سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
گرچه تعريف هاي عجيب و غريبي از ارتباطات شنيده ايم اما مطلب غيرقابل درکي براي شمادانش آموزان که مي خواهيد اين رشته را انتخاب کنيد نمي باشد. جوامع انساني آنقدروسعت پيدا نموده که زمان حاضر را عصر ارتباطات ناميده اند. با گذشت زمان وسايلارتباطي و اطلاع رساني گسترش و پيچيدگي بيشتري يافتند و امروزه راديو، تلويزيون،مطبوعات و اينترنت و بسياري ديگر از مظاهر علم و فناوري در خدمت اطلاع رساني وارتباط بين انسان ها هستند.
موضوع رشته علوم ارتباطات اجتماعي، بررسي ابعاد مختلف ارتباطات جوامع و همچنينمطالعه و تحقيق در زمينه ارتباطات و انتقال اطلاعات و تلاش در جهت بهبود سيستم هايارتباطي و اطلاعاتي موجود مي باشد. مقطع کارشناسی اين رشته در 4 سال تدريس ميشود و این رشته تا مقطع دکتري دائر است و دو گرايش روزنامه نگاري و روابط عموميتنها گرايش هاي اين رشته هستند.
ضريب دروس رياضي در اين رشته 4 و بقيه دروس 1 مي باشد. علاقه به مسائل خبري و داشتنروحيه خوب اجتماعي و داشتن صبر و حوصله از عوامل موفقيت در اين رشته مي باشد.
سطوح رشته :
رديف
نام دانشگاه
کارداني
کارشناسي
ارشد
دکترا
1
آزاد- تهران
2
آزاد- میبد
3
آزاد-اراک
4
آزاد-جهرم
5
تبریز
6
تهران
7
علامه طباطبائی
درسهای رشته :
رديف
نام درس
1
آمار در علوم اجتماعي
2
آمار مقدماتي
3
ارتباط با مطبوعات
4
ارتباطات انساني
5
ارتباطات بين المللي
6
ارتباطات تصويري
7
ارتباطات در جهان سوم
8
ارتباطات سياسي
9
ارتباطات شفاهي
10
اصول روابط عمومي
11
اصول روزنامه نگاري
12
اصول سازمان و مديريت
13
اصول علم اقتصاد
14
اصول علم سياست
15
افکار عمومي و وسايل ارتباط جمعي
16
اقناع و تبليغ
17
انديشه هاي سياسي در قرن بيستم
18
تاريخ روزنامه نگاري
19
تجزيه و تحليل برنامه هاي راديو وتلويزيون
20
تکنولوژِي چاپ و نشر
21
تکنيک هاي روابط عمومي
22
حقوق ارتباط اجتماعي
23
حقوق اساسي
24
روابط عمومي عملي 1
25
روابط عمومي عملي 2
26
روان شناسي اجتماعي
27
روزنامه نگاري عملي 1
28
روزنامه نگاري عملي 2
29
روش هاي تحقيق نظري و عملي در علوماجتماعي
30
روش هاي تحليل و بررسي پيام هاي ارتباطي
31
زبان تخصصي 1 و 2
32
سمينار مسائل سياسي و استراتژي معاصر
33
شيوه هاي نگارش فارسي در مطبوعات
34
فتوژورناليسم
35
گرافيک و صفحه آرايي در مطبوعات
36
مباني ارتباطات جمعي
37
مباني تاريخ اجتماعي ايران
38
مباني جامعه شناسي
39
مباني جمعيت شناسي
40
مباني روان شناسي
41
مباني فلسفه
42
مديريت و روابط عمومي
43
نظريه هاي ارتباط اجتماعي
44
نظريه هاي جامعه شناسي
45
نقد و تفسير و مقاله در مطبوعات
46
ويراستاري و مديريت اخبار
47
کليات حقوق
بازار کار
اين رشته توانايي جذب متخصصان علوم ارتباطات اجتماعي را در خبرگزاري ها، مطبوعات،راديو، تلويزيون و فعاليت وابسته هاي مطبوعاتي در خارج از کشور و همچنين کار دردفاتر روابط عمومي و ارتباطات سازماني را دارد.
این رشته از معدود رشته هایی است که هنر جویان و حتی دانشجویانآن بخاطر نگاه نادرست مردم به فارغ التحصیلان آن گله مند هستند انها می گویند مردمفکر می کنند که در انتهای این رشته هنر جو به یک چوب بر یا نجار ساده تبدیل می شودگرچه خود نجاری شغلی است که ظرافت ها و دقت های خاص خود را دارد ولی آنچه اغلب مردمبه آن اشاره می کنند کوبیدن میخ در چوب یا اره کردن قطعه ای ازچوباست .اما مطمئن باشید که این فقط یک فکرسطحی و خام است . به گواه تاریخ و آثارباستانی به جا مانده از زمان های قدیم درایران و تمام نقاط جهان چوب ماده ای با دوام و با قابلیت های بسیار است بطوری کهبصورت مستقیم یا غیر مستقیم قریب به 5000نوع محصول متنوع از چوب و دیگر مشتقات آنبدست می آید . آنچه می تواند بازار کار این رشته را برای هنر جو پایدار بداردخلاقیت،نوآوری است ، گر چه بخشی از نیازجامعه به مصنوعات چوبی برای همیشه باقی خواهد ماند . هنر جویان این رشته در طیدوران تحیصل با محاسبات فنی ،رسم فنی، تکنولوژی مواد ، تکنولوژی سازههای چوبی ،خواص فیزیکی (مکانیکی چوب )خشک کردن و نگهداری چوب ، طراحی مبلمان ،کابینت ، روکش نمودن انواع سازه های چوبی آشنا می شوند .
زمینه های شغلی رشته مذکور عبارت است از : کابینت سازی چوبی سرپرستی کارگاه سازه های چوبی نقشه کشیو طراحی سازه های چوبی راهاندازی و کار با ماشین آلات صنایع چوبی قالب ساز چوبی ، معرق کار ، منب کار ومشبک کار کارگاه ساخت انواع مبلمان ، تختخواب ، کمد ، فایل و ... ارزیابچوب – کنترل کیفیت محصولات چوبی در خطوط تولید روکش نمودن انواع ورقه های چوبیو پرس کردن تخته های سه لایی کارگاه ساخت انواع میز تحریر ، صندلی ، نیمکت ،دربهای چوبی و ....
رشتهاي با جاذبههاي بسيار و پيشرفتهاي شگفتانگيز. ديگر نگاه به سينما متوقفبه يك نور، صدا، حركت نيست، كات زدن و سكانس بندي فيلمها گرچه عبارتهاي ساده وماندگار سينما است، اما اين رشته علمي علوم بسياري را ، كه برخي از آن علوم آنقدروارد حوزههاي تخصصي ميشوند كه در نگاه اول ارتباطشان با سينما دور از ذهنمينمايد، در بر مي گيرد. سينما صنعتي پولساز و صاحب نام شده. مجموعه 4 گرايش كارگرداني- فيلمنامهنويسي- تدوين و فيلمبرداري اركان اصلي آن هستند. دارا بودن شمّ هنري،استعداد و علاقه همچنين تجربيات هنري ، علاقه و استعداد ذاتي به تئاتر جزء عواملتعيين كننده و بي بديل اين رشته هستند. بيشتر مايليم كه به معرفي افراديبپردازيم كه ميخواهند اين رشته را انتخاب نمايند تا خود رشته. ولي به هرحالاطلاعات عمومي هنر، آشنائي با عكاسي، داشتن قدرت بيان خوب، روحيه اجتماعي قوي،خلاقيب ذهني بالا همچنين تسلط بر زبان و ادبيات فارسي بخصوص در گرايشفيلمنامهنويسي از عوامل مهم در انتخاب اين رشته است. ضريب دروس خلاقيت نمايش 4و خلاقيت تصويري و تجسمي 2 است.
فارغالتحصيلان اين رشته به عنوان گروهي از هنرمندان جامعه در انتقالمفاهيم فرهنگي، هنري و اجتماعي نقش عمدهاي دارند. اين فارغالتحصيلان توانائي عهدهدارشدن مسئوليتهاي موجود در هنر سينما اعم از كارگرداني، فيلم نامه نويسي،فيلمبرداري، تدوين را دارا بوده، ميتوانند جذب مراكز هنري و آموزشي گردند.
مجموعه مهندسی عمران یا رشته عمران یکی از رشته های پر اهمیت و جذاب در مجموعهرشته های آزمون سراسری است که داوطلب در گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی می تواند آنرا انتخاب کند. پیشرفت سریع جوامع ونیازهای روز افزون آنها به انجام طرحهای مختلفعمرانی از یک طرف و رشد و توسعه علوم مختلف از طرف دیگر، ایجاب می نماید تا با یکبرنامه ریزی صحیح و همه جانبه و پرورش استعدادهای جوان و نیز استفاده بهینه ازابزار و امکانات موجود در جامعه ، گامی بلند در جهت ترقی و تعالی جامعه برداشتهشود. بدین منظور در آزمون سراسری، مجموعه این رشته در مقاطع کارشناسی وکاردانی،ارایه می گردد. در این قسمت به معرفی گرایشهای مختلف این رشته می پردازیم : کارشناسی
مهندسی عمران – عمران ، مهندسی عمران – نقشه برداری، مهندسی عمران – آب ، مهندسیبهره برداری راه آهن ،مهندسی خط و ابنیه راه آهن، مهندسی جریه راه آهن ، مهندسیعلمی کاربردی عمران – تاسیسات آبی ، دبیرفنی عمران، تربیت دبیر فنی عمران، دبیر فنیعمران ساختمان .
کاردانی
کاردانی فنی عمران – روسازی راه، کاردانی فنی عمران – زیر سازی راه، کاردانیراهداری، کاردانی ماشین آلات، کاردانی حمل و نقل ، کاردانی فنی عمران – پل سازی وابنیه فنی ، کاردان فنی عمران – نقشه برداری ، کاردانی فنی عمران – ساختمانهای بتنی، کاردانی فنی عمران – عمران روستایی، کاردان فنی عمران – کارهای عمومی ساختمان،کاردانی فنی عمران – آب، کاردانی علمی کاربردی عمران – ساختمانهای آبی ، کاردانیعلمی کاربردی عمران – آب و فاضلاب، کاردانی فنی عمران – بهره برداری از منابع آب،کاردانی فنی عمران – آب شناسی ، کاردانی فنی عمران – را ه سازی، کاردانی فنی عمران – تاسیسات حرارت نیروگاه، معلم فنی عمران – کارهای عمومی ساختمان . معرفیاختصاری گرایشهای مختلف مجموعه مهندسی عمران
۱- مهندسی عمران – عمران ۱-۱( تعریف و هدف
عمران یکی از گرایشهای مجموعه مهندسی عمران است که در مقطع کارشناسی در بسیاریاز دانشگاههای معتبر کشور ارایه می گردد.
هدف از این رشته تربیت نیروهای متخصصی است که بتوانند در پروژه های مختلف عمرانیدر زمینه های ساختمانی ، راه سازی،پل سازی، سازه ها و بناهای آبی ، جمع آوری و دفعفاضلاب و … مسوولیت طرح، محاسبه اجرا و نظارت بر اجرا را بر عهده گیرند. ۱-۲( اهمیت و جایگاه در جامعه
کمتر جایی از یک جامعه و کمتر محلی از یک منطقه است که فعالیتهای عمرانی بهعنوان اولین واساسی ترین نیازهای آن طرح نشود. حتی تمام فعالیتهای صنعتی، کشاورزی،و … نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم به این رشته و ابسته اند و از آن سود میبرند.
علاوه بر رشد و توسعه جوامع، پیشرفت علم و فن آوری نیز ضرورت پرداختن و توجهدقیق و علمی به کارهای عمرانی و تغییر شیوه های گذشته را آشکار می سازد. فعالیتهایمختلف عمرانی در جهت ایجاد ساختمانها، راهها- پلها، سدها، شبکه های آب رسانی شهرهاو روستاها، ساختمانهای خاص نظیر نیرو گاههای هسته ای و حرارتی و .. بخش بزرگی ازمجموعه فعالیتهای اقتصادی و تولیدی کشور را به خود اختصاص می دهد به گونه ای که سهمعظیمی از سرمایه گذاری های ملی در طرحهای ساختمانی و صنایع وابسته به آن به کارگرفته می شود.
مجموعه مطالب بیان شده و نیز جذب سریع فارغ التحصیلان این مجموعه در وزارت خانهها و نهادها و سازمانهای دولتی و همچنین بخشهای خصوصی نظیر : شرکتهای مهندسانمشاور و شرکتهای ساختمانی و راه سازی و … اهمیت قابل ملاحظه و نیاز خاص به متخصص دراین رشته را، حتی در مقایسه با سایر رشته های فنی و مهندسی ،به وضوح نشان می دهد . ۱-۳( تواناییهای لازم برای داوطلبان این رشته و ادامه تحصیل در آن
برای ادامه تحصیل در این رشته – با توجه به کمیت و کیفیت درسهایی که در این دورهتدریس می گردد – داوطلب باید از توان و دانش برتر در زمینه های ریاضی . فیزیکبرخوردار باشد، همچنین توان جسمی، قدرت تجزیه و تحلیل، قدرت تجسم و دقت کافی درمسایل را داشته باشد. شایان ذکر است که بسیاری از کارها و طرحهای عمرانی در خارج ازمحیطهای شهری بوده و فعالیت نسبتا” زیادی را می طلبد. ۱-۴( تواناییهای فارغالتحصیلان
همان گونه که اشاره شد، فارغ التحصیلان این رشته می توانند پس از پایان تحصیلات،مسوولیتهای متفاوتی نظیر طراحی، محاسبه ، اجرا و نظارت بر اجرای طرحهای مختلفعمرانی را به عهده گیرند. از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود :
۱- محاسبه، ساخت و اجرا و تا حدودی طراحی ساختمانهای مختلفمسکونی ، اداری و صنعتی اعم از آجری، بتنی وفولادی، نظیر ساختمانهای مسکونی ویلایی، چند طبقه، آپارتمانها و برجهای بلند و همچنین کارهای ساختمانی اداره ها، مدرسهها، بیمارستانها، کارخانه ها و مراکز صنعتی، ساختمانها و مراکز ورزشی، تالارهایاجتماعات و …
۲ - طراحی، محاسبه و اجرای راهها و جاده های مختلف ارتباطی داخل و خارج شهرها وو روستاها اعم از : راههای شوسه، راههای آسفالته، بزرگ راهها و نیز راه آهن ( شاملمسیریابی، پیاده کردن مسیر، زیر سازی و روسازی(.
۳ - ساخت و اجرا و در مواردی طراحی و محاسبه انواع پلهای بتنی وفلزی و بادهانه ها و ابعاد و شکلهای متفاوت نظیر : پلهای داخل شهری و روگذرها، پلهای خارجشهری و جاده ها.
۴ - اجرای سدهای مختلف خاکی و بتنی و نیز بندهای انحرافی و سایر تاسیساتوایسته نظیر تونل یا کانال انحراف آب رودخانه ( جهت اجرای عملیات کارگاهی در ضمنساخت سد) ، تاسیسات آبگیری از سد و کنترل ارتفاع آب در پشت سد و … (
۵ – اجرای کارهای مربوط به ساماندهی رودخانه ها.
۶ - طراحی، محاسبه و ساخت خطوط انتقال آب اعم از انواع کانالهای تحت فشار ویا کانالهای با سطح آزاد آب که به منظور انتقال آب از سدها و دریاچه ها و .. . برایمصارف کشاورزی، شرب و صنعتی به منطقه های مورد نیاز و نیز جهت انتقال آب از تصفیهخانه های آب به مخازن آب و از آن جا به مناطق مصرف، ساخته می شوند.
۷ - ساخت تصفیه خانه های آب و فاضلاب شامل : ساختمانها تاسیسات مربوط ، محوطهسازی و …
۸ - طراحی، محاسبه وساخت شبکه های آب رسانی به منطقه های شهری و روستایی جهتتامین آب شرب مورد نیاز افراد و تاسیسات مربوط نظیر : مخازن آب،لوله کشی، انشعابات،و …
۹ - طراحی ، محاسبه ساخت شبکه های جمع آوریو دفع آبهای سطحی ناشی از نزولاتجوی در خیابانها وسایر منطقه های شهرها و شهر کها و همچنین شبکه های جمع آوری و دفعفاضلابهای خانگی و صنعتی و انتقال آنها به خارج از شهر و تصفیه خانه ها.
۱۰ – انجام بسیار از کارهای نقشه برداری که برای کارهای ساختمانی مختلف نظیر : سراه سازی، سد سازی، و کهبه خصوص برای پیاده نمودن و اجرای دقیق نقشه ها مورد نیازاست، و همچنین تا حدودی کارهای نقشه کشی طراحی و معماری . ۱-۵)موقعیتهای شغلی ومحلهای کار
مراکز مختلفی به صورت مستقیم و غیر مستقیم در فعالتیهای عمرانی نقش دارند که هریک به تناسب نوع فعالیت خود، اقدام به جذب فارغ التحصیلان این رشته می کنند.
وزارت خانه های مسکن و شهر سازی، راه و ترابری ، جهاد سازندگی و نیرو بهصورتگسترده تر و سایر وزارت خانه ها ، اداره ها ، سازمانها، مراکز دولتی و خصوصی نظیر : وزارت خانه های آموزش وپرورش ، کشاورزی، فرهنگ و آموزش عالی،بانکها و … به صورت غیرمستقیم برای کارهای عمرانی خود مثل طرح محاسبه ، اجرا و نظارت بر اجرا، نیاز بهاستخدام مهندسان عمران دارند. علاوه بر آن، شرکتهای مختلف مهندسان مشاور که در کشوربه صورت گسترده وظیفه طراحی ، محاسبه و نظارت براجرای پروژه های ساختمانی رابرعهده دارند، همچنین شرکتهای ساختمانی و را ه سازی دولتی و خصوصی که در اجرای اینطرحها فعالیت دارند ،تعداد کثیری از فارغ التحصیلان رشته عمران را استخدام میکنند. ۱-۶)واحدهای درسی
بر اساس مصوبه های شورای عالی برنامه ریزی، دانشجو باید در دوره کارشناسی عمران۱۴واحد درسی رابگذراند که ۲۰ واحد آن درسهای عمومی ، ۲۵ واحد درسهای پایه، ۸ واحددرسهای اصلی و تخصصی الزامی و ۱۵ واحد درسهای اختیاری است.
۱- درسهای عمومی ،درسهایی است که در تمام رشته های تحصیلیدانشگاهی و در دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد پیوسته ب صورت مشترک ارایه میگردد و دانشجو موظف به گذراندن آنهاست، نظیر معارف اسلامی، فارسی و زبان خارجی .
درسهای پایه به درسهای گفته می شود که در غالب رشته های هم گروه ( نظیر گروه فنیو مهندسی ) و بخصوص در گرایشهای مختلف یک رشته، بهصورت مشترک تدریس شده، اساس وپایه درسهای اصلی و تخصصی را تشکیل می دهد نظیر ریاضی عمومی ،معادلات دیفرانسیلوفیزیک .
درسهای اصلی و تخصصی الزامی عبارت از درسهایی است که دانشجو را در زمینه تخصصیمربوط آموزش داده،او را برای انجام وظایف خاص در زمینه کارهای خویش در جامعه آمادهمی سازد ، نظیر ” رسم فنی و نقشه کشی ساختمان ” ، ” سازه های بتن آرامه ” و ” سازههای فولاد ” . گذراندن این درسهای تخصصی الزامی است.
درسهای اختیاری ، عبارت است از : مجموعه درسهایی که اگر چه تخصصی است، امادانشجو می تواند با توجه به علاقه شخصی و برنامه ای که برای آینده خود دارد وهمچنین نظر استاد راهنما در گروه و با هماهنگی شورای آموزشی گروه، تعدادی از آنهارا انتخاب نماید : نظیر : ” ماشین الات ساختمان ” ، اصول مهندسی ترافیک ” و بناهایآبی ” . الف ) درسهای پایه
۱۳واحد از درسهای پایه در زمینه ریاضی است، شامل ” ریاضی عمومی ” ، ” معادلاتدیفرانسیل ” ، ” محاسبات عددی و آمار ” و ” احتمال مهندسی ” که پایه درسهای تخصصیدر مهندسی عمران را تشکیل می دهد ومکمل ریاضیاتی است که در دوران دبیرستان و دررشته ریاضی – فیزیک خوانده می شود. برای موفقیت در این درسها، دانشجو باید تلاشهایفکری و علمی قابل ملاحظه ای انجام دهد.
همچنین درسهای ” فیزیک در زمینه های حرارت ” ، ” مکانیک ” و الکتریسته ” و ” مغناطیس ” و یز درس ” برنامه نویسی رایانه” – که در آن دانشجو با رایانه و زبانهایبرنامه نویسی رایانه آشنا می شود وبه برنامه نویسی به زبان فرترن تسلط پیدا می کند – از جمله درسهای پایه هستند. ب ) درسهای اصلی و تخصصی الزامی
این درسها که بسیاری از آنها به یک دیگر وابسته اند و بعضی پیش نیاز درس دیگراست، دانشجو در طول نیم سالهای مختلف تحصیلی آنها را انتخاب ومی گذراند. دراین جاخلاصه ای از مطالب مطرح شده در بعضی از درسهای تخصصی الزامی را ارایه می کنیم .
رسم فنی و نقشه کشی ساختمان : در درس ” رسم فنی و نقشه کشی ساختمان ” ، دانشجوبا اصول کلی رسم فنی و نمایش قطعه ها به صورت تصویری آشنا شده، پس از شناخت علایمقرار دادی در نقشه های ساختمان و نقشه های تاسیسات برقی و مکانیکی، چگونگی رسم نقشههای مختلف و خواندن نقشه های ساختمانی را فرامی گیرد.
اصول مبانی معماری و شهر سازی :
در این درس که پس از درس فنی و نقشه کشی گذراندنه می شود، دانشجویان با نظریههای معماری ونقش مهندسان معماری در جامعه آشنا شده، چگونگی ارتباط بین فضاهای مختلفدر انواع ساختمانها نظیر ساختمانهای مسکونی ، کودکستان، مدرسه ، کتابخانه ، بناهایصنعتی و درمانگاه وبیمارستان را فرا می گیرند. همچنین مطالبیدر مورد مفاهیم اولیهشهر سازی و جوامع روستایی و شناخت طرحهای هادی و تفصیلی و منطقه ای در موردفعالیتهای عمرانی شهری، در این درس ارایه می گردد.
استاتیک، مقاومت مصالح ،تحلیل سازه ها : در این درسها که به ترتیب در نیم سالهایمختلف ارایه می گردد، تعادل سازه های مختلف دراثر بارها ونیروهای وارده بر آنهامورد مطالعه قرار گرفته، چگونگی محاسبه سازه هایی همچون خرپاها بیان می شود. سپس بهبررسی نیروهای داخلی به وجود آمده دراثر بارهای خارجی وروشهای تعیین آنها درقسمتهای مختلف سازه پرداخته ، ضمن تعیین مشخصه های هندسی قطعه های مختلف، مقاومتآنها را در مقابل نیروهای محوری و برشی همچنین خمش و پیچش مورد بررسی و تجزیهوتحلیل قرار می دهد.
همچنین در درس” تحلیل سازه ها ” ، روشهای محاسبه تغییر مکان سازه ها و تحلیلسازه های پیچیده تر نظیر : ” تیرهای سراسری ” ” قابهای” وساختمانهای بلند ( برج)،به دانشجو آموزش داده می شود.
اصول مهندسی زلزله : شناخت علتهای وقوع زلزله ، چگونگی سنجش قدرت زلزله، چگونگیتخریب و راههای کاهش پیامدهای آن، و روشهای تحلیل سازه های مختلف در برابر زلزلهجهت مقاوم سازی آنها به خصوص برای منطقه های زلزله خیز ایران از اهمیت خاصیبرخوردار است کهدر درس ” اصول مهندسی زلزله ” مورد بحث قرار می گیرد.
سازه های بتن آرمه و پروژه : بسیاری از ساختمانها وسازه ها نظیر ساختمانهای چندطبقه ،پلها و .. با بتن و بتن مسلح ساخته می شود و در موارد دیگر نیز حداقل برایساخت قسمتهایی از سازه نظیر پی و فوندانسیون ( شالوده ) و.. از بتن استفاده میگردد. در درس ” سازه های بتن آرامه ” با استفاده ازاصول فراگرفته شده در تحلیل سازهها، واکنش قطعات بتنی نظیر تیرها، ستونها، قابها، و صفحات ساخته شده از بتن مسلحتحت تاثیر انواع مختلف بارگذاری وترکیبات آنها مورد بررسی قرار گرفته ، با توجه بهخواص مکانیکی بتن و فولاد و آیین نامههای مختلف ،ابعاد قطعه ومیزان فولاد لازم درهر قسمت ، معین و طراحی می گردد.
در نهایت ،دانشجو از طریق انجام طرح، کلیه مرحاه های بارگذاری، آنالیز، و طراحییک سازه بتنی را به پایان رسانیده، گزارش کاملی از طی مراحل و نحوه محاسبات ونتیجهآنها ارایه می کند.
سازه های فولادی وپروژه : دراین درسها،دانشجو ضمن آشنا شدن با انواع فولادهایساختمانی ، واکنش و مقاومت آنها، به چگ.نگی عملکرد اعضای مختلف یک سازه فولادی تحتاثر بارهای مختلف تسلط یافته، نحوه محاسبه قطعه های مختلف نظیر تیرها، ستونها،قابها، بادبندها واتصالهای مختلف آنها را فرا می گیرد، همچنین برای طراحی و تعیینمشخصه ها و ابعاد این قطعه ها، حداقل با یک آیین نامه معتبر بین المللی و نیز باآیین نامه ساختمانهای فولادی ایران آشنایی کامل پیدا می کند.
در پایان درس نظری ، دانشجو طرح کامل یک سازه فولادی را از ابتدا تا انتها بههمراه گزارش مبسوط آن – به عنوان پروژه– ارایه می کند.
مکانیک خاک و پی سازی : بارهای وارد شده بر سازه ها از طریق پی یا فوندانسیون ( شالوده ) به خاک منتقل می شود. بدین جهت، شناخت چگونگی واکنش انواع خاکها و پی هااز ضروریات است. با این تعبیر ، هدف از این دو درس ، اشنایی دانشجو با مبانی ومفاهیم مقدماتی واکنش خاکها با تکیه بر خواص فیزیکی – مکانیکی آنها و با توجه بهزمینه های کاربردی در مسایل مهندسی نظیر تنشها ومقاومت خاک و بررسی پایداری درخاکها و اصول و قانونهای حاکم بر آنها وهمچنین شناسایی انواع پی ها، ظرفیت باربری ومحاسبه آنهاست .
مکانیک سیالات ، هیدرولیک و هیدرولوژی مهندسی : بررسی خواص فیزیکی سیالات و ازجمله آب، قانونهای حاکم بر آنها در حالت سکون و حرکت، نیروهای وارد ده بر اجسام وساختمانها تاسیسات مختلف ناشی از وجود سیال، تجزیه وتحلیل ومحاسبه جریان درمسیرهایتحت فشار و نیز بررسی حرکت وواکنش آب در شرایط و حالتهای مختلف در کانالهای با سطحآزاد و قانونهای هیدرولیکی حاکم بر آنها، از جمله هدفهای درسهای مکانیک سیالات وهیدرولیک است. همچنین در درس هیدرولوژی مهندسی، دانشجو با انواع بارندگیها، تبخیر وتعرق ، نفوذ آب در خاک، آبها سطحی ، آبهای زیر زمینی و روشهای تخمین و مطالعه آنهاآشنا می شود.
مهندسی آب وفاضلاب و پروژه : برای تامین آب مورد نیاز جوامع روستایی ،شهریومراکز صنعتی لازم است تا با انواع و میزان مصرف آب،چگونگی تامین آب، خطوط انتقال ونحوه محاسبه آنها، تصفیه خانه ها، مخزنهای ذخیره، شبکه توزیع آب و محدودیتهای فنیمربوط، آشنایی کامل وجود داشته باشد، همچنین چگونگی جمع آوری ، دفع و تصفیهفاضلابهای سطحی ، خانگی وصنعتی و آشنایی با مجموعه تاسیسات مرتبط از مسایلی است کهیک مهندس عمران باید با آنها آشنایی داشته باشد. این موارد از جمله هدفهای درس ” مهندسی آب و فاضلاب و پروژه ” است که در نهایت به انجام یک پروژه برای محاسبه وطراحی کامل شبکه توزیع آب، جمع آوری و دفع فاضلاب و آبهای سطحی یک شهر یا شهرک منجرمی شود.
بناهای آبی : در این درس ، دانشجو با طراحی و محاسبه برخی از شیوه های انتقالآب و سازه های آب نظیر : کانالهای خاکی و پوشش دار، کانالهای تحت فشار ،ایستگاههای پمپاژ، آبشارها یا شیب شکنها، زیر گذرها، حوضچه های آرامش و چگونگیآبگیری از سدها، دریاچه ها، کانالها و رودخانه ها و تاسیسات مربوطه آشنا میشود.
نقشه برداری و عملیات : کاردان با دوربینهای مختلف نقشه برداری از طریق اندازهگیری مستقیم و موقعیت نقاط زمینی شناخت انواع و استاندارد نقشه و کاربرد آنها درمهندسی عمران، روشهای اندازگیری طول، زاویه تعیین امتداد وترازیابی و … از نیازهایضروری مهندسی عمران است که در درسهای یاد شده به عنوان یکی از درسهای جذاب بیان میگردد.
راه سازی، روسازی راه و مهندسی ترابری : از جمله تخصصهای مهم یک مهندس عمران،شناخت طرح و محاسبه زیر سازی و روسازی راههاست. بدین منظور درسهای یاد شده جهتفراگیری مطلبی نظیر : طراحی و اجرای راها شامل : مسیریابی، عملیات خاکی، مشخصه ها وطرح هندسی راها در مسیرهای افقی و قایم، مشخصه های فنی انواع مصالح راه و لایه هایمختلف روسازی آن ، همچنین روشهای طرح و اجرای روسازیهای شنی و آسفالتی و نیز شبکههاب حمل و نقل زمینی، دریایی و هوایی و برنامه ریزیها و مدیریتهای حمل و نقل ارایهمی گردند.
در درس پروژه راه سازی که پس از درسهای راه سازی و مهندسی ترابری ارایه می شود،کاربرد اصول را هسازی در طرح کامل یک راه، از ابتدا تا انتها به همراه رسم نقشه هاو محاسبه های مربوط مورد توجه قرار می گیرد.
ج ) سایر درسها
علاوه بر موارد یاد شده که اهم درسهای دانشگاهی در رشته مهندسی عمران – عمران میباشد، درسهای دیگری نظیر : ” مصالح ساختمانی و آزمایشگاه ” ، ” تکنولوژی بتن وآزمایشگاه ” ، ” آزمایشگاه مکانیک خاک ” ، ” آزمایشگاه هیدرولیک ” و ” آزمایشگاهمقاومت مصالح ” ارایه می گردد که در درسهای آزمایشگاهی، دانشجو بعضی مطالب خواندهشده در درسهای نظری را در عمل آزمایشگاهی آزمایش می کند.
درسهای نظیر ” راه آهن ” ، و ” اصول مهندسی ترافیک ” هم که از جمله درسهای مهماین دوره هستند در بسیاری از دانشگاههای معتبر به عنوان درسهای اجباری تدریس میشوند.
درسهای دیگری به عنوان درسهای اختیاری در دانشگاههای مختلف باعنوانهای متفاوتارایه می گردند. از جمله مهمترین آنها می توان به درسهای : ” بارگذاری ” ، ” اصولمهندسیسد” ، ” طراحی ومعماری ” و ” اصول مهندسی پل ” اشاره کرد. ۱-۷)ادامهتحصیلات
ادامه تحصیلات در دوره بعد از کارشناسی را تحصیلات تکمیلی می نامند که شامل : کارشناسی ارشد ( فوق لیسانس یا دکترای حرفه ای ) و دکترای تخصصی است. در دورهکارشناسی ارشد ناپیوسته ، دانشجو حدود ۳۲ واحد آموزشی تخصصی را که به تناسب رشته ،تعدادی از واحدهای آن را پایان نامه ( یا رساله ) تشکیل می دهد، می گذراند ومعلومات خود را در یک زمینه خاص از رشته، گسترده تر از مقطع کارشناسی افزایش می دهد .
در دوره کارشناس تخصصی که پس از پایان تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد شروع میشود، بسته به رشته تحصیلی ، حدود ۴۵ واحد درس اختصاصی ارایه می گردد که اغلب درحدود نصف این تعداد واحد به پایان نامه دکتری اختصاص می یابد. دانشجو با تدوین اینرساله ، کار تحقیقاتی نسبتا” گسترده ای را در یک زمینه تخصصی خاص به انجام می رساندو سعی می کند در گسترش مرزهای دانش سهیم باشد. ۱-۸)گرایشهای مختلف کارشناسیارشد و دکتری در رشته عمران
فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی عمران- عمران، می تواند در مقطع کارشناسی ارشد درگرایشهای مختلف : سازه، سازه های هیدرولیکی ،مهندسی زلزله ، راه وترابری، مکانیکخاک وپی ، مهندسی آب، سازه های دریایی ،مهندسی مدیریت ساخت، مهندسی برنامه ریزی حملو نقل ،مهندسی نقشه برداری ( ژیودزی)، فتوگرامتری و مهندسی محیط زیست به تحصیلادامه دهد و در هر یک از گرایشهای یاد شده زیر شاخ های تخصصی تری وجود دارد که درمقطع دکترای تخصصی و به خصوص در ضمن انجام رساله دکتری به آن پرداخته می شود.
امکان ادامه تحصیل در تمام گرایشهای یاد شده درمقطع کارشناسی ارشد و در بعضی اززمینه های یاد شده در مقطع دکتری در داخل کشور وجود دارد، ولی ادامه تحصیل در پارهای از گرایشهای دیگر، در حال حاضر فقط در خارج از کشور میسر است. ۱-۹)تواناییهای فارغ التحصیلان مقطعهای کارشناسی ارشد و دکتری
در دوره های تحصیلات تکمیلی ( کارشناسی ارشد و دکتری ) بیشتر به جنبه های نظری وپژوهشی پرداخته می شود. بدین جهت فارغ التحصیلان این دوره ها در هر یک از گرایشهاییاد شده، بیشتر تواناییهای علمی و محاسباتی و به طور کلی نظری خود را افزایش میدهد، اگر چه این افزایش توانایی ، در کارهای اجرایی علمی نیز از نظر صحت اجرا میتواند نقش مهمی داشته باشد.
در مقطع دکتری دانشجو ضمن اففزایش مراتب علمی خود، در یک زمینه تخصصی تر ، قدرتو توان خود را برای انجام کارهای تحقیقاتی و توسعه مرزهای دانش و رفع معضلات علمی واجرایی از طریق پژوهش بالا برده، تحقیقاتی را در یک مورد خاص، انجام میدهد. ۱-۱۰)جذب فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی در محیطهای کار
از آن جا که این فارغ التحصیلان علاوه بر تواناییهای یک کارشناس عمران، از نظرعلمی و نظری وپژوهشی در یک زمینه خاص، معلومات بیشتری دارند، بدین جهت کاراییبیشتری نیز دارند واز مطالب فراگرفته شده می توانند در زمینه های طراحی و محاسباتیدقیق و تخصصی تر و همچنین پژوهشی ، استفاده نمایند. این گونه فارغ التحصیلان ضمن آنکه می توانند در تمام محلیهای جذب فارغ التحصیلان کارشناسی مشغول به کار گردند،مسوولیتهای بالاتر و سنگین تر علمی،پژهشی و اجرایی را به عهده می گیرند. پس ازپپایان دوره دکترای تخصصی ، امکان همکاری در دانشگاهها و سایر مراکز علمی و پژوهشیبه عنوان عضو هیات علمی برایشان میسر می گردد. سایر گرایشهای مجموعه مهندسیعمران با توجه به جنبه های مشترک قابل ملاحظه بین گرایشهای مختلف عمران در هرمقطع ، و به منظور جلوگیری از تکرار مطالب، در این قسمت سعی می شود تا با بیاناختلافهای اساسی بین هر گرایش با گرایش عمران – عمران، به توضیح و معرفی آنهاپرداخته شود. بنابر این تاکید می شود علاقه مندان وخوانندگان محترم ، نخست مطالبمربوط به مهندسی عمران – عمران ، را به طور کامل مطالعه کنند.
این شش سوال اساسی علم جغرافیارا تشکیل می دهد . چرا که جغرافیا در مواجهه با هر پدیده ای به این سوالها پاسخ می گوید و از این راه به تحلیل و تصمیم گیری درباره موضوعات و مشکلات عمده ای که انسانها با آن روبرو هستند می پردازد . به همین دلیل منشور بین المللی آموزش جغرافیا معتغد است که همه مسائل مهم کره زمین از جمله حرکات جمعیت ،غذا و گرسنگی ،شهر نشینی ،تفاوتهای اجتماعی –اقتصادی ،بی سوادی، فقر ، بیکاری ،پناهندگان و اشخاص آواره از وطن ،متجاوزین به حقوق انسانی ،بیماری ، جنایت ،تخریب و انحدام جنگلها ، فرسایش ، بیابان زایی ، بلایای طبیعی ، ضایعات هسته ای و سمی ف تغییر آب وهوا ، آلودگی جوی ، آلودگی آب ، حفره های ازن ، محدودیت منابع ، محدودیت رشد ، کار بری ارازی ، نزاع های قومی ، جنگ ، ناحیه گرایی ، ملیت گرایی و جهان گرایی دارای بعد قوی جغرافیایی هستند .
دکتر بهلول علیجانی استاد جغرافیای دانشگاه تربیت معام تهران در معرفی این علوم می گوید :
"موضوع جغرافیا مکان است و این علم تا جایی که به انسان مربوط می شود ،مطالعه می کند و در این مطالعه سعی دارد سطح زمین را از نظر تمام ویژگی ها ی آن مانند سردی و گرمی ، حاصلخیزی ، سختی و سستی ،شوری و شیرینی ، جنگلی و علفزاری ، خشکی و رطوبت و هزاران ویژگی دیگر بشناسد .به همین دلیل مشاهده مستقیم زمین ، روش اصلی مطالعه جغرافیایی است " .
دکتر لشگری استاد جغرافیا ی دانشگاه شهید بهشتی نیز در معرفی این علوم می گوید :
"موضوع بحث جغرافیای طبیعت و انسان و چشم انداز حاصل از کنش این دو پر یگدیگر است "
شیرین عزتی دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا در معرفی این علم می گوید :
" شناسایی پراکندگی عوامل طبیعی و انسانی در جهان و تحلیل عوامل ایجاد ، تشدید و تضعیف این پدیده ها در گستره گیتی به علم جغرافیا باز می گردد .
برای مثال این که بزرگترین صادر کننده گندم در جهان ، آمریکا است . بیشترین استخراج نفت در حوضه خلیج فارس صورت می گیرد . حداکثر بارندگی در دامنه هیمالیا است و نوار خشک جهان در بین المدارین می باشد . از جمله مسائل جالبی است که در این علم مطرح می شود .
"جغرافیا " یعنی کشور شناسی این دیدگاهی است که در ذهن بسیاری از دانش آموزان وجود دارد زیرا دانش آموزان در کتا ب جغرافیا ی خود بیش از هر چیز درباره وسعت محصولات و وضعیت آب و هوا ی کشور های مختلف مطالعه می کنند در حالی که در رشته جغرافیا فقط یک درس در شاخه جغرافیای طبیعی تحت عنوان " جغرافیای قاره ها " وجود دارد و تمام مباحث این رشته کاربردی و فنی است . در یک کلام می توان گفت که موضوع جغرافیا " مکان " است . واین علم مکان را تا جایی که به زندگی انسان مربوط می شود مطالعه می کند ودر این مطالعه سعی دارد سطح زمین را از نظر تمام ویژگی های آن مانند سردی و گرمی ، حاصلخیزی ، سستی و سختی ، شیرینی و شوری ، خشکی و رطوبت و هزار ویژگی دیگر بشناسد . به همین دلیل مشاهده مستقیم زمین روش اصلی مطالعه جغرافیا است .
البته امروزه با توجه به تحولی که در کتابها ی درسی دوره متوسطهایجاد شده است حتی دانش آموزان نیز می دانند که یک درس تعریفی محض نیست . بلکه زیر بلا و بستر فعالیت های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی می باشد .
§اهمیت و ضرورت
اهمیت و ضرورت این رشته در گرایش ها یی مثل گرایش ژئو مورفولوژی است . ژئو مورفولوژی بیشتر به فرایند های سطحی و بیرونی زمین متمرکز است و ارتفاعات پستی و سستی زمین را مطالعه می کند .
الف)گرایش آب و هوا شناسی : در این گرایش بیشتر مسائل آب و هوا عناصر و عوامل اقلیمی در فعالیّت انسان و مسائل و بهره برداری از زمین کشاورزی مطرح می شود و این برای کشاورزی مفید است که از وضع اب و هوا خبر داشته باشد.
ب) گرایش جغرافیای شهری : جغرافیای شهری به مطالعه ی مسائل مهمی از جمله گسترش شهرها ،مسائل اقتصادی و جمعیتی شهرها و بحث روز جغرافیای شهری ،یعنی توریسم می پردازد بر روی نحوه اشغال فضا ، نوع تمرکز و پراکندگی شاغل در یک شهر و چگونگی جابه جایی از محل کار به سکونت ، ارتباط شغل و مسکن بر قرار است مطالعه می کند و این برای شهر نشینی ها اهمیت بسیاری دارد .
ج) گرایش جغرافیای رو ستای : این گرایش بر روی شهر وروستا ، برنامه ریزی و توسعه ی روستای ، نو سازی و آینده روستاها ، علل و عوامل مهاجرت رو ستائیان ، بهداشت واوقات فراغت روستائیان و ... می پردازد و این اطلاعات برای روستائیان و روستانشینان حائز اهمیت است.
§تحصیلات
جغرافیا علم گسترده ا ی است و از این روشاخه های شناخته شده بسیاری دارد . بطوری که اتحادیه
جغرافیدانان آمریکا 57شاخه برایی جغرافیای موضوعی و 62 شاخه برای جغرافیای ناحیه ای مشخص کرده اند . در دانشگاها و مراکز آموزش عالی کشور ما نیز علم جغرافیا در مقطع کارشناسی در دو رشته مجزای جغرافیا (در مفهوم عام آن )و جغرافیای سیاسی – نظامی ارائه می شود که رشته جغرافیا خود دارای سه شاخه اصلی جغرافیای طبیعی ، جغرافیای انسانی و کارتو گرافی است . همچنین شاخه جغرافیای طبیعی دارای دو گرایش پزئو مورفولوپژی و آب و هوا شناسی ( اقلیم ) و شاخه جغرافیای انسانی دارای سه گرایش شهری ، روستای ، جغرافیا و برنامه ریزی شهری است . البته گرایش های فوق در دوره کارشناسی تفاوت محسو سی با یکدیگر ندارند چرا که واحد های تخصصی هر یک از این گرایش ها کمتر از ده واحد است .
دکتر لشگری در همین زمینه می گوید : جغرافیا در مقطع کارشناسی در سه شاخه اصلی جغرافیای طبیعی ، انسانی و کارتو گرافی ارائه می شود و هر یک از گرایشها ی جغرافیای انسانی و انسانی دارای گرایشهای متعددی هستند . البته تفاوت هر گرایش با گرایش دیگر تنها در هشت واحد تخصصی است . وبه همین دلیل بسیاری از دانشگاها در دفترچه راهنمای آزمون سراسری گرایشهای موجود در دانشگاه خود را ذکر نکرده و تنها به شاخه های اصلی جغرافیا که در دانشگاه تدریس می شود اشا ره نموده اند .
محسن شهرابی فارغ التحصیل جغرافیا نیز معتغد است که داو طلب رشته ی جغرافیا نباید هنگام انتخاب رشته به نوع گرایش توجهی داشته باشد . چرا که دانشجوی دوره لیسانس در هیچ یک از گرایش های ژئو مورفولوژی ، اقلیم ،روستایی ، شهری و گرایشهای دیگر متخصص نمی شود و تنها اطلاعاتی کلی در باره ی یکی از شاخه های طبیعی و انسانی و یا کا رتو گرافی به دست می آید .
دروس مشترک برای کارشناسی جغرافیا
جغرافیای آبها
جغرافیای خاکها
جغرافیای زیستی
آب و هوای ایران
ژئومورفولوژی ایران
منابع و مسایل آب ایران
اصول و روشهای برناه ریزی ناحیه ای
مبانی جغرافیا ی جمعیت
مبانی جغرافیای روستا ئی
مبانی جغرافیای اقتصادی 1 : کشاورزی
مبانی جغرافیای اقتصادی 2 : صنعت ، حمل و نقل و انرژی
جغرافیای سیاسی
مبانی جغرافیای شهری
جغرافیای کوچ نشینی
پژوهش میدانی در جغرافیا ( روش تحقق عملی )
زمین در فضا
ریاضیات 1و2
آمار و احتمالات 1
منابع و ماخذ جغرافیای ایران
فلسفه جغرافیا و جغرافیای کاربردی ایران
تاریخ علم جغرافیات
کارتوگرافی (نقشه کشی )
نقشه برداری 1و2 ( نظری و عملی )
نقشه خوانی
جغرافیا در مقطع کار شناسی در 5 شاخه اصلی جغرافیای طبیعی ، جغرافیای انسانی ، کارتوگرافی جغرافیا و برنامه ریزی شهری و جغرافیا سیاسی –نظامی ارائه می شود و هر یک از گرایش های جغرافیای طبیعی و انسانی دارای شاخه های متعددی است .البته تفاوت هر گرایش با گرایش دیگر تنها در واحد تخصصی است و به همین دلیل بسیاری از دانشگاه ها در دفتر چه راهنما ی آزمون سراسری گرایش های موجود در دانشگاه خود را ذکر نکرده و تنها به شاخه های اصلی جغرافیا که در آن دانشگاه تدریس می شود اشاره نموده اند .
1-شاخه ی جغرافیای طبیعی : شاخه جغرافیای طبیعی علمی اس که محیط طبیعی و تاثیرعوامل وعناصر محیطی بر زندگی و فعالیت انسانی را مطالعه می کند این علم در مقطع کارشناسی دارای دو گرایش ژئومورفولوژی و آب و هوا شناسی است .
الف) گرایش ژئومورفولوژی : ژئومورفولوژی بیشتر به پدیده های سطح زمین توجه دارد ریخت یا چهره زمین را مطالعه می کند به همین دلیل این علم ارتباط بسیاری با زمین شناسی دارد و تحت تاثیر یافته های علم زمین شناسی است چرا که شکل ظاهری زمین تبلور اتفاقات درون زمین می باشد . البته زمین شناسی بیشتر به اعماق و لایه ها ی درونی زمین می پردازد اما ژئومورفولوژی فرایند های بیرونی یا سطحی زمین را مطالعه می کند .
دروس تخصصی گرایش ژئومورفولوژی :
ژئومورفولوژی مناطق شهری ، نقشه ها و نمودارهای ژئو مورفولوژی ،هیدرولوژی کاربردی ، کاربرد ژئومورفولوژی در برنامه ریزی شهری و منطقهای ، تفسیر نقشه (توپوگرافی و زمین شناسی )
ب)گرایش آب و هوا شناسی : رشته آب و هوا شناسی فرایندها ی حاکم بر جو از جمله انرژی و توزیع آن دذر سطح سیاره زمین ،حرکات جو و قانونمندی ها ی حاکم بر آن و تاثیر این فعالیت ها را بر روی زیست و فعالیت انسان ها ، جانداران و محیط بی جان سیاره زمین مطالعه می کند در این گرایش بیشتر مسائل آب و هوا عناصر و عوامل اقلیمیدر فعالیت انسان و مسائل بهره برداری از زمین مثل کشاورزیمطرح می شود .
دروس مشترک در شاخه های مختلف جغرافیا:
جغرافیای آب ها ،جغرافیای خاکها ، جغرافیای زیستی ، آب و هوای ایران ، ژئومورفولوژی ایران ، مناب و مسائل ایران ، اصول و روش های برنامه ریزی ناحیه های ، مبانی جغرافیای جمعیت ، مبانی جغرافیای روستائی ، مبانی جغرافیای اقتصادی ، مبانی جغرافیای اقتصادی ( صنعت ) ، حمل و نقل انرژی ، جغرافیای سیاسی ، مبانی جغرافیای شهری ، جغرافیا یکوچ نشینی ، پژوهش میدانی در جغرافیا ، زمین در فضا ، ریاضیات ، آمار و احتمالات ، منابع و ماخذ جغرافیا ی ایران ، فلسفه جغرافیا ، جغرافیای کاربردی ، تاریخ علمی جغرافیا ، کارتوگرافی ،نقشه برداری ، نقشه خوانی ، روش تحقق ، اصول سنجش از دور ، کاربرد عکسها ی هوای و ماهواره ای در جغرافیا ، کامپیوتر در جغرافیا ، مبانی علم جغرافیا ، زیست شناسی برای جغرافیا ، مبانی اقلیم شناسی ، آب و هوای کره زمین و مبانی ژئومورفولوژی .
دروس اصلی مشترک در گرایش های جغرافیای طبیعی :
جغرافیای قاره ها ، زمین شناسی ، زمین شناسی ایران ، مسائل جغرافیای مناطق خشک ایران ، حفاظت خاک ، جنگل و مرتع و مسائل مربوط در ایران ، جغرافیای ناحیه ای ایران ، متون جغرافیای طبیعی به زبان خارجی ، جغرافیای انسانی ایران ، نقشه برداری تکمیلی ، مبانی محیط زیست ، ژئومورفولوژی اقلیمی ، کاربرد جغرافیای طبیعی در برنامه ریزی شهری و منطقه ای ( با تاکید بر ایران ) .
2- شاخه کارتو گرافی : کارتوگرافی هنر ،علم و فن تهیه انواع نقشه برای استفاده درساختار اقتصادی ، فرهنگی ، دفاع ملی ، روابط بین الملل ، تعلیم و تربیت ، جهانگردی و موارد متنوع دیگر است . یعنی یک جغرافیدان به یاری نقشه ، اطلاعات دقیقی در مورد موقعیت ها و پراکندگی ها به دست می آورد . با توجه به این که ما صدها نوع نقشه داریم مشخص است که تهیه یک نقشه نیاز به مهارتی خاص دارد که این مارت را دانشجو یشاخه کارتو گرافی بدست می آورد .
دروس پایه و اصلی :
ریاضیات ، سنجش از راه دور ، ژئومورفولوژی ایران ، جغرافیای آبهای ایران منابع و ماخذ
جغرافیای ایران ، متون جغرافیای به زبان خارجی ، جغرافیای خاکها ، جغرافیای نظامی ایران ، مبانی جغرافیای سیاسی ، فلسفه جغرافیا ، زمین در فضا ، زمین شناسی برای جغرافیا ، مبانی آب و هوا شناسی ، جغرافیای آبها ، ژئومورفولوژی عمومی ، جغرافیای زیستی ، کاربرد آمار در جغرافیا ، جغرافیای اقتصادی عمومی ، جغرافیای جمعیت ، جغرافیای روستایی ،جغرافیای شهری ( عمومی و ایران ) .
دروس تخصصی :
آمار و احتمالات ، کامپیوتر ، فیزیک نور ، کلیات جغرافیای جهان ، تئوری خطاها ، فتوگرامتری ، تغییر عکس ، هیدروگرافی ، نقشه برداری ، کارتوگرافی ریاضی ، کارتوگرافی موضوعی ، عکاس و فن چپ ، گرافیک ، نقشه برداری هیدرو گرافی ، پروژه کارتوگرافی ، کارتوگرافی کامپیوتری ، جغرافیای خلیج فارس ، ژئودزی عمومی ، نجوم ژئودزی ، کارتوگرافی ، متون جغرافیا به زبان خارجی ، جغرافیای آبها ی ایران ،جغرافیای نظامی در ایران .
شاخه جغرافیای انسانی :
جغرافیای انسانی به عنوان یکی از شاخه های مهم علم جغرافیا در دو گرایش جغرافیای شهری و روستای در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی کشور مان ارائه می شود .
گرایش جغرافیای شهری :
جغرافیای شهری به مطالعه مسائل مهمی از جمله گسترش شهرها ، مسائل اقتصادی و جمعیتی شهرها و بحث روز جغرافیای شهری ، یعنی توریسم می پردازد . بررسی نحوه اشغال فضا ، نوع ، تمرکز و پراکندگی مشاغل در یک شهر و چگونگی جابجایی از محل کار به سکونت ، ارتباط شغل و مسکن و
تاثیر ات متقابل و چند جانبه ای که میان متغییرها برقرار است در جغرافیای اجتماعی شهرها بررسی می شود .
دروس اصلی مشترک در گرایش های مختلف جغرافیای انسانی :
جغرافیای جمعیت ایران ، جغرافیای روستای ایران ، جغرافیای شهری ایران ، جغرافیای اقتصادی ایران حمل و نقل انرژی ، اصول علم اقتصادی ، نظریه های اقتصادی و اقتصاد توسعه ، متون جغرافیای انسانی به زبان خارجی ، نقشه ها و نمودارها ی موضوعی در جغرافیای انسانی ، ویژگی های جغرافیای انسانی مناطق خشک ایران ، جغرافیا و صنعت توریسم ، ویژگی های جغرافیای کشور های توسعه یافته ، ویزگی های جغرافیای کشورها ی اسلامی ، ویزگی های جغرافیای آسیای میانه ، کاربرد جغرافیای طبیعی در برنامه ریزی شهری و روستای ، جغرافیای تاریخی ( با تکید بر ایران ) .
دروس تخصصی گرایش جغرافیای شهری :
اقتصاد شهری ، شهرها و شهرکهای جدید ، روابط متقابل شهر و روستا با تاکید بر ایران ، اصول و روشهای برنامه ریزی شهری ، برنامه ریزی شهری در ایران و منطقه ای ( روش تفسیر طرح ها ی شهری و منطقه ای ) پایان نامه .
گرایش جغرافیای روستایی :
این گرایش به بررسی رابطه شهر و روستا ، برنامه ریزی و توسعه روستایی ، نوسازی و آینده روستاها ، روستاهای آینده ، عللو عوامل مهاجرت روستا نشینان ، بهداشت و اوقات فراغت روستائیان ، حفظ محیط زیست ، نحوه حمل و نقل ، کیفیت زندگی و وضعیت اقتصادی روستاها میپردازد .
دروس تخصصی گرایش جغرافیای روستای :
اصول و روشها ی برنامه ریزی روستای ، اقتصاد روستای ، روابط متقابل شهر و روستا با تاکید بر ایران ، برنامه ریزی روستای در ایران ، کارگاه برنامهد ریزی روستای ، پایان نامه .
4 – شاخه جغرافیا و برنامه ریزی :
شاخه جغرافیا و برنامه ریزی شهری تلاش می کند تا با توجه به عوامل انسانی و طبیعی موجود در هر شهر ، برای مسائل جمعیتی ، اقتصادی و زیست محیطی آن ، برنامه ای بیندیشد تا مطابق این برنامه مهندس ین معمار عمران ، سازه و تاسیسات ، بخش های مختلف شهر را طراحی کرده و مشکلات شهر را حل نمایند .
5 –شاخه جغرافیای نظامی – سیاسی :
این شاخه از جغرافیا به بررسی نقش عوامل جغرافیایی در سرنوشت جنگل می پردازد عواملی مثل وضعیت ارتفاعات ،آب و هوا یا وضعیت کشور های همسایه که می تواند نقش بسزایی در سرنوشت یک جنگل و در نتیجه در وضعیت سیاسی یک کشور داشته باشد .
دروس پایه و اصلی :
تهیه و تفسیر نقشه های هوا و اقلیم سازمانهای بین المللی ، نظامیان و سیاست ف مبانی و اصول جغرافیای نظامی ، اصول روابط بین المللی ، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران ، مقدمه ای بر روش تحقق د رجغرافیا ، نقشه خوانی ، مبانی عکسهای هوایی ، تفسیر عکسهای هوایی ، اصول سنجش از دور ، آشنایی با رشته های نظامی ، اطلاعات و عملیات ، طرح و عملیات ، اصول آفند و فدافند .
دروس تخصصی :
آب و هوای مناطق نظامی ایران ، تهیه و تفسیر نقشه های ژئومورفولوژی ، ژئومورفولوژی ایران ، جغرافیای نظامی ایران ، مسائل سیاسی و نظامی ایلات و عشایر ایران ، جغرافیای ترکیه و عراق ، جغرافیای کشور های حاشیه خلیج فارس ، جغرافیای نظامی افقانستان و پاکستان ، جغرافیای نظامی شوروی ، مسائل نظامی و استراتژیک معاصر ، جغرافیای سیاسی ایران ، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران ، جغرافیای سیاسی خلیج فارس ، جغرافیای اقتصادی و سیاسی جهان سوم ، سیاست خارجی ایران ، نقشه های مو ضوعی ، جغرافیای آبهای ایران ، متون جغرافیا به زبان خارجی .
توانایی های لازم :
آمار و توانایی های لازم در رشته جغرافیا اهمیت ویژه ای دارد زیرا تهیه مدلهای مختلف و نمایش آنها مانند محاسبه سطح جزر و مد دریا ، محاسبه بارش باران یا محاسبه آبها ی زیر زمینی از طریق علم آمار و احتمالات و زبان ریاضی ممکن است . همچنین هندسه و ریاضی دو پایه مهمگرایش کارتوگرافی است و به همین دلیل به اعتقاد بسیاری از استادان رشته جغرافیا بهتر است که برای این گرایش از بین داوطلبان گروه ریاضی فیزیک دانشجو پذیرفته شود علاوه بر هندسه و ریاضی دانشجوی این رشته بخصوص دانشجوی جغرافیای انسانی باید به علوم اجتماعی علاقه داشته باشد و درک خوبی از مسائل اجتماعی داشته باشد تا بتواند مسائل اجتماعی و جمعیتی شهر را بررسی کند و راه حل های مناسبی برای مشکلات موجود ارائه دهد .
موقعیت شغلی در ایران :
فارغ التحصیلان گرایش آب و هوا شناسی می توانند در سازمان هواشناسی ، وزارت جهاد سازندگی ، وزارت نیرو ، وزارت کشاورزی ، سازمان حفاظت محیط زیست ، شهرداری ها ، ستاد حوادث غیر مترقبه وزارت کشور و مراکز نظامی مشغول به کار شوند . دانشجویان گرایش ژئومورفولوژی نیز میتوانند در وزارت کشاورزی مشغول به کار شوند . موسسه تحقیقات آبخیزداری جهاد سازندگی نیز که لایه های سطحی زمین را برای کنترل فرسایش مطالعه مکند مرکز مناسبی برای جذب فارغ التحصیلان این رشته و در نهایت باید به سازمان زمین شناسی به عنوان یکی از مراکز اشتغال فارغ التحصیلان این رشته اشاره نمود فارغ التحصیلان کارتوگرافی نیز می توانند در مراکز متعددی مانند سازمان نقشه برداری کشور ، سازمان جغرافیای نیروی مسلح و وزارت خانه های نیرو و معادن مشغول به کار شوند .
فارغ التحصیلان جغرافیای انسانی می توانند به عنوان محقق در سازمان برنامه و بوجه ، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ف بنیاد مستضعفان و جانبازان ، سازمان جغرافیای نیروی مسلح ، سازمان محیط زیست شهر داری ها و وزارتخانه ها ی آموزش و پرورش ، مسکن و شهر سازی ، کشور ، جهاد کشاورزی و معادن و فلز ات ، دفاع و نفت مشغول شوند و در بخش بازاریابی کارخانجات کشورفعالیت کنند . همچنین در حال حاضر در اکثر کشورها ی جهان که در صنعت توریسم کار می کنند فارغ التحصیلان شهری هستند . چون بخش مهمی از دروس جغرافیای شهری در زمینه توریسم است استانداری ها و شهرداری ها نیز از مراکز اصلی فعالیت فارغ التحصیلان جغرافیای شهری می باشند . جغرافیای نظامی نیز در مقطع لیسانس یک رشته کاربردی است به همین دلیل فارغ التحصیلان این رشته به راحتی جذب سازمانهای نظامی ، انتظامی وسیاسی شده و در مراکز ی مانند ستادهای تخصصی و عمومی و مراکز مطالعه وزارت امور خارجه فعالیت می کنند .
اسامی دانشگاه هاو مراکز عالی دارای رشته ی جغرافیا :
اصفهان ، تبریز ، تربیت معلم تهران ، تربیت معلم سبزوار ، تهران ، زابل ، زنجان ، سیستان و بلوچستان ، زاهدان ، شهید بهشتی تهران ، شهید چمران اهواز ، فردوسی مشهد ف مازندران ، بابلسر ، یزد ، امام حسین تهران ، موسسه آموزش عالی غیر انتفایی و غیر دولتی طبرستان و چالوس .
§خصوصیات جسمی و توانایی بدنی لازم برای اشتغال
خصوصیات جسمی برای رشته جغرافیا متفاوت است در این رشته عمدتا باید سالم بود و بعضی از این شاخه ها را مورد بررسی قرار می دهیم .
در شاخه جغرافیای طبیعی در این شاخه باید تقریبا سالم بود ه و در گرایشها ی مختلف این شاخه مثل گرایش ژئومورفولوژی در این گرایش باید چشم ها و دستها و پاها سالم بوده و موارد دیگر مثل حس های شنوائی ، بویایی و گفتاری باید تا حدالمکان سالم بوده .
در گرایش آب و هوا شناسی : در این گرایش هم باید مثل گرایش قبل خصوصیات قبلی را داشته .
شاخه کارتوگرافی : در این شاخه باید حس های گفتاری ، شنوایی و دیداری و حدالمکان دست وپا ها یکی سالم باشد .
گرایش جغرافیای شهری : در این گرایش باید همه حس ها سالم باشند .
گرایش جغرافیای روستایی : در این گرایش باید مثل گرایش قبلی همه حس ها سالم باشند .
شاخه جغرافیا و برنامه ریزی : باید حس های گفتاری و بینایی سالم و دستها نیز سالم و بقیه حس ها حدالمکان سالم باشند .
شاخه جغرافیای سیاسی – نظامی : در این رشته باید تمام اعضای بدن سالم به غیر از پاها که یک پا
باید سالم باشد .
§خصوصیات شخصیتی لازم برای موفقیت در مشاغل مربوط
آمار و مبانی ریاضی در رشته جغرافیا حائز اهمیت است زیرا تهیه مدلهای مختلف و نمایش آنها مانند : محاسبه جزر و مد دریا ، محاسبه بارش باران یا محاسبه آب ها ی زیر زمینی از طریق علم آمار و احتمالات و زبان ریاضی ممکن است . همچنین هندسه و ریاضی دو پایه مهم گرایش کارتوگرافی است و به همین دلیل به اعتقاد بسیاری از استادان رشته جغرافیا بهتر است که برای این گرایش از بین داوطلبان گروه ریاضی فیزیک دانشجو پذیرفته شود علاوه بر هندسه و ریاضی دانشجوی این رشته بخصوص دانشجوی رشته جغرافیا انسانی باید به علوم اجتماعی علاقمند بوده و درک خوبی از مسائل اجتماعی و جمعیتی شهر را برسی کرده و راه حل های مناسبی برای مشکلات موجود ارائه دهد و نقش جنسیت تقریبا مهم نیست ولی بهتر است مرد باشد تا زن .
§توانمندی ها ی ذهنی لازم
در این رشته باید دانشجو به رشته جغرافیای و دروس دانشگاهی این رشته علاقه مند باشد علاوه بر این باید علم آمار واحتمالات و ریاضی او قوی باشد و علاوه بر هندسه و ریاضی دانشجو ی این رشته بخصوص دانشجوی جغرافیای انسانی باید به علوم اجتماعی و جمعیتی شهر را بررسی کرده و راه حل های مناسبی برای مشکلات موجود ارائه دهد .
§وسایل و ابزار مناسب برای اشتغال
وسایل و ابزار معمولا یک میز ویک دفتر ویک کامپیوتر و ... است ولی اگر در بخش دولتی مشغول به کار شود وسایل کار را خود آن شرکت در اختیار فرد می گذارد .
§سرمایه مالی مورد نیاز بعد از تحصیل
سرمایه چندانی نمی خواهد اگر در بخش خصوصی باشد به اندازه خرید یک میز و دفتر ، کاپیوتر یعنی 5 میلیون کافی است و اگر در بخش دولتی مشغول به کار شود سرمایه چندانی نیاز نیست و در آمد این کار کمتر است 250هزار تومان نیست .
§شرایط فیزیکی لازم برای محیط کار
شرایط فیزیکی برای محیط کار بستگی به گرایش های آن رشته دارد مثلا فردی که به جنگل ، کوه ،دشت و ... می رود نباید معلوم باشد .
§آینده شغلی در دهه های آینده
آینده شغلی دردهه های آینده چندان مناسب نیست چون مراکز مربوط سرمایه کمی را در اختیار این رشته ها می گذارند و کسانی که در این رشته تحصیل کرده اند توصیه های خوبی برای این رشته در آینده نمی کنند .
§ماخذ و منابع
CD علوی
CD سامان رشته
کسانی که در این رشته تحصیل کرده اند و مشاور عزیز آموزشگاه .
کاردان الکترونیک هواپیما کسی است که اطلاعات ومهارتهای لازم جهت کار در صنعتهوانوردیرا در محدوده ای مناسب کسب کرده و با استفاده ازتکنیکهاو رهنمودهایی که کارشناسان این رشتهارائه خواهند کرد قادر به انجام مسئولیتهای زیر باشد:
الف-نصب وراه اندازی (در محدوده ای معین) سیستمهای الکترونیکی، مخابراتی و کمکناوبری ب-تشخیص عیوب و تعمیرسیستمهای الکترونیکی، مخابراتی و کمک ناوبری و ناوبری ج-سرویس ونگهداری سیستمهای الکترونیکی، مخابراتی و کمک ناوبری
توانایی های لازم
در صنعت هواپیمایی توانمندی در دروس ریاضی و فیزیک بسیار مهم است همچنین دانشجویان باید با علاقه و پشتکار بسیار در این صنعت فعالیت کنند ، یعنی نباید واحد های آزمایشگاهی و کلاس های دروس را باری به هر جهت پشت سر بگذارند و هدفشان گرفتن مدرک کاردانی یا کارشناسی باشد . بلکه لازم است با انگیزه و هدف سر کلاس درس حضور داشته باشند تا بتوانند در آیند ه از تحصیل خود در سازمان هواپیمایی کشور یاری بگیرند .
رشته داروسازي سرحلقه درمان همه بيماراني است كه چشم اميد به داروهاي مؤثر، كم ضررو پر اثر دوختهاند. ابزار مداوا كه دارو بخشي از آن است، نقش خود را به خوبي ايفاميكند و رشته داروسازي همان علمي است كه در ساخت و توليد دارو و دادن اطلاعاتداروئي خدمات ارزندهاي را ارائه ميدهد.داروسازي با علوم زيستشناسي، بيوشيمي وعلوم پايه پزشكي ارتباط وسيعي دارد. آموزش دوره دكتري داروسازي در ايران پيوسته استو پس از طي دوره 8 ساله به دانشجويان، درجه دكتراي عمومي داروسازي اعطا ميشود.
سطوح رشته
رديف
نام دانشگاه
کارداني
کارشناسي
ارشد
دکترا
1
آزاد- تهران
رديف
نام درس
1
آمار حياتي
2
اَشکال دارويي 1 و 2
3
اصول روشهاي تجزيه دستگاهي 1 و 2
4
اطلاعات دارويي 1 و 2
5
انگلشناسي (نظري، عملي)
6
ايمونولوژي
7
بهداشت 1
8
بيوشيمي
9
بيوفارماسي
10
پاياننامه
11
تشريح (نظري، عملي)
12
تغذيه و رژيم درماني
13
داروسازي صنعتي 1 و 2
14
درمان شناسي 1 و 2
15
رياضيات پايه
16
زبان تخصصي 1 و 2
17
سم شناسي 1 و 2
18
شناسايي گياهان دارويي
19
شيمي آلي 1
20
شيمي آلي 2
21
شيمي تجزيه (نظري، عملي)
22
شيمي دارويي 1 و 2 و 3
23
شيمي عمومي 1
24
شيمي عمومي 2
25
فارماکولوژي 1 و 2
26
فيزيولوژي 1 و 2
27
فيزيک
28
فيزيکال فارماسي 1 و 2
29
مديريت و اقتصاد در داروسازي
30
مفرات پزشکي 1 و 2
31
مواد خوراکي از نظر دارويي
32
ميکروبشناسي
33
کارآموزي در بيمارستان
34
کارآموزي در داروخانه 1 و 2 و 3
35
کارآموزي در صنعت 1 و 2
36
کامپيوتر
37
کمکهاي اوليه
38
کنترل فيزيکوشيميايي
39
کنترل مسموميتها
40
کنترل ميکروبي
صنعت و بازار کار :
دارو سازي اجتماعي
الف) داروخانههاي سطح شهر: اكثريت (بيش از 85 %) فارغالتحصيلان اين رشته جذب داروخانهها ميشوند و در اين مراكز به ارائه خدمات زيرميپردازند: - خدمات داروئي مانند بررسي نسخهها، اطمينان از تجويز مناسب داروهاو در مواردي هم تجويز برخي از داروها. - ساخت داروهاي تركيبي. - عرضه داروهايتوليدي كارخانجات داروئي. - ارائهي اطلاعات داروئي نظير راهنمائيهاي لازم درمورد نحوه مصرف، عوارض جانبي، تداخلات داروئي و... ب) داروخانه هاي بيمارستان: علاوه بر ارائه خدمات فوق، خدمات ديگري نظير موارد زير ارائه مي گيرد: - تدوين فهرست داروئي بيمارستان، كنترل و نظارت بر نحوه مصرف دارو به وسيله بيمار،تهيه شرح حال و تشكيل پرونده داروئي براي بيماران بستري شده و پيگيري امر دارو ودرمان بيمار. داروسازي صنعتي : در بخشهاي مختلف تهيه، ساخت، كنترل كيفيت،نگهداري، مديريت و واحد تحقيقات كارخانه هاي داروسازي، وجود و فعاليت داروسازانضروري است و هم اكنون عدهاي از داروسازان در اين بخش مشغول بكار و فعاليتهستند. مراكز دانشگاهي: دارندگان مدرك دكتري عمومي ميتوانند پس ازگذراندن امتحان دستياري در مراكز پيش دانشگاهي به عنوان دستيار(رزيدنت) مشغول بهادامه تحصيل و سپس جذب دانشگاهها، مراكز تحقيقاتي و صنعت شوند. سايرمراكز: فارغ التحصيلان اين رشته ميتوانند با مراكزي مانند مؤسسات آموزشي ـپژوهشي دولتي ( مؤسسه رازي ـ انستيتو پاستور و...) مراكز تحقيقات داروئي به عنواندكتر دارو سازي همكاري نمايند. ضمنا تعدادي از داروسازان نيز جذب شركتهاي پخشوتوزيع دارو ميگردند. بطور كلي تدوين سياستهاي كلان مربوط به حرفه داروسازي چهدر مورد كارخانجات، چه در مورد ورود داروها و مواد اوليه داروئي و چه در مورد توزيعدارو و ارائه خدمات داروها در داروخانهها، به عهده معاونت دارو و غذا در وزارتبهداشت، درمان و آموزش پزشکی است. مسائل صنفي داروسازان نيز به عهدة انجمنداروسازان ايران است. اما امور مربوط به آموزش داروسازي بر عهده دبيرخانه شورايآموزش داروسازي و تخصصي (وزارت بهداشت و آموزش پزشكي) ميباشد.
روزانه هزاران رخداد در گيتیروی می دهد. خبرنگارانبه مدد قلم و دوربين شمار معدودی از انها را شکار می کنند.
اتاق خبر مکانی است کهدر مورد نحوه بهره گيریاز اين فراورده های خبری تصميم گيری می شود.
دير زمانی است که در چنين مکانی روزگار سپری می کنم .اتاق خبر شبکه های اطلاع رسانی مکتوب و صوتی و تصويری راتجربه می کنم .
برخی ازموضوعهايیکهشايد جالب باشد را در اين نوشتارها بيان خواهم کرد. اماهمانند هر خبرنگاری - داوری در باره ان را بر عهده شما دوستانممی گذارم.
گزارشگری تلويزيونی بی ترديد در زمره پيچيده ترين شيوه خبرنگاری در حوزه رسانه است.پيام و اطلاعات در گزارشهای مکتوب بر متن مترتب است .گزارشگر راديويی علاوه بر متن از رسايی کلام و زير و بم صوت نيز برای رساندن بهتر پيام به مخاطب سود می برد.
... اما گزارشگر تلويزيونی می بايستی ؛ هنر چيدمان تصويری مبتنی بر زيبايی شناسی ؛ - دانش بهره گيری از شيوه القای پيام ؛ و فن استفاده از ابزارهای نوين تدوين ؛ را به کار ببندد تا فراورده خبری اش بر دل مخاطب بنشيند.
کمبود منابع اموزشی همواره يکی از دغدغه های کسانی است که مايلند با دانش روز اين حوزه اشنا شوند. برخی نوشته هايی نيز که در دسترس است بيشتر نظری است و از اين رو برای جويندگان اين مسير اندکی ملال اور است.
در اين مجال کوشش خواهم کرد -نوشته هايی مبتنی بر اصول علمی و مبانی تجربی را فرا روی علاقمندان قرار دهم شاید برای استفاده دوستان خبرنگار تلويزيونی مفيد باشد. لازم می دانم قبل از همه از همکارم اقای محمود رمک که در شکل دهی اين موضوع نقش اصلی را ايفا کردند قدردانی کنم .
ارتباط تلويزيون با مخاطب
در شبکه های تلویزیونی, تهیه و پخش اخبار, یکی از ارکان اساسی این رسالت به شمار می رود, رسالتی که پخش را نوعی خدمت می داند. اخبار تلویزیون با مخاطبانی مواجه است که مجموعه ای از اخبار و اطلاعات مختلف, متوازن و همه گیر را مطالبه می نمایند و شما به عنوان یک خبرنگار تلویزیونی باید هدفتان ارائه اطلاعات مفید و مرتبط به بینندگان باشد:
- اطلاعاتی که بیننده برای آگاهی از اوضاع, به دانستن آنها نیاز دارد, و- اطلاعاتی که خود خواستار آگاهی یافتن از آنهاست.
شمار بينندگان
اگر شما در یک شبکه خبری کابلی یا یک شبکه خبری تلویزیونی- تجاری فعالیت کنید که متکی بر پخش آگهی های بازرگانی است, احتمالاً در بیشتر جلسات کاری خود, مطالبی درباره تعداد بینندگان خواهيد شنیدد, تا درباره خدماتی که در اختیار آنان قرار می گیرد. خوشبختانه, در چنین مواردی, بالا رفتن تعداد بینندگان نتیجه ارائه خدمات شایسته به آنان خواهد بود.
برای جذب مخاطب و حفظ وی, باید اخبار و اطلاعات درست, دقیق و معتبری به وی ارائه گردد. هر قدر میزان اعتبار گزارش های خبری بالاتر باشد, توان شما در جلب مخاطب و بیننده - که شبکه برای جذب آگهی به آنان نیازمند است- افزایش می یابد.
ایجاد ارتباط دوجانبه با بیننده
کسب اعتماد بیننده و حفظ آن, و نیز تضمین پایبند بودن وی به یک شبکه خبری, به اعتبار اخبار آن شبکه بستگی دارد.
گزارش های خبری نیز باید از دقت لازم برخودار باشند تا بتوان به یک ارتباط دوجانبه با بیننده دست یافت.
برای محقق ساختن چنین اعتباری, دامنه خبر باید به رویدادهایی محدود باشد که امکان اطمینان از درستی آنها وجود داشته باشد. بنابراین, هدف, قرار دادن حقائق اساسی و مرتبط با موضوع در روالی منطقی و انتقال آنها به بیننده با ذکر منبع است.
برای حفظ این اعتبار, هنگام جمع آوری اطلاعات و نیز هنگام ارائه آنها, بایددر گزارش به سمت جهت گیری های شخصی پرهیز نمود. هر کدام از ما به عنوان یک انسان, امیال و گرایش هایی خاصی داریم؛ از جایگاه آنها در وجود خود آگاه باشید و زمانی که احساس کردید گرایش های شخصی تان بر جریان پوشش خبری شما سایه خواهد افکند, سردبیر را در جریان امر قرار دهید.
یک سیستم رسانه ای معتبر, شایعات را منتقل نمی کند و به بینندگان یا خوانندگان نمی گوید: "ممکن بود فلان اتفاق بیافتد, اگر...". شایعات و روایت های پراکنده و غیرموثق از رویداد- که اغلب مغایرت آنها با واقعیت برملا می شود- مطالبی نیستند که بیننده به آنها اعتماد پیدا کند. برای رسیدن به حقیقت و انتقال آن به بیننده تلاش کنید.
نیز اگر دستیابی به اطلاعات ضروری خاصی برایتان مشکل بود, بیننده را درجریان این امر قرار دهید. کسی از شما انتظار ندارد تمام جزئیات خبر را بدست آورید.
شفافیت گزارش تلويزيونی
برای جذب موفق بیننده, گزارشهای خبری تلویزیونی باید قابل فهم باشند. وضوح امری الزامی است و بدون آن سایر جنبه های ارائه یک گزارش تلویزیونی, مفهوم خود را از دست خواهد داد.
گزارش های خبری تلویزیون باید در شیوه نگارش, چینش اطلاعات و ارائه متن واضح باشند تا بیننده امکان درک آنها را با یک بار دیدن, پیدا کند. شما به عنوان خبرنگاری که در عرصه صدا و تصویر فعالیت می کنید,فقط یک فرصت برای مخاطب قراردادن بینندگان خود دارید. معمولاً بینندگان امکان بازگشت به گزارش و دیدن مجدد آن را ندارند. کلید برقراری پیوند با بیننده, نگارش (Editing) صریح- روشن و وجود تسلسل منطقی در متن خبر است.
- متن گزارش باید روشن و منظم باشد.
- واژه ها باید آسان و هماهنگ با محتوا باشند.
- دستور زبان باید رعایت شود, تنها یک اشتباه دستوری می تواند اعتبار شما را نزد برخی از بینندگان مخدوش سازد.
- تلفظ باید صحیح باشد و حروف از مخارج صحیح خود ادا شوند.
- ریتم گزارش باید ملایم باشد تا بیننده بتواند خبر را پیگیری و همان بار اول درک کند.
- لحن صدا باید با مقتضیات محتوا و مفهوم هماهنگ باشد, فضای موضوع باید در نظر گرفته شود (مثلاً استفاده از لحن شوخی آمیز در گزارشی از مراسم خاکسپاری قابل قبول نیست).
- صدا و تصویر باید در جهت تایید خبر و عینیت بخشیدن به آن باشند, نه پیچیده کردن آن.
مهارت در گردآوری این عناصر – متن, زبان, گفتار, لحن, ریتم مناسب و صدا و تصویر- منجر به پیدایش موجود جدیدی بنام "گزارش تلویزیونی" می گردد. هرگاه هر کدام از این عناصر نامتناسب یا ناهماهنگ با دیگری عمل کند, نتیجه چیزی جز تردید مخاطبان نسبت به گزارش نخواهد بود.
برای دستیابی به گزارشی واضح و شفاف, گروه خبری باید از مهارت های خبرنگاری برخوردار باشند, که برای گردآوری اطلاعات و تصاویر مناسب الزامی است: مهارت در تصویربرداری برای برداشت نماها و ضبط صدا, مهارت در کارگردانی جهت آماده سازی گزارش برای پخش, و مهارت در اجرا برای خواندن متن گزارش.
رعایت تسلسل
بازبینی و گزینش تصاویر امکان کوتاه ساختن زمان واقعی را به ما می دهد. بندرت وقایع را درست همان طور که اتفاق افتاده است, به نمایش می گذاریم, زیرا در غیر این صورت, بخش های خبری ساعت های متوالی به درازا خواهد کشید.
تدوین (مونتاژ), اساساً با نگارش متن مشابهت دارد.
هنگامی که یک خبرنگار مطبوعات با شخصی مصاحبه انجام می دهد, بخش هایی را که قصد چاپ آنها را دارد گردآوری می نماید, ولی این مطالب الزاماً به همان ترتیبی که گفته شده است, چاپ نمی شود.
خبرنگاران تلویزیون نیز تصاویر و بخش هایی از مصاحبات (Sound Bites) را بر می گزینند و آنها را طبق روندی منطقی می چینند و بدین ترتیب متن خبر را روایت می کنند. در هر دو صورت, خبرنگار چینش این بخش ها را از سر می گیرد تا متن را با تسلسلی منطقی ارائه دهد.
در مرحله بازبینی و گزینش تصاویر- درست مانند نگارش متن - باید مراقب باشید بیننده را گمراه نکنید. مثلاً: اگر در حال پوشش خبر یا واقعه ای بودید که تمام روز به طول انجامید, و دراین میان درگیری غیر مترقبه ای به مدت نیم دقیقه رخ داد, متمرکز شدن روی این اتفاق بدون در نظرگرفتن جایگاه واقعی آن, گمراه کردن بیننده به شمار می رود.
و اینک چند راهنمایی که شما را در پایبندی به حقیقت یاری می دهند:
- خود را نماینده بیننده در محل وقوع رویداد بدانید.
- آنچه را که اتفاق میافتد, منصفانه نقل کنید, به نحوی که گزارش شما تصویر درستی از واقعیت را ارئه دهد.
- اگر گزارشتان فاقد یک عنصر ضروری بود که بدون آن امکان انعکاس دقیق و منصفانه رویداد فراهم نباشد, در این صورت باید تمام سعیتان را برای رفع این نقص به عمل بیاورید.
مسؤولان, شما را بر اساس توانمندیتان در ارائه گزارش های قوی در مهلت تعیین شده وصرف نظر ازفشارهای ناشی از کوتاه بودن این مهلت, ارزیابی می کنند؛ ولی اگر پی بردید گزارشی که در دست تهیه دارید, قابل پخش نیست, در این صورت باید هر چه سریع تر کارگردان را در جریان این امر قرار دهید تا فرصت کافی برای یافتن مطلب دیگری برای تکمیل بخش خبری داشته باشد.
روحیه جمعی در خبر تلويزيونی
حفظ روحیه جمعی
خبرنگاران و تصویربرداران تلویزیون, بیش از سایر خبرنگاران, نیاز به آموختن همبستگی و چگونگی تبادل اطلاعات با یکدیگر و نیز با دیگر افراد گروه, در فضایی آکنده از روحیه جمعی می باشند.
- خبرنگارن, تصویربرداران, سردبیران و کارگردانان باید همواره در ارتباطی پویا برای هموارسازی مراحل پوشش خبری قرار داشته باشند.
- خبرنگاران و تصویربرداران باید بطور مداوم در عرصه تهیه خبر و در جهت فراهم سازی روند گردآوری اخبار, به گفت و گو بپردازند.
- خبرنگاران, تصویربرداران, کارگردانان و گرافیست ها باید در ارتباطی مداوم باشند و یکدیگر را جهت پخش موفق اخبار پشتیبانی کنند.
مسؤولیت پذیری
افراد زیادی در حوزه خبر و سایر بخش های شبکه (مانند بخش تولید, فنی و غیره) در آماده سازی گزارش (Assembly) و پخش آن مشارکت دارند, با این حال در نهایت امر گزارش از آن خبرنگار است. او نزدیکترین شخص به اطلاعات و حقایق است و بر این اساس باید مسؤولیت دقت, درستی و شفافیت گزارش را بپذیرد.
خبرنگار تنها فردی است که شایستگی تضمین آن را دارد که گزارش, رویدادها را به شکل متعادل و دقیقی منعکس سازد.
اصول اوليه
دربنگاهها و شبکه های خبری:
- دقت مهم تر از سرعت است.
- صحت و اعتبار خبر نسبت به هیجان زایی آن در اولویت قرار دارد.
- هدف, قرار دادن بیننده در جریان حقایق است.
عملکرد در صحنه: گروه پوشش
با بکارگیری تجهیزات سبک, بیشتر شبکه های تلویزیونی فعالیت خود را با استفاده از گروه هایی انجام می دهند که تعداد افراد آنها بیش از دو نفر نمی باشد: خبرنگار و تصویربردار. در برخی شبکه , هر دو وظیفه را به یک نفر محول می سازند.
خبرنگاران در جایگاه فرماندهی
هنگامی که گروه متشکل از دو نفر باشد, مهم است که برای هر دوی آنان مشخص باشد که مشغول فعالیت خبری می باشند. اگر قرار باشد که در نهایت خبرنگار مسؤولیت دقت و صحت گزارش را بپذیرد, بنابراین فرمانده گروه به شمار می رود.
مشارکت
هر دوعضو این گروه تلویزیونی باید در گردآوری اخبار فعالانه مشارکت کنند. تجربه نشان می دهد که در اغلب موارد, درخشان ترین دستاوردها زمانی حاصل می گردد که همکاری خوبی میان خبرنگار و تصویربردار برقرار باشد.
ضروری است که گفت وگویی مداوم و غیررسمی و مبنی بر احترام متقابل, تعاون و وجدان کاری میان خبرنگار و تصویربردار برقرار باشد- این امر به تبادل افکار و معانی و همیاری میان آنان منجر خواهد گشت.
هر دو طرف این ارتباط مشترک, باید امکانات موجود در مقطع زمانی مشخص, قدرت تجهیزات قابل دسترسی و شرایط کاری را مد نظر داشته باشند.
هر دو طرف باید با جدیت آنچه را که دیگری سعی در محقق سازی آن دارد, درک کنند.
خبرنگار باید با وسوسه دستور دادن به تصویربردار مقاومت کند. هدف, فعالیت در سایه روحیه تعاون و همبستگی است.
خبرنگار و تصویربردار باید – بجز در موارد استثنایی – پیش از آغاز کار, کیفیت پوشش خبر را مورد مناقشه قرار دهند.
خبرنگار باید تصویربردار را در جریان اطلاعات بدست آمده قرار دهد, و تصویربردار نیز باید ایده ها و تجارب پیشین خود را در همان زمینه ارائه دهد.
هدف, مهیا گشتن گروه تلویزیونی جهت پوشش خبری مبنی بر دو اساس است: گردآوری اطلاعات و برداشت تصاویر.
دو طرف – حداقل- به شناخت موارد زیر نیازمندند:
- محور اساسی گزارش
- مدت زمان پیش بینی شده برای گزارش (اگر ممکن باشد)
- زمان تقریبی اتمام تهیه گزارش, به نحوی که از شبکه تلویزیونی مورد نظر انتظار می رود.3
بیان صریح نیازهای مشخص
خبرنگار باید تصاویر و نماهای ویژه ای را که برای روایت رویداد به انها نیاز دارد, برای تصویربردار مشخص سازد.
به عنوان مثال, اگر خبرنگار قصد اشاره به شخص خاصی – به مدت 10 ثانیه یا بیشتر- در سخنان خود دارد, باید پیشاپیش تصویربردار را از قصد خود آگاه سازد تا مطمئن شود که وی نماهای کافی از این شخص خواهد گرفت.
اگر نماهای خاصی لازم باشد, خبرنگار باید این امر را به تصویربردار تذکر دهد و از برداشت این نماها اطمینان حاصل کند.
تصویر معمولاً همان تأثیری را می آفریند که گزارش تلویزیونی بر اذهان می گذارد, و این همان بخشی است که بیشتر تلاش را در تهیه گزارش به خود اختصاص می دهد, لذا تصویربردار باید خبرنگار را در جریان هر تصویر نامعمولی که موفق به گرفتن آن شده است, قرار دهد.
هدف از این کار, فراهم کردن این امکان برای خبرنگار است که بخش هایی از متن گزارش خود را به مسائل مرتبط با آن نماها اختصاص دهد. تصویربردار نیز باید خبرنگار را در جریان نماهای مهمی که موفق به گرفتن آنها نشده است, قرار دهد.
یک بار دیگر یادآور می شوم که اين حاصل تلاش تصويربردار – یعنی تصاویر- است که در هر رقابتی جهت جلب توجه بیننده, موفق خواهد بود, لذا ضروری است که تصویر و کلام روایت واحدی از خبر ارائه دهند
تصویربردار در صحنه
هنگامی که تصویربرداران به تنهایی فعالیت می کنند, بر مسؤولیت آنان افزوده می شود. در این صورت, تصویربردار باید نقش خبرنگار را هم ایفا کند و حقایق لازم برای ارائه خبر به مخاطب را گردآوری کرده و از صحت آنها یقین حاصل کند. سپس باید آنها را به کارگردان یا سردبیر واگذار نماید تا آنها را به رشته تحریر در آورد, در غیر این صورت باید خود آمادگی نوشتن متن را داشته باشد.
چند راهنمایی در این زمینه:
- یاددشت های خود را با خطی خوانا بنویسید, بطوریکه خواندن آن برای دیگران مقدور باشد,
- املای صحیح اسامی اشخاصی را که با آنان مصاحبه کرده اید, به دست آورید,
- شماره تلفن های اشخاص مرتبط با موضوع گزارش را داشته باشید و سعی کنید پیش از پخش خبر, از محل حضور آنان مطلع باشید, هرگاه تحولاتی اتفاق بیافتد که لازم به پیگیری باشد, این مساله اهمیت پیدا می کند.
وسایل مورد نیاز :
هر خبرنگار باید درکی کلی و به روز از تجهیزات و نیزفن تصویربرداری داشته باشد, تا بداند تجهیزات موجود چه امکانات تصویری در اختیارش می گذارند, یا تا چه اندازهدر برآورده ساختن برخی ازهدفها ناکارامد است.
به عنوان مثال نباید از مصاحبه شونده نمایی با زمینه رنگی کاملاً متضاد بگیریم (مثلاً نمای یک فرد با چهره ای سبزه با پس زمینه آسمان و در روشنایی روز, نمای صحیحی نیست). خبرنگار نباید اصرار بر قراردادن جهت دوربین به طرف خاصی اصرارکند تا چنین خطاهایی صورت نپذیرد.
مشورت امری ضروری است. خبرنگار نباید انتظار گرفتن نماهایی خارج از قدرت دوربین, دشوار یا غیر قابل پخش (به دلایل فنی) را داشته باشد. در صورت رعایت این نکات, هر دو طرف از روحیه مشارکت با یکدیگر بهره خواهند برد.
البته اشنايی خبرنگار به تصويربرداری بويژه هنگام پوشش بحرانها بيشتر نمود پيدا میکند.فقط در جريان اشغال عراق حدود يکصدخبرنگار و تصويربردار جان باخته اند. اشنايی خبرنگار با
تصويربرداری اين امکان را فراهم می اورد تا در صورت بروز مشکل برای تصوبردار -موضوع خبریاز دست نرود. اين کار هنگام ساير بحرانها مانند سيل - زلزله - سونامی و ... نيز می تواند کارايی داشته باشد.
میکروفون
میکروفونهای دستی و یقه ای ابزارهای بسیار حساسی هستند. اگر هنگام ضبط از میکروفون دستی استفاده می کنید, اجازه ندهید این وسیله یا سیم آن با بدن تماس پیدا کند, چراکه باعث ایجاد خش خشی می گردد که به هیچ وجه نمی توان هنگامپخش آن را از بین برد.
میکروفون را باید نزدیک به منبع صدا قرار داد تا مطمئن بود که ضبط به خوبی و وضوح انجام می گیرد, بویژه اگر محل ضبط پر سر و صدا هم باشد. از طرفی باید دقت کرد هنگام ضبطِ صدای افراد, میکروفون را خيلي نزدیک قرار ندهیم, زیرا این امر به ضبط صدای بازدم منجر می شود که خود ایجاد خش خش شدیدی می کند.
بی دقتی در اين زمينه بعضا می تواند خسارت جبران ناپذيری را به کار وارد کند .زمستان سال ۸۴ وقتیداشتيمگفت وگوی اختصاصی با مقتدا صدررا بصورت زنده روی انتن می فرستاديم به علت خش خش ناشی از نصب غير حرفه يی ميکروفون مجبور شديمبرنامه را قطع و پس از برطرف کردن نقص فنیکار را ادامه دهيم.
خبرنگار در جایگاه تهیه کننده
ممکن است لازم باشد خبرنگار نقش کارگردان را نیز در صحنه ایفا نماید, که در این صورت باید بر مسائلی چون جزئیات رفت و امدها و قرارها نظارت داشته باشد, و از عملکرد افراد گروه در زمینه توانمندی حرفه ای نیز اطمینان حاصل نماید, که این امر منجر به پایبند بودن به مهلت تحویل کار خواهد شد.
خبرنگار باید همواره آمادگی یاری رساندن به تصویربردار را در زمینه انتقال تجهیزات تصویربرداری داشته باشد.
البته در سازمانهای رسانه يی دولتی مانند صدا و سيما معمولا دوربين را تحويل تصويربردار می دهند. در برخی از کشورها نيز شرکتهای بيمه فقط زمانی حاضرند در صورت صدمه ديدن دوربين خسارت بپردازند که هنگام حادثه فرد معرفی شده که همان تصويربردار است وسيله را در اختيار داشته باشد.
در هر صورت توصيه اين است که این نوع همکاری دستیابی به نتایج بهتر را تضمین می نماید. فراموش نکنید که تصویربردار وظیفه حمل این تجهیزات را ندارد.
پيشتر به علت سنگين بودن تجهيزات تصويربرداری گروهی شامل تصويربردار - نورپرداز-دستيار و صدا بردارهم خبرنگار را همراهی می کردند اما با کوچک شدن تجهيزات معمولا گروههای خبری تلويزيونی به دو نفر کاهش يافته است.
اخبار داغ
اخبار داغشامل رويدادهايی هستند که بعضا بدون پيش بينی قبلی روی می دهد و از اهميتزيادی برخوردار است.
سقوط هواپيمای حامل خبرنگارا ن در سال گذشته در حوالی فرودگاه مهراباد نمونه عينی اين نوع خبرهاست . گروه خبری بايستی بی درنگ به محل اعزام شود و کوچکترين تاخيرممکن است باعث شود تا تصاوير اوليه از دست برود.
نکته يی که گروه نبايستی هرگز فراموش کنند سرعت در انتقال تصاوير به شبکه خبریاست.همواره به دوستان خبری تاکيد می شود برای رهايی ازتلف شدن وقت ناشی از ماندن خودرو حامل گروه در ترافيک شهری بهتر است نخستين تصاوير گرفته شده ولو انکه۲۰ ثانيه باشد با استفاده از موتورسوار به اتاق خبر فرستاده شود.
در پوشش اخبار داغ,فرصت (Deadline) بسیار اندک و زمان با ارزش است.
در محل وقوع رویداد, فرصتی برای مشورت خبرنگار و تصویربردار وجود ندارد. گروه تلویزیونی باید با سرعت و استقلال عمل کند تا بیشترین اطلاعات و تصاویر ممکن را شکار کند.
قواعد مشخصی برای کیفیت پوشش انواع خبر وجود ندارد, با این حال با پیروی از این راهنمایی ها و با پایبندی به توافقهای صورت گرفته بین خبرنگار و تصویربردار, این دومی توانند با وجود فشار کار به نحو احسن از عهده پوشش برآیند و به شبکه بازگردند ( نوار آماده پخش را تحویل دهند) در حالی که اطمینان دارند تصاویر ضروری و متناسب با متن را گرفته اند, تصاویری که بطور شایسته ای خبر را روایت می کنند.
اگر این راهنمایی ها به کار برده شوند, خبرنگار و تصویربردار ( و نیز تدوینگر) می توانند بیشترین انعطاف پذیری را در جهت ایجاد هماهنگی میان متن و تصویر محقق سازند.
نمای معرف (Establishing Shot)
هنگام پوشش هر نوع گزارشی, وجود یک نمای معرفالزامی است.
نمای معرف, نمای واضح و ثابتی از محل اصلی وقوع رویداد است که بیننده را در آشنایی با این محل, درک ارتباط میان بخش های مختلف و گستردگی ابعاد رویداد یاری می دهد. این نما به خبرنگار این اجازه را می دهد که متنی در شرح موضوع خبر بنویسد و به این نما اختصاص دهد.
نمای معرف (Establishing Shot) معمولاً با زاویه باز گرفته می شود, بعنوان مثال: اگر خبر درباره سقوط هواپیما باشد, این نما می تواند منظره وسیعی باشد که بدنه هواپیما و اطراف آن را تا جای ممکن در برگیرد, تا بیننده با خصوصیات محل آشنا گردد.
نمای معرف همیشه مؤثرترین نما برای روایت تصاویر خبری است. این نما به تدوینگر آزادی عمل بیشتری می دهد و براین اساس گرفتن آن الزامی است و حداقل مدت آن ده ثانیه است (این مدت زمان بر حسب پیچیدگی محل و جزئیات آن متغیر است)
حسابداري يك سيستم است كه در آن فرآيند جمعآوري، طبقهبندي ، ثبت، خلاصه كردن اطلاعات و تهيه گزارشهاي مالي و صورتهاي حسابداري در شكلها و مدلهاي خاص انجام ميگيرد. تا افراد ذينفع درون سازماني مثل مديران سازمان و يا برونسازماني مثل بانكها، مجمع عمومي سازمان مورد نظر و يا مقامات مالياتي بتوانند از اين اطلاعات استفاده كنند. به همين دليل فردي كه تحصيلات دانشگاهي ندارد، بيشتر دفتردار است تا حسابدار. چرا كه گزارشهاي اين دسته از افراد مطابق استاندارد نيست و پردازش كافي نميشود و بيشتر تراز حسابها ميباشد. براي مثال يك حسابدار تجربي نميتواند براحتي بين دارايي كوتاه مدت و بلند مدت تفاوت قائل شود و يا نميداند كه چگونه بايد معاملات ارزي را در دفاتر ثبت كرد.
حسابداري به عنوان يك نظام پردازش اطلاعات، دادههاي خام مالي را دريافت نموده، آنها را به نظم در ميآورد.
محصول نهايي نظام حسابداري گزارشها و صورتهاي مالي است كه مبناي تصميمگيري اشخاص ذينفع (مديران ، سرمايهگذاران ، دولت و ...) قرار ميگيرد.
ماهيت :
يك حسابدار متخصص، در آينده ميتواند مدير مالي يك سازمان يا شركت گردد يعني ميتواند به مديريت يك شركت ايده بدهد كه منابع موجودش را در چه راههايي سرمايهگذاري نمايد تا استفاده بهينه كند و يا اگر شركت به منابع مالي جديد نياز داشت يك مدير مالي بر اساس دانش آكادميك خود ميتواند بگويد كه از چه طريقي بايد تامين مالي كرد. و مجموع اين فعاليتها خارج از توانايي يك حسابدار تجربي است.
«حسابداري يك سيستم اطلاعاتي است كه با فراهمكردن اطلاعات لازم كمك ميكند تا سرمايهگذارها، اعتبار دهندگان، مديران و دولت نسبت به مسائل اقتصادي بهتر بتوانند، تصميم بگيرند. براي مثال اگر شخصي بخواهد در يك شركتي سرمايهگذاري كند، تمايل دارد كه وضعيت مالي آن شركت و يا نتايج عمليات آن شركت را در طي سالهاي قبل بداند. موضوعاتي كه به صورت گزارشهاي مالي توسط حسابداران تهيه ميشود.
«حسابداري به منظور جوابگويي به نيازهاي انسان به وجود آمده است. به همين دليل با گذشت زمان و به موازات گسترش فعاليتهاي اقتصادي و افزايش پيچيدگي آن ، هدفها و روشهاي حسابداري براي جوابگويي به نيازهاي اطلاعاتي، توسعه يافته است. چرا كه اشخاص، شركتها و دولت براي تصميمگيري در مورد توزيع مناسب منابع مالي نياز به اطلاعاتي قابل اتكا دارند كه اين اطلاعات را به ياري حسابداري ميتوان به دست آورد. از سوي ديگر انجام سرمايهگذاري يكي از مواد ضروري و اساسي در فرآيند رشد و توسعه اقتصادي كشور است و سرمايهگذاران نيز از بعد عرضه سرمايه، تا حد امكان سعي دارند منابع مالي خودرا به سويي سوق دهند كه كمترين ريسك و بيشترين بازده را داشته باشد. يعني به دنبال برآورد ريسك سرمايهگذاريها خواهند بود. اين در حالي است كه يكي از مباني اساسي براي محاسبه ريسك بازار شركتها ، استفاده از اطلاعات توليد شده توسط سيستم حسابداي است.
رشته حسابداري از جمله رشتههايي است كه از داوطلبان هر سه گروه آزمايشي رياضي و فني ، علوم تجربي و علوم انساني دانشجو ميپذيرد.
آينده شغلي ، بازار كار ، درآمد:
به نظر ميرسد فارغالتحصيلان دورههاي تحصيلات تكميلي اين رشته، آمادگي و پختگي بيشتري براي حضور در بازار كار دارند.
نتيجه يكي از تحقيقات دانشگاه «كلمبيا» مبني بر اين بود كه از از دهه 70 به بعد همه شركتهاي موفق، شركتهايي بودهاند كه مدير آنها تحصيلات مالي داشته است. چون از اين دهه به بعد اطلاعات نقش مهمي پيدا كرده است و مهمترين اطلاعات نيز، اطلاعات مالي است كه تاثير بسياري در تصميمگيري روساي شركتها دارد.
«فرصتهاي شغلي يك حسابدار بسيار گسترده است و از پايينترين سطح تا بالاترين سطح را در بر ميگيرد. و با وجود اين كه در دانشگاههاي مختلف كشور اعم از دولتي ، غيرانتفاعي و آزاد، دانشجويان بسياري در رشته حسابداري تدريس ميكنند اما تعداد فارغالتحصيلان بيكار اين رشته از بيشتر رشتهها كمتر است. چون از يك موسسه كوچك گرفته تا بزرگترين كارخانههاي كشور حداقل براي تهيه اظهارنامه مالياتي به حسابدار نيازمند هستند.
همچنين دانش حسابداري در بخش ماليات كاربرد وسيعي دارد. چون محاسبه سود به ياري حسابداري امكانپذير است و تعيين مقدار سود نيز مبناي محاسبه ماليات شركتها اعم از دولتي و خصوصي ميباشد.
فارغالتحصيلان اين رشته پس از اتمام تحصيل ميتوانند در سطوح مختلف و شاخههاي متفاوت عهدهدار انجام امور مالي گردند كه شرح آن چنين است:
الف) حسابداري
فارغالتحصيلان ميتوانند در كليه موسسات و واحدهاي تجاري، اعم از دولتي يا خصوصي به عنوان حسابدار در شاخههاي زير مشغول كار شوند:
حسابداري مالي: در كليه شركتها و موسسات تجاري و غيرانتفاعي.
حسابداري صنعتي : در كليه واحدهاي صنعتي و شركتهاي توليدي.
حسابداري دولتي : در كليه سازمانها و ادارات دولتي به عنوان حسابدار يا عامل ذيحساب.
حسابداري مالياتي : در ادارات دارايي.
حسابداري بيمه : در موسسات بيمه .
حسابداري بانكها : در شعبهها و سرپرستي بانكها .
حسابداران پس از مدتي اشتغال به كار حسابداري ميتوانند در سمت مديريت مالي واحدهاي تجاري ، ايفاي نقش نمايند.
ب ) حسابرسي
فارغالتحصيلان رشته حسابداري قادرند با توجه به شاخههاي حسابداري در بند الف در حرفه حسابرسي شاغل شوند. شاغلان حرفه حسابرسي در يك تقسيمبندي كلي به دو گروه اصلي تفكيك ميشوند :
حسابرسان داخلي : اين گروه از حسابرسان ، كارمند واحد مورد رسيدگي هستند، و در واقع رابط ميان هيات مديره و شركت بوده و گزارش رسيدگي خود را به طور هفتگي ، ماهانه يا سالانه به مديرعامل و هيات مديره ارائه ميدهند . اين گروه از حسابرسان عمليات داخل واحد تجاري را رسيدگي ميكنند.
حسابرسان مستقل: اين گروه از حسابرسان، افرادي هستند كه در موسسات حسابرسي مشغول كار هستند و بر اساس قرارداد ميان شركتها يا سازمانها با اين موسسات، عمليات حسابداري و مالي واحد تجاري را بر اساس اصول و موازين حسابداري مورد رسيدگي قرار ميدهند و گزارش خود را به مجمع عمومي صاحبان سهام ارائه ميكنند. در واقع حسابرسان مستقل رابط ميان صاحبان شركت و هيات مديره شركت ميباشند.
در حال حاضر در ايران ، سازمان حسابرسي به عنوان يك سازمان دولتي ، بزرگترين موسسه حسابرسي است و در كنار آن ساير موسسات حسابرسي دولتي و خصوصي مشغول فعاليت ميباشند.
تواناييهاي مورد نياز و قابل توصيه:
داشتن شم رياضي در رشته حسابداري از اهميت بسياري برخوردار است. به همين دليل دانشآموزان رشته رياضي در اين رشته موفقتر هستند. البته اين بدان معنا نيست كه دانشآموزان رشته علوم انساني قادر به ادامه تحصيل در رشته حسابداري نيستند بلكه بايد تلاش كنند تا از دانش رياضي خوب و يا حداقل متوسطي برخوردار باشند.
همچنين يك حسابدار بايد بتواند بخوبي گزارش كارهاي خود را ارائه دهد. بنابراين بايد در ادبيات فارسي مسلط بوده و نگارش خوبي داشته باشد. اين ويژگي بخصوص در سطوح بالاتر اين رشته يعني حسابرسي و مديريت مالي اهميت بسياري دارد.
در آزمون هر سه گروه آزمايشي درس رياضي به عنوان مهمترين درس اين رشته ضريب 4 دارد.
دانشجوي حسابداري بايد صادق و رازدار باشد چون در آينده تمام اسناد و مدارك يك سازمان را در اختيار دارد و اگر فرد رازدار و در كل با اخلاقي نباشد لطمات زيادي به آن شركت و در نهايت به جامعه وارد ميآورد. اين مساله بخصوص در حسابرسي اهميت بيشتري دارد زيرا اگر يك حسابرس كه وظيفه بررسي گزارشات مالي يك سازمان و تاييد صحت و سقم آن را بر عهده دارد، درستكار نبوده و يا شهامت ابراز مشكلات را نداشته باشد، ميتواند به نابسامانيهاي اداري و مالي يك جامعه دامن بزند.
و بالاخره يك حسابدار براي موفقيت در اين دنياي پر از رقابت و تغيير و تحول بايد خلاق، مبتكر، صبور و منضبط باشد.
علاقه به امور مالي و تجزيه و تحليلهاي آن، عامل موفقيت دانشجوي حسابداري است.
وضعيت ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر:
تا مقطع دكترا امكان ادامه تحصيل وجود دارد.
نظر يك فارغالتحصيل مشغول به كار در اين رشته :
دانشجوي اين رشته بايد تحمل ساعتها كار در پشت يك ميز و صندلي و سرو كار داشتن با اعداد و ارقام را داشته باشد. همچنين بايد دقيق و منظم باشد تا در جمعبندي اعداد و ارقام دچار مشكل نگردد.»
وضعيت نياز كشور به اين رشته در حال حاضر:
آموزش حسابداران و شركت موثر آنها در فراهمآوري اطلاعات مالي دقيق و قابل اعتماد، و تجزيه و تحليل اين اطلاعات براي توسعه پايدار در كشور در حال توسعهاي مانند ايران اهميت فراواني دارد. چرا كه وجود اطلاعات دقيق، اعتماد برانگيز، بموقع و مربوط به فعاليتهاي اقتصادي، نه تنها لازم بلكه حياتي است. علاوه بر اين اطلاعات مالي حاصل از فعاليتهاي اقتصادي كه بوسيله نظامهاي حسابداري گزارش ميشود، ميتواند از انحراف مسير پيشبيني شده ، اتلاف منابع اقتصادي و اخلال در برنامههاي توسعه اقتصادي جلوگيري كند.
دكتر ثقفي نيز در اين باره ميگويد:« چون اين رشته فقط به كلاس و معلم نياز دارد متاسفانه در سالهاي اخير، بسياري از شهرهاي دورافتاده كه حتي يك حسابدار مجرب و متخصص ندارد، رشته حسابداري را با استفاده از اساتيد كمتجربه دائر كرده است و در نتيجه فارغالتحصيلان دانشگاههاي فوق حسابداراني ناكارآمد هستند كه نميتوانند، جذب بازار كار شوند. البته آنچه گفته شد شامل حال فارغالتحصيلان توانمند اين رشته نميشود چون هر فرد سرمايهگذار و هر موسسه اعتباري براي سرمايهگذاري يا اعتبار دادن به حسابدار نياز دارد. »
نكات تكميلي :
چند سال پيش وقتي كه آقاي . ت رياست يكي از كارخانههاي ايران را بر عهده گرفت با اخمهاي در هم و چهرههاي عبوس كارگراني روبرو شد كه 6 ماه بود حقوق نگرفته بودند و اميد چنداني نيز به رئيس جديد نداشتند. اما رئيس جديد كه فارغالتحصيل رشته حسابداري بود با مديريت قوي و درست خويش نه تنها كارخانه مورد نظر را از ورشكستگي نجات داد بلكه امروزه اين كارخانه يكي از بهترين كارخانههاي كشور است كه محصولات آن به خارج از كشور صادر ميگردد و در حال حاضر نيز نحوه كار رئيس ياد شده به عنوان يك شيوه نوين در دانشگاهها تدريس ميشود.
آنچه خوانديد سرگذشت واقعي يكي از كارخانههاي كشور است.
نئوپلاسم های سیستم عضلانی استخوانی انواع مختلفی دارد. شامل تومورهای استوژنیک کندروژنیک، فیبروژنیک ، رابدومیوژنیک(با منشا عضلانی) و نیز تومورهای با منشا سلول های مغز استخوان(رتیکولوم) و سلولهای چربی، عروقی و عصبی هستند. تومورهای استخوانی ممکن است اولیه یا ثانویه (متاستاتیک) به سرطان های اولیه سایر قسمت های بدن(مثل پستان ، ریه، پروستات وکلیه) باشند. تومورهای متاستاتیک استخوان شایع تر از تومورهای اولیه استخوانی هستند.
انواع تومورهای خوشخیم استخوان
تومورهای خوشخیم استخوان و بافت نرم ، از تومورهای بدخیم اولیه استخوانی شایع ترند. تومورهای خوشخیم استخوانی معمولا رشد آهسته و حدود کاملا مشخصی دارند. علایم معدودی ایجاد کرده و باعث مرگ نمی شوند.
نئوپلازی های اولیه خوش خیم سیستم عضلانی اسکلتی عبارتند از: استئوکندروم، کیست های استخوانی(همانند کیست آنوریسمی) استئوئید استئوما ، رابدومیوم و فیبروم. برخی تومورهای خوشخیم همانند تومورهای سلول ژانت، قابلت تبدیل به حالت بدخیم را دارند.
استئوکندورم شایعترین تومور خوش خیم استخوانی است. که معمولا به شکل برجستگیهای بزرگ استخوانی در انتهای استخوان های بلند(ازجمله شانه یا زانو) دیده می شود. این تومور در دوره رشد ایجاد میشود وسپس به شکل توده استخوانی ثابت در می آید. در کمتر از یک درصد بیماران پوشش غضروفی فنجانی شکل استئوکندروم ممکن است به دنبال تروما دچار تغییرات بدخیمی شده وبه کندروسارکوم تبدیل شود. استئوئید استئوما تومور دردناکی است که در بچه ها و در بالغین جوان مشاهده می شود. استخوان سازی واکنشی به دور بافت نئوپلاستیک سبب می شود که یک علامت رادیو گرافیکی اختصاصی برای تومور به دست آید. تومورهای سلول غول پیکر( استئوکلاستوما) تا مدتها به حالت خوش خیم باقی مانده ولی سرانجام به بافت های اطراف تهاجم میابند و باعث تخریب آنها می شوند.
تومورهای استخوانی بدخیم
تومورهای بدخیم اولیه عضلانی استخوانی نسبتا نادرند و از بافت های همبندی و حمایتی (سارکوم ها) یا اجزای مغز واستخوان(میلوم ها) منشا می گیرند(مولتپل میلوما) را در فصل33 ببندید. تومورهای بدخیم اولیه عضلانی استخوانی عبارتند از: استئوسارکوم، سارکوم یوئینگ و فیبروسارکوم . سارکوم های بافت نرم نیز شامل لیپوسارکوم، فیبروسارکوم بافت نرم و رابدومیوسارکوم هستند. متاستازتومورهای استخوانی به ریه ها نیز بسیار شایع است.
سارکوم استئوژنیک( استئوسارکم) شایع ترین نوع و کشنده ترین تومور بدخیم اولیه استخوان است. میزان مرگ و میر بالای این تومور از آن جهت است که در طی مراحل اولیه بیماری به ریه ها انتشار میابد. سارکوم استئوژنیک بیشتر در مردان بین سنین 10 و 25 سال (در استخوان هایی که رشد سریع دارند) در افراد سالمندمبتلا به بیماری پاژه وبه دنبال تابش پرتو های یونیزان دیده می شود و به صورت درد تورم محدودیت حرکتی و کاهش وزن ( به عنوان یافته شوم ) تضاهر پیدا می کند.
توده استخوانی معمولا قابل لمس غیر متحرک و حساس است. گاهی به دمای پوست روی توده افزایش می یابد و وریدهای آن گشاد می شود. تومورهای بدخیم غضروف هیالین که کندروسارکوم نامیده می شوند. از نظر شیوع دومین تومور بدخیم اولیه استخوان محسوب می شود. کندروسارکوم بیشتر افراد بالغ را مبتلا می کند و به صورت توده های بزرگ حجیم و با رشد آهسته تضاهر می یابد. مکانهای شایع تومور عبارتند از: لگن، استخوان ران بازو مهره ها ، کتف و درشتی نی متاستاز به ریه در کمتر از نیمی از مبتلایان رخ می دهد.
اگر تومور از نظر پاتولوژی خوب تمایز یافته باشد باقطع اندام مبتلا و یا برداشت وسیع تومور می توان طول عمر بیمار را افزایش داد. این تومور ها ممکن است پس از درمان مجددا عود کند.
بیماری های متاستاتیک استخوان تومورهای ثانویه استخوان :
تومورهای کلیه ، ریه ، پروستات، پستان ، تخمدان و تیروئید شایع ترین تومورهایی هستند که به استخوان متاستاز می دهند.
تومورهای متاستاتیک بیشتر استخوان های بیشتر استخوانهای جمجمه، ران ، بازو، لگن و مهره ها را مبتلا می کنند. اقلب چند استخوان همزمان درگیر می شود.
پاتو فیزیولوژی
بافت طبیعی استخوان در مقابل توده استخوانی به صورت پاسخ استئولیتیک( تخریب استخوانی) یا استئوبلاستیک(استخوان سازی) عکس العمل نشان می دهد. تومورهای اولیه استخوان با تخریب و تضعیف استخوانها باعث ایجاد شکستگی در آنها می شود. استخوان های طبیعی مجاور در پاسخ به تومور الگوی شکل گیری مجدد خود را تغییر می دهند. ناحیه مبتلا به تومور بزرگ می شود و سطح آن تغییر شکل میدهد.
تدابیر طبی تومورهای اولیه استخوان
هدف از درمان تومور اولیه استخوان تخریب یا برداشتن کامل آن است برای این منظور می توان از روش های جراحی (مثل برداشتن موضعی تومور و یا قطع اندام ازمحل استخوان یا ناحیه مفصلی) پرتودرمانی (در صورت حساسیت تومور به پرتوهای یونیزان) یا شیمی درمانی(قبل یا بعد از عمل به عنوان درمان کمکی برای از بین بردن متاستازهای میکروسکوپی) استفاده کرد.
از طریق برداشتن گسترده تومور و اقدامات ترمیمی و پیوندی میتوان به بهترین نتایج درمانی دست یافت. هنگام انجام اقدامات درمانی در جهت حفظ اندام مبتلا باید دو امر مهم طول عمر و کیفیت زندگی بیمار مدنظر باشد.
به منظور حفظ و نجات اندام ابتدا تومور و بافتهای مجاور را برمیدارند و به جای آنها از پوروتزهای مرسوم یا بافت استخوانی از خود بیمار(اتو گرافت) یا جسد (آلو گرافت) استفاده می شود یا برای بیمار عمل تعویض کامل مفصل انجام می دهند. گاهی برای خارج کردن تومور به روش جراحی لازم است اندام مبتلا قطع شود. برای کنترل موضعی ضایعیه اولیه قطع اندام از بالای تومور انجام میگیرد. به علت خطر متاستاز تومورهای بدخیم استخوانی شیمی درمانی ترکیبی قبل و بعد از جراحی انجام می گیرد. متاستازهای میکروسکوپی نیز ریشه کن شوند. با انجام شیمی درمانی ترکیبی ضمن کاهش اثرات سمی داروها و کاهش بروز مقاومت نسبتا به آنها اثرات درمانی بیشتری حاصل می شود. با خارج کردن کامل استئوسارکوم موضعی و شروع شیمی درمانی احتمال زنده ماندن بیمار در درازمدت افزایش می یابد.
تومورهای ثانویه استخوان
درمان سرطان متاستاتیک استخوان به شکل تسکینی انجام می گیرد. هدف از درمان تخفیف درد و ناراحتی بیمار همراه با افزایش کیفیت زندگی او می باشد. اگر بیماری متاستاتیک باعث تضعیف استخوان گرددبرای جلوگیری از شکستگی مرضی لازم است از وسایل تثبیت کننده و ابزارهای حمایتی استفاده شود برای تقویت استخوان های بلند دارای ضایعات متاستا تیک و پیشگیری از شکستگی مرضی آنها می توان از فیکساسیون داخلی استفاده کرد. به کارگیری فیکساسیون داخلی درمورد شکستگی های مرزی آرتروپلاستی و استفاده از سیمان استخوان (متیل متاکریلات) ناراحتی و درد را به حداقل می رسند.
کنترل درمان عوارض احتمالی
تاخیر در التیام زخم: به علت ترومای بافتی به دنبال جراحی، پرتودرمانی قلبی، تغذیه ی ناکافی یا بروز عفونت ممکن است التیام زخم با تاخیر انجام گیرد.برای بهبود خون رسانیبافتی، پرستار فشار بر روی محل ذخم را به حداقل می رساند.پانسمان استریل و غیر فشاری باعث تسرع فرایند التیام می شود. کنترل و گزارش یافته های آزمایشگاهی به انجام اقدامات لازم برای ثبات داخلی و ترمیم زخم کمک می کند.
تغییر وضعیت بدن بیمار به طور مرتب و مکرر، خطر بروز گسیختگی پوست ناشی از فشار را کاهش می دهد.گاهی بعد از جراحی های ترمیمی بزرگ و پیوند پوستی لازم است برای جلوگیری از گسیختگی پوست پوستو ترسیع روند التیام زخم، از تخت های درمانی مخصوص استفاده شود.
تغذیه ناکافی:
به علت بی اشتهایی، تهوع و استفراغ ناشی از شیمی درمانی یا پرتودرمانی باید بیمار تغذیه کافی داشته باشد تا فرایند ترمیم ذخم تسریع یابد. داروهای ضد تهوع و روشهای آرام سازی باعث کاهش عوارض گوارشی میشود. برای کنترل استوماتیت(التهاب مخاط دهان) میتوان از دهان شویه های بی حس کننده و ضدقارچی استفاده کرد، هیدراسیون کافی بیمار ضرورت دارد.برای دستیابی به تغذیه مناسب، استفاده از مکمل های تغذیه ای یا تغذیه کامل وریدی توصیه می شود.
استئومیلیت و عفونت ذخم ها:
برای کاهش میزان بروز استئومیلیت و عفونت ذخم ها، از آنتی بیوتیکها جهت پیشگیری استفاده می شود و در هنگام تعویض پانسمان، اصول استریل با دقت رعایت میگردد. هنگام التیام ضایعه لازم است از سایر عفونت ها مثل(عفونت دستگاه فوقانی) که ممکن است با انتشار خونی سبب استئومیلیت گردند، جلوگیری کرد. در بیماران تحت شیمی درمانی باید شمارش گلوبولهای سفید به طور مرتب کنترل شود. به بیمار توصیه می شود که از تماس با مبتلایان به سرما خوردگی و سایر عفونت ها خودداری کنند.
هیپرکلسمی:
هیپرکلسمی عارضه خطرناک سرطان استخوان است. نشانه های بروز هیپرکلسمی شامل ضعف عضلانی، ناهماهنگی عضلات، بی اشتهایی، تهوع ،استفراغ، یبوست، تغییرات الکتروکاردیوگراف(کوتاه شدن فاصله QTو قطعه ST ، برای کاردی، بلوک قلبی) و تغییر در وضعیت ذهنی روانی(شامل گیجی ،بیقراری، رفتارساکوتیک) است.
CPUیا Central Processing Unitکه بعضی اوقات از آن به Processorیا پردازشگر هم یاد میشود، درواقع مغز رایانه شماست.
CPUچیست و چه کاری انجام می دهد
ایسنا- وظیفه CPUاین است که تمامی کارهای محاسباتی رایانه را انجام دهد و نیز مدت زمان انجام این محاسبات را به حداقل برساند.
CPUچیزی نیست که شما بتوانید آن را از بیرون کیس رایانهتان ببینید، حتی وقتی در کیس را هم باز میکنید، باز هم برای دیدن CPUباید تمامی سیمها را باز کنید و همچنین فن (خنک کننده) را که روی CPUقرار گرفته باز کنید. درست در زیر این فن یک چیپ مربعی کوچک قرار گرفته که همان CPUرایانه شماست.
وقتی که شما برروی یک برنامه اجرایی کلیک میکنید، اطلاعات برنامه از هاردتان (و در بعضی مواقع از RAM ) فراخوانی شده و به CPUفرستاده میشود. همچنین وقتی که CPUاطلاعات را دریافت میکند، شروع به انجام محاسبات کرده و نتیجه را بدست میآورد.
وقتی محاسبات CPUبه اتمام رسید، CPUنتایج را به قطعه مربوطه میفرستد و بهعنوان خروجی برای کاربر به نمایش درمیآید.
پردازنده یا واحد پردازنده مرکزی (CPU) اصلی ترین بخش کامپیوتر است . این قطعه وظایف مهمی از قبیل عملکرد های ریاضی ، منطقی ، مقایسه ای و محاسبه های مربوط به آدرس دهی در کامپیوتر را به عهده دارد . CPUمهم ترین تراشه بر روی برد اصلی هر کامپیوتر می باشد و آن مدیریت کلیه مراحل پردازش داده ها را به عهده دارد . این قطعه به صورت مستقیم و یا غیر مسقیم سایر قطعات روی برد اصلی و سایر قسمتهای کامپیوتر را نظارت و مقداردهی می کند . پردازنده ها هر چند دارای ابعاد فیزیکی بسیار کوچکی هستند ولی از ابتدایی ترین آنها که از 29000 ترانزیستور تا انواع پیشرفته آنها که 7/5 میلیون ترانزیستور می باشد ، ابعاد فیزیکی آنها بسیار محدود و در حد 2 تا 3 اینچ مربع می باشند .
مشخصه با اهمیت ریز پردازنده ها عبارتند از :
× . سرعت .
× . پهنای گذرگاه داده .
× . پهنای گذرگاه آدرس .
× . ماکزیمم حافظه .
علاوه بر این مشخصه ها تعداد ترانزیستور با کار گرفته شده ، cacheداخلی ، پهنای پالس ، اندازه رجیستر های داخلی در پردازنده ها از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند . همه پردازنده ها سه عمل اساسی را انجام می دهند :
× . انتقال اطلاعات
× . حساب و منطق
× . تصمیم گیری
مشخصات فنی پردازنده ها
پردازنده ها به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر در یک کامپیوتر به صورت یک تراشه به شکل مربع روی برد اصلی قرار می گیرد . معمولا هر پردازنده دارای خصوصیات ویژه ای است که توسط تعدادی حروف و ارقام که بر روی هر کدام از آن ها چاپ شده ، مشخص می شوند .
این اطلاعات شامل موارد زیر می باشد :
- نام شرکت سازنده .
- نسل پردازنده .
- مدل و نوع پردازنده .
- سرعت پردازنده (MHZ ) .
- ولتاژ مورد نیاز پردازنده .
- شماره سریال پردازنده .
در ادامه به توضیح برخی از این مشخصه ها می پردازیم :
نام شرکت سازنده پردازنده
پردازنده ها توسط شرکت های مختلفی ساخته و ارائه شده اند.
شرکت های مشهور سازنده پردازنده عبارتند از :
- Intel
- IBM
- AMD
- Syrex
- Motorola
- IDT
- NIC
- IIT
گاهی بر روی پردازنده ها نام شرکت سازنده به صورت کامل و گاهی به صورت علائم اختصاری مخصوص شرکت مشخص می شود . مثلا برای محصولات شرکت از AMDبرای مشخص کردن نام پردازنده عبارت ADVANCEDشرکتهای MICRO DEVICESکه کلمه AMDاز آن گرفته شده چاپ می شود .
نسل پردازنده
پردازنده ها بسته به تنوع در مدل و عملکرد آن ها دارای مدل های مختلفی می باشند . معمولا هر گاه یک تغییر اساسی در ساختار یا پردازنده به وجود آمده است نسل جدیدی برای آن نام گذاری شده است . معمولا نسل های مختلف پردازنده ها را با نام ، علائم یا شماره های مختلف نشان می دهند . شرکتهای سازنده پردازنده تولیدات خود را بر اساس یک روش استاندارد نام گذاری می کنند . مثلا شرکت Intelتولیداتش را به صورت 80x86و شرکت Motorolaبه صورت 68xxxنام گذاری می کنند ، که معمولا علامت xجایگزین نسل و مدل پردازنده می شود . مثلا در مورد پردازنده های Intelنسل های اول تا هفتم به صورت زیر می باشد :
همانگونه که مشاهده می کنید از نسل چهارم (80486) به بعد نامگذاری پردازنده های Intelبه صورت 80x86نمی باشد بلکه از نام پنتیوم استفاده شده است .
مدل پردازنده
هر کدام از نسل های پردازنده دارای مدلهای مختلفی می باشد که دارای مشخصات متفاوت می باشند . مثلا در مورد پردازنده و 80386 مدلهای DX , SXو برای 80486 مدلهای SX , DX , DXII , DX4 , DX5برای پنتیوم (نسل پنجم) مدل های پنتیوم کلاسیک و MMX، برای نسل ششم مدل های پنتیوم پرو ، پنتیوم IIو پنتیوم IIIپنتیوم سلرون برای نسل هفتم مدل اتیانیوم را می توان اشاره نمود .
سرعت پردازنده
یکی دیگر از پارامتر های مهم برای پردازنده که معمولا روی پردازنده چاپ می شود ، سرعت پردازنده است . سرعت پردازنده بر حسب مگاهرتز (MHZ) مشخص می شود . گاهی سرعت پردازنده ها معادل سرعت پردازنده مشابه Intelبر روی آن چاپ می شود. در این پردازنده ها که شبیه پردازنده های پنتیوم Intelهستند ، برای نشان دادن سرعت AMD-K5که در سطر دوم آن عبارت PR100چاپ شده است ، بدین معنی است که این پردازنده دارای سرعتی معادل سرعت پردازنده های پنتیوم اینتل با سرعت 100MHZمی باشد . هر چند ممکن است سرعت واقعی این پردازنده کمتر باشد . چنانچه بعد از PR100علامت + هم داشته باشیم یعنی سرعت این پردازنده حتی از پردازنده اینتل با سرعت 100MHZهم بیشتر می باشد .
ولتاژ پردازنده
پردازنده های قدیمی (قبل از کار 468DX4) با ولتاژ 5vکار می کردند . پردازنده هایی که بعد از 486DX4به بازار ارائه شد با ولتاژ 3.3vکار می کردند . امروزه پردازنده های K6از شرکت AMDبا ولتاژهای پایین تر از 3.3v (2.2vمی کنند . طبیعی است هر چه پردازنده با ولتاژ کمتری کار کند توان مصرفی آن کمتر شده و در نتیجه پردازنده کمتر داغ می شود .
C P U
CENTERAL PROCESSING UNITبه معنای یک قطعه به عنوان مرکز پردازشکر است.یا همون مرکز پردازشها.
شنیده ایم که می گویند هر کس روزی یک سیب بخورد، دیگر نیازی به دکتر پیدا نمیکند. اما 8 لیوان آب در روز چه نفعی برای ما دارد؟ صرفنظر از نفخ شکم، آب مزایای زیادی برای سلامتی ما دارد. هر سلول از بدن ما برای درست عمل کردن به آب نیاز دارد و هر عمل متابولیک در بدن نیز تشنه ی آن است.
تقریباً %55 تا %75 از حجم بدن از آب تشکیل شده است، و اگر آبی که در روز از طریق نفس کشیدن، عرق کردن و ادرار از دست می دهیم را حدود 8 لیوان فرض کنیم، ضروری است که بخواهیم این میزان را با خوردن آب دوباره جبران کنیم.
در این مقاله می خواهیم شما را 5 نکته درمورد آب آشنا کنیم تا شاید مشوقی باشد برای اینکه 8 لیوان آب در روز را با کمال میل بخورید!
1. کارایی مغز را بالا می برد
اگر یادتان نمی آید که در مقدمه ی این مقاله چه نوشته بود، احتمالاً مغزتان خشک شده است.
از آنجا که تقریباً %80 از بافت مغزی از آب تشکیل شده است، ضروری است که آب کافی به آن برسانید. آزمایشات بالینی نشان داده است که کمبود آب کارایی حافظه کوتاه مدت را پایین می آورد و به قدرت تمرکز آسیب می رساند.
منطق پشت این مسئله کاملاً واضح است: اگر آن ماده را از مغزتان کم کنید، گرفتار مشکلات عملکردی می شوید. این مثل راندن ماشین بدون بنزین است.
در مغز، آب مایعاتی را که پروتئین و آنزیم ها را حمل می کنند را رقیق می کند، و به رساندن این مواد به مقصد کمک می کند. وقتی آب بدن کم می شود، این مایعات برای رساندن بار خود کندتر می شوند و عملکرد مغز نیز آسیب می بیند.
همچنین آب باعث از بین بردن رادیکال های آزاد که باعث خرابی سلول ها در مغز میشود را از بین می برد.
2. از بسیاری از بیماری های خطرناک جلوگیری می کند
ورم مفاصل، سرطان و بیماری های قلبی، بیماری هایی خطرناک و جدی هستند که میلیون ها نفر را گرفتار می کنند، اما شما می توانید با خوردن آب از ابتلا به این بیماری ها پیشگیری کنید.
آب یکی از مهمترین عناصر در غضروف و نرمه استخوان و مایع زلالی، مایعی که در اطراف مفاصل وجود دارد که باعث چرب کردن محیط می شود، است. وقتی میزان کافی از آب در این ناحیه وجود داشته باشد، اصطکاک کمتری دراطراف مفاصل به وجود می آید و احتمال ابتلا به ورم مفاصل نیز کمتر می شود.
همچنین وقتی میزان کافی آب در سیستم ما باشد، گرچه باعث می شود مجبور شویم تند تند به دستشویی برویم، اما بدن از سموم پاک می شود. اگر این سموم کمتر در بدن ما باقی بمانند، احتمال ابتلا به سرطان نیز کاهش می یابد.
آب نه تنها کمک می کند تا سموم از بدن دفع شوند، نمک اضافی بدن را نیز دفع میکند. تحقیقات نشان داده است که وجود نمک زیاد در بدن باعث بالا رفتن فشار خون شده که این هم منجر به بروز بیماری های قلبی می شود.
3. به کاهش وزن کمک می کند
اگر گرسنه هستید، سعی کنید شکمتان را با آب پر کنید. آب حاوی هیچ میزان کالری یا چربی نیست و ثابت شده است که گرسنگی را نیز برطرف می کند.
همچنین یک لیوان آب متابولیسم بدن شما را نیز افزایش می دهد.
از آنجا که همه ی عملیات های بدن به آب نیاز دارند، بدیهی است که وقتی کم آب بخورید همه چیز در بدنتان کندتر پیش می رود. آب بیشتر باعث بالا بردن متابولیسم می شود که این هم به نوبه ی خود کالری سوزی می کند.
تحقیقات نشان داده است که پس از خوردن دو لیوان آب، 10 تا 40 دقیقه طول می کشد تا متابولیسم بدنتان شروع شود. و وقتی متابولیسم آغاز شد، شما %30 سریعتر کالری می سوزانید.
تحقیقات نشان داده است که اگر آب مصرفی خود تا 6 لیوان در روز بالا ببرید، 5.3 پوند در سال کم خواهید کرد.
4. کرم خوردگی دندان را برطرف می کند
می گویند که یک لبخند با آینه یک تومان هم خرج ندارد، اما میلیون ها تومان می ارزد. پس محافظت از دندان ها واجب می شود.
می دانیم که تامین آب مورد نیاز بدن، به تولید مایعات مختلف در بدن کمک می کند، مثل بزاق دهان که باعث از بین بردن کرم خوردگی دندان ها می شود.
پوسیدگی دندان از تولید اسید ایجاد می شود که مینای دندان را می خورد، اما بزاق دهان این اسید را خنثی می کند. همچنین حاوی مواد معدنی خاصی است که به بازسازی دندان ها کمک می کند.
اگر میزان کافی آب به بدنتان برسانید، و کمتر شکلات و آبنبات بخورید، مطمئن باشید که دندانهایی سالم خواهید داشت.
5. نوشیدن آب زیاد ضرر دارد
نوشیدن میزان معین آب در روز ضروری است اما نیازی به زیاد کردن این میزان نیست. کاری که باید بکنید جبران میزان آبی است که از دست می دهید.
یک فرد متوسط روزانه حدود 2 تا 3 لیوان آب از تنفس، و 1 لیوان دیگر از طریق عرق کردن از دست می دهد. اگر 3 تا 4 لیوان نیز به طور تقریبی از طریق ادرار دفع کند، بدن حدوداً به 8 لیوان در روز آب نیاز پیدا می کند.
شما باید همان میزان آبی که در روز از دست داده اید، را برای بدن دوباره تامین کنید نه بیشتر.
اگر بیشتر از میزان مورد نیاز آب به بدن برسانید، تعادل سدیم در بدن از بین می رود که منجر به مشکلات گوارشی، حملات ناگهانی و حتی بیهوشی می شود.
آب بخورید، سالم بمانید!
آب برای بدن شما ضروری است، و بدون آن فعالیت های بدن شما دچار مشکل می شود. پس اطمینان یابید که میزان کافی آب به بدنتان برسانید تا سلاامتی بدنتان تامین شود.
حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احكام ضرورى دين اسلام است. در اديان الهى ديگر از جمله آئين زرتشت، يهود و مسيحيت نيز اين حكم با تفاوتهايى وجود دارد. در سرزمينى كه اسلام در آن ظهور كرد زنان با صورتى گشاده و گريبانى چاك در معابر آمد و شد مى كردند. برخى نويسندگان چنين اظهار نظر كرده اند كه پوشش اسلامى نتيجه تعامل فرهنگى بين اعراب و ايرانيان و روميان است و در نتيجه، اسلام نسبت به چگونگى حضور زن در برابر نامحرم قانونى خاص ندارد و آن چه امروز به صورت دستورى شرعى در آمده، مستندى شرعى ندارد. اين مقاله به تحقيق درباره صحت و سقم اين نظر مى پردازد.
مقدمه
صرف نظر از مباحثى چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامى، فلسفه آن و مباحث ديگر، يكى از مباحث لازم در اين باره، بررسى پيشينه اين حكم است; به اين معنا كه آيا اسلام خود قانون و دستور خاصى براى پوشش زنان در برابر مردان نامحرم ارائه داده است يا نه، رسم موجود بين بانوان مسلمان ريشه اى ديرينه دارد؟ ضرورت طرح اين بحث از آن جا ناشى مى شود كه برخى مدعى شده اند: «ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد» و معتقدند كه «حجاب رايج ميان مسلمانان عادتى است كه از ايرانيان، پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد». برخى ديگر نيز گفته اند: «حجاب از ملل غير مسلمان روم و ايران به جهان اسلام وارد شده است». اين مقاله در صدد كشف اثبات اين مسئله است.
مفهوم لغوى حجاب به گفته اهل لغت اين واژه به صورت متعدى و به معناى در پرده قرار دادن به كار مى رود. ابن دريد مى گويد: «حجبت الشىء. .. اذا سترته، و الحجاب: السِّتر...، احتجبت الشمس فى السحاب اذا تستترت فيه. حجاب، پوششى است كه روى شىء را فرا مى گيرد و حجاب يعنى پرده...، زمانى كه خورشيد در ابر فرو مى رود عرب مى گويد: احتجبت الشمس فى السحاب». فيومى اين واژه را چنين توضيح مى دهد:حجب فعلى متعدى است و به معناى مانع شدن به كار مى رود. به پرده، حجاب مى گويند، زيرا مانع از ديدن است، و به دربان، حاجب گفته مى شود، زيرا وى مانع از ورود افراد است. اين واژه در اصل بر موانع جسمانى اطلاق مى گردد، ولى برخى مواقع به موانع معنوى نيز حجاب گفته مى شود. از گفتار اهل لغت مى توان نتيجه گرفت كه در زبان عرب، حجاب به پوششى گفته مى شود كه مانع از ديدن شيئى پوشانده شده مى شود. شهيد مطهرى نتيجه تحقيقات لغوى خود را درباره اين واژه، چنين بيان مى كند: كلمه حجاب هم به معنى پوشيدن است و هم به معنى پرده و حاجب، بيشتر استعمالش به معنى پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مى دهد كه پرده وسيله پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوشش حجاب نيست; آن پوشش حجاب ناميده مى شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد. اين واژه در قرآن و حديث نيز با عنايت به همين معناى لغوى به كار رفته و معناى خاصى پيدا نكرده است.
شهيد مطهرى مى فرمايد: در قرآن كريم در داستان سليمان غروب خورشيد را اين طور توصيف مى كند: «حتى توارت بالحجاب» يعنى تا آن وقتى كه خورشيد در پشت پرده مخفى شد. تعبير حجاب با همين معنا در آيه 51 سوره شورى و نيز در آيه 53 سوره احزاب به كار برده شده است... . در دستورى كه امير المومنين(عليه السلام) به مالك اشتر نوشته است مى فرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك» يعنى در ميان مردم باش كمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان كن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند بلكه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده.
پوشش زنان عرب قبل از اسلام شواهد متعددى از قرآن حاكى از اين نكته است كه در جامعه عرب قبل از اسلام زنان براى حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبى برخوردار نبودند. به همين دليل همسران پيامبر ـ صلوات اللّه و سلامه عليه و آله ـ از متابعت آن الگو منع مى شوند: يا نِسَاء النَّبِى لَسْتُنَّ كَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِى بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى; اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر ]نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آن كه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد. و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت هاى خود را آشكار مكنيد.
دستورهاى اصلاحى اسلام نسبت به پوشش زنان نيز حاكى از برخى نقص ها و كاستى ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد سفارش اسلام است: يا أَيهَا النَّبِى قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يدْنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يعْرَفْنَ فَلَا يؤْذَينَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا; اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديك تر است و خدا آمرزنده مهربان است. همين نكته، از آيات سوره نور نيز كه درباره آن ها بحث خواهد شد، فهميده مى شود. شأن نزول آيه سوره نور اشاره اى به كيفيت پوشش قبل از دستور حجاب دارد. در اين شأن نزول آمده است «كان النسا يتقنعن خلف آذانهن; زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش هاى خود مى انداختند» بنا بر اين، گلو و بنا گوش آن ها هويدا بود. تاريخ پژوهان نيز اين نكته را كه زنان جزيرة العرب از حجاب مناسبى برخوردار نبودند، تأييد مى كنند. اكنون سخن در اين است كه اين وضعيت به دنبال وضع قانون اسلامى مبنى بر ضرورت حجاب بر هم خورد. علت پيدايش حجاب:
مخالفان حجاب سعي كرده اند جريانات ظا لما نه اي را به عنوان علت پيدايش حجاب ذكر كنند ، و در اين جهت ميان حجاب اسلامي و غير اسلامي فرق نمي گذارند و نيز وانمود مي كنند كه حجاب اسلامي از همين جريانات ظالمانه سر چشمه مي گيرد.
در باب علت پيدايش حجاب نظريات گوناگوني ابراز شده است و غالبا" اين علتها براي ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است .كه در اينجا به مجموع آنها اشاره مي شود.نظرياتي كه بدست آوردهايم بعضي فلسفي ،بعضي اجتماعي ،بعضي اخلاقي و بعضي اقتصادي وبعضي رواني است كه ذيلا" ذكر مي شود:
1-ميل به رياضت و رهبانيت(ريشه فلسفي ):
ارتباط مسئله پوشش يا فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه چون زن بزرگترين موضوع خوشي و كامراني بشر است ، اگر زن ومرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه نا خواه دنبال لذت جويي و كاميابي مي روند پيروان فلسفه رهبانيت وترك لذت براي اينكه محيط را كاملا" باز دهد ورياضت سازگار كننده بينزن ومرد حريم قائل شده پوشش را وضع كرده اند.
2-عدم امنيت وعدالت اجتماعي:
ريشه ديگري كه براي بوجود آمدن پوشش ذكر كرده اند نا امني است. در زمانهاي قديم هر كسي زن زيبائي داشت ناچار بود او را از ديد زور مندان مخفي نگه دارد زيرا اگر آنها اطلاع پيدا مي كردند او ديگر مالك زن خود نبود . ايران دوره ساساني ناظر جنايتها و فجايع عجيبي دراين زمينه بوده است شاهزادگان وموبدان وكدخداها واربابها هر گاه از وجودزن زيبايي در يك خانه مطلع مي شدند به آن خانه مي ريختند و زن را از خانه شوهرش بيرون ميكشيدند در آن موقع سخن از پوشش وحجاب نبود.
3-پدر شاهي وتسلط مرد بر زن واستثمار نيروي وي در جهت منافع اقتصادي فرد
4-حسادت وخودخواهي مرد
5-عادت زنانگي زن واحساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزي كم دارد.
آثار و فوائد حجاب :
1- حرمت بخشيدن به زن :
زن مسلمان ،تجسم حرمت و عفت در جامعه است ، حفظ پوشش به نوعي احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وي از نگاه هاي شهواني و حيواني است .
2- مبارزه با نفس:
ميل به خود نمايي و جلوه گري به مصالحي در سرشت زن ،نهفته است كه بايد در مسير درست و هدفي والا بكار گرفته شود . بي گمان اين گرايش در وجود زن اگر همچون ساير ميلها به درستي بكار گرفته شود ، ثمرات مطلوبي خواهد داشت و در جهت كمال او كار آمد خواهد بود و در مسير فراهم آوردن محيطي مناسب همراه با زندگيش ،سودمند خاهد شد . چراكه هيچ گرايش دروني بدون جهت درجان انسان به وديعت نهاده نشده است . اما اگر اين گرايش ،مرزي نداشته باشد وخودنمايي وجلوه گري همواره ودر همه جا نمود داشته باشد ،قطعا" فساد آخرين خواهد بود و در ايجاد زمينه هاي نا هنجاري در جامعه خواهد كرد . (پوشش را ميتوان مهمترين عامل تعديل اين ميل دانست).
3-جواز حضور در اجتماع :
بدون هيچ ترديد ،زن بخش عظيمي از نيروي انساني يك جامعه را تشكيل ميدهد و در ابعا د مختلف فرهنگي واجتماعي واقتصا دي وسياسي مي تواند نقش آفريني عظيمي داشته باشد . اسلام با طرح پوشش زن در حقيقت جواز حضور در اجتماع او را رقم زده است وا زسوي ديگر جلوي فساد گستري ونا هنجاريهاي ناشي از اختلاط زن ومرد را گرفته است . همه احاد جامعه در مقابل سلامت نفساني جامعه مسئو لند ومسئوليت مهمتر در اين با ره بر دوش خانم ها است .
4-آرامش رواني جامعه :
از جمله فلسفه هاي اصلي حجاب ايجاد آرا مش رواني وامنيت روحي در جامعه است چراكه امنيت وآرامش در ابعاد مختلف زندگي از حقوق مسلم همه شهروندان بوده و هيچ كس حق ندارد با بهانه هاي مختلف موجبات سلب آسايش ديگران رافراهم كند ودر نكوهش مردم آزاري وايجاد مزاحمت براي ديگران همه مكاتب و مذاهب اتفاق نظر دارند اما افراد مادي نگرو ودنيا زده كه آسايش وآرامش دو گيتي را فقط در امور مادي خلا صه مي كنند مزاحمت وآزار را هم فقط مزاحمتهاي بدني ومادي مي دانند در حالي كه آزارهاي روحي و معنوي و توهين به اعتقادات ومقدسات ديگران بسيار زشت تر از ساير آزار ها است . اگر چه حجاب خواهران وپوشش برادران تا حدودي يك امر شخصي وسليقه اي وانتخابي است اما اصل مسلئه پوشش داشتن با تفاوتهاي خاص مربوط به زن ومرد امري اجتماعي است وتكليف است نه حق . هر انساني كه در جامعه زندگي ميكند مكلف وموظف است به حقوق سايرين احترام بگزارد وكاري نكند كه باعث آزار وصدمه به ديگران شود وچه صدمه وآسيبي بالاتر از تحريك شهوت در نيروي جوان كشور؟كدام ظلم وگناه بالاتر از اينكه خانمي آرايشهاي آنچناني واجراي نمايشهاي زننده در كوچه وبازار در ذهن وفكر جوانان معصوم و نا پخته آشوب به پا كرده وآتش عشقهاي خياباني وهوسهاي خانمان سوز راروشن كند !كدام خيانت بالاتر از آنكه غرايز خفته نسل جوان را بيدار كنيم بدون اينكه امكان اشباع آنها وجود داشته باشد؟
5-حجاب ومعنويت :
يكي از آثار وفوائدي كه براي حجاب در قرآن ذكر شده علاوه بر حفظ آرامش رواني كل جامعه ،حفظ بانوان محترم از آزار واذيت افراد بي سرو پا است كه همه جوامع كم وبيش وجود دارند از اين نظر" حجاب نوعي هويت است نه محدوديت " وهمان گونه كه گلهاي زيبا و خوش رنگ وبو بايد حصار خارها قرار بگيرند از دستبرد كودكان بازي گوش در امان بمانند زنان نيز بايد گلبرگهاي وجود خود را در پوششهاي مناسب قرار دهند تا از نيش ونوش نگاه نامردان ونامحرمان دور بماند .
"قرآن كريم در آيه 59 سوره احزاب فلسفه حجاب را مد نظر قرار داده ومي فرمايد :
" اي پيامبر به همسران ودخترانت وبه موفقين بگو كه روسري هاي خويش را بهخود نزديك كنند وهمچون زنان عفيف بپوشانند تا به (عفت وپاكدامني )شناخته شوند ودر مورد آزار واذيت قرار نگيرند وخدا آمرزنده ومهربان است "
6-ايجاد امنيت :
جامعه موظف است امنيت را در ابعاد مختلف براي افراد فراهم سازد ،بخش عمده از اين مهمبه عهده زن است كه با حفظ پوشش به اين امر جامه عمل بپوشانند.
در سايه رعايت حجاب ،زن با شهامت هر چه تمامتر به وظيفه خود مشغول شده و خطري از ناحيه اجتماع متوجه وي نمي شود. بدين ميان معتقد هستيم كه پوشش ،امنيت رادر جامعه فراهم ميسازد ودر حريم پوشش است كه مي توان با خيالي آسوده بهجامعه آمد وبه فعاليت پرداخت ودر سنگر حجاب ،حضور عيني خود را در ابعاد مختلف اجتماع،تحقق بخشيد
7-حفظ بنياد خانواده:
از ديگر فلسفه ها وفوائد حجاب تاثير آن در استحكام وتداوم هسته اصلي جامعه يعني خانواده است.
"رابطه حجاب وتاثير آن در حفظ بنياد خانواده و يا اثري كه بد حجابي در تزلزل و نابودي ساختار خانواده دارد از دو بعد ميتوان برسي كرد"
نظريه هاي مختلف در مورد حجاب :
1-نظريه زيست شنا سان:
برخي از زيست شناسان به وجود نوعي احساس حياء و خجلت در جنس ماده اشاره مي كنند و منشاء حشمت و حجاب زنان را نيز همان حياء مي دانند.
دكتر فخري فيزيولوژيست مصري چنين مي گويد :
ريشه و مبداء حجاب ،همان احساس حيا و خجلت است،زيرا انسان از آن جهت كه از چيزي احساس حيا مي كند ،از ظهور آن نزد ديگر مردمان دوري مي ورزد و از همين احساس حياء ،پوشاندن و حجاب سر چشمه مي گيرد.
2- نظريه روانشنا سان:
برخي از روانشناسان در تاييد اين مطلب كه حجاب وپوشش زن فطري است از وجود حياء در نهاد انسان نام مي برند كه به دو صورت باز دارنده و هدايت كننده ايفاي نقش مي كند ، بدينسان از نظر آنان ،حيا تعديل كننده غرايز و ضامن اجراي بسياري از قوانين اجتماعي _ اخلاقي است.
روانشناسان معتقدند كه حياء با آفرينش زن به هم آميخته است و تغييرات جسمي دوران بلوغ كه معمولا" با بروز حالات روحي و رواني مختلفي همراه است ،عامل دروني حياء را به نمايش مي گذارد.
3- نظريه جامعه شنا سان :
از آنجا كه انسان موجودي است اجتماعي و به تعبير ديگر (( مدني طبع )) جامعه شناسان حجاب و پوشش زن را مقتضاي طبيعي جامعه بشري معرفي كرده اند.
در كتاب زن از نظر حقوق اسلامي آمده است :
لزوم پوشانيدن زن در برابر مردان ، يكي از امور طبيعي است زيرا با ثابت بودن اين اصل كه هر چه زن به تقوا وعفاف و پرهيزكاري از هر گونه اعمال مخالف عفت مايلتر باشد اساس زندگي خانوادگي مستحكمتر ودر نتيجه ، سعادت و رفاه اجتماعي كاملتر خواهد بود. جاي ترديد باقي نمي ماند كه زنان موظفند به منظور جلوگيري از شيوع زنا وتحريك احساسات پست شهوي ، با لباس ساده خود را بپوشانن وهنگام معاشرت با مردان و بيرون رفتن از منزل و شركت در مجالس از پرده دري خودداري نمايند.
حجاب در ايران:
با ورود اسلام به ايران، تمدن ايراني شكلي ديگر به خود گرفت و رفته رفته فرهنگها، باورها،عقايد وسنتها ي محدود ودست وپاگير گذشته و بعضا" افراطي شكل نهادينه تر يافت . چنانچه مي توان گفت فرهنگ ايراني اسلامي جايگاه واقعي خود را بعد از گذشت چندين قرن باز يافت چرا كه با ورود اسلام آزاديهاي رنگارنگي كه تا آن روز جهان هم در خواب نديده بود در چارچوبي قانونمند ظاهر گرديد.آزادي حقوق زنان ، قداست بخشيدن به شخصيت و پايگاه و منزلت اجتماعي آنان شايد تنها نمونه اي كوچك باشد كه بر آن دست نهاده ايم ، چرا كه زنان در سايه همين اسلام قديسه اي شدند آسماني كه بعد ها با بر قراري حكومت اسلامي در ايران به عنوان الگو وحتي اسطوره اي براي زنان مدرن غربي بشمار مي آيند.
فرازهايي از سخنان امام خميني (ره) در مورد حجاب :
(( زنان در انتخاب فعاليت وسر نوشت و همچنين پوشش خود ، با رعايت موازيني آزادند و تجربه كنوني فعاليتهاي ضد رژيم شاه نشان داده است كه زنان بيش از پيش آزادي خودرا در پوششي كه اسلام مي گويد يافته اند .)) 10/8/1357
((خطري كه ماحس مي كنيم اين است كه زنان دو مرتبه به آن ابتذالها كشانده شوند . اما حجاب اسلامي چه معني دارد ، حجاب اسلامي يعني حجاب وقار ، حجاب شخصيت ، ساخته من يا فقيه و ديگران نيست ، اين نص صريح قآن است ، آنقدري كه قرآن مجيد بيان كرده است ، نه ما مي توانيم از حدود خارج شويم و نه زناني كه معتقد به اين كتاب بزگ آسماني هستند . آيه حجاب براي شخصيت دادن به زنهاست ، براي شخصيت انساني اوست .)) 21/6/1358
((البته بايد توجه داشته باشيد كه حجابي كه اسلام قرار داده است ، براي حفظ آن ارزشهاي شماست . هر چه كه خدا دستور فرموده است ، چه براي زن وچه براي مرد ، براي اين است كه آن ارزشهاي واقعي كه اينها دار ند و ممكن است به واسطه وسوسه هاي شيطاني يا دستهاي فاسد استعمار پايمال مي شدنداينها ،اين ارزشها زنده بشود. ))
نقش حجاب در تامين امنيت اجتماعي :
در دهكده كوچك جهاني امروز كه افراد در هجوم مباني گوناگون تصميم گيري از سراسر عالم قرار دارند تثبيت و نهادينه كردن باورهاي اصيل و ناب با چالش مواجه خواهد شد . زدودن چنين تاثيرات مخربي ف نيرو و مسئوليت مضاعفي را از سوي متفكرين متعهد و مسئولين جامعه طلب مي كند .
بايد ديد كه كشورهاي استعماري غربي به ويژه آمريكا در زمينه مباني عقيدتي و فكري مردم جامعه ما چگونه بر خورد مي كنند و از چه راههايي در صددويران كردن عقايد و باورهاي آنان براي سلطه هر چه بيشتر هستند. مي توان گفت گسترش ماهواره ها و ترويج استفاده از آن و به تبع آن ، كمرنگ كردن اعتقادات و باورهاي ديني دقيقا"در راستاي اهداف اينگونه كشورها قرار دارد. به مين دليل تبليغات منفي و ارائه چهره اي خشن از كشورهايي كه داراي اعتقادات مذهبي هستند يكي از حربه هايي است كه اين كشورها در دست دارند . بنابر اين نبايد اجازه داد كه دشمن بتواند به راحتي اهداف استعماري خود را در جامعه ما تعقيب نمايد.
اولين كار استعمار اين است كه زنان را به ابتذال بكشاند زيرا وقتي زن به ابتذال كشيده شد و از حجاب دور شد ، خانواده متزلزل مي شود يعني همان چيزي كه خواست بيگانگان است.
پاسداري از سنگر حجاب و عفاف :
حجاب و پوشش براي بانوان و توجه به حريم عفاف و حراست آن از اصيلترين سنگر زنان و از مهمترين و عميقترين و سودمندترين قانون الزامي آفرينش براي آنها و براي جامعه است و به عبارت روشنتر ، حجاب و پوشش، سنگر سعادت و پيروزي و رستگاري زنان و جامعه است كه اگر اين سنگر آسيب ببيند و يا فرو ريزد ، عوامل سعادت و پاكزيستي و شرافت آنها فرو ريخته . قطعا"انها بدون اين سنگر ، در سرا شيبي سقوط و انحراف قرار گرفته و موجب آلودگي خود و جامعه خواهند شد.
با كمال تاسف دنياي غرب و دنباله روهاي آنها ،اين مسئله بسيار مهم اسلامي و اخلاقي را ناديده گرفته بلكه برعكس با كمال گستاخي بر ضد آن گام بر مي دارند و آن را عامل تحذير و ركود واپس گرايي دانسته تا آنجا كه در دانشگاههاي خود ، دختران داراي پوشش را اخراج مي كنندو چنين كار ضد بشري را از نشانه هاي تمدن مي نامند .
حجاب سنگر حفظ شخصيت زن و جامعه ، سنگر حفظ زيبايي وشكوه زن ، و حفظ شخصيت و وقار زن ، سنگر حفظ صحيح ارتباطي و رشته هاي اجتماعي ، سنگر حفظ اخلاق فردي و اجتماعي ، سنگر و دژخلل نا پذير براي حفظ مرزها و شيرازه هاي روابط مختلف بوده و كيان خانه و خانواده را از هر گونه انحراف و گمراهي و از هم پاشيدگي حفظ مي كند.
براستي در چه دوران و دنياي جاهليتي قرار گرفته ايم كه دنياي غرب و الگو تراشان ، حتي در كشورهاي اسلامي ، شكستن چنين سنگر و دژي را علامت ترقي ، رشد و تمدن مي دانند و بر عكس حجاب و حفظ حريم عفاف را نشانه عقب گرد و واپسگرايي ،غربيها چنين القاء مي كنند كه حجاب زنجير اسارت بر دست و پاي زنان است و سدي بر سر تكامل آنهاست . حجاب زنان را در زندان زندگي حبس كرده و آنها را از تعالي و رشد باز مي دارد و از توسعه علمي ، فكري ، فرهنگي ، و هنري زن مي كاهد .در جامعه اي كه بر اثر نبودن قانون حجاب ، شخصيت زن تا سر حد يك عروسك ، يا يك كالاي بي ارزش ، سقوط كند ، ارزشهاي معنوي آن به كلي فراموش مي گردد ، در چنين جامعه اي چگونه يك زن مي تواند به هويت خود پي ببرد و شخصيت انساني خود را از گزند آلودگان تبهكار حفظ كند.
عوامل بد حجابي :
عوامل بد حجابي از دو عامل بيروني و دروني نشات مي گيرد كه در ذيل به آنها اشاره ميگردد.
الف)عوامل بيروني ترويج بد حجابي و بي حجابي در جامعه ما عبارتند از :
1-بيم دشمنان انقلاب اسلامي از اصولگرايي و رشد روز افزون معنويت در مقابل ماترياليسم غربي و در نتيجه مقابله با پيشرفت چنين آموزه اي در ايران و جلوگيري از ورود و صدور آن به ديگر كشورها و به خطر افتادن منافع آنان.
2-تبليغات گسترده فرهنگي (تهاجم غرهنگي )دشمنان علي الخصوص آمريكاي جنايتكار و اسرائيل و... از طريق ماهواره ، اينتر نت و ... به منظور جلو گيري از ترويج اسلامگرايي در جهن خصوصا"كشورهاي غرب.
3-بي هويت كردن نسلهاي آينده جمهوري اسلامي و بي تفاوت كردن نسل فعلي و تخريب آموزه هاي نسل اول و دوم انقلاب اسلامي .
4-فشارهاي سياسي بر نظام بين الملل وسازمانهاي وابسته به آن در بر خورد با جمهوري اسلامي ايران از قبيل سازمان حقوق بشر ، كنوانسيون برابري حقوق زن و مرد ، يو نسكو و ... با توجيهات كاذبانه عدم وجود آزادي ، وجود زندانيان سياسي ، پايمال كردن حقوق زنان و...
5-ارائه مدهاي غربي كه منطبق با نوع حكومت ماترياليستي آنهاست به عنوان الگو و سنبل پيشرفت و مقابله با الگوهاي برتر اسلامي و ايراني .
6-ايجاد جو نا خرسندي عمومي از حكومت جمهوري اسلامي و بزرگنمائي مشكلات احتمالي با تبليغات گسترده و ايجاد جو بد بيني نسبت به نهادهاي نظارت و هدايت كننده مانند سپاه ، بسيج ، قوه قضائيه و...
ب)عوامل دروني بد حجابي و بي حجابي :
1- بي تفاوتي حكومت و مردم نسبت به شيوع منكر و كم توجهي و يا بي توجهي نسبت به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر.
2- تبديل شدن ناهنجاريها به هنجارها به دليل بي توجهي و يا كم توجهي مردم و حكومت به نا هنجارها.
3-توليد الگوها و محصولات فرهنگي و البسه هاي غير متعارف با مدهاي غربي و عرضه ارزان قيمت آن به بازار خريد.
4- بر خوردهاي غير اصولي و غير كارشناسانه با پديده بدحجابي در بين جوانان و مردم و جري كردن آنان در بر خوردها.
5- منفي نگري به پديده ارزشمند حجاب و عدم توجه به نقاط مثبت حجاب و تبليغ آن از طريق رسانه هاي گروهي بخصوص صدا و سيما ، تئاتر و سينما و ...
6-عدم ارائه الگوي مناسب و در خور شان نظام مقدس جمهوري اسلامي .
7- بي تفاوتي و بي توجهي دستگاههاي فرهنگي جامعه در بر خورد با پديده حجاب در مواجهه با مردم بخصوص جوانان از قبيل وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي - وزارت آموزش و تحقيقات و فن آوري – وزارت آموزش وپرورش – صدا وسيماو ...
8- خصوصي سازي مراكز و موسسات فرهنگي و ارائه محصولات آن بدون توجه به نظارت كامل به كيفيت و نحوه فعاليت آنان .
9- فاصله گرفتن جوانان از آموزه هاي ديني و فرهنگ غني اسلام به دليل تبليغ غلط آن و عدم توجه به خواستهاي منطقي آنان.
10 عدم تعيين حدود مشخص عملي و اجرائي در قانون براي مقابله دستگاههاي قضايي و انتظامي در بر خورد با بي حجابي .
عدم توجه والدين به رعايت اصول اخلاقي و نوع پوشش لازم در منزل و در حضور فرزندان .
11- بر غير اصولي و غير منطقي با پديده هاي تكنولوژي ، مانند ماهواره و اينتر نت و عدم توانايي در ارائه تكنولوژي برتر براي جايگزيني .
12- ...
نتيجه يك تحقيق:
به جهت شناخت عوامل اجتماعی ،اقتصادی،فرهنگی و روانی موثر در شکل گیری و گسترش پدیده بد حجابی در استان آذر بایجان غربی لازم شدکه از تعدادی دختران و زنان جوان که پوشش ظاهری مناسبی نداشتنددر شهرستان ارومیه سوالاتی به عمل آید که نتایج حاصله و یافته های تحقیق به شرح ذیل می باشد:
1-متغییر سن:
تحقیق حاضر که از تعداد یکصد نفر بعمل آمد نشان می دهدکه بیش از 9/89درصداز افرادی که حجاب اسلامی را رعایت نم یکنند در گروههای بین 14-26سال واقع شده اند.
بررسیهای بعمل آمده حاکی است دختران و پسران ایرانی بطور متوسط در سنین 11 تا 13 سالگی به بلوغ میرسندو بطور میانگین در سنین 26تا 28 سالگی اکثر آدنها متاهل و شاغل می شوند و هویت اجتماعی آنها شکل می گیردو زندگی بزرگسالی خود را آغاز می کنند.با عنایت به اینکه تمامی قوای زیستی،روحی،روانی،فکریو عاطفی فرد از دوران بلوغ تغییر و تحولات اساسی می یابد و بر هر یک از این تغییرو تحولات نیز قانونمندی خاصی حاکم است(هندسه دوران جوانی) بنا به گفته زیگمو ند و آنا فروید ،در دوره بلوغ به علت تغییرات شدید فیز یولوژیککه طی آن روی میدهد یک مرحله طغیانی است.ویژگی های روانی دوران نو جوانی و جوانی از قبیل آمارگیرانی که در آن فر معمولا بر علیه نظامهای رایج کشور طغیان ممی کندو مبنایمحاسبه و قضاوت وی مبانی آرمانی و مدینه فاضله می باشد،هیجان طلبی ، تنوع طلبی ،هویت جوئی ،تاثیر پذیری ،و والگو پذیری از گروه وهمسالان ،مربیان ،رسانه ها ،تحرک وانرژی فوق العاده که در حال حاضر زیر ساختهای لازم در جهت گذارن بهینه اوقات فراغت وتخلیه معقول آن به اندازه کافی در دسترس نمی باشد،لذت طلبی ،خود نمایی و سعی در جذب جنس مخالف،عدم وجود پیوستار و هماهنگی در تجربه های زندگی فرد ،عدم جامعه پذیری کامل و عدم درک صحیح مسوئولیت همه از مواردی می باشند که قرار گرفتن 91درصد از از مقاطع سنی 14 تا 26 را در بین افراد مورد بحثتوجه وتبیین می نماید.
بحث ونتیجه گیری :
به اعتقاد جامعه شناسان ،ناهنجاریهاو جرائم اجتماعی در تمام اعصار و جوامع وجود داشته ،لیکن برخی از شرایط ،با گسترش دامنه این ناهنجاریها ،معضلاتی ایجاد می شود که تداوم حیات اجتماعی را با خطر مواجه می کند بروز این مسئله در جامعه ای که دارای فرهنگ غنی دینی و مبتنی بر اخلاق و دستورات رفتاری در حوزه زندگی فردی و اجتماعی است قابل تاملو دقت بیشتری می باشدعلائم هشدار دهندهای نظیر افزایش نرخ ارتکاب به جرائم با توجه رشد جمعیت ،کاهش سن ارتکاب به جرایم در میان زنان ،ارتکاب علنی بسیاری لز جرایم علیه اخلاق و عفت عمومی نشان می دهد که سنگ بنای اجتماع یعنی خانواده و نیز قشر زنان بعنوان مادران آینده وپرورش دهندگان نسل آتی در معرض آسیب ها و تهدیدات جدی است.اگر وجوه مشترک آکثر قریب به اتفاق افراد بد حجاب را مورد برررسی قرار دهیم مشاهده می نماییم که تقریبا همه آنها در بسیاری از خصوصیات روانشناختی مشترک هستند اکثر آنها جوان ویا نو جوان دارای تحصیلات راهنمایی تا فوق دیپلم و همچنین مجرد می باشند بروز گسترش بد حجابی سلامت و امنیت جامعه را بطور جدی به مخاطره می اندازد بطوریکه نه تنها حرمت خودفرد بلکه حرمت جامعه را نیز مورد آماج بسیاری از جنبه های اجتماعی ،فرهنگی ،اخلاقی ،بهداشتی،و حقوق می گرددبطور کل از جمله علل بد حجابی می توان به عوامل ذیل اشره کرد:
الف-علتهای خانوادگی:
مشاجرات خانوادگی،بد سرپرستی،طلاق،ازدواج اجباری،اعتیاد و خشونت خانوادگی
ب-علتهای اجتماعی:
دوستان ناباب ،اغفال،مهاجرت،فساد اجتماعی ،عدم الگو یابی و الگو پذیری صحیح ،
ج-علتهای فرهنگی:
ماهواره،فیلم های مبتذل،اعتقادات ضعیف،بی بند وباری،نهادینه نشدن ارزشهای مذهبی،افزایش سن ازدواج در بین جوانان
د-علل اقتصادی :
فقر مالی ،فاصله طبقاتی ،زیاده طلبی
ه-علل فردی:
اختلالات روانی،اختلالات جسمانی،مشکلات جنسی،بلوغ زود رس،افسردگی،عقده خود کم بینی،تنوع طلبی زیاده طلبی،خودنمایی،لذت طلبی.
پیشنهاد و راهکار ها:
ارائه هر نوع راهکاروپیشنهاد با اهداف ذیل جهت جلو گیری از شیوع معضل بد حجابی ارائه می گردد.
-پیشگیری از بروز و گسترش آسیب ها و ناهنجاریهای اجتماعی.
-مقابله با روند روبه رشد دامنه آسیبها جهت افزایش ضریب امنیتی اخلاقی ،بهداشتروانیو سلامت جسمانی ، محافظت سرمایه انسانی از گزند آسیبهای اجتماعی.
-ایجاد هماهنگی در بر نامه ریزیهای کلان و جامع توسط دستگاه های ذیربط به منظور جاری ساختن اراده ملی و تقویت انگیز مردم در تحقق نظارت اجتماعی نسبت به پیشگیری و مهار آسیب های اجتماعی.
-تلاش جهت شناخت بهره مندی از ظرفیت ها،منابع و امکانات و دستگاه های دولتی وغیر دولتی جهت پیشگیری ،مقابله و اصلاح آسیب دید گان اجتماعی .
پیشنهادات که در این مقوله ارائه می گرد د در چهار مولفه:1- فرهنگ 2- خانواده 3-اقتصاد4- حقوق می باشد.
بدون ترديد يکي از جرايمي که در هر بار ارتکاب انزاجار عمومي را به شدت بر مي انگيزد ، اسيدپاشي است . علت اين انزجار را علاوه بر صدمات جدي و بعضاً جبران ناپذيري که به قرباني جرمي وارد مي شود بايد در انگيزه ي مرتکب جستجو کرد . اين جرم که معمولاً روي صورت قربانيان انجام مي گيرد ، عموماً به انگيزه ي تباه ساختن آينده و گوشه نشين کردن دائمي قرباني انجام مي گيرد که متاسفانه در عمل نيز چنين شده و قرباني جرم تا مدت هاي طولاني و حتي تا پايان عمر از بند لطمات جسماني و رواني اين جرم خلاصي نخواهد يافت . با اين وجود اين جرم از جرايمي است که در کتب و مقالات حقوقي مهجور مانده و کم تر مورد تحليل حقوق دانان و ارباب نظر قرار گرفته است . با چنين رويکردي اين مقاله سعي بر آن دارد که بتواند با تحليلي هر چند مختصر از اين جرم ، راه را براي بررسي دقيق تر آن هموار کند .
به موجب لايحه ي قانوني مربوط به ۱۳۳۷ :
« هر کس عمداً با پاشيدن اسيد يا هر نوع ترکيبات شيميايي ديگر موجب قتل کسي بشود به مجازات اعدام و اگر موجب مرض دائمي يا فقدان يکي از حواس مجني عليه گردد به حبس جنايي درجه يک و اگر موجب قطع يا نقضان يا از کار افتادن عضوي از اعضا شود به حبس جنايي درجه دو از دو سال تا ده سال و اگر موجب صدمه ديگري شود به حبس جنايي درجه دو از دو سال تا پنج سال محکوم خواهد شد . مجازات شروع به پاشيدن اسيد به اشخاص ، حبس جنايي درجه ۲از دو سال تا پنج سال است . در کليه ي موارد مذکور در اين ماده در صورت اجراي ماده ( ۴۴ ) قانون کيفر عمومي بيش از يک درجه تخفيف جايز نيست . »
با توجه به ماده واحده ي فوق به بررسي ارکان تشکيل دهنده ي جرم اسيدپاشي مي پردازيم :
عمل مرتکب :
عبارت است از پاشيدن اسيد و هر نوع ترکيبات شيميايي که منجر به يکي از نتايج مذکور در ماده واحده شود . اقدام مقنن در منحصرکردن تحقق جرم به « ترکيبات شيميايي » قابل انتقاد است ؛ زيرا با توجه به اصل تفسير مضيق قوانين کيفري پاشيدن ترکيبات غير شيميايي هر چند منجر به صدماتي حتي شديدتر از صدمات مذکور در ماده واحد را نمي توان تحت شمول آن دانست و بهتر آن بود که مقنن از عنوان کلي « ترکيبات شيميايي و غيرشيميايي » در متن قانون استفاده مي کرد . براي پاشيدن ماده ي شيميايي نيز استفاده از وسيله ي خاصي در تحقق جرم شرط نمي باشد و هر آن چه را که بتوان بر آن اطلاق « پاشيدن » نمود ، مي توان تحت شمول ماده دانست . برخي حقوق دان ها اقداماتي نظير ريختن اسيد و انداختن و فرو کردن اعضاي بدن مجني عليه در اسيد را نيز تحت شمول ماده دانسته اند . در اين زمينه هر چند با توجه به عدم تفاوت منطقي در ماهيت ريختن و پاشيدن و نيز تفسير منطقي قانون ريختن ماده شيميايي را مي توان ذيل عنوان « پاشيدن » و در نتيجه مشمول ماده دانست اما شمول ماده بر انداختن مجني عليه در ماده ي شيميايي و يا فرو کردن اعضاي او را در آن ، نمي توان پذيرفت زيرا مقتضاي تفسير قوانين کيفري ، تفسير در حد قدر متيقن و مسلم متون قانوني است و بدون ترديد توسعه ي مصاديق ، بدون وجود نصي براي آن ها قابل پذيرش نخواهد بود و تنها در صورت وجود تصريح قانوني مي توان موارد فوق را مشمول ماده دانست که با توجه به فقدان چنين تصريحي عمل مرتکب در صورت وجود شرايط قصاص ، مشمول ماده قانون مجازات اسلامي و در غير اين صورت مشمول تبصره « ۲ » همان ماده و يا ماده ي همان قانون حسب مورد خواهد بود . نکته ي ديگري که ذکر آن خالي از فايده نخواهد بود ، آن است که با توجه به قواعد کلي ، جرم اسيد پاشي نيز همانند ساير جرايم عليه اشخاص هم به صورت مباشرتي و هم به صورت تسبيتي قابل تحقق است ؛ پس در حالاتي که شخص عمل پاشيدن را به کودک غير مميز يا مجنوني واگذار مي کند و يا با اکراه ، شخص ثالث و يا حتي خود مجني عليه را وادار به پاشيدن ماده ي شيميايي مي نمايد با توجه به ضعف مباشر تنها عمل سبب مشمول ماده و قابل مجازات خواهد بود .
نتيجه ي جرم :
اسيد پاشي از جرايم مقيد به نتيجه بوده و صرف مبادرت به پاشيدن مواد شيميايي موجب تحقق جرم نخواهد شد . البته در اين حالت در صورت وجود شرايط ، عمل مرتکب در محدودي شروع به جرم قابل مجازات خواهد بود . با توجه به متن ماده واحده منجر شدن اسيدپاشي به نتايج زير قابل بررسي است :
۱-مرگ : به موجب صدر ماده واحده : « هر کس عمداً با پاشيدن اسيد يا هر نوع ترکيبات شيميايي ديگر موجب قتل کسي بشود به مجازات اعدام ... محکوم خواهد شد . در اين زمينه برخي اين قسمت از ماده را از باب فساد في الارض دانسته و در نتيجه کماکان آن را قابل اجرا مي دانند . اين نظر را نمي توان پذيرفت ؛ زيرا براي تحقق محاربه و افساد في الارض به موجب ماده ( ۱۸۳ ) قانون مجازات اسلامي علاوه بر شرايط خاص اين جرم ، دست به اسلحه بردن نيز ضروري است و با توجه به اين که مصاديق سلاح را عرف مشخص مي کند . بديهي است که اسيد و مواد شيميايي از مصاديق اسلحه نبوده و درست به همين علت برخي حقوق دان ها اسيد پاشي را محاربه ندانسته اند ؛ به عبارت بهتر صرف خطرناک بودن وسيله ي به کار رفته ، موجبي براي تحقق عنوان محاربه نخواهد بود . در اين زمينه ذکر نکته ي حائز اهميت است و آن اين که هر چند در قوانين بعد از انقلاب و به صورت پراکنده به عنوان کلي افساد في الارض اشاره شده و بر اين اساس بعضي دادگاه ها نيز آرايي صادر کرده اند و صرف نظر از تعارض اين مواد با ماده ي ( ۱۸۳ ) فوق الذکر و عدم تعريف قانوني آن بايد گفت اسيدپاشي شامل اين عنوان کلي نيز نخواهد شد ؛ زيرا عنوان افساد في الارض نيز زماني تحقق مي يابد که جرمي منجر به مفسده ي عمومي و انحراف جامعه از راه حق شود ) و بديهي است که اين موضوع نيز در رابطه با اسيدپاشي مذکور در اين ماده منتفي است . پس همان طور که برخي حقوق دان ها نيز نظر داده اند ، مجازات اعدام مذکور در ماده واحده را بايد منسوخه دانست . اداره ي حقوقي قوه قضاييه نيز در نظريه ي شماره ۳۴۳۷/۷ – ۴ /۵/۸۲ مقرر داشته است که : « قسمت اول لايحه ي قانوني مربوط به مجازات پاشيدن اسيد مصوب ۱۳۳۷ با توجه به قانون مجازات اسلامي منسوخ است ... » . حال مي توان با توجه به نسخ صدر ماده واحده فروض زير را در صورت منجر شدن اسيد پاشي به مرگ بررسي نمود :
الف ) در صورتي که مرتکب با قصد قتل مبادرت به پاشيدن اسيد کند و يا در صورت فقدان قصد ابتدايي ، اطلاق عنوان نوعاً کشنده به عمل او با توجه به نوع ماده ي شيميايي به کار رفته و محل اصابت ميسر باشد ؛ عمل مرتکب قتل عمدي و مشمول مقررات مربوط به آن خواهد بود .
البته بايد توجه داشت که صرف کشنده بودن عمل موجب تحقق قتل عمدي نخواهد بود بلکه مرتکب بايد به کشنده بودن عمل خود نيز واقف باشد ؛ زيرا براي تحقق بند « ب » ماده (۲۰۶ ) قانون مجازات اسلامي قصد عمل نوعاً کشنده لازم است و نه صرف عمل نوعاً کشنده . پس در صورتي که مرتکب ثابت کند به نوع و ميزان اسيد جاهل بوده و يا قصد پاشيدن ماده ي شيميايي به قسمتي غير حساس از بدن مجني عليه را داشته و ماده ي شيميايي به طور کاملاً اتفاقي به موضع حساس بدن اصابت کرده ، اطلاق قتل عمدي به عمل وي صحيح نخواهد بود ؛ زيرا ملاک تميز جنايات عمدي از انواع ديگر آن قصد مرتکب است و به لحاظ تحليل عقلي وقتي مي توان صحبت از قتل عمد کرد که قصد قتل وجود داشته باشد و در حالت فوق با توجه به فقدان قصد قتل چه به صورت ابتدايي و چه به صورت ضمني اطلاق قتل عمدي بر عمل مرتکب محمل قانوني نخواهد داشت .
ب ) در حالتي که مرتکب بدون قصد قتل مبادرت به پاشيدن ماده ي شيميايي کرده و عمل وي نيز نوعاً کشنده نباشد ، قتل شبه عمد بوده و با توجه به نسخ مجازات اعدام در ماده واحده ، عمل فرد تنها براساس ماده ( ۶۱۶ ) قانون مجازات اسلامي قابل مجازات خواهد بود . به موجب اين ماده : « در صورتي که قتل غير عمد به واسطه بي احتياطي يا بي مبالاتي يا اقدام به امري که مرتکب در آن مهارت نداشته يا به سبب عدم رضايت نظامات واقع شود ، مسبب به حبس از يک تا سه سال و نيز پرداخت ديه ... محکوم خواهد شد » ؛ زيرا علاوه بر غير قانوني بودن نفس اسيد پاشي ، عمل مرتکب نوعي بي احتياطي نسبت به حيات مجني عليه نيز بوده و مشمول ماده فوق خواهد بود . نکته اي که ذکر آن حائز اهميت است آن است که در صورتي که بر اثر پاشيدن ماده ي شيميايي به مجني عليه صدماتي وارد آمده و سپس وي به قتل برسد ؛ عمل مرتکب را بايد تعدد معنوي بين ماده ي ( ۶۱۶ ) فوق الذکر و لايحه ي قانوني مربوط به اسيدپاشي دانست . در اين مورد استناد به ماده ( ۲۱۸ ) قانون مجازات اسلامي در مورد تداخل مجازات قصاص نفس و عضو بر اثر يک ضربه نيز صحيح نخواهد بود ؛ زيرا ماده ي مذکور مربوط به بحث قصاص بوده و تسري آن به بحث تعزيرات محمل قانوني نخواهد داشت . خصوصاً آن که در صورت نپذيرفتن اين استدلال مجازات اسيدپاشي منجر به قتل ( در صورت ورود صدمه ) به طور فاحشي از اسيدپاشي منجر به صدمات ، کم تر بوده و به عبارت ديگر براي مرتکب بهتر آن خواهد بود که اسيدپاشي ، منجر به مرگ مجني عليه شود تا صدمات جسماني . در مورد قواعد کلي مربوط به ضرب و جرح عمدي منجر به فوت نيز اين قضيه صادق است و در آن جا نيز در صورتي که پس از واردن آمدن عمدي ضرب يا جرح به مجني عليه ، او فوت کند با فرض عمدي نبودن قتل و عدم امکان قصاص مذکور در ماده ي ( ۲۶۹ ) قانون مجازات اسلامي عمل فرد تعدد معنوي بين ماده ي ( ۶۱۶ ) و تبصره « ۲ » ماده ي ( ۲۶۹ ) يا ماده ي ( ۶۱۴ ) حسب مورد خواهد بود ؛ زيرا آن چه براي تحقق تعدد معنوي لازم است عمل واحد مشمول عناوين متعدد مجرمانه است و بدون شک تعدد نتايج مجرمانه عمل را از شمول عنوان تعدد معنوي خارج نخواهد کرد . حتي در حالتي که عمل مرتکب اسيدپاشي ، منجر به صدمات مذکور در ماده واحده نشده ولي منجر به مرگ منجي عليه گردد ، عمل مرتکب تعدد معنوي بين شروع به اسيدپاشي و ماده ( ۶۱۶ ) خواهد بود ؛ مانند آن که اسيدپاشي با توجه به نوع و ميزان ماده ي شيميايي و يا لباس هاي خاص مجني عليه تنها باعث بر هم خوردن تعادل و در نتيجه مرگ او به صورت اتفاقي شود . خاطر نشان مي شود در تمامي موارد گفته شده در فوق در صورت مطالبه ي اولياي دم ، مرتکب به پرداخت ديه ي نفس به آن ها محکوم خواهد شد و در مورد عضو ، اولياي دم مستحق ديه نخواهند بود ؛ زيرا در صورتي اولياي دم مستحق ديه ي نفس و ديه ي عضو به صورت توأمان خواهند بود که عملي موجب قطع عضو و عملي ديگر موجب قتل گردد . در همين مورد ماده ي ( ۲۱۸ ) قانون مجازات اسلامي نيز ، در صورت وقوع مرگ و قطع عضو با يک ضربه عمل فرد را تنها مستوجب قصاص نفس دانسته است و براي عضو از جهت قصاص يا ديه حقي قائل نشده است .
صدمات جسماني :
به موجب ماده واحده در صورتي که اسيد پاشي منجر به مرض دائمي يا فقدان يکي از حواس يا موجب قطع يا نقصان يا از کار افتادن عضوي از اعضاي منجي عليه شود ؛ با توجه به حذف عناوين جنحه و جنايت از حقوق کيفري ايران عمل مرتکب مستوجب دو تا ده سال حبس مي باشد . مقنن هم چنين در ذيل ماده ، منجر شدن اسيد پاشي به هر صدمه ي ديگري را نيز مستوجب حبس از دو تا پنج سال دانسته است که براي تحقق اين قسمت ، نتيجه ي وارده بايد به صورتي باشد که اطلاق صدمه بر آن ممکن بوده و در نتيجه در صورت وارد نشدن هيچ ضرب يا جرحي و تنها به صورت عمل فرد تنها براساس شروع به اسيد پاشي قابل مجازات خواهد بود که البته مجازات در هر دو مورد فوق يکسان مي باشد .
شروع به اسيدپاشي :
به موجب ذيل لايحه ي قانوني مربوط به پاشيدن اسيد : « مجازات شروع به پاشيدن اسيد به اشخاص حبس ... از دو تا پنج سال است . با توجه به ماده ي ( ۴۱ ) قانون مجازات اسلامي براي تحقق شروع به اسيد پاشي مرتکب بايد قصد پاشيدن اسيد نموده و شروع با اجراي آن نمايد و عدم وقوع کامل جرم نيز ناشي از مانع خارجي باشد . هم چنين به موجب تبصره « ۱ » ماده ( ۴۱ ) : « مجرد قصد ارتکاب جرم و عمليات و اقداماتي که مقدمه ي جرم بوده و ارتباط مستقيم با وقوع جرم نداشته باشد ، شروع به جرم نخواهد بود . پس صرف خريد اسيد به قصد پاشيدن و يا حتي کمين کردن سر راه مجني عليه و دستگير شدن قبل از هر اقدام بعدي ، شروع به اسيدپاشي نخواهد بود .
رکن رواني :
در جرم اسيدپاشي صرف سوءنيت عام کافي است و لازم است که مرتکب به ماهيت اسيد يا ترکيبات شيميايي نيز آگاه باشد ؛ پس صرف پاشيدن ماده ي شيميايي براي تحقق جرم کافي نبوده و لازم است که مرتکب به نوع و تأثير ماده ي شيميايي به کار رفته نيز عالم باشد . هم چنين براي تحقق جرم اهميتي ندارد که صرفاً همان جايي از بدن مجني عليه که مرتکب قصد کرده صدمه ببيند ؛ پس اگر مرتکب قصد صدمه به صورت مجني عليه را داشته ولي در عمل باعث ورود صدمه به قسمتي ديگري از بدن او گردد ، باز هم عمل مرتکب طبق ماده واحده قابل مجازات است . اشتباه در هويت مجني عليه نيز تأثيري در موضوع نخواهد داشت . اگر مرتکب به قصد « الف » اقدام به پاشيدن ماده ي شيميايي نموده و سپس معلوم شود که مجني عليه « ب » بوده است ، تأثيري در مجازات مرتکب نخواهد داشت . البته در صورتي که شخصي غير از شخص معيني که مرتکب قصد کرده صدمه ببيند ، عمل مرتکب تنها در حدود مقررات مربوط به ضرب و جرح غير عمدي قابل رسيدگي است .
مجازات جرم اسيد پاشي از منظر جنبه عمومي جرم
سوال ديگري که در زمينه ي مجازات فرد اسيدپاش پيش مي آيد اين است که اين فرد که امنيت جامعه را بر هم زده است آيا به لحاظ جنبه ي عمومي جرم داراي مجازات قابل قبولي است که حتي در صورت عفو جاني و يا خانواده ي او مدعي العموم بتواند حق جامعه را اقامه کند؟
در پاسخ به اين سوال بايد گفت درست است که در جرم اسيدپاشي به لحاظ جنبه شخصي جرم، قصاص حق مجني عليه در نظر گرفته شده است اما در بسياري از موارد وزنه عفو و بخشش از جانب مجني عليه بر وزنه مطالبه قصاص سنگيني نموده و اغلب با گذشت مجني عليه پايان مي يابد. اما از طرف ديگر اين بخشش و عدم اجراي قصاص مي تواند به جري شدن ساير افراد و رواج اسيدپاشي در جامعه بينجامد، بنابراين بايد مجازات اين جرم به لحاظ جنبه ي عمومي به قدري سنگين باشد که حتي پس از عفو از قصاص نيز جاني و ديگر افراد جامعه به دنبال تکرار اين جرم نروند.
بطور مثال در پرونده آمنه بهرامي مجازات جاني از نظر جنبه عمومي 10 سال حبس و 5 سال تبعيد درنظر گرفته شد اما با توجه به اينکه نمودار جرم اسيدپاشي در جامعه روند صعودي خود را در اين سالها طي مي کند آيا نياز به مجازات سنگين تر براي فرد اسيدپاش حس نمي شود؟ مثالا در قوانين کشورهايي همچون پاکستان که مجازات اسيدپاشي 30 سال زندان بود پس از افزايش اين جرم به حبس ابد تبديل گشت. البته مشخص است که افزايش مجازات هيچ گاه راه حل اصلي در پيشگيري از وقوع چنين جرائمي نبوده و ريشه يابي هاي اجتماعي، رواني و ... در اين مساله مهم تر خواهد بود اما چون افزايش مجازات موجب افزايش رعب و توجه به عواقب عمل در ميان کساني که به چنين عمل شومي فکر مي کنند، مي شود شايد مسکني موقتي براي کاهش جرم اسيدپاشي قلمداد شود و وضع مجازاتي مانند حبس ابد بتواند تا حدي موجب کاهش اين جرم باشد.
همچنين در زمينه ي جنبه ي عمومي جرم سوالي پيش مي آيد که آيا مي توان به دليل اخلال در نظم جامعه مجرم را در اسيدپاشي مفسد في الارض دانسته و او را به مجازات اعدام محکوم کرد؟
از نظر بسياري از کارشناسان با بررسي ماده 183 قانون مجازات «هر كسي، كه براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب و مفسد في الارض مي باشد.» به دليل اينکه واژه ي اسلحه در اين ماده به کار رفته است و اسيد هم جزء سلاح گرم و سرد محسوب نمي شود به اين جرم عنوان افساد في الارض اطلاق نمي شود در ضمن اينکه در قانون مصاديق محاربه و افساد في الارض مشخص شده است و مستند قانوني براي مفسد في الارض شناختن مرتکب جرم اسيدپاشي وجود ندارد.
در اين ماده قانوني مي بينيم حتي صرف به دست گرفتن اسلحه بدون شليک کردن، درصورتي كه موجبات هراس و ناامني را براي مردم جامعه فراهم کند، مشمول جرم افساد في الارض شده و شخص مرتکب به كيفر اعدام محكوم مي شود اما جرم اسيدپاشي که نتايج و آثاري بمراتب زيان بارتر و رعب انگيزتر از صرف سلاح کشيدن در جامعه دارد تحت عنوان افساد في الارض قرار نگرفته است.
گرچه عنوان عرفي اسلحه بر اسيد اطلاق نمي شود اما با رواج جرم اسيدپاشي در جامعه شايد اکنون بتوان گفت اين ترکيب شيميايي نيز به نوعي سلاح سرد همانند چاقو و... براي انتقام گيري و اقدامات تلافي جويانه تبديل شده و حتي عمل اسيدپاشي که در ملاء عام و مقابل ديدگان مردم جامعه انجام مي شود بمراتب بيشتر از يک دعواي همراه با چاقوکشي بر افکار عمومي اثرگذاشته و رعب و وحشت شديد بهمراه اخلال در امنيت اجتماعي ايجاد مي کند و به نظر مي رسد با نگاه جامع تر قانون گذار به سير صعودي اين جرم در جامعه و تجديدنظر در تعاريف بتوان اين جرم را نوعي افساد في الارض دانسته و يا با وضع قوانين مجازاتهاي سنگيني مانند حبس ابد براي آن وضع کرد. اما در اينجا بايد خاطر نشان کرد که با توجه به اينکه در فقه اسلامي اگر فردي در اثر تکرار يک جرم تعزيري، سه مرتبه تعزير شود در مرتبه ي چهارم به علت افساد في الارض و اخلال در نظم جامعه به اعدام محکوم خواهد شد، بنابراين در زمينه ي جرم اسيدپاشي نيز مي توان همين حکم را تسري داد و دادگاه فرد تکرار کننده ي اين عمل را مي تواند به لحاظ جنبه ي عمومي به اعدام محکوم نمايد.
اهمیت فرهنگسازی
در کنار قانون مبارزه با اسیدپاشی مسایل دیگری نیز باید رعایت شود تا قانون به شیوه درست اجرا شود. مسایلی همچون بحث فرهنگی -اقتصادی. کرامتالله محمدیمطلق، وکیل دادگستری در گفت و گو با
« حمایت » با اشاره به این نکته میگوید: صرف مجازات کردن یا عنوان قانونی کفایت نمیکند. شدت مجازات اثر خاصی در کاهش جرم ندارد باید فرهنگ سازی شود.وی ادامه ادامه میدهد: در خصوص لایحه ی قانونی مربوط به مجازات پاشیدن اسید مصوب سال 16 اسفند ماه سال 1337، باید بگویم که حدود 50 سال پیش این قانون مصوب شده و تا جایی که من خبر دارم اصلاحی هم تاکنون در آن به وجود نیامده است.این وکیل دادگستری عنوان میکند: در قانون مجازات اسلامی اگر اسید پاشی منجر به قتل شود، مجازات اعدام برای آن در نظر گرفته شده است. اما اگر منتهی به نقص عضو شود مجازات قصاص در نظر گرفته شده است. البته در اعمال مجازات قصاص باید شرایط قصاص فراهم باشد. مجازات قصاص عضو تابع شرایط خاصی است. اگر اسید پاشی منجر به نقص عضو شود، در ماده 272 قانون مجازات اسلامی شرایط خاصی برای قصاص عضو آورده شده است.وی میافزاید که قاضی با توجه به محتویات پرونده مرتکب، نسبت به اعمال مجازات وی را محکوم میکند. اگر مرتکب مشمول قصاص نشود، حکم زندان از 2 تا 10 سال برای مجرم و همچنین پرداخت دیه در نظر گرفته شده است. محمدیمطلق خاطرنشان میکند که تاکنون عملا مجازات قصاص عضو صورت نگرفته است. جز در مورد آخری مربوط به خانم آمنه بهرامی که ایشان هم از اعمال مجازات صرفنظر کرده و مجرم را مورد عفو قرار دادند.
……….
وقوع پارهای جنایات و جرایم علیه اشخاص و اموال، موجب ورود زیان و ناراحتی و تاثر خاص فرد بزهدیده و نیز بروز آسیبهای اجتماعی و تاثر جامعه در مقیاس عام و کلان میشود و نظام حاکم و بهویژه دولتها، برحسب تکلیف ذاتی خود، اقدام به مقابله با عمل جنایت و نیز یافتن راهکارهای علمی و عملی مقدماتی، پیشگیرانه و جبرانکننده میکنند.
موضوعاتی از قبیل وقوع جرم، مقابله با مجرم، جبران زیان و خسارت فرد بزهدیده، اصلاح بزهکار، پیشگیری از جرم و جنایت و... مختص جامعه یا نظام سیاسی و حقوقی خاصی نیست و ممکن است در هر کشور یا جامعهای رخ دهد.
در این میان تکرار پارهای از جرایم ویژه، بهسبب چگونگی و نوع آن و نیز گستره تاثیرات مخرب جسمی و روانی وارده به فرد بزهدیده و بهتبع آن بر عموم افراد جامعه، توجه بیشتری را میطلبد.
بدون تردید یکی از جرایم مهم که متاسفانه هرازگاهی در ایران دیده شده و اخیرا از تکرار و تعدد آن خبر رسیده است، عمل سخیف و تاثربرانگیز اسیدپاشی برچهره و بدن تعدادی از شهروندان بیگناه است.
بهنظر میرسد، انگیزه اسیدپاشیهای اخیر با اغلب مواردی که قبل از این مشاهده شده، تفاوت مبنایی و اساسی دارد البته سنجش و ریشهیابی آن باید توسط متخصصان علوم روانشناسی و جامعهشناسی انجام و حتی توسط کارشناسان امنیتی و سیاسی، بررسی و واکاوی شود.
موضوع مهم در این مقوله جایگاه قانونی بزه اسیدپاشی، مجازات آن و تاثیرات پیشگیرانه و اصلاحی مقررات مربوطه است.
اولینبار در شانزدهم اسفندسال1337 ماده واحده لایحه قانونی مربوط به مجازات پاشیدن اسید، چنین مقرر داشت: «هرکس که عمدا با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیایی دیگر موجب قتل کس دیگری شود، به مجازات اعدام (و نه مجازات قصاص که قابل بخشش است) و اگر موجب مرض دایمی یا فقدان یکی از حواس گردد به حبس جنایی درجهیک (بیش از 10سال) و اگر موجب قطع یا نقصان یا ازکارافتادن عضوی از اعضا بشود به حبس جنایی درجهدو (از دوسال تا 10سال) و اگر موجب صدمه دیگری شود به حبس جنایی درجهدو (از 2سال تا 5 سال) محکوم خواهد شد.» طبق ماده واحده مذکور، مجازات شروع به پاشیدن اسید به اشخاص، حبس جنایی درجهدو (از دوسال تا پنجسال) است که البته این مقررات در قسمت مربوط به مجازات حبس با توجه به تبصره ذیل ماده 8 قانون مجازات عمومی مصوب 1352 اندکی تغییر کرد.
اگرچه مقررات مذکور درخصوص پیشگیری از جرم اسیدپاشی، اندکی موثر و مفید بود اما بهدلیل جامع و مانعنبودن و نیز جبراننکردن کامل خسارات وارده به فرد بزهدیده، مثمرثمر واقع نشد. صرفنظر از کارآیی قانون مذکور، به نظر میرسد پس از تصویب قانون مجازات اسلامی مصوب سال1370، تمامی مقررات سابقالذکر منسوخ شده.
نظریه مورخ چهارم مرداد سال1382اداره کل امور حقوقی قوهقضاییه نیز ناظر بر همین مطلب است بنابراین در حال حاضر با توجه به مقررات جدید قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 به نظر میرسد که برای مقابله با معضل و چالش مذکور، راهی جز تطابق موضوع با احکام راجع به قصاص و دیات وجود نداشته باشد.
به نظر نگارنده اگرچه با خلأ جدی و چشمگیر قانونی در این خصوص مواجه هستیم اما نباید و نمیتوان حتی در شرایط خاص و بحرانی، با استمداد یا استناد به مقررات ویژه محاربه یا افسادفیالارض، در مقام حل معضل و عبور از بحران برآمد و اینچنین با عاملان اقدامات اخیر برخورد کرد زیرا چنین عملی خلاف اصول حاکم بر مقررات جزایی از جمله اصل قانونیبودن جرم و مجازات، اصل ضرورت اجتناب از تفاسیر موسع از موارد و احکام قانونی و ضرورت اجتناب از تسری حکم قانونی به موارد مشابه است و همچنین رافع سایر مشکلات و معضلات ایجاد شده از جرایم مذکور از جمله جبران ضروری ضرروزیان وارد به افراد بزهدیده نیز نیست.
بنابراین بسیار شایسته و لازم است که قانونگذار دست بهکار شود و با هماهنگی سایر قوا و یاری متخصصان امر بهویژه روانکاوان، جامعهشناسان و حقوقدانان به قید فوریت و البته با حفظ دقت، نسبت به وضع مقرراتی اقدام کند که بتواند اولا در پیشگیری و عدم تکرار موارد مشابه، مفید و موثر باشد، ثانیا در اصلاح و تنبه مجرم و منع سایر افراد مستعد به ارتکاب جرم، نافع و کارآمد باشد، ثالثا برطرفکننده حداکثر آسیبها و خسارات مادی و معنوی وارده به افراد بزه دیده بوده و منحصر به پرداخت مقطعی و محدود دیه مقرره نباشد.
یادمان نرود که از تصویب اولین مقرره قانونی درخصوص مبارزه با بزه اسیدپاشی، 56سال میگذرد و متاسفانه به نظر میرسد ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم
... .
به گزارش ساری نیوز ، بدون ترديد يکي از جرايمي که در هر بار ارتکاب انزاجار عمومي را به شدت بر مي انگيزد ، اسيدپاشي است . علت اين انزجار را علاوه بر صدمات جدي و بعضاً جبران ناپذيري که به قرباني جرمي وارد مي شود بايد در انگيزه ي مرتکب جستجو کرد . اين جرم که معمولاً روي صورت قربانيان انجام مي گيرد ، عموماً به انگيزه ي تباه ساختن آينده و گوشه نشين کردن دائمي قرباني انجام مي گيرد که متاسفانه در عمل نيز چنين شده و قرباني جرم تا مدت هاي طولاني و حتي تا پايان عمر از بند لطمات جسماني و رواني اين جرم خلاصي نخواهد يافت .
با بررسی پرونده های قضایی در سالهای اخیر، پنج انگیزه مهم اسید پاشی در ایران به شرح موارد ذیل می باشد:
1.انتقامجويي عشقي: اين نوع اسيدپاشي معمولاً در ميان جوانان ديده ميشود. دختر يا پسري که به فردي دلبستگي عشقي و عاطفي پيدا کرده و احتمالاً ارتباطاتي نيز با يکديگر داشتهاند و حالا طرف مقابل وي را ترک کرده يا با ديگري طرح دوستي و آشنايي ريخته و يا ازدواج نموده است، در چنين مواردي انگيزه حسادت و انتقامجويي باعث اسيدپاشي روي قرباني ميشود.
2. انگيزه ناموسي: مواردي از اسيدپاشي گزارش شده است که به دنبال مزاحمتهاي ناموسي از طرف يک مرد براي خانمي پيش ميآيد که گاه به تجاوزات جنسي منجر ميشود. در چنين حالتي خود قرباني يا فردي از طرف وي اقدام به اسيدپاشي به فرد متجاوز ميکند.
3.اسيدپاشي به عنوان وسيلهاي براي اخاذي و سرقت: موردي گزارش شده است که چند نوجوان با تهديد قربانيان خود به پاشيدن اسيد روي آنها اقدام به اخاذي و زورگيري ميکردهاند.
4.اختلاف خانوادگي: در مواردي متعاقب اختلافات خانوادگي فردي قرباني اسيدپاشي در منزل شده است. نمونههايي از اين موارد پاشيدن اسيد توسط شوهر روي همسرش يا پاشيدن اسيد از طرف زن اول روي همسر دوم (سوگولي) شوهرش بوده است.
5.کينههاي قديمي: يکي ديگر از علل اسيدپاشي کينههاي قديمي است که بعد از مدتها باعث انتقامجويي ميشود. موردي گزارش شده است که پسر جواني به دليل اينکه مدتها قبل توسط همکلاسي خود مسخره ميشده است، بعد از چند سال روي صورت وي اسيد پاشيده است. اقدام تأخيري به چنين امري به دليل اين است که فرد اسيدپاش شناخته نشود.
به واقع ريشه اين گونه اتفاقات تلخ در کجاست و چرا و چگونه فردي به خود اجازه ميدهد که تمام موجوديت ديگري را بسوزاند و زندگي او را فداي خواستههاي خودخواهانه خود کند. اکثر قربانيان حوادث اسيد پاشي زناني هستند که در جريان يک رابطه عاطفي يک طرفه قرباني چنين جراحتهاي غير قابل جبراني ميشوند.
البته مسوولان محترم اين مورد را هم در نظر داشته باشند از عوامل افزايش جرم اسيدپاشي در جامعه در دسترس بودن اين ماده شيميايي و ارزان بودن آن است. اين موضوع در واقع بر لزوم نظارت جدي وسختگيرانه بر نحوه فروش اسيد در كشور تاكيد دارد. مسئولان قضايي، انتظامي و دولتي بايد با نظارت بيشتر بر اين موضوع از خريد و فروش ارزان و ساده اين ماده شيميايي نابود كننده جلوگيري كنند.
لزوم تربيت صحيح فرزندان و جوانان ، الگوسازي مناسب ، دور نگهداشتن آنها از تنشها و درگيريهاي خانوادگي، معضلاتاجتماعي، مشکلاتاقتصادي، بيکاري، خشونت و... ميتواند پرخاشگري در افراد و انجام رفتارهايي مانند اسيدپاشي را به حداقل برساند.
عوامل مختلف ميتواند سبب بازدارندگي از انجام بز ههايي نظيراسيدپاشي شود، كيي از اين عوامل همان سرعت در رسيدگي به اين پروند هها، صدور و اجراي حكم است که خلاء موجود در روند رسيدگي، صدور و اجراي حكم براي اسيدپاشان زمينه سوءاستفاده و افزايش جرات بزهكاران در انجام چنین اقداماتي را فراهم ميکند.
اغماض در حق اسيدپاشان سبب عدم بازدارندگي از ارتكاب چنين جرايمي است و قوه قضا ييه، نيروي انتظامي، قربانيان اسيدپاشي، اولياي آنها و اجتماع نبايد از اين افراد چش مپوشي و نسبت به آنها گذشت كنند، حكم اسيدپاشي قصاص است اما متاسفانه برخي از مواقع قربانيان اسيدپاشي يا اولياي دم از قصاص رضايت میدهند؛ اگرچه رضايت عامل بازدارندگي نيست بلكه عامل جرات بخشيدن به عده داي آدم شرور و بهانه طلب است.
بسترهاي صدور و اجراي حكم بايد مورد توجه قرار گيرد، به خصوص پرونده هايي نظير اسيدپاشي كه احساسات عمومي را برمی انگيزد و بازتاب منفي كشوري و جهاني پيدا ميکند.
در پایان انشاء الله مسئولان قضایی، اشد مجازات را برای عاملین درنظر بگیرند تا کسی به خود جرات انجام چنین عمل فجیع را ندهند.
………
جلب توجه یکی از دلایل اسیدپاشی است/نقش انگیزههای روانی و شخصیتی در اسیدپاشی
سلامانه : رئیس انجمن علمی سلامت گفت: افرادی که به طرق جامعهپسند نمیتوانند خود را مطرح کنند، عدم تربیت خانوادگی مناسب و عدم ابراز خویشتن در جامعه دارند میتوانند رفتارهای پرخاشگرانهای مانند اسیدپاشی از خود بروز دهند.
احمد علیپور در گفتوگو با فارس، درباره انگیزه افرادی که به رفتارهای پرخاشگرانهای چون اسیدپاشی اقدام میکنند، اظهار داشت: برخی افراد برای مهم شدن و مورد توجه قرار گرفتن این کار را انجام میدهند در واقع تکرار این رفتار پرخاشگرانه بیرحمانه که در روزهای اخیر تکرار شده است میتواند ناشی از این واقعیت باشد.
*رفتارهای پرخاشگرانه با هدف بر هم زدن نظم عمومی
وی افزود: گاهی علت رفتارهایی مانند اسیدپاشی میتواند انگیزههای شخصی و گاهی نیز با هدف بر هم زدن نظم عمومی جامعه انجام شود این در حالی است که انجام یک عمل و بازتاب آن در رسانه میتواند این رفتار را به برخی افراد که استعداد ذاتی روانی برای انجام چنین رفتارهای پرخاشگرانهای دارند یاد دهد.
* انتقامگیری انگیزهای برای اسیدپاشی
این روانشناس با بیان انتقامگیری به عنوان یکی دیگر از انگیزههای افرادی که اقدام به رفتارهای بزهکارانهای مانند پرخاشگری میکنند، گفت: متأسفانه در نزاعهای خیابانی دیده میشود که افراد در قبال توهین طرف مقابل با اشیای برنده به او حمله میکنند در حالی که معمولا باید مجازات مشابه باشد و این نشان میدهد که برخی افراد پتانسیل بالایی برای پرخاشگری و رفتارهای پرخاشگرانه دارند.
*افرادی که اسید میپاشند چه ویژگیهایی دارند؟
وی ادامه داد: این افراد جزو گروهی هستند که زود عصبانی و برانگیخته میشوند و برای انتقام بیرحمانهترین راهها را انتخاب میکنند.
* اسیدپاشان حس ترحم ندارند
رئیس انجمن علمی سلامت اظهار داشت: افرادی که اقدام به اسیدپاشی میکنند حس ترحم ندارند زیرا این حس در شرایط طبیعی ایجاد میشود.
*اسیدپاشان باید مورد تحلیل روانی قرار گیرند
این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: اختلال شخصیت ضد اجتماعی یکی از دلایل ارتکاب این نوع رفتارها است، هر چند که مبتلایان به اختلال شخصیت ضد اجتماعی نیز معمولا رفتارهایی را برمیگزینند که بیشتر به اموال عمومی آسیب میزند این در حالی است که اسیدپاشی نیاز به طرح و برنامه دارد بنابراین باید این افراد شناسایی شوند و متخصصان حوزه بهداشت روان با مطالعه رفتار آنها از انگیزه این افراد مطلع شوند.
* نقش تربیت خانوادگی، طرد از مدرسه و عدم ابراز خویشتن در اسیدپاشی
وی خاطر نشان کرد: به نظر میرسد تکرار این رفتارها ناشی از رواج آنها است چرا که افرادی وجود دارند که به طرق جامعهپسند نمیتوانند خود را مطرح کنند یا مورد طرد و بیتوجهی قرار گرفتهاند. همچنین عدم تربیت خانوادگی مناسب یا طرد از سوی مدرسه و عدم ابراز خویشتن در جامعه میتواند موجب بروز چنین رفتارهایی شود.
………..
دلایل اسیدپاشی از دیدگاه روانشناس بالینی
یک روانشناس بالینی با بیان اهداف و انگیزههای یک فرد برای اسیدپاشی گفت: ناکامیهای شخصی، ابتلا به اختلالات روانی شدید مانند اختلالات هذیانی و اختلال شخصیت بدبینانه میتواند موجب رفتارهای پرخاشگرانهای مانند اسیدپاشی شود.
عبدالله امیدی با اشاره به دلایل اسیدپاشی از منظر روانشناختی اظهارداشت: اسیدپاشی میتواند با اهداف شخصی و جمعی انجام شود. این اهداف میتواند از یک پرخاشگری فردی به منظور انتقامگیری تا پرخاشگری جمعی و برهم زدن امنیت جامعه باشد.
* اسیدپاشی نوعی رفتار پرخاشگرانه است
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان افزود: اسیدپاشی نوعی رفتار پرخاشگرانه است که به دلیل غیر قابل پیشبینی بودن و عدم احاطه و کنترل بر آن میتواند موجب ترس و وحشت عمومی شود؛ حتی با در نظر گرفتن اطلاعرسانی در این زمینه چنانچه فرد احتمال خطر را بدهد اما نتواند آن را کنترل کند دچار وحشت میشود بنابراین، این رفتار میتواند انگیزه و هدفی در پی داشته باشد.
* ناکامیهای شخصی یکی از دلایل اسید پاشی است
این روانشناس بالینی با بیان اهداف شخصی برای مبادرت به رفتارهای پرخاشگرانه مانند اسید پاشی گفت: افرادی که به هر دلیلی دچار ناکامی شدهاند برای جبران آن به رفتارهای ضد اجتماعی و پرخاشگرانه مبادرت میورزند. ممکن است فرد پرخاشگر خشمی نسبت به جنس مؤنث داشته باشد که این خشم میتواند ناشی از ناکامی او در ازدواج با فرد مورد نظر باشد.
* اختلالات روانی شدید و هزیان عامل اسیدپاشی
این متخصص حوزه بهداشت روان ابتلا به آسیبهای روانی را یکی دیگر از علل انجام رفتار پرخاشگرانهای مانند اسیدپاشی عنوان کرد و افزود: گاهی پردازش و نگرش بدبینانه و حتی آسیبهای روانی شدید و هزیانی بودن میتواند فرد را وادار به انجام رفتار پرخاشگرانهای مانند اسیدپاشی کند، مبتلایان به اختلالات روانی که هزیانی بودن بخشی از آن است، ممکن است نسبت به جنس مؤنث هزیان داشته باشند و از طریق اسیدپاشی از آنها انتقام بگیرند.
* ابتلا به اختلال شخصیت بدبین میتواند عامل اسیدپاشی باشد
امیدی تصریح کرد: گاهی پشت رفتار پرخاشگرانهای مانند اسیدپاشی اختلالات شخصیت نهفته است، بر این اساس کسانی که اختلال شخصیت پارانویید یا بدبینانه دارند ممکن است به چنین رفتارهایی دست بزنند، به نظر میرسد پشت این رفتارها یک تفکر نهفته است که میتواند ساخته و پرداخته فرد باشد یا با هدف برهم زدن نظم عمومی انجام شود.
وی خاطرنشان کرد: اسیدپاشی نوعی رفتار پرخاشگرانه است و به دلیل غیر قابل پیشبینی بودن و کنترل، فشار روانی زیادی را بر جامعه وارد میکند و آنها را دچار ترس و وحشت میکند. اگر بتوانیم آسیبی را کنترل کنیم دچار وحشت نمیشویم اما در اسیدپاشی فرد قربانی نمیتواند بر رفتار کنترل داشته باشد بنابراین دچار وحشت میشود، بهترین رفتار این است که افراد چنانچه خصومت شخصی از سوی کسی احساس میکنند به مقامات قضایی و امنیتی اطلاع دهند تا جلوی بروز چنین رفتارهایی گرفته شود.
…
آسیبهای روحی و بدنی فرد قربانی
اسیدپاشی آسیب شدیدی به قربانی وارد می کند که معمولا ماندگار است و علاوه بر آسیب های جسمی ماندگار از جمله نابینایی، می تواند آسیب های روانی جدی مثل افسردگی، اختلال تنشزای پس از رویداد (PTSD)، اضطراب، حملات اضطرابی، اختلالات خوردن و حتی اعتیاد و خودکشی را به همراه داشته باشد. اسید به علت خاصیت خورندگی و گرمایی که ایجاد میکند به بافت ها آسیب میزند. معمولا صورت قربانی هدف اسیدپاشی قرار می گیرد. غالبا خطر مشکلات تنفسی، عفونت خون (سپتیسمی)، نارسایی کلیه و نهایتا مرگ قربانیان اسیدپاشی را تهدید میکند. اسید باعث مرگ بافت (نکروز) و سوختگی آن میشود، بعد از از بین بردن پوست، چربی زیر پوست را حل کرده و به عضلات و حتی استخوان نفوذ میکند. در حمله به صورت، معمولا پلک و مژه و لبها کاملا از بین میروند و بینی و گوش هم ممکن است کاملا تخریب شود. شدت ضایعه به نوع و غلظت اسید، مدت زمانی که پس از حمله، شستشو و رقیق شدن شدن اسید انجام میشود، و سرعت انتقال قربانی به مرکز تخصصی بستگی دارد.
………….
اسیدپاشی؛ جرمي با تبعات سوزانندهتر از اسيد
حادثه تلخ اسيدپاشي سال 1383 که طي آن مرد جواني به دنبال شنيدن پاسخ منفي ازدواج، اسيد به صورت دختري جوان ريخت و علاوه بر نابينايي و کاهش حس بويايي، صورت او را نيز در اين حادثه نابود ساخت، پرونده اي بود که اجراي حکمش
در سال جاري با واکنشهاي متفاوتي روبرو شد. با شکايت اين خانم، قرار مجرميت براي متهم صادر و پرونده جهت محاکمه به دادگاه کيفري استان تهران ار حادثه تلخ اسيدپاشي سال 1383 که طي آن مرد جواني به دنبال شنيدن پاسخ منفي ازدواج، اسيد به صورت دختري جوان ريخت و علاوه بر نابينايي و کاهش حس بويايي، صورت او را نيز در اين حادثه نابود ساخت، پرونده اي بود که اجراي حکمش در سال جاري با واکنشهاي متفاوتي روبرو شد. با شکايت اين خانم، قرار مجرميت براي متهم صادر و پرونده جهت محاکمه به دادگاه کيفري استان تهران ارجاع داده شد. قضات شعبه 71 کيفري، ششم آذر ماه سال 87 پس از اخذ اظهارات متهم و شاکي، حکم قصاص دو چشم به شيوه مورد درخواست شاکي - ريختن اسيد در چشم متهم و پرداخت ديه جراحات وارده پس از پرداخت تفاضل ديه از سوي شاکي – را صادر کردند.
حکم فوق پس از تأييد ازسوي دادگاه، توسط ديوانعالي کشور روز 21 اسفند 87 تأييد و براي اجرا به اداره احکام دادسراي امور جنايي تهران ارجاع شد.
از آن سال تاکنون حکم قصاص در اختيار واحد اجراي حکم دادسراي امور جناحي باقي مانده بود تا اين که در ماه اخير قرار شد اين حکم اجرا شود اما بنا به دلايلي به تاخير افتاد.
دادستان تهران در پاسخ به این ابهام که چرا حکم اسیدپاشی اجرا نشد، گفت: اجرای چنین حکمی مستلزم تمهیدات پزشکی ویژه ای است؛ چون باید قصاص برابر باشد. در روز اجرای حکم مشخص شد اجرا کننده حکم نمی تواند آن چه ما می خواهیم اجرا کند برای همین حکم به تعویق افتاد.
اين پديده شوم از سالهاي 1334 رواج پيدا کرد. يکي از قضات دادگستري از اولين قربانيان اسيدپاشي بوده است. مرتکب جرم کسي بود که توسط آن قاضي به حبس محکوم شده بود. ضايعات شديد و بدني هولناکي که در سالهاي 1334 تا 1337 رخ داد موجب شد که قانونگذار اقدام به تصويب ماده واحدهاي در خصوص اسيدپاشي نمايد که بر اساس آن: «هرکس عمدا با پاشيدن اسيد يا هر نوع ترکيبات شيميايي ديگر موجب قتل کسي بشود به مجازات اعدام و اگر موجب مرض دائمي يا فقدان يکي از حواس مجني عليه گردد به حبس جنايي درجه يک و اگر موجب قطع يا نقصان يا از کار افتادن عضوي از اعضا بشود به حبس جناييدرجه دو از 2 تا 10 سال و اگر موجب صدمه ديگري بشود، به حبس جنايي درجه دو از 2 تا 5 سال محکوم خواهد شد.»
در خصوص قسمت اول اين ماده با توجه به اينکه در قانون مجازات اسلامي، مجازات قتل عمد قصاص ميباشد، اين بخش نسخ شده است. اما قسمتهاي بعدي اين ماده تقريبا پابرجاست.
تا قبل از آغاز دهه هشتاد کمتر پرونده اسيدپاشي را ميتوان مشاهده نمود که منجر به قصاص شده باشد. علت دو چيز بود؛ عدم پيشبيني قصاص در اين ماده واحده و محدوديتهاي قانوني در اجراي قصاص عضو.
همانطور که ماده 272 قانون مجازات اسلامي بيان ميدارد: در قصاص عضو علاوه بر شرايط قصاص نفس شرايط زير بايد رعايت شود:
1-تساوي اعضا در سالم بودن
2-تساوي در اصلي بودن اعضاء
3-تساوي در محل عضو مجروح يا مقطوع
4-قصاص موجب تلف جاني يا عضو ديگر نباشد
5-قصاص بيشتر از اندازه جنايت نشود
تا مدتها براساس بند 5 ماده 272 که قصاص نبايد از اندازه جنايت بيشتر شود، محاکم حکم به قصاص نميدادند و قصاص به پرداخت ديه تبديل ميگرديد. استدلال اين بود که نميتوان به طور دقيق ميزان جبران و قصاص را در اسيدپاشي تعيين کرد و دقيقا برابر آن اقدام به قصاص نمود. اين ديدگاه به نوعي در پرونده اسيدپاشي دو خواهر بيگناه در سال 1378 تغيير کرد. در آن پرونده که با واکنش شديد روساي جمهور و قوه قضائيه وقت روبهرو شد، در خصوص کور شدن چشم حکم به قصاص داده شد و در خصوص ساير سوختگيها به استناد همان بند 5 ماده 272 حکم به پرداخت ديه صادر گرديد.
تبعاتي دردناک تر از اسيدپاشي
جرم اسيدپاشي به اعتقاد برخي از حقوقدانان تاکنون داراي ضمانت اجراي کافي قانوني نبوده است. از اينرو اين عده معتقدند که اجراي حکم قصاص ميتواند مانعي موثر در جلوگيري از وقوع اين جرم در آينده داشته باشد. به هر حال اجرا يا عدم اجراي قصاص حقي است که با احکام صادره اکنون در دستان قرباني معروف اسيدپاشي، قرار گرفته است. بايد ديد آيا اين فرد طلوع خورشيد را در روزهاي آتي زندگياش خواهد ديد يا او نيز به سرنوشت قربانياش دچار خواهد شد؟
شايد به طور قطع بتوان گفت که اسيدپاشي به نوعي از بسياري از موارد قتل عمد نيز شديدتر بوده و از قساوت قلب بيشتري حکايت دارد. در بسياري از پروندههاي قتل، قاتل به دليل يک لحظه هيجان و عدم توانايي در کنترل خود با ضربهاي که به طرف خود وارد ميآورد مرتکب قتل وي ميشود اما در اسيدپاشي مسئله کاملاً متفاوت است. در اين جرم با فردي روبهرو هستيم که با سبق تصميم مجرمانه اقدام به تهيه وسيله مجرمانه، که در اکثر موارد در اختيار عموم نيز نميباشد، نموده و با آن حداقل يک يا دو حس طرف خود را از بين ميبرد. در اين حالت رنج و عذاب جبران نشدني بر قرباني وارد ميآيد. دراسيدپاشي معمولاً به دليل نحوه استفاده آن راه فرار و نجات نيز براي قرباني پيش از اقدام مرتکب وجود ندارد..
بهرغم مطالب فوق، تا مدتها امکان قصاص براي مرتکبين اسيدپاشي وجود نداشت و اين افراد معمولا به زندانهاي کوتاه مدت و پرداخت ديه محکوم ميشدند. قطعا اين مجازات براي حل شدن جزء جزء بدن با اسيد در حالي که قرباني آن زنده است، کافي به نظر نميرسد. قربانيان اين جرم، که اکثرا خانمها هستند، تبعات سنگيني را متحمل ميشوند، از درد سوختن با اسيد تا فراموش شدن و نگاه اطرافيان. اين مسائل، تحمل اسيدپاشي را تا يک عمردردناک تر ميکند.
عنصر قانونی جرم اسیدپاشی
در لایحه قانونی مربوط به پاشیدن اسید مصوب 16 اسفند 1337 آمده است: «هر کس عمداً با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیائی دیگر، موجب قتل کسی بشود به مجازات اعدام و اگر موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه گردد به حبس جنائی درجه یک و اگر موجب قطع یا نقصان یا از کارافتادگی عضوی از اعضاء شود به حبس جنائی درجه 2 از دو سال تا 10 سال و اگر موجب صدمه دیگر شود به حبس جنائی درجه 2 از دو تا پنج سال محکوم خواهد شد.»
چون ماده واحده از مصادیق اصلاحات و الحاقات قانون مجازات عمومی محسوب نمیشود مشمول حکم نسخ صریح ماده 729 قانون مجازات اسلامی قرار نمیگیرد. در مورد نسخ ضمنی ماده واحده جای تردیدی نمانده که صدر ماده به علت مغایرت با قانون مجازات اسلامی (قصاص نفس) منسوخ است و در مورد آن باید به مواد 204 الی 210 قانون مجازات اسلامی مراجعه شود. ولی قسمت اخیر ماده واحده و همچنین مجازات شروع به آن به قوت خود باقی است.
رکن مادی جرم
الف) عمل مرتکب: مقنن با تصریح به فعل پاشیدن مصادیق دیگر این مواد اگرچه منتهی به همان نتایج مندرج در ماده واحده شوند را از شمول این جرم خارج ساخته است. پس خورانیدن یا تزریق آنها از شمول ماده واحده خارج است. در عین حال نباید به منطوق واژه «پاشیدن» تسلیم محض بود، بنابراین اقداماتی مانند ریختن یا فرو کردن اعضاء بدن مجنی علیه در اسید، مترادف پاشیدن محسوب و منطبق با نظر مقنن است.
ب) وسیله: وسیله در این ماده واحده شرط است که همان اسید یا ترکیبات شیمیائی مشابه است.
ج) نتیجه مجرمانه: که از جمله اجزاء دیگر رکن مادی است. این نتایج عبارتند از مرض دائمی، فقدان یکی از حواس، قطع یا نقصان یا از کار افتادگی عضوی از اعضاء یا صدمه دیگر.
رکن معنوي جرم
سوء نیت عام: با توجه به صراحت ماده واحده، صرف سوء نیت عام یا قصد فعل پاشیدن اسید بر مجنی علیه کافی است. به علاوه لازم است که مرتکب به ماهیت وسیله (اسید یا ترکیباتی شیمیایی دیگر) نیز آگاه باشد تا بتوان مرتکب را عامد در پاشیدن اسید شناخت. در این جرم سوء نیت خاص (قصد نتیجه) شرط نیست و صرف سوء نیت عام کافی است و این اعم است از آنکه مرتکب نتیجه حاصله را خواهان بوده یا نبوده. لازم به ذکر است که ویژگیهای مجنی علیه از نظر سن، جنس، سلامتی، بیماری، ضعف یا قوت نیز تأثیری در اعمال مجازات بر کسی که با پاشیدن اسید موجب مجروح شدن دیگری شده نخواهد داشت.
مجازات
الف) مجازات جرم تام: مجازات مقرر در ماده واحده (حبس) تابع شدت و ضعف نتایج مجرمانه است. چنانچه موجب مرضی دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه یا قطع یا نقصان یا از کار افتادگی شود به حبس از دو سال تا ده سال و اگر موجب صدمات دیگری شود به حبس از دو سال تا ده سال و اگر موجب صدمات دیگری شود به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهد شد.
ب) مجازات شروع به اسیدپاشی: شروع به اسیدپاشی صرفنظر از قصد نتیجه و یا انگیزه مرتکب جرم قابل مجازات است و کافی است که قصد فعل او احراز شود.
ج) تخفیف و تعلیق مجازات: با توجه به منسوخ بودن ماده 44 قانون کیفر عمومی و قانون تعلیق اجرای مجازات مصوب 1346 که مجازاتهای حبس بیش از یکسال را قابل تعلیق نمیدانست، اعمال ماده 22 قانون مجازات اسلامی جهت تخفیف و اعمال ماده 25 به بعد قانون مجازات اسلامی جهت تعلیق مجازات بلامانع است.
اسیدپاشی و افساد فیالارض
در قانون مجازات اسلامی مصادیق محاربه و افساد فی الارض به طور انحصاری مشخص و در هر مورد مقنن به نوع جرم، وسیله، موضوع و امثال آنها تصریح نموده است.
چون اسید سلاح محسوب نمیشود و مستند قانون برای محارب و مفسد فیالارض شناختن اسیدپاش وجود ندارد نمیتوان مرتکب چنین جرمی را مفسد فیالارض شناخت.
قرار بازداشت موقت الزامی برای مرتکب جرم اسیدپاشي
در شقاوتآمیز و هولناک بودن جرم اسیدپاشی و آثار آن تردید نیست لذا مقنن در ماده 35 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مقرر داشته که در موارد زیر، در صورت وجود قرائن و امارات کافی که دلالت بر توجه اتهام به متهم نماید صدور قرار بازداشت موقت الزامی است و تا صدور حکم بدوی ادامه خواهد یافت
الف) قتل عمد، آدمربائی، اسید پاشی و محاربه و فساد فیالارض
ب...
قصاص و ضرورت اجرا
وقتي به موضوع قصاص در اسلام مينگريم درمييابيم که خداوند حتي نسبت به خود انسان براي او دلسوزتر است زيرا اگر اين حکم نبود هر جنايتي انجام ميشد و قوانين خودساخته بشري ظلم در حق ديگري را آزاد ميکردند.
قصاص علاوه بر حيات، مانع از تجري شدن متجاوزان به حقوق ديگران است. البته گذشت از اجراي حکم قصاص نيزتنها با رضايت شاکي مجاز دانسته شده است.
قرآن مجيد هم براي توجه بشر به اجراي حدود قصاص مثالهاي فراواني زده است و ما در تاريخ هم داشتهايم که براي احقاق حق و قصاص يک نفر، چند طايفه در جنگها و خونريزيها نابود شدهاند در حاليکه اگر "يک چشم، با يک چشم و يک گوش با يک گوش" قصاص ميشد، چنان وضعيت خطرناکي پديد نميآمد.
برخي معتقدند اولين ملاک براي اجراي حکم قصاص خداخواهي و خدا محوري است و در کنار آن تداوم حيات بشري است که آن نيز در راستاي حکم خداوند قرار دارد و نميتوان خللي در آن وارد ساخت.
وظيفه اصلي دستگاه قضايي هم علاوه بر شناخت حق، ياري کردن مظلومان براي رسيدن به حق و حقوق خود است. همه قضات نيز براي اين تعهد اخلاقي، شرعي و قانوني خود قسم ياد کردهاند.
روند صدور حکم و مراحل طي شده آن نشان ميدهد که قاضي و دادگاه طبق قانون و شرع به تکليف الهي خود عمل کردهاند و اکنون اين دستگاه قضايي است که ميبايست به دور از حاشيه سازيهاي احتمالي سياسي و بينالمللي به تکليف خود عمل کند..
قاضي و حکومت اسلامي براي احقاق حق در يک مسير قرار دارند و رابطه منسجمي ميان اين دو وجود دارد که نميتوانند جداي از هم باشند و حکومت براي معرفي اسلام راستين اکنون بايد مدافع قاضي عادلي باشد که براساس احکام جزايي اسلام حکم صادر کرده است.
منافع شخصي، سياسي و جناحي و حتي حقوقهاي به اصطلاح بينالمللي نبايد خللي در اجراي حق، پس از شناخت آن ايجاد کند. البته اين حق هم وجود دارد که قوه قضائيه براي ايجاد صلح و سازش تلاش کند؛ ولي اگر عليرغم تلاشها شاکي خواستار احقاق حق خود باشد، نميتوان بر خلاف خواست او حکم را معطل نگه داشت، همچنانکه هميشه موضوع داوري و ريش سفيدي وجود داشته است.
بحث کيفري، بحث حساسي در اجراي احکام است همچنان که قصاص از حساسترين بخش احکام کيفري محسوب ميشود و نميتوان به سادگي از کنار آن گذشت. در اين عرصه هرگونه حرکت احساسي يا به منظور جلب رضايت فرد، گروه، طايفه، طرفداران افراطي و حتي پيشبرد مسايل سياسي و يا مراودهاي باشد، به زيان حق، قانون و شرع مقدس خواهد شد که تعلل و کوتاهي خاصي را به هيچ وجه نميپذيرد.
مطمئنا برخورد با اين جرم باز هم نياز به شجاعت و رعايت مصالح عمومي دارد تا با متناسب کردن مجازات اين جرم بتوان تا حد امکان جلوي تکرار اين حوادث ناگوار را گرفت.
…………………..
لزوم بهروزرسانی قوانین در مقابله با اسیدپاشی
یک وکیل پایه یک دادگستری گفت: طبق قانون هر فردی که به طور گسترده مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، پخش مواد سمی، میکروبی و خطرناک شود، مفسد فیالارض محسوب و به اعدام محکوم میشود.
فرهاد شهبازوار با اشاره به وقوع چند مورد اسیدپاشی در یکی از شهرهای کشور و نیز یک مورد دیگر در شهر تهران که سبب بروز واکنشهایی در بین افراد جامعه شده است، اظهار کرد: در روزهای گذشته مطالب زیادی درباره مواردی همچون ناکارآمدی و قدیمی بودن قوانین مربوط به مجازات اسیدپاشی مطرح شد اما موضوع جدیدی که اکنون در بین حقوقدانان و بعضی از افراد جامعه به طور اجمال در حال رواج است، این موضوع است که آیا فرد اسیدپاش محارب است یا خیر؟ وی افزود: مطابق ماده 279 از قانون مجازات اسلامی، محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط شود.
هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی به روی مردم سلاح بکشد، اما در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمیشود. این وکیل دادگستری ادامه داد: بنابراین به اعتقاد من، با توجه به ماده 279 قانون مجازات اسلامی، فاعل جرم اسیدپاشی نمیتواند به عنوان محارب تلقی شود زیرا با عنایت به اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها، اصل تفسیر مضیق و تفسیر به نفع متهم و نیز تعریفی که قانونگذار در ماده 279 قانون مجازات اسلامی از محارب ارایه داده و در آن تصریح به استفاده و کشیدن سلاح داشته و مورد را به طور حصری بیان کرده است؛ بنابراین فرد اسیدپاش مطابق با این موارد نمیتواند به عنوان محارب تلقی شود.
……………………
خلاء قانونی بر افزایش اسید پاشی دامن می زند
خرمشاهی به مشکلات مجازات قصاص در اسید پاشی اشاره کرد و گفت: طبق ماده ۲۷۲قانون مجازات اسلامی، یکی از شرایط اجرای قصاص مساوات و برابری میزان قصاص است، تا به حال شاهد آن بوده ایم که حکم قصاص در این زمینه اجرا نشده است و همین قضیه می تواند یکی از عوامل گستاخی متهمان باشد، مثلا در حکم قصاص بینایی اگر فقط قرار باشد تنها بینایی مجرم گرفته شود عدالت اجرا نشده است؛ چراکه ممکن است سایر اعضای فرد آسیب دیده نیز بر اثر پاشیدن اسید سوخته باشد.
وی با اشاره به این مطلب که خلاء قانونی تنها یکی از عوامل افزایش این جرم است گفت: فقر فرهنگی، فقر مالی و عدم آموزش کافی از جمله عواملی هستند که در افزایش این جرم نقش دارند.
خرمشاهی در ادامه گفت: طبق ماده ۶۱۴قانون مجازات اسلامی هرکس عمدا" به دیگری جرح یا ضربی وارد آوردکه موجب نقصان یا شکستن یا از کارافتادن عضوی از اعضاء یا منتهی به مرض دایمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنی علیه گردد در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد چنانچه اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت وامنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد به دو تا پنج سال حبس محکوم خواهد شد و در صورت درخواست مجنی علیه مرتکب به پرداخت دیه نیز محکوم می شود؛ پس می بینیم در بحث اسیدپاشی تنها دیه و زندان کافی نیست و بحث قصاص هم مشکلات خاص خودش را دارد.
سید سلمان ذاکر نماینده مردم ارومیه و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس با اشاره به افزایش جرم اسیدپاشی در سال های اخیر به مهرخانه گفت: علیرغم تفاوت رشد این جرم نسبت به سال های گذشته، قوه قضاییه با بزهکاران برخوردی بازدارنده ای ندارد.
وی تصریح کرد: یک قانون از زمان تصویب تا هر زمان که کارآمد باشد، قابلیت اجرا داشته و شدت و کاهش یک جرم باعث نمی شود که مسئولان آن را تغییر دهند.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس گفت: باید در صورت رضایت شاکی خصوصی، در برخورد با مجرمان از طرق مختلف وارد عمل شود.
وی ادامه داد: قوانین موجود باید با انعطاف پذیری خاصی نوشته شوند تا دست قضات برای اجرای عدالت باز گذاشته شود تا در صورت رضایت شاکی خصوصی قاضی بتواند برخورد جدی تری با مجرم به منظور کاهش این جرم داشته باشد.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس گفت: قضات باید نسبت به جرم اسیدپاشی سخت گیری های لازم را اعمال کنند؛ چراکه این جرم نه تنها زندگی قربانی را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه مردم جامعه را نیز نگران می کند.
باید بستر ارتکاب جرم را از بین برد
خرمشاهی یکی دیگر از دلایل اجرا نشدن حکم قصاص در پرونده های اسیدپاشی را واکنش مجامع جهانی نسبت به آن دانست و گفت: بررسی های انجام شده در حوزه جرم شناسی ثابت کرده است که باید بستر ارتکاب جرم را از بین برد؛ چرا که تشدید مجازات سبب جلوگیری از وقوع جرم نمی شود؛ اگرچه ممکن است برای مدتی تاثیر گذار باشد اما مقطعی و کوتاه مدت خواهد بود.
وی به تاریخچه شروع اسیدپاشی در ایران اشاره کرد و گفت: تصویب قانون مجازات اسیدپاشی در سال ۱۳۳۷نشان از وقوع اسیدپاشی در سال های قبل سال ۱۳۳۷دارد، البته این قانون تا به امروز هیچ تغییری نداشته است، طبق این قانون اگر کسی توسط اسید فردی را به قتل برساند مجازاتش اعدام است و خلاء هایی در خصوص اینکه اگر اسید پاشی منجر به نقض عضو شود، همچنان در این قانون وجود دارد.
محمودی تصریح کرد: رعایت تساوی در قصاص اشکالی است که می توان به اجرای حکم متهم وارد کرد؛ چراکه در اجرای حکم قصاص رعایت تساوی شرط اصلی است و باید تمهیداتی در زمینه اجرای این حکم صورت گیرد.
با جرمانگاری و مجازات نمیتوان جرم را ریشهکن کرد
خرمشاهی که چندین پرونده اسیدپاشی در گذشته داشته است، افزود: قانون گذار باید مجازاتی را صادر کند که فی مابین باشد و مجازات های متناسب دیگری جایگزین آن شود، قصاص جسم تنها چاره ساز نیست، ضمن اینکه به عقیده من فقر فرهنگی و عدم آموزش زمینه ساز بروز چنان جرمی هستند
این حقوقدان تاکید کرد: با گذشت حداقل نیم قرن از تصویب این قانون این جرم همچنان وجود دارد و تشدید شده است، قانونگذاران باید متناسب با زمان و دارای قابلیت اجرایی در مواجهه با اسید پاشی وضع کنند.
محمودی گفت: در حوزه حقوق اسید پاشی ارتکاب جرم علیه تمامیت جسمانی فرد است و با بدترین شیوه صورت می گیرد، پذیرش واقعیت اجتماعی و نگاه عقلانی به مسایل موجب می شود که افراد برای انتقام جویی دست به چنین اقداماتی نزنند،این جرم برای فرد قربانی و متهم بسیار پر هزینه است.
وی یادآور شد: در خصوص اسیدپاشی قوانینی وضع شده و در حال حاضر نیز اجرا میشود، هرچند نقایصی دارد که باید اصلاح شود ولی با جرمانگاری و مجازات نمیتوان جرم را ریشهکن کرد، پس باید به دنبال شناخت عواملی بود که شخص تحت شرایط آن اقدام به این جرم می کند، علاوه بر این قانون نیز باید یک جنبه پیشگیری از جرم داشته باشد.
راهکارها باید دارای بازدارندگی باشد
خرمشاهی به ارائه راهکارها در این زمینه پرداخت و گفت: باید راهکاری تدوین شود که دارای بازدارندگی کافی باشد، به عقیده من حبس ابد به همراه تبعید می تواند در این زمینه موثر باشد، اما باز هم تاکید می کنم که مجازات ها فی نفسه نمی تواند در کاهش جرایم تاثیر گذار باشد و باید در این زمینه فرهنگی سازی لازم صورت گیرد.
خرمشاهی یادآور شد: با توجه به اینکه در چند سال اخیر تعداد وقوع این جرم در کشور در حال افزایش است و وضعیت به شکلی در آمده که قبح این کار در جامعه ریخته شده، باید هر چه سریعتر مسئولان قضایی کشور سیاست های خاصی را در کنار اقدامات تامینی و بازدارنده در این مورد در نظر گیرند.
معید فر با اشاره به این مطلب که در اسیدپاشی فرد قربانی برای همیشه از یک زندگی مطلوب باز می ماند به ارائه راهکار پرداخت و گفت: گسترش ارتباطات و جهانی شدن که فرهنگ های مختلف را تحت تاثیر قرار داده است، تبعات منفی نیز با خود به همراه داشته است که در بخشی از جنبه ها آسیب هایی را به جامعه تحمیل می کند.
وی ادامه داد: وقتی افراد کسی را انتخاب کنند که با فرهنگ هایشان فرق داشته باشد، به وقوع چنین حوادثی دامن می زند.
این آسیب شناس با بیان اینکه در وقوع اسید پاش کمتر می توان راهکارهای جامعه شناختی ارائه داد، گفت: در این مساله راه حل های رواشناختی موثر تر خواهد بود و روانشناسان می توانند با تحلیل شخصیت افراد متهم راهکارهای مناسبی را ارائه دهند.
در فضاي مجازي و سايت هاي اينترنتي و بعضي شبکه هاي معلوم الحال ماهواره اي، غالبا پيرامون نحوه ورود اسلام به ايران، و اسلام آوردن ايرانيان سخناني مطرح مي کنند و بر اين عقيده اند که در فتح ايران توسّط سپاه اسلام، ايرانيان با زور شمشير و اجبار مسلمان شدند. اين گروه قصد دارند اسلام را يک آئين تحميلي بر ايرانيان بدانند و از علاقه و اشتياق ايرانيان چشم پوشي کرده و نسخه طرد آن از جامعه ايران را بپيچند، و بعد از آن که دست ايران و ايراني از اين نسخه هدايت خالي شد، افکار موجود نظام سلطه را وارد کرده و نهايتا ايراني را برده برده داران مدرن کرده و ايران را ملک طلق آنها نمايند. (آنچنانکه تاريخ معاصر ايران به وضوح گواه صادقي بر اين نتيجه است)
آنها فاتحان ايران را محکوم به وحشي گري، تجاوز به نواميس، غارت و سوزاندن کتابخانه ها کرده. و مغرضانه در پي تخريب آئين اسلام هستند، با اينکه رفتار افراد و فاتحان ـ بر فرض پذيرفتن جنايات ـ ربطي به آئين اسلام که سراسر مهر و محبّت، و عدالت است ندارد. به گفته آنها: «ايران و ايراني در حمله اعراب، جز کشته شدن دانشمندان و سوختن کتابخانه ها، و از بين رفتن مراکز فرهنگي، چيزي نديد. ايراني در پذيرش اسلام هيچ اختياري نداشت، و مسلمان شدن ايرانيان به زور شمشير و پس از کشتاري فجيع بود، و ما ايرانيان، 1400 سال است که فريب اعراب را خوردهايم و به خرافاتشان چسبيدهايم.»
غافل از اينکه نمي فهمند که همين نسبت، بي احترامي بزرگي به شعور ايرانيان است چرا که بر فرض اسلام به زور تحميل شده باشد، 1400 سال که زور و تحميل وجود نداشته، چرا ايراني (به جز خودتان و هم فکرانتان) را اينقدر احمق تصوّر مي کنيد که نتوانسته اند در طول اين مدّت که اجباري در کار نبوده دست از آن آيين اجباري بر دارند!!؟ ملّتي که 1400 سال است در فريب اعراب باقي مانده و به خرافات آنها بچسبند، همان به که... .
آنها گاهي دم از وطن پرستي و بازگشت به نياکاني چون کوروش کبير مي زنند. ـ و جالب است که اين کار را تحجّر و واپس گرايي نمي دانند! ـ در حاليکه هدفي جز اسلام ستيزي ندارند؛ و الّا نه از حبّ وطن چيزي مي دانند و نه منشور کوروش را دواي دردها. آنان قوانين اسلام را که حتّي جزئي ترين مسائل را مشخّص کرده رها و دم از منشوري مي زنند که به ذکر کليّاتي بسنده کرده است. همه مي دانند «عدالت خوب است» امّا با اين گفته که نمي توان عدالت را در جامعه اجرايي کرد. اگر هم اکنون منشور کوروش کبير به شما عرضه شود تا با حکومتي را سامان دهيد، چگونه امکان پذير است؟! بله ما هم کوروش کبير را به عنوان حاکمي صالح پذيرفته ايم و منشور حقوق بشرش را تمجيد مي کنيم، امّا آنچه اينک گره از مشکلات و نيازهاي جامعه ايران باز مي کند کدام است؟ قوانين اسلام و قرآن، يا منشور کوروش! چه شده که قرآن را با آن قوانين دقيق که براي تمام زواياي زندگي انسان برنامه و سخن دارد را تازينامه مي ناميد! امّا اين منشور چند سطري را تقديس مي کنيد و دم از آن مي زنيد؟! به توهّم اينکه اسلام به اجبار وارد شده ، چشم ها را بسته شمشير مخالفت به دست گرفته و بدون تامّل و فکر و شناخت از اسلام، ديوانه وار تر و خشک را از دم تيغ مي گذرانيد!
اگر مطالعه اي هم داشته باشيد، نگاه يک بعدي و مقطعي و ناقص به بخشي از وقايع تاريخي يا احکام اسلامي کرده و با فهم ناقصي که از آن داريد تحليل کرده و با غروري جاهلانه افکار پوچ تان را علمي تصوّر مي کنيد.
به هر حال، براي روشن شدن صحّت و سقم اين گفته ها، لازم است ابتدا نقش اجبار در اسلام گرايي ايرانيان را مورد مطالعه قرار داده، و سپس کيفيّت و عواملي که در روند اسلام گرايي ايرانيان موثّر بوده اند را بررسي کنيم.
نقش اجبار در اسلام آوردن ايرانيان
اين احتمال که ايرانيان با زور و از سر اجبار اسلام را پذيرفته اند سخني نا معقول است. مگر مي توان عقيده ملّتي را براي هميشه دچار تحوّل قلبي کرد، آن هم با زور شمشير و اجبار؟! شايد بتوان انسان را با اجبار، تا مدّتي وادار بر انجام اعمال يا اظهار عقيده اي کرد، امّا در صورتي که جبر برداشته شود، ديگر معنا ندارد شخص به آن رفتار ادامه دهد. در صورتي که ما مي بينيم ايرانيان حتّي پس از پيروزي بر بني اميه ـ که با قيام ابومسلم خراساني و جمعي از ايرانيان انجام شد ـ دست از اسلام بر نداشتند، بلکه مبارزه آنها بخاطر اين بود که بني اميّه «اسلام» را به فراموشي سپرده است.
در تاريخ معاصر وضعيّت مسلمانان روسيّه بسيار عبرت انگيز است. آيا پس از انقلاب روسيّه که در سراسر کشور مدارس ديني تعطيل و هزاران مسجد بسته شدند، اين اجبار و فشار از سوي کمونيست ها سبب شد مسلمانان از آئين خود دست بردارند؟ خير. اين اجبار سبب نشد تا دست از اعتقادات خود بردارند، و پس از 73 سال که مسلمانان در سال قدرت و آزادي يافتند، مساجد رونق گرفت و مردم آزادانه مراسم مذهبيشان را اجرا مي کردند.(1) حال اگر مردم ايران در زمان فتح ايران به زور مسلمان شدند، چرا پس از رفع اجبار به آئين زرتشتي باز نگشتند؟!
علاوه بر اين، چگونه اسکندر مقدوني، علي رغم سعي و تلاشش نتوانست پس از حمله به ايران آئين يونانيان و فرهنگ هلنيسم را در اين کشور حاکم کند،(2) امّا مسلمانان توانستند ايرانيان را مجبور به پذيرش اسلام کنند؟! يا چگونه مي توان باور کرد که ايرانيان در حمله مغولان به ايران تسليم عقايدشان نشدند،(3) امّا در حمله اعراب به ايرانيان با اجبار اسلام را پذيرفتند و بر اين اجبار باقي ماندند!؟
آري، به قول پروفسور «ادوارد براون» مورّخ انگليسى: «مسلّم است که قسمت اعظم کسانى که (در ايران) تغيير مذهب دادند، به طيب خاطر و به اختيار و اراده خود آنها بود. و پس از شکست ايران در «قادسيه» فى المثل چهار هزار سرباز ديلمى پس از مشاوره، تصميم گرفتند به ميل خود اسلام آورند، و به قوم عرب ملحق شوند. اين عدّه در تسخير «جلولاء» به تازيانکمک کردند، و اشخاص ديگر نيز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرويدند».(4)
«اشپولر» نيز درست مي گويد که: تقريبا تمام ايرانيان بدون اعمال زور و فشار خارجي قابل توجّهي از طرف فاتحان در مدّت قرون اندکي به اسلام گرويدند.(5) و «دوز» مستشرق معروف هلندي نيز سخن او را تاييد کرده مي گويد: مهمترين قومي که تغيير مذهب داد ايرانيان اند زيرا آنها بودند که اسلام را نيرومند و استوار نمودند، نه عرب.(6)
آنچه جناب «دوز» در پايان سخنش مي گويد بيانگر نکته اي قابل تامّل است. هر چند نقش اعراب مسلمان در شکل گيري تمدّن اسلامي ـ ايراني را نبايد فراموش کرد، امّا نقش برجسته ايرانيان در توسعه تمدّن و علوم اسلامي و تدوين هزاران کتاب در اين زمينه، گوياي عشق و علاقه مضاعف اين قوم به مکتب اسلام است. اين عشق و ارادت ايرانيان سبب شد تا اين سرزمين مهد انديشمندان اسلامي شود. ابن خلدون مينويسد: «بيشتر دانشوران اسلام ايرانياند.»(7) مؤلفين «صحاح ستّة»(8) اهل سنت، و صاحبان «کتب اربعة»(9) شيعه، همگي ايراني هستند.(10) محمد بن اسماعيل بخاري، مولف «صحيح بخاري» از بخارا؛ مسلم بن حجاج، مولف «صحيح مسلم» از نيشابور؛ سليمان بن اشعث معروف به ابو داود سجستاني، مولف «سنن ابو داود» از سيستان؛ محمد بن عيسي ترمذي، مولف «جامع ترمذي» از ترمذ خراسان؛ احمد بن علي بن شعيب نسائي، مولف «سنن نسائي» و محمد بن يزيد بن ماجه، مولف «سنن ابن ماجه» از قزوين مي باشند.(11)
علاه بر اين، جاي انکار نيست که ابو علي سينا، خوارزمي، ابوريحان بيروني، محمد بن زکرياي رازي، عمر خيام، از انديشمندان ايراني اند. برخواستن تعداد زيادي از محقّقان ايراني مسلمان، نشان از تحوّل دروني، و نه زور و فشار اجتماعي است، زيرا با فشار نمي توان شاهد تحوّل و پيشرفت بود.
در نتيجه مي توان گفت ايرانيان مکتب اسلام را با اختيار و با اشتياق پذيرفتند، و طبق شواهد تاريخي، اکثر ايرانيان پس از گذشت مدّتي از فتح ايران، به اسلام گرويدند. به عبارتي ايرانيان کم کم و در طي چند قرن، پس از آشنايي با مکتب اسلام، به اين آئين معتقد شدند. چنانکه سخن «اشپولر» نيز به اين نکته اشاره داشت. البته نبايد فراموش کرد که اشتياق ايرانيان به اسلام در طول چند قرن، منافاتي با اجبار در پذيرش بعضي از اصول اسلامي از سوي فاتحان ندارد و آن را نفي نمي کند. و حتّي چه بسا در مواردي، اِعمال خشونت از سوي فاتحين ـ بر خلاف دستورات اسلام ـ سبب مي شده عدّه اي اظهار اسلام کنند. امّا سخن ما اين است که همين گروه با گذشت زمان و آشنايي با معارف اسلام به اين آئين علاقه مند شده و ايمان آوردند. امّا اينکه چگونه و چه عواملي سبب علاقه ايرانيان به مسلماني شده است ؟ و همچنين چه عواملي سبب شد تا ايرانيان با معارف اسلامي آشنا شده و ايمان حقيقي بياورند؟ سوال ديگري است که به آن خواهيم پرداخت.
عوامل گرايش ظاهري ايرانيان به اسلام
چنانکه مورّخين گفته اند تا 3، 4 قرن مردم برخي از مناطق ايران هنوز مسلمان نشده بودند. از جمله مردم فارس تا قرن چهارم زرتشتي بودند.(12) مردم گيلان و ديلمستان نيز بر آئين قبلي خويش بودند تا اينکه پس از دو قرن توسّط شخصي به نام ناصر اطروش زيدي مسلمان شدند.(13) البته مناطقي مثل قزوين بود، که اسلام را به سرعت پذيرفتند. (14) با اين وجود، آنها به خاطر عدم آشنايي با زبان عربي، بدون اينکه از اسلام چيزي بدانند اظهار مسلماني مي کردند. اغلب موارد نيز مناطقي بودند که با اسلام آوردن کدخدايان و صاحبان اراضي و اشراف، رعايا و ديگر مردم نيز مسلمان مي شدند. تمايل اشراف و صاحبان اراضي نيز بخاطر اين بود که هر کس مسلمان مي شد امتيازاتي داشت. از جمله تملّک او بر اراضي و اموالش باقي مي ماند، و از پرداخت جزيه معاف مي شد.(15)
اين چنين بود که عدّه زيادي بخاطر حفظ اموال و اراضي خود، و عدّه زيادي بخاطر تبعيّت از عمل اشراف و بزرگانشان مسلمان شدند، در حالي که ايمان در دلهايشان رسوخ نکرده بود. عدّه اي نيز از ترس جان يا عدم توانايي پرداخت جزيه، مسلمان شدند. چرا که اگر کسي مسلمان نمي شد، يا بايد جزيه پرداخت مي کرد و يا بايد کشته مي شد. گفته شده در زمان حجّاج، از موالي به اين عنوان که اسلام آنها واقعي نيست ـ و براي فرار از جزيه اسلام آوردهاند ـ جزيه گرفته ميشد!(16) بنابراين، ايرانياني که هم زمان با فتح ايران اظهار مسلماني کردند پنج دسته بودند:
1- عدّه اي که به سرعت اسلام را پذيرفتند امّا نسبت به معارف اسلامي ـ بخاطر ندانستن زبان عربي ـ معرفتي نداشتند. اين گروه اندک بودند.
2- عدّه اي که بخاطر تبعيّت از اشراف و بزرگان منطقه مسلمان شدند.
4- عدّه اي که بخاطر عدم توانايي در پرداخت جزيه هاي سنگين مسلمان شدند.
بنابراين اکثر تازه مسلمانان ايراني، اسلام ظاهري داشتند، و در طي چند قرن پس از فتح ايران، با معارف اسلام آشنا شدند و ايمان قلبي آوردند. آنان هم که اسلام را نپذيرفتند، يا مقاومت کردند و کشته شدند و يا مانند اکثر مناطق از جمله مردم آذربايجان، بانقيا، باروسما، حيره، بهقباد اسفل، و اوسط، انبار، ساباط، روميه، مهرود، اهواز، ايذه، شوش، جندى شاپور، رامهرمز، اصفهان و ... با پرداخت جزيه به آئين پيشين خود باقي ماندند.(17)
هر چند موارد ذکر شده نقش بسزايي در تظاهر ايرانيان به مسلماني داشتند، امّا موارد ديگري نيز بودند که در تظاهر ايرانيان به اسلام و کندي گرايش قلبيشان به اسلام موثّر بودند که با تفصيل بيشتري به تبيين آنها مي پردازيم:
1- اوضاع آشفته در عصر ساساني
زماني رسيده بود که آئين زرتشتي با نظام طبقاتي ساساني پيوند خورده بود و به شکل يک آئين اشرافي در آمده بود. آئيني که فقط اشراف را خشنود کرده و تبعيض در آن بيداد مي کرد.(18) زمين هاي کشاورزي، باغ ها و تعليم و تعلّم در انحصار اشراف و اعيان بود. زنان و دختران، حقّ خواندن و با سواد شدن را نداشتند مگر اينکه از زنان طبقات اشراف باشند.(19) نظام طبقاتي به حدّي بود که حتّي هر طبقه اجتماعي داراي آتشکده اي مجزّا بود.(20)
بخاطر اين اوضاع وخيم بود که بعضي از محقّقين معتقدند اگر اسلام هم در آن وقت به ايران نيامده بود، به تدريج مسيحيّت بر ايران تسلّط مي يافت.(21)
در چنين شرايطي بود که سپاه اسلام در زمان خليفه دوّم، به امپراطوري از درون پوسيده ساساني حمله کرد و به راحتي توانست پيروز شود.
با توجّه به اين مقدّمه، شايد بتوان يکي از عوامل پيروزي لشکر سي، چهل هزار نفره اسلام در مقابل لشکر صد و بيست هزار نفره ايران را همان روحيّه همکاري ايرانيان براي بر اندازي حکومت ساساني دانست.(22) بگونه اي که در آستانه نبرد قادسيّه، چهار هزار نفر ايراني به سپاه عرب پيوستند. آنان به فرماندهي «زهرة بن حويه» براي شرکت در جنگ آماده شدند. اين افراد که «حمراء» يا «موالي» ناميده شدند، براي پيوستن به سپاه عرب شرط کردند که پس از جنگ هر کجا خواستند بتوانند بروند، با هر قبيلهاي که خواستند، هم پيمان شوند و از غنائم جنگي نيز سهمي برگيرند. با شرايط آنها موافقت شد و آنها در جنگ شرکت کردند. اينها پس از پيوندشان با برخي از قبايل عرب، اصطلاحاً «موالي» آن قبايل ناميده، و مشهور به «حمراء» شدند.(23) علاوه بر اين گروه، شماري از سپاهياني که از اصفهان به سوي جبهه نبرد برده شده بودند، مسلمان شدند و به اعراب پيوستند.(24) پس از قادسيه نيز يک گروه چهار هزار نفري از ايرانيان به مسلمانان پيوستند.(25) نيروهاي ديگري هم از ساساني در شوشتر به ابو موسي اشعري پيوستند.(26) روحيّه همکاري ايرانيان با اعراب، يا به عبارتي نارضايتي ايرانيان از ساساني به حدّي بود که حتّي سران نظامي و شهري يزدگرد او را تنها گذاشتند(27) تا جايي که وقتي يزد گرد سوّم از پايتخت گريزان شد، در شهر هاي ايران آواره شده و مورد حمايت قرار نگرفت و در نهايت به دست يک آسيابان در خراسان به قتل رسيد.(28) نفس پناهنده شدن يزد گرد سوّم به يک آسيابان و کشته شدنش توسّط او مورد تأمّل و دقّت نظر است. اينها همه نشان از نارضايتي مردم از حکومت ساساني و کمک براي براندازي آن دارد که فتح ايران را آسان و سهل مي نمود. سرانجام، پس از دو نبرد نهاوند و قادسيّه که در يکي از اين دو جنگ نيز باد شديدي به ضرر ايرانيان مي وزيد،(29) لشکر مسلمانان پيروز شد. اينگونه بود که ايرانيان براي فرار از بيدادگري ساساني تسليم سپاه اسلام شده و همرديف آنها قرار مي گرفتند. به عبارتي ديگر ايرانيان نسبت به اسلام معرفتي نداشتند که بخاطر آن با حکومت ساساني مبارزه کنند بلکه بخاطر فرار از نظام بيدادگر ساساني در مواردي با مسلمانان همکاري کردند و همکاري آنها به منزله ايمانشان به اسلام نبود.
2- تنگ نظري و اهداف کوتاه فاتحان
ايران به راحتي فتح شد، امّا فاتحان که نيّت و هدفشان از يک سو، فتح و کشورگشايي، و از سوي ديگر پيشگيري از حمله احتمالي امپراطوري ايران بود(30)، براي تربيت اسلامي ايرانيان تلاشي نکردند، و خود نيز به تدريج سيره پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) را ـ در فتوحات ـ به فراموشي سپردند. روش آن حضرت اين بود که پس از فتح يک سرزمين، يا پذيرش اسلام توسّط قومي، مربّياني را به ميانشان مي فرستاد تا با تربيت اسلامي آشنا شوند. همانطور که اميرالمومنين(عليه السلام) به يمن فرستاده شد تا يمني ها را با معارف اسلام آشنا کند.(31)
امّا در فتح ايران، از اين مسئله غفلت شد. علّت غفلت از اين امر مهمّ، به هدف فاتحان بر مي گردد. نقل شده است هنگامي که عمر بن خطّاب مردم را به جنگ با ايرانيان فراخواند، استقبالي نکرده و بي توجّهي کردند. در اين گير و دار قبيله «ازد» مهيّاي جنگ شد، که عمر براي ترغيب بيشتر آنها به جنگ، غنائم کسري را يادآور شد:
«ثمّ انّ عمر ندب الناس الي العراق فجعلوا يتحامونه و يتثاقلون عنه، حتّي همّ ان يغز و بنفسه، و قدم عليه خلق من الازد يريدون غزو الشام فدعاهم الي العراق و رغبهم في غنائم آل کسري ...».(32)
ابو نصر بن مطهّر بن طاهر مقدسي، نيز در مورد دليل حمله مسلمانان، روايتي از عمر بن خطّاب نقل مي کند که قبل از حمله به ايران گفته بود: «خدا شما را به زبان رسول خويش گنج خسروان و قيصران وعده داده است، برخيزيد و جنگ با فارس را ساز کنيد.»(33)
مثني بن حارثه، در حيره، مردم را به جهاد عليه ايران تحريک مي کرد، و به غارت خزائن ملوک ساساني تطميع مي نمود.
از جمله کساني که براي غارت آبادي ها و خزائن ايران مامور شد، جرير بن عبدالله بجلي بود که پيروان زيادي داشت. وقتي عمر او را براي جنگ با ايران فرا خواند، جرير با عمر قرار گذاشت به اين شرط به جنگ مي رود که يک چهارم غنائم را براي خود و اتباعش بر دارد، و عمر اين شرط را پذيرفت، و جرير به سوي ايران حرکت کرد. «... و قدم جرير بن عبدالله من السراة في بجيله فسال ان ياتي العراق علي ان يعطي و قومه ربع ما غلبوا عليه، فاجابه عمر الي ذلک، فسار نحو العراق»(34)
علاوه بر اين، از رفتارهاي نژادپرستانه اعراب ـ که از تعاليم عصر رسول اکرم(صل الله عليه وآله) فاصله گرفته بودند ـ معلوم مي شود که آنان اسلام را يک دين عربي مي دانستند. نه از اسلام آوردن غير عرب خشنود مي شدند و نه براي اسلام آوردن آنها تلاشي مي کردند.(35) به همين سبب در زمان خليفه دوّم از اختلاط اعراب با ايرانيان، و برابر دانستن آنها با يکديگر جلوگيري مي شد.(36) بنابراين، اگر برخي از مناطق مثل بخارا و فاراب نيز چند بار اظهار مسلماني کردند و سپس به کفر بازگشتند(37) شايد علّتش بي توجّهي فاتحان به تربيت اسلامي و اکتفا به اسلام زباني بوده باشد. خلاصه اينکه، عدم دغدغه گسترش فرهنگ اسلامي از سوي فاتحان سببِ کند شدن گرايش ايرانيان به اسلام شده است.
3- جنايات و روش حکومتي حاکمان اهل سنّت :
از عوامل ديگري که سبب شد تا ايرانيان در ابتدا تظاهر به اسلام کنند و ايمان قلبي نياورند، جناياتي بود که ايرانيان در هنگام فتح ايران نظاره گر آن بودند.
کشتار بي رحمانه
بنابر آنچه نقل شده، در برخي از قسمتها مهاجمين با رفتارهايي ناشايسته و به دور از آداب جهاد اسلامي به فتح سرزمين ساساني پرداختند، که اين خود از عواملي بود که ايرانيان را از اعراب ناراضي مي کرد و سبب تاخير در ايمان حقيقي شان شد.
در کتب تاريخ واقدي، تاريخ کامل ابن اثير، فتوح البلدان بلاذري، تاريخ يعقوبي و تاريخ ابن عساکر و طبري به گوشه اي از اين جنايات اشاره شده است. جناياتي که هيچ سازگاري با دستورات اسلام ندارد و بر خلاف سيره پيامبر گرامي اسلام(صل الله عليه وآله) است. براي مثال کشتن رستم، يکي از فرماندهان ايراني که تمايل خود را به اسلام نشان داد طبق کدام دستور اسلام بود؟ آيا اين دستور اسلام است که اسيران را بکشيد آن هم با شمشير و سلاح خودشان؟! آيا وادار کردن اسيري به کشتن اسيري ديگر، مورد تاييد اسلام است؟ آيا رفتار فاتحان بر طبق سيره پيامبر(صل الله عليه وآله) و امير المومنين(عليه السلام) و هماهنگ با پيام آيه «و يُطعِمونَ الطّعامَ علي حُبّهِ مِسکيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً»(38) بود؟ چه تفاوت آشکاري است بين رفتار امير المومنين(عليه السلام) با اسيران، که سبب نزول آيات قرآن مي شود و بين رفتار ديگران که سبب دوري از قرآن و اسلام مي شود!
به اين نقل تاريخي توجه کنيد: «عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمَرْزبَانِ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي عَبْسٍ، قَالَ: أَصَابَ أَهْلَ فَارِسَ يَوْمَئِذٍ بَعْدَ مَا انْهَزَمُوا مَا أَصَابَ النَّاسَ قَبْلِهِمْ، قُتِلُوا، حَتَّى إِنْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَيَدْعُو الرَّجُلُ مِنْهُمْ، فَيَأْتِيهِ حَتَّى يَقُومَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَضْرِبَ عُنُقَهُ، وَ حَتَّى إِنَّهُ لَيَأْخُذُ سِلَاحَهُ فَيَقْتُلَهُ بِهِ، وَ حَتَّى إِنَّهُ لْيَأْمُرْ الرِّجْلَيْنِ أَحَدِهِمَا بِصَاحِبِهِ»(39)؛ (سعيد بن مرزبان از شخصي که از قبيله عبس است نقل مي کند که وقايع دردناکي از فتح ايران را بخاطر دارد. او مي گويد: بلا و مصيبتي بر ايرانيان وارد شد که تا کنون هيچ قوم و ملّتي به آن مصيبت گرفتار نشده اند. بعد از اينکه لشکر ايران شکست خورد و به دست سپاه عمر گرفتار شدند کارشان به آنجا رسيد که يکي از سپاهيان عمر يک ايراني را به جانب خود مي طلبيد، وقتي پيش مي آمد و جلوي او مي ايستاد گردنش را مي زد! يا يکي از سپاهيان عمر يک ايراني را نزد خود مي طلبيد، وقتي پيش مي آمد اسلحه او را مي گرفت و با همان اسلحه او را مي کشت. بالاتر از اين مصيبت اينکه سپاهيان عمر دو نفر را فرا مي خواندند و به يکي دستور مي دادند رفيقش را بکشد)!
هر چند فاتحان ايران، جنايات را در مواردي از حدّ گذرانده بودند، امّا افرادي از مسلمانان هنوز هم سنّت پيامبر اکرم(صل الله عليه وآله) را در ميدان نبرد از ياد نبرده بودند و با اخلاص و اهداف الهي پا به ميدان جنگ گذاشته و تا حدّ توان از خونريزي اجتناب مي کردند و طرف مقابل را دعوت به اسلام و صلح و آشتي مي نمودند. گفتگوهايي که بين فرماندهان دو سپاه قبل از نبرد قادسيّه ردّ و بدل شده گوياي اين مطلب است. چنانکه «زهره» در گفتگويش با رستم فرخّزاد به او گفت:«اي سردار ايراني، بدان که ما براي جهانگشايي و به منظور دنياطلبي و زياده خواهي به سوي شما نيامده ايم. بلکه تنها انگيزه ما براي حرکت و تلاش و جنب و جوش و مبارزه و جهاد، توجّه به آخرت است». و هنگامي که در ميان گفتگوها، زهره آئين اسلام و برخي معارفش را براي رستم بيان مي کند؛ رستم مي گويد:«چه نيکو است اين آئين».
آري، رستم آنقدر مجذوب آئين اسلام مي شود که به ميان بزرگان سپاه ايران رفته و به دفاع از موازين آيين اسلام پرداخته و آنها را به پذيرش اين آئين فرا مي خواند. هر چند سران سپاه که بر کثرت نفرات و تجهيزات خود مغرور شده بودند پيشنهاد رستم را نمي پذيرند.
پس از اين نيز گفتگويي ديگر ميان رستم و ربعي بن عامر انجام مي شود که رستم را بيش از پيش در انديشه و تامّل فرو مي برد. هنگامي که رستم از ربعي فرصتي طلب مي کند تا بيشتر بينديشد، با تقاضايش موافقت شده و سه روز به آنها مهلت داده مي شود. رستم بار ديگر با بزرگان لشگرش به خلوت رفته و با آنان سخن مي گويد امّا آنها حاضر به پذيرش و تسليم در برابر اسلام نمي شوند. روز ديگر حذيفه ابن محض از سوي سپاه اسلام فرستاده شده تا مذاکراتي براي سوّمين مرتبه با رستم فرخ زاد داشته باشد.
اين آخرين مذاکره نبود. يکبار ديگر مغيرة بن شعبه به سوي ايرانيان مي آيد تا با آنها مذاکراتي داشته باشد امّا نتيجه اي حاصل نمي شود، و مهلت سه روزه نيز به اتمام مي رسد، و سرانجام بين سپاه ساساني و مسلمانان جنگي دامنه دار آغاز مي شود ...(40) .
آنچه بايد مورد توجّه قرار گيرد عبارتست از: مهلت سه روزه به ايرانيان، و مذاکرات متعدّدي که بين بزرگان و نمايندگان دو لشگر انجام شد؛ که حاکي از وجود روحيّه صلح و آشتي ميان برخي از فرماندهان و سپاهيان دو طرف بود و سعي بر اين بود تا کار بدون خونريزي و جنگ به پايان پذيرد.
امّا اين نحوه رفتار که برگرفته از تعليمات رسول اکرم(صل الله عليه وآله) بود به تدريج در سپاه اسلام رنگ باخت و با انحرافي که امّت اسلامي از تبعيّت جانشين به حقّ پيامبر(صل الله عليه وآله)، علي(عليه السلام) پيدا کرد دنياپرستي و توحّش عربي در قالبي جديد نمايان شد و اسلام را همچون پوستين وارونه به تن کردند که شرح آن مفصّل است و اين مقاله جاي بيان آن نيست.
قابل توجّه اينکه برخي از رفتارهاي خشن و جنايات لشگريان خلفا، منحصر به فتح ايران نمي شود بلکه در موارد ديگري نيز نقل شده است. در اواخر حکومت عثمان که مردم از او ناراضي شدند، عدّه اي از مصر به عنوان اعتراض به مدينه آمده بودند. عدد آنها بالغ بر دو هزار نفر بود، و به خاطر اطاعت از فرمان امام على(عليه السلام)، و اعلام پشيماني و توبه عثمان، راه بازگشت به مصر را پيمودند. بعد از سه روز، به مدينه بازگشتند و نامه اى را که از غلام عثمان در بين راه گرفته بودند، ارائه دادند. در آن نامه عثمان به فرماندارش در مصر دستور داده بود که بعضى از سران معترضان را به دار آويزد! و برخى را شديداً مجازات کند! (41)
تاريخ طبري اين ماجرا را اينگونه نقل مي کند: «کتب عثمان الى عبد الله بن سعد بن ابى سرح عامله على مصر- حين تراجع الناس عنه، و زعم انه تائب- بکتاب في الذين شخصوا من مصر، و کانوا أشد اهل الأمصار عليه: اما بعد، فانظر فلانا و فلانا فاضرب أعناقهم إذا قدموا عليک، فانظر فلانا و فلانا فعاقبهم بکذا و کذا- منهم نفر من اصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم، و منهم قوم من التابعين- فکان رسوله في ذلک ابو الأعور بن سفيان السلمى، حمله عثمان على جمل له، ثم امره ان يقبل حتى يدخل مصر قبل ان يدخلها القوم، فلحقهم ابو الأعور ببعض الطريق، فسألوه: اين يريد؟ قال: اريد مصر، و معه رجل من اهل الشام من خولان، فلما راوه على جمل عثمان، قالوا له: هل معک کتاب؟ قال: لا، قالوا: فيم أرسلت؟ قال: لا علم لي، قالوا: ليس معک کتاب و لا علم لک بما أرسلت! ان امرک لمريب! ففتشوه، فوجدوا معه کتابا في اداوه يابسه، فنظروا في الکتاب، فإذا فيه قتل بعضهم و عقوبة بعضهم في انفسهم و أموالهم فلما رأوا ذلک رجعوا الى المدينة»؛(42) (عثمان به عبد الله بن سعد بن ابى سرح که عامل مصر بود نامه نوشت که: «اما بعد وقتى فلان و فلان پيش تو آمدند گردنشان را بزن! و فلان و فلان را چنان و چنان مجازات کن! تنى چند از اينان ياران پيغمبر خدا صلى الله عليه و سلم بودند و جمعى از آنها از تابعان بودند». گويد: فرستاده عثمان که نامه را مىبرد ابو الاعور بن سفيان سلمى بود که عثمان وى را بر شتر خويش نشانده بود و گفته بود پيش از آنکه مصريان برسند وارد مصر شود. ابو الاعور در راه به مصريان رسيد که از او پرسيدند «کجا مىرود؟» گفت: «آهنگ مصر دارم» يکى از مردم شام از طايفه خولان نيز با وى بود. گفتند: «نامهاى همراه دارى؟» گفت: «نه» گفتند: «ترا بچه کار فرستادهاند؟» گفت: «نمىدانم» گفتند: «نامه همراه ندارى و نمى دانى تو را به چه کار فرستادهاند! کار تو مشکوک است» پس او را بکاويدند و با وى نامهاى يافتند که در قمقمه چرمين خشک بود و چون در نامه نگريستند، دستور کشتن بعضيشان و مجازات بعضى ديگر بود بجان يا مال، و چون چنين ديدند سوى مدينه باز آمدند).(43)
اين رفتار خليفه مسلمين بود! به راستي آيا حاکمان اسلامي بايد با مسلمين چنين رفتاري داشته باشند؟ آيا در حکومت اسلامي با معترضان چنين برخورد مي شود؟ آن هم معترضاني که خليفه به آنها وعده حلّ مشکلات را داده است و آنها نيز راهي ديارشان مي شوند. حال اگر اين حاکم اسلامي با غير مسلمانان رو برو شود چه خواهد کرد؟!
ايرانيان پس از فتح ايران نيز شاهد اختناق و جنايات هولناکي از سوي خلفاي بني اميّه و بني عبّاس در سرزمين هاي اسلامي بوده اند. نمونه بارز اين اختناق را مي توان در حکومت عبدالملک و جنايات عمّالش مثل حجّاج دانست. حجّاج هنگامي که از طرف عبدالملک به کوفه آمد، همچون حاکمى که از سوى خليفه آمده باشد رفتار نکرد، بلکه سر و صورت خود را پوشاند و به طور ناشناس به مسجد وارد شد، صف مردم را شکافت و بر فراز منبر نشست و مدّتى دراز خاموش ماند. زمزمه در گرفت که اين کيست؟ يکى گفت: او را سنگسار کنيم. گفتند: نه، صبر کن ببينيم چه مىگويد؟ همين که سکوت همه جا را فراگرفت، حجاج روى خود را گشود و چنين آغاز سخن کرد: «مردم کوفه! سرهايى را مىبينم که چون ميوه رسيده، موقع چيدن آنها فرارسيده است و بايد از تن جداگردد، و اين کار به دست من انجام مىگيرد، و خوانهايى را مىبينم که ميان عمّامهها و ريشها مىدرخشد...». آنگاه سخنان تهديدآميز خود را ادامه داد و چنان مردم را ترساند که بى اختيار سنگ ريزه از دست مردى که مىخواست او را سنگسار کند، بر زمين ريخت!(44)
ورود حجاج به «بصره» نيز همچون ورود وى به کوفه بود. «ابن قتيبه دينورى» ورود او را به «بصره» چنين توصيف مىکند:
حجاج همراه دو هزار نفر از سپاهيان شام و طرفداران آنان، و چهارهزار نفر از نيروهاى متفرقه، رهسپار بصره شد. هنگام ورود به بصره، دو هزار نفر از آنان را همراه برد و تصميم گرفت روز جمعه هنگام نماز وارد شهر شود. او به همراهانش دستور داد مسجد را محاصره کنند و در کنار هر يک از درهاى مسجد که بالغ بر هيجده در بود، صد نفر بايستند و شمشيرهايشان را زير لباس پنهان سازند. آنگاه به آنان گفت: به محض آنکه در داخل مسجد سروصدا بلند شد، هر کس خواست از مسجد بيرون برود، کارى کنيد که سر بريدهاش جلوتر از تنش بيرون رود!
ماموران در کنار درها مستقر شدند و به انتظار ايستادند. حجاج همراه دويست نفر مسلح که صد نفرشان پيشاپيش وى، و صد نفر ديگر پشت سر او حرکت مىکردند و شمشيرها را زير لباس مخفى ساخته بود.
حجاج به آنان گفت: وقتى وارد مسجد شديم، من براى مردم سخنرانى خواهم کرد و آنها مرا سنگباران خواهند ساخت، وقتى که ديديد من عمامه را از سرم برداشتم و بر زانو هايم گذاشتم، شمشير را از نيام بکشيد و آنها را از دم تيغ بگذرانيد !
با اين نقشه، وقتى که موقع نماز رسيد، او بر فراز منبر نشست و طى سخنانى گفت: «... امير المومنين (عبدالملک) مرا به حکمرانى شهر شما و تقسيم بيت المال در ميان شما منصوب کرده است، و به من دستور داده است که به داد مظلومان برسم و ظالمان را کيفر دهم، نيکوکاران را تقدير و بدکاران را مجازات کنم... خليفه وقتى مرا به اين سمت منصوب کرد، دو شمشير به من داد: يکى شمشير رحمت، و ديگرى شمشير عذاب و کيفر. شمشير رحمت در راه از دستم افتاد، امام شمشير عذاب اينک در دست من است!...»
مردم حجّاج را از پاى منبر سنگباران کردند. در اين هنگام عمّامه را از سرش برداشت و روى زانو گذاشت. ماموران وى بيدرنگ به جان مردم افتادند. مردم که وضع را چنين ديدند، به بيرون مسجد هجوم بردند، اما هر کس گام از در مسجد بيرون گذاشت، سر از بدنش جدا شد بدين ترتيب فراريها را مجبور به بازگشت به درون مسجد کردند و در آنجا آنها را کشتند به طورى که جوى خون تا در مسجد و بازار سرازير گرديد!(45) بدين ترتيب حجاج در سراسر عراق حکومت وحشت برقرار ساخت، و بسيارى از بزرگان و مردمان پارسا و بي گناه را کشت. او چنان ترسى در دلها افکند که نه تنها عراق، بلکه سراسر خوزستان و شرق را فراگرفت.
«مسعودى»، مورّخ مشهور مىنويسد: حجّاج بيست سال فرمانروايى کرد و تعداد کسانى که در اين مدت با شمشير دژخيمان وى يا زير شکنجه جان سپردند، صد و بيست هزار نفر بود و تازه غير از کسانى بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نيروهاى او کشته شدند.
هنگام مرگ حجاج، در زندان مشهور وى (که از شنيدن نام آن لرزه بر اندامها مىافتاد) پنجاه هزار مرد، و سى هزار زن زندانى بودند که شانزده هزار نفر آنها عريان و بى لباس بودند! حجاج زنان و مردان را يک جا زندانى مىکرد و زندانهاى وى بدون سقف بود از اينرو زندانيان از گرما تابستان و سرما و باران زمستان در امان نبودند(46).(47)
اين وحشي گري و درندگي بعضي حکّام عرب کجا و احکام و دستورات اسلام کجا؟! بديهي است که اين جنايات هولناک از فرهنگ و دستورات اسلامي به دور است و بايد به پاي اشخاص و حاکمان جور نوشته شود. در هر صورت، سلسله و تباري که، امام حسين(عليه السلام) يعني فرزند پيامبرشان را با قساوت تمام و جنايات دردناک به شهادت مي رسانند، هيچ بعيد نيست با مردم ديگر اينگونه رفتاري داشته باشند. اگر در طول تاريخ نسبت به علويان و سادات ظلم هايي شده است که شنيدن آن غم انگيز است، چگونگي رفتار با مخالفيني که از علويان نبوده اند ـ و از آن بالاتر با ايرانياني که به اعتقاد آنها انگ عجم بودن را هم بر خود داشتند، ـ روشن است. در هر صورت، حاکمان جور براي رسيدن به اهداف خود از هيچ جنايتي فرو گذار نمي کنند ـ هر چند به نام اسلام حکومت کنند ـ ولي نسلها بايد بدانند عمل حاکمان و جناياتشان نه بر طبق دستورات اسلام بوده و نه به پاي اسلام نوشته مي شود. ايرانيان نيز اين مطلب را به وضوح درک کردند و مسيرشان را از حاکمان جور جدا کرده و روز به روز خود را بيشتر محتاج محبّت و معارف اهل بيت(عليه السلام) مي ديدند.
آتش زدن کتابخانه ها
هرچند برخي از جنايات فاتحان ايران قابل انکار نيست امّا آنچه در مورد سوزاندن کتابخانه هاي ايران گفته شده، قابل تامّل است. نبايد اين نکته فراموش شود که هر چند حمله اعراب به ايران در برخي موارد بخاطر فاصله گرفتن از فرهنگ اسلام همراه با جنايات و وقايع تلخي بوده است. امّا بعدها کساني بوده اند که با هدف اسلام ستيزي جناياتي را بدون هيچ مدرکي ذکر کردند و افزودند. برخي از مورخانِ متاخّر چون حمدالله مستوفي، مير خواند، گرديزي و ابن اسفنديار از مسائلي سخن گفته اند که در منابع دست اوّل مانند تاريخ طبري، تاريخ يعقوبي، انساب الاشراف بلاذري، الفتوح ابن اعثم کوفي، و فتوح البلدان بلاذري يافت نمي شوند. آنچه آنها گفته اند چيزي جز ساخته و پرداخته ذهن خودشان نيست و قابل قبول نمي باشد. يکي از مسائلي که آنها نقل کرده اند همين مسئله به آتش کشيدن کتابخانه هاي ايران است که هيچ مدرکي ندارد. آنها از سوزانده شدن کتابخانه هاي جندي شاپور و ري سخن مي گويند با اينکه در منابع تاريخي هيچ نامي از کتابخانه اي برده نشده است.(48) علاوه بر اين، پس از ورود اسلام مر کز علمي جندي شاپور رونق بيشتر يافت و بعدها در آغاز دوره عباسيان که به عصر ترجمه مشهور است، نهضت ترجمه کتب به زبان عربي آغاز شد.(49) حال سوال اين است: اگر کتابخانه جندي شاپور در آتش سوخته است چه کتبي به زبان عربي ترجمه شدند؟
در مورد کتابخانه ري نيز، بايد گفت که تا قبل از حمله اعراب به ايران در آنجا اصلا کتابخانه اي نبوده که سوزانده شود. اولين کتابخانه ري توسط صاحب بن عباد ايجاد شد که بخشي از آن توسط سلطان محمود غزنوي به آتش کشيده شد.(50) بنابراين به آتش کشيدن کتابخانه ها از مسائلي است که واقعيّت ندارد و در جهت اسلام ستيزي ساخته و پرداخته شده است. و اگر اين ماجرا واقعيّت داشت، در نهضت هاي ضد عربي مثل شعوبيه حتما به آن بر عليه اعراب استناد مي شد. در حالي که هيچ سخني از آن به ميان نيامده است.(51) و بر فرض هم که صحّت مي داشت باز هم ربطي به تعاليم اسلام ندارد، چرا که بعد از پيامبر اسلام(صل الله علیه وآله) کساني که حاکم شدند دستور دادند که يکي از منابع اصيل معارف اسلامي که همان سنّت مکتوب پيامبر است را در آتش سوزاندند! از اين گروه چه توقّعي مي توان داشت که براي کتابخانه هاي عجم ها! احترامي قائل باشند؟!
رفتار نژاد پرستانه عرب، و تحقير عجم
برخوردهاي برتري جويانه اعراب نيز از موارد ديگري بود که اسباب تاخير در ايمان عجم ها را فراهم کرد. برتري عرب بر عجم از زمان خليفه دوّم شروع شد، و در دوران بني اميّه ادامه داشت. عمر بن خطاب دستور داد که عجم ها حق ندارند از عرب ها زن و دختر بگيرند؛ ولي عرب مي تواند از عرب و عجم دختر بگيرد.(52)
او حتّي در عصر پيامبر(صل الله عليه وآله) نيز داراي گرايش نژاد پرستانه بود ولي سعي در پنهان کردن آن داشت. با اين حال، با ردّ خواستگاري سلمان فارسي از دخترش نتوانست اين حسّ دروني را مخفي کند، و فقط بخاطر عجم بودن او خواستگاري را نپذيرفت.(53) اين در حالي بود که، عمرو عاص مقام سلمان را در نزد پيامبر(صل الله عليه وآله) و مسلمين به او گوشزد کرده بود و او را از ردّ خواستگاري بر حذر داشت. شايد منسوب کردن سلمان به فرمانروايي مدائن(54) توسط عمر بن خطاب، بخاطر جلب محبوبيّت از دست رفته اي بوده که با ردّ همين خواستگاري حاصل شده بود. شايد هم علّت آن اين بود که سلمان نقش اساسي در فتح مدائن و مسلمان شدن اهلش داشت تا جاييکه بدون خونريزي و جنگ فتح شد. يا اينکه او صلاح نمي دانست سلمان در مدينه باشد و از سوي ديگر براي جلب اعتماد ايرانيان بهتر مي دانست تا سلمان را که خود ايراني بود حاکم مدائن کند. با اين وجود، چيزي مانع اين نمي شد تا عمر بن خطاب ديگر ايرانيان و عجمان را به ديد تحقير ننگرد.
امّا اينکه سلمان فارسي چگونه با عمر بن خطاب همکاري داشته است؟ بايد گفت که همکاري سلمان بسان همکاري يوسف با دربار مصر بوده است.
مويّد ديگري که نشان مي دهد عمر بن خطاب گرايش نژاد پرستانه داشته ولي آن را مخفي مي کرده، اينست که در سخني؛ سلمان فارسي هدف از طرح خواستگاري را امتحان کردن عمر بن خطّاب به حسّ جاهلانه نژادپرستي بيان مي کند. و اين بيانگر اين مطلب است که در آن هنگام، عمر سعي در مخفي نگه داشتن اين حسّ داشته است و سلمان با اين امتحان، ماهيّت و طرز فکر او را بر ملا ساخته است.
آري، نگاه نژاد پرستانه در عصر خلفا، سبب شد تا محروميّت ها و تبعيضات فراواني بر عجم ها تحميل شود؛ از روابط اجتماعي گرفته تا تقسيم بيت المال، اشتغال، و اجراي برخي از احکام الهي.
نامه معاويه شاهد مکتوبي است از رسميّت يافتن حسّ نژادپرستي و تبعيضات در عصر معاويه و خليفه دوّم. او در نامه اش(55) به زياد بن ابيه، فرمانرواي عراق نوشت و تأکيد کرد که با ايرانيان بر اساس سنّت عمر بن خطاب رفتار کند تا موجب خواري آنها گردد! در آن نامه چنين آمده است:
1- عرب ها حق دارند از ايرانيان زن بگيرند، ولي آنها حق ندارند از عرب ها زن بگيرند.
2- عرب ها حق دارند که از آنها ارث ببرند، ولي آنها حق ندارند از عرب ها ارث ببرند.
3- حقوق و سهم آنها را کمتر از عرب ها بپرداز.
4- در نماز، هيچگاه آنها را امام جماعت عرب ها نکن.
5- اگر نماز جماعت برقرار شد، عجم حق ندارد در صف اول بايستد، مگر براي تکميل صف اوّل نماز.
6- مرزباني مرزها و شهرها را به آنها واگذار نکن.
7- آنها را عهده دار امور قضايي نکن.
8- امور مذهبي مسلمانان را به دست آنها نده و ... .
در مورد عثمان هم اين روند ادامه داشت بلکه او پا را فراتر نهاد و حتّي حقوق مسلمانان عرب را نيز رعايت نمي کرد. بيت المال و حکومت در زمان حکومت عثمان در انحصار قبيله اي خاصّ از نزديکان و خويشان او بود. و همين اعمال او سبب شد تا در نهايت مردم بر عليه او شورش کنند.
اين در حالي بود که پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) بيت المال را مساوي تقسيم مي کرد و بين عرب و عجم، و خويشان با ديگران، فرقي نمي گذاشت(56) و مي فرمود: «اِنَّ النَّاسَ مِن عَهدِ آدَم اِلَي يَومِنا هَذَا مِثلُ اسنانِ المشط، لا فَضلَ لِلعَرَبِي عَلَي العَجَمِي و لا للاحمر علي الاسود الا بالتقوي»؛ (مردم از زمان آدم تاکنون همانند دندانهاي شانه برابرند و عرب را بر عجم و نژاد سرخ را بر سياه هيچ برتري و فضيلتي نيست جز به تقوي و پرهيزکاري.)(57) حضرت على(عليه السلام) نيز در عهدنامه مالک اشتر مى فرمايد: «اَلنَّاسُ صِنفانٌ: إِمَّا أَخٌ لََکَ فِي الدِّين أَو نَظِيرٌ لَکَ فِي الخَلق»؛ (مردم دو دسته اند: يا برادر دينى تو هستند و يا انسان اند و از نظر آفرينش با تو يکسان.)(58)
در هر صورت بخاطر ظلم و ستم هايي که به ايرانيان به عنوان عجم مي شد، زماني فرا رسيد که ايرانيان در مقابل اعراب به رهبري ابومسلم خراساني قيام کردند و موجب سرنگوني حکومت بني اميّه شدند. علاوه بر اين، شکل گيري نهضت شعوبيّه نيز از بارزترين اعتراضاتي است که از سوي ايرانيان در مقابل افکار برتري جويانه اعراب و تبعيضات بين عرب و عجم به راه افتاد. اعتراض ايرانيان در مقابل اعراب بخاطر دوري از دستورات اسلامي، انسان را به ياد سخن زيباي اميرالمومنين(عليه السلام) مي اندازد که فرمود: «ليضربنکم الاعاجم علي هذا الدين عَوْداً کما ضربتموهم عليه بدوا»؛ ( قسم به خدايي که دانه را شکافت و آدمي را آفريد، از رسول خدا(صل الله عليه وآله) شنيدم که فرمود: همچنانکه شما ايرانيان را به خاطر ورود به اسلام زديد، ايرانيان شما را بخاطر بازگرداندن به اسلام خواهند زد).(59) پيامبر اکرم(صل الله عليه وآله) نيز چنين فرمود: « مَعَاشِرَ قريش! تَضْرِبُونَ الْعَجَم عَلَى الْإِسْلَامِ هَذَا وَ اللَّهِ ليضربنّکم عليه عَوْداً: اى گروه قريش! شما عجم را به خاطر اسلام با شمشير مى زنيد. به خدا سوگند آنان در آينده شما را براى بازگرداندن به اسلام با شمشير مى زنند».(60)
بنابراين، هر چند برخي از ايرانيان بخاطر نارضايتي از حکومت ساساني از ورود سپاه اسلام استقبال کردند. ولي فاتحين که هدف از آمدنشان به ايران کشورگشايي و رهايي از حمله احتمالي امپراطوري ايران بود، بيشتر به گرفتن ماليات هاي سنگين مشغول شدند تا ترويج اسلام. علاوه بر اين، با رفتار هاي نژاد پرستانه و برتري جويانه خود سبب کندي اسلام گرايي ايرانيان شدند.
اسلام گرايي قلبي ايرانيان و عوامل آن
هر چند اسلام گرايي قلبي ايرانيان به اسلام، بخاطر عواملي به تأخير افتاد امّا ديري نپاييد که ايرانيان به تدريج(61) از پيشتازان عرصه دينداري گشتند و قلب هايشان را تسليم اسلام کردند. البته اين تغيير و دگرگوني در اعتقاد ايرانيان، مرهون و متاثّر از عواملي بود که عبارتند از:
سيره و روش پيامبر(ص) در برخورد با ايرانيان
يکي از عوامل گرايش ايرانيان به اسلام، اخبار و گزارشاتي بود که از منش و رفتار پيامبر(صل الله عليه وآله) در زمان حيات پر برکت ايشان به آنها مي رسيد؛ نحوه رفتار پيامبر(صل الله عليه وآله) با ايرانيان، سخنان پيامبر(صل الله عليه وآله) در مورد ايرانيان و جايگاه ممتاز اشخاصي مثل سلمان فارسي در نزد پيامبر؛ خود نقش بسزايي در افزايش علاقه مندي ايرانيان به آئين اسلام داشته است.
تعبيرات پيامبر(صل الله عليه وآله) در مورد سلمان مثل: « سَلمانُ مِنّا اَهلَ البَيتِ »(62) و « إِنَّ سَلْمَانَ مِنِّي، مَنْ جَفَاهُ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ آذَاهُ فَقَدْ آذَانِي »(63) همه دلالت بر مقام ممتاز سلمان فارسي دارد. شخصيّت ممتاز سلمان فارسي عامل موثّري مي شود تا اسلام گرايي ايرانيان را تقويت بخشد، به خصوص در دوران بيست ساله فرمانرواييش بر مدائن.
ظاهراً حقيقت جويي ايرانيان سبب شده پيامبر(صل الله عليه وآله) بارها آنان را مورد لطف و تمجيد قرار دهد. در جايي حضرت مي فرمايد: «نام ايرانيان را به زشتي ياد نکنيد زيرا آنها از ياران ما هستند و از ما حمايت مي کنند.»(64) و در جايي ديگر مي فرمايد: «اَعْظَمُ النَّاسِ نَصيِباً فِي الْاِسْلاَمِ اَهْلُ فَارِسٍ؛ (از بين تمام مردم، ايرانيان بيشترين بهره را از اسلام دارند).(65)
در حديثي آمده است که پيامبر(صل الله علیه وآله) آيه «وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ»؛ و (حضرت محمّد(صل الله عليه وآله)) پيامبر است بر گروه ديگرى که هنوز ملحق نشده اند.»(66) را تلاوت مي کرد که حاضران پرسيدند: منظور از اين «آخَرِينَ مِنْهُمْ»؛ (گروه ديگر) کيست؟ پيامبر(صل الله عليه وآله) در پاسخ آنها، دست بر شانه ي سلمان گذاشت و فرمود: «اگر ايمان در ستاره ثريّا قرار گيرد، مرداني از اين گروه (ايرانيان) به آن دست مييابند».(67)
در سوره محمّد(صل الله عليه وآله) نيز ميخوانيم: « وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَکُمْ ثُمَّ لايَکُونُوا أَمْثالَکُمْ: هرگاه سرپيچى کنيد، خداوند گروه ديگرى را به جاى شما مى آورد، پس آنها مانند شما نخواهند بود». اکثر مفسّران شيعه و اهل سنّت، در ذيل اين آيه گفته اند که پس از نزول اين آيه، جمعي از اصحاب پرسيدند: «اين گروهي که خداوند در اين آيه به آنها اشاره مي کند، چه کساني هستند؟». پيامبر(صل الله عليه وآله) به سلمان که در نزديکش بود، نگاه کرد و دست به زانوي او زد و فرمود: «منظور خداوند، اين مرد و قوم اوست. سوگند به آن که جانم در اختيار اوست، اگر ايمان به ثريّا بسته باشد، گروهي از مردان فارس، آن را به چنگ مي آورند».(68)
علاوه بر اين، در سوره مائده آيه 54 چنين آمده است که: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لَآئِمٍ ذالِکَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَليمٌ»؛ (اى کسانى که ايمان آورده ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمى رساند) خداوند گروهى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند، در راه خدا جهاد مى کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد ( و شايسته ببيند) مى دهد و فضل و احسان خداوند، گسترده و (او به همه چيز) داناست». روايت شده است که شخصي درباره اين آيه از پيامبر(صل الله عليه وآله) پرسيد. ايشان نيز با اشاره به سلمان فرمود: «منظور از اين آيه، اين شخص و قوم او هستند». آن گاه فرمود: « اگر دين در ثريّا باشد و در آسمانها قرار گيرد، مرداني از فارس، آن را به دست خواهند آورد).(69)
آري، سخنان لطف آميز پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) در مورد ايرانيان و بيان شأن و جايگاه ايشان در آينده اسلام را نيز، مي توان عامل ديگري دانست که ايرانيان را به اسلام مشتاق کرده است. اين گونه بود که برخي از ايرانيان در عصر پيامبر(صل الله عليه وآله) به اسلام علاقه مند شدند و با عشق و علاقه اسلام را پذيرفتند.
آشنايي با سيره و روش حکومت داري ائمه(ع)
ايرانيان براي اوّلين بار همزمان با عصر پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) در يمن که در آن زمان از ممالک ايران بود، با اميرالمومنين(عليه السلام) آشنا شدند(70) و رفتار و سيره پسنديده ايشان را از نزديک مشاهده کردند.
وقتي پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) نامه اي به خسرو پرويز(71) مبني بر دعوت به اسلام فرستاد، او با گستاخي نامه را پاره کرد و به دست نشانده خود در يمن، که شخصي به نام «بازان» بود موضوع را اطّلاع داد. بازان نيز دو تن از ايرانيان را مأمور کرد تا به نزد پيامبر رفته و پيام خسرو پرويز را ابلاغ کنند. هنگامي که نمايندگان ايراني نزد پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) حاضر مي شوند، پيامبر آنان را از قتل خسرو پرويز به دست پسرش شيرويه با خبر مي سازد. اين خبر غيبي، سبب مي شود تا «بازان» و ديگر بزرگان يمن به اسلام متمايل شده و ضمن گرويدن به مسلمين، از پيامبر(صل الله عليه وآله) در خواست ارسال فرمانرواي مسلماني کنند تا علاوه بر فرمانروايي به تعليم معارف اسلامي بپردازد. پيامبر(صل الله عليه وآله) نيز اميرالمومنين علي(عليه السلام) را به عنوان مربّي به يمن فرستاد و در حکمي شخص «بازان» را به فرمانروايي يمن ابقا کرد.
آشنايي مردم يمن با امير المومنين(عليه السلام) نيز سبب شد تا آشنايي و عشق و علاقه آنها نسبت به اسلام مضاعف شود. مردم بحرين نيز که آن زمان تحت حاکميّت امپراطوري ايران بودند با مسلمان شدن فرمانروايشان به اسلام روي آوردند.(72)
البته مسلمان شدن ايرانيان قبل از اين نيز سابقه دارد. چرا که قبل از اين نيز افراد پاک سرشتي چون سلمان فارسي رنج و سختي سفر از ديارشان را به جان خريده و به ديار اسلام سفر کرده بودند. هر چند طبق خيلي از نقل ها خود سلمان توسّط زن ايراني اي به نام «ام الفارسيه» با پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) آشنا شده است(73) امّا طبق نقل مشهور، سلمان فارسي اوّلين فرد ايراني است که به اسلام ايمان مي آورد. (74)
البته آشنايي ايرانيان بيشتر به دوران خلافت حضرت(عليه السلام) مربوط مي شود. انتقال مرکز خلافت از مدينه به کوفه در زمان خلافت اميرالمومنين(عليه السلام)، مهمّ ترين نقش را در آشنايي ايرانيان با آن حضرت داشت. چرا که در آن زمان ايرانيان زيادي در کوفه و بصره حضور داشتند: از آن جمله :
1. افرادي که به دست فاتحان مسلمان اسير شده و به عنوان برده به کوفه آورده شده بودند که اکثر آنها اسلام آورده و آزاد شدند، ولي هم پيمان و نانخور اعراب باقي ماندند.
2. کساني که پس از جنگ، کوفه را مناسب ترين شهر براي فرصت هاي شغلي خويش يافتند و به آنجا هجرت کردند.
3. شماري از زندانيان ايراني آزاد شده در جنگ نهاوند و زناني که نصيب فاتحان مسلمان شده بودند و به ازدواج اسير گيرندگان خود در آمده بودند.
4. همچنين چهار هزار ديالمه اي که در آغاز تأسيس کوفه بدانجا رفته بودند،(75) اينها جمعيّت زيادي از ايرانياني بودند که در کوفه حضور داشتند.
از سويي حضور ايرانيان در کوفه، و از سوي ديگر رفتار عدالت محور اميرالمومنين(عليه السلام) کم کم موجبات علاقه ايرانيان به اسلام و حضرت را فراهم کرد تا جايي که عدّه زيادي از موالي، امام علي(عليه السلام) را در جنگ صفّين و جمل ياري کردند. طوايفي موسوم به زط و سيابجه که از سواران دوران ساسانيان به حساب مي آمدند، در جريان جنگ جمل در اطراف بصره با سپاهيان اصحاب جمل مقابله کردند و کار را بر عايشه، طلحه و زبير سخت نمودند(76).
علاوه بر اين، افرادي نيز بودند که در سفرهايشان ديدارهايي با حضرت(عليه السلام) داشته اند مثل يک ايراني اصفهاني به نام داوود بن سليمان(77)
از جمله مواردي که در اين دوران، سبب علاقه ايرانيان به اميرالمومنين(عليه السلام) شد عبارتند از:
1- مبارزه با عصبيّت عربي و برتري عرب بر عجم.
2- مهرورزي نسبت به ايرانيان. در سفينة البحار آمده است: مغيره هميشه در مقايسه ميان على و عمر مىگفت: «على مهربانى و تمايلش نسبت به موالى (ايرانيان) بيشتر بود؛ و عمر بر عکس از آنها خوشش نمىآمد».(78)
3- اجراي عدالت در تقسيم بيت المال ميان عرب و عجم.
4- برخورداري ايرانيان از حقوق و عطايا، مانند ديگر مسلمانان که موجب اعتراض برخي از سران و اشراف کوفه از جمله اشعث بن قيس کندي شد، و به حضرت گفت: از چه روي ما را مغلوب اين حمراء (سرخ رويان) ساخته اي؟ «لماذا غلبتنا هذه الحمراء».(79)
5- خونخواهي آن حضرت از هرمزان ايراني،(80) که در پي مرگ عمر بن خطّاب توسّط عبيدالله بدون هيچ دليل شرعي و عرفي همراه با ابولوءلوء و همسر و دخترش به قتل رسيد. عثمان نيز با اينکه از قتل بي دليل يک مسلمان ايراني آگاه بود، به وظيفه خود عمل نکرد. امام علي(عليه السلام) ضمن نکوهش عثمان به عبيدالله بن عمر چنين گفت:«اي فاسق، اگر روزي بر تو دست يابم، تو را به خونخواهي هرمزان خواهم کشت». و عبيدالله بن عمر سرانجام در جنگ صفّين کشته شد.(81)
حضور ايرانيان در کوفه از يک سو و عدالت اميرالمومنين(عليه السلام) از سوي ديگر، سبب شد ايرانياني که تاکنون اظهار مسلماني مي کردند، با اسلام حقيقي آشنا شده و حتّي محبّ اهل بيت(عليهم السلام) گردند. مبارزه امام(عليه السلام) با تبعيضات نارواي خلفا و امويان نسبت به موالي، و دوري از روحيّه عصبيّت عربي، سبب شد تا ايرانيان به اسلام بدبين نشده و حساب اسلام را از حساب خلفاي جور جدا کنند و به اسلام حقيقي، ايمان بياورند.
اين مطلب در سروده «ملک الشعراى بهار» به خوبي بيان شده است:
گر چه عرب، زد چو حرامى به ما داد يکى دين گرامى، به ما
ائمه ديگر شيعيان نيز رفتاري چون رفتار اميرالمومنين(عليه السلام) با غير اعراب به خصوص ايرانيان داشتند. امام صادق(عليه السلام) نيز در مقابل کسي که از پستي عجم و غير عرب سخن مي گفت، موضع گرفت.(83)
ايشان در جهت محکوم کردن تعصّب عربي و افکار نژاد پرستانه مي فرمود: «من تعصّب حشره الله يوم القيامه مع اعراب الجاهليه»؛ ( کسي که تعصّب بورزد، خداوند در روز قيامت او را با اعراب جاهليت محشور گرداند.»(84) و نيز مي فرمود: «من تعصّب او تعصّب له فقد خلع ربقه الايمان من عنقه: کسي که تعصّب بورزد يا براي او تعصّب ورزيده شود، رشته ايمان را از گردن خود بيرون آورده است.)(85)
رفتار همه ائمه(عليهم السلام) اينگونه بوده است. و سيره و روش و تعليمات ايشان شاهد بسيار گويايي بر کذب آن سخني است که بر سر زبان افراد معلوم الحال افتاده و مدام آنرا تکرار مي کنند که امام حسين(عليه السلام) گفته: «نحن قريش و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم»؛ ( ما از قريشيم و شيعيان ما عرب هستند و دشمنان ما از غير عرب مي باشند)
اوّل اينکه، اين سخن در کتاب سفينة البحار از ابا عبدالله(عليه السلام) نقل شده که منظور امام صادق(عليه السلام) است نه امام حسين(عليه السلام).
دوّم اينکه، اين حديث از لحاظ سندي اعتباري ندارد و ضعيف است. چرا که اين حديث مقطّع بوده و علاوه بر اين در سند آن شخصي به نام «سلمة بن خطات» مي باشد که فردي ضعيف و غير قابل اعتماد است.(86) همچنين نجّاشي که از متخصصّين فن رجال است، مي گويد: او در حديث ضعيف است. علاوه بر او، شخص ديگري به نام
عثمان بن جبلة در سند قرار گرفته که مجهول است.
سوم اينکه، اين حديث چون مخالف قرآن و سنّت است فاقد اعتبار است. چرا که در تعارض آشکار با احاديث ديگري است که از ائمه(عليهم السلام) نقل شده است؛ و همچنين مخالف با آيه 13 سوره حجرات مي باشد.
چهارم اينکه، بر فرض که حديث از نظر سندي مشکل نداشته باشد و آنرا تلقّي به قبول کنيم، برداشت صحيحي از معناي آن مي توان داشت، و شاهد آن اينکه مرحوم شيخ عباس قمي اين حديث را در باب فضائل عجم و خدمات آنها آورده نه تقبيح آنها. بنابراين اين حديث به آن معنايي که برداشت کرده اند نيست؛ بلکه الفاظ حديث را به معناي لغوي آن بايد حمل کرد که در اين صورت اشکالي وارد نخواهد بود. با توجه به اينکه «عرب» در لغت به معناي «الابانة و الافصاح(87): روشن بودن و فصيح»(88) و عجم در لغت به معناي «عدم الفصاحة و گنگ»(89) مي باشد، معناي حديث اينگونه مي شود: «ما از قريشيم و شيعيان ما کساني هستند که داراي فهم اند، و دشمنان ما کساني هستند که فهم و شعوري ندارند».
آري، رفتار ائمه(عليهم السلام) چيزي جز عمل به همان اسلام نابي که فطرت هر انسان خداجويي پذيراي آن است، نبوده است. ايرانيان نيز به همين سبب، از طريق ائمه(عليهم السلام) با اسلام حقيقي آشنا شده و آن را پذيرفتند.
آغاز مهاجرت ها و آشنايي با معارف اسلام
يکي از عوامل آشنايي ايرانيان با فرهنگ اسلامي مهاجرت هايي بود که پس از فتح ايران انجام شد. با فتح ايران توسّط مسلمانان بسياري از ايرانيان به اسارت گرفته شدند و به سرزمين هاي عربي رفتند. اسيران به عنوان برده به خانه هاي مسلمانان وارد شده و از نزديک با زندگي مسلمين و آداب و معارف اسلامي آشنا شده و تعليمات اسلام را مي پذيرفتند.
بسياري از اعراب هم بصورت فردي و قبيله اي به شهرهاي ايران سفر کرده و اقامت گزيدند. اعراب مهاجر در برخي از شهرها به ساخت مساجد پرداختند و در مواردي با تخريب آتشکده ها، مساجد را جايگزين آن مي کردند. به عنوان نمونه در نيشابور آتشکده قهندز ـ کهن دژ ـ به مسجد جامع تبديل شد. در تاريخ نيشابور آمده است که «چون عبدالله عامر، نيشابور را فتح کرد، آتشکده قهندز را خراب و به جاي آن جامع ساخت«.(90)
از مهاجرت هاي فردي مي توان به سفر سعيد بن جبير،(91) و وثاب نامي که از موالي ابن عباس است و دو سال نزد او بوده و باز به کاشان بازگشته است؛(92) و همچنين سفر نافع بن ابي نعيم مقريء،(93) و حماد بن ابي سليمان کوفي، و اقامت واقد در اصفهان اشاره کرد، که ابو موسي اشعري او را موذّن خود قرار داد(94) و نسل او تا قرن سوّم هنوز موذّن بودند. آنطور که نقل شده سلمان فارسي نيز پس از فتح اصفهان توسط ابو موسي اشعري، سفري به اصفهان داشته است. احمد بن عبدالله، معروف به «ابو نعيم اصفهاني» نويسنده دو کتابِ «حلية الاولياء و طبقات الاصفياء» و «تاريخ اصفهان»، نوشته است: «پس از فتح اصفهان، سلمان به آنجا آمده، مدّتي را در جي مانده، در آنجا مسجدي هم ساخته»، و ابو اسحاق از قول «ابو الحجاج ازدي» بازگو نموده، که با سلمان در اصفهان ملاقاتي هم داشته است.(95) و علاوه بر اين موارد، تعداد ديگري از صحابه براي اقامت به ايران سفر کرده اند که نام آنها در تاريخ ثبت شده است.(96
از مهاجرت هاي قبيله اي نيز مي توان به هجرت قبايل عرب به شهر جرجان(97) اشاره کرد. يکي از نشانه هاي هجرت قبايل عرب به شهرهاي ايران، مساجدي است که به نام هاي قبايل عرب ساخته شده. مسجد بجيله، محارب، قريش، الحمراء معروف به مسجد ابن ابي رافع و مسجد اسد، العشيره، الموالي، بني عجل، بني ضبه و مساجد تيم بن ثعبه و ابن سنان از اين مساجدند.(98) يعقوبي نيز در کتاب البلدان از انتشار قبايل عربي گزارشي ارائه کرده است.
علاوه بر اين، بسياري از ايرانيان نيز پس از آشنايي با اسلام به مکّه و مدينه سفر مي کردند و از روي ارادت و اخلاص به خدمت در مناصبي همچون رياست علمي حرمين، قضاوت در حرمين، استادي قرائت، تدريس و امامت در مسجد الحرام، اذان در مسجد الحرام و کمک در تعمير و بازسازي مسجد الحرام مي پرداختند. به عنوان نمونه مي توان از موذّنان کازروني نام برد که در سال هاي متمادي، منصب اذان در مسجدالحرام را بر عهده داشتند.(99)
گذشته از مهاجرت هاي ايرانيان و اعراب، برخي از فرمانروايان اسلامي نيز که در شهرهاي مهاجرنشين فرمانروايي مي کردند، در آشنايي ايرانيان با اسلام نقش موثّري داشتند. فرمانروايي عمّار ياسر در کوفه، که زمينه ساز انتقال خلافت از مدينه به کوفه در زمان اميرالمومنين(علیه السلام) شد و حکومت خود حضرت(علیه السلام) نيز نقش موثّري ايفا کرد. سلمان فارسي نيز در زمان فرمانرواييش بر مدائن نقش خوبي در آشنا کردن ايرانيان با فرهنگ اسلامي داشت. او حتّي در همان اوايل جنگ سبب مسلمان شدن عدّه زيادي از ايرانيان شد. او سبب شد تا دو شهر از شهرهاي مدائن و ايوان و کاخ مدائن، از جمله تيسفون که سالها پايتخت ساسانيان بود، بدون درگيري به دعوت وي تسليم لشکر اسلام شود، و حدود چهار هزار نفر از لشکر ايران که تحت فرماندهي «رستم فرخزاد» بودند، از سپاه او جدا شده، به سپاه مسلمانان بپيوندند.(100)
هر يک موارد گفته شده، سبب شد تا ايرانيان با معارف اسلام بيشتر آشنا شده و آماده پذيرش قلبي اسلام گردند.
فقط یك گرم سم موجود در مواد غذایی كنسرو شده، برای كشتن 10 میلیون نفر كافی است.
دكتر بهرام حاجی كریم، متخصص بیماریهای عفونی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی زنجان در گفتوگو با ایسنا اظهار كرد:
چنانچه طی مراحل آماده سازی کنسروها در صنایع غذایی، نكات بهداشتی ضروری رعایت نشود و باكتری "كلستردیوم بوتولینوم" به داخل مواد غذایی راه یابد، در شرایط مستعد دمایی و بی هوازی، شروع به تولید سم "بوتولیسم" میكند.
از این سم قوی كه یك گرم از آن به شكل كریستال، قادر به آلوده كردن و كشتن 10 میلیون نفر می باشد، به عنوان یك سلاح بیولوژیك در جنگها بهره گرفته می شود.
به محض ورود سم این باكتری به داخل بدن، این سم جذب و وارد جریان خون می شود و باعث فلج میشود.
این حالت از اعصاب ناحیه سر و صورت تدریجا و به صورت حاد شروع شده و با سیری نزولی، اندام های تحتانی را نیز درگیر می كند.
دكتر حاجی كریم، خطرناك ترین حالت ممكن را درگیری عضلات تنفسی عنوان كرد و یادآور شد: در این حالت، فرد باید تحت تنفس مصنوعی قرار گیرد.
در مواردی ممكن است برای دستیابی به تنفس طبیعی به مدت دو تا سه ماه، فرد بیمار در ICU بماند.
از آنجایی كه این سم قابلیت نفوذ به داخل نسج مغز را ندارد، فرد در هوشیاری كامل می باشد.
دكتر حاجی كریم در خصوص مراحل درمان بیمارانی كه از طریق تغذیه با سم بوتولیسم آلوده شدهاند، ابراز كرد: به محض ظهور علائم، پزشك اقدام به بستری بیمار و شستوشوی محتویات معده وی میكند.
بخشی از سم، ممكن است جذب و وارد جریان خون شود، در این صورت با تزریق آنتی توكسین (پادزهر سم بوتولیسم) كه می تواند حاوی پنج نوع متفاوت از پادزهر این سم باشد، از پیشرفت بیماری جلوگیری می شود.
ضمن اقداماتی كه به محض تشخیص مسمومیت، به فرد مبتلا ارائه می شود، سم مذكور از محتویات معده، سرم خون و یا مدفوع بیمار جهت دستیابی به تشخیص دقیق استخراج میشود.
در این حین، پیگیری های لازم جهت شناسایی منبع غذایی حاوی سم انجام می شود و در صورت وجود، افرادی كه از این ماده غذایی استفاده كردهاند، شناسایی می شوند.
خشكی دهان ، اختلال در تكلم و بلع و تاری دید را از جمله علائم هشدار دهنده آلودگی به سم بوتولیسم هستند.
در صورت عدم انتقال فرد مسموم به بیمارستان، سم روی گیرندههای عصبی متصل میشود و سیستم عصبی را مختل میكند و در بدترین حالت، عضلات تنفسی را درگیر كرده و با جلوگیری از تنفس فرد، منجر به مرگ وی خواهد شد.
چه باید کرد؟
- سم این میکروب با جوشاندن کنسرو به مدت 15 تا 20 دقیقه از بین میرود. قوطی کنسرو را در ظرف محتوی آب قرار دهید، طوری که آب کاملا قوطی را احاطه کند. باید توجه داشت که زمان 20 دقیقه از شروع جوشیدن آب محاسبه میشود.
- هرگز قوطی را مستقیم روی شعله اجاق گاز قرار ندهید؛ زیرا میکروب به طور کامل از بین نمیرود و حرارت مستقیم منجر به ترکیدن قوطی کنسرو و پاشیدن محتویات داخل آن به اطراف میشود.
- قبل از جوشاندن قوطی کنسرو، در آن نباید متورم باشد. تورم نشاندهنده وجود میکروب است. (البته قوطی بعد از جوشاندن متورم میشود.
- قوطی کنسرو باید کاملا سالم و فاقد هرگونه نشتی باشد. از مصرف کنسروهایی که لعاب داخلی قوطی آن خورده شده، خودداری کنید.
- از نگهداری قوطی کنسرو در یخچال و محیطهای مشابه اجتناب کنید، زیرا رطوبت موجود در یخچال میتواند منجر به زنگزدگی و ایجاد آلودگی میکروبی و فساد باکتریایی در کنسرو گردد. همچنین باقیمانده محتوی کنسرو را در ظروف شیشهای و در یخچال نگهداری کنید.
* نکته:
برخی افراد به تصور اینکه سم بوتولینوم تنها در کنسرو ماهی وجود دارد، از جوشاندن کنسروهای دیگر خودداری میکنند. قابل ذکر است این سم در تمامی کنسرو سبزیجات، گوشت، خاویار، غذاهای مختلف دریایی و ... وجود دارد. تنها میوه ها که به صورت شربت کنسرو میشوند، جزو این دسته نیستند.
ناگفته نماند این سم بسیار خطرناک است و بسیاری از افراد در نتیجه مزه کردن غذاهای آلوده و فاسد، جان خود را از دست داده اند.
آلودگی زخمها به باكتری كلستردیوم بوتولینوم، راه دیگری برای ابتلا به بوتولیسم است، ولی شایع ترین راه انتقال این سم، قوطیهای كنسرو مواد غذایی است كه مدتها دربسته مانده اند.
باكتری كلستردیوم بوتولیسم در برابر حرارت مقاومت چندانی ندارد و باید قوطیهای كنسرو قبل از مصرف، 20 دقیقه جوشانده شوند تا در صورت داشتن سم، سم آنها به صورت غیر فعال درآید.
در انتها توصیه می کنم ضمن انتخاب مواد غذایی استاندارد و توجه به تاریخ انقضای آنها، از خرید قوطیهای كنسرو باد كرده خودداری نمایید.
اگر فمينيسم و يا همان مردانگاري زن، تنها مدتى است بر عرصه ادبيات كشور ما سايه افكنده، اما رگه هاى اين پديده نوظهور داراى قدمت نسبتاً طولانى در تاريخِ تفكر جوامع غربى است. اين نوشته در پى تبيين گذراي زمينه هاى پيدايش و نيز گرايش ها و شاخه هاى موجود اين جنبش اجتماعي غرب و نيز تأثيرات مثبت و منفى آن در عرصه هاى اجتماعى است.
تعريف و ماهيت فمينيسم
فمينيسم به آن چه در قرن نوزدهم در آمريكا، به عنوان «جنبش زنان» معروف بود، اطلاق مى شود. اين اصطلاح، كه بى كم و كاست وارد ساير فرهنگ ها شده، همه اقداماتى را در بر مى گيرد كه در همه زمينه ها، با هدف پايان دادن به وابستگى زنان و رهايى آنان از بند اسارت و احياى حقوق آن ها انجام مي شود.(1) گفته اند: «فمينيست» كسى است كه معتقد باشد زنان به دليل جنسيت خود، دچار تبعيض شده اند و خواست ها و نيازهاى معينى دارند كه ناديده گرفته شده، يا ارضا نشده است. اگر اين نيازها ارضا شود، تغييرات بنيادين در نظام سياسى ـ اجتماعى و اقتصادى رخ مى دهد.(2) فمينيسم هم چنين به «آيينى كه طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است و او را هم چون مرد، در همه حقوق سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... مي انگارد» اطلاق مي شود.(3(
هدف مبارزه جنبش هاى فمينيستى، افزون بر احياى حقوق از دست رفته زنان، كه ناشى از تبعيض جنسى و بى عدالتى در جوامع غربى است، بر اين پايه استوار است كه گروهى از فمينيست هاى افراطى، مردان را دشمنِ سازش ناپذير زنان قلمداد مى كنند و با احياى جنبش هاى فمينيستى، خواهان استقلال و در نهايت، خودمختارى كامل زنان هستند. در مقابل، فمينيست هاى معتدل معتقدند كه مردان، متحدان بالقوه اى در مبارزه براى دست يابى به برابرى دو جنس مذكر و مؤنث به شمار مى آيند. اينان بر خلاف گروه اول، به مردان نيز اجازه مى دهند كه مدعى داشتن هويت فمينيستى در مبارزه براى احياى حقوق زنان باشند.(4(
تاريخچه تكوين و مرورى بر جنبش هاى فمينيستى
تفكرات نوين پس از قرون وسطي، جهان را به دو نوع تعقلى و غيرتعقلى تقسيم کرد: دنياى تعقلى و عينى دنيايى است كه مبناى عمل انسانى بوده و قابل فهم و محصول دنياى تعقلى اوست، اما دنياى غيرتعقلى شامل مجموعه دنياى ذهنى، ارزش ها و اخلاقيات و به طور كلى، عواطف و احساسات افراد است. همين مبناى تقسيم بندى جهان، زمينه پيدايش تفكرات فمينيستى را فراهم آورد، مردان به جهان تعقلى اولى و زنان به دنياى غيرتعقلى و ثانوى تعلق يافتند.
در سال 1793، زنان پس از شركت فعالانه در جنگ 1792 اين سه سؤال را به نمايندگان مجلس فرانسه فرستادند:
الف) آيا گردهمايى زنان در پاريس مجاز است؟
ب) آيا زنان مى توانند از حقوق سياسى برخوردار بوده و نقشى فعال در امور دولتى داشته باشند؟
ج) آيا زنان مى توانند در انجمن هاى سياسى و يا انجمن هاى مردمى گرد هم آيند و مشاوره كنند؟
اعضاى مجلس با اعلام رأى منفى به اين سه سؤال، موجبات «مرگ سياسى» زنان را فراهم آوردند.(5)
شايد بتوان اولين جنبش را حركت هاى ضدبرده دارى در آمريكا و نيز بهبود وضع كارگران در آمريكاى شمالى به سال 1830 دانست. اين نوع حركت ها ارتباط نزديكى با نهضت هاى زنان در آمريكا داشت. در اولين گردهمايى جهانى، كه براى دفاع از حقوق زنان به سال 1848 در راستاى جنبش هاى ضدبرده دارى در لندن تشكيل شد، به زنان حق شركت در تالاري که مردان حضور داشتند، داده نشد.(6)
فمينيسم به عنوان يك جنبش سياسى به سال 1848 با نام «نهضت سيكافالز» در آمريكا مطرح شد. در همين سال بود كه اولين منشور دفاع از حقوق زنان در كشور آمريكا اعلام شد. سپس، برخي دانشمندان، نظريه برابرى زن و مرد را در چارچوب حقوق فردى و اومانيستى مطرح كردند.(7)
نهضت فمينيسم در جوامع غربى تا اواخر قرن نوزدهم توفيق چندانى نداشت، اما در اوايل قرن بيستم، اولين بار نهضت طرف دارى از حقوق زنان در انگليس آغاز شد. شعار اين جنبش «رسيدن زنان به حق رأى، كار و آموزش» بود؛ در سال 1918 براى اولين بار زنان انگليسى به حق رأى دست يافتند. دسترسى به آموزش در تمامى سطوح براى فمينيست هاى قرن 19 پيروزى بزرگى به شمار مى رفت.(8)
اولين موفقيت نهضت فمينيستى پس از جنگ جهانى دوم، تصريح به برابرى حقوق زن و مرد در اعلاميه حقوق بشر بود كه از سوى سازمان ملل در سال 1945 منتشر شد. از اين پس، به ويژه پس از دهه 60، جنبش هاى فمينيستى به يك نهضت جديد فكرى تبديل شدند كه كاملاً با نهضت اوليه فمينيستى تفاوت ماهوى داشت. فمينيست هاى جديد، خواهان برابرى كامل زن و مرد در تمامى عرصه ها بودند و شعارشان «زنان بدون مردان و با رفتارهاى مردانه» شد.
علت اصلى ظهور جنبش فمينيستى در جوامع غربى، در واقع ظلم و ستم هايى است كه در اين جوامع نسبت به زنان شده است. فمينيست ها ريشه استبداد حاكم بر زنان را در وابستگى اقتصادى آنان به مردان و نيز وجود نظام خانواده مردسالار مى دانند.
از ديگر عوامل شكل گيرى نهضت فمينيستى در جوامع غربى، وجود خشونت خانگى شديد است. خانه غالباً به عنوان پناهگاه امنيت تصور مى شود، اما در اين جوامع، به جايگاهى خشن تبديل گشته است. آزار و تجاوز جنسى نيز از عوامل زمينه ساز شكل گيرى نهضت فمينيستى در جوامع غربى است.
گرايش ها و نحله هاى فمينيستى
عمده ترين مكاتب گرايش هاى فمينيستى(9) عبارتند از: جنبش هاى ليبرال، راديكال، سوسيال و ماركسيست. هرچند همه آن ها معتقدند زنان موجوداتى فرودست و شهروند درجه دوم هستند و بايد براى رهايى آنان و احقاق حقوقشان مبارزه كرد، اما در كيفيت مبارزه و چگونگى كسب آزادى آن ها توافق چندانى ندارند.
1. فمينيسم ليبرال
فمينيست هاى ليبرال به بحث حقوق برابر براى زنان و برخوردارى آنان از همه حقوق شهروندى هم چون مردان مى پردازند و ريشه ظلم و ستم بر زنان را فقدان حقوق مدنى و فرصت هاى كافى و برابرى آموزشى در جوامع مدنى غربى مى دانند و مدعى اند جنسيت، هرگز تعيين كننده حقوق افراد نيست.
2. فمينيسم راديكال(انقلابى(
گرايش راديكال فمينيسم، بر احساسات و روابط شخصى تكيه مى کند و نابرابرى هاي جنسى را حاصل نظام خانواده مردسالار مى انگارد و معتقد است كه وضعيت نابرابر اجتماعى بايد از اساس متحول شود. برخي از آنان معتقدند: زنان به دليل تفاوت هاى تناسلى، از لحاظ جسمى ضعيف تر از مردان اند و همين موضوع سبب شده است كه زنان براى تأمين امنيت جسمانى خود به وابستگى به مردان تن دهند.(10) برخى ديگر از فمينيست هاى افراطى، اين مقولات را مفاهيمى اجتماعى مى دانند كه در خدمت منافع گروه حاكم اجتماع است و معتقدند آنچه ضرورى مى نمايد، از بين بردن اصل تمايز جنسى است.(11(
3. فمينيسم ماركسيستى
اين گرايش، برگرفته از انديشه هاى ماركس و انگلس درباره زن است. اين نظريات براى رفع استثمار و احياى حقوق برتر زنان در جوامع سرمايه دارى پديد آمده است كه زنان به عنوان نيروهايى مولد در حوزه خانواده، روابط توليدى را بازآفرينى مى كنند و نقش به سزايى در مراقبت از نيروى كار و پرورش نسل كارگر برعهده دارند. آنان معتقدند تا زمانى كه نظم، مالكيت و خانواده سرمايه دارى وجود دارد، اسارت زنان تداوم خواهد داشت. از اين رو، نظريه حذف خانواده (كوچك ترين واحد اقتصادى جامعه) را مطرح كرده اند.
4. سوسيال فمينيسم
اين جريان فكرى در ادامه اصلاح اشتباهات فمينيسم راديكال پديد آمد و معجونى از گرايش ماركسيستى و راديكالى است. آنان معتقدند كه جنس، طبقه، نژاد، سن و مليت، همگى اسارت و ستم ديدگى زنان را موجب مى شود و فقدان آزادى زنان، حاصل شرايطى است كه زنان در آن حوزه هاى عمومى زير سلطه در مى آيند و رهايى آنان تنها زمانى امكان پذير است كه تقسيم جنسى كار در همه حوزه ها از ميان برود.
از نظر ليبراليسم، سلطه مذكر از تعصب غيرمنطقى ريشه گرفته است و بايد از طريق بحث و گفت وگوهاى منطقى حل شود، اما سوسيال فمينيست ها، سلطه مرد را بخشى از پايه و بنيان اقتصادى جامعه مى دانند. بنابراين، محو سلطه مردان را مستلزم تغيير شكل در اساس اقتصاد جامعه مى دانند.(13)
ارزيابى نهضت فمينيسم
ظهور پديده فمينيسم در جوامع غربى، نشانه ضعف فرهنگ و تمدن غربى و بيانگر اوج نارسايى فرهنگ و تمدن دست ساز بشرى است. پيش فرض و اصل مشترك همه گرايش ها و نحله هاى فمينيسم، وجود بى عدالتى جنسى در نظام هاى خانوادگى غربي است. اين موضوع تأكيدى مجدد بر نياز فطرى بشر به قوانين الهى و در نهايت، بيانگر بن بست نظام خانواده در فرهنگ و تمدن مدنى غرب است.
بزرگ ترين دستاورد اين نهضت، اشاعه آن به جوامع غيرغربي و شكل گيرى فرهنگ جهانى غربى بوده است. تأثيرپذيرى زنان در جوامع جهان سوم از فرهنگ و تمدن غرب، به تدريج، جاى خود را به الگوگيرى و تقليد كوركورانه از آن ها داده است.
فرايند تأثيرپذيرى جامعه ايران از فرهنگ غربى و تأكيد بر شعارهاى فمينيستى از اهداف بلند استعمار بود، كه با وقوع انقلاب اسلامى كاملاً متوقف شد، اما گاهي برخي، شعارهاى فمينيست هاى افراطى را با آب و تاب تكرار كرده و تبعيض هاى رواداشته نسبت به زنان را مانع تحقق جامعه مدنى مى پندارند.(14)
فارغ از تأثيرات منفى كه جنبش فمينيستى در جوامع شرقى و اسلامى از خود برجاى گذاشته، فمينيسم، على رغم همه كاستى هايش، موفقيت هايى را نيز براى زنان جوامع غربى ـ كه از حداقل حقوق اجتماعي و سياسي برخوردار نبودند ـ در پى داشته كه از آن جمله، مى توان به اين موارد اشاره کرد:
زنان جوامع غربى كه از ابتدايى ترين حقوق شهروندى هم چون حق مالكيت و ارث محروم بودند، جايگاه نسبى خود را بازيافتند و امروزه دست كم به آنان هم چون انسان نگريسته مى شود.
كسب استقلال نسبى اقتصادى زنان و حضور آنان در عرصه فعاليت هاى اجتماعى، ايجاد حس اعتماد نسبت به زنان به عنوان يك قدرت اقتصادى و سياسى و حضور در عرصه هاى علمى و فرهنگ و نيز مشاركت سياسى آنان در كسب حق رأى ازجمله پيامدهاى مثبت جنبش هاى فمينيستى در جوامع غربى است.
برخي از پيامدهاى منفى جنبش فمينيستى نيز عبارتند:
1. هيچ وفاق مشتركى در خصوص انديشه فمينيسم وجود ندارد و نظريات در اين زمينه، طيف وسيعى دارد.
2.زنان عصر پسانوگرايى (پُست مدرنيسم)، به گونه اى ديگر، عصر برده بردارى نوين را سپرى مى كنند و وضعيت آنان بسيار رقت بار است. آنان به عنوان كالاى جنسى در تبليغات به شمار مى آيند و از آن ها چونان ابزارى براى فروش كالاها بهره مى جويند؛ البته فمينيست ها، اين امر را به عنوان پيروزى بزرگ مبارزات خود قلمداد مى كنند(!)
3.در پرتو مردانگاري زنان، بنيان خانواده فروريخته و ازدواج هاى غيررسمى و طلاق هاى فراوان، اساس فرهنگ و تمدن غربى را متزلزل ساخته است. اين امر، امروز يکي از بزرگ ترين دغدغه هاي فكرى انديشمندان غربى است.
4. اين نهضت به تحقير زن مى پردازد. شوهردارى، مادرى، فرزندزايى و شيردهى، كه از كمالات و افتخارات زنان محسوب مى شد، از سوى فمنيست ها به شدت مورد حمله قرار مى گيرد.
5. گسترش فمينيسم در عرصه رسانه هاى جمعى موجب شده كه روابط درونى خانواده ها به اشاعه فرهنگ بى بندوبارى كشيده شود، فحشا و فساد اجتماعى را پديد آورد و موجب اشاعه سكسيسم گردد.
6.برخلاف شعار فمينيسم، زنان فقير در جوامع غربى حجم بالايى از جمعيت را تشكيل مى دهند.
7. توجه نكردن به فلسفه آفرينش زنان و تفاوت هاى زيستى آنان، موجب شده فمينيست ها تصويرى خشن، سلطه گر و خشونت طلب از مرد ارايه دهند و درصدد مبارزه با آن برآيند و زمينه ساز بروز ناهنجارى و نزاع هاى خانوادگى و نيز تزلزل بنيان خانواده و وقوع طلاق هاى فراوان شوند. امروز آمار زنان و مردان مجرد و گريزان از ازدواج نگران کننده است.
8. بنيان خانواده متزلزل شده و فرزندان پرخاشگر و بى عاطفه شده اند. زنان جاي مردان را گرفته و وارد بازار كار شدند و وظايف مربوط به خانه و فرزندان را رها نمودند.
9.زنان متحمل آسيب هاى جبران ناپذيرى شده اند. افزون بر كاهش متوسط عمر آن ها، به دليل تحميل هزينه هاى جانبى بر آن ها هم چون خروج زنان از منزل و نياز به استخدام ديگران در نگهداري فرزندان خردسال و انجام كارهاى مربوط به خانه، مشكلات اقتصاديشان دوچندان شده است.
10. به طور معمول زنان شاغل در بازار بين چهل تا پنجاه درصد كه در شهر زندگى مى كردند، مجرد بودند و بسيارى هم به علت نداشتن كار، به فحشا پناه برده بودند. پس مزد كم، بيكارى، دشوارى هاى كار و فحشا، سرنوشت محتوم زنان در جوامع مدنى غربى شد كه نتيجه تحقق شعارهاي فمينيستي بود.
11. اكنون تبعيض جنسى و شعار «دفاع از حقوق زنان» به حربه اى سياسى تبديل شده و كشورهاى استعمارگر به بهانه هاي واهي، آن ها را به ناديده گرفتن حقوق زنان و نقص دموكراسى متهم مى كنند.
یک مسیر معنوی تنها محدود به چند بحث خاص نیست ، بلکه دیدن ، درک کردن ، حس کردن ، عبادت کردن و بطور خلاصه زندگی کردن با اون در تمام لحظات کنونی ایست . تمام این اوامر مقدس محسوب میشن زمانی که ، در راه رسیدن به هدف شناخت خود و خداوند بهشون توجه بشه . میدونیم که مسیر ما یک مسیر بی پایانه و چنین مسیری ، در یک یا چند مبحث خلاصه نمیشه .
پست انتخابی امروز در مورد ادراک حسی بدن و پی بردن به عمق معانی اون هاست ، با ما در ادامه مطلب همراه باشید .
زندگی ما در زمین خاکی چیزی جز درک احساس ها نیست ، هر لحظه از زندگی ما همراه با دهها ادراک از حسهامون در حال سپری شدنه ، پس چون این ادراک همیشه با ما همراه هستند ، ما به شناختشون نیازمندیم ، این حسها همون حواس پنج گانه ماست :
حواس پنج گانه ، مسئول ارتباط با محیط طبیعی هستند . هر یک از این حواس در محدوده خاصی قدرت عمل دارند و در طیف بالاتر یا پایین تر از این محدوده ی مشخص قادر به فعالیت نمی باشند. که در ادامه به اون ها میپردازیم . اینکه بخوایم برای حس هامون اولویت بندی کنیم شاید کاری عبث و بیهوده باشه ، چون تمامی این ادراکات لازم و ضروری هستند ، پس بدون توجه به تقدم یا تاخر به معرفی اون ها می پردازیم .
حس بینایی : بینایی انسان به واسطه نور امکان پذیر میشه ، نور با برخورد به اجسام و بازتابش به چشم ما تصاویری رو میسازه که برای ما قابل رویت و قابل تشخیص میشن .
فقط انواری برای چشم انسان قابل رؤیت هستند که در محدوده طیف مرئی رنگها (قرمز تا بنفش) باشند ، یعنی امواج مادون قرمز و فرابنفش برای انسان قابل رؤیت نیست . در واقع چشم فقط نوری را می بیند که طول موج و فرکانس آن با قدرت گیرنده های چشم تطابق داشته باشد. در شکل زیر نگاهی به قسمت های مختلف چشم خودمان می اندازیم ، تا شاهد اجزا اون باشیم .
اما عمق معانی: ما به لطف این بینایی میتونیم همه چیز رو مشاهده کنیم ، و شما هم اکنون به لطف این بینایی در حال خواندن این مطلب هستید ، حال برای چند ثانیه چشم های خودتون رو ببندین ، بعد چشم ها رو باز کنین ، این بینایی چقدر ارزش داره ؟ تصاویری که در بالا دیدید اجزایی متشکل از گوشت و چربی ها و موی رگ ها بودند ، چطور این چند جزء باعث بینایی ما میشوند ؟ به واقع تا به حال به قدرت بینایی خودمون و اعجاز اون فکر کردیم ؟ قدرت بینایی ما مدیون نور الهی ایست ، نوری که از آسمان ها بر زمین تابیده میشه و انعکاس اون نور در چشمان ما محیط رو برای ما نمایان میکنه . حال شاید بتونیم به معنی این آیه پی ببریم : و خداوند نور آسمان ها و زمین است ...
حس چشایی :
برآمدگیهای سطح زبان زائدههای قارچی شکل بسیار ریزی هستند که هر یک از آنها ، ۵۰تا ۱۰۰گیرنده را در خود جای دادهاند . محققان بر این باورند که انواع گیرندههایی که طعمهای شیرینی ، شوری ، ترشی را جذب میکنند ، محدود هستند . این در حالی است که گیرندههای تلخی بسیار زیادتر بوده و حداقل ۲۵درصد از سطح زبان را به خود اختصاص دادهاند. حساسیت بالای زبان به طعم تلخی از این رو است که بتواند در صورت مواجهه با انواع سموم و زهرها سریعاً واکنش نشان داده و سلامت فرد را تضمین نماید . عکس هایی از حس چشایی رو در زیر خواهیم دید .
عمق معانی : همیشه بر این نکته تاکید شده که ابتدا ببینید و بعد بچشید ، به عنوان مثال زمانی که میخواهید یک میوه رو نوش جان کنید ، ابتدا نظاره گر اون باشید ، ببینید و درک کنید این میوه چه خاصیت هایی برای بدن شما داره ، سپس به این فکر کنید که این میوه چطور از یک تنه ی درخت ، به این زیبایی و ظرافت ساخته شده و یا به این فکر کنید که اون تنه ی درخت از چه چیز روییده شده : به طور حتم به این جواب خواهیم رسید : از خاک ، خاکی که شاید در ظاهر هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشه ، اما در باطن مقدس ترین چیزه .
پس شاید هم اکنون به معنی این جمله پی ببریم : که تمام زمین ها مقدس هستند ، اما این تنها به درک تو از محیط پیرامونت بر میگردد.
از این پس زمانی که یک میوه رو میل میکنید ، یا غذایی رو با یک ماهی در سر سفره هاتون تدارک دیدید ، به این فکر کنید ، که این ماهی مدت ها در دریا زندگی کرده و به خاطر اینکه امروز روزی من باشه پرورش یافته ، و من با خوردن این ماهی میتونم 10 ساعت دیگه بر روی این زمین خاکی زندگی کنم . خداوند رو در همون لحظه و در عمق دل شاکر باشید و سپس ماهی رو نوش جان کنید . این زبان شماست که به خواست پروردگار و از روی آگاهی وظیفه ی خودش رو به درستی انجام میده و شما رو از لذت خوردن این نعمت بهره مند میکنه ...
حس شنوایی :
این حس به ما این قدرت رو میده که صدا ها رو دریافت کنیم ، و این دریافت صدا ها به زندگی ما یک حال و هوای دیگه ای داده . به وسیله ی گوش ما می تونیم با صداهای متفاوت لحظات خودمون رو خاطره انگیز کنیم و با شنیئن حرفهای دیگران با اونها ارتباط برقرار کنیم .
محیط پیرامون ما متشکل از مولکول های هواست ، صدا ها از ارتعاش ما بین مولکول های هوا ایجاد میشند ، حال برای امتحان دستان خودتون رو به آرامی به هم مالش بدین ، به ظاهر هیچ صدایی شنیده نمیشه ، اما اگر دستانتون رو محکمتر به هم بزنید (دست زدن) صدایی رو خواهید شنید ، و این همون ارتعاش مولکول های هواست که توسط گوش شما دریافت و ترجمه میشه ، و زمانی که هیچ مولکولی در فضا نباشه ما در خلاء خواهیم بود و هیچ گونه صدایی شنیده نخواهد شد ...
حال عمق معانی : همون طور که در بالا خوندیم ، محیط پیرامون ما متشکل از مولکول ها هستند ، و هر کلام ما یک ارتعاش و امواج خاصی رو در فضا انتقال میده ، شاید به همین خاطر هست که میگن ارتعاش معنوی بعضی از کلمات از بعضی دیگر متفاوته . و به همین علت هست که طبق تحقیقات انجام شده بر مولکول های آب ، متوجه شدن که نام های مثبت باعث تغییرات شگرف و مثبت بر مولکول های آب میشه و کلمات و موسیقی های خشن باعث تغییرات منفی در مولکول های آب میشن ، و این موضوع در رابطه مستقیم با حس شنوایی شماست . کلماتی مانند نام های خداوند میتونه تمام مولکول های بدن شما رو دگرگون کنه ، چون بیشتر مواد متشکله ی بدن شما از همون آبه که تشکیل شده و در خون شما در جریان هست ادامه حیات میده .
کلامی که از دل و زبان دمیده میشه و دوباره از گوش ها شنیده میشه ، گفتار نیک شما ، ذکر های شما در هنگام عبادت هم باعث شعف شما و هم شعف محیط خواهد شد . و این یعنی القای عشق پروردگار به تمام وجود . حال با دیدن اشکال زیر به قدرت کلام هامون پی میبریم ، و بهتر درک میکنیم که چرا همیشه از ما خواسته شده از الفاظ نیک و پسندیده استفاده کنیم و در عبادت هامون ذکر و شکر گذاری رو اضافه کنیم . به اشکال زیر دقت کنید تا این گفته برای شما ثابت بشه .
حس لامسه :
در تمام نقاط بدن ما حس گر هایی وجود دارند ، این حس گرها در بعضی نقاط بیشتر و در بعضی نقاط کمتر هستند و تمامی حس گر ها به وسیله ی موی رگ های عصبی به مغز ما متصل هستند و وظیفشون هم که مشخصه ، اینکه ما بتونیم نسبت به محیط اطراف خودمون حس لمس رو داشته باشیم ، به نوعی میشه گفت هر چیز رو از نزدیک لمس و درک کنیم .
عمق معانی : اگر این حس لامسه نبود ، ایا زندگی ما دچار اختلال نمیشد ؟ بی معنی نمیشد ؟ اون وقت دیگه نرم و سخت ، لطیف و زبر و گرم و سرد .... و چیز هایی از این دست بی معنی میشد ، حال که این حس لامسه همراه ما هست ، باید از اون بهترین لذت رو ببریم ، دست نوازش پدر و مادر ، نوازش یک حیوان ، حس گرما و سرما ، همه و همه برای خودشون ، ادراکاتی ناب رو به همراه دارند ، از اینکه شب های سرد در دور آتش بشینیم و از گرمای آتش لذت ببریم ، از اینکه در تابستان گرم با یک نوشیدنی خنک جان بگیریم ، همه ی این ها نعمتیهایی از جانب خداوند برای ماست تا روی زمین یکنواختی رو تجربه نکنیم ، به واقع باید تمام این ادراک ها رو بشناسیم و بهشون توجه کنیم و از اینکه اون ها رو داریم باید خداوند رو شکر گذار باشیم ...
حس بویایی :
حس بویایی ما در تعامل با حس چشایی ماست ، زمانی که بینی خودتون رو بگیرین و یک غذایی رو میل کنید باعث میشه نتونین به خوبی مزه اون غذا رو بچشید ،و چه زیباست اینکه هر غذایی یک طعم و یک بوی متفاوت داره ...
اما عمق معانی : از این پس به طعم ها و بوها دقت کنید ، میشه از کنار یک گل رد شد و هیچ چیز رو حس نکرد ، و میشه یک گل رو در دست گرفت و با عطر حاصل از اون گل سر مست شد ...
حتی میشه با اون گل هم کلام شد و صحبت هاش رو شنید ... این امر زمانی میسر میشه که ناظری بی نظر باشید و خودتون رو تنها یک مجرا برای ارسال و دریافت بدونید ... این تنها یک مثال بود ، با هر بویی هر حسی میشه عشق رو تجربه کرد و به وجود خود زندگی پر مفهومی بخشید .
جمع بندی :حواس پنج گانه ما معجزه محسوب میشن ، و نکته ای که باید بهش توجه داشته باشید اینه که هیچ یک از این حس ها به اختیار ما کار خودشون رو انجام نمیدن ، بلکه تمام این حواس طبق نظم و آگاهی یی که از قبل توسط خداوند براشون تعریف شده ، دارن به انجام وظایفشون میپردازند ، و بر طبق همون آگاهی که در سیستم بدنی ماست این کار در حال انجام شدنه ، زمانی که ذره ذره این دنیا داره با آگاهی کامل و خواست خداوند به مسیر خودش ادامه میده ، حیفه که انسان حتی ندونه حواس پنج گانش چی هستند و چه قابلیت هایی دارند ... شناخت و درک حواس پنج گانه و پی بردن به عمق معانی که این ادراک میتونن به ما اهدا کنن ، به واقع میتونه حال و هوای دیگری به زندگی ما بده ، لحظه لحظه زندگی ما به واسطه همین حواس پنج گانه پیش میرن ، هر مزه ای ، هر بویی ، هر صوتی و هر چیزی که توسط دستانتون لمس میشه و هر چیزی رو که مشاهده میکنید ، همه و همه دارای یک دنیا معنی هستند ، یک انسان میتونه با خوردن یک سیب به لذتی برسه که یک فرد دیگر با خوردن هزاران میوه هم نمیتونه اون تجربه رو داشته باشه و این به درک ما از حواس پنج گانه و معانی حاصل از اون بر میگرده .
امید وارم که این پست تونسته باشه ذره ای به خرد شما اضافه کرده باشه ... نظرات شما تکمیل کننده این پست خواهند بود .
هیچکدام از ما انسانهای معمولی، کامل نیستیم. هر یک از ما ممکن است در یک یا چند زمینه خاص، برتریهایی بر دیگران داشته باشیم اما در زمینههای دیگر ممکن است از دیگران عقبتر باشیم. برای خیلی از ما حداقل در دورهای از زندگی، این سوال و دغدغه پیش آمده که آیا کسی یا کسانی هستند که با نگاه کردن به آنها و اقتباس از تفکر و رفتارشان بتوانیم مسیر زندگی و پیشرفتمان را مشخصتر کنیم و با خیال راحتتر و بهتر آن را بپیماییم؟ «الگو» به فردی گفته میشود که به دلیل برتری ویژهاش در برخی خصوصیات و توانمندیها، در جایگاهی بالاتر از عموم جامعه قرار میگیرد و موفقیتی که او در تقویت این توانمندیها کسب کرده به عنوان هدفی برای سایر افراد جامعه قرار می گیرد تا در راه رسیدن به آن تلاش نمایند. هیچ لزومی ندارد دنبال افرادی باشیم که همه صفات مثبت را داشته باشند . برای الگوگیری باید ابعادی از زندگی را که برایمان مهم است، مشخص کنیم و بین یک تا 10 به خودمان در این ابعاد امتیاز بدهیم. اگر وضعمان در آن زمینه خوب بود، امتیاز بالاتر (نزدیک به 10) و اگر بد بود، امتیاز پایینتر (نزدیکتر به 1) بدهیم. در هر بعدی که امتیازمان کم بود، حتما باید به دنبال الگو باشیم. این ابعاد میتواند شامل موارد زیر باشد: بعد علمی، بعد اعتقادی، بعد اجتماعی و روابط خانوادگی، بعد شغلی و رضایت از کار، بعد اقتصادی و رفاه در زندگی، بعد سلامت جسم، روان و روح.
الگوی خوب یعنی که؟
آنچه یک الگو را تبدیل به یک الگوی مناسب و مفید میسازد شامل این موارد است:
• فرد «الگو» معمولا خودش یک عضو از جامعه خودمان است. (البته این قضیه، قانون متقن نیست.)
• فرد «الگو» از مسیرهای رایج و مرسوم توانسته است موفقیت خود را کسب کند، نه از روشهای نامتعارف و غیرعادی.
• یک فرد الگو، در زوایای مثبت زندگی توانسته است به موفقیت دست یابد. مهم آن است که الگوهایی که از آنها یاد میکنیم، دارای صفات مثبت در موفقیتهای زندگی باشند.
• یک فرد الگو، فردی است که در رفتار و گفتار روزمرهاش به راحتی میتوان زوایای امید را مشاهده کرد؛ حتی اگر در شرایطی آنها را ببینیم که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات روزمره هستند.
• این گونه افراد، معمولا با کمک و همراهی دیگران و با حضور مثبت در کارهای گروهی و پرورش تواناییهای خود در زمینه کار تیمی و فعالیت کردن با دیگران، توانستهاند گامهای مثبت بردارند.
• یک فرد الگو، ابایی ندارد که موفقیتهای خود را در اختیار دیگران بگذارد و راه رسیدن به آن را به دیگران بیاموزد.
چگونه یک الگوی مناسب انتخاب کنیم؟
چند نکته مهم و کاربردی در انتخاب الگو نهفته است که خصوصا برای الگوپذیری کودکان و نوجوانان ارزش زیادی پیدا میکند:
• الگوها باید افرادی از بطن جامعه و ترجیحا نزدیک به فرهنگ، آداب و عوامل اجتماعی خودمان باشند تا ارزش الگوپذیری از او پر رنگ ترشود.
• باید به خودمان و دیگران بیاموزیم که اگر فردی را در یک زمینه به عنوان الگو انتخاب کردیم و آن وقت دیدیم که در زمینههای دیگر دچار نقص و ناتوانی است، این دلیل بر کمارزش بودن جنبههای مثبت مورد نظرمان نیست.
• الگوی انتخابشده باید تا حد امکان در دسترس باشد تا بتوان هر از چند گاهی چهره او را (ترجیحا به صورت حضوری) دید و یا با او به صحبت نشست و یا درباره او صحبت کرد و یا مطلبی راجع به او مطالعه کرد.
• تا حد امکان باید به صورت شفاف مشخص کرد که الگویی که برای خود انتخاب کردهایم، چه هدفهایی را برای خود مشخص کرده، چگونه این اهداف را به واقعیت تبدیل کرده، چگونه تلاش کرده و چهطور مشکلات را شناسایی کرده، چه نقاط ضعفی را در خود برطرف کرده، از چه کسانی و چه چیزهایی کمک گرفته است.
• در مرحله بعدی باید به صورت دقیق و شفاف مشخص کرد که در این زمینههایی که اطلاعاتش را از فرد به دست آوردیم، خودمان چه تفاوتی با او داریم. آن وقت هدفگذاری باید با توجه به قابلیتها، امکانات و شرایط خودمان انجام شود.
• بهتر است آنچه را که از الگویمان میآموزیم، یادداشت کنیم. نوشتن این موارد، هم کمکی است به شفافتر شدن موضوع برای خودمان، هم برایمان مشخص میکند که کجا را درست رفتهایم و کجا را اشتباه و ضمنا ذخیرهای میشود.
سعي كنيد در زندگي هميشه از نظر مادي به پايينِ دست خود نگاه كنيد. رقابت را در جهت مال دنيا و مال دوستي كنار بگذاريد. اما از لحاظ علم و تقوا هميشه به بالاتر از خود نگاه كنيد ، ببينيد نسبت به آنها كه علم و تقوا دارند چه چيز كم داريد ، در صدد بر آييد خود را به آنها برسانيد.
شهيد ابوالقاسم نادري
اخلاص در روایات
1 . همه چیز برای خدا: علی علیه السلام فرمودند: «طوبی لمن اخلص لله عمله وعلمه وحبه وبغضه واخذه وترکه وکلامه وصمته; (9) خوشا به حال کسی که عمل و علم و دوستی و دشمنی و گرفتن و ترک کردن و سخن گفتن و سکوتش رابرای خداوند خالص کرده است .»
از رجب علی خیاط نقل شده است که: «در تشییع جنازه آیة الله بروجردی رحمه الله جمعیت بسیاری آمدند و تشییع باشکوهی شد، در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور شد از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمود: تمام طلبه ها را برای خدا درس می دادم .» (10)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اباذر فرمود: «یا اباذر لیکن لک فی کل شی ء نیة صالحة حتی فی النوم والاکل; (11) ای ابوذر! باید در هر کاری نیتی پاک داشته باشی، حتی در خوردن و خوابیدن » .
2 . فقط اعمال خالص: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا لانه لا یقبل من عباده الاعمال الا ما کان خالصا; (12) هرگاه عملی انجام دادی، پس برای خدا خالصانه انجام بده; زیرا خداوند فقط اعمالی را از بندگان می پذیرد که خالصانه انجام شده باشد .»
3 . راس طاعت: امام صادق علیه السلام فرمودند: «راس طاعة الله الرضا بما صنع الله فیما احب العبد وفیما کره (13) ; سر [و اساس بندگی خداوند، راضی بودن به آن چیزی است که خداوند پیش می آورد; در آنچه بنده دوست دارد و یا ناخوشایند اوست .»
4 . رضایت خدا یا مردم؟: امام حسین علیه السلام فرمود: «من طلب رضا الله بسخط الناس کفاه الله امور الناس ومن طلب رضا الناس بسخط الله وکله الله الی الناس; (14) هرکس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود; خداوند او را از امور مردم کفایت می کند، و هر کس که دنبال رضایت مردم باشد با به خشم آوردن خداوند، خداوند او را به مردم وامی گذارد .»
در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که
هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.
کرم های ابریشم در طول زندگی خود، ۴مرحله از تکامل را طی می کنند که در بیشتر حشرات قابل مشاهده است
چرخه زندگی کرم ابریشم
حالت بالغ این حشره، پروانه است. در حالی که لارو آن، کرم ابریشم بوده و شفیره آن، در داخل پیله ای که می تند قرار می گیرد تا در نهایت به صورت پروانه از پیله خارج شود. به تدریج با رشد کرم، ۴بار پوست اندازی توسط این حیوان انجام می شود.
از دلایل اصلی منقرض شدن این حیوانات در طبیعت این است که آنها فقط توانایی خوردن برگ درخت توت سفید را دارند.
کرم ابریشم
این کرم ها توسط دانشمندان برای بررسی فرومون ها مورد استفاده قرار گرفته اند. حشرات ماده از خود فرومون ترشح کرده و حشرات نر، به وسیله آنتن های روی سر خود، این فرومون ها را دریافت می کنند. این پروسه به پروانه نر اجازه می دهد که بتواند حشره ماده ای را برای جفتگیری پیدا کند. آنتن روی سر پروانه (بید) ماده از تعداد بسیار زیادی از موهای ریز تشکیل شده که احتمال دریافت فرومون های بسیار ناچیز را نیز برای این حیوان حتی در فواصل زیاد، افزایش می دهد.
مراحل پرورش کرم ابریشم
تفریخ
خروج کرم ازتخم را تفریخ گویند که در شرایط مساعد سیزده روز طول می کشد پس ازاینکه اولین آثار تفریخ مشاهده شد لازم است جهت تفریخ یکنواخت به مدت چهل وهشت ساعت دراتاقی کاملا تاریک که دارای دمای ۲۵درجه سانتیگراد و هشتاد درصد رطوبت داشته باشد قرار گیرد.
رنگ تخم ها در ابتدا آبی روشن است که درست قبل از خارج شدن کرم ها ازتخم تیره رنگ می شوند.
کرم جوان
کرم ابریشم معمولا دارای پنج مرحله تغذیه و چهارمرحله پوست اندازی است که به هر مرحله از تغذیه (سن) و به هر مرحله از پوست اندازی (خواب ) گفته می شود . می توان گفت که کرم ابریشم دارای ۵سن و ۴خواب است سنین ۱و۲و۳را( کرم جوان) گویند.سنین کرم جوان حدود یازده روزطول می کشد.
کرم بالغ
سنین ۴و۵به نام کرم ابریشم بالغ نامیده می شود که ۱۵-۱۶روز به طول می انجامد در پایان سن پنجم کرمها از اشتها افتاده واز تغذیه باز می مانند جثه آنها کوچک شده و به رنگ زرد و شفاف درمی آیند که دراین زمان با گذاشتن وسایل پیله تنی بر روی کرمها موجبات تنیدن پیله فراهم می آید.
عادت غذایی کرم ابریشم
کرم ابریشم از برگ درخت توت برای تغذیه استفاده می کند و هیچ غذای دیگری را نخواهد خورد .برگها باید عاری از مواد آفت کش باشند.
بعد از جمع آوری مقدار زیادی از شاخه های درخت توت با برگ های تازه به عنوان ذخیره غذایی باید آنها را به مدت سه دقیقه در محلول گند زدا قرار داد.
سپس برگها باید در زیر شیر آب خوب شسته شود تا تمام برگها خوب پاک و شسته شود زیرا می تواند باعث کشته شدن کرم های ابریشم شودبعد با تکان دادن آب اضافی برگها گرفته شده و در کیسه های پلاستیکی و جای خنک نگه داری شود.
تشکیل پیله
ابتدای هرتابستان پروانه کرم ابریشم ازپیله خارج می شود پروانه ماده پس ازجفت گیری ۴۰۰تخم کوچک می گذارد که طی تقریبا دوهفته یک کرم ابریشم ۳میلی متری ازتخم خارج می شود به آنها برگ درخت توت سفید داده می شودکه حریصانه آنها را می بلعند سپس طی چهار مرحله پوست اندازی می کنندتا کاملا بالغ شوند .بعد ازحدود یک ماه هرکرم ابریشم شروع به ریسیدن پیله اطراف خودش می کند این کار به وسیله غده ترشح کننده کرم ابریشم انجام می شود.
کرم ابریشم یک تارابریشمی نازک ترشح می کند و بعد با چسبی که تهیه می کندپیله را به صورت سطح صافی به هم می چسباند این کار سه روز و سه شب طول می کشد که بسته به خصوصیات نوع وروش پرورش کرم ابریشم ،یک پیله می تواند وزنی در حدود ۵/۱تا ۵/۲گرم داشته باشد.
اگر چه پیله به عنوان محصول اصلی استفاده نمی شود در عوض برای تهیه ابریشم خام به کار می رود .
دو تا سه روز بعد از تشکیل پیله کرم درون آن به شفیره تبدیل می شودو تقریبا بعد از دو هفته به صورت پروانه از پیله خارج می شود .
نتیجه گیری:
زیبایی خلقت را کسی جز خدای بزرگ و یگانه طراحی نکرده است و قادر هم نیستند که طراحی کنند. خدایی که کرم را به پیله و پیله را به پروانه ای زیبا تبدبل می کند.
کرم ابریشم همان پروانه زیبایی است که در طبعت گردش می کند و زیبایی خلقت را به نمایش می گذارد.
اما این پروانه زیبا ابتدا باید اسارت در پیله ای تنگ را تحمل نماید . این پیله تنگ و تاریک را خودش تشکیل می دهد و در آن صبر می کند تا به پروانه تبدبل شود.
اما این کرم علاوه بر این که به زیبایی خلقت اشاره دارد به صنعت هم کمک بسیاری می کند. چرا که آن پیله منبع ابریشم است. از آن برای تهیه لباس و نخ های متنوع استفاده می شود.
شهر تهران در ۵۱درجه و ۶دقیقه تا ۵۱درجه و ۳۸دقیقه طول شرقی و ۳۵درجه و ۳۴دقیقه تا ۳۵درجه و ۵۱دقیقه عرض شمالی قرار گرفتهاست و ارتفاع آن از سطح آبهای آزاد بین ۱۸۰۰متر در شمال تا ۱۲۰۰متر در مرکز و ۱۰۵۰متر در جنوب متغیّر است. تهران در بین دو وادی کوه و کویر و در دامنههای جنوبی رشته کوه البرز گسترده شدهاست. از جنوب به کوههای ری و بیبیشهربانو و دشتهای هموار شهریار و ورامین و از شمال توسط کوهستان محصور شدهاست.
مشخصه اصلی زمینشناسی تهران قرار گرفتن آن بین توده عظیم رشتهکوه البرز (متعلق به دوران سوم زمینشناسی) و فلات ایران (متعلق به دوران چهارم زمینشناسی) است. مهمترین نمود این مساله وجود گسلهای فعالی چون گسل مشاء، گسل شمال تهران و گسل ری است که موجب شده همواره زمینلرزههای خفیف و نامحسوسی در محل این گسلها به وقوع بپیوندد.
تهران را میتوان به سه منطقه طبیعی تقسیم کرد.
کوههای شمالی. بزرگترین نقطه این کوهها قله توچال به ارتفاع ۳۹۳۳است.
دامنه کوهها. این منطقه شامل قسمتهای شمالی شهر مانند اوین، درکه، نیاوران، حصارک و سوهانک میشود.
دشت جنوبی. بخش اعظم شهر در این دشت قرار گرفته و شیب ملایمی از شمال به جنوب دارد.
بلایای طبیعی
لرزهخیزی
شهر تهران از نظر زمین لرزه جزء مناطق پرزیان (۸ تا ۱۰ درجه مرکالی) بهشمار میآید.[۳] گسلهایی که در تهران و حومه تا شعاع ۱۵۰ کیلومتری مرکز شهر قرار دارند، عبارتند از گسل مشاء، شمال تهران، ری، طالقان، ایوانکی و ایپک که بررسی رفتار آنها حایز اهمیت است.
در علم زلزلهشناسی گسلهایی برای بشر خطرناک شناخته میشوند که حداقل ۱۰ کیلومتر طول داشته و جوان (فعال) هم باشند (گسل فعّال گسلی است که در ده هزار سال گذشته حداقل سبب یک زمین لرزه شده باشد). گسل شمال تهران بزرگترین گسل شهر است که در جنوب دامنه رشتهکوه البرز و در شمال شهر تهران قرار دارد. این گسل از لشکرک و سوهانک آغاز شده تا فرحزاد و حصارک و از آنجا به سمت غرب امتداد یافته است. این گسل در مسیر خود، نیاوران، تجریش، زعفرانیه، الهیه و فرمانیه را در بر میگیرد. گسل مهم دیگر گسل ری است که با توجه به مقاوم نبودن ساختمانهای جنوب تهران در صورت فعال شدن بسیار پرتلفات خواهد بود. این گسل از جاده خاوران شروع شده و با گذر از دولتآباد و حرکت بر مسیر جاده کمربندی تهران در حد نصاب کورههای آجرپزی چهاردانگه به پایان میرسد. نقشه گسلهای تهران اخیرا توسط پایگاه ملی دادههای علوم زمین تهیه شده است.
از نظر زلزلهشناسی تاریخی، شهر تهران زلزلههای بزرگی مانند زلزله ۷٫۱ ریشتری دماوند در ۱۸۳۰ م.، ۷٫۲ ریشتری کرج در ۱۱۱۷ م. ، ۷٫۷ ریشتری طالقان در ۹۵۸ م. ، ۷٫۱ ریشتری ری در ۸۵۵ م. و زلزلههای ۷ ریشتر به بالای بسیارِ دیگری به خود دیده است. با احتمال بالای ۷۰٪، به طور میانگین هر ۱۵۸ سال زلزلهای مخرب در این شهر رخ داده و با توجه به اینکه از آخرین زلزله مخرب که زلزله ۷٫۱ ریشتری دماوند در ۱۸۳۰ م. و به احتمال زیاد مربوط به گسل مشا، حدود ۱۷۸ سال میگذرد، احتمال وقوع رلرلهای بالای ۷ ریشتر در این ناحیه بسیار بالاست. البته دیگر کارشناسان معتقدند با توجه به اینکه در سال ۱۹۳۰ زمینلرزه دیگری در شمال تهران رخ داده که روستای آه (اطراف رودهن) و روستای مبارکآباد (نزدیک آبعلی) در اثر آن به کلی ویران شدهاند، دلیلی ندارد زلزله ۱۸۳۰ را آخرین زلزله یزرگ در شمال تهران به حساب آورد.
سیل
شهر تهران، به طور پیوسته در معرض خطر سیل قرار دارد. از دلایل اصلی این موضوع، میتوان اختلاف ارتفاع زیاد، شرایط اقلیمی خاص، وجود رودخانههای فراوان مانند رود کرج، رود دربند، رود چیتگر و مسیلهای متعدد و قرارگرفتن شهر تهران در پای کوه را نام برد.[۸] همچنین در شهر تهران، ۱۲ حوزه آبریز بالادست مسلط بر آب و ۱۴ کیلومتر نوار مولد سیل از دارآباد تا غرب دره فرحزاد وجود دارد.
تا کنون در این منطقه، سیلهای متعددی رخ داده که برخی از موارد گزارششده شامل سیلاب سال ۱۲۴۶ تهران، سیلاب سال ۱۳۱۶ یوسفآباد، سیلاب سال ۱۳۳۶ امامزاده داوود و سیل سال ۱۳۶۶ تجریش میشوند. پتانسیل سیل در این منطقه، باعث شده که تمهیداتی در خصوص احداث ایستگاه هشدار سیل در منطقهٔ دربند و گلابدره اندیشیده شود.
آب و هوا
آب و هوای تهران متأثر از کوهستان در شمال و دشت در جنوب است. غیر از شمال تهران که تحت تأثیر کوهستان آب و هوای آن تا حدی معتدل و مرطوب است، آب و هوای بقیه شهر کلا گرم و خشک و در زمستانها اندکی سرد است. مهمترین منبع بارش در این شهر بادهای مرطوب مدیترانهای و اطلسی هستند که از سمت غرب میوزند. رشته کوه البرز همجون سدی به نحو موثری از نفوذ بسیاری از تودههای هوا جلوگیری میکند در نتیجه باعث شده است که هوای شهر از از یک سو خشکتر و از سوی دیگر از آرامش نسبی برخوردار باشد
از نظر فصلی، هوای تهران در زمستان تحت تاثیر سیستم پرفشار شمالی (سیبری) قرار دارد. این تاثیر باعث شده است که در این فصل هوا در قسمتهای مرکزی و جنوبی معتدل و در قسمتهای شمالی شهر سرد باشد، به طوریکه در این قسمتها دمای هوا در زمستان بارها به زیر صفر میرسد. همچنین در این فصل به دلیل پدیده وارونگی هوا میزان آلودگی جوی بالاست. در تابستانها عامل مهم سیستم کمفشار حرارتی کویر مرکزی است که سبب میشود هوا گرم و خشک باشد.
میزان بارندگی در سطح شهر تهران عمدتاً کم بوده و به مقدار ۲۴۵٫۸ میلیمتر در طی سال اندازهگیری و تعداد روزهای یخبندان (با دمای زیر صفر) آن نیز ۳۶ روز در سال ثبت شده است (۱۳۷۶).در یک دوره ۴۵ ساله بیشترین دمای تهران ۴۳ درجه سلسیوس و کمترین دمای آن ۱۵- درجه سلسیوس گزارش شده است. میانگین رطوبت نسبی هوا در تهران ۴۰٪ و در شمیران ۴۶٪ بوده است. باد غالب تهران غربی (۲۷۰ درجه) و متوسط سرعت آن ۵٫۵ متر بر ثانیه است. شبها نسیم خنکی از کوه به پایین میوزد (باد کوه) و روزها برعکس نسیمی از سمت دشت میوزد (باد دشت)
منبع اصلی آب شرب تهران رودهای کرج، جاجرود و لار است که توسط سه سدی که بر روی آنها نصب شده تامین میشود. با افزایش مصرف آب، بخشی از آب شرب نیز از آبهای زیرزمینی توسط چاههای عمیق بهدست میآید. چندین رود فصلی هم در تهران وجود دارد که تاثیر چندانی در تامین آب شهر ندارند. گلابدره، حصارک، تجریش و کن مهمترین آنها هستند.
رودخانه کرج پرآبترین رود دامنههای جنوبی البرز است که از بارانهای فصل سرد و ذوب برفهای مناطق کوهستانی نشأت میگیرد و در ۴۰ کیلومتری غرب تهران از کانون آبگیر خرسنگ کوه سرچشمه میگیرد. رودخانه جاجرود از کوههای کلون بسته که جزء بلندیهای خرسنگ کوه است سرچشمه گرفته و این دو رود مجموعاً قسمت عمده آب مصرفی شهر تهران را تأمین مینمایند. تهران به رغم داشتن منابع آبی فراوان به دلیل رشد جمعیت و کمی بارندگی در برخی دورهها با مشکل کمبود آب روبرو است.
نمای شهر
نمای شهر در نقاط مختلف بر اساس عوامل جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی متفاوت است. در شمال شهر که به کوهها نزدیکتر است معمولاً خیابانها و کوچهها شیبدارتر و در جنوب شهر هموارترند. همچنین در جنوب شهر ساختمانهای بلندمرتبه کمتر و در شمال شهر بیشترند. ساختمانهای اداری و دولتی نیز عمدتا در مرکز شهر قرار دارند. از طرف دیگر در مناطقی که تاریخ ساخت آنها جدیدتر است مانند منطقه ۲، منطقه ۵ و منطقه ۲۲ که همگی در غرب و شمال غرب شهر قرار دارند با توجه به پیروی از آییننامههای جدیدتر اصول شهرسازی در آنها بیشتر رعایت شده است. در این مناطق معمولاً عرض خیابانها و کوچهها، سرانه پارکینگ و سرانه فضای سبز از سایر مناطق شهر بیشتر است. برعکس در مناطقی که ساخت آنها زودتر صورت گرفته است مانند منطقه ۱۲ و منطقه ۲۰ معمولاً بناهای تاریخی و سنتی بیشتری وجود دارد.
مناطق شهری
این شهر در حدود ۷۳۰ کیلومتر مربع مساحت دارد</ref>[۱۶] شهرداری تهران از دیدگاه تأمین نیازمندیها و اداره بهتر سطح شهر را به ۲۲ منطقه شهرداری و ۱۱۲ ناحیه بخش کرده که شهر ری و تجریش را نیز شامل شده است. از سوی دیگر وزارت کشور هم برای انجام انتخاباتهای مختلف و کارهای مدیریتی دیگر، تفسیر خاص خود را از شهرستان تهران دارد که بر ۲۲ منطقه شهرداری منطبق نیست و شمیران و ری را نیز شهرستانهایی جداگانه در نظر گرفته است. این شهر به واسطهٔ داشتن شبکه مخابراتی گسترده نیز دارای نواحی هفتگانه مخابراتی میباشد.
در تقسیمبندی وزارت کشور شهرستان تهران در مرکز استان تهران قرار دارد. از شمال به شهرستانهای کرج و شمیرانات، از مشرق به شهرستان دماوند، از جنوب به شهرستانهای ورامین و ری و اسلامشهر و از مغرب به شهرستانهای شهریار و کرج محدود میشود. مرکز آن بخش مرکزی است.
محلههای شهر
کلانشهر تهران امروزه دارای محلهها و شهرکهای فراوانی است.
محلههای قدیمی تهران
تهران قدیم از چهار محله تشکیل شده بود به نامهای سنگلج، اودلاجان (عودلاجان)، بازار و چالهمیدان.
در زمان ناصرالدینشاه قاجار چندین محله تازه در تهران ساخته شد به نامهای ارگ، چاله حصار، خانیآباد، قناتآباد، پاچنار، پامنار، گار ماشین، گود زنبورکخانه، صابونپزخانه، گود عربها و دروازه قزوین.
محلههای نوساز شهر تهران
در زمان دودمان پهلوی و پس از انقلاب ۱۳۵۷ شمار زیادی محله و شهرک در محدوده کلانشهر تهران ساخته شد. برخی از این محلهها همان روستاهای پیشیناند که گسترش داده شدهاند.
موقعيت جغرافيايى و تقسيمات سياسى استان
استان تهران با وسعتى حدود ۹۵۶۱۸کيلومترمربع بين ۳۴ تا ۳۶/۵ درجهٔ عرض شمالى و ۵۰ تا ۵۳ درجهٔ طول شرقى واقع شده است. اين استان از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از شرق به استان سمنان و از غرب به استان قزوين محدود شده و مرکز آن شهر تهران است.
بر پايهٔ آخرين تقسيمات کشورى، استان تهران در سال ۱۳۷۵ داراى ۹ شهرستان، ۲۲ شهر، ۲۰ بخش، ۶۲ دهستان و ۱۹۴۷ آبادى است. شهرستانهاى آن عبارتاند از:
- شهرستان تهران: داراى دو بخش و دو دهستان (سولقان و سياهرود) و يک شهر (تهران) است.
- شهرستان دماوند: داراى دو بخش و هشت دهستان (پشتکوه، حبلهرود، شهرآباد، قزقانچاى، ابرشيوه، آبعلى، تارود و جمع آبرود) و چهار شهر (دماوند، رودهن، گيلان و فيروزکوه) است.
- شهرستان رى: داراى سه بخش و شش دهستان (حسنآباد، وهنآباد، قلعه نو، کهريزک، فشاپويه و غنىآباد) و يک شهر (حسنآباد) است.
- شهرستان ساوجبلاغ: شامل دو بخش و سيزده دهستان (بالا طالقان، ميان طالقان، پايين طالقان، احمدآباد، برغان، تنکمان، جمالالدين، چندار، چهاردانگه، رامجين، سعيدآباد، نجمآباد و هيو) و دو شهر (نظرآباد و هشتگرد طالقان) است.
- شهرستان شميرانات: داراى دو بخش و سه دهستان (رودبار قصران، لواسان بزرگ و لواسان کوچک) و دو شهر (لواسان و فشم) است.
- شهرستان شهريا:ر شامل دو بخش و يازده دهستان (اسماعيلآباد، امامزاده ابوطالب، منجيلآباد، اخترآباد، بىبىسکينه، جوقين، رزکان، فردوس، قائمآباد، ملارد و مويز) و سه شهر (رباط کريم، شهريار و شهر قدس) است.
- شهرستان کرج: شامل دو بخش و هفت دهستان (آدران، آسارا، گرمدره، محمدآباد، پلنگآباد، کمالآباد و اشتهار) و سه شهر (کرج، اشتهارد و ماهدشت) است.
- شهرستان ورامين: شامل سه بخش و هشت دهستان (بهنام پازوکى شمالى، بهنام سوختهٔ شمالى، فيلستان، بهنام سوختهٔ جنوبى، بهنام پازوکى جنوبى، بهنام وسط شمالى، بهنام عرب جنوبى و بهنام وسط جنوبي) و چهار شهر (ورامين، قرچک، پيشوا و پاکدشت جوادآباد) است.
- شهرستان اسلامشهر: شامل دو بخش و چهار دهستان (فيروز بهرام، چهاردانگه، ده عباس و صالحآباد) و يک شهر (اسلامشهر) است.
در همین زمان اولین احصائیه وآمارگیری نشان می دهد که تهران پنج محله (ارگ، عودلاجان، بازار، سنگلج و چالمیدان) و در هر محله ده ها پاتوق، امامزاده، تکیه، مدرسه یا مکتب خانه و صدها محل کسب و کار داشته است. از این دوره به بعد بر اهمیت بازار افزوده می شد و کارکردهای دینی و اقتصادی بخصوص بازار، ساختار اصلی سنتی شهر را تشکیل می داد.
در پایان دوره قاجار، میرزا عبدالغفارخان نجم الملک، اولین آمارگیری همه جانبه را در تهران انجام داد و اولین نقشه شهر تهران را با کمک دانشجویان خود در دارالفنون ترسیم کرد. در حالی که جمعیت شهر به 155736نفر رسیده بود. در آمارگیری نجم الملک، طبقات مختلف اجتماع بر اساس آقایان و کسبه، غلام سیاه، نوکر، زنان محترم، کنیزها، خدمتکار، جوانان وکودکان به تفکیک تعیین شده بودند. همین دوره در تهران زمان آشنایی با تمدن غرب و اوضاع دنیای جدید نیز بود که آثار آن در معماری و زندگی فرنگی به طور کلی هویدا گردید و تهران در مسیر گذر از سنت های دینی و اجتماعی و اخلاقی دیرین خود به غرب گرائی و فرنگی مئابی قرار گرفت و همه نوآوری ها در دربار ناصری آغاز گردید و حصار جدید شهر با 12دروازه بوجود آمد در حالی که داخل حصار خیابان ها و بناهای مسکونی جدید چهره شهر را دگرگون ساخته بود و اداره امور تهران با بهره گیری از تجارب اروپائیان نظم و ترتیب تازه ای یافته بود.
دوره ناصری، عصر گردش مبادلات بازرگانی و تأسیس کارگاه ها، تجارتخانه ها و بانک ها نیز به شمار می رود و در همین دوره بود که حمل ونقل شهری وسیله واگن اسبی مشکل ترافیکی شهر را حل می کرد و جمعیت شهر به حدود 244400رسید. تغییرات فضائی شهر تهران به شیوه دوران ناصری با پیروزی مشروطیت در سال های اول قرن بیستم (1906) به پایان رسید و شهر تهران پا به دوره جدیدی از تحول و تکامل گذارد. دوره پهلوی اول را تهران با جمعیتی در حدود 250000 آغاز کرد در حالی که از لحاظ اجتماعی و سیاسی دوره انتقال از نظام فئودالی و حاکمیت چندگانه به حاکمیت متمرکز و از نظر فرهنگی مذهبی دوره برخورد ارزش های سنتی و مذهبی با فرهنگ وارداتی غربی و غیردینی و از جنبه اقتصادی دوره تکوین صنایع جدید بود. در این دوره شهرسازی جدید با تخریب آنچه موجود بود مانند دروازه ها و حصار شهر و سکونتگاه ها و میادین و پاتوق های سنتی آغاز شد و شهر تهران روز به روز توسعه یافت و بر جمعیت آن افزوده شد. مجموعه های ساختمانی به کمک مهندسین خارجی و داخلی بنا شد که به سبک معماری رضاشاهی معروف است مانند ساختمان های بانک ملی و وزارت دارائی، شهربانی و پست خانه و امثال آن. از نظر فرهنگی- مذهبی قانون اعزام محصل به خارج و تشکیل مدارس و دانشگاه ها با تمرکز امور دولتی و بازرگانی، عامل عمده جلب جمعیت از سراسر کشور به تهران گردید به طوری که در آغاز دوره پهلوی دوم بعد از جریانات شهریور1320 (حمله نیروهای متفقین به ایران در سال های جنگ جهانی دوم)، جمعیت تهران به 880000 ( 1325ه.ش) و در اولین سرشماری رسمی در سال 1335به 1560000 نفر رسید.
پس از غائله افغان در زمان نادرشاه، تهران اهمیت نظامی پیدا کرد به طوری که نادرشاه حکومت تهران را به فرزندش رضاقلی میرزا داد و بعد از فتح هندوستان در تهران مجلسی از علمای مذاهب تشکیل داد و از آن پس مورخان و نویسندگان در تهران بنام دارالامان و حاکم نشین ری و شهریار یاد می کنند. کریم خان زند در محضر شاه سلیمان اول در تهران بر تخت نشست و همواره در سر داشت که تهران را پایتخت خود قرار دهد و به همین علت دستور داد عمارت سلطنتی و دیوانخانه ای بزرگ در تهران بسازند و در نتیجه نویسندگان دوره قاجار از تهران بنام دارالاماره کریم خان یاد می کردند ولی این آقا محمدخان قاجار بود که تهران را در سال1200 پایتخت رسمی کشور ساخت و در آن سال بر تخت سلطنت جلوس کرد و به توسعه ارگ سلطنتی پرداخت و عمارت زیادی بر آن افزود .
آقا محمدخان کوشید که مردم را در تهران ساکن و تجارت را در آن برقرار کند. در زمان فتحعلی شاه برادرزاده آقا محمدخان (1212) زمینه های رشد و توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تهران فراهم شد به طوری که جمیع سیاحان خارجی درباره بزرگی و عظمت تهران داستان ها نوشته اند.
هم زمان با تکمیل کاخ ها در زمان فتحعلی شاه، بناهای زیاد دیگری با کاربرد مذهبی و اجتماعی در تهران ایجاد شد که از آن جمله است مسجدشاه یا مسجدسلطانی جنب بازار و مسجد و مدرسه فخریه یا مروی، مسجد فخرالدوله با اوقاف فراوان مسجد جامع و امثال آن.
چنانچه ویلیام اوزلی انگلیسی در 1226نوشته است که تهران با60000 نفرجمعیت، 30 مسجد، 300 حمام عمومی و6 دروازه داشته است. توسعه تهران در زمان محمدشاه از هر حیث ادامه داشت تا این که در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه عنوان دارالخلافه ناصری یافت.
از آن به بعد شهرداری تهران و سازمان برنامه و بودجه، عاملین اصلی تغییرات فراوان در سیمای شهرنشینی و تبدیل تهران به یک پایتخت در حال رشد بودند و رشد سریع شهر را از افزایش فوق العاده جمعیت به موجب سرشمارهای رسمی می توان در نظر گرفت.
رشد جمعیت شهر تهران براساس سرشماری های رسمی کشور در طی دوره های 85-1355 بهطور مشروح در جدول 1-1 آورده شده است.
در آغاز انقلاب بزرگ اسلامی، شهر تهران مشکلات شهری زیادی از گذشته ها به ارث برده بود که جنگ تحمیلی با عراق مجالی برای رفع آنها فراهم نمیکرد ولی بعد از پایان جنگ تحمیلی و استقرار کامل جمهوری اسلامی، اصلاحات و توسعه شهر تهران از طریق ایجاد بزرگراه ها و راه آهن زیرزمینی و شهرک های اقماری با نقشه های منطقی ادامه یافت در حالی که سیاست های بزرگ کشوری مانند ایجاد راه ها و توسعه روستاها و انتقال و تأسیس دانشگاه ها در شهرهای دیگر، هیچ یک مانع از افزایش جمعیت تهران نشد و امروز تهران بزرگ مجموعه ای با حدود 14 میلیون نفرجمعیت و هزار کیلومترمربع وسعت است که رفع یا تقلیل مشکلات آن، ازعمده وظایف جمهوری اسلامی ایران به حساب می آید.
جدول 1-1. جمعيت شهر تهران طي سالهاي 85-1355 (هزار نفر)
گویش
تهران در تقسیمات کشوری قدیم و پیش از این که پایتخت ایران شود از ملحقات شهر تاریخی ری بوده است؛ بنابراین گویش مردم این شهر نیز از شعب گویش راجی یا رازی، همان زبانی که از زبان پهلوی منشعب و در شمال و شمال غربی و مغرب و جنوب ایران رواج داشته، بوده است. به تصریح شمس قیس رازی زبان مردم شهر ری و از جمله تهران، حد فاصل زبان دری مشرق و زبان پهلوی مغرب و جنوب ایران محسوب می گردیده است. امروزه از این گویش اثری بر جای نمانده است. این گویش در زبان چند نسل پیش مردم روستائیان مناطق دولاب و شمیران و کن و سولقان شنیده میشد.[۷۶]
جرایم و معضلات اجتماعی
استعمال مواد مخدر توسط ایرانیها زمینهٔ افزایش جرایم را در آن فراهم کردهاست، به طوریکه جرم ۶۰ درصد زندانیهای کشور در رابطه با مسائل مواد مخدر است. در استان تهران نیز حدود ۱۰۰۰ زندانی زن وجود دارد که بیشترین جرم آنها در رابطه با مواد مخدر است. بعد از مواد مخدر بیشترین جرم زندانیان زن مربوط به سرقت و جرایم اخلاقیاست. میانگین سنی زندانیان زن در استان تهران بین ۲۳ تا ۳۲ سال است. در سطح زندانهای استان تهران در ازای ۲۵۰ تن زندانی مرد یک مددکار وجود دارد که این رقم برای زندانیان زن هر ۱۰۰ تن است. هماکنون در ۴۰۰ نقطه جرمخیز و معابر پایتخت به منظور کنترل بهتر تردد و نظارت بر نقاط جرمخیز، دوربینهای مداربسته نصب شدهاستبرای پیشگیری از جرم علاوه بر فعالیتهای انتظامی، آموزش همگانی و جلب مشارکت مردم در راستای اطلاعرسانی و افزایش سطح آگاهی عموم نیز مد نظر ناجا است و در همین راستا وقوع جرایم در سال ۱۳۸۷ نسبت به سال پیش از آن ۷ درصد کاهش یافت.
موزهها
موزه هنرهای معاصر تهران که مهمترین و جامعترین مجموعه از هنر معاصر غرب در قارهٔ آسیا را دارا میباشد
نمایی از ساختمان موزه آبگینه و سفالینه
بیش از ۳۰ موزه در سطح شهر تهران به فعالیت مشغولند که همه روزه تعداد زیادی بازدید کننده بهسوی خود جلب میکنند.
از جمله:
موزه مردمشناسی تهران،
موزه ملی ایران،
موزه فرش ایران،
موزه هنرهای معاصر تهران،
موزه صنایع دستی مجموعه سعدآباد،
آبگینه و سفالینه،
موزه جواهرات ملی
موزه رضا عباسی
کتابخانه و موزه ملک،
ایران باستان،
موزه آثار طبیعی و حیات وحش ایران
و کاخ موزههای:
سعدآباد،
نیاوران،
گلستان
و بسیاری از موزههای دیگر تهران از جذابیتهای آن به شمار میآیند. از تماشاگههای تاریخ، پول، و زمان نیز میتوان به عنوان دیدنیهای تهران یاد کرد.
قناتهای تهران
قناتهای تهران و ری که دشت ورامین را آبیاری میکردند تا سال ۱۳۴۰ جزء پرآبترین کاریزهای دنیا بودند ولی در توسعه شهری و به دلیل تخریب مادر چاهها و نبود لایروبی از رونق افتادهاند. حفر کاریزهای تهران به دوره صفوی و قاجاری باز میگردد. در تهران نزدیک به ۳۰۰ قنات وجود دارد که برخی از آنها یکدیگر را بصورت ضربدری قطع میکنند و طی نشستها تخریب و در حال حاضر در جنوب شهر به صورت روباز مسیر خود را تا ورامین و یا اطراف شهر ری ادامه میدهند. دو عدد از این قناتها در محمودآباد خاوران تهران بدلیل خاکبرداری در سال ۱۳۵۵ به هم وصل شدند و حجم زیاد آب تخریبهای زیادی را بوجود آورد تا اینکه با وسایل مکانیکی این دوقنات مجدداً از هم جدا و به مسیر اصلی اولیه هدایت شدند در حال حاضر در ایران حدود ۴۰۰۰۰ قنات به طول ۲۷۲۰۰۰ کیلومتر وجود دارد. تهران تا سال ۱۳۲۰ بیشترین شمار قنات را دارا بود به گونهای که هر محلهای قنات خاص خودش را داشت. سرچشمههای بعضی از قناتها در توسعه شهری از میان رفته و این باعث شده است که زهکشی آب تهران در جنوب شهر با مشکل روبرو شود.[۸۲]
مکانهای مذهبی
مسجدها، حسینیهها و امامزادهها از جمله مکانهای مذهبی پایتخت هستند که در مجموع ۲٬۰۷۲ مرکز (۱۳۸۷ خ) را شامل میشوند. تهران ۱۵۴۶ مسجد، ۴۸۷ حسینیه، و ۳۹ امامزاده دارد. در واقع برای هر ۳٬۵۱۶ تهرانی یک مرکز مذهبی وجود دارد. بیشترین امامزادههای پایتخت در منطقه ۲۰ متمرکز شده و بعد از آن منطقه ۲ و ۱ دارای بیشترین امامزادهها هستند. در ۱۲ منطقه هم هیچ امامزادهای وجود ندارد.[۸۳]
سینما و تئاتر
بیش از صد سالن سینما در شهر تهران وجود دارد که اکثراً فیلمهای تولید داخل و تعدادی نیز فیلمهای خارجی را اکران میکنند. بیش از چهل آمفیتئاتر نیز در این شهر فعال هستند که نمایشهای گوناگونی را به روی صحنه میبرند. در سال ۱۳۸۹ مسابقات جام جهانی ۲۰۱۰ نیز از بعضی از سینماهای تهران پخش شد.
ورزش
پیست اسکی دیزین
فوتبال ورزش اول شهر است و بیشترین طرفداران را نیز دارد. در کنار آن کشتی نیز به طور سنتی بسیار مورد توجه بودهاست و به عنوان ورزش ملی مورد توجه قرار گرفتهاست. چندین پیست اسکی بسیار زیبا و منحصربهفرداز جمله پیستهای اسکی توچال، دیزین و شمشک در نزدیکی شهر قرار دارند که پیست اسکی دیزین جزء معدود پیستهای اسکی جهان است که در آن امکان اسکی برروی چمن علاوه بر اسکی برروی برف مهیاست. پیست اسکی توچال هم با ارتفاع ۳۷۳۰ متر از سطح دریاهای آزاد پنجمین پیست اسکی مرتفع جهان است و تا تهران تنها پانزده دقیقه فاصله دارد. کوهنوردی و تاحدی صخرهنوردی[۸۵] هم از ورزشهای دیگر شهر است که مخصوصاً در روزهای تعطیل به طور همگانی مورد توجه قرار میگیرد.
ورزشگاه آزادی تهران
فوتبال که پرطرفدارترین ورزش شهر است، هر هفته عدهٔ زیادی را برای تماشای لیگ برتر به ورزشگاه آزادی میکشاند. دو تیم اصلی تهران استقلال و پرسپولیس هستند که شهرآورد بین این دو تیم هر بار تماشاگران زیادی را جذب میکند.
ورزشگاهای فوتبال زیادی در سطح شهر برای برگزاری مسابقات فوتبال وجود دارند. بهجز ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی در غرب، میتوان به ورزشگاه تختی در شرق، شیرودی در مرکز و دستگردی و ورزشگاه راهآهن در شهرک اکباتان اشاره نمود.
از دیگر مراکز ورزشی قهرمانی و یا همگانی شهر تهران میتوان از مجموعه ورزشی انقلاب، مجموعه ورزشی-تفریحی توچال، مجموعه ورزشی چمران (بولینگ عبده)، ورزشگاه آرارات و ورزشگاه شهید کشوری (داودیه) نام برد.
نماد بازیهای آسیایی ۱۹۷۴
بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ بزرگترین رویداد بینالمللی ورزشی تاریخ این شهر از ۱۰ تا ۲۵ شهریور ۱۳۵۳ (۱ تا ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۴) در تهران برگزار شد. مجموعه ورزشی آزادی تهران و مجموعه ورزشی تختی تهران برای این بازیها ساخته شدند. این هفتمین دوره بازیهای آسیایی بود و برای نخستین بار بازیهای آسیایی در خاورمیانه برگزار میشد. ۳۰۱۰ ورزشکار از ۲۵ کشور در این رویدادچندورزشی شرکت داشتند که رکوردی در زمان خود محسوب میشد.
فرهنگسراها
در تهران مراکزی به نام فرهنگسرا توسط شهرداری تهران ساخته شدهاست که وظیفهٔ آنان ارائهٔ خدمات فرهنگی به مردم است. این مراکز مجهّز به سالنهای سینما، تئاتر، مجموعههای ورزشی، کتابخانه، نگارخانه، کلاسهای آموزش رایانه و غیره هستند و نقش مهمی در پرکردن اوقات فراغت جوانان و ارتقای سطح فرهنگ و آموزش آنان داشتهاند. بیش از ۷۱ فرهنگسرا و خانهٔ فرهنگ در تهران وجود دارد. فرهنگسرای بهمن که با وسعت ۴۰٬۰۰۰ متر مربع در جنوب تهران قرار دارد، فرهنگسرای خاوران در جنوب شرقی، فرهنگسرای شفق و فرهنگسرای نیاوران در شمال تهران نمونههایی از این مراکز هستند.
نشریات
بیش از هزار عنوان نشریّه در ایران منتشر میشود که مرکز تعداد زیادی از آنها تهران است. تقریباً مرکز همهٔ روزنامههای مهم ایران در تهران است.
آموزش و پژوهش
دانشگاهها
آموزش عالی مدرن ایران با تأسیس دارالفنون (۱۲۳۰ خ) توسّط امیرکبیر در تهران آغاز شد. پس از آن در سال ۱۳۱۳ خ. در دورهٔ رضاشاه به همّت افرادی چون محمود حسابی و علیاصغر حکمت، دانشگاه تهران ایجاد شد. هماکنون در فهرست ده دانشگاه برتر وزارت علوم شش دانشگاه تربیت مدرس، تهران، شهید بهشتی، صنعتی امیرکبیر، صنعتی شریف و علم و صنعت ایران در شهر تهران قرار دارند
دانشگاههای علوم پزشکی دولتی موجود در تهران عبارتند از: تهران، شهید بهشتی, ایران، بقیةالله و دانشگاه علوم پزشکی ارتش.[نیازمند منبع]دانشگاه علامه طباطبایی نیز از جمله دانشگاههای زیر نظر وزارت علوم است که در این شهر قرار دارد. همچنین دانشگاه آزاد اسلامی نخستین بار در مرداد ۱۳۶۱ خ. با ایجاد واحد تهران مرکز شروع به کار کرد. سپس بهتدریج واحدهای تهران جنوب، تهران شمال، تهران شرق، تهران غرب و علوم و تحقیقات تهران تأسیس شدند. پس از دانشگاه آزاد، دانشگاه پیام نور در مهر ۱۳۶۷ خ. با هدف آموزش عالی از راه دور تأسیس شد. دانشگاه سوره (نام پیشین: موسسه آموزش عالی سوره) در بهمن ماه سال ۱۳۷۲ توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تاسیس شد. پس از دو سال پذیرش آزاد، از سال ۷۴ از طریق سازمان سنجش آموزش کشور پذیرش دانشجوی را در ۱۱ رشته آغاز کرد.
مدرسهها
دانشآموزان و آموزگاران کالج آمریکایی تهران در مقابل سالن مککورمک، ۱۳۰۹ خ.
نخستین مدرسه به شیوهٔ مدرن در ایران دبیرستان البرز بود که در آغاز به عنوان یک دبستان در حوالی دروازه قزوین در سال ۱۲۵۱ خ. یعنی ۲۱ سال پس از دارالفنون و ۱۷ سال پیش از دبستان رشدیه توسط جیمز باست، میسیونر پرسبیتری آمریکایی-کانادایی ساخته شد. پس از آن به تدریج مدرسههای بسیار دیگری در شهر ساخته شدند.
هماکنون در شهر تهران ۳٬۰۴۱ مدرسهٔ دولتی با ۳۱٬۹۶۶ کلاس و ۹۳۳٬۹۷۶ دانشآموز و ۲٬۱۲۹ مدرسهٔ غیرانتفاعی با ۹٬۸۵۶ کلاس و ۱۷۲٬۳۸۵ دانشآموز وجود دارد. مدرسههای غیرانتفاعی عموماً در مناطق ۱، ۲ و ۳ شهرداری تهران متمرکز هستند. ۶۰ درصد مدارس غیرانتفاعی تهران استیجاری هستند. تعداد کمی از مدارس تهران دوشیفته بودند و این مدارس نیز در یک برنامه ۴ ساله (تا ۱۳۹۱ خ) تکشیفته شد. دانشآموزان در دورههای ابتدایی، راهنمایی، و متوسطه شامل متوسطهٔ نظری، هنرستان فنی، هنرستان حرفهای، هنرستان کاردانش و پیشدانشگاهی مشغول تحصیل هستند.
کودکستانها
۳۷٬۳۰۰نوآموز دختر و پسر شامل ۶۳۴ شیرخوار، ۱٬۳۲۳ نوپا و ۳۵٬۳۴۳ کودک در کودکستانهای شهر تهران آموزش میبینند (۱۳۸۸).[۹۵] درصد مهدهای کودک تهران استیجاری هستند. کیفیت مهدهای کودک با توجه به مربّیان و نوع آموزشی که به کودکان داده میشود متفاوت است. برخی از مهدهای کودک آموزشهای خود را در دو زبان به کودکان ارائه میدهند. با اجرای طرح ارزیابی و ارتقای کیفیت مهدهای کودک که بر اساس عملکرد آنها صورت میگیرد، مهدهای کودک به مهدهای یک، دو و سه ستاره تقسیم خواهند شد. بهدلیل اینکه بیش از ۹۰ درصد مهدهای کودک خصوصی هستند، هدف اصلی این طرح، ایجاد رقابت در ارتقای سطح کیفیت خدمات است. همچنین در راستای اجرای اصل ۴۴ مراکز پیشدبستانی و مهدهای کودک دولتی به بخش خصوصی واگذار خواهند شد.
حملونقل
فرودگاه بینالمللی مهرآباد
ایستگاه راهآهن تهران
دو فرودگاه بینالمللی مهرآباد و امام خمینی
چهار پایانه مسافربری شرق، غرب، میدان آرژانتین و جنوب
تهران حجم بالایی از ترافیک خطوط راهآهن کشور را به خود اختصاص دادهاست.
خطوط راهآهن تهران-اروپا هم بسیار فعّال است.
زیرساختهای درونشهری:
اتوبوس درونشهری تهران
سهم اتوبوسرانی از حملونقل همگانی شهر تهران با ۶٬۰۵۰ اتوبوس و سامانه اتوبوس تندرو تهران[۹۹] و اتوبوسرانی برقی تنها ۱۷درصد است که در افق سال ۱۴۰۴، باید به ۲۵ درصد و ۱۱٬۰۰۰ دستگاه (با توجه به افزایش جمعیت) برسد
فضای درونی مترو تهران
۹۰کیلومتر متروی تهران در سه خط اصلی و دو خط در حال احداث که یکی بینشهری ست. باید در افق ۱۴۰۴ باید به ۸ خط به طول ۲۵۰ کیلومتر برسد.
احداث گذرگاهها و بزرگراههای کمربندی تازهساز در سالهای اخیر رشدی چشمگیر داشته.
وجود ۱۸۰ پل که مهمترین آنها سوارهرو بوده و ۶۰ پل در حال ساخت. از این ۱۸۰ پل ۱۱۰ پل نیاز به بازسازی و مقاومسازی دارند
طرح ترافیک
شبکهٔ متروی تهران
سابقهٔ بحث و گفتگو دربارهٔ احداث قطار شهری در تهران به ۱۱۰ سال قبل بازمیگردد. تأسیس تراموای شهری از جمله نکات پیش بینی شده در امتیاز نامهای بود که بارون ژولیوس دو رویتر در عهد ناصرالدین شاه روی کاغذ آمد. در همین سالها یک خط آهن روزمینی بین دروازه شهری ری (حضرت عبدالعظیم) و میدان باغ شاه، با نام معروف ماشین دودی، ساخته شد.
متروی تهران در نه خط طراحی شدهاست اما در حال حاضر، پنج خط آن فعال میباشد که عبارتند از: خط یک، که از ایستگاه تجریش تا ایستگاه کهریزک امتداد دارد، این ایستگاه دارای بیشترین مسافر خطوط مترو تهران است. خط دو، از ایستگاه فرهنگسرا آغاز و تا ایستگاه تهران (صادقیه) ادامه دارد. خط سه، که از ایستگاه بهشتی تا ایستگاه آزادگان در حال حاضر فعال میباشد. خط پنج، از ایستگاه تهران (صادقیه) آغاز و تا ایستگاه گلشهر (کرج) امتداد پیدا میکند. خط چهار نیز از ایستگاه اکباتان (ارم سبز) تا ایستگاه شهید کلاهدوز ممتد شدهاست
بزرگراهها
نمایی از بزرگراههای همت و شیخ فضلالله نوری در تهران
تهران دارای یک شبکهٔ وسیع و پیچیدهٔ جادهای و خیابانی است، این شهر از آنجا که سالهاست با مشکل ترافیک مواجهاست لذا مدیران این شهر در طول سالهای گذشته به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران مجبور به طراحی و ساختن بزرگراههای مختلف شدهاند تا بتوانند معضل ترافیک را حل نمایند. بزرگراههای زیادی در تهران وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از: آزادراه تهران کرج، بزرگراه آزادگان، بزرگراه نواب بزرگراه اشرفی اصفهانی، بزرگراه آفریقا، بزرگراه آیتالله کاشانی، بزرگراه آیتالله مدرس، بزرگراه بسیج، بزرگراه تندگویان، بزرگراه جلال آل احمد، بزرگراه رسالت،بزرگراه امام علی، بزرگراه شهید بابایی،بزرگراه شهید یاسینی بزرگراه شهید چمران (پارکوی)، بزرگراه شهید حکیم، بزرگراه شهید همت، بزرگراه شیخ فضلالله نوری، بزرگراه صدر، بزرگراه کردستان، بزرگراه محمدعلی جناح، بزرگراه مخصوص کرج، بزرگراه نیایش، بزرگراه یادگار امام.
ترافیک
جمعیت زیاد تهران و رفتوآمد انبوه خودروها منجر به تبدیلشدن خیابانها به پارکینگ و ایجاد راهبندانهای متعدد و شدید در این شهر شده که بهدلیل آلایش شدید هوا، اتلاف وقت و فشار اقتصادی بر شهروندان بحران تلقّی میشود. در پاییز ۱۳۸۶ «طرح جامع حملونقل و ترافیک تهران» تهیه و تصویب شد. این طرح، که اهداف کلی آن بر اهداف طرحهای فرادست – مانند «طرح جامع تهران»[۱۰۳] و همچنین برنامه چهارم توسعه اقتصادی ایران – استوار شدهاند، چشم انداز تحولات مطلوب این شهر در ۲۰ ساله آینده را ترسیم میکند. در طرح جامع حمل و نقل و ترافیک تهران[۱۰۴] شاخصهای حملونقلی تهران در سال ۱۳۸۶ و سال ۱۴۰۴ در مقایسه با متوسط شهرهای اروپایی در قالب ارقام و آمار ارائه شدهاند.
آلودگیهای زیستمحیطی
آلودگی هوا
آلودگی هوا در شهر تهران عمدتاً مصنوعی و ناشی از فعّالیّت وسایل نقلیهاست که سهمی ۸۰ درصدی[۱۰۵] در آلودگی هوای شهر دارند و تولیدکنندهٔ گازهای سمی دی اکسید نیتروژن و مونو اکسید کربن هستند. این وسایل نقلیّه گاز دی اکسید کربن نیز تولید میکنند که هرچند سمّی نیست اما سبب گرم شدن زمین میشود.[۱۰۶] ارائهٔ یارانهٔ سوخت -و در نتیجه ارزان بودن آن- و تعرفهٔ بالای گمرکی بر خودروهای وارداتی -و در نتیجه افت کیفیت تولیدات خودرو- و ورود سالانهٔ انبوهی از خودروهای تازهساز از یک سو و محصور بودن در بین کوهها از ۳ طرف -که مانع خروج آلودگیها از شهر میشود- عوامل اصلی آلودگی هوا در تهران هستند. سالانه بیش از ۵۰۰ گرم ذرّات آلاینده معلّق وارد بدن هر تهرانی میشود در حالی که بدن تنها توانایی پالایش ۲۳۰ گرم آلاینده را در سال دارد. آلودگی هوا به تنهایی در شهر تهران روزانه حدود ۳۰ تن را به کام مرگ میفرستد. همچنین کیفیت پایین بنزین عرضه شده در ایران که خود ناشی از تحریمهای علیه ایران و استفاده از مواد آلاینده به جای کاتالیست در فرایند تولید بنزین است نیز جزو دلایل آلودگی هوای شهرهای بزرگ نظیر تهران دانسته میشود.
گسترش وسایل نقلیه عمومی به ویژه مترو و فرهنگسازی برای استفاده از این وسایل و الزام خودروسازها به پیروی از استانداردهای روز و رساندن قیمت سوخت مصرفی به سطح قیمتهای جهانی از مهمترین راهکارهای مبارزه با آلودگی هوا شناخته میشوند
آلودگی صوتی
تهران آلودهترین شهر جهان از نظر آلودگی صوتی است. یکی از منابع اصلی آلودگی صوتی در تهران صدای اگزوز موتورسیکلتها است که ۲۵٪ آلودگی صوتی شهر را تشکیل میدهد. تعداد موتورها در نقاط مرکزی شهر به مراتب بیشتر است.
منبع دیگر آلودگی صوتی در شهر خودروهای سواری هستند که حدود نیمی از وسایل نقلیهٔ آن را تشکیل میدهند.
آلودگی صوتی نیمی از خودروهای سواری و موتورسیکلتهای تهران بیش از حدّ استاندارد است. این استاندارد برای مناطق مسکونی در روز حدود ۵۵ و در شب حدود ۴۵ دسیبل بوده و میزان مجاز انحراف از آن نزدیک ۱۵ دسیبل است.
کشورهای پیشرفتهٔ دنیا جهت اجرا و ساخت اتوبانها و مناطق حسّاس به سر و صدا مانند مدارس و بیمارستانها از نقشههای صوتی استفاده میکنند. در تهران نیز منطقهٔ ۷ اولین منطقهای بودهاست که این نقشهها برای آن تهیه شده و به ترتیب مناطق ۶، ۱۲، ۱۱، ۹ و ۱۰ خواستار تهیه این نقشهها توسط واحد صوت سازمان کنترل کیفیت هوای تهران بودهاند. ده منطقه پر سر و صدای تهران به ترتیب مناطق ۶، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۷، ۱۳، ۳، ۱۹، ۱۸ و ۲ هستند. این ردهبندی با توجه به تعداد و سرعت خودروها در این مناطق، مقدار کیلومتر پیمایش خودروها و توزیع نوع آنها در هر منطقه و تعداد اتوبانهای موجود انجام شدهاست.
آلودگی آبهای زیرزمینی
آلودگی آبهای زیرزمینی تهران یکی از بزرگترین معضلات زیستمحیطی این شهر است. تهران از نظر سیستم فاضلاب در بین شهرهای جهان در بین ۱۰ شهر آخر قرار دارد. نبود سامانهٔ دفع فاضلاب در شهر تهران جزء اصلیترین مشکلات زیستمحیطی این شهر قلمداد میشود. درحالیکه مهمترین لازمهٔ طرّاحی و جانمایی یک شهر تأمین فاضلاب آن است، سیستم تصفیه فاضلاب در تهران وجود ندارد و آب فاضلاب مستقیماً وارد قناتها و آبهای زیرزمینی میشود و این در حالیست که کمبود بارش در این شهر سبب روی آوردن مسئولان به استفاده از آبهای زیرزمینی برای تأمین آب مصرفی ساکنان شدهاست. آبهای زیرزمینی تهران هم آلودگی شیمیایی و هم میکروبی دارند که دلیل آن نبود شبکه فاضلاب و وجود صنایع در داخل شهر است.[۸۳]
معضل موشها و حیوانات موذی تهران
بالغ بر ۳۰ میلیون موش در تهران زندگی میکنند. در ۰۱ مهر ۱۳۹۳ در خبری اعلامشد براساس آمارها از موشهای تهران، به ازای هر نفر از جمعیت حدود ۱۲ میلیونی این کلانشهر چهار موش وجود دارد؛ محمد حقانی، رییس کمیسیون محیط زیست شورای شهر نیز پیش از آن از آمار ۵۰ میلیون موش زندهخوار درپایتخت خبر دادهبود،عدم رفتار مناسب شهروندی از سوی مردم و ریختن زبالهها به جویها و خیابانها باعث رشد تعداد موشها در ۲۲ منطقه شهر تهران شده است
سیاست
مجلس شورای ملی
شهر تهران علاوه بر اینکه مرکز سیاسی کشور ایران است، مرکز استان تهران و شهرستان تهران نیز به شمار میرود. مهمترین نهادهای دولتی و قضایی شامل وزارتخانهها، مجلس شورای اسلامی و... در آن واقع شدهاست و تاثیرگذارترین مقامهای کشور ایران شامل رهبر، رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس دستگاه قضایی، رئیس و بعضی از اعضای مجلس خبرگان رهبری، رئیس و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اعضای شورای نگهبان، وزرای کابینه و اعضای شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در آن زندگی میکنند.
مردم این شهر در ۲۰۰ سال گذشته همیشه از تاثیرگذارترینها در سیاست کشور ایران بودهاند. این تاثیرگذاری شامل حضور آنها در ساختار سیاسی کشور، جریانهای تغییردهنده سیاست کشور شامل انقلابها (انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی) و جنگها (جنگ تحمیلی) میشود به طوریکه درصد شهدا در برخی محلههای تهران از این درصد در همه نقاط دیگر کشور بیشتر است.
این شهر ۳۰ نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد. ادارهٔ شهر توسط شهرداری تهران انجام میشود. شهردار تهران توسط شورای شهر تهران انتخاب شده و این شورا بر عملکرد شهرداری نظارت و برای اداره شهر قانونگذاری میکند. شهر تهران به لحاظ اداری به ۲۲ منطقه شهرداری و ۱۱۲ ناحیه تقسیم شده و شهرهای تجریش و ری را نیز دربرگرفتهاست.
شورای اسلامی شهر تهران
شورای اسلامی شهر تهران شوراییاست متشکل از ۳۱ نماینده که بر طبق قانون شوراها مسئول ادارهٔ شهر تهران است. مهمترین وظایف شورا انتخاب شهردار به مدت چهار سال، نظارت بر عملکرد شهرداری و در صورت لزوم برکناری شهردار، تصویب طرحهای لازم برای رفاه بیشتر شهروندان و نظارت بر اجرای آنها، تصویب بودجه سالانه شهرداری، تصویب اساسنامه مؤسسات و شرکتهای وابسته به شهرداری هستند. .
پیشینه شورای شهر تهران، یا به تعبیر آغازین خود بلدیه، به تشکیل نخستین نهاد قانونگذاری (مجلس شورای ملی) بازمیگردد. در حقیقت یکی از نخستین قوانین مصوب مجلس شورای ملی، «قانون بلدیه» است که در سال ۱۲۸۶ خ. به تصویب رسید و به این ترتیب یکی از آرمانهای بزرگ انقلاب مشروطه جامه عمل پوشید. در طول ۹۵ سال پس از آن تاریخ تشکیل و دوام شورای شهرها با فراز و فرودهای بسیاری همراه بودهاست. به طور خلاصه در طی سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۴ در پی انقلاب مشروطه نخستین قانون شوراها تصویب شده و به اجرا گذاشته میشود. پس از آن از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ و پس از کودتای سال ۱۲۹۹ رضا خان و پس از آن به قدرت رسیدن وی، قانون بلدیه لغو شد و با تصویب قانونی جایگزین، انتخاب شهردار از وظایف «وزیر داخله» شمرده شد. پس از سقوط رضا شاه و در حالیکه محمد رضا تسلط چندانی بر امور کشور نداشت، در ۱۳۲۸ سومین قانون شوراها به تصویب رسید. دوباره بعد از کودتای ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت مصدق و تسلط محمد رضا بر امور کشور این قانون لغو شد. پس از پیروزی انقلاب تشکیل شوراها به یکی از خواستهای مردم و روحالله خمینی تبدیل میشود. اما ایجاد شوراها تا زمان روی کار آمدن دولت سید محمد خاتمی به تأخیر میافتد و بالاخره در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ شورای شهرها بر اساس قانون شوراها مصوب سال ۱۳۷۵ مجلس شورای اسلامی تشکیل میشوند.
شهرداری تهران
شهرداری تهران سازمانی غیردولتیاست که در ۱۲ خرداد ۱۲۸۶ خ تأسیس شد و ادارهٔ شهر تهران را به عهده دارد. مسئولیت ادارهٔ این سازمان با شهردار تهران است که پیش از این با حکم وزیر کشور ایران منصوب میگردید ولی اکنون با حکم شورای شهر تهران انتخاب میشود. شهرداری تهران شامل ۲۲ منطقه است که اداره هر منطقه به عهده شهردار آن منطقهاست. طرح جامع شهر تهران در زمان شهرداری غلامرضا نیکپی تدوین شد.بعد از انقلاب نیز غلامحسین کرباسچی توانست به عنوان اولین شهردار پس از جنگ با بازسازی شهر تهران که در پی سیاستهای انقباضی دوران جنگ با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکرد، از طرح انتقال پایتخت که هزینه آن در سال ۱۳۶۹ مبلغ ۱٬۲۰۰ میلیارد تومان تخمین زده شده بود جلوگیری کند. در بین دیگر شهرداران اخیر تهران محمود احمدینژاد قرار دارد که توانست پس از شهرداری تهران، به مقام رئیس جمهوری برسد. شهردار تهران هماکنون محمدباقر قالیباف است که از شهریور ۱۳۸۴ در این پست قرار گرفتهاست.
تولد :12 ذالحجهُ 362 هجری كاث، خوارزم ( شهر كارا ـ كلپاكسكایا كنونی وا قع در ا زبكستان)
وفا ت : 4 رجب 440 هجری غزنه ( غزنه كنونی در ا فغا نستان )
ابو ریحان بیرونی در خوارزم ،منطقه ای كه در مجاورت دریا ی آرال قرار دارد و امروزه همه آن را به نام كارا كلپاكسكایا می شناسند ، به دنیا آمد . كاث و جورجانیه دو شهر بزرگ این منطقه به شمار می رفتند . بیرونی در نزدیكی كاث به دنیا آمد و نام شهری كه در آن متولد شد را به افتخار او ، بیرونی نام نهادند .او در هر دو شهر كاث و جورجانیه زندگی كرد و پرورش یافت ومطالعه و تحصیل علم را درحالی كه خیلی جوان بود تحت نظر ریاضی دان و ستاره شناس مشهوری به نام ابو نصر منصور آغاز نمود .بی تردید بیرونی از سن 17 سالگی به انجام فعالیتهای علمی مهم و ویژه ای پرداخت .وی در سال 379 با مشاهده بیشترین ارتفاع خورشید ،عرض جغرافیایی شهر كاث را محاسبه كرد .
فعالیتهای دیگری كه بیرونی به عنوان یك مرد جوان و كم تجربه انجام داد ،بیشتر نظری بود .قبل از سال 384 ( وقتی كه22ساله بود) چندین اثركوتاه ازخود برجای گذاشت .یكی ازآثارموجوداوتحت عنوان" نقشه كشی"( Cartography ) اثری است كه در آن به بررسی نقشه های جغرافیایی پرداخته است .در این اثر , او علاوه بر این كه نقشه نیم كره را روی صفحه سطح ترسیم كرده است ،نشان داده كه تا سن 22 سالگی بسیار مطالعه داشته ,چرا كه او مجموعه كاملی از نقشه هایی كه دیگران رسم كرده اند را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و موارد مربوط به آنها را دراین رساله مورد بحث قرار داده است . زندگی نسبتا ْ آرام بیرونی تا این مرحله ، پایان غیرمنتظره ای به همراه داشت .
در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پنجم در عالم اسلام شورش عظیمی بر پا شد و در منطقه ای كه بیرونی در آن زندگی می كرد ،جنگ های داخلی در حال وقوع بود .در این زمان خوارزم بخشی از فرمانروایی سامانیان و بخارا مركز آن به شمار می رفت .حكومت زیار با پایتختش در گرگان در كنار دریای خزر از دیگر حكومت های این منطقه بود .از طرف غرب ،خاندان آل بویه بر سراسر ناحیه بین دریای خزر و خلیج فارس و همچنین بین ا لنهرین حكومت می كرد .سلسله پادشاهی دیگری كه به سرعت طلوع كرد ، سلسله غزنویان بود كه پایتختشان را شهر غزنه در افغانستان اختیار كردند .این حكومت نقش مهمی را در زندگی بیرونی ایفا كرد .
بنو عراق از جمله فرمانروایان منطقه خوارزم بود و ابو نصر منصور ـ استاد بیرونی ـ یكی از امیران آن خاندان به شمار می رفت . در سال 384 حكومت بنو عراق با یك قیام سرنگون شد . بیرونی به هنگام شروع جنگ داخلی از آن منطقه گریخت اما اینكه برای ستاد بیرونی ـ ابو نصر منصور ـ چه اتفاقی افتاد ، معلوم نیست .
بعد ها ، بیرونی در مورد این وقایع نوشت :
بعد از اینكه چند سال در آن منطقه به سختی زندگی كردم ،با اجازه حاكم وقت به زادگاه خودبازگشتم اما مرا وادار به انجام امور مادی و دنیوی كردند كه موجب حسادت ورزیدن ابلهان گردید اما خردمندان از این امر متاسف شدند .
دقیقا معلوم نیست كه ابوریحان بیرونی به هنگام گریختن از خوارزم به كجا رفت . او باید به شهر ری رفته باشد و بدون تردید مدتی را در شهر ری زندگی كرده است . بر اساس نوشته هایش ،او هیچ پشتیبانی نداشت و با فقر و تنگدستی در شهر ری زندگی می كرد . خجندی ستاره شناسی بود كه با دستگاه بسیار بزرگی كار می كرد او خودش این دستگاه را ساخته و آن را روی كوهی بالا تر از شهر ری قرار داده بود تا بدینوسیله عبور نصف النهاری خورشید را نزدیك انقلابین مشاهده كند . او در روزهای4 و 5 جمادی الاول سال 384 انقلاب تابستانی را مشاهده كرد و در روزهای 8 و 9 ذیقعده سال 384 شاهد انقلاب زمستانی بود و بدین ترتیب او توانست مایل بودن دایرهْ البروج و همچنین عرض جغرافیایی شهر ری را محاسبه كند اما هیچ یك از این دو محاسبه دقیق نبود .
خجندی در مورد مشاهداتش و همچنین دستگاه ذات السُدس ( sextantدستگاه سنجش ارتفاع خورشید و ستارگان ) با ابوریحان بیرونی به بحث و بررسی می پرداخته . پس از آن بیرونی در مورد مشاهدات خجندی در كتاب " تحدید النهایات الاماكن " Tahdid)) خود گزارشی نوشت و ادعا كرد كه در طول مشاهدات خجندی ، دیافراگم دستگاه ذات السُدس بدلیل وزن دستگاه 9 اینچ تنظیم شده است . ابوریحان بیرونی تقریبا علت خطاهای خجندی را دقیق و درست تشخیص می داد . از آنجایی كه خجندی در سال 389 از دنیا رفت می توان به این نتیجه رسید كه ابوریحان بیرونی سالهای بین 384 تا 386 را در شهر ری سپری كرده است .او همچنین باید مدتی از این زمان را در گیلان كه دریای خزر آن را از شمال احاطه كرده است ، زندگی كرده باشد چرا كه حدودا در همین زمان كتابی را به حاكم گیلان , ابن رستم تقدیم كرده . ابن رستم با حكومت زیار در ارتباط بود .
تاریخهای معینی را در زندگی ابوریحان بیرونی با اطمینان می دانیم چرا كه او در آثارش وقایع نجومی را شرح داده است و بدین ترتیب این امكان را به ما می دهد تا زمانها و مكانهای دقیق را تعیین كنیم .شرح و توصیف او از ماه گرفتگی روز 13 جمادی الاول سال 387 كه او در كاث شاهد آن بوده است نشان می دهد كه او تا آن زمان به كشور خود باز گشته بوده است . این ماه گرفتگی در بغداد نیز قابل رویت بود و بیرونی ترتیبی داد كه به همراه ابووفا بوزجانی در بغداد شاهد این رویداد گردند . مقایسه زمانها آنها را قادر كرد تا تفاوت طول جغرافیایی بین دو شهر را محاسبه كنند . بر این امر نیز واقفیم كه در طول این مدت بیرونی بسیار زیاد نقل مكان می كرده است چرا كه تا سال 389 او در گرگان بوده و قابوس ـ حاكم حكومت زیار ـ از او حمایت می كرد . او تقریبا در سال 389 كتاب " آثارالباقیهِ "(Chronology) خود را به قابوس تقدیم كرد و در روزهای 13 ربیع الثانی سال 393 و همچنین 12 شوال سال 393 به هنگام ماه گرفتگی در گرگان بوده . شایان ذكر است كه بیرونی در كتاب " آثارالباقیهِ " خود به هفت اثر قبلی اش اشاره كرده است : یك كتاب در مورد دستگاه اعشاری ،كتابی در مورد اسطرلاب ،یك كتاب در مورد مشاهدات نجومی ،سه كتاب در مورد اخترگویی و نهایتا دو كتاب در مورد تاریخ .
تا 12 شعبان سال 394 بیرونی به وطن خود باز گشته , چرا كه در آن روز شاهد ماه گرفتگی دیگری در جورجانیه بوده .علی بن مامون فرمانروای خوارزم به شمار می رفت و تا زمانی بر این مقام بود كه برادرش ابوعباس مامون به عنوان حاكم ،جانشین وی شد .این دو برادر با دو خواهر محمود كه فرمانروای حكومت قدرتمند غزنه بود ، ازدواج كردند . بدین ترتیب ،عاقبت سلسله پادشاهی ابو عباس مامون تحت كنترل فرمانروایان حكومت غزنه قرار گرفت .
علی بن مامون و ابو عباس مامون هر دو حامی علم بودند و از تعدادی از دانشمندان عالی رتبه و نخبه در دستگاه حكومتی خود حمایت می كردند . ابو عباس مامون تا سال 394 فرمانروایی می كرد و از آثار علمی بیرونی بسیار حمایت می نمود . نه تنها بیرونی ،بلكه ابو نصر منصور ـ استاد سابق بیرونی ـ نیز در این دستگاه حكومتی كار می كرد . بدین ترتیب به هر دو این امكان داده شد تا دوباره با یكدیگر همكاری كنند . ابوریحان بیرونی توانست با حمایت ابو عباس مامون در جورجانیه دستگاهی بسازد كه بوسیله آن عبور نصف النهاری خورشیدی را مشاهده كند .او از 28 ذالحجه سال 406 تا 4 رجب سال 407 با این دستگاه 15 مشاهده به انجام رساند .
جنگهای آن منطقه در فعالیتهای علمی بیرونی و ابو نصر منصور وقفه ایجاد كرد و باعث شد عاقبت آن دو خوارزم را تقریبا در سال 407 ترك كنند . محمود نفوذ خود را درغزنه بیشتر می كرد و در سال 404 از ابو عباس مامون خواست تا خطبه نماز جمعه را به نام او بخوانند .این خواسته او نشان می داد كه خواستار پایان بخشیدن به حكومت مامون است و تلاش می كرد تا كنترل آن منطقه را بدست آورد . بعد از اینكه مامون تقریبا با درخواست محمود موافقت كرد ، توسط سپاه خود به قتل رسید چرا كه آنها این عمل او را خیانت تلقی كردند . پس از آن ، محمود سپاه خود را به آن منطقه برد و در روز 5 صفر سال 408كنترل كاث را بدست گرفت . به این ترتیب ، بیرونی و ابو نصر منصور به عنوان اسیرهای محمود فاتح وظایف را به وی واگذار كردند .
نوشته های بیرونی مدركی است كه نشان می دهد او یك دوره غیر عادی و عجیبی را در زندگی پشت سر گذاشته و درد و رنج زیادی را متحمل شده است . اما ظاهراً محمود نیز بخاطر برخی از فعالیتهای علمی اش از او حمایت كرده است . گزارشات مربوط به ظلم كردن محمود به بیرونی علی رغم حمایتی كه بیرونی از طرف وی دریافت می كرد ، مستند می باشد . از شرح و توصیف وقایع نجومی كه بیرونی به ثبت رسانده است می توان برخی از زمانها و مكانها را در این دوره تعیین كرد . در روز 30 جمادی الاول سال 409 او در كابل بوده و علی رغم نداشتن هیچ ابزاری برای مشاهداتش ، قادر بود باز هم مشاهداتی به انجام برساند به این ترتیب كه او با ابزاری كه در اختیار داشت ، خلاقیت به خرج داد و دستگاهی ساخت كه به وسیله آن بتواند مشاهدات خود را دنبال نماید . در روز 29 ذیقعده سال 409 او در لامقان كه در شمال كابل واقع شده است ، شاهد یك خورشید گرفتگی بود .
وی اینگونه نوشته است :
به هنگام طلوع خورشید دیدیم كه تقریبا بر یك سوم خورشید سایه انداخته شد تا اینكه خورشیدگرفتگی كامل شد .
در طول سالهای 408 تا 410 در حالی كه بیرونی تحت حمایت محمود به سر می برد ،در شهر غزنه مشاهداتی به انجام رسانید و بدین ترتیب توانست به طور دقیق عرض جغرافیایی آنجا را تعیین كند . در روز 14 جمادی الاول سال 410 بیرونی در شهر غزنه شاهد یك ماه گرفتگی بود .
ارتباط مابین ابوریحان بیرونی و محمود نیز جالب است . احتمالا بیرونی بنا به ضرورت در دست محمود اسیر به شمار می رفت و برای ترك آن منطقه نیز اختیاری از خود نداشت . با این وجود ،رفتن نظامیان محمود به هند نشان می دهد كه بیرونی را به آن كشور بردند . شواهد كمی وجود دارد كه نشان می دهد بیرونی در هند بهره بیشتری می برده است . بیرونی آرزو می كرد محمود رفتار بهتری با او داشته باشد اما بدون شك فعالیتهای علمی بیرونی مفید واقع می شد . حدودا از سال 412 سپاه محمود موفق شد كنترل بخشهای شمالی كشور هند را بدست آورد و در سال 416 سپاه او به اقیانوس هند راه پیدا كرد . بیرونی ظاهرا در بخشهای شمالی هند به سر برده است . تعداد بازدیدهای او معلوم نیست اما مشاهداتش او را قادر ساخت تا عرض جغرافیایی یازده شهر در اطراف پنجاب و شهرهای هم مرز با كشمیر را تعیین كند . او معروف ترین اثرش را تحت عنوان "ماللهند "(India) زمانی ارایه داد كه در ان كشور به سر می برد . او این كتاب را در نتیجه مطالعات كامل خود نوشت .
" ماللهند " (India) كتاب حجیم و برجسته ای است كه بسیاری از ابعاد مختلف این كشور را در بر می گیرد . بیرونی در این كتاب به شرح و توصیف دین و فلسفه هند ، نظام طبقاتی ( طبقه اجتماعی موروثی در هند ) و آداب و رسوم ازدواج در هند پرداخته است . او همچنین قبل از اینكه وضعیت جغرافیایی این كشور را مورد بررسی قرار دهد ، دستگاههای نگارش و اعداد هندی ها را مطالعه كرد . علاوه بر این ، بیرونی در این كتاب به ستاره شناسی ، اخترگویی و سالنامه هندی ها اشاره كرده و مواردی را پیرامون این سه موضوع مورد بررسی و تحقیق قرار داده است .
بیرونی ادبیات هند را به زبان اصلی مطالعه نمود و چندین متن را از زبان سنسكریت به زبان عربی ترجمه كرد . او همچنین چندین رساله در مورد ابعاد ویژه ستاره شناسی و ریاضیات هند نوشت كه برای خودش اهمیت خاصی داشت . او فوق العاده اهل مطالعه بود و در موضوعات : اختر گویی ،ستاره شناسی ،تاریخ شناسی ،جغرافیا ،دستور زبان ،ریاضیات ،پزشكی ،فلسفه ،دین و مذهب ،اوزان و مقیاسات ,از ادبیات سنسكریت احاطه داشت .
محمود در سال 420 از دنیا رفت و مسعود ـ پسر بزرگش ـ جانشین او شد . اما این جانشینی زمانی صورت گرفت كه قبل از آن وضعیت سیاسی حادی به وجود آمده بود كه دو پسر محمود سعی می كردند تا از پدرشان به عنوان فرمانروا تبعیت كنند . ظاهرا بیرونی مطمئن نبود چه كسی جانشین خواهد شد چرا كه او تصمیم گرفته بود كتاب خود را تحت عنوان " ماللهند " (India)كه در آن زمان به چاپ رسید ، به كسی تقدیم كند . بهتر بود كتاب را به كسی تقدیم نكند تا اینكه شخصی را به اشتباه بر گزیند . مسعود نشان داد كه به عنوان فرمانروا بیش از پدرش نسبت به بیرونی لطف دارد و با مهربانی با او رفتار می كند . گر چه بیرونی در زمان فرمانروایی محمود یك اسیر واقعی به شمار می رفت ، ظاهرا برای رفتن به هر جایی كه می خواست ، كاملا آزاد بود .
تعداد كلی آثار بیرونی در طول زندگی اش تحسین برانگیز است . كندی نوشته است : بیرونی حدودا 146 اثر از خود بر جای گذاشته است كه هر كدام مجموعا شامل 13000 صفحه می باشد (هر صفحه همانند صفحات چاپی كتابهای جدید است) . برخی از اثار بیرونی را قبلا ذكر كردیم اما آثار وی در حقیقت تمام علم زمانه اش را در بر می گیرد .
كندی نوشته است :
بیرونی به مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و همچنین در وجود انسان گرایش بسیاری داشت . در بین علوم مختلف ، علاقمند به آنالیز ریاضی بود و در این زمینه استعداد زیادی داشت .
پیشتر به مشاهدات نجومی بیرونی بسیار اشاره كردیم . بیرونی در مقایسه با بطلمیوس در مورد خطاها نظر مساعدتری داشت . نویسنده می نویسد : بطلمیوس بر این عقیده بود كه از میان مشاهداتش ،معتبرترین را بر گزیند ( یعنی مشاهداتی را انتخاب كند كه با نظریاتش هماهنگ است ) و به خوانندگان آثارش در مورد كنار گذاشتن و نادیده گرفتن آندسته از مشاهداتش كه انتخاب نشدند ، چیزی نگوید . از طرف دیگر ، بیرونی خطاهای مشاهداتش را از نظر علمی بیشتر مورد بررسی قرار می داد وهنگامیكه برخی از آنها را به عنوان مشاهداتی كه دقیق تر بودند ،انتخاب می كرد ،دیگر مشاهداتی را كه دارای خطا بودند و كنار گذاشته می شدند را نیز ارایه می داد .او همچنین نسبت به خطاهای محاسباتش حساسیت نشان می داد و همیشه سعی می كرد تا كمیتهایی را مشاهده كند كه برای رسیدن به جواب به كمترین دستكاری نیاز دارد .
" سایه ها "(Shadows) یكی از مهمترین آثار بیرونی است كه حدودا در سال 411 نوشته شده است . روزنفلد به طور مفصل در مورد این اثر بیرونی نوشته است. محتوای این اثر بیرونی شامل موارد زیر است : اصطلاحات عربی سایه ها و تصویرها ، پدیده های جدید و غیر عادی از جمله تصویرها ، gnomonics ،تاریخچه تانژانت و تابع های متقاطع .
این كتاب به شرح مقاله هایی كه بیرونی در زمینه ریاضیات نوشته است ، می پردازد . این مقاله ها شامل موارد زیر می باشد : حساب نظری و عملی ،برآیند دسته ها ،آنالیز تركیبی ،قانون 3 ،اعداد گنگ ،نظریه خارج قسمت ،تعاریف مفاهیم جبری ،شیوه های حل معادله های جبری و مسایلی كه تنها با خط كش و پرگار حل نمی شدند ،منحنی های مخروطی ،فضاسنجی ،تصویرگنجنگاری ،مثلثات ،قانون سینوس در صفحه ،حل مثلثات كروی.
بیرونی همچنین مقاله هایی در مورد زمین پیمایی و جغرافی ارایه داد . او شیوه های اندازه گیری زمین و فاصله های روی آن را از طریق مثلث بندی معرفی نمود .او شعاع زمین را 6339.6ارزیابی كرد كه این اندازه تا قرن دهم در كشورهای غربی بدست آورده نشده بود .كتاب " قانون مسعودی"(Masudic canon) وی شامل جدولی است كه مختصات ششصد مكان را ارایه می دهد واودرمورد همه این مكانها دانش كافی داشت . البته بیرونی همه آنها را خودش اندازه گیری نكرده است . برخی از آنها را از جدول مشابهی كه خوارزمی عرضه كرده بود ،گرفته است .نویسنده اظهار می دارد كه بیرونی ظاهرا در مورد ارقامی كه خوارزمی و بطلمیوس ارایه كرده بودند ،به این نتیجه می رسد كه ارقام ارایه شده توسط خوارزمی دقیق تر است .
بیرونی همچنین در مورد هماهنگی زمان رساله ای نوشته است . او چندین رساله نیز در مورد اسطرلاب نوشته و به شرح و توصیف تقویم ماشینی پرداخته است .او مشاهدات جالبی در مورد سرعت نور به انجام رساند و اظهار داشت كه سرعت نور در مقایسه با سرعت صوت بسیار زیادتر است .او از كهكشان راه شیری به عنوان " مجموعه ای از اجزا بیشمار طبیعت ستارگان سحابی " یاد كرد .
هیدرواستاتیك موضوعی در علم فیزیك است كه بیرونی مورد مطالعه قرار داد و از وزنهای ویژه ،اندازه های دقیقی ارایه داد و به شرح نسبتهای بین چگالی طلا ،جیوه ،سرب ،نقره ،برنز ،مس ،برنج ،آهن و قلع پرداخت . او نتایج را به عنوان تركیبی از اعداد به صورت 1/n , n = 2 , 3 , 4 , ... 10 نشان داد .
دانشمندان دیگر بسیاری از نظریات بیرونی را در جلسات بحث و گفتگوهایشان مورد بررسی قرار دادند . ازمدتها پیش ،بیرونی با استادش ـ ابو نصر منصور ـ همكاری داشت ،هر كدام از آنها از دیگری می خواست تا بخش خاصی از كار را به عهده بگیرد تا بدین ترتیب كار خود را به تایید برساند .او به طرز ستیزه جویانه ای با ابو علی سینا در مورد ماهیت نور و گرما مكاتبه می كرد . 18 نامه از ابو علی سینا كه در جواب سوالهایی كه بیرونی مطرح كرده ، موجود می باشد . این نامه ها در بر گیرنده موضوعات زیر است : فلسفه ،ستاره شناسی و فیزیك . بیرونی با سجزی نیز از طریق نامه در ارتباط بود .همچنین نامه های نیز كه بیرونی به سجزی نوشته است موجود می باشد .این نامه ها مداركی را مبنی بر وجود نسخه های مسطح و كروی قانون سینوس در بر دارد .اظهارات بیرونی بر اساس نظریات استادش ـ ابو نصر منصور ـ بوده است .
نهایتا در مورد شخصیت این دانشمند برجسته باید كم سخن گفته شود .در مقایسه با آثار بسیاری از دانشمندان دیگر ،از نوشته ها و كتابهای بیرونی اطلاعات بسیار زیادی بدست آورده می شود . با وجود اینكه كمتر از یك پنجم آثار او باقی مانده است ، به تصویر واضحی از این دانشمند بزرگ دست می یابیم . او مبتكر بزرگ تئوریهای جدید ،ریاضیات و یا جز آن نبود .تنها مشاهده گر دقیقی بود كه پیشرو روش تجربی به شمار می رفت . او زبان شناس بزرگی بود كه رساله های موجود را می خواند و به وضوح شاهد پیشرفت علم به عنوان بخشی از حوادث بود .او همیشه مراقب بود این حوادث را در جای مناسب خود قرار دهد . مورخین علم به آثار و نوشته های او علاقه وافری داشتند .
علی رغم فعالیتهای زیادی كه در زمینه اختر گویی انجام داد ، ظاهرا اختر گویی را به عنوان علم قبول نداشته است اما از آن به عنوان وسیله ای برای تایید آثار علمی اش استفاده می كرده است . او نسبت به فرقه های مذهبی مختلف یا نژادهای متفاوت تعصب خاصی نشان نمی داد اما همیشه در برابر اعمال مختلفی كه آنها انجام می دادند ، حرفی برای گفتن داشت . به عنوان مثال ،عربهایی كه موفق به فتح خوارزم شدند ، متون قدیمی را از بین بردند چه گناهی می تواند برای دانشمندی همچون بیرونی كه زندگی را وقف علم و دانش و تاریخ می كند ، بدتر از آن باشد ـ بیرونی در دین مسیح مسئله عفو و بخشش را مورد توجه قرار داده است .
او در كتاب " ماللهند "(India) نوشته است :
قسم می خورم كه زندگی ام یك فلسفه مهم است اما همه مردمی كه در این دنیا زندگی می كنند ، فیلسوف نیستند . . . و در حقیقت از وقتیكه كنستانتین فاتح ـ امپراطور روم ـ به دین مسیح روی آورد ،شمشیر و شلاق را به كار گرفتند .
بیرونی به آنهایی كه فكر می كرد احمق هستند ، كنایه ای زد . این كنایه مبنی بر جوابی بود كه او به مردی مذهبی داد كه به وسیله ای كه او ساخته بود ،ایراد گرفته بود . بر روی این وسیله ماههای بیزانسی حكاكی شده بود و زمان عبادت را نشان می داد . پاسخی كه بیرونی به آن مرد داد ، در كتاب " سایه ها "(Shadows) اینگونه آورده شده است :
بیزانسی ها نیز غذا می خورند . پس شما غذا خوردن آنها را تقلید نكنید .
مابعدالطبيعه، موجودات مجرد و مثالي و ويژگيهاي آنها از جمله مسايلي هستند كه در بسياري از موارد، در تعارض با قواي تعقلي انسان قرار ميگيرند. لذا برخي با ردّ و انكار اشراقيات فقط به عقل بشري و دستآوردهاي علمي آن معتقدند. يكي از موجودات مهم غير مادي جن است. موجودي اسرارآميز كه ذهن انسان را به خود مشغول داشته است؛ آيا به راستي چنين موجودي واقعيت دارد يا اينكه قوه تخيل بشر آن را ساخته است؟ اين نوشتار جهت بررسي برخي شبهات و ابهامات درباره جن و ويژگيهاي آن است، که با استفاده از آيات قرآن، روايات، تفاسير و آراي انديشمندان، به ابعاد مختلف اين موضوع ميپردازد.
واژگان کليدي:مابعدالطبيعه، جن، جان، شيطان.
طرح مسأله
امروزه تقيد به ظواهر و جلوههاي مادي، موجب شده است كه بسياري از انسانها جز به آنچه ميبينند، اعتقاد نداشته باشند، همچنانكه در قرآن كريم به مسأله انكار غيبب و موجودات غيبي که اعتقاد انسانهاي ظاهربين است، اشاره شده است.كفار به دليل عدم بهرهمندي از عقل و حكمت، بر رسول خدا(ص) خرده ميگرفتند كه چرا آنها نميتوانند همچون ايشان با چشم سر، عوالم غيبت و موجودات آن را مشاهده كنند و به همين بهانه با نفي اين موضوعات، آن را امري خلاف قواعد طبيعي ميدانستند. ما انسانها مانند همه موجودات، داراي يك بعد جسماني هستيم، اما با استناد به متون ديني، غير از جهان مادّي و موجودات آلي، عوالم فرامادّي يعني آن بخشهايي از جهان هستي و موجودات آن، كه از حوزه ادراك حواس پنجگانه ظاهري ما خارج هستند نيز در كنار ما وجود دارند. جن به عنوان يكي از موجودات، از اعصار گذشته بين ملل و اقوام عالَم وجود داشته و در طي قرنها در فرهنگ عموم مردم، ريشه گرفته است، اما آنچه در اذهان، درباره اين موجود نامرئي وجود دارد به افسانه و خيال نزديكتر است تا به واقعيت.
آيا از منظر قرآن جن واقعيت دارد؟ در صورت مثبت بودن، جنها كجا زندگي ميكنند؟ چه ويژگيهايي دارند؟ حيات و مرگشان چگونه است؟ آيا ابليس فرشته است يا جن؟ آيا جن را ميتوان مشاهده كرد؟ آيا در خلقت انسان و جن تشابهي وجود دارد؟ اگر وجود دارد اين وجوه تشابه چيست؟
چنين پرسشهايي از ديرباز مطرح بوده است، همانطورکه در دين اسلام و ساير فرهنگها[1] بحث وجود جن است. خداوند متعال در قرآن كريم با جدا كردن خرافه از واقعيت، عقايد و باورهاي باطل درباره با جن را مردود دانسته است. اين مقاله براي تعيين و تبيين ويژگيهاي جن، به جهت اجتناب از گوناگوني و تداخل تعاريف ذکر شده، به بررسي ابعاد مختلف موضوع از منظر قرآن ميپردازد.
واژه جن در لغت
جن در لغت به معني پنهان و پوشيده است و تمام مشتقات اين واژه نيز بر استتار، پنهاني و پوشيدگي دلالت دارند. «جنّه» به فتح جيم، پوشيده شدن چيزي از حواس است و جن - به فتح جيم - به معناي پوشيدن و مستور كردن است. (ر.ک: راغب اصفهاني، 1362: 98، ماده جن) به عقيده ابن اثير، جن به جهت پوشيدگي و مخفي بودن از ديدگان، «جن» ناميده شده است، چنانكه موجود مستور در رحم مادر را «جنين» ناميدهاند. (ابن اثير، 1383: 1، 307)
قلب را هم از آن جهت كه ظاهر نيست و از حواس ظاهر پنهان است«جنان» گفتهاند. «جُنَّه» هم به معنای سپر و آنچه شبيه آن باشد، آمده است و از اين جهت «جُنّه» نام گرفته است كه صاحب سپر و جنگجو را پنهان ميدارد. (ر.ک: راغب اصفهاني، 1362: 98 و 99؛ طريحي، 1395: 6، 226؛ زبيدي، بيتا: 9، 163-167؛ مجلسي، 1403: 46، 63؛ همان: 95، 352؛ ابنمنظور، 1408: 1، 675) بعضي از تفاسير واحد «جنّ» را «جِنّي» - مانند روم و رومـي - و جمع آن را «جِنَّه» دانستهاند. (ر.ک: بروسوي، 1405 :10، 188؛ طريحي، 1395: 2، 229)
اما «جِنَّه» اسم مصدر و به معناي جن و جنون است. همچنين اين واژه به معناي فرشتگان، پريان و ديوانگي آمده است، زيرا فرشتگان و پريان نامرئي هستند و مجنون نيز به كسي ميگويند كه عقل از او پنهان گشته است. (ر.ک: راغب اصفهاني، 1362: 98)
«جان» هم به معناي يك نوع از جن و نوعي از مار (مار سفيد) آمده است. (ر.ک: راغب اصفهاني، 1362: 99؛ فيومي، بيتا: 138؛ ابنمنظور، 1408: 3، 220) برخي «جان» را مار سفيد، سياه چشم و بيآزاري دانستهاند كه اغلب در خانهها يافت ميشود و علت اين تسميه، شايد مخفي بودن آن باشد. (مصطفي و ديگران: 1418: 1، 141)
جن در قرآن
قرآن كريم در شانزده سوره، از جن سخن گفته است.[2] در آيات قرآن با سه واژه «الجن»، «جانّ» و «الجنّه» به مطالبي درباره جن اشاره شده است. واژه «جن» 22 بار، واژه «جانّ» 7 بار و واژه «جنّه» هم 3 بار، مجموعاً در 31 آيه آمدهاند که در هفده آيه، جن همراه با انسان ذكر شده است. اختصاص يك سوره قرآن به نام جن و آيات متعدد در سور مختلف، نمايانگر اهميتي است كه قرآن به اين موضوع داده است. با استناد به بسياري از آيات قرآن و روايات،[3] ثابت ميشود كه وجود جن و شيطان يك پندار و توهم نيست، بلكه يك واقعيت و امري مسلم است كه در برخي موارد نيز تشابهاتي با انسان دارد، چنانكه در ديگر اديان الاهي نيز به اين موضوع پرداخته شده است.[4] مهمترين مسايلي كه در ارتباط با جن در قرآن مورد بحث قرار ميگيرند عبارتند از:
1- خلقت جن
در عالم آفرينش، موجودات غير محسوسي وجود دارند كه براي ما در شرايط عادي قابل درك حسي نيستند، اما وجود آنها به واسطه آيات الاهي اثبات شده است، مانند روح، ملائكه، جن و... . قرآن كريم خلقت جن را چنين بيان فرموده است: «وَ لَقد خَلقنا اْلِانسانَ مِن صَلصلٍ من حماءٍ مَسنونٍ و الجآنَّ خلقنه من قَبلُ مِن نّار السَّمومِ». (حجر، 26 و 27)
«سموم»باد داغي است كه اثر سمي دارد (راغب اصفهاني، 1362: 241؛ طباطبايي، 1364: 12، 232) و علت اينكه آن را سموم ميگويند اين است كه در «مام» بدن يعني در منفذهاي بدن وارد ميشـود. (طبـرسي، 1349: 13، 182)
در آیاتی دیگر میخوانیم: «... خلق الانسان مِن صَلصلٍ كَالفَخّار* و خََلَقَ الجانَّ مِن مّارجٍ من نّارٍ». (رحمن، 14و15)
كلمه «مارج» به معناي زبانهاي خالص و بدون دود از آتش است. (طباطبايي، 1364: 19، 166؛ طبرسي، 1349: 24، 74؛ آلوسي، 1405: 27، 105) صاحب تفسير روحالبيان ميگويد:
مذكور است كه مارج، آتش است ممتزج به هوا كه آن را هواي مشتعل گويند. پس جان مخلوقي است از دو عنصر آتش و هوا، آدم آفريده شده از دو عنصر آب و خاك. چون آب و خاك به هم شوند آن را طين گويند و چون هوا و آتش مختلط گردد آن را مارج خوانند. (ر.كـ: بروسوی، 1405: 8،147)
با استناد به آيات مورد بحث درباره خلقت جن، چند نکته به دست ميآيد
الف)آيات 26 و 27 سوره حجر بر تقدم زماني خلقت جن بر انسان تصريح دارند، اما اينكه اين مدت چه مقدار است، ظاهراً دليل معتبري بر آن در دست نيست.
ب) جن نيز مانند انسان، موجودي دو بعدي است با اين تفاوت كه انسان از خاك و جن از آتش است ولي طبعاً همانطور كه انسان داراي روح است جن نيز روح دارد و چنين موجوداتي بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلي وجود دارد؛ يعني اگر روح بخواهد فعاليتهاي ويژه خود را به کار گيرد، لازم است جسم در شرايط خاص بدني باشد، چنانكه ملاصدرا جن را مركب از وجودي در جهان حس، وجودي در جهان غيب و تمثيل و روحي درخور جسم او كه از مبدأ فعال بر وي افاضه شده، ميداند. (صدر الدين شيرازی، 1363 : 229)
در آيات قرآن، غالباً در مقابل انسان، جنّ و در مواردي جانّ به كار رفته است. درباره اينكه آيا جانّ، همان جنّ است، اقوالي مطرح شده است:
1. ابن عباس ميگويد: منظور از جانّ، پدر جنّ است، همانطور كه آدم(ع) پـدر بشـر است. (طبرسي، 1349: 9، 201)
2. منظور از جانّ نسل جنّي ابليس و يا نوع مخصوصي از جن است. (راغب اصفهاني، 1362: 99)
3. جان همان ابليس است. (رازي، 1417: 19، 180)
با استناد به آيات قرآن چنين به نظر ميرسد كه مقصود از جنّ و جانّ يكي است، زيرا در برخي آيات (حجر، 27؛ رحمن، 15) به خلقت جانّ اشاره شده و اين خلقت، همانند خلقت جنّ در مقابل خلقت انسان قرار گرفته است و برخي از مفسرين نيز مانند علامه طباطبايي با تأكيد بر نوعي ارتباط ميان خلقت جنّ و خلقت جانّ، جانّ را همان جنّ و يا نوعي از انواع جنّ ميدانند.[5] (طباطبايي، 1364: 12، 224)
2- جن يا فرشته بودن ابليس
ابليس اسم خاص است و يازده بار در قرآن آمده است. واژه ابليس مشتق از «بلس»، غير منصرف و به معناي متمرد، سركش و رييس شيطانهاست. (ابنمنظور، 1408: 1، 140؛ مصطفي و ديگران، 1418: 1، 3؛ ابنفارس، 1422: 137)
در تفسير روحالبيان از قول بغوي آمده است: «او ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمت خدا نااميد شد». (بروسوي، 1405 : 5) در معانيالاخبار هم از حضرت رضا(ع) نقل شده كه فرمود:
شيطان از اين جهت كه از رحمت خدا بينصيب ماند، ابليس ناميده شد چون اين كلمه به معناي محروم و مأيوس از رحمت خداست.
در اينكه ابليس جنّ است يا از ملك، نيز اقوال مختلفي بيان شده است:
الف)برخي از مفسرين معتقدند ابليس از ملائكه بوده است، زيرا استثنا در آيه «فَسَجَدوا الّا ابليسَ كان مِن الجِنّ» (كهف، 50) استثناي متصل و مستثنا از جنس مستثنامنه است؛ يعني ابليس ابتدا از ملائكه بوده و به علت عدم سجده، مرتكب گناه گشته و جنّ شده است. همچنين فعل «کان» در آيه را نيز به معناي «صار» گرفتهاند. (بيضاوي، بيتا: 1، ذيل آيه 33؛ رشيد رضا، بيتا: 1، 265؛ نسفي، 1353: 2)
ب) در مقابل، بسياري از مفسرين با استناد به آيات و روايات معتقدند ابليس از ملائكه نبوده، بلكه از جن بوده است. (رازي، 1417: 2، 443؛ طبرسي، 1349: 1، 191؛ ميبدي، 1386: 1، 195؛ قطب، 1362: 1، 111؛ طباطبايي، 1364: 12، 452)
رأي اين گروه به صواب نزديکتر است زيرا:
1. كساني كه معقتدند ابليس از ملائكه است گفتهاند خداوند در آيه «فسجدوا الا ابليس» (بقره،34) ابليس را از فرشتگان استثنا نموده و چون استثنا ظهور در اتصال دارد بنابراين ابليس از فرشتگان است، اما با توجه به قرينه موجود در اين آيه، استثنا منقطع است و ابليس نميتواند از فرشتگان باشد و در آيه «كان من الجن» (كهف،50) هم تصريح شده كه ابليس، از جنّ بوده است. همچنين اين گروه با استناد به «اسجدوا لآدم» ميگويند اگر ابليس از جنس ملائكه نبود مشمول امر الاهي نميشد و به جهت خودداري از سجده كردن، متمرد و سركش به شمار نميرفت، اما در پاسخ ميتوان گفت، ابليس در اين امر از باب غلبه داخل شده، زيرا با ملائكه همنشيني داشته است و اين دليل نميشود كه او از جنس ملائكه باشد همچنان كه امام فخر رازي ميگويد: فرشته به حسب لغت، جنّ ناميده ميشود، امّا به حسب عرف، جن به غير ملائكه اختصاص دارد. (رازي، 1417: 2، 443)
2. ابليس داراي اولاد و ذريه است و فرشتگان داراي فرزند نيستند، و خداوند ميفرمايد: چرا او (ابليس) و فرزندانش را كه دشمنان شمايند دوستان خود ميگيريد. (كهف، 50)
3. ابليس از جنس آتش است (اعراف، 12) در حاليكه ملائكه از جنس نورند. (ر.ک: مجلسي، 1403: 11، 102)
4. ملائكه، رسولان الاهی و لزوماً معصوم هستند. (انبياء، 26؛ فاطر، 1؛ تحريم، 6) پس وقتي ابليس گناه ميكند معصوم نيست و در نتيجه از ملائكه نيست.
5. برخي رواياتي بر جنّ بودن ابليس تصريح دارند، مانند سخن رسول خدا(ص) که به شمعون فرمود:
تو دشمناني از جن و انسان داري كه پيوسته تعقيبت ميكنند و با تو پيكار مينمايند تا دينت را بربايند...، اما دشمنان از جن، پس ابليس است و سپاهيانش. (حراني، 1367: 26)
از امام صادق(ع) نيز روايت شده كه فرمود:
ملائكه ميپنداشتند شيطان از آنهاست (در صورتي كه از جن بود) ولي در علم خدا از آنها نبود تا به سبب حميت و تعصب، باطن خود را اظهار كرد و گفت: مرا از آتش آفريدهاي و انسان را از خاك خلق نمودهاي. (كليني، 1405: 2، 308)
3- مكلف بودن جن
وجود دو سوره انسان و جن در قرآن نمايانگر اهميت و ويژگي خاص اين دو موجود و تمايز آنها از ساير مخلوقات الاهي است و آنچه اين دو را متمايز ساخته، مسأله تكليف است. طبق آیات سوره الرحمن، جن و انس، دو موجود پرارزش (ثقلان) هستند كه به آنها وعده برپايي قيامت و حسابرسي در آن روز داده شده است.اين سوره بيش از سي بار با آيه «فبأَي ءالآء ربكما تكذبان» جن و انس را پس از ذكر نعمتها و عذابهاي دنيا و آخرت، خطاب ميکند که نشان میدهد دنيا و آخرت و پاداش و عقاب براي هر دو ميباشد.
بر اساس آيات قرآن جن نيز مانند انسان مكلف و مختار و در مقابل اعمال خويش مسؤول است،چنانكه خداوند متعال ميفرمايد: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (ذاريات، 56) هدف از آفرينش جن عبادت و اطاعت پروردگار ميباشد و حقيقت عبادت اين است كه مخلوق، خود را در مقام ذلّت و عبوديت واداشته، رو به سوي مقام ربوبيت آورد، در مسير خواست و اراده الاهي گام نهد، روح و جسم را به او بسپارد و تسليم مطلق در برابر ذات او باشد. در خصوص اينكه جنّها چگونه عبادت ميكنند و آيا مسلمين آنها همانند انسانهاي مسلمان عمل ميكنند و يا اينكه عبادت ايشان به نحوه ديگري است، ظاهراً دليلي نقلي در دست نيست اما از آنجا كه آنها همراه انسان مورد امر الاهي قرار گرفته و مكلف به عبادتاند و از طرفي بنابر آنچه خواهد آمد آنها نيز داراي پيامبراني هستند و پيامبر اسلام(ص) پيامبر طايفه جن نيز ميباشد، به نظر ميرسد عبادت آنها همچون انسانها به تناسب نوع خلقت و عالَم حياتشان باشد.
4- پيامبران جن
جن نيز مانند انسان موجودي انتخابگر است كه بر سر دو راهي قرار ميگيرد، بنابراين، براي انتخاب راه صحيح نيازمند پيامبراني است كه راه راست و مسير هدايت را به او نشان دهند.
در روز قيامت خطاب به جن و انس گفته ميشود: «يمعشَر الجنِّ و الانسِ ألَم يَأتِكم رسلُ مِنكم يَقُصّون عَليكُم ءايتي ...». (انعام، 130) با استناد به اين آيه مشخص ميگردد که جنّها با بهرهمندي از قدرت شعور در قبال اعمال خويش مسئوول هستند و مورد بازخواست قرار ميگيرند؛ بنابراين بايد مانند انسانها به وسيله پيامبر يا وصي او به تکاليف خود آگاه گردند تا در صحنه قيامت پاسخگوي اعمال خود باشند. برخي از مفسرين معتقدند اين آيه بر آمدن پيامبراني از جنس جن و انس تصريح دارد (طباطبایي، 1364: 7، 488) و برخي ديگر خطاب آيه را متوجه جن و انس دانستهاند و علت اينكه در قرآن درباره پيامبراني از جن سخن آمده، در حاليكه پيامبران انسان هستند اين است كه جانب انسان را غلبه داده است. (طبرسي، 1349: 8، 216؛ ميرزا خسرواني، بيتا: 3، 162) از طرف ديگر با توجه به آياتي از سوره جن (13-28) معلوم ميگردد كه قرآن و تعاليم اسلام براي جنّ و انس است و مانعي ندارد كه رسولان و نمايندگاني از خود آنها از طـرف پيامبـر(ص) مأمـور دعـوت آنان بوده باشند. (مكارم شیرازی و ديگران، 1376: 1، 442؛ همان: 2، 382) برخي از آيات، اعتقاد جنّها به ديگر پيامبران اولواالعزم را بيان ميكنند، مانند آيه «قالوا يقَومَنا إنا سَمِعنا كُتبا أنزِلَ مِن بَعدِ مُوسي مصدِّقاً لِما بَينََ يديه يَهدي إلي الحَقِّ و إلي طَريقٍ مُستقيمٍ». (احقاف، 31) منظور از كتاب نازل شده بعد از موسي(ع) قرآن كريم است كه تورات و كتب آسماني پيشين را تصديق ميكند و جنّها به دين موسي(ع) و كتاب او ايمان داشتند. در آياتي از سورههاي نمل (17 و 39) و سبأ (12) به داستان حضرت سليمان(ع) و جنّهايي كه تحت فرمان او بودند اشاره شده است. بنابراين، جنّ هم مانند انسان، مكلّف است و بايد به تکاليف خود آگاه گردد؛ به همين جهت آنها نه فقط به پيامبران اولواالعزم و كتب آنها ايمان داشتند بلكه با استفاده از تعاليم پيامبران، به وظايف خود عمل ميكردند.
5- ايمان و كفر جن
آيا جنّ نيز مانند انسان، مؤمن يا كافر است؟ در پاسخ باید گفت با توجه به اختيار و تكليف جنّ و ارسال پيامبران، مسأله ايمان و كفر آنها نيز مطرح ميگردد.
با استناد به آيات قرآن جنّها نيز مانند انسان، مؤمن و كافر دارند؛ بعضي صالح، تابع و امين وحي و برخي فاسد كه به مخالفت با پيامبر(ص) ميپرداختند. طايفهاي از آنها قرآن را شنيدند و از اين جهت كه به خير و صلاح، هدايت ميكند به آن ايمان آوردند:
«... انّا سَمِعنا قُرءانا عَجبا * يَهدي إلي الرّشدِ فَآمنّا بهِ و لَن نُشرِكَ بِربّنا أحداً». (جن، 1و2)
اين آيه ميرساند كه پيامبر(ص) به سوي جنّ و انس مبعوث بودند و جنّها هم عاقل، آشنا به لغت عرب، دانا و تميز دهنده بين معجزه و غير معجزه بودند. آنها به سوي قوم خود رفتند و ایشان را به اسلام دعوت كردند و از اعجاز قرآن خبر دادند، زيرا كلام بندگان تعجّبآور و شگفتانگيز نيست. جمله «و لن نشرك بربنا احدا» هم ايمان آنها به قرآن را تأكيد ميكند و ميفهماند كه ايمان آنها به قرآن همان ايمان به خدايي است كه قرآن را نازل كرده است، يعني ابداً احدي را شريك خدا نميگيرند.
ادامه آيات در سوره جنّ (11-15) به آيين خاص طوايف مختلف جن اشاره دارد که هر يك براي خويش راهي برميگزينند: «وَ اِنّا مِنّا الصلِحونَ و مِنّا دونَ ذلك كنّا طَرآئقَ قَدَداً». (جن، 11)
كلمه «دون» - در اینجا - به معناي «غير» است، يعني بعضي از ما صالحاند و بعضي ديگر غير صالح و مراد از «دون ذلك» رتبهاي پايينتر و نزديك به صالحان است (طبرسي، 1349: 10، 371) و عبارت «كنّا طرائقَ قَدَداً» بر تفرقه و تشتت دلالت دارد. «طرائق» جمع طريقه و به معناي روشهايي است كه به آنها عمل شده باشد. كلمه «قدد» هم جمع «قده»، از مصدر «قد» و به معناي قطعه است. (طباطبايي، 1364: 20، 68) بعضي از مفسرين گفتهاند «طرائق قدداً» اگر به نصب خوانده ميشود به خاطر ظرفيت است و حرف «في» در تقدير است و در حقيقت «في طرائق قدداً» بوده است يعني در مذاهب متفرق. (آلوسي بغدادي، 1405: 29، 88) و بعضي ديگر گفتهاند نصب آن به خاطر حذف مضاف است و تقدير آن «ذوي طرائق قدداً» يعني صاحبان راههاي متفـرق است. (زمخشري، بيتا: 4، 627) و معناي آيه اين است كه بعضي از ما صالحان بالطبع هستند و بعضي غير صالحاند و ما در مذاهب مختلف بوديم.
آيه ديگر «و اَنّا مِنّا المُسلِمونَ وَ مِنّا القسِطونَ» (جن، 14) است. مراد از «مسلمون» تسليم و مراد از «قاسطون» مايلين به سوي باطل و عدول كنندگان از حق است. (طبرسي، 1349؛ 10، 383) بنابراين، جنّها به دو طايفه تقسيم ميشوند؛ يك طايفه گروهي كه تسليم امر خدا و مطيع او و در جستجوي راه درست هستند. طايفه ديگر كساني هستند كه از فرمانبرداري الاهي عدول كرده و منحرف شدهاند و آنها هيزم جهنم خواهند بود: «و اِنّه لمّا قامَ عَبداللهِ يَدعُوه كادوُا يكونون عليه لبداً». (جن، 19)
علامه طباطبايي در تفسير آيه ميگويد:
وقتي رسول خدا(ص) برميخاست تا خدا را با نماز عبادت كند، مشركين آن قدر به طرفش ميآمدند كه نزديك بود جمعيت انبوهي بشوند. (طباطبایي، 1364: 20، 78)
بعضي از مفسرين هم معتقدند دو ضمير مذكور به جنها برميگردد و آنها بودند كه پيرامون آن حضرت جمع ميشدند و با تعجب از عبادت، تلاوت قرآن و...، به آن حضرت خيره ميشدند، چون چنين چيزي تا آن روز نديده و نشنيده بودند. (ميبدي، 1368: 9، 563)
در برخي از آيات نيز به گروهي از جنّها اشاره شده است كه با شنيدن آيات قرآن، ايمان آوردند و به سوي قوم خود بازگشتند تا آنان را نيز انذار كنند. (احقاف، 29ـ32)
خداوند متعال درباره برخي از جن و انس ميفرمايد: «و در حقيقت بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريدهايم ]چرا كه[ دلهايـي دارند كه بـا آنها [حقايق را [دريافت نميكنند و چشماني دارند كه با آنها نميبينند و گوشهايي دارند كه با آنها نميشنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند. [آري] آنها همان غافل ماندگانند». (اعراف، 179) در اين آيه، خداوند جهنم را عاقبت آفريدن بسياري از جنّ و انس دانسته است و تصريح ميكند كه اگر اين دو نوع بر كفر خود اصرار ورزند، دعوت رسولان را گوش نكنند و حجت عقل را به كار نگيرند، هرگز ايمان نميآورند و عاقبت بسياري از آنها دوزخ خواهد بود.
6- نر و ماده بودن و توليد مثل جنّها
طبق نصّ آيات قرآن، مسأله زوجيت شامل همه مخلوقات ميگردد؛ بنابراين، جنّ نيز كه يكي از مخلوقات خداوند است داراي دو جنس نر و ماده و توالد و تناسل ميباشد. خداوند متعال ميفرمايد: «و مِن كلّ شَيءٍ خَلقنا زَوجين لَعلَّكم تَذَكَّرون».(ذاريات، 49) اين آیه به عموميت نر و مادگي تمام موجودات، تصريح دارد و جمله «كل شيء» شامل جنّها نيز ميشود.
راغب اصفهاني درباره واژه زوج ميگويد:
به هر يك از دو قرين، يعني هم نر و هم ماده در حيوانات زوج ميگويند و در غير حيوانات هم به قرين، زوج گفته ميشود. خداوند با «خلقنا زَوجين» اين معنا را بيان كرده كه تمامي موجودات عالم، زوج هستند، چون يا ضدي دارند كه گفتيم ضد هر چيزي را هم زوج ميگويند و يا مثلي دارند كه آن نيز زوج است و يا با چيزي تركيب يافتهاند كه تركيب هم نوعي زوجيت است؛ بلكه در عالم چيزي نيست كه به هيچ وجه تركيب در آن نباشد. (راغب اصفهاني، 1362: 215 و 216)
برخي نيز مقارنه دو چيز با هم، و نوعي تأليف و تركيب را از لوازم مفهوم زوجيت ميدانند. (طباطبايي، 1364: 17، 130)
آيه «و انّه كانَ رجالٌ مِن الانسِ يَعوذَون بِرجالٍ من الجنّ» (جن، 6) مبين آن است كه جنّها مرداني دارند و مرد جايي مطرح است كه زن نيز باشد، بنابراين آنها هم مرد دارند و هم زن.
در قرآن در توصيف حوريان بهشتي آمده است: «لم يَطمِثهُنَّ انسٌ و لا جانٌّ» (رحمن، 56) تأكيد آيات در وصف حوريان بهشتي - كه قبل از شوهرانشان توسط كسي از جنّ و انسان لمس نشدهاند - نمايانگر اين است كه مسأله مقاربت نر و ماده در ميان جنّها همانند انسان جاري است.
از بيان خداوند درباره شيطان و ذريه او در آيه شريفه: «... كانَ من الجنِّ فَفَسَقَ عن امرِ ربه أفتتّخِذونَه و ذرّيّته أولياء مِن دوني» (كهف، 50) معلوم ميگردد كه ابليس از جن است و ذريّه هم دارد و لازمه ذرّيه و توليد مثل، زوجيت و نر و ماده بودن ميباشد. همچنين در آيه «قد خَلَت مِن قَبلِهم منّ الجنّ و الانسِ». (فصلت، 25) به جنّ و انسان، مرگ نسبت داده شده است. از دو آيه اخير ميتوان فهميد كه تناسل در ميان جنّها نيز وجود دارد، زيرا لازمه هر موجودي كه ذريه و مرگ و مير دارد اين است كه تناسل و نر و ماده هم داشته باشد اما به نحوه اين تناسل در قرآن اشارهاي نشده است.
7- حيات و مرگ جن
قرآن كريم درباره مرگ جنّها ميفرمايد: «و حقَّ عليهم القُولُ في اُمَمٍ قَد خَلَت من قبلِهم منَ الجِنّ و الإنسِ», (فصلت، 25) كلمه «قد خلت» مبين آن است كه امتهاي جن مانند گروههاي انسان از بين رفتهاند. همچنين ميفرمايد: «قالُوا ادخُلوا في أمَمٍ قَد خَلَت من قَبلهِم منَ الجِنّ و الإنسِ في النار». (اعراف، 38) مخاطبين اين آيات - بر حسب سياق لفظ - بعضي از كفارند كه قبل از ايشان امتهايي مانند آنها از جن و انسان بوده و درگذشتهاند؛ بنابراين جنّها نيز به اجلهاي معين و معلومي ميميرند.
برخي معتقدند چون جنّ از موجودات مثالي و فاقد جسم هستند، نسبت به موجودات مادي، اصطكاك كمتري دارند و همين نكته سبب ميشود كه فرسودگي آنها به تعويق افتد و عمر طولاني داشته باشند. (ابنسينا، 1366: 74؛ كربن، 1385: 339) اما با استناد به آيات، عمر جن نميتواند فاقد اجل معيني باشد. البته ميزان متوسط عمر جن نامشخص است و شايد همانگونه كه عمر انسان در ادوار مختلف، متفاوت بوده است، عمر جن نيز چنين باشد؛ فقط در مورد شيطان آمده است که به هنگام نافرماني خداوند به او فرمود: تو از زمره پستترين فرومايگاني و شيطان گفت: «أنظُرني إلي يَوم يُبعَثون* قالَ انّك مِن المُنظَرين». (اعراف، 14و15) در جاي ديگر، خداوند ميفرمايد: «قال فانّك من المُنظَرين الي يَومِ الوَقتِ المَعلومِ». (حجر، 37و38) با استناد به اين دو آيه برخي «وقت معلوم» و «يوم يبعثون» را به يك معنا گرفته و معتقدند خداوند متعال به طور مطلق به ابليس پاسخ داد كه تو از مهلت يافتگان هستي. (رازي، 1417: 9، 234)
در مقابل، علامه طباطبايي معتقد است خداوند فقط اصل عمر طولاني به ابليس را اجابت فرموده است، اما با قيدي كه در كلام خود آورده است، اين مهلت تا روزي معلوم است نه تا قيامت. (طباطبایي، 1364: 12، 23) با در نظر گرفتن سياق دو آيه مورد بحث، چنين به نظر ميرسد که «يوم الوقت المعلوم» غير از «يوم يبعثون» است، زيرا خداوند در سوره اعراف به طور مطلق به ابليس پاسخ داده است، اما در آيات ديگر، اين زمان را مقيد به روز ديگري كرده كه قبل از روز قيامت ميباشد. (حجر، 37و38) بنابراين جنّ نيز مانند انسان ميميرد و از بين ميرود و گروهي از آنها جاي گروهي ديگر را ميگيرند و در خصوص ابليس نيز تا وقت معلوم يعني روز ديگري كه قبل از روز قيامت است، مهلت حيات داده شده است.
8- مكان جن
يكي از سؤالهايي كه درباره جن مطرح ميگردد، مكان حضور آنهاست. آيات قرآن به حضور جن در آسمان و زمين اشاره دارند. در سوره جنّ آمده است كه جنّها پس از استماع قرآن گفتند: «و إنا لمسنا السَّماءَ فَوَجدنها مُلِئَت حَرَساً شَديداً و شهباً».(جن، 8) راغب اصفهاني درباره واژه «لمس» ميگويد: «گاهي لمس به معناي طلب شيء و جستجوي چيزي است، اگر چه پيدا نشود». (راغب اصفهاني، 1362: 467) «لمس سماء» به معناي نزديك شدن به آسمان با صعود بدان است و كلمه «حرس» به طوريكه گفتهاند، جمع كلمه «حارس» است و به همين جهت با صفت مفرد توصيف شده است. مراد از «حرس شديد» هم نگهبانان قدرتمندي هستند كه نميگذارند شيطانها در آسمانها استراق سمع كنند. «شهبا» نيز به معناي شهابهايي هستند كه سلاح آن نگهباناناند. (قرطبي، 1381: 19، 11)
گروهي از پريان در آسمانها به شنيدنيها گوش ميدادند و بر آنها ميافزودند و دروغ ميساختند تا آنكه ناگهان دچار تير شهاب شده، از آسمانها به زمين آمدند و در ادامه ميفرمايد «و إنّا كنّا نَقعُد منها مقاعِدَ للسَّمعِ فَمن يَستمع الآن يَجِد له شَهاباً رصداً» (جن، 9) يعني در آسمان براي شنيدن، به كمين مينشستيم ]اما[ اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تير شهابي در كمين خود مييابد. جنّها با استناد به اين دو آيه خواستهاند بگويند از امروز هر كس از ما در آن نقطههاي قبلي آسمان به گوش بنشيند، تيرهاي شهابي را مييابد كه از خصوصياتش اين است كه تيراندازي در كمين دارد. آنها همزمان با نزول قرآن و بعثت پيامبر اكرم(ص) از تلقّي اخبار غيبي آسماني و استراق سمع براي به دست آوردن آن ممنوع شدهاند. برخي از آيات نيز كه به گوش دادن تعدادي از آنها به تلاوت پيامبر اسلام(ص) و يا حضور آنها در سپاه سليمان اشاره دارند نمايانگر حضور جن در زمين هستند. (جن، آيات اوليه؛ احقاف، 29-32؛ نمل، 17) اما از آيات ميتوان استنباط نمود كه جن ميتواند در آسمان و زمين حضور داشته باشد.
9- ديدن جن
جن از موجودات مجردي است كه در جهان مادي از چشم انسان پنهان است، اما مشاهده آنها براي برخي به اذن الاهي امكانپذير است. در قرآن نيز به طور صريح به رؤيت جن اشاره نشده، اما طبق ظاهر برخي از آيات، جنها ما را ميبيند ولي ما آنها را نميبينيم. خداوند متعال درباره بر حذر داشتن بني آدم از شيطان و اتباع او ميفرمايد: «انه يراكم هو و قبيلُه مِن حيثُ لا تَرَونَهم». (اعراف، 27)
جن از نظر قرآن مانند فرشته، موجودي نامرئي است ولي گاهي به صورتي ممثّل و قابل رؤيت ميشود. داستان حضرت سليمان در قرآن و خدمت جنّها به آن حضرت، از قبيل ساختن كاخها و تمثالها (سبأ، 12و13) و همچنين جريان لشكركشي او به مملكت سبأ که عفريتي از جن به وي گفت: «من تخت ملكه سبأ را قبل از آنكه از جاي خود حركت كني نزد تو ميآورم» (نمل، 17ـ39) نمايانگر تجسم جنّ به صورتهاي ديگر است، زيرا جن از صور مثالي است كه به اذن خداوند ميتواند به هيأت انسان يا به هر شكل ديگري از جمله حيوانات درآيد.
شيخ بهايي معتقد است، جنّها ميتوانند به صور گوناگوني درآيند و يا از صورتي به در شوند و به ديگر صورت گردند. (عاملي، 1363: 422) جنّها وقتي پيش داود(ع) ظاهر شدند تا او را به سهو و خطاي خود مطلع كنند، در قالب صور مثالي بودند و مهمانان حضرت ابراهيم(ع) كه به وجود اسحاق بشارت دادند و بعد از آن به ديار قوم لوط رفته، آن بلاد را خراب کردند نيز در قالب صور مثالي بودند و از طعام ابراهيم(ع) هم نخوردند؛ از اين بيان ظاهر ميشود كه ادراك اشباح و صور مثالي با چشم ممكن است. (هروي، 1363: 196)
در قرآن از تمثل و به صورت بشر درآمدن ملك سخن رفته است، مانندِ ظهور جبرئيل(ع) براي حضرت مريم(ع) و آمدن ملائكه نزد حضرت ابراهيم(ع) و بشارت دادن به تولد اسحاق(ع). حال منظور از تمثل چيست؟ تمثل يعني تجلّي و ظهور چيزي براي انسان به صورتي كه انسان با آن آشنايي دارد. راغب اصفهاني ميگويد:
مثل بر وزن فرس، قولي درباره چيزي است كه شبيه به قولي درباره چيزي ديگر است تا يكي ديگري را بيان و تجسم كند. (راغب اصفهاني، 1362: 462)
بنابراين منظور از تمثل جن، شيطان و ملك كه موجودات نامرئي هستند، تغيير ماهيت آنها نيست بلكه قوه ادراك انسان آنها را به صور مختلف، مجسّم و از طريق حواس خود رؤيت ميكند بدون آنكه تبدل ماهيتي صورت بگيرد، مانند ظهور جبرئيل(ع) براي حضرت مريم(ع) به صورت بشر كه در قواي ادراكي آن حضرت، وي را به صورت محسوس يافت، اما در خارج از ادراك ايشان صورتي غير صورت بشر داشت. ملاصدرا فرايند تمثّل را اينچنين شرح ميدهد:
فرشته و شيطان دو صورت دارند؛ صورت حقيقي و صورت اضافي، كه صورت حقيقي آن دو را جز به نور نبوت، ادراك نتوان كرد، چه رسول الاهي(ص) از جبرئيل خواست تا خود را بر صورت حقيقي به او بنمايد، او را وعده به كوه حرا داد، در آنجا جبرئيل بر او ظاهر شد، در حاليكه كرانه خاور و باختر را سراسر گرفته بود، بار ديگر او را در سدرۀالمنتهي به صورت خود مشاهده نمود، گاهي نيز او را به صورت اضافي ميديد كه معمولاً ممثّل به صورت دحيه كلبي كه مردي نيكوچهره و از صحابه بود مشاهده نمود و شيطان نيز در بيداري براي آن حضرت ممثّل ميگشت لذا با چشم خود او را ميديد و سخنش را ميشنيد و آن قايم مقام حقيقت صورت وي و وجود اضافي اوست. (صدرالدين شيرازي، 1366: 531)
برخي نيز بر امکان رؤيت جن با چشم انسان، در حد سالكاني كه ابتداي سلوك را پشت سر گذاشته و به مقاماتي رسيدهاند، تأكيد دارند. (ر.ک: طبري، 1363: 5، 52 ـ54)
جن در روايات
با استناد به روايات متعددي كه درباره جن وجود دارد، به مهمترين ويژگيهاي آنها اشاره ميکنيم:
1.جن نيز مانند انسان، داراي روح است با اين تفاوت که ارواح جنّها در جرمي لطيف جا دارند كه بيشترين آن آتش و هواست، چنانكه در بدن آدمي غلبه با آب و خاك است. (ر.ک: مجلسي، 1403: 14، 635؛ صدرالدين شيرازي، 1366: 1455؛ عاملي، 1363: 421و422)
2. جنّها داراي انواع و اقسامي هستند (قمي، 1363: 1، 186) و برخلاف نظر شيخ محمد عبده در تفسير المنار كه آنها را ميكروب و علت و منشأ اكثر امراض معرفي ميكند (ر.ک: رشيد رضا، بيتا: 3، 95و96) آنها نيز مانند انسان، اختيار، اراده، تكليف، ثواب و عقاب دارند.
3. در برخي از روايات آمده است که جن و شيطان هر دو در اصل وجود مشترك هستند، ولي شيطان نوعي از جن محسوب ميشود كه فقط كارهاي شرّ از او صادر ميشود، در حاليكه جنها هم خوب و بد و مسلمان و غير مسلمان دارند. (ر.ک: قمي، 1363: 1، 184؛ رضی: خ 133)
4. جن و شيطان گاهي به یک صورتي ممثل و قابل رؤيت ميشوند. آنها به محضر پيامبر(ص)، علي(ع) و ساير ايمه ميآمدند و به يادگيري قرآن ميپرداختند و مشكلات خويش را ميپرسيدند. (ر.ک: كليني، 1405: 2، 342؛ محمدي ريشهري، 1377: 2، 827؛ مجلسي، 1403: 18، 83؛ 27، 14؛ 38، 516؛ 39، 164؛ 63، 283)
انديشههايي درباره وجود نيروهاي غيبي كه در جريان زندگي مؤثرند، وجود دارد كه غالب فرهنگهاي ابتدايي از آن متأثر بودهاند و همين امر عاملي تأثيرگذار براي شرك ورزيدن به خدا بوده است. بعضي از طوايف عرب جن را ميپرستيدند و پرستش و عبادت جن و عقيده به الوهيت آنها در ميان مذاهب خرافي يونان قديم و هند نيز وجود داشته است.
دقت در آيات قرآن مشخص ميشود كه مقوله جن، يک پيشينه تاريخي – فكري، قبل از اسلام داشته است، اما قرآن با دو رويکرد خاص خويش، از يک سو هدف مشترک از خلقت جن و انس را مطرح ميکند و از سوي ديگر با تأكيد بر ويژگيهاي او، ذهنيتها و فرهنگهاي موجود در آن زمان را اصلاح ميكند. جنّ از منظر قرآن شبيهترين موجودات به انسان، يعني موجودي داراي اختيار، ادراك، علم، مسؤوليت و تكليف است؛ بنابراين براي انتخاب راه صحيح نيازمند پيامبر است و پيامبر اكرم(ص) بر جنها نيز مبعوث شدند. در بين جنها دين، مذهب و فرقه وجود دارد و آنها مانند انسان مؤمن و كافر دارند. آنها داراي دو جنس مؤنث و مذكر هستند، توليد مثل ميكنند و ذرّيه دارند. طول عمر جن از انسان زيادتر است اما آنها نيز داراي تولد، عمر محدود، مرگ، معاد و حساب و كتاب اخروي هستند. به دليل اينكه عنصر اوليه خلقت جن با انسان متفاوت است آنها تفاوتهايي با انسان دارند. آنها قبل از نوع بشر از جنس آتش خلق شدهاند چنانكه نوع بشر از جنس خاك آفريده شده است؛ به همين جهت آنها از ويژگيهاي خاصي مانند غيرمرئي بودن و سرعت بهرهمند هستند و همچنين به واسطه قدرتي كه دارند ميتوانند در آسمان و زمين به اشكال مختلف ظاهر شوند ولی آنها مسخر انسان ميگردند؛ قصه حضرت سليمان در قرآن و خدمت كردن برخي از جنهاي مؤمن براي پيامبران، امامان و افراد برگزيده در برخي روايات نمايانگر فرمانبرداري آنهاست. در حقيقت خداوند متعال ضمن بيان وجوه تشابه در خلقت جن و انسان و هدف از اين خلقت، بر دو نكته تأكيد فرموده است:
1. جن نيز مانند انسان مخلوق خداوند است، لذا قابل پرستش نميباشد.
2. جن از ويژگيهايي بهرهمند است كه انسان فاقد آنها ميباشد، لكن اين ويژگيها، كمال واقعي شمرده نميشوند، بلكه اين انسان است كه با كسب مقام خليفه اللّهي ميتواند به نهايت كمال دست يابد.
منابع و مآخذ
1.قرآن كريم.
2. نهج البلاغه، گرد آورنده: سید رضی.
3.آلوسي بغدادي، سيد محمود، 1405، روح المعاني في تفسير القرآن و السبع المثاني، بيروت، دار احياء التراث العربي.
4. ابناثیر، مبارک، 1383، النهایة، قاهر0.
5.ابنسينا، حسین بن عبدالله، 1366، حي بن يقظان، ترجمه و شرح فارسي منسوب به جوزجاني، به تصحيح هانري کربن، چاپ سوم، مرکز نشر دانشگاهي، تهران.
6. ابنفارس قزويني، ابوالحسناحمد، 1422، معجممقاييساللغة، بيروت، دار احياء التراث العربي.
7.ابنمنظور، جمال الدين محمد بن مكرم ، 1408، لسانالعرب، بيروت، دار احياء التراث العربي.
36.مصطفي، ابراهيم و ديگران، 1418، المعجمالوسيط، تهران، مؤسسه الصادق.
37.مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، 1376، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامية.
38.ميبدي، ابوالفضل رشيدالدين، 1368، کشفالاسراروعدۀالابرار، (معروف به تفسير خواجه عبدالله انصاري)، مشهد، آستان قدس رضوي.
39.ميرزا خسرواني، عليرضا، بيتا،تفسيرخسروي، تهران، چاپ دکتر سيد مهدي بديعي.
40.نجفي، محمد حسن، 1363، جواهرالكلامفيشرحشرايعالاسلام، قم، دار الكتب الاسلامية.
41.نسفي، ابوحفص نجمالدين عمر، 1353، تفسيرنسفي، تصحيح دکتر عزيزالله جويني، تهران، بنياد فرهنگ ايران.
42.نصر، سيد حسين، 1356، جشننامههانريکربن، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامي.
43.الهروي، محمد شريف نظامالدين احمد، 1363، انواريه، ترجمه و شرح حکمة الاشراق سهروردي،متن انتقادي و مقدمه حسين ضيايي، به اهتمام آستيم، تهران، اميرکبير.
44. Encyclopedia of Religion and Ethics, 1981.
45. The New Encyclopedia Britannica, 1994,. Chicago.
46. The World Book encyclopedia, 1995, Chicago, World Book.
1. اعتقاد به جن در عربستان، شمال آفريقا، مصر، سوريه، ايران و فرهنگ عمومی تركي از زمانهاي خيلي دور وجود داشته است. علاوه بر اين، جن موضوع اصلي ادبيات گستردهاي است كه يكي از نمونههاي آن داستانهاي هزار و يك شب ميباشد. در هند و اندونزي هم جن در تصورات و اذهان مسلمين وجود دارد كه اين حضور، در توصيفات قرآن و ادبيات عرب منعکس است.( Britannica,1994: 556)
اعراب باستاني به غير از خدايان، به ارواح پستتر هم اعتقاد داشتند. شيطان و ايل او به تصورات خدايان دروغين، روح ميبخشند و همچنين جن، كه ويژگي اصلي آنها اين است كه از ماده واحدي ايجاد شدهاند. Eneyclopedia of Religion and Ethics, 1981: 675) )جن و پري موجودات افسانهاي هستند كه برآمده از فرهنگ عمومی اروپاي غربي هستند. اين موجودات از قدرت جادويي خود براي مقاصد خير و شر استفاده ميكنند و انواع متفاوتي از آنها در مناطق مختلف زندگي ميكنند، مانند براوني (Brownies) پيكسز (Pixies) و بوكاس (Buccas) در انگليس، گوبلينز (goblins) در فرانسه، كوبولدز (kobolds) در آلمان، الوز (elves) و ترولز (trolls) که در كشورهاي اسكانديناوي وجود دارند. در فرهنگ عمومی هاوايي داستانهايي از موجودات افسانهاي نظير جن و پري به چشم ميخورد كه نام آنها منهون (menehoune) است و در فرهنگ عامه ژاپني قصههايي در مورد موجودي به نام كاپا (kappa) وجود دارد..:(ر.ک :ر.ک)
1. سورههاي انعام، اعراف، هود، حجر، اسراء، كهف، نمل، سجده، سبأ، صافات، فصلت، احقاف، ذاريات، الرحمن، جن و ناس
2. بحث جن در روایات در انتهای همین مقاله میآید.
.[4] ديو، اهريمن و جنشناسي، به دليل ثنوي بودن مذهب زرتشتيان، نقشی اساسي در ميان پارسيان. دارد نيروهاي متضاد خير و شر در جنگ دایمي هستند و در رأس ارواح خبيث، انگر مئينو يا اهريمن قرار دارد كه به شدت خبيث است و روح خبيث ديگر، جهي (Jahi) است كه معرف فحشا و مخرب انسانيت ميباشد.
در آيين يهود نيز به ارواح شريري مانند مزيقين (mazzighin) و ليليت (Lilith) روح شريره مؤنثي اشاره شده است كه آدم علاوه بر خدا با ليليت هم ازدواج كرد و فرزنداني كه از آنها متولد شدند جن و “shedin” بودند كه به اشكال متفاوت وجود داشتند.
1. در پنج آيه از قرآن، واژه جانّ به معناي جن يا نوعي از انواع جن آمده است. (حجر، 15؛ رحمن، 15، 39، 56 و 74)
مورچه ها حشرات بسیار ماهری هستند که بسیاری از مردم جهان در ضرب المثلها و جملات نغز از رفتار و نگرش مورچه ها الهام می گیرند. در قرآن هم یک سوره ( سوره نمل ) به این نام وجود دارد. مورچه مخلوقی است که دو معده و سه چشم دارد و میتواند بارهائی با دو برابر وزن خودش را حمل کند. پژوهشگران ناسا، با استفاده از یک روش ابتکاری، به بررسی لانه سازی مورچه ها پرداخته اند.
ابتدا مورچه ها در محیطی آکواریوم مانند قرار داده میشوند که تحت تاثیر نور فرابنفش قرار دارد. ، مورچه ها بر روی ماده ای ژل مانند – که خواص مواد معدنی و مغذی خاک را دارد – رها شده و با استفاده از پرتوهای فرابنفش از لانه سازی آنها در عمق این ماده تصویربرداری شده است.
بعد از چند دقیقه مورچه ها شروع بکار می کنند و کانالهائی برای کمک به حرکت سایر مورچه ها در زمین حفر می کنند.به عقیده من این مورچه ها قصد فرار از آفتاب داغ را دارند.
در نتیجه مورچه ها توسط کانالهائی ارتباطی کوچکتر شبیه کوچه ، جاده های ساخته شده را به هم مرتبط میسازند ؛ که منحصر بفرد است. این نوع معماری بسیار مبتکرانه و زیباست.بیائید ازتلاش و کوشش و ابتکار آنها سرمشق بگیریم .مورچه ها برای رسیدن به هدفشان و راحتتر ساختن لانه ها با یکدیگر همکاری نزدیک دارند. )
( در آفرينش مورچه - دقت كنيد در اعضايي كه براي اين حيوان به منظور خوردن غذا و هضم كردن آن قرار داده شده و آنچه در درون اين جثه كوچك گنجانده شده و آنچه در سر اين حشره از چشم و گوش و عضوهاي ديگر موجود است انديشه و تفكر كنيد.
***اسرار حيرت انگيزي كه در ساختمان بدن مورچه وجود دارد و همچنين نوع فعاليت و زندگي اين حشره كوچك - نمونه جالبي از قدرت آفريدگار جهان است حشره شناسان با مطالعه لاشه هاي مورچگاني كه به صورت فسيل از ميليونها سال قبل باقي مانده است - توانسته اند به جزئيات زندگي مورچه ها در آن اعصار پي ببرند آنچه تعجب حشره شناسان را برانگيخته اين است كه وضع زندگي مورچه ها طي گذشت ميليونها سال - تفاوت محسوسي نكرده است مورچه ها به اندازه اي قوي هستند كه مي توانند اشيايي را كه چند برابر وزن خودشان است.
به آساني حمل كنند بدن مورچه از سه بخش اصلي سر و سينه و شكم تشكيل شده است در ناحيه سر اعضاي حساس مانند مغز و چشمها و شاخكها و دهان قرار گرفته است مورچه داراي پنج چشم است كه سه تا از آنها روي پيشاني و دو تا در طرفين سر واقع شده است چشمهايي كه در طرفين سر واقع شده است از نوع چشم مركب است دهان مورچه داراي آرواره هاي نيرومندي است كه به وسيله آنها دانه هاي خشك را خرد مي كند و بارهاي سنگين را به لانه مي رساند.
دهان اغلب مورچه ها نقش يك سلاح دفاعي را نيز ايفا مي كند به طوريكه به وسيله گاز گرفتن - از خود دفاع مي كند.
***شاخكهاي مورچه يكي از اعضاي حساس آن به شمار مي رود زيرا وسيله استشمام بوهاست شاخكها به چند بند تقسيم شده اند كه هر بند مخصوص استشمام يك نوع رايحه است شاخكها وسيله صحبت كردن مورچه ها نيز مي باشد.
حتما ديده ايد كه وقتي دو مورچه به يكديگر مي رسند شاخكهاي خود را به هم مي زنند و مثل اين است كه با هم صحبت مي كنند شاخكها وسيله اي براي اداي مقاصد دروني مورچه هاست مورچه ها وقتي مي خواهند از لانه خود دفاع و يا مقدمات عملياتي را فراهم كنند رفتار آنها غيرعادي و عجيب مي شود.
در اين صورت با كمي دقت مي توان دريافت كه مورچه ها درحال رد و بدل اطلاعات و يا تقسيم كار بين خود هستند هر وقت حادثه اي در لانه مورچه ها رخ دهد در فاصله بسيار كوتاهي مانند گذشتن يك صاعقه اين موضوع در لانه مورچه ها پخش شده و همه از آن آگاه مي شوند چگونگي ارتباط تماس و يا به عبارتي سخن گفتن مورچه ها با يكديگر - داراي اسرار زيادي است.
قرآن كريم نيز درجريان نقل داستان حضرت سليمان به اين حقيقت در زندگي مورچه ها اشاره كرده است و در آيه 18 سوره نمل درباره سليمان و لشگريانش هنگامي كه به سرزمين مورچه ها رسيدند چنين آمده است :
تا به سرزمين مورچگان رسيدند مورچه اي گفت : اي مورچگان - به لانه هاي خود برويد تا سليمان و لشگريانش شما را پايمال نكنند درحاليكه نمي فهمند.
از ديگر شگفتي هاي زندگي مورچه ها نوع لانه سازي آنهاست لانه آنها بي شباهت به يك شهر نيست و داراي راهها و تقاطع ها و طبقات مختلفي است.
هر طبقه اي در لانه مورچه ها مخصوص كار خاصي است به همين دليل درجه حرارت هريك از طبقات با ديگري فرق مي كند مورچه نيز مانند زنبور عسل با روشي خاص لانه خود را گرم و يا سرد مي كند تعداد طبقات لانه مورچه گاهي به چهل طبقه نيز مي رسد و هرطبقه تقريبا 5 ميلي متر ارتفاع دارد و قطر ديوارها حدود يك ميلي متر است، مورچه ها حشراتي فعال و پركار هستند حتي شبها هم در خارج از لانه دست از كار نمي كشند كارهايي كه اين حشره در داخل لانه اش انجام مي دهد بسيار بيشتر از جنب وجوش او درخارج از لانه است درحاليكه ما اين فعاليتها را نميتوانيم ببينيم مورچه ها با مهارت خاصي موادي را كه به لانه مي آورند در انبارهاي معيني ذخيره مي كنند و در نگهداري از آنها دقت و مراقبت بسيار مي كنند هنوز تمام راههايي كه مورچه براي جلوگيري از فاسد شدن مواد غذايي به كار مي برد براي بشر فاش نشده است.
اما اين مسئله براي محققان روشن شده است كه اگر مورچه ها را از لانه خود بيرون كنند مواد غذايي كه ذخيره كرده اند فاسد مي شود اما با بودن مورچه ها در لانه هايشان مواد غذايي فاسد نمي شود جمعي از مورچه ها كه داراي آرواره هاي نيرومندي هستند - نقش يك آسياب را ايفا مي كنند يعني گندم و امثال آن را با آرواره هاي خود - خرد مي كنند و به صورت آرد درمي آورند و آن را در مخزنهاي مخصوصي ذخيره مي نمايند تا در فصل زمستان مورد استفاده قرار گيرد.
در جهان مورچه ها فداكاري بسيار جالبي نيز مشاهده مي شود دانشمندان پس از تحقيقات بسيار متوجه شده اند كه در لانه نوعي از مورچه ها كه هريك به كار مخصوصي مشغول هستند از يكي از مورچه ها به عنوان انبار استفاده مي شود اين مورچه داراي كيسه نسبتا بزرگي است كه در اين كيسه شهد نباتات را ذخيره مي كند و سپس مانند يك بادكنك كوچكي كه پر از شهد است به سقف لانه آويزان مي شود تا مورچه هاي ديگر از شهدي كه در آن كيسه ذخيره شده بخورند.
تعدادي از مورچه ها نيز مامور مواظبت و نگهداري از نوزدان هستند آنها به قدري جدي و با شوق اين كار را انجام مي دهند كه درموقع حمل و نقل اگر دو پاي عقب آنها را قطع كنند از نوزاد دست بر نمي دارند و با سعي و همت آن را به وسيله شاخكهاي خود حمل مي كنند تا به جاي مطمئني برسانند.
در دنياي اسرار آميز مورچه ها - نكته هاي بسيار زيادي وجود دارد كه ما به همين مقدار اكتفا كرده و در پايان به اين حقيقت معترف مي شويم كه زندگي منظم همكاري حيرت انگيز و فعاليتهاي حساب شده اين حشره كوچك جز با الهامات خداوند دانا و حكيم امكان پذير نيست. )
آتشفشان یک ساختمان زمین شناسی است که به وسیله آن مواد آتشفشانی (به صورت مذاب ، گاز ، قطعات جامد یاهر 3)از درون زمین به سطح آن راه می یابند. انباشتگی این مواد در محل خروج، برجستگی هایی به نام کوه آتشفشان ایجاد می نماید.
آتشفشان یکی از پدیده های طبیعی و دائمی زمین شناسی است که در طول تاریخ زمین شناسی نسبتا بدون تغییر باقی مانده و در ایجاد، تحول و تکامل پوسته و گوشته زمین نقش اساسی داشته و دارد.
تولید مواد آتش فشانی و پدیده های مؤثر در ایجاد آتشفشان از دوره پرکامبرین تا عهد حاضر تغییر چندانی نداشته است و آنچه در این راستا تغییر کرده است، نوع دانسته ها، چگونگی اندیشیدن و نحوه بهره گیری از آنهاست.آتشفشانها پدیده های جهانی هستند و در سایر کرات منظومه شمسی به ویژه سیارات مشابه زمین یک پدیده عادی محسوب می شود و آتشفشان بی شک در کیهان نیز رخ می دهد.
همچنین پوشش سطحی ماه اغلب با سنگ های آتشفشانی پوشیده شده است و بارزترین ارتفاعات مریخ توسط آتش فشانها ساخته شده است.
فوران های فومرولی در برخی کرات مانند قمر آیو در سیاره مشتری یک پدیده عادی می باشد. زبانه های آتش و لکه های خورشیدی را جدا از ماهیتشان، می توان نوعی فوران آتش فشانی در خورشید تلقی نمود.
علم آتشفشان شناسی به مباحث نحوه تشکیل و تحول ماگما، چگونگی جابجایی و حرکت انواع مواد، گدازه ها و ماگماها و نیز تحولات آنها در اتاقک های ماگمایی، چگونگی فعالیت آتش فشان ها و گسترش مواد آتشفشانی در سطح زمین، چگونگی تحول مواد آتشفشانی و ... اشاره می کند. علم آتشفشان شناسی از برخی علوم زمین چون پترولوژی ، تکتونیک جهانی، ژئوشیمی، چینه شناسی ، رسوب شناسی ، ژئوفیزیک ، کیهان شناسی و برخی دیگر از علوم تجربی مانند شیمی، فیزیک ، آمار و ریاضی کمک می گیرند
آتشفشانها دستگاههایی هستند که سطح زمین را با مناطق درونی زمین ، یعنی جایی که بر اثر بالا بودن دما ، سنگها به صورت مذاباند، مربوط میکند و از آن گدازههای آتشفشانی ، مواد آذر آواری و گازها خارج میشود. هنگامی که مواد مذاب به سطح زمین میرسند. غالبا برجستگیها و اشکال خاصی ایجاد میکنند. در بسیاری از آتشفشانها ، فعالیت به یکباره به اتمام نمیرسد و در اکثر موارد ، مراحل خروج مواد یا مراحل فعالیت آتشفشانها با مراحل آرامش توام است. مرحله آرامش یک آتشفشان ، که ممکن است بسیار طولانی هم باشد، به نام مرحله خاموشی آتشفشان نامیده میشود (مانند مرحله فعلی سهند).در بعضی از آتشفشانها مرحله خاموشی ممکن است دائمی باشد، اما این امر نسبی است. اصطلاح آتشفشان معمولا تصوری از کوه مخروطی را در خاط تجسم میکند که قله آن شکل قیف مانند داشته و دهانه آتششان در داخل آن قرار دارد و معمولا از آن دودهای غلیظ و رنگی خارج میشود. بسیاری از محققین سعی کردهاند برای فعالیتهای آتشفشانی که به صور مختلف انجام میپذیرد، نظم و ترتیب قائل شده و آنها را ردهبندی نماید. انواع فعالیتهای آتشفشانی بر اساس اهمیت مواد خارج شده به قرار زیر است:
فورانهای اصلی
معمولا تحت عنوان فوران اصلی از مراحل تشکیل یک آتشفشان جدید صحبت میشود. این فورانها را نمیتوان از فورانهایی که دودکش مسدود دارند مجزا نمود. ولی میتوان ادعا کرد که در فورانهای اصلی دودکش جدید حاصل میشود در حالی که در فورانهای گازی فقط دودکش قدیمی دوباره باز میگردد از نظر توصیفی مراحل تولید یک آتشفشان به شرح زیر است:اول خاکهای محل دهانه بر اثر انفجار به اطراف پراکنه میشود. این عمل با لرزشهای موضعی شدید همراه است. بعد فوران گاز شروع میگردد که آبهای زیرزمینی و گل را به خارج پرتاب میکند و پس از باز شدن دودکش آغاز میگردد که قطعات سنگ با شدت به اطراف پراکنده میشود و برش خاصی تولید میکند که به آن برش حفر دودکش میگویند. و به این ترتیب آتشفشان متولد میشود و تمام آتشفشانهایی که در قرن اخیر فعالیت نمودهاند در مجاورت آتشفشانهای قدیمی تولید شدهاند.
فورانهای گازی
فوران گازی انفجاری ممکن است دهانه مسدود آتشفشان را باز نماید و یا قله آن را به خارج پرتاب کند. در حالی که فاقد هرگونه گدازه است. نمیتوانیم منشا گازهایی را که سبب انفجار میشوند با اطمینان تعیین کنیم، زیرا انفجار ممکن است مربوط به خروج گازهای ماگمایی یا مربوط به آبهای زیرزمینی باشد که بر اثر گرما تبخیر گردیدهاند. فورانهای گازی غالبا در آتشفشانهای نیمه خاموشی که دهانه مسدود دارند، حاصل میشود. فورانهای مزبور بوسیله دانا (Dana) نیمه ولکانیک ، بوسیله موکالی اولتراولکانیک و بوسیله فونولف فوران غیرمستقیم نامگذاری گردید. از بین گازها هم بخار آب دارای اهمیت فوقالعاده است.
فورانهای آبدار
درحالت کلی هنگامی که سفرههای آبدار زیرزمینی در مجاورت ستونهای ماگمایی قرار گیرد، آب آن گرم و به بخار تبدیل میشود. افزایش فشار باعث انفجار مخزن بخار میگردد و در این حالت از فورانهای آبدار صحبت میشود. این قبیل فورانها انفجاریاند و به همین دلیل به آنها انفجار آبدار میگویند. مآرهای بازالتی به این طریق بوجود میآیند. انفجار آبدار دارای انواع متفاوتی به شرح زیر است:
نوع اول
یکی از انفجارهای آبدار شناخته شده مربوط به ناحیه گوگردزایی پماتانگباتا در سوماتر در سال 1933 است. در ناحیه مزبور ، دو هفته قبل از فوران ، زمین لرزهای سبب باز شدن شکافهایی در زمین گردید و آبهای سطحی به داخل آبها نفوذ نمود. این آبها در اثر برخورد با گازهای گرم ماگمایی به دمای جوش رسید و سپس تبخیر گردید. در نتیجه انفجارهایی تولید شد که بخار آب تا ارتفاع 2000 متری از سطح زمین بالا رفت و قطعات سنگهای قدیمی و گل تا 1100 متر به هوا پرتاب شد و دو دهانه بزرگ در محل خروج ایجاد شد.
نوع دوم
فوران سودتسی سال 1963 در ایسلند با انفجار آبدار شروع گردید. در این منطقه گدازهها به کف دریای کمعمقتر نزدیک شد و از برخورد آن با آب دریا انفجار مهیبی به وقوع پیوست و بخار آب همرام خرده سنگ تا ارتفاع زیاد به هوا پرتاب شد.
نوع سوم
فوران آبدار کیلوئه در سال 1924 را نتیجه نشت سطح گدازه در دریاچه گدازه و حجاری آتشفشان و نفوذ بعدی آب به داخل مجاری خالی تصور میکنند. در اینجا تماس آب با گدازه ، فوران انفجاری بسیار شدیدی تولید نمود و تا 17 روز ادامه داشت.
مراحل فعالیت آتشفشان
هر آتشفشان را میتوان بر حسب مراحل فعالیت در دو گروه قرار داد:
آتشفشان یک مرحلهای
که فعالیت آن در طی یک مرحله به صورت محصول انفجاری یا جریان گدازه خاتمه مییابد. مدت این قبیل فعالیت ممکن است کوتاه و تا چندین سال طول بکشد ولی ترکیب و نوع مواد مذاب یک سال است و تنها یک مسیر ساده برای خروج مواد وجود دارد.
آتشفشان چند مرحلهای
که فعالیت آن شامل مراحل مختلف است و هر مرحه بوسیله دوره آرامش نسبتا طولانی از هم جدا میشود، مثلا دماوند یا سبلان. در هر مرحله ممکن است مجاری خروج (دهانه و مخروطهای فرعی) جدیدی بوجود آید. بنابراین مسیر خروج پیچیده و انشعابی است. به نحوی که در زمانهای مختلف بعضی از آنها فعال و بعضی به صورت غیر فعال باقی میمانند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن