سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
تاريخچه ي دو پينگ واژه ي دوپينگ از زبان آفريقاي جنوبي مشتق شده است .اشاره به يك نوشيدني الكي باستاني دارد كه به عنوان محرك در رقص استفاده مي گرديد. بتدريج اين واژه استفاده ي گسترده تري كرد و در ورزش امروز به معضلي تبديل شده است . اين واژه در دنياي امروز به معناي استفاده ورزشكاران شده از مواد يا روش هايي است كه به قصد افزايش كارايي در ورزش انجام مي شود . تعريف دوپينگ طبق تعريف جديد كميته بين المللي المپيك : دو پينگ عبارت است از تجويز يا استفاده از هر ماده ي خارجي و يا هر ماده ي فيزيولوژيك خود بدن با مقادير غير عادي يا راههاي استعمال غير طبيعي توسط ورزشكار مسابقه دهنده با هدف انحصاري افزايش كارايي در مسابقه بطور مصنوعي است. علل مخالفت با دوپينگ : مبارزه بر عليه دوپينگ بر سه اصل استوار است احترام به اخلاق پزشكي و ورزشي محافظت از سلامت ورزشكاران فراهم آوردن محيطي برابر براي تمامي ورزشكاران دوپينگها به دو گروه تقسيم مي شوند: 1.دوپينگ دارويي. 2.دوپينگ خوني. بسياري از دارو هاي معمولي اي كه ما مصرف مي كنيم هستند كه به عنوان وسايلي براي دوپينگ از ان ها سوء استفاده ميشود. مانند: : دارو هاي ضد سرفه، سرما خوردگي، استامينوفن و....
دوپينگ خوني تزريق خون به يك فردباسطح طبيعي گلبول قرمز درجهت افزايش هموگلوبين را دوپينگ خوني مي گويند. دارو هاي دوپينگي الف) دارو هاي محرك سيستم عصبي مركزي از اين رده مي توان امفتامين.كوكاءين.افدرين.پسودوافدرين.فليل پروپانولامين و... نام برد. ب) دارو هاي مخدر :از اين دارو ها مي توان هروِيين.مورفين.متادين و...نام برد. پ) استروييدهاي انابوليك :دارو هايي نظير ناندرولون.تستوسترون.اكسي متولون.استانوزولل و...در اين گروه جاي مي گيرد. ت) دارو هاي ادرار اور:دراين گروه مي توان از فوروسمايد.تيازيد.اسپيرو نا لاكتون و...نام برد. ث)هورمون هاي پيتيدي و گليكوپروتئيني و انالوگ هاي انها : دارو هايي مثل هورمون رشد اريتروپويتين و...در اين دسته جاي مي گيرند. عوارض دوپينگ اين دارو ها داراي عوارض : قلبي و عروقي : احتباس آب و نمك . افزايش حجم خون . ازدياد فشارخون . افزايش چربي هاي خون . بي نظمي ريتم قلب . تغيير ابعاد قلب . انفاركنوس قلبي و سكته ي مغزي . عوارض كبدي : اختلال در عمل كرد كبدي . افزايش انزيم ها ي كبدي . يرقان و سرطان كبد . عوارض رواني : افسردگي . هيجان بيش از حد . پر خاشگري . بي ثباتي عاطفي . حالت تهاجمي و خشونت . بي خوابي اظطراب . اختلالات شخصيت و وابستگي رواني به دارو .
رفتارگرایی ، طبیعتگرا است؛ یعنی بر این باور است که جهان مادی ”حقیقت محض“ است و هر چیز را میتوان با استفاده از قوانین طبیعی توضیح داد. انسان ”روح“ و ”اندیشه“ ندارد، بلکه مغزی دارد که به انگیزههای بیرونی واکنش نشان میدهد. یک نویسنده میگوید؛ مبنا و انگاره اصلی رفتارگرایی این است که اندیشه ، احساسات ، نیات و فرایندهای عقلانی ما تاثیری در رفتار ما ندارند و رفتار ما محصول شرطی شدن ما است. ما ماشینهایی جاندار هستیم و رفتارمان آگاهانه نیست. اسکینر تا آنجا پیش میرود که اندیشه و فرایند عقلانی را استعاره و وهم میشمارد و میگوید رفتار ، بخشی از زیست شناسی موجود زنده است! اسکینر میپذیرد که این دیدگاه او به نوعی سلب اختیار و آزادی انسان است. بدیهی است که دیدگاههای رفتارگرایان با باورهای موجود در عرفان ایرانی ، پروردگار و ... تضاد آشکار دارد
روانشناسي رفتارگرا گاه گفته می شود كه لامُتری یا هابز یا حتی ارسطو نخستین رفتارگرایان بوده اند. اما چنین ادعاهایی موجب می شود كه نكته اصلی نادیده گرفته شود و آن اینكه رفتارگرایی در اصل، حركتی روشمند در روان شناسی بود كه تنها باید در بستر تاریخی خود در اوایل قرن بیستم موردتوجه قرار گیرد. این باور كه جان. بی. واتسون بنیانگذار این اندیشه آن را چنین نامید، بر این مبنا استوار بود كه روان شناسی تنها زمانی می تواند علم شمرده شود كه اساس خود را بر گونه ای از مقایسه ها و مشاهدات عینی كه دانشمندان علوم طبیعی و زیست شناسان بنا كرده اند استوار كند. این ادعا پذیرفتنی بود، زیرا هنگامی كه عنوان شده بود كه روان شناسی درون گرایانه(1) با زمینه ای از مباحثات بی پایان دربارة معانی و مفاهیم مواجه بود، هنگامی كه به عكس آن مطالعة رفتار حیوانات كه با نظریات داروین جهش عظیمی یافته بود، با شتاب به پیش می رفت. در نتیجه زمان برای پیشنهاد بحث انگیز واتسون مناسب بود: پیشنهادی كه تنها راه پیشرفت مطالعه علمی انسان را در اتخاذ روشی مشابه روشهای مشاهده ای می دانست كه با مطالعه دربارة حیوانات موفقیت و قابلیت بسیار بالای خود را به اثبات رسانده بود. آنچه گفته شد جوهرة رفتارگرایی بود و هم چنین دربارة تنها اصلی بود كه در بین همة كسانی كه خود را رفتارگرا می نامند، مشترك است. مرتبط با این ادعا كه شواهد قابل اتكا فقط در حوزة علم یافت می شوند، دیدگاهی به میان می آید كه مبتنی بر كاركرد حقیقی علم است. واتسون معتقد بود كه كاركرد علم به آن میزان نیست كه همه رویدادها را تبیین كند، اما می تواند آنها را پیش بینی و هدایت كند. در نتیجه رفتارگرایی شباهت نزدیكی با اشكال خاصی از مصلحت گرایی (پراگماتیسم)(2) امركایی داشت كه از سوی جان دیویی، چارلز پیرس و ویلیام جیمز ارائه می شد و بخوبی با گرایش فراگیر موجود در امریكا سازگاری داشت. گرایشی كه باور داشت شیوة بدیهی برای بهبود بخشیدن به وضعیت انسان در بهره برداری صحیح از محیط بیرونی است كه تاثیر مهم و مشخصی بر رفتار او دارد.
پس چه چیزی مردم را به این ادعا سوق می دهد كه اشكال پیشین درتاریخ روان شناسی همچون هابز و ارسطو ممكن است رفتارگرا نامیده شوند؟ شاید تا حدی این حقیقت كه بسیاری از دانشمندان پیش از واتسون به مطالعه انسان به طور عینی تمایل نشان می دادند. در عین حال بر مشاهدات درونگرایانه اتكایی نداشت، علت این امر هم این بودكه این افراد فاقد نظریه ای روشمند در بررسیهای خود بودند. گرچه مهمتر از اینها وجود دیگر اصول و نظریه ای بود كه واتسون از آنها حمایت می كرد و بخوبی با رهنمودهای روش شناختی او سازگار بود و توسط اندیشمندان پیش از او ارائه شده بود.
واتسون همانند بسیاری دیگر از رفتارگرایان به اصولی ناگفته و بی قید و شرط دربارة گونه ای از موجودات حاضر درجهان باور داشت. او یك ماده باور بود كه تفكر حاصل فرآیندهایی در مغز و حنجره است. دیدگاه او دربارة گونه ای از مفاهیم كه برای گسترش علم روان شناسی مناسب بود، با ماده گرایی ارتباط تنگاتنگی داشت. او همانند هابز كه پیش از او زندگی می كرد و هال كه پس از او به عرصه آمد، اعتقاد داشت كه مفاهیم باید ویژگی ماشینی و مكانیكی داشته باشند. این باور از سوی بسیاری از رفتارگرایان تعلقی و ذهنی متأخر هم طرح شده بود، كسانی كه حاضر نبودند دربارة هیچ ایدة مرتبط با مسائل متافیزیكی بحث كنند، چرا كه مدعی بودند این مسائل خارج از محدوده صلاحیت علمی قرار دارند. سرانجام آنكه واتسون در نظریة خود یك تداعی گرا محسوب می شود. او اعتقاد داشت چرخه های واكنش ساده در رفتار با یكدیگر به وسیله تداعی به هم مرتبط می شوند، در این خصوص نظریه براستی غیرخلاق بود، چرا كه او قلمروی تحركات كاملاً ساده ای به ساخت نظریه ای منتقل كرد كه پیش از آن برای پاسخگویی به ارتباط میان شیوه های تفكر ابتدایی و ساده طرح شده بود. او بر اهمیت ارتباط پیرامون میان محركها تأكید داشت و نقش فرآیندهای مركزی را كمتر می دانست. به این ترتیب او آنچه را كه بعدها نظریة یادگیری محرك- پاسخ (Stimulus- response) نامیده می شد، بنیان گذاشت.
با دانستن این موارد مشخص می شود چون روان شناسان پیش از واتسون اصول روشمند مشخصی نداشتند، نمی توانند به عنوان خاستگاه روان شناسی رفتارگرا تلقی شوند. در واقع اساس این اصول روشمند برجنبش روان شناسی و بر جنبه های دیگری از اندیشه واتسون استوار بود، اندیشه ای كه البته همه رفتارگران دربارة ماده باوری و كاربرد مفاهیم ماشینی و قالبی و قواعد تداعی گرایانه در آن مشترك نبودند.
بایددقت داشت كه در این قضیه، در اندیشمندان پیش از واتسون كاربرد اندكی از خودآگاهی در روشهای عینی، وجود داشته است. این تحلیل روشن دربارة وجه ممیزة رفتارگرایی، روشی مفید برای طرح رفتارگرایی به عنوان پدیده ای در تاریخ اندیشه را پیش روی ما قرار می دهد. در همین ارتباط چهره های مهم و شناخته شده ای در تاریخ روان شناسی مطرح هستند كه تنها با اغماض بسیار می توانند پیشاهنگان رفتارگرایی شمرده شوند اما به اقتضای موقعیت و برای هرچه روشنتر شدن پیشینه رفتارگرایی به مثابه یك جنبش در تاریخ روان شناسی، باید شناخته و معرفی شوند.
تحلیل صورتهای مالی در واقع بخشی از تحلیل کسب و کار به شمار میآید.تحلیل کسبوکارم عبارت از ارزیابی چشمانداز و ریسکهای بنگاه به منظور اتخاذ تصمیم در مورد کسبوکار آینده است.تصمیمگیریهای کسبوکار شامل موارد متعددی، از جمله ارزشگذاری سهام و بدهیها، ارزیابی ریسک اعتبار، پیشبینی سود، حسابرسیها و مذاکرات جبران خسارت است. تحلیل کسبوکار، با ارزیابی محیط کسبوکار، استراتژیها و عملکرد بنگاه به مدیران کمک میکند تا تصمیمات بهجا و آگاهانه اتخاذ کنند. یکی از مراحل اولیه تحلیل کسبوکار عبارت است از: ارزیابی محیط کسبوکار و استراتژیهای بنگاه که شامل: محصولات و فعالیتهای کنونی و آتی، بازارها، رقیبان، قیمت سهام بنگاه، مزیتهای بنگاه (از جمله مزیت هزینهای) و بسیاری موارد دیگر است. صورتهای مالی، منبعی مطمین جهت کسب اطلاعات مالی لازم برای تحلیل کسبوکار به شمار میآیند. صورتهای مالی مشخص میکنند که یک بنگاه منابع خود را چگونه به دست میآورد (تامین مالی)، کجا و چگونه این منابع را مصرف میکند (سرمایهگذاری) و از این منابع تا چه حد کارآمد استفاده میکند (سوددهی عملیاتی). برای پی بردن به اینکه اطلاعات صورتهای مالی چگونه در تحلیل کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرند به یک مثال توجه کنید به عنوان نمونه، درآمدهای کمپانی «دل» طی 5 سال، بیش از 50درصد افزایش یافته است، در حالی که سود آن حدود 40درصد افزایش نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود، کمپانی «دل» نه تنها سوددهی خوبی داشته، بلکه خالص گردش وجوه نقدیاش از محل عملیات بنگاه طی 5سال حدود 27درصد افزایش یافته است و 3/5میلیارد دلار گردش وجوه نقد عملیاتیاش معادل بیش از 10درصد درآمد بنگاه بوده است. و بالاخره سوددهی و بازده فوقالعاده حقوق صاحبان سهام، همراه با توانایی ایجاد گردش وجوه نقد قابل ملاحظه، سبب شده است تا قیمت سهام کمپانی «دل» از سال 2003 تا 2005 حدود 33درصد افزایش پیدا کند. حال آیا این اطلاعات برای قضاوت در مورد خرید سهام کمپانی «دل» و یا سایر تصمیمگیریهای مرتبط با این کمپانی کفایت میکند؟ یقینا خیر! برای تصمیمگیریهای اقتصادی دقیق در مورد کمپانی «دل» و یا هر شرکت به اطلاعات بیشتری مانند اطلاعات زیر نیاز است: * چشمانداز کسب و کار آینده شرکت چگونه است؟ آیا انتظار میرود که بازار محصولات شرکت گسترش یابد؟ نقاط قوت و ضعف شرکت در رقابت با رقبا کدامند؟ شرکت برای پاسخگویی به فرصتها و تهدیدها چه تدابیر استراتژیک اتخاذ کرده است و یا در نظر دارد اتخاذ کند؟ (SWOT ) * توانایی بالقوه شرکت برای کسب سود چه مقدار است؟ سوددهی شرکت در سالهای اخیر چگونه بوده است؟ سود کنونی شرکت تا چه اندازه پایدار است؟ عوامل موثر در سوددهی شرکت کدامند؟ رشد سود شرکت چگونه ارزیابی میشود؟ * وضع مالی شرکت در حال حاضر چگونه است؟ ساختار مالی شرکت متضمن چه ریسکها و مزایایی است؟ آیا سود شرکت در برابر نوسانات بازار آسیبپذیر است؟ آیا شرکت میتواند از پس یک دوره کاهش شدید سوددهی برآید؟ * شرکت چگونه میتواند با رقبای داخلی و خارجی رقابت کند؟ * قیمت معقول سهام شرکت چیست؟ * اعتبار دهندگان و وامدهندگان نیز در پی یافتن پاسخ برای سوالهای زیر هستند: * برنامههای کسب و کار شرکت و چشمانداز آن چگونه است؟ نیازهای تامین مالی آتی شرکت کداماند؟ * منابع احتمالی شرکت برای پرداخت بهره و اصل وامهای اخذ شده، کدامند؟ سود و گردش وجوه نقد شرکت تا چه میزان پشتوانهای برای پرداخت بهره و اصل وامهای دریافتی به شمار میروند. * احتمال قصور شرکت در ادای تعهداتش چه مقدار است؟ سود و گردش وجوه قد شرکت تا چه اندازه ممکن است دچار نوسان شوند؟ آیا توانایی مالی شرکت آن اندازه است که در یک دوره رکود سوددهی بتواند به تعهداتش عمل کند؟ پاسخگویی به این سوالات و یک رشته سوالات دیگر در ارتباط با چشمانداز و ریسکهای شرکت مستلزم تحلیل اطلاعات کیفی در مورد برنامه کسب و کار شرکت و اطلاعات کمی در مورد وضع مالی و عملکرد آن است و این همان نقش اصلی تحلیل صورتهای مالی است. انواع تحلیلهای کسب و کار تحلیل صورتهای مالی، بخش مهم و لاینفک تحلیل کسب و کار را تشکیل میدهد. تحلیل کسب و کار به صورتهای مختلف انجام میپذیرد که در زیر به عمدهترین انواع آن اشاره میشود. تحلیل اعتبار تحلیل اعتبار عبارت است از ارزیابی شایستگی اعتباری یک بنگاه اقتصادی، یا به بیان دیگر توانایی بنگاه در ادای تعهداتش. بنابراین، تحلیل اعتبار عمدتا بر مساله ریسک و نه بر سوددهی بنگاه تاکید دارد. تغییرات سود به ویژه حساسیت سود در مقابل کسادی کسب و کار، مهمتر از سطح سود شرکت است. سطح سود فقط تا آن حد مهم است که منعکسکننده حاشیه امنیت توانایی بنگاه برای ادای تعهداتش است. تاکید تحلیل اعتبار متوجه ریسک تنزل عملکرد و نه توانایی افزایش عملکرد بنگاه است. به این ترتیب، ریسک اعتبار شامل تحلیل نقدینگی و تحلیل توانایی پرداخت بدهیها میشود. قابلیت فراهم آوری نقدینگی عبارت است از توانایی یک بنگاه برای تهیه پول نقد در کوتاهمدت به منظور ایفای تعهدات. نقدینگی بنگاه بستگی به گردش وجوه نقد و ترکیب داراییهای جاری و بدهیهای جاری آن دارد. توانایی پرداخت بدهیها نیز عبارت از قابلیت و توانایی بلندمدت بنگاه در ایفای تعهدات بلندمدت است، این امر به سوددهی بلندمدت و ساختار سرمایه (ساختار تامین مالی) بنگاه بستگی پیدا میکند. ابزار تحلیل اعتبار و معیارهای ارزیابی آن، متناسب با طول مدت، نوع و مورد استفاده وام تغییر میکند. در مورد اعتبارات کوتاهمدت، وامدهندگان به شرایط مالی فعلی، گردش وجوه نقد و نقدشوندگی داراییهای جاری توجه میکنند و در مورد اعتبارات بلندمدت و ارزشگذاری اوراق قرضه، وام دهندگان خواستار اطلاعات بیشتر و تحلیلهای آیندهنگر هستند. تحلیل اعتبار بلندمدت شامل پیشبینی گردش وجوه نقد و ارزیابی بلندمدت سوددهی (یا قدرت کسب سود پایدار) است. تحلیل سهام تامین مالی با انتشار سهام را سرمایه سهمی نیز مینامند. سرمایه سهمی در واقع پشتوانه یا محافظی برای سایر انواع تامین مالی که بر آن ارجحیت دارند، به شمار میآید. این امر بدان مفهوم است که سرمایهگذاران در سهام فقط پس از تادیه کلیه مطالبات سایر طلبکاران (از جمله پرداخت بهره و سود سهام ممتاز) نسبت به داراییهای شرکت محق، خواهند بود. به این ترتیب، سرمایهگذاران در سهام نخستین کسانی هستند که به هنگام ورشکستگی بنگاه متحمل زیان میشوند، هرچند که مقدار زیانشان به میزان سرمایهگذاریشان محدود میشود. از طرف دیگر، وقتی کسب و کار بنگاه رونق میگیرد، سرمایهگذاران در سهام در کلیه موفقیتهای به دست آمده سهیم خواهند بود. به این ترتیب، برخلاف تحلیل اعتبار، در تحلیل سهام باید هم ریسک تنزل و هم امکان ترقی بالقوه قیمت سهام، مورد ارزیابی قرار گیرد. سرمایهگذاران در سهام معمولا از تحلیلهای فنی و تحلیلهای اساسی و یا ترکیبی از این دو استفاده میکنند. تحلیلهای فنی یا نموداری در پی یافتن الگوی تاریخی قیمت یک سهم هستند تا از آن طریق، تغییرات آتی قیمت سهام را پیشبینی کنند. تحلیلهای اساسی که رواج بیشتری دارند عبارت از تعیین ارزش یک بنگاه از طریق تحلیل و تفسیر عوامل اصلی اقتصاد، صنعت و بنگاه است. از جمله بخشهای عمده تحلیل اساسی عبارت از ارزیابی موقعیت مالی و عملکرد بنگاه است. یکی از اهداف عمده تحلیل اساسی نیز تعیین ارزش ذاتی یا ارزش اساسی است. ارزش ذاتی یک ارزش یک بنگاه (یا یک سهم) از سوی تحلیل اساسی و بدون رجوع به ارزش بازار تعیین میشود. استراتژی سرمایهگذاران در قبال تحلیل اساسی از این قرار است: وقتی ارزش ذاتی یک سهم از ارزش بازار آن سهم بالاتر میرود، اقدام به خرید میکنند و در مقابل وقتی ارزش بازار یک سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر میشود، اقدام به فروش میکنند. برای تعیین ارزش ذاتی بنگاه، تحلیلگر باید سود یا گردش وجوه نقد بنگاه را پیشبینی کند و ریسکهای بنگاه را مشخص سازد. وقتی سوددهی آتی و ریسکهای بنگاه برآورد شدند، تحلیلگر با استفاده از یک مدل ارزشگذاری، این اطلاعات را تبدیل به معیاری برای سنجش ارزش ذاتی میکند. عناصر تحلیل کسب و کار تحلیل کسب و کار دربرگیرنده چندین فرآیند مرتبط با هم است. در شکل «یک» این فرآیندها در ارتباط با برآورد ارزش بنگاه، نمایش داده شدهاند. ارزش شرکت یا ارزش ذاتی با استفاده از یک مدل ارزشگذاری، برآورد میشود. ورودیهای مدل ارزشگذاری از برآورد سود و زیانهای آتی (گردش وجوه نقد یا سود آتی) و هزینه سرمایه به دست میآیند. فرآیند پیشبینی سود و زیان آتی به اصطلاح تحلیل چشمانداز نامیده میشود. برای پیشبینی دقیق سود و زیان آتی، ارزیابی دو مقوله اهمیت فوقالعاده دارد: چشمانداز کسب و کار بنگاه و صورتهای مالی. ارزیابی چشمانداز کسب و کار یکی از اهداف عمده تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه است. وضع مالی بنگاه را با مراجعه به صورتهای مالی و استفاده از تحلیلهای مالی ارزیابی میکنند و کیفیت تحلیل مالی نیز به نوبه خود بستگی دارد، به قابلیت اعتماد و محتوای اقتصادی صورتهای مالی. این امر مستلزم تحلیل حسابداری صورتهای مالی است. تحلیل صورتهای مالی، کلیه فرآیندهای زیر را در برمیگیرد: تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه تحلیل چشمانداز آینده بنگاه یکی از مهمترین اهداف تحلیل کسب و کار میباشد. برای انجام دقیق این امر مهم باید به آیندهنگری چندرشتهای مجهز شد که شامل پرداختن به تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه میشود. هدف تحلیل محیط کسب و کار، شناسایی و برآورد شرایط اقتصادی بنگاه و صنعت مربوطه است و تحلیل استراتژی کسب و کار نیز در پی شناسایی و ارزیابی قدرت رقابت و نقاط ضعف بنگاه همراه با فرصتها و تهدیدها است. تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه از دو بخش تحلیل صنعت و تحلیل استراتژی تشکیل شده است. تحلیل صنعت معمولا اولین گام به شمار میآید، زیرا چشم انداز و ساختار صنعت تا حدود زیادی تعیین کننده سوددهی بنگاه است. تحلیل صنعت معمولا در چارچوب مدلی که از سوی پورتر در سالهای 1980 تا 1985 طراحی شد و تحلیل زنجیره ارزش نامیده میشود، صورت میپذیرد. در این چارچوب، یک صنعت به مثابه مجموعهای از رقبا در نظر گرفته میشود که بر سر کسب قدرت چانهزنی در مقابل مشتریان و تامینکنندگان، بایکدیگر رقابت و مبارزه میکنند و در عین حال با تهدیدهایی از جانب رقبای جدید و محصولات جانشین روبهرو هستند. تحلیل صنعت باید هم آینده صنعت مربوطه را پیشبینی کند و هم میزان رقابت بالفعل و بالقوهای که بنگاه با آن مواجه است. تحلیل استراتژی شامل ارزیابی دو مقوله، شامل: اول، تصمیمات بنگاه در مورد کسب و کار، و دوم، موفقیت بنگاه در دستیابی به مزیت رقابتی است. تحلیل استراتژی شامل برآورد واکنش استراتژیک بنگاه در مقابل محیط کسب و کار و تاثیر این واکنشها در موفقیتها و رشد آتی بنگاه میشود. تحلیل استراتژی مستلزم بررسی دقیق استراتژی رقابت بنگاه در زمینه ترکیب محصولات و ساختار هزینهها است. تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی مستلزم تسلط بر دانش اقتصاد، نیروهای صنعت و نیز مدیریت استراتژیک، سیاست کسب و کار، تولید، مدیریت پشتیبانی، بازاریابی و اقتصاد مدیریت است. تحلیل حسابداری تحلیل حسابداری شامل فرآیند ارزیابی میزان انعکاس واقعیتهای اقتصادی در حسابداری بنگاه است. این امر با بررسی مبادلات و رویدادهای بنگاه، برآورد تاثیر سیاستهای حسابداری بنگاه بر روی صورتهای مالی و تنظیم این صورتهای مالی به گونهای که واقعیت اقتصادی را بهتر منعکس سازند و قابلیت تحلیل بیشتری پیدا کنند، تحقق مییابد. صورتهای مالی منبع اصلی اطلاعات لازم برای تحلیل مالی هستند. این امر بدان معنا است که کیفیت تحلیل مالی به میزان اعتماد به صورتهای مالی بستگی دارد که این نیز به نوبه خود به کیفیت تحلیل حسابداری بستگی دارد. تحلیل حسابداری به ویژه در موارد تحلیلهای مقایسهای اهمیت فوقالعادهای پیدا میکنند. در تحلیل کسب و کار معمولا تحلیل حسابداری کمتر مورد توجه و استفاده قرار میگیرد. احتمالا یکی از علل این کمتوجهی آن است که تحلیل حسابداری مستلزم مجهز بودن به دانش حسابداری است. تحلیلگرانی که به دانش حسابداری آشنا نیستند، گرایش بدان دارند که تحلیل حسابداری را از پیش دیده دور کنند و صورتهای مالی را همانگونه که تنظیم شدهاند، بپذیرند. این بیتوجهی به حسابداری، عملی بسیار خطرناک است، زیرا تحلیل حسابداری در تحلیل کسب و کار و تحلیل مالی اهمیت فوقالعادهای دارد. تحلیل مالی تحلیل مالی یعنی استفاده از صورتهای مالی جهت تحلیل وضع مالی و عملکرد بنگاه و نیز برآورد عملکرد مالی آینده آن است. طرح سوالات متعدد میتواند به انجام تحلیل مالی کمک کند. یک رشته از این سوالات به آینده بنگاه مربوط میشوند. مثلا، آیا بنگاه منابع کافی برای کسب موفقیت و رشد در اختیار دارد؟ آیا منابع کافی برای سرمایهگذاری در پروژههای جدید وجود دارند؟ منابع سوددهی بنگاه کدامند؟ قدرت درآمدزایی آتی چگونه است؟ و یک رشته دیگر از سوالات مربوط میشود به ارزیابی عملکرد بنگاه و توانایی آن در تحقق عملکرد مالی مورد انتظار. مثلا این که موقعیت مالی بنگاه تا چه اندازه محکم است؟ بنگاه تا چه اندازه سودده است؟ آیا درآمدهای بنگاه با پیشبینیهای تحلیلگران مطابقت دارد؟ تحلیل مالی از سه جز تحلیل سوددهی، تحلیل ریسک و تحلیل منابع و مصارف تشکیل میشود. تحلیل سوددهی از ارزیابی بازده سرمایهگذاری به دست میآید.
مقدمه بدون شك رنگها نقش مهمي را در حيات انسان ايفا ميكنند و تصور و تصوير جهان بدون رنگ چقدر سرد و بيروح مينمود. بنابراين رنگ به عنوان يكي از چاشنيهاي خلقت در استئيك و زيبايي اشياء و در ارائهي معاني و مفاهيم مختلف قابل بررسيست. رنگها داراي مفاهيم بيشماري هستند و جهتدادن به رنگ از هر لحاظ ممكن نشانهيي از طرز تفكر و احساس فرد است و ساختار دروني شخص به وسيلهي انديشهاش انعكاس مييابد. رنگ گاهي به عنوان سمبول (Symbol) به كار ميرود، در سمبول رنگ و طبقهبندي آنها ميتوان نشانهي رنگ را در قالب نشانههاي طبيعي قرار داد، به عنوان مثال سياهي آتش ميتواند حامل پيام خطر تلقي شود، همچنين ميتوان مفهوم نشانهي رنگ را در قالب نشانههاي وضعي و قراردادي نيز مورد بررسي قرار داد، مثلاً سرخي چراغ راهنما حامل پيامي است، بنابراين رنگها ميتوانند در علم نشانه شناي حامل صدها پيام گوناگون باشند. رنگهاي سمبوليسم مدام در حال تغيير و تحول هستند، گستردگي كاربرد رنگ در پرچمها، خيام، البسه، آيين و حتي در عالم ماوراء طبيعت آنها را مجبور به تغيير مفاهيم ميكند. پذيريش يك رنگ معين به عنوان سمبل در اقوام گوناگون تحت تأثير عوامل متعدديست مانند: آب و هوا، آداب و رسوم، باورهاي كهن و .... اما تأثيرگذاري رنگها به اين جا ختم نميشود و در طي مطالعات دانشمندان معلوم شد رنگها رابطهي مستقيمي با اعصاب سمپاتيك انسان و حتي حيوانات دارند و همچنين رنگ در بزاق و اشتهاي آدمي بيتأثير نيست، روانشناسان دريافتند هر رنگ داراي نتيست، به همين دليل مثلاً رنگ آبي، آرامبخش و رنگ قرمز باعث افزايش فشار خون ميشود.
امروزه رنگ از سه ديدگاه مورد بررسي قرار ميگيرد: امپرسيون (بصري)؛ اكسپرسيون (حسي)؛ كنستروكيسون (سمبوليك). اما نكتهي جالب اين كه قدما به اهميت رنگها پيبرده بودند و اين نكته در متون عرفاني، حماسي، غنايي و .... كاملاً قابل مشهود است. رنگ در نزد ايرانيان باستان نيز مهم به شمار ميرفته، چنانكه در آيينهاي ايران باستان شاهد حضور رنگهاي گوناگون مانند سفيد و سبز و ... هستيم. رنگ و تاريخچهي آن در باورها و اعتقادات تمدنهاي باستاني است. چون رنگ در تمدنهاي باستاني مظهر نور بودهاست، در نتيجه رنگها با خدايانشان در ارتباط بودند. بزرگترين نقش رنگ در اشعار شاعران مربوط به حسآميزي است و اين حس آميزي از طريق دو چندان بر زيبايي شعر تأثير ميگذارد، زيرا به نوعي در انديشه، هيجانات روحي و رواني مخاطب اثر مستقيمي دراد. ساخت تصاوير هنري به معناي حقيقي در گزينش رنگ از طريق ناخودآگاه شاعر صورت ميگيرد و شاعر در ضمير ناخودآگاه خود ميتواند با تركيب رنگ به يك تصوير ايدهآل برسد و از سه عنصر امپرسيون، اكسپرسيون، كنستروكسيون سود جويد.
ارزش هاي رنگ در هنر و ادبيات ايران زمينههاي نمادين رنگ در ايران باورهاي ايرانيان در دوران پيش از ظهور اسلام، از اعتقادها ونوشتههاي اديان ايراني، به ويژه آيين زرتشت نشأت يافته است. كتابهاي مذهبي اوستايي و پهلوي، حاوي اسرار و واقعيات دنياي ايران باستان است. نگرشي به متون كتب مقدّس و ديني، بازتابي از باورهاي مردمان آن دوران را در رابطه با رنگ براي ما مشخص ميكند. اگرچه آن باورها هنوز به صورت ضربالمثل و يا ادبيّات شفاهي، نه فقط در كتابها، بلكه در ميان اصطلاحات مردم كوچه و بازار نيز متداول است، بدون اينكه دريابند كه منشأ و ريشۀ هر يك از عادات و اصطلاحات، قدمتي به اندازۀ تاريخ دارند، با وجود اين، بايد يادآور شد كه مفاهيم رنگ در طول زمان تغييراتي نيز يافته است. در ادبيات ايران باستان و در كتابهاي مذهبي، همانند كتابهاي مقدّس اديان الهي، دو رنگ سفيد و سياه، گذشته از مفهوم فيزيكي كه تك رنگ محسوب نميشوند، براي مفاهيم معنوي و اجتماعي به كار رفته است. سفيد و سياه، با تضادي كه همواره نشان ميدهند، از جانبي نماد يا سمبلي براي خوبي، پاكي و خلوص، اميد و نشاط و نور و از جانب ديگر نمادي براي بدي، اهريمني، نااميدي و تاريكي هستند. در متون مذهبي اديان ايراني، مانند متون اوستايي و پهلويي، ايزد باران به صورت اسبي سفيد و ديو خشكسالي به صورت اسبي سياه يادآور شدهاند. طبقات و رده هاي مختلف مردم نيز با پوشيدن جامههاي رنگين از يكديگر متمايز ميشدند. در متون اوستايي از سه طبقه و بعد از چهار طبقۀ روحانيون، جنگجويان، كشاورزان و صنعتگران نام ميبرند. در متون پهلوي نيز، دبيران به اين طبقات اضافه ميشوند: 1. موبدان يا روحانيون جامۀ سفيد 2. جنگجويان جامۀ سرخ 3. دبيران جامۀ زرد 4. صنعتگران و كشاورزان جامۀ كبود ميپوشيدند.
در مفاهيم كيهاني و يا جغرافيايي ملل مختلف، جهات اربعه يا چهار رنگ نشان داده ميشدند. اين نكته در چين، مغولستان،نزد اسلاوها و حتي در تمدّنهاي آمريكاي مركزي و جنوبي متداول بوده است: رنگ سياه براي شمال، قرمز براي جنوب، آبي براي مشرق و سفيد براي مغرب. در ايران باستان، ديوان يا تورانيان از شمال (شمال شرقي) ميآيند كه نشان هاي سياه دارند.روميان كه از غرب به ايران حملهور ميشدند، داراي پرچم و جامه سرخ بودند. امّا دوستان ايرانيان كه از شرق ميآيند، درفشي سفيد در دست دارند. در اسطورههاي ايراني بنا بر نوشتۀ دينكرد، سه جهان وجود دارد. جهان «فراز» يا آسمان بلند – آنجا كه جايگاه اهورا مزدا است و روشنايي- سپيد است و آنجا كه «فرود» است و زيرين، جاي اهريمن است و سياه. جهان مياني زّرين و يا به گونهاي سرخ فام است كه از آن مردمان است. اينگونه باورها، كم و بيش در علم نجوم و گاهشماري دوران اسلامي نيز ديده ميشود. به طور مثال در كتاب التّفهيم بيروني، روزهاي هفته بدين گونه شرح داده ميشود: شنبه كيوان (زحل) به رنگ سياه (نيلگون) يكشنبه خورشيد به رنگ طلائي دوشنبه ماه به رنگ سبزفام (در ادبيات سيمين فام) سهشنبه مريخ(بهرام) به رنگ قرمز چهارشنبه عطارد به رنگ آبي آسماني پنجشنبه مشتري به رنگ خرمائي جمعه ناهيد(زهره) به رنگ سفيد
بدين سان مفاهيم خورشيد و ماه در ادبيّات تجلي بخش آن شده است كه خورشيد مظهر نور، خلقت، آفرينندۀ زيبايي و رنگ است. رنگ زر، زرّين، طلائي، سرخ آتشين (به هنگام غروب) از جمله رنگهايي هستند كه ملهم از خورشيدند. ماه را شاعران ادب فارسي، رنگرز گلها دانستهاند و رنگهاي سيمينگون و نقرهاي را بدان منتسب كردهاند.
كاربرد رنگ در ادبيات در ادبيات مكتوب و منظوم و نيز ادبيات شفاهي به رنگ توجه خاصّي شده است و در تشبيهات، استعارهها و كنايات به خصوص در ادبيات شفاهي از آنها استفادۀ فراوان شده است.
سرخ در اشعار و متون، رنگ سرخ به دليل تشبيهات مكرر مورد توجه بوده است. به انواع رنگ سرخ مانند آتشي، ارغواني، پشت گلي، جگري، خرمائي، دارچيني، زرشكي، شاهتوتي، عنابي، گلي، گلسرخي، بلوطي، لاكي، حنايي و در تركيبها بيشتر به سرخ لعلگون، سرخ آتشين و سرخ ياقوتي توجه شده است. چون گل سرخ از ميان بيلغوش يا چو زّرين گوشدار از خواب گوش (رودكي) اگر به رنگ عقيقي شد اشك من چه عجب كه مهر خاتم لعل تو هست همچو عقيق (حافظ) شيرين و سرخ گشت چنان خرما چون برگرفت سختي گرما را (ناصرخسرو) همچو ياقوتكش نباشد رنگ پس چه ياقوت باشد و چه حجر (عنصري)
نارنجي آنكه بر پير كند موزۀ نارنجي عيب تا نكرد ست بپا بر ويش انكاري هست (نظام قاري)
زرد رنگ زرد، الهامي از زّر يا طلا، ليمو و يا زعفراني و غيره است. رنگ زرد در ادبيات براي ترس،بيماري و ناتواني و اشك به كار رفته است. در زبان پارسي باستان به صورت «زرته» (zarta)، در اوستايي «زِرته» (zertea) و در پهلوي «زرت» (zart) آمده است. پديد آمد آنگاه باريك و زرد چو پشت كسي كه غم عشق خورد (فردوسي) چو بشنيد گشتاسب شد پر ز درد ز مژگان بباريد خوناب زرد (فردوسي) بباريد از ديدگان آب زرد دلش گشت پر تاب و جان پر ز درد (فردوسي) لب موبدان خشك و رخساره زرد زبان پر زگفتار و دل پر ز درد (فردوسي) تنش زشت و بيني كژ و روي زرد بد انديش و كوتاه و دل پر ز درد (فردوسي) من از بينوايي نيم روي زرد غم بينوايان رخم زرد كرد (فردوسي)
سبز رنگ سبز در ادبيات و وصف طبيعت جايگاه خاص دارد و اين رنگ ملهم از برگ درختان و رنگ طبيعت سبز است. كلمۀ سبز به زبان پهلوي «سِپز» (sapz) و در ديگر لهجههاي ايراني به صورت : سبز (گيلكي)، سُوز (سنگسري)، سائوز (اوراماني) و سوز (كردي) آمده است. تركيبات و مفاهيم به كار رفته در اشعار براي شادابي، سرسبزي،ترو تازه بودن، سلامت بودن و شادي است: كجا شد زمين سبز آب روان چنان چون بود جاي مرد جوان (فردوسي) بدان تا تو پيروز باشي و شاد سرت سبز بادا دلت پر ز درد (فردوسي) سرت سبز باد و دلت شادمان تن پاك دور از بد بدگمان (فردوسي) سرش سبز باد و تنش بيگزند منش بر گذشته ز چرخ بلند (فردوسي)
آبي رنگ آبي، ملهم از رنگهاي آبهاي عميق و كلمۀ آب است. تركيب هاي آن عبارت است از: آبي آسماني، آبي نيلي، نيلگون، آبي فيروزهاي و آبي كبود: در تن خود بنگر اين اجزاء تن از كجا جمعآمدهاند اندر بدن آبي و خاكي و باد و آتشي عرشي و فرشي و رومي و كشي (مولوي) چو شد چادر چرخ پيروزه رنگ سپاه تباك اندر آمد به جنگ (فردوسي) همه جامها كرده پيروزه رنگ دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ (فردوسي)
نيلي رنگ ملهم از «نيل» (مأخوذ از سنسكريت، گياهي رنگين) به صورت نيلگون، نيلفام، نيلي رنگ كه مراد رنگ آبي يا آبي متمايل به كبودي و سيري است و در تركيبات و كنايات بيشتر مراد از آن، آسمان است: «نيلي بحر»، «نيلي پرده»، «نيلي پنگان»، «نيلي حصار»، «نيلي چادر»، «نيلي حقّه»، «نيلي خُم»، «نيلي دايره»، «نيلي رواق» و غيره. گوي زمين ربودۀ چوگان عدل اوست وين بركشيده گنبد نيلي حصار هم (حافظ) سياوش فرودآمد از نيل رنگ پياده گرفتش به آغوش تنگ (فردوسي) بپوشيد سهراب خفتگان جنگ نشست از سر چرمۀ نيل رنگ (فردوسي) هوا گشت چون چادر نيلگون زمين هم به كردار درياي خون (فردوسي)
بنفش رنگ بنفش ملهم از رنگ گل بنفشه، كه گاه براي آبي كبود و يا نيلگون نيز به كار رفته است، ميباشد: يكي شير پيكر درفش بنفش دُر افشان گهر در ميان درفش (فردوسي) ماه منير صورت ماه درفش تست روز سپيد سايۀ چتر بنفش توست (فرّخي) زده هم برش گاو پيكر درفش سپر زرد و برگستوان بنفش (اسدي) ستاده ملك زير زيرين درفش ز سيفور بر تن قباي بنفش (نظامي) گويند برگ سبز شود اطلس بنفش آري شود و ليك به خونجگر شود (نظام قاري)
سياه سياه معمولاً ضد سفيد به كار ميرود. در تركيبات و كنايات ادبي براي شب، بددلي (دل سياه داشتن)، نحسي و سيرشدن از چيزي استفاده شده است: غايت رنگها است رنگ سياه كه سيه كم شود به ديگر رنگ (ناصرخسرو) چه گويم چرا كشتمش بيگناه چرا روز كردم برو بر سياه (فردوسي) همه جامه كرده كبود و سياه همه خاك بر سر به جاي كلاه (فردوسي) شب سياه بدان زلفكان تو ماند سپيد روز به پاكي رخان تو ماند (دقيقي) در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود از گوشۀ برون آي اي كوكب هدايت (حافظ) نقد دلي كه بود مرا صرف باده شد قلب سياه بود از آن در حرام رفت (حافظ) مراد من از خرابات چونكه حاصل شد دلم ز مدرسه و خانقاه گشته سياه (حافظ) دل ز رنگ سيه چه غم دارد زانكه شب روز در ميان دارد (سنائي)
سپيد رنگ سپيد به صورت «اسپيد»، «اسفيد»، «سفيد» و يا «سپي» در ادبيات ديده ميشود. در اوستا به صورت «سپتا» (spaeta) و در پهلوي «سپت» (spet) آمده است. «ديو سپيد» مازنداران، همان ديوي است كه رستم به مازندارانش كشت و در متون فارسي به خصوص نظم، به كرّات آمده است. در تركيبات ادبي، اطلاق «چشم سفيد» به معني بيهوشي، نابينائي، بيماري و پرروئي، و اصطلاح «كف سفيد» به معني بخشنده و «زمين سفيد» به كنايه از زمين خالي از آباداني و روز روشن به كار رفته است. رنگ سفيد هم چنين تضادي براي رنگ سياه است: هشيوار با جامه هاي سپيد لبي پر ز خنده دلي پر اميد (فردوسي) شما را سوي من گشاده راست را به روز سپيد و شبان سياه (فردوسي) من آن روز بركندم از عمر اميد كه افتادم اندر سياهي سپيد (سعدي)
مفاهيم معنوي و عرفاني رنگ رنگ به عنوان يك نماد، در مذهب نيز مانند شعر و يا زندگاني روزمرۀ مردم ديده ميشود. اين حقيقتي براي جهان اسلام، فرهنگ ايران و نيز فهم انساني در تمام جهان است. دنيايي از رموز رنگهاي تصّوف را خاقاني در اشعار خود متجسم ميكند، همانگونه كه هائري كرين آن را در اثر خود يادآور ميشود. رنگهايي كه بيشتر يادآور شده است، سه رنگ سفيد و سياه و قرمز است (اگر چه رنگ سياه و سفيد در مفهوم فني آن تك رنگ محسوب نميشوند). سياه و سفيد با تضادي كه همواره نشان ميدهند، از جانبي نمادي براي «خوبي، خلوص، نشاظ، نور و اميد» است و از جانب ديگر « بدي، اهريمني، تاريكي و نااميدي» را نشان ميدهند. اهميت رنگ «سفيد» نيز به خوبي از «قرآن كريم» مشخص است. رنگ سفيد در عربستان از گذشته نمادي از «خوبي و اصالت» است. برابري رنگ سفيد براي «اصالت و نجابت» در ايران و تركيه نيز شناخته شده است. «سفيد» نمادي از روز «رستاخيز» است و بهشتيان با لباسهايي ابريشمين به رنگ سفيد و يا سبز ظاهر ميشوند. «سفيد» هم چنين رنگ روحانيون زرتشتي در اجراي مراسم مذهبي و به طور كلي است. معجزۀ موسي (ع) نيز كه در قرآن كريم به صورت «يد بيضا» (دست سفيد) ذكر شده، «سفيد رنگ» بوده است (سوره 7، آيه 105). اين اصطلاح در ادبيات ايران به صورت «نيروي پيامبري» و يا «نيرويي از عشق» به پروردگار تجسم يافته است. اما رنگ «سياه» يا «نگاه سياه» و يا «سياه رويان» تداعي بخش گناهكاران در روز رستاخيز بوده است. در ازمنۀ قديم «سياه كردن روي گناهكاران» نوعي تنبيه محسوب ميشد و اين امر نشانگر «سياه رو» بودن آنان بوده است. «رنگ سياه» به طور كلي به عنوان رنگي براي اين جهاني بودن، و يا به عبارتي نشانگر «نفس» يادآوري ميشود. «سياه» با «فقر» هم به طور مترادف به كار ميرود و اين در زماني تأكيد ميشود كه شخص «سياهي دو جهان» بر او متصور شدهباشد. اما «خال سياه» معنا و مفهوم ديگري دارد (مانند خال هندو) ولي كلمۀ «سياه» گاه به تنهائي، فقط به معناي هندوان به كار برده شده است، در حالي كه تركان در ادبيات با رنگ «سفيد» مشخص ميشوند، اما «خال هندوي حافظ» نكتۀ ديگري است. «رنگ سياه» همچنين رنگ شيطان است و نيز رنگ نگون بختي به صورت «سياهبخت». ضربالمثل «بالاتر از سياهي رنگي نيست» شايد نمايناگر نگونبختي و نااميدي باشد. در كنار «رنگ سياه» براي ماده، رنگ سياه براي امور معنوي نيز در ادبيات به كار رفته است. «ميرسياه» براي شب،«گاه تاريكي مطلق» و زماني نيز «فنا» بيان ميشود كه در واقع نقش مهمي در نوشتههايي مانند آثار شبستري و نجمالدّين دايه رازي دارا بوده است. به عنوان جانشيني براي سياه، گاه «آبي-سياه» «ازرق»، در واقع «كبود» و يا حتي «بنفش تيره» آمده است (شايد اين جايگزيني بتواند دليلي براي آن باشد كه چرا سنبل اغلب به عنوان نمادي براي «حلقۀ سياه زلف يار» بيان ميشود). به طور متناوب تغيير رنگ «سياه» را به «آبي-سياه» يا «كبود» ميبينيم. رنگي كه «سوگواري و رياضت» را نشان ميدهد. به همين سبب رنگي است كه صوفيان آن را براي تنپوش استفاده ميكنند. «رنگ بنفش» به طور معمول با «دينداري و پرهيزكاري» به همراه «رنگ سبز» به كار ميرفته است، در حالي كه «آسمان كبود» به طور متناوب نماد غمناكي از «آسمان آبي» تلقي ميشود. رنگ «آبي» گاه رنگي منفي تلقّي ميشود زيرا «چشم زخم» و بلايايي كه ميبايست دفع شود، به صورت تزئينات «دانه مانند» يا «مهره مانند» به رنگ آبي نشان داده ميشود. «رنگ قرمز» امّا، رنگ قدرت، خون و نيروست. قرمز رنگ «رداء كبريا» است. ردايي الهي و پر از شكوه كه تحت آن بخي از صوفيان مانند «روزبهان بقلي شيرازي» حضور الهي را تجسم بخشيده است. «رنگ قرمز» با «قدرت و عمل» و گاه نيز با «خشم» در ارتباط است. صوفياني كه مظهر و يا متشعشع قدرت بودند، «سرخپوش» خوانده ميشدند. سهروردي نيز اصطلاح «عقل سرخ» را به كار برده است. همچنين اصطلاح «سرخرو» در نزد عطّار نيشابوري نيز نمادي براي «پاكدامني، عفت و آبرو» به كار رفته است كه يادآور ماليدن دست خونآلود حلاج به صورت خود است تا ديگران شاهد چهرۀ رنگ پريدۀ او به هنگام مرگ نباشند و اين عبارت «سرخ رو» اعتباري براي آن عمل است. «رنگ قرمز» همچنين نمادي از «شهدا» است كه تجّلي آن در لالههاي سرخ است. «رنگ سرخ شاد» نيز نمادي از نيرو، انرژي و عشق است. معشوق نيز با رنگهاي «سرخگون» تجسم ميشود در حالي كه عاشق همواره «رنگ پريده و زرد» است. «زرد» همچون كهربا و يا مانند كاه. اين «كه-ربا» كه ميبايست كاه را بربايد، خود زردست. «زرد» يا «زرد صفراوي» در همۀ انواع ناخوشي و بيماري و در دوران طولاني رنج عاشق پديدار ميشود، تا به هنگامي كه احوال و دوران عاشق، همچون فلزي در آتش، در «بوتۀ عشق»، «طلائي» شود. سايۀ ديگري از رنگ «زرد» در برگهاي خزان تجلي مييابد. فرخي، ناصر خسرو و خاقاني « از رداي زرد» و يا تكه پارچههاي زرد زخم آلود ياد ميكنند. «رنگ سبز» برخلاف رنگهاي زرد و قرمز، در ادبيات معنويات و عرفان، رنگ زندگي و شادماني است. رنگ گياهان و رنگ آبهاي ژرف. به همين سبب ميتواند به طور طبيعي و معقول با «بهشت و رستاخيز» در پيوند باشد. بالشهاي سبز و لباسهايي از ديباي سبز در مكاني شگفت انگيز، جايي كه رحمتشدگان، نشاط و جاوداني را در محيطي سبز و جاويدان خواهند يافت. يكي از «سبزپوشان» كه هم ساكن بهشت و هم جهان معنوي فرشتگان است، همانا انسان است كه بدو اين بشارت داده شده است. «طوطيان سبز» در اين مكان بهشتي جاي دارند، در آن جا، در سرزمين جاويدان و بهشتي، ديگر جايي براي «سپاه كرداران» نخواهد بود. «رنگ سبز» با تاريخ جهان اسلام و نيز با عالم تصوّف در ارتباط است. «رنگ سبز» نشانگر عاليترين مقام رمز در تصوّف و عرفان است. درجات هفتگانۀ تصوف و جنبۀ نمادين رنگها، اهميت و ارزش والايي دارد. به طور مثال در طريقت قادريه، طور سرسفيد، طور خفا سياه، طور تن ازرق، طور دل سرخ، طور روح زرد و طور غيب سبز است. تمركز دائم بر اسماء الهي در هنگام عزلتنشيني موجب هشياري و بيداري عرفاني ميشود. با توجه به اين امر، هم نجمالدين كبري و هم علاءالدولۀ سمناني به «رنگ سبز» در تصوف جايگاهي خاص دادهاند. نجمالدين كبري، توصيف دقيقي از تجليات سالك طريقت در خلال آموزش معنوي وي كه به صورت انوار رنگارنگ متجّلي ميشود، ارائه ميدهد. اين انوار به صورت دواير يا نقطههايي از نور است؛ روح از مراحلي رنگين از رنگ سياه و نقطههاي سياه و قرمز عبور ميكند، تا جايي كه رنگ سبز كه تجليگر الطاف الهي است، ظاهر ميشود، زيرا «سبز» متعاليترين رنگها و نمادي از يك رنگ آسماني است. در تصوف سمناني، «رنگ سبز» رنگي است كه صوفي پس از گذشتن از «سياه» (تاريك و روشن) و خروج از آن، به «كوه زمرّد» ميرسد، جايي كه «قرب الهي» و «بقاء» را به همراه دارد. به باور شاهدان معنوي، مركز رنگها در شعر و زندگي، «حجاب يا هالۀ» «بيرنگي» است. «رنگ عوض كردن» برخي تغيير ماهيتي و شخصيتي افراد برداشت شده است. در نزد مولانا، داستان «شغالي كه در خم رنگ شد» و دعوي طاووسي و زيبايي كرد، بهترين مثال براي اين تغيير ماهيت است. به عبارتي «بيرنگي» همان«هم رنگي» است. عبارت قرآني «صبغه الله» (سوره 2، آيه 138) «رنگ خدا» بازگو كنندۀ بسياري از نكتههاست. رنگ همه چيز، از پروردگار است. اوست كه همهچيز را «رنگ» بخشيده است و «نامرئي» ها را با «پرتوي از نور» نمايان كرده است، و در آن مرحله است كه تفاوت رنگها با «نور الهي» از ميان ميرود. چون كه بيرنگي اسير رنگ شد موسي با موسي در جنگ شد صبغه الله است رنگ خمّ هو رنگها يك رنگ گردد اندرو
تمام کودکان حق دارند که نیازهای اساسی آنها برآورده شود، که نه تنها شامل نیازهای لازم برای بقا و امنیت که شامل حقوقی است که به آنها امکان دهد تا حد توانایی خود به رشد جسمی و ذهنی رسیده و با توجه به سن و میزان رشد خود به عنوان عضوی از جامعه عمل نمایند و به یک شهروند بزرگسال مسئول و علاقمند به امور جامعه تبدیل شوند. به عبارت دیگر، تعمیم دادن مفاد اعلامیه حقوق بشر به کودکان بنابر نیازهای آنان انجام گرفته است-نیازهایی که باید برای کودکان برآورده شوند تا آنها از دوران کودکی شاد و غنی لذت برده و بتوانند به بزرگسالانی قدرتمند، مستقل، نیک اندیش و مسئول مبدل شوند. بقا : اولین و مهمترین حق هر کودک، حق بقاست که به معنای برطرف نمودن نیازهای او به غذا، سرپناه، امنیت و مراقبت از سلامتی اوست. محافظت : کودکان نیازمند حفاظت شدن در مقابل صدمات و آزارهای جسمی و روحی هستند. پیشرفت : آنهابه تمام آنچه به رشد و پیشرفتشان کمک میکند نیاز دارند. آنها نیازمند خانواده و دوست، عشق و شادی هستند. آنها به هوای تازه و مکانهای امن برای بازی احتیاج دارند. آنها به داستان، موسیقی، مدرسه، کتابخانه م تمام لوازمی که موجب برانگیختن ذهن و قوه یادگیریشان شود نیازمندند. کودکان باید فرهنگ و مذهب خود را بشناسند و آنرا به کاربردند و بیاموزند که نسبت به مظاهر زندگی و طبیعت دچار شگفتی و احترام شوند. مشارکت : کودکان باید در زندگی خانواده، مدرسه، جامعه و ملت خود سهیم باشند، مسئولیتهایی بر عهده داشته و بتوانند نظریات خود را بر زبان آورند.
اصولی برای درک حقوق کودکان از مطالب فوق چنین نتیجه میگیریم که حقوق کودک، برابر با برآوردن نیازهای او است و برای رسیدن به چنین هدفی، اصول و قوانینی به وجود آمده اند که از این قرارند : نیازهای کودکان باید با توجه به کل وجود کودک، به طور خاص و همراه با رشد و بالندگی او برطرف شود. کودکان از هر نژاد، فرهنگ، مذهب، جنسیت، مقام اجتماعی، توانایی یا سن، باید از تمامی حقوق خود برخوردار باشند. این قوانین باید با توجه به یگانه بودن هر کودک و نیازهای خاص او و بنابر شرایط سنی، شخصیت و درجه رشد جسمی و ذهنی او انجام شده و مطابق با رشد او تغییر نمایند. نیازهای کودکانی که محتاج به توجه و رسیدگی ویژه بوده، از جمله دچار ناتوانیهای جسمی و ذهنی یا توانایی های بیش از حد عادی هستند، باید برآورده شود. دیگر مواردی که شامل این بند میشوند، کودکانی هستند که در شرایط ناگوار از جمله حضور در مناطق جنگی، کمپ آوارگان، تبعیدیان بوده یا مورد آزار قرار گرفته، آسیب دیده یا داغدار هستند، آن دسته از کودکانی که از فقر شدید رنج میبرند یا درگیر بهره کشی و سوء استفاده جنسی بوده، به بیماریهایی نظیر ایدز و مانند آن مبتلا هستند و مواردی از این دست نیز از جمله کودکان نیازمند به توجه خاص به شمار می آیند. حقوق رشد و بالندگی در مراحل مناسبک کودکان در طی روند رشد و پرورش خود، به امکانات پرورشی متناسب نیاز دارند و باید در هر مرحله از زندگی خود، وظایفی را در راه رسیدن به آن درجه از رشد جسمی و ذهنی به پایان رسانده باشند. آنها در هر مرحله از رشد خود به امکانات و فرصتهای خاص نیاز دارند تا به یادگیری زبان، مهارتهای ارتباطی و حرکتی و توانایی شناخت و درک جهان اطراف خود بپردازند. اگر یک توانایی خاص در آنها وجود ندارد، باید برای جبران آن یاری شوند. برای مثال یک کودک ناشنوا نیز باید تا قبل از رسیدن به 5 سالگی ، چه به شکل زبان اشاره باشد یا با آموختن تکلم با ابزارهای کمک آموزشی و مانند آن، زبان مادری خود را بیاموزد زیرا این دوره، بهترین سن آموختن زبان به شمار میرود و مغز تمام ارتباطات مورد نیاز برای درک زبان و به کارگیری آن را به وجود می آورد. اگر این دریچه به سوی آموختن بسته باشد، کودک نیازمند توجه ویژه برای رسیدن به درجه دانش همسالان خود است. بسیاری از کودکان در دنیا از داشتن ابتدایی ترین امکانات محروم هستند.
حقوق، مسئولیتها و شراکت کودکان :
حقوق کودکان معمولاً با مسئولیت پذیری آنها همراه میشود اما حق، چیزی نیست که شخص آنرا در اثر انجام وظیفه کسب کند، حق، امری ذاتی و مستقل است و ما نمیتوانیم حقوق کودکی را به خاطر ناخشنودی از بعضی رفتارهای وی، نادیده گرفته و کودک را از آن محروم نماییم.
رعایت حقوق، امری دو جانبه است : آنچه کودکان باید بیاموزند این است که رعایت حقوق، بخشی از الگوی روابط بشر است و هر کس دارای حقوقی است که ما باید آنرا رعایت کرده و بیاموزیم که هنگام ناسازگاری حق دو طرف، به گفتگو و مذاکره بپردازیم. برای مثال، کودک حق اظهار نظر دارد، اما باید گوش دادن به نظریات دیگران را هم بیاموزد. همانطور که در مقدمه آیین نامه سازمان ملل آمده است ، رشد در محیطی آرامش بخش که منجر به روحیه صلح طلب و حسی از وقار، بردباری، آزادی، برابری و همبستگی میشود، حق هر کودک است.
سن و توانایی : در نظر گرفتن نظر و تصمیم کودک، حق مسلم اوست که باید با توجه به سن و میزان پختگی او مورد مطالعه قرار بگیرد اما کودک نباید با باری از مسئولیت هایی که حمل آن خارج از حد توانایی اوست، مواجه شود. به عبارت دیگر، کودک حق دارد که در انجام امور خانه و مدرسه و مسئولیت های گروهی با دیگران سهیم باشد، اما میزان این شراکت باید در حد توانایی او باشد. کودکانی که به حقوق آنها احترام گذاشته شده و از آن حمایت شده باشد، به احتمال بسیار زیاد در بزرگسالی برای حقوق دیگران ارزش قائل خواهند بود.
رسول اعظم و حقوق كودك در جهان مدرن امروز حقوق كودك يكي از چالشهاي موجود ميباشد. قدرتهاي استيلا طلب حقوق زنان، حقوق بشر، آزادي، جهاني شدن و حقوق كودك را مستمسك خود قرار داده و از روزنه آن بهكشورهاي ديگر عيب و ايراد ميگيرند. در اكثر كشورها براي كودكان حقوق ويژه لحاظ شده و در قوانين موضوعه منظور گرديده است كه شامل اصل برائت در جرايم و عدم قابليت انتساب بزه بهآنان ميباشد. اگر كودك مميز، مرتكب جرم گردد بايد در دادگاه ويژه اطفال بهجرايم آنان رسيدگي شود، كودك محكوم، كمتر متحمل مجازات گرديده و دورة محكوميت خود را در پرورش گاهها خواهند گذراند. اما در گذشته وضعيت چنين نبود، مخصوصاً در قرون اوليه حتي براي انسان بالغ آزاد، حقوق مدون وجود نداشت تا چه رسد به اطفال و كودكان. بنابراين طبيعت تكامل و شكوفايي انديشه بشر امروز، مقتضي وضع قوانين ويژه براي نو نهالان بوده و چيزي غير از آن را برنميتابد. اسلام بهعنوان كامل ترين دين الهي منادي نجات بشريت در سراسر عالم است. رسول أعظم(ص) بهعنوان دريافت كننده وحي و ابلاغ كننده پيام الهي، رسالت تبيين و تطبيق قوانين حيات بخش اسلام را عهده دار بود.اكنون كنكاش در سنت آن ابر مرد ضرورت دو چندان پيداكرده است، چون مفهوم علمي سنت عبارت از گفتار، رفتار و امضاء نبي مكرم ميباشد و همين طور كه اين سنت در ساير ابعاد زندگي سر مشق و راهنما است، در بحث عنواني اين نوشتار نيز كار برد ويژه دارد. بنابراين فرضيه ما نحوة شكل گيري حقوق كودك در سنت رسول أعظم(ص) است و سؤال اصلي اين خواهد بود كه در آن روزگار تاريك، تجلي اسلام چه تغييري در سرنوشت كودكان ايجاد نمود؟ بهعبارت ديگر پيامبر از مردم جاهل بدوي انسانهاي وارسته، فداكار و خدا پرست ساخت، اما زاويه ديد آن بزرگوار راجع بهكودكان چگونه بود؟ و ظهور آن حضرت بهعنوان خاتم پيامبران چه تحولي در سرگذشت كودكان پديد آورد؟ اين تحقيق ضمن ارائه تعريف كودك، تبيين حقوق كودك در خانواده و اجتماع جهان امروز، رفتار رسول اكرم با كودكان و حقوق كودكان از نظر پيامبر(ص) كوشيده است پاسخ مناسب و منطق با معيارهاي پژوهش براي سؤلات فوق يافته و در قالب اين مقاله خدمت جويندگان سنت راستين رسول أعظم(ص) تقديم نمايد، بهاميدي اين كه توانسته باشد، از عهدة مسؤليت خود بر آمده باشد.
تعريف مفهوم كودك شايد تعريف كلمه كودك و بيان مفهوم آن كمي خنده آور بهنظر آيد، چون ممكن است تصور شودكه معناي كودك از بدهيات است. اما علماي حقوق و فقهاء بهجهت تأثيرات خاصي كه دورة كودكي در حقوق و تكاليف دارد اقدام بهتعريف آن نمودهاند. از نظر عرف دوره كودكي پس از نوزادي شروع و تا رسيدن بهسن قانوني ادامه مييابد. حد فاصل ميان نوزادي و نوجواني را عرف عام دورهاي كودكي ميگويند. علماء حقوق ذيل كلمه صغير ميگويند: پسر و دختري كه بهبلوغ شرعي نرسيده است از محجورين است، بهمحض رسيدن بهبلوغ حجر او محو ميشود، بدون اين كه احتياج بهصدور حكم از سوي حاكم شرع باشد، اگر پيش از بلوغ بهحدي رسد كه داراي تميز باشد او را صغير مميز گويند. همچنين ذيل واژة بلوغ مينويسند: سن بلوغ و رشد با پيدايش يكي از پنج وضعيت براي طفل حاصل ميشود كه عبارت از روئيدن موي در بعض قسمتهاي بدن، (در صورت، زير بغل و اطراف آلت)، احتلام در پسران، حيض در دختران، رسيدن به سن 9 سال تمام در دختران و 15 سال تمام در پسران، و استعداد بارور شدن دختران خواهد بود. اگر اين ويژگيها در كسي به منصة ظهور و مشاهده نرسد كودك است و الا نوجوان يا جوان خواهد بود. و نيز گفته شده كه صغار جمع صغير است و در اصطلاح «صغير» بهكسي گفته ميشود كه از نظر سن بهنمو جسماني و روحي لازم براي زندگاني اجتماعي نرسيده باشد.
فقها هم در بخشهاي وسيع از فقه به تناسب بحث، بهتعريف كودك پرداخته اند. حضرت امام خميني(ره) در تحرير ميفرمايد: «الصغير وهو الذي لم يبلغ حد البلوغ محجور عليه شرعا لا تنفذ تصرفاته في أمواله» صغير كسي است كه بهحد بلوغ نرسيده باشد، اين شخص از تصرفات در اموال خود ممنوع خواهد بود و در ادامه ميافزايد: هرچند كه در كمال تميزي و رشد باشد و تصرفاتش در نهايت سود و صلاح صورت گيرد. چنين شخصي از نظر فقها كودك تلقي ميگردد. دكتر وهبة الزحيلي در «الفقه الاسلامي و ادلته» مينويسد: «الصغر: طور به كل إنسان، يبدأ من حين الولاده الي البلوغ» كودكي دورهاي است كه به هر انساني خواهد گذشت، آغاز آن هنگامه ولادت و پايان آن رسيدن به حد بلوغ است. و در ادامه ميگويد: علما حنفي و مالكي گفته اند: صغير يا مميز است يا غير مميز، و غير مميز كسي است كه هفت سال تمام را سپري نكرده است. و مميز به كسي گويند: كه هفت سال تمام از عمرش گذشته است. چون پيامبر(ص) فرموده است: وقتي فرزندان تان به هفت سالگي رسيدند، آنان را به نماز عادت دهيد. بنابراين مقطعي از عمر انسان به دورة كودكي اختصاص دارد، هر چند كه از لحاظ عرفي، حقوقي و فقهي، مرز دقيقي براي آن تعيين نشده است. چون اوضاع شرايط محيطي، وراثتي و تغذيه در آن مؤثر است. اما با پيدايش يكي از حالات فوق انسان از وضعيت كودكي خارج و به دورهاي نوجواني و جواني وصل ميگردد.
شناخت حقوق كودك از شناخت حقوق كودك در جوامع بشري زمان زيادي نميگذرد، اين يك حقوق نوپا و نوظهور ميباشد. بشر هنوز به تمام زواياي آن آگاهي نيافته و الزامي در رعايت آن نميبيند و به تدريج ابعادي از اين حقوق در حال كشف و توسعه است تا به حدي تكاملي خود نايل گردد. زندگي اطفال در طول تاريخ حالت يكساني نداشته است و اين طور نبوده كه هميشه در ناز و نعمت گذرانده باشند. زندگي آنان پيوسته در فراز و نشيب گزارش شده و در اعصار گذشته توأم با نوسان بوده است. ويلدورانت در تاريخ تمدن صحنههاي غم انگيزي از زندگي كودكان در شرق و غرب عالم نقل ميكند. وي با اين كه مشرق زمين را در محبت، احترام و رعايت حقوق كودكان ميستايد اما ميگويد: در چين اگر دختري بر دختران متعدد خانواده افزوده ميشد، امكان داشت كه نوزاد بيگناه را رها كنند تا در سرماي شب بميرد يا خوراك گرازان طعمه طلب شود. در ژاپن پدر بزرگ ميتوانيست فرزندان را به گناه بيعفتي يا جرم بزرگ ديگر بكشد، كودكان را به برده داران يا روسپي داران بفروشد. همچنين ميگويد: در آتن براي پيشگيري از افزايش جمعيت و تجزيه فقر آور اراضي، شرع و عرف كشتن نوزادان را مباح ميداند، هر پدري كه فرزندي ضعيف يا ناقص به وجود آورد يا او را از صلب خود نداند در كشتن مختار است. و از زبان افلاطون نقل ميكند كه وي ميگويد: همة كودكان ناتوان و نيز اطفالي كه از پدر و مادر منحط يا پير به وجود آيند بايد نابود شوند. و تولد در روم خود يك حادثهاي خطر خيز بود. اگر كودك كژ و كوژي يا دختر بود پدر بهحكم سنت ميتوانيست او را بكشد. در كتاب اسلام، تعليم و تربيت، نقل شده كه پدران استراليائي وقتي براي دام ماهيگيري خود طعمهاي نمييافتند پارهاي از گوشت فرزندان خود را ميبريد تا بدان وسيله ماهي شكار كند، بعض قبايل آمريكائي كودكان خود را برابر اندكي شراب ميبخشيدند، در جزاير فيجي بدون هيچ علت (براي تفريح يا منافع آني و يا بعلت خشم) كودكان خود را ميكشتند، جهان گردان در سفرهاي دورهاي خود مشاهده كردند كه قبايل اين جزيره كودكان خود را به رئيس قبيله اهداء ميكردند بدين منظور كه رئيس قبيله آنها را بخورد
فرزند كشي مخصوصاً « دختر» در شرق و غرب عالم رواج داشت و خانوارها از ترس فقر و فقدان غذاي كافي اقدام به قتل، بردگي و فروختن اولاد خود ميكردند، تا فروغ اسلام در اين جهلستان تاريك غمبار، درخشيد و با قانون متعالي و شريعت آسماني خود بهمدد بشريت آمد و روش زندگي سالم را براي فرزندان آدم آموخت. قرآن كريم ميفرمايد: ولا تقتلوا أولادكم خشية إملاق (أسرى 31.) عبدالله بن مسعود از رسول اكرم(ص) پرسيد: بزرگترين گناهان چيست؟ حضرت فرمود: «أن تقتل ولدك من أجل أن يأكل معك» كشتن فرزند بهخاطري كه در خوردن با تو شريك است. و بعد از فتح مكه در جريان بيعت از زنان يكي از موادي كه بايد آنان با رسول خد(ص) متعهد ميشدند اين بود كه فرزندان خود را نكشند (كه جزء متن آيه 12 از سوره ممتحنه است ولا يقتلن أولادهن). بدين وسيله اسلام به كودكان حق حيات قايل شد. زندگي آنان را تضمين كرد و ساير حقوق آنان را به رسميت شناخت و در جامعه تثبيت نمود.
حقوق کودکان در ایران یکی از مسائلی که همواره مورد بحث و چالش جدی قرار گرفته و صاحب نظران با برگزاری میزگردها و سمینارهای مختلف و نوشتن مقالات به واکاوی آن می پردازند تا نواقص و کاستی هایی که در این زمینه وجود دارد را تا حدودی کاهش دهند، حقوق کودک است. کودکان به علت عدم تکامل رشد بدنی و فکری نیاز به مراقبت های خاص دارند. به ویژه آنکه کودکان به خاطر نداشتن رشد کامل فیزیکی و ذهنی محتاج مراقبت و حمایت های حقوقی هستند. از دیگر سو به دلیل پیچیدگی های جوامع در کشورها به خصوص در کشورهای توسعه نیافته با توجه به فضای فرهنگی جدید و به دلیل اینکه این جوامع در حال گذار از سنت به مدرنیته هستند، نگاه سنتی هنوز ارجحیت دارد و فرزندان به دلیل نگاه های جدید، روش های تربیتی گذشته را نمی پذیرند. به همین دلیل است که صاحب نظران معتقدند علاوه بر رفع خلأها و نواقص موجود در زمینه حقوق کودک باید از بعد فرهنگی نیز آسیب شناسی صورت گیرد. در واقع باید گفت حقوق کودک نه تنها در ایران بلکه در سایر نقاط جهان همواره با چالش های زیادی روبه رو بوده است. در حالی که اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ تصویب شده بود، کنوانسیون حقوق کودک پس از وقفه ۴۰ ساله یعنی در سال ۱۹۸۹ به تصویب رسید و این خود مشکلات زیادی را در راه تحقق این حقوق ایجاد کرد اما بعد از جنگ جهانی دوم که تقریباً ۱۳ میلیون کودک در این جنگ کشته شدند رفته رفته جهانیان به اهمیت حقوق کودک پی بردند. از همین رو بود که کشورها کنوانسیون حقوق کودک را به تصویب رساندند تا مسائل و موانع زیادی که پیش روی تحقق این حقوق بود تا حدودی مرتفع شود و جایگاه خاص خود را پیدا کند، اما کشورها با اعمال حق شرط هایی به این کنوانسیون پیوسته اند. کنوانسیون حقوق کودک که در سال ۱۹۸۹ به تصویب بسیاری از کشورها رسیده است، در ۵۴ ماده نوشته شده که همه ابعاد حقوق کودک را مورد تاکید قرار داده است. اما با اینکه نزدیک به سه دهه از تصویب کنوانسیون حقوق کودک می گذرد، دولت ها هنوز در رابطه با کودکان، مشکلات آنان و دورنمای آینده آنان در فراهم ساختن شرایط عادلانه به موفقیت چندانی دست نیافته اند. ایران نیز در اسفندماه سال ۱۳۷۲ به موجب ماده واحده یی که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید به کنوانسیون حقوق کودک ملحق شد. البته الحاق مذکور مشروط است به آنکه مفاد کنوانسیون در هر مورد و هر زمان که در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد یا قرار گیرد از طرف دولت جمهوری اسلامی لازم الرعایه نباشد که این خود یک حق شرط کلی است. تعداد کشورهایی که تاکنون به عضویت کنوانسیون درآمده اند ۱۹۲ کشور هستند که تنها سومالی و امریکا عضو کنوانسیون حقوق کودک نیستند. این دو کشور فقط کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده اند و تعداد ۷۲ کشور نیز بر آن حق شرط و اعلامیه وارد کرده اند. بدین ترتیب اگرچه کشورها به این کنوانسیون پیوسته اند ولی در هر جا که مواد این کنوانسیون با قوانین داخلی شان تعارض داشته باشد، قوانین داخل را اجرا می کنند. که ناظران بر این عقیده اند که کشورهایی با این حق شرط عضو کنوانسیون محسوب نمی شوند چون حق شرط کلی با قانون معاهدات تعارض دارد و با روح و اهداف کنوانسیون در تعارض است. در واقع این حق شرط دست دولت ها را باز می گذارد تا هر اقدامی را بتوانند در مورد کودکان انجام دهند. از این روست که صاحب نظران بر این باورند که حق شرط کلی باید به موارد مشخص محدود شود تا جایی که در راستای ارتقای حقوق کودک این حق شرط ها کاملاً برداشته شود. در ماده اول کنوانسیون «منظور از کودک افراد انسانی زیر ۱۸ سال هستند مگر اینکه طبق قانون لازم الاجرا در مورد کودک سن بلوغ کمتر از ۱۸ سال باشد.» در تمام نظام های حقوقی جهان «کودک از مسوولیت مبرا است» و به موجب کنوانسیون حقوق کودک انسان تا ۱۸ سالگی کودک است. در حالی که مقنن ایرانی در اجرای قسمت اول مبنی بر مبرا بودن کودک از مسوولیت کیفری، طبق ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ می گوید؛ «اطفال در صورت ارتکاب جرم مبرا از مسوولیت کیفری هستند.» بلافاصله در تبصره همان ماده می گوید؛ «منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.» از طرفی قانون مدنی در تبصره یک ماده ۱۲۱ در مورد سن بلوغ شرعی چنین می گوید؛ «سن بلوغ در پسر ۱۵ سال قمری و در دختر ۹ سال تمام قمری است.» پس ملاحظه می شود جهات افتراق مقررات ایران با کنوانسیون حقوق کودک در مورد معنای واژه «کودک» دو امر بارز و مشهود است؛ اول اینکه بین دختر و پسر در مورد اطلاق واژه کودک فرق گذاشته است، چرا که دختر ۹ سال و پسر کمتر از ۱۵ سال را کودک می داند، در حالی که در مقررات کنوانسیون کودک، هر انسان کمتر از ۱۸ سال اعم از دختر یا پسر کودک نامیده می شود. دوم اینکه دختر و پسر زیر ۱۸ سال که بالغ نیستند، دارای مسوولیت کیفری هستند و حال آنکه به موجب مقررات کنوانسیون کودک این اشخاص از مسوولیت کیفری مبرا هستند. از تعارضات دیگری که قوانین ایران با کنوانسیون حقوق کودک دارد این است که در موردی که کودک به دست پدر یا جد پدری کشته شود، قاتل قصاص نمی شود در صورتی که به موجب مقررات کنوانسیون کودک باید در برابر هر نوع تعرض تحت حمایت قانونی قرار بگیرد. در واقع به موجب ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ مقرر شده است «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم می شود.» قابل ذکر است مقنن از کودک در مقابل هر گونه تعرض از سوی مادر حمایت کرده و در صورتی که وی به فرزندش آسیبی برساند، متناسب با آن مجازات می شود و در صورت قتل به قصاص محکوم می شود. در هر صورت این تعارضات از موارد مهمی است که باید به آن پرداخته شود. در هر حال کارشناسان حقوقی ایران معتقدند نظام حقوقی کشورمان در برابر حمایت از حقوق کودک کاستی هایی دارد که این مسائل باید مورد به مورد ریشه یابی شده و قوانینی مطابق با شرایط روز جامعه در جهت حمایت هر چه بیشتر از کودکان تصویب شود. همچنان که در کشورهای پیشرفته دنیا هرساله قوانین جدید و به روز برای حمایت بیشتر از کودکان به تصویب می رسد.
پیماننامه حقوق کودک یک کنوانسیون بینالمللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولتهایی که این معاهده را امضا کردهاند موظف به اجرای آن هستند و شکایتهای راجع به آن به کمیته حقوق کودک ملل متحد تسلیم میشود.
انقلاب و رویكرد اسلامی به حقوق كودك یكی از مهمترین ابعاد انقلاب اسلامی ایران موضوع فرهنگ رویكردصحیح به حقوق اشخاص و جامعه است و اطفال در این انقلاب اولا نقش قابل توجهی داشته اند و ثانیاً به عنوان قشر ضعیفتر عقل و شرع به حمایت ویژه از آنها حكم می كند. بر این پایه و در راستای اطلاع رسانی بهتر و آموزش نکات جالب توجه در عالم حقوق که گستره آن لحظه به لحظه رو به افزایش و توسعه است، بخش حقوق سایت اطلاع رسانی تبیان ،سند بین المللی حقوق کودک در اسلام را به عنوان محوری جالب توجه در انقلاب اسلامی كه نسبتاً تازه منتشر شده برگزیده تا نکات متعدد و مقید را در این زمینه تقدیم شما نماید؛ در این مقاله با برخی پایه های اساسی تصویب این سند مهمّ که با عنوان میثاق حقوق کودک در اسلام شناخته می شود، آشنا می شویم. برای درک اهمیّت این سند اساسی در انقلاب اسلامی که به دو ویژگی قابل توجه آن به اختصار اشاره شد کافیست به اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که قله قوانین ایران محسوب می شود بذل توجه شود. برای درک اهمیّت این سند اساسی در انقلاب اسلامی که به دو ویژگی قابل توجه آن به اختصار اشاره شد کافیست به اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که قله قوانین ایران محسوب می شود بذل توجه شود
رویکرد اسلامی در حقوق کودک OIC آنچه به عنوان یکی از مهمترین پایه های تصویب این سند بین المللی قابل توجه و اشاره است رویکرد اسلامی آن است، تلاشی که با صفت اسلامی مزیّن شده (Islamic efforts) . چقدر از انقلاب و رویكرد اسلامی به حقوق كودك و اسناد مورد تصویب در این سالها مطلع ایم؟!! بر این پایه در صدر مقدمه این سند مهمّ که اوّلین عبارت آن را تشکیل داده آمده است: با اعتقاد به اینکه ارزش ها و اصول الگوهای رفتاری جامعه مسلمان را بگونه ای که امنیت، ثبات، توسعه و پیشرفت جامعه در قالب محیط خانواده بعنوان رکن اصلی ساختار اجتماعی، تحقق یابد، فراهم می کند. به دنبال تدوین کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد در سال 1989 جهت تدوین میثاقی برای حقوق کودکان با رویکرد اسلامی تلاش گردید. انقلاب اسلامی و اسناد مورد توجه میثاق حقوق کودک نقش انقلاب اسلامی ایران در تدوین میثاق حقوق کودک در اسلام مصوب OIC كه اسناد متعددی در آن مورد توجه واقع شده بسیار قابل تقدیر است. برخی از این اسناد عبارتند از: - سند منشور سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) - قطعنامه های مصوب کنفرانس های سران کشورهای اسلامی. - قطعنامه های مصوب کنفرانس های وزراء خارجه کشورهای اسلامی. - کنوانسیون های بین المللی امضاء شده توسط دولتهای عضو. - بیانیه داکا در خصوص حقوق بشر در اسلام مصوب چهاردهمین نشست وزرای خارجه کنفرانس اسلامی . - بیانیه قاهره در خصوص حقوق بشر در اسلام مصوب نوزدهمین نشست وزرای خارجه کنفرانس اسلامی که پیرو قطعنامه p- 19- 49 (1990)بود. - بیانیه حقوق و مراقبت از کودک در اسلام (مصوب هفتمین کنفرانس سران کشورهای اسلامی که به موجب قطعنامه 2/7/16 (1994) صادر گردید.) اهمیّت حقوق کودک در سند (2005-2004) OIC آنچه به عنوان یکی از مهمترین پایه های تصویب این سند بین المللی قابل توجه و اشاره است رویکرد اسلامی آن است، تلاشی که با صفت اسلامی مزیّن شده برای درک اهمیّت این سند اساسی در انقلاب اسلامی که به دو ویژگی قابل توجه آن به اختصار اشاره شد کافیست به اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که قله قوانین ایران محسوب می شود و به موجب آن همه قوانین و مقررات (اعم از داخلی و بین المللی) در ایران اسلامی باید با موازین اسلامی تفسیر و مورد استناد قرار گیرد، بذل توجه شود. این همه سند مورد توجه، رویکرد اسلامی و توجه ویژه به مقررات اسلامی اهمیت آن را بدیهی می سازد. بنابر آنچه اشاره گردید، اولاً تازه و نو بودن سند مورد بررسی (میثاق حقوق کودک در اسلام مصوب هزاره سوم میلادی) در مقایسه با بسیاری از اسناد غربی مورد ادعای مدعیان حقوق بشر. ثانیاً توجه ویژه به اسلام و صراحت بسیاری از موارد و اصل عنوان این سند بین المللی. ثالثاً: جامعیت مورد ملاحظه آن و عطف نظرش به اسناد دیگر بین المللی تنها شمه ای از اهمیت این «میثاق حقوق کودک در اسلام» می باشد؛ که متأسفانه کمتر مورد توجه دانشجویان و تحصیل کرده هایی است که غالباً تحت آموزش اساتید غرب زده و کم اطّلاع از حقوق اسلام هستند!
پیماننامه حقوق کودک این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت و از ۲ سپتامبر ۱۹۹۰ (سی روز پس از تودیع بیستمین سند تصویب یا الحاق) لازمالاجرا شدهاست. تاکنون ۱۹۳ کشور (تمام اعضای ملل متحد به جز ایالات متحده آمریکا و سومالی) این سند را امضا کردهاند و در ۱۴۰ کشور اجرا میشود. و به این ترتیب مقبولترین سند حقوق بشر در تاریخ میباشد. کودک بر اساس ماده یک این پیمان به هر انسان کمتر از ۱۸ سال گفته میشود. مگر آن که قانون قابل اعمال در مورد کودک سن قانونی کمتری را تعیین کرده باشد. این کنوانسیون شامل ۵۴ ماده و دو پروتکل اختیاری بوده که چهار اصول پایهای آنرا جهت میدهد: * هیچ کودکی نباید از تبعیض رنج ببرد. * زمانیکه در رابطه با کودکان تصمیمگیری میشود، باید منافع عالیه آنان در راس قرار گیرد. * کودکان حق حیات داشته و باید رشد کنند. * کودکان حق دارند آزادانه عقاید و نظرات خود را ابراز کنند و این نظرات در تمامی اموری که به آنها مربوط میشود، باید مورد توجه قرار گیرد.
کمیته حقوق کودک ملل متحد کمیته حقوق کودک ملل متحد نهادی برای بررسی پیشرفت کشورهای عضو در دستیابی به تحقق تعهدات ناشی از پیمان است که به موجب ماده ۴۳ کنوانسیون تأسیس شده و از ده کارشناس تشکیل میشود که از اتباع کشورهای عضو با توجه به پراکندگی جغرافیایی و نظامهای حقوقی اصلی انتخاب میشوند. وظیفه اصلی این کمیته بررسی گزارشهای رسیده از کشورهای عضو کنوانسیون، ارائه پیشنهادها یا توصیههای کلی بر اساس بررسی گزارشها درخواست مشاوره و مساعدت فنی از صندوق کودکان ملل متحد، سازمانهای تخصصی ملل متحد و دیگر نهادهای دارای صلاحیت است. گزارش کشورهای عضو به کمیته باید تا دو سال پس از تصویب یا الحاق و پس از آن هر پنج سال یکبار صورت پذیرد. کمیته نیز بایستی گزارش فعالیتهای خود را هر دو سال یکبار به مجمع عمومی تسلیم کند. پروتکلهای اختیاری در ۲۵ مه ۲۰۰۰ الحاق دو پروتکل اختیاری به کنوانسیون مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت. یکی «پروتکل الحاقی درباره خرید و فروش کودکان، خودفروشی کودکان و هرزهنگاری کودکان» که این اقدامات را در کشورهای عضو ممنوع میسازد. و دیگری «پروتکل الحاقی درباره بکارگیری کودکان در مناقشات مسلحانه» که خدمت سربازی اجباری افراد زیر ۱۸ سال را ممنوع میکند و اعضا تعهد میکنند از هر اقدام ممکن برای جلوگیری از ورود کودکان به گروههای مسلح استفاده کنند.
نگاهى به حقوق کودک در اسلام و کنوانسیون جهانى کودکان، آسیب پذیرترین گروه جامعه انسانى کودکان آسیب پذیرترین گروه جامعه انسانى، نخستین کسانى هستند که در معرض هجوم مستقیم انواع ناگوارى ها، فشارها و مشکلات ناشى از زندگى بزرگ ترها قرار مى گیرند و آن را تحمل مى کنند. امروزه میلیون ها کودک در سراسر جهان به خاطر بى سرپرستى، آواره گى هاى ناشى از جنگ و بلاهاى طبیعى، تغذیه نامناسب، آلودگى به انواع بیمارى هاى خطرناک، اعتیاد والدین و مشکلات ناشى از طلاق، یا در شرایط دشوارى به سر مى برند یا در چنگال افراد پلید به انواع سوءاستفاده هاى انسانى مانند توزیع مواد مخدر، خودفروشى و کار اجبارى تن مى دهند و به تعبیرى بهتر، حقوق آنها نقض مى شود. البته چگونگى نقض حقوق کودکان، در نقاط مختلف جهان متفاوت است. در کشورهاى در حال توسعه، کودکان، بیشتر با فقر و پى آمدهاى ناشى از آن مانند سوءتغذیه، کمبود امکانات بهداشتى، درمانى و تحصیلى درگیرند. در حالى که در کشورهاى توسعه یافته، مشکلات اخلاقى و ضعف بنیاد خانواده گریبان گیر کودکان است. خوشبختانه در کشورهاى مسلمان، به سبب وجود استحکام در بنیاد خانواده و گرایش هاى دینى و اعتقادى و آشنایى بیشتر با احکام اسلامى، وضعیت حقوقى کودکان جایگاه نسبى مناسب ترى دارد. بنابراین، بهتر است دیدگاه دین اسلام درباره حقوق کودک را بررسى کنیم و دستورهاى پیشرفته آن را در این زمینه در نظر بگیریم و البته هیچ مکتب و آیینى به اندازه دین مقدس اسلام، به حقوق کودکان توجه نکرده و سفارش هاى لازم را نداده است. اسلام، بیش از مکتب هاى دیگر، براى کودکان ـ این گروه آسیب پذیر جامعه - حقوق قائل شده است، زیرا با رعایت این حقوق، آینده کشور با وجود انسان هاى شایسته، تضمین خواهد شد. والدین، مسئول اصلى رعایت حقوق کودک در کنوانسیون حقوق کودک، بیشترین مسئولیت در رعایت حقوق کودک بر دوش والدین نهاده شده است، چنان که در ماده 18 کشورهاى طرف کنوانسیون متعهد شده اند: «بیشترین تلاش خود را براى تضمین به رسمیت شناختن این اصل که پدر و مادر کودک، مسئولیت مشترکى در زمینه رشد و پیشرفت کودک دارند، به عمل آورند. والدین یا قیم قانونى، مسئولیت عمده را در رشد و پیشرفت کودک به عهده دارند و اساسى ترین مسئله آنان، (حفظ) منافع عالیه کودک است». در آموزه هاى آسمانى اسلام نیز بیشترین مسئولیت در قبال کودک، بر دوش والدین است که به آن «حق الوَلَدِ عَلَى الوالِد» مى گویند؛ زیرا کودک، برکت خانه و نعمت و حسنه اى است که خداوند به پدر و مادر ارزانى کرده است. ازاین رو، قدر و جایگاه آن را باید بدانیم و به وظایف خود در برخورد با این نعمت الهى عمل کنیم در غیر این صورت، عاق فرزندان خواهیم بود. سزاوارترین افراد به رعایت حقوق کودک، پدر و مادر هستند؛ زیرا آنها دل سوزترین افراد در حق او هستند.
اسلام و سفارش به رعایت حقوق کودکان در آموزه هاى آسمانى اسلام، همه کودکان از دختر و پسر، حقوق و مزایاى معیّنى دارند و همگان از اِعمال هرگونه خشونت و بى رحمى در حق آنان باز داشته شده اند. این در حالى است که پیش از اسلام، میان اعراب و دیگر قوم ها، کودکان در وضع نامناسبى قرار داشتند و از کمترین حقوق عادى نیز بهره مند نبودند. آنان با هر بهانه کوچکى از جمله رهایى از فقر و هزینه زندگى، آنها را از میان بر مى داشتند. در این میان، شرایط دختران بسیار دردناک تر بود. بزرگان عرب و افراد سرشناس، داشتن دختر را براى خود ننگ و عار مى دانستند. آنها را زنده به گور مى کردند، چنان که خداوند در قرآن مى فرماید: و هرگاه یکى از آنان را به دختر مژده دهند، چهره اش سیاه مى شود، در حالى که خشم [و اندوه] خود را فرو مى خورد و از بدى آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله [خود] روى مى پوشانند که آیا او را با خوارى نگاه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ و چه بد داورى مى کنند. (نحل: 58 و 59) اسلام با آمدن خود، در قالب تعبیرهاى زیبا در این باره، نه تنها مردم را از آن عادت هاى زشت باز داشت، ارزش کودکان را در جامعه افزایش داد و از آن پدران و مادران خواست که به بهانه هاى واهى فرزندان خود را نکشند و با آنها دل سوز باشند، آنجا که در قرآن آمده است: و از بیم تنگ دستى فرزندان خود را نکشید، ماییم که به آنها و شما روزى مى بخشیم. آرى، کشتن آنان همواره خطایى بزرگ است». (اسراء،: 31) همچنین رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «از ما نیست، کسى که به خردسالان رحم نکند». جالب اینکه این حمایت ها از حقوق کودکان، زمانى مطرح شده که هیچ نهاد، سازمان یا کنوانسیون بین المللى براى دفاع از حقوق کودکان وجود نداشته است. اسلام با در نظر گرفتن همه نیازهاى اولیه جسمى، روحى و روانى کودکان و دفاع از آن، زمینه را براى رشد و پیشرفت آنان در همه جنبه ها فراهم آورده است.
برخى از حقوق کودکان
1. انتخاب نام نیکو بنا بر بند 1 ماده 7 کنوانسیون حقوق کودک: «تولد کودک، بلافاصله پس از تولد باید ثبت شود و از حقوقى مانند داشتن نام، کسب تابعیت و در صورت امکان، شناسایى والدین بهره مند باشد.» در اسلام نیز یکى از نخستین وظایفى که بر عهده والدین، پس از تولد نوزاد نهاده شده، انتخاب نام نیکو و مناسب براى کودک است. امام رضا علیه السلام در این باره مى فرماید: نخستین امرى که پدر از آن راه به فرزندش احسان و نیکى مى کند، انتخاب نام نیکوست. پس هر یک از شما براى فرزند خود نام نیکو قرار دهید. همچنین رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى فرماید: «حق فرزند بر والدین، آن است که نام او را نیکو انتخاب کند.» در واقع، انتخاب نام نیکو براى فرزند، در اسلام نوعى احسان و نیکى خوانده مى شود که والدین به او روا مى دارند، زیرا هم بخشى از نیازهاى روحى و روانى کودک برآورده مى شود و به او شخصیت و اعتبار مى بخشد و هم او را از توهین و استهزاى دیگران در حق وى دور مى کند. از نگاه اسلام، نام زیبا و نیک حتى مى تواند، براى کودک امنیت و آسایش روانى پدید آورد. چنان که در روایت است: وقتى امام صادق علیه السلام شنید کسى نام فرزندش را محمد گذاشته است، فرمود: «به کودک خود دشنام مده، او را کتک نزن و به او بدى نکن!» با انتخاب نام نیک براى فرزندان، گامى به سوى شکل دهى شخصیت متعالى در کودک برداریم. 2. تأمین خوراک و تغذیه مناسب براى کودک بهره مندى از تغذیه و خوراک مناسب، از حقوق مسلم کودک و برطرف کننده نیاز جسمى اوست. براساس بند «ج» ماده 24 کنوانسیون حقوق کودک، کشورهاى طرف کنوانسیون متعهد شده اند: «مبارزه با بیمارى ها و سوء تغذیه را از راه فراهم کردن مواد غذایى مقوى و آب آشامیدنى سالم دنبال کنند». در اسلام، بنا به فرموده رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله : «هیچ کارى بهتر از سیر کردن شکم گرسنه نیست» و اگر این شکم گرسنه از آنِ فرزندان و کودکان او باشد، از وظایف و حقوق اوست، چنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «از حقوق فرزند بر پدر، آن است که جز غذاى پاک و خوب به او ندهد». البته اگر والدین توانایى تأمین مواد غذایى مناسب را نداشته باشند، این وظیفه دینى افراد جامعه است که نیازهاى غذایى آنان را تأمین کنند، چنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «هر کس سیر بخوابد و همسایه او در کنارش گرسنه باشد و او بداند، به من ایمان ندارد». جسم سالم بر سلامت روح تأثیرگذار است و تغذیه مناسب بر سلامت جسم. بنابراین، رسیدگى به وضع تغذیه کودکان، به شکل غیرمستقیم، سامان دادن به روح و روان او نیز به شمار مى رود. 3. حق تحصیل در اسلام، فراگیرى دانش یک فریضه است، به گونه اى که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به مردم سفارش مى کند: «از گهواره تا گور دانش بجویند» و آموختن دانش (خواندن و نوشتن) را از جمله حقوق فرزندان بر والدین مى داند و مى فرماید: «از جمله حقوق فرزند بر پدر، آموختن نوشتن است». در واقع، پدر و مادر زمانى فرزند خود را احترام مى کنند که به او سواد خواندن و نوشتن و آداب معاشرت بیاموزند و از آنجا که شخصیت کودک در مراحل نخستین زندگى، در خانواده شکل مى گیرد، آموختن دانش (خواندن و نوشتن) به کودکان، بر عهده والدین نهاده شده است تا در ابتداى زندگى، آنها را به سلاح دانش مسلح کنند تا به وسیله آن بر مشکلات آینده چیره شوند و این، کوچک ترین وظیفه اى است که از والدین انتظار مى رود تا در حق فرزند و پاره تن خود روا دارند. امروزه در جهان توسعه یافته، مراحل نخستین سوادآموزى، امرى اجبارى است و در این راه، گام هاى مؤثرى نیز برداشته شده است و در کنوانسیون حقوق کودک، بر اساس بند ماده 28، کشورهاى طرف کنوانسیون متعهد شده اند: «حق کودک را در قبال آموزش و پروش به رسمیت بشناسند و براى دست یابى تدریجى به این حق و بر اساس ایجاد فرصت هاى برابر اقدام هایى مانند: اجبارى و رایگان کردن تحصیلات ابتدایى براى همگان، تشویق شکل هاى گوناگون آموزشى متوسطه و در دست رس قرار دادن آموزش عالى براى همگان براساس توانایى ها و به شیوه مناسب را معمول دارند». در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز حقوق تحصیلى براى کودکان و عموم مردم به رسمیت شناخته شده است، چنان که بنا بر اصل سى ام قانون اساسى: «دولت موظف است، وسایل آموزش و پرورش رایگان را براى همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالى را تا سرحد خودکفایى کشور به طور رایگان گسترش دهد».
4. حق تفریح و بازى یک ضرب المثل انگلیسى مى گوید: «اگر کودکى را همیشه به کار وا دارى و از بازى و ورزش محرومش کنى، عاقبت احمق مى شود». اگرچه این مثل اغراق آمیز به نظر مى رسد، واقعیت این است که حرکت و جنبش، اساس هر عمل غریزى و پایه وظایف زندگى است. به ویژه در دوران خردسالى و کودکى که زیربناى بنیه جسمى انسان را پى ریزى مى کند. ازاین رو، امام صادق علیه السلام مى فرماید: «باید هفت سال نخست زندگى کودک، آزادانه به بازى و جنبش بدنى صروف شود». در واقع، در مراحل نخستین زندگى، نباید از کودکان انتظار داشت که دنیاى سرشار از شادى و نشاط خود را با دنیاى بزرگ ترها جا به جا کنند، بلکه باید آنها را در بازى و تفریح آزاد گذاشت تا به تندرستى و سلامتى آنها آسیب وارد نشود. حتى بنا به سفارش رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله ، باید در بازى هاى کودکانه نیز آنها را یارى داد، چنان که مى فرماید: «کسى که کودکى نزد اوست، باید رفتار کودکانه را در پیش گیرد». اسلام، حتى آموزش بازى ها و ورزش هایى مانند سوارکارى، شنا و تیراندازى به فرزندان را از وظایف والدین مى داند. در این زمینه، رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «حق فرزند بر پدر آن است که نوشتن، شنا کردن و تیراندازى را به او بیاموزد». در بند ماده 31 کنوانسیون حقوق کودک نیز آمده است: «کشورهاى طرف کنوانسیون، حق کودک را براى تفریح، آرامش، بازى، فعالیت هاى خلاق مناسبِ سن خود و شرکت آزادانه در حیات فرهنگى و هنرى به رسمیت مى شناسند». میان بازى و تفریح به اندازه کودک و بهداشت روانى او، ارتباط تنگاتنگى وجود دارد. پرهیز از اعمال خشونت جسمى و روحى به کودک خشونت جسمى و روحى، یکى از عوامل تخریب شخصیت کودکان است. به همین سبب، بنا بر بند 1 ماده 19 کنوانسیون حقوق کودک، کشورهاى طرف کمیسیون متعهد شده اند: «اقدام هاى قانونى، اجرایى، اجتماعى و آموزشى را در جهت حمایت از کودک در برابر همه شکل هاى خشونت جسمى و روحى، آسیب رسانى و سوءاستفاده به عمل آورند».
در دین اسلام نیز به این مهم توجه جدى شده است، چنان که وقتى مردى در حضور امام على علیه السلام از فرزند خود شکایت کرد، امام علیه السلام فرمود: «او را نزن، [بلکه [از او دورى کن (قهر کن)، ولى نه طولانى». در واقع، این حدیث بیان مى کند که اگر تنبیه براى تربیت کودک انجام مى گیرد، بهتر آن است که این تنبیه، تنبیه بدنى نباشد، بلکه از عواطف کودک استفاده شود، زیرا تنبیه بدنى، زمینه ساز مشکلات روحى و عاطفى فراوانى همچون سرخوردگى و تخریب شخصیت کودکان مى شود، ولى وقتى از کودک دورى شود، او خود، کم کم به اشتباه خود پى مى برد. البته این دورى نباید طولانى شود؛ زیرا ممکن است از یک سو روى عواطف کودک اثر عمیق بگذارد و زمینه ساز مشکلات روحى او را شود و از سوى دیگر، بر اثر طولانى بودن، از تأثیر این ابزار تربیتى کاسته شود. بنابراین، امام علیه السلام پس از دستور دادن به دورى، بى درنگ سفارش مى کند که این فاصله گرفتن والدین، طولانى نشود. رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «خداوند به هیچ چیز خشم نمى گیرد، آن چنان که به خاطر زنان و کودکان خشم مى گیرد». خشونت نسبت به کودک با عزتمندى او ناسازگار است، به همین دلیل، در اسلام ـ تا حد ممکن و جز از سر ناچارى ـ از تنبیه جسمانى کودک پرهیز داده شده است.
احترام به مقام کودک کودکان مانند هر انسان دیگرى دوست دارند، محبوب واقع شوند و به شخصیت آنها احترام گذارده شود. ازاین رو، رسول خدا صلى الله علیه و آله سفارش مى کند: «دوست بدارید کودکان خود را و به آنها ترحم و به وعده خود به آنان وفا کنید.» همچنین مى فرماید: «وقتى نام فرزندتان را مى برید، او را گرامى دارید و جاى نشستن را براى وى باز کنید و با او ترش رو نباشید». باز مى فرماید: «اگر کسى فرزند خود را ببوسد، حسنه اى براى او نوشته مى شود». در واقع، همه این موارد، از نشانه هاى احترام گذارى درست و کامل به کودکان است که والدین مى توانند، با رعایت کردن آن، به مقام کودک خود ارزش قائل شوند و نیازهاى روانى او را برآورده کنند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن