سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
قرنها پيش ، ملل مغرب زمين حساب ماههاي سال را به ده رسانده بودن . يكي از امپراطوران رم تصميم گرفت كه دو ماه ديگر به ماههاي دهگانه سال بيافزايد . در آن زمان مردم به خدائي معتقد بودند كه Janus خوانده ميشد . جانوس صاحب دو چهره بود . يك چهره او آينده را مي نگريست و چهره ديگرش بر گذشته نظاره ميكرد . جانوس نگهبان منازل بشمار ميرفت تصوير وي را بر روي در خانه ها نمايش ميدادند كه روئي به درون خانه و روئي ديگر به بيرون داشت . چنين تصويري از چنان خدائي به نظر مناسب آمد كه با اسم ماهي از ماههاي سال منطبق شود.
ماهي كه از يكسو آنچه رفته است بنگرد و حساب ايام گذشته و فهرست بروز وقايع در ماههاي قبل را داشته باشد و از جانب ديگر به آينده نگاه كند كه چه روي خواهد داد و حساب حوادث آتي را نگهدارد . اين ماه Januaries خوانده شد كه به انگليسي January ناميده شد .
2 ـ فوريه February
پس از نامگذاري يازدهمين ماه سال ، امپراطور مذكور و مردم سرزمين رم انديشيدند كه نامي بر ماه ديگري بيابند كه دوازده ماه سال تكميل شود . آن روزگار تقويم روميها آغاز سال را به March اختصاص داده بود .
دو ماه جديد ( ژانويه و فوريه ) به انتهاي سال افزوده شد.
روميها همواره از پليدي پرهيز داشتند و هميشه به فكر پاك كردن خويشتن و گردگيري منازل خود مي افتادند و مخصوص قبل از ماه March كه در آن زمان نخستين ماه سال و ميمون و فرخنده بود ، در فكر نظافت وپاكيزگي اطراق گاههاي خود بودند پاكيزگي و پاك ساختن در زبان لاتين Februum خوانده مي شد .
بنابراين ماه قبل از March را Februarius گفتند كه در انگليسي به February موسوم شد .
ژوليوس سزار امپراطور رم بعدها دو اسم ژانويه و فوريه را آخر سال به ابتداي سال غربي انتقال داد و حساب ماهها در تقويم مغرب زمين بر اين اساس استوار گشت . بدين ترتيب سال مغرب زمين با ژانويه آغاز شد .
3 ـ مارس Mars
روميها قديم خداي جنگ خود را ، Mars ميخواندند و نام يكي از ماههاي خود را به افتخار او Martius ناميدند كه به انگليسي Mars گفته مي شد.
مارس در تصاوير ، سوار بر اسب بر شيپور جنگ ميدمد . در حاليكه در تصوير ديگري، سپري بدست و شمشيري بر دست ديگر، سوار تخت رواني است كه اسبان غول پيگر گردونه او را حمل ميكند.
4 ـ اوريلApril
در نظر ملل مغرب زمين ، ماه چهارم از سال ، ماهي بود كه گوئي در اينوقت زمين شكافته ميشد تا ساقه هاي نوري از دل خاك بيرون بيايد و شكوفه ها بر شاخه ها بنشيند . كلمه لاتين شكافته شدن سينه زمين معادل Aperio بود كه ماه چهارم بدين مناسبت Apriles خوانده شد و به انگليسي April مرسوم شد .
5 ـ ميMay
الهه بهار و روشني ها در پندار مردم رم ، Maia نام داشت . او حافظ سبزه زارها بود و گياهان را در ریشه حمايت مي كرد به اسم او ماه پنجم از سال، Mauis گفته شد كه به انگليسي May عنوان گرفت .
6 ـ جولايJuly
اندكي از مرگ امپراطور رم ژوليوس سزار نگذشته بود كه سناي رم بياد خدمات او ، ماهي از ماههاي سال را در تقويم رومي به Julius موسوم ساخت كه July در انگلسي معادل اين نام است .
7 ـ آگوست Agust
چند سال بعد از مرگ سزار ، آگوست امپراطور ديگر روم به سلطنت رسيد .
اودر شهرت طلبي دست كمي از سزار نداشت پس نامي ديگر از ماههاي سال بنام او ملقب گشت.
هوشنگ عباسي، شاعر، پژوهشگر، روزنامهنگار و گيلانشناس، 3 آبان 1333 در فخرآباد لشت نشاي رشت به دنيا آمد.عباسي تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود و دوره متوسطه را در شهر به پايان رساند و پس از تحصيل در رشته ادبيات و علوم انساني، به عنوان دبير به استخدام آموزش و پرورش درآمد. وي عضو هيات موسس خانه فرهنگ گيلان، دانشنامه بزرگ گيلان و مشاور كميسيون فرهنگي شهر رشت بوده است.
كتاب «شاعران گيلك و شعر گيلك جلد اول» از تاليفات هوشنگ عباسي سال 1380 در جشنواره شعر گيلكي و كتاب «لشت نشاء، سرزمين عادلشاه» نوشته وي نيز سال 1383 در جشنواره دكتر محمد معين رتبه اول را به دست آورد.از جمله كتابهاي هوشنگ عباسي ميتوان به بازتاب نهضت جنگل در هنر و ادبيات، ياوري (آيينهاي تعاون سنتي در گيلان)، شاعران گيلك و شعر گيلكي جلد دوم، فرهنگ بازيها و سرگرميهاي مردم گيلان و سيماي علي در فرهنگ عامه گيلان اشاره كرد.
گيلان از مناطقي است كه با وجود گردآوري و انتشار كتابهاي مختلف در زمينه فرهنگ مردم، همچنان بكر مانده است، دليل اين دستنخوردگي چيست؟
گيلان سرزميني با تنوع قومي و گويشي است و با اين كه از نظر وسعت جغرافيايي از كوچكترين استانهاي كشور است، گوناگوني و تنوع فرهنگي آن بيش از هر جاي ديگر ايران ديده ميشود. قرنهاي متمادي است كه اقوام مختلف در شهر رشت و مناطق ديگر گيلان همزيستي مسالمتآميزي با هم دارند و اين همزيستي فرهنگ مشتركي را پديد آورده است و در عين حال، اين اقوام ويژگيهاي قومي و گويشي خود را حفظ كردهاند. در مقابل حجم عظيم زايش فرهنگي كه در طول ساليان طولاني صورت گرفته، مطالعه و پژوهش درباره اين اقوام و فرهنگ آنها بسيار اندك بوده است.
اقوامي چون گيلك و گالش و تات و تالش؟
بله. گيلكها، گالشها، تاتها، تالشها، كردها و تركها كه در كنار اينها، اقليتهاي مذهبي مثل ارامنه، يهوديها، زرتشتيها و... مجموعه جامعه گيلان را شكل ميدهند.كه اكثريت با گيلكهاست.
گيلكها در سرتاسر مناطق جلگهاي گيلان پراكندهاند و به كشاورزي اشتغال دارند و اولين اقوام ساكن در گيلان بودهاند. گالشها هم كه تيرهاي از گيلكها هستند، در مناطق كوهستاني و كوهپايهاي زندگي و با دامداري امرار معاش ميكنند. فرهنگ اين مردم بسيار بكر و دست نخورده است. بسياري از آيينها و اعياد باستاني همراه با گاهشمار ديلمي و موسيقي فولكلور هنوز كه هنوز است در ميان آنها رواج دارد.
تالشها و تاتها چطور؟
تالشها در غرب گيلان زندگي ميكنند كه بازمانده نسل كادوسان هستند و موسيقي فولكلور بسيار غني، آيينها و باورداشتها و گويش مختص به خود دارند.
تاتها نيز در مناطق جنوبي گيلان بويژه در رودبار و آباديهاي تابعه آن زندگي ميكنند. اين قوم نيز زبان و فرهنگ و آيينهاي ويژهاي دارند كه برخي از آنها از دوران كهن به جا مانده است.
اقوام ديگري چون كردها، تركها، كوليها و همچنين اقليتهاي مذهبي مانند ارمنيها، يهوديها و زرتشتيها نيز در مناطق مختلف گيلان ازجمله در شهرهاي رشت و انزلي ساكن هستند.
كه به نظر خيلي كم درباره اين اقليتها كار شده است؟
بله. درباره زبان و فرهنگ اين اقوام بسيار اندك كار صورت گرفته و در مواردي هم مطالعهاي انجام نگرفته است. منابع پژوهشي ما درباره تاتها و گالشها و كردهاي گيلان بسيار ناقص است و كاستيهاي فراواني دارد. به دليل تحولات فني، اقتصادي و رسانهاي كه در زندگي مردم تاثير گذاشته، بخش عمدهاي از فرهنگ مردم كاركردهاي خود را از دست ميدهند و از گردونه زندگي مردم خارج ميشوند. درصد زيادي از فرهنگ اين اقوام ناشناخته مانده است.
جدا از محققان بومي و ايراني، محققان اروپايي و امريكايي نيز گيلان را محل خوبي براي گردآوري فرهنگ مردم ديدهاند. بايد كتابهاي ارزشمندي به قلم اين افراد چه به صورت ترجمه و چه به صورت نسخه اصلي چاپ شده باشد.
نخستين مطالعات گيلانشناسي به وسيله اروپاييها صورت گرفته است. پيش از آن بررسي و تحقيق همهجانبهاي درباره گيلان تاليف نشده بود.
الكساندر خودزكو (1891 1806 ميلادي) در سالهاي 1830 به بعد در عصر محمدشاه قاجار به عنوان كنسول روسيه در رشت خدمت ميكرد. اقامت چند ساله او در گيلان و آشنايياش با فرهنگ و زبان مردم گيلان وي را برانگيخت تا درباره فرهنگ مردم گيلان به مطالعه و پژوهش بپردازد. كتاب سرزمين گيلان تكنگاري درباره گيلان است. وي همچنين ترانههاي فولكلور گيلان را جمعآوري و به چاپ رسانده است.
