سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
هنوز چند روزی به شروع فصل مدرسه باقی نمانده بود که فرید کوچولو، با مامان تو خیابون ها، کوچه و بازارها از این مغازه به آن مغازه به دنبال خرید لباس فرم مناسبی بودند، که مدرسه گفته بود. حتماً باید رنگش سرمه ای با خطهای سفید روی آستین باشد! برای خواهر بزرگش هم روپوشی کرم رنگ با مقنعه ای سرمه ای که مخصوص بچه های راهنمایی بود! مجید برادر بزرگترش هم باید کله اش را نمره چهار می زد! دل تو دلش نبود، نمی فهمید اینقدر التهاب مامان و خواهر بزرگش از چیه؟ او دائم تو خانه می گفت: باز هم شروع شد، باید و سختگیری های مدیر و ناظم و اخم و تخم معلم را تحمل کنیم! باز هم تنبیه! باز هم درس! تکلیف و جریمه! حیف، چقدر زود گذشت، کاش اصلاً مدرسه نمی رفتیم! طفلک فرید، اینها را که می شنید و صحبت های مامان رو که می گفت توی مدرسه مواظب باش این کار را نکنی . درس نخوانی، خانم معلم کتکت می زند و شنیده بود، بچه های شیطون را می اندازند تو اتاق های تاریک و... بابا می گفت آخر که چی لیسانس بگیرند، بیکار و بی عار، ویلون تو خیابونها.
فرید کوچولو اینها را می شنود . پاک ترس ورش می دارد، یعنی مدرسه اینقدر بده! چقدر سختگیرن! چند روز مونده به شروع سال پاشو توی یک کفش می کنه که من مدرسه نمی روم، جیغ می کشید و گریه می کرد که مدرسه را دوست ندارم.
دلیل اینکه بچه ها از مدرسه رفتن می ترسند چیست؟
ترس: Fear
روانشناسان معتقدند ترس یک حالت هیجانی است نسبت به خطر یا یک محرک مضر که شخص از آن آگاه است. عامل ترس می تواند یک شی ء باشد، یک انسان یا مسئله و موقعیت مشخص.
مدرسه هراسی یا ترس از مدرسه
ترس غیر منطقی از مدرسه در واقع معادل واژه School refusal به معنی امتناع از مدرسه رفتن است و یکی از نشانه های اضطراب جدائی از والدین، خانه، خانواده یا شرایطی است که به آن دلبسته و وابسته شده بود.
- امتناع از مدرسه رفتن در هر سنی دیده می شود، اما معمولاً در ابتدای هر مقطع به صورت واضح تر و عینی تر خود را نشان می دهد. تقریباً این مسئله در بین پسرها و دخترها در سنین آغاز مدرسه به طور یکسان دیده می شود، اما در سطوح بالاتر با اندکی تفاوت از یکدیگر سبقت می گیرند. در خانواده هایی که بچه ها با فاصله های زیاد از یکدیگر متولد می شوند شایعتر بوده و همانطور که گفته شد شایع ترین دلیل ترس از مدرسه در بین کودکان و در بدو ورود به مدرسه ناشی از اضطراب جدایی از والدین بخصوص مادر است.
- معمولاً مادران بچه هایی که دچار اضطراب جدایی هستند شخصیتی افراطی، مضطرب، بیش از اندازه حمایت کننده، مردد، غیرمنطقی، حساس و عاطفی (سمپاتیک) دارند که اضطراب خود را با بیان افکار منفی و اضطراب آلود و عمل خود به بچه ها منتقل می کنند.
- اغلب مادران کودکانی که ترس از مدرسه رفتن دارند، افرادی وسواسی، کم تحمل، نکته سنج و موشکاف هستند که احتمالاً خود یا یکی از نزدیکانشان در کودکی دچار همین مشکل بوده اند.
- ترس یا امتناع از مدرسه بیش از آنکه علت شخصیتی، عاطفی یا... داشته باشد، ناشی از یادگیری است. مادر یا پدری که در ارتباط خود با کودکان مفاهیم و نکته های منفی از محرکها و مکانهایی مثل مدرسه یا درس خواندن می دهند وقتی تجربه های منفی توأم با وحشت و ترس و اضطراب، خود را از دوران تحصیل و مدرسه، تنبیه و توبیخ ها به بچه ها انتقال می دهند و از آنها می خواهند مواظب رفتارهایشان باشند، خواه ناخواه، بذر امتناع و ترس از مدرسه را در افکار آنان می کارند.
یک تجربه
- علی کلانترزاده دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی می گوید:من هیچ وقت از مدرسه رفتن نترسیدم، یادم می آید هفته اول مهر بود، درست تا یک هفته هیچ تکلیف و مشق به ما ندادند، فقط خانم معلم می آمد در مورد کتابها و درسهایمان چیزهایی می گفت و می رفت، همیشه لبخند می زد، هیچ وقت ندیدم اخم کند یا کسی را کتک بزند.
یادم می آید بعضی از بچه ها با مامان هاشون اومده بودند مدرسه، چندتایی گریه می کردن، خانم معلم با خنده به بچه ها گفت، بگین مامانتون بره خونه، بچه ها هم رفتن به مامانها گفتند برن خونه.
خانم معلم با مهربانی توضیح می داد از هفته آینده دفترچه بیاریم و مشقهایمان را چطور بنویسیم. خیلی از او خوشم آمده بود.
از علی می پرسم چطور شد از مدرسه رفتن نترسیدی؟ می گوید: آخه مامان من معلم بود، قبل از شروع مدرسه من را با خودش آورد مدرسه و با ناظم و معلم ها بازی می کردیم، با بچه های کلاس پنجم دوست شده بودیم.
مامان همیشه تو خونه از معلم ها، مهربانی هاشون و دلسوزی هاشون تعریف می کرد. راستش هیچ ترسی نداشتم، اما یکی دو تا از بچه ها هی گریه می کردند. تا جایی که با چند تا از بچه ها دست ها و پاهاشون را گرفتیم، آوردیم کلاس، همین که خانم معلم چند تا شکلات به اونها داد ساکت شدند و یادشان رفت برای چی گریه می کردند.
- یعنی هیچ وقت نشده از مدرسه بترسی؟ راستش یادمه فقط یک بار کودکستان وقتی مادرم من رو تنها گذاشت و رفت تا ۵ دقیقه گریه می کردم! اما خانم معلم وقتی تشویقم کرد بازی کنم و نقاشی بکشم همه چیز را فراموش کردم.
ترس از مدرسه در مقاطع مختلف
تجربه نشان داده امتناع یا ترس از مدرسه در هر سنی دیده می شود. اما علت ها و دلایل متفاوتی دارد.
مقطع ابتدایی: نقش والدین و اضطراب جدایی این سن مصادف است با ساخت طرح واره هایی از محیط اطراف که توسط نزدیک ترین افراد به فرد انتقال داده می شود، کودک ۶ یا ۷ ساله آمادگی بسیار زیادی برای دریافت، ذخیره و حفظ اطلاعاتی دارد که نزدیکان به خصوص پدر و مادر، خواهر و برادر، در مورد یک شیء، مسئله، مکان یا فرد به او می دهند. هر گونه برداشت منفی و انتقال آن به کودک، التهاب، دلواپسی، تشویش، اضطراب و ناراحتی یا آرامش، انگیزه مثبت، تلاش و کوشش، شادمانی و هیجانات مثبت می تواند در واکنش کودک یک مسئله مؤثر باشد.
آنچه والدین به صورت احساس، افکار، اعمال و گفتار به فرزندشان انتقال می دهند، بخصوص در این سن او را نسبت به حضور یا عدم حضور (مثلاً در مدرسه و کلاس) تهییج می کند. ایجاد باورهای غلط نسبت به معلم، ایجاد یأس و یا ناامیدی از آینده، بیان و ابراز تشویش و نگرانی از چگونگی حضور بچه ها در مدرسه و... حساسیت منفی و واکنش عاطفی او را در پی خواهد داشت و هر گونه تأکید و تحریک کودک در این شرایط به حضور در مدرسه شدت واکنشها را افزوده و نتیجه منفی به بار می آورد.
اضطراب جدایی
عامل دیگر، اضطراب کودک از جدا شدن و از دست دادن تکیه گاه، پناهگاه و وابستگی به مادر است. معمولاً مادران سعی در وابسته نمودن کودکان به خویش دارند و به واکنشهای عاطفی آنان نسبت به ترک پاسخ می دهند که در طولانی مدت و در هنگام وارد شدن به محلی ناآشنا یا تغییر مکان بدون حضور مادر، دچار نوعی حالات اضطراب به نام اضطراب جدایی Anxiet separation می شود که خصوصیات آن اضطراب شدید، موقع جدا شدن از افرادی است که کودک وابستگی مهمی نسبت به آنها دارد. این وابستگی می تواند به خانه یا محیط های آشنا هم باشد، گاهی در بچه ها هنگام جدا شدن از مادر حتی نشانه هایی از هراس هم دیده می شود، که فراتر از آنچه که از سطح رشد آنها انتظار می رود، است.
راهنمایی
در این سن اضطراب جدایی جای خود را به امتناع از مدرسه رفتن می دهد، در واقع در این مقطع امتناع از مدرسه رفتن مطرح می شود نه ترس و آن به دلیل کسب تجربه های عینی است از حضور در مدارس ابتدایی، مشاهده رفتارها، ارائه اطلاعات واقعی یا غیرواقعی از مقطع تازه، توسط همسالان، افراد خانواده و غیره، وابسته شدن و عادت به حضور یک معلم در تمامی دروس ، تعداد کم دانش آموزان کلاس و ترس از حضور در کلاسهای حجیم یا معلم های مرد (بیشتر برای پسرها) ، عدم آگاهی نسبت به مقطع، قوانین و مقررات مدرسه، سختگیری کادر اجرایی و دبیران و در صورتی که از نظر آموزشی ضعیف بوده باشند، ترس از ناتوانی و شکست تحصیلی.
این دوره از حساسترین دوران زندگی فرد است. تحولات مربوط به بلوغ، رشد فکری و روانی، تمایل به استقلال طلبی، تغییر در ارزشها و تحولات جسمانی از این سن آغاز می شود.
نوجوان در این سن بسیار حساس، زودباور و تأثیرپذیر است. تجربه های قبلی از نحوه رفتار معلم، محیط آموزشی، ناظم و مدیر و روابط با همسالان در چگونگی واکنش او نسبت به محیط تازه مؤثر است.
بی تردید در آغاز هر پایه به طور طبیعی مواجه با نوعی دلشوره اضطراب و نگرانی نوجوانان در برخورد با محیط تازه تحصیلی خواهیم بود.
اخلاق و رفتار معلم، طرز تفکر او، سطح فرهنگی، کیفیت و نحوه آموزش دروس، و برخوردش با مسایل و مشکلات بچه ها، روش کلاسداری و تدریسش و شیوه های انضباطی او، جاذبه و دافعه اش ، تشویق و تنبیه، نظم و ترتیب در دوره ابتدایی و آغاز دوره راهنمایی تأثیر سازنده یا مخرب در افکار و واکنشهای او به محیط تازه دارد.
متوسطه
این دوره همراه با تغییر در نگرشها! باورها، ارزشها، تغییرات بلوغ و تحول عمیق در لایه های مختلف شخصیت است. با ورود به مقطع نظری نوجوان دوره وابستگی به والدین، کودکی و مطیع بودن را کنار می گذارد. اما نه به طور کامل! والدین به علت تغییر در ظاهر فیزیکی و سعی در مستقل شدن نوجوان، او را رها می کنند. (در واقع استقلال می دهند) اما نوجوانانی که تا این سن چه از لحاظ درسی و چه تربیتی تحت تأثیر والدین بخصوص مادران، اتکا و حمایت او بودند، ناگهان خود را بدون حامی تنها در محیطی بسیار شلوغ افرادی سختگیر و (از دید خود) خشن می بیند. تجربه سختگیریها، شکستهای درسی، توبیخ، بدرفتاری مسئولان مدرسه، تندخویی و خشونت از طرف معلم و... او را نسبت به حضور در محیط مدرسه بیزار می کند. تغییر در حجم، کیفیت و موضوع کتب درسی و افزایش تعداد دروس و ناآشنایی با واحدهای درسی و... در نخستین روزهای حضور در مدرسه او را دچار حالات عصبی و عاطفی می کند، که در نهایت احتمال امتناع از مدرسه رفتن و نهایتاً در صورت برخورد واکنشهای جسمانی مثل سردرد، دل درد، حالات تهوع و بیماریهای ناگهانی از خود نشان می دهند (این مسئله در تمامی مقاطع دیده می شود.)
عامل پنهان
آنچه معمولاً مورد کم توجهی مسئولان و دست اندرکاران مدارس و آموزش و پرورش قرار می گیرد، توجه به فضا و محیط فیزیکی مدارس است! با یک نگاه به کودکستان ها و پیش دبستانها می بینیم از کوچکترین فضایی برای جلب توجه به ایجاد شوق در بچه ها استفاده می کنند. جذابیت، شادابی و طراوت محیط آموزشی نقش مهمی در جذب، ایجاد آرامش درونی و علاقه به حضور در مدرسه دارد. کمتر مدرسه ای را می بینید که دیوارهایش آجری نباشد! یکی از مسئولان آموزش و پرورش منطقه غرب تهران می گفت: وقتی دیواره ها و محیط دبستان کنار اداره را می بینیم با آن پرچم روی دیوار و صبحگاهی، به یاد پادگان های اطراف تهران می افتم! بچه های مثل سرباز توی صف ایستاده و به زور خود را کنترل می کنند!
در واقع در مقطع ابتدایی جذابیت و زیبایی فضای مدرسه و استفاده از رنگ های شاد و تصاویر جذاب و جالب به همراه وجود فضای سبز در مدرسه می تواند در تغییر نگرش و کاهش اضطراب بچه ها مفید باشد. کلاسهای کوچک و تاریک یا بسیار وسیع با تعداد زیاد دانش آموز، بچه ها را در نخستین تجربه حضور در مدرسه وحشت زده می کند! سال قبل در یک نظر سنجی که از بچه ها به عمل آوردم، اکثراً معتقد بودند مدرسه مثل زندان است!
بچه ها مثل سرباز باید مراقب هر نوع رفتاری باشند! همه چیز درس است! معلم ها اغلب کم حوصله، عصبانی و زودرنج می باشند. هر چند هستند معلم هایی بسیار پر نشاط، شاداب و خنده رو...
راهکار
والدین تجارب افکار بازخوردهای منفی خود را به کودکان و نوجوانان انتقال ندهند، با تأکید بر مراحل مختلف رشد کودکی و نوجوانی و تغییرات هر مرحله والدین رفتارهای خود را متناسب با این تغییرات، تغییر دهند. در سنین ابتدایی از ترساندن بچه ها، ایجاد رعب و ترس از معلم، تشبیهات (اگر بچه خوبی نباشی میگم معلم تو را تو کلاس حبس کند) خودداری کنند. خاطرات، یادواره ها و تجارب مثبت، شاد و جالب خود با معلم های دوره ابتدایی را با بچه ها در میان بگذارند، از معلم ها با القاب خوب (با لبخند) یاد کنند. آنها را مهربان و دلسوز بدانند و به بچه ها انتقال دهند، پیش از آغاز مدرسه آنها را با مسئولین، معلم ها و محیط مدرسه آشنا کنند، به هیچ وجه به خاطر ضعف در فهم یا انجام تکالیف، تنبیه یا توبیخ نکنند. بچه های دیگر را به رخشان نکشند، تفریحات آنها را محدود نکنند، و دلیلش را مدرسه رفتن قلمداد نکنند. بچه ها را در دوره ابتدایی به خود وابسته نکنند، سعی کنند روشها را به آنها بیاموزند و بگذارند خودشان با کمک و یاری والدین در حد اعتدال تکالیفشان را انجام دهند. برای جلوگیری از انزواطلبی و دوری گزینی سعی کنند از دبیران در منزل استفاده نکنند، آنها را تا می توانند در محیط های آموزشی و حضور در جمع قرار دهند.
نکاتی برای مسئولان
برای کاهش هر چه بیشتر مشکل امتناع از مدرسه سعی کنید در هر مقطع از وجود کارشناسان روان شناسی و مشاوره به صورت مستمر در مدرسه بخصوص ابتدایی و راهنمایی استفاده کنید. مشاور با ایجاد روابط عاطفی پایدار خواهد توانست بچه ها و نوجوانان را جهت ورود به مقاطع مختلف آماده و شیوه برخورد با مسایل و مشکلات عاطفی و آموزشی را به آنها بیاموزد.
"محیط آموزشی و فیزیکی مدرسه ها را شاد کنیم، جذابیت مهمترین عامل جذب بچه هاست."
بهطور قطع و یقین همه کارهای خوب و مثبت را دوست دارند و آن را تحسین میکنند و البته افرادی هم که این اعمال را انجام میدهند، نزد همه محبوب و قابل قبول میشوند.
وقتی کودکی کار مثبتی را انجام میدهد و مورد قبول والدین قرار میگیرد، والدین با دادن پاداش و هدیهای اورا مورد تشویق قرار میدهند و او را تحسین میکنند که مثلاً این کار تو که غذای خود را کامل خوردی یا اتاق خودرا مرتب کردی کار بسیار خوبی بوده است و با این پاداش و تشویق که شاید یک اسباب بازی و یا یک جعبه مدادرنگی باشد، به او میفهمانند این کار خود را تکرار کند. ولی اگر کودک خطایی بکند پدر و مادر او را تنبیه میکنند که این کار تو ناپسند بوده است و با این تنبیه که شاید محروم کردن از دیدن تلویزیون باشد، به او میگویند این کار خود را تکرار نکند البته یک نکته بسیار مهم و قابل توجه اینجا وجوددارد که هم تنبیه و هم تشویق نباید از حد خود تجاوز کند اگر برای کار مثبت تشویق سنگینی انجام گیرد، توقع کودک بالا میرود و اگر با پاداشهای کوچکتر از آن راضی نمیشود و بیشتر از آن میخواهد که دیگر برای آن فایدهای ندارد و همینطور تنبیه اگر بیش از حد باشد مثلاً تنبیههای بدنی شدید میتواند کودک را به آن چیز خاص بدبین کند.
نکتهای دیگر که در اینجا باید ذکر کرد، این است که اگر تنبیه و یا تشویق میخواهد صورت بگیرد، باید بلافاصله بعد از عمل کودک انجام بگیرد و فاصلهای بین آن نیفتد چون اثر تنبیه و تشویق را از بین میبرد باید اگر میخواهیم تنبیه کنیم آن را بلافاصله به کار ببریم که کودک متوجه شود کار او ناپسند و بد بوده است و در مورد تشویق هم همینطور اگر بگذاریم از وقت آن بگذرد کار کودک را بیارزش کردهایم و کودک فراموش می کند این تشویق و یا تنبیه به چه خاطری بوده است. اگر خواستیم کودک را تنبیه کنیم باید او را متناسب با عملی که انجام داده، از یک سری چیزها که به آن علاقه دارد، محروم کنیم مثلاً یک ساعت او را از بازی کامپیوتری که دوست دارد محروم کنیم. این نمونه تنبیه نباید به مدت طولانی باشد چون اثر آن کم خواهد بود و اگر خواستیم کودک را تشویق کنیم چیزهایی را که دوست دارد در حد توان در اختیار او میگذاریم و متناسب با عمل مثبتی که انجام داده است برایش تهیه میکنیم. البته در مورد تنبیه درباره کودک باید در آخر کار یک تشویق هم برای آن صورت گیرد تا کودک انگیزه داشته باشد که این کار خطا را تکرار نکند. بهطور فرض اگر کودک را به خاطر کار بدی که انجام داده تنبیه کردهایم به او بگوییم که اگر این دوره تنبیه را گذراند و کار بدش را جبران کرد چیز مورد دلخواه او را برایش تهیه میکنیم. در مورد کار مثبت هم به همین گونه است اگر کودک کار مثبتی انجام داد به او می گوییم اگر این کار خود را ثبات بخشد پاداشهای بعدی در انتظار او خواهد بود.
تشویق کودکان خجالتی
کودکان خجالتی خود را به برخوردهای اجتماعی و همزیستی با دیگران تشویق نمایید. برای اینکار راههای زیادی وجود دارد ، به عنوان مثال ، اگر کودک خجالتی در هنگام سلام یا خداحافظی ، نخواهد به شخص چیزی بگوید ، سعی کنید او را وادار به دست دادن برای سلام یا خداحافظی نمایید.
دست دادن قدمی است در مسیر درست. راه دیگر این است که با کودک دیگری وارد یک بحث هیجان انگیز بشوید و هنگامی که بحث داغ شد ، از کودکتان سؤال کنید که نظر وی در مورد موضوع مورد بحث چیست و البته مراقب باشید که وی را زیاد تحت فشار قرار ندهید زیرا ممکن است مقاومت بیشتری ایجاد کند. به یاد داشته باشید که کودک در بعضی روزها بهبودی نشان خواهد داد و بعضی روزها خیر.
برای کودکان خجالتی یک هدف معقول و دشوار این است که هر روز حداقل یک کلمه به یک فرد جدید بگوید. سایر موارد مناسب ، می تواند صحبت کردن در مقابل همه افراد کلاس ، شرکت کردن در بازی های تیمی یا پرسیدن یک سؤال از معلم باشد.
تنبیه
همیشه دقت داشته باشید که تنبیه فرزندتان با کار خلافی که او انجام داده همخوانی داشته باشد و از نظر او عادلانه باشد. شما فرزندان خویش را برای ورود به اجتماع و ایجاد یک زندگی مستقل آماده می کنید و بنابراین تنبیه نیز باید نتیجه کار خلاف باشد. این روش هر نوع رنجشی را نیز در بچه ها از بین می برد زیرا تنبیه نتیجه کار خلاف آنها بوده است . البته به خاطر داشته باشید که هیچگاه از تنبیه بدنی استفاده نکنید.
کودکان را کتک نزنید
کودکان از سن هشت ماهگی و بالاتر به لوازم زینتی علاقمند می شوند و گاهی کشوی مربوط به لوازم زینتی مادرشان را باز می کنند و آنها را از روی کنجکاوی به هم می ریزند. اما در بسیاری از موارد دیده شده است که مادران وقتی با این موضوع روبرو می شوند ، فرزند خویش را کتک می زنند و معمولاً یک سیلی به وی می زنند و یا ضربه ای آبدار به پشت دست کودک می زنند تا به او بفهمانند که نباید این کار را انجام دهد. این مادران اعتقاد دارند که در این سنین ، هشدار دادن به کودکان و یا محروم کردن آنان از چیزی ، کاری از پیش نمی برد و فقط تنبیه بدنی سبک ! در آن لحظه ، کودک را از کار خطا باز می دارد.
اگر به کودک بگوییم یا بفهمانیم ! که اجازه ندارد با محتویات گنجه یا کمد مادر و یا کیف مادر یا ... بازی کند مهارت شناختی که به دنبال درک نتیجه امور بدست می آید ، در او از بین می رود. اما کتک زدن هم نتیجه بهتری ندارد زیرا کودکی که کتک می خورد می داند که چه خطایی از او سر زده است اما نمی تواند آن را به خاطر بسپارد. حتی ممکن است نکته ای را که به او تذکر می دهید از یاد ببرد و به این فکر نیفتد که کارش بد بوده است.
بنا براین بهترین روش در برخورد با اینگونه موارد ، ایمن کردن محیط اطراف کودک نوپا برای انجام اکتشافات او می باشد. همچنین مادران باید لوازم زینتی و بهداشتی آرایشی خود را در جایی دور از دسترس کودک بگذارند. در موارد دیگر که کودکان بزرگتر می شوند نیز کتک زدن نتیجه ای مطلوبی نخواهد داشت. در این مورد به شرح واقعه ای می پردازیم :
مادری بارها به دختر چهار ساله اش تذکر داده بود که به ظرف کریستال روی میز دست نزند ولی دختر هر بار نافرمانی کرده و به آن ظرف دست میزد ( در این موارد اگر ما بزرگسالان زیادی روی چیزی تاکید داشته باشیم و مدام به کودک بگوییم به آن دست نزند ، کودک بیشتر کنجکاو شده و به دست زدن به آن راقب تر می شود) تا اینکه بالاخره آن ظرف از دست کودک افتاد و شکست. مادر بلافاصله از راه رسید و به کودک پرخاش کرد و وی را کتک زد و سرش داد کشید و کودک هم گریه کنان از اتاق بیرون دوید.
مادر بعد از جارو کردن تکه های شکسته گلدان ، رفت تا به دخترش سر بزند و ناگهان دید که دخترش ، عروسکش را به شدت کتک می زند و سرش فریاد می کشد:« دختر بد ، دختر بد ... ». در این لحظه مادر که با صحنه بدی مواجه شده بود دریافت که رفتارش با کودک چه اثر نامطلوبی روی او گذاشته است.
مادر بعد می گفت: لحظه بسیار بدی بود ، دریافتم که چه کار اشتباهی کردم. خسته و منقلب بودم و ناگهان عصبانی شدم و کنترلم را از دست دادم.
همه والدین در مواقعی که آرامش دارند و یا شاد هستند ، می پذیرند که بچه هایشان را کتک نزنند اما وقتی عصبانی می شوند نمی توانند خود را کنترل کنند در صورتی که ما بزرگسالان باید خشم خود را کنترل نماییم و هنگام عصبانیت بهتر است تا بدست آوردن آرامش کامل ، واکنش نشان ندهیم. کمی استراحت در هنگام عصبانیت و یا مشت کوبیدن به بالش البته دور از چشم کودکان ، یا قدم زدن و یا تلفن به یک دوست ، می تواند کمی تسکین دهنده باشد. وقتی که آرام شدیم دیگر تمایلی به کتک زدن در خود نمی بینیم.
اما والدینی هم که بچه هایشان را کتک نمی زنند معتقدند که در مواقعی که پای جان کودک در میان است باید از روش تنبیه بدنی استفاده کرد. واقعه ای دیگر را بازگو می کنیم :
مادری می گفت: وقتی پسر پنج ساله اش را دید که برای گرفتن توپش تا وسط خیابان دوید ، او را کتک زد. این مادر گفت: اگر راننده به موقع ترمز نگرفته بود حالا پسرم مرده بود. کتک زدن او تنها راهی بود که می توانستم به او بفهمانم که هنگام گذشتن از خیابان باید به هر دو طرف نگاه کند.
این مادر ادامه داد: اما چند هفته بعد از آن هنگامی که به او اجازه دادم تنهایی به خانه دوستش که آن طرف خیابان بود برود ، همانطور که از پنجره نگاهش می کردم متوجه شدم دوباره بدون آنکه به اطراف نگاه کند ، بی مهابا از خیابان گذشت و باز هم بی دقتی کرد.
در این مورد محققان علوم تربیتی می گویند: بهترین روش اینست که هر مرحله را با کودک تمرین نماییم. با وی از خیابان عبور کنیم و هنگام عبور به او بگوییم: « به چپ نگاه کن » ، « به راست نگاه کن » ، « چراغ راهنمایی را ببین » ، « به پیچ خیابان نگاه کن » و ... . طی دوره آموزش ، کودک نباید بدون نظارت دیگری از خیابان عبور کند مگر اینکه ثابت نماید می تواند از خود مواظبت کند.
و اما ماجرایی دیگر:
پسر چهار ساله با آجرهای اسباب بازی خود مشغول ساختن خانه بود که ناگهان خواهر کوچکترش به آنها خورد و همه را خراب کرد. پسرک عصبانی شد و شروع کرد به کتک زدن خواهرش و مادرش که شاهد ماجرا بود بلافاصله سر رسید و شروع به کتک زدن پسرش کرد و در حین کتک زدن به او گفت: « این تنبیه به تو می فهماند که نباید خواهر کوچکت را کتک بزنی!»
پسرک فریاد می زد و می گفت: « او خانه مرا خراب کرد. همیشه طرف او را می گیری و ... ». در چنین موقعیت هایی بعید به نظر می رسد که پسر احساس تاسف از کار خود داشته باشد و متنبه شود و دفعه بعد اگر چنین موردی پیش آید خواهرش را شدیدتر کتک خواهد زد.
از طرفی مادر با کتک زدن او رفتاری را که سعی در از بین بردن آن داشت ، تشدید می کند و کتک زدن را به عنوان راه حل مشکلات ، موجه جلوه می دهد و از طرفی این موضوع را به پسرک القا می کند که بزرگترها حق کتک زدن کوچکترها را دارند.
راه درست برخورد در این موارد اینست که با قدرت بگوییم: « در این خانه کسی حق کتک زدن دیگری را ندارد و بهتر است فوری از خواهرت عذر خواهی کنی و خواهرت هم باید بابت خراب شدن خانه ات از تو عذر خواهی کند و...».
بعضی ها می گویند: من هم وقتی بچه بودم از دست پدر و مادرم خیلی کتک خوردم. حال اگر این اشخاص به خاطرات کودکی خود رجوع کنند ، بعید است که از والدین خود به خاطر اتخاذ این شیوه راضی بوده باشند. باید این حقیقت را پذیرا باشیم که کتک زدن احساسات را جریحه دار می کند و تاثیر نامطلوبی بر روح و روان کودک بر جا می گذارد. امیدواریم که پدر و مادرها فرزندان خود را کتک نزنند و از سایر روشهای تربیتی برای جلوگیری از تکرار خطاهای کودکانشان استفاده کنند.
خانواده بزرگ معلمان با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر با تمامی اقشار گوناگون جامعه از طریق دانشآموزان تحت تربیت خود در ارتباط بوده و تأثیرگذاران مستقیم بر خانوادهها و جامعه هستند.
پرداختن به وضعیت این قشر از این جهت که میتوانند بانیان فرهنگ ایرانی- اسلامی در این جامعه باشند و بر جوانب گوناگون زندگی افراد و جوامع تأثیرگذار باشند، حایز اهمیت خواهد بود.
در چند دهه اخیر در تاریخ کشورمان، اگر چه شاهد توجهات به فرهنگیان و حرکتهایی نیز از سوی آنان بودهایم، لیکن این توجهات و حرکتها در همه دورهها به نحو کامل رضایتبخش و ثمربخش نبودهاند که ریشه این امر را میبایست در ناکافی بودن و ناکارآمد بودن حرکتها دنبال کرد.
چنانچه موضوع پرداخت هماهنگ حقوق در سال 68، اختصاص بن در سال 80 ، افزایش 4 درصدی حقوق نسبت به سایر کارکنان دولت و افزایش 10 درصدی فوقالعاده جذب مشاغل به معلمان، رضایت بلندمدت آنها را تأمین ننموده و فقط نقش مسکّن را ایفا کرده است که شاید علت این توجه ناقص را در تقسیم فرهنگیان به معلم و عضو هیأت علمی بتوان یافت که در این میان نقش معلم به عنوان یک عضو خانواده فرهنگی جامعه نادیده گرفته شده است.
از آنجا که حرکت معلمان در گذشته فاقد انسجام بوده است، پس از مدتی و شاید با تزریق مسکّن خاموش شده و برای مدتی جز شنیدن صداهای پراکنده از آنان، حرکتی مشاهده نمیشود.
در جریان حرکت اعتراضی معلمان در سالهای اخیر نیز چون این حرکت فاقد انسجام بود نتوانست از فرصتهای ممکن استفاده کند و خانواده فرهنگیان را فعالانه به حرکت در آورد.
لذا مشاهده میکنیم که در جریان این حرکتها عناصر فرصتطلب وارد صحنه شده و نظام سیاسی را رو در روی معلمان قرار دادهاند، علاوه بر عوامل فوقالذکر به اعتقاد نگارنده آسیبپذیری حرکت معلمان را میتوان در ابعاد زیر بررسی کرد:
عدم توجه به امر آموزش در سطح کلان و ملی:
در سطح کلان و ملی، پایین بودن اعتبارات آموزشی نسبت به سایر بخشها و پایین آمدن ارزش علم و دانش در سطح افکار عمومی سبب شده است نیروهای کارآمد و توانمند جذب مراکز آموزشی و فرهنگی نشوند که پیامد این امر پایین آمدن سطح فرهنگ جامعه و ضعیف و ناتوان شدن مربیان آموزشی شده است.
عدم رشد سازمانهای غیررسمی معلمان:
وجود جو بی اعتمادی در جامعه فرهنگیان سبب شده است تا معلمان نسبت به یکدیگر اعتماد کافی نداشته باشند و نیز بازار شایعه پراکنی و هجویات باعث ایجاد نوعی بدبینی و عدم امنیت شغلی شده که در نهایت مانع اساسی در عدم رشد سازمانهای غیررسمی در آموزش و پرورش شده است.
مشکلات مالی:
بیشتر تشکلهای صنفی به دلیل عدم ارتباط با کانونهای ثروت و قدرت و نیز عدم پرداخت حق عضویت از سوی اعضا در انتشار و تکثیر اطلاعیهها، انتشار جزوههای آموزشی، انتشار نشریه، نداشتن امکانات اولیه دارای مشکلات عدیدهای هستند که از ابتدای شروع فعالیت گریبانگیر آنها خواهد بود، در حالی که برخی دیگر از تشکلها تحت حمایت دولت بوده و از بودجه عمومی وزارتخانه ارتزاق میکنند.
ضعف تئوریک و پایین بودن سطح نگرش برخی از فرهنگیان:
تمامی تشکلهای موجود در آموزش و پرورش تاکنون طرحی مدون در باره وضعیت حاکم بر آموزش و پرورش و مشکلات اصولی فرهنگیان ارائه ندادهاند و این موضوع سبب شده است تا همواره این تشکلها مطالباتشان به صورت شعارهای سطحی مطرح شود.
تشکلهای صنفی موجود در آموزش و پرورش برای آن که در آینده حرفی برای گفتن داشته باشند، باید ابتدا اقدام به افزایش سطح بینش معلمان کرده در حوزه سازمانی خود مبانی تئوریک محکم و درستی پیدا کنند تا بتوانند مسایل گوناگون آموزش و پرورش را تبیین کنند.
زیر سؤال رفتن منزلت اجتماعی معلمان و نداشتن امنیت شغلی:
معمولاً عدم توجه به امر آموزش در سطح کلان و استفاده از فضاهای آموزشی و تریبونهای رسمی کشور و... که موجبات زیر سؤال رفتن منزلت اجتماعی معلمان را فراهم ساخته، سبب شده است معلمان باور به این که میتوانند تحول و تغییر بیافرینند، را از دست بدهند.
مدیران سازمانهای رسمی:
برخیاز مدیران سازمانهای رسمی آموزش و پرورش، به دلیل این که معمولاً خود به صورت غیر انتخابی بر سر کار آمدهاند، اعتقاد اندکی به تشکلهای صنفی در آموزش و پرورش دارند و به همین خاطر در بسیاری از موارد چون با مسایل حقوق صنفی معلمان روبهرو میشوند، واکنش نامناسبی نشان داده و با استفاده از اهرمهای اداری همکارانی را که علاقهمند به دنبال کردن اینگونه مسایل هستند، از صحنه خارج میکنند و به همین خاطر مشاهده میکنیم که معلمان کمتر حاضر میشوند در امور صنفی مشارکت کرده و یا فعالیت در تشکلها را دنبال کنند.
با توجه به نظرات هوارد گارنر ،هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند.
انواع هوش چندگانه کدامند؟
هوش دیداری / فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید.
مهارت های آنها شامل موارد زیر است:
ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرندهها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان
هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آنهاا همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود:
مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربرددن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی
رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از :
دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان
هوش بدنی/جنبشی
این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرندهها خودشان را از طریق حرکت بیان میکنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود:
رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن
این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتمها و الگوهای موسیقی فکر میکنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان میدهند. خیلی از این یادگیرندهها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از :
موسیقی دان، خواننده، آهنگساز
هوش درون فردی
یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرندهها سعی میکنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه میاندیشند و احساس میکنند. آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزهها دارند. آنها سازمان دهند ه هاس خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقتها به دخالت متوسل میشوند. آنها معمولا سعی میکنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده میکنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزهها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از :
مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر
هوش برون فردی (فرا فردی)
این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرندهها سعی میکنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران
تنبیهات چه بصورت بدنى و چه روانى از قبیل سرزنشها، عتابها، تحقیرها، محرومیتها و... شخصیت افراد را خرد مىکند و آنها را تدریجاً به سوى خمودى و انزوا و گاهى هم فساد شخصیت مىکشاند.
بىاعتمادى به مربیان
تنبیه سبب آن خواهد شد که اعتماد کودک از والدین و مربیان سلب شود و آنها را افرادى زورگو و متجاوز و یا غیر عادل و ستمکار بحساب آورد. کودکى که از والدین ومربیان کتک خورده نمىتواند نسبت به حسننیّت و قابل اعتماد بودن آنها اعتقاد داشته باشد.
این احساس در کودکان کم سنتر بیشتر پدید مىآید بویژه به هنگامى که ندانند چرا تنبیه شدهاند و علت کتکخوردنشان چه بوده است. آنها گمان دارند که والدین و مربیان از قدرت خود سوءاستفاده کرده و محبتشان دروغین است.
یجاد زمینه براى خشونتها
آرى تنبیه ممکن است جلوى سربهوائى کودکان را گرفته و بطور موقت آرامش و سکون را در محیط شلوغى که او ساخته فراهم آورد. ولى این امکان را هم پدید مىآورد که قدرت عمل و ابتکار را هم از دست مربّى خارج سازد.
پیدایش ترس و اضطراب
تنبیه در مواردى امکان دارد زمینهساز ترس و اضطراب کودک گردد. اما ترس کودک از والدین و مربیان سبب آن خواهد شد که طفل همه گاه بکوشد از آنان دور شده و کنارهگیرى کند. و اما اضطراب سبب آن خواهد شد که قرار و آرام از کودک سلب شده و توان کار و تلاش ازاو گرفته شود. در چنان صورتى طفل وضعى عادى و رفتارى سازگارانه نخواهد داشت. در کل به این نکته باید تکیه کرد که نا بسامانىهاى روانى ناشى از ترس و اضطراب، احساس ناامنىها اثرات ناگوارى بر زندگى کودک دارد. وضع حال و آینده او را دچار اختلال خواهد کرد.
تسلیم و بردگى
البته این امکان هم وجود دارد که تنبیه سبب تسلیم کودک گردد و او را بشکند. در چنان صورتى هم مربى موفق نخواهد بود. زیرا در چنان صورتى طفل دائماً درصدد مخفى کارى و چارهجوئى براى نجات است.
تسلیم ناشى از زور غیر از تسلیم ناشى از منطق و استدلال است. بهنگامى که طفلى وجداناً قانع و تسلیم گردد در پى اجراى دستورات و راهنمائىهاى مربى است ولى بهنگامى که آن را ناشى از زور و اعمال قدرت بداند سعى خواهد کرد بنحوى از دستورات طفره رود.
از سوى دیگر این نکته را باید متذکر شد که چه فایده که کودکى بخاطر ترس از تنبیه مطیع شده و با عبودیتى کورکورانه تسلیم آنها گردد. چنین امرى با شئون انسانى انسان سازگار نیست. آنکس که عادت کند تسلیم زور گردد زندگى بعدیش نیز دچار مخاطره خواهد شد.
جرم و تبهکارى
بررسىها نشان مىدهند که تنبیه در مواردى عاملى براى جرم و تبهکارى فرد شده و زمینهساز تحویل عناصر تبهکار به جامعه خواهد شد. براساس بررسىها و تحقیقات بسیارى از افرادى که تن به جرائم و تبهکاری، در سنین بعدى زندگى مىدهند و یا افرادى بىبندو بار و لاابالى بار مىآیند از کسانى هستند که در گذشته مورد تنبیهات سخت قرار گرفته و بر اثر خشونتهائى که دیدهاند عقدهاى بار آمدهاند.
بد آموزىها
تنبیهات بویژه در مواردى که براى کودک علتى روشن و توجیه شده نباشد مىتواند درس بدى براى کودکان بحساب آید. این درس بدآموز به این صورت است که منطق زور و اعمال خشونت را در آنان تقویت مىکند و آنان را به آزاررسانى سوق مىدهد.
کودکانى هستند که دعوائى بحساب مىآیند و هرآنگاه که با کودکان ضعیفتر از خود برخورد کردهاند سر از ستمکارى درآورده و به اعمال قدرت پرداختهاند. این رفتار از یکسو ناشى از درس ناردستى است که از والدین و مربیان گرفتهاند و از سوى دیگر وسیلهاى است براى عقدهتکانى و نجات دادن خود از احساس فشارى که در درون دارند.
آسوده کردن ناصواب وجدان
کودکى که جرمى مرتکب شده و بدنبال آن مورد تنبیه قرار گرفته خود را در رابطه با آن جرم برئ الذّمّه مىبیند. وجدانش راحت است از آن بابت که کار بدى کرده وعقوبت خود را یافته است. و این امر نوعى معامله را در امر گناه در فکر او مستقر مىسازد و وجدان او را مىکشد.
بعدها که باز هم هوس همان لغزش و اشتباه را بکند مىتواند با جرأت در آن وادى وارد شده و از هماکنون پیشبینى وضع خود را داشته باشد. مىداند در ازاى فلان لغزش چه عقوبت و دشوارى براى او مطرح است و به معامله با والدین و مربیان مىپردازد! جرم از او، تنبیه از آنان.
معلمان چوب ناکارآمدی و بیتدبیری برخی از مدیران آموزش و پرورش و عدم هماهنگی مجلس و دولت بر سر لایحه مدیریت خدمات کشوری را میخورند.
در شامگاه 22 اسفند که نمایندگان دولت و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در جلسه تشکلهای صنفی و هیات رئیسه مجلس حضور نیافتند، معلوم بود که پرونده مطالبات معلمان وارد فاز جدیدی شده است. این جابهجایی در شرایطی رخ داد که اولا در اجتماعات چند هزار نفری معلمان در بهمن و اسفند 85، هیچ حادثه خشونتآمیز و یا بینظمی بروز نکرد؛ ثانیا سقف مطالبات و شعارهای معلمان حتی بعد از حوادث روز 23 اسفند که منجر به ضرب و شتم و دستگیری تعداد زیادی از معلمان شد، بالا نرفت. شعار محوری معلمان در ماههای پایانی سال 85 و هماکنون اجرای لایحه نظام هماهنگ پرداخت حقوق است. در کنار این شعار اصلی، معلمان خواستار برکناری یا استیضاح وزیر آموزش و پرورش نیز شدهاند. با چه معیاری میتوان تقاضای معلمان برای اجرای لایحهای که در مجلس تصویب شده است و یا درخواست عزل یک مقام اجرایی را سیاسی و امنیتی قلمداد کرد؟ جز اینکه مدیران دولتی و نمایندگان مجلس ناتوان از اجرای وعده خود، صورت مساله را تغییر داده و مطالبات معلمان را در کادری غیرواقعی قرار دادهاند. معلمان از اول تا آخر گفتهاند که مطالبات ما سیاسی نیست و از حدود قانون پا فراتر نگذاشتهاند.
توجه به ویژگیهای روانشناختی قشر معلم در درک ماهیت حرکت صنفی معلمان به مسوولان کمک میکند؛ صریح و مستقیم انتقاد میکنند. زبانشان گاهی تلخ و گزنده است. نسبت به منزلت و موقعیت اجتماعی خود حساسند و... رفتار کانونهای صنفی هم تابعی از همین ویژگیهاست. تشکلهای معلمان برخلاف تصور برخی مسوولان، تشکلهایی باز هستند. گردانندگان این تشکلها در مجمع عمومی از میان معلمانی انتخاب میشوند که همین ویژگیها را دارند. بیان آنها آمیخته به احساسات و عواطف است.
در چارچوبهای رایج سیاسی در جامعه ایران، مدیران کانونهای صنفی منحصربهفردند. در توصیف آنها باید گفت: معلمند؛ فقط معلم؛ از فرط سادگی پیچیده به نظر میرسند. برخلاف القای مدیران آموزش و پرورش نه دستی سیاسی پشت آنهاست و نه اصلا میانهای با سیاست دارند. بسیاری از آنها سابقه حضور در جبهههای جنگ تحمیلی را دارند، برخی از آنها جانبازند.
خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش رسانهها از بیان و رفتار معلمان گاه دچار شگفتی میشوند و گاهی هم میرنجند. متاسفانه مسوولان آموزش و پرورش این ویژگیها را نمیشناسند. وقتی معاون وزیر آموزش و پرورش بعد از اولین تجمع 3 هزار نفری معلمان در برابر مجلس در اظهاراتی نسنجیده تجمع معلمان را غیرقانونی، غیرمنطقی و سیاسی نامید و اعلام کرد که دست مدیران سابق پشت ماجراست و اصلا اینها معلم نبودهاند، واکنش معلمان تشکیل اجتماعات 10 هزار نفری بود. این تکگوییهای شگفتانگیز در ماههای بعد ادامه یافت تا جائی که وزیر در روز 23 اسفندماه دستگیری معلمان را در حضور دهها خبرنگار تکذیب کرد.
حضور معلمان در ماههای اخیر در تجمعات گسترده، مرهون سازماندهی پیچیده تشکلهای صنفی نبود که اصولا چنین سازماندهیای وجود ندارد. آنها شعاری را مطرح کردند که از عمق جان معلمان برمیخاست و مسوولان وزارت آموزش و پرورش به جای تلاش برای مدیریت مطالبات معلمان در چرخشی عجیب دیگر حتی نامی از لایحه مدیریت خدمات به میان نیاوردند و با اظهارنظرهای نامربوط خود خشم و عصبانیت معلمان را برانگیختند. معلمان انتظار داشتند، بعد از بازداشت 15 و 17 روزه 9 تن از سران تشکلهای معلمان تهران حقیقت ماجرا روشن شود و بار دیگر پرونده مطالبات معلمان در جایگاه واقعی آن یعنی مجلس و دولت، مورد بررسی قرار گیرد اما در حالی که اعضای فراکسیون 105 نفری فرهنگیان مجلس سکوت کردهاند و دولت نیز در پی جایگزین کردن طرحی مبهم به نام پرداخت پلکانی معکوس به جای لایحه مدیریت خدمات دولتی است، بازداشت معلمان در همدان و احضار مجدد تعدادی از اعضای هیاتمدیره کانون تهران، موید این است که نگاه مسوولان تغییر نکرده است و معلمان همچنان بر سر دوراهی ادامه اعتراض یا خاموشی ویرانگر مردد ایستادهاند.
در حالی که جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه روز سهشنبه به خبرنگاران گفت که فعالیت کانون همدان در دولت سابق و فعلی ممنوع اعلام شده، یکی از اعضای این کانون میگوید: <تاکنون هیچ مرجع قضایی یا دولتی فعالیتهای کانون صنفی معلمان همدان را غیرقانونی اعلام نکرده است. اما اکبر عابدی معاون سیاسی - امنیتی استاندار همدان در اظهارنظری متفاوت، طی نکردن مسیر قانونی در انتخابات هیاتمدیره را علت غیرقانونی بودن فعالیت کانون همدان میداند. عضو کانون در این خصوص میگوید: بسیاری از انجمنها و نهادهای مدنی که در دوره اصلاحات پروانه فعالیت گرفتهاند، در دولت نهم با مشکلات اداری و قانونی مواجه شدهاند. مسوولان دولتی با تغییر دلخواه مقررات و نکتهسنجیها بوروکراتیک میخواهند مانع ادامه فعالیت تشکلهای مدنی مستقل شوند. معلمان با نگرانی میپرسند آیا این گفتهها مقدمهای است برای غیرقانونی کردن فعالیت تشکلهای صنفی معلمان؟ این در حالی است که نقش تشکلهای صنفی تعدیل و پالایش مطالبات خام و بعضا افراطی اعضای صنف است.
منبع : روزنامه اعتماد ملی- به نقل از گچ و دل فرهنگیان ایران
بعزم مرحله عشق پیش نه قدمی که سودها کنی اَر، این سفر توانی کرد.
همانگونه که می دانیم، کشور عزیز ما با کشور ژاپن تقریباً همزمان با علوم جدید و راه و رسم آموزش به روش نو، در مغرب زمین آشنا شد.
کشور ژاپن به لحاظ الگوبرداری درست از غرب و با تکیه بر سنت های اصیل ملی، کار خود را از آموزش شروع کرد. در دور افتاده ترین روستاها، با همکاری مردم، به طور جدی، مدارس ابتدائی را تأسیس و گسترش داد. معلمان این مدارس برای تدریس علوم از روش « یادگیری با عمل » بهره جستند. بدین معنا که دانش آموزان را وادار ساختند، با اجرای آزمایش، پدیده های طبیعی را تجزیه و تحلیل و تفسیر نمایند و لذا موفق شدند با عشق و ایمان و علاقه و کوشش خستگی ناپذیری، بر مشکلات خود چیره شوند.
همگان، در این فکر بودندکه، با حداقل هزینه، قناعت فردی و جمعی، بیشترین درخدمت آموزش و پرورش جامعه خود قرار گیرند. همه هماهنگ با تلقی و برداشتی درشت و عمیق و هم راستا و هم سو برای بهبود کیفیت آموزش گام برداشتند، برای خانه های مسکونی خود حداقل و برای مدارس حداکثر وسعت را در نظر گرفتند. در آموزش از روش شاگرد محوری بهره گرفتند. همه چیز را در اختیار مدرسه و معلم و دانش آموزان قرار دادند، برای محیط آموزشی قداست ویژه ای قائل شدند. به دانش آموز شخصیت و مسئولیت را به طور یکسان تفویض کردند، آموزش علوم با اجرای آزمایش بوسیله دانش آموز توأم شد. دانش آموز را به طور مستقیم و غیر مستقیم با طبیعت و قوانین موجود در طبیعت تماس دادند. دانش آموزان را در اداره مدرسه و کلاس شریک کردند. و آموزش نظری با عملی به گونه ای همگام و همراه شد که در مدت کوتاهی توانستند، علوم که مبنا و اساس صنعت و تکنولوژی است به طور چشمگیری تقویت کنند.
مسئولان سیاسی و علمی و فرهنگی ژاپن بارها گفته اند، که : « برخلاف آنچه عده ای تصور می کنند، ما ابتدا از توسعه ی آموزشی و علمی شروع کردیم و بعد به دنبال آن، به توسعه ی اقتصادی دست یافتیم »، در واقع مبنای اصلی توسعه اقتصادی ژاپن « توسعه آموزشی » است.
متأسفانه دیر زمانی است که، علمای ما به علوم طبیعی توجه و عنایت چندانی نداشته اند، و بیشتر وقت گرانبهای خود را در مباحث و مسائل نقلی صرف کرده اند. لذا کشور نتوانست، شخصیت های برجسته ای همچون : ابن سینا – محمد بن موسی خوارزمی – ابوریحان بیرونی – جابربن حیان – رشیدالدین فضل ا... و شیخ بهائی ... را ( که در علوم طبیعی نیز تخصص داشتند ) به جامعه عرضه کند.
از سوی دیگر وقتی زمامداران امیرکبیر بنیانگزار دارالفنون را از صحنه بیرون کردند، هدف های اصلی او را نیز فراموش کردند.در کشور ما علوم طبیعی تدریس شد،اما بدون اجرای آزمایش!! دروسی مانند فیزیک، شیمی و زیست شناسی و زمین شناسی به جای این که در طبیعت تدریس شود و دانش آموز با چشم خود ببیند، با دست خود لمس کند، با مغز خود بیندیشد و با قلب خود اطمینان پیدا کند- ( بجز موارد استثنائی)_ در کلاس های در بسته بدون تماس با خود طبیعت که موضوع درس است، مانند قصه و داستان تدریس شد.
در مغرب زمین، شاگرد و معلم با کار وکوشش و تلاش شبانه روزی، در آزمایشگاه های کوچک و بزرگ، قوانین طبیعی را با روش علمی کشف کردند، و آنرا بسط دادند که به صورت کاربردی درآوردند و بدین ترتیب مبانی صنعت و تکنولوژی خود را استحکام بخشیدند. هر روز با آزمایش جدیدی در رشته های مختلف علوم، به حقایق تازه ای دست یافتند. با وسواس علمی و دقت فراوان باد و باران، زمین و آسمان، ماه و ستارگان، دشت و بیابان، کوه و کوهستان، صحرا و درختان، حیوان و انسان و... را مطالعه کردند و بر کره زمین استیلا یافتند و راهی فضا شدند.
مواد خام را در اینجا و آنجا شناسایی و آزمایش کردند. مزارع و کشتزارها، دریاها و اقیانوس ها، موزه ها و کتابخانه ها را در اختیار دانش آموزان خود قرار دادند. و از ایشان خواستند تا با غور و بررسی طبیعت، شخصاً قوانین را کشف و با آزمایش و روش های علمی قوانینی که قبلاً به وسیله دانشمندان کشف شده بود دوباره بررسی و تحقیق و صحت درستی آن را تأیید و با رد آن قانون جدیدی وضع یا آن را کامل نمایند.
گاهی کلاس دانش آموزان در کنار برکه آب یا رودخانه و مزرعه تشکیل می شد و هردانش آموزی برای خود با کمک چند ابزار ساده مانند ذره بین، آئینه، قیچی، نیروسنج، قطب نما، آهن ربا و... از همان دوره ابتدایی روش بررسی طبیعت را می آموخت با این روش دروس و مطالب آموزشی مستقیماً از نوک انگشتان به مغز انتقال می یافت. بدین ترتیب رموز عالم را به طوری نسبی کشف کردند و هزاران وسیله را تولید، و صدها بیماری لاعلاج را درمان کردند. چهره جامعه تغییر و پیشرفت های حیرت انگیزی درتمام شاخه ها صورت پذیرفت.
ما در حق دانش آموزان خود که از خوش استعدادترین، دانش آموزان جهان می باشند. کوتاهی کردیم استعدادهای ایشان را تباه ساختیم. مستقیم ترین راه تدریس علوم را که روبرو کردن دانش آموز با پدیده های طبیعی است، رها ساختیم و از دانش آموزان خود خواستیم که فقط عبارتی که قانون را بیان می کند، از بر کنند و ظاهراً به همین یادگیری طوطی وار بسنده کردیم و خوشحال شدیم که دانش آموزان ما نیز قانون طبیعی را می دانند. در حالی که این یک خیالبافی محض بود. از بر کردن یک عبارت با درک و فهم و تجزیه و تحلیل و اظهارنظر درباره یک پدیده طبیعی بسیار متفاوت است. همان گونه که مونتاژ کردن یک تلوزیون با اختراع آن بسیار فرق می کند .
تعلیم و تربیت و عقب ماندگی ایران (قسمت دوم )
برای آن که بتوانیم جبران گذشته را کنیم، هیچ راهی نداریم، جز آنکه در نظام آموزش علوم در مدارس خود یک انقلاب عملی به وجود آوریم. باید حصارهای قطور – مستحکم و آهنین و غیر قابل نفوذی که بین کلاس درس و طبیعت در مدارس ما کشیده شده است منهدم کنیم کلاس علوم را در طبیعت برپا کنیم. با عمل و اجرای آزمایش و با اشاره به پدیده های طبیعی درس بدهیم، و از دانش آموزان نیز بخواهیم با اجرای آزمایش و عمل و ساختن وسائل ساده و ارزان قیمت که قانون طبیعی را نشان دهد، درس را پس بدهند. نمره امتحان تنها به عملی تعلق گیرد که نشان می دهد دانش آموز قانون معینی را درک و قدرت تجزیه و تحلیل آن را پیدا کرده است.
اکنون که در دانشگاه های ما در پاره ای از رشته ها – بخصوص علوم پایه – زمزمه کار تحقیقی آغاز شده است جا دارد این زنده کردن روح تحقیق و پژوهش را از مدارس ابتدایی، راهنمایی و بخصوص دبیرستان شروع کنیم زیرا محققان آینده کشورما کسانی هستند که اکنون درمدارس ابتدایی آموزش می بیند.
برای این کار به یک بسیج عمومی و مشارکت اجتماعی نیازمندیم، به مردم اعلام کنیم که از این پس نمی خواهیم نفت خود را به ثمنِ بخس بفروشیم، نمی خواهیم معادن غنی و سرشار خود را با بهائی ناچیز در اختیار بیگانگان قرار دهیم و ... بلکه می خواهیم نفت خود را به وسیله کارشناسان و مهندسان ایرانی شناسایی استخراج و تصفیه کرده و با آن تبدیل به مواد قابل عرضه در بازارهای جهانی عرضه کنیم.
هیچ سئوال کرده ایم که به چه دلیلی معادن سیلیس خود را با ارزان ترین قیمت به بیگانگان بفروشیم و عدسی های گوناگون را با گرانترین قیمت وارد می کنیم؟ آیا تا به حال از خود سئوال کرده ایم که چرا باید هزاران تن مواد خام به خارج صادر و مواد مصرفی ابتدایی را از خارج وارد کنیم؟ آیا حیف نیست ملتی که دارای استعدادهای درخشان و معادن سرشار و آب و هوای مناسب ( حدود 45 درجه اختلاف دما در یک شبانه روز، ) می باشد همچنان عقب مانده باقی بماند؟
پاسخ این سئوال و ده ها سئوال دیگر در زمینه عقب ماندگی در شـؤن زندگی اجتماعی و فردی را باید در آموزش و پرورش پیدا کرد. در آموزش و پرورش باید یک راست به سراغ معلم و روش تدریس رفت.
معلمان کودکان ( 7- 6 ) ساله را به عنوان ورودی سیستم تحویل می گیرند و پس از 12 سال آموزش از سیستم خارج می کنند، اگر روش تدریس معلم آمیخته با تحقیق و پژوهش، آزمایش و تجربه و در ارتباط با مسائل خانوادگی اجتماعی – اقتصادی، فنی و صنعتی و کشاورزی، خدماتی باشد. اگر معلم با استفاده از وسائل دیداری، شنیداری و سائل آزمایشگاهی، بازدیدهای علمی و نیز با برخوردی صحیح ( جذاب – هدایت گر- محبت آمیز- از روی رفق و مدارا و سلامت نفس و ...) آموزش دهد، و اگر معلم از امکانات موجود حداکثر بهره برداری را بنماید و البته اگر معلم به خلق و خوی معلمی آراسته و در عین حال از نظر زندگی تأمین باشد، می توان انتظار داشت که وظیفه خود را به خوبی انجام دهد، تا گام های اولیه در راه تربیت نسل نو برای تحقیق پژوش برداشته شود.
لذا همه باید به معلم و مدرسه کمک کنیم تا بتواند رسالت بزرگ خویش را به انجام برساند می دانید که معلمان در کشورهای شرقی در بین خوش استعدادترین، علاقه مندترین و آگاه ترین و دلسوزترین دانش پژوهان انتخاب می شوند و پس از کسب آموزش های نو و مناسب راهی کلاس می شوند.
کشورهای پیشرفته در ابتدای رونق علوم در کشور خود، شخصاً برای تدریس این شاخه وسیله آزمایش طراحی کردند، به کمک وسائل ارزان قیمت آزمایشگاه درست کردند چون جائی برای تقلیدنداشتند، روی پای خود ایستادند و مدارس خود را از هر نظر منجمله روش تدریس نو تجهیز کردند.
شیگه کی کادو یا متخصص علوم پایه در وزارت آموزش و پرورش ژاپن می گوید : « هدف ما تنها تربیت یک انسان حقیقی و خلاق می باشد، می خواهیم دانش آموزانی تربیت کنیم که کاوشگر باشند، خود به تنهایی فرضیه ها را طراحی کنند و با به کارگیری خلاقیت ذهنی خود سنت تقلید و دنباله روی را زیر پا گذارند. »
سال ها است که آموزش علوم در ژاپن از طریق آزمایش های عملی پیگیری می شود و دانش اموزان نه با خواندن کتاب های درسی بلکه با استفاده از میزهای آزمایشگاهی قوانین طبیعی را فرا می گیرند از دانش آموزان خود می خواهند تا خود به پژوهش و تحقیق بپردازند و این کار تحقیقی از همان دوره ابتدایی آغاز می شود و در همه زمینه ها از جمله ادبیات توسعه می یابد.
ایشان کتابخانه را آزمایشگاه و مرکز تحقیقات دروس ادبیات قرار داده اند، معلم فهرستی ازکلمات را به دانش آموزان می دهد ازآن ها می خواهد مفاهیم، معانی، مترادف ها، متضادهای این کلمات را خود شخصاً با مراجعه به کتابهای مختلف درکتابخانه ها پیدا کنند. نوشتن شرح حال نویسندگان و شاعران برجسته و ... از تکالیف تحقیقی دانش آموزان است.
در زمینه تحقیق و پژوهش هر قدمی که برمی داشتند، طبیعت هم چند قدم به ایشان نزدیکتر شد، زیرا همانطوری که می دانید، طبیعت اسرار خود را درگوش دانشمندان، محققان و پژوهندگان زمزمه می کند. و دانشمندان و محققان می باشند که این زمزمه ها را تقویت می کنند، ده ها بار اشاره های طبیعت را تجزیه و تحلیل و تفسیر می نمایند. مجهول را به معلوم تبدیل می کنند و به زبان علم و « زبان ریاضی » می نویسند و از اسرار طبیعت که مواهب الهی است بهره بردای می کنند.
تعلیم و تربیت و عقب ماندگی ایران (قسمت سوم )
در قرون وسطی اروپائیان در جهل و بی خبری به سر می بردند در مدارس آن ها که اسکولاستیک نامیده میشود بیشتر مباحث عبارت بود از نقل آراء بزرگان یونان، برای کتاب های قدیمی و نقل مطالب مندرج در آن، بحث و تبادل نظر پیرامون مسائلی نظیر اینکه پیش از خلقت آدم فرشتگان کجا منزل داشتند؟ ابعاد فیزیکی فرشتگان چقدر است؟ و طول قد حضرت آدم به هنگام هبوط چقدر بود؟...
اما حرکت های علمی وداهیانه و پیگیر فرانسیس بیکن و رنه دکارت اروپائیان را از انزوای علمی خارج کرد. رنه دکارت کتاب احیاء العلوم را نوشت و به روش پیشینیان در آموزش خط بطلان کشید. و راه و رسم جدیدی را پیش روی دانش پژوهان قرار داد که مشخص ترین آن عدم اعتماد و اطمینان به سخن پیشینیان بود. رنه دکارت با اینکه در ایام جوانی در ردیف دانشمندان زمان خود قرار گرفت، شجاعانه در آموخته های خود تردید کرد و بر آن شد که با اندیشه شخصی خود کسب علم و معرفت نماید. « رساله گفتار » رنه دکارت تقریباً بیان کوششی است که در این راه طولانی به عمل آورده است. در این رساله رنه دکارت می گوید، افراد بشر همه دارای عقل و خرد می باشند یعنی همه این وسیله کسب علم و دانش را در اختیار دارند. اما به دلیل آن که همگان این وسیله را یکسان و درست به کار نمی برند، گمراه می شوند. تنها کسانی می توانند به حقیقت علم برسند که روش صحیحی را در« راه بردن عقل » به کار گیرند.
دانشمند انگلیس فرانسیس بیکن و حکیم فرانسوی رنه دکارت کوشیدند که اصولی را به دست دهند که کشف مجهولات میسر گردد، دستورات بیکن تقریباً روی تجربه و مشاهده تأکید دارد در حالی که دکارت بیشتر روی روش درست به کار بردن عقل تکیه دارد. اما در واقع این دو دستور نه تنها با هم منافات ندارند بلکه مکمل یکدیگرند، در عمل نیز هر دو در فعالیت های علمی خود، هر دو دستور را بکار برده اند.
این دوکوشیدند دانش پژوهان را ترغیب کنند که در راه کسب معرفت با پای خود گام بردارند و به عصای دیگران تکیه نکنند.
تحقیقات علمی رنه دکارت بیشتر تفکر و تجربه شخصی بود، چنانچه خود او گفته است « همواره کتاب جهانی را مطالعه می کرد، کار او سیر تأمل در آثار طبیعت و چگونگی خلقت بود، یکی از دوستانش حکایت کرده است که روزی به دیدن او رفته بودم، خواهش کردم کتابخانه خود را به من نشان دهد، او مرا به پشت ساختمان برد، دیدم گوساله ای را پوست کنده برای تشریح آماده کرده بود، گفت : بهترین کتابها که غالباً مطالعه می کنم از این نوع کتاب ها است.
فرانسیس بیکن تخستین کسی است که بر پیکر جهل علم نمای اسکولاستیک زخم کاری زد روش بیکن مشاهده و تجربه و جمع آوری مواد بود، او معتقد بود برای استخراج قواعد باید نهایت دقت و تأمل را بکار برد و به نقل قول و روایت اعتماد کرد. بلکه فرد شخصاً باید به مشاهده و تجربه و تحقیق بپردازد و در استخراج کلیات نیز نباید شتابزده عمل کند. در موقعی که فرد مشغول تجربه می شود، نباید به حافظه خود اعتماد کند باید نتایج مشاهدات خود را ثبت نماید و سپس طبقه بندی کرده و جدول های مناسبی را تنظیم سپس به نتیجه گیری بپردازد در نتیجه گیری نیز می گوید : پس از تأمل بسیار و زیر و رو کردن مواد جمع آوری شده، آنچه به راستی با واقعیت مطابق و قابل استفاده است می گیریم و باقی را دور می اندازیم و هرگز در مسیر علم شتاب و بلند پروازی نمی کنیم.
البته می دانید که مردم اروپا کم کم از خواب بیدار شدند روش های جدید را در کسب علوم و فنون به کار گرفتند غیر از کشاورزی به صنعت هم روی آوردند و در این راه پیشرفت فوق العاده ای کردند. مصنوعات زیادی را تولید و سپس به فکر افتادند که مواد خام را از کشورهای دیگر وارد کنند و معادن خود را حفظ کنند درِ چاههای نفت خود را بستند و نفت دیگران را به ارزان ترین قیمت خریدند بدین ترتیب کشورهای دیگر مخصوصاً کشورهای جهان سوم، عقب مانده و مسلمان را هدف قرار دادند، منابع ایشان را به غارت بردند و مصنوعات خود را با قیمت های گزاف به همان ملت های غارت شده تحمیل کردند.
و این بیداری مغرب زمین از زمانی شروع شد که، در خواب رفتیم، به خود مشغول شدیم و به وسیله ایادی استعمار ( دشمنان دانا ) و دوستان نادان گاهی به آخرت گرایی مطلق دعوت می شدیم ناصرالدین شاه امتیاز احداث راه آهن و ترامور و بهره برداری از کلیه معادن و منابع ( به جز طلا و نقره و سنگ های قیمتی ) و بهره برداری از جنگل ها و احداث قنوات و کانال های آبیاری به مدت 70 سال و اداره گمرکات و حق صدور همه نوع محصولات به ایران به مدت 25 سال به یک نفر یهودی انگلیسی به نام « بارون جولیوس دوریتر » سپرد. باری ایران اسلامی ما از جمله کشورهای ستمدیده است.
راه چاره همانگونه که اشاره رفت به صورت پیشنهادی زیر است :
1 – بپذیریم کشوری هستیم عقب مانده و نه در حال توسعه، زیرا هنوز نتوانسته ایم از یک سو در مقابل بلا یایی همچون سیل و زلزله و برآمدگی آب دریا و ... مقاومت کنیم و ایمن باشیم و از سوی دیگر نتوانسته ایم دردهایی همچون فساد، دروغ، جهل و بی سوادی و خرافه پرستی و سرپیجی از قانون و ... را ریشه کن کنیم.
2 – شدیداً باور داشته باشیم که می توان با بهره گیری صحیح از امکانات خود و با جهاد و تلاشی و کوششی شبانه روزی و توکل بر خدای دانا و توانا گذشته را جبران نموده و به کشوری پیشرفته رسید. بدانیم که چند عملی جراحی شگفت انگیز که در نقاط مختلف کشور به وسیله جراهان زبردست ما انجام می گیرد و نیز درخشیدن چند دانش آموز در المپیادهای فیزیک، ریاضی، شیمی، کامپیوتر در سطح جهان گرچه موجب افتخار ملی و مذهبی ما است اما دلیل بر پیشرفت پزشکی یا آموزشی، نیست، بلکه وقتی در این زمینه ها پیشرفت کرده ایم که، بهداشت عمومی تا آنجا بالا رود که محیط کوچه و خیابان و دشت و جنگل و رود و کوه غیر و بهداشتی و عاری از میکروب گردد و آمار بیماران به شدت نقصان پذیرد. و در عوض بیمارستان های مجهز تأسیس کنیم و نیز در زمینه آموزش تعداد قابل ملاحظه ای از دانش آموزان، مفاهیم اصلی فیزیک، ریاضی، شیمی، و کامپیوتر را خوب درک کنند و بینش علمی پیدا نمایند. و قادر باشند دانش خود را در حل مسائل فردی و اجتماعی، فنی و صنعتی به کار گیرند.
3 – قوه دفع را به قوه جذب تبدیل کنیم و همه را برای کار بیشتر و تولید اندیشه و فکر قوی تر، جدیدتر و برتر تشویق کنیم. در هر کاری از متخصصین همان رشته بهره گیری کنیم که حضرت علی علیه السلام فرمودند : « وا ستعینوا فی کل صناعه باهلها » یعنی در هر کاری از متخصص آن بهره بگیرید.
4 – اختلاف سلیقه را در روشها و مدیریت ها یک مسئله عادی و طبیعی تلقی کنیم و بدانیم در فعالیت های گروهی تحمل آراء مخالفین اولین شرط همکاری و همگانی با دیگران می باشد. همه همگام و همدل برای رسیدی به اهداف مقدس آموزش و پرورش کوشا باشیم.
5 – بدانیم تنها و تنها در سایه یک آموزش و پرورش نیرومند می توانیم صاحب همه چیز بشویم و بر عکس اگر همه چیز داشته باشیم و فاقد آموزش و پرورش صحیح باشیم، همه چیز را از دست خواهیم داد.
6 – سعی کنیم مانند احداث کتابخانه های عمومی، احداث آزمایشگاههای علوم جهت دانش آموزان و علاقه مندان را یک فعالیت جدی صد در صد ضروری تلقی کرده، مردم را تشویق کنیم که حداقل در کنار هر کتابخانه یک آزمایشگاه عمومی علوم نیز احداث نمایند.
7 – به معلمان خود کمک کنیم تا درس علوم را تنها همراه با آزمایش تدریس نمایند و در آزمایشگاهها را حتی بعد از تعطیل شدن مدارس به روی دانش آموزان علاقمند و خوش استعداد خود بگشائیم تا آنچه از علوم مطالعه می کنند همراه با عمل باشد زیرا زیر بنای تحقیق در علوم همین اجرای آزمایش ها مندرج در کتب درسی از آسان به مشکل است .
8 – برای کسانی که در احداث و تجهیز آزمایشگاه ههای عمومی و همچنین اجرا و آموزش عملی دروس علمی تلاش می کنند ارج و اعتبار ویژه ای قابل شویم.
آیا تاکنون آرزو کرده اید که کاش می توانستید از روزنه ای روی دیوار یا پنجره ی کلاس، رفتار کودک خود را در مدرسه زیر نظر بگیرید؟ آیا فرزندتان رفتار اجتماعی مناسبی دارد؟ به طور مثال اگر از سوی همکلاسی هایش به بازی دعوت نشود یا در گروه رزرو قرار بگیرد. احساس ناراحتی خواهد کرد؟
دکتر" MARTIN SELIGMAN" رهنمودهای ارزشمندی را در باره ی مهارت های اجتماعی کودکان ارائه کرده است. او معتقد است کودکانی می توانند به راحتی دوست پیدا کرده و آنها را حفظ کنند، که از مهارت های اجتماعی برخوردارند و ما می توانیم مهارت های لازم را به آنها بیاموزیم.
تفکر سرد، تفکر گرم چیست؟
بچه هایی که از مهارت های اجتماعی کافی برخوردار نیستند، انگیزه ی کودکان دیگر را به خوبی متوجه نمی شوند و به غلط برداشت می کنند، در نتیجه به سرعت و نسنجیده پاسخ می دهند.
دکتر " SELIGMAN" به اینگونه پاسخ گویی «تفکر گرم» می گوید. یعنی به جای اینکه کودک تأمل کند، بدون فکر کردن و اندیشیدن، به سرعت تصمیم گیری می کند. «تفکر سرد» بر عکس نوع اول، به معنای صبر کردن و آرام و کند کردن فرآیند فکر کردن و تصمیم گرفتن است. «تفکر سرد» را می توان به فرزندان آموخت. به مثال زیر توجه کنید:«تو می خواهی آب بخوری، در صف می ایستی، در مقابل تو 5 کودک دیگر ایستاده اند، صبر می کنی تا نوبت به آنها برسد و هر کدام آب بخورند و بروند، ولی در انتهای صف، 2 کودک به بازی مشغولند، پشت سر تو سعید ایستاده است. بچه هایی که بازی می کنند به سعید برخورد کرده، او هم با تو برخورد می کند و درست زمانی که نوبت آب خوردن تورسیده، تو را هل می دهد و باعث می شود که صورت تو خیس شود...»تو هیچ یک از ماجراهایی را که اتفاق افتاده نمی بینی و تنها سعید را می بینی که تو را هل داده و سبب شده تا صورتت خیس شود.در این شرایط، امکان بروز واکنش نامناسب وجود دارد. در حالی که می توانیم به کودک خود بیاموزیم که مانند یک کارآگاه از وضعیت موجود فهرستی تهیه کند و برای کنترل هر یک از شرایط، راه حلی ارائه دهد و طرز فکر خود را بیان نماید.
ما می توانیم به کودکان خود بیاموزیم که نخستین قدم در حل مسئله، توقف کردن (STOP) و فکر کردن (THINK) است. سرعت داشتن در تصمیم گیری بدون اندیشیدن یا به صورت سطحی برآورد کردن شرایط پرداختن، واکنش های مناسبی را به دنبال نخواهد داشت.
جا به جا کردن «تفکر گرم» با «تفکر سرد»
اندیشه های گرم، اندیشه هایی هستند که با سرعت به مغز می رسند. کودکانی که اندیشه های گرم از ذهنشان می گذرد معتقدند که در صورت بروز مشکل بین آنها و کودکان دیگر، همیشه فرد مقابل مقصر است و از روی عمد کاری را انجام داده است. اینگونه اندیشیدن، کودک را وادار می کند تا بازخوردهای سریع و بی اختیار بروز دهد، پیش از آنکه درباره ی اتفاقی که افتاده فکر کرده و آن را برای خود تحلیل کند.اندیشه های سرد، اندیشه هایی هستند که ما را در جمع آوری همه ی اطلاعات پیرامونمان یاری می دهند و ما می توانیم با تحلیل اطلاعات خود، تشخیص دهیم که چه اتفاقی افتاده است. اندیشه های سرد، ما را آرام می کنند. در حالی که اندیشه ی گرم بر سرعت تصمیم گیری های ما می افزایند. معمولاً پاسخ هایی که از اندیشه های گرم ناشی شده اند وضعیت موجود را وخیم تر می کنند.برای کسب مهارت در «اندیشیدن سرد» لازم است که فرق بین « تفکر گرم» و « تفکر سرد» را به کودک خود بیاموزیم. نمونه های زیر را برای کودک خود بخوانید و از او بپرسید کدامیک از پاسخ ها از « تفکر سرد» و کدام یکی از « تفکر گرم» ناشی شده اند؟
1- سعید فوتبال بازی می کند. زنگ تفریح است و بچه های دیگر هم در حیاط مدرسه حاضرند. ناگهان ضربه محکمی به توپ می زند و توپ به صورت «تو» برخورد می کند. تو می اندیشی:
الف) چی ؟ تصادفی بود؟ یا اینکه سعید می خواهد دعوا را شروع کند؟
ب) او از روی عمد این ضربه را به صورت من زد. من هم به شکلی دیگر و شدیدتر تلافی خواهم کرد؟
2- مریم برای دوست خود 3 بار پیغام تلفنی گذاشته است تا با او تماس بگیرد ولی او این کار را نمی کند. مریم چه فکری می کند؟
الف) چرا به من تلفن نمی کند؟ آیا از دست من ناراحت است شاید فراموش کرده که به پیغام گیر گوش دهد؟ شاید برادرش به پیغام گیر تلفن گوش کرده و فراموش کرده که به او بگوید؟
ب) او حتماً منظوری از این کارش داشته، به صورتی رفتار می کند که گویی از تماس من بی خبر است.
3- علی قصد دارد که دوستش را ساعت 30/3 در فروشگاه ببیند. او در فروشگاه حاضر می شود، 30 دقیقه منتظر می شود ولی از دوستش خبری نیست. او فکر می کند.
الف) عجب آدم بدقولی است. او که بهترین دوست من است حالا می خواهد مرا اذیت کند، من هم او را کنار می گذارم.
ب) چه اتفاقی افتاده؟ اگر او نمی خواست به فروشگاه بیاید پس چرا به من قول داد؟ ممکن است اتفاقی افتاده باشد یا حادثه ای پیش آمده است. بهتر است بار دیگر با او تماس بگیرم و بفهمم که چه شده است...پس از اینکه کودک شما توانست فرق بین یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» را بشناسد، با او تمرین کنید تا بتواند پاسخ مناسبی در برخوردهای اجتماعی خود بروز دهد. برای کودک خود نمونه هایی از وقایعی که برای کودکی به سن او ممکن است اتفاق بیفتد تعریف کنید و از او بخواهید که یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» ارائه دهد. او را برای تصمیم گیری آرام و دور از پیش داوریهای سریع، یاری کنید.
مثال 1: قرار است که دوستانت را در جایی ملاقات کنی و با هم به مدرسه بروید. تو در ساعت معین حاضر می شوی ولی هیچیک از دوستانت در ساعت معین نمی آیند، 5 دقیقه دیگر هم منتظر می شوی ولی از دوستانت خبری نیست.
تفکر گرم: آنها مرا دست انداخته اند...
مثال 2: تو در صف یک فروشگاه ایستاده ای، فروشنده با مردی که پشت سر تو ایستاده صحبت می کند و جنس مورد نظرش را می آورد و تو هنوز منتظر ایستاده ای...
تفکر گرم: این مرد (فروشنده) بچه ها را دوست ندارد.
مثال 3: تو می خواهی فوتبال بازی کنی ولی روز اول که وارد تیم می شوی بچه ها شروع می کنند به خندیدن و شوخی کردن...
تفکر گرم: آنها به من می خندند و می خواهند مرا مسخره کنند.
مثال 4: تو به خواهرات اجازه دادی که نوارت را به دوستش قرض بدهد ولی ساعت 3 آن را به شما برگرداند. ساعت 15/3 است و تو می خواهی به منزل دوستت بروی و نوار را به او بدهی اما هنوز نه خواهرت آمده و نه به نوار دسترسی دارد...
تفکر گرم: خواهرم می خواهد مرا اذیت کند. فراموش نکنید که هنگام پاسخگویی در هر یک از شرایط پیشنهادی، بهتر است خود کودک شما فکر کند و باز خوردهای احتمالی خود را شرح دهد. سپس می توانید به او کمک کنید که فکرهای بهتر و مناسب تری داشته باشد و آنها را به ذهن خود بسپارد و در موقعیت های بعدی به کار برد.
نتیجه گیری:
برای اینکه کودک ما در اجتماع بتواند رفتاریهای مناسبی داشته باشد بهتر است به 3 توصیه زیر برای تکمیل مطالب پیشین توجه نماییم:
به کودک خود شرح دهیم که پیش از تصمیم گیری و حل مسئله لازم است بدانیم که فرد مقابل ما به چه چیزی فکر می کرده و چرا چنان رفتاری را بروز داده است؟
• آیا می توانیم بفهمیم که فرد مقابل ما چه احساسی داشته و چگونه فکر می کرده است؟ بله، نگاه کردن به چهره افراد بهترین راه شناختن وضعیت احساسی آنهاست. آیا عصبانی است، ترسیده، نگران است یا مخالفت می کند؟ هر یک از چهره ها دانستنی هایی درباره عملکرد و رفتار فرد به شما می دهند.
• دیگر اینکه می توانیم از فرد مقابل خود سؤال کنیم. به طور مثال اگر دختر شما وارد کتابخانه شده و می بیند که دو نفر از دوستانش به او می خندند، ممکن است فکر کند به او می خندند و پاسخ هایی چون، ناراحت شدن، ترک کردن کتابخانه و ... کناره گیری از آنها را نشان دهد، در حالی که اگر از آنها بپرسند به چه چیزی می خندند؟ به طور حتم از پاسخ آنها نادرست بودن فکر خود تعجب زده خواهد شد.
• توصیه سوم اینست که خودمان را به جای فرد مقابل بگذاریم و حدس بزنیم که چگونه احساس می کند و چگونه عمل خواهد کرد. زمانی که کودک شما در باره مشکلی که با دوست یا همکلاسی خود دارد با شما صحبت می کند، از او بخواهید خود را به جای او بگذارد، سپس از او بپرسید چگونه حس می کند و می خواهد چگونه رفتاری داشته باشد؟
یونسکودر تاریخ ۵اکتبر ۱۹۶۶ ُ توصیه نامه ای را برای ارج نهادن به مقام ومنزلتمعلم تدوین کرد که مورد توجه کشورهائی از جمله ایران قرار گرفت . از همینرو این تاریخ به نام روز جهانی معلم نامگذاری شد. از آنجا که این توصیهنامه در دسترس همکاران وفعالان صنفی نبود؛ تصمیم گرفتم علی رغم نداشتنبضاعت علمی در ترجمه آن بکوشم . امید است که این ترجمه مفید فایده قرارگیرد . در ضمن با داشتن نرم افزار <<آکروبات ریدر>>برایدستیابی به متن اصلی این ترجمه می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید.
توصیه نامه یونسکو مربوط به مقام ومنزلت معلم - قسمت اول
مترجم : محمدتقی سبزواری
مقدمه:
توصیه نامه مربوط به مقام و منزلت معلم در تاریخ 5 اکتبر 1966 در شهر پاریس و پس از کنفرانس بین المللی ویژه مقام و منزلت معلم تهیه شده است. این توصیه نامه با در نظر گرفتن موارد زیر در13فصل و146 بند تهیه شده است.
· لازم به ذکراست که حق آموزش یک حق انسانی وبنیادی وحیاتی می باشد.
· مسئولیت کشورها،به منظورپشتیبانی صحیح ازآموزش عمومی مطابق باماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر، اصول 5و7و10 اعلامیه جهانی حقوق کودک و بیانیه سازمان ملل وهمچنین مسئولیت دول درزمینه ترویج وتبلیغ آرمان های صلح واحترام ودرک متقابل انسان ها .
· ضرورت آموزش عمومی و فنی وحرفه ای گسترده به منظور بهره مندی از تمامی استعداها و توانایی های قابل حصول ، این ضرورت موجب پیشرفت اخلاقی و فرهنگی و توسعه اقتصادی و اجتماعی مستمر می شود.
· نقش اساسی معلمان در پیشرفت آموزشی و اهمیت پشتیبانی از معلمین به منظور توسعه جامعه بشری و پیشرفته .
· این توصیه نامه در نظر دارد ضمانت لازم را برای بهره مندی معلمان از مقام و منزلت متناسب با نقش فعال خویش در جامعه ، مهیا کند.
· این توصیه نامه با در نظر گرفتن الگوها و سازمان های آموزشی در کشورهای مختلف ، رسوم و مقررات و قوانین متنوعی را ارائه می دهد.
· تنوع نظام هایی را در نظر می گیرد که در کشورهای مختلف برای تدریس کارکنان (پرسنل آموزشی ) به کاربرده می شود و مقررات خدمات عمومی برای معلمین را تعیین می کند.
· معتقدیم که علی رغم وجود تفاوت ها در کشورها، سئوالات متشابهی در کشورهای متفاوت در مورد مقام و منزلت معلمان وجود دارد. پاسخ این سئوالات به مجموعه ای استاندارد و میزان های مشترکی نیاز دارد . هدف این توصیه نامه پاسخ به این شبهات می باشد.
· این توصیه نامه از معاهدات و قراردادهای بین المللی بهره جسته است. این توصیه نامه مخصوصاً از ابزارهای قابل اعمال و منطبق با حقوق اصولی بشر،آزادی روابط و حفاظت حقوق سال 1948،معاهده گروهی سال 1949،معاهده پاداش ( دستمزد) در سال 1951،معاهده تبعیض (استخدام و اشتغال ) کنفرانس عمومی سازمان بین المللی کار در سال 1958، معاهده تبعیض آموزشی سال 1960سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو)،بهره برده است .
·این توصیه نامه جنبه های متنوع آمادگی و مقام ومنزلت معلمان در مدارس ابتدائی و متوسطه که در کنفرانس بین المللی آموزش عمومی مورد تصویب قرارگرفته ، و همچنین توصیه نامه آموزش فنی و حرفه ای سال 1962که مشترکاً توسط دفتر بین المللی آموزش و سازمان آموزشی ،علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) جمع آوری و در مجمع عمومی سازمان آموزشی ، علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) تصویب شده است ، را مد نظر داشته است .
· مشتاقیم که با پیش بینی های مربوط به مشکلات معلمین ، با احترام خاص به معلمین و حل مشکلات و کمبودهای این قشر در تکمیل این استاندارها بکوشیم .
فصل اول – تعاریف
1)- در این توصیه نامه
الف )- کلمه معلم به کلیه کسانی اطلاق می شود که مسئولیت آموزش دانش آموزان را بر عهده دارند.
ب) - اصطلاح مقام ومنزلت که در ارتباط با معلمین مورد استفاده قرار می گیرد، دربرگیرنده دو معنی می باشد. اول : به معنای منزلت و احترام متناسب با آنهاست که نشاندهنده قدردانی از اهمیت شغل و شایستگی آنها در انجام این امر خطیر می باشد. دوم : به معنای لزوم انجام کار و پاداش و مزایای اصولی و مناسب که منسوب گروه شغلی آنها می باشد.
فصل دوم – حوزه ( قلمرو)
2)این توصیه نامه برای معلمان در مدارس دولتی و خصوصی تا اتمام دومین مرحله آموزش ، اعم از مهدکودک ، کودکستان ، مدارس ابتدائی ، راهنمایی و متوسطه را شامل می شود. این توصیه نامه همچنین شامل کسانی که آموزش فنی و حرفه ای و یا آموزش مرتبط با اشتغال یا هنر را فراهم می سازند ، می شود .
توصیه نامه یونسکو مربوط به مقام ومنزلت معلم - قسمت دوم
فصل سوم – قاعده کلی تعلیم
3)- آموزش از سال های اولیه تحصیل می بایست به سمت یک توسعه همه جانبه اخلاق بشری ، معنویت ، برابری ، رفاه ، فرهنگی و برنامه های اقتصادی ملت ها هدایت شود. به علاوه از اهداف این توسعه ، جایگزینی فکری در مورد احترام برای حقوق بشر و آزادی های بنیادی می باشد. بوسیله آموزش وپرورش ، صلح ،تفاهم، سعه صدرو دوستی در بین همه ملت ها ، همه نژادها و همه مذاهب ایجاد می شود.
4) - می بایست تاکید نمود که پیشرفت در آموزش و پرورش بستگی بسیار زیادی به کیفیت و توانایی کسانی دارد که تدریس می کنند. تربیت و کیفیت انجام آن مختص معلمین می باشد.
5)- همانگونه که درخشندگی و نیاز به آموزش وپرورش قابل مشاهده و قابل تقدیر است ، مقام ومنزلت معلم نیز می بایست با این توانمندی –آموزش وپرورش – متناسب باشد. شناخت اهداف و عملکرد آموزش وپرورش ، ارزش و مقام معلم و توجه عمومی به شغل تدریس را باعث می شود.
6) - تدریس همانند یک حرفه باید مورد توجه قرار گیرد. این شغل ، یک خدمت عمومی است که به معلمانی دانشمند و خبره نیازمند می باشد. معلمین باید با استفاده از مطالعات روزمره ، دانش و مهارت لازم را کسب کنند. حرفه معلمی باید با استفاده از هوش شخصی و مسئولیت حقوقی ،مایه آسایش شاگردان را فراهم و وظیفه آموزش و پرورش را بر عهده بگیرد.
7)- همه جوانب استخدام و تدارکات برای معلمین ، باید از هرگونه تبعیض نژادی ،رنگ ، جنس ، مذهب ، عقیده سیاسی، خاستگاه ملی یا اجتماعی و یا وضعیت اقتصادی مبری باشد.
8)- چگونگی انجام و شرایط کار معلمین باید به گونه ای باشد که باعث پیشرفت آموزش و توانمند ساختن معلم برای انجام و وظیفه شغلی اش باشد.
9)- سازمان معلمین ، بعنوان یک جریان سودمند که می تواند بیشترین کمک را به پیشرفت آموزش و پرورش بکند ، باید مورد توجه قرار بگیرد. به منظور حصول آموزش و پرورش پیشرفته ، سازمان معلمین و آموزش و پرورش می بایست با تعیین سیاست آموزشی ، بطور متحد عمل کنند.
فصل چهارم– سیاست هاو اهداف آموزش وپرورش
10)- در هر کشور می بایست معیارهای مناسبی بین اجزاء آن وجود داشته باشد. برای تعیین اهداف کلی آموزش و پرورش ، باید قواعد کلی تعلیم وتربیت ، نیروی انسانی و برنامه ریزی روی تمامی سرمایه های موجود در نظر گرفته شود. به هنگام تعیین این اهداف ، توانایی مناسب و جایگاهی شایسته باید برای معلمین در نظر گرفته شود. برای نیل به این اهداف می بایست اصول و اهداف زیر را در نظر داشت :
الف)- اصلی ترین حق هر کودک بهره مندی از بهترین فرصت های آموزشی است .به کودکان باید توجه شایسته ای داشته باشیم . آنها نیازمند عملکرد آموزشی خاصی می باشند.
ب)- تمامی تسهیلات باید به طور مساوی فراهم شود تا هر شخص بتواند از حق آموزشی خویش بدون هرگونه تبعیض جنسی،نژادی ، رنگ، مذهب، عقیده سیاسی، خاستگاه ملی یا اجتماعی و یا وضعیت اقتصادی بهره مند شود.
پ)- از آنجا که آموزش و پرورش ،مهمترین خدمت مورد علاقه عموم می باشد،باید بعنوان یک مسئولیت کشوری ،شبکه ای از مدارس مناسب و کافی را فراهم نمود . کیفیت چگونگی کار و آموزش آزاد و کمک های مادی به دانش آموزان نیازمند باید مورد توجه قرار بگیرد. آموزش آزاد نباید بعنوان دخالت و امتیازی برای متولیان تفسیر شود و یا اینکه متولیان از مدارسی غیر از مدارس بنا شده توسط دولت استفاده کنند. افراد یا اشخاصی که موسسات آموزشی با حداقل استانداردهای آموزشی ایجاد و هدایت می کنند و توسط دولت تائید شده اند ، نباید اجازه مداخله داشته باشند.
ت)- از آنجا که آموزش یک عامل اساسی در رشد اقتصاد می باشد، برنامه آموزشی باید بخش منسجمی از برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی که جهت توسعه شرایط زندگی در نظر گرفته شده است ، را تشکیل دهد.
ث)- با توجه به اینکه آموزش یک فرآیند مداوم است ، بنابراین خدمات و شاخه های متنوع تدریس آنچنان هماهنگ باشد که هم باعث ارتقاء کیفیت آموزش دانش آموزان و هم باعث افزایش منزلت معلمان شود.
ج)- باید یک سیستم قابل انعطاف که بطور دقیق با هم دیگر مرتبط می باشند،بطور آزاد در دسترس باشد. بنابراین هیچ عاملی نباید برای رسیدن به هر سطحی از هر نوع دانش داشته و باعث از دست رفتن فرصت ها برای کودک باشد.
چ)- بعنوان یک هدف آموزشی ، هیچ کشوری نباید به کمیتی اندک قانع باشد ، بلکه می بایست بدنبال توسعه کیفی باشد.
ح)- تمامی برنامه های آموزشی در هر مرحله آموزشی باید شامل پیش بینی های اولیه برای آموزش و آموزش تکمیلی باشد. رشد کمی و کیف معلمانی که با زندگی مردم خود آشنا بوده و قادر به تدریس زبان مادری می باشند از رئوس این برنامه می باشد.
خ)- تحقیق سیستماتیک و هماهنگ و مداوم در حوزه تربیت معلم و آموزش ضمن خدمت از ضروریات است . مبادله یافته های تحقیق و پروژه های مشارکتی در سطح بین المللی قابل اجرا می باشد.
د)- برای تعیین اهداف سیاست آموزشی ، باید مشارکت و هماهنگی نزدیکی بین کارشناسان و سازمان های معلمی ،کارفرمایان و کارگران و والدین و همچنین سازمان های فرهنگی و موسسات یادگیری و تحقیق بوجود آید.
ذ)- از آنجائی که دستیابی به آرمان ها و اهداف آموزشی بستگی زیادی به امکانات مالی دارد، باید در تمامی کشورها و در درون بودجه های ملی ، درصد قابل توجهی برای توسعه آموزشی در نظر گرفته شود.
فصل پنجم –تدارکات شغل معلمی
گزینش
11)- چگونگی کار و تهیه مقدمات برای آموزش باید متکی به نیاز ما باشد. فراهم نمودن مجموعه ای صلاحیت دار از معلمینی که از روحیه لازم ،هوش ، سلامت جسمانی و مهارت و دانش شغلی بهره مند هستند ، از نیازهای آموزش وپرورش می باشد.
12)- مطابق با این نیاز، مسئولین آموزشی باید انگیزه های مناسب برای تدریس مهیا کنند. همچنین با استفاده از موازین حقوقی مکان های لازم برای تدریس در نظر گرفته شود.
13) - جهت تعیین و انتخاب متقاضیان این شغل ، می بایست با انجام یک امتحان ومطابق با موازین حقوقی یک دوره مورد تائید در مرکز تربیت معلم گذرانده شود.
14)- تربیت معلم باید اساس کار قرار بگیرد. معلم آموزش وپرورش را تکمیل می کند. این تربیت باید عشق به خدمت باشد. عشق به خدمت افراد را شایسته شغل معلمی می کند.
15)- مادامیکه استانداردهای کلی برای پذیرش و تربیت معلم حفظ شود، افراد فاقد تحصیلات رسمی و متقاضی این حرفه به شرط برخورداری از مهارت زیاد و علاقمندی به این حرفه می توانند مورد پذیرش قرار بگیرند.
16) - امتیازات مساوی یا کمک های مالی باید برای دانشجویان تربیت معلم فراهم باشد . آنها باید بتوانند تحصیل کنند و قادر باشند دوره های آمادگی را ادامه دهند وبا شایستگی آن را بگذرانند. تا حد ممکن باید به منظور تاسیس یک سازمان تربیت معلم مستقل و مطابق با موازین حقوقی تلاش کرد.
17) - اطلاعات مربوط به این حرفه مقدس و امتیازات و کمک های مالی مربوط به معلمین باید قابل دسترسی برای دانشجویان و دیگر کسانی باشد که علاقمند به تدریس می باشند.
18)- الف)- می بایست به برنامه های تربیت معلم که در سایر کشورها انجام می گیرد ،توجه ویژه ای قایل شد . مانند قرار دادن یک برنامه بطور کامل در تقویم اجرائی و یا اجرای قسمتی از برنامه های آموزشی .
ب )- مراحل تربیت و آزمون و گزینش معلم باید با هدف به رسمیت شناختن اعتبار نامه ها انجام شود. گواهی نامه ها یک اعتبار جهانی است . مقام و منزلت شغلی باید مطابق با استاندارد بین المللی باشد.
برنامه های تربیت معلم
19)- هدف برنامه های تربیت معلم باید توسعه آزادی ، فرهنگ شخصی و آموزش عمومی به منظور تدریس و آموزش به دیگران باشد. آشنایی با قواعدی که زمینه ساز ارتباطات سالم بشری در حد و اندازه مرزهای کشورها می باشد ، از دیگر هدف های تربیت معلم می باشد. ایجاد درک مسئولیت به منظور فراهم نمودن تدریس و برابری همگانی ، فرهنگی و فعالیت های اقتصادی از اهداف تربیت معلم می باشد.
20) - اصولاً ، برنامه تربیت معلم باید شامل موارد زیر باشد:
الف)- مطالعات عمومی
ب)- مطالعه موضوعات اصلی که در آموزش به کار برده می شود مانند: حکمت ، روان شناسی ، جامعه شناسی ، نظریه و تاریخ آموزش ، روش های تدریس در موضوعات مختلف ، آموزش نسبی و تجربی و اداره مدرسه از موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
پ)- مطالعاتی که به درک و فهم و توانایی هرچه بیشتر تدریس ارتباط پیدا می کند.
ت)- تمرین و ممارست تدریس و اداره کردن فعالیت های فوق برنامه دانش آموزان زیر نظر و هدایت و راهنمائی معلمین باتجربه .
21)- الف) -تمامی معلمین باید در موضوعات تربیتی ، خصوصی و عمومی در دانشگاه ها تربیت شوند. آنها می توانند در موسساتی که هم سطح دانشگاه ها یا دیگر مراکز مخصوص که برای تربیت معلم در نظر گرفته می شوند ، تحصیل کنند.
ب) - مفاد برنامه های تربیت معلم ، ممکن است به طور معقول و با توجه به شرح وظایف معلمین در انواع مختلف مدارس همانند مدارس کودکان استثنائی و مدارس فنی و حرفه ای تغییر کند. در مرحله بعد ، برنامه های تربیت معلم باید شامل تجارب مختصر و مفید در زمینه های صنعت ، تجارت یا کشاورزی باشد.
22)- یک برنامه تربیت معلم باید شامل دوره های آموزش عالی ، آموزش اختصاصی و کسب مهارت تربیتی باشد. این دوره ها برای یک معلم ، هم بصورت موازی و هم متوالی امکان پذیر می باشد.
23)- دوره آموزشی مراکز تربیت معلم ، معمولاً باید به صورت تمام وقت برگزار شود. برای ایجاد اشتیاق در اشخاص و دیگر صنوفی که متعهد گذراندن دوره تربیت معلم بطور جزئی یا کامل و بصورت تمام وقت می باشند، می بایست ترتیب های ویژه ای در نظر گرفته شود تا آنها بتوانند تمامی یا قسمتی از دوره خویش را بصورت نیمه وقت بگذرانند. چگونگی دوره ها و محتویات برنامه ها مطابق با دوره های تمام وقت می باشد.
24)- در موسسات وابسته به دولت یا موسسات آزاد باید شرایط مطلوبی برای آموزش معلمان دوره های مختلف تحصیلی فراهم شود . این دوره ها شامل معلمین ابتدائی ، متوسطه ، فنی و حرفه ای یا تخصصی می باشد.
مراکز تربیت معلم
25)- مدرسین مراکز تربیت معلم باید صلاحیت تدریس را داشته باشند . آنها باید مطابق مقررات خود که در سطح آموزش عالی و معادل آن می باشند، تدریس کنند. مدر سینی که فنون معلمی را تدریس می کنند باید تجربه لازم را در مدارس کسب کرده باشند. صرفنظر از این که ممکن است این تجارب بوسیله تدریس کمکی یا موظف در مدارس حاصل شده باشد.
26) - تحقیق و تجربه در آموزش و تدریس ، مو ضوعات خاصی هستند که به شرایط انجام تسهیلات تحقیق و کار تحقیقی در مراکز تربیت معلم وبه وسیله مدرسین و دانشجویان تربیت معلم امکان پذیر می باشد . کارکنانی که مشغول رتق وفتق امور دانشجویان تربیت معلم هستند باید یا فته ها ی تحقیقاتی آن هارا نگهداری کنند . این یافته های تحقیقاتی باید در اختیار مدرسین جهت دادن نمره قبولی به دانشجویان قرار داده شود .
27) - دانشجویان مدرسین باید امکان اظهار نظر در مورد عقاید و اهداف شان و قضاوت در زمینه های کار،انضباط تربیت معلم و نحوه اداره زندگی را داشته باشند.
28)- مراکز تربیت معلم باید از شکل مرکز تربیت نیروی انسانی و حالت نظری به صورت یک مرکز توسعه ی خدمات آموزشی درآید.این امر باعث ایجاد هماهنگی در مدارس و نتایج حاصل از تحقیقات و نهایتا" پیشرفت فنون تدریس می شود. پیشرفت فنون تدریس باعث می شود که مدارس و معلمین در کارشان کار آزموده تر گردند.
29)- مراکز تربیت معلم ،به صورت مستقل یا وابسته و در مشارکت با مراکز آموزش عالی و یا مسؤولین مجرب آموزشی و یا افراد غیر مسؤول در صورتی مورد تأیید می باشند که دانشجویان با رضایت ،دوره ی خویش را تکمیل کنند.
30)- مسئولین به منظور همکاری با مراکز تربیت معلم باید معیارهای مناسبی را انتخاب کنند و مطابق با معیارهای تعیین شده ،دانشجویان فارغ التحصیل مراکز را با حفظ آمادگی ،خواسته های فردی و شرایط آنها به استخدام در آورند.
فصل ششم- آموزش ضمن خدمت
31)- مسئولین ومعلمین باید توجه داشته باشند که ارزش واهمیت خدمت آموزشی درتوسعه اصولی است. این پیشرفت اصولی شامل کیفیت ،محتوی آموزش و روش های تدریس می باشد.
32)- دست اندرکاران در مشورت با سازمان معلمین ،باید یک مرکز ضمن خدمت را تاسیس و توسعه دهند.این مرکز ضمن خدمت باید برای همه معلمین قابل دسترس و رایگان باشد. مرکز ضمن خدمت مستلزم مشارکت مراکز تربیت معلم،موسسات علمی و فرهنگی و سازمان معلمین می باشد. این مرکز باید زمینه مشارکت سازمان های فوق را بر اساس نظم فراهم کند. دوره های مرکز ضمن خدمت باید به گونه ای برقرار شود که موثر واقع گردد. دوره های ضمن خدمت برای معلمینی که بعد از یک توقف آموزشی مشغول به کار میگردند.الزامی است.
33) - الف)دوره ها ودیگرمناسب ها باید به گونه ای طراحی شود که معلمین بتوانند کیفیت کارشان را بالا ببرند. این دوره ها باعث اصلاح یا پیشرفت ویا اطلاع رسانی یافته ها در محدوده ی کار آموزش می شود. این دوره ها شامل جزئیات آموزش و روش های تدریس می باشد. معلمین با استفاده از این دوره ها ،با اطلاعات جدید آشنا می شوند.
ب)- معیارها ئی باید در نظر گرفته شود که کتاب و دیگر لوازم به معلمین داده شود تا آنها بتوانند آموزش عمومی و کیفیت کاری خود را توسعه دهند.
34)- باید به معلمین فرست و انگیزه داد تا در دوره ها و تسهیلات ضمن خدمت شرکت کنند. باید برای معلمین شرکت کننده در دوره های ضمن خدمت حداکثر امتیاز در نظر گرفته شود.
35)- مسئولین مدرسه باید با سعی وکوشش تضمین کنند که :مدارس میتوانند با استفاده از یافته های تحقیقی در موضوعات مورد مطالعه وروشهای تدریس صاحب نظر بوده و آنها را به کار گیرند.
36)- دست اندر کاران باید تا سرحدّ امکان، مقدمات مسافرت و گردشهای علمی را برای معلمین فراهم سازند.مسافرت و گردش علمی معلمین می تواند به صورت فردی یا گروهی و در داخل کشور یا خارج از کشور صورت پذیرد. این گردش علمی باید با هدف آموزش ضمن خدمت انجام گیرد.
37)- مطلوب است که تربیت و آموزش ضمن خدمت معلمین توسعه داده شود و فعالیت های فنی و مالی در سطح بین المللی یا منطقه ای به آن افزوده شود.
فصل هفتم _استخدام و شغل
ورود به شغل تدریس (تدریس حرفه ای )
38)- استخدام داوطلبین حرفه ی معلمی ،باید با همکاری سازمان معلمین انجام شود.استخدام داوطلبین باید مطابق با قوانینی که تعهدات وحقوق معلمین را تعیین می کند و سطحی مطلوب انجام می شود ،صورت پذیرد.
39) -باید یک دورهی تجربی برای کسانی که می خواهند تدریس کنند ،فراهم شود. این دوره با کمک مسئولین و معلمین آزمایشی صورت می گیرد.این فرست باید به معلمین آزمایشی داده شود تا تشویق شوند وبا حفظ صحیح استاندارد شغلی و پیشرفت معلم،آشنائی مثمر ثمر پیدا کنند. آنان باید فن تدریس تخصصی و عملی شان را توسعه دهند. تداوم دوره ی آزمایشی می بایست همراه با پیشرفت و چگونگی کار باشد.زمان دوره ی آزمایشی باید از قبل معلوم باشد و اتمام کا دوره هنگامی صورت پذیرد که معلمین صلاحیت شغلی را کسب کرده باشند. اگر دوره ی تجربی معلم آزمایشی رضایت بخش نبود و نتوانست نمره ی قبولی کسب کند، او باید علت آن را بداند و حق داردکه دوباره دوره ی کار آموزی رابگذراند.
پیشرفت و ترفیع
40) - معلمین باید قادر به ارائه توانمندی ها و صلاحیت ها و کیفیت کاری خود باشند. آنها باید بتوانند مطابق با خدمت آموزشی شان از یک مقطع به مقطع دیگر انتقال پیدا کنند.
41) - در سازمان و ساختار آموزش و پرورش،باید مدارس خصوصی در نظر گرفته شود.این مدارس باید فرصت های مساوی را برای معلمین فراهم کنند و با تعیین مسئو لیت های بیشتر،معلمین خصوصی را تربیت نماید و چگونگی مسئولیت های آنها در کیفیت ونظم تدریس زیان آور نباشد.
42) - باید به مدارس شایسته و پیشرفته توجه کافی مبذول شود.با این توجه هم شاگردان بهره می برند و هم یک سلسله مسئولیت هایی که توسط معلمین مختلف انجام پذیرفته ،باعث ایجاد انگیزه می شود.
43) - مسئولیت ها درآموزش وپرورش ،همانند بازرس، رئس آموزش وپرورش،مدیرواحد آموزشی ویا دیگرمسئولیت های مخصوص، باید تا حدامکان به معلمین کارآزموده سپرده شود.
44) - ارتقاء باید بر اسا س یک ارزیابی دقیق و بی طرفانه از صلاحیت های معلمین برای احترازپست جدید توسط مرجعی ذی صلاح صورت گیرد. تعیین معیار های شغلی جهت ارتقاء با توجه به شرح وظایف ومشورت با سازمان معلمین امکان پذیر می باشد.
امنیت شغلی
45) - به منظور علاقه مند شدن معلمین به آموزش و پرورش، استخدام رسمی وامنیت شغلی ضروری می باشد .معلمین باید در مقابل تغیرات درون سازمانی یا مدارس حمایت شوند.
46) - معلمین باید در مقابل تحریکات برونی و بدون دلیل افراد ذی نفوذ که موقعیت حرفه ای و شغلی آنها را مورد تهدید قرار می دهد ،حمایت شوند.
دستورالعمل انضباطی مربوط به نقض رفتار شغلی (تخلفات)
47) - تنبیه انظباطی در مورد معلمین متخلفی که نقض رفتار شغلی میکنند باید به خوبی تعریف شود.در صورت تقاضای معلم،روند پی گیری و نتیجه رفتار باید به صورت عمومی باشد و یا خود داری از تدریس،مستلزم حمایت یا کامیابی دانش آموزان می باشد،می تواند به صورت عمومی اعلام شود.
48) - اولیاء امور یا افراد صلاحیت دار تعیین شده (هیئت تخلفات ) در نظر داشته باشند که ضمانت اجرائی و کیفیت مجازات باید به خوبی تعریف شده باشد.
49) - سازمان معلمین باید در مورد تخلف واقع شده،با هیئت تخلفات مشورت ومذاکره کند.
50) - هر معلم باید در هر مرحله از روند پی گیری تنبیه انظباطی،به صورت عادلانه حمایت شود.این مراحل شامل موارد زیر می باشد.
الف)- حق دارد با شکایت و یا مشتکی عنه و یاد آوری اصول اولیه هیئت تخلفات را مطلع سازد.
ب)- حق دارد که در هر مرحله،به مدارک دسترسی داشته باشد.
ج)- حق دارد که بوسیله ی خود و یا وکیل منتخب خودش،از خود دفاع کند ویک زمان مناسب به منظور آمادگی معلم برای دفاعیه در نظر گرفته شود.
د)- او حق دارد نسبت به رأ ی صادره معترض باشد و در اعتراضیه دلایل را بر شمارد.
ه) - او حق تقاضای تجدید نظر و انتخاب هیئتی با کفایت برای این امر را دارد.
51)- مسئولین باید توجه داشته باشند که اگر معلمین توسط همکاران خویش مورد قضاوت قرار بگیرند ،تنبیه انضباطی و نظم فردی مؤثر واقع خواهد شد.
52)- بندها و پاراگراف های 51-47 در هر صورت،قوانین ملی یا دستورالعملهای مربوط به حقوق جزا را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
آزمایشات پزشکی
53 )- معلمین باید بخواهند که تحت یک سری آزمایشات پزشکی دوره ای قرار بگیرند.این آزمایشات باید به طور رایگان فراهم شود.
معلمین زن و مسئولیت های خانوادگی
54 )- ازدواج نباید به عنوان یک محدودیت در انتصاب وشغل معلمین زن در نظر گرفته شود.ازدواج نباید پاداش و چگونگی انجام کار زنان را تحت تأثیر قرار دهد.
55)- زنان بدلیل بارداری و مرخّصی زایمان باید از اتمام تعهد خدمتی منع گردند. این افراد باید در مقابل فسخ قرارداد خدمتی مورد حمایت قرار گیرند.
56)- مهد کودک ها یا شیرخوارگاه هائی که در محل کار وجود دارد باید در شرایط مطلوب از فرزندان معلمین مراقبت کند.امکانات و نظم و ترتیب این مراکز باید همانند خانواده و مسئولیت های خانوادگی در خانه باشد.
57)- باید به زنانی که دارای مسئولیت های خانوادگی هستند،اجازه داده شود تا محل خدمت را در نزدیکی محل زندگی خویش بدست آورند و قادر به انجام زندگی مشترک باشند.اگر زن و مرد هر دو معلم باشند،آنها می توانند در یک مدرسه و یا در یک منطقه تدریس کنند.
58)- معلمین زن با مسئولیت های خانوادگی که قبل از سن باز نشستگی،خدمت را ترک می کنند باید برای بازگشت مجدد به عرصه ی تدریس تشویق شوند. باید برای آنها موقعیت خاصی را در نظر گرفت.
خدمت نیمه وقت
59) - مسئولین و مدارس باید خدمت نیمه وقت را مورد توجه و اهمیت قرار دهند.در صورت نیاز،آنها باید از معلمین واجد شرایط که بنا به دلایلی نمی توانند خدمت تمام وقت داشته باشند،استفاده کنند.
60) - معلمینی که مطابق با خدمت نیمه وقت به کار مشغول میشوند،باید مزایای زیر برخوردار باشند.
الف)- دریافت متناسب همان پاداش و بر خورداری از شرایط استخدامی معلمین تمام وقت.
ب)- اعطاء حقوق مشابه با کسانی که مشغول خدمت تمام وقت می باشند ،در نظر گرفتن تعطیلات با پرداخت دستمزد ،مرخصی استعلاجی،مرخصی زایمان و دیگر نیازهای مطلوب از این جمله می باشد.
ج)- آنها حق دارند و لیاقت دارند که از حمایت تأمین اجتماعی و حقوق باز نشستگی بهره مند شوند.
فصل هشتم__حقوق و مسئولیت های معلمین
استقلال شغلی
61)- به منظور تبحر و دلبستگی و استفاده از راهنمای تدریس و انتخاب بهترین روشهای تدریس توسط معلمین،حرفه ی تدریس باید از معافیت های آکادمیکی در انجام وظایف شغلی برخوردار باشد.باید نقش لازم در انتخاب و تعدیل موضوعات تدریس،انتخاب کتابهای کمک درسی و روش های کاربردی تدریس،طرح درس و با استفاده از یاری کارشناسان تعلیم و تربیت به معلمین داده شود.
62)- معلمین و سازمانشان باید در توسعه دورهی جدید،کتاب های کمک درسی و راهنمای تدریس مشارکت کنند.
63)- هر سیستم بازرسی یا نظارت باید با نیت تشویق و دلگرمی و کمک به معلمین در اجرای وظایف حرفه ای شان باشد و نباید به کم شدن استقلال،تقلیل قوهی ابتکار و کم شدن تعهد معلمین تعبیر شود.
64)- الف)- در صورتیکه ارزیابی مستقیم از کار معلم،مانند ارزیابی از وضعیت مطلوب و اطمینان از سوء سابقه معلم مورد نیاز باشد،باید ارزیابی بی طرفانه انجام شود و برای معلم شناخته شده باشد.
ب)- اگر معلمین عقیده داشته باشند که غیر منصفانه مورد ارزیابی قرار گرفته اند،حق دارند که تقاضای ارزیابی مجدد بکنند.
65)- معلمین باید آزاد باشند که از روش های ازشیابی که جهت ارزیابی پیشرفت دانش آموز مفید تصور می کنند ، استفاده کنند.اما باید مطمئن باشند که هیچ بی عدالتی در مورد نتایج دانش آموزان خاص وجود نداشته است.
66)- مسئولین باید برای توصیه های معلمین در مورد دانش آموزان مستعد و آموزش بیشتر آنها در زمینه های مختلف ، ارزش شایسته ای قائل باشند.
67)- به منظور منتفع شدن دانش آموزان ،باید هر گونه کوشش و تلاش ممکن برای همکاری متقابل معلمین و والدین تقویت شود.معلمین باید در مقابل برخوردهای نامناسب یا مداخله های غیر منصفانه به وسیله والدین در موضوعاتی که مخصوص مسئولیت های حرفه ی معلمی است،حمایت شوند.
68) - الف)- والدینی که نسبت به مدرسه یا معلمی شکایت دارند،باید در مرحله ی اول و در یک فرصت مناسب با مدیر مدرسه و معلم مربوطه به بحث و گفتگو بپردازند.متعاقباً و در صورت تکرار،به مقام بالاتر ارجاع داده شود و یک رونوشت از شکایت به معلم مربوطه عرضه شود.
ب)- در برسی شکایات و تفحص پیرامون آن ،باید با رفتاری منصفانه فرصت مطلوب به معلمین جهت دفاع از خویش داده شود.صورت جلسه مذاکرات نباید در دسترس عموم قرار بگیرد.
69)- تا هنگامیکه معلمین مشغول به کار می باشند،حداکثر مراقبت به منظور پرهیز از بروز برخورد با دانش آموزان صورت پذیرد.آن ها باید مانع بروز هرگونه حادثه ای برای دانش آموزان شوند .مسئولین باید آن ها را دربرابر برخوردهای احتمالی در مجاورت و یا در داخل مدارس و یا منطقه ای که مشغول به خدمت می باشند،مورد حمایت قرار دهند.
مسئولیت های معلمین
70)- باید اذعان نمود که مقام و منزلت شغلی معلمین به احترامی که برای خودشان قائل هستند،بستگی دارد .معلمین باید به منظور موفقیت در حد بالاترین استانداردهای ممکن ودر همه ی ابعاد حرفه ای شان تلاش کنند.
71)- ضوابط حرفه ای مرتبط با عملکرد معلم را باید با مشارکت سازمان معلمین تبیین و تثبیت کرد.
72)- معلمین و سازمان معلمین و مسئولین باید با فعالیتی متقابل،به منظور سهیم نبودن دانش آموزان در خدمات آموزشی و تعاون اجتماعی ،تلاش کنند.
73)- آئین نامه ی انضباطی یا سلوک رفتاری باید توسط سازمان معلمین تعیین شود.قوانین شایسته به تضمین حیثیت شغلی و انجام وظایف حرفه ای مطابق با قواعد اعتقادی کمک می کند.
74)- معلمین با آماده پذیرفتن فعالیت های فوق برنامه به منظور کمک رساندن به دانش آموزان و دیگران باشد .
اصول کلی ارتباط بین معلمین و خدمت آموزشی
75)- درصورتی که معلمین مسئوئلیت شان را انجام ندهند (تخلف کنند)، مسئولین باید کسی را تعیین کرده و در مشورت و گفتگو با سازمان معلمین،موضوعاتی هم چون روشهای تدریس ،سازمان مدرسه و توسعه ی جدید خدمات آموزشی را ایجاد کرده و به طور منظم به کار ببرند.
76) - مسئولین و معلمین باید به اهمیت مشارکت معلمین توجه داشته باشند.این مشرکت می تواند از طریق سازمان صنفی و یا راههای دیگر امکان پذیر باشد. آنه باید در اصلاح کیفیت خدمات آموزشی که به صورت مرحله ای است،مشارکت کنند. مشارکت معلمین می تواند در یافته های آموزشی،توسعه و گسترش رویه ها باشد.
77) - مسئولین باید استقرار کار هیئت های برنامه ریزی را در مدارس و یا در سطوح گسترده تر تشویق و ترقیب کنند.کار هیئت های برنامه ریزی ،توسعه و ترویج فعالیت مقابل معلمین در موضوعات کاری می باشد.مسئولین باید به اهمیت نظرات و پیشنهادات این هیئت ها واقف باشند و آنها را بپذیرند.
78) - مجریان و دیگر کسانی که برای خدمت آموزشی مسئولیت دارند باید بهترین ارتباط ممکنه با معلمین را نهادینه کنند.این تقرب باید کاملا"دو طرفه باشد.
حقوق معلمین
79)- مشارکت معلمین در فعالیت های عمومی و خصوصی مانند خدمت آموزشی و تعاون اجتماعی باید باعث پیشرفت و کمک به توسعه ی شخصیت معلم باشد.
80)- معلمین باید برای بهره مندی و استفاده از همه ی حقوق شهروندی آزاد باشند.انها باید واجد الشرایط ،پذیرش مسئولیت های عمومی باشد.
81)- درصورتیکه به وجود معلم برای مسئولیت های عمومی نیاز باشد،او می تواند از تدریس کناره گیری کند.در این صورت باید سابقه ی کار او برای ارتقاء گروه و بازنشستگی در نظر گرفته شود.پس از گذراندن دوره ی مسئولیت عمومی،امکان رجوع به مقام قبلی و یا معادل آن را داشته باشد.
82)- دستمزد یا مزایا و نحوه ی کار معلم ،باید از طریق فرایند مذاکره بین سازمان معلمین و سازمان استخدام کشوری تعیین شود.
83)- باید نهادی به صورت یک تشکیلات افتخاری یا مطابق با قوانین موضوعه (تشکیل صنفی)تأسیس شود تا به وسیله ی آن حقوق معلمین در موارد خصوصی و عمومی تضمین شود.و وظیفه ی این نهاد مذاکره و گفتگو با سازمان معلمین و سازمان استخدام کشوری می باشد.
84)- در صورت عدول از نحوهی دوره ها و چگونگی استخدام،توسط سازمان استخدامی ،نظام مشارکتی مناسب باید به منظور پرهیز از مشاجره و منازعه بین معلمین و سازمان استخدامی تعیین شود.اگر مداخلاتی صورت پذیرد و یا اگر رسوم متداول برای این منظور در نظر گرفته نشود و یا اگر یک شکاف و اختلافی در مذاکرات بین تشکیلات و جود داشته باشد،سازمان معلمین حق دارد اقدام به دفاع از مشروعیت و احقاق حق خویش نماید.این اقدامات معمولاً از طریق ارتباط با سایر سازمان ها و نهاد ها امکان پذیر می باشد.
توصیه نامه یونسکو مربوط به مقام ومنزلت معلم - قسمت سوم
فصل نهم _چگونگی فعالیت ها ی مؤثر تدریس و یاد گیری
85)- از آنجائیکه معلم یک متخصص معتبر و شایسته در کار می باشد ،باید به منظور پرهیز از تحلیل قوای جسمانی و هدر رفتن وقت معلم ،سازماندهی و حمایت لازم صورت پذیرد.
86)- اندازه ی کلاس باید بگونه ای باشد که معلم بتواند به فرد فرد دانش آموزان رسیدگی کرده و توجه خاص مبذول دارد.برای کلاس هایی که تعداد دانش آموزان کم می باشد و یا تعلیم به صورت خصوصی است ،این کلاس مناسب می باشد،ام برای مواردی که تعداد دانش آموزان زیاد می باشد ،باید از وسایل سمعی-بصری استفاده نمود و از انها کمک گرفت.
پرسنل کمکی (دستیار)
87)- مدارس باید با هدف توانمند ساختن معلمین و تشدید دقت آنها در انجام وظایف حرفه ای شان از کارمندان کمکی استفاده کنند .این کارمندان وظایفی غیر از تدریس را بر عهده دارند.
وسایل کمک آموزشی
88)- الف)- مسؤولین باید وسایل کمک آموزشی مجهز جهت تدریس دانش آموزان و معلمان فراهم سازند.وسایل کمک آموزشی را نباید به عنوان جانشین معلم قلمداد کرد بلکه به عنوان شیوه ای جهت پیش برد کیفیت آموزش و توسعه ی آموزش به تعداد کثیری از دانش آموزان در نظر گرفت.
ب)- مسؤولین باید پژوهش های مبتنی بر به کار گیری وسایل کمک آموزشی را ترویج دهند و معلمان را به مشارکت فعال در چنین پژوهش هایی ترغیب کنند.
ساعات کار
89)- ساعات کار موظفی معلمان در روز و هفته باید با مشورت سازمان معلمان تعیین گردد.
90) - در تعیین ساعات تدریس، عوامل زیر را که با سختی کار معلم مرتبط است از سایر موارد باید جدا دانست .
الف) - تعداد دانش آموزانی را که معلم در روز و هفته با آنها موظف است کار کند.
ب)- نیاز به فراهم ساختن وقت جهت برنامه ریزی مکفی و آماده سازی درسی و ارزشیابی شغلی.
پ)- تعداد دروس مختلفی را که هر روز جهت تدریس تعیین می شود.
ت)- میزان وقتی را که معلم صرف مشارکت در تحقیق ،در برنامه های آموزشی و فعالیت های فوق برنامه و یل در مسؤلیت های نظارتی و مشاوره ی دانش آموز می کند.
ث)- اهمیت تدارک موقعیتی که معلمین در صورت امکان پیرامون پیشرفت دانش آموز گزارش تهیه کنند و با والدین مشورت کنند.
91)- جهت شرکت معلمان در برنامه های آموزشی ضمن خدمت فرصت لازم را باید فراهم ساخت.
92)- مشارکت معلمین در فعالیت های فوق برنامه نباید سختی مضاعفی را بر معلم تحمیل کند و نباید از انجام وظایف اصلی معلم ممانعت به عمل آورد.
93)- معلمانی که مسؤلیت های آموزشی خصوصی افزون بر تدریس را دارند از ساعت تدریس شان به طور مشابهی کاسته گردد.
تعطیلات سالانه همراه با حقوق
94)- همه ی معلمین می بایست حق برخورداری از تعطیلی کافی در طول سال همراه با پرداخت حقوق کامل را داشته باشند.
مرخصی تحصیلی
95)- 1)- به معلمان باید مرخصی تحصیلی با پرداخت کامل و جزئی حقوق بطور متناوب داده شود.
2)- دوره مرخصی تحصیلی باید جهت اهداف بازنشستگی و ارتقاء شغلی محسوب گردد.
3)- معلمانی که بنا به تشخیص عامه در مناطق محروم خدمت می کنند، باید غالباً از مرخصی تحصیلی بهره مند گردند.
موارد خاص
96)- فرصت (مرخصی) غیرحضوری در کلاس با ساختاری دو طرفه و چند جانبه فرهنگی باید به عنوان خدمت در نظر گرفته شود .
97)- معلمینی که به انجام پروژه های فنی می پردازند،باید از مرخصی غیر حضوری بهره مند شوند.آنها باید به وسیله ی شایستگی برای ارتقاء و حقوق پاداش در کشورشان مورد حمایت قرار گیرند .علاوه بر این ترتیبات ویژه ای باید اتخاذ شود تا هزینه های اضافی این معلمین تحت چو شش قرارگیرد.
98)- معلمین خارجی که به صورت میهمان مشغول به خدمت می باشند،باید به طور مشابه از حق ارتقاء و حق بازنشستگی در کشورشان بر خوددار باشند و برای آنها مرخصی غیر حضوری در نظر گرفته شود .
99)- الف)- معلمین باید در فرصت های مناسب از مرخصی غیر حضوری با حقوق و مزایای کامل برخوردار باشند تا بتوانند در فعالیت های سازمان معلمی خویش شرکت کنند.
ب)- حق همه ی معلمین است که مکانی را به منظور انجام فعالیتهای شان از سازمان خویش در اختیار داشته باشند.در این صورت حقوق آنها باید مشابه حقوق معلمانی باشد که از یک دفتر عمومی استفاده می کنند.
100)- معلمین باید بتوانند از مرخصی اضطراری بنا به دلایل شخصی و با دستمزد کامل مطابق با قوانین و مقررات بدو استخدام بهره مند شوند.
مرخصی استعلاجی و مرخصی زایمان
101)- الف)- معلمین حق دارند از مرخصی استعلاجی همراه با دستمزد بهره مند شوند.
ب)- به منظور تعیین مرخصی استعلاجی همراه با دستمزد کامل و یا بخشی از دستمزد،می بایست شرایطی را که در آن لازم است تا معلم برای یک فاصله ی زمانی از دانش آموزان دور باشد در نظر گرفت.
102)- استانداردهای وضع شده توسط سازمان بین المللی کار در زمینه ی حمایت از زایمان که شرح جزئیات آن در کنفرانس حمایت از زایمان 1919 و اصلاحیه آن در کنفرانس حمایت از زایمان 1952 امده است، می بایست رعایت شود . همچنین استانداردهای اشاره شده در بند 126 این توصیه نامه می بایست لحاظ گردد.
103)- معلمین زن همراه با کودکانشان،با توجه به امکاناتی که دراختیار آنها قرار داده می شود،می بایست به ماندن در محل خدمت ،تشویق شوند.آنها باید بتوانند پس از زایمان ،از مرخصی بدون حقوق تا بالای یک سال و بدون مشکلات استخدامی بهره مند شوند .در چنین حالتی همه ی حقوق حاصله از استخدام می بایست رعایت شود.
تبادل معلم
104)- مسئولین باید برای خدمت آموزشی و معلمین حرفه ای و تبادل فرهنگی بین کشورها و سفرهای خارجی بخشی از معلمین اهمیت زیادی قائل باشند .آنها باید بکوشند که این فرصت ها را گسترش دهند و به کسب تجارت خارجی توسط معلمین برگزیده اهمیت داده شود.
105)- این گونه تبادلات باید بدون هرگونه تبعیض و امتیاز ترتیب داده شود و بهبود یابد.افرادی که مشمول این طرح می شوند نباید هرگونه اغراض سیاسی را دنبال کنند.
106)- معلمینی که به منظور مطالعه و کار به خارج از کشور عزیمت می کنند باید تسهیلات کافی در اختیارشان قرارداده شود و از پست و مقام شان حمایت شود.
107)- معلمینی که با این شرایط به خارج از کشور سفر می کنندباید به تسهیم تجارب حاصله از خارج در زمینه ی تدریس نسبت به همکاران حرفه ای شان تشویق شوند.
ساخت و ساز مدارس
108)- مدارسی که ساخته می شوند باید ایمن باشند .طراحی همه جانبه و اسکلت ساختمان( معماری) جالب توجه باشد.در ساخت مدارس باید به اهمیت تدریس مؤثر،فعالیت های فوق برنامه و مخصوصا"در نواحی روستایی که به عنوان یک مرکز تجمع مورد استفاده قرار می کیرد،واقف بود.باید ساختمان هایی مطابق با استانداردهای بهداشتی،سازگار و راحت و با هدف مقاومت و قابلیت دوام بنا شود.حمایت مالی و تعمیر این ساختمان ها لازم است.
109)- مسئولین باید مطمئن باشند که از ساختمان مدارس به شایستگی نگهداری می شود .بنا بر این هیچ چیز نباید سلامتی و امنیت شاگردان و معلمین را تهدید کند.
110)- نقشه و طراحی مدارس جدید که نشانگر اندیشه ی معلم است می بایست با مشورت صورت پذیرد. در تهیه و تدارک مدارس جدید یا تعمیر و مرمت های اضافی برای مدارس موجود،باید با پرسنل همان مدرسه مشورت شود .
111)- الف)- برای معلمین و خانواده شان در مناطق دور دست ،مسکن شایسته ترجیحا مستقل ویا با دادن کمک هزینه جهت اجاره نمودن منزل ،باید تدارک دیده شود .این مهم می بایست توسط مسئولین حکومتی مورد توجه و تأئید قرار گیرد.
ب)در روستاهایی که از معلمین ،علاوه بر انجام وظایف معمولی شغلی انتظار همراهی و تقویت فعالیت های اجتماعی می رود،توسعهی طرح ها و برنامه ها باید شامل امکانات و مساعدت های مناسب برای معلمین باشد.
112)- الف)- در انتصاب یا انتقال معلمین به مناطق دور دست ،باید به معلمین و خانواده شان هزینه ی سفر (به دلیل خستگی مسافرت) پرداخت شود .
ب)- معلمینی که در اینگونه مناطق خدمت می کنند ،در صورت نیاز،باید تسهیلات مسافرتی برای آنان در نظر گرفته شود تا آنها قادر باشند رسالت حرفه ای خویش را انجام دهند .
ت)- معلمینی که هشت بار به مناطق دور دست انتقال یافته اند باید مورد تشویق قرار گیرند و هزینه های مسافرت به زادگاه شان جهت یک بار مرخصی در سال پرداخت شود.
113)- هر زمان که معلمین در معرض تنگ دستی های خاص مناطق دور دست قرار گرفتند ،باید به آنها با پرداخت فوق العاده ای که شامل درآمدهای محاسبه شده برای اهداف بازنشستگی است،مضیقه را جبران نمود.
فصل دهم __دستمزد معلمین
114)- از جمله عوامل متفاوتی که بر مقام معلم تأثیر دارد ،اهمیت شایسته به پرداخت دستمزد می باشد .در دنیای کنونی ،کیفیت دیگر عوامل همانند ثبات یا حرمتی که مطابق میل معلمین باشد به سطح درک دیگران از اهمیت کارشان بستگی زیادی دارد .از نظر اقتصادی و جایگاهی که معلمین در آن قرار می گیرند ،می بایست به عنوان مادر به آن نگریست.
115)- دستمزد معلمین باید :
الف)- انعکاس اهمیت کار این واحد اجتماعی و در نتیجه ارزش و منزلت معلمین باشد. معلمین از زمانیکه مشغول به خدمت می شوند ،مسئولیت های همه جانبه ای بر روی دوش آنها نهاده می شود که می بایست مورد توجه قرار گیرد.
ب)- برای سنجیدن دستمزد معلمین با دستمزدهای پرداختی در دیگر مشاغل می بایست از تشابه و برابری کیفیت کار بهره جست.
پ)- تدارک و پشتیبانی مالی معلمین با نیت تهیه یک استاندارد معقول زندگی برای معلمین و خانواده شان باشد.در تهیه امکانات و پشتیبانی می بایست تحصیل آموزش بیشتر یا فعالیت های فرهنگی در زمینه ی شغلی که باعث ارتقاء کیفیت شغلی می شود ،مد نظر قرار بگیرد.
ت)- پذیرش اهمیت این مشاغل به تعیین دستمزد کمک می کند .حقیقتاًو بدون هیچ شکی این مشاغل به کیفیت و تجربه ی بالایی نیاز دارند .بدون تجربه و کیفیت کار نمی توان مسئولیت های بزرگ را بدوش گرفت.
116)- معلمین براساس دستمزدی جدولبندی شده که با همکاری و توافق سازمان معلمین تعیین شده است ، حقوق دریافت میکنند. معلمین آزمایشی و یا پیمانی و قراردادی می بایست براساس جدول حقوقی ،دستمزد دریافت کنند. در هیچ شرایطی معلمین واجد شرایط در حین استخدام آزمایشی یا قراردادی نباید میزان حقوق کمتری در مقایسه با معلمین رسمی دریافت کنند.
117)- ساختار دستمزد باید بگونه ای برنامه ریزی شود که باعث اعتراض و شورش نسبت به بی عدالتی ها نگردد.رسیدگی و پرداخت های غیر متعارف که منجر به اختلاف بین گروههای متفاوت معلمین می شود ،باید از ساختار دستمزد زدوده شود.
118)- هنگامی که تعداد کلاس و ساعاتی که معلم آن را هدایت و رهبری می کند ،حداکثر ممکنه باشد و این حداکثر از برنامه ی مصوب بیشتر باشد،در این صورت باید معلم مذکور حداکثر پاداش اضافی را بر اساس جدول مصوب ،دریافت کند.
119)- تفاوت دستمزد ها باید مبین و ملاک سطوح کیفی کار باشد .سنوات تجربی یا مسئولیت های مهم معیار مناسبی برای تعیین سطوح کیفی می باشد.در هر صورت ارتباط بین حداقل و حداکثر دستمزد باید عقلانی باشد.
120)- در تعیین یک جدول دستمزدی پایه برای معلمین فنی و حرفه ای که فاقد تحصیلات عالیه می باشند، می بایست با در نظر گرفتن کار آموزی های عملی و تجاربی که او کسب کرده است ،فوقالعاده در نظر گرفت.
121)- دستمزد معلمین باید بر اساس یک حقوق سالیانه تنظیم شود.
122)- الف)- ترفیع به صورت افزایش دستمزد می بایست تصاعدی و مطابق با قانونی متناسب در نظر گرفته شود.ترفیعات دوره ای و با فواصل معین ،ترجیحا سالیانه باید فراهم گردد.
ب)- افزایش دستمزد از حداقل یه حداکثر دستمزد پایه نباید از یک دوره ده الی پانزده سال بیشتر باشد.
پ)- معلمینی که به صورت آزمایشی یا قرار دادی منصوب شده اند ،مشمول افزایش دستمزد جهت انجام دادن خدمات محوله می باشند.
123)- الف)- جدول دستمزدهای معلمین باید متناوباًتجدید نظر شود.با توجه به افزایش هزینه های زندگی ،اهمیت افزایش این دستمزد به خوبی روشن می باشد. افزایش بهرهوری در کشور یا منطقه باعث افزایش استانداردهای زندگی می شود. و افزایش این استانداردها علل مناسبی برای پاداش یا سطح دستمزد می باشد.
ب)- هر سیستم اصلاح دستمزد می بایست شامل موضوعاتی در مورد افزایش هزینه ها ی زندگی باشد . انتخاب این موضوعات باید با مشارکت سازمان معلمین تعیین شود . هر نوع فوق العاده در زمینه ی افزایش هزینه های زندگی می بایست به عنوان درصدی از دستمزد و مزایا پذیرفته شده و در نظر گرفته شود.
124)- در سیستم دستمزد ،مواردی که مورد عدم استحقاق رتبه می شود می بایست مطابق با مذاکرات قبلی و با پذیرش توسط سازمان معلمین همراه باشد.
فصل یازدهم _تأمین اجتماعی
تدارکات عمومی
125)- همه ی معلمین،صرف نظر از نوع مدرسه ای که د آن خدمت می کنند،باید از حمایت تأمین اجتماعی یا مشابه آن بهره مند شوند.این حمایت باید به دوره های آزمایشی و دوره های کار آموزی برای آنهاییکه استخدام رسمی می شوند تعمیم داده شود.
126)- الف)- معلمین باید به وسیله ی اقدامات تأمین اجتماعی در برابر احتمالات حمایت شوند.نتیجه همه ی توافقات در زمینه ی تأمین اجتماعی (حداقل استانداردها) در معاهده ی سازمان بین المللی کار و در کنفرانس 1952 آمده است.یعنی به وسیله ی مراقبت های پزشکی ،بهره مندی از دوران بیماری،مزایای بیکاری ،مزایای سالخوردگی، بهره مندی از دوران آسیب دیدگی ،کمکهای خانوادگی، بهره مندی از مزایای زایمان،کمکهای از کار افتادگی و کمکهای شخصی مورد حمایت قرارگیرند.
ب)- تأمین اجتماعی استاندارد برای معلمین باید حداقل در سطحی مطلوب فراهم شود.تأمین اجتماعی معلمین باید مطابق با اسناد و مذاکرات سازمان بین المللی کار که شرح جزئیات آن (حداقل استانداردها) در کنفرانس سال 1952آمده است ،تنظیم و توسعه داده شود.
پ)- بهره مندی از تأمین اجتماعی برای معلمین باید به عنوان یک اصل حقوقی پذیرفته شود.
127)- با توجه به حساسیتی که در استخدام معلمین وجود دارد ،تأمین اجتماعی معلمین باید متناسب با آن در نظر گرفته شود. در بندهای 128 تا 140 توصیه نا مه به این موضوع اشاره شده است .
مراقبت های پزشکی
128)در مناطقی که خدمات پزشکی کمیاب می باشد ،معلمین به منظور دسترسی به مراقبت های پزشکی می بایست هزینه ی سفر به میزان لازم را دریافت کنند.
کمک های دوران بیماری
129)- الف)- مقرری (کمک)دوران بیماری در طول مدتی که باعث از کار افتادگی و عدم کسب درآمد می شود،باید به طور کامل پرداخت شود .
ب)مقرری دوران بیماری می بایست از اولین روزی که معلم دچار از کار افتادگی و عدم کسب درآمد می شود،پرداخت گردد.
پ)- در کشورهائی که دوره بیماری محدود به یک دوره ی خاص می باشد ،تأمین مایحتاج می بایست تا حد لزوم گسترش یابد و معلم از کار و تدریس کناره گیری کند.
کمکهای دوران بیکاری
130)- معلمین باید در مقابل آسیب هایی که متحمل می شوند ،حمایت شوند. این حمایت فقط شامل معلمین در حین تدریس نمی شود، بلکه شامل معلمینی که به فعالیت های خارج از مدرسه و یا منطقه می پردازند،می شود.
131)- یقینا" در صورت سرایت بیماری و واگیر دار بودن آن بیماری می بایست از تماس با افراد دیگر از جمله دانش آموزان جلو گیری نماید تا بدینوسیله دیگران در معرض خطر قرار نگیرند.
کمکهای دوران سالخوردگی
132)- اگر معلم به اشتغال تحت هر نوع مسئولیت دیگر در داخل کشور اقدام ورزد (انتقال یابد) .اعتبارات مقرری به دست آمده تحت هر نوع مسئولیت آموزشی می بایست قابل انتقال باشد.
133)- با در نظر گرفتن مقررات،معلمینی که در مواقع کمبود معلم به خدمت مشغول شده و سپس واجد شرایط معلمی شناخته می شوند ،باید جهت سال های اضافی خدمت اعتباری در یافت کنند و هم بتوانند کمبود مقرری را از طریق یک موسسه به خود اختصاص دهند.
134)- کمک های سال خوردگی باید مطابق با آخرین در آمد معلم باشد، به گونه ای که معلم با ادامه کار نیز از همان حقوق و دستمزد بهره مند باشد. او باید از یک زندگی متعادل و استاندارد بهره مند باشد.
کمک های دوران معلولیت
135)- به معلمینی که به علت از دست دادن قوای جسمانی یا ذهنی و روحی توانایی ادامه تدریس را ندارند می بایست حق معلولیت پرداخت شود.مقدمات برای پذیرفتن و اعطاء حقوق بازنشستگی در صورت اقتضاء می بایست مهیا شود و نباید تحت الشعاع مرخصی استعلاجی دراز مدت و یا هر معنی و مفهوم دیگری قرار گیرد.
136)- در صورتی که معلولیت معلم مختصر و جزئی باشد و معلم بتواند بهصورت نیمه وقت انجام وظیفه نماید ،بهره مندی از حق معلولیت باید به صورتی محدود قابل پرداخت باشد.
137)- الف)- بهره مندی از حق معلولیت می بایست مطابق آخرین درآمد معلم باشد،به گونه ای که معلم با ادامه کار نیز از همان حقوق و دستمزد بهره مند باشد. او باید از یک زندگی متعادل و استاندارد بهره مند شود.
ب)- باید پیش بینی های لازم جهت مراقبت های پزشکی و مقرری های وابسته فراهم شود و در صورتی که این امر ممکن نباشد باید بتوان آن را ذخیره نمود .بهبودی و سلامت و خدمات لازم برای توان بخشی معلمین آسیب دیده می بایست تنظیم و فراهم شود. در هر صورت امکانات لازم برای ادامه و از سر گیری فعالیت های قبلی معلمین باید مهیا شود.
کمک به بازماندگان
138)- لزوم پرداخت فوق العاده برای کمک به بازماندگان و کسب همان امتیازات به خوبی معلوم است. این کمک باید به گونه ای باشد که بازماندگان قادر باشند تحت این حمایت از یک زندگی استاندارد متعادل بهره مند باشند . اطمینان و آسایش خاطر و آموزش فرزندان متوفی می بایست تحت این چتر حمایتی قرار گیرد.
ابزارهای فراهم سازی تأمین اجتماعی معلمین
139)- الف)- می بایست تا سر حد امکان ،تأمین اجتماعی معلم قابل اطمینان و دارای ضمانت باشد . و تمهیدات لازم افراد به صلاحدید خودشان بتوانند در بخش عمومی و یا خصوصی از آن بهرهمند شوند.
ب)- در مناطقی که برای یک یا چند ین اتفاق ذکر شده برنامه کلی در نظر گرفته نشده باشد،می بایست به صورت قانونی یا غیر قانونی تدابیر ویژه برای حل مشکل در نظر گرفته شود.
پ)- در کشورهایی که سطح بهره مندی از مزایا و امکانات پایین تر از مفاد این توصیه نامه می باشد،می بایست با هدف تکمیل طرحها و بر نامه ها به استانداردهای پیشنهادی نزدیک شد.
140)- باید به پذیرش و معاشرت با نمایندگان سازمان معلمین و ادارات شهر یا استان و طرح های تکمیلی ،اهمیت داده شود. سرمایه گذاری 0ه8 و استحصال سود از منابع مالی معلمین از آن جمله است.
فصل دوازدهم- کمبود معلم
141)- الف)- باید در تسهیم بودجه های رسمی از یک قاعده ی کلی پیروی کرد. استثنائات در تسهیم بودجه ،نباید باعث انحراف و یا به مخاطره افتادن استانداردهای حرفه ای شود.انحراف و یا به مخاطره افتادن استانداردهای حرفه ای که در این توصیه نامه تعیین شده است و یا استفاده از حداقل امکانات آموزشی باعث ضرر و زیان به دانش آموزان می شود.
ب)- برای تعیین و تشخیص تعداد معلم و کمبود در این زمینه ،می بایست رابطه ای ثابت تعریف شود، وجود کلاس های پر ظرفیت و افزایش غیر عقلانی ساعات تدریس موظف با اهداف و فعالیت های آموزش و پرورش ناسازگار هستند و باعث خسارت به دانش آموزان می شود.مدیران صالح نباید این مصلحت های غیر لازم را بپذیرند و ادامه دهند .آنها باید به فوریت در صدد جبران این مصلحت ها برآیند.
142)- در کشورهای در حال توسعه،مواقعی که تربیت معلم در کوتاه مدت ضروری تشخیص داده می شود،می بایست یک برنامه ی کاملاً حرفه ای و یا حهت ایجاد گروه های معلمین خبره که شایسته ی هدایت و رهبری مؤسسات آموزشی می باشند ،در دسترس باشد.
143)- الف) - دانشجویانی که به منظور تعلیم یافتن در دوره هایکوتاه مدت پذیرفته می شوند،باید در حیطه ی استانداردهای به کار رفته و فوق العاده جهت پذیرش برنامه های حرفه ای و یا حتی بالاتر از این انتخاب شوند. در این صورت آنها می توانند اطمینان دهند که متعاقباً قادر به تکمیل دوره های بلند مدت می باشند.
ب)- دانشجویان جهت تکمیل توانایی های خویش در امر آموزش می بایست از ترتیبات و تسهیلات ویژه که شامل مرخصی تحصیلی فوق العاده همراه با دستمزد کامل می باشد ، بهره مند باشند.
144)- الف)- تا سر حد امکان ، پرسنل غیر واجد شرایط می بایست در یک سطح محدود انجام وظیفه نمایند.آنها باید توسط معلمین کیفی و مجرب نظارت و هدایت شوند.
ب)- به عنوان یک شرط جهت ادامه ی اشتغال ، چنین اشخاصی باید ملزم به کسب یا تکمیل صلاحیت ها (شرایط) لازم باشند.
145)- اولیاء امور باید توجه داشته باشند که بهبود و اصلاحات در رفاه و وضعیت مالی معلم و چگونگی کار و زندگی معلم ، مبین مقام و منزلت معلم می باشد . استخدام و امنیت شغلی بهترین هدف برای فائق آمدن بر هر کمبود موجود می باشد. معلمین مجرب و ایجاد جاذبه و صیانت از حرفه ی تدریس اساس توسعه ی کیفی نیروها می باشد.
فصل سیزدهم ___ پیش بینی نهایی
146)- جایی معلمان از منزلت برخوردارند که در جنبه های معینی، شرایط فراهم شده رضایت بخش تر از این توصیه نامه می باشد . اصطلاحات و عبارت های این توصیه نامه نباید به منظور کاهش امتیازاتی که وجود دارد مورد استناد قرار گیرد.
همه ما با معنی و مفهوم تقلب آشنا هستیم گر چه تقلب میتواند به مصداقهای زیادی تعمیم داده شود اما منظور ما تقلب در امتحانات درسی است.شاید کمتر کسی باشد که تقلب نکرده باشد اما این گستردگی باعث آن نمی شود که زشتی آنرا از بین رفته بدانیم. بلکه تلاش ما باید این باشد که با این پدیده مبارزه کنیم.
برداشت ما این است که در سالهای اخیر در مدارس گرایش به تقلب به شدت افزایش یافته است و یکی از دلایل مهم آن هم تحت فشار قرار گرفتن مدارس برای افزایش درصد قبولی از مدیران بالا بوده است و به تبع آن به دانش آموزان نمرات بالاتر از حق خود داده شد و نظارت در سر جلسات امتحان با مسامحه کاری صورت گرفت و دانش آموزان هم برای درس نخواندن و تنبلی و گرفتن نمرات غیر واقعی عادت کردند و این واقعیت مخصوصا در مدارس ابتدایی و راهنمائی رخ داده است.
امروزه قبح تقلب در نظر ما کم رنگ شده است و این میتواند برای ما واقعاً هشدار دهنده باشد. چون فرزندان جامعه با تقلب کردن آسیب می بینند و تقلب میتواند این پیام را برای آنها داشته باشد که خطاهای دیگری را هم میتوان این چنین انجام داد و قوانین و مقررات دیگری را هم میتوان اینچنین زیر پا گذاشت. و ما هرگز نمیخواهیم چنین فرزندانی را تربیت کنیم. چون ما میخواهیم که فرزندان ما هم با اخلاق و هم تلاشگر و هم باسواد باشند
در یک تعبیر خشن شاید بتوانیم بگوئیمفردی که تقلب می کند مانند کسی است که دزدی میکند اما با شیوه ی دیگر. همانطور که در دزدی پنهان کاری، ترس و تجاوز به حقوق دیگران وجود دارد در تقلب هم وجود دارد.اما گفته میشود که تقلب میتواند چیزی شبیهدروغگوئی باشد.
به نظر میرسد که فرد سالم نباید تقلب کند گر چه نتواند به همه سئوالات امتحانی پاسخ دهد. چون او میداند تقلب از سنخ چه نوع اعمال و رفتاری است.
نتایج تقلب از نظر روانی
1- بروز احساس ترس. فرد متقلّب از آبرو و از احتمال لو رفتن خود می ترسد و چون می ترسد احساس امنیت او به خطر میافتد. و تحت تاثیر عوامل فیزیولوژیکی قرار میگیرد. و به دین صورت به خودش آسیب میزند.
2- بروز احساس حقارت. تقلب به طور ضمنی در انسان احساس حقارت بوجود می آورد زیرا تا انسان احساس کمبود و نیاز عاجزانه نداشته باشد دست به تقلب نمی زند. اما این احساس حقارت، با احساس ناتوانی در پاسخ دادن به سئوالات تشدید میشود. و ضربه بیشتر به انسان میزند.
3- بروز رفتار پنهان کاری. که فرد میخواهد چیزی را پنهان کند آنهم امری را که خود به خلاف آن واقف است و این یعنی، فرد دانسته خطا می کند و زمینه های خطای را دیگری را هم بر روی خود میگشاید.
علاوه بر نتایج فوق تقلّب نتایج فرهنگی و اجتماعی وخیمی را به دنبال خواهد داشت که در جای خود قابل بررسی است.
علل تقلب:
1- ضعف درسی دانش آموزان نسبت به محتوا.
2- احساس عدم امنیت نسبت به نمره هایی که دریافت می کند از طرف والدین.
3- بی اعتمادی به خود و دانسته هایش.
4- نیاز به جلب توجه و خود نمایی ویا قدرت نمایی.
5- نادرست و متقلب بودن اعضاء خانواده که زمینه تقلب در بچه را فراهم نموده است.
6- عدم آگاهی از دلایل برگزاری امتحان و انجام تکالیف در هدف آموزشی.
به گزارش سایت بازتاب آیتالله فاضل لنکرانی، از مراجع تقلید، در پاسخ به استفتایی، حقوق ناشی از مدرک تقلّبی را حرام دانستند:
اگر کسی در امتحان تقلب کند، بعدا اگر مدرک گرفت و استخدام شد، حکم حقوق دریافتی او چیست؟
تقلب در امتحان جایز نیست و اگر کسی تقلب کرد و به واسطه آن تقلب قبول شد و مدرک گرفت و به واسطه آن مدرک، استخدام شد، حقوقی که دریافت میکند، جایز نیست. اما اگر تقلب به اندازهای ناچیز بوده که اگر تقلب نمیکرد باز هم قبول میشد، در این صورت حقوق دریافتی اشکالی ندارد.
بررسی یک مقاله
در مقالهای با عنوان " تقلّب کیش و مات" به ترجمه ماندانا محسنی در مجلّهی رشد معلّم، شمارهی ۱۸۶ مطالبی پیدا کردیم. نکاتی را که ممکن است برای کار ما سودمند باشد، در زیر آوردهایم.
* وقتی دانشآموزان در حال تقلّب کردن گیر میافتند و موضوع به والدینشان گزارش دادهمیشود، حدود دوسوم والدین از فرزندان خود حمایت میکنند و بقیّه حتّی این موضوع را منکر میشوند یا آن را دستکم میگیرند و میگویند فرزندشان قصد تقلّب نداشتهاست.
* تأکید بر نکات مثبت شخصیّت دانشآموزان و دانشجویان، اعتماد کردن به تواناییهای آنان و برخورد منطقی در مقابل نقض قوانین کلاس از جمله تقلّب کردن، کمک زیادی به جلوگیری از تقلّب میکند. تعریف تقلّب برای ایشان باید با توجّه و دقّت بسیار انجام شود.
* خیلی از معلّمان پیشنهاد میکنند که دانشآموزان، امتحانات و مقالات خود را در قالب توصیفی بنویسند. در این صورت تقلّب کردن برای آنان بسیار سخت خواهدشد.
* به کسانی که تقلّب میکنند، بگویید این کار نوعی دروغگویی است!
افراد متقلّب میخواهند با این فکر که " ولش کن بابا مهم نیست؛ همه تقلّب میکنند!" تقلّبکردن را کماهمّیّت جلوه دهند، اما ارتباط برقرار کردن میان تقلّب با دروغگویی پرده از این ترفند ذهنی برمیدارد؛ ترفندی که به آنان اجازه میدهد، فکر کنند تقلّب کردن کاری موجّه و پذیرفتهشدهاست. اگرچه این راهحل قطعی نیست، اما تصوّر اینکه تقلّب کردن نوعی دروغگویی است، وجدان متقلّب را در این زمینه تحت تأثیر قرار میهد. اینکه کسی را دروغگو خطاب کنیم تا حدّی خشن به نظر میرسد. برای اینکه افراد قبول کنند تقلّب کردن مانعی است در راه آموزش و یادگیری آنان، باید اوّل احساس کنند این کار خطاست.
* از افراد متقلّب بپرسید اگرهمهی مردم تقلّب کنند، دنیای امروز ما چه وضعی پیدا خواهد کرد؟ یا بپرسید، چه احساسی پیدا خواهیدکرد، اگر بدانید دکترتان در آزمایشات پزشکی شما تقلّب کردهاست؟ یا چه حالی پیدا خواهیدکرد، اگر بدانید یکی از قهرمانان مورد علاقه شما برای موفّقیّت، تقلّب و دوپینگ میکند؟
* هدف نهایی این است که بچّهها را متقاعد کنیم تقلّب نکنند و حتّی تقلّب کردن دوستانشان را نیز نادرست بدانند. " آنچه باعث غرور و موفّقیّت میشود، انجام اعمال درست است!"
بررسی یک کتاب
در کتابی با عنوان " رفتارهای بهنجار و ناهنجار" نوشتهی دکتر شکوه نوّابینژاد، مطلبی راجع به تقلّب پیدا کردیم. نکاتی را که ممکن است برای کار ما سودمند باشد، در زیر آوردهایم.
"کودکان به دلایل مختلفی تقلّب میکنند. [...]
روانشناسان برای این رفتار چهار دلیل عمده به شرح زیر ذکر میکنند:
۱. تکالیف درسی یا امتحان بیش از حد دشوارند.
۲. ضوابط و ملاکهای والدین و معلّمان و حتّی ملاکهای خود کودک بیش از حد بالا و غیر واقعبینانه است.
۳. والدین، معلّمان و یا خود کودک برای نمره بیش از درک مطلب ارزش قائلند.
۴. کودک در موقعیّتهای بسیار احساس بیکفایتی و ناامنی میکند.
کودکی که تقلّب میکند معمولاً تحت فشار شدید برای گرفتن نمرهی خوب و یا ترس از رد شدن است. معلّمی که مطالب درسی و یادگیری را متناسب با تواناییها و رغبتهای دانشآموزان تنظیم میکند، بیشک از تعدّد و فراوانی تقلّب در کلاس خویش به طرز چشمگیری میکاهد. بسیاری از مواقع کودکان نمیدانند درسی که میخوانند چگونه میتواند برای آنان مفید باشد، بنابراین کوتاهترین راه را برای گرفتن نمرهی قبولی طی میکنند.
*در کلاسهایی که خستهکننده و پرتنش است، یا اصرار زیاد روی فراگیری موادّ درسی گذاشته میشود که ارزش آنها در ذهن دانشآموز مورد تردید است، طبیعی است که باید انتظار تقلّب بیشتری را در بین ایشان داشت.
باید به دانشآموزان آموخت که مسئولیّت اعمال ر رفتارشان با خود آنان است."
فرض کنید در سر جلسه امتحانی، تعدادی از دانش آموزان به علت کوتاهی فرد مراقب، تقلب میکنند. و دانش آموزان دیگر نیز شاهد قضیه هستند. به نظر شما چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
برای پاسخ دادن به این سئوال باید دانش آموزان را به سه گروه تقسیم کنیم:
1- گروهی که در فکر تقلب نیستند و بر آموخته های خود تکیه دارند. این گروه در مقایسه با دیگر گروهها اندک هستند. و اکثر آنها دانش آموز زرنگ میباشند.
2- گروهی که در صورت وجود داشتن زمینه مناسب تقلب میکنند. در واقع این گروه با تکانی کوچک به سوی تقلب کشیده میشوند.
3- گروهی که حقیقتاً دنبال تقلب هستند. و کوچکترین غفلتی باعث میشود که آنها تقلب کنند. بیشتر این افراد اهل درس نیستند و هر سال به زحمت قبول میشوند.
با توجه به این تقسیم بندی اگر در کلاسی دانش آموزان گروه 3 تقلب کنند دانش آموزان گروه 2 با دیدن آنها تحریک میشوند که تقلب کنند و این به این معنی است که آنها من بعد ممکن است کمتر درس بخوانند و بیشتر انرژی خود را صرف تقلب کنند. و اما دانش آموزان گروه اول گر چه ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند ولی اوضاع کلاس را برابر و عادلانه نخواهند دید. بلکه ناظر امتحان را بی عرضه و بی خیال و امتحانات را ظالمانه خواهند دید. و اعتماد و اراده ایشان ممکن است سست شود. و شاهد این باشند که چگونه دیگران بدون زحمت کشیدن می خواهند با او برابری کنند.
در پی چنین توضیحاتی است که مراقبین امتحانات باید بدانند که کوتاهی آنها در مراقبت می تواند ضررهای زیادی داشته باشد که در آینده هم گسترش پیدا کند.
برخی از مراقبین به علل مختلف مایل هستند که در سر جلسه امتحان برای تقلب دانش آموزان چراغ سبز نشان بدهند. این افراد شاید فکر کنند که این رفتارها اهمیت آنها را در نزد دانش آموزان افزایش میدهد اما واقعیت این است که اینگونه اتفاق نمی افتد و آن دانش آموزان حتی ممکن است آن فرد را انسان بی مسئولیت و با وجدان کاری کم قلمداد کنند و در آیند ه وقتی به سن رشد رسیدند و صاحب تفکر شدند. آن فرد را معلم واقعی ندانند.
آیا تقلب موجب آموزش است؟
برخی از همکاران به شوخی یا جدی می گویند که تقلب هم می تواند نوعی آموزش باشد.چون دانش آموزی که مطلبی را سر جلسه امتحان نمی داند یا فراموش کرده است. برای دانستنو فهمیدن آن انگیزش پیدا می کند. و هم اینکه توانست از طریق تقلب به آن دست پیدا کند. آن را خوب می فهمد و فراموش نمی کند.
چنین سخنی گرچه یک شوخی به نظر می رسد. اما حقیقتاً برخی به آن معتقدند و اعتقاد به این مساله را در محدوده ی مدرسه خصوصا مقطع ابتدایی بی ضرر م میدانند. با این وصف آیا واقعاً تقلب می تواند موجب آموزش شود؟ برای جواب دادن به این سوال باید دانش آموزان متقلب را به چند دسته تقسیم کنیم .
الف)- دانش آموزانی که هیچ آمادگی برای امتحان ندارند و می خواهند جواب سوالها را از طریق تقلب بدست آورند . چنین دانش آموزانی فقط می خواهند جوابها را رونویسی کنند.و به معنا و مفهوم جملاتی که با عجله و احتمالا با ترس می نویسند توجهی ندارد و در نتیجه یادگیری و آموزشی هم در میان نیست.
ب)- اما دانش آموزی را در نظر بگیرید که به اکثر سوالها جواب درست داده است اما در عین حال نکته ای را فراموش کرده است و به مغز خود فشار می آورد که آنرا بفهمد اما هرچه با خود کلنجار می رود نمی تواند آن نکته یا مطلب را به خاطر آورد در نتیجه آن دانش آموز انگیزش زیادی برای فهمیدن در خود ایجاد می کند.در چنین شرایطی تقلب می تواند جرقه ای باشد که آن فرد مطلب را بفهمد. واقعیت این است که تعداد این دانش آموزان با این شرایط بسیار اندک است و علاوه بر آن این مسئله باعث نمی شود که ما دانش آموزان را برای تقلب آزاد بگذاریم چون تقلب از ابعاد دیگر آسیب زاست که به برخی از آنها در قسمتهای پیشین اشاره کردیم .
آنچه که درگفته های مسئولین کشور دریافت میشود،و آنها به نام مشکلات آموزش وپرورش از آن یاد میکنند، این است که این ویژگیها و این مواردتنهابرای مسئولین با آن شیوه ی اداره ی کشور مشکلات شمرده میشود، و سبب دردسرهای آنان است.
اماهمین ها برای جامعه ی فرهنگیان بی گمان ویژگیها ی بی مانندی هستندکه بایستی فرهنگیان از آنها با دید ارزش و توانایی و قدرتی یادکنند،که دیگر اقشار از آن بهره مند نیستند.آیا در یک جامعه ی نیمه دمکراتیک که تقریبا سرنوشت آنرا همه پرسیها معین میکند،قشری که دراقلیت باشند توانایی بیشتری درسرنوشت کشور خواهند داشت یا قشری که در اقلیت هستند؟
امروزه می بینیم که بزرگترین ویژگی شیعیان عراق که برتری آنان را نسبت به سایراقوام عراقی نشان میدهد و همین برتری موجب دادن امتیازات بیشتر در تقسیم قدرت سیاسی،اقتصادی و اجتماعی میشود،همان رای اکثریت است.و اگر می بینم که تا کنون معلمان از این ویژگی به سود خود استفاده نکرده اند،دلالیل فراوانی دارد،مانند:
حرمت شغل معلمی، بخاطر باورهای مذهبی ومیهنی.
دانستن سیستم تعلیم و تربیت در سیاست بخاطر رسالت فرهنگ و آلوده نشدن با کارهای سیاسی.
باورداشتن مسئولین کشور،بخاطرگفته های آنان مبنی براجرای دستورات قرآن،درهمه ی بخشهای نظامی،آموزشی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی… بگذریم که بیان این سخن (زیاد بودن معلمان) تا چه اندازه نشان ازنا آگاهی وبی خیالی وبی برنامه بودن گوینده ی این سخن دارد.زیرااگربه معیارهای جهانی مراجعه کنیم،معلمان ایران باتوجه به آماردانش آموزان،نه تنهازیادنیست بلکه بسیاراندک است،و انگهی،مگرتقسیم بودجه یک کشوربرچه پایه ای استوار است،که فراوان بودن،دلیل بی توجهی آنان باشد؟؟!! این سخن، هرفردآگاه وهوشیاررااززندگی دراین مملکت و تلاش برای بهبوداوضاع اجتماعی دلسردنموده،وآنان راازکوشش و ایثاربیشترباز میدارد.زیراباخودمی اندیشد که چه کسی یاچه کسانی کمربه اداره ی کشوربسته اند؟ بیان این دیدگاه(داشتن تعطیلات فراوان و اینکه گروهی از کارمندان کشور در سال هفت هشت ماه بیشتر خدمت نمی کنند، اما ادعای بیشتری دارند،و۰۰۰)جای تاسف دارد و شاید یکی از بدبختی های این جامه این باشد که مدیران کشورهیچ کدام در تخصص خود به کار گرفته نمی شوند. بلکه بدون آگاهی و بدون تحقیق از روی میل خود هر چه بخواهند میگویند،بدون اینکه بدانیم این سخن یاآن کارگردماچه پیامدهاوچه سوخت و سوزهایی دارد. وبرسرآیندگانی که ماآنهاراندیده ونشاخته ایم وهرگزآنهارانخواهیم دیداماخواسته یاناخواسته سرنوشتشان رارقم میزنیم چه بلایی خواهیم آورد. جامعه رادچاربحرانی میکنیم که خودمان آگاه نیستیم.
آیابیان کننده ی این سخن(داشتن تعطیلات فراوان و۰۰۰۰)،میداندمعلمی که در منزل خودش مطالعه میکند،در راستای توسعه ی جامعه تلاش میکند؟زیرامعلم هرچه بداند،آنرابه دانش آموزان می آموزد. آیا بیان کننده این سخن میداند،معلمی که یک فیلم سینمایی را، به دقت و بااندیشه تماشامیکند،در یک کلاس درس وآموزش است که فردای همآنروزاین آموزش را به دانش آموزان خودانتقال میدهد؟؟!! ازاینها گذشته تطیلات تابستانی برای کسانی که جیبشان خالی است، چه سودی میتواند داشته باشد؟! بنده از طرف خودبه عنوان یک معلم میگویم:درتابستان معلمین رامانندسایرماههای سال سر کلاس فوق برنامه ویاکلاسهای آموزش ضمن خدمت ویاهرجای دیگر ببرنداما دستمزدآنها رابه اندازه ی کارکنان وزارت نفت بپردازند.بیان جمله ی ( درآمد زا نبودن معلمان و۰۰۰)سخنی شرم آوراست،که نه آیندگان بلکه عوام ترین انسان های امروزی به آن میخندد.زیراهیچ درآمدی در جامعه بدون وجودآموزش وپرورش وبدون خواندن ونوشتن بدست نمی آید.گردش چرخ جامعه درگذشته،امروزودر آینده بدست معلمان بوده،وخواهد بود.این سه موضوعی که مسئولین این کشور دلیلی بر بی توجهی به معلمان میدانندنه تنها ضعف نبوده بلکه آنان ازبیخبری وناآگاهی همان نقاط قوت رانقطه ی ضعف انگشته ودلیلی بربی توجهی به آنان دانسته اند.
۱- زیاد بودن فرهنگیان۰۰۰ ) بنده به معلمان مژده میدهم که: گردش چرخ جامعه که تا کنون بطورپنهانی دردست آنان بوده درآینده هم درپنهان وهم آشکا را بدست آنان خواهدافتاد.زیرازیادبودن نشانه ی بزرگی برتوانایی وقدرت آنان است،بخصوص درجامعه ای که رو به دمکراتیک بودن،توسعه یافتن وجهانی شدن میرود وجامعه ای که سرنوشت آنرارای وهمه پرسی معلوم میکند نه نیروی نظامی.
۲- تعطیلات فراوان تابستانی)،این تعطیلات میتواند،دراوقات فراغت معلمان ودانش آموزان رادرکنارهم به عنوان نیرویی قدرتمند که از یک سو،اندیشه حاکم است وازسوی دیگر نیروی جوان،آموزش پذیر و جویای نام و لگو پذیر و قدرتمند ایستاده اند.همه چیز جامعه را در حیطه ی قدرت خویش قرار دهند.آنگاه که برای اهلش سخن از زور بازو به میان آید فرهنگیان جوانان جامعه را خواهند داشت،و آنگاه که سخن از دانش به میان آید،معلمان آموزش دهندگان دانش نیز هستند.
۳- درآمد زا نبودن معلمان):گذشته از مسائل فنی و نظر دانشمندان تعلیم و تربیت و اقتصاددانان و علمای مدیریت،دال بر محوری بودن آموزش و پرورش در اقتصاد جامعه. اگر معلمان و اندکی از دانش آموزان بخواهند از پولهای کم خود،سرمایه ای بسازند،در کوتاه مدت میتوان آنان را رقیبی سرسخت در برابر دولت و بانک مرکزی به حساب آورد.برای نمونه اگر بتوانیم ماهانه از هر معلم پنج هزار تومان گرد آوری کنیم،با این پول درماه اول سازمان غیر دولتی فرهنگیان صاحب ده میلیارد تومان و در یکسال سازمان دارای یکصد و بیست میلیارد تومان خواهد بود.حال با این حساب سر انگشتی خواهیم فهمید که معلمان چه قدرت اقتصادی مهمی هستند. آیا میتوانند با دولت و بانک مرکزی برابری کنند یا خیر؟!اگر پس انداز دانش آموزان را با آن جمع کنیم چه خواهد شد؟! آیا به زودی مثلا یکسال،سازمان فرهنگیان ایران تبدیل به یک قطب اقتصادی بزرگ نخواهد شد؟!
ازدیگر ویژگیها و امتیازات منحصر به فرد معلمان میتوان به نکات زیر توجه کرد:
▪ راستگویی ودرستکاری:
گذشته ازهمه ی اینها نیروی دیگری که دربیشترمعلمان سراغ داریم واین در طول تاریخ بشریت به اثبات رسیده است.راستگویی و درستکار بودن.معلمان است که آن نیز نیرویی بی مانند است
▪ معلم باوری جامعه:
نیروی دیگری که به معلمان امتیازی تک و برگ برنده میدهد،(معلم باوری جامعه) است
بی گمان شمار بیشتر جامعه،بیشتر معلمان را بر اثر تجربه و پیش ذهنیتهای موجودبه پاکی و درستی باور کرده و آنان را تایید می نمایند،که این میتواند به نقش مهم آنان در اصلاح و بهبود جامعه بسوی کمال از هر نظرکمک کند.
▪ نفوذفراوان درمیان خانواده ها:
امتیاز دیگر معلمان،نفوذ فراوان آنان درمیان خانواده ها میباشد، نفوذی که در اعماق قلب فرزندان این مرز و بوم اثر گذار و کاری است. دانش آموزان میتوانند برای معلمان بزرگترین رسانه ی گروهی باشند، زیرا به سرعت و صادقانه و بی کم و کاست پیامها را به خانواده ها میرسانند. البته همه ی اینها سه شرط دارد.
الف)داشتن یک سازمان غیر دولتی محکم و با برنامه:بدست معلمان و دانش آموزان شناخته شده راستگو و درستکار که شکر خدا در میان فرهنگیان(اعم از معلم و دانش آموز) کم نیستد.و این نیز دارای جزئیات فراوانی است که در اینجا نمی گنجد.
ب)باور داشتن دانش آموزان و توجه به آنان بعنوان انسانهایی نیک و شایسته که نیازمند اعتماد،از سوی خانواده و مدرسه می باشند.و سپردن بخشی از امور سازمان به آنان .
پ) باور داشتن خود و اعتماد به همکاران برای شکل دهی به اوضاع نابسامان و آشفته ی اقتصادی فرهنگیان.
هر سال با آغاز مهر ماه دانش آموزانی را می بینیم که کتاب در دست در راه خانه و مدرسه اند. به چهره ها که نگاه می کنی در می یابی که دل مشغولی های فراوانی دارند که کم رنگ ترین آنها درس و آموختن است.
هر سال با آغاز مهر ماه دانش آموزانی را می بینیم که کتاب در دست در راه خانه و مدرسه اند. به چهره ها که نگاه می کنی در می یابی که دل مشغولی های فراوانی دارند که کم رنگ ترین آنها درس و آموختن است. صبحها که راهی محل کار (مدرسه) هستم می بینم، بیشتر آنها با چهره هایی خسته و خواب آلود با قدمهایی سنگین به سمت مدرسه در حرکت اند و می توان فهمید که آنها تا دیر وقت بیدار بوده اند، در کلاس درس حالت های یاد شده به اوج خود می رسند و در آنجا سخت ترین کارها گوش کردن است و نایاب ترین چیزها تمرکز و توجه به کلاس!
نوشته زیر سعی دارد عواملی را که بر تربیت و یادگیری فرد (در اینجا دانش آموز) تأثیر دارند، بر شمارد و به برخی از دلایل ناکارایی آنها در نظام آموزشی ما اشاره کند و البته منجر به انتقاد محض نشود و طبق روال راهکارهایی برای حل مشکل طرح کند. همانگونه که می دانیم روانشناسان تربیتی و صاحب نظران این نحله سه عامل را بر تربیت و یادگیری انسان مؤثر می دانند که به تعبیری معروف به مثلث تربیت هستند: خانواده، مدرسه و جامعه.
البته از چندین سال به این سو وراثت یا ژنتیک را به عنوان عامل چهارم تربیت نام برده اند و به علت این که ما مبنا را بررسی رفتار پس از تولد در نظر گرفته ایم از آن صرف نظر می کنیم. حال باید ببینیم که این سه عامل در چه وضعی هستند و چرا نتوانسته اند کارکردی قابل قبول داشته باشند. می دانیم که قویترین و موثرترین عامل از بین عوامل یاد شده خانواده است. با توجه به آنچه که اکنون می بینیم و وضعی که خانواده با آن درگیر است این عامل موثر در حال حاضر بر اثر مشکلات فراوان دچار چالش جدی شده است.
به گفته روانشناسان مکانیسم سیر نیازها مادامی که درگیر نیازهای سطح پایین یا نیازهای فیزیولوژیکی شامل: گرسنگی، تشنگی، سرپناه و ... است دیگر مجالی برای پرداختن به نیازهای سطح بالا مثل نیاز به تعلق و دوستی، نیازهای شناختی و در عالی ترین سطح نیاز به خود شکوفایی و کمال ندارد. سرنوشت جامعه از پیش روشن است چون سلول های آن که همانا خانواده است دچار کم کاری و ناکارآمدی است. حال به عامل سوم که مدرسه است می پردازیم. مدرسه دارای مداری است که به گرد آن می چرخد و بی شک آن مدار معلم است، اما، علیرغم نقش تعیین کننده معلم در مدرسه، هنوز آن چنان که باید به این عامل مهم بهای لازم داده نشده است. به عنوان نمونه، در سالهای اخیر طرحی تحت عنوان نظام هماهنگ پرداخت مطرح شده و دو دولت و دو مجلس پیرامون آن به بحث و رایزنی نشسته است، اما طرح همچنان بلاتکلیف در دالانهای تصمیم گیری گم شده است.
با توجه به مجموعه عوامل تأثیرگذار بر عامل اصلی مدرسه یعنی معلم درمی یابیم که دیگر دغدغه معلم مطالعه و به روز کردن اطلاعاتش نیست. بلکه دغدغه او برابر کردن مخارج زندگی با درآمد است.
نکته مهم و درخور توجه آن است که در بسیاری از کشورها در راستای بها دادن به شأن، جایگاه و ارزش معلم و تأمین حقوق مادی و معنوی او، میزان حقوق معلمان به اندازه ای است که همواره برای دست یازیدن به اجرای نظام هماهنگ پرداخت، سعی بر آن است که میزان دریافتی دیگر حقوق بگیران هم سطح حقوق معلمان شود، اما، در کشور ما سالهاست، بحث و بررسی برای افزایش حقوق معلمان برابر سطح حقوق کارمندان بعضی از دستگاهها و سازمانها ادامه دارد، اما هنوز به نتیجه نرسیده است.
سوای این، از کمبودهای محسوس جامعه ما، جا نیفتادن مقوله تحقیق و پژوهش است. به طوری که اغلب دانشجویان روش های انجام صحیح یک تحقیق را نمی دانند و این کاستی ریشه در مدارس دارد. برای برطرف کردن این کمبود باید فعالیت های تحقیقاتی و پژوهشی به طور اصولی در مدارس رواج یابد.
نکته دیگر توسعه ورزش به شکل اصولی و پایدار در مدارس است. بخشی از ناکامی های ورزشی در سطح کلان ناشی از بها ندادن به امر ورزش در مدارس است و برای جبران این کمبود، راهی جز، اختصاص بخشی از بودجه های کلان ورزشی به مدارس وجود ندارد.گنجاندن برنامه های تفریحی و هنری، ایجاد تغییر در کتاب های درسی و خارج کردن آنها از حالت انتزاعی و سوق دادن محتوای کتابها به سمت خلاقیت پروری و ایجاد روحیه پرسشگری، مشارکت دادن بدنه آموزش در تصمیم گیری و ایجاد فضای تعاملی و... از جمله پیشنهاداتی است که می تواند، به سهم خود، تحولات چشمگیری در برنامه های آموزش و پرورش بویژه در سطح مدارس به وجود بیاورد.
خواستارفسادوتباهی درروی زمین مباش که خداوندتبهکاران رادوست نمی دارد. (سوره قصص آیه 28)
اگر چه جامعه ایران ، جامعه ای توام با گرایشهای مذهبی و ملی است که همه آنها فساد را پدیده ای زشت شناخته اند و همواره تاکید بر مبارزه با آن کرده اند ، با این حال شاهد این هستیم که شیوع فساد در جامعه مسیر بسیاری از پیشرفتهای اجتماعی و ملی را بسته و هزینه های هنگفتی را بر دوش کشور و در نهایت مردم گذاشته است که یکی از مهمترین آنها در بعد کلان ، افزایش فاصله طبقاتی میان طبقات اجتماعی غنی و فقیر است .
مهمترین عامل بروز فساد اداری بزرگ شدن دولت است. بنابراین برای زدودن فساد از چهره نظام اداری کشور دل بستن به دولت کار اشتباهی است زیرا دولت برای این کار باید با صرف هزینه های فراوان اقدام به تأسیس نهاد جدیدی برای این کار و تأمین امکانات، استخدام افراد، تنظیم مقررات و قوانین مورد نیاز و .... نماید.
اهمیت بوروکراسی در این است که می تواند با متناسب کردن اهداف و وسایل به جامعه خدمت کند و با سازماندهی تخصیص بهینه منابع، کشور را در مسیر پیشرفت قرار دهد. اهداف و آرمانها در چارچوب یک نظام اداری سالم قابل اجرا، پیاده و عملیاتی شدن هستند و اگر نظام اداری، سالم و کارا نباشد علیرغم نیت های خیر سیاست گذاران آنچه در عمل تحقق می یابد ممکن است در تضاد با آن اهداف و سیاست ها باشد. بنابراین بدون نظام اداری سالم دستیابی به توسعه در یک کشور جهان سومی نظیر ایران بسیار بعید بنظر می رسد.
تعریف فساد اداری:
ریشه فساد فعل لاتین rumpere به معنای شکستن است بنا براین در فساد چیزی می شکند یا نقض می شود که آن ممکن است رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی و غالبامقررات اداری باشد.
طبق تعریف بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل، فساد سوء استفاده از اختیارات دولتی(قدرت عمومی)برای کسب منافع شخصی (خصوصی)است
که این تعریف مورد توافق عمومی در جهان است وبطور ضمنی فرض شدهاست که مجموعه ای از قوانین و ضوابط مدون اداری وجود دارد که چهار چوبفعالیتهای مجاز اداری را تعیین می کنند،هر گونه رفتار اداری که مغایر با این قوانین باشد و در آن انتفاع شخصی مطرح باشد فساد اداری تلقی می شود.
بدیهی است چنین تعریفی وقتی جامع است که قوانین و حدود آن کاملا واضحو فراگیر باشد.فساد در جامعه نسبی است و با نظام ارزشی هر جامعه تعریف میشود.
بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل: فساد اداری عبارتست از استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع خصوصی اداری، تحت تأثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی
ضرورت و اهمیت برخورد بافساد اداری
فساد پدیدهای است که کم و بیش درکلیه کشورهای جهان وجود دارد. اما نوع، شکل، میزان و گستردگی آن در هر کشور متفاوت است، همانطور که نتایج و پیامدهای آن نیز بنا بر نوع سازمان سیاسی و اقتصادی وسطح توسعه یافتگی تفاوت دارد.
در هر صورت فساد موجب انحطاط است، سیاستهای دولت را در تضاد با منافع اکثریت قرار میدهد، باعث هدر رفتن منابع ملی میشود و به کاهش اثربخشی دولتها در هدایت امور میانجامد و از این طریق اعتماد مردم نسبت به دستگاههای دولتی و غیر دولتی کاهش یافته، بیتفاوتی، تنبلی و بیکفایتی افزایش مییابد.
فساد، اعتقاد و ارزشهای اخلاقی جامعه را متزلزل میکند، هزینه انجام کارها را افزایش میدهد، و رشد رقابتپذیری را دشوار میسازد. همچنین تلاشهای فقرزدایی را ناکام میسازد و بیانگیزگی و بدبینی ایجاد میکند و زمینة تضعیف روحیة افراد درستکار را فراهم میآورد.
فساد اداری مانع سرمایهگذاری میشود و مسیر رشد و توسعة اقتصاد را با موانع بسیار مواجه میسازد و از طریق هدایت ناصواب استعدادها و منابع بالقوه و بالفعل انسانی به سمت فعالیتهای نادرست برای دستیابی به درآمدهای سهلالوصول، زمینه رکود در تمام ابعاد فراهم میسازد. از طرف دیگر، هر کجا فساد ریشه بدواند، روزبه روز بیشتر شده، مقابله با آن بسیار دشوار میشود و ریشههای آن هر روز عمیقتر در بطن جامعه نفوذ میکند. بنابراین مقابله با فساد در عرصة اداری ضرورتی جدی و انکار ناپذیر است.
سابقه فساد اداری در جوامع مختلف
موضوع فساد همواره و از بدووجود تمدن ها وجود داشته و گریبانگیر دولتها می باشدو حکومتها و دولتها از قرنها پیش با مشکل سوء استفاده کارگزاران دولتی روبرو بوده اند.جرایمی نظیر اختلاس،ارتشاءوجعل
،جرایم جدیدی نیستند و قدمتی به اندازه دولت ها دارند.
در طی قرون گذشته همواره رابطه معکوسی بین استفاده درست از قدرت وقلمروگسترش فساد وجود داشته وهمواره زمانی که از قدرت
بطورمطلوب استفاده شده،میزان فساد کاهش یافته است.
تقسیم بندی فساد اداری
یک محقق علوم سیاسی به نام هیدن هیمر، فساد اداری را به سه گونة سیاه، خاکستری و سفید تقسیم میکند:
فساد اداری سیاه:
کاری که از نظر تودهها و نخبگان سیاسی منفور است و عامل آن باید تنبیه شود. برای مثال می توان از دریافت رشوه برای نادیده گرفتن معیارهای ایمنی در احداث مسکن نام برد.
فساد اداری خاکستری:
کاری که از نظر اکثر نخبگان منفور است، اما تودههای مردم در مورد آن بیتفاوتند. مثلاً کوتاهی کارمندان در اجرای قوانینی که در بین مردم از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند و کسی غیر از نخبگان سیاسی به مفید بودن آنها معتقد نیست.
فساد اداری سفید:
کاری که ظاهراً مخالف قانون است، اما اکثر اعضای جامعه (نخبگان سیاسی و اکثر مردم عادی) آن را آنقدر مضر و با اهمیت نمیدانند که خواستار تنبیه عامل آن باشند. برای مثال، چشمپوشی از موارد نقض مقرراتی که در اثر تغییرات اجتماعی و فرهنگی، ضرورت خود را از دست دادهاند.
نتایج و پیامدهای فساد اداری
اتلاف منابع ملی از طریق خدشه وارد کردن برسیاستهای دولت در مقابله با منافع و اهداف اکثریت.
خنثی شدن تلاشهای دولت در جهت کاهش فقر و تبعیض و مانع رشد رقابت.
زیانهای اجتماعی و تضعیف نهادهای موجود،زیانهای سیاسی و توزیع ناعادلانه منابع وزیانهای اقتصادی.
کاهش اثر بخشی و مشروعیت دولتها و اختشاش درارزشهای دموکراسی واخلاقیات.
از موانع توسعه پایداربه علل افزایش هزینه معاملات و کاهش امکان پیش بینی های اقتصادی.
تضعیف اعتقاد مردم به توانایی و اراده سیاسی دولت.
گزارش سازمان شفافیت بینالملل
براساس گزارش سال ۲۰۰۵ سازمان شفافیت بینالمللى، در بررسی ۱۵۹ کشور جهان، ایران در شاخص فساد گریزى مسؤولان دولتى و سیاسى رتبه ۹۳ را کسب کرد که در مقایسه با رتبه ۸۸ سال قبل ازآن پنج رده تنزل نشان مىدهد. سازمان شفافیت بینالمللى همه ساله رتبه کشورهاى جهان را در شاخص مفاسد مالى و اقتصادى اعلام مىکند. این گزارش براساس ۱۶ کار تحقیقاتى توسط ۱۰ نهاد بینالمللى تنظیم شده است. سازمان شفافیت بینالمللى رتبه مبارزه با فساد در کشورها را از یک تا ده مشخص مىکند که رتبه ده نشان دهنده کمترین فساد و رتبه یک نشاندهنده بیشترین فساد است. ایران در گزارش سال۲۰۰۵ رتبه 9/2 را از ده کسب کرد که در مقایسه با سال گذشته تغییرى نکرده است. دامنه تغییررتبه فساد اقتصادى ایران بین 3/2 تا 3/3 اعلام شده است.
مطالعات سازمان بین المللى شفافیت نشان مى دهد که رتبه شاخص فساد در۷۰ کشور - تقریباً نیمى از کشورهاى مورد بررسى - کمتر از ۳ بوده است که نشان دهنده مشکل حاد فساد در این کشورها است
نتیجــه:
مبارزه با فساد با شعار دادن تحقق نمییابد. این کار مستلزم عزم ملی، خواست همگانی و جدیت دولت است. این مبارزه باید ساختار یافته، هماهنگ و برنامهریزی شده انجام گیرد. این مبارزه باید ابتدا از بخشها و نقاط حساس شروع شود و هدف خشکاندن ریشه باشد و نه قطع کردن شاخ و برگ ها؛ چه در این صورت شاخ و برگهای جدیدی به وجود خواهد آمد. مقصود از ریشه کلیه عواملی است که سبب فراهم شدن فرصت ارتکاب فساد میشوند و کلیه افرادی که ممکن است حتی حضور ملموس درسازمانهای دولتی را نداشته باشند، اما حضور پشت پرده آنها کاملاً محسوس باشد. مجازات مرتکبان فساد و افزایش شدید هزینه ارتکاب به فساد (به عنوان اقدام پس از وقوع) و اصلاح روشها، بهبود سیستم های کاری، شناسایی و حذف نقاط مستعد فساد، افزایش شفافیت و پاسخگویی در عملکرد سازمانهای دولتی و به طور کلی اصلاح نظام اداری (به عنوان اقدام پیشگیری) دو روی سکه مبارزه موفق با فساد تلقی میشوند و مکمل یکدیگرند و هیچ یک به تنهایی کارساز نخواهد بود.
طرحی که نمایندگان مجلس هفتم در دوم خرداد1386 تصویب کرده اند، این است که تا سال 1390 به تدریج کنکور حذف می شود و ملاک پذیرش دانشجویان برای ورود به دانشگاه ها، معدل سه امتحان نهایی سالانه و کشوری، در سه سال دوره دبیرستان خواهد بود. و متولی برگزاری این امتحانات هم وزارت آموزش و پرورش خواهد بود. و بدین صورت سازمان سنجش نقش اساسی خود را در برگزاری کنکور و انتخاب دانشجو از دست میدهد.
اما گفته میشود که مجلس این طرح را بر اساس کارشناسی قوی انجام نداده است.همانطور که طرح استخدام 40 هزار معلم حق التدریسی و احیای معاونت پرورشی و الزام دولت به تهیه لایحه نظام هماهنگ نیز فاقد پشتوانه کارشناسی بودند. فلذا این طرح موافقان و مخالفان خود را دارد.
موافقان طرح موسوم به حذف کنکور برای آن آثار و تبعات معجزه آسایی قائلند؛ از جمله:
1- انگیزه دانش آموزان در یادگیری دروس افزایش می یابد.
2- اضطراب و اثرات مخرب روحی و روانی کنکور از بین می رود.
3- خانواده ها از زیر آوار سنگین هزینه های کنکور نجات پیدا می کنند.
5- سوالات تستی و چهارجوابی که متکی به حافظه کوتاه مدت دانش آموزان و نوعی تکنیک است، جای خود را به سوالات مفهومی و تشریحی می دهد.
6- لو رفتن و فروش سوالات متوقف می شود و...
* * *
اما مخالفان این طرح ایراد های اساسی و قابل پیش بینی را ارائه کرده اند که نشان دهنده نواقص عمده این طرح میباشد از جمله آنها:
1- برخی مدیران آموزشی کشور معتقدند که برای رشته های پرمتقاضی حتی اگر ظرفیت دانشگاه ها چند برابر تقاضا نیز باشد، آزمون حذف نخواهد شد. بهترین استدلال را رئیس سازمان سنجش در روزهایی که وزارت علوم مخالف طرح بود ارائه کرده است؛ «زمانی که چندین داوطلب با معدل 19 یا 20 وجود داشته باشند، چگونه می توانیم از میان آنان ظرفیت 40 نفری رشته پزشکی دانشگاه تهران یا 40 نفری مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف را انتخاب کنیم؟» و البته چطور می توان دیپلمه های سال های گذشته را در شیوه جدید پذیرش وارد کرد و اصلاً تکلیف تغییر رشته در دانشگاه برای کسانی که دیپلم غیرمرتبط با آن رشته را دارند چست؟ روی چه نمره های، کسی را که دیپلم ریاضی دارد و می خواهد در دانشگاه ادبیات بخواند، وارد دانشگاه می کنند؟
2- اما با محول شدن وظیفه گزینش دانشجو به آموزش و پرورش آموزش در مقطع متوسطه کاملاً نمره محور خواهد شد و برگزاری امتحانات هماهنگ بخش عمده ای از وقت معلمان و دانش آموزان را پر می کند، یادگیری برای زندگی جای خود را به یادگیری برای کسب نمره خواهد داد.
3- به احتمال زیاد کلاس های درس مدارس به طور کامل به کلاس کنکور تبدیل می شود. تضمین قبولی در کنکور جای خود را به تضمین معدل 19 به بالا خواهد داد. جزوه های درسی دبیران و نمونه سوال و تجزیه کتاب درسی به سوال و جواب جای مهمی در آموزش های دبیرستانی پیدا می کند.
4- برخلاف تصور مدافعان طرح جدید، بازار رسمی و غیررسمی، آموزشگاه های کنکور، تدریس خصوصی و نشر جزوات و کتاب های درسی تعطیل نخواهد شد، چرا که ضرورت وجودی آنها همچنان پایدار است. اگر آنگونه که برخی نمایندگان ادعا می کنند، هم اکنون و در گذشته، در سازمان سنجش مافیای فروش سوالات کنکور لانه کرده و آنها به راحتی آب خوردن رتبه ها را جابه جا می کنند، چه تضمینی هست که این مافیا که سالانه به گفته یکی از نمایندگان چهارصد میلیارد تومان سود می برد کار خود را تعطیل کند. چنین مافیایی تنها کافی است اندکی جابه جا شود و محل عملیات خود را به دبیرستان ها منتقل کند. اگر مافیای کنکور در امتحانات متمرکز، تستی، چهارجوابی که اوراق آن با ماشین تصحیح می شود و امکان نظارت نیروهای امنیتی و فضایی بر آن وجود دارد با دست باز عمل کرده است، در سیستم غیرمتمرکز که برگزاری امتحان و تصحیح اوراق در 20 هزار دبیرستان بخش شده و سوالات تشریحی است و توسط انسان تصحیح می شود، مسلماً دست بازتری خواهد داشت. صاحبان قدرت و ثروت برای کسب معدل 19 به بالا و افزایش شانس فرزندانشان برای ورود به دانشگاه های معتبر راه های جدیدی را تجربه خواهند کرد. مدیران مدارس، مربیان و دبیران در معرض آلودگی به مفاسد اقتصادی قرار می گیرند. مافیا و فساد مالی منطق اقتصادی دارند. قبولی در دانشگاه و رشته های مطلوب، کالای کمیاب اقتصادی است و تقاضا برای آن زیاد است.
5- گر فرض کنیم که این آزمون ها کاملاً اصولی باشد باز هم مشکل وجود دارد. اگر دانش آموز سال اول و دوم دبیرستان امتحاناتش خوب نشده باشد چه باید بکند. الان خیلی از افراد را داریم که در سال آخر دبیرستان خودشان را بازیابی می کنند، ضعف هایشان را برطرف می کنند و در کنکور هم موفق می شوند، هر چند که دانشجویان خوب و برجسته کسانی هستند که وضعیت آموزشی یکنواختی دارند. بچه های جوان، چه دختر و چه پسر، در سنین بلوغ مشکلات بسیار جدی دارند، خیلی از اینها وقتی که به سن 17سالگی می رسند خودشان را به کمک خانواده ها و معلمان بازیابی می کنند. اینها درس می خوانند و موفق هم می شوند. ما نمی توانیم دانش آموزی را که به هر دلیل در سال اول و دوم دبیرستان افت داشته است، محکوم کنیم که دیگر نمی تواند نمراتش را جبران کند. اگر این نمره ها در کنکور تاثیر داشته باشد و کنکور هم نباشد، باعث می شود دانش آموزان امتحانات را جدی تر بگیرند و از طرفی اگر افتی یا ضعفی دارند حس کنند که دیگر قابل جبران نیست. باید اجازه جبران همین دروس را بدهیم. این امکان در کشورهای دیگر هست.
6- کنکوری که فعلاً هست یکی از مشکلاتس این بود که کسی که پول داشت از طریق آموزش کنکور و مدارس غیرانتفاعی خودش را به یک رشته دانشگاهی می رساند و وارد دانشگاه می شد. اما با طرح جدید همین موارد هم تکرار شده است، یعنی کسی که پول دارد، چه استعداد داشته باشد و چه نداشته باشد، از طریق امکانات خانواده وارد مدرسه خوبی می شود و معدل می آورد چون می داند که در سال 1390 از روی معدل وارد دانشگاه می شود. پس از طریق کلاس های تقویتی و مدارس غیرانتفاعی دست به کار ساخت یک معدل خوب می شود تا بتواند به دانشگاه وارد شود.
7- از طرفی چون کشور، آموزش استاندارد ندارد و در بسیاری از جاهای توسعه نیافته دانش آموزان استعداد دارند اما امکانات ندارند، پس چطور می توان از این افراد و افرادی که همه جور امکانات داشته اند سوالات یکسانی پرسید. این خلاف قانون اساسی و عدالت در آموزش همگانی است.
8- از طرفی گفته میشود که وزارت آموزش و پرورش توان و تجربه برگزاری آزمون سراسری را با امنیت بالا در سطح کشوری ندارد و در عوض سازمان سنجش با نزدیک 30 سال سابقه، خوب می داند که مشکلات کار کجاست.
دانشمندان نظریه هایی راجع به دو نیمکره مغز دارند که نشان می دهد عملکرد و روش فرمان دادن به بدن در هر یک متفاوت است. فکر می کنید شما راست مغز باشید یا چپ مغز؟ پژوهش های اخیر نشان می دهد راست مغزها و چپ مغزها روش های متفاوتی در پردازش اطلاعات و واکنش به آنها دارند. بر همین اساس روش درس خواندن در هر یک از آنها نیز باید متفاوت باشد.این نظریه ها نشان می دهد افراد راست مغز بیشتر با نیمکره هیجانی و شهودی راست هدایت می شوند و چپ مغزها به روش منطقی و ترتیبی عکس العمل نشان می دهند که نیمکره چپ مغز آن را هدایت می کند. شخصیت هر فرد هم تا حد بالایی از روی نوع مغز او شکل می گیرد و این مساله تاثیر چشمگیری روی مهارت های مطالعه، عادات انجام تکالیف و نمرات شخص دارد. مثلاً ممکن است بعضی دانش آموزان یا دانشجویان با یک نوع خاص از امتحان یا تکلیف مشکل داشته باشند و مشکلشان هم هیچ ربطی به درس خواندن یا نخواندن نداشته باشد. بلکه موضوع فقط به نوع خاص مغز آنها برمی گردد. اگر بدانید راست مغز هستید یا چپ مغز می توانید روش های مطالعه مناسب خود را برگزینید و برنامه ریزی درسی خود را براساس شخصیت و نوع مغزتان تنظیم کنید تا نتیجه بهتری عایدتان شود.
***
آیا سر کلاس مدام به ساعتتان نگاه می کنید یا وقتی زنگ می خورد تعجب می کنید که چه زود گذشت؟ آیا به شما ایراد می گیرند که زیادی همه چیز را تحلیل می کنید یا می گویند خیال باف هستید؟ این ویژگی های شخصیتی به نوع مغز بستگی دارند. معمولاً رفتار چپ مغزها سازمان یافته تر است، گاهی به ساعت نگاه می کنند، اطلاعات را پردازش می کنند و این کار را به ترتیب انجام می دهند. این دسته از افراد معمولاً هوشیارند و قوانین و برنامه ها را دنبال می کنند. دانش آموزان چپ مغز در ریاضی و علوم قوی هستند و می توانند سریع به پرسش ها پاسخ بدهند. چپ مغزها رقیب های ریسک پذیری هستند. راست مغزها خیال پرداز هستند. ممکن است خیلی باهوش و متفکر باشند که البته محتمل است که در دنیای کوچک خیال خود گم بشوند. این دسته در علوم اجتماعی و هنر خیلی خوب نتیجه می گیرند. راست مغزها خودانگیخته تر از چپ مغزهای همیشه هوشیارند و بیشتر دوست دارند احساس های ناخودآگاه خود را دنبال کنند.
راست مغزها بسیار شهودی هستند و مهارت بسیاری دارند که در دام دروغ یا نیرنگ نیفتند. اینها رقیب های جاودان هستند.اما اگر کسی درست در میان این دو تیپ شخصیتی باشد چه؟ افراد با هم متفاوتند و همه ویژگی هایی از هر دو نوع مغز را در خود دارند. بعضی ها واقعاً ویژگی های برابر و یکسانی دارند. جهت گیری مغز این دانش آموزان و دانشجویان میانه است و ممکن است در کارورزی عملکرد بسیار خوبی داشته باشند، چون این افراد خصلت های قوی هر دو نیم کره را در خود دارند بنابراین منطق را از نیمکره چپ و شهود را از نیمکره راست در اختیار دارند که فرمول بسیار مناسبی برای موفقیت در تجارت است.
ویژگی های دانش آموزان راست مغز
آیا وقتی معلم یا استاد زیاد حرف می زند خسته می شوید؟ آیا احساس می کنید می توانید مردم را به راحتی و فقط با نگاه کردن ارزیابی کنید. اگر این طور باشد امکان دارد که راست مغز باشید.
- جزوه برمی دارید اما آنها را گم می کنید. دنبال کردن تحقیق برایتان کار سختی است.
- سخت می توانید حواستان را جمع کنید.
- با مردم راحت هستید.
- مثل بعضی مردم راحت دستاویز مسخره بازی دیگران نمی شوید.
- به نظر خیالباف می آیید اما در واقع به فکر عمیق فرو می روید.
- مردم می گویند ماورایی هستید و علم غیب دارید.
- به نوشتن رمان، نقاشی یا نواختن موسیقی علاقه دارید.
- ممکن است ورزشکار باشید.
- از داستان های پررمز و راز خوشتان می آید.
- زمانی را به تامل و تعمق اختصاص می دهید و فکر می کنید هر اتفاقی دوجنبه دارد.
- ممکن است گذر زمان را فراموش کنید.
-خودجوش و خودانگیخته هستید.
- بذله گو و بامزه هستید.
- نمی توانید دستورالعمل ها را کلمه به کلمه دنبال کنید.
- پیش بینی ناپذیر هستید.
- راحت گم یا سرگردان می شوید.
- هیجانی هستید.
- دوست ندارید دستورالعمل ها را بخوانید.
- ممکن است موقع درس خواندن موسیقی هم گوش بدهید.
- دراز می کشید و مطالعه می کنید.
- ممکن است ناشناخته ها برایتان جالب باشد.
- آدم معقول و وارسته ای هستید.
راست مغزها در کلاس
- در کلاس تاریخ بیشتر از جنبه های اجتماعی لذت می برید. دوست دارید اتفاقاتی را که در تاریخ افتاده کشف کنید.
- اگر روش خودتان را به کار بگیرید ممکن است عملکرد رضایت بخشی در کلاس ریاضی داشته باشید اما از حل مساله های طولانی خسته می شوید.
- علوم؟ خسته کننده است.
- در کلاس ادبیات موفق هستید به خصوص هنگام روخوانی و انشا.
- دستورالعمل ها را اجرا می کنید و کلاً دستورالعمل ها را می خوانید.
- احساساتی نیستید.
- بدون اینکه کاسه صبرتان لبریز شود می توانید به سخنرانی های طولانی گوش بدهید.
- اجازه نمی دهید احساسات به درونتان رخنه کنند.
- از فیلم های اکشن خوشتان می آید.
- نشسته مطالعه می کنید.
- کلماتتان دقیق هستند.
چپ مغزها در کلاس
- در کلاس تاریخ می توانید تاریخ ها و روند امور را به یاد بیاورید.
- در کلاس ریاضی از حل کردن مساله های طولانی لذت می برید.
- از نظم علوم خوشتان می آید.
- در ادبیات درک مناسبی از دستورزبان و ساختار جمله دارید.
توصیه هایی به دانش آموزان چپ مغز
- در اتاق آرام درس بخوانید.
- می توانید مساله های ریاضی را حل کنید اما اگر بخواهید آن را برای کسی که نمی فهمد توضیح بدهید از کوره درمی روید بنابراین برای درس دادن به دیگران پیشقدم نشوید مگر این که از خودتان مطمئن باشید.
- دوست دارید رهبر گروهی برای درس خواندن باشید؛ برای این کار داوطلب شوید.
- عضو یک گروه مباحثه یا رقابت درسی شوید.
- در نمایشگاه های علمی شرکت کنید. شما می توانید برنده مسابقه باشید.
- از مهارت خود در ریاضی و علوم بهره بگیرید.
- ادبیات غیرداستانی را انتخاب کنید.
- شما سوالات و تکالیف مبتنی بر واقعیت را ترجیح میدهید؛ سراغ سوال های نامحدود نروید.
- می توانید جزوه هایتان را خوب سروسامان بدهید؛ این کار را بکنید.
سایت فردا نوشت : جناب آقای محدّث خراسانی ـ معاونت محترم وزارت آموزش و پرورش ـ اخیرا اظهار فرمودند مدیران مدارسی که سابقه مدیریتی بیشتری دارند، مدارک ارتقای تحصیلی در اختیار آنان قرار می گیرد. این طرح، در چارچوب برنامه چهارم توسعه صورت می گیرد که دولت را مکلف ساخته بود در ارتقای مدارک تحصیلی فرهنگیان بکوشد تا نهایتا دانش آموزان (فرزندان ملت) از توانایی علمی معلمان بهره مند گردد اما اکنون که فرهنگیان خود نتوانسته اند یا نخواسته اند از راههای موجود از قبیل شرکت در آزمونهای سراسری، فراگیر، آزاد و ... در ارتقای مدارج علمی خود بکوشند، وزارت متبوعشان را به تکاپوی انداخته تا برای ارائه بیلان کار به مراجع مافوق، شخصا وارد عمل شده و مدارک تحصیلی را چاپ و توزیع نمایند(!).
بدیهی است وزارت آموزش و پرورش در تولید و توزیع مدارک تحصیلی بی محتوا و فاقد ارزش علمی و تنها دارای ارزش استخدامی و حقوقی در بین نیروهای خویش، ید طولانی دارد. بخاطر بیاوریم اوایل دهه هفتاد را که پس از تصویب طرح نظام هماهنگ در آن زمان، وزارت مذکور که تنها راه راضی نگاهداشتن معلمان را افزایش حقوق آنان می دانست، دست به ابتکار عجیبی زد و با براه انداختن دوره های موسوم به "آموزش ضمن خدمت در گوشه و کنار کشور، مدارک تحصیلی را بصورت انبوه و فاقد کیفیت علمی در اختیار فرهنگیان محترم گذاشت تا از این رهگذر ، مبالغی بر دریافتی آنان افزوده گردد.
هشیاری و شجاعت نمایندگان مجلس پنجم در ملغی ساختن دوره های ضمن خدمت و الزام کلیه دستگاهها به تبعیت از مقررات آموزشی وزارت علوم و سر فصلهای درسی مصوب شورایعالی انقلاب فرهنگی، البته به تداوم این برنامه خجالت آور پایان داد اما هنوز عوارض آن مدارک بی محتوا و مدارج علمی پوشالی، دامنگیر نظام تعلیم و تربیت کشور هست و سالها طول می کشد تا نیروهای تازه نفس و توانمند علمی که به تازگی از مراکز معتبر علمی کشور دانش آموخته می شوند، بتوانند آن خاطرات تلخ و اسفبار را از حافظه تاریخی جامعه علمی کشور بزدایند.
شکی نیست که طی پله های علمی، مستلزم تحمل مرارت و مشقت ناشی از آموختن است که مطابق آموزه های دینی ما ـ به تعبیر قرآن مجید ـ خداوند بر مدارج کسانی که به دنبال کسب علم بوده اند می افزاید. واضح است که چنین ارتقایی را نه به بهانه ، که به بهای واقعی اش خواهند داد که همانا تحمل سختیهای گزنده و تلاش جانفرسا برای افزایش اندوخته های علمی در نزد افراد است.
اکنون با اعلام دگر بار متولیان وزارت آموزش و پرورش در مورد اهدای مدارک تحصیلی بر اساس سوابق مدیریتی به افراد ، نگرانی های جدی پدید آمده است که بعضا بدان پرداخته می شود:
1) ارائه مدارک تحصیلی یا برخوردار ساختن افراد از مزایای آن، بدون تحمل رنج و مرارت طبیعی ناشی از فرایند علم اندوزی و کسب دانش واقعی، طالبان حقیقی علم را دچار یاس و سرخوردگی خواهد کرد و جامعه علمی کشور را از تب و تاب برای کوشش در جهت کسب دانش روز ، باز خواهد داشت. این طرح را مقایسه کنید با مقوله «جنبش نرم افزاری» که بحث روز در جوامع و مراجع علمی کشور است.
2) مدرک گرایی و ارزش گذاشتن به مدرک تحصیلی صرف ـ بدون افزایش واقعی سطح دانش نزد افراد ـ بطور بیسابقه ای افزایش خواهد یافت و بدین ترتیب بار دیگر قداست و حرمت علم و دانش، زیر سئوال خواهد رفت. افراد مورد نظر در آموزش و پرورش برای کسب مدرک بالاتر که قرار است به آنان اهدا شود، گوی سبقت را از یکدیگر خواهند ربود. سند سازی و تلاش برای بدست آوردن دل رئیسان مافوق(!) کمترین دستاورد این طرح نابخردانه است که در راستای بهره مندی از مزایای مدارک مجازی اتفاق خواهد افتاد.
3) مدیران محترمی که در آموزش و پرورش خدمت می کنند، ضمن ادای احترام به تلاش و سعی وافر آنان در چرخه علمی کشور، اما در مقابل از مزایایی نیز برخوردارند که طیفی از امتیازات سازماندهی گرفته تا تفاوت آشکار در حقوق و مزایای ایشان با معلمان عادی را در بر می گیرد. اکنون باید پرسید چه توجیهی برای اهدای مدارک تحصیلی بالاتر به آنان وجود دارد که وزارت آموزش و پرورش را مصمم ساخته که چنین برنامه خطرناک و فاجعه آمیزی را دنبال کند؟! و براستی آیندگان در مورد اینگونه رفتارهای ما چگونه قضاوت خواهند کرد؟!
4) در سالهای اخیر، توسعه روزافزون نهاد آموزش عالی و پذیرش انبوه داوطلبان با سطوح علمی گوناگون و هر نوع توانایی مالی در همه نقاط کشور، راه را برای طالبان حقیقی علم هموار کرده، جای هیچ عذر و بهانه ای برای اشکال تراشان باقی نگذاشته است. بدیهی است اگر افرادی نتوانسته اند یا سطح نازل پتانسیل علمی آنان مانع از ادامه تحصیل و تلاش برای موفقیت در رقابت علمی با دیگران شده است، نباید با اهدای مدارک تحصیلی ، از آنان دلجویی نمود که رعایت حرمت و قداست علم و دانش اندوزی بر همگان فرض مسلم است.
5) منظور اصلی قانونگذار در التزام دولت به تلاش برای ارتقای مدارک تحصیلی فرهنگیان، رشد کیفی و کمی علمی در نظام تعلیم و تربیت کشور با هدف انتفاع دانش آموزان از توان علمی معلمان خویش است اما طرح اهدای مدارک تحصیلی بر اساس سوابق خدمت مدیریتی در آموزش و پرورش، هدف قانونگذار را لوث نموده ، بدون آنکه کمترین عایدی برای دانش آموزان داشته باشد حتی معلمان جویای علم را نیز از تلاش برای ادامه طریق منصرف می نماید. این مهم، نباید از دید نمایندگان محترم مجلس و کمیسیونهای مرتبط دور بماند.
6) اکنون با ابلاغ مصوبه هیات محترم دولت مبنی افزایش چشمگیر در سطح حقوق و مزایای معلمان فوق لیسانس و دکترا، تکاپو و تلاش در جهت بهبود سطح علمی فرهنگیان آغاز شده است و ترغیب ایشان به طی مدارج علمی در چارچوب مقررات آموزشی کشور و دانش اندوزی، جدای از مزایای مالی و معیشتی که برای آنان به دنبال خواهد داشت ، دانش آموزان را نیز منتفع خواهد نمود اما در مقابل، تصمیم به اهدای مدرک تحصیلی به لایه ای از مدیران در این مجموعه ، همه آن دستاورد مثبت ناشی از مصوبه مذکور را خنثی می نماید.
سئوال نوشتار حاضر این است که با توجه به مقوله آزاد اندیشی که رکن مهم تولید دانش و اندیشه است، دولت و حکومت در فرایند تولید علم چه نقشی بازی می کند؟ به عبارت دیگر نوع، شکل و ماهیت حکومت از سویی، و روحیات و رفتارهای حکومت گران و نگرشها و سیاست گذاریهای آنان از سوی دیگر، چه تأثیری در این روند ایفا می کند؟
در بحث ماهیت حکومتها و تأثیر آنها بر فرایند تولید اندیشه و دانش، واقعیت این است که در برخی حکومتها به علت بسته بودن فضای سیاسی و اجتماعی، اعمال حاکمیت قدرت با ابزارهایی چون سرکوب و مجال ندادن به مخالفان و نیز انسداد مجاری بیان آزاد اندیشه ها، اصلاً زمینه ای برای تولید علم به طور طبیعی فراهم نیست و با نگاه خوشبینانه این مسیرها کاملاً هدایت شده و تحت شرایط خاص و برای افراد خاص میسر خواهد بود.
اما در مقابل، در حکومتهای باز و مروج آزاد اندیشی به سبب فضای باز سیاسی، علمی و عقیدتی، اندیشمندان و عالمان با فراغ بال و آزادی خاطر و بدون دغدغه، به امر تولید دانش می پردازند.
نگاه به گذشته، این امر را به خوبی روشن می کند که حکومتهایی که به علم و اندیشه اجازه جولان داده و با سعه صدر و خوشبینی با اندیشمندانشان برخورد کرده اند پیشرفتهای شگرفی در این زمینه داشته اند. و بر عکس هر جا که با زوال تمدنی روبه رو می شویم و به بررسی علل زوال و افول آن می پردازیم، به عاملی چون کنار نهادن علما و اندیشمندان و بی اعتنایی به علم و دانش برمی خوریم.
بدین ترتیب، برخی بر این عقیده اند که بالا بودن ظرفیت حکومت از جنبه انتقاد پذیری، برتافتن دیدگاههای دانشمندان و عالمان و میدان دادن به اندیشه های علمی و تقویت محافل تولید اندیشه و در یک کلام، تساهل علمی حکومت با اندیشمندان و برخورد عزتمندانه با آنان، در فراهم شدن زمینه های تولید دانش و اندیشه، تأثیر انکار ناپذیری دارد.
حکومتهای آزاد اندیش نه تنها به طرد اندیشه ها و افکار علمی جدید و متفکران نمی پردازند، بلکه با فراهم کردن تمهیدات لازم و جاذبه های مناسب، به جذب نخبگان و پذیرش مغزهای متفکر جوامع دیگر اقدام می کنند، در حالی که در حکومتهای خودکامه نه تنها به علم و عالم مجال نمی دهند و آنان را ارج نمی نهند، بلکه شرایطی فراهم می کنند که اندیشمندان به ناچار، دیار و وطن خویش را ترک گفته به سرزمینهای دیگر هجرت می کنند. چه بسیارند صاحبان فکر و اندیشه ای که به دلیل سیاستهای علم ستیزانه و اندیشه گریزانه این نوع از حکومتها گوشه نشینی را بر مغضوب حکومت شدن، طعنه شنیدن و مسایلی از این قبیل ترجیح داده اند. اما این حکومتهای علم دوست و عالم پرور بوده اند که اندیشمندان را از عزلت خانه به بیرون کشیده و به عرصه تولید دانش و یاری رساندن به حرکت شتابان علم کشانده اند.
ثبات برنامه ریزیها و سیاست گذاریهای نهادهای حکومتی، عامل دیگری است که بررسی آن در ارتباط حکومت و تولید علم ضروری می نماید. جوامع بی ثبات و مملو از تنش و تغییر و تحولات زود گذر، در ایجاد محیطی آرام و مساعد برای تولید علم و اندیشه، توفیق چندانی نخواهند داشت. اگر تغییر سیاستمداران و تصمیم گیران، تغییر سیاست ها و برنامه ها را در پی داشته باشد و سیاست های پیشین کنار روند و برنامه ریزی جدیدی مطرح گردد، باعث نامساعد شدن و تشتت فضای اندیشه برای اندیشمندان خواهد شد.
آنچه گاه شاهد آن هستیم این است که تغییر در ساختار دولت و یا صف بندیهای سیاسی جامعه، باعث ایجاد تحولات اساسی در مدیریت محافل علمی، مراکز پژوهشی و دانشگاههای کشور می شود و تا رده های پایین تر چون ریاست دانشکده ها و مدیریت گروههای علمی و آموزشی و مانند آن نیز ادامه می یابد. این امر قطعاً به فرایند تولید علم کمکی نخواهد کرد.
برخی این گونه اعتقاد دارند که در مسیر تولید دانش، ایجاد فضایی آرام برای اندیشمندان از سوی حکومتها، امری ضروری است؛ صاحبان اندیشه باید از حاشیه امن سیاسی و نیز از امنیت حقوقی قضایی لازم برخوردار باشند تا بدین اطمینان برسند که به صرف ابراز یک دیدگاه علمی جدید - اگر چه ظاهراً مخالف با دیدگاههای حکومتگران است- از مصونیت و امنیت سیاسی و اجتماعی لازم برخوردار خواهند بود. نباید این گونه باشد که دانشمندی به دلیل اظهار عقیده ای، از حقوق و امتیازهای خویش محروم گردد.
سیاست زدگی علم و محیطهای علمی، آفات فراوانی را در عرصه تولید علم در پی دارد. در برخی از جوامع که سیاست زدگی توسعه یافته و به همه امور سرایت کرده و حتی مراکز علمی و دانشگاهها و مؤسسات نیز از این آفت در امان نمانده اند ، این بیماری، غوغا سالاری، هدر رفتن انرژیها و استعدادها، به تعطیلی کشیده شدن مراکز علمی و دانشگاهها، تظاهرات، اعتصابها، عزل و نصبها، حذفها و تسویه حسابها، حاکمیت رفتارهای غیر علمی و حتی ضد علمی را جایگزین اندیشیدن صحیح و زایشگر علم نموده است.
بر همین اساس متفکران این جامعه مجبورند یا در این درگیری ها و رفتارهای ناهنجار و غیر علمی وارد شوند، یا اینکه به ناچار عطای کار علمی و فکری را در این محیط به لقایش ببخشند و به حاشیه نشینی و انزوا روی بیاورند. بنابراین یکی از راههای گرفتار نیامدن در چنین دامی، نهادینه کردن حمایت از دانشمندان و مراکز علمی و حوزه های تولید اندیشه و دانش است تا با تغییر سیاستمداران و گرفتار شدن جامعه در چنین ناهنجاری نیز به فرایند تولید علم و اندیشه آسیبی وارد نشود و این فرایند دچار خدشه و انحرافی نگردد و بخشی از این امر البته بر عهده خود نخبگان و متفکران است تا با تعبیه مکانیزمی، تمهیدات و پیش بینیهای لازم را برای چنین مواقعی به عمل آورند و ضرورت استفاده حکومتگران و سیاستمداران از نظرات کارشناسی و دیدگاههای مشورتی آنان به صورت قانونمند و نهادینه شده را تثبیت نمایند.
این گونه است که می گوییم درک جایگاه علم و عالم از سوی مدیران سیاسی یک جامعه، باعث خواهد شد مدیران میانی آن جامعه را بر اساس درجات علمی و کارشناسی تعیین نمایند و برای نظریات اندیشمندان ارزش قائل شده در تصمیم گیریها از آنان بهره جویند.
اگر ارزش و جایگاه دانش و دانشمندان به درک و فهم سیاستگران رسوخ پیدا نکرده باشد، طبیعی است آنها از این نیروی فوق العاده و پیش برنده تمدن و فرهنگ در سرمایه گذاریهایشان استفاده نخواهند کرد و اصولاً به آن اهمیتی نمی دهند و بدون این نگرش، قطعاً از قافله تمدن و تولید دانش عقب می مانند و تلاش خویش را صرف حفظ قدرت و گسترش دامنه آن می نمایند و ترویج و تولید دانش برای آنها از کمترین درجه اهمیت برخوردار است.
کار معلم با انسان است و انسان به عنوان اشرف مخلوقات، پیچیده ترین سیستمی است که ما آن را در طبیعت مشاهده می کنیم. این موجود نه تنها خود پیچیده است بلکه در جامعه، رابطه ی پیچیده تری را بوجود می آورد که پیش بینی رفتار و سخن گفتن دقیق در باره او را به حداقل می رساند. اصولا سر کار داشتن با انسان کار بسیار سختی است خصوصا اگر با اجتماع انسانها سر کار داشته باشیم کار سختتر می شود. چون انسانها در اجتماع از نظر روانی، رفتارهای خاصی را از خود نشان می دهند که به تنهایی آن رفتارها را از خود بروز نمی دهند.
برخورد با انسانهایی که در یک جا جمع شده اند و با هم سویی می کنند و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و هر کدام شخصیت ویژه ای دارند باید بسیار هوشیارانه و ماهرانه باشد که کار هر کسی نیست. یک کلاس درس را در نظر بگیرید که 25 نفر در آن نشسته اند و معلمی دارند که میخواهد برای آنها تدریس کند. در یک تحلیل ساده متوجه میشویم که این 25 نفر از نظر فردی هر کدام منحصر به فرد هستند. چون هر کدام ویژگیهایی دارند که دیگر دانش آموزان آنرا ندارند و محال است در بین 25 نفر دو نفر را پیدا کنید که عین هم باشند. و همچنین هر کدام از اینها خواسته ها و تمایلاتی دارند که به شخصیت آنها بستگی دارد و معلم مجبور است با اینکه او معلم کل کلاس است. به تک تک دانش آموزان توجه کافی را داشته باشد. و به مشکلات احتمالی آنها توجه کند و در تدریس به اختلافات فردی توجه کند و در عین توجه به کلیت کلاس به جز آن هم توجه کند و این به نوبه خود کار سختی است چون مسائل و مشکلات دانش آموزان عین هم نیست و معلم مجبور است راه حلهای متنوعی را پیش روی خود ببیند که باید آنرا از پیش روی کلاس بردارد و یا منتظر شکست برنامه هایش باشد.
در عین حال این دانش آموزان تنها و منحصر به فرد، یک وجود جمعی هم دارند که روانشناسی جمعی، آنرا توجیه میکند. همین وجود رفتارهای جمعی است که کار را برای معلمان سختر می کند. روانشناسی جمعی دانش آموزان، اغلب باعث میشود که هر نفر در کلاس سعی کند که رفتارهایی را از خود بروز دهد که مورد پذیرش دیگران قرار گیرد برای همین یک دانش آموز خوب ممکن است در جمع رفتارهای ناهنجاری را از خود بروز دهد که باعث تعجب دیگران شود
حقیقت این است که در یک کلاس درس ممکن است اتفاقات پیچیده ای روانی رخ دهد که حتی یک معلم ماهر هم در کنترل آن ناتوان شود. چون بسیاری از این اتفاقات، روانی است کنترل و جهت دهی به آن هم بسیار مشکل است. علاوه بر آن وظیفه اصلی معلم آموختن است نه سر و سامان دادن به ناملایمات روانی دانش آموزان و نه مبصری کردن و مصرف انرژی برای کنترل جو انضباطی کلاس .
در این رابطه فرض کنید در یک کلاس دانش آموزان از نظر روانی در حالت خنده به سر می برند و کوچکترین اتفاق، خنده های افراطی آنها را به دنبال دارد. و یا فرض کنید که گروهی از دانش آموزان به علت اختلافات قبلی خود با هم درگیری دارند و دنبال فرصتی برای انتقام از هم هستند و افکار خود را متوجه رقیبان خود کرده اند. و یا فرض کنید به عللی دانش آموزان به جای آموختن و گوش دادن به معلم خود، بنای مخالفت با او را در پیش بگیرند و بخواهند هو بکشند و با رفتارهای خود معلم را تحقیر کنند. در این صورت معلم با چالش های روانی و انضباطی روبرو خواهد بود. آیا به نظر شما سخت نخواهد بود که معلم بتواند شرایط را طوری آماده کند که بتواند به برنامه و طرح درس خود بپردازد؟
شاید برخی تهدید و تنبیه را سریع و قاطع بدانند. اما این روش به علل تربیتی سنجیده و منطقی نیست. علاوه بر آن در مقطع دبیرستان حتی راهنمایی برخورد تهدید آمیز با دانش آموزان توسط معلم امکان کمتری دارد. در پی چنین توضیحاتی است که باید یک معلم بسیار ماهر و هنرمند باشد که بتواند اوضاع را برای آموختن بچه ها سر و سامان بدهد و برآیند تمرکز آنها را متوجه یک چیز کند و آن آموختن و یادگیری است. راستی در اینگونه مواقع چگونه می توان بر روح و روان دانش آموزان تاثیر گذاشت و خواسته روانی آنها را تعدیل کرد تا آنها متوجه هدف از پیش طراحی شده باشند؟ به نظر می رسد که این کار برای نوجوانان پر انرژی با رفتارهای افراطی باید بسیار مشکل باشد. که معلم خود را درگیر آن کرده است.
البته معلم با اولیا دانش آموزان هم روبروست که به انحاء مختلف بر اساس حقی که دارند در برنامه ها و اظهار نظر ها و رفتارهای معلمین دخالت میکنند. و بعضا او را تحت فشار قرار می دهند. و معلم باید برای داشتن برنامه موفق همه جوانب را بسنجد. و برنامه های خود را آگاهانه انجام دهد. و در عکس العمل به رفتارهای دانش آموزان، اولیاء آنها را در نظر بگیرد.
کلاسی را در یک دبیرستان در نظر بگیرید که 25 نفر دانش آموزان دارد. این 25 نفر نوجوانانی هستند که تمایل دارند دست به شیطنت بزنند.چون در اوج انرژی و احساسات به سر میبرند. خصوصا با حضور معلم انرژی دانش آموزان برای شیطنت هایی چون خنده، مسخره کردن و شوخی کردن چند برابر می شود.
دست انداختن معلم برای دانش آموزان بسیار لذت بخش و خنده آور است. و بسیاری از دانش آموزان این سرگرمی لذت بخش را بر مشق و درس ترجیح می دهند. اما بسیاری از معلمان مایل نیستند که کلاس درسشان این وضعیت را پیدا کند، چون به محیطی که برای تدریس آماده باشد و معلم بتواند آنرا کنترل کند بسیار حساس هستند. اما دانش آموزان این حساسیت را ندارند. و بیشتر مایل هستند که در کلاس جو شوخ طبی حاکم باشد. اما این شوخی و شیطنت های افراطی با حضور معلم بعضا جو کلاس را خصومت آمیز می کند. و معلم مجبور میشود با برخی از دانش آموزان برخورد نماید. (که این هم تبعات خاصی خود را دارد) در بسیاری از این مواقع معلمان فشارهای روانی و عصبی سختی را تحمل می کنند. و بعضا از وظیفه اصلی خود منحرف می شود در نتیجه تدریس خوبی هم صورت نمیگیرد.
اصولا شرایط کلاس داری در سطح نوجوانان در مدارس برای بسیاری از معلمان فشار روحی و روانی و عصبی وارد می کنند. که بعضا 6ساعت تدریس، آنها را بسیار خسته می کند. اگر خستگی یک کارگر بیشتر جسمی است، خستگی یک معلم بیشتر عصبی و روحی و روانی است. که اثرات سوئی میتواند در برای او داشته باشد.
***
چالش دیگری که معلمان با آن روبرو هستند بی اهمیتی برخی از دانش آموزان به درس و مشق است. (مثل دانش آموزانی که با زور والدین به مدرسه میآیند یا دانش آموزانی که نا امید و افسرده هستند و یا دانش آموزانی که از درسی خوششان نمی آید) این دانش آموزان حوصله برنامه ها و آموزشهای معلم خود را ندارند و مایل هستند که خود را به هر شکلی از فشار روانی کلاس خلاص کنند.
این دانش آموزان به دو صورت به معلم خود فشار روانی وارد می آورند:
1- به برنامه های معلم بی انگیزه و بی تفاوت هستند.
2- در پی رسیدن به تمایلات آزاد گونه خود از فشار روانی محیطی که از آن رضایت مندی ندارند، رفتارهای تخریبی انجام می دهند و جو روانی کلاس را بر هم میزنند.
چنین رفتارهایی باعث میشود که معلم نتواند روی برنامه درسی خود در سر کلاس تمرکز داشته باشد و مقداری از انرژی خود را صرف فعالیتهای درونی، جهت کنترل رفتار آنها کند. که این خود میتواند تنش زا باشد.
طی سالهای گذشته عده ی از دکتر و مهندس های کنونی از طرق مختلف و غیر قانونی وارد دانشگاه شدند که در واقع با پایمال کردن حق دیگران این کار را کردند. این افراد یا سئوالات کنکور را خریدند و یا با شیوه های مختلف تقلب وارد دانشگاه شدند. البته تقلب در جامعه ما زشتی خود را از داده است. و این کار نباید برای ما اهمیتی داشته باشد .همین چند سال پیش در کشور کافران، تایلند، پسر رئیس جمهور را به علت تقلب در امتحانات از دانشگاه اخراج کردند . اما ما که مسلمانیم نه تنها خود تقلب می کنیم بلکه نسبت به آن بی خیالی هم طی کنیم. و همین امر هم باعث گسترش آن میشود.
اینک ما برخی از شیوه های مهم تقلب را که در کنکورهای سراسری دانشگاه ها در سالهای گذشته انجام گرفته خدمت شما عرض میکنیم.
1- راه ساده تقلب این بود که جواب تست ها را آخر جلسه امتحان کنکور، از روی پاسخنامه نفر جلویی یا بغل دستی دید و به همان ترتیب وارد پاسخنامه خود کرد. این روش در چند سال اخیر با تنوعی که سازمان سنجش در چینش سوالات در دفترچه سوال اعمال کرد خنثی شد
2- چند نفر با هم قرار می گذاشتند که هر یک، سوالات درس خاصی را حل کند و پاسخ تست های مربوط به خود را به بهانه رفتن به دستشویی داخل دستشویی بگذارد و پاسخ بقیه سوال ها را بنویسد و با خود به جلسه ببرد. بعدها که تلفن همراه همه گیر شد این کار با فرستادن پیام کوتاه در دستشویی و خواندن پیام کوتاه دیگران باز هم در دستشویی انجام می شد.
3- بیرون آوردن یک دفترچه سوال از جلسه کار سختی بود اما غیرممکن نبود. می شد کسی در بیرون سوال ها را حل کند و با پیام کوتاه تلفن همراه یا به طریق دیگری آن را داخل جلسه کند. معمولاً خواندن این جواب ها هم در دستشویی انجام می شد. هیچ کس نمی تواند در جلسه کنکور مانع رفتن داوطلبان به دستشویی شود. خوشبختانه این مورد و مورد قبلی با ایجاد تنوع در دفترچه های سوال کنکور خنثی شده بود.
4- سر جلسه کنکور یا پیش از برگزاری آن شاید بتوان با مراقبان ارتباط خوبی برقرار کرد تا پاسخنامه داوطلبی با دفترچه مشابه را که حدس زده می شود خوب جواب داده، از او گرفت و پاسخ ها را در پاسخنامه خود وارد کرد.
5- دفترچه های سوالات کنکور دو یا سه عدد است. یکی مربوط به دروس عمومی و یکی مربوط به دروس تخصصی است. برخی از داوطلبان هنگامی که فرصت برای پاسخ دادن به سوالات دروس عمومی تمام می شود برگه های وسط دفترچه را می کنند و زیر لباس یا جای دیگری پنهان می کنند. وقتی که دفترچه های دروس عمومی جمع و دفترچه سوالات دروس تخصصی توزیع می شود آنها می توانند باز هم به سوالات دروس عمومی در شرایطی که دیگران به آن دسترسی ندارند، پاسخ بدهند. این کار ممکن است برای دفترچه های بعدی کنکور هم انجام شود. معمولاً رابطان جلسه که دفترچه ها را جمع می کنند به اینکه دفترچه حتماً کامل باشد توجهی ندارند.
6- گاهی دیده شده است که شخص دیگری، که توان علمی بالایی دارد به جای داوطلب به جلسه کنکور رفته است. او باید از نظارت مسوول تطبیق کارت حوزه امتحانی که اول جلسه عکس روی کارت ها را با چهره افراد حاضر در جلسه مطابقت می دهد، بگذرد. به علاوه روی صندلی هر داوطلب شماره صندلی با عکس داوطلب چسبانده شده است. گاهی کارت جلسه و برگه شماره داوطلب با عکس جدیدی جعل می شود و اشخاص به محض نشستن روی صندلی، شماره داوطلب با عکس واقعی را از صندلی می کنند و شماره با عکس جعلی را روی آن می چسبانند. همان اول جلسه عکس با کارت مطابقت داده می شود و دیگر کسی به افراد کاری ندارد
طبق نظر متخصصان، بزرگسالان به طور معمول به 7 تا 9 ساعت خواب شبانه احتیاج دارند. این خواب یک استراحت کامل است، استراحتی که ما را آماده میکند طی روز بعد به بهترین شکل ممکن عمل کنیم. با این حال، تحقیقات نشان میدهد آمریکاییها کمتر از این حد و کمتر از گذشته میخوابند. نظرسنجی بنیاد ملی خواب در سال 2005 مشخص کرد که متوسط خواب آمریکاییها در شب کمتر از 7 ساعت است. این به معنی کاهش 2 ساعتی خواب شبانه از قرن نوزدهم تا به حال است. یعنی شبی یک ساعت در طول 50 سال گذشته و حدود 15 تا 25 دقیقه در هر شب از سال 2001.
اما شما چه مقدار میخوابید؟ کمخوابی و بیخوابی به سراغ شما هم میآید؟ شما در میزان خواب خود صرفهجویی میکنید؟ اصولا چه میزان خواب کافی است؟ آیا میزان خوابآلودگی افراد نشانه خوبی برای قضاوت در مورد خواب کافی است؟ اگر کمتر از میزان طبیعی بخوابیم و پس از آن حس خوبی هم داشته باشیم، باز به سلامت خود ضرر میزنیم؟ آیا ما کمتر از آنچه که باید میخوابیم؟ آیا میدانید صرفهجویی در استراحت چگونه میتواند بر مغز، هورمونها و قلب شما تاثیر بگذارد؟
تحقیقات جدید جوابهای جالبی برای این سوالها دارند. متاسفانه، ما چندان اثرات مخرب ناشی از کمخوابی را درک نمیکنیم. محققان دانشگاه پنسیلوانیا، داوطلبان یک تحقیق را وادار کردند که به مدت 2 هفته هر شب کمتر از 6 ساعت بخوابند. طی این مدت داوطلبان تنها اندکی احساس خوابآلودگی داشتند و فکر میکردند که به نسبت عملکرد خوبی در طول روز دارند. در حالی که آزمایشها نشان داد تواناییهای شناختی و زمان واکنش آنها طی این دو هفته به شکل پیشروندهای ضعیف شده و تحلیل رفته است.
در پایان این دو هفته، داوطلبان به اندازه کسانی که 48 ساعت به طور مداوم بیدار باشند آسیب دیده بودند. باید به این نکته هم اشاره کنیم که مشکلات شناختی و خلقی تنها عواقب ناشی از خواب کم نیست. محققان دانشگاه شیکاگو ثابت کردهاند که خواب بسیار کم، باعث تغییر در میزان ترشح برخی هورمونها در بدن میشود. این تغییرات با کاهش احساس سیری پس از هر وعده غذا، اشتها را افزایش داده و از این رو منجر به افزایش وزن میشود. پس از دستیابی به این نتایج، مطالعاتی انجام شده است که نشان میدهد افرادی که کم میخوابند، بیشتر در معرض اضافه وزن و دیابت قرار دارند. ارتباط میان اضافه وزن و کمخوابی بخصوص در مورد کودکان مشخص شده است. تمام 31 مطالعه انجام گرفته در مورد کودکان رابطهای میان مدت خواب کم و چاقی در حال حاضر و آینده آنها را نشان میدهد. هر چه خواب کمتر و کوتاهتر باشد، احتمال اضافه وزن بیشتر است. این ارتباط میان خواب کم و چاق شدن، نکته مهم و اول این مطالعات بوده است. در پی کمبود خواب فرد میتواند به افزایش فشار خون و بیماریهای قلبی نیز مبتلا شود.
و اما خبر خوب این است که با خواب کافی میتوان از بروز این اثرات پیشگیری کرد. مطالعهای که در دانشگاه شیکاگو میان اشتها و مدت خواب انجام گرفت، مشخص کرد که پس از 10 ساعت خواب برای 2 شب متوالی سطح هورمونها به میزان معمول برگشته و در پی آن گرسنگی و اشتهای افراد تقریبا 25 درصد کاهش مییابد. چراغها، وسایل الکترونیکی مانند تلویزیون و رایانه و دیگر سرگرمیها بهانههای خوبی برای نخوابیدن در اختیار ما قرار دادهاند، اما همه ما باید از اهمیت خواب آگاه باشیم و خواب کافی را اولویت رفتاری خود قرار دهیم.
اگر کار اساتید دانشگاهها را با کار معلمان مقایسه کنیم در خواهیم یافت که معلمان وضعیت سختری را از نظر کاری و روحی و روانی تحمل میکنند. و مسئولیت پر اهمیت تری را به عهده دارند.دلیل آن هم نوع امکانات و نوع مخاطبان این دو گروه است. که ما مخاطبان این دو گروه را با هم مقایسه میکنیم:
***
ویژگیهای مخاطبین معلمان در مدارس
1- برخی از آنها کودک و برخی نیز در مرحله اول نوجوانی هستند.
2- گروهی از آنها با رسیدن به سن بلوغ به علت ترشح هورمون رشد تعادل جسمی و روحی ندارند. و ممکن است سازگاری آنها با محیط دچار اختلال شود.
3- دنبال هویت یابی هستند و ثبات اخلاقی و روحی و روانی ندارند.
4- اکثر آنها نه کودک هستند نه بزرگسال بلکه در مرحله انتقال از کودکی به بزرگسالی هستند.
5- احساسات آنها نسبت به عقلشان رشد بیشتری کرده است. بنابراین اکثر آنها نا آرام و ماجراجو و لجباز هستند.
7- هنوز بسیاری از هنجارها و ارزشها و قوانین را نمی شناسند.
8- در قالب ها و چهارچوب ها قراردادن رفتار آنها مشکل است.
9- برخی از آنها به اجبار والدین به مدرسه می آیند. در نتیجه حضور آنها در کلاس درس هم غیر رسمی است.
10- مانند بزرگسالان به درس اهمیت نمی دهند. باید اهمیت درس و مدرسه را مدام به آنها گوشزد کرد و به آنها انگیزه و امید داد.
11- علیرغم تلاش برای استقلال هنوز به والدین خود وابسته هستند.برای همین والدین امور مربوط به آنها را در مدرسه پی گیری میکنند. حتی آنها بعضا با مسئولین مدرسه درگیر میشوند.
12...
بررسی این ویژگیها نشان می دهد که معلمان با چه مخاطبانی روبرو هستند. و چقدر رسیدن به اهداف طراحی شده در سر کلاس مشکل است.
معلمان با کسانی روبرو هستند که خودشان هم نمی دانند که چه کسی هستند. و لحظه ای آرام نیستند و مدام در حال پی ریزی مسئله جدیدی هستند. و می خواهند خود را به اثبات برسانند. درس و مشق در نظر آنها اینقدر هم مهم نیست. پس معلم باید به آنها جهت بدهد و در جهت حرکت آنها را نگه دارد.
رفتار با آنها به قدر کافی مشکل است که ما، معلمان نیرومند و اثر بخشی را در مدارس داشته باشیم. و بیشتر سرمایه گذاری را صرف اموری کنیم که معلمان مدارس بتوانند مهارتهای معجزه آسایی برای تعلیم و تربیت در مدارس داشته باشند.
اما چه شده است که به معلمان و مدارس ما در جامعه توجه کافی نمی شود؟
***
ویژگیهای مخاطبین اساتید دانشگاهها:
1- اکثر مخاطبان اساتید در دانشگاهها در مرحله دوم نوجوانی هستند و بسیاری از رفتارهای آنها تثبیت شده است.
2- هویت بسیاری از آنها شکل گرفته و جهت گیری رفتاری در آنها مشاهده می شود.
3- عقل آنها به اندازه احساساتشان رشد کرده و بخوبی می توانند منطقی فکر کنند. و احساسات خود را کنترل کنند.
4- به اندازه کافی به استقلال رسیده اند که بتوانند بسیاری از امور خود را به تنهایی انجام دهند.
5- به بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی و مذهبی آگاهی پیدا کرده اند و بخوبی می توانند درک درستی از جایگاه رفتارهای خود داشته باشند.
6- اکثر آنها افراد برگزیده مدارس هستند. یعنی گلچین های علمی مدارس به دانشگاهها راه یافته اند. در نتیجه آنها افراد تنبل و بی مسئولیت نیستند بر خلاف مدارس، که افراد مسئولیت پذیر و تنبل کنار هم حضور دارند و کار مدارس را سخت می کنند.
7- ...
این ویژگیها نشان می دهد که استاد، آسوده خاطر می تواند بدون مسائل جانبی رفتارهای دانشجویان، به تدریس بپردازد. و انرژی خود را صرف اموری نکند که از هدف اصلی باز ماند. برای همین اساتید نقش مبصر بودن و اولیاء بودن را بازی نمی کنند. از طرفی مخاطبان اساتید به قدر کافی تجربه کلاس نشستن را بدست آورده اند و میتوانند تعاملات سازنده با استاد و همکلاس های خود داشته باشند. و از بیان انتظاراتی که به استاد مربوط نمیشود پرهیز کنند. همه این مسائل نوعی آرامش، به کلاس استاد القاء می کند. چیزی که در کلاس معلم کمتر اتفاق می افتد.
***
ویژگیهای مخاطبین در مدارس اقتضا می کند که یک معلم اثر بخش، نه تنها باید در رشته مورد تدریس مهارت داشته باشد، بلکه یک روانشناس هم باشد. و با اصول تعلیم و تربیت آشنایی کافی داشته باشد. و روانشناسی یادگیری را بخوبی بداند. همچنین از علوم اجتماعی و جامعه شناسی اطلاع داشته باشد. به نظر میرسد آگاهی به چنین مهارتهایی برای معلم بیشتر لازم باشد تا به یک استاد دانشگاه. اما در جامعه ما عکس این قضیه اتفاق میافتد. و اساتید دانشگاهها لزوماً باید کارشناسی ارشد و دکتری داشته باشند. اما مدارس از این موهبت محرومند و معلمان برای کسب معلومات و ادامه تحصیل در دانشگاهها با مشکلات زیادی روبرو هستند. و گویا نیرویی میخواهد آنها را بیسواد نگه دارد. و دانشگاهی که باید بیشتر در خدمت معلم باشد از آن فاصله میگیرد و معلم را از حق خود محروم میکند.(البته این فقط وضعیت فرهنگی معلمان است )
ما معلمان اعتقاد داریم که باید سطح سواد و مهارتهای معلمین و امکانات مدارس، و وضعیت اقتصادی معلمان از دانشگاهها و از اساتید، ترجیحا بیشتر باشد. چون مخاطبان معلمان پیچیده تر و مهمتر و زیر بنای تر هستند. اما گویا جامعه ما به اندازه کافی رشد نکرده است که این واقعیت ها را متوجه شود.
بارش مغزی "BRAIN STORMING" یکی از شناخته شده ترین شیوه های برگزاری جلسات هم فکری و مشاوره بوده و کاربرد جهانی دارد. این روش دارای مزایا و ویژگیهایی منحصر به فرد است. در واقع بسیاری از تکنیک های دیگر منشعب از این روش است. در اینجا ضمن معرفی کوتاهی از تاریخچه و تعریف بارش مغزی به بررسی قواعد این روش می پردازیم. آنگاه ترکیب اعضا و گروه مشخص می شود و پس آن روند برگزاری یک جلسه بارش مغزی ارایه می گردد. در نهایت مزایا و معایب این روش معرفی می شود تا دبیران و روسای جلسات بتوانند دامنه ی کاربرد آن را ارزیابی کرده و در جای خود از آن استفاده کنند.
این روش توسط الکس اسبورن در سال 1988 معرفی گردید. در آن زمان بنیاد فرهنگی اسبورن این روش را در چندین شرکت تحقیقاتی، بازرگانی، علمی و فنی برای حل مشکلات و مسایل مدیریت به کار گرفت. موفقیت این روش در کمک به حل مسایل آن چنان بود که ظرف مدت کوتاهی به عنوان روشی کارآمد شناخته شد.
فرهنگ لغت " وبستر" تعریف بارش مغزی را چنین بیان می دارد : تکنیک برگزاری یک کنفرانس که در آن سعی گروه بر این است تا راه حل مشخصی را بیابد، در این روش همه ی نظرات در جمع بندی مورد استفاده قرار می گیرند. روش بارش مغزی امروزه یکی از متداول ترین روشهای تصمیم گیری گروهی است و موجب گسترش و تحول بسیاری از روشهای مرتبط و مشابه گردیده است. دانشمندان زیادی از جمله : اسبورن، کال و همکاران، بوچارد، گچکا و همکاران، دلبگ و همکاران، لوئس، و نگاندی و سیج در کتابهای خود به این روش پرداخته اند و جهت ارتقا آن کوشیده اند.
***
قواعـد بارش مغــزی
اسبورن عنوان می دارد پیشنهاد ایجاد شده در ذهن یک فرد عادی در گروه، 2 برابر پیشنهاد ایجاد شده در حالت انفرادی است. در صورتی که قواعد و مقررات مشخصی برای جلسات بارش مغزی در نظر گرفته و رعایت گردد، این روش بسیار کارآمدتر خواهد شد. بارش مغزی بر دو اصل و چهار قاعده ی اساسی استوار است. اصل اول مبتنی بر تنوع نظرات است. تنواع نظرات، آن بخش از مغز را که به خلاقیت مربوط است فعال تر می کند تا بر تفکر قضاوتی THINKING JUDJMENTAL خود فایق آید. تفکر قضاوتی در واقع به معنی ارزیابیها و نظرات تکمیلی نسبت به مطلب مطرح شده است. به این منظور بعد از آنکه تمامی پیشنهادات جمع آوری گردید ؛ بررسی و ارزیابی پیشنهادات صورت می گیرد. اصل دوم کمیت، فزاینده کیفیت است. یعنی هر چه تعداد پیشنهادات بیشتر شود، احتمال رسیدن به یک راه حل بهتر افزایش می یابد.
چهار قاعــده اساسی بارش مغــزی
۱. انتقال ممنوع: این مهمترین قاعده است و لازم است تمام اعضا به آن توجه کرده و بررسی و ارزیابی پیشنهاد را به آخر جلسه موکول کنند. ضمن اینکه ملاحظه تبعیض آمیز پیشنهادات نیز ممنوع است.
۲. اظهار نظر آزاد و بی واسطه: این قاعده برای جرأت بخشیدن به شرکت کنندگان برای ارایه پیشنهاداتی است که به ذهن آنها خطور می کند، به عبارت دیگر در یک جلسه بارش مغزی تمام اعضا باید جسارت و شهامت اظهار نظر را پیدا کرده باشند و بدون آنکه ترسی از ارزیابی و بعضاً انتقاد مستقیم داشته باشند ؛ بتوانند پیشنهاد و نظر خود را بیان کنند. هر چه پیشنهادات جسورانه تر باشد نشان دهنده ی اجرای موفق تر جلسه است.
۳. تأکید بر کمیت : هر چه تعداد نظرات بیشتر باشد، احتمال وجود پیشنهادات مفید و کارسازتر در بین آنها بیشتر می شود. موفقیت اجرای روش بارش مغزی با تعداد پیشنهادات مطرح شده در جلسه رابطه مستقیم دارد. در این روش این گونه عنوان می شود که هر چه تعداد پیشنهاد بیشتر باشد احتمال وجود طرح پیشنهاد کیفی بیشتر است.
۴. تلفیق و بهبود پیشنهادات : اعضا می توانند علاوه بر ارایه پیشنهاد، نسبت به بهبود پیشنهاد خود اقدام کنند. روش بارش مغزی این امکان را به اعضا می دهد که پس از شنیدن پیشنهادات دیگران پیشنهاد اولیه بهبود داده شود. آنها همچنین می توانند پیشنهاد خود را با چند پیشنهاد دیگر تلفیق کرده و پیشنهاد بهتر و کاملتری را به دست آورند.
ترکیب اعضای گــروه بارش مغــزی
در هر جلسه بارش مغزی لازم است افراد ذیل حضور داشته باشند : رییس، دبیر جلسه و اعضای گروه، رییس جلسه، قواعد کاری و مسئله مورد بحث مشکل را مطرح می کند و ناظر بر حسن اجرای آنهاست. دبیر، کار ثبت صورتجلسه را انجام می دهد. بهتر است دبیر نزدیک رییس جلسه بنشیند، به طوری که بتواند نقش رابط غیر مستقیم بین رییس جلسه و اعضا را ایفا کند. بهتر است پیشنهادات به طور گزارشی، نه کلمه به کلمه، یادداشت شوند. اسبورن پیشنهاد می کند که از افرادی که دارای موقعیتهای شغلی یکسان هستند برای هم فکری، دعوت به عمل آید. ضمناً باید در نظر داشت چنانچه رییس و مرئوس با هم در یک گروه باشند اصل اظهار نظر آزاد و بیواسطه خدشه خواهد یافت مگر آنکه برای آن قبلاً تدابیری اندیشیده شده باشد.
پیشنهاد ایجاد شده در ذهن یک فرد عادی در گروه ، 2 برابر پیشنهاد ایجاد شده در حالت انفرادی است.
رویه برگـــزاری جلسات بارش مغـــــزی
یک گروه 6 تا 12 نفری از اعضا انتخاب می شوند حتی الامکان از لحاظ رتبه ی اداری همسان باشند. مشکل به روشنی تعریف شده و برای شرکت کنندگان توضیح کافی داده می شود. حداقل یک هفته از طرح صورت مسئله گذشته باشد یعنی دستور کار هر جلسه قبلاً اعلام شده باشد. بلافاصله پیش از جلسه اصلی بارش مغزی، برای اعضا، جلسه ای توجیهی برگزار می شود. با نوشتن صورت مسئله بر روی تخته سیاه به طوری که برای همه قابل خواندن باشد، جلسه بارش مغزی شروع می شود.
رئیس جلسه 4 قاعده جلسه بارش مغزی را متذکر می شود. هر یک از اعضا که مایل به ارایه پیشنهاد باشد دست خود را بالا می برد و در هر نوبت یک پیشنهاد را ارایه می دهد. رییس جلسه طی یادداشتی 2 کلمه ای و کوتاه، هر یک از پیشنهادات را روی تخته سیاه می نویسد و در همین حال دبیر جلسه پیشنهاد را با جزئیات بیشتری ثبت می کند. در صورت لزوم رییس جلسه می تواند برای برانگیختن اذهان در ارایه پیشنهادات جدید صورت مسئله با پیشنهادات ارایه شده، را مجدداً طرح کند. مدت زمان جلسه نباید از حد مجاز، که معمولاً 60 دقیقه است تجاوز کند.
مــزایا و معایب
باوجودی که روش بارش مغزی بسیار متداول است، لیکن تاکنون به طور خاص، در جهت روشن نمودن بهترین شرایط اجرای این روش، تحقیقات کافی صورت نگرفته است. مزایای این روش عبارتنداز :
۱.با توجه به اصل هم افزایی باعث می شود خلاقیت گروهی مؤثرتر از خلاقیت فردی عمل کند.
۲.با این روش، در مدت زمان نسبتاً کوتاهی، شمار زیادی پیشنهاد حاصل می شود.
با نوشتن صورت مسئله بر روی تخته سیاه به طوریکه برای همه قابل خواندن باشد، جلسهبارش مغزی شروع می شود.
***
معایب و نقایص این روش عبارتنــد از :
۱. ممکن است ایجاد شرایط جهت اظهار نظر آزاد و بیواسطه دشوار باشد.
۲. گروه معمولاً تحت فشار اکثریت قرار گرفته و موجب می شود فرد با نظر اکثریت موافقت کند، حتی اگر قویاً احساس کند که نظر اکثریت اشتباه است.
۳. اکثر اوقات تمایل گروه بر حصول یک توافق است، تا دستیابی به پیشنهادات متنوعی که به خوبی مورد بررسی قرار گرفته باشند، در واقع این حرکت در حال حاضر بخاطر ساختار جلسات، به صورت عادت درآمده است.
۴. هنگام بارش مغزی، اغلب افراد مواردی بدیهی یا ایده آل را پیشنهاد می کنند و این از تلاش آنها برای بحث بیشتر و در نتیجه ارایه پیشنهادات خلاق می کاهد.
۵. ماهیت تنوع گرای بارش مغزی، خود به خود مسبب افزایش پیشنهادات می شود ولی اصلاح و پالایش ساختاری پیشنهادات را در بر ندارند.
۶. اگر گروه از یک رییس جلسه خود برخوردار نباشد ممکن است برخی از افراد جلسه را، به طور کامل تحت الشعاع خود قرار دهند.
۷. اجرای موفقیت آمیز این روش مستلزم شناخت قبلی افراد از مسأله است.
۸. در این روش، بهبود مرحله به مرحله " تدریجی " پیشنهادات کمتر مشاهد می شود.
۹. گاهی اوقات این روش، به مسایل نسبتاً ساده و پیش پا افتاده محدود گشته و باعث می شود که روش ارایه شده برای حل مسایل کلی پیچیده و کارآیی کافی را نداشته باشد.
۱۰. برای بعضی افراد، پیروی از قواعد این روش، یا ارایه پیشنهادات متنوع مشکل است.
روشهــا و تکنیکهــای مشابــه
از بارش مغزی روش های گوناگونی مشتق شده است. مثلاً یک روش می گوید بهتر است شرکت کنندگان پیش از ورد به جلسه پیشنهادات خود را کتباً در اختیار رییس جلسه قرار دهند، رییس جلسه پیشنهادات را بدون اعلام منبع برای همه شرکت کنندگان قرائت می کند. این روش که برای از بین بردن معایب بندهای 2 و 3 مورد استفاده قرار می گیرد، بارش مغزی گمنام "Anonymous Brains " نام دارد. شیوه های دیگری نیز وجود دارد، به عنوان مثال از شرکت کنندگان خواسته می شود، تا نظرات خود را در مدتی کوتاه به رشته تحریر درآورند. این روش افکارنویسی "Brainwriting" خوانده می شود.
تلفیقی از افکار نویسی و بارش مغزی نیز وجود دارد که به روش Trigger مشهور است. این روش را جورج مولر کارشناس شرکت فورد موتور ابداع کرد. در این روش شرکت کنندگان هر کدام شخصاً فهرستی از کلمات مرتبط به مسأله را تهیه می کنند. مزیت این روش بر روش بارش مغزی در این است که قابلیت بسط و گسترش پیشنهادات را دارد. ویلیام گوردن به منظور غلبه بر برخی مشکلات بارش مغزی شیوه جدیدی را ابداع کرد. رویه آن بدین گونه است که : رییس جلسه، از گروه می خواهد تا به مفهوم با اصول مسأله پرداخته و مسأله را ریشه ای مورد بررسی قرار دهند، رفته رفته، با مطرح شدن نظرات متفاوت، افراد اطلاعات بیشتری پیدا کرده و پیشنهادات جدیدی مطرح می کنند. مزیت عمده این روش امکان بررسی سایر پیشنهادات و عدم تمرکز بر یک پیشنهاد است. در نتیجه این روش مانع تصمیم گیری ناپخته در فرآیند حل مسأله می گردد.
تلفیقی از افکار نویسی و بارش مغزی نیز وجود دارد که به روش Trigger مشهور است . این روش را جوج مولر کارشناس شرکت فورد موتور ابداع کرد.
گونه دیگر بارش مغزی شیوه of Problem Elements= Sil Succesive integeration است. این روش به وسیله هلموت اشلیکسوپ از مؤسسه باتل ابداع گردید. معایب بندهای شماره 5، 3، 2 با این روش برطرف خواهد شد. در این روش عناصر جلسات آزاد و روابط اجباری به طور فزایده ترکیب می شوند تا این که گروه به راه حل نهایی مورد توافق دست یابد. توفان فکری عبارت است از بیان تفکرهای متنوع، در حالی که روش SIL کتبی بوده و تفکر چه متنوع، چه مشابه اصل است.
شاید در هیچ آئین و مکتبی به اندازه آئین مقدس اسلام، نتوانیم جلوه های آزادی را بیابیم. شعاراساسی اسلام در این خصوص آیه زیبای « لااکراه فی دین » است، که در انتخاب این روش یا این دین هیچگونه اجباری درکار نیست، راه رشد از ضلالت وگمراهی روشن شد.
کسانی که به طاغوت پشت کردند و به خدا ایمان آوردند به دستگیره ی محکمی چنگ زدند که پاره شدنی نیست وخدا شنوا و داناست.
از دستورات بسیار جالب که می تواند برای ما مسلمانان بسیار آموزنده و نجات دهنده باشد یکی این است که خداوند به رسول گرامی اسلام می فرماید:
اگر کسی ازمشرکان به پناه تو آمد، ازاو استقبال کن و دستورات اسلام را برای او بازگو کن تا فهم کند. سپس او را به محل امن خود برسان.
این گونه آزادی که اسلام منادی آن بوده است در هیچ نقطه ای از عالم یافت نمی شود .
مشورت هایی که خود رسول خدا صلی ا... علیه واله و سلم با مردم می کرد و به نظر ایشان احترام می نهاد. در تاریخ بی نظیر است، کندن خندق در اطراف شهر به پیشنهاد سلمان فارسی- به تن کردن لباس رزم در جنگ احد به پیشنهاد جوانان شهر مدینه و دهها نمونه دیگر نشان می دهد که با آزادی هایی که پیامبر عظیم الشأن اسلام به مردم می داد،
می خواست ایشان رشد و تعالی فکری و روحی داشته باشند وی مسلمانان را آزاد اندیش بار می آورد، در زمان خلفای راشدین نیز همین سیره به نحو احسن در روش حکومت ایشان دیده می شد، خلیفه اول بطور رسمی از مردم خواست که به دقت رفتار او تحت نظر داشته باشند و اگر موردی اشتباه در کار وی مشاهده کردند اعلام نمایند.
علی علیه السلام، عالی ترین تفکر آزادی را به مردم داد، نه تنها حقوق مخالفان خود را از بیت المال قطع نکرد بلکه به آنان اجازه داد که بر سر هر کوی و برزنی که بخواهند حرف خود را بزنند، آزادی بیان و اندیشه داشته باشند. وقتی عده ای از طرفداران وی به دشمنان علی علیه السلام بدگویی کردند و فرمود «سب» نکنید زیرا قرآن می گوید. وَ لاتَسبُّوا الذّیَن یَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله فَیسبوا الله عَدواً بِغَیر علم
بر این اساس باید متفکران و اندیشمندان جامعه حاصل تجربیات و تحقیقات خود را بیان کنند تا سیاستگزاران جامعه از آن ها بهره مند گردند.می دانیم مسأله تعلیم و تربیت بزرگترین مسأله جامعه است به طوری که ممالک مترقی، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش مترقی می دانند و ممالک عقب مانده نیز به این دلیل عقب افتاده اند که فعالیت دستگاه تربیتی آنان ضعیف و هماهنگ با سایر دستگاه ها نبوده است.
کانت می گوید: در جهان دو کار مهم در پیش روی بشر قرار دارد که یکی از آن ها تعلیم و تربیت است و دومی حکومت، بعد خود او توضیح می دهد، دومی هم که حکومت باشد در حقیقت نوعی آموزش و تعلیم و تربیت مردم است، حاکم از مردم کارهایی را می خواهد که انجام دهد و بر عکس از کارهایی ایشان را نهی می کند، پس تعلیم و تربیت اساسی ترین کار در زیر آسمان است.
***
در کشور عزیز ما اکثریت مردم به اسلام اعتقاد دارند، اسلام می گوید: هُوَالَّذی بَعَثَ فی الامییین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یُزَکیهم و یعلمهم الکِتابَ وَ الحِکمَه وَ اِنْ کانوا مِن قبل لفی ضلالٍ مُبین پیامبران جهت تعلیم و تربیت مردم مأموریت یافته اند، در مورد رسول خاتم (ص) به صراحت هر چه تمام تر می گوید هو الذی بعث تأکیدات فراوانی در اسلام در مورد تعلیم و تربیت وجود دارد که برهمگان روشن است و نیاز به آوردن آیات قرآن و سخنان بزرگان دین نیست، اما مع الوصف می بینیم تقریباً کار تعلیم و تربیت در ردیف کم ارزش ترین کارها قرار دارد برای مثال نگاه کنید برای امر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت ما از وجود چه کسانی استفاده می شود؟
در حدود 45 سال قبل کسانی که می خواستند به کار تعلیم و تربیت بپردازند باید در دانشسرای مقدماتی زیر نظر برجسته ترین معلمان به طور شبانه روزی در بهترین ساختمان ها آموزش می دیدند، این معلمان فرم ویژه ای داشتند و برای تدریس بهتر از انواع شیوه ها بهره می گرفتند.
سپس در آن زمان بهترین معلمان دانشسرای مقدماتی، راهی تهران می شدند و در دانشسرای عالی آموزش می دیدند و به صورت دبیر در دبیرستان ها تدریس می کردند و به همین ترتیب بهترین دبیران دانشسرهای عالی در دانشسرای عالی می مانند ولی از گذراندن دوره هایی در داخل و خارج از کشور به عنوان استاد دانشسرای عالی استخدام و انجام وظیفه می کردند.
امروز بدون این که معلمان ما دوره های خاصی را ببینند فقط به شرط داشتن مدرک تحصیلی وارد سالن امتحان می شوند و با زدن تعدادی تست و موفقیت در آزمون ورودی و با یک مصاحبه ی کوتاه به استخدام آموزش و پرورش در می آیند. این وضع برای نسل آینده بسیار تأسف بار و غم انگیز است. مسأله تعلیم و تربیت که بزرگترین مسأله کشور است به دست چه کسانی سپرده می شود.
در این زمینه تحقیقات بسیار زیادی صورت گرفته که همگی نشان می دهد که تقریباً بدلیل پایین بودن مزد معلم و بی اعتنایی به شؤنات معلم وامانده ترین افراد جامعه برای معلمی صف می کشند، و متأسفانه بچه های ایران که اگر خوش استعدادترین کودکان و نوجوانان جهان می باشند زیر نظر کسانی آموزش می بیند که صلاحیت معلمی را ندارند.
داستان زیر ممکن است برای ما بسیار آموزنده باشد.
همه ما می دانیم که وقتی در سال 1957 برای اولین بار کشور روسیه موفق شد sputnick اولین قمرمصنوعی را به فضا پرتاب کند، آمریکایی ها گر چه تلاش می کردند از نظر تحقیقات و بررسی های علمی بر روس ها پیشی گیرند اما چون دستگاه تربیت ملی آمریکا با این سیاست هماهنگ نبود، پیشرفت روس ها موجب شد پیشوایان فکری امریکا دچار وحشت شوند تلر پدر بمب هیدروژینی نوشت : « ما امریکایها چند سال دیگر فوتبالیست گردن کلفت فراوان خواهیم داشت ولی باید از روسیه مستشار علمی وارد کنیم ».
در تحقیقی که از کودکان مدارس امریکایی به عمل آمد، متوجه شدند تصور کودک امریکایی از عالِم و دانشمند کسی است که به دلیل کم هوشی یا بی دست و پایی یا دچار بودن به بیماری های روانی و بدنی نتوانسته است تاجر یا بانکدار شود و ناچار به علم پرداخته است، پیداست که توجه به این امر، ملت امریکا را به شدت تکان داد.
مجله لایف شماره مخصوص خود را به مقایسه تعلیم و تربیت در روسیه و امریکا اختصاص داد و نوشت آنچه امریکا را تهدید می کند عقب ماندگی او در تربیت و فلسفه غلط تربیتی او است می گویند روس ها به این وسیله خدمت بزرگی به امریکا کردند و آن ها را متوجه کردند که برتری یک ملت، بسته به برتری دستگاه ترتیب آن ملت است.
بدبختانه در کشور ما مهم ترین عامل تربیتی یعنی مدرسه با سایر برنامه های اجتماعی و اقتصادی هماهنگی نداشته است و مسئولان بیش از آنکه به فکر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان ما باشند به فکر مسائل دیگر می باشند برای مثال نگاه کنید شهرداری ها با در آمدهای کلان، توجه خود را بیشتر به سمت گسترش پارک ها و شهر بازی ها و... معطوف می دارند تا پرداختن به امور تربیتی. درآمدهای کلان دولت نیز در به ساختن کارخانه ها اختصاص داده شده در صورتی که قبل از ساختن کارخانه به کسانی نیاز داریم که بتوانند آن کارخانه ها یا کارگاه ها را اداره نمایند. هم شهرداری ها و هم دولت باید به تقویت آموزش و پرورش بپردازند تا سایر مسائل حل شود.
بزرگان ما باید بدانند که می توان در مدت دو سال یک کارخانه ذوب فلز را آماده و بر پا نمود اما برای آنکه از آن بهره برداری درستی کرد باید بیست سال زحمت کشید تا مهندسی که بخواهد این کارخانه را اداره نماید تربیت شود.
ما بدون اینکه به فکر نیروی انسانی مورد نیاز باشیم پول های کلان را خرج ساختن کارخانه ها کرده ایم، بر فرض که بهترین کارخانه ها را در کشور خود بر پا کردیم، وقتی نیروی انسانی کارآمدی در این زمینه نداشته باشیم در حقیقت پول، وقت و امکانات خود را هدر داده ایم. در درجه اول باید برای واحدهای آموزشی معلم تربیت کنیم.
معلمان ما باید از بین برترین دانش آموزان از جهت اخلاق وعلم انتخاب شوند، پس از انتخاب باید ایشان را در مراکز ویژه ای زیر نظر برجسته ترین استادان تربیت کنیم، تربیت ایشان باید شبانه روزی باشد. و در تمام مدت شبانه روز از کار ایشان آگاهی داشته باشیم و آگاهی آنان را نسبت به انسان پتانسیل عظیمی که انسان دارد باشد افزایش دهیم، باید شرح حال معلمان برجسته، مخترعان، مکتشفان اندیشمندان را به طور مستمر مطالعه نمایند، باید دقیقاً شرح حال استعمارگران را بخوانند و بدانند در طول چند صد سال اخیر چه مصیبتهایی بر سر این کشور آمده است، باید دهها فیلم در این زمینه ببینند و به تجزیه و تحلیل آن بنشینند و در رشته ی تحصیلی خود پیشرفت چشمگیر داشته باشند.
کار تربیت معلم فرایندی نیست که سرسری شمرده شود، بلکه مهم ترین فعالیت اجتماعی است، ملتی که معلم نداشته باشد در حقیقت یتیم و فقیر و بیچاره است، در شأن معلمان همه صحبت کرده اند و اهمیت و عظمت وی را بر شمرده اند اما بد بختانه دستگاهی که این مقام را پیاده نماید وجود ندارد.
امام خمینی (ره) فرمودند اگر مدارس و دانشگاه های ما درست نشود، امید آنکه یک جمهوری اسلامی پیدا کنیم از دست خواهیم داد و رهبر انقلاب می فرمایند، تعلیم و تربیت مسأله اول نظام جمهوری اسلامی ایران است.
اما می بینیم که معلم که محور اصلی آموزش و پرورش است، وضعیت بسیار رقت باری داشته و دارد. شایسته است مسؤولان والامقام جمهوری اسلامی این جملات پُر بار را سرلوحه ی برنامه های خود قرار دهند تا امیدوار شویم و قدم های بلندی را جهت پیشرفت اخلاقی و علمی جامعه برداریم.
استفان ویلیام هاوکینگ 64 ساله اینک به الگویی برای مردمان سیاره ما تبدیل شده تا نمونه ای افسانه ای از زیستن و امید به زندگی را ترویج کند. استفاون هاوکینگ یکی از برجسته ترین و نام آور ترین ریاضیدانان و کیهان شناسان معاصر ما است. نظریات بنیادی او در حوزه عالم بزرگ مقیاس و فرایندهای مربوط به آشفتگیهای فضا زمان و پدیده های اعجاب انگیزی همچون سیاهچاله ها باعث شده تا نام وی در عرصه دانش معاصر و برای همیشه ماندگار شود. او اینک دارای درجه لوکسیان پرفسور ریاضیات در دانشگاه کمبریج است و بد نیست بدانید این مقام ارشد ریاضیات زمانی در اختیار چهره های برجسته ای چون سر ایزاک نیوتون و پاول دیراک بوده است. تحقیقات وسیع هاوکینگ در خصوص سیاهچاله ها باعث کشف پدیده ای شگفت در حوزه فضا شده است که با نام تابش سیاهچاله شناخته می شود. اما جالب اینجا است که در کنار چنین فعالیتهای علمی بسیار جدی، این دانشمند بلند آوازه معاصر گام های بلند و بزرگی را برای ترویج علم در جهان برداشته است. وی نویسنده پرفروش ترین کتاب علمی عامه پسند به نام تاریخچه مختصر زمان است که به مدت 100 هفته توانسته بود در صدر پر فروش ترین کتابهای عالم قرار گیرد. وی همچنین کتابهایی را برای کوکان نوشته و در برنامه هایی همانند، جهان استفاون هاوکینگ به تشریح مسایل پیچیده علمی به زبانی ساده برای مردم پرداخته است. هر یک از این فعالیتها به تنهایی کافی است که نام انسانی را در تاریخ جاودان کند اما هاوکینگ فراتر از این افقها را فتح کرده است.
آیا می توان باور کرد تمام این موفقیتها از آن مردی باشد که به فلج اعصاب محرک عضلانی مبتلا است و از نظر پزشکی سالها قبل می بایست در می گذشت. این بیماری کشنده زمانی به سراغ هاوکینگ آمد که تنها 21 سال داشت و کم کم تواناییهای عضلانی او را سلب کرد . به تدریج کار به جایی کشید که تمام عضله های وی توان تحرک خود را از دست دادند و امروزه به جز عضلات قلب، چشم، ریه و دستگاه گوارشی، وی فاقد هرگونه توانایی حرکتی است. به همین دلیل ویلچیر یا صندلی چرخداری ویژه ای برای وی ساخته شده که او بتواند با کمک نگاه خود به ان فرمان دهد. آن را جرکت دهد و با نگاه کردن به صفحه کلید بصری ویژه ای حروف خود را انتخاب و متن مورد نظر را بیان کند. زندگی که برای هر کسی می تواند جهنمی غیر قابل تصور باشد برای هاوکینگ همراه با امید به آینده و کشف تازه ها بوده است. پزشکان زمانی که هاوکینگ به این بیماری مبتلا شد به وی گفتند که شاید کمتر از چند سال بعد در اثر رشد این بیماری در گذرد اما از ان زمان 45 سال می گذرد و هاوکینگ در مبارزه ای سخت با بیماری خود به موفقیت دست یافته است. وی نشانه و سمبولی برای امید به آینده است.
چند هفته پیش برجسته ترین چهره ریاضیات و کیهان شناس معاصر سفری با گرانش صفر را تجربه کرد. یک بویینگ تغییر فرم یافته از پایگاه کندی عازم سفری کوتاه ولی خاطره انگیز برای استفان هاوکینگ شد. وی در این سفر برای اولین بار پس از 40 سال توانست از روی صندلی چرخدار برخیزد و شناوری در شرایط بی وزنی را تجربه کند. تجربه ای که شاید بسیاری از افراد سالم هم حاضر به انجام آن نباشند اما هاوکینگ گویا قصد دارد ثابت کند که انسان قادر به انجام هر کاری است. هاوکینگ پس از این سفر در گفتگویی دشوار با خبرنگاران که با کمک رایانه متصل به صندلی چرخدارش صورت می گرفت، گفت: " از این تجربه بی نهایت راضیم و احساس می کنم به دروازه های فضا نزدیک می شوم. من این پرواز را برای آمادگی انجام سفر بعدیم انجام دادم و قصد دارم سال 2009 به عنوان اولین معلول به سفری به مدار زمین بروم، پس فضا به من خوش آمد بگو که من در آستانه سفر به سوی تو قرار دارم. " هاوکینگ فضا را آینده بشر توصیف کرد و از احساس خوب خود هنگام رهایی از بند گرانش سخن گفت اما او خود امید جدیدی است برای مردمی که مبتلا به ناتوانایی های گوناگونی هستند یا در دریای مشکلات می افتدند. هاوکینگ ثابت کرده است که می توان با امید ، مرگ را هم به بازی گرفت. و هاوکینگ نمادی برای عصر جدید ما است.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن