل توازن مواد معدنی در خون واستروئید ها برای تنظیم سوخت و ساز(تغیرات شیمیایی بدن)  و هورمونهای جنسی( در زنان . تستوسترون و در مردان استروژن و پروژسترون ) برای تولید مثلداخلی ترین بخش غده آپی نفرین یا آدرنالین را تولید میکند که هورمونی است که بدن را قادر میسازد در قبال استرس فورا  واکنش نشان دهد.

لوزلمعده:

لوزلمعده در بالای شکم درست در پشت معده  واقع شده است.این عضو علاوه تولید عصاره هایی که به هضم  غذا کمک میکنند دو هورمون نیز به داخل خون می ریزد.انسولین  و  گلو کاگون را نیز که  این هورمونها مسئول کنترل سطح قند خون هستند را ترشح می کند .

گلوکاگون با عمل بر روی کبد سطح قند(گلوکز) خون را بالا میبرد  اما انسولین سطح قند خون را پایین می آورد.

 

 

 

تخمدانها و بیضه ها:

افراد مونث دو تخمدان در طرفین  رحم خود   دارند.  تخمدانها دو هورمون جنسی مونث به نام استروژن و پروژسترون را تولید میکنند.این هورمونهای جنسی  تکامل اعضای  تناسلی  مونث و ظهور  ویژگیهای زنانه را در زمان بلوغ کنترل میکنند.

این تحولات شامل رشد سینه ها . رشد موی بدن .  وتغیرات شکل بدن است.تولید این هورمونها توسط هیپوتالاموس و غده هیپوفیز در مغز کنترل میشود.افراد مذکر دو بیضه دارند که  درست بیرون از شکم  در داخل کیسه بیضه  آویخته  شده اند .

 

بیضه ها هورمونی به نام  تستوسترون را تولید میکنند که تکامل اعضای تناسلی مردانه را  کنترل کرده و نیز موجب ظهور ویژگیهای مردانه معینی در زمان بلوغ میشود.این تحولات شامل تغییراتی در شکل بدن.  رشد مودر صورت  وبدن.  بم شدن صدا.  وتغییرات رفتاری است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 12:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(3)

زندگی نامه حضرت نوح

بازديد: 1111

حضرت نوح علیه السلام

حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر بعد از حضرت شیث و ادریس است . او به کار نجاری اشتغال داشت و در چهل سالگی از سوی خداوند به رسالت مبعوث گردید. وی مسن‌ترین انبیا و یکی از پیامبران اولوالعزم است و قرآن کریم او را «ناصحِ‌امین» ، «عبدشَکُور» و «عبد غَفّار»معرفی می‌کند.

حضرت نوح علیه‌السلام ، پیوسته قومش را به عبادت و پرستش خدای یکتا دعوت می‌نمود و از پرستش بتها نهی می‌کرد و از عذاب روز بزرگ (قیامت و طوفان) برحذرشان می‌داشت. اَشراف خود کامه، که دارای روح شیطانی بودند،ضلالت و گمراهی خود را به نوح نسبت دادند؛ولی آن حضرت با ادب و متانت می‌فرمود:«من وگمراهی؟من فرستاده‌‌ای از جانب پروردگار جهانیانم که پیامهای الهی را به شما ابلاغ می‌کنم.»اما قوم حضرت نوح اعتراض می‌کردند که او فردی معمولی و عادی است و می‌گفتند:«خدا باید فرشته‌ای را به پیامبری بفرستد.»آنها با تکبرو خود برتربینی او را دروغزن و دیوانه می‌خواندند و پیروان او را یک مشت اراذل و اوباش بر می شمردند .

نوح علیه السلام پس از سالها تلاش برای هدایت مردم ، دستوریافت تا کشتی بسازد.او در شهر کوفه به ساختن کشتی بزرگی پرداخت،و خداوند به او وحی فرمود که نشانه عذاب و توفان ، جوشیدن‌آب‌از تنور است:حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ هود/40 ؛ تا وقتی که فرمان در رسید و تنور فوران کرد ... .

بعضی از مفسرین و مورخین ، آیة فوق را به فوران آب از تنور خانه نوح تفسیر کرده‌اند و گفته‌اند، این همان تنوری بوده که حضرت حوا آن را برای پختن نان ساخته و تا زمان نوح باقی بوده است(1). عده‌ای دیگر از مفسرین ، تنور را کنایه از «سطح زمین» بیان کرده‌اند؛ یعنی زمین فوران کرد(2). از امام علی علیه السلام روایت شده که تنور به معنای فجر است؛ یعنی نور فجر به عنوان علامت توفان ، ظاهر شد .

احتمالاً توفان با فوران یا نزول سه آب آغاز شد :

 

1. فوران آبگرم و جوشان از آب فشانهای زمین: وَفَارَالتَّنَّورُ .

2. بارش باران سیل آسا از آسمان: فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ قمر/3. فوران آب از چشمه های زمین : وَفَجَّرْنَا الارْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاءُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ قمر/12.

نمونة چنین فورانی ، آب‌فشانها و چشمه‌های آب گرمی است که در فواصل معین ، آب از آن با شدت به خارج فوران می‌کند .این چشمه‌ها در سراسر جهان دیده می شوند . به عنوان نمونه آب‌فشان معروف پارک ملی یلواستون در ایالت وایومینگ آمریکا است که در هر ساعت یک بار فوران می‌کند .

در هر حال ، آب بسیاری که برای توفانی مقدر بود، به هم برآمد: فَالْتَقَی الْمَاءُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ قمر/12. به این ترتیب همه کره زمین را آب فراگرفت.

لنگرگاه کشتی نوح کجا است؟

در یکی از آیات قرآن آمده است: وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَائَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الَامْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ هود/ 44؛ و گفته شد: ای زمین‌! فرو خور آب خویش ، و ای آسمان ! بایست و مبار بیش از این، و(آن گاه ) آب کاسته شد و عذاب به پایان رسید و کشتی برکوه جودی قرار گرفت.

جودی ، به هرکوه و زمین سخت اطلاق می شود . در بعضی از تفاسیر ، به کوهی در موصل (یکی از شهرهای عراق) اطلاق شده که به ارمنستان منتهی می‌شود و به آرارات موسوم است.(3). تورات ، محل فرود کشتی نوح را کوههای آرارات ذکر کرده است(4) که «ماسیس» نام دارد و در اَرمنستان واقع شده است .

از شهرهای عمده‌ای که در دامنة کوه آرارات قرار دارد، نخجوان است .عده‌ای نام این شهر را با ماجرای سفینة نوح مرتبط دانسته‌اند؛ زیرا در زبان ارامنه «نَخ» به معنای کشتی و «جوان» به معنای جایگیر است .آنها معتقدند که حضرت نوح علیه السلام بعد از توفان در این شهر جای گرفت و به قولی دیگر ، نوح نبی علیه السلام در این شهر مدفون است و قبر همسرش نیز در مرند بر سر راه تبریز است.(5)

 

خبرنگار افتخاری ، مسعود عباسی جامد

پی نوشتها:

1.تفسیر المنار،چاپ مصر،رشید رضا،ص 75.

2.تفسیر انوار التنزیل، قاضی بیضاوی، ج 1،‌ص 468 .

3.تفسیر مجمع البیان علامه طبرسی ، ج 5 ، ص 165.

4.تورات؛ سفر پیدایش 8 : 4.

 

5.دایرة المعارف اسلامی ، ج1 ، ص 278.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 12:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

زبان عربی در ایران

بازديد: 541

زبان عربی در ایران

ملت ايران يکي از ملل هند واروپايي است که به آسياي مرکزي مهاجرت کرده ودر آنجا موطن گزيدند . وزبان رسمي آنها زبان پهلوي بود تا اينکه در صدر اسلام وبعد از پيامبر، ابوبکر لشکرياني را به سرحدات ايران روانه کرد وشکست را در اين جنگ نصيب ايرانيان کرد وبا تسلط بر اين سرزمين زبان عربي را در دربار وديوان رايج کرد . ولي به خاطر تحقير ايرانيان توسط اعراب که آنها را موالي مي خواندند وعجمها را دشمن خويش ، ايرانيان واکنش نشان دادند .......... واين وضع تا قرن هشتم ادامه داشت ولغات بسياري از زبان فارسي حذف شد .

ولي با رسيدن به دوران غلبه شريعت که با عربزدگي توام بود ادبيات التقاطي فارسي قرنهاي هفتم تا دهم با مونتاژ لغات وجاسازي اصطلاحات عربي در متون فارسي همراه شد . ........

در نهايت به اين مهم برسيم که زبان عربي کاملترين زبان جهان است وبراي هضم اين واقعيت بايد از پوسته عصبيت وقوميت خارج شويم و .....  . اسلام پيام خويش را در قالب اين زبان به بشريت تقديم کرد . چراکه اين زبان گنجايش وتوانايي دريافت مفاهيم ومعاني عميق وسرشار وحي را داشت .

در اسلام زبان عربي ، زبان ايدئولوژيک است وما ملتي مسلمان هستيم وايدئولوژي خودرابايد حفظ کنيم . پس بايد زبان عربي را مطابق با اصل شانزدهم قانون اساسي ياد بگيريم واز تعليم وتعلم آن بيش از هر زبان ديگر در جهان اصرار ورزيم .

زبان عربی یا زبان تازی، بزرگ‌ترین عضو از شاخه زبان‌های سامی است. و با زبان‌های عبری و آرامی همخانواده‌است.این زبان دارای ۴۲ صیغه می‌باشد که ۱۴ تای ان ماضی و ۱۴ تای بعدی مضارع و۱۴ تای بعد از آن آینده می‌باشد. زبان عربی یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل متحد می‌باشد. 6زبان رسمی سازمان ملل عبارتند از: انگلیسی،فرانسوی،عربی،روسی،اسپانیایی و چینی.

عرب‌ها این زبان را «لغة الضاد» نیز می‌نامند زیرا تنها زبانی است که دارای ضاد صامت است. (در زبان آلبانیایی پس از پذیرش اسلام و نفوذ زبان عربی، حرف ضاد وارد آن شد.)

 

 

شمار گویشوران

شمار کسانی که عربی را همچون زبان مادری به کار می‌برند ۱۷۴ تا ۴۴۲ میلیون تن است. عربی زبان رسمی ۲۵ کشور است که کل جمعیت آ‌ن‌ها نیز براساس آمار سیا ۳۲۹ میلیون تن است.[۱]

مکان تکلم

محدوده جغرافیایی را که گویشوران زبان عربی در آن اکثریت را دارند جهان عرب می‌نامند که شامل بیش از ۲۰ کشور می‌شود که از خاورمیانه آغاز شده و تا آفریقای شمال غربی ادامه می‌یابد.

گویش‌های عربی

مقوله زبان عربی بر مجموعه زیادی از گویش‌ها و لهجه‌های مختلف دلالت می‌کند که به طور کلی به سه بخش تقسیم می‌شود:

عربی کلاسیک یا قرآنی،

عربی استاندارد یا فصیح و یا کتابی

عربی محاوره‌ای یا جلفی و یا دارجة

در تمام کشورهای عربی لهجه استاندارد جهت تدریس در مدارس و تألیف کتاب‌ها و جراید به کار برده می‌شود.

اما هر منطقه از دنیای عرب، گویش محلی خاص خود را دارد که گاه تفاوت‌های مابین آنها به حدی است که عرب‌ها مجبور به تکلم به عربی کتابی با هم می‌شوند. دلیل وجود تعدد گویش‌ها و لهجات در زبان عربی را تأثیر زبان‌های پیشین موجود در آن مناطق قبل از تسلط زبان عربی بر آن منطقه‌ها دانسته‌اند. در حالت کلی عربی محاوره‌ای را به دو بخش خاورمیانه‌ای و مغربی تقسیم می‌کنند اما به طور دقیق تر عربی دارای ۴ گویش زیر است که هر کدام خود دارای لهجات متعددی است.

عربی مصری

عربی مغربی (شامل لهجات: مراکشی، تونسی، الجزایری و...)

 

عربی شرقی (شامل لهجات: لبنانی، فلسطینی، و عرب زبانان غرب کشور اردن)

عربی عراقی و یا خلیجی (شامل لهجات عراقی، کویتی، عربستان سعودی، عرب زبانان شرق سوریه، ساحل خلیج فارس از عراق تا کشور عمان و(استان خوزستان)در ایران به علاوه استان الشرقیه کشور عربستان سعودی...)

از این میان عربی مصری به عنوان گویش محاوره‌ای زبان دوم مشترک بین تمام عرب زبانان به کار می‌رود. و دلیل آن وجود انبوه فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی و منابع عربی به این گویش است (مانند فارسی تهرانی که در بین فارسی زبانان ایران به عنون لهجه محاوره‌ای دوم به کار می‌رود.)

تفاوت لهجه‌ها در گویش‌های عامیانه‌ زبان عربی در واژگان، دستور زبان و شیوه‌ تلفظ کلمات به‌ چشم می‌خورد.

بیشترین تفاوت‌ها بین گویشهای غرب و شرق کشورهای عرب زبان وجود دارد برای نمونه‌(کویتی و مراکشی!!)

در تفاوت‌های مربوط به‌ چگونگی تلفظ می‌توان به‌ چگونگی تلفظ حرف /ق/ اشاره‌ نمود که‌ در لهجه‌ بادیه‌ نشینان و عراقی‌ها /گ/، در لهجه‌ مصری و سوریه‌ /ء/ و در لهجه‌ فلسطینی /ک/ تلفظ می‌شود. ویا چگونگی تلفظ /ج/ که‌ در لهجه‌ مصری /گ/ تلفظ می‌شود مانند الجمهوریة => الگمهوریة.

تأثیر زبان‌های دیگر بر زبان عربی

در زبان عربی از دوران‌های کهن زبان‌های بیگانه روی آن تأثیر گذاشته‌اند؛ از این میان می‌توان به تأثیر زبان‌های ایرانی و یا رومی کهن بر آن اشاره کرد، حتی در در نصوص قرآن چنین واژه‌هایی نسبتاً به وفور یافت‌ می‌شوند هر چند که زبان عربی بنا بر خاصیت داتی خود که واژه‌ها در آن صرف می‌شوند چهره وامواژه‌ها را چنان دگرگون می‌نماید که تشخیص ریشه آن بسیار دشوار می‌گردد.

از واژه‌های ایرانی و رومی کهن که از دیرباز به زبان عربی وارد شده‌اند می‌توان موارد زیر را نام برد:

 

از زبان‌های ایرانی

در عربی: زمان (از زَمان در پهلوی)، مهرگان (مهرجان در عربی معنای جشنواره بخود گرفته‌است)، برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، ،آجر، گچ = جص - خنجر= خونگر- طربوش = سرپوش و دهها واژه دیگر...

و در قرآن یکصد کلمه اصل پارسی و یا معرب شده از پارسی وجود دارد که از این نظر پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرانی تلقی می‌شود: دین، سراج از چراغ، جند، (دکا دکا = تکه تکه)، سجیل، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید) و هزاران [۲] واژه دیگر...

از زبانهای دیگر

اما در عصر حاضر واژه‌های زیادی از زبان‌های اروپایی وارد زبان عربی شده‌اند که‌ یا در قبل در عربی وجود نداشته‌ و مجال ساخت آنها نبوده ویا از لحاض معنایی امکان ساخت آن در عربی زیاد موفقیت آمیز نیست. بیشتر این واژه‌ها در عرصه سیاست (مانند: الإمبریالیة، الإیدیولوجیا...)، یا هنر و ادبیات (مانند: رومانسیة، فلسفة، فلم (فیلم)، سیناریو (سناریو)...) و یا صنعت و تکنولوژی (مانند: باص، رادیو، ورشه - تلفون، تلفزیون، کمبیوتر...) هستند.

تأثیر زبان عربی بر دیگر زبان‌ها

 برای این بخش از این مقاله منابع لازم نیامده‌است. لازم است بر طبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع منبعی برای آن ذکر شود. مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد.

گاهی اوقات مشکل می‌نماید که بتوان از زبان عربی مفهومی را به ویژه در متون اسلامی به درستی و دقت به زبانی دیگر ترجمه نمود. عکس این قضیه نیز در موارد گوناگون صادق است (مخصوصا در متون علمی و صنعتی). از آنجا که قرآن به عربی نگاشته شده‌است و مسلمین سنتا بر این باورند که غیرممکن و نادرست است که متون مقدس مذهبی (قرآن، نماز، اذان...) خود را به زبانی دیگر ترجمه نمایند و بیم از عدم رسایی مفهوم دقیق متون آن را داشته‌اند مجموعه این عوامل همراه با علل مختلف دیگری همچون همجواری جغرافیایی، تجارت و مهاجرت... راه را به کلی بر تسلط کامل عربی بر کلیه زبان‌هایی که تحت نفوذ امپراتوری اسلامی و یا صرفاً فرهنگ اسلامی بوده‌اند هموار کرده‌است.

 

تأثیر عربی بر زبان فارسی بیش از ۳۰٪ بوده‌است و واژگان عربی از طریق زبان فارسی به زبانهای اردو، کشمیری، پشتو، تاجیکی و تا حد زیادی به ترکی نیز سرایت نموده و در حد بسیار ملایمتر به زبان‌های عبری و کردی. زبان عربی توانسته‌است با توجه به جنبه تقدس دینی باعث زوال زبانهای مصری و منطقه شمال آفریقا و اردن و سوریه شود این زبان بر اسپانیایی نیز تأثیر گذاشته‌است اما زبان بربر یا امازیغی و قبطی پس از ۱۴۰۰۰ با مقاومت در مقابل هژمونی عربی توانسته‌است تحت اشغال و سلطه عربی به حیات خود ادامه دهد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 12:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگی نامه خاقانی شَروانی

بازديد: 1161

زندگی نامه خاقانی شَروانی

افضل الدین بدیل ابراهیم بن علی خاقانی حقایقی شَروانی ملقب به حسان العجم یکی از بزرگترین شاعران و از فحول بلغای ایران است . لقب حسّان ُالعَجَم را که بحق در خور اوست ، عموی او کافی الدین عمر به وی داد و خاقانی خود چند بار خویشتن را بدین لقب خوانده و عوفی هم همین لقب را برای وی یاد کرده است ، اما لقب دیگر او افضل الدین عنوان مشهورتر او بوده است و معاصران وی او را به همین لقب می خوانده اند و خود هم خویشتن را بسبب همین لقب گاه افضل یاد می کرده است. اسم او را تذکره نویسان ابراهیم نوشته اند ولی او خود نام خویش را «بدیل » گفته و در بیتی چنین آورده است:

بَدَل من آمدم اندر جهان سنائی را

بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد

پدر او نجیب الدین علی مروی درودگر بود و خاقانی بارها در اشعار خود به درود گری او اشارت کرده است و جد او جولاهه و مادرش جاریه ای نسطوری و طباخ از رومیان بوده که اسلام آورده. عمویش کافی الدین عمربن عثمان مردی طبیب و فیلسوف بود و خاقانی تا بیست و پنج سالگی در کنف حمایت و حضانه ٔ تربیت او بود و بارها از حقوق او یاد کرده و آن مرد فیلسوف را به نیکی ستوده و نیز چندی از تربیت پسر عم خود وحیدالدین عثمان برخوردار بوده است و باآنکه در نزد عم و پسر عم انواع علوم ادبی و حکمی رافرا گرفت چندی نیز در خدمت ابوالعلاء گنجوی شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه شروانشاهان به سر می برد، کسب فنون شاعری کرده بود. عنوان شعری او در آغاز امر « حقایقی » بود ولی پس از آنکه ابوالعلاء وی را بخدمت خاقان منوچهر معرفی کرد لقب «خاقانی» بر او نهاد. بعداز ورود بخدمت خاقان اکبر فخرالدین منوچهر بن فریدون شروانشاه خاقانی بدربار شروانشاهان اختصاص یافت و صلتهای گران از آن پادشاه بدو رسید. بعد از چندی از خدمت شروانشاه ملول شد و به امید دیدار استادان خراسان و دربارهای مشرق آرزوی عراق و خراسان در خاطرش خلجان کرد و این میل از اشارات متعدد شاعر مشهود است لیکن شروانشاه او را رها نمی کرد تا بمیل دل رخت از آن سامان بر بندد و این تضییق موجب دلتنگی شاعر بود تا عاقبت روی بعراق نهاد و تا ری رفت لیکن آنجا بیمار شد. در همان حال خبر حمله ٔ غزان بر خراسان و حبس سنجرو قتل امام محمدبن یحیی بدو رسید و او را از ادامه ٔسفر باز داشت و ببازگشت به «حبسگاه شروان» مجبور ساخت اما چیزی از توقف او در شروان و حضور در مجالس شروانشاه نگذشت که بقصد حج و دیدن امرای عراقین اجازت سفر خواست و در زیارت مکه و مدینه قصائد غرا سرود و در بازگشت با چند تن از رجال بزرگ و از آنجمله با سلطان محمدبن محمود سلجوقی ( 548 554 هَ . ق .) و جمال الدین محمدبن علی اصفهانی وزیر قطب الدین صاحب موصل ملاقات کرد و با معرفی این وزیر بخدمت المقتفی لامراﷲ خلیفه ٔ عباسی رسید و گویا خلیفه تکلیف شغل دبیری به وی کرد ولی او نپذیرفت و در همین اوان که مصادف با حدود سال (551 یا 552 هَ . ق) بوده است سرگرم سرودن تحفةالعراقین خود بود . در دنبال سفر خود به بغداد، خاقانی کاخ مداین را دید و قصیده ٔ غرای خود را درباره ٔ آن کاخ مخروب بساخت و درورود به اصفهان قصیده ٔ خود را در وصف اصفهان و اعتذار از هجوی که مجیرالدین بیلقانی درباره ٔ آن شهر سروده و به خاقانی نسبت داده بود، پرداخت و کدورتی را که رجال آن شهر نسبت به خاقانی یافته بودند، و نموداری از آن را در قصیده ٔ جمال الدین عبدالرزاق می بینیم به صفا مبدل کرد. در بازگشت به شروان باز خاقانی به دربار شروانشاه پیوست . لیکن میان او و شروانشاه به علت نامعلومی ، که شاید سعایت ساعیان بوده است ، کار به نقار و کدورت کشید چنانکه کار بحبس شاعر انجامید وبعد از مدتی قریب به یک سال به شفاعت عزالدوله نجات یافت . حبس خاقانی وسیله ٔ سرودن چند قصیدۀ حبسیۀ زیبای او شده که در دیوانش ثبت است . و او بعد از چندی در حدود سال 569 هَ . ق . به سفر حج رفت و بعد از بازگشت بشروان در سال 571 هَ . ق . فرزندش رشیدالدین راکه نزدیک بیست سال داشت از دست داد و بعد از آن مصیبت دیگر بر او روی نمود چندانکه میل به عزلت کرد و در اواخر عمر در تبریز بسر برد و در همان شهر درگذشت و در مقبرةالشعراء محلۀ سرخاب تبریز مدفون شد. سال وفات او را دولتشاه 582 هَ . ق . نوشته است و آن را به اعداد دیگر نیز نقل کرده اند و از آنجمله در کتاب نتایج الافکار این واقعه بسال 595 هَ . ق . ثبت شده است . (کتاب دانشمندان آذربایجان مرحوم تربیت ص130و این قول اقرب بصواب است (سخن و سخنوران ، چ فروزانفر ص 349) خاقانی با خاقان اکبر ابوالهیجا فخرالدین منوچهربن فریدون شروانشاه و پسرش خاقان کبیر جلال الدین ابوالمظفر اخستان بن منوچهر که هر دو باستاد توجه و اقبالی تام داشتند و وی را براتبه و صلات جزیل می نواختند، معاصر بود. غیر از شروانشاهان خاقانی با امرای اطراف و حتی سلاطین دوردستی مانند خوارزمشاه نیز رابطه داشت و آنان را مدح می گفت و از این ممدوحانند علاءالدین اتسزبن محمد خوارزمشاه ( 521 551هَ . ق .) که خاقانی او را در اوایل عهد شاعری خود مدح گفته بود و نصرةالدین اسپهبد ابوالمظفرکیالواشیر و غیاث الدین محمدبن محمودبن ملکشاه (548 554) که خاقانی در سفر عراق او را دیدار کرد، و رکن الدین ارسلان بن طغرل(555 571 هَ . ق .) و مظفرالدین علاءالدین تکش بن ایل ارسلان خوارزمشاه و چند تن دیگراز شهریاران نواحی مجاور شروان . از شاعران عهد خود خاقانی با چندتن روابطی بدوستی یا دشمنی داشت و از همه ٔ آنان قدیمتر ابوالعلاء گنجوی است که استاد خاقانی در شعر و ادب بود و او را بعد از تربیت دختر داد و بدربار شروانشاه برد. لیکن کارشان بزودی به نقار و هجو کشید و در تحفةالعراقین خاقانی ابیانی در هجو آن استاد هست ، لیکن خاقانی پاداش این بی ادبی را به استاد از شاگرد خود مجیرالدین بیلقانی گرفت و از بدزبانی های او چنانکه باید آزرده شد. از معاصران خاقانی میان او و نظامی رشته های مودت بسبب قرب جوار مستحکم بود و چون خاقانی درگذشت نظامی در رثاء او گفت :

همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد

دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی

رشیدالدین وطواط شاعر استاد عهد خاقانی هم چندی با استاد دوستی داشته و آن دو بزرگ یکدیگررا ثنا گفته اند ولی آخر کارشان به جا کشید. فلکی شروانی هم از معاصران و یاران خاقانی بود و اثیر اخسیکتی که طریقه ٔ خاقانی را تتبع می کرده از معارضان وی شمرده می شد. علاوه بر این گروه خاقانی با عده ای دیگر ازشاعران و عالمان زمان روابط نزدیک و مکاتبه داشته وبر روی هم کمتر کسی از شاعران است که هم در عهد خودبه آن درجه اشتهار رسیده باشد که او رسید. از آثار خاقانی علاوه بر دیوان او که متضمن قصاید و مقطعات و ترجیعات و غزلها و رباعیات است مثنوی تحفةالعراقین اوست که بنام جمال الدین ابوجعفر محمدبن علی اصفهانی وزیر صاحب موصل که از رجال معروف قرن ششم بوده است سروده این منظومه را خاقانی در شرح نخستین مسافرت خود به مکه و عراقین ساخته و در ذکر هر شهر از رجال و معاریف آن نیز یاد کرده و در آخر هم ابیاتی در حسب حال خود آورده است . خاقانی از جمله ٔ بزرگترین شاعران قصیده گوی و از ارکان شعر فارسی است . قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و ابتکار مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه مشهور است ، و هیچ قصیده و قطعه و شعر او نیست که از این جهات تازگی نداشته باشد. قدرتی که او در التزام ردیفهای مشکل نشان داده کم نظیر است چنانکه در بسیاری از قصائد خود یک فعل مانند «برافکند» «برنخاست » «نیامده است » «نمی یابم» «بر افروز» «شکستم» و امثال آنها، یا یک فعل و متعلق آن مانند «درکشم هر صبحدم » و «بر نتابد بیش از این » یا اسم و صفت را ردیف قرار داده است .مهارت خاقانی در وصف از غالب شاعران قصیده سرا بیشتر است . اوصاف مختلف او مانند وصف آتش ، بادیه ، صبح ، مجلس بزم ، بهار، خزان ، طلوع آفتاب و امثال آنها در شمار اوصاف رائع زبان فارسی است ترکیبات او که غالباً با خیالات بدیع همراه و باستعارات و کنایات عجیب آمیخته است معانی خاصی را که تا عهد او سابقه نداشته مشتمل است مانند «اکسیر نفس ناطقه » برای «سخن » «دو طفل هندو» برای «دو مردمک چشم »، «سه گنج نفس » یعنی قوای سه گانه : متفکره و مخیله و حافظه ، «مهد چشم » ، «قصر دماغ » و صدها ترکیب نظیر اینها که در هر قصیده و غالباً در هر بیت از ابیات قصیده های او میتوان یافت . خاقانی بر اثر احاطه ٔ بغالب علوم و اطلاعات و اسمار مختلف عهد خود، و قدرت خارق العاده ای که در استفاده از آن اطلاعات در تعاریض کلام داشته ، توانسته است مضامین علمی خاصی در شعر ایجاد کند که غالب آنها پیش از او سابقه نداشته است . برای او استفاده از لغات عرب در شعر فارسی محدود بحدی نیست حتی آنها که برای فارسی زبانان غرابت استعمال دارد. با تمام این احوال چیزی که شعر خاقانی را مشکل نشان میدهد و دشوار مینمایاند این دو علت اخیر یعنی استفاده از افکار و اطلاعات علمی وبکار بردن لغات دشوار نیست ، بلکه این دو عامل وقتی با عوامل مختلفی از قبیل رقت فکر و باریک اندیشی او در ابداع مضامین و اختراع ترکیبات خاص تازه و بکار بردن استعارات و کنایات مختلف و متعدد و امثال آنها جمع شود، فهم بعضی از ابیات او را دشوار می کند و با تمام این احوال اگر کسی با لهجه و سیاق سخن او خوگیرد از وسعت دایره ٔ این اشکالات بسیار کاسته میشود. این شاعر استاد که مانند اکثر استادان عهد خود بروش سنائی در زهد و وعظ نظر داشته ، بسیار کوشیده است که از این حیث با او برابری کند و در غالب قصائد حکمی و غزلهای خود از آن استاد پیروی نماید، و از مفاخرات او یکی آن است که خود را جانشین سنائی میداند در قطعه ای بمطلع ذیل:

چون فلک دور سنائی در نوشت

آسمان چون من سخن گستربزاد

و شاید یکی از علل این امر ذوق و علاقه ای باشد که در اواخر حال بتصوف حاصل کرده و بقول خود درسی سال چند چله نشسته بود. خاقانی در عین مداحی مردی ابی الطبع و بلند همت و آزاده بود و با وجود نزدیکی بدربارهای معروف و علاقه ای که از جانب شروانشاه و خلیفه بتعهد امور دیوانی از طرف او شده بود، همواره از اینگونه مشاغل که به انصراف او از عوالم معنوی می انجامید اجتناب داشت بر رویهم این شاعر از باب علم و ادب و مقام و مرتبه ای بلند و استادی و مهارت در فن خود در شمار شاعران کم نظیر و از ارکان فارسی است و شیوه ٔاو که در شمار سبکهای مطبوع شعر است ، پس از وی موردتقلید و پیروی بسیاری از شاعران پارسی زبان قرار گرفت. (از تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 2 صص 776 784) برای کسب اطلاع بیشتر از خاقانی میتوان بمآخذ زیر که درپاورقی ج 1 آتشکده ٔ آذر چ سادات ناصری آمده است رجوع کرد:

آثارالبلاد قزوینی ، بستان السیاحه ص 324، بهارستان جامی ، تاریخ ادبیات دکتر شفق ، تاریخ ایران سایکس ، تاریخ گزیده ص 818، تذکره ٔ خلاصة الافکار، تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی چ لیدن صص 78 83 و صص 70 و 71 و چ هند ص 39، دانشمندان آذربایجان ، ریاض العارفین چ 2 صص 317 تا 326، سخن و سخنوران ، شعر العجم شبلی نعمانی ج 5 صص 6 9، خاقانی شروانی به قلم عبدالرسول خیام پور چ تبریز سال 1327 هَ . ش . شروح خاقانی از عبدالوهاب حسینی و محمدبن داود شادی آبادی ، طرائق الحقایق چ تهران ج 2 ص 280، عرفات العاشقین ، لباب الالباب ، مجالس المؤمنین قاضی نوراﷲ شوشتری مجلس دوازدهم ، مجله ٔ ارمغان سال 5 و 6 شرح حال خاقانی به قلم ناصح ، مجله ٔارمغان سال 23 شماره ٔ اول مقاله ٔ استاد سعید نفیسی راجع به شروان ، مجله ٔ یادگار سال 4 شماره ٔ 9 و 10 حبسیّات خاقانی به قلم نوائی ، مرآت الخیال چ هند ص 29،مقدمه ٔ حدائق السحر رشید وطواط به قلم عباس اقبال آشتیانی ، مقدمه ٔ دیوان خاقانی از مرحوم عبدالرسولی ، مقدمه ٔ دیوان دکتر ضیاءالدین سجادی ، مقدمه و شرح قصیده ای از شیخ آذری در جواهر الاسرار ضمیمه ٔ مسیحیه اشعةاللمعات ، نتایج الافکار، نفحات الانس ص 546 و 547، هدیة الاحباب فی ذکر المعروفین بالکنی و الالقاب و الانساب مرحوم حاج شیخ عباس قمی( ص 129که او را شیعه دانسته است .)

خاورشناسانی که درباره ٔ خاقانی تحقیقات کرده اند: خانیکوف (روزنامه ٔ آسیائی ماههای اوت و سپتامبر 1836 و مارس و آوریل 1865 م .)، مینورسکی (قصیده ٔ مسیحیه رساله ای به انگلیسی چاپ سال 1945 م .)، کارل زالمان (رباعیات خاقانی) ، هرمان اته که از خانیکوف استفاده کرده است . ادوارد برون (که تحقیقات خانیکوف را در تاریخ ادبیات خود آورده است ). گ : چایکین و آ: ولدیرف نقل از رساله ٔ مینورسکی . پرفسور یوری مار تحقیقاتی درباره ٔ قصیده ٔ مسیحیه دارد. (نقل از پاورقی آتشکده ٔ آذر ص 150و 151.)

 

ويژگي سخن

 

خاقاني از جمله بزرگترين شاعران قصيده گوي ايران و يكي از بزرگان ادب فارسي است . قصيده هاي او و ساير اشعارش از شيوايي و فصاحت و تعبيرات و كنايه هاي بسيار ظريف و مشكل برخوردار است كه براي فهم آن مانند اشعار انوري به تفسير مشروح نيازمند است . خاقاني به علت اينكه در اغلب علوم و اطلاعات زمان خود احاطه داشته توانسته است مضامين علمي خاصي در شعر ايجاد كند كه قبل از او اين روش در شعر سابقه نداشته و هم چنين او در شعر فارسي از كلمات و لغات عربي بسياري استفاده كرد كه تمام اينها سبب شده كه در ظاهر فهم اشعارش مشكل شود . او شاعري بسيار حساس و زود رنج بوده كه حوادث و وقايع روزگار وي را سخت تحت تاثير قرار مي داد تا آنجا كه در تمام قصايدش از بيوفايي مردم و بد روزگار شكوه مي كند چون او هم رنج زندان و هم ماتم از دست دادن عزيزان خود را ديده و همين امر باعث شده كه او مراثي را بسرايد كه اشعار مراثي او واقعا" ساده و از دل برآمده و نشان دهنده احساسات دروني او مي باشد .

معرفي آثار

او داراي ديوان اشعاري است كه شامل قصايد و مقطعات و ترجيعات و غزل ها و رباعيات است و يك مثنوي نامه به نام تحفه العراقين دارد كه به نام جمال الدين ابو جعفر محمد بن علي اصفهاني وزير و از رجال معروف قرن ششم بوده سروده است كه اين منظومه را خاقاني در شرح نخستين مسافرت خود به مكه و عراقين (عراق عرب و عراق عجم) سروده و در ذكر هر شهر از رجال و معاريف آن ياد كرده و در آخر هر كدام ابياتي را به مناسبت موضوع آورده است كه اين مثنوي نامه علاوه بر مشخصات ذكر شده داراي مضامين عارفانه نيز است .

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 11:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

زندگينامه سقراط

بازديد: 415

زندگينامه سقراط

--------------------------------------------------------------------------------

سقراط را بيشتر از طريق ارسطو به خصوص شاگردش افلاطون مىشناسيم. زيرا او در طول زندگىاش چيزى ننوشت وبيشتر اطلاعات ما از او از شاگردانش بدست آمده است. كه همين امر و مرگ دلخراشش باعث شده است كه دركتب زيادى وى با مسيح مقايسه گردد.

او نخستين فيلسوف مهمى بود كه در آتن بدنيا آمد كه بيشتر عمر خود را صرف گفتگو ومباحثه در كوچه و بازارهاى آتن مىكرد. او جوانانى را ازاقشار مختلف و باعقايد گوناگون دور خود جمع مىكردو به گفتگو با آنها مىپرداخت . كه بعدها بسيارى از اين جوانان نماينده هاى فكرى فلسفه هاى گوناگون در يونان باستان شدند. كه همين امر باعث شد كه مكاتب زيادى سقراط را از خود بدانند. او به غير از مباحثه وتفكر كار ديگرى نمىكرد و شغل خاصى نداشت و نسبت به فردايش بىاعتنا شده بود. در خانه هم دل خوشى نداشت و به فكر همسر و فرزند نبود وهمواره به خاطر اين خصوصياتش با زنش مشكل داشت. البته مىتوان گفت كه در نهايت زنش به اوعلاقه داشت زيرا بعد از اعدام سقراط نمىتوانست به خود تسلى خاطر بدهد.

شايد بتوان گفت بارزترين موضوعى كه هنگام مطالعه سقراط به آن برمىخوريم هنر گفت و شنود سقراط باشد. او خود در اين باره مىگويد: من نيز مانند مادرم هنر مامايى دارم. مامايى من مامايى حقيقت و دانش است او دايما تاكيد مىكرد كه خود چيزى نمىداند بلكه مانند مامايان عمل مىكند يعنى با گفتگويى هدفمند نقاط ضعف و قوت افكار عقايد افراد را به آنها نشان مىدهد و از اين طريق به زاده شدن حقيقت و دانش در آنها كمك مىكند.

سقراط هنگام بحث با افراد مختلف به شرايط افراد و موقعيت اجتماعى آنان توجه اى نمىكرد. گاهى نيز پرسشهاى او از افراد متشخصى كه با اوبحث مىكردند موجب مى شد كه تزلزل پايه هاى فكرى وتضاد در عقايد آن شخص روشن گردد. كه اين موضوع موجب مسخره شدن اينگونه افراد در ملا عام ونتيجتا خشمگين شدن آنها مىشد. روش سقراط بدين گونه بود كه ابتدا در بحث اظهار تجاهل مىكرد وسپس براى رفع جهل خود از شخص مقابل سوالاتى مىپرسيد سپس شخص را با پرسيدن سوالاتى به نقطه اى خاص هدايت مىكرد و تناقض در افكار و عقايد شخص مقابل را برايش روشن مىساخت. در اين پروسه تعريف كردن موضوعات براى سقراط از اهمييت خاصى برخوردار بود. چون به اعتقاد او ابتدا بايد دانست كه منظور از مفاهيمى مانند عدالت , فضيلت ,شجاعت و پرهيزگارى چيست , سپس مىتوان در مورد اين مفاهيم صحبت كرد.

او براى رسيدن به تعريفى صحيح از يك مفهوم از شيوه اى استقرايى استفاده مىكرد بدين معنا كه ابتدا مثالها و شواهدى را در باره موضوع مورد نظرش پيدا مىكرد و از اين جزييات بدست آمده براى رسيدن به كليات مطلب استفاده مىكرد.او پس از فهميدن قاعده كلى آن را براى موارد خاص تطبيق و تعميم مىداد . مثلا او هنگام گفتگو نظر طرف مقابلش را در باره عدالت جويا مىشد ,مخاطب هم براى رسيدن به تعريف مثالهايى را ارايه مىكرد سپس سقراط با نشان دادن روابط و مشتركات مثالها شخص را به تعريفى از مفهوم مورد نظر( مثلا عدالت) مىرساند. بعد از اين مرحله سقراط موارد مخالف و متضاد با تعريف را يادآورى مىكرد بدين ترتيب فرد مورد نظر دايما مجبور مىشد كه تعريف خود را تغيير دهد تا به تعريف صحيحى برسد در اين ديالوگها شخص به اشتباهات و ناتوانيهاى خود پى مىبرد.

علىرغم اينكه روش فلسفى سقراط براى ما مشخص و معلوم است ولى افكار و عقايد او در مورد بسيارى از مسايل مهم فلسفى براى ما روشن نيست. زيرا هيچگاه در مورد مسئله اظهار اطمينانى قطعى نمىكرد و افكار خود را نمىنوشت. همين موضوع باعث شده است كه تمام دانسته هاى ما در باره سقراط از مطالبى است كه شاگردانش مانند افلاطون در باره او ذكر كرده اند. در بسيارى از متون افلاطون نمىتوان تشخيص داد كه مطلب افكار سقراط است يا عقايد افلاطون است كه آنها را از زبان سقراط بيان كرده است.

همانطور كه قبلا ديديم فيلسوفان پيش سقراطى توجه خود را به طبيعت و نيروهاى طبيعى معطوف كرده بودند كه به نوعى مىتوان گفت برنامه كارى آنان گذر از دنياى اسطوره به عقل بود. ولى برخلاف آنها بيشتر توجه سقراط به مسئله انسان و جايگاه انسان در جامعه بود. سيسرون فيلسوف رومى چند صد سال بعد از مرگ او در اين باره مىگويد: سقراط فلسفه را از آسمان به زمين آورد فلسفه را به خانه ها وشهرها برد و فلسفه را واداشت به زندگى و به اخلاقيات و خير و شر بپردازد. سقراط بر خلاف سوفسطاييان كه به درك درست و مطلقى از حقيقت اعتقاد نداشتند قصد داشت كه فلسفه خود را بر پايه اى محكم بنا كند . به گمان او اين پايه عقل انسان بود.او ادعا مىكرد كه ندايى الهى در وجودش قرار دارد كه او را هدايت مىكند و همين ندا و وجدان است كه به او مىگويد چه چيز نادرست و چه درست است.

جامعه آن زمان يونان كه سقراط در آن زندگى مىكرد جامعه اى بود كه سوفسطاييان تاثير اساطير واديان را در زندگى مردم به شدت كم كرده بودند از اين رو سقراط در زمينه اخلاق سعى داشت تعريف كامل و جهانشمولى ارايه دهد تا جايگزينى مناسب براى اساطير و اديان باشد . اوبر خلاف سوفسطاييان معتقد بود كه تشخيص درست و نادرست بر عهده عقل آدمى است نه بر عهده جامعه و سير تحولات آن. او براى نيكوكارى و درستكارى مبنايى عقلى جستجو مىكرد ومعتقد بود كه هركس درست و غلط را از لحاظ عقلى تشخيص دهد به كار نادرست دست نمىزند و تمام شرهايى كه از افراد مختلف مىبينيم در اثر نادانى آنهاست.

 

در روزگارى كه سقراط در آن زندگى مىكرد دموكراسى آتن رو به ابتذال نهاده بود بدين ترتيب كه در بسيارى از نهادهاى مهم كشور اعضاى آنها به ترتيب حروف الفبا انتخاب مىشد به طوريكه گاهى در ميان آنها كشاورز و بازارى ساده ديده مىشد و يا سران لشگر به سرعت عوض مىشدند.

سقراط عقيده داشت كه همانگونه كه كفاش و نجار به مهارت در رشته و فن خود نياز دارند حاكم نيز بايد تخصص لازم را براى حكومت داشته باشد به عبارت ديگر داراى فضيلت سياسى براى حكومت باشد. سقراط مدام دموكراسى يونان را به سخره مىگرفت و دائما دم از صلاحيت و شايستگى براى حكومت مىزد . كه البته در آن زمان بزرگترين مدعى اين صلاحيت اشراف وثرومتمندان بودند كه اعتقاد داشتند اين شايستگى براى حكومت از نژاد و تبارشان حاصل مىشود ولى سقراط معتقد بود كه اين شايستگى و فضيلت با آموزش و تربيت پديد مىآيد و ناشى از روح انسانى است. البته بايد توجه داشت كه در آن زمان اين آموزشها و نوع تربيت بيشتر مخصوص طبقه اشراف بود نه همگان مردم.

در شرايطى كه جنگ و خطر توطئه و قيام اقليت ثروتمند جامعه دمكرات يونان را تهديد مىكرد سقراط جوانان متمايل به آريستوكراسى را به دور خود جمع مىكرد ودر باره فضيلت سياسى با آنها صحبت مىكرد. همين امر باعث شد كه حكومت تصميم به اعدام سقراط بگيرد. در دادگاهى كه براى محاكمه سقراط تشكيل شد سقراط به دفاع از خود برخواست كه متن دفاعيه او در Apology افلاطون موجود است. سقراط اين امكان را داشت كه با طلب عفو از دادگاه خود را از مرگ نجات دهد ولى او نپذيرفت كه از عوامى كه مدام مورد سخره او بود طلب بخشش كند. نقل مىشود كه دوستان او امكان فرار وى را از زندان فراهم ساخته بودند ولى او از فرار نيز امتناع ورزيد و در نهايت جام شوكران را سركشيد.

نظر سقراط در باب هنر

سقراط در خصوص زیبایی اشاره میکند که وقتی چیزی زیباست، یگانه علت آن زیبایی آن است که از " خود زیبایی" چیزی در آن نهفته است. به عبارتی دیگر، او برای زیبایی یک منشاء الوهی قائل است، به این معنا که زیبایی را برآمده از یک عرصه یا مکانی می‌داند. او معتقد است که: 1. زیبایی الوهی است. 2. ماهیت واحد و یگانه زیبایی، همچون یک کلّ متشکل از اجزاء و عناصر متعدد است. این ماهیت یگانه و واحد در درون خود حالتی متکثر و تجزیه شونده دارد. اگر زیبایی را تنها و واحد فرض کنیم، این زیبایی به یک شیء تعلق می‌گیرد اما ما بسیاری پدیده‌های زیبا داریم که از جنبه‌های متفاوت زیبا هستند و این نیست جز خود زیبایی که در بسیاری پدیده‌ها حلول می‌کند. همان‌طور که در معرفت اسلامی فتبارک الله احسن الخالقین داریم. معنای سقراطی این گزینه به نسبی‌گرایی ارجاع داده می‌شود. 3. در مباحثه‌ای که با سیمیاس و کبس دارد ( در رساله فیدون که افلاطون آن را از زبان فیدون نقل کرده است.) به یکی از تعاریف زیبایی که عبارت است از لذت بصری و شنیداری پرداخته است. مانند تصاویر و چهره‌های زیبایی که می‌بینیم و این لذت از زیبایی است. اساس حس‌گرایی و تجربه‌گرایی سقراط در این جا مطرح می‌شود که اساس زیبایی را در لذت تجربی و حسی تعریف می‌کند. اما خود لذت در شنیدن و دیدن خلاصه نمی‌شود، پس زیبایی را می‌توان حاصل از سایر افعال نیز دانست. به عبارت دیگر لذت معنوی، لذت تجربی ، لذت حسی و غیره. 4. زیبایی از دید سقراط امری ماهوی و ذاتی است، که به صورت عنصر لاینفک و یا یتجزای پدیده‌ها در آمده است، همین‌طور سقراط آن را عارضی می‌داند. او می‌گوید : زیبایی همچون تابشی از منشا الوهی است پس عارضی است. در هر پدیده یا شیء، یک ماده مستعد ( طبیعت، ماهیت و یا جنم) وجود دارد. به تعبیری زمینه و بستر مستعد و پذیرای گرفتن کیفیت زیبایی وجود دارد. تا این بستر در شیء وجود نداشته باشد، هیچ شیء زیبایی نخواهیم داشت. اما وجود این پرتو نیز ضروری است. که البته، ماده مستعد همان خود زیبایی است.

سقراط (حدود سالهای ۳۹۹ ـ ۴۷۰ ق . م)، پدر علم فلسفه، با نحوه تدریس سوفسطائیان مخالفت کرد. سوفسطائیان، به شاگردان خود می‌آموختند که چگونه در مباحثات، به سوالات مختلف جوابهای زیرکانه‌ای بدهند. سقراط شاگردانش را تشویق می‌کرد تا در دنیای اطراف خود، جستجو کرده و مطابق با ندای وجدان خود زندگی کنند، حتی اگر این کار، آنها را در جهت مخالف با حکام کشور قرار دهد.

سقراط هیچ اثر مکتوبی از خود بر جای نگذاشت، اما تعدادی از مباحثات وی با ساکنین آتن توسط شاگرد معروفش افلاطون (۳۴۷ ـ ۴۲۷ ق.م)و نیز کسنوفون (۳۵۷-۴۲۵ ق.م) بطور مکتوب ثبت شده‌اند. سقراط در حدود سال ۴۷۰ سال ق.م در آلوِپِکا متولد گردید. آغاز زندگی او مصادف بود با دوران شکوفایی عظمت و افتخار آتن که در همان زمان امپراتوری دریایی خود را بنا نهاده بود. در دوران جوانی، قدرت بدنی شگفت انگیز سقراط، همگان را به تعجب وا داشت. قدرت تحمل او بسیار بالا بود، به طوری که در زمستان سخت، پا برهنه با یک جامهٔ معمولی راه می‌رفت.

سردیس مرمری سقراط در موزه لوورهنگامی که بیست و چند ساله بود ، افکارش متوجه مفهوم انسانیت شد. در آن زمان بیشتر تلاش‌های فلاسفه و متفکران، درباره جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده آصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت وبه انسان بازگشت. او بیان می‌کرد که پیامهای مخصوصی از سروش غیبی دریافت می‌کند.

 

 

 

در کتاب‌های تاریخی آمده‌است که روزی یکی از دوستان سقراط از سروش غیبی پرسید که آیا خردمند تر از سقراط وجود دارد؟ سرش غیبی پاسخ داد: نه. این واقعه سقراط را بر انگیخت تا ببیند که چه چیزی موجب شده تا او خردمند ترین انسان باشد؛ در حالی که خود را عالم و دانشمند نمی‌داند. سرانجام به این نتیجه رسید که: او خردمند ترین انسان است ، زیرا به جهل خود علم دارد و ادعای عالم بودن ندارد. از این پس، وی این رسالت را در وجود خود احساس کرد که در جست و جوی حقیقت ثابت و یقینی ، یعنی حکمت راستین باشد و به همگان نشان دهد که علم حقیقی یعنی: «علم به این که نمی‌دانم.»

او در جنگهای پلوپونز شرکت کرد و شجاعتی که در آن جنگها از خود نشان داد ،از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت. در ادامهٔ زندگی ، سقراط به رسالتی که بر دوش گرفته بود، پرداخت. در آن دوران سوفسطائی‌ها نفوذ زیادی بین جوانان آتنی داشتند و به آنها سفسطه و فن جدل آموزش می‌دادند وادعایشان این بود که حقیقتی وجود ندارد. آنها خود را دانشمند ترین وعالمترین مردمان می‌خواندند.

سقراط بنا بر نتیجه‌ای که در زندگی بدان رسیده بود، با آن‌ها که ادعای علم و دانش داشتند، به مقابله پرداخت.

روش عملی سقراط برای مبارزه با چنین اشخاصی این بود که با یکی از آنها وارد گفت و گو می‌شد و می‌کوشید تا از او افکارش را درباره موضوعی خاص، مثلا شجاعت بیرون بکشد. آن شخص در ابتدا فکر می‌کرد که حقیقت شجاعت را می‌شناسد و به آن آگاه است. سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع می‌کرد و در آغاز خود را با آن چه شخص مقابلش می‌گفت، همراه نشان می‌داد. ممکن بود این گفتگو به طول بینجامد، اما سر انجام بحث را به جایی می‌رساند که شخص مقابل به نادانی خود پی می‌برد؛ یعنی به این نتیجه می‌رسید که حقیقتا هیچ چیزی را درباره شجاعت نمی‌داند و به این صورت، سقراط به او می‌فهماند که اعتراف به نادانی، بزرگترین دانش است. این روش، روش دیالکتیکی نام گرفت. وی اولین کسی بود که این شیوه را در بحث‌های فلسفی به کار برد و به همین دلیل، روش دیالکتیک را به نام او، دیالکتیک سقراطی می‌خوانند.

سقراط در آتن می‌گشت و با افراد مختلف به این روش بحث و گفتگو می‌نمود. او شاگردانی هم داشت که اکثر آن‌ها جوانان آتنی بودند. یکی از شاگردان وی که بعدها در شمار بزرگترین فلاسفه جهان قرار کرفت، افلاطون بود.

 

 

 

سقراط بسیاری از بزرگان آتن را که ادعای علم و دانش داشتند، به همین نحو محکوم ساخت واین برای آنان خوشایند نبود. عاقبت این فشارها همراه با تحولات سیاسی که پیش آمد، سقراط را در سال ۳۹۹ ق.م به محکمه کشاند.

در محکمه سقراط متهم شد که: ۱) خدایانی را که آتنیان می‌پرستند، عبادت نمی‌کند، بلکه اعمال دینی جدید و نا آشنا آورده‌است.

۲) به علاوه جوانان شهر آتن را با افکار خود فاسد می‌کند.

به دلیل همین اتهام‌ها، برای او تقاضای مرگ شده بود. سقراط با خونسردی و متانت به تمام اتهام‌ها پاسخ گفت و آنها را به سوی خود متهم کنندگان بازگرداند. سقراط اعلام کرد که از مرگ هیچ باکی ندارد ، اما مرگ وی لکه ننگینی بر چهره آتن بر جای خواهد گذاشت و آیندگان، در این مورد، آتنیان را محکوم خواهند کرد. با تمام این احوال و دفاعیات مستحکم وی، هیئت منصفهٔ دادگاه که تحت تأثیر جو سیاسی آشفتهٔ آن ایام بود، حکم به مرگ سقراط داد.

درچند روزی که تا اجرای حکم باقی مانده و سقراط زندانی بود ، دوستان وی تلاش زیادی کرده و همه چیز را برای فرار او مهیا ساختند، ولی سقراط با بیان اینکه چنین اقدامی مخالف اصول و ارزشهای اوست ، پیشنهادشان را رد کرد.

در روز موعود در حالی که خانواده و دوستان و شاگردانش گرد وی جمع شده و بی تابی می‌کردند، آنها را به آرامش فراخواند و پس از اینکه وصیتهایش را کرد، جام زهر را به آرامی سرکشید و پس از دقایقی جان سپرد

منبع

 

philosophers.atspace.com

 

 

http://www.daneshju.ir/forum/f378/t13347.html

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 8:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 71

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس