تحقیق درباره حصرگرایی

حصرگرایی
چکیده: در این مقاله پس از طرح مسئله ، به تعریف حصرگرایی روش شناختی پرداخته و آفات آن را برشمرده و در ادامه پس از تعریف مطالعه میان رشته ای به اهمیت و ضرورت مطالعه میان رشتهای در دینپژوهی پرداخته شده است .
فهرست مطالب
- مقدمه ..................................................1
- حصرگرایی روش شناختی..........................................................2
· تحویلینگری مولود حصرگرایی............................6
· ناموفقیت پدیدارشناسی در درمانتحویلینگری..........................................................7
· مطالعهِ میان رشتهای برنامهِ پیشگیریتحویلینگری........................................................................8
· تعریف مطالعه میان رشته.................................................................9
· ضرورت مطالعه میان رشتهای در دینپژوهی...........................................12
- فهرست منابع.......................................................................14
مقدمه
مطالعات دینی از تنوع رویآورد و تعدد روش برخوردار است. تعدد روش در علوم دارای دو گونهِ متفاوت است. گونهِ خاصی از آن در دانش کلام قابل مشاهده است. علم کلام، بنابه تعریف،دارای روشهای گوناگون است. در این نوع، تعدد روش، مسایل مختلف و روشهایگوناگون را به میان میآورد. هر دانشی که به لحاظ سنخ مسائل، گوناگونیداشته باشد، از حیث روش نیز مختلف است. گونهِ دیگر از تنوع روش ناظر بهمسئله واحد است. هر یک از مسائل در حوزه دین پژوهی، مانند روان شناسی دین،فلسفه دین، الهیات نوین، و تاریخ ادیان مورد بحث است و در هر گستره ای تفسیرمختلف و یا متخالف نسبت به گستره ای دیگر به میان میآید. تنوع روش وکثرت روی آورد در مطالعات درون دینی، به ویژه در تفسیر قرآن، سابقه طولانی ودامنه وسیع دارد. روی آوردهای ادبی، روایی یا به طور کلی تفسیر ماثور،رهیافت فلسفی، کلامی، عرفانی، فقهی و علمی (تجربی)، مکاتب مختلف تفسیری رابه میان آورده است. کثرت روش و گوناگونی مکاتب سبب ظهور و رواج تفسیرهایمختلف و فهمهای متخالف از آیات قرآنی شده است.دیدگاه مفسرانی چون بحرانیو ملامحسن فیض کاشانی که به مکتب تفسیر ماثور تعلق خاطر دارند با آراءتفسیری کسانی چون ابوعبید مثنّی و به طور کلی مؤلفان مجازالقرآن ومعانیالقرآن که بیش و کم مکتب تفسیری ادبی را بنیان نهادهاند، دارایاختلاف فراوان و تاملبرانگیز است.
تنوع روش در فهم آموزهِ واحد و تعدد روی آورد در تحلیل پدیدار دینی واحد،موجب اختلاف فهم و گوناگونی دیدگاه شده است و این امر عامل ابهام، تردید،حیرت و سرگشتگی شده است. در فهم این آیه کدام تفسیر مُصاب است و در تحلیلآن پدیدار دینی کدام دیدگاه به حقیقت نزدیکتر است؟ آیا میتوان در همهِموارد و مواضع خلاف به قاعده اذا تعارضا تساقطا عمل کرد ویا باید به الجمعمهما امکن اولی منالترک تمسک جست؟
کسانی که با دغدغهِ روش بااختلاف دیدگاهها مواجهه دارند گامی به عقب برمیدارند و از روشها میپرسند: دراختلاف روی آوردها کدام روش را باید اخذ کرد؟ با چه ملاکی میتوان روشی رانسبت به سایر روشها ترجیح داد؟ و مهمتر از همه آنها، آیا صرفاً باید روش، رویآورد و مکتب خاصی را برگزید و دیگر روشها را باید فرو گذاشت؟ آیا چنین اقدامیاثربخشی تحقیق را کاهش میدهد یا آنرا افزایش میدهد؟ مواجهه مناسب با روشهایمتنوع چیست؟ آیا اخذ همه روی آوردها و برگرفتن تعداد فراوانی از روشها درتحلیل مسئله واحد ممکن و مجاز است و یا از حصر توجه به روش واحد گریزینیست؟ کارآمدی تحقیق وابسته به کدامیک از این دو وضعیت است؟ آیا برگرفتنروشهای مختلف به التقاط مبانی و درآمیختن دیدگاهها نمیانجامد؟
پرسشاز نحوه مواجهه با نوع روش در مطالعات دینی را میتوان به دو مسئله متمایزتحلیل کرد: مسئله منطقی و پرسش تاریخی. سؤال تاریخی به مواجهه محققان و دینپژوهان در تاریخ تفکر دینی مربوط است. پژوهشگران این حوزه معرفت باروشهای متنوع چگونه مواجهه دارند؟ این سوال از نظر سنخ مسئلهتوصیفیDescriptive است. مسئله منطقی، برخلاف سؤال تاریخی، توصیهایNormative است و از روش شایسته در مواجهه با تنوع روی آوردها میپرسد. راهها وچاهها دراین موضع کدام است؟ آیا مواجهه حصرگرایانه قابل توصیه است یا شایسته تحذیر؟پاسخ به این سؤال، ترازویی است برای نقد آنچه در پاسخ سؤال نخست به دستمیآید.
پرسش از نحوه مواجهه با تنوع روشها، خود مسبوق به تبیین آن ووقوف بر عوامل تنوع روش در مطالعات دینی و نیز آثار و لوازم آن است. نکتهمهمی که در این مقام قابل توجه است تنوع مواجهه با کثرت روشها است: حصرگرایی و بسنده کردن به یک روش نوعی از مواجهه است و کثرت گرایی و اخذروشهای متنوع گونهای دیگر از مواجهه است. در اخذ روشهای مختلف میتوانروشمند عمل کرد و بر اساس طرح پیشین و برنامهِ پژوهشی معینی روی آوردهایگوناگون را به کار بست و همچنین میتوان بدون برنامه همه آنها را برگرفت.
حصرگرایی روش شناختی
حصر توجه به دانش خاص و غفلت ازسایر علوم و روی آوردها را در تحلیل مسایل، حصرگرایی روششناختی Methodological exclusivism مینامیم. دانشآموخته مدرسه فلسفه باچهارچوب، روی آوردها و ابزارهای فلسفی در تحلیل مسائل آشنا است و همهپدیدارها را فقط با همین نظرگاه تحلیل میکند و نسبت به تحلیلهای رایج درسایر دانشها بیخبر و یا منکر است. تحلیلهای کلامی یا عرفانی را تفسیری ناقصیا ناروا میانگارد. متکلمان نیز همین موضع را دارند. خود را مُصاب و دیگرانرا ناکامیاب میپندارند. هر گروهی از ارباب صناعات و متخصصان به آنچه باابزارهای خود به دست میآورند خرسند هستند و نسبت به آنچه نصیب دیگرانمیشود احساس بینیازی میکنند و در نتیجه نسبت به دیدگاههای دیگر غافل و یامنکر میگردند. کل حزب بما لدیهم فرحون (سوره روم آیه 32).
جزمگرایی و دگماتیسم موجبافزایش حصرگرایی و آثار آن میگردد. تعصب ورزیدن به آنچه در یک گسترهمعین در دام تحقیق افتاده استمحقق را به اخذ مواضع نادرست و انکارآمیزنسبت به سایر گستره ها سوق میدهد. حصرگرایی نزاعهای فراوان و غالباًبیحاصل را در تاریخ تفکر به میان آورده است. نزاع اهل کلام با فیلسوفان وفلاسفه با اهل حدیث و هر سه گروه با عرفا معروفتر از آن است که شواهدی برآن ذکر شود.اگرچه غالب مسائل الهیاتی و مباحث دین پژوهی در علوم مختلفمورد بحث است اما کمتر دانشمندی از گستره خود فراتر رفته و دیدگاههای سایرعلوم را قابل توجه میانگارد. الهیات، به معنیالاخص فیلسوفان، با مباحثمتکلمان، عرفا، مفسران و اهل حدیث بیش و کم مسائل یکسان دارد اما هردانشمندی با حصر توجه به ابزارها، مبانی و رهیافتهای موجود در دانش خود بهتحلیل مسایل پرداخته و از توجه به مباحث سایر علوم در همین زمینه بهصورت هشیار یا ناهشیار محروم شده است.
ردیه نویسی و مسابقه درزبده`النقض نوشتن ناشی از حصرگرایی، بخشی از ادبیات پژوهشی درتاریخ تفکراست. غالب نقض نویسی ها مبتنی بر سوء فهم نظریههای مورد نقد است که ازحصرگرایی ناشی میشود. این گروه، دیدگاه آن صنف را بدون آنکه در مقام فهمآن باشد، خلاف حکم عقل میانگارد و گروه دیگر آراء دسته نخست را بدون فهمدرست تخطئه میکند. این، ره آورد آن را خردستیز مییابد و آن رهیافت این راخلاف شرع و دین ستیزانه میبیند. متکلم بر ضد فیلسوف، " مصارعه`الفلاسفه " مینویسد و اندیشههای فلسفی را خودستیز میانگارد و اهل حدیث را علیه متکلمالجامالعوام عن علمالکلام می انگارد و دانشمند سلفی مشرب، در نگه داشت ذهنو زبان از دو دانش منطق و کلام، کتاب میپردازد.
حصرگرایی نسبت بهدیگر علوم به تدریج به درون گستره سرایت مییابد. فیلسوفان، به عنوانمثال، نه تنها نسبت به سایر دانشها به شرط لا عمل میکنند بلکه هر نظامفلسفی نسبت به نظامهای فلسفی دیگر نیز همین مواجهه را دارد. نزاع بینمتکلم و فیلسوف و یا فیلسوف و عارف به نزاع بین مشاء و اشراق و اختلافبین کرّامی و ماتریدی مبدل میگردد. عارفان عملی سعی عرفان نظری در کسبمعارف را بیمقدار و جهد بیتوفیق میانگارند و عرفای نظری آنها را به دیدهفروتر میبینند واهل حدیث هر دو را به باد نقد میگیرند. حصرگرایی رایج درتفکر سنتی بیش و کم معلول عوامل شخصیتی و روانی است. سختگیری و تعصبناشی از خامی و فقدان بصیرت است : سختگیری و تعصب خامی است / تا جنینی،کارخون آشامی است.
اخد موضع حصرگرایانه در تنوع رهیافتها و دیدگاههاناشی از بی خبری و جهل است و یا ناشی از عدم تعادل روانی است، زیرا بداهتعقل حکم میکند که همه دیدگاهها را حق نپنداریم و همه آنها را باطل ندانیم. به تعبیر مولوی: این حقیقت دان، نه حقاند همه/ نی به کلی گمرهانند اینهمه ؛ آنکه گوید جمله حقند، احمقی است / و آنکه گوید جمله باطل، اوشقی است .
حصرگرایی روش شناختی در دوره جدید شتاب زیاد و پیچیدگی فراوانیافته است و این معلول تخصصی شدن علوم و گزینشی بودن تحقیقات تجربی است. دانشمندان دوره رنسانس علامههای ذوفنون و در غالب دانشهای رایج روزگار خودمتخصص و صاحب نظر بودند. دکارت که سرآغاز فلسفه جدید تلقی میشود، در غالبعلوم آن روزگار سرآمد بود و در فیزیولوژی، فیزیک، ریاضیات، فلسفه، اخلاق وسیاست آثار مؤثر و مهمی نوشته بود. ظهور و توسعه پرشتاب علوم امکان تربیتچنین علامههایی را از بین برد. رشد تند آهنگ دانشها، تخصص گرایی راسبب شد. هر علمی به شاخههای فراوان تجزیه شد و هر شاخهای خود علم باروری شد وآبستن شاخههای متعدد دیگر گردید.
تخصصی شدن علوم، تخصص گرایی درپژوهش را نیز سبب شد. هیچ دانشمندی نمیتوانست در همه علوم و با استفاده ازابزارها و چارچوبهای آنها به پژوهش بپردازد. مطالعات، به ناچار، به گسترهخاصی محدود شد. تخصصهایی که امروزه در پژوهشهای فلسفی به عنوان مثال وجوددارد خیره کننده است و فاصلهای که دو پژوهشگر حوزهِ مطالعات فلسفی نسبتبه هم یافتهاند بیش از فاصلهای است که دو قرن پیش روانشناسان باجامعهشناسان داشتهاند. تخصصی شدن علوم بر حصرگرایی شتاب افزون داده وآنرابسیار فراخ دامن نموده است.
عامل دیگر را نیز باید بر تخصصی شدن علومافزود و آن گزینشی بودن علم تجربی است. مطالعات تجربی به لحاظ روش شناسیگزینشی هستند. در علوم تجربی نمیتوان به صورت کل گرایانه هوس مطالعهتمام هستی و یا همه هویت یک پدیدار را تحقق بخشید بلکه صرفاً بُعدی ازپدیدار مورد مطالعه قرار میگیرد و سایر ابعاد آن از این مطالعه برون میماند. برگرفتن ضلعی از شیء و فرو نهادن اضلاع دیگر آن در علوم تجربی گریزناپذیرستو در این خصلت تفاوتی بین علوم طبیعی و علوم اجتماعی وجودندارد.
گزینشی بودن از عوامل مهم حصرگرایی روش شناختی است زیراگزینش ضلع خاصی از پدیدار مستلزم غفلت از اضلاع دیگراست. مولوی ارتباط بینگزینش و عطف توجه به یک بعد و غفلت از سایر ابعاد را در داستان معروفاختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل (دفتر سوم بیتهای 1259 تا 1268) آوردهاست که در بحث از تحویلینگری به آن اشاره خواهیم کرد.
عواملمتعددی از جمله تخصصی شدن علوم، گزینشی بودن تحقیقات تجربی و تعصب وسختگیری ناشی از بیخبری، حصرگرایی روش شناختی را در دوره مدرن افزایش دادهاست. گزینشی بودن، دامنه جهل به سایر گستره ها را بیشتر میکند و عداوتبرخاسته از جهل (الناس اعداء لما جهلوا) ، انکار رهیافتهای دیگر را افزایشمیدهد. امروزه فیلسوفان تحلیلی علیرغم برخورداری از دغدغه روش، رهیافتاگزیستانسیالیسم رابا حصرگرایی ناموجه تخطئه میکنند و اگزیستانسیالیستهااندیشههای تحلیلی را بیمقدار و غیرقابل اعتنا میپندارند و هر دو گروه نسبتبه متافیزیسینها موضع انکار و تخطئه اخذ میکنند. پوزیتویسم با همه آفات وآثار سوء آن، حاصل حصرگرایی تجربهگرایان است.
حصرگرایی در دین پژوهی نویننیز به نحو تشدید پذیری وجود دارد. روان شناسان دین نسبت به رهیافتهایجامعهشناسان ناشنوا هستند و پژوهشگران تاریخ ادیان از تحلیلهای فلسفی درپدیدارهای دین غافلند. فیلسوفان دین به ندرت با پژوهشها تجربی درباره دینآشنایی دارند. این که در جامعه ما علیرغم طرح فلسفه دین و کلام جدید، مباحثروان شناختی دین هنوز طرح نشده و شاغلین به تاملات فلسفی در باب دین باآراء و تحقیقات گستردهِ در حوزه مطالعات تجربی دین ناآشنا هستند، ناشی ازحصرگرایی نزد دین پژوهان جامعه ما است. حصرگرایی روش شناختی در مطالعاتدینی - به شرحی که بیان خواهد شد - پر آسیب تر و زیانبارتر است.
تحویلینگری مولود حصرگرایی
مهمترین آفت حصرگرایی، خطای تحویلینگری(Reductionism) است. مراد از تحویلی نگری ارجاع یک پدیدار به امر فروتراز آن و اخذ وجهی از شیء به جای کنه و حقیقت آن است. منطقدانان مسلماناین خطا را در شکل ساده آن به عنوان، مغالطه کنه و وجه، صورتبندیکردهاند.
گزینشی بودن تحقیق صرفاً بعدی از پدیدار را برای پژوهشگر مکشوفمیسازد و حصرگرایی، محقق را سوق میدهد تا ابعاد دیگر را انکار کند و به اینترتیب چنین بپندارد که شیء چیزی جز همان بعدی که برای وی مکشوف شدهنیست.
مطالعه تاریخی، به عنوان مثال، نقش مهمی در شناخت پدیدار دارداما حصر توجه به مطالعه تاریخی و انکار و اعراض از رهیافتهای دیگر سبب میشودهویت شیء در حیثیت تاریخی آن پنهان شود و گمان گردد که آن شیء چیزی نیستجز جنبه مکشوف در مطالعه تاریخی. تاریخی نگری که یکی از مصادیق حصرگراییاست سبب ظهور انسان شناسی، هستیشناسی و دین شناسی تحویلی نگرانه اصالتتاریخی شده است.
مطالعه تجربی پدیداری چون، تجربه دینی، به عنوانمثال، برخی از اضلاع آن را میشناساند اما حصر توجه به این رهیافت موهماین پندار است که تجربه دینی چیزی جز زمینههای زیست شناختی و روانشناختی مکشوف به ابزار تجربی نیست. حصر توجه به مفهوم سازیهای فلسفی ازخدا و اوصاف او، محقق را از نیل به تصوری عمیقتر از خدا که در روی آورددرون دینی میتوان به دست آورد و یا با رهیافت وجودی میتوان به آننزدیک شد محروم میسازد. به دلیل حصرگرایی روش شناختی است که برخی ازمتکلمان و فیلسوفان از زبان قرآن دورتر شده و تحلیل آنها از مسائل دینیتفاوت آشکار با حقایق قرآنی یافته است.
پدیدارها و آموزه های دینی دارای اضلاعو بطون متعددی است و حصرگرایی در شناخت دین سبب محروم شدن محقق از هویتو حقیقت آن میگردد. رواج تصورهای مُثلهای از دین و پدیدارهای دینی، حاصلحصرگرایی در دینشناسی نوین است. بیان مطالبی از این قبیل که دین چیزینیست جز اخلاق، دین چیزی نیست جز ایدئولوژی، دین چیزی نیست جز معرفت دینی،نمونههایی از این مثلهکردن دین به چاقوی حصرگرایی و تحویلینگری برخاستهاز آن است.
ناموفقیت پدیدارشناسی در درمانتحویلینگری
پدیدارشناسان نخستین متفکرانی بودند که به ابعادآسیب تحویلینگری در تفکر عصر خود بصیرت یافتند و در مقام ارایه روشی برایپیشگیری و درمان آن برآمدند. آنها از حیث توجه دادن به خطرات تحویلینگریدر شناخت پدیدارهای انسانی به ویژه پدیدارهای دینی نقش طبیبانهای دارند. از نظر آنها اخذ روی آوردهایی چون جامعه شناسی دین، روانشناسی دین و تاریخادیان سبب ظهور و رواج تحویلینگری در مطالعات دینی میگردد و تنها راهپیشگیری و درمان آن اخذ رهیافت پدیدار شناختی در شناخت حقیقت دین وپدیدارهای دینی است.
روی آوردهای دیگردر مطالعات دینی، از نظرپدیدارشناسان به دلیل این که صرفاً ابعاد سطحی و اضلاع ظاهری پدیدارهایدینی را مکشوف میسازند، محقق را از وقوف به حقیقت و هویت آنها دور میسازددر حالی که از طریق پدیدارشناسی میتوان هویت پدیدارهای دینی را فراترازعوارض و لواحق آن و به طریق مطالعه مستقیم و از نزدیک شناخت و به اینوسیله از مغالطه کنه و وجه مصون ماند. پدیدارشناسی دین کنه پدیدارهایدینی را مکشوف میسازد و سایر رهیافتها صرفاً برخی از وجوه و ابعاد آن رامیشناساند.
پدیدارشناسی دین از حیث تذکار دادن نسبت به آفت شایع درتفکر روزگار خود توفیق فراوانی داشت اما چنین نیست که هر که بر آفات وآسیبها وقوف یابد لزوماً در مصون ماندن از آن نیز توفیق خواهد داشت. بدونتردید کشف خطای تحویلینگری را مرهون تاملات روش شناختی پدیدارشناسانهستیم اما آیا آنها در مصونیت از آسیب تحویلینگری، روش و ابزار رهگشایی نیزارائه کردهاند؟
پدیدارشناسی علاوه بر شخصی بودن و فقدان ملاکهمگانی که کارآیی آن را به منزله روش تحقیق و قواعد تفکر با تردید مواجهمیسازد، به دلیلی که بیان خواهد شد در درمان تحویلینگری توفیقی نداشتهاست. تحویلینگری صرفاً معلول اخذ رویآورد تاریخی یا رهیافت جامعهشناختی وروانشناختی در شناخت دین نیست بلکه حاصل حصرگرایی نسبت به روی آوردهاییاد شده است. اگر اخذ روی آورد تجربی در مطالعات دینی با حصرگرایی مقارن وهمراه نباشد به تحویلینگری نمیانجامد. بنابراین تشخیص پدیدارشناسان از علتتحویلینگری در واقع برگرفتن آنچه دلیل نیست به جای دلیل (اخذ مالیس بعلهعله`ً) است.
پدیدارشناسی خود بر نوعی حصرگرایی مبتنی است. به تعبیردقیقتر، پدیدارشناسان، روی آورد خود را با حصرگرایی همراه کردهاند. از نظر آنهاپدیدارهای دینی اموری هستند که صرفاً با رهیافت پدیدارشناختی قابل فهمهستند و نه با روی آورد تاریخی و یا روی آورد دیگر. از آنجا که تحویلینگریمعلول حصرگرایی روششناختی است (کبری) و پدیدارشناسی نیز به نحوی متضمنحصرگرایی روش شناختی است (صغری) بنابراین پدیدارشناسی نه تنها درمان وپیشگیری کننده تحویلینگری نیست، بلکه در عمل چیزی جز امعان و فرورفتن درآن نیست (نتیجه).
مطالعهِ میان رشتهای برنامهِ پیشگیریتحویلینگری
تحویلینگری، برخاسته از حصرگرایی روش شناختیاست و به همین دلیل پیشگیری و درمان آن نیز از طریق شکستن این حصر و رویآوردن به کثرتگرایی روش شناختیMethodological pluralism است. مطالعه میانرشتهای (interdisciplinary study) به منزله برنامه پژوهشی مبتنی برکثرتگرایی روش شناختی، محقق را از حصر توجه به دانش واحد فراتر برده و اورا نسبت به دانشهای مختلف ناظر به مساءله واحد شنوا میسازد.
تعریف مطالعه میان رشتهای
برای دستیابی بهتعریف روشن و متمایز از مطالعه میان رشتهای سعی میکنیم از طریق تقسیم،امورمشتبه و متشابه با آن را تمایزدهیم. اولین نکته این است که مطالعهمیان رشتهای برخورداری از کثرت روشها و ابزارها است و در برابر اخذ روش ورویآورد واحد قرار دارد. دومین نکته تمایز، دو گونه تنوع روش است: گاهیتنوع روش به تبع تنوع مسئله است. علم واحدی به دلیل اشتمال بر مسایلگوناگون از روشهای متنوعی برخوردار است. دانش کلام به عنوان مثال، برخلاففلسفه اولی مسائل مختلف از حیث ساختار و نوع دارد و در نتیجه از روشهایگوناگون در اثبات مسایل خود استفاده میکند. در کلام سنتی به عنوان مثال،برای اثبات صانع سعی میشود برهان منطقی اقامه شود در حالی که در نبوتخاصه استدلال تاریخی بیان میشود و درامامت خاصه به ادله درون دینی وابزارهای تاریخی توسل میشود و در دیگر مسائل روشهای دیگر. تنوع روش درکلام جدید دامنه بسیار فراختری یافته است. علم اصول نیز به همین معنا ازتنوع روش برخوردار است.
مراد از کثرت گرایی روششناختی که در تعریف مطالعه میان رشتهای اخذ میشود، صرف تعدد روش نیستبلکه مراد، تعدد روش متعلق به مسئله واحد است. گاهی مسئله واحد به روشهایمختلف مورد تحلیل واقع میشود. تجربه دینی مسئلهای است که با ابزارهایروانشناختی، رهیافتهای تاریخی، روی آورد منطقی و فلسفی مورد تحلیل قرارمیگیرد. الهیات به معنیالاخص فیلسوفان، مباحث خداشناسی عرفا و بحث ازاثبات صانع و اوصاف او در کلام، بیش و کم مسائل واحد را شامل میشود که باروی آوردهای گوناگون و روشهای مختلف مورد بحث و نظر قرار میگیرد. تنوع روشناظربه مسئله واحد را کثرت گرایی روش شناختی مینامیم.
کثرت گراییبه این معنا به دو صورت قابل ملاحظه و اجرا است: گاهی محقق سعی دارد نسبتبه ره آورد تمامی دانشهایی که در مسئلهِ وی سخن گفتهاند، اقبال کند و ازآنها استفاده کند اما وی برای نیل به این مقصد روش تعریف شده ای ندارد وبدون برنامه دقیق پژوهشی به جمعآوری اطلاعات میپردازد. وی با شعار الجمعمهما امکن اولی منالترک سعی دارد آراء مختلف و متخالف را در تحلیل مسئلهواحد جمعآوری کند اما در این مقام هیچ گونه روش منطقی ندارد. چنین کثرتگرایی به التقاط اندیشهها و خلط مبانی میانجامد و آثار سوء آن کمتر ازآفات حصرگرایی روش شناختی نیست.
زیاد دیده میشود مجموعهای ازفیشهای پراکنده از علوم مختلف در مسئلهای واحد که با شگردهای کتاب سازیتدوین شده و به نام تحقیق و تالیف ارایه میگردد. اطلاعات وسیع از علوممختلف داشتن شرط لازم مطالعه میان رشتهای است اما شرط کافی نیست و شرطکافی وجود روش منطقی در بارور ساختن اطلاعات مختلف است. مطالعه میانرشتهای کثرت گرایی روشمند است.
کثرت گرایی روشمند از حیث برنامهپژوهشی بر دو گونه است: کثرت گرایی مبتنی بر برنامهِ مکانیکی و کثرت گراییمبتنی بر برنامهِ دینامیکی. محقق در قسم اول آراء مختلف را از علوم گوناگوناخذ میکند اما هر یک از آراء را با طرح و برنامهِ پیشین در نظام معرفتیمعیّنی جای میدهد. دیدگاه یک گستره را چون ریشهها، و دیدگاه گسترهِ دیگررا چون تنه و سومی را چون شاخه و برگ نظام خود قرار میدهد. در این برنامهمحقق با پرهیز از حصرگرایی روش شناختی از دیدگاهها مختلف بهره مند میشود ونسبت به هیچ دیدگاهی اعراض و انکار نمیورزد. اما بهره مندی وی از دانشهایمختلف صرفاً در جهت تاسیس نظام معرفتی خاصی است. عده ای از ملاصدرا شناساناقبال ویبه دانشهای مختلف ناظر به مسایل مبداء و معاد را بر اساس اینمدل تحلیل کردهاند. در باب این تحلیل و نقد آن سخن خواهیم گفت. نمونهبارز چنین روی آوردی به دانشهای مختلف کارل مارکس است. وی اقتصاد را ازسن سیمون، ماتریالیسم را از اندیشههای ماتریالیستی رایج در قرون هفدهم وهیجدهم (ماتریالیسم مکانیک) و دیالکتیک و نیز تاریخینگری را از هگل برگرفتاما اندیشههای وام گرفته شده از گستره های مختلف را در نهایت به شکلنظام کاملاً نوین مارکسیسم بنیان نهاد. کثرت گرایی مبتنی بر برنامهدینامیکی، اساساً و به یک معنا، در مقام جمع آراء نیست بلکه در واقع آراءمختلف را به طریق پویا در تصرف و ترکیب میگیرد تا در این میان به دیدگاهیژرفتر برسد، کثرت گرایی در این معنا، برنامههای پژوهشی مختلفی دارد. یکی ازکارآمدترین روشها چالش یا گفت وگوی مؤثر بین دیدگاهها است و به همین دلیلچنین مطالعهای را کثرتگرایی دیالکتیکی و یا مطالعه میانرشتهایمینامیم.
مطالعه میان رشتهای با حصرگرایی روش شناختی در این نکتهبسیار مهم متفاوت است که دیدگاههای دیگر را مردود و ناقص نمیانگارد و خود رامحتاج مواجهه جدی و با برنامه نسبت به آنها میداند و طریق مواجهه با آنهارا روش گفت وگوی مؤثر مینامد. تاکید بر قید مؤثر در اینجا موجب تمایز آن ازمجادلات رایج نزد حصرگرایان است. غالباً طرفین چنین مجادلاتی صرفاً هنر گفتندارند نه حوصله و توان شنیدن. آنچه در فن مغالطه تبکیت بیرونی نامیدهمیشود و به ویژه خلط انگیزه و انگیخته عوامل مختلفی هستند که ناشنوایینسبت به سخن گوینده را تشدید میکنند. محققی که در مقام مطالعه نقدی کهبر وی نوشته شده است میگوید ناقد پای را از گلیم خود فراتر نهاده است،چگونه میتواند نسبت به دیدگاه ناقد شنوایی یابد. او حتی در مقام شنیدنسخن ناقد صرفاً در تلاش برای پاسخ به ناقد و رهایی از نقد وی بر میآید و ازفهم مراد وی ناتوان میگردد. محقق معتقد به مطالعه میان رشتهای در مواجهه با اندیشهها و دیگران به گفت وگوی مؤثر مینشیند، گفت وگویی که به وسیلههنر شنیدن اثربخش میگردد و از آفاتی چون تبکیت بیرونی مصون میشود. هدف ازاین گفت وگو صرفاً برخورداری از دیدگاههای دیگران نیست.
مطالعه میانرشتهای با کثرت گرایی مکانیکی در این نکتهِ مهم متفاوت است که در کثرتگرایی مکانیکی امر تحقیق به جمع آراء میانجامد، مجموعههای البته بانظامنوین ولی مؤلف از اندیشهها و دیدگاهها، در حالی که مطالعه میان رشتهای بهجمع دیدگاهها نمیانجامد بلکه به یافتن روی آوردی ختم میشود که حاصل آنبه دست آوردن دیدگاه نوین و خاص میباشد. در مطالعه میان رشتهای،دیدگاههای مختلف به عنوان رویکردهای گوناگون، به چالش و گفت و شنود مؤثرمیپردازند تا مواضع ضعف و قوت هر روی آوردی معلوم گردد و در نهایت رویآوردی ژرفنگر فرا روی محقق قرار گیرد.
روان شناس دین در فهمتجربه دینی، مادامی که محدود به ابزارها و رهیافتهای رایج در دانش خود است،صرفاً از منظری معین، بعدی از تجربه دینی را میشناسد. اما زمانی که با عطشتحقیق از گستره های دیگر جستجو میکند و سعی دارد از نظرگاه جامعهشناس، مورخ،فیلسوف دین و مفسران متون دینی نیز به تجربه دینی نگاه کند ونگاهها رابهچالش فراخواند، چالش این رهیافتها وسعت دید وی را افزایش میدهد و بصیرت ویرا ژرفتر میسازد. در این صورت وی به تحلیلی نوین از تجربه دینی میرسد ونه مجموعهای بسامان و یا نابسامان از دیدگاهها.
بنابراین، مطالعه میانرشتهای، کثرت گرایی روش شناختی مبتنی بر گفت وگو و چالش مؤثر بین گستره هادر تحلیل مسئلهِ واحد است. به دیگر سخن مطالعه میان رشتهای، شناخت یک پدیداردر پرتو گفت وگوی مؤثر بین رهیافتهای دانشهای مختلف است. قید مسئله واحد، آنرا از تنوع روش برخاسته از تنوع مسئله تمایز میدهد و کثرت گرایی روششناختی، آن را از طرفی از حصرگرایی روش شناختی تفکیک میکند و از طرف دیگراز کثرتگرایی معرفتی، دینی و از قبیل آن متمایز میکند. قید ابتنای بر گفت وگوی مؤثر نیز تفاوت آن را از جمعگرایی غیر روشمند و نیز کثرتگرایی مکانیکینشان میدهد. همان گونه که بیان شد این تعریف از طریق تقسیم به دستمیآید.
ضرورت مطالعه میان رشتهای در دینپژوهی
چنانچهبیان شد مطالعهِ میان رشتهای، تحلیلی از مسئله واحد در پرتو رهیافت رشتهها ودانشهای گوناگون است. در تحلیل هر مسئلهای به اخذ روی آورد میان رشتهاینیازمند نیستیم بلکه مسئلهای محتاج چنین مطالعهای است که چندتباریMultiple origens باشد. مسئله چندتباری آن است که به دلیلکثیرالاضلاع و ذو بطون بودن، ریشه در علوم مختلف دوانده است. اگرچه اینمبنا در ظاهر موهم دوری بودن است اما تعریف چند تباری این توهم را برطرفمیکند. مسئله چند تباری، مسئله متعلق به پدیدهای است که یا به دلیلبرخورداری از عوامل گوناگون و یا به دلیل داشتن آثار گوناگون، ریشه درزمینههای معرفتی گوناگون دوانده است. به عنوان مثال خودکشی پدیدهای استکه عوامل بسیار مختلف دارد از عوامل روانشناختی تا عوامل جامعهشناختی،فرهنگی وغیر آن و به همین دلیل پدیدهای است چندتباری. و تبیین دقیق آنمحتاج اخذ مطالعهِ میان رشتهای در آن است.
آنچه بیان شد یک مقدمه (مقدمهِ کبری) در استدلال بر ضرورت اخذ روی آورد میان رشتهای در مطالعاتدینی است. گفتنی است که مسائل چندتباری محتاج مطالعه میان رشتهای ومیان ریشهای است. برای تکمیل استدلال محتاج مقدمه دیگری (صغری) هستیم: آیامسائل مطالعات دینی، چندتباری اند؟ تامل در پدیدارهای دینی و توجه بهپیچیدگی آنها پاسخ مثبت این سوال را نشان میدهد. دین همزاد و همراه بشراست و در تمامی سطوح حیات آدمی تجارب و حالات شخصی، خانواده، جامعه، تاریخو تمدن بشری نقش بسیار مؤثری ایفا کرده است و در تحول شخصیتی، وجودی،اجتماعی و تاریخی بشر حضور فعال داشته است، پدیدارهای دینی به همین دلیلریشه در زمینههای مختلف دوانده و با عناصر مختلف روان شناختی، نهادهایگوناگون اجتماعی و زیرساخت تمدنهای بشری در ارتباط متقابل قرار گرفته است. و اینها کثیرالاضلاع بودن و برخورداری از مراتب مختلف را نشانمیدهد.
کارکرد دین مسئلهای است که فهم و تبیین آن، محتاج بهروشهایی چون روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ و تمدن، فلسفه دین، الهیات و... است. همان گونه که با ابزارهای تجربی و تحلیلی نیز میتواند پاسخیابد.چگونه میتوان مسئله انتظار بشر از دین را صرفاً مسئله روان شناختیدانست و ریشههای آن را در زمینههای اجتماعی و تاریخی انکار نمود؟ بنابراین،چندتباری بودن مسایل حوزه تحقیقات دینی ضرورت اخذ مطالعه میان ریشهای رانشان میدهد: مسایل دینپژوهی چندتباریاند (صغری) و مسایل چند تباری محتاجروی آورد میان ریشهای هستند (کبری).
کسانی که با حصرگرایی به تحلیلمسایل این حوزه معرفتی و شناخت پدیدار دینی میپردازند، صرفاً بخشی ازحقیقت را مییابند و ضلعی از پدیده را مکشوف میسازند و غفلت از سایر ابعادآنها را در معرض افتادن در چاه تحویلی نگری قرار میدهد. گفتن این که دینچیزی نیست جز اخلاق، دین امری نیست جز ایدئولوژی و دین چیزی نیست جزتجربه دینی، چیزی نیست جز فعل و انفعالات روان شناختی، همگی مصادیق بارزتحویلینگری در دین است که جز با اعجاز مطالعه میان رشتهای قابل درماننیست.
فهرست منابع:
- file:///C:/Documents%20and%20Settings/-/Desktop/خاتمیت%20و%20انقطاع%20وحى.htm
- file:///C:/Documents%20and%20Settings/-/Desktop/خاتمیت%20و%20ولایت.htm
- file:///C:/Documents%20and%20Settings//Desktop/حصرگرایی%20در%20شناخت%20دین%20سبب%20محروم%20شدن%20محقق%20از%20هویت%20و%20حقیقت%20آن%20میگردد.htm
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 فروردین 1399 ساعت: 12:15 منتشر شده است
برچسب ها : دانلود مقاله و تحقیق درباره حصرگرایی,مقاله درباره حصرگرایی,