تحقیق کامل درباره طلاق

طلاق
مقدمه
طلاق شعله ي محبت را خاموش مي كند،
عشق ها را به كينه و دشمني بدل مي سازد،
ضعف هاي يكديگر را در برابر چشم هم بزرگ مي نمايد.
حتي سبب مي شود كه آنان فقط نقاط منفي يكديگر را ببيننند، هر كدام سعي دارد ديگري را متهم سازد و زمينه را براي سقوط او فراهم نمايد، زني مهربان يك باره لجباز مي شود و مردي با چنان عظمت و وقار يك باره عيب جو مي شود و اين همه براي پاره كردن رشته ي الفت هاست.
روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
يكي از بزرگترين خطراتي كه در زندگي همه ي انسان ها وجود دارد، طلاق است، جدايي و طلاق بيشتر متوجه كودكان خانواده است كه دل به عنايت و مهر والدين گرم داشته و خانه را مركز اميد و پناهگاه خويش مي شناسند، اگر پدران و مادران بدانند طلاق و جدايي چه محروميتي را براي فرزندان پديد مي آورد و دل نازك طفل را چگونه شكند و او را از چه لذاتي محروم مي سازد، شايد هرگز تن به اين كار در ندهند، جدايي پدر و مادر از يكديگر كودك را به اختلال عاطفي دچار مي سازد، حالت افسردگي براي او پديد مي آورد و در مواردي قدرت اراده و انديشه را از او باز مي ستاند و در كل او را چنان پريشان مي سازد كه اثرات شوم آن مادام العمر عارض كودك است. جدايي از والدين به خاطر طلاق در وضع تحصيلي كودك هم اثر مي گذارد، توان فعاليت و حتي ورزش را از او مي گيرد.
ستيزهاي خانواده كه سرانجام به جدايي و طلاق مي انجامد، رفتاري است نا بهنجار و غير طبيعي، گاهي كساني كه به چنين كاري دست مي زنند تصورش هم براي آدمي چندش آور است . براي يك زوج تحصيل كرده و بالغ با داشتن فرزنداني در كنار، فرزنداني كه همين والدين كم احساس و كم عاطفه آنها را به اين جهان هستي آورده و اكنون با يك تصميم نابخردانه آنها را تنها و بي كس رها مي كنند و دنبال هوس هاي جديدي با فرزندان جديدي مي روند. به هم ريختن كانون گرم خانواده، گناهي نابخشودني و غير قابل توجيه ناسازگاري خطايي است فردي، تعرضي است از جانب انساني به انساني ديگر كه با قدري گذشت و تساهل در موارد بسياري قابل جبران است، چه بسا خطا كننده، خود بر سر عقل آيد و از كرده پشيمان شود، ولي ستيزه و طلاق خطا و گناهي است اجتماعي؛ گسستن سنگ بناي اجتماع است، در هم ريختن شالوده ي زندگي است، ازدواج امري است مربوط به دو فرد، ستيزه و نهايت طلاق امري است اجتماعي كه صدمه و زيان آن به جامعه مي رسد، عشق جوان ها را به تشكيل خانواده سست مي كند و اعتماد اجتماعي را سلب و مخدوش مي سازد. پس طلاق امري است ناموجه مي توان خانواده را در دو جهت عام و خاص در نظر گرفت، خانواده به معني عام آن در قديم بيشتر مورد توجه بوده است و پدر و مادر، فرزندان و تمام افرادي را شامل مي شود كه در قانون مدني به ترتيب اولويت مي توانند از ما ترك ديگيري سهم الارثي داشته باشند، اما خانواده به معني خاص عبارت است از شوهر، زن و فرزندان آنها با وجود اينكه قوانين ما خانواده را دقيقا تعريف نكرده و براي اعضاي خانواده، شخصيت حقوق متساوي قايل نيست. خانواده قديمي ترين و كهن ترين هستهي طبيعي است كه از بدو پيدايش بشر وجود داشته است. در واقع خانواده حكم سلول را در ساختمان اندام موجودات دارد. خانواده كانون حفاظت خانوادگي و اجتماعي است كه بسياري از نويسندگان و حقوقدانان درباره ي آن سخن گفته اند، حاصل جمع پديده آمده از خلاق خانواده هايي است كه آن جامعه از آنها تشكيل يافته است. نيمي از جمعيت ايران به واسطه ي تنگ نظري هاي مردانه از فعاليت هاي اجتماعي دور مانده اند، به طوري كه از قدرت فكري و توان بانوان كمتر در جهت بهسازي و سازندگي كشور استفاده مي شود كه اميد است مسئولين و دست اندركاران متوجه اين نقيصه ي بزرگ در روند بكارگيري نيرو و توان هاي اجتماعي، در ساختار بهتر جامعه استفاده نمايند و از تنگ نظري و بد انديش ها دست بردارند و راه را براي ورود هر چه بيشتر بانوان در كوشش هاي اجتماعي باز كنند. اگر به اين جنبه هاي انساني حقوق زن توجه بيشتري شود، منشا ستيزه هاي خانواده كمتر شده و از جدايي زن و مرد و انحراف فرزندان رها شده جلوگيري مي شود و در نهايت به جامعه اي از سلامت جسم و روان خواهيم رسيد كه كمتر دچار ستيزه و جدايي مي گردد. براساس تحقيقات و مطالعات انجام شده، دو عامل وراثت و محيط سهم بسزايي در ميزان بزهكاري دارند، اما سوابق نشان مي دهد كه نه وراثت و نه محيط هيچ كدام به تنهايي نمي توانند عامل ايجاد جرم باشند، بلكه زمينه ي ارثي فرد، همراه با خصوصيات خلقي و محيطي و تاثيري كه افراد ديگر در زندگي انسان دارند، مي تواند سبب بروز جرم باشد. خانواده مهمترين نهاد اجتماعي موجود در جوامع انساني است و از نظر تكوين شخصيت و پرورش آن در فرزندان و نحوه ي كيفيت آن از حيث تطابق بعدي فرد در جامعه داراي آثار وسيعي مي باشد، ميزان سازگاري و كيفيت روابط عاطفي زن و شوهر و ديگر كساني كه هسته ي اصلي خانواده را تشكيل مي دهند و نيز نقش آموزشي خانواده و اهميت آن در رشد شخصيت ، روابط عاطفي فرزند و خانواده مسايل رواني – جسمي ناشي از حيات خانوادگي- هر يك از اين جنبه ها در ساختن قالب كلي شخصيت كودك مؤثر هستند و امروزه طرح هر كدام از اين مباحث اختصاص به يكي از رشته هاي جامعه شناسي و روان شناسي پيدا كرده است.
اثرات و عوارض طلاق: با اينكه طلاق به حكم ضرورت براي اجتناب از مخاطراتي پذيرفته شده است، مع هذا چون از عوامل گسيختگي و پاشيدگي كانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعي آن را بايد انتظار داشت، زيرا طلاق در نظر جم شناسان در وقوع بزه بي تاثير نيست و از عوامل جرم زا محسوب مي شود، ميزان طلاق را در يك جامعه مي توان به مثابه ي معيار عدم ثبات و تزلزل اجتماعي تلقي كرد، از نظر جرم شناسان نتايج وخيم طلاق را بايد به اين شرح بررسي نمود:
1) اثر طلاق در مردان و زنان كه فاقد فرزند هستند.
2) اثر طلاق در فرزندان
3) زيان اجتماعي طلاق اثرات طلاق در مردان بدان سان كه اشارت رفت اين است كه آنان را افرادي غير متعهد بار مي آورد، آمار چنايي نشان مي دهد كه تعداد اين افراد غير متعهد در ميان زندانيان قابل ملاحظه است اثر طلاق در زنان بخصوص آنهايي كه پناهگاهي ندارند و فاقد استقلال اقتصادي هستند، سخت خطرناك است، زنان مطلقه خيلي دير به خانه ي بخت دوم پاي مي گذارند و اي بسا كه اين اميد هرگز جامه ي عمل نپوشد و احتمالا راه را براي انحراف و سقوط آنان بگشايد. اثر طلاق در فرزندان متعلق به كانون از هم پاشيده بسيار شديد است و عقده هايي غير قابل تحمل و توام با نفرت در آنان به وجود مي آورد كه شديدتر از وضع يتيمي است مسايلي كه درباره ي زن پدر وجود دارد در مورد كودكاني كه داراي مادر مطلقه هستند ولي بر اثر لجبازي و يك دندگي پدر مجبورند زن پدر را تحمل كنند نيز صادق است و اين دسته هم زندگي توام با نكبت و ترس و شقاوت و سيه روزي را مي گذرانند.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
• طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)
• طلاق قانونی
• طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.
• طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.
• طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد.
• طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.
ديد كلي
هرچند صحبت کردن در مورد طلاق چندان خوشایند و مطلوب نیست، اما مطرح کردن مباحث خانواده میطلبد که در مورد این مساله نیز توضیحاتی داده شود.
- برای اجرا شدن طلاق، اخذ گواهی عدم امکان سازش الزامی است، ضمن اینکه دادگاه پس از بررسی موضوع، مساله را به داوری ارجاع می دهد و پس از کسب نظر داوران مبادرت به صدور حکم میکند.
- طلاق باید به صیغهی طلاق و در حضور دو نفر مرد عادل صورت گیرد.
- طلاق دهنده باید بالغ ،عاقل ، قاصد و مختار باشد.
- ممکن است صیغهی طلاق را توسط وکیل اجرا کرد.
- طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود.
-طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی
- در طلاق رجعی مرد میتواند در ایام عده رجوع کند و دیگر نیازی به صیغهی جدا نیست، اما در طلاق بائن دیگر مرد حق رجوع ندارد.
- در موارد زیر طلاق بائن است:
1- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود
2- طلاق یائسه
3- طلاق خلع و مبارات مادام که زن به عوض رجوع نکرده باشد
4- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از اینکه وصلت در نتیجهی رجوع باشد یا در نتیجهی نکاح جدید.
- منظور از طلاق خلع آنست که زن به واسطهی کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد و طلاق مبارات نیز آنست که کراهت از جانب طرفین باشد ولی در این صورت عوض نباید زائد بر میزان مهر باشد.
- زن بعد از طلاق باید عده نگه دارد.(عده مدتی است که زن در آن مدت نمیتواند ازدواج کند.)
-عده وفات چهار ماه و ده روز است ولی عدهی طلاق متفاوت است.
- در موارد زیر زن میتواند در خواست طلاق کند:
1- در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجبار او به پرداخت.
2- در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد. عسر و حرج یعنی دشواری ، سختی و تنگنا.
3- در صورتی که شوهر 4 سال تمام مفقود الاثر شود و حکم موت فرضی در مورد او صادر شده باشد.
4- در خواست صدور حکم با استفاده از ماده 1119 قانون مدنی ؛ به موجب مادهی یاد شده طرفین عقد می توانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد ، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر قرار دهند.
- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن باردار تا وضع حمل است.
اثرات طلاق
پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.
کنار آمدن با طلاق
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.
طلاق و تاثیرات آن بر فرزندان
طلاق یک از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. بهمین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده و سعی داریم تا با بازنگری آن دریابیم که چگونه والدین می توانند علی رغم جدایی شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اینکه فرزندان دچار صدمات جدی روحی و روانی گردند.
تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟
تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و دردنهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
عملکرد والدین چه میتواند باشد؟
به بچهها کمک کنید تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طریق بیان و با از طریق نوشتن، نقاشی کردن و یا حتی از طریق موسیقی.
به عواطف بچهها احترام بگذارید.
به بچهها اطمینان دهید که احساسات آنها طبیعی است.
تا آنجا که ممکن است علل جدایی را برای بچهها توضیح دهید تا آنها دریابند که طلاق بهعلت تقصیر آنها صورت نگرفته است.
اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچههایی که تجربة مشترکی دارند آشنا سازید تا آنها بفهمند که تنها نیستند.
اگر امکان دارد بچههای خود را با گروههای درمانی مخصوص طلاق آشنا سازید.
ترس و اضطراب
ترس و اضطراب بهخصوص دامنگیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند. بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد. امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود. واکنش بچههای بزرگتر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست.
عملکرد والدین در این زمینه
در حضور بچهها با یکدیگر دعوا نکنید.
تا آنجا که ممکن است عناصر تنشزا را برای کودکان کم کنید.
به بچهها پیرامون آیندة زندگیشان اطمینان دهید: مثلاً چه کسی از آنها مراقبت میکند و یا کجا زندگی خواهند کرد.
به بچهها اطمینان دهید که آنها را دوست دارید و از آنها مراقبت و حمایت خواهید کرد.
از بچهها نظر بخواهید و حمایتهای خود را بهشکل مداوم و با ثبات تکرار کنید.
با هریک از بچهها وقت خاصی داشته باشید.
به بچهها یاد دهید چگونه استرس و نگرانی خود را ابراز کنند.
خشم و از کوره دررفتگی
خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان بهخصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. گاه بچهها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش میکنند. بچههای بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت میکنند. خشم بچهها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوهگر میشود. گاه نیز بهشکل فعال فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زدوخورد میپردازند.
عملکرد والدین در این زمینه
بگذارید بچهها بدانند که خشم یکی از مظاهر طبیعی طلاق است.
راههای سالم ابراز خشم را به کودکان آموزش دهید (مثلاً در میان گذاشتن، ورزش و یا کارهای هنری).
با راههای ناسالم ابراز خشم (زدوخورد) مقابله کنید و در پیش گرفتن راههای سالم را تشویق کنید.
به بچهها یاد دهید چگونه با بچههای دیگر رفتار کنند.
معلمان و سایر مددکاران ار از وضعیت طلاق مطلع سازید تا آنها نیز به کمک بچهها بشتابند.
باید دانست که زمان برای احیای مجدد فرزندان امری ضروری است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزریق حمایتها و هدایتهای صحیح، بسیاری از کودکان دوباره به حیات طبیعی خود برمیگردند. اما اگر اضطراب و تشویش کودکان بهشکل فزایندهای تداوم یافت، آنگاه باید از مشاورین متخصص در این رابطه کمک جست.
با امید به آینده ای پر بار و روشن تر برای فرزندان ما که آینده سازان ایران و ایرانی خواهند بود.
ُحسن: طلاق می تواند چیز مفیدی باشد
هیچ زوجی در روز عروسی خود نمی گویند "تا طلاق ما را جدا کند." ما همه هم به عنوان فرد و هم به عنوان جامعه، به طلاق به صورت فاجعه ای می نگریم که باید از آن پرهیز کرد، نه گزینه شادی که باید پذیرفته شود.
و تعجبی هم ندارد. مطالعات زیادی نشان داده است که افراد متاهل معمولا سالم تر، ثروتمندتر، و شادتر از افراد مجرد هستند. علاوه بر زخم های روانی ای که شاید تا پایان عمر با خود به همراه داشته باشند، فرزندان طلاق همچنین استعداد بیشتری برای بزهکاری، فقر، و عدم سلامت جسمی دارند.
وقتی در صدد شناسایی عوامل این معلول برمی آییم، معمولا قوانین طلاق "بی تقصیر" مصوب دهه 70 در صدر فهرست قرار می گیرد. در روزگار قدیم طلاق به دو صورت میسر بود: یا با موافقت همسر، یا با اثبات کژ رفتاری شدید وی، مثلا زنا. قوانین جدید به زنان و شوهران اجازه داد تا تنها با مطرح کردن میل به جدایی بتوانند طلاق بگیرند. این تغییر به حدی بنیادی بود که مگی گالاگر تفسیرگر می گوید به مثابه "الغای ازدواج" است.
اگر ازدواج پایدار و سالم مثبت است، منطق حکم می کند که قوانین سهل در خصوص طلاق باید منفی باشد. اما معلوم شد که این صحت ندارد. همانطوری که سیستم ایمنی بدن با قرار گرفتن در معرض میزان کمی از میکروب ها تقویت می شود، اینچنین به نظر می رسد که دسترسی آسانتر به طلاق هم در واقع ازدواج ها را محکم تر می کند.
این کشف از سوی اقتصاددانان، بتسی استیونسون، از دانشگاه پنسیلوانیا، و جاستین ولفرز از دانشگاه استنفرد انجام شد. آنها ایالت هایی که در اوایل دهه 70 قوانین طلاق سهل تری به تصویب رساندند را با ایالت های دیگر مقایسه نموده و با دو شگفتی بزرگ مواجه شدند.
اولی اینکه طلاق آسانتر به معنی طلاق بیشتر نیست. در مطالعه انجام شده از سوی اداره ملی تحقیقات اقتصادی، ولفر نشان می دهد که با تصویب قوانین جدید طلاق در ایالت کالیفرنیا، آمار طلاق این ایالت در ابتدا بالا رفت – اما سپس به حد قبلی و حتی پایین تری بازگشت.
دومی که توسط استیونسون و ولفرز گزارش شد، می گوید که شرایط در ایالاتی که قوانین آزادتری دارند هم بهتر است. بین سال های 1976 تا 1985 خشونت خانگی نسبت به چه مردان و چه زنان بین 25 تا 50 درصد کاهش داشت. خودکشی زنان نیز در دراز مدت 20 درصد کاهش داشت و احتمال یک کاهش 10 درصدی هم در قتل زنان به دست دوست پسر یا شوهرها وجود دارد.
چگونه می توانیم این فواید غیر منتظره را توضیح دهیم؟ این برخورد جدید فقط طلاق را تغییر نداد – بلکه ازدواج را نیز دگرگون ساخت. با تسهیل طلاق، قوانین "بی تقصیر" توازن قدرت را در همه خانه ها بر هم زدند. زوج ها را مجبور ساختند تا برای راضی نگه داشتن یکدیگر زحمات بیشتری را متحمل شوند. این راه در رو همیشگی برای همسرانی که با آنها بدرفتاری می شود باعث شد تا بدرفتاران و بدرفتاران احتمالی آینده اعمال خود را کنترل نمایند.
باور این مسئله شاید سخت باشد که قوانین آسانگیرتر طلاق موجب به وجود آمدن پیوندهای زناشویی نزدیک تر می شوند. اما به نظر می رسد که آنچه برای بندبازان صادق است، برای زوج های متاهل هم صادق باشد: بهترین ها بدون تور ایمنی عمل می کنند.
استیو چپمن (8) ستون نویس روزنامه شیکاگو تریبیون (www.chicagotribune.com) است.
عیب: طلاق برای کودکان و جامعه مضر است
آمریکایی ها یکی از بالاترین نرخ های طلاق را در میان کشورهای پیشرفته غربی دارند. امروزه پیش بینی می شود که نیمی از ازدواج های جدید به طلاق منجر شوند. پنجاه درصد از کودکان آمریکایی شاهد فروپاشی ازدواج والدین خود خواهند بود وچیزی در حدود نیمی از این کودکان هم طلاق ازدواج دوم والدین خود را خواهند دید. از هر 10 کودک، یکی شاهد سه طلاق یا بیشتر خواهد بود. تعداد کمی از کودکان با والدین واقعی خود بزرگ و در سن بلوغ صاحب یک چنین خانواده ای می شوند. و تعداد کودکان طلاق اصلا کم نیست: در طول 30 سال گذشته، همه ساله یک میلیون کودک شاهد طلاق والدین خود بوده اند.
در دهه 70 و در همان زمان که اغلب ایالت ها از سختی قوانین طلاق خود کاستند، کارشناسان خوشبین بودند. آنها پیش بینی کردند که طلاق آسان تر برای افرادی که در ازدواج های ناموفق گیر کرده اند، برای زنانی که می توانند همسری خشن را ترک کنند، و برای کودکانی که شاهد اختلافات میان والدین در حال ستیز خود هستند مفید خواهد بود. و برای جامعه هم مفید بهتر است چون ازدواج های بیشتری ریشه در عشق واقعی خواهند داشت و نه در تعهدات دینی یا فشارهای اجتماعی.
بعدها معلوم شد که این پیش بینی های زودهنگام بیش از اندازه خوشبینانه بودند. امروز، مجموعه نیرومندی از تحقیقات اجتماعی که بر اساس مطالعات گسترده و دراز مدت از همسران و فرزندان طلاق انجام شده نشان می دهد که ضرر طلاق آسان بیشتر از فواید آن است. طلاق تعداد پدران غایب را به شدت افزایش داده، خطر ابتلا به مشکلات اقتصادی، عاطفی، و رفتاری را برای کودکان بیش از دو برابر کرده، و خطر روابط و ازدواج های ناموفق را برای فرزندان طلاق بیشتر می کند. همچنین هزینه و بار زیادی را نیز به جامعه تحمیل می کند. به منظور مدیریت روابط خانواده ها پس از طلاق، دولت تشریفات اداری عریض و طویلی به وجود آورده تا پرداخت های کمکی به کودکان را جمع آوری، والدین "بد حساب" را ردیابی، و اختلافات میان والدین در حال ستیز برسر قیومیت کودکان را حل کند. هزینه یک طلاق برای دولت های ایالتی و فدرال چیزی در حدود 30.000 دلار است. 10.4 میلیون طلاق سال 2002 رقمی بالغ بر 30 میلیارد دلار برای مالیات دهندگان آمریکا هزینه داشت.
اما اینکه طلاق آسان موجب بهبود ازدواج ها می شود چه؟ اصلا صحت ندارد. طلاق موجب تضعیف ازدواج شده است. در دهه 70، طلاق آسان تر در پایان دادن به ازدواج های ناموفق احتمالا مفید واقع شد. اما از آن پس منجر به جدایی هایی شد که دلایل "نرم تری" داشتند. اغلب طلاق های امروزی به این دلیل روی می دهند که یکی از همسران دلزده، تنها، ناراضی، یا جذب دیگری است. طبق نتایج یک مطالعه گسترده، دلیل یک سوم از طلاق های اخیر ازدواج های پر تعارض بوده. و وقتی مردم برای بار دوم ازدواج می کنند، احتمال طلاق بیشتر است. این یک بهبود نیست.
طلاق آسان همچنین باعث کاهش خشونت شوهران نسبت به زنان نشد. جایگزینی شوهر با دوست پسر و شوهر سابق خطر خشونت را افزایش می دهد. فقط 29 درصد از این قبیل خشونت ها به دست همسران انجام می شود. اما این در حالی است که 42 درصد به دست دوستان نزدیک و شریکان زندگی، و 12 درصد هم به دست همسران سابق انجام می شود.
با این وجود، اگر فروپاشی ازدواج ها به دلایل نرم تنها بر افراد بالغ تاثیر می گذاشت، شاید قابل دفاع می بود. افراد بالغ در هر صورت می توانند بدون حضور خانواده زندگی کنند. اما کودکان نمی توانند. و کودکان، که احتیاج به خانواده های محکم و پایدار دارند، متحمل بار اقتصادی و عاطفی طلاق می شوند. این نه قابل دفاع است و نه عادلانه.
تلنگري به قانون طلاق
طبق قانون مدني حق طلاق از آن مرد بوده و نص صريح قانون به صراحت نسبت به آن اذهان داشته است اما و تنها روزنه زن اثبات عسر و حرج بوده است كه اثبات عسر و حرج بر عهده زوجه بوده و در هر مورد بر حسب نوع ادعا فرق مي كند فرضا اگر زن به علت اعتياد شوهر به مواد مخدر يا الكل درخواست طلاق كند بايد اين موضوع به تاييد پزشكي قانوني برسد و يا اگر زن ادعا كند كه شوهرش كانون خانوادگي را ترك كرده است اين امر بايد توسط شهود در دادگاه ثابت شود. اگر زن به علت آن كه شوهرش مرتكب جرمي شده كه منافي با حيثيت خانوادگي است تقاضاي طلاق كند دليل اثباتي زن حكمي است كه عليه شوهر صادر و به مرحله قطعيت نيز رسيده است. در واقع مي توان به صراحت به اين امر اذهان داشت كه اثبات عسر و هرج چندان موضوع ساده ايي براي زن نيست و گاه رسيدن به آن ملزم به طي مدت زمان طولاني است و در بسياري از موارد براي زن مشكل و غير قابل تحمل مي باشد و متاسفانه مصاديق عسر و هرج در قانون مدني ما به صورت حصري و كلي است و اين در صورتي است كه هر زن بنا بر موقعيت اجتماعي خود نحوه برخورد و متفاوتي با اينگونه مسائل دارد شايد رفتاري در مرد براي زن ايجاد عسر و هرج كند ولي زني ديگر حتي به آن توجهي هم نكند در سيستم حقوقي ما مرد مي تواند زن را تا مدتها معطل نگه دارد بدون آنكه براي طلاق او اقدامي نمايد و شايد يكي از علل بالا رفتن نرخ مهريه همين موضوع باشد كه زنان براي روز مبادا از مهريه به عنوان يك حربه استفاده ميكنند
براي درك اين موضوع كافيست تنها توجهي به قانون مدني بيندازيم متوجه خواهيم شد كه ديدگاه آن نسبت به زن مساوي نبوده هرچند كه بسيار تلاش كرده با تبصره هاي الحاقي و قانون حمايت خانواده از اين بار سنگين بكاهد ولي باز هم اين زنان هستند كه در راهروهاي دادگاه خانواده سرگردان ميشوند و مي توان در آخر به اين نكته اشاره كرده كه كفه ترازو مواد قانوني ما نسبت به مردان سنگين تر است مرد هز زمان كه بخواهد مي تواند با مراجعه به دادگاه و با پرداخت حق و حقوق زن وي را طلاق دهد ولي زن در صورت آرائه دادخواست در صورتي به حق و حقوق خود مي رسد كه بتواند عسر و حرج خود را ثابت كند كه اين امر مستلزم صرف وقت و هزينه بالاست.
مدرنيته جهاني، طلاق ایرانی
الف)
در طي نيم قرن گذشته ما شاهد روند رشد و افزايش طلاق از يك سو و كاهش قبح جدايي دو همسر در بين افكار عمومي جهاني از سوي ديگر هستيم. در طي سالهاي اخير اكثر كشورهاي جهان در جهت آسانتر كردن روند طلاق اقدام كردهاند. هر چند كه در ابتداي ايجاد قوانيني سهل گيرانه نسبت به طلاق ، این پدیده در دهههاي 60 و 70 ميلادي در كشورهاي اروپايي، به سرعت افزايش يافت اما در دهههاي اخير، ميزان آن تا اندازهاي تثبيت شده است. اما چرا آمار طلاق افزايش پيدا ميكند؟
با استقلال تدريجي زنان از نظر اقتصادي و ورود آنها به عرصه كار، ازدواجها ديگر همچون گذشته بر اساس اتكاي اقتصادي زنان به مردان شكل نميگيرد. ديگر آن كه در اشكال جديد خانواده، ازدواج بيش از هر چيز ديگر تلاشي است براي برقراري رابطهاي ارضاء كننده و ثمر بخش در جهت پاسخگويي به ميل عاطفي و جنسي. در اين حال ارزيابي ازدواج برحسب ميزان ارضاي شخصي، اندازهگيري و ارزشگذاري ميشود و طلاق با نبود اين حس ( ارضاي شخصي ) صورت ميگيرد.
آنتوني گيدنز، جامعهشناس معاصر انگليسي معتقد است با صنعتي شدن و مهاجرت كشاورزان از مزارع به كارخانهها و ترك خانهها توسط مردان روستائي، خانواده به تدريج از شكل يك واحد توليد خارج گرديد و به هم تنيدگيِ ميان مفاهيم خانواده و كار به هم خورد. از جمله مهمترين فرايند، تضعيف نظام پدر سالاري در خانوادههاي سنتي بود. با فروپاشي روابط كاري و اقتصادي در خانوادهها، پيوستگي اعضاء از حيث مالي به كارخانهداران بيشتر گرديد و قدرت پدر به حوزههاي شخصيتر هدايت شد. همچنين از سوي ديگر با جدايي از محل كار، روابط شخصي در خانواده از روابط در محيط كار متمايز گرديد و به رشد فردگرايي عاطفي و ظهور آرمانهاي عشقهای رمانتيك منجر شد كه اين مسأله شالوده اصلي ازدواجها را فراهم ساخت.1و2
با آغاز قرن بيستم، خانواده به عنوان قلمروارضاي شخصي و بستر نزديكي و صميميت عاطفي و جنسي ميان زن و شوهر تعريف شد و از نظر فرم نيز تحت تأثير صنعت و زندگي شهري امروزي به اشكال هستهاي سوق پيدا نمود.
مورد ديگري كه نيز در اينجا ميبايد به آن اشاره كرد بحثي متأخّر در “جامعهشناسي مصرف” است. با رشد صنعت و حضور ملموس تكنولوژي در خانه، همچون اختراع و توسعه فناوري لوازم خانگي؛ زن به عنوان يكي از اركان جدي خانواده با محوّل كردن بسياري از كارهايي كه در دنياي سنت در خانه مجبور بود خود آنها را انجام دهد به وسايل پيشرفتهاي همچون جاروبرقي، ماشين لباسشويي و غيره، فراغ بال گسترده پيدا كرد و يا به زبان ديگر وقت آزاد بيشتري را به دست آورد كه حالا ميتوانست آن را صرف كارهايي اجرائي در بيرون از خانه و از آن مهمتر كارهاي فكري كند. بيشك استفاده از صنعت لوازم خانگي و رشد مصرف تكنولوژي نقشي بسزا و تأثير مهمي در ايجاد و تقويت جنبشهاي فكري ـ اجتماعي زنانه و برابري جويانه داشته است.
روندهاي نوسازي در كشورهاي غربي، تغيراتي را در مفهوم و شكل خانواده به وجود آورده است. از جمله مهمترين اين دگرگونيها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
الف) در اشكال جديد، گروههاي خويشاوندي نفوذ خود را دست دادهاند و از تأثير آنان در طلاق و ازدواج گروه خويشاوندي كاسته شده است.
ب) با رشد فردگرايي و ايجاد عشق رمانتيك و كاهش قدرت نظارتي پدر بر اعضاء، رويكردي كلي در جهت انتخاب آزادانه همسر و بالطبع طلاق آزادانه همسر، شكل گرفته است.
ج) استقلال اقتصادي قابل توجه زنان، نوعي آگاهي به حقوق خويش را در ميان آنان رشد داده است. حق زن در انتخاب همسر و نيز حق تصميمگيري او براي پايان زندگي زناشويي از جمله این آگاهیها و حق تصمیم گیریها بشمار می رود.
همچنين از موارد ديگر بايد به كاهش ازدواجهاي خانوادگي، رواج آزادي جنسي و گسترش حقوق كودكان اشاره كرد.
آنگونه كه ملاحظه ميشود تغيير مفهوم و شكل خانواده يعني تبديل خانوادههاي گسترده و خويشاوندي به هستهاي و همچنين تغيير كاركرد اقتصادي خانواده به كاركردي عاطفي و جنسي و نیز با استقلال اقتصادي زنان و به دنبال آن رشد جنبشهاي برابري جويانه ميان زن و مرد و در نتيجه تضعيف وضعيت مرد سالارانه در محيطهاي خانوادگي، در ملموسترين نتيجه خود، هم ازدواجها را غير قبيلهاي و غير خانوادگي ساخت و صورتبندي رمانتيكي به آن بخشيد و هم امكان طلاق را بيش از گذشته فراهم ساخت. همراه با اين مسأله، مدرنيزاسيون و نوسازي در حوزه سياسي و دولت نيز امكان تصويب و اجراي قوانين آزاديخواهانهتري را براي طلاق فراهم ساخت. و به دنبال آن آمار طلاق افزايش يافت.
طلاق مولود روندهاي نوسازي است. فرايندهاي متجددانهاي همچون افزايش حقوق زنان و تغيير شكل خانوادهها از گسترده به هستهاي، افزايش آمار طلاق را منجر شده است. يكي از علل و دلايل افزايش طلاق، رشد آگاهيهاي طبقه زنان به حقوق خويش است، آگاهيهايي كه مرهون روند نوسازي است.
ب)
جامعه ايران، جامعهاي است كه بيشك در حال تجربه روندهاي نوسازي است. امواج تجدد به ما نيز رسيده و جنگ ميان سنت و مدرنيته چندي است در اين نقطه از عالم آغاز شده است. جامعه ما طفلي را ميماند كه در حال آموختن راه رفتن است. راه رفتن براي او و هر انسان ديگر امري است واجب كه راه فراري از آن نيست، هر چند كه در مسير آموختن آن چند باري به زمين بخورد و گريه كند، مهم تداوم كار است و از آن مهمتر دست مهرباني است كه به ياري او بشتابد و او را از زمين بلند كند.
جامعه ايران در حال تجربه مدرنيته است. اين گسست (البته نه گسست كامل) از سنت و بازخواني مدرن از جهان، داراي تبعاتي بيشمار است. تبعاتي آنوميك همچون جدايي زن و شوهر، فرار مغزها، روسپيگري، فرار دختران و … كه همة آنها منجمله افزايش طلاق قابل تأييد نيست. بيشك جامعة سرگردان ميان سنت و مدرنيته، خسارتزاست اما نكته مهم ايناست كه دولت به عنوان قدرتمندترين نهاد شكل يافته در هر جامعهاي موظف است نقش آن دست مهربان را بازي كند. دولت موظف است با تقويت نهادهاي حمايتي و كمك به شكلگيري تشكلهاي غير دولتي حفاظتي و مراقبتي، تبعات مدرنيزاسيون را به كنترل خويش درآورد و آسيب ديدگان را ياري نمايد.
اكثر رسانههاي عمومي و كارشناسان بهداشت روان سعي دارند با نشان دادن تصويري مهلك و سراسر منفي از طلاق، به خيال خود يكي از معضلات اجتماعي را حل كنند. راه حلشان چيست؟ تبليغ اين دست شعارها كه همسران بايد با يكديگر با مدارا برخورد كنند يا جوانان در انتخاب همسر دقت كنند و يا با ايمان و اخلاق، همديگر را تحمل نمايند اما ، آنان به این مسأله توجهی ندارند که هر چند بالا رفتن آمار طلاق در هر جامعهاي گوياي سست شدن نهاد خانواده و عواقب ناخوشايند آن براي اعضاي خانواده ميباشد، اما در عين حال از رشد برخي آگاهيهاي اجتماعي نيز خبر ميدهد. بالا رفتن آمار طلاق از جمله شاخصههايي است كه نشان دهنده خروج عقل جمعي از فهم سنتي و علاقمندي به دستيابي به حقوق فردي و اجتماعي، و در مجموع نشانگر بحران جوامعِ در معرض روند نوسازي است. آگاهي طبقاتي زنان به حقوق خود و تن ندادن به نظام سركوب مردسالارانه با توجه به استقلال نسبي اقتصادي زنان، در شكل نهادينه نشده و سازمان نايافته خويش به بالا رفتن آمار طلاق ميانجامد. همچنين افزايش طلاق به عنوان يك واقعيت اجتماعي در ايران، از سوي ديگر نشانه كاهش تصور نامطلوب از “مطلّقه” در جامعه ايران است. زن طلاق گرفته امروز، نسبت به زن طلاق داده شده ديروز با پذيرش اجتماعي بالاتري ميتواند به زندگي خويش بعد از طلاق ادامه دهد.
در مجموع ميتوان گفت، همبستگيهاي مكانيكي كه در خانوادهها از طريق يك نوع متافيزيك ناخود بسنده در جامعه سنتي ايراني موجبات پابرجايي جبري و سركوب گرايانه نظام خانواده را به هر قيمتي فراهم ميساخت، با قدرت مدرنيته و نوسازي سست و ضعيف گشته است. اما شايد دغدغه اين باشد كه، اين وضعيت در حال گذار تا برقراري شرايط تثبيت شده مدرن (توقف آمار افزايش طلاق و ايجاد نوعي همبستگيهاي عاشقانه با به رسميت شناختن تفاوت در سليقه افراد در ايجاد نوع خانواده دلخواه) تا چه ميزان ميخواهد از جامعه ايراني قرباني بگيرد؟ چقدر بايد در راه رسيدن به مدرنيته، با داشتن كودكان طلاق، زنهاي آواره و غيره ... ، رنج و درد گروه بسياري از افراد جامعه را شاهد باشيم؟ آيا نبايد روندهاي نوسازي را بدليل اينگونه تبعات مخربش از حركت باز داشت. مقصر واقعي در این میان كيست؟
آنچه كه در ايران در اين زمينه مشكل آفرين شده است، نه تغيير در باورها و فرهنگ عمومي نسبت به خانواده، طلاق و روندهاي نوسازي، بلكه در عدم كارآمدي دولت و جامعه مدني در ايجاد و تقويت سازمانهاي حمايت كننده حقوق كودكان و زنان آسيب ديده از طلاق است. رشد چند درصدي آمار طلاق در هر سال كه با تصويب قوانيني سهلگيرانهتر افزايش نيز می یابد، در كنار خود به ايجاد سازمانهاي حمايت كننده منجر نشده است و تعداد اينگونه مراكز به میزان همان آمار قديمي آن است.
ممكن است اثرات ناخوشايند طلاق همچون اضطراب كودكان و ضربههاي روحي و مالي به زن تا سالهاي بعد از جدايي ادامه يابد، اما در ايران به دليل فقدان نهادهاي حمايتي، اينگونه اثرات و ضربهها تا مدت مديدي همراه خانواده طلاق هست، در حاليكه در كشورهاي پيشرفته صنعتي، مشكلات ناشي از طلاق مقطعي و كوتاه مدت است. رشد آمار طلاق همچون بسياري ديگر از شاخصهها كه توسط برخي ناكارشناسان، بحران اجتماعي عنوان ميشود، نشانگر تقويت روندهاي نوسازي در كشور ما است. روندهايي كه به دليل تازگي و اثرات خود ممكن است تبعاتي ناخوش را نيز بيافريند. اما بايد توجه كرد كه اگر چنانچه طلاق و اين دست مسايل در كشور ما، اينچنين مشكلات عظيمي را براي ايرانيان فراهم نموده، بايد اول خودمان و بعد دولت را مقصر بدانيم كه در تشكيل و تقويت نهادهاي دولتي و حمايت از نهادهاي غير دولتي، ضعيف عمل كردهايم.
منابع:
ـ ورسلي، پيتر/ جامعهشناسي مدرن/ ترجمه حسن پويان/ انتشارات چاپخش 1373
ـ گيدنز، آنتوني/ جامعهشناسي/ ترجمه منوچهر صبوري/ نشر ني/ چاپ پنجم 1378
ـ كوئن، بروس/ درآمدي بر جامعهشناسي/ ترجمه محسن ثلاثي/ انتشارات فرهنگ معاصر 1372
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 فروردین 1399 ساعت: 19:28 منتشر شده است
برچسب ها : اثرات طلاق,کنار آمدن با طلاق,طلاق و تاثیرات آن بر فرزندان,تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟,عملکرد والدین چه میتواند باشد؟,ترس و اضطراب طلاق,طلاق برای کودکان و جامعه مضر است,تلنگري به قانون طلاق,تحقیق کامل درباره طلاق,روش تحقیق در مورد طلاق,مقاله در مورد طلاق pdf,مقاله علمی پژوهشی در مورد طلاق,دانلود رایگان مقاله در مورد طلاق,طلاق چیست,تعریف طلاق,دانلود مقاله در مورد طلاق,عوامل موثر بر طلاقمقاله,