تحقیق کامل درباره طلاق

طلاق
مقدمه
طلاق شعله ي محبت را خاموش مي كند،
عشق ها را به كينه و دشمني بدل مي سازد،
ضعف هاي يكديگر را در برابر چشم هم بزرگ مي نمايد.
حتي سبب مي شود كه آنان فقط نقاط منفي يكديگر را ببيننند، هر كدام سعي دارد ديگري را متهم سازد و زمينه را براي سقوط او فراهم نمايد، زني مهربان يك باره لجباز مي شود و مردي با چنان عظمت و وقار يك باره عيب جو مي شود و اين همه براي پاره كردن رشته ي الفت هاست.
روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
يكي از بزرگترين خطراتي كه در زندگي همه ي انسان ها وجود دارد، طلاق است، جدايي و طلاق بيشتر متوجه كودكان خانواده است كه دل به عنايت و مهر والدين گرم داشته و خانه را مركز اميد و پناهگاه خويش مي شناسند، اگر پدران و مادران بدانند طلاق و جدايي چه محروميتي را براي فرزندان پديد مي آورد و دل نازك طفل را چگونه شكند و او را از چه لذاتي محروم مي سازد، شايد هرگز تن به اين كار در ندهند، جدايي پدر و مادر از يكديگر كودك را به اختلال عاطفي دچار مي سازد، حالت افسردگي براي او پديد مي آورد و در مواردي قدرت اراده و انديشه را از او باز مي ستاند و در كل او را چنان پريشان مي سازد كه اثرات شوم آن مادام العمر عارض كودك است. جدايي از والدين به خاطر طلاق در وضع تحصيلي كودك هم اثر مي گذارد، توان فعاليت و حتي ورزش را از او مي گيرد.
ستيزهاي خانواده كه سرانجام به جدايي و طلاق مي انجامد، رفتاري است نا بهنجار و غير طبيعي، گاهي كساني كه به چنين كاري دست مي زنند تصورش هم براي آدمي چندش آور است . براي يك زوج تحصيل كرده و بالغ با داشتن فرزنداني در كنار، فرزنداني كه همين والدين كم احساس و كم عاطفه آنها را به اين جهان هستي آورده و اكنون با يك تصميم نابخردانه آنها را تنها و بي كس رها مي كنند و دنبال هوس هاي جديدي با فرزندان جديدي مي روند. به هم ريختن كانون گرم خانواده، گناهي نابخشودني و غير قابل توجيه ناسازگاري خطايي است فردي، تعرضي است از جانب انساني به انساني ديگر كه با قدري گذشت و تساهل در موارد بسياري قابل جبران است، چه بسا خطا كننده، خود بر سر عقل آيد و از كرده پشيمان شود، ولي ستيزه و طلاق خطا و گناهي است اجتماعي؛ گسستن سنگ بناي اجتماع است، در هم ريختن شالوده ي زندگي است، ازدواج امري است مربوط به دو فرد، ستيزه و نهايت طلاق امري است اجتماعي كه صدمه و زيان آن به جامعه مي رسد، عشق جوان ها را به تشكيل خانواده سست مي كند و اعتماد اجتماعي را سلب و مخدوش مي سازد. پس طلاق امري است ناموجه مي توان خانواده را در دو جهت عام و خاص در نظر گرفت، خانواده به معني عام آن در قديم بيشتر مورد توجه بوده است و پدر و مادر، فرزندان و تمام افرادي را شامل مي شود كه در قانون مدني به ترتيب اولويت مي توانند از ما ترك ديگيري سهم الارثي داشته باشند، اما خانواده به معني خاص عبارت است از شوهر، زن و فرزندان آنها با وجود اينكه قوانين ما خانواده را دقيقا تعريف نكرده و براي اعضاي خانواده، شخصيت حقوق متساوي قايل نيست. خانواده قديمي ترين و كهن ترين هستهي طبيعي است كه از بدو پيدايش بشر وجود داشته است. در واقع خانواده حكم سلول را در ساختمان اندام موجودات دارد. خانواده كانون حفاظت خانوادگي و اجتماعي است كه بسياري از نويسندگان و حقوقدانان درباره ي آن سخن گفته اند، حاصل جمع پديده آمده از خلاق خانواده هايي است كه آن جامعه از آنها تشكيل يافته است. نيمي از جمعيت ايران به واسطه ي تنگ نظري هاي مردانه از فعاليت هاي اجتماعي دور مانده اند، به طوري كه از قدرت فكري و توان بانوان كمتر در جهت بهسازي و سازندگي كشور استفاده مي شود كه اميد است مسئولين و دست اندركاران متوجه اين نقيصه ي بزرگ در روند بكارگيري نيرو و توان هاي اجتماعي، در ساختار بهتر جامعه استفاده نمايند و از تنگ نظري و بد انديش ها دست بردارند و راه را براي ورود هر چه بيشتر بانوان در كوشش هاي اجتماعي باز كنند. اگر به اين جنبه هاي انساني حقوق زن توجه بيشتري شود، منشا ستيزه هاي خانواده كمتر شده و از جدايي زن و مرد و انحراف فرزندان رها شده جلوگيري مي شود و در نهايت به جامعه اي از سلامت جسم و روان خواهيم رسيد كه كمتر دچار ستيزه و جدايي مي گردد. براساس تحقيقات و مطالعات انجام شده، دو عامل وراثت و محيط سهم بسزايي در ميزان بزهكاري دارند، اما سوابق نشان مي دهد كه نه وراثت و نه محيط هيچ كدام به تنهايي نمي توانند عامل ايجاد جرم باشند، بلكه زمينه ي ارثي فرد، همراه با خصوصيات خلقي و محيطي و تاثيري كه افراد ديگر در زندگي انسان دارند، مي تواند سبب بروز جرم باشد. خانواده مهمترين نهاد اجتماعي موجود در جوامع انساني است و از نظر تكوين شخصيت و پرورش آن در فرزندان و نحوه ي كيفيت آن از حيث تطابق بعدي فرد در جامعه داراي آثار وسيعي مي باشد، ميزان سازگاري و كيفيت روابط عاطفي زن و شوهر و ديگر كساني كه هسته ي اصلي خانواده را تشكيل مي دهند و نيز نقش آموزشي خانواده و اهميت آن در رشد شخصيت ، روابط عاطفي فرزند و خانواده مسايل رواني – جسمي ناشي از حيات خانوادگي- هر يك از اين جنبه ها در ساختن قالب كلي شخصيت كودك مؤثر هستند و امروزه طرح هر كدام از اين مباحث اختصاص به يكي از رشته هاي جامعه شناسي و روان شناسي پيدا كرده است.
اثرات و عوارض طلاق: با اينكه طلاق به حكم ضرورت براي اجتناب از مخاطراتي پذيرفته شده است، مع هذا چون از عوامل گسيختگي و پاشيدگي كانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعي آن را بايد انتظار داشت، زيرا طلاق در نظر جم شناسان در وقوع بزه بي تاثير نيست و از عوامل جرم زا محسوب مي شود، ميزان طلاق را در يك جامعه مي توان به مثابه ي معيار عدم ثبات و تزلزل اجتماعي تلقي كرد، از نظر جرم شناسان نتايج وخيم طلاق را بايد به اين شرح بررسي نمود:
1) اثر طلاق در مردان و زنان كه فاقد فرزند هستند.
2) اثر طلاق در فرزندان
3) زيان اجتماعي طلاق اثرات طلاق در مردان بدان سان كه اشارت رفت اين است كه آنان را افرادي غير متعهد بار مي آورد، آمار چنايي نشان مي دهد كه تعداد اين افراد غير متعهد در ميان زندانيان قابل ملاحظه است اثر طلاق در زنان بخصوص آنهايي كه پناهگاهي ندارند و فاقد استقلال اقتصادي هستند، سخت خطرناك است، زنان مطلقه خيلي دير به خانه ي بخت دوم پاي مي گذارند و اي بسا كه اين اميد هرگز جامه ي عمل نپوشد و احتمالا راه را براي انحراف و سقوط آنان بگشايد. اثر طلاق در فرزندان متعلق به كانون از هم پاشيده بسيار شديد است و عقده هايي غير قابل تحمل و توام با نفرت در آنان به وجود مي آورد كه شديدتر از وضع يتيمي است مسايلي كه درباره ي زن پدر وجود دارد در مورد كودكاني كه داراي مادر مطلقه هستند ولي بر اثر لجبازي و يك دندگي پدر مجبورند زن پدر را تحمل كنند نيز صادق است و اين دسته هم زندگي توام با نكبت و ترس و شقاوت و سيه روزي را مي گذرانند.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
• طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)
• طلاق قانونی
• طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.
• طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.
• طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد.
• طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.
ديد كلي
هرچند صحبت کردن در مورد طلاق چندان خوشایند و مطلوب نیست، اما مطرح کردن مباحث خانواده میطلبد که در مورد این مساله نیز توضیحاتی داده شود.
- برای اجرا شدن طلاق، اخذ گواهی عدم امکان سازش الزامی است، ضمن اینکه دادگاه پس از بررسی موضوع، مساله را به داوری ارجاع می دهد و پس از کسب نظر داوران مبادرت به صدور حکم میکند.
- طلاق باید به صیغهی طلاق و در حضور دو نفر مرد عادل صورت گیرد.
- طلاق دهنده باید بالغ ،عاقل ، قاصد و مختار باشد.
- ممکن است صیغهی طلاق را توسط وکیل اجرا کرد.
- طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود.
-طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی
- در طلاق رجعی مرد میتواند در ایام عده رجوع کند و دیگر نیازی به صیغهی جدا نیست، اما در طلاق بائن دیگر مرد حق رجوع ندارد.
- در موارد زیر طلاق بائن است:
1- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود
2- طلاق یائسه
3- طلاق خلع و مبارات مادام که زن به عوض رجوع نکرده باشد
4- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از اینکه وصلت در نتیجهی رجوع باشد یا در نتیجهی نکاح جدید.
- منظور از طلاق خلع آنست که زن به واسطهی کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد و طلاق مبارات نیز آنست که کراهت از جانب طرفین باشد ولی در این صورت عوض نباید زائد بر میزان مهر باشد.
- زن بعد از طلاق باید عده نگه دارد.(عده مدتی است که زن در آن مدت نمیتواند ازدواج کند.)
-عده وفات چهار ماه و ده روز است ولی عدهی طلاق متفاوت است.
- در موارد زیر زن میتواند در خواست طلاق کند:
1- در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجبار او به پرداخت.
2- در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد. عسر و حرج یعنی دشواری ، سختی و تنگنا.
3- در صورتی که شوهر 4 سال تمام مفقود الاثر شود و حکم موت فرضی در مورد او صادر شده باشد.
4- در خواست صدور حکم با استفاده از ماده 1119 قانون مدنی ؛ به موجب مادهی یاد شده طرفین عقد می توانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد ، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر قرار دهند.
- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن باردار تا وضع حمل است.
اثرات طلاق
پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.
کنار آمدن با طلاق
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.
طلاق و تاثیرات آن بر فرزندان
طلاق یک از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. بهمین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده و سعی داریم تا با بازنگری آن دریابیم که چگونه والدین می توانند علی رغم جدایی شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اینکه فرزندان دچار صدمات جدی روحی و روانی گردند.
تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟
تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و دردنهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
عملکرد والدین چه میتواند باشد؟
به بچهها کمک کنید تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طریق بیان و با از طریق نوشتن، نقاشی کردن و یا حتی از طریق موسیقی.
به عواطف بچهها احترام بگذارید.
به بچهها اطمینان دهید که احساسات آنها طبیعی است.
تا آنجا که ممکن است علل جدایی را برای بچهها توضیح دهید تا آنها دریابند که طلاق بهعلت تقصیر آنها صورت نگرفته است.
اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچههایی که تجربة مشترکی دارند آشنا سازید تا آنها بفهمند که تنها نیستند.
اگر امکان دارد بچههای خود را با گروههای درمانی مخصوص طلاق آشنا سازید.
ترس و اضطراب
ترس و اضطراب بهخصوص دامنگیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند. بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد. امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود. واکنش بچههای بزرگتر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست.
عملکرد والدین در این زمینه
در حضور بچهها با یکدیگر دعوا نکنید.
تا آنجا که ممکن است عناصر تنشزا را برای کودکان کم کنید.
به بچهها پیرامون آیندة زندگیشان اطمینان دهید: مثلاً چه کسی از آنها مراقبت میکند و یا کجا زندگی خواهند کرد.
به بچهها اطمینان دهید که آنها را دوست دارید و از آنها مراقبت و حمایت خواهید کرد.
از بچهها نظر بخواهید و حمایتهای خود را بهشکل مداوم و با ثبات تکرار کنید.
با هریک از بچهها وقت خاصی داشته باشید.
به بچهها یاد دهید چگونه استرس و نگرانی خود را ابراز کنند.
خشم و از کوره دررفتگی
خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان بهخصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. گاه بچهها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش میکنند. بچههای بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت میکنند. خشم بچهها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوهگر میشود. گاه نیز بهشکل فعال فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زدوخورد میپردازند.
عملکرد والدین در این زمینه
بگذارید بچهها بدانند که خشم یکی از مظاهر طبیعی طلاق است.
راههای سالم ابراز خشم را به کودکان آموزش دهید (مثلاً در میان گذاشتن، ورزش و یا کارهای هنری).
با راههای ناسالم ابراز خشم (زدوخورد) مقابله کنید و در پیش گرفتن راههای سالم را تشویق کنید.
به بچهها یاد دهید چگونه با بچههای دیگر رفتار کنند.
معلمان و سایر مددکاران ار از وضعیت طلاق مطلع سازید تا آنها نیز به کمک بچهها بشتابند.
باید دانست که زمان برای احیای مجدد فرزندان امری ضروری است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزریق حمایتها و هدایتهای صحیح، بسیاری از کودکان دوباره به حیات طبیعی خود برمیگردند. اما اگر اضطراب و تشویش کودکان بهشکل فزایندهای تداوم یافت، آنگاه باید از مشاورین متخصص در این رابطه کمک جست.
با امید به آینده ای پر بار و روشن تر برای فرزندان ما که آینده سازان ایران و ایرانی خواهند بود.
ُحسن: طلاق می تواند چیز مفیدی باشد
هیچ زوجی در روز عروسی خود نمی گویند "تا طلاق ما را جدا کند." ما همه هم به عنوان فرد و هم به عنوان جامعه، به طلاق به صورت فاجعه ای می نگریم که باید از آن پرهیز کرد، نه گزینه شادی که باید پذیرفته شود.
و تعجبی هم ندارد. مطالعات زیادی نشان داده است که افراد متاهل معمولا سالم تر، ثروتمندتر، و شادتر از افراد مجرد هستند. علاوه بر زخم های روانی ای که شاید تا پایان عمر با خود به همراه داشته باشند، فرزندان طلاق همچنین استعداد بیشتری برای بزهکاری، فقر، و عدم س