پس از او ه. ل. رابينو، كنسوليار انگليس در گيلان كه در سالهاي 1812 1806 ميلادي در گيلان بوده به پژوهش درباره فرهنگ گيلان دست يازيد و كتاب ولايات دارالمرز گيلان ايران را تاليف كرد. او همچنين چند كتاب ديگر درباره فرهنگ فولكلور گيلان نوشت و به گردآوري فرهنگ اقوام ساكن در ايران علاقه نشان داد. كتابهاي ورزشهاي باستاني گيلان، ترانههاي گيلكي، داستانها و و چند كتاب ديگر حاصل تلاش اوست.
آرتور كريستين سن (1945 1875 م) شرقشناس دانماركي كه در آن دوران به ايران سفر كرده بود گويش گيلكي رشت را تاليف كرد.و متاخراني مثل مارسل بازن و كريستيان برومبرژه.
بله. حاصل مطالعه مشترك آنها كتابي به نام گيلان و آذربايجان شرقي است. پس از آن هم مارسل بازن كتاب تالش، منطقهاي قومي در شمال ايران را در سال 1358 به عنوان تز دكتراي خود به دانشگاه سوربن پاريس ارائه داد.
كريستيان برومبرژه هم درباره مسائلي چون معماري و مسكن در جامعه روستايي، آشپزي، باورداشتهاي مردم گيلان، زندگي و اقتصاد روستاييان به مطالعه و تحقيق پرداخت و كتابها و مقالات متعددي از او در مجلات معتبر جهان به چاپ رسيده است. بجز اينها، برخي از مردمشناسان ژاپني، كرهاي و امريكايي در جامعه گيلان به مطالعه پرداختند كه بايد منتظر چاپ آثارشان بود.
«لشت نشا، سرزمين عادلشاه» منوگرافي است به قلم شما. زماني تكنگاري در ايران رواج خوبي داشت و نمونههاي موفقي چون اورازان جلال آلاحمد، يوش سيروس طاهباز، ايلخچي و مشكينشهر غلامحسين ساعدي و آلاشت هوشنگ پوركريم منتشر شد. چرا اين روزها كمتر شاهد چاپ منوگرافي هستيم؟ دليلش به خاطر كمكاري محققان است يا شرايط ديگر؟
تكنگاري يكي از راههاي درست شناخت جوامع روستايي و بومي است و ديرزماني نيست كه به روش علمي در ايران آغاز شده است. در اين روش جنبههاي مختلف حيات اجتماعي، جغرافيا، ساختهاي اقتصادي اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي، آيينها و نهادها و ارزشها، هنجارها و ويژگيها و مسائل ديگر يك واحد اجتماعي به طور دقيق مورد پژوهش قرار خواهد گرفت.
تكنگاري چه در شكل بيوگرافي (شرححال و توصيف زندگي يك فرد و تجربيات شخصي) و چه در شكل منوگرافي (بررسي همهجانبه يك واحد اجتماعي) اقدامي ثمربخش و پرفايده است. در شيوه تكنگاري نهتنها اجزا و عناصر مختلف يك واحد مورد پژوهش قرار ميگيرند بلكه روابط ميان عناصر اجتماعي و روابط ميان آنها نيز مورد مطالعه قرار ميگيرد.
تكنگاري اولين بار در ايران چه زماني شروع شد؟
تكنگاري در اوايل دهه 50 به كوشش موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران با تاسيس بخش تحقيقات روستايي شكل گرفت. در آن دوران به دليل اصلاحات ارضي و تاسيس شركتهاي زراعي و تعاوني روستايي نياز به آگاهي و شناخت بيشتري از جامعه روستايي و دهقاني ايران بود و به نوعي از اين پژوهشها حمايت ميشد و سازمانها و نهادهاي دولتي اين آثار را چاپ ميكردند و نقش كاربردي داشت. امروزه آن شرايط تغيير كرده است و براي اصلاحات در جامعه روستايي سياست برنامه ريزي شده مدوني وجود ندارد. تكنگاري در سالهاي اخير نيز از طرف برخي موسسات رسمي و مراكز آموزش عالي و سازمانهاي اداري و برخي از پژوهندگان مستقل صورت ميگيرد. متاسفانه يا در تيراژ معدود و محدود چاپ ميشود يا در گوشهاي از آرشيو اداري بايگاني ميشود و گرد و غبار فراموشي روي آن مينشيند و امكان دسترسي و استفاده همگان از آن وجود ندارد.
نمايش و بازيهاي بومي گيلان همچنان در مراسم ملي و مذهبي در گوشه و كنار اين خطه به چشم ميآيد، چقدر از اين بازيها در مناطق گيلان باقي ماندهاند؟
بازيهاي بومي و قومي منبعث از خصايص اجتماعي و فرهنگي، اقليمي و جغرافيايي و تاريخي هر سرزمين به وجود آمدهاند و هماهنگ با باورداشتها و آيينها و آداب و رسوم در گستره دوران متحول شدهاند. نمايشها و بازيهاي قومي آميزهاي از حركات و زيباييهاي آرماني و ميراث تاريخي را به نمايش ميگذارند و راز و رمزهاي زندگي را به تصوير ميآورند.
گيلان از نظر نوع بازي و نمايش بسيار غني و پربار است. حقير با امكانات محدود و شخصي نزديك به 500 بازي و نمايش بومي را گردآوري و ثبت كردم. اين بازيها نه تنها براي سرگرمي در اوقات فراغت به وجود آمدهاند، بلكه شيوهها و روشهاي تعامل و تقابل با سختيهاي دوران و طبيعت ناسازگار را به فرزندان آموزش ميدهند.
پارهاي از نمايشها و بازيهاي بومي همچنان به حيات خود ادامه ميدهند و در بسياري از اعياد و مراسم ملي يا مذهبي اجرا ميشوند؛ اما پارهاي ديگر بنا به دلايل مختلف به حاشيه رانده شدهاند و از يادها زدوده ميشوند. متاسفانه رسانههاي عمومي، مراكز آموزشي و نهادهاي فرهنگي سهم عمدهاي در نابودي آن دارند.
مثل نمايش زيبا و ديدني «عروس گوله».
بله يا عروس گل كه يك نمايش كمدي موزيكال بهارخواهي است و در نيمه دوم اسفند در استقبال از نوروز اجرا ميشد و از نمايشها و بازيهاي آييني بومي است. چند دهه است اجرا نميشود يا آيينهاي بومي و قومي تيرماه سينزه يا نوروزبل.كه در سالهاي اخير احيا شدهاند.
بله يا لافندبازي. كشتي گيله مردي از جمله بازيها و نمايشهايي هستند كه به دليل جذابيتهاي نمايشي و رزمي در اعياد و جشنها به شكل گذشته اجرا ميشوند. همچنين نمايش آييني مذهبي تغزيه به دليل بار و محتواي عقيدتي مذهبي در مراسم مختلف از جمله آيينهاي ماههاي محرم و صفر و در برخي از روزهاي سال اجرا ميشوند و هنوز هم در ميان اقشار سنتي جامعه پايگاه مورد پسندي دارند.
گيلانيها تعصب و تاكيد بسيار زيادي به گيلان دارند به عنوان مثال، بيشتر محتواي كتابهاي شما درباره گيلان است. فكر نميكنيد برخي از اين آداب و روسم و باورها همگانيتر از گيلان باشند؟
گيلانيها در رفتار اجتماعي در مقايسه با اقوام ديگر تعامل بيشتري دارند و رويدادها و حوادث تاريخي نيز گواه اين انديشه است.
نهالهاي فرهنگ گيلان از دانههاي فرهنگ تناور ايراني بارور شده است. گيلان گرچه در دوراني به استقلال زيسته اما پيوسته جزو مناطق جداييناپذير ايران بوده است. زبان و گويش گيلكي شاخهاي از زبان ايراني و از خانواده زبانهاي شمال غربي ايران است. گيلان حتي پيش از حضور آرياييها در ايران، داراي فرهنگ و تمدن ويژهاي بود. آثار و كشفيات باستانشناسان در مناطق مختلف گيلان از جمله رودبار، املش و هشتپر مويد اين نظر است. ما به فرهنگ ايراني افتخار ميكنيم، اما تلاش ميكنيم هويت بومي خود را حفظ كنيم و باور داريم از اين طريق ميتوانيم در باروري فرهنگ ملي موثر باشيم.
بسياري از باورهاي مردم ما منبعث از اسطوره و آيينهاي ملي و باستاني است تلاش ما براي گردآوري و جمعبندي آن هيچ تضاد و تبايني با فرهنگ ملي ندارد، بلكه دريچه تازهاي براي شناخت بيشتر پارهاي از فرهنگ اين سرزمين ديرينه است.
آيا در كتابهاي شما هيچ تلاشي شده تا مسائل فرهنگي گيلان با ديگر مناطق ايران تطبيق و بررسي شوند؟
اين كوشش صورت گرفته و به طور تطبيقي نيز بررسي شده است. به طور نمونه، من در كتاب 2 جلدي شاعران گيلك و شعر گيلكي كه به بررسي ادبيات هزار ساله گيلكي پرداخته، كوشش داشتهام اينگونه شعري را با نمونههاي طبري، آذري، كردي و رازي تطبيق دهم و وجوه اشتراك آنها را بيابم. يا در مقدمه كتاب ياوري سعي كردهام برخي از آيينهاي تعاون در ديگر مناطق ايران را بياورم و مقايسهاي صورت بدهم و نميدانم تا چه حد موفق بودهام.
كتابي به نام آيينها و باورداشتهاي مردم گيلان آماده چاپ داريد، تا جايي كه من اطلاع دارم، كتابي به همين نام از محمود پاينده انتشار يافته است. كتاب شما چيزي بيشتر از كتاب پاينده دارد. آيا كاملكننده هم هستند.
كتاب زنده ياد محمود پاينده به نام «آيينها و باورداشتهاي گيل و ديلم» از كتابهاي ارزشمند در زمينه فرهنگ فولكلور گيلان است؛ اما ميتوان نمونههايي از آيينها و باورداشتها را يافت كه در آن كتاب نيامده است. بسياري از فصلهاي كتاب كلي بوده، ميشود داخل جزييات شده، ميتوان گفت مكمل آن است.
اگر بخواهيم فقط نام محققان گيلاني را ببريم، از حوصله يك جلسه هم ميگذرد با اين همه دوست داريم نام محققان و حوزه تحقيقات شان را از زبان شما بشنويم؟
من در مقالهاي پژوهشگران گيلان را به 4 نسل تقسيم كردم. نسل اول پژوهشگران در گيلان زندهيادان كريم كشاورز، ابراهيم فخرايي و جهانگير سرتيپپور بودند كه هر يك از آنان با خلق آثاري به فرهنگ گيلان خدمت كردند.
زندهياد كريم كشاورز كتاب گيلان براي جوانان را نوشت، جاويدروان ابراهيم فخرايي تكنگاري چندي از جمله گيلان در گذرگاه زمان، ادبيات گيلكي، گيلان در جنبش مشروطيت، سردار جنگل و چند كتاب ديگر را انتشار داد.
شادروان جهانگير سرتيپپور كتابهاي: ريشهيابي و فرهنگ واژگان گيلكي و نامها و نامداران گيلان را نگاشت. در اين كتابها بخشي از فرهنگ فولكلور گيلان و فرهنگ گيلكي نيز ثبت شده است. در كنار اينان بايد از دكتر منوچهر ستوده با دو جلد كتاب گرانسنگ از آستارا تا استرآباد و فرهنگ گيلكي ياد كرد. همچنين از فرهيختگاني چون جعفر خماميزاده با ترجمههاي ارزشمند و فريدون نوزاد با تاليف چند كتاب از جمه گيله گپ، تاريخ نمايش در گيلان و چهل تكه.
نسل دوم پژوهشگران گيلان شناسي زنده ياداني چون محمود پاينده لنگرودي با چند كتاب مردمشناسي از جمله آيينها و باورداشتهاي گيل و ديلم، فرهنگ گيل و ديلم و ضربالمثلهاي گيلكي، سيدمحمدتقي ميرابوالقاسمي با آثاري چون مردم گيل و ديلم، گيلان از آغاز تا مشروطيت و گيلان از مشروطيت تاكنون، ميراث اسماعيله، گيليرد و چند كتاب ديگر، محمدولي مظفري با مقالات متعدد در زمينه گاهشمار گيلاني و باورداشتهاي مردم شرق گيلان. دكتر رضا مدني با مقالاتي در زمينه زبانشناسي و تاريخ گيلان كه ياد همه آنان گرامي باد.
در همين نسل كاظم سادات اشكوري با كتاب افسانههاي اشكور بالا و چند مقاله ارزشمند، دكتر اصغر عسگري خانقاه با كتاب روستاي قاسم آباد و مقالات متعدد، محمد بشرا با 2 كتاب افسانههاي جانواران و مقالات ارزشمند در زمينه فرهنگ فولكلور. طاهر طاهري با مقالات مردمشناسي، محمدتقي پوراحمد جكتاجي با چاپ 2 مجله دامون و گيلهوا و انتشار مجموعه 6 جلدي گيلاننامه تلاش زيادي براي اشاعه فرهنگ گيلان به عمل آورد. در اين ميان، علي عبدلي با چاپ چند منوگرافي از جمله تات و تالشان، تالشيها كيستند و كتابها و مقالات متعدد. مصطفي فرضپور ماچياني با چاپ رسالههايي چون نوروز در ماچيان، فرهنگ ماچيان و افشين پرتو با چاپ چند كتاب درباره تاريخ گيلان. عليرضا كشور دوست با كتاب گيلانشهر. فرامرز مسرور ماسالي با چند كتاب درباره ماسال و شاندرمن از جمله نسل دوم پژوهندگان هستند.
نسل سوم محققان گيلاني؟
نسل سوم پژوهندگان گيلان بيشتر آثار و تاليفات خود را پس از انقلاب انتشار دادند. رحيم چراغي، جمشيد شمسيپور خشتاوني، محمود نيكويه، مسعود پورهادي و قربان فاخته، نمونههاي خوبي از اين نسل هستند. رحيم چراغي با چاپ متلهاي كودكان و روزهاي نو درباره نوروز، محمود نيكويه با چند تكنگاري درباره استاد ابراهيم پورداود، قربان فاخته با انتشار 2 كتاب سرزمين گيلان و گاهشمار تاريخ گيلان، مسعود پورهادي با انتشار 2 كتاب بررسي گويش رشتي و گاهشمار گيلاني، جمشيد شمسيپور با چاپ مقالاتي در زمينه فولكلور تالش، رضا دستياران با چاپ كتاب گيلان در عصر باستان از جمله مولفان اين دوره هستند.
و جوانان نسل نو هم البته فعاليت ميكنند؟
بله كساني مثل سيدهاشم موسوي، عليرضا حسنزاده، علي بالايي لنگرودي، محمد شهاب كومله، بيژن عباسي، سيامك دوستدار، كيوان پندري، منوچهر هدايتي و تعدادي ديگرند كه مجال طرح همه آنها نيست.كساني هم در زمينه موسيقي فولكلور گيلان به طور مشخص كار كردهاند.
بله كساني مثل استاد فريدون پوررضا با كتاب موسيقي فولكلوريك گيلان. ناصر وحدتي با جمعآوري ترانههاي گالشي. صفر رمضاني با چاپ مقالات متعدد در زمينه موسيقي گيلكي و گالشي. رحيم نيكمرام با چاپ چند مقاله در زمينه موسيقي تالشي. كريم كوچكيزاده و شاهرخ ميرزايي هر كدام با چاپ مقالات و نوشتههايي در زمينه موسيقي گيلان در اين عرصه تلاش كردند. در ضمن بايد از گروه پژوهشگراني كه به سرپرستي ابراهيم اصلاح عرباني ياد كنم كه 3 جلد كتاب نفيس درباره گيلان منتشر ساختند.
هوشنگ عباسي محقق بومي است كه فرهنگ بومي گردآوري ميكند. آيا تلاشي از طرف موسسات دولتي صورت گرفته تا مشكلات پژوهشي از پيش پاي شما برداشته شود؟
پژوهشگر بومي معمولان از خودش تغذيه ميكند بي آن كه چشم به عنايت كسي يا دستگاهي داشته باشد. پژوهش وقت و انرژي زيادي ميطلبد و در ازاي كاري كه صورت ميگيرد مزد ويژهاي به آن تعلق نميگيرد. پژوهش علمي و اجتماعي معمولا عاشقانه و ايثارگرانه است و به دليل اين كه جذابيت مادي ندارد و معيار انجام آن پول نيست، تنها معدودي از افراد به سوي آن جلب ميشوند.
شايد بتوان گفت پايتختنشينها وضعيت بهتري از شهرستاني دارند و به نوعي از كارهاي آنان حمايت ميشود اما در شهرستانها به دليل محدوديت منابع و نهادهاي چاپ و نشر مشكل دوچندان است. بسياري از پژوهشهاي خوب و ارزشمند كه در شهرستانها صورت ميگيرد، هيچ گاه فرصت رونمايي پيدا نميكنند و خيلي زود به فراموشي سپرده ميشوند.
خود من 10 كتاب درباره فرهنگ بومي و گيلانشناسي آماده چاپ دارم؛ اما هنوز ناشري براي چاپ آن پيدا نكردهام كتابهايي مثل فرهنگ بازيها در گيلان، فرهنگ جغرافيايي گيلان، فرهنگ زنان گيلان، هنر و تمدن گيل، تاريخ فعاليت انجمنهاي علمي و هنري در گيلان، آيينها و باورداشتهاي اقوام ساكن در گيلان، تاريخ ادبيات گيلكي، تاريخ نظم و نثر در زبان گيلكي، نمايشهاي آييني و پهلواني در گيلان، سيماي علي در فرهنگ عامه گيلان و آيينهاي شادماني و نوروزي در گيلان. حتي برخي از طرحهاي پژوهشي مردمنگاري كه براي سازمانهاي پژوهشي استان گيلان انجام دادهام براي آنها هم زمينه چاپ فراهم نيامده است.
درست 10 سال پيش وقتي به شما زنگ زدم تا درباره «قصه عزيز و نگار» اگر نسخهاي داريد كمك بگيرم، گفتيد تحقيقتان آماده چاپ است. حال بعد از 10 سال انتشار آن به كجا رسيده؟ آيا طلسم چاپ آن خواهد شكست؟
قصه عزيز و نگار به دليل تم عاشقانه و رمانتيكگونه و عناصر سمبليك و نمادي كه در آن است، از دوران كودكي براي من يك داستان دلپذير و جذاب بود. به همين علت درصدد بودم رواياتي از آن را جمعآوري و چاپ كنم.
درسال 1365 روايتي از اين قصه را كه در منطقه سياهكل و ديلمان اجرا ميشد، با صداي مصطفي رحيمپور ضبط و پياده كردم. روايتي ديگر از اين قصه را زندهياد سيدمحمدتقي ميرابوالقاسمي به من داده بود و روايتي ديگر را نيز به آن اصافه كردم.
در مجموع 3 روايت شد و مدخلي هم بر آن نوشتم. در سال 1375 دوست ناشري اين كتاب را از من گرفت با اين كه مجوز چاپ آن در سال 1380 يعني يك سال پيش از چاپ كتاب شما صادر شده بود، شرايط بهگونهاي تغيير كرد و آن ناشر امكان چاپ آن را نيافت؛ اما در آن هنگام كه كتاب در دست ناشر بود شما با من تماس گرفتيد و از من خواستيد تا روايتي اگر از اين قصه دارم براي چاپ در مجموعهتان به شما بسپارم.
با ناشر تماس گرفتم و گفتم اگر كتاب را چاپ نميكنيد به آقاي عليخاني بدهم. تاكيد كرد كه بزودي چاپ خواهد كرد. بعدها كتاب شما چاپ شد، اما طلسم چاپ اين كتاب نشكست. راستش من وقتي مجموعه عزيز و نگار شما را ديدم، تقريبا آن را جامع يافتم و ديدم سنگ تمام گذاشتيد و ضرورت چاپ و انگيزه انتشار را از دست دادم.
شايد روزي نسخههاي جديدي به دست من برسد و بخواهم روي آن كار كنم، ولي فعلا درصدد چاپ آن نيستم. در مجموع ما در شرايطي هستيم كه نميشود براي آينده برنامهريزي كرد. بسياري از برنامهها آنگونه كه آدم ميخواهد پيش نميرود. بالاخره بايد تحمل كرد، ماند و تلاش كرد.
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند كوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته و همیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است .
به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاری « مهر» : دكتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشكده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانیك فارغ التحصیل شد. چمران یك سال به تدریس در دانشكده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریكا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در كالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریكا - بركلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرك دكترای الكترونیك و فیزیك پلاسما گردید.
فعالیتهای اجتماعی:
دكتر مصطفی چمران از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شركت می كرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شركت داشت . بعد از كودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دكتر مصدق در لوای یك گروه سیاسی سخت ترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناك ترین مأموریتها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
چمران در آمریكا، با همكاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریكا را پایه ریزی كرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در كالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریكا به شمار می رفت كه به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفكر ، رهسپار مصر می شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دوره های چریكی و پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریكی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد .
وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود كه جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود، به جمال عبد الناصر اعتراض كرد . ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت كه جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است كه نمی توان به راحتی با آن مقابله كرد . چمران نیز با تأسف تأكید می كند كه ما هنوز نمی دانیم كه بیشتر این تحریكات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده می شود تا در مصر نظرات خود را بیان كنند.
حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریكی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می كند ، از این رو دكتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را ایجاد كند.
او به كمك امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حركت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می نماید . این سازمان درمیان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تكیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده كرده ، در معركه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناك سرنوشت، به استقبال شهادت می تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می آورد.
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند كوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته وهمیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است . شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاك شهدای لبنان، بر كف خیابانهای داغ و بر دامنه كوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.
چمران و انقلاب اسلامی ایران:
دكتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد می كند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله كردستان را فیصله دهد .او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فدا كاری خود را بر همگان ثابت می كند .
پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد . فرماندهی كل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دكتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حركت در آمدند وبا تكیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداكاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دكتر چمران به شكوهمند ترین قهرمانیها دست یافتند و در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژیك كردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب كردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان كرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.
دكترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش ، به یك سلسله برنامه های وسیع بنیادی دست زد كه پاكسازی ارتش و پیاده كردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است .
شهید چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداكثر سعی و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یكی از نیایشهای خود بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شكر می گوید: « خدایا، مردم آنقدر به من محبت كرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كرده اند كه به راستی خجلم و آنقدر خود را كوچك می بینم كه نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
چمران سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه نماید.
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دكتر چمران در آن دوران نمونه كامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و كار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله خامنه ای كه در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی كه او همیشه خود را در گرداب خطر می افكند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بكار شد و در شب اول حمله چریكی ای را علیه تانكهای دشمن كه تا چند كیلومتری شهر اهواز پیشروی كرده بودند، آغاز كرد.
مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع كرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشكیل داد. این گروه كمكم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یكی از این برنامه ها بود، كه به كمك آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در كنار رود كارون و احداث یك كانال به طول حدود بیست كیلومتر و عرض یكصد متر در مدتی كوتاه ، آب كارون را به طرف تانكهای دشمن روانه ساخت، بطوری كه آنها مجبور شدند چند كیلومتری عقب نشینی كنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند. این عمل فكر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور كرد .
یكی دیگر از كارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود كه در منطقه حضور داشتند. بازده این حركت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی كامل بین نیروهای موجود، تاكتیك تقریباً جدید جنگی بود. چیزی كه ابر قدرتها قبلاً فكر آن را نكرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر برود ولی به علت خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یك هزار نفر را سازماندهی كرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به كمك دیگر برادران خود توانستند در جنگی نا برابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت كنند.
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تكمیل كند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله كرد و سه روز تانكهای حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. گزارش مهر همچنین می افزاید : دكتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبری ، ارتش را آماده ساخت كه برای اولین بار دست به یك حمله خطرناك وحماسه آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازمان دهی كرد و با نظامی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.
شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق كمك و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت كه در محاصره تانكهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود كه نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای كماندوی دشمن از پشت تانكها به او حمله كردند و او نیز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه ای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگردیگر می رفت. كماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلوله های خود گرفته بودند، تانكها به سوی او تیر اندازی می كردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابك، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می داد.
در این درگیری همرزم چمران به شهادت رسید و اویك تنه به نبرد خود ادامه می داد و به سوی دشمن حمله می برد. تا آنكه در حین « رقصی چنین در میانه میدان» از دوقسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یك كامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت . او به كمك جوان چابك دیگری كه خود را به مهلكه رسانده بود به داخل كامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد .
دكتر چمران با همان كامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یك شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به كار خود پرداخت. حتی در همان شبی كه در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشگر92، شهید كلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی كه رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در كنار تخت او در بیمارستان تشكیل شد .او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اكبر را مطرح كرد.
شهید چمران به رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش ، حاضر به ترك اهواز و ستاد جنگهای نا منظم و حركت به تهران برای معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در كنار بسترش و در مقابلش نقشه های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حركت نیروهای خودی نصب شده بود و او كه قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می نگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهاد های سازنده در زمینه های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می داد.
چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی رهنمودهای لازم را ارائه می داد.
دكتر چمران از سكون و عدم تحركی كه در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می كرد كه باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتكاری حركتی بوجود آورد. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به تپه های الله اكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزدیكی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یكم اردیبهشت ماه 1360، با یك حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اكبر فتح شد كه پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود.
شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین كسانی بود كه پا به ارتفاعات الله اكبر گذاشت؛ در حالی كه دشمن هنوز در نقاطی مقاومت می كرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا كاری و قدرت تمام تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .
پس از پیروزی ارتفاعات الله اكبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این كه دشمن بتواند استحكاماتی برای خود ایجاد كند، بسوی بستان سرازیر شوند كه این كار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداكاری رزمندگان جان بر كف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.
شهادت :
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یك ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اكبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شركت و از عدم تحرك و سكون نیروهاانتقاد كرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود كه در آن شركت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناكی بود.
در سحر گاه سی و یكم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دكتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یكی دیگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی كند . در لحظه حركت، یكی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا كه یكایك یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینك خود او آماده حركت به جبهه است.»
بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات كرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حركت ادامه دادند تا اینكه به قربانگاه رسیدند .
چمران همه رزمندگان را در كانالی پشت دهلاویه جمع كرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریك و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»
خداوند ثابت كرد كه او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سركشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت تركش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .
- بسیج نه بمثابه یک ارگان در کنار ارگان های دیگر ، که به منزله روح جاری در تمامی اعضا و رگ و ریشه کشوراست. - بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن راهمه مجاهدان از اولین تا اخرین امضا نموده اند . - بسیج میقات زائران خانه دل وعاشق آن دلداری است که پا برهنگان یعنی همان موحدین حق طلبی که برای وصل آن یگانه و سرشار شدن از جام وحدتش ، هر گونه زیب و زیور و الایش و منت و ناخودی و عجب و استکبار را از خود دور کرده اند ، در معراج بلند قربانگاه عشق وضوی خون گرفته و بی نیازی از نام ونشان را در نماز شهادت و ایثار طلب کرده اند. - حاکمیت تفکر بسیجی می تواند چشم طمع دشمنان و جهان خواران را از کشور دور کند . بسیجی کسی است که کارش: خود باختگی دربرابر حق و رهایی در وادی سرگشتگی و عشق و اخلاص به ذات مطلق است. بسیجی گسستن از قیود مادی و هواهای نفسانی و پیوستن به معنویت و محو شدن در مقابل جمال ازلی است . بسیجی مصداق بارز (المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف) است بسیجی آرمان خواه و اصول گراست و با هر چه که با اصول مکتبی او ناسازگار باشد ، سرستیز خواهد داشت . بسیجی مخلص برای ادای دین زمان و مکان نمی شناسد . برای بسیج و تلاش بسیجی شب و روز مفهوم ندارد . به بسیجی همه چیز در همه جا مربوط می شود . او برای پاداش کار نمی کند ، اجر خود را در جای دیگر جستجو می کند و صحیح تر اینکه بگوییم او اساسا به پاداش فکر نمی کند. بسیجی در مقابل تشخیص مصلحت ، فرمان و ارشاد مقام رهبری و ولایت چون و چرا نمی کند . او برای خود حیاتی از ولی امر خود متصور نیست .
عقاید رهبر اسلام در باره بسیج
مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي درباره بسيج فرمايشات متعدد و مفصلي دارند که براي نمونه به برخي از آنها اشاره مي کنيم: اگر بخواهيم انقلاب و کشور بيمه باشد و جمهوري اسلامي آسيب پذير نباشد بايد اين شور و شوق، اين حرکت عمومي و اين بسيج عظيم نيروهاي ملت را روز به روز تقويت کنيم بسيج بايد با همان روحيه و شور و قدرت دوران جنگ باقي بماند و جوانان آموزش ببينند و سازماندهي شوند و آمادگي حضور پيدا کنند در دوران بسيج مال جنگ است ، در دوران پشتيباني مال پشتيباني، در دوران علم مال تحصيل و تدريس و در دوران سازندگي مال سازندگي است بسيج در جبهه هاي جنگ، در داخل شهرها و در پايگاه هاي مقاومت نشان داد که بهترين مدافع انقلاب اسلامي است ، حتي دشمنان ما هم به اين نکته اعتراف کرده اند بسيج يعني حضور بهترين ، با نشاط ترين و با ايمان ترين نيروي عظيم ملت در ميدان هايي که براي منافع ملي، براي اهداف والا، کشورشان به آنها نياز دارد پديده بسيج و تشکيل اين نيروي عظيم معجزه گون استثنايي و کم نظير است. بسيج حقيقتي شبيه افسانه هاست بسيج نماد حضور ملي و مقاومت ملي و آگاهي يک ملت است، آن هم آگاهي همراه با تحرک، همراه با معنويت و همراه با اخلاص بسيج يعني حرکت عظيم ملت ايران همراه با آگاهي، احساس آميخته با عقلانيت، حرکت و عمل آميختۀ با مبناي فکري، عملگرايي همراه با آرمان گرايي و ديدن افق هاي دوردست
زندگینامه شهید فهمیده
شهید فهمیده بسیار خوش برخورد و خنده رو بود و با همه با چهره ای گشاده و باز برخورد می کرد . خیلی زود با افراد می جوشید و صمیمی می شد . نسبت به همه به خصوص در برابر بزرگترها مودب بود و احترام می گذاشت . با برادر ( شهیدش) داود علاوه برروابط برادری متعارف ، رفیق نیز بود و به او احترام خاصی می گذاشت . خیلی رک و صریح بود اگر نمی خواست کاری را انجام دهد صریحا می گفت : انجام نمی دهم . تظاهر و خودنمایی نمی کرد و به طور کلی بی غل و غش بود و آنچه بود خودش بود و در یک جمله یک رنگ و صادق بود . قولی را که میداد عمل می کرد و نسبت به وفای به عهد حساس بود و هرگز تخلف نمی کرد . در هفتمین روز رحلت مرحوم آیت الله طالقانی برای شرکت در مراسم هفت ایشان به تهران رفته بود و در بین مراسم به دلیل فشار جمعیت و گرسنگی حالش به هم خورده و حتی تلویزیون نیز یک لحظه تصویر او را که بر دوش مردم بوده و از داخل جمعیت خارج می کنند نشان داده بود ، ولی علیرغم بدحالی صرفا به دلیل قولی که به مادرش داده بود که تا شب حتما به خانه برمی گردد به هر شکل ممکن خود را همان شب به منزل می رساند . هنگامی که از چیزی ناراحت می شد در خود فرو می رفت و سرو صدا نمی کرد . وی بسیار رازدار و تودار بود بسیاری از اسرارش نمی گفت و اساسا همه حرفهایش را برای همه نمی زد . لباس تمیز و شیک می پوشید . او مردم را به خصوص انقلابی ها را دوست داشت و همیشه سعی می کرد با همه مردم همدردی کند . شهید فهمیده نوجوانی فعال و کوشا بود . در خانه بسیاری از کارها را بر عهده داشت . از همان بچگی به گونه ای برخورد کرده بود که گویا اختیار دار خانه و مرد خانواده اوست . از خرید خانه گرفته تا ثبت نام بچه ها در مدرسه و گرفتن و جابجا کردن پرونده ها و کارهای اداری بود . اصلا نمی گذاشت خواهران و مادرش در صف برای خرید بایستند . او ورزش نیز می کرد . فوتبال و دوچرخه سواری دو ورزش موردعلاقه او بود . رشد جسمی و بدنی خوبی داشت و نوجوانی رشید و قوی و خوش چهره و زیبا بود . او به درس خواندن و مطالعه علاقه وافری نشان می داد . از بچگی علاقه شدیدی به مدرسه رفتن داشت . هنگامی که درس داشت حاضر نمی شد به کار دیگری بپردازد . غیر از کتب درسی کتب دیگر را نیز مطالعه می کرد و گاهی به بعضی از دوستانش کتاب هدیه می داد . شهید فهمیده با آن که به سن تکلیف نرسیده بود نماز می خواند و به مسجد رفت . همچنین قرآن تلاوت می کرد و اذان نیز می گفت و همیشه خواهرانش را به نماز خواندن دعوت می کرد . او در غیبت و حضور برای پدر و مادر خود احترام خاصی قایل بود . در خانه اگر از پدرش انتقادی می شد از پدرش دفاع می کرد و هرگز در مقابل پدرش بی احترامی نمی کرد . به مادرش به خصوص بیشتر احترام می گذاشت حتی گاهی خواهرانش را وادار می کرد که کارهای خانه را انجام دهند تا مادرش مجبور نباشد به زحمت بیفتد . یکی از ویژگیهای او علاقه شدید او به امام خمینی و روحانیت بود . از بین روحانیون مرحوم آیت الله طالقانی را نیز خیلی دوست داشت و در کاغذهایی که از او مانده عکس و جملات او به همراه بعضی از پیامهای حضرت امام و از جمله پیام نوروزی ایشان و همچنین شعارهای اسلامی وجود دارد که نشان دهنده توجه او به امام و روحانیت است . در واقع شیفته حضرت امام بود و می گفت :" امام هرچه اراده کند همان را انجام خواهد داد و من تسلیم او هستم " هنگام ورود امام به ایران به دلیل تصادفی که کرد نتوانست به زیارت و استقبال امام برود . به همبن سبب بلافاصله پس از بهبودی در اولین فرصت به قصد زیارت امام به شهر مقدس قم رفت و بالاخره موفق به دیدار آن حضرت شد . شهید فهمیده غیور بود . به خصوص غیرت دینی خاصی داشت . مثلا نسبت به حجاب خیلی حساس بود و به خواهرانش در مورد حجاب به شدت تاکید می کرد . حسین فهمیده غرور خاصی داشت و زیر بار زورو ظلم نمی رفت و اصلا حاضر نبود پست و ذلیل شود . شهید فهمیده نوجوانی رشید و شجاع و نترس و پردل بود . یک بار با وجود خطرات فراوان در هنگام تظاهرات به تفنگ یکی از سربازان در کرج گل آویزان کرده بود . از دیوار پادگانها بالا می رفت و اوضاع داخل آنها را بررسی می کرد . سفر به کردستان حسین دوازده ساله بود که قضایا و حوادث کردستان اتفاق افتاد و التهاب تحرکات و جریانات پاوه و دیگر شهرهای استان کردستان انقلابیون را فرا گرفت . شهید فهمیده نیز که عشق انقلاب و امام در سر داشت خود را به کمیته رساند که به دلیل کمی سن او را باز گرداندند و از او و مادرش تعهد می گیرند که دیگر اجازه ندهند تا او از از کرج خارج شود . اما او در حضور مادرش می گوید : خودتان را زحمت ندهید . اگر امام بگوید به هر کجا که باشد آماده رفتن هستم . من باید به مملکت خود خدمت کنم . بالاخره تعهد نمی دهد و تنها مادرش تعهد را امضا می کند . شهید حسین فهمیده در همان روزهای ابتدایی جنگ تصمیم می گیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی عراق بجنگد . زمزمه رفتن خود را در خانواده و بین دوستانش می اندازد . در روزهای اول جنگ از ناراحتی غذا نمی خورد . در یکی از همان روزها خود را به یکی از دوستانش می رساند و با او خداحافظی می کند . در همان روزهای شروع سال تحصیلی بچه ها را به مدرسه می برد و برادر کوچکش را به منزل خواهرش می رساند و سه مرتبه از برادرش خداحافظی می کند و به سمت جبهه به راه می افتد . او که از خانه به بهانه گرفتن نان مبلغ 50 تومان گرفته بود پول را به دوستش داده و از او می خواهد که نان بخرد و به منزل آنها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا آن که مانع رفتن او نشوند و پس از سه روز آنها را مطلع کند . شهید فهمیده به هر شکلی خود را به به شهرهای جنوب می رساند و هر چه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که به خطوط درگیری می روند ، برود موفق نمی شود . این وضع ادامه پیدا می کند تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و بعد از متقاعد کردن فرمانده آنها عازم جبهه می شود . در این مدت کوتاه پس از انجام کارهای گوناگون به " حسین ریزه " مشهور می شود و پس از مدتی همراه رفیقش " محمد رضا شمس " هر دو مجروح می شوند ولی علی رغم مخالفت فرمانده با حالت مجروح دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر می گردد . در همان روزها یک بار به تنهایی به میان عراقی ها میرود و لباس و اسلحه ای از عراقیها به غنیمت گرفته و برمی گردد. با این حادثه فرمانده گروه به او اجازه ماندن در جبهه را داد . روزی فهمیده می بیند که تانکهای عراقی به طرف رزمندگان هجوم آورده و قصد قتل عام آنها رادارد . او در حالی که تعدادی نارنجک به خود بسته به طرف تانکها حرکت می کند ولی تیری به پای او می خورد اما او با همبن وضعیت خود را به یکی از تانکها رسانده و با استفاده از نارنجک تانک را منفجر و خود نیز تکه تکه می شود . تانک که منفجر می شود دشمن گمان می کند حمله ای صورت گرفته و روحیه نداشته خود را می بازد و با سرعت تانکها را رها کرده و شروع به فرار می کند . رادیو برنامه های خود را قطع می کند و خبر شهادت نوجوان دوازده ساله ای را پخش می کند . این خبر به امام امت می رسد و ایشان در پیامی جملات معروف خود را پیرامون او می فرمایند :" رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید . " ساعت نه شب که خبر فوق از رادیو پخش می شود، در حالی که خانواده مشغول خوردن شام بودند ، مادر حسین می گوید :" این حسین پسر من بوده به خدا حسین بوده " . در روز 24/7/1359 بقایای جسد او را به همراه 24 جنازه دیگر از شهدا به تهران آوردند . پدرش که به تنهایی پیگیر یافتن جنازه او بود پس از تلاش زیاد موفق شد جنازه او را از طریق آثار موی سر او در بهشت زهرا شناسایی کرده و او را تحویل می گیرد و تشییع پیکر پاک او با حضور خروشان مردم انقلابی صورت گرفت . مزار شهید حسین فهمیده قطعه 24 ردیف 44 شماره 11 دربهشت زهراست که به نام موقعیت شهید فهمیده نامیده می شود. سه سال بعد داوود ، برادر بزرگتر او نیز در همان جا به او و صف شهدا ملحق شد .
صفت دروغ ضد صداقت راستی است و هنگامی که افراد یک جامه صفت صداقت را رها کرده به یقین ثمره ی ان دروغ و جز ضرر و زیان نیست و اعتماد ها سلب می شود و در جا معه ای که اعتماد به یکدیگر نداشته باشند زندگی طاقت فرساست .
پروردگارا قلب مرا از نفاق و دورویی و زبانم را از کذب و دروغ پاکیزه نما دروغ منشا زشت بشری است و موجب تباهی کانون خانواده وجامعه می شود زیرابیشتر خصلتهای زشت اخلاقی مانند نفاق و دورویی و حقه بازی و سرچشمه اش دوروغگویی است . صفت دروغ ضد صداقت راستی است و هنگامی که افراد یک جامه صفت صداقت را رها کرده به یقین ثمره ی ان دروغ و جز ضرر و زیان نیست و اعتماد ها سلب می شود و در جا معه ای که اعتماد به یکدیگر نداشته باشند زندگی طاقت فرساست .ولی افسوس و صد افسوس که ما انسانها به این صفت خبیث توجه نمی کنیم وبا اینکه میدانیم زندگی زیبا و لذت بخش و راحت در سایه ی صداقت و راستی است اما در زندگی صداقت را به کار نمی بریم .و صفت صداقت از جمله صفت های است که اگر انسان آن را در زندگی به کار برد هم موجب خوشبختی دنیا وهم آخرت اوست .اما اکثر مردم بویژه مسلمانان از این امر غافل هستند هر روز و هر شب با دروغ و کلک و حقه بازی ذندگی خود را سپری می کنند و همیشه اضطراب و نگرانی دارند وفقط به گمان اینکه مثلا در حال زندگی کردن هستند .
ما شنیده ایم آقا امام زمان (عج)زمانی ظهور میكنند که دنیا را فساد گرفته بودو بعضی گمان می کنند مقصود فقط فساد عملی است مانند فحشا –شرابخواری-قمار بازی و اما بسیاری از صفات دیگر آثارش از این گناهان بیشتر است از جمله همین دروغگویی و همان طور که گفتیم دروغ خود سرچشمه گناهان دیگر است .
دروغ در احادیث و آیات قرآن
۱- در قرآن :
ویل لکل افاک اثیم یعنی وای بر مردم دروغگوی بدکار
ان لعنت الله علیه ان کان من الکاذبین یعنی لعنت خدا بر ان کس که از دروغگویان است
ان الله لا یهدی من هو کاذب یعنی به درستی که خدا هرگز کسی را که بسیار دروغگو است هرگز هدایت نمی کند .
ولا تقولو لما تصف النستکم الکذب یعنی وانچه را که زبانتان به دروغ توصیف می کند هرگزمگو یید.
و لیسعلن یوم القیمت عما کانوا یفترون یعنی و(دروغگویان)از آنچه دروغ گفته اند در روز قیامت سخت ماخذه می شوند.
۲- در احادیث :
قال رسول الله(ص) فلعنت الله علی الکذاب یعنی لعنت خدا بر کسی که دروغ گوید
من اعظم الخطا یا اللسان الکذب یعنی از بزرگترین خطا ها و گناهان زبان دروغگویی است
اللذب باب من ابواب النفاق یعنی دروغ دری از در های نفاق است.
قال امیر المو منین (ع) الکاذب مهان ذلیل یعنی دروغگو خار و پست و فرو مایه است .
لا مروت لکذب یعنی دروغگو مروت و جوانمردی ندارد
لا سو ء اسوت من الكذب یعنی هیچ عمل قبیحی به زشتی دروغ نیست.
دروغ جدی و شوخی :
علی (ع) می فرماید:شایسته نیست که انسان جدی و یا به شوخی دروغ بگوید و سزاوار که به فرزند خود به دروغ وعده ای بدهد و به آن عمل نکند .
رسول خدا(ص) فرمود :وای بر کسی که به وسیله ی سخن به دروغ عده ای رابخنداند.
دروغ برای نجات و اصلاح مردم :
ـ امام صادق: شخص سازش دهنده و اصلاح کننده دروغگو نیست
ـ رسول اکرم:به اسم خدا قسم دروغ یاد کن و برادر مسلمانت را برای کشته شدن نجات بده
ـ رسول اکرم :دروغگو نیست کسی که بخواهد در میان دو نفر به وسیله سخن خیر و کلام خوبی صلح و آشتی بوجود آورد.
جالب توجه:
هیچ صفتی در نظر رسول خدا (ص)بدتر از دروغ نبود اگر ایشان مطلع می شد که یکی از اصحاب دروغ گفته به او اعتنا نمی فرمود تا اینکه بداند آن فرد از کار خود توبه کرده.
رابطه مومن با ترس و بخل و دروغ :
روزی از پیامبر(ص)سوال شد :آیا ممکن است شخص مومن ترسو باشد ؟ آری. آیا ممکن است مومن دروغ بگوید؟ خیر مومن هرگز دروغ نمی گوید .
راست زشت و دروغ زیبا :
جمعی از مرد حکیم و دانشمندی پرسیدند:حرف راست در کجا مذموم و ناپسند است؟
گفت:در جایی که از کسی غیبت شود . باز پرسیدند:دروغ گفتن در کجا پسندیده است؟
در جایی که دو برادر مسلمان از هم بریده اند به واسطه آن میانشان آشتی برقرار شود.
راستگويی - اسكن های مغزی جديدترين ابزار دروغ سنجی
فيلسوف انگليسی قرن هفدهم، الجرنون سيدنی نوشته است، "دروغگوها بايد حافظه خوبی داشته باشند." و در واقع او راست می گفت.
ريچارد برونلی
به بركت علوم قرن بيست و يكم، اكنون می دانيم كه سيدنی حدود 400 سال پيش به چه چيزی می انديشيده است: به اينكه دروغگويی كار سختی است. بنا بر نظر محققين، معلوم شده كه در مغز يك مسير عصبی پيچيده وجود دارد كه دروغ گفتن را ممكن می سازد. در اصل، چيزی كه اتفاق می افتد اين است كه بايد واقعيت را بدانيد، تصميم آگاهانه بگيريد كه حقيقت را سركوب كنيد، يك دروغ بسازيد و سرانجام آنقدر خوب آن را به خاطر بسپاريد تا بتوانيد فردی را كه به او دروغ می گوييد، فريب دهيد.
البته، برای حيله گرهای ماهر در ميان ما، همه اين تحريف های ذهنی در فاصله چند ثانيه يا حتی ميليونيم ثانيه طول می كشد. اما اين زمان هنوز به اندازه كافی برای فريب دادن آخرين نسل فناوری كشف دروغ سريع نيست. اين فناوری از اسكن های مغزی به وسيله كامپيوتر برای كشف حقيقت استفاده می كند.
دانشمندان كشف كرده اند كه دستگاه تصوير برداری رزونانس مغناطيسی مغز - همان دستگاهی كه اسكن های مغزی را برای پيدا كردن تومورها و سكته ها انجام می دهد - می تواند تشخيص دهد كه فرد در حال دروغ گفتن است. نتايج اين اسكن ها ظاهرا از دستگاه های دروغ ياب كه سيستم های بحث برانگيزی داشته و از نظر بسياری اكنون ديگر معتبر نيستند، بسيار دقيق تر است.
جول تی. هويزنگا، موسس شركت ام. آر. آی ضد دروغ، مستقر در فيلادلفيا، می گويد، "دستگاه های دروغ سنج كار نمی كنند، همين و بس. يك دستگاه دروغ سنج می تواند تشخيص دهد كه يك فرد عصبی يا مضطرب است، ولی فقط همين. مردم ديگر از اين دستگاه ها ترسی ندارند برای اين كه می دانند، می توان آنها را شكست داد."
به عبارت ديگر، اگر شما واقعا يك دروغگوی خوب باشيد و خود را قانع كرده باشيد كه چيزی كه می گوييد حقيقت دارد، يك دستگاه دروغ سنج نمی تواند آن را تشخيص دهد. يكی ديگر از انتقادهای وارد بر آزمون های دروغ يابی به وسيله اين دستگاه ها اين است كه به وسيله انسان انجام می شوند و اين امر موجب می شود گرايش های ذهنی فرد آزمون كننده وارد جريان كار شود.
هويزنگا اميدوار است كه اين اختراع را ثبت كرده و اواخر همين امسال به عنوان دستگاه دروغ ياب مستقل وارد بازار كند و ابراز می دارد كه در حال حاضر دقت اين دستگاه 93 درصد است. (او می گويد كه جمع آوری اطلاعات در آينده اين ميزان را تا 99 درصد بالا خواهد برد.) دستگاهی كه به وسيله شركت ام. آر. آی ضد دروغ استفاده می شود كاملا اتوماتيك است و به اين ترتيب تحت تاثير غرض ورزی و جانبداری اپراتور قرار نمی گيرد. بنا بر نظر هويزنگا، اين مسئله متضمن درستی سيستم است زيرا "به دليل عدم دخالت انسان كسی نمی تواند از اين دستگاه سوء استفاده كند."
در حاليكه شركت ام. آر. آی ضد دروغ خود را آماده می كند تا محصول خود را به بازار عرضه كند، ديگر محققين نيز در حال تنظيم و تعديل نهايی استفاده از دستگاه های ام. آر. آی برای دروغ يابی هستند.
مسيرهای عصبی دروغگويی
جوی هيرش، عصب شناس و رئيس مركز تحقيقات ام. آر. آی كاربردی در دانشگاه كلمبيا، سرپرست مطالعاتی است كه از اسكن های مغزی برای تشخيص "مدار عصبی شناختی" درگير در دروغگويی استفاده می كنند. تحقيقات او نشان داده است كه در قسمت هايی از مغز، وقتی كه فرد در حال دروغ گفتن است، تغييرات جزئی ولی قابل اندازه گيری صورت می گيرد. به خصوص بخش هايی از مغز به نام آميگدالا، سينگولای قدامی، كاديت و تالاموس در رفتارهای انسانی مربوط به دروغگويی، از قبيل كنترل احساسات، تعارض و شناخت نقش دارند. از طريق تجزيه و تحليل ميزان فعاليت اين مناطق با دستگاه ام. آر. آی، وقتی كه شخص در حال دروغ گفتن است، اين مناطق مغزی افشا كننده های بی صدای دروغ می شوند.
او می گويد، "اگر كسی پاسخ اشتباه بدهد - به خصوص در مورد خودش - يك مدار عصبی قابل تشخيص و معتبر وجود دارد كه شروع به كار می كند. دروغگويی فعاليت مغز را بيشتر می كند."
با وجود اينكه هيرش يكی از طرفداران پر و پا قرص فناوری ام. آر. آی است، ولی اين سيستم دروغ يابی را كه هنوز بسيار جوان است را دارای محدوديت هايی می داند.
او می گويد، "اين يك ابزار بسيار فوق العاده است، اما برای استفاده آن در موارد قضايی، هنوز بايد كارهای بسياری انجام شود. در اين زمينه محدوديت هايی وجود دارد: به طور اعم، توانايی فعلی ما در شناخت كامل اعمال درونی مغز انسان. مانند هر ابزار ديگری، اين ابزار بايد به وسيله افرادی مورد استفاده قرار گيرد كه اين محدوديت ها را می شناسند."
كاربردهای آتی
هيرش استفاده قريب الوقوع از دستگاه ام. آر. آی در دروغ سنجی را روشی برای اثبات بی گناهی می داند تا اثبات گناهكاری. اصولا به اين دليل كه افرادی كه به اين آزمون تن در می دهند بايد كاملا بی حركت دراز بكشند - اين عمل از سوی شخصی صورت می گيرد كه داوطلبانه در اين آزمون شركت می كند.
هيرش می گويد، "واقعا اگر شخص حاضر به همكاری نشود، نمی توانيد اين كار را انجام دهيد. بنابراين اگر شخصی كه به جرمی متهم شده است، به راستی بی گناه باشد اين يك راه اثبات بی گناهی است."
اما از لحاظ تئوری، اين سيستم می تواند كاربردهای وسيعی داشته باشد. هويزنگا از شركت ام. آر. آی ضد دروغ پيش بينی می كند كه از اين دستگاه در نيروهای انتظامی، تجارت و حتی روابط عشقی آن-لاين استفاده شود تا از راست و واقعی بودن خواستگارهای آتی اطمينان حاصل شود.
او می گويد، "تمدن ها بر پايه اعتماد ساخته شده اند و هميشه يك جنبه پاداش يا خطر در گفتن راست يا دروغ وجود دارد. اما هميشه افرادی وجود خواهند داشت كه سعی می كنند سيستم را فريب دهند. هر زمان كه صحبت از قدرت، پول يا روابط جنسی به ميان می آيد، افرادی را می بينيد كه سعی بر تحريف واقعيت به نفع خود دارند."
دروغ از نگاهِ مولوی
«راست» و «دروغ»، از دیدِ مولوی، ذات و سرشتی جدای از یکدیگر دارند. موجی که سخن ِ راست، در دل و جان ِ انسان میسازد، هرگز یکسان نیست با موجی که سخن ِ دروغ میسازد. یعنی راست و دروغ، جدای از جنبهی اخلاقیشان، جنبهی واقعی هم دارند: سخن ِ راست، دل را آرامش میدهد؛ و سخن ِ دروغ، آرامش از دل میزداید.
چون طمأنین است صدق و با فروغ
دل نیــارامـــد بـه گفتــار ِ دروغ
از آنجا که گفتار ِ راست، آرامش و طمأنینه به دل انسان میدهد و هزار روشنی و فروغ دارد، گفتار ِ دروغ، بیگمان، آرامش را از دل میگیرد. به سخن دیگر، «راست» اگر آرامشزاست، «دروغ»؛ بیگمان، آرامشزداست. مولوی، آنگاه نمونهای میآورد و مثالی میزند:
«کذب»، چون خس باشد و «دل»، چون دهان
خــس نـگـــــردد در دهــــان هـــرگــــــز نـهــان
مولوی، کذب و دروغ را تشبیه به خس و خار و خاشاک، و دل را تشبیه به دهان کرده است. دهان، اگر خس و خاری در آن افتد، زود میفهمد؛ چرا که:
تا در او باشــد، زبانـی میزند
تا بدآنـَش از دهان، بیرون کند
خار اگر در دهان باشد، آنقدر زبان به تب و تاب میافتد تا سرانجام، آن خار را از دهان بیرون میکند. دروغ نیز اینگونه است. دروغ، همچون خار ِ ناپیداییست در دل، که دیر یا زود، پیدا میشود. به سخن ِ دیگر، از دیدِ مولوی، دروغ، هرگز برای همیشه پنهان نمیماند. و همهی سخن مولوی این است که سرشت و ذاتِ دروغ، اینگونه است. از دیدِ مولوی، دروغگو، بخواهد یا نخواهد، دیر یا زود، نقابِ سفیدش از سیمای سیاهاش بر خواهد افتاد.
«انّ المؤمنَ اذا كذب بغیرِ عُذر لَعنه سَبعونَ الفَ ملك و خرجَ مِن قلبهِ نتن حتى یبلغ العرش ؛ مؤمن هرگاه بدون عذر دروغ بگوید، هفتاد هزار ملك، لعنتش مىكنند (یعنى از خدا مىخواهند كه از رحمت خود دورش سازد، مورد لطفش قرار ندهد) و نیز بر اثر دروغ، بوى تعفن از قلبش بیرون مىآید كه جهان را پر مىكند و مىرود تا به عرش خداى برسد.»
هر گناهى صورتى در پرده دارد كه در عالم بصیرت و حقایق، بدان نمایان مىشود؛ كسى كه شایستگى پس زدن این پرده و دیدن حقایق را داشته باشد، شاید بتواند چهره كریه و زشت پنهانى گناه را ببیند؛ چنان كه نیكوكارىها نیز هر كدام صورتى بسیار زیبا در عالم مثال دارند، كه اگر چشم دل به آن عالم گشوده شود، آن چهرههاى زیبا را خواهد دید.
دروغگو نیز در آن عالم، چهرهاى زشت و صورتی منفور دارد كه یكى از خصوصیات آن، بوى گندى است كه از قلبش خارج مىشود كه آسمانیان و ملكوتیان را از او بیزار و متنفر مىسازد.
دروغگو را مادامى كه دروغ مىگوید در آن عالم قدس راهى نیست. عالم قدس، جهان آسایش و خوشبختى است. چگونه مىشود كسى را در آن جهان، بار باشد، در صورتى كه قدسیان از وجودش در عذاب باشند.
دروغگو، در این جهان، رسوا و سخنانش نزد همه كس بى ارزش مىباشد.
مىگویند: دروغ كه از دور مىآید، یك پایش مىلنگد، یعنى همه كس دروغ را تشخیص مىدهد.
ممكن است كسانى دروغِ دروغگو را به رخش نكشند، ولى در دل از او بیزار باشند و براى سخنش اعتبارى قائل نباشند؛ و در پشت سر، دروغگویى او را به دگران بگویند و تعفن رسوایى او را پراكندهتر مىسازند.
ناروايى دروغ
ناروايى دروغ و گناه بودنش، از نظر آن است كه در زمره دسته دوم قرار دارد.
در گذشته گفته شد كه دروغ، كليد ارتكاب گناهان است. بنابر اين اگر دروغىبراى جلوگيرى از گناه گفته شد يا ظلمى را از مظلومى دفع كرد، جان كسى را خريد،زيانى را از كسى بر طرف كرد، ناروايىاش بر طرف مىشود و از زمره گناهاندسته دوم خارج مىگردد و كارش به جايى مىرسد كه پسنديده مىشود، زيرا داراىقبح ذاتى نبوده و قبح عرضى آن هم بدين وسيله بر طرف گرديده است.
راست گوى دروغ گو
حضرت خليفه ششم امام جعفر صادقعليه السلام مىگويد:
«ايما مسلم سال عن مسلم، فصدق و ادخل على ذلك المسلم مضرة كتب منالكاذبين;
مسلمانى كه سراغ مسلمانى را از او بگيرند و راستبگويد و بر اثر سخنش زيانى به آنمسلمان برسد، در زمره دروغ گويان نوشته خواهد شد.»
يعنى گناه كار خواهد بود.
يعنى آثار شومى كه دروغ داشت و آن را گناه قرار داده بود، اكنون سخن راستاين مرد، همان اثر را دارد و گويندهاش گناه كار مىباشد.
رفتارى كه حسن عقلى داشته باشد، اگر مقدميتبراى جنايت و خيانت قرارگيرد، حسن آن بر طرف مىشود و نزد عقل ناپسند مىگردد.
راست ناروا
حضرت رسولصلى الله عليه وآله فرمود: سه چيز است كه راستى در آنها زشت و ناروامىباشد:
سخن چينى كردن; به شوهرى از زنش خبر دادن، خبرى كه خوش نداشته باشد;تكذيب كردن كسى را كه خبرى مىدهد.
سخن چينى، بد گويىهاى دو تن را به يكديگر رسانيدن و خيانتهاى يكى را بهديگرى گزارش دادن است. آيا نتيجه اين كار، جز آتش افروزى و خانمان سوزىاست؟ در تاريخ كنونى و گذشته، چه جنايتها بر اثر گزارشهاى سخن چينانرخ داده و چه بدبختىها و بيچارگىها دامن گير كسانى شده است.
سعادت و خوشبختى شوهر، به داشتن زنى است كه به آن دلخوش باشد، چنينمردى سعادتمند است و چنين زنى خوش بخت.
آيا خبر ناروايى از زنى به شوهرش دادن جز واژگون كردن كاخ سعادت دو بشر،بلكه دو خانواده مىباشد؟ چه فرزندانى چه پدر و مادرانى از اين كار شوم، بدبخت وبيچاره شدهاند و به خاك سياه نشستهاند!
تكذيب كردن خبر كسى، آبروى او را بردن و با حيثيتش بازى كردن و به محبوباو تعدى و تجاوز نمودن است; اين خود ظلم و جنايت مىباشد، زيرا آبرو و حيثيتنزد بسيارى از مال و جان ارجمندتر و گران بهاتر مىباشد.
دروغ گوى راست گو
حضرت صادقعليه السلام مىفرمايد:
«ومن سئل عن مسلم فكذب وادخل على ذلك المسلم منفعة كتب عند الله منالصادقين;
كسى كه مسلمانى را از وى بپرسند و دروغ بگويد و بر اثر دروغ او سودى به آن مسلمانبرسد، نزد خدا در زمره راست گويان خواهد بود.»
دروغ او از دروغها جداست، زيرا نه تنها مقدمه براى گناه نيست، بلكه نيكو كارىو خدمتبه خلق است. اين وقت است كه ناپسندى دروغ، بر طرف مىشود و سخنىسودمند و پسنديده خواهد بود. اى خوش آن دروغى كه مسلمانى از آن سودى ببرد.در مثل آمده كه دروغ مصلحتآميز، به از راست فتنهانگيز است. چه مصلحتى از سودرساندن به مسلمان بالاتر مىباشد؟ چنين كسى شايستگى دارد كه نزد خدا در زمرهصادقان نوشته شود.
دروغهاى روا
پيغمبر عالى قدر فرمود: سه چيز است كه دروغ در آنها زيباست: نيرنگ درجنگ; وعده شوهر به زن; اصلاح ميان مردم.
مقصود از جنگ، جهاد در راه خدا و نبرد با كفر و مبارزه با ظلم و تعدى مىباشد.در زبان رسولصلى الله عليه وآله لفظ حرب، هيچ گاه براى جهانگيرى و انتقام استعمال نشده استو هميشه در نبرد حق با باطل به كار رفته; نيرنگ در اين گونه نبردها، موجبنيرومندى حق و ضعف باطل مىشود، پس نيرنگ، زيبا و دروغش مستحسن است،چون سودمند است، لذا يكى از استثناهاى دروغ، دروغ در جنگ است; دروغ درجنگ به هر جورى كه ممكن باشد، هر چند براى تقويت روحيه سربازان باشد.
دومين مورد استثنا وعده شوهر به زن است. اسلام كاخ سعادت زناشويى راهميشه بر پا مىخواهد و براى حفظ اين كاخ كه خوشبختى دو تن يا بيشتر در آنمىباشد، وعده دادن دروغ را اجازه داده است. شوهر اگر بتواند تقاضاى زن را انجامبدهد بهتر و اگر نتواند يا صلاح نداند، باز هم تلخى زندگى زن و شوهر را نخواسته،زن عواطفش لطيف است، نبايستى نوميد گردد و شكر آبى ميان دو همسر پيدا شود،پس اين دروغ براى بشر سودمند است.
سومين مورد استثنا، دروغ در اصلاح مىباشد. هرگاه ميان دو تن يا دو دسته،اختلافى باشد، بايستى كوشيد كه آن را بر طرف ساخت. اسلام دوست مىدارد كهپيروانش در آسايش و يگانگى به سر برند و جنگ و ستيزى در ميان آنها نباشد. رفعاختلاف ميان دو تن يا دو دسته به سود دو طرف و به سود جامعه مىباشد; دروغ براىچنين مقصد مقدسى زيباست. چه قدر پسنديده است كه كسى از دشمنى به سوىدشمنى خبر ببرد كه دشمنى ميان آن دو كاسته گردد، شايد كم كم دوستشوند و درآسايش و صميميتبه سر برند.
از يكى از سخنان حضرت امام صادقعليه السلام استفاده مىشود كه دروغ در اصلاحاصلا دروغ نيست، نه آن كه دروغ مىباشد و روا، شايد منظور حضرتش از اين سخن،افاده تاكيد باشد.
آن حضرت مىفرمايد: سخن بر سه گونه است: راست; دروغ; اصلاح ميان مردم.
از وجود مقدسش توضيحى در باره اصلاح ميان مردم خواسته شد. در جوابچنين فرمود:
در باره كسى سخنى مىشنوى كه اگر به او برسد، سخت ناراحت مىشود. به اومىگويى كه از فلان درباره تو تعريفى شنيدم كه چنين گفت و چنان گفت. سخنىمىگويى كه درستبر خلاف آن چه شنيدهاى باشد.
از اين كلام زرين، نكتهاى استفاده مىشود و آن، اين است كه اصلاح، اختصاصبه صورت اختلاف ندارد، بلكه مقصود از اصلاح، معنايى وسيعتر است و صورتى رامىگيرد كه ميان دو تن هيچ گونه اختلافى نباشد، ولى يكى از آن دو، چيزى در بارهديگرى بگويد كه اگر بهگوش او برسد، ايجاد شكر آبى كند; در اين جا نيز اسلام اجازهمىدهد كه سخنى بر خلاف واقع گفته شود تا از پيدايش اختلاف جلوگيرى كند.
آرى، دروغ هم در دفع اختلاف زيباست و هم در رفع آن. باز هم رسول خداصلى الله عليه وآلهفرموده:
«لا كذب على مصلح;
كسى كه مىخواهد اصلاح دهد، دروغ ندارد.»
دفع شر ظالم
چارمين موردى كه دروغ زيبا و پسنديده است، دروغى است كه بدان وسيله شرظالمى دفع شود.
امام ششم مىفرمايد: دروغ، زشت و نكوهيده مىباشد، مگر در دو جا: دفع شرستمگران و اصلاح ميان دو تن.
ناتوان و بيچارهاى نزد شما مخفى شده يا در گوشهاى پناهنده گرديده و شمامىدانيد، در اين وقت، قلدرى ستمكار، به سراغ او مىآيد و از شما نهانگاه او رامىپرسد، اگر راستبگوييد و او را معرفى كنيد، قبيحترين زشت كارىها را انجامدادهايد و در جنايت آن قلدر شركت كردهايد; شايسته است دروغ بگوييد تا شر آنستمگر را از آن ناتوان دفع كنيد.
دور نيست كه روايتشريف، اطلاق داشته باشد و اطلاقش شامل حال خودشخص نيز بشود، يعنى اگر كسى خود را در خطر ظالمى ببيند، جايز است كه دروغىبگويد و خويشتن را از آن خطر برهاند; اين هم چارمين مورد از استثناهاى دروغ.
قاعده كلى
به طور كلى هر جا كه دروغى گفته شود كه منظور از آن، دفع شر و زيانى ازمسلمانى باشد، دروغ، زيبا و پسنديده مىشود; اين دروغ كليد گناهان نخواهد بود،بلكه كليد نيكو كارى و خدمتبه خلق مىباشد. البته اين گونه دروغ، وقتى زيباستكه راست گويى ممكن نباشد، در اين صورت است كه گاهى دروغ حرام، واجبمىشود و راست، حرام مىگردد.
در مجله رسالة الاسلام قاهره، اين سخن را از امير المؤمنينعليه السلام نقل كرده بود:
«الكذب كله اثم، الا ما انفعتبه مسلما، او دفعتبه عن دين;.
هر گونه دروغى گناه است، مگر دو دروغ: دروغى كه به مسلمانى سودى برساند، دروغىكه از دين، خطرى را دور كند.»
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن