سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
سير از مدتها پيش، براي كاربردهاي پزشكي مورد استفاده قرار گرفته است و بيشترين مورد استفاده آن در سالهاي اخير براي موارد قلبي - عروقي و خاصيت ضد ميكروبي آن بوده است.
تركيبات سولفور شامل آليسين، ظاهرات تركيبات فعالي در ريشه پياز گياه سير است. مطالعات نشان دهنده تاثيرات مهم اما علائم كاهش دهنده چربي و فعاليت ضد پلاكتي هستند. معمولا اثرات جانبي مصرف سيرخفيف و غير متداول است.
سير ظاهرا تاثيري بر متابوليسم داروها ندارد، اما بيماراني كه از داروهاي ضد انعقاد استفاده ميكنند، بايد در مصرف سير احتياط كنند. از اين رو افرادي كه جراحي ميكنند بايد ٧ تا ١٠ روز پيش از جراحي از خوردن سير خودداري كنند چرا كه سير زمان خونريزي را طولانيتر ميكند.
سير هزاران سال براي اهداف پزشكي مورد استفاده داشته است. اين گياه حداقل ٣٠٠٠ سال در طب چين كاربرد داشته است.
مصريان، بابليها، يونانيها و روميها از سير براي موارد شفابخش استفاده ميكردهاند. در جنگهاي جهاني اول و دوم نيز از سير بعنوان ماده ضد عفوني كننده براي پيشگيري از قانقاريا استفاده ميشود.
در طول تاريخ، سير در سرتاسر دنيا براي درمان ناراحتيهاي مختلف شامل فشار خون بالا، عفونتها و مارگزيدگيها استفاده شده و برخي فرهنگها از آن براي دفع ارواح شيطاني استفاده ميكردند.
در حال حاضر از سير براي كاهش ميزان كلسترول و كاهش خطر بروز بيماريهاي قلبي - عروقي و نيز براي بهره مندي از خواص ضد ميكروبي آن استفاده ميشود.
پياز ريشه گياه سير مصرف پزشكي دارد. از آن ميتوان به صورت تازه، خشك و يا روغن گرفته شده استفاده كرد. از آنجا كه برخي تركيبات مفيد در اين گياه در اثر حرارت ديده غير فعال ميشوند، لذا سير پخته قدرت طبي كمتري دارد.
سير تاكنون در سطح وسيعي در آزمايشهاي باليني بر روي حيوانات و انسان و در لوله آزمايش و در بررسيهاي اپيدميولوژيك براي خواص چندگانه پزشكي آن مورد مطالعه قرار گرفته است. كيفيت آزمايشها بر روي انسان متفاوت بوده است كه مقايسه را در آزمايشهاي مختلف دشوار كرده است.
در بسياري از آزمايشهاي كلينيكي متنوع و اتفاقي تاثيرات سير برروي سطح ليپيد (چربي) مطالعه شده است.
در آزمايشاتي در سالهاي ١٩٩٣ تا ١٩٩٤ صورت گرفت، مشخص شد كه مصرف سير در كاهش سطح كلسترول خون نقش اساسي دارد. بر اساس توصيههاي مهم كلينيكي، به بيماران گفته ميشود كه سير تاثير خفيف و كوتاه مدت در كاهش چربي خون دارد.
بيماراني كه سابقه ابتلا به بيماري ترومبوس (تشكيل لخته خوني در عروق يا قلب) را دارند بايد بدانند كه سير ميتواند تاثير اندك اما مهم به روي تجمع پلاكتها داشته باشد. به علاوه بايد به بيماران توصيه شود كه اين گياه خاصيت كاهش خطر ابتلا به سرطان بويژه سرطان معده و روده را دارد.
آنچه راجع به بيماري ام اس يا اسكلروز چندگانه(M.S)بايد بدانيم
آنچه راجع به بيماري ام اس يا اسكلروز چندگانه(M.S)بايد بدانيم
بيماري ام.اس يا اسكلروز چندگانه يك اختلال مادامالعمر در سيستم ايمني خودكار بدن است كه ميتواند منجر به فلج شديد شود.
اختلال سيستم ايمني خودكار وضعيتي است كه در آن بدن آنتيباديهايي را توليد ميكند كه به بافتهاي خودش حمله ميكنند.
در بدن افراد مبتلا به اين بيماري آنتيباديهايي توليد ميشود كه به ماده سفيد مغز و نخاع حملهور ميشوند.
در بيماري ام.اس ميلين يا پوشش رشتههاي عصبي در مغز و نخاع ملتهب ميشود. اين التهاب باعث آسيب ميلين شده و سيگنالهاي عصبي نميتوانند در طول رشتههاي عصبي حركت كنند.
علايم اين بيماري متفاوت است و بستگي به اين دارد كه كدام بخش از اعصاب آسيب ببينند.
علايم اوليه اين بيماري بسيار خفيف بوده و عبارتند از: سرگيجه و عدم تعادل، خستگي، ضعف دست و پا، التهاب اعصاب چشمي، بي حسي يا سوزش موضعي، درد شديد در ناحيه صورت، نقص در بينايي شامل تار شدن و يا دو بيني است.
با پيشرفت بيماري ساير علايم نيز بروز ميكنند كه از آن جمله ميتوان به مشكلات روده و مثانه، دردهاي مزمن مانند درد كمر و ماهيچهها، افسردگي، اسپاسم يا گرفتگي ماهيچهها كه ممكن است بسيار دردناك باشد، فلج، ناتواني جنسي، صحبت كردن به طور نامفهوم، مشكل در بلع، مشكل در تفكر و عملكرد حافظه، از دست دادن بينايي و نابينايي كامل اشاره كرد.
در موارد خفيف بيماري ممكن است علايم به قدري ضعيف و ناچيز باشند كه حتي نتوان وجود بيماري را تشخيص داد. وقتي بيماري پيشرفت كرده و شدت مييابد، فرد كاملا فلج ميشود.
بيمار توانايي راه رفتن را از دست داده و حتي نميتواند از خود مراقبت كند.
علت دقيق بروز اين بيماري هنوز مشخص نيست.
4 فرضيه علمي اصلي درباره علت اين بيماري وجود دارد؛
1- شرايط جوي در سراسر جهان: براساس اين فرضيه به نظر ميرسد كه ابتلا به ام اس در ميان ساكنان نواحي اطراف مدار چهلم نيم كرههاي شمالي و جنوبي كره زمين شايعتر است.
فردي كه در يكي از اين مناطق متولد شده و پيش از رسيدن به سن نوجواني به منطقه ديگر منتقل ميشود، تا حدودي در معرض ابتلا به اين بيماري قرار ميگيرند.
2- ژنتيك: ابتلاي والدين يا يكي از نزديكان به اين بيماري خطر ابتلا به ام.اس را در فرد افزايش ميدهد.
3- عامل ايمني: به طور كلي اين امر پذيرفته شده است كه بيماري اماس نوعي اختلال در سيستم ايمني خودكار است.
4- عامل ويروسي: اين احتمال وجود دارد كه يك عامل ويروسي در بروز ام اس نقش داشته باشد.
برخي عصبشناسان معتقدند كه ام اس به دليل تولد يك فرد با نقص ژنتيكي بروز ميكند، چرا كه نميتواند با يك عامل محيط زيستي سازگاري داشته باشد.
وقتي فرد مزبور با آن عامل تماس پيدا كند، سيستم خودكار ايمني واكنش نشان داده و منجر به بروز بيماري ميشود.
هنوز براي اين بيماري هيچ راه مشخصي براي پيشگيري شناخته نشده است. در مورد تشخيص بيماري نيز لازم به ذكر است كه در حال حاضر هيچ آزمايش خاصي به اين منظور وجود ندارد و معمولا از طريق مراجعه به سابقه پزشكي و آزمايشات فيزيكي فرد مورد آزمايش قرار ميگيرد.
تصاوير MRI معمولا ميتواند آسيب ميلين در بافت مغز را نشان دهد، اما در برخي افراد مبتلا به اين بيماري اين تصاوير كاملا طبيعي هستند و هيچ مشكل يا نارسايي را نشان نميدهند. يكي ديگر از روشهاي تشخيص بيماري آزمايش مايع مغزي نخاعي است.
در درازمدت ميزان فلج و از كار افتادگي اعضا افزايش پيدا ميكند. مرگ افراد مبتلا به اين بيماري عموما در اثر پيچيدگيها و شرايط سخت ناشي از فلج آنهاست.
از شايعترين عوامل مرگ اين بيماران ميتوان به بروز زخمهاي بستري و در نتيجه بروز عفونت، ذاتالريه، آمبولي ريوي، گرفتگي رگهاي تغذيه كننده ريهها توسط لختههاي خوني و خودكشي اشاره كرد.
بيماري ام اس مسري نيست و خطري براي اطرافيان بيمار ندارد، اما ميتواند به طور ژنتيكي اعضاي يك خانواده را تهديد كند.
عملكرد اصلي براي درمان بيماري وجود دارد. اولين مرحله توقف و يا كاهش حملات سيستم ايمني به ميلين رشتههاي اعصاب است.
مرحله دوم بهبود علائم بيماري و كمك به فرد براي بازگشتن به شرايط طبيعي تا حد امكان است.
سيستم ايمني به كمك دارو درمان ميشود.
ساير معالجات شامل مصرف داروهاي ضدافسردگي براي بهبود حالت افسردگي و كاهش خطر خودكشي، مصرف دارو براي كنترل مثانه، مصرف دارو براي رفع گرفتگيهاي عضلاني و مصرف دارو براي بهبود دردهاي عصبي است.
اثرات جانبي اين داروها با توجه به نوع دارويي كه مصرف ميشود، متفاوت است. از مهمترين آنها خواب آلودگي، بهم خوردگي معده و واكنشهاي آلرژيك نسبت به داروها هستند.
از آنجا كه اين بيماري مادام العمر است، كنترل دايمي و معالجه هميشگي بيماري ضروري است.
پيشرفت بيماري در اثر مصرف دارو تا حدودي كندتر ميشود.
همچنين معالجه علايم بيماري ميتواند حالت فلج را كاهش دهد.
حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر در سال 1312 در یک خانواده پیشه ور ساده در شهر کرمان به دنیا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مکتب آموخت و سپس به تحصیل علوم دینی در مدرسه معصومیه آن شهر پرداخت .
همزمان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را نیز ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را در حوزه عامیه قم طی کرد . وی فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی ، فقه و اصول را در محضر امام خمینی ( ره ) و تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی فراگرفت .
شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعد از آن موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته علوم تربیتی و سپس دکترای الهیات از دانشگاه تهران شد .
شهید باهنر ضمن تدریس و ایراد خطابه و برناه ریزی دینی به تألیف کتب درسی اشتغال ورزید و حدود سی کتاب و جزوه تعلیمات دینی را برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشسرا تألیف کرد . وی همزمان فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد و در تأسیس « دفتر نشر فرهنگ اسلامی » کانون توحید و « مدرسه رفاه » نقش مؤثری داشت .
شهید باهنر در سال 1341 همکاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی ( ره ) اغاز کرد و در اسفند ماه 1342 پس از ایراد سخنرانی هایی در مساجد هدایت ، الجواد ، و حسینیه ارشاد به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه دستگیر شد و پس از آن متناوبا شش بار به زندانهای کوتاه مدت محکوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گردید و بالاجبار در جلساتی که به عنوان کلاس درس بر پا می شد سخنرانی و به بیان نقطه نظرات اسلامی و انقلابی خود می پرداخت .
وی در سال 1357 به فرمان امام ( ره ) و به همراه چند تن از یاران مأمور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام ( ره ) به عضویت شورای انقلاب در آمد .
دیگر مسؤلیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از : مسؤلیت نهضت سواد آموزی ، نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان ، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش ، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی .
شهید باهنر که به سرنوشت آموزش کشور و آینده نونهالان انقلاب اسلامی بی اندازه توجه داشت و مدام به فکر بهبود و پیشرفت آن بود سرانجام در کابینه مهمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد . پس از فاجعه شوم بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی ، شهید باهنر به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی به مجلس معرفی شد که با رای قاطع مجلس به تشکیل کابینه خود پرداخت .
این شهید فرزانه و سراسر اخلاق و اخلاص و تواضع که خود را وقف خدمت به مردم ستمدیده کرده بود سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش به همراه یار و یاور دیرینه اش شهید رجایی رئیس جمهور اسلامی ایران در هشتم شهریور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزیری که به دست منافقینکوردل صورت گرفت به مقام منیع شهادت دست یافت .
فوتباليستی را در نظر بگيريد كه هنگام ضربه زدن به توپ فقط از عضلات دو قلوي پاي خود استفاده مي كند. اين فوتباليست هنگام ضربه زدن به توپ از دو عضله استفاده ميكند و اگر قدرت وارد كردن انرژي اين دو عضله را 100نيوتن در نظر بگريم توپ او با سرعت مثلا40 كيلومتر در ساعت حركت خواهد كرد.حالافوتباليست ديگري را در نظر بگيريد كه هنگام ضربه زده علاوه بر استفاده از عضلات ساق پاي خود،از عضلات ران نيز استفاده مي كند. اين شخص علاوه براينكه عضلات بيشتري استفاده مي كند نيروي بيشتري را برروي توپ وارد مي كند (200نيوتن)در نتيجه سرعت توپ او با 60يا 80كيلومتر در ساعت حركت خواهد كرد .ودر نهايت شوت او براي دروازبان حريف مشكل ساز خواهد بود مي بينيد كه استفاده بسيار ساده وپيش پا افتاده اي از علم فيزيك در مثال بالا يك فوتباليست را از نظر قدرت شليك توپ به حد بالايي مي رساند .پس مي توان نتيجه گرفت كه علم در ورزش بي تاثير نيست.براي توجه بيشتر مثال زير را در نظر بگيريد:اسكي بازي را در نظر بگيريد كه در حدود60كيلو گرم وزن داشته و در مسابقه اسكي مارپيچ المپيك شركت كرده است ،قانون نيروي ثقل و وزن كه در فيزيك به صورت تئوري در كتاب ها مطرح شده است اين شخص را بر اثر نيروي كشش زمين ونيروي گرانش وطبق فرمول زير نيروي خاصي را بر او وارد مي كند.واو را از كوه به سمت پايين مي كشد ونيرويي كه هر دو جرم را به سمت يكديگر مي كشاند نيروي گرانش نام دارد ونيز ربايش زمين را بر يك جسم ،وزن ان جسم يا نيروي گرانش مي گويند و مي دانيم وزن با جرم فرق مي كند نتيجتا وزن اين اسكي باز طبق قانون زير برابر است با 60كيلو گرم ونيروي واردشده بر اوبرابراست با:
W=60(kg)*10(n/kg)=600N
ورزشكار ديگري را در نظر بگيريد كه وزن او اصطلاحا 100كيلو گرم باشد و نيروي وارد شده بر او برابر است با:
W=100(kg)*10(n/kg)=1000N
نيرويي كه شخص دوم را به پايين مي كشد، حدودا400نيوتن از نيروي شخص اول بيشتر است .در نتيجه سر عت نفر دوم نيز به مراتب بيشتر خواهد شد.بنابراين شانس موفقيت نفر دوم در صورتي كه داراي فاكتور هاي مشترك ديگر مثل داشتن اسكي هايي با كيفيت يكسان وغيره ،براي پيروزي در مسابقه بيشتر است.اكنون كه تا حدي به نقش علم فيزيك و تاثير موثر بر ورزش اشنا شديد وقت ان است كه شاخه هاي مختلف ان را برسي كرده و نقش هر كدام را در ورزش روشن كنيم .
پرتوهاي نوري و قوانين شكست نوري
هنگامي كه نور به يك محيط شفاف وارد ويا از آن خارج مي شود،ممكن است پرتو هاي نور شكسته شوند واثر هاي جالب و گاهي زيبا را پديد مي اورند.مثلا اگر به يك سكه در ته ليوان نگاه كنيد سكه بالا تر از محل واقعي خود به نظر مي رسد. يا وقتي كه يك قاشق را بطور مايل در ليوان آب فرو مي بريد ان را در محل ورود به اب شكسته مي بينيد.وقتي نور بطور مايل از يك محيط شفاف وارد محيط شفاف ديگري مي شود ،هنگام عبور نور از سطح جدا كننده دو محيط مسير ان تغيير مي كند . اين پديده را شكست نور مي گويند.علت شكست نور اختلاف سرعت در دو محيط است اگر نور از خلا وارد محيط شفاف شود و سزعت نور در خلا و محيط را به ترتيب باCوVنشان دهيم ،ضريب شكست عبارت خواهد بود از :
N=C/ V
بيشترين كابرد اين تكنيك در ورزش براي ساخت عينك هاي شنا و غواصي مي باشد. عينك غواصي در هوا داراي ديد تار مي باشند ولي در آب با اصل ضريب شكست توسط محيط اب داراي ديد صاف و شفاف مي شوند.روي اين اصل شناگران با اينگونه عينك ها مي توانند كف استخر را به خوبي ببينند .خط هاي سفيدي كه در ته استخر كشيده مي شوند باعث مي شوند تا شناگران در مسير خود قرار بگيرند وبه مسير ديگر ورزشكاران وارد نشوند و با چشم غير مسلح و با عينك مخصوص شنا اين خط ها ديده نمي شوند.همچنين شناگران قادرند به خوبي با اين عينك ها حريفان خود را زير نظر داشته باشند.
تجزيه پرنوهاي نوري و رنگ هاي مختلف نوري وداستان عدسي ها
نور سفيد به وسيله منشور مي تواند تجزيه شود ومثل عينك هاي آفتابي و مه شكن ومخصوص براي رشته هاي اسكي ،قايقسواري،موج سواري و… استفاده مي شوند.ونيز عدسي ها اشكالي هستند كه جسم را نزديك تر يا دورتر نشان مي دهند.از اين قضيه بيشتر در ورزش شكار استفاده مي شود (ساخت دوربين هاي قوي)
بازده زمانی
در بسياري از موارد به جاي دانستن لحظه شروع يك رويداد،نياز به اندازه گيري مدت زمان آن رويداد داريم.مدت زمان بين شروع رويدادرابا T1ولحظه پايان يك رويداد را باT2نشان دهيم،بازده زماني برابر T2-T1استكه آن را با Tنشان مي دهيم. T= T2-T1اين مسئله به صورت آشكار در ورزش هايي كه نقش زمان وتايم گيري در آن مهم است مطرح مي باشد .مثل ورزش دو ،دو چرخه سواري و ورزش اسكي.البته در بيشتر اين ورزش ها شروع حركت يا T1با زمان صفرمحاسبه مي شود و اين ثبت زمان T2است كه با كرنو متر هاي پيشرفته اندازه گيري مي شود.
نيرو
ما همواره بدون آنكه توجه كافي داشته باشيم ،نيروهايي را كه هل مي دهند ومي كشند ويا اجسام را به حركت وا مي دارند ويا حركت آنها را كند ميكنند ،به سهولت مي توان شناخت.اما نيروهايي كه در اجسام در حا ل تعادل ،مثل اجسام ساكن وارد مي شوند ،كمتر آشكارند.نيرو به كمك اثر هايي كه بر يك جسم مي گذارند مي شناسيم و توسط همين اثرها مي توانيم توصيف كنيم.اثرهاي نيرو عبارتند از:نيرو مي تواند جسم را به حركت وا دارد. نيرو مي تواند عامل ترمز وايستادن جسم باشد. نيرو مي تواند عامل مخرب باشد يعني مي تواند موجب فشرده شدن ويا له شدن جسم شود.نيرو جهت جسم را نيز عوض مي كند .نيرو مي تواند ماهيت جسم را نيز عوض كند . نيرو مي تواند جسم را خم كند و يا بطور كلي تغيير شكل مي دهد. نيرو مي تواند اثر نيروهاي ديگر را كه بر يك جسم ساكن وارد مي شوند را خنثي كند واز حركت جسم جلوگيري كند نيرو مي تواند سبب چرخش جسم شود. نيرو ها بر حسب اثرهاي آن نام گذاري مي شوند.نيروي مالش (اصطكاك)، نيروي كشش نخ،نيروي شناوري ، نيروي كشساني و… در اينجا با بعضي از نيرو ها آشنا ونقش هر كدام را در ورزش برسي مي كنيم.
نيروي گرانش نيرويي كه دو جرم مشخص بر يکديگر وارد مي نمايند را نيروي گرانش مي گوييم.لذا به ربايش زمين بر يك جسم وزن آن جسم يا نيروي گرانش ميگويند.در ورزش اين نيرو گاهي مفيد و گاهي مضر است.مثلا در ورزش اسكي اين نيرو نقشي مثبت داشته و موثر است.اسكي كه اصول اوليه آن بر پايه حركت ورزشكار با اسكي از كوه به سمت پايين است.نتيجتا هر اسكي باز كه سنگين تر است، با سرعت بيشتري به سمت پايين كشيده مي شود.طبق فرمول زير :
W=جرم(kg)*10(n/kg)
در نتيجه اين نيرو براي ورزش اسكي مثبت و مفيد است .ولي در ورزش پرش ارتفاع كه ورزشكار با پريدن از سطح زمين انرژي خود را صرف غلبه برنيروي گرانش زمين مي كند ،طبق فرمول:
W=جرم*10
اين در خلاف جهت حركت ورزشكار قرار دارد به عنوان نيروي مزاحم به حساب مي آيد .پس در رشته اسكي هر كسي كه سنگين تر است سرعت بيشتري دارد وبر عكس در ورزش پرش ارتفاع هر كس كه سبكتر است موفق تر خواهد بود وبهتر مي تواند بپرد
نيروي كشسانی وقتي فنري را مي کشيم يا فشرده مي كنيم ،فنر دست ما را مي كشد يا مي راند.به نيرويي كه فنر كشيده يا فشرده اعمال مي كند نيروي كشساني فنر مي گوييم.اين نيرو درورزش كارايي چنداني نداشته ،به جز در موارد خاص.در ورزش از اين نيرو به صورت دستگاه هاي بدن سازي كه با فنر هاي مخصوص كار مي كند، استفاده مي شود.
نيروي مالش
به نيروهاي بين سطح تماس بين دو جسم كه با سطح تماس موازيند وبا حركت دوجسم بر روي هم مخالفت مي كنند نيروي مالش(نيروي اصطكاك)مي گويند.اين نيرو به جنس هاي سطح تماس وصافي وزبري آن بستگي دارد و متناسب با نيروي عمودي است كه دو سطح تماس را به هم مي فشارد.اين نيرو در ورزش بسيار تاثير گذار مي باشد.اين نيرو تاثير خودرا به صورت مثبت و منفي مي گذارد.يعني اينكه اين نيرو براي رشته هاي ورزشي هم مفيد و هم مضر است. مثلادر ورزش هاي: لوژسواري ،شنا واسكي و….يك عامل مزاحم به شمار مي رود.ولي در ورزش هايي مثل تنيس واليبال فوتبال و…نيروي اصطكاك عامل پايداري ورزشكار در سطح زمين به شمار مي آيد و در جهت مثبت فعاليت ورزشكاران قرار دارد.اصطكاك در عامل پايداري ورزشكار در سطح زمين به شمار مي آيد ودر جهت مثبت فعاليت ورزشكاران قرار دارد. اصطكاك در ورزش لوژسواري باعث مي شود نيروي مزاحم وترمز كننده بين تيغه هاي لوژو يخ ايجاد شود ودر نتيجه از سرعت لوژسوار كاسته شود،براي رفع اين مزاحمت مربيان ومتخصصان تيم هاي ورزشي با ساخت تيغه هايي كه كمترين سطح زبر رادارا مي باشد (بسيار تيز وصيقلي)مي باشد در زير لوژهاي ورزشكاران نصب مي كنند.در ورزش اسكي كه تماس بين كف اسكي و برف عامل ايجاد اصطكاك است وتا حدودي از سرعت ورزشكاران جلوگيري مي كند ،به صورت تجربي به اثبات رسيده كه اگرورزشكار واكس مربوط به هر برف (دماي برف معيار واكسها مي باشد)را به ته اسكي خود بزنند اسكي با سرعت بيشتري به دليل رفع نيروي اصطكاك بين كف اسكي و برف حركت خواهد كرد.در ورزش شنا نيز نيروي اصطكاك بين آب وبدن شناگر عامل مزاحمي براي سرعت او محسوب مي شود.اينگونه مشكلات را كه مي توانندمانعي براي رسيدن ورزشكاران به سرعت ايده آل ومناسب باشند را فيزيك به آساني حل كرده است. دانشمندان فيزيك با درست كردن لباس هاي شنا (مثل پوست فك ها كه سطح اصطكاك را به ميزان نسبتا زيادي پايين مي آورند)باعث شدند عامل مزاحم نيروي اصطكاك در ورزش شنا به حداقل برسدو همين كشف تا حدودي ركود سرعت شنا را بالا برده است.در ورزش هايي مثل تنيس و واليبال كه ورزشكار بايد با پاهاي استوار در سطح زمين به جابجايي بپردازد وبتواند خود را كنترل كند واز ليز خوردن در سطح صاف سالن جلوگيري كند حالتي كاملا بر عكس شنا واسكي وجود دارد به همين دليل در اين ورزش ها به نيروي اصطكاك بيشتر نياز داريم ونتيجتا متخصصين وصاحب كارخانه هاي معروف كفش هايي ساخته اند كه بتوانند نيروي اصطكاك بين كفش وزمين چندين برابر كند.
نيروي مقاومت شاره نيرويي كه با حركت جسم مخالف حركت مي كند نيروي مقاومت ناميده مي شود.نيروي مقاومت هوا بر يك اتومبيل نمونه اي از اين نيرويست كه با افزايش سرعت اتومبيل افزايش مي يابد.علمي است در فيزيك كه در آن نقس اصطكاك هوا وبرخورد غير مفيد هوا با ورزشكار ويا وسيله نقليه به كار گرفته توسط ورزشكار را به ما نشان مي دهد…از اين علم براي شكل وسايل ورزشي و همچنين فرم تكنيكي ورزشكار به حالت مناسب آئروديناميك استفاده مي شود.وسايل ورزشي مثل دوچرخه،اسكي،لباس هاي ورزشي به نحوه اي طراحي مي شوند كه كمترين بر خورد با هوا را داشته باشند.كه اغلب دوچرخه سواران با اين تكنيك روي دو چرخه قرار مي گيرند براي اينكه برخورد هوا با ورزشكاران به حداقل برسد.
نيروي ارشميدس
به اجسام شناور يا غوطه ور در يك جسم نيروي به سوي بالا وارد مي شود اين نيرو بيشترين كارايي خودرا در ورزش هاي آبي مثل :شنا،واترپلو،قايق سواري و……داردواز آن براي شناور ماندن بهتر بر سطح آب استفاده مي شود.
راستي تكنيك چيست؟ تكنيك پياده شدن اصول و مباني مربوط به ورزش وانجام دادن حركت درست وموثر مربوط به هر رشته ورزشي مي باشد.تكنيك يعني نشان دادن عملي مباني تئوري كه مربي يا آموزگار ورزش براي ورزشكار بيان كرده است.تكنيك با علم فيزيك در ارتباط است.تكنيك زاييده شاخه هاي مختلف فيزيك مي باشد.تكنيك يعني به كار گيري فكر در ورزش.ورزشكار تكنيكي كسي است كه زيرك و با هوش باشد.واز فكر خود بهتر بتواند در ورزش استفاده كند.در ورزش بوكس يكي از تكنيك هاي مطرح وموثر اين است كه بوكسر ضربه هوك خود را از انتهاي كتف وبا استفاده از چرخش كمر بر حريف وارد ميكند.در اين تكنيك كوچك ولي مهم چند نكته علمي در مورد فيزيك نهفته است :1-هنگامي كه بوكسر ضربه خود رابه به وسيله كتف باشوك مي زند از اصل اهرم استفاده مي كند تا بتواند نيروي بيشتري مضاعف برنيروي بازووساعد برحيف وارد كند.2-چرخش كمر وايستادن روي پنجه پاي عقب در هنگام ضربه هوك قانون برايند نيروها را تداعي مي كند.بوكسر توسط اين چرخش يك نيروي مضاعف را بر نيروي بالاتنه مي افزايد.در ورزش اسكي تكنيكي بنام شوس (حالت تخم مرغي) وجود دارد.اين تكنيك دقيقا با رفغ نيروي شاره هوا به كار مي رود.زيرا در اين حالت اسكي باز حالت آئروديناميكي موثر وزيبا را در بدن خود به نمايش گذاشته وبه سرعت خود مي افزايد وبا زمان كمتري مسافت را مي پيمايد.
قوانين حركت
بيشتر رشته هاي ورزشي بر اساس پيموده شدن مسافت براي ورزشكار با سرعت بيشتر سنجيده مي شوند.مسابقه هايي مثل دوميداني،دوچرخه سواري ،اتومبيل راني و قايق راني و…كه در آنها ورزشكار مسافت تعيين شده را مي پيمايد سرعت در پيروزي ورزشكار عامل اصلي مي باشد.جهان پر از اجسامي است كه نسبت به ما در حركتند .حركت وسرعت برخي از اين اجسام كه ساخته دست انسانند مانند:اتومبيل، دوچرخه ها، اسكي، لوژ، موتور، قابل كنترل اند و براي ميادين ورزش به كار مي روند ثبت واندازه گيري سزعت براساس واحد زمان مساوي است با برنده شدن.حركت ها با همديگر فرق مي كنندحركت بر روي خط (حركت يك بعدي )نوعي حركت ساده است ولي حركت بر روي منحني (حركت دو بعدي )مانند حركت بر مسير دايرهاي پيچيده تر است. قوانين حركت در ورزش به صورت شتاب افزايش سرعت چگونگي برقراري تعادل در حركت روي مسير منحني ترمزهاي اضطراري وكلا افزايش ركود سرعت در واحد زمان نمايان شده است.سرعت عبارت است از:جا به جايي متحرك در واحد زمان .
مثال:دريك مسابقه شنا100متري شناگرطول000/50متري استخررا در يك رفت وبرگشتدر مدت 00/56ثانيه پيموده است.اگر بتوانيم سرعت شناگر را در سرعت رفت و هنگام برگشت جداگانه حساب كنيم ضعف او را در مسير نشان دادهايم زيرا با افزايش و كاهش سر عت ضعف او نمايان خواهد شد .
زمان رفت 27ثانيه زمان برگشت29ثانيه
اين ورزشكار در هنگام رفت سرعت بيشتري داشته است و هنگام برگشت سرعت او كم شده است.با يك فرمول ساده اما مهم مربي مي تواند شاگردان خود را از نظر رفتار سرعتي در هنگام تمرين يامسابقه به خوبي كنترل كند ونكته هاي لازم را به موقع در موردنحوه حركت وسرعت ورزشكار به او بگويد وضعف ورزشكار را در مسير ها برسي كند.
شتاب
تغييرات سرعت را براي يك محرك در هنگام حركت شتاب مي نامند.شتاب در ورزش بسيار مهم مي باشدزيرا هنگامي كه ورزشكار در ميادين رقابتي نياز به افزايش سرعت داردبايستي به سر عت خود شتاب دهد تا سرعت خود را افزايش دهد.ورزشكاراني كه قوانين شتاب را به خوبي مي شناسد وآن رابه صورت عملي تجربه كرده اند،مي توانندبه نحو احسن از آن سود ببرند.اكثر ورزش هايي كه درآنهاركودزماني باعث بردوباخت مي شود مثل دوميداني،دوچرخه سواري اسكي و…شروع حركت ورزشكاران استارت ناميده مي شود.استارت در ورزش نقش شتاب را در عامل محرك بازي مي كند.در اينگونه ورزش ها اگر ورزشكار از استارت قوي وجهت دهنده و انفجاري وبا قدرت بالا برخوردار باشد شتاب بيشتري به سرعت خود خواهد داد.طبق فرمول: اگر ورزشكار بعداز اعلام شروع مسابقه كه زمان صفروسرعت نيز صفر باشد با استارت زدن خوب وقوي سرعت خودرا مثلا به 60kmبرساند،درزمان كمتري(يعني استارت سريع وانفجاري) تايم او به 3ثانيه برسد شتاب او برابر خواهد بود: 20 متر بر مجذور ثانیه هرچه اين شتاب در ابتداي مسير بيشتر باشد (مثلا سرعت60km)عاملي خواهد شد تا او بسياري از جريان خود را پشت سر بگذارد. ولي نبايستي از عوامل فيزيولوژيكي و قوانين ديگر فيزيك در هنگام طي مسير براي افزايش بهروري از سرعت چشم پوشي كنيد.
حركت بر مسير دايره اي
اين گونه حركت در ورزش به هنگام برخورد با مسير پيچدار و خمدار ديده مي شود. در اين گونه مسير ها قوانين سرعت وشتاب با قوانين سرعت وشتاب روي خط راست كاملا متفاوت مي باشد . سرعت زاويه اي،سرعت متحرك را به جاي اين كه به وسيله پيمودن مسافت برحسب متر حساب كند،براساس پيمودن مسافت برحسب زاويه طي شده هر پيچي كه در مسير قرار دارد تعيين مي كند.
اين گونه براي ورزش تنها از نظر كاهش سرعت در هنگام عبور از مسير پيچ ها و چگونگي برقراري تعادل در سرعت بالا هنگام عبور از پيچ ها مطرح مي باشد. زيرا تكنيك هايي كه در هنگام عبور از مسير پيچ به كار مي رود در راستاي افزايش سرعت همراه با تعادل مي باشد.
شتاب ونيروي جانب مر كز
اين نيرو را همه ما هنگام عبور ماشين از پيچ ها تجربه كرده ايم.هنگامي كه ماشين به سمت چپ مي پيچد ما نا خود آگاه به سمت راست كشانده مي شويم. اين نيرو دقيقا همان نيروي جانب مر كز مي باشد.اين نيرو يك نيروي مزاحم محسوب مي شود و در رشته دو چرخه سواري در پيست هاي دايره با ايجاد شيب عرضي آن را خنثي كرده اند.
قوانين نيوتن و ورزش
قانون اول نيوتن هر جسمي حالت سكون ويا حركت مستقيم الخط يكنواخت را ادامه مي دهد مگر آنكه نيرو يا نيرو هايي از خارج بر آن اثر كنند. در اين قانون دو نكته اساسي وقابل توجه نهفته است كه در ورزش به كار مي رود : 1-حفظ حالت سكون بر اثر وارد نشدن نيرو كه براي بيشتر ورزشكاران و ورزش ها مضر مي باشد. 2-براي حفظ سرعت نياز به خرج انرژي و صرف توان بيشتري داريم. در قسمت دوم انچه نمايان است و و براي ورزشكاران حائز اهميت است اين مطلب است كه ورزشكار بايستي انرژي خود را در طي مسير حفظ كند تا بتواند در طي مسير به طور موثر در تمامي لحظه ها آن را به كار ببرد ودچار كاهش انرژي نشود وبه قول ورزشكاران در هنگام ادامه مسير كم نياورد.
اينرسی به نيرويي كه در ابتداي حركت براي به حركت در آوردن جسم براي غلبه بر نيروي گرانش زمين اعمال مي شود نيروي اينر سي گفته مي شود.ورزشكاران عزيز بايستي بدانند كه اگر قهرماني داراي وزن بيشتري باشد بايد نيروي بيشتري از ورزشكاران ديگر در ابتداي مسير بر غلبه نيروي گرانش واينر سي خرج كند تا بتواند به شتاب اوليه مطلوبي دست يابد و به اصطلاح هركه بامش بيش برفش بيشتر خواهد بود. چه اگر او بتواند بر اينرسي غلبه كند موفقتر خواهد بود.
قانون دوم نيوتن هرگاه جسمي تحت تاثير نيرويي واقع شود در جهت آن نيرو شتاب مي گيرد كه با نيرو نسبت مستقيم(يعني هر چه نيرو بيشتر باشد شتاب بزگتري ايجاد مي كند)با جرم نسبت معكوس دارد . يعني اگر نيروي وارد شده بر جسم سبكتر وارد شود شتاب بيشترمي گردد.اين قانون جان كلام ورزشكاران مي باشد كه در طي زندگي ورزشي خود بايد از آن استفاده كنند ودر ورزش به شتاب و حركت خود بيفزايند. قانون دوم نيوتن بيان ميكند كه اگر بر جسم نيرو (برآيند نيرو ها)وارد شود چگونه در حركت جسم تغيير حاصل مي شود. نيروي مضاعف كه در اغلب ورزش ها عبارتند از :نيروهاي رواني ،نيروهاي تغذيه اي و كمك جستن از نيرو هاي طبيعي مختلف از اين نوع اند.
قانون سوم نيوتن قانون سوم نيوتن اثر متقابل دو جسم را بر يكديگر بيان مي كند اگر جسم Aبرجسم Bنيرو وارد كند اين اثر همواره متقابل است.براي هر عملي عكس العملي موجود مي باشد . در ورزش هاي رزمي مانند كشتي،بوكس و . . . مي توان از اين قانون سود جست به اين صورت كه در ابتداي مسابقه وبا انجام عمل كذايي مي توان از عكس العمل حريف خبر دار شد و فهميد حريف در چه سطحي از نظر تكنيك و قدرت قرار دارد وبا بر هم زدن قانون سوم يعني عكس العمل حريف مي توانيم از قوانين اول و دوم نيوتن به نحو احسن سود بجوييم و توان مبارزه را با نيروي كمتر دريافت كنيم.همچنين در ورزش اسكي اگر بيش از اندازهبر سطح برف نيرو وارد كنيم بر اثر اين نيرو يا تعدلمان بر هم مي خورد يا اينكه از سرعت مان براي ترمز كردن كم خواهد شد .
انرژي پتانسيل وقتي مي گوييم جسمي يا موجودي داراي انرژي است منظورمان اين است كه جسم قابليت انجام كار روي محيط خود را دارد.انرژي تامين كننده توانايي وارد كردن نيرو مي باشد و ورزشكاران بايستي منابع انرژي را به خوبي بشناسند تا بتوانند از انها استفاده كنند و نيروي بيشتري را براي پيشبرد فعاليت هاي خود استفاده و به كار ببرند. اتومبيلي كه در سرا شيبي تپه قرار دارد يا فنر ساعتي كه كوك شده است يا آبي كه پشت يك سد موجود است مثال هايي از اجسامي هستند كه داراي انرژي پتانسيل مي باشند.در ورزش انرژي پتانسيل، نيروي گرانش ،انرژي پتانسيل موجود در عضلات كه از راه مواد غذايي و دارويي تامين مي شود ،انرژي پتانسيل ذخيره شده در سوخت اتومبيل مسابقه و. . . قابل شناسايي هستند.
تمام آنچه که گفته شد گوشه هايي از کاربرد علم فيزيک در ورزش مي باشد که اميدواريم مفيد فايده واقع شده باشد.
گرم کردن و برگشتن به حالت اولیه از فعالیتهای مهم ورزشی می باشد و قبل از ورزش لازم است که با حرکات ساده خود را گرم کرد تا از عواقبی نا مطلوبی که در اثر بی توجهی به این دو موضوع ایجاد می شود، جلوگیری کرد.
گرم کردن و برگشت به حالت اولیه
گرم کردن و برگشتن به حالت اولیه از فعالیتهای مهم ورزشی می باشد و قبل از ورزش لازم است که با حرکات ساده خود را گرم کرد تا از عواقبی نا مطلوبی که در اثر بی توجهی به این دو موضوع ایجاد می شود، جلوگیری کرد.
همان طور که قطار باید مسافتهای طولانی را ایستگاه به ایستگاه طی کند، بدن انسان نیز باید برای انجام تمرین روزانه مرحله به مرحله آماده شود که گرم کردن در واقع اولین ایستگاه می باشد به عبارتی ما باید برای انجام کارهای سنگین، بدن خود را گرم کنیم که برای این منظور باید تمرینات را به آرامی شروع کرد تا فشار خون، ضربان قلب و عضلات را برای تحمل فشار آماده کرد .
• چگونه آماده سازی کنیم ؟
باید دو موضوع کشش عضلات و حرکات مفصل را با یکدیگر همراه کنیم و برای آماده سازی ذستگاه قلب، گردش خون و تنفس از راه رفتن آرام شروع می کنیم، سپس یکی از مراحل تند راه رفتن، دویدن درجا، درجا دوچرخه سواری کردن، رکاب زدن و مواردی مشابه را انجام می دهیم، ضمن این که باید توجه تمام مراحل بایدبا راحتی، حرکات موزون و افزایش تدریجی سرعت باشد مثلا ً برای دویدن از حالت یورتمه شروع می کنیم و کم کم به سرعت خود می افزاییم.
نتیجه : شروع تمرین، سرعت گرفتن آن، مرحله گرم کردن، شدت تمرین، آرام کردن تمرین و یا تمام شدن آن باید یکنواخت باشد و در هنگام گرم کردن لازم است تمام قسمتهای (جز جزء) بدن را گرم کرد .
• برگشت به حالت اولیه
بعد از یک تمرین بدنی شدید، دستگاه قلب، تنفس، گردش خون در حالت کارکرد با سرعت بالا هستند که توقف ناگهانی در این حالت مانند وارد شدن شوک به بدن است، به عبارتی مانند ریختن آب سرد در ظرفی با روغن داغ است؛ در صورتی که برگشت به حالت اولیه به درستی انجام شود از کوفتکی عضلات جلوگیری می شود چون با این کار اسید لاکتیک و مواد زاید بدن در عضلات از بین می رود و همچنین از سرگیجه جلوگیری می شود .
بدن باید مانند قطار (که قبلا ً در مثال اشاره شد) به همان حالتی و آرامی که از ایستگاه خارج می شود به همان آرامی وارد ایستگاه شود.
گاهی شاید برای ما شرایط جوی محیط تمرین مهم نباشد ولی گاهی این بی توجهی ممکن است باعث شود که ما مدتها از تمرین دور بمانیم بنابراین برای این که در کنار سلامتی ، به تمرینات مداوم خود ادامه دهیم ، لازم است مواردی را در نظر بگیریم.
• تمرین در گرما :
هوای محیط تمرین
گاهی شاید برای ما شرایط جوی محیط تمرین مهم نباشد ولی گاهی این بی توجهی ممکن است باعث شود که ما مدتها از تمرین دور بمانیم بنابراین برای این که در کنار سلامتی ، به تمرینات مداوم خود ادامه دهیم ، لازم است مواردی را در نظر بگیریم.
• تمرین در گرما :
تمرین در محیطهای گرم بسیار خطرناک است و در صورتی مایل هستید در چنین شرایطی تمرین کنید ، به نکات زیر توجه نمایید:
- باید سعی کنیم از حداقل لباس استفاده کنیم (مانند رکابی)
- باید از طریق مصرف مقدار کمی نمک، نمک از دست رفته را که به وسیله تعریق از بدن خارج شده جبران کرد .
- برای این که بدن با گرما سازش پیدا کند، باید در روزهای اول تمرین از تمرینات شدید خودداری کرد که بهترین راه برای بالا بردن استقامت بدن در مقابل گرما، تمرینات منظم است.
- در این مواقع برای حفظ آمادگی می توان شنا کرد و و از تمرینات دیگر کم کرد.
- در صورتی که سلامتی مان در خطر است از دست دادن دو، سه جلسه تمرین بهتر است تا به خودمان آسیب برسانیم.
• تمرین در سرما :
- برای تمرین در هوای سرد لازم است که بدن را به خوبی از قبل گرم کنیم ولی در صورتی که هوا بیش از حد سرد است ، بهتر است که تمرین نکنیم ، چون در این حالت ، سینه به طور ناگهانی سرد می شود و باعث می شود قلب حالت انقباض پیدا می کند این انقباضات باعث می شود اکسیژن کمتری در دریافت شود که در نهایت ممکن است باعث حمله قلبی شود .
- از پوشیدن بیش از حد لباس باید خودداری کرد ، چون باعث افزایش زیاد حرارت بدن می شود و همچنین از درآوردن لباسهای خود به یکباره باید خودداری کرد و نقاط حساس را از سرما دور نگه داشت .
- پارو کرن برف می تواند با پوشیدن لباس مناسب برای بدن مفید باشد البته بهتر است که مقدار برفی که بر می داریم، سبک باشد تا تعداد پاروها را بیشتر کنیم .
• آلودگی هوا :
- ورزشکارانی که در کنار خیابانها به خصوص خیابانهایی که شلوغ است می دوند بهتر است از این مکانها دوری کنند و در جاهای سر سبز و پر درخت تمرین کنند ، به دلیل هوای آلوده خیابانها (به خصوص وجود منواکسید کربن) این اماکن مناسب تمرین نمی باشند .
۱- ورزش کن به خاطر ورزش، نه به منظور نفع شخصی و یا جاه طلبی. به قوانین و دوستانت وفادار باش، قوی بودن جزیی از خوب است.
فرامینی اخلاقی برای ورزشکاران
۱- ورزش کن به خاطر ورزش، نه به منظور نفع شخصی و یا جاه طلبی. به قوانین و دوستانت وفادار باش، قوی بودن جزیی از خوب است.
۲- تمرین کن تا زمانی که زنده ای و تا هنگامی که قدرت داری، ولی مطیع قوانین ورزش باش. در حالی که استقامت و پایداری می کنی، به وظایف خودت آشنا باش.
۳- هنگام ورزش تمام قدرتت خودت را صرف کن، ولی توجه کن که ورزش محتوی زندگی نیست، بلکه نوایی است که زندگی را همراهی می کند.
۴- هیچ وقت مایوس نشو و زمین ورزش را ترک نکن، نه هنگام تمرین و نه هنگام نبرد؛ ولی بدان که ورزش با تمام نقاط مثبتش ارزش یک ساعت بیمار شدن را ندارد.
۵- از زیر هیچ نیرویی شانه خالی مکن و با کمال جوانمردی از هر برد تصادفی چشم بپوش. سعی کن به جای تشویق تماشاچیان، رضایت وجدانت را به دست بیاوری.
۶- قوی ترین حریف را انتخاب کن ولی او را صمیمی ترین دوست خود بدان.فراموش مکن که همیشه حق با میهمان است.
۷- لاف نزن و با افتخار پیروز شو. هنگام باخت بهانه ای نیاور. مهمتر از هر بردی، رفتار و برخورد توست.
۸- مطیع داور باش، بدون کوچکترین تعرضی؛ حتی اگر او به نظر تو در قضاوت اشتباه می کند.
۹- اولین تبریک به حریف برنده و اولین تشکر از حریف بازنده باید از طریق تو گفته شود. تو اجازه داری برای خود، تیم و باشگاهت فقط یک آرزو داشته باشی: «امیدوارم، همیشه حریف بهتر برنده شود»
۱۰- بدن خوت را تمیز و روحت را پاک نگهدار و
سعی کن که همیشه برای خودت، تیم، باشگاه و کشورت افتخار کسب کنی.
تغذيه مناسب براي كودكان ورزشكار تمام كودكان نياز به تغذيه اي كامل و حاوي مواد مغذي دارند ولي اگر فرزند شما ورزش مي كند نياز به رژيم غذايي دقيق تري دارد. تغذيه كودك در هنگام ورزش مغايرتي با تغذيه كلي ندارد ولي شامل
تغذيه مناسب براي كودكان ورزشكار تمام كودكان نياز به تغذيه اي كامل و حاوي مواد مغذي دارند ولي اگر فرزند شما ورزش مي كند نياز به رژيم غذايي دقيق تري دارد. تغذيه كودك در هنگام ورزش مغايرتي با تغذيه كلي ندارد ولي شامل غذاهاي مفيدتر براي بدن مي باشد.داشتن رژيم غذايي خاص براي كودكان توصيه نمي شود، مگر اين كه مربي كودك شما نياز به كم كردن وزن كودك را عنوان نمايد، در اين صورت قبل از هر چيز با پزشك فرزند خود مشورت نماييد. پزشك مي تواند وزن فرزند شما را بررسي كند و يك برنامه رژيم غذايي مفيد براي كم كردن يا افزايش وزن فرزند شما با توجه به سلامتي او ارائه دهد.
- نياز كودكان ورزشكار شما چيست؟
اگر فرزند شما تغذيه مناسبي داشته باشد، انرژي كافي را جهت فعاليتهاي ورزشي دريافت مي كند اما در ورزشهاي كه طولاني مدت تر هستند (۵/۱ تا ۲ ساعت) مانند شنا و ورزشهاي دو و ميداني شما بايد وسواس بيشتري در انتخاب غذا جهت بالا بردن انرژي كودك خود به خرج دهيد. بيشتر مردم به اندازه نياز بدنشان غذا مصرف مي كنند ولي اگر ميزان غذاي فرزند شما افزايش يا كاهش قابل توجه پيدا كرد در اين مورد با پزشك فرزندتان مشورت كنيد.
از آنجا كه غذاها داراي تركيبات و مواد متفاوتي هستند، بايد سعي نماييد كه غذاي كودكانتان داراي تنوع كافي از لحاظ تركيبات مختلف باشد. بنابراين سعي كنيد برنامه غذايي فرزندتان داراي موادي كه ذكر مي شود، باشد.
• ويتامين ها و مواد معدني
كودك شما نياز به انواع مختلفي از ويتامين ها و مواد معدني دارد. ميوه ها و سبزيجات داراي انواع مختلفي از ويتامين ها هستند. مركبات مانند پرتقال، ليمو، نارنگي سرشار از ويتامين ث هستند. ويتامين ث در افزايش مقاومت بدن نسبت به بيماريها و شادابي كودك نقش بسزايي دارد. دانه هاي روغني مانند بادام زميني، فندق، گردو و بادام سرشار از ويتامين هاي A و E مي باشند. همچنين هويج ميزان بسيار زيادي ويتامين A دارد. ويتامين A و E باعث تقويت قوه بينايي مي شود و در محافظت از پوست كودكان بسيار ارزشمند است. گوجه فرنگي، هلو، توت فرنگي داراي انواع ويتامين هاي گروه B هستند كه باعث رشد و سلامتي كودك مي شود.
كلسيم باعث استحكام استخوانها و دندانهاي كودك مي شود. با مصرف روزانه شير، ماست، پنير و ساير لبنيات نياز روزانه كودك به كلسم برآورده شده و رشد استخوانها به خوبي صورت مي گيرد. آهن يكي از اجزاي اصلي گلبولهاي قرمز خون مي باشد كه در نقل و انتقال اكسيژن در بافتها به خصوص ماهيچه ها نقش بسزايي دارد. بنابراين اگر ميزان آهن رژيم غذايي كودك كم باشد كودك مبتلا به كم خوني شده و از لحاظ قواي بدني دچار ضعف خواهد شد و در طول فعاليت ورزشي از توان كافي برخوردار نخواهد بود. بنابراين غذاهاي حاوي آهن مانند گوشت قرمز، گوست سفيد، اسفناج، عدس و تخم مرغ حتما بايد در رژيم غذايي كودك گنجانده شود.
• پروتئين ها
پروتئين ها براي ساخت و ساز بافتهاي مختلف بدن بخصوص ماهيچه هاي كودك شما نقش بسيار اساسي دارند. اما مصرف بسيار زياد آن براي كودكان توصيه نمي شود زيرا اضافه آن مي سوزد و باعث از بين رفتن كلسيم مي شود. پروتئين ها در تخم مرغ، شير، گوشت ماهي و ماكيان وجود دارد. همچنين حبوبات و سبزيجات نيز داراي پروتئين مي باشند مانند لوبيا و سويا.
نكته قابل توجه اين كه كودكان و خردسالان بيشتر از بزرگسالان جهت تامين انرژي به پروتئين نياز دارند. عموماً پسران به دليل بافتهاي عضلاني بيشتر، نسبت به دختران نياز بيشتري به پروتئين دارند.
• مواد نشاسته اي
كربو هيدراتها انرژي لازم را براي بدن فراهم مي كنند. در افراد بزرگسال در صورت نبودن كربوهيدراتها، بدن اقدام به سوزاندن بافتهاي چربي مي كند ولي در كودكان به دليل كم بودن بافت چربي، كربوهيدراتها منيع اصلي توليد انرژي هستند اما اين بدين معني نيست كه كودكان شما به ميزان زيادي غذاهاي حاوي كربوهيدراتها بخورند ولي پس از يك فعاليت طولاني، يك ليوان نوشيدني شيرين و يا يك تكه كوچك شيريني انرژي لازم رابه كودك باز مي گرداند. از غذاهاي حاوي كربو هيدرات مي توان انواع نان، سيب زميني، آب ميوه هاي طبيعي و انواع كيك و شيريني را نام برد.
• آب
نوشيدن آب و مايعات براي ورزشكاران بسيار مهم است.چرا كه باعث مي شود مواد حاصل از سوخت و ساز بدن در طي ورزش و همچنين حرارت توليد شده در بدن دفع و تعديل شود. همچنين در طي ورزش حجم مايعات بدن در اثر تعريق كاهش مي يابد كه با مصرف آب تعادل مايعات در بدن مجدداً به حالت عادي باز مي گردد.
در طي ورزش يا قبل از آن به ازاي هر ۲۰ الي ۳۰ دقيقه فعاليت فيزيكي يك ليوان آب بنوشيد. كودكان اغلب متوجه تشنگي خود نمي شوند. بنابراين به آنها توصيه كنيد كه آب بنوشند. همچنين نوشيدنيهاي ورزشي زيادي موجود است كه علاوه بر تامين آب و انرژي حاوي الكتروليتهاي لازم مانند سديم و پتاسيم مي باشند.
- روز مسابقه
در روز مسابقه خيلي مهم است كه فرزند شما خوب غذا بخورد ولي بايد حداقل دو ساعت قبل از مسابقه باشد و اين برنامه بايد شامل مواد كم حجم ولي انرژي زا مانند كربوهيدراتها و مقداري پروتئين باشد. اما از مصرف چربي در رژيم كودك خودداري كنيد زيرا به علت دير هضم بودن چربيها، كودك احساس سنگيني مي نمايد. بعد از مسابقه كودك ما بايد غذاي كافي مصرف نمايد تا به ساخت ماهيچه ها و ذخيره انرژي و آب در آنها كمك نمايد.
حتماً در كيف كودك خود بطري آب را فراموش ننمايد. در روز مسابقه بهتر است برنامه غذايي زير را براي فرزند خود در نظر بگيريد. همراه صبحانه موز يا نارگيل، همراه با ناهار گوجه و هلو، همراه عصرانه ميوه و ساندويچ مرغ و همراه شام كمي گوشت كباب شده و سبزيجات به او بدهيد.
تنفس، روش دم و بازدم یکی از مهمترین موضوع ها، هنگام انجام تمرینات و حرکات ورزشی هستند. تنفس صحیح و درست می تواند انرژی زیادی را برای بدن حفط کند و همچنین بدن را سالمتر نگه دارد.
`
تنفس صحیح هنگام تمرینات ورزشی
تنفس، روش دم و بازدم یکی از مهمترین موضوع ها، هنگام انجام تمرینات و حرکات ورزشی هستند. تنفس صحیح و درست می تواند انرژی زیادی را برای بدن حفط کند و همچنین بدن را سالمتر نگه دارد.
در حالی که روش غیر صحیح آن می تواند انرژی زیادی از بدن بگیرد و به سلامت بدن آسیب وارد کند. تنفس صحیح همچنین باعث می شود تا انتقال و تامین خون از قلب به رگهای بدن، بهتر و مرتبتر انجام پذیرد.
فراموش نکنید که التبه نوع هوایی که تنفس می کنید نیز بسیار مهم است. هوای تنفس شونده - بویژه هنگام انجام تمرینات و حرکات ورزشی - می بایست پاک و غیر آلوده باشد. • روش صحیح تنفس توجه داشته باشید که هنگام تمرینات ورزشی، تنفس خود را ریتمیک و از روی نظم کنترل کنید. همچنین دقت کنید که تا حد امکان آرامش را حفظ کنید و از تند نفس کشیدن جلوگیری کنید. سعی نکنید تا با دهان نفس بکشید. البته برای خارج کردن سریعتر هوا می توانید از دهان استفاده کنید، اما برای کشیدن آن اصلا" از دهان استفاده نکنید. بکارگیری دهان برای عمل دم باعث می شود تا هوا به حجم نامشخص (زیاد) بدون اینکه فیلتر شود، وارد بدن گردد. بینی با فیلترهایی که در قسمت ورودی خود دارد، هوای دم را پاک سازی می کند. همچنین بینی با حجم کمتری که دارد باعث می شود تا حجم هوای دم کنترل شده و به مقدار مورد نیاز باشد. تنفس از دهان باعث خشکی دهان و گلو می شود که این موضوع به خشک شدن آب بدن و کسری انرژی کمک می کند. روش توصیه شده اینست که دم از راه بینی و بازدم از راه دهان انجام گیرد. در این روش البته بهتر است که هنگام کشیدن هوا، دهان کاملا" بسته باشد. البته روش دم و بازدم از راه بینی بیشتر توصیه می گردد. در این حالت دهان در هر دو حالت (دو و بازدم) کاملا" بسته است. اما چگونگی تنفس نیز امری بسیار مهم است. برای کشیدن تنفس، نگه داشتن نفس در بدن و بیرون دادن آن مدت زمانی نسبی لازم است تا حرکت ریتمیک حفظ گردد، که این موضوع در هنگام انجام تمرینات امر مهمی است. همانطور که قبلا" نیز اشاره شد، آرامش در تنفس لازم است تا حفظ گردد. بعد از انجام تمرینات و یا هنگام استراحت بین هر تمرین، سعی کنید تا به صورت عمیق در روش زیر چند مرتبه تنفس کنید: اگر برای مثال یک ثانیه را صرف کشیدن نفس عمیق می کنید، چهار برابر آنرا (چهار ثانیه) می بایست برای نگه داشتن نفس در بدن صبر کنید. سپس در زمان دو برابر آن (دو ثانیه) باید نفس را بیرون دهید. این مدت زمانها بستگی به نوع نفس کشیدن شما دارد. اما نسبتها می بایست رعایت شوند. یعنی اگر دم دو ثانیه به طول انجامد، نگه داشتن آن باید هشت ثانیه طول کشد و بازدم نیز چهار ثانیه. این نوع روش تنفس چه برای کسانی که ورزش می کنند و چه کسانی که نمی کنند، در روز سه مرتبه ده باری توصیه می شود. یعنی ده بار صبح، ده بار عصر و ده با قبل از خواب. تغذیه نیز نباید فراموش شود. اشخاص ورزشکار می دانند که هنگام ورزش نباید معده یا روده شان پر باشد. چرا که این موضوع به غیر از مشکلاتی که به سلامت انسان وارد می کند، باعث فشار به ریه نیز می شود.
من ديگر ورزش نميكنم.> اين حرف شما بود، وقتي چند روز قبل با عصبانيت باشگاه ورزشي را ترك كرديد. شايد كمي حق با شما باشد. ۳ بار در هفته و هر روز حداقل ۲ ساعت در باشگاه ورزش ميكنيد، حركات ايروبيك انجام ميدهيد، ساعتها روي دستگاه پيادهروي راه ميرويد ولي وقتي بعد از اين همه زحمت روي ترازو ميرويد ميبينيد حتي يك كيلوگرم هم وزن كم نكردهايد. فكر ميكنيد مشكل از كجاست؟
موانع سهگانه تناسب اندام
<من ديگر ورزش نميكنم.> اين حرف شما بود، وقتي چند روز قبل با عصبانيت باشگاه ورزشي را ترك كرديد. شايد كمي حق با شما باشد. ۳ بار در هفته و هر روز حداقل ۲ ساعت در باشگاه ورزش ميكنيد، حركات ايروبيك انجام ميدهيد، ساعتها روي دستگاه پيادهروي راه ميرويد ولي وقتي بعد از اين همه زحمت روي ترازو ميرويد ميبينيد حتي يك كيلوگرم هم وزن كم نكردهايد. فكر ميكنيد مشكل از كجاست؟
ممكن است با هدفهاي متفاوتي ورزشكردن را آغاز كرده باشيد؛ مثلا براي اينكه شكمتان را كوچك كنيد ولي اصلا به تناسب اندام دلخواهتان دسترسي پيدا نميكنيد، به نظر ميرسد كه يك جاي كار را اشتباه كردهايد.
• آهسته و پيوسته نرفتن
براي اينكه وزن كم كنيد، لازم است بيشتر از آنچه روزانه مصرف و با خوردن غذا وارد بدنتان ميكنيد، كالري بسوزانيد. براي اينكه وزن كم كنيد، لازم نيست خودكشي كنيد و خود را بيش از اندازه با ورزشهاي سنگين خسته كنيد. اگر اضافه وزن كمي داشته باشيد، با هفتهاي 3 مرتبه ورزشكردن و هر بار به مدت 35 دقيقه ميتوانيد به وزن دلخواهتان برسيد، به شرطي كه هواي غذا خوردنتان را داشته باشيد. گاهي رژيم غذايي روزانهتان را كنترل ميكنيد ولي باز هم وزنتان كم نميشود. يك دليل ديگر آن است كه نوع ورزشي كه در پيش گرفتهايد، مناسب شما نيست. در اين شرايط بايد با مشورت يك مربي ورزشي، ورزش جديدي را كه به تناسب اندام دلخواه شما ميانجامد، انتخاب كنيد. بهعلاوه مربيان ورزشي اعتقاد دارند، شما در طول ساعاتي كه به ورزشكردن ميپردازيد، حركات ورزشي را هر چند دقيقه يك بار عوض كنيد، زيرا در غير اين صورت بدنتان با اين حركات سازگار خواهد شد و به نتيجه دلخواهتان نخواهيد رسيد. اين بار كه حركات ايروبيك را انجام ميدهيد، هرچند دقيقه يك بار حركات جديدي انجام دهيد.
حتي بهتر است هميشه دو ورزشي را كه سيستم قلبي -عروقي شما را فعال ميكنند، با هم انجام دهيد، مثلا حركات ايروبيك را با شناكردن همراه كنيد. همچنين تلاش كنيد، حركات ورزشي سنگين و آرام را با هم تركيب كنيد. يعني پس از آنكه چند دقيقه دور تا دور سالن ورزشي با سرعت دويديد، چند دقيقه آرام بدويد. فراموش نكنيد، هيچگاه ورزشي را پيدا نخواهيد كرد كه فقط و فقط باعث كوچك شدن شكم شود ولي با انجام حركات ورزشي مانند دراز نشست، به سفتشدن عضلات ميان تنه خود كمك ميكنيد.
• لاغر نشدن با پيادهروي
خيليها ورزش پيادهروي را براي رسيدن به اندام دلخواهشان انتخاب ميكنند، چون پيادهروي علاوه بر آنكه ورزشي كمخرج است، به كاهش وزن كمك شاياني ميكند. از روزي كه تصميم به پيادهروي صبحگاهي يا عصرگاهي ميگيريد، فقط كافي است يك كفش ورزشي مناسب پيادهروي تهيه كنيد. كفش مناسب، كفشي است كه تخت باشد و يك بالشتك كف آن باشد تا بتوانيد در حين پيادهروي به راحتي حركت كنيد و قرارگرفتن كف پايتان روي زمين در حالات مختلف سراشيبي و سربالايي حمايت شود. پيادهروي يكي از ورزشهايي است كه در كاهش وزن معجزه ميكند و براي سلامت قلب و عروق، انتخاب بسيار مناسبي بهشمار ميرود ولي بعضي افراد نتيجه دلخواهشان را از انجام آن نميگيرند، زيرا براي لاغر شدن فقط كافي نيست كه راه برويد. بايد دورههايي از راه رفتن سريع در طول پيادهروي را براي خودتان در نظر بگيريد و پس از زمان مشخص، دوباره آهسته راه برويد. اين چرخه را چندين بار تكرار كنيد. بهعلاوه هنگام راهرفتن بايد دو دست شما در دو طرف بدن حركات پاندولي داشته باشند. براي اينكه در حين پيادهروي كالري بيشتري بسوزانيد، ميتوانيد مسيرهاي سربالايي را براي پيادهروي انتخاب كنيد يا حتي گاهي و در فواصل زماني مشخص بدويد. هنگامي از پيادهروي نتيجه دلخواهتان را خواهيد گرفت كه در كنار آن به يك ورزش ديگر نيز بپردازيد. بهعنوان مثال ۳ روز در هفته بسكتبال يا تنيس بازي كنيد يا به كلاس ايروبيك برويد.
• اصولي ورزش نكردن
بايد قبول كنيد، هيچ قرصي وجود ندارد كه براي رسيدن شما به اندام مناسب و دلخواهتان معجزه كند. رمز رسيدن به تناسب اندام خيلي ساده است؛ حركت و كنترل رژيم غذايي. با ورزش ميتوانيد كالريهاي اضافهاي كه بهوسيله مواد غذايي وارد بدنتان كردهايد بسوزانيد و از شر اضافه وزن خلاص شويد. در مقابل اگر در رژيم غذايي روزانه خود تجديد نظر كلي بكنيد، ميتوانيد مقدار مناسبي كالري را از طريق غذاها وارد بدن خودتان كنيد.
هنگامي كه يك برنامه ورزشي منظم را در پيش ميگيريد و براساس آن، ساعات مشخصي از روز يا هفته را به ورزشكردن ميپردازيد، كمكم بدنتان با اين تغييرات هماهنگ خواهد شد و پس از مدتي، خواهيد ديد كه اندام شما فرم گرفته و از حالت افتادگي خارج ميشود.
با ورزش منظم، عضلات بدن سخت ميشوند و چربيهاي اضافي از بين ميروند. بنابراين شما كمكم شكل طبيعي و متناسب بدنتان را بهدست خواهيد آورد. ترديد نكنيد كه براي رسيدن به هر خواستهاي در زندگي بايد وقت بگذاريد و هزينه بپردازيد تا آن را به دست آوريد. تناسب اندام نيز از اين قانون مستثنا نيست. براي خلاصي از شر اضافه وزن، بايد هزينه آن را كه همان ورزش و انجام حركات نرمشي منظم است، بپردازيد. با اين حال مربيان ورزشي تاكيد ميكنند كه ورزشكردن درست و مفيد را بياموزيد. اثربخشي يك ساعت ورزش درست و اصولي خيلي بيشتر از ۳ ساعت ورزش شديد و غيراصولي است. اصلا لازم نيست ساعات زيادي از روزتان را در باشگاه ورزشي بدون استراحت ورزش كنيد بلكه ورزش كردن در ساعات مشخصي از هفته زير نظر يك مربي كار آزموده معمولا بهترين نتيجه را نصيب شما خواهد كرد. تمرين كردن زير نظر مربي به شما فرصت ميدهد اصول ورزش كردن صحيح را بياموزيد. مربي ورزشي به شما نشان ميدهد كدام يك از عضلات شما نياز به تقويت دارند و براي تقويت اين عضلات بايد كدام يك از نرمشها و حركات ورزشي را انجام بدهيد يا با كدام يك از دستگاهها و ابزار ورزشي چه مدت بايد كار كنيد. هنگامي كه مربي بر ورزش كردن شما نظارت دارد، اشتباهات شما را گوشزد خواهد كرد. گاهي ممكن است شما يك حركت ورزشي را غلط انجام دهيد و به جاي اينكه به سلامت اسكلت و عضلاتتان كمك كنيد، موجب كوفتگي، پارگي و در رفتگي آنها شويد. مربيان ورزشي معمولا هر حركت ورزشي جديد را اول به شما آموزش و آن را مقابل شما انجام ميدهند. سپس از شما ميخواهند آن را تكرار كنيد. به اين ترتيب شما ورزش كردن را از الفبا اصولي خواهيد آموخت.
مقدمه: خنده از ته دل روحيه انسان را عوض مي کندشوخ طبعي موجب ميگردد بر حالات روحي روزانه خويش کنترل بيشتري داشته باشيم و بر فشار ناشي از مبارزه با سرطان غلبه کنيم. اين ويژگي حتي در ايام سخت و ناگوار هم باعث ميشود خوشبين و مسرور باشيم. اين حالت عاطفي مثبت به شما کمک ميکند انعطافپذيري لازم را براي رويارويي با مشکلات بعدي که در سر راهتان قرار خواهند گرفت، داشته باشيد. حتي مواقعي که دلتان نميخواهد از رختخواب بيرون بياييد،يک خنده جانانه از ته دل نيروي زيادي به شما خواهد داد. اين مورد اهميت ويژهاي دارد، زيرا اکثر نفوسي که تحت درمان (سرطان) هستند احساس ضعف و ناتواني ميکنند. شوخ طبعي و خنده ابزارهايي هستند براي از بين بردن خشم و اضطراب بدترين روزهاي زندگيتان به علاوه، خنده موجب کاهش تنش در ماهيچهها ميشود. هدف اصلي کليه روشهاي کنترل فشار، هم آرامش ماهيچهها است و هم از بين بردن تنش رواني حاصل از قبض و گرفتگي آن. اين تکنيکها به نحوي صريح، قدرت کاهش فشار و تنش را از طريق مزاح تاييد مينمايد. تاثير شوخ طبعي بر سلامت جسماني سالهاست ميدانيم که «استرس» يا «فشار»، موجب تضعيف سيستم ايمني بدن و «مزاح و خنده»، موجب تقويت آن ميگردد و تعداد و ميزان فعاليت سلولهاي سرطاني از بين برنده سلولهاي سرطاني را افزايش ميدهد. اين سلولها به دنبال سلولهاي سرطاني ميگردند و آنها را نابود ميکنند. هيچ شواهدي موجود نيست تا قابليت بروز سلامت توسط مزاح را تاييد نمايد وليکن مدارکي در دست است که مشارکت فعال سيستمهاي صحت و عافيت طبيعي بدن را در اين مبارزه تاييد ميکند. «خنده» ميزان هورمونهاي استرس (فشار) – اپي نفرين، کورتيزول، دوپاک و هورمون رشد را در خون کاهش ميدهد، موقتاً فشار خون را پايين ميآورد و از شدت درد مي کاهد. همان طوري که گروچو مارکس ميگويد «دلقک مانند قرص آسپرين عمل ميکند ولي تاثيرش دو برابر بيشتر است.» به علاوه، خنده يک ورزش بسيار عالي براي قلب است. اين مورد براي افراد سالخورده يا بازنشسته و بيماراني که دچار آمبولي نشدهاند، فوقالعاده حائز اهميت ميباشد و يک طرح يا الگوي تنفسي ويژه با مزاياي قابل توجه ايجاد ميکند: از جمله اينکه مقدار هواي باقيمانده در ششها را کاهش ميدهد و هواي مملو از اکسيژن را جايگزين آن مينمايد، در نتيجه ميزان بخار آب و دياکسيد کربن در ششها کم ميشود و خطر عفونت ريوي تقليل مييابد. بدون شک خنده و مزاح موجب ايجاد يک نوع نگرش مثبت و خوشبينانه و ايجاد اميد و عزم راسخ ميگردد. به نظر دکتر برني. «عوامل عاطفي» نقش مهمي در مبارزه با امراض ايفا مي کنند و شواهد بيشماري از تحقيقات انجام شده در رشته جديد پزشکي موسوم به «ايمني شناسي اعصاب و روان» صحت اين نظريه را تاييد مينمايند. بنابراين به هردليلي که باشد حق داريد «تومور» موجود را دست بيندازيد و با آن مزاح کنيد. در درواني که سراسر اضطراب و خشم و افسردگي و درد است، اين شوخطبعي، خوشي و سرور را براي زندگيتان به ارمغان خواهد آورد. در ايامي که بيحال و سست هستيد، شوخطبعي شما کاملاً متوجه نبرد با بيماريتان است. احساسات، کليد تاثيرات ذهني بر سلامت کانديس پرت، يکي از محترمترين محققين در حوزه طب ذهن / بدن، از سري برنامههاي تلويزيوني ذهن و درمان بيل موير، متوجه شد که احساسات به صورت پيامهاي شيميايي در بدن ثبت و ذخيره ميگردند و مؤثرترين عوامل بر سلامتي ذهن و جسم به شمار ميآيند. احساسات و عواطف مستقيماً با افکار، نگرشها و رفتارهاي روزانه ما ارتباط مستقيم دارد و در حقيقت تغييرات شيميايي – عصبي ناشي از اين احساسات و عواطف در ذهن، ميتواند بر روي بيماري يا سلامتي ما تاثير مستقيم بگذارد. رمز سلامتي ما بر طبق اظهارات کانديس پرت، در مولکولهاي پيچيدهاي به نام نوروپپتيد است. «پپتيد» نوعي اسيد آمينه است که پايه و اساس ساختار پروتئين به شمار ميرود. روي هم رفته بيست و سه نوع اسيد آمينه متفاوت وجود دارد. «پپتيد»ها اسيد آمينههايي هستند که مانند رشته مرواريد به يکديگر پيوستهاند. پپتيدها در سراسر بدن وجود دارند و مغز و سيستم ايمني را نيز شامل ميگردند. در مغز ما حدود شصت نوع پپتيد عصبي، از جمله «آندروفينها» وجود دارد. اين پپتيدها وسيله ارتباطي سلولها در سراسر بدن هستند. اين ارتباطها شامل پيام هاي مغز به خود مغز، پيامهاي مغز به بدن، پيامهاي بدن به خود بدن و پيام هاي بدن به مغز است. سلولهاي انفرادي، سلولهاي مغز، سلولهاي ايمني و ساير سلولهاي بدن، گيرندههايي دارند که اين پپتيدهاي عصبي را جذب مينمايد. نوع اين پپتيدهاي عصبي دائماً در حال تغيير است و در طول روز تغييراتي در احساسات و عواطف ما به وجود ميآورد. تاکنون ترکيبات دقيق اين نوروپپتيدها که در حالات مختلف ترشح ميشوند، تعيين نشده است. نوع و تعداد نوروپپتيدها که با احساسات ما ارتباط داشته و در محل گيرندهها وجود دارند، بر روي ميزان احتمال سلامت ماندن يا بيمار شدن ما تاثير ميگذارد. ويروسها از همين گيرندهها براي نفوذ به يک سلول استفاده ميکنند و بسته به ميزان پپتيدهاي طبيعي موجود، ويروس راحتتر يا مشکلتر به سلول وارد ميشود. حس شوخطبعي به شما اطمينان ميبخشد و پيامهاي شيميايي بدن شما به نفع شما فعاليت خواهند کرد. مواد شيميايي موجود در بدن و مغز، در احساسات و عواطف هم نقش دارند. به نظر من بهتر است در خصوص سلامت (جسماني) به مديريت احساسات و عواطف بيشتر توجه کنيم. بر طبق تحقيقات اوليه، مزاح و خنده، گلبولهاي سفيد دفاعي – سلولهايي که ويروس ايدز به آنها حمله ميکند – را توليد مينمايد. اگر شوخطبعي به جسم کمک کند تا با بيماري ايدز مبارزه کند (در حال حاضر هيچ شواهدي موجود نيست که شوخ طبعي راهي براي مقابله با بيماري ايدز هست يا خير)، احتمالاً برطرف شدن بيماري صرفاً به جهت توليد گلبولهاي سفيد نيست. زيرا به هر دليلي انتظار ميرود که سلولهاي جديد هم مورد هجوم ويروس ايدز قرار بگيرند. اما احتمالاً احساسات مثبت ناشي از مزاح و خنده است که موجب توليد نوروپپتيدها ميشوند. «پرت»، اظهار داشته که ويروس ايدز از گيرندههايي استفاده ميکند که معمولاً توسط نوروپپتيدها استفاده ميشود.بنابراين نفوذ ويروس ايدز به يک سلول، بستگي به ميزان اين نوروپپتيدها دارد که خود تابع حالت عاطفي ارگانيسم ميباشد. لين يو تانگ ميگويد: «معتقدم طرز تفکر ما را عملکرد شميايي شوخ طبعي تغيير مي دهد.» البته در اينجا به طور کامل به بررسي اين تحقيق نميپردازيم وليکن بعضي از مطالعات اساسي را به جهت برطرف نمودن هر نوع شک و ترديد در مورد نقش مهم طرز تفکر يا خلق و خوي روزانه در سلامتي و تندرستي مطرح مينماييم. اين مساله به ويژه در خصوص حالات روحي يا احساسي پايدار (روز به روز / سال به سال) اهميت بسزايي دارد. هر اقدامي انجام ميدهيد، تا يک طرز تفکر مثبتتر و خوشبينانهتر در برابر مسائل و مشکلات حيات روزانه خويش داشته باشيد، هم براي سلامت جسماني شما مفيد است و هم به شما کمک ميکند تا بر فشار روحيتان غلبه کنيد و در اين زمينه کارآمدتر و مؤثرتر باشيد. شوخ طبعي يکي از قدرتمندترين وسايل و ابزار شما محسوب ميشود. بدين ترتيب ميتوانيد مطمئن شويد خلق و خو و احساسات و عواطف روزانه شما صحت و عاطفيتان را تضمين مينمايد. به طور کلي، مزاح موجب حفظ يک روش صحيح زندگاني ميشود و اين شيوه، همزمان با تاکيد جوامع علمي پزشکي بر روي طب پيشگيري، به نحو فزايندهاي توسط متخصصين مرکز بهداشت، توصيه ميگردد.
گردآورنده :ب . عزیزی کارشناس رشته علوم تربیتیbahmanazizypaveh@yahoo.com
وقتی ساختن عضلانی ترین بدن هدفی بلند پروازانه باشد، شاید هر فردی تمایلی به رسیدن به آن نداشته باشد. خیلی از مردها تصور می کنند که انجام تمرینات استقامتی کمی فراتر از حد توان آنهاست. تمرینات استقامتی که بخشی از تمرینات قدرتی است، فواید بسیار زیادی برای سلامتی دارد؛ از اینرو می تواند یکی از بهترین انتخاب ها برای شما باشد.
اما برای تمرینات قدرتی نیز مثل تمرینات استقامتی، قوانینی وجود دارد؛ اینکه چه هدفی مد نظر شماست و برای رسیدن به آن چه باید بکنید.
اجازه بدهید ابتدا برخی از اصطلاحات مربوط به این نوع تمرینات را توضیح دهیم:
تمرینات هوازی (ایروبیک): به هر نوع تمرینی گفته می شود که طی آن بدن به طور پیوسته از اکسیژن استفاده می کند. این تمرینات در سطوح متوسط تا ضعیف انجام میگیرد.
تمرینات استقامتی ناهوازی: به تمرینات کوتاه مدت استقامتی گفته می شود که ناهوازی بوده و به مقدار کمی گذرگاه انرژی هوازی نیاز دارد. این نوع تمرینات با شدت بسیار بالا و در زمان بسیار کوتاه، تقریباً 3-1 دقیقه، انجام می گیرد.
ماکسیمم VO2: سنجشی از میزان اکسیژنی است که بدن شما حین تمرین قادر به استفاده مناسب از آن باشد. این میزان معمولاً به میلی لیتر اکسیژن به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در دقیقه نشان داده می شود.
اما داشتن ماکسیمم VO2 بالا الزاماً به این معنا نیست که برای تمرینات استقامتی قدرت و توانایی کافی دارید، چون عملکرد شما بر استانه لاکتات شما نیز بستگی دارد.
آستانه لاکتات: یعنی بدن شما با چه سرعتی قادر به بیرون کردن مواد اضافی اسید لاکتیک (که طی تمرینات با شدت بالا تولید می شود) است. اگر بدن شما نتواند اینکار را به خوبی انجام دهد، طی تمرینات شدتی، دچار ناراحتی شگرفی خواهید شد و مجبور خواهید شد که تمریناتتان را متوقف کنید. اما اگر بدنتان به خوبی از عهده از بین بردن این مواد زائد باشد، آنگاه خواهید توانست به مدت طولانی تری تمریناتتان را ادامه دهید.
به خاطر داشته باشید که منظور بالاترین حد شدت تمرینات استقامتی است و یک دو نرم با شدت متوسط شما را به آستانه لاکتات نمی رساند، از اینرو تاثیر چندانی در تقویت استقامت شما نخواهد داشت. اگر قصد تقویت عملکرد استقامتی خود را دارید، باید برای رسیدن به ماکسیمم VO2 یا آستانه لاکتات تمرین کنید.
چطور برای بالا بردن استقامت بدنی تمرین کنیم؟
تمرینات استقامتی تا حد زیادی به سیستم گلیکولیز بدن شما وابسته است، که سیستم انرژی است که در حضور اکسیژن اتفاق می افتد و قادر به سوزاندن کربوهیدرات ها و همچنین ترکیبات چربی بعنوان سوخت است. فقط زمانیکه شدت تمریناتتان را به بالاترین حد می رسانید است که می توانید به آستانه لاکتات یا ماکسیمم VO2 دست یابید.
از اینرو، بهترین راه این است که تمریناتتان را طوری انتخاب کنید که ظرفیت هوازی خود را در کنار چیزهای دیگر تقویت کنید که به بالا بردن استقامت ناهوازی شما کمک می کند. با این روش بهترین نتیجه را خواهید گرفت.
تمرینات اولیه
در قسمت های اولیه تمرینات قلبی-عروقی باید پایه ای هوازی بسازید. این شما را قادر می سازد که در مراحل بعدی تمریناتتان با شدت بالاتری تمرین کنید. اگر در تمرینات استقامتی تازه کار هستید، بهتر است از سطح پایین تری کارتان را شروع کنید و ابتدا روی مدت زمان تمرینات کار کنید.
وقتی توانستید 30 دقیقه با آن میزان شدت تمرین کنید، به تدریج آن را بالا ببرید یا بعضی از انواع تـمرینـات آمـاده سـازی را انجام دهید که در آن 2-1 دقیقه با شدت بالا و 2-1 دقیقه دیگر با شدت پایینتر تمرین می کنید.
تمرین با هدف ظرفیت هوازی
وقتی توانستید پایه ای قوی و محکم از تمرینات هوازی برای خود بسازید، آنگاه باید تلاش کنید تا بتوانید تمریناتتان را با شدت بالاتر و مدت زمان بیشتر انجام دهید.
این تمرینات را باید دو تا سه بار در هفته برحسب فعالیت ها و تمرینات دیگرتان، برنامه ریزی کنید. زمان این جلسات تمرینی نیز می تواند متفاوت باشد و از 10 دقیقه تا 1 ساعت به طول انجامد. جلسات طولانی تر برای کسانی بهتر است که قصد شرکت در مسابقات استقامتی مثل دو ماراتن و از این قبیل را داشته باشند.
طی این تمرینات باید سرعت شما به اندازه ای باشد که حفظ آن دشوار باشد. هرچه مدت زمان این جلسه تمرینی بیشتر باشد، شدت تمرین شما کمتر خواهد بود اما به هر حال شدت آن باید از شدت تمرینات پایه تان بالاتر باشد.
همچنین طی این روزها باید سرعتتان را ثابت نگه دارید و زمانیکه احساس خستگی کردید، دست از تمرین بکشید. کم کم باید خودتان را برای تمرینات زولانی تر اما با همان مقدار شدت آماده کنید.
بالا بردن ماکسیمم VO2 و آستانه لاکتات
بخش آخر برنامه تمرینات استقامتی شما، تمرین کردن برای تقویت ماکسیمم VO2و آستانه لاکتات است تا وقتی به شدت های متوسط برمی گردید تمریناتتان را بهتر انجام دهید.
برای بالا بردن ماکسیمم VO2 و آستانه لاکتات باید هر هفته دو تمرین مختلف را انجام دهید: یکی از این تمرین ها که از دو سرعت بسیار کوتاه تشکیل یافته و دیگری که شامل تمرینات آماده سازی با مدت متوسط تر می باشد.
برای جلسه تمرینی دو سرعت، باید تا آخرین حد توانایی خود به مدت 10 تا 20 ثانیه بدوید. پس از آن، می ایستید و به مدت 30 ثانیه تا یک دقیقه شدتتان را پایین می آورید (مثلاً راه می روید). نسبت تلاش-استراحت شما در این تمرینات باید 1 به 3 باشد. و باید حداکثر تلاشتان را بکنید تا 10-8 تکرار از این را به همراه 5 دقیقه گرم کردن و سرد کردن بدن انجام دهید.
برای جلسه دو سرعت بعد، مدت زمان تمرین را کمی بیشتر می کنید تا بتوانید 45 ثانیه تا یک دقیقه با شدت بسیار بالا و به همان مدت با شدت ملایم تمرین کنید. دلیل این وقفه ها این است که نسبت تلاش-استراحت را نهایتاً یک به یک کنید.
وقفه های این جلسه باید بین 20 تا 30 دقیقه باشد، از اینرو عدد کلی به مدت زمان دو سرعت وقفه ای خودتان بستگی دارد.
در زیر به یک نمونه برنامه تمرینی استقامتی اشاره می کنیم که باید به همراه یک برنامه بدنسازی برای تمام بدن انجام شود.
شنبه: تمرین ظرفیت هوازی در صبح؛ جلسه بدنسازی در عصر
-یک تا سه ساعت تمرین دو/دوچرخه (طول مدت تمرین بستگی به مسابقه ای که برای آن تمرین می کنید دارد و هر هفته %10 افزایش می یابد).
جمعه: استراحت
شما می توانید این برنامه را بنا بر نیازها و اولویت هایتان تغییر دهید. همچنین اگر فقط به هدف یک مسابقه استقامت طولانی مدت تمرین میکنید، می توانید یکی از جلسات دو سرعت را با جلسه دیگر تمرین استقامت با مدت زیاد جایگزین کنید.
بعلاوه، خودتان باید قابلیت ریکاوری خود را محک بزنید و اجازه ندهید که با خستگی تمریناتتان را دنبال کنید.
و آخر اینکه اگر یکی از اهدافتان حفظ یا دستیابی به اندامی فاقد چربی است، از تمرینات هوازی بیش از حد با شدت متوسط اجتناب کنید. این نوع تمرینات هوازی این خاصیت را دارد که بدن را عادت می دهد و در طول زمان خواهید دید که کارایی چندانی برای چربی سوزی نخواهد داشت. تمرین دو سرعت و تمرینات سنگین بدنسازی در این زمینه موثرتر عمل می کنند.
پس اگر بعد از مدت زمانی طولانی عضله سازی به دنبال یک برنامه تمرینی جدید و متفاوت هستید، تمرینات استقامتی را امتحان کنید
ورزشهای بی حد و مرز یا افراطی که ورزشهای مخاطره آمیز یا ماجراجویانه نیز نامیده میشوند، به هر نوع ورزشی که شامل سرعت، ارتفاع، خطر، ابزارها و وسایل بسیار تخصصی، و مقدار فراوانی تنش جسمانی باشد، اطلاق میشود. در دو دهه 70 و 80 تنها ورزشهایی چون پرواز با هواپیماهای سبک و بدون موتور ورزش مخاطره آمیز شناخته میشد. اما امروزه ورزشهایی که موجب ترشح ناگهانی آدرنالین میشوند نیز مخاطره آمیز و افراطی نامیده میشوند. عبارت extreme sports توسط شبکه کابلی آمریکایی ورزش و سرگرمی ESPN و در زمانی ابداع شد که این شبکه مشغول برنامه ریزی برای برنامه بازیهای بیحد و مرز یا Extreme Games بود که برای اولین بار در 1995 اجرا شد. بعضی از ورزشهایی که در این رسته جای میگیرند عبارتند از اسکی با snowboard، اسکیت بورد (skateboard) و لوژ سواری در خیابان که همه به نام ورزشهای غیر قانونی (outlaw sports) نیز شناخته میشوند زیرا به علت مخاطره آمیز بودن در بسیاری از مناطق ممنوع شده اند. بعضی از این ورزشها به این دلیل افراطی نامیده میشوند که در واقع نسخه خطرناک یک ورزش نسبتا کم خطر هستند و به مدد تغییرات تکنولوژیک و تجهیزات پیشرفته به شکلی مشکل و پیچیده تر از نسخه اصلی اجرا میشوند. برای مثال مسابقات دوچرخه رانی BMX و دوچرخه سواری در کوهستان هر دو بر اساس دوچرخه سواری ساده بنا شده اند و اسکی روی آب پا برهنه نیز از شاخه های امروزی اسکی روی آب است. همچنین میتوان به موج سواری با بادبان و همچنین افزودن شیبهای مرتفع به اسکیت سواری وبالا بردن سرعت در آن نیز اشاره نمود. خطر عنصر اصلیبه طور کلی، "خطر" عنصر اصلی ورزشهای افراطی است و به طور خلاصه مجموعه عملیات آکروباتیک و متهورانه در سرعتهای بالا و موقعیتهای خطیر است. ورزشهای افراطی از فعالیتهای تفریحی و شخصی سرچشمه گرفته اند اما معمولا دارای مفهوم جمعی هستند، به این معنا که در آنها هر ورزشکار به نمایش مهارتها و تواناییهای شخصی خود میپردازد تا سایر اعضای گروه از او تقلید کرده و به رقابت با وی بپردازند.با رقابتی شدن این ورزشها، بخشی از انواع ورزشهای افراطی در جمع ورزشهای معمولی پذیرفته شد. اسکی با Snowboard اولین (و در حال حاضر تنها) ورزش افراطی است که در مسابقات المپیک اجرا میشود و دلیل این پذیرش نیز، قرار دادن آن در زیرمجموعه اسکی بوده است. بعضی از ورزشهای قدیمیتر و سنتی تر مانند اسکی آزاد (freestyle)، چتربازی و موج سواری نیز زمانی به عنوان ورزشهای افراطی شناخته میشدند. در واقع همانطور که اوج گیری موج سواری در دهه 60، به نوعی جریانی خلاف ارزشهای اجتماعی رایج به شمار می آمد، امروز نیز ورزشهای افراطی مدرن، بر خلاف سنتها و ارزشهای مرسوم حرکت میکنند. ورزشهای زمستانیامروزه اسکی با snowboard یکی از ورزشهای سنتی مخاطره آمیز به شمار میرود. تعداد دیگری از ورزشهای افراطی زمستانی عبارتند از قایقرانی بر یخ (Ice sailing راندن قایقی مخصوص دارای بادبان که بر روی تیغه های مخصوص آهنی نصب شده است)، راندن تخته موج سواری بر یخ (ice surfing) و راندن اسکیت بادبان دار (skate sailing). در واقع ورزشهایی که با سرعت گرفتن وسیله بر روی یخ و برف، به کارگیری بادهای شدید کوهستانی همراه با ترکیب وسایل ورزشهای زمستانی با بادبان، کایت و چتر نجات (ترکیب اسکی و snowboard با چتر نجات که در طی آن اسکی باز با چتر نجات از هواپیما بر روی کوهستانهای برفی فرود آمده و به اسکی میپردازد) انجام میشوند، در دسته ورزشهای افراطی زمستانی جا دارند. ورزشهای تابستانیورزشهای تابستانی افراطی شامل اسکیت بورد سواری، land sailing (پیمودن مسافتهای مختلف با وسیله ای بادبان دار، سبک و چرخدار که نیروی محرکه آن از باد تامین میشود. این وسایل به قدری سبک و روان هستند که حتا یک نسیم میتواند آنها را جابجا کند)، اسکیت بورد سواری در کوهستان (اسکیت بورد مخصوص این ورزش دارای چرخهای بزرگ و بستهایی برای نگه داشتن پای ورزشکار هستند) و اسکیت رول (اسکست با کفشهای مخصوص)، اسکی روی آب پا برهنه، موج سواری با بادبان و انواع ورزشهایی که آب و باد در آنها سهم مهمی دارند و همچنین صعود به ارتفاعات با انواع وسایل از جمله دوچرخه و مانند اینها هستند.
اگر اهل ورزش باشید میدانید که کار با دستگاههای کششی که فشار در آنها به سمت پایین و با به پایین کشیدن وزنه ها بر عضلات وارد میشود، محسنات فراوانی دارد، اما هیچ ورزشی مانند حرکات بارفیکس یا chin up برای عضلات پشت مناسب نیست. با وجود اینکه این حرکات از جمله حرکات تغییر نیافته و موثر محسوب میشوند، اما بیشتر ورزشکاران از آن دوری میکنند و دلیل آن بسیار ساده است، این حرکات واقعا مشکل هستند. اما توصیه متخصصین ورزش را بپذیرید و با انجام این حرکات از نتیجه عالی آن لذت ببرید: گام اول: قدرت خود را در انجام ارزیابی کنیدهر چند مرتبه که میتوانید حرکت کشش رو به بالا انجام دهید. از بارفیکس و از حالت آویخته کامل شروع کنید، به طوری که دستها و شانه ها از هم دور بوده و کف دستها رو به صورتتان باشد. بدن خود را تا جایی بالا بکشید که چانه بالای میله قرار بگیرد، سپس خود را به حالت آویخته اول برگردانید. گام دوم: تعداد حرکات را زیاد کنیداگر نمیتوانید حتی یک بار هم حرکت فوق را انجام دهید، پس هدفتان باید توانایی انجام آن باشد. سپس باید سعی کنید که هفته ای یک مرتبه بیشتر از قبل حرکت را انجام دهید، اگر از ابتدا میتوانید 5 بار خود را به بالا بکشید، باید در انتهای هفته پنجم، این تعداد 10 مرتبه شده باشد.
پرداختن به ورزشها
این تمرینها موجب میشوند که پشت و بازوهای شما قدرت لازم برای بالا کشیدن وزن بدنتان را به دست بیاورند. در بین هر ست حرکت، سه دقیقه استراحت کنید. هر حرکت را یک مرتبه در هفته انجام دهید و بین جلسات دو روز فاصله بیاندازید. سری تمرینات اول:عکس حرکت شماره 1 1-بدن خود را به سمت بالا بکشید و این حرکت را در بیشترین تعدادی که میتوانید و در گام اول از آن اطلاع یافته اید، انجام دهید. استراحت کنید. ست بعدی را یک حرکت کمتر از تعداد اول انجام دهید و ست سوم را نیز دو حرکت کمتر از تعداد اول اجرا نمایید. عکس حرکت شماره 2 2-یک جفت دامبل را به شکلی که کف دست رو به بالا باشد، بردارید. زانوها باید کمی خمیده باشند. بالاتنه خود را تقریبا موازی زمین نگه داشته و وزنه ها را تا جایی که آرنجها بالاتر از حد کمر قرار بگیرند، بالا برده و سپس پایین بیاورید. این حرکت را در سه ست شش تایی انجام دهید. عکس حرکت شماره 3 3-دامبلها را در دست گرفته، دستها را به شکل آویخته در دو طرف بدن نگه دارید. قسمت بالای بازو را به بدن بچسبانید و وزنه ها را با خم کردن آرنج به سمت شانه ها بکشید. عضله دوسر بازویی خود را منقبض کنید، سپس وزنه ها را پایین بیاورید. این حرکت را در سه ست شش تایی انجام دهید. سری تمرینات دوم:عکس حرکت شماره 1 1- بالا کشیدن بدن با میله های پارالل. دستها را روبروی هم بر روی میله های پارالل قرار دهید. یک ست از بیشترین تعداد حرکت بالا کشیدن را انجام دهید. ست دوم را با یک حرکت کمتر و ست سوم را با دو حرکت کمتر از تعداد اولیه انجام دهید. عکس حرکت شماره 2 2- دراز کشیده و میله بالایی بر روی دستگاه اسمیت را با دو دست بگیرید. بدن خود را کشیده نگه دارید و سینه خود را به سمت میله بکشید، سپس به آرامی بدن را پایین بیاورید. ست اول را با بیشترین تعداد حرکت بالا کشیدن انجام دهید. ست دوم را با یک حرکت کمتر و ست سوم را با دو حرکت کمتر از تعداد اولیه انجام دهید. عکس حرکت شماره 3 3- این حرکت مانند حرکت سوم سری اول است با این تفاوت که دامبلها طوری نگه داشته شده اند که کف دستها روبروی یکدیگر باشد. این حرکت را در سه ست شش تایی انجام دهید. برای این حرکت سنگین ترین وزنه ای که با آن میتوانید حرکت را "صحیح" انجام دهید، انتخاب کنید.
یکی از نکات مثبت ورزش کردن در هوای سرد این است که سیستم بدن شما، تنها به این دلیل که باید شما را گرم نگه دارد، نیاز دارد تا کالری بیشتری بسوزاند. زمستان نزدیک است و زمان آن فرا رسیده که خود را در مقابل سوز و سرما بپوشانید. به دلیل سرما بیشتر ورزش ها در فضاهای سرپوشیده انجام می شوند. اما اگر بیش از اندازه هم در مکان های بسته ورزش کنید، نمی توانید از کیفیت مطلوب تمرینات خود بهرمند شوید. کمبود هوای تازه و شور و هیجان فضای بیرون، ذهن شما را کرخ کرده و فایده چندانی را برایتان در بر ندارد. اما اصلا ترسی به دل راه ندهید. تنها راه غلبه بر این مشکل و بخشیدن روحی تازه به زندگی این است که میزان ورزش های هوای آزاد را بیشتر کنید. برای آب کردن چربی هیچ چیز بهتر از سرما و وزش باد خنک نمی باشد. قبل از اینکه من ورزش های جالب زمستانی را که باعث حفظ تناسب اندام نیز می شوند، معرفی کنم، نکاتی در مورد لباس پوشیدن ذکر می کنیم تا خودتان را حسابی بپوشانید تا خدای نکرده سرما نخورید.
طرز لباس پوشیدن
یکی از نکات مثبت ورزش کردن در هوای سرد این است که سیستم بدن شما، تنها به این دلیل که باید شما را گرم نگه دارد، نیاز دارد تا کالری بیشتری بسوزاند. البته بگويم که من از هیچ یک از شما نمی خواهم که بدون لباس در درجه حرارت 12 C در هوای آزاد به این دلیل که می خواهید کالری بدن خود را بسوزانید، شروع کنید به دویدن.در حقیقت پوشیدن لباس های مناسب و گرم در فصل زمستان پیش نیاز هر یک از ورزش های زمستانی می باشد. سر و پا، دو عضو مهم می باشند که محافظت از آنها ضروری است. یک جفت جوراب کلفت به پا کنید (ترجیحا از نخ های طبیعی درست شده باشد تا باعث تعرق بیش از حد نشود) پوشیدن دو جفت جوراب بر روی هم اصلا کار مناسبی نیست چرا که برآمدگی و فرو رفتگی های زیادی را ایجاد کرده و عرق پا دیرتر جذب شده باعث ایجاد تاول می شود. در غیر اینصورت پای شما بیش از اندازه عرق کرده و عرق آن سرد می شود که این امر باعث سرد شدن بیشتر پا می شود. زمانی که جوراب های مناسب خود را پیدا کردید باید یک جفت کفش مناسب نیز بپوشید. هر کفشی که میپوشید چه ورزشی چه کفش مخصوص اسکی، مطمئن باشید که سایز آن با اندازه پای شما تناسب دارد. سر، عضوی است که بیشترین میزان گرمای بدن از آن نقطه خارج می شود به همین دلیل باید آنرا به خوبی بپوشانید. گوش ها هم به سرعت یخ می کنند بنابراین باید از کلاهی استفاده کنید که بیشتر سر شما را بپوشاند. شما همچنین می توانید صورت و چشم های خود را نیز به وسیله پوشش های مخصوص صورت و عینک های آفتابی بپوشانید. اکثر مغازه های ورزش چنین تجهیزاتی را به خصوص برای فصل تابستان در اختیار علاقمندان قرار می دهند. خوب، حالا نوبت می رسد به سایر لباس ها نظیر دشستکش، کت و شلوار. دنبال لباس هایی بگردید که گرم بوده و ضد آب و باد باشند و وزن کمی نیز داشته باشند. چنین لباس هایی از شما در مقابل سرما زدگی و ابتلا به بیماری محافظت کرده و ورزش را برایتان لذت بخش تر می کند.
ورزش های زمستانی آب کننده چربی
اسکی سراسری
به نظر من اسکی یکی از ورزش های کاملی است که در جهان وجود دارد. در حین انجام این ورزش شما قسمت های مختلف بدن خود را بدون هیچ گونه نیازی به بلند کردن وزنه های سنگین به حرکت وا می دارید. زمانی که شما با مهارت های اولیه اسکی آشنا شدید، می توانید به نرمی بر روی برف ها سر بخورید و گذشته از مناظر زیبایی که مشاهده می کنید می توانید از انجام این ورزش نیز لذت ببرید. این ورزش هم ذهن شما را تازه می کند و هم بدنتان را.انجام حرکات کششی قبل از شروع این ورزش قابلیت انعطاف پذیری بدن شما را بیشتر کرده و از بروز آسیب دیدگی نیز جلوگیری می کند. نکته ای که همیشه باید در ذهن داشته باشید این است که کفش ها پایتان را اذیت نکنند؛ شما که نمی خواهید زمانی که در ناکجا آباد هستید و دمای هوا نیز چندین درجه زیر صفر است دچار پا درد هم بشوید. چند نکته که در مورد اسکی باید در خاطر داشته باشیم این است که: كمی وقت گیر است.پیدا کردن مکان مناسب بسته به محل زندگی افراد کمی دشوار می باشد. هزینه تهیه لوازم مورد نیاز آن قدری بالاست.
اسکی سرعت
همانطور که می دانید اسکی سرعت یکی از مشهورترین و جذاب ترین ورزش های زمستانی می باشد. این ورزش یکی از راه های مناسب برای تخلیه استرس و لذت بردن می باشد. اگر آنرا به طور جدی دنبال کنید تمرین مناسبی برای پا و قلب شما به شمار می رود. در هنگام پایین آمدن از سراشیبی ها تمام قوای خود را به کار گیرید تا بتوانید بیشترین نتیجه را ببینید. به دلیل سوز و سرمای شدیدی که در هنگام پایین آمدن به سمت شما می وزد، پوشیدن لباس مناسب مطابق با آنچه پیشنهاد کردیم، ضروری است. پیش از شروع هر دور حرکات کششی را انجام دهید. اگر می خواهید در همان دور اول مسابقه دهید باید عضلات آماده ای داشته باشید که بتوانند به خوبی نسبت به موانع مختلف از خود واکنش نشان دهند. زمانی که شما برای دور دوم خود را آماده می کنید، وقفه ایجاد شده بین دو دور باعث می شود که پای شما سرد شود، به همین دلیل باید همچنان حرکات کششی را ادامه دهید. در حالی که اسکی در شب در بسیاری از مناطق در حال رواج پیدا کردن است شما دیگر نمی توانید هیچ بهانه ای برای نرفتن بیاورید، حتی اگر از 9 صبح تا 5 بعد از ظهر مشغول به کار باشید.
نکاتی در مورد این ورزش:زیاد بودن مسافت برای پیدا کردن مکان مناسب ، ایستادن در صف های طولانی تله، تمرین وزشی شما را کمتر می کند. هزینه بالای تجهیزات و همینطور بلیط های تله
دو زمستانی
دو یکی از ورزش های اولیه و موثر برای سلامت بدن می باشد. مهمترین نکته این است که شما در هر زمان، در هر کجا و بدون نیاز به هرگونه تجهیزاتی می توانید این کار را انجام دهید. فقط کافی است قوانیی را که در مورد لباس پوشیدن در قسمت بالا برایتان ذکر کریم را اجرا کنید و گرم کردن پیش از ورزش را نیز فراموش نکنید. یکی از دلایلی که من بر روی گرم نگه داشتن بدن تاکید می کنم این است که قرار گرفتن در هوای سرد ریسک ابتلا به بیماری را افزایش می دهد.باید یک جفت کفش مناسب دو داشته باشید و از زانو بند و مچ بندهای مناسب نیز استفاده کنید تا تعادل و راحتی بیشتری پیدا کنید. ته کفش شما باید میخ های یخ شکن داشته باشد تا بتوانید از برف و یخ به راحتی گذر کنید.
چند نکته در مورد این ورزش: ریسک سر خوردن و آسیب دیدگی در آن زیاد می باشد . اگر در شهرهای شلوغ زندگی می کنید، آلودگی هوا در این زمان زیاد می شود. به جای اینکه احساس ناراحتی کنید و کل این فصل را به خواب زمستانی فرو روید، یکی از این ورزش ها را انتخاب کنید و از انجام آن لذت ببرید. با این کار در حق بدن خود نیز کار بزرگی انجام داده اید. اگر هیچ یک از این ورزش ها شما را به خود جذب نکرد، می توانید یکی از موارد زیر را امتحان کنید.
اسنو بورد
کوهپیمایی
پاتیناژ
هاکی روی یخ
فوتبال در برف (ورزش تیمی)
ماهیگیری در یخ (بله، البته در زمانی که بخواهید یکی از بازوهایتان را تقویت کنید!) زمستان خوبی داشته باشید و بدن خود را متناسب نگه دارید تا زمانی که دوباره بهار فرا رسید، هم احساس خوبی از خودتان داشته باشید و هم در نظر دیگران زیبا به نظر آیید.
ورزش باید در میان آحاد جامعه همگانی شود –مقام معظم رهبری
*مقاله *
حمایت از ورزش دانش آموزی =راه اصلی در جهت پیشرفت ورزش کشور
امروزه در فرایند مدیریت و برنامه ریزی و تصمیم گیری کلان پرداختن به ورزش به عنوان یکی از محورهای اصلی بالندگی و شکوفایی استعداد ها در آحاد یک ملت , مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق دولتها از جمله دولت جمهوری اسلامی ایران می باشد چرا که به گفته بزرگا ن روح سالم در بدن سالم است ومردم با پرداختن به ورزش نه تنها از سلامتی جسمانی برخوردار خواهند بود بلکه به دلایل علمی از شادابی و سلامت روح و روان بهره مند خواهند گشت و به تجربه ثابت شده که در کشورهای پیشرفته و صنعتی مردم با خیال آسوده تر و رغبت بیشتری به ورزش می پردازند و بی سبب نیست که درجدول رده بندی کارشناسان بین الملل در امور اجتماعی , وجود امکانات ورزشی مدرن و کامل و اقبال مردم از ورزش را جزو امتیازات و برتری های کشورهای صنعتی و پیشرفته نسبت به کشورهای جهان سوم و رو به رشد قلمداد می کنند و در اینجا این سئوال مطرح می شود که چگونه کشورهایی که تا چند ی پیش از شهرت و رتبه قابل توجهی در امور ورزش برخوردار نبودند اینک گوی سبقت را از سایر کشورها ربوده و با پیروزی های مکرردرمیدان های ورزشی بر اعتبار و غرور ملی کشور خود افزوده اند ؟! جواب این سئوال بسیار ساده اما بسیار مسئولیت بر انگیز است : برنامه ریزی , فراهم نمودن امکانات , مدیریت ,عزم ملی ,تبلیغات.این چند عامل موجب می شود که در دراز مدت بتوان ورزش را ازپایه مورد تربیت و آموزش قرار داد و بهترین نتیجه ها را بدست آورد . همانطوری که میدانیددر اکثر رشته های ورزشی انفرادی دلاور مردان و شیرزنان ورزش کشورمان در رقابتهای قهرمانی آسیایی – جهانی – و المپیک و پاراالمپیک از چند سال گذشته تا کنون توانستند سکوهای اول تا سوم قهرمانی را از آن خود نمایند. . شاید برنامه ریزی ، مدیریت ، اتحاد ، بودجه وامکانات نقش مهمی در این زمینه ایفا نمود ، ولی بیشترین نقش این افتخارات را، ورزشکاران ما مدیون از خود گذشتگی مربیان و معلمین ورزش خود هستند. به عبارت ساده تر میتوان اینطور اشاره نمود یک مربی کارکشته، علاقه مند، و عاشق با از خود گذشتگی که در زمینه تعلیم و تربیت پایه هنرجو و ورزشکار،و دانش آموز از خود نشان میدهد در دستیابی این افتخارات سهیم میباشد. در ورزش حرفه ای و بین الملل بهترین نتیجه ها بتوسط قهرمانانی که نماینده کشور خود محسوب می شوند حاصل شده و موجب سربلندی و افتخار و غرور ملی سرزمین خود می گردند به همین خاطر به طور غیر مستقیم و به تجربه می توان نتیجه گرفت که هر کشوری که قهرمانان بیشتری داشته و افتخارات ورزشی بیشتری را بدست آورده باشد به همان میزان دارای برنامه ریزی و مدیریت و سرمایه گذاری بیشتری نیز بوده است . سوالی که ممکن است در این میان به ذهن خطور کند این است که چگونه ما نیز همچون کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان می توانیم بیشترین قهرمانان را داشته و بهترین نتیجه ها را بدست آوریم و همه ساله بر موفقیت های خود بیافزاییم..؟! همان گونه که کشورهای موفق با الگو برداری از کشورهای دیگر و انطباق آنها با امکانات موجود کشور خود انجام دادند ما نیز می توانیم با استفاده از تجربیات کشورهای دیگر در برنامه ریزی و شیوه های درست مدیریتی آنها را لحاظ قرار داده و از بسیاری از هزینه های اضافی و غیر لازم و به هدر رفتن انرژی و وقت مردم و کشور جلوگیری به عمل آوریم. از جمله کشورهای پیشرفته و صنعتی که در چند سال اخیر در مبحث ورزش سرمایه گذاری کلان نموده و به شکل بارزی به موفقیت های ورزشی نیز دست یافته است کشورچین میباشد . با کمی تامل در شیوه و روش و نحوه برنامه ریزی و عملکرد آن کشور در امر ورزش می توان به الگوی درست و مناسبی که مرتبط با موضوع مقاله ما نیز هست رسید. در کشور چین یکی از مهمترین مراحل رشد و شکوفایی در امر ورزش و یا علم و یا هر شاخه ای از نیاز های کشور را وجود استعداد های برتر می دانند . منظور از استعداد های برتر برگزیده ترین افراد یک کشور را شامل می شوند که می توانند در هر رشته ای وجود داشته باشند چه علمی چه ورزشی و یا سیاسی و یا صنعت و یا مدیریت و غیره....وهمیشه به مدارس به عنوان اولین و منطقی ترین نهاد برای کشف استعداد ها توجه می شودوبه همین منظور روش تدریس معلمین ورزش وخود دروس ورزشی به دقت مورد بررسی قرار دارد و مربیان ورزشی آموزش دیده اند که به دقت دانش آموزان را از مقطع پیش دبستانی تا دبیرستا ن مورد توجه دقیق زیر نظر خود داشته باشند چرا که در کشف استعداد ها بیشترین مسئولیت متوجه اساتید و مربیان آموزشی است و اگر آنها به کودکان و نو جوانان و جوانان توجه خاص نداشته باشند چه بسا بسیاری از استعداد ها و قوه های مناسب هرز رفته و کشف نشوند و این مطلب در دراز مدت موجب از دست رفتن فرصت های طلایی برای رشد و شکوفایی ورزش آن کشوردر امور توریسم ورزشی – اقتصاد ورزشی - پزشکی ورزشی – ورزش همگانی وقهرمانی باشد . به همین لحاظ است که در کنار آموزش و تدریس درس های معمول به دانش آموزان آموزش و پرورش مجاری خاصی را برای کشف و جذب نخبه گا ن اختصاس داده است . آموزگاران در طی یک دوره تحصیلی در صورتی که با یک دانش آموزی با استعداد خاص روبرو شوند نظرات خود را در غالب گزارشی به مسئولین مدرسه اطلاع می دهند و مستولین پس از تحقیق اولیه و حصول اطمینان از صحت گزارش معلم مربوطه مراتب را طی جلسه ای رسمی به اطلاع اولیائ دانش آموز می رسانند و به آنها پیشنهاد می شود که در صورت موافقت اولیائ فرزند آنها به مدرسه ای اختصاصی مرتبط با استعداد فرزندشان انتقال داده می شود و البته در جلسه با اولیا مسائل جانبی از جمله کمک خرج و بیمه و خوابگاه و مساعدت های دولتی نیز برای آنها شرح داده می شود. در صورت موافقت اولیا فرد مستعد به مدرسه مخصوصی معرفی می شود که در آنجا مورد تربیت خاص و ویژه قرار میگیرد و بسیاری از باشگاه های ورزشی نیز از میان همین مدارس خاص دانش آموزان ممتازی را برای خود انتخاب نموده و به مدارس ورزشی خود برده و ضمن پرورش دوباره به آنها حقوق و مستمری می دهند و بعد ها نیز در اثر درخشش بیشتر امتیاز انتقال آنها به باشگاهای دیگر را بفروش می رسانند و بسیاری از همانها به عضویت تیم ملی پذیرفته می شوند و حتی اگر موارد بالا در مباحث علمی باشد نیز بسیاری از شرکت ها و دانشگاه های بزرگ به شکار این استعداد ها از مدارس نخبه پرور می پردازند تا بر سطح کیفی و قابلیت ها و شهرت گروه مدیریت و اعضائ خود بیفزایند و در نهایت همین مستعدین کودک و نوجوان امروز که از میان دانش آموزان مدارس گلچین شده بودند تبدیل به مدال آوران و قهرمانان آینده کشور خود گردند و رشد و ارتقائ ورزش آن کشور نیز هیچگاه متوجه فقط چند نفر محدود نشده و دچار نقصان نمی گردند و همه ساله نیز بر تعداد مدال ها و افتخارات خودافزوده و موجبات افزایش شهرت و اعتبار و غرور ملی کشور خود را نیز فراهم می نمایند؛مضاف بر اینکه موفقیت در عرصه های ورزشی و نشرروحیه ورزش ازطریق دولت و مدیران و حمایت نشریات و رساناها از آن نیز موجبات تشویق مردم و نسل جوان در گرایش به ورزش و تندرستی ودوری از رخوت و ناامیدی را فراهم می نمایند. البته در دولتهای نهم ودهم در زمینه حمایت از ورزش دانش آموزی فعالیت های خوبی صورت پذیرفت که میتوان به استخدام و بکار گیری بیش از بیست وپنج هزار نفرکارشناس تربیت بدنی و علوم ورزشی به عنوان آموزگاران درس تربیت بدنی و دبیری ورزش در مقاطع تحصیلی ابتدائی – راهنمائی ومتوسطه اشاره داشته و همچنین طرخ های ابتکاری آموزش و پرورش در اختصاص دروس عملی شنا – ژیمناستیک – و دو میدانی ویژه دانش آموزان اشاره داشت که البته میبایست این کارهای ارزشمند در سند چشم انداز و نقشه مهندسی راه ورزش و سلامت کشورنیز تبیین گردیده و باتغییر مدیریت استمرار خود را از دست ندهد. در این خصوص باید گفت که در صورت توجه و بکارگیری توانایی مدارس , در دراز مدت می توان با کمترین هزینه به بهترین رتبه ها و افتخارات رسید و می توان از مدارس دولتی وغیردولتی علاوه بر محلی برای یادگیری کتب درسی به عنوان محلی برای سرگرمی و تفریح صحیح علمی و عملی وانواع فعالیتهای هنری و فکری و ورزشی و حرکتی استفاده کرد . مدیریت و برنامه ریزی صحیح می تواند مراحل کشف تا پرورش و بکارگیری استعداد ها را به بهترین شکل هدایت کند. وجمله همیشگی ما : بی شک توسعه و ترویج ورزش به عنوان یکی از ارکان اصلی تربیت همه انسانها می باشد که همواره توانسته است نقش مهمی در رشدو پرورش استعدادها و تعالی انسانها ایفا نماید . مدیریت یکی از مباحث اصلی و تاثیر گذار ساختار ورزش هر کشور می باشد . که بی شک توجه به امر تربیت نیروهای متخصص و کار آمد بر اساس استعدادهای مورد نیاز جامعه ، همواره می تواند پشتوانه سازی امر تولید مدیریتها را در سطوح مختلف به ارمغان بیاورد.این در حالیست که تاکنون کشورهای مختلف پیشرفته با استفاده از نقطه نظرات و تجربیات و دانش فنی کسب شده توسط پیشکسوتان خود به پیشرفت های قابل ملاحظه ای در زمینه های گوناگون علی الخصوص اداره ورزش کشورشان دست یافته اند. به طور کلی اجرای دقیق و صحیح نظام هدفمند و برنامه ای در هر کشور سبب تحقق اهداف عالیه آن نظام خواهد شد. تامین زیر ساختهای تعریف شده و مورد نیاز ، منابع انسانی متخصص ، منابع مالی و حمایتی و ایجاد انگیزه و جذ ب حداکثری جامعه ی هدف که همانا دانش آموزان نونهال مقطع مدارس ابتدائی- نوجوانان مقطع مدارس راهنمایی ومتوسطه و جوانان جامعه را در بر میگیرند از جمله فاکتورهایی اثرگذار و اثربخش در تسریع تحقق اهداف یاد شده نقش مهمی را ایفا مینمایند. در کشور عزیزمان ایران نیز بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ، فعالیتهای تاثیر گذاری توسط تعدادی از مدیران متعهد و دلسوز پیگیری و انجام پذیرفت ،اما به دلیل نبود یک برنامه بلند مدت و تعریف شده و راهبردی جهت دار در زمینه ورزش ، غالبا\" با فراز و نشیب های بسیاری مواجه بود که این امر در کسب موفقیت و با عدم موفقیت های گوناگون مرتبط با امر تربیت بدنی و ورزش برای آنانی که به صورت ویژه و از منظرهایی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مسائل را دنبال می نمودند پدیدار گردید. تجربه نشان داده است که کشورهایی موفق در زمینه ورزش ظاهر شده اند که از ابتدا به ایجاد و توسعه و تقویت باشگاههای تخصصی ورزش های گوناگون مساعدت و اهتمام ویژه ای را قائل شده اند. آموزش و تولید مدیریت های توانمند اجرایی ، همگام با بهره گیری از دانش مدیران برنامه ای در امر باشگاهها و پایگاههای ورزش همگانی و قهرمانی در شکل گیری جامعه ی هدف نفش بی بدیلی ایفا می نماید که صد البته وظیفه اصلی این امر بر عهده سازمان های آموزش دهنده و مرتبط از جمله معاونت تربیت بدنی وسلامت وزارت آموزش و پرورش – دانشگاههای ملی – مراکز آموزشی وزارت ورزش و جوانان – کمیته ملی المپیک و فدراسیون های ورزشی ، سازمان های ورزشی شهرداریها ونیروهای مسلح به عنوان متولیان امر سیاستگذاروتاثیر گذار ی در نظام ورزش کشور می باشند خواهد بود که البته در صورت وحدت رویه کامل وهماهنگ میان این نهادها اثرات مثبت تولید ات این محصول بیش از پیش نمایان تر خواهد گردید. باشگاهها و بخصوص مدارس انتفاعی و غیرانتفاعی به عنوان سازمان های خدماتی ، فرهنگی ، اجتماعی و ورزشی به عنوان یکی ازنهادهای مهم مردم نهاد از آن ها یاد میشود که در صورت دارابودن ظرفیت ها و شرایط استانداردهمواره خواهند توانست به عنوان بازوی بسیار اثر بخش و کمک رسان در ابعاد مهم ومختلف اقتصادی – ورزشی – اجتماعی وسیاسی نقش آفرینی نمایند .مدیریت درمدارس دولتی و غیر دولتی و باشگاه داری ورزشی تخصص لازم می خواهد .حال مدرسه و یا باشگاه در یک روستا باشد و یا در یکی از شلوغ ترین شهرهای پرجمعیت کشور، چرا که اگر استعدادها و ظرفیت های ورزشی نهفته در آن مراکز شناسایی شود می توان با برنامه هایی که براساس منشور از قبل تعریف شده است، استعدادها و ظرفیت های موجود را بلقوه کرد . . . مدارس رکن اصلی آموزش رشته های مختلف را علی الخصوص در امور تربیت بدنی و ورزش ایفا می نمایند ، در صورتی که تعهد و دلسوزی با اهداف و برنامه های استراتژیک و راهبردی نظام توسط همه کارشناسان ومعلمین متخصص در امر یادشده توام باشد بدون شک فرایند تاثیر پذیری آن هموارتر و اثربخش تر وسریعتر محقق خواهد شد .البته طی 3 سال گذشته با پیگیری های وزیر محترم آموزش وپرورش، اقدامات نوید بخشی در امور بنیادین واجرای برنامه های راهبردی توسط پرسنل خدوم ودلسوز این نهاد مردمی وفرهنگی را شاهد بودیم .که بی شک همت، تلاش ، از خود گذشتگی وهمدلی مجریان وعوامل اجرا از رموز اصلی سرانجام رسیدن محصول به عمل امده خواهد بود . از این روبه نظر می رسد سلامت جامعه ، نشاط وشادابی آحاد مختلف به موارد ذکر شده تا حدود زیادی بستگی دارد . ورزش نه تنها آراستن – پرداختن وکالبد و جسم آدمی بدان میباشد بلکه رسیدن به خود باوری است که در سایه خداوند قادر و متعال نیاز به آن بی نیازی مطلق می باشد. امید است همدل وهمواره نظاره گر سربلندی و موفقیت روز افزون جوانان عزیز وطن باشیم ...
محمد علی یزدی کارشناس تربیت بدنی و علوم ورزشی آموزگار درس تربیت بدنی آموزش وپرورش کرج
انعقاد قرارداد نخستين بحث ماهوي مطرح در تجارت الكترونيكي است. بايد ديد كه قواعد عمومي حاكم بر قراردادها تا چه حد در اين سنخ از قرارداد قابل اعمال است و وضع قانون تجارت الكترونيكي تا چه حدي اين قواعد را تحت تأثير دارد. به اين منظور اعتبار بيان اراده از طريق داده پيام و چگونگي شكل گيري توافق دو اراده مورد بررسي قرار مي گيرد. از حيث اعتبار بيان اراده، بنابر اصل «رضايي بودن عقود» عقد به تراضي واقع شده است و رعايت تشريفات معين يا به كار گيري لفظ خاص، شرط صحت پيمان نمي باشد. بنابراين، مانعي در بيان الكترونيكي اراده وجود ندارد؛ اما مشكل هنگامي به وجود مي آيد كه بطور استثنا رعايت تشريفات معين شرط صحت عقد باشد؛ مثلاً «كتبي بودن» يا «ممضي بودن» اعلام اراده ضروري تلقي شود. از آنجا كه «داده پيام» نوشته و امضاء محسوب نمي گردد، قوانين تجارت الكترونيكي ناگزير شده اند كه داده پيام را در حكم «امضاء» و «نوشته» تلقي نمايند. از نظر شكل گيري توافق، قواعد عمومي حاكم بر قراردادها، تا حدي كه با ماهيت قراردادهاي الكترونيكي سازگار باشد، در اين سنخ از قراردادها نيز، اعمال مي گردد در خصوص ايجاب طبع ويژه قراردادهاي الكترونيكي اقتضاء دارد كه اعلامات مندرج در سايتها، دعوت به ايجاب تلقي شوند.
اين مقاله سومين بخش از مجموعه مقالات ارائه شده تحت عنوان كلي «قواعد حاكم بر قراردادهاي الكترونيكي» ارائه شده است كه با شناسايي مفاهيم كلي تجارت الكترونيكي و اطمينان خاطر از تأمين ايمني در قراردادهاي الكترونيكي به بحث ماهوي در خصوص انعقاد اين گونه قراردادها مي پردازد.
اعتبار بيان اراده از طريق داده پيام الف ـ عقود رضايي اشخاص به منظور بيان قصد و اراده خويش از الفاظ و كلمات، ايماء و اشاره ها بهره مي گيرند. آنچه در تبادل افكار و انديشه ها داراي اهميت اساسي است، قابل درك بودن آن مي باشد، چنان كه به كارگيري شكلي خاص در برقراري ارتباط، تنها، متأثر از موقعيت و شرايط افراد است. در علم حقوق نيز قاعده همين است؛ بيان اراده و صحت قراردادها، در اصل، تابع ضوابط و مقتضيات شكلي نيست. بررسي شرايط صحت قراردادها در سيستمهاي حقوقي مختلف نشان مي دهد كه عقد با توافق طرفين واقع مي شود و رعايت تشريفاتي معين يا لفظي خاص در بيان قصد، شرط صحت پيمان نمي باشد. ماده 191 قانون مدني «صرف مقرون بودن عقد به چيزي كه دلالت بر قصد انشاء نمايد» را در تحقق عقد كافي دانسته است، حسب قوانين و رويه قضايي در ديگر كشورها. وعده به وجود آورنده قرارداد مي تواند لفظي يا مكتوب بوده باشد و به طور كلي يا در بخشي از آن از رفتار طرفين استنباط شود[2] اين همان اصلي است كه از آن به اصل «رضايي بودن عقود» ياد مي شود. اصل «رضايي بودن عقود» كه در قلمرو حقوق غير تجاري بسياري از كشورها اعمال مي شود در زمينه مسائل تجاري اهميت خاص دارد. زيرا در اين سنخ از قراردادها كه به طور معمول با استفاده از ابزارها و فن آوري هاي نوين ارتباطي با سرعت زياد منعقد مي شود، مجالي براي رعايت تشريفات دست و پا گير وجود ندارد. به اين دليل قوانين يكنواخت تجاري كه در سطح بين المللي يـا منطقه اي وضـع مي گردند، بـر اصل رضـايي بودن عقود تأكيد مي نمايد[3]. آزادي در گزينش شيوه بيان اراده، چنان انعطافي به اشكال انعقاد قراردادها بخشيده است كه پذيرش اعتبار و نفوذ قراردادهاي الكترونيكي ـ از حيث شيوه انتقال و بيان اراده ـ با مشكلي مواجه نمي گردد. قوانين راجع به تجارت الكترونيكي ـ به منظور رفع هرگونه ابهام ـ بر اين امر صحه نهاده اند؛ چنان كه ماده 5 قانون نمونه «آنستيرال»[4] مقرر مي دارد: «اثر حقوقي و اعتبار و نفوذ اطلاعات نبايد به صرف اين كه در شكل داده پيام است، انكار شود» يا ماده 7 قانون يكنواخت معاملات الكترونيكي[5] متذكر مي شود: «اثر حقوقي و قابليت اجراي يك قرارداد نبايد به صرف آنكه داده هاي الكترونيكي در انعقاد آن نقش داشته اند، انكار شود». بند 1 ماده 9 دستور العمل اتحاديه اروپا[6] نيز از كشورهاي عضو مي خواهد كه انعقاد قرارداد از طريق الكترونيكي را مجاز بدانند و ضوابط قانوني حاكم بر قراردادها در سيستمهاي حقوقي آنها مانعي در استفاده از قراردادهاي الكترونيكي به وجود نياورد و به صرف استفاده از شيوه هاي الكترونيكي اين قراردادها را بي اثر و فاقد اعتبار ندانند. قانون تجارت الكترونيكي در كشور ما فاقد نص مشابه است؛ مع هذا از مواد 6 و 7 اين قانون در خصوص پذيرش داده پيام در مقام «نوشته» و امضاء الكترونيكي در عرض امضاء دستي، و ماده 12 قانون در مورد پذيرش اسناد و دلايل الكترونيكي استنباط مي شود كه اعتبار و نفوذ قراردادهاي الكترونيكي در سيستم حقوقي ما به صرف شكل آن قابل رد نيست. ب ـ عقود تشريفاتي هرچند قاعده كلي آن است كه شكل و تشريفات ويژه اي براي بيان اراده و تحقق عقد وجود ندارد، گاه بنابر توافق طرفين و گاه بـه حكم قانـون لازم است كه اراده ها در شكلـي خاص متجلي گردند تا منشأ اثر باشند. در اين دسته از عقود كه «عقود تشريفاتي» خوانده مي شوند، توافق دو اراده در صورتي معتبر است كه در شكلي مخصوص باشد؛ توافقي كه فاقد اين شكل باشد، باطل و بي اثر است. درباره قراردادهاي الكترونيكي لزوم رعايت تشريفات اين مسأله را مطرح مي كند كه آيا «داده پيام» مي تواند به عنوان ابزار بيان اراده، شرايط شكلي و تشريفات مورد نظر را تأمين كند؟
منبع تشريفات لزوم رعايت تشريفات مي تواند بنا به توافق طرفين يا ناشي از حكم قانوني باشد: متعاقدين مي توانند بر رعايت شكلي خاص يا تشريفاتي ويژه در انعقاد قرارداد توافق كنند. اين توافق در حقوق ايران ـ بنابر ماده 10 قانون مدني ـ چنانچه مغاير با قوانين آمره يا نظم عمومي نباشد، معتبر است. مثلاً اگر طرفين ـ حتي پس از توافق در مورد تمامي جنبه هاي قرارداد ـ تحقق و لازم الاجرا گشتن عقد را مشروط به تنظيم سندي در آينده نمايند، تا قبل از تنظيم سند تعهدي براي طرفين حاصل نمي شود. اين شيوه در تجارت بين الملل، به ويژه در معاملات پيچيده، معمول است. طرفين قرارداد ضمن آنكه توافقات اوليه خود را در قالب «موافقت نامه ابتدايي» يا «ياد داشت تفاهم» به صورت سند غير رسمي در مي آورند، قصد خود را مبني بر تنظيم سند ديگر نيز بيان مي كنند. در برخي موارد، هدف از اين اقدام آن است كه سند دوم تأييدي بر مذاكرات قبلي باشد؛ اما، گاه، هدف تعليق قرارداد بر تنظيم اين سند است؛ به طوري كه تنها اراده هاي مذكور در سند دوم مبناي ايجاد تعهدات متقابل گردد. بند 13 ماده 2 اصول قراردادهاي تجاري[7] در تأييد اعتبار چنين توافقي مقرر مي دارد: «در صورتي كه در جريان مذاكرات يكي از طرفين اصرار كند كه تا هنگام توافق بر موضوعات معين يا به شكلي مشخص پيماني حاصل نشود، قبل از حصول توافق، توافق در آن موضوعات مشخص يا به آن شكل معين نشود، منعقد نخواهد شد». قوانين و اسناد بين المللي نيز گاه، منبع تشريفات مي گردند. در حقوق كشور ما برخي قوانين رعايت تشريفات ويژه اي از «جمله كتبي» بودن را در اعتبار اعلام اراده شرط دانسته اند[8]. چنان كه در قانون تجارت از اسناد تجاري به «نوشته» تعبير شده (مواد 223، 226، 308 و 311 قانون تجارت)، تشكيل شركت موكول به تنظيم اساسنامه مي شود (مواد 1 تا 19 لايحه اصلاحي قانون تجارت و مواد 195 تا 198 قانون تجارت). در حقوق ديگر كشورها نيز بسياري از متون بر لزوم كتبي بـودن اعلام اراده ها تصريح دارند[9]. در كشورهاي تابع نظام «كامن لا» مصداق بارز اين لزوم قوانين موسوم به «تقلب[10]» مي باشد. اين عبارت به كليه قوانيني اطلاق مي شود كه كتبي بودن را شرط نفوذ عقد مي دانند. اين قوانين حمايت اشخاص در برابر اعلام هاي شتابزده آنهاست[11]. در كشورهاي تابع نظام «روم و ژرمن» نيز لزوم رعايت تشريفات بيشتر از باب اثباتي مي باشد[12]؛ اما، در مواردي رعايت تشريفات خاص شرط صحت و اعتبار اعمال حقوقي است[13]. در اسناد بين المللي نيز گاه بر لزوم مكتوب بودن اعلام هاي اشخاص يا ارسال اخطاريه هاي كتبي و امثال آن تأكيد مي شود مثلاً ماده 5 كنوانسيون تجارت حمل و نقل كشورهاي محصور در خشكي از كشورهاي عضو مي خواهد كه از اسناد ساده و متدهاي سريع در رابطه با حمل و نقل در كشور خود استفاده كنند[14]. اشكال تشريفات «كتبي بودن»، «ممضي بودن» اعلام ها و قرارداد اشخاص، نيز با حضور شخص ثالث از مهمترين مصاديق تشريفات در سطح داخلي و بين المللي مي باشد. در حقوق كشور ما «مكتوب» يا نوشته تعريف قانوني ندارد. در قوانين برخي كشورها از نوشته به «مكتوب» يا «ثبت ارادي به هر شكل ملموس كه نسبتاً ثابت و دائمي باشد» تعبير مي شود[15]. رويه قضايي در اين كشورها ـ در مقام اعمال قوانين كپي رايت ـ كه موضوع آن محدود به آثار مكتوب است كپي الكترونيكي ذخيره شده در فلاپي ديسك را «نوشته» تلقي نموده است. اما در خارج از قلمرو قوانين كپي رايت در تسري مفهوم «نوشته» به اين موارد، اختلاف نظر وجود دارد[16]. هرچند برخي محاكم تلگرام را بعنوان نوشته امضاء شده پذيرفته اند[17]، اما آرا مخالف نيز قابل توجهند[18]. چنان كه ديگر نمي توان از ملاك آراء نخستين در تأييد پذيرش «داده پيام» به مكتوب استفاده كرد. واقعيت آن است كه مفهوم عرفي «نوشته» كه تكيه بر مبناي كاغذي داشته و به كلمات نگارش يافته بر كاغذ اطلاق مي گردد، تمايل رويه قضايي در كشورهاي مختلف را به خود جلب مي كند. امضاء نيز در متون قانون ما تعريف نشده است، از نظر لغوي امضاء نوشتن نام خود در زير نامه يا سند به عنوان اقرار و تصديق است (دهخدا واژه امضاء). در برخي متون خارجي امضاء به هر نام، نشانه يا سمبلي تعريف مي شود كه به منظور ابراز قصد امضاء كننده مبني بر پذيرش آن نوشته و ايجاد التزام ملحق به يك نوشته مي شود[19]. به سختي مي توان ضرورت «مكتوب بودن» قرارداد را از «ممضي بودن» آن متمايز كرد به طور معمول اين دو مفهوم با يكديگر ملازمت دارند در حقوق ما ضرورت امضاء تنها در چند مورد محدود ذكر گرديده است، اما چنان كه عرف مسلم اقتضاء دارد نوشته منتسب به اشخاص در صورتي عليه آنان قابل استناد است كه داراي امضاء باشد (كاتوزيان، 1380، تهران، ج1 ، ش174)[20] هنگامي كه ضرورتي بر مكتوب بودن قرارداد نباشد، لزوم امضاء نيز منتفي است. اما در غير اين صورت شخصي كه بخواهد ثابت نمايد طرفين قصد خود را در ايجاد التزام با مفاد نوشته بدون امضايي ابراز كرده اند، با دشواري بسيار مواجه مي شود. علاوه بر لزوم كتبي بودن و ممضي بودن قرارداد، در بسياري از كشورها قانونگذار لازم دانسته است كه انجام برخي اعمال حقوقي يا اداره اموري چون سوگند، تأييد اعلام هاي اشخاص، شهادت، گواهي و مانند آن در حضور يا توسط مراجع ويژه اي كه به همين منظور از طرف دولت داراي اختيارات خاص گرديده اند، انجام گيرد. اين مرجع ناظر ممتازي است كه نظارت و تأييد او فرض صحت و اطمينان خاطر به امور انجام يافته را به همراه دارد. در حقوق كشور ما به موجب مواد 46 و 47 قانون ثبت، ثبت رسمي كليه معاملات راجع به عين يا منافع املاكي كه قبلاً در دفتر املاك ثبت شده است، كليه معاملات راجع به حقوق ثبت شده نظير صلح نامه، هبه نامه و شركت نامه اجباري است. در ساير كشورها نيز مقررات كم و بيش مشابهي وجود دارد. مع هذا، ضمانت اجراي تخلف از اين قواعد يكسان نيست. برخي كشورها تنظيم سند رسمي را لازمه اثبات عقد يا نفوذ در برابر اشخاص ثالث دانسته اند[21] و برخي ديگر آن را شرط تحقق عقد مي دانند[22]. در حقوق ايران، ترديدها در اين زمينه پايان نيافته است، رويه قضايي، عمدتاً ثبت رسمي را در زمره شرايط اساسي عقد نمي داند و به استناد اسناد عادي وقوع بيع شرعي را احراز كرده و فروشنده را الزام به تنظيم سند رسمي مي نمايد.
بررسي امكان تأمين تشريفات در قراردادهاي الكترونيكي داده پيـام «نوشته» يا «امضـاء» در معناي سنتي آن نيست؛ شرط نظارت ثالث نيز با داده پيام تأمين نمي شود. از طرف ديگر تشريفات فلسفه اي دارند كه لزوم آنها را توجيه مي كند، بطوري كه حذف آنها ممكن و معقول به نظر نمي رسد. لاجرم حقوق و قوانين تجارت الكترونيكي بايد به نوعي خود را با ضوابط تشريفاتي هماهنگ نمايند. در راستاي حصول اين هدف تلاشهاي ملي بين المللي متعددي صورت گرفته است، در خصوص شرط و مكتوب بودن، هدف زدودن پايه كاغذي از مفهوم. «نوشته» و پذيرش داده پيام بعنوان نوشته مي باشد كه در متون راجع به تجارت الكترونيكي به دو شيوه نمودار شده است: شيوه اول، اصلاح متون قانوني از طريق جانشين كردن كلمه «نوشته» با واژه هايي مانند «ثبت» يا «درج» است كه واژه هاي اخير به جاي تكيه بر مبناي كاغذي بر ضبط شدن و محفوظ ماندن كلمات تكيه دارند؛ لذا داده پيام را هم در بر مي گيرند. شيوه دوم، در عرض هم قرار دادن «داده پيام» و «نوشته» يا در حكم يكديگر دانستن آنهاست؛ چنان كه ماده 6 قانون «آنستيرال» مقرر مي دارد: «اگر قانون لازم مي داند كه اطلاعات به شكل مكتوب باشند اين ضرورت با داده پيام تأمين مي شود». ماده 6 قانون تجارت الكترونيكي ايران نيز در متني مشابه اعلام مي نمايد «هرگاه وجود يك نوشته از نظر قانوني لازم باشد داده پيام در حكم نوشته است»[23]. در مورد امضاء نيز قوانين تجارت الكترونيك از الگوهاي مشابهي استفاده مي كنند مثلاً، قانون نمونه «آنستيرال» 1996 مقرر مي دارد: «وقتي قانون امضاء شخصي را لازم مي داند اين ضرورت با داده پيام برآورده مي شود، مشروط به آنكه امضاء الكترونيكي چنان قابل اتكا باشد كه از حيث اهدافي كه داده پيام براي آن توليد يا ارسال شده با در نظر گرفتن كليه شرايط از جمله توافق مربوطه مناسب باشد». ماده 7 قانون تجارت الكترونيكي ايران مصوب 17/10/1382 نيز اعلام مي نمايد: «هرگاه قانون وجود امضاء را لازم بداند، امضاء الكترونيكي مكفي است»[24]. دخالت ناظر ثالث يا تنظيم سند رسمي توسط او قيدي كاملاً متمايز از «مكتوب بودن» يا «ممضي بودن» است. لذا، برابري داده پيام با امضاء يا نوشته دست نويس في نفسه، تأمين كننده اين قيد نيست؛ چنانچه كشورها بخواهند شرط حضور و نظارت ثالث را نيز به گونه الكترونيكي تأمين كنند، بايد مراجعي را پيش بيني نمايند كه اين مراجع بعنوان جانشين سر دفتران سنتي وظايف خود را به طريق الكترونيكي انجام دهند. چنان كه حسب برخي از قوانين تجارت الكترونيكي اين امر ممكن گرديده است؛ مثلاً ماده 11 قانون يكنواخت معاملات تجاري مقرر مي دارد: «اگر قانون لازم مي داند كه يك امضاء يا متن رسمي بوده يا توأم با سوگند باشد، اين ضرورت برآورده مي شود، اگر امضاء الكترونيكي شخص مجاز در انجام آن اعمال به همراه ساير اطلاعات لازم به امضاء يا متن مورد نظر ضميمه شود».
توافق دو اراده در انعقاد قراردادهاي الكترونيكي اراده طرفين در شكل ايجاب و قبول متجلي مي گردد. الف ـ ايجاب ايجاب اعلام اراده كسي است كه ديگري را بر مبناي معيني به عقد بستن فرا مي خواند، اعلام قصدي براي وارد شدن به يك قرارداد با درك اين مطلب كه با قبول طرف ديگر يك توافق الزام آور به وجود خواهد آمد[25](كاتوزيان، 1380، ص 67). ايجاب شكل ويژه اي ندارد؛ ممكن است به طور حضوري بيان شود يا از طريق فاكس، پست، تلفن، شبكه جهاني يا پست الكترونيكي اظهار گردد. امكان ارائه الكترونيكي ايجاب در برخي قوانين راجع به تبادلات الكترونيكي مورد تصريح قرار گرفته است؛ مثلاً بند 1 ماده 8 «آنستيرال» 2003 مقرر مي دارد كه ايجاب و قبول مي تواند توسط داده پيام باشد[26]. برخي از قوانين نيز تنها به شناسايي اثر حقوقي و اعتبار و نفوذ داده پيام اكتفا كرده، بطور خاص تصريحي در مورد ايجاب يا قبول ندارند، مثلاً قانون «آنستيرال» 1996 صرفاً در ماده 5 خود اعلام نموده كه اثر حقوق و اعتبار و نفوذ اطلاعات نبايد صرفاً به دليل شكل آن كه داده پيام است انكار شود. قانون تجارت الكترونيكي كشور ما نصي در خصوص قابليت ايجاب الكترونيكي ندارد علاوه بر اين فاقد بيان قاعده كلي مشاهده قوانين «آنستيرال» نيز مي باشد. هر چند از نظر رعايت ضوابط قانون نويسي اعلام اين اصل كلي در آغاز قانون مطلوب به نظر مي رسد. مع هذا اين نقيصه در شناسايي ايجاب الكترونيكي مشكل آفرين نخواهد بود؛ زيرا از يك طرف با توسل به اصل رضايي بودن عقود و آزادي طرفين در گزينش شيوه اعلام اراده مي توان آن را توجيه نمود و از طرف ديگر اصل اعتبار و نفوذ داده پيام از مواد پراكنده قانون در زمينه را شناسايي اعتبار نوشته الكترونيكي، امضاء الكترونيكي و دليل الكترونيك[27] قابل استنباط است. در برخي سيستم هاي حقوقي گفته مي شود حركت يا اقدامي كه شخص متعارف و معقول آن را ايجاب تلقي مي كند، ايجاب خواهد بود، حتي اگر چنين قصدي در ميان نباشد به نظر مي رسد كه اين نتيجه در حقوق ما نيز قابل پذيرش باشد. زيرا در نظام حقوقي ما نيز قصد اشخاص بر اساس ظواهر اعمال آنان استنباط مي شود مگر آنكه خود شخص عدم وجود قصد انشاء را اثبات نمايد. در هر حال، اين امر كه تجلي ايجاب مهم تر از قصد واقعي باشد، براي كساني كه با تجارت الكترونيكي سر و كار دارند، خطر بزرگي را رقم مي زند؛ چه بسا اعلام هاي يك سايت ضعيف و غير محتاط منجر به ايجابي ناخواسته و انعقاد قراردادي نامطلوب شود.
تمييز ايجاب آنچه در زمينه ايجاب، مشكل آفرين است، تميز ايجاب يعني پيشنهادي كه با قبولي آن مجال انصراف براي گوينده باقي نمي ماند، از ساير اموري است كه شبيه ايجاب هستند، اما، احساس حقوقي از آنها ايجاب و پايبندي را استنباط نمي كند. اين موضوع در قراردادهاي الكترونيكي اهميت اساسي دارد؛ به ويژه كه بررسي اوضاع و احوال در اين سنخ از قراردادها كمتر از قراردادهاي سنتي راهگشاست. به طور خاص اين مسأله مطرح مي شود كه آيا اعلام هاي يك سايت كه كالا يا خدمات معيني را عرضه مي دارد، «ايجاب» است يا «دعوت به ايجاب». اين تميز اهميت اساسي دارد، چنانچه عرضه كالا و خدمات در سايت ايجاب تلقي شود، در صورت قبول مخاطب يا مخاطبان امكان انصراف براي گوينده باقي نمي ماند، برعكس اگر اين ارائه تنها «دعوت به ايجاب» باشد، فروشنده امكان رد و قبول پيشنهادات دريافتي را خواهد داشت. اكثر قوانين راجع به مبادلات الكترونيكي و نيز قانون تجارت الكترونيكي كشور ما نصي در اين خصوص ندارند. بنابراين بايد با توجه به قواعد عمومي حاكم بر ايجاب و نيز لحاظ نمودن جنبه خاص قراردادهاي الكترونيكي پاسخ اين پرسش را يافت. در سيستمهاي حقوقي مختلف، ويژگي هايي را براي ايجاب برشمرده اند كه در شناسايي آن به كار مي آيد: اول آنكه شروط توافق آتي در خود ايجاب گنجانده مي شوند. از آنجا كه قرارداد با قبول ايجاب منعقد مي شود لازم است كه محورهاي توافق در آن معين گردد. به عبارت ديگر، ايجاب بايد كامل باشد (كاتوزيان، 1380، ش 151). اين امر كه ذكر چه نكاتي ايجاب را كامل مي كند، در نظام هاي مختلف پاسخهاي متفاوت دارد. در گروهي از كشورها تعيين عوضين ضروري است، اما در گروهي ديگر چنين ضرورتي لحاظ نشده است، در اين گروه توصيف دقيق كالاها يا خدماتي كه قرار است ارائه شود، مبلغ، زمان و ... مي تواند تعيين نشده باقي بماند. بي آنكه لزوماً به وصف كامل بودن ايجاب لطمه اي بزند. شرايط قراردادي ن معين با تفسير متن قرارداد، ارجاع به رويه هاي تثبيت شده بين طرفين، عرف تجاري و ... معلوم مي گردد. دومين شرط آن است كه گوينده ايجاب به منظور انعقاد قرارداد و ايجاد تعهد اعلام اراده نمايد (همو). پيشنهاد انعقاد قرارداد تنها در صورتي حاكي از ايجاب است كه قصد گوينده ملتزم شدن به قرارداد در صورت قبول مخاطب باشد. با اعمال اين ضابطه در قراردادهاي سنتي اموري چون آگهي، عرضه كالا در ويترين و ... از قلمرو ايجاب خارج مي گردند. علم حقوق براي پي بردن به نيت واقعي اشخاص چاره اي غير از توسل به امارات و ظواهر ندارد و به نظر مي رسد در خصوص آگهي و نمايش كالا ظواهر حاكي از آن باشد كه فروشندگان كالا يا عرضه كننده خدمات كه با محدوديت جنس و امكان عرضه خدمت مواجهند از نمايش و آگهي قصد ايجاب ندارند و مايل نيستند با همه متقاضيان وارد قرارداد شوند؛ بلكه تنها دعوت به ايجاب نموده اند. به طور معمول سايتهاي ارائه دهنده كالا و خدمات حاوي اطلاعات كامل در خصوص موضوعات خود مي باشند، يعني شرط اول «ايجاب» فراهم است؛ ترديد در تحقق شرط دوم وجود دارد. به دلايل متعددي از جمله محدوديت كالا يا تابعيت خريدار و ... فروشندگان الكترونيكي مايلند كه اعلام هاي آنها دعوت به ايجاب تلقي شده و آنها از حق رد و قبول پيشنهادهاي مشتريان برخوردار باشند. اين امر به آنها امكان مي دهد بي آنكه در معرض ادعاي نقض قرارداد باشند، از مشتريان ناخواسته اجتناب ورزند. يكي ديگر از دلايلي كه در تجارت الكترونيك، نظريه «دعوت به ايجاب بودن» عرضه كالا به عموم را تقويت مي كند، احتمال بروز اشتباه در طراحي سايت و ارسال پيام است. اكثر فروشگاه هاي الكترونيكي مانند فروشگاه هاي واقعي طراحي مي شوند. كاربران مي توانند همان طور كه در فروشگاه هاي واقعي قدم مي زنند، در سايت پيمايش كنند و كالاي مورد نظر خود را برگزينند. سپس مشخصات كالاي منتخب و ويژگي هاي خود و كارت اعتباريشان را به فروشنده اعلام نمايند. اين احتمال وجود دارد كه در ليست قيمتها يا مشخصات كالا اشتباهاتي بروز كند. چنانچه عرضه كالا در سايت ايجاب تلقي شود، با قبول خريداران، فروشنده به پيماني ناخواسته مقيد مي شود. اما با دعوت به ايجاب تلقي كردن اعلام هاي سايت چنين مشكلي بروز نخواهد كرد. اين نكته را در يكي از دعاوي مطروحه در محاكم انگلستان به روشني در مي يابيم: يك شركت تلويزيون هايي را كه ارزش آن سيصد پوند بود، اشتباهاً در سايت خود سه پوند اعلام مي نمايد كه در نتيجه اشخاص زيادي پيشنهاد مذكور را قبول مي نمايند. پس از آنكه خريداران از دادگاه تقاضاي الزام شركت فروشنده به اجراي تعهدات مي نمايند، شركت خوانده، در مقام دفاع آگهي در سايت را «دعوت به ايجاب» و سفارش خريداران را «ايجاب» معرفي مي كند. مطالعه تطبيقي حقوق كشورها در اين زمينه نشان مي دهد كه نمايش كالا به طور كلي و عرضه كالا و خدمات در سايت، به طور خاص هر چند كامل باشد، اصولاً ايجاب محسوب نمي شود. در حقوق آلمان (pichler, 2000, P. 276)، انگلستان (Partidge V. C rittenden, 1968², All ER. 421; Spencer V.Harding , 1980, LR 5cp. 561)، سوئيس[28] و فرانسه (pichler, 2000, P. 274) نيز وضع به اين منوال است. البته موارد استثنايي نيز وجود دارد (Weber, 2001, P.315)؛ مثلاً هرگاه مدير سايت صريحاً اعلام نمايد كه نمايش كالا ايجاب تلقي مي شود، يا اگر كالا و خدمات معرفي شده، قابليت حصول مستقيم از سايت را داشته باشند، مانند برنامه، تصوير، مقاله و ... آگهي در سايت همان ايجاب تلقي مي شود. در اسپانيا برخي حقوقدانان بر اين باورند كه صرف حضور در اينترنت و داشتن يك سايت غير فعال هرگز مفيد ايجاب نخواهد بود و طراحي يك سايت تجاري مشتمل بر كاتالوگ كالا و خدمات نهايتاً مي تواند منجر به مسؤوليت پيش قراردادي گردد (Miguel, 2000, P. 307). البته، گروهي بر اساس قانون خريد و فروش جزئي كه عرضه كالا به عموم را در مكانهاي تجاري موجب ايجاب الزام آور مي داند، عرضه كالا در سايت را نيز ايجاب مي دانند(ibid) . در برخي ديگر كشورها، چنانچه عرضه كالا و خدمات حاوي تمام عناصر قرارداد از جمله قيمت نحوه خريد و ... باشد ايجاب تلقي خواهد شد؛ مگر آنكه نمايش كالا با خدمات توأم با شرط خلاف باشد (Oudenhove, 2001,P. 395). گاه نيز تلقي يك شخص متعارف از محتويات سايت با لحاظ عبارت پردازي سايت پيش بيني مكانيزم خريد و سطح معرفي جزئيات معامله به عنوان ملاك مطرح مي شوند[29]. قانون تجارت الكترونيكي در كشور ما نصي در اين خصوص ندارد. بهتر بود كه قانونگذار به منظور ممانعت از تشتت آراء ارائه طريق مي نمود كه در اين صورت دعوت به ايجاب تلقي نمودن اعلام هاي سايت معقول به نظر مي رسيد.
دوره اعتبار ايجاب مسأله اين است كه مخاطب يك ايجاب الكترونيكي براي قبولي آن چقدر مهلت دارد؟
قبل از بيان پاسخ متذكر شويم كه ايجاب هيچ گونه تعهدي براي مخاطب آن به وجود نمي آورد؛ حتي اگر در ايجاب چنين قيدي شرط شده باشد. بنابراين مخاطب براي اجتناب از انعقاد قرارداد نيازي به رد آن ندارد؛ اما هرگاه مايل به پذيرش ايجاب باشد بايد قبولي خود را طي مدت مقرر شده در ايجاب ارسال دارد. چنانچه در ايجاب مدتي براي قبولي معين نشده باشد. مطابق حقوق بسياري از كشورها[30] قبولي بايد در طي مدت متعارف و معقول صورت گيرد (كاتوزيان، 1380، ش 173). مدت متعارف و معقول مدتي است كه در تجارت مربوط بر اساس عرف، مذاكرات قبلي يا رويه موجود لازم باشد. اين مدت شامل زمان لازم براي ارسال ايجاب، زمان لازم براي اتخاذ تصميم و واكنش مخاطب و در سيستمهايي كه عقد يا وصول قبول محقق مي شود، زمان لازم براي وصول و دريافت قبول مي باشد. البته از آنجا كه در قراردادهاي الكترونيكي مرحله اول و سوم به سرعت انجام مي گيرد، مدت متعارف و معقول كوتاه است، مضافاً اينكه در قراردادهاي الكترونيكي انتظار مي رود كه مخاطب باكس خود را در روز حداقل يك بار باز كند. لذا به طور معمول ايجاب بايد طي همان روز قبل شود. خاطر نشان سازيم، در شرايطي كه اعلامات سايت ايجاب تلقي مي شود، لازم است كه فروشنده به محض اتمام كالا در انبار، عنوان مذكور را از عناوين ارائه شده در سايت بردارد؛ زيرا، هرگاه دستور خريد مشتري قبل از برداشتن عنوان دريافت شود اين قبولي صحيح خواهد بود.
ب ـ قبول وجه مشترك تعاريفي كه از قبول مي شود، رضايت به مفاد ايجاب است (همو، ش 171)، بند 1 اصل 18 كنوانسيون بيع بين المللي، اصول قراردادهاي تجاري ماده 2 براي تحقق قبولي، مخاطب ايجاب بايد رضايت خود را در مورد ايجاب در مدتي كه ايجاب هنوز به قوت خود باقي است به طريقي ابراز نمايد، بي آنكه اين رضايت مشروط به امري ديگر گردد. در حدود و ثغور وصف غير مشروط بودن قبول، بين ديدگاه سنتي و نوين اختلاف وجود دارد. بر اساس دكترين سنتي كه در كشور ما و برخي ديگر كشورها مجري است (كويت ماده 111 قانون تجارت، لبنان ماده 182 قانون عقود) قبول بايد انطباق تام با مفاد ايجاب داشته هيچ گونه جرح و تعديلي در آن ننمايد كه در اين صورت آنچه ابراز مي شود، قبول نيست بلكه ايجاب متقابل مي باشد. اما ديدگاه هاي نوين، عدم مغايرت اساسي قبول با مفاد ايجاب را كافي دانسته اند؛ به اين معنا كه اگر شروط اضافي يا اصلاحي گنجانده شده در قبول، مفاد ايجاب را به طور اساسي تغيير ندهد، قرارداد با اصلاحات انجام يافته منعقد مي شود، مگر آنكه گوينده ايجاب بدون تأخير غير موجه به آن اعتراض كند (اصول قراردادهاي تجاري ماده 2-11، كنوانسيون بيع بين المللي، اصل 19). از آنجا كه گوينده ايجاب زمينه قبول را براي مخاطب فراهم مي كند، تعيين شيوه خاص براي ابراز اراده نيز در اختيار اوست. عرف و عادت و رويه تجاري نيز مي توانند طرق اعلام اراده را محدود نمايند؛ اما در خارج از اين حيطه اختيار مخاطب در انتخاب شكل اظهار اراده باقي است. قبول ممكن است صريح يا ضمني باشد. به طور معمول، مخاطب ايجاب، رضايت خود را لفظاً بيان مي كند؛ ولي احتمال دارد قبولي از افعال و حركات شخص نيز فهميده شود. اين افعال به طور معمول مربوط به اجراي تعهدات از قبيل پيش پرداخت ارسال كالا، آغاز كار و .. مي باشند. سكوت، به تنهايي، حاكي از قبول نيست؛ مگر طرفين خود بر اين امر توافق نموده باشند يا رويه معاملاتي و عرف تجارتي بر آن دلالت كند. گوينده ايجاب نيز، نمي تواند به طور يك طرفه سكوت مخاطب را دليل رضايت او قلمداد كند. اينكه گوينده در ايجاب خود تذكر دهد كه عدم وصول پاسخ منفي از سوي مخاطب به منزله قبول است، مطلقاً مخاطب را پايبند نمي كند. قواعد فوق الذكر در تجارت الكترونيكي نيز، اعمال مي گردند. بنابر بند 1 ماده 11 «آنستيرال» ايجاب و قبول مي تواند به وسيله داده پيام باشد. در جايي كه داده پيام در انعقاد قرارداد به كار مي رود، اعتبار و نفوذ قرارداد به صرف آنكه داده پيام به اين منظور به كار رفته قابل انكار نيست. هر چند قانون تجارت الكترونيكي در كشور ما ايجاب و قبول را به طور خاص مد نظر قرار نداده است، اما تأكيد ماده 12 اين قانون بر پذيرش ارزش اثباتي داده پيام و عدم امكان رد آن به شكل الكترونيكي بودن مؤيد همين معناست. از مطالب گفته شده نتايج زير به دست مي آيد: 1ـ اصل «رضايي بودن» عقود و آزادي در گزينش شيوه بيان اراده موجب مي شود كه مانعي در پذيرش اعتبار بيان اراده از طريق الكترونيكي و نفوذ قرارداد الكترونيكي وجود نداشته باشد؛ قوانين راجع به تجارت الكترونيكي بر اين امر صحه نهاده اند. 2ـ از آنجا كه «داده پيام» «نوشته» يا «امضاء» نيست، به منظور تأمين شرايط تشريفاتي در برخي از عقود، قوانين تجارت الكترونيكي، داده پيام را در حكم «نوشته» و «امضاء دستي» دانسته اند. 3ـ توافق دو اراده در قراردادهاي الكترونيكي از طريق ارسال پيام الكترونيكي در قالب «ايجاب» و «قبول» صورت مي گيرد. 4ـ ماهيت قراردادهاي الكترونيكي اقتضاء دارد كه اعلامات مندرج در «وب سايت» فروشنده يا تهيه كننده خدمات دعوت به ايجاب و «نه ايجاب» باشد.
منابع ومآخذ:
الف ـ منابع فارسي:
كاتوزيان، ناصر، قواعد عمومي قراردادها، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ پنجم، 1380
همو، اثبات دليل اثبات، تهران، نشر ميزان، 1380
ب ـ منابع لاتين:
Ares, C.Paz, la formation electronique de contrat, paris, Bsch, 2001
Beatty N. and K. Samuelson, Business law for a new century, london, 2nd, 2000
1ـ كار ارزيابي مقاله در تاريخ 20/3/83 آغاز و در تاريخ 23/3/83 به اتمام رسيد.
1- Fransworth, 1998, Sec. 6.1; Restatement (Second) of contracts Sec. 4
1ـ بند 2 ماده 1 اصول قرارداد هاي تجارت ماده 1 قانون يكنواخت و تجاري آمريكا
UNIDROIT, Art 1(2); Uniform Electronic Transactions Act, Sec 2
2 - UNCITRAL Model law on Electronic commerce. 1996
3 - Uniform Electronic transactions Act. 1999
4- DIRECTIVE 2000/31/EC
1- UNIDROIT
1ـ لزوم به رعايت تشريفات گاه در مرحله انعقاد عقد و گاه در مرحله اثبات آن است، آنچه در اينجا به بحث ما مربوط مي شود قسم نخست است.
2-Report of task force on state law exclusions (Sep.21.1998 at “www.webcom.com/legaled/ ETAF forum/does/report4”
3 - Statute of frauds
4- N. Beattj and S. Samuelson, 2000, P. 383
5- (K. Widne and K. Bahler, 1997, P. 156
6- German civil code, S. 126-128, Italian Civil code, S. 1350
7- Art 12, 14, 20, 22 of the convention on the limitation period in the international sale of Goods, Art II at the convention on the Recognition and Enforcement of foreign Arbitral awards,...
در حقوق انگلستان: 1-Howlej V. Whipple. 48 N. H. 48, 1869
2- Belgium land isurance law, Art 10; Belgium Registation Code, Art 83-84
3- Italian Civil code, 1350, swiss code af obligation, Art 216
1- UETA 7(c); E. SIGN, 15 U.S.C. 7001, Uniform electronic commerce Act of canada, Art 7
2- DIRECTIVE 1999, 93/EC of the European parliament Art 5l; uniform commerce Act of canada, Art 10; VETA 7(d)
1 - DIRECTIVE 2000, 31/EC Art 9, A/CN. 9/WG. IV/WP. 100, Art 8(1)
2 - A/CN. 9/WG. IV/WP. 100
1ـ ماده 12: اسناد و ادله اثبات دعوي ممكن است به صورت داده پيام بوده، در هيچ محكمه يا اداره دولتي نتوان بر اساس قواعد ادله موجود، ارزش اثباتي داده پيام را صرفاً به دليل شكل و قالب آن رد كرد.
1- Code of obligation, Art7 par2
2- Pieliminary Draft of Netherland
1- Cour de cassation, 1 ere chambre civil, 19.Jan.1977, Bulletin civil 1, 1977, No. 36:The german civil code, sec 147 (2); the italian civil code, Art 1326, par 2, the swiss code of obligations, Art 5 pura 1; T.Verbiest and E. wery, le droit de linterney et de la societe dee linformation, lavcier, brussels, 2001 (P. 275)
نقدي بر سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت در قانون روابط موجر و مستأجر سال 1376 سعيد بيگدلي*
چكيده: قوانين مربوط به تنظيم روابط موجر و مستأجر به علت شيوع اجاره، از مهمترين قوانين هر كشور محسوب ميشوند. همچنين، بحث سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت، از بحثهاي مهم اجارة محلهاي تجاري هستند. قانونگذار جمهوري اسلامي ايران در سال 1367 با تصويب جديدترين قانون روابط موجر و مستأجر، تغييرات عميقي در اين زمينه به وجود آورد، كه شايستة كنكاش و بررسي است. مقالة حاضر به اختصار، ضمن بررسي مفهوم اين دو واژه و ضرورت يا ضرورت نداشتن چنين تقسيمبندي، به بررسي مباني اين دو نهاد حقوقي ميپردازد، سپس پيشينة آنها را به اشاره از نظر ميگذراند. بخش ديگر اين مقاله ضمن اشاره به تفاوتهاي اين قانون با وضعيتهاي پيشبيني شده در قوانين سابق، به داوري در زمينة كم و كيف مفهوم سرقفلي، با معناي مورد نظر اين قانون ميپردازد.
مقدمه
سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت، از مهمترين مباحث مربوط به اجاره است كه جايگاه بسيار مهمي در مباحث حقوقي و اقتصادي داشته، تغيير و تحول اين نهاد حقوقي و تقنين در اين باب هميشه حساسيتزا و بحثانگيز بوده است كه خود دليل بر نقش مهم و فراگير اين نهاد در عرصه اقتصادي اجتماع ميباشد.
مجلس شوراي اسلامي در سال 1376، آخرين قانون مربوط به موجر و مستأجر را به تصويب رساند. از جمله مباحث تغيير يافته در اين زمينه، بحث سر قفلي بود كه دستخوش تحولات عظيمي گرديد. مقالة حاضر، درصدد بررسي نكات مثبت و منفي اين قانون در زمينة ياد شده است. ليكن اين بررسي ميسر نيست، مگر بعد از ارائه مباحثي در جهت تبيين تفاوت بين«سرقفلي» و «حق كسب و پيشه و تجارت»، مبناي اين دو حق، پيشينة حق كسب و پيشه و تجارت، و نظر فقها در موضوع ياد شده. لذا قبل از بحث و بررسي قانون جديد، زمينههاي اجتنابناپذير اين مباحث را فراهم ميآوريم.
1. تعريف سرقفلي و حق كسب پيشه و تجارت
حق سرقفلي كه در حقوق فرانسه به عنوان «Propriete Commercial» و در بعضي موارد «Pas de Porte» ناميده شده است، عبارت است از«حقي كه تاجر براي تقدم در اجارة محل و ادامة تجارت خود دارد»(كورنو، 1986م).
براي آنكه بتوانيم تعريفي جامع از اين واژه در حقوق ايران ارائه كرده باشيم، بايد برداشتي هماهنگ از اين واژه وجود داشته باشد. امِا بين استادان حقوق ايران در اين زمينه، اختلاف عقيده وجود دارد. بعضي از استادان، اين حق را فقط متعلق به مستأجر ميدانند(كاتوزيان، 1371، ج 1، ص 522). برخي ديگر، آن را متعلق به مالك ميدانند و حقي را كه مشتري دارد، به عنوان «حق كسب و پيشه و تجارت» نام مينهند.
به نظر ميرسد اختلافنظر ماهوي چنداني بين حقوقدانان وجود نداشته باشد، و قريب به اتفاق نسبت به اين موضوع همعقيده باشند. حقوقي كه مستأجر و موجر دارند، دو چيز مختلف است و دو مبناي مختلف دارد. ولي بعضي از استادان به پيروي از حقوق فرانسه، سرقفلي را مختص به حق مستأجر نمودهاند. بعضي ديگر به تبعيت از عرف جامعه ايران، آن را بر هر دو نوع حق اطلاق كردهاند. عدهاي نيز به علت تفاوت ماهيت اين دو نوع حق، بر هر كدام نامي مستقل نهادهاند.
علاوه بر اينكه «سرقفلي» و «حق كسب و پيشه و تجارت» را دو حق مختلف ميدانيم و برخلاف بعضي حقوقدانان به تفاوت بين اين دو معتقديم، براي تبيين حقوقي مطلب و تجزيه و تحليل مناسب آن، بهتر است هم از اصطلاح عرفي سرقفلي و هم از برداشت غربي آن دست برداريم، و با واژهگزيني دقيق به بررسي آنها بپردازيم. اينك در تعريف «سرقفلي» بايد گفت:
«پولي است كه در ابتداي عقد اجاره به هر علتي، توسط مالك از مستأجر دريافت ميشود.»
در حالي كه حق كسب و پيشه و تجارت، عبارت است از(ستوده، 1376، ص 68؛ كشاورز، 1374، صص 18و 37):
«حقي كه تاجر يا صنعتگر در نتيجة جلب مشتري و شهرت و فعاليت خود، براي محل كارش قائل ميشود.»
همچنين در تعريف ديگري از حق كسب و پيشه و تجارت آمده است(احمدي، 1374، ص 68):
«حقي است كه تاجر و كاسب نسبت به محلي پيدا ميكند. اين حق ناشي از تقدِم در اجاره، حسن شهرت، جمعآوري مشتري و رونق كسبي است كه بر اثر عملكرد مستأجر محل به وجود آمده است.»
بيآنكه بخواهيم به طور مفصل وارد اين بحث شويم، براي اثبات لزوم جداسازي دو واژة «سرقفلي» و «حق كسب و پيشه و تجارت»، به سه تفاوت عمدة اين دو عنوان ميپردازيم:
الف: سرقفلي فقط در اول عقد اجاره به مالك پرداخت ميشود. لذا، كسب اعتبار و شهرت تجاري و … هيچ تأثيري در اين زمينه نميتواند داشته باشد. در حالي كه اساس حق كسب و پيشه و تجارت، بر شهرت و جلب مشتري است.
ب: با تعريفي كه از اين دو واژه به عمل آمد و به مفهومي كه بيان شد، فقها فقط با سرقفلي موافقند و حق كسب و پيشه را شرعي نميدانند. اين مطلب، دليلي بر تفاوت ماهوي آنهاست.
ج: برخلاف حق كسب و پيشه و تجارت، مبلغ و ميزان سرقفلي با توجه به موقعيت محلي، كيفيت بنا و تجهيزات عين مستأجره تعيين ميشود، و مبلغ نهايي را موجر تعيين ميكند(كشاورز، 1374، صص 14ـ38).
مبناي سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت
مبناي اين دو نوع حق، از مهمترين مباحث اين موضوع است. اصولاً، تا مبناي اين حقوق شناخته نشود، نميتوانيم وضعيت قانوني و شرعي اين حقوق را بررسي كنيم. متأسفانه، در اين باره كمتر صحبت شده است. مجتهداني نيز كه در اين باب اظهارنظر كردهاند، حكم مسئله را بدون ذكر علت و مبناي آن بيان كردهاند. با اينهمه، ميتوان به طور خلاصه مبناي اين حقوق را به قرار ذيل ارزيابي كرد.
حق كسب و پيشه و تجارت اين حق كه نوعي حق تقدم در اجارة محل كسب ميباشد، بيشتر با اين مبنا توجيه شده است كه مؤسسات تجاري، اغلب اوقات در ساختمانهايي تأسيس ميشوند كه مالكيت آنها متعلق به ديگران است. در نتيجه، كوشش و فعاليت و پشتكار تاجر در اثر پيدا شدن مشتري محل كسب و فعاليت، مرغوبيت و ارزشي پيدا ميكند كه نميتوان آن را ناديده گرفت. و چون ادامة استقرار او در محلي است كه كار خود را شروع كرده و توسعه داده، به موازات حقي كه مالك محل برخوردار است، تاجر و مستأجر نيز داراي حقوقي ميشود كه در اثر سعي و جديت تاجر به آن محل تعلق ميگيرد؛ زيرا تاجري كه عدهاي را به عنوان مشتري براي مراجعه به محل كسب خود جلب كرده، ارزش محل را چند برابر نموده است. از اينرو، هر كس جانشين او شود از نتيجة فعاليت سابق او استفاده خواهد كرد.
از طرف ديگر، چنانچه مالك محل كار تاجر، آزادانه بتواند تاجر را از ملك خود بيرون كند، نه تنها تاجر را از حقوق مكتسبة خود محروم خواهد نمود، بلكه بلاجهت از نتيجه و ثمرة فعاليت او استفاده خواهد كرد(ستوده، 1376، ج 1، صص 89ـ90). اگرچه دلايل ديگري نيز براي وجود چنين حقي نقل شده است، اما دليل عمده و مبناي چنين حقي همان است كه بيان شد.
سرقفلي
تقريباً همة فقها و مجتهداني كه در اين زمينه بحث نمودهاند. وجود چنين حقي را براي مالك تأييد كردهاند؛ ولي كمتر كسي به مبنا و علت آن اشاره كرده است.
از مجموع نظرات حقوقدانان و فقها، ميتوان مبناي اين حق را بر يكي از سه نظر عمدة زير استوار كرد.
1. اختيارات مالكانه
اعتقاد بيشتر انديشمندان اين است كه مالك چون مسلط بر مال خويش است، بنابراين حق دارد علاوه بر مالالاجارهاي كه به صورت زمانبندي شده و مشخص دريافت ميدارد، مبلغي نيز در ابتدا دريافت كند. اين مبلغ را ميبايست اصولاً جزء مالالاجاره محسوب كرد؛ كه البته، قسمت معجل مالالاجارهاي محسوب خواهد شد.
در اينكه چه علتي باعث شده است كه مالك علاوه بر دريافت مالالاجارة زمانبندي شده چنين مبلغي را نيز مطالبه نمايد، بحث چنداني نشده است؛ ولي برخي حقوقدانان و فقها در اين زمينه، نظرات مشابهي دارند.
يكي از حقوقدانان در اين باره چنين اظهارنظر كرده است(كاتوزيان، 1371، ج 1، ص 522):
«حق سرقفلي، ويژه مستأجر است و مالك حقي بر آن ندارد. منتهي، چون اجارهاي كه بر طبق قانون روابط موجر و مستأجر منعقد ميشود، حق مالكيت را بيش از پيش و فراتر از حد تراضي طرفين محدود ميسازد، مالكان نيز پيش از انعقاد اجاره، مبلغي به عنوان سرقفلي از مستأجر ميگيرند. گرفتن اين پول با مفهوم سرقفلي انطباق ندارد، ولي در عمل رواج كامل دارد.»
«چون مالالاجارة محل كسب ترقي ميكرد و مالك نميتوانسته اجاره را بالا ببرد يا مستأجر را از آن محل بيرون كند و گاهي يك محل كسب و مغازه سالهاي متمادي بدون اضافه شدن مبلغ اجاره در دست مستأجر باقي ميمانده است، مالك اقدام به گرفتن چنين مبلغي علاوه بر مبلغ زمانبندي شده مينمايد.»
پس در مجموع از آنچه بيان گرديد، چنين فهميده ميشود كه محدود شدن اختيارات مالك، باعث استفاده از آن حقمالكانه موجر نسبت به ملك خود شده است.
2. دريافت وجهي در قبال موقعيت خوب ملك استيجاري
براساس اين نظر(ستوده، 1376، ج 1، ص 91)، هر ملكي داراي شرايطي است و از جهت كيفيت شرايط براي تجارت، يك وضعيت ندارد. مالك ميتواند وقتي كه ملك خود را جهت تجارت به اجاره واگذار ميكند، به جهت موقعيت خوبي كه ملكش براي اين كار دارد، مبلغي را از مستأجر دريافت كند. طبعاً، هر مكاني كه داراي شرايط و كيفيت بهتري براي تجارت باشد، سرقفلي بيشتري خواهد داشت.
3. دريافت سرقفلي در قبال دادن امتيازي به مستأجر
بر اين اساس، هنگامي كه مالك ملك تجاري با دريافت سرقفلي محل را به اجاره واگذار مينمايد، به علاوة حق انتفاع از منافع ملك ياد شده، به مستأجر اين امتياز را ميدهد كه در پايان مدت اجاره، بتواند به اقامت خود در محل ادامه دهد و با اجاره بهاي متعارفي اجاره ادامه پيدا كند؛ يا اينكه حق تخليه محل را از خود سلب مينمايد.
چنين برداشتي از سرقفلي برخلاف موارد ياد شدة قبلي، باعث ايجاد حق مخصوصي براي مستأجر ميشود كه حتماً داراي ارزش مالي است. بنابراين، بالطبع هميشه اين امكان براي مستأجر فراهم ميشود كه به اجارة محل ادامه دهد؛ يا اگر بخواهد، محل را تخليه نمايد و به موجر تحويل دهد و در قبال گذشتن از اين حق خود، از مالك مبلغي دريافت نمايد و اگر بخواهد، به مستأجر ديگري منتقل نمايد و مبلغي در مقابل اين حق از او بگيرد.
برداشت عرف از سرقفلي دريافتي به وسيلة مالك، با اين مبنا بسيار سازگارتر بود تا با مباني قبلي؛ چرا كه وقتي مالكي ملك تجاري خود را با دريافت سرقفلي اجاره ميداد ـ يا به قول عرف مرسوم، به صورت فروش سرقفلي معامله ميكرد ـ اين گونه نبود كه اين سرقفلي جزئي از مالالاجاره باشد و بعد از اتمام مدت، مستأجر هيچ حقي نسبت به ملك نداشته باشد. بلكه از ديد عرف، با چنين معاملهاي فقط ملك در دست مالك باقي ميماند كه ميتواند اجاره بهاي متعارف آن را دريافت نمايد، ولي ادارة محل، تخلية آن يا واگذاري به مستأجر ديگر، در اختيار مستأجر قرار ميگرفت ـ و به قول عرف، ميتوانست سرقفلي خريداري شدة محل را بفروشد.
اشارهاي گذرا به پيشينة حق كسب و پيشه و تجارت و همچنين نظرية فقها در اين باب، راهگشاي بررسي اين حق در قانون جديد است.
حق كسب و پيشه و تجارت، چه در عرف تجاري ايران و چه در قانون مربوط به روابط موجر و مستأجر، تغيير و تحولات عمدهاي داشته و فراز و نشيبهاي فراواني را به خود ديده است.
تا قبل از سال 1339با اينكه مواد صريحي در اين مورد وجود نداشت، ولي حق مزبور در عرف و عادت تجاري شناخته شده بود، و عملاً رعايت شد(كشاورز، 1374، ص 60).
اين وضعيت در سال 1339 به صورت قانوني بروز پيدا كرد، و قانون اين عرف را به رسميت شناخت. وضعيت به همين منوال تا سال 1356 ادامه يافت. و در اين سال، قانون روابط موجر و مستأجر جديدي وضع شد. طبق مادة 32 اين قانون، قانون مصوب 1339 منسوخ اعلام گرديد، ولي حق كسب و پيشه و تجارت دوباره در مادة 19 اين قانون، به رسميت شناخته شد.
بعد از انقلاب اسلامي و در سال 1362، دوباره قانون موجر و مستأجر جديدي وضع گرديد. ولي طبق مادة 1 اين قانون، فقط محلهاي مسكوني شامل اين قانون بودند. لذا در زمينة بحث حاضر، اصولاً بايد به قانون سال 1356 مراجعه ميشد.
به علت اينكه بيشتر مجتهدان به غير شرعي بودن حق مزبور نظر دادهاند، اختلاف رويهاي بين قضات در اين زمينه ايجاد شد. در سال 1363، شوراي نگهبان در نظريهاي اعلام كرد كه حق مورد اشارة مادة 19 قانون سال 1356 عنوان شرعي ندارد(روزنامة رسمي، 1363، شمارة 11502).
اين نظريه به علت اختلافنظري كه در صلاحيت اعلام نظر استقلالي شوراي نگهبان وجود داشت، كارساز واقع شد. در تاريخ 6 اسفند 1363، ديوان كشور با جمعي از قضات و مجتهدان خود كه به طور قانوني تشكيل يافت، اعلامنظري كرد كه حاكي از تأييد ضمني چنين حقي بود(كشاورز، 1374، ص 120).
در سال 1365، ماده واحدهاي به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد. براساس اين ماده واحده، اصولاً چنين حقي وجود دارد، به شرطي كه اجاره با سند رسمي نبوده و سرقفلي نيز دريافت شده باشد. در اين صورت، به قانون سال 1356 ارجاع داده شده است.
بالاخره بعد از مباحث طولاني دربارة شرعي بودن يا نبودن حق كسب و پيشه و تجارت، در سال 1369 مجمع تشخيص مصلحت نظام مادهاي را به تصويب رساند، و به همة گفتگوها و اختلافنظرها پايان داد. به موجب اين ماده:
«در مورد حق كسب يا پيشه يا تجارت، مطابق قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 2/5/56 عمل شود. ماده واحدة الحاقيه به قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 15/8/65، به قوت خود باقي است.»
اما چنانچه خواهيم ديد، اين نظر نيز در سال 76 تغيير كرد، و قانون جديد چنين حقي را غير قانوني اعلام نمود.
اكنون، در باب نظر فقها و مجتهدان دربارة حق كسب و پيشه و تجارت، بايد گفت كه از ديدگاه اينان، حق ياد شده با مبنايي كه ذكر شد، مردود است. حتي بعضي از ايشان ضمن اشاره به توجيه ياد شده، آن را غير صحيح و نامعقول دانستهاند، و سپس حكم بر حرمت مطالبة چنين حقي از سوي مستأجر دادهاند.(حلي، ص 121؛ امام خميني(ره)، 1403 ق، ج 2،ص 615؛ خويي، 1395 ق،ص 34؛ منتظري، 1362، ص409؛ صانعي، 1374، صص 477ـ478؛ مظاهري، 1370، ص 306؛ فاضللنكراني،1377، صص 297ـ298).
به طور قريب به يقين، ميتوان مقدمة چنين حكمي را قاعدة تسليط دانست كه وجود چنين حقي براي مستأجر، مالك را از تسلط و اختيار كامل بر دارايي خويش محروم مينمايد؛ اگرچه ميتوان باب بحث دربارة تعارض قواعد لاضرر و قاعدة ياد شده را در مورد ياد شده، مفتوح ديد.
همچنين، همة فقها بالاجماع به صحت اخذ سرقفلي به وسيلة موجر معتقدند. و چنانكه بعضي نيز به طور صريح اشاره كردهاند، مبناي آن را اختيارمالكانه ميدانند. و لذا، حق رجوع براي مشتري نسبت به آن قائل نيستند، مگر اينكه شرطي به نفع مشتري شده باشد و مشتري در قبال گذشتن از حق خود، سرقفلي را مطالبه كند(فاضللنكراني، 1377، ص300).
اكنون، بنابر مطالب پيشگفته، به بررسي سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت در قانون سال 1376 ميپردازيم.
بررسي قانون سال 1376 در باب سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت به جاي بررسي تكتك مواد مربوطه، به طور موضوعي به نقد قانون جديد در باب حق كسب و پيشه و تجارت، و سرقفلي ميپردازيم.
1. حق كسب و پيشه تجارت
در قانون جديد برخلاف قانون سال1356، هيچ اشارهاي به عنوان «حق كسب و پيشه و تجارت» نشده است. از اين جهت، قانونگذار، از روش قانون سال 1339 و همين طور اصطلاحات رايج بين مردم و عرف، تبعيت كرده است. ضمن اينكه اين مسئله، نشانگر جهتگيري قانونگذار در اين بخش ميباشد و با تغيير عنوان مذكور، مفهوم مذكور نيز كاملاً متفاوت از قانون سابق شده است. در قانون سابق، حق كسب و پيشه و تجارت يك حق مفروض براي مستأجر بود. در حالي كه سرقفلي در قانون جديد، يك حق قابل مطالبه براي مالك است. و اگر حقي نيز با اين عنوان براي مستأجر پيشبيني شده است، چيزي غير از معناي اصطلاحي و عرفي آن است كه در بررسي «سرقفلي» بدان خواهيم پرداخت. و چون تبصرة ماده 10 قانون جديد، گرفتن هر مبلغي خارج از مواد ياد شده در قانون را ممنوع اعلام ميكند، پس حق كسب و پيشه و تجارت به طور كلي از بين رفته است شكي وجود ندارد كه چنين اقدامي، جز در جهت شرعي كردن اين مقررات نبوده است؛ چنانكه قبلاً به نظرات فقها پرداختهايم. اما به نظر ميرسد چنين اقدام مهمي، شديداً قابل انتقاد است؛ چرا كه:
الف: همان گونه كه اشاره شد، به نظر ميرسد تنها مبناي رد اين حق، قاعدة تسليط است. بنابر اين قاعده، چون وجود چنين حقي حدود صلاحيت مالك در اعمال حقوق مالكيتش نسبت به ملك را تحديد ميكند، مردود است. در حالي كه لااقل در چنين استدلالي، جاي بحث و نظر در باب تعارض قواعد لاضرر و تسليط همچنان باز است. چگونه ممكن است فردي را كه طي سالها اجارهنشيني در محلي تجاري، در نتيجة مهارت، صداقت، درستكاري و … باعث جلب مشتري و شهرت محل شده است ـ كه ماية اولية درآمد و تجارت به شمار ميرود ـ از حق خود محروم كرد و هيچ حقي براي او قائل نبود.
آيا چنين برخوردي فقط با استدلال بر وجود حق مالك، قابل توجيه است؟
آيا افراد قادرند وجود حق خود را برخلاف اصول عقلي و اصل چهلم قانون اساسي وسيلة اضرار به غير، بلكه استفاده بلاجهت از دستاوردهاي ديگران قرار دهند؟
آيا دايرة شمول حق تسليط و اعمال حقوق مالكيت نسبت به اموال معنوي و دستاوردهاي مادي ديگران، قابل تسري است؟
ب: بنابر آنچه در بخش پيشين ذكر گرديد، حق مزبور قبل از اينكه جامة قانوني به خود بپوشد، در عرف تجاري موجود بود و رعايت ميشد، و در نهايت در سال 1339 به صورت قانوني درآمد. اگر نخواهيم بپذيريم كه چنين حقي قبل از تاريخ مذكور نيز به صورت عرفي موجود بوده است، دست كم بعد از اين تاريخ وجود چنين حقي با اين سابقة طولاني، شكي در اين مطلب باقي نميگذارد كه مطالبة آن توسط مستأجر امري كاملاً متعارف بوده است. مالك نيز قهراً به هنگام واگذاري محل براي اجاره، ميدانسته است كه در عين واگذاري منافع محل به ديگري، ملتزم به رعايت حقوقي خواهد بود كه بعد براي مستأجر ايجاد خواهد شد. البته، بدون شك عليرغم اين عرف، مالك ميتوانسته است شرط خلاف اين مسئله را بنمايد و از مستأجر بخواهد قبل از اجاره كردن محل، حقوق آيندة خود را نسبت به ملك مزبور ساقط كند. اكنون با اين مقدمه، ميگوييم كه مورد مذكور مشمول مواد 220 و 225 قانون مدني است. طبق ماده 225 قانون ياد شده، متعارف بودن امري در عرف و عادت به طوري كه عقد بدون تصريح هم منصرف به آن باشد، به منزلة ذكر در عقد است.
چون آنچه فقها در باب حرمت اين عقد ذكر كردهاند، مقتضاي اطلاق اين عقد است و نه مقتضاي ذات اين عقد، بنابراين طرفين ميتوانند با رضايت و توافق يكديگر، برخلاف اين قاعده تصميم بگيرند و تعهداتي بر عهدة هر كدام از طرفين نهاده شود. لذا، وقتي اين حق به صورت امري متعارف و كاملاً پذيرفته با سابقهاي طولاني درآمده است، حتي بدون ذكر در عقد نيز به منزلة ذكر در عقد بوده و طرف متعهد را ملتزم ميكرده است. پس، حتي در صورت پذيرفتن غير شرعي بودن بالاطلاق اين حق نيز مشكلي در توجيه اين حق از نظر شرعي نداشته است. بنابراين، به نظر ميرسد بهتر اين است كه با توجه به مصالح اقتصادي و نيازهاي جامعة امروز كه باعث شده است در اغلب كشورهاي جهان نيز چنين حقي به طور قانوني به رسميت شناخته شود، قانونگذار ما نيز به جاي ريشهكن كردن اين حق، با اصل قرار دادن وجود چنين حقي، در عين حال به طرفين اجازة شرط خلاف ميداد يا اگر اوضاع و احوال را نشانگر خلاف اصل ياد شده ميديد، به غير قانوني بودن آن حكم ميكرد؛ اصلي كه با عرف جاافتادة جامعه نيز همسويي كامل داشت.
ج: مجمع تشخيص مصلحت نظام در سال 1369 به علت اختلافنظر در باب شرعي بودن يا نبودن اين حق، مادهاي را تصويب نمود و در قسمتي از موارد، وجود چنين حقي را قانوني و شرعي اعلام كرد. اكنون، سؤال اين است كه مگر مجمع تشخيص مصلحت نظام، محل تشخيص احكام ثانويه در جهت مصالح روز و ادارة كشور نيست؟
آيا غير از اين است كه وجود چنين نهادي پيشبيني شده است تا مرجعي باشد كه در موارد مخصوصي، در امر قانونگذاري مداخله نمايد و تصميمش به عنوان تصميمي بالاتر از تشخيص مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان عمل شود تا تنگنظريها و سختگيريهاي فقهي باعث اخلال در ادارة امور جامعه نگردد؟ بنابراين، نه تنها حداقل لازم بوده است كه مجلس در مورد ياد شده، در همان حد مادة تصويبي از سوي مجمع بدان پايبند بماند، بلكه لازم است بحثي گستردهتر در اين زمينه گشوده شود كه آيا مجلس شوراي اسلامي حق دارد به طور صريح يا ضمني با تصويب قوانيني، مانع اجراي مصوبات تصميمات اين مجمع گردد؟
2. سرقفلي
سرقفلي اصطلاحي است كه قانونگذار، براي بيان حقوق مالك و مستأجر بر گزيده است. اين اصطلاح در مورد حق مالك، همان سرقفلي اصطلاحي است كه قبلاً نيز پذيرفته شده بود. اما نسبت به مستأجر، متفاوت از چيزي است كه به عنوان حق كسب و پيشه و تجارت بود، و جز در مورد توافق طرفين چنان حقي نميتواند جنبة قانوني داشته باشد.
قانونگذار در مواد مربوط به سرقفلي(مواد 6 تا 10) بعد از ذكر حق مالك در دريافت مبلغي به عنوان سرقفلي، مواردي را نيز با همين عنوان براي مستأجر شمرده است. در همة موارد مذكور كه حقي به مشتري داده شده، موضوع عبارت است از اينكه به عنوان عقد، موجر امتيازاتي به مستأجر داده است، كه اين امتيازات ارزش مالي دارند. و لذا، مستأجر ميتواند در ازاي گذشتن از اين حق خود، مبلغي دريافت دارد.[1] در حالي كه در قانون سابق حق كسب و پيشه و تجارت، نتيجه كار مستأجر بود. در صورتي كه حقوق پيشبيني شده در قانون جديد براي مستأجر ايجاد شود، انتقال اين نوع سرقفلي با مشكلي مواجه نخواهد بود. يعني، در موارد سهگانة پيشبيني شده، مستأجر با توافق و تراضي مالك يا مستأجر جديد خواهد توانست حق خود را منتقل سازد. و اصولاً، اختلاف در ميزان اين حق هم پيش نخواهد آمد؛ در حالي كه در حق قبلي مستأجر، چنين اختلافي طبيعي بود.
موضوعي كه در اين قانون ذكر نشده است، ولي در قانون سابق بدان پرداخته شده و تكليف آن مشخص شده بود، اين است كه انتقال اين سرقفلي از سوي مستأجر آيا بايد با سند رسمي باشد يا با سند عادي نيز امكانپذير است؟ قانونگذار وظيفه داشت به جهت اهميت مطلب، در اين باب تصميم بگيرد.
در بادي امر چنين به نظر ميرسد كه چون قانون سابق در زمينة نحوة انتقال سخن گفته و اين قانون مطلبي نگفته است، پس طبيعي است كه در اين زمينه به قانون سابق رجوع نماييم؛ چراكه اصل بر اين است كه در موارد سكوت، قانونگذار، قانون قبلي را همچنان معتبر ميداند. در اين صورت اينجا نيز طبق تبصرة 2 مادة 19 قانون سابق، بايد معتقد به لزوم سند رسمي و شرط بودن سند رسمي براي انتقال شويم. اما، به نظر ميرسد چنين استدلالي در اين مورد خاص، درست نباشد.
علت مسئله اينكه، اينجا مفهوم سرقفلي ـ همانگونه كه يادآوري شد ـ با مفهوم حق كسب و پيشه و تجارت قانون سابق كاملاً متفاوت است. پس، وقتي اصل موضوع مادة 19 منتفي شده است، جايي براي استناد به تبصرة آن باقي نميماند.
به علاوه، حق كسب و پيشه و تجارت، موضوع دقيق و شايعي بود كه احتياج به دقت فراوان داشت تا حقوق طرفين، افراد ثالث و همچنين حق دولت رعايت شود. در حالي كه سرقفلي با معناي جديدش، هم بسيار نادر خواهد بود و هم، به نظر نميرسد چندان مشكلزا و اختلافانگيز باشد. لذا، بهتر به نظر ميرسد با استناد به مادة 2 قانون جديد در اين باره، سند عادي را كافي بدانيم و به صحت آن معتقد شويم.[2]
مطلب مهمتر در اين زمينه، نحوة برخورد قانونگذار با مبناي سرقفلي است؛ كه پيش از اين در باب آن سخن گفتهايم. قانونگذار در اين زمينه از روش دوگانهاي بهره جسته، كه باعث ناهمخواني در مواد شده است. با اينكه از سبك و سياق مطالب كاملاً مشهود است كه مواد با استفاده از متون فقهي، بويژه تحريرالوسيله حضرت امام خميني(ره) تنظيم شده، با اينهمه از مبناي فقهي آن در اين موضوع فاصله گرفته است. چنانكه ذكر شد، فقها توجيه گرفتن سرقفلي از سوي مالك را اختيارات مالكانه دانستهاند. به عبارت ديگر، مبلغ را همانند مبلغي كه تحت عنوان اجاره بها پرداخته ميشود، ميدانند. و لذا، در پايان مدت اجاره نسبت به اين مبلغ، حق رجوع به مستأجر ندادهاند. در حالي كه در قانون جديد نه تنها از اين مطلب عدول شده و بصراحت در تبصرة 2 مادة 6 به مستأجر اجازه داده شده است نسبت به اين مبلغ به مالك رجوع كند، بلكه اجازه داده شده است قيمت عادلة روز از مالك مطالبه شود.
قانونگذار با اين تصميم خود، خواسته است از روية عرف تجاري پيروي كند و نسبت به وقايع و عادات طولاني اجتماعي بيتفاوت نگذرد. در حالي كه توجه به اين مطلب نداشته است كه مبناي اين دو نظر، با يكديگر تفاوت عمده دارند.
اگر در عرف تجاري سرقفلي قابل رجوع است، به علت آن است كه مالك در ضمن گرفتن سرقفلي، متعهد به دادن امتيازاتي به مستأجر شده است كه ارزش مالي دارند؛ همانند حق ادامة اجارة محل. لذا، هنگام تخليه نيز علاوه بر اينكه حق مطالبة سرقفلي براي مستأجر محفوظ است، بلكه ميزان اين حق نيز با توجه به قيمت عادلة روز تعيين ميشود. در حالي كه منظور قانونگذار در مادة 6، چنين امري نبوده است. يعني، قانونگذار در اين ماده نميخواهد از سرقفلياي صحبت كند كه در قبال دادن امتيازي به مستأجر، از او گرفته ميشود؛ چراكه اين نوع سرقفلي، در مواد 7 و 8 پيشبيني شدهاند. مبناي فقهي اين مطلب و شيوة نگارش اين بحثها در كتب فقهي جديد از جمله تحريرالوسيله امام خميني، چنين امري را تأييد ميكند. منظور چنين فقهايي ـ كه مرجع و منبع مراجعة قانونگذارها بوده است ـ. از بحث سرقفلي، مبلغي بوده است كه موجر به عنوان اختيار مالكانه ميگيرد؛ كه چنين مبلغي، قابل استرداد نيست. عرفاً نيز اگر مالك امتيازي به مستأجر نداده، اما مبلغي گرفته باشد، جزء مالالاجاره محسوب ميشود و بعد اين وجه قابل مطالبه از سوي او نيست.
با توجه به توضيحات ياد شده، اگر تفسير ارائه شده را نپذيريم و معتقد شويم كه منظور از سرقفلي در اين ماده، مربوط به جايي است كه امتيازي به مستأجر داده شده است، در اين صورت بايد بگوييم كه آوردن مواد 7 و 8 در اين قانون، هيج وجهي ندارد و زايد به نظر ميرسد؛ چراكه علت اينكه اين فروض كه در كتب فقهي و از جمله تحريرالوسيله ذكر شدهاند، عدم حق رجوع مستأجر نسبت به سرقفلي بوده است. پس، وقتي از مبناي اين نظر صرف نظر و از مبناي ديگري پيروي گردد، و به حق رجوع حكم شود، آوردن اين فروض وجهي نخواهد داشت و در عالم خارج شايد هرگز واقع نشود. دليل مطلب نيز واضح است؛ يا مالك در ابتداي اجاره از مشتري سرقفلي دريافت كرده يا اينكه بدون دريافت هيچ مبلغي محل را اجاره داده است. در صورتي كه از مستأجر سرقفلي گرفته باشد، طبعاً مستأجر، حقوق ياد شده در اين مواد 7 و 8 را خواهد داشت؛ چراكه اگر مالك حاضر به بازپرداخت سرقفلي به قيمت روز نباشد، او خواهد توانست به اجارة خود ادامه دهد يا اين محل را به ديگري اجاره دهد. و اگر سرقفلي نگرفته باشد، هيچ دليلي ندارد مالك بدون گرفتن هيچ مبلغي يا امتيازي، حاضر شود اختيارات ملك خود را به مستأجر واگذار نمايد تا او در پايان مدت اجاره، بتواند مبلغي مطالبه نمايد كه چه بسا از خود اجارهبهاي دريافتي نيز افزونتر باشد. بنابراين، تنها احتمالي كه ميتواند توجيهگر وضع مواد 7 و 8 قانون جديد باشد، شايد پيدا كردن وجهي براي حق مستأجر بر حق كسب و پيشه و تجارت بوده است. بدين معنا كه قانونگذار ميخواسته است بگويد كه اگر مبناي گرفتن حق كسب و پيشه توسط مستأجر،داشتن امتيازي در مقابل مالك بوده باشد، چنين حقي به رسميت شناخته ميشود. حتي اگر منظور قانونگذار چنين امري نيز بوده باشد، تصميمگيري او درست نبوده است؛ چراكه با توجه به مطالب پيشگفته، پيداست كه چنين اختياري براي مستأجر، هيچ سنخّيتي با آنچه حق كسب و پيشه و تجارت ناميده ميشود، ندارد.
بنابراين، اگرچه پذيرش نظرية عرف تجاري از سوي قانونگذار را انتخابي منطقي و منطبق با معيارهاي حقوقي ميدانيم كه باعث انطباق قانون با روش معمول در عرف شده است، ليكن ذكر مواد ديگر در اين زمينه كه باعث تشكيك در مطالب ميشود، زايد است و باعث سوء برداشت خواهد شد.
در پايان مقاله با ذكر دو نكتة ديگر در باب بحث حاضر، سخن را به پايان ميبريم:
1. قسمت اول مادة 9 قانون جديد التصويب، غيرصحيح به نظر ميرسد؛ مگر اينكه به جاي حرف «يا»، از «و» استفاده شود. در صورت فعلي، اين ماده با تبصرة 2 مادة 6، در تعارض است. مادة 9 قانون جديد چنين مقرر ميدارد:
«چنانچه مدت اجاره به پايان برسد يا مستأجر سرقفلي به مالك نپرداخته باشد و يا اينكه مستأجر كليه حقوق ضمن عقد را استيفاء كرده باشد، هنگام تخلية عين مستأجره حق سرقفلي نخواهد داشت».
بنابراين ماده، هم تمام شدن مدت اجاره و هم نپرداختن سرقفلي به مالك، هر كدام به طور مستقل دليلي بر عدم امكان گرفتن سرقفلي به وسيلة مستأجر تلقي ميشوند، در حالي كه تمام شدن مدت اجاره، به هيچ دليلي نميتواند مْسقط چنين حقي باشد. لذا، منظور قانونگذار اين بوده است كه اگر مدت اجاره تمام شده و در عين حال سرقفلي نيز قبلاً به مالك پرداخت نشده باشد، در اين صورت امكان رجوع به سرقفلي وجود نخواهد داشت. تبصرة 2 مادة 6 نيز مؤيد همين نظر است، چون تنها پرداخته شدن سرقفلي به مالك را موجد حق مستأجر ميداند، و مطالبه شدن در مدت عقد اجاره را به عنوان شرط نياورده است.
2. به نظر ميرسد بهتر بود به جاي اصطلاح «طريق صحيح شرعي» كه در تبصرة 2 مادة 6 آمده است، توضيح مطلب ميآمد و منظور قانونگذار صريحاً بيان ميشد؛ چراكه در كتب فقها شرايط خاصي براي گرفتن سرقفلي توسط مشتري پيشبيني نشده است و منظور دقيق قانونگذار معلوم نيست.[3]
كتابنامه
1. احمدي، نعمت، بررسي قانون روابط موجر و مستأجر، تهران: انتشارات اطلس، 1374
2. حلي، شيخحسين، بحوث الفقهية
3. خويي، ابوالقاسم، مستحدثات المسائل، لطفي، 1395
4. روزنامة رسمي، 11502، 3/6/1363
5. ستوده، حسن، حقوق تجارت، تهران: چاپ دادگستر، 1376
* عضو هيئت علمي و معاون پژوهشي دانشكده حقوق دانشگاه امام صادقu
[1] به عنوان مثال، طبق ماده6 اين قانون، در صورتي كه مشتري از ادامه انتفاع از ملك استيجاري انصراف دهد و در مقابل مبلغي از مالك با مستأجر جديد بگيرد، اين حق سرقفلي ناميده ميشود.
مادة 7 اين قانون چنين مقرر ميدارد:«هرگاه ضمن عقد اجاره شرط شود، تا زماني كه عين مستأجره در تصرف مستأجر باشد، مالك حق افزايش اجارهبها و تخليه عين مستأجره را نداشته باشد و متعهد شود كه همه ساله عين مستأجره را به همان مبلغ به او واگذار نمايد، در اين صورت مستأجر ميتواند از موجر يا مستأجر ديگر مبلغي به عنوان سرقفلي براي اسقاط حقوق خويش دريافت نمايد».
مادة 8 قانون ياد شده نيز مورد مشابهي را مقرر داشته است:«هرگاه ضمن عقد اجاره شرط شود كه مالك عين مستأجره را به غير مستأجر اجاره ندهد و هر ساله آن را به اجارة متعارف به مستأجر متصرف واگذار نمايد، مستأجر ميتواند براي اسقاط حق خود و يا تخليه محل، مبلغي را به عنوان سرقفلي، مطالبه و دريافت نمايد».
[2] مادة 2 قانون جديد چنين مقرر ميدارد: قراردادهاي عادي اجاره بايد با قيد مدت اجاره، در دو نسخه تنظيم شود و به امضاي موجر و مستأجر برسد و به وسيلة دو نفر افراد مورد اعتماد طرفين به عنوان شهود گواهي گردد.»
[3] تبصرة 2 مادة 6 قانون جديد روابط موجر و مستأجر: «در صورتي كه موجر به طريق صحيح شرعي سرقفلي را به مستأجر منتقل نمايد، مستأجر ميتواند براي اسقاط حق خود و يا تخلية محل، مبلغي را به عنوان سرقفلي مطالبه و دريافت نمايد.»
فناوري نانو مسائل قانوني جديدي را در زمينهحقوق و مالکيت فردي ايجاد نموده است. شايد بتوان برخي از اين مسائل را با قوانين موجود و يا با کنترل و تعديل قلمرو نانو حل و فصل نمود ولي ممکن است براي کنترل قلمرو نانو نياز به وضع قوانين جديدي داشته باشيم. همچنين فناوري نانو در زمينه مالکيت فکري، مسائلي را در دو سطح متفاوت ايجاد ميکند. در سطح اختراعات خاص، اين بحث وجود دارد که آيا ميتوان ويرايش جديد و نانومقياس (nanoversion) يک اختراع قبلي را به عنوان يک اختراع جديد ثبت کرد يا نه؟ با توجه به توسعه سياستهاي ثبت اختراع مربوط به فناوري زيستي، اين کار عملي خواهد بود. در سطحي بالاتر اين اختلاف نظر وجود دارد که آيا حمايت قوي از اختراعات، فناوري نانو را توسعه خواهد داد يا خير؟ ديدگاههاي گوناگون عصر راديو و عصر اطلاعات، راهحلهايي براي جلوگيري از سردرگمي اختراعات نانو و همچنين تسريع رشد صنعت نانو ارائه ميدهد. در اين مقاله مسائلي از قبيل قوانين مالکيت فردي و سياستهاي مربوط به مالکيت فکري، که فناوري نانو ممکن است ايجاد نمايد معرفي خواهد شد.
مالکيت و تعدي (Property and Trespass)
قوانين مالکيت فردي و قوانين تخلفاتي با مطرح شدن موضوعاتي مانند قلمرونانو و تحولات ايجاد شده به وسيله نانوابزار و ساير دستاوردهاي فناوري نانو مورد ترديد قرار گرفته است. اصطلاح قلمرو نانو به هر فضايي که در آن بتوان به نانوابزارها دسترسي پيدا نمود اطلاق نميشود. برخي از اشيائي که ممکن است نانوابزار تلقي شوند، اما در اصل جزء جامدات ميکروسکپي ميباشند، از قلمرو نانو خارجاند. به عنوان مثال، ديوار يک خانه ممکن است جامد و يکنواخت بهنظر برسد اما هر ترک بسيار ريز در ديوار که حتي با چشم ديده نميشود ميتواند يک قلمروي نانوي بسيار وسيع باشد. با در نظر گرفتن مجموعهاي از اين ترکها، نانوابزارها به راحتي قادرند ازميان يک ديوار عبور نمايند. در مورد يک در، هنگامي که در بسته است فاصله موجود ميان در و چارچوب آن با اينکه به چشم نميآيد، متشکل از منافذ بزرگي است که هر کدام به خودي خود ميتواند يک قمروي نانوي بسيار وسيع باشد. حتي بدن انسان نيز به علت وجود روزنههايي درسطح پوست، که پوست را به بخشهايي در اندازههاي 40 تا 100 نانومتري تقسيم ميکنند و وروديهاي پروتئين، ويروسها و نانوابزارها ميباشند، نيز همواره يک قلمرونانو محسوب مي شود. دسترسي به قلمرو نانو ميتواند يک امتياز و دستاورد بسيار ويژه و با ارزش باشد، اما اينکه چه کسي از اين امتياز برخوردار خواهد شد، خود مي تواند پيامدهاي بسياري را در پي داشته باشد. يک نظريه در اين مورد وجود دارد که در آن، بر لزوم پيشبرد و کنترل فناوري نانو در ادامه مسير سابق مالکيت فردي يا همان قوانين تخلفاتي تأکيد مي شود. در نظريه ديگري که مي توان آن را يک فرضيه رقابتي محسوب نمود، قلمرو نانو با قلمرو هوايي، که نامحدود و قابل دسترسي براي عموم است، مقايسه ميشود که بايد توسط يک نهاد دولتي کنترل گردد.
الف- قوانين مالکيت فردي
به كارگيري قوانين مالکيت فردي يا قوانين تخلفاتي در مورد قلمرو نانو موجب محدود شدن آن به قلمرو اشياء ماکروسکپيک ميشود. مطابق تحليل قانون مالکيت فردي، نانوابزاري که قادر باشد از ميان يک ديوار عبور نموده، به درون خانهايوارد شود، حريمهاي خصوصي و شخصي را نقض نموده است. تلقي نمودن نانوابزارها به عنوان تخلف نيز نتايج مشابهي را در پي دارد. دارايي يک مالک ميتواند توسط يک متخلف که با حقوق مالکيت فردي مخالف است، مورد تعرض و تجاوز قرار بگيرد. در اينجا موضوع قابل توجه ايناست که نانوابزارها، مخصوصاَ براي افراد عادي، ميتوانند کاملاَ غير قابل تشخيص باشند. بهاين ترتيب هنگامي که نانوابزاري قابل تشخيص نباشد و هيچ اثري از خود، در جايي که بوده يا هست، بر جاي نگذارد حقوق مالکيت فردي به شدت نقض ميشود. آيا اينکه نانوابزاري بدون ايجاد هيچ آسيب و نشانهاي، وارد بدن فردي شده و از آن خارج شود، نوعي تجاوز به حقوق آن شخص محسوب ميشود؟ موضوع ديگر، حقوق مالکيت صاحبان نانوابزار ميباشد. اگر شخصي در يک مکان عمومي نانوابزاري را استنشاق نموده و سپس به خانهاش برود، آيا اين شخص سارق اين نانوابزار محسوب ميشود؟ اگر قلمرونانو به عنوان يک دارايي فردي در نظر گرفته شود، آيا باز هم دولت خواهد توانست مجري قوانين مربوط به آن باشد؟ آيا در اين صورت دولت مرکزي ملزم به اداره و کنترل فضاي نانو توسط پليس خواهد شد؟ در اينصورت براي اثبات تخلفات صورت گرفته، چه تجهيزاتي مورد نياز خواهد بود؟ هرچند اين سوالها فرضي است اما اين نکته را آشکار ميسازد و آن اين كه فناوري نانو قادر است به طور جدي، قوانين مالکيت و مفاد آن را تحت تأثير قرار دهد.
ب- قلمرو باز نانو
راهکار ديگر ميتواند تبديل قلمرو نانو به يک منبع عمومي و کاملاَ شبيه به قلمرو هوايي باشد، به طوري که هر فرد به طور قانوني، حق دسترسي به آن را داشته باشد. عمومي کردن قلمرونانو، مستلزم صدور مجوز حرکت آزادانه هر نانوابزاري، البته بدون نقض و تجاوز به حقوق فردي اشخاص، ميباشد. ابزارهاي کاهش آلودگي، پاککنندههاي فاضلابها و ابزارهاي کنترل حشرات، نمونههايي از اينگونه نانوابزار ميباشند که بر طبق اين قانون قادرخواهند بود بدون هيچگونه محدوديتي در فضاي نانو حرکت کنند و به هر کجا که به آنها نياز است بروند. به اين ترتيب افراد هم ديگر نگران تخلفات ناشي از رفت و آمد نانوابزارهايشان نخواهند بود. چنين قوانيني را ميتوان در جهت به کارگيري مفيدتر قلمرونانو و دستيابي راحتتر به آن توسعه داد. قوانيني را نيز ميتوان براي برخورد با تخلفات سازمان يافته وضع نمود. اما آيا اين قوانين و مقررات قادر خواهند بود بر چالشهاي ناشي از عدم رديابي نانوابزارها غلبه نمايند؟ قلمرو نانو نامحدود است و نانوابزارها، اشياء ريز مقياس موجود در آن هستند. به اين ترتيب بدون استفاده از ميکروسکوپهاي قدرتمند، كه حمل آنها تقريباً غيرممكن است، کشف تخلفات انجام گرفته مشکل خواهد بود. مشکلي که در اينجا صرفنظر از نحوه مالکيت نانوابزار، مالکيت فردي، يا مدل قلمروهوايي وجود دارد، چگونگي تعيين هويت مالک نانوابزار ميباشد. فرض کنيد نانوابزاري در حال گذر از يک خانه توسط صاحبخانه و به طور ناخواسته تنفس شود و در درون ريه شخص جا بگيرد و نهايتاَ منجر به التهاب ريه و مرگ صاحبخانه شود. واضح است که طبق قوانين مالکيت فردي يا مقررات قلمروهوايي، امکان دارد شخصي که به طور ناخواسته در مسير حرکت نانوابزار و نهايتاَ آسيبهاي وارده از تنفس آن قرار گرفته مسئول تلقي شود. اين قضاوت بدون مشخص شدن هويت مالک اصلي نانوابزار يا کسي که آنرا در محيط رها کرده است، يک قضاوت ناعادلانه خواهد بود. با فرض اينکه بتوان قسمتي از ريه شخص را که نانوابزار در آن جاي گرفته است، تشخيص داده و سپس براي پيدا کردن نانوابزار آن را جدا نمود؛ چه امکانات و تجهيزاتي براي پيدا کردن شيئي با اندازه کمتر از 100 نانومتر از ميان بافت ريه مورد نياز است ؟ آيا يک متخصص ميتواند به اميد پيدا کردن يک شيء ريز مقياس از درون يک حجم نسبتاَ بزرگ از بافت ريه، از يک STM (ميکروسکپ پيمايشگر تونلي) استفاده کند؟ مشخص نمودن سازنده نانوابزار مي تواند به سادگي نگاه كردن به يک نانو ابزار در زير ميکروسکوپ باشد؛ چراکه هر شرکت سازنده نانوابزار براي شناسايي توليداتش پيشبينيهايي را انجام ميدهد. تشکيلات عرضهکننده نانوابزار براي تجهيز جامعه به فناوري نانو راهکارهايي را ارائه ميدهند که با استفاده از آن، منشأ توليد يک نانوابزار قابل رديابي خواهد بود. اما نکته مهم اين جاست که در عين تعيين نمودن سازنده يک نانوابزار، هويت مالک و کسي که نانوابزار را در محيط رها کرده است، همچنان نامعلوم باقي ميماند. به دليل متداول و عمومي بودن استفاده از نانوابزار و نيز اينکه افراد بسياري ميتوانند صاحب نانوابزار باشند، پيدا نمودن مالک اصلي و کسي که واقعاَ آن را در محيط رها کرده است، ناممکن ميباشد و البته در اين صورت سازنده نانوابزار نيز مسئول حادثه پيش آمده نخواهد بود. دشواري تعيين نمودن مالک اصلي نانوابزار که به طور تصادفي مسئول اين حادثه است، دولت ياکارخانه سازنده نانوابزار را ملزم ميکند که در موقع فروش نانوابزار مبلغي را بهمنظور جبران خسارات احتمالي که نانوابزار ممکن است در آينده به بار آورد، از خريدار دريافت نموده و نزد خود نگه دارد تا به کساني که در آينده ممکن است توسط نانوابزار صدمه ببينند، پرداخت شود. اما در صورتي که جراحات و صدمات ايجاد گرديده غير قابل جبران باشند، اين وجه ذخيره شده قادر به جبران خسارت وارده خواهد بود؟ اين قبيل پرسشها با اينکه عموماَ غير قابل پاسخگويي هستند اما در نهايت اين موضوع را روشن ميسازند که چگونه فناوري نانو ميتواند سياست اجتماعي، قوانين مالکيت و حريمهاي شخصي را تحت تاثير قرار دهد.
حريم (Privacy)
اگرچه با در نظر گرفتن قلمرونانو به صورت قلمروهوايي، پيامدهاي ناشي از محدوديتهاي ايجاد شده توسط قوانين مالکيت فردي برطرف ميشود، اما مدل قلمروهوايي نيز نمي تواند جوابگوي اين مسئله باشد که چهنوع کنترلي را ميبايست در مورد قلمرونانو اعمال نمود. واضح است که به واسطه مثالذکر شده، نانوابزارها نبايد مجاز به ايجاد خسارت در قلمرونانو باشند، اما آيا ميتوانند مجاز به کسب خبر از شرايط يا رويدادهاي قلمرونانو و يا گزارش نمودن هر رويداد رخ داده درقلمرو نانو، به صاحبانشان باشند؟ موضوع ديگر ايناست که دامنه قلمرونانو در مکانهاي عمومي مانند چهارراهها و استاديومهاي همگاني، براي نشان دادن و گزارش کردن رفتار و مکالمات مردم تا چه حد بايد باشد؟ آيا چنانچه نانوابزاري قادر به استراق سمع مکالمات ديگران، از راه دور و گزارش آن به ساير افراد باشد، يا چنانچه نانوابزاري در جايي براي مقاصد جاسوسي به کار گرفته شود، اينها نمونههايي از نقض حقوق شخصي افراد نيستند؟ براي حفاظت از حريم خصوصي افراد، ممکن است بتوان مقرراتي را به منظور کنترل عملکرد نانوابزارها در قلمرونانو، وضع نمود اما آيا با وجود تعدد نانوابزارها و نيز مشکل بودن تشخيص آنها، اين مقررات قابل اجرا خواهند بود؟ چالشهاي به وجود آمده در مورد قوانين قلمرونانو را ميتوان بهطور خلاصه با اين جمله مشهور ريچارد فاينمن (1959)، در پايين فضاي بسياري وجود دارد، به اين صورت بيان نمود که آيا مامور نيز به به تعداد کافي در پايين براي محافظت و سالم نگه داشتن اين فضاها وجود دارد؟
موضوعات قابل پتنت شدن
يک اختراع براي آنکه قابل ثبت شدن باشد بايد از دو ويژگي تازگي و غيربديهي بودن برخوردار باشد. هر اختراع فقط براي يکبار جديد و غيربديهي است. همچنين درخواستهاي ثبت اختراع بايد بهگونهاي تنظيم گردند که يک شخص متخصص در صنعت مربوطه، با استفاده از آن قادر باشد آن اختراع را بدون انجام تعداد نامعقولي آزمايش، ساخته و به کار ببرد. چنين درخواستي به منزله يک مرجع و دستورساخت براي اختراع مورد نظر تلقي ميشود. به دليل شباهت بيشتر نانوساختارها با نمونههاي مشابه ماكروسكوپي، بررسي ويژگيهايي همچون تازگي و ذاتيت و قابل ساخت بودن اختراعات جديد فناوري نانو با مشکل روبهروست.
الف- تازگي و ذاتيت (Novelty & Inherency)
چنانچه اختراعي جديد نباشد مجوز ثبت اختراع براي آن صادر نميشود. وجود هر تفاوتي، هر چقدر هم جزئي، ممکن است ابتکار نويي را ميان اختراع جديد و اختراع قبلي بهوجود بياورد. به عنوان مثال، فرض نماييد که براي يک بيل با مشخصات يک دسته بلند و استوانهاي شکل که به يک انتهاي آن تيغه دايرهاي شكل بيل متصل شده است، درخواست حق ثبت اختراع شده باشد. پس از اين هر بيل ديگري که با يک دسته بلند و استوانهاي با يک تيغه گرد متصل به يک انتهاي آن ساخته شود، اختراع جديدي محسوب نميشود. اما درصورت وجود حداقل يک تفاوت جزئي در بيل ساخته شده با بيل قبلي، دومي ميتواند يک اختراع جديد باشد. بنابراين بيلي با يک دسته چهاگوش و يا بيلي با تيغه چهاگوش در انتهاي دستهاش، هر کدام اختراعات جديدي بهشمار ميروند. موضوع تازگي در فناوري نانو ممکن است به وضوح آنچه در مورد بيل ذکر شد، نباشد. فرض کنيد مجوز ثبت اختراع براي يک لوله کربني در مقياس ميکروسکپيک که ديوارههاي آن متشکل از هزاران يا حتي ميليونها اتم کربن متصل به هم بوده و مجراي ميان لوله که ممکن است حتي کوچک تر از يک شکاف يک اينچي باشد، صادر شده باشد. حال تصور کنيد پس از صدور اين مجوز، دانشمند ديگري يک نانولوله کربني تکجدارهاي را اختراع نمايد که ديواره آن تنها از يک لايه از اتمهاي کربن ساخته شده و داراي مجرايي مياني با اندازهاي در حد نانومتري باشد؛ اين نانولوله را به دليل داشتن اجزاي متفاوتي از لوله کربني ماکروسکپيک اوليه، از جمله ديواره نازکتر و مجراي باريکتر، ميتوان يک اختراع جديد به حساب آورد. مفهوم تازگي به نوعي دربرگيرنده مفهوم ذاتيت نيز ميباشد. يک اختراع امکان دارد بهطور ذاتي اختراع مورد ادعاي بعدي را از قبل پيشبيني نمايد، حتي چنانچه در امتيازنامهاش صراحتاً به اختراع دوم اشارهاي نشده باشد. در مورد لوله کربني، چنانچه ضخامت جداره و قطر مجراي لوله کربني ماکروسکپيک دقيقاً تعيين و ثبت نگرديده باشد، يک مميز ميتواند استدلال نمايد که هنگام توليد لوله کربني ماکروسکپيک، بهطور ذاتي توليد نانولولهکربني تکجداره از قبل پيشبيني شده است. اينچنين تعبير گستردهاي از ذاتيت، مجموعهاي از انواع استدلالات را در بر دارد که به وسيله آنها مي توان درخواستهاي ثبت اختراع مربوط به هر نانوساختاري را که در اصل يک ويرايش پيشرفتهتر از اختراع ميکروسکپيک قبلي است، رد نمود. چنين رويکردي تدريجاً به توقف روند پيشرفت فناوري نانو خواهد انجاميد؛ چرا که با توجه به اين استدلالات فقط تعداد معدودي از اختراعها قابل ثبت شدن خواهند بود. دکتريني که دادگاهها در مورد اين قضيه تصويب نمودند اين است که چنانچه جزئي از اختراع دوم توسط اختراع اوليه بهطور ذاتي پيشبيني شده باشد، اما اختراع دومي تحت شرايط ويژهاي، آثار متفاوتي را از خود نشان دهد که اختراع اول فاقد آنهاست، پيشبيني انجام شده توسط اختراع اوليه دليل کافي براي جلوگيري از ثبت اختراع دومي نمي باشد. صدور امتيازنامه شماره 5/424/054 براي نانولولههاي کربني تکجداره و چند جداره گواه اين نکته است که سازمان اعطاي مجوز ثبت اختراعات و علائم تجاري ايالات متحده (USPTO) اين دکترين را در مورد ذاتيت پذيرفته و به کار گرفته است. USPTO ممكن است همان تفسير ابتدايي ذاتيت را در مورد اختراعات توليد شده توسط فرايندهاي MEMS به كار برد. روشهاي ساخت MEMS توانايي ساخت اشيا را هم در مقياس ميکروسکپيک وهم در مقياس نانو دارا ميباشند. البته يک مميز باز هم ميتواند بهطريق منطقي و معقولي ثابت نمايد کهنانوساختار توليد شده به وسيله فرايند MEMS چنانچه با اختراعي مشابه که با همين روش و در مقياس ميکروسکپيک ساخته شده است، مقايسه گردد، جديد نيست.
ب- بديهي بودن (obviousness)
دومين مانع بر سر راه ثبت يک اختراع، اصل بديهي بودن است. اين عامل مهم ميتواند مانع از اعطاي حق ثبت به يک اختراع شود مگر اينکه اختراع جديد شامل يک تعميم و يا تغيير واضح نسبت به اختراع قبلي باشد. با توجه به مثالي که در مورد اختراع بيل بيان شد، هر شخص ماهر در فن بيل سازي بايد اين را رعايت کند که براي اختراع يک بيل جديد، تيغه بيلش نبايد گرد باشد. مثالي از يک تغيير غير بديهي در ساخت يک بيل جديد ميتواند شامل يک شکاف تعبيه شده در پايين تيغه براي افزايش انعطاف پذيري بيل باشد. يک اختراع جديد مشابه اختراعات قبلي در حالي غيربديهي محسوب ميشود که قابليتهاي غير منتظرهاي را از خود نشان دهد که اختراع قبلي فاقد آنها باشد. در مورد اختراع بيل، چنانچه بيلي با تيغه گرد توسط فرآيند ويژهاي بهگونهاي ساخته شود که داراي استحکامي 10 برابر بيلهاي معمولي باشد، احتمالاَ اين بيل به عنوان يک اختراع جديد ثبت ميگردد. به همين ترتيب نانولوله کربني تکجداره در مقايسه با يک لوله کربني که در مقياس ميکروسکپيک ساخته شده است، يک اختراع غيربديهي است، چراکه قابليت انتقال جرياني معادل يک ميليون آمپر بر سانتيمتر مربع را داراست، در صورتي که لوله کربني ماکروسکپيک چنين قابليتي را ندارد. ظرفيت بالاي انتقال جريان توسط نانولوله يک قابليت غيرمنتظره و پيشبيني نشده ميباشد. البته اين احتمال وجود دارد که خواص کوانتومي نانوساختارها و نانومواد همواره آنها را بهعنوان اختراعات غيربديهي مطرح کند. لزوم افشاي تواناييها و مشخصات اختراعات همچنين به نفع نانوابزارهايي خواهد بود که دقيقاَ مشابه ابزارهاي ساخته شده در مقياس ماکروسکپيک ميباشند. يک درخواست ثبت اختراع مربوط به يک ابزار ماکروسکپيک که قبل از کشف فناوري نانو اعلام گرديده است، به هيچ وجه قادر به پيشبيني و توصيف نحوه ساخت همان ابزار در مقياس نانو نيست، بنابراين ابزارنانوساختار را بديهي نميکند. دادگاهي كه در مورد يك ثبت اختراع شيميايي حكم ميكند، غيربديهي بودن نانوساختارهايي را كه كاملاً مشابه يك ابزار ماكروسكوپي است، تبيين ميكند. هنگامي که ساختار يک اختراع جديد توسط اختراع قبلي پيشبيني شده باشد، اختراع جديد تنها در صورتي غير بديهي است که در زمان اختراع قبلي هيچ فرايندي که با آن بتوان اختراع جديد را توليد نمود، موجود نبوده باشد.
ج- امتيازنامههاي زيستفناوري
صدور مجوزهاي ثبت اختراع در مورد فناوري نانو از جهتي با صدور امتيازنامههاي زيست فناوري قابل مقايسه است. با توجه به اين بحث كه نانوساختارهايي که ويرايشي جديد از ساختارهايي در مقياس ماکروسکپيک هستند، ذاتاً بديهي وغيرتازه ميباشند، عدم تازگي و بديهي بودن براي نانوابزارها مانع اعطاي حق اختراع به آنها خواهد شد، اما راه حلي نيز براي غلبه بر اين مشکل وجود دارد. صنعت زيستفناوري نيز از اين نظر در موقعيت مشابهي قرار دارد؛ چراکه قانون اعطاي حق ثبت اختراع از صدور حق ثبت براي اختراعاتي که ماهيت طبيعي دارند با اين استدلال که اين اختراع توسط طبيعت به وجود آمده، جلوگيري مينمايند. به عنوان مثال چنانچه يک اسکي باز کشف کند که با ماليدن صمغ درختي خاص بر روي چوب اسکي، سرعت عبور آن از ميان برف 20 برابر خواهد شد به اين صمغ حق ثبت اختراع تعلق نميگيرد، چراکه صمغ، يک ماده طبيعي است که توسط طبيعت به وجود آمده است. درمثال ديگر يک ژن انساني را در نظر بگيريد و فرض کنيد كه دانشمندي موفق به جدانمودن يک ژن و کپيبرداري از يک قسمت آن شود، و براي اين کشف درخواست حق ثبت اختراع نمايد. اگرچه در وهله اول به نظر ميرسد که اين اختراع به دليل اينکه از يک عامل طبيعي به دست آمده غير قابل ثبت است اما اين طور نيست، زيرا به دليل اهميت تأثيراتي که اين اختراع، از لحاظ علوم زيستي، بر جامعه خواهد گذاشت، احتمال اعطاي مجوز ثبت اختراع به آن وجود دارد. Ananda M.Chakrabarty ميکروبيولوژيستي است که موفق شد به روش اصلاح ژني يک نوع باکتري را قادر به هضم نفت خام نمايد، اما درخواست حق ثبت اختراعش توسط مميزان به دو دليل رد شد. اول به دليل اينکه خالق اين باکتري طبيعت ميباشد و دوم به اين علت که در آن زمان در مورد ارگانيزمهاي زنده حق ثبت اختراع صادر نميشد. اما مؤسسه ثبت اختراع Appeals و Board حکم صادر شده را نقض نمود، چراکه اين باکتريها به طور طبيعي چنين خصوصيتي را نداشتند و پس از اصلاح ژني توسط انسان اين قابليت را به دست آورده بودند؛ اما دليل دوم، مبني بر اينکه ارگانيزمهاي زنده قابل ثبت شدن نبودند باز هم به قوت خود باقي بود و باز هم درخواست ثبت اختراع Chakrabarty پذيرفته نشد. پس از آن اين پرونده به دادگاه عالي ارجاع شد تا در مورد قابل ثبت بودن يا نبودن باکتريهاي زنده حکم نمايد. اين دادگاه در نهايت اعلام کرد که به دليل اينکه اين باکتريها داراي ويژگي هايي غير از ويژگيهاي طبيعيشان هستند به آنها حق ثبت اختراع تعلق ميگيرد. با استفاده از اين قانون، براي عناصري که مشابه عناصر موجود طبيعي هستند اما در شکلي غير از شکل اصلي و طبيعيشان ارائه ميشوند، امکان صدور مجوز ثبت اختراع وجود دارد. به ژنها و اجزاي ژني (gene fragments) نيز حق ثبت اختراع تعلق ميگيرد زيرا جداسازي و خالصسازي رشتههاي DNA دستاورد نبوغ بشر است و نه محصول طبيعت. پس از اينکه دادگاه فدرال استاندارد، جداسازي و خالصسازي را تصويب نمود، مميزان اختراعات زيستي مؤسسه USPTO به اين نتيجه رسيدند که بايد به ارگانيزمهاي زندهاي که بهگونهاي توسط نبوغ بشر اصلاح ميشوند حق ثبت اختراع تعلق بگيرد، چراکه بدون وجود انگيزه دريافت حق ثبت اختراع، تمايل به سرمايهگذاري در تحقيقات DNA به شدت کاهش مييابد. Chakrabarty ثبت اختراعش444) (U.S. No.4,259, را مديون اين سياست كلي است كه حمايت از اختراع عامل بسيار مهمي در جهت پيشرفت محصولات زيست فناوري و نهايتاً پيشرفت پزشکي ميباشد. مشابه چنين وضعيتي در زمينه فناوري نانو نيز ديده ميشود. فناوري نانو يک فناوري جديد، داراي قابليتهاي بسيار عظيم است , همان طور که اعطاي حق ثبت اختراعها در حوزه زيست فناوري سودمند است، مزاياي مشابهي را نيز در مورد فناوري نانو در پي دارد.
پيامدهاي سياست اجتماعي مالکيت فکري
وضعيت مطلوب حمايت از اختراع در زمينه فناوري نانو، خود بخشي از يک بحث گسترده تر ميباشد، به اين نحو که ادامه سياست مالکيت فکري منجر به ارتقاي قلمروي گسترده علوم و فناوري نانو خواهد شد. با بازبيني تاريخچه عصر راديو و عصر اطلاعات تأثير عواملي مانند حمايت از اختراع و اعطاي حق ثبت اختراع بر رشد فناوري و صنعت روشنميگردد. تجربههاي به دست آمده از اين دو عصر ما را در کسب رهنمودهايي براي دستيابي به سودمندترين سياستها در جهت توسعه و پيشرفت هر چه بيشتر فناوري نانو ياري ميدهد.
الف - عصر راديو
عصر راديو در سال 1910 و در دوره حمايت قدرتمند از اختراعها آغاز شد. بيشترين ميزان گسترش ثبت اختراعها در زمينه راديو در اين دوره با استفاده از سرمايههاي خصوصي انجام گرفت وگروههاي مختلفي موفق به ثبت اختراعات شدند. فناوري راديو، مانند بيشتر فناوريها، بر بستري از اختراعهاي بنيادي مورد نياز براي ساخت راديو، استوار بود. انحصاري که گروههاي رقيب با اختراعهايشان ايجاد نمودند، باعث به وجود آمدن جنگلي از اختراعات شد که هدايت و کنترل آن بسيار مشکل بود. لذا بارها گروهي که مدعي بود زودتر اختراعي را انجام داده است از گروه رقيب به علت تخلف و نقض حق ثبت اختراعش ادعاي خسارت مينمود. بيشهزار سردرگم اختراعات راديو، هنگامي روبه روشني رفت كه مطالعاتي توسط نيروي دريايي آمريكا در سال 1919 نشان داد كه هيچ شركت منفرد صاحب پتنتهاي بنيادي نميتواند يك راديو يا يك گيرنده را با ناديده گرفتن حق ديگران به بازار عرضه كند. اگرچه دادخواستها و افزايش اجرت اعطاي مجوزثبت اختراع، هزينههاي معاملات مربوط به توليد و توسعه راديو را افزايش داد اما هيچ دليل قاطعي مبني بر اينکه شرايط سفت و سخت ثبت اختراع موجب توقف روند پيشرفت صنعت راديو و يا کاهش کيفيت محصولات راديويي گرديد، وجود ندارد. در سال 1920 عصر راديو وارد دوره تثبيت شد. در پي کاهش موانع در مسيرتوليد راديو، نيروي دريايي ايالات متحده به فکر ادغام کليه حق اختراعهاي مربوط به راديو در يک مؤسسه مستقل افتاد. به اين ترتيب يک شرکت ايالات متحده، جنرال الکتريک، شرکت راديوي آمريکا، RCA، را تشکيل داد و يکي کردن حق ثبت اختراعهاي مربوط به راديو را آغاز نمودند. پس از آن RCA براي مسلط شدن بر عرصه صنعت راديو و از رده خارج نمودن تمامي رقبا، شروع به واگذاري محدود حق ثبت اختراعها آنهم به صورت انحصاري نمود. در سال 1929، دولت فدرال به اين نتيجه رسيد که متمرکز نمودن حق ثبت اختراعها در يک مؤسسه منفرد که به طور محدود مجوز صادر ميکند، گامي در جهت ايجاد و افزايش انحصار است. بنابراين، دولت مجوزي مبني بر واگذاري کليه مالکيت فکري RCA به هر شرکت مشهور ديگري را صادر نمود و به اين ترتيب RCA منحل گرديد. مرور تاريخچه عصر راديو اين نکته را روشن ميسازد که حمايت قدرتمند از اختراعها ميتواند به ايجاد سردرگمي اختراعها بينجامد که اين خود عاملي براي افزايش هزينه پيشرفت فناوري، به واسطه دعاوي قضايي، به منظور دفاع از حقوق ثبت اختراعهاي ثبت شده ميباشد. ب- عصر اطلاعات عصر اطلاعات در سال 1940 آغاز شد و در برخي از زمينهها تا امروز ادامه يافته است. از کارهاي اساسي که در عصر اطلاعات انجام شد ميتوان از صدور مجوز ثبت براي ترانزيستور(AT&T)، رايانه اشتراکي (IBM) و نرمافزار بهعنوان اختراعات پايه نام برد. توليد ترانزيستور و رايانه اشتراکي هر دو در دورهاي آغاز شدند که از اختراعها به شدت حمايت ميشد. در سال 1956، شركتهاي AT&T و IBM هر دو طي احكامي از مسير صدور انحصاري حق اختراعاتشان خارج شدند. اين احكام AT&T وIBM را ملزم نمود که حق اخترعهايشان را در برابر دريافت حقالاختراعهاي قابل قبول و توافقي، بهطور غير انحصاري و گستردهاي واگذار نمايند. شايد اين طور بهنظر برسد که از دست دادن انحصار کنترل شده حق اختراعات بسيار با ارزشي مانند ترانزيستور و رايانه اشتراکي، نهايتاَ منجر به نابودي و ورشکستگي شرکت واگذار کننده امتياز خواهد شد، اما در مورد اين دو شرکت عکس اين قضيه رخ داد. صنايعي که براي توليد محصولاتشان نيازمند ترانزيستور و رايانه اشتراکي بودند به سرعت توسعه يافتند، در همين راستا، AT&T و IBM براي حفظ بقا و جايگاه خود در بازار، به موازات رشد صنايع جديد، پيشرفت و ترقي بسيار چشمگيري نمودند. نرمافزار هم موضوع ديگري بود که در شرايط حمايت ضعيف از اختراعات، به رشد و ترقي صنعت کمک نمود. تا سال 1980 نرم افزارها قابل ثبت اختراع نبودند و اين خود عاملي براي تسريع روند توسعه و گسترش ساختار بازار گرديد، چرا که هر ماشيني قادر به اجراي نرمافزارها بود. تجربه عصر اطلاعات نشان داد که کاهش حمايت از اختراعات پايه و در نتيجه، لزوم واگذاري غير انحصاري حق اختراعها، منجر به رشد و پيشرفت بيشتر صنعت ميشود. AT&T و IBM هر دو صاحب اختراعاتي بنيادي بودند كه ميتوانست توسعه عرصه فعاليت آنها را دچار توقف كند. تحمل واگذاري غيرانحصاري حق اختراعات به اين دو شركت موجب توسعه فناوري اطلاعات شود.
ج- عصر فناوري نانو
عصر فناوري نانو بيشتر به عصر راديو شباهت دارد تا به عصر اطلاعات و در حال حاضر حمايت از اختراعها به طور گستردهاي اعمال ميشود. قانون (Bayh-Dole) در سال 1980 محروميت اختراعها و تحقيقاتي که با سرمايه عمومي به دست ميآيند را از دريافت حق ثبت اختراع اعلام نمود و اين درحالي است که در حوزه فناوري نانو، چه بخش عمومي و چه بخش خصوصي، هر دو، خواهان حمايت از اختراعشان هستند. همانند عصر راديو بسياري از شرکتهاي رقيب، مهمترين متقاضيان و دريافت کنندگان حق اختراعهاي پايه فناوري نانو هستند و به دليل اينکه همانند ساير فناوريها، توليدات و اختراعات جديد فناوري نانو همه خاصيت بنيادي و پايهاي دارد، اين فناوري هم به تدريج به سمت دعاوي قضايي و افزايش چشمگير هزينههاي معاملات سوق پيدا خواهد نمود. اين طور به نظر ميرسد که سياست عمومي نيز در حال هدايت هرچه بيشتر صنعت فناوري نانو به سمت ايجاد سردرگمي در اختراعها ميباشد. هر چند انبوهي حق اختراعها مانع از رشد صنعت فناوري نانو نخواهد شد اما کاهش زيرکانه حقوق مالکيت فکري، ميتواند گامي بسيار مؤثر در جهت ايجاد رشد صنعت عظيمتري در اين حوزه باشد. و نيز درسي را که ميتوان از عصر اطلاعات گرفت، اين است که الزاماَ صدور غير انحصاري مجوز ثبت اختراع، موجب پيشبرد فناوري به سمت تسريع در رشد صنعت خواهد شد. حتي با عدم حمايت از اختراعها، فناوري پايه عاملي براي جذب سرمايهگذاريها ميباشد. ترانزيستور نمونهاي از يک فناوري پايه ميباشد و به دليل اينکه ترانزيستور، پايه و اساس توليد محصولات بسيار زيادي است که ميتوانند قابل دريافت حق اختراع باشند، سرمايهگذاران بسياري را به سمت خود جذب ميکند. مثال ديگر براي فناوري پايه، نانولولههاي کربني تکجداره است، چرا که نانولوله را ميتوان در توليد هر اختراعي که نياز به ظرفيتهاي بالاي جريان، استحکام زياد و وزن ناچيز دارند، به کار برد. از آنجا كه بيشتر محصولاتي که توسط نانولوله ساخته ميشوند قابل دريافت حق اختراع ميباشند، اعطاي غير انحصاري حق اختراع اين محصول عامل مؤثري در جهت رشد صنعت و نيز جلوگيري از ايجاد سردرگمي در ثبت اختراعات ميباشد. مجبور کردن يک شرکت به واگذاري غير انحصاري امتيازنامه فناوري پايهاش لزوماً زيان مالي را متوجه آن شرکت نخواهد ساخت. همانگونه که اعمال چنين وضعيتي در مورد شرکتهاي AT&T و IBM نشان داد که اين گونه واگذاري غير انحصاري حق اختراع، منجر به پيشرفت کليه ابعاد و بخشهاي يک صنعت خواهد گرديد. دانشگاه کلمبيا نيز بهطور ارادي تصميم به واگذاري غير انحصاري مجوز فناورياش به نام MPEG-2 گرفت و از اين راه بيش از 98 ميليون دلار به عنوان حقاختراع به دست آورد. البته اين پرسش که چه کسي و بر چه مبنايي ميبايست تعيين کند که کدام اختراعها پايه و اصلي هستند و ملزم به واگذاري غير انحصاري ميباشند، تاکنون بي پاسخ مانده است. دليل ديگر بر لزوم واگذاري غير انحصاري مجوز، زمانبندي(timing) است. چنانچه شرکتي پيش از اينکه بتواند سرمايه مورد نياز براي توسعه فناوري اش را به دست آورد، به علت نياز مالي مجبور به واگذاري غيرانحصاري حق اختراع فناوري اصلياش شود، واضح است که شرکتهاي ديگر براي زودتر توسعه دادن آن فناوري تحريک خواهند شد. يک زمان مقتضي براي اعمال اجبار در مورد واگذاري غيرانحصاري مجوز، هنگامي است که محصولات توليد شده بر اساس اختراعهاي پايه، وارد بازار ميشوند. صاحب اختراع پايه از فروش محصولات و حق اختراعي که در ازاي واگذاري قانوني حق اختراع فناوري پايهاش به دست ميآورد، صاحب سود چشمگيري ميشود. شرکتهاي ديگر نيز از فروش محصولاتي که شايد براي مالک اصلي حق اختراع شخصاً امکان توليد و وارد نمودن آنها به بازار وجود نداشته، سود خواهند برد. همزمان با توسعه صنعت، شرکتهاي فناوري نانو امتياز نامههاي حفظ شده فناوريهايشان را در مسير رواج همگاني فناوري نانو و توليد محصولات بيشتر، به کار خواهند گرفت و همزمان با به جريان افتادن سود ناشي از ارائه محصولاتشان، دعاوي قضايي، که نشانهاي از بروز سردرگمي در اختراعهاست، خود را نشان ميدهد. با اين همه، واگذاري غيرانحصاري حق اختراعهاي اصلي ميتواند عاملي کليدي براي توسعه عرصه فناوري باشد.
جمعبندي
فناوري نانو موجب بروز چالشهايي در مفهوم کنوني قانون شده است. پيدايش و ورود نانوابزارها و يا حتي نانوحسگرهاي ساده به زندگي، موجب گسترش مرزهاي قلمرونانو شده و امکان حرکت اشيا در ميان قلمرونانو، مفاهيم رايج مالکيت و حريمهاي خصوصي و شخصي را نقض ميکند. وضع قوانين مربوط به قلمرو نانو و حفظ و تأکيد بر رعايت و اجراي آنها، نقشي بسيار مهم و تعيين کننده در توسعه فناوري نانو دارد. دستاوردهاي فناوري نانو ميتوانند به علت بديهي بودن، غير قابل دريافت حق ثبت اختراع باشند. تجربه اعطاي حق ثبت اختراع در حوزه زيستفناوري نشان ميدهد که در مسير اعطاي حق ثبت اختراع به يک فناوري جديد و قدرتمند، هيچ مانع غير قابل رفعي وجود ندارد. از جمله پيامدهاي مالکيت فکري و تأثير آن بر فناوري نانو اين است که سياست عمومي را تبديل به بهترين و مؤثرترين ابزار رشد و توسعه فناوري نانو نموده است. حمايت از اختراع ميتواند انگيزه اوليه شروع يک تحقيق يا اختراع باشد، اما همين عامل ممکن است منجر به ايجاد سردرگمي اختراعات شده و در نهايت فناوري را به سمت دعاوي قضايي پرهزينه ناشي از تعداد اختراعهاي پايه، سوق دهد. يک رويکرد اميدبخش بهمنظور جلوگيري از بروز سردرگمي اختراعها، اجباري نمودن واگذاري غيرانحصاري حق اختراعهاي پايه ميباشد. اما تاکنون روش مناسبي براي تعيين اينکه کدام اختراعها پايه و اصلي هستند، پيدا نشده است.
ديوان داوري مستقل از سه قوه قضائيه، مجريه و مقننه است. بودجة اين ديوان مستقيماً از سوي نخست وزير پرداخت مي شود و هزينة آن به اختيار ديوان است. ديوان داوري حافظ قانون اساسي است ومرجع تشخيص مغايرت قوانين با قانون اساسي اين ديوان است.
اعضاء ديوان
ديوان داوري داراي 12 عضو مي باشد كه بايد 6 نفر فرانسوي زبان و6 نفر ديگر، فلاماند زبان باشند. از اين دوازده نفر 6 نفر قاضي و6 نفر ديگر از بين اساتيد دانشگاه و يا كسانيكه حداقل داراي پنج سال سابقه كار دريكي از پارلمانهاي بلژيك و40 سال سن داشته باشند، انتخاب مي گردند. شيوة انتخاب اعضاء به اين شكل است كه درابتدا آگهي خالي بودن يك يا چند منصب از مناصب اين ديوان از طريق روزنامه رسمي اعلام مي شود، سپس افراد داراي شرايط، كانديد مي گردند اين افراد بايد از مجلسين سنا ونمايندگان رأي بياورند، سپس حكم انتصاب آنها توسط شاه صادر مي شود، اين انتصاب دائمي است. رئيس ديوان براي مدت پنج سال، يك نوبت از بين فرانسوي زبانها ويك نوبت فلاماند زبانها وبا انتخابات در بين اعضاء ديوان، انتخاب مي شود. 24 كارشناس كه از بين قضات انتخاب مي شوند اعضاء فوق را همكاري مي نمايند. اين افراد قاضي هستند اما حق صدور رأي ندارند و نظرآنها كارشناسي است. ب) وظايف ديوان ديوان داوري حافظ قانون اساسي است و وظيفة خود را به نحو ذيل انجام مي دهد:
رسيدگي به شكايت از قوانين
قانون پس از تصويب مجلس و اعلام از روزنامة رسمي، لازم الاجراء است و نياز به تطبيق با قانون اساسي ندارد اما افراد ذيل به مدت شش ماه حق دارند به ديوان داوري شكايت نمايند دائر بر اينكه قانون تصويب شده خلاف قانون اساسي است:
تمام افراد ذينفع كلية اشخاص حقوقي ذينفع كلية ادارات وسازمانهاي دولتي علاوه بر مقامات فوق ديوان داوري مي تواند در مقام رسيدگي به اختلاف مجالس نمايندگان، مبادرت به ابطال قانون نمايد. دربلژيك چهار مجلس نمايندگان وجود دارد يكي مجلس فدرال و سه مجلس مربوط به نواحي سهگانه بلژيك يعني مجلس جنوب بلژيك كه مناطق فرانسوي زبان را شامل مي شود، دوم مجلس فلاماند زبان وسوم مجلس منطقة آلماني زبانها است. قدرت قانوني مصوبات اين مجلسها با هم برابر است، لذا چنانچه مجلس مبادرت به تصويب قانوني نمايد كه به اعتقاد ديگر مجالس، خلاف قانون اساسي باشد، مي تواند به ديوان داوري شكايت كند وديوان، حل اختلاف ميكند، چنانچه؛ ديوان درمقام حل اختلاف و يا در هرمورد ديگري، قانوني را بلحاظ مخالفت با قانون اساسي ابطال نمايد، آثار آن عطف به ماسبق مي شود يعني هر حقي كه به موجب آن قانون به اشخاص داده شده است، قابل برگشت بوده و زيانهاي وارده نيز قابل جبران است.
شوراي دولتي
تشكيل شوراي دولتي در قانون اساسي بلژيك پيش بيني شده است، اين شورا مستقل از قواي سه گانه است. مأموريت اين شورا نظارت بر بخشنامه هاي دولتي، لوايح قانوني و تصميمهاي ادارات دولتي است. اين شورا مجموعاً 500 نفر پرسنل دارد كه 138 نفر از اين تعداد قاضي هستند و از اين تعداد، چهل نفر قضات رأي دهنده هستند كه درشعب مختلف شورا در مورد مسائل مربوطه، اتخاذ تصميم قضائي مي نمايند، 80 نفر نيز قضات مشاور و يا بررسي كننده، هستند. اين قضات كارهاي كارشناسي پرونده را انجام مي دهند و در مورد مسائل مطروحه نظر خود را نيز اعلام مي كنند، اين افراد علاوه بر اظهار نظر كتبي با حضور در جلسات شورا نظر شفاهي خود را نيز بيان مي كنند. در نهايت قضات شعب ملزم به پيروي از نظرات مشورتي نيستند و تصميم نهائي توسط قضات شعب اتخاذ مي شود.
صلاحيتهاي شورا
صلاحيتهاي اين شورا عبارتند از: 1- رسيدگي به شكايات در مورد بخشنامه ها، وآئين نامهها. تمام بخشنامه ها وآئيننامههاي اجرائي قابل شكايت در شوراي دولتي هستند، 2- رسيدگي به شكايات از تصميم هيأتها وكميسيونها در كلية ادارات، 3- رسيدگي به شكايت از تصميم مأموران ومسئولين ادارات، 4- اظهار نظر مشورتي در مورد تمام لوايح قانوني، كلية لوايحي كه به عنوان پيش نويس قانون از سوي هيأت وزراء يا ساير مراجع ذيصلاح تنظيم مي شود، قبلاً از سوي كميسيونهاي مجلس، جهت اظهار نظر مشورتي به اين شورا ارسال مي گردند. كميسيون يا مجلس ملزم به پيروي از نظر شوراي دولتي نيستند. كلية لوايح مطروحه در مجلس فدرال ومجالس سه گانه محلي نيز به اين شورا ارسال مي گردد. تشريفات رسيدگي
كلية افراد يا سازمانها و ادارات ذينفع مي توانند ظرف 60 روز از صدور بخشنامه ها وآئيننامه ها وتصميمات ادارات دولتي به شوراي دولتي شكايت نمايند. شكايتهاي واصله در ابتدا به بررسي كنندگاني ارجاع مي شود كه تحقيقات واستعلامات لازم را انجام مي دهند سپس به شعب شوراي دولتي ارجاع مي شود، شعب در مواردي كه موضوع مربوط به خارجيان باشد با تصدي يكنفر و در ساير موارد با تصدي سه نفر تشكيل مي شود. در صورت نياز شاكي يا وكيل وي، دعوت به رسيدگي مي شوند و دفاعية ادارات مربوط نيز اخذ مي شود. قاضي بررسيكننده در جلسه شورا حضور مي يابد و نظر شفاهي خود رابيان مي كند و نهايتاً؛ شورا رأي صادر مي نمايد و اين رأي قطعي است. شورا حق رسيدگي به دادخواست هاي ضرر و زيان را ندارد زيرا بر اساس قانون اساسي كلية دادخواستهاي مدني بايد در دادگاههاي صلاحيتدار دادگستري طرح شوند. هرگونه بخشنامه يا آئين نامه وتصميمات ادارت دولتي نبايد مخالف قانوناساسي، قوانين عادي وكنوانسيونهاي بين المللي تصويب شده در مجلس بلژيك باشد، لذا، در صورت شكايت، مقررات مورد شكايت با اين قوانين تطبيق داده ميشود ودر صورت عدم تطابق، باطل مي گردند. قضات دادگستري در صدور تصميمات خود مي توانند از اجراء بخشنامهها وآئين نامههاي خلاف قانون خودداري كنند اما طرح شكايت از اين مقررات فقط از سوي افرد ذينفع در مهلت قانوني مقدور است. 80% پرونده هاي مطروحه در شوراي دولتي مربوطه به تصميم اخراج خارجيان از كشور است.
انتخاب قضات شورا
گفته شد كه قضات اين شورا دو دسته هستند انتخاب هر دسته با ديگري تفاوت دارد. قضات اصلي شورا از سوي شوراي دولتي و مجلس فدرال به شاه پيشنهاد مي شوند يعني هر زمان كه منصب يا مناصبي از شورا بلاتصدي باشد يك ليست كه معمولاً دو يا سه برابر تعداد قضات مورد نياز است از سوي شوراي دولتي و ليستي مشابه از سوي مجلس فدرال براي شاه ارسال مي شود، ايشان از بين افراد پيشنهاد شده، قضات مورد نياز را انتخاب مي كند. قاضيان در شورا به صورت دائمي منصوب مي گردند. رئيس شورا با انتخابات داخلي از بين قضات شورا انتخاب مي شود. افرادي به عنوان قاضي شورا، پيشنهاد مي شوند كه داراي 10 سال سابقة كار مرتبط با كار قضائي باشند مثل وكلاء و اساتيد دانشگاه و يا بازرسي كنندگان شورا و يا قضات دادگستري، اين افراد بايد حداقل داراي 37 سال سن باشند. براي انتخاب قضات بازرسي كننده، آزمون برگزار مي شود. افرادي ميتوانند در اين آزمون شركت كنند كه داراي 27 سال سن و چهار سال سابقه كار مرتبط با امورات قضائي باشند. آخرين نكته درمورد شوراي دولتي اينكه بودجة اين شورا از سوي وزارت كشور تعيين مي گردد.
شورای عالی عدالت
در اصلاحات سال 2002 قانون اساسي بلژيك، تأسيس شوراي عالي عدالت پيش بيني شد. شوراي عالي عدالت مستقل از سه قواي مقننه، مجريه وقضائيه است. قبلاً قضات با معرفي احزاب گزينش مي شدند لذا همواره يكي از انتقادات وارده به قوه قضائيه شيوه انتخاب قضات در اين قوه بود. نتيجة اين انتقادات پيش بيني تشكيل شوراي عالي عدالت در اصلاحات قانون اساسي سال 2002 بود، تا از يك طرف با گزينش صحيح قضات و پيشنهاد انتصاب آنها در سمتهاي متناسب واز سوي ديگر با آموزش مطلوب قضات و نظارت بر دستگاه قضائي بتواند استقلال وكارآمدي دستگاه قضائي را تأمين نمايد. اين شورا براي تأمين دو هدف مهم تشكيل شده است، اولاً، برقراري اعتماد نسبت به دستگاه قضائي دربين مردم و ثانياً؛ ايجاد پل ارتباطي بين مردم و سه قوه قضائيه، مجريه ومقننه است. اين شورا از نظر بودجه مستقل است ومستقيماً مجلس بودجة آن را تعيين مي كند لذا ارتباط اداري با هيچ يك از قواي سه گانه ندارد و زير مجموعة هيچ قوه اي محسوب نميشود بلكه در عرض ساير قوا است.
صلاحيتهاي شورايعالي عدالت
بطور كلي مأموريتها وصلاحيتهاي اين شورا عبارتند از : 1- گزينش كارآموزان قضائي از طريق آزمون 2- آموزش كارآموزان قضائي 3- پيشنهاد مناصب قضائي براي كارآموزان قضائي. 4- تحقيق و ابراز عقيده درمورد عملكرد دادگاهها و دادسراها 5- ابراز نظر و اعلام ناكارآمديها ي قوانين 6- رسيدگي به شكايات مردم از عملكرد دستگاه قضائي 7- توصيه درمورد ناكارآمديهاي سيستم قضائي. اين وظايف از طريق كميسيونهاي مربوطه اعمال مي گردند كه درمورد آنها توضيح خواهيم داد.
شيوه انتخاب اعضاء شورايعالي عدالت
اين شورا داراي 44 نفر عضو است. در تعيين اعضاء دو تعادل مد نظر است؛ اولين تعادل بين فرانسوي زبانها وفلاماند زبانهاي بلژيك به عنوان دو گروه غالب جمعيت بلژيك، و دومين تعادل بين صاحب منصبان قاضي و افراد غير قاضي است. بنابراين از 44 نفر عضو، 22 نفر قاضي و22 نفر ديگر غير قاضي انتخاب مي شود و دربين هركدام از اين دو دسته 11 نفر فرانسوي زبان و 11 نفر ديگر فلاماند زبان هستند، كه22 نفر قاضي توسط قضات بلژيك، با انتخابات تعيين مي شوند. بدين صورت كه كانديدا ها از بين قضات ثبت نام مي كنند و با انتخاباتي كه كل قضات كشور در آن شركت مي كنند، افراد تعيين مي شوند 22 نفر ديگر توسط مجلس سنا و از بين داوطلبان آزادي كه داري پاية دانشگاهي ودهسال سابقة كار در امورات مرتبط با مسائل قضائي باشند، انتخاب مي گردند، اعضاء اخيرممكن است داراي مشاغل ديگر نيز باشند و عضويت در شورا منافاتي با اين مشاغل ندارد، همچنين اين اعضاء با شورايعالي دادگستري رابطة استخدامي ندارند.
هيأت رئيسه با انتخابات در بين اعضاء شورايعالي عدالت، چهارنفر از اعضاء شورا به عنوان هيأت رئيسه انتخاب مي شوند اين چهارنفر كه دونفر آنها قاضي و دونفر غير قاضي است و نيز از هر دسته يكي فرانسوي زبان و ديگر فلاماند زبان است به صورت نوبتي هر كدام يكسال رياست شورا را به عهده دارند. علاوه بر اعضاء دفتري وهيأت رئيسه، شورا داراي دوكميسيون است كه انجام وظايف شورا به عهده آنها است.
ساختار وزارت دادگستری
دادگستري بلژيك از بخش هاي دولتي مهم اين كشور است، همزمان با تشكيل دولت بلژيك در سال 1830، وزارت دادگستري نيز تشكيل شده است. اين وزارتخانه از نظر تخصيص اعتبار وبودجه دومين وزارتخانه كشور محسوب ميگردد زيرا وزارت اقتصاد با حدود سي هزار كارمند مقام اول را داراست. در رأس وزارت خدمات عمومي فدرال دادگستري، وزير دادگستري قرار دارد اين وزارتخانه به صورت متمركز به كل كشور ارائه خدمت مي نمايد. دربخش هاي بعدي، تشكيلات قوه قضائيه اين كشور ( مراجع قضائي) رابررسي خواهيم كرد. در اين بخش ساختار وزارتخانه دادگستري را بيان مي كنيم. پس از وزير دادگستري، قائم مقام وزير در رأس كلية امورپشتيباني، بودجه، خدمات و توسعة ساختار اداري وتشكيلاتي ونيروي انساني است. قائم مقام وزير دادگستري يك صاحب منصب مهم اداري ومالي است كه به مدت شش سال توسط هيأت وزيران انتخاب مي شود وي در كابينه نيز عضو است. برخلاف وزير كه از سوي احزاب انتخاب مي شود و يك پست سياسي مي باشد، ايشان فاقد مسئوليت سياسي است اما كليه امورات اداري مالي و نيروي انساني توسط وي اداره مي شود. كسي كه در اين منصب اشتغال به كار دارد استخدام دادگستري است ولي قاضي نيست. با توجه به مساحت محدود كشور بلژيك كلية خدمات پشتيباني اعم از امورمالي، ساختمانها ونيروي انساني به صورت متمركز در بروكسل انجام مي شود ودر نواحي وشهرستانها وشهرها فقط، تشكيلات قضائي مستقر است. در سال 2002 در پي كشف جنايت دوترو ، اصلاحات اساسي در توسعه ومدرنيزه كردن وزارت دادگستري شروع گرديده كه هم اكنون نيز درحال اجراء است. ازجمله:چهار ساختار پليسي جداي از هم يعني ژاندارمري، پليس عادي، پليس محلي وپليس حوزه اي كه وظيفة پليس را به عهده داشتند، در هم ادغام شدند در حال حاضر در هر حوزه فقط يك سازمان پليسي با يك رئيس، وظيفة پليس را به عهده دارد. همچنين تغييرات مهمي در ساختار اداري صورت گرفته از جمله كارمند به صورت رسمي استخدام نمي شود وكلية كاركنان اداري وزارت دادگستري به صورت قراردادي با تعيين زمان خاص، بكار گرفته مي شوند و امورات به آنها حتي تا سطح مديريت كلان مثل قائم مقام وزير به صورت قراردادي سپرده مي شود و اين قراردادها قابل تمديد هستند. بودجة دادگستري پس از اين جريان 5/4 درصد رشد داشته است در حاليكه رشد بودجه ساير وزارتخانه ها يك ونيم درصد بوده است. چارت وزارت دادگستري بر اساس اصلاحات جديد به شرح نموداري كه در پايان اين بخش ترسيم گرديده، مي باشد البته اين چارت تا رده هاي سوم با ساير وزارتخانههاي 14 گانة بلژيك مشترك است. دستگاه دادگستري بلژيك يك واحد با زير مجموعه هاي بسيار پيچيده است. بنظر مي رسد از نظر ساختار سازماني پيچيده ترين وزارتخانه اين كشور باشد بنحويكه وظايف غير قضائي مثل سازمان اطلاعات وامنيت، مديريت ونگهداري ساختارهاي مذهبي و لائيك نيز به عهده اين وزارتخانه است. نيروي انساني شاغل در وزارت دادگستري به سه دسته تقسيم مي شوند: 1- قضات 2- مشاوران 3-كارمندان، در ساختار اين وزارتخانه سازمانهاي مثل زندان وخانه هاي دادگستري و … نيز وجود دارند. ساختارهاي اداري وزارت دادگستري به شرح ذيل مي باشد:
نيروي انساني همانطور كه گفته شد نيروي انساني شاغل در تشكيلات دادگستري عبارتند از قضات، مشاوران وكاركنان اداري، قضات از بين دارندگان حداقل ليسانس حقوق ويكسال سابقه وكالت، با آزمون وپس از طي دوره هاي كارآموزي انتخاب ميشوند؛ كاركنان اداري نيز با آزمون انتخاب مي شوند. در حال حاضر تعداد000/10 نفر بطور كلي در تشكيلات قضائي بلژيك مشغول انجام وظيفه قضائي واداري هستند كه از اين تعداد 2500 نفر قاضي مي باشند. 5/69 الي 8/70 درصد از كل بودجة دادگستري به پرداخت حقوق كاركنان وقضات اختصاص دارد. قبل از مورد جنايت دوترو، كارمندان دادگستري بلژيك رسمي بودند وامكان جابجائي وارتقاء آنها بسيار كم بود، بر همين اساس دچار روزمرهگي و بيانگيزهگي مي شدند. در حال حاضر در پي اصلاحات به عمل آمده استخدام كارمند رسمي ممنوع است وكلية كارمندان اداري بصورت قراردادي براي مدت معين بكار گرفته مي شوند. درابتدا امر گزينش آنها با آزمون است و افزايش ميزان حقوق براي اين كارمندان بر اساس سابقة كار نيست بلكه شرط افزايش حقوق موفقيت پرسنل در آزمونهائي است كه درخلال كار هرچند مدت از آنها به عمل مي آيد. چنانچه در آزمونهاي مورد نظر موفق شوند استحقاق افزايش حقوق دارند در غير اين صورت حتي افزايش حقوقي كه قبلاً بر اساس آزمون، امتياز آن را اخذ نموده اند، از دست ميدهند. انتصاب پستهاي مديريتي وقضائي نيز اكثراً به صورت كانديدا شدن است بدين نحو كه از روزنامه رسمي اعلام مي شود كه چه مناصبي خالي است وشرايط كلي تصدي به آن منصب نيز ازجمله مدارج تحصيلي وسوابق خدمتي اعلام ميگردد. افراد داوطلب كانديد مي شوند ودر مراحل بعدي كه هرسمتي نسبت به سمتهاي ديگر، مراحل خاص خود را دارد وبه اين طريق مدير يا صاحب منصب قضائي انتخاب مي شود. اين مدل شايسته سالاري، مدل موفقي بوده ومعمولاً افراد با كيفيت علمي وتجربي مطلوب، مناصب اداري وقضائي را به عهده مي گيرند. معيارهاي پرداخت حقوق ومزاياي كاركنان اداري را قانون تعيين مي كند. فاكتورهاي مختلفي مثل سابقه كار، ميزان تحصيلات، دانستن زبان وموفقيت در آزمونهاي دوره اي براي كارمندان اداري و … در پرداختها مؤثر هستند. عليرغم اختلافاتي كه در پرداخت حقوق وجود دارد تقريباً قضات از 2000 تا 3500 يورو دريافت مي نمايند وكاركنان اداري نيز حدود 1000 تا 1200 يورو حقوق ميگيرند. دادگستري بلژيك تابستانها به مدت حدود 2 ماه تعطيل مي باشد در بلژيك اين تعطيلات به تعطيلات قضائي معروف است. در اين ايام در دادسراها قضات كشيك مشغول انجام وظيفه هستند.
بودجه
بحث بودجه را درسه قسمت بررسي مي كنيم: 1- تخصيص بودجه 2-استراتژيهاي بودجه 3- ميزان بودجه ا تخصيص بودجه در مورد تخصيص بودجه در ابتدا مديران كل هر قسمت نياز خود را برآورد واعلام مي كنند. البته هميشه ميزان بودجة تخصيصي كمتر از ميزان برآورد شده است. بعد از برآورد بودجه توسط مديران سرويسهاي كنترل كننده بررسي مي كنند كه اين برآورد ها صحيح است يا نه، يعني بررسي مي شود كه ميزان بودجة برآورد شده با نيازها تطبيق دارد يا خير، سپس ميزان و شيوه بودجهبندي مديران با برنامه هاي شش ساله اي كه قبلاً ارائه داده اند، تطبيق داده مي شود تا مشخص شود پيشنهادات آنها با محتويات وجهات برنامه ها مطابق دارد يا خير، بعد از اين مراحل سرويس بودجه وزارت دادگستري ميزان بودجه هاي اعلام شده را جمع بندي وبه وزير دادگستري اعلام مي نمايد. پس از بررسي اينكه آيا اين ميزان بودجه جوابگوي هدفهاي تعيين شده وزارت دادگستري است يا خير، در صورت مثبت بودن وتطبيق بودجه با هدفهاي تعيين شده، فرم بودجه وزارت تكميل مي شود و اين فرم به هيأت وزراء ارسال مي گردد. هيأت وزراء از قبل بودجة كل كشور يعني كل وزارتخانه ها را تخصيص داده اند اگر ميزان بودجة تخصيصي كمتر از بودجة مورد نياز وزارتخانه باشد، در صورتي تغيير ممكن است كه وزارت مربوطه بتواند هيأت وزراء متقاعد كند، در اين صورت ممكن است از بودجه ديگر وزارتخانه ها كم و به بودجه وزارتخانه متقاضي اضافه شود. استراتژيهاي بودجه نكتة اول در مورد شيوة هزينه بودجه و سوق دادن آن به سوي هدفهاي مورد نظر است. ميزان بودجه اي كه به هر واحد تخصيص داده مي شود بديهي است كه نمي تواند تمام نيازهاي آن قسمت را جوابگو باشد لذا مدير مورد نظر بايد الويتهاي خود را تعيين نمايد و اين يك نكتة مديريتي مهم در شيوة هزينة بودجه است. مديران در هزينه كردن بودجه و تعيين الويتها اختيار تام دارند به زبان ديگر، بودجه تخصيص داده شده همانند پولي كه در پاكت گذاشته شده باشد دراختيار مدير است. مدير بر اساس الويتهاي خود وبا توجه به برنامه هاي ارائه شدة قبلي، بودجه را به سوي اهداف تعيين شده سوق مي دهد اما نكته مهم تر كنترل در هزينه ها است. براي كنترل بودجه يك محيط كنترلي تعيين شده است اين محيط هزينه ها را كنترل مي كند چنانچه هزينه بودجه در راستاي اهداف والويتهاي مديران نباشد، مورد از سوي محيط كنترلي به مدير اعلام مي شود مدير ممكن است با معاونان خود براي تفسير الويتها به توافق برسد. با توجه به مطالبي كه تابحال در مورد بودجه گفته شد بطور خلاصه ميتوان گفت كه سه استراتژي مهم در مورد تخصيص وهزينة بودجه عبارتند از: الف) تقسيم بودجه (تعيين الويتها)، ب) كنترل بودجه (نظارت بر شيوة هزينة اعتبارات)، ج) اعلام نتيجة كنترلها به مديريت. ميزان بودجه وزارت دادگستري در بلژيك پس از وزارت اقتصاد بيشترين ميزان بودجه را دربين 14 وزارتخانه به خود اختصاص مي دهد. از سال 2002 به بعد رشد بودجه ساير وزارتخانه ها يك درصد بوده اما به علت وقوع جنايت دوترو و ضرورت اصلاحات مورد نياز در ساختار دستگاه قضائي، اين رشد بودجه در وزارت دادگستري 5/4 درصد مي باشد. بيشترين ميزان بودجة تخصيصي براي پرداخت به پرسنل هزينه مي شود مثلاً؛ كل بودجه سال 2004 ، وزارت دادگستري 000/000/329/1 يورو بوده كه 000/000/875 يوروي آن هزينة پرسنل شده است. ميزان بودجة تخصيصي به وزارت دادگستري از سال 2000 به بعد به شرح جدول زير است:
رايانه I.C.T كامپيوتري كردن امورات جاري از سال 1990 در وزارت دادگستري بلژيك شروع شده است. در حال حاضر در كليه بخش ها از جمله: پليس، دادگاهها، دادسراها وديوانعالي كشور سيستم هاي كامپيوتري وجود دارد بنحويكه بخشي از كارها با استفاده از اين سيستم ها انجام مي شود. مثلاً؛ در دادگاهها پرونده الكترونيك تشكيل مي گردد يعني علاوه بر اينكه دادخواست وشكايتهاي وكلاء يا مردم به صورت فيزيكي اخذ وپرونده كاغذي تشكيل مي شود كليه دادخواست ها وارد كامپيوتر نيز مي گردد ودر داخل هر بخش،كامپيوترها به صورت شبكهاي ميباشند كه افراد مجاز، امكان دسترسي به پرونده ها را دارند. مشكلي كه پس از اجراء اين پروژه ها با آن مواجه شده اند اين بود كه هر بخش براي خود داراي سيستم خاصي است كه با ساير سيستمها متفاوت است لذا انتقال داده هاي يك بخش به بخش هاي ديگر با مشكل مواجه گرديد از طرفي براي ارتباط دادگاهها ودادسراها با ارگانهاي خارج از تشكيلات قضائي مثل پليس و وكلاء نيز مشكل وجود دارد. سيستم هاي فعلي موجود هنوز نتوانسته دادگستري را به هدف مورد نظر يعني تشكيل پروندة كاملاً الكترونيكي برساند زيرا درحال حاضر در كنار پروندة الكترونيكي پرونده هاي كاغذي به سبك سابق نيز تشكيل مي گردد. ضعف سيستم موجود مديران ومتخصصان را نا اميد نكرده ودر حال حاضر سيستمي بنام PHENIX طراحي شده و در حال اتمام است كه اين سيستم توانسته كلية نواقص سيستم هاي موجود را مرتفع نمايد. در اين سيستم يك شبكه كلي طرح ريزي شده كه تمام واحدهاي قضائي مثل دادسراها، دادگاهها، دادگاههاي تجديد نظر، ديوانعالي كشور، پليس و وكلاء با اين سيستم مرتبط مي شوند. اين يك سيستم همگون است كه مطابق با نياز مراجع قضائي طراحي شده است. دراين سيستم كلية مراحل رسيدگي به پرونده از بدو طرح دادخواست و يا شكايت، كارها با كامپيوتر انجام مي شود بنحويكه وكلاء مي توانند از دورترين نقاط، شكايت يا دادخواست خود را طرح نمايند. پرونده بر اساس قانون مراحل خود را طي مي كند، مراحل طي شدن يك فرآيند دادرسي در اين سيستم، مطابق مقررات طرح ريزي شده است ومرحله به مرحله، مسير خود را مي پيمايد، وكلاء و يا ساير مقامات مجاز، در صورت در اختيار داشتن رمز مربوطه مي توانند به محتويات پرونده دسترسي داشته باشند واز وضعيت آن آگاه شوند. در اين سيستم نياز به پرونده كاغذي نيست وبراي امنيت وحفاظت از داده ها، سيستم مخصوصي طرح ريزي شده است كه سيستم اصلي را پشتيباني مي كند. هزينه سيستم PHENIX مجموعاً بيست ميليون يورو براي سيستم نرم افزاري بوده و12 ميليون يورو نيز هزينة سخت افزاري خواهد داشت اين ميزان هزينه بدون محاسبه ماليات است. سيستم PHENIX از ابتداي سال 2005 ، كارخود را در سراسر بلژيك شروع خواهد كرد. يكي از چالشهاي اين سيستم اعتبار اسناد الكترونيكي است زيرا قانوني در مورد امضاء الكترونيكي وجود ندارد كه اين موضوع در دست مطالعه وبررسي است.
آموزش آموزش در دستگاه قضائي بلژيك به دوقسمت تقسيم مي شود الف- آموزشهاي بدو خدمت ب- آموزشهاي ضمن خدمت
آموزشهاي بدو خدمت گزينش وآموزش قضات در بدو خدمت به عهدة شوراي عالي عدالت است. كلية قضاتي كه از سوي شوراي عالي عدالت انتخاب مي شوند بايد دورة كارآموزي را طي نمايند. قضاتي كه در دادسراها انجام وظيفه مي كنند، بايد دوسال و قضاتي كه مي خواهند براي سمتهاي قضائي در دادگاهها كانديد شوند، سه سال دورة كارآموزي را طي نمايند. در طول اين مدت، كارآموزي به دوشيوة علمي وعملي مي باشد. كارآموزان در طول هفته چند روز به كارآموزي عملي و مابقي را در كلاسهاي درس سپري مي نمايند. مضمون برنامه هاي آموزشي براي كلية كارآموزان مساوي است. پس از سپري شدن دوسال از مدت كارآموزي، كارآموزاني كه قصد اشتغال در دادسرا را دارند، مي توانند سمتهاي مورد نظر خود را به شوراي عالي عدالت اعلام نمايند و پس از طي مراحل اداري به كار قضائي اشتغال ورزند. كارآموزاني كه قصد اشتغال در دادگاهها را دارند پس از سه سال كار آموزي مي توانند تمايل خود را برحسب احراز مناصب مورد نظر اعلام كنند. گرچه دادگاهها در بلژيك تخصصي هستند اما مفاد برنامه هاي كارآموزي براي همه مساوي است. كاركنان اداري نيز پس از موفقيت در آزمون و استخدام بايد دوره هاي كارآموزي بدو خدمت را طي نمايند اما اين دوره ها بسيار كوتاه وآسان هستند زيرا كاركنان اداري فقط با اموردفتري سرو كار دارند و اين امور نيز به راحتي قابل آموزش هستند. آموزشهاي ضمن خدمت اين آموزشها براي قضات به دوشيوه انجام مي شود، شيوة اول به اين صورت است كه قضات گرد هم آمده ومسائل و ابهامات مورد نظر را به بحث و مجادله ميگذراند و هركدام نظر خود را با استدلال لازم بيان مي كنند. شيوة بعدي آموزشهاي حضوري ضمن خدمت است اين آموزشها معمولاً براي آموزش قوانين جديد و يا تغييرات در قوانين سابق تشكيل مي گردد. مهمترين نكته در مورد اين آموزشها نياز سنجي است بخش آموزش دادگستري پس از نيازسنجي مبادرت به تشكيل اين دوره ها مي نمايد. شركت در آموزشهاي ضمن خدمت اختياري است و براي شركت كنندگان در اين دوره ها كارنامه مخصوص صادر مي گردد. ممكن است حسب مورد براي قضات وكاركنان دوره هاي خاصي مثل آموزش كامپيوتر يا زبان نيز تشكيل گردد. كشور بلژيك از دوبخش فرانسوي زبان وفلاماند زبان تشكيل شده است. گرچه معمولاً قضات بر اساس زبان اصلي خود در محلهاي متناسب با آن زبان به كار گمارده مي شوند اما براي احراز بعضي از پستهاي قضائي تسلط به هردو زبان فرانسوي وفلاماند براي قضات ضروري است. كارآموزان در طول دورة كارآموزي معمولاً به قضات كمك مي نمايند و به آنها حقوق نيز پرداخت مي شود.
سرويس حقوق بشر
در اين سرويس يا واحد مجموعاً پنج نفر كار مي كنند. اين سرويس زير مجموعه اداره كل تدوين لوايح وآزاديهاي بنيادين است. مسائل مربوط به حقوق بشر عمدتاً در كنوانسيون حقوق بشر اروپائي پيشبيني شده است. دادگاه حقوق بشر اروپائي مستقر در استراسبورگ فرانسه مكانيسم اجرائي و يا به عبارتي پشتوانة اجراء به تعهدات كنوانسيون حقوق بشر اروپائي است لذا چنانچه كشور بلژيك مواردي از نقض حقوق بشر دردادگاههاي آن اعلام شود بايد جوابگو باشد چون بلژيك يكي از متعهدين كنوانسيون حقوق بشر اروپائي است. در مواردي كه در خصوص نقض حقوق بشر از دولت بلژيك اخذ توضيح مي شود، سرويس حقوق بشر نسبت به تهية پاسخ لازم، اقدام مي كند. اين سرويس از ساير قسمتهاي دادگستري و قسمتهايي كه در مورد گزارش مربوطه مطلع هستند، كمك مي خواهد و حتي تشكلهاي خصوصي نيز با اين سرويس همكاري دارند. علاوه بر كنوانسيون فوق و 14 پروتكل الحاقي به آن، مسائل حقوقبشر در خلال كنوانسيونهاي ديگري مثل ميثاق حقوق مدني وسياسي، كنوانسيون منع شكنجه، كنوانسيون حمايت از حقوق كودك و … نيز مطرح است. بطور كلي هركجا كه نقض اين كنوانسيونها از سوي دولت بلژيك مطرح باشد، پاسخ لازم توسط اين سرويس تهيه مي شود اين سرويس ممكن است علاوه بر دادگاه استراسبورگ (دادگاه حقوق بشر اروپائي) براي شوراي اروپا، اتحادية اروپا وسازمان ملل نيز گزارش تهيه نمايد. با توجه به اينكه مبحث حقوق بشر يك موضوع تخصصي وتكنيكي است لذا اين وظيفه به وزارت دادگستري محول شده است. در وزارت امورخارجه نيز بخش مشابه وجود دارد ولي خيلي فعال نمي باشد. هيأت هايي كه در خصوص مسائل حقوق بشر در سازمانها و مراجع بين المللي حضور مي يابند با رياست وزيردادگستري است، وزارت امورخارجه نيز ممكن است عضو اين هيأتها باشد. به موجب رأيي كه در سال 1970 در ديوانعالي كشور بلژيك صادر شد مقررات كنوانسيون اروپائي حقوق بشر در دادگاههاي داخلي بلژيك نيز لازم الاجراء است و اين كنوانسيون در حكم قانون داخلي بلژيك است. قابل ذكر است كه نظارت بر نقض مقررات حقوق بشر در داخل كشور، خارج از وظيفة سرويس حقوق بشر است مگر در مواردي كه سازمانهاي بين المللي در مورد آن توضيح بخواهند. در دوسال اخير دولت بلژيك حدود بيست مورد در دادگاه اروپائي حقوقبشر، محكوم به نقض حقوق بشر شده است اين محكوميتها عمدتاً بخاطر اطالة دادرسي است. هردفعه نيز جواب و توجيه دولت اين است كه علت اطالة دادرسي يكي مسئله زبانهاي دوگانه بلژيك است و ديگري ساختار نظام قضائي كشور بنحوي است كه درآن اطالة دادرسي وجود دارد. بلژيك تا بحال در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل چهار پرونده داشته است كه يكي رد گرديده ودر دو مورد ديگر دولت به نقض حقوق بشر محكوم شده است ويك مورد نيزدر جريان است.
امورمذهبي و غير مذهبي تمام امورمذهبي وغير مذهبي يا به عبارتي تشكلهاي مذهبي وخلاف مذهب زير نظر وزارت دادگستري اداره ونظارت مي شوند. حقوق مسئولان وفعالان و رهبران مذهبي از طريق دادگستري پرداخت مي گردد، مثل كشيش ها وديگر پيشگامان مذهبي در ساير مذاهب، مسلمانان نيز در بلژيك تشكلهايي وائمه جماعاتي دارند كه مسئولان اين تشكلها وائمه جماعات مساجد، حقوق بگير وزارتدادگستري محسوب مي گردند. در اين بخش چهار هزار وهشتصد وچهل نفر مشغول بكار است.
روزنامه رسمي پس از انقلاب 1830 بلژيك بحث هاي ليبرالي بسيار اهميت داشت، مطبوعات يكي از گزينهاي مطلوب آن زمان بود، لذا توجه به مطبوعات وگسترش آنها خواست مردم و دولت بود. يكي از روزنامه هايي كه درآن زمان يعني سال 1831 منتشر شد روزنامه رسمي بود. در اين روزنامه علاوه بر متن قوانين، مباني فكري وتوجيهات قانون نيز منتشر مي گرديد. انتشار روزنامة رسمي به عنوان اعلام عمومي قوانين ومقررات به مردم ناشي از اين اصل پذيرفته شده در حقوق بلژيك است كه ادعاي جهل به قانون مسموع نيست. در اين روزنامه مراتب ذيل منتشر مي شود. ا قانون آئين نامه اجرائي قانون مصوبات هيأت دولت اعلام ثبت شركتها و مؤسسات خصوصي ومؤسسات خيريه اعلام اسامي شركتهائي كه سال مالي خود را به بانك ملي اعلام نموده اند. انتشارآگهي مزايده ومناقصات دولتي اساسنامه شركتها و مؤسسات خصوصي در مورد شركتهاي خصوصي مؤسسين، هزينه مربوطه را پرداخت مينمايند و روزنامه رسمي مكلف به انتشارات مراتب مربوط به شركتها به شرح فوق است. انتشار نسخه كاغذي روزنامه رسمي تا سال 1997، ادامه داشت از اين تاريخ به بعد انتشار روزنامه رسمي به صورت سنتي (كاغذي) كماكان ادامه داشت اما به صورت الكترونيكي واز طريق اينترنت نيز منتشر مي گرديد. سرانجام از ژانويه سال 2003، انتشار كاغذي متوقف گرديد و در حال حاضر صرفاً به صورت الكترونيكي از طريق شبكة جهاني اينترنت اعلام مي شود. براي امنيت اطلاعات مربوطه علاوه بر سيستم Backup ، يك سيستم كامپيوتري ويژه طراحي گرديد كه امنيت اطلاعات را پشتيباني مي نمايد. پس از متوقف شدن انتشار كاغذي، سنديكاي كارمندان به اين موضوع اعتراض كردند و پرونده در ديوان عدالت اداري مطرح گرديد، ديوان عدالت توصيه كرد كه بايد راه حل موضوع مشخص گردد اما انتشار الكترونيكي متوقف نگرديد و انتشار كاغذي روزنامه رسمي نيز مورد توجه و توصيه نبوده است. درحال حاضر راه حل معمول اين است كه در شهرداريها امكاناتي جهت استفاده عمومي از اينترنت پيش بيني شده است كه مردم مي توانند مراجعه كنند و در صورت تمايل مي توانند با پرداخت هزينة بسيار كم از اطلاعات موجود پرينت تهيه كنند. قوانين پس از تصويب مجلس فدرال وامضاء شاه در روزنامة رسمي منتشر مي شوند. قوانين مصوب مجلس هاي محلي در روزنامه رسمي منتشر نمي شود بلكه در سطح قلمرو حوزة مربوطه منتشر مي گردد. روزنامه رسمي يك شركت دولتي است كه مديرعامل آن را وزير دادگستري تعيين مي نمايد. در آمد اين شركت حدوداً سي وسه ميليارد يورو درسال است كه از اين مبلغ 25 درصد به عنوان ماليات پرداخت مي شود.
تدوين لوايح يكي از ادارة كلهاي زير مجموعة وزارت دادگستري، ادارة كل تدوين لوايح وآزاديها وحقوق زيربنائي است. اين ادارة كل خود داراي دوبخش مدني وكيفري است و دو وظيفه عمده به عهده دارد. 1- مشاور قضائي دستگاه دادگستري 2 - مشاور دولت فدرال دراين ادارة كل 130 نفر مشغول انجام وظيفه هستند از اين مجموعه 80 نفر حقوقدان است ولي قاضي نمي باشند. اين بخش داراي هشت واحد است كه از جمله: بخش حقوق كيفري، حقوق خانواده، حقوق بشر، حقوق اطفال و … مي باشد. يكي از وظايف مهم اين ادارة كل پاسخگوئي به سوالات قضات است كه به عنوان مشاور قضائي اظهار نظر مي نمايند. اين نظر جنبة مشورتي دارد، وظيفة ديگر اين ادارة كل از طريق سرويس حقوق بشر اعمال مي شود كه قبلاً توضيح داده شد اما وظيفة اصلي اين اداره كل، تدوين لوايح قانوني است. ضرورت تدوين لوايح جديد و يا اصلاح مقررات سابق، عمدتاً با وزير دادگستري است يعني از سوي وزير دادگستري مطالعة مسائل مبتلا به و نيز تدوين لوايح قانوني به اين ادارة كل، ارجاع مي شود ولي در مواردي ممكن است بخشهاي مختلف اين ادارة كل، ضرورت مطالعه ويا تدوين لوايح را تشخيص دهند. لوايح پس از تدوين از طريق قائم مقام وزير دادگستري تحويل وزير ميشوند وزير دادگستري پس از وصول لوايح دو نوع استعلام انجام مي دهد. اول، از وزارت اقتصاد وآن زماني است كه لوايح داراي بار مالي باشند. دوم، از دادگاه داوري، دائر بر اينكه لوايح مورد نظر با قانون اساسي مخالفت دارد يا خير، زيرا در كشور بلژيك تنها مرجع تشخيص تطبيق قوانين با قانون اساسي دادگاه داوري است. سپس لوايح توسط وزير دادگستري به هيأت وزراء ارسال مي شود وبعد از آن در صورت تصويب به پارلمان فدرال داده مي شود. كلية قوانين پس از تصويب مجلس فدرال به امضاء شاه مي رسد. در تمام مراحل فوق نمايندة ادارة تدوين لوايح براي توجيه و ارائه استدلات زير بنائي لايحه حضور دارد. در كميسيون مجلس فدرال نيز اين نماينده حضور مييابد تا نمايندگان مجلس با مباني نظري وتوجيهات لايحه آشنا شوند. تدوين پيش نويس بخشنامهها وآئين نامه هائي اجرائي قوانين به عهده اين اداره كل است. يكي از اين بخشنامهها بخشنامههاي ارزيابي است. يعني هرقانون جديدي كه به تصويب مي رسد واجراء مي گردد بعد از مدتي با تدوين پرسشنامه وجمع آوري اطلاعات لازم مورد ارزيابي قرار ميگيرد. بخشنامه ارزيابي شيوه اين ارزيابيها را تعيين مي كند. بخش بعدي وظايف اين ادارة كل، همكاريهاي بين المللي است كه در اين راستا نيز وظايف مختلفي وجود دارد. كشورهاي عضو اتحاديه اروپا كه درحال حاضر 25 كشور هستند قوانين ومقررات همديگر وشيوه هاي همكاري بين اتحادية اروپا را ارزيابي مي كنند، در كشور بلژيك اين وظيفه به عهدة ادارة تدوين لوايح قانوني است. يكي ديگر از وظايف اين اداره، پيگيري تمام مسائل مربوط به استرداد مجرمين ومعاضدت قضائي است. اين همكاري در سطح اتحاديه اروپا نياز به قرارداد وتعهد متقابل ندارد اما خارج از اتحاديه، معمولاً با قرارداد وتعهد متقابل است. مسائل مربوط به امورمذهبي وغير مذهبي كه قبلاً توضيح داده شد يكي از زير مجوعه هاي اين اداره كل است.
سوابق كيفري در وزارت دادگستري واحدي بنام سوابق كيفري وجود دارد. علاوه بر بخش مركزي سوابق كيفري كه در مركز كشور يعني بروكسل مستقر است در تمامي حوزه هاي قضائي ديگر نيز بخش مشابهي وجود دارد و تمام احكام كيفري كه از دادگاهها صادر مي شود، رونوشت آنها بصورت خلاصه به بخش سوابق كيفري ارسال مي گردد. حوزه هاي 27 گانه قضائي نيز رونوشت اين احكام را به بخش مركزي ارسال مي نمايند. در اين سرويس فقط احكام دادگاهها ثبت مي شود و بازداشتهاي در زمان محاكمه ثبت نمي گردد. ابتدا احكام دادگاههاي بدوي ثبت ميشود و چنانچه احكام دادگاههاي تجديد نظر يا مراجع بالاتر برخلاف احكام دادگاههاي بدوي باشد آنها از حافظه كامپيوتر حذف مي گردند. كلية اطلاعات وارده، ثبت كامپيوتر مي شود و اين سيستم مكانيزه است بنحويكه تمام فعاليتها از طريق كامپيوتر صورت مي گيرد. از سال 1996 به بعد كلية قضات دادسرا ميتوانند از طريق كامپيوتر سوابق كيفري افراد را استخراج كنند. در حال حاضركليه مديران دفاتر دادگاهها موظف هستند كه خلاصة آراء صادره را درقالب فرمهاي مخصوص به مراكز سوء پيشينه، ارسال نمايند. براي آينده، يك سيستم كامپيوتري طراحي شده است كه اين كار، با ارسال الكترونيكي انجام شود. در اين سيستم يك سابقة ذخيره شده با سه زبان آلماني، فلاماند و فرانسوي قابل استفاده است. افراد ذيل مي توانند تقاضاي صدور گواهي پيشينة كيفري نمايند: الف) مقامات قضائي ب) پليس ج) مقامات اداري ونظامي كه ميخواهند افراد را استخدام نمايند. در حال حاضر مشغول طراحي سيستمي هستند كه بتوانند به شهروندان نيز در مورد استعلام سوابق كيفري خود، جواب لازم را بدهد. كلية محكوميتهاي كيفري اعم از سنگين وسبك در اين مركز به ثبت مي رسد اما سوابق كيفري كم اهميت تا سه سال در مركز نگهداري مي شود بعد از سه سال بطور خودكار از حافظه كامپيوتر حذف مي گردد. درمورد محكوميتهاي مهم نيز افراد مي توانند تحت شرايطي تقاضاي محو آثار محكوميت را بكنند. در اين زمينه بين كشورهاي عضو اتحادية اروپا همكاري وجود دارد، بنحويكه اگر يك بلژيكي در يكي از اين كشورها محكوم شود سوابق كيفري وي براي اين كشور ارسال مي گردد. در صورت استعلام سوابق كيفري از هر كشوري پاسخ لازم داده مي شود. اين همكاري با ساير كشورها در صورتي انجام مي شود كه تعهد متقابل وجود داشته باشد. الكترونيكي كردن پرونده هاي بايگاني شده نيز در دستور كار قرار دارد.
خانه هاي دادگستري يكي از تأسيساتي كه در خلال اصلاحات جديد ساختار دادگستري در بلژيك پيش بيني گرديده و قبلاً سابقه نداشته است، خانه هاي دادگستري است. اين واحدها كه درآنها كارمندان اداري مشغول انجام وظيفه هستند، رابط بين مردم و دادگاهها به حساب مي آيند. مردم جهت اطلاع از وضعيت پروندة خود و اينكه در چه مرحلهاي است وچه مراحل شكلي ديگري در پي خواهد داشت، مي توانند به اين خانه ها مراجعه نمايند.
ادارة زندانها زندان زيرنظر وزارت دادگستري وقوه مجريه اداره مي شود. هدف از اجراء كيفرها دربلژيك باز اجتماعي كردن (جامعه پذيري مجدد) محكومين است. لذا شيوة اجراء محكوميتهاٍ حبس، اصلاحي وتربيتي است. اجراء كيفر حبس بنحوي بايد صورت گيرد كه به كرامت انساني محكومين لطمه اي وارد نشود. از سوي ديگر امنيت جامعه نيز حفظ گردد.
سفر دو هفته اي هيأت قضايي جمهوري اسلامي ايران به بلژيك -كه اينجانب نيز افتخار عضويت درآن را داشتم- در امتداد برنامه آشنايي با نظام قضايي ساير كشورها كه از بيش از دو سال پيش در دفتر امور بين الملل برنامهريزي شده بود، انجام گرفت. البته اين اولين سفر از اين دست نبود. قبلاً نيز موفق شده بوديم برخي از همكاران را به كشورهاي انگلستان و يونان اعزام نمائيم تا به كند وكاو در درون نظام قضايي آن كشورها بپردازند. سفر بلژيك نيز فرصتي فراهم نمودكه از بخش هاي مختلف نظام قضايي آن كشور بازديد به عمل آيد و قضات كشورمان با همكاران خود در بلژيك به تبادل نظر وگفتگو بپردازند. اين فرصت ها از دو نظر سودمندند: اول اينكه همكاران ما ازتجارب ساير كشورها در زمينه حل مشكلات قضايي مطلع ميشوند و دوم آنكه در خلال اين مبادلات و مفاهمات، قضات و مسئولين قضايي ساير كشورها نيز از نظام حقوقي كشورما مطلع مي شوند. پرسش و پاسخ ها گويا وگواه مدعاي ماست. سفر هيأت قضايي به بلژيك به دعوت طرف بلژيكي انجام شد. ابتدا قرار بود كه 6 نفر اعزام شوند ولي دستمزد بالايي كه مترجم براي همراهي هيأت در مدت دو هفته درخواست كرده بود موجب شد كه اعضاي هيأت به 5 نفرتقليل يابد. اينجانب درخدمت آقايان ذيل الذكر بودم:
جناب آقاي جمال كريمي راد، دادستان محترم انتظامي قضات و سخنگوي قوهقضائيه جناب آقاي حسين اكبري قرين، مشاور محترم معاونت حقوقي و توسعه قضايي جناب آقاي علي صدقي، مديركل محترم تشكيلات قوه قضائيه جناب آقاي جواد طهماسبي، معاون محترم مديركل تدوين لوايح و برنامه ها سفر از تاريخ 27 آبان تا 11 آذرماه 1383 به طول انجاميد. در اين مدت، هيأت ما توانست از بخشهاي مختلف دستگاه قضايي و غير دستگاه قضايي، بازديد به عمل آورد. ديوان عالي كشور، دادگاههاي تجديدنظر، دادگاههاي بدوي، دادگاه يا ديوان داوري (كه نقش شوراي نگهبان قانون اساسي دارد با اين تفاوت كه در صورت شكايت وارد رسيدگي مي شود.)، شوراي دولتي ( كه نقشي شبيه به ديوان عدالت اداري دارد)، شوراي عالي دادگستري، پارلمان بلژيك … از جمله نهادهايي بودند كه به گرمي از ما استقبال كردند. با رئيس دوم ديوان عالي كشور نيز ديدار كرديم. وي گفت رئيس اول ديوانعاليكشور اصولاً نقش تشريفاتي دارد و مسئوليت ديوان با رئيس دوم است. رئيس اول و رئيس دوم در جاهاي ديگر هم وجود داشت، دليل اين «دو رياستي» آن است كه دربلژيك دو زبان رسمي وجود دارد: زبان فرانسه و زبان فلامان (فلاماند) كه شبيه به زبان هلندي است. بنابراين يك رئيس براي فرانسوي زبانها ويك رئيس براي فلامان زبان ها. ديدار از نهادها وملاقات با مسئولين را دوست و همكار گرامي جناب آقاي طهماسبي به صورت گزارش تحقيقي- مطالعاتي حاضر تدوين كرده اند كه در همين جا درودهاي همة اعضاي هيأت را به سوي ايشان روانه مي كنيم. اما چه ويژگي هايي در دادگستري بلژيك و يا در ساختار حقوقي درآن كشور ميتوانست توجه يك هيأت با تجربه قضايي را به خود جلب كند؟ دادسراها دادگاهها وديوان عالي كشور، تأسيساتي هستند كه دركشور ما نيز يافت ميشوند. ريزهكاريها و دقائقي البته در هريك از اين تأسيسات يافتني، آموختني وگفتني است كه همكارمان در اين گزارش به آنها پرداخته اند. من مي خواهم در اين مختصر به چند محور اشاره كنم: تشكيل شوراي عالي دادگستري به عنوان يك نهاد قانون اساسي ومستقل ازسه قوه به منظور بررسي عملكرد دستگاه قضايي و مشكلات مربوط به ناكارآمدي آن از يك سو و تأمين قضات مورد نياز دستگاه قضايي از سوي ديگر. تصدي مسئوليت ها به صورت پروژه اي در حد قائم مقام و معاون وزير دادگستري و متحدالشكل شدن ساختار تمام دستگاههاي وزارتي دولتي از حيث تشكيلات. رياست وزارت دادگستري بر دستگاه اطلا عاتي وامنيتي. رياست دادگستري بر اماكن مذهبي. تشكيل كميته اي ويژه به نام R در زير مجموعه مجلس براي نظارت بر عملكرد دستگاه اطلاعاتي 5 ساله بودن دورة ليسانس حقوق ومطالعه دروس پايه شامل روانشناسي، جامعه شناسي، جامعه شناسي سياسي، مقدمه فلسفه ومنطق وحقوق رم،… در دوسال اول. وجود مشكل اطاله دادرسي در محاكم بلژيك تا آنجا كه دادگاه اروپايي حقوقبشر بارها بلژيك را محكوم نموده است. ولع دوستان همراه براي احاطه به جزئيات مسائل قضايي آن كشور از يك سو بيش از ظرفيت مدت سفر و از سوي ديگر موجب اعجاب وتحسين ميزبانان بود. سؤالات و اظهار نظرهاي هيأت ايراني در تمامي ديدارها گستره علم و اطلاع و تلاش براي آسيب شناسي نهادهاي مشابه در ايران را مدلل مي ساخت. بلژيك كشوري كوچك وكم جمعيت است. كشوري پادشاهي است وكوچكتر از آن بوده است كه با ما رابطة استعماري داشته باشد. بهمين دليل در بعد از روزگار مشروطه، الگوي مناسبي براي تدوين قانون اساسي و ساختار حكومتي تلقي شده است. پيش نويس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز از قانون اساسي بلژيك تأثير پذيرفته است. قانون اساسي بلژيك اصول 144 تا 159 را به قوه قضائيه اختصاص داده است. اصل 150 چنين مقرر نموده است: «در همة اموركيفري وجرائم سياسي ومطبوعاتي به استثناي آن دسته از جرائم مطبوعاتي كه ناشي از نژاد پرستي يا بيگانه ستيزي است [رسيدگي به جرم] با حضور هيأت منصفه انجام مي شود.» اصل 159 مقرر مي نمايد: «دادگاهها فقط بخشنامه ها وآئين نامه هايي را كه مطابق قانون است، اجرا خواهند كرد.» مراجع قضايي ودادگاه هاي مختلف بلژيك در سال 2003 جمعاً 756771 پرونده ورودي و 945513 پرونده مختومه داشته اند اين در حالي است كه در ابتداي همان سال جمعاً 1017047 پرونده در محاكم مختلف آن كشور جريان داشته است. ديوان عالي كشور با 1910 موجودي در ابتداي سال 2003 ،2806 ورودي جديد داشته و 3074 پرونده را مختومه نموده است.*
* مابقي ارقام مربوط است به دادگاه هاي تجديد نظر(شامل حقوقي وكيفري) دادگاه كار ودادگاههاي بدوي، دادگاههاي تجاري، دادگاه صلح و دادگاههاي پليس كشوربلژيك جمعاً داراي 2329 قاضي است. كه تعداد 1539 قاضي در دادگاهها و 790 قاضي در دادسراها به كار اشتغال دارند. كارمندان اداري دادگاهها و دادسراها جمعاً 7848 نفر هستند كه از اين ميان تعداد5539 رسمي وتمام وقت و 343 نفر پاره وقت رسمي هستند. همچنين 1754 تمام وقت قراردادي و 112 نفر پاره وقت قراردادي در دادگستري آن كشور مشغول به كار هستند. مجموعه دادگاهها 4686 دستگاه كامپيوتر در اختيار دارند كه از اين تعداد 2406 دستگاه لپ تاپ و 6830 دستگاه ميزي و 5450 دستگاه به صورت ترمينال است. مطابق آمارها در سال 2003 جمعاً 10014 دستور دستگيري صادر گرديده كه نسبت به سال 2002 (10243) تغيير محسوسي را نشان نمي دهد. اين رقم در ده سال قبل از آن 9107 مورد بوده است. آمار نشان مي دهد كه از مجموع جرائم ارتكابي درسال 2002، 21269 مورد مربوط به جرائم عليه اشخاص وخانواده، 91 مورد قتل، 3511 مورد ايراد ضرب وجرح عمدي و 15761 مورد خسارات وجراحات غير عمدي، 11364 مورد جرايم عليه اموال، 6382 فقره سرقت، 1893 فقره سرقت با خشونت و تهديد، 5276 مورد جرائم عليه نظم وامنيت عمومي3510 مورد مواد مخدر است. بارديگر از همكار محترم جناب آقاي طهماسبي، عضو گرانمايه هيأت اعزامي كه گزارش سفر را به شمايل كار تحقيقي و دانشگاهي آراسته اند تشكر و قدرداني مي كنم. محمدجواد شريعت باقري مديركل دفتـر امـور بين الملل
مقدمه
كشوربلژيك، از مرزهاي آلمان ولوكزامبورگ به جانب غرب تا به درياي شمال واز فرانسه تاآخرين حد شمال آن تنها حدود 30513 كيلومتر مربع وسعت دارد اما در همين مساحت محدود، جمعيتي كمتر از ده ميليون نفر زندگي ميكنند، از اين تعداد حدود يك ميليون نفر ساكن بروكسل هستند به انضمام ناحية كوچكي كه اهالي آن آلماني زبان هستند؛ فرانسوي زبانهاي جنوب بلژيك وفلاماند زبانهاي شمال اين كشور مجموعاً جمعيت اين سرزمين را تشكيل مي دهند. برابري تقريبي فرانسوي زبانها با فلاماند زبانها از نظر جمعيتي ومساحت، سبب شده است كه اين كشور علاوه بر زبان فرانسوي، زبان فلاماند را به عنوان دومين زبان رسمي بپذيرد. اين دوگانگي در زبان باعث پيچيدگي دستگاههاي دولتي وبخصوص دستگاه كشور پادشاهي فدرال بلژيك، شده است. در صحنه تاريخ اروپا، بلژيك نقش مهم وغم انگيزي بعهده داشته است. گرچه اين سرزمين همواره از داشتن مرز طبيعي محروم بوده اما همواره به علت اينكه بر سرچهارراه شمال غربي اروپا قرار داشته، قواي مهاجم، اين سرزمين را تبديل به صحنة كارزار وگورستان نظامي كرده اند. سرانجام پس از سالها سيطرة كشورهاي مختلف از جمله اسپانيا، اطريش، فرانسه بر اين سرزمين پس از انقلاب سال 1830كشور فعلي بلژيك با مرزهاي مشخص پا به عرصه وجود گذاشت. در همين تاريخ، لئوپولد به عنوان اولين پادشاه اين سرزمين اتيان سوگندكرد. تجربيات تلخ وخونبار كشمكشهاي نظامي در اروپاي آن روزها، مردمان امروز اروپا را برآن داشته كه براي حركت در مسير وحدت اروپا در زمينه هاي مختلف سياسي، اقتصادي و … وحتي با مطرح كردن حقوق واحد منطقه اي ترديدي به خود راه ندهند.
دیوان عالی بلژیک
ديوانعالي كشور
عالي ترين مرجع قضائي در ساختار قوه قضائيه بلژيك، ديوانعالي كشور است. بطور كلي وظيفه اين ديوان نظارت بر احكام دادگاهها است وبه عنوان عاليترين مرجع قضائي كشور حافظ قانون است. به شرح ذيل تركيب ديوان و صلاحيتهاي آن وشيوه رسيدگي در ديوان را بطور جداگانه بررسي ميكنيم. الف) ساختار ديوانعالي كشور
مديريت ديوانعالي كشور داراي دو رئيس است، رئيس اول كه رئيس تشريفاتي محسوب مي شود و ديگري رئيس عملي وكاري است. اين دو رئيس بايد يكي فرانسوي زبان وديگري فلاماند زبان باشد. رئيس اول از سوي شاه مستقيماً تعيين مي شود. و رئيس دوم توسط قضات كل كشور انتخاب مي گردد و نهايتاً شاه حكم وي را امضا مينمايد. نتيجه ارزيابي اين شيوه مديريتي در ديوانعالي كشور مثبت بوده زيرا رئيس اول به اموركلي وتشريفاتي واداري در سطح كلان مي پردازد و رئيس دوم مشغول انجام كارهاي علمي وقضائي است. در مسائل غير قضائي اتخاذ تصميم نهائي با رئيس اول است. هركدام از اين رؤسا بايد حداقل 10 سال سابقه خدمت قضائي در ديوانعالي كشور داشته باشند. رئيس اول اختيار قضائي ندارد و فقط ممكن است از نظر معنوي در تصميمات قضائي اثر گذار باشد.
دادستاني ديوانعالي كشور درمعيت ديوانعالي كشور يك دادسرا انجام وظيفه مي كند در اين دادسرا يك دادستان و دوازده داديار مشغول انجام وظيفه هستند. كليه پرونده ها اعم از مدني وكيفري ابتداء به دادسرا ارجاع مي شوند و دادستان شخصاً يا با ارجاع به دادياران از پرونده گزارش تهيه مي كند، سپس همراه نظر خود پرونده را به شعبه ديوانعالي كشور مي دهد. در حال حاضر جهت سهولت كار هريك از دادياران همراه يك شعبه ديوانعالي كشور، مشغول انجام وظيفه هستند.
كانون وكلاي ديوانعالي كشور در امورمدني طرح دعوي فرجام خواهي در ديوانعالي كشور فقط توسط وكيل ممكن است، يعني داشتن وكيل در اين مرحله اجباري است. از طرفي كليه وكيلهاي صلاحيت طرح دعوي در ديوانعالي كشور را ندارند. كانوني بنام كانون وكيلان ديوانعالي كشور وجود دارد كه فرجام خواه بايد از بين وكيلهاي اين كانون جهت طرح فرجام خواهي، وكيل انتخاب نمايد اين كانون مستقل از كانون وكلاء بلژيك است و داراي رئيس مستقلي است. بنابراين؛ اصحاب دعوي نمي توانند از بين ساير وكلاء، وكيل انتخاب كنند. اين تعداد وكيل در حال حاضر 20 نفر است. اصحاب دعوي براي طرح دعاوي فرجام خواهي ابتدا به وكلاء فوق مراجعه وبا آنها مشورت مي كنند سپس در صورت احتمال مؤثر بودن فرجام خواهي، وكالت پرونده را قبول مي كنند وطرح دعوي مي نمايند. دربسياري از موارد به علت عدم امكان موفقيت وبي تأثير بودن فرجام خواهي، وكلاء اصحاب دعوي را از فرجام خواهي منصرف مي نمايد. اين سيستم در كاهش فرجام خواهي پرونده هاي حقوقي بسيار مؤثر بوده است، بنحويكه نسبت به پرونده هاي كيفري، فرجام خواهي در امور حقوقي از آمار كمتري برخوردار است. از سوي ديگر به علت مداخله وكلاء، نسبت موفقيت در فرجام خواهي يعني تغيير در آراء فرجام خواسته در پرونده هاي حقوقي نسبت به كل پرونده هاي مطروحه حدود 50% است در حاليكه در اموركيفري 10% ميباشد.
شعب ديوانعالي كشور
مجموعاً شش شعبه ديوانعالي كشور وجود دارد واين شش شعبه در سه حوزه كاري متفاوت، انجام وظيفه مي كنند. -شعب مدني- اين شعب به پرونده هاي حقوقي رسيدگي مي كنند ومجموعاً دوشعبه مي باشند كه يكي فرانسوي زبان وديگري فلاماند زبان است؛ -شعب اجتماعي- اين شعب به پرونده هاي مربوط به حقوق كار وتأمين اجتماعي رسيدگي مي نمايند ومثل شعب مدني دوشعبه مي باشند؛ -شعب كيفري- اين شعب به پرونده هاي كيفري رسيدگي مي نمايند و ساختار آنها نيز به شرح فوق است.
مجمع عمومي ديوانعالي كشور
در اين مجمع 9 نفر از قضات حضور دارند مسائل مورد اختلاف در اين مجمع طرح مي گردد و رويه واحد اتخاذ مي گردد اين رأي براي دادگاهها لازم الاتباع نيست ولي از نظر معنوي در ايجاد روية واحد بسيار مؤثر است زيرا دادگاهها مي دانند كه ممكن است حكم آنها درنهايت نزد ديوانعالي كشور مطرح شود و نظر ديوان نيز در قالب تصميم مجمع عمومي اعلام شده است، لذا سعي ميكنند خود را با اين نظر تطبيق دهند. صلاحيتهاي ديوانعالي كشور رسيدگي فرجامي نسبت به كلية احكام دادگاهها كه اين رسيدگي شكلي است؛ صدور رأي وحدت رويه در مورد مسائل مورد اختلاف. اين رأي در مجمع عمومي صادر مي گردد ولازم الاتباع نيست؛ حل اختلاف در مورد اختلاف در صلاحيت ها؛ نظارت انتظامي بر قضات كشور، چون تخلفات قضات بسيار كم بوده لذا به موجب يك قانون بسيار قديمي رسيدگي به تخلفات انتظامي قضات با ديوانعالي كشور است اما اخيراً به علت حدوث چندين موضوع مهمتشكيل دادسراي انتظامي قضات يكي از مباحث مطرح است، پارلمان چند بار اقدام به ارائه طرح تشكيل اين دادسرا نموده است اما موفقيتآميز نبوده واختلافاتي در مورد اينكه چه كسي نظارت كنند، وجود دارد. در حال حاضر در اين موارد ديوانعالي كشور رسيدگي مي كند ومي تواند قضات را انفصال دائم يا موقت دهد. قضات بلژيك داراي مصونيت قضائي هستند. شيوة رسيدگي در ديوانعالي كشور رسيدگي در ديوانعالي كشور شكلي است و باكسب نظر دادسراي ديوانعالي كشور پرونده در شعب ديوان طرح مي گردد. شعب ديوان عالي كشور اگر لازم بدانند وكلاء و يا اصحاب دعوي را دعوت مي نمايند در غير اين صورت بدون حضور آنها رسيدگي مي نمايند سپس پرونده در دادگاه مطرح مي شود در ديوانعالي كشور ارجاع با رئيس دوم است. در صورت نقض حكم، پرونده براي رسيدگي به شعبة هم عرض ارسال مي گردد. درمورد اختلاف در صلاحيت چنانچه پرونده به دادگاهي داده شود كه قبلاً از خود نفي صلاحيت كرده است وديوانعالي كشور آن دادگاه را صالح به رسيدگي بداند، پرونده به آن دادگاه ارسال ميگردد، اما قضات آن دادگاه مكلف به رسيدگي نيستند بلكه بايد توسط قضاتي ديگر ولي در همان دادگاه به پرونده رسيدگي شود زيرا اين قضات خود را صالح به رسيدگي نمي دانند ونمي توان آنها را مجبور به رسيدگي كرد. آخرين نكته در مورد ديوانعالي كشور اين است كه ديوان مي تواند در بعضي موارد قرار تعليق رسيدگي صادر كند. اين قرار زماني صادر مي شود كه وكلاء و يا اصحاب دعوي، ايراد مخالفت يك قانون مورد استناد را با قانون اساسي اعلام كنند. از آنجائيكه اظهار نظر در مورد موافقت و يا مخالفت مقررات با قانون اساسي در صلاحيت ديوان داوري است لذا ديوانعالي كشور حق اظهار نظر ندارد و قرار تعليق رسيدگي صادر مي نمايد تا موضوع مورد ايراد را از مرجع مربوطه استعلام نمايد و پس از وصول جواب، رسيدگي را ادامه مي دهد. براي جلوگيري از سوء استفاده از اين حق اين اختيار به ديوان عالي كشور داده شده است كه در دو مورد ايراد را نپذيرد، 1- اگر قبلاً در مورد مشابه سؤال شده باشد. 2- چنانچه پاسخ بقدري واضح باشد كه نياز به طرح سؤال نباشد، تشخيص وضوح پاسخ با خود ديوانعالي كشور است.
دادسرا ها دادسراي شاهي وعمومي در تشكيلات قضائي بلژيك دادسراهاي مختلفي انجام وظيفه مي نمايند. دادسراي عمومي دادسراي شاهي، دادسراي ديوانعالي كشور ودادسراي فدرال، مجموعه دادسراهايي اين كشور را تشكيل مي دهند. دادسراي ديوانعالي كشور در معيت ديوانعالي كشور انجام وظيفه مي نمايد و دادسراي عمومي در معيت دادگاههاي تجديد نظر انجام وظيفه مي كنند. كل كشور بلژيك داراي پنج حوزة دادگاه تجديد نظر است كه در معيت هرحوزه يك دادسراي عمومي، وظايف دادسرا را در مرحلة تجديد نظر به عهده دارد. اين دادگاهها ودادسرا ها به مركزيت شهرهاي بزرگ اين كشور مثل ليژ ، تشكيل شده اند. دادسراهاي عمومي براي حسن اجراء قانون بركاركلية دادگاهها ودادسراي شاهي نظارت دارد، اين نظارت به صورت كلي است وحق مداخله در امور قضائي دادگاهها ودادسراها را ندارد. علاوه بر اين به جرائم قضات و وزراء نيز در ابتدا در دادسراي عمومي رسيدگي مي شود. دادسراي شاهي در معيت دادگاههاي بدوي كيفري، دادگاه پليس ودادگاه تجارت انجام وظيفه مي نمايد. در اين دادسرا دادياران وبازپرسها انجام وظيفه مي كنند. پرونده هاي مهم و نيز پرونده هاي خاصي كه قانون تعيين كرده است به بازپرس ارجاع مي شود. كلية احكام بازرسي منزل، توسط بازپرس صادر مي شود، چنانچه دادستان يا داديار نياز به دستور بازرسي منزل داشته باشد بايد از بازپرس تقاضا كند. بازپرس در موارد ذيل شروع به رسيدگي مينمايد، 1- ارجاع دادستان يا معاون او 2- اعلام مستقيم جرم به بازپرس، قسمت اخير زماني است كه تحقيق جرم قانوناً به عهدة بازپرس باشد، مثل ورشكستگي به تقلب ويا به تقصير در اين موارد بازپرس در معيت دادگاههاي تجاري انجام وظيفه ميكند. دادسراي فدرال
ساختار دادسراي فدرال دادسراي فدرال سازمان جديدي است كه از سال 2002 در بلژيك تأسيس شده است. اين دادسرا از يك دادستان و40 داديار تشكيل شده است. دادياران را اصطلاحاً، قضات فدرال مي گويند ولي در واقع داديار هستند زيرا وظيفة آنها همانند ساير دادياران تحقيق، صدور كيفر خواست است. دادسراي فدرال زير نظر وزير دادگستري و نهايتاً قوة مجريه است. دادستان اين دادسرا از بين قضاتي كه حداقل داراي 15 سال سابقة خدمت هستند و7 سال قبل از انتخاب به عنوان قاضي دادسرا انجام وظيفه كرده باشند وهمچنين مسلط بر دو زبان فرانسوي وفلاماند باشند وبه شرح ذيل انتخاب مي گردد. در ابتدا وزير دادگستري اعلام مي كند كه پست دادستان فدرال خالي است و نياز به دادستان مي باشد، قضاتي كه داراي شرايط فوق هستند اعلام آمادگي مي كنند، شوراي عالي عدالت، قاضي را با آزمون و تحقيق لازم گزينش مي كند و مراتب را به وزير دادگستري اعلام مي نمايد. وزير دادگستري به شاه پيشنهاد مي كند و دادستان فدرال با حكم شاه به مدت 7 سال انتخاب مي شود. اين مدت قابل تمديد نيست. دادياران دادسرا نيز از بين قضات دادسرا براي مدت پنج سال انتخاب مي شوند و اين مدت قابل تمديد نيست. دادستان فدرال داراي اين وظايف است: 1- تعقيب وتحقيق در مورد جرائمي مثل جرائم عليه امنيت كشور، قاچاق انسان، قاچاق اسلحه، جرائم بسيار شديد نقض حقوقبشر دوستانه، جرائم سازمان يافته و تروريسم، دركلية اين جرائم اعم از اينكه در هر دو مرحلة بدوي و تجديد نظر وظيفة دادسراي شاهي وعمومي را دادستان فدرال انجام مي دهد. اجراء احكام اين جرائم نيز با دادستان فدرال است همانطور كه در مورد ساير جرائم، اجراء احكام با دادسرا است. حوزة صلاحيت محلي دادسراي فدرال،كل كشور بلژيك است لذا جرم در هركجا اتفاق بيفتد پرونده به دادسراي فدرال ارجاع مي شود. اما اين دادسرا در معيت دادگاه ويژه اي انجام وظيفه نمي كند و پرونده جهت دادرسي حسب مورد، به دادگاه صالح محل مربوطه ارسال مي شود. چنانچه دادسراي فدرال تعقيب و تحقيق پرونده را به دادسراي مربوطة محلي ارجاع دهد آن دادسرا مكلف به قبول است. ارجاع پرونده به دادسراي اخير از اختيارات دادستان فدرال است. در دادسراي فدرال، بازپرس وجود ندارد فقط دادستان همراه دادياران انجام وظيفه مي كنند همچنين در كنار دادستان فدرال پليس ويژه اي انجام وظيفه نمي كند بلكه از پليس عمومي استفاده مي شود. هماهنگي بين دادسراها در مورد پرونده هائي كه بايد يكجا رسيدگي شود اما در دادسراهاي مختلف مطرح به رسيدگي هستند. نظارت بر دادسراهاي عمومي وشاهي، دادستان يا داديار دادسراي فدرال در جلسات دوره اي دادسراهاي شاهي وفدرال كه با حضور كلية قضات اين دادسراها بطور جداگانه تشكيل مي گردد بدون داشتن حق رأي، حضور مييابد. تسهيل همكاريهاي قضائي بين المللي مثل معاضدت قضائي واسترداد مجرمان. ارزيابي اعمال سياست جنائي، سياست جنائي كشور توسط كميتة سياست جنائي و زير نظر وزير دادگستري تعيين مي گردد، نظارت بر اعمال و اجراء اين سياستهاي تعيين شده با دادستان فدرال است. نظارت برحسن اجراي قانون، يكي از وظايف دادسراي فدرال اين است كه نظارت لازم اعمال نمايد تا با احكام دادگاهها، قوانين نقض نشوند لذا چنانچه تشخيص دهد حكمي خلاف قانون صادر شده است وآن حكم قطعيت يافته باشد مي تواند تقاضاي اعاده دادرسي از ديوانعالي كشور بكند، رأي ديوان در اين مرحله تأثيري در ماهيت پروندة مورد نظر ندارد و صرفاً براي جلوگيري از نقض قانون است. نظارت بر پليس فدرال. انواع دادگاهها در رأس دادگاههاي قوه قضائيه بلژيك، ديوانعالي كشور قرار دارد. وظيفة اين ديوان به عنوان عاليترين مرجع قضائي نظارت بر دادگاهها جهت رعايت قانون است و بعد از ديوانعالي كشور، دادگاههاي تجديد نظر قرار دارند كه وظيفة آنها تجديد نظر از احكام دادگاههاي بدوي، تجارت و دادگاههاي كار مي باشد. بعد دادگاههاي بدوي قرار دارند دادگاههاي بدوي (كيفري ومدني) و دادگاههاي تجارت وكار رسيدگي ابتدائي را حسب صلاحيتهاي تعيين شده، انجام مي دهند. دادگاههاي بدوي مهمترين دادگاههاي اين كشور دادگاههاي بدوي هستند. كل كشور بلژيك به 27 حوزة قضائي تقسيم مي شود در هرحوزه دادگاههاي بدوي، ودادگاه تجارت، دادگاه كار، دادگاه پليس، دادگاه صلح و دادسراي شاهي انجام وظيفه مي كنند. اصل برصلاحيت رسيدگي دادگاههاي بدوي است مگر آنچه را كه قانون به عهدة ساير دادگاههاي محول كرده باشد. اين دادگاهها دو نوع صلاحيت دارند اول صلاحيت رسيدگي بدوي كه شرح آن خواهد آمد دوم، صلاحيت رسيدگي تجديد نظر، اين دادگاهها مرجع تجديد نظر از احكام دادگاههاي صلح وپليس هستند. كلية دعاوي مدني كه موضع آنها تا 1870 يورو باشد در دادگاههاي صلح مورد رسيدگي قرار مي گيرند و مرجع تجديد نظر در اين موارد دادگاههاي بدوي هستند. دادگاههاي بدوي به سه دسته تقسيم مي شوند.
دادگاه مدني
اين دادگاهها صلاحيت رسيدگي به كلية جرائم مدني را دارند مگر مواردي كه در صلاحيت دادگاههاي تجاري وكار ودادگاه صلح باشد. در اين دادگاهها ممكن است رسيدگي با حضور يك قاضي ويا سه قاضي صورت گيرد. در صورتي رسيدگي با حضور سه قاضي است كه دادگاه بدوي مدني در مقام تجديد نظر از احكام دادگاهها صلح باشد. شعب دادگاههاي بدوي مدني نيز به صورت تخصصي انجام وظيفه مي نمايند. ميزان پرونده موجودي در هرشعبه مدني بين 15 تا 40 پرونده است.
دادگاه كيفري اصل بر صلاحيت دادگاههاي بدوي كيفري است مگر مواردي كه قانون رسيدگي به آنها را در صلاحيت ديگر مراجع مثل دادگاه پليس قرار داده باشد. كلية دعاوي كيفري مربوط به روابط كارگر وكارفرما نيز در دادگاههاي بدوي كيفري مورد رسيدگي قرار مي گيرند زيرا، دادگاههاي كار ماهيت حقوقي دارند وبه دعاوي حقوقي كارگر وكارفرما رسيدگي مي نمايند. شعب دادگاههاي كيفري به صورت تخصصي هستند؛ مثلاً يك يا چند شعبه به جرائم جوانان وهمچنين شعبي به جرائم مالي و 0 … اختصاص دارند. در معيت دادگاههاي كيفري، دادسراي شاهي انجام وظيفه مي نمايد، آئين دادرسي در دادگاههاي جوانان نسبت به ساير دادگاهها متفاوت است در دادگاهاي جوانان تصميمات قضائي با هدفهاي تربيتي اتخاذ ميشود، شيوه اجراي كيفرها نيز با بزرگسالان متفاوت است، در كانون اصلاحوتربيت براي جوانان ونوجوانان برنامه هاي تربيتي اجراء مي شود. سن مسئوليت كيفري در بلژيك 18 سال است و اين برنامه ها براي افراد زير 18 سال اجراء ميشود. دادگاههاي كيفري با حضور يك قاضي ودر موارد خاص با حضور 3 قاضي تشكيل ميگردند، در موردي كه دادگاه كيفري در مقام تجديد نظر از احكام دادگاههاي پليسي انجام وظيفه مي كند، و درمورد جرائم بر ضد عفت واخلاق عمومي ودر ساير جرائم نيز درصورت تقاضاي متهم يا دادستان، دادگاه كيفري با حضور سه قاضي تشكيل مي گردد.
دادگاه تجارت
دادگاههاي تجاري، دادگاههايي تخصصي هستند اين دادگاهها كلية دعاوي مربوط به شركتهاي تجاري ودعاوي اين شركتها برعليه همديگر ودعاوي مربوط به ورشكستگي را رسيدگي مي نمايند. دادگاه تجاري با حضور سه قاضي تشكيل ميگردد، يكنفر از قضات رسمي دادگستري و دونفر از صاحبان مشاغل مربوط، اعضاء اين دادگاه را تشكيل مي دهند. اين دونفر از متخصصين مشاغل تجاري ميباشند. شيوة انتخاب اين دونفر كه آنها رامستشار دادگاه تجارت مي نامند به اين شكل است كه همانند ساير مناصب قضائي در ابتدا از طريق روزنامه رسمي اعلام ميشود كه اين مناصب بلاتصدي هستند و افراد داراي شرايط، كانديد مي شوند و شوراي عالي عدالت آنها را انتخاب وگزينش مي نمايد. تشكيل جلسة دادگاه با حضور هرسه نفر وملاك صدور تصميم، اكثريت آراء از بين سه قاضي است. مستشاران براي مدت معين انتخاب مي شوند و استخدام رسمي نيستند و در اين مدت معين، حقوق اندكي به آنها پرداخت مي شود. آراء دادگاههاي تجاري مانند ساير دادگاهها كه رسيدگي بدوي مي نمايند قابل تجديد نظر در دادگاههاي تجديد نظر است.
دادگاه كار اين دادگاهها نيز تخصصي وحقوقي هستند كه رسيدگي بدوي مي نمايند. كلية دعاوي مربوط به كارگر وكارفرما ودعاوي تأمين اجتماعي وبيمه در صلاحيت اين دادگاهها است. دادگاههاي كار با حضور سه قاضي تشكيل ميشود. رئيس دادگاه قاضي رسمي دادگستري است و دونفر مستشار از بين كار فرما يا كارگران همانند اعضاء مستشار دادگاههاي تجارت، انتخاب مي شوند در اين دادگاهها نحوة انتخاب مستشاران وشيوه رسيدگي نيز مثل دادگاههاي تجارت است.كلية احكام اين دادگاهها قابل تجديد نظر در دادگاههاي تجديد نظر هستند.
دادگاه صلح دادگاه صلح يك نوع دادگاه حقوقي است كه دعاوي خانوداگي وكلية دعاوي مدني كه ميزان آنها 1870 يورو، كمتر است، در اين دادگاهها رسيدگي مي شوند آراء دادگاههاي صلح قابل تجديد نظر در دادگاههاي بدوي مدني است. اين دادگاهها با حضور يكنفر قاضي رسيدگي مي كنند ودر دعاوي خانوداگي مددكاران ومشاوران روانشناسي واجتماعي در روند رسيدگي مشاركت دارند، اما تخاذ تصميم نهائي با قاضي دادگاه است .
دادگاههاي پليس دادگاههاي پليس به كلية جرائم مربوط به راهنمائي و رانندگي وتصادفات رسيدگي مي نمايند، اين دادگاهها كيفري هستند ودر معيت آنها دادسراي شاهي انجام وظيفه مي كند دادگاههاي پليس با حضور يكنفر قاضي تشكيل مي گردند وكلية احكام آنها قابل تجديد نظر در دادگاههاي كيفري بدوي است.
ب) دادگاههاي تجديد نظر دادگاههاي تجديد نظر جزء قوه قضائيه بلژيك محسوب مي گردند ودر قانون اساسي به تشكيل واستقلال اين دادگاهها اشاره شده است. كل كشور بلژيك به پنج حوزه دادگاههاي تجديد نظر تقسيم مي گردد. يك حوزه متعلق به بروكسل وچهارحوزه ديگر با مركزيت چهار شهر بزرگ كشور ودر حوزه معين تشكيل شده است. كليه احكام دادگاههاي ابتدائي بجز مواردي كه رسيدگي به تجديد نظر خواهي آنها در صلاحيت دادگاههاي بدوي است، قابل تجديد نظر خواهي در اين دادگاهها هستند. دادگاههاي تجديد نظر به دوبخش مدني وكيفري تقسيم ميشوند. شعب كيفري با حضور سه قاضي تشكيل مي شوند وشعب مدني با يك نفر قاضي رسميت پيدا مي نمايد، مگر موارد خاصي كه قانون تعيين كرده كه بايد با حضور سه قاضي تشكيل گردد، مثل موردي كه اصحاب دعوي يا وكلاء آنها تقاضاي رسيدگي با حضور سه نفر قاضي بنمايند. در موارديكه شعب دادگاههاي تجديدنظر با حضور سه نفر تشكيل شوند دو نفر از آنها مستشار هستند. مستشاران دادگاه تجديدنظر به طرق مختلف انتخاب مي شوند. اولين شيوه اين است كه مستشاران از بين قضات انتخاب شوند. در اين صورت مستشار بايد داراي 15 سال سابقه كار قضائي باشد وحداقل بايد پنج سال به عنوان قاضي دادگاه انجام وظيفه كرده باشد. شيوه دوم انتخاب مستشاران به اين شكل است كه افراد متقاضي در آزمون مربوطه شركت نمايند در اين شيوه وكلاء دادگستري نيز با 15 سال سابقه ميتوانند شركت نمايند. شيوه سوم زماني است كه قضات داراي 7 سال سابقه باشند ومي توانند با طي كردن دوره كارآموزي به عنوان مستشار انتخاب شوند. دراين سه صورت مستشاران به عنوان قضات دائم دادگاه تجديد نظر انتخاب ميشوند اما بلحاظ نيازي كه دادگاههاي تجديدنظر دارند ممكن است مستشار موقت نيز انتخاب نمايند. دراين صورت اساتيد دانشگاه بابيست سال سابقه تدريس وقضات بازنشسته و وكلاء داراي بيست سال سابقه كار مي توانند با طي كردن فرآيند ذيل به عنوان مستشار موقت انتخاب شوند.
اخذ عقيده ونظر مقامات محل زندگي متقاضيان اخذ نظر موافق مجمع دادگاههاي تجديد نظر در اين صورت افراد به عنوان مستشار موقت يا علي البدل دادگاههاي تجديد نظر انتخاب مي شوند وفقط در دادگاههاي تجديد نظر مدني وتجاري در صورت غيبت اعضاء اصلي، از آنها استفاده مي شود. يكي ديگر از وظايف دادگاههاي تجديد نظر نظارت بر دادگاههاي تالي است كه دادگاها بايد گزارش عملكرد خود را به دادگاه تجديد نظر ارسال نمايند.
دادگاههاي تجديد نظر تجارت وكار شعبي از دادگاههاي تجديد نظر بطور اختصاصي به پرونده هايي رسيدگي مي كنند كه در دادگاههاي تجارت وكار مورد رسيدگي قرار گرفته اند. دادگاههاي تجديدنظر تجارت وكار هركدام جداي از ديگري مي باشند. شرايط رسيدگي و ساختار اين دادگاهها مانند ساير شعب دادگاههاي تجديد نظر است. علاوه بر اين دادگاههاي تجديدنظر در مواردي نيز رسيدگي بدوي مي نمايند. در اين مورد همانند ساير موارد، دادسراي عمومي در معيت اين دادگاهها انجام وظيفه مينمايند. در موارد ذيل دادگاههاي تجديد نظر رسيدگي بدوي مي نمايند:
جرائم سياسي جرائم مطبوعاتي كليه جرائم قضات و وزراء در رسيدگي به جرائم سياسي ومطبوعاتي با حضور هيأت منصفه صورت مي گيرد واعضاء هيأت منصفه در اين دادگاهها 12 نفر است كه از بين مشاغل مختلف انتخاب مي شوند.
زندانهاي بسته در اين زندانها مجرمين خطرناك نگهداري مي شوند. اين زندانها بطور كلي به صورت سلول انفرادي مي باشند ودر هرسلول يك نفر زنداني نگهداري ميشود. زندانيان هر روز يك ساعت فرصت هواخوري در فضاي باز را دارند. براي اعمال مقررات انضباطي درون زندان سلولهايي با شرايط سختتر وجود دارد.
زندانهاي نيمه باز دراين سيستم از اجراء كيفر حبس، محكومين روزها را خارج از زندان ومشغول انجام فعاليتهاي روزمرة خود هستند وشب را درزندان سپري ميكنند.
مراقبتهاي الكترونيكي با هدف كاهش هزينة زندانها و رسيدن به هدف باز اجتماعي كردن (جامعه پذيري مجدد) محكومين وكاهش جمعيت كيفري از سال 1997 به بعد اجراء مجازات با شيوة مراقبتهاي الكترونيكي در ادارة زندانهاي بلژيك، اجراء شد. اين شيوة اجراء حبس در مورد مجرميني كه مرتكب جرائم مهم مثل قتل، تجاوز به عنف، اعمال خلاف عفت عمومي وقاچاق انسان ومواد مخدر شده اند، اجراء نميشود. شرايط اجراء محكوميت به صورت مراقبت الكترونيكي به دوگونه است: 1- محكوم داراي خط تلفن در منزل باشد. 2- اطرافيان وي كه دريك منزل با هم زندگي مي كنند به اين امر رضايت دهند زيرا تمام اين افراد تحت مراقبتهاي الكترونيكي قرار مي گيرند. 3- محكوم براي زندگي خود برنامه كاري خاصي داشته باشد. 4- 150 يورو ضمانت نقدي بسپارد. در اين شيوه اجراء حبس، يك وسيلة الكترونيكي در منزل محكوم نصب ميگردد و يك پابند ويژه به پاي مشاراليه وصل مي گردد و از مركز مراقبت زندان، با كامپيوتر تحت مراقبت قرار مي گيرد. در حال حاضر در بلژيك 300 نفر تحت مراقبت الكترونيكي قرار دارند. اگر محكوميت حبس كمتر از يكسال باشد، اعطاء آزادي الكترونيك بلا مانع است وچنانچه ميزان محكوميت از يكسال حبس بيشتر باشد با پيشنهاد ادارة زندان وموافقت دادسرا، مجازات به صورت مراقبت الكترونيكي اجراء مي شود. كار در زندان نيز يكي ديگر از سيستمهائي است كه در داخل زندانهاي بلژيك اجرا مي گردد. كار براي زندانيان اختياري است، خدمات عام المنفعه وساير جايگزينهاي مجازات حبس نيز در بلژيك اجراء مي گردد.
وضعيت زندانهاي بلژيك در بلژيك 34 ساختمان زندان و بازداشتگاه وجود دارد. 17 ساختمان در قسمت فلاماند زبان و14 ساختمان در قسمت جنوب بلژيك يعني بخش فرانسوي زبان، دو زندان نيز در بروكسل واقع است. يك ساختمان دفاع اجتماعي نيز براي نگهداري مجرمين رواني در جنوب بلژيك وجود دارد، اينها افرادي هستند كه اهليت محاكمه ندارند و داراي اختلالات رواني شديد هستند كه براي حفظ دفاع اجتماعي در اين زندان نگهداري مي شوند و تحت مراقبتهاي رواني هستند. از كل 34 زندان بلژيك 22 ساختمان اختصاص به نگهداري افراد تحت قرار تأميني دارد و در بزرگترين زندان بلژيك 800 نفر ودر كوچكترين آن 40 نفر زنداني وجود دارد. در حال حاضر كشور بلژيك با كمتر از 10 ميليون نفر جمعيت 9382، نفر زنداني دارد، اين درحالي است كه كشور بلژيك مجموعاً 8323، مكان براي نگهداري زندانيان دارد لذا در بعضي موارد در سلولهاي يكنفري دونفر نگهداري مي شود. پنج دهم درصد از كل زندانيان بلژيك زن هستند و سن زندانيان از 22 تا 50 سال است و با لاترين رقم محكومين به حبس مربوط به جرائم سرقت وخشونت است. چهل درصد زندانيان اين كشور را خارجيان تشكيل مي دهند كه از 123 مليت مختلف در زندانهاي بلژيك، زنداني وجود دارد. براي مسلمانان غذاي حلال تهيه ميشود و روحانيون مذهبي در مسائل مربوط به غذا نظارت دارند. بيشترين تعداد زنداني خارجي متعلق به كشور مراكش است. ساختمانهاي زندانهاي بلژيك عمدتاً متعلق به اوائل قرن بيستم وقديمي هستند.
کمیته های نظارتی
براي نظارت بر سرويسهاي اطلاعاتي و پليس دوكميته وجود دارد بنام كميته هايp و R اين كميته ها مستقيماً زير نظر مجلس مي باشند و دادگستري هيچگونه نظارت يا دخالتي در ادارة آنها ندارد. هدف از تشكيل اين كميتهها رعايت حقوق وآزاديهاي عمومي است. اين كميته ها به موجب قانون 18 ژوئن 1991 تشكيل شده اند. اين كميته ها هركدام مستقل از ديگري هستند و هر دومستقيماً زير نظر پارلمان فدرال انجام وظيفه مي كنند.
كميتة R
اين كميته با هدف ذيل براي نظارت بر سرويس هاي اطلاعاتي تشكيل شده است. حفظ آزاديها وحقوق اشخاص بررسي عملكرد سرويسهاي اطلاعاتي كشور در كشور بلژيك بطور كلي دو سرويس اطلاعاتي وجود دارد، الف) سرويس اطلاعات و امنيت كه زير نظر وزير دادگستري است وبخشي از وزارت دادگستري محسوب مي گردد اين سرويس وظيفه سازمانهاي اطلاعات وامنيت را مثل ساير كشورها به عهده دارد، ب) سرويس اطلاعات نيروهاي نظامي، اين سرويس جزء سازمان دفاع ملي محسوب مي گردد. و وظيفة آن ارائه خدمات اطلاعاتي به ارتش و نيروهاي نظامي است. كميتة R يك سازمان جدايي از سرويسهاي اطلاعاتي فوق و زير نظر مجلس فدرال، بر عملكرد اين سرويسها نظارت دارد. هيأت رئيسه اين كميته، سه نفر هستند و اعضاي اين هيأت توسط مجلس سنا انتخاب مي شوند، رئيس هيأت بايد از بين قضات باشد و براي تصدي اين منصب همانند ساير مناصب مهم در كشور بلژيك در ابتدا اعلام مي شود كه اين منصب خالي است سپس افراد داراي شرايط، كانديد مي شوند و در نهايت مجلس سنا از بين آنها انتخاب مي كند. اعضاء هيأت كه از ساير وزارتخانه ها، ممكن است انتخاب شوند به مدت پنجسال مأمور مي شوند اين مأموريت دوبار قابل تمديد است. پرسنل اداري و دفتري در اين كميته، استخدام رسمي هستند اما مأموران تحقيق ممكن است از ساير سازمانها از جمله سازمان امنيت و اطلاعات و يا سرويس اطلاعاتي ارتش مأمور شوند. اين كميته زير نظر كميسيون پيگيري اطلاعات مجلس فدرال است وكلية گزارشات خود را به اين كميسيون ارسال مي نمايد. هرسال يكبارگزارشي منتشر ميشود و به اطلاع عموم مردم مي رسد.دركميته R، شروع به تحقيق، در موارد خاص ممكن است با ارجاع وزير، مجلس، نمايندگان مجلس وحتي شكايت افراد ذينفع و اعلام مردم باشد. نتيجة گزارش به مقامات مسئول از جمله مجلس سنا نيز ارسال مي شود تا جهت رفع نا كارآمديها، توصيه هاي لازم را اعلام نمايند. با مأمورين وكاركنان سرويس هاي اطلاعاتي كه مقررات را نقض نموده باشند از طريق مراجع قانوني مربوطه برخورد لازم، صورت مي گيرد. بيش از گذشت ده سال از تشكيل اين سرويس، نتيجة ارزيابي هاي به عمل آمده نشان مي دهد كه اين كميته نقش بسيار مؤثر و مفيدي در كارآئي سرويسهاي اطلاعاتي و رعايت حقوق شهروندان داشته است.
كميتة P
اين كميته نيز با هدف حمايت از آزاديها و رعايت حقوق اساسي مردم و تأمين هماهنگي و همكاري وكارآمد شدن سرويسهاي پليسي براي نظارت بر عملكرد دستگاه پليس بلژيك، تشكيل شده است. تشكيلات پليس زير نظر وزارت كشور اداره مي شوند اما كميته P زير نظر مجلس فدرال است. رئيس كميته بايد قاضي دادگستري باشد. اين رئيس داراي پنج نفر مشاور است. اعضاء دبيرخانه واداري كميته دائمي هستند ومشاوران از ساير سازمانها براي مدت پنج سال مأمور مي شوند. كميته داراي گروه تحقيق است كه مجموعاً 50 نفر هستند و اعضاء اين گروه از بين نيروهاي پليس انتخاب ميشوند. اين كميته فقط بر كار پليس نظارت دارد و چنانچه با دستورات غير قانوني قضات مواجه شود، حق مداخله ندارد و بركاركنان اداري پليس نيز هيچ نظارتي ندارد. در كميتة P دو نوع تحقيق صورت مي گيرد: 1- تحقيق نظارتي- دراين بخش تحقيقات به صورت موضوعي است يعني يكي از مأموريتهاي كلي، پليس مورد تحقيق ونظارت قرار مي گيرد كه مثلاً، پليس ترافيك، كارآمد هست ياخير؟ 2- تحيقات قضائي- در اين بخش كميتة P وظايف ضابط دادگستري را در مورد جرائم اعضاء پليس انجام مي دهد و نتيجه به مراجع قضائي اعلام و به ساير مسئولين ذيربط نيز گزارش مي شود. هركس از اعضاء پليس شكايت داشته باشد مي تواند به كميتةP مراجعه كند و نتيجة تحقيقات، حسب مورد به مراجع قضائي يا انتظامي اعلام ميشود. در كشور بلژيك سابقاً، دستگاههاي پليسي مختلفي وجود داشت اما هم اكنون 40 هزار پليس بلژيك در يك سازمان مشغول انجام وظيفه هستند. يكي ديگر از مأموريتهاي كميتهP انجام بازرسيهاي دوره اي از تشكيلات پليس است. علاوه بر اين، تشكيلات پليس موظف است سالانه گزارش عملكرد خود را به كميته P اعلام نمايد و نسخه اي از تمام آئين نامه هاي داخلي را نيز براي اين كميته ارسال نمايد. 3- شروع به تحقيق توسط كميتة P ممكن است با تقاضاي پارلمان يا وزراء و يا تشخيص كميته ونيز شكايات خصوصي باشد.
حقوق خانواده
يكي از اصول پذيرفته شده در قانون بلژيك اصل برابري اعضاء خانواده است يعني زن ومرد و بچه ها داراي حقوق مساوي هستند وهيچ يك را برديگري برتري نيست. دودستة مقررات برحقوق خانواده حاكم است، اول قوانين داخلي بلژيك وديگري مقررات حقوق بين الملل خصوصي كه عمدتاً اين بخش را مقررات مربوط به اتحادية اروپا تشكيل مي دهد. در صورت تعارض قوانين داخلي ومقررات مربوط به اتحادية اروپا، مقررات اخير اولويت دارد.
ازدواج
شرايطي كه براي ازدواج عموميت دارد شامل: الف) 18 سال تمام براي مرد و زن ب) فقدان همسر ديگر ج) حداقل سه ماه اقامت در بلژيك (براي خارجيان). دربلژيك ازدواج به سه صورت ممكن است. اول اينكه طرفين جهت ازدواج به شهرداري مراجعه مي كنند و واقعة ازدواج را به ثبت مي رسانند، براي ثبت اين نوع ازدواج حضور طرفين اجباري است وهيچ ازدواجي به صورت غيابي ويا وكالت به ثبت نمي رسد دو نفر شاهد نيز بايد حضور داشته باشند. مراجعه به روحانيون مذهبي واجراء تشريفات ديني ازدواج اختياري است. زوجين مي توانند علاوه بر ثبت ازدواج، تشريفات مذهبي را نيز جاري نمايند. نوع ديگر ازدواج با هم زندگي كردن است در اين شيوه صرفاً طرفين به شهرداري اعلام مي كنند كه با همديگر زندگي مي نمايند. براساس قانوني كه درسالهاي اخير به تصويب رسيده است اين نوع ازدواج تمام آثار ازدواج قانوني را داراست وفرزند ناشي از اين نوع روابط فرزند قانوني محسوب مي شود. غير از موارد فوق چنانچه زوجين با همديگر زندگي نمايند هيچگونه آثار قانوني برآن بار نيست.
آثار ازدواج
براساس قانون آثارذيل بر ازدواج بار است. وفاداري ازدواج استمداد زوجين به همديگر عدم تغيير اهليت حقوقي طرفين زندگي در مسكن مشترك پرداخت نفقه زندگي مشترك به عهدة شوهر نيست، مگر اينكه زن توان مالي نداشته باشد و فاقد شغل باشد. هريك از زوجين به قدر توان خود در صورت تمكن مالي هزينة زندگي را پرداخت مي كنند.
انحلال ازدواج
ازدواج به سه طريق پايان مي يابد: الف) طلاق يك طرفه- دراين نوع طلاق متقاضي طلاق بايد براي توجيه تقاضاي خود دليل ارائه دهد و اين دليل بايد مورد قبول دادگاه باشد، مثلاً رابطة غير قانوني، افراط در مصرف الكل و موادمخدر وخشونت از مصاديق موجه براي تقاضاي طلاق است. ب) طلاق توافقي- براي تقاضاي طلاق توافقي بايد حداقل دوسال از واقعة ازدواج سپري شده باشد. ج) طلاق به دليل جداشدن عملي- وآن زماني است كه يكي اززوجين حداقل به مدت دوسال منزل مشترك را ترك نمايد دراين صورت زوج ديگر مي تواند تقاضاي طلاق نمايد. كلية طلاقها بايد با حكم دادگاه باشد. در طلاق توافقي طرفين بايد تكليف حضانت بچه ونفقة او را مشخص نمايند.
نسب
نسب بيشتر بنام مادر ثبت مي شود. از نظر اسم(نام خانوادگي) چنانچه پدر بچه مشخص باشد؛ نام پدر و در غير اين صورت نام مادر به عنوان نام خانوادگي انتخاب ميگردد. در صورتيكه ازدواج ثبت شده باشد يا با هم زندگي كردن، به شهرداري اعلام شده باشد، بچه فرزند قانوني زوجين است. چنانچه فرزند ناشي از روابطي غير از موارد فوق باشد در صورتيكه پدر انتساب بچه به خود را قبول كند، متعلق به وي بوده و پدر بچه محسوب مي گردد در غير اين صورت بچه فقط متعلق به مادر است. مادر مي تواند بر عليه پدر، دعواي اثبات نسب، طرح نمايد در اين صورت با آزمايشهاي. D.N.A موضوع مورد رسيدگي قرار مي گيرد. نفقة بچه به عهدة پدر است ولي اگر توان مالي نداشته باشد به عهده مادر است.
قواعد بين الملل خصوصي در مورد طلاق
در مورد طلاق الويت با قانون كشوري است كه طرفين درآن اقامت دارند. اين مقررات در سالهاي اخير به تصويب رسيده و ناشي از گرايشي است كه در حقوق بين الملل خصوصي نسبت به اقامتگاه وجود دارد. چنانچه زوجين، هر دو در يك كشور اقامتگاه نداشته باشند، آخرين اقامتگاه مشترك ملاك است، در غير اين دو صورت نوبت به اجراي معيار تابعيت مي رسد، نهايتاً ؛ در صورت عدم امكان هيچ يك از معيارهاي فوق، قانون بلژيك اجراء مي شود. طرفين مي توانند با توافق، قانون حاكم بر طلاق را تعيين نمايند. البته اين اختيار مربوط مي شود به تعيين قانون كشور متبوع يكي از طرفين يا قانون بلژيك و اختيار كامل براي انتخاب قانون كليه كشورها نيست. آخرين نكته در مورد حقوق خانواده اينكه از سال 2003، به موجب قانوني كه در فوريه اين سال به علت همسوئي با حقوق اتحاديه اروپا به تصويب رسيده است، افراد همجنس نيز مي توانند با همديگر زندگي نمايند. كليه آثار ازدواج رسمي در مورد اين شيوة زندگي جاري است، تنها اين افراد نمي توانند فرزند خوانده داشته باشند.
دادگاه خانواده
دادگاه تخصصي جهت رسيدگي به دعاوي خانواده دربلژيك وجود ندارد. رسيدگي به دعاوي خانوادگي در صلاحيت دادگاه صلح است. معمولاً شعبي از اين دادگاهها به دعاوي خانواده اختصاص داده مي شود دراين دادگاهها از مشاوران و مددكاران اجتماعي و روانشناسي استفاده مي شود.
دانشگاه لون لنو
دانشگاه لون لنو مهمترين دانشگاه بلژيك مي باشد و به صورت يك شهرك بسيار زيبا با نقشه هاي ويژه ملهم از معماريهاي قرون وسطي، در 35 كيلومتري شهر بروكسل در منطقه اي سرسبز وخوش آب وهوا ساخته شده است. فصل خزان نه تنها بر زيبائي اين شهرك خللي وارد ننموده بلكه جنگلهاي زرد و فضاهاي سرسبز وگلهاي زيباي كنار درياچة دانشگاه، به اين محيط، زيبايي وطراوت خاصي بخشيده است. بلژيك داراي سه دانشگاه بزرگ است كه يكي در بخش فلاماند زبان وديگري دانشگاه U.L.Bكه دربروكسل واقع است و دانشگاه لون لنو نيز دانشگاه فرانسوي زبانها است. اين دانشگاه جنبه مذهبي نيز دارد، دانشگاه بين المللي بلژيك محسوب مي گردد. دانشكدة حقوق، بزرگترين دانشكدة اين دانشگاه محسوب ميشود ودر حال حاضر 2300 نفر دانشجو دارد. بطور كلي 10 دانشكدة حقوق در كشور بلژيك وجود دارد. در كشور بلژيك كنكور ورودي به دانشگاهها وجود ندارد و هر بلژيكي يا خارجي مي تواند جهت اخذ پذيرش به اين دانشگاهها مراجعه نمايد. از كلية دانشجويان هزينة تحصيلي مناسبي اخذ مي شود كه درحال حاضر براي هر دانشجوي حقوق، سالانه 800 يورو مي باشد. 60% دانش آموزان فارغ التحصيل ازدبيرستانهاي بلژيك وارد دانشگاه مي شوند. تحصيلات عاليه حقوق درسه مقطع صورت مي گيرد. پس از ورود به دانشگاه دانشجويان حقوق به مدت 2 سال مشغول خواندن دروس پايه هستند و سه سال نيز دروس تخصصي را مي خوانند سپس موفق به اخذ درجة ليسانس مي گردند. دورة فوق ليسانس به صورت تخصصي برگزار ميگردد و مدت آن يكسال است. دورة دكترا بين 4 الي 5 سال بطول مي انجامد در اين مقطع بيشتر وقت دانشجو صرف نوشتن پايان نامه مي شود. قضات از بين فارغ التحصيلان دانشكده هاي مختلف حقوق انتخاب مي شوند و دانشكدة خاصي كه متعلق به قوه قضائيه باشد دراين كشور وجود ندارد.
كانون وكلاء در كشور بلژيك دو كانون وكلاء وجود دارد. يكي كانون وكلاء كه تمام وكلاء بجز وكلاء ديوان عالي كشور عضو آن هستند و ديگري كانون وكلاء ديوانعالي كشور مي باشد. كانون اخير مخصوص ديوانعالي كشور است و وكلاء با سابقه و تجربه بالا مي توانند در آن عضويت داشته باشند. درحال حاضر در كانون وكلاء ديوانعالي كشور بلژيك فقط بيست وكيل عضويت دارند. براي طرح دعوي فرجام خواهي در ديوانعالي كشور فقط اين وكلاء صلاحيت دارند. انتخاب وكيل در امورمدني براي طرح دعوي در ديوانعالي كشور اجباري و در اموركيفري اختياري است. اين كانون مستقل از كانون وكلاء است و داراي رئيس مستقلي مي باشد. براي ورود به شغل وكالت هيچگونه آزموني وجود ندارد. متقاضي بايد حداقل داراي ليسانس حقوق باشد با هماهنگي كانون وكلاء و پس از اخذ موافقت اين كانون يك نفر وكيل را به عنوان وكيل سرپرست انتخاب مي نمايد. دورة كارآموزي به مدت سه سال و زير نظر وكيل سرپرست سپري مي شود. كارآموز وكالت در زمان كارآموزي، وكالت كلية دعاوي را مي توانند به عهده بگيرند بجز پرونده هاي در صلاحيت ديوانعالي كشور كه ساير وكلاء نيز نمي توانند وكالت آنها را به عهده بگيرند مگر عضو كانون وكلاء ديوانعالي كشور باشند. پس از انقضاء سه سال دورة كارآموزي، وكيل سرپرست نظر خود را در مورد كارآموز به كانون وكلاء اعلام مي نمايد. براساس اين نظر كانون تصميم به دادن پروانة وكالت يا ادامة كارآموزي مي گيرد. وكلاء در اين كشور براي حضور در جلسات رسمي دادگاه بايد از لباس مخصوص استفاده نمايند. وكيل داراي بيمه نامة خاصي است چنانچه ضرري به موكل از ناحية وكيل وارد شود، از محل اعتبار اين بيمه نامه خسارت موكل پرداخت مي شود. اين بيمه زير نظر كانون وكلاء اداره مي شود. تشخيص واحراز تقصير وكيل كه درپي آن خسارت موكل از محل بيمه نامه پرداخت مي گردد، با رئيس كانون وكلاء است. رسيدگي به تخلفات انتظامي وكلاء به عهدة هيأت انتظامي وكلاء است. اين هيأت كه اعضاء آن را وكلاء تشكيل مي دهند جزئي از كانون وكلاء محسوب ميگردد، حق الوكاله به دو صورت ساعتي يعني بر اساس ميزان ساعتي كه وكيل در دادگاه حضور مي يابد يا وقت خود را به مشورت يا انجام ساير امورات محوله اختصاص مي دهد و يا به صورت قرارداد توافقي با موكل بر اساس دعواي مربوطه، اخذ مي شود.
نتیجه گیری
در مطالعة تطبيقي علاوه بر توجه به نارسائيهاي نظام حقوقي كشورخود، نقاط قوت آن نيز روشن مي گردد، براين اساس گفته مي شود كه حقوق تطبيقي به عنوان يكي از شاخه هاي علم حقوق سبب بيداري و غرور مي گردد، بيداري بلحاظ توجه به كاستيها و غرور بخاطر توجه بيشتر به داشته ها. آنچه كه گذشت توجه به نقاط قوت ساختار قضائي جمهوري اسلامي ايران بيشتر از كاستيهاي آن است اما جهت رعايت اختصار در كلام به ذكر چند نكته قابل توجه از ساختار قضائي كشور بلژيك به عنوان نتيجة اين مطالعة تطبيقي، اكتفاء مي شود.
شايسته سالاري موضوعي است كه ذهن همة ما با آن آشنا است و رسيدن به آن به عنوان يك آرمان، همواره مطرح بوده اما مشكل در سيستم اجراي آن است كه به عنوان يك معضل حل نشدني باقي است. مدل انتخاب بلژيك در اين خصوص قابل توجه است.در تمام وزارتخانههاي چهارده گانه اين كشور بجز وزير كه از طريق احزاب و معادلات سياسي انتخاب مي گردد و اين سمت بيشتر جنبة تشريفاتي و سياسي دارد، تمام سمتهاي اجرائي، (قائم مقام وزير وكلية مديرانكل و معاونين مديركل و مديران مهم) بدين شيوه انتخاب مي شوند كه از طريق روزنامة رسمي اعلام مي شود پست مورد نظر، بلاتصدي است و افراد داراي شرايط خاص به عنوان مثال ميزان سابقة كار، مدرك دانشگاهي و سن خاصي (اين شرايط براي هرپستي نسبت به پست ديگر متفاوت است) ميتوانند كانديد اين سمت شوند. كلية افراد متقاضي در سراسر كشور ميتوانند برنامة خود را ارائه دهند و پس ازآزمون لازم، از بين متقاضيان، موفق ترين آنها جهت تصدي پست مورد نظر، انتخاب مي شود، اين شيوة انتخاب براي مدت معيني است. درمورد مناصب قضائي نيز وضعيت همين است، يعني از طريق روزنامه رسمي پست هاي بلاتصدي اعلام مي شود وقضات مي توانند كانديد شوند ومراتب را به شوراي عالي عدالت اعلام نمايند، شوراي عالي عدالت پس از احراز شرايط لازم (بديهي است براي هر پست قضائي نيز شرايط خاصي مثل سابقه كار، سن، تسلط بر زبانهاي فرانسه وفلاماند، اشتغال در سمتهاي قضائي خاص و … پيش بيني مي شود.) از بين كانديدها افراد شايسته را انتخاب و به وزير دادگستري معرفي ومشاراليه نيز جهت صدور ابلاغ مراتب را به شاه اعلام مي نمايد. در مواردي مثل انتخاب قضات شوراي عالي عدالت ويا دادگاه داوري وشوراي دولتي وكميته هاي نظارتي ممكن است قضات با انتخابات در بين كلية قضات كشور و يا شيوه هاي خاص ديگري انتخاب شوند كه در مباحث مربوط توضيح لازم بيان شد.
نهادي بنام سرويس حقوق بشر در وزارت دادگستري و به عنوان يكي از زيرمجموعه هاي ادارة كل تدوين لوايح قانوني وحقوق وآزاديهاي بنيادين در اين كشور مشغول انجام وظيفه است اين سرويس عمدتاً وظيفة پاسخ گوئي به سازمانهاي حقوق بشر در سطح اروپا و سازمان ملل را به عهده دارد. مواردي كه از كشور بلژيك در دادگاه اروپائي حقوق بشر شكايت مي شود دفاع به عهدة اين سرويس است همچنين پاسخگويي به سؤالات سازمانهاي بين المللي را به عهده دارد در اين كشور اطالة دادرسي مشكلي است كه به عنوان يكي از موارد نقض حقوق بشر به آن توجه مي شود. بنحويكه در سالهاي اخير بيست مورد حكم محكوميت اين كشور در دادگاه حقوق بشر اروپائي مستقر در استراسبورگ صادر شده است موضوع اين محكوميتها اطالة دادرسي در اين كشور است. سرويس حقوق بشر همواره در دفاع، اعلام كرده است؛ علت اطالة دادرسي ساختار قوهقضائيه مي باشد، كه حسب بهبود وضعيت آن اقدامات مؤثري صورت گرفته ونواقص موجود نيز در دست مطالعه واصلاح است. ازآنجائيكه مسائل مربوط به حقوق بشر موضوعاتي تخصصي هستند و حقوقدانان متخصص بايد در اين زمينه به مطالعه و پاسخ گوئي بپردازند و از طرفي ابهامات مطروحه درزمينة حقوق بشر عمدتاً مرتبط با مسائل قضائي است، لذا مدل كشورمورد مطالعه كه پاسخگوئي به ايرادات مربوط به نقض حقوق بشر را به دستگاه قضائي سپرده است، مدل مطلوبي است. نكتة ديگر اينكه ارائه واعلام برنامه هاي اصلاحي و اقدامات مؤثر در جهت بهبود امورقضائي كه درسالهاي اخير در كشور ما درحد گسترده اي صورت گرفته، با ديد حقوق انساني و اسلامي مي تواند بسيار مؤثر باشد. ملاحظه مي شود كه دربلژيك همواره در پاسخ به موارد نقض حقوق بشر يادآوري مي شود كه چه اقداماتي صورت گرفته وحركت آنها در مسير بهبود امور است. درحال حاضر چنانچه در مسير رسيدگي به پرونده هاي قضائي در كشور ما كاستي ملاحظه گردد، سرويسهاي اطلا عاتي وحقوق بشر دنيا با مرتبط ساختن اين كاستيها به مسائل مربوط به حقوق بشر دست به بزرگ نمائي مي زنند، اما ما سرويس خاصي نداريم كه خدمات انساني و برنامه هاي توسعه قضائي و بطور كلي اقداماتي كه جهت اصلاح اين فرآيند صورت مي گيرد را با اين ديدگاه به دنيا معرفي نمايد.
در اين كشور مديريتهاي كلان مثل وزارت دادگستري و ديوانعالي كشور داراي دوسطح متفاوت است بنحويكه مديراول به امورات تشريفاتي ونظارتي وارشادي در سطح كلان مي پردازد، و مدير دوم كه در ديوانعالي كشور رئيس دوم ودر وزارت دادگستري قائم مقام وزير ناميده مي شود به امورات عملياتي واجرائي ميپردازد، عملكرد مثبت يا منفي دستگاه مورد نظر بستگي به عملكرد مديران سطوح دوم دارد، در وزارت دادگستري تمام كارهاي اجرائي و در ديوان عالي كشور امورات قضائي زير نظر مديران دوم انجام مي شود. مديران سطح اول فقط ميتوانند مديران سطح دوم را ارشاد نمايند. حق مداخلة عملي در وظايف آنها را ندارند. اين مديران از استقلال كامل برخوردار هستند و حتي بودجه جاري دستگاه مربوطه، در اختيار آنها است واز يك طرف با فراغت از مسائل تشريفاتي و رسمي و ازسوي ديگر، به علت استقلال عملي كه دارند موجبات موفقيتشان فراهم مي شود.
كميته هاي نظارتي P و R كه مستقل از دستگاه مورد نظارت و زير نظر قوه مقننه بر سرويسهاي اطلاعاتي وپليس، نظارت مي نمايند، مدل مناسبي براي نظارت هستند بنحويكه نتيجة ارزيابي عملكرد اين سيستم ها در كشور بلژيك مثبت است.
گرچه رسميت دو زبان فرانسه و فلاماند در اين كشور بر پيچيدگي ساختارقضائي آن افزوده است اما كوچك بودن كشور بلژيك سبب گرديده كه نهادهاي خاصي مثل دادستان فدرال كه تعقيب جرائم مهم را دركل كشور، به عهده دارد با توجه به مقتضيات ومساحت محدود اين كشور، مثبت ارزيابي شود.
شوراي عالي عدالت كه اعضاء آن را قضات منتخب توسط قضات كل كشور و افراد غير قاضي به انتخاب مجلس نمايندگان و سنا را تشكيل مي دهند، براي انتخاب افراد در مناصب قضائي، نظارت بر كار قوه قضائيه وگزينش وآموزش قضات به عنوان يك نهاد مستقل از هرسه قوه كشور، مدل مؤثر وموفقيت آميزي ميباشد.
نكتة آخر اينكه دخالت و حضور تدوين كنندگان لوايح قضائي در اين كشور در كلية مراحل قانونگذاري از فقدان انسجام ونا هماهنگي در مفاد لايحه وتعارضآنها با ساير قوانين، جلوگيري مي نمايد، بنحويكه حضور اين متخصصان به عنوان تدوين كنندگان لوايح قضائي در مراجع تصميم گيري، سبب توجيه تصويب كنندگان لوايح وآگاه نمودن آنها از ارتباط بخش هاي لايحه با همديگر وارتباط آن با ساير قوانين ونهايتاً تصويب قانوني منظم و همسو با ديگر قوانين مي شود.
محسن افتخاری کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی چکیده: جرم سقط جنین از جمله جرائم مخصوص زنان می باشد. امروزه گریبانگیر تمامی کشورهای دنیا به خصوص کشورهای پرجمعیت شده است . بازتاب این معضل اجتماعی نیز تاثیر گذار بر دیدگاههای حقوقدانان و جرمشناسان بوده است . به دلیل اینکه دیگر قوانین راجع به سقط جنین ، با وجود مسائل جدید اعم از مسائل پزشکی و مسائل اجتماعی و اقتصادی و نظایر آن با عرف و اخلاق عمومی جوامع مطابق نبوده و این مهم حقوقدانان رابرانگیخته تا درتنظیم قوانین ، مسائل و مشکلات را مد نظر قرار دهند که امروزه ما شاهد دگرگونی و تحول در قوانین راجع به سقط جنین به خصوص در کشورهای اروپایی هستیم . باید گفت از طریق مجازات نمی توان درجهت جلوگیری یا کاهش این جرم اقدام موثری انجام داد ، چرا که این عمل، اکثرا با رضایت اولیائ قانونی جنین ، توسط پزشک و یا افراد دیگری بصورت کاملاً مخفیانه صورت می پذیرد، در نتیجه هیچگاه کشف نمی شود.
کلید واژه: جرم_ مجازات_ سقط جنین
اشاره : علی الا صول تصمیم گیری در مورد داشتن یا نداشتن بچه باید پیش از حاملگی انجام شود نه بعد از آن،مع هذا گاهی به این امر توجهی نگردیده و زوجین بجای انتخاب روشی مناسب برای جلوگیری از بچه دار شدن، بعد از انعقاد نطفه مبادرت به سقط عمدی جنین خود می نمایند. معمولا سقط جنین که درسطح جهان رو به افزایش است به دلایلی چون تنظیم خانواده ، مخفی نمودن روابط جنسی ممنوع یا نامشروع قبل از ازدواج رسمی و قانونی ، گریز از بارداری ناخواسته ، هتک ناموس به عنف و ... واقع می شود . ادیان مختلف نیز سقط جنین را بجزدر موارد استثنائی ممنوع اعلام کردند . این اعتقادات مذهبی قوانین و مقررات را تحت تاثیر قرار داد و به همین دلیل قانونگذاران کشورهای مختلف سقط جنین را ممنوع و برای آن مجازات تعیین کردند. در آیین زرتشتی سقط جنین گناهی بس عظیم تلقی می شد و برای زنی که مبادرت به این عمل می کرد ، عقوبت سختی در نظر می گرفتند . دین مسیحیت ابتدا سقط جنین را بنحوی تعریف می کرد که شامل مواردی که هنوز روح در در نطفه دمیده نشده است نمی شد . سنت آگوستین معتقد دمیده شدن روح و حرکت در پسرها چهل روز بعد از انعقاد نطفه و در دخترها هشتاد رو ز بعد ازانعقاد صورت می گرفت . اکثر فلاسفه یونان قدیم سقط جنین را در شرایطی مجاز می دانستند . مثلا سقراط سقط را با میل مادر جایز می دانسته و ارسطو در صورتی که مادر اولاد زیادی آنرا تجویز می کرده است ، اما بقراط در قسم نامه معروفش از سقط جنین به عنوان عملی ناپسند یاد کرده و آنرا به دلیل صدماتی که به زنان وارد می کرد ، ممنوع اعلام کرده است . در حقوق ایران سقط جنین از همان مراحل اولیه استقرار نطفه قابل مجازات است و ضوابط آن در مواد 487 تا 493 قانون مجازات اسلامی و همچنین در مواد 623 و 624 ق.م.ا پیش بینی شده است .
تعاریف : سقط جنین عبارت است از ، اخراج عمدی و غیر طبیعی و قبل از مو عد طبیعی جنین به نحوی که حمل خارج شده از بطن مادر زنده نباشد یا قابل زیست نباشد . حمل : به کودکی گویندکه در شکم مادر است و از نظر پزشکی به دوران بعد از هفت ماهگی تا قبل از تولد طفل گفته می شود .
مبحث اول بخش اول :ارکان تشکیل دهنده سقط جنین الف : سقط جنین یا سقط حمل جرمی است مقید که تحقق آن موکول به حصول نتیجه است : در حقوق ایران تحقق جرم مستلزم باردار بودن زن است و هدف قانونگذار اساسا\" حمایت از دوران حاملگی درمقابل هر نوع عملی است که دوران طبیعی بارداری را مانع می شود . بنابراین سقط جنین با سقط حمل در هر زمان اعم از اینکه در اولین روزهای انعقاد نطفه باشد که هنوز شکل و صورتی ندارد و یا در روزهای آخر حاملگی انجام پذیرد که شکل یک انسان کامل را بخود گرفته مستوجب کیفر است . درسقط جنین فرقی بین جنین یا حمل مشروع و یا نامشروع وجود ندارد . ( نظریه مشورتی 2171 / 7 – 7 / 6/ 66) بنابراین دیه حمل نا مشروع نیز همان دیه حمل مشروع است . ب : اخراج حمل و جنین قبل ازموعد طبیعی : دوران طبیعی بارداری معمولا در حدود ده ماه است ، با انقضای زمان طبیعی بارداری طفل زنده بدنیا می آید و در حدی از رشد و تکامل است که قابل زیستن در محیط خارج از رحم مادرمی باشد . در مواردی چون وضع حمل بر اثر صدمه وارده ناشی از تخلفات رانندگی ( موضوع ماده 716 ق.م.ا ) مرتکب، به حبس از دو ماه تا شش ماه و پرداخت دیه ، در صورت مطالبه دیه از طرف مصدوم محکوم می شود . در عین حال هر گاه صدمه بدنی غیر عمدی ناشی از تخلفات رانندگی (موضوع ماده 715 ق.م.ا) منتهی به سقط جنین شود یعنی جنین زنده ای ساقط و تلف شود جرم سقط جنین تحقق می یابد. مرتکب در این حالت به حبس از دو ماه تا یکسال و نیز پرداخت دیه ، در صورت مطالبه دیه از ناحیه مصدوم محکوم می شود .
بخش دوم :عنصر مادی سقط جنین شامل بکار بردن وسایل فیزیکی یا شیمیایی: برای تحقق عنصر مادی جرم سقط جنین ، انجام هرنوع فعل مثبت مادی بر روی زن حامله خواه از طریق مباشرت و خواه از طریق معاونت کافی است . ماده 623 ق.م.ا مقرر می دارد:(( هرکس به واسطه دادن ادویه یا وسایل دیگری موجب سقط جنین زن گردد به شش ماه تا یکسال حبس محکوم وی شود و اگر عالما\" و عامدا\"زن حامله ای رادلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگری نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه ماه تا شش ماه محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت شود این اقدام برای حفظ حیات مادر می باشد و در هر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد)). صرف (( دلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگر )) جرم نمی باشد بلکه لازم است که ، دلالت یا معرفی نمودن وسیله منتهی سقط جنین گردد . عبارت (( درهر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط خواهد شد.)) مذکور در عجز ماده مؤید این مطلب است . با توجه به مبنای حقوقی جواز اسقاط جنین به منظو ر حفظ حیات مادر که ناشی از لزوم ارتکاب جرم به منظور اجرای قانون اهم می باشد و با در نظر گرفتن اصول حاکم بر حقوق کیفری ، در مواردی که اقدام مرتکب برای حفظ حیات مادر می باشد علاوه بر سقوط کیفر تعزیری دیه و ضمان مالی نیز ساقط می گردد . زیرا بواسطه علل موجهه جرم محسوب نمی شود و مرتکب فاقد مسئولیت کیفری و مدنی می باشد. لذا قید (( درهر مورد حکم به پرداخت دیه ... داده خواهد شد .)) مذکور در عجز ماده منصرف به این مورد نمی باشد . همچنین ماده 624 ق.م.ا مقرر می دارد: (( اگر طبیب یا ماما یا داروفروش و اشخاصی که بعنوان طبابت یا مامائی یا جراحی یا داروفروشی اقدام کنند وسایل سقط جنین فراهم می سازند و یا مباشرت به اسقاط جنین نمایند به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط صورت خواهد پذیرفت .)) مواد 623 و 624 ق.م.ا مذکور در بالا به ادویه و وسایل اسقاط جنین اشاره نموده است، ادویه و وسایل مزبور حصری نبوده و بطور کلی به دو دسته تقسیم می شود : الف: وسایل فیزیکی وسایل فیزیکی مانند صدمه جسمی با اذیت وآزار و ضرب وجرح و همچنین استفاده از وسایل و ابزار جراحی برای تراشیدن انساج و 000 . ماده 622 ق.م.ا در همین جهت مقرر می دارد :(( هر کس عالما\" و عامدا\" به واسطه ضرب یا اذیت و آزار زن حامله ، موجب سقط جنین وی شود علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص حسب مورد به حبس از یک تا سه سال محکوم خواهد شد.)) بطور کلی اسقاط عمدی جنین ازچهار شکل خارج نمی شود : الف) اسقاط جنین قبل از دمید ه شدن روح میباشد که در اینصورت فقها متفق القول ، مطلقا\" خواه عمل مرتکب عمدی باشد خواه غیر عمدی ،حکم به دیه داده اند. ب) اسقاط جنین پس از دمیده شدن روح و مرگ در رحم ، در این مورد برخی فقها تفاوتی بین عمد و غیر عمد قائل نشده و حکم به دیه داده اند . ج) اسقاط عمدی جنین و مرگ در خارج از رحم قبل از استقرار حیات یا دمیده شدن روح که دراین صورت نیز حکم به دیه داده شده است . د) اسقاط عمدی جنین و مرگ در خارج از رحم و بعد از دمیده شدن روح : مورد اخیر مشمول عمومات ادله قصاص می گردد. نظیر آنکه بواسطه ایراد ضرب حمل زنده متولد شده و بواسطه اصابت به زمین یا شئ سختی فوت نماید . منظور از ضرب ایراد هر نوع ضربه ای خواه با جرح یا بدون آن باشد . هر گاه ایراد ضرب یا آزار منتهی به مرگ مادر شود علاوه بر قصاص نفس ، دیه جنین نیز اخذ می گردد و هرگاه قصاص نشود علاوه بر دیه مادر دیه جنین نیز اخذ می گردد و هرگاه قصاص نشود علاوه بر دیه مادر دیه جنین نیز قابل مطالبه خواهد بود و در اینصورت از حیث تعزیر فعل واحد مشمول عناوین متعدد بوده و کیفر اشد یعنی ماده 612 ق.م.ا قابل اعمال خواهد بود .
ب:وسایل شیمیایی وسایل شیمیایی مانند استعمال ادویه و ماکولات و مشروبات و امثال آنها، صرف (( دلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگر )) جرم نمی باشد بلکه لازم است که ، دلالت یا معرفی نمودن وسیله منتهی به سقط جنین گردد . عبارت (( در هر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد )). مذکور در عجز ماده مؤید این مطلب است .
بخش سوم: عنصر روانی شامل قصد مجرمانه و خطای جزایی در سقط جنین
الف: قصد مجرمانه در اسقاط جنین عمدی سومین عنصر سقط جنین ، قصد مجرمانه است . بنابراین در اسقاط جنین عمدی ، مرتکب باید با علم به حامل بودن زن و به قصد سقط جنین اقدام نماید . در ایراد صدمه ، در صورتی که صدمات و ضربات وارد ه بر یک زن آبستن بدون اطلاع از حامل بودن وی و بدون اینکه نتایج حاصله قابل پیش بینی باشد منجر به سقط حمل شود مشمول مقررات سقط جنین عمدی نبوده و این قبیل موارد با احراز خطای مقصر به عنوان سقط جنین غیر عمدی مطرح می شود.
ب: خطای جزایی در سقط جنین ماده 492 قانون مجازات اسلامی ، در مورد مسئولیت جانی و عاقله در پرداخت دیه ، برحسب اینکه سقط جنین عمدی باشد ، شبه عمد و یا بصورت خطای محض ، مقررات مختلفی پیش بینی نموده است . مواد 487 تا 493 قانون مجازات اسلامی ، شامل انواع سقط جنین عمدی و شبه عمدی و خطای محض در مراحل مختلف بارداری است . سقط جنین از مصادیق شبه عمدی در ماده 715 ق.م.ا پیش بینی شده است . طبق ماده مذکور هرگاه صدمه بدنی غیر عمدی بواسطه بی احتیاطی یا عدم مهارت راننده و یا متصدی وسیله موتوری ، یا عدم رعایت نظامات دولتی واقع شود ، مرتکب به حبس از دو ماه تا یکسال و نیز در صورت مطالبه دیه از ناحیه مصدوم به پرداخت دیه محکوم می شو د. بعلاوه وضع حمل زن قبل از موعد طبیعی نیز موضوع ماده 716 ق.م.ا است که طی آن هرگاه راننده یا متصدی وسایل موتوری بواسطه بی احتیاطی یا عدم رعایت نظامات دولتی و یا عدم مهارت باعث وضع حمل زن قبل از موعد طبیعی شود به حبس از دو ماه تا شش ماه و نیز به پرداخت دیه در صورن مطالبه دیه از طرف مصدوم محکوم می شود . در جرائم غیر عمدی مزبور ، خطای جزائی مرتکب باید ثابت شود و بین خطای مرتکب و صدمه وارده یعنی سقط جنین باید رابطه سببیت وجود داشته باشد .
وضعیت سقط جنین در کشورهای مختلف طبق آمار جهانی ، سالانه 75 میلیون بارداری ناخواسته در دنیا پیش می آید که از این بین 45 میلیون نفر تصمیم می گیرند مادر نشوند و اقدام به سقط جنین خود می کنند . طبق این آمار ،سالانه در جهان حدود 585 هزار زن به دلیل عوارض حاملگی جان خود را از دست می دهند ، که از این تعداد 20 درصد آن به دلیل سقطهای غیر قانونی است . در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سقط جنین در اکثر کشورهای دنیا مطرود و غیر قانونی بود . در نخستین سالهای دهه 1950 ، آزادسازی سقط جنین در بسیاری از کشورهای اروپایی مورد توجه قرار گرفت و سپس درطول دو دهه 1960 و 1970 در تمامی کشورهای پیشرفته مجاز کردن سقط جنین شروع شد . در حال حاضردر چند کشور اروپایی از جمله فنلاند ، سویس، ﭘرتقال و اسپانیا شرایط خاصی از جمله شرایط بد اقتصاد خانواده و ناتوانی در تامین هزینه های یک عضو جدید ، سن کم یا زیاد زن برای بارداری ، وضعیت تجرد زن و تعداد زیاد فرزندان برای سقط جنین در نظرگرفته شده است . درمیان کشورهای اروپایی تنها در ایرلند است که سقط جنین به هرشکل و تحت هر شرایطی ممنوع می باشد . درکنار محدودیتهایی که برای زن ایرلندی در خصوص سقط جنین وجود دارد، آنها این امتیاز را دارند که برای سقط به انگلستان سفر کنند . در کشورهای لهستان ، عراق، لبنان ، یمن و سوریه سقط جنین را جز در مورد تهدید سلامت مادر مجاز نمی دانند و تنها ترکیه سقط را در تمام موارد مجاز دانسته است . درسال 1999 میلادی سازمان ملل متحد در یک پژوهش جهانی کشورهای مختلف جهان را از لحاظ تجویز سقط جنین و دلایل آن مورد بررسی ، دلایلی را که برای سقط جنین مورد توجه قرار گرفت، عبارت بود از : 1) حفظ جان مادر ، 2 ) حفظ سلامت جسمانی زن ، 3 ) حفظ سلامت روانی زن ، 4 ) وضعیت جنینهای ناشی از تجاوز به عنف و زنای با محارم ، 5 ) ناقص بودن جنین ، 6 ) دلایل اقتصادی و اجتماعی و 7) خواست خود زن . مطابق این تحقیق از میان 193 کشورجهان 189 کشور ، سقط جنین را برای حفظ جان مادر مجاز کرده اند. سقط جنین به دلیل حفظ سلامت جسمانی زن و معالجه او در 122 کشور قانونی و در 71 کشور غیر قانونی است . سقط جنین برای حفظ سلامت روانی زن در 120 کشور جایز و در 73 کشور غیر قانونی است . مجاز کردن سقط جنین مطابق ارزیابی های به عمل آمده موجب شده است مرگهای ناشی از سقط جنین غیر قانونی حداقل 25 درصد کاهش یابد .
وضعیت سقط جنین در ایران با توجه به غیر قانونی بودن سقط جنین در کشور نمی توان آمار کامل و دقیقی ارائه کرد . برآوردهای غیر رسمی - که چند سال پیش در یک تحقیق علمی آمده بود- عدد 80 هزار سقط در سال را نشان می داد . براساس آمار دیگر ، بیشتر زنانی که به سقط جنین دست می زنند 23 ساله هستند و این به دلیل روابط ممنوع قبل از ازدواج صورت می گیرد وبا اینکه دردوران نامزدی بار دار شده اند. سقط جنین در ایران ممنوع است و فقط در شرایطی با آن موافقت می شود که ماندن جنین در بطن مادر خطر جانی برای او بهمراه داشته باشد . غیر قانونی بودن سقط جنین این مساله را به موضوعی سیاه و زیر زمینی تبدیل نموده است . بیشتر سقطهایی که در ایران رخ می دهد در محلهایی فاقد امکانات بهداشتی و یا از سوی افراد غیر متخصص و با هزینه های بالا صورت می گیرد . سقط جنینهای غیر قانونی در ایران سالانه موجب مرگ صدها زن می شود . این در حالی است که در بسیاری از کشورها پس از رفع ممنوعیت سقط جنین آمار مرگ و میر زنان کاهش یافته است و تنها در بریتانیا از سال 1963 پس از لغو قانون ممنوعیت سقط جنین تعداد مرگ و میر زنان به نصف رسید .
مبحث دوم مجازات سقط جنین 1) مجازات سقط جنین به اعتبار وسیله مورد استفاده: گاهی مرتکب از وسایلی مثل دادن ادویه و ... برای سقط جنین استفاده می کند و زمانی با ایراد صدمات بدنی موجب سقط می گردد قانونگذار برای هر کدام ازآنها مجازات خاصی در نظر گرفته است . سقط جنین بوسیله ایراد صدمات بدنی که شدیدترین نوع صدمه بوده برای آن مجازات سنگینی پیش بینی گردیده است . در ماده 622 ق.م.ا مقرر شده است : (( هرکس عالما\"و عامدا\" بواسطه ضرب یا اذیت وآزار زن حامله ، موجب سقط جنین وی شود ، علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص به حبس ازیکسال تا سه سال محکوم خواهد شد )). مقصود از ضرب و اذیت زن حامله هر نوع ضرب است اعم از اینکه توﺃم با جرح نیز باشد یا نباشد ،و برای بکار بردن وسایلی چون دادن ادویه و ... ماده 623 قانون فوق اعمال می گردد. این ماده مقرر می دارد : (( هرکس به واسطه دادن ادویه یا وسایل دیگری موجب سقط جنین زن گردد به شش ماه تا یکسال حبس محکوم می شود و اگر عالما\" و عامدا\" زن حامله ای را دلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگری نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت شود این اقدام برای حفظ جان مادر می باشد و در هر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد )). وسایل مذکور ممکن است فیزیکی باشد مانند بکار بردن وسایل جراحی یا وسایل دیگر که موجب باز شدن دهانه مخصوص رحم می گردد یا کورتاژ . آنچه در ماده فوق قابل توجه است اگر شخصی زن حامله را دلالت به استعمال وسایل مذکور کند و شخصا\" مباشرت نکرده باشد قانونگذار عمل مرتکب را از عموم ماده 43 قانون مجازات اسلامی راجع به معاونت خارج نموده و مجازات مستقلی را برای آن قائل شده است . 2)مجازات سقط جنین به اعتبار شخصیت مرتکب : قانو نگذار از جهت شخصیت و مسئولیت کیفری بین مواردی که توسط افراد غیر متخصص یا توسط خود زن حامله و یاشوهر انجام می پذیرد تفاوت قائل شده است . الف )مجازات افراد غیرمتخصص طبق ماده 623 ق.م.ا (( هرکس بواسطه دادن ادویه با وسایل دیگر موجب سقط جنین زن گردد به شش ماه تا یکسال حبس محکوم می شود. واگر عالما \" و عامدا\" زن حامله ای رادلالت به استعمال دویه یا وسایل دیگر نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت شود این اقدام برای حفظ حیات مادر می باشد و در هر صورت مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد(( .
ب) مجازات افراد متخصص بموجب ماده 624 ق.م.ا :(( اگر طبیب یا ماما یا داروفروش و اشخاصی که به عنوان طبابت یا مامایی یاجراحی یا داروفروشی اقدام می کنند وسایل سقط جنین فراهم سازند و یامباشرت به اسقاط جنین نمایند به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط صورت خواهد پذیرفت )) . قانونگذار در ماده فوق برای پزشک ، ماما ، و ... به لحاظ سمت و شغل آنها مجازات را تشدید نموده است و قائل به شدت عمل خاص شده است زیرا پزشک ، ماما، جراح و ... قسم خورده اند و به موجب آن باید حافظ نسل باشند و نه قاتل آنها و مراجعه مردم به ناشی از اعتمادی است که به آنان دارند و بعلاوه اطلاعات و معلومات طبی آنها نیز انجام این جنایت را تسهیل می کند ، حتی در مورد اشخاص مذکور در ماده فوق فراهم آوردن وسایل را بطور کلی کافی برای وقوع جرم دانسته است اعم از اینکه شخصا\" مباشرت کنند یا با دیگری ، بنابراین اگر پزشک و ... دارو یا وسایل سقط را تهیه و در دسترس خود زن که می خواهد سقط جنین کند قرار دهند کافی برای تحقق جرم خواهد بود و عمل مذکور معاونت تلقی نمی شود بلکه جرم مستقلی است . ج)مجازات سقط جنین توسط مادر طبق ماده 489 ق.م.ا (( هرگاه زنی جنین خود را سقط کند دیه آنرا در هر مرحله ای که باشد باید بپردازد و خود از آن دیه سهمی نمی برد )) . مجازات سقط جنین توسط مادر ، پرداخت دیه می باشد که طبق قانون یک نوع مجازات تلقی شده است اما به نظر می رسد در اینجا اشاره به سقط جنین قبل از ولوج روح در جنین باشد . د)مجازات سقط جنین غیر عمدی ( شبه عمد و خطای محض ) در صورتی که سقط جنین ناشی از ضرب و جرح عمدی باشد ولی مرتکب قصد نتیجه نداشته باشد ( سقط جنین شبه عمد ) و همچنین در موردی که خود ضرب وجرح غیر عمدی باشد مرتکب را نمی توان بعنوان اسقاط جنین عمدی مجازات نمود تنها مجازاتی که درباره او مقرر است همان مجازات ضرب و جرح عمدی به اضافه پرداخت دیه به اضافه پرداخت دیه مطابق مقررات می باشد ولی در صورتی که سقط جنین غیر عمدی ناشی از تقصیر راننده وسایل نقلیه زمینی ، دریایی و هوایی باشد مقصر طبق مواد 714 و 715 و 716 مجازات خواهد شد . دراین مواد قانونگذار برای هر یک از دو صورت وضع حمل قبل از موعد طبیعی که درآن طفل زنده می ماند و سقط جنین مجازات جداگانه ای تعیین نموده است آنچه در این مواد قابل توجه می باشد این است که مقنن بعد از انقلاب برای اولین بار اشاره به وضع حمل قبل از موعد نموده است . نظر فقها در مورد سقط جنین فقهای بزرگ شیعه ، ابتدا تشکیل جنین را از حیث زمان به دو مرحله تقسیم می کنند: 1- جنین پیش از چهار ماهگی ، پیش از دمیده شدن روح . 2- جنین پس از چهار ماهگی ، پس از دمیده شدن روح . اکثر فقهای شیعه براین نظرند که سقط جنین پس از دمیده شدن روح حرام است ، اعم از اینکه برای مادر خطر داشته باشد ، یا مشکلات روحی و روانی ایجاد و ... یا خطری متوجه او نباشد یا خطر متوجه خود جنین باشد. اما سقط جنین پیش از دمیده شدن روح در صورتی که خطر جانی برای مادر داشته باشد ، جایز است . بسیاری از فقها من جمله حضرات آیت ... خامنه ای و فاضل لنکرانی ، قا ئل به جواز سقط جنین برای حفظ جان مادر هستند . حضرت آیت ... خامنه ای، در جواب استفتای فردی که بارداری را برای همسر خود سبب بروز ناراحتی های روانی و مشقت دانسته است ، فرموده اند : با توجه به حرج و مشقت روحی و درمانی ناشی از بارداری ناخواسته برای همسرتان ، سقط این جنین را تا قبل از ولوج روح – چهار ماهگی – به دلیل حرج و مشقت غیر قابل تحمل نمی توان گفت حرام است ، بلکه حرج و مشقت رافع است و سقط جنین جایز است . آیت ... مکارم شیرازی در خصوص ناقص بودن جنین پس ازآنکه با تجهیزات پیشرفته پزشکی معلوم شود که جنین ناقص است و کودکی ناقص الخلقه یا معلول به دنیا خواهد آمد ، اظهار داشته اند : اگر تشخیص بیماری در جنین قطعی است و نگه داشتن چنین فرزندی موجب حرج است در این صورت جایز است قبل از دمیده شدن روح ، جنین را اسقاط کنند . مجوز شرعی و قانونی سقط جنین به این منظور و برای قانونمند کردن مقوله سقط جنین درسال 1381 ، طرح سقط درمانی با امضای چهل نفر از نمایندگان تقدیم مجلس شده بود و شور اول آن در کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ششم تصویب شد و به دنبال شروع مجلس هفتم مجددا\" این طرح در دستور کار مجلس قرار گرفت و روز سه شنبه 30 /4/ 1383 کلیات آن به تصویب مجلس رسید . بر اساس این مصوبه سقط در مانی با تشخیص قطعی سه پزشک متخصص و تائید پزشکی قانونی مبنی بر بیماری جنین که پس از ولادت موجب حرج والدین یا طفل می شود یا بیماری مادر که با تهدید جانی مادر توأم باشد قبل از ولوج روح با رضایت زن و شوهر مجاز است و مجازات و مسئولیتی متوجه پزشک مباشر نخواهد بود .
منابع : 1) پاد ، ابراهیم : حقوق کیفری اختصاصی ، جرائم علیه اشخاص ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1347 . 2) گلدوزیان ، ایرج : حقوق جزای اختصاصی ، چاپ هشتم ، انتشارات دانشگاه تهران ،1380 . 3) ......................: محشای قانون مجازات اسلامی ، انتشارات مجد ، 1382 . 4) رزم ساز ، بابک : بررسی فقهی حقوقی سقط جنین ، خط سوم ، 1379 . 5) مظفری ، احمد : ماهنامه دادرسی ، سال سوم ، شماره 17. 6) صادقی ، محمد هادی : جرائم علیه اشخاص ، نشر میزان ، 1380 . 7) روزنا مه جام جم مورخ 15 / 6 / 1383 .
آنچه در پى ميآيد موضوعاتى است منتخب از نظام سردفترى و آموزش اين حرفه در كشور فرانسه كه توسط جناب آقاى احمدعلى سيروس نايب رئيس هيأت مديره كانون ترجمه شدهاست.
دوره آموزشى سردفترى و دفتريارى
در راستاى نياز جامعه، سردفتر با آموزش تئورى و عملى صلاحيتهاى كارشناسانه را در شمارى از زمينههاى حقوقى احراز مينمايد. مطالعات و تحصيلات در سطح بالا كه در بطن آن اخلاقيات وجود دارد، سردفتر را امين ذيصلاح و تيزبين خانوادهها و مؤسسات قرار مى دهد.
طبق قانون اصلاح شدة مورخ پنجم ژوئيه 1973، شرايط عمومى داوطلبان و همچنين نهادهاى آموزشدهندة ايشان براى احراز پست سردفترى فرانسه مشخص شده است.
ـ استاد حقوق يا وكيل دادگسترى (يا دارا بودن ديپلمى معادل آن) كه ميتوانند پس از گذراندن يك دورة آموزشى تكميلى 3 ساله، نايل به اخذ مدرك سردفترى شوند.
ـ كارشناس حقوقى و حقوقدان با دارا بودن مدرك حقوق و به عنوان كارمند، شغل آزاد يا وكيل شركت با برخوردارى از برخى شرايط خاص، ميتوانند داوطلب سردفترى باشند.
ـ دفترياران دارندة مدرك اولين دوره كه سابقه كار و معلومات لازم را براى اخذ گواهى سردفترى داشته باشند.
* * *
كارشناس حقوقى يا حقوقدان
اشخاصيكه داراى ليسانس حقوق بوده و مدت زمان معينى را به عنوان: قاضي، سخنران كنفرانس، مدرس حقوق، استاديار حقوق، وكيل، وكيل مدافع، حقوقدان، كارمند قضايى يا نمايندة صنفي، مأمور يا مدير تصفيه، منشى محاكم تجارى و مأمور اجراء مشغول به كار باشند، ميتوانند با برخوردارى از دو شرط ذيل كه از جانب سازمان مركزى وزارت دادگسترى مشخص گرديده است و داوطلب بايستى پروندة خويش را به آن سازمان توديع نمايد، پست سردفترى را احراز نمايد:
ـ كار عملى در دفترخانه براى مدت زمانى كه از طرف وزارت دادگسترى معين گرديده است و اين مدت نبايد كمتر از يكسال باشد.
ـ امتحان سنجش معلومات لازم كه از طرف مركز ملى آموزش شغلى سردفترى ( C.N.E.P.N ) سالى يكبار برگزار ميگردد و ضرورت گذراندن اين امتحان از جانب سازمان مركزى وزارت دادگسترى پس از مشاوره با دفتر شوراى عالى سردفتري، تصريح شده است.
* * *
دفترياران شاغل
براى كسب گواهى سردفترى از اين طريق نياز و ضرورتى به داشتن مدرك ليسانس حقوق نيست بلكه اين شيوه به دفترياران شاغل در دفترخانه كه دارندة مدرك «اولين دوره» ميباشند اختصاص دارد.
اشخاصى كه نزد سردفتر يا يكى از نهادهاى دفترخانهاى با بيش از 9 سال سابقه كه 6 سال آن پس از اخذ مدرك اولين دوره است اشتغال داشته باشند ميتوانند در امتحان سنجش معلومات لازم كه سالى يكبار توسط C.N.E.P.N برگزار ميگردد، شركت نمايند.
گذراندن اين امتحان براى دفتريارانى كه داراى مدرك ليسانس حقوق و همچنين گواهى «اولين دوره» ميباشند و متقاضى پست سردفترى هستند و 7 سال سابقه اشتغال در دفترخانه كه 4 سال آن پس از اخذ مدرك «اولين دوره» باشد، ضرورتى ندارد.
تقاضاى داوطلب بايستى به صورت مكتوب به سازمان مركزى وزارت دادگسترى و به عنوان دادستان دادگاه عالى قضايى محل سكونت وى تا قبل از اول ماه مى هر سال ارسال شود. برنامه و چگونگى امتحان سنجش در محل C.N.E.P.N در اختيار داوطلبان قرار خواهد گرفت.
در برخى مراكز آموزش شغلى سردفترى يك دوره آمادگى با شركت در سمينارهايى كه دو سال به طور ميانجامد، در نظر گرفته شده است.
* * *
شرايط عمومى صلاحيت جهت سردفتري
شرط مليت و (تابعيت): فرانسوى بودن
شرايط مربوط به مدرك:
1ـ داشتن ليسانس حقوق (يا مدرك معتبر ديگرى كه معادل و مرتبط با آن جهت پست سردفترى باشد).
2 ـ داشتن مدرك صلاحيت براى انجام امور سردفترى و گواهى پايان دوره يا مدرك عالى سردفتري
اشخاصى كه داراى مدرك اولين دوره ميباشند و شرايط لازم در خصوص سابقه خدمت مورد نظر را داشته و امتحان سنجش معلومات را نيز با موفقيت گذرانده باشند از هر دو شرط فوق معاف خواهند بود.
افراد داراى برخى مهارتهاى حقوقى و داراى سابقه كار و گذراندن حداقل يكسال دورة كارآموزى و در صورت لزوم موفقيت در امتحان سنجش معلومات، از شرط دوم معاف خواهند بود.
شرايط مربوط به درستكارى و رعايت اصول اخلاقي:
1ـ نداشتن سابقة كيفرى مبنى بر عدم درستكاري، برهم زدن نظم عمومى و بيشرافتي،
2 ـ نداشتن سابقه اخراج ادارى و يا مجازات تأديبى و انفصال از خدمت اداري
3 ـ نداشتن سابقه قضايى مبنى بر ورشكستگى يا به علت مجازات اجرايى قضايى براى احقاق حق و يا تصفيه حساب شركت.
* * *
ساختارشغلي
رسالت شوراى عالى سردفتري
اين شورا تنها نهاد كارى است كه نمايندة تمام سردفتران فرانسه ميباشد. شوراى عالى سردفترى رسالتهاى زير را به عهده دارد:
ـ معرفى اين حرفه به عموم
ـ تبيين سياستگذارى اصلى خويش
ـ مشاركت در رشد و بالندگى سردفتري
ـ ارائه خدمات جمعى به سران دفاتر
شوراى عالى سردفترى در ارتباط خويش با عموم، در انعكاس رشد حقوقى مشاركت كرده و نظر خويش را در خصوص لوايح قانونى يا متون قانونگذارى در حال تدوين، اعلام مينمايد.
ـ تشكيلات شورا
شوراى عالى سردفترى از سردفتران منتخب از سوى شوراى منطقهاى براى مدت زمان چهار سال، تشكيل ميگردد.
اعضاء آن دفترى را متشكل از 7 عضو با احكام دو ساله تشكيل ميدهند. مجمع عمومى چندين بار در يكسال تشكيل جلسه ميدهد و جلسات آن از جانب كميسيونهاى تخصصى بسيارى برگزار و آماده ميگردد.
علاوه بر كميسيونهاى فوق، شوراى عالى سردفترى براى نيل به رسالتهاى خود از طرف نهادهاى ذيل نيز مورد مساعدت و هميارى قرار ميگيرد:
ـ مؤسسه مطالعات قضايى ( I.E.J ) كه در سال 1971 با هدف دو جانبة:
1ـ كارشناسى و رسيدگى به طرحها و پيشنهادات قانونى تقديم شده به مجلس با مشاركت سرويسهاى خدماتى وزارتى و همچنين پيشنهاد دادن در خصوص كلية اصلاحات و تنظيمات و مشاركت در تدوين متون مقرراتى و
2ـ به كارگيرى تمام مساعى خويش براى رشد و بالندگى حقوق، تشكيل گرديد.
ـ هيأت توسعه كه هدف از آن مشخص كردن و اجراء سياستگذارى توسعه به منظور معرفى سردفتران به عنوان يك عامل اقتصادى بسيار مهم و محسوس در جهانى مملو از تغيير و تحول، ميباشد.
* * *
همكارى بينالمللى سردفتري
مجمع حقوقى هانوي
اين مجمع به مناسبت ديدار رئيسجمهور وقت فرانسه از ويتنام در سال 1993 تشكيل گرديد و اهداف پنجگانة ذيل را دنبال ميكند:
ـ تنظيم يك سند قضايى براساس حقوق فرانسه و ويتنام
ـ مركزيت بخشيدن به كلية اطلاعات مربوط به همكاريهاى قضايي
ـ برگزارى كنفرانسها
ـ شركت نمودن در دورههاى آموزشى و مباحثات و تبادل افكار
ـ تكيه بر همكاريهاى دانشگاهى و توسعه و تحقيق در زمينة قضايي
هيأت سردفترى فرانسه در كميتة راهبردى مجمع حقوقى شركت مينمايد و ضامن برگزارى دورههاى آموزشى به صورت و در قابل سمينارها و سخنرانيها ميباشد.
كنسرسيوم كمك و مساعدت به كالج قضايى و مؤسسه حقوقى زبان رومانيايى هدف بانيان اين كنسرسيوم، تحكيم روابط دانشگاهى ميان فرانسه و رومانى در زمينة حقوق و توسعة اشكال جديد همكارى و تبادل افكار با همكارى و شركت نمايندگان حرفه قضايي، ميباشد.
سردفتران فرانسوى در چهارچوب اين معيار، نمايندگان رومانى را به منظور ايجاد مؤسسات سردفترى دراين كشور، مساعدت مينمايند.
تبادل اطلاعات و افكار نيز به مناسبت برگزارى كنگرة سران دفاتر هر يك از دو كشور انجام ميگيرد و سمينارهاى تخصصى بسيارى نيز در بخارست و در قالب دانشگاه سردفتري، برگزار شده است.
سردفترى فرانسه هر ساله 3 كارآموز را در اداراتش ميپذيرد.
* * *
ساختارهاى شغلي
صندوق بازنشستگى سردفتران
صندوق بازنشستگى سردفتران، نهاد حقوقى خصوصى است كه مسؤول نظمدهى ميباشد با توجه به دارا بودن شخصيت حقوقي، اين نهاد از لحاظ مالي، مستقل ميباشد.
اين بخش يكى از تشكيلات سازمان خودمختارف حرف آزاد ميباشد كه به موجب مصوبة 19 ژوئيه 1948 تأسيس گرديده است و محل اصلى آن در پاريس خيابان افش شمارة 43 طبقه هشتم ميباشد.
صندوقهاى بازنشستگى حرف بدون حقوق تحت قيمومت ادارى بوده و براساس مندرجات بخش دوم از كتاب ششم آييننامه تأمين اجتماعي، مقامات ذيصلاح دولت اساسنامه و تغييرات آنها را تصويب مينمايند.
صندوق بازنشستگى سران دفاتر به وسيله شوراى ادارى متشكل از 10 عضو رسمى و 10 عضو عليالبدل ميباشد و يك رئيس و يك مأمور حسابرسي، عملكرد نهاد را تحت نظارت شوراى عالى تأمين ميكنند.
كلية كاركنان در عملكرد صندوق شركت نموده و فعاليت ايشان از جمله مساعدت داوطلبانه، سرمايهگذاري، ادارة امور مربوط به اموال غيرمنقول و... در بطن كميسيونهاى مختلف، صورت ميگيرد.
در كنار اين صندوق، يك كميسيون كنترل و نظارت حسابدارى متشكل از كاركنان قديمى صندوق نيز، وجود دارد.
هدف و رسالت
هدف از تأسيس صندوق، ايجاد نظام بيمه سالمندى اجبارى ميباشد و عبارت است از:
ـ نظام كمك هزينة سالمندى (تحت عنوان نظام اصلي) به طور مشترك در ميان كلية صاحبان حرف آزاد به موجب قانون مورخ 17 ژانويه 1948، ايجاد شده است.
ـ نظام بيمة سالمندى تكميلى حرف خاص مصوب 14 دسامبر 1949
ـ نظام بيمة سالمندى تكميلى ويژة سران دفاتر حوزة دادگاه استيناف شهرهاى كفلهمار و متس مصوب 3 مارس 1951.
اين نظامها براساس قوانين تعيين سهم مالياتى عمل ميكنند.
پيوستن به اين بخش براى سردفتران از بدو استخدامشان الزامى و اجبارى است به استثناء سران دفاترى كه مشمول نظام كلى حقوق بگيران ميباشند.
* * *
مسؤوليت و وظيفه سردفتر
در اجراى اصول كلى حقوق فرانسه، سردفتر مسؤول جبران خسارات وارده بر مشترى (ارباب رجوع) به موجب اشتباه مرتكب شده در روند كارى خويش ميباشد. سردفتر ميبايست خود را نسبت به دو تعهد ديگر نيز ملزم بداند.
ـ در وهلة اول مورد تعهد بيمة مسؤوليت مدنى جهت تأمين مالى قرار گيرد.
ـ خود را به همراه ساير اعضاى اين حرفه مسؤول كليه مشتريان بداند.
در صورتى كه تعهد بيمة مسؤوليت مدنى وجود نداشته باشد، اتحاديه سران دفاتر به منظور پوشش دادن خطرات احتمالى كه اين شغل را تهديد ميكند موارد ذيل را در نظر گرفته است:
ـ صندوقهاى منطقهاى ضمانى كه منابع مالى آن به وسيله سهام مشترك سران دفاتر حوزة منطقه مربوطه تأمين ميگردد.
ـ و صندوق مركزى ضمانى كه منابع مالى آن از سهام مشترك كلية سران دفاتر فرانسه تأمين ميشود.
همچنين در صورت خسارت وارده بر يك مشترى از جانب سردفتر در جريان عملكرد شغلي، پوشش مالى اين خسارت توسط يكى از مراجع ذيل انجام ميگردد:
ـ توسط شركت بيمهكنندة خطر مسؤوليت مدنى شغلي
ـ صندوق منطقهاى ضماني
ـ صندوق ملى ضماني
ـ و بالاخره به عنوان آخرين مرجع در صورتى كه اين كمكها كافى نباشند، توسط كلية سردفتران فرانسه جبران خسارت خواهد شد.
سران دفاتر رسالت خود را با ارائه خدمات عمومى انجام ميدهند و سهم عمدهاى در حيات اقتصادى كشور دارند در اول ژانويه 2004 از تعداد 8042 سردفتر، 5832 نفر به صورت شراكتى در 2518 انجمن شغلى مدنى ( SCP ) و يا انجمن شغلى آزاد ( SEL ) اشتغال دارند.
5794 دفترخانه به امور مشتريان در كل فرانسه ميپردازند و حدود 54000 نفر در دفترخانهها مشغول به كار و حقوق بگير ميباشند.
تعداد سردفتران خانم در فرانسه 1474 نفر ميباشد و ميانگين سن براى سردفترى 50 سال تمام است.
1/50% از امور دفترخانهها به اموال غيرمنقول، فروش خانه و اجاره، 2/13% به اسناد اعتباري، 3/23% اسناد خانوادگي، 2/4% معاملات اموال غيرمنقول و 2/9% به حقوق شركت، مشاوره و كارشناسى اختصاص دارد.
* * *
آموزش اصلى و اولية دفترياران
مدارس سردفتري
آموزش دفترياران سردفترى توسط مدارس سردفترى صورت ميگيرد.
آموزش شامل دو دورة دو ساله ميباشد و در خصوص تدريس حقوق خصوصى و سردفترى عملى است. دروس طى سال تحصيلى يعنى از ماه اكتبر تا ژوئن ارائه ميگردند.
ـ دوره اول:
شامل دو سال تدريس تمام وقت ميباشد. ورود به دورة اول براى دارندگان ليسانس يا ديپلم مشابه پس از امتحان و نظرخواهى از مدير مدرسه، آزاد است ساير داوطلبان بايستى در امتحان ورودى برگزار شده توسط هر مدرسه كه در ماه سپتامبر انجام ميگيرد، موفق شوند.
براى اولين دوره، پس از اتمام سال اول امتحانى جهت راهيابى به سال دوم گرفته ميشود و تواناييهاى حقوقى در سال دوم اولين دوره، به دست ميآيند.
پس از گذراندن امتحان پايان دوره، مدركى دال بر گذراندن دورة اول صادرخواهد شد.
ـ دوره دوم:
دارندگان اين مدرك بايستى براى ثبتنامه در سال دوم دومين دوره، در دفترخانه اشتغال داشته باشند و همزمان با اشتغال در يك دفترخانه به صورت پارهوقت تحت آموزش مدرسة سردفترى نيز خواهند بود. اين آموزش به صورت كارهاى عملى و سمينارها با شركت در امتحان دفتريار اولى سردفتر (كه سالى يكبار و معمولاً در ماه سپتامبر يا اكتبر برگزار ميشود)، ادامه خواهد داشت.
دارندگان مدرك دانشگاهى تخصصى ( DUT ) در زمينة امور قضايى و حقوقي، ليسانس حقوق يا ديپلم تحصيلات دانشگاهى عمومى ( DEUG ) رشتة حقوق يا ديپلمههاى تحصيلات دانشگاهى علمى كاربردى ( DEUST ) كه دورة كارآموزى حقوقى را طى كرده باشند، به طور مستقيم در اولين سال دورة دوم پذيرفته ميشوند.
ـ طريق دانشگاهي
الف ـ پس از ديپلم پايان دورة اول
در صورتى ديپلم با معدل كافى احراز شود، دارنده آن ميتواند بدون داشتن ليسانس ورود به سال اول حقوق را درخواست نمايد.
ب ـ پس از ديپلم سردفتر اولي
دارندگان اين مدرك در اولين دورة دوم (سومين سال حقوق) پذيرفته ميشوند پس از دريافت ديپلم حقوق، دفترياران ميتوانند آموزش را به صورت تمام وقت ادامه دهند و در پايان دوره، ديپلم صلاحيت شغلى سردفترى را مشروط بر پذيرش در امتحان صلاحيت سردفتري، اخذ نمايند.
پس از آن بايستى دورة كارآموزى دو سالهاى را به همراه شركت در 6 سمينار، تدوين گزارش دورة كارآموزى و دفاع از آن، سپرى كنند كه اين موارد در حكم مجوز اخذ گواهى پايان دورة داوطلب شغل سردفترى است.
ـ دورة كارآموزى شغلى طى دومين دوره
طول مدت اين دوره حداقل دو سال ميباشد كه به گذراندن دوره تحصيلى و اشتغال در دفترخانه تقسيم ميشوند. همچنين دورة شغلى عملى ميتواند در صورتى كه بيش از يكسال نباشد (حداكثر شش ماه) در حرفة ديگرى يا در دانشگاه خارج از كشور، لحاظ شود كه در اين راستا مدرسة سردفترى مربوطه اطلاعات لازم را در اختيار شما قرار خواهد داد.
اشتغال به كار در دفترخانه از جانب صنوف شغلى به ويژه ارائه آگهى نزد كميسيون ملى كار با ابلاغ نام فرد موردنظر به كليه دفترخانهها در بولتون ماهانه تقاضاهاى شغلي، صورت ميگيرد.
برخى از شوراهاى منطقهاى سردفترى نيز يك بورس دورهاى را ترتيب ميدهند. نهايتاً، مدارس سردفترى تمام سعى و تلاش خود را براى يافتن دفترخانههايى كه دفترياران كارآموز را جذب و استخدام كند، به كار ميبندند.
مدرسه ملى آموزش سردفترى مكاتبهاى ( E.N.E.N.C )
آموزش مكاتبهاى توسط مركز ملى آموزش سردفترى ( C.N.E.P.N ) صورت ميگيرد و فقط به دوره اول اختصاص دارد همچنين شامل حقوقبگيران اين حرفه نيز ميشود اما ميتواند ساير حقوقبگيران حرف ديگر و يا ساير افرادى كه به دلايل شخصى نميتوانند آموزش تمام وقت دورة اول را ببينند، شامل شود.
طول مدت تحصيل دو سال ميباشد.
* * *
استاد حقوق ـ وكيل دادگستري
ديپلمه سردفتري
آموزش شغلى سردفترى مصوب قانون 609 ـ 73 مورخ 5 ژوئيه 1973، بارها مورد اصلاح قرار گرفته است.
يك استاد حقوق يا وكيل دادگسترى كه مايل به احراز پست سردفترى ميباشد ميتواند به دلخواه جهت نيل به اين مقصد يكى از دو دورة اموزشى ذيل را انتخاب نمايد:
ـ طريق شغلي
اين شيوه كه چگونگى آن به موجب قانون 399 ـ 89 مورخ 20 ژوئن 1989، اصلاح گرديده است شامل يك دورة سه ساله است.
ـ سال اول:
1ـ امتحان پذيرش كه سالى يكبار و پذيرش حداقل سه كانديدا ميباشد. اساتيد حقوق يا وكلاى دادگسترى كه مدرك اولين دوره را دارا ميباشند از اين امتحان معاف هستند.
2ـ آموزش تمام وقت توسط مركز آموزش شغلى سردفتري.
3 ـ امتحان فارغالتحصيلى به صورت مكتوب يا شفاهى با تأييد شوراى ادارى CFPN
4 ـ صدور «ديپلم صلاحيت شغلى سردفتري» از جانب مركز ملى آموزش شغلى سردفتري.
ـ سال دوم و سوم ـ دورة كارآموزي:
الف ـ ثبت نام در دفتر كارآموزى مركز آموزش شغلى سردفتري، كه به دفترخانهاى كه داوطلب دورة كارآموزى سردفترى را در آنجا گذرانده است، بستگى دارد.
ب ـ تثبيت وضعيت شغلي، حقوقبگير يا كارمند تمام وقت با مساعدت صندوق بازنشستگى دفترياران ( CRPCEN ).
ج ـ شركت مؤثر و فعال و مستمر در 6 سمينار مركز آموزش شغلى سردفتري: نظارت مستمر بر دانستهها
د ـ تدوين گزارش دورة كارآموزى و دفاعيه نزد هيأت ژوري.
همچنين يك يا دو سال دورة تكميلى ميتواند الزامى باشد يا اينكه گزارش كارآموزى جديد و دفاعيه آن مجدداً صورت بگيرد.
ه‿ ـ صدور گواهى پايان دورة كارآموزى از جانب مركز آموزش كه به همراه «ديپلم صلاحيت شغلى سردفتري» پاسخگوى يكى از شرايط عمومى صلاحيت شغلى سردفترى است.
ـ طريق دانشگاهي:
اين شيوه نيز به موجب قانون 5 ژوئيه 1973 ايجاد شده و مورد اصلاح قرار گرفت و چگونگى آن با قانون 5 ژوئيه 1973 اصلاح و براى يك دورة سه ساله، تثبيت گرديده است.
ـ سال اول: استاد دانشگاه يا وكيل دادگستري، تحصيلات خويش را در دانشكدة حقوق براى اخذ مدرك ديپلم تحصيلات عالى خاصف ( DESS ) حقوق سردفترى ادامه ميدهند.
سال دوم و سوم ـ دورة كارآموزي:
الف ـ ثبت نام دوگانه:
ـ در يكى از دانشگاههاى طراز اول از جانب وزير آموزش عالى كه قراردادى با مركز ملى آموزش شغلى سردفترى در اين خصوص امضاء نموده است.
ـ در دفتر دورة كارآموزى مركز آموزش شغلى كه اين امر به دفترخانهاى كه داوطلب در آنجا به عنوان كارآموز سردفترى اشتغال داشته است، بستگى دارد.
ب ـ تثبيت وضعيت شغلي، حقوقبگير، كارمند تمام وقت با مساعدت صندوق بازنشستگى دفترياران
ج ـ شركت فعال در آموزش همزمان به وسيلة دانشگاه و مركز به صورت كارهاى منظم و سمينارها، اين آموزش به چهار ترم تحصيلى تقسيم ميشود كه در پايان هر ترم امتحان گرفته ميشود.
د ـ دفاع از پاياننامه نزد هيأت ژورى و صدور «ديپلم عالى سردفتري» ( DSN ) كه ديپلم مشترك دانشگاهى و شغلى از جانب دانشگاه ميباشد و پاسخگوى يكى از شرايط عمومى صلاحيت شغلى سردفترى است.
دانشگاههاى آموزش دهندة سردفترى در فرانسه عبارتند از:
پاريس 2ـ اَكس، مارسى 3ـ پاريس 5 ـ بوردو 1ـ كلرمون ـ فراند ـ پاريس 10 نانتفرـ پاريس 12 ـ گرونوبل ـ پوآتيه ـ ليل ـ ليون 2 ـ رن ـ روآن، كن ـ مونپليه 1 ـ تولوز ـ نيس و پاريس 1.
ـ دورة كارآموزى عملي
اين دوره در نزد، يك سردفتر صورت ميگيرد اما ميتواند حداقل براى 6 ماه نزد حقوقدان ديگرى در فرانسه يا خارج از كشور انجام بشود. مركز آموزش شغلى مربوطه در اين خصوص شما را راهنمايى خواهد كرد.
اشتغال به كار در دفترخانه توسط خود داوطلب صورت ميگيرد و با مراجعه به كانون ادارى سران دفاتر يا كميسيون اشتغال با درج نامش در بولتن ماهنامهاى كه در تمام دفترخانهها توزيع ميشود، انجام بگيرد.
مراكز آموزش شغلى سردفترى نيز به نوبة خويش تمام سعى خود را براى انجام كلية اقدامات لازم جهت يافتن دفترخانههاى موردنظر براى اشتغال كارورزان، به كار ميبندند.
در ايالت آلمان، محاكم بر حسب موضوعات تحت صلاحيت آنها، به ۵ دسته تقسيم ميگردند كه عبارتند از: دادگاههاي عادي، دادگاههاي كار، دادگاههاي اداري، دادگاههاي مالي و دادگاههاي اجتماعي.
الف ) دادگاههاي عادي (Ordinary Courts)
دادگاههاي عادي، خود داراي تقسيم بنديهايي نيز ميباشند و در مجموع از صلاحيت رسيدگي به امور كيفري و مدني برخوردار هستند. در واقع دادگاههاي عادي به ۳ سطح مختلف كه عبارتند از دادگاههاي محلي، دادگاههاي منطقهاي و دادگاههاي عالي منطقهاي تقسيم ميشوند.
۱- دادگاههاي محلي (بخش)
در هر ناحيه يك دادگاه محلي وجود دارد كه در رابطه با امور مدني، دعاويي در اين دادگاهها قابل طرح هستند كه ميزان خواسته آنها متجاوز از ۳ هزار مارك نباشد. در رابطه با امور كيفري نيز، اين دادگاهها صالح به رسيدگي به موارد جنحه و خلاف مانند؛ شهادت نادرست، فحشا، قماربازي، رانندگي در حال مستي، داخل شدن بدون اجازه به منازل و .... ميباشند. همچنين دعاوي مربوط به ثبت شركتها ، رسيدگي به ورشكستگي و امور خانوادگي(به جز طلاق) نيز در صلاحيت اين دادگاههاست.
از نظر تشكيلاتي، اين دادگاهها داراي يك قاضي ميباشند و در موارد كيفري و در جرايمي كه حداكثر مجازات آنها ۳ سال حبس است ، علاوه برقاضي ۲ نفر نيز به عنوان اعضاي هيات داوري در دادگاه شركت مي كنند.
۲- دادگاههاي منطقهاي (شهرستان)
دادگاههاي منطقهاي مدني به آن دسته از دعاوي كه خواسته مالي آنها بيش از ۳ هزار مارك است، رسيدگي ميكنند و امور كيفري و جزايي غيرازجنحه و خلاف همانند؛ سرقت، قتل، آدم ربايي، ضرب و شتم و تجاوز به عنف نيز در صلاحيت دادگاههاي منطقهاي كيفري است كه برحسب نوع جرايم متشكل از يك يا ۳ قاضي به همراه يك هيات ۲ نفري است . دادگاههاي منطقهاي مرجع تجديدنظر دادگاههاي محلي نيز به شمار ميآيند.
۳- دادگاه عالي منطقهاي (دادگاه تجديدنظر)
اين دادگاه در هر ايالت، مرجع استيناف آراي محاكم منطقهاي ميباشد والبته در مورد مسائل كيفري داراي صلاحيت محدودي است. در عين حال براي رسيدگي به مسائل جاسوسي و افشاي اسرار مهم دولتي، اين دادگاه به عنوان دادگاه بدوي رسيدگيكننده به موضوع محسوب مي شود. اين دادگاه در هر ايالت داراي يك يا چند شعبه است كه در امور كيفري بر حسب مورد از ۳ تا۵ قاضي، و در امور مدني از ۳ قاضي تشكيل ميگردد.
ب) دادگاههاي كار صلاحيت اين دادگاهها رسيدگي به مسائل مرتبط با حقوق كار است و در ايالتها به ۲ دسته محلي و منطقهاي تقسيم ميگردند و دادگاههاي دسته دوم مرجع استيناف آراي دادگاههاي كار محلي ميباشند.
ج) دادگاههاي اداري اين دادگاهها به تمام مسائل اداري (امور عمومي) به استثناي مسائل اجتماعي و مالي يا اختلاف قانون اساسي رسيدگي ميكنند و به ۲ دسته دادگاههاي محلي و منطقهاي تقسيم ميگردند و هر فرد محق است درمواردي كه اقدامات دستگاههاي دولتي مغاير با قوانين باشد و يا در موارد سوء استفاده از قدرت و نقض حقوق مدني افراد، به طرح شكايت و اقامه دعوي در محاكم اداري بپردازد.
در دادگاه اداري، حتي مسائلي چون اعتراض به عدم قبولي در دوره يا كلاس درسي، خودداري از دادن پروانه ساختمان و محروم ساختن از گواهينامه رانندگي قابل طرح ميباشد.
د) دادگاههاي مالي اين دادگاهها به تمام مسائل مالياتي و امور مربوط به آن رسيدگي ميكنند و در هر ايالت به ۲ دسته دادگاههاي محلي و منطقهاي تقسيم ميگردند.
هـ) دادگاههاي اجتماعي اين دادگاهها نيز در ايالات، به ۲ دسته دادگاههاي محلي و دادگاههاي عالي اجتماعي تقسيم گشته و صلاحيت رسيدگي به تمام امور مربوط به تامين اجتماعي، بيمه بيكاري و بازنشستگي به لحاظ نقض عضو و معلوليت ناشي از جنگ را دارا ميباشند.
علاوه بر دادگاههاي فوق، در بيشتر ايالات آلمان (آلمان داراي ۱۶ ايالت ميباشد) دادگاه ويژهاي تحت عنوان دادگاه عالي قانون اساسي ايالتي وجود دارد كه به مسائل مربوط به قانون اساسي در ايالت مزبور، رسيدگي مي نمايد و از نظر تشكيلاتي همانند دادگاههاي دعاوي است.
۲- محاكم فدرال
در سطح فدرال نيز دادگاهها تقريباٌ به همان صورتي هستند كه در سطح ايالات مي باشند، اما به طور كلي آنها را به ۲ بخش مي توان تقسيم نمود يكي دادگاههاي قانون اساسي فدرال و ديگري دادگاههاي فدرال است كه شامل ۵ دادگاه مي باشد.
الف ) دادگاه قانون اساسي فدرال
اين دادگاه، عالي ترين مرجع رسيدگي قضايي در آلمان است و حافظ و نگهبان قانون اساسي كشور آلمان محسوب ميشود و صلاحيت آن، رسيدگي به اختلافات بين دولت فدرال و ايالات يا اختلافات ايالات با يكديگر مي باشد. همچنين تفسير قانون اساسي، اظهارنظر در خصوص تطبيق قوانين فدرال با قانون اساسي يا قوانين ايالات و اصولاً هرگونه اختلافي درخصوص حقوق و وظايف دولت فدرال و ايالات به ويژه در مورد اجراي قوانين فدرال در ايالات و يا نسبت به اعمال حق نظارت از طرف دولت فدرال به عهده آن دادگاه است. به علاوه، اين دادگاه يگانه مرجعي است كه ميتواند نسبت به انحلال يكي از احزاب كه عليه قانون اساسي، استقلال و حكومت جمهوري فدرال فعاليت كرده باشد، اقدام لازم به عمل آورد و افزون برآن هريك ازشهروندان مي توانند در مواردي كه نسبت به راي صادره از طرف محاكم پايينتر در رابطه نقض حقوق اساسيشان توسط دستگاههاي اداري شاكي باشند، به اين دادگاه مراجعه و تقاضاي رسيدگي مجدد نمايند.
دادگاه قانون اساسي داراي ۲ شعبه و هريك داراي ۸ قاضي است و اعضاي آن توسط مجلس ملي فدرال (بوندستاگ) و مجلس ايالات (بوندسرات) انتخاب ميشوند. مدت خدمت آنها ۱۲ سال و غير قابل تجديد ميباشد.
ب) دادگاه هاي فدرال
دادگاههاي فدرال آلمان عبارتند از:
۱- دادگاه عالي فدرال
مقر آن در كار لسروهه است و عاليترين مرجع پژوهش آراي صادره از محاكم عالي به شمار ميآيد. همچنين اين دادگاه، داراي صلاحيت اصلي براي رسيدگي به موارد كشتار جمعي، خيانت و آن دسته از جرايم سياسي كه موجب به خطرافتادن امنيت كشور است. ميباشد. دادگاه عالي فدرال داراي۱۴ شعبه است كه ۹ شعبه آن به امور مدني و ۵ شعبه به امور كيفري اختصاص دارد.
۲- ديوان عالي اداري فدرال
اين دادگاه كه محل آن در برلين است، بالاترين مرجع استيناف آراي تمام محاكم اداري منطقهاي است.
۳- دادگاه عالي مالي فدرال
اين دادگاه كه محل آن در مونيخ است، مرجع استيناف آراي محاكم مالي منطقهاي محسوب ميشود و صلاحيت آن مربوط به ماليات، عوارض گمركي و مانند آنهاست.
۴- دادگاه عالي كار فدرال
در شهر كاسل واقع شده است و مرجع پژوهش دادگاههاي كار منطقه است.
۵- دادگاه عالي اجتماعي فدرال
در شهر كاسل واقع شده است و مرجع استيناف دعاوي بيمههاي اجتماعي است. به طور كلي بايد گفت: سيستم تجديدنظر در آلمان پيچيده است و قانون، امكانات متعددي را براي تجديدنظر در آرا پيش بيني كرده است.
ديگر دادگاههاي فدرال براساس ماده ۹۶ قانون اساسي آلمان، دولت فدرال قادر است علاوه بر ۵ دادگاه قبلي. محاكم زير را نيز برحسب مورد و شرايط ايجادنمايد:
الف) دادگاه فدرال درخصوص مقررات مربوط به مالكيت صنعتي
ب) دادگاه فدرال كيفري نظامي
ج) دادگاههاي عالي پژوهش در رابطه با موارد بندهاي (الف و ب)
كليات
اقتدار قضايي به عنوان سومين قوه حكومتي در آلمان، در قانون اساسي تضمين شده است. اصل ۹۲ قانون اساسي اعلان ميدارد كه قدرت قضايي به قضاوت تفويض شده است كه فقط به وسيله دادگاه قانون اساسي فدرال، دادگاههاي فدرال و دادگاههاي ايالات اعمال مي شود. اين امر به عنوان « امتياز انحصاري قضاوت» شناخته شده است. تفكيك انواع دادگاهها را بايد ثمره ماهيت فدرالي كشور، تحولات تاريخي و تدوين قواعد حقوقي در آلمان دانست.
از اين گذشته، اقتدار قضايي از انواع مختلفي از صلاحيتهاي مستقل تشكيل شده است. به طور كلي، احقاق حق افراد به ۵ صلاحيت تفويض گرديده كه در بند اول اصل ۹۵ قانون اساسي احصا شده و عبارتند از: «صلاحيت عام» ، « صلاحيت دادگاههاي كار»، « صلاحيت اداري»، «صلاحيت دادگاههاي اجتماعي» و «صلاحيت دادگاههاي مالياتي». در راس هريك از اين صلاحيت ها، يك دادگاه فدرال به عنوان عالي ترين دادگاه فدراسيون و آخرين مرجع تصميمگيري قرار دارد كه وظايف اصلي هريك از آنها اين است كه به عنوان محاكمه تجديدنظر نهايي براي دادگاههاي ايالات عمل كنند و همچنين ارائه تفسير واحدي از قوانين و بسط آنها را تضمين نمايند. علاوه بر تفكيك عرضي ۵ صلاحيت موجود. يك سلسله مراتب طولي نيز بين محاكم وجود دارد. اصولاً، جريان رسيدگي قضايي از دادگاههاي نخستين آغاز ميشود و ممكن است دعوي براي تجديدنظر، اعم از ماهوي و يا شكلي، به دادگاه هاي بالاتر نيز كشيده شود. هر ايالتي به طور مجزا ساختار دادگاههاي خود را براساس مدل عمومي، توصيف شده در قانون اساسي، طرحريزي كرده است. بنابراين، هرايالتي مسئول اجراي عدالت. رسيدگي به صلاحيت و آيين دادرسي خويش است.
علاوه بر اين، صلاحيت كاملاً تخصصي قانون اساسي نيز وجود دارد كه در آلمان به وسيله دادگاه قانون اساسي فدرال در كارلسروهه و ديگر دادگاههاي قانون اساسي ايالات مختلف اعمال ميگردد. صلاحيت قانون اساسي، درسطح ملي، در قوانين آيينهاي دادرسي اختصاصي مانند « قانون دادگاه اساسي فدرال» و در سطح ايالات مربوط، در ديگر قوانين مشابه پيش بيني شده است.
با اين وجود، يك ديوان عالي كاملاً فراگير. مشابه ديوان عالي كشور ايالات متحده آمريكا و يا ديوان عالي سوئيس، اصلاً وجود ندارد.
علاوه بر اين دادگاههاي فدرال، كه در راس سلسله مراتب هريك از ۵ صلاحيت موجود در آلمان قرار دارند، فدراسيون، محاكم فدرال ديگري را نيز پيشبيني كرده كه فقط صلاحيت رسيدگي به امور خاصي را دارند؛ يعني صلاحيت اختصاصي دارند (اصل ۹۶ قانون اساسي). اين محاكم عبارتند از : « دادگاههاي نظامي فدرال» كه به امور انتظامي افراد نظامي رسيدگي به امور انتظامي مقامات فدرال، دادگاه انتظامي قضات، كه به امور انتظامي قضات فدرال رسيدگي مي كند و در نهايت «دادگاه اختراعات فدرال» كه امور مربوط به اختراعات و ثبت آنها را بررسي مينمايد.
همان طوري كه در بالا هم اشاره شده، تخصصي شدن، ويژگي خاص نظام دادگاههاي آلمان است. مزيت تقسيم محاكم به عرضههاي مختلف حقوقي اين است كه قضات، تجربه و دانش تخصصي لازم را در آن زمينه داشته باشند تا بتوانند كيفيت بهتري از تحقق عدالت واحقاق حق افراد را فراهم آورند. صرف نظر از اين عامل مثبت. يك ايراد نيز بر تخصصي شدن محاكم است و آن هم مشكل انتخاب شعبه يا صلاحيت صحيح، درمورد پروندههايي است كه موضوع آنها با صلاحيت ۲ يا چند سلسله از دادگاهها تداخل دارد.
هرم اين دادگاههاي عمومي با دادگاه هاي بخش در قاعده هرم آغاز مي شود. در ادامه، دادگاههاي منطقهاي و در راس هرم نيز آخرين مرجع تصميمگيري؛ يعني دادگاه عالي فدرال، قرار دارد كه در كارلسروهه واقع شده است.
دادگاه عالي فدرال، به عنوان عالي ترين دادگاه فدرال، صلاحيت رسيدگي براي سرتاسرجمهوري فدرال آلمان را دارد. دادگاههاي عالي منطقهاي، محاكمي ايالتي محسوب ميشوند و به عنوان دادگاههايي منطقهاي در ايالات صلاحيت رسيدگي دارند. هر ايالتي، حداقل يك دادگاه عالي منطقه اي دارد.
علاوه بر دادگاههاي عمومي، كه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، دادگاههاي ديگري نيز وجود دارند كه به صلاحيت عام ملحق ميشوند؛ از جمله دادگاه اختراعات فدرال مونيخ. اگرچه اين دادگاه در سلسله مراتب دادگاههاي عمومي قرار ندارد ولي از نقطه نظر سيستمي به شعبه صلاحيت عام متعلق ميباشد. « قانون اختراعات» ، سازمان، اختيارات و آيين رسيدگي اين دادگاه را معين كرده است. دادگاه اختراعات فدرال به پروندههاي مربوط به ثبت اختراع و صدور يا لغو پروانه رسيدگي مي كند. حكم اين دادگاه ممكن است توسط دادگاه عالي فدرال مورد تجديدنظر شكلي قرار گيرد.
علاوه بر اين ، شماري از محاكم تخصصي نيز وجود دارند كه صلاحيت رسيدگي به دعاوي مربوط به خدمات عمومي را دارند. اين محاكم صنفي، مشخصاً با مسائل مربوط به كارمندان دولت و نيروهاي نظامي ونيز امور خدماتي و انضباطي حرفههاي حقوقي و ديگر مشاغل سروكار دارند. در نهايت اين كه محاكم داوري نيز براي حل و فصل دعاوي خصوصي، وجود دارند كه به طور وسيعي در حقوق تجارت مورد استفاده قرار ميگيرند. محاكم داوري مشمول قانون آيين دادرسي مدني و همچنين تجديدنظر قضايي در مورد مطابقت آراي آنها با قانون هستند (مواد ۱۰۲۷ به بعد قانون آيين دادرسي مدني).
صلاحيت اداري
يكي ديگر از انواع صلاحيتها، صلاحيت اداري است كه به منظور حمايت شهروندان در مقابل اقدامات نهادهاي دولتي پيشبيني شده است. دادگاههاي اداري به تمام دعاوي حقوق عمومي، مشروط به اين كه توسط قوانين فدرال به سيستم صلاحيت اداري ويژهاي اختصاص نيافته باشند، رسيدگي ميكنند؛ زيرا ممكن است بعضي از دعاوي مربوط به حقوق عمومي به دادگاههاي اجتماعي يا مالياتي واگذار شده باشند.
ساختار ، اختيارات و قواعد رسيدگي دادگاههاي اداري در قانون قواعد رسيدگي دادگاههاي اداري تبيين شده كه نظام اين محاكم را در ۳ سطح سازماندهي كرده است. تصميمهاي قضايي در مرحله بدوي توسط دادگاههاي اداري اتخاذ ميشوند. دادگاههاي بالاتر در مرحله دوم، دادگاههاي عالي اداري هستند و آخرين مرجع تصميمگيري نيز دادگاههاي عالي اداري فدرال است كه بنا بر دلايل تاريخي در شهرهاي برلين و مونيخ تشكيل جلسه ميدهد. ولي اين دادگاه به زودي در يكي از شهرهاي آلمان شرقي سابق، لايپسيك، نيز تشكيل خواهد شد و اين شهر كه متعلق به ايالت زاكسن است، دوباره جايگاه خود را از موسسات حقوقي. به عنوان يكي از شهرهاي برجسته آلمان به دست خواهد آورد.
دادگاه مرجله دوم و نهايي نيز « دادگاه مالي فدرال» است كه در شهر مونيخ قرار دارد. كار اصلي اين دادگاهها در مورد امور مالياتي است؛ به عنوان مثال، دادگاههاي مالياتي بايد به قانوني بودن تقاضاي مالياتي و يا مجموعه مالياتهايي كه براساس قواعد اتحاديه اروپا براي واردات بعضي كالاهاي خاص وضع شده، رسيدگي نمايند. روند رسيدگي دادگاههاي مالياتي شباهت نزديكي به عملكرد دادگاههاي اداري (كه در بالا اشاره شد) دارد. اصحاب دعوا مي توانند شخصاً خود، اقامه دعوا كنند و يا اين كه شخص ثالثي، به نمايندگي از آنها، به عنوان حسابدار، مميز و يا وكيل، طرح دعوا نمايد. نمايندگي توسط مشاور حقوقي و يا هر دستيار حرفهاي ديگري- مثل حسابدار و يا ارزياب مالياتي- در محاكم مالي ضروري نيست. اما دوباره در دادگاه مالي فدرال، طرف دعوا بايد يك دستيار حرفهاي؛ يعني يك مشاور عالي يا حقوقي ، داشته باشد.
صلاحيت درمورد مسائل قانون اساسي صلاحيت رسيدگي به مسائل قانون اساسي در سطح ايالت و فدرال از جايگاه ويژهاي درسيستم دادگاههاي آلمان برخوردار است. هرايالتي در آلمان يك « دادگاه قانون اساسي ايالت» دارد كه در بعضي ايالات » ديوان ايالت» نيز ناميده مي شود. اين محاكم قانون اساسي به دعاوياي رسيدگي ميكنند كه مبناي قانوني آنها در قانون اساسي ايالت مربوط است.
صلاحيت رسيدگي به مسائل قانون اساسي در سطح فدرال به وسيله «دادگاه قانون اساسي فدرال» كه در كارلسروهه قرار دارد، اعمال ميشود. اين دادگاه- كه در سال ۱۹۵۱ تاسيس شده- از اهميت والايي در نظام حقوقي، آلمان برخوردار است. دادگاه قانون اساسي فدرال، عاليترين دادگاه و يكي از قابل احترامترين و قدرتمندترين نهادهاي جمهوري فدرال آلمان است.
صلاحيت و ساختار دادگاههاي مدني آيين دادرسي مدني، به عنوان يك نهاد عمومي، دعاوي بين اشخاص خصوصي را تنظيم مي كند. اين تاسيس، به وسيله دادگاههاي ايالات اعمال ميشود. لذا آيين دادرسي مدني را مي توان به عنوان اقداماتي قاعده مند و سازمان يافته در سطح ملي و به وسيله دادگاههاي مدني تعريف كرد كه هدف آن اجراي حقوق خصوصي افراد است.
رسيدگي مدني براساس « قانون آيين دادرسي مدني» صورت ميگيرد كه اين قانون را مي توان به دو بخش تقسيم نمود. آيين دادرسي مدني با « رسيدگي ترافعي» كه منتهي به صدور حكم ميگردد، آغاز مي شود. اين شيوه در واقع رسيدگي قضايي به حقوق مورد ادعا وشكايات مطروحه در دعواي حقوقي است. مقررات مربوط. از زمان طرح دعواي حقوقي تا صدور يك حكم الزامآور قانوني، در كتاب اول تا هفتم آيين دادرسي مدني پيشبيني شده است. بخش دوم از روند رسيدگي مدني، » مرحله اجراي حكم است» كه حقوق و ادعاهاي قطعي شده در حكم قضايي را اجرا ميكند. اين مرحله از دادرسي، عمدتاً در كتاب هشتم از قانون آيين دادرسي مدني و – در مواردي كه به حراج اجباري و مستغلات يا توقيف قضايي اموال خوانده مي انجامد -» قانون حراج اجباري و توقيف اموال غيرمنقول»، به عنوان بخشي از قانون آيين دادرسي مدني ( ماده ۸۶۱ قانون آيين دادرسي مدني) پيش بيني شده است.
دادگاههاي منطقهاي هر ايالت به يك دادگاه عالي منطقهاي ملحق مي شوند. هيات قضات آنها شعب هستند كه هركدام از دوقاضي مستشار و يك قاضي رئيس تشكيل شدهاند ( ماده ۷۵ قانون قوه قضائيه). علاوه بر اين ، هر دادگاه منطقهاي داراي « شعب بازرگاني» نيز ميباشد كه فقط صلاحيت رسيدگي به دعاوي تجاري را دارند (ماده ۹۳ قانون قوه قضاييه). اين شعب. مركب از يك قاضي رئيس (قاضي حرفهاي) و دو قاضي مردمي هستند. اين قضات مردمي، ممكن است از اعضاي هيات مديره يك شركت و يا از تجار باشند. آنها توسط شعب صنعت و بازرگاني براي دورهاي ۳ ساله منصوب ميشوند.دادگاههاي بخش در زير دادگاههاي منطقهاي مربوط قرار ميگيرند كه فقط متشكل از قضات واحد هستند (بند اول ماده۲۲ قانون قوه قضائيه).
صلاحيت هر دادگاه بايد به اعتبار سمت و مقام خود بررسي كند كه آيا براي رسيدگي به پرونده تسليم شده به او صالح است يا خير. دادگاهي كه فاقد صلاحيت است، مي تواند براساس تقاضاي خواهان، پرونده را به دادگاه صالح انتقال دهد (بند اول ماده ۲۸۱ قانون آيين دادرسي مدني) و در غيراينصورت ، دعوا غيرمسموع خواهد بود. صلاحيت دادگاههاي مدني، عمدتاً در قانون آيين دادرسي مدني و قانون قوه قضائيه تعيين شده است. قانون انواع مختلفي از صلاحيت را پيشبين كرده است؛ به عنوان مثال، « صلاحيت بين المللي» نيز وجود دارد كه صلاحيت دادگاههاي آلمان را براي رسيدگي به پروندههايي كه شامل مسائل خارجي هستند، تنظيم ميكند. مقررات ويژهاي نيز در معاهدات بينالمللي دوجانبه يا كنوانسيونها وجود دارند، مانند « كنوانسيون اروپايي صلاحيت واجراي احكام مدني و كيفري». قواعد داخلي آلمان نيز مكمل اين معاهدات و كنوانسيونها هستند. در موارد باقي مانده، صلاحيت بين المللي دادگاههاي آلمان به وسيله قواعد صلاحيت محلي اداره ميشود كه در موارد ۱۲ به بعد، همچنين ماده ۶۰۶ – الف و بنده دوم ماد ه ۶۴۰ – الف قانون آيين دادرسي مدني، به عنوان قواعدي براي بعضي پروندههاي خاص مطرح شدهاند.
مستاجر و دعاوي مربوط به ازدواج، نسب و نفقه به دادگاههاي بخش، به عنوان دادگاههاي نخستين مربوط مي شوند( مواد۲۳ و۲۳-ب قانون قوه قضائيه). احكام دادگاههاي بخش، توسط دادگاههاي منطقهاي مورد تجديدنظر قرار ميگيرند (ماده ۷۲ قانون قوه قضائيه).
امكان توسل به دادگاه يا مرجع بالاتري عليه احكام تجديدنظر شده توسط دادگاه هاي منطقهاي وجود ندارد. اما درخصوص پرونده هاي والدين و فرزندان و يا دعواي مربوط به حقوق خانواده. مقررات ويژهاي اعمال ميشود. تجديدنظر عليه احكام دادگاههاي بخش در اين مورد. توسط دادگاه منطقهاي صورت نميگيرد؛ بلكه به وسيله دادگاه عالي منطقهاي انجام ميشود؛ يعني در جايي كه هيات ويژهاي از قضات- كه سناي خانواده ناميده ميشوند- رياست آن را برعهده دارد (بند اول و دوم ماده ۱۱۹ قانون قوه قضائيه).
سپس، احكام دادگاههاي عالي منطقهاي ممكن است توسط دادگاه عالي فدرال، به عنوان آخرين مرجع رسيدگي ، مورد فرجام خواهي قرار گيرند ( ماده ۱۳۳ قانون قوه قضائيه).
دادگاههاي منطقهاي مي توانند هم به عنوان دادگاه نخستين و هم تجديدنظر عمل كنند. به عنوان يك قاعده. اين دادگاهها- از جمله شعب بازرگاني- به تمام دعاوياي كه به دادگاههاي بخش واگذار نشده اند، در مرحله بدوي رسيدگي مي كنند ( بند اول ماده ۷۱ قانون قوه قضائيه). بنابراين دادگاههاي منطقهاي براي رسيدگي به دعاوي مالي با ارزش بيش از ۱۰ هزار مارك آلمان، دعاوي غيرمالي، دعاوي عليه مقامات مالياتي براساس « قانون خدمات دولتي» و نيز دعاوياي كه شامل هر گونه نقض وظايف قانوني است، صالح هستند( بند دوم ماده ۷۱ قانون قوه قضائيه).
شعبه بازرگاني، به تمام دعاوي مربوط به فعاليتهاي تجاري رسيدگي مي كند؛ مثل دعاوي مرتبط با حقوق شركتها، دعاوي مربوط به رقابت، بورس سهام و اوراق بهادار، اسناد تجاري يا علايم تجاري.
تجديدنظر عليه احكام دادگاههاي منطقهاي به عهده دادگاه عالي منطقهاي است (بند اول ماده ۱۱۹ قانون قوه قضائيه) ؛ زماني كه در دعاوي مالي، ارزش موضوع دعوا فراتر از ۶۰ هزار مارك آلمان است و يا در دعاوي غيرمالياي كه دادگاههاي عالي منطقهاي با توجه به اهميت اساسي پرونده مجوز تجديدنظر صادر ميكنند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن