سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
انجام يک برنامه موثر ماساژ توسط يک فرد آموزش ديده و آشنا به آناتومی عضلات و عملکرد اندامها درکنار استفاده از دانش تخصصی شناخت عضلات مهم و درگير در ورزشهای مختلف و ميزان آسيب پذيری عضلات در ورزشهای گوناگون می تواند به ورزشکاران در امر بهبود دامنه حرکات ، انعطاف پذيری بيشتر و آسيب ديدگی کمتر کمک کند .
اين برنامه به حفظ قابليت های ورزشی ورزشکار در دوره های بين رقابتها و حتی افزايش کارايی آنها کمک شايانی خواهد نمود .
ماساژ در رقابتهای ورزشی
• ماساژ قبل از رقابت های ورزشی :
انجام ماساژ به مدت 10 – 15 دقيقه و حدود4 ساعت قبل از شروع مسابقه با تقويت جريان خون و کاهش فشارهای عضلانی و عصبی می تواند منجر به افزايش بازده وزشکارو کاهش ميزان مصدوميت های ورزشی گردد . در ماساژ قبل از رخدادهای ورزشی تاکيد بر روی عضلات درگير در آن ورزش خاص است .
• ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی :
اين ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی و در زمانهای استراحت يا تايم اوت به ورزشکار داده می شود . اين ماساژ زمان کوتاهی دارد و به طور خاص بر روی عضلانی متمرکز است که بيشتر تحت استرس قرار داشته اند و خسته شده اند . اين ماساژ بازيابی توان از دست رفته و آماده شدن بهتر برای ادامه رقابت را سبب خواهد شد .
• ماساژ بعد از رقابتهای ورزشی :
اين ماساژ بعد از پايان رقابتها انجام می گيرد و اساسا" به منظور ريکاوری و بازيابی توان از دست رفته انجام می شود. اين ماساژ به مدت 15 5/1 ساعت انجام می گيرد و در آن با ماساژ گروههای عضلانی درگير بازسازی عضلانی ، دفع مواد زائد حاصل ...... و آرامش روحی به ورزشکار خواهد شد .
• ماساژ به منظور توانبخشی :
ماساژ می تواند به افزايش سرعت بهبودی پس از آسيب ديدگی های ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال آسيب ها را سبب شود . ماساژ درمانی ميتواند هم برای آسيب های حاد ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال مزمن ورزشی استفاده شود . به عنوان مثال انجام ماساژ لنفاتيک در طول فاز حاد آسيب ديدگی می تواند منجر به کاهش عدم و و تورم و کاهش کمبود اکسيژن بافت صدمه ديده و تسريع دفع مواد سمی از بافت آسيب ديده شود ، ماساژ نقاط کليدی می تواند منجر به کاهش اسپاسم و درد در عضلات صدمه ديده و عضلات مجاور نقطه صدمه ديده که کارعضله صدمه ديده را بر عهده گرفته اند شود ، ماساژ فيبرهای متقاطع هم چنانچه در فاز تحت حاد (( subacuteانجام شود سبب بهبود شکل گيری و عملکرد يافتهای در حال ترميم خواهد شد که اين امر سبب می شود فرد پس از ترميم صدمات ورزشی دچار محوديت حرکتی ، درد ، سفتی و ناتوانی نشود .
کاربردهای ماساژ در ورزش::
ماساژ برای حفظ شرايط آمادگی ورزشکار
انجام يک برنامه موثر ماساژ توسط يک فرد آموزش ديده و آشنا به آناتومی عضلات و عملکرد اندامها درکنار استفاده از دانش تخصصی شناخت عضلات مهم و درگير در ورزشهای مختلف و ميزان آسيب پذيری عضلات در ورزشهای گوناگون می تواند به ورزشکاران در امر بهبود دامنه حرکات ، انعطاف پذيری بيشتر و آسيب ديدگی کمتر کمک کند .
اين برنامه به حفظ قابليت های ورزشی ورزشکار در دوره های بين رقابتها و حتی افزايش کارايی آنها کمک شايانی خواهد نمود .
ماساژ در رقابتهای ورزشی
• ماساژ قبل از رقابت های ورزشی :
انجام ماساژ به مدت 10 – 15 دقيقه و حدود4 ساعت قبل از شروع مسابقه با تقويت جريان خون و کاهش فشارهای عضلانی و عصبی می تواند منجر به افزايش بازده وزشکارو کاهش ميزان مصدوميت های ورزشی گردد . در ماساژ قبل از رخدادهای ورزشی تاکيد بر روی عضلات درگير در آن ورزش خاص است .
• ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی :
اين ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی و در زمانهای استراحت يا تايم اوت به ورزشکار داده می شود . اين ماساژ زمان کوتاهی دارد و به طور خاص بر روی عضلانی متمرکز است که بيشتر تحت استرس قرار داشته اند و خسته شده اند . اين ماساژ بازيابی توان از دست رفته و آماده شدن بهتر برای ادامه رقابت را سبب خواهد شد .
• ماساژ بعد از رقابتهای ورزشی :
اين ماساژ بعد از پايان رقابتها انجام می گيرد و اساسا" به منظور ريکاوری و بازيابی توان از دست رفته انجام می شود. اين ماساژ به مدت 15 5/1 ساعت انجام می گيرد و در آن با ماساژ گروههای عضلانی درگير بازسازی عضلانی ، دفع مواد زائد حاصل ...... و آرامش روحی به ورزشکار خواهد شد .
• ماساژ به منظور توانبخشی :
ماساژ می تواند به افزايش سرعت بهبودی پس از آسيب ديدگی های ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال آسيب ها را سبب شود . ماساژ درمانی ميتواند هم برای آسيب های حاد ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال مزمن ورزشی استفاده شود . به عنوان مثال انجام ماساژ لنفاتيک در طول فاز حاد آسيب ديدگی می تواند منجر به کاهش عدم و و تورم و کاهش کمبود اکسيژن بافت صدمه ديده و تسريع دفع مواد سمی از بافت آسيب ديده شود ، ماساژ نقاط کليدی می تواند منجر به کاهش اسپاسم و درد در عضلات صدمه ديده و عضلات مجاور نقطه صدمه ديده که کارعضله صدمه ديده را بر عهده گرفته اند شود ، ماساژ فيبرهای متقاطع هم چنانچه در فاز تحت حاد (( subacuteانجام شود سبب بهبود شکل گيری و عملکرد يافتهای در حال ترميم خواهد شد که اين امر سبب می شود فرد پس از ترميم صدمات ورزشی دچار محوديت حرکتی ، درد ، سفتی و ناتوانی نشود .
هماهنگی، مجموعهای از ساز و كارهای ساختاری و انسانی است كه برایمرتبط كردن مؤثر اجزای هر نظام (جامعه)، برای تسهيل در كسب اهدافطراحی میشود. آدمی موجودی اجتماعی است.
در جامعه و سازمانها،تعداد بیشماری از انسانها زندگی میكنند كه برای تحقق اهداف خود نيازمند برقراری ارتباط با يكديگرند تا بتوانند با انجام دادن برخی از كارها، به نتايجمطلوب و مورد انتظار خود برسند و اين امر تنها با هماهنگی ِتحقق خواهد يافت. پس برای انجام دادنِ بهتر كارها بايد بين افكار، فعاليتهاو عمليات گروه، هماهنگی وجود داشته باشد. هماهنگی يعنی آميختنفعاليتهای افراد و سازماندهی درست انسانها و تخصيص درست منابع غيرانسانی به منظور تحقق هدف.
از مهمترين وظايف مسؤولان، ايجاد هماهنگی بين افراد، واحدها،معاونتها و ارتباط درست جامعه با تحوّلات محيطی است. رسول خدا(ص)در اهميت اين موضوع می فرمايد:
بهترين مديران و فرمانروايان كسانی هستند كه استعدادها و سليقههایگوناگون را زير چتر مديريت گرد آورند و بدترين مديران آنانند كهمجموعه همسو و هماهنگ را پراكنده سازند.
در واقع یکی از مشخصه های دولتمردان موفق و شایسته ، بهره گیری از تمام صاحبنظران علوم مختلف اعم از مدیریت ، اقتصاد ، سیاست و جامعه شناسی و . . . در تصمیم گیری ها و تعیین خط مشی ها و سیاستهای کلان سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی می باشد؛ هر چند اگر از گروه های منتقد و مخالف دولت باشند ، چرا که مشارکت و همکاری مؤثر کلیه گروه ها و اقشار جامعه را در کسب اهداف جاری و آتی خود تضمین نموده است .
همبستگی و وحدت در راه حق گرچه كراهت داشته باشيد ، ازپراكندگی در راه باطل گرچه مورد علاقه شماباشد ، بهتر است؛ زيراخداوند سبحان، به گذشتگان و آيندگان چيزی را به تفرقه عطا نفرمودهاست.
قرآن نيز درباره هماهنگی میفرمايد:
و از مشركان نباشيد؛ كسانی كه دين خدا را قطعه قطعه كردند وفرقهفرقه شدند و هر حزبی بدان چه پيش آنها است، دلخوش شدند.
نقش رهبری در سازمان، از مهمترين نقشها است و امروزه معتقدندمديريت مطلوب آن است كه به رهبری ختم شود. جامعه موفق مشخصهایدارد كهبا آن، از جامعه ناموفق شناخته میشود و آن، رهبری پويا و اثربخش است.رهبران تأثيری اساسی بر هماهنگی دارند. حضرت علی(ع) میفرمايد:
موقعيت رهبر و فرمانده، مانند موضع و نقش نخ تسبيح است كه دانههارا به هم میپيوندد. وقتی رشته پاره شد، دانهها پراكنده میشوند و هركدام به سويی خواهد غلتيد؛ سپس هرگز در كنار يكديگر جمعنخواهند شد.
اين نقش كه بازتاب حضور و تأثير رهبری است، سازمان و مجموعه رادارای انسجامهای مرئی و حتی نامرئی میكند. امروزه در مديريت به اينمسأله معتقدند كه هدف از رهبری و فرماندهی، راهنمايی زيردستان در جهتفهميدن هدف و برانگيختن آنان به كار و فعاليت مؤثر است، و پيروزی وشكست هر تشكيلاتی، بستگی تام به رهبری آن دارد. به سبب همين مسأله،امام علی(ع) در نكوهش كوفيان در جنگ با لشكريان معاويه فرمود:
موقعيت زمامدار همچون ريسمان است كه مهرهها را در نظم میكشد وآنها را جمع كرده به هم مرتبط میسازد؛ اگر ريسمان از هم بگسلد،مهرهها پراكنده میشوند.
به عبارت ديگر، وظيفه رهبری، تأثيرگذاری بر مردم برای وادار كردنآنها به كوششی دلخواه به منظور تحقق اهداف گروهی است. شما میتوانيدحضور فيزيكی انسانی را بخريد يا برآن به شدت نظارت كنيد، امّا شور واشتياِ او را نمیتوانيد بخريد. نقش رهبر، روحيه دادن به كاركنان است.رهبران بدون توجّه به مسائل انسانی، قادر به هدايت انسانها نيستند. اينماشينآلات و تجهيزات نيستند كه ارزش افزوده ايجاد میكنند، بلكه نيرویانسانی باانگيزه است كه میتواند از امكانات به بهترين شكل استفاده كند؛ لذابايد برای تك تك كاركنان ارزش قائل بوده و به آنان توجّه كرد.
در ميان تمام وظايف مديران (برنامهريزی، سازماندهی، هماهنگی،هدايت و رهبری) رهبری جايگاه ويژه خود را دارا است. در اين مسؤوليت،مديريت بايد انسانها را بشناسد و بتواند با ايجاد نظام مطلوب، با آنها ارتباط درست برقرار كند. ميان مديران ابزاری كه فقط به فكر تحقق هدف سازمان(بدون عنايت به نيازهای فرودستان) هستند و مديران مؤثر (مديرانی كهرهبری نيز میكنند) تفاوت اساسی وجود دارد. منبع رهبری، حاكميت نيست،هدايت است، رهبر نه فقط گروه را راهنمايی میكند، بلكه خود نيز جزئی ازگروه است.
برای درک بهتر مسأله (هماهنگی و رهبری ) و ضرورت انتخاب رهبران ، مدیران و مسئولان اجرایی شایسته و موفق در سازمانها و مؤسسات ذکر مثالی خالی از لطف نیست :
چوپان ها برای جمع کردن ، جلو بردن و بطور کلی هدایت کردن گوسفندها از علایم و زبان خاصی استفاده می کنند و با آن زبان گوسفندان را به جاهایی که مورد نظرشان هست ، هدایت می کنند.
در زمان های قدیم یک روز چوپان تازه کار و جوانی ، گله ای را به صحرا برد . در صحرا می خواست گوسفندان را یک جا جمع کند امّا هر چه ¤ بر و بر ¤ می کرد ، گوسفندان به جای جمع شدن بیشتر پراکنده می شدند و این طرف و آن طرف می رفتند . چوپان تازه کار حسابی کلافه شده بود که چوپان با تجربه ای از راه رسید و چند بار ¤ هر و هر ¤ کرد و گوسفندان به محض شنیدن صدایش یک جا جمع شدند ! او رو به چوپان بی تجربه کرد و گفت : ¤ تو که هر را از بر تشخیص نمی دهی ، چگونه چوپان شده ای ؟ ¤
لازم به ذکر است چوپان بی تجربه به علت نادانی و بی تجربگی ، هر وقت که با چنین مشکلی مواجه می شد ، سگ های گله اش را تنبیه و تعویض می کرد !!
و از آن زمان به بعد این ضرب المثل را برای افراد نادان و بی تجربه به کار می برند که از عهده هیچ کاری بر نمی آیند .
رکود اقتصادي پديده جديدي نيست و اقتصادهاي جهان، بارها در رکود فرو رفتهاند و از رکود خارج شدهاند. رکود سال 1930 نمونهاي از رکود عميق اقتصادي بود و خسارات ناشي از اين رکود، سالها گريبانگير اقتصادهاي اروپا و حتي آمريکا شد. اما رکود اقتصادي سال 2008 خسارات کمتري در پي داشت؛ به چند دليل از جمله اينکه اطلاعات و آمار اقتصادي قابل اعتماد در دسترس بود و دولت و بخش خصوصي به واسطه وجود اطلاعات ميتوانستند، موقعيت خود را به درستي ارزيابي کنند.
دولتهايي که با اين رکود دست به گريبان بودند به سرعت توانستند شرايط رکودي را کنترل کرده و عوامل ديگر را نيز به درستي سازماندهي کنند، آنگونه که در طول دو تا سه سال به رشد معقول بازگشتند. اما به نظر ميرسد اين آموزهها در کشور، کمتر مورد توجه قرار ميگيرد تا در مواجهه با شرايط پيشآمده ناشي از تحريمها، تصميمات مناسبي اتخاذ شود.بنابراين چند نمونه از تصميمات نابجا در ذیل ذکر خواهد شد:
1- روابط بینالملل
اقتصاد ایران به شدت به درآمد نفت و واردات وابسته است. اینکه این وابستگی خوب است یا بد، بحث دیگری است. اما این اقتصاد، اقتصاد بستهای نیست و تا حدودی در جهت انطباق با شرایط بینالمللی پیش رفته است. اگرچه اقتصاددانان در مورد پیامدهای وابستگی به نفت هشدار دادهاند و برای کاهش این وابستگی، راهحل نیز ارائه کردهاند. اما به این پیشنهادات اعتنایی نشد. به هر حال اقتصادی که به درآمد صادرات یک کالا متکی است و از آن سو تولید وابسته به وارداتی است که به درآمد نفتی تکیه دارد، بسیار آسیبپذیر است و این آسیبپذیری در ماههای اخیر تشدید شد .
در این صورت، این پرسش به ذهن خطور میکند که آیا این اتفاقات قابل پیشبینی نبود؟ به عقیده من قابل پیشبینی بود. این اتفاقات از آن رو قابل پیشبینی مینمود که به تبع اتخاذ برخی تصمیمات سیاسی دولتمردان و ارتباطات بینالمللی رخ داد .
با پذیرش این فرضیه، میتوانستیم برای مواجهه با رویدادهای اقتصادی اخیر، آمادگی لازم را به وجود بیاوریم. اگرچه قضاوت در مورد درستی یا نادرستی تصمیمات سیاسی موضوع این بحث نیست. اما به دلیل تبعات اقتصادی این تصمیمات، تاکید میکنم که اقتصاد باید برای مواجهه با این تبعات مهیا میشد. من معتقدم، بزرگترین خطایی که صورت گرفت این بود که کشور برای رویارویی با پیامدهای اقتصادی این تصمیمات آماده نشد .
2- آمار و اطلاعات
در اختیار داشتن آمار و اطلاعات از عملکرد اقتصادی مهمترین ابزار تصمیمگیری در شرایط رکود است. طبیعی است که با گسترش صنعت آیتی، آمار و اطلاعات به طور گسترده تولید میشود و در اختیار متقاضیان آن قرار میگیرد. آنچه سبب شد رکود سال 2008 نسبت به رکود قبلی بسیار کماثرتر ظاهر شود و کشورها را با آسیبهای کمتری مواجه کند، اطلاعات بسیار گستردهای بود که در اختیار دولتها و بخش خصوصی قرار گرفت. اما اشتباهی که در ایران صورت گرفت، این بود که به جای افزایش راههای تولید و توزیع اطلاعات، کانونهای موجود تولید و توزیع نیز به محاق سکوت فرو رفتند و فعالان اقتصادی در فضایی قرار گرفتند که هیچگونه اطلاعاتی از جهتگیری شاخصهای اقتصادی و آنچه در صحنه اقتصاد رخ میداد، منتشر نمیشود. چنانچه فعالان اقتصادی از تغییر پارامترها بیاطلاع باشند از اتخاذ تصمیمات صحیح نیز باز میمانند. من فکر میکنم یکی از عواملی که باعث به وجود آمدن چنین شرایط حادی در اقتصاد شد، فقدان اطلاعات درست و به موقع بوده است.
3- جلب اعتماد
یکی دیگر از عواملی که موجب شد رکود کشور را فراگیرد، بیاعتمادی عمومی بود. در رکودی که در اروپا به وجود میآمد اعتماد مردم به تصمیمات دولت سلب شد. در اروپا، دولتها با بهرهگیری از مکانیسمهایی میزان اعتماد مردم به تصمیمات دولت را به طور مرتب و در بازههای زمانی مشخص اندازهگیری میکردند. اما به دنبال رکود اخیری که اروپا را فرا گرفت، اعتماد مردم به این تصمیمات سلب شد، حال آنکه تلاش بسیاری صورت گرفت تا اعتماد مردم به تصمیمات دولت بازگردد. متاسفانه در ایران نه آن شاخصها وجود دارد که اعتماد مردم را اندازهگیری کند و نه میزان اعتماد مردم برای تصمیمگیران مطرح شد. علاوه بر آن با تصمیمات شبانه و خلقالساعهای که اتخاذ میشود، از اعتماد مردم به تصمیمات دولت نیز کاسته میشود. اگر مردم یا فعالان بخش خصوصی ندانند نقدینگی به چه میزان است و با چه شیبی افزایش مییابد، قادر نخواهند بود، نرخ تورم را پیشبینی کنند. اگر مردم از میزان سرمایهگذاریها بیخبر باشند، یا ندانند نرخ ارز چه سمت و سویی را در پیش خواهد گرفت، طبیعی است که نمیتوانند به آن متکی باشند و روندهای آینده را پیشبینی کنند. در چنین شرایطی افزایش بیاعتمادی، امری طبیعی است و فعالان اقتصادی به سوی محدود کردن فعالیتهای خود پیش میروند که این شرایط ما را دشوارتر میکند .
4- فقدان سناریوهای متنوع
وقتی اقتصاد در شرایط غیرعادی قرار میگیرد، طراحی سناریوهای مختلف راهگشاست . دولتها و شرکتهای بزرگ اغلب سعی میکنند، سناریوهای مختلفی را در اختیار داشته باشند تا بتوانند شرایط دشوار را مدیریت کنند. برای مثال اگر دولت نمیداند که قیمت واقعی ارز دچار چه تغییراتی خواهد شد، طبیعی است که با طراحی سناریوهای مختلف و مبتنی بر نرخهای دو هزار تومان، 2500 تومان یا 1500 تومان، میتواند شرایط را ارزیابی کند و آن را در اختیار عاملان اقتصادی قرار دهد. در این صورت اگر نرخ ارز از 1200 تومان به دو هزار تومان افزایش یابد، فعالان اقتصادی و مردم میتوانند پیشبینی کنند که چه تغییراتی در تصمیمات دولت رخ خواهد داد. آنگاه خود را با این تغییرات تطبیق میدهند و این، کمک میکند که تصمیمات دولت به نتیجه مطلوب برسد. اما تاکنون، هیچ گونه سناریو یا برنامهریزی در اقتصاد صورت نگرفته است. بنابراین دولت، خود و فعالان اقتصادی و مصرفکنندگان را در شرایط مبهم قرار داده است.
5- اختلاط شعار با واقعیتهای اقتصادی
طبیعی است که دولتها گاه برای مواجهه با دشمنان خارجی، شعارهایی را سر میدهند که بتوانند آنان را گمراه کنند. اما اتفاقی که در ماههای اخیر رخ داد این بود که این شعارها برای انحراف افکار مردم نیز مورد استفاده قرار گرفت. اعلام شعارهای بعضاً غیرواقعی به این دلیل صورت میگیرد که مردم تصویر درستی از اقتصاد و شرایط اقتصادی نداشته باشند. برای مثال به محض تشدید تحریمها، این شعار مطرح شد که میتوانیم این تحریمها را دور بزنیم و این محدودیتها را به سرعت رفع کنیم. اما دیدیم که این شعارها به واقعیت نپیوست. اگر دولت در آن زمان با استفاده از مجاری که در اختیار داشت، اطلاعات صحیحی در اختیار عاملان اقتصادی قرار میداد، هزینه فعالیتهای اقتصادی آنان افزایش نمییافت؛ از سوی دیگر، هزینه واحدهای تولیدی نیز به شدت افزایش یافت و آنان را از ادامه فعالیت بازداشت. این روند به ورشکستیهای بسیاری انجامید . به عقیده من اتفاقی که در ایران رخ داد و همچنان تداوم دارد، غرق شدن در رکود نبود، سکته اقتصادی بود.
مردم به یکباره با شرایطی مواجه شدند که پیش از آن آمادگی رویارویی با آن را کسب نکرده بودند. در حالی که دولت میتوانست این آمادگی را از قبل فراهم کند. بنابراین مخلوط شدن شعارها با واقعیات اقتصادی و نبود کانالهای مناسب برای ارائه اطلاعات دقیق منجر به اتخاذ تصمیمات نادرست و غیرمنطقی شد که این شرایط بسیار پیچیده را پدید آورد .
6- تصمیمات نابجا
دولت متاسفانه به دلیل نداشتن سناریوهای مناسب تصمیماتی میگیرد که از یک سو خلقالساعه و از طرف دیگر نابجاست . دولت ناگهان تصمیم میگیرد واردات تعدادی از محصولات را ممنوع کند. روز بعد میگویند ممنوعیت درست نبوده و باید برداشته شود، روز دیگر در همان لیست تعدیل و حذف و اضافه صورت میگیرد. پس از آن صادرات ممنوع میشود اما چند روزی نگذشته که از طریق رسانههای عمومی مطلع میشویم در این مورد بررسی مجدد صورت میگیرد. در این اوضاع دولت خود را جای فعالان اقتصادی قرار دهد. فعالان اقتصادی نمیدانند واردات چه کالایی ممنوع است، صادرات چه کالایی محدودیت و عوارض دارد و چه کالایی برای تولید صرفه اقتصادی دارد. این سناریوها در فواصل بسیار کوتاه و به صورت خلقالساعه در اختیار عاملان اقتصادی قرار میگیرد، معلوم است که اعتماد فعالان اقتصادی سلب میشود. تصمیمات درست گرفته نمیشود و بسیاری از واحدها به ورشکستگی میرسند. متاسفانه در این ماهها از این ورشکستگیها بسیار بوده است. ورشکستگی را در اقتصاد آزاد مذموم نمیپندارند به این دلیل که معتقدند خون کثیف را از بدن اقتصاد خارج میکند. اما در شرایطی که به دلیل فقدان اطلاعات و ابهام در اطلاعات یک فعال اقتصادی به ورشکستگی میرسد میتوان آن را ورشکستگی بدون تقصیر نامید. فکر میکنم تمام واحدهای تولیدی که در این دوره دچار مشکل شدند میتوانند در آینده، خسارات خود را از دولت مطالبه کنند چرا که بیتقصیر شکست خوردهاند.
7- تکیه بر علم اقتصاد
طی سالهای گذشته اقتصاددانان بارها هشدار دادند، مقاله نوشتند و راهنمایی ارائه کردند، اما سری اتفاقات موجود را که دنبال میکنیم به روشنی در مییابیم که دولت به این هشدارها بیاعتنا بوده است. اگر به علم اقتصاد اعتقاد نداریم باید علم دیگری را جایگزین کنیم. به واسطه این بیاعتنایی دولت خسارتهایی به مردم وارد شده و باید روشن شود که این خسارتها را چه کسی باید پرداخت کند . خسارتهایی را که کشور به دلیل عدم پذیرش اصول علم اقتصاد متحمل میشود چگونه باید جبران کرد؟ من تصور میکنم تعداد مقالات هشداردهندهای که در طول سه سال اخیر نوشته شده است، کم نیست. دولت باید روزی پاسخ دهد که آیا محلی داشته است که این مقالات و البته پیشنهادات را بررسی کنند؟ دولت باید روزی گزارش دهد که تا چه اندازه به پیشنهادات علمی و انتقادات بجا عمل کرده است. درست است که کارشناسان پیشنهاد کردند یارانهها حذف شود اما برای حذف یارانهها الزاماتی را نیز برشمردند. دولت چندین بار اعلام کرده است به دلیل پیشنهاد اقتصاددانها یارانهها را حذف کرده اما هیچگاه به این موضوع اشاره نکرده که چرا به الزامات مورد اشاره اقتصاددانان توجهی نداشته است. وضعیت کنونی نتیجه عدم توجه به گزارشهای کارشناسی و غیرفعال کردن سازمان بزرگ برنامهریزی کشور به نام سازمان مدیریت و برنامه است. معتقدم اگر این سازمان هنوز پابرجا بود بسیاری از این اتفاقات نیز قابل پیشگیری بود.
سازمان برنامه مسوول سناریوسازی، برنامهریزی و بودجهبندی برای کشور بود. در حال حاضر مشخص نیست حجم قابل توجهی از منابعی که در سالهای گذشته هزینه شده است به چه بخشهایی تخصیص یافته است. این عدم شفافیت ناشی از فقدان سازمان برنامهریزی در ایران و عدم توجه به علمی بودن اداره اقتصاد است .
8- وابستگی اقتصاد به درآمد نفت
درآمد اقتصاد متکی به نفت که باید قاعدتاً صرف سرمایهگذاری میشد، در چند سال اخیر هزینه واردات کالاهای مختلف شده است. این درآمدها نهتنها منجر به سرمایهگذاری و افزایش بهرهوری نشده بلکه حتی برای تنظیم بازار هم مورد استفاده قرار نگرفته است. وقتی اقتصاد این چنین به واردات وابسته است، چگونه دولت نمیتواند پیشبینی کند که با تصمیمات سیاسی اینچنینی دچار محدودیتهای گسترده خواهد شد. بعد هم شعار عدم محدودیت بدهد و اقتصاد را با چنین سکتهای مواجه کند. تصور میکنم باید هر چه زودتر در موارد گفتهشده تجدید نظر صورت گیرد. اگر میخواهیم اقتصاد را از فرو رفتن در رکود و ایجاد ضایعات شدیدتر که بیکاری گسترده یکی از آنها خواهد بود، نجات دهیم، باید برنامهای خاص تهیه کنیم و روند فعلی را به سرعت تصحیح کنیم تا شاید اعتماد به تصمیمات دولت را بازگردانیم. باید مردم را محرم بدانیم و با آنها مسائل را در میان بگذاریم و در نهایت یک رکن تصمیمگیری در شرایط خاص باید در مملکت به وجود بیاید که این رکن تصمیمگیری، فارغ از نزاعهای درونی باشد . بسیاری از تصمیمات در ماههای گذشته به دلیل اختلاف نظرهای درون حاکمیت به نتیجهای نرسیده یا به نتیجه مطلوب نینجامیده است. در چنین شرایطی حتی اگر محدودیتهای بینالمللی را هم نداشتیم، اقتصاد با محدودیتهای بسیار زیادی مواجه میشد.
1) تحليل پديده ركود تورمي در ايران
اين بخش از گزارش قصد دارد كه پديده ركود تورمي را در ايران مورد بررسي قرار دهد.
بدين جهت لازم است مشخص شود كه آيا اقتصاد ايران شرايط ركود تورمي را تجربه كرده است. لذا قبل از بررسي اين پديده درايران، بعد از شاخص هاي مهم اقتصادي در دوره زماني 1385-1351 به تفكيك دوره هاي معين (به اقتضاي زمان هاي خاص از بعد اقتصادي) به تفكيك بررسي و تجزيه و تحليل مي شود. سپس به دو سوال اساسي ميزان تأثير تنظيم صحيح بودجه در كنترل ركود تورمي و نيز نقش درآمدهاي نفتي در بروز پديده ركود تورمي پاسخ داده خواهد شد.
2) در نهايت علل بروز اين معضل و راهكارهاي مقابله با آن با توجه به ويژگي اقتصادي كشور تشريح مي شود.
1-1) بررسي اجمالي تحولات اقتصادي كلان كشور در دوره هاي مختلف
1-1-1) دوره 1351- 1357
ميانگين نرخ تورم طي اين دوره 13/45 درصد و ميانگين رشد پول 41/4 درصد مي باشد كه علت عمده آن افزايش قيمت هاي جهاني نفت و رشد فوق العاده درآمدهاي نفتي است و به تبع آن رشد سريع اعتبارات جاري و عمراني بودجه دولت، همگام با افزايش اعتبارات سيستم بانكي در مدت محدود تقاضاي موثر را به شدت افزايش داد. از سوي ديگر، ظرفيت و امكانات توليد كشور توان پاسخگويي و تامين تقاضاي موجود را نداشت، لذا عدم تعادل شديد بين عرضه و تقاضا موجب افزايش تورم شد. تزريق حجم پول ناشي از مازاد درآمدهاي نفتي باعث تغيير الگوي مصرفي جامعه و افزايش شهرنشيني شد. هر چند طي اين دوره واردات در حجم گسترده اي افزايش يافت، اما به دليل عدم ارتباط آن (مصرفي بودن) با توليد ناخالص داخلي، GDPكاهش يافت (سال 1352). انحراف معيار بالاي رشد GDPدر اين دوره 9/45 درصد نشان از عدم ثبات رشد اقتصادي دارد كه دليل عمده آن، اين است كه اين رشد توسط بخش حقيقي اقتصاد رخ نداده است.
3) 1-2- دوره 1358- 1368
مقارن با انقلاب و جنگ تحميلي، كسري بودجه دولت بيشتر شده، ميانگين تورم طي اين دوره به 18/92 درصد افزايش يافت و از سوي ديگر ميانگين رشدGDPبه 9/0- كاهش يافت. عوارض ناشي از جنگ و تحريم، فرار سرمايه ها از كشور، عدم تمايل بخش خصوصي به سرمايه گذاري جديد، كاهش درآمدهاي ارزي منجر به افت شديد توليد ناخالص داخلي شد. ميانگين رشد پول 20 درصد و سرعت گردش پول (7/12) طي اين دوره در مقايسه با ساير دوره هاي مورد نظر در اين گزارش در كمترين حد خود قرار داشت، اما با وجود اين رشد پايه پولي كاهش نيافت. هر چند كه رشد اعتبارات بانكي به بخش خصوصي به دليل جنگ كاهش وافري داشت، بنابراين به علت افزايش كسري بودجه دولت، اعتبارات نظام بانكي به دولت و نيز رشد پايه پولي افزايش يافت.
1-3) دوره 1369-1373
به علت اتمام جنگ و شروع دوره بازسازي و دسترسي بيشتر به منابع انرژي از طريق استقراض خارجي نرخ رشد GDPبه 6/44 درصد افزايش يافت. با گسترش هزينه هاي جاري و عمراني، نرخ تورم طي اين دوره به 22/41 درصد رسيد. با توجه به اين كه در اين دوره به علت شروع بازسازي سقف هاي اعتباري به تدريج آزاد شدند و ضريب تكاثري پولي افزايش چشمگيري داشت ولي به علت اينكه نسبت كسري بودجه دولت به كل بودجه كاهش داشت. رشد پولي در اين دوره عمدتا صرف تأمين مالي براي رشد حقيقي اقتصاد شده است.
در اين دوره دولت با اتخاذ سياست هاي مالي وپولي انبساط و تك نرخي كردن ارز و حذف محدوديت هاي وارداتي، شوك ديگري به اقتصاد وارد كرد كه نتيجه آن در ابتداي دوره بعد يعني سال 1374 نمايان شد.
1-4) دوره 1374- 1378
در ابتداي اين دوره تورم به بالاترين حد خود در طول دوره مورد بررسي (1351- 1385) رسيد و تا سطح 49/38 درصد افزايش يافت. اين دوره يك ركودي است كه ميانگين رشد GDPطي آن از 6/44 درصد دوره قبل به 3/26درصد كاهش يافت و انحراف معيار رشد توليد ناخالص داخلي نيز در سطح 1/67 درصد قرار داشت. به اين مفهوم كه طي اكثر سال هاي اين دوره به رشد GDPدر سطح بسيار پايين و حول و حوش ميانگين قرار داشت. به همين نسبت ميانگين نرخ تورم در اين دوره نسبت به ساير دوره هاي مورد بررسي، بيشتر بود و بالغ بر 25/61 درصد فشار سطح عمومي قيمت كه بر جامعه تحميل شد. بحران بدهي ها به دليل شرايط بازپرداخت وام هاي خارجي نيز از عوامل اثر گذار بر نرخ تورم بود. بحران درآمدهاي نفتي كه از اواخر سال 1376 با افت شديد قيمت نفت آغاز شد در سال 1377 به اوج خود رسيد. افزايش زياد كسري بودجه و رشد نقدينگي باعث شد تورمي كه طي دو سال گذشته روندي كاهنده طي كرده بود، مجدداً افزايش يابد.
4) 1-5- دوره 1379-1383
اين دوره همراه با رونق اقتصادي بود. ميانگين رشد GDPطي اين دوره 5/49 درصد رسيد كه با توجه به انحراف معيار 11/7 درصد آن نشان از پايداري و ثبات رشد GDPدر كشور است. ميانگين نرخ تورم نيز به ميزان قابل توجهي تا سطح 14/12 درصد كاهش يافت كه اجراي طرح تثبيت قيمت ها در اين امر دخيل بوده است. طي اين دوره به استثناي سال 1380 كه درآمد نفتي كاهش داشته و بودجه دولت با مازاد روبه رو بوده و در بقيه سال ها افزايش درآمد ارزي، افزايش كسري بودجه و نيز افزايش حجم نقدينگي مواجه بوده است.
1-6) دوره 1384- 1385
با افزايش زياد درآمدهاي نفتي همراه بود. حجم نقدينگي رشد فزاينده اي را تجربه كرده است. سياست هاي انبساطي پولي و مالي دولت منجر به رشد كسري بودجه شد و نرخ تورم كه در سال 1384 كاهش يافته بود مجددا افزايش يافت و به 13/6 درصد رسيد.
5) 1-7- تحليل روند تورم ركود در اقتصاد ايران در دوره 1351- 1385
حال پس از بررسي دوره هاي مختلف زماني از نظر شاخص¬هاي اقتصادي، پديده ركود تورمي را در دوره 1351-1385 بررسي و تحليل خواهيم كرد. بدين منظور روند تغييرات توليد ناخالص داخلي و نرخ تورم را در كشور مورد بررسي قرار مي دهيم. در نمودار 7 نشان داده شده است كه طي سال 1355-1356 رشد توليد ناخالص داخلي با روندي كاهنده از 17/6 درصد به 2/3- درصد رسيده است. و طي همين سال نرخ تورم از 15/9 به 25/5 درصد افزايش يافته است. لذا دراين دوره شاهد ركود تورمي بوده ايم.
6) در سال 1358- 1359 نيز رشد توليد ناخالص داخلي از 4/2- به 15/1 درصد كاهشو تورم از 12/2 به 23/7 درصد افزايش داشته است و بار ديگر ركود تورمي تجربه شده است.
7) در سال 1364- 1365 تغييرات توليد از 2به 9/1 درصد كاهش و تورم از 7 به 23/7 درصد افزايش داشته است. در سال 1366- 1367 مجددا رشد توليد از 1- به 5/5- كاهنده بوده و رشد تورمي از 27/6 به 29 درصد افزايشي بوده است. پس از آن در سال 1369- 1371 توليد ناخالص داخلي از 14/1 به 4 درصد و تورم از 8/9 به 24/4 درصد رسيده است. همچنين در سال 1372- 1373 رشد GDPبا كاهش 1/5 به 5/0 درصد و روند تورمي افزايشي و از 22/9 به 35/2 نزديك شده است. در نهايت در سال 1377- 1378 روند كاهشي توليد از 2/9 به 1/6 درصد و روند افزايشي تورم از 18/1 به 20/1 درصد شاهد بوده ايم.
8) لذا مي توان به اين سؤال پاسخ داد كه آيا اقتصاد ايران شرايط ركود تورمي را تجربه كرده است؟ از بررسي شكاف ركود تورمي مشخص مي شود كه اقتصاد ايران به كرات شرايط ركود تورمي را تجربه كرده است كه شدت و ضعف آن بستگي به ميزان كاهش توليد يا افزايش تورم دارد و وطولاني بودن (پايداري) يا زودگذر بودن آن نيز بستگي به تعداد سال هايي دارد كه درگير اين معضل بوده ايم.
جمع بندی
پیشنهاد می شود که در کنار بهکارگیری راهحلهای سیاسی که به نظر میرسد امکانات جدیدی برای آن به وجود آمده یا در حال شکلگیری است کارشناسان اقتصادی در کنار اتاق بازرگانی درباره این مشکلات هماندیشی کنند و نحوه برخورد متناسب با بحران موجود را چارهاندیشی کنند و حاکمیت و دولت هم به آنان اعتماد کرده و اطلاعات دقیق در اختیارشان گذارد و از راهحلهای ارائهشده استقبال کند. این را بدانیم که خسارتهایی که تولیدکنندگان، تجار و مصرفکنندگان متحمل میشوند کشور و مردم را ضعیف میکند و مملکت ضعیف نمیتواند برای دسترسی به اهدافش موفق عمل کند.
منابع:
1- محمد مهدي بهكشي، دانشیار دانشگاه علامه طباطبايي
مقدمه اگر بپذیریم که عقل سالم در بدن سالم است و یک فرد با عقل سالم می تواند فرد مفیدی به حال خود و اجتماع باشد، در آن صورت درمی یابیم که چرا جوامع پیشرفته سرمایه گذاری زیادی بر روی این امرخطیر یعنی ورزش می کنند. در متون تاریخی همواره از از ورزشکاران و پهلوانان بعنوان افرادی جسور و جوانمرد یاد می شود. امروزه اثرات مفید ورزش بر ساختار فرهنگی و اجتماعی یک جامعه بر هیچکس پوشیده نیست.
اگر در جامعه ای فرهنگ ورزشی جایگاه مناسب خود را پیدا کند، افرادآن جامعه از سستی و کرختی رهایی می یابند و علاوه بر بالا رفتن نیروی کار، از صرف هزینه های گزاف درمان بیماریها کاسته می شود. چون در هنگام ورزش موادی بنام آندورفین در بدن زیاد می شود و دستگاه گردش خون اکسیژن را به تمام بافتهای بدن به مقدار کافی می رساند، یک ورزشکار همواره شاداب بوده و از نشاط کافی برخوردار است. بنابراین نیازی به مواد مخدر برای دستیابی به نشاط ندارد. از طرفی نشاط ورزشی یک نشاط پایداراست و روز بروز سلامتی و نیروی فرد را افزایش می دهد. اما سرخوشی از مواد مخدر یک سرخوشی کاذب وناپایدار بوده و به مرور نیروی فرد را تحلیل برده و او را به کام مرگ می فرستد. در سایه ورزش افراد اجتماع ، افرادی منطقی، منضبط ، با اخلاق و با گذشت خواهند شد. در هنگام ورزش همراه با سمومی که از طریق عرق کردن از بدن دفع می شوند ، پلیدیها و زشتی ها جای خود را به نشاط ، طراوت و انسانیت خواهند داد و یک روح آزاد پرورش خواهد یافت.
ورزش و ذخیره قلبی
بنا به تعریف ، ذخیره قلبی عبارت است از نیروی مصرف نشده قلب در حال استراحت ، برای رسانیدن اکسیژن به بافتهای بدن. مکانیزمهای ذخیره قلبی شامل تغییرات در : 1- تعداد ضربان قلب ، 2- حجم انقباضی و انبساطی ، 3- حجم ضربه ای ، 4- جذب اکسیژن توسط بافتهای بدن، می باشد. در یک انسان بالغ جوان ورزشکار در خلال ورزش سنگین، برون ده قلب ممکن است از حالت عادی که 6 لیتر در دقیقه است ، به 25 لیتر در دقیقه یا بیشتر برسد، مصرف اکسیژن از 250 میلی لیتر در دقیقه به 1500 میلی لیتر در دقیقه افزایش یابد، و ضربان قلب ممکن است از حالت عادی که 72 تا در دقیقه است به 180 تا در دقیقه افزایش یابد. افزایش نیاز بدن به اکسیژن، به منظور برآورده کردن نیازهای سوخت و ساز در خلال ورزش با افزایش چشمگیر برون ده قلب ( حجم ضربه ای × تعداد ضربان قلب ) و یا جذب بیشتر اکسیژن توسط بافتها از مویرگها برآورده می شود. در یک انسان بالغ جوان ورزشکار در حال استراحت، خون شریانی حاوی 18 میلی لیتراکسیژن در هر دسی لیتر خون و خون وریدی حاوی 14 میلی لیتراکسیژن در هر دسی لیتر خون می باشد. بنابراین اختلاف اکسیژن شریانی و وریدی در حال استراحت در حدود 4 میلی لیتر اکسیژن در هر دسی لیتر خون می باشد. در خلال ورزش ، افزایش در برون ده قلب حتی اگر به حداکثر مقدار ممکن هم برسد به آن اندازه کافی نیست که بتواند احتیاجات متابولیک بدن را برآورده نماید و مکانیزمی که در اینجا به کمک بدن می آید جذب زیاد اکسیژن توسط بافتها از مویرگها در خلال ورزش است که آنقدر اکسیژن را جذب می کند که اکسیژن وریدی بطور چشمگیری کم شده و اختلاف اکسیژن شریانی و وریدی در حال ورزش به 14 میلی لیتر اکسیژن در هر دسی لیتر خون می رسد.
واکنش قلب و عروق به ورزش
در هنگام ورزش جریان خون از پوست ، کلیه ها و احشاء به طرف ماهیچه های در حال فعالیت سرازیر شده ، مقاومت عروق محیطی کاهش می یابد و اختلاف فشار خون ماکزیمم و می نیمم زیاد شده و تعداد تنفس افزایش می یابد.
قلب ورزشی
یک گروه واکنش های فیزیولوژیک در افراد ورزشکار که به ورزشهای سخت و سنگین می پردازند ایجاد می شود. کاهش تعداد ضربان قلب یکی از مشخصات برجسته این افراد است و بزرگ شدن هر دو بطن قلب در عکس ساده قفسه سینه این افراد به وضوح دیده می شود. این بزرگی قلب که در یک فرد غیر ورزشکار ، غیر طبیعی در نظر گرفته می شود، در افراد ورزشکار نباید اشتباها به عنوان یک بیماری قلب در نظر گرفته شود.
فیزیولوژی قلب ورزشی
بزرگی و گشادی قلب از مشخصات برجسته ورزشکاران سخت کوش است. بزرگی و گشادی قلب در ورزشکاران سخت کوش توانایی پمپ کردن قلب را بالا برده و رها شدن اکسیژن در بافتها را چه در هنگام استراحت و چه در هنگام فعالیت افزایش می دهد ، که همه اینها بخاطر بالا رفتن حجم ضربه ای قلب می باشد. افزایش در زمان پر شدن یعنی هنگام انبساط قلب ایجاد می شود. کل مقدار هموگلوبین و حجم خون ورزشکاران سخت کوش هم افزایش می یابد که باعث می شود انتقال اکسیژن به بافتها ساده تر انجام گیرد. تعداد ضربان قلب چه درحال استراحت و چه در ورزشهای سبک در ورزشکاران سخت کوش به طور واضحی کم است. اگر چه افزایش حجم بطنی باعث افزایش کار ضربه ای بطن چپ می شود، اما کم بودن تعداد ضربان قلب باعث به هدر نرفتن اکسیژن شده ومصرف اکسیژن توسط عضله قلب کاهش می یابد واین امر کاملا به نفع قلب می باشد. اگر ورزش سخت در زندگی فرد ادامه پیدا نکند، بزرگی قلب و کم بودن ضربان قلب که از مشخصات این افراد است بتدریج از بین می رود. یک فرد غیر ورزشکار برون ده قلب خود را در موقع فعالیت در درجه اول با افزایش تعداد ضربان قلب بالا می برد ، اما فرد ورزشکارسخت کوش این عمل را با بالا بردن حجم ضربه ای انجام می دهد. فشارهای داخل قلبی را اگر در افراد ورزشکار سخت کوش اندازه گیری کنیم طبیعی است. همچنین فشار داخل حفره های قلب و ریه و عروق محیطی بطور طبیعی به فعالیت پاسخ می دهند.
جنبه های پزشکی
کم شدن تعداد ضربان قلب گاهی اوقات با بی نظمی از علائم مشخصه قلب ورزشی است. بی نظمی های دهلیزی و بطنی وتغییرات ( اس ـ تی ) ممکن است در نوار قلب مشهود باشد. این بی نظمی ها به طور واضحی بدون علامت هستند و زمانی که ضربان قلب بالا می رود این بی نظمی ها محو می شوند . ولتاژ امواج ( کیو ـ آر ـ اس ) و ( تی ) در نوار قلب افزایش می یابد و اغلب یک موج ( یو ) برجسته وجود دارد که حتما مربوط به کم شدن تعداد ضربان قلب است. فشار خون در افراد ورزشکار با افراد عادی فرق چندانی ندارد. صدای سوم قلب در ورزشکاران شایع است. یک صدای اضافی در لبه چپ جناق سینه و صدای چهارم قلب هم ممکن است شنیده شود. در عکس ساده قفسه سینه قلب بزرگ است. در اکو کاردیو گرافی ابعاد حفره بطن چپ و ضخامت دیواره آن افزایش نشان می دهد. شواهدی وجود ندارد که نشان دهد فعالیت فیزیکی بسیار شدید در یک فرد با قلب سالم تاثیر سوء داشته باشد، اما مرگ ناگهانی چه در موقع استراحت و چه در موقع فعالیت گاه گاهی در یک ورزشکار به ظاهر سالم و جوان اتفاق افتاده که حتما بخاطر بی نظمی قلبی است. این مرگ ناگهانی در ورزشکاران اکثرا علتهای دیگری دارد. مثلا ممکن است بخاطر تصلب شرائین نهفته، بیماریهای التهابی قلب یا ناراحتی های نهفته مادرزادی قلب باشد. مرگ ناگهانی در یک ورزشکار با قلب سالم بعید بنظر می رسد.
تاثیر فعالیت های فیزیکی بر بیماریهای قلبی
مطالعه رابطه بین شیوع بیماریهای کم خونی قلب با فعالیت فیزیکی بسیار مشکل است ، زیرا متغیرهای زیادی در این رابطه وجود دارد. مطالعات نشان می دهد که هر چقدر یکجا نشینی کمتر باشد ، احتمال مرگ ناگهانی کمتر است. چگونه فعالیت فیزیکی ممکن است مرگ در اثر کم خونی قلب را کاهش دهد و یا احتمال تصلب شرائین را کم کند ، مکانیزم دقیق آن هنوز کاملا مشخص نیست. فقط می دانیم که ورزش باعث مصرف کالری شده و چربی خون را کاهش می دهد. افزایش چربی مرغوب خون یعنی ( اچ – دی – ال ) با ورزش که باعث جلوگیری از سکته قلبی می شود ، هنوز یک معما است، اما مطالعات در یک موضوع متفق القولند و آن اینکه فعالیت فیزیکی مستمر و مرتب یک عامل مهم در پیشگیری از بیماریهای قلبی است.
تاثیر ورزش بر سیستم قلب و عروق
ورزش و فعالیتهای تربیت بدنی موجب تقویت عضله قلب می گردد . امروزه فعالیتهای ورزشی بعنوان اقدامی جهت پیشگیری از بروز سکته های قلبی محسوب می شوند. در اثر ورزش عروق خونی گشاد شده و سبب تسریع جریان خون می گردد . میزان هموگلوبین خون بیشتر شده و نتیجه کار انتقال اکسیژن به قسمت های مختلف بدن بهتر انجام می شود . ورزش مرتب راهی است مناسب جهت پیشگیری از بروز بیماری فشار خون . ورزش می تواند میزان چربی خون را به حد متعادل برساند ، پس به جای خوردن دارو بهتر است ورزش کنید . میزان کلسترول خون در اثر تمرینات ورزشی بحد مطلوبی میرسد ، خصوصا“ اگر با رژیم غذایی همراه باشد . برای بیماران دیابتی ، ورزش بسیار مفید است و قند خون را تا حد مطمئن پائین می آورد . با تقویت عضله قلب تعداد ضربان قلب در دقیقه کم شده و قلب با نیروی بیشتری خون را ارسال می دارد . با انقباض عضلات پا در حین ورزش خون راحت تر به قلب باز می گردد و از بروز بیماری واریس در پاها جلوگیری می نماید . کسانیکه ورزش می کنند در صد بیشتری از دستگاه تنفس خود را بکار می گیرند . افزایش حجم تنفسی در طول روز و شب موجب دریافت اکسیژن بیشتر و رساندن آن به اندامهای بدن می شود . کسی که قابلیت دریافت و مصرف اکسیژن را در حد بالا داشته باشد ، زود خسته نمی شود و کارائی بیشتری خواهد داشت . افزایش حجم تنفسی در افرادی که ورزش می کنند موجب کاهش تعداد تنفس آنها در دقیقه شده و بر میزان اکسیژن گیری هر بار تنفس می افزاید . ● نسبت به قلب هوشیار باشید : اگرشما متقاعد شده اید که ورزش کنید آن را درست انجام دهید . قبل از شروع با پزشکتان مشورت کنید . اگر : ـ پزشک به شما گفته که ناراحتی قلبی یا سوفل قلبی دارید . ـ یک حمله قلبی داشته اید . ـ کسی در فامیل شما ناراحتی یا حمله قلبی قبل از ۵۵ سالگی داشته است . ـ اغلب در سمت چپ یا وسط سینه ، سمت چپ گردن ، شانه ، یا بازو در حین یا درست بعد از ورزش احساس درد یا فشار دارید . ـ اغلب احساس غش یا سرگیجه دارید . ـ احساس تنگی نفس بعد از یک کار مشخص دارید . ـ فشار خون بالا دارید که تحت کنترل نیست یا اینکه نمی دانید فشار خونتان چند است . ـ بالای ۶۰ سال هستید و عادت به ورزش ندارید . ـ در یک وضعیت درمانی هستید مثل مصرف انسولین ، آرتریت پزشک به شما می گوید ورزش کنید . دقت کنید هر دفعه که شما ورزش می کنید ، ابتدا ۵ دقیقه خود راگرم کنید بعد از ۵ دقیقه سرعت بگیرید . این سرعت را برای ۳۰-۱۵ دقیقه حفظ کنید . خستگی را به آرامی کاهش دهید و سرد شوید . قدم بزنید و برای ۵ دقیقه طول دهید . با هدف ورزش شما آرام و آهسته به بدنتان وقت دهید که به حالت نرمال برگردد . اگر هر زمان در طی خستگی احساس درد کردید به آهستگی ورزش را کم کنید و یا آن را قطع کنید . به علائم هشدار دهنده بدنتان بی توجه نباشید . هوشیار باشید و از جراحت دوری کنید . ● چه چیزی برای قلب خوب است ؟ ورزش باید تند ، قابل تحمل و منظم باشد . ورزشی که تند است ضربان قلب و تنفس شما را افزایش می دهد . باید ۳۰ دقیقه بدون توقف یک خستگی قابل تحمل را ادامه داد . ورزش منظم یعنی تکرار فعالیتها حداقل ۳ بار در هفته که خیلی هم مشکل نیست . جدول زیر مثالهایی از دو نوع ورزش را نشان می دهد . انتخاب یک فعالیت تحت عنوان ستون کمک کننده های بزرگ قلب یعنی فعالیتی که خودش قلب شما را در شرایط بهتر قرار می دهد . انتخاب یک فعالیت تحت عنوان ستون فعالیتهای مناسب یعنی اینکه فعالیت باید در فرم تند و قابل تحمل انجام شده تا شرایط مناسب قلب را فراهم کند . یک فعالیتی که از آن لذت ببرید انتخاب کنید که طرح آن می تواند یک تفریح یا سرگرمی باشد و شما بیشتر احتمال دارد از آن لذت ببرید . ● تقویت کننده های قلب ۱) کمک کننده های بزرگ قلب ـ اسکی مارپیچ ـ ورزش و تفریح خارج از شهر ـ طناب بازی ـ راهپیمایی سریع ـ پاروزدن ـ دویدن درجا ـ پازدن دوچرخه ـ بالا و پایین پریدن ۲) ورزش مناسب قلب ـ بسکتبال ـ دوچرخه سواری ـ ورزش سبک ـ اسکی روی تپه ـ هندبال ـ اسکواش ـ شنا ـ تنیس ● چگونه ضربان قلب را بدست می آورید ؟ بعد از هر بار خستگی ضربان قلب را اندازه بگیرید . قلب شما باید از حالت نرمال در طی ورزش سریعتر بزند . اینکه چقدر سریعتر بزند بستگی به سن شما دارد . هر کس یک هدف برای ضربان قلب دارد ، تعداد ضربان قلب شما در دقیقه باید در حد منطقی هدف شما باشد تا ورزش را مناسب قلب شما کند . اگر ضربان کمتر از حد هدف باشد کمتر به قلب کمک می کند . خسته شدن بیش از حد هم برای قلب شما مضر است . منطقه هدف خود را از جدول زیر بوسیله سن خود پیدا کنید . ▪ ضربان قلب بهداشتی سن/ منطقه هدف ۲۰ سال/ ۱۵۰-۱۲۰ ضربان در دقیقه ۲۵ سال/ ۱۴۶-۱۱۷ ضربان در دقیقه ۳۰ سال / ۱۴۲-۱۱۴ ضربان در دقیقه ۳۵ سال / ۱۳۸-۱۱۱ ضربان در دقیقه ۴۰ سال/ ۱۳۵-۱۰۸ ضربان در دقیقه ۴۵ سال / ۱۳۱-۱۰۵ ضربان در دقیقه ۵۰ سال/ ۱۲۷-۱۰۲ ضربان در دقیقه ۵۵ سال/۱۲۰-۹۹ ضربان در دقیقه ۶۰ سال / ۱۱۶-۹۳ ضربان در دقیقه ۷۰ سال/ ۱۱۳-۹۰ ضربان در دقیقه آیا شما در منطقه هدف هستید ؟ یک مدتی صبر کنید تا ضربان قلب و تعداد تنفس بالا رود . سپس نبض خودتان را بین حالت روتین چک کنید و ببینید که در منطقه هدف هستید .با انگشت شاخص (اشاره) خودتان نبض خود را روی مچ دست دیگر پیدا کنید ، با ملایمت فشار بدهید و برای ۳۰ ثانیه شمارش کنید و در عدد ۲ ضرب کنید . اگر نبض شما در منطقه هدف باشد کمی سخت تر ورزش کنید . اگر بالای منطقه هدف باشد ورزش را ساده کنید. یک جلسه ورزش خسته کننده شامل سه قسمت است : گرم کردن ، ورزش در حد ضربان هدف و خنک کردن . ابتدا ۵ دقیقه بدنتان را گرم کنید ، ۳۰-۱۵ دقیقه در حد منطقه هدف ورزش کنید و ۵ دقیقه بدنتان را سرد کنید و مطمئن باشید که ضربان قلبتان در منطقه هدف شماست. هر فعالیت فیزیکی بهتر از عدم ورزش است . ورزشهای تفریحی می تواند با ورزش نیرومند تعویض شود . مسئله مهم این است که بلند شوید و حرکت کنید .
● توصیه های مفید قلب شما در راه خود هستید ! شما یک ورزش برای داشتن یک قلب سالم انتخاب کرده اید که لذت ببرید . در اینجا به شما برای شروع ورزش توصیه های مفید می شود . ۱) برنامه ورزش خود را به سادگی شروع کنید . اگر روی فرم نیستید بهتر است از یک قدم زدن ساده شروع کنید و هدفهای مناسب ایجاد کنید و به سمت آن حرکت کنید . ۲) از کسی بخواهید که به شما ملحق شود . ۳) روی فعالیت داخل یا خارج از منزل تصمیم بگیرید . فعالیتها را همین حالا شروع کنید و از اینکه حوصله تان سر رود جلوگیری کنید و به آن در حد مناسب تنوع دهید . ۴) ورزش را قسمتی از زندگی تان کنید . زمانی را برای قبل از کار یا بعد از کار ، در طی ساعت ناهار هر وقت برای شما راحت است برای ورزش بگذارید . یک برنامه تهیه کنید و به آن بچسبید . کلید بهداشت و شایستگی را در زندگی تان حفظ کنید . از کلید بهداشت قلب استفاده کنید . به طور منظم و صحیح ورزش کنید . به پیشگیری از بیماری قلبی توسط ورزش کمک کنید . به ورزش برگردید .
● راهنمای کلی ۱) آیا فشار خون شمااز mm/Hg۹۰/۱۴۰ بیشتر است ؟ ۲) آیا کلسترول خون شما بالای سطح مضر_ mg/d۱(۲۰۰)_ است ؟ ۳) آیا سیگار می کشید ؟ ۴) آیا کمتر از ۳ بار در هفته ورزش سریع انجام می دهید ؟ ۵) آیا اضافه وزن دارید ؟ ۶) آیا مرض قندی دارید ؟ ۷) آیا والدین شما حمله قلبی داشته اند ؟ ۸) آیا مرد هستید ؟ کسانی که به این سئوالات جواب مثبت می دهند از کسانیکه جواب منفی داده اند بیشتر در معرض خطر بیماریهای قلبی عروقی هستند (۷ برابر) . هریک از ۳ فاکتور چربی خون ، فشار خون و سیگار قابل تغییر هستند .
۱) درباره غذایی که می خورید هوشیار باشید . غذاهای پرچربی خصوصا“ اشباع شده و حاوی کلسترول مثل تکه های پرچرب گوشت ، محصولات لبنی پرچربی ، کره و اغلب غذاهای پخته شده تجارتی را با غذاهای کم کلسترول و چربی عوض کنید . غذاهای کم چربی شامل ماهی ، مرغ بدون پوست ، تکه های گوشت لخم ، میوه جات ، سبزیجات ، نانها ، حبوبات خشک ، شیرکم چربی و ماست کم چربی ، می باشند . گوشتهای لخم ، مرغ خانگی و ماهی بیشتر از گوشت گاو چرب و بره بخورید . شیر و پنیر با چربی ۱% یا سرشیر گرفته و دیگر محصولات لبنی کم چربی استفاده کنید . از چربی کمتر و روغن کمتر در پخت استفاده کنید . وقتی شما از چربی استفاده می کنید ، سعی کنید روغنهای گیاهی یا مارگارین بجای چربی یا کره استفاده کنید . بیشتر از ۳ زرده تخم مرغ در هفته نخورید ، کلا چربی را خصوصاَ اشباع شده و همچنین کلسترول را کاهش دهید این روند کالریها را نیز کاهش می دهد و کمک می کند به کاهش وزن در صورتیکه اضافه وزن داشته باشد . این به اغلب مردم کمک می کند تا کلسترول خونشان را همانند فشار خون پایین بیاورند. با کاهش نمک در رژیم غذایی فشار خون پایین می آید . سعی کنید از گیاهان ، مزه ها ، آبلیمو و سرکه بجای نمک برای طعم اضافی غذا استفاده کنید . غذاهای با نمک یا سدیم زیاد شامل سوپهای بسته بندی شده و کنسرو شده ، خیلی از انواع پنیرها ، سوسیس ، خیار شور یا ترشی و چیپس و سبزیجات کنسرو شده می باشند . ۲) بدنتان را حرکت دهید . خیلی خسته اید ؟ خیلی مشغولید ؟ خیلی مسن هستید ؟ ورزش می تواند انرژی بیشتری برای کار و بازی به شما بدهد . اغلب ورزش می تواند برای کاهش فشار خون ، از دست دادن وزن ، کاهش LDL و افزایش HDL کمک کند . هم چنین سیگاریهایی که ورزش می کنند بیشتر احتمال دارد سیگار را ترک کنند . مردم در همه سنین می توانند یک برنامه ورزشی را شروع کنند ، اما شما ممکن است بخواهید اول با پزشکتان مشورت کنید . نوعی از ورزش را انتخاب کنید که ضربان قلب و تعداد تنفس شما را بالا برد و حداقل ۳۰ دقیقه بدون توقف انجام شود . همینطور حداقل ۳ بار در هفته تکرار شود . بعضی ورزشهای مناسب سلامتی قلب شامل قدم زدن ، شناکردن ، اسکیت ، پا زدن دوچرخه ، هند بال ، بالا و پایین پریدن و تفریح بیرون شهری می باشد ۳) آخرین هدف ترک سیگار آسان نیست اگر شما سیگار می کشید ، احتمالاَ قبلاَ سعی کرده اید که آن را ترک کنید . بسیاری از سیگاریها از اضافه وزن می ترسند . بعضی از مردم بعد از ترک سیگار اضافه وزن پیدا می کنند . اما بعضی ها خیر ولی شما می توانید با کنترل چیزیکه می خورید و یا ورزش اضافه وزنتان را کنترل کنید . ترک سیگار در هر سنی سلامت شما و شانس زندگی شما را طولانی تر می کند . هرگز برای ترک سیگار دیر نیست . وقتیکه شما سیگار را ترک می کنید بطور قابل توجهی خطر حمله قلبی و مرگ ناگهانی را کاهش می دهید . خطر مرگ از بیماری قلبی ده سال بعد از ترک سیگار به اندازه افرادی است که هرگز سیگار نکشیده اند . شما مکانیک قلب خودتان هستید .. حفظ منظم ورزش به موتور شما (قلب شما) برای یک زندگی طولانی کمک می کند . این زندگی و سلامت شماست و می توانید در مورد آن اقدامی انجام دهید .
یکی از علل اصلی و مهم مرگ ومیر در جهان (خصوصا در کشورهای جهان سوم و از جمله ایران) بیماری های قلبی و سکته قلبی است. سکته قلبی در اثر تنگی شدید و انسداد عروق تغذیه کننده عضله قلب (عروق کرونر) به وجود می آید. علت اصلی و مهم تنگی و انسداد عروق کرونر قلب، سفت و سخت شدن جدار عروق کرونر یا تصلب شرائین است و عوامل موثر و مساعدکننده بیماری های عروق کرونر عبارتند از: افزایش چربی های مضر خون (LDL-VLDL) افزایش فشار خون، مصرف سیگار، عدم تحرک، بیماری قند، چاقی - فشارهای روانی و ارث. تحقیقات و مطالعات نشان داده اند که فعالیت های بدنی و ورزش مناسب و طولانی مدت در پیشگیری از بیماری های قلبی دخالت دارد و میزان مرگ و میر در اثر سکته قلبی در میان ورزشکاران 25 درصد کمتر از افراد غیرورزشکار و عادی می باشد.
اثرات ورزش در کاهشبیماری های قلبی و عروقی:
1- ورزش منظم و مداوم باعث افزایش قطر عروق کرونر قلب می شود.
2- ورزش باعث می شود عضله قلب قوی شده و پمپاژ آن افزایش یابد.
3- میزان چربی های مضر خون کاهش می یابد.
4- در صورت تنگی در عروق کرونر اصلی قلب، عروق فرعی افزایش می یابد.
5- فشار خون در افراد مبتلا به افزایش فشار خون (tension Hyper) کاهش می یابد.
6- تعداد ضربان قلب در حالت استراحت کاهش می یابد.
نکات بسیار مهم ورزشی دربیماران قلبی:
1- بهترین ورزش پیاده روی است. ابتدا با 2 تا 5 دقیقه شروع کرده و سپس روزانه یک تا 2 دقیقه به آن اضافه کنید تا به 30 تا 45 دقیقه برسد.
2- شدت ورزش به حدی باشد که دچار احساس تنگی نفس، خستگی شدید، سرگیجه و درد سینه نشوید.
3- از ورزش در آب و هوای بسیار گرم و مرطوب پرهیز شود.
4- همیشه بیماران قلبی نیتروگلیسیرین زیرزبانی همراه داشته باشند و در صورت بروز مشکل قلبی زیرزبان قرار دهند.
5- از انجام فعالیت های قدرتی (مانند وزنه برداری، هل دادن ماشین، شنا رفتن، دمبل زدن و...) جدا خودداری شود.
6- در صورت بروز سرگیجه، تنگی نفس، درد سینه در هنگام ورزش یا بعد از آن بلا فاصله به پزشک مراجعه شود.
7- از خوردن غذاهای چرب و سنگین و قهوه و کاکائو پرهیز شود.
8- از شرکت در ورزش های مسابقه ای که فشار روحی و فیزیکی زیادی دارند اکیدا خودداری شود.
9- در صورت ابتلا به بیماری های شایع نظیر سرماخوردگی و غیره از انجام فعالیت های ورزشی تا بهبودی خودداری شود.
10- از دوش گرفتن یا شنا کردن در آب سرد و گرم خودداری شود.
11- بیمارانی که از داروهای ضدانعقادی (مانند وارفاین، کومادین، آسپرین) استفاده می کنند باید از انجام فعالیت ورزشی که خطر خونریزی وجود دارد خودداری نمایند.
12- قبل از شروع یک برنامه ورزشی بهتر است با پزشک معالجتان مشورت کنید.
در اين مقاله مشتري، اهميت مشتري، برخورد با مشتری، منافع دريافتي مشتري، انتظارات مشتري و رويكرد سازمان به مشتري مورد بررسي قرار مي گيرد.
مقدمه:
موضوع «برخورد با مشتری» یک موضوع کاملاًمهماست؛ چون به بیانی، محوری ترین مورد، در طول و عرض برنامه های بازاریابی نیز مقوله ای به نام «مشتری» است. رمز موفقیت بازاریابان بزرگ، کیفیت رفتار آنها با مشتری است. یکی از تعاریف بازاریابی می تواند «هنر جلب رضایت مشتری برای انتخاب، خرید و تکرار خرید یک کالا یا خدمت» باشد.در عرصه بازارهای رقابتی امروز که بیش از پیش حق انتخاب و چانه زنی و قدرت تصمیم گیری مشتریان برای خرید و انتخاب خدمت و کالا افزایش یافته و این افزایش سیر صعودی نیز دارد باید برخورد مناسب با مشتری و حفظ مشتری را در الویت قرار دهیم و برای حفظ موقعیت شرکت و یا بازار خود هر روز بیشتر از قبل بر آگاهی خود در مورد مشتریان و علایق آنها بیافزاییم.تا علاوه بر داشتن مشتریان وفادار و مناسب ، بتوانیم آنها را در این بازارهای رقابتی حفظ کنیم.
مسئلۀ اصلی که می بایست بر روی آن تمرکز کنیم، این است: «چگونه می توانیم با مشتریان برخورد مناسبی داشته باشیم؟ به طوریکه بتوانیم به نتایج مورد دلخواه دست یابیم».
چگونه می توانیم با مشتریان برخورد مناسبی داشته باشیم؟
برای داشتن برخورد مناسب با مشتری می بایست که 4 اصل را مورد توجه و عمل قرار دهیم:
1- شخصیت مناسب
2- شناخت مناسب
3- خدمت مناسب
4- رفتار مناسب
شخصیت مناسب: آیا همۀ افراد می توانند بازاریاب باشند؟ این سؤال را می توان به شکل دیگری نیز مطرح نمود: آیا همۀ افراد می توانند جراح یا نجار یا مهندس باشند؟
به عقیدۀ برخی از افرادی که به بازاریابی علاقه ای افراطی دارند ،همۀ افراد به نوعی بازاریابند؛ چون در طول زندگی و در روابط و مناسبتهای متعدد از مهارتهای بازاریابی استفاده می کنند.
ولی واقعاً نمی توان همۀ افراد را بازاریاب دانست. مثل اینکه، همۀ ما می دانیم که در حین ابتلا به سرما خوردگی باید از خوردن بستنی پرهیز نمود ولی با دانستن این عمل، همۀ ما پزشک نیستیم. بنابراین، بازاریابی هم مثل مشاغل دیگر، شخصیت، توان و دانش منحصر به خودش را می طلبد؛ در نتیجه هر کسی نمی تواند بازاریاب باشد مگر آنکه از شخصیت، توان و دانش بازاریابی برخوردار باشد. بنابر همان مثال پیشین، اگر کسی بخواهد شغل پزشکی را برای خود انتخاب کند، باید دروس پزشکی را در دانشگاه درک کند، توان پزشک بودن را به دست بیاورد و سپس شخصیت پزشکی پیدا کند. کسی که با دیدن یک قطره خون از هوش می رود، چگونه می تواند یک جراح قلب باشد؟!
شخصیت، ترکیبی از رفتار درونی و بیرونی یک انسان است که به صورت یک سلسله رفتارهای قابل رؤیت و بررسی نمود می یابد. بر این اساس می توان شخصیت افراد را برحسب شغل آنها نیز دسته بندی نمود.
بازاریابی، شغلی مناسب برای کسی است که شخصیت بازاریابی داشته باشد. شخصیت شغلی، امری اکتسابی است؛ یعنی می توان شخصیت متناسب با یک شغل را به دست آورد؛ یعنی می توان بازاریاب شد.
شخصیت یک فرد بازاریاب، در فرم ایده آل، نکات فراوانی برای توجه و بررسی دارد که به برخی از آنها اشاره می کنم:
- برون گرایی
-اهل تعامل و ارتباط
-قدرت بیان مناسب
- قدرت نفوذ و تأثیر گذاری
- نظم
- تمایل بالا به یادگیری
- درک مناسب شکست و ناکامی
-پشتکار و تلاش فراوان
- هوش و تفکر بالا
- تعادل
- تشنگی برای جذب موفقیت و ...
تمام موارد بیان شده به دلیل علاقه و جهت گیری شخصی نیست؛ اینها همه مواردی هستند که موفقیت در بازاریابی را تضمین می کنند.
اگر کسی در حال حاضر از شخصیت مناسبی برای بازاریابی برخوردار نیست، می بایست این شخصیت را کسب کند و خود را مشغول به دست آوردن آن بنماید. بازاریاب از ذهن و رفتاری مناسب برای بازاریابی برخوردار است.
شناخت مناسب: فرد پزشک چرا قبل از درمان، بیمار خود را ویزیت می کند؟ برای اینکه بتواند راه درمان را تشخیص بدهد. او نمی تواند داروی آنتی بیوتیک را برای کسی که از درد معده رنج می برد، تجویز کند.
شناخت مشتری یعنی شناخت نیاز، خواسته و سبک ارتباط با او. بدون شناخت مشتری چگونه می توان با او ارتباط بازاریابی برقرار نمود؟ مثلاً شرکتی که مشکل پرداخت حقوق کارمندان خودش را دارد، چه نیازی به تبلیغ در یک پیک محلی دارد؟ اگر بدون شناخت کافی به جلسات بازاریابی برویم، و همه چیز را به دستان شانس و اتفاق بسپاریم، کاری به غیر اذیت کردن مشتری و خودمان صورت نمی دهیم. باید بدانیم چه چیزی را به چه کسی و با چه روشی بدهیم.
خدمت مناسب: اجازه بدهید از همان مثال گذشته استفاده کنم. یک پزشک خوب و حرفه ای کسی است که داروی مناسب برای درد مناسب تجویز کند تا در نتیجه، آن درد برطرف شود. بر این اساس، بازاریاب خوب نیز کسی است که محصول یا خدمت مناسب را برای برطرف نمودن خواسته یا نیازی از مشتری به او پیشنها بدهد تا با استفاده از آن، مشتری نیاز یا خواسته خود را برطرف نماید. دقیقاً به همین علت است که همیشه و همیشه به بازاریابان و فروشندگان محترم توصیه می کنم که نسبت به کالا یا خدمتی که می خواهند به دیگران پیشنهاد بدهند، با خودشان کنار بیایند. حتی اگر شما جزو افراد فوق توانمند در بازاریابی باشید، وقتی محصول یا خدمت نا مناسبی را به مشتری ارائه دهید، دارید اعتبار حرفه ای خودتان را ارّه می کنید. مواظب باشید که مشتریان شک را بو می کشند و از آن فرار می کنند. اگر چشمانتان از برق اطمینان نسبت به کیفیت کاری که می کنید، ندرخشد، بازاریابی شما با موانع فراوانی روبرو خواهد شد.
برای اینکه به یک راه حل فوری در این خصوص برسید، از خودتان بپرسید که این محصول یا خدمتی را که دارم به دیگران عرضه می کنم، خودم و خانواده ام نیز مورد استفاده قرار می دهیم؟ چرا؟
مصداقاین شعر حافظ که می گوید:
«واعظان که این جلوه در محراب و منبر می کنندچون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند» نباشیم!
رفتار مناسب: هر شغلی رفتار مهارتی متناسب با خودش را دارد. بازاریابی هم از این قاعده مستثنی نیست. رفتار حرفه ای برای یک شغل، نمود بیرونی بخشی از رفتار است که به آن شغل و شرایط حاکم بر آن بستگی دارد. رفتار و شخصیت بسیار به هم مربوط هستند ولیکن شخصیت، بیشتر از رفتار شغلی، جنبۀ شخصی و درونی دارد.
رفتار مناسب بازاریابی به دو پیش نیاز محتاج است:
1- شخصیت
2- شناخت و دانش
برای برخورداری از رفتار حرفه ای بازاریابی، راهی به غیر از کسب دانش و مهارتهای لازم را نداریم. مجهز بودن به رفتار بازاریابی مهمترین ابزار کاربردی در این حرفه است.
رفتار، مجموعه ای از کنشها و واکنشهاست. اکتساب رفتار حرفه ای بازاریابی از طریق آموزش و روشهای متعدد یادگیری امکان پذیر است. هدف رفتار حرفه ای، کسب موفقیت در مسیر یک شغل است.
رفتار حرفه ای یک بازاریاب ویژگی های بسیار فراوانی دارد، از قبیل:
- اعتماد به نفس بالا
- صداقت/ جرأت
- احترام به خود و دیگران
- رعایت فرهنگها و هنجارها و ...
تمام آنچه که بیان شد، باعث می شود که ما در برخورد با مشتری در جریان یک بازاریابی بتوانیم روی موفقیت خود حساب باز کنیم. این مهم نیست که شغل ما بازاریابی است یا نه، بلکه مهم این است که آیا ما می خواهیم با فردی به نام مشتری روبرو شویم یا نه؟ حتی اگر مهندس ساختمانی هستید که می خواهد برای پروژه اش تأییدیه هیئت مدیره را بگیرد، بهتر است که به رفتار بازاریابی مجهز شوید!
یکی از ملاکهای مهم در بازاریابی این است که همیشه حق را با مشتری بدانیم.
در دنياي رقابتي امروز شرکت هايي موفق هستند که بتوانند ارزشهاي بيشتري براي مشتريان به وجود بیاورند. مشتريان امروزه خواهان عرضه فرآورده با کيفيت برتر، خدمات بيشتر، سرعت بالاتر، همخوان و متناسب با نيازهاي خود، قيمت مناسب تر و تضمين کارآمد هستند، لذا بنگاه بايد بررسي کند که ضمن سودآوري ، کداميک از خواست هاي گوناگون مشتريان را مي تواند برآورده کند. شرکت هايي که فلسفه بازاريابي را پذيرفته اند، يعني مشتري و جامعه را مدنظر داشته و محور عمليات قرار داده اند، در تلاش براي به وجود آوردن و افزايش مداوم ارزش مشتري هستند.
عوامل متعددي در ارتقاي ارزش مشتري موثر هستند؛ مثل کيفيت ، خدمات ، سرعت و... يکي از عوامل بودجه اي در توليدات محصول ، رضايت مشتري است که با ارزش دريافتي از سوي مشتري ارتباط دارد. مشتريان ارزشهايي را که از شرکتهاي مختلف مي توانند دريافت کنند با هم مقايسه کرده ، شرکتي را انتخاب مي کنند که بنا به نظر آنها، ارزش بيشتري به ايشان ارائه کند.
شايد به ظاهر، مشتريان نتوانند فرآيند مقايسه اي فوق را به زبان بياورند ولي حتما اين مقايسه در ذهن آنها صورت مي گيرد و وقتي تصميم به خريد از محصول شرکت يا مغازه خاصي مي گيرند، به اين نتيجه رسيده اند که ارزش آن نسبت به ساير محصولات موجود بالاتر است.
منافع دریافتی از سوی مشتریان
مشتريان در مقابل پرداخت هزينه، فايده هایی دريافت مي کنند که عبارتند از:
-فايده اصلي:
همان چيزي است که دليل اصلي مشتري را براي خريد شامل مي شود. براي مثال دليل اصلي مشتريان براي خريد عينک ، ديد بهتر است و همين طور دليل اصلي براي خريد پالتوي زمستانه گرم شدن و....
-فايده جانبي:
منظور ساير منافع و فوايدي است که به همراه خريد يک محصول نصيب مشتري مي شود. براي مثال با خريد عينک مشتري منافع ديگري نظير نشکن بودن شيشه ، سبکي ، زيبايي و... و با خريد پالتوي زمستانه ، منافع ديگري همچون راحتي ، شيک بودن و... را تعقيب مي کند. يکي از مهمترين فايده هاي جانبي که امروزه براي مشتريان حائزاهميت است ، خدمات حمايتي است که نصيب مشتري مي شود. منظور خدمات قبل ، حين و پس از فروش است.
به همين دليل شرکتها در فکر افزايش گارانتي و مدت زمان پشتيباني از محصولات خود نزد مشتريان هستند.
- ارتباطات:
در هر فرآيند ارتباطي ، دو طرف قرار دارند. در ارتباطات بازار يک طرف شرکتها و طرف ديگر مشتريان هستند. شرکتها موقعي که بخواهند با مشتريان ارتباط برقرار کنند اين فرآيند را با بهره گيري از ابزارهاي ترويج همچون تبليغات ، روابط عمومي ، پيشبرد فروش ، فروش شخصي و بازاريابي مستقيم انجام مي دهند. البته خود محصول هم با بسته بندي ، رنگ و... در برقراري ارتباط از سوي شرکت با مشتري نقش دارد.
اما مشتريان امروزه خواهان جهت ديگر ارتباطات هستند؛ يعني زماني که خود تمايل داشته باشند با شرکت تماس بگيرند و مشکلات و اعتراضات و پيشنهادشان را بيان کنند. به همين دليل است که شرکتهاي موفق در برقراري اين ارتباط نيز سرمايه گذاري مي کنند، نظير ايجاد واحد ارتباط با مشتريان ، اندازه گيري رضايت مشتريان ، برقراري سيستم تلفن رايگان براي تماس مشتري و....
در دنياي پيچيده رقابتي از هر فرصتي براي برقراري ارتباط دوسويه بايد استفاده کرد. اگر مي خواهيد با مشتريان تان رابطه بلندمدت داشته باشيد بايد به سراغ آنها برويد و از آنها بخواهيد با شما تماس بگيرند و صداي آنها را بشنويد.
نشنيدن صداي مشتري هزينه هاي زيادي را به شرکت تحميل خواهد کرد، نظير از دست دادن مشتريان ، پرورش مشتريان ناراضي و خرابکار و کاهش سهم بازار و....
- انتظارات مشتري:
مشتري قبل از خريد محصول انتظاراتي دارد که بر مبناي تصوير ذهني او شکل گرفته و تصوير ذهني را تجربه قبلي مشتري از خريد، تجربه کساني که با مشتري نزديک هستند (همکاران ، بستگان ، دوستان و...) و تبليغات شرکت شکل مي دهند.
- مشتري راضي - ناراضي – خشنود:
اگر ميزان انتظارات قبل از خريد، با فايده اي که نصيب مشتري مي شود برابر باشد، مشتري راضي است و در اين صورت رضايت خود را به 5نفر اعلام مي کند. اگر ميزان انتظارات ، کمتر از فايده کسب شده باشد، مشتري به درجه خشنودي و شعف مي رسد.
در اين حالت مشتري علاوه بر اين که به شرکت وفادار مي شود، مبلغ مجاني شرکت هم خواهد شد، اما اگر ميزان انتظار بيشتر از فايده باشد، مشتري ناراضي است و در چنين حالت حداقل نارضايتي خود را به 11 نفر اعلام مي کند. نکته جالب اين است که اگر نارضايتي مشتري از سوي بنگاه درست مديريت و پاسخگويي شود و بتوانيم مشتري ناراضي را به مشتري راضي تبديل کنيم ، درجه وفاداري او به شرکت بيش از مشتري است که از ابتدا راضي بوده است.
تمام اجزاي يک شرکت بايد به عنوان يک سيستم مشتري گرا عمل کنند تا بتوانند خدمات بيشتري به مشتري ارائه دهند و در مقابل پاداش بيشتري بگيرند. نقص در هر قسمت از سيستم ، سبب لطمه زدن به نظام ارائه خدمت مطلوب به مشتري مي گردد و مشتري در مقابل سيستم قضاوت مي کند، نه در مقابل تک تک اجزاي آن.
- ارزش و استراتژي اثر بخش:
کارکرد اصلي استراتژي ، خلق مزيت رقابتي و ارتقاي جايگاه سازمان در محيط رقابتي است. مزيت رقابتي عاملي است که سبب ترجيح سازمان بر رقيب از سوي مشتري شود. استراتژي اثر بخش بايد بتواند براي شرکت مزيت رقابتي (شايستگي هاي متمايزکننده) و براي مشتريان ارزش بيشتري نسبت به رقبا بيافريند. شايستگي هاي متمايزکننده عواملي هستند که براي مشتري ارزش مي آفرينند و دستيابي به آنها براي رقيب بسادگي امکان پذير نيست.
براي دستيابي به مزيت رقابتي بايد زودتر از رقيب ، ارزش از ديد مشتري را شناخت و بهتر از رقيب به آن پاسخ داد. در شرايطي که عوامل مزيت ساز رقابتي دائم در تغيير هستند، تنها مزيت رقابتي پايدار، توانايي تشخيص مستمر اين عوامل است.
علاوه بر برنامه ريزي استراتژيک ، تفکر استراتژيک داشته باشيد. تفکر استراتژيک براي مديران ، چشم انداز مي آفريند، ارزشهاي کليدي سازمان را شکل مي دهد و الگوي ذهني مي سازد. موفقيت يک بنگاه در گرو شناخت قواعد کسب و کار است ؛ قواعدي که چگونگي خلق ارزش براي مشتري را نشان مي دهند.
ارتباط مفید با مشتریان
یکی از موارد مهم در بازاریابی چگونگی برخورد با مشتریان ناراضی می باشد ،چه بسا که با ارتباط مناسب با مشتریان ناراضی و تبدیل آنها به مشتریانی خشنود و راضی آنها را تبدیل به مبلغانی مجانی و رایگان و حتی وفادارتر از مشتریان راضی همیشگی کرد. در بالا توضیح داده شد که هر مشتری ناراضی ،این نا رضایتی خود را حداقل به 11 نفر انتقال می دهد،بنابراین با رفتار درست و یادگیری چگونگی برخورد با مشتریان ناراضی می توان از پی آمدها و خسارتهای منفی بسیاری جلوگیری کرد و شرکت را به اهدافش نزدیکتر کرد.
یکی از راههای بسیار مفید برای حفظ و ارزش نهادن به مصرف کنندگان ارتباط درست و اصولی با آنها می باشد و یکی از راههای ارتباط مفید، ارتباط تلفنی و بازاریابی تلفنی می باشد.با توجه به ارزش وقت و کمبود آن با این روش هم می توان صدای مشتریان را شنید وهم یک ارتباط خوب و با اهمیت با مصرف کنندگان برقرار کرد و هم اینکه طرز نگرش و نارضایتی آنها را مبنی بر اینکه توجه کمی به خواسته ها و طرز تفکر آنها می شود را از بین برد.
برای برقراری ارتباط تلفنی با مشتریان بهترین زمان صبح زود و یکی هم آخر وقت می باشد.
دیگر اینکه منشیان نیز باید تکنیکهای مربوط به بازاریابی تلفنی را یاد بگیرند چون گاهی مانع از برقراری تماس می شوند.
موارد مهم در ارتباط تلفنی به صورت زیر می باشد :
- قبل از گرفتن شماره، خود را كاملاً آماده كنيد. اين آمادگي شامل سرحال بودن، به كاربردن عبارات كليــــــدي مثبت نظير اينكه: الان مي خواهم يك بازاريابي تلفني موفق داشته باشم آراسته بودن، لبخند زدن، فراهم بودن ابزار كار نظيــــر قلم، اطلاعات موردنياز و... مي شود. معطل گذاشتن مشتري براي پيدا كردن خودكار، آمار و... پسنديده نيست. اطمينان داشته باشيد تمام ارقام و مدارك به روز است؛
- صبح زود شروع كنيد، كسب و كار از ساعت 8 شروع مي شود، ضمن اينكه خيلي از مديران موفق قبل از ساعت 8 صبح در محل كارشان حضور دارند. سحر خيزباش تا كامروا شوي؛
- يك عدد آئينه روي ميزتان قرار دهيد تا در هنگام مكالمه به آن نگاه كنيد و لبخند بزنيد. حالت چهره شما در صدايتان منعكس مي شود، به ياد داشته باشيد كه در بازاريابي تلفني تنها سلاح شما صداست، پس اين سلاح را درست به كار گيريد؛
- براي هر يك از مكالمات تلفني خود از قبل برنامه ريزي كنيد، اول تمام مكالمه را در ذهنتان تمرين كنيد، مجسم سازيد كه پيشاپيش در اين كار موفق شده ايد و حالا فقط مي خواهيد اين موفقيت را تكرار كنيد؛
- نام مخاطب را پرسيده و درست تلفظ كنيد؛
- در مذاكرات تلفني مهم، ايستاده صحبت كنيد. در اين صورت آدرنالين بيشتري از مغز ترشح مي شود و تسلط شما را بالا مي برد؛
- دست نوشته داشته باشيد. متني را از قبل آماده كنيد تا در شروع مذاكرات از آن استفاده كنيد. اين متن بايد شما و شركت را معرفي كند، مقصود شما را از تلفن زدن بيان كند و مزاياي محصول و وجه تمايزتان را نشان دهد. چنان ماهرانه از متن استفاده كنيد كه طرف مقابل متوجه روخواني تان نشود؛
- مشتري بايد در تن و لحن صداي شما شادابي را احساس كند. معايب تلفن به عنوان يك عامل ارتباطي شامل فقدان ارتباط چشمي و احتمال آماده نبودن طرف مقابل يا منحرف شدن توجه او به دليل ساير فعاليتها (يا شلوغي جاده در صورتي كه طرف در جاده باشد) مي شود. لذا تمام اين نقايص را بايد صداي گرم و جذاب شما جبران كند؛
- با مشتــــري گفتگو كنيد نه اينكه به طور يك جانبه مطالبي را به آنها بگوييد؛
- براي وقت مشتري ارزش قائل شويد و در صورت عدم تمايل او وقت ديگري را براي مذاكره درخواست كنيد؛
- حوصله داشته باشيد؛
- در هنگام صحبت با تلفن چاي نخوريد، سيگار نكشيد، روزنامه نخوانيد و... و حواس خود را فقط روي گفتگو متمركز كنيد؛
- بي جهت روي بعضي از مواضع پافشاري نكنيد؛
- به آداب و اعتقادات طرف مذاكره كننده احترام بگذاريد؛ - تلفن را درست نگه داريد تا صداي شما واضح باشد. كلمات را واضح و با تلفظ صحيح به كار ببريد؛
- تصوير درستي از خود ارائه دهيد، نه خود را كوچك بشماريد و نه غلوآميز صحبت كنيد؛
- با سرعت مناسب صحبت كنيد، به طوري كه تاثير خوبي داشته باشد؛ - اگر در مكالمه هاي تلفني طرف مقابل شما فرياد مي كشد و سر شما داد مي زند، هرگز مقاله به مثل نكنيد. بلكه آرام و نرم و با ملايمت صحبت كنيد، در اين گونه مواقع هم بهتر است بايستيد و به مكالمه ادامه بدهيد؛ - شايد طرف صحبت شما سوالهاي غيرمرتبط و يا حتي خصوصي مطرح كند، خونسرد باشيد و عصباني نشويد، مديريت ارائه اطلاعات داشته باشيد، لازم نيست به همه سوالها پاسخ دهيد، گاهي خود را به نشنيدن بزنيد و مجدداً موضوع اصلي را پيش بكشيد و گاهي هم شوخي كنيد و سوالها را با ظرافت رد كنيد به هرحال، سعي كنيد مؤدبانه برخورد كنيد و با سياست و بازي با لغات مكالمه را به اتمام برسانيد. درهمه حال مواظب شخصيت مشتري باشيد، يادتان باشد هدف بازاريابي، رسيدن به تعامل است نه مشغول شدن به تقابل، كه نتيجه مثبتي براي كسب و كار ندارد؛
- مراقب كلام خود باشيد، و در حذف كلمات كليشه اي و عباراتي كه تكيه كلام شما شده اند ولي خيلي پسنديده نيستند تلاش كنيد. خانمها از اصطلاحات مردانه و آقايان از اصطلاحات زنانه نبايد استفاده كنند؛ - هدف از بازاريابي تلفني گرفتن وقت از مخاطب براي ملاقات حضوري است، لذا از ارائه اطلاعات زياد خودداري كنيد،در ملاقات حضوري شما علاوه بر صدا، ابزارهاي ديگري هم براي تاثيرگذاشتن بر مشتري دراختيار داريد نظير زبان، تاثيرات تيپ ظاهري، نمونه كالا، كاتالوگ، فيلم و... ، لذا هدف اساسي تان گرفتن وقت ملاقات باشد؛
- صدايتان را ضبط كنيد و به آن گوش دهيد، اين كار باعث مي شود تا عيوب كارتان را پيدا كنيد و با تمرين و مهارت آنها را برطرف سازيد؛
- سعي كنيد سوالها و اعتراضات مشتريان را پيش بيني كنيد و فهرست سوالهاي احتمالي خود را كامل كنيد. جوابهاي آنها را آماده كنيد. اين كار ميزان آمادگي شما را در مذاكرات بعدي افزايش مي دهد؛
- حرفه اي عمل كنيد، از تلفن به عنوان يك وسيله كاري استفاده كنيد، زود برويد سر اصل مطلب و از تعارفات كم كنيد. اختلالاتي را كه مكالمات تلفني در كارتان ايجاد مي كند را به حداقل برسانيد. وسط حرف مشتري ندويد، مهارتهاي سخنراني و گوش كردن را در خودتان بالا ببريد. پرشور باشيد، با اعتماد به نفس صحبت كنيد، از موضوع اصلي خارج نشويد؛
- ويژگي محصولتان را بيان كنيد اما اين ويژگيها را با منافع و مزايايي كه براي مشتري دارد پيوند دهيد و تاييد ديگران را درجهت بالابردن اطمينان مشتري بيان كنيد تا اعتبارتان افزايش يابد؛
- يادداشت برداري كنيــــــد، اين كار باعث مي شود چيزي را از قلم نيندازيد اما مواظب باشيد يادداشت برداري به مذاكرات شما لطمه نزند.
تندنويسي را تمرين كنيد و نكات كليدي را يادداشت كنيد؛ - تعداد تلفن زدن هايتان را افزايش دهيد، قرار نيست تمام تماسهاي شما به قرار ملاقات يا معامله منجر شود اما هر چقدر تعداد تماسهاي شما بيشتر باشد و تسلط تان بالاتر برود قطعاً تعـــداد قرارملاقاتها و معاملات هم افزايش مي يابد، رابطه مستقيم بين مشتري يابي امروز و منافع فردا وجود دارد؛
- مراحل مشتري يابي از طريق تلفن را فراگيريد. ابتدا توجه طرف مقابل را جلب كنيد، سپس خود و شركت را معرفي كنيد، آنگاه از يك عبارت كليدي مثبت استفاده كنيد و با قرار ملاقات گذاشتن مكالمه را به پايان برسانيد؛
- به منشي ها خيلي احترام بگذاريد، اينها انسانهاي مهمي هستند و مي توانند دوست شما براي برقراري تماس به مديرشان باشند يا اينكه مانع شما بشوند. در اولين تماسها با منشي جمله اي كه مي گويند، امري مؤدبانه و سريع باشد تا او را وادار به حركت سريع كند. نظير سلام، آقاي محسني، لطفاً . جمله شروع نبايد از ناحيه ضعف و با عبارات داراي بار رواني منفي مثل ببخشيد مزاحم شدم يا خسته نباشيد همراه باشد، به علاوه اينكه قاطع و با اعتماد به نفس صحبت كنيد و من و من نكنيد؛
- در كتـــــابهاي نويسندگان خارجي تاكيد مي شود كه شما براي مشتري وقت ملاقات تعيين كنيد مثلاً بگوييد سه شنبه ساعت 5 بعدازظهر چطور است؟ يا سه شنبه ساعت 5 بعدازظهر من آنجا خواهم بود ولي اين روش در ايران جواب نمـــــي دهد و به مشتري برمي خورد. بهتر است از او بخواهيد وقت ملاقات را تعيين كندسپس به تنظيم وقت بپردازيد. يادتان باشد كه مشتري رئيس است؛
- موفقيت و شكستهايتان را در بازاريابي تلفني تجزيه و تحليل كنيد و از آنها درس بگيريد، يكي از بهترين معلم ها تجربه است. هر بار كه گوشي را برمي داريد بايد خود را از نو بسازيد اجازه ندهيد تكراري بودن امور، شما را خسته كند، بــايد هر روز دوباره درمورد آنچه انجام مي دهيد فكر كنيد؛ خلاق باشيد؛
- در پايان هر مذاكره سعي كنيد خيلي كوتاه خلاصه مذاكرات را بيان كنيد و براي آن از مشتري تاييديه بگيريد تا مبادا موضوعي برداشت مشترك نشده باشد؛
- سوال كردن در جاي درست براي فهميدن صحيح موضوع، مناسب است و ايرادي ندارد؛
- اطلاعات شما از رقبا ميزان حرفه اي بودنتان را نشان مي دهد و باعث مي شود در مديريت مكالمات تلفني قويتر عمل كنيد. اين اطلاعات مربوط به مواردي ازجمله محصولات آنها، قيمتهايشان، بازار هدفشان، پور سانتاژ بازارشان، تعداد نيروي فروش، ميزان تخفيف، استراتژي فروش، ديد رقبا نسبت به شما و... مي شود؛
- در پايان مذاكرات تلفني شما بعداز طرف مقابل، گوشي را زمين بگذاريد؛
- تاريخ، ساعت، مكان و هدف قرارتان را يادداشت كنيد؛
- در كلاسها و سمينارهاي آموزشي بازاريابي تلفني شركت كنيد تا احتمال موفقيت خود را بالا ببريد. مطالعه پيوسته كتابهاي مربوطه هم فراموش نشود. درجلب رضايت مشتري از طريق تلفن كاملاً مهارت پيدا كنيد. ياد بگيريد مانند يك نوازنده ماهر كه با ساز خود هنرنمايي مي كند، شما هم با تلفن هنر بازاريابي تلفني خود را به نمايش گذاريد؛
- بي ترديد در فرايند هر گفتگو ممكن است ايرادهايي از سوي مشتري مطرح شود. مسلماً هر ايرادي يك مانع است و بايد پاسخي براي آن طراحي شود. در چنين موقعيتي بيهوده دلواپس نشويد، سعي كنيد دلواپسي هاي خود را كنترل كنيد. در اغلب موارد مشخص شده است كه دلايل دلواپسي افراد را مي توان به نحو زير طبقه بندي كرد:
الف) 40 درصد دلواپسي هاي افراد درمورد مسائلي است كه هرگز اتفاق نمي افتند؛
ب) 40 درصد دلواپسي ها درمورد چيزهايي است كه نمي توان آنها را تغيير داد؛
ج) 12 درصد دلواپسي ها درارتباط سلامتي است؛
د) 8 درصد دلواپسي ها به طور اصولي صحيح و واقعي اند.
بنابراين، ميان دلواپسي ها بايد فرق گذاشت و از آنجا كه در تماس تلفني نسبت به تماس حضوري تنها از كانالهاي مشخصي براي ارتباط استفاده مي كنيد، در آن صورت در موقعيتهايي كه سرحال نيستيد، سريعاً صداي شمــا حالت درونيتان را منعكس كرده و دلواپسي هاي شما را لو مي دهد. بنابراين، زماني كه ايرادي از شما گرفته مي شود، دلواپس نشويد و آن را يك حسن نظر تلقي كنيد، زيرا درهمين ايرادهاست كه مسائل و نيازهاي مشتري آشكار مي گردد؛
- اقدام كنيد، بهترين راه براي غلبه بر شك و ترس حركت است. اقدامات فوق را رعايت كنيد و ابزارتان را آماده سازيد، با تمرين، ايرادتان را برطرف كنيد، مهارتهايتان را بالا ببريد، از دوستانتان بخواهيد شما را راهنمايي كنند، به صداي خود گوش كنيد و از همه چيز ياد بگيريد اما با تمام اينها تا اقدام نكنيد موفق نمي شويد، با آمادگي، گوشي را برداريد و شروع كنيد؛
- فرم مذاكرات تلفني را تنظيم كرده و تاريخ تماس، ساعت تماس، نام مخاطب، شركت مخاطب، خلاصه مذاكره و اقدام بعدي كه بايد صورت گيرد را يادداشت كنيد. و در پيگيريها از اين فرم استفاده كنيد.
چند نکته دربارهي نحوه برخورد با مشتريان ناراضي
حتماً بارها در هنگام کار با افرادي روبرو شده ايد که به علت نامعلوم رفتاري توهين آميز و ناسزاوار از خود بروز مي دهند. شما را تهديد مي کنند و مي خواهند شما را بترسانند و تمام روز شما را خراب مي کنند. در برخورد با چنين افرادي چه بايد کرد؟
اگر اين انسانها بتوانند باعث تحريک شما شوند و شما را عصباني کنند، با برخورد نامناسب شما وضعيت سخت تر خواهد شد و اين به ضرر خود شماست زيرا اگر متقابلاً با بي احترامي با او جر و بحث کنيد نتيجه مطلوبي نخواهيد گرفت.
حقيقت اين است که شما بايد به امور مختلف رسيدگي کنيد و وقت اضافي براي بحث و جدل با اين گونه افراد را نداريد، اما برخورد با مشتريان ناراضي اجتناب ناپذير است. پس بايد سعي کنيد تا به اوضاع مسلط شويد و مشکل را حل کنيد.
راهکارهاي فراواني براي اين مسئله وجود دارد. در اين جا به موردي مي پردازيم که مشتري حالت عصبي دارد و عصبانيت خود را متوجه شما مي کند. شناخت و درک آدمهاي عصبي باعث مي شود که به خود مسلط باشيم و هوشيارانه برخورد کنيم.
موضوع شخصي در ميان نيست
اولين چيزي که بايد به خاطر داشته باشيد اين است که با وجود لحن تند و رفتار توهين آميز آنها با شخص شما، منشا اصلي عصبانيت جاي ديگري است. آنها از شما ناراحت نيستند بلکه از موسسه يا شرکتي که شما در آن کار مي کنيد ناراضي هستند. اما نمي توانند عصبانيت خود را بهموسسه اعلام کنند و رو به شرکت داد و فرياد کنند، بنابراين شما هدف کلام آنها قرار مي گيريد.
آدم عصباني چه مي خواهد؟
حل شدن مشکل مشتري عصباني نيمي از مسئله است. آنها بيشتر از اين ناراضي هستند که هيچ کس در موسسه در پيش بردن هدفشان با آنها همکاري و همدردي نمي کند. بنابراين انجام سريع کار ممکن است عصبانيت آنها را بر طرف نکند، اما بايد بدانيد که با گوش دادن به حرف آنها و همدردي مي توانيد از عصبانيتشان جلوگيري کنيد.
چه بايد کرد؟
کارهاي بسياري براي تسلط به شرايط مي توان انجام داد تا يک مسئله کوچک به يک مشکل بزرگ تبديل نشود. به ظاهر و حرکات مشتري هنگامي که به شما نزديک مي شود دقت کنيد و هميشه آماده رفتار نامناسب بعضي از آنها باشيد. بسياري از افراد ناراضي در بدو ورود و قبل از شروع صحبت علائمي از عصبانيت را نشان مي دهند: مشتهاي گره شده، چهره برافروخته، بي قراري، حرکات سريع و غيرعادي...
به اين علائم دقت کنيد تا ناگهان غافلگير نشويد. اگر آمادگي داشته باشيد، رفتار مناسب تري خواهيد داشت.
هنگام ورود يک مشتري ناراضي به محل کار شما به خود تلقين کنيد که شما قادريد شرايط را کنترل کنيد و بايد به خود مسلط باشيد زيرا عصبانيت شما فقط اوضاع را وخيم تر خواهد کرد.
دومين کاري که در مواجهه با مشتريان ناراضي بايد انجام داد اين است که تا آنجا که مي توانيد خود را مستقل از موسسه يا شرکت و هم عقيده با او نشان دهيد. مطلبي که در مورد عصبانيت مشتري از شرکت بيان شد را به خاطر داريد؟ اگر آنها شما را يکي از اعضاي مدافع شرکت ببينند، بيشتر عصباني خواهند شد. اما اگر حس کنند شما بنابر وظيفه انساني مي خواهيد به آنها کمک کنيد، آرام تر خواهند شد و منطقي رفتار خواهند کرد.
چگونه مشتري را آرام کنيم؟
1-با لحن صميمي حرف بزنيد. با يک تن صداي ثابت صحبت نکنيد زيرا نوع کلام شما نشانگر ميزاناهميت موضوع براي شما است.
2- اگر ممکن است از نام کوچک فرد استفاده کنيد و اگر لازم است خود را به طور کامل معرفي کنيد.
3-با مشتريان خوشامدگويي و احوالپرسي کنيد. نه اينکه مانند يک ماشين به ورقه هاي روي ميز خود نگاه کنيد و با کلمات کوتاه از آنها بخواهيد که موضوع را شرح دهند.
4-به حرفهاي آنها خوب گوش بدهيد و با تکرار بعضي از عبارات و جملات به آنها بفهمانيد که موضوع براي شما جالب و مهم است . به افراد اجازه دهيد که مطلب را به طور کامل شرح دهند و تکميل کنند.
5 -از جمله "اين وظيفه من نيست" استفاده نکنيد. اين جمله باعث عصبي شدن افراد مي شود. حتي اگر درخواست مشتري غيرمنطقي است با کلمات ديگري او را قانع کنيد که شرايط براي همه يکسان است و راههاي ديگري را به او پيشنهاد کنيد.
6- از به کار بردن عبارت "مامورم و معذور" بپرهيزيد. درست است که نمي توانيد مقررات را زير پا بگذاريد پس سعي کنيد اين جملات را انتخاب کنيد: "مقررات توسط شخص ديگري تبيين شده اند. شما مي توانيد با ايشان تماس بگيريد و اعتراض خود را اعلام کنيد. آيا مايليد شماره تلفن را در اختيار شما قرار دهم؟"
تمام راه حلهاي فوق در همه موارد کارا نيستند. قانونهاي کلي که در مورد آن صحبت شد عبارتند از:
1- دقت کردن به حالات مشتري در بدو ورود.
2- نماياندن خود به عنوان يک انسان مستقل از موسسه و شرکت.
3-اهمیت دادن به خواسته مشتری و گوش فرا دادن به خواسته های او ومهم دانستن و ارزش نهادن به طرز تفکر او.
4-ودر آخرین مورد انتخاب بهترین طرز برخورد با مشتری ناراضیبرای حل کردن مشکل و آرام کردن او.
نتيجه گيري
رقابت بشدت در حال افزايش و حيطه آن از سطوح ملي به سطوح جهاني گسترش يافته است. مصرف کنندگان حق انتخاب و قدرت چانه زني بيشتري نسبت به گذشته يافته اند و اين معادله همچنان به نفع آنها حرکت مي کند. شرکتها براي بقا و توفيق ، نياز به ارائه ارزش بيشتري به مشتريان و مصرف کنندگان نسبت به رقبا دارند. ارزش ، مقايسه بين هزينه ها و فايده هايي است که از سوي مشتري صورت مي گيرد و ملاک انتخاب آنهاست. وما باید با به کارگيري استراتژي اثربخش و بررسي فرآيندها و فعاليت ها در ارائه مزيت رقابتي و ارزش بيشتر به مشتريان تلاش کنيم.و هرچه بیشتر در پی بالا بردن آگاهی خود و اطرافیان و موسسه خود باشیم و به کارکنان و تمامی کسانی که در ارتباط با مشتری و کار در عرصه تجارت هستند بقبولانیم که برای بقای بیشتر در این دنیای رقابتی تجارت باید بیشتر بدانیم وبیشتر تجربه کسب کنیم و سعی بیشتری برای شناخت هرچه بیشتر مشتریان داشته باشیم تا بتوانیم با وجود رقبا و رقابت بسیار جایگاه خود را حفظ کنیم و با حفظ و گسترش این جایگاه به اهداف و خواسته های شرکت و موسسه خود برسیم،و این امکان پذیر نخواهد بود مگر با ایده هایی جدید و تفکری بهتر و برنامه ریزیسنجیده تر و همکاری همه جانبه و تعهد در کار.
با توجه به این اصل مهم که« داشتن حد معینی از مشتریان وفادار و راضی بهتر از داشتن مشتریان بی شمار و نبود وفاداری و رضایت از سوی آنهاست» در نتیجه باید هزینه هایی که در این بخش،یعنی رفاه و رضایت و ارتباط با مشتری و...را در حکم یک سرمایه بدانیم، نه هزینه و با یک نگرش مناسب و تفکر صحیحبه یک نتیجه ی ایده ال برسیم و با تمام ای توضیحات ما زمانی به اهداف و خواسته هایمان خواهیم رسید که در اولین گام به مشتری و مصرف کنندگان و نیازها ، ایده ها ، نظرات و تفکرات آنها احترام گذاشته و هر روز بر آگاهی و دانش خود در این زمینه بیافزائیم.
منبع:
http://www.managers.blogfa.com
- DOUGLAS J.DALRYMPLE, WILLIAM L.CRON AND THOMAS E.DECARLO, SALES MANAGEMENT, JOHN WILEY & SONS, INC. U.S.A, 2004.
- آتش پور، حميد. جنتيان، سميرا. (1382)، روانشناسي رفتار مصرف كننده، تهران انتشارات روزآمد، چاپ اول
- كاتلر، فيليپ، (1382). مديريت بازاريابي، ترجمه بهمن فروزنده، تهران، انتشارات آتروپات، چاپ اول
- شيفمن، استفن. (1382)، فنون بازاريابي تلفني، ترجمه كامران پروانه، تهران، انتشارات ارديبهشت، چاپ دوم
- درگي، پرويز. (1383)، جزوه درسي مديريت فروش در دوره مديريت بازرگاني سازمان مديريت صنعتي.
- حيدري، مسعود. (1383)، جزوه درسي اصول و فنون مذاكره در سازمان مديريت صنعتي.
- فورسايت، پاتريك. (1380)، فروش تلفني موفق، ترجمه گروه كارشناسان ايران، انتشارات كيفيت و مديريت، چاپ اول.
پيلسوختي ميكروبي (MFC) [Microbial Fuel Cell] يا پيلسوختي زيستي [biological fuel cell]، يك سيستم بيو- الكتروشيميايي ميباشد كه با كمك شبيهسازي برهمكنشهاي باكتريايي موجود در طبيعت، توليد جريان مينمايد.
يك پيلسوختي ميكروبي دستگاهي است كه توسط واكنش كاتاليستي ميكرو اورگانيسمها، انرژي شيميايي را به انرژي الكتريكي تبديل ميكند (Allen and Bennetto, 1993). اين پيلها شامل بدنه كاتدي و آندي جدا شده توسط غشاي مخصوص كاتيوني ميباشد. در بدنه آندني، سوخت توسط ميكروارگانيسمها اكسيد شده، توليد الكترون و پروتون مينمايد. الكترونهاي توليدي از طريق يك مدار خارجي و پروتونها از ميان غشاء به بدنه كاتدي منتقل ميشوند. الكترونها و پروتونها در بدنه كاتدي مصرف شده و براي توليد آب با اكسيژن تركيب ميشوند. در مجموع، دو نوع پيلسوختي ميكروبي وجود دارد كه عبارتنداز پيلهايسوختي ميكروبي واسطه و كمواسطه، كه در آنها گلوكز و متانول گرفته شده از ضايعات غذايي، به هيدروژن تبديل ميشوند.
پيلسوختي ميكروبي واسطه: بيشتر پيلهايميكروبي از نظر الكتروشيميايي غيرفعال ميباشند و انتقال الكترون از آنها به الكترود توسط واسطههايي مثل تيونين، متيل ويولوژن، متيل بلو، هيوميك اسيد، قرمز خنثي (Netutral red) و ... تسهيل مييابد. اكثر واسطههاي موجود گران و سمي ميباشند.
پيلسوختي ميكروبي كمواسطه: پيلهايسوختي ميكروبي كم واسطه در انستيتوي علوم و تكنولوژي مهندسي كشور كره توسط تيمي تحت رهبري Kim، Byungو Hongتهيه شده است. اين پيلها نياز به واسط ندارند ولي از باكتري فعال الكتروشيميايي براي انتقال الكترونها به الكترود استفاده مينمايند (الكترونها مستقيماً از آنزيم تنفسي به الكترود حمل ميشوند). در ميان باكتريهاي فعال الكتروشيميايي، Shewanella putrefaciens، (Kim et al.799a)، Aeromonas hydrophila (Coung et al.0,2003) و ... مهمترين آنها ميباشند. بعضي از باكتريها، كه روي غشاي خارجي خود داراي توده (Pili) ميباشند، قادر به انتقال الكترون توليدي خود از طريق آنها ميباشند. با توجه به جديد بودن MFCهاي كم واسطه فاكتورهايي كه عمليات بهينه آن را تحت تأثير قرار ميدهند، مثل باكتري استفاده شده در سيستم، نوع غشاي يوني و شرايط سيستم همانند دما، كاملاً مشخص نشده است. باكتريهاي MFCكم واسطه معمولاً آنزيمهاي اكسايش- كاهشي فعال الكتروشيميايي مثل سيتوكرومها را روي غشاي خارجي خود دارند و ميتوانند با استفاده از آنها الكترونها را به مواد خارجي انتقال دهند.
الكتريسيته توليدي
زماني كه ميكرواورگانيسمها جزء مورد عمل خود را، مثل شكر، در شرايط هوازي مصرف مينمايند توليد اكسيدكربن و آب و در شرايط غير هوازي، همانگونه كه در زير توضيح داده شده است، توليد دياكسيدكربن، پروتون و الكترون مينمايند (Bennetto, 1990):
معادله 1:
پيلهايسوختي ميكروبي از واسطههاي غيرآلي براي حمل الكترونهاي توليد استفاده مينمايند. واسطه از غشاءهاي خارجي چربي سل و ديوار پلاسما عبور ميكند؛ پس شروع به رها كردن الكترونها از زنجير حامل الكترون كه معمولاً توسط اكسيژن يا ساير واسطهها جذب شده است، مينمايد. واسطهاي كه هماكنون كاهيده شده، پيل داراي بار الكترونها را ترك نموده و به سمت الكترود مخالف حركت ميكند؛ آزادسازي الكترونها به اين معناست كه واسطه به حالت اكسيد شده اصلي خود بازگشته و براي تكرار فرآيند آماده است. ذكر اين نكته مهم است كه تحت شرايط بيهوازي، وجود اكسيژن به دليل الكترونگاتيوي بالاتر باعث جمع نمودن تمامي الكترونها ميشود.
در يك عمليات پيلسوختي ميكروبي، آند پذيرنده نهايي الكترون است كه توسط باكتري در محفظه آندي تشخيص داده ميشود. بنابراين، فعاليت ميكروبي شديداً به پتانسيل اكسايشي- كاهشي آند بستگي دارد.
تعدادي از واسطههاي پيشنهادي براي استفاده در پيلسوختي ميكروبي عبارتنداز: neutral red، methylene، thionineيا resorfuin
براي توليد يك جريان مفيد لازم است كه يك مدار كامل ايجاد شود و تنها نقل و انتقال الكترون به يك نقطه واحد، صورت نگيرد. جزئيات فرآيند به اين صورت است كه واسطه و ميكروارگانيسم، در محلولي شامل جزء مناسب مورد عمل، مانند گلوكز، با يكديگر مخلوط ميشوند. اين مخلوط در يك محفظه عايق براي جلوگيري از ورود اكسيژن قرار داده شده و بنابراين ميكروارگانيسم مجبور به استفاده از يك تنفس غير هوازي ميشود. در ادامه الكترودي در محلول قرار ميگيرد و همانگونه كه قبلاً توضيح داده شد، به عنوان آند عمل ميكند.
در محفظه دوم MFC، محلول و الكترود ديگري وجود دارد. اين الكترود كه كاتد ناميده ميشود، با بار مثبت شارژ شده و معادل منبع اكسيژن در انتهاي زنجير حامل الكترون ميباشد. محلول مورد استفاده يك عامل اكسيد كننده است كه الكترونها را از كاتد برميدارد. همانند زنجير الكتروني درون پيلمخمر، در اينجا نيز زنجيرها ميتوانند تعدادي از مولكولها مثل اكسيژن باشند. هرچند، اين مسئله چندان عملي نميباشد زيرا نيازمند حجم بزرگي از گاز در گردش است. گزينه مناسبتر استفاده از محلولي از عامل جامد اكسايد كننده ميباشد.
متصل كننده دو الكترود سيم (يا مسير ديگر هادي الكتريسيته كه ميتواند شامل چند دستگاه الكتريكي مثل لامپ برق باشد) و كامل كننده مدار و اتصال دهنده دو محفظه يك پل نمكي يا غشاء تبادل يون ميباشد. تركيب آخر باعث توليد پروتونها شده، همانگونه كه در معادله 1 توصيف شد، براي عبور از محفظه آندي به محفظه كاتدي استفاده ميشود.
واسطه كاهيده، الكترونها را از پيل به الكترود حمل مينمايد و در اينجا با تهنشين نمودن الكترونها اكسيد ميشود. پس از طريق سيم به سمت الكترود دوم كه به عنوان منبع الكترون عمل ميكند، جاري ميشوند و از آنجا به سمت ماده اكسيد كننده عبور ميكند.
موارد مصرف
پيلهاي سوختي ميكروبي پتانسيل استفاده در مواردي را دارا ميباشند. اولين آشكارترين مورد استفاده آنها، توليد الكتريسيته براي يك منبع انرژي است. در واقع هر ماده آلي ميتواند به عنوان خوراك به پيلسوختي استفاده شود. MFCها ميتوانند در كارخانجات تصفيه فاضلاب نصب شده و با مصرف مواد زائد آب توسط باكتريهاشان توليد نيروي مكمل براي آن كارخانه نمايند. مزايايMFCها استفاده از روشي بسيار تميز و كارآمد براي توليد انرژي ميباشند. آلايندگي پيلسوختي كمتر از ميزان تعيين شده در مقررات است، همچنين MFCها بسيار مؤثرتر از موتورهاي احتراق استاندارد، انرژي را مصرف مينمايند. در تئوري بازده انرژي يك MFCبسيار بيشتر از 50% ميباشد.
اگرچه MFCها در مقياس بالا استفاده نميشوند، چون الكترودها در بعضي موارد تنها 7 ميكرومتر ضخامت 2 سانتي متر طول دارد. مزاياي استفاده از MFCها در اين شرايط برخلاف يك باتري نرمال، استفاده از انرژيهاي تجديدپذير و عدم نياز به شارژ مجدد ميباشد. علاوهبر آن به خوبي در شرايط ملايم يعني دماي cº40-20 و PH=7 قابل استفاده ميباشند. با وجود برتري بيشتر نسبت به كاتاليستهاي فلزي، براي كاربردهاي بهداشتي طولاني مدت مانند دستگاه تنظيم كننده ضربان قلب، چندان متداول نيستند (Biotech/Life).
بهبیان کلی، یک فضیلت، یک خصلت شخصیتی قابل تحسین یا مطلوب است. بنابراین میتوان گفت اخلاق فضیلت شکلی از تأمل و تفکر است که برای اینقبیل خصایل شخصیتی مرتبه و موقعیتی اساسی قایل است. اخلاق فضیلتمنحیثهو، اغلب در مقابل آن رویکردها به فلسفه قرار دارد که بر قواعد،تکالیف یا یک الزام کلی نیکوکاری تأکید میورزند، هرچند که رابطة واقعیمیان این برداشتهای گوناگون خود یک موضوع قابل بحث است. فلسفة اخلاق - اگر آن را یک رشته نظام یافته لحاظ کنیم - با تأمل درباره ماهیت فضایلو جایگاه آنها در تصوری شامل و فراگیر از کمال بشری آغاز میشود. تأملاخلاقی، تحت تأثیر مکتب رواقی2 و سپس آیین مسیحیت،3 ماهیت تکلیف و قانوناخلاقی را نیز بطور روزافزون مورد بحث قرار داده است ولی تصور فضیلت ومفاهیم وابسته، همچنان تا اواخر قرون وسطی بر تأمل درباره حیات اخلاقیمسلط بودهاند. اما با ظهور مدرنیته،4 مفهوم فضیلت بهتدریج جایگاه اساسی خودرا در تأمل اخلاقی از کف داد و مفاهیم قانون، تکلیف و الزام به جای آننشستند. فلاسفة اخلاق موضوع فضیلت را تا دهه 1950 غالباً مغفول نهادهبودند. هرچند نمیتوان گفت که تأمل درباره فضایل محوریت اولیه خود را بازیافته است، ولی بهیقین یکی از موضوعات مسلط و مورد علاقه فلاسفه اخلاقمعاصر، مخصوصاً محققان جوانتر ا ست.
تاریخ موضوع مفهوم فضیلت (آرته) نقشیاساسی در نوشتههای «هومر» ایفا میکند، در این نوشتهها فضیلت حاکی از کمالیا جوانمردی است، نه حاکی از چیزی که ما معمولاً فضیلت اخلاقی، چنانکهباید، تلقی میکنیم. در دوره حماسی5 [تاریخ یونان]، «فضیلت» میتوانسته استناظر به هر کیفیتی باشد که فرد را بر اجرای نقش خویش در جامعه بهروشیقابل ستایش، توانا میسازد. مثلاً، شجاعت و توان رزمی فضایل مشخصه جنگآوران اشرافی و وفاداری و حیأ فضایل مشخصه زنان هستند. در جامعه آتنیقرن پنجم پیش از میلاد فضایل متناسب با یک جامعه جنگ افروزتر بهتدریج دربافت حیات شهری جای خود را به فضایل دیگر داده یا دگرگون شد. این تغییراتاجتماعی، بهنوبه خود، به تلاشهایی برای ارائة تبیینی نظامیافته از فضیلتمؤدی شد. سقراط، اولین نمونه فیلسوف اخلاق تلقی شده، لیکن همانطور کهمحققان اخیر یادآور شدهاند، فلاسفه دیگر و نیز تراژدینویسان آتنی بنیادهاییبرای تأمل و تفکر نظام یافته درباره فضایل تأسیس کردهاند (131-45Nussbaum, 2,68,pp.48-32, Mac Intyre 4891, pp.) افلاطون، معروفترین شاگرد سقراط اولینتحقیق فلسفی مبسوط را دربارة فضایل که تا آن موقع بحثی درباره آنها نشدهبود، ارائه کرده است. در سراسر نوشتههای افلاطون شاهد تلاشهایِ ذهنی درخشانو دقیق برای کنار آمدن با ناسازگاریها و شکافهایی هستیم که در سنتپذیرفته او در خصوص فضایل وجود دارند. بطور خلاصه، او استدلال کرده است کهفضیلت، اگر بهدرستی فهمیده شود، اساساً معرفت یا بصیرتی نسبت به چیزی استکه حقیقتاً خیر است. فردی که دارای این معرفت است قادر است مؤلفههایمختلف نفس خویش را در نسبت صحیحی با یکدیگر قرار داده و مطابق با بصیرتشنسبت به خیر عمل کند. از آنجا که فضایل صور معرفتاند، در حقیقت همه آنهاذاتاً یکی هستند. لذا افلاطون به آموزة وحدت فضایل که بسیار مورد بحث قرارگرفته، قایل بوده است. بهعلاوه افلاطون معتقد بوده است که فضیلت قابلتعلیم است، همة اعمال آدمی از نوعی جهل ناشی میشوند و فقط شخص با فضیلتحقیقتاً سعادتمند است (85-234(Mussbaum, 6891, pp.. ارسطو، شاگرد افلاطون، نیزبهنوبه خود، تبیینی بدیل از فضایل ارائه کرده و کوشیده است باناسازگاریهای سنت حماسی کنار بیاید. ارسطو تبیین خویش از فضایل را برتبیینی مسبوق به مابعدالطبیعه، درباره خیر بشری مبتنی کرده است که بر طبقآن آرمانهای رایج حیات فضیلتمندانه را منظم ساخته و معیارهایی برای متمایزساختن فضایل حقیقی از همانندهای آنها ارائه کرده است (235-372Macintyre, 4991, pp.46-641, Nussbam, 6891, pp.) تبیین هنجاری او از فضایل مشتمل برادعایی است که بسیار غلط فهمیده شده است و آن این است که رفتارفضیلتمندانه نشان دهندة یک حد وسط6 است که ناظر بهنوعی توازن مقتضی میاندواعی رقیب است و بواسطه حکمت عملی7 تعیین یافته است (129-64.(Stocher, 0991, pp, او همچنین، در مقابل افلاطون، استدلال کرده است که ممکن است بهخیر علم داشته و در عین حال خلاف آن علم عمل کنیم، و بدین سان بحثیمبسوط درباره مسئله ضعف اراده8 به راه انداخته است. به تبع این، همهمکاتب فلسفی عمده و بسیاری از سنتهای دینی عوالم یونانیمآبی و رومی درسنت جاری تأمل درباره فضایل شرکت جستهاند. متنفذترین نویسندگان این دوره،حداقل در غرب قرون وسطی، عبارتند از سنکا رواقی و سیرون التقاطی (کهنوشتههای اخلاقی اش بسیار متأثر از رواقیان است) و متکلمان مسیحی گریگوریکبیر و آگوستین. تأمل و تفکر قرون وسطی درباره فضایل در همان راستا ادامهیافت و آرمانهای مشخصاً مسیحی فضایل دینی (ایمان، امید و نوعدوستی) را درسنتی که بر فضایل اصلی دوراندیشی، عدالت، اعتدال و بردباری متمرکز شده بود،جای داد. معروفترین بحث قرون وسطایی درباره فضیلت بحث توماسآکویناس استکه میان عناصر ارسطویی و نوافلاطونی جمع کرده است، عناصر نوافلاطونی ازطریق آگوستین، دیونوسیوس - مزعوم9 و شماری از دیگر نویسندگان مسیحی متقدم بهاو رسیده است. اما خطاست که فرض کنیم تأمل درباره فضایل، در این دوره، بهالهیات مسیحی محدود بوده است. اگر بخواهیم فقط یک نمونه خلاف این را ذکرکنیم، فیلسوف و خاخام یهودی، موسیبن میمون، نیز نظریهای درباره فضیلت بسطداده که به سبکی مشخص و اصیل میان عناصر فلسفی و یهودی سنتی جمع کردهاست. طی دوران جدید، تا اواخر قرن نوزدهم فلاسفه اخلاق همچنان توجهزیادی را مصروف فضایل میکردند. اما پس از این مقطع اخلاق کانتی10 و اصالتفایده11 بر فلسفه اخلاق حاکم شدند و علاقه و اهتمام به فضایل بهعنوان یکموضوع مستقل برای تأمل و تدبر رو به ضعف نهاد، خواه بهدلیل اینکه مفاهیمروشنگری از فرد، تصور فضیلت را غیرقابل فهم ساخت (4863-61, pp. و 1(Macintyre و خواه بدلیل اینکه سنتهای فضایل نتوانستند پیچیدگی گفتار اخلاقی جدید راهمراهی کنند. (1990(Schneewind, . فراموششدگی فضیلت در میان فلاسفه اخلاق،پس از ظهور مقاله معروف الیزابت آنسکمب12 تحت عنوان «فلسفه اخلاق جدید» (58و2(2891 L تغییر کرد. آنسکمب در آن مقاله استدلال میکند که مفاهیم اصلیفلسفه اخلاق زمانة او، یعنی تکلیف و قانون اخلاقی، دیگر قابل قبول نیست. تصور قانون اخلاقی هیچ معنایی ندارد مگر اینکه ما به یک قانونگذار الهیمعتقد باشیم، که بسیاری از ما چنین اعتقادی نداریم و تصور کانتی از عقل کهخود قانونگذارِ خود است، حقیقتاً تصوری ناسازوار است. او، با توجه به اینموقعیت، استدلال کرده است که ما باید به تبیین ارسطویی از فضایل باز گردیمتا نقطه عزیمتی برای یک فلسفه اخلاق بدیل که ریشه در علمالنفس فلسفی13احیأ شده دارد، تمهید کنیم. بهتبع آن، السدیرمکاینتایر14 در کتاب پایانفضیلت استدلال کرده است که اخلاق معاصر چیزی بیش از پس ماندههایی جستهو گریخته از سنتهای متقدمتر نیست، و به همین دلیل نمیتواند گفتار اخلاقیرا در سطحعمومی یا فلسفی زنده نگهدارد.(87-15 MacIntyre, 4891, pp.) بر طبقدیدگاه وی، تلائم در گفتار اخلاقی فقط در بافت سنتهای جزئی، که بواسطهفضایلی که توصیه و رذایلی که نفی میکنند، فحوای اخلاقی انضمامی به آنهابخشیده شده است، قابل حصول است (204-43(pp. . تأثیر متعاقب ایننویسندگان حاکی از آن است که آنها نوعی نارضایی مشترک نسبت به سمت وسویی که فلسفه اخلاق از آغاز قرن نوزدهم اتخاذ کرده، دارند. بهعلاوه آنهابر علاقه و اهتمامی احیأ شده نسبت به نویسندگان کلاسیک بهعنوان منابعیبرای تفکر اخلاقی معاصر اعتماد کرده و به پرورش و تقویت آن علاقه کمککردهاند. مخصوصاً باز هم ارسطو را به عنوان منبعی برای تفکر اخلاقی مناسبتشخیص دادهاند. این تشخیص هم بر تمایل به بررسی نظریه وی درباره فضایلبر طبق خود آن نظریه، مترتب بوده است و هم به انگیزش تحقیقات فلسفی بیشتردرباره فضایل کمک کرده است.
پیشرفتهای معاصر از زمان تحقیقاتآنسکمب و مکاینتایر، تحقیقات قابل ملاحظهای درباره فضایل و موضوعاتوابسته، از جمله مفاد اخلاقی شخصیت، ماهیت حکم، مفاد اخلاقی عواطف، اهمیتالتزامها، روابط و نقشهایجزیی برای حیاتاخلاقی صورت گرفته است. بیشترنویسندگانی که در این مباحثات شرکت داشتهاند، تحقیقات خویش را - حداقل تاحدی - واکنشهایی در مقابل خطاها و تحریفات پدید آمده توسط مکاتب مسلطفلسفه اخلاق میدانستهاند. بههمین دلیل بحث معاصر را میتوان بروفق چیزیکه طرفهای مختلف علیه آن واکنش نشان دادهاند، سازماندهی کرد. این امرممکن است بیش از اندازه سلبی بهنظر برسد، ولی حداقل دارای این مزیت استکه چیزی را که نویسندگان مختلف مفاد و مضمون اخلاق فضیلت میدانند، به مامیشناساند. در عین حال، هر طبقهبندی از این قبیل، فقط میتواند راهنماییتقریبی به چیزی که مجموعهای از مباحثات کاملاً پیچیده است، باشد و بیشترفیلسوفان عمدة شرکتکننده در این بحث، را میتوان به بیش از یک نحوهطبقهبندی کرد. یک منظر در این بحث بواسطه این دیدگاه شکل گرفته استکه چیزی از بنیاد ناصواب در تصوری از اخلاق که بر جوامع صنعتی امروز حاکماست، وجود دارد. آنسکمب و مک اینتایر هردو به این دیدگاه معتقدند. بطور اخص،آنها بر این اتفاق دارند که ما شبکه سنتی رویهها15 و باورهایی را که فقط درظرف آن، گفتار اخلاقی متقن ممکن خواهد بود، از دست دادهایم. بنابراینمیتوان گفت مفاد مقصود اخلاق فضیلت برای این نویسندگان و اتباع آنها، احیأیا ساختن شبکهای برای تحلیل هنجاری است که در ظرف آن گفتار اخلاقی متقنعقلانی یکبار دیگر ممکن باشد. گروه دیگر از فلاسفه هرچند از بسیاری جهاتشبیه گروه اول هستند در تلقی خود از مسأله اصلی بحث، با آنها اختلاف نظردارند. در نظر این نویسندگان مشکل این نیست که مفهوم کلی اخلاق تلائم خودرا از دست داده است، بلکه بیشتر این است که رشته دانشگاهی فلسفه اخلاقسمت و سویی غلط پیدا کرده است. متنفذترین طرفداران اینمنظر عبارتند ازبرنارد ویلیامز16 (1985) و مارتا نوسبام17 (1986)، ولی شماری از دیگر فیلسوفانمهم اخلاقی نیز میتوانند در این فهرست ذکر شوند. این نویسندگان همگی اتفاقنظر دارند که طرح دوران جدید برای دستیابی به نظریهای درباره اخلاق بهراهی ناصواب هدایت شده است و باید به نفع تمسکی به برداشت هایی ازفضیلت و مفاهیم وابسته، از آن صرف نظر شود. بدین سان، آنها، شاید بهنحو تأسفآوری، به عنوان مخالفان نظریهپردازی اخلاقی18 معرفی شدهاند. توجه بهاین نکته مهم است که ویلیامز، نوسبام و بیشتر فلاسفه دیگری که دردیدگاههایشان مشترک هستند، امکان تحقیق فلسفی ثمربخش درباره اخلاق رامنتفی نمیدانند. حداقل، ویلیامز امکان بسط و توسعه تبیینی سازنده از حکماخلاقی را نفی نکرده است (17.(William, 5891, p. در این بافت، «نظریه» معناییخاصتر یافته است. یعنی این نویسندگان نظریه اخلاقی را تبیینی نظامیافتهاز حکم اخلاقی که همه این قبیل احکام را در نوعی اصل اخلاقی بنیادین (فیالمثل الزام، یا به حداکثر رسانیدن بهروزی) جای میدهد و رویهای برایحل تمامی مسایل اخلاقی بر آن مبنا ارائه میکند، دانستهاند. نوعاً، مخالفاننظریهپردازی اخلاقی وجود یک اصل اخلاقی بنیادین یا امکان یک روشتصمیمگیری برای احکام اخلاقی یا (معمولاً) هر دو را انکار میکنند. بر ایناساس مفاد اخلاق فضیلت بهروایت این نویسندگان را میتوان بر وفق چیزی کهاثبات میکنند، در مقابل چیزی که رهیافت غلط نظریه پردازان اخلاقی تلقیمیکنند، فهم کرد. هرچند بسیاری از این نویسندگان که عنوان مخالفنظریهپردازی اخلاقی را تداعی میکنند، توافق دارند که هر دو فرض بنیادیننظریه اخلاقی اشتباه است، میتوان تفاوتهایی را در تکیه کلام آنها، هم بهحسب چیزی که علاقمند به انکار آن هستند و هم به حسب چیزی که سعی براثبات آن دارند، تشخیص داد. مثلاً، برای برخی، اخلاقفضیلت از آن جهتجذابیت دارد که بیانگر این واقعیت است که احکام هنجاری ما بهنحویتحویلناپذیر متکثر19اند. برخی دیگر بیشتر علاقمند به آنند که از اخلاقفضیلتدر جهت تمهید جایگزینی برای رویهها تصمیمگیری نظریه اخلاقی جدید،بهرهبرداری کنند. معمولاً این جایگزین بر حسب تبیینی از حکم که ارسطو مورداستفاده قرار میدهد، بسط یافته است، گو اینکه همچنین تبیینهای مهمی ازحکم ارائه شده است که نظرات لودویگ ویتگنشتاین و دیوید هیوم را مورداستفاده قرار میدهند. گروه سوم از فیلسوفانی که در اخلاقفضیلت سهمداشتهاند، مفهوم کلی ما از اخلاق یا از نظریه اخلاقی را، آنگونه کهمعمولاً عملی شده است، بطور تام و تمام نفی نمیکنند. ولی مدعیاند کهفلاسفه اخیر برخی جوانب مهم حیات اخلاقی را مغفول نهادهاند و اخلاقفضیلتروشی برای پرداختن به این مباحث ارائه میکند. بهعلاوه، شمار روزافزونی ازفلاسفه، به اخلاقفضیلت همچون شبکهای برای کشف آرمانها و مباحث اخلاقیمخصوص روی آوردهاند، بالاخره، برخی از مطالعاتی که در اینباره انجام شدهاست، کوشیدهاند تا اخلاق فضیلت را همچون مبنایی برای نقادی اجتماعی موردبهرهبرداری قرار دهند. مکاینتایر دفاع خویش از فضایل را به نقادیلیبرالیسم پیوند زده است (244-55MacIntyr, 4891, pp.)، و لذا این دیدگاهمعمول را که اخلاقفضیلت قرابتی طبیعی با یک بینش سیاسی محافظهکارانه یاجامعهگرایانه20 دارد، تقویت کرده است. و اما برخی فلاسفه سیاسی با پروردنتبیینهایی از فضایل که مشخصِه لیبرالیسم بهعنوان یک شیوه زندگی است، بااین فرض مخالف کردهاند. همچنین باید توجه داشت که شماری از متفکرانطرفدار آزادی زنان21 فضیلت و مقولات وابسته را برای نقادی آرمانها ورویههای مسلط، مورد استفاده قرار دادهاند.
مباحث رایج مباحثی که تأمل کلاسیکدرباره فضایل را شکل میدادهاند، هنوز در میان فلاسفه امروز مورد بحث قرارمیگیرند. مثلاً هنوز میتوان بحثهای مبسوطی درباره رابطه میان فضایل وعقل یا معرفت از یک سو، و عواطف و انفعالات، از سوی دیگر، یافت. بهعلاوه،بحثهایی درباره این ادعای ارسطو که فضیلت حد وسط میان انواع مختلف ضعفو قصورهای اخلاقی را تحصیل میکند، وجود دارد، و نیز این نظریه که فضایلبهگونهای مرتبط یا متحد هستند که هر کس حقیقتاً یک فضیلت را واجد باشد،بالضروره همة آنها را واجد است، هنوز مورد بحث قرار میگیرد. اما بسیاری ازمباحث اصلی اخلاقفضیلت معاصر، در میان نویسندگان کلاسیک مطرح نشده و یااگر هم مطرح شده با تفاوتهایی قابل ملاحظه مطرح شدهاند. از جملهموضوعاتی که برای بحث معاصر اساسی هستند، یک مجموعه را میتوان موضوعاتمفهومی22 توصیف کرد. منظور از فضیلت چیست و مفهوم فضیلت چه ارتباطی بامفاهیمی چون عادت23 و ملکه24 دارد؟ عموماً پذیرفته شده است که فضایل رانمیتوان به تمایل به انجام انواع معینی از اعمال تحویل کرد، ولی در آنصورت بهموجب چه معیارهای میتوان معلوم کرد که آیا یک شخص دارای فضیلتیمعین است و یا بهطور کلی با فضیلت است؟ همانطور که آنسکمب ملاحظه کردهاست، بسیاری از این موضوعات پرسشهایی برای فلسفه نفس25 و همچنین پرسشهاییبرای فلسفه اخلاقاند (یا پرسشهایی برای فلسفه نفساند بهجای آنکهپرسشهایی برای فلسفه اخلاق باشند). (41-2(1891 ]8591[, pp.. یک مجموعهپرسشهای مرتبط زمانی مطرح میشوند که میپرسیم چگونه فضایل خاص رابهصورت مفهوم دربیاوریم. معنای شجاع، خویشتندار و مهربان بودن، چیست؟ شماریاز نویسندگان فضایل را ضرورتاً مبارزه گر26 دانستهاند، یعنی تصور کردهاندکه فضایل بهواسطه وسوسهای مکرر یا عاطفهای منفی که آن را تصحیحمیکنند، توصیف میشوند. بر طبق این دیدگاه، فیالمثل، خویشتنداری [= اعتدال] بهحسب تقابل با طمع و شجاعت بهحسب تقابل با ترس و مانند آن فهمیدهمیشوند. مشکل این رویکرد، جدای از این واقعیت که شخصیتهای مهمی در اینسنت (هم ارسطو و هم آکویناس، اگر بخواهیم بههمین دو شخصیت بسنده کنیم) آنرا مردود دانستهاند، این است که این رویکرد در مورد [فضیلتِ] عدالت اصولاًهیچگونه کارآیی ندارد و با بررسی دقیق معلوم میشود که حتی در مورد شجاعتیا خویشتنداری هم، بخوبی کارآمد نیست. مع الوصف، بهنظر نمیرسد که فضایلخاص مفهوماً با انواع اعمال جزیی پیوند داشته باشند، حداقل به این صورتکه انواع متعینی از اعمال وجود داشته باشد که همیشه با فضایل خاص مرتبطبوده، یا همیشه ضد آنها باشند. یک بحث مفهومی بسیار مهم به رابطه میانداشتن فضایل یا عملی کردن آنها و تبعیت از قواعد اخلاقی مربوط میشود. هیچیک از مدافعان اخلاقفضیلت تحویل فضیلت به ملکه تبعیت از قواعد اخلاقیرا نمیپذیرد، لیکن مباحثات قابل ملاحظهای بر سر اینکه رابطه آنها را چگونهباید فهمید، وجود دارد. برای بعضی، قواعد اخلاقی در بهترین حالتدستورالعملهایی تقریبی یا «قواعدی سرانگشتی»27 هستند که میتوانند و میبایدجای خود را به حکم دوراندیشانه28 فرد دارای حکمت عملی کمال یافته بدهند. برخی دیگر جایگاهی مستقل برای رفتار تابع قاعده، در حیات اخلاقی، قایلمیشوند، هرچند که هنوز تبعیت از قاعده مرتبط با فضایلی چون عدالت یاوظیفهشناسی29 دانسته میشود. در نظر برخی نیز قواعد اخلاقی همچون شیوهعملهایی هستند که فضایل را تغذیه کرده و پرورش میدهند. دومین مجموعه ازمباحث را میتوان هنجاری30 توصیف کرد، گو اینکه آنها ارتباط روشنی با مباحثمفهومی توصیف شده در فوق دارند. یک پرسش بدیهی که در این ارتباط مطرحمیشود به رابطه میان سنتهای پذیرفته فضایل و مدافعان معاصر آنها مربوطمیشود. آیا شناسایی سنتی دوراندیشی [= فرزانگی]،31 عدالت، اعتدال و بردباری [بهعنوان فضایل] هنوز میتواند قابل دفاع باشد، یا اگر نه، کدام فضایل برایما اساسیاند؟ در حقیقت، آیا حتی معقول است که برخی فضایل را بهعنوانفضایل اولیه32 یا مهمترین فضایل تعریف کنیم. بعلاوه، تا کجا باید فضایل راکیفیات اخلاقاً مطلوب تلقی کنیم؟ تا حدی، این پرسش بر حسب دفاع یا ردآموزه سنتی وحدت یا ارتباط فضایل دنبال میشود. بیشتر قایلان بهاخلاقفضیلت، اینک این دیدگاه سنتی را که داشتن یک فضیلت بالضروره مستلزمداشتن همه آنهاست، مردود میدانند (برای دفاعی نادر از دیدگاه سنتی نگاهکنید به ,1990Stocker, 129-64.(pp. برخی قایلان به اخلاقفضیلت که مهمترینایشان میخائیل اسلوت33 (1992) است از رد و رفض دیدگاه سنتی فراتر رفته وتأکید میورزند که لزومی ندارد فضایل اصولاً کیفیاتی اخلاقاً ممدوح باشد. براساس این دیدگاه مقوله «با فضیلت»34 میباید بر مفاهیمی از آنچه تحسینآمیز وممدوح است، مشتمل باشد و بر حسب چنین چیزی و نه بر حسب چیزی که اخلاقاًخیر است، بسط داده شود. سومین مجموعه از مباحث را میتوان مباحثاجتماعی35 توصیف کرد. یکی انگاشتن اخلاق فضیلت با سیاستهای [= خطمشیهای] جامعهگرایانه و محافظهکارانه (هرچند، همانطور که در بالا گفته شد، موردمخالفت طرفداران لیبرال اخلاقفضیلت36 قرار گرفته است) برخی منتقدان را بهاین پرسش سوق داده است که آیا سنتهای فضایل مبنای کافی برای یک نقداجتماعی تمام عیار ارایه میکنند. همچنین، استدلال شده است که سنتهایفضایل منابعی کافی برای میانجیگری در نزاع اجتماعی موجود در جوامع صنعتیارائه نمیکنند. بالاخره، اخلاق فضیلت به این اعتبار که محرک و مشوق اخلاقفرقهای است مورد انتقاد قرار گرفته و یا در غیر این صورت، استدلال شده استکه یکی انگاشتن وثیق فضایل با سنتهای جزیی حقاً اشتباه است.
اخلاقفضیلت و فلسفه دین ممکن است مایهشگفتی باشد که مطالبی این همه اندک دربارة رابطه میان اخلاقفضیلت و تفکردینی گفته شده است. بههرحال، در واقع، در این قرن عالمان الهیات و فلاسفهدین در تشخیص اهمیت بالقوه اخلاقفضیلت، کُندتر از فلاسفه اخلاق بودهاند. تحقیقاتی درباره موضوعیت و ارتباط فضایل با فلسفه دین37 یا با الهیاتمسیحی38 صورت گرفته است، اما، فلاسفه دین علاقمند به مباحث اخلاقی، بیشترینتوجه خویش را به موضوعات دیگری چون نظریات مبتنی بر فرمان الهی دربارهاخلاق39 معطوف داشتهاند. شمار روزافزونی از عالمان الهیات موضوعیتاخلاقفضیلت سنتی و معاصر برای علایق مشخص، خودشان را مورد کندوکاو قراردادهاند. احیأ تحقیق مشخصاً الهیاتی درباره فضایل فقط در دهه 1970 با جدیتآغاز شده است و میماند که ملاحظه کنیم دامنه تأثیرش تا چه حد خواهد بود یامهمترین سهمهای مشخصاش کدامها خواهد بود. بهنظر میرسد که ممکن استآکویناس تأثیری شبیه به تأثیر ارسطو بر فلاسفه اخلاق، در میان عالمانالهیات و فلاسفه دین ایفا کند. در واقع، تا حدی هم چنین بوده است. طیاولین دهههای قرن بیستم، شماری از اندیشمندان برجسته کاتولیک قرائتهاینوین مهمی از الهیات آکویناس از جمله الهیات اخلاقی40 و بحث وی دربارهفضایل دینی41 بهدست دادهاند. این کار، یکی از مهمترین منابع برای احیایالهیات اخلاقی کاتولیک، در قرن بیستم بوده است. اخیراً، شماری از اندیشمندانجوانتر به احیای اخلاقفضیلت آکویناس عطف توجه کردهاند. و اما علاقه بهآکویناس، همچون یک منبع مستقل برای اخلاقفضیلت تا حدی در میان عالمانالهیات و یقیناً در میان فلاسفه محدود شده است، شاید این امر معلول اینواقعیت بوده است که وسیعاً - هرچند به غلط - تصور بر این است که آکویناسدر هر جنبه تفکر اخلاقیاش که بهصراحت الهیاتی نیست از ارسطو تبعیت کردهاست. شاید مهمترین سهم اصیلی که اخلاقفضیلت در فلسفه دین داشته، ازطریق تحقیقات لییرلی42، مخصوصاً کتاب وی منسیوس و آکویناس (1990) بودهاست. در یک سطح این کتاب مطالعهای تطبیقی43 درباره تبیینهایی از فضیلتاست که توسط منسیوس44 (289 - 371)، فیلسوف چینی، و آکویناس پرورده شده است. اما، علاوه بر این یرلی نوعی روششناسی برای مطالعه تطبیقی دربارهتبیینهای دینی مختلف از فضیلت و اخلاق پرورده است. این روششناسی برگرفتهاز تحلیل آکویناس از فضایل است که در بافت نظریات مردمشناختی معاصر قرارگرفته است (203 169-.(0991, pp. به این طریق، او مدعی است که رویکردیارایه کرده است که از ملاحظه شباهتهای سطحی بهعنوان شباهتهایی ناقصاحتراز میکند، ولی نقاط تماس جالب توجهی را در میان تفاوتهای ظاهراًبنیادین مکشوف میدارد. فقط زمان خواهد گفت که وعده یرلی مبنی بر کاراصیل و مهم تا چه حد محقق شده است
تاملى در مفهوم خير اخلاقى
محمد لگنهاوزن
يكى از مباحث عمدهاى كه در بحث عدالت مطرح است آن است كه كدام يك از حق و خير را بايد مقدم دانست. در اين باره ليبرالها برآنند كه حق بر خير مقدم است، در حالى كه نظريات سنتى مربوط به عدالت، خير را مقدم مىدانند. معناى اين سخن آن است كه در تقرير نظريه اسلام درباره عدالت، خير مفهوما مقدم دانسته مىشود، به گونهاى كه حقوق و وظايف مختلف بر حسب سهمى كه در تحقق خير دارند توجيه خواهند شد. تاكيد بر تقدم خير در نظريه اخلاقى بدان معناست كه خير هم در وحدت بخشيدن به مقولات اخلاقى و هم در توجيه آنها نقش دارد. زيرا كاركرد تمامى مؤلفههاى مختلف اخلاقى آن است كه وضع افراد، جوامع و جهان را بهبود بخشند. از اين رو، اگر تقدم خير بر حق را بپذيريم بايد قدرى درباره اصلاح و بهبودى كه هدف اخلاق است، توضيح دهيم.
به عقيده ارسطو، معيار سنجش خوبى، خوشبختى و سعادت است. زيرا خوشبختى يگانه غايتى است كه مطلوب بودن همه چيزهاى ديگر از آن مايه مىگيرد، ولى خود آن نه به سبب چيزى ديگر، بلكه فىنفسه مطلوب است. مقصود از اين خوشبختى آن چيزى نيست كه لذتگرايان يا فردگرايان به دنبال آنند. ارسطو در توجيه اين كه خوشبختى غير از لذت است، مىگويد: زندگى مبتنى بر لذت صرف در مقايسه با زندگى عقلانى، دون پايه است. بدينسان، وقتى كه ارسطو در تعريف خوشبختى سخن از شوق به ميان مىآورد و مىگويد خوشبختى همان است كه انسانها بدان شوق مىورزند، مقصودش شوقى آرمانى است. بىگمان، چنين شوقى به ميل و پسند افراد متكى نيست، بلكه مبتنى بر پسندهايى است كه عقل عملى بر آنها مهر تاييد مىزند و آنها را با سرشت آدمى و كمال و شكوفايى آن سازگار مىداند. اين شكوفايى و بهرهگيرى از عقل عملى تنها در عرصه جامعه، دولتشهر امكانپذير است; زيرا بدون بافت اجتماعى، كسب فضيلت ممكن نيست. از اين روست كه شوقهاى فردى و يا حتى پسندهاى آرمانى اگر در بافت جامعه جاى نگيرند خير بدانها محدود نمىشود و از آنها فراتر مىرود. درست همانگونه كه با تكيه بر سرشت عقلانى انسان مىتوان لذتگروى را طرد كرد، با بهرهجويى از طبع اجتماعى انسان مىتوان فردگروى را مردود دانست. از ديد افلاطون و ارسطو، خير جامعه مكمل خير افراد است.
ديدگاه ارسطو درباره خير فرجامين، متضمن مطالبى است كه با ديدگاههاى دينى، بويژه يهوديت، مسيحيت و اسلام، انطباق دارد; گو آن كه از ديدگاه اديان، سعادت فرجامين نه در اين نشئه، بلكه در حيات اخروى نهفته است. با اين حال، رنوشتحيات اخروى انسان با طرز رفتار او در اين جهان رقم مىخورد. بر همين قياس، ارسطو بر اين باور بود كه تا آن هنگام كه زندگى فرد به پايان نرسيده است، براستى نمىتوان درباره خوشبختى او اظهارنظر كرد. زيرا داشتن زندگى سعادتمندانه به همه رويدادها و از جمله واپسين رويدادهاى زندگى آدمى بسته است. نقطه افتراق ميان ديدگاه ارسطو و ديدگاه اديان اين است كه سعادت فرجامين در ديد اديان نوعى پاداش زندگى خوب به شمار مىآيد، در حالى كه در انديشه يونانيان به صراحت اسمى از اين پاداش اخروى به ميان نيامده است. عالمان الهيات و متخصصان ادبيات روم باستان در اين باره كه تا چه ميزان مىتوان اين ديدگاهها را با هم آشتى داد، اختلاف نظر دارند. تفاوت ديگر تفكر ارسطو با اديان، مساله شانس است. به نظر ارسطو، كسب فضايل شرط لازم نيل به خوشبختى است نه شرط كافى; زيرا كسى كه در اوضاع اسفبار رنج مىبرد هرچند از فضيلتبسيار بهرهمند باشد نمىتواند سعادتمند به شمار آيد. در اين باره، تفكر دينى با افلاطون و رواقيان، كه مىگويند سعادت فرجامين با زندگى يكسره فلاكتبار دنيوى سازوار است، بيشتر هماهنگ است.
اغلب انديشههاى معاصر درباره ماهيتخير، هم با تفكر ارسطويى بيگانه است و هم با تفكر دينى. از ديد سودگرايان، انسان اخلاقا ملزم استبه گونهاى عمل كند كه بيشترين خوشى را براى بيشترين افراد جامعه فراهم آورد، هرچند به قيمت از دست رفتن خوشى خود او تمام شود. وظيفهگرايان نيز بر آنند كه مقتضيات اخلاقى ممكن استبا مقتضيات مصلحتانديشى در تعارض باشد. ضرورت جمع ميان اين مقتضيات و رفع و رجوع كردن اين تعارضات كانت را بر آن داشت تا برهان اخلاقى خود را براى اثبات وجود خدا پىريزى كند. اما براساس ديدگاههاى دينى، و نيز ديدگاه ارسطو و افلاطون تعارضى در كار نيست تا اقدام به رفع و رجوع آن نمود; زيرا آن هنگام كه ارزش واقعى زندگى فضيلتمدارانه را دريابيم آن را در راستاى خير و صلاح خويش به حساب مىآوريم و از قوانين اخلاقى فرمان مىبريم.
نظريات قراردادگراى معاصر، خير آدمى را در تامين خواستهها، پسندها يا منافعى مىدانند كه دستخوش عوامل متعددى است. بعضى تنها خواستههاى عقلانى يا پسندهاى آگاهانه را مىپذيرند و بعضى ديگر براى تشخيص خير انسان مراتب مختلفى از خواستهها و منافع را ملحوظ مىدارند. صرف نظر از نحوه انجام اين كار، نتيجه آن است كه اين نيازها، خواستهها، منافع و علايق فرد است كه خير و صلاح اجتماعى و سياسى را تعيين مىكند. هر گونه تمهيدات سياسى كه منافع و علايق را به شكلى عادلانه يا سودمند براى همه فراهم سازند عادلانه تلقى مىگردند. اما در نظر ارسطو موضوع برعكس است; بدينمعنا كه فعاليتسياسى نه تنها صرفا وسيلهاى براى سعادت فردى است، بلكه از آنجا كه انسان طبعا اجتماعى است، فضيلت او لزوما در بافت اجتماعى تحقق مىيابد. در تفكر دينى نيز جامعه چيزى بيش از مجموعهاى از تمهيدات مىنمايد كه ارزش آنها از گرايششان به ترويجسعادت فردى نشات گيرد. آرمانهاى جوامع دينى بر همسان بودن منافع فرد، جامعه و افراد آن تاكيد مىنهند.
نظريات جديد در عين حال كه به فردگرايى تمايل بيشترى نشان مىدهند تا به جمعگرايى، همچنين گرايش دارند كه تفكر اخلاقى را از هويت اصلى آن يعنى عنصر انسانى تهى سازند. در تفكر اخلاقى سودگرايان، وظيفهگرايان و قراردادگرايان، جايى براى تامل در باب خير فرجامين كه هدف زندگى آدمى استباقى نمانده است. تامل در باره غايات جاى خود را به ملاحظات پيشينى در باب مقتضيات خشك و بىروح وظيفه مىدهد كه انسان در آنها نقش ندارد. اين گونه نظريات، كنش و رفتار آدمى را نه همچون عناصرى به هم پيوسته در چارچوب تاريخ، بلكه همچون موضوعاتى از هم گسسته در داورى اخلاقى مىنگرند. وقتى دستگاه نظريه اخلاقى در مقام تحليل، تمام توجه خود را به جزئيات يك عمل معطوف كند، هماهنگى الگوى تعهدات و تصميمات اخلاقى در هالهاى از ابهام باقى مىماند. در مقابل، تفكر دينى وظايف را چارچوبى مىداند كه براى به نمايش گذاردن زيباترين ويژگيهاى اخلاقى ضرورت يافتهاند. ستايش از زندگانى اولياى الهى نه از آن روست كه آنان طبق وظيفه زيستهاند، بلكه از آن روست كه با همه دشوارى و پيچيدگى شرايط تاريخى و انسانى همواره غايات دينى را پى جستهاند. ارزش دينى و اسوه بودن زندگانى پيامبران الهى را نمىتوان صرفا بر حسب مقتضيات خشك و بىروح قوانين اخلاقى تحليل كرد; بلكه بايد آن را با توجه به اهداف خاص آنان، الگوهاى شكل گرفته از ايثارشان در قلمرو تاريخ و پيوندشان با خدا و خلق خدا ارزيابى كرد. مؤمنان با داشتن تفكر اخلاقى دينى سوداى عدل و انصاف الهى را در سر مىپرورانند، اما اين بدان معنا نيست كه اهداف فردى و حتى برداشتهاى محدود از اهداف نهايى يك فرد، فاقد اهميت اخلاقى است و يا آن كه بايد جاى خود را به مقتضيات نظريه اخلاقى غير شخصى بدهد. همچنين تفكر اخلاقى دينى ايجاب نمىكند كه مقتضيات قانون اخلاقى فقط زمانى قابل پذيرش باشند كه با ديگر اهداف دينى عامل اخلاقى در تضاد نباشند. قانون اخلاقى را مىتوان چنان نگريست كه صرفا چارچوبى را مشخص مىسازد كه تصميمات مهم درباره بهترين گونه زيستن يا، به تعبير دينى، بهترين راه فلاح و رستگارى در آن انجام مىپذيرد. (1) ديدگاههاى راجع به زندگى خوب را مىتوان به دو ديدگاه وحدتانگارى و كثرتانگارى تقسيم كرد. (2) كثرتانگاران بر اين عقيدهاند كه اصولا خوبيهاى تحققپذير در زندگى واقعا متنوعاند و نمىتوان آنها را به يك نوع، همچون لذت فروكاست و ثانيا زندگيهاى خوب، بسته به انواع خوبيهايى كه با آنها درآميخته است، داراى مراتب و انواع مختلف است. به سخن ديگر، هم اختلاف نوعى دارند و هم اختلاف به درجه. در مقابل، وحدت انگاران بر اين باورند كه يا خوبيها متنوع نيستند و بر اين اساس اختلاف آنها فقط به درجه است و يا آن كه هر چند خوبيها متنوعاند اما تنها يك دسته از خوبيهاست كه مىتواند زندگى خوب را فراهم سازد، و يا اگر اين دو قول اخير را نپذيريم باز مىتوان گفت كه خوبيهاى مورد نياز براى يك زندگى خوب از چنان غنا و نظم و نظامى برخوردارند كه مىتوانند اين اطمينان را به ما بدهند كه همه زندگيهاى خوب شباهتى بسيار به يكديگر دارند. با ملاحظه اين اقوال، چنين مىنمايد كه ديدگاههاى دينى درباره زندگى خوب وحدتانگارانه است. چرا كه كسب رضاى خداوند تنها خوبىاى است كه مايه رستگارى است. انسان مىتواند به مراتب مختلفى از اين هدف نايل آيد، اما جز اين، خير اصيلى وجود ندارد. با اين حال، حتى اگر ديدگاه دينى را به اين لحاظ، وحدتانگارانه بدانيم، باز در سطحى عميقتر از پژوهش تمايز ميان كثرتانگارى و وحدتانگارى رخ مىنمايد. زيرا مىتوان اين پرسش را پيش كشيد كه آيا براى سعادت، مرضاةالله و نجات و رستگارى، تنها يك گونه تبيين وجود دارد يا مىتوان آن را به گونههاى مختلفى تبيين كرد. آيا انواع مختلف تحويلناپذيرى از زندگى خوب وجود دارد كه در نزد خداوند از خوبى يكسانى برخوردارند؟ ملاحظات زير متضمن پاسخى مثبت است.
فرض كنيم كه منطقهاى را جنگ، قحطى، بيمارى و ظلم و بيداد فراگرفته است. در اين حالت، افراد بسيارى شرايط مادى لازم براى ادامه حيات را نخواهند داشت تا در آن اهدافى تدوين و برنامههايى براى تحقق آنها ريخته شود; قطعنظر از اين كه آيا چنين اهداف و برنامههايى ماهيتا دينى باشند يا نباشند. با اين همه، از ديدگاه دينى اين گونه زندگيها مىتوانند خوب قلمداد شوند و مردم حتى در چنين شرايطى مىتوانند رضاى خداوند را كسب كنند. حتى زندگى كوتاهى كه كمترين ميزان از توجه به خدا در آن مشاهده شود در آخرت بىپاداش نخواهد ماند. كودكى كه در اثر بيمارى رنج كشيده و فرصتبيشتر زيستن را از كف داده ممكن استبه لطف حق به بهشت راه يابد، اما هر چند خداوند بر درجه او بيفزايد، تفاوت اين نوع زندگى در قياس با زندگى آنان كه فرصتهاى بيشترى يافتهاند تفاوت به نوع است.
خوب بودن زندگى چنين كودكى صرفا به معناى بىگناه بودن اوست. از اين گذشته انسانها طبعا ترجيح مىدهند كه زندگى سرشار از امكانات مادى، روحى و معرفتى داشته باشند. شرايط لازم براى زندگى متعارف همانهاست كه در اديان، نعمت تلقى شده و بر همين اساس از آنان كه از آن بهرهمندند خواسته شده تا سپاسگزار حق باشند. اين گونه نعمتها متنوعاند; بنابراين مىتوان انواعى از خوبيها را از ديدگاه دينى تصوير نمود.
فضايل اكتسابى همچون تقوا، امانتدارى، فروتنى، خويشتندارى و... از جمله امورى است كه به زندگى خصلتخوبى مىبخشد. ما بر فطرت توحيد آفريده شدهايم و لطف حق از بدو تولد شامل حال ماست و نبايد با عصيان و تقصير خود را از آن محروم سازيم. خداوند با نعمتهاى زيادى كه به ما ارزانى داشته، مجال ظهور و پرورش انواعى از زندگى خوب را براى ما فراهم ساخته است. زندگى خوب مىتواند متضمن انواع مختلفى از فضايل انسانى، هماهنگى درونى، فعاليت و آزادى معنادار، زيبايى، بهرهمندى انسانى و درستكارى باشد. همانطور كه در بالا يادآور شديم، اين عناصر را مىتوان با اين ادعا متحد ساخت كه آنچه در نهايت مايه خوب بودن زندگى است آن استبا خواستخدا هماهنگ باشد. اما باز جاى طرح اين سؤال هست كه آيا هماهنگى با خواستخدا را مىتوان به معيار ديگرى تحويل برد يا خير.
به عقيده افلاطون كليد سعادت فرد و جامعه، هماهنگى درونى است. اما مقصود وى از اين هماهنگى آن است كه عقل بتواند ديگر قواى انسانى را متوجه نيل به كمالات يا فضايل نمايد. بنابراين از نظر افلاطون هماهنگى درونى ارزش ابزارى دارد و آنچه براى زندگى خوب ضرورت دارد همان فضيلت است.
انتقال از هماهنگى درونى به فضيلت در مكتب ارسطو انجام گرفت و به مساله وحدت فضايل انجاميد. ارسطو بر اين باور بود كه فضايل به دليل جاذبهاى كه براى طبيعت انسان و رشد و شكوفايى او دارند، وحدت مىيابند. اما اين مستلزم آن است كه تبيين خاصى از طبيعت انسان و شكوفايى آن را بپذيريم. بعضى گفتهاند كه انسان طبيعتا خودخواه است و در خودخواهى هيچگونه فضيلتى در كار نيست. برخى ديگر چنين استدلال كردهاند كه راه شكوفا ساختن جامعه آن است كه با بيرحمى تمام بر آن حكم رانده شود. اگر اين سخن درستباشد معنايش آن است كه بيرحمى خوب است، اما اگر تنها راه حفظ جامعه ظلم و بىعدالتى استبهتر آن است كه جامعهاى نباشد. اين مناقشات بدان معنا نيست كه تبيين ارسطو مردود است، بلكه صرفا گوياى آن است كه تحليل خير به رشد و شكوفايى انسانى و كمال طبيعتبشر به اتمام مىرسد و ديگر، جا براى چيزى باقى نمىگذارد. همين طور قول به اين كه هماهنگى درونى داراى ارزش ابزارى استبدان معنا نيست كه آن در تبيين خير نقشى ندارد، بلكه حاكى از آن است كه هماهنگى درونى كافى نيست و براى تكميل نيازمند عناصر ديگرى است تا معلوم شود كه هماهنگى موجود يك هماهنگى الهى است.
انديشمندان دينى، بويژه آنان كه در سنتهاى حقوقىاى چون يهود و اسلام مىانديشند، گفتهاند كه زندگى خوب را مىتوان بر حسب انطباق داشتن آن با قانون [ شريعت] تعريف كرد و بدين ترتيب تبيين واحدى از زندگى خوب را ارائه كردهاند. دو اشكال عمده مىتوان بر اين نظر وارد ساخت: اول آن كه گناهكاران حتى آنهايى كه مرتكب گناه كبيره مىشوند و به جاى فضيلتبه كسب رذايل مىپردازند ممكن استبا اين همه در اثر توبه واقعى نجات يابند. در واقع، كسى كه به رغم زندگى گناهآلود خويش توانسته قدرت ارادهاش را به كار بندد و دست از شرارتهاى قبلى بشويد و مسير زندگى خود را عوض كرده با فروتنى تمام به خدا روى آورد، از نوعى نجابت و شرافتبرخوردار است. در مورد چنين فردى مىتوان گفت كه در مجموع خوب زيسته است، هرچند در بخش معظم حيات خود در گناه به سر برده و موارد قانونشكنى او بيشتر بوده است.
دوم آن كه كسانى كه مىخواهند خير را صرفا بر پايه قانون تعريف كنند از درك تفاوت ميان مراتب خوبى باز مىمانند. همچون دو انسانى كه به يك اندازه بر طبق قانون زيستهاند، اما يكى از آن دو از صداقت و فداكارى بيشترى برخوردار بوده و به همين جهت زندگى بهترى را سپرى كرده است; هرچند اين صداقت و فداكارى نمود عملى نيافته و به انجام فعاليتهاى آشكارى كه برحسب قانون قابل ارزيابى است نينجاميده است.
يكى از عناصرى كه در زندگى خوب دينى به چشم مىخورد رسالتى است كه فرد بر دوش مىكشد تا نقش تعريفشدهاى را كه داراى ارزش اخلاقى استبه انجام برساند; نظير رسالتى كه بر دوش روحانيان و پزشكان است. كسى كه چنين رسالتى را بر دوش مىكشد و نقش خود را بخوبى ايفا مىكند ممكن است ناگزير باشد تا حدى از آزادى عمل خويش ستبشويد. از ديگر سوى اولياى خدا با اين مشخصه باز شناخته مىشوند كه بىآن كه حرفه خاص و تعريفشده اجتماعى داشته باشند توانايى آن را داشتهاند كه عالىترين زندگى خوب را به نمايش گذارند. رسالت و آزادى عمل، هرچند عناصرى ناساز دارند، هر يك مىتوانند در زندگى خوب از جايگاه ويژهاى برخوردار باشند.
شايد در واقع چنان باشد كه ديدگاه دينى درباره خير، مشتمل بر عوامل عديدهاى است كه آنها را نمىتوان جز با ارجاع به لطف، متحد ساخت. چهبسا نتوان بر نوع خاصى از زندگى انگشت نهاد و آن را بهترين نوع زندگى يك مسلمان معرفى نمود; همچنين ممكن است نتوان تبيين واحدى از آنچه موجب كسب رضاى الهى مىشود ارائه دارد; اما اين سخن بدان معنا نيست كه هيچ تبيينى را نمىتوان عرضه كرد يا آن كه تبيينهاى فلسفى درباره خير دينى را بايد به كنار نهاد، بلكه مقصود آن است كه عوامل تحويلناپذيرى وجود دارد كه بايد تمامى آنها را ملحوظ داشت. اگر كسى درباره راه و رسمى كه در زندگى بايد در پيش گيرد بينديشد، مىتواند راههاى ممكن را ارزيابى كند و ببيند كه از ميان آنها كداميك مىتواند توفيق بيشترى را براى داشتن زندگى خوب عايد او سازد. به نظر نمىآيد كه تنها يك گونه از زندگى دينى از همه اطمينانبخشتر باشد، بلكه بسته به شرايط خاص يك فرد ممكن است راههاى متعددى موجود باشد كه بايد با توجه به جوانب امر، از ميان آنها آن را كه از همه محتملتر و اطمينانبخشتر استبرگزيند; نه از آن رو كه عنصر واحدى وجود دارد كه گونههاى خاصى از زندگى را از بقيه ممتاز مىسازد، بلكه از آن رو كه با هولتبيشترى مىتوان آن را ادامه داد.
انواع مختلف زندگى خوب مستلزم وجود انواعى از شرايط مختلف است; شرايطى چون كارآموزى تعليم و تربيت، حمايتخانوادگى، استعدادهايى چون خلاقيت، بردبارى، هوشمندى و جز اينها. آدمى مىتواند از ميان راههاى موجود بهترين راه را كه متناسب با شرايط خود اوستبرگزيند. پيداست كه هيچ يك از اين راهها برترى ذاتى بر بقيه ندارد، بلكه انتخاب راه همواره به اوضاع و احوال بستگى دارد. زندگى خوب دينى مىتواند مشتمل بر آميزهاى از اين عناصر باشد: عقلانيت در ميدان عمل كه اهداف دينى را در نظر داشته باشد، فضايل انسانى به شكل فضايل اخلاقى و بخصوص فضايل دينى، رفتار صحيح، خودجوشى، هماهنگى درونى، رشد و تكامل شخصى. اين عناصر مجموعهاى تحويلناپذير از اهداف ارزشمند را تشكيل مىدهد كه در زندگى دينى بايد دنبال شود. اين مجموعه را مىتوان با اين استناد كه جملگى با اراده خدا هماهنگاند متحد ساخت. اما به جز اين، چنين مىنمايد كه معيار نظرى قابل قبولى وجود ندارد تا با ارجاع و تحويل، اين عناصر را تحت نام واحدى گرد آورد و يا آنها را در مرتبه واحدى جاى دهد.
لورنس سى. بكر استدلال كرده است كه تبيينهاى كثرتانگارانه از خير،بر آن دسته از نظرياتى كه خير را بر حسب هماهنگى با يك نظام بيرونى نظير اراده خدا يا قانون طبيعى تبيين مىكنند ترجيح دارد. وى اين گونه نظريات را همساز ناميده است. او ادعا مىكند كه بسيارى از خوانندگان معاصر تبيينهاى همساز را آشكارا مردود مىدانند و بر اين باور نيستند كه آموزشهاى دينى براى كسب فضايلى نظير فروتنى، رضا و تسليم، فارغدلى و بىعلاقگى، مىتواند به همه يا بيشتر امورى كه در تبيين زندگى خوب مهمشان مىدانيم بينجامد; امورى نظير «درستكارى، خوشبختى فردى، فضيلت انسانى، هماهنگى درونى، آزادى و فعاليت معنادار و (گاه) زيبايى و/ يا موفقيتهاى» بيرونى كه در بالا بدان اشاره شد. ممكن است از چشم خوانندگان امروزى اين موضوع روشن باشد، اما اين دليل نمىشود كه ما هم ديدگاه آنان را بپذيريم. بسيارى از خوانندگان معاصر اعتقادى به دين و ديانت ندارند ولى اين موجب نمىشود كه ما هم به دين پشت پا بزنيم. بىترديد، براى دستيابى به خوبيهاى فوق توسل به شيوههاى غير دينى، شانس بيشترى از پى جستن آنها در چارچوب تعاليم دينى به همراه ندارد. وانگهى گاه مشاهد مىكنيم كه متدينان همه يا بيشتر عناصر را كه بكر بر آن انگشت گذارده است در جريان حيات دينى خويش دست مىيابند و همچنان به نظريه همساز پايبند مىمانند.
بكر براى رد ديدگاههاى دينى دليل ديگرى نيز دارد:
ارتباط ميان آموزههاى همساز و القائاتى كه موجب پيشداورى، تقويتبىعدالتى و تداوم ظلم مىشود آشكار است. همچنين اين خطر آشكار است كه هماهنگى با نظام بيرونى، فضيلت انسانى را سركوب مىسازد. بر همين اساس، پذيرش هر گونه نظامى از الويتهاى سازوار با تبيين وحدتانگارانه از زندگى خوب و مبتنى بر نظريات همساز بسيار نامعقول است. (3)
در مقابل بكر بايد بگوييم كه ارتباط ميان ديدگاههاى همساز و پيشداورى، بىعدالتى و ظلم به هيچ وجه روشن نيست. به حق، مىتوان ادعا كرد كه دست كشيدن از ديدگاههاى همساز در غرب به فروپاشى نهاد خانواده، توسل به خشونت در كوچه و خيابان، استفاده روزافزون از مواد مخدر و كوشش براى تسلط يافتن بر جهان براى يافتن انواعى از خوبيها انجاميده است. همچنين دلايل ديگرى كه بكر براى اين ادعاى خود مىآورد كه هماهنگى با نظام بيرونى ممكن است فضيلت انسانى را سركوب كند، روشن نيست. اگر قلمرو بيرونى از ناحيه خداى مهربان و قادر مطلق وضع شود نبايد چنين پيامدى را انتظار داشت. بيشتر فرهنگهاى بشرى در تاريخ جهان گونهاى از ديدگاههاى همساز را پذيرفتهاند. ديدگاههاى دارما، تائو، يهوديت، مسيحيت و اسلام و نظريات مبتنى بر قانون طبيعى متضمن نوعى نظريه همساز است. برعكس آنچه بكر ادعا مىكند، چنين مىنمايد كه والاترين دستاوردهاى فضيلت انسانى را كسانى به دست آوردهاند كه به نوعى ديدگاه همساز، همچون هماهنگى با خواستخدا، معتقد بودهاند.
بكر در ادامه چنين مىگويد:
اگر بخواهيم اشكالات روشن نظريه همساز را پاسخ گوييم بايد معيار مستقلى براى درستكارى در اختيار داشته باشيم تا پيروى از نظام اجتماعى ناعادلانه را طرد كنيم و لازم است كه از نوعى آزادى عمل برخوردار بمانيم. مثلا بر اين نكته تاكيد كنيم كه هماهنگى با نظام بيرونى اختيارى است و هر زمان مىتوان از آن روى گرداند، يا آن كه بنابر فرض، اين هماهنگى عقلانى است، و يا آن كه هم اختيارى است و هم عقلانى. اما افزودن چنين قيودى به نظريه همساز به تصويرى وحدتانگارانه نخواهد انجاميد، بلكه تبيينى كثرتانگارانه به دستخواهد داد.
چنانكه پيش از اين يادآور شديم، اشكالات به اصطلاح آشكار بكر بر نظريه همساز، فوقالعاده بىپايه است، آنچه وى درباره طرد هماهنگى با نظام اجتماعى ناعادلانه گفته است، مشكل نظريات الحادى مبتنى بر قانون طبيعى را بيشتر عيان مىسازد تا نظريات خداباورانه. زيرا اين آموزه مشترك همه اديان سنتى است كه خدا همه نظامهاى اجتماعى غير عادلانه را طرد مىكند. بنابراين وجود يك نظام اجتماعى ناعادلانه گواهى استبر آن كه آن نظام خداپسندانه نيست. بكر در اين باره پاسخ مىدهد كه ما جدا از هماهنگى با خواستخدا، بايد مفهومى براى تعيين عدالت داشته باشيم; وگرنه مبنايى نخواهيم داشت تا به ناعادلانه بودن يك نظام اجتماعى حكم كنيم. اما خداباورى سنتى عدالت را صرفا برحسب هماهنگى با واستخدا تعريف نمىكند، بلكه براى تعيين خير و شر، عدالت و بىعدالتى بر شهودهاى مشترك اتكا مىكند و آزادى عمل انسان را نيز محفوظ مىدارد. بكر هماهنگى با نظام اجتماعى را اختيارى مىداند، اما معلوم نيست كه براى چه كسانى اين اختيار وجود دارد. براى كسانى كه در يك نظام اجتماعى ليبرال زندگى مىكنند هماهنگى با آن نظام اختيارى نيست، بلكه بايد بر آن گردن نهند. نظريه سنتى افلاطون جانبدار نظامى است كه، بنابر فرض، عقلانى است; اما گمان نمىكنم كه چنين نظامى كسى چون بكر را قانع سازد. زيرا معيارهاى عقلانيتى كه افلاطون بدان توسل مىجويد با معيارهاى رالز و ديگر نظريهپردازان ليبرال بسيار فاصله دارد. همين طور براى توجيه ولايت فقيه مىتوان به معيار عقلانيت توسل جست; اما اين گونه معيار غير از آنهايى است كه مورد قبول نظريهپردازان سياسى مغربزمين است.
سرانجام، بكر ادعا مىكند كه پذيرش معيارهاى آزادى عمل و عقلانيت، به ديدگاه كثرتانگارى درباره خير مىانجامد. اما به نظر ما تبيين خير به يك معنا مىتواند وحدتانگارانه باشد و به يك معنا كثرتانگارانه. در اين مقاله نشان داديم كه ديدگاه دينى درباره خير وحدتانگارانه است; به اين معنا كه مىتوان خير را با همه مسائلى كه موجب خشنودى خداستيكسان انگاشت. اما براى تبيين اين كه چه امورى موجب خشنودى خداست، بايد ملاحظات عديده و تحويلناپذيرى را در نظر آورد و به سخن ديگر، ما جانبدار نوعى پلوراليسم اخلاقى هستيم كه از متن وحدتانگارى برمىجوشد و با آن سازگار است.
فضائل اخلاقی و مدیر قرن بیست و یکم
از سایت http://www.pamij.com/7_1_01_intro.html
چکیده مدیراندولتی قرن بیست و یکم با یک شبکه جهــــــانی و جدید مواجه هستند. لذا به کارگیریمدیریت دولتی نوین (NPM) و راهها و شیوه های اخلاقی قرن گذشته در تصمیم گیریها دریک شبکه جهانی و سازمانهایی با ساختارهای شبکه ای دیگر ناکافی بوده و حتی ممکن استبه طور بالقوه مشکل ساز نیز باشد. در این مقاله سعی شده است تا با مروری بر فضایلاخلاقی جهانی و نیز بیان مشکلات اخلاقی دنیای مدرن& فرصتها و راه حلهای مناسبیفراروی مدیران بخش دولتی در بدو ورود با این حوزه جدید و بدیع قرار گیرد.
مقدمه به عقیده مارک تواین “MARK TWAIN” خوب بودن و پرهیزگاربودن امری است بسیار شریف و بزرگ ولی آموختن آن به دیگران بسی شریفتر و بزرگتر است. شاید در دهه 1990 کلمات «تواین» درخصوص فضایل اخلاقی و نیز آموزش این فضایلاخلاقی در بخش دولتی را برای مدیرانی که آموزش می دیدند کمتر به واقعیت نزدیک میدانستند، حتی عده ای نیز معتقد بودند که دانشجویان در این رشته (بخش دولتی) با یکنوع خاص از گفتمان فلسفی درگیرند که به آنها اجازه می دهد که برای رفتارشان سفسطهکنند و احساس مسئولیتی در این میان نداشته باشند. اگرچه این بی میلی بر روی مشارکتدر بحث اخلاقی به نظر می رسد به خاطر تاکید بیش از حد بر روی مفهوم مدرنیسم ازاستدلال و عقل (اعتقاد به جدایی عقل از ارزش) باشد ولی دردهه 1990 چنین مفاهیمی حتیبا پیدایش روشهای پست مدرن از «دلیل گرایی اخلاقی» پیچیده تر شده اند (عقل اخلاقیمطرح می شد یعنی عدم جدایی عقل از ارزش). و این درحالی است که نتایج روشهای مدرنیسمو پست مدرنیسم در استدلالهای اخلاقی باعث شد تا مدیران بخش دولتی از هدایتهای سنتیکه می توانست اعمال آنها را حتی در شرایط بسیار پیچیده تر هدایت کند، محرومشوند.
امروزه افزایش و رشد اطلاعات، اینترنت، سازمانهای مجازی و نیز افزایشپذیرش تکنیک های مدیریت دولتی نوین، همه و همه درضرورت شکل گیری و تاسیس دوبارههدایتها و دستورات اخلاقی دخیل شده اند. بنابراین، سازمانهای دولتی نوین که بعضی ازآنها دارای ساختارهای جهانی هستند جانشین سازمانهای دستوری با ساختار سلسله مراتبیشده اند. یک روابط شبکه ای در داخل و خارج سازمان وجود دارد&، همچنین مسائلبالقوه اخلاقی و عملی برای مدیران بخش عمومی از قبیل پاسخگویی به رهبران و نیزاقدامات مسئولانه بیشتر شده است.
جهانی شدن اصول اخلاقی جورجفردریکسون (GEORGE FREDERICKSON) در کتاب خود به نام <<«روح مدیریت دولتی» درسال 1997 به چاپ رسید به این موضوع می پردازد که ناتوانی ما در اینکه بتوانیم بهطور دولتی فکر کنیم و دولتی باشیم به افزایش مشکلات و مسائل فسادبرانگیز و لغزشهایاخلاقی برای مدیران بخش دولتی منجر شده است. او حرکت سازمانهای مبتنی بر یکسلسلـــه مراتب سنتی به یک سازمان شبکه ای متهور و جسور را دلیلی برای این وضعیت میداند. ازسوی دیگر، در این زمینه توماس دی لینچ (THOMAS D.LYNCH) و ویلا بروس (WILLA BRUCE) معتقدند که به یک اجماع همگانی نیاز است که در آنجا راجع به اخلاقیات واستدلال اخلاقی در بخش دولتی به بحث پرداخته شود.
«لینچ» معتقد است ما براین باوریم که در حرفه خود نیاز به ادبیاتی داریم که ما را در فهم مسائل اخلاقی وبخصوص فضایل اخلاقی در زمینه جامعه جهانی کمک کند. همان طور که قرن بیستم را پشت سرگذاشتیم، سراسر دنیا نیز بیشتر و بیشتر درحال یکپارچگی و متحدشدن است. و ما باید بهفکر اصول اخلاقی در زمینه جهانی باشیم.
همان طور که اصول اخلاقی به طور فردیما را به سوی خیر هدایت می کند، برای سازمانها و خط مشی های دولتها نیز نیازمنداصولی هستیم که بتوانیم بر آن اساس قوانین و سیاستهای مشترک را با توجه به اخلاقیاتوضع کنیم.
با نگــــاهی به مذاهب و ادبیات فلسفی می توان هر یک از آنها راپایه و اساسی برای روشی مشترک جهت رسیدن به اصول اخلاقی که تقریباً برای همه ادیاناین دنیا قابل قبول است پیدا کنیم. ولی به هرحال این راه تنها زمانی امکان پذیر استکه ما در جستجوی آن باشیم و فعالانه در بین خودمان به بحث و گفتگو بپردازیم، تاببینیم که آن راه مشترک کدام است. اگر اخلاق نسبی شود (یعنی از بین رفتن اخلاق) لذااگر مفاهیمی را از ادیان مناسب استخراج کنیم می توان به یک اصول اخلاقی جهان شمولرسید که مورداعتقاد همه ادیان و مذاهب است.
جنبه های اصولاخلاقی درخصـــوص اصول اخلاقی قابل قبول می توان به سه دیدگاه از لحاظ حرفهای اشاره کرد، که شامل دیدگاههای ابزاری (DEONTOLOGICAL) ، عدالت (ارزشی) (TELEOLOGICAL) و تقوی یا اخلاق ناب (VIRTUE) است. مسلم است که بحث اخلاق و فضایلاخلاقی بسیار قدیمی و به زمان ارسطو برمی گردد هرچند که تا پایان قرن بیستم درخصوصآن مباحث زیادی مطرح شده بود ولی این امر هیچگاه به صورت یک سری اصول حرفه ای مطرحنشده بود و تاثیر ادبیات روی فضایل اخلاقی هنوز توسعه نیافته بود.
اخلاقدر بخش دولتی در ادامــه این مقاله، به تعبیر و تفسیر خلاصه ای از چهارمقاله که هرکدام به طور ویژه ای به موضوع و مسئله اخلاق در مدیریت بخش دولتی اشارهکرده اند، می پردازیم. هریک از این مقاله ها به ترتیب به دنبال یافتن پاسخی برایاین سوالات هستند که چگونه به جامعه جهانی برسیم، چگونه مردم و جامعه را حمایتکنیم، چگونه این جوامع را اداره کنیم و چگونه به خواسته های خود برای دنیای استوار،پایدار و ایمن برسیم. اولین انتخاب مــا به کارگیری عقل روحانی و خرد معنوی (APPLYING SPIRITUAL WISDOM) است که توسط <«توماس>» و «لینچ» گردآوری شدهاست. آنها اعتقاد دارند، تفکر سکولاریسم برای پیروزی وفائق آمدن به چالشهای مستمربخش دولتی ناتوان و ناکافی بوده و برای اداره جوامع جهـانی نیز ناکافی خواهدبود. بنابراین، ما می بایست درجایی دیگر به دنبال یک اصول هدایت کننده و راهنما بگردیم. این دو نفر ما را دعوت می کنند که جستجو باید ازطریق مبانی مذهبی و فلسفی در تمامیجهان باشد، این موضوع ما را به سمت خرد معنوی که در میان فرهنگها وجود دارد، هدایتمی کند و ما را با یک منبع جهانی از دانش آموزان آشنا می سازد و ما را آموزش می دهدکه چگونه رفتار و نگرش درست داشته باشیم، اگرچه آنها از یک مذهب و دین خاصی حمایتنکرده اند اما بررسیهای آنها به یک قانون طلایی (GOLDEN RULE) منجر شد که همانماهیت اخلاق جهانی است&، که در بسیاری از مذاهب جهان وجود دارد. این قانونطلایی در انجیل بدین شکل آمده «آنچه می خواهی دیگران بر تو کنند، تو نیز به ایشانآنچنان کن».
این دو دانشمند برای اثبات ادعای خود از مفاهیم گسترده ای مانندجنبش اصلاح طلب، عصر اطلاعات تغییر در پارادایم بعد از تنویر افکــار و نیز کتابهاو ضرب المثلها استفاده نموده اند. آنها در خاتمه پیشنهاد می کنند که همچنان که مابـــــه سمت قرن 21 به پیش می رویم باید از قانون طلایی برای اداره زندگی فردی واجتماعی خود بهره بگیریم. مقاله دوم از جیمز گازل (JAMES GAZELL) است. او یکاصول اخلاقی جهانی را که مبتنی بر قانون طلایی است را موردبحث قرار می دهد که همانمنشا، و مبدا توسعه اصول اخلاقی جهانی است. او در این مقاله یک تاریخ تفضیلی ازحرکتهایی را که در بین گروههای مختلف مذهبی، تجاری و بین المللی درجهت به رسمیتشناختن نیاز به اخلاق جهانی در یک جــامعه جهانی است را مطرح می کند. جامعه ای کهدر آن ارتباطات همگانی روز به روز بیشتر می شود. او همچنین به بررسی نیروهای مذهبی،اقتصادی و سیاسی که بر روی این حرکتها و جنبشها تاثیر می گذارند می پردازد و بیانیهها و برنامه های آنها را که توسط گروههای مختلف کاری به سمت ایجاد و توسعه یک اخلاقجهانی ترویج شده است را مطرح می کند.
مقاله سومی که انتخاب شده است نیزموضوع اخلاق جهانی را دربرمی گیرد. عنوان این مقاله جهانی شدن، توجیهات اخلاقی وخدمات عمومی است که توسط چارلزگاروفالو (CHARLES GAROFALO) تهیه شده است. در اینمقاله به مرور و بررسی توجیهات اخلاقی پرداخته شده که بر روی معیارهای ارزشیبوروکرات ها استوار باشند. در این مقاله چند سوال مطرح می شود و سپس به پاسخ دادنبه هریک از آنها می پردازد. سوالاتی همچون: این ارزشها کدامند؟ چگونه این توجیهات وارزشهای اخلاقی انتخاب می شوند؟ و اینکه این ارزشها چگونه باید باشند؟ در این مقالهیک اصول اخلاقی جهانی را ارائه می کند که به شکل زیر تعریف شده است. مجموعه ای ازیک سری اصول و رشته های اخلاقی که در فلسفه ابزاری عدالت (ارزشی) وتقوی (اخلاقناب) مطرح و پیشنهاد شده اند. که از این اخلاق واحد باید به عنوان چارچوبی برایهدایت تصمیمات مدیران، درجهت پاسخ به پرسشهای مربوط به ارزشهای بوروکراتیک و نیزبرای ایجاد یک پایگاه اخلاقی و مشروعیت اخلاقی جهت گفتگوی جهانی و تصمیمات جهانیاستفاده بشود.
مقاله چهارمی که خلاصه آن مطرح خواهدشد با عنوان گفتماناخلاقی مدیریت دولتی (P.A-ETH-TALK) از دیوید فارمرز (DAVID FARMER’S) است. او مدلشرا تحت عنوان مطالعه و بحث اخلاقیات مدیریت دولتی تعریف می کند. او ممکن است کهنسبت به آنچه که در آمریکا تحت عنوان احیای اخلاقیات مطرح شده خوش بین و خوشنودباشد، اما او هشدار می دهد که نباید موضوع اخلاقیات و آموزش اخلاقیات به عنوانابزار و تاکتیکی از سوی مدیران دولتی استفاده شود. او خاطرنشان می کند که بحثاخلاقی می تواند برای مدیریت دولتی مضر باشد مگراینکه مابین مطالعه و بحث اخلاقی «سالم و ناسالم (ناکارآمد)» تمایز قایل شویم. او براساس یک سری از آثار فلسفی متعلقبه «سنت آگوستین» و «جان رولز» سه معیار برای بحث اخلاقی سالم را ارائه میکند:
1 - تشخیص اینکه اصول اخلاقی نه قطعی هستند و نه معین و ممکن استشامـــل تناقض گویی درعمل و تصمیم گیری باشند؛
2 - درک این مطلب که مدیریتدولتی، به منظور گنجاندن یک حوزه عملی گسترده تر باید بیشتر توجه اش را بر رویمسائل اصلی و نیروهای بزرگ اجتماعی معطوف کند؛
3 - تأمل و تفکر مجدد به اینموضوع که فرد چگونه دیدگاههای اخلاقی خود را با دیگران سهیم مـــی سازد و یک نوعسازگاری ایجاد می کند.
نتیجه گیری اگر بخواهیم گفته مارک تواینرا که در ابتدای مقاله ذکر شده است را تفسیر کنیم، خواهیم دید که تقوی و پرهیزگاریدر زندگی انسان به سختی به دست می آید ولی آموزش تقوی و توصیه به پرهیزگاری برایدیگران امری بسیار آسانتر است.
این چهار مقاله حول موضوع اصلی «مروراخلاقیات جهانی» به ما یک دیدگاه خوبی را ارائه می کنند، که چگونه مشکلات اخلاقی رادر تمامی حوزه های این جهان شبکه ای شده در قرن بیست و یکم شناسایی کنیم. همچنینمؤلفان به محدودیتهای موجود در دیدگاههای مدرنیستی و پست مدرنیستی که به استدلال وروشهای مدیریت دولتی قرن بیستم سایه افکنده بود، پرداختند. همچنین این مقالاتروشهای اخلاقی و ترجیهات اخلاقی را به عنوان عوامل بالقوه ای برای رویارویی بامحدودیتهای موجود در پارادایم قرن بیستم پیشنهاد می کنند و نیز این روشها را بهعنوان احیاءکنندگان مـــــدیریت دولتی در قرن بیست و یکم به عنوان هنجارهایی لازمجهت اقــدام در یک محیط شبکه ای جهانی معرفی می کنند.
متواضع و فروتن هستید یا ... ؟
برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن آیت الله مکارم شیرازی
یادآوری:
ناگفته پیداست که تواضع و فروتنی نقطهی مقابل تکّبر و فخر فروشی است و جداسازی بحثهای آن دو از یک دیگر کار آسانی نیست و لذا هم در آیات و روایات اسلامی و هم در کلمات بزرگان اخلاق، این دو به یک دیگر آمیخته است.
ریشهی اصطلاح "تواضع"
تواضع در زبان و ادبیات عرب از ریشهی "وَضع" گرفته شده و در اصل به معنی "فرو نهادن" است. هنگامی که آن را به عنوان یک صفت اخلاقی به کار ببریم، مفهومش این است که انسان، خود را پایینتر از آنچه موقعیت اجتماعی اوست، قرار دهد.
برخی از ارباب لغت، "تواضع" را به معنی "تذلّل" تفسیر کردهاند و منظور از تذلّل در اینجا خضوع، فروتنی و تسلیم است.
مرحوم نراقی در "معراج السعاده" در تعریف تواضع میگوید: تواضع عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمهی آن، کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام آنان میکند".
اصطلاح "فروتنی" در زبان فارسی دقیقاً همین معنا را میرساند و آن (فروتنی) از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان میشود.
حد (گستره) تواضع و کرامت انسان:
معمولاً در این گونه مباحث، بعضی راه افراط را در پیش میگیرند و بعضی راه تفریط؛ مثلاً بعضی تصور میکنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بی مقدار کند و اعمالی انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبت به او سؤ ظن پیدا کنند.
اسلام اجازه نمیدهد کسی به نام تواضع، خود را تحقیر کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انسانی خویش را پایمال کند، مهم این است که در عین تواضع، شخصیت اجتماعی انسانی ضایع نشود و خوار و ذلیل و بی مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحیح انجام شود، نه تنها اثر منفی نخواهد داشت بلکه به عکس، ارزش او در جامعه بالاتر میرود. به همین دلیل در روایات اسلامی از امیر مؤمنان علی (ع) آمده است که:بِالَّتوَاضُعِ تَکُونُ الّرَفعَةِ: تواضع انسان را بالا میبرد ...
مرحوم فیض کاشانی رضوان الله میگوید: این فضلیت اخلاقی (تواضع) مانند سایر صفات اخلاقی دارای طرف افراط و تفریط و حد وسط است. حد افراط، "تکبر" و حد تفریط، "ذلت و پستی" و حد وسط، "تواضع" است که فضلیت محسوب میشود و قابل ستایش است. به عبارت دیگر تواضع همان کوچکی کردن بدون پذیرش پستی و ذلت است. در این جا با ذکر مثالی، حد تواضع را تبیین میفرمایند: کسی که سعی دارد بر افراد و امثال خود برتری جوید و آنها را پشت سر اندازد، متکبر است و کسی که خود را بعد از آنها قرار میدهد، متواضع است؛ ولی اگر "پاره دوزی" بر دانشمند بزرگی وارد شود و او از جای بر خیزد و او را به جای خود راهنمایی کند و کفش وی را بر داشته و پیش پای او جفت کند و تواضعی در (حد یک عالم بزرگ) نسبت به او روا دارد که این تواضع نیست، بلکه نوعی تذّلل محسوب میشود. و قابل ستایش نمیباشد. چیزی شایستهی ستایش است که در حد اعتدال باشد و حق هر کس را نسبت به وی ادا نمود.
جایگاه تواضع در قرآن کریم
آیات متعددی وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم به صفت رفتاری "تواضع" عنایت کرده است. یکی از آیاتی که مستقیماً به صفت پسندیدهی تواضع اشاره دارد، آیه 6 سوره فرقان است (که در بالای همین شماره ذکر شده است). این آیه اشاره به اوصاف برجسته و فضایل اخلاقی گروهی از بندگان خاص خدا دارد. در طی آیات سوره فرقان (از آیه 63 تا 74)، دوازده فضلیت بزرگ برای این نوع از مردم ذکر شده است. و جالب این است که نخستین آن صفات دوازده گانه، همان صفت "تواضع" میباشد. بندگان خاص خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبر بر زمین راه میروند (یَمشُونَ علَیَ الارَضِ هَوناً). "هون" مصدر است و به معنی نرمی و آرامش و تواضع و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در این جا به خاطر تأکید است؛ آنان چنان آرام و متواضعند که گویی عین تواضع شدهاند و به همین دلیل در ادامه میفرماید "و اذا خاطبهم الجاهلون قالؤ سلاماً" و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند، به آنها سلام میگوید و با بزرگواری میگذرند.
نا گفته پیداست که منظور فقط راه رفتن متواضعانهی آنها نیست، بلکه نفی هر گونه کِبر و خود خواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن که سادهترین کار است، آشکار میشود. ملکات اخلاقی همیشه خود را در لا به لای گفتار و حرکات انسان نشان میدهند تا آنجا که از چگونگی راه رفتن انسان، میتوان به بسیاری از صفات اخلاقی او پی برد.
تواضع در روایات
در منابع شیعه و اهل سنت، احادیث فراوانی در مورد تواضع به چشم میخورد که بعضی دربارهی اهمیت تواضع است وبعضی دربارهی علامت و آثار متواضعان و یا ثمرهی تواضع و حد و آداب آن میباشد.
در اهمیت تواضع، میتوان به این حدیث اشاره داشت:
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: بِخَفضِ الجِنَاحِ تَتَنَظَّمُ الاُمُورِ: با تواضع کارها نظم و سامان مییابد.
روشن است که نظم جامعه جز در سایهی همکاری و همدلی حاصل نمیشود و همکاری و همدلی مردم در صورتی ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنان تحمیل کند و یا فخر فروشی کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید. همیشه مدیرانی موفق هستند که در عین قاطعیت، متواضع و فروتن باشند.
(((یکی دیگر از فضایل اخلاقی صبر واستقامت دربرابر مشکلات است که حضرت علی (ع) درباره آن می فرماید: الصبر ظفرٌ؛ صبر مساوى با پیروزى است . در جاى دیگر آن حضرت مى فرماید: «از ناشکیبایى بپرهیز که امید انسان را قطع و کوششو تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار مى آورد.)))
{{{درپایان امید است این مقاله که فقط بخش کوچکی از نوشته های بزرگان درباره فضیلت اخلاقی بوده است مورد توجه شما قرار گرفته باشد.}}}
با نگاهی به شناسایی اقدامات مناسب حاکمیت شرکتی در هند
حاکمیت شرکتی ( CG ) با توجه به افزایش توجه به شرکت های بزرگ در سراسر جهان بهدلایل مختلف ازجملهرسوایی شرکت های بزرگ ، افزایش نیاز به اعتماد ذینفعان بهمدیریت شرکت های بزرگ،همچنین نقش روز افزون شرکت های بزرگ در اقتصاد جهانی مورد توجه واقع شده است . هدف حاکمیت شرکتی گرد هم آوردن نیاز و به حداکثر رساندن ارزش بلند مدت سهامدارانبه طور مستمر با شیوه های کسب و کار اخلاقی است .پس حاکمیت شرکتیبه جنبه های مختلف عملکرد سازمانی، و درهسته اصلی آن به حکمرانی خوب شرکت های بزرگ با استانداردهای اخلاقی بسیار بالایی اشاره دارد، که اغلباز طریق معیارهای عالی شرافت بوده وهمچنین نشان دهندهشفافیت و پاسخگویی بیشتر در فرآیند تصمیم گیری می باشد. جزئیات خاص و شیوه های حاکمیت شرکتی با توجه به تفاوت عملکرد مدیریت در نقاط مختلف جهانیکی از جنبه های مهم برای عملکرد شرکت ها در سراسر جهان بشمار می رود. این مقاله به بررسی نیاز به بهبود اداره امور شرکت ها در هند و روند جاری در اداره امور شرکت هادر نقاط مختلف جهان ، به ویژه ایالات متحده آمریکا و اروپا پرداخته وتاثیرحکمرانی خوب در ارزش بازار و عملکرد شرکت علاوه بر بررسی طرح های مختلف با هدف بهبود حاکمیت شرکتیدر سراسر جهان ، با تمرکز بررهنمودهایCII در هند را بررسی می کند. همچنینبا استفاده از رهنمودهای CII به بررسی شیوه های حاکمیت شرکتی در شرکتهای هندی بدون ارائه توصیه هایی در مورد چارچوبهایقانونی و داوطلبانه حاکمیت شرکتی بمنظور اطمینان از نظارت موثر شرکت های بزرگپرداخته است .
هارست [1](2004) حاکمیت شرکتی را مجموعه ای از روشها و سیاستها تعریف کرده که از سوی سهامداران ، مدیران اجرایی و سایر مدیران به منظور مدیریت کردن و انجام مسئولیتهایشان در مقابل اعتباردهندگان و سایر ذینفعانمورد استفاده قرار می گیرد . کومار[2](2007) عضو CVC حاکمیت شرکتی را مجموعه ای از روشها ارزشمند تجاری و اخلاقی برای به حداکثر رساندن ارزش سهامداران با اطمیان از رعایت حقوق مشتریان و کارکنان و فروشندگان مواد و سرمایه گذاران و دولتو بطور کلی تمام جامعه تعریف کرده است . حاکمیت شرکتی سیستمی است که از طریق آن شرکتها اداره و مدیریت می شوند و همچنینبر نحوه هدف گذاری و رسیدن به اهداف مورد نظر ،ارزیابی ریسک ،نحوه دستیابی به عملکرد بهینه شرکت تاثیر می گذارد . بنابراین حاکمیت شرکتی برای جلب اعتماد و رضایت سرمایه گذاران لازم است. حاکمیت شرکتی در خصوص جنبه های اخلاقی تجارت و آنجه که حکمرانی خوب تلقی می شود با توجه به شرایط متغییر محیطی که رسیدن به یک مدل واحد را مشکل می کند بسیار مشکل می باشد. چرا که شفافیت ، صداقت و مسئولیت پذیری عناصر کلیدی حاکمیت شرکتی هر واحد تجاری محسوب می شود . کوماراصول اساسی حاکمیت را بشرح زیر بیان می کند :
11- رتبه بندی اجباری حاکمیت شرکتی برای شرکت های فهرست شده
در مورد بانک ها و شیوه های بانکی ، " معاملات بانکی بر اساس اعتماد است .اگر سوء ظن وجود داشته و اعتماد آسیب دیده و یا از دست برود،در نتیجه بر اساس زیان مالی نمی توان خطر واقعی را اندازه گیری کرد. اعتماد پایه و اساس بانکداری ، برای قبول حکمرانی خوب است اگر چه اغراق آمیز است ولی،حکمرانی خوبو شیوه های آنمترادف با بانکداری، بانک ها و بانکداران است .
Cornford2 توصیف حاکمیت شرکتی رابه عنوان نگرانی از ارتباط بین کسب و کار مدیریت و هیئت مدیره ، سهامداران و وام دهندگان ، دیگر و ذینفعان آن از جمله کارکنان، مشتریان، تامین کنندگان و جامعه است . بنابراین حوزه حاکمیت شرکتی ،بسیار گسترده و شامل چارچوبی است که از طریق آن اهداف کسب و کار و راه دستیابی به آنها و همچنینصورت نظارت بر عملکرد تعیین می شود.
Cornford یک درس بزرگ از مورد انرونرا خاطر نشان کرد،...... مانند دیگر ساختارهای اجتماعی، حاکمیت شرکتی و سیستم های مالی مستعد برای ابتلا به اثرات عیوب و خطوط گسل خواهد بودکه محصول نوآوری مالی، ابتکار و خلاقیت انسان (نه الزاماٌ قانونی ) ، و دیگر تغییرات در آداب و رسوم و در زمینه های اجتماعی و اقتصادی است. نتایج ادامهپیدا می کندتا منعکس کننده بی پایان تلاش حکومتها ، بنگاه ها وسایر تنظیم کننده ، برای رسیدن به راه حل مشکلات مطرح شده از طریق تکامل حسابداری و دیگر شیوه های مالی ........ " این نشان می دهد که تمرکز بر حاکمیت شرکتیبرای یک مدت طولانی ادامه خواهد داشت . نیاز به حاکمیت شرکتی خوب چندین عامل که تعدادی از آنها در داخل سازمان و تعدادی مربوط به بیرون از سازمان است رشد پیدا کرده است. چاکرابارتی ، مگینسون و یاداو(2007)[3]به بررسی چگونگی حاکمیت شرکتی در هندبراساس محیط اقتصادی هندوستان پرداخته اند. سال های قبل از این مطالعه ، هند موفقیت های بزرگی را از لحاظ اقتصادی تجربه کردبازار سهام نیز در حال رشد مضاعف و تعداد معاملات در بورس ملی تبادل هند رو به افزایش بود تا جائیکهرتبه سومجهانی NASDAQو NYSE را کسب کرد . قوانینهند که بر روی کاغذ از سرمایه گذارانبسیار عالی حمایت می کند، با مشکل مواجه گردید
مالکیت شرکت های بزرگ متمرکز باقی مانده است و مدل کسب و کار خانواده که مدل کسب و کار غالب است ( 60 ٪ از شرکت ها که شامل حدود 65 ٪ از کل سرمایه بازار بورس است ) قالب هرمی و موزون در میان گروه های کسب و کار درهند مشاهده می شود.
هنگامی که با حاکمیت شرکتی هندوستان با کشورهایی مانند برزیل ، چین یا روسیه ،مقایسه می گردد . هند در رتبه بالاتری از نظر سهولت در اخذ وام و اعتبار و همچنین رتبه بندی عملکرد سیستم بانکی است و دارایپایین ترین درصد از دارایی های غیر عملیاتی است .
در ارتباط با عوامل دیگر ، هند در رتبه 72از 180 کشور از نظر فساد قرار دارد واین شاخص نشان دهنده یک چالش بزرگ می باشد . خط قرمز هاو مقررات از جمله عوامل بازدارنده اصلی برای کسب و کار و سرمایه گذاری خارجی در هند است. با وجود تنوع قابل توجهی در قوانین کار از نظر سهولت استخدامهندوستان به طور کلی در رتبه85و بالاتر ازبرزیل با رتبه ( 119 ) ، روسیه ( 101 ) و چین ( 86) قرار دارد. هند از نظر افشا و مسئولیت پاسخگویی عمومی دررتبه بالایی قرار گرفته است که این خود یک مزیت درخصوصمقررات کنترل بازارهای اوراق بهادار محسوب می شود هر چند در اجرای دقیق این مقررات به خصوص در ارتباط با دستکاری قیمت و تجارت داخلی بامشکلاتی مواجه بوده است. در رتبه بندی هند در سطح پائینتری (137از 178) دربین کشورهایی که در جهان با میانگین 10 سال در مرحله ورشکستگی بودند ، قرار گرفت . با توجه به اهمیت ارتباطاتبر پایه کنترل رسمی و ساز و مکانیسم های رهبریدر بنگاههای کوچک و متوسط هند، به منظور توسعه حاکمیت شرکتی شرکت های بزرگ مکانیسم مناسبی در هند وجود دارد. این مقاله به مطالعه نیاز برای شیوه های حاکمیت شرکتی در هندبا هدف برجسته سازینقاط قوت و همچنین ایجاد زمینه لازم برای بهبود آن ارائه شده است.چندین مطالعهدر این زمینه در شرکت های بزرگ در سراسر جهان انجام شده است، اما کمبود نسبی برای مطالعات مشابه در شرکتهای هند وجود دارد. هدف این مطالعه تا حدیپر کردن شکاف وافزودن به دانش موجود درحاکمیت شرکتی در شرکتهای بزرگ و کوچک ومتوسط می باشد . (SMEs).
همانطور که در گزارش حاکمیت شرکتی انجمن جهانی حاکمیت شرکتی (IFC)آمده است که توضیح میدهد چرا در شرکت های بزرگراهبری مهم است، "حاکمیت شرکتی به نحوی به شیوه اداره شرکت و ارتباط وپاسخگویی مدیران شرکتها و اعضای هیئت مدیره با صاحبان سهام در شرکت اشاره دارد. این مفاهیم برای شرکت نه تنها رفتار با سهامداران ، بلکه شیوه تعامل با کارکنان، مشتریان، اعتباردهندگان، و سایر ذینفعان، وسایر عوامل دنیای کسب و کار را در بر می گیرد. تحقیقات نشان می دهد که مدیریت پاسخگو در قبال محیط زیست، مسائل اجتماعی و حکومتی ، ودارایاخلاق کسب و کار باعت ایجاد یکپارچگی در شرکت و اعتماد جامعه و سهامداران می گردد ."
مزایای حاکمیت شرکتی خوب فراوان است ، همانطور که توسط راشل کیت[4]، معاون مدیرکل و مشاورخدمات بازرگانی IFCاعلام کرد "شیوه های حاکمیت شرکتی خوب در شرکت ها باعث ایجادفرایندها و ساختار چشم انداز ضروری سازمانها،در جهت تصمیم گیری صحیح و اطمینان از پایداری دراز مدتاست . بیشتر از قبل ، به شرکتهایی نیاز است که که علاوه بر قابلیت سود آوری به دنبال ارتباط با دنیای اطراف و جامعه و ایجاد ارزش اجتماعی باشند . "یک نظر مشابه توسط جورج کل[5] ، مدیر اجرایی، سازمان کوچک ملل، ارائه شده است " یک شرکت چنانچه در تجزیه و تحلیل ریسک به مسائل اجتماعی و زیست محیطی توجه داشته باشد به خوبی می تواند به منافع بلند مدت و کشففرصت و سرمایه مناسب به نفع صاحبان سهام خود دست پیدا کند . و می توان برای بازگرداندن اعتماد عمومی در فضای کسب و کار و ساختن آینده ای مرفه راه بهتری پیدا کرد."
همانطور که پر تیری بوچ[6]، رئیسبخش خصوصی ازدبیرخانه امور اقتصادی سوئیس(SECO) می گوید:"حاکمیت شرکتی خوب مانند چسبی است که شیوه های کسب و کار مسئولانه، تضمین مثبتمدیریت محل کار، مسئولیت بازار،حفاظت از محیط زیست، تعامل اجتماعی،و حفظ عملکرد مالی را با هم نگه می دارد. این امر اکنون که ما در سراسر جهان برای بازگرداندن اعتماد و رشد اقتصادی در تلاشیم حتی بیشترصحیح به نظر می رسد. "
اداره امور شرکت پرداخته و نتیجه می گیرد با توجه به تئوری نمایندگی و خطرات اخلاقی پیدا کردن یک جاگاه مناسب برای اخلاق در جهتجلوگیری از فرصت طلبی افراد بسیار سخت بوده. ودر بهترین شرایط افراد کمی مقید به نظر می رسند. بنابراین تنها از طریق نظارت و کنترل می توان نسبت به رعایت رفتار اخلاقی و جلوگیری از تهدیدات ناشی از عدم رعایت آن بهره مند شد. نوشته مورد نظر در مورد اخلاق حسنه صحبت می کند . که در آن مشکل اخلاق اینست که همه تمایل دارند اخلاقی به نظر رسیده و در بدترین حالت، گرفتن ژست اخلاق از طریق گزارشات زیست محیطیو گزارش های اجتماعی به عنوان یک تلاش برای بازسازی چهره مخدوش شرکتهایبزرگ و انتفاع شخصی از این خودنمائیها است .نویسنده به ترکیبی از گزارشات و نمادهابرای تکمیل اشکال جدیدی از اندازه گیری داخلی وپاداش به عنوان کسب نتایجبیشتر از این تلاشها اشاره میکند.
نوردبرگ[8] (2007) در مورد سه جنبه از هنجاری مفید از شش نظریه های حاکمیت شرکتی از نظر استیلز و تیلور[9] (2001) به طور خلاصه شامل منظر قانونی ، هژمونی طبقهو هژمونی مدیریتی (به طور کامل توصیفی اما به طور ضمنیسودمند در ارائه)،رویکرد اقتصاد سازمانی (با استفاده از نظریه نمایندگی نشان می دهد که نقش هیئت مدیره برای کنترلسوء استفاده از قدرت مدیریتی است ) ونظریه هزینه معاملات به منظور تصمیم گیری بحث می کند. در روش نظارتفرض می شود که مدیران انگیزه خواهند داشت تا با میل شخصی خود نسبت به انجام کارهای مفید هدایت شده چراکه نه فقط به منافع خود فکر کرده و کارهای غیر مسئولانه انجام نمی دهند ودر جهت عدم وابستگی ها وکسب منابع و دسترسی آسانتر به منابع مالی اقدام می کنند .بهر حالاین نظریه ها، ترک کردن نظریه سهامداران و و ایجاد ارزش سهامکه نقش مهمی در تصمیم گیری دارندتوسط مدیران و اداره کنندگان می باشد . گزارش کمیته جنبه های مالی کادبری از حاکمیت شرکتی شرکت(1992) بر باز بودن اطلاعات (به عنوانافشاء کامل)، یکپارچگی (نشان دهنده معاملات رو به جلو و کامل) و پاسخگویی(از مدیران به سهامداران خود) تاکید دارد . درکمیته مزبور اعتقاد بر این است که رویکرد منطبق بر افشاء داوطلبانه از افشاء با کدهای قانونی موثر تر خواهد بود . براگا، آلوز و شاستری [10](2011) در مطالعه ای در برزیل به بررسیاثر حاکمیت شرکتی خوب شرکت ها بر اساسنمونه ای از 236 شرکت های غیر مالی و 849 شرکت مالی درسال2001- 2005 پرداختند .آنها در بررسی شاخص مرکب (NM6) که ترکیبی از شش پروکسی برایشیوه های راهبری هدف در بورس اوراق بهادار سائو پائولو (Bovespa) بود دریافتند کهنمرات بالاتر در شاخص آماری واقتصادی مربوط به ارزش بازار بالاتر بوده اما منجر بهعملکرد بهتر نشده است . در نهایت، مطالعه نتایجی بدین شرح در بر داشت : استراتژی سرمایه گذاری صفر که سهام خریداری شدهشرکت های با NM6بالا و سهام فروخته شده از شرکت ها با NM6کم می توانست منجر به 10.68٪ غیر طبیعیبازگشت در هر سال بیش از مدت نمونه گردد بدست آمد (2001 -2005)در نتیجه این فرضیه کهقیمت سهام به سرعت به انتشار اطلاعات در موردتغییرات در استانداردهای حاکمیت شرکتی واکنش نشان میدهد را پشتیبانی نمی کند . ششروشی که به عنوان پروکسی برای مجموعه ای از قوانین مورد نظر اصلاحات حاکمیت شرکتی توسط Bovespaوادار به رعایت می شوندعبارتند از:
1-نسبت جریان وجوه نقد برای حق رأی سهامداران نباید کمتر از یک باشد .
2-حداقل سهام شناور آزاد 25 درصد سهام باشد
3-برچسب همراه حقوق اعطا شده به سهامداران جزء فراتر از آنچه توسط قانون مورد نیاز است
4.اعضای هیئت مدیره ترکیبی از پنج نفریا بیشتر عضو موثر باشد.
5. انتخاب مدیران براساس شرایط برای یک یادو سال صورت پذیرد
6. صورت های مالی موجود مطابق با IFRSو GAAPایالات متحده باشد .
یافته های کلیدی مربوط به عملیات بین المللی
این مطالعه توسط هارست [11](2004) که به مقایسه شیوه های کسب و کار اروپا با ایالات متحده انجام شده ،توصیه هایی را برای شرکت های چند ملیتی در هر دو طرف اقیانوس اطلس ارائه می دهد که عبارتند از:
1-دادن قدرت بهسهامداران از طریق پروکسی رای گیری برای رسیدن به شرایطکه در آن رئیس اجرایی و هیئت مدیره علاقمند به حدف تضاد منافع با سهامداران و سطوح مختلف راهبری شرکت گردد.
2-پرداختی به مدیر اجرایی به طور کامل برای سهامداران افشاء شود .
3-ارسال یکچارچوب واضح و مشخص با کد رفتاری برای همه کارکنان.
4-ایجاد منشور اخلاقی، اجتماعی و زیست محیطی استاندارد به شرکای مشترک، شرکت های وابسته، تابعه عملیات و در سراسر زنجیره عرضه؛
5-تمرکز بیشتر بر مهارتهای ارتباطی از طریق CSRبین کارکنان و تامین کنندگان،
6-ارسال گزارش های مناسب اجتماعی از طریق CSR و در مرحله بعدی حرکت فراتر از تصدیق و انتشار گزارش تعبیه شده توسط CSRبه فعالیت های کسب و کار اصلی خود جهت هم افزایی .
7-تحت فشار قرار دادن مدارس کسب و کار به قراردادن اخلاق کسب و کار و استراتژی CSRدر بخشی از هسته اصلی برنامه های درسی.
توصیه های خاص به اروپا عبارتند از:
1. اروپا نیاز به یک بدنه شبیه به SEC به منظورنظارت بر تخلفات حسابرسان دارد .
2. اتحادیه اروپا باید مجازات های سختی برایارتکاب تقلب در نظر بگیرد .
3. دولت های اروپایی باید مدیران ارشد شرکتهارا به ارائه گزارش به هیئت مدیره، کمیته حسابرسی و حسابرسان بمنظور جلوگیری از تقلب ارائه نمایند . تا آگاهی آنها را تحت تاثیر قرار دهد مانند قانون ساربینز آکسلی [12]
4. حسابرسان در اروپا نیاز به پیاده سازی یک استاندارد تهاجمی علیه تقلب با تاکیدبر رویکرد "به من اثبات کن " به جای "به من بگو" دارند به عنوان حذف راه های دیگربه جای جلوگیری از نقض اخلاقی و همچنینوجود شک و تردید بیشتر از توضیحات مدیریتو ممیزی شواهد.
توصیه های خاص به ایالات متحده آمریکا عبارتند از:
1-دولت ایالات متحده باید به سرعت نسبت به پیاده سازی واجرای تمام مفاد قانون Sarbanes-Oxleyاقدام کند (پی. ال 107-204)،عدم اجرای اصلاحات فراگیرمقررات حسابداری ، به این معنا است کهقانون نمی خواهد به طور جدی توسط مدیران کسب و کار اجرا گردد .
2-.بازار بورس نیویورک باید نسبت به جمع آوریاطلاعات اجتماعی،عملکرد زیست محیطی و اخلاقی شرکت ها اقدام کرده ، تا سرمایه گذاران پس از آن بتوانید در تصمیم گیریها از آن استفاده کنند
3-SECباید نیاز اجتماعی و زیست محیطی برای همه شرکت هایی که را ارائه نماید .
4-شرکت های بزرگ امریکا با استفاده از رسانه های خبری به آموزش مصرف کنندگان در جامعه پرداخته و اطلاعات زیست محیطی و شیوه های کسب و کار مسئولانه و نقش آنها در کمک به ایجاد آینده ای پایدار را اطلاع رسانی نمایند .
ارزیابی تکامل حاکمیت شرکتی در هند
تا آنجا که به حاکمیت شرکتی در هند مربوط می شود ،کنفدراسیون صنایع هند برای اولین بار طی یک ابتکار نهادی در هند در سال 1996 از نیاز بهحفاظت از منافع سرمایه گذار به ویژه کسانی که از سرمایه گذاران کوچک حمایت کرد و این نشانه ای مطلوب از حاکمیت شرکتی برای شرکت های هندی در بخش عمومی یابخش خصوصی، بانک ها و موسسات مالی بود . قبل ازانتشار در سال 1998پیش نویسدستورالعمل ها به طور گسترده ای توزیع شد و مورد بحث قرار گرفت .این نشان دهنده درک صحیح از اینست که: هیچ ساختار منحصر به فرد و یا حاکمیت شرکتی که بتوان بدون هیچ ابهامی بعنوان یک ساختار حاکمیت شرکتی به صورت مکانیکی برای شرکتهای هندی به کار گرفت وجود ندارد. با افزایشیکپارچه سازی بازارهای جهانی تقاضا برای افشای بیشتر و شفافیت بیشترجهت تصمیم گیری سرمایه گذاران مهمترخواهد شد و حاکمیت شرکتی نیاز به تعریف فراتر از قانون شرکت پیدا خواهد کرد به دلیلکمیت، کیفیت و میزان افشاء،تا حدی که مدیران شرکت مجبور به اعمال خودکنترلی در قبال سهامداران،کیفیت اطلاعاتی که آن را با دیگران در میان می گذارد خواهند بود . و تعهد به شفافیت به شیوه ایکه حداکثر ارزش سهام در بلند مدت حفظ شودبسیار دشوار است .با وضع قانون در سطحی از جزئیات که تمام شرایط موجود و آینده نزدیک برآورده شود.اولین نشانیمطلوب حاکمیت شرکتی (a) هیئت مدیره(b) افشاء مطلوب ، (c)مسائل مربوط به بازار سرمایه ،(d)حقوق طلبکاران ،(e)موسسات مالی و مدیران انتخابی.
بیشتر موارد مورد نظر راهبری شرکتها های CII پس از آن در گزارش کمیته Sebi کومار منگالم[13] گنجانیده شدهو سپس در بند 49 از توافقنامه فهرست شده است . در گزارش حاکمیت شرکتی که به سرپرستی ناراش چاندرا[14] (2009) انجام گرفت راه هایی برای بهبود عملکرد شرکت های بزرگ توصیه شده است که تمامی شرکتها و زیر مجموعه هایشان موظف به رعایت موارد فهرست شده مزبور می باشند ،در این گزارش تاکید شده که تنظیم روابط حاکمیت شرکتی به صورت داوطلبانه و فراتر از روابط قانونی استدر این گزارش بحث های مختلف در خصوص عناصر حاکمیت شرکتی بشرح زیر آمده است:
1-موارد قابل توجه هیئت مدیره واز جمله مدیران مستقل وغیر اجرایی ، کمیته های هیئت مدیره بخش های مرتبطمعاملات: توصیه هاعبارتند ازشرایط نامزدی کمیته ها، نحوه انتصاب مدیران ، میزان پرداختی ثابت مدیران غیر اجراییو میزان پاداش آنان در مقابل افزایش سود ، نحوهجبران خدمات کمیته های پاداش ، کمیته های حسابرسی وهیئت مدیره و جدایی دفتر رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت و سایر موارد .
2-حسابرسان ، استقلال و تغییر شرکای حسابرسی: توصیه ها در هدف دستیابی و نشان دادن سطح بالایی از استقلال برای شرکت حسابرسی و همچنین همکاران ممیزی های فردی ، افزایش عواقب ناشی از سهل انگاری و یا بی اعتنا بهمسئولیت حسابرسی ، تعیین حسابرسان مجرب و با تجربه مرتبط برای کمیته حسابرسی ، توصیه به هیئت مدیره در مورد نحوه انتصاب ، انتصاب مجدد و یا حذف حسابرسان قانونی ، توضیح کافی حسابرسان با استفاده از زبان استاندارد و به اندازه کافی و جلوگیری از پراکنده گویی. سازماندهی یک مکانیسم برای منشور اخلاقی کارکنان و حصول اطمینان از تدابیر حفاظتی برای رعایت منشور مزبور از سوی کارکنان.شناسایی ریسک برای اطمینان از به حداقل رساندن خطر و ایجاد یک چارچوب برای مدیریت ریسکهای بحرانی و نظارت بر آنها را هر شش ماه یکبار.
3-سازماندهی و تنظیم مقررات استاندارد از نظر قانونی و نظارتی و همچنین اجرای موثر و معتبرآن : توصیه ها شامل نیاز به توافق بین دولت وSebi به عنوان تنظیم کننده بازار و استانداردهای حاکمیت شرکتی در شرکت های بزرگ برای اطمینان از حاکمیت شرکتیخوب. تقویت ICAI بررسی کننده کیفیت و حصول اطمینان از حسابرسی کیفیت از طریق نظارت ساز وکارهای نظارتدر خطوط عمومی شرکت حسابداری همانند هیئت نظارت ( PCAOB ) ایالات متحده آمریکا .تحقیقات مشترک / بازرسیها مکرردر طول 6 تا 12 ماه . ارائه راهکاری برای مصادره و یا لغو اوراق بهادار جعلی ، اعمال مجازات های شخصی در کارکنان و مدیرانی کهبه دنبال منافعشخصی بوده واخذ جرائم بیشتر از کسانی که به طور غیر قانونی منافعی را کسب کرده اند ، بازپرسی از مدیران اجرایی در صورتی که مسئولیت بخشی از شرکت را بعهده داشته و با شکست مواجه شده اند .
4-نهادهای خارجی از جمله سرمایه گذاران و نهادها و مطبوعات : توصیه هایی در هدف فعالیت سهامداران به نظارت فعالانه و اطمینان ازحاکمیت شرکتی خوب در شرکت های بزرگ از طریق رسانه ها، به ویژه کسانی که در تجزیه و تحلیل های مالی و گزارش کسب و کار را تهیه می کنند برایدقت بیشتر و بالا بردن ظرفیت تجزیه و تحلیل خود در تنظیم گزارشات تحلیلی و افشاء مطلوب با توجه بهناکافی بودن روشهای افشای شرکت های بزرگ و بحث افشاء کامل اطلاعات توسط گروههای کاری قانونی شرکت . افشاء اطلاعات مالی در خصوص معاملات با اشخاص وابسته بعنوان بخشی غیر قابل حذف در گزارشات . افشای سهام مدیران ' و یا هر گونه منافع مدیران در شرکتهای طرف قراردادو یا مزایای دیگر از جمله وام و افشای انتصاب عوامل فروش تنها در بازارهای خارجی به عنوان بخشی از گزارش مدیره هیئت مدیره در یادداشتهای همراه سالانه صورتحساب های حسابرسیشده،افشای مالی توصیه شده عبارتند ازافشایپاداش مدیران و کمیسیون به صورت جدول، هزینه های متحمل شده در مورد استفاده از از خدمات شرکت منابع گروه ، افشاء اطلاعات در مورد بخش های یک شرکت یا کسب و کار عنوان بخشی از گزارش سالانه مدیران، نشان دادن نحوهاستفاده از بودجه مطرح شده از طریق صدور سهام به طور مفصل ، اوراق قرضه و یا اوراق بهادار دیگر، قرار گرفتن شرکت در معرض بدهی ، تفاوت بین دارایی های ثابت و بدهی های بلند مدت همان طور که در پایان سال مالی و تاریخی که در آن هیئت مدیره ترازنامه وحساب سود و زیان راتصویب کردهباید افشا و افشای کامل از دارائی های ثابت به دست آورد و دارائیهای اجاره داده شده و غیره.توصیه به هنجارهای افشای منصفانه برای سهامداران هنگامی که شرکت در GDRs یا به طور خصوصی با سرمایه گذاران خارجی و مشارکت نموده است .
نظر سنجی هایراخی و دوماسیا[15] (2008)در مورد وضعیت حاکمیت شرکتی در هند : با بیش از 90 پاسخگو نشان دهنده نگرانی از وضعیت حاکمیت شرکتی در شرکتهای هندی است . لذا هیئت نظارت در مدیریت ریسک و اهمیت صداقت و ارزش های اخلاقی ، یکی از روشهایاساسی برای حاکمیت شرکتیخوب است.
یافته های این نظرسنجی عبارتند از:
1-حاکمیت شرکتی باید در اصل بر اساس استانداردهای مبتنی بر و مقررات مناسب باشد .
2-مشخص کردن محدوده برای بررسی و نظارتقوی تر و نظارت بر اثربخشیحاکمیت شرکتی از طریق ممیزی توسط متخصصان .
3-نظارت ضعیف و عدم نظارت بزرگترین خطربرای حاکمکیت شرکتی می باشند .
4-وجود فرصتیبرای بهبود به عنوان اعضای هیئت مدیره و داشتن اطلاعات درست و زمان کافی برای انجام وظایف
5-محاسبه پاداش مدیر اجرایی براساس عملکرد
6-نیاز به ارزیابی عملکرداعضای هیئت مدیره توسط شخصی مستقل در راستای شفافیت
نتیجه گیری وپیشنهادات بر اساس مطالعه فوق، نتایج زیر را می توان در برای شرکت های هندی ارائه نمودد :
1-تنها یک روش برای حاکمیت شرکتی برای شرکتها و صنایع مختلف وجود ندارد
2-حاکمیت شرکتی خوب در اثر چارچوب قانونی و تعهد داوطالبانه حاصل می شود
3-علارغم مشکل در تنظیم یک رویکرد مشترک ، برخی از شاخص های حکمرانی خوب شرکت های بزرگ عبارتند از:
الف- حفاظت از سرمایه گذاران کوچک؛ ب– بازنگریهای کافی و توازن در عملکرد و پاداش مدیر عامل و اعضایهیئت مدیره. ج . استقلال حسابرس همراه با یکپارچگی بالا و احساس مسئولیت . د . مکانیزم شفاف که سوابق دلایل قبول یا حذف حسابرسان با تجربه واجد شرایط . ه . مکانیسم مناسب برای حفاظت از خطرات اخلاقی . و . برآورد ریسک کلی ، مدیریت ریسکهای بحرانی و نظارت بر آنها در هر شش ماه
ز. یک کمیته کیفیت قوی ICAI که مکانیسمهای کنترل کیفیت را نظارت نماید ح. وجود زمان و تحقیقات مشترک توسط حسابرسان مختلف ط . مصادره / لغو جعلی اوراق بهادارجعلی و اعمال مجازات های شخصی برای مرتکبین این جرائم ک . افشایاطلاعات مالی / غیر مالی مرتبط با تصمیم گیری کهنشان می دهد پاسخگوئی و شفافیت وجود دارد . ل . ثبات در گزارش / افشای به سرمایه گذاران هند و همچنین سرمایه گذاران خارجی
4- علارغم اینکه نشان دادن حاکمیت شرکتی خوب در قالب ارقام و اعداد مشکل است کنترلهای ضعیف باعث می شود در فراهم کردن اطلاعات مربوط به تصمیم گیری ریسک زیادی وجود داشته باشد.
5-حاکمیت شرکتی خوب باعث افزایش ارزش بازار شرکت و براساس آن سرمایه گذاری بهترمی شود حتی اگر در کوتاهمدت بهبودی در عملیات شرکت حاصل نشود.
نهایتاٌ بر اساس مطالعه انجام شده به نظر می رسد که حاکمیت شرکتی خوب در شرکتهای بزرگهسته اصلی جلب اعتماد و رفتار اخلاقی می باشد . به این ترتیب ،به منظور حاکمیت شرکتی خوب نیاز به تلاش مداوم برایایجاد تعهد عمیق به ارزش های اخلاقی احساس می شودوصرف قانون و مققرات کارساز نخواهد بود . افشاء مناسب اطلاعات در جهت شفافیت و تصمیم گیری درست از ملزومات حاکمیت شرکتی خوب است .
درک ما از حاکمیت شرکتی خوب و بد نتیجه یادگیری از گذشته و تجارب و همچنین اشتباهات گذشته در آن اثر گذار خواهد بود خاطر نشان می سازد که تنها یک روش برای حاکمیت شرکتی خوب در شرکتها و صنایع مختلف وجود ندارد ، چراکه سناریو های مختلفی با توجه به محیطهای در حال تکامل اقتصادی وجود دارد. به این ترتیب ، نیاز به ارتقاء مستمر مفاهیم حاکمیت شرکتی در شرکتهای مختلف در تعامل با محیط پویای جهانی وجود خواهد داشت .
منابع و ماخذ
References
Nathan E Hurst, "Corporate Ethics, Governance andSocial Responsibility: Comparing EuropeanBusiness Practices to those in the United States".This was last accessed at the URL http://www.scu.edu/ethics/publications/submitted/hurst/ comparitive_study.pdf
Cornford, Andrew, "Internationally Agreed Principles For Corporate Governance and the Enron Case", on page 3 of 48. This was last accessed at the URL http://www.g24.org/cornford.pdf.
"Corporate Governance: The Foundation for Corporate citizenship and Sustainable Businesses" by The global Compact and Global corporate Governance Forum located within IFC. Accessed at the URL h t t p : / / www. i f c . o r g / i f c e x t / c g f . n s f / AttachmentsByTitle/UNGCBROCHURE/$FILE/ IFC_UNGC_brochure.pdf
Ranjana Kumar (2007), "Corporate Governance and Ethics - Challenges and Imperatives", No.007/VGL/
070, Government of India, Central Vigilance Commission, dated 29th October, 2007. This was last accessed at the URL http://cvc.nic.in/ 07vgl70.pdf.
Roberts, John (2004), "Agency Theory, Ethics and Corporate Governance", Paper prepared for
'Corporate Governance and Ethics Conference' Maquarie Graduate school of Management, Sydney, Australia, June 28-30, 2004.
Report of the Committee on the Financial Aspects of Corporate Governance (1992) under the Chairmanship of Adrian Cadbury, first published in December 1992. This was last accessed at
Chakrabarti, Megginson and Yadav (2007), "Corporate Governance in India" CFR Working Paper No. 08-
02, Centre for Financial Research, Look Deeper, Forthcoming Journal of Applied Corporate Finance.
"Corporate Governance: Recommendations for Voluntary Adoption", Report of the CII Task force Chaired by Mr.Naresh Chandra, November 2009. This was last accessed at the URL http:// www.mc a . go v. in /Mini s t r y / l a t es t n ews / Draft_Report_NareshChandra_CII.pdf .
Braga-Alves, Marcus V. and Kuldeep Shastri (2011), "Corporate Governance, Valuation, and Performance: Evidence from a Voluntary Market Reform in Brazil", Financial Management, Spring 2011, pp 139-157.
Nordberg, Donald (2007), "The Ethics of Corporate Governance", VI - Status 27 Jul 07. This was last
Richard Rekhy and Neville Dumasia (2008) "The State of Corporate Governance in India: 2008" A Poll by KPMG in India's Audit Committee Institute. This was last accessed at the URL http:// www. i n . k pmg . c om/ t l _ f i l e s / p i c t u r e s / cg%20survey%20report.pdf.
یک منحنی یادگیری ،نمایش گرافیکی از تغییر نرخ یادگیری ( در فرد به طور متوسط ) برای یک فعالیت یا ابزار است. به طور معمول افزایش در حفظ اطلاعاتپس از تلاش های اولیه و پس از آن به تدریج حتی به این معنی است که اطلاعات جدید بعد از هر بار تکرار کمتر و کمتر حفظ شده است .نظريه منحني يادگيري بر اين اصل استوار است كه مدت مورد نياز براي اجراي يك فعاليت با تكرار آن فعاليت كاهش مي يابد. استفاده از تئوري منحني يادگيري در صنعت ساخت و پروژه هاي مهندسي عمران برخلاف ساير صنايع كه به صورت چشمگيري از اين تئوري در برآوردهاي اوليه خود استفاده مي نمايند ، تاكنون رواج نيافته است.
منحنی یادگیری نیز می تواند در یک نگاه نشان دهنده مشکل اولیه یادگیری چیزی و ، به اندازه ای، پس از آشنایی اولیه نشان دهنده میزان مشکل برای یادگیری است. به عنوان مثال، برنامه دفترچه یادداشت ویندوز برای یاد گیری بسیار ساده است.اما کمی پس از ان ارائه می دهد. در سوی دیگر UNIX ترمینال ویرایشگر VIMاست .که برای یادگیری دشوار است , اما ارائه می دهدآرایه وسیعی از ویژگی ها به استادپس از اینکه کاربر نمیفهمد چگونه کار می کند . این برای چیزیممکن است که برای یادگیری آسان است .اما برای استاد دشوار است و یا برای یادگیری با کمی فراتر از این سخت است.
واژههای کلیدی: منحني يادگيري، اثرات يادگيري، هزينه هر واحد توليد
" منحنی یادگیری "برای اولین بار در قرن 19 توسط روانشناس آلمانی هرمان ابینگهاوس مشاهده شدکه مشکل حفظ اعداد مختلفی از محرکهای کلامی را بررسی می کرد.
تجربه نشان می دهد که دفعات زیادی این کار انجام شده است ، زمان کمتری در هر تکرار پس از آن مورد نیاز است. این رابطه احتمالا برای اولین بار در سال 1936 در پایگاه نیروی هوایی رایت پترسون در ایالات متحده اندازه گیری شده است،که در آن مشخص شد که در هر زمان تولید دو برابر هواپیما در کل,زمان کار مورد نیاز 10 تا 15 درصد کاهش یافته است .پس از آن مطالعات تجربی از صنایع دیگر را به همراه داشت مقادیر مختلف اعم از فقطچند درصد تا 30 درصد,اما در اکثر موارددرصد ثابت است: این در مقیاس های مختلف از عملیات متفاوت نیست.منحنی یادگیری مدل فرامینهد، که برای هر یک از دو برابر شدن مقدار کل کالاهای تولید شده, کاهش هزینه ها توسط همان نسبت ،همانطور که در معادلات 1 و 2 شرح داده شده است.معادلات به صورت معادله یکسان است . تفاوت دو معادله فقط در تعریف از این واژه Y است ،اما این اختلاف می تواند تفاوت قابل توجهی درنتیجه برآورد کند.
1.در این معادله آنچه را که به نام منحنی واحد است را شرح می دهد .در این معادله ،Yنشان دهنده هزینه های یک واحد مشخص شده در اجرا تولید می باشد.برای مثال ،اگر اجرا تولید 200 واحد ایجاد کرده است،کل هزینه را می توان با در نظر گرفتن معادله زیراستفاده استفاده200 بار از آن را ( واحدهای 1 تا 200 )و پس از آن جمع 200 ارزش است .این دست و پا گیر است و نیاز به استفاده از یک کامپیوتر و یا جداول منتشر شده از ارزش های از پیش تعیین شده است
جایی که:
تعداد ساعت کار مستقیم به تولید واحد اول
تعداد ساعت کار مستقیم به تولید واحد xام
تعداد واحد
درصد یادگیری
2.در این معادله ، پایه و اساس به طور متوسط تجمعی و یا منحنی به طور متوسط تقدیر است.در این معادله ،Y
3.نشان دهنده هزینه به طور متوسط از مقادیر مختلف (X) از واحد می باشد .اهمیت " تقدیر " به طور متوسط زیاد است که هزینه متوسط برای واحد تجمعی Xمحاسبه شده است .بنابراین،کل هزینه برای واحدهای Xمحصول Xبار به طور متوسط هزینه تقدیر است.برای مثال ،برای محاسبه هزینه های کل از واحد های 1 تا 200 ، به یک تحلیلگر می تواند به طور متوسط هزینه تجمعی از 200 واحد و محاسبه این مقدار توسط 200 ضرب کنید .این محاسبه بسیار ساده تر از مورد منحنی واحد است.
جایی که:
تعداد ساعت کار مستقیم به تولید واحد اول
تعداد ساعت کار مستقیم به تولید واحد xام
تعداد واحد
درصد یادگیری
4.منحنی تجربه
به طور کلی تولید هر گونه کالا یا سرویس اثر منحنی تجربه را نشان می دهد.هر دوره زمان تجمعی دو برابر شود،ارزش هزینه ها را می افزاید(مدیریت، بازاریابی ، توزیع، و ساخت را شامل می شود )با یک درصد ثابت سقوط می کند .
در اواخر 1960sبروس هندرسون از گروه مشاوره بوستون ( BCG ) شروع به تاکید بر مفاهیم منحنی تجربه برای استراتژی کرد .تحقیقات BCGدر 1970sاثرات منحنی تجربه برای صنایع مختلف که دامنه از 10 تا 25 درصد بود را مشاهده کرد.
این اثرات اغلب بیان گرافیکی دارند.منحنی با واحد تجمعی تولید شده بر روی محور افقی و هزینه واحد بر روی محور عمودی رسم می شود.منحنی 15٪ کاهش هزینهنشان می دهد.
برای هر دو برابر شدن خروجی " 85٪ منحنی تجربه" نامیده می شود ،نشان می دهد که هزینه های واحد به 85 ٪ از سطح اصلی خود سقوط کرده .
منحنی تجربه شده توسط یک تابع قدرت قانون گاهی اوقات به عنوان قانون هندرسون توضیح داده شده است:
جایی که:
هزینه از اولین واحد تولید
هزینه های واحد تولید nام است
حجم تجمعی از تولید است
کشش هزینه با توجه به خروجی
5 .دلایل اثر
دلیل اصلی که چرا اثرات منحنی تجربه و یادگیری اعمال می شود، البته ،فرایندهای پیچیده ای از یادگیری درگیر شده است.همانطور که در مقاله مورد بحث ، یادگیری به طور کلی با یافته های پی در پی بزرگترآغاز می شود و پس از آن به ترتیب کوچکتر می باشد ..معادلات برای این اثرات از سودمندی از مدل های ریاضی برای جنبه های خاصی تا حدودی قابل پیش بینی از آن به طور کلی فرآیندهای غیر قطعی می آیند .آنها عبارتند از:
- بهره وریکار -کارگران از لحاظ فیزیکی بیشتر زبر می شوند .آنهاتبدیل می شوند به کسانی که به صورت ذهنی اعتماد به نفس بیشتری می یابند وو زمان کمتری را برای تامل کردن, یادگیری، آزمایش ، و یا اشتباه صرف می کنند.با گذشت زمان راههایمیان بر و پيشرفترا یاد می گیرند .این امر برای تمام کارکنان و مدیران است، وفقط برای کسانی که به طور مستقیمدر تولید هستند نمی باشد.
-استاندارد ، تخصص ، و روش های ارتقاء-به عنوان فرآیندها، قطعات و محصولات استاندارد بیشتر می شوند ، بازده تمایل به افزایش است .هنگامی که کارمندان در مجموعه ای محدود از وظایف تخصص می یابند، تجربه بیشتریدر این وظایف کسب می کنند و با سرعت بیشتری کار می کنند.
- یادگیری تکنولوژی محور -تولیدخودکار تکنولوژی و فن آوری اطلاعات می توانند راندمان آنها را در حال اجرا معرفی کنندومردم یاد می گیرند که چگونه آنها را کارآمد و موثر استفاده کنند .
- استفاده بهتر از تجهیزات –همان اندازه که تولید کل افزایش یافته است، تجهیزات تولید شده بیشتر به طور کامل بهره برداری می شوند،کاهش هزینه ها به طور کامل محاسبه می شود .علاوه بر این، خرید تجهیزات تولیدی ، می تواند قابل توجیه باشد .
- تغییر در ترکیب منابع -به عنوان یک شرکت تجربه بدست می آورد ،می تواند مخلوط ورودیبه آن را تغییر دهد وبدین وسیله به حالت کارآمد تر تبدیل شود.
- طراحی مجدد محصولات -تولید کنندگان و مصرف کنندگانی کهبیشتر با محصول تجربه نموده اند ، معمولا می توانند پیشرفت پیدا کنند.این فیلترها از طریق فرایند تولیداند .یک مثال خوب از این تست کادیلاک های مختلف است " زنگ ها و سوت ها" لوازم جانبی تخصص.آنهایی که شکستنی نبود در سایر محصولات جنرال موتورز تولید انبوه شد؛آنهایی که از آزمون کاربر را تحمل نکردند " ضرب و شتم " متوقف شدند.صرفه جویی در پول شرکت ماشین شد.همان طور که جنرال موتورز خودروهای بیشترتولید می کند,آنها آموخته اند که چگونه بهترین محصولات را تولید کنند که حد اقل پول را خرج کنند.
- شبکه سازی و استفاده ازآن-کاهش هزینه ( اثرات شبکه )-به عنوان یک محصول وارد استفاده گسترده تر می شود،مصرف کننده به طور موثر تر از آن استفاده می کند چرا که با آن آشنا است .یک دستگاه فکس در جهان کاری نمی تواند انجام دهد، اما اگر هر کس یکی از ان را داشته باشد ،یک شبکه به طور فزاینده ای موثر از ارتباطات را می سازد.مثال دیگر حساب ایمیل است ؛هر چه بیشتر وجود داشته باشند,شبکهکارآمد تری است ،به ازای هر ابزار استفاده هزینه هر کس پایین تر از آن است .
- اثرات تجربه های مشترک -اثرات منحنی تجربه هنگامی که دو یا چند محصول را بافعالیت هاو یا منابع مشترک به اشتراک بگذارند تقویت می یابند.هر گونه بهره وری آموخته شده از یک محصول را می توان برای سایر محصولات استفاده کرد.(این برمیگردد به اصل حداقل حیرت ) .
6.منحنی یادگیری در روانشناسی و اقتصاد
اولین فرد برای توصیف منحنی یادگیری هرمان ابینگهاوس در سال 1885 بود.او متوجه شد که زمان مورد نیاز به حفظ کردن یک کلمه مزخرف به شدت افزایش یافته است به همان میزان که تعداد هجا افزایش یافته است.روانشناس آرتوربیلز به شرح مفصل تر از یادگیری منحنی در سال 1934 پرداخت.او همچنین خواص انواع مختلف منحنی های یادگیری رامورد بحث قرارداد.مانند شتاب منفی ، شتاب مثبت ،منحنیهای فلاتی ,صلیبی.در سال 1936 ، تئودور پل رایت اثر یادگیری بر روی بهره وری نیروی کار در صنعت هواپیما را مورد بحث قرار داد و یک مدل ریاضی از منحنی یادگیری را پیشنهاد داد.آموزش های اقتصادی بهره وریو بهره وری به طور کلی به شرح انواع مشابه منحنی تجربه واثرات جالب ثانویه است.بهره وری و بهبود بهره وری می تواندبه عنوان کل سازمان و یا صنعت یا اقتصاد فرایند یادگیریو همچنین برای افراد در نظر گرفته شود. الگوی کلی از اولین سرعت بالا و سپس کم کردن سرعت، به عنوان سطح عملا دست یافتنی بهبود روش رسیده است. اثر کاهش تلاش های محلی و استفاده از منابع با آموختن روش های بهبود متناقض اغلب دارای اثر نهفته مخالف بر روی سیستم در مقیاس بزرگتر بعدی است، با تسهیل گسترش آن ، و یا رشد اقتصادی ، همانطور که در پارادوکس جهونز در 1880sمورد بحث قرار گرفته و به روز رسانی شده درخانزوم بروکس اصل در 1980s.
7.تفسیر گسترده تر از منحنی یادگیری
در ابتدا در روانشناسی آموزشی و رفتاریمعرفی شده است ودر اين مدت در طول زمان تفسير وسيع تری رابه دست آورده است ،و عباراتی از قبیل" منحنی تجربه " ،" منحنی بهبود " ،" هزینه های منحنی بهبود "،" منحنی پیشرفت " ،"تابع پیشرفت " ،" منحنی راه اندازی" ،و "منحنی بازده "اغلب به صورت مترادف هستند.
موضوع نرخ بهره از "توسعه" در بخش اقتصاد است ، به طوریکه توسعه با اشاره به کل سیستم در فرآیند یادگیری با تغییر میزان پیشرفت است.به طور کلی تمام آموزشدر طول زمان تغییر نهایی را نمایش می دهد.
اما منحنی "S"که ظاهر متفاوت بسته به مقیاس زمان مشاهده دارد را توصیف می کند.در حال حاضر نیز در ارتباط با نظریه تکامل تعادل املا شدن كلمات است. وبه طور کلی انواع دیگر تغییرات انقلابی در سیستم های پیچیده است،مربوط به نوآوری،رفتار سازمانی و مدیریت یادگیری گروهی ، از جمله زمینه های دیگر است . شکل جدید این روند به سرعت در حال ظهوربه جای یادگیری پیچیده درون سیستمی است.، که هنگامی که قابل مشاهده است ،منحنی نرخ در حال تغییررا که باعث شتاب گرفتن و اهسته شدن است را نمایش می دهد.
8.واژه های رایج
شیب منحنی یادگیری ، که در آن یادگیری بسیار سریع است . بیان آشنا " شیب منحنی یادگیری " ممکن است به هر یک از دو جنبه از یک الگو که در آن نرخ حاشیه ای از ابتدا در منابع پایین سرمایه گذاری مورد نیاز است اشاره داشته باشد،شاید حتی دراولین مراحل بسیار کاهش می یابد ، اما در نهایتبدون محدودیت افزایش می دهد.
در اوایل با استفاده از استعاره با تمرکز بر جنبه های مثبت الگوی ،یعنی پتانسیل برای پیشرفت سریع در یادگیری (به عنوان مثال ،به عنوان دقت حافظه ، و یا تعدادی از آزمایشات مورد نیاز برای به دست آوردن نتیجه مورد نظراندازه گیری می شود)در مرحله مقدماتی و ابتدایی است .با گذشت زمان،با این حال،استعاره بیشتر به طور معمول برای استفاده تمرکز در جنبه های منفی الگو تبدیل شده است،یعنی مشکل یادگیری یک بارفراتر از اصول اولیه یک موضوع یکی می شود .
در مورد اول ،"سرا شیب [ بودن ]"استعاره از نرخ افزایش که در ابتدا بالا استتوسط تابع مشخص مقدار کلی آموخته شده در برابر کل منابع سرمایه گذاریالهام گرفته شده است(یا در برابر زمان که سرمایه گذاری منابع در واحد زمان ثابت است )-از لحاظ ریاضی ،در ابتدا ارزش مثبت مطلق از مشتق اول آن تابع است .در مورد دوم ،
استعاره است با الهام از الگوي خودش در رفتار،رفتار آن در بالا بودن ارزش ها در مجموع سرمايه گذاري منابع(يا از سرمايه گذاري در مجموع زمان هنگامي كه منابع سرمايه گذاري در واحد زمان برگزار مي شود ثابت بوده است)،يعنى ميزان افزايش سرمايه گذاري در منابع لازم است به خصوص اگر در آينده بايد آن را فراگرفت –به عبارت دیگر، در نهایت همیشه بالا است ،همیشه مثبت ارزش مطلق ودر نهایت هرگز-کاهش وضعیت مشتق اول آن تابع است .به نوبه خود ،این خواص تابع دوم دیکته می کند که تابع اندازه گیری میزان دانش هر واحد سرمايه گذاري منابع است(یا در هر واحد زمان زمانی که منابع سرمایه گذاری در واحد زمان ثابت است ).یک برش افقی خط مجانب در نقطه صفر است.و به این ترتیب که مجموع ميزان یاد گرفتیم، در حاليكه هرگز" مسطح می ماند" و یا کاهش می یابد، ازدیاد بیشتر و بیشتر به آرامی به عنوان منابع بيشترو بيشتر سرمايه گذاري هستند. این تفاوت در تأکید حتی در میان مردم یاد گرفته منجر به سردرگمی و اختلاف نظر است .
9-نتيجه گيري
در واحدهایی که مدیریت به دنبال کیفیت کالای تولیدی و از جهتی در طولانی مدت کاهش در هزینه های تولیدمی باشد با آموزش کارکنان خود سعی می کند هزینه های تولیدی را کاهش دهد .در منحنی یادگیری ما بر این باوریم که در امتداد دو برابر شدن حجم تولید لازم نیست حتما زمان لازم برای تولید صرف می شود نیز 2 برابر شود .لذا تا مرحله ثبات یادگیری بنا بر ضریب یادگیری مدت لازم برای تولید در دوره های متفاوت برابر نیست چرا که کارکنان آموزش لازم دیده اند بنا بر ضریب یاد گیری در هر دوره تولیدی خواه میزان تولیدی برابردوره قبل باشد یا مقدار تولیدی بیشتر از دوره قبل باشد.
منابع و ماخذ
Abrams, Aaron and Skip Garibaldi, 2010, "Finding Good Bets in the Lottery, and Why YouShouldn't Take Them," American Mathematical Monthly, 117(1), 3-26.
Chernoff, Herman, "How to Beat the Massachusetts Numbers Game: An Application of SomeBasic Ideas in Probability and Statistics," Mathematical Intelligencer, 1981, 3, 166-172.
Chung, Jaiho and Joon Ho Hwang, 2010, “An Empirical Examination of the ParimutuelSports Lottery Market versus the Bookmaker Market,” Southern Economic Journal, 76, 884
Hausch, Donald B., William T. Ziemba, and Mark Rubinstein, 1981,"Efficiency of the Market for Racetrack Betting," Management Science, 27, 1435-52.
Krautmann, Anthony C. and James E. Ciecka, 1993, “When are State Lotteries a Good Bet Eastern Economic Journal 19(2), 157-164.
MacLean, Leonard, William T. Ziemba, and George Blazenko,1992,"Growth versusSecurity in Dynamic Investment Analysis,” Management Science, 38 (11), 1562-1585.
Papachristou, George and Dimitri Karamanis, 1998, Investigating efficiency in bettingmarkets: Evidence from the Greek 6/49 Lotto," Journal of Banking and Finance 22, 1597-
Sauer, Raymond D., 1998, “The Economics of Wagering Markets,” Journal of EconomicLiterature, 36, 2021-2064.
حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.
فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.
همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.
چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.
او خود می گوبد:
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.
بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.
اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.
علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.
عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.
ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.
به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".
گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.
تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.
فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.
اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.
از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.
شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.
فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.
او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.
ویژگیهای هنری شاهنامه
"شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند.
فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که:
گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه می شویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصل خیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفته اند.
چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان کوشیدند.
اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد.
ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.
شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.
فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.
در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.
زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد.
حکیم فردوسی خود توصیه می کند:
تو این را دوغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.
جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.
تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد.
زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند.
برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است.
پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.
شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
آنها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند.
قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.
اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.
نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.
تصویرسازی
تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.
تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.
چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:
چو خورشید از چرخ گردنده سر
برآورد بر سان زرین سپر
***
پدید آمد آن خنجر تابناک
به کردار یاقوت شد روی خاک
***
چو زرین سپر برگرفت آفتاب
سرجنگجویان برآمد ز خواب
و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:
چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید
موسیقی
موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند.
علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد.
اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.
در رابطه با مفهوم رضايت مندي مشتري تعاريف مختلفي از سوي نظريه پردازان بازاريابي ارائه شده است. کاتلر، رضايتمندي مشتري را به عنوان درجه اي که عملکرد واقعي يک شرکت انتظارات مشتري را برآورده کند، تعريف ميکند. به نظر کاتلر اگر عملکرد شرکت انتظارات مشتري را برآورده کند، مشتري احساس رضايت و در غير اين صورت احساس نارضايتي مي کند. (ديو اندري و دلخواه، 1384، 188) اين مقاله درپي آن است که با بيان ابعاد رضايت مشتري، مدلهاي رضايتمندي مشتري را در اروپا و آمريکا بيان کند تا يک شاخص مقايسه اي براي خوانندگان ايراني فراهم شود.
مقدمه جمال و ناصر رضايتمندي مشتري را به عنوان احساس يا نگرش يک مشتري نسبت به يک محصول يا خدمت بعد از استفاده از آن تعريف مي کنند. اين دو پژوهشگر بيان مي کنند، رضايتمندي مشتري نتيجه اصلي فعاليت بازارياب است که به عنوان ارتباطي بين مراحل مختلف رفتار خريد مصرف کننده عمل مي کند. براي مثال اگر مشتريان به وسيله خدمات خاصي رضايتمند شوند، به احتمال زياد خريد خود را تکرار خواهند کرد. مشتريان رضايتمند همچنين احتمالا با ديگران درباره تجارب خود صحبت مي کنند که در نتيجه در تبليغات دهان به دهان (شفاهي- کلامي) مثبت درگير ميشوند. در مقابل مشتريان ناراضي احتمالا ارتباط خود را با شرکت قطع مي کنند و در تبليغات دهان به دهان منفي درگير مي شوند. به علاوه رفتارهايي از قبيل تکرار خريد و تبليغات دهان به دهان مستقيما بقا و سودآوري يک شرکت را تحت تاثير قرار مي دهند. (Jamal & Naser, 2002, 147)
نوشتههاي مربوط به روابط بين رضايت مشتري، سليقه مشتري و سود دهي بيان مي کنند که رضايت مشتري روي سليقه مشتري اثر ميگذارد و همين تاثير به نوبه خود روي سود دهي اثر ميگذارد. طرفداران اين تئوري، پژوهشگراني چون آندرسون و فورنل (1994)، گامسون (1993)، اسکلت و ديگران (1995)، شنيدلر و باون (1995)، استورباکا و ديگران (1994) و زيتامل و ديگران (1990) هستند. اين محققان رابطه بين رضايت، سليقه و سوددهي را توضيح ميدهند. بررسيهاي آماري ناشي از اين ارتباطات توسط نلسون و ديگران (1992) معرفي شد، آنها رابطه بين رضايت مشتري و سود دهي را در بيمارستانها مورد بررسي قرار دادند و راست و زاهووريک (1991)، رابطه بين رضايت مشتري و حفظ مشتري را در نظام خرده بانکداري بررسي کردند.
بلانچارد و گالووي معتقدند: «رضايت مشتري در نتيجه ادراک مشتري طي يک معامله يا رابطه ارزشي است به طوري که قيمت مساوي است با نسبت کيفيت خدمات انجام شده به قيمت و هزينههاي مشتري». (Hallowell, 1996, 28)
تعريف رضايت مشتري مورد قبول بسياري از صاحبنظران، اينگونه است: رضايت مشتري يک نتيجه است که از مقايسه پيش از خريد مشتري از عملکرد مورد انتظار با عملکرد واقعي ادراک شده و هزينه پرداخت مي شود به دست ميآيد." (Beerli & et al, 2004, 256)
در ادبيات بازاريابي اينگونه آمده است که رضايت مشتري داراي دو بعد است:
بعد مبادلهاي و بعد کلي مفهوم مبادلهاي رضايت مشتري بر ارزيابي مشتري از هر يک از خريدهايي که انجام ميدهد، توجه دارد. مفهوم کلي رضايت مشتري بر ارزيابي و احساس کلي مشتري در مورد کل برخوردها و خريدهاي خود از برند مربوط ميشود. در حقيقت، ميتوان گفت که بعد کلي رضايت مشتري تابعي از کليه رضايتها يا نارضايتيهاي او در مبادلات قبلي است. رضايت مشتري تجميعي (يا کلي) ارزيابي کلي مشتري از همه تجربيات خريد و مصرف يک کالا يا خدمت در يک دوره زماني طولانيمدت است. در حاليکه رضايت مبادلهاي، اطلاعاتي در مورد برخورد و تجربه يک فرد با کالا و خدمت خاص در يک مورد خاص به دست ميدهد، رضايت کلي شاخص مناسبتري در مورد عملکرد گذشته، حال و آينده شرکت است. اين اهميت از آن جهت است که مشتريان تصميم خريد دوباره خود را بر اساس همه تجربيات خود با يک برند تا زمان حال انجام ميدهند نه بر اساس يک خريد در زمان و مکاني خاص. (Ibid, 257)
مدلهاي شکل گيري رضايت مشتري فرايندهاي مختلف شکل گيري رضايتمندي مشتري را مي توان در مدل هاي مختلفي طبقه بندي کرد که اين مدلها ارتباط رضايتمندي مشتري و محرکهاي آن را ترسيم مي کنند. معتبرترين مدل شکل گيري رضايتمندي مشتري بر اساس يکي از نظريه هاي مشهور رضايتمندي مشتري يعني نظريه «عدم تاييد انتظارات» بنا شده است (شکل شماره 1). (ديواندري و دلخواه، 1384، 189)
مدل رضايتمندي مشتري سوئدي اين مدل در سال 1992 به عنوان اولين مدل شاخص رضايتمندي توليدات و خدمات در سطح ملي، در کشور سوئد معرفي شد. مدل اوليه کشور سوئد که در شکل2 مشاهده مي شود، شامل دو محرک اوليه رضايتمندي است:
- ارزش درک شده
- انتظارات مشتري
به طور دقيقتر ارزش درک شده برابر است با سطح دريافت شده از کيفيت نسبت به قيمت پرداخت شده. کيفيت نسبت به پول پرداختي يکي از شاخصهايي است که مشتري توسط آن محصولات و خدمات مختلف را با هم مقايسه مي کند. (Aydin & ozer, 2005, 487)
بنابراين ميتوان پيش بيني کرد در صورتيکه ارزش دريافتي افزايش يابد، رضايتمندي نيز افزايش خواهد يافت. محرک ديگر رضايتمندي، انتظارات مشتري از محصول يا خدمت مورد نظر است. آخرين ارتباط در اين مدل، شامل ارتباط بين رفتار مشتريان شاکي و وفاداري آنها به شرکت است. اثر مثبت يا منفي اين عامل به نحوه رسيدگي به شکايات در يک شرکت بستگي دارد. مکانيزم رسيدگي به شکايات در يک شرکت مي تواند با عملکرد مناسب، باعث افزايش وفاداري و در صورت ضعيف عمل کردن، باعث کاهش آن شود.
مدل شاخص رضايت مشتري در آمريکا
اين مدل در سال 1994 با همکاري مشترک انجمن کيفيت آمريکا، دانشکده تجارت دانشگاه ميشيگان ارائه شد. اين مدل بر گرفته از مدل کشور سوئد است.
مدل شاخص رضايت مشتري در آمريکا، مدلي ساخت يافته و در برگيرنده تعدادي از متغيرها و روابط علي بين آنهاست. شاخص رضايت مشتري در وسط اين زنجيره قرار گرفته است.
همانگونه که در شکل3 ديده مي شود انتظارات، ارزش درک شده و کيفيت درک شده بعنوان عوامل موثر بر رضايت مشتري معرفي شده اند. از سوي ديگر وفاداري مشتري و شکايت مشتري بعنوان خروجي هاي مدل عنوان گرديده اند.
يک پرسشنامه 15 سوالي جهت استخراج 6 قسمت مدل فوق استفاده مي شود. کليه سوالات اين پرسشنامه داراي امتيازي بين 1 تا 10 است. اختلاف اصلي اين مدل با مدل سوئد اضافه شدن کيفيت ادراک شده به صورت مجزاست. (Johnson & et al., 2000, 8)
مدل شاخص رضايت مشتري در اروپا تجارب همراه با موفقيت کشورهاي آمريکا و سوئد در طراحي مدل شاخص رضايت مشتري سبب شد تا سازمانهاي اروپايي همچون موسسه کيفيت اروپا و سازمان مديريت کيفيت اروپا تحت حمايت اتحاديه اروپايي اقدام به ايجاد شاخص رضايت مشتري در اروپا بنمايند. مدل شاخص رضايت مشتري دراروپا که در شکل ارائه شده است، مدل اروپايي شاخص رضايت مشتري را نشان ميدهد. اين مدل، رضايت مشتري را همراه با وفاداري مورد بررسي قرار دهد. همانگونه که ملاحظه ميشود، محرکهاي رضايت مشتري در اين مدل عبارتند از تصوير درک شده از شرکت، انتظارات مشتري، کيفيت درک شده و ارزش درک شده.(Aydin & Ozer, 2005, 487)
کيفيت درک شده را ميتوان در دو بخش مورد بررسي قرار داد: کيفيت درک شده از سختافزار که به معناي بخشي از کيفيت است که مربوط به ويژگي محصول و يا خدمت است و ديگري عبارت است از کيفيت درک شده از نرمافزار که منظور از آن بخشي از کيفيت است که نمايانگر عناصر تعاملي در خدمت ارائه شده است، مثل پرسنل و يا ويژگيهاي محيط ارائه خدمت. روابط ميان متغيرها در شکل4 نشان داده شده است.
البته بايد به اين نکته نيز توجه داشت که در واقعيت ممکن است روابط بيشتري بين متغيرها وجود داشته باشد که در اينجا ديده نشده است. در اين مدل 7 متغير وجود دارد که هر يک از آنها توسط 2 تا 6 متغير ديگري که از طريق مميزي و پرسش از مشتريان اندازهگيري ميشود، توصيف ميشود. (Johnson & et al., 2000, 11)
نتيجه گيري
با بيان مدلهاي شاخص رضايتمندي مشتري در اروپا، آمريکا و سوئد، قصد بر آن بود تا صاحبنظران را برانگيزد که براساس شرايط موجود در بازار ايران و قوانين حاکم بر تجارت در ايران، به تدوين چنين الگويي دست يازند.
منابع 1. ديواندري، علي و دلخواه جليل؛ «تدوين و طراحي مدلي براي سنجش رضايتمندي مشتريان در صنعت بانکداري و اندازه گيري رضايتمندي مشتريان بانک ملت بر اساس آن»، فصلنامه پژوهشهاي بازرگاني، شماره 37، زمستان 1384، ص 185-223
2- Aydin S., Ozer G., Arasil O., (2005);" CustomerLoyalty and the effect of switching costs as a moderator variable", MarketingIntelligence & Planning, Vol. 23, No. 1, pp. 89-103
3 - Beerli A., MartinJ.D., Quintana A., (2004);"A model of customer loyalty in the retail bankingmarket", European Journal of Marketing, Vol. 38, No. 1/2, pp. 253-275 4 - Hallowell R., (1996);"The relationship of customer satisfaction, customerloyalty and profitability: an empirical study”, International Journal of ServiceIndustry Management, Vol. 7, No. 4, pp. 27-42
5 - Jamal A., Naser, K., (2002);" Customer satisfaction and retail banking: an assessment of some of thekey antecedents of customer satisfaction in retail banking", European Journal ofMarketing, 20/4, pp. 146-160
6 - Johnson M., Gustafsson A., Andteassen T., ervik L., Cha J, (2000);" The evolution and future of national customersatisfaction index models", Journal of Economic Psychology
از آنجاییکه کلمه پول در محاوره روزمره استعمال زیاد دارد، معنی بسیار چیزها را میتواند داشته باشد ولی برای اقتصاد دانان، پول یک معنی بخصوص دارد.
برای پرهیز از ابهام، باید توضیح بدهیم که چگونه برداشت اقتصاد دانان از معنی کلمه پول با برداشت عامه آن تفاوت دارد.
اقتصاددانان پول را (معادل آن «عرضه پول») را چنین تعریف میکنند: هرچیزیکه در برابر اشیا و خدمات وباز پرداخت دیون به صورت عمومی مورد قبول واقع شود، پول شمرده میشود.
پول رایج یک کشور، مرکب از سکه و بانکنوت، با این تعریف مطابقت داشته ونوعی ازپول به شمار میرود. وقتی اکثر مردم از «پول» صحبت میکنند، آنها از پول رایج کشور صحبت میکنند. مثلا اگر شخصی به شما اخطار میدهد "پول هایت" فورا پول های رایج کشور را که با خود دارید به او میدهید بدون اینکه از او بپرسید که دقیقاً هدفش از پول چیست؟
اگر پول تنها منحیث بانکنوت و سکه تعریف گردد. این تعریف نزد اقتصاد دانان بسیار محدود است. بخاطر اینکه چک ها نیز در برابر کالا ها منحیث وسایل پرداخت قابل قبول هستند. بنابر آن امانات رویتی حسابات جاری نیز پول محسوب میگردند و اگر حسابات پس انداز به آسانی به سکه ها، بانکنوت ها، حسابات جاری قابل تبدیل باشند، آنها نیز پول شناخته شده میتوانند.
طوریکه دیده میشود تعریفی دقیق و واحدی از پول، حتی نزد اقتصاد دانان موجود نیست. بعضاً پول را با ثروت مترادف میدانند که به این ترتیب پیچیدگی تعریف موضوع بیشتر میگردد. وقتی مردم میگویند، "احمد ثروتمند است، او پول فراوان دارد". احتمالاً هدف آنها اینست که احمد نه تنها مقداری زیاد بانکنوت، سکه و حسابات جاری دارد بلکه او صاحب مقداری زیاد اسهام، اوراق قرضه، موتر، خانه و سایر جایداد ها میباشد.
بناً تعریف پول منحیث بانکنوت یا سکه بسیار محدود بوده و همچنان مترادف گرفتن آن با ثروت نیز تعریف بسیار گسترده است. اقتصادانان میان پول به شکل پول رایج کشور (بانکنوت وسکه)، حساب جاری، وسایر اقلام که هنگام خرید تادیه میگردد از یک سو و ثروت منحیث مجموع دارائیهای شخص به منظور حفظ ارزش از سوی دیگر فرق میگذارند. ثروت نه تنها شامل پول بوده بلکه مشتمل است بر سایر دارائیها از قبیل اوراق بهادار، سهام عادی، مسایل هنری، زمین، فرنیچر، موتر و خانه. علاوتاً مردم پول را بعضاً مترادف با کلمه درآمد نیز استفاده میکنند. مثلاً میگویند: "مریم وظیفه خوبی دارد و پول زیاد بدست میاورد".
عاید در واقع جریان منفعت در فی واحد زمان می باشد. در مقایسه پول در حقیقت یک مبلغ موجودی است. یعنی یک مبلغ معین دریک زمان معین داده شده است.
اگر کسی به شما بگوید که احمد درآمد بالغ بر 1000 دالر دارد. شما نمیتوانید درین مورد که احمد درآمد بلندیا پایین دارد، قضاوتی بکنید بدون فهمیدن اینکه این درآمدهریک سال یا یک ماه یا حتی یک روز اوست. اگر به شما بگویند که مریم 1000 دالر در کسه دارد. شما دقیقا میتوانید بدانید که چقدر پول است.
به یاد داشته باشید که در این کتاب هدف از پول هر چیزی که بصورت عمومی دربرابر اجناس و خدمات قابل تادیه بوده و هم برای بازپرداخت قروض مورد استفاده قرار میگیرد و با «عاید» و «ثروت» کاملاً متفاوت میباشد.
وظایف پول:
خواه پول یک صدف، یک توته سنگ، کاغذ یا طلا باشد، سه وظیفه عمده را در اقتصاد ایفا میکند. وسیله تبادله، واحد محاسبه، ذخیره ارزش. ازین سه وظیفه، وظیفه پول بحیث وسیله تبادله سبب میگردد که پول را از سایر دارائیها از جمله سهام، اوراق قرضه و خانه فرق نمائیم.
وسیله تبادله :
تقریباً در تمام معاملات مارکیت در اقتصاد، پول به شکل بانکنوت، سکه یا چک منحیث وسیله تبادله مورد استفاده قرار میگیرد، یعنی وسیله پرداخت در برابر اجناس و خدمات خریداری شده محسوب میشود ، استفاده از پول منحیث وسیله تبادله باعث افرایش کارآیی اقتصاد گردیده، مانع ضیاع وقت در تبادلهء اجناس و خدمات میگردد برای درک بهتر بیایید به یک اقتصاد بارتری نظر بیندازیم که بدون موجودیت پول، اجناس و خدمات به صورت مستقیم دربرابر یکدیگر تبادله میگردند.
فرض کنید که احمد استاد علم اقتصاد است و او جز تدریس علم اقتصاد کاری دیگری را بلد نیست. در یک اقتصاد بارتری، اگر احمد چیزی را برای خوردن بخواهد. او باید دهقانی را جستجو کند که غذای مورد نظر احمد را تهیه کرده و علاوتاً این دهقان خواهان فرا گرفتن علم اقتصاد باشد.
طوری که ملاحظه میکنید این کاری پر مشقت و وقت گیر است و احمد زمان زیادی را نیاز دارد تا دهقان علاقمند به آموختن علم اقتصاد را بیابد. در چنین حالتی حتی بهتراست تدریس را ترک گفته به کشاورزی بپردازد اگرچنین کاری را هم انجام نه دهد تایک زمان ممکن از گرسنگی بمیرد.
مدت زمان مورد ضرورت به منظور تبادله اجناس و خدمات بنام مصارف تبادله (مصارف داد و ستد) یاد میگردد. در یک اقتصاد بارتری (اقتصاد مبتنی بر تبادله مستقیم) مخارج داد و ستد فوق العاده بلند بوده زیرا افراد باید دو خواسته تصادفی را برآورده کنند. آنها باید کسی را پیدا کنند که از یک طرف اجناس و خدمات مورد ضرورت شانرا داشته باشد، و از طرف دیگر نیازی به اجناس و خدمات عرضه شده از طرف خودشان را داشته باشد.
بیایید ببینیم که اگر پول به سیستم اقتصادی معرفی گردد چه خواهد شد، احمد میتواند هر کسی را که متمایل به شنیدن تدریس او باشد در برابر پول درس بدهد. او بعداً میتواند که به دهقان ( نماینده او در مارکیت) مراجعه نموده و ضروریات خود را به وسیله پول تادیه شده به او رفع نماید. مشکل حل نمودن دو خواسته بشکل تصادفی حل گردیده و او میتواند فرصت بیشتری جهت پرداختن به مسایل که درآن دسترسی درست دارد، داشته باشد.
ضرورت به پول چنان شدید است که تقریبا تمامی جوامع، به استثنای جوامع اولیه، شدیداً به آن نیاز دارند. یک کالای که میخواهد به حیث پول مورد استفاده قرار گیرد، باید چند مشخصه ذیل را دارا باشد:
1- باید به آسانی به اساس یک معیار سنجیده شده ارزش آن را تعیین کند.
2- باید به صورت گسترده قابل قبول باشد.
3- باید به آسانی قابل حمل باشد.
4- باید به بخش های کوچکتر قابل تقسیم باشد تا بتوان آنرا به پول خرد تبدیل نمود.
5- بالاخره به سرعت از بین نرود.
در تاریخ بشر انواع متفاوت از پول مورد استفاده قرار گرفته که مشخصات بالا را دارا بوده اند. بومیان امریکا دانه های تسبیح را منحیث پول مورد استفاده قرار میدادند. و بالاخره زندانیان در جریان جنگ دوم جهانی سگریت را به حیث پول مورد استفاده قرار داده اند، که قدامت تاریخی دارد.
پول الکترونیکی یک پدیده جدید در جهانکارت های بدهی:
کارت های بدهی مانند کارت های اعتباری است که مشتری را قادر به خریداری اجناس از طریق انتقال وجوه الکترونیکی مستقیماً از حساب بانکی شان به حساب تاجر میسازد. کارت های بدهی در بسیاری از جاهای که کریدت کارت ها را میپذیرند استفاده میگردد و حالا غالباً بیشتر از پول نقد مورد استفاده قرار میگیرد مثلا زمانیکه شما از فروشگاهای بزرگ خریداری میکنید، میتوانید کارت بدهی خود را از طریق ماشین خواننده کارت ((Card readerدر مرکز حساب داخل کرده و دکمه را فشارداده که به این صورت مبالغ خریداری شده فوراً از حساب بانکی شما کسر میشود. بسیاری ازتسویه بانکها و کمپنی ها مثل VisaیاMaster Cardکارت های بدهی را منتشر میسازد و کارت های ATMشما به طور خاص مثل کارت های بدهی ایفای وظیفه میکند.
کارت های ذخیره ارزش:
این کارت ها مانند کارت بدهی و کارت اعتبار است ولی فرق آن دراین است که کارت های ذخیره ارزش دارای مقدار ثابت مبالغ اسمی میباشد. عادی ترین نوع کارت ذخیره ارزش خریداری مبالغ قبلا مشخص شده دالر است که مصرف کننده درآینده آنرا خرچ میکند. مجرب ترین کارت های ذخیره ارزش کارتهای هوشیار Smart Cardاست که دارای چپ کمپیوتری بوده بناً میتوانید پول را از حساب بانکی مالک خود در وقت ضرورت خرچ کنید. کارت های هوشیار Smart Cardمیتواند از طریق ماشین های ATMکمپیوتر های شخصی و تیلفون های مخصوص معاملات را انجام دهد.
در این اواخر کارت های ذخیره ارزش خارج از U.S.Aهم معمول شده که اکثراً توسط پروگرام های کمپیوتر در آسترلیا، کانادا، چیلی، کلمبیا، دنمارک، فرانسه، ایتالیا، پرتگال، سنگاپور، هسپانیه تایوان و انگلستان به انجام میرسد، یکی از پروگرام های پر زحمت آن در لندن از طریق شرکت موندکس Mondexانکشاف داده شد که آزمایش خود را درwindonانگلستان در جولایی 1995 آغاز کرد. نه تنها کارت های هوشیار موندکس توانایی انتقال وجوه را بین مصرف کنندگان و خرده فروشان دارد بلکه بین مصرف کننده گان و بانک هم دارد، ولی انتقال پول های الکترونیکی را بین افراد اجازه میدهد. وجوه میتواند از کارت یک نفر با استفاده از ابزار بیسیم دست داشته به کارت شخص دیگر انتقال نماید که کیف پول الکترونیکی نام گذاری شده بخاطریکه او میتواند تمام وظایف یک کیف پول استندرد انجام دهد بشمول نمبر ذخیره شده تیلفون و دیگر اجزای معلومات برای نگهداری پول.
کارت های ذخیره ارزش زمینه یورش را در U. S. Aبوجود میآورد:
بانک های بزرگ همچو سیتی بانک و کمیکل بانک پروگرام های تعلیمی کارت های ذخیره ارزش را اعلان کرده بودند که یک اندازه زیاد از آزمایش ها در سال 1996 در المپیک اتلانتا تنظیم شد و در همین وقت اولین بانک یونین و بانک Wachoviaو بانک نیشن همکاری های خود را با Visaبخاطر نشر یک میلیون کارت ذخیره ارزش اعلان نمودند.
پول نقد الکترونیکی:-
پول نقد الکترونیکی یا E-Cashیک شکل از پول الکترونیکی است که در انترنیت به منظور خریداری اشیا و خدمات استعمال میشود. یک مشتری میتواند با باز نمودن حساب در بانک های که به انترنت وصل اند دسترسی به پول های الکترونیکی پیدا کرده و آنرا بهPC (Personal Computer) خود انتقال دهند. زمانیکه مشتری خواهان خریداری چیزی همراه با پول های الکترونیکی شود وی با فروشگاه های که با انترنیت در ارتباط است، تماس گرفته و برای شی مشخص کلمهbuy (خریداری) را انتخاب میکند که در نتیجه پول های الکترونیکی بطور اتومات از کمپیوتر شخصی آن به کمپیوتر تاجر (بازرگان) منتقل میشود و تاجر میتواند وجوه انتقال شده از حساب بانکی مشتری را قبل از ارسال اجناس دریافت کند. پول های الکترونیکی در یکی از کمپنی های هالندی بنام Dig Cashابتکار شد.
در اکتوبر 1995 Mark Twain Bancsharesاعلام نمود که این کمپنی اولین نشر کننده پول های الکترونیکی برای کمپیوتر های شخصی بود.
چک های الکترونیکی:
این چک ها به استفاده کنندگان انترنت اجازه میدهد که صورت حساب خود را مستقیما بدون ارسال چک های کاغذی پرداخت کنند و استفاده کننده نظیر چک را در کمپیوتر شخصی خود نوشته و آنرا به دیگری انتقال میدهد که به نوبه خود به حساب بانکی ارسال میشود. اگر بانک دریافت کننده اعلام دارد که چک های الکترونیکی درست یا صحیح است در این صورت یک مبلغ پول ازحساب بانک ارسال کننده به حساب دریافت کننده منتقل میشود. صاحب نظران به این عقیده اند که مصارف چک های الکترونیکی 3/1 حصه مصارف معاملات چک های کاغذی است. این فواید که در نتیجه کاهش مصارف بدست میآید بسیاری از سازمان ها را ترغیب به پرداخت چک های الکترونیکی میکند مثلا در می 1994 دیپارتمنت حساب ثروت عامه ویرجنیا بعضی از حسابات شهری را توسط چک های الکترونیکی پرداخت نمود.
مارک تواین: با داشتن عوامل قدرتمند، به مقصود خود دست می یابید
… و به درستی همین طور است. شکست یا موفقیت فعالیتهای بازاریابی شما به نوع کلمات انتخابی برای معرفی تولیدات، خدمات و موقعیت خودتان در تبلیغات بستگی دارد . شما در انتخاب کلمات مختارید. مشکل اصلی استفاده از کلمات پوچ و بی معنی است . مغز به یکباره از هرگونه فکر خلاق تهی می شود. این زمانی است که مجموعه ی جملات تعیین شده برای ایجاد تغییرات اعجاب انگیز در تبلیغات، جادوی خود را از دست می دهند. منظور، مجموعه ای از عبارات از پیش نوشته شده است که با اضافه کردن به متن تبلیغات، نیرویی خارق العاده و همین طور امکان انتخاب گزینه های مختلف را به وب سایت شما عرضه می کند. این مجموعه در واقع سفری باورنکردنی از درون کلمات است که به تبلیغات شما جذابیت، رنگ و حس می بخشد. با عبارات حاوی نکات روز می توانید به تبلیغاتتان جان ببخشید .
حال، چگونه این عبارات و نکات روز را انتخاب می کنید؟گام نخست: به درستی از مضمون آگهی تبلیغاتی که- در تلویزیون، روزنامه، ای میل یا مجله به نمایش گذاشته اید، آگاه باشید. کافی است تبلیغات را به دقت مطالعه کنید .
گام دوم: این بخش شامل جملات درنظر گرفته شده ی شماست. کلماتی را که تأثیر عمیقی بر شما می گذارند، در جایی یادداشت کنید. دفترچه یا بخشی از کامپیوتر خود را به نوشتن این نکات روز اختصاص دهید. این ها جملات آگهی هاییهستند که اخیراً یادداشت کرده ام :
چیزی را نپذیر مگر آنکه بهترین باشد، چرا که تو ارزشش را داری، و این هدیه ای از خودت به خودت است .
گام بعدی: ترکیب و اضافه کردن این جملات به تبلیغات است. برای درک بهتر این مرحله باید تبلیغی را که قبلا تهیه شده مورد بررسی قرار دهید . میزان تأثیر آن بر خواننده چقدر است؟ چقدر شور و حرارت در آن موج می زند؟ آیا این تبلیغ توجه شما را به خود جلب می کند؟ درصورت منفی بودن پاسخ، زمان استفاده از جملات سحرآمیز بازاریابی فرا رسیده است. جمله های مناسب که خدمات یا تولیداتتان را هرچه بهتر معرفی می کند، در جای جای تبلیغات گنجانده، سپس آن را اصلاح کنید .
حال این آگهیرا که شخصی بدون آگاهی از جملات سحرآمیز بازاریابی نوشته، بخوانید :
کت قهوه ای جدید برای بانوان- سایز XL
در حقیقت این جملات مرا جذب نکرد، بلکه تصویر مربوط به آن برایم تازگی داشت . بله، واقعاً تولید فوق العاده ای است: حال ببینید که چگونه یک تبلیغ خشک و خالی با استفاده از جملات سحرآمیز بازاریابی تغییر می کند :
با پوشیدن این کت چرمی قهوه ای شکلاتی، تمام قد و عالی، به هرآن چه که در اطراف شماست می تابید .
برای دوست داران کیفیت خوب با پرداخت بخشی از قیمیت خرده فروشی راحتی و شیک پوشی را تجربه می کنید .
این کت بی نظیر زیبایی را به کمد لباس های زمستانی خود وارد می کنید .
برای بانوان با سایز XL
آیا تفاوت را حس می کنید؟ با استفاده از کلمات جادویی بازاریابی به راه های جدید تاثیر برخریداران دست پیدا کرده، به این طریق تولیدات خود را هرچه عمیق تر در قلب و روح آن ها جای می دهید و به ژرف ترین نقطه ی خواسته های آن ها می رسید .
چرا از همین حالا برای تبلیغات تان اقدام نمی کنید؟ کافی است این سه پیشنهاد را برای اضافه کردن گرمی، رنگ و حس به تبلیغات تان اضافه کنید. تغییرات حاصل را در تبلیغات و همین طور در درآمد حاصل از فروش محصولات بررسی کنید .
پیشبینی رفتارهای خرید مصرفکنندگان یک نیاز اساسی برای بازاریابان و فروشندگان است چرا که با تعیین آن کامیاب خواهند شد و در صورت پیشبینی نادرست ناکام . اما چگونه میتوان به این پیشبینی، یعنی تعیین نوع رفتارهای خرید مصرفکنندگان دست یافت؟
دانش روانشناسی تا حدودی قادر است نوع رفتارهای خرید مصرفکنندگان را تعیین کند. برپایه این دانش و با کسب آگاهی از نیازها و محرکهای درونی مصرفکنندگان، میتوان کالایی متناسب با نیازهای آنها تولید و به آنها عرضه کرد.
افزون بر آن کارگزاران تبلیغات با شناسایی و درک سبک و نحوه زندگی بیشتر مشتریان در بازار هدف و آگاهی از علایق و انگیزههای آنها در مراحل مختلف زندگی، قادر خواهند بود با طراحی و ایجاد تبلیغات متناسب با نیازها و خواستههای مصرفکنندگان به موفقیت بیشتری برای هدفهای از پیش تعیین شده و پیشبرد فروش دست یابند. در ادامه، متکی بر «نظریه سلسله مراتبی نیازهای مازلو» سعی شده چارچوبی فراهم آید تا بازاریابان در پرتو آن بتوانند رفتار خرید یا نیازهای مشتری را پیشبینی کنند. به عبارت دیگر با این نگرش، بازاریابان میدانند مشتری در جستوجوی چه نوع کالا یا کالاهایی است، چه کالاهایی برای او اهمیت بیشتری دارد و چه کالاهایی کماهمیتترند .
پیشبینی رفتارهای خرید مصرفکنندگان براساس مدل مازلو
احساس محدودیت همان نیاز است و انسان دارای نیازهای پیچیدهای است. آبراهام مازلو، روانشناسی بود که درباره افراد موفق تحقیق و بررسی کرد. وی سلسله مراتب نیازهای انسان را شناسایی و آن را به پنج طبقه اصلی تقسیم کرد. به عقیده مازلو، به محض این که نیازهای مرحله اول انسان برآورده شود، او وارد مرحله دوم و سپس مرحله سوم و همین طور مراحل بعدی میشود. در ادامه به طور خلاصه این مراحل و ارتباط آنها با کالاهای مختلف مورد نیاز مصرفکنندگان تشریح میشود .
مرحله اول: نیازهای جسمانی (physiological needs)
این گونه نیازها، جزو اصلی زندگی انسان هستند نظیر غذا، آب، سرپناه، هوا و خواب. افرادی که در این مرحله هستند، احتمالا پول زیادی ندارند و تامین غذا و سرپناه و اسباب و لوازم اولیه زندگی باید از اولویتهای اصلی آنها باشد، بنابراین آنها محصولات ارزانتری را خریداری خواهند کرد حتی اگر از کیفیت خیلی خوبی برخوردار نباشند، چرا که آنها قادر به خرید محصولاتی با کیفیت بهتر نیستند. این افراد به هر آنچه که منجر به صرفهجویی در هزینه و پسانداز پول آنها شود گرایش مییابند .
مرحله دوم: نیاز به امنیت (Safty needs)
نظیر احساس امنیت و آرامش خاطری که شما در خانه خود احساس میکنید، احساس امنیت مالی یا داشتن روابط مطمئن با دوستان و اعضای خانواده .
مصرفکنندگان در مرحله دوم نیاز دارند احساس کنند که در زمان حال و آینده در امنیت و آرامش خاطر خواهند بود. آنها تمایل به خرید محصولاتی خواهند داشت که به کمک آنها احساس آرامش و اطمینان بیشتری کنند مثل صندوقهای پسانداز و بازنشستگی، بیمه، نصب دزدگیر برای اتومبیل و منزل، کلاسهایآموزش دفاع شخصی، اسلحه و …
مرحله سوم: نیاز به محبت و تعلق (love and Belonging needs)
نظیر روشهایی که فرد برای پذیرش در گروه مورد نظرش برمیگزیند، روابطی که فرد با دوستان و خانوادهاش دارد و همچنین علاقهای که دیگران نسبت به او دارند .
مورد قبول واقع شدن در این مرحله بسیار حائز اهمیت است. هر کسی دوست دارد با سایر افراد تناسب داشته باشد و هیچکس نمیخواهد که برچسب بیگانه، غیرعادی یا عجیب و غریب بخورد. افراد در این مرحله از زندگی سعی میکنند تا جایی که ممکن است از هنجارها و نرمهای جاری در اجتماع پیروی میکنند، بنابراین بیشتر مورد قبول همنوعان و همردیفان خود قرار میگیرند. مرحله سوم همچنین مرحلهای است که در آن افراد دوست دارند با سایرین باشند. بسیاری از افراد دوست ندارند برای همیشه تنها بمانند و به همین دلیل به سمت چیزهایی جلب میشود که آنها را نزد دیگران و خصوصا جنس مخالف جذابتر جلوه دهد .
افراد در مرحله سوم کالاهای ویژهای نظیر محصولاتی با نام تجاری معتبر، لباسهای متناسبی که به آنها کمک میکند تا بیشتر با سایرین منطبق شوند و مورد پذیرش آنها قرار بگیرند، عطریات، لوازم آرایشی و وسایل و کالاهای لوکس و زینتی خریداری میکنند .
مرحله چهارم: نیاز به احترام (Esteem needs)
این مرحله شامل نیاز به عزت نفس، احترام گذاشتن و مورد احترام واقع شدن، داشتن اقتدار و همچنین نیاز به حس ارزشمند بودن است. همین که به مرحله چهارم برسیم، این آمادگی را خواهیم داشت که بهتر مراقب خودمان باشیم. فردیت برای افرادی که در این مرحله هستند بسیار حایز اهمیت است. به دلیل آنکه آنها با خودشان احساس خشنودی میکنند و یک حس احترام به خود و عزت نفس خوبی دارند و تمایل ندارند که شبیه هیچکس دیگری باشند. این افراد لباسهای مرتب و منظمی میپوشند تا تحسین خود و سایرین را برانگیزند. با تحسین دیگران شاد میشوند، اما با انتقاد دیگران کمتر میرنجند. مصرفکنندگانی که در این مرحله قرار دارند، خواستار آنند که دیگران به آنها احترام بگذارند، به آنها نگاه کنند و برایشان ارزش قایل شوند. افرادی که در مرحله چهارم قرار دارند، برخی از کالاها و خدمات زیر را به دلایلی که به آن اشاره شد خریداری خواهند کرد :
) فعالیتها، وسایل، تجهیزات و مواد غذایی سالم برای اینکه سالمتر باشند .
) کتابهایی که به آنها کمک میکنند تا رییس خودشان باشند چرا که خواهان داشتن قدرت و کنترل شرایط هستند .
) انجام سرمایهگذاریها و داشتن حسابهای بانکی .
) لباس، ماشین و به طور کلی هر چیز گرانقیمتی که به آنها این قدرت را بدهد که نسبت به دیگران احساس برتری کنند .
مرحله پنجم: نیاز به خودیابی و کمال (Self Actualization needs)
در این مرحله فرد احساس میکند به هر آنچه ممکن بود بتواند دست یابد، رسیده است. اگر کسی به این مرحله برسد، به شدت طرفدار و خواستار صلح، دانش و کمال خواهد بود .
این آخرین مرحله است و متاسفانه بسیاری از مردم ممکن است هرگز در طول زندگی خود به این مرحله از زندگی نرسند. با وجود این افرادی که به مرحله پنجم میرسند، با خودشان و نوع زندگیای که داشتهاند احساس خشنودی میکنند. آنها چیزهایی خریداری میکنند که به آنها احساس لذت و شادمانی میدهد و همچنین چیزهایی میخرند که به دیگران نیز احساس لذت و شادمانی بدهد .
در برخورد با افراد مختلف چه باید کرد؟
به پرسش اصلی بازگردیم. پرسش اصلی این بود که چطور از این پارادایم - شناخت نیازها و درک سلسله مراتبی بودن آن - برای آگاهی از آنچه در سر مشتریان میگذرد استفاده کنیم؟ برای درک این موضوع، بهتر است خود را جای مشتری بگذارید و به این بیندیشید که اگر شما به عنوان مشتری خواهان کالا یا خدمت مورد نظر بودید، چطور فکر کرده و چگونه عمل میکردید. به طور مثال اگر خود را در جای مشتری بالقوه یک باشگاه بدنسازی قرار دهید چه چیزهایی انگیزه لازم را برای مراجعه و عضویت در این باشگاه به شما میدهد؟
هنگام بررسی برای عضویت در این باشگاه، توجه به هر یک از نکات زیر ممکن است انگیزه لازم را به شما بدهد .
انجام تمرینهای بدنسازی تا چه حدودی روی تغذیه و سلامت جسمی و روانی شما تاثیر میگذارد؟
داشتن آمادگی جسمانی تا چه حد توانایی شما را برای تامین امنیت خود در جامعه و دفاع شخصی افزایش میدهد؟
تناسب اندام تا چه حد بر جایگاه شما در جامعه و پذیرش در گروههای مختلف تاثیر میگذارد؟
چقدر تناسب اندام و آمادگی جسمانی بر نوع تفکر و طرز تلقی شما از خودتان تاثیر میگذارد؟
تا چه میزان داشتن تناسب اندام روی خودباوری شما اثر میگذارد؟
بیشتر مشتریان در ضمیر ناخودآگاه خود این پرسشها را از خود میپرسند، بدون آنکه آگاهانه در موردشان فکر کنند. بنابراین اگر آگاهانه به این پرسشها پاسخ دهید، میتوانید به بینش و آگاهی لازم از فرآیندی دست یابید که مشتریان هنگام خرید کالا یا خدمت در ذهن خود پردازش میکنند و در نهایت به آنها انگیزه لازم را برای خرید محصول میدهد. شناخت این فرآیند به شما کمک میکند تا روشهایی را به طور مشخص تعریف کنید که به وسیله آنها میشود توجه مشتریان را به محصول یا خدمت خود معطوف کرده و آنها را ترغیب به خرید کرد .
در صورتی که هنگام برنامهریزی برای انجام فعالیتهای بازاریابی و تبلیغاتی برای محصول خود به پرسشهایی نظیر آنچه پیش از این مطرح شد توجه کرده و پاسخ دهید، آنگاه شما یک مزیت بازاریابی قابل لمس خواهید داشت، چرا که توانستهاید به پرسشهایی که در ضمیر ناخودآگاه مشتریان مطرح میشود پاسخ مناسب بدهید .
کسب و کارتان چه رنگی است؟
به عنوان صاحب کسب و کار چه بسا درک مشخصی از رنگ پول داشته باشید اما از رنگ کسب و کار چه تصوری دارید؟ بیاموزید که چگونه رنگ مناسب با خلق تصویری مثبت قادر است مشتری را بر خرید از شما ترغیب نماید یا بالعکس دریافت نارسایی از کسب و کار شما به وجود آورد .
علم رنگها
باور این که رنگها واجد قدرت تاثیرگذاری بر جسم و ذهن باشند اندکی دشوار به نظر میرسد. امروزه دانشمندان میدانند رنگها از توان نفوذ بر فیزیولوژی و حالت ذهنی برخوردارند. مطابق تحقیقات صورت گرفته، دگرگونی در رنگ محیط ۱۴ کودک ناتوان سبب تغییر در میزان فشار خون و نیز تعدیل رفتارهای پرخاشگرانه آنان شده است .
علم رنگها این بار از سوی پژوشگران بازاریابی جهت تعیین نحوه کاربری این دانش برای تاثیر بر روی دریافت مشتری از کسب و کار مورد مطالعه قرار گرفته است. فحوای رنگها و کسب و کار شما فحوای رنگها بر اساس فرهنگ، گونه، نژاد و حتی سن افراد تغییر میکند. پس رنگها نه فقط از لحاظ انتخاب بلکه از نظر تناسب با مشتریان مورد نظر حائز اهمیت میباشند. به عنوان نمونه هر چند سفید در بسیاری مناطق و فرهنگها مرتبط با ازدواج بوده و حس بیگناهی را القاء میکند ولی در فرهنگهای شرقی مثل هندوستان بیانگر مرگ است. همچنین رنگها را میتوان به هدف اشاره به یک فرهنگ خاص تلفیق نمود، در جهان غرب سبز و قرمز در کنار هم مربوط به کریسمس و سیاه و نارنجی نشان جشن هالوین میباشند .
شرکتهای بزرگ و برندهای مشهور جهان نیز از رنگهای معینی استفاده میکنند. رنگ آبی IBM دلالت بر پایا بودن و محافظهکاری دارد و رنگ قهوهای UPS سمبل طور عمر و اعتبار محسوب میشود .
بنابراین لازم است معنای رنگها را در بازاریابی کسب و کار خود در خاطر داشته باشید :
- سفید: قداست – پاکی – جوانی
سفید رنگی است خنثی که میتواند در مد و سترونسازی در حرفه پزشکی دلالت بر خلوص داشته باشد .
- سیاه: قدرت – برازندگی – پنهانکاری
سیاه میتواند بهترین و گرانترین بازارها را مورد هدف قرار دهد یا در بازاریابی میان جوانان با افزودن نوعی ابهام بر تصویرتان این گروه را جلب نماید .
- قرمز: عشق- هیجان – خطر
قرمز رنگ هشداردهنده است از قرمز برای دمیدن شور و هیجان به مارک تجاری خود بهره ببرید .
- نارنجی: طراوت – انرژی – تفریح
اگر خواهان خلق فضایی سرزنده برای مشتریان میباشید از این رنگ غاقل نباشید .
- زرد: شادی – گرمی – هوشیاری
زرد در عین داشتن حس آرامش میتوانند نقشی مسحورکننده برای کسب و کار شما ایفا نماید .
- سبز: طبیعت – سلامتی – وفور برای ایجاد تاثیر آرامشبخش و یا تصویری از رشد و نمو، رنگ سبز گزینه مطلوبی شمرده میشود .
- بنفش: شکوه – تدبیر- تجلیل
شاید با افزودن پردهای از رنگ بنفش به ارزش کسب و کارتان اشاره نمایید .
- آبی: صداقت – صلح – اعتماد
احتمالا رنگ آبی مردمیترین و بیطرفترین رنگها در جهان میباشد و برای اشاره بر وفاداری مشتریان گزیدهای مطمئن به شمار میرود. همواره بر نحوه به کارگیری رنگها از لوگو گرفته تا بروشور و کارتهای ویزیت و بعضا یونیفرمها دقت و وسواس به خرج دهید. آیا رنگهای انتخاب شده انعکاس درستی از شخصیت و تصویر کسب و کار شما ارائه میدهند؟ در غیر این صورت تردیدی بر ضرورت تجدیدنظر نداشته باشید .
تبلیغات نقطه خرید
صنعت تبلیغات در نقطه خرید در انگلیس در سال ۲۰۰۳ رقمی برابر با ۱/۱ میلیارد پوند (۵۶/۱ میلیارد یورو) بود که طیف گستردهای از شرکتهای تولیدی، مونتاژ، طراحی و نمونهسازی، چاپ، انبارداری، توزیع و نصب تجهیزات تبلیغگری تا سایر حرفههای مربوط به تفریحات را در بر میگرفت. هیچ شرکتی به تنهایی سهمی بیش از ۵ درصد بازار را در دست ندارد و این صنعت بسیار بخشبخش بوده و در واقع ۶ درصد کل هزینههای بازار و بازاریابی در انگلیس را شامل میشود.
تبلیغات در نقطه خرید در ابتدا به خاطر ماهیت منطقهای و خرد آن، رابطه ضعیفی با تبلیغات به معنای اعم آن داشت.
تبلیغات وآگهی در نقطه خرید طی سالهای اخیر رشد یکنواختی را تجربه کرد و این امر مرهون تلاشهای انجمن تجاری بینالمللی تبلیغات در نقطه خرید (POPAI) بود که بهطور مشخص بر پیامی تحت عنوان <سهچهارم> تأکید کرد و این تأکید به این معنی بود که سهچهارم تصمیمات مشتریان برای خرید کالا یا خدمت در نقطه خرید شکل میگیرد.
عامل دیگری که در افرایش گرایش به تبلیغات در نقطه خرید نقش داشت، تفکیک فزاینده رسانههای معطوف به مخاطب گسترده بود. البته این فرایند از مدتها پیش قابل پیشبینی بود و به اتخاذ شیوههای مستقیم بازاریابی انجامید و در عین حال باعث شد تا از میانه دهه ۱۹۹۰ رسانههای دیگری نیز در کانون توجهات قرار بگیرند. البته باید یادآور شد که تبلیغات وآگهی در نقطه خرید، بازخیزش خود را زمانی تجربه کرد که خردهفروشان به داشتن تجهیزات تبلیغگری در فروشگاه و محل کار خود تمایل و گرایش نشان دادند.
دیدگاه ها از آن زمان به بعد از انعطاف کمتری برخوردار بوده است و خردهفروشان از داشتن خرت و پرت فاصله گرفتهاند و در عوض طراحی تبلیغات در نقطه خرید حالت به مراتب پیچیدهتری به خود گرفته است.
این تحول پابهپای تحول دیگری صورت گرفته است و آن تحول محصول توسعه و گسترش شبکهای حمایتی در زمینه انبارداری، توزیع، نصب و خرید و فروش و ممیزی کالاها بوده است و در واقع باید گفت آنچه تبلیغات در نقطه خرید را تقویت کرده به نحوی از انحا به تمامی این تحولات مربوط بوده است.
به این ترتیب، در حالی که تبلیغات داخل مغازه مورد توجه بیشتری قرار گرفته، بسیاری از صاحبان مارکهای تجاری به استفاده از تبلیغات در نقطه خرید راغبتر شدهاند واین در حالی است که آنها در انتخاب نوع تبلیغ خود، به جای حمایت از قیمت کالاهای خود، به نوعی از ارتقای تبلیغاتی دیگر فکر میکنند که محور آن فروش عادلانه و برابر در مقایسه با کالاهای دیگر است.هفتاد و پنج درصد در فروشگاه تصمیم میگیرند
اکنون روند کنونی حاکی از این است که ابزارهای تبلیغ در نقطه خرید تا حدودی به پدیده ابزارهای تبلیغی دایمی در نقطه خرید تبدیل شده و این اقدام از سوی خواربارفروشیها بیشتر به چشم میخورد. آنها، هم در واقع از موضوع صرف بحث درباره قیمت فاصله گرفتهاند.
فلسفه اصلی استفاده از ابزارهای موقت تبلیغگری این بوده که هزینهها و قیمتهای چنین کارهایی، پایین باشد، اما اکنون با پدیدهای دیگر به نام EDLP (قیمتهای پایین همه روزه) مواجه شدهایم و با استراتژیهایی سروکار داریم که هدف آنها روشنتر ساختن چهره فروشگاههاست و بازیگران این عرصه هم کسانی هستند که میکوشند در فروشگاههای خود یک تآتر مغازهای را به اجرا درآورند و با استفاده از ابزارهای تبلیغ برای نقطه خرید، در واقع مفهوم تازهای به نام مغازههایی در درون یک مغازه را به اجرا درآورند و این در حالی است که عدهای هم از این پدیده با عنوان شهر مقوایی یاد میکنند.
روشهای چاپ برای تبلیغ در نقطه خرید
تبلیغات مربوط به نقطه خرید یکی از بزرگترین بازارهای صنعت چاپ است که در واقع مشتری بخش لارجفرمتهای عریض است. البته در کنار این امر باید به این موضوع هم توجه داشت که تبلیغات در نقطه خرید به یکی از اهداف بزرگ چاپ دیجیتال هم تبدیل شده است. افزون بر این، استفاده از چاپ دیجیتال در عرصه فرمتهای بسیار بزرگ به این معنی نیست که مزایای چاپ سیلک هم فراموش شود و بهخصوص ارزانتر بودن و سرعت بالای آن نادیده گرفته شود. اما در هر حال، اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم باید بگوییم که چاپ دیجیتال از نفوذ خوبی در بازار نقطه خرید برخوردار شده و در مقایسه با چاپ سیلک و چاپ عکس سهم بیشتری گرفته است.
در همین بخش، چاپ افست هم در معرض رشد است و شکاف موجود بین خود و سیلکاسکرین را پر خواهد کرد. اما کماکان باید به این نکته هم معترف بود که چاپ سیلکاسکرین باز هم رایجترین تکنولوژی مورد استفاده در حوزه تبلیغات در نقطه خرید خواهد بود.
اصلیترین ویژگی چاپ دیجیتال در مقایسه با روشهای دیگر چاپ این است که قدرت تولید در تیراژ محدود و با سرعت بسیار زیاد را دارد.
چاپ دیجیتال صرفنظر از سرمایهگذاری اولیه، هزینههای به نسبت پایینی در تنظیم اولیه برای سفارشات گوناگون دارد و بهخصوص در مورد چاپ کم تیراژ در مقایسه با چاپ سیلک از قیمت پایینتری برخوردار است. اما در مورد چاپ در تیراژ بالا، مخارج بالای مرکب و سرعت پایین چاپ دیجیتال به مشکلات بزرگی تبدیل میشوند. با این همه چاپ دیجیتال هنوز باید برای رقابت در این زمینه منتظر باشد و شاید در آینده بتواند این مشکل را رفع کند.
مزایای چاپ دیجیتال
رشد چاپ دیجیتال و به موازات آن، رشد رسانههای دیجیتال در مغازهها، تبلیغ در نقطه خرید را به دنیای مدرن انتقال میدهد. افزون بر این، از آنجا که تبلیغ در نقطه فروش اساساً یک بحث جذاب است بنابراین توجه به آن نسبت به گذشته بیشتر شده است.
چاپ دیجیتال در این عرصه به دلایل زیر یک راهحل مقتضی شناخته میشود:
۱- تبلیغات محلی
۲- قابلیت انطباق تبلیغ در نقطه خرید با زبانها و بازارهای محلی
۳- قابلیت سنجش و محک زدن بازار
آینده تبلیغ در نقطه خرید
سال گذشته شاهد ظهور راهحلهای دیجیتال رسانهای در فروشگاهها و خواربارفروشیهای بزرگ و نیز سایر فروشگاهها بودیم. آنها اغلب به دنبال تبلیغات از طریق صفحه نمایش (اسکرین) بودند. به عنوان مثال، سوپرمارکت tesco در انگلیس که یکی از بزرگترین سوپرمارکتهاست اعلام کرد که در شعبههایش از صد صفحه نمایش تلویزیونی استفاده خواهد کرد.
نتایج تبلیغات در نقطه خرید تاکنون حاکی از آن است که آرمهای منفرد تاکنون فروش خوبی داشتهاند و فروش خردهفروشان نیز از طریق تبلیغات در نقطه خرید تأمین میشود. اما در این مورد هنوز باید منتظر قضاوت ماند که آیا سرمایهگذاری سنگین در حوزه نصب صفحات نمایش و نیز هزینههای مرتبط با تولید محتوای تبلیغات پول صرف شده را باز میگردانند یا خیر؟
شرایط با در نظر گرفتن مقولات مرتبط با تولید محتوا برای این صفحات نمایش، پیچیدهتر هم میشود. پرسشهایی که در این زمینه به ذهن میرسد از این قرار است:
- آیا تبلیغات مبتنی بر صفحات نمایش میتوانند از سهم درآمدهای تبلیغاتی رسانههای بزرگ کم کنند؟
- آیا خردهفروشان در آینده خواهند توانست بر محتوایی که انتخاب میکنند کماکان مدیریت کنند؟
رشد جوهرافشانها در عرصه نقطه خرید الزاماً ادامه خواهد یافت. پای عوامل دیگری نیز در این جا در میان است. تردیدی در این امر نیست که هرچه میزان استفاده از ابزارهای دیجیتال برای تبلیغ در فروشگاهها بیشتر شود، از میزان کاربرد ابزارهای سنتی تبلیغ کاسته خواهد شد و این امر به ابزارهای سنتی تبلیغ آسیب میزند.
به عنوان مثال، ابتکار فروشگاه آینده متعلق به گروه مترو، ابزارهای پیچیدهای را در زمینه تبلیغات فروشگاهی در راینبرگ آلمان به نمایش گذاشته است (www.futurestore.org) .
ابزارهای گروه مترو این نکته را نشان میدهد که ابزارهای تازه که آمیزهای از ابزارهای نمایش دیجیتال قیمتها، صفحات تاچکنترل بر روی قفسههای اجناس، کیوسکهای تعاملی مستقل و صفحات نمایش موسوم به پلاسما و یا امواج رادیویی برای شناسایی محصول (RFID) و یا برچسبهای الکترونیک و مشاوران الکترونیک برای خرید هستند (که دستگاهی است که بر روی چرخ دستی خرید نصب میشود و به مشتری در هنگام خرید مشورت میدهد) در خط مقدم تحولات نقطه خرید قرار گرفتهاند.
در کوتاهمدت این گمان وجود دارد که ابزارهای سنتی تبلیغ در یک حالت مسالمتآمیز با ابزارهای مدرن تبلیغ قرار گیرند و هر دو به همزیستی در حوزه رسانهای درون فروشگاهها ادامه دهند. اما عدهای معتقدند شانس گروه دوم تثبیت شده است و این باعث نمیشود که جمعی دیگر نیز پیشگویی خود دایر بر شانس بقای ابزارهای سنتی تبلیغ را نادیده بگیرند.
نگاهي به روانشناسي بازار و تبليغات
در حالي که سعي دارد با سرعت هر چه تمامتر مسير هر روزه اش را در بزرگراه طي کند، به پيچ بزرگراه که مي رسد، بي اختيار سرعتش را کاهش مي دهد تا تصاوير زيباي دوربينهاي فيلمبرداري کم حجم و زيبايي را که بر پرده بيلبورد نقش بسته است بهتر ببيند. هر روز بعد از آن پيچ ديگر در ابرها سير مي کند و روزي را تصور مي کند که يکي از آن دوربينهاي کوچک را داشته باشد تا بتواند لحظات شيرين زندگي اش را ثبت کند.
گرچه آن دوره گرد ساليان دور نيز با فرياد زدن و ايجاد هياهو سعي داشت به نوعي تبليغ کالاي خود بپردازد، اما همراه با رشد صنعت و افزايش توليد و تنوع بيشمار کالاها، تبليغات آنچنان دگرگون شده که بسياري از علوم و فنون را در کنار هنرهاي گوناگون به خدمت گرفته تا بيشترين و بهترين اثر را برجا گذارد. در اين بين نقش روانشناسي در تبليغات بيش از ديگر رشته هاي علمي است. در تبليغ يک کالا تمامي تلاشها متوجه انسان است:
مخاطبي که از خلال حواس خود امور را درک و دريافت مي کند و به فرايند سازي اطلاعات در مغز خود مي پردازد. رفتاري هيجاني يا منطقي از او سر مي زند و به هدفي خاص گرايش مي يابد. پس مي بينيد که تمامي فرايند، روانشناختي است. آنها در کار خود با پديده هايي چون ادراک، تميز دادن، تداعي حافظه، تصور، هيجان و غريزه در ارتباطند که در واقع حوزه هاي علم روانشناسي است. اما همين جا بايد گفته شود که يک مدير تبليغاتي موفق از سوي ديگر با قوه تصور شگرف و حسن زيباشناسي در خور توجه، همسنگ با هنرمندي است که به بهترين وجه تاثير رواني مورد نظر را اعمال مي کند.
ايجاد انگيزه
چرا بايد کاري انجام داد؟ چرا بايد «اين» کالاي خاص را تهيه کرد و نه «آن» را ؟ انگيزه ها، جواب اين چراها و پرسشهاي مشابه هستند که در آن دليل اجراي يک کار يا انتخاب مشخص مي شود.
تمام دشواري کار تبليغات در همين است که به مخاطب قبولانده شود به کالاي مورد نظر احتياج دارد و خواهان آن است. در يک تبليغ، مخاطب تحريک شده و با تاثيري که از آن کار تبليغي در او ايجاد شده، به برنامه ريزي براي خريد کالاي مورد نظر مي پردازد.
بسيار پيش مي آيد که تا قبل از اجراي يک کار تبليغي، مخاطبان نه احساس نيازي مي کردند و نه به آن کالا و مورد استفاده آن فکر مي کردند، اما يک فعاليت تبليغي موفق، فکر مخاطبان را در جهت مورد نظر به فعاليت واداشته و انگيزه اي جديد در آنها شکل مي دهد. از اين پس، مخاطبان تصور مي کنند به کالاي تبليغ شده نيازمندند و يک «بايد» جديد در وجودشان شکل مي گيرد.
معناي آشکار، پيام پنهان
به راستي تبليغات يک جادو است. کالايي شناسانده مي شود که به منظور رفع يک نياز اوليه يا ثانويه توليد شده است؛ اگر کار به همين شناسايي ساده و مختصر ختم مي شد، تمامي عناوين تبليغاتي به ذکر يک سطري نام و مشخصات کالا در جرايد يا رسانه هاي ديداري، شنيداري بسنده مي کردند.
آراستن و استفاده از عناصر هنري براي شکيل شدن موضوع تبليغ، هنوز در سطح آشکار است. امروزه با پيشرفت علم تبليغات، پيام پنهاني در لواي ظاهر آراسته تعبيه مي شود که از خلال آن خريد کالاي مورد نظر با ظرايف روانشناختي همراه است. ترسيم دنياي شيرين و تمام شدن غمها و غصه ها، به اتمام رسيدن روزمرگي با خريد کالاي مورد نظر، دستيابي به تشخص و اعتبار و دستيابي به موقعيت اجتماعي برتر، از پيامهاي پنهاني است که روانشناسان تبليغات در نگارش سناريوي يک کار تبليغي مد نظر قرار مي دهند.
شخص بايد از ديدن يک تبليغ شاد شود و احساس کند که با خريد آن کالا بر ضعفهايش فائق آمده و موجودي کاملتر خواهد شد.
معناي پنهان مناسب در ناهشيار مخاطب حک مي شود و تا خريد انجام نشود، دلمشغولي ادامه مي يابد.
هيجان در برابر منطق
يک مدير تبليغاتي ممکن است خيلي تابع هيجان نباشد اما خوب مي داند که چگونه هيجان مخاطبان را برانگيزد و در مردم ايجاد علاقه کند.
فرآيند سازي اطلاعات در سطح مغز در دو سيستم هيجاني و منطقي انجام مي شود. بين اين دو سيستم ارتباطاتي وجود دارد و هيچ گاه نمي توان گفت که يک رفتار کاملا هيجاني يا کاملا منطقي بوده است. بسيار پيش مي آيد آنقدر هيجان زده مي شويم که يک کار غير منطقي انجام مي دهيم و جالب آنکه بعد از متوجه شدن اين هيجان، چون ديگر رفتار انجام شده است به دنبال دلايلي منطقي در توجيه آن مي پردازيم.
اين تفکر هيجاني، تصميم گيري هيجاني بعد از آن و رفتار هيجاني متعاقب آن که هر دو را تکميل مي کند، شديدا مورد توجه روانشناسان تبليغات است. شخص بدون دليلي، محکم انگيخته مي شود، تصميم مي گيرد که يک نياز منطقي و مورد احتياج را معطل بگذارد وبه خريد چيزي بپردازد که باعث تشديد ضربان قلبش شده بود.
عناصر پيام
مي گويند دشوارترين سناريو، سناريوي يک کار تبليغي است. هر لحظه بايد دقيقا محاسبه شود. کالا بايد در چندين ثانيه طلايي معرفي شود. براي به کار بردن طنز، يکي دو ثانيه بيشتر وقت نداريد. نبايد بگذاريد مخاطب يک پلک بزند. بايد او را تحت تاثير قرار دهيد و ميل خود را در او زنده کنيد.
در روانشناسي تبليغات، عناصر پيام بايد بر ناهشيار شخص اثر کند. پيام بايد موجز و کوتاه باشد. هرگونه اطاله کلام به ضد تبليغات تبدل مي شود و شيريني تاثير را از بين مي برد. علاوه بر اين، يک روانشناس تبليغات به مطالعه پخش يک پيام و دريافت آن پيام مي پردازد. به اين معنا که آيا همان معنا و اثري که مورد توجه سازنده کار تبليغي بوده است از سوي مخاطبان دريافت شده است يا نه. در اين خصوص، گرچه سازنده يک تبليغ ممکن است به حلاجي تمامي زواياي يک کار تبليغي بپردازد و از نظر خودش همه چيز کاملا در جهت مورد نظر باشد، اما گاه در بررسي بر روي طيف مخاطبان با استدلالها و توجيهاتي مخالف آنچه مورد نظر سازنده است، رو به رو مي شويم. از اين رو، قبل از پخش يک تبليغ انجام مطالعات محدود ميداني لازم است. در اين مرحله سازندگان و مديران تبليغاتي گاه با تعابيري مواجه مي شوند که اصلا به آن فکر نکرده بودند.
کنترل افکار و اعتقادات
هنگامي که در روانشناسي اجتماعي، به بحث رهبري مي رسيم در آنجا صحبت از راههايي است که به وسيله آن با بهره جويي از هيجان افراد به کنترل افکار و دستکاري اعتقادات آنها پرداخته مي شود. در همين جاست که جادوي تبليغات به کار مي آيد و نظر و انديشه مخاطب را تعديل و کنترل مي کند و گاه تغيير مي دهد. در اين حال، برانگيختن هيجان، بر بافت منطقي ذهن اثر مي گذارد و با ايجاد اختلال در آن، شخص بدون آنکه متوجه باشد، در درستي و نادرستي يک چيز، تصميم هيجاني مي گيرد و مطابق با آن عمل مي کند و اين همان چيزي است که جادوگر تبليغات خواسته است. علاوه بر اين، تبليغات با ياري و کمک از مفهوم روانشناختي «پيش داوري» به بسياري از عناوين تبليغاتي شکل و جهت مي دهد همانند تاکيد بر نظر مطلوبي که مردم به کالاهاي ساخت کشوري خاص يا شرکتي خاص دارند. توجه به نظر دانشمندان که پيش داوري خاصي را در مردم به وجود آورده اند و استفاده از نشانه ها و چهره هايي که جداي از موضوع تبليغ، احساس خوشايند يا ناخوشايندي را در بيننده ايجاد مي کند، همگي توجه به نقش پيش داوري در انتخاب و گزينش است و از ياد نبريم که گرچه شعارهاي تبليغاتي موجز و مناسبي مانند اينکه «جهاني فکر کنيم، منطقه اي عمل کنيم» بسيار مهم است، اما ما آدميان بيشتر موجوداتي بصري هستيم.
یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود. یک اختلال یادگیری نه یک اختلال یادگیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد میشود. اگر درست ارزیابی نشود تأثیر بالقوهای روی عملکرد ناسازگارانهی فرد دارد و در حوزههای چندگانهی زندگی ضعف ایجاد مینماید. وقتی فردی مظنون به اختلال یادگیری میشود، یک ارزشیابی عصب روانشناختی تواناییها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه در حوزههای توانایی عصب روانشناختی تعیین کند که میتواند به عنوان پایهای برای فنون جبرانی و اختیارات درمانی باشد.
اختلال یادگیری چیست؟
یک اختلال یادگیری1 به وسیله متخصصان بهداشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پردازش زبان تشخیص داده شده که به وسیله عملکرد مغز به وجود آمده است. یکی از پیامدهای ناکارآمدی مغز شیوهای که افراد مبتلا به اختلال یادگیری اطلاعات را کسب کرده و پردازش میکنند که از عملکرد عادی و قابل انتظار برای کودک یا بزرگسالی که میتواند بدون مشکل جدی یاد بگیرد، متفاوت است. یک اختلال یادگیری ممکن است از لحاظ علمیدر حوزههای شناسایی کلمه، ادراک خواندن، حساب کردن، استدلال کردن، هجی کردن ویا کلمهبندی نوشتن به وجود آید. یک اختلال یادگیری غالبا وابسته به عملکرد غیرعادی مغز به علاوه در حوزه گفتار است. یک اختلال یادگیری که در زمینه علمیتشخیص داده شده است ممکن است در زمینههای دیگر نیز اختلال ایجاد کند. به طور مثال فعالیتهای روزمره یک فرد در خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استدلال و یاحل مساله تاثیر بگیرد و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد. به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند شناختی فرد باعث میشود که او در فکر کردن و یارفتار دچار اشتباه ویا دچار کج فهمیرفتار دیگران گردد.
اختلالات یادگیری ممکن است با حالتهای مختلف ADHD (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتواناییهای حسی یا دیگر شرایط کلینیکی یا عصبشناختی هم زیستی داشته که شامل بیماریهای سلولهای داسی شکل، دیابتها، کموزنی در هنگام تولد، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد و هیدرو سفالها میشود1.
با وجود این به علت ضعف عملکرد و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بودن به اختلال یادگیری باعث افسردگی واضطراب میشود. اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری است و نه به وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود میآید2.
ریشههای اختلال یادگیری
انواع زیادی از عملکردهای غیرعادی مغز وجود دارند که میتوانند منجر به یک اختلال یادگیری شوند که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقهبندی نشدهاند. به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یادگیریای است که روی خواندن و هجی کردن تأثیر میگذارد. تحقیقات نشان داده است که عملکرد غیر عادی مغز در پردازش زبانی- شنیداری (مثل پردازش صداشناسی نامگذاری سریع اتوماتیک) در تعداد زیادی از افراد مبتلا به نارسا خوانی دیده شده است3.
شواهدی وجود دارد که نشان میهد که نامگذاری اتوماتیک و سریع و پردازش صدایی هسته ی پردازشهایی هستند که مهارتهای خواندن را پیش بینی میکنند1.
گرچه بعضی افراد درسیستم دیداری مغزشان ساختار متفاوتی دارند2. تأثیرات نواقص ویژه ی دیداری بر روی یادگیری ممکن است به مهارتهای دیگر بسط یابد. اختلال ریاضی اختلال یادگیری ای است که روی محاسبه ی ریاضیات و حل مساله تأثیر میگذارد. تحیقات گوناگونی در حال انجام است که تعیین میکند انواع مختلف عملکرد غیر عادی مغز است که منجر به اختلال یادگیری میشود. تحقیق اختلال ریاضی که از تصویر عصبی استفاده میکند به گستردگی تحقیق نارساخوانی نیست. ولی به هر حال مطالعات عصب شناختی به وضوح انواع ناکارآمدیهای مغز را به اثبات رسانده است3.
نیاز به ارزشیابی مناسب ملاکهای تشخیص یک اختلال یادگیری همزمان با تغییر تدابیر آموزشی و یافتههای تحقیق تغییر میکنند. با وجود اینها این حقیقت که یک اختلال یادگیری نمایانگر عملکرد غیرعادی مغز است بحثی در آن نیست. بنابراین وقتی فردی درمدرسه و در زندگی روزمره با مشکل مواجه است مظنون به یک اختلال یادگیری میشود که یک ارزشیابی از تواناییهای عصب روان شناختی او ضروری است تا نشان دهد که کدام عملکردهای مغز آن طوری که انتظار میرود کار نمیکنند و کدام عملکردهای مغز به قدر کافی کار نمیکنند. یک ارزشیابی عصب روان شناختی میتواند دامنه ی مورد نیاز ارزیابی عملکرد خاصی که اغلب در اختلال یادگیری مورد بحث است را فراهم کند مثل توجه به تواناییهای حسی - حرکتی. ارزیابی گسترده ی به دست آمده به وسیله ی یک ارزشیابی عصب روان شناختی امکان تشخیص نقاط ضعف و قوتی را که هر دو برای تعیین حوزههای مداخله مهماند فراهم مینماید. اندازه گیری پاسخها برای مداخله و رویکردهای تشخیصی متداول درامریکا نمیتواند جانشین یک ارزشیابی عصب روان شناختی جامع شود.اطلاعات پایهای در رابطه با توانایی دیداری و کلامی میتواند از یک آزمون جامع هوشی(IQ)تفسیر شده توسط یک متخصص واجد شرایط به دست آمده باشد. مدارس دولتی متخصصانی را که واجد شرایط اجرا و تفسیرآزمونهای هوشیاند استخدام میکنند. اگر چه مدارس خصوصی و دانشگاهها متخصصان تعلیم دیده برای اجرا و تفسیر آزمونهای هوشی را استخدام نمیکنند. علاوه بر اینکه استخدام آنها توسط این مدارس کار کاملاً عجیبی است. با ملاحظهی متخصصان واجد شرایط استخدام شده در مدارس دولتی باز هم ارزیابی آنان در مدرسه ای معین قابل اطمینان نیست. بنابراین باید این شغل را مورد به مورد و مدرسه به مدرسه مورد بررسی قرار داد. همانطور که متخصصان خوب پزشکی باید خارج از شبکه ی مراقبتهای اولیه ی بهداشت جستجو شوند، متخصصانی هم که برای اجرای آزمون ارزشیابی روانشناختی آموزش دیدهاند بهتر است در ارزشیابی و مراقبت از کودکان و بزرگسالانی که در مدرسه یا دانشگاهشان متخصص ندارند، تجربه داشته باشند.
آزمونهای محدود که فقط از آزمون IQ و ارزیابی سطوح پیشرفت تحصیلی تشکیل میشود، اطلاعات کافی از کارکرد مغزی کودکان یا بزرگسالان فراهم نمیکند تا بالاترین سطح مراقبت استاندارد و مداخلههای هدفمند فراهم گردد. در یک فرد مبتلا به اختلال یادگیری ارزشیابی عصب روانشناختی ممکن است به عنوان یک ضرورت پزشکی برای اهداف مورد بررسی و روشن کارکردهای مغزی باشد. اگر شرایط پزشکی دیگر وجود داشته باشد ارزشیابی عصب روانشناختی فوق العاده مهم است، اما اگر این شرایط هم نباشد باز ارزشیابی عصب روان شناختی اهمیت دارد. مجریان دور اندیش بیمه توصیه کرده اند تا تعیین کنند که آیا خدمات ضروری میتواند به وسیله ی یک متخصص واجد شرایط در مدرسه ی خصوصی ارایه شود. یک اختلال یادگیری اختلالی مزمن و مادام العمر است. تأثیراین ناتوانی میتواند روی عاطفه، آموزش وعملکرد حرفهای با توجه به شرایط زندگی، ارتباطات میان فردی و نقاط ضعف و قوت فردی و به علاوه تأثیر روی جامعه مهم باشد. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در مدرسه عملکرد بدی دارند و انتظار نمیرود که بتوانند دیپلم بگیرند. اختلال یادگیری میتواند تأثیر نامطلوبی روی عملکرد شغلی در بزرگسالی داشته باشد. شناسایی به موقع این محدودیتها و تواناییهای عصب روان شناختی میتواند آموزش، شغل و طرحهای درمانی را تسهیل کند. در هر صورت باید ارزشیابی مناسب صورت گرفته باشد1.
ناتوانایی یادگیری و به خاطر سپردن انطباق یابی ارگانیسم را افزایش می دهد1. این درحالی است که یکی از اجزای مهم فرآیند یادگیری حافظه است. به گونه ای که بدون حافظه ما به رویداد ما به گونه ای واکنش نشان می دهیم که انگار بیش ازاين آنها را تجربه نکرده ایم2.
عوامل شناختي موثر در فرایند یادگیری از جمله ماهیت و ساختار حافظه و چگونگی عملکرد آن را تبیین نمایند3. کارکرد ذهنی نگهداری اطلاعات مربوط به محرک ها ، رویدادها ، تصاویر، ایده ها و مانند آن ، نظام انباره ای فرضی درباره ذهن /مغز که این اطلاعات را نگهداری می کند ، اطلاعاتی که نگه داشته می شوند ، یادداری اطلاعات در طول زمان ، یادداری آنچه تجربه شده است رو به یادآوردن اطلاعاتی که اندوزش شده اند از جمله تعاریفی هستندکه برای حافظه ارائه شده است4.
علل بروز اختلالات یادگیری
1)عوامل پیش هنگام و قبل از تولد
اختلالات یادگیری برخی کودکان می تواند بواسطه مشکلاتی باشد که پیش از تولد، هنگام تولد و بلافاصله بعد از تولد وجود داشته است.
از جمله عوامل پیش از تولد عبارتند از:
عدم تناسب خون مادر با جنین
اختلالات در ترشحات داخلی مادر
قرار گرفتن در برابر اشعه
استفاده از دارو
از عوامل هنگام تولد می توان به مواردی چون:
کم وزنی هنگام تولد
آسیب وارده بر سر
آمدن جفت پیش از نوزاد
تولد با پا اشاره کرد.
از عوامل بعد از تولد عبارتند از:
مسمومیت سرب
نارسایی های تغذیه ای
محرومیت های محیطی و ...
2)عوامل فیزیولوژیک مؤثردر بروز اختلالات یادگیری
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه مرکزی عصبی است.
3)عوامل بیوشیمیایی مؤثر دز بروز اختلالات یادگیری
گفته شده است که اختلالات گوناگونمتابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب اختلالات یادگیری می شوند.برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با اختلالات یادگیری از آن ها نام برده شده است عبارتند از:هایبوگلیسیمی و کم کاری تیروئید.
4)عوامل آموزشی مؤثر در بروز اختلالات یادگیری
به غقیده برخی از متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح می تواند در بسیاری از اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید، به نظر می رسد که شماری از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مرکز آموزش کافی و مناسب قرار نگرفته اند.
انواع اختلالات یادگیری
کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یکی یا چند مورد از موارد زبر دچار مشکل باشند:اختلال در زبان گفتاری-اختلال در زبان نوشتاری-اختلال در خواندن و حساب، به عبارتی ممکن است کودکی در همه موارد فوق به جز یک مورد عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در یک زمینه دچار مشکل شودو به این ترتیب همپوشی های مختلفی در زمینه های یاد شده ممکن است اتفاق بیفتد.
چه كساني داراي اختلالات يادگيري هستند ؟
افراد مبتلا به ناتواني هاي يادگيري در تمام سطوح و در تمام پايه هاي كلاسي از آمادگي تا دانشگاه وجود دارند امتياز آن عده از كودكاني كه در سطوح دبستاني درس مي خوانند اصولا اين است كه تاكيد و علاقه به شناسايي و درمان اين گونه كودكان در اين دوره بيشتر است بنابراين در آينده از شمار مبتلايان به اين ناتواني در سطوح بالاتر آموزشي كاسته خواهد شد1.
انواع ناتواني هاي يادگيري :
تشابه اوليه كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري ، عدم قدرت آنها در يادگيري است اختلاف ميان اين كودكان تنها زماني خود را نشان مي دهد كه انواع ناتواني هايي كه به آن مبتلايند طبقه بندي شود .
از دهه ي 1960 كودكان مبتلا به ناتواني هاي يادگيري توجه مطالعات رواني و آموزشي بوده اند و در واقع شاخه جديدي است كه به آموزش و پرورش ويژه افزوده شد .
هر چند كه ناتواني هاي يادگيري يك قلمرو نسبتا جديدي است لكن رشد مفهوم آن ظاهرا سريع بوده به طوريكه از طريق آميختگي پيشه هاي متعدد به صورت يك پيشه گسترده ميان رشته اي جلوه گر شده است . در كوشش هاي مكرري كه براي تعيين جمعيت كودكان ناتوان در يادگيري به عمل آورده ابعاد مختلف مساله مورد توجه قرار گرفته است و هر گروهي بر اساس ديدگاه خود و با شيوه متفاوتي مساله را بررسي و تعريفي از آن به دست داده است .
در سال 1968 يك تعريف به وسيله كميته مشورت ملي در مورد كودكان ناتوان در گزارش ساليانه آنها به كنگره به عمل آمد " كودكان ناتوان در يادگيري در يك يا چند فراگرد اساسي رواني در ارتباط با فهميدن يا كاربرد زبان شفاهي يا كتبي ناتواني نشان مي دهند تظاهرات اين ناتواني ممكن است به صورت اختلال در گوش دادن ، فكر كردن ، سخن گفتن، خواندن ، نوشتن هجي كردن يا حساب باشد .
اين اختلالات را نتيجه شرايطي دانسته اند كه شامل نقائص ادراكي ، ضايعه مغزي ، اختلال جزيي در كاركرد مغز ، نارساخواني ، اختلال گويايي و غيره است ناتواني يادگيري اين كودكان از نوع مشكلاتي نيست كه بدايتا مربوط به بينايي ، شنوايي ، يا نقائص حركتي ، عقب ماندگي ذهني پريشاني عاطفي و يا كمبود امكانات محيطي باشد1.
استفاده از دارو درماني و آموزش هاي خاص در درمان اختلالات يادگيري كودكان موثر است.
اختلال يادگيري شامل ديكته نويسي، روخواني و رياضي از اختلالات مربوطبه يادگيري در كودكان به حساب مي آيد كه اين اختلالات در پسران بيشتر ازدختران است.اين كودكان از نظر درماني نيازمند آموزش هايخاص هستند لذا در صورت وجود هر دو اختلال يادگيري و كمبود تمركز در كودكاناستفاده از داروهاي اختصاصي براي افزايش تمركز كمك كننده است. اين كودكان از نظر بهره ي هوشي، سلامتي در حواس بينايي و شنوايي وداشتن امكانات محيطي و آموزشي در موقعيت نسبتا مناسبي هستند و محدوديت هايشديد عاطفي ندارند لذا براي تشخيص انواع اختلالات يادگيري در كلاس اولبايد حداقل شش تا نه ماه از شروع سال تحصيلي بگذرد زيرا بسياري از اشكالاتدر شروع سواد آموزي طبيعي است. ژنتيك در بروز ايناختلالات نقش مهمي دارد زيرا در تعدادي از موارد مشابه مشكل كودك در ديكتهنويسي يا روخواني در اقوام درجه اول مثل پدر و مادر يا درجه دوم خانوادههاي پدري و مادري هم وجود دارد1.
استفاده از یک رژیم غذایی سالم و مناسب نه تنها برای جسمتان مفید است، بلکه برای مغز و حافظه تان نیز لازم است. بر طبق نظرات آکادمی عصب شناسی آمریکا، خوردن میوه ها و سبزیجاتی که حاوی میزان زیادی آنتی اکسیدان هستند؛ مثل توت ها، مرکبات، اسفناج، هویج، کلم بروکلی، گوجه فرنگی و سیب زمینی شیرین می تواند تا 11 درصد احتمال سکته را پایین بیاورد.
تحقیق دیگری نشان می دهد که آنتی اکسیدان ها و پلی فنول های موجود در ذغال اخته و انگور می تواند توانایی ارتباط سلول های مغزی را با یکدیگر بالا برده و خطر آسیب رسیدن به آنها را پایین آورد.
به جز میوه و سبزیجات، مواد دیگری مثل کارکامین و همچنین ویتامین های B مثل نیاکتین و اسید فولیک نیز در این زمینه کمک کننده هستند و خطر ابتلا به آلزایمر را پایین می آورند.
2- از نوشیدن مشروبات الکلی خودداری کنید.
همه می دانند که نوشیدن مشروبات الکلی باعث از دست دادن حافظه به طور موقت می شود. اما محققین دریافته اند که می تواند عوارض طولانی مدت نیز داشته باشد و روی سلول های مغزی تاثیر بگذارد. تاثیر موقتی آن رابطه ای نزدیک با میزان مصرف نوشیدنی دارد. هرچه میزان بیشتری بنوشید، حافظه تان کندتر خواهد شد.
3- جسمتان را ورزش دهید
همه ی ما می دانیم که برای روی فرم نگاه داشتن هیکل و بدنمان باید ورزش کنیم. اما آیا می دانستید که ورزش کردن باعث تقویت حافظه تان نیز می شود؟
ورزش های قلبی-عروقی مانع از دست رفتن حافظه می شود. پزشکان بر این عقیده اند که علت آن است که ورزش گردش خون را در مغز بالا می برد و نمی گذارد بافت های عصبی مغز با بالا رفتن سن به سرعت از بین بروند.
حتماً لازم نیست که دونده ی دوی ماراتن باشید تا حافظه تان تقویت شود. ورزش های جسمی-فکری نیز می توانند با از دست رفتن حافظه مقابله کنند.
4- فکرتان را ورزش دهید
ورزش دادن به فکرتان و به رشد مغزتان کمک می کند. با فعال نگاه داشتن مغزتان، سلول های عصبی مغزتان را ترغیب می کنید تا ارتباطات جدید ایجاد کنند. این مسئله به جز بالا بردن قدرت یادآوری، ظرفیت حافظه را هم بالا می برد و مانع از دست رفتن حافظه می شود.
کارهای بسیاری می توانید برای ورزش دادن و فعال کردن مغزتان انجام دهید. کارهای ساده ای مثل حل جدول، بازی شطرنج و مطالعه کردن از آن دسته هستند. گرفتن آموزش های جدید مثل یادگیری زبانی خارجی یا یک آلت موسیقی نیز می تواند مفید باشد.
5- از مکمل های تقویت کننده حافظه استفاده کنید
علم خیلی وقت است که فایده ی بعضی مکمل های غذایی مثل روی و اسید فولیک را برای تقویت حافظه دریافته است. مکمل های دیگری نیز شناخته شده اند که می توانند به تقویت حافظه کمک کرده و مانع از دست رفتن حافظه با بالا رفتن سن شوند.
ترکیبات این مکمل ها از این قرار است:
آنتی اکسیدان ها که رادیکال های آزاد مخرب را از بین می برند و گیاهانی که سلول های عصبی را از آسیب محافظت می کنند مواد مغذی که اکسیژن و گلوکز مغز را بالا می برند.
گیاهانی که به تولید انتقال دهنده های عصبی کمک می کنند.
مکمل های که باعث تقویت حافظه می شوند از این قبیل اند:
جینکو بیلوبا
نام گیاهی بسیار مشهور است که از سالیان دور به عنوان دارویی سنتی برای تقویت حافظه استفاده می شده است. خاصیت آنتی اکسیدانی قوی دارد و می تواند از آسیب رسیدن به رگ های خونی در مغز جلوگیری کند. همچنین می تواند جریان خون را در مغز بالا ببرد و با حفظ قابلیت ارتجاعی رگ ها، اکسیژن و مواد مغذی را به سلول ها برساند.
ویتامین های B
از ویتامین های B در بسیاری از عملیات متابولیک بدن استفاده می شود و برای سلامتی عمومی بدن بسیار لازم هستند. در رابطه با مغز دو تا از این ویتامین ها اهمیت بیشتری پیدا می کنند: ویتامین B12 و اسید فولیک.
ویتامین B12برای حفظ غلاف میلین(ماده ی سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب را می پوشاند و باعث می شود که به درستی کار کنند).
اسید فولیک هم ماده ی بسیار موثری برای مغز است که باعث بهتر کار کردن انتقال دهنده های عصبی می شود. اگر میزان اسید فولیک مغز کم شود، احتمال از دست رفتن حافظه بیشتر می شود.
اسیدهای آمینه
اولین کار آمینو اسیدها این است که به عنوان سدی برای پروتئین ها عمل می کنند. اما انواع بخصوصی از آنها برای تقویت مغز هم کاربرد دارند. به طور مثال تاورین L یک محافظ عصبی قوی است که از سلول های عصبی در مواجه به استرس و فشارها محافظت می کند. پیروگلوتامین L نیز برای متابولیسم سلول های عصبی کاربرد دارند و DMAE نیز مشاهده شده است که باعث تقویت حافظه ی کوتاه مدت می شود.
تقویت حافظه باید یکی از کارهای روزانه تان باشد. به یاد داشته باشید که ورزش در این زمینه کمک بسیار زیادی به شما می کند.
حواستان باشد که مکمل هایتان را هم حتماً استفاده کنید.
عوامل مؤثر در بروز ناتوانيهاي يادگيري (سبب شناسي)
1-عوامل آموزشي :
الف) تدريس ناكافي و ناصحيح
ب) محدود بودن محتواي برنامه ي درسي
ج) استفاده نادرست از روش ها، مواد و برنامه ي درسي
د) بيتوجهي به مهارتهاي پيش نياز جهت يادگيري
2-عوامل محيطي:
الف) تغذيه، بهداشت، سلامتي
ب) تحريك حسي
ج) تحريك زباني "امكان دارد اختلال هاي زبان ريشه بسياري از ناتوانيهاي يادگيري در خواندن، حساب و زبان نوشتاري باشد.
د) رشد اجتماعي و عاطفي
3- عوامل رواني:
الف) ادراك و تشخيص ضعيف ديداري و شنيداري
ب) توانايي كم در تعميم و سازمان دهي
ج) ناتواني در بيان مفاهيم
د) كمبود مهارت هاي كلامي و حركتي
و) حافظه ي كوتاهمدت ضعيف و ضعف در تكميل
علت اين عوامل ذكر شده در كودكان مبتلا به ناتوانيهاي يادگيري نقايص زيربناي جزئي مغز يا مشكلات عصبي است.
4- عوامل فيزيولوژيكي5- عوامل ژنتيكي6- عوامل بيوشيمي7- عوامل پيشهنگام و بعد از تولد8- تاخير رشد9- نقص جزئي در كار مغز
انواع ناتوانيهاي يادگيري
تشابه اوليه ي كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري، عدم قدرت آن ها در يادگيري است. اختلاف ميان اين كودكان تنها زماني خود را نشان ميدهد كه انواع ناتوانيهايي كه به آن مبتلا يند طبقه بندي ميشود.
ويژگي هاي كودكان مبتلا به ناتوانيهاي يادگيري بسيار منتوع است. بسياري از اين كودكان تنها در يك زمينه ي بخصوص دچار مشكلند. (مثلا حساب) در حالي كه كودكان ديگر با مشكلاتي روبرويند كه به چند موضوع درسي مرتبط است.
علائم كودكان ناتوان در خواندن:
1- حذف حروف يا كلمات ،مانند :خواندن لاك به جاي پلاك 2-اشتباه خواندن حروف به جاي يكديگر (حروف شبيهبه يك ديگر )3- وارونه خواني4- درك نكردن معني كلمه يا مطلب خوانده شده5- جابهجايي حروف يا كلمات در مطلب خوانده شده 6-كندخواني و شمردهشمردهخواني7- ناتواني در بخش و صدا كشي8- اختلال يا ناتواني در تشخيص حروف ويژگيهاي كودك ناتوان در نوشتن:
1- شامل اشكالات ترسيمي (اشكال در نوشتن با دست)
- دانشآموز كلمات را بيش از حد كمرنگ ميكند يا بيش از اندازه به مداد فشار ميآورد. - كلمات را يا خيلي نزديك به هم يا خيلي با فاصله مينويسد
-كلمات را بيش از حد كوچك يا بزرگ مينويسد
- كلمات را بر عكس مينويسد.
2- مشكلات مربوط به املاء
- در تشخيص صداهاي يكسان و مشابه در نوشتن كلمه مشكل دارد مانند: (س، ص، ت، ط، ذ، ز، ض، ظ)
- حذف كلمه يا حرف در املاء
- اشكال به خاطر آوري در توالي حروف مثل سفره كه سرفه مينويسد.
- نمي تواند كلمات را بهطور منظم بنويسد.
- نمي تواند جملات را بهطور منظم بسازد يا جملات را از هم جدا كند.
- شكل نوشتاري حروف را نميتواند بهياد آورد و بنويسد.
- نا تواني در درك مفاهيم حجم هندسي مثل بزرگ، كوچك، بلند و كوتاه و مفاهيم انتزاعي مثل بيشتر و كمتر
- نا تواني در مرتب كردن اجسام بر حسب اندازهها و عدم پيوند ميان نماد عددي و نماد حرفي - نا تواني در تشخيص و درك تفاوت ميان اعداد (8 و 7) و نا تواني در نسخه نويسي از اعداد واشكال - نا تواني در درك ارزش مكاني هر رقم، نا تواني در انجام عمليات محاسباتي (جمع و تفريق، ضرب و تقسيم و...)
- ناتواني در درك هفته، ماه، سال، قرن، گفتن زمان، ارزش سكه و حل مساله نقش معلمان كلاس عادي
بيترديد تأكيد بر جاي دادن دانشآموزان مبتلا به ناتواني هاي يادگيري در كلاس عادي و جريان اصلي آموزش و پرورش نقش بااهميت معلمان عادي در رابطه است. افزون بر آن معلمان كلاس هاي عادي طرف مشورت قرار ميگيرند تا در كارشناسي و ارزيابي كودكان كه امكان دارد بهصورت بالقوه در يادگيري نا توان باشند به متخصصان كمك كنند. معلم كلاس عادي بايد ويژگيهاي معمولي كودكان مبتلا به ناتواني هايي يادگيري را بداند، بتواند عوامل آشكار مؤثر در كندي پيشرفت تحصيلي كودك را از بين ببرد يا در رفع آن هابكوشد. نكات ضعف و قدرت دانشآموزان را در مهارتهاي بهخصوص گزارش كند و شيوههاي كنوني آموزشي چون (نوع برنامه خواندن) را شرح دهد.
انواع اختلالات
اختلال ترس
اختلال ترس حدود شش میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند و در هر دو جنس زنان و مردان معمول است. این اختلال در بیشتر اوقات در طی اواخر نوجوانی و اوایل دوران بلوغ شروع می شود و به طور معمول به صورت حملات ترس یا ترس ناگهانی ناشی از عوامل استرس زا آشکار می شود. اگر چه بسیار ی از مردم یک حمله را دارند و هرگز حمله دیگری را تجربه نمی کنند، آنها که اختلالات ترس دارند باید قبل از اینکه بیماری ناتوان کننده شود، درمان را جستجو کنند. تشخیص درست این اختلال ضروری است، چراکه بیمار ممکن است این مشکل را برای سالها قبل از اینکه بفهمد یک بیماری واقعی اما قابل درمان دارد، داشته باشد.
بسیاری از مردم مبتلا به اختلال ترس تلاش می کنند از محل یا موقعیتی که در آن اولین اپیزود یا حمله ترس آنها رخ داده است، اجتناب کنند. این مسئله ممکن است شدیداً با فعالیت های روزانه تداخل کند و بیمار را در موارد شدید در خانه محصور می کند. هنگامیکه زندگی یک بیمار اینچنین محدود شود. آنچنانکه در بین حدود یک سوم موارد اختلال ترس اتفاق می افتد، بیماری به نام agoraphobia(ترس از فضای باز و مکانهای عمومی) گفته می شود.2 از آنجائیکه یک بیمار agoraphobia نمی تواند پیش بینی کند چه وقت یک حمله رخ خواهد داد، ممکن است او بین اپیزودها اضطراب شدیدی را داشته باشد و در مورد اینکه حمله بعدی کی و کجا رخ می دهد ، نگران می شود. درمان زودهنگام اختلال ترس اغلب می تواند از این حالت ناتوان کننده جلوگیری کند.
یک حمله ترس ممکن است با طپش قلب، عرق کردن، ضعف، غش کردن یا سرگیجه شروع شود. کرخت شدن دستها، گرگرفتگی، و یا لرز ممکن است به دنبال این علایم ایجاد شوند. گاهی اوقات، افراد ممکن است واقعاً باور کنند که آنها حمله قلبی دارند، مغزشان را از دست داده اند، یا در شرف مرگ هستند. حملات ترس ممکن است در هر زمانی، حتی در طی خواب، رخ دهند. یک حمله به طور معمول در عرض ده دقیقه به حداکثر خود می رسد، اما برخی علایم ممکن است زمان طولانی تر ی باقی بمانند. اختلال پانیک یکی از درمان پذیرترین اختلالات اضطرابی است، چراکه این اختلال در بیشتر موارد به داروها یا روان درمانی پاسخ می دهد.
افسردگی اضطرابی
اختلالات افسردگی و اضطراب یکی نیستند، اما در نگاه اول آنها یکسان به نظر می رسند. هر دو، بدن، ذهن و تفکرات را درگیر می کنند. در واقع، اختلالات افسردگی اغلب با اختلالات اضطرابی همراه هستند. افراد افسرده غمگین ، ناامید، یا مایوس هستند و در تمرکز کردن مشکل دارند. آنها انرژی کمتری دارند و در فعالیت های روزمره غرق می شوند. در مقابل، افراد با اختلال اضطرابی ترس، وحشت، یا اضطراب را در موقعیت هایی که بیشتر مردم آنها را تهدید کننده نمی یابند، تجربه می کنند. بدون درمان، اضطراب و افسردگی می توانند توانایی فرد در کارکردن، برقراری ارتباطات، یا حتی ترک کردن منزل را محدود کنند. به دلیل اینکه، اضطراب غالباً با اختلالات افسردگی همراه است، درمان افسردگی زمینه همراه با اضطراب ضروری است. هنگامیکه افسردگی برطرف شود، علایم اضطراب غالباً از بین می روند.
اختلال وسواس اجباری
OCD تفکرات ناخواسته مداوم(وسواس) و یا رفتارهای مکرر(اجباری) را درگیر می کند. تعداد زیادی از افراد سالم برخی علایم OCD را دارند، از قبیل شک کردن به اینکه درها را قفل کرده اند یا نه، یا قبل از خروج از منزل گاز را خاموش کرده اند یا نه؛ هرچند، در بیماران با OCD، این رفتارها همراه با دیگر علایم(به عنوان مثال، شستن دست، منظم کردن، چک کردن یا شماردن، و تکرار کردن کلمات در سکوت) بیشتر طول می کشند، ناراحتی زیاد ایجاد می کنند، و با زندگی روزانه تداخل می کنند.
OCD حدود 2/2 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند. این اختلال مردان و زنان را تقریباً به تعداد مساوی درگیر می کند و معمولاً ابتدا در دوران کودکی، نوجوانی، یا اوایل بلوغ ظاهر می شود. یک سوم بالغین مبتلا به این اختلال گزارش می کنند که اولین علایمشان را در کودکی تجربه کرده اند دوره بیماری متغیر است- - علایم ممکن است بیایند و بروند، به مرور زمان سبک شوند، یا به طور پیشرونده ای بدتر شوند. شواهد تحقیقاتی پیشنهاد می کنند که OCD ممکن است در خانواده ها ادامه یابند.
افسردگی یا سایر اختلالات اضطرابی ممکن است OCD را همراهی کنند، و برخی مردم ممکن است اختلالات غذا خوردن که سلامت عمومی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد بروز دهند. به علاوه، افراد مبتلا به OCD ممکن است از موقعیت هایی که در آنها ممکن است مجبور به مواجه شدن با وسواس هایشان شوند اجتناب کنند یا جهت آرام کردن خودشان الکل یا داروها را بکار برند. اگر OCD به اندازه کافی شدید شود، می تواند بیمار را از به عهده گرفتن شغل یا از انجام دادن مسئولیت های طبیعی منزل باز دارد. این اختلال به طور معمول به خوبی به دارو یا روان درمانی پاسخ می دهد.
اختلال استرس بعدا از تروما
PTSD ممکن است در افرادیکه یا با حادثه یا حوادثی که مرگ دیگران را سبب شده تجربه را مشاهده کرده اند، یا با مرگ یا جراحت شدیدی نسبت به خودشان یا دیگران تهدید یا مواجه شده اند، رخ دهد. در اینگونه موارد، شخص ترس ، نا امیدی، یا وحشت را تجربه می کند. در کودکان، این مسئله ممکن است اختلال رفتاری یا آشفتگی رفتاری ایجاد کند. PTSD اولین بار هنگامیکه در سربازان جنگی توضیح و تشخیص داده شد، به اذهان عمومی آورده شد، اما این اختلال می تواند از هر تعداد حادثه ضربه ای، شامل حملات شدید از قبیل تجاوز، شکنجه، بچه دزدی یا اسیر شدن، سوء استفاده از کودکان، تصادفات شدید اتومبیل و قطار، بلایای طبیعی، از قبیل سیل یا زلزله نتیجه شود. به عنوان مثال، حملات تروریستی 11 سپتامبر2001 و تسونامی که به جنوب و جنوب شرق آسیا در 26 دسامبر 2004 برخورد کرد، PTSDرا در بسیاری از قربانیان آغاز کرد.
بدون توجه به حادثه شروع کننده PTSD می تواند سبب شود افرادیکه به آن مبتلا شده اند مرتباً ضربه را به شکل کابوس، تجربه مشکلات با خواب در شب و اختلال در طی روز، به یاد آورند و از مکانهای مشخص یا موقعیت هایی که این خاطرات را به خاطر آنها می آورد، اجتناب کنند. در موارد شدید، شخص ممکن است در کارکردن یا اجتماعی بودن مشکل داشته باشند. این اختلال اغلب با افسردگی، سوء مصرف مواد، یا یک یا تعداد بیشتری از دیگر اختلالات اضطرابی همراه است.
PTSD حدود 7/7 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند، اما هر فرد ضربه دیده ای بیماری تمام عیار را تجربه نمی کند. PTSDتنها در صورتیکه علایم بیش از یک ماه باقی بمانند تشخیص داده می شود. در افرادیکه PTSD را بروز می دهند، علایم معمولاً در عرض سه ماه از ضربه شروع می شوند و دوره متغیری را طی می کنند. برخی مردم در عرض شش ماه بهبود می یابند، در حالیکه دیگران علایمی دارند که مدت زمان بیشتری باقی می مانند. در این موارد، بیماری ممکن است مزمن باشد یا سالها پس از حادثه ضربه ای تحمل شوند. افراد مبتلا به PTSD توسط داروها و روان درمانی دقیقمی توانند کمک رسانی شوند.
اختلال اضطرابی اجتماعی
افراد با ترس از اجتماع، ترس دایمی، شدید و مزمن از دیده شدن و قضاوت شدن توسط دیگران دارند و با کارهای خودشان حقیر و دست پاچه می شوند. این ترس ممکن است آنقدر شدید باشد که با کار یا مدرسه و دیگر فعالیت های روزانه تداخل کند. حتی اگر فعالیت های آنها زیاد و بدون مسئولیت باشد. آنها قادر نیستند بر ترسشان غلبه کنند. افراد با ترس از اجتماع اغلب برای روزها و هفته ها قبل از وقوع یک موقعیت وحشتناک نگرانند.
ترس از اجتماع می تواند تنها به یک نوع موقعیت محدود شود- - از قبیل صحبت کردن در موقعیت های رسمی یا غیر رسمی- - اما این مشکل ممکن است آنقدر گسترده باشد که افراد علایم را تقریباً هر زمانیکه در اطراف افراد دیگر هستند، تجربه کنند، که احتمالاً آنها را از رفتن به محل کار یا مدرسه در برخی روزها باز می دارد. بسیاری از افراد با این بیماری در پیدا کردن و نگه داشتن دوستانشان مشکل دارند. علایم فیزیکی اغلب اضطراب شدید ترس از اجتماع را همراهی می کنند و شامل سرخ شدن صورت، عرق کردن فراوان، لرزیدن، تهوع و اشکال در صحبت کردن هستند.
ترس از اجتماع حدود 15 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند. زنان و مردان به میزان مساوی مبتلا می شوند. اختلال معمولاً در کودکی یا اوایل نوجوانی شروع می شود، شواهدی وجود دارد که فاکتورهای ژنتیکی در گیر هستند. ترس از اجتماع اغلب همراه با دیگر اختلالات اضطرابی یا افسردگی رخ می دهد. سوء مصرف مواد یا وابستگی ممکن است در کسانیکه تلاش می کنند که با نوشیدن الکل و سوء مصرف مواد " خود درمانی" کنند، ایجاد شود، ترس از اجتماع می تواند با موفقیت توسط روان درمانی یا داروها درمان شود.
ترس های خاص
ترس خاص ،یک ترس شدید، غیر منطقی از چیزی است که خطر کم را ایجاد می کند یا هیچ خطری را ایجاد نمی کند. برخی از ترس های خاص معمولتر ترس از ارتفاع (altophobia)، تاریکی (lygophobia)، آتش (pyrophobia)، ایجاد تغییرات (tropophobia)، آب(aquaphobia )، پرواز کردن(aviatophobia )، سگها (kynophobia)، و جراحات شامل خون (hemaphobia) هستند. گر چه بالغین مبتلا به این نوع ترس ها تشخیص می دهند که ترس هایشان غیر منطقی هستند، اغلب در می یابند که روبه روشدن ، یا حتی فکر کردن در مورد روبه روشدن با عامل یا موقعیت ترس آور، یک حمله ترس یا اضطراب شدیدی را به همراه می آورد.8و1 ترس های خاص که به طور تخمینی 19 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند در زنان 2 برابر مردان معمول هستند. علل ترس های خاص به خوبی شناخته نمی شوند، اگر چه برخی شواهد وجود دارند که ترس ها در خانواده ها جریان دارند. ترس های خاص معمولاً در طی کودکی یا نوجوانی ظاهر می شوند و تا دوران بلوغ باقی می مانند.
اگر اجتناب از عامل ترس آور آسان باشد، افراد با ترس های خاص ممکن است نیاز به پیگیری درمان را احساس نکنند. در برخی موارد، ترس ها می توانند ناتوان کننده باشند و با زندگی روزانه تداخل زیادی کنند، سبب می شود که افراد جهت اجتناب از موقعیت ترس آور مسیر مهمی داشته باشند یا تصمیمات شخصی بگیرند. ترس های خاص به میزان بالایی با روان درمانی هدف گیر دقیق قابل درمان هستند.
درمان اختلالات اضطرابی
درمانهای موثر برای هر اختلال اضطرابی خاص توسعه یافته اند. به طور معمول، دو نوع درمان برای اختلالات اضطرابی وجود دارد: دارو و درمان از طریق گفتگو با بیمار، نوع خاصی از روان درمانی. تصمیم گیری جهت کاربرد یک یا دو درمان به بیمار، پزشک، اختلال اضطرابی خاص، و هر گونه درمان های قبلی بستگی دارد. به عنوان مثال، تنها روان درمانی برای ترس های خاص موثر نشان داده شده است.
در هر مورد، درمان به تعدادی از یافته های مقدماتی بستگی دارد. اولین توجه این است که آیا علایم واقعاً ناشی از اختلال اضطرابی است، و اگر اینطور است کدامیک از اختلالات. توجه بعدی این است که آیا هیچ حالات همراهی وجود دارد یا نه. گاهی اوقات الکلیسم یا حالت همراه دیگری باید در همان زمان یا قبل از درمان اختلال اضطرابی درمان شود.
مهم است که بیمار و متخصصان سلامت که او را درمان می کنند به عنوان یک تیم جهت یافتن بهترین روش فعالیت کنند. اگر یک درمان عمل نکرد، درمان موجود دیگر ممکن است عمل کند. بنابراین، درمانهای جدید همواره در حال توسعه هستند.
روان درمانی شامل گفتگو کردن با یک متخصص سلامت ذهن آموزش دیده ، از قبیل یک روان پزشک، روان شناس، استاد جامعه شناس، یا مشاور، جهت یادگیری چگونگی تعامل با مشکلاتی از قبیل اختلالات اضطرابی است.
رفتار درمانی ادراکی: موثر برای اختلالات اضطرابی متعدد، رفتار درمانی ادراکی(CBT) بخصوص در درمان اختلال ترس و ترس از اجتماع کمک کننده است. بخش ادراکی به افراد کمک می کند که الگوهای فکری که آنها را از غلبه بر ترس هایشان باز می دارد، تغییر دهند. بخش رفتاری، تغییر واکنش های افراد به موقعیت های محرک اضطراب را جستجو می کند. یک عنصر کلیدی این بخش در معرض قرار گرفتن، یا مجبور کردن افراد به روبه رو شدن با چیزهایی که آنها می ترسند، است. به عنوان مثال، در معرض قرار گرفتن و جلوگیری از پاسخ دادن ، جهت درمان افراد مبتلا به OCD بکار می رود. اگر بیمار ترسی از کثیفی و میکروب دارد، درمانگر ممکن است تشویق شود که اجازه دهد دستان بیمار بدون شستن، برای یک مدت معین کثیف بماند. درمانگر به بیمار کمک می کند تا از عهده اضطراب حاصل برآید. پس از اینکه تمرین چندین بار تکرار شد، اضطراب از بین می رود. تکنیک رفتاری دیگر آموزش دادن بیمار برای نفس عمیق کشیدن به عنوان کمکی برای تمدد اعصاب و کنترل اضطراب است.
رفتار درمانی باید براساس اضطراب های خاص بیمار هدایت شود. این درمانها غیر از ناراحتی موقتی از افزایش اضطراب، هیچ عوارض جانبی بدی ندارند، و نیاز دارند که درمانگر در تکنیک ها بمنظور ایجاد نتایج، بخوبی آموزش دیده باشد.
CBT یا رفتار درمانی بطور معمول حدود 12 هفته طول می کشد. درمان گروهی بخصوص برای افراد با ترس از اجتماع موثر است. شواهدی وجود دارد که اثرات سودمند CBT برای افراد مبتلا به اختلال ترس، OCD، PTSD ، و ترس از اجتماع بیشتر از داروها باقی می ماند.
دارو ممکن است با روان درمانی ترکیب شود، و برای بسیاری از مردم، این بهترین انتخاب برای درمان است. عود اضطراب نیز می تواند به طور موثر درمان شود و به همان روش اپیزودهای ابتدایی کنترل می شوند. مهارت هایی که در تعامل با اپیزود ابتدایی یاد داده شدند، می توانند در مواجهه با اضطراب آینده کمک کننده باشند.
هر چند اختلالات یادگیری اصولاَ مسأله ای آموزشی است، اما از چندین جنبه مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری از تلاش ها در این زمینه از فرزیه نقص جزئی در مغز سود می جویند و بدین ترتیب می کوشند تا با ارزیابی مسائل فرض شده مربوط به این نقص زیستی مشکل را بر طرف کنند، از جمله شیوه های درمانی رایج بر این اساس را می توان به درمان رایج بر نگرش های ادراکی-حرکتی اشاره کرد.
دراین شیوه تلاش می شود تا موقعیت هایی برای کودک فراهم شود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد، آن ها را دریابد.
استفاده از روروک، بازی هایی برای آموزش حرکت، تمرین ها روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری و حل معما در این شیوه کاربرد دارد.
از سوی دیگر درنظر گرفتن امکانات آموزشی ویژه برای کودکان مورد توجه قرار گرفته است مثلاٌاستفاده از اتاق مرجع یا کلاس های ویژه، با این حال جای دهی مبتلایانبه اختلالات یادگیری در کلاس های مختلف هنوز مورد بحث بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش است.
نتیجه گیری
بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات یادگیری و اختلالات اضطرابی از پیوستن به یک گروه کمک کننده و سهیم کردن مشکلاتشان و موفقیت هایشان با دیگران سود می برند. خانواده در بهبود بیمار مبتلا به یک اختلال اضطرابی اهمیت زیادی دارد. اگر خانواده تمایل به بی اهمیت دانستن اختلال داشته باشد یا خواستار بهبودی بدون درمان باشد، فرد مبتلا رنج خواهد کشید.
علاوه بر دارو درمانی، تکنیک های کنترل استرس،meditation، و روان درمانی اساس درمان در اختلالات اضطرابی خاصی هستند. شواهد مقدماتی وجود دارند که ورزش ایروبیک ممکن است ارزشمند باشد، و مشخص است که کافئین، شکر فرآوری شده، داروهای ممنوع(قاچاق)، و حتی برخی از داروهای OTC سرماخوردگی می توانند علایم یک اختلال اضطرابی را بدتر کنند. داروسازان نقشی بسیار سخت و فرصتی استثنائی در ارزیابی اختلالات اضطرابی بیمارانشان و فراهم کردن توصیه به بیمارانیکه داروهای ضد اضطراب مصرف می کنند، دارند.
منابع:
1-اچ ايلوارد ، اليزابت – ار براون ، فرانك ترجمه برادري ، رضا ، تشخيص و ساماندهي ناتواني هاي يادگيري، ناشر ، سازمان آموزش و پرورش استثنايي ، چاپ اول ، زمستان 77.
2- تبريزي ، مصطفي ، درمان اختلالات خواندن ، انتشارات گفتمان خلاق ، چاپ اروين، چاپ اول 1380.
3- دلاكاتو ، كارل ، ترجمه سرحدي زاده ، فاطمه ، اختلال خواندن ، چاپخانه پرتو ، تهران چاپ اول 1368.
مشخص نیست که روانشناسی از چه زمانی به طور رسمی رشته ای علمی شناخته شد ، اما پژوهشهای روان شناختی از اواخر قرن نوزدهم آغاز شد . ویلهلک نخستین آزمایشگاه روان شناسی را در 1987 در آلمانو ویلیام جیمز چهارسال زودتر آزمایشگاه خود را در هاروارد ایجاد کرده بود .
پویایی آزمایشگاه روان شناسی ، استقلال از فسلفهو نظریهپردازیهای فیلسوفانرا به ارمغانآورد . و ونت در کتابی با عنوان اصل روان شناسی فیزیولوژیک ، موضوعروان شناسی را مطالعه ذهنمعرفی کرد و فرآیندهای مورد بررسی در روان شناسی را مهرکرمای کنترل شدهو پاسخهای قابل اندازه گیری دانست کهبا آزمایش و درون نگری به دست می آید .
ساختارگرایی .و کارکردگرایی
دومکیتمعروف ساختارگرایی و کارگرایی با شروع قرن بیستم شکل گرفت.
ادوارد تیچنر ( 1867 ـ 1927 ) از شاگردان وونتبود که مکتب روان شناسی او به ساختارگرایی شهرت یافت. ساختارگرایی ترکیبی استاز تداعی گرایی و روش تجربی .
دیدگاهتداعی گرایی بر اینباور بود که ضمیر خودآگاه انسان ، حوزه مناسبی برای بررسی علمی است. بمنظور بررسی پیچیدگی های ذهن ، این تداعیها تجزیه می شوند و آنگاههر مفهومبه صورت منفرد مطالعه می شود .
روش تجربی مورد استفاده تیچنرهمانند وونت ، روش درون نگری بود که نوعی تحلیل خود است در این روش شرکت کنندگانبطور شفاهی به گزارش کردن تجاربی می پردازند که اندکی قبل در معرض آنقرار گرفته بودند و از افراد خواسته می شود که آنچه در مواجهه با اشیاء یا رویداد تجربی کرده اند ، گزارش کنند و آن پدیده را تفسیر نکند بعبارت دیگر از دانش خود دربارهآن شیء یا رویداد استفاده نکنند .
روش دروننگری ، اغلب دشوار غیرواقعی است زیرا به سختی می توانانتشار داشت که افراد ، معانی را نادیدهبگیرند ، زیرا ذهن انسان طوری سازمان نیافته استکه اطلاعات را بطور دقیق دسته بندی کند .
شکل دیگر اینستکه ساختارگرایان ، تداعی مفاهیمرا مطالعه کرده اند اما درباره اینکهاین تدعیهاچگونهبودجود می آیند ، کمتر بحث کردند ، اگرچهدرون نگری ، روش مناسبی در مطالعه فرآیندهای ذهنی برتر ، مانند استدلال و حل مسئلهاین فرآیندها از احساس و ادراکفوری کاملا متفاوت اند.
کارکرد گرایی ویلیام جیمز
در مکتب کارکردگرایی فرض بر این است که فرایندهای ذهنی و رفتارهای موجود زندهبه او در انطباق با محیط کمک می کنند . این مکتب فکری در دانشگاهشیکاگوبا کارجان دیولی ( 1900) ویلیام جیمز و آنجل ( 1907 ) توسعه یافت .
ویلیام جیمز از تاثیرگذارتریننظریه پردازاناین مکتب استکه کار مهم او در روان شناسی تالیف دو جلد کتاب با عنواناصول روان شناسی است که خلاقان بعنوانکتاب درسی چاپ شد . او تجربه گرایی بود کهباور داشتتجربه ، نقطه شروعبررسی تفکر است . او بر این باور بود کهمفاهیم ساده ، رونوشتی منفعل از درون داده های محیطی نیستند ، بلکهمحصول افکر و تفکر انتزاعی انسان هستند .
از نظر دیویی فرآیندهای روان شناختی را نمی توان به اجزائی جدا از هم تقسیم کرد . از نظر او ضمیر خودآگاهرا باید منظری کل نگر بررسی کرد محرک و پاسخنقطه یابی را توصیف می کنند که بوسیله اشیاء و رویدادهاایفا شده است ، ولی این نقشها را نمی توان از واقعیت کلی آنها جدا کرد .
افکار کارکرد گرایانمتاثر ازآرائ دارویندرباره تکامل بوده و سودمندی فرایندهای ذهنی در کمک به موجود زنده در انطباق با محیط و حفظ بقا را مطالعه کردند .
کارکردگرایان مخالف روش درون نگری بودند و علت آنرا ، نحوه مطالعه آگاهی می دانستند . درون نگری می کوشد آگاهی را به مطالعهعوامل جداگانهمحدود کند . این امر از نظر کارکردگرایانغیرممکن است .
دیویی ( 1900 ) بر این اعتقاد بود که نتایج تجارب روان شناختی باید در آموزش و نیز در زندگی روزمرهکاربرد داشته باشد اگرچه این هدف قابل تحسین است ، مشکلاتی نیز بهوجود آورد ، زیرا صورت مسئلهکارکردگریی ، گسترده تر از آن بود که محور مشخصی داشته باشد . این نقطه ضعف ، راه را برای شرد رفتاگرایی بعنواننیرویی مسلط در روان شناسی هموار کرد .
رفتارگرایی :
از نظر رفتارگرایان، یادگیری به معنی تغییر در شکل یا فراوانی رفتار است که ، رفتارهای فراگیر مورد سنجش قرار می گیرد تا زمانمناسب برای آموزش مشخص شود .
یادگیری مستلزم تنظیممحرکهای محیطی است تا فراگیر بتواند پاسخهای مناسب را از خود بروز دهد و آن پاسخها را تقویت کرد .
هدف از آموزش در رفتارگرایی این است که فراگیر به درستی به محرکها پاسخ دهد و این امرمستلزم تقسیم مطالب درسی به بخشهای کوچکی است که می توان به ترتیب بر آنها تسلط یافت .
اصول آموزش در رفتارگرایی ، رابطه نزدیکی با یادگیری دارد ، زیرا هدف آموزش ،ایجاد تغییر در رفتار است.
شناخت گرایی
اصول آموزشی مهم در این نظریه ، شامل فعال بودن فراگیر ، استفاده از تحلیلهای مرتبه ای در طراحی آموزشی ، تاکید بر ساختار و سازماندهی دانش و مرتبط کردن دانش جدید با ساختارهای شناختی قبلی فراگیر است.
این نظریهسازماندهی شناختی و توسعه شبکه های تفسیر روابط و نظامهای تولید تاکید دارد و پدیده هایی مانند یادگیری مفهوم ، تفکر ، استدلال ، حل مسئله، انتقال و یادگیری مهارتهای پیچیده را مطالعه می کند .
ساختن گرایی
در رویکردهای ساختن گرایی ، دنیای ذهنی فراگیر اهمیت خاصی دارد . زیرا فراگیر اطلاعات را به درون پردهو آنها را به روش هایی پردازش می کند که بازتابی است از نیازها ، آمادگی ها ، نگرش ها باورها و احساسات او .
ساختن گرایان بر این باورند که آموزش ، به فراگیر و محیط بستگی دارد .
رویکردهای ساختن گرا ، وجوه مشترکی با نظریه های رفتارگرایی و شناختی دارند ، از جمله درگیر کردنفعالانه فراگیر در یادگیری و سازماندهی موقعیتها ، تا فراگیر بتواند حداکثر اطلاعات را یاد بگیرد .
رویکردهای ساختن گرا ، اغلب بر« بافت اجتماعی » یادیگری از طریق گروههای همکار و الگوهای اجتمعی تاکید دارند ( دری و لسگلد ، 1996 )
روان شناسی گشتالت
در اوایل قرنبیستم و با تحقیقات روان شناسی آلمانی ، که الگو ، یا « کل » را مطالعه کردند ، بنیاننهاده شد ( ورتهایمر1945 )
از نظر روان شناسانگشتالت ، یادگیری وافعی مستلزمتوجه و دستیابی به معنی است فهمیدنو برقرار ارتباط بیناجزاء و کل ، از مفاهیم عمده این نظریه است . فرد یادگیرنده، مسائل را با سازماندادن و « بینش » حل می کند نه از طرقی شدن طی شدن .
نظریه گشتالتاساساً در مورد یادگیری به کار می رفت و اصول سازماندهی در ادراک را تعمیم می داد . اما پس از درود نظریه پردازانگشتالت . « آمریکا این نظریهوارد مقولهیادگیری نیز شد .» به استناد دیدگاه ، یادگیری پدیده های است شناختی که مستلزمادراک به شیوه ای متفاوت است .
نظریه پردازان گشتالت با نظر رفتارگرایاندرباره نقش آگاه موافق نیستند آنان با این فکر نیز مخالفند که می توان پدیدهرا به عناصر تشکیل دهنده آن تجزیه کرد .
رفتارگرایی برمکتب تداعی تاکید ردهو کل را با مجموعه اجزاء آن برابر می داند .
روان شناسانگشتالتبراین باورند که، معنی داراست و این معنی وقتی زایل می شود که کل به عنارصر تشکیل دهنده خود کاهش یابد .
نظریه های آموزش یادگیری بر عوامل مختلفی ، که از نکاتعمده در کسب مهارت، راهبرد و رفتارند تاکید دارند . این عوامل عبارتند از : سازماندهی مطالب درسی ، عرضه آنها در بخشهای قابل فهم ، فراهم کردنفرصت تمرینبرای فراگیری ، ارائهبازخورد صحیحبرنامه ریزی برای مرور مطالب ارائه شده در کلاس .
اغلب دیدگاههاییادگیری و آموزش بر اهمیت عوامل انگیزشی فراگیر تاکید دارند که عبارتند از :
درک ارزش یادگیری خود ـ کارامدی ، انتظارات مثبتاز نتایج و داشتن استنادهایی بر توانایی ، تلاش و استفاده از راهبردهای مناسب مبتنی هستند .
یکپارچگی نظریه و عمل
نظریهو عمل ، مکمل یکدیگر بوده و هدف هردو ، بهبود فرایند یاددهی ـ یادگیری است و هیچ یک از این دو عامل به تنهایی کافی نیست. نظریهیادگیری جایگزینتجربه نیستند و نظریه فاقد تجربهنیز می تواند گمراه کننده باشند . زیرا ممکن است تاثیر عوامل موقعیتی را در نظر نگیرد و یا کمتر از مقدار لازم آن را حساب آورد . از سوی دیگر ، نظریه ها ، چهارچوب هایی را فراهم می کنند که با توجه به آنها می توانتصمیماتآموزشی را اتخاذ کرد .
متقابلاً تجربه بدون نظریهمی تواند موجب اتلاف وقت و بالقوهآسیب رسان باشد . نظریهو عمل ( تمرین ) بر یکدیگر تاثیر گذارند . بسیاری از نظریه هاسرانجام در کلاس درس اجرا می شوند و بدین وسیلهزمینهرا برای اصلاحو تجیددنظر فراهم می آورند .
سنجش یادگیری و تحقیق درباره آن دشوار است و این دشواری به این دلیل استکه این پدیدهبصورت مستقیم قابل مشاهده نیست ، بلکه از نتایجو پیامدهای آن می توان به وجود آن پی برد .
پاسخگویی به سوالاتذیل جهت تعیین شرایط پژوهش ضروری است :
چه کسانی در پژوهش شرکت می کنند ؟
مطالعه مورد نظر در چه محیطی انجام می گیرد ؟
از چه شیوه هایی برای بررسی استفاده خواهد شد ؟
چه متغیرها و پیامدهایی اندازه گیری می شوند؟
عمده ترینراههای سنجش نتایج یا پیامدهای یادگیری عبارتست از : مشاهده مستقیم ، پاسخهای کتبی ، پاسخهای شفاهی ، تعیین میزانیادگیری بوسیله دیگران و خودسنجی .
مشاهده مستقیم
هدف از مشاهده مستقیمتعیین این امر استکه آیا یادگیری رخ داده است یا نه ؟
مشاهده مستقیمبه شرطی می تواند شاخص روایی از یادگیری باشد که ساده و مشخص بودهو استنباطهای بسیار اندکی را از طرف مشاهده کنندهموجب می شود .
دشواری های مشاهده مستقیم
1 ـ به دلیل تاکید بر آنچهقابل مشاهده است ، از فرایندهای شناختی وانفعالی زیربنایی رفتار غفلت می شود .
2 ـ اگرچه مشاهده مستقیمرفتار نشان می دهد که یادگیری اتفاق افتاده است ، بروز رفتارهای نامناسب به معنی یادنگرفتن نسبت .
پاسخهای کتبی
میزان یادگیری اغلب براساس پاسخهای کتبی ، مانند آزمون، مشق شب ، مقالاتو گزارشهاارزیابی می شود .
هنگامیکهفرض شود ملاکهای واقعی یادگیری ، پاسخهای کتبی اند ، باور معلم این است که فراگیران حداکثر تلاش خود را می کنند و هیچ عامل نامربوط دیگری ( مانند خستگی ، بیماری و . . . ) برفرایران تاثیر نمی گذارد بنابراینباید این عوامل نامربوط را که ممکن است بر عملکرد فرد تاثیر بگذارد ، شناسایی و در صورت امکان برطرف کرد .
پاسخهای شفاهی
پاسخهای شفاهی ، بخش جدایی ناپذیرفرهنگ است و مانند پاسخهای کتبی ، تصور معلم این است کهپاسخهای شفاهی بازتابی است از آنچهفراگیران می دانند . این پیش فرض ، همواره قابل اطمینان نیست .
در بیان مکنوناتدرونی ، مشکلات وقتی بوجود می آید که در برگردان کلامی آنچه فرد می داند ، به دلیل ناآشنایی با اصطلاحات، ترس از صحبت کردنیا دشواری های کلامی ، انتقال به شکل درست صورت نگیرد .
تعیین میزان یادگیری به وسیله دیگران
راه دیگر سنجش یادگیری ، استفاده از نظر افراد دیگر ( معلمان، والدین ، مدیران ، پژوهشگران ، همسالان و غیره ) و درجه بندی کمیتیا کیفیتیادگیری فراگیران است .
خودسنجی
خودسنجی گزارش استاز درجه بندی و یا بیان عباراتی درباره فرد که خود او انجام می دهد این روش به شکلهای مختلفی مانند پرسش نامه، مصاحبه ، یادآوری برانگیخته شده ، بلند فکرکردنو گفتگو صورت گیرد .
فصل دوم
یادگیری و فلسفه
تجربه گرایی در برابر خردگرایی
از چشم اندازه فلسفی ، یادگیری را می توان در بحثهای مربوط به معرفت شناسی دنبال کرد که در اینبحثها ، مطالعه منشأ ، ماهیت ، محدودیتو روشهای شناخت مورد توجه است . دو نظریهمهم درباره منشأ شناخت و رابط آن با محیط ، خودگرایی و تجربه گرایی استکه به درجاتمختلف در نظریه های جدید یادگیری قابل تشخیص است .
خردگرایی
خردگرایی مکتبی است که منبعشناخت را ذهن انسان می داند ، اگرچهانسن اطلاعاتخود را از دنیای بیرون به دست می آورد ،ایده ها و افکارش ناشی از کارکرد ذهن است .
تفاوت بین ذهن و ماده ، بطور برجسته در دیدگاههای خرد گرا نسبت به شناخت انسانتصویر شده است ، در نظرات افلاطوندیده می شود او معتقد بود که شناخت می تواند مطلق باشدو با استدلال ناب به دست آید .
عقاید خردگرایاندر آثار کارت فیلسوف و ریاضی دان نیز مشهود است ، او از « شک » بعنوان روش کاوشگری و تحقیق استفاده کرد . این واقعیترا که می توان شک کرد ، او را به این باور رساند که ذهن ( فکر ) وجود دارد ، چنان که در جمله مشهورش : « فکر می کنم ، سپس هستم » نیز انعکاس یافت .
ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی در کتاب نقد خرد ناب به دوگانگی ذهن ، ماده اشاره کرد . دکارت و کانت معتقد بودند که خرد و استدلال بر اطلاعاتی تاثیر می گذارد که از جهانبدست آمده است .
تجربه گرایی
تجربه گرایی بعنوان یگانه منبعشناخت تاکید دارد که این دیدگاهمتعلق به ارسطو است . او اصل تداعی را که در روان شناسی در مبحث حافظهبررسی می شود مطرح کرد . یادآوری یک شیء یا مفهوم ، به خاطر آوردناشیاء یا مفاهیممشابه یا متفاوتبه تجاربی مرتبط است کهاز لحاظ زمانی یا مکانی به شیء یا مفهوم اصلی نزدیک است .
تجربه گرایاناز همان ابتدا براین باور بودند کهجهانبیرون ، مبنای اثرپذیری انسان است. اغلب آنانبا این اندیشه موافق بوده اند که اشیاء یا ایده ها تداعی می شوند تا محرکهای پیچیدهیا الگوهای ذهنی را به وجود آوردند .
لاک ، برکلی ، هیوم و میل از شناخته شده ترینفیلسوفانی اند که از دیدگاه های تجربه گرایان حمایت کرده اند .
اگرچه موضع گیریهای فیلسوفانو نظریه های یادگیری بر یکدیگر منطبق نیستند ، رفتارگرایانمعمولا تجربه گرا هستند . و یادگیری ها بوسیله نوعکی تداعی اتفاق می افتد اما نظریه هایی شناختی بر خردگرایی تاکید دارند .
درک کامل یادگیری انسان
جهت یادگیری فزایندهبه آموزش و یادگیری مادام العمر ، دو عامل مهم در رقابتجهانی بینملتها و شرکتهای تجاری و صنعتی است . این امر موجب افزایش هزینه های آموزشی شده و نیز توجه فزاینده ای را به پیامدهاو نتایج آنجلب کرده است .
آنچه باید در محیط کار و زندگی اجتماعی آموخ ، مجموعه پیچیده ای از دانش سنتی و جدید ، همراه با مهارتهای زندگی روزمرهو تخصصی و انواع گسترده ای از ویژگیهای فردی مانند : انعطاف پذیری ، پذیرندگی ، استقلال ، مسئولیتپذیری و خلاقیتاست .
فرایند اصلی در یادگیری
نخستینقدم در ایجاد درک جامع از یادگیری ، تمیز این نکته که همه یادگیریها به یکپارچه کردن دوفراین کاملا متفاوت ، یعنی 1 ) فرایند تعامل بیرونی بینفراگیر و محیط اجتماعی ـ فرهنگی یا مادی وی 2 ) فرایند روان شناختی درونی و نحوههردو فرایند باید به طور فعال درگیر شوند تا یادگیری اتفاق بیفتد .
ابعاد سه گانه یادگیری
هرنوع یادگیری همواره در برگیرنده سه بعد شناختی ، عاطفی و اجتماعی است .
بعد عاطفی یا روان پویایی ، شامل انرژی روانی ، احساساتو انگیزه ماست و وظیفه نهایی این بُعد ، تامین روانی فراگیر و در نتیجه،توسعه احساساتدر فرد به طور هم زمان است . دو بعد شناختی و عاطفی همواره با کششهای نشئت گرفته از فرایند تعامل فعال میشوند و یا فرایند درونی اکتساب و بسیط ، یکپارچه می شوند .
بنابراینهمه یادگیری های شناختی ، بوسیله عواطف درگیر ، « احاطه » می شوند یعنی یادگیری بوسیله امیال ، علایق و ضرورت یا اجبار انجام می شود .
بعد اجتماعی ( محیط ) تعامل بیرونی است ، مانند مشارکت، ارتباط و همکاری .
انواع یادگیری
چهارنوع یادگیری متفاوت که دربافتهای مختلف فعال و به انواع متفاوتیاز نتایج یادگیری منجر می شود ، عبارتست از : یادگیری تراکمی ، جذب ، انطباق و تبدیلی .
1 ـ یادگیری تراکمی :
در سالهای اول زندگی بیشتر است و در سالهای بعد در موقعیتهای خاص اتفاق می افتد و ویژگی این نوع یادگیری ، شکل گیری یا تکوینپراکنده آن است ، یادگیری جدیدی که بخشی از یادگیری های قبلی نیست . شرطی شدنرفتارگرایاندر روان شنسی ( در حیوانات ) به این امر اشارهمی کند . این مفهوم یادگیری توسط روان شناسی دانمارکی « نیس » ( 1970 ) مطرح شد .
2 ـ یادگیری جذب
رایج ترین نوع یادگیری است که عبارتست از : پیوستن به الگوهای مورد نظر به نحوی که بخاطر آوردن یا به کارگیری آنها به شرط جهت یادگیری ذهنی فراگیر به سوی « موضوع » نسبتاً آسان باشد .
3 ـ یادگیری انطباق :
این نوعیادگیری ، مستلزم تقسیم کردن طرح واره موجود به اجزاء و انتقال آن است تا موقعیت جدید با آن پیوند یابد . این یادگیری وقتی خوب درک می شود که فرد آن را واقعا درونی کند .
4 ـ یادگیری تبدیلی :
یادگیری تبدیلی عمیق و گسترده است و اغلب می توان آن را از لحاظ بدنی و معمولاً به صورت احساس آرامش یا تمدد اعصاب تجربه کرد .
یادگیری از دیدگاهوجودگرایان
درک پدیده یادگیری بستگی به ماهیت انسان و نیز تلقی وی از آن دارد . و پدیده ای است وجودی و تجربی در فلسفهیادگیری بر چند نکتهمی توان تاکید کرد .
1 ـ جلا کردنیادگیری از علوم اجتماعی و دفاعازچشمانداز فلسفی متمایز با آن
2 ـ تردید در بسیاری از مفاهیم معرفی شدهدرباره یادگیری
3 ـ بررسی جنبه هایی از یادگیری که نسبت به آنها غفلتشده ، مانند مذهب و اخلاق
4 ـ تاکید بر ماهیت اجتماعی ، عملی و انفعالی یادگیری .
فرایند یادگیری از دیدگاهوجود گرایان
در بررسیهای سنتی درباره یادگیری دو نظریهبرجسته مطرح می شود : خردگرایی و تجربه گرایی از نظر رفتارگرایان ، یادگیری هر تغییر کم و بیش دائمی در رفتار استکه در نتیجهتجربه بدست آمده استرویکرد اسکیتر با عنوان« جعبه سیاه » توصیف شده است . از زمان پاولف پذیرفته شد به یادگیری با رفتار همبسته است .
دلایلی بسیاری بر طرد این رویکرد خام رفتار گرایانه وجود دارد ، مهمترینناتوانی آن در درک ماهیت فردی استو این وجود داشتندر ارتباط با دیگران و درمشارکتبه آنان معنی دارد .
نمودار فراگیری جاردیس فراتر رفته و نشان دهنده رویکردهای متفاوت به یادگیری و انواع آن از جمله یادگیری سطحی ـ یادگیری بدون بازاندیشی و یادگیری با بازاندیشی است . و تغییرات بنیادی را در نظریهخود بوجود آورد و یادگیری را فرایندی وجودی مطرح کرد . در این برداشت یادگیری ، ترکیبی از فرایندهایی است که در آن، کل وجود فرد ، شامل جسم (بُعد ارثی ، بدنی و زیستی ) و ذهن ( دانش ، مهارتها ، نگرشها ، ارزشها ، عواطف ، باورهاو احساسات ) در موقعیتی اجتماعی قرار گرفتهو تجربه ای را می سازد و در مرحله بعد به فرایندهای شناختی ، عاطفی ، یا عملی تبدیل شده و با نظام روان شناختی فرد یکپارچهمی شود .
بنابرایناین دیدگاه وجود گرایان ، نه تنها ذهن ، بلکه کل وجود فرددرفراین یادگیری درگیر می شود . و وجود گرایانبیشترمتوجه داده های درونی اند تا واقعیاتتجربی و انسانبعنوان موجودی متفکر در نظر گرفته شده است .
نظریه های رفتاری
رفتارگرایی در نیمه در نیمه اول قرن بیستم به عنوان قدرتمند ترین رویکرد در روانشناسی ، یادگیری را تغییر در میزان و رفتار باشکل گیری رفتارها یا پاسخها معرفی کرد که با توجه به عوامل محیطی شکل می گیرد . رفتارگرایان ، پژوهش در یادگیری را به مطالعه رفتار آشکار و قابل مشاهده محدود می کنند .
پیش فرضهای اساسی
دراین دیدگاه به دو فرض اساسی توجه شده که استفاده های زیادی برآن شده است ، اولین فرض فرض اینکه تقریبا تمام رفتارهای انسان یادگرفتنی است و دومین فرض اینکه ، درآزمون فرضیه هایی که به دقت تدوین شده اند ، توجه به غیبت ضرورت دارد . تاکید برغیبت و دقت موجب شده تا رفتار در آزمایشگاه بررسی شود ، رفتارهای ساده به جای رفتارهای پیچیده انتخاب شود و از حیواناتی مانند کبوتر وموش به عنوان آزمودنی استفاده شود .
نظریه پردازان یادگیری برعمل بیرونی رفتارتاکید می کنند ، و آن دسته از محرکهای محیطی را به کار می برند که به لحاظ آزمایشی قابل دخل و تصرف اند ، مانند پاداشهای مادی .
در نظریه های رفتاری این باور وجود دارد که محیط را باید چنان تنظیم کرد که یادگیرنده ، پاسخهای مناسب و نحوه پردازش این داده ها اصرار می ورزد که نقش محیط و یادگیرنده و اهداف یادگیری نیز تحت تاثیر نظریه پردازی و فرضیه های مورد نظر قرار می گیرد .
پیوندگرایی ثورنوایک
ادوارد ثورنوایک ( 1874 ـ 1949 ) اولین نظریه پردازی بود که زندگی حرفه ای خود را صرف مطالعه دقیق قوانین یادگیری کرد او به تعلیم و تربیت به ویژه یادگیری ، انتقال یادگیری ، تفاوتهای فردی و هوش علاقمند بود .
نظریه ثورندایک به پیوند گرایی شهرت دارد . در این نظریه ، یادگیری را مجموعه ای از پیوندها یا روابط محرک و پاسخ می داند که الگوی اصلی نظریه های محرک ـ پاسخ ( S – R ) است ، مبنای یادگیری عبارتست از تداعی بین تاثرات حسی و پاسخها . این نوع تداعی رابطه یا پیوند نامیده شد نظریه یادگیری چگونگی تحکیم یا تضعیف این پیوندها را تبیین می کند .
یادگیری از طریق کوشش و خطا
ثورندایک در آزمایش معروف خود ، گربه گرسنه ای را در قفسی گذاشت که در صورت استفاده صحیح از دستگیره ، می توانست در را باز کند و ظرف غذایی نیز بیرون از قفس قرار داد تا گربه را به بیرون آمدن از قفس ترغیب نماید .
سرانجام دیوان با کوشش و خطاهای بسیار ، یادگرفت پاسخ صحیح را تقریبا بی وقفه انجام دهد به این ترتیب ، دسترسی به هدف ، ابتدا به زمان بیشتری نیاز دارد و به تدریج در دفعات بعد ، مدت زمان دستیابی به هدف کوتاه می شود .
او با این آزمایشها به این نتیجه رسید که یادگیری به تدریج حاصل می شود یعنی یادگیری نتیجه تحکیم تدریجی به عقیده او همان پدیده های مکانیکی که در یادگیری حیوانها مشاهده شده است ، اصول یادگیری انسان را نیز مشخص می کند .
به اعتقاد او موجود زنده بین محرکهای مختلف و واکنشهای مربوط به آن ، اتصال و ارتباط هایی به وجود می آورد که جنبه تداعی دارد و این عقیده زیربنای پیدایش نظریه های محرک و پاسخ شد .
اصول یادگیری ژندایک
1 ـ قانون تمرین و اثر
قانون اثر : پیوند محرک و پاسخ براثر پیامدهای آن ، نیرومند یا تضعیف می شود . این قانون بستر مناسبی برای شناخت رویکرد رفتارگرایی است .
قانون تمرین : به نیرومند شدن پیوند محرک و پاسخ در نتیجه تمرین ( قانوناستفاده ) وضعیف شدن پیوندها براثر متوقف شدن تمرین ( قانون عدم استفاده ) اشاره درد . این امر موجب خاموشی پاسخ ها نیز می شود .
2 ـ جابه جایی تداعی : هرگاه بتوانیم پاسخ بخصوصی را طی تغییراتی که در موقعیت محرک صورت می گیرد ، یکسان نگه داریم ، ممکن است این پاسخ در برابر محرک کاملا تازه ای نیز ظاهر شود .
3 ـ قانون آمادگی : یادگیرنده تحت چه شرایطی خشنود یا ناخشنود می شود .
موقعیت خشنودکننده : حیوان اغلب اعمالی انجام می دهد که آن وضع حفظ یا دوباره برقرار شود .
موقعیت آزار دهنده : حیوان اغلب اعمالی را انجام می دهد که به این وضع پایان دهد .
از نظر ثورندایک بعضی از موارد خشنود یا ناخشنود به شرح ذیل است :
1 ـ تکانه نیرومندی در موجود زنده بوجود آید که او را به هدف برساند و موجب خشنودی او شود .
2 ـ هرگاه اجرای عملی موجب خستگی یا اشباع اوشود وادار کردن او موجب ناخشنودی می شود .
3 ـ هرگاه زنجیره عقیم بماند یا مانعی در اجرای آن به وجود آید موجب ناخشنودی می شود .
پیوند گرایی پس از 1930
ثورندایک به کمک همکاران ، در قوانین اولیه خود تجدید نظر کرد و توانست در قانون تمرین و اثر تغییر و تعدیلهایی بوجود آورد . نتایج کار او در دو کتابمبانی یادگیری ( 1932 ) و روان شناسی نیازها ، رغبتها و نگرش ( 1935 ) گرد آمده است .
نتایج تمام مقایسه ها با روشهای مختلف به این اشاره می کند که پاداش دادن به یک پیوند همیشه به میزان تمایل توجهی بر نیرومندی آن می افزود ، در حالیکه تنبیه یک پیوند ، اثر محسوسی در تضعیف آن نداشت .
شرطی شدن کلاسیک
ایوان پادلف ، زیست شناس روسی ، طی آزمایشهایی در زمینه ترشح بزاق به شیوه مطالعه رفتار در یادگیری دست یافت که اثری عمیق بر روان شناسی گذاشت .
اوبه مطالعه ترشح اسید معده مشغول بود و در بخشی از آزمایش خود ، مقداری پودر غذا در دهان سگ می گذاشت و میزان ترشح بزاق حیوان را اندازه می گرفت و دریافت که بزاق سگ با دیدن بعضی از محرکها و قبل از اینکه غذا در اختیار او گذاشته شود ، شروع به ترشح می کند این آزمایش پادلف را به سوی تحقیق مهمی بنابه شرطی شدن کلاسیک هدایت کرد .
او ابتدا به عوامل کمی در شرطی شدن توجه کرد و بررسی یادگیری از طریق تداعی را با استفاده از اصل شرطی شدن به یک حوزه مطالعاتی کمی تبدیل کرد .
پادلف نقش ویژه ای در شناخت رفتار غیر عادی داشت و این مهم را با مطالعه روان نژندی و روان پریشی در ؟ و در افراد بیمار جهت مطالعه رفتارهای نامنظم انجام داد و بنیادی برای انواع درمان براساس اصول شرطی شدن فراهم آورد .
تصول شرطی شدن کلاسیک
ویژگی عمده شرطی شدن کلاسیک اینست که محرکی که قبلا خنثی بود ، می تواند با همیشه شدن با محرکی که به طور خودکار سبب پاسخی می شود ، همان پاسخ یا مشابه آن را بوجود آورد .
غذا را می توان محرکی غیر شرطی و ترشح بزاق را پاسخ غیرشرطی محسوب کرد زیرا ترشح بزاق، پاسخی است خودکار و بازتاب گونه به غذا .
کشف دیگر پادلف : فرایند تعمیم : پاسخ ترشح بزاق به رنگ رامی توان به صداهای دیگر نیزم تعمیم داد .
افتراق : فرایندی مکمل فرایند تعمیم است از لحاظ سازگاری موجود ، کمال اهمیت را دارد . همانطوری که فرایند تعمیم به همسانی پاسخ به محرکهای مشابه منجر می شود ، افتراق به تخصصی شدن بیشتر پاسخها کمک می کند .
خاموشی : اگر محرک خنثی به دفعات ارائه شود ، ولی محرک غیر شرطی دست کم بعضی اوقات او به دنبال آن نیاید ، فرایند شرطی شدن یا تداعی اتفاق نمی افتد و یا به تدریج ضعیف می شود .
بازگشت خودبخودی : مدت زمانی پس از خاموشی ، اگر دوباره محرک شرطی به حیوان ارائه شود ، پاسخ شرطی موقتا باز می گردد .
این اصول را می توان در مورد انسان نیز بکار برد . بنابراین الگوی شرطی شدن کلاسیک بالقوه می تواند برای تبیین گسترش ، نگهداری و از بین رفتن بسیاری از واکنشهای عاطفی به کار رود .
نظام علامتی دوم
به آن دسته از محرکهای شرطی که می توانند پاسخهای شرطی را بوجود آورند ، علائم اولیه ( نظام علامتی اول ) گویند . بیشتر مطالعات مربوط به شرطی شدن کلاسیک بر بازتابهای نسبتا ساده ای استوار است که بین انسان و حیوان مشترک است ، انسان می تواند صحبت کند و در نتیجه استفاده از آن به عنوان نظام علامتی دوم ، قابلیت شرطی شدن او گسترش یابد .
افراد ، هدفها یا انگیزه های خود را بر اساس رابطه مثبتو منفی محرکها با پاسخها و از جمله نهادها مشخص می کند .
شرطی شدن واکنشهای هیجانی
یکی از موثرترین روشهای ابداع شده در این زمینه روش والپ در حساسیت زدایی منظم بود درمان به شیوه حساسیت زدایی منظم سه مرحله است .
مرحله اول :
1 ـ ارزیابی دقیق از نیازهای درمانی بیمار . درمانگر به بیمار آموزش می دهد که در حالت تنش زدایی قرار گیرد ، ابتدا بخشی از بدن فرد تنش زدایی می شود ، سپس ، همه بدن او در این حالت قرار می گیرد .
2 ـ مرحله دوم : مستلزم تنظیم سلسله مراتبی از اضطراب است ، درمانگر می کوشد ، محرکهایی را که موجب اضطراب فرد می شود در فهرستی مرتب کند ، محرکهای اضطراب زا به ترتیب از شدید ترین تاضعیف ترین آنها تنظیم می شود .
3 ـ مرحله سوم : پس از تکمیل رتبه بندی اضطراب ، فردآماده حساسیت زدایی می شود : یادمی گیرد به هنگام تحقیق درباره هریک از محرکهای اضطراب آور موجود در فهرست ، تنش زدایی کند . تنش زدایی مربوط به این محرکها را می توان به تنش زدایی آنها در زندگی روزانه تعمیم داد .
رفتارگرایی واتسون
واتسون بنیان گذار رویکرد رفتار گرایی در روان شناسی ، معتقد است که روان شناسان نباید برای علمی کردن روان شناسی به یافته های ذهنی اعتماد کنند ، بلکه باید به مفاهیم رفتارهای مشهود بپردازند .
او دیدگاه رفتار گرایانه خود را به عنوان رویکردی جدید در روان شناسی گسترش داد ، دیدگاهی که برمطالعه رفتار مشهود تاکید داشت و مطالعه فردنگر یا درون گرایانه را مردمی کرد . او دیدگاه خود را در کتابی با نام رفتار اعلام کرد .
آزمایش البرت کوچولو و فرایندهای اساسی
تحقیق در مورد آلبرت ، کودک یازده ماهه سکل کلاسیک بخود گرفت ، در این تحقیق ، دو محقق واتسون ورینر ، کودکی را آموزش داده تا از اشیاء در حیواناتی که قبلا نمی ترسید ، بترسد . دریافتند که اصابت چکش برصفحه ای فولادی می تواند موجب ترس و وحشت در این کودک شوند . یا اینکه اگر پشت سرآلبرت ضربه ای درست وقتی که او در حال دست زدن به موش است به صدا در آید ، او از موش خواهد ترسید .
براین اساس ، واتسون و رینر نتیجه گرفتند که بسیاری از ترسها از نوع واکنشهای هیجانی شرطی شده است.موفقیت در این آزمایش ، واتسون را متقاعد کرد که با تنظیم متوالی پاسخهای شرطی شده یه اشکال نامحدود ، می توان رفتار را کنترل کرد .
اسکینر و رفتار گرایی
فردریک اسکینر با تاثیر پذیری از رفتار گرایی واتسون و استفاده از آراء و اندیشه های ثورندایک ، معتقد بود که تنها موضوع مناسب برای بررسی در روان شناسی ، رفتار قابل مشاهده است و تنها عامل ایجاد کننده و نگه دارنده رفتار ، محیط است او معتقد بود که نمی توان تبیین رفتار را از حرکات بازتابی و ترشح بزاق شروع کرد و سپس آن را به رفتارهای پیچیده انسان در زندگی روزمره تعلیم داد .
به نظر اسکینر ، اساس شرطی شدن عامل مهار ( کنترل ) رفتار است ، این مهار از طریق تغییر پاداش و تنبیه های محیطی و به خصوص ، در شرایط آزمایشگاهی صورت می گیرد .
شرطی شدن عامل
شرطی شدن عامل با مفهوم تقویت همبسته است . تقویت کنند ، رویدادی ( محرکی ) است که بدنبال پاسخی می آید و احتمال وقوع آن را افزایش می دهد . تقویت کننده با توجه به تاثیر آن بررفتار و با افزایش احتمال بروز پاسخ تعریف می شود . اسکینر در شکل دهی رفتار براستفاده از تقویت مثبت تاکید کرده است. نظریه شرطی شدن عامل ، مطالعاتی را در مورد چهار الگوی اساسی در تقویت متناوب انجام داده است که عبارتند از : پستی ثابت ، فاصله ای ثابت ، پستی متغییر و فاصله ی متغییر رفتارهای پیچیده را می توان با تقویت رفتارهای کوچکی که در مجموع همانند رفتار نهایی می شوند بوجود آورد .
فرایند شکل دهی و تقریبهای متوالی را می توان به وضوح در کار تربیت کنندگان حیوانات دید . اسکینر معتقد است ، رفتارهای پیچیده انسان را نیز می توان بوسیله فرایندی از تقویتهای متوالی شکل داد . از نظر او شکل دهی رفتار ، تفسیی مناسب و کامل از آسیبهای رفتاری است .
یادگیری برنامه ای : اولین قدم در نوشتن چنین برنامه ای ، تعریف رفتار پایانی است ، یعنی مشخص کردن اینکه قصد آموزش چه چیزی را داریم . سپس اصطلاحات ، حقایق و اصول برنامه ریز برای تنظیمتوالی این مراحل می تواند از برنامه خطی ـ که در آنبرنامه از صحیح بودنهر پاسخ مورد نظر استفاده می کند . یا از برنامهشاخه ای که کنتر به صحیح بودنتمام جوابهاتوجه می شود ـ استفاده کند ، اسکینر روش خطی را به روش شاخه ای ترجیحمی دهدزیرا این روش ، هم فراگیر را موظف می کند که پاسخها را شخصاً فراهم کند و هم تقویترا به حداکثر می رساند .
تغییر رفتار : در این روش مربی رفتارهایی را با ژتون پاداش می دهد که مطلوب ارزیابی می شود .
انتقادهای وارد بر رفتارگرایی
1 ـ تاکید بیش از حد اسکینر به مطالعاتدقیق علمی ، فرایندهای ذهنی را از مطالعات روان شناسی حذف کرد و انسان را بصورتگیرنده منفعل محرکهای محیطی در آورد . سئوال مطرح شدهاین است که آیامی توان نتایجحاصل از تحقیقات آزمایشگاهی با استفاده از حیوانات رده پایین در مورد انسان به کاربرد و یا قوانین حاکم بر رفتار حیوانات در مورد انسانهم کاربرد دارد ؟
2 ـ برخی از منتقدانبراین باورند که در مورد نظریه یادگیری نیز توافقی بین نظریهپردازانمحرک ـ پاسخوجود ندارد .
3 ـ محقق در این دیدگاهبه منظور رعایت دقیق در آزمایشها و مهار متغیرهای مورد نظر ، خود را به پاسخهای ساده و مشخص محدود کرده و از مطالعهرفتارهای پیچیدهاجتناب می کند .
فصل چهارم
نظریه های شناختی ـ اجتماعی
بندورا در اولین تحقیق ، در زمینه علل خانوادگی پرخاشگری ، بر اهمیتیادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران تاکید کرد و یادگیری مشاهده ای را مهمترین عامل رشد و یادگیری بحساب آورد . به اعتقاد او انسان با مشاهده رفتار دیگران ، رفتار مورد نظر خود را انتخاب می کند . الگوها نیز به او کمک می کند تا درباره اجرای رفتار انتخاب شدهتصمیم بگیرد . دیدگاههای اولیه بندورا در تبیین رفتار انسان بهنظریه های یادگیری ـ اجتماعی شهرت یافت .
بندورا با تفاوت قائل شدنبین اکتساب و عملکرد از روان شناسی رفتارگرایی سنتی فاصه گرفتو به ریشه ها اجتماعی رفتار و اهمیتدادن به فرایندهای شناختی در تمام ابعاد زندگی روان شناختی انسان ، که هدف آن تبییننقش توانائیهای انسان در رفتار است تاکید کرد .
بندورا نظریه شناختی ـ اجتماعی را در کتاب مبانی اجتماعی تفکر و عمل نظریه شناختی اجتماعی شرح داده است .
مهمترین فرایندهای مورد نظر او ، هدف گزینی ، پیش بینی نتایج، ارزیابی پیشرفت در دستیابی به اهداف ، خودگرانی ، تفکر ، هیجانو عمل است .
یکی از وجوه بارز نظریه شناختی ـ اجتماعی نقش مهمی است که این نظریه برای کارکردهای خودگردانی در نظر می گیرد .
پیش فرضهای اساسی نظریه شناختی ـ اجتماعی
*عوامل تعیینکننده متقابل ( موجبیت دو جانبه )
در نظریهشناختی ـ اجتماعی ، عوامل فردی ، محیطی و تمام آنچه موجب رفتار می شود ، تعیین کننده های به هم پیوسته معرفی شده اند . بندورا تعامل این عوامل را موجبیت دو جانبهمی نامد .
انسان موجودی است فعال و تاثیرگذار بر محیط ، ولی در عین حال به نحوی قانونمند تحت تاثیر محیط قرار می گیرد . دیدگاه شناختی ـ اجتماعی ، انسان مفسرفعال رخدادهای محیطی است زیرا از کلیهقابلیتهای شناختی خود برای شناخت ، پیش بینی و انتخاب هدفها و رفتارهای مناسب در ارتباط با محیط استفاده می کند .
*تفاوت بین یادگیری و عملکرد
بندورا بین اکتساب دانش و عملکرد مشهود ، که براساس آن دانش بوجود می آید ، تفاوتقائل میشود ، یعنی ممکن است فرد بیشتر از آنچه نشان می دهد ، بداند مثلاً دانش آموزی بتواند عمل مستقیمرا توضیح دهد اما در امتحانبه دلیل اضطراب ، بیمری و سایر دلایل ، خوب عمل نکند . در این مورد می توانگفت یادگیری صورت گرفته، اما تا زمانی که شرایط مساعد نباشد ، امکن بروز وجود نخواهد داشت . او برخلاف رفتارگرایان، که یادگیری را منوط به ارتباط بین محرک و پاسخ یا حاصل پیامدهای ( پاداش و تنبیه ها ) پاسخ می دانند ، اکتساب و عملکرد را دو فرایند جداگانه معرفی می کند .
*عوامل موثر یادگیری و عملکرد
از نظر بندورا عومل موثر بر یادگیری و عملکرد متعددند کهعبارتند از : توجه ، پردازش اطلاعات،درک اهمیت یادگیری و ارزیابی یادگیرنده از صلاحیتها و قابلیت های خود ، این عوامل نسبت به سایر عوامل نقش موثری دارند . سایر عوامل موثر بر یادگیری و عملکرد از دیدگاهشناختی ـ اجتماعی عبارتست از : رشد یادگیرنده ، موقعیتو قابلیتالگو ، نتایججانشینی ، انتظارات پیامدی ، هدف گزینی و خودکارآمدی .
*سرمشق گیری
اصطلاحی کلی است و به آن دسته از تغییرات رفتاری ، شناختی و عاطفی اطلاق می شود که از طریق مشاهده ، یک یا چند الگو به دست می آید .
بندورا اثر سرمشق گیری را در سه طبقه سازماندهی کرد :اثر بازداری ـ بازداری زدایی ، اثر فراخوانو اثر سرمشق .
*یادگیری مشاهده ای
یکی از جنبه های یادگیری که در نظریه سنتی رفتارگرایی بدان توجه نشده ، یادگیری از طریق تقلید و مشاهده است ، یادگیرنده مشاهده ای از طریق سرمشق گیری زمانی اتفاق می افتد که فرد رفتاری را با مشاهدهعملکرد دیگران بیاموزد .
فرایندهای یادگیری مشاهده ای عبارتند از : توجه ، یادآوری ، فرایند تولید ، انگیزش در عمل یادگیری مشاهده ای فرایند ساده ای نسبت و همه مشاهده کنندگانبه ضرورت، رفتارهای سرمشق را یاد نمی گیرند . خصوصیاتسرمشق ( وجهه و اعتبار آن ) و ویژگیهای مشاهده کننده ( مثلا وابستگی به دیگران ) از عوامل موثر در این زمینه است .
نقش پذیرندهدر تعیین یادگیری مشاهده ای
برای تعیین نقش فرد در یادگیری مشاهده ای این سه فرایند را مورد بررسی قرارداد
1 ـ مشاهده : مشاهده رفتار الگو می تواند بصورت زنده یا غیرزنده ( فیلم ـ ویدئو ـ داستانهای مصدر ) باشد که بدونمشاهده رفتار الگو یادگیری مشاهده ای اتفاق نمی افتد .
2 ـ اکتساب : اکتساب پس از هر مشاهده صورت نمی گیرد که مستلزمتوجه به سرنخهایی است که الگو ارائه کرده است تا از طریق آن بتوانپیامدهای مورد نظر در رفتار الگوی مشاهده شده را تشخیص داد .
با توجه به اینکهاکتساب فرایندی شناختی است ، تعریف عملیاتی آن بررفتار قابل مشاهده ، یعنی بر توانایی یادآوری متکی است .
3 ـ پذیرش : پذیرش پس از مشاهدهالگو و اکتساب آن معنی پیدا می کند . اگر یادگیرندهاز رفتار سرمشق استفاده کند، معلوم می شود که به مرحله پذیرش رسیده است .
پذیرش بصورت تقلیدی یا تقابل رخ می دهد .و هریک می تواند بطورمستقیمیا غیرمستقیمروی دهد . تقلید متضمن تکرار رفتار سرمشق بوسیله یادگیرنده است ، در حالی کهتقابل رفتاری است مخالف آنچه الگو انجام داده است .
نحوه یادگیری ( یادگیری مستقیم و جانشینی )
براساس نظریه شناختی ـ اجتماعی بسیاری از رفتارها علاوه بر روش مشاهده مستقیم ، با روش جابی یا گرفته می شود . واکنشهای هیجانی ، با مشاهده دیگران به شرطی شدن جانشینی معروف است . که دو انسان و حیوان دیده می شود .
شرایط و فرایندهای یادگیری مشاهده ای به شرح ذیل است :
1 ـ اهمیت انتظارات : دیدگاه شناختی ـ اجتماعی ، از میان عوامل تعیین کننده ای که در یادگیری مشاهد ای و عملکرد مربوط به آنها تاثیر می گذارد، بر اهداف یادگیرنده ، انتظار موفقیتو نتایج آن رفتار تاکید شده است .
2 ـ اهداف یادگیرنده : استمرار رفتار ، تحت تاثیر هدف گزینی و ارزیابی فرد از پیشرفتقرار دارد . افراد از نظر تعییناهداف با یکدیگر متفاوتند . هدفهایی را متضمنمعیارها و عملکرد مشخصی هستند ، انگیزه و خود ـ کارآمدی را افزایش می دهند . اهداف قابل دستیابی نیز موجب افزایش انگیزه و خود ـ کارآمدیفرد می شود . اهداف چالش برانگیز ، اما قابل دسترسی ، بیشتر از اهداف پیچیدهو آسان ، سبب ارتقای سطحبرانگیختگی و خودکارآمدی اند .
3 ـ اهداف و عملکرد : فرد اهداف و معیارهایی را برای خود در نظر می گیرد و از آنها بعنوان مبنایی برای عمل استفاده می کند . اهداف از طریق سرمشق گیری نیز حاصل می شود .
اگر فراگیر به این نتیجه برسد که رفتارهای مورد مشاهده او را در دستیابی به هدف هدایت می کند ، بهتر به الگو توجه می کند .
4 ـ انتظارات و عملکرد : میزان عملکرد و نتایجمورد انتظار ، رفتارهای منجمد را تعیین می کند . افراد برای ارزیابی از رفتارهای خود و دیگران از معیارهای درونی استفاده می کنند ، این معیارها ، زمینهرا برای انتظار تقویتاز خود و دیگران فراهم می کند .
انسان از طریق خودسنجیهای درونی ، مانند خودـ تحسینیو یا احساس گناه ، می تواند برای دستیابی به معیارها به خود پاداشدهد و یا خود را به دلیل سرپیچی از آنها تنبیه کند .
خودکارآمدی
به توانایی ادراک شده فرد در انطباق با موقعیت های مشخص ، خودکارآمدی می گویند . تاثیر برداشت انسان از خود ـ کارآمدی بسیار گستردهوشامل موارد ذیل است:
1 ـ افراد به چه فعالیتهایی می پردازند . 2 ـ چه مقدار از تلاشهای خود را صرف موقعیتی مشخص می کنند 3 ـ برای چه مدت در مقابل موانع ایستادگی می کنند . 4 ـ واکنشهای هیجانی فرد هنگام پیش بینی یک موقعیت یا انجام دادن آن چگونه است ؟
بندورا معتقد است که باورهای خود ـ کارآمدی در سه جنبهعمویت ، نیرومندی و سطح از هم متفاوتند . خود ـ کارآمدی بر عملکرد تحقیقی نقش اساسی دارد و براحساس ، تفکر ، انگیزش و رفتار افراد تاثیر می گذارد . این باورها بر چهار فرایند شناختی ، انگیزش ، عاطفی و گزینشی تاثیر گذارند .
خودکارآمدی و انگیزش درونی
انگیزش درونی وقتی ارتقاء می یابد که فرد برای دستیابی به معیارهای هیجان انگیز بکوشد .
در این صورت ، هم ادراک خود ـ کارآمدی بالقوهبراساس دستیابی به این معیارها در فرد ایجاد می شود وهم در صورت دستیابی به نتیجه فرد به احساس مثبتی از خود می رسد . علاقه درونی موجب می شود فرد بدون پاداش محیطی بکوشد هنگامیکهفرد فکر کند پاداشهای بیرونی و خودسنجی کافی نیست یا خود ـ کارآمدی ادراک شدهچنان پایین است که دستیابی به نتیجه مثبت ممکننیست حفظ و نگهداری ارزش دشوارتر می شود . همچنین خود ـ کارآمدی پایین می تواند امکان انگیزشی مطلوب نتایج را بی اثر کند .
خودکارآمدی و انتظارات
رفتار براساس انتظاراتیا نتایج پیش بینی شده ، تنظیم می شود ، نه براساس نتایج آنی . افراد ممکن استباورها و انتظارات کلی داشته باشند ، مانند منبع کنترل درونی و انتظارات تعمیم یافته تا آنچه مهم تر است ، انتظارات و باورهایی است که در موقعیتهای ویژه در فرد شکل می گیرد .
منابع انتظارات خود ـ کارآمدی
افراد به کمک تجربه و مشاهدات مستقیمو از طریق تجزیهمستقیمپاداش و تنبیهو استفاده از شرطی شدنجانشینی ، ویژگی های شخصیتی با اهمیتی مانند کفایت ، انتظارات اهداف و معیارها و باورهای خود ـ کارآمدی را کسب می کنند علاوه براین از طریق این فرایندها ، خود ـ تنظیمی را یاد می گیرند .
مهمترین منبع انتظارات خود ـ کارآمدی تجربه مستقیم است .
رشد خود ـ کارآمدی
هنگامیکهکودکانمی کوشند تا بر محیط فیزیکی و اجتماعی خود اعمال نفوذ کند ، رشد و پرورش خود ـ کارآمدی را آغاز می کنند . کارآمدی فراگیران در مدرسه ، تحت تاثیر عوامل گوناگونفردی ، موقعیتی و اجتماعی است .
مواردی که معلمان رادر دستیابی به باورهای خود کارآمدی در یادگیرندگانیاری می دهد عبارتند از :
1 ـ فراهم کردن تجارب موفقیت آمیز در یادگیرندگان
2 ـ ترغیب اجتماعی
3 ـ تجارب جانشینی
فصل پنجم
الگوی پردازش اطلاعات در یادگیری
در الگوی پردازش اطلاعات ، رایانه وسیله ای است که یادگیری انسان را نشان می دهد . که شامل سه مرحلهاست ، رمز گردانی ( بازنمایی اطلاعات ) ، ذخیره سازی ( حفظ اطلاعات ) و بازیابی ( دست یابی به اطلاعاتدر صورت لزوم ).
پیش فرضهای الگوی پردازش اطلاعات
1 ـ اطلاعات بصورت گام به گامو مرحله ای پردازش می شود واز دریافت محرک تا رسیدن به پاسخ ادامه می یابد .
2 ـ در تمام فعالیتهای شناختی مانند دریافت ، مرور ، تفکر ، حل مسئله و فراموشی وجود دارد .
3 ـ اطلاعاتی که از قبل در حافظهذخیره شدهبر ادراک و توجه اثر می گذارد .
الگوی حافظه دوگانه
الگویی است از فرایند پردازش اطلاعاتکه براساس دیدگاه روان شناسانتنظیم شدهو بعنوان الگوی دو مخزنی ( حافظه دوگانه ) شهرت دارد مولفه های الگوی پردازش اطلاعات عبارتند از :
1 ـ دریافت محرک از جهان خارج توسط حواس .
2 ـ تشخیص محرک و ثبت حسی .
3 ـ انتقال احساساهایی که شناسایی شده به حافظه کوتاه مدت یا حافظه کاری .
4 ـ انتقال حافظهبلند مدت .
5 ـ فرایند کنترل اجرایی که شامل راهبردهای انتخابی اجرا ، ارزشیابی و نظارتبر نظام پردازش اطلاعات .
روان شناسان گشتالت تعداد زیادی از پدیده های ادراکی را کشف کردند و آنها را سازمانادراکی نامیدند و برای توضیح آنها قوانینی را پیشنهاد کردند کهبه شرح ذیل است :
1 ـ قانون شکل و زمینه
سازمانیافتن محرکه به صورت شکل و زمینه ، لازمه الگودادنبه محرکهاست ، نقشهای بسیاری هستند که در طبیعت به صورت شکل و زمینه ارداک می شوند و به حس بینایی محدود نمی شود و به تمامحواس قابل تعمیم است .
2 ـ قانون مجاورت :
در یک زمینهادراکی مجموعه ای وجود دارد که براساس مجاورتزمانی و مکانی با یکدیگر ادراک می شوند .
3 ـ قانونشباهت :
مجموعه ای شبیه به هم ، از نظر اندازه و رنگ ، در یک گروهو با هم درک می شوند .
4 ـ غلبه مجاورتادراک بر شباهت :
مواردی که در مجاورتهم قرار می گیرند ، به رغم شباهتبا یکدیگر درک می شوند .
5 ـ قانونجهت مشترک :
مجموعه ای که الگویی را تشکیل می دهند ، از جهت مشترکی پیروی می کنند و به صورت یک کل درک می کنند .
6 ـ قانون سادگی :
از نظر روان شناسان گشتالت ، تجربهادراکی ها به ساده ترین تعبیر ممکنار محرکهاست .
7 ـ قانون بستگی :
افراد در ادراک الگویی ناتمام ، منتهای ناتمام آن را کامل می کنند .
نقش توجه در ادراک :
مطالعه در زمینهتوجه ، با انتشار ادراک و ارتباط نوشته برادبنت شروع شد او به این نکته اشاره می کند که : توجه نتیجهیک نظامپردازش اطلاعات محدود است و چون انساندر پردازش اطلاعاتبا محدودیت های روبرو استدست به انتاخاب می زند و بر محرکهای جذاب تر تکیه می کند .
برادبنتالگویی برای تجه پیشنهاد کرد کهبه الگوی صافی معروف است ه در این نظریهاطلاعاتبا توجهبه ویژگی های ظاهری برای پردازش بعدی در نظام عصبی انتخاب می شود .
نظریه صافی برادبنت به مرور مورد توجهواقع شد .
نظریه تضعیف تریزمن : ابتدا یک سرنه براساس ارزشیابی نشانهو با توجه به خصوصیاتظاهرس محرک انجام می گیرد و سپس ارزشیابی پیچیده تر ، که همانارزشیابی معنایی است ، صورت می پذیرد . او معتقد است که ادراک فرایند دو مرحله ای است : مرحله اول ،توجه اولیهبه ویژگیهای ظاهری محرکه مثل اندازه، شکل و جهت حرکتآنهاست . که تلاش آگاهانهچندان نیاز نیست ، مرحله دوم، توجه انتخابی ، به جنبه های خاص محرک توجه و جنبه هایی انتخاببرآنها تاکید می شود .
توجه و یادگیری :
اولین قدم برای یادگیری توجه کردن است . یادگیرندگاننمی توانند چیزهایی را که نشناختهو ادراک نکرده اند ، پردازش کنند .
پیشنهادهایی برای جلب توجه فراگیران :
1 ـ تبییناهداف درس برای آنان . 2 ـ درگیر نمودنآنان در فرایند یادگیری. 3 ـ برانگیختنکنجکاوی آنان. 4 ـ طرح رویدادی غیره منتظرهقبل از شروعدرس . 5 ـ تغییر در محیط فیزیکی کلاس . 6 ـ تغییر روش تدریس . 7 ـ استفاده از حرکاتاشاره و انعکاس صدا و . . . 8 ـ اجتناب از رفتارهای آزاردهندهمانند ضربه زدنروی غیر . 9 ـ کوتاه نمودنمدت مزانتدریس برای خردسالان. 10 ـ بررسی میزانپیشرفت آنانو تاکید موارد مثبت به آنان.
حافظه کوتاه مدت و پردازش اطلاعات :
بقای اطلاعات در حافظهکوتاه مدتدر بهترینحالت محدودیه 20 تا 30تاثیرات اما اگر اطلاعات، فعال نگه داشته شود . مدت زمانماندگاری بیشتر خواهد شد .
اطلاعاتدر حافظه کوتاه مدتبا بهترینیا انتقال به حافظهبلند مدت و برقراری ارنباط با اطلاعات موجود در این حافظه، فعال نگه داشته شود .
نگهداری اطلاعات در حافظه کوتاه کدت :
مرور اطلاعات در حافظهکوتاه مدتبه دو شکل صورت می گیرد :
1 ـ مرور نگهدارنده : صرفا عبارتستاز تکرار اطلاعات در ذهن .
2 ـ مرور بسط دهنده : ارتباط دادناطلاعاتی که می خواهیمبه یادآوریمیعنی اطلاعاتی کهدر حافظهبلند مدتداریم.
فراموشی
اطلاعات ممکن است به سبب دو عامل تداخل یا گذشت زمان از حافظه کوتاه مدت محو شود . اگر اطلاعاتجدید با اطلاعات قبلی یا روش به یاد آوردندرهم آمیزد ، اطلاعات جدید جایگزین اطلاعات قبلی می شود.
محتوای حافظهبلندمدت
حافظه بلند مدت
جافظه بلند مدت ، اطلاعاتی را که در حال حاضر فعال نگه داشته شده است در خود نگه می دارد و اطلاعاتی که خوب یادگرفته شده است ، درنیرومندی حافظهو پایداری آن تاثیر بسزایی دارد .
محتوای حافظه بلندمدت عبارتند از :
حافظه معنایی : استنباط فرد از تجارب خود و شامل دانش فرد از مفاهیم، قوانین ، اصول و مهارت هاست ، حافظهرویدادی : به اطلاعات مکانی و زمانی خاص ـ به ویژه رویدادهای زندگی ـ مربوط می شود .
دانش رویه ای : به چگونگی انجام دادنکارها مربوط می شود . تشکیل آن به زمان زیادی نیاز دارد اما وقتی شکل گرفتماندگار و قوی خواهد بود .
ذخیره سازی اطلاعات در حافظهبلند مدت
ماهیت سازماندهی اطلاعات در حافظهبلند مدت ، بخش مهم و اساسی در مطالعهحافظه است زیراشناخت سازماندهی به روشن شناختنفرایندهای رمزکردانی و بازیابی کمک می کند .
قبل از هر چیز باید اطلاعاتجدید با اطلاعاتی که قبلا در حافظه بلند مدت ذخیره شده استیکپارچهو متصل شود که در اینفرایند سه عامل مبنا ، سازماندهی و بافت نقش دارد .
بازیابی اطلاعات از حافظه بلند مدت
در حافظهبلند مدتاطلاعات قابل دستیابی است هرچند که به علت فکر نکردنبه آن ، در حالت فعال قرار ندارد . بازیابی موفقیت آمیز ، فرایند واقعی حل مسئله است که از منطق ، نشانه ها و سایر دانشهابرای بازسازی اطلاعات استفاده می کند . پدیده نوک زبانی به حالتی اشاره می کند که صدای یک اسم یا حرف اول آن را به خاطر آوریم ، اما از یادآوری کامل آن ناتوان باشیم .
حافظه و تفاوتهای فردی :
تفاوتهای فردی در حافظهحسی : چهار جنبه توجه را که همراه با رشد کودکانپدیدار می شود ، توصیف کرده اند ،
1 ـ توانایی کنترل توجه : به میزانرشد کودکان، توانایی کنترل توجهشانافزایش می یابد . این تواناییهای بهبود یافته به عملکرد بهتر در نگهداری منجر می شود .
2 ـ متناسب کردنتوجه با تکلیف : که با رشد کودکانگسترش می یابد .
3 ـ برنامه ریزی : کودکاندر جستجوی نشانه هایی هستند که بر اهمیتمطالب تاکید دارد و سپس به آنها توجه می کنند .
4 ـ نظارت
تفاوت هی فردی در حافظه کوتاه مدت ( کاری )
در این حافظههم تفاتهای رشدی و هم فردی وجود دارد .حافظهکاری خردسالانبسیار محدود استاما دامنه حافظه آنها همراه با سنشانافزایش می یابد ، وضعیت زیست شناسی فرد در اینزمینه تاثیر گذار است .
تفاوتهای فردی در حافظهبلند مدت
کودکان 6 ساله، ارزش استفاده از راهبردهای سازماندهی را کشف می کنند در 9 ـ 10سالگی از این راهبردها بطور خودکار استفاده می کنند . همزمانبا رشد جهانی ، کودکاندر استفاده از بسط ، تواناتر می شوند ، این توانایی در پایاندوره کودکی بوجود می آید . و بطور کلی تفاوتهای رشد در چگونگی استفاده فراگیران از سازماندهی ، بسط و دانش ، در پردازش اطلاعات در حافظهبلند مدت قابل مشاهده است .
کاربرد الگوی پردازش اطلاعات درکلاس درس
در این الگو آموزش متضمن کمک به یادگیرندگاندر دستیابی به مهارتهای پردازش اطلاعاتو ساتفاده منظم از آنها یادگیری است ، در این الگو فراگیرانبه طور فعال به پردازش ، ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات می پردازند .
کاربردهای الگوی پردازش اطلاعات به شرح ذیل است :
الف ) اطمیناناز توجه فراگیران به درس
ب ) تشخیص موضوعاتمهم درس و موضوعات جزئی و تمرکز بر اطلاعات مهم توسط فراگیران
ج ) ارتباط برقرار کردنپس مطالب جدید با مطالب آموخته شده قبلی
د ) فراهم نمودنفرصتهایی برای تکرار و مرور اطلاعات
هـ ) ارائه موضوع درسی بطور واضح و سازمان دهی شده
و ) تاکید بر درک معنی بجای واضح حفظ کردن مطالب
آموزش مهارتهای مطالعه راهبردهای یادگیری :
راهبردهای یادگیری عبارتند از طرحهایی برای تحقق اهداف یادگیری و شیوه های یادگیری عبارتست از فنون خاصی کهاین طرحهارا شکل می دهند استفاده از راهبردهای یادگیری ، حاکی از دانش فراشناختی فرد است . از مهمترینراهبردهای مطالعه خط کشیدن زیر مطالب مهم و یادداشت برداری است که بستگی به فهم سازماندهی متن دارد .
فصل ششم
فرایندهای شناختی
نظریه های یادگیری از نظر اصول فکری از یکدیگر متفاوتند و همین امر موجب تمایز نظریه ها از یکدیگر می شود برای مثال روان شناسان گشتالتو پیاژه : الگوی جدید پردازش اطلاعات را مبنای کار خود قرار دادند .
مقایسه دیدگاههای شناختی و رفتاری
روان شناسان شناختی بجای اینکهیادگیری را نتیجه شرطی شدن، یعی تداعی محرک و پاسخبداند ، یادگیری را تنظیم مجدد مفاهیم و تجربه هایی می دانند که به بینش منجر می شود .
هر دو دیدگاه به اهمیتتقویتدر یادگیری معتقدند اما دلایل متفاوتی دارند رفتارگرایانافراطی ، معتقدند که تقویت، پاسخها را تحکیم می کند ، روان شناسان شناختی ، تقویت را منبع بازخورد رد نظر می گیرند که اطلاعاتی درباره پیامدهای تکرار رفتار ارائه می دهد .
روان شناسانسناختی ، بر یادگیری اکتشافی ، یادگیری معنادار، یادگیری مفاهیم ، یادگیری حل مسئله ، تفکر انتقادی ، انتقال یادگیری و فراشناخت یادگیری تاکید دارند .
از یددگاه شناختی افراد پردازشگر فعال اطلاعات اند :
این دو دیدگاه از لحاظ روشهای تحقیق در یادگیری با هم تفاوت دارند . رفتارگرایاندر زمینه یادگیری از حیوانات در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی استفاده می کنند و هدفشان دستیابی به قوانین عمومی یادگیری و تعمیم به موجوداتسطح بالاتر مانند انسان هستند . روان شناسانشناختی ، تحقیقاتخود را بردامنه وسیعی از موقعیتهای یادگیری متمرکز می کنند .
یادگیری اکتشافی
در این نوع یادگیری ، محیط باید موقعیتهای برانگیزاننده ای فراهم کند تا یادگیرنده فعالیتهایی را انتخاب کند که برایش ارزش شخصی داشته باشد . خطا در این روش جایز است و از یادگیری جدا نیست و یادگیری تکلیفی است برای رسیدن به پاداش .
به نظر برونر اکتشاف نوعی تکفر استو زمانی بدست می آید که فرد از اطلاعاتمحدود خود فراتر رفته و بهبینش و تعمیمهای جدید دست یابد به راهبردهای مورد اشارهدر این زمینهعبارتند از : تلاش فکر ، طرحسوالهای ترغیب کننده ، تاکید بر فرایند یادگیری به جای نتیجه آن ، تاکید بر معنی و نقش فعال یادگیرنده.
یادگیری معنادار
دیوید آزوبل معتقد است اگر یادگیرنده زمینه لازم برای فراگیری داشته و آن مطالبی را که به او ارائه می شود سازمان یافته باشد ، یادگیری معنادار شده ، و قدرت یادگیری یادگیرندهنیز افزایش می یابد .
روش آموزشی آزوبل مبتنی براطلاعات معنادار است . نقش مهم در یادگیری اکتشافی و معنادار متفاوت است اما دارای 3 ویژگی می باشد که عبارتند از : 1 ـ فعال بودن فراگیراندرفرایند یادگیری 2 ـ تاکید پیوند معلومات جدید با قبلی 3 ـ اطلاعات فرد به طور مستمر تغییر می کند .
علم اقتصاد به عنوان یکی از رشتههای علوم انسانی که نحوه انتخاب و مبادله توسط افراد و پیامدهای اقتصادی کلان این تصمیمها را در سطح جامعه مورد مطالعه قرار میدهد، همواره از سوی روانشناسان متهم به نادیده گرفتن شواهد و واقعیتها مربوط به رفتار انسانها بوده است. علم اقتصاد با پایهریزی مبانی خرد رفتاری و شکلدهی منظومهای از نظریات براساس این فروض، مدعی سازگاری با این رشته علمی است. از آنجا که واحد تحلیل در این دو علم، فرد و رفتار او میباشد تعامل بین علم اقتصاد و روانشناسی میتواند برای نظریهپردازی اقتصادی مورد استفاده اقتصاددانان قرار گیرد. لذا ما در این بحث با برشمردن کاستیهای برخی نظریات اقتصادی در مواجهه با مشاهدات واقعی و برخی پیشرویهای نظری در راستای گفتگوی این دو علم، به ضرورت و اهمیت مطالعات میانرشتهای در این حوزه میپردازیم. در نهایت نیز سعمی میکنیم با تأکید بر طراحی دورههای مطالعاتی میانرشتهای، چارچوبهایی جهت آموزش و پژوهش مناسب در این حوزه ارائه گردد.
پیش از مطرح شدن مالیه رفتاری در مدیریت مالی و اقتصاد، رفتار سرمایهگذاران در بازار سرمایه بر مبنای نظریه مطلوبیت اقتصادی تفسیر میشد، در حالی که بررسیها و پژوهشهای متعدد علمی در زمینه رفتاری، میزان اهمیت عوامل روانشناختی را مشخص کرد. اگرچه نظریههای مالیه رفتاری موضوعاتی جدید هستند و پیشینه آن به یک دهه پیش بازمیگردد، ولی موضوع دخیل بودن ویژگیهای روانشناختی و رفتاری افراد در تصمیمهای خرید به دورههای پیشتر بازمیگردد. حال اینکه با توجه به پیشرفتهای بازار سرمایه، باید تمامی عوامل درونی و بیرونی بصورتی ظریف و زیربینانه مورد بررسی قرار گیرند، چرا که ما با تفکرات، عقاید و ذهنیات بسیار متنوعی از افراد رو به رو هستیم که شناخت و درک غالب این ذهنیات از اهمیت بالایی برخوردار است. افراد برای سرمایهگذاری پول عوامل بسیار زیادی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، به عبارت دیگر سرمایهگذاران حتی پیش از به دست آوردن پول، راهکارهای متفاوتی را برای محل سرمایهگذاری پولشان در ذهن پرورش میدهند (جعبه سیاه خریداران) و در نهایت گزینهای را انتخاب میکنند که با توجه به ذهنیاتشان از هر جهت به نفعشان باشد. عوامل بسیار زیادی بر قصد و تصمیم افراد به سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تأثیرگذارند که میتوان این عوامل را به دو دسته عوال درونی و عوامل بیرونی تقسیمبندی کرد. از جمله عوامل بیرونی میتوان به شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مواردی مانند: میزان تبلیغات از سوی بورس، مسائل درون شرکتی و ... اشاره کرد وی از آجا که تأثیر این عوامل از سوی تحلیلگران بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، تأثیر عوامل درونی میتواند جایگاه ویژهای را به خود اختصاص دهد.
بطور کلی افراد با توجه به میزان ریسک و بازده، اقدام به سرمایهگذاری کرده، پول خود را در محلهایی سرمایهگذاری میکنند بیشترین عواید را نسبت به ذهنیت خود بدست آورند.
1. رابطه نظری علم اقتصاد با روانشناسی
در این بخش ابتدا تعاریفی که از علم اقتصاد اظهار شده است، بیان و سپس تعاریفی که راجع به روانشناسی و موضوعات مورد مطالعه آن میباشد ارائه خواهد شد. در نهایت نیز به لحاظ نظری ترابط این دو شاخه علمی مورد بحث قرار میگیرد و آلفرد مارشال در بیان تعریفی از علم اقتصاد، ابتدا آن را، بررسی آن بخش از اَعمال فردی و اجتماعی بشر میداند که قرابت نزدیکی با دستیابی به رفاه دارد، تعریف مینماید. در نهایت نیز بیان میدارد که علم اقتصاد از یک سو "مطالعه ثروت" و از سویی دیگر- که البته به زعم وی جنبه مهمتر مطالعه علم اقتصاد است- "بخشی از مطالعه انسان" است.
ساموئلسون در یکی از تعاریف ارائه شده برای اقتصاد آن را مطالعه چگونگی انتخاب انسان و جامعه برای بکارگیری منابع تولیدی کمیاب جهت تولید کالا و توزیع آنها میداند. در تعاریفی مشابه، "علم اقتصاد یکی از علوم اجتماعی که اعمال افراد و گروههای انسانی در فرایند تولید، مبادله و مصرف کالا و خدمات را مورد بررسی قرار میدهد" (هلدسون و کوانت، 1980) و یا به عنوان "مطالعه چگونگی تخصیص منابع محدود جهت تأمین خواستههای توسط افراد" (هاروی و جوسی، 2007) معرفی شده است. در تعریف جامع، اقتصاد را میتوان "مطالعه نحوه انتخاب عاملان اقتصادی با تمرکز بر انگیزهها" دانست. در این تعریف پنج مؤلفه اساسی انتخاب بدین قرار خواهند بود: تعارض، انگیزهها، مبادله، اطلاعات و توزیع (استیگلیتز و اتکینزون، 2002). روانشناسی را نیز علم مطالعه رفتار انسان و حیوانات (هلیگارد و اتکینزون، 1969)، مطالعه علمی رفتار (نیکلاس، 2008) و علم رفتار و فرایندهای ذهنی (کن و میترز، 2010) تعریف میکنند. رفتار نیز تمامی فعالیتهای قابل مشاهده یک موجو زنده توسط افراد دیگر و یا ابزارهای متخصصان، مراد میگردد (هلیگارد و اتکینزون، 1960).
بنا به گستره مفهومی تعاریف ذکر شده از علم اقتصاد و مؤلفه کلیدی موجود در مطالعات انجام شده در این علم، مفاهیم اقتصادی همچون تعادل، انتخاب عقلایی، پسانداز، حداکثرسازی مطلوبیت، ترجیحات، رفتار در شرایط عدم اطمینان و نرخ تنزیل اجتماعی همگی در ارتباط مستقیم با روانشناسی و رفتار در شرایط عدم اطمینان و نرخ تنزیل اجتماعی دقیقی بین علم اقتصاد و روانشناسی به نحوی که هر یک مسائل جداگانهای را مورد بررسی قرار میدهند نادرست بنظر میرسد. از سوی دیگر برخی از مفاهیم مرد استفاده در علم روانشناسی همچون انگیزش، خودگردانی، ناهماهنگی شناختی، احترام به نفس که بطور مستقیم مورد بررسی و تحلیل روانشناسان قرار میگیرد نیز بر درک اقتصاددانان و مشاهدهکنندگان رفتار فرد، تأثیرگذار خواهد بود.
2. آینده تعامل علم اقتصاد و روانشناسی
با توجه به درک کنونی اقتصاددانان از برونزا نبودن ترجیحات بین انتخابهای مختلف شکلگیری آن براساس تعاملات اقتصادی و اجتماعی زندگی روزمره، قضاوتهای موجود در اقتصاد رفاه- که مبتنی بر این فرض پایهریزی شده است- و بالتبع سیاستها و نهادها که تغییرات رفتاری را ملحوظ نمیدارند مورد تأمل قرار خواهند گرفت (هنریش و دیگران، 2001). به بین دیگر دستیابی به توصیههای سیاستی و نظریات اثباتیو هنجاری در چارچوب مطالعات فوقالذکر ممکن و دستیافتنی بنظر میرسد. از آنجایی که عموماً به دلیل توجه به تلفیق معرفتشناختی و روششناختی، مطالعات و نظریهپردازی در این حوزه نیز موجب خلق نظریات اقتصادیایی میگردد که مبتنی بر تکثیرگرایی روششناختی، ابزارهای در دسترس علم اقتصاد را به نحو غیرقابل تصوری گسترش میدهند.
مطالعات میانرشتهای به یک بیان، بیانگر بومیتزدایی از دانش (موران، 1387) و به یک بیان نشاندهنده متنی بودن موضوعات مورد مطالعه نظریات اقتصادی هستند. اقتصاددانانی که مجموعه نظریات موجود در علم اقتصاد را به اغراق، نظریاتی جهانشمول میخوانند یا اقتصاددانانی که نظریات اقتصادی را کاملاً نسبی و تکبعدی میدانند، هر دو با استفاده از این گونه مطالعات به آگاهیهایی دست مییابند که راهی میانه برای تلقیشان از نظریات علمی میگشاید. از آن جهت این گونه مطالعات جدید میانرشتهای و بینرشتهای را میتوان جهانشمولتر از نظریات پیشین دانست که از زوایای گوناگون با یک مسئله خاص رو به رو میشوند. فهم و درک نحوه رفتار و حتی شکلگیری انگیزههای فردی در انجام تبادلات اقتصادی نمونهای از این امور میباشد. از طرفی دیگر همین مطالعات میانرشتهای، نشانگر اهمیت نهادها و چارچوبهای فرهنگی و اجتماعی در شکلگیری انگیزهها و رفتار افراد هستند. این مطالعات با به دست دادن مجموعه گستردهای از شرایط و قالبهای تجربه شده، در حکم یک دایرةالمعارف رفتاری خواهند گردید که قدرت تبیین و حتی پیشبینی انتخابهای عاملان اقتصادی در آن شرایط را اقتصاددانان میدهند.
اگر چگونگی شکلگیری ترجیحات فردی (نصیری اقدم، 1386) و اجتماعی حلقه مفقوده روش مورد استفاده در علم اقتصاد است و وظیفه آتی روانشناسی نیز درک عقلایی و غیرعقلایی بودن رفتار اجتماعی انسان باشد (هلیگارد و اتکینزون، 1960)، جهتگیری کلی تعامل اقتصاد و روانشناسی در مطالعات آینده کاملاً مشخص خواهد بود. به بیان دیگر در آینده به جای تکیه بر توسعه برنامههای به اصطلاح امپریالیستی علم اقتصاد، تأکید بر وارد نمودن ابعاد و جنبههای نوین از سایر علوم همچون روانشناسی خواهد شد (فری و بنز، 2002). همانگونه که بیان شد یکی از حوزههای پراهمیتی که نیازمند مطالعات بیشتر و دقیقتری است نحوه شکلگیری ترجیحات اجتماعی با استفاده از ابزارها و روشهای موجود در روانشناسی تجربی میباشد (ویلکینزون، 2008).
البته باید به حدود و ثغور استفاده از دستاوردهای علوم مرزی از یکدیگر توجه نماییم. به بیان شومپیتر، اینکه از فرضی بهره میگیریم که محتوی آن وابسته به رشته خاص دیگری است، لزوماً به معنای ورود به آن رشته نبود (شومپیتر، 1986) بلکه نوعی مطالعه میانرشتهای و بینرشتهای تلقی میگردد و اقتصاددانان یا روانشناسان نباید نگران کمرنگ شدن هویت علم خویش در آینده باشند.
3. آموزش و پژوهش در علم اقتصاد با تأکید بر مطالعات روانشناسی
از آنجاییکه در شناخت مبتنی بر مطالعات میانرشتهای تمرکز بر درک همه متغیرهایی است که در شکلگیری پدیده مورد نظر نقش دارند (بزرگر، 1387) بنابراین لازمه آموزش و تحقیق در این حوزه بهرهگیری از دستاورهای هر دو شاخه علمی میباشد. از آنجاییکه در تحلیل اقتصادی مسائلی وجود دارد که پرداختن بدانها با روشهایی که روانشناسان به دست آوردهاند مزیتهایی دارد (شومپتر، 1986)، نظام آموزشی باید به گونهای ترتیب یابد که افراد مورد آموزش به گونهای از مزیتهای و ابزارهای قدرتمند هر دو رشته علمی اطلاع یابند. الگوی حاکم بر عملی نمودن آموزش و پژوهش میانرشتهای بین علم اقتصاد و روانشناسی، میانرشتگی مقایسهای است. این الگو شامل رویارویی نتایج و مفاهیم ایندو رشته با یکدیگر میشود. در این مدل، هدف نه ادغام مزرهاست و نه حذف آنها، بلکه عبور از مرزها و در صورت لزوم تعریف مجدد آنها عنوان میگردد (ونک، 1388).
اهمیت این گونه دروس و مطالعات را در آن میتوان دانست که از "پیشداوریهای منفی ناشی از نگاه تخصصی" (برزگر، 1387)، "عدم مشاهده بسیاری از پدیدههای کاملاً مرتبط به موضوع علم اقتصاد و عدم اطلاع از یافتههای سایر رشتهها" (نصیری اقدم، 1386) میکاهد. از دیگر مزیتهای استفاده از این نوع مطالعات و روشهای تحقیقی در آموزش علوم را میتوان مزیتهای شناختی دانست. در سطح شناختی، مؤلفههایی چون توانایی حل مسئله، پرهیز از یکسویهنگری به واقعیتها و تشخیص قضاوتهای ارزشی، دستاوردهای این گونه مطالعات قلمداد میشوند (خورسند طاسکوه، 1387) آموزش علم اقتصاد با استفاده از چنین رهیافتهایی نیز خای از این دستاوردها نخواهد بود.
همانگونه که مبنا این رویکرد در آموزش، بررسی ابعاد مختلف یک پدیده و برداشت مفاهیم مشترک از علوم مختلف است (قورچیان و دیگران، 1387) استفاده از رویکرد میانرشتهای در این زمینه نیازمند محور بودن برخی موضوعات خاص و جزیی و تحلیل آنها با استفاده از چنین مطالعاتی میباشد. موضوعی چون رفتار فرد در شرایط ریسکی را در همین قالب میتوان تحلیل نمود.
شکل 3. الگوی مطالعه میانرشتهای برای یکی از مفاهیم مورد مطالعه علم اقتصاد
نمونهای از مفاهیمی که قابلیت بررسی تحت چنین شیوهای را دارد، "نوعدوستی" است (شکل 3). نوع ادارک، نظریات، تبیین و دلیل مشاهده پدیدهای چوه نوعدوستی قابل تحلیل از سوی متخصصان عصبشناسی (با انجام انواع آزمونها در آزمایشگاهها و استفاده از ابزارهای کشف تغییرات هورمونی و عصبشناسی)، اقتصاد (با نظریهپردازی حول این رفتار و تبیین آن براساس نظریات موجود در نظریه بازیها و یا مبانی خردی نظریات اقتصادی) و روان شناسی (با جمعآوری مشاهدات و انجام تحقیقات میدانی راجع به علت انجام چنین انتخابهایی و تحلیل آن براساس مدلهایی چون "تمایل به انصاف" یا "عمل متقابل") میباشد. با انجام چنین مطالعاتی حول این مفهوم درمییابیم که تبیین مدلهای مبتنی بر پیروی صرف از نفع شخصی که از مبناییترین فروض مورد تأکید اقتصاددانان است، در مقایسه با نظریات مبتنی بر "عمل متقابل" چگونه بوده و میزان روایی کدام نظریه اقتصادی بیشتر است.
همانگونه که بیان گردید، استفاده از رویکرد بینرشتگی برای به کنار هم نشاندن دو علم اقتصاد و روانشناسی به معنای آمیزش این دو حوزه علمی تلقی میگردد، البته در مطالعات بینرشتهای ضرورتی ندارد که اقتصاددانان خود روانشناس باشند. به لحاظ آموزشی نیز روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری به بیان مطلب خود، آن هم از زاویه دید خود میپردازند و دانشجویان بطور ناخودآگاه خود را تحت یک برنامه تلفیقی احساس مینمایند. در این رویکرد آموزشی، حلقههای آموزشی و دورههای تدریس گروهی از اهمیت خاصی برخوردارند. موضوعاتی چون "روانشناسی اقتصاد" و "رفتارشناسی اقتصاد" قابل پیشبرد براساس چنین رویکردی هستند.
در بررسی موانع عمومی اینگونه مطالعات نیز باید اشاره نمود که باورهای آکادمیک دورن حوزهای علوم و نهادینه شدن باورهای رشتهای به عنوان یکی از مشکلات انجام مطالعات میانرشتهای و بینرشتهای (خورسندی طاسکوه، 1387) گربیانگیر مطالعات میانرشتهای و بینرشتهای علم اقتصاد و روانشناسی میباشد. جتی راجع به وجود اینرسی در مطالعات میانرشتهای با محوریت علوم اجتماعی و انسانی، برخی بر این باورند که از بین بردن شکافهای بین این علوم به مراتب دشوارتر از حذف شکاف بین علوم طبیعی و اینگونه علوم است (لل و نرگارد، 1387). هر چند اقتصاددانان گاهی "تنبلی خود را برای آموختن از روانشناسی و جامعهشناسی پشت دیوارهای بلند رجحانهای شخصی پنهان میکنند (فرجی دانا، 1379 به نقل از کلم، 1989) اما باید توجه نمود که در مورد خاص علم اقتصاد موجود، با توجه به پیشرویهای نظریای که تاکنون حول مفاهیمی چون نوعدوستی، ابهامگریزی و یا انتخاب در شرایط مخاطرهآمیز رخ داده است، بسیاری از موانع اولیه در درک متقابل و پیدایش زبان مشترک بین اقتصاد آزمایشگاهی، اقتصاد رفتاری و یا اقتصاد مبتنی بر عصبشناسی (که همه آنها پیشوند "اقتصاد" را با خود به یدک میکشند و نشاندهنده پذیرش آنها توسط جامعه اقتصاددانان میباشد) چیزی جز حاصل مطالعات میانرشتهای و بینرشتهای نیستند.
به نسبت نظریهپردازی بومی و علم اقتصاد با توجه به موارد مطروحه به این موضوع میپردازیم که در مطالعات علم اقتصاد موارد بسیاری وجود دارد که فرهنگ و شرایط محیطی موجب تفاوت در برخی پیامدها میگردد. گرچه در نگاه اول رویکردهای نهادگرا و مباحث اقتصاد توسعه از این قبیل هستند اما چنین مواردی در حوزه مطالعات بینرشتهای اقتصاد و روانشناسی نیز مشاهده میشوند. بطور کلی شاید بتوان دو نوع تفاوت در مطالعات بین فرهنگها و کشورهای گوناگون را تشخیص داد:
الف) تفاوت اول در مشاهدات انجام شده است، برخی مؤلفهها و پدیدهها هستند که در همه مکانها و زمانها موجود نیستند. یکی از چنین مثالهایی نوع نگاه افراد یک جامعه به برخی داراییها و کالاهاست. بطور مثال تفاوت نوع نگاه افراد به مسکن در کشور ایران و در برخی کشورهای غربی نه تنها به سادگی قابل مشاهده است بلکه تأثیرات کلان آن نیز قابل توجه میباشد. به بیان دیگر برخی مسائل مختص شرایط خاص کشورها بوده و بررسی آنها موجب دسترسی به دلالتهای قابل استفاده در کشورهای دیگر نیست.
ب) تفاوت دوم در مطالعات بین کشورها در حوزه مورد بحث، به برخی مفاهیمی برمیگردد که گرچه میتوان به جهانشمولی آنها اعتقاد داشت اما شدت و ضعف و یا تفسیر آنها وابسته به شرایط مختلف است. بطور مثال مفهومی چون انصاف در نظر افراد جامعه از چنین ویژگیای برخوردار است. همچنین موضوعاتی که با رویکرد میانرشتهای و بینرشتهای قابل بررسی و تحقیق میباشد و شاید از اولویت بالاتری میتوان به مفاهیمی چون "هزینه و فایده" در انتخابهای فردی و اجتماعی، بوجود آمدن "تقاضاهای آنی" و یا "تفاوت تقاضای طبقات درآمدی مختلف"، "شادی و رضایت"، اثرات سوء "بیکاری" و "تعیین دستمزد" در بنگاههای اقتصادی اشاره نمود. درک ابعاد خرد اقتصادی و نحوه تصمیمگیری افراد، با توجه به وجود بسیاری از ارزشها و ویژگیهای شخصیتی برآمده از فرهنگ ایرانی و اسلامی، از مهمترین مسائلی است که از آن غفلت شده است. با توجه به عام بودن مفاهیمی چون هزینه و فایده و متنی بودن آن در فضای فکری جامعه، تبیین بسیاری از رفتارهای به ظاهر ناسازگار با برخی مدلهای مطرح اقتصادی امکانپذیر میباشد. از جنبه انتخاب اجتماعی نیز یکی از کاربردیترین نتایج انجام اینگونه مطالعات، مربوط به تحلیل هزینه فایده پروژههای بلندمدت ملی و استفاده از نرخ تنزیل اجتماعی بهینه از نظر جامعه برای آنهاست (بطور مثال، هندرسون و لانگفورد، 1989). عوامل روانشناختی تعیینکننده تقاضای کل، بمنظور درک تبادلات اقتصادی و حتی تغییرات ناگهانی در قیمت از اهمیت به سزایی برخوردار است.
مقدمهای بر تحقیقات انجام شده درخصوص رفتار سرمایهگذاران در بازار
موضوعهای فرعی در حوزه مالی و در بحث مالیه رفتاری، مطالعه مربوط به شناسایی فرآیند تصمیمگیری سرمایهگذاران و طراحی و تبیین الگوی تصمیمگیری آنان در بازار سرمایه، در شرایط عدم اطمینان است.
یکی از جدیدترین پژوهشهای صورت گرفته در رابطه با شناسایی عوامل تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران، پژوهشی است که توسط حسنالتمیمی در بازار سرمایه امارات صورت گرفت. وی متغیرهای تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران را در پنج گروه از عوامل طبقه بندی کرد. این عوامل عبارتند از: اطلاعات مالی و حسابداری، اطلاعات خنثی، توصیههای جانبدارانه، انطباق تصویر بر خود با شرکت و نیازهای شخصی سرمایهگذار. یافتههای این پژوهش حاکی از این است که متغیرهای مرتبط با نظریه حداکثر کردن مطلوبیت از قبیل رشد سودآوری، سود نقدی پرداخت شده به سهامداران و سود هر سهم پیشبینی شده از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در قصد خرید یک سهم در بازار خواهد بود.
بطور کلی شواهد تجربی بدست آمده از مطالعات صورت گرفته در بازارهای سرمایه، گویای این واقعیت است که فرآیند تصمیمگیری سرمایهگذاران و رفتار آنها بسیار پیچیده بود، امکان ارائه یک الگوی واحد برای پیشبینی رفتار آنها در بازار، به راحتی میسر خواهد بود. در بسیاری از مواقع رفتار سرمایهگذاران در بورس غیرعقلایی است و شناسایی دقیق محرکهای رفتاری امکانپذیر نخواهد بود.
بطور کلی میتوان گفت که عوامل روانی تأثیرگذار بر قصد افراد به سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار به این شرح هستند:
1.عوامل بیوریتمی
2.قدرت تحلیل ذاتی
3.کسب پرستیژ (وجهه) سهامداران بودن
4.انطباق تصویر ذهنی خریدار و تصویر واقعی شرکت
5.میزان درجه ریسکپذیری
6.میران اعتماد به نفس
علم بیوریتم، سالهاست که در عرصه علوم مختلف تأثیرگذار بوده، در حال تثبیت جایگاه در رشتههای مختلفی از جمله مدیریت است و حال اینکه باید بررسی کرد که بیوریتم و سیکلهای مختلف آن (جسمی، ذهنی و احساسی) چگونه بر قصد و تصمیم فرد به سرمایهگذاری تأثیرگذارند. با توجه به کشفیات علم بیوریتم، افراد در زمانهای مختلف رفتارهای متفاوتی در زمینههای مختلف از خود نشان میدهند و این تغییر درونی میتواند علت رفتارهای بیرونی در زمینههای متفاوت باشد و بطور طبیعی شناخت دقیق و علمی از این رفتارها باعث افزایش شناخت از جعبه سیاه افراد (سرمایهگذاران) و پی بردن به عکسالعملها و رفتارهای بیرونی آنان میشود. این مسئله با مثالی بیشتر روشن میشود.
فردی را در نظر بگیرید که در یک دوره زمانی ویژه مبلغ پولی را به دست آورده و بدنبال راهی برای سرمایهگذاری پول خود است. وی میتواند قطعه زمینی خریداری کرده و یا پول خود را پسانداز بلندمدت کند و ... حال اگر این فرد از لحاظ سیکل ذهنی در ناحیه اوج قرار داشته باشد، به دلیل اینکه در این حالت از لحاظ ذهنی بسیار توانمند است و ذهن وی به او اجازه کنکاش هر چه بیشتر را میدهد، به سرمایهگذاریهایی که نیاز به تجزیه و تحلیل و قدرت ذهنی بالایی داشته باشد رو میآورد و از آنجا که سلولهای ذهنی وی از هر زمان دیگری مستعدتر و آمادهتر میباشند، در آن دوره زمانی ویژه گرایش بیشتری به بازار بورس و اوراق بهادار پیدا میکند.
عامل مهم دیگری که از لحاظ روانی بر ذهنیت و قصد افراد تأثیرگذار است، قدرت و توانایی تجزیه و تحلیل ذاتی افرا برای سرمایهگذاری است. بطور کلی اگر افراد احساس کنند که انرژی و استعدادهای لازم برای انجام کاری را به خوبی در اختیار دارند، در آن فعالیت موفقتر از دیگران عمل میکنند. ما در طول تاریخ شاهد ظهور ابر مردانی بودهایم که با اینکه از تکنیکها و اصول رشته خود به صورت آکادمیک بهرهمند نبودهاند ولی بسیار خوش درخشیدهاند چرا که آنها بصورت ذاتی و درونی در زمینه فعالیت خود قدرتمند بودهاند. حال اینکه بعضی از افراد که از لحاظ ذاتی (ارثی) از قدرت تحلیل بالایی برخوردار هستند و در واقع اینگونه افراد با کمترین دادهها و اطلاعات در زمینه مورد نظر، تجزیه و تحلیل دقیقی را از خود بروز داده در نتیجه اینگونه افراد در صورت شناخت این پتانسیل درونی، گرایش هر چه بیشتری به خرید سهام و فعالیت در بازار بورس اوراق بهادار دارند.
از عوامل مهم دیگری که افراد را به خرید سهام و سرمایهگذاری در بازار بورس و اوراق بهادار تحریک میکند، بدست آوردن وجهه سهامدار بودن است، بدین معنی که بعضی از افراد فقط به دلیل اینکه کسب وجهه کنند، سهامدار یک شرکت خاص میشوند به عبارت دیگر اینگونه افراد با خرید سهام شرکتهایی خاص (بیشتر سهام شرکتهایی که شهرت زیادی در بازار کسب کردهاند) خود را از لحاظ ذهنی ارضا میکنند و در واقع برای بدست آوردن این پرستیژ به خرید سهام انگیزه پیدا میکنند. کسب این نوع از پرستیژ میتواند از راه گفتن جملههایی نظیر اینکه: "من یکی از سهامداران شرکت ........ هستم"، "دیروز در مجمع عمومی صاحبان سهام شرکت ........ حضور داشته" و ... به دوستان بدست آید. اینگونه سرمایهگذاران میتوانند طبقهبندی متنوعی را شامل شوند که یکی از این گروهها افرادی هستند که سهام را در مبالغ پایینی خریداری میکنند و بیشتر دانشجویانی هستند که در رشتههای مرتبط با بورس (اقتصاد، حسابداری، مدیریت و ...) در حال تحصیل هستند و آروزیشان دستیابی به جایگاه کسانی است که الگوی آنان قرار گرفتهاند.
عامل مهم دیگری که میتواند رفتار افراد را تحت تأثیر قرار دهد، میزان درجه ریسکپذیری است که این مورد از جمله مهمترین عوامل موجود در بازارهای مالی به ویژه بازار سهام میباشند. از لحاظ درجه ریسک، افراد به دو دسته ریسکپذیر و ریسکگریز تقسیم میشوند. سرمایهگذاران در بازار بورس منطقی عمل کرده و به ازای پذیرفتن میزان مشخصی از ریسک، بازده مورد انتظارشان را طلب میکنند. ولی اگر فردی به هیچ عنوان ریسک را نپذیرد و مایل به کسب بازدهای باشدکه در برابر دریافت آن بازده، متحمل هیچگونه ریسکی نشود بطور طبیعی نمیتواند به سمت بازار بورس حرکت کند، چرا که افرادی به سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار میپردازند که میزان ریسکی را با توجه به مقدار بازده پذیرا باشند.
در نهایت، اعتماد به نفس میتواند بر قصد افراد به سرمایهگذاری در بازار بورس تأثییرگذار باشد. افراد که از لحاظ میزان اعتماد به نفس در حد پایینی قرار دارند. بیشتر به سرمایهگذاریهایی رو میآورند که از میزان حتمیت (اطمینان) بیشتری برخوردار باشد (خرید زمین، پسانداز کوتاهمدت و ...) چرا که هر چه فرد اعتماد به نفس بالاتری داشته باشد. در رابطه با موضوعات، با قدرت و اطمینان بیشتری تصمیمگیری میکند زیرا به خود و قابلیتهایش اعتماد دارد و در نهایت این ذهنیت، وی را به سمت و سویی میکشاند که بتواند از نیروها و پتانسیلهای درونی خود در بسترهای مناسب (بازار بورس و اوراق بهادار) بهرهبرداری کند. گفتنی است که آیا فردی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است در بازار بورس موفق میشود یا خیر؟ بلکه مفهوم این است که میزان اعتماد به نفس در ابتدای امر میتواند مانند محرکی در تشویق به سرمایهگذاری عمل کند.
روانشناسی و رفتارشناسی
رفتارشناسی بازار سهام:
رفتارشناسی مالی شاخهای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکرد روانشناسانه میپردازد. در این مقاله ما سعی داریم با بررسی الگوهای رفتاری سرمایهگذاران در موارد نیز با ارائه نمونههای عینی، تصویر روشنتری از نحوه تصمیمگیری سرمایهگذاران در شرایط متفاوت و به تبع آن رفتارشناسی بازارهای مالی ارائه میشود سرمایهگذاران تحت تأثییر سه نیروی اساسی تصمیمگیری میکنند:
الف) انگیزه و هدف زیانگریزی
ب) داشتن اعتماد به نفس کاذب
ج) ظاهر بینی
د) تنوعبخشی
هـ) پیشمانی
فعالیت موفقیتآمیز در بازار سهام مانند عرصههای اقتصادی دیگر، نیازمند تجهیز سرمایهگذار به دانش و تخصص لازم میباشد. شاخهای از علم اقتصاد که دانش و ابزار لازم برای تحلیل بازارهای مالی را در اختیار افراد قرار میدهد، نامیده میشود. فاینانس از حدود یکصد سال پیش، همگام با شکوفایی و توسعه روزافزون این علم، مدلها و ابزارهای متعددی برای ارزشگذاری داراییهای ایجاد شده که بسیاری از آنها امروزه تحت عنوان تحلیل فاندامنتال توسط کارشناسان برای ارزیابی سهام شرکتها استفاده میشود. برخی متخصصات فاینانس معتقدند که در تحلیل و بررسی بلندمدت، ارزش کلیه داراییها (از جمله سهام) از قواعد بیچون و چرای این علم پیروی میکنند و فارغ از نوسانات کوتاهمدت، تنها روش مناسب برای تصمیمگیری صحیح در بازارهای مالی استفاده از مدلهای تحلیلی است. در این میان هرچند نمیتوان خدمات ارزنده این علم و متخصصان آن را نادیده گرفت اما با بررسی و مطالعه رفتار سرمایهگذاران در عرصه عمل میتوان به مثالهای متعددی دست یافت که براساس آن تصمیم افراد در سرمایهگذای، متفاوت از پیشبینی تئوریهای فاینانس بوده است. این رفتار سرمایهگذاران یکی از فرضیههای اساسی فایناس را زیر سؤال برده است. این فرضیه بطور خلاصه بیان عنوان بهینه بودن بازارها (Market Efficiency) میکند که تغییرات قیمت سهام در نتیجه تغییر در ارزش ذاتی شرکتها روی میدهد و در نتیجه قیمت سهام تنها از اخباری متأثر میشود که به تغییر جریانات نقدی آتی سهام (یعنی آنچه عاید سرمایهگذاری خواهد شد) و در نتیجه تغییر در ارزش ذاتی منجر شود. این فرضیه در حالت قویتر خود بیان میکند که به علت کارا بودن بازارهای سهام، اطلاعات مالی مربوط به عملکرد شرکتها در قیمت سهام آنها لحاظ شده است و بنابراین در هر لحظه بازار، بهترین قیمت را نموداری که توسط رابرت شیلر (از مشهورترین اساتید). برای یک دارایی با توجه به ارزش فعلی شرکت پیشنهاد میدهد شاخص واقعی P ارائه شده این فرضیه بنیادی فاینانس را به چالش میکشد. در نمودار، منحنی (Yale) دانشگاه بیل ارزش فعلی کل عایدات P قیمت سهام در بازار ایالات متحده آمریکا از سال 1870 تا 2008 را نشان میدهد. منحنی واقعی سهام را محاسبه کرده است. بدین ترتیب با توجه به در دسترس بودن اطلاعات آتی برای یک دوره زمانی طولانی با تنزیل سودهای نقدی واقعی که در آینده توزیع شدهاند (براساس P منحنی از تاریخ شروع نمودار در سال 1870 نرخ سود اوراق قرضه آمریکایی)، ارزش ذاتی میانگین کل سهام شرکتها در بورس نیویورک را برآورده کرده است. از مقایسه این دو منحنی نتایج جالبی بدست میآید، نخست اینکه به سادگی میتوان تشخیص داد که میزان نوسانات یک روند پیوسته با شیب P واقعی قیمت سهام در بورس بسیار بیشتر از نوسانات ارزش ذاتی است به نحوی که منحنی به عنوان نماینده تغییرات قیمت سهام بسیار متلاطم و پرنوسان است. دوم اینکه هرچند Pمسیری ملایم را طی میکند اما منحنی در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم دو نمودار هماهنگی زیادی با یکدیگر دارند اما پس از این دوره برای مانند اویل دهه 90 تا 2008 میلادی تفاوت معنادار بین قیمت سهام و ارزش ذاتی) بازههای زمانی بسیار طولانی شرکت وجود داشته است. این اختلاف، در تضاد جدی با فرضیه بهینه بودن بازارها است که قیمت را منعکس کننده ارزش ذاتی دانسته و هرگونه اختلاف میان این دو را ناچیز و موقتی میانگارد. یک نمونه قابل تشخیص دیگر در این نمودار مربوط به دوران رکودهای بزرگ است که طی آن قیمت سهام در سالهای 1929 تا 1932 پیش از دو سوم ارزش خود را از دست داد در حالی که کوچکترین تغییری در ارزش ذاتی شرکتهای براساس تنزیل سودهای آینده ایجاد نشد. به عبارت دیگر شرایط سودآوری آتی شرکتها کاملاً با ثبات بوده است! مطالعه میزان گردش سهام به عنوان یک مثال دیگر در بحث حاضر نیز در بر دارنده نتایج جالب و قابل توجهی است. به جدول یک توجه کنید. ارقام جدول به خوبی نشان میدهند که در سه بورس توسعه یافته ایالات متحده، انگلستان و آلمان در طول سال 2009 ارزش کل معاملات به مراتب بیش از ارزش بازار بوده که به معنای دست به دست شدن کل ارزش سهام بازار در طول یک سال بیم معاملهگران است.
براساس نظریه بازار کارا تنها، اخبار بنیادی که باعث تغییر ارزش ذاتی سهام میشوند، میتوانند انگیزه تغییر قیمت و انجام معامله را برای سرمایهگذاران ایجاد کنند. این در حالی است که نسبت به گردش سهام بیش از 100درصدی در اکثر بازارهای مالی دنیا به خوبی بیان میکند که انگیزه انجام معامله در بین سرمایهگذاران به مراتب بیشتر بوده است زیرا طبیعتاً میزان اطلاعات منتشر شده در مورد شرکتها در یک سال به اندازهای نیست که این حجم عظیم خرید و فروش سهام را توجیه کند. نمونههای مزبور حکایت از آن دارند که عواملی فراتر از نیروهای بنیادین در بازارهای مالی عمل میکنند که تئوریهای فاینانس قادر به توضیح آن نیست. در پاسخ به این ناتوانی علمی، در چند دهه اخیر شاخه نوینی به نام "فایناسن رفتاری (Behavioral Finance) در غرب ایجاد شده و رشد کرده است که به بررسی رفتار سرمایه گذاران در بازارهای مالی با رویکرد روانشناسانه میپردازد. کارشناسان این رشته معتقدند نیروهایی نظیر ترس و طمع میتوانند با زیر پا گذاشتن تئوریهای فاینانس موجب نوسانات چشمگیر در بازارهای مالی شوند. بدین ترتیب باید به افراد از منظر روانشناسانه نگریست که در بسیاری مواقع تحت تأثیر احساسات واقعی، رفتاری کاملاً متفاوت با منطق اقتصادی (شالوده فاینانس) از خود نشان میدهند.
زیان گریزی:
شاخهای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکردی روانشناسانه میپردازد. با بررسی الگوهای رفتاری سرمایهگذاران و ارائه نمونههای عینی، تصویر روشنتری از نحوه تصمیمگیری سرمایهگذاران در شرایط متفاوت و به تبع آن رفتارشناسی بازارهای مالی میپرادزیم. یک موقعیت فرضی از در نظر بگیرید که طی یک تصادف رانندگی به راننده پیشنهاد میشود بین دوگزینه زیر یکی را انتخاب کنید:
1.یک میلیون تومان هزینه خسارت را نقدی بپردازد.
2.یک تاس بیندازد و در صورتی که تاس زوج را نمایش داد دو میلیون تومان و در صورتی که عدد فرد آمد از پرداخت خسارت معاف شود.
در هر دو گزینه زیان مورد انتظار بررسی براساس علم احتمال نشان میدهد که ضرر مورد انتظار برابر یک میلیون تومان است زیرا احتمال زوج یا فرد آمدن تاس برابر است با وجود برابر بودن ضرر مورد انتظار در هر دو گزینه، اکثر افراد تمایل دارند گزینه دوم را انتخاب کنند یعنی افراد ضرر غیرقطعی را هر چقدر که بزرگتر باشد به ضرر حتمی ترجیح میدهند. این پدیده در رفتارشناسی مالی به "زیان گریزی" شهرت دارد و یکی از الگوهای رفتاری رایج در بین سرمایهگذاران استو مطالعات (Loss Aversion) روانشناسی ثابت کردهاند که عدم مطلوببیت یا احساس ناخرسندی که از یک میزان ضرر مالی مشخص به انسان دست میدهد حدوداً 5/2 برابر میزان لذت یا خرسندی ناشی از سود به همان میزان است.
به عبارت دیگر برای جبران احساس نامطلوب زیان یک میلیون تومانی کسب حدود 5/2 میلیون تومان سود لازم است! این واکنش روانی باعث میشود که سرمایهگذاران در بازارهای سهام از فروش سهام زیانده خود برای مدت طولانی خودداری کرده اما سهام سودده را خیلی زودتر از آنچه اقتضا میکند به فروش برسانند.
توجیه رفتار مزبور از منظر روانشناسی این است که برای سرمایهگذاران قبول این حقیقت که در یک سرمایهگذاری ضرر کردهاند مشکل است و تا زمانی که سهام خود را به فروش نرساندهاند از لحاظ ذهنی احساس ناخرسندی ناشی از شناسایی زیان را به تعویق انداخته و به امید آینده نامعلوم باقی میمانند. اما در مورد سهام سودده، ترس از کاهش ناگهانی قیمت موجب میشود که سرمایهگذاران سهامی که برایش بازدهی داشته را زودتر واگذار کرده و از ریسک تبدیل شدن آن به یک سهم ضررده اجتناب کند. بدین ترتیب نقطه مرجع ذهنی سرمایهگذاران برای قضاوت در مورد یک سرمایهگذاری، قیمت خرید آن دارایی است و تصمیم خرید و فروش آنها تا حد زیادی به این تصور ذهنی در مورد قیمت بازمیگردد که لزوماً هیچ ارتباطی با وضعیت سهم و یا شرکت ندارد. مطالعهای که در سال 1998 در مورد حساب کارگزاری بیش از 163 هزار مشتری حقیقی در ایالات متحده آمریکا انجام شد نشان میدهد که سرمایهگذاران سهامی را که قیمت بالاتر نسبت به قیمت خرید داشتهاند بطور متوسط 7/1 برابر زودتر از سهام زیانده به فروش میرسانند. مطالعه دیگری در سال 2001 در فنلاند نشان داد که سرمایهگذاران، سهامی که قیمت آنها از زمان خرید بیش از 30درصد صدافت کرده است را بطور میانگین 32درصد کمتر از سهام سودده سبد خود به فروش میرسانند. همچون سایر مباحث رفتارشناسی مالی، تئوریهای فاینانس قادر به توضیح پدیده ریسک گریزی در بین سرمایهگذاران نیست. براساس تئوری مدرن فاینانس، یک سرمایهگذار در هر لحظه باید قیمت کنونی سهم و پیشبینی خود از ارزش ذاتی را مقایسه کرده و بر مبنای آن تصمیم به نگهداری یا فروش بگیرد. براین اساس، قیمت خرید یک سهم نباید نقشی در تصمیمگیری عاقلانه یک سرمایهگذار ایفا کند. حال آنکه براساس تحقیقات فوق، آنچه در عالم واقع میان سرمایهگذاران اتفاق میافتد مخالف این نظریه است. براساس آنچه درخصوص اصل زیان گریزی بیان شد، رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران توصیه میکند تا با شناخت این الگوی رفتاری طبیعی و تلاش برای مهار آن سعی کنند تا سهام زیانده خود را در صورت کسب توجیه لازم با سهولت بیشتری به فروش برسانند و به سهام سودده اجازه پیشروی و کسب بازده بیشتر را بدهند.
اعتماد به نفس کاذب:
مروری اجمالی بر دستاوردهای علم روانشناسی بیان میکند که پدیده اعتماد به نفس خصلتی مشترک در بین اغلب انسانهاست که نمود آن در بازارهای مالی به وفور یافت میشود. مطالعات انجام شده در این خصوص در ماین مشاوران بازار (Ruuso & Schoemaker, 1992)، مدیران (Kidd, 1970)، مهندسان (Baum annetal, 1991) و بانکداران (Steavevon Holstein, 1972) نشان میدهد که این پدیده تنها منحصر به سرمایهگذاران نبوده و بطور گستردهای در بین افراد در مشاغل مختلف خودنمایی میکند. در همین راستا نتایج یک تحقیق جالب نشان داد که 80درصد افراد، احتمال تصادف خود را کمتر از میانگین واقعی رانندگان تلقی (Kahne mam & Riepe, 1997) میکنند. همچنین مطالعه انجام شده توسط بیکر و امری (baker & Emery) در سال 1993 که به سراغ زوجهای آمریکایی رفته بیان میکند که با وجود احتمال واقعی 50درصدی طلاق برای هر ازدواج در جامعه آمریکا، اکثریت زوجهای جوان احتمال طلاق در ازدواج خود را صفر ارزیابی کردند. اعتماد به نفس کاذب نزد سرمایهگذاران بازارهای مالی نیز معمولاً بدین صورت نمایان میشود که افراد در انتخاب سهام و پیشبینی بازده بازار، خود را تواناتر از سایرین قلمداد میکنند. بررسیها توسط مؤسسه معتبر نظرسنجی گالوپ نشان میدهد که سرمایهگذارانی که سابقه کمتری در بورس دارند غالباً اعتماد به نفس بالاتری نسبت به سرمایهگذاران با سابقه دارند.
بر این اساس، آماتورها معمولاً احتمال کسب بازدهی بهتر از متوسط بازار را در سرمایهگذاریهای خود بسیار بیشتر از افراد حرفهای تصور میکنند. این اعتماد به نفس کاذب در بین سرمایهگذاران در عمل تأثیرات وسیعی در تصمیمگیری افراد دارد که یکی از مهمترین نمونههای آن در پدیدهای تحت عنوان معامله بیش از حد (over- Trading)مشاهده است که مصداق آن را میتوان در رفتار افراد دارای دسترسی به معاملات برخط (online- Trading)جستجو کرد.
در پژوهش انجام شده در سال 2003 (Barber & Odean) سیستم معاملات تلفنی به معاملات برخط روی آورده بودند نشان میدهد که به رغم آنکه این سرمایهگذاران پیش از دسترسی به سیستم معاملات آنلاین بطور متوسط بازدهی سه درصدی بهتر از شاخص بازار در هر سال داشتند، اما پس از تغییر مزبور، متوسط بازدهی همین سرمایهگذاران در یک بازده زمانی طولانیمدت به دو درصد کمتر از شاخص بورس رسید. علت این مسئله بطور طبیعی به افزایش تعداد معاملات و از بین رفتن بخش بزرگی از سود در نتیجه پرداخت کارمزد معاملات مربوط میشود. همچنین تحقیقگیری که بر روی 60 هزار سرمایهگذار حقیقی در سال 1998 (Barber & Odean) در ایالات متحده انجام شد بیان میکند که کارمزد معاملات بطور متوسط 4/2 درصد از بازده افراد در هر سرمایهگذاری را از بین میبرد و افرادی که بیشترین حجم معاملات را داشتهاند کمترین بازدهی (حدود 5درصد کمتر از شاخص) را در بلندمدت کسب کردهاند.
نمودار از منظر دقیقتری آثار پدیده معاملات بیش از حد و ارتباط آن با اعتماد به نفس کاذب را بررسی میکند نمودار عملکرد چند گروه از سرمایهگذاران را در یک بازه زمانی طولانیمدت (7 سال) نشان میدهد (Barber & Odean, 2000). منظور از صندوقهای شاخصی، صندوقهای سرمایهگذاری هستند که ترکیب سرمایهگذاری دقیقاً مشابه سبد سهام بازار دارند. بنابراین عملکرد آنها به متوسط بازار بسیار نزدیک است. کلوپهای سرمایهگذاری نهادهایی (Investment club) هستند که با پذیرش سرمایهگذاران و تحلیلگران، برنامههای منظمی را جهت تبادل نظر و ارتباط آنها با یکدیگر ترتیب میدهند تا تبادل تجربیات و اطلاعات به نحو مؤثری انجام شود.
سرمایهگذاران شخصی نیز افراد حقیقی هستند که عمدتاً از بین فعالان حرفهای (براساس سابقه فعالیت در بازار سهام) انتخاب شدهاند. نتایج این بررسی که درخصوص 166 کلوپ سرمایهگذاری در آمریکا صورت پذیرفته است در نوع خود جالب توجه است. نخست اینکه سود خالص هر دو گروه از سرمایهگذاران (سرمایهگذاران شخصی و اعضای کلوپهای سرمایهگذاری) از صندوق شاخصی یا به عبارتی شاخص بورس کمتر بوده است. به عبارت دیگر هیچ یک از سرمایهگذاران نتوانستهاند بازدهی بهتری از متوسط بازار در بلندمدت کسب کنند و این در حالی است که همانطور که پیشتر اشاره شد، معمولاً افراد، عملکرد خود را تحت تأثیر اعتماد به نفس کاذب، بسیار بهتر از بازار برآورد میکنند. نکته دون این است که سرمایهگذاران شخصی نسبت به اعضای کلوپهای سرمایهگذاری طبیعتاً مراودات و تبادل اطلاعات کمتری با دیگران داشتهاند عملکردی بهتر از اعضای کلوپهای داشتهاند.
علاوه بر این، هر دو گروه در اثر معامات مکرر بخش قابل توجهی از بازدهی خود را از دست میدهند به نحوی که سرمایهگذاران شخصی هر چند بازده ناخالص بهتری از متوسط بازار داشتهاند (7/18درصد)، اما به علت پرداخت کارمزدها، سود خالص آنها به مراتب کمتر شده است (4/16درصد). در بین اعضای کلوپهای سرمایهگذاری حتی وضعیت بغرنجتر است. این گروه نه تنها بازدهی ناخالص کمتری از بازار سهام داشتهاند (17درصد) بلکه در اثر معاملات مکرر حدود سه درصد از سود خود را بابت کارمزد از دست دادهاند و در نتیجه بازدهی آنها به حدود 14درصد کاهش یافته است. این عملکرد به خوبی نشان میدهد که تبادل بیش از اندازه اطلاعات در بین سرمایهگذاران مزبور نه تنها باعث عملکرد بهتری نشده بلکه با تشویق به خرید و فروش و تعویض مکرر سهام، تنها افزایش پرداخت کارمزد به کارگزاران و کاهش بازدهی سرمایهگذار را در پی داشته است. براساس آنچه درخصوص اعتماد به نفس کاذب بیان شد، رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران توصیه میکند تا با شناخت این گرایش طبیعی و تلاش برای مهار آن به یک درک واقعی از میزان تواناییهای خود در بازار سهام دست یابند و با محدو کردن پیامدهای اعتماد به نفس کاذب از جمله تمایل به معاملات بیش از حد (به ویژه با استفاده از معاملات برخط (onlin- Trading) در راستای کاهش هزینه معاملات و افزایش بازدهی خود تلاش کنند.
3. ظاهربینی:
در علم رفتارشناسی مالی اصطلاح رایجی وجود دارد که شاید مناسبترین معادل فارسی "ظاهربینی"(representiveness) باشد. این اصطلاح بیان میکند که افراد بطور طبیعی آنچه را که میبینند به صورت سطحی و بدون دقت کافی به مسائل ذهنی خود مرتبط میکنند. به عنوان مثال بسیاری از سرمایهگذاران، سهام شرکتهایی را که محصولات خوبی تولید میکنند و دید مثبتی نسبت به آنها در زندگی روزمره دارند را به سهام سایر شرکتها ترجیح میدهند زیرا افراد بطور ناخودآگاه تصویر ذهنی مثبت خود از شرکت یا محصولات مربوطه را به سهام آن نیز تسری میدهند. مطالعه انجام شده (Sherfrin & Statman, 1995) نشان میدهد که اتفاقاً شرکتهای خوشنام از نظر سرمایهگذاران دارای سهامی با بازدهی مناسب نبودهاند، در واقع افراد به اشتباه شرکتهای خوب و موفق از نظر خود را بطور ذهنی به سودآوری بالا ارتباط میدهند.
نوع دیگری از پدیده ظاهربینی نیز در بین سرمایهگذاران نسبت به عملکرد گذشته سهام شرکتها دیده میشود. دو پژوهشگر (De Bondt & Thaler) در مقالاتی مجزا در سالهای 1985 و 1989 اثبات کردند که سهام شرکتهایی که در طی سه سال گذشته بدترین عملکرد را داشته در طی چند سال بعد عملکرد بسیار بهتری از سهام شرکتهایی داشتند که در همین دوره بیشترین رشد را تجربه کردهند. این محققان در بررسی علمی خود دو سبد سهام یکی مرکب از شرکتهای با بهترین عملکرد (برندهها) و دیگری شرکتهای با بدترین عملکرد (بازندهها) در سه سال گذشته تشکیل دادند و مشاهده کردند که در یک بازه زمانی پنج ساله بعد از شکلگیری این دو پرتفولیو، سبد سهام یکی مرکب از شرکتهای بازنده، بازدهی معادل 40درصد بیشتر از سبد برندهها داشته است. این در حالی است که نظرسنجی از افراد حرفهای و تحلیلگران بازار سهام نشان میداد که اکثریت قریب به اتفاق آنها عملکرد 5 سال آینده سهام شرکتهای برنده را بهتر از سبد بازندهها پیشبینی میکردند. این محققان در نتیجهگیری مقالات خود نشان دادند که پدیده ظاهربینی باعث شده تا سرمایهگذاران عملکرد گذشته یک سهم را پیشبینی کننده عملکرد آتی آن دانسته و بیش از حد نسبت به آینده آن بدبین یا خوشبین شوند. نکته جالب توجه این است که هر چه یک پدیده ظاهری چشمگیرتر باشد و جلب توجه بیشتری کند، سرمایهگذاران بدون توجه به محتوای آن و فارغ از تأثیراتش بر ارزش ذاتی سهام، وزن بیشتری در تصمیمگیریهای خود به آن میدهند. در همین راستا یک تحقیق جالب به بررسی رابطه میان میزان چشمگیر بودن ظاهری یک خبر و قیمت واحدهای صندوقهای سرمایهگذاری کشورها در بورس نیویورک میپردازد. این تحقیق بیان میکند که در بازار نیویورک واکنش سهامداران صندوقهای سرمایهگذاری به خبری که با پهنای سه ستون در روزنامه منتشر شده حدوداً 4/1 (یک چهارم) واکنش بازار به یک خبر با پهنای شش ستون در روزنامه New York Times همان سال است.
این مطالعه همچنین نشان میدهد که اخباری که تأثیر مهمی بر ارزش بنیادین سهام داشته اما در صفحه اول این روزنامه به چاش نرسیده است، منجر به واکنش ناچیزی از سوی سرمایهگذاران شده است. در مقابل، اخباری که تأثیر چندانی بر ارزش بنیادین واحدهای سرمایهگذاری این صندوق نداشته، اما در صفحه اول روزنامه با پهنای زیاد به چاپ رسیده است معمولاً باعث تغییرات زیادی در ارزش واحدهای صندوقهای سرمایهگذاری مشترک شده است با توجه به موارد فوق میتوان گفت، پدیده ظاهربینی در بین سرمایهگذاران باعث میشود ت افراد به جای توجه به محتوای اخبار و اطلاعات مالی و تأثیر آنها بر ارزش ذاتی سهام به صورت سطحی و براساس میزان چشمگیر بودن ظاهری پدیدههای تصمیمگیری کنند و این رفتار خود را مرتبط با تغییر ارزش ذاتی سهام توجیه کنند. به این ترتیب رفتار شناسایی مالی به سرمایهگذاران توصیه میکند که در واکنش و تحلیل اخبار ظاهری به این مسئله توجه کرده و نه تنها خود تحت تأثیر آسیبهای آن قرار نگیرند بلکه بتوانند فرصتهای سودآوری ایجاد شده ناشی از ظاهربینی سرمایهگذاران را تشخیص داده و در اتخاذ تصمیمات مناسب از آن استفاده کنند.
4. تنوع بخشی (Diversification)
یکی از اصول پایه در علم فاینانس مفهوم "ریسک" است که بصورت ساده تحت عنوان احتمال عدم تحقق بازده مورد انتظار تعریف میشود. متخصصان این علم معتقدند سرمایهگذاری در بازار سهام بطور ذاتی دارای رسیک قابل توجهی است اما با استفاده از اصل مهم تنوعبخشی (Diversification) میتوان پارامتر ریسک را به حداقل رساند. اصولاً پیدایش مفهوم "پرتفولیو" یا "سبد سهام" نیز از همین طرز تفکر فاینانس ریشه گرفته است که معتقد است میتوان با افزایش سهام خریداری شده از نظر تنوع و تعداد، ریسک سرمایهگذاری را در حد بهینه نگاه داشت. علم فاینانس فرض میکند که همه سرمایهگذاران در بازار سهام از آنجا که دارای منطق اقتصادی (Rational) هستند این کار را انجام خواهند دارد و تا حد امکان به سبد داراییهای خود تنوع میبخشند. در حقیقت براساس همین اصل است که تئوری فاینانس بازار (Bahavior Finance) از منظر متفاوتی به موضوع میتگرد. تحقیقات انجام شده در این خصوص، یکی از الگوهای رفتاری غالب فعالان بازار سهام را عدم توجه به این اصل مهم میدند که به دو صورت قابل مشاهده است: نخست؛ تنوعبخشی اندک و دوم؛ تنوعبخشی غیرحرفهای یا سادهانگاران. در رابطه با مورد اول، پژوهشهای متعدد با بررسی گروههای مختلف از سرمایهگذاران نشان میدهند که تعداد سهام نگاه داشته شده توسط سرمایهگذاران حقیقی بسیار کمتر از آن است که تئوریهای فاینانس تجویز میکند. به عنوان مثال، نتیجه تحقیق انجام شده از سوی بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا بیان میکند که تعداد سهام موجود در پرتفولیوی هر سرمایهگذار حقیقی در بلندمدت تنها 41/3 عدد است.
دارا بودن 41/3 سهم در پرتفولیو به معنای تنوعبخشی بسیار پایین است که به تبع آن ریسک فعالیت سرمایهگذاران در بازار سهام را به نحو قابل ملاحظهای افزایش داده است. براساس این نمودار آکادمیک، دارا بودن حداقل 20 شرکت متفاوت در سبد سهام برای کاهش ریسک سرمایهگذار و نزدیک شدن به سطح ریسک بازار (در آمریکا) ضروری است اما تنوعبشخی اندک تنها وجه این الگوی رفتار غیرمنطقی نیست، زیرا در ضمن همین تنوعبخشی ناکافی مطالعات و تحقیقات انجام شده وجود رفتار سادهانگارانه در بین سرمایهگذاران رای متنوع کردن سهام سبد خود حکایت دارد.
سهام انتخاب شده توسط سرمایهگذاران در سال 1978 نشان میدهد که در بیش از 70درصد همبستگی مثبت بالایی با یکدیگر دارند (Positive Correlation) به عبارت دیگر، سهام انتخاب شده توسط سرمایهگذاران علاوه بر آنکه از نظر تعداد بسیار کم است از لحاظ ریسک نیز مشابه یکدیگر بوده و به همین دلیل اصولاً هدف اصلی تنوعبخشی (که همان کاهش ریسک است) را حاصل نمیکند. یکی دیگر از مطالعات جالب در زمینه رفتار سادهانگارانه برای تنوعبخشی در سال 1988 توسط بنارتزی و تالر (Benartzis Thaler) انجام شده است. این تحقیق به بررسی رفتار کارکنان شرکتها در انتخاب صندوقهای سرمایهگذاری برای برنامه بازنشستگی میپردازد. هر شرکت، به کارکنان خود تعدادی صندوق سرمایهگذاری را معرفی میکند و کارکنان مختارند انتخاب کنند که چه میزان از حق بیمه بازنشستگی خود را به هر یک از این صندوقها اختصاص دهند. نتیجه مطالعات نشان میدهد که کارکنان صرف نظر از نوع صندوقها، حق بیمه خود را بطور مساوی بین همه آنها تقسیم میکنند. به عنوان مثال، اگر یک صندوق سهام و یک صندوق اوراق با درآمد ثابت به افراد پیشنهاد شود، حق بیمه خود را بصورت مساوی بین این صندوق تخصیص میدهند در حالی که اگر یک صندوق با درآمد ثابت و دو صندوق سهام به آنها یپشنهاد شود باز هم یک سوم حق بیمه را به هر صندوق اختصاص میدهند. جالب است که در پاسخ به علت این اقدام، اکثر مخاطبان هدف خود را کاهش ریسک و تنوعبخشی بیشتر عنوان کردند. محققان این رفتار صندوق پیشنهادی تخصیص n حق بیمه خود را به هر یک از n صندوق مینامند. زیرا کارکنان در هر حالت 1n/ را قانون 1 میدهند و توجهی به جنس آن صندوق ندارند. این رفتار در بین سرمایهگذاران ایرانی نیز کاملاً شایع است و مشاهدات عینی حکایت از آن دارد که افراد به خیال تنوعبخشی حداکثری، در چندین صندوق سرمایهگذاری میکنند. بدون آنکه توجهی به استراتژی سرمایهگذاری صندوقها کنند و طبیعتاً به علت شباهت ترکیب سبد سهام بسیاری از صندوقها عملاً هدف کاهش ریسک برای سرمایهگذاران محقق نمیشود.
یکی دیگر از جنبههای تنوعبخشی ناکارآ اصطلاحاً تمایل به خانه یا (Home Bias) نامیده میشود. مطالعهای در این خصوص به بررسی ترکیب سرمایهگذاران شرکت میپردازدکه شامل هفت شرکت منطقهای است. این تحقیق نشان می دهد که مردم هر ایالت از آمریکا تمایل بسیار زیادی به سرمایهگذاری در سهام شرکت مربوط به منطقه خود را دارند و از سرمایهگذاری در سایر شرکتهای منطقهای به رغم شباهت ذاتی فعالیت آنها خودداری میکنند.
5. پشیمانی (Regret):
مشهورترین روانشناسان و بنیانگذاران علم رفتارشناسی مالی در مطالعات خود نشان دادهاند که افرادی که در یک موقعیت تصمیمگیری انتخاب غیرمتعارفی را انجام میدهند، بیشتر در معرض احساس پشیمانی هستند. ضربالمثل ایرانی "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" بیانی عامیانه از همین واقعیت است. تصور جنبههای روانشناختی انسان است که در شئون مختلف زندگی از جمله در مقوله سرمایهگذاری خودنمایی میکند، کنید. شما و جمعی از همکاران در سهام شرکتی سرمایهگذاری کردهاید. همکارانتان به دلیل انتشار اخباری درباره وضعیت شرکت تصمیم به فروش سهام آن میگیرند و به شما هم یادآور میشوند که سهام مزبور آینده روشنی نخواهد داشت. حال دو موقعیت فرضی را در نظر بگیرید:
1.بعد از مدتی قیمت آن سهم کاهش مییابد و شما سهام خود را نمیفروشید و با همکارانتان هممسیر نمیشوید.
2.به توصیه دوستانتان سهم را میفروشید اما پس از مدتی قیمت آن سهم افزایش مییابد.
در هر دو سناریو فرد احساس پشیمانی و تأسف را تجربه میکند اما برای اکثر افراد، احساس پشیمانی در حالت اول شدیدتر است، زیرا با خود تصور میکنند که اگر فقط همان کاری را کرده بودند که دیگران انجام دادند (فروش سهم) متضرر نمیشدند. اما در حالت دوم، فردی میتواند با یادآوری اینکه این اقدام به توصیه همکاران انجام شده و دیگران نیز مانند او متضرر شدهاند، احساس پشیمانی خود را التیام دهد.
اکثر سرمایهگذاران غیرمتخصص در بازارهای سرمایه همواره در تلاش برای متقاعد کردن خود برای خرید سهمی که همه در حال فروش آن هستند را تجربه میکنند. به عبارت دیگر، خرید سهم دارای صف فروش دارای بار روانی به مراتب سنگینتری نسبت به خرید سهم دارای صف خرید است، حتی اگر سهام دارای صف فروش به لحاظ بنیادین ارزندهتر باشد. بدین ترتیب افراد همواره برای نخریدن سهام دارای صف فروش توجیهات آسانتری نسبت به خرید سهام دارای صف خرید پیدا میکنند. نکته قابل توجه درخصوص احساس پشیمانی، همهگیر بودن آن است بدین معنا که حتی سرمایهگذارانی که از نظر علمی و ئتوریک آگاهی کافی دارند نیز تحت تأثیر این عامل رواشناختی قرار میگیرند. در نحوه تخصیص سبد یک نمونه بسیار جالب در این خصوص تصمیم آقای مارکوویتز (Harry Markowitz) سرمایهگذاریهای مربوط به حق بازنشستگی خود است. همانطور که میدانید تئوری این دانشمند که به خاطر آن موفق به دریافت جایزه نوبل شد ادعا میکند که سرمایهگذاران باید سبد سهام خود را براساس حداکثر بازده و حداقل واریانس انتخاب کنند. این در حالی است که وی در مصاحبه با مجله پول (Money Magazin) در سال 1998 اعلام کرد که منابع بازنشستگیاش را به میزان مساوی بین سهام و اوراق با درآمد ثابت تقسیم کرده است. وی علت این تصمیمش را به حداقل رساندن احساس پشیمانی و نه رفتار براساس نظریه خود عنوان کرد. بهینه کردن ریسک- بازده واقعیت جالب دیگر در رابطه با پشیمانی، نحوه واکنش سرمایهگذاران در هنگام مرور عملکرد گذشته است. مطالعات نشان میدهند که افراد تمایل دارند عملکرد و تصمیمات موفقیتآمیز را به مهارت خود و انتخابهای اشتباه را به سایر عوامل (مانند بدبیاری و شانس) نسبت دهند. همچنین تحقیق دیگری در قضا.ت راجع به صندوقهایی که سرمایهگذاران صندوقهای مشترک در آن سرمایهگذاری کردهند بیان میکند و عملکرد آنها را بسیار بهتر از آنچه در واقع بوده است، ارزیابی کردهاند. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران تمایل دارند بخشهای موفق عملکرد خود را به یاد آورند و انتخابهای خویش را بهتر از آنچه در واقعیت بوده است، نشان دهد. با جمعبندی موارد فوق میتوان گفت احساس پشیمانی یکی از قویترین عوامل رواشناختی مؤثر بر رفتار انسانها است که میتواند بر منطق اقتصادی افراد غبه کرده و تصمیمات آنها را تحت تأثیر خود قرار دهد. رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران پیشنهاد میکند تا با شناخت این پدیده، پیامدهای رفتاری آن را کنترل کرده و با محدود کردن آثار پشیمانی، جرأت تصمیمگیری بر خلاف جریان عمومی و پیروی از استراتژی شخصی خود را مد نظر قرار دهند.
6. ریسک و بازده:
مهمترین خروجی مدیریت مالی تبیین وجود رابطه مستقیم بین ریسک و بازده است. این اصل بنیادین فاینانس بیان میکند که سودآوری بیشتر تنها در قبال متحمل شدن ریسک بالاتر تحصیل میشود و در نقطه مقابل، کاهش ریسک طبیعتاً افت بازده مورد انتظار را به دنبال خواهد داشت.
پژوهشهای مختلف در این حوزه نشان می دهند که به اعتقاد سرمایهگذاران، سهام شرکتهایی با پتانسیل رشد بالاتر، کمریسکتر ازسهام شرکتهای کمبازده هستند. مطالعه انجام شده توسط Shefrin بیان میکند که در سال 2001 نسبت قیمت به ارزش دفتری بالا (Market cap)، سرمایهگذاران، سهام شرکتهایی با ارزش بازار را پربازده و کمریسک ارزیابی میکنند. این درک نادرست حتی در میان افرادی که قاعدتاً باید بهترین درک نیز رایج است. نتایج یک مطالعه میدانی (CFO) از رابطه ریسک و بازده را داشته باشند، یعنی مدیران مالی شرکتها در سال 2001 در بین تعداد زیادی از مدیران مالی شرکتها انجام شد آشکار Graham & Harvey مشهور که توسط ساخت که مدیران صندوقها، سرمایهگذاریهای پربازده را کمریسک ارزیابی میکنند و بدین ترتیب درک کاملاً در سال 1998 روی تعداد (De Bondt) وارونهای از این رابطه مهم در تئوری فاینانس دارند.
با توجه به موارد فوق میتوان گفت بر خلاف تئوری فاینانس که رابطه ریسک و بازده را بطور مستقیم ارزیابی میکند، مطالعات رفتارشناسی اثبات مینماید که سرمایهگذاران در عمل اعتقادی بر خلاف اصل مزبور دارا هستند. این عدم درک صحیح از رابطه ریسک و بازده در بین سرمایهگذاران موجب میشود تا افراد تنها بازدهی را معیار به عنوان مثال، سرمایهگذاران در هنگام مقایسه عملکرد صندوقهای. عملکرد برتر یک سهم یا دارایی بدانند بازده را نادیده میگیرند و به این ترتیب با پیامد ناخوشایند نوسانات غیرمترقبه در بازدهی سرمایهگذاری خود در آینده مواجه میشوند.
علم رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران توصیه میکند تا با فائق آمدن بر این درک نادرست درخصوص رابطه ریسک و بازده، رفتارهای خود را با این اصل بنیادین تطابق دهند و با آشنایی و محاسبه پارامترهای ریسک (به ویژه ضریب ریسک سیستماتیکی یا بتا) سرمایهگذاریهای خود را در مسیر منطقی، متناسب با بازده مورد انتظار راهبری کنند.
8. کنترل خویشتن:
یکی از خصوصیات روانشناختی بشر که آثار آن در حوزههای مختلف از جمله در سرمایهگذاری انعکاس پیدا میکند، است. این ویژگی به زبان ساده بیان میکند که بسیاری از افراد به (Lack of Self Control) ناتوانی در کنترل خود نیستند. دلیل عدم مهار نیازها و امیال خود قادر به اتخاذ بهینه (از منظر علم اقتصاد). به عبارت دیگر در برخی از شرایط، تصمیم واقعی سرمایهگذاران با آنچه تئوریهای اقتصاد و فاینانس پیشبنی میکنند تفاوت دارد. پژوهشگران حوزههای رفتاری در مطالعات متعدد خود وجود این عامل را اثبات کردهاند. بدین ترتیب این تمایل طبیعی، تبعات زیادی را در عرصه سرمایهگذاری ایجاد کرده است و افراد نیز راهکارهای مختلفی برای مقابله با آن اتخاذ کردهاند. به عنوان مثال، یک اصل ذهنی رایج در بین عده زیادی از سرمایهگذاران این است که بنابراین شاید «از اصل سرمایه خرج نکنند و تنها از سود پولشان استفاده کنند» همین مسئله باشد. در این فضا از مهمترین دلایل محبوبیت سهام شرکتهای توزیع کننده سود نقدی شرکتها تحت تأثیر نظریات سهامداران بخش اعظم سود حاصله را بصورت نقدی توزیع میکنند زیرا سرمایهگذاران این در حالی است که تئوریهای مدرن فاینانس ارزش را با جریان نقدی نمیخواهند از اصل سرمایه خرج کنند تولید شده در شرکت مرتبط میدانند که لزوماً هیچ ارتباطی با میزان تقسیم سود نقدی شرکتها ندارد. حتی علم فاینانس در برابر شرکتهایی که سود نقدی زیادی تقسیم میکنند ابهام عدم فرصت رشد را مطرح میکند و با این رویکرد از محبوبیت این نوع سهام در ضمن برخی نظریات خود میکاهد. این مسئله در صندوقهای سرمایهگذاری نیز به خوبی دیده میشود به نحوی که سرمایهگذاران به صندوقهای دارای روزانه NAV توزیع سود نقدی به مراتب بیشتر از صندوقهای ارزشمدار (که تنها رشد سرمایه را براساس ارزش منتشر میکنند) تمایل دارند. همچنین برخی محققان رفتارشناسی مالی، پا را از این محدوده فراتر گذارده و در مقالات خود بیان کردهاند که تمایل به سود نقدی به اندازهای است که با توجه به ارزش اقتصادی را زیر پا گذارده و علت فاصله قیمت سهام شرکتهای سرمایهگذاری ( که کل سبد آنها در بورس سرمایهگذاری شده است) با ارزش روز داراییهای آنها را در همین تمایل به دریافت سود نقدی و عدم توانایی کنترل بین سرمایهگذاران مرتبط میدانند (نمونه مشابه آن در بین شرکتهای سرمایهگذاری ایرانی بصورت اختلاف 20درصدی بطور میانگین بین قیمت روز و خالص ارزش داراییهای این شرکتها قابل مشاهده است).
یکی دیگر از حوزههایی که ناتوانی در کنترل خود در آن آشکار است، برنامه بازنشستگی است زیرا عموم افراد به تنهایی قادر به کنترل تمایلات روزمره در خرجکرد نیستند و نمیتوانند به اندازه لازم برای بازنشستگی خود پسانداز کنند. یک راهکار ساده که دولت برای مقابله با این ضعف اتخاذ کردهاند عبارت از کسر سهم بازنشستگی از حقوق ماهانه کارمندان است؛ زیرا در غیز این صورت بسیار دشوارتر است که فرد با اراده خود پول نقدی که به دستش آمده نشان را برای آینده دور (مثلاً سی سال بعد) پسانداز کند. مطالعه انجام شده در سال 1997 توسط میدهد که از حدود 2000 نفر کارمند، 42درصد اطمینان داشتهاند که چه مقدار پول برای پسانداز بازنشستگی ایشان کافی است.
توجه به ناتوانی در کنترل خویشتن تنها به تنظیم برنامههای بازنشستگی محدود نیست. شاید بتوان فلسفه ایجاد بیمههای عمر و پسانداز را نیز بهرهبرداری از هیم تمایل فطری بیشتر افراد در خرج کردن آنی دانست. به عنوان نمونهای دیگر در این خصوص میتوان به برخی اشخاص اشاره کرد که معتقدند اگر قرض نداشته باشند، پسانداز نخواهند کرد. بدین ترتیب آنها ترجیح میدهند که با خرید مسکن، خودرو یا سایر لوازم زندگی خود را در زیر قرض قرار دهند تا با اجبار در بازپرداخت آن، ناتوانی در کنترل خویش جبران شود. این در حالی است که در بسیاری موارد، هزینه تمام شده جنس خریداری شده با توجه به بهره قرض دریافتی بسیار بیشتر از حالتی است با پسانداز شخصی (و دریافت سود) اقدام به خرید آن میشد. مابهالتفاوت رقم در این دو حالت در حقیقت هزینهای است که این اشخاص برای اعمال کنترل بر رفتار خود میپردازند به چشم میخورد. در این شرایط یکی دیگر از مصادیق بارز موضوع مورد بحث (Online Trading) سهولت انجام معامله باعث میشود که باز هم فقدان کنترل خویشتن خودنمایی کند و سرمایهگذاران با ناتوانی در تن در دهند. این در حالی است که در سیستمهای خرید و (Over Trading) برابر وسوسه معاملات زیاد به انجام آن فروش حضوری یا تلفنی، عدم سهولت انجام معامله (نسبت به حالت آنلاین) نقش محدودکننده را ایفا کرده و به کنترل تمایل سرمایهگذار برای معامله بیشتر کمک میکند. با توجه به موارد فوق رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران پیشنهاد میکند که با شناخت این ضعف غالب، کنترل و رفتار و تصمیمگیریها در حوزه سرمایهگذاری را افزایش دهند و با افزایش بنیه تحلیلی و علمی، تصمیمات خود را با پایبندی به کنترل خویشتن براساس منطق و صرفه اقتصادی اتخاذ کنند.
9. حسابداری ذهنی:
فرض کنید شما هزار سهم شرکت الف را به قیمت هر سهم 1000 ریال خریداری کردهاید. پس از خرید، قیمت سهم رو به کاهش میگذارد و تا سطح 750 ریال افت میکند اما شما با توجه به اینکه به تحلیل خود اعتقاد دارید، هزار سهم 1000 ریال افزایش مییابد. در چنین شرایطی 850 ریال دیگر در این قیمت خریداری میکنید. مدتی بعد قیمت سهم در چنین شرایطی برای خرید یا فروش سهم خود کدام یک از تصمیمات زیر را اتخاذ میکنید؟
1.750 هزار سهمی را که خریدهاید میفروشید اما به قیمت 1000 ریال ازای سود شناسایی میکنید هزار سهم خریداری شده به قیمت 1000 ریال را تا زمانی که به آن قیمت برسد نگاه میدارید؟
2.هزار سهم خریداری شده قیمت 1000 ریال را میفروشید و سهام ارزانتر را نگهداری میکنید؟
نتایج بررسیها نشان میدهد که افراد معمولاً در برخورد اولیه با این مسئله گزینه اول را عاقلانهتر میپندارند و از آن احساس رضایت بیشتری میکنند. اما واقعیت این است که هزار سهم خریداری شده در مرحله اول یا دوم از نظر ماهیت هیچ تفاوت یا مزیتی نسبت به یکدیگر ندارند. در حقیقت در اینجا تنها قیمت میانگین خرید (875 ریال به ازای هر سهم) اهمیت دارد و واگذاری هزار سهم اول از نظر سود و زیان هیچگونه تفاوتی برای سرمایهگذار ایجاد نمیکند. در این مثال نظر علم رفتارشناسی مالی کاملاً متفاوت است و براساس آن تصمیم فروش سهم ندارد. تنها باید براساس مقایسه ارزش ذاتی و قیمت فعلی اتخاذ شود و قیمت خرید، هیچگونه تأثیری بر تصمیم فروش سهم ندارد. این در حالی است که تحقیقات رفتارشناسی مالی نشان داده است که سهامداران در برابر فروش سهام به قیمت کمتر از بهای خرید خود مقاومت زیادی دارند و در حقیقت نقطه مرجع ذهنی آنها قیمت خرید سهم است.
براساس رفتارشناسی مالی نظایر این پدیده را تحت عنوان حسابداری ذهنی تعریف میکند. این ویژگی سرمایهگذاران را به جای در نظر گرفتن تغییرات مجموع ارزش دارایی خود، آن را به اجزای مختلف یا جداگانه تقسیم و بطور مجزا بررسی میکنند. بدین معنا که اصطلاحاً حسابهای ذهنی اشخاص عمدتاً داراییها و درآمدهای خود را در دو حساب ذهنی جداگانه منظورمیکنند و بین حساب درآمدی تمایز قائل میشوند و حساب ثروت و رشد قیمت سهام کی مثال جالب در این خصوص را میتوان نگاه متفاوت افراد نسبت به سود نقدی یافت. در واقع سرمایهگذاران، سود نقدی را در ذهنشان در حساب درآمد طبقهبندی میکنند اما رشد قیمت سهام به حساب ثروت (دارایی) منتقل میشود.
در حقیقت از آنجا که افرا در مقابل هزینه کردن از حساب ثروت برای تأمین مخارج روزمره مقاومت زیادی میکنند، پرداخت سود نقدی به آنها این امکان را میدهد تا به خود اجازه دهند که عواید آن را برای مخارج روزمره به کار گیرند. به همین دلیل است که شرکتها اغلب سعی میکنند به سرمایهگذاران اطمینان بدهند که سود نقدی منظمی را طی سالیان آینده پرداخت خواهند کرد. در بازار ایران نیز میتوان علاوه بر اصرار سهامداران به توزیع حداکثر سود نقدی در مجامع سالانه شرکتها به د مصداق بارز حاکی از وجود حسابداری ذهنی در بین افراد اشاره کرد:
1.برخی شرکتها در مجامع خود بطور همزمان سود نقدی را توزیع و افزایش سرمایه از محل آورده نقدی و مطالبات را مورد تصویب قرار میدهند.
2.مدیران صندوقهای سرمایهگذاری مشترک احتمالاً تاکنون با این سؤال سرمایهگذاران مواجه شدهاند که برای سود سهام نقدی موجود در صندوق چه اتفاقی افتاده است؟ اما بعضی از افراد پس از ارائه پاسخ و آگاه شدن از محاسبه سود باز هم چندان خرسند به نظر نمیرسند و دریافت سود نقدی را در خالص ارزش داراییهای صندوق بسیار جذاب تصور میکنند.
این در حالی است که سرمایهگذاران همواره میتوانند به جای دریافت سود نقدی، با فروش چند واحد سرمایهگذاری به همان میزان نقدینگی دست یابند اما دقیقاً به دلیل امتناع از کاهش حساب ثروت خود به آن راغب نیستند. با توجه به موارد مطرح شده علم رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران پیشنهاد میکند از طبقهبندی ناردست داراییها در ذهن خود اجتناب کرده و با عبور ار تله حسابداری ذهنی تصمیمات سرمایهگذاری را براساس منطق اقتصادی اتخاذ کنند.
نتیجهگیری:
در این مقاله با بررسی و ایجاد ارتباط بین مفاهیم اقتصادی و روانشناسی رفتار انسانها به عنوان سرمایهگذاران حسب علم بازارهای مالی در بازار پرداختیم و پس از آن به تعدادی از ویژگیهای رواشناختی اصلی سرمایهگذاران که نقش تعیینکنندهای در رفتار و تصمیمگیری آنان دارد اشاره کردیم. خصوصیات مزبور عبارتند از: زیانگریزی، اعتماد به نفس کاذب، درک نادرست از رابطه ریسک و بازده، پشیمانی، عدم کنترل خویشتن، تنوعبخشی نادرست و حسابداری ذهنی. این ویژگیها بیان میکنند که افراد، تصمیمگیری درخصوص سرمایهگذاریهای خود را بیشتر براساس تئوریهای علمی فاینانس انجام نمیدهند، بلکه مطرح میکند که سرمایهگذاران عوامل احساسی و روانشناختی، نقش بسزایی در این زمینه دارند.
بنابراین بحت تأثیر سه نیروی اساسی که بر تصمیمگیری افراد مؤثر هستند را به شرح زیر دستهبندی میکنیم بدین ترتیب که:
1.بر مبنای این ویژگی، افراد در درجه اول در سرمایه گذاریها اهمیت، امنیت اصل پول زیادی به حفظ اصل پول میدهند (شاید یکی از دلایل محوبیت سرمایهگذاری در املاک و مستغلات به خصوص در ایران به همین مسئله مربوط باشد).
2.برای سرمایهگذاری مهم است که بتوانند از پتانسیل درآمدی سرمایه گذاری خود درآمدی مستمر کسب کنند.
3.افراد دوست دارند بتوانند از طریق سرمایهگذاری به رویاهای خود نظیر خرید، دستیابی به آرزوها، خانه،سفر پر هزینه، خرید ماشین گران قمیت و ... تحقق بخشند.
براساس این سه ویژگی اشخاص سبد سرمایهگذاریشان را به سه دسته تقسیم میکنند:
1.اوراق بدون ریسک و پسانداز بانکی: این گروه از سرمایهگذاریها به نیاز اول یعنی حفظ اصل پول پاسخ میدهند.
2.اوراق با ریسک بالاتر از بدون ریسک (متوسط): این بخش از سرمایهگذاریها نیاز به کسب درآمد سهام شرکتهای کمریسک و دارای سود نقدی را تأمین میکنند. در حقیقت برای سرمایهگذاران بسیار مهم است که مخارج زندگی خود را از محل مستمر سود سهام، سپرده بانکی و ارواق مشارکت (و نه از محل فروش اصل داراییها) تحصیل کنند.
3.سهام شرکتهای پرریسک و پربازده: این گونه سرمایهگذاریها بیشتر با ایجاد امید در سرمایه گذاران، امکان دستیابی به آرزوها بزرگ را فراهم میکند. در حقیقت، این آرزها با کسب درآمدهای عادی قابل دستیابی نیستند. در نتیجه، افراد سعی میکنند با افزایش ریسک سرمایهگذاریها، امکان تحقق درآمدهای فوقالعاده را فراهم آورند. از اثبات کرده است که این گونه سرمایه گذاریها به رغم ریسک بالا از سوی دیگر تحقیقات روانشناسی ارزش روانشناختی قابل توجهی برخوردارند زیرا افراد در طول زندگی همواره امیدوار و دلخوش به آینده نگاه میدارند که برای انسانها یک نیاز ضروری است.
براساس سه اصل مزبور، رفتارشناسی مالی همواره به سرمایهگذاران توصیه میکند که به جای توجه به نظریه کلاسیک ریسک و بازده (که شالوده اصلی فاینانس را تشکیل میدهد) به سمت تئوریهای جایگزین حرکت کنند که مهمترین آنها تئوری ارائه شده است توسط مارکو ویتر است که در این تئوری به جای بیشینه کردن بازده مورد انتظار و کمینه کردن همزمان ریسک مطابق نظریه مارکوویتز در علم فاینانس) سرمایهگذاران سبد خود را به گونهای انتخاب میکنند که ثروت مورد انتظار را به حداکثر برسانند و احتمال کاهش ثروت از یک میزان مشخص را به حداقل کاهش دهند. به این ترتیب رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران پیشنهاد میدهد تا براساس شرایط خود، منابع سرمایهای را نسبت به مشخص سه گروه مورد اشاره (دارییهای بدون ریسک، کمریسک و پرریسک) تقسیم کنند. بدیهی است میزان اختصاص منابع به هر یک از سرمایهگذاریهای مزبور به ویژگی خاص هر سرمایهگذار و میزان اهمیت هر یک از عوامل سهگانه (امنیت اصل پول، پتانسیل درآمدی و دستیابی به آروزها) برای وی بستگی خواهد داست.
بنابراین با در نظر گرفتن موارد مذکور آنچه بسیار روشن است رابط بسیار منطقی بین نظریههای علم اقتصاد و رفتارشناسی انسانها میباشد. بطوریکه در نظریههای رفتارشناسی عملاً به مطالعه اعتقادات، گرایشها و رفتارهای محیطی افراد در سطح جامعه که اقتصاد نیز بخشی از آن است میپردازد. مضافاً اینکه علم اقتصاد به مفاهیمی همچون تعادل، انتخاب عقلایی، پسانداز، حداکثرسازی یا بیشینهسازی مطلوبیت، ترجیحات، رفتار و شرایط عدم اطمینان میپردازد و این موضوع نیز حسب شرایط بازارهای سرمایه که متصل به تصمیمات نگرشی و علمی افراد است. این دو بخش به عنوان جزیی جدایی ناپذیر، جهت تصمیمگیریهای مناسب مطرح میباشدو بنابراین عملاً بخش مهمی از علم مورد نیاز برای اتخاذ تصمیماتمناسب در بازار سرمایه، تکنیکی کردن و یا مدلسازی رفتارشناسی با اطلاعات تلقی نمودن آن جهت تصمیمات ثروت و از سوی دیگر مطالعه انگیزههای رفتاری انسانها میپردازد. بنابراین این دو رشته از علوم انسانی به عنوان مسیر تعالی انسانی جهت تصمیمگیریهای اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد.
پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند. هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSHتحقیقاتی در خصوص استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری انجام داده است و در این تحقیق به آنها پرداخته می شود
امروز در دنيايي زندگي مي كنيم كه عوامل اقتصادي و پيشرفت هاي روزافزون فناوري، لحظه به لحظه منجر به تغيير و تحول شرايط شغلي ما مي شوند. پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند. از اين رو پذيرش شرايط جديد و همسويي با آنها مرهون اعتماد به نفس و برخورداري از روحيه اي پذيرا و گشاده خواهد بود.
اعتماد به نفس و تغيير
هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد. برخي افراد اين تغييرات را بسيار راحت تر از آنچه كه به نظر مي رسد مي پذيرند، اما اكثر ما به دليل تجربه هاي تلخ گذشته و ناكامي هايي كه پشت سرگذاشته ايم، در برابر هرگونه تحولي به سرعت اعتماد به نفس خود را از دست مي دهيم و در چنين شرايطي احساس بي كفايتي مي كنيم. اغلب اوقات، اين احساس عدم اعتماد به نفس همراه با احساس كمبود دلگرمي و پشتوانه است. ريشه اصلي اين مسئله را مي توان در دوران كودكي جست وجو كرد. هنگامي كه شما احساس دلگرمي كافي براي پذيرش و انجام مسئوليتي نداشته باشيد، براي دوري از چالش پيش رو اقدام مي كنيد و به جاي آنكه خود را درگير مسئله نمائيد، به دليل عدم اطمينان به توانايي هاي خود مي كوشيد تا به هر طريقي از تعهدمسئوليتجديد سرباز زند. (احدی ونیکچهر، 1371)
استرس کاری چیست؟
در تحقیقی که توسط کمپانی بیمه سنت پاول فایر و مارین انجام گرفت، مشخص شده است که مشکلات کاری بیش از هر مسئله استرس زای دیگر در زندگی، با مشکلات مربوط به سلامتی مرتبط است حتی بیش از مشکلات مالی و خانوادگی. بااینکه چالش های شغلی مسئله ای کاملاً طبیعی و جزئی از زندگی کاری هستند، استرس در محل کار آنقدرها هم بد نیست. اما، برای بعضی از افراد، کار با استرس هم معنا شده است. (پارسا،1386)
طبق موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی (NIOSH) برخی از علائم هشدار دهنده استرس شغلی عبارتند از:
سردرد - اختلالات خواب - مشکل در تمرکز - تند مزاجی - اختلال گوارشی نارضایتی از کار - ضعیف بودن روحیه (ستوده ،1379)
عوامل ایجاد استرس در محل کار
موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSH مؤسسه ای مسئول انجام تحقیقات و ایراد توصیه هایی برای جلوگیری از بیماری ها و صدمات ناشی از کار است. از اینرو، این مؤسسه اقدام به تحقیق و تفحص در رابطه با جوانب روانشناسی امنیت و سلامت شغلی، از جمله استرس در محل کار، نموده است. این مؤسسه برای بررسی بهتر استرس های کار در جامعه مدرن امروزی، تاثیر استرس بر سلامت و امنیت کارمندان و کارگران، و راه های کاهش استرس در محل کار، همگام با صنعت، کار و دانشگاه ها کار می کند. یکی از فعالیت های برنامه تحقیقاتی این مؤسسه در این رابطه، ، مطلع کردن سازمان ها برای کاهش این تهدید از طریق ابزارهای آموزشی و ارائه گزارشی برای سلامت و امنیت شغلی می باشد.
گزارش این مؤسسه عنوان می کند که استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری است. اما دیدگاه های مختلفی وجود دارد که چه چیز می تواند دلیل اصلی و اولیه استرس کاری باشد:
خصوصیات فرد— طبق یک مکتب فکری، تفاوت در شخصیت و شیوه سازگاری فرد، مهمترین مسئله در ایجاد استرس کاری در افراد است. از اینرو، چیزی که برای یک کارمند استرس زا است، ممکن است برای کارمندی دیگر مشکل ساز نباشد. این دیدگاه استراتژی های پیشگیرنده ای را به دنبال داشته است که متمرکز بر کارمندان و راه هایی برای کمک به آنها برای سازگاری با موقعیت های مختلف شغلی است.
موقعیت و شرایط کار— طبق شواهد علمی، برخی شرایط و موقعیت های کاری برای اکثر افراد استرس زا است. شواهد موجود از تحقیقات جدید، شرایط و موقعیت محل کار را در استرس افراد بسیار پرتاثیر نشان داده و تجدید دیزاین و نوسازی محیط های کاری را یکی از مهمترین اقدامات پیشگیرنده دانسته است.
هر دو دیدگاه، راه هایی را برای پیشگیری از ایجاد استرس در محیط های کاری عنوان می دارد، اما NIOSH، دیدگاه دوم را مؤثرتر دانسته و اعتقاد دارد که شرایط محیط کار تاثیر بیشتری بر ایجاد استرس دارد. گرارش این موسسه شرایطی را عنوان می کند که در آن احتمال ایجاد استرس در کارمندان بسیار زیاد است که این موقعیت ها عبارتند از:
طرح وظائف و مسئولیت ها— حجم زیاد کار، کم بودن ساعات استراحت، ساعات طولانی و خسته کننده کار، و کارهای روتین و معمولی که هیچ نیازی به مهارت های کارمند ندارد.
شیوه مدیریت— ضعف ارتباطات در شرکت یا سازمان و فقدان سیاست های خانواده دوستی
روابط میان فردی— محیط اجتماعی غیر پشتیبان
نقش های کاری— توقعات شغلی نامشخص و متناقض؛ مسئولیت های بیش از اندازه
نگرانی های کاری— ناامنی شغلی، فقدان موقعیت پیشرفت و ارتقاء
شرایط محیطی— شرایط ناخوشایند و گه گاه خطرناک مثل ازدحام جمعیت، سروصدا، آلودگی هوا، فقدان تکنولوژی ایمنی و راحتی کار
استرس با کار بيشتر درمان مي شود. ممکن است بگوييد: بله، من در حال حاضر کمي عصبي هستم چون از کار عقب افتاده ام، اگر مدتي حسابي کار کنم و اين عقب ماندگي جبران شود، مشکل حل خواهد شد. اما نه، چنين نخواهد شد
زیرا: 1.استرس محل کار در اثر عقب ماندن از روند کاري ايجاد نمي شود. بلکه به احساس شخص درباره اين عقب ماندگي مربوط است. 2.در بسياري از مشاغل، کارکنان تقريبا هميشه از برنامه عقب هستند زيرا کارشان بسيار زياد است و انجام دادن تمام وظايف به نيروي کار بيشتري نياز دارد. اگر در زماني محدود براي انجام شدن مقدار زيادي کار يا رساندن پروژه به زمان تحويل، سخت کار کنيد اشکالي ندارد. اما در بسياري از مواقع اين فشار کار موقت تبديل به يک استاندارد جديد مي شود. پس راه حل کار بيشتر براي رسيدن به استاندارها نيست زيرا در بسياري از محيط هاي کاري چنين عملي غير ممکن است. راه حل اين است که درباره کاري که تمام کرده ايد احساس خوبي داشته باشيد و به خاطر کار ناتمام خود عصبي نشويد. اين گفته به اين معنا نيست که به کار اهميت ندهيد، بلکه منظور اين است که بدانيد عصبي شدن از کارايي شما خواهد کاست، کار کمتري انجام خواهد شد و شما عصبي تر مي شويد. بايد اين چرخه بيمار را بشکنيد. (رابرت،1996)
واقعيت چيست؟
فراموش نکنيد: استرس در اثر کار ايجاد نمي شود. داشتن احساس بد و ناخوشايند به کار موجب بروز استرس خواهد شد. به اين ترتيب، تغيير ساعات کار، مسئوليت ها، اولويت ها يا محل کار بي نتيجه خواهند بود، مگر اين که شما علاوه بر اين ها، احساس خود نسبت به کار و محيط کار خود را تغيير دهيد. برنامه هاي مبارزه با استرس هم تنها در صورتي که بتوانند رسيدن به اين هدف را ممکن سازند، موفق خواهند بود. اگر دچار استرس هستيد، بايد خودتان کنترل اوضاع را به دست بگيريد و هر گونه تغييري که براي گذر از احساس نگراني، بي کفايتي يا تزلزل موقعيت شغلي خود لازم مي دانيد را اعمال نماييد و بر دستاوردهاي کاري خود با افتخار نگريسته و احساس کنيد که ديگران نيز از شما قدرداني مي کنند. رسيدن به اين مرحله نه تنها تنش هاي کاري را از ميان برخواهد داشت، بلکه شما را به فردي کارآمد، خلاق، موفق و شاد تبديل خواهد کرد.
چرا باید کارفرمایان نگران استرس های کاری باشند؟
استرس و فشار روحی واقعه ای کاملاً طبیعی است. اما، با افزایش نیازهای زندگی کاری و شخصی، استرس در محل کار مشکلی است که ممکن است نتایج جسمی، فکری و مالی هم برای کارفرما و هم برای کارمندان به دنبال داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که کار توام با استرس و محیط های کاری پر استرس موجب افزایش غیبت، دیرکرد و تمایل کارمندان به ترک شغلشان، خواهد شد، که همه ی این موارد تاثیر منفی بر موفقیت شرکت می گذارد. کارفرمایان، مدیران، ناظران، و صاحبان شرکت، دلایل زیادی برای توجه به میزان استرس کارمندانشان دارند.
نتایج مالی
کارمندانی که استرس و فشار زیادی را تحمل می کنند، از مرخصی های استعلاجی بیشتری استفاده می کنند و نسبت به کارمندان راضی و خشنود، احساس ناتوانی بیشتری می کنند.
کارمندان ناخشنود و ناراضی معمولاً پس از اینکه مبلغ زیادی روی آموزش آنها سرمایه گذاری می شود، کار را ترک می کنند و این مبلغ باز باید روی یک کارمند جدید سرمایه گذاری شود.
استرس کاری بازدهی و بهره وری کار را نیز کاهش می دهد.
اشتباهات انجام گرفته توسط کارمندان پراسترس باعث تولید محصولات مشکل دار و ناقص می شود که یا به فروش نمی رسند، و یا بعد از فروش مورد اعتراض و دادخواهی خریداران قرار می گیرند.
نتایج احساسی
کارمندان پراسترس ممکن است دچار افسردگی یا عصبانیت شوند.
با افزایش میزان استرس آنها، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر در آنها افزایش می یابد که خود مشکلات بسیاری را به دنبال خواهد داشت.
نتایج امنیتی
افرادی که استرس بسیار زیادی را متحمل می شوند، توجه کمتری به انجام کار خود دارند و احتمال این وجود دارد که در اثر غفلت به تجهیزات کاری، خودشان یا دیگران آسیب برسانند.
در موارد شدیدتر، استرس ممکن است منجر به خشونت یا آسیب رساندن، یا حتی اقدام به قتل کارفرما یا سایر همکاران فرد شود.
تاثیرات استرس کار بر سلامتی
طبیعت کار با سرعت گردباد در حال تغییر است. وقتی الزامات یک کار با توانایی ها، منابع، نیازهای کارمند جور نباشد، نتایج زیان آور جسمی و احساسی برای او به دنبال خواهد داشت. گزارش عنوان می کند که: "اختلالات مزاج و خواب، اختلالات گوارشی، و سردرد، و اختلال در رابطه فرد با خانواده و دوستان نمونه هایی از مشکلاتی است خیلی سریع رشد کرده و به وفور دیده می شود. تشخیص این علائم اولیه استرس کاری بسیار آسان است. اما تاثیر استرس کاری بر بیماری های مزمن دشوارتر است، چون رشد بیماری های مزمن زمان بسیار طولانی تری می برد و ممکن است تحت تاثیر عواملی غیر از استرس هم قرار بگیرند. (ستوده ،1379)
NIOSH گزارش می دهد که شواهد نشان می دهد که استرس در محل کار نقش بسیار مهمی در انواع مختلفی از بیماری ها و مشکلات مربوط به سلامتی دارد، به ویژه:
بیماری های قلبی-عروقی
مشکلات عضلانی-اسکلتی
اختلالات روحی و روانی
تاثیر اقتصادی این موارد نه تنها بر خود فرد وارد می آید، بلکه کار و شرکت محل کار او را نیز متاثر می کند. هزینه های مراقبت های سلامتی و بهداشتی برای افراد پراسترس تا %50 بیشتر گزارش شده است.
کارفرمایان و مدیران برای کاهش این استرس چه می توانند بکنند؟
برای کاهش میزان استرس در محیط کار، افراد باید تلاش کنند تا بین کار و خانواده، تعادل ایجاد کنند و جمعی از دوستان و همکاران پشتیبان و همدل، و دیدگاهی مثبت درمورد محل کار خود داشته باشند. اما این به تنهایی کافی نیست، محل کار هم باید سازمانی سالم و سلامت باشد. راه های مختلفی برای کاهش استرس در محل کار وجود دارد. بااینکه ممکن است کارفرمایان کنترلی روی این مسئله نداشته باشند که آیا شرکتشان ویژگی های لازم برای کاهش میزان استرس کارمندان ان را دارد یا خیر، اما چند تغییر می تواند کمک کننده باشد، همچنین افراد خود می توانند تصمیم بگیرند که محیطی برای کار آنها مناسب هست یا نه. (رابرت،1996)
علت اهميت صحبت در مورد شيوع اختلالات رواني اجتماعي در محيط كار چيست ؟ در يك مجموعه كاري اختلالات رواني به دو گروه عمده تقسيم مي شوند : ا) مشكلاتي كه در بين همه مردم وجود دارد . 2)مشكلاتي كه خاص محيط هاي صنعتي و كاري مي باشد و مطالعات مختلف بيانگر اين است كه 30 % از جمعيت كشور دچار اين اختلالات مي باشند. اغلب كارکنان مشكلات رواني خود را از پزشك يا سرپرست خود مخفي مي كنند . دليل اين مساله ترس از بدنامي است . فشار رواني و كاميابي ما براي انجام كار به نيكوترين شيوه اي، بايد تنش و فشار روحي ايجاد كنيم. به جريان يافتن آدرنالين درخونمان نياز داريم. ولي تنش زياده از حد، موضوع متفاوتي است. شايع ترين علامتهاي فشار بي نهايت شغل عبارتند از خستگي، بي خوابي، فشار خون، سردرد، زخم، ترش كردن، ناتواني در تمركز يا آرميدن و بي اشتهايي. چنانچه افسردگي باليني موردتوجه قرار نگيرد، احتمالاً از تنش محل كار ناشي مي گردد. چه بسا افسردگي به عنوان اعمال تكانشي (براساس انگيزش ناگهاني) يا بي نتيجه، زودرنجي (تندمزاجي) و خشم، دير رسيدن و تمايل به دوري جستن از همكاران نمايان گردد. (سادات ،1368)
عامل تنش شغلي چيست؟
كار زياد و تعارض شخصيت (به ويژه با بالادستان) دو نمونه از رايج ترين علل تنش شغلي است. قبول مسئوليت سنگين، علت ديگري است. كساني كه در مشاغل مديريت انجام وظيفه مي كنند، غالباً از حجم زياد كار شكوه مي كنند. اما امتيازي دارند كه شايد از وجودش بي خبر باشند و آن نرمش پذيري است. اين قدرت در آنهــا هست كــه ازطريق جستار (بحث و گفت و گو) و حتي رويارويي، تنش محل كار را بزدانيد. اين حالت پيوسته براي ساير كاركنان مانند كارگراني كه در خط توليد كار مي كنند يا كسانـي كه به كارهاي دفتري سرگرمند، رخ نمي دهد. پژوهش ثابت مي كند پيشه هايي كه ملال آور و يكنواخت به نظر مي رسند همان قدر بر انسان فشار وارد مي سازند كه مشاغل اجرايي كارآمد. پنج واكنش اساسي در برابر تنشهاي محل كار ! شريك غم ديگران بودن بي آنكه گامهاي اساسي درجهت تغيير وضعيت برداشته شود؛ ! براي كاستن از سنگيني كار، طولاني تر و بيشتر كاركردن؛ ! روي آوردن به تلاش جالب واكنشي به منظور اينكه بتوانيم سرزندگي را بازگردانده و كار بيشتري را در مدت كوتاهتري انجام دهيم. ! جسماً از شغل خويش كناره گرفتن يا آن را رها كردن و به دنبال كار ديگري گشتن يا زمان و توان صرف شده در مسير كار را كاهش دادن؛
! تجزيه و تحليل وضع، بازبيني راهبردها و به جست و جــوي راهكـارهـايـي براي دگرگون سازي موارد پرداختن.
در نگاه اول، به نظر مي آيد كه واكنش شماره 5 عملي ترين واكنش است به شرطي كه تشخيص دهيم موقعيت شغلي ما تا چه حد از اختيار ما خارج است. موارد وابسته به كنشها و قواعد پديد آمده توسط ديگران چنان فزون است كه حتي سازنده ترين كوششها نيز قادر به تضمين آن نيستند. آنچه كه مي توان تضمين كـرد احساس نيكوي »پذيرش مسئوليت« شغلي مان است. از آنجايي كه شرايط فردي خيلي زياد فرق مي كند، از اين رو »راه حل صحيح« براي هر كس متفاوت است.
به ياد بسپاريد كه امكان دارد راهكارهاي مستقيمي براي مشكلات حاصل از تنش شغلي وجود نداشته باشد. (سادات ،1368)
منابع:
1.احدي ، حسن و محسني نيكچهر ،روانشناسي رشد ، - چاپ و نشر بنياد، تهران1371
2.سادات ، محمّدعلی ، « اخلاق اسلامی » انتشارات سمت ، تهران 1368
3.ستوده ، هدایت ا... ، آسیب شناسی اجتماعی ، انتشارات آوای نور ، تهران 1379
4.پارسا ، محمّد ، « روان شناسی کودک و نوجوان » ، تهران 1386
5.ویلیام لاندین، رابرت( 1996) نظریه ها و نظام های روانشناسی. ترجمۀ، سید محمدی، یحیی. ویرایش پنجم. موسسۀ نشر ویرایش. تهران
این ورزش بازی شاهان نامیده شده*است (زیرا بیشتر در میان پادشاهان و بزرگان رواج داشت) و از ورزشهای کهن ایرانی است. نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده می*شود برگرفته شده*است. این بازی در ابتدا ورزشی عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب*های جنگی خود را به نمایش می*گذاشتند.
چوگان به هنگام کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت. اروپاییان در زمان صفویان و در زمان استعمار خود در هند، با این بازی آشنا شدند و آن را در سراسر اروپا پخش کردند...
چوگان,ورزش چوگان,چوب چوگان
تاریخچه چوگان
تاریخچه و معرفی ورزش ها - تاریخچه چوگان
بعدها نیز ورزش*هایی از قبیل گلف و هاکی پدید آوردند که دسته*های استفاده شده در این بازی*ها به همان چوب چوگان برمی*گردد.
این ورزش در ایران پس از صفویان کم کم رو به فراموشی رفت. البته در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، چوگان دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. امروزه سعی می*شود توجه بیشتری به این ورزش نشان داده شود. همچنین اقداماتی برای تاُسیس زمین*هایی سرپوشیده برای زنان انجام شده*است.
مشخصه*های زمین چوگان
طول و عرض زمین چوگان به ترتیب ۲۷۴ و ۱۴۵ متر است (البته در کشور ایالات متحده آمریکا و آرژانتین این ابعاد کمی از استاندارد رایج بزرگ*تر می*باشد). طول دروازه نیز ۷ متر می*باشد.
مدت زمان مسابقه
یک بازی چوگان به ۶ دوره زمانی (چوکه) که هر کدام ۷ دقیقه می*باشد تقسیم می*شود. البته این استاندارد مربوط به کشور انگلستان می*باشد ولی در آرژانتین و آمریکا این مدت زمانی به هشت قسمت تقسیم شده و بین هر چوکه استراحتی معادل۳ دقیقه و بین دو نیمه ۵ دقیقه در نظر گرفته می*شود.
تعداد بازیکنان
در هر تیم چهار نفر بازی می*کنند. نفر اول یک مهاجم است و کار او حمله و نیز کمک به مدافع است. نفر دوم نیز مهاجم است، ولی وظیفه او در دفاع مهم*تر است. نفر سوم که معمولاً بهترین بازیکن تیم است، وظیفه دارد تا حرکات دفاعی را به ضد حمله تبدیل کند. نفر چهارم نیز مدافع است و وظیفه دارد توپ را از دروازه دور کند. از آن جایی که چوگان بازی*ای با روند سریع است، امکان دارد بازی کنان یک تیم در قسمت*های مختلفی از زمین قرار گیرند که مربوط به وظیفه بازیکن دیگر باشد. در این حالت باید وظایف آن بازیکن را انجام دهند تا به جای خود بازگردند.
هدف و قوانین بازی
هدف این بازی فرستادن توپ در دروازهٔ حریف می*باشد. هنگامی که توپ از پشت دروازه خارج می*شود، پرتاب توپ به تیم مورد حمله قرار گرفته تعلق می*گیرد، مگر این که خود این تیم باعث خارج شدن آن شده باشد. در این صورت به تیم مقابل یک پرتاب آزاد (از ۸۴ متری محل خروج) تعلق می*گیرد. پس از هر گل، دو تیم زمین خود را تعویض می*کنند و داور توپ را در مرکز زمین قرار می*دهد. در صورتی که دو تیم برابر شوند، وقت اضافی به آن*ها تعلق می*گیرد و اولین تیمی که گل بزند برنده اعلام می*شود. هنگامی که بازیکنی به سمت جهتی که توپ در آن پرتاب شده*است می*تازد، تقدم با اوست در صورتی که (و تنها در این صورت) که توپ در سمت راست او باشد. در این صورت هیچ بازکنی اجازه ندارد راه او را سد کند، مگر آن که در فاصلهٔ معقولی قرار گیرد که هیچ جای خطر نباشد.
خطاهای ورزش چوگان
قطع مسیر سوارکاری که در طول مسیر خود در حال زدن توپ است و با این کار، انداختن جان او در مخاطره.
ضربه زدن از جهت مخالف (از سمت چپ).
سوارکاری و یا زدن ضربه به شکلی که برای سایر سوارکارها خطرناک باشد.
انواع جریمه*های بازی چوگان
احتساب یک گل برای تیم مقابل درصورت برخورد خطرناک و یا خطای عمد در نزدیکی دروازه.
زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۲۷ متری در جهت مخالف دروازه، و قرار گرفتن مدافعین در پشت خط دروازه. مدافعین تنها زمانی اجازهٔ دخالت دارند که ضربه زده شود.
زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۳۶ متری با همان شرایط.
زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۵۴ متری به طوری که هیچ مدافعی تا فاصله ۲۷ متری نقطه زدن توپ قرارداشته باشد.
زدن یک ضربه آزاد از وسط زمین (بدون وجود قانونی مانند آفساید و... مانند فوتبال).
زدن یک ضربه آزاد از محل وقوع خطا. در این شرایط هیچ مدافعی نباید تا فاصله ۲۷ متری از نقطه زدن ضربه قرار داشته باشد.
کورنر مانند فوتبال وجود ندارد ولی حرکتی مشابه به شکل زیر انجام می*گیرد: یک ضربه آزاد از فاصله ۵۴ متری دروازه به این شرط که مدافعین در فاصله ۲۷ متری از زدن ضربه قرارداشته باشند.
داوری در چوگان
بازی چوگان توسط دو سر داور و یک داور قضاوت می*شود. سرداوران برای اینکه در کم و کیف بازی قرار داشته باشند سوار بر اسب می*باشند. در صورت توافق بین کاپیتان*های دو تیم می*توان قضاوت را به دو سرداور واگذار کرد ولی در صورت عدم توافق بین آن دو، تصمیم گیری حکم قطعی به عهده داور سوم است.
شروع مسابقه چوگان
در ابتدای شروع مسابقه، هر دو تیم در میانه زمین و پشت خط میانی صف آرایی کرده و چیدمان مخصوص به خود را می*گیرند. سپس داور توپ را از فاصله ۶/۴ متری به میان آنها پرتاب می*کند و بازی با تصاحب توپ از طرف یکی از دو تیم شروع می*شود.
توقف بازی
توقف مسابقه چوگان در شرایط معمولی فقط در زمان پایان یک چوکه، جهت استراحت و تعویض اسب*ها صورت می*گیرد، ولی اگر در میان یک چوکه یکی از اتفاقات زیر رخ دهد داور می*تواند دستور توقف بازی را صادر نماید:
زمین خوردن یکی از اسبها در حین مسابقه.
مصدوم شدن یک اسب بر اثر سانحه و یا اتفاقی غیر منتظره برای یکی از اسب*ها (در صورت زمین خوردن سوار کار از اسب به طوری که اتفاق جدی برای سوارکار رخ نداده باشد، بازی همچنان ادامه خواهد داشت.).
نحوه ثبت امتیازات
زمانی یک امتیاز برای تیمی ثبت می*شود که توپ از خط دروازه آشکارا بگذرد و داور صحت آن را تصدیق نماید. در صورتی که توپ به قسمت فوقانی دروازه برخورد کند ثبت امتیاز مشروط به تاُیید داور است.
اسبهای چوگان
در ورزش چوگان معمولاً از اسبهای کوتاه قد استفاده می*شود، بدین منظور پونی*ها از جایگاه ویژه*ای برخوردارند. در یک بازی معمولاً از یک اسب حداکثر در دو چوکه استفاده می*شود، البته باید بین آن*ها یک چوکه استراحت به اسب داده شود.
وسائل ضروری اسب در حین مسابقه چوگان
بانداژ برای حفاظت چهار ساق اسب به منظور عدم برخورد ضربات توپ و یا چوب چوگان به ساق*ها.
انتخاب افسار (دهنه، لگام) مناسب جهت کنترل هرچه بهتر اسب در حین مسابقه.
وسائل ضروری سوارکار
کلاه ایمنی مخصوص چوگان
دستکش
شلاق چوگان که اندازه آن تقریباً معادل ۱۰۶ سانتیمتر می*باشد و علت آن نیز سهولت استفاده از آن حین مسابقه*است.
چکمه سوارکاری بدون بند
زانوبند
اندازه چوب چوگان و توپ
چوب چوگان دارای طولی معادل ۱۲۹ سانتیمتر می*باشد که انتهای آن به صورت استوانه*ای است. معمولاً برای ساخت آن از چوب بامبو یا چوب*های سبک و مقاومی همچون چوب درخت خرمالو استفاده می*شود. قطر توپ حدود نیز ۲۵/۸ سانتیمتر است و در حدود ۱۴۱-۱۲۷ گرم وزن دارد، جنس توپ از چوب بید و یا بامبو می*باشد. البته در بازی*های تمرینی از نوع پلاستیکی و فومی آن هم استفاده می*شود.
همه محیطهایی که در آنها زندگی جریان دارد محیط زیست نامیده میشود. به عنوان مثال استخر آب ، یک شهر ، اقیانوس و کویر همگی انواعی از محیط زیست به حساب میآیند
در محیط زیستی عوامل غیر زنده مانند خاک ، آب ، گازها و غیره به همراه جانداران وجود دارند. موجودات زنده با هم و با محیط غیر زنده خود ارتباطی متقابل برقرار میسازند. این ارتباطها برای بقای محیط زیست بسیار لازمند. کارشناسان محیط زیست هنگام بررسی ، مناطق زیستی را مورد مطالعه قرار میدهند. هر منطقه زیستی شامل موجودات زنده ویژه عوامل غیر زنده است اکوسیستم نام دارد و دانشی که به بررسی اکوسیستمها میپردازد.اکولوژی نامیده میشود.
عوامل زنده اکوسیستم
جانداران را براساس نقشی که در محیط دارند به دستههای زیر تقسیم میشوند.
مهم ترین ارتباط غذایی است که به صورت زنجیره غذایی و شبکه غذایی در جریان است. علاوه بر ارتباط کلی میان جانداران که به صورت زنجیره غذایی نشان داده میشود. انواع دیگری از ارتباط نیز میان آنها وجود دارد که در آن الزاما ارتباط غذایی منجر به از بین رفتن طرفین نمیشود بلکه در این نوع ارتباط جانداران به زیستن در کنار هم ادامه میدهند.
ارتباط غذایی
زنجیره غذایی
اگر وابستگی غذایی یک موجود زنده را با موجود زنده دیگر به صورت A→Bنمایش دهیم بدین معنی است که موجود زنده A غذای موجود زنده B است و به عبارت دیگر B از A تغذیه میکند. بدین ترتیب میتوانیم روابط غذایی زیر را که بین چند موجود زنده برقرار میشود نشان دهیم. در این روابط هر موجود زنده به صورت حلقهای از یک زنجیر با موجود زنده دیگر مربوط میشود. هر یک از این روابط را یک زنجیره غذایی مینامند. در تمام این زنجیرههای غذایی حلقه اول یک گیاه سبز است حلقه دوم یک جاندار گیاهخوار است و حلقههای بعدی را موجودات گوشتخوار تشکیل میشوند.
شبکه غذایی
چند زنجیره غذایی که با یکدیگر ارتباط داشته باشند یک شبکه غذایی را بوجود میآورند.
شبکه حیات
همه شبکههای غذایی با یکدیگر ارتباط دارند بطوری که همه موجودات زنده کره زمین یک شبکه غذایی بزرگ را تشکیل میدهد این شبکه غذایی بزرگ ، شبکه حیات نام دارد.
نوع دیگر ارتباط جانداران با هم
رقابت
در رقابت یک موجود به چیزهایی که مورد نیاز موجود زنده دیگر نیز هست احتیاج پیدا میکند. مثلا جانوران بین یافتن غذا و لانه سازی و غیره با هم رقابت میکنند. در عمل رقابت گاهی دو رقیب با یکدیگر با خبر نیستند. بعضی از رقابتها میان جانداران یک گونه و برخی دیگر در بین جاندارانی که از گونههای متفاوت است صورت میگیرد. موضوع مورد رقابت اغلب جانوران غذاست. رقابت تختصاص به جانوران ندارد. گیاهاننیز برای بدست آوردننور،آبو کانیها با هم به رقابت میپردازند.
هم زیستی
هم زیستی یعنی زندگی کردن با یکدیگر و با هم زیستن اما در اکولوژی منظور از هم زیستی هر نوع ارتباط نزدیک میان دو نوع موجود زنده است صورتهایی از هم زیستی عبارتند از:
هم سفرگی
در این نوع هم زیستی یکی از افراد ، نه سود میبرند و نه زیان و دیگری سود میبرد. مانند رابطه چسبیدن ماهی بادکشدار ، بدن کوسه ماهی ، که ماهی بادکش دار در این رابطه سود میبرد.
همیاری
در این نوع هم زیستی دو موجود زنده هر دو از یکدیگر بهره میبرند- همیاری ممکن است داوطلبانه و یا اجباری باشد. همیاری گلسنگها اجباری است و قارچی که در ساختمان گلسنگ بکار رفته بدون جلبک سبز قادر به ادامه حیات است میان باکتریها و گیاهان تیره نخود نیز همیاری است - همیار sشته و مورچه حالت اجباری دارد.
در این نوع همزیستی یک موجود (انگل) سود میبرند و موجود دیگر (میزبان) زیان.
زندگی صیادی
مستقیمترین رابطه غذایی هنگامی وجود دارد که جاندار دیگر را بخورد. هر مصرف کنندهای که جانداری دیگر را بکشد و بخورد یک صیاد است و جانداری که خورده شود صید نام دارد.
عوامل غیر زنده اکوسیستم
گرما
بیشتر از اشعه مادون قرمز بخشی از نور خورشید به دست میآید و در فعالیتهای موجودات زنده نیز انرژی به صورت گرما آزاد میشود.
به دو صورتکانیو آلی در اکوسیستمها وجود دارد مواد آلی ناشی از تجزیه موجودات زنده ، در اکوسیستمهای مختلف مورد استفاده جانداران قرار میگیرد. مواد کانی نیز به ترکیبات مختلف مثل نمک خوراکی یا کلریدسدیم که در غذای آدمی مهم است و یا کودهای شیمیایی که در حاصل خیزی خاک اهمیت دارد.
آلودگی محیط زیست
آلودگی محیط زیست از منابع گوناگون صورت میگیرد. با پیشرفت تمدن بشری و توسعه فنآوری و ازدیاد روز افزون جمعیت ، در حال حاضر دنیا با مشکلی به نام آلودگی در هوا و زمین روبرو شده است که زندگی ساکنان کره زمین را تهدید میکند. بطوری که در هر کشور حفاظت محیط زیست مورد توجه جدی دولتمردان است. امروزه وضعیت زیست محیطی به گونهای شده است که مردم یک شهر یا حتی یک کشور از آثار آلودگی در شهر یا کشور دیگر در امان نیستند.
برفی که در نروژ میبارد مواد آلایندهای به همراه دارد که منشا آن از انگلستان و آلمان است. یا باران اسیدی در کانادا نتیجه مواد آلایندهای است که منشا آنها از ایالات متحده است. در آتن گاهی مجبور میشوند به علت آلودگی شدید هوا کارخانجات را تعطیل و رفت و آمد اتومبیلها را محدود کنند. شهرهای دیگر دنیا مانند مکزیکوسیتی ، رم و تهران نیز با مشکل آلودگی هوا دست به گریبانند. آلودگی دریاها ، رودخانهها ، دریاچهها و اقیانوسها و جنگلهای نیز نیز موضوع بحث جدی میباشند.
آلودگی محیط زیست و لایه ازن
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر باعث نگرانی دانشمندان شده ، مسئله تهی شدن لایه ازن و ایجاد حفره در این لایه در قطب جنوب است. لایه اوزون در فاصله 16 تا 48 کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته و کره زمین را در برابر تابش فرابنفش نور خورشید محافظت میکند. هر گاه از مقدار لایه ازن ، 10 درصد کم شود، مقدار تابشی که به سطح زمین میرسد تا 20 درصد افزایش مییابد. تابش فرابنفش موجب بروز سرطان پوست در انسان میشود و به گیاهان صدمه میزند. مولکولهای کلروفلوئورکربنها (CFCها) در از بین بردن لایه ازن موثرند. از این ترکیبات بطور گسترده در دستگاههای سرد کننده و در افشانهها (اسپریها) استفاده میشود.
این مولکولها به علت پایداری آنها به استراتوسفر راه مییابند و در آنجا بر اثر تابش خورشید پیوند C-Clشکسته میشود. اتم کلر حاصل به مولکول ازن حمله میکند و مولکول CLOرا میدهد. این مولکول بنوبه خود با اکسیژن ترکیب شده ، مولکول O2 و اتم Clآزاد میشود که مجددا در چرخه تخریب اوزون شرکت میکند. از این روست، در عهدنامه سال 1978 مونترال قرار این شده که از مصرف کلروفلوئوروکربنها به تدریج کاسته شود و مواد دیگری به عنوان جانشین برای آنها یافت شود و یافتن چنین ترکیباتی بطور مسلم کار شیمیدانان است.
آلودگی هوا و مه دود فتوشیمیایی
بسیاری از مناطق شهری با پدیده آلودگی هوا روبهرو هستند که در جریان آن ، سطوح نسبتا بالایی از ازن در سطح زمین که جزء نامطلوبی از هوا در ارتفاعات کم است، در نتجه واکنش نور القایی آلایندهها تولید میشود. این پدیده را مه دود نور شیمیایی مینامند و گاهی از آن به عنوان "لایه ازن در مکانی نادرست" از نظر تشابه آن با مسئله تهی شدن ازن استراسفر یاد میکنند. فرآیند تشکیل مه دود در واقع شامل صدها واکنش مختلف است که دهها ماده شیمیایی را دربرمیگیرد و بطور همزمان رخ میدهند. در واقع ، هوای شهرها را به "واکنشگاههای شیمیایی عظیم" تشبیه کردهاند.
پدیده مه دود شیمیایی ، نخستین بار در دهه 1940 در لوس آنجلس مشاهده شد و از آن زمان ، عموما به این شهر بستگی داده شده است. اما در دهههای اخیر با کنترل آلودگی هوا مسئله مه دود در شهر لوس آنجلس بطور نسبی تخفیف پیدا کرده است. از نظر کمی ، اکثر کشورها و همچنین سازمان جهانی بهداشت (WHO) ، حدی را برای حداکثر غلظت مجاز اوزون در هوا در نظر گرفتهاند که در حدود 100ppb (میانگین غلظتها در طول زمان یک ساعت) است. اوزون در هوای پاکیزه تنها به چند در صد این مقدار میرسد. واکنش دهندههای اصلی اولیه در یک پدیده مه دود نور شیمیایی ، اسید نیتریک ، NOو هیدروکربنهای سوخته نشده هستند که از موتورهای احتراقی درون سوز به عنوان آلاینده در هوا منتشر میشوند. جزء مهم دیگر در تشکیل مه دود ، نور خورشید است.
باران اسیدی
یکی از جدیترین مشکلات زیست محیطی که امروزه بسیاری از مناطق دنیا با آن روبهرو هستند، باران اسیدی است. این واژه انواع پدیدهها ، از جمله مه اسیدی و برف اسیدی که تمام آنها با نزول مقدار قابل ملاحظه اسید از آسمان مطابقت دارد را میپوشاند. باران اسیدی دارای انواع نتایج زیانبار بوم شناختی است وجود اسید در هوا نیز احتمالا بر روی سلامتی انسان اثر دارد. پدیده باران اسیدی در سالهای آخر دهه 1800 در بریتانیا کشف شد، اما پس از آن تا دهه 1960 به دست فراموشی سپرده شد. باران اسیدی به نزولات جوی که قدرت اسیدی آن بطور قابل توجهی بیش از باران طبیعی (یعنی آلوده نشده)، که خود به علت حل شدن دیاکسید کربن هوا در آن و تشکیل اسید کربونیک بطور ملایم اسیدی است، باشد، اطلاق میشود.
(CO2 (g) + H2O (aq) ↔ H2CO3(aq
از تفکیک جزئی H2CO3 پروتون آزاد میشود و PHسیستم را کم میکند.از اینرو PHباران طبیعی که آلوده نشده، از این منبع بخصوص حدود 5.6 است. تنها بارانی که قدرت اسیدی آن به مقدار قابل ملاحظهای بیشتر از این باشد، یعنی PHآن کمتر از 5 باشد، باران اسیدی تلقی میشود. دو اسید عمده در باران اسیدی ، HNO3 و H2SO4 است. بطور کلی ، محل نزول باران اسیدی در مسیر باد دورتر از منبع آلایندههای نوع اول ، یعنی SO2 و نیتروژن اکسیدها است. باران اسیدی به هنگام حمل توده هوایی که آلایندههای نوع اول را دربردارند، بوجود میآیند. از اینرو باران اسیدی یک مشکل آلودگی است که به علت حمل دور برد آلایندههای هوا ، حدود و مرز جغرافیایی نمیشناسد.
مواد شیمیایی آلی سمی
واژه مواد شیمیایی سنتزی از طرف رسانههای گروهی برای توصیف اجسامی بکار میرود که عموما در طبیعت یافت نمیشوند. ولی توسط شیمیدانان از اجسام سادهتر سنتز شدهاند. اکثریت مواد شیمیایی سنتزی که مصرف تجارتی دارند، ترکیبات آلی هستند و برای بیشتر آنها از نفت به عنوان منبع اولیه کربن در این ترکیبها استفاده شده است. کربن با کلر ترکیبهای زیادی را تشکیل میدهد که به علت سمی بودن آنها برای بعضی گیاهان و حشرات ، بسیاری از این قبیل ترکیبها کاربرد گستردهای به عنوان آفت کش یافتهاند. ترکیبات آلی کلردار دیگر بطور گستردهای در صنایع پلاستیک و الکترونیک بکار برده شدهاند.
شکستن پیوند کربن به کلر بطور مشخص دشوار است و حضور کلر همچنین واکنش پذیری سایر پیوندها را در مولکولهای آلی کم میکند. همین خاصیت به این معنی است که با وارد شدن ترکیبهای آلی کلردار به محیط زیست ، تخریب آنها به کندی صورت میگیرد و بیشتر تمایل به جمع شدن دارند و به این علت به معضل بزرگ محیط زیست محیطی تبدیل شدهاند. اجسام آلی سمی که بطور عمده مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: انواع آفت کشها ، حشره کشهای سنتی ، حشره کشهای آلی کلردار ، ددت ، توکسافنها ، کاربامات ، حشره کشهای آلی فسفاتدار ، علف کشها و ... .
آلودگی آبها
آب ، تصفیه آن و جلوگیری از آلودگی و به هدر رفتن آن از مسائل بسیار مهم زمان ما به حساب میآید. آلودگی آبها ، معضل بزرگ زیست محیطی محسوب میشود که به علت پیشرفت صنایع و تکنولوژی ، هر روزه با پیشرفت روز افزون آن مواجهیم.
فلزهای سنگین و شیمی خاک
بسیاری از فلزهای سنگین برای انسان سمی هستند و چهار فلز جیوه (Hg) ، سرب (pb) ، کادمیم (Cd) و آرسنیک (As) فلزهایی هستند که بعلت کاربرد گسترده ، سمیت و توزیع وسیع آنها بیشترین خطر را از نظر زیست محیطی دارند. البته هیچ یک از این عنصرها هنوز به آن اندازه در محیط زیست پخش نشده که یک خطر گسترده بشمار آید. به هر حال ، هر یک از آنها در بعضی از محلات در سالهای اخیر در سطوحی سمی یافت میشود. این فلزها بطور عمده از مکانی به مکان دیگر از طریق هوا منتقل میشوند و این انتقال معمولا به صورت گونههایی که روی ماده ذره مانند معلق ، جذب سطحی شده یا در آن جذب شده است، صورت میگیرد.
تولید انرژی و آثار محیطی آن
بسیاری از مسائل زیست محیطی ، نتیجه غیر مستقیم تولید و مصرف انرژی ، بویژه زغال سنگ و بنزین است. ذخایر زغال سنگ در دنیا از مجموع نفت ، گاز طبیعی و اورانیوم خیلی بیشتر است. از اینرو مصرف زغال سنگ برای تولید انرژی صنعتی نه تنها ادامه خواهد یافت، بلکه احتمالا به مقدار زیادی بویژه در کشورهای در حال توسعه مانند چین و هندوستان که ذخایر زیادی از این ماده دارند، افزایش مییابد. از سوزاندن زغال سنگ مقدار زیادی SO2 و CO2 که آلاینده هستند تولید میشود. بحث انرژی هستهای و سایر منابع انرژی نیز جای خود دارد.
بدون شك هيچ مكتب و آييني به اندازه ي اسلام براي فريضه ي امر به معروف و نهي از منكر ، اهميت ويژه قايل نيست تا جايي كه امر به معروف و نهي از منكر را زير بناي عرصه هاي اجتماعي ، اخلاقي ، مذهبي ، اعتقادي ، اقتصادي ، فرهنگي ، سياسي ، نظامي و ... مي داند . اسلام اين دو حكم بزرگ الهي را در رديف واجبات قرار مي دهد و بر مسلمانان فرض ميداند كه با تشكيل هسته هاي اجرايي در راستاي پياده كردن اين عمل زير بنايي و سازنده از جامعه از هيچ كوششي دريغ نورزند و نگذارند كه گرد و غبار فراموشي بر چهره ي آن بنشيند.
معروف :
اسمي است براي هر كاري كه خوب باشد و از نظر عقل و شرع تاييد شده باشد . به عبارت ديگر ، هر كاري كه عقل و شرع آن را خوب بداند، معروف است.
منكر :
هر كاري كه عقل سالم و شرع به زشتي و نادرستي آن راي بدهد.
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در قرآن
«ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون»
« بايد از ميان شما جمعي دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آنها رستگارانند.»
برداشت هايي از آيه:
1)در اين آيه ، چون خداوند رستگاري مسلمانان را مربوط به اين دو حكم مي داند پس اهميت اين دو حكم تاكيد شده است.
2)چون واژه «ولتكن» يك واژه ي امر است، دلالت بر وجوب اين دو حكم الهي دارد.
3)كساني به رستگاري و فلاح مي رسند كه دعوت به امر به معروف و نهي از منكر كنند.
4)در جامعه ي اسلامي بايد گروهي باشد كه اوضاع جامعه را زير نظر داشته باشد.
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در روايات
رواياتي كه جايگاه و منزلت امر كنندگان به معروف و نهي كنندگان از منكر را نشان ميدهند.
پيامبر اسلام (ص) فرمود:
« والذي نفسي بيده ما انفق من نفقه احب من قول الخير»
« قسم به آن كسي كه جانم به دست اوست، هيچ انفاقي محبوب تر از گفتار نيك و امر به خوبي نيست»
مراتب و اقسام امر به معروف و نهي از منكر
علما و فقهاي اسلامي به اتفاق براي امر به معروف و نهي از منكر ، مراتب و درجاتي قايل شده اند:
1) قلبي 2) زباني 3) عملي
1) انكار قلبي
اين مرتبه خوتد شامل دو قسم اسم :
الف : اظهار خشم و ناراحتي
اگر گناهكار با ابراز خشم و ناراحتي تنبيه مي شود ، ابتدا بايد اظهار خشم و نارضايتي كرد . مي بايست مقابل او چهره در هم كشيد و عبوس نمود و اين اظهار به همگان واجب است.
ب: اعراض و هجر
اگر اظهار خشم و نارضايتي مفيد واقع نشود، بايد از ترك مراوده و اعراض استفاده كرد. بدني معنا كه وقتي فردي مرتكب منكر و كار زشت مي شود، بايد از او اعراض و دوري كرد، او را مورد هجر قرار داد، با او قطع رابطه كرد و به او بي اعتنايي نمودتا بفهمد كه كار زشت او باعث اين نوع تنبيه شده است. انجام اين نوع رفتار ، زماني است كه فرد تشخيص دهد مي تواند مفيد واقع شود.
2) طريق زبان و گفتگو
دومين مرتبه ي امر به معروف و نهي از منكر، زبان است و اين خود دو مرحله دارد
الف: ملايمت
چنان چه احتمال تاثير زباني در مخاطب را داريم بايد نخست با زباني نرم و ملايم همراه با ارشاد و راهنمايي و گشاده رويي ، اقدام نماييم.
بسياري از اوقات انسان از روي جهالت و بر اثر يك سري تبليغات مسموم مرتكب گناه مي شود . بنابراين احتياج به مربي و معلمي دلسوز دارد تا با زبان نرم و گفتاري ملايم، او را نصيحت كند و به راه درست و خوب سوق دهد.
ب: تحذير
مرحله ي دوم از مرتبه ي زبان در ارتباط با امر به معروف و نهي از منكر، با زبان تهديد آميز و تحذير مي باشد. با احتمال تاثير آن ، اين مرتبه واجب مي شود، يعني زماني بايد از گفتار تند و تهديد آميز استفاده شود كه اولا زبان نرم و ملايم مفيد نباشد ثانيا زبان تند هم احتمال تاثير داشته باشد .
عملي
3) اعمال قدرت
گفته شده اعمال قدرت و استفاده از زور چند گونه است:
1-گاهي لازم است بين فاعل و منكر فاصله بيفتد تا منكر از بين برود.
2-گاهي متوقف بر تصرف است، مانند گرفتن و پرت كردن چاقو از دست كسي كه تصميم به زدن دارد.
3-گاهي لازم است ابزار و وسايلي كه باعث گناه مي شود ، از بين برده شود، مانند برداشتن ظرف و وسايل از مقابل فردي كه شراب مي نوشد و پرت كردن آن و همين طور برداشتن ابزار قمار .
4-گاهي بايد نسبت به طرف از زور و قدرت استفاده كرد تا جايي كه به جراحت و صدمه برسد و يا آن كه با اذن حاكم شرع و فقيه جامع الشرايط به اعدام برسد.
ابزار هاي امر به معروف و نهي از منكر
كسي كه مي خواهد امر به معروف و نهي از منكر كند ، بايد يك سري از ويژگي ها و خصيصه ها را دارا باشد، در غير اين صورت كار او موثر و مفيد نمي افتد:
1) علم و آگهي
اسلام مي گويد، كسي حق ندارد مسووليتي (وظيفه اي ) را بپذيرد يا دست به انجام كاري بزند، مگر اين كه از قبل اطلات لازم را فرا گرفته و آگاهي و شناخت داشته باشد ، چرا كه جهل و ناداني در كارها باعث تندي و كندي ، دوري از هدف و ايجاد فساد و اختلال در امور جامعه مي شود.
2) عمل
يكي ديگر از ويژگي ها و ابزارهايي كه براي امر كننده به معروف و بازدارنده از منكر بايد در نظر گرفت ، عمل كردن به گفته است. كسي كه مي خواهد ديگران را امر به معروف و نهي از منكر كند، نخست بايد خود به آنچه مي گويد، عمل كند. در غير اين صورت در ارشاد ديگران و در باز داشتن از بديها و امر به خوبي ها ، هرگز موفقيتي كسب نخواهد كرد.
عمل كردن به گفته خود مراحلي دارد: الف ) اصلاح خود ب) اصلاح خانواده ج) اصلاح خويشان د) اصلاح ديگران
بسي جاي تاسف است كه در عصر حاضر بسياري از مسلمانان نسبت به اين دو فريضه ي بزرگ الهي بي توجه شده اند و در اين ارتباط هيچ گونه احساس وظيفه اي نمي كنند . آنها با تكيه بر اين گفته كه « عيسي به دين خود ، موسي به دين خود» به اين نتيجه مي رسند كه هر كس در قبر خود قرار مي گيرد و انسان ها نمي توانند در سرنوشت يكديگر تاثير گذار باشند، بنابراين در برابر گناه و منكرات در مقام يك تماشاگر ، سكوت را پيشه مي كنند ، در صورتي كه امام حسين (ع) رهبر آزادگان جهان ، براي احيا و زنده كردن امر به معروف و نهي از منكر از جان ، مال و خانواده ي خويش گذشت و فرمود:
در اکثر سازمانهای صنعتی و غیره یکی از بخش ها ایمنی است که مدیریت آن مستلزم دانش فنی و تجربه کافی در شغل مربوطه می باشد . به مقوله ایمنی از ابعاد مختلف پرداخته می شود ولی غالباً مهمترین اصل ایمنی مدیریت صحیح آن است که دارای دو بعد فرهنگی و فنی و مهندسی می باشد . معمولاً کار در حیطه های مدیریتی به ویژه در بعد فرهنگی آن مشکل تر و کار آمد تر است .
قبل از اجرای برنامه ایمنی باید هدف آن را روشن کرد ة اهداف کلی هر واحد سازمانی را خط مشی آن تعیین می کند که در دو شاخه فلسفه ایمنی و استراتژی ایمنی بیان می شود.
فلسفه ایمنی : در این قسمت دیدگاههای کلی ما در قبال ایمنی بازگو می شود مثلاً ایمنی امری جدا از سایر امور نیست و با تمام فعالیتهای انسانی و ماشینی آمیخته است و رعایت اصول ایمنی وظیفه همگانی است .
استراتژی ایمنی : تعیین مسئولیتها ، تهیه و تنظیم استانداردها ، آموزش کارکنان ، ارزیابی عملکرد ایمنی و غیره همه در شاخه مدیریت استراتژیک مطرح می شود.
وظیفه مدیران ایمنی تعیین خط مشی ها و سیاستهاست که بر اساس اهداف و کار هر سازمانی تغییر می کند ، هر برنامه ریزی بلند مدت یا کوتاه مدت بر مبنای سیاستهای کلی ایمنی صورت می گیرد ، خواسته و دیدگاه مدیر ایمنی شالوده سیاستهای امنی است و فرهنگ حاکم بر سازمان در تعیین آنها تاثیر مستقیم می گذارد.
فرهنگ ایمنی : بحث فرهنگ و تاثیر آن بر ایمنی نیست بلکه هدف مدیر تغییر فرهنگ غلط و شکل دهی فرهنگ صحیح است که مشکل ترین بخش مدیریت است ، مدیر موفق زمانی می تواند موقیعیتها و عادات خطر ساز را تغییر دهد که ابتدا فرهنگ حاکم بر مجموعه خود را درک نکند فرهنگ بر او مدیریت می کند.
فرهنگ در ظاهر چیزی جز اعتقادات و باورهای ساده و فرضهای معمولی نیست اما همین مسائل چنان مشکلاتی را به وجود می آورند که حتی بزرگترین سرمایه گذاریها در قسمت ایمنی ثمر بخش نخواهد بود . به عنوان مثال یکی از باورهای غلط در بخش ایمنی رعایت اصول ایمنی فقط از وظایف مسئول ایمنی است ، شاید کسانی که اعتقادات غلط دارند می دانند باورشان اشتباه است ولس باز مثل همان افراد رفتار می کنند.
وظیفه مدیر ایمنی را در قبال تغییر فرهنگ : مدیران خود بعتر می دانند هر گونه تغییری مقاومتی را به دنبال دارد ، مدیر باید به گونه ای فکر کند که تفکرش ضامن سلامتی کارکنان باشد سپس برای ایجاد تغییر هم اندیشه حاکم بر افراد و هم محیط کار یا موقعیت آن را عوض می کند.
جهت ایجاد تغییر فقط صادر کردن دستورالعمل کافی نیست برای هر تغییری دلایل کافی و مستدل لازم است که این فرایند باید گام به گام با آموزشهای اولیه صورت گیرد.
مدیر ایمنی باید بداند هیچگاه ایمنی مقوله ای جدا از کار یا حتی همراه کار نخواهد بود بلکه ایمنی آمیخته با فرایند هاست و در دل آن تعریف می شود همگام و با آن پیش می رود پس بخش مستقل ایمنی جدا از روند شغلی نیست و رعایت اصول ایمنی ضروری است .
ریشه یابی رفتارهای ناایمن توسط یکی از روشهای کنترلی – نظارتی انجام می گیرد به عنوان مثال چرا بعضی از کارگران با آن که دارای وسایل حفاظت فردی هستند از آنها استفاده نمی کنند ؟ پیدا کردن جواب نیازمند ارزیابیهای مختلف از جنبه های روان شناسی ، فنی ، محیطی ، وارگونیکی می باشد. با وجود اینکه هیچ کس نمی خواهد خود را در معرض خطر قرار دهد ( شعار اول ایمنی بعد کار ) ولی باز می بینیم اکثر حوادث ریشه انسانی دارد ما باید به این باور برسیم که ایمنی جزیی از فرایند ما و استاندارهای ایمنی نهفته در محصول ماست ، گاهی کاری که شروع کرده ایم در دوره بعد از مدیریت ما جواب می دهد ولی رمز موفقیت یک مدیر برنامه ریزی آینده نگری و شروع راهی است که کسی جسارت ورود به آن را نداشته است.
ابزارهای مدیریت ایمنی : در مهندسی ایمنی مدیریت دارای ابزارهای مختلف برای کنترل ، نظارت و بهبود ایمنی مجموعه است :
1)برنامه ریزی ایمنی : مدیر ایمنی باید طرح جامعی برای ایمنی مجموعه تهیه نماید که براساس آن هزینه های ناشی از حوادث کاهش یابد و نقاط بحرانی مشخص می گردد قابلیت اطمینان نقاط مختلف سیستم روشن می شود و در کل ایمنی مجموعه مطابق با استانداردها و قوانین ارتقاء می یابد، در برنامه ریزی جامع شناخت کلی نسبت به سیستم و ایمنی آن حاصل می شود پس از مرحله شناخت مرحله تعیین سطح ایمنی بخش است یعنی با مطالعه خسارتهای ناشی از حوادث می توان به سطح ایمنی در آن قسمت پی برد . همچنین با ارزیابی ریسک و محاسبه قابلیت اطمینان می توان در صدد بروز حادثه در هر بخش را بدست آورد.
*فراهم کردن فرصتی برای مدیر به منظور بهبود وضعیت موجود
*بازنگری در تعداد و آمار حوادث صدمات جانی و بیماریهای کارگران از قبل تاکنون
*فراهم کردن امکان مقایسه محیط کار با محیط های کار مشابه
*گردآوری نتایج بازرسی فیزیکی از تمام تاسیسات و مشاهدات مربوط به نحوه انجام وظایف ایمنی هر فرد یا هر بخش
*ارزیابی تاثیرگذاری برنامه های ایمنی و بهداشتی و امکان مقایسه زمان گذشته و ارزیابی کارهای انجام شده
سایر روشهای تشخیص و ارزیابی خطر : همانطور که می دانیم مدیر ایمنی در هر مجموعه وظایف مختلفی دارد او با استفاده از ابزارها و روشها به بهبود وضعیت ایمنی مجموعه و رساندن آن به سطح استاندارد تلاش می کند، اما برای ارتقای ایمنی در بعد فنی مهندسی نیز ابزارهایی در دست مدیریت است که از مهمترین آنها اجرای سیستم ثبت رخداد ممیری ایمنی ، درخت واقعه ، درخت خطا ، مطابقت قابلیت و خطا ، تجزیه و تحلیل ایمنی شغلها و ... در ارزیابی خطر وجود دارند که در مدیر ایمنی در پیاده سازی سیستم ایمنی کمک می کنند.
در پایان آنچه که به عنوان وظیفه مدیر ایمنی ذکر شد لزومی ندارد خود مدیر شخصاً به این مسائل بپردازد بلکه آن امور حتماً باید در مجموعه انجام شود . مدیر ایمنی به عنوان بالاترین مقام ایمنی در سازمان بر انجام کلیه امور نظارت دارد و حتی در بعضی موارد می تواند تفویض اختیار کند یا کلاً انجام کاری را به صورت پیمان به شرکتی خارج از مجموعه خود واگذار نماید و در اکثر موارد انجام این کار برای مجموعه مفید تر است و مسئولیت مدیر را از پیچیدگی در می آورد اما در نهایت مدیر در قبال زیر نظرش انجام می شود و کوتاهی در اعمال تحت نظارت او مسئول است و کلیه فعالیت های ایمنی باید با نظارت مدیر صورت گیرد.
اصولا كارگاه هاي ساختماني، عمراني بسته به نوع عمليات موضوع پيمان كه بايد در آن اجرا شود. مجهز به انواع مصالح و تجهيزات كارگاهي، ماشين آلات و ابزار، وسايل، تاسيسات و ساختمانهاي موقت و همچنين نيروي انساني ثابت و متغيري مي باشد كه در اين ارتباط مكان هاي كه در خارج از زمين هاي تحويلي كارفرما به پيمانكار مي باشد مانند كارخانه هاي توليد قطعات پيش ساخته و تجهيزاتي كه بعدا در كار نصب وجز مصالح و تجهيزات پاي كار محسوب مي شوند، جز كارگاه به شمار نمي آيند.
از عواملي كه در يك كارگاه ساختماني مي توانند تعيين كننده باشند مي توان به
اين پروژه در خيابان امام جمعه خيابان ويلا نبش كوچه هشتم قرار دارد كارفرماي اين پروژه شركت چارواتا و پيمانكار آن مهندس كشگر است تاريخ تحويل زمين در قرارداد 1/8/86 و شروع به كار پيمانكار در تاريخ 15/10/86 بوده است كه طبق مفاد اين قرارداد بايد ساختمان تا تاريخ 10/12/87 به اتمام برسد. البته تاريخ اتمام سفت كاري ساختمان 15/11/86 بوده است.
در متن قرارداد، مدت تجهيز كارگاه 26 روز و سفت كاري آن به مدت يكسال و دو ماه و انجام كارهاي متفرقه و برچيدن كارگاه به مدت 15 روز تعيين شده است. مساحت زمين اين پروژه 350 متر مربع و زير بناي ساختمان 2000 متر مربع كه معادل 60% زمين مي باشد و ساختماني مسكوني است كه سه قسمت دارد. يك قسمت مياني و دو قسمت كناري كه به صورت قرنيه هستند ساختمان 5 طبقه است كل ساختمان 10 واحد است. واحدها از 90 تا 140 متر هستند و ساختمان داراي پاركينگ است. رامپ آن بتني است. فونداسيون آن 4 نوع تيپ دارد از نظر ابعاد و آرماتور. همچنين اين كارگاه از نظر نيروي انساني داراي 6 كارگر دائم بوده كه اين تعداد تا روي 12 نفر نيز افزايش مي يابد.
كنترل ورودي و خروجي مصالح به كارگاه:
در اين كارگاه كنترل ورودي مصالح و تحويل گرفتن آن به عهده سرپرست كارگاه كه آقاي حاج عزيزي مي باشند است كه ايشان يك پيمانكار تجربي با سابقه كار 25 ساله در زمينه هاي اجراي مي باشند.
ايشان ضمن كنترل مصالح وارد شده از نظر مقدار سفارش داده شده مقدار تحويل داده شده در كارگاه، تاريخ سفارش، تاريخ حمل بار، قيمت واحد آن و قيمت كل، نام شركت يا كارگاه سفارش گيرنده، تاريخ و ساعت ورود مصالح به كارگاه، تفاوت كيفيت مصالح سفارش داده شده با مصالح بارگيري شده و حمل شده به كارگاه و براي برخي مصالح چك كردن آنها از نظر سالم بودن قبض يا رسيد دو برگ سفارش مصالح را دريافت و در صورت تاييد موارد بالا برگ دوم را امضا به حمل كننده مصالح باز پس داده و برگ اول را نزد خود نگه داري مي كند تا ضمن وارد كردن مشخصات مصالح تحويل گرفته شده در دفتر روزنامه مصالح وارد شده از قبيل شماره قبض، تاريخ و مقدار مواد، جنس يا كالاي سفارش داده شده و ... آن را بايگاني مي كند.
كه پس از اين اقدامات تخليه مصالح در جانمائي كه قبلا در كارگاه انجام گرفته صورت مي پذيرد كه بسته به نوع مصالح آنها را در مكان هاي از كارگاه كه مسقف هستند و يا اگر عوامل جوي تاثيري در كيفيت و تخريب مصالح ندارد در فضاي باز نگهداري مي كنند در ضمن اگر در مواردي مصالح آورده شده به كارگاه با مصالح سفارش داده شده از نظر مواردي كه توسط سرپرست كارگاه مورد كنترل قرار مي گرفت همخواني نداشت مصالح مرجوع و مراتب به پيمانكار ابلاغ مي شود.
مصالح پاي كار:
با توجه به مرحله اي از پروژه كه در آن قرار گرفته ايم مصالح پاي كار در اين كارگاه شامل بتن، ماسه و سيمان بمنظور بتن ريزي و ميلگرد، سيم نرم براي عمليات آرماتوربندي و بلوك كه در ديوار چيني مورد استفاده قرار گرفته است.
همچنين تجهيزات كارگاهي اين مجموعه شامل: دستگاه برش، ترانس جوش، بالابر، ويبراتور، بيكور و داربست فلزي است.
مصالح بكار برده شده تا اين مرحله از كار بدين شرح است
بتن (شن، ماسه و سيمان) 400 متر مكعب
به دليل اينكه عمليات بتن ريزي توسط يك شركت خصوصي انجام مي شود مصالحي مانند شن، ماسه و سيمان نيز توسط همين شركت تامين شده و فقط بتن وارد كارگاه مي شود
ميلگرد 18 ، 70 تن
ميلگرد 10، خامت 15 تن
سيم نرم 200 كيلوگرم
براي 4 هزار متر ديوار بلوكي
-بلوك 16*16 ، 20 هزار عدد
-بلوك 20*20*8 15 هزار عدد
-بلوك 20*14*14 10 هزار عدد
-توري براي روي ديوار 5 هزار متر
كنترل عمليات كارگاه و عملكرد ماشين آلات
كنترل عمليات در اين كارگاه بر عهده سرپرست كارگاه است كه وظيفه نظارت بر حسن انجام كارها، اجراي دقيق جزئيات نقشه ها، رفع معايب و نقايص كار، سرپرستي پرسنل، خريد وسايل و دريافت و پرداخت ها را برعهده دارد.
در مورد عملكرد ماشين آلات در اين مرحله از اجراي عمليات تنها ماشين آلات مورد استفاده ميكراست كه جهت بتن ريزي تحت نظارت شركتي است كه اين بخش از عمليات را بر عهده گرفته است.
كنترل نتايج آزمايش مصالح در كارگاه:
در مورد كنترل نتايج آزمايش مصالح در اين فاز از كار تنها بتن مورد آزمايش قرار گرتفه از نظر قدرت و استحكام كه با نمونه گيري و فرستادن به آزمايشگاه نتايج آن اعلام مي شود.
كارگاه: محل يا محل هايي كه علميات موضوع پيمان در آن اجرا مي شود يا به منظور اجراي پيمان با اجازه كارفرما از آن استفاده مي كنند
تجهيز كارگاه: شامل عمليات و اقدام هاي است كه بايد به صورت موقت براي دوره اجرا انجام شود تا آغاز كردن و انجام دادن عمليات موضوع پيمان در كارگاه ميسر شود
برچيدن كارگاه: شامل جمع آوري مصالح تجهيزات تاسيسات و ساختمان هاي موقت خارج كرده مواد زائد مصالح تجهيزات ماشين آلات و ديگر تداركات پيمانكار از كارگاه، تسطيح و تميز كردن محل تحويل كار فرما است.
مصالح: عبارت است از مواد اجناس و كالاهايي است كه در عمليات موضوع پيمان مصرف يا نصب شده و در كار باقي مانده
مصالح پاي كار: مصالحي است كه پيمانكار با توجه به اسناد و مدارك پيمان براي اجراي موضوع پيمان تهيه كرده و درمحل يا محل هايي از كارگاه كه قبلا جانمائي شده به عنوان انبار كارگاه يا محل انباشت مصالح نگهداري و حفاظت مي كند.
چكيده :عقب ماندگي ذهني ناظراست بر عملكرد عمومي هوش كه بطور معني دار پايين تر از حد متوسط است و به طور همزمان ، همراه با نواقصي در رفتار سازشي است كه در دروان رشد و تحول ظاهر شده ، تعريف شده است. عقب ماندگي ذهني بر اساس ميزان بهره هوشي از خفيف تا بسيار شديد (عميق) تعيين مي گردد. و براساس شدت علائم مرضي، از نظر پزشكي، و...طبقه بندي مي شود. در زمينه علل عقب ماندگي ذهني دانشمندان ومحققان تا كنون به بيش از دو هزار علت اشاره نموده اند. در حالي كه هنوز بسياري از علل عقب ماندگي ذهني ناشناخته مانده است. در اين مقاله علل عقب ماندگي ذهني را كه رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر به چهار گروه به شرح زير تقسيم كرده اند، بررسي شده است. أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي. هر كدام از اين عوامل به تنهايي يا تركيبي ، ممكن است موجب عقب ماندگي ذهني در فرد شود. كه در اين قسمت تاثير هريك را به اجمال بررسي مي كنيم. در پايان مقاله راه هايي براي پيشگيري از تولد كودك عقب مانده ذهني كه هدف اصلي است، ارائه گرديده است. مقدمه: در بين كودكان استثنايي، يعني افرادي كه به لحاظ ويژگي هاي خاص ذهني ،جسمي ، عاطفي و رواني در برخورداري مطلوب از تسهيلات و امكانات مختلف جامعه ،آموزش و پرورش و... نيازمند توجه وحمايت فوق العاده مي باشند. كودكان عقب مانده ذهني به واسطه ي پيچيدگي خاص هوش و عقب ماندگي هوشي جايگاه قابل ملاحظه اي دارند. عليرغم آنكه تا كنون بيش از دو هزار علت براي عقب ماندگي ذهني عنوان گرديده است. معهذا هنوز بسياري از علل عقب ماندگي ذهني ناشناخته مانده است. طبق آمار هاي مختلف كه مبتني بر تحقيقات و مطالعات فراوان است. حدود سه درصد از كل كودكان و دانش آموزان سنين مدرسه رو به طور قابل ملاحظه اي دچار عقب ماندگي ذهني بوده اند. لذا لزوم شناخت اين قبيل كودكان و آشنايي هر چه بيشتر با علل وقوع عقب ماندگي ذهني و از همه مهمتر روش هاي پيشگيري از آن امري كاملا واجب و اجتناب ناپذير است. مقاله حاضر مقدمه اي است در امر شناخت ويژگي ها ،علل و راه هايي براي پيش گيري از عقب ماندگي ذهني (كه هدف اصلي مقاله مي باشد) است. اميد آن كه مورد استفاده و مفيد واقع گردد.
تعاريف : تاكنون در هيچ يك از كتاب هايي كه در مورد عقب ماندگان ذهني نوشته شده است تعريف جامع و كاملي كه مورد تاييد همه يا اكثريت متخصصين فن باشد ذكر نشده است و اين مساله بيشتر بخاطر پيچيدگي ماهيت عقب ماندگي ذهني است. نمي توان عقب ماندگي ذهني را بصورت يك پديده مطلق تعريف كرد، بلكه بايستي عقب ماندگي ذهني را بعنوان پديده اي چند وجهي كه وجوه آن به فيزيولوژي، روان شناسي، پزشكي، تعليم و تربيت و جامعه شناسي محدود مي گردد، مورد بررسي قرار داد (داورمنش،1376). در اين مختصر به چند تعريف اشاره مي شود: انجمن آمريكايي نقص ذهني ، عقب ماندگي ذهني ناظر است بر عملكرد عمومي هوش كه بطور معني دار پايين تر از حد متوسط است و به طور همزمان ، همراه با نواقصي در رفتار سازشي است كه در دروان رشد و تحول ظاهر شده است، تعريف كرده است (رابينسون و رابينسون ، ترجمه ماهر، 1376).v عقب ماندگي ذهني مربوط به كنش عمومي هوش كه به طور معني دار يا قابل ملاحظه اي كمتر از حد متوسط عمل كرده و با نواقصي در رفتار سازشي توام بوده و در دوران رشد پديدار شده است (گروسمن ،1973).v عقب ماندگي ذهني مربوط به عملكرد پايين تر از حد متوسط عمومي هوش كه در دوران رشد ظاهر شده و همراه با اختلالاتي در رفتار سازشي است (هبر ،1961).v مفهوم عقب ماندگي ذهني از ديدگاه پياژه عبارت است از نارسايي ظرفيت عملياتي در فرد . كودك زماني كه به حدي از سازش يافتگي مي رسد به تعادل دست مي يابد و سازش و ظرفيت عقلي را با هم داراست ؛ پس عقب ماندگي ذهني را نارسايي بر اثر توقف در سطح عملياتي در نظر مي گيرند( منصور،1370).v تعريف هوش: وكسلر هوش را به عنوان توانايي كلي جامع فرد براي اين كه به طور هدفمند عمل كند و به طور منطقي بيانديشد و به طور موثر با محيطش به مبادله بپردازد ، تعريف كرده است. تعريف رفتار سازشي : ثمر بخشي يا درجه اي كه افراد مي توانند استاندارد هاي مانند استقلال شخصي و مسئوليت اجتماعي را كه از سن و گروه فرهنگي آنها انتظار مي رود از خود نشان دهد. به سبب اين اين انتظارات از گرووه هاي سني مختلف متفاوت خواهد بود(گروسمن ،1973). دوران رشد وتحول: دوران رشد وتحول از تولد تا هجده سالگي است. به طور معني دار پايين تر متوسط : ناظر است بر نمره اي بيش از دو انحراف استاندارد زير ميانگين (متوسط)در يك آزمون ميزان شده هوشي. طبقه بندي عقب ماندگي ذهني : عقب ماندگي ذهني بر اساس ميزان بهره هوشي از خفيف تا بسيار شديد (عميق) تعيين مي گردد. كه به چند طبقه بندي اشاره مي شود. قديمي ترين طبقه بندي از عقب ماندگي ذهني بر اساس شدت علايم مرضي است. 1. كانا باهوشبهر 30 ـــ 0 2. كاليو باهوشبهر 50 ـــ 30 3. كودن باهوشبهر 70 ـــ 50 طبقه بندي از نظر پزشكي: 1. عقب ماندگي اوليه (ارثي) ( كه حدود 30تا40 درصد عقب ماندگي هاي ذهني را تشكيل مي دهند). 2. عقب ماندگي ثانويه (محيطي) طبقه بندي از لحاظ آموزشي (تربيتي): 1. عقب مانده ذهني آموزش پذير 70 ـــ 50 2. عقب مانده ذهني تربيت پذير 50 ـــ 25 3. عقب مانده ذهني حمايت پذير 25 ـــ به پايين جديدترين تقسيم بندي مربوط به چهارمين طبقه بندي راهنماي آماري و تشخيصي اختلالات رواني (DSM IV ) است كه به شرح زيراست: عقب ماندگي ذهني خفيف عقب ماندگي ذهني متوسط عقب ماندگي ذهني شديد عقب ماندگي ذهني عميق عقب ماندگي ذهني با شدت غيراختصاصي (كاپلان و سادوك ، ترجمه ارجمند، 1385).
رواج عقب ماندگي ذهني: به سبب اين كه عقب ماندگي ذهني فقط ناظر برميزان هوش پايين نيست بلكه شامل شكست ها و ناكامي ها در رفتار سازشي مي گردد. به نظر مي رسد كه احكام آماري مربوط به رواج و شيوع اين وضع با خطاي بسياري همراه باشد. اگر به توضيح به هنجار هوش بنگريم هوش بر70 تا دو انحراف معيار زير ميانگين را حد بالاي عقب ماندگي ذهني بگيريم باور خواهيم داشت كه نزديك به سه درصد از جمعيت در طيف عقب مانده هاي ذهني قرار مي گيرند .
سبب شناسي عقب ماندگي ذهني : با توجه به پيچيدگي عقب ماندگي ذهني و عدم دست يابي به يك تعريف كامل و جامع از عقب ماندگي ذهني به نحوي كه مورد پذيرش تمامي متخصصين فن باشد در زمينه علل عقب ماندگي ذهني دانشمندان ومحققان تا كنون به بيش از دو هزار علت اشاره نموده اند. در حالي كه بسياري از علل عقب ماندگي ذهني نا شناخته مانده است. براي سهولت مي توان علل و شرايط به وجود آمدن عقب ماندگي ذهني را به شرح زير بيان نمود (تفكيك علل مختلف عقب ماندگي ذهني امري ساده نيست در واقع جدانمودن عوامل ژنتيكي و محيطي و فرهنگي به طور كاملا مشخص تقريبا غير ممكن به نظر مي رسد). انجمن نقايص ذهني در آمريكا عومل عقب ماندگي ذهني را در نُه گروه به قرار زير مطرح كرده است : 2. عفونت ومسموميت ها 3. زخم يا عوامل فيزيكي 4. تغذيه و سوخت و ساز 5. بيماري هاي مغزي فاحش 6. ناهنجاري هاي كروموزومي 7. اختلالات دوران حاملگي 8. عقب ماندگي هاي ناشي از اختلالات رواني 9. تاثير عوامل محيطي 10. عوامل ناشناخته قبل از تولد (گروسمن به نقل از سيف نراقي ، 1372).
رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر علل عقب ماندگي ذهني را به چهار گروه به شرح زير تقسيم كرده اند كه عبارت اند از : أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي. هر كدام از اين عوامل به تنهايي يا تركيبي ، ممكن است موجب عقب ماندگي ذهني در فرد شود. كه در اين قسمت تاثير هريك را به اجمال بررسي مي كنيم.
أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي: هرگونه اختلال ژنتيكي و كروموزومي كه اغلب بصورت ارثي در خانواده ي پدري يا مادري كودك وجود دارد، در بوجود آمدن كودك با ضايعات و اختلالات حسي و حركتي و ذهني نقش موثري دارد . در واقع عوارض و مشكلات وراثتي باعث ايجاد اختلالات فراوان در رشد جسمي و ذهني كودكان مي گردد. گروهي از كودكان كه بعلت نارسايي هاي ژنتيكي دچار عقب ماندگي ذهني شده اند اغلب داراي اختلالات ديگري نيز مي باشند . آن تعداد از نوزادان ناقص كه مرده متولد مي شوند اغلب به علت همين اختلالات ژنتيكي مي باشد كه نتوانسته اند در حالت طبيعي رشد و نمو كنند . برخي ديگر بعلت مشكلات ژنتيكي در حالت وخيمي بدنيا مي آيند نياز فوري و شديدي به مراقبت پزشكي داند. كودكاني كه بعلت اختلالات ژنتيكي دچار عقب ماندگي مي شوند داراي خصوصيات جسمي و ذهني يكسان نمي باشند. بطور مثال كودكان منگول كه بعلت اختلال كروموزومي به دنيا مي آيند و وجوه و خصوصيات مشتركي با هم دارند باز هم به طور يكسان نيستند.
ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري:
1. سيفليس (كوفت ): نوعي بيماري است كه توسط انگي بنام تره پونماپاليدوما كه از را جفت عبوره كرده و جنين را آلوده مي كند. اين بيماري براي جنين و رشد طبيعي آن بسيار خطر ناك است. ويروس سيفليس علاوه بر ايجاد نارسايي هوشي در كودك، ناهنجار هاي حسي و حركتي، كوري، صرع، اختلالات قلب و عروق و مسائل رواني را نيز سبب مي گردد.
2. سرخچه ( سرخجه ): بيماري عفوني و ويروسي است كه اين بيماري اگر در سه ماهه اول بار داري پديدار شود ، موجب نارسايي هوشي ، نابينايي، ناشنوايي و ... مي شود. واكسن اين بيماري باعث پيشگيري از ابتلاء به اين بيماري شده و دختراني كه قبل از ازدواج به سرخچه مبتلا نشده اند تزريق واكسن اين بيماري توصيه شده است. ساير عفونت ها ي ويروسي مانند تب خال ،آنفلانزا ، اوريون و ... ممكن است آثار مختلف و ناهنجاري هاي گوناگون و نارسايي هوشي در كودك ايجاد كند.
3. عامل همخوني Rh اين عامل در ايجاد ناهنجاري هاي هوشي تاثير فراوان دارد ، عدم تجانس عاملRh مادر و پدر اهميت بسياري دارد بويژه هنگامي كه Rh مادر منفي و Rh پدر مثبت باشد. در بارداري اول مقداري از Rh مثبت جنين از پدرش گرفته داخل خون مادر مي شود و در خون مادر ماده ضد Rh را مي سازد كه همين آنتي كور در زايمان هاي بعدي باعث خراب شدن خون جنين شده و بيماري كرن ايكتروس را به وجود مي آورد كه باعث رسوب املاح آهن حاصل از خراب شدن گلبول هاي قرمز كودك در سلول هاي مغز مي باشد ، يرقان حاصل از اين بيماري باعث عقب ماندگي ذهني ، فلج مغزي و ... مي شود.
4. عوامل تراتوژيك ( عوامل آسيب زا) : اين عارضه شامل عواملي است كه اگر مادر در دوران بارداري در معرض آن ها قرار گرفته و يا مورد استفاده قرار دهد براي جنين مضر است ؛ مانند پرتو نگاري ( اشعه X ) ،مصرف دارو ها ( تاليدوميد ) ،فلزات سنگين ( سرب و جيوه) و هرمون هاي جنسي ،كمبود ويتامين ها مخصوصاَ AوD و مصرف بيش از اندازه ويتامين ها از جمله A وK ، مصرف زياد ويتامين D كه باعث افزايش كلسيم در خون نوزاد مي شود.
4.1. تاثير اشعه X : قرار گرفتن مادران باردار به دفعات وبه مدت طولاني در ماههاي اول بارداري در معرض تابش اشعه X ( مخصوصاً به شكم و ناحيه لگن مادر) باعث اختلالاتي از قبيل عدم رشد جنين، كمبود وزن، عدم رشد مغز، ميكروسفالي ، هيدروسفالي ، و نارسايي هاي هوشي و نقايص بدني مي شود. 4.2. تاثير داروهاي شيميايي: مصرف هر دارويي بيجا در زمان بارداري مخصوصاً در سه ماهه اوليه بارداري ، اگر به مدت طولاني هم مصرف نشود خالي از ضرر نيست. 4.3. مسموميت سرب: در مسموميت شديد سرب نرخ مرگ و مير بالاست و آسيب ديدگي دايمي رواج كامل دارد. در بزرگسالان عوارضي چون كم خوني، دردهاي حاد روده اي و بيماري هاي سيستم عصبي پيراموني مشاهده مي شود. در كودكان ممكن است آنسفالوپاتي ، عقب ماندگي ذهني، صرع هاي قابل بازگشت و فلج مغزي رخ دهد( پرل اشتاين و آتالا به نقل از ماهر،1377).
5. اعتياد : اعتياد والدين به مشروبات الكلي موجب مسموميت شده و ژن مسموم باعث نقص هوشي و ضعف عمومي در رشد طبيعي و ناهنجاري هاي حسي و حركتي و گاهي سبب عقب ماندگي ذهني و ناهنجاري هاي مغزي نيز مي گردد(بخشي از نتايج تحقيقات دانشگاه لندن،1979). همچنين تحقيقات نشان مي دهد كه مصرف مواد مخدر به علت خاصيت تنگ كنندگي رگها كه توسط نيكوتين اعمال مي شود و وجود مونواكسيد كربن موجود در سيگار، از عوامل موثر در به وجود آمدن نوزادان سبك وزن و نارس مي باشد و نوزادان سبك وزن تر از حد طبيعي گاهي دچار بعضي از ناهنجاري هاي بدني و ذهني و عاطفي مي گردند.
6. هيجانات مادر: هيجان هاي ناگهاني و شديد و يا دائمي مادر بر روي جنين تاثير مي گذارند علت اين تاثير، تغييرات اساسي بيوشيميايي است كه به خاطر چگونگي ترشح هورمون هاي غدد داخلي در ارگانيسم مادر روي مي دهد. مادراني كه در دوران بارداري با استرس ها و مشكلات گوناگوني روبه رو هستند، اين مشكلات در آن ها ايجاد تنش مي كند و نوزاد كم وزن متولد مي شود.
7. سوء تغذيه مادري در دوران آبستني: سوء تغذيه مادري به هنگام دوران آبستني به كم وزني نوزاد در وقت تولد منتهي مي شود.
8. سن والدين: همانطور كه نتايج تحقيقات نشان مي دهد كه كروموزم ها در خانم ها از سي سالگي به بعد تغييراتي پيدا مي كند و ممكن است باعث تولد كودك عقب مانده ذهني شود. بهترين سن ازدواج و زايمان طبق تحقيقات انجام شده بين 20 تا 28 سالگي گزارش شده است، قبل از اين دوران به علت عدم رشد كافي اعضاي تناسلي احتمال زايمان هاي مشكل زياد است و بعد از سن نيز مخاطرات آوردن كودك عقب مانده بيشتر مي شود(ميلاني فر ، 1374). چسبندگي كروموزومي با افزايش سن مادر بطور قابل ملاحظه اي افزايش مي يابد و عوارض ديگر مربوط به دوره ي آبستني نيز تا حدي با افزايش سن، بيشتر مي شود. در مطالعه اي كه ليلين فلد ، پاسامانيك انجام دادند و مكرراً به آن استناد مي شود، از 1107 كودك عقب مانده ذهني و همين تعداد افراد گروه گواه ، ريسك عقب ماندگي ذهني در كساني كه مادرنشان بعد از 35 سالگي صاحب اولين فرزند شده بودند، بسيار بالا بود (رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر، 1377).
ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد:
حوادث زايماني نارسي : بعضي از نوزادان به هنگام تولددر حدود 5/2 كيلوگرم يا كمتر وزن ارند ، نوزادان كم وزن بخش بزرگي از كساني كه در دوران نوزادي مي ميرند و يا معمولا نابهنجاري هاي عصب شناختي از خود نشان مي دهند، را تشكيل مي دهد. بين نارسي و طبقه اجتماعي پايين پيوند مستحكمي وجود دارد . در مطالعات مختلف نشان داده شده كه مادران متعلق به طبقات اجتماعي اقتصادي پايين ترآمادگي بيشتري براي داشتن كودك كم وزن دارند.
ديررسي : با توجه به تاريخ آخرين دوره قاعدگي ،مدت حدود چهار درصد از آبستني ها ، بيش از 42 هفته يا بيشتر ادامه مي يابد . اثرات آبستني طولاني كاملا متغير است . گاه جنين به رشد خود ادامه داده و به وزنش اضافه مي شود و به نظر مي رسد كه خطري متوجه نمي باشد. در ديگر موارد، جنين در بدست آوردن مواد غذايي نا كام شده و در رحم گرسنه مي ماند ،به طوري كه وزن خود را از دست مي دهد . در حالي كه دوره آبستني به سرآمده باشد ماما هاي انگليسي زايمان غير طبيعي (سزارين )را توصيه مي كنند و در آمريكا اغلب ماماها تر جيح مي دهند كه دوران آبستني تا سه هفته پس از تاريخ مقرر ادامه يابد.
زايمان هاي طولاني: در بعضي از مواقع بواسطه طول مدت زايمان و ايجاد شرايط نامساعد براي جنين ، فشار هاي غير طبيعي بر نوزاد وارد آمده و سبب اختلالات ذهني مي گردد. معمولاً علل زايمانهاي طولاني عبارتند از : عدم تناسب بين جمجمه كودك واستخوان لگن مادر ، حالت كم حركتي رحم ، بزرگي غير عادي نوزاد ،قرار گرفتن غير عادي كودك در رحم مادر ، واكنش هاي هيجاني و غير عادي مادر كه سبب جلو گيري از توليد به موقع نوزاد و فشار وارد بر وي مي شود . پيچيدگي بند ناف به دور گردن نوزاد، نارسي كودك، نارسي تنفسي و ... معمولاً در اثر زايمانهاي طولاني، سختي تولد نوزاد چند برابر شده و در نتيجه نوزاد از همان لحظات اول خسته و آسيب ديده يا احياناً نيمه جان به دنيا مي آيد . معمولاً بر اثر فشار زياد يا طولاني ، ناحيه سر صدمه ديده و گاهي نوزاد بي حالي و خفگي مي شود و از نخستين مرحله تولد كه آغاز سازگاري فيزيولوژيكي و بيولوژيكي با محيط است ، كودك از فعاليت باز مي ماند و هواي كافي و لازم به سلول هاي او نمي رسد و همين وقفه موجب نقصان رشد عمومي و عقب ماندگي ذهني نوزاد مي شود.
صدمه مستقيم به سر : وضع حمل نوزاد از كانال طبيعي تولد مي تواند فرآيندي مشكل و پر حادثه باشد ، در بعضي از مواقع ضربه ها و لطمه هاي وارده بر مغز از جمله عوارض متداول عقب ماندگي ذهني و است.استفاده از وسايل فيزيكي و مكانيكي پزشكي مانند فورسپس در بسياري از موارد اگر با دقت لازم نباشدباعث وارد آمدن فشار بر جمجمه و مغز نوزاد شده و عوارض گوناگوني از جمله نارسائي ذهني و اختلالات حسي و حركتي را سبب مي شود . در مطالعات مربوط به رابطه ي عملكرد هوشي و وضعيت سر جنين در طول وضع حمل ، معلوم گرديد كه بين نوزاداني كه عادي متولد شده اند ، و نوزاداني كه دچار آسيب شده اند ، از نظر هوش و كنترل بدن تفاوت هايي وجود دارد.
بطور كلي عللي كه در هنگام بارداري و زايمان و تولد كودك سبب عقب ماندگي ذهني مي گردد اكثراً قابل پيشگيري است. بنابراين حفظ كردن مادر از برخورد با عوامل سوء در دوران بارداري و امكانات صحيح و زايمان بموقع و مراقبت كافي و كامل از نوزاد ( پيشگيري از كمبود اكسيژن در نوزاد، جلوگيري از اسيدوز، اصلاح كمبود قند خون و اختلالات بيوشيمي ديگر نوزاد) از اثر گذاشتن بر روي مغز كودك، و در نتيجه از عقب افتادگي ذهني جلوگيري خواهد كرد (فيض،1373).
حوادث بعد از تولد
عفونت ها: عفونت ها دو نوع هستند : مننژيت و آنسفاليت. التهاب مغز(آنسفاليت) يا التهاب پرده هاي مغز را (مننژيت) در اثر عفونت هاي باكتريايي، يا ارگانيسم هاي سلي بوجود مي آيد. گاه التهاب مغز به ضايعاتي منجر مي شود كه گردش ماده مغزي ـ نخاعي را متوقف كرده و موجب هيدروسفالوس مي گردد. مننژيت در اوان كودكي رخ مي دهد و با آنتي بيوتيك ها قابل درمان است، ولي آنسفاليت معمولاً معلول ويروس هايي چون سرخك، آبله مرغان، سياه سرفه، آنفلونزا است. بنابراين معالجه آن با آنتي بيوتيك ها نتيجه بخش نيست.
مسموميت ها: در برخي از مسموميت ها ي غذايي و دارويي در كودك بويژه در دوران شيرخوارگي و خردسالگي سبب ضايعاتي در سيستم عصبي و مغزي و بالنتيجه عقب ماندگي ذهني مي گردد.
ضربه هاي وارده به مغز كودك: در بسياري از موارد ضربه هاي وارده بر مغز كودك مخصوصاً در سنين اوليه كه هنوز جمجمه كودك محكم و استخواني نشده است، هر ضربه و فشار بسهولت بر مغز اثر مي گذارد و سبب ضايعات مغزي و بالطبع عقب ماندگي ذهني و يا اختلالات حسي و حركتي مي شود. مراقبت از كودك در اين شرايط از اهميت بسزايي برخوردار است.
اختلالات غدد داخلي كودك: در بعضي از موارد به علت اختلالات غدد داخلي بويژه غده هاي هيپوفيز و تيروئيد نارسايي هايي در سوخت و ساز بدن كودك فراهم مي شود كه از جمله مانع رشد طبيعي دستگاه مغز و اعصاب كودك مي گردد. و اين نقص در غدد و متابوليسم بدن توليد ناهنجاري مي نمايد كه موجب اختلالات گوناگون در فعاليت هاي ذهني و حسي و حركتي مي شود.
كمبود غذا و سوء تغذيه : سوء تغذيه و فقدان يا نارسايي بعضي از مواد غذايي لازم براي رشد طبيعي كودك موجب اختلال در رشد عمومي و بعضاً ناتواني عصبي و ناهنجاري رواني گشته و عقب ماندگي ذهني را سبب مي گردد. بطوري كه بسياري از كودكان و نوجوانان كه از تغذيه لازم برخوردار نبوده بر اثر گرسنگي مستمر تا حدود سه سال نسبت به همسالان خود عقب ماندگي ذهني داشته اند كه جبران آن در سنين بالاتر به سختي انجام پذير است.
خستگي هاي جسمي و رواني : در بسياري از موارد فرسودگي هاي شديد موجب ضعف و مسموميت تدريجي بدن شده و بر مغز و اعصاب كودك اثر نامطلوب مي گذارد و كودك را از رشد طبيعي تن و روان باز مي دارد. همچنين خستگي هاي ذهني رواني كه بعلت تعارض و كشمكش هاي شديد طولاني عاطفي و اضطراب و هيجانات منفي عارض مي گردد موجب فرسودگي و اختلالات و كندذهني مي گردد.
د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي:
عوامل محيطي بسياري در هوش و سازگاري همه ي كودكان از جمله عقب ماندگان ذهني تاثير دارد. تاثيرات محدودتري در بروز عقب ماندگي ذهني دارند و شامل فقر، تغذيه، ناپايداري خانواده، وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي بد و محروميت هاي فرهنگي و استرس هاي مكرر و فوق تحمل در محيط زندگي كودك مي باشد. عدم ارائه تسهيلات و برنامه هاي آموزش و پرورش كه معمولاً بر اثر فقر فرهنگي و محيطي و اقتصادي و اجتماعي مي باشد. ازجمله عواملي است كه در ركود هوشي كودكان موثر است. در اين صورت عقب ماندگي بيشتر به فقر فرهنگي و ضعف انگيزه ها و محركات لازم و ضروري محيط تربيتي كودك است. فقدان محركات محيطي مناسب موجب مي گردد كه كودك انگيزه هاي لازم در تحرك و تلاش و تفكر وكسب تجارب تازه كه در پرورش رشد هوشي كودك بسيار مهم مي باشد، نداشته باشد. همچنين وجود خانواده ها و محيط هاي مضطرب و پرتشنج و حضور والدين ناراحت و پرخاشگر كه مرتب بي دليل كودك خود را سرزنش نموده و تنبيه مي نمايند، باعث مي شود كه كودك از نظر عاطفي رشد سالم و طبيعي و سازگار با محيط نداشته و دچار خمودگي و نارسايي هوشي گردد.( اكثريت كودكان عقب مانده ذهني جامعه متعلق به گروه عقب مانده هاي رواني اجتماعي مي باشند. (فقر فرهنگي) و بيشتر در سطح آموزش پذير هستند (حيدري،1379).
پيشگيري : اگرچه هنوز تمامي علل مربوط به عقب ماندگي ذهني بطور كامل روشن نگرديده و همچنين علوم پزشكي و روانپزشكي هنوز نمي تواند درمان خاصي را براي افراد عقب مانده ذهني ارائه نمايند، ولي براساس آنچه تاكنون در اين باره آشكار شده است. حقيقت آن است كه اين دانسته ها ، هرچند محدود، مي تواند ما را در پيشگيري از عقب ماندگي ذهني ياري نمايد.
پيشگيري اوليه : جلوگيري از ظهور عوامل ايجاد كننده عقب ماندگي ذهني بخصوص عوامل قبل از تولد از اهميت ويژه برخوردار است. 1. مراجعه به مراكز مشاوره خانواده و مشاوره ژنتيك قبل از ازدواج، امري مناسب و در موارد زير بسيار ضروري است: • ازدواج فاميلي • وجود فرد معلول در يكي از خانواده هاي طرفين • ابتلاي يكي از طرفين به مشكلاتي چون صرع، بيماري قند و مانند آن • تمايل به داشتن فرزند بيشتر در حاليكه فرزند قبلي معلول باشد. 2. ممانعت از بارداري زنان در سنين بسيار كم (نوجواني) و در سنين بالا (بيشتر از 40سال). 3. مادراني كه براي جلوگيري از حاملگي مدتي از وسايل پيشگيري استفاده كرده اند، بهتر است تحت نظارت پزشك اقدام به بارداري كنند. 4. ناسازگاري گروه هاي خوني و بويژه Rh مادر و نوزاد بايد مورد توجه پزشك و والدين قرار گيرد. 5. استفاده از هر نوع دارو بويژه در ماههاي اول بارداري بايد با نظر پزشك متخصص انجام شود. 6. رسانه هاي گروهي با همكاري متخصصان زيربط و باتوجه به مواد خوراكي موجود در جامعه، لازم است برنامه هاي مناسب براي مادران باردار توصيه كنند. 7. با توجه به اثرات سوء پرتابي در هنگام بارداري به ويژه ماههاي اول، هرگونه اقدامي از اين نوع بايد با نظر پزشك متخصص انجام شود. 8. مادران باردار بايد در حد امكان از تماس با بيماران مبتلا به بيماري هاي عفوني و ويروسي پرهيز كنند. 9. مادران باردار لازم است از استعمال دخانيات، مواد مخدر، و مشروبات الكلي جداً پرهيز كند. 10. شرايط محيطي بايد بگونه اي باشد كه مادران باردار حتي الامكان در معرض تحريكات شديد و ناگهاني هيجاني و عاطفي قرار نگيرند. 11. متخصصين بايد در موقع استفاده از ابزار كمكي جهت زايمان هاي سخت، نهايت دقت را بعمل آورند تا خطري متوجه نوزاد نشود. 12. در هنگام تولد، بايد خون و ادرار كودك براي اندازه گيري مواد مختلف آن مورد آزمايش قرار گيرد، تا اگر عدم تعادلي وجود دارد بموقع بتوان اقدامات لازم را انجام داد. 13. اسباب بازي ها و وسايلي كه براي استفاده كودكان تهيه مي شود لازم است از جهت ايمني و بي خطر بودن مورد توجه قرار گيرد. 14. تزريق بموقع واكسن ها و نيز ارجاع سريع كودك بيمار به پزشك متخصص، امري حتمي است. 15. مراقبت و مواظبت جدي كودك خردسال در مواجهه با سوانح و تصادفاتي كه منجر به آسيب هاي مغزي مي شود، هميشه مورد سفرش است. 16. كم كاري غده تيروئيد مادرزادي و بيماري فنيل كتونوري از بيماري هايي هستند كه اگر زود تشخيص نشوند باعث عقب ماندگي ذهني خواهند شداگر در ماه اول تولد تشخيص داده شود قابل پيشگيري است.
پيشگيري ثانويه :
عقب ماندگي ذهني درمان ندارد و بهترين راه كنترل جلوگيري از بروز آن است. بنظر نمي رسد داروهاي خاصي نيز در كنترل پيشرفت اختلال موثر باشد. مهمترين روش درماني افراد عقب مانده ذهني افزايش ميزان سازگاري آن ها، محيط زندگي و تنظيم توقعات محيطي، سطح كارآيي اين افراد در خانواده و جامعه مي باشد. مهمترين مساله اين است كه عقب افتادگي كودك هرچه زودتر تشخيص داده شود و اقدامات اساسي در همه جهات انجام گيرد تا آنچه در توانايي ذاتي كودك نهفته است خودنمايي كند و كودك زندگي طبيعي داشته باشد.
پيشگيري ثالث : انجام مشاوره خانواده و مشاوره فردي در جهت محدود كردن تاثيرات عقب ماندگي ذهني ضرورت دارد . استفاده از روش هاي توصيه شده توسط افراد متخصص در تقويت و حفظ كارآيي عملي اين افراد مي تواند باعث افزايش اعتماد به نفس و ساز گاري مناسب تر با استرس هاي معمول زندگي افراد عقب مانده ذهني گردد. آموزش كودك و خانواده ، آموزش مهارت هاي كلامي، محيطي، ارتباطي، اجتماعي، همچنين آموزش هاي ويژه و فيزيوتراپي و آموزش هاي مهارت هاي جسمي همگي مي توانند در سازگاري و رشد بهتر اين افراد و توانبخشي آنان كمك موثري داشته باشند.
منابع و ماخذ :
1. احمدوند، محمدعلي.(1380). روان شناسي كودكان استثنايي. تهران : انتشارات دانشگاه پيام نور. 2. افروز، غلامعلي. (1362). آموزش و پرورش كودكان استثنايي. تهران : انتشارات دانشگاه تهران. 3. افروز، غلامعلي. (1376). كودكان عقب مانده ذهني. تهران : انتشارات دانشگاه تهران. 4. حيدري، خدابخش. (1378). جزوه آشنايي با ويژگي ها و مسائل كودكان استثنايي. اصفهان : تربيت معلم شهيد باهنر. 5. حيدري، خدابخش. (1379). جزوه شناخت كودك عقب مانده ذهني. اصفهان : تربيت معلم شهيد باهنر. 6. داورمنش، عباس. (1376). آموزش و توانبخشي كودكان معلول ذهني. تهران : انتشارات نهال. 7. رابينسون، نانسي ام و رابينسون، هالبرت بي. (1377). كودك عقب مانده ذهني (ترجمه فرهاد ماهر). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي. 8. سيف، سوسن و نادري ، عزت اله . (1372). آموزش و پرورش كودكان استثنايي . تهران: انتشارات دانشگاه پيام نور. 9. سيف، سوسن و افروز،غلامعلي. (1378). آموزش دانش آموزان عقب مانده ذهني در كلاس هاي عادي . مجله روانشناسي 10 . 147ـ 134. 10. كاپلان، هرولد و سادوك، ويرجينينا .(1385). دستنامه روانپزشكي باليني ( ترجمه محسن ارجمند). تهران : انتشارات ارجمند. 11. فيض ، جواد. (1373). مغز كودك من . اصفهان: انتشارات دانشگاه علوم پزشكي اصفهان. 12. كجباف، محمدباقر و منصور،محمود و اژه اي ، جواد. (1378بررسي تشخيص عقب ماندگي ذهني بر اساس آزمون هاي پياژه و مقياس رفتار سازشي لمبرت. مجله روانشناسي 12 . 357ـ 341. 13. ميلاني فر، بهروز. (1374). روان شناسي كودكان و نوجوانان استثنايي. تهران: انتشارات قومس. 14. ناصرشريعتي، تقي و داورمنش، عباس(1375). اثرات معلوليت ذهني فرزند بر خانواده (خلاصه يك تحقيق). تهران : انتشارات سازمان بهزيستي و دانشگاه علوم بهزيستي. 15. هورن بي، گري. (1376). مشاوره با پدران و مادران كودكان استثنايي( ترجمه محمد حسين نظري نژاد). مشهد : انتشارات آستان قدس رضوي. 16. هالاهان،دانيال پي و كافمن. (1376). كودكان استثنايي( ترجمه مجتبي جواديان). مشهد : انتشارات آستان
مقدمه : کودکان دارای نیازهای ویژه گروهی از کودکان را تشکیل می دهند که به سبب محرومیت یا آسیب دیدگی برای بهره مندی بهینه از آموزش و پرورش به تمهیدات ویژه ای نیازمندند که به سبب عدم دستیابی به معیارهای خشک وقالبی مبتنی بر یادگیری محتوای مواد درسی وهمچنین جایدهی نا مناسب آنان در محیط های آموزشی همواره در معرض خطر حذف از جریان آموزش وپرورش قرار دارند.
درکشور ما توجه خاصی به روند آموزش ، توانبخشی، وگسترش جامعه پذیری کودکان دارای نیازهای ویژه شده تا آنجایی که در سال 1370با تصویب قانونی در مجلس شورای اسلامی سازمان آموزش وپرورش استثنایی تشکیل شد تابا ابعاد وسیع تر، اهداف، وظایف وگروهای بیشتری از کودکان را تحت پوشش قراردهد. در حال حاضر 7 گروه از کودکان دارای نیازهای ویژه تحت پوشش این سازمان می باشد که گروه کودکان ودانش آموزان دچار مشکلات جسمی –حرکتی یکی از این گروها می باشد.
معلول جسمی حرکتی:به فردی اطلاق می شود که به دنبال ناتوانی شدید و دائمی جسمی ناشی از فلج عضو ، قطع اندام، نقص عضو، دچار محدودیت حرکتی شده باشد.ودریکی از دوره های تحصیلی آموزش وپرورش مشغول به تحصیل باشد که آموزش این گروه از سن 4سال (پیش دبستانی) شروع وتا سن 23 سال پیش( دانشگاهی) ادامه می یابد.
معلول حسی:شامل نابینا و کم بینا ، ناشنوا و کم شنوا می باشد.
نابینا:به فردی اطلاق می شود که حدت یا میزان بینایی وی در حدود دو چشم با بهترین اصلاح توسط عدسی های تصحیح کننده به میزان کمتر از 200/20 یا به عبارت دیگر کمتر از یک دهم و یا میزان دید کمتر از 20 درجه باشد طوری که تشخیص حرکت دست و شمارش انگشتان از یک متری برایش مقدور نباشد.
کم بینا:به فردی اطلاق می شود حدت یا میزان بینایی وی در هر دو چشم با بهترین اصلاح توسط عدسی های تصحیح کننده بین 200/20 تا 200/60 یا به عبارتی 1/0 تا 3/0 باشد.
معلول شنوایی:به فردی اطلاق می شود که به لحاظ آسیب های وارده به سیستم شنوایی دچار اختلالات شنوایی شده که با استفاده از وسایل کمک شنوایی نظیر سمعک و … و اقدامات توانبخشی می توان تا حدی مشکلات ارتبطای وی را برطرف ساخت.
خدمات توانبخشی به معلولین جسمی حرکتی حسی 1. ارائه خدمات شامل فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، ارتوپدی فنی به منظور توانمندسازی و ایجاد شرایط مناسب جهت حضور فعال وی در جامعه 2. تدوین و ارائه برنامه های آموزشی نحوه مراقبت و رعایت بهداشت فردی، تمرین درمانی و نحوه انجام فعالیتهای روزمره و بهداشت روان، اصول ازدواج، آموزش برنامه های توانبخشی شنوایی به خانواده های دارای کودک کم شنوا به منظور کسب استقلال نسبی فرد معلول و خانواده وی ، به فرد و جامعه می باشد. 3. ارائه خدمات حمایتی و اجتماعی از قبیل بیمه پایه، بیمه مکمل، تأمین هزینه ایاب و ذهاب ، تأمین کمک هزینه تحصیلی و دانشجویی، پرداخت مستمری، هزینه حق پرستاری معلولین ضایعه نخاعی 4. تأسیس وتوسعه مراکز غیردولتی (ایجاد مراکز خانواده و کودک نابینا، توسعه مراکز جسمی حرکتی ، MS، خانواده و کودک کم شنوا و ناشنوا و روزانه ضایعات نخاعی) 5. ارزشیابی و نظارت بر فعالیت مراکز غیردولتی و نحوه ارائه خدمات 6. واگذاری خدمات توانبخشی به بخش غیردولتی 7. بهینه سازی ظرفیت ارائه خدمات در مراکز توانپزشکی دولتی 8. ایجاد ارتباطات با سازمانهای بین المللی با هدف اجرای برنامه های مشترک 9. کارشناسی خرید وسایل و تجهیزات توانبخشی به منظور ارتقاء سطح کیفی وسایل 10. پیشگیری از بروز و شدت معلولیت با تدکید بر اقدام به موقع توانبخشی
کلینکهای توانپزشکی: پذیرش و ارائه خدمات مشاوره، روانشناسی، مددکاری اجتماعی به کلیه معلولین و پیگیری ان و ارائه کلیه خدمات توانبخشی نظیر پزشکی، فیزیوتراپی ، کاردرمانی، گفتاردرمانیع شنوایی شناسی، بینایی سنجی و تجویز وسایل کمکی و خدمات ارتوپدی فنی و آموزش توانبخشی نابینایان و ناشنوایان
مرکز توانبخشی نابینایان (روزانه) - پذیرش و ارائه خدمات مشاوره به نابینایان و پیگیری آن - ارائه خدمات توانبخشی در جهت افزایش توانمندی معلولین نابینا - ارائه خدمات فرهنگی مانند چاپ و ضبط کتب نابینایان به خط بریل و ارائه کتب گویا - توزیع تجهیزات نابینایان و وسایل کمک آموزشی - ارائه خدمات چشم پزشکی و ارزیابی بینایی - حرفه آموزی نابینایان شامل ماشین نویسی، قالیبافی، کامپیوتر و امورهنری
مرکز توانبخشی ناشنوایان(روزانه) ارائه خدمات آموزشی توانبخشی جهت افزایش توانمندی معلولین ناشنوا از طریق تربیت شنیداری ، گفتار درمانی، ارتقاء مهارتهای گفتاری و شنوایی و زبان اشاره ، سواد آموزی و …
مرکز آموزشی فنی و حرفه ای ارائه خدمات آموزش فنی و حرفه ای به معلولین جسمی حرکتی ، نابینا، ناشنوا متناسب با توانمندی و نوع و شدت معلولیت آنان رای جذب در بازار کار از طریق کلاسهای مختلف روزانه در یکی از رشته های صنایع دستی بومی یا صنعتی
سایر خدمات: از طرح های مهم سازمان بهزیستی در دفتر جسمی حرکتی، ویزیت دوره ای معلوین ضایعه نخاعی در منزل می باشد. تیم سیار ضایعات نخاعی:به تیمی از افراد مجرب گفته می شود که فعالیت آن ارائه اقدامات توانبخشی ، پزشکی ، اموزشی به افراد معلول جسمی حرکتی بصورت گروهی یا انفرادی در محل اقامت فرد (خارج از مراکز درمانی) می باشد. این تیم متشکل از پزشک، فیزیوتراپیست، کاردرمانگر، پرستارع روانشناس و مددکار اجتماعی می باشد. منظور از معلول ضایعه نخاعی هر فردی است که به علت ایجاد ضایعه در نخاع درنتیجه علل اکتسابی و علل غیراکتسابی دچار عوارض ناشی از ضایعه نخاعی گردد.
طرح توانبخشی مبتنی برجامعه (CBR) با توجه به اینکه اجرای برنامه های توانبخشی با رویکرد مشارکتی و حضور فعال معلول و خانواده وی در برنامه های توانبخشی و مبتنی برجامعه بودن برنامه ها، اثربخشی آنها را تکمیل می نماید، مشارکت فرد معلول، خانواده و جامعه محلی و ملی یکی از اصول مهم در توانبخشی معلولین می باشد. همچنین با توجه به نقش مهم و مؤثر آموزش همگانی در تمامی سطوح توانبخشی و افزایش اطلاع رسانی و آگاه سازی فرد معلول ، خانواده و جامعه (دولتهای محلی و منطقه ای و ملی و سازمانهای غیردولتی ، متخصصین و …) در درمان و توانبخشی گروههای مختلف معلولین ، می توان به این نتیجه دست یافت که دستیابی امل به اهداف والای توانبخشی میسر نیست مگر در سوای اجرای توانبخشی مبتنی بر جامعه که یکی از رویکردهای نوین و در حال اجرا در تمامی برنامه های توانبخشی می باشد.
درسا ل 1363با تاسیس مرکز آموزشی توانخواهان (عبدا...هنری)که در مجاورت آسایشگاه شهید فیاض بخش مشهد واقع بود شروع به فعالیت نمود
در ابتدای سال تحصیلی88- 87 با تاسیس مرکز آموزشی جدید توانخواهان که خاص دانش آموزان این گروه است ، کیفیت ارائه خدمات آموزشی وتوانبخشی به دانش آموزان ارتقاء چشمگیری یافت.
این مرکز آموزشی ویژه معلولین جسمی -حرکتی به لحاظ رعایت کلیه استانداردها ومناسب سازی ها ودارا بوددن امکانات آموزشی وتوانبخشی،مجهزترین مرکز آموزشی ویژه در کشور وتنها آموزشگاه سطح استان است .
گروهی ازاختلالات روانیشدید هستند که طی آن بیمار با واقعیت قطع رابطه کرده است. در طول دوره سایکوتیک، اغلب بیماران توهم و هذیان را تجربه می کنند. توهم ادراک غلطی است که هیچ پایه ای در واقعیت ندارد. توهم می تواند بصورت دیداری، شنیداری، بویایی و لمسی باشد. هذیان نیز فکر غلطی است که با واقعیت های موجود تطابق ندارد. بیمار چنین افکاری را حتی با بودن شواهد مسلم علیه آن، در ذهن خود حفظ می کند و دیگران آن را قبول ندارند. عمده ترین اختلال سایکوتیک، اسکیزوفرنی (روان گسیختگی) است. سایر اختلالات عبارت اند از: اسکیزوفرنی فرم، اسکیزوافکتیو، هذیانی، سایکوتیک گذرا، سایکوتیک مشترک و سایکوزهای پس از زایمان.
اسکیزوفرنی ( روان گسیختگی )
اسکیزوفرنی بیماری است که حدود یک درصد جمعیت انسانی به آن مبتلا هستند. معمولاً قبل از ۲۵ سالگی شروع می شود. تا آخر عمر باقی می ماند و افراد هیچ طبقه اجتماعی از ابتلای به آن مصون نیستند. کم توجهی و انزوای اجتماعی که به دلیل ناآگاهی عمومی نسبت به این اختلال گریبانگیر مبتلایان سکیزوفرنی می شود، بیماران و خانواده هایشان را آزار می دهد. اسکیزوفرنی اختلالی است که حداقل ۶ ماه طول می کشد. در این دوره به مدت دست کم یک ماه حداقل دو مورد از علایم مرحله فعال وجود دارند.
علایم مرحله فعال عبارتند از
۱- هذیان ۲- توهم ۳- تکلم نابسامان ( مانند از خط خارج شدن های مکرر یا بی ربط گویی ) ۴- رفتاری به وضوح نابسامان ۵- علایم منفی ( مانند عدم نوسان حالت عاطفی یا بی ارادگی ). در این بیماری از زمان شروع تا مدت قابل توجهی حداقل یکی از حوزه های کارکرد بیمار مانند شغل، روابط بین فردی یا مراقبت از خود، به نحو چشمگیری به سطح پایین تری نسبت به زمان قبل از شروع بیماری می رسد.
اسکیزوفرنی براساس تظاهرات بالینی شامل چند نوع فرعی می باشد
نوع پارانویید
اشتغال خاطر به یک یا چند هذیان یا داشتن توهم های مکرر شنوایی، مشخصه های نوعپارانوییدیا بدگمان هستند.
نوع نابسامان Disorganized
سابقاً با نام هبفرنی شناخته می شد. مشخصه های آن، واپس روی آشکار به رفتارهای بدوی، مهارگسیخته و سازمان نیافته مانند تکلم نابسامان و رفتار نابسامان می باشد.
نوع کاتاتونیک
در این بیماران آشفتگی واضح در کارکرد حرکتی وجود دارد که حداقل با دو مورد زیر مشخص می شود؛ مانند بهت (استوپور)، منفی کاری (مقاومت واقعاً بدون انگیزه دربرابر هر دستوری)، کاتالپسی، برآشفتگی، اتخاذ وضعیت های خاص بدنی، حرکات قالبی (استرئوتیپی)، حرکات ادایی (Mannerism)، سکوت (موتیسم)، اکولالی و بالاخره اکوپراکسی.
نوع تمایز نیافته
بیمارانی هستند که به وضوح روان گسیخته هستند ولی نمی توان آنها را به راحتی در یکی از سه گروه قبل جای داد.
نوع باقیمانده
در این نوع علایم هذیان، توهم، تکلم نابسامان یا رفتار کاتاتونیک به طور برجسته وجود ندارد ولی شواهدی از اختلال وجود دارد. مثلاً علایم منفی یا حداقل دو مورد از معیارهای مرحله فعال به شکلی سبک وجود دارد. شیوع اسکیزوفرنی در مردان و زنان مساوی است. اسکیزوفرنی در مردان زودتر از زنان شروع می شود. بیشترین سن شروع در مردان ۲۵-۱۵ و در زنان ۳۵-۲۵ سالگی است. شروع بیماری قبل از ۱۰ سالگی و بعد از ۵۰ سالگی بسیار نادر است.
یکی از یافته های پرقدرت در پژوهش ها این است که افراد مبتلا بیشتر در زمستان و اوایل بهار متولد شده اند. گرچه اسکیزوفرنی بنیادی زیستی دارد اما بررسی های انجام شده بر روی دوقلوهای تک تخمکی نشان داده است که عوامل محیطی و روانی نیز در پیدایش اسکیزوفرنی اهمیت دارند. خودکشی از علل شایع مرگ در مبتلایان است، طوری که حدود ۵۰ درصد بیماران در طول عمر خود حداقل یک بار اقدام به خودکشی می کنند.
روشهای درمان بیماری
دارو درمانی
داروهای آنتی سایکوتیک که برای رفع علایم اسکیزوفرنی به کار می روند، بر دو دسته عمده اند: آنتاگونیت های گیرنده دوپامین نظیر کلروپومازین، هالوپریدول و آنتاگونیت های توأم سروتونین و دوپامین از قبیل ریسپریدون و کلوزاپین.
روان درمانی
گرچه داروهای آنتی سایکوتیک، تکیه گاه اصلی درمان اسکیزوفرنی هستند اما پژوهش ها نشان داده که مداخله های روانی- اجتماعی و از جمله روان درمانی بهبود بالینی را تقویت می کنند. کاربرد ترکیبی ضدروان پریشیها و درمان های روانی- اجتماعی، جهت درمان اکثر بیماران اسکیزوفرن سودمندتر از کاربرد هریک از درمان ها به تنهایی خواهد بود.
بستری کردن
دلایل عمده بستری کردن بیمار عبارتند از؛ نیل به اهداف تشخیصی، برقراری دارو درمانی، تضمین امنیت بیمار به خاطر افکار خودکشی یا آدمکشی و رفتارهای نابسامانی که دارد، شامل ناتوانی در برآورده کردن نیازهای پایه ای نظیر خوراک، پوشاک و سرپناه. بستری کردن از فشارهای وارد بر بیماران می کاهد و به آنها کمک می کند تا به فعالیت های روزانه خود ساختار بدهند. مدت بستری به شدت بیماری و در دسترس بودن تسهیلات درمان سرپایی بستگی دارد.
درمان اسكيزوفرني را از چه زماني آغاز كنيم؟ برحسب پژوهشهاي متعدد، هرچه درمان بيماران روانپريشي سريعتر آغاز شود، امكان بهبود كامل آنان بيشتر ميشود و درمان زودهنگام با سرانجام مناسبتر براي بيماران مرتبط است. در اين مورد به كتاب كلاسيك «آيچين»، «ميهمان» و «موري» تحت عنوان «روانپريشي نوبت اول» در سال 1999 اشاره ميكنم. ضمن آنكه پژوهشهايي هم كه در ايران انجام شده است اين امر را تاييد ميكند. از جمله پاياننامه دكتر فرشيد فخاريان، از دستياران روانپزشكي كه در سال 1379 عوامل موثر بر طول مدت بستري بيماران رواني در مركز روانپزشكي رازي را بررسي كرده است. تشخيص و درمان سريع از عوارضي نظير انزواي اجتماعي و خودكشي و سوءمصرف و وابستگي به مواد و رفتارهاي كيفري نيز ميكاهد. اگر حمله حاد اسكيزوفرنيا سريع تشخيص داده شود و به فوريت درمان گردد از مرگ ياختههاي مغزي جلوگيري ميگردد. هرچه تشخيص و درمان به تعويق بيفتد، مرگ ياختههاي مغزي موجب بيتاثير شدن درمان دارويي خواهد شد. اين موضوعات را به صورت دقيق و با ذكر منابع و پژوهشهاي داخلي و بينالمللي از سال 1369 تاكنون در چند مقاله در مجلات پزشكي آوردهام كه علاقهمندان ميتوانند به مقالهاي تحت عنوان «توانبخشي اسكيزوفرنيا در انتها يا از آغاز» كه در شماره 23 زمستان 1384 فصلنامه عملي پژوهشي توانبخشي چاپ شده است، مراجعه فرمايند. اما آنچه مايه تاسف است اينكه هنوز حتي در بهترين شرايط در كشورهاي پيشرفته صنعتي هم به طور متوسط زماني كه بيمار اسكيزوفرنيك براي اولين بار به روانپزشك مراجعه ميكند دو سال از بيماري او گذشته است! دلايل اين امر متعدد است. از جمله ناآشنايي عموم مردم با اسكيزوفرنيا و نشانههاي آغازين آن، آگاهي اندك پزشكان غير روانپزشك از اسكيزوفرنيا و درمان آن، كافي نبودن تعداد روانپزشك و امكانات درماني سرپايي و بستري براي بيماران روانپريش. اما گاهي ديده ميشود بيماري سريع تشخيص داده شده است و درمان مناسب هم تجويز شده است ليكن بيمار و خانواده از مصرف دارو اجتناب ميكنند و بيماري را كه ميتوانست به احتمال زياد با مصرف دارو بهبود كامل يابد با دستان خود به سراشيبي زوال شخصيت سوق ميدهند و زماني به ضرورت درمان پي ميبرند كه ديگر داروها تاثير چنداني ندارد. خيليها نيز از داروهاي اعصاب و روان ميترسند و آنها را مصرف نميكنند! تبليغات غيرموجهي كه در مورد عدم مصرف دارو در كشور ما صورت گرفته است و ميگيرد باعث محروم ماندن صدها هزار بيمار از درمان مناسب و عوارضي از قبيل زوال شخصيت، فقدان كاركرد تحصيلي و خانوادگي، اجتماعي و شغلي،اعتياد (به صورت خوددرماني) ،خودكشي و ديگركشي ميشود. گاهي هم ناآگاهي خانواده بيمار اسكيزوفرنيك از ضرورت و فايده درمان دارويي با تخطي از قوانين از سوي برخي افراد همراه ميشود و فاجعه به بار ميآورد كه نمونه آن «شش ماه مشاوره و رواندرماني» براي بيمار اسكيزوفرنيك حاد توسط «فرد غيرپزشك» بوده است كه سرانجام به علت وخامت حال بيمار، اين درمانگر محترم رضايت داده بود كه بيمار بخت برگشته را نزد روانپزشك ببرند. اينكه چه فرصت طلايي از دست رفت و چه عوارض و عواقبي براي بيمار و خانواده او به بار آمد، بماند. با توجه به اين دلايل است كه ما روانپزشكان به آموزش عموم مردم از طريق رسانههاي گروهي اهتمام ميكنيم و تاكيد داريم كه به آموزش روانپزشكي در دوره باليني پزشكي بهاي بيشتر داده شود و امكانات آموزش تخصصي روانپزشكي افزايش يابد، به نحوي كه تعداد روانپزشكان اگر هم به حد آرماني يازده هزار نفر براي جمعيت كنوني ايران نرسد، دست كم به ميزان چشمگير از عدد هزار و دويست نفر فعلي با شتاب بيشتري بالا برود تا به گروه عظيم پزشكاني كه مشتاق ورود به تخصص روانپزشكي هستند نيز پاسخ مثبتي داده شود.
چربی امگا- 3 باعث بهبود افسردگی و اسکیزوفرنی می شود
طی بررسی انجام شده در شهر لندن، محققین دریافتند که نسبت اسیدهای چرب در غشاهای سلول در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی1 ( نوعی اختلال روانی ) غیر طبیعی است که در اثر دریافتاسیدهای چرب امگا 3این حالت بهبود بخشید. مطالعات دیگر حاکی از آن است کهافسردگیممکن است در اثر کمبود اسیدهای چرب امگا 3 به وجود آید. این اسیدهای چرب در آجیل، دانه ها، غلات سبوس دار، حبوبات و انواع ماهی های چرب مثل ساردین ، قزل آلا، شاه ماهی و قباد یافت می شوند.
بسیاری از روان پزشکان برای درمان افسردگی ازداروهاییاستفاده می کنند که سطح سروتونین2 مغز را افزایش می دهند. در حال حاضر مشخص شده که کمبود اسید چرب امگا 3 در رژیم غذایی ممکن است میزان سروتونین مغز را کاهش دهد که می تواند منجر به افسردگی شود.
مطالعات نشان می دهد که بروز افسردگی با سطح پایین اسیدهای چرب امگا 3 موجود در غشای گلبول های قرمز خون و دریافت کم اسیدهای چرب امگا 3 ارتباط دارد ، زیرا در اثر کاهش سطح اسیدهای چرب امگا 3، نسبت اسیدهای چرب امگا 6 به اسیدهای چرب امگا 3 بالا می رود که این خود منجر به افسردگی شدید می شود.
بروز افسردگی در میان مردم کشور نیوزلند 6 برابر مردم ژاپنی است که این ممکن است به دریافتاسیدهای چرب امگا 3موجود در رژیم غذایی برگردد، چون مردم ژاپن ماهی های حاوی اسیدهای چرب امگا 3 را زیاد مصرف می کنند. افسردگی بعد از زایمان امری طبیعی در میان زنان می باشد. بنابراین در طول دوران حاملگی بایستی منابع غذایی اسیدهای چرب امگا 3 به میزان زیادی مصرف شوند. در زنانی که میزاناسیدهای چرب امگا 3خون آنها بسیار پایین است، احتمال ابتلا به افسردگی حاملگی بیشتر است.
افسردگی امکان حمله قلبی را در افراد بیشتر می کند. بنابراین ارتباط بین افسردگی و اسکیزوفرنی با حملات قلبی ممکن است به دلیل پایین بودن مقدار اسیدهای چرب امگا 3 در این افراد باشد.
اگر این یافته ها توسط بررسی های بیشتر تایید شوند، شاید از طریق مصرف مقادیر زیاد آجیل، دانه ها، حبوبات، غلات سبوس دار و انواع ماهی بتوان از بروز برخی موارد افسردگی جلوگیری کرد و یا حتی برخی از آنها را درمان کرد.
با بيمار اسكيزوفرنيك چه كنيم؟
1 - مهمترين وظيفه خانواده به رسميت شناختن بيماري در عضو خانواده است. متأسفانه خيلي از خانواده ها وجود بيماري رواني را در فرزند، همسر، يا والدين خود انكار مي كنند. براي نمونه مي گويند: پسر ما بيمار نيست، كارهايي که مي كند دست خودش است و اگر بخواهد مي تواند جور ديگري رفتار كند. اما خانواده نمي دانند كه بيمار بيش از همه از وضعيت خويش رنج مي برد و بدون كمك حرفه اي روان پزشك قادر به تغيير رفتار خود نيست و توقع بي جاي بستگان بر مشكل او مي افزايد.
2 - دومين وظيفه خانواده، حفظ آرامش در محيط خانه و پرهيز از خرده گيري ها و سرزنش هاي ناموجه نسبت به بيمار است. براي نمونه، سرزنش يك دختر جوان مبتلا به اسكيزوفرنيک كه چرا نمره هايت مانند گذشته درخشان نيست، موجب افزايش ديد منفي او نسبت به خود و احساس بي ارزشي در وي مي شود و رنج او را بيشتر مي كند. انتقاد از يك بيمار اسكيزوفرنيك كه چرا در كنكور دانشگاه قبول نمي شوي يا چرا به دنبال يك كار پردرآمد نمي روي؟ بر پريشاني او مي افزايد و موجب تشديد نشانه ها و عود بيماري و طولاني شدن دوره درمان مي گردد.
3 - سومين وظيفه افراد خانواده، همكاري در درمان بيمار است، چه درمان هاي دارويي و چه درمان هاي رواني- اجتماعي. براي نمونه بايد مراقب مصرف دارو توسط بيمار باشند و از اظهار نظرهاي نامربوط راجع به دارو و درمان كه شبيه دوستي خاله خرسه است بپرهيزند. براي نمونه : اگر دارو نخوري بهتر است! يا تو كه حالت خوب شده، چرا باز هم دارو مصرف مي کني؟ يا : مصرف دارو خطرناك است، همسايه ما كه داروي اعصاب مي خورد چند وقت پيش يك ماشين به او زد و مُرد. اعضاي خانواده بايد بدانند تجويز، كاهش يا قطع داروي اعصاب فقط در صلاحيت روان پزشك است. چه بسيار خانواده ها كه با توصيه هاي نابجا موجب طولاني شدن بيماري يا تشديد آن يا بروز عوارض برگشت ناپذير بيماري مانند خودكشي فرد بيمار شده اند.
گاهي اوقات خانواده بيمار اسكيزوفرنيك كه پس از قطع سرخود داروها با برگشت نشانه هاي بيماري روبرو شده اند و به پزشک مراجعه مي كنند و اظهار مي دارند که ما نمي خواستيم داروي بيمارمان را قطع كنيم اما زماني كه او را براي دررفتگي مچ پايش نزد دكتر ارتوپد برده بوديم، دكتر وقتي فهميد داروي اعصاب مي خورد به او گفت به جاي دارو خوردن بهتر است ورزش كني تا اعصابت قوي شود، بيمار ما هم ديگر دارو نخورد تا حالش بد شد. البته نمي توان به طور قطع صحت گفته هاي خانواده هاي بيماران را كه متأسفانه مكرر هم شنيده مي شود تأييد کرد، زيرا قاعدتاً پزشكان تخصص هاي ديگر هم لااقل آن اندازه دوره بيماري هاي رواني را گذرانده اند كه چنين توصيه هاي خطرناكي به عمل نياورند. به هر حال اگر هم پزشكي خارج از محدوده تخصصي خود چنين اظهارنظري كند بهتر است بيمار و خانواده او پرسش هاي خود را با روان پزشك معالج مطرح كنند.
4 - چهارمين وظيفه خانواده آن است كه با نوع بيماري و نشانه هاي بيماري مريض شان آشنا باشند و وضعيت او را هميشه زير نظر بگيرند و در صورت برگشت نشانه ها بي درنگ با پزشك تماس حاصل كنند.
5 - و سرانجام توصيه عملي براي خانواده هايي كه بيمار اسكيزوفرنيك دارند اين است كه با شناسايي يكديگر در محله خود گروه هاي خودياري تشكيل دهند تا با استفاده از تجربيات و امكانات يكديگر بتوانند در توانبخشي بيماران خود نقش مثبت و سازنده ايفا كنند. انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرنيك مي تواند در اين مورد به بيماران و خانواده هاي آنان راهنمايي و مشاوره ارائه دهد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن