تحقیق و پروژه رایگان - 640

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد حجاب در قرآن

بازديد: 117

 

 


·         حجاب در قرآن

·          

·         مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

o        هدف و فلسفه حجاب

o        حجاب چشم

o        حجاب در گفتار

o        حجاب رفتاری

o        حجاب و عفت

o        حجاب زنان سالمند

·         آیا حجاب مانع همهبزهکاری های اجتماعی است؟

·         همچنین ببینید:

·         منابع:



img/daneshnameh_up/a/a3/hijab2.jpgدر قرآن مجید بیش از ده آیه در موردحجاب و حرمتنگاهبه نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب استیاایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی انیعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیزبه زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. وخداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن بایدهمه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن بهمیان آمده است.

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوششآمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهومپوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششیحجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورتگیرد.
حجاب، به معنایپوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوششبدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کناریکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دومنباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنایعام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام وانواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد بهمعارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است کهمیتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلیمیکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه بانامحرم به آن توصیه شدهاند.

هدف و فلسفه حجاب

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند استکه به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست میآید:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.


-=
هُوَ الَّذِیبَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْقَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن ونوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدارا تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمتالهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
ازقرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی بهتزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تاچشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگیجسم و جان ایشان اصلح است.




حجاب چشم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ایرسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

 

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ایرسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.



حجاب در گفتار

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابلنامحرم است:

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِمَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.



حجاب رفتاری

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابلنامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادنزینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند

وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَمِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهانپاهایشان معلوم شود.


از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود کهمراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم درانحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راهرفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرماست که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع درریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛

حجاب و عفت

دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناعمشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطناست؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت،مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیرظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین،بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت وپرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی وباطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرممیگردد.

حجاب زنان سالمند

قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشارهفرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی،لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاًفَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍبِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌعَلِیمٌ.(نور؛60)


علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی،رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای ازمرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هرزنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخورداراست.

آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟

img/daneshnameh_up/8/87/hijab1.gifبا توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی کهبرای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانهقرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدانایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاباسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی وباطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونیبرخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگرحجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌یرفتارهای اوست.
البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنایبرخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصورنیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشودعفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بینمقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفافو حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌یعفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولیعفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهریاست. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدابا قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموساندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند وهرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.


 


حجاب نزد فاطمه زهرا

 

چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظرفاطمهزهرا علیهاسلام:
حضرتموسی بن جعفر علیه السلام
از پدران گرامیش ازحضرتامیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورودخواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسولخدا
فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟»
فاطمه عرض کرداو مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مراکه حس می‌کند
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی

روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کداماست؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمهفرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود رادر کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن راشنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخداد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »

رسول خدا بعد از ازدواجفاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزلبا فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کسنمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معافکرد

روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها بهاسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آنمی‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجمبدن او معلوم است
اسماء گفت:« من که درحبشهبودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوبدرست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند
سپس اسماء با چوب خرما تابوتیلبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد وفرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخلآن قرار دهند و پارچه‌ای روی آنبکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همینتابوت بگذارید

منابع:

·         بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.

·         بحار/92/43 اول صفحه -

·         بحار/189/43 -

·         بحار1/81/43-

·         بحار/54/43 -

 

 

منابع:

کتب تفسیر

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 10:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد حافظ

بازديد: 177

 

حافظ

صفحه نیمه‌حفاظت

حافظ شیرازی

Hafzie6.JPG

نام اصلی

خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین شیرازی

زمینهٔ کاری

شعر،فلسفهوعرفان

زادروز

۷۰۶

حدود۷۲۷
شیراز

مرگ

۷۶۹

۷۹۲
شیراز

   

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷۷۹۲هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسیشاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی بر‌گزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.[۱][۲]

زندگی‌نامه

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و مادرش نیز اهل کازرون بوده‌است.[۳] در اشعار او که می‌تواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت می‌شود. آنچه از فحوای تذکره‌ها به دست می‌آید بیشتر افسانه‌هایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده‌است. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانواده‌ای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده‌است.(با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانواده‌های مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده‌است)در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده[۴] و از همین رو به حافظ ملقب گشته‌است.

آرامگاه حافظ

در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفی ۷۵۸ ه‍. ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده‌است. (در قطعه ای با مطلع «خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی» شاه جلال الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه به صورت ضمنی قید می‌کند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یکسال و در سنه ۷۴۳ حاکم شیراز بوده‌است و از این رو می‌توان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده‌است). علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته‌است. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تأمین می‌شده‌است. در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد.[۵] در بارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظ‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح‌الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ه‍. ق[۶] و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷[۷] می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعهای از حافظ ولادت او را قبل از این سال‌ها و حدود ۷۱۰ ه‍. ق تخمین می‌زنند.[۸] آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه‍. ق روی داده‌است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 10:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در موردچوگان

بازديد: 77

 

چوگان

 

چوگان از ورزشهای کهن ایرانی است که امروزه به ورزشی جهانی تبدیل شده است. این رشته به دلیل رواج در میان پادشاهان و بزرگان به بازی شاهان معروف است. نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده می‌شود برگرفته شده‌است. این بازی در ابتدا عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب‌های جنگی خود را به نمایش می‌گذاشتند.[نیازمند منبع]

امروزه بیش از ۷۷ کشور مسابقات و برنامه‌های ویژهٔ چوگان بر‌گزار می‌کنند. چوگان همچنین از جمله ورزش‌هایی است که از سال ۱۹۰۰ (میلادی) تا سال ۱۹۳۹ (میلادی) به عنوان یک ورزش درمسابقات جهانی المپیک بازی شده و هم اکنون نیز از سوی کمیته بین‌المللی المپیک به عنوان یکی از ورزش‌های جهانی شناخته شده است اما این ورزش در زادگاه خود ایران چندان مورد اقبال عمومی نیست.[۱]

تاریخچه

 

یک اثر نگارگری که بازی چوگان را نمایش می‌دهد.

این بازی از نزدیک ۶۰۰ قبل از میلاد در ایران شکل گرفت و در زمان هخامنشیان بازی می‌شده است. چوگان به هنگام کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت. همچنین در دوره ساسانیان بخشی از فرهنگ بازی‌های این دوره بوده است.[۲]

رودکی نخستین شاعری است که پس از اسلام از چوگان گفتگو می‌کند[۳] و فردوسی نیز فراوان از آن نام می‌برد. فردوسی قصهٔ چوگان بازی سیاوش و افراسیاب را به نظم درمی‌آورد و در جای دیگری می‌گوید:

همه کودکان را به میدان فرست

 

برای دیدن گوی و چوگانفرست

سعدی، حافظ، ناصرخسرو و مولانا هم به چوگان اشاره کرده‌اند.

مغولان پس از حمله به ایران و در زمانی که با فرهنگ و هنر ایران آشنا می‌شوند چوگان بازی را نیز یاد گرفته و در سراسر امپراطوری وسیع خود رواج می‌دهند. می‌توان گفت که گرایش کشورهای شرق آسیا به چوگان به همین دلیل است. از این دوره به‌عنوان جدّی‌ترین برهه خروج چوگان از ایران یاد می‌شود.[۴][۵]

چوگان در دوره صفویه به شکوفایی رسید.[۱]

اسناد تاریخی نشان داده‌اند که شاه عباس چوگان باز بوده است و حتی پیش از اینکه به اصفهان بیاید در قزوین که پایتخت ایران بوده چوگان بازی می‌کرده است. همچنین میدان نقش جهان اصفهان برای چوگان بازی بنا نهاده شده بود. اروپاییان در زمان صفویان و در زمان استعمار خود در هند، با این بازی آشنا شدند و افسران انگلیسی نیز به طور حرفه‌ای چوگان را در باشگاه کلکته آموخته و با خود با انگلیس بردند. بعدها نیز ورزش‌هایی از قبیل گلف و هاکی پدید آوردند که دسته‌های استفاده شده در این بازی‌ها به همان چوب چوگان برمی‌گردد. در سال ۱۸۶۰ (میلادی) چوگان در انگلیس متداول می‌شود. سپس از این کشور بازی به آمریکای جنوبی می‌رود و به شدت رواج می‌یابد چنانکه اکنون چوگان در آمریکای جنوبی از همه جای دنیا بیشتر بازی می‌شود و طرفداران بسیاری نیز دارد.[۱]

این ورزش در ایران پس از صفویان کم‌کم رو به فراموشی رفت. البته در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، چوگان دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. امروزه سعی می‌شود توجه بیشتری به این ورزش نشان داده شود. همچنین اقداماتی برای تاُسیس زمین‌هایی سرپوشیده برای زنان انجام شده‌است.[نیازمند منبع]

چوگان بازی بی‌انگیزه‌ای نبوده است و کاملاً یک بازی استراتژیک است که آمادگی سوار و اسب را با هم نیاز داشته است. سوار و اسب در بازی چوگان مشق رزم میکرده‌اند. اسب وقتی مقابل مانعی قرار می‌گیرد، فرار می‌کند اما اسب چوگان به سمت مانع رفته و خود را در شرایطی قرار می‌دهد که سوار، چوگان بزند. اسبی که خود با شرایط چوگان باز در میدان تطبیق می‌دهد براحتی در میدان جنگ نیز حضور می‌یابد.[۴]

مشخصه‌های زمین چوگان

طول و عرض زمین چوگان به ترتیب ۲۷۴ و ۱۴۵ متر است (البته در کشور ایالات متحده آمریکا و آرژانتین این ابعاد کمی از استاندارد رایج بزرگ‌تر می‌باشد). طول دروازه نیز ۷ متر می‌باشد.

مدت زمان مسابقه

یک بازی چوگان به ۶ دوره زمانی (چوکه) که هر کدام ۷ دقیقه می‌باشد تقسیم می‌شود. البته این استاندارد مربوط به کشور انگلستان می‌باشد ولی در آرژانتین و آمریکا این مدت زمانی به هشت قسمت تقسیم شده و بین هر چوکه استراحتی معادل۳ دقیقه و بین دو نیمه ۵ دقیقه در نظر گرفته می‌شود.

تعداد بازیکنان

 

 

تیم بانوان چوگان ایالات متحده

در هر تیم چهار نفر بازی می‌کنند. نفر اول یک مهاجم است و کار او حمله و نیز کمک به مدافع است. نفر دوم نیز مهاجم است، ولی وظیفه او در دفاع مهم‌تر است. نفر سوم که معمولاً بهترین بازیکن تیم است، وظیفه دارد تا حرکات دفاعی را به ضد حمله تبدیل کند. نفر چهارم نیز مدافع است و وظیفه دارد توپ را از دروازه دور کند. از آن جایی که چوگان بازی‌ای با روند سریع است، امکان دارد بازی کنان یک تیم در قسمت‌های مختلفی از زمین قرار گیرند که مربوط به وظیفه بازیکن دیگر باشد. در این حالت باید وظایف آن بازیکن را انجام دهند تا به جای خود بازگردند.

هدف و قوانین بازی

هدف این بازی فرستادن توپ در دروازهٔ حریف می‌باشد. هنگامی که توپ از پشت دروازه خارج می‌شود، پرتاب توپ به تیم مورد حمله قرار گرفته تعلق می‌گیرد، مگر این که خود این تیم باعث خارج شدن آن شده باشد. در این صورت به تیم مقابل یک پرتاب آزاد (از ۸۴ متری محل خروج) تعلق می‌گیرد. پس از هر گل، دو تیم زمین خود را تعویض می‌کنند و داور توپ را در مرکز زمین قرار می‌دهد. در صورتی که دو تیم برابر شوند، وقت اضافی به آن‌ها تعلق می‌گیرد و اولین تیمی که گل بزند برنده اعلام می‌شود. هنگامی که بازیکنی به سمت جهتی که توپ در آن پرتاب شده‌است می‌تازد، تقدم با اوست در صورتی که (و تنها در این صورت) که توپ در سمت راست او باشد. در این صورت هیچ بازکنی اجازه ندارد راه او را سد کند، مگر آن که در فاصلهٔ معقولی قرار گیرد که هیچ جای خطر نباشد.

خطاهای ورزش چوگان

  1. قطع مسیر سوارکاری که در طول مسیر خود در حال زدن توپ است و با این کار، انداختن جان او در مخاطره.
  2. ضربه زدن از جهت مخالف (از سمت چپ).
  3. سوارکاری و یا زدن ضربه به شکلی که برای سایر سوارکارها خطرناک باشد.

انواع جریمه‌های بازی چوگان

 

یک نگارگری که بازی چوگان را نمایش می‌دهد.

  1. احتساب یک گل برای تیم مقابل درصورت برخورد خطرناک و یا خطای عمد در نزدیکی دروازه.
  2. زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۲۷ متری در جهت مخالف دروازه، و قرار گرفتن مدافعین در پشت خط دروازه. مدافعین تنها زمانی اجازهٔ دخالت دارند که ضربه زده شود.
  3. زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۳۶ متری با همان شرایط.
  4. زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۵۴ متری به طوری که هیچ مدافعی تا فاصله ۲۷ متری نقطه زدن توپ قرارداشته باشد.
  5. زدن یک ضربه آزاد از وسط زمین (بدون وجود قانونی مانند آفساید و... مانند فوتبال).
  6. زدن یک ضربه آزاد از محل وقوع خطا. در این شرایط هیچ مدافعی نباید تا فاصله ۲۷ متری از نقطه زدن ضربه قرار داشته باشد.
  7. کورنر مانند فوتبال وجود ندارد ولی حرکتی مشابه به شکل زیر انجام می‌گیرد: یک ضربه آزاد از فاصله ۵۴ متری دروازه به این شرط که مدافعین در فاصله ۲۷ متری از زدن ضربه قرارداشته باشند.

داوری در چوگان

بازی چوگان توسط دو سر داور و یک داور قضاوت می‌شود. سرداوران برای اینکه در کم و کیف بازی قرار داشته باشند سوار بر اسب می‌باشند. در صورت توافق بین کاپیتان‌های دو تیم می‌توان قضاوت را به دو سرداور واگذار کرد ولی در صورت عدم توافق بین آن دو، تصمیم گیری حکم قطعی به عهده داور سوم است.

شروع مسابقه چوگان

در ابتدای شروع مسابقه، هر دو تیم در میانه زمین و پشت خط میانی صف آرایی کرده و چیدمان مخصوص به خود را می‌گیرند. سپس داور توپ را از فاصله ۶/۴ متری به میان آنها پرتاب می‌کند و بازی با تصاحب توپ از طرف یکی از دو تیم شروع می‌شود.

توقف بازی

توقف مسابقه چوگان در شرایط معمولی فقط در زمان پایان یک چوکه، جهت استراحت و تعویض اسب‌ها صورت می‌گیرد، ولی اگر در میان یک چوکه یکی از اتفاقات زیر رخ دهد داور می‌تواند دستور توقف بازی را صادر نماید:

  • زمین خوردن یکی از اسبها در حین مسابقه.
  • مصدوم شدن یک اسب بر اثر سانحه و یا اتفاقی غیر منتظره برای یکی از اسب‌ها (در صورت زمین خوردن سوار کار از اسب به طوری که اتفاق جدی برای سوارکار رخ نداده باشد، بازی همچنان ادامه خواهد داشت.).

نحوه ثبت امتیازات

زمانی یک امتیاز برای تیمی ثبت می‌شود که توپ از خط دروازه آشکارا بگذرد و داور صحت آن را تصدیق نماید. در صورتی که توپ به قسمت فوقانی دروازه برخورد کند ثبت امتیاز مشروط به تاُیید داور است.

اسب‌های چوگان

در ورزش چوگان معمولاً از اسبهای کوتاه قد استفاده می‌شود، بدین منظور پونی‌ها از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. در یک بازی معمولاً از یک اسب حداکثر در دو چوکه استفاده می‌شود، البته باید بین آن‌ها یک چوکه استراحت به اسب داده شود.

وسائل ضروری اسب در حین مسابقه چوگان

  • بانداژ برای حفاظت چهار ساق اسب به منظور عدم برخورد ضربات توپ و یا چوب چوگان به ساق‌ها.
  • انتخاب افسار (دهنه، لگام) مناسب جهت کنترل هرچه بهتر اسب در حین مسابقه.

وسائل ضروری سوارکار

  • کلاه ایمنی مخصوص چوگان
  • دستکش
  • شلاق چوگان که اندازه آن تقریباً معادل ۱۰۶ سانتیمتر می‌باشد و علت آن نیز سهولت استفاده از آن حین مسابقه‌است.
  • چکمه سوارکاری بدون بند
  • زانوبند

اندازه چوب چوگان و توپ

چوب چوگان دارای طولی معادل ۱۲۹ سانتیمتر می‌باشد که انتهای آن به صورت استوانه‌ای است. معمولاً برای ساخت آن از چوب بامبو یا چوب‌های سبک و مقاومی همچون چوب درخت خرمالو استفاده می‌شود. قطر توپ حدود نیز ۲۵/۸ سانتیمتر است و در حدود ۱۴۱-۱۲۷ گرم وزن دارد، جنس توپ از چوب بید و یا بامبو می‌باشد. البته در بازی‌های تمرینی از نوع پلاستیکی و فومی آن هم استفاده می‌شود.

ثبت جهانی چوگان

جمهوری آذربایجان در دوازدهم آذر ماه یکهزارو سیصدو نودو دو شمسی چوگان، تنها ورزش کاملاً ایرانی، را به عنوان میراث معنوی خود در هشتمین اجلاس سالیانه یونسکو ثبت کردند. از ایران محمدحسن طالبیان، مدیر دفتر تدوین پرونده‌های نامزدی ثبت جهانی ایران، یدالله پرمون رئیس مرکز منطقه‌ای میراث معنوی یونسکو در ایران، محمد رضا مجیدی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در یونسکو و مرتضی رضوانفر معاون پژوهشی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای دفاع از پرونده طب سنتی ایران و اعتراض به ثبت چوگان به نام آذربایجان در این اجلاس شرکت کردند اما در نهایت اجلاس به گونه‌ای پیش رفته که نماینده آذربایجان از کشورهای حاضر به واسطه آنکه مخالفتی با ثبت این بازی باستانی و ورزش امروزی به نام آذربایجان نداشته‌اند، تشکر کرد.[۶]

بیش از سه هزار سال است که در ایران بازی چوگان توسط پادشاهان و بزرگان این سرزمین بر‌گزار می‌شود، داریوش کبیر در تخت جمشید بازی چوگان را بر‌گزار می‌کرده است و میدان نقش جهان در اصفهان برای برگزاری بازی چوگان در پیشگاه شاهان صفوی طراحی شده است. در آثار شاعران بزرگی همچون فردوسی و رودکی به رواج این بازی در ایران بارها اشاره شده است.[۷][۸][۹]

منابع

  1. ۱٫۰۱٫۱۱٫۲«چرا چوگان در ایران فراموش شد؟»(فارسی). خبرگزاری میراث فرهنگی. 
  2. «ساخت ایران»(فارسی). 
  3. برای نمونه: زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز/زمانه گوی و تو چوگان، به رای خویشت باز
  4. ۴٫۰۴٫۱«مغولان، چوگان را از ایران ربودند»(فارسی). خبرگزاری میراث فرهنگی. 
  5. «شادی و بازی، نیاز دیروز امروز و فردا»(فارسی). دنیای اقتصاد، ۲۸ تیر ۱۳۹۰ خورشیدی. 
  6. شباهتهای چوگان و نوروز؛ کمیل روحانی / روزنامه شرق
  7. «ثبت میراث ایرانی به نام دیگری». خبرگزاری جمهوری اسلامی. بازبینی‌شده در ۶ اسفند ۱۳۹۲. 
  8. «ایران رؤیای شیوخ امارات را بر باد می‌دهد/ ثبت جهانی فناوری بادگیرها توسط ایران - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921208000565#sthash.9hPZ7wu0.dpuf». فارس نیوز. بازبینی‌شده در ۶ اسفند ۱۳۹۲. 
  9. «اعتماد به نفس ضعیف در حفظ میراث کشور». مردمسالاری. 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 10:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد چشمه

بازديد: 11457

 

چشمه

 

 


هرگاه آبهای زیرزمینیاز راههای طبیعی به خارج راه پیدا کنند چشمه‌ها را تشکیل می‌دهند. بعضی از چشمه‌ها برای چشمه با تمام سال و بعضی‌ها برای مدت کوتاه و یا بطور متناوب جاری هستند.

 

   
   

 

دید کلی

مقدار آب چشمه‌ها مخصوصا آنهایی که در تمام سال جاری می‌گردند در فصول سال متغیر می‌باشد و بستگی به آب و هواو بخصوص شرایط زمین شناسی ناحیه دارد. غالب چشمه‌ها دارای مواد معدنی محلول در آب بوده و این مواد محلول در آب پس از رسیدن به مظهر چشمه در کنارهای آن رسوب می‌کند. چشمه‌های آهکی ، گوگردی و غیره در اطراف چشمه رسوبی این مواد را بر جا می‌گذارند.

تشکیل چشمه‌ها

معمولا چشمه‌ها وقتی تشکیل می‌شوند که رسوبات نفوذپذیر مانند قلوه سنگ ، شن و ماسه ، ماسه سنگ ، کنگلومرا و غیره روی رسوبات غیر قابل نفوذ قرار گرفته باشد و همچنین آبهای زیرزمینی از محلهایی که دارای مقاومت کمتری بوده مانند درز، شکاف و یا گسل‌ها خارج می‌شوند. و البته نوع گسل و وضع زمین شناسی در تعیین این مسیر اهمیت خیلی زیادی دارد.


اکثر چشمه‌ها در دامنه کوهها و یا در کف دره‌ها تشکیل می‌شوند. گاهی اوقات ممکن است چشمه‌هایی که دارای فشار خیلی زیادی هستند در کف دریاها ظاهر شوند و قبل از اینکه آب این چشمه‌ها با آب شور دریا مخلوط می‌شود به سطح دریا می‌رسد. بدین طریق یک محوطه آب شیرین در داخل آب دریا بوجود می‌آید. در سواحل یونان در فاصله خلیج آراگوس (Argos) چنین آب شیرین به قطر 15 متر دیده می‌شود.

   
   

 

انواع چشمه‌ها

چشمه‌ها انواع مختلفی دارند که آنها را بطور کلی می‌توان به 3 دسته تقسیم کرد



  • چشمه‌هایی که در جهت امتداد دامنه کوه به طرف پایین جریان دارند و دارای انواع مختلفی هستند که عبارتند از:

1.      در این نوع چشمه‌ها که بیشتر از انواع دیگر دیده می‌شود آب از طبقات سست رسوبی خارج می‌گردد. این طبقات رسوبی ممکن است به صورت افقی یا درای شیب کمی باشند.

2.      نوع دیگر از این چشمه‌ها ، چشمه‌های مطبق می‌باشد یعنی اینکه چشمه های متعددی در فصل مشترک دو سری از طبقات نفوذپذیر ظاهر می‌شوند.

3.      چشمه‌هایی که در آب آنها در اثر زیاد شدن و یا بالا آمدن سطح آب به خارج راه پیدا می‌کنند و اکثرا در محلهایی که ناودیسشکل بوده و در ضمن سنگهای زیرین غیر قابل نفوذ باشند بوجود می‌آیند. در اینجا آب تا سطح ناودیس بالا آمده و سپس به صورت چشمه ظاهر می‌گردد.

4.      چشمه‌هایی که در اثر وقوع گسلبوجود می آیند. در نتیجه وقوع گسلهای عمودی و یا کمی زاویه‌دار که باعث قرار گرفتن لایه‌های نفوذپذیر در مقابل لایه‌های نفوذ ناپذیر می‌شود. در جاهایی که طبقات دارای شیب هستند و اختلاف ارتفاع نیز کافی می‌باشد آب وارد گسل شده و از آن خارج می‌گردد.

5.      چشمه‌هایی که از درزها و یا شکافها خارج می‌گردند، در سنگهای غیر قابل نفوذ که دارای شکاف می‌باشند آب از بین این شکافها عبور کرده و از یک نقطه به صورت چشمه ظاهر می‌گردد.

  • آنهایی که در اثر فشار ایستایی (Hydrostatic) به طرف بالا حرکت می‌کنند، یعنی در حقیقت از نوع آرتزین می‌باشند.
  • بالاخره آنهایی که آب با سرعت و فشار زیاد به علت داشتن گاز به خارج فوران می‌کند مانند آبفشانها (Geysers).

 

   
   

 

چشمه‌های آب گرم (Thermal Springs)

تعداد زیادی از چشمه‌های آب گرم ، با فعالیت‌های آتشفشانی در ارتباط دارند و در بسیاری موارد مقدار زیادی املاح و گازهای مختلف همراه با آب این چشمه‌ها به سطح زمین آورده می‌شود. درجه حرارت این چشمه‌ها متفاوت است و گاهی به حوالی 100 درجه سانتیگراد خواهد بود. در نواحی آتشفشانی ، به علت وجود آنومالی های حرارتی ، افزایش حرارت نسبت به عمق از میزان متوسط آن زیادتر است و بنابراین عمق چشمه‌ها در این نواحی کمتر خواهد بود. چشمه‌های آب گرم نیز تا مدتها بعد از فعالیتهای آتشفشانی جریان دارند.

آبفشانها (Geyser)

آبفشانهاچشمه‌های آبگرمی هستند که از آنها (در فواصل زمانی معین) آب داغ همره با بخار آب فوران می‌نماید آبفشانها بیشتر در مناطقی که بتازگی فعالیت آتشفشانی داشته‌اند، مشاهده می‌شوند و از جمله این مناطق می‌توان نواحی آتشفشانی ایسلند، ایتالیا و نیوزیلند را نام برد. درجه حرارت آب آبفشانها در نواحی مختلف از 80 تا 100 درجه سانتیگراد در تغییر است و ارتفاع فوران آب و بخار گاهی به 50 متر نیز می‌رسد.

مکانیسم آبفشانها بدین ترتیب است که در اعماق زمین ، مجاری و منافذ از آب پر شده و حرارت این آبها در حدود نقطه جوش آب در تحت فشار موجود می‌باشد. هنگامی که فشار به حد معینی می‌رسد، آب از طریق منافذ به بالا حرکت کرده و در نتیجه فشار کاهش می‌یابد و همین کاهش فشار باعث تبخیرمقدار زیادی آب شده و در نتیجه ، فشار حاصله همراه با آب داغ به بیرون فوران می‌کند و بدین ترتیب این سیکل مرتبا تکرار می‌گردد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 10:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(1)

تحقیق در مورد جنگ افسانه اي تروآ

بازديد: 367

 

جنگ افسانه اي تروآ

 


جنگ تروا، افسانه يا واقعيت؟



سال 1871،يک باستان شناس آلماني زير نگاه هاي متعجب کارگران ترک، پي هاي باستاني شهري را از زير خاک بيرون کشيد که به هيجان انگيزترين کشف باستان شناسي تاريخ تبديل شد. هاينريش شلمان آلماني شهر ترواي افسانه اي راپيدا کرده بود.

اکتشافات شلمان و باستان شناس هاي بعدي علاوه بر اثبات وجود تاريخي تروا و جنگ تروا، نشان داد که ماجرا آن طور که در افسانه آمده، تنها براي نجات يک زن نبوده. تروا که در جنوب تنگه داردانل قرار دارد(در پايين استانبول امروزي) از موقعيتي سوق الجيشي برخوردار بوده و تنها راه عبور و مرور از درياي سياه به درياي اژه و بر عکس را تحت کنترل داشته. در واقع يوناني ها براي جلوگيري از قدرت تروا و حفظ منافع خودشان در دريا بوده که به تروا حمله کرده اند. در واقع اين جنگ، سرآغاز نبردهاي شرق و غرب بوده که بعدها در ماراتن و سالاميس (همان ماجراي فيلم«300»)، در غرناطه و اندلس، در جنگ هاي صليبي، در جنگ جهاني اول و درگيري هاي امروز سرزمين فلسطين ادامه پيدا کرده است (به قول ويل دورانت «بله، تازه ترين بهانه ها براي جنگ چنين قدمتي دارند»).

جنگ تروا 10 سال طول کشيد؛ از 1194 قبل از ميلاد تا 1184 قبل از ميلاد. هومر مي گويد با افسانه تروا عصر افسانه ها تمام شد و عصر آهن شروع شد.اکتشافات باستان شناسي هم نشان مي دهد که آتش سوزي بزرگ تروا در پايان عصر مفرغ بوده و همين جنگ بزرگ بوده که بشر را به استفاده از آهن و شروع «عصر آهن» رهنمون شده. (در «ايلياد» نصف کشته ها توسط «مفرغ بي رحم» کشته شده اند). مثل هميشه مشکلات باعث پيشرفت شده و مشکلي به اين حجم و ابعاد - يعني 10 سال جنگ- مسلماً تأثير زيادي درزندگي بشر داشته(در تمام طول قرن بيستم فقط يک جنگ، يعني جنگ ويتنام بيشتر از 10 سال طول کشيده).
با اين حال هر چقدر که جنگ زشت، بد و نفرت انگيز است، داستان هايي که بر اساس جنگ تروا ساخته شده، زيبا و با شکوه هستند. افسانه جنگ تروا اولين بار 400 سال بعد از وقوعش توسط هومر يوناني تبديل به 2 منظومه بزرگ شد؛ بعد باقي حماسه سرايان يونان کار او را ادامه دادند، آيسخولوس، سوفوکل و اوريپيد-3 تراژدي نويس بزرگ تاريخ در قرن 2 و 3 قبل از ميلاد - با آن تراژدي ساختند. يک قرن بعد ويرژيل رومي اين کار را ادامه داد.و اين سنت به روزگار ما و جيمز جويس ايرلندي هم رسيد که رمان معروف «اوليس» را بر مبناي «اوديسه» هومر سرود (اوليس تلفظ لاتين اسم يوناني اوديسه است). با چنين پشتوانه ادبي بزرگي است که داستان جنگ تروا به داستاني نمادين تبديل شده که هر کدام از شخصيت هايش نماينده يکي از حالات انساني اند. افسانه تروا مثل همه افسانه هاي باستاني، افسانه اي است با شکوه، شامل همه جور ماجراجويي، اکتشاف جنگ، عشق، نيرنگ بازي و مرگ.

اينها کساني بودند که افسانه تروا را احيا کردند.

کاشفان فروتن تروا

هاينريش شلمان (1890- 1822): اين مرد آلماني از بچگي عاشق ايلياد بود و در بزرگسالي هم به دنبال افسانه شخصي خودش رفت و با کشف ترواي واقعي و آثار آتش سوزي در آن و تخمين زمان جنگ تروا، نشان داد که هومر چه جغرافي دان و تاريخ نويس دقيقي است.پايان جنگ تروا 11 ژوئن 1184قبل از ميلاد بود.

 


هومر (درگذشت احتمالاً 850 ق م):

مردي که جهان را در تاريکي مي ديد، 2 منظومه بزرگ سرود که هنوز هم برترين آثار ادبيات غرب به حساب مي آيند. البته برخلاف تصور عموم، «ايلياد» داستان کل جنگ تروا نيست و تنها بخشي از وقايع سال 9 جنگ (از قهر آشيل تا بازگشت او و قتل هکتور)را روايت مي کند.

هومر ، در داستان " ایلیاد " که مجموعه 24 قسمتی از اشعار حماسی است ، چنین افسانه سرایی می کند :
" هکوب ، همسر پریام ، شاه تروا در انتظار فرزندی بود . پیش از انکه کودک متولد شود ، پیشگویان خبر دادند که او سرنوشت شومی خواهد داشت و سبب نابودی و ویرانی کشور تروا خواهد شد . هکوب ، نام فرزند خود را که پسر بود ، پاریس گذاشت اما پریام دستور داد که پاریس را دور از چشم مادر بربایند و بر کوه " آیدا " بگذارند تا طعمه حیوانات وحشی شود . ولی این کودک رها شده را چوپانان یافتند و بزرگش کردند . ، پاریس در هوای مطبوع و جانبخش کوهستان آیدا رشد کرد و در ورزشهای گوناگون استاد شد ، چندان که آوازه نیرمندی و برازندگی او در همه جا پیچید و به گوش پدر و مادرش رسید ، پریام ، فرزند را به حضور طلبید و چون او را جوانی نیرومند و باهوش یافت ، برای یک ماموریت مهم به دربار منلاس ، فرمانروای " اسپارت " فرستاد .

پاریس در دربار منلاس ، " هلن " را دید که در زیبایی بی همتا بود . هلن و پاریس از دربار منلاس گریختند و به تروا رفتند . این ماجرا بر منلاس گران امد و شکایت به نزد برادر خود ، " آگاممنون " سلطان قدرتمند " مسینا " برد . آگاممنون ، نیز نتوانست چنین توهینی را به خود و برادرش بپذیرد . پس دستور داد تا سرداران و فرماندهان سراسر یونان با لشکریان خود جمع شوند و به قصد انتقام ، راه تروا را در پیش گیرند .
بزودی سپاهی عظیم از یونانیان انتقامجو سوار بر کشتیهای جنگی به حرکت در امد ، از دریای اژه گذشت و قدم به ساحل توا ، در مدخل تنگه " داردانل " نهاد . از ان سو جنگجویان تروا به فرماندهی " هکتور " برادر بزرگتر پاریس ، دروازه بزرگ قلعه تسخیر ناپذیر را بستند و برای دفاع آماده شدند .

در جنگ تروا ، یونانیان با سردارانی همچون " آشیل ، اولیس ، نستور و پاتروکل " قصد نابودی تروا و انتقامگیری را داشتند که ... بر خلاف انتظار انها ، در نخستین روزهای جنگ ،  پاتروکل ، بدست هکتور سردار یونانیان کشته شد . به خونخواهی پاتروکل ، آشیل قدم به میدان نهاد و  هکور را به مبارزه تن به تن طلبید . کتور از قلعه بیرون آمد ، اما خبر نداشت که آشیل رویین تن است و هیچ اسلحه ای به او کارگر نیست . مادر آشیل چون هنگام تولد فرزندش از پیشگویان شنیده بود که این کودک در جنگ تروا کشته خواهد شد ، فرزند خود را را به سوی رود " ستو " برد و در آبهای جادویی رود شستشو داد تا هیچ اسلحه ای به او کارگر نشود . اما ، آب به پاشنه آشیل که در میان دو انگشت مادر بود نرسید و بدینسان تنها از همانجا می شد به آشیل اسیب رساند .

جنگ هکتور و آشیل از وقایع هیجان انگیز  " حماسه ایلیاد " است . این نبرد تن به تن و طولانی ، سرانجام به پیروزی آشیل و کشته شدن هکتور انجامید ، آشیل به انتقام پاتروکل ، پاهای هکتور را با طناب به ارابه خود بست و در حالی که اهالی تروا شیون کنان از بالای دیوار قلعه به صحنه دلخراش می نگریستند ، پیکر بی جان هکتور را به هر سو می کشید .

کاهن معبد تروا ، راز آشیل را برای پریام و پاریس فاش کرد و گفت که او را فقط با هدف قرار دادن پاشنه پایش می توان کشت . روز بعد پاریس به خونخواهی برادر به میدان رفت و آشیل را به مبارزه طلبید . آشیل ، مطمئن به میدان رفت و پیکار آغاز شد ، پاریس جنگ و خونریزی را به قدری ادامه داد که سرانجام فرصتی یافت و نیزه را با تمام قدرت به پاشنه آشیل کوبید و ... بدین ترتیب ان سردار بزرگ را کشت .
این جنگ
  سالها طول کشید . برج و باروی بسیار محکم تروا اجازه نمی داد سربازان یونانی بتواند فکر ییروزی را در سر بپروانند . کسی که نمی دانست که عاقبت این جنگ چه میشود و چگونه پایان می پذیرد . سربازان ، خسته و سرداران نا امید شده بودند .

در این مدت ، اولیس نقشه ای زیرکانه در سر می پروراند . او که فرمانوای ایتاکا بود و از رهبران جنگ تروا به شمار می رفت در خردمندی شهرت داشت .

هومر ، شاعر و اسطوره پرداز نابینای یونان

هومر در منظومه ادیسه ، داستان سرگردانی اولیس را در بازگشت از جنگ تروا ، با بیانی شور انگیز و گیرا آورده است . نقشه اولیس این بود که با حیله ای زیرکانه ، گروهی از جنگجویان یونانیرا به درون قلعه تروا بفرستند تا آنها دروازه را بر روی سپاهیان یونانی بگشایند . پس ، هزاران سرباز یونان دست بکار شدند و در حالی که مدافعان تروا از بالای دیوار به کار آنها می نگریستند ، رفته رفته پیکر یک اسب چوبی بسیار بزرگ در برابر نگاه مبهوت آنها شکل گرفت .

این کار که پایان یافت ، جنبش در میان لشکریان یونانی افتاد . آنها چنان نشان می دادند که دیگر از این جنگ بی حاصل خسته شده اند و آهنگ بازگشت به وطن خود دارند .

سربازان یونانی ، گروه گروه راه ساحل را در پیش گرفتند و پس از سوار شدن بر کشتی ، در افق دریا ناپدید شدند . سرور و شادیاهالی تروا از این واقعه ، پایان نداشت .

بزودی دشتی خالی در برابر انها بود و اسبی چوبین که یونانیان به یادگار گذاشته بودند . اهالی تروا دروازه شهر را گشودند و شادی کنان ، انچه را که از لشکریان یونانی به جایمانده بود ، به غنیمت برداشتند ، از جمل اسب چوبین را به غنیمت برداشتند وان را با طناب به داخل کشیدند ،  غافل از ان که سی جنگجوی یونانی به فرماندهی اولیس در داخل اسب پنهان شده اند ، ان را به شهر بردند تا تقدیم  خدایان کنند .

شب هنگام ، زمانی که اهالی تروا خسته از جشن و پایکوبی به خوابی خوش رفته بودند ، جنگجویان یونانی به چابکی از داخل اسب چوبی پایین امدند و دروازه بسیار محکم شهر را بر روی دیگر جنگجویان یونانی که در دل تاریکی شب بازگشته بودند ، گشودند .

شهر تروا بدست یونانیان افتاد و پس از تاراج به اتش کشیده شد . بدینسان همانگونه که پیشگویان خبر داده بودند ، پاریس موجب نابودی وطن شد ... و قرنها ، همه گمان می کردند که جنگ تروا افسانه ای بیش نبوده که هومر ، این حماسه سرای بزرگ یونانی ، ان را به یاری اندیشه توانای خود ساخته و نظم در اورده است .

زئوس و برادرانش براي تقسيم دنيا بين خود قرعه کشيدند.دريا به نام پوزئيدون افتاد،دنياي زيرين يا زيرزمين به نام هادس افتاد و زئوس به يک فرمانرواي مطلق و کل بدل شد. او سرور آسمانها و ملکوت اعلي بود و خداي باران و آورنده ابر ها که بر آذرخش و صاعقه هراس انگيز حکم مي راند.قدرتش برتر از قدرت تمامي خدايان ديگر بود .در داستان ايلياد وي به خانواده اش چنين مي گويد :"من قدرتمند ترين هستم.بيازماييد تا بر شما آشکار شود.طنابي از طلا بر آسمان ببنديد و آن را استوار نگه داريد،تمامي خدايان و الهه ها.شما نمي توانيد زئوس را فرود آوريد.اما اگر من بخواهم شما را به زير بکشم آنگاه خواهم توانست.من طناب را به کنگره اولمپ استوار مي بندم و همه در هوا آويزان خواهند ماند.آري،هم زمين و هم دريا."

با وجود اين زئوس نه قادر متعال بود و نه داناي کل.هم مي شد او را فريفت و هم مي شد با او به مخالفت برخاست.در ايلياد پوزئيدون ،و نيز هرا،او را مي فريبند.گهگاه سخن از اين مي رود که قدرت مرموز و اسرارآميز ،يعني سرنوشت يا تقدير،از رئوس نيرومند تر بوده است هومر ، هرا را بر مي انگيزد با لحني سرزنش آميز از او بپرسد که آيا مي تواند انساني را که سرنوشت به مرگ محکوم کرده است دوباره زنده کند يا خير؟

 

 

 

 

تيتان ها و دوازده اولمپ نشين:.

يونانيها معتقد نبودند که خدايان کائنات را آفريده اند بلکه بالعکس،کائنات،خدايان را آفريده اند.آسمان و زمين پيش از به وجود آمدن خدايان شکل گرفته اند.آنها يعني آسمان و زمين ،پدر و مادر بودند.تيتان ها فرزندان آنها بودند و خدايان ديگر نوه هايشان.

تيتان ها که اغلب آنها را خدايان بزرگ مي خواندند، در اعصار بسيار دور فرمانروايان و ابر قدرتهاي جهان هستي بودند. آنها کوه پيکر و از نيرويي گران و باور نکردني برخوردار بودند.شمار اين خدايان بسيار بود ،ولي فقط عده کمي از آنها در داستانهاي اساطيري پديدار مي شوند.مهمترين خداي تيتان کرونوس(CRONUS) نام داشت که به زبان لاتيني ساتورن(SATURON)ناميده مي شود. اين خداوند تا زماني که پسرش زئوس او را از سريرخدايي به زير آورد و خود قدرت را به دست گرفت ،بر تمامي خدايان فرمانروايي مي کرد.روميان مي گويند هنگامي که ژوپيتر ،يعني همان زئوس،بر تخت خدايي نشست ،ساتورن به ايتاليا گريخت و "دوران طلايي"را با خود به آن ديار برد ،يعني دوراني سراسر آکنده از صلح و آرامش و خوشبختي کامل که تا پاين دوران فرمانروايي وي پايدار بود.ديگر خدايان تيتاني بزرگ عبارت بودند از :اوسه آن(OCEAN)يا اقيانوس ،رودخانه اي که مي پنداشتند جهان را دور مي زند ؛و همسرش تتيس (TETHYS)؛هيپريون(HYPERION)پدر خورشيد ،ماه و سپيده دم؛نيموزينه يا منموزينه(MNEMOSYNE)که معني حافظه مي دهد ؛تميس(themis) که معمولا آن را عدالت ترجمه مي کنند ؛و ياپتوس (Iapetus)که به خاطر پسرانش اطلس که دنيا را بر شانه هايش نگاه مي داشت،و پرومتئوس که ناجي نوع بشر بود شهرت و اهمّيّت يافته است.از ميان تمامي خدايان تيتاني اينان خداياني بودند که با آمدن زئوس از بين نرفتند ،بلکه جايگاه و اهميت کمتري پيداکردند.ادامه مطلب...

 

 

 

هومر ، در داستان " ايلياد " که مجموعه 24 قسمتي از اشعار حماسي اس:.

 هکوب ، همسر پريام ، شاه تروا در انتظار فرزندي بود . پيش از انکه کودک متولد شود ، پيشگويان خبر دادند که او سرنوشت شومي خواهد داشت و سبب نابودي و ويراني کشور تروا خواهد شد . هکوب ، نام فرزند خود را که پسر بود ، پاريس گذاشت اما پريام دستور داد که پاريس را دور از چشم مادر بربايند و بر کوه " آيدا " بگذارند تا طعمه حيوانات وحشي شود . ولي اين کودک رها شده را چوپانان يافتند و بزرگش کردند . ، پاريس در هواي مطبوع و جانبخش کوهستان آيدا رشد کرد و در ورزشهاي گوناگون استاد شد ، چندان که آوازه نيرمندي و برازندگي او در همه جا پيچيد و به گوش پدر و مادرش رسيد ، پريام ، فرزند را به حضور طلبيد و چون او را جواني نيرومند و باهوش يافت ، براي يک ماموريت مهم به دربار منلاس ، فرمانرواي " اسپارت " فرستاد .

پاريس در دربار منلاس ، " هلن " را ديد که در زيبايي بي همتا بود . هلن و پاريس از دربار منلاس گريختند و به تروا رفتند . اين ماجرا بر منلاس گران امد و شکايت به نزد برادر خود ، " آگاممنون " سلطان قدرتمند " مسينا " برد . آگاممنون ، نيز نتوانست چنين توهيني را به خود و برادرش بپذيرد . پس دستور داد تا سرداران و فرماندهان سراسر يونان با لشکريان خود جمع شوند و به قصد انتقام ، راه تروا را در پيش گيرند .

بزودي سپاهي عظيم از يونانيان انتقامجو سوار بر کشتيهاي جنگي به حرکت در امد ، از درياي اژه گذشت و قدم به ساحل توا ، در مدخل تنگه " داردانل " نهاد . از ان سو جنگجويان تروا به فرماندهي " هکتور " برادر بزرگتر پاريس ، دروازه بزرگ قلعه تسخير ناپذير را بستند و براي دفاع آماده شدند .

در جنگ تروا ، يونانيان با سرداراني همچون " آشيل ، اوليس ، نستور و پاتروکل " قصد نابودي تروا و انتقامگيري را داشتند که ... بر خلاف انتظار انها ، در نخستين روزهاي جنگ ،  پاتروکل ، بدست هکتور سردار يونانيان کشته شد . به خونخواهي پاتروکل ، آشيل قدم به ميدان نهاد و  هکور را به مبارزه تن به تن طلبيد . کتور از قلعه بيرون آمد ، اما خبر نداشت که آشيل رويين تن است و هيچ اسلحه اي به او کارگر نيست . مادر آشيل چون هنگام تولد فرزندش از پيشگويان شنيده بود که اين کودک در جنگ تروا کشته خواهد شد ، فرزند خود را را به سوي رود " ستو " برد و در آبهاي جادويي رود شستشو داد تا هيچ اسلحه اي به او کارگر نشود . اما ، آب به پاشنه آشيل که در ميان دو انگشت مادر بود نرسيد و بدينسان تنها از همانجا مي شد به آشيل اسيب رساند .

جنگ هکتور و آشيل از وقايع هيجان انگيز  " حماسه ايلياد " است . اين نبرد تن به تن و طولاني ، سرانجام به پيروزي آشيل و کشته شدن هکتور انجاميد ، آشيل به انتقام پاتروکل ، پاهاي هکتور را با طناب به ارابه خود بست و در حالي که اهالي تروا شيون کنان از بالاي ديوار قلعه به صحنه دلخراش مي نگريستند ، پيکر بي جان هکتور را به هر سو مي کشيد .

کاهن معبد تروا ، راز آشيل را براي پريام و پاريس فاش کرد و گفت که او را فقط با هدف قرار دادن پاشنه پايش مي توان کشت . روز بعد پاريس به خونخواهي برادر به ميدان رفت و آشيل را به مبارزه طلبيد . آشيل ، مطمئن به ميدان رفت و پيکار آغاز شد ، پاريس جنگ و خونريزي را به قدري ادامه داد که سرانجام فرصتي يافت و نيزه را با تمام قدرت به پاشنه آشيل کوبيد و ... بدين ترتيب ان سردار بزرگ را کشت .

اين جنگ  سالها طول کشيد . برج و باروي بسيار محکم تروا اجازه نمي داد سربازان يوناني بتواند فکر ييروزي را در سر بپروانند . کسي که نمي دانست که عاقبت اين جنگ چه ميشود و چگونه پايان مي پذيرد . سربازان ، خسته و سرداران نا اميد شده بودند .

در اين مدت ، اوليس نقشه اي زيرکانه در سر مي پروراند . او که فرمانواي ايتاکا بود و از رهبران جنگ تروا به شمار مي رفت در خردمندي شهرت داشت .ش

 

 

 

خشم آشيل » ايلياد:.

بسراي، اي بغدخت ! خشم آشيل پور پله را ؛ آن خشم گجسته و زيانبار را که تيره روزيهايي بيشمار براي آخاييان به بار آورد ؛ روانهاي راد و بخشندة انبوهي از قهرمانان را به نزد هادس درافکند » از آن زماني که آگاممنون پادشاه جنگاوران و آشيل مينوي ، ميانشان ستيزه درگرفت . ايزد آپولون ميان اين دو پهلوان ستيزه درمي افکند و بيماريي مرگبار را بر سپاه مستولي مي کند . اين از آن روست که شريسه کاهنِ آپولون خوار داشته شده است . شريزئيس دختر کاهنِ آپولون ـ ايزدي که تيرش تا دور جاي راه دارد ـ در نزد آگاممنون ـ پادشاه آخاييان ـ به عنوان غنيمت جنگي ، اسير آمده است . کاهن روبه آخاييان عجز و لابه مي کند و دخترش را در ازاي تقديم هدايايي ديگر ، خواهان است . آخاييان به اين معامله راضي اند اما آگاممنون ، رضايت نمي دهد و مي گويد : « اما دخترت ! بدان که هرگز او را نخواهم رهانيد ؛ پيري پيش از آنکه برهانمش ؛ در کاشانه ما ، در آرگوليد ، بدور از ميهن ، آنگاه که پيشه اي را مي ورزد و در بستر با من دمساز است ، در خواهد يافت .» کاهن مي هراسد و گلايه اش را به نزد آپولون مي برد . آپولون خشمگين از المپ به زير مي آيد و در طي نه روز کومه ها و کشتي هاي آخاييان را به آتش مي کشد . در دهمين روز آشيل خطاب به آگاممنون مي گويد که ما به سمت وطنمان برمي گرديم ، زيرا جنگ و طاعون ما را از پا در آورده است . بايد از خوابگزاري علت اين تيره روزي را بپرسيم « زيرا خوابها نيز انگيخته و آينده از سوي زئوسند » تا بدانيم چرا آپولون اين گونه بر ما خشم گرفته است . آنگاه کالشاسِ خوابگزار ، کسي که « آنچه را که هست ، آنچه را که خواهد بود ، نيز آنچه را که بوده است مي دانست » ؛ با آنان گفت : اگر مرا از خشم پادشاه در امان داري با تو مي گويم علت اين طاعون و بدبختي را ؛ زيرا آنگاه که « پادشاهي بر ناتواني فرودست خشم مي گيرد ، نيرومند پادشاه است ، و اگر اين زمان خشم و کين خويش را فرو مي خورد ؛ دشمني و کينه اش را ، در ژرفاي سينه اش نگاه مي دارد ، تا آنگاه که بتواندش توخت و به انجام رسانيد » آشيل به خوابگزار امان مي دهد و او را تحت حمايت خويش مي گيرد و سپس خوابگزار مي گويد که آپولون از آن رو آزرده است که « آگاممنون ، کاهن وي را به ناسزا خوار داشته است و سر از آن بر تافته است که سرْبها بپذيرد و دخترش را رهايي بخشد .» و اين رنج و محنت تنها با باز پس دادن دخت کاهن از اردوگاه رخت بر مي بندد . آنگاه آگاممنون خطاب به خوابگزار مي گويد : شريزئيس در نزد من گرامي است « حتي او را بر کليتمنستر ، بانوي پذيرفته و قانونيم برتر مي نهم . او از بانوي من ،در زيبايي پيکر و اندام ، نيز در خوي و منش و چيرگي و چربْکاريِ دستان ، هيچ کم ندارد و از او باز نمي ماند . هر چند که اينچنين است ، من بدان خشنود خواهم شد که وي را باز گردانم ، اگر اين کار کاري شايسته و ارزنده باشد .» اما شما چه پاداشي ديگر به من مي دهيد؟ آشيل گفت : تو شريزئيس را باز پس ده و ما پس از فتح تروا ، تاوان تو را چند برابر ، خواهيم داد . آگاممنون مي پذيرد که شريزئيس را  به همراه صد گاو نر جهت قرباني باز پس دهد اما تاوان اين عمل را از آشيل و ديگر سردارانش مي خواهد . براي آگاممنون ، بريزئيس که پاداش آشيل از غنايم جنگي بوده است ، کفايت مي کند . آشيل با غضب گفت : « آه ! اي نگونبخت که از ننگ و بي آزرمي پوشيده شده اي ! اي جويندة سودا و سود ! ... من از آن بدينجا نيامده ام که با ترواييان ... نبرد آزمايم . آنان انگيزه کردارهاي من نيستند ، آنان هرگز گاوان يا ماديان هاي مرا نربوده اند ... ما به دنبال تو آمده ايم تا جانت را از شادماني سرشار داريم و به نام مِنِلاس و تو ، اي سگْ روي ! از ترواييان بخواهيم که رفتار ناروايشان را تلافي و تدارک کنند » و حال تو مي خواهي که پاداشي را که به من ارمغان شده ، بازستاني . من هم اکنون به کشور خويش مي روم و تو را تنها مي گذارم . و آگاممنون گفت : « من آن نيم که از تو در خواهم که به پاس من در اينجا درنگ کني و بماني ... اگر تو نيک نيرومندي ، آنرا وامدار خدايي هستي و در گروِ او ... من بريزئيس نيکورخسار که پاداش توست به همراه خواهم برد ، تا تو بداني که تا چه پايه بر تو خشمگينم »

 

پس آشيل در اين ميانه ماند که آيا به جنگ آگاممنون برخيزد يا آنکه خشمش را فروخورد ؟

در اين هنگام « آتنا که در پشت وي ايستاده بود و تنها به چشم او مي آمد ـ زيرا هيچيک از آن ديگران او را نمي ديدند ـ گيسوان زرين آشيل را در کشيد » و او را به آرامش دعوت کرد و آشيل فرمانش را پذيرفت و گفت : « آنان که از خدايان فرمان مي برند ، نزد آنان گرامي خواهند بود و خدايان ، به يکبارگي ، به خواسته هايشان گوش فراخواهند داد .» آشيل سپس به نزد آگاممنون رفت و گفت : « اي مشکِ مي ! اي کسي که چشمت به چشم سگ مي ماند و دلت به دل ميش ! هرگز ياراي آن را نداشته اي که همزمان با سپاهيانت زره در بر کني و همراه با دليرترين آخاييان در کمين دشمنان بنشيني ؛ جنگيدن به تن خويش ، در چشم تو ، با مرگ برابر است . ... تو پادشاهي هستي که مردمان را فرو مي کشد و مي اوبارد ‌‍[ مي بلعد ] ... » در اين لحظه نستور سخنور ، آگاممنون و آشيل را نصيحت مي کند تا آگاممنون ، دست از بريزئيس بردارد و آشيل محترمانه با پادشاه سخن گويد اما آشيل ناراحت است و از بريزئيس در مي گذرد . سپس دو قهرمان به کار خويش رفتند : آگاممنون براي قرباني کردن و آشيل به قرارگاه خويش . آگاممنون به جارچيان خويش دستور مي دهد که بريزئيس را از چادر آشيل به نزدش بياورند . آشيل با اکراه و به ناچار به اين خواسته در تن مي دهد و آگاممنون را مردي « دستخوش انديشه هاي دوزخي » مي داند که ناتوان از دريافت اين موضوع است که بداند « آخاييان به پاس وي ، در کنار کشتيهايشان ، بي هيچ مزد و پاداش مي جنگند » . آشيل اشکْ ريزان در کناره دريا از مامش ـ تتيس ـ کمک مي خواهد و جريان آنچه را که بر او رفته است ، برايش بازگو مي کند .

آشيل از تتيس مي خواهد که زئوس را برآشوبد تا ترواييان را بر آخاييان چيره گرداند تا از اين رهگذر قدر وي را بدانند . آنگاه هومر شرحي مفصل در چند و چون آيين قرباني کردن مي آورد . روز دوازدهم زئوس با ساير ايزدان به المپ باز مي گردند و تتيس در برابر زئوس مي نشيند و با دست چپ زانوانش را مي گيرد و با دست راست چانه اش را مي مالد و خواسته اش را بيان مي کند . زئوس از بيم آنکه ، هرا ، ياريگر آخاييان است و از اين موضوع آگاه نگردد ، تنها به تکان دادن سرش اکتفا مي کند . اما هرا پي به اين رابطه مي برد و از زئوس مي خواهد که ماجرا را بر او آشکار کند و زئوس ، او را سرزنش مي کند از کندوکاو در کارهايش . 

 

 

 

شهر ساپفو در يونان باستان:.

ساپفو اهل لسبوس Lesbos در آسياي صغير بود که يکي از مهاجرنشين هاي يوناني بود از تبار ايولي ها بود . دوران شکوفايي او را بين سال هاي 610 تا 580 ق م دانسته اند . در زبان محلي به او پسافو Psappho نيز مي گفتند . اين شاعره غزل سرا در تمام دوران عمر خويش از شهرت بسزايي برخوردار بود و براي نوشته هاي زيبايش تحسين بسياري را برانگيخته بود . گفته شده است که او بيشتر از تمام شاعران تاريخ ادبيات يوناني ـ بجز آرخيلوخوس Archilochus و آلکايوس Alcaeus ـ به حوزه روابط شخصي خود با خواننده وارد شده است و در اين کار فرا روي کرده است . فرهنگ لغاتش بيشتر بومي است زيرا که بيشتر براي سرزمين خودش سروده است و کمتر وجه ادبي دارد . جملات اشعارش کوتاه ، موجز ، تماشايي و صادقانه است . او انساني گوشه گير بود و منتقدينش درباره اين گونه داوري کرده اند که او آدمي با رنجش ها و خلسه هاي فراوان دروني بود . اما احساساتش ابداً ارزشي نداشتند تا اين که اورا به داشتن آرامشي نسبي رهنمون کنند . گفته شده است که او با مردي ثروتمند به نام سرکولاس Cercolas اهل جزيره آندروس Andros ازدواج کرد . بنا به سنت گفته شده است که اورا به همراه ديگر اشراف لسبوس براي مدتي به سيسيل Sicily تبعيد کردند که احتمالاً واقعيت دارد ؛ هر چند که بيشتر زندگيش در ميتيلنه Mytilene از جزيره لسبوس سپري گشت . درونمايه بيشتر اشعارش شخصي بود که پيرامون دوستي ها و دشمني هايش با ديگر زنان است هرچند که شرح حال برادرش کاراکسوس Chraraxus بخشي از اشعار ديگرش مي باشد . در بعضي از آثارش مي توان ردپاي آشوب ها و آشفتگي هاي سياسي دورانش را ديد ، همچنين اشعارش بازتابي از شاعر همعصرش آلکايوس نيز هست .معمولاً در آن دوره براي لسبوسي ها امري رايج بود که زنان خانواده هاي اشراف و طبقات ممتاز جامعه در تشکل هاي خصوصي گردهم جمع مي آمدند تا به گونه اي روزهايشان را در بي هودگي ، خوشي هاي جذاب و به خصوص شعرسرايي و ازبرخواني اشعار صرف کنند . ساپفو همچنان روحي در کالبد يکي از اين انجمن ها بود ، چنان که تشکل او اعضاي بسياري داشت که شيفته او بودند و حتي از راههاي دور براي ديدن او مي آمدند . درونمايه اصلي اشعارش بيشتر شرح عشق ها ، رشک ها و نفرت هاي انساني است که در آن فضاي شهواني شکوفا شد . رقببانش در ديگر انجمن ها از اين محبوبيت او خشمگين شدند و سعي کردند او را تحقير کنند . ساپفو احساساتش را براي زنان ديگر که معمولاً نامي از آن ها برده نشده است ،و در رابطه با آن ها به گونه اي از عطوفت نجيب زادگي و عشقي آتشين مزاج نشان داده است . نويسندگان باستان در دوره اي عقيده داشتند که حجم بسياري از آثارش در مواجهه با اين زنان سروده شده است و به او نسبت زن همجنس بازLesbian  مي دادند . شعرش نشان مي دهد که او گرامي داشته است احساسات شديدش را نسبت به دوستانش تا زنان ديگر ، اما هيچ چيز در آن چه که از آثارش باقي مانده بيانگر ارتباط او يا شاگردانش با منش همجنس گرايان نيست . اين مسئله مشخص نشده است که اشعارش چگونه در زمان خودش و سه يا چهار قرن بعد چاپ و منتشر شد . در عصر دانشوران اسکندراني ( خصوصاً سومين و دومين قرن پيش از ميلاد ) ، آن چه که از آثار او در يک ويرايش استاندارد ، جمع آوري و منتشر گرديد ، نه کتاب از غزل هاي عاشقانه و يک کتاب از قصايد ساپفو بود . اين چاپ ويرايش شده نتوانست در ابتداي قرون وسطي جان سالم به در ببرد . هشت تا نه قرن پس از ساپفو ، اشعارش تنها بوسيله نقل وقول هاي نويسندگان بيان مي شد . تنها يک شعر به طول 28 خط و شعري ديگر به طول 16 خط از او به طور کامل باقي مانده است . پس از سال 1898 قطعات کوتاهي در پاپيروس هاي مصري پيدا شد ، به هر حال اشعارش به طور کامل باقي نمانده است و بسياري از اين اشعار از نظر ساختار و محتوا با دو قطعه شعري که نقل وقول شده است ،همانند نيست .

ساپفو و فائون:.

داستان عشق ساپفو به فائون Phaon و پريدن ساپفو از صخره هاي لئوکاديان Leucadian در نتيجه اهانت هاي فائون به ساپفو ، هر چند به طور ضمني اعتقاد قوي نسبت به اين باور وجود دارد ، به نظر نمي آيد که بر بنيان هاي تاريخي محکمي استوار باشد . در حقيقت يک لطيفه گوي در گلچيني ادبي اين گونه توضيح مي دهد که ساپفو در گورستاني در ائوليک به خاک سپرده شد .[ 4 ] هنوز فائون براي تمام اسطوره هاي که در اطراف اسمش گردآمده ، براي دلربايي معجزه گرش و عشق نامحسوسش ، شايد يک شخصيت واقعي داشته باشد .همانند ديگر قهرمانان ، احتمالاً او در دوره اي خيلي پيشتر از آن اخباري که به ما رسيده است زندگي مي کرد . گفته شده است که او قايقراني در ميتيلنه ( مقايسه با قطعه 140 ) بوده است ؛ کسي که به وسيله آفروديت به او جواني و زيبايي فوق العاده اي اهدا شده بود ، به پاداش يک عبور دادن ناچيز به وسيله قايق

 

  منبع: مجله همشهري جوان، شماره215

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 10:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس