پروژه و تحقیق رایگان - 296

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق و مقاله درباره اختلالات خلقي

بازديد: 1649

اختلالات خلقي[1]

مقدمه:

 خلق بر طبق تعريف عبارت است از احساس هيجاني نافذي كه درك و نگرش فرد نسبت به خود، ديگران، و در كل نسبت به محيط را عميقاً تحت تأثير قرار مي‌دهد (كاپلان و سادوك، 1385).

خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد. شخص طبيعي طيف وسيعي از خلق‌ها را تجربه مي‌كند و به همان نسبت مجموعه‌اي از تجليات عاطفي نيز دارد. شخص عادي  قادر به كنترل اخلاق و عواطف خود است. اختلالات خلقي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق، و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند. ( كاپلان و سادوك، 1379).

 اختلالات خلقي به دليل اين كه يكي از خصوصيات اساسي آنها غير عادي بودن خلق است به اين نام مشهور شده‌اند. امروزه اين اصطلاح محدود به اختلالاتي است كه به شكل افسردگي يا نشئه ظاهر مي‌شوند (گلدر و همكاران، 1382)

كساني كه خلق بالا دارند (مانيا)، حالت انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان مي‌دهند. افرادي كه خلق پايين دارند (افسردگي)، با كاهش انرژي و علاقه، احساس گناه، اشكال در تمركز، بي‌اشتهايي و افكار مرگ و خودكشي مشخص هستند. اين اختلالات عملاً هميشه  منجر به اختلال در عملكرد شغلي، روابط اجتماعي و بين فردي مي‌گردد (كاپلان و سادوك، 1379).

تاريخچه:

مردم موارد افسردگي را از زمان‌هاي بسيار دور ثبت كرده‌اند، و توصيف‌هائي از آنچه امروزه اختلالات خلقي مي‌خوانيم، در بسياري از منابع طبي قديم وجود دادر. حدود 450 سال قبل از ميلاد، بقراط اصطلاح ماني و ملانكولي را براي توصيف اختلالات رواني به كار برد (كاپلان و سادوك، 1379).

حدود پانصد سال پس از بقراط، اوائل قرن دوم بعد از ميلاد، آرتائوس كاپادوچيا[2] رابطه بين ماني و ملانكولي را كشف كرد (پورافكاري، 1369).

در حدود 100 سال قبل از ميلاد، كورنليوس سلسوس[3] افسردگي را ناشي از صفراي سياه معرفي نمود. اين اصطلاح را پزشكان ديگر از جمله ارسطو (120 تا 180 بعد از ميلاد) و جالينوس (129 تا 199 بعد از ميلاد) نيز به كار بردند. همين طور الكساندر ترالز[4] در قرن ششم (كاپلان و سالوك، 1379).

در قرون وسطي،طبابت در ممالك اسلامي رونق داشت و دانشمندان نظير رازي و ابن‌سينا و ميموند[5] (پزشك يهودي) ملانكولي را بيماري مشخصي تلقي كردند و هنرمندان آن زمان نيز اين بيماري را به تصوير كشاندن مثل ملانكولي اثر آلبرت دورر (بهرامي و نيكيار، 1384).

در سال 1854 ژول فالره حالتي را توصيف نمود و آن را جنون ادواري[6] ناميد.چنين بيماراني متناوباً حالات خلقي ماني و افسردگي را تجربه مي‌كنند. ژول بايارژه جنون دو شكلي[7] را شرح داد كه در آن بيمار دچار افسردگي عميقي مي‌شود كه به حالت بهت افتاده و بالاخره از آن بهبود مي‌يابد. در سال 1882، كارل كالبام[8] روانپزشك آلماني، با استفاده از اصطلاح «سايكلوتايمي» ماني و افسردگي را مراحل مختلف يك بيماري توصيف نمود. در سال 1899، اميل كرپيلن[9]، بر اساس معلومات روانپزشكان فرانسوي  و آلماني، مفهوم بيماري منيك- دپرسيو را شرح داد (همان منبع).

توصيف او از نشانه‌ها، به طور چشمگيري با اصطلاحات به كار گرفته شده براي توصيف اختلال دو قطبي در DSM IV-TR هماهنگ است و بسياري از وجه تمايزات تشخيصي او، امروزه تأييد شده (جانسون و لي‌هاي، 2004)

 طبقه‌بندي بر اساس سير بيماري، اختلالات يك قطبي و دوقطبي

اختلالات خلقي مشخصاً عود كننده هستند و كرپلين براي به هم پيوند دادن افسردگي و مانيا به عنوان يك اختلال واحد از سير بيماري راهنمايي گرفت. وي متوجه گرديد كه سير بيماري، خواه افسردگي و خواه مانيا، اساساً يكسان است و به همين دليل آنها را در يك طبقه قرار داده پسيكوز منيك ـ دپوسيو ناميد. اين نظريه به وسعت مورد قبول بود تا اين كه در سال 1962 كارل لئونارد[10] و همكاران تقسيم‌بندي به سه گروه را پيشنهاد نمودند:

·        بيماراني كه فقط اختلال افسردگي داشتند (افسردگي يك قطبي)[11]

·         بيماراني كه فقط اختلال مانيا داشتند (مانيا يك قطبي)[12]

·        بيماراني كه افسردگي مانيا را با هم داشتند (دو قطبي)[13] (گلدر و همكاران،1382).

امروزه از اصطلاح مانيا يك قطبي استفاده نمي‌شود بلكه همه چنين مواردي در گروه دو قطبي قرار داده مي‌شوند، به اين دليل كه تقريباً همه كساني كه مانيا دارند بالاخره روزي افسردگي را نيز تجربه مي‌كنند. براي حمايت از تفكيك اختلالات يك قطبي و دو قطبي، لئونارد و همكاران (1962) تفاوت‌هاي ارثي و شخصيتي بين بيماران دو گروه را شرح دادند كه با مطالعات بعدي تأييد شد. معهذا توافق كلي وجود دارد كه دو گروه در مرحله افسردگي از نظر علائم تفاوتي با هم ندارند و ممكن است بين دو گروه انطباقي وجود داشته باشد، چون بيماري كه يك قطبي طبقه‌بندي شده است، ممكن است روزي  حمله مانيا نشان دهد. به عبارت ديگر فرم‌هاي يك قطبي بدون ترديد مواردي دو قطبي شامل  مي‌گردند كه هنوز قطب ديگر خود را نشان نداده‌اند.  عليرغم اين محدوديت‌ها، تقسيم‌بندي يك قطبي ـ دو قطبي، طبقه‌بندي مفيدي است چون مفاهيم ضمني براي درمان نيز دارد (گلدر ـ همكاران، 1382).

به طور كلي، انجمن روانپزشكي آمريكا (1379) اختلالات خلقي را به اختلالات افسردگي يك قطبي (يعني، اختلال افسردگي اساس، اختلال افسرده‌خويي و اختلال افسردگي كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است، اختلالات دو قطبي (يعني، اختلال دو قطبي I ، اختلال دو قطبي II، اختلال خلق ادواري، و اختلال دو قطبي  كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است) و دو اختلال مبتني بر سبب شناسي ـ اختلال خلق به علت يك حالت طبي عمومي، و اختلال خلق ناشي از مصرف مواد ـ تقسيم مي‌كند.

همه‌گير شناسي اختلال‌هاي خلقي

شيوع اختلالات خلقي در طول عمر 2 تا 25 درصد گزارش شده است (كاپلان و سادوك، 1379). اختلال افسردگي اساس اختلالي شايع است، با ميزان شيوع حدود 15 درصد براي طول عمر، شايد در زن‌ها تا 25 درصد. شيوع اختلال دو قطبيIكمتر از اختلال افسردگي اساسي است، با ميان شيوع حدود 1 درصد در طول عمر، تقريباً مشابه شيوع اسكيزوفرني و شيوع اختلال دو قطبي II حدود 5/0 درصد است (همان منبع).

نتايج مطالعات زمينه يابي وايزمن[14] و همكاران (1996) و كسلر[15] و همكاران (1997؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382) در جوامع صنعتي، حاكي از آن است كه خطر ابتلا به اختلال دو قطبي در طول عمر بين 3/0 تا 5/1% است. همچنين ميزان شيوع 6 ماهه اختلال دو قطبي پايين‌تر از شيوع آن در طول عمر نيست، كه حاكي از ماهيت مزمن اختلال است.

جدول:ميزان شيوع بعضي از اختلالات خلقي DSM- TV-TR در تمام طول زندگي

اختلال خلقي

ميزان شيوع مادام‌العمر

اختلالات افسردگي

 

اختلالات افسردگي اساسي (MDD)

10 تا 25% در زنان؛ 5 تا 12% در مردان

  • عود كننده با بهبود كامل بين دوره‌ها كه بر اختلال افسرده خويي اضافه مي‌شود

حدود 3% افراد مبتلا به MDD

  • عود كننده بدون بهبود كامل بين دوره‌ها كه بر اختلال افسرده‌خويي اضافه مي‌شود (افسردگي دوگانه)

حدود 25% مبتلايان به MDD

اختلال افسرده‌خويي

حدود 6%

اختلالات دو قطبي

 

اختلال دو قطبي I

4% تا 6/1%

اختلال دو قطبي II

حدود 5/0 %

  • اختلال دو قطبي I يا دو قطبي II با چرخه سريع

5 تا 15% مبتلايان به اختلال دو قطبي

اختلال خلق ادواري

4/0 تا 0/1 %

جدول ازكاپلان ـ سادوك، 1385

جنس:

مشاهدات بين‌المللي، بدون ارتباط با كشور تحت مطالعه، افسردگي يك قطبي را در زن‌ها دو بار شايع‌تر از مردها نشان داده است. علت اين تفاوت مي‌تواند به دليل تفاوت‌هاي هورموني، تأثير زايمان، تفاوت در استرسورهاي روحي اجتماعي و الگوهاي رفتاري درماندگي آموخته شده[16] باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

اختلال دو قطبي تقريباً بطور برابر در مردان و زنان شايع است (كسلر و همكاران، 1994؛ به نقل از هالجين، 1384). با اين حال در نحوه‌اي كه اين اختلال براي اولين بار ظاهر مي‌شود، تفاوتهاي  جنسيتي وجود دارد. اولين دوره در مردان به احتمال زياد منيك است، اما در زنان به احتمال بيشتري دوره افسردگي اساسي است. زنان مبتلا به اخلاق دو قطبي، در مدت پس زايماني بيشتر از مواقع ديگر در زندگي‌شان در معرض خطر ابتلا به دوره منيك هستند (ليبن لوفت[17] 2000؛ به نقل از هالجين، 1384).

 

سن:

 بطور كلي، شروع اختلال دو قطبي I زودتر از اختلال افسردگي اساسي است. حدود سن شروع اختلال دو قطبي I از كودكي (حتي 5 يا 6 سالگي) تا 50 سالگي حتي ندرتاً بالاتر، با ميانگين 30 سالگي، گسترده است (كاپلان و سادوك، 1379). در افراد بالاي 65 سال، ميزان شيوع 1/0 درصد برآورد شده است. با اين حال، به علت همزيستي بيماري جسماني، امكان تشخيص غلط وجود دارد (كينگ و ماركوس[18]، 2000؛ به نقل از هالجين، 1384).

سن متوسط شروع اختلال افسردگي اساسي حدود 40 سالگي است؛ در 50 درصد بيماران سن شيوع بين  20 تا 50 سالگي است. اختلال افسردگي اساسي هم ممكن است در كودكي يا سالمندي شروع شود، هر چند ندرتاً چنين است. بعضي از داده‌هاي همه‌گير شناسي جديد حاكي است كه ميزان بروز اختلال افسردگي اساسي احتمالاً در افراد زير 20 سال در حال فزوني است. اگر اين موضوع واقعيت داشته باشد، ممكن است به افزايش مصرف الكل يا ساير مواد در اين گروه سني مربوط باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

  نژاد:

نژاد براي اختلال افسردگي و دو قطبي I به عنوان عامل خطر مورد تأييد قرار نگرفته است. معهذا، متخصصين ظاهراً ميل دارند اختلال‌هاي خلقي را در كساني كه زمينه فرهنگي  و نژادي متفاوتي با خود دارند، كمتر از معمول و اسكيزوفرني را بيشتر از معمول تشخيص بدهند. مثلاً  روانپزشكان سفيد‌پوست در تشخيص اختلال‌هاي خلقي در سياه‌پوشان و اسپانيايي‌تبارها، ترديد بيشتري به خرج داده و آن را كمتر از معمول تشخيص مي‌دهند. به هر حال، وقتي عوامل ديگر مثل وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي، سن و ساير عوامل كنترل مي‌شوند، عامل نژاد خودش را نشان نمي‌دهد (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

عوامل اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي

رابطه‌اي بين طبقه اجتماعي و افسردگي يك قطبي وجود ندارد (كاپلان و سادوك، 1379). معهذا بيكاري، سطح درآمد و تحصيلات پايين‌تر به عنوان عوامل خطر براي افسردگي مطرح شده است (كاپلان، 2000، به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

اختلال دوقطبي ظاهراً ميزان بروز بالاتري در طبقات اجتماعي دوقطبي I در افرادي كه تحصيلات دانشگاهي ندارند شايعتر از كساني است كه از دانشگاه فارغ‌التحصيل شده‌اند، كه احتمالاً نشان دهنده شروع نسبتاً زودتر اختلال است (كاپلان و سادوك، 1379).

در گذشته رابطه‌اي بين اختلال خلقي دو قطبي و موقعيت شغلي و تحصيل بالاتر از معمول گزارش شده است (وودراف و همكاران، 1971). بعضي از  پژوهشگران معتقدند كه اين اختلال در افراد پرتلاش از نظر اجتماعي كه فشار زيادي براي مطرح و مقبول بودن در خود احساس مي‌كنند ظاهر مي‌گردد (پورافكاري، 1369).

وضع تأهل

افسردگي يك قطبي در افرادي كه فاقد رابطه بين فردي نزديك هستند يا از همسر خود طلاق گرفته و يا جدا شده‌اند بيشتر ديده مي‌شود. اختلال دوقطبي I ممكن است در افراد طلاق گرفته يا مجرد بيشتر از افراد متأهل ديده شود. اما اين اختلاف نشان‌دهنده شروع زودرس و ناهماهنگي زناشويي حاصل از آن است، كه از خصوصيات اين اختلال شمرده مي‌شود (كاپلان و سادوك، 1379).

تاريخچه خانوادگي:

در بيشتر مطالعات همه‌گير شناسي نمونه‌هاي درماني، يك تاريخچه خانوادگي از اختلال‌هاي خلقي مخصوصاً در وابستگان درجه اول مشاهده شده است. همچنين در آزمودني‌هايي كه دچار اختلال افسردگي بودند، تاريخچه فاميلي بيشتر بوده است. اساس ژنتيكي در بيماري دو قطبي I بيشتر از افسردگي اساسي است. در بين اعضاي خانواده آزمودني‌هاي دو قطبي، هم اختلال دو قطبي و هم افسردگي اساسي شايع است (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

تجارب دوران كودكي

همراهي تجارب دوران كودكي، با شروع اختلال‌هاي خلقي در مراحل بعدي زندگي مورد توجه زيادي قرار گرفته است. برخي وقايع مثل طلاق يا جدايي والدين و يا والدين غفلت كننده و طرد كننده مي‌توانند موجب ابتلا به اختلال‌هاي خلقي در فرزندان خود شوند. محروميت و محيط خانوادگي آشفته نيز يك عامل خطر مي‌باشد (همان منبع).    

جدول: عوامل خطر براي اختلال دو قطبي I و اختلال افسردگي اساسي

عامل خطر

اختلال دو قطبي I

اختلال افسردگي اساسي

جنس

اثري ندارد

زنان نسبت به مردان در خطر بيشتري هستند.

نژاد

اثري ندارد

اثري ندارد

سن

جوانان در خطر بيشتر هستند

جوانان در خطر بيشتري هستند

وضعيت اقتصادي اجتماعي (SES)

(SES) بالاتر تا حدودي در خطر بيشتر هستند

(SES) پايين‌تر در خطر بيشتري هستند

وضعيت تأهل

اشخاص جدا شده و طلاق گرفته در خطر بيشتري هستند

اشخاص جدا شده و طلاق گرفته در خطر بيشتري هستند

تاريخچه خانواگي

افراد با تاريخچه خانوادگي در خطر بيشتري هستند

افراد با تاريخچه خانوادگي در خطر بيشتري هستند

وقايع استرس‌آور زندگي

وقايع استرس‌آور منفي با خطر بيشتري براي ابتلا همراه هستند.

وقايع استرس‌آور منفي با خطر بيشتري براي ابتلا همراه هستند

استرس مزمن

اثر آن شناخته نشده است

استرس‌هاي مزمن همراه با ريسك زياد براي ابتلا به افسردگي هستند

عدم وجود اعتماد

اثر آن شناخته نشده است

عدم وجود اعتماد موجب افزايش احتمال ابتلا به افسردگي به خصوص در زنان مي‌شود

مسكن و محل زندگي

خطر حومه‌نشيان بيشتر از  شهرنشيان است.

در شهرنشينان، خطر ابتلا بيشتر از روستانشينان است.

جدول از كاپلان 2000، ص 1304؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384

دوره‌هاي خلق

براي معرفي انواع اختلالات دو قطبي و بررسي علائم به چهار نوع دوره[19]، متفاوت اشاره مي‌شود كه شامل دوره افسردگي، دوره مانيا، دوره هيپومانيا و دوره آميخته (علائم مانيا و افسردگي اساسي همزمان) مي‌باشد.

دوره افسردگي:

علامت اصلي اختلال افسردگي اساسي يك دوره حداقل دو هفته‌اي است كه در طي آن يا خلق فرد افسرده است و يا علاقه و احساس لذت را تقريباً در همه فعاليت‌ها از دست مي‌دهد. در كودكان و نوجوانان، خلق ممكن است تحريك‌پذير باشد تا غمگين. افراد همچنين بايد حداقل چهار علامت ديگر را تجربه كنند كه عبارتند از: تغيير در اشتها يا وزن، خواب و فعاليت رواني ـ حركتي، كاهش انرژي، احساس بي‌ارزشي يا گناه، دشواري در انديشه‌‌پردازي، طرح و اقدام براي خودكشي. براي به حساب آوردن يك دوره افسردگي اساسي، يك علامت بايد يا اخيراً به وجود آمده باشد و يا در مقايسه با حالت پيش از دوره افسردگي فرد، آشكارا بدتر شده باشد. علايم بايد براي بيشتر ساعات روز، تقريباً هر روز، براي حداقل دو هفته پيوسته استمرار يابند. دوره افسردگي بايد از نظر باليني با درماندگي قابل ملاحظه يا آسيب در كاركردهاي اجتماعي و شغلي يا ديگر زمينه‌هاي مهم همراه باشد. در بعضي افراد با دوره‌هاي خفيف‌تر، ممكن است فرد كاركرد ظاهراً طبيعي داشته باشد، اما نيازمند تلاش فزاينده بسيار زياد است (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

اين دوره مي‌تواند منفرد يا عود كننده باشد. وجود فاصله 2 ماهه بين دوره‌ها كه ضمن آن بيمار فاقد علائم افسردگي باشد براي حالت عود كننده ضروري  است.

حدود  دوره‌هاي افسردگي اساسي عود نمي‌كند اين حالت بيشتر  در بيماران با سن بالاتر و سابقه فاميلي كمتر اختلال خلقي ديده شده و معمولاً بيشتر طول مي‌كشد (2ـ1 سال) (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

اسپيرينگ[20] (2002) علائم و نشانه‌هاي يك دوره افسردگي را چنين ذكر مي‌كند:

ـ غمگيني، نگراني يا خلق افسرده پايدار

ـ احساس نا اميدي و بدبيني

ـ احساس گناه، بي‌ارزشي و درماندگي

ـ فقدان علاقه و لذت در فعاليت‌ها من جمله مسائل جنسي

ـ كاهش انرژي و احساس خستگي مفرط

ـ اشكال در تمركز، يادآوري و تصميم‌گيري

 ـ بي‌قراري، تحريك‌پذيري و زودرنجي

ـ افزايش خواب يا بي‌خوابي

ـ تغيير در اشتها و يا وزن

 ـ دردهاي مزمن يا ساير نشانه‌هاي جسماني مزمن كه ناشي از بيماري جسماني يا آسيب نيستند

ـ افكار مرگ يا خودكشي، يا اقدام براي خودكشي

جدول: معيارهاي دوره افسردگي اساسي بر اساس DSM IV-TR

A- پنج علامت (يا بيشتر) از علايم زير در يك دوره دو هفته‌اي وجود داشته‌اند و نشان‌دهنده تغيير از سطح كاركرد قبلي هستند: حداقل يكي از علايم يا به صورت (1) خلق افسرده و يا (2) از دست دادن علاقه و احساس لذت است.

توجه: علايمي كه به وضوح ناشي از يك حالت طبي عمومي هستند و يا هذيان‌ها و توهمات ناهماهنگ با خلق را به حساب نياوريد.

1‌ـ خق افسرده در بيشتر اوقات روز، تقريباً هر روز، خواه از طريق گزارش ذهني (مثلاً، احساس غمگيني يا پوچي) و خواه مشاهده ديگران (مثلاً، غمگيني و اشكباربودن) باشد. توجه: در كودكان و نوجوانان خلق ممكن است تحريك‌پذير باشد.

2ـ كاهش قابل ملاحظه علاقه يا احساس لذت نسبت به همه يا تقريباً همه فعاليت‌ها در بيشتر اوقات روز، تقريباً هر روز (به طوري كه شرح ذهني بيمار يا مشاهدات ديگران نشان مي‌دهد).

3ـ از دست دادن قابل ملاحظه وزن بدون رژيم غذايي يا افزايش وزن (مثلاً، تغيير در بيش از 5 درصد وزن بدن در يك ماه)، يا كاهش و يا افزايش  اشتها تقريباً هر روز. توجه: در كودكان ناتواني در رسيدن به وزن مورد انتظار را در نظر بگيريد.

4ـ بي‌خوابي يا پرخوابي هر روز.

5ـ بي‌قراري يا تأخير رواني ـ حرتي تقريباً هر روز (قابل مشاهده توسط ديگران، فقط به احساسهاي ذهني بي‌قراري يا كندي اكتفا نمي‌شود.)

6ـ خستگي شديد يا از دست دادن انرژي تقريباً هر روز.

7ـ احساس بي‌ارزشي يا گناه افراطي و نامناسب (كه ممكن است هذياني باشد) تقريباً هر روز (فقط شامل سرزنش خود و احساس گناه در مورد بيمار بودن نمي‌باشد).

8ـ كاهش توانايي تفكر يا تمركز، يا بلاتصميمي، تقريباً هر روز (خواه به صورت شرح ذهني بيمار و خواه قابل مشاهدئه توسط ديگران).

9ـ افكار تكرار شونده در مورد مرگ (نه به صورت ترس از مرگ، انديشه پردازي مكرر در مورد خودكشي بدون يك طرح خاص، يا اقدام به خودكشي، يا طرح خاصي براي انجام خودكشي.

B- علايم واجد ملاك‌هاي يك دوره آميخته نيستند.

C- علايم از نظر باليني موجب اختلال يا آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركرد اجتماعي، شغلي و يا ديگر زمينه‌هاي مهم مي‌شوند.

D- علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قابل سود مصرف، داروي تجويز شده و يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً كم‌كاري تيروئيد) نيستند.

E- علايم از طريق داغديدگي بهتر توضيح داده نمي‌شوند، يعني، بعد از دست دادن فرد مورد علاقه، علايم بيش از دو ماه دوام مي‌يابند و با اختلال كاركردي قابل ملاحظه، اشتغال ذهني مرضي همراه با بي‌ارزشي، انديشه در مورد خودكشي، علائم سايكوتيك يا تأخير رواني ـ حركتي، مشخص مي‌شوند.

 

جدول از DSM.IV (1379)

دوره مانيا:

دوره مانيا به صورت دوره‌اي خاص كه طي آن، خلق به گونه غير طبيعي و مستمراً بالا خود بزرگ بين و يا تحريك‌پذير است تعريف مي‌شود. اين دوره خلق غيرطبيعي حداقل يك هفته (يا كمتر اگر بستري شدن ضروري باشد) طول مي‌كشد. اختلال خلق بايد حداقل با سه علامت ديگر از علائم زير همراه باشد: عزت نفس مغرورانه يا خود بزرگ‌بيني، كاهش نياز به خواب، فشار تكلم، پرش افكار، حواس‌پرتي، افزايش درگيري در فعاليت‌هاي هدفدار يا بي‌قراري رواني ـ حركتي، و درگيري مفرط در فعاليت‌هاي لذت‌بخش كه پيامدهاي بالقوه دردناك بالايي دارند. اگر خلق تحريك ‌پذير باشد (به جاي اينكه بالا يا خود بزرگ‌بين باشد) حداقل چهار علامت از علايم فوق بايد وجود داشته باشند. علايم واجد ملاك‌هاي يك دوره آميخته كه از طريق پديدار شدن علايم هر دو دوره مانيا و افسردگي اساسي تقريباً هر روز و براي يك دوره حداقل يك هفته‌اي مشخص مي‌شوند نيست. اختلال بايد به حدي شديد باشد كه موجب آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركرد اجتماعي يا شغلي شود، يا نيازمند بستري شدن باشد كه موجب آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركرد اجتماعي يا شغلي شود، يا نيازمند بستري شدن باشد، يا با وجود علايم سايكوتيك مشخص گردد. دوره مانيا نبايد ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك داروي قابل سود مصرف، يك داروي تجويز شده، ديگر درمان‌هاي سوماتيك افسردگي (مثلاً الكتروشوك درماني يا نوردرماني) و يا در معرض سموم قرار گرفتن باشد. همچنين اين دوره نبايد ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك حالت طبي عمومي (مثلاً اسلكروز متعدد، تومور مغزي) باشد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

جدول: معيارهاي دوره مانيا بر اساس DSM IV-TR

A-  دوره مشخصي كه خلق به گونه غير طبيعي و مستمر بالا، خود بزرگ بين و يا تحريك پذير است و حداقل يك هفته (يا هر مدتي اگر بستري شدن لازم باشد) طول مي كشد.

B-   در طي دوره اختلال خلق، سه علامت (يا بيشتر) از علائم زير دوام يافته (چهار علامت اگر خلق فقط تحريك پذير باشد) و با يك درجه قابل ملاحظه اي وجود داشته باشند.

1.     عزت نفس مغرورانه يا خود بزرگ بيني .

2.     كاهش نياز به خواب (مثلا، احساس سرحال بودن پس از فقط سه ساعت خواب).

3.     حراف تر از معمول بودن يا احساس فشار براي ادامه صحبت.

4.     پرش افكار يا تجربه ذهني كه افكار در حال رقابت هستند.

5.     حواس پرتي (يعني، توجه به آساني به محرك هاي خارجي نامربوط يا بي اهميت معطوف مي شود).

6.     افزايش در فعاليت هدفدار (خواه از نظر اجتماعي، شغلي، تحصيلي و خواه از نظر جنسي) يا بيقراري رواني حركتي.

7.     اشتغال مفرط در فعاليت هاي لذت بخش كه پيامد هاي بالقوه دردناك بالايي دارند (مثلا، اشتغال به خوشگذرانيها و ولخرجيهاي بي مهابا، بي احتياطي هاي جنسي و يا سرمايه گذاريهاي تجاري جاهلانه).

C-   علايم واجد ملاك هاي دوره آميخته نيستند.

D-  آشفتگي خلق به حدي شديد است كه موجب آسيب قابل ملاحظه در كاركرد شغلي يا فعاليت هاي اجتماعي معمول يا روابط با ديگران مي شود و يا بستري شدن به منظور جلوگيري از صدمه زدن به خود يا ديگران را الزامي مي سازد و يا علايم سايكوتيك وجود دارد.

E-   علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قابل سود مصرف، داروي تجويز شده و يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً كم‌كاري تيروئيد) نيستند.

توجه: دوره هاي شبه مانيك كه آشكارا ناشي از درمان سوماتيك ضد افسردگي (مثلا،داروها، الكتروشوك دردماني، و نوردرماني) هستند، نبايد به عنوان تشخيص اختلال دوقطبيI به حساب آورد.

 

جدول از DSM.IV (1379)

اسپيرينگ (2002)علايم و نشانه‌هاي يك دوره مانيا را چنين ذكر مي‌كند:

ـ افزايش انرژي، فعاليت و بيقراري

ـ احساس خوب بودن مفرط و سرخوشي

ـ تحريك‌پذيري بيش از حد

‌ـ پرش افكار و تكلم سريع

ـ حواس‌پرتي، ناتواني در تمركز

ـ كاهش احساس نياز به خواب

ـ افكار غير واقع‌بينانه در مورد توانايي‌ها و قدرت خود

ـ قدرت قضاوت ضعيف

ـ رفتارهاي بادوام غير عادي

ـ افزايش ميل جنسي

ـ سوء مصرف مواد، خصوصاً كوكائين، الكل و داروهاي خواب‌آور

بسياري از افراد وقتي در فاز مانيا قرار دارند به خصوص در شروع آن براي درمان مراجعه نمي‌كنند زيرا احساس بسيار خوبي در طي اين دوره دارند و دوست ندارند كه متوقف بشود و اين يك مشكل قضاوتي جدي به دنبال دارد. در صورت پيشرفت دوره مانيك، تمركز دچار مشكل مي‌شود و افكار بيشتر بزرگ منشانه مي‌شود و مشكلات افزايش مي‌يابد. رفتارهاي خطر كردن افزايش مي‌يابد. و متأسفانه نتايج دردناكي به بار مي‌آورد مثل از دست دادن شغل يا يك ارتباط، يا دچار مشكلات قانوني شدن (بهرامي‌ و نيكيار، 1384)

علائم سندرم مانيك را مي‌توان به شرح ذيل به طور طبقه‌بندي شده بيان كرد:

ظاهر كلي: بيماران منيك هيجان‌زده، پر حرف، گاهي سرگرم‌كننده و بيش‌فعال هستند.گاهي آشكارا پسيكوتيك و آشفته بوده و نيازمند مهار فيزيكي و آرام‌بخشهاي تزريقي هستند (كاپلان و سادوك، 1379).

رنگهاي روشن و انتخاب ناجور لباس اغلب منعكس‌كننده خلق مسلط او است. در فرم‌هاي شديد لباس آشفته و ظاهر بسيار پريشان است(گلدر و همكاران، 1382).

خلق: اين بيماران به طور كلاسيك حالت نشئه دارند، اما ممكن است تحريك‌پذير نيز باشند، بخصوص اگر مانيا مدتي دوام پيدا كرده باشد. سطح تحمل ناكامي آنها نيز پايين است، كه ممكن است به خشم و رفتار خصمانه منجر گردد. بيماران منيك ممكن است خلق بي‌ثبات داشته‌ باشند و ظرف دقايق و ساعات از خنده به خشم و افسردگي تغيير حالت دهند (كاپلان و سادوك، 1379).

تكلم و تفكر: صحبت بيماران منيك را نمي‌توان قطع كرد و غالباً براي افراد دور و بر خود منبع مزاحمت هستند. تكلم غالباً مختل است با پيشرفت ماني، تكلم بلندتر، سريعتر و فهم آن مشكلتر مي‌گردد (كاپلان و سادوك، 1379).

تكلم سريع و پرحجم است، چون افكار با سرعت زياد در ذهن آنها تجمع مي‌يابد و در موارد شديد‌تر پرش افكار[21] وجود دارد و تغييرات چنان سريع است كه تعقيب سلسله افكار بيمار مشكل است. معهذا، ارتباط كلام را درصورت ضبط مكالمه و مرور دوباره مي‌توان درك كرد. اين در تضاد با اختلال تفكر در اسكيزوفرني است كه در آن جريان تفكر حتي با تعمق هم قابل فهم نيست (گلدر و همكاران، 1382).

رفتارهاي تكانشي: به طور مشخص بيماران مانيك تكانشي، مهار گسيخته و مداخله‌گر هستند. تعاملات افزايش يافته با ديگران، فضول و مداخله‌گر بودن منجر به اختلاف با اعضاي خانواده و دوستان مي‌شود. آنها خستگي‌ناپذير بوده و خود را در فعاليت‌هاي مختلف همراه با قضاوت اجتماعي مختل درگير مي‌كنند، مانند سخنراني يا رقص در خيابان، خريد اتومبيل‌هاي نو، جواهرات گران‌قيمت، ازدواجهاي تكانشي (بهرامي و نيكيار، 1384).

تقريباً 75 درصد بيماران منيك تهديد كننده و مهاجم هستند. بيماران منيك نيز اقدام به خودكشي و ديگر‌كشي مي‌كنند، اما ميزان بروز اين رفتارها معلوم نيست. قرائني وجود دارد كه بيماران تهديد كننده شخصتي‌هاي بسيار مهم، بيشتر مبتلا به اختلال دو قطبي هستند تا اسكيزوفرني (كاپلان و سادوك، 1379).

اختلال در علائم نباتي:

 الف) خواب: غالباً كاهش يافته است، ولي هنگامي كه بيمار از خواب برمي‌خيزد احساس سرزندگي و انرژي فراوان دارد. ممكن است بيمار زود از خواب بيدار شده و كارهاي پر و سر و صدايي انجام دهد كه مايه تعجب و آزار ديگران باشند (گلدر و همكاران، 1385).

ب) تغذيه: اشتها افزايش يافته و بيمار بدون توجه به آداب و رسوم قراردادي غذا را با حرص و ولع مي‌بلعد (گلدر و همكاران، 1382)/

گاه ممكن است نسبت به تغذيه بي‌توجه شوند كه اين مسأله از نظر باليني مشكل‌ساز نيست. ولي به دليل افزايش فعاليت و بي‌توجهي به تغذيه ممكن است كاهش وزن رخ دهد (بهرامي و نيكيار، 1384).

ج) ميل جنسي: تمايلات جنسي به طور مشخص افزايش يافته منجر به بي‌مبالاتي جنسي مي‌شود. اين رفتارها منجر به مشاجرات زناشويي، جدايي مكرر و يا طلاق مي‌شود (همان منبع).

عقايد بزرگ‌منشانه: عقايد بزرگ‌منشانه شايع است. بيمار معتقد است كه افكارش بديع و نظراتش مهم و كارش برجسته است. گاهي اين زمينه‌هاي  فكري بزرگ‌منشانه به هذيان بزرگ منشي مبدل مي‌گردد، گاهي بيمار باور دارد كه يك پيشواي مذهبي است و مأموريت دارد كه زمامداران امور را در مسائل مهم راهنمايي كند. گاهي هذيان‌هاي  گزند و آسيب مشاهده مي‌گردد و بيمار اعتقاد پيدا مي‌كند كه ديگران به دليل اهميت خاص او براي وي توطئه مي‌چينند. هذيان‌هاي انتساب‌ نيز ديده مي‌شود. هذيان‌ها و علايم درجه اول اشنايد[22]ر در 10 تا 20 درصد از بيماران منيك ديده مي شود.هذيان ها و علائم درجه اول اشنايدر دوام پيدا نمي‌كند و غالباً تغيير يافته يا ظرف چند روز از بين مي‌روند (گلدر و همكاران، 1382).

اختلالات دركي: توهمات نيز ممكن است وجود داشته باشد. محتواي آنها معمولاً هماهنگ با خلق بيمار بوده و به شكل صداهايي كه در مورد توانايي‌هاي خاص بيمار صحبت كرده، يا ندرتاً محتواي مذهبي دارند، در مي‌آيند (همان منبع).

قابليت اعتماد: بيماران منيك از نظر اطلاعاتي كه مي‌دهند مشهور به غير قابل اعتماد بودن هستند. دروغگويي و فريب‌كاري در اين اختلال شايع بوده و غالباً سبب مي‌شود كه پزشك بي‌تجربه با اين بيماران با تحقير بيجا و نامناسب رفتار نمايد (كاپلان و سادوك، 1379).

بينش: بينش در تمام موارد مختل شده است. ممكن است بيمار هيچ دليلي براي محدود كردن طرح‌هاي بزرگ‌منشانه خود و يا جلوگيري از ولخرجي‌هاي افراطي اش نداشته باشد. اين بيماران به ندرت خود را بيمار مي‌پندارند و يا نيازمند به درمان مي‌دانند (گلدر و همكاران، 1385).

اكثر بيماران مانيك مي‌توانند براي يك مدت كوتاه، تا حدي علايم خود را كنترل كنند. ممكن است اين كار را در مواقعي كه مصاحبه‌گر نياز به درمان را ارزيابي مي‌كند انجام دهند و در نتيجه شدت اختلال را كمتر از حد واقعي نشان دهند. به همين دليل در صورت امكان، حتماً بايد علاوه بر بيمار با يك فرد مطلع ديگر هم صحبت شود (همان منبع).

دوره آميخته:

دوره آميخته با يك دوره زماني (حداقل يك هفته استمرار) كه در آن ملاك‌ها واجد هر دو دوره مانيك و افسردگي اساسي، تقريباً براي هر روز، هستند مشخص مي‌شود. اين افراد به گونه‌اي سريع، تغيير خلق (غمگيني، تحريك‌‌پذيري، شنگولي) همراه با علايم دوره مانيك و دوره افسردگي اساسي را تجربه مي‌كنند. تظاهر علايم غالباً مشتمل بر بي‌قراري، بي‌خوابي، نوسان اشتها، علايم سايكوتيك و فكر خود كشي مي‌باشد. اختلال بايد به حدي شديد باشد كه موجب آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركردهاي اجتماعي و شغلي شده يا بستري شدن را ضروري ساخته و يا با وجود علايم سايكوتيك مشخص شود. اختلال نبايد ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً، يك داروي قابل سوء مصرف، يك داروي تجويز شده و يا ديگر درمان‌ها) يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً پركاري تيروئيد) باشد. علايمي شبيه آنچه كه در يك دوره آميخته ديده مي‌شود ممكن است ناشي از اثرات مستقيم داروي تجويز شده ضد افسردگي، الكتروشوك درماني، نور درماني، يا داروي تجويز شده براي ديگر حالات طبي عمومي (مثلاً كورتيكواستروئيدها) باشد.چنين تظاهري به عنوان دوره‌هاي آميخته در نظر گرفته نمي‌شود و نبايد تشخيص اختلال دو قطبيI را ارائه داد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

جدول: معيارهاي دوره آميخته بر اساس DSM IV-TR

A- ملاك‌ها واجد هم يك دوره مانيك و هم دوره افسردگي اساسي (به جز از نظر مدت) هستند و تقريباً هر روز در طي يك دوره حداقل يك هفته‌اي استمرار دارند.

B- آشفتگي خلق به حدي شديد است كه موجب اختلال قابل ملاحظه‌اي در كاركرد شغلي يا فعاليت‌هاي اجتماعي معمول يا روابط با ديگران مي‌شود و يا بستري شدن به منظور جلوگيري از صدمه ‌زدن به خود يا ديگران را الزامي مي‌سازد و يا علايم سايكوتيك وجود دارد.

C- علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قبل سوء مصرف، يك داروي تجويز شده، يا ديگر درمانها يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً پركاري تيروئيد) نيست.

توجه: دوره‌هاي شبه آميخته كه به وضوح از درمان سوماتيك ضد افسردگي (مثلاً داروي تجويز شده، الكتروشوك درماني، و نوردرماني) ناشي مي‌گردند را نبايد به عنوان اختلال دو قطبيI تشخيص داد.

جدول از DSM.IV (1379)

 

دوره هپيومانيا:

هپيومانيا بر اساس DSM-IV فرم غير سايكوتيك و غير آشفته مانيا است كه شايع‌تر است. از نظر تشخيصي سابقه سندرم خفيف مانيا معمولاً خوشايند بوده و فرد يا از آن آگاه نمي‌شود و يا تمايل به انكار آن دارد. DSM IV-TR براي هپيومانيا مدت زمان حداقل 4 روز را تصريح كرده اما مطعالات ممفيز و زوريچ[23] مدت زمان 2 روز را پيشنهاد كرده است. نكته ديگر اين كه اگر چه بر اساس  DSM IV-TR هيپومانياي ناشي از درمان  در بيماران، نبايستي تشخيص دو قطبي گذاشته شود ولي مشاهدات آينده‌نگر نشان داد كه تقريباً همه اين دوره‌ها با دوره‌هاي هيپومانيا خود به خود دنبال شده و نهايتاً منجر به تشخيص اختلال دو قطبي مي‌شود (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

 جدول: معيارهاي دوره هيپومانيا بر اساس DSM IV- TR

A-  دوره مشخصي كه خلق مستمرا بالا، خود بزرگ بين و يا تحريك پذير است و به مدت حداقل چهار روز ادامه مي يابد و به وضوح از خلق غير افسرده معمول متفاوت است..

B-   در طي دوره اختلال خلق، سه علامت (يا بيشتر) از علائم زير دوام يافته (چهار علامت اگر خلق فقط تحريك پذير باشد) استمرار داشته و تا حدي قابل ملاحظه باشند.

1.عزت نفس مغرورانه يا خود بزرگ بيني .

      2. كاهش نياز به خواب (مثلا، احساس سرحال بودن پس از فقط سه ساعت خواب).

      3.حراف تر از معمول بودن يا احساس فشار براي ادامه صحبت.

       4.پرش افكار يا تجربه ذهني كه افكار در حال رقابت هستند.

       5.حواس پرتي (يعني، توجه به آساني به محرك هاي خارجي نامربوط يا بي اهميت معطوف

          مي شود).

      6.افزايش در فعاليت هدفدار (خواه از نظر اجتماعي، شغلي، تحصيلي و خواه از نظر جنسي) يا         بيقراري رواني حركتي.

7.اشتغال مفرط در فعاليت هاي لذت بخش كه پيامد هاي بالقوه دردناك بالايي دارند (مثلا، اشتغال به خوشگذرانيها و ولخرجيهاي بي مهابا، بي احتياطي هاي جنسي و يا سرمايه گذاريهاي تجاري جاهلانه).

C-دوره اختلال با تغيير صريح در كاركرد فرد همراه است كه هرگاه شخص بدون علامت باشد، مشخصه فرد نيست

D-آشفتگي در خلق و تغيير در كاركرد توسط ديگران قابل مشاهده است.

E اين دوره تا آن حد شديد نيست كه موجب آسيب قابل ملاحظه در كاركرد اجتماعي يا شغلي، يا الزامي شدن بستري كردن شود و علايم سايكوتيك وجود ندارد.

F-    علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قابل سود مصرف، داروي تجويز شده و يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً كم‌كاري تيروئيد) نيستند.

توجه: دوره هاي شبه هيپومانيك كه آشكارا ناشي از درمان سوماتيك ضد افسردگي (مثلا،داروها، الكتروشوك دردماني، و نوردرماني) هستند، نبايد به عنوان تشخيص اختلال دوقطبيII به حساب آورد.

 

 

اختلالات دو قطبي:

اختلال دو قطبي، كه به عنوان بيماري منيك ـ دپرسيو (شيدايي ـ افسردگي) نيز شناخته مي‌شود، يك اختلال مغزي است كه باعث ايجاد تغيير غير عادي در خلق، انرژي و توانايي عملكرد فرد مي‌شود.

اين تغييرات مي‌تواند باعث اختلال در روابط بين فردي، عملكرد تحصيلي و شغلي پايين و حتي خودكشي شود(اسپيرينگ،2002).

بيماري دو قطبي اساساً اختلالي است كه در آن فرد دچار بي‌نظمي هيجاني است و اين بي‌نظمي ناشي از آسيب‌پذيري بيولوژيكي هيجان به اضافه عدم توانايي براي تنظيم هيجان است، بنابراين بيماران بيشتر احتياج به تنظيم هيجانات خود دارند (گاندرسون و زانارين[24]، 1989؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

آسيب‌پذيري هيجاني شامل حساسيت بالا نسبت به محرك‌هاي هيجاني، عمق هيجان و بازگشت كند و آرام به خط پايه هيجاني[25] است. حساسيت زياد، به اين معني است كه به سرعت واكنش نشان مي‌دهد و داراي يك آستانه هيجاني پايين است كه موجب مي‌شود از لحاظ هيجاني آسيب‌پذير باشند. عمق يا شدت هيجان به اين معني است كه واكنشهاي هيجاني افراطي دارند. يك مشكل كوچك آنها را شديداً غمگين و يك شادي كوچك آنها را بسيار خوشحال مي‌كند. (بهرامي و نيكيار، 1384).

انواع اختلال دو قطبي:

انجمن روان‌پزشكي آمريكا (1379) چهار نوع اختلال دو قطبي را در DSM IV-TR معرفي مي‌كند.

1ـ اختلال دو قطبي I

2ـ اختلال دو قطبي II

3ـ اختلال دو قطبي ادواري

4ـ اختلال دو قطبي كه به شكل ديگري شناخته شده است.

اختلال دو قطبي I

علامت اصلي اختلال دو قطبي I يك سير باليني است كه با پديدار شدن يك يا چند دوره مانيا يا دوره آميخته مشخص مي‌شود. اغلب افراد يك يا چند دوره افسردگي نيز داشته‌اند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

به طور معمول  اين اختلال از حدود 13 سالگي تا سالهاي 30 شروع مي‌شود و اولين دوره مي‌تواند مانيا، افسردگي يا مختلط باشد. يك فرم شايع شروع بيماري، افسردگي خفيف با پرخوابي يا كندي رواني حركتي است. كه پس از چند هفته تا ماه منجر به دوره‌ مانيا مي‌شود.شكل ديگر شروع با يك دوره شديد مانيا با تابلو سايكوتيك است و فرم سوم بروز چندين دوره افسردگي قبل از دوره مانيا مي‌باشد. به طور معمول دوره‌هاي مانيا در جوانان و دوره‌هاي افسردگي در سنين بالاتر بارزتر است. اگر چه شيوع بيماري در زنان و مردان يكسان است، اما مردان بيشتر دوره‌هاي مانيا و زنان دوره‌هاي افسردگي و مختلط را تجربه مي‌كنند ( كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

 علايم و اختلالات همراه:

عمل خود كشي در 10 تا 15 درصد افراد مبتلا به اختلال دو قطبي I وجود دارد. سوء استفاده از كودك، سوء استفاده از همسر يا هر رفتار تجاوزكارانه ديگري ممكن است در طي دوره‌‌هاي مانياي شديد يا در طي دوره‌هايي كه همراه با علايم سايكوتيك هستند وجود داشته باشد. ديگر مشكلات همراه عبارتند از: فرار از مدرسه، شكست شغلي، طلاق و يا رفتارهاي ضد اجتماعي دوره‌اي. ديگر اختلالات رواني همراه عبارتند ا ز: بي‌اشتهايي عصبي، جوع عصبي، اختلال كمبود توجه، بيش‌فعالي، اختلال وحشت، فوبياي اجتماعي و اختلالات مرتبط با مواد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

سوء مصرف مواد و الكل در ميان مبتلايان به اختلال دو قطبي بسيار رايج است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه عوامل بسياري مي‌تواند در اين مشل سوء مصرف مؤثر باشد من جمله خود درماني نشانه‌ها. همچنين ممكن است نشانه‌هاي خلقي به وسيله سوء مصرف مواد بوجود آمده يا تداوم يابد. از اين جهت درمان سوء مصرف مواد در اين بيماري بخشي مهم از طرح درماني كلي است. همچنين اختلالات اضطرابي از قبيل اختلال استرس پس از سانحه و اختلال وسواس جبري در مبتلايان به اختلال دو قطبي رايج است كه نياز به درمان جداگانه دارد(اسپيرينگ،2002).

سير و پيش‌آگاهي:

اختلال دو قطبي I اختلابي عود كننده است. بيش از 90 درصد افرادي كه يك دوره مانيا واحد دارند در آينده دوره‌هاي ديگري خواهند داشت (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379)

اختلال دو قطبي I غالباً با افسردگي شروع مي‌شود (75 درصد موارد در زنها و 67 درصد موارد در مردان) اكثر بيماران هم دوره‌هاي مانيا و هم افسردگي را تجربه مي‌كنند، هر چند 10 تا 20 درصد آنها فقط دوره‌هاي مانيا دارند. دوره‌هاي مانيا به طور معمول شروع حاد (ساعات تا روزها) دارند، اما ممكن است ظرف چند هفته تكميل شود صورت عدم درمان حدود سه ماه دوام مي‌يابد. با پيشرفت اختلال فاصله دوره‌ها كاهش مي‌يابد. معهذا، پس از تقريباً پنج دوره فاصله دوره‌ها معمولاً در شش تا نه ماه تثبيت مي‌شود (كاپلان و سادوك، 1379)

گر چه اكثريت افراد مبتلا به اختلال دو قطبي I در بين دوره‌ها به سطح كاركردي كاملي مي‌رسند، اما در بعضي (20 تا 30 درصد) اختلال ادامه يافته تا اين كه نوسان خلق يا مشكلاتي را در روابط بين شخصي يا شغلي خود نشان دهند. وقتي فردي دوره‌هاي مانيك همراه با علايم سايكوتيك دارد، احتمال بيشتري مي‌رود كه دوره‌هاي مانيك بعدي، علايم سايكوتيك داشته باشند. (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي I نسبت به بيماران مبتلا به اختلال افسردگي اساسي پيش آگهي نامساعدتري دارند. وضعيت شغلي ناجور قبل از بيماري، وابستگي به الكل، ويژگي‌هاي پسيكوتيك، ويژگي‌هاي افسردگي بين  دوره‌ها و جنس مذكر از عواملي هستند كه پيش‌آگهي را بدتر مي‌سازند. دوره‌هاي كوتاه مانيا، سن بالا به هنگام شروع، افكار انتحاري كمتر و مسائل رواني يا غير روانپزشكي توأم كمتر، به نفع پيش آگهي بهتر است (كاپلان و سادوك، 1379).

 حدود 40 تا 50 درصد بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي I  ممكن است ظرف دو سال پس از حمل اول دچار حمله دوم گردند. تقريباً در 7 درصد بيماران عدد علايم ديده نمي‌شود، 45 درصد بيماران پيش از يك حمله بيماري داشته‌اند، و 40 درصد بيماران به بيماري مزمن مبتلا مي‌گردند. بيماران ممكن است بين 2 تا 30 (به طور متوسط 9 دوره) دوره مانيك را تجربه كنند. در پيگيري دراز مدت، 15 درصد بيماران سالم، 45 درصد آنها در وضعيت خوب قرار داشته اما عودهاي مكرر بيماري داشته‌اند، 30 درصد در بهبود موقتي نسبي قرار داشته و 10 درصد دچار فرم مزمن بيماري بوده‌اند (همان منبع).

الگوي خانوادگي:

بستگان زيستي درجه اول افراد مبتلا به اختلال دو قطبي I ميزان بالايي از اختلال دو قطبي I اختلال دو قطبي II، و اختلال افسردگي اساسي دارند. مطالعات در مورد دوقلوها و فرزند خوانده‌ها شواهد قاطعي از يك تأثير ژنتيكي براي اختلال دو قطبي I فراهم كرده است (انجمن روانپزشكي آمريا، 1379)

تشخيص افتراقي:

اختلال دو قطبي I از اختلال افسردگي اساسي و اختلال افسرده‌‌خويي از طريق سابقه پايدار حداقل يك دوره مانيا يا آميخته متمايز مي‌گردد. همچنين از اختلال دو قطبي II، به واسطه وجود يك يا چند دوره مانيا يا آميخته متمايز مي‌گردد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

تشخيص افتراقي بين اختلال پسيكوتيك (مثلاً اسكيزوافكتيو، اسكيزوفرني و اختلال هزياني) و اختلال دو قطبيI ممكن است (به ويژه در نوجوانان) مشكل باشد، زير اين اختلالات در پاره‌اي از علايم مهم (مثلاً هذيان‌هاي خود بزرگ‌بيني و تعقيب و گزند، علايم تحريك‌پذيري و بي‌قراري)، به ويژه در اوايل سير اختلال، مشابه هستند (همان منبع). تركيب خلق مانيك، تكلم سريع يا پرفشار، و بينش فعالي بيشتر به نفع تشخيص مانيا است. شروع مانيا معمولاً سريع بوده، و تغيييي قابل ملاحظه‌ با رفتار قبلي تلقي مي‌شود. همچنين نيمي از بيماران دو قطبي سابقه خانوادگي اين اختلال را دارند (كاپلان و سالوك، 1379).

 ضايعه عضوي مغز، بخصوص در افراد ميانسال و سالمند كه رفتار بزرگ منشانه نشان داده‌اند و سابقه اختلالات عاطفي ندارند، هميشه بايد در مد نظر باشد. در غياب اختلال بارز خلق، مهار گسستگي اجتماعي افراطي (مثلاً ادرار كردن در ملاء عام) قوياً از پاتالوژي لوب پيشاني حكايت مي‌كند. در بالغين جوان عفونت با HIV يا صدمات مغزي ممكن است به تظاهرات ماني منجر شود (گلدر و همكاران، 1382).

دوره‌هاي افسردگي اساسي، مانيا و هيپومانيا در اختلال دوقطبي‌ I را بايد از دوره‌هاي اختلال خلق ناشي از يك حالت طبي عمومي متمايز كرد. براي  دوره‌هايي كه به عنوان پيامد فيزيولوژيكي مستقيم يك حالت طبي عمومي مشخص (مثل پركاري تيروئيد) قلمداد مي‌شود، تشخيص مناسب (مبتني بر سابقه، يافته‌هاي آزمايشگاهي و يا معاينه فيزيكي)، اختلال خلق ناشي از يك حالت طبي عمومي خواهند بود (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

افتراق ميان مانيا و رفتارهاي تحريكي ناشي از سود مصرف آمفتامينها بر اساس شرح حال و آزمايش ادرار از نظر وجود داروهاي محرك صورت مي‌گيرد حالت‌هاي ناشي از دارو معمولاً پس از بستري شدن بيمار در بيمارستان و عدم مصرف داروهاي روان‌گرا به سرعت فروكشي مي‌كنند. (گلدر و همكاران، 1385).

اختلال دو قطبيII:

علامت اصلي اختلال دو قطبي II، سير باليني است كه با پديدار شدن يك يا چند دوره افسردگي اساسي همراه با حداقل يك دوره هيپومانيا مشخص مي‌شود (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379)

افراد مبتلا به اختلال دو قطبيII، ممكن است دوره‌هاي هيپومانيا را به صورت مرضي در نظر نگيرند، اگر چه ديگران ممكن است از رفتار ؟ اين افراد در عذاب باشند. اغلب افراد به ويژه زماني كه در اواسط دوره  افسردگي اساسي هستند، دوره‌هاي هيپومانيا را بدون به ياد آوردن دوستان و بستگان نزديك، به خاطر نمي‌آورند. كسب اطلاعات از ديگر مراجع با اطلاع، اغلب براي تشخيص اختلال دو قطبي II بسيار مهم است (همان منبع).

جدول: ملاك‌هاي تشخيص DSM IV-TR براي اختلال دو قطبي II

A- وجود (يا سابقه) يك يا چند دوره افسردگي اساسي.

B- وجود (يا سابقه) حداقل يك دوره هيپومانيك

C- هرگز يك دوره مانيك يا آميخته وجود نداشته است.

D- اختلال اسكيزوافكتيو توضيح بهتري براي علايم خلقي ملاك‌هاي A و B ارائه نداده و بر تشخيص‌هاي اسكيزوفرني، اختلال شبه اسكيزوفرني، اختلال هذياني يا اختلال سايكوتيك كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده‌ است اضافه نمي‌شود.

 E- علايم از نظر باليني موجب اختلال يا آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركردهاي اجتماعي، شغلي يا ديگر زمينه‌هاي مهم مي‌گردد.

دوره اخير يا آخرين دوره را مشخص كنيد:

هيپومانيك: اگر در حال حاضر (يا آخرين دوره) ك دوره هيپومانيك وجود دارد.

افسرده: اگر در حال حاضر (يا آخرين دوره) يك دوره افسردگي اساسي وجود دارد.

مشخص كنيد (براي دوره افسردگي اساسي جاري يا آخرين دوره، در صورتي كه آن نوع آخرين دوره خلق است):

شاخص‌هاي شدت/ سايكوتيك/ بهبودي توجه: از رقم پنجم كدها در اينجا نمي‌توان استفاده كرد، زيرا براي اختلال دو قطبي II قبلاً، از رقم پنجم استفاده شده است.

مزمن

همراه با علايم كاتاتونيك

همراه با علايم ملانكولي

همراه با علايم ناجور

همراه با شروع در دوره پس اززايمان

مشخص كنيد:

شاخص‌هاي سير طولي (با يا بدون بهبودي در بين دوره‌ها)

همراه با الگوي فصلي (فقط براي الگوي دوره‌هاي افسردگي اساسي استفاده مي‌شود9

همراه با چرخش سريع

جدول از DSM.IV (1379)

علايم و اختلالات همراه:

اختلال دو قطبي II در مقايسه با اختلال دو قطبي I با گسستگي زناشويي بيشتر و شروع در سنين پايين‌تر رابطه دارد. همچنين قرائن حاكي است بيماران مبتلا به اختلال دو قطبيII در خطر اقدام و تكميل بالاتر خودكشي قرار دارند، تا متبلايان به اختلال دو قطبي I و اختلال افسردگي اساسي(كاپلان و سالوك، 1379).

 اختلالات رواني همراه عبارتند از: سوء مصرف يا محروميت از مواد، بي‌اشتهايي عصبي، جوع عصبي، اختلال كمبود توجه/ بيش‌فعالي، اختلال وحشت، فوبياي اجتماعي و اختلال شخصيت مرزي(انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379 ).

الگوي خانواده:

بعضي مطالعات نشان داده‌اند كه بستگان زيستي درجه اول افراد مبتلا به اختلال دو قطبي II در مقايسه با جمعيت عمومي، ميزانهاي بالايي از اختلال دو قطبي II، اختلال دو قطبي I، و اختلال افسردگي اساسي دارند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

 سير و پيش‌آگهي:

مطالعه روي سير و پيش‌آگهي اختلال دو قطبي II تازه شروع شده است. معهذا داده‌هاي مقدماتي حاكي است كه تشخيص با ثبات است، و احتمال اين كه بيماران مبتلا اختلال دو قطبي II پس از 5 سال همان تشخيص را دريافت كنند بالا است.داده‌ها نشان داده‌اند كه اختلال دو قطبي II بيماري مزمني است و مستلزم روشهاي درماني طولاني مدت است (كاپلان و سادوك، 1379).

تشخيص افتراقي:

دوره‌هاي هيپوماين و افسردگي اساسي در اختلال دو قطبي II را بايد از دوره‌هاي اختلال خلق ناشي از يك حالت طبي عمومي متمايز كرد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

اختلال دو قطبي II از اختلال افسردگي اساس و اختلال افسرده‌خويي از طريق سابقه پايدار حداقل يك دوره هيپومانيا متمايز مي‌گردد و همچنين اختلال دو قطبي II را بايد از اختلال پسيكوتيك و اختلال خلق ناشي از يك ماده متمايز كرد (همان منبع).

بيماران مبتلا به اختلال شخصيت مرزي غالباً زندگي بسيار آشفته‌اي، شبيه زندگي بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي II دارند (كاپلان و سادوك، 1379).

اختلال خلق ادواري[26]

اختلال خلق ادواري از نظر علايم شكل خفيف اختلال دو قطبي II است (كاپلان و سالوك، 1379).

علامت اصلي اختلال خلق ادواري آشفتگي خلق بي‌ثبات و مزمني است كه در بر گيرنده دوره‌هاي بسياري از علايم هيپومانيا و افسردگي است. علايم هيپومانيا از نظر تعداد ، شدت، جامعيت يا مدت ناكافي هستند تا واجد تمام ملاك‌هاي يك دوره مانيا باشند، و علايم افسردگي نيز از نظر تعداد، شدت، جاميعت يا مدت ناكافي هستند تا واجد تمام ملاك‌هاي يك دوره افسردگي اساسي باشند. (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

جدول: ملاكهاي تشخيص DSM IV-TR براي اختلال خلق ادواري

 

 

علايم و اختلالات همراه:

اختلالات مرتبط با مواد يا اختلالات خواب ممكن است وجود داشته باشد(انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

سير و پيش‌آگهي

شروع علايم آشكار خلق ادواري معمولاً تدريجي و در نوجواني و اوان جواني صورت مي‌گيرد.شروع علايم در اين دوره‌ها ممكن است مانع عملكرد خوب تحصيلي و برقراري دوستي با همتاها شود. واكنش بيماراني كه روشهاي مقابله‌اي ضعيف دارند، پيش آگهي بهتري دارند. حدود يك سوم اين بيماران بالاخره به اختلال خلقي عمده و غالباً اختلال دو قطبي II   مبتلا مي‌گردند (كاپلان و سادوك، 1379).

الگوي خانوادگي:

اختلال افسردگي اساسي و دو قطبي I يا دو قطبي II ظاهراً در ميان بستگان زيستي درجه اول اشخاص مبتلا به اختلال خلق ادواري از جمعيت عمومي شايع‌تر است. همچنين ممكن است افزايش خطر خانوادگي اختلالات مرتبط با مواد وجود داشته باشد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379)

تشخيص افتراقي

وقتي تشخيص اختلال خلق ادواري مطرح است علت احتمالي طبي و وابسته به مواد افسردگي و ماي بايد در مد نظر قرار بگيرد. رد تشنج‌ها و مصرف مواد به عنوان ايجاد كننده شكل باليني خلق ادواري لازم است. اختلال كمبود  توجه همراه با بيش‌فعالي به دشواري از خلق ادواري تفكيك مي‌شود (كاپلان و سادوك، 1379).

 همچنين اختلال شخصيت مرزي كه همراه با تغييرات قابل توجه در خلق است ممكن است اختلال خلق ادواري را مطرح سازد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

اختلال دو قطبي كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است. N.O.S

مقوله اختلال دو قطبي كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است مشتمل بر اختلالاتي است كه داراي علايم دو قطبي هستند اما ملاك‌هاي هيچ يك از اختلالات خاص دو قطبي را ندارند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

 

 

سبب‌شناسي

دانشمندن از طريق مطالعات مختلف به عوامل احتمالي ايجاد كننده اختلال دو قطبي پي برده‌اند. امروزه بيشتر دانشمندان به اين توافق رسيده‌اند كه علت واحدي براي اختلال دو قطبي وجود ندارد بكله عوامل بسياري در ايجاد اين بيماري دخيل هستند(اسپيرينگ،2002).

مدل استرس ـ آسيب‌پذيري[27] بيماري دو قطبي:

بر اساس مدل استرس ـ آسيب‌پذيري براي جمع شدن عوامل زيست شناختي، رواني اجتماعي و محيطي، يك فرد ممكن است واجد يك آسيب‌پذيري خاص باشد؛ وقتي اين آسيب‌پذيري تحت تأثير وقايع پر استرس فعال مي‌شود، به علايم بيماري اجازه ظاهر شدن مي‌دهد (كاپلان، 3ـ2؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

مدل استرس ـ آسيب‌پذيري براي بيماران دو قطبي توسط ويليامز و هيلي[28] (1989) ارائه شده است. در اين مدل فرض شده كه آسيب‌پذيري بيولوژيكي ارصي در بيماران دو قطبي وجود دارد كه موجب بي‌نظمي و بي‌ثباتي ريتم‌هاي نباتي در آنها مي‌شود گفته شده كه بي‌نظمي نباتي به دنبال وقايع اجتماعي و روزمره مي‌آيد (مينورز و واتوهاوس[29]، به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

عوامل زيست‌شناختي

ـ آمين‌هاي بيوژنيك

تعداد زيادي از مطالعات، ناهنجاري‌هاي مختلف در متابوليست آمين‌هاي بيوژنيك در خون، ادرار، مايع مغزي ـ نخاعي (CSF) بيماران مبتلا به اختلالات خلقي ناشن داده‌اند. اين مطالعات با اين فرضيه هماهنگ است كه اختلالت خلقي با بي‌نظمي ناهمگون آمين‌هاي بيوژنيك همراه هستند. از آمين‌هاي بيوژنيك، نوراپي نفرين و سروتونين دو ناقل عصبي هسند كه بيش از همه در فيزيوپاتولوژي اختلالات خلقي مطرح مي‌باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

شيلد كرات[30] (1965) اعلام داشت كمبود نورابي‌نفرين موجب افسردگي و وفور نوراپي‌نفرين موجب مانيا مي‌شود (هالجين، 1384).

يك فرضيه پر نفوذ فعاليت مفرط دوپامي را به فيزيوپاتولوژي اسكيزوفرني ربط مي‌دهد همچنين مطرح شده است كه حالات فنيك نيز ممكن است به پيش‌فعالي در پاميني قابل انتساب باشند (سيلوراستون[31] و كوكسون[32]، 1992؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

- نظم عصبي ـ غددي

هيپوتالاموس در تنظيم محورهاي عصبي ـ غددي نقش مركزي دارد و دروندادهاي نوروني بسياري دريافت مي‌كند كه با استفاده از آمين‌هاي بيوژنيك انجام مي‌گيرد. انواعي از بي‌نظمي‌هاي عصبي  ـ غددي در متبلايان به اختلالات خلقي گزارش شده است (كاپلان و سالوك، 1379).

وجود رابطه‌اي بين ترشح بيشتر از معمول كورتيزول و افسردگي يكي از قديمي‌ترين مشاهدات در روانپزشكي زيست‌شناسي است (همان منبع). تقريباً در نيمي از بيماران مبتلا به اختلال افسردگي، كورتيزول پلاسما افزايش يافته است، با اين حال افزايش كورتيزول مختص اختلال افسردگي نيست، چون در مانيا و اسكيزوفرني نيز رخ مي‌دهد (گلدر و همكاران، 1385)

- تصويرگيري از مغز

مطالعات مربوط به تصوير گيري از مغز به دانشمندان كمك مي‌كند تا پي ببرند به اين كه چه اختلالي در مغز باعث ايجاد اختلال دو قطبي و سايه بيماري‌هاي رواني مي‌گردد. شواهدي از مطالعات مربوط به تصويرگيري از مغز وجود دارد كه نشان مي‌دهد مغز افراد به اختلال دو قطبي ممكن است از مغز افراد سالم متفاوت باشد(اسپيرينگ،2002).

- علل ژنتيك

يافته‌هاي مطالعات ژنتيك نشان مي‌دهد كه اختلال دو قطبي مانند ساير بيماريهاي رواني، تنها به علت يك ژن واحد رخ نمي‌دهد. به نظر مي‌رسد ژن‌هاي مختلف بسياري در عمل با يكديگر و همراه با ساير عوامل همچون عوامل فردي و محيطي در ايجاد اختلال دو قطبي دخيل‌اند(اسپيرينگ،2002).

تجمع خطر اختلالات خلقي در بستگان درجه اول نمونه‌هاي دو قطبي و يك قطبي ابالا است.خطر براي بستگان بيماران دو قطبي دو برابر بيشتر است. بستگان نمونه‌هاي دو قطبي با خطر بالا ي ابتلا به افسردگي يك قطبي و اختلال اسكيزوافكتيو و نيز اختلال دو قطبي روبرو هستند (گلدر و همكاران، 1382).

-مطالعات خانوادگي

مطالعات خانوادگي مكرراً به اين نتيجه رسيده‌اند كه بستگان درجه اول بيماران دو قطبي I 8 تا 18 بار بيشتر از بستگان درجه اول گروه شاهد با احتمال ابتلا به اختلال دو قطبي I و 2 تا 10 بار با احتمال ابتلا به اختلال افسردگي اساسي روبرو هستند. اين مطالعات همچنين نشان داده‌اند كه با كم شدن ميزان قرابت خانوادگي احتمال ابتلا به اختلال خلقي نيز كاهش مي‌يابد (كاپلان و سادوك، 1379).

50 درصد مبتلايان به اختلال دو قطبي، يكي از والدينشان به اختلال خلقي، غالباً اختلال افسردگي اساسي مبتلا استع اگر يكي از والدين مبتلا به اختلال و قطبي I  باشدع 25 درصد شانس ابتلا به اختلال خلقي در فرزندان وجود دارد؛ اگر هر دو والدين به اختلال دو قطبي I مبتلا باشند شانس بچه‌ها براي ابتلا به اختلال خلقي به 5 تا 75 درصد مي‌رسد (همان منبع).

مطالعات دوقلويي:

مطالعه بر روي دوقلوها حاكي است كه تجمع خانوادگي اختلالات خلقي به عوام ژنتيك مربوط است و ميزان تطابق هم براي اختلال دو قطبي و هم يك قطبي در دوقلوهاي يك تخمكي بالاتر از دو تخمكي است (گلدر و همكاران، 1382).

اين مطالعات نشان داده‌اند كه ميزان ابتلاء توام براي اختلال دو قطبي I در دوقلوهاي يك تخمكي 33 تا 90 درصد و در دوقلوهاي دو تخمكيم 5 تا 25 درصد مي‌باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

مطالعات فرزند خواندگي:

مطالعات فرزندخواندگي نيز داده‌هايي در تأييد اساس ژنتيك براي توارث اختلال‌هاي خلقي به دست داده‌اند (كاپلان و سادوك، 1379).

در سال 1977 دكتر ژوليوس و مندلويچ و دكتر جان رينر[33]بر روي فرزندخوانده‌ها را در مورد بيماري منيك ـ دپرسيو (اختلال دوقطبي) منتشر ساختند. مطالعه آنها نشان داد كه خطر بيماري دو والدين بيولوژيك افراد مبتلا به اختلال دو قطبي 5/2 برابر خطر مابه در بستگان پذيرنده آنها بود (پورافكاري، 1369).

مطالعات كروموزومي

بر اساس تحقيقات انجام شده رابطه‌اي بين اختلال دو قطبي I و كروموزوم 11 و X نشان داده شده است (كاپلان و سادوك، 1379).

عوامل رواني ـ  اجتماعي

 شواهد محكمي وجود دارد كه متغيرهاي رواني ـ اجتماعي، دوره بيماري دو قطبي را پيش‌بني مي‌كنند(جانسون، 2004).

بر طبق  اين پيش‌بيني كننده‌هاي رواني ـ اجتماعي، دليل منطقي محكمي براي كاهش تعارضات خانواده، استرس‌هاي محيطي و انزواي اجتماعي بيمار به عنوان راهي براي مقابله با نشانه‌ها وجود دارد (همان منبع).

 

رويدادهاي زندگي و استرس محيطي

يك مشاهده باليني كه از ديرباز تكرار شده است اين است كه رويدادهاي استرس‌آميز زندگي قبل از نخستين دور اختلالاتم خلقي بيشتر از دوره‌هاي بعدي رخ مي‌دهد (كاپلان و سادوك، 1379).

بروز مانيا به دنبال اتفاقات زندگي بيشتر مورد سوال است. سابقاً تصور مي‌شد كه مانيا كاملاً  به علل روان‌زا مربوط است. معهذا، تجربيات باليني حاكي است كه تعدادي از موارد مانيا، گاهي تحت تأثير اتفاقاتي  كه انتظار مي‌رفت ايجاد افسردگي نمايد (مثلاً پس از داغديدگي) تسريع مي‌گردد. ممكن است تأثير رويدادهاي زندگي در اوايل سير بيماري دو قطبي عود كننده اهميت بيشتر داشته باشد، چون وقتي بيماري برقرار شد عوامل تسريع كننده محيطي اهميت كمتري پيدا مي‌كنند. همچنين به نظر مي‌رسد كه رويدادهاي زندگي بيشتر روي بيماراني تأثير داشته باشد كه بيماري‌ آنها در سنين بالاتري شروع مي‌شود، احتمالاً به اين دليل كه بار ژنتيك در اين افراد كمتر است (پيكل و كوپر[34]، 1992؛ مك فرسون[35] و همكاران، 1993؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

 خانواده و تجارب اوايل زندگي

چندين مقاله نظري و تعدادي گزارش‌هاي رواني در زمينه ارتباط بين كاركرد و خانواده و شروع و سير اختلالات خلقي، بخصوص اختلال افسردگي اساسي، وجود دارد (كاپلان و سادوك، 1379).

تجارب اوايل زندگي فرد نظير ناهماهنگي والدين يا سوء رفتار به اشكال مختلف نيز ممكن است نقش در شكل دادن خصوصيات شخصي كه به نوبه خود تعيين مي‌كند، رخدادهاي خاصي در بزرگسالي استرس‌اميز تجربه شوند، داشته باشند. به علاوه تجارب اوايل عمر مي‌تواند محور HPA (هيپوتالاميك ـ هيپوفيز ـ آدرنال) را براي پاسخدهي به استرس به گونه‌اي كه ممكن است زمينه را براي اختلال خلقي فراهم كند، تنظيم نمايد (گلدر و همكاران، 1382)

عوامل شخصيتي:

قرائني از رابطه يك اختلال شخصيتي خاص با پيدايش بعدي اختلال دو قطبي در دست نيست. اما بين كج خلقي و خلق ادواري با پيدايش بعدي اختلال دو قطبي I رابطه‌اي وجود دارد (كاپلان و سادوكم، 1379)

اثرات بيماري جسمي:

همه بيماريها و درمان آنها مي‌توانند بعنوان عوامل استرس‌زاي غير اختصاصي عمل كنند كه ممكن است در افراد مستعد به بروز اختلالات خلقي منجر شود. معهذا، عقيده بر اين است كه گاهي اختلالات طبي نقش مستقيم‌تري در ايجاد اختلالات خلقي دارند؛ نمونه‌هاي اين نوع اختلالات طبي عبارت‌اند از بيماري مغز، برخي عفونت‌ها، از جمله HIV و بيماريهاي غدد درونريز (گلدر و همكاران، 1382).

عوامل روان‌پويشي در مانيا:

كارل آبراهام[36] دوره مانيك را به عنوان دفاعي بر عليه افسردگي زمنيه‌اي مي‌داند به اعتقاد وي  دوره ماينا است بازتاب ناتواني در تحمل مصائب دوران كودكي نظير از دست دادن والدين باشد. دوره مانيك، راهي است براي رهايي از چنگ سوپر خشن و جايگزين رضايت‌مندي از خود به جاي خودملامتگري است (كاپلان، 2003؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

برترام لوين[37] معتقد است الگوي بيماران مانيك به وسيله سائق‌هاي لذت‌بخش  نظير مسائل جنسي و يا سائق‌هاي ترسناك نظير پرخاشگري مضمحل مي‌شود (همان منبع).

ملاني كلاين[38] مانيا را يك واكنش دفاعي به افسردگي مي‌داند او معتقد است دفاع‌هاي مانيك هم براي كنترل و غلبه بر موضوعات ناخوشايند خطرناك و هم نگهداري موضوعات خوب دوست داشتني لازم است. اين دفاع‌ها شامل همه‌تواني[39]، انكار[40]، آرماني سازي[41] و تحقير[42] مي‌باشد (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

مكانيسم همه‌تواني در خدمت انكار نياز فرد به شيئي خوب و اعتال فرد در جهت احساس خودكفايي و احساس خود بزرگ‌بيني و در نتيجه كمك به احساس در امان بودن و محافظت از تهديد آسيب‌رسانهاي داخلي مي‌باشد آرماني‌سازي و انكار با همديگر سبب مي‌شوند كه فرد خود و ديگران را ايده‌آل قرار بدهد و هر گونه امكان تخريب و يا پرخاشگري در روابط را انكار كند. البته آرماني‌سازي ممكن است سريعاً به تخمير تبديل شود كه آنهم به نوعي در ارتباط با مكانيسم انكار است. (به نقل از نيكجو، 1377)

ژاكوبسون[43]، مانيا را بعنوان تغيير، سوپرايگو ديگر آزار از شكل سوپرآيگو تنبيه‌گر و زجر دهنده به شيئي بخشنده و دوست دارند. و كاملاً ايده آل ذهن فر مانيك فرافكن مي‌شود و بسيار مانكي  با آنها روابط ايده‌الي بر قرار نموده و آنها را مبري از هر گونه مشخصات منفي مثل خشم و نفرت مي‌داند (به نقل از نيكجو، 1377).

مدل تقويتي[44]

حوزه اوليه اين تحقيق‌ها از تئوري يونسون[45] سرچشمه گرفته كه به ارتباط بين خلق و حوادث روزانه مي‌پردازد. بر طبق اين فرض كه حوادث مثبت و منفي مي‌تواند بعنوان پاداش و تنبيه در نظر گرفته شوند، اين بررسي‌ها به خلق به عنوان پيامد تقويت نگاه مي‌كند. در اين مطالعات وابستگي بين حادثه و رفتار فرد در نظر گرفته شده اما معمولاً اثبات نشده است (رم و تيندال، 1993).

مدل مهارت اجتماعي [46]

رويكردهاي مهارت اجتماعي، ديدگاههاي نظري، رويكردهاي پژوهشي و مدل‌هاي درماني مختلفي را ارائه مي‌كند. تحقيقات بسياري از رويكرد كمبود مهارت اجتماعي در افسردگي حمايت مي‌كند. يونسون چاپلين[47] و بارتون [48] (1980) ثابت كردن كه افراد  افسرده هم از طريق خودشان  و هم از طريق ديگران به عنوان افرادي ضعيف در مهارتهاي اجتماعي درك مي‌شوند. همچنين مطالعات چندي نشان دادند كه فرد افسرده تأثير منفي‌اي بر روي افرادي كه با آنها تعامل دارد مي‌گذارند (به عنوان مثال كوينه[49] 1976) افسردگي دو قطبي در ارتباط با مهارت‌هاي اجتماعي كمتر مورد مطالعه قرار گرفته است اما بررسي عملكردهاي افراد دوقطبي در طولاني‌مدت ثبات زناشويي ضعيفي را نشان مي‌دهد آنگست[50] و همكاران 1973؛  برودي[51] ولف؛ 1961؛ دانر[52] و همكاران، 1976). اين ثبات زناشويي پايين مي‌تواند پيامد اختلال باشد اما همچنين مي‌تواند كمبود مهارت را اثبات كند (رم و تيندال، 1993).

تئوري شناختي

آرون بك[53] نظريه شناختي را كه اساساً بر روي افسردگي تمركز داشت را پديد آورد و سپس آن را به ساير زمينه‌هاي آسيب‌شناسي رواني و روان‌درماني گسترش داد. تئوري بك (1972) افسردگي را با واژه‌اي شناختي توصيف مي‌كند. وي عناصر اصلي اختلال را به عنوان مثلث شناختي[54] مي‌پندارند.: الف) ديدگاه  منفي نسبت به خود، ب) ديدگاه منفي نسبت به جهان  ج) ديدگاه منفي نسيبت به آينده (رم و تيندال، 1993).

مدل شناختي يك عنوان مي‌كند كه حالت خلق افسرده، از طريق الگوهاي فكري باعث افزايش تغييرات خلقي مي‌شود، مشخص مي‌شود. براي مثال، هنگامي كه افراد افسرده مي‌شوند، ديدگاهشان نسبت به خود، جهان و آينده منفي‌تر مي‌شود. بنابراين به نتيجه‌گيري‌هاي منفي، تعميم افراطي، ديدن همه چيز بصورت همه يا هيچ (تفكر سياه و سفيد)، شخصي‌سازي افراطي و  برچسب‌زدن به خود، گرايش مي‌يابند. (تمرينات شناختي) تغييرات رفتاري از قبيل اجتناب از تعاملات اجتماعي ممكن است دليل يا پيامد تغييرات خلق و افكار منفي باشد. دگرگوني شناختي افسردگي، به عنوان پيامد كنش نادرست باورهاي زيربنايي (بعنوان مثال، من دوست‌داشتني‌نيستم) كه از يادگيري‌هاي اوليه حاصل شده و تفكر و رفتار را پر هدايت مي‌كند، در نظر گرفته مي‌شود. اين طور فر مي‌شود كه اين باورها به وسيله رويدادهاي زندگي كه براي آن افراد داراي معناي ويژه‌اي هستند، فعال مي‌شوند (به عنوان مثال طرد شدن به وسيله افراد مهم) اسكات[55]، 2002).

بك بيان مي‌دارد كه مانيا تصوير آينه‌اي از افسردگي است كه به وسيله مثلث شناختي مثبت از خود، جهان و آينده و تمرينات شناختي مثبت، توصيف مي‌شود. خود، بسيار دوست‌داشتني، جذاب، قدرتمند و با توانايي‌هاي نامحدود در نظر گرفته مي‌شود، جهان پر از موقيت‌هاي عالي و تجارب مثبت تلقي  مي‌شود و آينده پر از اميد و فرصت‌هاي نا محدود به نظر مي‌رسد. تفكر بيش از اندازه مثبت به وسيله تحريفات شناختي  همانند آنچه در ا فسردگي است، نشان داده مي‌شود اما در جهت مثبت. براي مثال نتيجه‌گيري مثبت از قبيل من برنده هستم و من مي‌توانم هر كاري را انجام دهم ارزيابي نكردن خطرات هيچ خطري وجود ندارد؛ كوچك كردن مشكلات هيچ مشكلي پيش نخواهد آمد و غيره.در اين افراد تجارب مثبت زندگي بطور انتخابي در نظر گرفته شده و اين طور فرض مي‌شود كه از اين طريق باورهاي زيربنايي و طرحواره‌هاي مشخصي كه رفتار، فكر و احساس  را هدايت مي‌كند، حفظ شده و گسترش مي‌يابند (اسكات، استنتون[56]، گارلند[57] و فريئو[58]، 2000؛ وينترز[59] و نيله[60]، 1985؛ به نقل از اسكات، 2002).

درمان:

درمان بيماران مبتلا به اختلالات خلقي بايد معطوف به چند هدف باشد. اولاً، سلامتي و ايمني بيمار بايد تضمين شود. ثانياً، ارزيابي تشخيصي كامل بايد به عمل آيد. ثالثاً طرح درماني بايد نه تنها به علائم فعلي بلكه به رفاه كلي بيمار معطوف باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

بستري كردن در بيمارستان: اولين و مهمترين تصميم پزشك اين است كه ايا لازم است بيمار بستري شود يا درمان سرپايي مناسب است. خطر خودكشي و ديگر كشي، كاهش بارز توانايي در مراقبت از خود از نظر تغذيه، مسكن و لباس، و نيز نياز به آزمايشات تشخيصي از موارد لزوم آشكار براي بستري شدن است. موارد خفيف‌تر، اگر پزشك با فواصل كم مريض را مرتباً ارزيابي نمايد؛ نشانه‌هاي باليني اختلال قضاوت، كاهش وزن يا بيخوابي حداقل باشد و بيمار از سيستم‌ حمايتي قوي برخوردار باشدع بطور سرپايي نيز قابل درمان است (همان منبع)

از آنجائيكه اختلال دو قطبي يك بيماري عود كننده است، درمان پيشگيرانه طولاني مدت قوياً توصيه شده و تقريباً  هميشه ضروري بوده است. رويكردي كه درمان‌هاي دارويي و رواني ـ اجتماعي را ادغام مي‌كند در كنترل و مديريت اين اختلال خوش‌بينانه‌تر است(اسپيرينگ،2002).

درمان دارويي:

اختلال دو قطبي I:

درمان مانيا يكي از چالش‌هاي باليني دشوار است كه مهارت‌هاي مديريتي باليني تيم روانپزشكي را ايجاب مي‌كند. درمان دارويي نقش محوري در مداواي مانيا دارد و با هدف كاهش فعاليت مفرط جسمي و رواني، بهبود علايم پسيكوتيك و پيشگيري از تخريب سلامتي در نتيجه تحليل قوا، محروميت از خواب و مصرف كم مايعات به عمل مي‌آيد. قابل توجه است كه قبل از پيشرفت درمان‌هاي دارويي امروزي، ميزان مرگ و مير مانيا در بيمارستان‌ها بالاتر از 20 درصد بود، نيمي از اين بيماران از تحليل قرار مي‌مردند (درباي[61] 1993؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

ليتيوم[62]

ليتيوم عمده‌ترين درمان اختلالادت دو قطبي به شما ر مي‌رود. يك دوره كامل درمان حداقل بايد 4 هفته طول كشيده و سطح خوني مناسب حداقل به مدت 2 هفته ايجاد شده باشد (كاپلان و سالوك، 1385).

پنج آزمايش كنترل شده با داروها نشان داده‌اند كه ليتيوم در درمان حاد مانيا مؤثر است. مطالعات اوليه ميزان‌هاي بالاي بهبود را گزارش كردند. (گودرين و جاميسون،[63] 1990؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

اثرات نامطلوبي كه ممكن است مصرف ليتيوم را معدود  و پزشك را به در نظر گرفتن كار با مازپين يا والپروئيت وا دارد،عبارت‌اند از: تشنگي، لرزشع اختلال حافظه، آكننه، پسوريارنيس (نوعي بيماري پوستي)، گواتر و از نگراني‌هاي بالقوه جدي در مورد درمان با ليتيوم اثرات آن روي كليه است. (كاپلان و سالوك، 1379).

زنان مبتلا به اختلال دو قطبي كه باردار هستند و يا قصد باردار شدن دارند، با چالش‌هاي ويژه‌اي در ارتباط با اثرات زيان‌آور احتمالي داروهاي تثبيت كننده خلق موجود بر روي رشد جنين، روبرو هستند. لذا مزايا و مضرات گزينش درمان‌هاي در دسترس بايستي با يك پزشك متخصص در اين حوزه، مورد بحث قرار گيرد. درمانهاي جديد با خطرات كمتر در طي دوران بارداري و شيردهي در دست مطالعهاست(اسپيرينگ،2002).

ضد تشنج‌ها

كاربامازپين:[64]  به طور كلي به نظر مي‌رسد كاربامازپين از نظر تأثير در حد داروهاي ضد جنون است، هر چند تأثير نسبتاً كمتر آن را در مقايسه با ليتيوم نمي‌توان رد كرد (انجمن روانپزشكي آمريا، 1944؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

تداخلات دارويي كاربامازپين با ساير داروها، مصرف آن را با اشكال مواجه كرده و حتي مي‌تواند سبب قطع مصرف آن و تغيير دارو شود (كاپلان  و سالوك، 1385).

والپروئيت[65]

چندين آزمايش كنترل شده تصادفي نشان داده‌اند كه والپروئيت فعالي آنتي‌منيك برتر از دارو و برابر ليتيوم دارد. يك مزيت والپروئيت اين است كه زمان شروع فعاليت آن سريعتر از ساير تثبيت‌كننده‌هاي خلق است (بودن[66]، 1996؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

اثرات نامطلوب قابل توجه اين دارو عبارتند ازك ريز مو، لرزش، افزايش وزن، خواب‌آلودگي، تهوع، استفراغ، اسهال (كاپلان، 2003، به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

داروهاي جديد ضد تشنج شامل لاموتويژين[67] گاباپنتين[68] و توپيرامات[69] جهت پي بردن به مؤثر بودن و چگونگي كاركرد آنها در تثبيت چرخه‌هاي خلقي، در دست مطالعه‌اند(اسپيرينگ،2002).

داروهاي ضد جنون داروهاي ضد تشنج براي تأثير بيشتر ممكن است با ليتيوم و يا با يكديگر ادغام شوند(همان منبع).

چندين آزمايش كنترل شده تصادفي تأثير كلروپرومازين و هالوپريدول را در درمان علايم مانيا، خواه بيماران علايم پسيكوتيك آشكار داشته باشند ياخير نشان داده‌اند.معهذا، استفاده از داورهاي ضد جنون محدوديت‌هايي دارد (گلدر و همكاران، 1382).

بنزو ديازپين‌ها

بنزوديازپين‌ها مانند لوازم بام و كلونازپام داروهاي كمكي مفيدي در درمان مانيا هستند چون به سرعت فعالي مفرط را كاهش داده و خواب را تأمين مي‌كنند. مفيدترين نقش آنها به عنون مكمل تثبيت كننده‌هاي خلق است چون داروهاي اخير چندين روز طول مي‌كشد تا اثرشان ظاهر شود (همان منبع).

درمان با الكتروشوك ECT

هر چند شواهد اندكي از كارآزمايي‌هاي باليني به دست آمده اما تجربه باليني نشان مي‌دهد الكتروشوك يك تأثير درماني قدرتمند بر مانيا دارد با اين حال ECT يك درمان خط اول نيست؛ اين روش در مواردي استفاده مي‌شود كه داروهاي ضد روانپريش بي‌اثر بوده و بيمار به قدري آشفته باشد كه فرصت امتحان يك داروي ديگر نبوده يا صبر كردن براي بهبود خودبخودي، ناموجه باشد (گلدر و همكاران، 1385).

درمان دارويي افسردگي دو قطبي

داورهاي ضد افسردگي به نظر مي‌رسد داروهاي ضد افسردگي تأثير قابل توجهي بر افسردگي دو قطبي دارند (گلدر و همكاران، 1385).

تحقيقات نشان داده است كه افراد مبتلا به اختلال دو قطبي به دنبال درمان با داروهاي ضد افسردگي، وارد دوره‌هاي مانيا يا هيپومانيا مي‌شوند. لذا استفاده از داروهاي تثبيت كننده خلق به تنهايي يا در تركيب با ضد افسردگي‌ها به منظور جلويگري از اين امر، لازم است(اسپيرينگ،2002).

داروهاي ضد جنون[70]

پاره‌اي شواهد نشان مي‌دهند اولانزاپين (از داروهاي ضد جنون غير معمول) تاحدي بر افسردگي دو قطبي مؤثر است(گلدر و همكاران، 1385).

ليتيوم

اثر ليتيوم بر افسردگي كمتر از مانيا است و بيشتر براي پيشگيري داروي بعد از بهبودي از فاز حاد به كار مي‌رود. به علاوه در مواقعي كه حمله افسردگي در بيماري كه مدت‌هاي مديدي ليتيوم مصرف مي‌كرده  روي دهد يك روش درماني مي‌تواند افزايش مقدار ليتيوم باشد (همان منبع).

داروهاي ضد صرع:

هيچ دليل  محكمي به نفع اثربخشي والپروئيت و يا كار با مازبين بر افسردگي دو قطبي وجود ندارد. لاموتريژين ممكن است مؤثر باشد (همان منبع)

درمان با الكتروشوك

همانند ديگر موارد افسردگي مقاوم يا شديد، الكتروشوك در مواقعي كه درمانهاي ديگر بي‌اثر باشند ضرورت مي‌يابد (همان منبع).

اختلال دو قطبي II:

درمان دارويي اختلال دو قطبي II بايد محتاطانه صورت بگيرد؛ درمان دوره‌هاي آفسردگي با داروهاي ضد افسردگي غالباً موجب تسريع يك دوره‌ ماني مي‌گردد. اين كه روشهاي درماني تيپيك اختلال دو قطبي I (مثل ليتيوم و ضد تشنج‌ها) در درمان مبتلايان به اختلال دو قطبي II مؤثرند يا خير تحت بررسي است.آزمايش اين دارو قابل تجويز به نظر مي‌رسد. به خصوص وقتي درمان با ضد افسردگي‌ها به  تنهايي موفقيت‌آميز نبوده است (كاپلان و سالوك، 1379).

اختلال خقق ادواري

داروهاي تثبيت كننده خلقع داروهاي خط اول درمان بيماران مبتلا به اختلال خلق ادواري است. دوزاژ و غلظت پلاسمايي داروها مشابه اختلال دو قطبي I مي‌باشد. (كاپلان و سالوك، 1379).

 

درمان هاي رواني اجتماعي

 

 

روان‌درماني

استفاده از درمان هاي رواني شايد به قدمت خود علم طبابت است. بين بعضي از جنبه هاي روان درماني نوين و آيين تشريفاتي كه در معابد شفابخش يونان قديم به عمل مي آمده است، مشابهت هايي ذكر شده است معهذا ، تاريخ روان درماني رسمي در اواسط قرن نوزدهم شروع مي شود(گلدر و همكاران،1382).

كاپلان و سادوك (1385) روان درماني را اينچنين تعريف مي كنند : روان درماني روشي براي درمان بيماري هاي رواني و مشكلات رفتاري است كه در طي آن ، يك درمانگر دوره ديده، قرارداد درماني حرفهاي با بيمار برقرار مي سازد، و با ارتباط كلامي و غيركلامي كه صرفا جنبه درماني دارند، سعي مي كند مشكلات هيجاني وي را مرتفع سازد، الگوهاي ناسازگار رفتاري را تغيير يا برگشت دهد، و بيمار را براي رشد و تحول شخصيتي ترغيب كند. اين روش درماني ، متمايز از بقيه روشهاي درماني روانپزشكي مانند درمان هاي جسمي(دارودرماني و الكتروشوك) مي باشد.

ولبرگ[71] (1967) روان درماني را نوعي درمان براي مشكلات هيجاني مي داند كه در آن شخص آموزش ديده، با بيمار آگاهانه رابطه اي حرفه اي برقرار مي كند تا نشانه هاي موجود در بيمار و الگوهاي رفتاري مخرب او برطرف شوند يا كاهش يابند و زمينه براي رشد و كمال وي فراهم آيد(فيرس و ترال[72]،1383).

طبقه‌بندي درمان‌هاي روان‌شناختي

انواع مختلفي از درمان‌هاي روانشناختي وجود دارد که گروه‌بندي آنها در يک طبقه‌بندي ساده مفيد است. در نخستين و ساده‌ترين طبقه‌بندي درمان‌هاي روان‌شناختي تعداد افراد شرکت‌کننده در درمان موردنظر است. درمان‌ها به انواعي که در آنها فقط يک بيمار شرکت مي‌کند (درمان‌هاي فردي) با زوج‌ها و خانواده‌ها، و گروه‌هاي کوچک و بزرگ طبقه‌بندي مي‌شوند.درمان انفرادي معمولاً زماني انتخاب مي‌شود که لازم است درمان مطابق مسائل خاص بيمار تعديل شود، يا زماني که بحث گروهي موجب ناراحتي بيمار مي‌شود، و يا به دليل ماهيت مسأله (مثلاً، يک انحراف جنس). زوج درماني ممکن است زماني انتخاب شود که مسائل ارتباطي سهمي مهم در ايجاد اختلال پزشکي دارند. خانواده درماني در مواردي انتخاب مي‌شود که مشکلات يکي از فرزندان کوچک يا نوجوان بخشي از يک مسأله گسترده‌تر در خانواده است. گروه درماني زماني انتخاب مي‌شود که چندين بيمار به درمان مشابهي نياز دارند يا زماني‌که مشارکت ساير اعضا گروه کمک کننده خواهند بود(گلدر و همكاران،1382).

گروه درماني

تعريف گروه:

 گروه از نظر لغوي به معناي جماعت، انجمن، جمعيت، جمعي از مردم و طايفه و قبيله است (شفيع‌آبادي، 1375).

فورسايت[73] (1380) گروه را اين چنين تعريف مي‌كند: گروه عبارت است از دو يا چند فرد كه به هم وابسته‌اند و با تعامل اجتماعي، بر يكديگر تأثير مي‌گذارند.

پ

روان‌درماني گروهي عظيم‌ترين بخش از سومين انقلاب روانپزشکي است. اولين انقلاب در جو انقلاب کبير فرانسه و با آزاد کردن ديوانگان از غل و زنجير توسط پنيل[74] (1793) صورت مي‌گيرد. دومين انقلاب که در قرن نوزدهم صورت مي‌گيرد، پيدايش روان درماني است که از مسمر[75] شروع مي شود و تا پيشروان جنبش روانكاوي ادامه مي‌يابد. سومين انقلاب كه اينك در جريان است، متأثر از نيروهاي اجتماعي و هدف آن يك جامعه درماني است (ثنايي، 1374).

كاپلان و سادوك(1379) روان‌درماني گروهي را چنين تعريف كرده‌اند: "نوعي درمان است كه در آن افراد دچار ناراحتي رواني كه به دقت انتخاب شده‌اند، زير نظر درمانگري آموزش ديده، به منظور كمك به همديگر براي تغيير دادن شخصيت خود، در گروهي قرار داده مي‌شوند و با استفاده از انواعي از مانورهاي تكنيكي و سازه‌هاي نظري، رهبر گروه از روابط متقابل اعضاءگروه براي ايجاد تغيير استفاده مي‌كند."

اتكينسون(1380) معتقد است با كمك روان درماني گروهي درمانجو مي تواند مشكلات خود را در حضور ديگران حل كند و ببيند كه ديگران در برابر رفتارش چگونه واكنش مي كنند و هنگامي كه روشهاي پاسخدهي قديمي وي رضايتبخش نيست روشهاي تازه اي را به كار گيرد.

تاريخچه روان‌درماني گروهي:

مي‌توان گفت ريشه‌هاي روان درماني گروهي در اعماق تاريخ بشر نهفته است. انسان از روز اول وجود، در گروه زندگي کرده است و بيشتر اعمال خود را از قبيل کار و عبادت را به صورت گروهي انجام داده است (ثنايي، 1374).

ارسطو، انسان را ذاتاً حيوان اجتماعي قلمداد مي‌کند. از زمان‌هاي بسيار دور انسان براي غلبه بر قهر طبيعت، انجام راحت‌تر و بهتر کارها و کسب رضايت بيشتر، به عنوان يک ضرورت به زندگي گروهي روي آورده است. زندگي گروهي به انسان احساس تعلق و امنيت و ارزشمندي مي‌دهند. انسان همواره از بودن با اطرافيان و نزديکان، احساس شادي مي‌کرده و ناراحتي‌ها و نگراني‌هاي خود را در جمع به فراموشي می سپرده است (شفيع‌آبادي، 1379).

تا سال‌هاي اخير بيشتر توجه معطوف به اثرات خارجي و فيزيکي روابط و مشارکت‌هاي گروهي بوده است در حالي‌که اهميت و اثرات رواني آن بسيار مهمتر است. انسان به عنوان يک موجود اجتماعي محتاج است به تعلق، به مورد قبول واقع شدن،‌ به ارزش يافتن و مورد طلب و خواست بودن به عبارت ديگر، سلامت رواني انسان بسته به روابط گروهي است (ثنايي، 1374).

اغلب گفته مي‌شود که گروه درماني با کار ژوزف پرات[76](1905)، پزشک آمريکايي شروع شده است که بيماران مبتلا به سل ريوي را با روش کلاسي درمان مي‌نمود. مع‌هذا کلاس‌هاي پرات محدود به حمايت و آموزش بود (گلدر و همكاران، 1382).سپس لازل[77] براي بررسي ارزش درماني گروه‌ها در بهبود بيماران رواني، به انجام پژوهش‌هايي اقدام کرد. او همچنين براي آموزش بيماران اسکيزوفرنيک بستري شده در بيمارستان‌ها سخنراني‌هايي ايراد کرد (شفيع‌آبادي، 1379). در سال 1919، کودي مارش[78] روش هاي درمان گروهي را در بيماران رواني به كار برد(سادوك و سادوك،2005). مارش به همراه لازل از روش‌هاي گروه درماني در بيمارستان‌هاي رواني استفاده کرد و براي ايجاد رابطه با بيماران از بحث‌هاي گروهي و موسيقي و هنر بهره گرفت. مارش معتقد بود که در درمان بايد از يک مجموعه افراد استفاده شود تا نتايج مطلوب حاصل گردد (شفيع‌آبادي، 1379).

پيشرو آشکارتر گروه درماني کار مورینو[79] يکي از اتباع روماني است که قبل از مهاجرت به ايالات متحده در وين کار مي‌کرد (گلدر و همكاران، 1382). وي در سال 1931 ميلادي، واژه «گروه درماني» و در سال 1932 ميلادي «روان درماني گروهي» را ارائه داد. در سال 1951 ميلادي، اولين کميته بين‌المللي روان درماني گروهي را تأسيس کرد. مورينو ضمن مخالفت با رفتارگرايي و روانکاوي، تحليل‌هاي فرويد را کافي ندانست و از روش نمايش رواني و اجتماعي در درمان بيماران استفاده کرد (شفيع‌آبادي، 1379).

مع‌هذا، ريشه‌هاي عمده گروه درماني در درمان نوروز جنگ در دهه 1940 در بريتانيا بوده است (گلدر و همكاران ، 1382). در 1944 ميلادي بر اثر گسترش علوم اجتماعي و تأسيس مرکز روابط انساني در دانشگاه بوستون و افزايش سريع نوشته‌ها و تحقيقات درباره گروه‌ها، کورت لوين پويايي گروه را با استفاده از نظريه ميداني مطرح ساخت. به نظر او هرگروه در هر لحظه از زمان يک ميدان رواني خاص دارد که بر رفتار فرد اثر مي‌گذارد. به نظر لوين کنش‌هاي متقابل اعضاي گروه موجب تحرک يا پويايي گروه مي‌شود و اعضاي گروه بر يکديگر اثر مي‌‌گذارند (شفيع‌آبادي، 1379).

اکرمن[80] از گروه درماني در حل مشکلات خانواده استفاده کرد. سپس ستير[81] از انجام گروه درماني خانواده موفقيت‌هايي كسب كرد. درايكورز[82] که از پيروان روان‌شناسي فردي آدلر[83] است، از گروه درماني در خانواده و مدرسه و مراکز تربيتي استفاده بسيار کرد. راجرز[84] و پيروانش از تکنيک‌هاي گروه درماني در حل مشکلات مراجعان استفاده کردند. رفتارگرايان نيز به استفاده از گروه درماني علاقه وافري نشان دادند و لازارس[85] كه از شاگردان ولپي[86] بود، سهم مهمي در اين توسعه به عهده دارد. سرانجام آنکه امروزه گروه درماني يکي از روش‌هاي متداول در درمان بيماران رواني در سرتاسر جهان است و درمانگران و مشاوران در موقعيت‌هاي گوناگون از آن به وفور استفاده مي‌کنند (شفيع‌آبادي، 1379).

به طور کلي ثنايي(1374) تاريخ معاصر روان درماني و مشاوره گروهي را به دو دوره تقسيم نموده است. يکي از 1905 تا 1932 که با کارهاي پرات آغاز و به مورينو ختم مي‌شود و ديگري از آن تاريخ تا زمان حاضر که آن را دوره پيشرفت سريع و شکوفايي مشاوره و روان‌درماني گروهي تلقي مي‌نمايد.

عوامل درماني در گروه درماني:

درمان‌هاي گروهي در عوامل مشترک بين تمام انواع درمان‌هاي روان‌شناختي، يعني گوش کردن و حرف زدن، تخليه هيجاني، دادن اطلاعات، ارائه دليل منطقي، بازسازي روحيه و تلقين سهيم هستند. در درمان گروهي عوامل ديگري وجود دارد که در درمان‌هاي انفرادي وجود ندارد اما بين همه انواع گروه درماني‌ها مشترک است:

ـ همگاني شدن (شريک شدن در تجربه)[87]: به بيماران كمك مي‌كند كه دريابند تنها نيستند و ديگران هم تجارب و مسائل مشابهي دارند. شنيدن از زبان بيماران ديگر كه آنها نيز تجارب و مسائل مشابهي داشته‌اند، غالباً متقاعدكننده‌تر و مفيدتر از اطمينان‌بخشي درمانگر در اين مورد است.

_ نوع دوستي[88] (حمايت كردن اعضا گروه و حمايت شدن از جانب آنها): حمايت از ديگران موجب بالا رفتن احترام به نفس شخص حمايت کننده و نيز کمک به دريافت‌کننده حمايت مي‌گردد. حمايت متقابل يکي از عواملي است که به داشتن احساس تعلق به گروه مي‌انجامد.

ـ وابستگي به گروه: احساس تعلق به گروه مخصوصاً براي بيمارانی که قبلاً احساس انزوا مي‌کرده‌اند مفيد است. وابستگي گروهي مي‌تواند گروه را به هنگام خطر گسستگي آن تحت تأثير مسائل، حفظ کند.

ـ اجتماعي شدن: به کسب مهارت‌هاي اجتماعي در گروه از طريق اشارات و واکنش‌هاي اعضا در مورد رفتار يک عضو اطلاق مي‌شود. اعضا مي‌توانند رفتارهاي اجتماعي تازه را در سايه امنيت گروه آزمايش کنند.

ـ تقليد[89]: به يادگيري از طريق مشاهده و انتخاب رفتارهاي اعضا ديگر گروه اطلاق مي‌شود. اگر گروه به خوبي اداره شود، بيماران رفتارهاي انطباقي ساير اعضا را تقليد مي‌کنند؛ اگر به خوبي اداره نشود ممکن است رفتارهاي غيرانطباقي ديگران نظير ابراز هيجان فوق‌العاده، حالت دفاعي بيجا، يا صحبت به گونه‌اي که توجه را از مسائل هيجاني خود آنها دور کند تقليد مي‌شود.

ـ يادگيري بين فردي: به يادگيري از طريق تعامل در گروه و آزمايش راه‌هاي تازه اطلاق مي‌شود. يادگيري بين فردي جزئي مهم از گروه درماني است.

ـ باز پس‌گيري گروه خانوادگي: با پيشرفت گروه، تعامل به طور فزاينده غیر واقعگرایانه و مبتني بر روابط قبلي بين بيماران و والدين و همشيرهاي آنان مي‌گردد. اين انتقال گروهي بالاخره در تمام گروه‌ها پديد مي‌آيد؛از انتقال در درمان، مخصوصاً درمان مبتني بر روانکاوي، استفاده مي‌شود (گلدر و همكاران ، 1382).

يالوم [90](1975؛به نقل از فيرس و ترال،1383) نيز مجموعه اي از عوامل درمان بخش مشابهي را ذكر مي كند شامل : انتقال اطلاعات، اميدوار شدن،همگاني بودن، نوع دوستي، يادگيري ميان فردي، تقليد، بازپيدايي اصلاحي خانواده اوليه، تخليه هيجاني و انسجام گروه.

 

ثنايي (1374) عوامل درماني را در روان درماني گروهي، 11 مقوله عمده زير مي‌شمارد:

1ـ ايجاد اميد، 2ـ عموميت، 3ـ انتقال اطلاعات، 4ـ نوع‌دوستي، 5ـ مرور تصحيحي گروه اوليه خانواده، 6ـ رشد مهارت‌هاي اجتماعي، 7ـ رفتار تقليدي، 8 ـ يادگيري همنشينانه، 9ـ همبستگي گروهي، 10ـ تخليه رواني، 11ـ عوامل وجودي (اگزيستانسياليستي).

بديهي است که اين عوامل در عمل منفک از هم نيستند و هيچ‌کدام به تنهايي عمل نمي‌کنند. اگرچه هريک از اين عوامل را در هر گروه درماني مي‌توان يافت، مع‌هذا تداخل آنها از گروهي به گروه ديگر مي‌تواند بسيار متفاوت باشد (ثنايي، 1374).

سادوک(1379) نيز بيست عامل درماني را در روان درماني گروهي ذکر مي‌کند شامل: تخليه هيجاني، پذيرش، فداکاري، پالايش، پيوستگي، اعتباريابي وفاقي، تسرّي، تجربه خانوادگي، همدلي، همانندسازي، تقليد، بينش، تزريق اميد، تعامل، تعبير، يادگيري، واقعيت‌سنجي، انتقال، عموميت دادن، تهويه (خودگشايي).

ساختار و سازمان گروه:

1ـ‌ هدف 

تنها داشتن اطلاعات و علم فراوان براي شروع يک گروه درماني کافي نيست. يک درمانگر بايد بتواند و بداند چطور گروه خود را تدارک کند و آن را با موفقيت به حرکت درآورد. عوامل بيشماري در سرنوشت يک گروه مؤثرند. شايد بسياري از اين عوامل خارج از کنترل باشند ولي بسياري از آنها قابل کنترل‌اند. يک درمانگر مجرب مي‌تواند با کنترل اين عوامل در موفقيت گروه خود تأثير قاطع داشته باشد. اين کار يکي از مسؤوليت‌هاي درمانگر است. مهمترين اين عوامل شامل تعيين هدف، ترکيب گروه، انتخاب مراجعان، محيط درمان، کمک درمانگري، اندازه گروه و بالاخره مدت، فراواني و عمر گروه است (ثنايي، 1374).

هدف، از نظر لغت به معني نشانه و مقصد و آن چيزي است که آدم براي رسيدن به آن مي‌کوشد. هدف، ايجاد انگيزه مي‌کند و به فرد نيروي انجام کار مي‌دهد. هر گروه، هدف يا اهدافي دارد و اعضا درصدد هستند بدان برسند. وجود هدف، باعث تداوم گروه مي‌شود و گروه‌هاي بي‌هدف به زودي متلاشي مي‌گردند. هدف، اعضاي گروه را به هم پيوند مي‌دهدو موجب انسجام و همبستگي آنان مي‌گردد. رسيدن يا نرسيدن به هدف، موجب دلگرمي و يا دلسردي اعضا مي‌شود و در بقاي گروه نقش مهمي ايفا مي‌کند. تنوع در اهداف، باعث تمايز گروه‌ها از يکديگر مي‌شود. اهداف گروه بايد براي تمام اعضا کاملاً روشن و آشکار باشند و با توجه به واقعيات موجود و علاقه‌مندي افراد گروه تهيه و تعيين شوند (شفيع‌آبادي، 1379).

کوري ـ کوري(1382)، برخي از هدف‌هاي گسترده متداول در اکثر گروه درماني‌ها را موارد زير برمي‌شمارند.

ـ افزايش عزت‌‌نفس.

ـ پذيرش واقعيت محدوديت‌هاي فردي.

ـ کنار گذاشتن رفتارهايي که مانع از ايجاد صميميت مي‌شوند.

ـ آموختن نحوه اعتماد کردن به خود و ديگران.

ـ آگاهي از تأثيرات فرهنگي بر تصميم‌گيري‌هاي شخصي.

ـ افزايش خودآگاهي و در نتيجه افزايش قدرت انتخاب و عمل.

ـ آموختن تميز قايل شدن بين احساسات و عمل کردن به آنها.

ـ رها کردن خود از تصميم‌گيري‌هاي نامناسب و عجولانه که مانع از دستيابي فرد به اهدافش مي‌شود.

ـ پذيرش اين موضوع که ديگران نيز در زندگي تلاش مي‌کنند.

ـ حفظ استقلال و در عين حال برقراري ارتباط با ديگران.

ـ يادگيري انتخاب کردن در جهاني که هيچ چيز در آن تضمين نشده است.

ـ يافتن راه‌حل براي مشکلات شخصي.

ـ افزايش توانايي و ظرفيت فردي براي پذيرش و اهميت قايل شدن به ديگران.

ـ گشادگي و صداقت بيشتر نسبت به ساير افراد گروه.

ـ سروکار داشتن با اعضاي ديگر به شکل مستقيم و بر پايه‌ي اصلي اينجا و اکنون.

ـ حمايت کردن از ديگران و چالش کردن با آنها.

ـ رودررو شدن با ديگران به شکل صريح و روشن.

ـ آموختن اين موضوع که آنچه را براي خودمان نمي‌پسنديم براي ديگران هم نپسنديم.

ـ حساس بودن به نيازها و احساس‌هاي ديگران.

ـ آماده کردن شرايط براي دريافت پسخوراند مفيد از آنها.

کاپلان و سادوک(1379) برخي از اهداف مشترک گروه درماني در بيمارستان را چنين مي‌شمارند: بالا بردن آگاهي بيماران از خود از طريق تعامل با ساير اعضا گروه، که پسخوراندي براي رفتار آنها به وجود مي‌آورد، فراهم آوردن امکان کسب مهارت‌هاي اجتماعي و بين فردي براي بيماران، کمک به بيماران براي انطباق با بيمارستان، بهبود بخشيدن روابط بيماران و کارکنان.

2ـ انتخاب اعضا:

بين اعضاي گروه در زمينه‌هاي جنس، سن، آشنايي‌هاي قبلي و تفاوت‌هاي شخصيتي بايد هماهنگي موجود باشد. در صورتي که بين تجارب گذشته اعضاي گروه، تفاوت‌هاي فاحش موجود باشد اعضاي گروه قادر نخواهند بود به طور درست و مناسبي با يکديگر ارتباط برقرار سازند. چون تشابه بيش از حد نيز مانع پيشرفت فعاليت‌هاي گروهي مي‌گردد، از اين‌رو بايد سعي شود بين تجربيات و زمينه‌هاي قبلي اعضاي گروه حتي‌الامکان تعادلي موجود باشد (شفيع‌آبادي، 1379).

در کتاب رهنمودهاي اخلاقي مشاوران گروهي (ASGW) (1989؛ به نقل از کوري ـ کوري، 1382) چنين آمده است: «مشاور تا جايي که امکان دارد آن دسته از اعضاي گروه را که نيازها و اهداف آنها با اهداف گروه هماهنگ هستند، انتخاب کند؛ يعني، آنهايي که جلوي فرايند گروه را نمي‌گيرند و سازگاري آنها تحت تأثير تجربه گروه به خطر نمي‌افتد.»

ثنايي (1374) مهمترين عوامل مؤثر در انتخاب اعضا را، هدف‌هاي گروه، ساخت و روش کار گروه، شخص درمانگر و آمادگي و تجربه او، و بالاخره تناسب اعضا با گروه مي‌داند.

تماس شخصي با رهبر بهترين راه پذيرش اعضاي بالقوه براي گروه است، زيرا اعضا خود را به کار با اشخاص بخصوصي متعهد مي‌کنند. مراجعان بالقوه در فرايند پذيرش حق دارند اهداف گروه، روش‌هاي اصلي مورد استفاده در گروه، انتظاراتي که از اعضاي گروه مي‌رود، انتظارات اعضا از رهبر، و هرگونه خطر عمده و بالاخره ارزش‌هاي بالقوه شرکت در گروه را بدانند (کوري و همکاران، 1379).

تماس فردي بين عضو و رهبر به عنوان راهي براي شروع ايجاد اعتماد، شيوه بي‌نهايت مفيدي است زيرا مي‌تواند ترس‌ها را تخفيف دهد و زيربنايي براي کار آينده فراهم کند(همان منبع).

برخي افراد بنا به وضع رواني و شرايط آنها، اعضاي خوبي براي گروه درماني نيستند. کوري و کوري (1382) معتقدند منافع احتمالي اضافه کردن اعضا به گروه بايد نسبت به خارج شدن آنها از گروه مورد بررسي قرار گيرد. همچنين بر اين باورند که مشاوره گروهي براي افرادي که اقدام به خودکشي کرده‌اند، مشکلات شديد رواني دارند، مبتلا به روانپريشي و جامعه‌ستيزي هستند، با بحران‌هاي طاقت‌فرسايي مواجه شده‌اند، پارانوييد يا کاملاً خودمدار هستند، عاقلانه نيست.

3ـ ترکيب گروه:

اين‌که آيا اعضاي يک گروه بايد با هم همگن يا ناهمگن باشند به اهداف گروه بستگي دارد. به طور کلي با توجه به جمعيت موردنظر و نيازهاي مشخص آن، بهتر است که اعضاي گروه از آن جمعيت انتخاب شوند تا از يک گروه ناهمگن. شباهت بين اعضاي گروه مي‌تواند موجب افزايش انسجام گروه شود و اين خود امکان فراهم آمدن يک بررسي همه جانبه و باز از بحران‌هاي زندگي را به دست مي‌دهد. اعضا مي‌توانند احساس‌هايشان را به نحوي بيان کنند که محرمانه باقي بماند و شرايط زندگي آنها مي‌تواند رابطه عميقي با يکديگر ايجاد کند. نمونه‌هايي از گروه‌هاي همگن عبارت‌اند از: گروه سالمندان، الکلي‌هاي گمنام، مؤسسه‌هاي ترک اعتياد و اصلاح، والدين جدا شده و تنها، و کنترل‌کنندگان وزن (کوري ـ کوري، 1382).

همگني و تجانس اعضاء با هم از دو حسن برخوردار است. يکي اينکه همبستگي بين اعضاي گروه را تسهيل مي‌کند، و ديگر اينکه امکان همانندسازي را افزايش مي‌دهد. از سوي ديگر، ناهمگني اعضاي يک گروه اين حسن را دارد که به علت فراهم کردن امکان تماس با اشخاص گوناگون، براي اعضاي آن توأم با تجربيات پربارتري بوده و يادگيري‌هاي بيشتري را به همراه خواهد داشت (ثنايي، 1374).

گاهي يک نمونه کوچک از ساخت اجتماعي دنياي بيروني مطلوب است و لذا در اين شرايط وجود يک گروه ناهمگن ضروري است. گروه‌هاي رشد شخصي و گروه‌هاي درماني معین بيشتر ناهمگن‌اند. اعضا مي‌توانند با کمک بازخوردهاي گرفته شده از يک گروه ناهمگن در محيط که نماينده‌ي واقعيت خارج از گروه است، رفتارهاي جديدي را آزموده و مهارت‌هاي ميان فردي خود را گسترش دهند (کوري ـ کوري، 1382).

کاپلان و سادوک(1379) معتقدند که بايد گروه ناهمگون باشد تا حداکثر تعامل صورت بگيرد. بنابراين، گروه بايد از اعضاء و طبقات تشخيصی مختلف و با الگوهاي رفتاري متفاوت انتخاب شوند، تمام نژادها، سطوح اجتماعي و زمينه‌هاي تحصيلي را دارا باشند، و در سنين مختلف و از هر دو جنس باشند.

ترکيب گروه در گروه درماني در بيمارستان: دو عامل عمده در گروه‌هاي بستري، ناهمگوني اعضاء آنها و تغيير و تعويض سريع افراد است که در تمام درمان‌هاي کوتاه مدت معمول است. در بخش، درمانگر تعداد محدودي بيمار و موضوع علاقه‌مندي و تناسب آنها نيز براي شرکت در گروهي کوچک مطرح است. در بعضي موارد، ممکن است شرکت در گروه درماني اجباري باشد (مثلاً در واحدهاي سوءمصرف دارو و الکليسم). اما در يک بخش روانپزشکي عمومي چنين وضعيتي وجود ندارد، و در واقع، اکثر تجارب گروهي زماني مفيدتر است که بيمار خود علاقه‌مند شرکت در گروه شده باشد (کاپلان و سادوک، 1379).

جلسات متعدد بهتر از جلسات محدود است. در بيمارستان ممکن است، جلسات گروه روزانه باشد، تا تداوم واکنش‌هاي متقابل و انتقال مایه های صحبت از جلسه‌اي به جلسه ديگر امکان‌پذير باشد. اعضا جديد گروه را ممکن است درمانگر يا يکي از اعضاي گروه به مطلب جاري در گروه آشنا سازد. هرچه فاصله جلسات بيشتر باشد، نياز به سازمان‌دهي گروه به وسيله درمانگر بيشتر خواهد شد و فعاليت بيشتر او را ايجاب خواهد کرد. در هرحال، فعال بودن يکي از شرايط درمانگري است که به گروه درماني کوتاه مدت، چه در بيمارستان و چه خارج از آن، مي‌پردازد (همان منبع).

جدول: مقايسه گروه هاي بيماران سرپايي و بستري

گروه هاي بيماران قنبري

گروه هاي بيماران سرپايي

عوامل

ممكن است هر روز باشد

معمولا هفتگي

تعداد ملاقات ها

45 تا 60 دقيقه

1 تا 2 ساعت

طول مدت جلسات

متغيير ( اعضا ممكن است هر جلسه تغيير كند)

ثابت

تركيب

نامتعادل بوده ولي عمدتا نيازمند جذب هستند

داراي انگيزه بالايي هستند

انگيزه

نامتجانس

در اكثر موارد متجانس

سطح عملكرد ايگو

فعال، ساختار دهنده گروه ، تشويق كننده و همراهي كننده

خنثي

وضعيت رهبر

حريم هاي كمي بين كاركنان و بيماران وجود دارد

محرمانه

محرمانه بودن

اجتناب ناپذير؛ بيماران در يك بخش زندگي مي كنند.

ممنوع( روابط خارج از گروه تشويق نمي شود)

معاشرت و روابط اجتماعي بيرون از گروه

حمايت، تاكيد بر اينجا و اكنون

معمولا بر ابراز و اكتشاف

تمركز

مداخله در بحران، بازگرداندن به سطح عملكرد قبلي جهت درمان سرپايي

بازسازي و تغيير شخصيت، از بين بردن نشانه ها

موارد درماني

بسته به طول مدت بستري( معمولا 1 تا 21 روز)

 

 

 

كوتاه مدت: 4 تا 6 ماه؛ بلندمدت، 1 تا چند سال

طول درمان

 

جدول از كتاب جامع روانپزشكي كاپلان و سادوك(2005)، صفحه 2577

4ـ حجم گروه:

حجم مناسب يک گروه به عوامل متعددي بستگي دارد از جمله سن مراجعان، تجربه رهبر، نوع گروه و مشکلاتي که مورد بررسي قرار مي‌گيرند (کوري ـ کوري، 1382).

گروه درماني با گروه‌هاي کوچک مثل 3 نفر، و گروه‌هاي بزرگ مثل 15 نفر نيز موفق بوده است؛ مع‌‌هذا اکثراً درمانگرها 8 تا 10 نفر را تعداد مناسب براي گروه مي‌دانند. در گروه‌هاي کوچک ممکن است تعامل کافي پيدا نشود، در گروه بزرگ نيز، ممکن است تعامل بيشتر از آن باشد که اعضا يا درمانگر بتواند پيگيري نمايند (کاپلان و سادوک، 1379).

به طور کلي تعداد اعضا، اثرات مهمي به فرايند کار گروه دارد. با افزوده شدن بر تعداد اعضاء، دامنه‌ي توانايي، شناخت و مهارت‌هايي که در دسترس گروه قرار مي‌گيرد، بيشتر مي‌شود. هر شخص جديد در واقع يک منبع تازه براي عرضه‌ي مسائل و راه‌حل‌هاي جديد است. لذا مي‌توان گفت يک گروه بزرگ‌تر، امکان بيشتري براي مواجهه با اشخاص جالب‌تر فراهم مي‌کند. در عين حال، يک گروه بزرگ‌تر با مشکلات سازماني بيشتري همراه است، که شايد کمتر شدن ارتباط نزديک، تشکيل يافتن گروه‌هاي زيرمجموعه‌‌اي و غيره، از آن جمله است (ثنايي، 1374).

5ـ تعداد و طول جلسات

اكثر روان درمانگرها گروه جلسات هفتگي ترتيب مي دهند . تداوم جلسات حائز اهميت است. در بعضي موارد گروه هفته اي دوبار تشكيل مي شود(كاپلان و سادوك،1379).

به طور كلي جلسات گروه درماني 1 تا 2 ساعت طول مي كشد .معهذا زمان انتخاب شده بايد ثابت بوده باشد(همان منبع).

گروه هاي ماراتون[91] كه در دهه 1970 خيلي رواج داشت، روشي است كه در آن اعضا 12 تا 72 ساعت را به طور مداوم با هم مي گذرانند . نزديكي تعاملي اجباري درد جلسات و محروميت از خواب موجب از بين رفتن برخي از دفاع عا، آزاد شدن فرآيندهاي عاطفي و مكالمات صريحتر مي گردد. مع‌هذا گروه درماني ماراتون ممکن است براي کساني‌که ايگو ضعيف‌تري دارند، مثل بيماران اسکيزوفرنيک و مرزي خطرناک باشد (همان منبع).

  6ـ مکان ملاقات‌هاي گروه:

جلسه‌هاي گروه را مي‌توان در مکان‌هاي زيادي برگزار کرد، اما رعايت اصل محرمانه بودن اهميت زيادي دارد؛ اعضا بايد احساس کنند که گفته‌هاي آنها توسط افرادي که در اتاق‌هاي مجاور قرار دارند، شنيده نمي‌شود. چنانچه آنها در يک سالن يا بخش عمومي پر از سر و صدا يا مزاحمت جلسه‌ي خود را تشکيل دهند، کار گروه به خوبي صورت نمي‌گيرد. براي فعاليت و کار گروه اتاقي پر از صندلي و ميز مناسب نيست. اتاق موردنظر بايد جاي نشستن راحتي را براي اعضا فراهم کند (کوري ـ کوري، 1382).

هواي محيط بايد مناسب باشد و از فضاي خارج از ساختمان عوامل مخل به داخل نفوذ نکند. بايد فضاي کافي براي درمانگران وجود داشته باشد تا اطراف گروه دور بزند و همچنين مقدار کمي از حريم خصوصي شرکت‌کنندگان آزاد گذاشته شود. فضا نبايد اين قدر بزرگ باشد که درمانگر وقت زيادي را صرف قدم زدن در بين شرکت‌کنندگان کند (فري، 1382).

7ـ آرايش گروه:

طرز قرار گرفتن اعضاء در گروه، در کيفيت رابطه اثر دارد. بسياري از درمانگران ترجيح مي‌دهند اعضاي گروه آنها دور يک ميزگرد بنشينند که بالا و پايين نداشته باشد. عده‌اي هم ترجيح مي‌دهند که اصلاً چيزي مثل ميز بين اعضا حائل نباشد، تا تمام وجود بيماران قابل رؤيت باشد. زيرا در اين صورت حرکات و پاسخ‌هاي غيرکلامي آنها با وضوح بيشتري نمايان است. بسياري از درمانگران ترجيح مي‌دهند اعضاي گروه به صورت دايره روي زمين بنشينند. البته مي‌توان استفاده از ميز يا زمين را با اعضا در ميان گذاشت. چنين آرايشي امکان ارتباط مستقيم و فعال في ما بين اعضا را افزايش مي‌دهد و بر روند ارتباط گروهي اثر مطلوب دارد (ثنايي، 1374).

در بعضي از موارد نيز بهتر است کمک درمانگران در کنار اعضا بنشينند. بدين‌ترتيب، درمانگر و کمک درمانگر مي‌توانند حالت‌هاي غيرکلامي تمام اعضا را مشاهده کنند و در نتيجه از ايجاد يک فضاي «ما» در مقابل «آنها» جلوگيري کنند (کوري ـ کوري، 1382).

8 ـ طول گروه:

اگر نشست‌هاي يک گروه در يک، دو يا سه جلسه خلاصه شود، نمي‌توان آن را روان‌درماني گروهي خواند. براي اين‌که نشست‌هاي يک گروه جنبه گروه درماني به خود بگيرد، لااقل بايد هشت تا ده جلسه تشکيل گردد. عمر گروه بايد با توجه به اهداف و ترکيب اعضاي گروه انتخاب شود. وقتي گروه به اهداف خود رسيد، ادامه‌ي جلسات لزومي ندارد (ثنايي، 1374).

کوري ـ کوري(1382) براين باورند که تاريخ خاتمه‌ي اکثر گروه‌ها بايد از همان ابتدا اعلام شود، به طوریکه اعضا کاملاً از زمان شروع و خاتمه گروه آگاه باشند.

هنگامي که بالاخره زمان کار گروه به پايان مي‌رسد، اعضا حق اين انتخاب را دارند که در صورت تمايل به گروه جديدي بپيوندند. مزاياي چنين برنامه‌اي اين است که اين مدت زمان، امکان انسجام و فعاليت بارآور را فراهم مي‌کند و در نتيجه اعضا مي‌توانند مهارت‌هاي ميان فردي اکتسابي جديد خود را با گروه جديدي از افراد به کار گيرند. احتمالاً ارزش اصلي اين نوع گروه‌ها (يعني، گروه‌هايي با محدوديت زماني) در اين است که اعضا سرانجام درمي‌يابند که براي هميشه به اهداف فردي خود نمي‌رسند.البته تعداد جلسات گروه‌هايي که اعضاي يکساني دارند مي‌تواند سال‌ها به طور انجامد. اين برنامه‌ي زماني به اعضا امکان مي‌دهد تا به طور عميق مسائل را مورد بررسي قرار دهند و در صورت لزوم به ارائه راه‌حل و حمايت بپردازند (کوري ـ کوري، 1382).

9ـ گروه‌هاي باز يا گروه‌هاي بسته:

گروه‌هاي بسته تعداد و ترکيب معيني از بيماران دارند. اگر بيماري گروه را ترک کند، عضو جديدي به جاي او گرفته نمي‌شود؛ چنين گروه‌هايي اصطلاحاً بسته ناميده مي‌شوند. گروه باز گروهي است که تغييريابي در آن زياد است و وقتي اعضاء قديمي آن را ترک مي‌کنند اعضا جديد گرفته مي‌شود (کاپلان و سادوک، 1379).

اين‌که آيا گروه بايد باز يا بسته باشد به چندين عامل بستگي دارد. پذيرش اعضا هنگامي‌که بعضي افراد گروه را ترک مي‌کنند فوايد چندي را دربر دارد، زيرا اين تغيير باعث تحريک و ايجاد انگيزه مي‌شود. با وجود اين، اگر بسياري از افراد گروه را ترک کنند يا اعضاي جديدي در گروه پذيرفته شوند، ديگر ممکن است آن انسجام قبلي وجود نداشته باشد. بنابراين بهتر است زماني اعضاي جديد را بپذيريم که در گروه جاي خالي وجود داشته باشد. هنگامي که اعضاي جديد گروه وارد مي‌شوند، اين نکته را که بايد حداقل در شش جلسه شرکت کنند، مي‌پذيرند. علاوه بر اين، اعضايي که در دو جلسه متوالي بدون عذر موجه شرکت نکنند، از گروه کنار گذاشته مي‌شوند. اين روش‌ها شانس تداوم کار گروه را افزايش مي‌دهد (کوري ـ کوري، 1382).

معمولاً گروه‌هايي که براي حل مشکلات عاطفي تشکيل مي‌گردند، از نوع گروه بسته مي‌باشند (شفيع‌آبادي، 1379).

10ـ نقش درمانگر به عنوان گروه:

هرچند عقايد در مورد ميزان فعال يا کنش‌پذير بودن درمانگر متفاوت است، توافق کلي وجود دارد که نقش درمانگر در درجه اول تسهيل و کمک است. در شرايط ايده‌آل، اعضاء گروه خودشان منبع عمده بهبود و تغيير هستند (کاپلان و سادوک، 1379). يالوم (به نقل از شفيع‌آبادي، 1379) مي‌گويد: اعضا در همان جلسه اول، بايد بياموزند که خود، مسؤوليت، فعاليت، تصميم‌گيري، ارزشيابي و غيره را دارند و کنترل از طريق درمانگر انجام مي‌گيرد.

اتمسفري که شخصيت درمانگر به وجود مي‌آورد، يکي از عوامل قوي ايجاد تغيير است. درمانگر بيش از يک کارشناس ساده است که راه به کار بردن روش‌هاي مختلف را مي‌داند، او از يک نفوذ شخصيتي نيز برخوردار است که بر متغيرهايي مثل همدلي، صميميت و احترام تأثير مي‌گذارد (کاپلان و سادوک، 1379).

به نظر ناپیرو و جرشنفلد[92](1973؛ به نقل از شفيع‌آبادي، 1379) رهبر گروه، وظايف و مسؤوليت‌هايي دارد که اگر آنها را به درستي انجام ندهد، گروه در نيل به هدف‌ها موفق نخواهد بود.

رهبري عبارت از ايجاد روابط انساني سازنده و تسهيل‌کننده بين اعضاي گروه مي‌باشد. رهبري مفيد و سازنده مستلزم آن است که رهبر گروه شخصاً از توانايي عقلاني و عاطفي کافي برخوردار باشد. رهبري، بخش تفکيک‌ناپذيري از فرايند کل گروه محسوب مي‌شود و عادات خاص، توانايي‌ها، مهارت‌ها و روش‌هايي را در برمي‌گيرد (شفيع‌آبادي، 1379).

تکاليف اساسي درمانگر در گروه درماني

1ـ تصميم براي ايجاد يک گروه درماني

   ـ تعيين زمينه و ابعاد گروه

   ـ انتخاب طول و دفعات جلسات گروه

   ـ انتخاب گروه بسته يا باز

   ـ انتخاب درمانگر همکار براي گروه

   ـ فرمول‌بندي مقررات گروه درماني يا ساير انواع درمان‌ها

2ـ کار ايجاد يک گروه درماني

   ـ فرمول‌بندي اهداف مناسب

   ـ انتخاب بيماراني که قادر به انجام تکاليف گروهي باشند   

   ـ آماده‌سازي بيماران براي گروه درماني

3ـ ساخت و حفظ يک محيط درماني

   ـ ايجاد فرهنگ گروه به طور آشکار و پنهان

   ـ شناسايي و حل مسائل رايج (عضويت، چرخش،گروه‌هاي فرعي، تعارض)

(جدول از اس .وينوگراف: گروه درماني: در درسنامه روانپزشکي، انتشارات روانپزشکي آمريکا، واشينگتن دي. سي. 1988؛ به نقل از کاپلان و سادوک، 1379).

11ـ کمک درمانگر

اکثر روان‌درمانگران ترجيح مي‌دهند در کار گروهي خود يک کمک درمانگر داشته باشند (ثنايي، 1374). موضوع اصلي در مرحله‌ي اوليه آن است که درمانگر و کمک درمانگر از سهم مساوي در تشکيل گروه و اداره آن برخوردار باشند. درمانگر و کمک درمانگر بايد تصوير روشني از اهداف گروه کاري که مي‌خواهند در اين زمان انجام دهند و نحوه تحقق هدف‌ها داشته باشند. همکاري و توافق اساسي بين درمانگر و کمک درمانگر براي شروع کار گروه بسيار اهميت دارد. چنانچه درمانگر سهم بيشتري در فعاليت‌هاي گروه داشته باشد، احتمالاً کمک درمانگر نقش منفعلي را پيدا خواهد کرد. آمادگي رواني درمانگر و کمک درمانگر و تبادل اطلاعات بين آنها اهميت زيادي دارد (کوري ـ کوري، 1382).

آماده سازي[93] :

به اعتقاد کاپلان و سادوک(1379)، بيماراني که توسط درمانگر براي تجربه گروهي آماده مي‌شوند، مدت طولاني‌تري به درمان ادامه داده و اضطراب ابتدايي کمتري در مقايسه با کساني‌که آمادگي پيدا نکرده‌اند گزارش مي‌کنند؛ اين آماده سازي عبارت است از توضيح دادن هر چه كاملتر روش درماني قبل از جلسه اول و پاسخگويي به هر سوالي كه ممكن است بيمار داشته باشد.

چيزي که معمولاً به نام «مقاومت» از اعضا ديده مي‌شود، اغلب نتيجه‌ي عدم موفقيت درمانگران در تبيين مناسب وجود گروه‌ها، چگونگي کارکرد آنها و نحوه مشارکت فعالانه‌ي اعضاست (کوري ـ کوري، 1382).

بارگرز و تيندال[94] (1982) و باومن و دي لو‌سيا[95](1993) (به نقل از کوري و کوري، 1382) سه روش را براي آماده ساختن اعضا جهت تجربه گروه توصيف مي‌کنند: يادگيري شناختي، تجربه‌ي جانشيني و تمرين رفتاري. اعضا با کمک روش‌هاي شناختي و از طريق خواندن جزوه‌هايي که هدف از گروه، انتظارات مربوط به عملکرد اعضا، مشکلات رايج و موارد خاص را توصيف مي‌کند، اطلاعات کسب مي‌کنند. تجربه جانشيني شامل استفاده از نوارهاي ضبط شده، نوارهاي ويديويي و فيلم‌هايي است که رفتار گروهي موردنظر را در يک گروه فعال منعکس مي‌کنند. تمرين رفتاري شامل شرکت دادن اعضا در فعاليت‌هاي ساخت‌دار مانند اداره‌ و دريافت پسخوراند، مواجهه، خودافشايي و شناسايي موارد مقاومت است. بارگرز و تيندال استدلال مي‌کنند که احتمالاً مفيدترين شکل آمادگي‌هاي پيش از تشکيل گروه تلفيقي از اين روش‌هاست.

مراحل رشد و تکامل گروه

گروه در طول عمر خود مراحل مختلفي را طي مي‌کند. مکانيسم‌هاي درماني در طول مدت درمان به طور يکسان و يکنواخت عمل نمي‌کنند. بلکه در هر مرحله‌اي از درمان، پاره‌اي از عوامل نسبت به ساير آنها اولويت و امکان وجود بيشتري پيدا مي‌کند. در مراحل اوليه که گروه در پي جذب و انسجام و تداوم کار گروه است، عواملي همچون «ايجاد اميد» و «عموميت» اهميت و اولويت‌ خاصي پيدا مي‌کنند. بر اثر ايجاد اميد و دلگرمي از ميزان کساني که احتمالاً گروه را ترک خواهند کرد، کاسته مي‌شود. بر اثر عموميت، ابهام و اضطراب ناشي از ناشناخته بودن گروه و اعضاي آن رفع مي‌شود، و اعضا در گروه احساس آرامش بيشتري خواهند داشت. انتظارات و نيازهاي اعضا، در طول عمر گروه ثابت و يکنواخت نخواهد ماند. ابتدا آنچه بيمار طالب آن است خلاصي از آثار جسمي و روحي (نشانه‌هاي مرضي) ناراحتي او است. ولي بعداً اين هدف تغيير پيدا مي‌کند و نظر او بيشتر معطوف به روابط انساني و ژرفاي رابطه مي‌گردد. به کار افتادن عوامل درماني هم از اين تغييرات متأثر است (ثنايي، 1374).

به طور کلي در روند تکامل گروه، چهار مرحله‌‌ي مختلف وجود دارد که عبارتند از: مرحله آميزش (آغازين)[96]، مرحله انتقال[97]، مرحله کار[98] و مرحله‌ي اختتام[99](همان منبع).

1ـ مرحله‌ي آميزش (آغازين)

به طور کلي در جلسه اول، اعضا و درمانگران گروه هر دو مضطرب‌اند. نگراني درمانگران گروه احتمالاً از اين است که گروه چگونه از آب در خواهد آمد، آيا آنها به عنوان رهبر گروه به خوبي از عهده رخدادهاي گروه بر خواهند آمد، و اين که آيا خواهند توانست گروهي از افراد بيگانه با يکديگر را طوري با هم الفت دهند که اعتماد لازم براي کار مؤثر و کارساز گروهي فراهم آيد. اضطراب اعضا معمولاً به خاطر نگراني از طرد شدن، بروز دادن خود، ملاقات با اشخاص جديد و وارد شدن به يک محيط و شرايط تازه است. اين قبيل نگراني‌هاي اعضا آميخته به اضطراب ايشان درباره موضوعات مشخصي است که قصد دارند آنها را در گروه طرح و بررسي کنند، اما نمي‌دانند که آيا از عهده اين کار برخواهند آمد يا نه. آنها به درستي مطمئن نيستند که از گروه چه انتظاري داشته باشند، و همين نکته باعث بالا رفتن نگراني آنها درباره تناسب خود با گروه و يا مورد قبول آن قرار گرفتن می شود. اعضاء در شروع گروه نگران جذب شدن در گروه و یا برکنار ماندن از آن هستند. اعضاي گروه ممکن است مقاومت هم داشته باشند، خصوصاً اگر گروه، يک گروه داوطلبانه نباشد. ممکن است آنها جسماً اما نه روحاً در گروه حاضر باشند؛ ممکن است نسبت به ارزش‌هاي گروه‌ها يا هدف گروه شک داشته باشند؛ ممکن است نسبت به ميزان کارآيي گروه براي خودشان نامطمئن باشند (کوري و همکاران، 1379).

اعتماد يکي از ملاحظات اساسي در مرحله اوليه گروه است. اعضا ممکن است از خودشان سؤال کنند که آيا «خود واقعي بودن» در گرون امن است؟ آيا بقيه به سخنان آنها گوش مي‌کنند، ديگران راجع به آنها چه فکر خواهند کرد؟ (همان منبع).

همچنين اعضاي گروه نگران نتايج هم هستند. آيا گروه بهره‌اي براي آنها خواهد داشت، آيا اتلاف وقت خواهد بود؟ و بالاخره اين‌که افراد در مرحله شروع نقش‌هايي در گروه پيدا مي‌کنند، ساختارهاي قدرت را به وجود مي‌آورند و متحداني پيدا مي‌کنند، هويت‌هايي را شکل مي‌دهند،‌رهبر و ساير اعضاي گروه را مي‌آزمايند، مي‌رسند به اين‌که آيا گروه آنها را پذيرفته و يا کنار گذاشته است، سعي مي‌کنند رهبر گروه را شاد کنند و مي‌کوشند انتظارات ساير اعضاي گروه را برآورده سازند (کوري و همکاران، 1379).

2ـ مرحله انتقال

گروه قبل از آن‌که بتواند وارد کار عميق و ثمربخش شود، نوعاً بايد يک دوره انتقالي نسبتاً دشوار را پشت سر بگذارد (کوري و همکاران، 1379). در اين مرحله، هريک از اعضاي گروه بحث درباره مشکل خود را آغاز مي‌کند. ابراز مشکل با نوعي شک و ترديد همراه مي‌باشد. زيرا روابط اعضا آن‌طوري‌که بايد و شايد، هنوز عميق نشده است (شفيع‌آبادي، 1379).

وظيفه اصلي و دشوار رهبر(ان) گروه در مرحله انتقال تدبير مداخله‌هايي است که گروه را به يک واحد همبسته[100] تبدیل مي‌کند. از فنون بايد با حساسيت دقيق و در موقع مناسب استفاده کرد. يکي از وظايف رهبر گروه تشويق و ترغيب اعضا به گذر از برخي مقاطع دشوار است. در عين حال، لازم است که رهبر(ان)، اعضاي گروه را به روبه‌رو شدن و حل تعارضاتي سوق دهند که طي تعامل اعضا در همان محل تشکيل گروه شکل مي‌گيرد. رهبران با عمل خود، موضع خويش را نشان مي‌دهند. اگر آنها از اعضاي گروه انتظار مواجهه و برخورد صادقانه، صريح، و سازنده دارند، شايسته است که خودشان با رهبري خويش الگوي اين قبيل رفتارها باشند (کوري و همکاران، 1379).

3ـ مرحله کار

پس از عميق‌تر شدن روابط و اعتقاد اعضا به يکديگر و طرح مسائل و مشکلات، تلاش براي حل آنها آغاز مي‌شود. بدين‌معني که اعضاء به بحث مي‌نشينند و فارغ از هرگونه عامل مزاحمي سعي مي‌کنند مددکار يکديگر باشند (شفيع‌آبادي، 1379).

تمرکز گروه در مرحله کار بر آن است که اعضا را با برانگيختن آنها به جستن و پي‌گيري مسائل مشترک گروه، به يکديگر نزديک کند. گروه وقتي در مرحله کار است که سطح همبستگي آن به حدي است که دو يا چند عضو گروه مي‌توانند همزمان روي مسائل مشترک کار کنند، نه اين‌که اعضا در فضاي گروه به نوبت به کار فردي مي‌پردازند. يکي از ويژگي‌هاي مرحله کار آن است که اعضا عموماً اشتياق به کار يا طرح مسائلي دارند که مايل به کاوش در آنها هستند. معمولاً در گروهي که به مرحله کار رسيده باشد، چند نفر از اعضا به وضوح مي‌دانند که از گروه چه مي‌خواهند، و لذا طالب اختصاص وقت گروه به خود هستند. از ويژگي‌هاي ديگر اين مرحله، تمرکز بر اکنون و اينجاست.از نشانه‌هاي يک گروه پربار اين است که اعضايش حرف زدن درباره رفتار و احساس‌هاي فعلي خود را ياد گرفته‌اند. همچنين اعضا مايل به تعامل ارزشمند و صريح و حتي رويارويي با يکديگر هستند گروه تعارض را به رسميت شناخته و ياد گرفته‌اند که نيازي به فرار از آن نيست.. ويژگي‌هاي ديگري که «مرحله کار» گروه را از مراحل اوليه و انتقال متمايز مي‌کند از اين قرار است: اعضا گروه هدف‌ها و نگراني‌هاي خود را آسان‌تر تشخيص مي‌دهند و ياد گرفته‌اند که مسؤوليت آنها را قبول کنند. درباره انتظارات رهبر و اعضاي گروه از خود، تصوير روشن‌تري دارند. اکثر اعضا احساس مي‌کنند جزئي از گروه‌اند . اعضاي گروه به پيشنهادات و تعبير و تفسيرهاي رهبر اعتماد دارند و نسبت به فنوني که در گروه به کار گرفته مي‌شود کمتر احتياط به خرج مي‌دهند. ارتباط اعضا از طريق رهبر کمتر صورت مي‌گيرد و بيشتر به صورت گفت‌ و شنود يا مبادله آزاد بين اعضا و تمايل آنها به ارتباط مستقيم با يکديگر است. اعتماد آنها به خود افزايش يافته و براي ابراز افکار خود، آزمودن رفتارهاي متفاوت و کاوش در مسائل شخصي، آمادگي بيشتري دارند. همبستگي گروهي در اين مرحله افزايش پيدا مي‌کند. اعضاي گروه با اشتراک مساعي، يک جمع قابل اعتماد به وجود آورده‌اند و براي يکديگر احترام، ارزش و اهميت قايل‌اند (کوري و همکاران، 1379).

4- مرحله اختتام

در هر گروهي که يک رابطه عميق، با معنا و توأم با ملاطفت به وجود آيد، اعضاي آن اکراه دارند که به پايان رسيدن آن را ببينند. اکثر مردم عميقاً از اين‌که جزو گروهي باشند که در آن بتوانند آزادانه احساسات، ترس‌ها، اضطراب‌ها، ناکامي‌ها، خصومت‌ها، عقايد و آرزوهاي خود را بيان کنند لذت مي‌برند (ثنايي، 1374).

سرانجام گروه به جايي مي‌رسد که بايد به طور موقت يا براي هميشه به کارش پايان داده شود. بهترين زمان براي خاتمه دادن به جلسات گروهي، هنگامي است که گروه به هدف‌هاي تعيين شده نايل آمده باشد (شفيع‌آبادي، 1379).

کرامر[101](1990؛ به نقل از کوري و کوري، 1382) وظايف اصلي خاتمه کار گروه را به صورت زير بيان مي‌کند: مرحله خاتمه کار گروه با آميزه‌اي از احساس‌هاي توأم با غمگيني، سردرگمي و شادي مشخص مي‌شود. وظايف اين مرحله بسيار زياد و مشکل است. اين وظايف عبارت‌اند از: درک خاتمه به عنوان يک تجربه‌ي روان‌شناختي، جمع‌بندي کردن تجربه‌ي درمان، صميمي شدن و رها کردن و بالاخره اوج آزادي براي تجربه شروع جديد.

شايد دو مرحله مهم گروه، شروع و پايان آن باشد. شروع به اين علت که در اين مرحله آهنگ کار و حرکت گروه نواخته مي‌شود، و پايان، به اين خاطر که در اين مرحله درس‌‌هاي آموخته شده شکل مي‌گيرد و نوعاً برنامه های عمل فرموله و تدوين مي‌شود (کوري و همکاران، 1379).

به طور کلي، لازم است که تکاليف زير در مرحله نهايي گروه جامه‌ي عمل بپوشد:

ـ مي‌توان اعضاي گروه را ترغيب به روبه‌رو شدن با پايان اجتناب‌ناپذير گروه و بحث همه جانبه در مورد احساس آنها درباره‌ي جدايي پرداخت.

ـ اعضاي گروه مي‌توانند هر مورد ناتمام خود با ساير اعضا و رهبر گروه را به اتمام برسانند.

ـ مي‌توان به اعضاي گروه ياد داد که گروه را چگونه ترک کنند و چطور آموخته‌هاي خويش را با خود ببرند.

ـ مي‌توان به اعضاي گروه کمک کرد تا برنامه‌هاي مشخصي براي تغيير کردن و به موقع اجرا گذاشتن درس‌هاي گروه در زندگي روزمره خود تنظيم کنند.

ـ رهبر گروه مي‌تواند به اعضا کمک کند تا راه‌هايي براي ايجاد شبکه حمايتي خود بعد از ترک گروه پيدا کنند.

ـ براي پيگيري و ارزيابي مي‌توان برنامه‌هاي مشخصي تدوين کرد (همان منبع).

رويكرد هاي گروه درماني

رويكردهاي مختلف گروه درماني محصول نظريه هاي مختلف هستند و در توصيف گروه درماني از زبان هاي نظري متفاوتي استفاده ميشود(فيرس و ترال،1383).

رويكردهاي نسبتا مطرح در گروه درماني عبارتند از :گروه درماني روانكاوانه،نمايش رواني،تحليل تبادلي؛ گروه هاي گشتالتي،رفتار درماني گروهي ،شناخت درماني گروهي و گروه هاي شناختي-رفتاري.

 

 

 

 

 

 



[1]- Mood Disorders

[2]-Cappadocia

[3]-Celsus

[4]- Tralles

[5]-Maimonides

[6]- Foli Criculaire

[7]-Folie a double forme

[8]- Kahlbaum

[9]- Kraepelin

[10]- Leonhard

[11]- unipolar depression

[12]-unipolar mania

[13]- bipolar

[14] - Weissman

[15] - Kessler

[16]- Learned hilplessness

[17]- Leibenluft

[18]- King & Markus

[19] - episode

[20]-Spearing

[21]-Flight of idea كلام و افكار بيمار به سرعت از موضوعي به موضوعي ديگر منتقل شده و قبل از اينكه  رشته‌اي از افكار تكميل    شود، رشته‌اي ديگر آغاز مي‌گردد. ترادف منطقي بهنجار عقايد غالباً حفظ مي‌شود.

[22].علائم درجه اول اشنايدر:شنيدن صداي بلند، توهمات سوم شخص، توهمات به صورت اشاره، توهمات جسمي، بيرون كشيدن يا تزريق افكار، انتشار افكار، درك هذياني، احساسات يا اعمالي كه بيمار آنها را ساخته يا تحت نفوذ ديگران مي داند.

[23] - Memphis & Zurich

[24]- Gunderson & Zanarine

[25]- Emotional baseline

[26]. Cyclothmic Disorder

[27] - Stress – diathesis modlel

[28] - Williams& Healy

[29] - Minors & Water house

[30] - Schildkraut

[31] - Silverstone

[32] - Cookson

[33] - Mendlewicz & Rainer

[34] -Paykel & Cooper

[35] - Mcpheerson

[36] - Abraham

[37] - Lwwin

[38] - Klein

[39] - omnipotence

[40] - denial

[41] - Idealization

[42] - Contempt

[43] - Jacobson

[44] - Reinforcement Model

[45] - Lewinosohn

[46] -Social skill Model

[47] - Chaplin

[48] - Barton

[49] - Coyne

[50] -Angest

[51] -brodie

[52] - Dunner

[53] - Back

[54] - Cognitive trial

[55]- Scott

[56] - Stanton

[57] - Garland

[58] - Ferrier

[59] - Winters

[60] - Neale

[61] - Derby

[62] - Lithium

[63] - Goodwin & Jamison

[64] - Carbamazepine

[65]-Valproate

[66] - Bowden

[67] -Lamotrigine

[68] - Gabapentin

[69] - Topiramate

[70] - olanzapine

[71]-Wolberg

[72]-Phares & Trull

[73]. Forsyth

[74].

[75]. Mesmer

[76]. Joseph Pratt

[77]. Lazell

[78].Marsh

[79].Moreno

[80]. Ackerman

[81]. Satir

[82]. Dreikurs

[85]. Lazaros

[86]. Wolpe

[87]. Universality

[88]. altruism

[89].Imitation

[90].Yalom

[91].Marathon

[92].Napier &Gershenfeld

[93].Preparation

[94].Borgers & Tyndall

[95].Bowman & Delucia

[96].Initial state

[97].Transition stage

[98].Working stage

[99].

[100]. Cohesive unit

[101]. Kramer

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره روان شناسی رنگ ها

بازديد: 595

تحقیق درباره روان شناسی رنگ ها

انسان-وبه تبع او اثر هنري-موجوديت نمي يابد،مگر انكه قالب وروحي داشته باشد0قالب و روح دو وجه منفك ياهمراه و تركيبي نيستند ،بلكه وجوهي محشور و عجيبند كه هيچ كدام بدون ديگري موجوديت و معنا نمي يابد0نه هر فالبي محمل هر روحي است و نه هر روحي تاب نشستن برهر قالبي رادارد0اين دو تنها با يكديگر موجوديت مي يابند و رشد مي كنند و مرتبت وجودي مي يابند0

در هنر معماري ، اثر و روح حاكم بر جايجاي آن از يكديگر منفك نيستند و نمي توانند كه باشند0نمي توان فضايي را تخيل نمود ؛بدون انكه صورت و شمايلي برايش قائل گشت و به همين منوال نمي توان صورت و شمايلي تصور نمود و مصالح ان را در نظر نداشت 0روح فراخ در همنشيني با قالب تنگ ،همچون انيسش خرد وحقير مي گردد يا قالب شكسته بر مي دارد0قالي فراخ نيز ذيل روح خرد شده ، ويران مي شود0 اين دو تنها با رشد متناسب و همپاي يكديگر ،كاراو زيبنده مي گردند0

هر عنصر يا واحد معماري در همان بدو پيدايي ، متحد با مصالح و پيكره ،معرفتي را نيز هويدا و اشكار مي گرداند كه به واسطه اين معرفت است كه آن پيكره ادراك مي شود0هرچند كه مصالح بنايي عامل ايستايي و برپا شدن هر اثر معماري است اما معرفت حاكم بر ان است كه حافظ و نگارنده كليت و گاه حتي جزئيات اثر خواهد بود و گرنه متروك خواهد ماند و ايستايي اش نيز ديري نخواهد پاييد و رو به ويراني خواهد گذاشت0

نقش و رنگ ،نقش پويايي در معماري دارند0 هنرمند در سطوح رنگارنگ كاشي كه به نحوي مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است-نمايش عالم ملكوت و مثال را ، كه عاري از خصوصيات زمان و مكان و فضاي طبيعي است، مي بيند0

پيشگفتار:

در هنر و معماري ايراني با دو پديده شكل و محتوا-يا عينيت و ذهنيت-و در يك كلام قالب و روح مواجهيم0اين مقولات در بر گيرنده هر سه جنبه از هنر معماري، يعني جايگاه اثر در شهر يا معماري شهري ، طراحي خود را بنا يا حجم اثر ، و در نهايت هنرهاي وابسته به معماري كه شامل مواردي چون رنگ و نقشي محوري در انچه كه معماري ايراني ناميده مي شود دارد، اما در دوره هاي پسين، اين شيوه يا مهجور گشته يا نقشي حاشيه يي يافته است 0 حال انكه چنين ظرفيتي را دارد كه فضاسازي كند و بدون اينكه تركيب احجام نا متجانس ضرورت يابد، فضاهاي دلخواه را ايجاد نمايد0

نقش و رنگ كه مبنا و اساس كاشي كاري مي باشند؛ چنانكه زاينده دنيايي از رموز و اسرار عميق اند و رنگ كه مبين حالات روحاني و نفساني ادمي در عالم ملكوت است وازصدها سال پيش مزين مساجد و مقابر و 000 بوده و در هر دوره سير تحولي ويژه خود را داشته است؛ در عصر حاضر به انزال و انزوار روي كرده است و توجه شاياني به ان نمي شود و كاشي كاري ، امروزه به صورت ماشيني انجام مي گردد و روح هنر امروز ، تجلي گاه روحيات عالي هنرمند نيست0

رنگ ها ، رنگ باخته اند و نقش ها مانند ستاره هاي درخشان اسمان بر صفحه كاشي كاري نمي درخشند0 باشد كه بدرخشند0

اين روزها بسياري از رنگ ها از دايره كلمات انسان دي حذف شده اند0 كسي حالا اسمشان را زبان نمي اورد0 كودكان اين دوره نمي دانند بيد مشكي چه رنگي است0 زرين ، لعل، مينايي ، ازرق ، گلگون ، و كهربايي هم به گوش نا اشنا هستند0ودر حال انقراض 0

محمدكاظمي ،نويسنده و پژوهشگر مي نويسد: از نظر عرفا مسائل غير مادي يا معنوي نيز رنگين بوده اند 0 ما بر  خلاف گذشتگان رنگ هاي مادي را هم از ياد مي بريم0 حال انكه انان معتقدبه رنگ هايي براي معنويات و ناديدني ها هستند0 رنگي براي دوست، رنگي براي صلاح و رنگي براي خدا0

ايه 138سوره بقره مي فرمايد: " اين رنگ خداست و چه رنگي بهتر از رنگ خداست؟ و ما پرستندگان اوييم" 0

فصل اول

رنگ

رنگها هر يك بنا بر مميزات خويش متضمن معنايي سمبوليك هستند0 حالات روحاني و نفساني ادمي و نحوه تحقيق وجود موجودات و اموردر عالم  همواره بابيان سمبوليك در ساخت هنر توام بوده است0 در سمبوليسم طبيعي ، رنگها بسيار ساده در كار مي ايند ، چنانكه سبز و سفيدو ابي و بي رنگ مظاهر تازگي ، پاكي ، اسمان و بي تعلقي است0 اما در هنر ديني و اساطيري حد مظهريت رنگها از اين فراتر مي رود0 في المثل در فرهنگ اسلامي سمبوليسم سبز متضمن عاليترين معاني عرفاني است و به اين صورت بالاخص در اطراف نام حضرت خضر(ع)تجلي مي كند .خضرسبز پوش جاويد است.

رنگ سبز سمبوليسم جاودانگي و نيكويي است كه صورتش از عالم طبيعت و محسوس اخذ شده ،اما معنايش از عالم معاني و نامحسوس .

درعين حال خشم و غضب و جنگ و جهاد نيزبا زبان خون ظاهر شده است و شياطين و ديو سيرتان در لباسي قرمزرنگ در نظر امده اند. علي رغم ايت تلقي ثا نوي رنگ سرخ از حيث زيبايي بسيار به هم نزديكند .بديسان نوعي سمبوليسم دوگانه از رنگ سرخ القا شده است كه درمورد رنگ سياه صدق مي كند .

نظام سه رنگه

سه در حد عدد ، و در حد مثلثدر هندسه  ، بازتابي از مفهوم بنيادي روح ، نفس ، و جسم است كه تمامي افرينش را مي سازد0 اگر از سوي ديگر در حد سيرهاي سه گانه روح در نظر گرفته شود، ياداور اعمال نزول، وبسيط عرضي است كه به ترتيب نمايشگر صفات انفعالي ، فاعلي ، و خنثي هستند( پيكره 66 )

سفيد غايت يكپارچگي همه رنگها است، پاك و بي الايش 0 در حالت نا مظهر خويش ، رنگ نور محض است پيش از تجزيه و پيش از انكه يكي خود بسيار گردد0 نور ، كه از حالت نمادين سفيد تلقي مي شود ، از خورشيد نازل مي شود و نماد توحيد است 0

همچنانكه رنگ با سپيدي اشكار مي گردد ، با سياهي پوشيده مي ماند ؛ " پوشيده از روشني بسيارش" سياه ، " شبي روشن ميان روز تاريك  " است ، چنانكه از خلال اين سياهي تابناك است كه مي توان وجوه پنهان حقتعالي را يافت 0 اين دريافت از طريق سياهي مردمك چشم حاصل مي شود كه ، در حد مركز چشم ، رمزا" حجاب بينش دروني و بيروني ، هردو است0 سياه فناي خويشن است0

نظام چهار رنگه

چهار در حد عدد ، و در حد مربع درهندسه ، بازتابي از نقش بندي تصويري نفس كل است كه به گونه ي صفات فاعلي طبيعت ( گرم ، سرد ، تر ، خشك) و كيفيات انفعالي ماده (اتش ، اب ، هواو خاك) ظاهر گشته است0 ( جدول 2) چهار ربع روز ، تربيعات قمر ، چهار فصل ، و بهره هاي چهارگانه ي زندگاني اين جهاني ادمي بازتاب هاي ثانوي اين نظام اند ( پيكره ي 67)0

رنگ هاي اوليه سرخ ، زرد ، سبز، و ابي به چشم مي ايند 0 اين چهار رنگ با چهار عنصر اصلي ( " اركان اربعه " ) همخواني دارند0 طبيعت ،عامل فاعلي در قبال ماده ، دائر كننده ي خلقت دنيوي ست و نواخت هاي ظاهر و باطن تمامي هستي راتعين مي بخشد 0 ادمي از طريق نظام چهار رنگه همخواني هاي محسوسي با جنبه هاي گونه گون اين نيروي جبلي طبيعت برقرار مي كند كه پيوسته در طلب حالت تعالي متماثل با حالت ازلي انتظام  خود است0

سرخ تداعي با اتش دارد ، نمايشگر صفات طبيعي و جفت گرمي و خشكي است 0خود مبين روح حيواني است-فاعلي، انبساطي ، انعقادي 0 از لحاظ زماني ، همان بامداد ، بهار ، و كودكي است0 سبز مكمل سرخ است ، نمايشگر صفات متضاد سردي و رطوبت است 0 سبز نماينده ي اب است و نفس مطمئنه ، با صفاتي انفعالي ، انقباضي ، و انحلالي 0 از لحاظ زماني همان شامگاه ، خزان ، و پختگي ست0 زرد هواست ، گرم و تر 0 صفتي فكورانه ، فاعلي ، انبساطي ، وانحلالي دارد0

ابي نماينده خاك است،سرد و خشك، ابي نشانه ي نفس اماره است ،با صفاتي انفعالي ،انقباضي، و انعقادي، ضمن انكه نمايشگر پايان دوره هاست ،زيرا كه شب است، زمستان است ،و پيري0سيرهاي نزولي و عروجي اين رنگها ،چون در حد حركتي از طريق چهار ربع يك دايره در نظر گرفته شوند، خود دايره ئي تمام و كمال ترسيم مي كنند؛ پايان يك دوره هيچ نيست جز نشانه ي اغاز دور ه ئي

ديگر0

سبز در اسلام برين هر چهار رنگ به شمار مي رود چرا كه متضمن ان سه رنگ ديگر هم هست0زرد وابي رويهم آميزه ئي متعادل از سبز به دست مي دهند كه سرخي ،پسديد آنست0سبز با دو ساحت فطري اش كه گذشته يا ازليت (ابي)و آينده يا ابديت (زرد)باشد،و با ضدش،زمان حال سرخ فام ،نشانه ي اميد ،باروري ،وجاودانگي ست0

هماهنگي رنگهاي همجوار

رنگهاي همساز ،يارنگهائي كه در دايره اي رنگ كنار هم هستند ،معمولا"در طبيعت يافت مي شوند0رنگين كمان مقياسي از سرخ تا به نارنجي و آبي تابه بنفش دارد0رنگهاي پائيزي رنگ سرخ را از خلال نارنجي ،زرد،طلايي،قهوئي ،و ار غواني در جه بندي مي كند0برگهاي در ختان با سبز زرد گونه ،سبز ،سبز ابي گونه درجه بندي مي شود 0بيشتر رنگها از حيث سايه-روشن با رنگهاي همجوار درجه بندي مي شوند0

رنگهاي همساز بر تاثيرات رنگي تاكيد دارد،همچنانكه در تمام موارد رنگ ساده ي اصلي يا فرعي به پيشگرمي دو همسايه ي واسط،كه نمايشگر منش اصلي انند،تشديد مي شود0

هماهمنگي رنگهاي ناهمساز

تضاد همزمان رنگهاي ناهمساز (مخالف)روي دايره ي رنگ در طبيعت نيز به همان فراواني رنگهاي موافق و همساز رخ مي نمايد0اين تضاد يا تخالف به شدت هر رنگ مي افزايدو،به اتكا‌ي پديده هاي پسديد، به هر كدام درخشش ،وضوح ،و باروري مي بخشد0

گلهاي بنفشه كه بيشتر مركز زرد فام دارند؛ بالهاي مرغ نيلي كه با تلا لو هاي مخالفتاب ،نارنجي زرد گونه مي زند؛و صحنه ي يك غروب نارنجي بر اسمان بحري سير هيچ نيستند جز نمو نه ئي چند استفاده عالي طبيعت از تضاد هماهنگ رنگها (پيكره ي 70)

با رنگهاي مكمله يا ناهمساز ،يك رنگ كرم (اغلب به مساحتهاي كوچك)را مي توان بر مساحتهاي بزرگي از رنگهاي سرد نشاند و بدينسان براي در هم شكستن كيفيتي انفعالي كيفيتي مثبت بر انگيخت 0ترتيب ناهمساز ها ،البته ،نه محدود به دايره ي رنگ بلكه شايد به بر جسته ترين نحوي در دو رنگ مكمل سياه و سفيد جلوه گر است 0

هفت رنگ

سنتا" مجمو عه ي هفت رنگ به مفهوم كلي رنگ نافذ است 0سفيد ،سياه ،و سندل فام،در حد گروه سه رنگه ي اول ،مكملسرخ ،زرد،سبز،و آبي اند كه در حد چهار رنگه ي دوم تلقي مي شوند0اينها رويهم ،به تعداد،گروهبندي  عالي هفت رنگ را نشان مي دهند0اين مشخصه ي عددي اساس درك نظام سنتي رنگ است0

رنگ سفيد:

سفيدي حتي "در بسياري از اشيا ي طبيعي نيز به نحو صفا بخشي زيبايي را تعالي مي بخشد ،چنان كه در مورد مرمر و مرواريد و گل ياس چنين است-بعضي از ملت هاي مختلف به طريقي در اين رنگ نوعي قداست و تاثير گذاري تشخيص داده اند 0در فلسفه حيات و رمزهاي مردمان ، اين رنگ نشانه بسياري چيز هاي موثر و بزرگ بوده است همچون عصمت نو عروسان وبركت پيري 0يا مثل تقدس آتش سپيد زبانه كشيده نزد زرتشتيان ،ولباس رو حانيان زرتشتي ،كه نشانه اي است از همان احساس احترام و حرمت ،ونيز پاكي دور از دسترسي كه براي روحانيت و مقام آن تصور  شده است0در بسياري از نقاط عالم ،سفيدي در پوستي كه بر گردن قضاوت مي افكنند ،حاكي از عظمت نمادين و عدالت در داوري است0هم چنين اين رنگ در بسياري از فر هنگ هاي ملل ،خبر آور نوعي شادي و بشارت نيز شده است0چنان كه در ميان روميان ،سنگ سفيد نشانه روز  خوش بود0

البته همه اين معاني و رموز رنگ سفيد و خصايص آييني آن ،كه به حالت خواسته يا نا خواسته در ذهن معماران اثار اسلامي ودر هيئت و جامه دروني و گاه بيروني اين بناها (به خصوص در مناطق كويري)متجلي مي گردد،علي رغم گوناگوني نظرات و تشتت اعتقاداتي كه اين رنگ در فر هنگ هاي قبلي داشته ،در مسجد اسلامي ،شكل واحدي و توحيدي به خود مي گيرد،از اعتقادات و معاني بومي فراتر رفته و در جهت بيان حالات قدسي و ان روح عبادتگر و نيايشگري قرار مي گيرد كه ديده بر نقطه اي واحد و نوري متجلي از منبع فياض وحدانيت دارد0

رنگ سفيد،هم چنان كه "پر معني ترين رمز پديده هاي روحاني است ،عامل تشديد در تمامي چيز هايي نيز هست كه براي بشر از همه چيز پر مهابت تر ،وحشتناك تر و حتي تر ساننده تر هستند0

رنگ سياه:

رنگ سياه در عرف عام با تيرگي و پريشاني روزگار و فلاكت و بدبختي قريت است0اما حضور آن در آداب ور سوم مختلف حكايت از معني دو گانه آن مي كند0لباس برخي روحانيون مسلمان و مسيحي  و لباستيره كاهنان  بابلي كه قبايي به شكل ماهي سياه بود از معاني مثبت آن حكايت مي كند0در محافل اشرافي قديم رنگ سياه رنگ رسمي لباسها بوده است0خلعت سياه از اين زمره است

سياه پوشي در برخي اقوام معنايي قريب به معتقدات اسلامي در باره سبز پوشي خضر دارد0

در ادبيات و عرفان اسلامي رنگ سياه نشانه تعالي است0چنانكه آب حيات در ظلمات به دست مي ايد و مقام شب قدر نشانه تعالي شب از روز است0

سندل فام خاكي ست، رنگ زمين:"تهي از رنگ" 0

سندل فام ،از جنبه ي نمادين ،همان آدمي ست به اجمال ،زمين است به تفصيل،جسم نزد صنعتگر ،سطح خنثي نز دهندسه دان،و كف از براي مهندس ومعمار0

آميزش بصري رنگها:

رنگها از كيفياتي واجد بعد بر خوردارند0رنگهاي كرم از قبيل سرخ ،نارنجي وزرد فاعلي و پيشتاز ،رنگهاي سرد از قبيل سبز ،آبي و بنفش انفعالي اندو پسنشين0با اين اصل ،سلسله هائي از تراز هاي اوليه ،ثانويه و ثالثه ،وابسته به پس زمينه ،الگوها و روشني ها يا تلالو حاصل مي ايد0

پس زمينه ،سنتا"به رنگي واحد يا به رنگهاي همساز متمركز به رنگ آبي كه همجوار با سبز-آبيها يا آبي-بنفش هايند،گرايش دارند0تراز هاي ثانويه ،در حالي كه سوي ناظر پيش مي آيند و گاهي اوقات مركب از الگوهاي بسيارند،نمايشگر رنگهاي مكمله ي پسزمينه هايشان هستند0تسلط عمده يرنگ زرد ويژگي اين تراز است،اما الگوهاي ثانويه ي فيروزه ئي هم رايج اند0در مورد اخر،اما،تاكيد اصلي هميشه روي تراز هاي نارنجي زرد گونه است0

روشنه هاي شكو فه هاي سفيد وزرد روشن يا ديگر نقشمايه ها ويژگي بخش تراز ثالثه اند كه به ناظر از همه نزديك تر مي نمايد0اين روشنه ها لاجرم به پسنشين ترين نظامالگو هاي ثانويه تعلق مي گيرند و بدينسان عمق بصري با توازني پديد مي اورند0

رنگها،نمايشگر اندازه ي نسبي آشكاري هستند ،چون رنگهاي روشن مايل به انبساط اندو رنگهاي تيره مايل به انقباض0زرد فراخمايه ترين رنگها مي نمايد ودر پي ان سفيد،سرخ ،سبز،آبي   و سرانجام سياه قرار داردكه تنكمايه ترين رنگهاست0گزينش عاقلانه ي شكوفه هاي كوچك سفيد يازرد در تراز هاي ثالثه، كه پيش تر مطرح شد، شاهدي است براي آگاهي هنرمند سنتي از اين ظرايف كاربرد رنگ0

قوانين آميزش بصري رنگ با تضاد هاي همزمان يا متوالي رنگها سرو كار دارد 0اگر رنگها پر تضاد در مساحت هاي كوچك ارائه شده باشند به چشم از هم شناخته نمي شوند و خبط بصر به بار مي اورند0اگر سرخ و سبز در اميزند حاصل كار قهوه اي گلفام است0

رنگ در معماري اسلامي

در معماري اسلامي به خصوص مساجد ،نقوش گچبري ها ،آجر كاريها و كاشي كاريها بر مبناي معناي سمبوليك هر يك از انها و حس پوياي زيبا پسندي مذهبي مردمان انتخاب مي شوند0ختايي ها ،اسليمي ها و ديگر نقوش كاشيكاري كه با رنگ هاي ملايم و تضاد هاي دلنشين كنار هم و در لابلاي هم مي خزند ،چشم را با منحني هاي بيكران به هم بافته شان به مسير هاي بي انتهاي مامني نامعلوم و بهشتي گم شده سوق مي دهند0

بيشترين قسمت سطوح كاشي كاري به رنگ هاي سردي چون زنگاري ها ،فيروزه اي ها و لاجوردي ها تعلق دارد0لاجوردي ها ورنگ هاي آبي خام،عمق دارند كه آدمي را به بي نهايت و به جهاني خيالي و دست نيافتني مي برند0ابي گستردگي و وسعت آسمان صاف را به ياد مي آورد0نشانه صلح است و بهجت و فرحناكي ورنگ بي گناهي 0نور ابي،كساني راكه بي قرارند،ارام مي كند0آبي همواره متوجه درون است و جنبه هاي گوناگون روح آدمي را نشان مي دهد ،در فكر و روح اوداخل مي شود و باروان او پيوند مي خورد0آبي معني ايمان مي دهد واشاره اي است به فضاييلايتناهي وروح0براي مردم مشرق زمين ،آبي سمبل جاودانگي است0وقتي به تاريكي مي گرايد،معني وهم ،بيم،وغم واندوه،يامرگرا به خود مي گيرد0مردمان آيين پرداز باستان،به قداست فيروزه اي معتقد بودند 0به زعم انها،فيروزه سوي چشم را زياد مي كرد0رنگ رويش وتعالي بود،نازايي و بي باري را از بين مي برد،عزت وسلامت نفس مي اورد ،و نقشي داشت در چيرگي نور بر ظلمت0

لاجورد رنگ عالم مثال است،حكمت عاليه عالم علوي است 0تماشاي اين رنگ،تماشاي وسعت درون است،رسيدن به شعور را زناك و شهود متاعلي است0بيانگر بيكرانگي آسمان آرام و تفكر بر انگيز سحرگاهان صاف و صميمي است0

در زمينه كاشيكاري ،اين رنگ به نهايت گويايي مي رسد و همچون سينه فراخ لاجوردين سپهر،تماميت فضاي ميان نقش ها را مي اكند و نقوش زير زرد و نارنجي در ميانه ان بسان ستارگاني در اسمان بيكرانه شب هنگام ، مي درخشند0

در اين عرصه ،هر عاملي كه به كار گرفته مي شود و هر فني كه مايه زايش و افرينش اثري است،نشان از جهان علوي دارد و هر نقش ورنگ ،در تمام نماد وسمبل ،بيانگر چيزي از همان عالم است وهنر مند در اين فرايند ،در مقام انساني است كه به صورت ،ديدار و حقيقت اشيا در وراي عوارض و ظواهر مي پردازد0او صنعتگري است كه هم عابد است وهم زائر،وبراي اين است كه صورت خيالي هنر اسلامي متكفل محالات و ابداع نور جمال ازلي حق تعالي است ؛ نوري كه جهان در آن آشكار مي شود و حسن جمال اورا چون اينه جلوه مي دهد.

نتيجه:

لذت ارتجالي از زيبايي رنگ ونوربي شك با معاني ماوراي طبيعي نور و تصاوير استعاري حاصل از رخشندگي و تابندگي مطلق آن قابل حس است.

رنگ ها هر يك نشانگر موجوديتي خاص هستند ،ويژگي هر رنگ با خصوصيت هر وجودي تطابق دارد ،رنگ ها به آنها شخصيت مي دهند و هر كدام را متمايز از ديگري مي كنند اين موجوديت شامل حالات روحاني ،دوره هاي مختلف زندگي زمان و عناصر چهارگانه و... مي باشد.

فصل دوم : كاشي كاري

سابقه تاريخي

كاشي سازي و كاشيكاري كه بيش از همه در تزيين معماري سرزمين ايران ،وبه طور اخص بناهاي مذهبي به كار گرفته شده ، داراي ويژگي هاي خاصي است0

اين هنر و صنعت از گذشته بسيار دور در نتيجه مهارت ،ذوق و سليقه كاشي ساز در مقام شيئي تركيبي متجلي گرديده ،بدين ترتيب كه هنرمند كاشيكار با كاربرد و تركيب رنگهاي گوناگون و يادر كنار هم قرار دادن قطعات ريزي از سنگهاي رنگي و بر طبق نقشه اي از قبل طرح گرديده ،به اشكال متفاوت وموزون از تزينات بنا دست يافته است0

طرح هاي ساده هندسي ،خط منحني ،نيمدايره،مثلث،و خطوط متوازي كه خط عمودي ديگري بر روي انها رسم شده از تصاويري هستند كه بر يافته هاي دوره هاي قديمي تر جاي دارند،كه به مورور نقش هاي متنوع هندسي ،گل و برگ،گياه و حيوانات كه باالهام و تاثير پذيري از طبيعت شكل گرفتند پديدار مي گردند،و در همه حال مهارت هندمند و صنعت كار ، در نقش دادن به طرحها و هماهنگ ساختن انها ،بارزترين موضوع مورد توجه مي باشد0

اين نكته را بايد ياد اور شد كه مراد كاشيگر و كاشي ساز از خلق چنين اثار هنري هرگز رفع احتياجات عمومي وروزمره نبوده ،بلكه شناخت هنرمند از زيبايي و ارضاي تمايلات عالي انساني و مذهبي مايه اصلي كارش بوده است 0مخصوصا"اگر به ياد اوريم كه هنرهاييي كاربردي بيبشتر جنبه كاربرد مادي دارند ،حال انكه خلق اثار هنري نمايانگر روح تلطيف يافته انسان مي باشد0

هنر كاشي كاري معرق، تركيبي از خصايص تجريدي و انفرادي اشيا و رنگهاست ،كه بيننده را به  تحسين ذوق وسليقه واعتبار كار هنرمند در تلفيق و تركيب پديده هاي مختلف وادار مي سازد0

وجه تسميه كاشي

جغرافي نويسان قديم عرب  شهر كاشان را قاشان نوشته اند ،ودر شرق زمين ساخت يك نوع اجر معروف به كاشي يا كاشاني به اين شهر نسبت داده شده است0

هنر در عرصه معنا

در تذهيب ها ،گچبري ها ،و معماري و كاشي كاري ،هر تصوير ي، نشان از بهشت مثال روح دارد0

ضمنا" انچه فرش را پيوند و يگانگي مي دهد همانا پود است كه در حواشي ظاهر مي شود0از نظرگاه سمبوليسم هنر ديني تارهاي پود مانند "اسما و صفات خدا "است كه زير بناي همه هستي است اگر ان را از فرش بكشيم سراسر مي پاشد0

باكمي تعمق روشن مي گردد كه هنرمندي كه همه نيروهاي باطني خودرا براي به وجود اوردن اثاري كه ابعاد ان از چند سانتي متر فراتر نمي رود گرد مي اوردو همه پريشانيهاي خاطررا به هنگام طرح دقيق و رنگ اميزي و قلم زني و اتصال ظريف چوب  و كاشي وفلز و ايجاد خطوط و نقوش برروي فلزات و شيشه و كاشي و چوب از ياد مي برد و جمعيت خاطر را جايگزين انها مي سازد،  در ان حال امادگي براي  الهامات و پذيرش صور خيالي ابداعي ،پيدا مي كند استاداني كه با قلم گيري ظريف سروكار دارند مجبورند نفس را در سينه حبس نمايند و مرتبا"لحظاتي چند به اين حالت كار كنند0معلوم است كه در اثار اين گونه هنرمندان  چه اندازه رنج و درد و زحمت وجود داشته كه طبيعتا"در نفوس انها اثري تهذيبي و پالايشي دارد، و خود يك نحوه  رياضت روحاني است كه در مراحل بعد با ادمي همراه مي شود كه سيرر وسلوك هنرمند را هنگام كار بيان مي كند0

از روحانيت هنر در اسلام است كه بسياري از هنرمندان اهل سير و سلوك بوده و ادابي معنوي را در صنايع اسلامي ايجاد كردند و به همين جهت صوفيه براي انان ادابي معنوي پرداختند كه از معماري گرفته تا چيت سازي را در بر مي گرفت و به اين فنون روحانيتي عميق مي بخشد0علاوه بر اين ،اوضاع خاص حاكم بر هنر هاي مستظرفه خود بر اين حالت مي افزود و ان عبارت از ريزه كاريهاي مندرج در كار صنايع بود 0

كاشي كاري در دوره هاي مختلف ايران

در ايران مراوده فرهنگي ،اجتماعي ، نظامي ،دادو ستد هاي اقتصادي و رابطه صنعتي ، گذشته از ممالك همجوار  با ممالك دور دست حتي از دوران تاريخي سابقه داشته است0اين روابط تاثير متقابل فرهنگي را در بسياري از شئون صنعتي و هنري به ويژه هنر كاشي كاري و كاشي سازي به همراه داشته ،كه اولين اثار و مذاهب اين هنر در اواخر هزاره دوم ق0م0 جلوه گر مي شود0در كاوش هاي باستان شناسي چغازنبيل ،شوش وساير نقاط باستاني ايران،علاوه بر لعاب روي سفال ،خشت هاي لعاب دار نيز يافت شده است0فن و صنعت موزاييك سازي يعني تركيب سنگ هاي كوچك و طبق طرح هاي هندسي و با نقوش مختلف زيبا در اين زمان به اوج ترقي و پيشرفت خود رسيده است0

تزينات به جاي مانده از زمان هخامنشيان حكايت از كاربرد اجرهاي لعاب دار رنگين و منقوش و تركيب انها دارد،بدنه ساختمان هاي شوش و تخت جمشيد با چنين تلفيقي ارايش شده اند ،دو نمونه  جالب توجه از اين نوع كاشي كاري در شوش بدست امده كه به "شيران وتير اندازان"معروف است علاوه بر موزون بودن و رعايت تناسب كه در تركيب اجزاي طرحها به كار رفته ،نفش اصلي همچنان حكايت از وضعيت و هويت واقعي سربازان دارد0چنانكه چهره ها از سفيد تا تيره و باالاخره سياه رنگ مي باشد، وسايل زينتي مانند گوشواره و دستبندهايي از طلا در بردارند و يا كفش هايي از چرم زرد رنگ به پادارند0از تزينات كاشي همچنين براي ارايش كتيبه ها نيز استفاده شده است 0 رنگ متن اصلي كاشي هاي دوره هخامنشيان اغلب زرد ،سبز و قهوه اي مي باشد و لعاب روي اجر ها از گچ و خاك پخته تشكيل شده است0

در دوره اشكانيان صنعت لعاب دهي پيشرت قابل ملاحظه اي كرد ،و به خصوص استفاده از لعاب يكرنگ براي پوشش جدار داخلي و سطح سفالين معمول گرديد، و همچنين غالبا" قشر ضخيمي از لعاب بر روي تابوت هاي دفن اجساد كشيده شده است0در اين دوره به تدريج استفاده از لعاب هايي به رنگ هاي سبز روشن و ابي و فيروزه اي رونق كرده است0

طرح هاي تزيني اين دوره از نقش هاي گل و گياه  ،نخل هاي كوچك، برگ هاي شبيه گل لوتوس و تزينات انساني و حيواني است0

در عصر ساسانيان هنر و صنعت دوره هخامنشيان مانند ساير رشته هاي هنري ادامه پيدا كرد ، و ساخت كاشي هاي زمان هخامنشيان با همان شيوه و با لعاب ضخيم تر رايج گرديده است0نمونه هاي متعددي از اين نوع كاشي ها كه ضخامت لعاب انها به قطر يك سانتي متر مي رسد در كاوش هاي فيروز اباد و نيشابور به دست امده است0در دوره ساسانيان علاوه بر هنر كاشي سازي هنر موزاييك سازي نيز متداول گرديد0 رنگ اميز هاي متناسب ، ايجاد هماهنگي و رعايت تناسب از ويژگي هاي كاشي كاري هاي اين دوره مي باشد 0

پس از گسترش دين اسلام  به مرور ،هنر كاشي كاري يكي از مهمترين عوامل تزيين و پوشش براي استحكام بناهاي گوناگون به ويژه بناهاي مذهبي گرديد0يكي از زيباترين انواع كاشي كاري را در مقدس ترين بناي مذهبي يعني قبه الصخره به تاريخ قرن اول هجري مي توان مشاهده كرد0

از اوايل دوره اسلامي كاشيكاران و كاشي سازان ايراني  مانند ديگر هنرمندان ايراني پيش قدم بوده و طبق گفته مورخين اسلامي شيوه هاي گوناگون هنر كاشي كاري  را با خود تا دورترين نقاط ممالك تسخير شده يعني اسپانيا نيز برده اند0

هنرمندان ايراني از تركيب كاشي هايي با رنگ هاي مختلف به شيوه موزاييك نوع كاشي هاي "معرق"را به وجود اورده اند0و خشت هاي كاشي هاي ساده و يكرنگ دوره قبل از اسلام را به رنگ هاي متنوع اميخته و نوع كاشي "هفت رنگ"را ساختند0 همچنين از تركيب كاشي هاي ساده با تلفيق اجر و گچ نوع كاشي هاي معلقي را پديد اوردند0و به اين ترتيب از قرن پنجم هجري به بعد كمتر بنايي را مي توان مشاهده كرد كه بايكي از روش هاي سه گانه فوق و يا كاشي هاي رنگي تزيين نشده باشد0

انواع كاشي:

1-كاشي يكرنگ 2- كاشي معرق 3-كاشي هفت رنگ 4-كاشي زرين فام 5- كاشي با تلفيق اجر6-كاشي معلقي

سير تحول هنر كاشي سازي از اوايل دوره اسلامي تا عصر حاضر

ارزش و اعتبار معماري ايران تا حدود زياد ي به تزينات ان بستگي دارد 0كاشي كاري از مهم ترين خصوصيات معماري بوده ،و بسياري را عقيده بر اين است كه ايران اولين كشوري بوده كه از كاشي به عنوان عاملي براي تزئين و سپس استحكام بنا از ان بهره گرفته است0قبل از رواج كاشي كاري در معماري تقريبا"از اوايل دوره سلجوقيان اغاز مي شود ،"اجركاري "و "گچ كاري"دو عنصر مهم در تزيينات بودند0شيوه اجركاري  در معماري ايران منجر به "كاشي كاري گرديده است 0

از اوايل دوره اسلامي تا قرن چهارم هجري، گچبري ، " نقاشي" و " سنگ كاري " بيشترين تزئينات بناهاي مذهبي و غير مذهبي را در بر گرفته ، به نظر مي رسد بهره گيري از تزئينات اجر تا قبل از حدود سال سيصد هجري چندان متداول بوده است0

در دوره غزنويان نيز اجر كاري از اهميت ويژه اي برخوردار بوده و هنرمندان و معماران اين دوره بسياري از بناها را با اجر تزئين كرده اند0

با اغاز قرن پنجم هجري ،شيوه اجر كاري كه در اغاز از شرق ايران شروع شده بود تقريبا"در تمامي نقاط در تمامي نقاط به خصوص قسمت شمال متداول گرديد،و بناها ي مذهبي و غير مذ هبي با اين شيوه تزيين شدند0

از دوره سلجوقيان هنرمندان به رموز ساخت اجرهاي لعابدار اشنا بوده اند ،هم چنين پاره يي از منابع اوليه و تاريخي حكايت از ان دارد كه در اوايل دوره اسلامي بناها با نوعي كاشي اراسته شده اند0

معماران ايراني در اوايل دوره اسلامي در پوشش اجر با لعاب يكرنگ پيشقدم و مبتكر بودند و در رنگ اميزي كاشي ،رنگ ابي فيروه اي را بر ساير رنگها برتري دانسته و مورد توجه قرار داده ، و همراه با تلفيق اجر كاشي هاي فيرو زه يي رنگ استفاده كرده اند و به نحوه مانند نشانيدن نگين انگشتري ، تكه هاي رنگين كاشي را به اشكال هندسي در اندازه هاي مختلف ميان اجر هاي قالب زده ويا در بين اجر هاي تزئيني به صورت كتيبه هاي كوفي قرار داده اند 0

در دوره كوتاه مدت خوارزمشاهيان هنر اجر كاري و كاشي كاري يكرنگ به شيوه دوره متقدم ادامه يافت0 سردر وروديه بناها مزين به سوره هاي قراني به خط كوفي به رنگ فيروزه يي زيباترين نوع تزيين بنا با كاشي يكرنگ را در بر مي گيرند0

حملات "مغول" زماني فعاليت هاي هنري را دچار وقفه ساخت ولي به تدريج از اواسط قرن هفتم هجري ،با پذيرش دين اسلام توسط حكمرانان ايلخاني ، احداث بناهاي مذهبي و غير مذهبي همراه با تزينات اجر كاري و كاشيكاري اغاز گرديد0از اين زمان به بعد استفاده از رنگهاي ديگري چون زرد ،نيلي ،قهوه يي ،سياه و سفيد رواج يافت0

تزينات كاشيكاري كه تا دوره ايلخاني فقط سطوح خارجي بناها را مزين مي كردند،از اين دوره به بعد براي پوشش سطوح داخلي بناها نيز به كار گرفته مي شدند0

در اواخر دوره ايلخانيان و آغاز عهد تيموريان هنر كاشيكاري با سابقه يي در حدود سه قرن ، به زيباترين شكل خود يعني كاشي "معرق " نمايان گرديد0

هنر كاشي سازي معرق يا كاشي گل وبته به تدريج زينت بخش معماري ايران ،به ويژه بناهاي مذهبي گرديد0اهميت كاشي معرق نسبت به انواع ديگر كاشي ،زيبايي فو ق العاده و درجه استحكام آن است،وبه همين دليل پس از گذشت ساليان سال بر روي بناها بر جاي مي ماند0

هنرمندان دوره تيموريه كاشيكاري معرق رادر شرق ايران توسعه داده و بسياري از بناهاي مذهبي اين ناحيه ،به ويژه در هرات ،سمرقند و بخار اپايتخت هاي تيمورو جانشينان او با كاشي معرق تزيين گرديده است0

در كاشيكاري معرق، رنگ هاي متنوع بكار برده شده كه در اين بين رنگهاي متنوع سفيد وآبي تيره ،فيروزه يي ،سبز و پرتقالي بيشتر به چشم مي خورد0

از اواخر دروره تيموريه و آغاز دوره صفويه استفاده از نوع ديگري از كاشي معروف به كاشي "خشتي"يا"هفت رنگ" در تزيين بناهاي گوناگون متداول شد0

در اواخر دوره هاي تيموري و صفويه به تدريج تزئينات كاشي " هفت رنگ " جايگزين كاشي كاري معرق گرديد 0 تحول و رواج كاشي " هفت رنگ " را تا حدودي مي توان ناشي از دلايل اقتصادي و سياسي دانست 0 با توجه به اهميت معماري و احداث روز افزون بناهاي مذهبي و غير مذهبي در دوره صفويه معماران بر ان شدند كه در تزئين بناهاي گوناگون از شيوه تزئيني كاشي "هفت رنگ " بهره گيرند0

براي ساخت كاشي هفت رنگ ابتدا طرحهاي مورد نظر را روي كاشي ساده اماده ساخته ، و سپس نقش ها و نگاره ها را به رنگهاي مختلف دراورده و سر انجام لعاب داده و به كوره مي برند0 كه هر يك از كاشي هاي مربع ، خود شكل قسمتي از طرح تزئيني را تشكيل مي داده است0

طرح اسليمي از جمله طرحهاي متنوع كاشي هفت رنگ است كه هنرمندان دوره صفويه به ان توجه فراواني داشته اند اين شيوه امكان هماهنگ ساختن با معماري اسلامي را به ميزان زياد فراهم مي اورد ، كه از جمله پوشش گنبد هاي مزين به طرح اسليمي تناسب چشمگيري با اندازه گنبد دارند0

كاربرد كاشي كاري هفت رنگ كه از اواخر دوره تيموري در بناهاي مختلف مامور گرديد ، تا دوره قاجاريه ادامه داشت، ولي متاسفانه در دوره متاخر اين شيوه تزئين از نظر ساخت ، رنگ و لعاب به استثناي چند مورد نادر سير نزولي پيموده است0 رنگ هاي زرد و نارنجي روشن از جمله رنگ هاي متداول دوره قاجاريه هستند0

از ديگر انواع كاشي هاي تزييني دوره اسلامي ، كه به سابقه ساخت و استفاده از ان در تزيين معماري به قرون اوليه اسلامي باز مي گردد، نوع طلايي و زرين فام است 0 كه پس از اندك زماني در قرون اوليه اسلامي نزديك شد0

توسعه تدريجي ساخت كاشي زرين فام و استفاده ان در معماري به ويژه در بناهاي مذهبي از اواخر دوره سلجوقيان اغاز گرديد، و در دوره هاي خوارزمشاهيان و به خصوص ايلخانيان به اوج ترقي رسيد و تحول چشميگري در ان به وجود امد 0

برجسته اري در روي كاشي در زمان مغول رواج داشته و تعداد زيادي از كاشي هاي ستاره اي شكل اين دوره كه در حاشيه با كتيبه و در وسط با نقوش انسان ، حيوان و يا گل و گياه مزين گرديده در كارگاههاي كاشي سازي تخت سليمان ساخته شده است0 از انواع ديگر نقشهاي مختلف ، مخصوصا" نقش اژدها در روي كاشي ها مستطيل شكل بيشتر به شيوه برجسته در كاشي هاي كوكبي شش ضلعي و هشت ضلعي به شكل ساده به چشم مي خورد 0 اغلب نوشته هاي دور كاشي هاي كتيبه دار روي زمينه لاجوردي به رنگ قهوه اي ساده نوشته شده است0

در قرن هفتم هجري قمري كاشي كاران هنرمند با الهام از گرايشهاي مذهبي ، زيبا ترين كاشي هاي محرابي را ساختند0

شيوه كاشي  با تلفيق  اجر همانند شيوه اجر و كاشي يكرنگ بوده ،با اين تفاوت كه به جاي كاشي يكرنگ از كاشي هاي الوان استفاده شده است0تلفيق اجر و كاشي كه عموما"با حركت زيباي شطرنجي شكل مي گيرد ،ارزش ويژه اي به معماري دوره اسلامي بخشيده است0

استفاده از كاشي و اجر در ارايش بناهاي مذهبي و غير مذهبي از قرن هفتم هجري به بعد از زماني توسعه يافت كه هنرمندان كاشي كار در صنعت كاشي سازي با لعاب الوان به مرحله پيشرفته اي رسيدند، و به رنگهاي مورد نظر مانند لاجوردي، سفيد، آبي و سبز با لعاب هاي گوناگون دست يافتند0

تزينات خط بنايي كه به علت شيوه خاص نگارش آن به خط معلق نيز شهرت يافته زيباترين شكل تركيب اجر و كاشي را به روي نناها  نمايش مي دهند  ،اين شيوه به خصوص نقش افرين سطوح بناهاي مذهبي متعددي گرديده است0

هنر معلقي را مي توان مكمل كارها وتزيناتي دانست كه در اناوع نماسازيها و پوشش هاي خارجي و داخلي به كار گرفته مي شود0

در قرن چهارم و پنجم هجري براي زيبا سازي و نماسازي ساختمانها،از روش تزينات اجري در رج چيني بناها استفاده مي شد و اتصال و پيوند يك جاي نما به بنا از ويژگي هاي اين روش بود اين ،پيوند را در اسلام معماري "امود"مي نامند0

سنگ كاري ،اجر كاري ،گچبري و كاشيكاري از تزينات چهار گانه معماري دوره اسلامي ايران هستند ،كه در هر دوره اي از تاريخ عوامل مختلف طبيعي ،سياسي و اقتصادي را پشت سر گذاشته وراه خود را طي كرده و نمايشي از زيباييها افريده و به جايي گذاشته ،ولي در يكي دو قرن اخير،وبا اغاز عصر ماشين و توسعه هنر هاي جديد ،هنرهاي سنتي تزيني معماري ايران به دست فراموشي سپرده شده است0

گذشت 14قرن از معماري ايران، و انچه تا كنون از هنر اجر كاري ،گچبري و كاشيكاري در كشور پهناور ايران بر جاي مانده همگي ياد اور ذوق و سليقه و مهارت و ابتكار هنر مندان و استاد كاراني است ، كه هنر خود را با الهام از عقايد مذهبي به كار گرفته و با ايمان به وحدانيت در تزيين معماري ايران به خصوص كاشيكاري ، به زيباترين شكل به ان ارزش جاودانه اي بخشيده اند0

نگارش بر كاشي در تمامي ادوار اسلامي يكي از تزينات مهم و مورد علاقه سفالگران بوده است،كه زماني با الهام از عقايد و گرايش هاي مذهبي ،و زماني تحت تاثير ادبيات شكل گرفته و زيبايي و جلوه يي خاص به اين هنر  سنتي ايران بخشيده است0در اوايل دوره اسلامي از قرن دوم الي چهارم  هجري قمري كتيبه هاي ظروف سفالين را كلمات قصار ،احاديث، گفته هاي بزرگان ،ضرب المثل هاو همچنين عباراتي در طلب بركت و خوشبختي براي صاحب ظرف و تو كل به خدا در بر مي گيرد ،كه عموما"به شيوه كوفي به ويژه در جدار داخلي و سپس بر كف و يا بر روي آن جاي گرفته است0سفالگران همچنين پندواندر زهاي بزرگان و يا احاديثي منسوب به حضرت محمد (ص ) پيامبر اسلام ،حضرت علي (ع )پيشواي شيعيان جهان ،حضرت امام حسين (ع)و ديگر نام آوران دين اسلام ياد كرده ،و اين گفته ها را بر روي سفالينه ها و كاشي ها به تحرير در اورده اند0

 علاوه برشيوه كوفي  ساده، شكسته و تزييني از ديگر شيوه هاي نگارش است كه در تحرير كلمات بر روي كاشي به كار گرفته شده است0بسياري از نوشته ها ي روي كاشي از نظر شكل حروف و تحرير با نوع كتابت قران هاي اوايل دوره اسلامي هماهنگي و شباهت دارند0از انواع سفالينه ها كه در قرون اوليه سلامي با نوشته هاي كوفي همراه بوده مي توان از سفالينه با پوشش گلي وزرين فام اوليه ذكر كرد0

در قرون وسطي (از دوره سلجوقي تا پايان دوره تيموري) شيوه نوشته هاي كاشي ها تغيير نموده و به سبك هاي گوناگون روي سفالينه ها و كاشيها آرايش شده است0

از ديگر شيوه هاي نگارش برروي كاشي و سفالينه ،شيوه شكسته نستعليق است0

اواسط دوره ايلخاني به اين سبك آرايش شده است،و تزيينات عموما" جدار داخلي ،كف ظرف و سطح كاشي را در بر مي گيرد0مضمون نوشته ها عموما"رباعي يا غزل است كه از ديوان شعراي بزرگ آن دوره برگزيده شده ،كه اشعار فردوسي ،بابا افضل كاشاني ،ظهير فاريابي ،حافظ، ظغانشاه مجد الدين بغدادي و مولانا بيشترين نو شته ها را شامل مي شود0

از اين دوره به تدريج نام سفالگر و تاريخ ساخت سفالينه ظاهر مي شود كه پي امد ان بسياري از ظروف و كاشي هاي عهد خوارزمشاهي و ايلخاني داراي نام سازنده و تاريخ ساخت مي باشد0

هنر كاشي سازي از اوايل قرن ششم هجري 0قمري وارد مرحله نويني گرديد،و ساخت كاشي هاي گوناگون مانند كاشي هاي مربع ،كوكبي ، ستاره اي و چند ضلعي و محرابي رايج شد0اين گونه كاشي ها كه بر اي تزيين بناها ي مذهبي مانند مساجد ، مقابر يا مدارس و ديگر بناها مورد استفاده قرار گرفته نقوش تزييني و نوشته هاي گوناگون را در بر مي گيرد0

از دوره صفويه ،نوشته هاي تزييني به شيوه هاي نسخ و ثلث تغيير يافت ، و بسياري از بناهاي مذهبي مانند مساجد و مقابر با دارا بودن تزيينات كاشي كاري گو ناگون ساده ،معرق و هفت رنگ شيوه هاي متفاوت نگارش را نمايش مي دهند0

نتيجه

كاشي و كاشي كاري پايه پيشرفت و تو سعه بي نظير تزئينات در معماري اسلامي است0

كاشي كاري اميزه اي از نقش و رنگ مي باشد و هنر كاشي كار كارفن را به خدمت گرفته تاهنر خودرا به صورت الوان ترين تزينات در كنار ترسيمات و تناسبات عرضه دارد تكامل شناخت نقش و رنگ در هر دوره سير تكاملي كاشي كاري را در بر داردو بالعكس0

فصل سوم :مسجد و مدرسه سپهسالار

كتيبه هاي تاريخي بنا: كتيبه هشتي ورودي مدرسه تاريخ 1298را نشان مي دهد وبر ازاره سنگي ايران تاسال 1301خوانده مي شود و كتيبه سردر بنا مورخ به سال 1302است0كتيبه اي در جلو خان مدرسه داراي تاريخ 1311ه0ش0 مي باشد0

باني و سازندگان بنا : باني مدرسه ميرزا حسين خان سپهسالار متوفي به سال 1298بوده كه پس از فوت وي بناي مدرسه توسط برادرش ميرزا يحيي خان مشير الدوله ادامه يافت0از جمله معماران سازنده بنا مي توان به استاد جعفريان معمار باشي كاشاني و حاج ابوالحسن معمار اشاره كرد0

حجاران مدرسه استاد سيد محمد ،استاد عبداله قزويني ،عمر غلامحسين و استاد ابراهيم بوده اند 0و از استادان كاشي كار مهدي ومحمد صادق كاشاني در كتيبه ها نام برده شده اند0خطاطان كتيبه جلو خان ميرزا غلام رضا خوشنويس و ميرزا حسين خان عماد الكتاب سيفي بوده اند0

سير تحول بنا:چنانچه امد سپهسالار در قسمت جنوبي باغ شخصي خود به سال 1296بناي مدرسه را آغاز نمودو پس از وي برادر ش مشير الدوله به امر ناصر الدين شاه قاجار مامور اتمام بنا گرديد، وليكن پيش از اتمام بنا  در گذشت و قسمتي از تزيينات ان ناتمام ماندكه در دوره هاي بعد تكميل شد0

در سال 1326طد گلوله باران مجلس شورا توسط سربازان روسي گنبد مدرسه سپهسالار نيز مورد حمله قرار گرفتو اسيب ديد0

كاشي كاري گنبد در سال 1307و1308ه0ش0انجام شده ودرسال1319 ه0ش در مدخل شرقي تهيه و نصب گرديده است0

كتابخانه مدرسه از اثار دوره رضاخان مي باشد و تاسال 1339محل فرهنگستان ايران بوده و سپس كتابخانه مدرسه به انجا منتقل شده است0در سال هاي اخير مرمت هايي در گنبد خانه و ايوان جنوب غربي بنا به عمل امده است0

اغلب مدارس همانند بيشتر فضاي هاي معماري-شهري ايران سبب خصوصيت اقليمي ،اجتماعي ،فاقد نماي بسيار متمايز ي نسبت به محيط پيرامون خود بوده اندو به طور عمدهبه وسيله يك ورودي مرتفع و مزين موقعيت خودرا نسبت به فضاهاي پيرامون متمايز مي كردند،فضاي داخلي مسجد به صور گوناگون و بيشتر به توسط كاشي هايي با نقش هاي هنري ودر برخي مواقع با خطاطي به صورت معرق ،معلقي و يا خشتي ،هفت رنگ و000همچنين با استفاده از كاربندي ،مقرنس تزيين شده است0

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره روانشناسی سازمانی

بازديد: 2754

روانشناسی سازمانی         

روانشناسی سازمانی عبارت است از علم بررسی مجموعه عوامل و متغیرهایی که رفتار فرد را در دنیای کار تحت تأثیر قرار می‌دهند. بطور کلی روانشناسان سازمانی رفتار را در موقعیتهای کاری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند.

تاریخچه روانشناسی سازمانی

قبل از سال 1900 حتی نامی از روانشناسی سازمانی وجود نداشت. تا اینکه روانشناسی به نام برایان مقاله‌ای در این باره که چگونه تلگرافچیهای حرفه‌ای مهارت خود را در زمینه فرستادن و گرفتن پیام توسعه دهند، انتشار داد. چند سال بعد در سال 1904 مطالعه روانشناختی تحت عنوان فعالیتها و کنشهای بهم پیوسته که در زندگی روزانه آشکار می‌شود، انجام گرفت که گامهای آغازین در مطالعات مربوط به حوزه روانشناسی سازمانی بود. سه شخص به عنوان پدران بنیان گذار روانشناسی سازمانی شناخته شده‌اند که هر چند بطور مستقل کار کرده‌اند، ولی در اصل آنها آشکارا همپوشی داشته است.

والتر دلیل اسکات به عنوان یک روانشناس بر این نکته تأکید داشت که رهبران مؤسسات بازرگانی در تبلیغات خود نیاز به کاربرد علم روانشناسی دارند. فردریک تیلور ارزش طراحی مجدد شرایط کاری را برای دستیابی به بازده والتر برای کارخانه و دستمزدی بهتر را برای کارگران محقق ساخت. هوگو مونستربرگ یک روانشناس آلمانی یا آموزش آکادمیک سنتتی بود. او به کاربرد روشهای سنتی روانشناسی به مشکلات عملی صنعت علاقمند بود. او در کتاب خود گزینش کارکنان ، طراحی شرایط کار و کاربرد روانشناسی فروش را مورد بحث قرار داده است. بعد از جنگ جهانی اول و دوم روانشناسی سازمانی توسعه بیشتری پیدا کرد و قلمرو تخصصی خود را وسعت داد.

زمینه‌های روانشناسی سازمانی

استخدام و گزینش کارکنان

استخدام و گزینش کارکنان برای محیطهای کاری ، ادارات ، سازمانها ، کارخانجات و ... حائز اهمیت فراوانی است. نیازهای یک سازمان ، تواناییها و قدرتهای لازم برای احراز یک وظیفه و شغل انتخاب افراد مناسب طراحی می‌سازد. روانشناسی سازمانی در بررسی ویژگیهای افراد مفید برای احراز یک شغل نقش اساسی دارند.

ارزیابی عملکرد کارکنان

برای نظارت بر چگونگی پیشرفت کار در یک محل کاری نیاز به بررسیها و ارزیابیهای مختلف از عوامل دخیل در چگونگی عملکرد است. بر این اساس لازم است برای رفع مسائل احتمالی عملکرد کارکنان مورد بازبینی و ارزیابیهای مناسب قرار گیرد. روانشناسان سازمانی تحقیقات متعددی را در چگونگی انجام این ارزیابیها انجام داده‌اند که در مراکز مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

توسعه و آموزش کارکنان

روانشناسان سازمانی مسائل پیرامون توسعه و آموزش نیروی انسانی را نیز در خط مشی وظایف خود می‌دانند. در برخی از حرف و مشاغل نیاز به آموزش و توسعه با شدت بیشتری احساس می‌شود که روانشناسان سازمانی چگونگی و شیوه انجام این امر را عهده دار هستند و بهترین روشها را پیشنهاد می‌کنند.

انگیزش و خشنودی شغلی

بررسی رضایت شغلی کارکنان مسأله‌ای است که توجه بسیاری از اقشار شغلی را به خود جلب کرده است. فقدان و احساس خستگی و نارضایتی شغلی با کاهش عملکرد کارکنان ارتباط تنگاتنگ دارد. روانشناسان سازمانی به دنبال ارائه روشهایی هستند که انگیزش شغلی و خشنودی شغلی کارکنان را بالا ببرند.

محیط کار (بهداشت ، ایمنی ، استرس)

در بررسی عواملی که در محیط فیزیکی و روانی کار نقش مهمی روی افراد دارند. روانشناسان سازمانی نفوذ زیادی دارند، این روانشناسان در چگونگی طراحی فیزیکی محیط اعم از نور ، صدا ، رنگ ، طراحی تجهیزات و ایجاد محیط روانی و ارتباطی مناسب نقش مهمی ایفا می‌کند.

روانشناسی مهندسی

طراحی ابزار کار و تجهیزاتی که در برخی مشاغل کاربرد دارد با مسائل روانشناختی افراد در ارتباط هستند. روانشناسان سازمانی توصیه‌های مفیدی را برای طراحی این ابزار به روانشناسان مهندسی ارائه می‌کنند.


نیازهای ارباب رجوع و مصرف کننده

توجه به نیازهای ارباب رجوع مورد توجه روانشناسان سازمانی است که در پیشبرد اهداف سازمان ، کارخانه یا شرکت نقش مهمی دارد. طلب رضایت ارباب رجوع یا مصرف کننده در واحدهای تولیدی با راه کارهای روانشناسی سازمانی عملی است.

مدیریت و رهبری

استفاده از راه کارهای مدیریتی مناسب و قوی و سبکهای رهبری از جمله مباحثی است که روانشناسان سازمانی به آن می‌پردازند. اینکه کدام شیوه مدیریتی و رهبری می‌تواند نتایج بهینه‌ای به همراه داشته باشد، نتیجه تحقیقات و پیشنهادات این روانشناسان است.

روشهای پژوهش در روانشناسی سازمانی

این دسته از روانشناسان از شیوه‌های مختلف پژوهشی استفاده می‌کنند، به این دلیل که اغلب راه کارهای خود را از یاخته‌های تحقیقاتی که انجام می‌دهند، بدست می‌آورد. تمام روشهای رایج در روانشناسی و علوم انسانی کاربرد خوبی در این تحقیقات دارد، از جمله روشهای مشاهده ، مصاحبه ، پرسشنامه نگرش سنجی و ... .

روانشناسی صنعتی سازمانی چرا؟

          به طور کلی روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار را در موقعیت‌های كاری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند. روانشناسی صنعتی سازمانی دارای دو جهت است: علم و عمل.   

عنوان روانشناسی صنعتی سازمانی، با حفظ تفاوت‌های مفهومی موجود، در انگلستان روانشناسی حرفه‌ای،‌ بیشتر كشورهای اروپایی روانشناسی كار و سازمانی، كانادا و استرالیا روانشناسی صنعتی سازمانی و آفریقای جنوبی روانشناسی صنعتی اتلاق می گردد و تحت این عنوان‌ها روانشناسان به كار و فعالیت می‌پردازند.

در جامعۀ آمریكا به عنوان مهد روانشناسی دنیا، تقریباً چهاردرصد از كل روانشناسان در زمینۀ صنعتی سازمانی فعالیت دارند، این در حالی است كه در كشور ما تعداد روانشناسان صنعتی سازمانی، دارای مدرك تحصیلات دانشگاهی فوق‌لیسانس و بالاتر در این رشته به صورت خالص، از شمار انگشتان دو دست نیز كمتر است.

تقریباً نصف كل روانشناسان در جامعه آمریكا در حیطۀ تخصصی روانشناسی بالینی و روانشناسی مشاوره كار می‌كنند و همین عامل می‌تواند به طور كلی منجر به شكل‌گیری نوعی قالب فكری نسبت به فعالیت روانشناسان گردد. به نحوی كه در جامعه خودمان به وضوح شاهد این پدیده‌ایم. تعریفی كه جامعۀ ما از روانشناسان و روانشناسی ارائه می‌نماید حاكی از خلاصه شدن روانشناسی در سر و كار داشتن با بیماران روانی است.

سالیان پیش بلوم و نیلور (۱۹۶۸) روانشناسی صنعتی سازمانی را این چنین تعریف كردند:

« كاربرد یا گسترش حقایق و اصول روانشناختی به مشكلات انسان‌هایی كه در زمینۀ صنعت و تجارت كار می‌كنند.»

به طور کلی روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار را در موقعیت‌های كاری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند. روانشناسی صنعتی سازمانی دارای دو جهت است: علم و عمل.

جهت اول: روانشناسی صنعتی سازمانی دارای حق قانونی تفحص علمی است، و علاقه‌مند به رشد و توسعۀ دانش در موضوع انسان در محیط كار.

جهت دیگر: روانشناسی صنعتی سازمانی ـ جهت حرفه‌ای ـ مربوط به كاربرد دانش برای حل مشكلات واقعی دنیای كار است. یافته‌های پژوهشی روانشناسی صنعتی سازمانی را در زمینه‌های استخدام بهتر كاركنان، كاهش غیبت، بهبود ارتباطات، افزایش خشنودی شغلی و حل مشكلات بی‌شمار دیگر دنیای كار، می‌توان به كار گرفت.

روانشناسی صنعتی سازمانی چیزی بیش از یك وسیله است كه در اختیار رهبران تجارت و صنایع قرار گیرد، تا فقط بتواند كارآیی واحد ایشان را افزایش دهد.

متد علم روانشناسی عینی است، چون بر مشاهده متمركز است. روانشناسان رفتار انسان را مشاهده می‌كنند ـ حركت‌ها، سخنان و كارهای خلاق. این رفتارها تنها جنبه‌های موجود انسان است كه می‌توان آنها را به صورت عینی مشاهده كرد (مثل دیدن و شنیدن) و اندازه‌گیری و ثبت نمود. چیزهای دیگری نیز هستند كه به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند و همچون جنبه‌های ناآشكار انسان مثل انگیزه‌ها، عواطف، ادراك، تفكرات و احساسات ولی به طریقی رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. مثلاً، انگیزه‌ كه به عنوان یك سایق درونی مشاهدۀ آن غیرممكن است ولی بر عملكرد تأثیر مستقیم دارد و قابل مشاهده و اندازه‌گیری است. بنابراین آثار انگیزه قابل مشاهده است. یك فرد عصبانی رفتارهای بسیاری همچون صورت برافروخته، تنفس تند و مشت‌های گره كرده را نشان می‌دهد. فردی كه نیازی بسیار به پیشرفت دارد رفتاری متفاوت‌تر از فردی كه نیازی اندك به پیشرفت دارد، از خود بروز می‌دهد، چه در شغل، چه در یك میهمانی و یا در یك آزمون روانشناختی.

هوش را به طور مستقیم نمی‌توانیم مشاهده كنیم، اما رفتارهای بسیاری را كه نشانه‌هایی از سطح هوشی متفاوت‌اند می‌توانیم مشاهده كنیم.

روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار كاركنان را در مشاغلشان تحت شرایط كنترل دقیق و نظام‌مند مشاهده می‌كنند. آنان پاسخ رفتاری، چون تعداد قطعات تولید شده در یك ساعت، تعداد كلمات تایپ شده در یك دقیقه و یا كیفیت تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و را ثبت می‌كنند. آنان شرایطی را كه تحت آن یك شغل انجام می‌گیرد، را تغییر می‌دهند و سپس هرگونه تفاوت نتیجه در كاركردها را اندازه‌گیری می‌كنند.

روانشناسان صنعتی و سازمانی در چهار زمینهٔ اصلی می‌كوشند. در دانشگاه‌ها روانشناسان صنعتی و سازمانی بیشتر عالم هستند در زمینه‌های مشاوره بیشتر به كار گیرنده علم بوده‌اند و در دولت و تجارت و صنایع، تركیبی از هر دو می‌باشند.

روانشناسی صنعتی سازمانی برای شما چه مفهومی دارد

حرفۀ شما و هر فرد دیگری یك احساس هویت و جایگاه (منزلت) برای شما و دیگران فراهم می ‌كند كه در حقیقت بیانگرآن است كه شما « كی» هستید. شغل شما شاید شرایطی را برایتان فراهم كند كه مهارت جدیدی را یاد بگیرید و درگیر چالشی تازه شوید. همچنین آن شغل موجبات پاداش اجتماعی را دربرآوردن نیاز شما به تعلق داشتن به گروهی خاص فراهم می ‌نماید و این آسودگی خاطر در شما ایجاد می ‌كند كه فردی مورد قبول و با ارزش برای همان گروه هستید. یك شغل می ‌تواند فرصت‌های دوست‌یابی را برای شما فراهم آورد و شرایطی را مهیا نماید كه بتوانید با افرادی كه به آنها علاقه‌مندید، ملاقات نمایید.

از سوی دیگر كار می ‌تواند برای سلامتی شما خطرناك باشد. علاوه بر خطرات بدنی موجود در اغلب محیط‌های كاری، شرایط نامساعد كار می ‌تواند اضطراب و محرومیت را پدید آورد. اگر شما در كار خود خسته شدید تمام برنامه‌هایتان برای پیشرفت بی ‌نتیجه خواهد ماند و یا از مافوق خود خشمگین خواهید شد و در پایان کار روزانه این نارضایتی را به خانه خواهید برد و بستگان و خانواده و دوستان خود را متأثر خواهید كرد.

استرس‌های كاری به عدم سلامت روانی و جسمانی منجر می‌گردند. یك مطالعۀ تحقیقی طولی نشان داد كه خشنودی شغلی یك پیش‌بین مهم برای طول عمر می ‌باشد. كاركنانی كه از شغل خود خشنوداند عمر طولانی ‌تر از آنهایی دارند كه از شغل‌شان ناخشنودند.

یكی از مهمترین تصمیم‌هایی كه انسان در طول زندگی خود می‌گیرد انتخاب یك شغل به نحوی است كه با علایق، مهارت‌ها و خلق و خوی او هماهنگ باشد. به همین دلیل مطالعه و آشنایی با رشتۀ روانشناسی صنعتی سازمانی شاید بیشترین رابطه شخصی را با زندگی حرفه‌ای شما در آینده داشته باشد. یافته‌ها و كنش‌های روانشناسان صنعتی سازمانی در سازمان‌ها از توانایی‌های شما لزوماً حمایت می‌كند و وضعیت شما را در سازمان مشخص خواهد كرد، از جمله شیوۀ انجام وظایف شغلی شما، منزلت و میزان حقوق، سطح مسئولیت و آن رضایت شخصی را كه می‌خواهید به آن برسید، تعیین خواهد نمود.

روانشناسی صنعتی سازمانی و شغل شما

برخورد رسمی شما با روانشناسان صنعتی سازمانی، هنگام پركردن فرم تقاضای استخدامی، مصاحبه، انجام تست‌های روانشناختی و سایر ابزارهای گزینش است كه از این ابزارها در جهت تطبیق شغل مورد نظر با فرد متقاضی و فرد با شغل مورد نظر بهره می‌گیرند و به عبارتی می‌خواهند مشخص كنند كه آیا شخص متقاضی برای شغل مورد نظر مناسب است یا خیر و همین‌طور آن شغل برای آن شخص.

بعد از فرایند انطباق، پیشرفت شما در سازمان وابسته به عملكردتان در انجام كار و برنامه‌های آموزشی خواهد بود كه این ارزیابی توسط معیارهای تهیه شده توسط روانشناسان صنعتی سازمانی انجام خواهد گرفت و در زمان ارتقا، آزمون‌های خاص دیگری در رابطه با تعیین این‌كه آیا شما برای ارتقا مناسب هستید یا خیر؟ انجام خواهد گرفت. اغلب تصمیم‌های واحد درباره ارتقای به سطح متوسط یا بالا و دادن پاداش به توصیه‌های روانشناس صنعتی سازمانی، سازمان نیاز دارد. مدیران شركت‌ها و سازمان‌ها در هنگام احراز این پست و بعد از عهده‌دار شدن آن باید نسبت به عوامل انگیزشی و عاطفی گوناگون افرادی كه برای آن‌ها كار می‌كنند، آگاه و حساس باشند. مدیران در جهت هدایت زیردستان، برانگیختن و دلگرم نگه داشتن آنان به آگاهی از تحقیقات روانشناسی صنعتی سازمانی دربارۀ این عوامل نیاز دارند.

اگر شما زیردست مستقیم ندارید و به عنوان مهندس، حسابدار و یا تكنسین در میان دیگر كاركنان كار می‌كنید، باید مهارت‌های روابط انسانی را به خوبی كسب نمایید. دانستن این‌كه چگونه با دیگران كنار بیایید می‌تواند معانی متفاوتی میان شكست و پیروزی داشته باشد. شما طالب موفقیت و رشد سازمانی كه در آن كار می‌كنید، هستید. سازمان باید محصولات خود را با بالاترین اثربخشی و كیفیت تولید نماید. ماشین‌آلات، تجهیزات و شرایط كاری باید جوّ كاری موّلد را ایجاد نماید.

روانشناسان صنعتی سازمانی در جهت كمك به طراحی محیط كارخانه در راستای به حداكثر رساندن كارایی و تولید اقدامات مؤثری می‌كنند. فرآورده‌های كارخانه باید به نحوی بسته‌بندی و تبلیغ و بازاریابی گردد كه مردم برای خریدن آنها جلب شوند. روانشناسان صنعتی و سازمانی در تمام این فعالیت‌ها نقش مؤثری را ایفا می‌كنند.

روانشناسان صنعتی سازمانی، در تمام سطوح زندگی سازمانی، برای كاركنان وكارفرمایان خدمات اساسی ارائه می‌كنند. روانشناسی كه در دنیای كار كاربرد دارد برای دو موضوع ارائه خدمت می‌كند. « برای شما و برای سازمان شما» یكی نمی‌تواند بدون آن‌كه دیگری منتفع گردد سود ببرد.

روانشناسی صنعتی سازمانی و زندگی روزانه شما

روانشناسی صنعتی سازمانی در زندگی شخصی شما كاربرد بیشتری دارد تا در زندگی شغلی شما. این علم نگرش‌ها و رفتارهای شما را در سایر نقش‌ها تحت تأثیر قرار می‌دهد. برای مثال، به عنوان مصرف كننده، رأی دهنده و راننده. چه نیرو و عاملی در استفاده از یك نوع خمیر دندان خاص و نوع ماكارونی كه مرتباً آن را مصرف می‌كنید، انتخاب شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

آگهی‌های تجاری به ما می‌گویند كه پوشیدن فلان لباس، استفاده از نوع اودكلن خاص و سوار شدن در فلان خودرو، مقبولیت عام ما را بیشتر می‌كند و سبب افزایش موفقیت ما خواهد گردید. اغلب كسانی كه این نیازها را تشخیص می‌دهند و ایجاد می‌نمایند و در جهت برآوردن آنها شعار می‌دهند، روانشناس‌اند. تكنیك‌های روانشناسی برای ترویج و تبلیغ كاندیداهای سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرند. كسب آرای عمومی نیازمند كسب آگاهی رهبران سیاسی است از این‌كه مردم در مورد نكات مختلف چه احساسی دارند.

روانشناسان در طراحی و طرح‌ جلوه‌ها و تابلوها به مهندسان مثل وسایل نشانگری كه در جلو خودرو تعبیه شده است، كمك می‌كنند. برای اطمینان از این‌كه استفاده از تابلوها آسان و نمایش‌های بصری مطلع‌كننده و برای تفسیر آسان باشند. شكل و رنگ‌های علائم بزرگراه‌ها نتیجه تحقیقات روانشناسان صنعتی سازمانی است. روانشناسان اتاقك خلبان در هواپیما، وسایل خودكار تلفن‌ها، اجاق‌های میكروویو، و نمایشگر (مونیتور) و كی‌بورد و نوت بوک را به نحوی برای ساخت طراحی می‌كنند كه استفاده‌كنندگان از این وسایل آن‌ها را هم دوست داشته باشند و هم برای آنان كارآیی داشته باشد.

مفهوم روانشناسی صنعتی سازمانی برای كارفرمایان

مشكلی به نام غیبت كاركنان در نظر بگیرید. تكنیك‌های مورد استفاده روانشناسان صنعتی سازمانی برای كاهش غیبت می‌تواند صرفه‌جویی بسیار قابل توجهی را به دنبال داشته باشد.

یك مشكل بسیار مهم و قابل توجه از مشكلات سازمان‌ها ترك كار است. با ترك كار یك كارمند و یا كارگر، شركت سرمایه‌گذاری‌های مصروف روی آن فرد را كه برای انتخاب و آموزش او هزینه كرده از دست می‌دهد و سپس از نو باید فرد جایگزین او را گزینش و آموزش دهد و برای فرد تازه استخدام دوباره سرمایه‌گذاری نماید.

مطالعات انجام گرفته توسط روانشناسان صنعتی سازمانی و به كارگیری راه‌های پیشنهادی آنان می‌تواند به میزان قابل توجهی سبب كاهش ترك كار گردد.

یكی دیگر از علایق اصلی روانشناسان صنعتی سازمانی خشنودی شغلی است. بهبود نگرش نیروی كار از شغل و كارفرما می‌تواند شكایات و دیگر مناقشه‌های كاركنان را كاهش دهد و سبب كاهش غیبت، دیرآمدگی، ترك كار، كم‌كاری، تولید بنجل (بدون كیفیت) و حوادث گردد. روش‌های مناسب گزینش كاركنان كه توسط روانشناسان صنعتی سازمانی طراحی شده به حصول این اطمینان كه متقاضیان شایسته استخدام گردند، یاری می‌رساند.

به طور كلی استفاده از آزمون‌ها در برنامه‌های گزینش، ورود تعداد افراد استخدام شده فاقد صلاحیت را به میزان ۶۱ درصد كاهش داده است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

مکتب روانکاوی فروید

بازديد: 913

 

جايگاه روانكاوي در تاريخ روان شناسي

روانكاوي يا روان تحليل گري و نام زيگموند فرويد در سرتاسر دنياي نوين براي بيشتر مردم آشناست. گر چه ساير چهره هاي پيشرو در تاريخ روان شناسي، مانند فخنر، وونت و تيچنر خارج از روان شناسي حرفه اي كمتر شناخته شده اند، فرويد در ميان عامه مردم از شهرت فوق العاده اي برخوردار است. بيش از چهل سال پس از مرگ فرويد نيوزويك نوشت كه بدون او تفكر قرن بيستم به دشواري قابل تصور است. او يكي از معدود افرادي است كه در تغيير شيوه تفكر ما درباره خودمان نقش اساسي داشته است.

روانكاوي با ساير مكاتب روان شناسي همزمان است. وضعيت را در سال 1985 در نظر بگيريد، سالي كه فرويد نخستين كتابش را انتشار داد و آغاز رسمي جنبش نوين خود را مشخص كرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تيچنر كه تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پيش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوين نظام ساخت گرايي اش را به تازگي آغاز مي كرد. روح ساخت گرايي در آمريكا در حال رشد بود. روان شناسي رفتار گرايي و روان شناسي گشتالت هيچ كدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتايمر 15 سال داشتند.

با وجود اين در هنگام مرگ فرويد در سال 1939 ، چشم انداز كلي روان شناسي تغيير يافته بود. روان شناسي وونت، رفتارگرايي و كاركردگرايي به صورت تاريخ درآمده بودند. روان شناسي گشتالت از سوي آلمان به سوي ايالت متحده ريشه مي دوانيد، و رفتارگرايي شكل مسلط رفتار در آمريكا شده بود.

بر عكس ديگر مكاتب، روانكاوي نه محصول پژوهش هاي دانشگاهي بود نه محصول علم محض،  ‌بلكه از درون روانپزشكي برخاست كه تلاش مي كرد كساني را كه جامعه به آنان برچسب بيماران رواني مي زد، درمان كند. بدينسان روانكاوي يك مكتب فكري روان شناسي كه به طور مستقيم با ساير مكاتب قابل قياس باشد نبود، و هنوز هم نيست.

 

 

روانكاوي از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فكري روان شناسي دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، كه تا اندازه اي از سوي مكاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اوليه آن به جاي آزمايش كنترل شده آزمايشگاهي، مشاهده باليني است. همچنين روانكاوي با ناهشياري سرو كار دارد، موضوعي كه از سوي ساير مكاتب فكري در روان شناسي اساساً ناديده گرفته شده بود.

با اين وجود روانكاوي ويژگي هاي زمينه اي مشتركي با كاركردگرايي و رفتارگرايي دارد. همه آنها از روح ماشين گرايي، از كارهاي فخنر در پسيكوفيزيك و از افكار انقلابي داروين تأثير پذيرفته بودند.(داون پي شولتز، سيدني الن شولتز1384)

اهميت مطالعه روانكاوي:

بانظر به اين كه روانكاوي اولين نظامي است كه به طور كامل به بررسي نيروي انگيزشي و شخصيت پرداخته است وهمچنين اين تئوري مسائلي را كه تا زمان پيدايش آن به صورت تابو به آن نگريسته مي شد ولي در عين حال در تكوين شخصيت ، مبين چگونگي رابطه فرد با ديگران و احتمالاً نيرومند ترين نيروي انگيزشي انسان يعني مسائل جنسي را به دقت مورد بررسي قرار داد و بر آن تاكيد كرد كه به علت همين تاكيد مخالفتهاي جدي با اين نظريه صورت گرفت. اين مسائل چيزي جز امر جنسي نبود كه بنا برمدل روانكاوي مسائل جنسي از بدو تولد تاثير چشم گيري بررشد شخصيت دارد .

علاوه بر اين، مكاتب بعد از نظام روانكاوي كه فرويد آغاز گر آن بود، به نحو چشم گيري تحت تاثير روانكاوي بوده اند . همچنين، اين نظريه به دليل ارائه تصوير جديدي از انسان، روانشناسي را دستخوش انقلاب و مسير آينده آن را تا حد زيادي تحت تاثير قرار داده است .به دليل اين حقيقت كه اين تصوير تفاوت بسياري با تصوير مورد قبول عام داشت، روانكاوي نه تنها روان شناسي را، كه بسياري از حوزه هاي ديگر انديشه و حيات انساني را تحت تاثير قرار داد، به ويژه حوزه هايي از قبيل ادبيات ،هنر ،تعليم و تربيت ،اخلاق ،جامعه شناسي ،انسان شناسي والهيات.

 

 

گفته اند كه روانكاوي درست به اندازه نظريه هاي كوپرنيك و داروين تصور انسان را از خويش تغيير داده است.همچنان كه كوپر نيك توهم مربوط به وضعيت مركزي زمين و انسان را در جهان از بين برد و داروين هم توهم يگانه بودن انسان در طبيعت زنده را نابود ساخت ،فرويد نيز ضربه اي مهلك بر احتمالاً بزرگترين توهم انسان نواخت ،تصور اين بود كه انسان حاكم بر اعمال و افكار خود است. 

روانكاوي، بالاخص از رهگذر كار زيگموند فرويد، جامع ترين و منسجم ترين نظريه درباره انگيزش و آسيب شناسي رواني را ارائه نموده است، نظريه اي كه هنوز طراوت و تازگي خود را حفظ كرده است. در واقع بينش ها و تحليل هاي فرويد درباره جبرگرايي رواني، اوايل كودكي،و فرايند هاي ناهشيار، تاثير زايل نشدني بر روانشناسي گذاشته است(كورچين، 1983). مفاهيمي مانند آسيب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شيئي،اظطرب جدايي،و دوره هاي حساس در اوايل كودكي، براي طرز تفكر روان كاوي درباره مشكلات مراجع بسيار تعيين كننده هستند.مع هذا، انواع ديگر روان درماني و روش هاي رفتاري تنها در اين اواخر توجه جدي به اين اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبي،1982).

افزون بر اين، روانكاوي فراتر از يك نوع روان درماني صرف است؛ روان كاوي همچنين نظريه اي درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فرويد (1923) در تعريفي كلي به اين نكته اشاره كرده است((شيوه اي براي تحقيق درباره فرايندهاي ذهني به ويژه پديده ناهشيار، روش درمان مبتني بر اين شيوه، و مجموعه اي از مشاهدات و واقعيت هاي گردآوري شده كه درمجموع ساختار منسجم و يكپارچه نظريه اي در خصوص رفتار انسان را پديد مي آورند))(ارگل،1995؛ص523). روانكاوي، به عنوان نظريه اي در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضيه بنيادي متكي است:(الف)جبرگرايي رواني- همه رخدادهاي ذهني علت دارند و هيچ رخدادي به طور تصادفي روي نمي دهد ؛(ب)ناهشياري پويا- بسياري از نيازها،آرزوها، وتكانه هاي اساسي بيرون از آگاهي شخص قرار دارند(برنر، 1973)اما هدف روانكاوي، به عنوان فرايند درماني، اين است كه افراد كمك كند رشد و تكامل شان را تحقق ببخشند؛روانكاوي عمدتاً براي انجام اين كار سعي مي كند محتواي قسمت ناهشيار ذهن رابه

 

 

بخش هشيار بياورد و سازمان ساختارهاي رواني (خود)را كه دنياي واقعي، به ويژه دنياي واقعي روابط بين فردي،را دريافت نموده و با آن كنش متقابل دارد،نيرومند سازد(گرينسون،1967).

در اينجا بي مورد نيست يادآوري شود كه چنانچه توضيح داده شد روانكاوي فرويد فلسفه لهو و لعب نيست. راست است كه فرويد جنسيت را پايه مهم شخصيت انساني معرفي كرده و بخصوص در هيستري سركوب شدن آنرا علت كسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عياشي جنسي ندانسته است (بيماري به علت قوي بودن غريزه جنسي در اين اشخاص پيدا نمي شود بلكه به علت غير صحيح با آن ايجاد مي گردد)(جرالد اس . بلوم ، 1352).

قبلا ديديم كه در قرن نوزدهم پزشكان اعصاب مي خواستند علل جسماني بيماري هاي رواني را كشف و به وسيله رفع آنها بيمار را درمان كنند .فرويد در جهت معكوس آنها رفت . يعني با روش رواني، به كشف علل رواني بعضي بيماريها ، (روش و طرز برخورد شخص بيمار با موانع زندگي)پرداخت و نشان دادن كه بعض عوارض جسماني همراه با بيماريهاي رواني علت رواني دارند. مثلا در بيماران مبتلا به هيستر فلجهاي جسماني زيادي ديده مي شود كه آزمايشهاي پزشكي نمي توانند آنها را تاييد كنند .مثلا بيمار قادر نيست دستش را حركت دهد، در حاليكه عضلات و اعصاب دستكاملا سالم اند؛ يا درست نمي بيند،   در حاليكه چشم پزشك هيچ ضايعه عضوي در چشم او تشخيص نمي دهد؛ يا مرتب قي  مي كند و قادر به غذا خوردن نيست، در حاليكه پزشك متخصصدستگاه گوارش علت موجهي براي اين حالت نمي يابد. پيش از آن بيماران هيستريك را درغگو مي شناختند.فرويد نشان داد كه در اين بيماران اعضاي بدن تحت تاثير بيماري رواني واقعا قدرت عمل خود را از دست مي دهند. روش درمان فرويد خيلي ثمربخشتر بود.معذلك او رقيب و مخالف پزشكان اعصاب نبود و راهي را كه آنها دنبال مي كردند مورد تحقير قرار نداد . چه روش فرويد محدود به يك دسته از بيماريهاي رواني است كه آنها را نوروز مي ناميد و در مورد دسته ديگر بيماريهاي رواني به نام پسيكوز موثر نيست. فرويد نخستين كاشف ضمير ناخوآگاه نيست، چنانچه اشاره شد قبل از او ديگران آن را درك كرده بودند ولي او نخستين كسي است كه نقش آن را در ساختمان و و طرز كار روان نشان داده است.يك دسته از پيروان او كه مهم ترين آنها فرانتس

 

الكساندر رئيس سابق موسسه روانكاوي شيكاگو است با پيروي از قسمتي از نظريات فرويد و تكميل آنها پايه و علت عده زيادي از بيماريها را كه ظاهرا جزء بيماريهاي عمومي به نظر مي آمد ند رواني معرفي كردند. الكساندر مي گويد مثلا ظهور مرض قند حلقه آخر يك سلسله پديده هايي است كه تجزيه ادرار و خون مريض حلقه هاي پيشين را نمي تواند معرفي كند. اين بيماريها را بيماريهاي "رواني- تني" و اين رشته مهم جديد پزشكي را "پزشكي-تني"مي نامند.

فرويد روشي براي درمان نوروزها ساخته كه تا امروز در اين راه وسيله منحصر به فرد است. در حقيقت همه روشهاي روان درماني كه به وسيله تماس اجتماعي مي كوشندفرد را معالجه كنند، بر پايه روش فرويد ساخته شده اند. مترجم در اينجا نمي خواهد وارد بحث درباره ارزش پزشكي آن شود. يقينا اگر روانكاوي فرويد جز يك روش درماني چيزي ديگري نبود، سازنده آن در طول زمان اينقدر شهرت پيدا نمي كرد و آثار او مورد بحث و جدال واقع نمي گشت . فرويد علاوه بر روش درماني يك سلسله اطلاعات وسيع راجع به طرز كار روان انساني داده است. اگر چه از نظر علمي بر روش تحقيق او به حق انتقادهايي كرده اند، با اينهمه اين انتقاد پذيري روش پژوهشهاي او خود يك دليل نبوغ اين مرد بزرگ است. چه استخوان بندي نظريات او نقطه حركت بسياري از تحقيقات علمي روان شناسي شده است كه نتيجه گيريهاي اورا به رغم ضعف روش پژوهشش تاييد كرده اند. بنا بر اين فرويد نه فقط پدر روانپزشكي نوين است بلكه روانشناسي امروز نيز فوق العاده مديون اوست. درباره ارزش پزشكي كشف او نظرهاي فراواني ابراز شده است . خود او متواضعانه روانكاوي را فقط در نوروز موثر مي دانست و مي گفت براي موفقيت بيشتر بايد منتظر كشفيات زيستشيمي شويم.امروزه هم روانپزشكان مجرب و محتاط استعمال روانكاوي را در مورد بيماريهاي رواني واقعي مانند اسكيزوفرني و پارانوياو صرع و پسيكوزتحريك- افسردگي و آشفتگي روانيو جنون پيري و كم هوشي شديد مضر و خطر ناك مي دانند.

فرويد از 1902 در وين در ميان پزشكانپيرواني يافت. از 1906 بر تعدادآنها افزوده شد. از طرفداران او آدلر اطريشي و يونگ و بلولر سويسي و كار آبراهام مقيم برلين و رانك اطريشي فرنتسي مقيم بوداپست را مي توان نام برد كه اغلب آنها در سالهاي بعد با او اختلاف عقيده پيدا كردند و از او

 

جدا شدند.  آدلر پايه تحريك شخصيت انساني را ميل به توانايي قرار داد. يونگ چنانچه در متن كتاب ديده خواهد شد، از " ضير ناخودآگاه احتماعي"سخن گفت.

فرويد در سالهاي آخر عمر از بيم دستگاه هيتلري به انگلستان مهاجرت كردو در سال 1939 در آن كشور درگذشت. اما روانكاوي در كشورهاي متمدن جهان رشد و تحول بسيار يافته و از آن شعب مختلفي منشعب شده اند . در خود روانكاوي سه تمايل مهم و اصلي مي توان تشخيص داد:

1) روانكاواني كه در درمان مي كوشندآآاا   آ   به اعماق دور ضمير ناخودآگاه مراجعه كنند. اين روانكاوان براي سال اول زندگي نقش اصلي را در شخصيت قائلندو توضيح برخوردهاي عاطفي بعدي مانند اوديپ و اضطراب اختگي و غيره را توضيحات سطحي مي شمارند. مظهر اين تمايل ملاني كلاين انگليسي است.

2) روانكاوي كه تقريبا خطي مشي فرويد را مي پيمايند و پيرو وفادار او مانده اند نمونه آنها دختر فرويد به نام آنا فرويد است.

3) روانكاوي كه به روشهاي دفاع بيمار در برخورد با حالات فعلي اش توجه دارند. سر دسته هاي آنها را مي توان رانك و كارن هورناي  معرفي كرد.(جرالد اس.بلوم،1352).

مقايسه روانكاوي و روانشناسي

چنانچه ديده شد روانكاوي و روانشناسي علمي شانه به شانه هم در آخر قرن نوزدهم به وجودآمدند و در قرن بيستم رشد كردند.با اينهمه اين دو دانش، كه باهم ارتباط بسيار دارند، هم موضوعشان از هم مختلف است هم طرز تحقيقاتشان.

روانكاوي با تفسير تداعي افكار، تفسير روياها، تفسير اعمال سهوي و شخصيت، انسان بيمار را  به منظور معالجه او مورد تحقيق قرار مي دهد. لذا روانكاوي در اصل يكي از شعبه هاي روانپزشكي است. معهذا اطلاعاتي كه ضمن اين روش درمان بدست آمده وارد روانشناسي و هنر شناسي شده است. روانكاوي به نمايلات ناخودآگاه انسان دسترسي دارد. آزمونهاي برون افكن كه بعد در روانشناسي ساخته شده اند ملهم از نظيه هاي روانكاوي اند. تا كنون تنها روانكاوي توانسته است ساختمان و طرز رشد جنبه عاطفي شخصيت انسان را توضيح دهد.

 

نبايد روشهاي روانكاوي  را با روشدرون نگري كه قبلا بي اعتباري آن مورد بحث قرار گرفت اشتبا كرد. روانكاوي بر اساس شهادت صريح شخص نيست. روانكاو از گفته هاي بيمارش مطالبي درك مي كندكه خود بيمار متوجه نيست. آنچه بيمار براي روانكاو نقل مي كند ولو اينه دروغ باشدبراي روانكاو دلااتگر است. خلاصه روانكاو به ساختمان دروني "ساختمان عاطفي" شخص توجه دارد، به روانكاوي در طرز تحقيق قوانين و خصوصيات رفتار و شخصيت انسان انتقادهايي شده است، چه همواره در تفسير رويا و تفسير تجسمهاي بيمارو اعمال سهوي او از بين روانكاوان مختلف، به رغم وجود قوانين كلي براي آنها تفات نظرهايي موجود خواهد بودكه نظر درماني مهم نيستند ولي از نظر پژوهشهاي علمي يك نقطه ضعف مهم تلقي مي شوند. از اينرو در سالهاي اخير براي كسب اطمينان از استحكام استنتاجهاي رو.انكاوان، نظريه هاي روانكاوي را با روش روانشناسي مورد پژوهش قرار مي دهند.

روانشناسي با مشاهده و آزمايش، رفتار خارجي موجود زنده را به منظور پيش بيني استعدادها و واكنشهاي آن مورد پژوهش قرار  مي دهد. روانشناس نتايج مشاهدات و آزمايشهاي خود را به كمك روشهاي رياضي تفسير مي كند، از اين رو روش  پژوهش روانشناسي به روشهاي پژوهش علوم فزيك و شيمي نزديكتر است. با اين همه چون در روانشناسي تعداد عوامل مسبب خيلي بيشتر است تا در فزيك و شيمي، بعلاوه اندازه هاي روانشناسي هنوز دقت اندازه هاي فيزيك و شيمي را ندارند، در حال حاضر رفتار، بخصوص رفتار انسان صد در صد پيش بيني پذير نيست بلكه به عنوان احتمال قوي بيان مي شود. هدف روانشناسي  شناختن انسان سالم است به منظور هدايت او در زندگي. روانشناسي رفتار حيوانات رابخصوص به منظور بهتر شناختن رفتار انسان مطالعه مي كند، چه مطالعه رفتار حيوان آسانتر است و در عين حال رفتار حيوان و انسان تابع قوانين واحدند. روانشناسي بيشتر به منظور خارجي شخصيت انسان توجه دارد.وجه اشتراك روانكاوي و روانشناسي اين است كه هر دو شخصيت انسان را مطالعه مي كنند.

 

 

 

ابداع روانكاوي

هيچگونه شرح تاريخي يا جامعه شناختي از پيشرفت علم قادر نيست ظهور ناگهاني روانكاوي و كشفيات آن در مورد جريانات ناخودآگاه روانشناتسي را تشريح كند .در بخش نهايي قرن نوزدهم بسياري از مردماني كه در وين يا شهرهاي مهم ديگر اروپايي رشد يافته بودن و تعليمات پزشكي را گذرانده بودند، در جهت روانشناسي فيزيولوژيك سنتي گام برداشته بودند ولي فقط فرويد بود كه به كار در عصب شناسي پرداخت ،بعد درمان با خواب مغناطيسي را در موارد هيستري به كار گرفت و در تهايت روانكاوي را ابداع كرد .تغيير جهت فكري او بخشي به دليل شرايط اجتماعي و موقعيت دانش علمي زمان او بود ولي از سويي هم نبوغ او و مشكلات خصوصي او بود كه او را نسبت به مشكلات مشابه در ديگران حساس كرده بود .

فرويد اولين گام كوچك خود را به سوي ابداع روانكاوي نه به صورت طراحي آن بلكه در پاسخ به درخواست يكي از بيمارانش برداشت .اين بارونس فني موزر بيوه چهل ساله اي بود كه فرويد در كتاب مطالعات راجع به هيستري او را خانم امي فون ان ناميده است.اين خانم در سال 1889هنگامي كه از پرش عضلات چهره ،او مارهاي پرپيچ و تاب و موش هاي مرده، خواب هاي ترسناكي در مورد كركس ها و حيوانات وحشي درنده، قطع پي درپي كلامش به وسيله سرو صداهايي كه با دهانش ايجاد مي كرد، ترس از اجتماع و نفرت از بيگانگان در رنج بود به دنبال فرويد فرستاد .

فرويد به مرور زمان با استفاده از روش روان پاك سازي بروئراو رااز بسياري از عوارضش رهانيد-اين خانم اولين بيماري بود كه فرويد اين روش را در باره اش به كار برد-او همچنين از روش نانسي در نظريه پس از خواب مغناطيسي نيز بهره گرفت. همان گونه كه بعد ها در مطالعات نوشت:

موفقيت درماني در مجموع قابل توجه بود، ولي پايا نبود .تمايل بيمار به درگير شدن در بيماري با روش مشابه و بر اثر آسيب رواني جديد از بين نرفته است .هركس بخواهد درمان قطعي چنين مواردي از هيستري را به عهده بگيرد ،بايد خيلي بيشتر از آنچه من سعي داشتم وارد آن پديده پيچيده بشوم.ولي او از خانم امي چيز بسيار پر اهميت تري را ياد گرفت .وقتي از او خواست تا ان ماجراي آسيب زا را كه در او عوارضي ايجاد كرده بود به ياد بياورد، خانم امي اغلب با خستگي و مكررگويي،

 

بدون بازگويي چيزي مربوط به قضيه، وقت كشي مي كرد .يك روز فرويد از او پرسيد كه چرا مشكلات سوء هاضمه دارد و اينها از كجا ايجاد شده است :

پاسخ او كه با قدري تمجمج همراه بود اين بود كه نمي داند .و من از او درخواست كردم كه فدا جواب بدهد .او سپس با لحني حاكي از اعتراض و غرولند به من گفت كه من نمي بايستي مداماز او سئوال كنم كه اينها از كجا آمده اند بلكه مي بايستي بگذارم آنچه را مي خواهد بگويد .

اين به نفع فرويد بود و او احساس كرد اين مسئله درخواست مهمي بوده و اجازه داد او طبق ميلش عمل كند.آن خانم راجع مرگ همسرش صحبت كرد و درآن مرحله قدري سرگردان شد،بالاخره به تهمت هاي رسيد كه به وسيله افراد خانواده همسرش و يك((روزنامه نويس مجهول))مبني بر اين كه او همسرش را مسموم كرده است بر سر زبان افتاده بود.با اين كه اين ماجرا با مشكلات سوءهاضمه او هيچ ارتباطي نداشت،براي فرويد مشخص شد كه چرا او اين قدر منزوي و غير اجتماعي است.و چرا اين همه از بيگانگان نفرت دارد؛اصرارهاي قبلي اين افكار مهم را بيرون نياورده بود ولي وقتي بيمار آزاد گذاشته شد،اين نتيجه به دست آمد.او تشخيص داد كه به رغم ظاهر خسته كننده اي كه دارد، اگر بگذارد بيمار هرچه به ذهنش مي رسد بگويد،راه موثر تري براي نفوذ به خاطرات پنهان شده است تا ترغيب و كاوش كردن،اين امر در نهايت او را به سوي استفاده از روش ((تداعي آزاد))كه هم براي درمان و هم درتحقيق بسيار پر اهميت است راهنمايي كرد.

فرويد همچنين تشخيص داد كه اين شيوه شايد او را از استغاده از خواب مغناطيسي در بيماراني كه نمي توانستند به خواب مغناطيسي بروند،برهاند.او از بيمارش درخواست مي كرد- و بعد از چندي از چندي از همه بيمارانش- كه در دفتر كار او روي كاناپه اي دراز بكشند، چشمانشان را ببندند،براي يادآوري افكارشان را متمركز كنند،و هر آنچه به ذهنشان مي رسد به زبان بياورند.

اغلب اوقات ذهنشان بي خواب بود؛هيچ چيزي به ذهن خطور نمي كرد،يا اگر هم چيزي به ذهن مي رسيد نامربوط بود. دليل آن هم مشخص بود،فرويد متوجه شده بود كه خاطرات فراموش شده كه تنها با اشكال بسيار زياد باز مي گشتند،همان هايي بودند كه شخص تشخيص مي داد فراموش كند- خاطراتي كه حاوي شرمساري، سرزنش كردن خود،((دردهاي جسماني))،يا صدمات حقيقي بودند.

 

بيماراني كه قادر نبودند وقايع آسيب زا را به ياد بياورند،ناخودآگاهانه از خودشان در برابر درد دفاع مي كردند.

فرويد اين ناتواني در به يادآوري خاطرات دردناك را (مقاومت)ناميد و راهي ابداع كرد تا آن را درهم بشكند.او اولين مرتبه اين شيوه را در 1892 درمورد زن جواني به كار گرفت كه نمي توانست به خواب مغناطيسي برود و خاطرات مفيدي را باز گو كند.فرويد پيشاني او را فشار داد و به او اطمينان داد كه اين حركت بدون لغزش، خاطرات را بيرون ميريخت.و اين اتفاق رخ داد.آنچه بار اول به ذهن آن زن آمد،يادآوري شبي بود كه او از يك مهماني به منزل برگشته بود و در كنار تختخواب پدر بيمارش ايستاده بود؛از آنجا به بعد آهسته و با پيچ و خم به باز گويي افكارش پرداخت و پس از لحظه اي اين درك برايش پيش آمده بود كه از خوشگذرانيش احساس گناه مي كرد چون پدرش با بيماري شديدي بستري بود. تالاخره با تلاش بسيار فرويد او را وادار كرد كه يكي از عوارضش را تشخيص بدهد،درد شديد پاهايش يكي از دلايلي بود كه از آن طريق احساس گناه را كه درنتيجه خوشگذراني پيدا كرده بود از خود دور كند. آن زن بعدها بكلي بهبود يافت و ازدواج كرد.جنبه اساسي اين جريان در اين نبود كه فرويد با دست هايش او را لمس كرده بود بلكه موافقت خود بيمار اصل ماجرا بود.بعدها فرويد چنين شرح داد :

من بيمار اطمينان مي دهم كه درتمام مدت فشار باقي مي ماند. او درمقابل خود يك اثر يادآوري كننده به شكل يك عكس و يا عقيده اي راكه فكرش به وجود مي آيد مجسم مي كند و من او را وادار ميكنم كه اين عكس يا آن عقيده را،هر چه هست به من منتقل كند.او نبايد آن را براي خودش نگاه دارد چون ممكن است فكر كندكه آنچه مي خواسته نباشد،يعني درست همان خواسته او نباشد،با اين كه ممكن گفتن آن برايش بسيار ناخوشايند باشد.درباره آن هيچ انتقادي يا سكوتي نبايد ايجاد بشود، يا به جهات احساسي يا به دليل اين كه بي اهميت دانسته شده است.فقط به اين طريق قادريم آنچه را به دنبالش هستيم بيابيم، و تقريبا با اين روش آن را بدون كمترين لغزش در مي يابيم.

آنچه پيش آمد به ندرت يك خاطره دردناك محوب مي شود بلكه اغلب حلقه اي در زنجيره تداعي استكخ اگر پي گيري شود، آرام آرام به فكر بيماري زا و به مفهوم پنهان آن مي رسد.در

 

مطالعات،فرويد اين جريان را"تحليل"ناميد و سال بعد يعني در 1896استفاده از عبارتروانكاوي را آغاز كرد.

چندي بعد فرويد عنوان كرد كه شيوه فشار كه خود شكلي ديگر از پيشنهاد كردن بود، قابل توصيه نيست، براي اين كه يادآور خواب مغناطيسي بود و در زماني كه كه بيمار سعي داشت برروي خاطراتش تمرمز پيدا كند،حضور پزشك بسيار محسوس مي شد. او در سال 1900 اين روش را رها كرد و پس از آن بر روي پيشنهادهاي شفاهي تكيه مي كرد.

بدين ترتيب در سال 1900 عوامل اساسي اين روش عبارت بودند از آرام دراز كشيدن در روي كاناپه، پيشنهاد مكرر درمان گر مبني بر اين كه تداعي آزاد افكار مفيدي را آزاد مي سازد،موافقت بيمار براي ابراز كردن هر آنچه به ذهنش مي آيد بدون خوداري از بيان يا خودسانسوري و تداعي هاي ناخوآگاهي كه اين جريان در خاطرات و افكار بيمار ايجاد مي كرد.ثابت شد كه اين روش نه تنها در مورد هيستري كاربرد دارد بلكه درمورد ساير بيماري هاي عصبي نيز مفيد است.فرويد ده ها سال اين شيوه را جفت و جور مي كرد ولي اساس آن به منظور دست يافتن به بينش درماني با توجه به روان پويايي ضمير ناخودآگاه همه در مدت دوازده سال بعذ از زماني رخ داد كه او براي اولين بار بيماري را بدون استفاده از خواب مغناطيسي درمان كرد.البته در مورد شيوه روانكاوي مطلب بسيار زيادتري موجود است كه اغلب آنها پوشيده و پيچيده است.چون منظور اصلي ما توسعه علوم روانشناختي و نه مداواي اختلالات رواني است، لازم نيت در اينجا بر روي جزئيات درمان با روانكاوي يا روش هاي گوناگوني كه به وسيله پيران فرويد در مخالفت با نظريه ها و روش هاي درماني او ايجاد گرديد،تكيه كنيم.ولي بايد دو عنصر ديگر درمان با روانكاوي را كه فرويد ابداع كرد در نظر بگيرم،چون اين دو عنصر نه تنها در مورد درمان بيمارانش اساسي بودند بلكه در استفاده او از روانكاوي به عنوان روش تحقيقي كه طبق آن او به كشفات اصلي روانشناختي خود نائل گرديد نيز اهميت داشتند.

اولين عنصر پديده انتقال است.فرويد آن را به اختصار وبه حالت محدودي در مطالعات ذكركرده بود ولي پنج سال بعد در 1900 يك درمان ناموفق او را بر آن داشت تا از آن بيشتر استفاده كند.در

 

آن زمان او درمان دختر هجده ساله اي را آغاز كرده بود كه درگزارش هايش از او به نام دورا نام برده است.آن دو باهم عوارض هيستريك او را زماني برگرداندند كه دورا به وسيله همسايه اش آقاي ك سوء استفاده جنسي قرار گرفته بودولي دورا بعد از سه ماه درست وقتي كه داشت به پيشرفت خوبي مي رسيد،درمان را قطع كرد.فرويد كه سخت يكه خورده بود، مدتي طولاني و با تعمق فكر كرد كه او چرا بايد اين كار را كرده باشد.هنگامي كه يكي از روياهاي اورا درمورد ترك كردن درمان- كه قياسي از فرار كردن او از خانه آقاي ك در زمان پيشروي جنسي بوده مورد بررسي قرار داد-فرويد به اين نتيجه رسيد كه چون خود او زياد سيگار مي كشيد و نفسش بوي تنباكو مي داد او را به ياد آقاي ك انداخته كه او هم سيگاري بودو احتمالا دورا احساساتي را كه نسبت به آقاي ك داشته به فرويد انتقال مي داده است.اگر غير از اين بود،او اساسا به شكست مواجه شده بود.فرويد چنين بيان مي كند:

من مي بايستي به هشدارهايي كه احساس مي كردم گوش مي دادم.مي بايستي به او مي گفتم((حالا تو از آقاي ك به من نقل مكان كرده اي.آيا تو متوجه چيزي شده اي كه باعث سوءظن تو شده كه ممكن است من هم مقاصد شيطاني مشانهي داشته باشم(چه به وضوح و چه پوشيده)كه شبيه آقاي ك باشد؟يا ايا در من متوجه چيزي شده اي يا مي خواهي چيزي درباره من بداني كه با روياي تو مطابقت كندو قبل از اين مورد آقاي ك داشته اي ؟))

فرويد مي گويد يك چونين كاري مي توانست دورا را در اصطلاح احساساتش نسبت به فرويد كمك كند تا درمان را ادامه بدهد و در خودش عميق تر بنگرد و ساير خاطراتش را هم پيدا كند.فرويد نتيجه گرفت كه انتقال را نمي توان متوقف كرد؛پيدا كردن چاره كار مشكل ترين بخش كار است ولي گامي اساسي است در شكستن مقاومت تا ضمير ناخودآگاه را به آگاه تبديل كند:

فقط بعد از اين كه مسئله انتقال حل شد، بيمار به مرحله پذريفتن اعتبار ارتباطي مي رسد كه در طول زمان تحليل شكل گرفته شده است...‌"در درمان"تمامي تمايلات بيمار،از جمله تميلات خصمانه بيدار مي شوند،سپس آنها از طريق ايجاد آگاهي به جانب مقاصد مورد نظر تحليل سوق پيدا مي كند

 

 

...انتقال كه به نظر مي رسد بزرگ ترين مانع و سد راه روان كاوي باشد، قدرتمندترين متحا آن مي شود،به شرط اين كه حضورش هر بار كشف شود و براي بيمار تشريح گردد.

تحليل انتقال،از نقطه نظر درمان،تجربه اي اصلاح شده است كه آسيب را آشكار و ترميم مي كند.اگر فرويد به موقع عمل مي كرد،دورا مي فهميد كه او،بر خلاف آقاي ك(و احتمالا بسياري از مردان ديگر)مي تواند مورد اعتماد قرار گيردو دورا لازم نيست از احساسات آنها نسبت به خودش و يا احساسات خودش نسبت به آنها وحشت داشته باشد.با توجه به ديدگاه روانشناختي، تحليل انتقال يك طريقه تحقيق و تشريح فرضيه انگيزه هاي ضمير ناخودآگاه است كه درپس رفتار غير قابل شرح قرار مي گيرد.

دومين عنصر شيوه تحليلي كه براي فرويد روش اصلي تحقيق روانشناختي گرديد تعبير روياهاست. به رغم اين كه او نتوانست از روياي دورا نشانه انتقال به خودش را دريافت كند، با استفاده از روياهاي بيمارانش به مدت پنج سال توانسته بود به ذخاير ضمير ناخوآگاه دست يابد؛او بعدها تعبير روياها را ((راه سلطنتي به دانش ضمير ناخودآگاه در زندگي رواني ))ناميد.فرويد اولين روانشناسي نبود كه روياها توجه نشان داد؛ در كتاب تعبير روياها(1900)او به 155 مورد بحث اوليه در اين موضوع اشاره نموده است. ولي اغلب روانشناسان روياها را افكاري بي اعتبار،مزخرف و بي معني دانسته اند كه از جريان روح نشات نگرفته است بلكه متاثر از جريانات جسمي است كه خواب را آشفته مي كند.فرويد ضمير ناخودآگاه را تنها افكار و خاطرات بيرون از هشياري نمي دانست بلكه آن را جايگاه تجمع احساسات و وقايع دردناكي مي دانست كه با وارد آوردن فشار به فراموشي سپرده مي شوند و روياها را ماده نهفته اصيلي مي دانست كه آنها را به نمايش مي گذارند واين درحالي است كه ضمير ناخودآگاه محافظ از خدمت معاف شده است.

او فرض كرد كه روياها آرزوهايي را براورده مي سازند كه در غير آن صورت ما را دنبال مي كنندو مقصود اصلي آنها وادار كردن ما به ادامه خوابيدن است. بعضي از روياها نيازهاي ساده جسماني را بر طرف مي كنند. فرويد در تعبير گفته است كه هروقت غذاي پر نمك خورده استدر طول شب تشنه مي شود. و در خواب مي ديده جرعه هاي بزرگ آب مي نوشد. همچنين او روياي يك

 

دوست پزشكش را بازگو مي كند كه دوست داشت شب ها دير بخوابدو يك روز صبح صاحبخانه اش از پشت در صدا كرد ((بلند شو آقاي پپي.وقت رفتن به بيمارستان است.))آن روز صبح پپي تصميم گرفته بود در رختخواب باقي بماندو در خواب ديد كه در بيمارستان بيمار و بستري است، در آن موقع او به خودش گفته بود((چون در بيمارستان هستم، ديگر لازم نيستكه به آنجا بروم ))وبه خوابش ادامه داده بود.

ولي برآورده شدن آرزو در بسياري از روياها ظريف تر و پيچيده تر است.اغلب آرزوهايي كه در ضمير ناخودآگاه پنهان مانده اند در طول وضعيت آرام خواب براي براي ورود به خودآگاه حمله مي كنند؛اگر اين طور بشود، به قدري ايجاد تنش مي كنند تا شخص خوابيده را بيداركنند. فرويد اظهار داشته استكه در حفاظت از خواب،ذهن ناخودآگاه عوامل ناراحت كننده را پوشيده نگاه مي داردو آنها را به شكل عوامل نسبتا بي ضرر تغيير شكل مي دهد. رويادقيقا پر راز و رمز است چون درباره آنچه به نظر مي رسد باشد،واقعا نيست. ولي به وسيله تداعي آزاداز آنچه از رويا به خاطر مي آوريم ممكن است بتوانيم محتويات حقيقي آنچه را پوشيده نگاه داشته شده است تشخيص بدهيم و بدين ترتيب به درون ذهن ناخودآگاهمان نظر بيندازيم.

فرويد پس از تحليل يكي از روياهاي خودش به اين ديدگاه رسيد.در جولاي 1895 او درباره(ايرما)كه زن جواني تحت مداواي او بود خوابي ديد. اين خواب پيچيده است و تحليل فرويد از آن بسيار طولاني است (درحدود يازده صفحه).به طور خلاصه،او ايرما را در سالن بزرگي كه مهمانان بدان جا وارد مي شوند ملاقات مي كند و از گفته هاي ايرما در مي يابد كه در گلو،شكم و معده اش دردهاي خفه كننده اي دارد؛فرويد مي ترسيدكه سر بي توجهي يكي از مشكلات جسمي ايرما را ناديده گرفته باشد؛و بعد از تفاصيل بسيار در مي يابد كه دوست پزشكش اوتو،به ايرما دارويي را در يك سرم آلوده تزريق كرده است و منشا مشكل او همين بوده است.

فرويد در پيگيري مفاهيم حقيقي بسياري از بخش هاي اين خواب از طريق تداعي آزاد به ياد آورد كه روز قبل دوستش اسكارراي متخصص كودكان را ديده بوده است كه ايرما را مي شناسد و راي به فرويد گفته است(او حالش بهتر است ولي كاملا خوب نيست.)اين به فرويد برخورده بود و آن

 

را انتقادي پوشيده دانسته بود به اين معني كه درمان ايرما فقط مقداري موفقيت كسب كرده است.او در خواب حقيقت را پوشيده نگاه داشت و اسكار راي را به اوتو تبديل كردو بقاي عوارض عصبي ايرما را به عوارض جسماني مبدل نمود و او تو را مسئول وضعيت او قرار داد- به عكي خود او كه همواره در مورد سوزن هايي كه مصرف مي كرد خيلي وسواس به خرج مي داد.نتايج فرويد از اين قرار بود:

اوتو در حقيقت با تذكراتش در مورد درمان ناقص ايرما مرا ناراحت كرده بود،و اين رويا برگرداندن آن ملامت به سوي او،براي من انتقام جويي كرد.اين خواب مرا از مسئوليت وضع ايرما به وسيله نشان دادن ساير عوامل موثر،مبرا كرد...اين خواب حالت خاصي از امور را متجلي مي كرد كه من آرزو داشتم آنگونه باشد.بنابرين محتويات آن براورده شدن يك آرزو بود و انگيزش هم آرزو بود.

فرويد از طريق خودآزمايي بي رحمانه و اعتبار دادن به انگيزه هاي كم اعتبارش در رويا شيوه اي را كشف كردكه ارزش آن قياس كردني نيست.او در طي پنج سال بعد حدود هزار روياي بيمارانش را تحليل كرد و در تعبير رويا گزارش نمود كه اين روش يكي از مفيدترين ابزار درمان به وسيله روانكاوي و تحقيق بر روي كاركرد ذهن ناخودآگاه است.

استفاده از جريانات روانكاوي به منظور تحقيق بسيار مورد انتقاد قرار گرفته است چون آن را از جهت روش شناسي نامطمئن مي دانند.تداعي آزاد بيمار و روانكاو را به تغيير رويا راهنمايي مي كند ولي شخص چگونه مي تواندثابت كند كه تعبير صحيح است؟در بعضي موارد ممكن است شواهد تاريخي مبني بر وجود آسيب كه از يك نماد رويا بازسازي شده است ديده شود كه در حقيقت رخ داده است ولي در اغلب موارد مثل روياي فرويد درباره ايرماهيچ دليلي وجود ندارد تا عينا اثبات گردد كه تعبير واقعا محتواي حقيقي رويا را آشكار كرده است.

با وجود اين همان گونه كه هركس كه روياهايش در روانكاوي تعبير شده است مي داند،درضمن تلاش لحظه اي پيش مي آيد كه شخص دچار حيرت شناسايي مي شود،يك تجلي، يك احساس لغزيدن بر روي حقيقي احساس .در پايان، تحليل خواب به وسيله پاسخگويي خود تحليل شونده-

 

يعني بگويد(بله-اين بايد معناي حقيقي آن باشد چون احساس مي كنم درست باشد)-براي اين كه آن پاسخ او را قادر مي سازد تا با مشكلي كه از ناحيه رويا بروز كرده است دست و پنجه نرم كند.

در مورد فرويد،تداعي آزاد و تحليل خواب او را به سمت تجارت اشراقي هدايت كردو از اقدام به يك خطاي جدي علمي نجات داد.اودر اوايل اقدام به روانكاوي در اين فكر بود كه مشكلات جنسي اساس اغلب اختلالات عصبي است.با اين كه جامعه ويني هنوز در امور جنسي كوته فكر و متعصب بودند،اين مسئله در مراكز پزشكي و عملي بسيار مورد توجه قرار گرفته بود.

ولي همه تحقيقات درباره امور جنسي بزرگسالان بود،فكر مي شد كه كودكان بيگناه،پاك و از نظر خواهش ها و تجارب جنسي بكر هستند.ولي فرويد بارها از بيمارانش شنيده بود كه انها پس از كوشش بسيار به ياد مي آورند كه در كودكي هم احساسات جنسي داشته اند و در كمال حيرت اعلام مي كردند كه به وسيله بزرگسالان مورد آزار جنسي قرار گرفته اندو تجارب آنها شامل موارد نوازش تا تجارب مي شود.هيستري يكي از نتايج آن بود و وسواس هاي عصبي، ترس ها و پارانويا هم نتايج ديگر آن به حساب مي آمدند. اين بزرگسالان تقصير كار عبارت بودند از پرستارها،كدبانوها،خدمتكاران،معلمان،برادران بزرگترو حيرت انگيز تر از همه در بيماران مونث،پدرها بودند.

فرويد غرق در حيرت شدو به اين فكر افتاد كه كشف بزرگي كرده است. تاسال 1896 پس از ده دوازده سال درمان با خواب مغناطيسي و تجارب تحليلي،او نظريه اغوايي خودش را به صورت مقاله چاپ شده،و در طي يك سخنراني در مقابل انجمن محلي روانكاوي و نورولوژي كه تحت رياست كرافت ابينگ بزرگ تشكيل شده بود،ارائه داد.سخنراني او با سردي روبه رو شدو كرافت ابينگ به او گفت(مثل يك داستان علمي پريان است)در هفته و ماه هاي بعد از سخنراني فرويد احساس مي كرد كه جامعه پزشكي از او دوري مي كند و او را كاملا منزوي كرده اند،مراجعات بيماران هم به مقدار محسوسي كاهش يافت. ولي با اين كه او تا مدتي به باورهايش معتقد بود،خود او هم به تدريج در صحت آن به ترديد افتاد.

 

 

يكي از علل آن اين بود كه او در ميان بيماراني كه خاطرات مربوط به تجاوز را برملا كرده بودند تنها به بخشي از موفقيت نايل آمده بود و در حقيقت بعضي از آنها كه فرويد فكر مي كرد دارند موفق مي شوند،قبل از مداوا كامل درمان را رها مي كردند.ديگر اين كه گستردگي دامنه سوءاستفاده جنسي پدران از دخترانشان براي فرويد حيرت آور و باور كردني بود.چون هيچ گونه ذكر حقيقت غير قابل بحثي در ناخودآگاه وجود نداشت،چنين يادآوري هايي از تجاوز مي توانست ساختگي باشد.و اين فكر دلسرد كننده اي بود؛ آنچه را او يك كشف عظيم مي پنداشت و (راه حل يك مشكل قديمي هزاران ساله)،ممكن بود نادرست باشد.

با اين كه او اين اواخر توانسته بود خانواده پرجمعيتش را به آپارتمان وسيعي در خيابان برگاس شماره 19 منتقل كند و كارش به قدري خوب شده بود كه مي توانست به فكر خوشايندتري لذتش باشد كه سفر سالانه به ايتاليا بود،به دلايل بسيار ديگري حق داشت دلسردو مضطرب باشد. مرگ پدرش در سال 1896 بيش از آنچه فكر مي كرد فرويد را تحت تاثير قرار داد(او احساس مي كرد ريشه هايش از هم دريده شده است)؛دوستي ديرپايش با بروئر كه اين همه به او كمك كرده بود ولي حاضر نبود عقايد انقلابيش را در مورد بيماري هاي عصبي و درمان بپذيرد داشت از هم فرو مي پاشيدو با اين كه هنوز هم موقعيت محترمانه ولي بدون مزد سخنران در آسيب شناسي اعصاب را به مدت تقريبا دوازده سال حفظ كرده بود،ولي هنوز به مقام استادي نريسده بود.اين مقام سطح محترمانه بالا تري داشت كه به دوام زندگي حرفه اي اش هم بسيار كمك مي كرد.به اين دليل عوارض عصبي عصبي فرويد تشديد شد، بخصوص نگراني هايش در مورد پول،ترس از بيماري قلبي،وسواس در مورد فكر كردن به مرگ و ترس از سفر كه ديدارش را از رم غير ممكن ساخته بود.او شديدا به اين سفر علاقه مند بودولي غرق در وحشت هاي غير قايل تشريح مي كرد.

فرويد چهل ويك ساله در تابستان 1897 روانكاوي از خود را آغاز كرد تا سعي كند روان رنجوري خودش را درك كند وبا آن بجنگد. او تا اين زمان از طريق تحليل خواب هايش توانسته بود تا حدودي اين كار را انجام دهدولي حالا ديگر او همه روزه خودش را به سبكي قدرتمندانه و روشمندانه به دقت تحت نظر قرار مي داد.دكارت، جيمز و حتي سقراط هم ذهن هاي آگاه خودشان را

 

بررسي كرده بودند ولي فقط فرويد بود كه در جستجوي گشودن رازهاي ذهن ناخودآگاهش تحقيقاتش را پي گيري مي كرد.

تحليل كردن از خود ممكن است از نظر لغوي داراي مغايرت باشد. چگونه شخص مي تواند هم راهنمايي كند و در يك زمان هم تحليل گر باشد و هم تحليل شونده؟

چگونه شخص مي تواند هم مريض باشد و هم درمانگري كه بيمار احساساتش را به او منتقل مي كندتا او آنها را تحليل كند؟ ولي هيچ كس ديگر نمي توانست يا آن گونه تعليم نديده بود تا به عنوان تحليل فرويد عمل كند و او مي بايستي خودش اين كار مي كرد. ولي او تا حدودي ويلهلم فلاس را كه نسبت به او تعلق خاطري احساس مي كرد، به عنوان تحليل گر جانشينانتخاب كرده بود. فلاس با اين كه متخصص گوش و حلق و بيني بود،علاقه مندي هاي فراوان از جمله به روانشناسي داشت و در اين مورد اخير نظرياتي هم ارائه داده بود كه تعدادي برجسته و بعضي ديگر نامربوط و اسرار آميز بودند.فرويد مرتبا و اغلب به فلاس نامه مي نوشت و برايش توضيح مي داد كه در تحقيقاتش و در تحليل از خودش چه اتفاقي رخ مي دهد و گاه به گاه او را ملاقات مي كرد و اين ملاقات ها را (كنگره)مي ناميد- كه عبارت بود از دو يا سه روز بحث عميق درباره كارهاو نظريه هاي فلاس و خودش.جواب هاي فلاس به فرويد موجود نيست و هيچ اثري هم از آنچه او در اين كنگره ابراز نموده ندارد ولي كلا عقيده بر آن است كه او در تحليل شخصي فرويد كمك كرده است يا اين كه لاقل فرويد افكار خودش را بيان نتايج تحليل از خود به يك شخص قابل اعتماد روشن نموده است.

فرويد به مدت چند سال همه روز از تداعي آزاد و بازبيني روياهاي شبانه اش براي كاويدن خاطرات پنهان مانده، تجارب اوليه و انگيزه هاي پنهان در وراي آرزوهاي روزمره،هيجان ها،لغزش هاي زباني و گريز هاي كوچك خاطرات استفاده كرد.او در جستجوي درك كردن خود بود.

و از آن طريق مي خواست پديده هاي فيزيولوژيكي محاط بر نژاد بشر را كشف كند. او در اوايل اين كار به فلاس نوشت:" اين تحليل از هر تحليل ديگر مشكل تر است ولي اعتقاد دارم كه بايد انجام شود و در كار من يك مرحله الزامي است." بارها به اين فكر افتاده بودكه كار تمام شده ولب

 

بعد خلاف آن مشخص گرديده بود، بارها به مرحله توقف كامل رسيده بودو براي پيشرفت كار جنگيده بود- و بالاخره همانطور كه در نامه مي گويد، موفق شد:

من حالا دارم چيزهايي را تجربه مي كنم كه به عنوان سوم شخص شاهد انجام شدنش در بيمارانم بوده ام- روزهايي هست كه من به حالت افسرده اين طرف و آن طرف مي روم چون هيچ چيزي در مورد روياها، اوهام يا حالات آن روز يا سار روزها در نيافته ام تا اين كه 1رتوي از نور، وابستگي هارا مي نماياندو آنچه در گذشته رخ داده است براي امروز تمهيدي مي گردد.

بدون شك كار سختي بود. او داشت از ميان آنگونه كه خودش مي گويد"انبوهي از پهن" خاطراتي را كه عميقا پنهان مانده بودند بيرون مي كشيد چون آنها دافع بودند و گناه مي آفريدند،مثل حسادت دوران كودكي او به برادر كوچكترش (كه در كودكي درگذشت و آثار دائمي احساس گناه را در فرويد باقي نهاد)، احساسات در هم ستيز او از محبت و نفرت نسبت به پدرش و يخصوص در زماني كه در دوسال و نيمگي مادرش مادرش را لخت ديده بودو از نظر جنسي برانگيخته شده بود.

ارنست جونز در زندگينامه ماندنيش از فرويد گفته است كه تحليل او از خود هيچ گونه نتايج سحرآميزي ايجاد نكردو عوارض عصبي فرويد و وابستگي او به فلايس در سال اول يا دوم كه مطلب آزاردهنده اي افشا مي شود شدت بيشتري يافت. ولي تا سال 1899 عوارض فرويد بهبودبيشتري يافته بودو او خيلي بيش از چهار يا پنج سال قبل احساس عادي بودن داشت. در سال 1900 اين كار عمدتا كامل شده بود ولي او تا آخر عرش همواره نيم ساعت آخر هر روزش را به تحليل حالات و تجاربش مي گذارنيد.

تحليل از خود، با اينكه چندان كامل نبود، فوايد شخصي قابل ملاحظه اي داشت، ولي طبق نظر بسياري از شاگردان فرويد يك نتيجه خيلي بزرگ تر هم ارائه داد. فرويد از طريق اين اقدام به بسياري از نظريه هايش در مورد طبيعت انسان دست يافت و بسياري از نظريه هاي را كه از راه تجربه با ساير بيمارانش به دست آورده بود، تاكيد نمود.

مهمترين اين نظريه ها اين بود كه كودكان حتي در ساله هاي اوليه زندگي احساسات قوي جنسي دارند بخصوص گرايش جنسي را به پدريا مادر كه معمولا بايد جنس مخالف باشند برانگيز.

 

ولي بچه ها مي فهمند كه اين اميال و اوهام در چشم پدر و مادرش يا ساير بزرگتر ها به قدري شيطاني است كه آنها را در ضمير ناخودآگاه پنهان مي كنندو بدون آن را كاملا به فراموشي مي سپارند.

حالا سرانجام فرويد درك مي كردكه چرا بسياري از بيمارانش مي گفتند كه در كودكي به آنها تجاوز شده است. آن"خاطراتي" كه آنها عريان كرده بودند اوهام كودكي بودند نه اغواي حقيقي. او در مسير درستي قرار گژرفته بود، فقط راه را به قدري كافي نپيموده بود تا به حقيقت روحي برسد.جفري ميسون مي گويد كه فرويد نظريه اغواگري را براي اين رها كرد چون به همكارانپزشكش بر مي خوردو براي حرفه اش زيان آور بود ولي در حقيقت همعصران فرويد نظريه جديد او را در موردخواسته هاي جنسي كودكان و تمايلات زنا با محارم نفرت انگيزتر از نظريه اغواگري مي دانستند. ولي فرويد به رغم نگراني هاي مادي،احساس انزواو اشتياق به قبول شدن در جامعه، براي انتشار حقايق احساس اجبار مي كردو همين كار را هم انجام داد، بخشي در سال1900 و به طوركامل تر در1905.

تا سال 1900 او بجز ابداع راه درمان جديدي براي روان جديدي براي روان رنجوري و كشف تمايلات جنسي دوران كودكي، موفقيت هاي به دست آورده بود. او چند نظريه پر بر آيند در مورد روانشناسي انسان عادي ارائه نمود. وقتي كه آخرين ياقته ها و افكار بعضي از روانشناسان را مورد نظر قرار داد(روانشناس فرانسوي پير ژانه حتي فرويدرا محكوم به سرقت افكارش درباره"ضمير ناخوآگاه"طبق روالي كه او مي ناميد نموده بود).آنچه در كارهاي فرويد اصيل دانسته مي شد- و بسياري از كارهايش اين گونه بود- مبتني بود بر آنچه او از ذهن خود و بيمارانش به شكلي كه در تاريخ روانشناسي سابقه نداشت، جمع آوري كرده بود.

اصول اساسي

نظريه ي روانكاوي هنگامي كه با كليت آن مورد بحث قرار گيرد،‌ بسيار پيچيده است. با اين حال، در زير بناي اين پيچيدگي  تعداد  نسبتاً  اندكي  اصول و فرآيند وجود  دارند.  اين نظر در  آغاز

 

 

 مي تواند گيج كننده باشد، زيرا مفاهيم آتن عميقاً دز هم تنيده اند. به اين دليل سخن گفتن از هر يك از جنبه هاي نظريه جداي از ساير نظريه جنبه ها

امر دشواري است، به هر حال شايد بهترين نقطه آغاز ، نظر فريد در مورد چگونگي سازمان بندي ذهن باشد كه الگوي مكان نگر ذهن ناميده مي شود.

الگوي مكان نگار ذهن

توصيف رايج ذهن اين است كه ذهن دو حوزه يا دو منطقه دارد. يك منطقه تجربه هشيار را در بر مي گيرد، يعني افكار، احساسها، و رفتارهايي كه در حال حاضر از آن آگاهيد. منطقه هاي ديگر تجربه هايي را در دارد كه طرفين به انتظار ايستاده اند در حال حاضر خارخ از اگاهي هستند اما به آساني قادرند وارد آگاهي شوند. فريد در پي آشنايي با كار ساير نطريه پردازان عصر خود حوزه سومي نيز به اين فهرست افزود. اين سه منطقه از ذهن در مجموع آن چيزي را تشكيل مي دهندكه فرويد آن را مكان نگاري يا شكل بندي ظاهري آن مي پنداشت.

         استفاده فرويد از اصطلاح هشيار بسيار شبيه طريقي ايست كه ما امروزه آن را به كار مي گيريم- يعني جزِ ي از مغز را كه فرد در حال حاضر از ان آگاه است در بر مي گيرد. افراد نوعاً مي توانند درباره تجربه هوشيار خودشان سخن بگويند و  مي توانند به طريقي منطقي و عقلاني به آن  بينديشند. جزيي از ذهن كه نماينگر حافظه معمولي است پنيمه هوشيار ناميده مي شود. عناصر موجود در نيمه هوشيار گر چه اكنون خارج از آگاهي است، به آساني مي تواند به اگاهي آورده شود. به عنوان مثال اگر شما به شماره تلفن يك دوست و يا نام آخرين فيلمي كه ديديد فكر كنيد، شما در واقع آن اطلاعات را از ضمير نيمه هوشيارتان به ضمبر هوشيارتان  مي آوريد.

فرويد اصطلاح نيمه هوشيار را به طريقي به كار مي برد كه بسيار متفاوت از طريقي است كه در زبان روزمره به كار مي رود. او اين واژه  را براي اين كه بيانگر بخشي از ذهن باشد كه به طور فعال و به اجبار از ضمير هوشيار دور نگهداشته شده، اختصاص دارد. انديشه ها يا تكانشهايي كه به نا هوشيار انتقال داده شده اند به اين دليل در آنجا نگهداشته مي شوند با اضطراب، تعارض، يا درد تداعي مي شوند. آنها فقط به شكلي تحريف شده مي توانند پديدار شوند(كه چون براي شخص غير

 

قابل تشخيص است تهديد آميز به شمار نمي رود). بر طبق نظر فرويد، نا هوشيا به عنوان مخزني براي بخش وسيعي از اميال، احساس ها، و انديشه هاي فرد عمل مي كن. اين عنصر تأثيري بي پايان، هر چند غير مستقيم، بر اعمال و تجارب آگاخانه بعدي مي گذارد.

فرويد اغلب ذهن را به توده يخ شناور تشبيه مي كند(انديشه اي كه از تئودور ليپس وام گرفته است) رأس اين توده يخ با آگاهي هوشيارانه مقايسه شده است. بخش بسيار بزگتر ان، بخشي كه زير آب است نيمه هوشيار را تشكيل مي دهد. به هر حال، بخش عمده آن نمابانگر نا هوشيار است. گر چه پديده هاي هوشيار و نيمه هوشيار بر رفتار فرد تأثيز مي گذارند، فرويد معتقد بود كه اهميت اين تأثير كمتر از رويدادهاي درون نا هوشياراست. در واقع در ضمير نا هوشيار بود كه فرويد مي پنداشت كه علم مكانيك شخصيت را بايستي درك كرد.

اين سه سطح از هوشياري بر روي هم تأثير الگوي مكان نگار ذهن را تشكيل مي دهند. مطالب به آساني مي توانند از هوشيار به نيمه هوشيار و بالعكس عبور كند. مطالب از هر دوي اينها مي توانند به درون نا هوشيار انباشته شود. با اين حال مطالب واقعاً ناهوشيار از ورود به هوشياري نيروهاي رواني كه براي پنهان نگهداشتن آن عمل مي كنند، منبع مي شود. اين سه منطقه ذهن صحنه اي را تشكيل مي دهد كه پويشهاي شخصيت در اآن به نمايش در مي آيند.

اجزاي شخصيت

فرويد همچنين يك الگوي ساختاري از شخصيت به وجود آورد كه مكمل اين الگوي مكلن نگار ذهن است. او بر اين باور بود كه شخصيت داراي سه جزء است، كه براي ايجاد مجموعه وسيعي از رفتارهاي انسان با هم تعامل مي كنند. اين سه جزء كليت هاي فيزيكي نيستند، بلكه بر چسب هايي خلاصه براي سهجنبه از عملكرد شخصيت ب شمار مي روند. اين اجزا نهاد، من و فرا من ناميده مي شوند.

نهاد. ايد بخشي از شخصيت است كه فرويد در انتدا ناخودآگاه ناميد. و حاوي بازتاب ها و انگيزه هاي اساسي زيست شناختي مي باشد.فرويد ايد را به گودالي پر از هيجانات جوشان تشبيه كرده است كه همه براي خروج از آن گودال فشار مي آورند(ويليام، سي كرين،1383). نهاد جزء

 

آغازين شخصيت و اولين جزء موجود در هنگام تولد است. نهاد همه جنبه هاي موروثي، غريزي و ابتدايي شخصيت را در بر مي گيرد. نهاد تماماً در ضمير نا هشيار عمل مي كند و ارتباط نزديكي با فرآيندهاي زيستي- غريزي، كه نيروي خود را ار آنها مي گيرد، دارد. بدين ترتيب نهاد موتور شخصيت است (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375).

نهاد با آنچه اصل لذت ناميده مي شود همنوايي دارد.اصل لذت عبارت از اين است كه يك مقصود واقعي در زندگي شما ارضاي آني نيازهايتان است(فرويد 1949،1940). بنا بر اين نهاد از لحاظ انگيزش تحت تسلط اصل لذت است كه هدف آن به رسانيدن بالاترين درجه لذت و كاستن از رنج ممكن است.ازديد فرويد در اصل، مربوط به كاهش تنش استبه طوركلي نهاد مي كوشد كه همه هيجانات را برطرف كندو به وضعيت آرامي برگردديعني به خواب عميق پر آرامش(ويليام، سي كرين،1383).

 نيازهايي كه ارضا نمي شوند حالت تنش نا گواري را به وجود مي آورندكه فرد جوياي اجتناب از آن است. از اين رو افراد بر انگيخته مي شوند تا نيازهايشان را فوراً ارضا كنند. بر طبق اين اصل، حتي كمترين افزايش در گرسنگي بايستي موجب تلاش براي خوردن  شود. در ظاهر اصل لذت فريبنده است . وانگهي چه كسي مي خواهد نياز هايش ارضا نشده باقي بماند؟ با اين حال يك مسئله وجود دراد. اصل لذت نمي تواند به هيچ وجه چگونگي ارضا شدن نيازها را محدود يا محصور كند. اين اصل مي گويد كه نيازها بايد سريعاً ارضا شوند. نمي گيد كه نيازها بايد به طريقي معقول و مناسب ارضا شونديا به طريقي كه خطرات و مسائل بالقوه را در نظر بگيرد.

افرادي كه كلاً تحت سيطره اصل لذت هستند طولي نمي كشد كه خود را كه دچار درد سر زيادي مي كنند. در واقع محيطي پيچيده و اغلب تهديد آميزي به وجود مي آيدكه بايد با آن مواجه شد. براي به دست اوردن غذا يك فرد نمي توانند كوركورانه از عرض خياباني پر از اتومبيل عبور كند. يك كودك خرد سال كه وقت نامناسبي را براي آزاد كردن فشار از روي مثاته اش انتخاب مي كند با خطر سرزنش از سوي والدينش مواجه است. يك هم اتاقي كه شيشه نوشابه فرد ديگري را از يخچال همگاني بر مي دارد ممكن است با خطر سر زنش بسيار بيشتري مواجه باشد.

 

همان طور كه قبلاً اشاره شد نهاد بر طبق اصل لذت عمل مي كند. در عمل اين بدان معناست كه فرآيند هاي نهاد هر گاه تنشي تجربه شود فعال مي شوند، خواه منشاء آن دروني باشد مثل گرسنگي يا بيروني باشد مثل دوستي كسل كننده . هرگاه تنش انباشته شود، نهاد وارد عمل مي شود تا تنش را از بين ببرد،‌ و اين كار را نيز به سرعت انجام مي دهد. نهاد از دو راه تنش را بر طرف مي كند. راه اول مجموعه اي از واكنش هاي ذاتي موسوم به اعمال بازتابي است، كه به طور خود كار و سرسعاً اتفاق مي افتد. نمونه اين قبيل واكنش ها سرفه كردن در پاسخ تحريك گلو، و اشك ريختن در پاسخ ا رفتن خاك در چشم. اعمال بازتابي با منشاء تحريك، نا خوشايندي، يا تنش مقابله مي كند يا آن را بر طرف مي كند.

اما اعمال بازتابي هميشه در كاهش تنش مؤفق نيستند. به عنوان مثال هيچ عمل باز تابي به نوزادي گرسنه امكان نخواهد داد غذا به دست آورد. هنگامي كه عمل بازتابي نتواند تنش را كاهش دهد، دومين عمل كرد نهاد، به نام فرآيند اوليه، اتفاق مي افتد. نهاد تصويري ذهني از شيئ كه مي تواند نياز را ارضا كند تشكيل مي دهد. در مورد نوزاد گرسنه، فرآيند اولي ممكن است تصويري از سينه مادريا شيشه شير ابداع كند. به همين ترتيب نيز از كسي كه دو ستش مي داريد جدا مي افتيد، فرآيند اوليه تصويري ذهني از آن شخص به وجود مي آورد. تجربه خلق تصويري ذهني از شئ مورد نظر كامروايي نا ميده مي شود. 

كاهش تنش توسط فرايند اوليه داراي يك اشكال عمده است.چون فرايند اوليه تنها با واقعيت ذهني سرو كار دارد، نمي تواند بين تصويرذهني و خود شئ تمايز قايل شود. در نتيجه گر چه فرايند اوليه ممكن است در كوتاه مدت تنش را كاهش دهد، در دراز مدت قادر به اين كار نخواهد بود. نوزاد گرسنه اي كه تصور مي كند كه پستان مادرش را مي مكد  به مدت زيادي راضي نخواهد ماند. فردي كه فرد مورد علاقه اش را از دست مي دهد با خاطرات خرسند نخواهد بود، هر چند كه آن خاطرات واقعي به نظر برسند.

نهاد دستگاهي انعكاسي است كه تمام هيجان هاي حسي را از طريق ركتي دفع مي كند. ناكامي ها و ناراحتي هايي كه طفل در راه ارضي تنش ها با ان مواجه مي شود عامل تحريك كننده اي براي

 

نمو نهاد است. نهاد بر خلاف خود و فرا خود از تشكيلات خاصي بر خوردار نيست و چون با دنياي خارج تماس ندارد، از طريق تجربه نمي توان آن را تغيير دا؛ بلكه به وسيله خود مي توان آنرا تعديل يا مهار كردچون نهاد فقط در پي ارضاي نياز هاي غريزي و تابع اصل لذت است، پايبند ارزش ها و اصول اخلاقي نست و از هيچ گونه عقل و منطقي پيروي نمي كند. به عبارت ديگر، بيقراري، عدم تعقل، خود خواهي و لذت طلبي و حفظ مشخصات كودكانه در سر تاسر عمر، از صفات بارز نهاد است. به نظر فرويد، نهاد واقعين رواني حقيقي است و قبل از اينكه فرد دنياي خارج را تجربه كند، به طور دروني در او وجود دارد. نهاد زيربناي شخصيت هر فرد را تشكيل مي دهد(شفيع آبادي، 1383).

      من. من بخش سازنده شخصيت است و از نهاد سر چشمه مي گيرد و رشد مي كند(شفيع آبادي، 1384).اگر بنا بود كه ايد ما را اداره كنددر آن صورت نمي توانستيم مدت زيادي زندگي كنيم. شخص براي زنده ماندن نم يتواند تنها بر اساس توهات يا پيروي از تكانه هاي خود عمل كند. ما بايد بياموزيم چگونه با واقعيت كنار بياييم(ويلييام، سي كرين،1383).

 از آنجا كه نهاد نمي تواند با واقعيت ذهني به طور مؤثري برخورد كند، مجموعه دومي از فرايند هاي رواني، موسوم به من به وجود مي آيد. فرويد معتقد بود كه من از نهاد تكامل مي يابد وبخشي از نيروي نهاد را براي مقاصد خودش تحت كنترل در مي آورد. از اين رو به ناچار به وسيله نيروهاي ناهشيلر كاهش تنش سائق هاي جنسي و پرخاشگري بر انگيخته مي شود(تامپسون پروت و داگلاس براونف1383) فرايند هاي من به تضمين اين امر كمك مي كند كه تكانش هاي نهاد با در نظر گرفتن مقتضيات جهان خارج به طور مؤثري ابراز شوند. به خاطر اهميت اين تبادلات با جهان خارج، بخش عمده عملكرد من با نهاد، من مي تواند در سطحي ناهشيار نيز عمل كند (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375).

       به گفته فرويد در حالي كه ايد از عواطف رام نشده و وحشي طرفداري مي كند، ايگو نماينده منطق و احساس درست است. چون ايگو به واقعيت توجه دارد گفته مي شود كه ايگو از"اصل

 

 

واقعيت " پيروي مي كند. ايگو مي كوشد تا زماني كه فرصت يابد واقعيت را به درستي درك كند و آنچه را كه ودر گذشته در وضعيت هاي مشابه روي داده است در نظر بياورد و برنامه هاي واقعگرايانه براي آينده طرح نمايد، جلوي اقدام را بگيرد. چنين روش هاي منطقي انديشه،"تفكر فرايند ثانويه" نا يده مي شود( ويلييام، سي كرين،1383).

      خيال بافي نمونه اي از فرايند ثانوي است. گرچه ما از تخيل لذت بخش خيالي محظوظ مي شويم،‌ولي حالت تخيل را با واقعيت اشتباه نمي گيريم و اين همان چيزي است كه در فرايند اوليه در خواب ديدن شبانه حاصل مي گردد. فرويد من را به مرد سوار كاري تشبيه كرده است كه هر چه تحربه و مهارتش در سوار كاري بيشتر باشد، بهتر مي تواند به تاخت و تاز و سوار كاري بپردازد و عنان مركب خويش را كه همان نهاد است، به نحو دلخواه در دست داشته باشد. خود داراي دو سطح ادراكي است. يكي از اين دو سطح متوجه نيازها و جنبش هاي غريزي دروني است و ديگري از طريق ادراك حسي با واقعيات محيط خارج مر بوط مي شود.نقش خود ان است كه بين اين دو سطح چنان موازنه اي برقرار كند كه حد اكثر رضايت در فرد به وجود آيد.فرايند ثانوي كه بر فرايند نخستين تسلط دارد اصل واقعيت را عملاًبه اجرا در مي آورد.(شفيع آبادي، 1384).

 به عبارت ديگر يك هدف اصلي من به تأخير انداختن تخليه انرزي نهاد تا زماني است كه بتوان يك شئ يا فعليت مناسب يا تنش پيدا كرد. به تعبيري ملموستر من از طريق فرايند ثانويه مي كوشد تطابقي بين تصوير ذهني شئ مورد نياز (از فرايند اوليه نهاد) و ادراكي واقعي از آن شئ در جهان پيدا كند. مهم اين است كه در نظر داشته باشيم كه هدف من مسدود كردن تمايلات نهاد به دائمي نيست بلكه هدفش اين است كه مراقب باشد كه تمايلات نهاد در زماني مناسب و به شيوه اي واقعگرايانه ارضا شوند. آسان مي توان اين نكته را گم كردو اين نكته اي است كه يقيناً در نهاد گم مي شود. گفته شد كه من با اصل واقعيت هماهنگي دارد. اصل واقعيت عبارت از اين تصور است كه رفتار بايستي با موقعيت جهان خارج هدايت شود نه فقط با نياز ها و اميالي كه از درون بر مي خيزند. اصل واقعيت احساسي از خرد پذيري را به درون رفتار معرفي مي كند. چون اين اصل شما را به سمت محيط خارج هدايت مي كند، شما را وادار مي سازد كه قبل از عمل مخاطراتي را كه با اختيارات

 

مختلف ارتباط دارنددر نظز بگيريد. اگر خطرات يك مسير عمل بسيار بالا به نظر برسد ما راه ديگري را براي ارضاي نيازتان در نظر خواهيد گرفت. اگر نتوانيد هيچ راه مطمئني براي كاهش فوري تنش پيدا كنيد، ارضاي نياز را به زماني ديرتر، مطمئن تر يا معقولتر به تدخير خواهيد انداخت. (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375)

من، كه عمدتاً تحت نظر اصل واقعيت و با استفاده از فزايند فكر ثانويه عمل مي كند، جايگاه فرايند هاي عقلي ومسئله گشايي است. استعداد تفكر واقعگرايانه به من امكان مي دهد كه طرح هايي عملي براي ارضائ نيازها صورت بندي كند و سپس آن طرح ها را مي آزمايد تاآيا كارگر خوهند افتد يا نه. اين فرايند واقعيت آزمايي ناميده مي شود. من اغلب به اين عنوان كه نقشي اجرايي در عملكر شخصيت و در ميانجيگري بين خواست هاي نهاد غريزي و قيد و بند هاي دنياي خارج ايفا مي كند، در نظر گرفته شده است. (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375)

 

كنترل من و تأخير ارضاء

 

 

يك عملكرد عمده من به تأخير انداختن ارضاي تكانش ها و اميال تا مدتي بعد است تأخير ارضا يكي از نشانه هاي شخصيتي بالغ و رشد يافته و يكي از مهمترين اهداف پرورش اجتماعي است. كودكان بايد ياد بگيرند كه قادر باشند براي دريافت پاداش صبر كنند-به عنوان مثال كار را اكنون انجام دهند و مزد ان را بعداً بگيرند- تا بتوانند اعضاي مساعد گروه انساتي باشند. اين طور نيز مطرح شده است كه ناتوانب در بعه تأخير انداختن ارضاءنقش مهمي در رشد رفتار جنايي ايفا مي كند. تعجبي ندارد كه 0تحقيقات گسترده اي پيرامون مفهوم ارضاء انجام شده است.

در مطالعه آزمايشگاهي معمول در مورد اين پديده، انتخاب زير در اختيار كودكان گذاشته مي شود. آنها مي توانند بلا فاصله پاداشي كوچكتر و نه چندان مطلوب دريافت كنند، يا ميتوانند مدتي صبر كنندو سپس پاداشي بزرگتر و مطلوي تر دريافت كنند. تحقيق كه از اين الگو استفاده كرده استتوجه خود را به دو مجموعه متغيرهاي جداگانه معطوف ساخته است. يك مجموعه عبارت است

 

از تعيين كننده هاي موقتي تأخير ارضاء. به عنوان مثال ترجيح دادن پاداش هاي تأخيري در صورتي افزايش مي يابد كه كودك بتور كند به تدخير افتاده را به دست خواهد آورد يعني ميل او واقعاً ارضاء خواهد شد. جاي تعجب است كه قرار دادن اشياي مورد علاقه در مقابل كودكان تأخير را براي كودكان آسانتر نمي كند(ميشل، ابسن،1970). در عوض احتمال تأخير را كم مي كند. با اين حال اگر كودكان بتوانند از نظر شناختي موقعيت را تغيير شكل بدهند تا به نظر برسد كه اشياء واقعاً آنجا نيستند، رابطه فوق مي تواند تغيير يابد(مثلاً با تصور كردن اينكه اشياي واقعي در مقابل آنها تنها تصاويري ذهني در ذهنشان است به مفهومي كلي تر اينكه به نظر مي رسد كه تأخير ارضاء هنگامي افزايش مي يابد كه كودكان با تكنيك هاي حواس پرتي، توجهشان از پاداش هاي مطلوب به سوي ديگر معطوف شود. در عمل، من نهاد را با درگير كردن در عملي ديگر آن را فريب مي دهد(چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375).

دومين خط تحقيق در مورد ارضاء همبستگي هاي مربوط به توانايي تأخير را مورد توجه قرار داده است. به نظر مي رسد كه توانيي تأخير با برخي جنبه هاي هوش ارتباط داشته باشد، شايد به اين دليل كه كودكان باهوشتر بهتر قادرند كه موقعيت را از نظر ذهني تغيير شكل دهند. به نظر مي رسد كه كودكاني كه بهتر اقادر به تأخير هستند بيشتر به پيشرفت و مسؤليت اجتماعي توجه داشته باشند، كه اين امر همساز با اين تصور است كه آنها داراي من هاي كاملاً تعريف شده اي هستند.

تحقيق طولي طولاني تر فاندر بلاكو بلاك(1983)حاكي از آن است كه مبتاي تأخير در پسر ها اندكي متفاوت از دختر هاست. به نظر مي رسد كه تأخير ميان پسرها رابطه نزديكي با كنترل تكانش هاي هيجاني  وانگيزشي، با تمرگز عميق، و با آگاه و محتاط بودن در عمل، داشته باشد. اين موضوع هماهنگ با اين وضوع روانكاوانه است كهتأخير ارضاءنوعي عملكرد من است كه هدفش كنترل آگاهانه تجلي تكانش نهاد است . بر عكس، تأخير ميان دختران با هوش، كارداني و شايستگي ارتباط دارد. بر طبق نظر فاندر و ديگران(1983) اين اختلاف جنسي تاشي از روش متفاوتي است كه پسران و دختران در طي آن پرورش اجتماعي پيدا مي كنند.

 

 

آسان مي توان ديد كه چطور اصل لذت و اصل واقعيت، و در نتيجه نهاد و من، مي توانند با يكديگر به تضاد برخيزند(شكل). اصل لذت حكم مي كند كه نيازها هم اكنون برآورده شوند؛ اصل واقعيت تأخير را تشويق مي كند. اصل لذت افراد را به سمت حالات تنشي درونشان سوق مي دهد، اصل لذت آنهارا به سمت محيط نيز سوق مي دهد. به مفهومي بسيار واقعي عملكرد من در كوتاه مدت اين است كه نهاد را از عمل بازدارد-او را طوري تحت كنترل در آورد نيازها بتوانند به شيوه اي واقعگرايانه و معقول برآورده شوند. اين تصور كه نيروي بالقوه وسيعي براي تعارض دز درون شخصيت وجود دارد مضموني است كه ريشه در درون نظريه روانكاوي دارد

 

ارضاي فوري تياز، جهت گيري به سمت درون،

بي توجهي به ايمني

 

 

ارضاي نياز در وقت مناسب، جهت گيري به سمت درون و بيرون، توجه به ايمني

 

فرا من.آخرين جزء شخصيت كه رشد مي كند فرا من است. فرامن به عنوان راهي براي حل تعارض خاصي كه در طول رشد شخصيت اتقاق مي افتدبه وجود مي آيد. درباره اين تعرض در طول همين فصل بحث خواهيم كرد.

فرا من تجسم ارزش هاي والديني و اجتماعي است. همين جزء است كه تعيين مي كند كه چيز درست است و چه چيز غلط است، و بيشتر در پي تكامل است تا در پي لذت . الگوي دقيق قواعد در فرامن شما از نظام پاداش هايتان و تنبيه هايي كه والدينتان به كار مي برند سرچشمه مي گيرد . كودك براي جلب محبت و علاقه والدينش مي كوشد از آنچه والدينش آنرا درست مي پندارند متابعت كند . كودك براي اجتناب از درد ، تنبيه ،‌ و طرد شدن از آنچه كه والدينش آنرا خطا مي پندارند اجتناب مي كند. گرچه ساير مراجع قدرت نيز مي توانند تأثيري ثانوي بر رشد فرامن داشته باشند،‌ فرويد معتقد است كه فرامن عمدتاً از والدين سرچشمه مي گيرد. فرايند پذيرش يا جذب ارزش هاي والدين و جامعه بزرگتر درون فكني ناميده مي شود.

فرامن باز هم مي توان به دو دستگاه فرعي تقسيم كرد- يكي پاداش دهنده ،‌ يكي تنبيه كننده. آن جنبه از فرامن كه به رفتار پاداش مي دهد من آرماني ناميده مي شود. هر آنجه كه والدين آن را تأييد كنند يا ارج نهند ،‌ به درون من آرماني جذب مي شود. بدين ترتيب من آرماني به شما به خاطر رفتارهايي كه مناسب با آن معيارها باشد به وسيله وادار كردن شما به احساس غرور پاداش مي دهد. جنبه تنبيه كننده فرامن وجدان ناميده مي شود. آنچه كه والدين آنرا رد كنند يا به خاطر آن تنبيه كنند جذب وجدان مي شود وجدان با ايجاد احساس گناه در شما ،‌ شما را به خاطر اعمال و افكار بد تنبيه مي كند.

فرامن داراي سه نقش به هم پيوسته است. اول ،‌ مي كوشد هر نوع تكانش نهادي را كه جامعه ( يعني والدين شما محكوم مي كند كاملا منع كند. دوم ،‌ مي كوشد من را مجبور سازد كه بيشتر با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقي عمل كند تا با ملاحظات عقلي. سعي مي كند فرد را به سمت كمال مطلق در انديشه ،‌ كلام و عمل هدايت كند. از اين توضيح بايستي روشن شود كه فرامن بسيار دور از

 

واقع گرايي است . گر چه تأثيري متمدن كننده بر شخص مي بخشد ،‌ اما كمال گرايي آن جداً دور از واقعيت است.

فرامن،‌ مانند من در تمامي سه سطح هوشياري عمل مي كند اين موضوع مفاهيم ضمني مهمي را در مورد چگونگي تجربه كردن آثار فرامن در بر دارد. هنگامي كه فرايندهاي من برتر هوشيارانه اتفاق مي افتد شما از احساس هايتان و اينكه آنها از كجا سرچشمه مي گيرند آگاه هستيد. تصور كنيد به كسي اهانت كرديد،‌ هر چند كه معتقيد كه اهانت به افراد غير قابل بخشش است در اين صورت سرچشمه هاي احساس هاي گناه شما آشكار است. هنگامي كه فرامن ناهشيارانه عمل مي كند،‌ نتيجه كاملاً متفاوتي به بار مي آيد. شما احساس گناه مي كنيد،‌ اما هيچ تصوري نداريد كه چرا چنين احساسي مي كنيد. از آنجا كه احساس ها را مي توان با تفكر فرايند اوليه جاري ساخت ،‌ اين احساس ها كه ناهشيارانه اتفاق مي افتند حتي ممكن است كاملاً نامعقول باشند .

توانايي بالقوه براي تعارض. هنگامي كه فرامن رشد مي كند، من راه دشواري ر ا  براي طي كردن درپيش دارد. من به طورهمزمان بايستي با خواست هاي نهاد، دستورات اخلاقي فرامن ، وقيد و  بند هاي واقعيت سروكار داشته باشد. براي ارضاي همه اين خواسته ها، من مجبور است فوراً راهي براي تخليه تمامي تنش ها به طريقي كه از نظر اجتماعي قابل قبول و هم واقع گرايانه باشد، پيدا كند. البته اين كار بسيار نا محتمل است. احتمال بيشتر اين است كه در ميان اين نيروها تعارض ها ي مكرر به وجود آيد. برطبق ديدگاه روانكاوي ، چنين تعارض هايي جزء ذاتي زندگي هر كسي است.

 اصطلاح قدرت من براي اشاره به توانايي من براي عملكرد مؤثربه رغم خواست ها و توقعات اين نيروهاي متعارض، به كار مي رود. با سطوح پايين من، فرد در ميان فشارهاي رقابت آميز از هم مي پاشدو باقسدرت من بيشتر فرد مي تواند از عهده آن فشارها بدون مشكلي جدي برآيد.

به هر حال با يد به اين نكته اشاره كنيم كه براي من اين امكان وجود دارد كه بيش از حد قوي باشد. فردي كه بيش از من اش قوي است به شدت عمل گرا و خردگرا و در عين حال نيز ملال آور هست. فرويد تصور نمي كردكه هر يك از سه جزء شخصيت ذاتاً بهتر از بقيه است. بلكه بايستي در

 

بين آنها بايد تعادلي وجود داشته باشد. فردي كه داراي فرامني بيش حد قوي است ممكن است در همه حال احساس گناه كند يا اينكه ممكن است به شيوه اي غير قابل تحمل قديس وار رفتار كند. فردي كه داراي نهادي بيش از حد قوي است ممكن است چنان پايبند ارضاي خويشتن باشد كه نسبت به ساير افراد كاملاًبي علاقه باشد. سالمترين شخصيت آن است كه در آن تأثيرات سه جزء كاملاً متعادل باشد.

اكنون به بررسي دقيق تر نيروهاي انگيزشي كه افراد را وادار به عمل مي كند مي پردازيم.

انگيزش: غريزه ها

فرويد در تفكردر باره انگيزش مطالب زيادي را از نظرات حاكم در درون علوم زيست شناختي و فيزيكي وام گرفت. او معتقد بود كه افراد دستگاه هاي انرژ‍ي پيچيده اي هستند كه در آنها انر‍‍‍‍ژي لازم براي كارهاي رواني( تفكر، ادراك،‌يادآوري، رؤيا)از طريق فرايندهاي زست شناختس رها مي شود. به سخني دقيق تر،‌او معتقد بود كه انرژي رواني از طريق غريزه هاي ذاتي، يا سائق ها توليد مي شود. اين غريزه ها از طريق نهاد بيان مي شوند.

يك غريزه داراي دو عنصر به هم پيوسته است: يك حالت نياز زيستي و باز نمايي رواني ذاتي آن(يا ميل). به عنوان مثال،حالت نيازي كه به تجربه تشنگي مربوط مي شود نوعي عدم تعادل در تركيب شيميايي ياخته ها در درون بدن است. تشنگي از نظر رواني به منزله ميل به آب بازنمايي مي شود. اين عناصر با هم تركيب مي شوند تا هنگامي كه آب مورد نياز است غريزه اي براي نوشيدن اب تشمكيل مي شود.

غريزه ها داراي چهار مشخصه هستند: يك منبع، يك موضوع، يك نيروي محرك، و يك هدف. منبع موقعيت يا نياز زير ببنايي زييست شناختي است كهغريزه بر آن مبتني است. مقصود (همسان با اصل لذت) عبارت است از كاهش آني تنشي كه اين نياز زيربنايي به وجودآورده است. نيروي محرك اندازه يا فشاري است كه توسط قدرت نياز زيربنايي تععين مي شود. هدف يك غريزه چند چيز

 

 

مختلف است. در يك سطح، عبارت از هر چيزي استكه نياز را ارضاء كند-به عنوان مثال آب براي فردي تشنه. هدف همچنين اعمالي را شامل مي شود كه به منظور به دست آوردن آنچه مورد نياز

است بايد انجام شود. بنا بر اين هدف تشنگي مي تواند آب، عمل نوشيدن، گامهايي كه براي به دست آوردن آب برداشته مي شود(مثلاً برداشتن ليوان، باز كردن شير و از اين قبيل)را شامل مي شود.

در مورد بسياري از جنبه هاي كار فرويد بايد گفت كه تصورات او درباره ماهيت و تعداد غريزه ها در طي زمان تغيير كرد. در نهايت او قانع شدهمه غريزه هاي اساسي را مي توان در يكي از دو طبقه اختصاص داد. اوليت طبقه عبارت است از غريزه هاي زندگي و غريزه هاي جنسي(كه در مجموع شهوت ناميده مي شود)شهوت مجموعه اي از غرتيز صيانت نفس و جنسي است- غرايزي كه با بقا، توليد مثل ولذت سرو كار دارند. اجتناب از گرسنگي و درد-و نيز ميل جنسي- غريزه هاي زندگي هستند. در مجموع كه نيروي رواني كه با غرايز توليد مي شود به ليبيدو معروف است.

http://eshghegol.blogfa.com/

گرچه همه غرايز زندگي به طور آشكاري جنسي نيستند، ميل جنس واقعاً نقش مهمي در نظريه روانكاوي ايفا مي كند. بر طبق نظر فرويد نه يك بلكه تعداد فراواني غريزه جنسي وجود دارد. هر يك از آنها با ناحيه متفاوتي از بدن،‌به بام ناحيه شهوتزا ارتباط دارد.سه ناحيه شهوتزا كه در نظريه فرويد تشخيص داده شده عبارت است از :دهان، مقعد، و اندامهاي تناسلي. ناحيه هاي شهوتزا منابع بالقوه اي از تنش به شمار مي روند. دستكاري اين ناحيه تنش را كاهش مي دهدو ايجاد لذت مي كند. از اين رو مكيدن و دود كردن لذت دهانبي ايجاد مي كند،عمل دفع لذت مقعدي ايجاد مي كند،‌و تحريك مهبل و احليل موجب لذت تناسلي مي شود.

در مقبل شهوت، طبقه دوم غريزه ها وجود دارد كه غريزه هاي مرگ ناميده مي شود. نظر فرويد در مورد غريزه مرگ در اين جمله او خلاصه شده استكه هدف تمامي زندگي مرگ است. فريودئ معتقد بود كه زندگي به مفهومي صرفاً وسيله اي نقليه براي مرگ فراهم مي آوردو اين كه افراد به طور ناهشياري مايلند كه به حالت غير آلي اي كه از آن آمده اند بازگردند. فرضاً غريزه هاي مرگ دائماً

 

 

در حال عمل هستند اما غريزه هاي زندگي آنها را مهار مي كنند. فرويد هرگز اصطلاح خاصي براي نيرويي كه بع غرايز مرگ مربوط مي شود ابداع نكرد. همچنين هزگز يك غريزه مرگ را به يكي از

ناحيه هاي بدن، چنان كه در مورد غرايز شهواني قائل بود، ارتباط نداد. تا حودي با اين دلايل، غريزه مرگ كمتر از شهوت مورد توجه قرار گرفته است.

يكي از جنبه هاي غريزه مرگ كه واقعاً مورد توجه قرار گرفته است به پرخاشگري مربوط مي شود. فرويد معتقد بود كه افراد داراي سائقي پرخاشگرانه هستند. اين سائق غريزه اي اساسي نيست، بلكه از ناكامي غريزه هاي مرگ ناشي مي شود. به عبارت ديگر شهوت معمولاًمانع ازتجلي مسمتقيم غريزه هاي مرگ مي شود، و بدن ترتيب نيروي غريزي را بلا مصرف ميگذارد. اين انرژي ميتواند به صورت پرخاشگرانه يا ويرانگر عليه ديگران صرف شود. بدين ترتيب در نظريه روانكاوي اعمال پرخا شگرانه تجلي اميال خود ويرانگر است كه به سمت ديگران تغيير جهت داده است.

پالايش و پرخاش

 اين تصور كه انرژي پرخاشگرانه برانگيزنده اي در شخصيت به شمار مي آيديكي از ادعاهاي مهم نظريه روانكاوي به شمار مي رود. فرويد تصور مي كرد كه انرژي رواني به طور مداوم بايد استفاده شود، زيرا موجود زنده به طور مستمر آن را مي سازد. اگر اين انرژي مصرف نشود، شاري كه اعمال مي كند همواره بيشتر و بيشتر مي شود، درست همانگونه كه فشار در يم ديگ بخار در صورتي كه بخار ان خارج نشود افزايش مي يابد. در يم نقطه ، تركم انرژي پرخاشگرانه چنان زياد مي شودكه ديگر نمي توان آن را مهار كرد. در اين مرحله كنترل تكانه از دست مي رود و شخص اقدام به پرخاشگري مي كند.

اين تحليل به دو پيش بيني منتهي مي شود. اول پرداختن به پرخاشگري بايد باعث شودافراد احساس بهتري پيدا كند- يعني سطوح پايين تري از تنش يا برانگيختگي داشته باشند. زيرا سائق پرخاشگرانه ديگر ناكام گذارده نمي شود. دوم، چون تكانش ابراز شده است، انرژي پشت آن نيز تحليل رفته است وفرد كمتر احتمال مي رود كه در آينده اي نزديك دوباره پرخاشگري كند. اين دو

 

تأثيردرگير شدن در پرخاشگري روي هم رفته پالايش ناميده مي شود. اين نظر مربوط به انرژي پرخاشگرانه و رها سازي آن در انديشه نظريه پردازان جديدتر-مثلاً شرح مگارگي از اعمال به شدت

خشونت آميز-نيز منعكس شده است. مگارگي استدلال مي كند كه افراد دارايموانع قوي در برابر پرخاشگري موسوم به پرخاشگران پر كنرل به ندرت تخليه بخار ميكنند كه حتي اجازه مي دهند در رويارويي با تحريك، احساساتشان را بروز دهند. با اين حال با مرور زمان، احساساتشان بر روي هم انباشته مي شودتا اين كه قيد و بندهايشان ديگر نتوانند دوام بياورند. از آنجا كه انرژي زيادي روي هم جمع شده است، پرخاشگري رها شده ممكن است كاملاً وحشيانه باشد. جالب اينجاست كه تحريك نهايي اغلب پيش پا افتاده استو صرفاً در حكم ضربه نهايي است. هنگامي كه دوره پرخاش به پاين رسيد، اين افراد گرايش دارندكه شيوه هاي انفعالي و پر كنترل خود را دوباره در پيش گيرند.

به طور كلي، اگر فرض كنيم كه تكانش هاي نهادي اين افراد بيش از حد در كنترل من و فرا من آنها قرار دارد، اني مجموعه نيروهاهمستز با نظريه روانكاوانه پرخاشگري مي باشند. مجموعه نيروهاي پرخاشگري پركنترل تا حد زيادي مورد اثبات تجربي نيز قرار گرفته است. با اين حال بايد يادآور شويم كه اين شواهد به يك گروه تقريباً منتخب از افراد مربوط مي باشد.

امتزاج انرژي هاي ليبيدويي و پرخاشگرانه. فرويد جنين فرض مي كرد كه انرژي پرخاشگرانه و جنسي، و راههاي راه گزيني آنها رفتار انسان را تعيين مي كنند. به عنوان مثال روابط را در نظر بگيريد. رابطه اي كه تنها ليبيدو در خدمت آن باشد مشخصه اش مهرباني و مراقبت است.با اين حال ، گاه انرژي جنسي و پرخاشگرانه در رابطه بين افراد كنار هم قرار مي گيرند، كه اول يكي و سپس ديگري تجلي مي يابد. اين الگو دو سو گرايي ناميده مي شود. گاه اين دو انرژي همجوشي پيدا مي كنند و فعاليتي واحد را دامن مي زنند(فرويد،1933). اين ادغام جنسيت و پرخاشگري، آزارگري (ساديسم)ناميده مي شود.

     

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تعادل و اختلالات آن

بازديد: 2021

فصل اول

تعادل و اختلالات آن

مقدمه :

كنترل تعادل و وضعيت بدن در زندگي روزانه عملكرد پيچيده اي است كه چندين ارگان گيرنده و مراكز عصبي را درگير مي كند. در واقع، بخش دهليزي، بينايي و رفلكس گيرنده هاي حسي عمقي بايد در تعادل بدن درگير باشند. نقش برجسته اي از تعامل حسي در جهت يابي را مي توان در جانوري نظير هرمي سندا (مثل حلزون) مشاهده كرد. هرمي سندا اين جانور بي مهره فقط از طريق گيرنده هاي دوسيستم بينايي و دهليزي تعادل را برقرار مي كنند.

سيگنالهاي آوران از گيرنده هاي نوري در چشم و از سلولهاي موئي در استاتوسيت از طريق نورونهاي واسطه در مجموعه گانگليون مغزي جمع شده كه در اين منطقه نورونهاي حركتي در هر گانگليون پايي عملكردي را كنترل مي كند. تحريك نورونهاي حركتي باعث چرخش و حركت پاي حيوان در مسير همانسويي شده كه با چرخش حيوان به سمت نور ادامه مي يابد.

بلوك دياگرام شكل 1 بيانگر ساختار و تعادل حسي ـ حركتي در مغز انسان است. هر كدام از سيستم هاي حسي اوليه فراهم كنند، اطلاعات اوليه اي براي سيستم پردازش مركزي هستند كه درشروع اين اطلاعات به يك پردازشگر مركزي مي رود كه فراهم آورندة سيگنالهايي براي حركات چشم و رفلكسهاي وضعيتهاي است. عملكرد كلي سيستم تحت كنترل تطبيق، به طريق مشابهي با ساير جنبه هاي عملكردي مغز و رفتار مرتبط است. پردازشگر تطبيقي، اطلاعات را از گيرنده هاي حسي متقاطع آمده از ارگانهاي خاص كه مسئول تعادلند، مثل حركات چشم و يا كشش و حركت مفاصل دريافت نموده حركات چشمي را با بزرگ نمايي يا كوچك نمايي تطبيق مي دهند. مكانيسم هاي تعديل كننده يا سازگاركننده همچنين براي تعيين موقعيتهاي جهت يابي همانند، نياز به برقراري تعادل بعد از حركت زانو، مفصل ران، شانه و يا همه با هم بسيار مفيطد و انتخاب كننده هستند. اهمتي باليني اين مكانيسم تطبيق هنگامي واضح تر مي گردد كه با بيماري برخورد كنيم كه به هر دليلي دچار ضايعات اين سيستم شده است.

رفلكسهاي دهليزي، بينايي و حس عمقي بايد در مراكز عصبي يكپارچه شوند تا وضعيت طبيعي بدن بوجود آيد.

سازماندهي رفلكسهاي وضعيتي :

اساس كنترل تونسيته در عضلات اسكلتي تنه و اندامها و حركت عضلات اسكلتي، رفلكسهاي ميوتاكتيك يا رفكلس تاندون عمقي است. رفلكس هاي ميوتاكتيك حاصل عضلاتي هستند كه خلاف نيروي جاذبه عمل مي كنند كه تحت تأثير مراكز تحريكي و مهاري فوق نخاعي هستند. (شكل 2 ـ 2)

در گربه ها دو مركز اصلي تسهيل كننده (هسته هاي دهليزي طرفي و تشكيلات مشبك فوقاني) و چهار مركز اصلي مهاري وجود دارد (كورتكس مغزي، كانگليوتهاي قاعده اي، مخچه و تشكيلات مشبك تحتاني) ورودي تعادل كه از مناطق مختلف مغزي وارد مي شود، تعيين كننده ميزان تونسيته عضلاني است كه خلاف جهت جاذبه عمل مي كنند، اگر يكي از آنها را مثلاً اثر مهاري كورتكس پيشاني و گانگليون قاعده اي را در مغز حيواني بگذارد و ارتباط مغز مياني و مغز فوقاني قطع شود وضعيت خامي در انقباض عضلاني كه در خلاف جاذبه عمل مي كنند بوجود مي آيد كه باعث سفتي عضلات مي شود.

سيستم وستيبول نقش مهمي را در افزايش ميزان تونسيته عضلاني تا زماني كه تحريكاتي در گوش داخلي وجود دارد، انجام مي دهد. ساختار گوش مياني يا هسته هاي وستيبولار طرفيِ طرف مقابل موجب كاهش تونسيته به صورت همانسويي مي گردد كه باعص تغيير ورودي به سلولهاي شاخة قدامي در هسته هاي وستيبولار همانسويي مي شود.

تمامي دانسته هاي مربوط به گوش در مورد نقش وستيبولار در تونسيته وضعيتي، حاصل مطالعه بر روي نمونه هاي حيواني است. تونسيته بازكننده (در عضله) در گربه توسط تغيير وضعيت سر در فضا به خوبي مشخص مي شود. تونسيته در حالتي كه حيوان در وضعيت طاق باز (در حالتي كه دهان در زاوية 95 بالاتر نسبت به افق باشد، وقتي رو به شكم قرار بگيرد و نيز هنگامي كه سر به گونه اي باشد كه دهان در زاويه 45 زير افق قرار گيرد) مي باشد. در وضعيت ماكزيمم يا حداكثر قرار مي گيرد. وضعيت بينابيني در چرخش بدن حيوان نسبت به محور طولي و عرضي است و موجب ايجاد حالت تونسيته متوسط مي گردد. اگر سر حيوان بالا باشد (بدون كشش گردن) كشش عضلات جلوي پا افزايش مي يابد و كج كردن سر به سمت پايين موجب كاهش تونسيته كششي و جمع شدن عضلات جلوي پاها مي گردد.

اين رفلكسهاي تونسيته گوش داخلي كه بواسطة راههايي است كه از اتوليتيك عبور مي كند، در حيوان يا انسان سالم وجود ندارد. چون تحت تأثير اثر مهاري مراكز بالاي كورتكس قرار دارد. (شكل 2ـ2)

اين رفلكس ها را مي توان در نوزادان نارس و نيز در بزرگسالاني كه ضايعه در ساقه مغز يا در مراكز عصبي بالاتر دارند، ديد.

شرح حال بيمار مثلاً به عدم تعادل :

بيماران معمولاً از واژه گيجي براي توضيح حس عدم تعادل فقط در مواردي كه ايستاده يا راه مي رود و به احساس غيرطبيعي سر ربطي ندارد، استفاده مي كنند.

واژة گيجي و عدم تعادل معمولاً مربوط به ضايعه اي مرتبط با ساختارهاي مركزي و محيطي وستيبولار است.

شدت اين علائم به دنبال ضايعه وسستيبولار مربوطه و وابسته به چند عامل است:

1ـ وسعت ضايعه     

2ـ يك طرف يا دوطرفه بودن ضايعه          

3ـ سرعتي كه كاهش در عملكرد روي مي دهد.

در ضايعات وستيبولار يك طرفه يا دوطرفه ، عدم تعادل مي تواند بدون احساس گيجي هم وجود داشته باشد.

بيماراني كه به كندي عملكرد وستيبولار خود را به صورت دوطرفه از دست مي دهند. (مثلاً در اثر داروهاي اتوتوكسيك) شكايت از گيجي ندارند اما نوساناتي همراه با حركت سر و بي ثباتي، در حين راه رفتن دارند. (به علت كاهش رفلكس هاي دهليزي ـ چشمي و دهليزي ـ نخاعي) . اگر بيمار به كندي عملكرد وستيبولار خود را در يك طرف طي يك دورة چند ماهه تا يك ساله از دست بدهد، (به علت نورونيوم اكوستيك) علائم و نشانه ها ممكن است در حداقل سطح قرار بگيرد، اين بيماران غالباً احساس تهوع، عدم تعادل و بي ثباتي را در حالت ايستاده بيان مي كنند و ندرتاً از گيجي شاكي هستند.

از سوي ديگر كاهش ناگهاني در عملكرد يك طرفة وستيبولار يك رخداد بسيار ناخوشايند است. شكايت بيمار گيجي شديد، تهوع همراه با رنگ پريدگي، تعريق زياد و استفراغ به صورت مكرر است (نيستاگموس خود به خودي، ديد و بينايي را نيز درگير مي كند.) اين علائم و نشانه ها قابل تغييرند، مكانيسم هاي جبران كننده و پروسة جبراني آن معمولاً به طور سريع فعال مي گردد. بعد از مدتي بيمار به عدم تعادل عادت كرده و طي پروسه هايي جبران سازي مي كند كه نيازمند سلامت سيستم بينايي و حس عمقي، در گردن و اندامها و حس كامل، در اندامهاي تحتاني است، مسيرهاي وستيبولار مركزي يكپارچه عمل مي كنند و تخريب در اين نواحي كمتر بهبود مي يابد. وضعيت كلي سلامتي بيمار قبل ازشروع عدم تعادل بايد دقيقاً مورد بررسي قرار بگيرد.

بيشتر بيماري هاي سيستميك مي توانند با گيجي و عدم تعادل همراه باشند كه اين مسئله به علت درگيري نسبي كل سيستم هاي جهت يابي بدن يا به علت كاهش ظرفيت سيستم هاي در ارتباط با مواجهه اطلاعاتي از سيستم هاي جهت يابي است. بايد تاريخچه دقيقي از داروهاي مصرفي بيماري كه شكايت از عدم تعادل دارد گرفته شود كه نقش حياتي دارد. داروهاي اتوتوكسيك مثل آنتي بيوتيكهاي آمينوگليكوزيدها و سالسيلات باعث اختلال در راه رفتن و حفظ تعادل و اختلال در اسيلو بسيار مي شود كه به علت تخريب سيستم تعادلي است. داروهاي ضد فشار خون مي توانند باعث گيجي و عدم تعادل به دنبال ايستادن شوند كه به علت افت فشار خون وضعيتي است الكل و فنيتوئين موجب عدم تعادل حاد برگشت پذير مي شوند ولي استفادة طولاني مدت باعث عدم تعادل غيرقابل برگشت به علت تخريب نورونهاي مخچه مي شوند. داروهاي آرام بخش مثل پاربيتورات، بنزودپازپان و فنويتازين مي توانند موجب گيجي و عدم تعادل شوند كه بيمار آن را تيرگي شعور گزارش مي كند. اين حالت احتمالاً بدليل افسردگي منتثري است كه كل CNS را بويژه مراكزي كه مربوط به درك حس مي باشند را فرا مي گيرد.

بيماري هاي رواني بطور معمول با گيجي و عدم تعادل همراه هستند. احساس جداشدگي از خود مثلاً فرد مي گويد من بدنم را ترك كرده ام. بيماران رواني از كلماتي نظير شناوربودن و تلوتلوخوردن براي توصيف حالات خود استفاده مي كنند. آنها ممكن است به مواردي مثل احساس عدم تعادل همانند احساس سقوط از بلندي و تلوتلوخوردن و حتي به احساس چرخش در درون سر اشاره كنند كه با سرگيجه متفاوت است. چرا كه اين حس با حركت محيط ونيستاگموس همراه نيست. رخداد و دوره هاي گيجي و عدم تعادل مي توانند در اثر مجموعه اي از تحريكات حسي بوجود آيند، مثل رانندگي روي يك تپه، قدم زدن روي يك سطح صاف و براق، نگاه كردن به يك قطار در حال حركت و يا در مواردي نظير موقعيتهاي خاص اجتماعي مثل غذا خوردن در رستوران، خريد در يك فروشگاه بزرگ، گوش دادن يا مراجعه به پذيرش يك هتل، اين نشانه ها مي تواند بعد از يك دورة فشار روحي ـ رواني، بروز كند به خصوص بعد از مرگ عزيزي يا بعد از يك بيماري سخت براي بيمار مي تواند تا ماهها يا سالها ادامه يابد.

ارزيابي باليني راه رفتن و تعادل :

تعادل و حفظ آن پروسة پيچيده اي است كه نيازمند دريافت و درك متقابل سيگنالهاي حسي در مراكز مختلف مغز بصورت دقيق و ظريف است. چون بخش هاي مختلفي در سيستم عصبي محيطي و مركزي ممكن است باعث عدم تعادل فرد شوند، بررسي هاي باليني براي تشخيص بيماري بايد از نظر راه رفتن، ايستادن، هماهنگي حركتي، رفلكسهاي تاندوني و سيستم حسي به خوبي انجام بگيرد.

معاينه بيمار از نظر تعادل بايد شامل ارزيابي دقيق راه رفتن، ايستادن، هماهنگي حركتي اندامها، رفلكسها و عملكردهاي حسي باشد.

ارزيابي راه رفتن و تعادل بايد در حين راه رفتن طبيعي در يك محوطه باز كه داراي امكاناتي براي بررسي طرز راه رتفن فرد مورد مطالعه است انجام گيرد. اين بررسي و مشاهده طول قدمها، فاصله عرضي پاها از يكديگر، وضعيت كلي بدن و حركات همراه بويژه در هنگامي كه بيمار به انتهاي اتاق مي رسد و هنگامي كه مي خواهد برگردد و نحوه چرخش بيمار بايد دقيقاً بررسي شود. از بيمار مي خواهيم كه آزمون Heel _ to _ toeرا انجام بدهد. زيرا با مثبت بودن اين آزمون مي توان به نقص CNS خصوصاً ضايعه مخچه اي شك كرد.
(شكل 3ـ1)

(شكل 46ـ3)

با اين حال اين نكته مهم را بايد به خاطر سپرد كه افراد سالمند طبيعي به علت وضعيت خاص تاندونها داراي طرز راه رفتن مخصوصي هستند، اين تست را خوب انجام نمي دهند.

رومبرگ براي اولين بار به اين مسئله پي برد كه بيماران با اُفت عملكرد گيرنده هاي حس عمقي به علت اختلالات خاص نمي تواند هنگامي كه چشم خود را مي بندد پاهاي خود را كنار هم جفت كرده و بايستند. باراني بعدها تأكيد كرد كه اثر مهم وستيبولار در فهم موقعيت رومبرگ آن است كه حتماً چشم ها بسته باشد. بيماران با ضايعه مخچه اي اغلب قادر نيستند كه حتي با چشم باز در موقعيت رومبرگ قرار گيرند.

تخريب در سيستم هاي وستيبولار، حس عمقي يا بينايي اغلب موجب ناهنجاريهايي در طرز راه رفتن بيمار مثلاً تغيير در طول گام ها فاصله پاها از همؤ ريتم راه رفتن و وقتي كه بيمار مي خواهد برگردد به آرامي اينكار را انجام مي دهند، مي شود.

تفاوتها در حالات مختلف بررسي، نمود مي يابد. مثلاً بررسي تعداد قدمهايي كه بيمار مي تواند بردارد و يا مدت زماني كه بيمار قادر به ايستادن است چند ثانيه است. همچنين اندازه گيري زماني كه بيمار قادر است در يك مسير مشخص راه برود. البته توانايي انجام اين آزمونها با افزايش سن كاهش يافته ولي با پيشرفت بيماري اين تستها بسيار مختل مي شوند. البته تفاوتهاي فردي نيز براساس سن و جنس و وجود دارد و هنوز هنجاريابي نشده است. ارزيابي ديگر به نام tinettigait وجود دارد كه تعادل و وضعيت تعادل را نشان مي دهد. احتمالاً بهترين آزموننيمه كمي براي ارزيابي راه رفتن و تعادل آزمون راه رفتن و تعادل tinetti است. معيار براساس قواعدي مثل:

1ـ سرعت راه رفتن

2ـ طول گامها و هماهنگي آنها

3ـ حفظ تعادل در حالت ايستادن و تغيير مسير با چشم هاي باز و بسته انجام مي شود.

انجام تست tinetti خوب است. زيرا وقتي بيماران مسن از نظر كيفي بررسي مي شوند مي تواند نشان دهد كه اين افراد مسن چقدر در معرض سقوط و زمين خوردن هستند.

چگونگي راه رفتن و تعادل در ضايعات مناطق مختلف :

ـ اختلالات حسي

تا زماني كه سيستم هاي حسي عمقي، دهليزي و سيستم بينايي منابع اطلاعاتي در مورد موقعيت سر و بدن در فضا هستند، هرگونه ضايعه در سيستم آوران آنها مي تواند منجر به عدم تعادل و عدم توانايي و حفظ تعادل در حين راه رفتن شود به عنوان يك قاعده كلي اختلالات راه رفتن همراه با كاهش ورودي حسي خفيفتر از ديگر اختلالات راه رفتن است و بنابراين تشخيص براساس آزمايش مشكل است. علائم شايع آن، ايستادن عريض، كوتاه شدن قدم ها، دقت در چرخش و كند بودن سرعت چرخش است. (جدول 1) نوت و همكارانش اين پديده را «راه رفتن محتاطانه» ناميدند. بيماران داراي مشكل در سيستم وستيبول يا گيرنده هاي حس عمقي افرادي وابسته به بينايي هستند. لذا علائم و نشانه ها در تاريكي و يا با چشم بسته بسيار بدتر خواهد بود. (براساس تست وضعيت رومبرگ)

جدول 1 ـ چگونگي اختلالات راه رفتن در افراد مسن :

خصوصيات اختلالات راه رفتن

طبقه بندي

ـ راه رفتن محتاطانه، ايستادن عريض، كاهش طول قدمها و چرخش كند و با تأمل

اختلالات حسي

ـ رشد متفاوت عضلات پا، كاهش كلي، معدود شدن و كاهش فاصله پاها و قفل شدن زانو

اختلالات عضلاني ـ اسكلتي

 

ـ راه رفتن آرام، عدم ثبات truncal ، رفلكسهاي موقعيتي افزايش يافته

اختلالات مخچه اي

 

ـ خشك شدگي، سخت شدگي و فقدان حركات يكپارچه

اختلالات گانگليون قاعده اي

 

ـ آپراكسي در راه رفتن، كشيدن پا روي زمين در حين راه رفتن، پاهاي چسبيده به زمين

اختلالات كورتكس و مراكز ساب كورتيكال و مادة سفيد فرونتال

 

 عمكرد سيستم بينايي و حس عمقي معمولاً به عنوان بخشي از آزمون ها در ارزيابي نورولوژيك در نظر گرفته مي شود، كاهش در توزيع حسي بصورت جوراب يا دستكش براقي نشانگر نروپاتي محيطي است. براي ارزيابي حدت بينايي بهترين سنجش استفاده از چارت استاندارد حدت بينايي است.

ارزيابي هاي وستيبولار افراد بستري بسيار دشوارتر است چرا كه سيستم وستيبولار با ديگر سيستم هاي حسي ـ حركتي همپوشاني پيدا كرده است. از نظر تئوريكي و طبق چارتهاي موجود روشهايي براي بررسي افراد بستري هست. اما در تجربه و در عمل دو روش مفيد براي ارزيابي بيماران بستري، به نام آزمون head _ thrust و آزمون پويايي حدت بينايي وجود دارد. در هنگام آزمون head thrust بيمار روي بيني معاينه كننده بطور ثابت نگاه مي كند و در همين حال سر خود را به يك سمت و سپس به سوي ديگر مي چرخاند. بطور طبيعي چشم اساساً با ثابت شدن بر روي هدف موردنظر به آرامي در حدقه حركت مي كند. فرد مبتلا به كاهش عملكرد سيستم وستيبولار نياز دارند كه چندين حركت سريع ساكاريك را براي ادامه ثبات بينايي خود در يك طرف با ضايعات يك طرفه و در دو طرف با ضايعات دو طرفه انجام بدهند.

براي آزمون پويايي حدت بينايي بيمار به صورت متناوب سر خود را به عقب و جلو حركت مي دهد. (با سرعتي بالاتر از يك دور در ثانيه) در حاليكه مشغول خواندن يك چارت استاندارد بينايي است. اُفت در حدت بينايي با تكان دادن سر در بيش از دو خط چارت، بيانگر كاهش دو طرفه وستيبولار است.

دو آزمون مهم و كاربردي ديگر براي بررسي عملكرد وستيبولار آزمون head _ thrust پويايي حدت بينايي است.

اختلالات عضلاني ـ اسكلتي

هر بيماري كه از عدم تعادل شاكي است بايد مجموعه آزمونهايي مثل ارزيابي هاي دقيق كششي و تحركِ مفصل اندام هاي تحتاني براي او انجام شود. علاوه بر آزمون كشش عضلات از بيمار مي خواهيم از روي صندلي بدون كمك گرفتن از دستها بلند شود و از پله بالا و پايين برود در مسير يك خط مستقيم در حاليكه پاشنه يي را كه به جلو برداشته شده مماس بر پنجره هاي پاي عصبي قرار دارد راه برود. ضعف و سختي عضلات پاروكسيمال با تعداد زيادي از بيماري هاي نورولوژيك و بيماري هاي سيستميك بدن مرتبط است.

بيماري هاي عضلاني ـ اسكلتي در افراد سالمند بيشتر و شايع تر است. عدم تحرك مناسب و انجام حركات تكراري موجب سختي مفاصل و كاهش كشش ناشي از تحرك كم، موجب ضعف و سختي بيشتر سيستم عضلاني ـ اسكلتي مي گردد. بيماران مبتلا به مشكلات عضلاني ـ اسكلتي در ايستادن از حالت نشسته مشكل دارند، آهسته راه مي روند و حالت سردرگمي حركتي دارند. علائم ظهور يافته در اندامها اينگونه است كه براي غلبه بر ضعف پاروكسيمال مفاصل پا، زانوي آنها قفل مي شود.

اختلالات مخچه اي

با اينكه مخچه را بعنوان مركز تعادل در مغز مي شناسيم، هنوز از نظر عملكردي بخش كمي از آن شناخته شده است. از نظر عملكردي مخچه مي تواند به دو بخش بزرگ تقسيم شود: ساختارهاي خط وسط (ورميس و لبهاي فولوكوندولار) كه بخشهاي مهم در حفظ تعادل هستند.

و نيمكره ها يا hemispher كه كنترل كننده هماهنگي حركت دست ها و پاها مي باشند و ساختارهاي خط وسط را درگير مي كند. ضايعاتي كه منجر به عدم تعادل Truncal گردد به طور معمول در ساختارهاي خط وسط قرار دارند (به صورت اختصاصي تر در وريس قدامي يا منطقه فولوكولونودولار). از ويژگي هاي اين نوع ضايعات، راه رفتن همراه آتاكسي wide _ base است كه به راحتي آن را از ديگر بيماري ها افتارق مي دهد. (جدول 1).

برخلاف بيماران مبتلا به نوروپاتي هاي محيطي و نقايص وستيبولار دو طرفه بيماران مبتلا به ضايعات مخچه اي قادر نيستند. از بينايي خود براي برقراري تعادل بهره ببرند. به همين دليل راه رفتن آنها حتي با ديد كامل با مشكل بسياري همراه است. برخي بيماران با ضايعات لوب قدامي مخچه مشخصه خاصي دارند و آن وجود لرزش وضعيتي با فركانس 3 هرتز است.

اختلالات گانگليون قاعده اي

سيستم دوپامينرژيك گانگليون قاعده اي براي شروع راه رفتن و ادامة حفظ وضعيت ضروري مي باشد. در ميمونهايي كه اين سيستم بوسيلة سم Mptp آسيب ديد. رفلكسهاي وضعيتي آنها به طور كلي مختل گرديد. بيماران مبتلا به اختلالات گانگليون قاعده اي به خصوص مبتلايان به پاركينسون، معمولاً به علت پاسخهاي وضعيتي مختل شده زمين مي خورند.

ويژگي راه رفتن افراد مبتلا به ضايعات گانگليون قاعده اي با سختي و سفتي در راه رفتن مشخص مي شوند.

مشخصه راه رفتن با سختي و سفتي نشان داده مي شود و اين مشكل در شروع راه رفتن و بدنبال آن نبودن حركت هماهنگ است.

مشخصة پاركنيسون هنگامي ظاهر مي گردد كه يكي از علائم زير در فرد ديده مي شود: راه رفتن سخت و مشكل، خشك و سخت شدن و صورتهايي ماسك مانند و لرزش pill _ rolling .

از سوي ديگر روند بيماري در ابتدا، آبنورماليهاي ظريفي هنگام راه رفتن را نشان مي دهد كه ممكن است تنها آبنورماليتي نيز باشد. فلج پيشروند، فوق هسته اي باعث درگيرشدن سيستم هاي متعددي مي شود كه ممكن است در ابتدا با پاركينسون اشتباه شود. ولي علائم و نماهاي ديگر موجود در اين بيماري آن را از پاركينسون مجزا مي كند مثل گيز عمودي آسيب ديده، تظاهرات سودوبولبار و علائم مخچه اي است. از نشانه هاي ديگر تشخيص افتراقي زود هنگام در تشخيص افتراقي بيماري پاركينسون و فلج پيشرونده فوق هسته اي، وضعيت در حين راه رفتن است. در صورتي كه افراد مبتلا به فلج پيشرونده فوق هسته اي، تونسيته عضلات كشنده گردن افزايش مي يابد، لذا سر و گردن آنها در حين راه رفتن به عقب كشيده مي شود. اين حالت عقب كشيده شدن سر، همواره با آسيب گيز به سمت پايين، منجر به اُفت شديد در توانايي راه رفتن و زمين خوردنهاي مكرر افراد مبتلا به فلج پيشرونده فوق هسته اي مي گردد.

اختلالات كورتكس و مراكز ساب كورتيكال و ماده سفيد فرونتال

مشخصه راه رفتن در اختلالات مراكز كورتيكال، ساب كورتيكال و جسم سفيد فرونتال بصورت آپراكسي در راه رفتن است، كه با قدمهاي كوچك نامنظم همراه با به هم چسبيدگي پاها است. (جدول 1)

اين بيماران به صورت تيپيك رفلكسهاي وضعيتي كنترلي دارند لذا در هنگام افتادن نمي توانند رفلكس مناسبي داشته باشند و معمولاً صدمات شديدي مي بينند. در آزمون هاي نورولوژيك علائم بحراني را نشان مي دهند و نمي توانند به صورت ارادي دست و پاي خود را باز كنند و دچار انعطاف ناپذيري پاراتونيك مي گردند. در مراحل بعدي فرد نمي تواند بايستد و يا نمي تواند از حالت ايستاده بنشيند. آنها به دسته هاي صندلي تكيه مي كنند و سقوط مي كنند و در انتها زمين گير مي شوند. اگر چه وضعيت آنها مشابه افرادي است كه دچار اختلالات گانگليون قاعده اي هستند اما وجود آپراكسي مهمترين علامتي است كه درگيري هاي لوب فرونتال را
نشان مي دهد.

سالمندي و حفظ تعادل

تأثير سالمندي روي سيستم و راههاي كنترل حركتي و تعادل محيطي و مركزي همانند ساير سيستمها مثل حافظه و ديگر فعاليتها و عملكردها طي يك پروسة تدريجي دچار زوال مي شود. مشخصه راه رفتن يك مرد سالمند بصورت خميدگي جزيي به سمت جلو در uppertorso همراه خميدگي در بازو و زانو ايجاد مي گردد. حركت بازو كاهش يافته و طول قدم ها كوتاهتر مي شود. وضعيت حركتي زنان سالمند محدوديت بيشتري يافته معمولاً راه رفتن اردك وار دارند. افراد سالمند عمدتاً به اين صورت شناخته مي شوند كه آرامتر راه مي روند و دور زدن آنهارh

 دقت بيشتري مي طلبد و بايد متوجه باشند كه وضعيت تعادلي آنها همانند سالهاي جواني نيست. سالمند طبيعي معمولاً به پزشك شكايتي از عدم تعادل ارائه نمي دهد، فقط هنگامي كه يك يا چند پروسه بيماري زا رخ مي دهد، علائم رشد و نمو مي يابد و در اين حالت عاقلانه نيست كه علائم گيجي و عدم تعادل را ناديده بگيريم.

چرا كه از محدودة نرمال ناشي از سن همانند پيرگوشي و گيجي حواس، خارج است. تغييرات وابسته به سن در هر يك از حس هاي ويژه در مراكز كورتيكالي كه اين سيگنال ها را يكپارچه مي كنند. مشخص شده و تغييرات در سيستم و عملكرد دهليزي توسط محققين متعددي بررسي شده است و همچنين تخريب ساختارهاي وستيبولار محيطي ناشي از روند سن نيز مشخص شده است.

كاهش نوران در هسته هاي وستيبولار و بخش هاي كورتيكال مرتبط با سن تا حدودي روشن شده است. حس محيطي اندام هاي تحتاني به ناتواني در وضعيت مربوط مي شود، و كاهش حس عمقي ناشي از سن، مشخص شده است. دريافت بينايي با افزايش سن تغيير مي كند و كاهش حدت بينايي با عدم ثبات در وضعيت ارتباط دارد. كُند شدن پردازش مركزي اطلاعات حسي مي تواند منجر به عدم تعادل در افراد سالمند شود، و ثابت شده كه كاهش در تعداد سلولهاي پروكنژ مخچه اي با افزايش سن مي تواند منجر به هماهنگي و سازگاري تعاملات بينايي ـ دهليزي گردد.

آتروفي مغزي و مخچه اي، بزرگي بطن هاي مغز و ضايعات در ماده سفيد و قسمتهاي ساب كورتيكال همگي با عدم تعادل در افراد سالمند مرتبط است. آسيب شناختي، ضعف عضلاني و استفاده از بعضي داروهاي آرام بخش به خطر افتادن را افزايش داده و مي تواند نقش مهمي در اختلالات راه رفتن در بعضي افراد سالمند داشته باشد.

راهبردهاي توانبخشي در بيماران مبتلا به اختلالات راه رفتن

هدف درمان بيماران مبتلا به عدم تعادل ناشي از اُفت حسي افزايش كلي عملكرد حسي در صورت امكان است و آموزش در اين راستا كه مغز با اين كاهش حسي تطبيق يابد كه راهبردي در مديريت كاهش وستيبولي ناشي از داروهاي اتوتوكسيك است. داروهاي اتوتوكسيك بالقوه بايد با دقت بسياري تجويز شوند بويژه در مبتلايان به نارسايي كليوي، هنگامي كه داروهايي از اين دسته مصرف مي شوند. بيمار بايد به طور دقيق تحت نظر باشد و بررسيهاي روزانه اي از نظر راه رفتن و تعادل روي فرد انجام شود. بعضي از داروهاي اتوتوكسيك مثل استرپتومايسين و جنتامايسين مشخصاً روي سيستم وستيبولار تأثير مي گذارند. از اين رو پيگيري شنوايي نتيجه قابل ملاحظه اي را نمي دهد. هدف فيزيوتراپي براي بازآموزي مغز، در استفاده از سيگنالهاي حسي باقيمانده براي جبران عملكرد مناطق از بين رفته است. آموزش بيماران در اين جهت است كه آنها طبيعت نقص خود را درك نموده و كمك نمايند تا بر اين مشكل غلبه شود. براي مثال: بيمار مبتلا به نقص دو طرفه وستيبولار به خوبي نمي تواند در حين راه رفتن ببيند. پس آموزش مي بينند، بايستند و هر زمان كه آنها مي خواهند چيزي را بخوانند، يا به صورت رهگذري نگاه كنند سر خود را ثابت نگه دارند. آنها آموزش مي بينند كه از امور تصادفي دوري كرده و استفاده مناسبي از وسايل كمكي نظير عصا داشته باشند.

اگر چه درمان اختلالات خاص تعادلي محدوديت دارد، بسياري از بيماران از فيزيوتراپي با هدف بهبود تحرك و كشش بهره مند خواهند شد و با آموزش، راه رفتن و حفظ تعادل آنها
كنترل مي شود.

فيزيوتراپي مي تواند براي مبتلايان به بيماري هاي عضلاني ـ اسكلتي مفيد باشد و دامنه حركتي مفاصل و توانايي كشش آنها را بهبود بخشد و چرخه معيوب ناشي از شرايط بد آنها را
برعكس كند.

تدابير لازم براي راه رفتن در اختلالات مغزي، معمولاً فقط براي كمك به بيماران در يادگيري و حفظ خود از موقعيت هاي خطرناكِ افتادن است. آموزش در حفظ تعادل و راه رفتن معمولاً اثر كمي دارد، زيرا مخچه شاه كليد رفلكسهاي تطبيق وضعيت است. مبتلايان به تحريك مغزي ناشي از مصرف بيش از حد الكل با قطع مصرف، روند تخريب متوقف شده و روند بهبودي بعد از قطع آن بوضوح قابل مشاهده است.

درمان بيماران مبتلا به پاركينسون كه سيستم دوپامين گانگليون قاعده اي آنها مشكل دار شده تجويز L _ dopa يك خواستة رويايي است. بيماران مبتلا به فلج پيشروند، فوق هسته اي ممكن است به L _ dopa پاسخ دهند اگر چه موفقيت آن كم است.

فيزيوتراپي بر اي بهبود دامنه حركت مفاصل و كشش بهتر عضلات با سرعت كم ولي اثربخش است. افراد مبتلا به پاتولوژي فرونتال مي توانند با كمك واكر و عصا راه روند. در همة اين بيماري ها بايد اين نكته مدنظر باشد كه تا زماني كه مشكل ارتباط بين اطلاعات حسي آمده برقرار نشود، مشكل آنها باقي است.

فصل دوم

علل نورلوژيكي اختلالات تعادل

مقدمه :

مطالعات باليني تأثيرات افتراقي ضايعات مسيرهاي وستيبولار مركزي بطور فزاينده اي نشان مي دهد كه نشانه هاي عرضي وستيبولار شاخص هاي صحيحي براي تشخيص توپوگرافيك هستند. اين مسيرها از عصب 8 و هسته هاي وستيبولار توسط فيبرهاي صعودي مثل MLF همانسويي و دگرسويي، و اتصالات برانگيوم يا شكاف تگمنتال قدامي به هسته هاي اكولوموتور، مراكز ارتباطي فوق هسته اي در حفرة مغز مياني و بخش فوق هسته اي وستيبولارتاميك مرتبط مي شود و از آنجا به قشرهاي متعددي از طريق پروجگشن تالاميك مي رسد. رشته صعودي ديگر متصل شونده به كورتكس از هسته هاي وستيبولار موجود در ساختار وستيبولار مخچه هسته هاي fastigial مي رود.

در اغلب موارد نشانه هاي مرضي سيستم مركزي توسط نقص عملكرد يا توقف ورودي هاي حسي در اثر ضايعات، ايجاد مي گردد. اختلالات وستيبولار محيطي توسط تركيبي از علائم چشمي، وضعيتي و نشانه هاي ضايعات وستيبولار مركزي همانند يك سندرم تركيبي و يا به صورت يك جزء واحد است.

از نظر جنبه حركت چشمي براي مثال نشانه هاي مرضي، اغلب بصورت نيستاگموس بالازن و پايين زن است. افتادن به يك سمت ممكنست بدون سرگيجه در ضايعات وستيبولار تالاميك يا به صورت هل دادن طرفي در سندرم والنبرگ روي دهد.

طبقه بندي باليني اختلالات وستيبولار مركزي

شبكه نوروني اوليه سيستم وستيبولار، رفلكس دو يا سه سيناپسي و دهليزي چشمي است. قابليت هاي VOR در كليه بيماراني كه از گيجي شكايت مي كنند بصورت بخشي از بررسي بيماران غيرهوشيار را تشكيل مي دهد. مدارك كاربردي براي طبقه بندي باليني سندرم هاي وستيبولار مركزي در سه برنامه و حالت VOR وجود دارد: Pitch, Roll, yaw (شكل 1ـ2)

(شكل 1ـ49)

پلان اختصاصي سندرم وستيبولار توسط نشانه هاي حركت چشمي، وضعيتي و دركي مشخص مي گردد. (شكل 2ـ2)

ـ نشانه هاي پلان Roll : نيستاگموس چرخشي، انحراف مورب، چرخش چشمي، خم شدن سر، بدن و درك عمودي و مقابله با منحرف شدن چشم.

ـ نشانه هاي پلان Pitch : نيستاگموس بالازن / پايين زن. انحراف به سمت جلو/ عقب افتادن و انحراف عمودي از خط وسط سر.

ـ نشانه هاي پلان yaw : نيستاگموس افقي، past pointing ، افتادن طرفي و چرخشي و انحراف دركي از خط وسط سر.

(شكل 2ـ49)

بنابراين در سندرم هاي VOR گفته شده مي توان با استفاده از رويش تشخيص توپوگرافيك ضايعات ساقة مغز، محل و ابعاد آن را مشخص كرد.

ـ عدم تعادل در Roll : مشخص مي كند كه ضايعه يك طرفه است.

ـ عدم تعادل در Pitch : مشخص كنندة ضايعة دو طرفه يا ضايعة دو طرفة نقص عملكردي فولوكس است.

ـ عدم تعادل در yaw : مشخص كنندة ضايعه طرفي مدولا در زاويه ورودي عصب 8 همراه هسته هاي وستيبولار است.

فرض بر آنست كه انتقال سيگنالهاي پردازشي VOR در Roll و Pitch مجزا از راه صعودي در (Medial Longitudinal fasciculrs) MLF و در ارتباط با برانكيوم انجام مي گيرد. يك ضايعه يك طرفه در اين راه Graviceptive (كه از مجراي نيمدايره واتوليت ها اطلاعات را مي آورد) عملكرد Roll را تحت تأثير قرار مي دهد و به نظر مي رسد ضايعه دوطرفه تحريكي عملكرد Pitch را متأثر مي سازد. (شكل 2ـ3) بنابراين سيستم وستيبولار قادر است نقشة عملكردي فعاليت را از Roll به حالت Pitch درآورد و اين ناشي از تغيير سيستم از حالت يك طرفه به دوطرفه است. سندرم هاي خاص در حالت yaw نادر است چرا كه امكان آنكه فقط منطقة مياني يا هستة فوقاني وستيبولار تحت تأثير قرار گيرد كم است.

زيرا احتمال همپوشاني ضايعه با مناطق ديگر وجود دارد. در واقع ضايعه معمولاً حالت نيستاگموس آميخته را ايجاد مي كند (افقي و عمودي) . ضايعات در سندرم yaw به پل مغزي ـ بصل النخاعي محدود مي شود به خاطر فاصلة كمي كه بين هسته دهليزي و مركز ادغام حركات افقي چشم در بخش پارامدين رتيكولار فورميشن وجود دارد. سندرم ها در Roll و Pitch اگر چه ممكن است برخاسته از ضايعة ساقة مغز باشد كه از مدولا به فرانسفال كشيده شده اما فاصلة زيادي بين هسته وستيبولار و مناطق ارتباطي عمودي و افقي حركات چشمي در Rostral مغز مياني وجود دارد. حال آنكه عدم تعادل توني در Pitch (كه شامل راه دوطرفه است) ممكنست همراه ديگر بيماري هاي متابوليك يا مصرف دارو روي دهد، كه اين يك علت غيرمعمول براي عدم تعادل yawو Roll كه شامل راههاي وستيبولار يك طرفه است مي باشد.

(شكل 3ـ49)

برخي مشكلات وستيبولي داراي نشانه هايي از درگيري وستيبولار محيطي و مركزي است كه نمونه هاي آن تومورهاي بزرگ عصب زوج VIII انفاركتوس شريان سربلار قدامي تحتاني ضربه به سر و سندرم هاي ناشي از مصرف الكل است. ديگر آنكه ممكنست عصب 8 در ساقه مغز تحت تأثير قرار گيرد و انتقال بين سيستم اعصاب محيطي و مركزي كه به عنوان منطقة Redlich oberstein معروف است متأثر شود (انفازكتوس و ادم ميلن ها در MS).

سندرم هاي وستيبولار عمودي كه شامل تحريك وستيبولار (صرع وستيبولار) و نقص عملكرد ناشي از ضايعه كه ممكنست با انحراف درك عمودي آشكار شود، هل دادن طرفي دگرسويي و به ندرت سرگيجة چرخشي است. در اينجا كورتكس وستيبولار ابتدايي وجود ندارد اما عملكرد كورتيكو وستيبولار در شبكة چندحسي (Visual _ Vestibular _ Somatosensory) جا دارد و در نواحي مجزا و نواحي دور از هم در منطقه گيجگاهي ـ آهيانه اي توزيع شده است. به نظر مي رسد كورتكس وستيبولار ـ پرتيال به عنوان نوعي از مراكز ارتباطي عمل مي كند. مشكل عملكرديِ سيستم چندحسي و كورتكس حسي ـ حركتي براي جهت يابي و درك حركت خود ممكنست بيماري نيمه فضايي بيني و توهم فضايي ناگهاني را ايجاد كند كه نادر است.

بيشتر سندرمهاي سرگيجة مركزي محل مشخصي دارند اما علت مشخصي ندارند. علت مشكلات وستيبولي براي مثال ممكن است عروقي، عفوني، نئوپلازي يا حاصل از صدمات و ضربات باشد.

افتادن وستيبولي

شرايط ذيل ممكنست از دلايل افتادن بدون علت به شمار آيد. كمبود اكسيژن در مغز، صرع، مسموميت دارويي، آتاكسي، اختلالات حركتي، فلج ناقص يا مشكلات شديد حسي، بدعملكردي وستيبولي تشخيص افتراقي مهمي هستند كه در بيماراني كه دچار سقوط غيرمنتظره يا غيرقابل اجتناب مي شوند، مطرح هستند.

هر دو بيماري وستيبولار محيطي مركزي موجب ناتواني در حفظ وضعيت و افتادن در جهات مختلف مي شود. مكانيسم خاص پاتولوژيكي كه برانگيزانده ناتواني در حفظ وضعيت و افتادن وستيبولار هستند اساساً متفاوت هستند. زيرا ممكنست ناشي از تغييراتي در عملكرد اتوليت يا مجراي نيمدايره افقي يا عمودي باشد.

افتادن وستيبولاري ممكنست يا به سطح خاصي از مجراي نيمدايره درگير شده يا يك مسير مركزي كه VOR در سه حالت Roll , Pitch , yaw دارد روي بدهد. افتادن همان سويي در نورتيت وستيبولار يا در سندرم والنبرگ رخ مي دهد كه به صورت هل دادن طرفي از آن ياد مي شود. افتادنهاي دگرسويي معمولاً براي پديدة توليد، صرع وستيبولي و عدم تعادل تالاميك، عدم تعادل به صورت fore _ and _ aft بصورت مشخص در وستيبولوپاتي دوطرفه، سرگيجه حمله اي وضعيتي خوش خيم، سندرم نيستاگموس بالازن و پايين زن روي مي دهد. افتادن مي تواند بصورت مورب به سمت جلو يا عقب و به سمت ضايعه يا دور از ضايعه، بسته به محل ضايعه و يا بعلت تحريك يا مهارساختارهاي وستيبولار روي بدهد.

افتادن در ضايعات وستيبولار محيطي (جدول 2ـ2)

نورتيت وستيبولي : سرگيجة چرخشي // همراه با افتادن //

نورتيت وستيبولي ـ بعلت عدم تعادل وستيبولي، فاز سريع نيستاگموس چرخشي خود به خودي و درك ابتدايي حركت واضح بدن به سمت ضايعه موضعيت عكس العمل هاي شروع شده بوسيله رفلكس وستيبولي ـ نخاعي هميشه در جهت مخالف حركت واضح بدن است. اين نتايج در هر دو افتادن هاي رومبرگ و // به سمت ضايعه است. در اينجا دو حس مخالف جهت وجود دارد كه بيمار ممكنست يكي از آنها را بيان كند. (شكل 4ـ2)

در ابتدا حس عيني خالصي از افتادن در جهت نيستاگموس فاز سريع كه هيچ ارتباطي با حركت نوساني بدن ندارد. دوم عكس العمل جبراني وستيبولي ـ نخاعي ذهني كه فرد دچار افتادن مخالف جهت نيستاگموس فاز سريع مي شوند.

(جدول 1ـ2)

محل ضايعه

سندرم

مكانيسم / علت شناسي

قشروستيبولار

(چندحسي)

صرع و ستيبولار

حملات ناگهاني وستيبولار قابل پيش بيني است

(حملات به صورت ساده يا تركيبي و چندحسي است)

 

صرع ولولار

حملات حسي ـ حركتي و چرخشي وستيبول همراه راه رفتن در يك دايرة كوچك

 

سرگيجة كوررتيكال غيرصرعي

سرگيجه چرخشي ـ نسبي در ضايعات حاد و شديد در قشر پاريتال ـ اينسولار

قشروستيبولار

Contrave rsive

(spinal heminglent)

انحراف چندحسي افقي (غيرغالب) با ضايعه قشرآهيانه يا پيشاني

 

Transientroom _ tilt illvsions

عدم تطابق پرگزيمال يا عرضي بينايي و وستيبولار پلان سه بعدي در ضايعات وستيبولار ساقه مغز، قشرآهيانه يا پيشانه

 

انحراف در درك عمودي هل دادن طرفي بدن

(اغلب contraversive)

عدم تعادل وستيبولار در Roll همراه با ضايعات حاد قشر پاريتال ـ اينسولار وستيبولار

تالاموس

استازياي تالاميك

ضايعات تالاميك وستيبولار Dorsolateral

 

انحراف در درك عمودي بدن (cotraversive  يا Ipsiversive) همراه با هل دادن طرفي بدن

عدم تعادل وستبولار در Roll

مرز بين مغز و ساقة مغز

واكنش افتادن چشمي (OTR)

عدم تعادل تن وستيبولار در Roll

 

(ipsiversive, contraversive اگر پروگزيمال باشد)

درگيري OTR همراه ضايعه هسته هاي كاجال (INC)

 

نيستاگموس پيچشي (torsial)

Ipsiversive در ضايعات INC

 

 

contraversive در ضايعات riMLF

pontomedullary

ساقة مغز

انحراف درك عمودي هل دادن طرفي بدن،

انحراف عكس العمل چشمي

نوروتيت كاذب وستيبولار

عدم تعادل در Roll همراه ضايعات مديلا يا هسته هاي فوقاني وستيبولار انفاركتوس در حفرات يا پلاك MS در ساقه و روي منطقة عصب 8

 

نيستاگموس پايين زن

transient room _ tilt illusion

MS در proxymal room _ tilt Msillusion

آتاكسي يا ديزارتري پروگريمال در MS

سرگيجه پروگزيمال برانگيخته همراه خيرگي طرفي

عدم تعادل وستيبولار در pitch

عدم تعادل حاد و شديد در Roll , pitch

كاهش عملكرد و فعاليت آناپتيكي اكسونها

كاهش عملكرد و فعاليت آناپتيكي اكسونها

ضايعات هسته هاي وستيبولار

 

Medulla

نيستاگموس بالازن

عدم تعادل وستيبول در pitch

Vestibular cerebellum

نيستاگموس پايين زن

عدم تعادل وستيبول در pitch ناشي از ضايعات دوطرفه فولوكوس (عدم عملكرد مهاري)

 

نيستاگموس وضعيتي پايين زن

آتاكسي مشابه فاميلي (EA1 همراه Myokymia و EA2 همراه سرگيجه)

آنسفاليت همراه با پيشگويي سرگيجه همه گير

عدم عملكرد مهاري در كانال اتوليت در ضايعات نودولها

 EA1: غالب اتوزومي غيرارثي، آسيب كانالهاي پتاسيمي

EA1: غالب اتوزومي غيرارثي، آسيب كانالهاي كلسيمي

عفونت ويروسي سربلوم

عفونت ويروسي سربلوم

 

سرگيجة حمله اي وضعيتي خوش خيم (BPPV) : افتادن رو به جلو ناشي از حركت اتوليت ها در مجراي نيمدايرة خلفي .

بررسي هاي پوسچروگرافيك در بيماران مبتلا به // كه از حملاتشان بواسطة خم شدن سر و حتي بر روي پلان فرم بررسي قرار مي گيرند بدست مي آيد كه بيانگر الگوي مشخصي از ناتواني وضعيتي است. بعد از يك تأخير كوتاه بيمار دامنه حركت موجي در حركت جلو ـ عقب را با ميانگين فركانسي // 3 نشان مي دهد.

عدم ثبات بعد از 30ـ10 ثانيه به موازات كاهش نيستاگموس و احساس سرگيجه، كاهش مي يابد. وقتي كه بيمار چشمهايش را مي بندد عدم تعادل حاد ممكن است موجب افتادن وي شود. اطلاعات بدست آمده از پوسچروگرافي نشان دهندة تغيير از موقعيت تعادل در خط وسط به سمت جلو و به سمت مسير خم شدن سر مي باشد. تغييرات قابل اندازه گيري از مركز جاذبه در مسير به سمت جلو و خم شدن سر همان سويي مي تواند به عنوان يك حركت جبراني حركتي براي سرگيجه عيني اوليه در جهت مخالف در نظر گرفته شود و تشخيص را به سمت كانال خلفي سمت مقابل برد.

سرگيجه در حملات منيير

در بيماران منيير غشاء اندولنفاتيك كه موجب انتقال سديم و انتقال پيام در عصب 8 مي گردد به صورت دوره اي فلج شده و سرگيجه حملات و ناتواني در حفظ موقعيت را بوجود مي آورد كه مشابه علائم نوروتيت وستيبولار مي باشد.

(جدول 2ـ2) افتادن در وستيبولي محيطي

بيماري

جهت

مكانيسم

نوروتيت وستيبول

// طرفي

عدم تعادل وستيبول (//) ناشي از نيمه فلجي مجاري نيمدايره قدامي و افقي  و نيمه فلجي اوتريكول

سرگيجة حمله اي وضعيتي خوش خيم

// به جلو

تحريك آمپولها در كانال پشتي توسط // وكلات هاي سنگين شامل مايع اندولنف

حملات منييري //

عمودي

ضعف و اُفت تن وضعيتي ناشي از تحريكات نادرست اتوليت در تغيير فشار ناگهاني مايع اندولنف

پديدة طبيعي توليو

رو به عقب

تحريك اوتريكول در اثر صدا و حركت قاعدة ركابي

حملة وستيبولي //

رو به جلو

تحت فشار بودن عرضي عروق نورونها به علت تحريك // عصب وستيبول (چند جهتي)

آسيب وستيبول دوطرفه

چند جهتي //

رفلكسهاي ناقص وضعيتي به خصوص در تاريكي

 

جهت نيستاگموس و سرگيجه در طي حمله وابسته به محل غشاء تحت تأثير قرار گرفته يا قسمت آمپول دار عصب در بخش افقي يا خلفي است.

(شكل 4ـ49)

حملات ناگهاني وستيبولار در مراحل كوتاه يا بلند تحريك هيدروپس آندولنفاتيك رخ مي دهد و زماني روي مي دهد كه تغييراتي در فشار مايع اندولنفاتيك به صورت ناشناخته موجب تحريك انتهاي ارگانها مي شود و شايد سبب تغيير شكل غشاء اوتريكول و ساكول گردد و همراه با ضعف رفلكس وستيبولواسپانيالِ وضعيتي است.

بيمار بدون هيچ علامتي مي افتد  وقتي اتفاق مي افتد كه كنترل تعادل كم شود. گاهي در حين حملة وستبولار، بيمار احساسي دارد مثل آنكه كسي او را به جلو يا عقب هل مي دهد. احساس خفيفتر آن شامل افتادن به اطراف مثل افتادن به سمت جلو، عقب يا طرفين است. پديدة توليو عكس العمل افتادن چشمي // (//) و سقوط .

صدا موجب علائم وستيبولاري مثل سرگيجه، نيستاگموس، // و عدم تعادل وضعيتي در بيماران مبتلا به فيستول پري لنف مي گردد كه از آن به عنوان پديدة توليو ياد مي شود.

پديدة توليو ناشي از حركت بيش از حد قاعده ركابي معمولاً در اثر مواجه با صوت است كه موجب // مي گردد. شكايت بيمار حملات عصبي، // چرخشي و سقوط به سمت گوش غيرمتأثر و سقوط رو به عقب در برابر صداي بلند است كه علت آن يك مكانيسم تحريك غيرفيزيولوژيك اتوليت است. در بررسي جراحي گوش مياني يك دررفتگي نسبي فوت پليت ركابي با يك هايپرتروفي عضلة ركابي به علت پاتولوزي حركت بيش از حد رفلكس ركابي را نشان مي دهد كه اتوليت نزديك فوت پليت ركابي قرار دارد.

(شكل 5ـ49)

وستيبولوپاتي دوطرفه همراه سقوط و كج شدن به سمت جلو و عقب :

ضعف دوطرفه عملكرد وستيبولار موجب عدم تعادل در راه رفتن به خصوص در تاريكي و Oscillopsia مرتبط با حركات سريا حركت در حين راه رفتن مي گردد ـ علت آن اثر ناكافي VOR در فركانسهاي بالا است ـ

اين بيماران شكايت از // و عدم تعادل و شرايطي دارند كه بيانگر ضعف در پاسخ // به نست كالريك و شتاب زاويه اي بدن است. اندازه گيري عدم تعادل وضعيتي نشان مي دهد كه دامنه بزرگي در جهت // و حالاتي از بروز سقوط وجود دارد.

افتادن ممكن است به علت اختلال يك طرفه چشمي باشد كه جزئيات در تاريكي ديده نمي شود و ضعف وستيبول را نمي تواند به قدر كافي جبران نمايد. نبودن يك كانال ورودي حسي (به خصوص در ورزشهايي كه نياز به تعادل دارد) يك عدم تعادل كلينيكي را آشكار مي سازد. در مواردي كه اطلاعات حسي از دو سيستم تعادلي متأثر شود، كنترل موقعيت به صورت حاد و شديد آسيب مي بيند. براي مثال: در بيماراني ه دچار پلي نوروپاتي حسي يا وستيبولوپاتي دوطرفه هستند (شكل 6ـ2) به خصوص در شرايط خاص بينايي. (تاريكي)

(شكل 6ـ49)

ضعف وستيبولار مركزي :

ـ صرع وستيبولار همراه با سرگيجه و افتادن // :

از جزئيات گزارش شده در حركت به دور خود يا حركت محيط به دور بيمار در صرع وستيبولار احتمال بيشتر آنست كه حركت به دور خود، اندازه گيري حركت بدن و انحراف چشمي حالت // دارد ولي در حركت محيط به دور بيمار در اثر تحريك، حركت حالت // دارد. حركات سريع بدن موجب بروز رفلكس وستيبولار ـ اسپاينال و ايجاد سرگيجه نمي شود اما موجب پاسخ حمله مي گردد. حملة چرخشي در صرع ولولار نادر است كه حركت حالت حمله اي دارد مثل اينكه بيمار روي يك دايرة كوچك دور مي زند. حملات وستيبولي توسط حركات چشمي و بدن آشكار مي شود.

استازياي تالاميك همراه با افتادن // يا // :

فرضيات اندكي در مورد اختلال عملكردي وستيبولار مركزي در بيماران بدون فلج خفيف يا اختلال حسي يا مغزي وجود دارد كه نمي تواند عمل حمايتي خود را براي حفظ وضعيت مناسب انجام دهد. شرايط استازياي تالاميك شامل هل دادن طرفي بدن در سندرم والنبرگ و // است. عدم تعادل وضعيتي همراه با تمايل زودگذر به افتادن نشان دهندة خونريزي تالاميك و تالاموتومي است.

آستازياي تالاميك كه توسط // شرح داده شده به عنوان يك ضايعه اي است كه با علل مختلف رخ مي دهد و منشاء عموماً در بخش تالاموس است. تجربه ها در 30 بيمار با انفاركتوس تالاميك كه از نوع خلفي / جنبي بودند مي تواند هر دو نوع عدم تعادلي // و // را ايجاد نمايد.

بازتاب انحراف چشمي // (حالت همان سويي در ضايعات تحتاني و دگرسويي در ضايعات فوقاني ساقة مغز)

در پلان // ، // يك تعادل وستيبولار است كه شامل // عمودي در سطح // است. (شكل 7ـ2) .

// نشان دهندة مبناي الگوي هماهنگي چشم ـ سر در حركت // و انحراف بدن است كه بر مبناي هر دو بخش ورودي اتوليت و كانال عمودي است و از راه // آمده از لايرنت از ميان حفره مياني و هسته وستيبولار فوقاني و جسم زانويي طرف مقابل و فاسيكل ها به تگمن هاي حفرة مغز مياني مي روند.

OTR مركب است از انحراف طرفي سر، انحراف نوساني چشم (hypotropia در چشم متأثر) پيچيدگي چشمي (جهت حركت عقربه هاي ساعت در حركت سر به سمت چپ و عكس جهت عقربه هاي سر در حركت سر به سمت راست) و انحراف عمودي چشم ها .

(شكل 7ـ49)

در ابتدا ترسيم آن در طي تحريك الكتريكي در هسته هاي كاجال ممكن و واضح بود. // يك وضعيت نادر نيست. در انفاركتوس حاد يك طرفه ساقه مغز در 20% موارد به خوبي با آزمايشات دقيق پيچيدگي هاي چشمي و انحراف عمودي بينايي به خوبي متمايز مي شود. در // در ضايعات پلي مخچه اي حركت انحرافي بدن معمولاً و يا هميشه همانسويي است. ولي در ضايعات پلي / مزانسفالي خم شدن بدن دگرسويي است.

سندرم نيستاگموس پايين زن همراه با افتادن به طرف پشت :

نيستاگموس پايين زن در موقعيت گيز اوليه و بخصوص در گيز طرفي اغلب همراه با تعادل وضعيتي // است. اندازه گيري هاي پوسچروگرافيكي يك نوع عدم تعادل موقعيتي همراه با نوسان بدن به سمت // و يك تمايل افتادن به سمت عقب را نشان مي دهد. اين عدم تعادل موقعيتي به سمت // مي تواند يك بي تعادل در جهت خاص // در // تفسير شود كه به علت ضايعه اي در كف بطن چهارم يا ضايعه دوطرفه فولوكوس است. بنابراين نيستاگموس پايين زن يك سندرم حركتي چشمي ساده نيست. اما يك سندرم وستيبولار مركزي حركات چشمي را فشرده كرده، اثرات موقعيتي و دركي مي گذارد.

(شكل 8ـ49)

سالمندي و تحرك

راه رفتن يكي از رايجترين اعمال حركتي هر انسان است و در سالهاي اولية زندگي آموخته مي شود و در هفت سالگي كامل مي گردد. بعد از سن شصت سالگي اين توانايي شروع به زوال مي كند و كم كم آهسته و محتاطانه مي گردد.

براساس مطالعات، مشخص شده كه در 15% موارد بعد از 60 سالگي آنرمالي هايي در راه رفتن ها مشاهده شده و اين عده در معرض خطر ابتلا به عدم تعادل بيماري هاي حركتي و سقوط هاي مكرر بودند.

(جدول 3ـ2) طبقه بندي سندرم هاي راه رفتن :

1)     پايين ترين سطح اختلالات راه رفتن

الف: اسكلتي ـ عضلاني محيطي:

راه رفتن آرتريتي               

راه رفتن ميوپاتيك                        

راه رفتن نوروپاتي محيطي

ب: مشكلات حسي ـ محيطي:

راه رفتن آتاكتيك حسي        

راه رفتن آتاكتيك وستيبولي            

راه رفتن آتاكتيك بينايي

2)     اختلالات راه رفتن سطح متوسط

راه رفتن همي بلژيك                                                   راه رفتن پاراپلژيك

راه رفتن آتاكسيك سربلار                                           راه رفتن پاركينسوني

راه رفتن اختلالات ديس تونيك                                                راه رفتن بيماري كري

3)     اختلالات راه رفتن سطح بالا

راه رفتن محتاطانه                                            بيماري هاي راه رفتن سايكوژنيك

عدم تعادل ساب كورتيكال                                  عدم تعادل فوق قشري

عدم تعادل فرونتال

(جدول 4ـ49) ترمونولوژي استفاده شده براي شرح طرح هاي كلينيكي راه رفتن در مقايسه با قديم.

ترمينولوژي

اصطلاح قديم

ضايعه

محتاطانه

راه رفتن سالمندي

عضلاني ـ اسكلتي

عدم تعادل فوق قشري

//

//

استازياي تالاميكي

مغز مياني

گانگليون قاعده اي

تالاموس

عدم تعادل //

آپاراكسي راه رفتن

آپاراكسي پيشاني

//

محتويات ماده سفيد و لوب پيشاني

//

//

راه رفتن آپاراكسي

راه رفتن مگنيتكي

راه رفتن دشوار

پاركينسون نيمه اندام تحتاني

پاراكينسون آرتريواسكروزيس

ناتواني در راه رفتن (راه رفتن همراه با ترس)

 

لوب فرونتال

محتويات مادة سفيد و گانگليون قاعده اي

اختلالات راه رفتن فرونتال

//

آپاراكسي مگنتيك

پاركينسون ارترواسكروزيس

پاركينسون اتاكسيك

پاركينسون نيمه تحتاني

پاركينسون پائين تنه

ضايعات ماده سفيد و لوب فرونتال

 

لذا به راه رفتن زمان پيري راه رفتن محتاطانه مي گويند، بيشتر افراد سالمند به درجاتي كم يا زياد از درهاي مفاصل يا مشكلات وستيبولار و يا فقط ترس از سقوط دچار هستند. در حين راه رفتن افراد سالمند به علائم شنيداري ديرتر از افراد جوانتر پاسخ مي دهند. اين حدس وجود دارد كه اين دمانس و اُفت حاصل از پيري در تعادل آنها هم اثر مي گذارد. لذا با وجود اين ناتواني در تأمين تعادل، مكانيسم هاي حيراني بايد وجود داشته باشد. بهترين حالت مثل زماني است كه روي يخ راه مي رويم. پاها با فاصله از هم قرار مي گيرند، بدن، رانها و بازوها به راحتي قرار مي گيرد كه مركز ثقل (جاذبه) بدن در قاعده وسيعي قرار مي گيرد، دستها به گونه اي قرار مي گيرند و خم و راست مي شوند كه تعادل بدن به هم نخورد و حالت بالانس آنها حفظ شود و به گونه اي راه مي رود كه گويي روي پل معلق يا كششي بااحتياط مي رود.

با به كارگيري آناليزهاي // و همكارانش درمي يابيم كه به طور واضح اين تغييرات مربوط به سن در راه رفتن و كاهش گام بلند است كه با هر ثانيه از افزايش سن تغيير مي كند. آنها حدس مي زنند كه بسياري از بي نظمي هاي راه رفتن در افراد سالمند بدون توجه به علت شناسي آن مشابه است. چرا كه خصوصيات اين نوع بي نظمي هاي راه رفتن به طور غيراختصاصي وابسته به تغييرات ناشي از سندرم راه رفتن پيري است.

همچنين اعتقاد بر آن است كه تغييرات رخ داده همگام با افزايش سن با كاهش توانايي عضلات در ارتباط است. به هر حال به عنوان يك كلينسين احساس ما بر آن است كه مي توانيم تفاوت بين راه رفتن هاي سالمندي را از سطوح مختلف بيماري هاي حركتي مثل عدم تعادل فرونتال، ضعف در ابتداي راه رفتن (//) يا اختلال راه رفتن فرونتالي را تشخيص دهيم.

مشكل تعادلي ساب كورتيكال به عنوان مشكل گانگليون قاعده اي يا شوكهاي مغز مياني به صورت حاد گزارش شده است. در عدم تعادل فرونتال سقوط ناگهاني در هنگام حركت ديده مي شود، بنابراين راه رفتن آنها اغلب خيال و وهم است و غالباً احساس مي كنند كه در جهت غلط حركت مي كنند. آتاكسي فرونتال يا آستازياي آبازيا كه تعيين كننده نقص عملكردي لوب فرونتال و مادة سفيد است. مشكل در آغاز راه رفتن يك ناتواني را در آغاز و حفظ حركت همراه با تأخير در آغاز چرخش، كشيدن پا روي زمين و ثابت شدن را شرح مي دهد. اما به محض اينكه حركت را آغاز مي كند راه رفتن آنها نورمال مي شود. و قامت آنها به صورت راست است. چرخش بازو خوب است قدم هاي بلند طبيعي دارند و بدون شتاب زدگي راه مي روند و اين چيزي است كه آنها را از لحاظ موقعيت و راه رفتن با افراد مبتلا به سندرم پاركينسون متفاوت مي كند.

اختلال راه رفتن فرونتالي كه در بالا به آن اشاره شد باعث يكسري خصوصيات بي تعادلي فرونتالي و اختلال در شروع حركت كه پايه متفاوت دارند مي شود كه مي تواند باريك و پهن باشد. مشكل در آغاز حركت، فرم هاي كوتاه كشيدن پا در روي زمين و تأمل در چرخيدن به همراه ثبات و عدم تعادل متوسط است. سؤالات معين در مورد سندرمهاي سطح بالاي بيماري هاي حركتي نشان مي دهد كه تا چه حد بين سندرم هاي مختلف اختلاف و همپوشاني وجود دارد.

Refrence

 

Audiological Medicine _ hooh / linda luxon

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد اختلالهای اضطرابی

بازديد: 355

تحقیق در مورد اختلالهای اضطرابی:

مضطرب بودن تا اندازه ای به عنوان بخشی از یک پاسخ مقابله ای طبیعی به مسائل زندگی روزمره در نظر گرفته می شود. با این حال، زمانی که اضطراب شدید و یا نا متناسب با موقعیت باشد به عنوانیک اختلال و یا یک شک مشکل بالینی در نظر گرفته  می شود. تعاریف ارائه شده در مورداضطراب به عنوان یک پدیده بالینی متفاوت  می باشند. بعضی از تعاریف بر علائم فیزیولوژیکی و بعضی بر علائم روانشناختی تأکید می ورزند. بطور کلی د رمورد این که آیا علائم فیزیولوژکی و روان شناختی هر دو برای تشخیص لازمند یا این که این علائم تا چه میزان باید آشکار شوند تا اضطراب به عنوان یک اختلال در فرد تشخیص داده شود. توافق نظر کمی وجود دارد.

 اختلال اضطراب منتر: همان طور که درمورد بیماری افسردگی گفته شد، توصیفهای DSM III-R  از اختلال اضطراب منتشر (GAD) اختصاصی تر از توصیفهای ICD-9 می باشد. ملاک هایی تشخیص اختلال اضطراب منتشر در جدول 7-1 آمده است.

جدول7-1 ملاکهای تشخیص DSM III-R برای اختلال اضطراب منتشر

الف- اضطراب و تشویق شدید یا غیر معقول( انتظار توأم با دلواپسی) در مورد دو یا چند موقعیت زندگی( به عنوان مثال، نگرانی در مورد بدشانسی احتمالی کودکی که در معرض خطر قرار ندارد، نگرانی بدون دلیل برای مسائلمادی) برای مدت شش ماه یا بیشتر، که ضمن آن بیمار اکثر روزها گرفتار این حالت بوده است( درکودکان ونوجوانان، این حالت ممکن است به صورت نگرانی در مورد  تحصیل، ورزش یا عملکرد اجتماعی ظاهر شود)

ب- اضطراب عمومی نسبت به اختلالی دیگر نظیر اختلال وحشتزدگی یا بی اشتهایی عصبی در مرتبه ثانوی قرار ندارد.

ج- اختلال فقط در جریان یک اختلال خلقی یااختلال روان پریشی روی نمی دهد.

د- در حالت اضطراب حداقل شش علامت از هجده علامت زیر باید وجود داشته باشد:

تنش حرکتی

1- رعشه، انقباض ناگهانی، یا احساس لرز

2- تنش عضلانی، درد یا کوفتگی

3- بی قراری

4- خستگی پذیری مفرط

پیش فعالی خود بخودی

5- احساس تنگی نفس یا احساسا خفگی

6- طپش یا سرعت ضربان قلب( تاکیکاردی)

7- تعریق، دستهای سرد و مرطوب

8- خشکی دهان

9- احساس سر گیجه یا سبکی سر

10- تهوع، اسهال یا سایر ناراحتی های شکمی

11- گل انداختن صورت(احساس داغ شدن) , احساس سردی

12. تکرار ادرار

13. اشکال در بلع یا احساس گرفتگی در گلو

گوش به زنگ بودن و پیگیری

14- احساسا تحریک(کوک بودن) و بی صبری

15- واکنش و از جا پریدن به طور مفرط

16- اشکال در تمرکز یا « احساس تهی شدن ذهن» به علت اضطراب

17- اشکال در خواب رفتن و تدام خواب

18- تحریک پذیری

 

اختلال اضطراب منتشر و حملات وحشتزدگی:

با توجه به سطح فعلی دانش مان گفتن این که در این گروه از اختلالات شناخت درمانی برای چه نوع فرد بیماری موثر است تقریباً غیر ممکن است. با این حال، در کتب و مقالات تحقیق اشاره ها و راهنماییهای کلی را می توان یافت که در جول10-1 خلاصه شده است.

برخلاف شواهد مربوط به بیمارن افسرده، همراه بودن این دو اختلال به نظر نمی رسد که یک نشانه متناقض با کاربرد شناخت درمانی در بیماران  مضطرب باشد.

جدول 10-1  نشانه های لازم برای شناخت درمانی اختلالات اضطرابی

اختلال اضطراب منتشر( با جملات وحشتزدگی یا بدون آنها)

اختلال وحشتزدگی( ذر مواردی که علائم ناشی از تنفس نامنظم است)

اضطراب به عنوان یک علامت  همراه با افسردگی

با دارو یا بدون دارو

 

 (سالکوسکیس و همکاران، 1986؛ دورهام و توروی، 1987).

قرائتی وجود دارد مبنی بر این که توإم کردن درمان دارویی( سه حلقه ای هایی خاص و بازدارنده های مونوآمین اکسید از) و رویکردهای روانشناختی که شامل مواجهه تدریجی باشد، مخصوصاً در مورد بیماران مبتلا به حملات وحشتزدگی می تواند اثرات درمانی خوبی داشته باشد.( تلچ؛ 1988) برای حالات اضطراب منتشر، مصرف دراز مدت بنزودیازپین شیوه درمانی موثری محسوب نمی شود( کمیته بررسی داروها، 1980) و مخصوصاً در این جا به نظر می رسد که شناخت درمانی شیوه مناسبی باشد.

 

الگوی اضطراب بک، اختلالات تفکر.

الگوی شناختی بک در باره اضطراب(الگوی کلی): الگ.یی که بوضوح تمام بین عواطف و تفکر در اختلالات اضطرابی پیوند برقرار می کند، الگوی شناختی بک است(بک ،1976؛ بک و امری، 1985) . در این الگو اختلالهای اضطرابی به عنوان اختلالهایی که در وهله نخست به تفکر مربوط می شوند تعریف می گردند.

بک و همکارانش (1974) در بررسی دو مطالعه که به منظور شناسایی   شناختها و تصویر دیداری که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با اضطراب توأم بود دریافتند که بیماران مظریب انواع افکار یا تصورات تهدید کننده را که اغلب قبل از حملات اضطراب وجود دارند، تجربه می کنند. این افکار در ارتباط پیش بینی یا تصور خطر و آسیب پذیری شدید هستند.

 تصور می شود اختلالهای اضطرابی ناشی از مکانیسم بق است که ارگانیسم به هنگام مواجهه با تهدیدهای عینی و خطرا به طور طبیعی آن ا انتخاب می کند. اضطراب تجربه شده در این گونه موارد نشانه ای است که با استفاده از آن ارگانیسم به منظور اجتناب یا کاهش خطر متوسل به واکنش دفاعی می شود. برانگیختگی خودبخودی، بازداری رفتار و وارسی و پیگردی انتخبی محیط به منظور اجتناب از خطر، معمولاً عملکرد انتخابی است که شانس بقاء ارگانیسم را افزایش می دهد. با این حال، در اختلالهای اضطرابی بر انگیختگی خود بخودی رفتار و پردازش شناختی در  ارتباط با ارزیابی عینی میزان خطر در یک موقعیت نیست. بیماران مضطرب نوعاً نسبت به احتمال وقوع و شدت یک حادثه تهدید کننده غلو می کنند و توانایی خود را برای مواجهه با آن و عوامل موجود برای رهایی از آن وضعیت را دست کم می گیرند. الگوی شناختی اضطراب در جدول 2-2 ارائه شده است. در این الگو همانند الگوی افسردگی، سوگیریهایی در سطوح مختلف پردازش اطلاعات است که بر پاسخ فرد تأثیر می گذارند.

جدول 2-2- الگوی شناختی اضطراب

محرک                                                 واسطه                                       پاسخ

(موقعیتهای                                        طرحواره ها                         (تجربه ذهنی اضطراب،

اضطراب اور)                                   فرایندهای شناختی               برانگیختگی خود به خودی

                                                      پیامدهای شناختی                 بازداری رفتاری

                                                  ارزیابی اولیه و ثانویه

 

اختلال وحشتزدگی: الگوی شناختی اختلال وحشتزدگی (کلارک،1986 وب،1988) بیانگر این است که وحشتزدگی ناشی از  تفسیر نادرست و فاجعه انگیز احساساهای بدنی خاصی است که به صورت ناهنجار ادراک می شوند. بک معتقد است که در خلال حملات وحشتزدگی فرد توانایی خود برای پردازش اطلاعات را که می تواند حمله را به حداقل برساند یا آن را متوقف کند از دست می دهد. در نتیجه تمرکز شدیدتر بر احساسهای بدنی، احتمال این که شخص این احساساها را به صورت فاجعه آمیز تفسیر کند بالا می رود و این به نوبه خود  سبب افزایش بر انگیختگی فیزبولوژیکی  میگردد. لذا این چرخه معیوب و نادرست ادامه پیدا می کند. یک ادعا می کند که این« استنباط بازتابی و خودبخودی» قریب الوقوع بودن مصیبت و بلامانع از توانایی فرد در جهت دادن به تفکر و لذا ارزیابی احساسها به صورت عینی تر می شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد بهداشت روان

بازديد: 765

تحقیق در مورد بهداشت روان

تعريف بهداشت روان :

بهداشت روان عبارت است از تامين، حفظ سلامت جسمي، رواني و اجتماعي هر فرد به طوري كه افراد قادر باشند فعاليتهاي روزمره خود را به خوبي انجام دهند، با افراد خانواده و جامعه خود ارتباط مناسب برقرار نمايند و رفتار و گفتار غير عادي ند اشته باشند.

پنج گروه ازبيماريهاي اعصاب و روان در اين برنامه مد نظر هستند كه عبارتند از:

1- بيماران شديد روانى:

 

بيماراني هستند كه رفتار و گفتار غير طبيعي دارند، توهمات بينايي و شنوايي دارند، يعني چيزهاي را مي بينند و صداهايي مي شنوند كه وجود ندارند و افراد سالم آنها را احساس نمي كنند، به بيماري خود آگاهي ندارند و خود را بيمار نمي دانند، احتمال حمله به ديگران و آسيب به خود دارند، بعضي مواقع احساس مي كنند افراد مهم و بزرگي شدند.

اين بيماران با درمانهاي دارويي قابل كنترل و درمان هستند. هم زمان با مصرف دارو در مواردي هم درمانهاي غيردارويي مثل روان ‌ درماني براي آنها موثر است، درمان آنها مي تواند بصورت سرپايي يا بستري انجام شود و با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان باليني ‏از پيشرفت اين بيماري جلوگيري شده و به بهبود آنها كمك مي شود.

 

 

 

2- بيماران خفيف روانى:

علامت ‌ هاي مهم اين بيماري عبارت است از: دلهره، ترس، اضطراب و بي ‌ قراري هاي زياد، احساس افسردگي، وسواس هاي فكري وعملي، كاهش لذت از زندگي، عصبانيت و پرخاشگري، احساس نااميدي و ياس، احساس غصه اندوه و گريه هاي بي دليل، احساس سستي و خستگي مداوم، ميل به تنهايي و گريز از جمع، بي ميلي نسبت به كار و زندگي، شكايت‌هاي زياد از دردهاي جسماني، افزايش يا كاهش خواب، افزايش يا كاهش اشتها

بيماريهاي خفيف رواني قابل درمان هستند، بهتر است كه درمانهاي دارويي و غير دارويي را با هم بگيرند، درصد كمي از اين بيماران نياز به بستري دارند و در اكثر موارد به صورت سرپايي قابل درمان هستند. براي درمان اين بيماران مي توان از پزشكان عمومي، روانپزشكان(متخصص اعصاب وروان) و روانشناسان باليني كمك گرفت.

3- بيماران صرعى:

صرع يك بيماري عصبي مغزي است كه به دليل اختلال در كار سلول‌هاي مغزي بوجود مي آيد كه مردم آن را به نام غش مي شناسند.

در هر شرايطي ممكن است بيمار دچار حمله مغزي ( تشنج ) شود؛ در خواب، بيداري، هنگام كار، رانندگي و... زماني‌كه اين بيماران دچار حمله مي‌شوند ناخود آگاه به زمين مي افتند، بيهوش مي‌شوند، اعضاي بدن آنها سفت مي‌شود، دست و پا مي زنند، ممكن است از دهان آنها كف خارج شود، به همين دليل احتمال خفگي در آنها زياد است، دهان آنها قفل مى شود و ممكن است زبان خود را گاز بگيرند، معمولا " پس از به هوش آمدن به ياد نمي آورند كه براي آنها چه اتفاقي افتاده است.

با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان(متخصص اعصاب وروان) و متخصصان داخلي مغز و اعصاب مي‌توانيد به اين بيماران كمك كنيد. با تشخيص و درمان به موقع اين بيماري قابل درمان است، اما در بعضي از موارد لازم است كه براي هميشه دارو مصرف كنند. توصيه مي ‌ شود اين بيماران از كار هايي مثل رانندگي، كار در ارتفاع، كار با ابزار واشياء تيز وبرنده خودداري كنند.

4- بيماران عقب مانده ذهني:

 

بيماري عقب ماندگي ذهني يك بيماري مغزي است كه اغلب از هنگام تولد يا در دوران كودكي افراد به آن مبتلا مي‌شوند، اين بيماري ارثي است، اما مي‌تواند به دليل زايمان سخت، ضربه سر در دوران نوزادي وكودكي، بيماريهاي عفوني مثل مننژيت، سرخجه يا تشنج بوجود آ يد.

كودكاني كه به اين بيماري مبتلا مي شوند مراحل رشد آنها مثل: نشستن، راه رفتن، حرف زدن، كنترل ادرارو مدفوع و يادگيريهاي آنها نسبت به كودكان هم سن خودشان با تاخير وكندي صورت مي‌گيرد. معمولا سن عقلي يا هوشي آنها كمتر از سن شناسنامه ايشان است.

اين گروه ازبيماران معمولا قابل درمان نيستند، اما مي‌توان با تعيين ميزان هوش آنها در حد توانشان به آنها آموزش هاي ويژه داد بعضي از اين كودكان كه آموزش پذير هستند مي‌توانند در مدارس استثنايي درس بخوانند، بعضي از انها قادرند كارهاي ساده دستي را بياموزند.

5- اختلالات رفتاري كودكان:

اختلالات رفتاري در كودكان بسيار شايع و متنوع است مثل: لكنت زبان، شب ادراري، ناخن جويدن، انگشت مكيدن، تيك، بيش فعالي يا پرتحركي، اختلال در توجه، تمركز ويادگيرى.

اين اختلالات اغلب قابل درمان هستند، در مواردي استفاده از درمانهاي دارويي وغير دارويي بطور هم زمان ضروري است، بيشترين خدمات براي اين بيماران آموزش به خانواده و خود كودكان است كه بهتر است توسط روانشناسان ارائه شود.

با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان باليني مي ‌توان از پيشرفت اين اختلالات در كودكان جلوگيري نمود و آنها را به سادگي درمان كرد.

گروههايي كه در مراكز دولتي خدمات بهداشت روان را ارائه مي دهند عبارتند از:

بهورزان: درخانه هاي بهداشت‏، بهورزان بيماران اعصاب روان را شناسايي مي‌كنند و درصورت نياز به درمانهاي دارويي به پزشك معرفي مي‌كنند. بيماراني كه توسط پزشك ويزيت شده اند را پيگيري نموده و به خانواده بيمار و خود بيماران در خصوص نحوه رفتار با او و مصرف داروها آموزش مي دهند.

پزشك عمومي: در مراكز بهداشتي درماني روستايي و شهري پرشكان عمومي وظيفه پذيرش بيماران معرفي شده از خانه هاي بهداشت و پايگاه هاي بهداشتي را بعهده دارند، پرونده تشكيل مي‌دهند در صورتي‌كه در تشخيص و درمان بيمار مشكل نداشته باشند براي آنها درمان دارويي شروع مي‌كنند.

سپس بيمار را تحت نظر قرار مي‌دهند به بهورز يا رابط بهداشتي توصيه مي‌كنند كه درمان آنها را پيگيري كنند.

در صورتي‌كه پزشك در تشخيص و درمان بيمار مشكل داشته باشد، موظف است بيمار را جهت بررسي بيشتر به سطح بالاتر ( سطح سوم ) در مركز شهري ارجاع دهد.

پزشك سطح سوم بهداشت روان: پزشك سطح سوم بهداشت روان، پزشك عمومي است كه يك دوره 2 ماهه روانپزشكي را گذرانده است در مراكز بهداشتي درماني شهري به جاي متخصص روانپزشكي بيماران اعصاب و روان را ويزيت مي ‌ كند. كليه پزشكاني كه در مراكز شهري و روستايي ( سطح دوم ) هستند مي ‌ توانند بيماران اعصاب و رواني را كه در تشخيص و درمان آنها مشكل دارند با فرم ارجاع به پزشك دوره ديده بهداشت روان ( سطح سوم ) معرفي كنند.

توضيح : كليه بيماران اعصاب و رواني كه از طريق فرم ارجاع به پزشك سطح دوم و سطح سوم معرفي مي‌شوند رايگان ويزيت مي‌شوند.

كارشناس بهداشت روان: در هر مركز بهداشتي درماني سطح سوم يك كارشناس روانشناسي حضور دارد كه خدمات روانشناسي و مشاوره و راهنمايي را به بيماران ارائه ميدهد

امروزه در دنيايي بهسر مي‌بريم كه مشكلات اجتماعي و نوسانات رواني نه تنها بر ارتباطات عاطفي افراد بايكديگر بلكه بر سلامت جسمي و روحي آنها نيز تاثير بسيار سوئي گذاشته است. تا آنجاكه روانپزشكان خنده درماني را به عنوان يكي از روش‌هاي درماني مؤثر در برطرف كردناختلالات رفتاري دانسته‌اند.

لبخند زدن تامينكننده شادابي جسم و سلامت روان

به گزارش خبرنگار «بهداشت و درمان» خبرگزاري دانشجويان ايران،عادت به خنديدن و خلق خوش داشتن نه تنها با افزايش پذيرش پيام‌ها در ارتباطات مؤثراجتماعي، يك آرامش رواني را در تعاملات انساني تامين مي‌كند بلكه با آرامش دادن بهعضلات، تقويت سيستم ايمني بدن، زيباتر كردن چهره، تحريك مركز خلاقيت و ابداع مغز،ايجاد يك حافظه قوي و سازگاري اجتماعي مطلوب و همچنين افزايش جذب اكسيژن به بدن،سلامت، بهداشت و شادابي جسمي را نيز به دنبال دارد.

خنديدن و خلق خوش كاركرد سيستم ايمنيبدن را افزايش مي‌دهد

تبسم يكي از مهمترين ابزارهاي مهرورزيو برقراري ارتباط مؤثرست

يك عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرساظهار كرد: خنديدن و خلق خوش داشتن علاوه بر تامين آرامش رواني و افزايش پذيرش پيامدر ارتباطات اجتماعي، آرامش عضلات و تقويت سيستم ايمني بدن در مقابل عوامل آسيب زارا نيز به همراه دارد.

دكتر پرويز آزاد فلاح در گفت‌وگو با‌خبرگزاري دانشجويان ايران با اشاره به مطلب فوق گفت: ‌در ارتباط‌هاي انساني معمولامبادله پيام‌هاي هيجاني و عاطفي نقشي مهمتر از محتواي كلامي بر عهده دارند. به اينصورت كه در بحث ارتباط مؤثر علاوه بر اظهار پيام، چگونگي افزايش تاثيرگذاري و پذيرشپيام نيز حائز اهميت است.

وي حالات خلقي خوش را در افزايشتاثيرگذاري و جذابيت پيام بسيار مؤثر دانست و افزود: يكي از مهمترين ابزارهايمهرورزي داشتن روي خوش و متبسم است و گاهي اين ارزش كاملا بي بديل است و هيچ عنصرديگر توانايي رقابت با آن را ندارد.

اين دكتراي روانشناسي سلامت تاكيد كرد: هنگامي كه افراد يك لبخند ناب بر چهره دارند، اين امر نشان مي‌دهد كه آنها فضايپذيرش و فضاي الفت را فراهم كرده‌اند و اين عامل خود به خود باعث مي‌شود كه افرادمقابل گاردهاي هيجاني منفي كه در بسياري از ارتباطات وجود دارد را كنار بگذارند وراحت تر با ديگران تعامل برقرار كنند.

وي تصريح كرد: لبخند بايد ناب باشد يعنييك لبخند ساختگي و يا سطحي گاهي اين حس را به فرد مقابل منتقل مي‌كند كه افراد نقشبازي مي‌كنند لذا افراد مي‌توانند با توجه به قابليت‌هاي خود حالات هيجاني ناب راهم در ابعاد منفي و هم در ابعاد مثبت شناسايي كنند.

دكتر آزاد فلاح با اشاره به اين كه دربرقراري ارتباطات اجتماعي پيام‌هاي مورد نظر با فراهم آوردن فضاي عاطفي مثبت آسانترمنتقل مي‌شود، بيان كرد:‌ خنده رو بودن و خلق خوش داشتن آمادگي افراد مقابل را نسبتبه پذيرش پيام‌هاي اجتماعي افزايش مي‌دهد و با توجه به اين كه در ارتباطات مؤثرپذيرش پيام بسيار حائز اهميت است لذا خنده يكي از مهمترين عوامل در ايجاد موفقيت درارتباطات اجتماعي است.

وي همچنين نسبت به تاثيرات جسمي خنده روبودن و خلق خوش داشتن تاكيد كرد و به ايسنا گفت:‌ لبخند زدن و خنديدن علاوه بر اينكه باعث كاهش فشار بر روي عضلات و رها شدن آنها مي‌شود يك احساس عاطفي و خلقي مثبترا به خود فرد مي‌دهد و موجب مي‌شود كه فرد مقابل نيز اين احساس آرامش را داشتهباشد.

اين عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرسخاطرنشان كرد: همانطور كه تغييرات زيستي در درون ارگانيسم‌ صورت مي‌گيرد بر رويحالات عاطفي و رواني تاثير گذار است، ‌از سوي ديگر حالات عاطفي و رواني نيزمي‌تواند تاثيرات بسزايي بر روي ارگانيسم بدن ايجاد كند.

وي يكي از اين تاثيرات را تاثير بر رويسيستم ايمني بدن خواند و اظهار كرد: سيستم ايمني بدن در مقابل پاتوژن‌ها و آسيبزاهايي كه در محيط فراوان هستند مثل ويروس‌ها و عفونت‌ها مقابله مي‌كند. بر ايناساس تحقيقات نشان داده است كه افرادي كه خلق خوش دارند، مي‌خندند و هميشه متبسمهستند، كاركرد سيستم ايمني اين افراد در مقابل عفونت‌ها بسيار افزايش مي‌يابد و لذااين افراد در مقايسه با افرادي كه خلق عبوس و گرفته دارند از سيستم ايمني قوي‌تريبرخوردار هستند.

دكتر آزاد فلاح بيان كرد: خنديدن علاوهبرتغييراتي كه در وضعيت زيستي و ارگانيك بدن ايجاد مي‌كند، يك احساس آرامش رواني رانيز تامين مي‌كند. اين در حاليست كه حالت عبوس و گرفته يك احساس رنجش را براي افرادبه دنبال دارد كه اين احساس به ديگران نيز منتقل مي‌شود.

خنده با تحريك مركز خلاقيت و درك فوقمنطق راندمان كار مغز را افزايش مي‌دهد

زود فهميدن، حافظه قوي داشتن وسازگاري اجتماعي مطلوب از تاثيرات رواني خنده

خنده با رساندن اكسيژن بيشتر به بدن،شادابي و سلامت جسمي را تامين مي‌كند

دكتر مصطفي تبريزي دكتراي مشاوره درگفت‌وگو با ايسنا اظهار كرد: خنده علاوه بر افزايش راندمان كار مغز و تامين بيشترسلامت رواني از طريق تحريك نيمكره راست مغز به عنوان مركز خلاقيت، درك و ابداع، بارساندن اكسيژن بيشتر به بدن و زيباتر كردن چهره شادابي و سلامت جسمي را نيز تامينمي‌كند.

‌مطالعات بسياري كه بر روي تاثيرات خندهصورت گرفته است و يا ابداع فني به نام «خنده درماني» ‌يا laughtropy به عنوان يكياز فنون شناخته شده روانشناسي و مشاوره نشان مي‌دهد كه در هنگام خنديدن علاوه براين كه اكسيژن بيشتري به بدن مي‌رسد و سلامت و شادابي جسمي بيشتر تامين مي‌شود، باتحريك بخش‌هاي متعدد خاصي از مغز به ويژه نيمكره راست كه مركز خلاقيت، ابداع و دركفوق منطق است، راندمان كار مغز نيز افزايش پيدا مي‌كند.

وي با تاكيد بر اين كه خنده در تامينسلامت روان بسيار مؤثرست، افزود: زود فهميدن، حافظه قوي داشتن، قدرت استدلال و منطقبيشتر پيدا كردن و سازگاري اجتماعي مطلوب ايجاد كردن نيز از ديگر مزاياي خنديدن وايجاد اين عادت به صورت هميشگي در افراد است.

اين دكتراي مشاوره علاوه بر همه اين عواملنسبت به تاثير ظاهري خنده، نيز بسيار تاكيد كرد و ادامه داد: اصولا يك لب خندان، يكچهره گشاده و حتي خنده‌هاي بلند جاذبه فرد را براي افراد مقابلش افزايش مي‌دهد. يعني اگر دو چهره زيبا و نسبتا زيبا در كنار هم قرار بگيرند، خنده جذابيت فردي كهچهره نسبتا زيبا دارد را نسبت به فرد كاملا زيبا و فاقد خنده افزايش مي‌دهد و اينامر از نظر علم روانشناسي كاملا به اثبات رسيده است.

دكتر تبريزي همچنين به تاثيرات منفي عبوسبودن در مقابل خنده‌رو بودن اشاره و خاطرنشان كرد: عبوس بودن به روابط اجتماعيافراد لطمه مي‌زند به اين صورت كه چهره عبوس كه حتي بر بعضي حركات بدن نيز تاثيرمي‌گذارد با فرستادن پيام‌هاي تلفني در مقابل ايجاد ارتباطات عاطفي مؤثر با ديگرانسد ايجاد مي‌كند. لذا عادت به عبوس بودن تعاملات انساني را به حداقل كاهش مي‌دهدزيرا اين عارضه به جاي تسهيل در برخوردهاي اجتماعي، برقراري ارتباط را سخت مي‌كند وبازخوردهاي منفي از افراد ديگر را نيز نسبت به اين عادت ناپسند افزايش مي‌دهد.

پس بياييم با اكسير خنده بر بيماريهايمختلف جسمي و روحي غلبه كنيم

 

تعريفی دیگر از  بهداشت روان

بهداشت روان، علمی است برای بهتر زيستن و رفاه اجتماعی كه تمام زوايای زندگی از اوّلين لحظات حيات جنينی تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمي، نوزادی، كودكی تا نوجوانی، بزرگسالی و پيری را در بر می‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنری است كه به افراد كمك می‌كند تا با ايجاد روش هايی صحيح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محيط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوب‌تری را برای حل مشكلاتشان انتخاب نمايند.

تعريف سازمان جهانی بهداشت  

عبارت است از قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمايلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب. نتيجه آنكه مفهوم بهداشت روانی عبارت خواهد بود از: تأمين رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پيشگيری از ابتلاء به اختلال روانی، درمان مناسب و بازتوانی آن.

سلامت روانی به نحوه تفکر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد. به طور کلی افرادی که از سلامت روانی برخوردار هستند، نسبت به زندگی نگرش مثبت دارند. آماده برخورد با مشکلات زندگی هستند. در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند. در محیط کار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند. زیرا وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را در زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثه ای هستیم.

ما با آموختن ویژگی های سلامـت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست یابیم. سلامت روانی در بسیاری از موارد مانند سلامت جسمی است و باید به آن توجه کافی داشت. بسیاری از مردم برخی اوقات احساس افسردگی می کنـند همـان طـور که بسیـاری از آن ها دچار سرماخوردگی می شوند. از همین رو، نمی توان از همه ناراحتی های روحی جلوگیری کرد، همان طور که از بروز همه بیماری های جسمی نیز نمی توان ایمن بود. سلامت روانی و جسمی هر دو برای خوشبختی انسان ضروری اند. رسیدن به سلامت روانی به هیچ وجه تصادفی نیست، نیل به این هدف با صرف زمان و زحمت محقق می شود. همچنین نباید فراموش کرد که اعتماد به نفس، کلید سلامت روانی است. وقتی که اعتماد به نفس بالا باشد از زندگی رضایت داریم، هدف های زندگی را مشخص می کنیم و به آنها می رسیم، برای حل مشکلات به خود اتکا می کنیم، روابط سالم و قوی ایجاد می نمائیم و ناملایمات و پستی و بلندی های زندگی را می پذیریم.

طبق آخرین گزارشات منتشر شده از سوی سازمان بهداشت جهانی، بسیاری از کشورها بخش بسیار اندکی از بودجه بهداشتی خود را صرف بهداشت روانی می کنند. یک پنجم یکصد کشوری که آمارهای خود را به این سازمان ارائه داده اند، کمتر از یک درصد بودجه بهداشتی خود را برای سلامت روانی هزینه می کنند. در حالی که طبق آمارهای این سازمان، 13 درصد هزینه های درمان بیماریها، به دسته گسترده ای از اختلالات عصبی روانی مربوط می شود. یافته های جدید حاصل از تحقیقات این سازمان نیز بیانگر این واقعیت است که مراقبت از بهداشت روانی هنوز در اولویت قرار نگرفته است و منابع جهانی برای مبتلایان به اختلالات روانی و عصبی به منظور رفع نیازهای روزافزون بهداشت روانی ناکافی و توزیع آنها در جهان نابرابر است.

سازمان بهداشت جهانی شعار امسال (2006) این سازمان را بمناسبت روز جهانی سلامت روان، "ایجاد آگاهی؛ راهی برای کاهش خطرات ناشی از خودکشی و بیماریهای روانی" اعلام نمود


منابع :

 

http://isna.ir/main/NewsView.aspx?ID=News-802577&Lang=P

http://www.iums.ac.ir/find.php?a=26.2319.1722.fa

http://www.irib.ir/occasions/Mental%20Health/health%20day.fa.htm

http://www.al-shia.com/html/far/books/akhlaqh/slmti-tn/fehrest.htm

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خودکشی

بازديد: 511

خودکشی

خودكشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسط خودش می‏باشد كه ممكن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شكل احساسی در فرد بماند .

 

تعریف خودكشی

خودكشی به عنوان یك رفتار، مرگی است كه به دست خود شخص انجام می‏گیرد. به گفته اشنایدمن ”خودكشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است كه می‏توان آن را یك ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست كه برای مسئله تعیین شده او این عمل بهترین راه حل تصور می‏شود.“

بر مبنای تعریف مركز مطالعات انستیتو ملی بهداشت روانی آمریكا، خودكشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسط خودش می‏باشد كه ممكن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شكل احساسی در فرد بماند. این تعریف سه شكل مختلف این پدیده را مطرح می‏كند.

۱) خودكشی به اتمام رسیده: به معنی عملی موفق كه منجر به مرگ شود.

۲) اقدام به خودكشی: به عملی ناقص گفته می‏شود كه به مرگ منتهی نگردیده است.

۳) افكار و تمایلات خودكشی: فكر و یا تمایل به خودكشی است كه در ذهن فرد وجود دارد ولی به مرحله عمل در نیامده است.

آمارهای سازمان جهانی بهداشت، نشان می‏دهد كه سالیانه حدود چهارصد هزار نفر به دلیل خودكشی موفق جان خود را از دست می‏دهند. خودكشی در ردیف دهمین علت مرگ و میر برای تمام سنین در بیشتر كشورهای جهان است. در حالیكه آمار مرگ میر بیماران خودكشی كرده در بین مردان سه برابر بیشتر از زنان است، ولی زنها چهار برابر بیشتر از مردها اقدام به خودكشی می‏كنند.

علل خودكشی

در زمینه علل خودكشی طبقه بندیهای متعددی وجود دارد، در این‌جا به یكی از این طبقه‌بندی‌ها اشاره می‌شود.

۱) علل آسیب شناختی- روانی شامل بیماریهای جسمی، بیماریهای روانی همچون افسردگی.

۲) علل اقتصادی شامل بیكاری، مشكلات اقتصادی، اخراج شدن از كار ورشكست شدن و از دست رفتن پایگاههای اجتماعی.

۳) علل عاطفی شامل شكست در عشق، از دست رفتن شخص مورد علاقه، مرگ یا بیماری خطرناك یكی از نزدیكان، درگیریها و اختلالات خانوادگی.

عوامل پیشگیری كننده خودكشی

بر اساس نتایج بررسیهای مختلف می‏توان به برخی از عوامل پیش گویی كننده خودكشی اشاره كرد. بین خصوصیات همراه با خطر بالای خودكشی می‏توان از سن بالای ۴۵ سال، جنس مذكر، الكلیسم، خشونت و تحریك پذیری، از دست دادن سلامت جسمی، افسردگی و بستری شدن قبلی در بیمارستان روانی نام برد. هم‌چنین اقدام و مبادرت قبلی به خودكشی، به عنوان یك ملاك قوی برای احتمال بروز مجدد خودكشی به شمار می‏رود. آشكارترین هشدار در خودكشی ابراز تمایل مستقیم است. بررسی‏ها نشان می‏دهد كه تقریباً بیش از دو سوم كسانی كه خودكشی می‏كنند قبلاً قصد خود را با دیگران در میان گذاشته و آنها را به انجام آن تهدید می‏نمایند. بنابراین یكی از راه‌های موفق پیشگیری از خودكشی توجه به ابراز این فكر از طریق دیگران كمك به حل مشكل آنان و راهنمایی آن‌ها جهت مراجعه به روانشناس یا روانپزشك است.

شیوه‏های مقابله با خودكشی

درمان افراد اقدام كننده به خودكشی عبارتست از:

۱) مشاوره، راهنمایی و حمایت فرد

۲) آموزش و درمان حل مسأله‏ای

۳) روان درمانی فردی

۴) مداخله خانوادگی

۵) گروه درمانی

۶) درمان دارویی

۷) بستری كردن در بخش بیماران روانی

مهارتهای حل مسأله به فرد این امكان را می‌دهد كه با بررسی راه‌حل‌های مختلفی كه در پیش‌رو دارد، یكی آز آن‌ها را مؤثرتر تشخیص داده و در جهت حل مشكل آن را به‌كار بندد. به‌یاد داشته باشیم كه خودكشی می‌تواند یك راه‌حل باشد، اما بدترین و آخرین راه حل مشكل است. همیشه برای حل همه مشكل‌ها راه‌حل‌های بسیاری ساده، ارزان و آبرومندانه وجود دارد كه باید به آن‌ها فكر كنیم و با كمك مشاور آن‌ها را پیدا كنیم

 خودکشی 2

كسی كه حرف خود كشی را می زند به آن عمل نمی كند . اینطور نیست این یك باور غلط است . متخصصین بهداشت روان ( روانپزشك ، روانشناس) همیشه حرف بیمار را جدی می گیرند.

خود كشی به معنای خاتمه زندگی به دست خود فرد است ، اگر كسی دست به خود كشی بزند ولی زنده بماند به این رفتار اقدام به خود كشی می گوئیم. در حال حاضر در جهان بیش از یك میلیون نفر در سال خود كشی می كنند و ۲۰ ۱۰ میلیون نفر دست به خود كشی می زنند . در غرب ( مغرب زمین) قربانیان اصلی خود كشی مردان مسن هستند. در ایران قربانی اصلی زنان جوان می باشند. نكته بسیار مهم اینست كه خود كشی در بسیاری از موارد قابل پیشگیری است.

باور های غلط درباره خود كشی :

كسی كه حرف خود كشی را می زند به آن عمل نمی كند . اینطور نیست این یك باور غلط است . متخصصین بهداشت روان ( روانپزشك ، روانشناس) همیشه حرف بیمار را جدی می گیرند.

افراد خود كش افراد ضعیفی هستند یا ایمان ندارند . كسی كه خود كشی می كند در بسیاری از موارد دچار بیماریهای روانپزشكی از جمله افسردگی است، بنا براین ما با بیمار طرف هستیم و نه آدم ضعیف یا بی ایمان و بیمار نیاز به درمان دارد.

علل خود كشی :

۱) بیماریهای روانپزشكی مثل افسردگی اساسی ، اختلال دو قطبی، الكلیسم، اعتیاد.

۲) علل اجتماعی فرهنگی شامل تقلید، تحت تاثیر قرارگرفتن رسانه ها، ور شكستگی ، بیكاری ، اپیدمی خود كشی.

۳) علل روانشناختی : شكست در عشق، كنكور یا هر شكست دیگر، استرس ها ( اختلافات زنا شویی)

عوامل پیشبینی كننده ( پیش گوئی )خود كشی:

جوان، متاهل و زن سن زیر ۳۰ سال سابقه قبلی اقدام به خود كشی ، سابقه خانوادگی خود كشی ، افسردگی، احساس درماندگی و بی كسی ، تهدید یا ابراز خود كشی ، اعتیاد .

چطور حدس بزنیم عزیز ما در معرض خطر خود كشی است؟

اگر اخیرا" حرف از مرگ و مردن می زند و می گوید زندگی به چه درد می خورد ، آخرش كه چی ، آخرش كه باید رفت، آخرش كه همه می میرند، ایكاش می مردم ، مرگ بهتر از زندگانی، خوش به حال آنهایی كه مردند.

اگر به تازگی رفتار شخص عوض شده ، كم حرف و ساكت شده ، مرتب توی فكر یا توی خودش است، به تازگی خیلی مهربان شده است، اشیاء خود را می بخشد.

اگر تهدید به خودكشی كرده یا درباره خود كشی حرف می زند.

به سخنان او با دقت و همدلی گوش كنید مبادا اورا نصیحت كنید به او بگوئید درك می كنم كه در موقعیت سختی گیر افتاده ای نگوئید مگر دیوانه شده ای ! مگر بچه ای! مگر می خواهی بری جهنم، جواب خدا را چی می دهی؟ بیماری افسردگی كه از علل اصلی خود كشی است قابل پیشگیری و درمان است. حتما" فرد را به روانپزشك یا روانشاس معرفی كنید خودتان هم با او نزد دكتر بروید اگر فرد از مراجعه به دكتر خودداری كرد خودتان به دكتر مراجعه كنیدو راه حل بخواهید به یاد داشته باشید " پیشگیری از خود كشی یك وظیفه همگانی است" ، فرد خود كش نباید تنها بماند و در صورت توصیه روانپزشك ممكن است نیاز به بستری شدن در بخش روانپزشكی یك بیمارستان باشد .

بحران خودکشی

 

آیا تاكنون با پیشامدهای ناكام كننده ای در زندگی مواجه شده اید، طوری كه دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاكنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دوره ای از زندگی خود به مرگ فكر كرده اند ولی تعداد بسیار كمی از آنها واقعاً به خودكشی عمل می كنند. بحران خودكشی تجربه ای مغشوش كننده, دردناك و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودكشی, تعیین عوامل ایجاد كننده بحران, فهم احساسات شخص خودكشی كننده و مواجهه با افكار خودكشی گرا مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.

چه چیزی به بحران خودكشی منجر می شود؟

یك بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب كه احساس ارزشمندی شخص را پایمال می كنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یك فقدان اساسی, ناكامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشكلات شخصی دراز مدت می باشند. زمانی كه نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد, افسردگی و یأس ناشی از آن می تواند شخص را به افكار خودكشی آسیب پذیر نماید.

احساسات شخص خودكشی كننده

عموماً شخص در معرض خودكشی به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی كناره گیری می كند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می نماید. نیروی لازم برای عملكردهای روزانه كاهش می یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می شوند. خواب, خوراك و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می گردند. شخص ممكن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری كند, در خواب مشكل داشته باشد, كلاس درس یا كار خود را فراموش كند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم, آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می گیرد.

شیوه های مواجهه با افكار خودكشی

در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودكشی ذكر شده است. نكته كلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت, برقرار كردن رابطه با یك شخص و مشاركت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.

۱) ترسها، ناكامی ها و نگرانی های خود را با والدین, دوست, همسر, استاد, مشاور یا یك روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشكلات ندارید به این معنی نیست كه برای آن مشكلات دیگر هیچ راه حلی وجود ندارد. ابراز افكار و احساساتتان آغاز كننده فرایندی است كه از طریق آن نیرو, امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به كشف راه حل های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می گردد. اگر افكار خودكشی پیش از چند روز طول كشید, كمك حرفه ای و تخصصی الزامی خواهد بود.

۲) آنچه را كه موجب ناراحتی شما می شود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این, چگونگی رویارویی تان با مشكلات را معین كنید. با مشخص كردن آنچه جهت مقابله با یك موضوع خاص انجام می دهید, دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز می گذارید.

۳) افكار مثبت را جایگزین افكار منفی كنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص, تقصیرها و بدبیاری های زندگی خود تعمق و تفكر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید كرد. تمركز بر اسنادها, توانایی ها و مشاركت های شخصی مثبت, نگرشی متعادل در مورد خود و توانایی هایتان ایجاد خواهد كرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.

۴) كسانی را كه در صورت كشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید, مشخص كنید. تعیین اینكه آیا كسی در زندگی خود به شما نیازمند است, كاری سخت است. بهرحال, ما همه در شبكه های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد كه رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید كه شما به حساب می آئید (برای دیگران مهم هستید), ارزشمندید و استحقاق این را دارید كه چیزها را بهتر سازید.

زندگی در دوره هایی از زمان سخت می گردد, همه فراز و نشیب دارند. یك بخش از خوبی زندگی در این است كه شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود.

اگر شما از افسردگی, ناامیدی و افكار خودكشی در رنج هستید, مطمئن باشید كه مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار كمك كننده خواهد بود.

پیشگیری از خودكشی!؟چرا مردم خودكشی می كنند؟

خصوصیت مشترك ما بین افرادی كه اقدام به خودكشی می كنند داشتن این باور است كه خود كشی تنها راه حل غلبه بر احساسات غیر قابل تحمل است .كشش خودكشی دراین است كه نهایتا به این احساسات غیرقابل تحمل خاتمه می دهد .درتراژدی خودكشی ،آشفتگی ومشكلات عاطفی به حدی شدید می گردند كه فرد را دریافتن راه- های مختلف حل مشكل خود ناتوان می سازند. رحالی كه راه حل‌های دیگری نیز وجود دارند.

همه ما درطول زندگی احساس تنهائی ،افسردگی ،بی كسی ونا امیدی را تجربه می -كنیم .مرگ یكی از اعضای خانواده وشكست دربرقراری ارتباط از جمله مواردی هستند كه اعتماد به نفس ما را تحت تأثیر قرارداده احساس بی ارزشی را در ما بوجود می -آورند.ورشكستگی‌های اقتصادی نیز از جمله مشكلات عمده‌ای هستند كه بعضی از ما در طول زندگی كم و بیش با آن مواجه می‌گردیم. از آنجائی كه ساختار هیجانی هر شخص منحصر به فرد می باشد هركدام ازما در شرایط مختلف پاسخهای متفاوتی می‌دهیم .

درتشخیص این كه آیا واقعا ٌفردی قصد خودكشی دارد لازم است این موقعیت بحرانی ،از دیدفردمورد ارزیابی قرارگیرد، چرا كه ممكن است موضوعی كه از دید شما از اهمیت كمی برخوردار است بنظر شخص دیگر بسیار مهم باشد ویا واقعه ای كه شما برای آن اهمیتی قائل نمی‌شوید برای شخص دیگر بسیار ناراحت كننده و مهم تلقی گردد.

بدون توجه به ماهیت بحران ،اگر كسی احساس می كند كه دیگر تحمل مشكلات را ندارد خطر اقدام به خودكشی ،به عنوان راه حل جذاب برای وی وجود دارد.

علائم خطر

حداقل ۷۰ درصد كسانی كه اقدام به خودكشی می‌كنند قبل از اقدام ،به گونه‌ای قصد خودشان را نشان می‌دهند .آگاهی از این نشانه‌ها وحاد بودن مشكلات فرد میتواند د ر پیشگیری از چنین تراژدیهایی كمك كننده باشد. اگر شما فردی را می شناسید كه در برقراری یك ارتباط هدفمند ویا رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده درموقعیت پراسترسی قرار دارد و یا حتی به دلیل شكست درامتحان دچار مشكل می‌باشد لازم است درصدد یافتن سایر علائم بحران برآئید.

بسیاری از افراد غالبا با ابراز جملاتی همچون « دلم می خواهد خودم را بكشم »یا « نمی دانم چه مدت دیگر می توانم این فشارها ومشكلات را تحمل كنم » ،یا اینكه «من قرص‌هایم را برای روزی نگهداشته‌ام كه كارها واقعا بدتر گردد» یا« اخیرا طوری رانندگی می كنم گوئی واقعا برایم اهمیت نداردچه اتفاقی برایم پیش بیاید.» دیگران را مستقیما از برنامه خود كشی خود مطلع میگردانند.بطور كلی وجود احساس افسردگی ، ابراز درماندگی ،تنهایی ونا امیدی شدید می تواند بیانگر افكار منجر به خودكشی درفرد باشد.گوش دادن به صحبتهای فرد كه نشانهٔ درخواست كمك از طرف اوست حائز اهمیت بسیاری است چرا كه معمولا این گونه صحبتها تلاش نا امیدانه فرد جهت برقراری ارتباط ، دریافت كمك و درك مشكلاتش توسط دیگران می باشد.

بیشتر اوقات دررفتار بیرونی افرادی كه به فكر خودكشی می افتند تغییراتی دیده می‌شود آنها ممكن است با بخشیدن اموال قیمتی خود ومرتب كردن كارهایشان خود را برای مرگ آماده كنند .آنها همچنین ممكن است از اطرافیان خود كناره گیری نموده الگوی خواب و خوراك خود را تغییر دهند ویا علاقه‌أشان را نسبت به فعالیتها یا ارتباطات گذشته‌اشان از دست بدهند.

چنین تغییرات ناگهانی وشدید می تواند به عنوان زنگ خطر تلقی گردد چرا كه با این تغییرات فرد خود را درموقعیتی می بیند كه بزودی مشكلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد یافت .

باورهای غلط وحقایقی راجع به خودكشی

باور غلط : فرد باید دیوانه باشد كه حتی فكر خودكشی به سرش بزند .

ـ حقیقت : بیشتر مردم گاهگاهی درطول زندگی خود درمورد خودكشی فكر كرده‌اند. بسیاری از افرادی كه خودكشی می‌كنند ویا اقدام به خود كشی حقیقت : اغلب مواقع عكس قضیه درست است ،كسانی كه اقدام‌های قبلی خودكشی داشته‌اند بیشتر در معرض خطر خودكشی قرار دارند.برای بعضی از این افراد، خودكشی دردفعات دوم و سوم آسانتر می‌باشد.

باور غلط :كسانی كه قصد جدی خودكشی دارند هیچ كاری را نمی‌توان برای آنها انجام داد .

ـ حقیقت :بیشتر بحرانها ی منجر به خودكشی ،محدود به زمان بوده و براساس افكار مبهم صورت گر فته‌لند .كسانی كه اقدام به خودكشی می‌كنند به نحوی قصد فرار از مشكلات را دارند .درحالی كه آنها می‌باید مستقیما با مشكلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهای دیگری را بیابند .راه حلهایی كه با كمك افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمایت آنها این افراد قادر خواهند بود دقیق تر راجع به مسائل فكر كنند.

باور غلط: صحبت راجع به خودكشی می تواند ایده خودكشی را در فرد بوجود آورد.

ـ حقیقت :بحران و آشفتگی‌های هیجانی ناشی از آن ،فكر راجع به خود كشی را در ذهن فرد مستعد ایجاد نموده است .علاقمندی وصحبت مستقیم راجع به خودكشی ،این اجازه را به فرد می‌دهد فشار یا ناراحتی صحبت دربارهٔ مشكلات خود را تجربه نماید كه این امر می‌تواند منجر به كاهش اضطراب در وی گردد.این گونه صحبتها همچنین باعث می‌شود فردی كه قصد خودكشی دارد كمتر احساس تنهایی یا انزوا داشته واحتمالا برای وی تسكین دهنده نیز باشد.

چگونه میتوان به فردی كه قصد خودكشی دارد كمك نمود:

اغلب خودكشی ها را می توان با اقدام‌های بجا و مناسب در مورد افراد در معرض بحران پیشگیری نمود. اگر فردی راكه قصد خودكشی دارد می شناسید لازم است اقدامات زیر را انجام دهید :

ـ خونسرد باشید:دربیشتر موارد عجله‌ای دركار نیست .بنشینید و واقعا به صحبتهای فرد گوش فرا دهید وضمن درك،حمایتهای عاطفی خود را در مورد وی اعمال نمائید.

ـ بطور مستقیم راجع به خودكشی بحث نمائید. بیشتر افراد راجع به مرگ و مردن احساسات مبهمی داشته و آماده دریافت هرنوع كمكی هستند . از صحبت یا سؤال مستقیم راجع به خودكشی ،ترس و وحشتی بخود راه ندهید.

ـ فرد را به استفاده از روش‌های حل مسئله واقدامات مثبت تشویق وترغیب نمائید بخاطر داشته باشید فردی كه در موقعیت بحران عاطفی قرار دارد نمی تواند منطقی ودقیق فكر كند. اورا از هر گونه اقدام جدی وتصمیمات غیر قابل برگشت درموقعیت بحران باز دارید وراجع به تغییرات مثبتی كه امید به زندگی را در وی افزایش می دهد بحث وگفتگو نمائید.

ـ از دیگر افراد كمك بگیرید.علیرغم اینكه شما قصد كمك را دارید،سعی نكنید با ایفای نقش مشاور تمام مسئولیت را خود برعهده بگیرید .درجستجوی افرادی كه بتوانند در زمینه‌های تخصصی به شما كمك كنند برآیید ،حتی اگر به قیمت از بین رفتن اعتماد او به شما شود.اجازه دهید فرد مشكل دار بفهمد كه شما برای وی اهمیت قائلید ونسبت به او چنان علاقمندید كه قصد گرفتن كمك از دیگران جهت رفع مشكلات وی را دارید.

اطلاعات ارائه شده را می توان چنین خلاصه نمودكه:

بحران منجر به خودكشی موقتی است .غیر قابل تحمل ترین دردها و ناراحتی ها نیز می توانند تحمل گردند .كمك همیشه در دسترس شماست .

خیلی كسانی كه خودكشی كرده‌اند افراد با هوشی بوده‌اند كه در موقعیت بحران ، انتظار بیش از حدی از خود داشته وموقتا دچار آشفتگی وپریشانی احوال شده‌اند .

ـ باور غلط : كسا نی كه یك بار اقدام جدی برای خودكشی داشته‌لند رغبتی برای اقدام مجدد ندارند

چرا خوداکشی

 

خودکشی یکی از جرائمی است که در اورپا و امریکا رقم بالایی را در میان سائر جرائم بخود اختصاص داده است. در امریکا هرساله حداقل ۳۰۰۰۰ جوان بدلیل آینده نامعلوم و زندگی بدون هدف دست به خودکشی میزنند. در کشور فرانسه هر روز ۴۳۸ نفر بدلایل مختلف اقدام به خود کشی میکنند. اما سئوالی اینجاست چرا؟

آن لور دانشجویی از پاریس که برای مدت کوتاهی به انگلستان آمده بود قبل از خود کشی خود در رودخانه تایمز لندن یک نامه ۱۳ صفحه ای از خود بر جای گذاشت که درآن نامه دلیل خودکشی خود را اعلام نموده بود. آن لور در قسمتی از نامه خود ا ینطور نوشته بود که من میخواهم به زندگی خود پایان دهم و تنها ترس من این است که بار دیگر خود را بر روی تخت بیمارستان ببینم .

یک مامور پلیس که در رابطه با این پرونده تحقیق میکرد عنوان داشت که مرگ آن لور یک موضوع شوکه کننده و مرموز برای دوستان ، خانواده و اطرافیان او میباشد. خانم آن لور دارای یک زندگی خوب و راحت در فرانسه بود اما بگفته یکی از دوستان او کامل گرایی در زندگی و یا بعبارت دیگر زندگی تمام عیار و بی عیب احتمالا موضوعی است که او را به طرف این عمل سوق داده بود بگونه ای که در انتها تصمیم به خودکشی نمود.

بسیاری از مردم اغلب در زمانی که کلافه میگردند و تصور میکنند که در بن بست گیر کرده اند آرزوی مرگ میکنند. ایشان بخاطر احساس بدی که در خود دارند تصور میکنند که مرگ میتواند برطرف کننده احساسات آنها باشد. اما حقیقیت این است که مرگ نمیتواند تبدیل کننده احساسات ما باشد چون آنها در درون ما هستند و نه در شرایط خارجی زندگی ما.حال بیائید به چند واقعیت در این زمینه نگاه کنیم .

خودکشی و تاثیر آن بر خانواده شما

مرگ هر فرد تاثیر بسزائی بر اطرافیان او می گذارد. مخصوصا بر جمع دوستان، خانواده و عزیزانی که به بیش از هرفرد دیگر به او نزدیک میباشند. خود کشی باعث میگردد خانواده و دوستان احسا س کنند که ایشان مسبب و عامل این موضوع بوده اند. بسیاری از خانواده ها پس از خودکشی عزیز از دست رفته خود هرگز نتوانسته اند به زندگی طبیعی خود بازگشت کنند. امروز تصمیم شما میتواند باعث ازبین رفتن خانواده یا دوستان نزدیک شما گردد ویا باعث تسلی و شادی آنها گردد.

گذشته را بخاطر آورید

زمانیکه شما نا امید و متاثر هستید و تصور میکنید که زندگی ارزش زیستن را ندارد به گذشته برگردید و ببینید که زمانی بوده که اوضاع شما بسیار بهتر از حال بوده است. زمانی که شما اوقات خوب و شادی را داشته اید در کنار دوستان و خانواده و از بودن با آنها لذت میبردید. این تجربه میتواند دوباره تکرار شود اگر شما بخواهید.

چه چیزی در فراسوی مرگ منتظر شماست

تقریبا در اکثر مذاهب مردم باور دارند در فراسوی مرگ جهانی دیگر قرار دارد. این موضوع حتی درمیان افراد بدون مذهب نیز بگونه ای دیگر عنوان میگردد. دنیایی که افراد در قبال عملکرد خود مورد تقدیر و یا تنبیه قرار میگیرند. بهمین جهت باید مواظب بود که چه راهی را ما برای خود انتخاب میکنیم. این راه میتواند بسیار خطرناک باشد نه چون صرفا خلاف مذهب است بلکه چون ممکن است این بجایی ختم شود که رهایی از آن غیر ممکن باشد. اگر شما امروز در این مورد مطمئن نیستید قبل از تصمیم گیری کمی بیشتر در مورد آن بیاندیشید.

واقعیت زندگی چیست

هدف و واقعیت زندگی این است که ما بتوسط خالقی بوجود آمده ایم که عاشق ماست و برای ما ارزش زیادی قائل است. او وضعیت شما را بخوبی درک می کند و میتواند شما را در این راه امداد کند البته اگر به او اجازه دهید تا وارد زندگی شما شود. او حتی برای ما انسانها به جهان خود قدم گذاشت و به شباهت ما درآمد. او همانند ما زندگی نمود و برای ما بر روی صلیب فدا شد تا امروز هریک از ما آزاد و رها باشیم و بتوانیم در او هدف و واقعیت زندگی را دریابیم. امروز او میتواند جوابگو افسردگی ها، بیماریها و مشکلات ما باشد جائیکه دیگران قادر به درک آن نمیباشند.

بله این خالق امروز میخواهد به شما کمک کند چون شما را دوست دارد همانطور که در کلام خود میگوید.

ای دوست من، من هرگز تو را تنها نمیگذارم. من قبل از اینکه تو بدنیا بیایی تو را تو را دوست داشته ام و همیشه در همه حال تو را می نگریستم وبا تو بوده ام. من هنوز هم با تو هستم و تو را در این وضعیت تنها نخواهم گذاشت. اما من منتظر میمانم تا تو به من اجازه دهی تا وارد زندگی تو شوم و تو را از این راه نجات بخشم. چرا که من نقشه بزرگی برای تو در زندگی دارم.

شما میتوانید این موضوع را امروز نزد خود بررسی کنید و ببینید که زندگی میتواند بزرگتر از آن باشد که شما فکر میکنید و شما میتوانید از آن لذت ببرید. شما میتوانید همین امروز مشکل خود را با یک فرد درمیان بگذارید و به او بگوئید. این فرد میتواند یک دوست باشد یا عضوی از اعضای خانواده، یک دکتر و یا فردی که شما میتوانید به او اعتماد کنید. اگر شما هیچ دوستی ندارید و یا نمیتوانید به فردی اعتماد کنید میتوانید مشکل خود را با ما میان بگذارید و ما تلاش میکنیم تا آنجا که ممکن است شما را کمک نمائیم.

وخداوند میگوید مرا بخوان و تو را اجابت خواهم نمود و تو را از چیزهای عظیم و مخفی که ندانسته ای مخبر خواهم ساخت

بحران خودکشی 1

یك بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب كه احساس ارزشمندی شخص را پایمال می كنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یك فقدان اساسی, ناكامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشكلات شخصی دراز مدت می باشند.

 

آیا تاكنون با پیشامدهای ناكام كننده ای در زندگی مواجه شده اید، طوری كه دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاكنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دوره ای از زندگی خود به مرگ فكر كرده اند ولی تعداد بسیار كمی از آنها واقعاً به خودكشی عمل می كنند. بحران خودكشی تجربه ای مغشوش كننده, دردناك و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودكشی, تعیین عوامل ایجاد كننده بحران, فهم احساسات شخص خودكشی كننده و مواجهه با افكار خودكشی گرا مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.

چه چیزی به بحران خودكشی منجر می شود؟

یك بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب كه احساس ارزشمندی شخص را پایمال می كنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یك فقدان اساسی, ناكامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشكلات شخصی دراز مدت می باشند. زمانی كه نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد, افسردگی و یأس ناشی از آن می تواند شخص را به افكار خودكشی آسیب پذیر نماید.

احساسات شخص خودكشی كننده

عموماً شخص در معرض خودكشی به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی كناره گیری می كند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می نماید. نیروی لازم برای عملكردهای روزانه كاهش می یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می شوند. خواب, خوراك و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می گردند. شخص ممكن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری كند, در خواب مشكل داشته باشد, كلاس درس یا كار خود را فراموش كند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم, آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می گیرد.

شیوه های مواجهه با افكار خودكشی

در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودكشی ذكر شده است. نكته كلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت, برقرار كردن رابطه با یك شخص و مشاركت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.

۱) ترسها، ناكامی ها و نگرانی های خود را با والدین, دوست, همسر, استاد, مشاور یا یك روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشكلات ندارید به این معنی نیست كه برای آن مشكلات دیگر هیچ راه حلی وجود ندارد. ابراز افكار و احساساتتان آغاز كننده فرایندی است كه از طریق آن نیرو, امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به كشف راه حل های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می گردد. اگر افكار خودكشی پیش از چند روز طول كشید, كمك حرفه ای و تخصصی الزامی خواهد بود.

۲) آنچه را كه موجب ناراحتی شما می شود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این, چگونگی رویارویی تان با مشكلات را معین كنید. با مشخص كردن آنچه جهت مقابله با یك موضوع خاص انجام می دهید, دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز می گذارید.

۳) افكار مثبت را جایگزین افكار منفی كنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص, تقصیرها و بدبیاری های زندگی خود تعمق و تفكر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید كرد. تمركز بر اسنادها, توانایی ها و مشاركت های شخصی مثبت, نگرشی متعادل در مورد خود و توانایی هایتان ایجاد خواهد كرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.

۴) كسانی را كه در صورت كشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید, مشخص كنید. تعیین اینكه آیا كسی در زندگی خود به شما نیازمند است, كاری سخت است. بهرحال, ما همه در شبكه های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد كه رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید كه شما به حساب می آئید (برای دیگران مهم هستید), ارزشمندید و استحقاق این را دارید كه چیزها را بهتر سازید.

زندگی در دوره هایی از زمان سخت می گردد, همه فراز و نشیب دارند. یك بخش از خوبی زندگی در این است كه شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود.

اگر شما از افسردگی, ناامیدی و افكار خودكشی در رنج هستید, مطمئن باشید كه مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار كمك كننده خواهد بود .

پیش گیری از خود کشی _ چرا مردم خودکشی می کنند ؟

 

خصوصيت مشترك ما بين افرادي كه اقدام به خودكشي مي كنند داشتن اين باور است كه خود كشي تنها راه حل غلبه بر احساسات غير قابل تحمل است .كشش خودكشي دراين است كه نهايتا به اين احساسات غيرقابل تحمل خاتمه مي دهد .درتراژدي خودكشي ،آشفتگي ومشكلات عاطفي به حدي شديد مي گردند كه فرد را دريافتن راه- هاي مختلف حل مشكل خود ناتوان مي سازند. رحالي كه راه حل‌هاي ديگري نيز وجود دارند.

همه ما درطول زندگي احساس تنهائي ،افسردگي ،بي كسي ونا اميدي را تجربه مي -كنيم .مرگ يكي از اعضاي خانواده وشكست دربرقراري ارتباط از جمله مواردي هستند كه اعتماد به نفس ما را تحت تأثير قرارداده احساس بي ارزشي را در ما  بوجود مي -آورند.ورشكستگي‌هاي اقتصادي نيز از جمله مشكلات عمده‌اي هستند كه بعضي از ما در طول زندگي كم و بيش با آن مواجه مي‌گرديم.  از آنجائي كه ساختار هيجاني هر شخص منحصر به فرد مي باشد هركدام ازما در شرايط مختلف پاسخهاي متفاوتي مي‌دهيم .

درتشخيص  اين كه آيا واقعا ٌفردي قصد خودكشي دارد لازم است اين موقعيت بحراني ،از ديدفردمورد ارزيابي قرارگيرد، چرا كه ممكن است موضوعي كه از ديد شما از اهميت كمي برخوردار است بنظر شخص ديگر بسيار مهم باشد ويا واقعه اي كه شما براي آن اهميتي قائل نمي‌شويد براي شخص ديگر بسيار ناراحت كننده و مهم تلقي گردد.

بدون توجه به ماهيت بحران ،اگر كسي احساس مي كند كه ديگر تحمل مشكلات را ندارد خطر اقدام به خودكشي ،به عنوان راه حل جذاب براي وي وجود دارد.

 

                              علائم خطر

حداقل 70 درصد كساني كه اقدام به خودكشي مي‌كنند قبل از اقدام ،به گونه‌اي قصد خودشان را نشان مي‌دهند .آگاهي از اين نشانه‌ها وحاد بودن مشكلات فرد ميتواند د ر پيشگيري از چنين تراژديهايي كمك كننده باشد. اگر شما فردي  را مي شناسيد كه در برقراري يك ارتباط هدفمند ويا رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده درموقعيت پراسترسي قرار دارد و يا حتي به دليل شكست درامتحان دچار مشكل مي‌باشد لازم است درصدد يافتن ساير علائم بحران برآئيد.

بسياري از افراد غالبا با ابراز جملاتي همچون " دلم مي خواهد خودم را بكشم   "يا  " نمي دانم چه مدت ديگر مي توانم اين فشارها ومشكلات را تحمل كنم " ،يا اينكه "من قرص‌هايم را براي روزي نگهداشته‌ام كه كارها واقعا بدتر گردد" ي" اخيرا طوري رانندگي مي كنم گوئي واقعا برايم اهميت نداردچه اتفاقي برايم پيش بيايد." ديگران را مستقيما از برنامه خود كشي خود مطلع ميگردانند.بطور كلي وجود احساس افسردگي ، ابراز درماندگي ،تنهايي ونا اميدي شديد مي تواند بيانگر افكار منجر به خودكشي درفرد باشد.گوش دادن به صحبتهاي فرد كه نشانة درخواست كمك از طرف اوست حائز اهميت بسياري است چرا كه معمولا اين گونه صحبتها تلاش نا اميدانه فرد جهت برقراري ارتباط ، دريافت كمك و درك مشكلاتش توسط ديگران مي باشد.

بيشتر اوقات دررفتار بيروني افرادي كه به فكر خودكشي مي افتند تغييراتي ديده مي‌شود آنها ممكن است با بخشيدن اموال قيمتي خود ومرتب كردن كارهايشان خود را براي مرگ آماده كنند .آنها همچنين ممكن است از اطرافيان خود كناره گيري نموده الگوي خواب و خوراك خود را تغيير دهند ويا علاقه‌أشان را نسبت به فعاليتها يا ارتباطات  گذشته‌اشان از دست بدهند.

چنين تغييرات ناگهاني وشديد مي تواند به عنوان زنگ خطر تلقي گردد چرا كه با اين تغييرات فرد خود را درموقعيتي مي بيند كه بزودي مشكلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد يافت .

 

                                باورهاي غلط وحقايقي راجع به خودكشي

                                باور غلط : فرد بايد ديوانه باشد كه حتي فكر خودكشي به سرش بزند .

                                حقيقت : بيشتر مردم گاهگاهي درطول زندگي خود درمورد خودكشي فكر كرده‌اند. بسياري از افرادي كه خودكشي مي‌كنند ويا اقدام به خود كشي حقيقت : اغلب مواقع عكس قضيه درست است ،كساني كه اقدام‌هاي قبلي خودكشي داشته‌اند بيشتر در معرض خطر خودكشي قرار دارند.براي بعضي از اين افراد، خودكشي دردفعات دوم  و سوم آسانتر مي‌باشد.

                                باور غلط :كساني كه قصد جدي خودكشي دارند هيچ كاري را نمي‌توان براي آنها انجام داد .

                                حقيقت :بيشتر بحرانها ي منجر به خودكشي ،محدود به زمان بوده و براساس افكار مبهم صورت گر فته‌لند .كساني كه اقدام به خودكشي مي‌كنند به نحوي قصد فرار از مشكلات را دارند .درحالي كه آنها مي‌بايد مستقيما با مشكلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهاي ديگري را بيابند .راه حلهايي كه با كمك افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمايت آنها اين افراد قادر خواهند بود دقيق تر راجع به مسائل فكر كنند.

                                باور غلط: صحبت راجع به خودكشي مي تواند ايده خودكشي را در فرد بوجود آورد.

                                حقيقت :بحران و آشفتگي‌هاي هيجاني ناشي از آن ،فكر راجع  به خود كشي را در ذهن فرد مستعد ايجاد نموده است .علاقمندي وصحبت مستقيم راجع به خودكشي ،اين اجازه را به فرد مي‌دهد فشار يا ناراحتي صحبت دربارة مشكلات خود را تجربه نمايد كه اين امر مي‌تواند منجر به كاهش اضطراب در وي گردد.اين گونه صحبتها همچنين باعث مي‌شود فردي كه قصد خودكشي دارد كمتر احساس تنهايي يا انزوا داشته واحتمالا براي وي تسكين دهنده نيز باشد.

 

                                چگونه ميتوان به فردي كه قصد خودكشي دارد كمك نمود:

اغلب خودكشي ها را مي توان با اقدام‌هاي بجا و مناسب در مورد افراد در معرض بحران پيشگيري نمود. اگر فردي راكه قصد خودكشي دارد مي شناسيد لازم است اقدامات زير را انجام دهيد :

                                خونسرد باشيد:دربيشتر موارد عجله‌اي دركار نيست .بنشينيد و واقعا به صحبتهاي فرد گوش فرا دهيد وضمن درك،حمايتهاي عاطفي خود را در مورد وي اعمال نمائيد.

                                بطور مستقيم راجع به خودكشي بحث نمائيد. بيشتر افراد راجع به مرگ و مردن احساسات مبهمي داشته و آماده دريافت هرنوع كمكي هستند . از صحبت يا سؤال مستقيم راجع به خودكشي ،ترس و وحشتي بخود راه ندهيد.

                                فرد را به استفاده از روش‌هاي حل مسئله واقدامات مثبت تشويق وترغيب نمائيد بخاطر داشته باشيد فردي كه در موقعيت بحران عاطفي قرار دارد نمي تواند منطقي ودقيق فكر كند. اورا از هر گونه اقدام جدي وتصميمات غير قابل برگشت درموقعيت بحران باز داريد وراجع به تغييرات مثبتي كه اميد به زندگي را در وي افزايش مي دهد بحث وگفتگو نمائيد.

                                از ديگر افراد كمك بگيريد.عليرغم اينكه شما قصد كمك را داريد،سعي نكنيد با ايفاي نقش مشاور تمام مسئوليت را خود برعهده بگيريد .درجستجوي افرادي كه بتوانند در زمينه‌هاي تخصصي به شما كمك كنند برآييد ،حتي اگر به قيمت از بين رفتن اعتماد او به شما شود.اجازه دهيد فرد مشكل دار بفهمد كه شما براي وي اهميت قائليد ونسبت به او چنان علاقمنديد كه قصد گرفتن كمك از ديگران جهت رفع مشكلات وي را داريد.

 

                                اطلاعات ارائه شده را مي توان چنين خلاصه نمودكه:

بحران منجر به خودكشي موقتي است .غير قابل تحمل ترين دردها و ناراحتي ها نيز مي توانند تحمل گردند .كمك هميشه در دسترس شماست .

           كرده‌اند افراد با هوشي بوده‌اند كه در موقعيت بحران ، انتظار بيش از حدي از خود داشته وموقتا دچار آشفتگي وپريشاني احوال شده‌اند .

       باور غلط : كسا ني كه يك بار اقدام جدي براي خودكشي داشته‌لند رغبتي براي اقدام مجدد ندارند

 

ترجمه : نسرين مصباح

منبع :  University  Of Illinois - Counseling Center

http://iransco.org/Br_PIshgIrIkhodkoshI.asp

بحران خودكشي

   آيا تاكنون با پيشامدهاي ناكام كننده اي در زندگي مواجه شده ايد، طوري كه دلتان بخواهد به همه چيز خاتمه دهيد؟ آيا تاكنون مرگ به عنوان راه حلي بهتر از مبارزه با زندگي برايتان مطرح شده است؟ بسياري از مردم در دوره اي از زندگي خود به مرگ فكر كرده اند ولي تعداد بسيار كمي از آنها واقعاً به خودكشي عمل مي كنند. بحران خودكشي تجربه اي مغشوش كننده, دردناك و سخت است. براي بيرون آمدن از بحران خودكشي, تعيين عوامل ايجاد كننده بحران, فهم احساسات شخص خودكشي كننده و مواجهه با افكار خودكشي گرا مسائل بسيار مهم و اساسي هستند.

چه چيزي به بحران خودكشي منجر مي شود؟

يك بحران خودكشي معمولاً توسط يك تجربه آسيب زا و يا مجموعه اي از تجارب كه احساس ارزشمندي شخص را پايمال مي كنند, ايجاد مي شود. اين تجارب شامل يك فقدان اساسي, ناكامي در نيل به اهداف شخصي و يا مشكلات شخصي دراز مدت مي باشند. زماني كه نظام مقابله اي شخص قادر به رويارويي با تجارب منفي زندگي نباشد, افسردگي و يأس ناشي از آن مي تواند شخص را به افكار خودكشي آسيب پذير نمايد.

 احساسات شخص خودكشي كننده

عموماً شخص در معرض خودكشي به دليل احساس بيگانگي از تعاملات اجتماعي كناره گيري مي كند. او در پس انبوه جمعيت احساس انزوا و تنهايي مي نمايد. نيروي لازم براي عملكردهاي روزانه كاهش مي يابد. احساس خستگي و نوسانات خلقي ايجاد مي شوند. خواب, خوراك و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج مي گردند. شخص ممكن است بدليل سخت و غير قابل تحمل بودن الزامات زندگي از خوردن خودداري كند, در خواب مشكل داشته باشد, كلاس درس يا كار خود را فراموش كند و از آرايش ظاهري خود غفلت نمايد. عواطف خشم, آسيب و غمگيني احساس نااميدي و درماندگي فرد را در بر مي گيرد.

شيوه هاي مواجهه با افكار خودكشي

در زير چند راهبرد جهت مواجهه با معماي بحران خودكشي ذكر شده است. نكته كليدي براي پيشرفت از طريق اين حالت, برقرار كردن رابطه با يك شخص و مشاركت در يافتن راههاي جايگزين جهت (توجيه) زندگي (زنده ماندن) است.

        1)    ترسها، ناكامي ها و نگراني هاي خود را با والدين, دوست, همسر, استاد, مشاور يا يك روحاني در ميان بگذاريد. اگر شما راه حلي براي مشكلات نداريد به اين معني نيست كه براي آن مشكلات ديگر هيچ راه حلي وجود ندارد. ابراز افكار و احساساتتان آغاز كننده فرايندي است كه از طريق آن نيرو, اميد و احساس ارزشمندي مجدداً ايجاد شده و به كشف راه حل هاي ديگر جهت حل و فصل بحران منجر مي گردد. اگر افكار خودكشي پيش از چند روز طول كشيد, كمك حرفه اي و تخصصي الزامي خواهد بود.

 

        2)   آنچه را كه موجب ناراحتي شما مي شود بطور مشخص بنويسيد. علاوه بر اين, چگونگي رويارويي تان با مشكلات را معين كنيد. با مشخص كردن آنچه جهت مقابله با يك موضوع خاص انجام مي دهيد, دريچه ذهن خود را براي راه حلهاي ديگر باز مي گذاريد.

 

        3)       افكار مثبت را جايگزين افكار منفي كنيد. اگر شما بطور دائمي درباره نقائص, تقصيرها و بدبياري هاي زندگي خود تعمق و تفكر نمائيد، خود پنداره و نگرشي منفي در مورد آينده را دروني خواهيد كرد. تمركز بر اسنادها, توانايي ها و مشاركت هاي شخصي مثبت, نگرشي متعادل در  مورد خود و توانايي هايتان ايجاد خواهد كرد. در بعضي اوقات جهت ايجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنيد.

 

        4)     كساني را كه در صورت كشتن خودتان زندگي آنها آسيب خواهد ديد, مشخص كنيد. تعيين اينكه آيا كسي در زندگي خود به شما نيازمند است, كاري سخت است. بهرحال, ما همه در شبكه هاي اجتماعي درگير هستيم و در هر لحظه از زمان شخصي وجود دارد كه رابطه اي معني دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشيد كه شما به حساب مي آئيد (براي ديگران مهم هستيد), ارزشمنديد و استحقاق اين را داريد كه چيزها را بهتر سازيد.

  زندگي در دوره هايي از زمان سخت مي گردد, همه فراز و نشيب دارند. يك بخش از خوبي زندگي در اين است كه شما اميدواريد فردا بهتر از ديروز خواهد بود.

  اگر شما از افسردگي, نااميدي و افكار خودكشي در رنج هستيد, مطمئن باشيد كه مراجعه به متخصصين بهداشت رواني براي شما بسيار كمك كننده خواهد بود

سایت  :

 

http://mohsenazizi.blogfa.com/post-604.aspx

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره اصول مدیریت

بازديد: 597

اصول مدیریت

مدیریت فرایند به کارگیری مؤثرو کارآمد منابع مادیوانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برایدستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.  

واقعاباید گفت ؛که در ابتدا انسانها درباره مدیریت چقدر میدانند؟دانش مدیریت تا چه حدعلمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدریتآموزش فرا گرفت و بخشی دیگررا ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فراگرفته می شود علم مدیریت است . و بخشی را که موجب به کار بستن اندوختها در شرایطگوناگون می شود هنر مدیریت می نامند. «به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنرتوانستن

برنامه ریزی

هنگامی که آدمی در مسیر رشد عقلانی خود به ضرورتبرنامه ریزیدر زندگی خویش پی برد، آن را درنظام های اجتماعی به عنوان ابزاری در خدمت مدیریت ورهبری ، موردتوجه قرار داد و امروز می بینیم که ساختار وجودی سازمان ها پیچیده گشته اند ، کهبدون برنامه ریزی های دقیق نمی توانند به حیات خود تداوم بخشند.  

تعریف برنامه ریزی

برای دست یافتن به هدف مورد نظر ، باید قبل ازتلاش فیزیکی یا اقدام به انجام کار، تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت بگیردبرنامه ریزی شالودۀ مدیریت را تشکیل می دهد ».

فلسفۀ و ضرورت برنامه ریزی

فلسفۀبرنامه ریزی به عنوان یک نگرش و راهزندگی که متضمن تعهد به عمل بر مبنای اندیشه ، تفکر و عزم راسخ به برنامه ریزی منظمو مداوم می باشد ، بخش انفلاک ناپذیر مدیریت است؛ فرد و سازمان برای رسیدن به اهدافخویش نیاز به برنامه ریزی دارند ، بنابراین ضرورت برنامه ریزی ، برای رسیدن به جزئیترین اهداف یک واقعیت انکار ناپذیر است . نیاز به برنامه ریزی از این واقعیت نشأتگرفته است .« همۀ نهادها در محیطی متحول فعالیت می کنند».

سازماندهی

انسان ذاتاً کنجکاو است با حواس پنجگانۀ خود به جستجودر دنیای اطرافش پرذاخته تلاش می کند تا مشاهداتش را در قالب های منسجم نظم بخشد . انسان امروزی نه تنها نیمی از روزش را به همکاری در تلاش های گروهی می گذراند بلکهنیم دیگر را به تماشای تلویزیون ، خواندن روزنامه و کتاب یا به مجامع عمومی برایسرگرمی سپری می کنند که همگی حاصل تلاش گروهی انسانها در واحدهای سازمانی است . نظریه پردازان سازمان از حوزه های گوناگون نظیر : مدیریت ، روانشناسی ، جامعه شناسی، علوم سیاسی،اقتصاد،مردم شناسی، مهندسی ،مدیریت بیمارستانیو ... پدید آمده اند و هریک چیزی براین موضوع افزوده اند .

تعریف سازماندهی

سازماندهی ، فرایندی است که طی آن تقسیم کار میانافراد وگروه های کاری و هماهنگی میان آنان ، به منظور کسب اهداف صورت می گیرد .  

انواع مختلف سازماندهی

روش های بسیار متفاوتی برای دسته بندیسازمان ها هست ؛ سازمان رسمی و سازمان غیر رسمیسازمان رسمی وغیر رسمی :سازمانرسمی را مسؤلین به طور قانونی بنیانگذاری و تصویب می کنند و در آن تعداد مشاغل ،حدود وظایف و اختیارات و چگونگی انجام آن مشخص می شود . ساختارهای رسمی در واقعتخیلی هستند زیرا سازمان آن گونه که پیش بینی عمل نمی کند ؛ اما سازمان های غیررسمیبیانگر حالت واقعی است، یعنی چگونگی عمل سازمان را به طور واقعی نشان می دهد . بعداز انکه ساختار رسمی ایجاد می شود ، سازمان غیر به طور طبعیی در چارچوب آن پدیدارمیگردد؛ سازمان غیر رسمی حاصل تعامل اجتماعی مداوم است و ساختار رسمی تعدیل ، تحکیمیا گسترش می دهد .  

تعریف سازمان رسمی :

در سازمان رسمی ، مدیر روابط سازمانی را به طورمکتوب و به کمک نمودار با دقت هر چه بیشتر برای کارکنان تشریح می کند . تغیرات بعدیدر صورت لزوم می تواند به طور رسمی یا غیر رسمی انجام شود .  

تعریف سازمان غیر رسمی :  

دراین سازمان ، مدیر روابط سازمانی را به طورشفاهی برای کارکنان توضیح می دهد و این روابط را بر حسب نیاز تغییر می دهد .

برنامه ریزی فرایندی است که به موجب آن شما آینده خود را دائماً می سازید « روجرفریتز»

کنترل چيست؟

پنج وظيفه اصلي مديران عبارتند از: برنامه ريزي،سازماندهي، تأمين نيروي انساني، رهبري و کنترل.

با وجود اهميت تقريباً يکسان اين وظايف، برنامه ريزي نسبت به بقيه اولويت دارد چون ساير وظايف مديريت پـس از برنامـه ريـزي و بـه منظـور تأمين اهـداف پيش بيني شده آغاز مي شوند. برنامه ريزي بدون سازماندهي و انتخاب افراد مناسب براي انجام فعاليت ها و برنامه ها و هم چنين عدم نظارت بر اجرا، امري زايد مي باشد.

سيستم سنجش عملکرد يک سيستم کنترلي است و در مديريت عملکرد از سيستم هاي کنترلي استفاده مي شود. به منظور روشن شدن نقش سيستم سنجش عملکرد در سازمان ها، مفهوم کنترل و دلايل نياز سيستم هاي مديريت به کنترل بررسي مي‌شود.

کنترل فرايندي مستمر براي اطمينان از انطباق نتايج واقعي با برنامه هاي پيش بيني شده است. کنترل ابزاري براي ارزيابي اثربخشي و کارايي ساير فعاليت هاي مديريت، يعني برنامه ريزي، سازماندهي، تأمين نيروي انساني و رهبري است.

کنترل : مراتب و مصاديق آن

کنترل داراي گستره وسيع و مراتب و اشکال گوناگوني مي باشد که از آن جمله مي توان به : نظارت و هدايت حين اجرا، اندازه گيري فعاليتها، فرايندها و نتايج، مانيتورينگ، انواع مميزي، ارزيابي، رسيدگي و بازنگري و ... و روش هاي کسب اطمينان از حصول اهداف و برنامه ها و اجراي اصلاحات مورد نظر اشاره کرد.

فرايند کنترل

فرايند کنترل در سه سطح مطرح مي شود :

1) سطح استـراتژيک

فرايـنـدي اسـت کـه بـه منـظـور کنـترل روند تصـميـم گـيـري ها وتعيين هـدفهاي کلـي سـازمـان يـا تـدويـن مجـدد استراتژي هاي بلندمدت در رسيدن به هـدفهاي سـازمان صـورت مي گيرد.

براي انجام اين نوع کنترل، فعاليتهاي فرعي به شرح زير بر اساس برنامه تعيين شده بايد اجرا شوند:

الف)کنترل صحت مفروضات پايه اي برنامه‏ريزي‏استراتژيک

با توجه به اينکه استراتژي‏ها بر پايه و بر اساس يکسري مفروضات بنا مي‏شوند، لذا اولين بعد مفهوم استراتژي که بايستي‏کنترل شود، مفروضات برنامه‏ريزي‏‏مي‏باشد. مفروضات برنامه‏ريزي ‏بر دو اساس وضعيت داخلي‏ و وضعيت محيطي (پيش‏بيني شده) سازمان تعيين مي‏گردند و ممکن است اين مفروضات به صورت غلطي‏نتيجه‏گيري‏شده باشند يا اينکه بدليل تغييرات جديد، اعتبار خود را از دست داده باشند. لذا در اين فعاليت فرعي صحـت و اعتبار مفـروضات برنامه‏ريزي‏با توجه به شايستگيهاي‏کليدي‏مؤسسه و اقتضائات محيطي‏مورد بررسي و کنترل قرار مي‏گيرند.

ب) کنترل تغييرات دروني‏ و بيروني

يکي ديگر از ابعاد استراتژي‏ها که بايستي‏مورد بررسي و کنترل قرار گيرد، بررسي‏اثر تغييرات دروني‏ و بيروني، که در شکل تغييرات در قوت‏ها و ضعف‏ها وتهديدها بروز مي‏نمايد، مي‏باشد. باتوجه به اينکه استراتژي‏هاي‏سازمان بر اساس وضع موجود و پيش‏بيني شده‏ طراحي مي‏شود، لذا تغييرات وضع موجود يا وضعيت پيش‏بيني‏شده موجب تغيير در گزينه‏هاي‏موجود مي‏گردد، که بايستي اثر اين تغييرات محيط مورد بررسي و در صورت لزوم براي تعريف مجدد استراتژي‏ها به کار گرفته‏ شود.

ج) کنترل صحت اجراي‏فرايند برنامه‌ريزي ‏استراتژيک

سـازمانها بدون اجـراي صحـيـح استراتـژي هاي تدوين شده نمي توانند به اهداف مورد نظر خود دست يابند، پس در زمينه اجراي صحيح استراتژي ها نيز به نظام هاي کنترلي نياز داريم.

د) بررسي ‏ادواري‏جامع استراتژي‏ها (بازنگري استراتژيک)

براي کنترل کلي و سيستماتيک و در نظر گرفتن تعاملات تمامي ابعاد استراتژي ها، شامل مفهوم و اجرا، بازنگري استراتژيک پس از طي يک دوره خاص از اجراي استراتژي ها به صورت ادواري صورت مي گيرد. [1]

2) سطح فرآيندي

فرايندي است که به وسيله آن مديريت اطمينان مي يابد که اهداف و استراتژي هاي تعيين شده از طريق زنجيره اي از فرايندهاي مورد نظر به شکل برنامه هاي عملياتي توسط واحدهاي مختلف سازمان جاري مي شوند. در اين سطح، کنترل توسط مالکان فرايند و تحت نظر مديريت سازمان صورت مي گيرد.

3) سطح وظيفه اي

فرايندي است براي اطمينان از اينکه در راستاي برنامه عملياتي و جاري سازي برنامه ها به منظور نيل به اهداف و استراتژي‌ها، وظايف مشخص واحدهاي وظيفه اي به طور مؤثر و مناسب انجام يافته است.

 

نظام كنترل مديريت

نقش مديريت دركنترل ، « كنترل مديريت » و نظامي كه دركارهايي از قبيل جمع آوري ، تجزيه و تحليل و ارزيابي اطلاعات براي استـفاده ازآن دركنـترل فعـاليتهـاي سـازمـان مي كـوشد ، « نظام كنترل مديريت » ناميده مي شود.

كنترل مديريت شامل كليه روش ها و دستورالعمل هاي لازم، ازجمله نظامهاي كنترل مديريت است كه براي اطمينان يافتن از انطباق آنها با استراتژي ها و خط مشي هاي سازماني مورد استفاده قرار مي گيرد و نظام كنترل مديريت يك فرايند و ساختار منظم سازمان يافته است كه مديريت دركنترل مديريت به كار مي گيرد.

نقش هدفها واستراتژي هادر كنترل مديريت

سازمانها به هدف هايي نيازمندند كه به صورت بيانيه هايي، نشان دهنده دليلي براي بقاي سازمان مي باشند. اين چنين بيانيه‌هايي براي هماهنگي، هدايت و بهينه سازي هدف براي اعضاي سازمان طرح ريزي شده است. براي هماهنگي فعاليتهاي سازمان در راستاي هدفها، سازمانها استراتژي هايي را تدارک مي دهند كه مديريت سازمان،آنها را براي رسيدن به هدفها دنبال مي نمايد.

استراتژي ها شكل «خط مشي ها» و « برنامه ها» را به خود مي گيرند واين دو مبناي انواع مختلف كنترل مديريت و نظامهاي كنترل مديريت را تشكيل مي دهند. فرايند كنترل مديريت در رابطه با ميل به هدف هاي سازمان از طريق اجراي استراتژي ها ممكن است. تا حد ممكن، نظـام كـنترل مديـريت مي بـايستي بـه نحوي طرح ريزي شود كه براي استراتژي هاي مشخص درهر سازمان مناسب بوده ومديران بايد دريابنـد كه چـگونه استـراتژي ها فراينـد كنترل مديريت را تحت تأثيـر قرار مي‌دهند. طراحـان نظام بـايستي اطمينـان يابند كه نظام هاي كنترل مديريت با هدفهاي سازمان تجانس داشته و به آنها منتهي شود. [ 2]

متغيرهاي كليدي در طراحي كنترل مديريت

با توجه به اينکه نظامهاي کنترل مديريت بايد به نحوي طرح ريزي شوند که با ارائه اطلاعاتي در زمينه ارزيابي عملکرد سازمان،رسيدن به اهداف را ازطريق اجراي استراتژي ها تسهيل نمايند پس بايد ارائه کننده سنجش هاي مناسب باشند. که در اين راستا تعريف معيارها و شاخص ها به منظور کنترل ميزان دستيابي به اهداف و استراتژي ها اهميت ويژه مي يابد.

چنانچه قصد پرورش استراتژي ها و اجراي به موقع و درست آنها را داريم، سنجش هاي نظام كنترل مديريت مي بايستي با متغيرهاي كليدي در فعاليت هاي سازمان ارتباط داشته باشند.

تشخيص متغيرهاي كليدي مستلزم آگاهي كامل از وضعيت اقتصادي سازمان خواهد بود . متغيرهاي كليدي ممكن است عوامل داخلي يا خارجي باشند. متغيرهاي كليدي داخلي دراصل نقطه هاي خطرجويي در كل نظام يك سازمان هستند كه فعاليتها ممكن است در آنجا از كنترل خارج شده و يا از برنامه هاي مديريت منحرف شده باشند. متغيرهاي كليدي خارجي، عواملي هستند كه به ميزان زيادي از كنترل مستقيم سازمانها خارج هستند. [3]

متغيرهاي كليدي داراي ويژگيهايي به اين شرح هستند:

1) در شرح علل موفقيت و شكست سازمان، از اهميت زيادي برخوردارند.

2) اغلب به سبب دلايلي كه توسط مديران كنترل ناپذيرند، به سرعت تغيير پذيرند.

3) زماني كه تغييري رخ مي دهد، به اندازه اي اهميت مي يابند كه به كنش فوري نياز مي باشند.

4) متغيـر يا به طـور مستـقيم و يااز طريق جانشين سنجـيده مي شود. به طور مثال رضايت مشتري به طور مستقيم قابل سنجش نيست،اما جانشين آن يعني « تعداد دفعات برگشت از فروش » يك متغير كليدي است. [4 ]

يكي از راههاي تشخيص متغيرهاي كليدي اين است كه به كارهايي كه شركت مي كند، بنگريم و بپرسيم كه چرا مشتريان علاقه مند به پرداخت در مقابل وظايف انجام شده در شركت هستند.

همچنين اين سؤال مطرح است كه آيا شركت،در مقايسه با رقباي خود، حجم فروش يا سود مناسبي دارد.

نگرش ديگري كه براي شناخت متغيرهاي كليدي وجود دارد، بررسي راههاي تصميم گيري است. مديريت چه عواملي را درتصميم گيري، مهم در نظر ميگيرد؟ منابع درآمد شركت براي جبران هزينه هاي آن و تحصيل سود كدامند؟

سؤالاتي از اين قبيل به تشخيص عواملي كه در موفقيت شركت در دنياي رقابت مهم است، كمك مي كند.

از فهرست بلند پاسخ به اين پرسش ها، طراح نظام كنترل مديريت آنهايي را انتخاب مي كند كه داراي ويژگي «اهميت»، «تغييرپذيري»،« نياز به كنش فوري»و« سنجيدني» باشند. اينها متـغيرهـاي كليدي هستنـد. سنـجش و گـزارش دهـي كاركـرد آنهـا، نظام كنترل مديريت را قـادر مي سازد تا استراتژي هاي سازمان را از طريق انگيزش كنترل متغيرهاي كليدي كه درارتباط با موفقيت استراتژي هستند، اجرا كنند.

متغيرهاي استثنايي

علاوه بر متغيرهاي كليدي، نظام كنترل مديريت ، اطلاعاتي را در زمينه متغيرهاي ديگري ارائه مي دهد كه به جز در موارد استثنايي، نيـاز به توجه خـاص مديريتـي ندارند. اينها «متغيرهاي استثنايي» هستند و به همان صورتي که متغيرهاي كليدي شناسايي مي شوند ، مشخص مي شوند.

مدیریت و رهبری

"رهبر آنست که کارهای خوب و درستی را انجام می دهد٬ درحالیکه مدیر کسی است که کارها را به خوبی انجام می دهد"

در اصل رهبر کسی است که وضعیت موجود را آنگونه که هست نمی بیند٬ بلکه آن را طوری می بیند که باید باشد. مثلا کسی که فکر می کند برای توسعه فلان شهر لازم است فلان مکان فرهنگی در یک محل خاص و با یک خصوصیات ویژه احداث شود٬ دارای یک چشم انداز و یا می شود گفت یک رویا می باشد و جالب است که بدانیم همین امر اولین قدم برای احراز نقش رهبری است. دومین قدم اینست که فرد بتواند دیگران را متقاعد کند که وجود این مکان با این ویژگیها ضروری است. دراین مرحله فرد برای رهبر شدن کافیست که فقط بتواند یک قدم دیگر بردارد و آنهم اینست که فضایی را ایجاد کند که درآن علاقه مندان به این طرح روی چگونگی عملی کردن پروژه فکر کرده و هر یک گوشه ای از کار را بگیرند. حالا اینجا مدیر کسی است که بتواند با استفاده از منابع مالی و پرسنلی موجود٬ طرح را دقیقا مطابق نقشه طراحی شده اجراء کند. با توجه به این موارد می توان نتیجه گرفت که اولا رهبری بدون مدیریت مانند خوابی است که هیچوقت تعبیر نمی شود و مدیریت بدون رهبری نیز مانند رها کردن تیری در تاریکی است که احتمال عدم توفیق آن در رسیدن به اهداف مورد نظر بسیار است. دوما اینکه مدیران الزاما رهبر نیستند و رهبران نیز حتما لازم نیست که در جایگاه مدیریت باشند.

هماهنگی

          برای ایجاد هماهنگی از منطق استفاده می‌شود . منطق ابزاری برای كاهش خطای ذهن است و نقش عمده آن ایجاد هماهنگی و انسجام در ادراكات می باشد . هر منطقی رابطه بین مقدمات و نتایج را ملاحظه می‌كند ، لذا خصلت مشترك همه آنها دلالت است .        

هماهنگی معیار صحت

برای ایجاد هماهنگی از منطق استفاده می‌شود . منطق ابزاری برای كاهش خطای ذهن است و نقش عمده آن ایجاد هماهنگی و انسجام در ادراكات می باشد . هر منطقی رابطه بین مقدمات و نتایج را ملاحظه می‌كند ، لذا خصلت مشترك همه آنها دلالت است . دلالت امری حقیقی و دارای سه خصوصیت كلی انكارناپذیری ، شمولیت و ثبوت می باشد . منطق ، ‌قوانین درست حركت ذهن را بیان كرده و فایده عملی اصلی آن پیشگیری از خطای تفكر است . وظیفه منطق در حوزه تعاریف این است كه طرز تعریف صحیح یك معنی و مفهوم را بیان كند .

البته خود تعریف بر عهده منطق نیست بلكه از وظایف فلسفه (به معنی عام) می باشد . در این خصوص صرفا" تعیین حدود و دسته بندی ها بعهده منطق می باشد . بشر از دیرباز حتی قبل از اینكه منطق مدونی داشته باشد ، ‌مطالب را درك و بر ضرورت دقت در صحت و سقم و راست و دروغ بودن آنها توجه داشته است . ملاحظه صحت و سقم مفاهیم ، استنتاجات و معیار صحت آنها وی را بر آن داشت تا با توجه به ضرورت ایجاد هماهنگی درونی و بیرونی در نظام ادراكات ، ‌به دنبال كشف طرح قوانین استدلال صحیح و تدوین آنها برآید . این قوانین در مسیر رشد تدریجی خود ، كم‌كم به صورت دسته‌هایی منظم و مدون تحت عنوان منطق درآمد . به این ترتیب ، ‌منطق نقش تردید زدایی و رسیدن به یقین و جزمیت را نیز ایفا می‌كند .

یكی از علل تفاوت منطق‌ها وجود موضوعات مختلف است . ادراكات انسان دارای سه موضوع و مقوله به شرح زیر است :

مقولات قلبی (حالات)

مقولات نظری (مفاهیم)

مقولات عینی (اشیاء)

این سه تحت یك كل منسجم و هماهنگ به عنوان نظام ادراكات قرار می‌گیرند . یكی از وظایف عمده منطق ایجاد هماهنگی در ادراكات انسان است . چنانچه منطق‌های سه‌گانه قلمرو ادراكات با هم مرتبط و سازگار نباشد موجب تشتت در ادراكات و تناقض درونی و بیرونی قلمروهای آن می‌شود . با توجه به ضرورت بازگشت منطق‌ها بر مبنای مشترك معلوم می‌شود كه هر منطق نسبت به آن مبنا جایگاه خاص دارد و مهم تر اینكه این مبنای مشترك كه عامل هماهنگی و انسجام منطق‌ها و در نتیجه ادراكات است باید بر نظام منطق حاكم باشد .

با توجه به اینكه انسان ناگزیر از حركت است و فقط كیفیت حركت را در جهت مطلوب خود تعیین می‌كند (نه ذات حركت را) ، در نفس عمل و حركت انسان ، مساله صحیح و غلط نهفته است كه این مساله با مفاهیمی از قبیل رشد ، كمال ، ‌سعادت و یا نقص ، نزول ، هلاكت و غیره بیان می شود . بنابراین ،‌ انسان نیازمند داشتن معیار صحت است تا اعمال ،‌ رفتار و مقدم‌تر از آن ادراكاتش را با آن سنجیده و شكل دهد . با این وصف ، روشن می‌شود كه معیار صحت مقدم‌ بر منطق است زیرا اساساً منطق برای این است كه نتیجه ، مطابق با معیار صحت باشد . ولی چنانچه منطق را مقدم بر معیار صحت فرض كنیم ، صحت و ارزش منطق و قوانین آن زیر سئوال می رود . در این خصوص كه معیار صحت چیست احتمالات مختلف بیان شده است :

برخی وقوع را معیار صحت دانسته و اصالت عملكرد عینی را می‌پذیرند .

بعضی دیگر مفید بودن را معیار صحت دانسته و اصالت فایده را پذیرفته‌اند .

برخی دیگر تداوم‌ ، تكامل ، موافقت با انتظار را معیار صحت می دانند .

عده‌ای نیز رای اكثریت را معیار صحت دانسته و بر نظر اكثریت به عنوان ملاك تشخیص و تفكیك صحیح از غیر آن گردن می‌نهند .

گذشته از مفاهیمی كه در توضیح هر یك از موارد فوق قابل طرح است ، در بیان اجمالی هماهنگی به معنی هم‌سویی ، سازگاری و تناسب با جهتی خاص است . به عبارت دیگر هماهنگی ، مناسب داشتن یك كیفیت با كیفیت دیگر از جهتی خاص است . در منطق نیز ، سازگاری چند كیفیت (مقدمات) با كیفیت آخر (نتیجه) برای رسیدن به وحدتی خاص و هدفی مشترك را هماهنگی گویند .

هماهنگی معیار هم‌افزایی

در نگرش سیستمی ارتباط بین اجزاء ، نحوه تركیب و چگونگی سازمان یافتگی اجزاء ، خاصیت‌هایی را به ظهور می‌رساند كه در تك تك اجزای سیستم به تنهایی و یا در جمع جبری آن ، موجود نیست و این خاصیت‌ها ناشی از كار دسته جمعی و هماهنگ بین اجزاست . صاحب‌نظری به نام ولز سه منبع را به عنوان منابع هم افزایی در سازمان بیان می‌كند كه عبارتند از : عملیات مشترك۱، قابلیت منحصر به فرد۲، و ارزش‌ها و تصویر مشترك۳. اما هر یك از این منابع نقطه شروع را برای ایجاد هم‌افزایی معرفی می كنند و نمی توانند رابطه بین عناصر سازمان را هم به صورت عمودی و افقی و هم به صورت درونی و بیرونی توضیح دهند . ولی موضوع "هماهنگی" به راحتی به صورت "هماهنگی درونی و بیرونی" و " هماهنگی افقی و عمودی" ،‌ قابل توسعه می‌باشد و مجموع این هماهنگی‌ها موجب هم افزایی در هر سیستمی می شود . نمایش شماره ۲ در صفحه بعد این رابطه را نشان می دهد .

۱) Shared Operations

۲) Distinctive Competence

Shared Image Values(۳

مفهوم هماهنگی

یكی از روش‌های دسته‌بندی تئوری‌های مدیریت ، دسته بندی آنها براساس تفكر و نگرش است كه عبارتند از :

۱- نگرش فرآیندی به مدیریت

۲- نگرش انسانی به مدیریت

۳- نگرش كمی به مدیریت

۴- نگرش استراتژیك به مدیریت

۵- نگرش سیستمی به مدیریت

۶- نگرش اقتضایی به مدیریت

نگرش استراتژیك ، ‌رویكردی عام است كه موضوعات را در دو سطح مفهومی و مصداقی طبقه‌بندی می‌كند (امری كه در نگرش‌های قبلی واضح و روشن نبود) و در تمامی علوم می‌تواند كاربرد داشته باشد . در واقع ، هدف از چنین نگرشی توجه به موضوعات پیرامونی در سطح نظری و عملی می باشد . بر این اساس ،‌ ملاك‌هایی كه در ادبیات مدیریت برای تفكیك استراتژی از عملیات مطرح می شود مانند سطح (كلان یا خرد) ،‌ زمان (بلند مدت یا كوتاه مدت) ، اهمیت (با اهمیت یا بی ‌اهمیت) ، سلسله مراتب سازمانی (سطح بالا یا پائین سازمانی) ، توجه به محیط (توجه كم یا زیاد به محیط) و از این قبیل نمی توانند مبانی معقولی برای تعیین ضابطه استراتژیك بودن موضوعات باشند . چه اینكه ممكن است فعالیتی ، بلند مدت ولی در عین حال عملیاتی باشد مانند برنامه‌ریزی پروژه‌های سدسازی كه جزئیات تمامی فعالیت‌ها را در شبكه‌ای پیچیده برای سال‌های آتی تعیین می كند . بنابراین ، به نظر می رسد ملاك و ضابطه تشخیص و تعیین استراتژیك بودن موضوعات در ذهنی / عینی بودن آنها نهفته و می تواند ملاك مناسبی برای تمایز نگرش‌های عملیات از استراتژیك محسوب گردد . تئوری‌های استراتژیك میان دو سطح عینیت و ذهنیت تفاهم و وحدت ایجاد می‌كنند . نگرش استراتژیك مسائل به دو سطح استراتژیك و عملیات تقسیم می‌شوند. سطح استراتژیك (مفهومی) مربوط به مسائل ذهنی است و سطح عملیات ، مسائل عینی را تحت پوشش قرار می دهد .

سطح استراتژیك می تواند مبنای عمل قرار گیرد و زمانی نتیجه مطلوبی از این كار حاصل خواهد شد كه در این سطح (سطح مفهومی و نظری) طرح و تصمیم درستی (به مقتضای شرایط ، هماهنگ با همه ابعاد و اعضای سیستم و متكی بر علم مدیریت) اتخاذ شود .

سطح عینیت قاعدتاً ، تابع سطح ذهنیت است اما ممكن است الزاماً آنچه را كه در آن سطح تجویز شده به اجرا در نیاورد و به این ترتیب ممكن است چهار حالت روی دهد (نمایش شماره ۴) كه تنها در یك حالت نتیجه تعامل دو سطح استراتژیك و عملیاتی ، ‌آن چیزی است كه مطلوب تلقی می شود . حال اگر شرایط و مقتضیاتی كه یك استراتژی درست و مناسب را رقم می‌زند به این جدول اضافه شود ، پیچیدگی اتخاذ یك تصمیم استراتژیك بیش‌تر نمایان می‌شود .

چالش هماهنگی

اهمیت هماهنگی تا آنجاست كه می‌توان "مدیریت" را معادل "هماهنگی" دانست و وظایف اصلی مدیریت از قبیل برنامه‌ریزی ،‌ سازماندهی ، هدایت و كنترل را از ابزارهای هماهنگی محسوب نمود .

پیش‌فرض نهفته در طرح موضوع اهمیت و ضرورت هماهنگی ، آن است كه هماهنگی موجب وحدت گرایی و هم افزایی می‌شود . هدف از طبقه‌بندی و تقسیم موضوعات به عینی و ذهنی كمك به درك مفاهیم مربوط و تخصص‌گرایی در جهت كارایی هر چه بیش‌تر است . تخصص‌گرایی در عین حال مساله تكثرگرایی را در پی خواهد داشت كه خود می تواند به تضاد و كاهش بهره‌وری سازمان منجر شود . بنابراین در كنار تقسیم كارها و تخصص‌گرایی ، باید هماهنگی موضوعات با یكدیگر هم حفظ شود . این هماهنگی را باید بتوان هم در داخل یك سیستم و هم در سطح ارتباط آن با سایر سیستم‌ها و كل سازمان برقرار كرد . مساله هماهنگی زمانی نمود بیشتری می‌یابد كه به ضرورت آن در سطح عملی و سطح نظری (كه خود دارای سلسله مراتب ویژه ای است) توجه شود . برای روشن شدن موضوع ، چنانچه "مدیریت منابع انسانی" را به عنوان یكی از حوزه های كاركردی سازمان در نظر بگیریم ، در نمایش‌های شماره ۶ و ۷ انواع هماهنگی‌ها و نیز انواع روابط موجود بین یك سیستم با سایر سیستم‌ها را نشان می دهد.

در ادبیات استراتژی منابع انسانی تحقیق‌هایی درمورد پنج رابطه زیر انجام شده است كه در شكل ۷ مشخص شده است :

رابطه۱ : میان استراتژی منابع انسانی و استراتژی سازمان ، برای ایجاد هماهنگی بیرونی (عمودی)

رابطه۲ : میان استراتژی منابع انسانی و استراتژی سایر واحدهای سازمانی ، برای ایجاد هماهنگی بیرونی (افقی)

رابطه۳ : میان استراتژی منابع انسانی و زیر سیستم منابع انسانی ، برای ایجاد هماهنگی درونی (عمودی)

رابطه۴ : میان زیر سیستم های منابع انسانی ، برای ایجاد هماهنگی درونی (افقی)

رابطه۵ : میان زیر سیستم های منابع انسانی با استراتژی‌های سازمان ، برای ایجاد هماهنگی بیرونی (عمودی) .

برقراری هماهنگی همواره یكی از نگرانی‌های مدیران سازمان ها بوده است . سئوال اساسی این است كه مدیران چگونه می توانند بین شرایط محیط و قابلیت‌های درونی سازمان هماهنگی به وجود آورند تا عملكرد سازمان را بهبود بخشند؟ چگونه به گزینه هایی برای هماهنگی استراتژیك می‌رسند؟ در واقع متدولوژی‌ها و الگوهای هماهنگی چه می‌توانند باشند؟ در بخش‌های بعدی سه دسته از الگوهای برقراری هماهنگی بررسی می‌شوند . این الگوها عبارتند از :

الف. الگوهای عقلایی هماهنگی (Rational model)

براساس الگوی عقلایی (منطقی) ، استراتژی بر مبنای فرآیندهای رسمی و تصمیم‌گیری عقلایی تدوین می شوند (یا دست‌كم باید بدین‌گونه تدوین شوند) . در فرآیند تدوین استراتژی در سطح سازمان به نیازهای سازمان توجه می‌شود و آنها را معرفی می كند . در این رویكرد ، ‌بین استراتژی سطح سازمان و استراتژی های سطوح پایین‌تر ، یك رابطه یك طرفه و از بالا به پایین (آبشاری) وجود دارد و استراتژی سطوح پایین تر براساس استراتژی سطح سازمان (اگر چه نه به صورت كامل) تدوین می گردند . در این راستا ماموریت‌ها ، ‌استراتژی‌ها و سیاست‌های سطوح پایین‌تر در جهت سازگاری با هدف‌های سازمانی تدوین می شوند .

ب. الگوهای طبیعی هماهنگی (Natural model )

برای اینكه استراتژی‌ها دقیق‌تر شوند و به واقعیت نزدیك‌تر باشند یا به اصطلاح عملی‌تر شوند ، مجبور هستیم عوامل دیگری به غیر از استراتژی‌های سطوح بالاتر به الگو اضافه كنیم . به این عوامل اضافه شده ، "عوامل موقعیتی یا نهادی" می‌گویند .

ج‌. الگوهای نقاط مرجع استراتژیك هماهنگی (Strategic Reference Points (SRP

نقاط مرجع ، محل یا نقطه‌ای است كه تمام اندازه‌گیری‌ها و انتخاب ها در مقایسه با آن سنجیده می‌شود و نقاط مرجع استراتژیك به عنوان هدف‌ها و نقاط ارجاع هستند كه مدیران از آنها در ارزیابی گزینه‌ها ، اتخاذ تصمیمات استراتژیك و در مخابره كردن اولویت‌های سازمانی به افراد كلیدی سیستم‌شان استفاده می كنند . سازمان نقاط مرجع استراتژیك را در جهت دست‌یابی به هماهنگی استراتژیك و یا انجام اقدامات و عملیات‌های مناسب انتخاب می نماید . به عبارت دیگر ، نقاط مرجع استراتژیك ، نقاطی برای هماهنگی هستند واگر همه عناصر و سیستم‌ های سازمان خود را با آن هماهنگ نمایند یك "هماهنگی همه جانبه" به وجود می‌آید . برای یافتن نقاط مرجع استراتژیك در نظریه‌های مدیریت باید به مبنای فلسفی و منطقی تئوری‌های مدیریت مراجعه كرد .


منابع  :

1-   سایت اطلاع رسانی آفتاب :

www.aftab.ir

 

2-   سایت اطلاع رسانی تدبیر :

www.imi.ir/tadbir

 

3-   سایت جستجوگر گوگل :

www.google .com

 

4-   اصول مدیریت ، علی رضائیان تهران ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی ودانشگاهها انتشارات سمت

 

5-   اصول مدیریت ، علی علاقمند ، انتشارات پیام نور 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 17:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره مدیریت در سازمان

بازديد: 3845

مقدمه

در چند دهه گذشته جنبشهاي پر تحرك و پويايي در قلمرو مديريت پديده آمده كه هر يك به سهم خود به افزايش دامنه دانش و بينش مديران ياري به سزايي داده اند. جنبش سازماني كه در نيممه دوم سده بيستم پايه ريزي شده و در دهه كنوني به رشد رسايي در خور توجه رسيده است. بر پايه مفروضاتي استوار است كه با ارزشهاي والاي انساني سازگاري كامل دارد. بالندگي سازماني ريشه هر گونه توانمندي و شكوفايي در قلمرو تلاشهاي انساني را در «بالندگي انساني» جست و جو مي كند و انسان را عامل اصلي و مايه بنيادي هر گونه دگرگوني به شمار مي آورد. اصول و موازين اين جنبش از دورن دانشهاي گسترده اي چون روانشناسي، جامعه شناسي، مردم شناسي، اقتصاد و بسياري ديگر از دانشهاي رفتاري سرچشمه مي گيرد و از به هم پيوستن آنها مجموعه اي فراهم مي آيد كه شناخت انسان و رشد و شكوفايي او را به عنوان برجسته ترين هستي منظومه اي جهان آسان مي سازد.

جنبش بالندگي سازماني دگرگوني، بهپويي، تازه گرداني، و دستيابي به برتريهاي بزرگ را در شمار هدفهاي نخستين خود قرار داده و براي رسيدن به آنها سازو كارهاي مناسب را فراهم آورده است.

تحقيق كنوني مجموعه اي از نوشته هاي عملي بسياري از صاحبنظران دانش مديريت است و با اين انگيزه گرد آوري شده است كه بتواند پيام شكوفايي و برتري جويي را ميان جامعه كاركنان سازمانهاي اداري، صنعتي، بازرگاني و خدماتي برانگيزد و كاركنان و مديران در برگزيدن راهي سزاوار و شايسته ياري دهد.


بخش اول

ريشه هاي پيدايش بالندگي سازماني

با آنكه بالندگي سازماني پديده اي به نسبت تازه در قملرو و مديريت به شمار مي آيد و هنوز دستورهاي آن، به گونه اي در خورده صورتبندي و استوار نشده، ولي در چهار كنوني از گسترش بسيار شاياني برخوردار بوده است. هم اكنون موضوع بالندگي سازماني در شمار درسهاي مهم و بنيادي دوره هاي آموزشي بسياري از دانشكده هاي دانشهاي رفتاري به ويژه مديريت در سراسر جهان است. بالندگي سازماني نه تنها در دوره هاي آموزشي دانشگاهي آموخته مي شود، بلكه در بسياري از برنامه هاي ضمن خدمت كاركنان بخش دولتي و خصوصي به گستردگي ارايه مي گردد و از روشهاي آموزشي و پژوهشي آن براي بررسي و شناسايي دشواريهاي سازماني و برتري بخشيدن به كارسازمانها بهره گيري مي شود. به سخن فشرده، بالندگي سازماني است كه به رغم كوتاهي زمان پيدايش آن، راهي بلند پيموده و سودمنديهاي بسيار فراهم آورده است.

براي پي بردن به اهيمت بالندگي سازماني و رسالتي كه اين جنبش نويد بخش است شايسته است كه ريشه و خاستگاه آن را در گذشته پيدايش دانش مديريت و كارگرداني سازمانهاي بزرگ جست و جو كنيم.

بي گمان كار را بايد از پيدايش «انقلاب صنعتي» آغاز كرد و برخي از ويژگيهاي آن را همراه با ديگر رويدادهاي گذشته كه سرانجام به پديد آوردن بالندگي سازماني انجاميدند بازكاوي كنيم.

انقلاب صنعتي در سالهاي پاياني سده هجدهم و آغاز سده نوزدهم ميلادي يك رشته دگرگوني در روشهاي صنعتي و شيوه كارگرداني سازمانهاي اجتماعي و اقتصادي انگلستان پديد آمد.

پژوهشهاي ناب در دانش فيزيك و شيمي در پايان سده هجدهم در قاره اروپا به ويژه در فرانسه و هلند پيشرفت نماياني كرده بود. ولي در انگلستان كاربرد يافته هاي عملي در كارهاي علمي، به ويژه در صنعت آشكار بود. در اين كشور يك وابستگي همگاني به پيشرفتهاي فني ديده مي شود. اوضاع سياسي اجتماعي و حقوقي همراه و هوادار شكوفايي صنعتي بود. آزادي سياسي، آزادي از پيگرد غير قانوني پاس حقوق مالكيت و پيمانها، قانون ثبت اختراع، آزادي دين و فراهم بودن فرصت و بخت بالا رفتن از نردبان ترقي اقتصادي و اجتماعي، فضايي پديد آورد كه براي كارآفريني سازگار و برازنده بود و جست و جوي نيك فرجامي را بر مي انگيخت.

در اين زمان به كار گرفتن يافته هاي علمي در صنعت تلاشي سخت پديدار مي شود. يك رشته نو آفريني و نوآمدي نمايان در دستگاههاي ريسندگي و بافندگي پديد آمد كه همه فراگرد نساجي را نو كرد.

تراز بازدهي را بالا برد و هزينه توليد را كاهش داد.

براي بهره گيري از دستگاههاي تازه، بايسته بود كه از نيرويي جز نيروي بدني انسان ياري گرفته شود.

تا اين زمان انسان ناچار از به كار بردن وسيله هاي دستي بود ه در اندازه توليد، محدوديت پديد مي آوردند. ولي پس از آنكه دستگاههاي ابزاري و سپس برقي به كار گرفته شدند ديگر براي توليد انسان و توانايي او مرزي باقي نماند. در هم شكفتن مرز توليد به پديد آمدن توليد انبوهه و پديد آمدن توليد انبوهه به سر برافراشتن مصرف انبوهه انجاميد و اندازه و مرز توليد و مصرف انبوهه به ناچار به پيدايش شركتهاي بزرگ بازرگاني و صنعتي انجاميد. توليد در نظام كارخانه سازمان يافت و كارگران و كارمندان بر پايه دستورهاي ويژه در اين كارخانه ها و شركتها سرگرم شدند. با پديد امدن كارخانه ها و شركتها و سازمانهاي بزرگ توليدي ناگزير دو پديده ديگر به نام مديريت علمي و ديوانسالاري در آغاز سده بيستم ميلادي پديدار شدند و بر نظام توليد و مصرف نفوذ كردند.

در ميان دانشمندان كه به پديد آمدن انديشه هاي فكري بالندگي سازماني ياريهاي كليدي و بنيادي دادند مي توان از «كرت لوين» نام برد. او پيش از آغاز جنگ جهاني دوم به دليل مخالفت با شيوه هاي سياسي حاكم در آلمان نازي از كشور خود به ايالتهاي متحده آمريكا كوچ كرد و در دانشگاههاي اين كشور به آموزش و پژوهش علمي و رفتاري پرداخت. او كوششهاي پژوهشي بسيار عميقي را در علوم رفتاري، به ويژه روانشناسي اجتماعي، بنياد نهاد. همزمان با كوششهاي علمي وي، «جنبش آموزش آزمايشگاهي» و پديد آمدن كنش پژوهشي و باز خورد اطلاعات در شمار عاملهاي كارساز در پديد آمدن فعاليت بالندگي سازماني قرار گرفتند. دلبستگي پرشور آتشين «لوين» به دانش رفتاري كاربردي يك ياري عمده در پديد آمدن جنبش «آموزش آزمايشگاهي» و پژوهشي و ديگر كوششهاي بالندگي سازماني بود. از اين رو لوين را مي توان چهره مركزين در همه جنبشهاي وابسته به اين قلمرو علمي تازه به شمار آورد.

«آموزش آزمايشگاهي» كه در واقع گردهم آيي آزاد و بي قيد و بند گروهي كوچك از افراد است در سال 1946 بنياد گرفت. در پي كوششهاي پراكنده اي كه در قلمرو آموزشهاي گروهي صورت گرفت، سرانجام «آزمايشگاه آموزش علمي براي پرورش گروهي» پديد آمد. در سالهاي 195 و 1960 نيز كوششهاي پي گير و پر شوري براي به كار بردن مهارتهاي حاصل از «آموزش آزمايشگاهي» و پويايي شناسي گروه در سازمانهاي پيچيده بزرگ پديدار شد. در اين دوره جنبشهاي واقعي و نمايان براي وارد كردن آرمانها و شيوه هاي مردم سالاري به دورن فرا گروهاي مديري و تصميم گيري هاي سازماني در سازمانهاي بزرگ آغاز گرديدند و براي بالا بردن توان سازمانها، پايوران و كاركنان جملگي، تصميم گيري با هم درباره هدفهاي مشترك فرا خوانده شدند. از دورن اين تلاشها بالندگي سازماني سرچشمه گرفت و گامهاي بزرگ و گسترده اي در زمينه توانمند كردن سازمانهاي گوناگون صنعتي، آموزشي، بهداشتي و مانند آنها برداشته شد.


بخش دوم

تعريف بالندگي سازماني

سرچشمه پيدايش و رواج عبارت «بالندگي سازماني» به روشني آشكار نيست. ولي بر اساس تجربه اي كه در شكرت جنرال ميلر براي دگرگوني سازمان پديد آمد رابرت بكهارت چنين مي نويسد:

در آن زمان مي خواستيم براي برنامه اي كه در جنرال ميلز به كار گرفته شده بود عنوان مناسبي برگزينيم. ما به راستي نمي خواستيم آن را «پرورش مديريت» بخوانيم، زيرا كاري كه صورت گرفته بود تلاشي سراسري در سازمان بود.

نمي خواستيم آن را «بهتر كردن سازمان» بناميم زيرا اين عنوان را داراي سرشتي ايستايي پنداشتيم. بنابراين، ما آن را «بالندگي سازماني» نام نهاديم كه به تلاش دگرگوني در سراسر سازمان اشاره داشت.

بالندگي سازماني گونه اي از كوشش برنامه ريزي شده براي پديد آوردن نوعي از دگرگوني است كه هدف آن ياري دادن به اعضاي سازمانهاست تا بتواند كارهايي را كه موظف به انجام دادن آن هستند به صورتي بهتر از پيش به انجام برسانند. بدين سان بالندگي سازماني وسيله اي براي بهگشت و پيشرفت سازماني است.

بالندگي سازماني براي بهتر كردن كار افراد و سازمان از رويكردهاي ديگري ياري مي گيرد، به ساختار و طرح سازماني نظر مي دوزد. فن شناسي و پيرامون سازماني را زير بررسي قرار مي دهد.

ولي توجه بنيادي بالندگي سازماني به جنبه هاي انساني سازمان است. سازماني كه به صورت يك نظام اجتماعي در نظر گرفته مي شود.

بالندگي سازماني را مي توان عمل، فراگرد يا حالتي دانست كه پديد مي آيد و اين به نوبه خود به معني پيش بردن، روان سازي رشد، تحول كردن فرصتها، كامل كردن، برتري بخشيدن يا بالا بردن چيزي است. دو بخش از اين تعريف مهم به نظر مي رسند: نخست آنكه بالندگي مي تواند يك عمل، يك فراگرد يا حالتي نهايي باشد و ديگر آنكه بالندگي به معني «بهتر كردن» چيزي است.

«ريچارد بكهارد» مي گويد: «بالندي سازماني كوششي است:

1 برنامه ريزي شده

2 سراسري در سازمان

3 كارگرداني شده از رده بالاي سازمان

4 بالابردن اثر بخشي و تندرستي سازمان از راه

5 دخالتهاي برنامه ريزي شده در فراگردهاي سازماني، با بهره گرفتن از دانش علوم رفتاري»

«گوردن ليپت» مي گويد: «بالندگي سازماني نيرومند كردن آن فراگردهاي انساني در سازمانهاست كه كاركرد نظام زنده را برتري مي بخشد تا آن سازمان بتواند به هدفهاي خود دست پيدا كند.»

«ريچارد اشماك» و «ماتيو مايلز» مي گويند: «بالندگي سازماني را مي توان يك كوشش برنامه ريزي شده و پايدار دانست كه دانش رفتاري را براي بهگشت نظام، از راههاي به خود نظر دوختن و خود بازشكافي، به كار مي بندد.»

«كريس آرمبريس» مي گويد: «در كانون بالندگي سازماني انديشه زنده ساختن، كار مايه دادن، به راستي رساندن، فعال كردن و نوتوان سازي سازمانها از راه منابع منفي و انساني جاي گرفته است.

با توجه به تعريفهايي كه از سوي دانشمندان علوم رفتاري از بالندگي سازماني شده است و با در نظر گرفتن كاربردي كه از آن بدست آمده است، مي توان بالندگي سازماني را بالندگي انسان مرتبط دانست و اين دو پدپده را پيوسته به يكديگر به شمار آورد. فشرده و چكيده آراي صاحبنظران را درباره بالندگي انسان مي توان در تعريفي به اين شرح گرد آورد:

«انسان بالنده انساني پرورده و متعادل است كه در كليت هستي و ابعاد وجودي خويش به صورت خود فرمان عمل مي كند.»

زماني كه انسان بتواند در همه ابعاد هستي چنان پروده شود كه عنان عقل، عاطفه، اخلاق، و جسم خود را در دست داشته ابشد و در برخورد با راه چاره‌هاي گوناگون زندگي با تكيه بر تواناييها و دانش و تجربه خويش بهترين يا مناسبترين راه چاره را برگزيند آنگاه مي توان وي را انساني بالنده به شمار آورد.

انسان بالنده نياز به پشتيباني ديگران ندارد و از ضرورت سرپرستي و نگهباني ديگران هم بي نياز است.

بي گمان بايد يادآور شد كه انسان بالنده هم در بستر سازمان بالنده پرورده مي شود و هم خود به بالنده كردن سازمان ياري مي دهد. سازمان بالنده نيز مانند انسان بالنده داراي ويژگيهايي است كه مهمترين آنها بدين قرارند:

الف: گشودگي و شفاف بودن نظام:

سازمان بالنده راههاي ارتباطي و اطلاعاتي خود را به روي همه كساني كه در آن زندگي مي كنند يا به كاري پردازند گشوده مي سازد و موجبات رشد و شكوفايي و افزايش آگاهي و دانش همگان را فراهم مي آورد. اطلاعات و آگاهيها در انحصار نيست، كه در فضاي گشوده سازمان در اختيار همه كساني است كه خود را به آن سازمان وابسته مي دانند. دسترسي به اطلاعات و بهره گيري از آن و پرسش و جست و جو و كاويدن و يافتن و پي بردن يكي از خصوصيات كساني است كه در سازمان بالنده در شمار عضو شناخته مي شود.

سازمان بالنده اعضاي خود را به كسب و افزايش اطلاع و آگاهي ترغيب مي كند. و سياست هاي باز و گشوده را به اجرا مي گذارد و همه عمليات خود را به گونه شفاف و در برابر كاركنان، مشتريان يا خريداران، صاحبان سهام و حتي مردم جامعه قرار مي دهد.

ب: اعتماد به يكديگر:

اعتماد يعني باور داشتن درستي ديگران. هر گاه اعضاي گروهي يا خانواده اي يا سازماني به يكديگر اعتماد ورزند و درستي انديشه و كنش يكديگر را باور كنند، قدرت و توانمندي آن گروه فزوني مي يابد و حاصل تلاشهاي فردي به صورت مجموعه اي از پي آمدهاي برتر گروهي پديدار مي گردد. اعتماد كردن به يكديگر سبب مي شود تا همه كار مايه افراد در راه سازنده و اثر بخش به كار افتد و راه بدگماني بسته و كور گردد.

اعتماد كردن به ديگران خصوصيتي است كه با گشودگي و باز نمودن نظام مربوط است. بدين معني كه هر اندازه يك سازمان و عمليات خود گشوده و شفاف رفتار كند به جلب اعتماد ديگران مي افزايد و اعتماد كردن به يكديگر را در فضاي كار افزايش مي دهد.

پ: باز خورد يكي از سازوكارهاي حفظ حيات و تضمين پايدار ماندن آن است. همه موجودات زنده براي حفظ و دوام هستي خود از اين وسيله حياتي به صورت خودكار يا به صورت ارادي استفاده مي كنند. سازوكار باز خورد در حقيقت وسيله اي است كه از راه آن يك انسان، يك خانواده و يك سازمان مي تواند در درون خود يا از بيرون خود اطلاعاتي را بدست آورد و از آن اطلاعات براي هدايت حركت خود به جلو يا تصحيح حركت خويش در راه رسيدن به هدف بهره گيرد. در نتيجه، حاصل توسل به نظام بازخورد، يك ضرورت زيستن اثر بخش و خالي از خطر و زيان است. سازمانهاي بالنده، همانند آدم بالنده از همه منابع و عاملهايي كه بر سرنوشت آنها اثر مي گذارند بازخورد دريافت مي دارند و بر آن پايه اعمال و حركات خود را براي دست يافتن به هدفهاي از پيش تعيين شده تصحيح و تنظيم مي كنند.

ت: مشاركت با ديگران:

مشاركت با ديگران يكي از ابزارهاي نيرومند و زندگي جمعي است كه از دير باز جامعه انساني بدان توسل جسته و از آن بهره هاي بسياري گرفته است. مشاركت را مي توان يك پيوند دو سويه يا چند سويه سازنده و سودمند ميان دو تن يا بيشتر از دو تن تعريف كرد. از راه مشاركت راه براي داد و ستد انديشه گشوده مي شود و افراد به پرورش توان تفكر و سازندگي يكديگر ياري مي دهند. سازمانهايي بالنده راه مشاركت و داد و ستد اطلاعات و انديشه را به روي همه اعضاي خود مي گشايد و آنان را در رويارويي با موضوعها و برنامه ها و دشواريهاي موجود در راه، به تعاون و مشاركت با يكديگر بر مي انگيزند. مشاركت با يكديگر سبب مي شود كه نه تنها بار به پيش راندن يك سازمان بر دوش تني چند از اعضاي آنها نهاده نشود بلكه همگان بر حسب قدرت و توان فكري و جسمي خود در پيشبرد كنشهاي سازماني ياري مي دهند و هدفهاي سازمان را همانند هدفهاي خويش بشمار آورند.

ث: پروردن و اختيار دادن:

سازمان بالنده به پرورش و نيرومند سازي اعضاي خود اهميت مي دهد و با فراهم آوردن موجبات درست، آنان را براي دست يابي به استقلال عمل آماده مي سازد، سازمان بالنده تلاش دارد تا هدفهاي هر يك از اعضاي خود را به درجه اي از توان تشخيص و ادارك فردي برساند تا آنان بتواند به صورت عضوي كارآمد و مولد در فعاليتهاي جمعي سازمان شركت جسته و با كمترين هزينه هاي ممكن به بيشترين درجه سودآوري برسند. آموزش دادن و آگاه كردن و پرورش افراد بصورت هستي هاي مستقل و خود فرمان و سرانجام سپردن اختيار به آنان براي هدايت مستقل و تهي از نظارت و سرپرستي ديگران از ويژگيهاي سازمانهاي بالنده است.

ج: كم لايه بودن ساختار سازماني:

سازمانهاي بالنده بطور طبيعي از رده ها و لايه هاي سازماني اندك استفاده مي كنند و فاصلة ميان رده هاي بالا و پائين را كاهش مي دهند. كاهش رده هاي سازماني موجب مي گردد كه افراد در سازمان با سهولت بيشتر با يكديگر ارتباط پيدا كنند و روابط و مناسبات كاري از سرشت انساني بالاتر برخوردار گردد. فزون بودن رده هاي سازماني كاركنان سازمان را به دور شدن از يكديگر و ناآشنا ماندن از هم سوق مي دهد و در نتيجه به احساس يكپارچگي در سازمان آسيب مي رساند. نظامهاي ديوانسالاري پرلايه، كاركنان سازمان را به حالت بيگانگي از هم هدايت مي كند و تعلق و پيوستگي را كاهش مي دهد.

به سبب آثار ناگواري كه از نظامهاي ديوانسالاري حاصل مي گردد، هم اكنون تلاش بر آن است كه از شمار رده هاي سازماني بكاهند و ساختارهاي عمودي و مرتفع را به ساختار تخت و افتي كم لايه مبدل گردانند. 

 


ويژگيهاي نمايان بالندگي سازمان

از بررسي تعريف هاي گوناگون سازماني شده مي توان به شماري از ويژگيهاي كه خاص برنامه هاي بالندگي سازماني است و با خصوصيات برنامه هاي آموزشي عادي تفاوت ژرف دارند، دست يافت به گفته «ديويس» و «نيواستوم» برنامه بالندگي سازماني داراي ويژگيهايي است كه عنوان آنها را مي توان در نمودار زير يافت.

از ديدگاههاي گروهي ديگر از صاحبنظران، بالندگي سازماني از ويژگيهايي به شرح زير بهره مند است.

1. يك برنامه بالندگي سازماني كوششي است دوربرد، برنامه ريزي شده و پايدار كه بر پايه يك راهبرد سراسري استوار است و مي كوشد تا با تشخيصض منطقي و منظم دشواريها و با بسيج همه نيروها و منابع موجود در اختيار، به اجراي يك برنامه دگرگوني دست بزند. براي آنكه برنامه بالندگي سازماني در يك سازمان برزگ ريشه گيرد و سودمند افتد، زماني در برابر دو تا سه سال نياز است.

2. يك رايزن (يك يا بيشتر از يك) به كار گرفته مي شود و آن رايزن با نظام سازماني پيوندي يگانه برقرار مي سازد، رايزن مي كوشد تا يك پيوند همكاري با برابري نسبي با اعضاي سازمان پديد آورد. رايزن نقش مشوق دگرگوني در سازمان را بر دوش دارد و براي آنكه خود را به سلسله مراتب سازماني پيوسته سازد، با همه رده ها و واحدهاي سازمان در ارتباط قرار مي گيرد. آشكار است كه رايزن همواره با مديريت سازمان پيوند نزديكي دارد.

3. دخالتهاي بالندگي سازماني سرشتي خاص دارد كه خود بازنگريستن، باز شكافي و خود چيره سازي از آن شمار است.

4. دخالتهاي بالندگي سازماني بر اين گمان است كه گروههايي از افراد بر پايه كار و وظيفه به هم پيوند دارند و شكلهايي از پيوندهاي ميان گروهي بر پايه كار را پديد مي آورند اهرمهاي مهمي براي دگرگوني هستند.

5. بالندگي سازماني از يك پايگاه دانش رفتاري بهره مي گيرد و اصول نظري و عملي چندين شاخه علمي مانند روانشناسي اجتماعي، مردم شناسي اجتماعي، جامعه شناسي، روانپزشكي، اقتصاد و علوم سياسي را به كار مي بندد.

6. كانون برنامه بالندگي سازماني دگرگوني نگرشها و يا رفتارهاست. با آنكه بالندگي سازمان فراگردها، روشهاي كار، دستورها و زمينه هايي از اين شمار دستخوش دگرگوني مي گردند. ولي هدف عمده دگرگوني همواره نگرش و رفتار و كاكرد افراد در درون سازمان توجه و تمركز دارد.

 

اثر بخشي و تندرستي سازماني

براي پي بردن به آماجهاي بالندگي سازماني، شايسته است ويژگيهاي يك سازمان آرماني اثر بخش و تندرست را روشن سازيم. به گفته «بكهارد» يك سازمان اثر بخش را مي توان سازماني دانست كه در آن ويژگيهاي زير پديدار است:

1. همه سازمان، همه پاره نظامهاي عمده آن و همه افراد سازمان كار خود را در راه دستيابي به هدفها طراحي مي كنند و مي كوشند تا به آن هدفها برسند.

2. ريخت سازمان بدنبال وظيفه سازماني پديد مي آيد، بدين معني كه كار وظيفه و دشواري يا برنامه سازماني مقرر مي دارد كه شكل سازماني چگونه باشد و منابع انساني چگونه به كار گرفته شوند و پيوند ميان آنان چگونه باشد.

3. تصميمها از سوي كساني كه در نزديكترين جا به منابع اطلاعاتي قرار دارند، گرفته مي شوند، زيرا هر چه تصميم گيري، به منابع اطلاعاتي نزديكتر باشد، درستي و كاربري آنها فزون تر مي گردد.

4. نظام پاداشها به گونه اي است كه مديران و سرپرستان براي كارهايي از شمار آنچه در زير مي آيد به طور برابر پاداش مي گيرند يا كيفر مي بييند:

 

§        سودهاي كوتاه مدت يا بلند مدت در توليد و ساخت

§        رشد دادن و پرورندان زيردستان

§        پديد آوردن گروه كاري زنده و زاينده

5. ارتباطهاي بالا به پائين به بالا يا پهلو در سازمان به گونه نسبي باز و گشوده است و همگان از همه اطلاعات مربوط به كار خود آگاهند و از عواطف و احساسات يكديگر با خبرند. ارتباطهاي بالا به پائين به پيوندهاي شبكه اي گسترده مي شوند و همه كاركنان و جايگاههاي شغلي از اطلاعات متناسب با كار خود آگاه مي گردند.

6. اندازه كوششهاي نامتناسب برد يا باخت ميان افراد يا گروهها در كمترين تراز است. كوشش پيگرد و پيوسته در همه رده هاي سازماني به كار بسته مي شود تا تعارفهاي سازماني را در حد دشواريهاي كه بايد به شيوه گشودن دشواري از ميان برداشت به شمار آورند.

يك شرط بايسته براي هر برنامه اثر بخش و كارساز دگرگوني آن است كه كسي در جايگاه راهبردي و كليدي سازمان نياز به دگرگوني را به راستي احساس كنند. در زير شماري از موقعيتها كه در آنها نياز به دگرگوني و به كار گرفتن برنامه بهگشت سازماني احساس شده است، بر شمرده مي شود:

 

1. نياز به دگرگون كردن راهبرد مديريت

2. نياز به سازگار ساختن فضاي سازماني با نيازهاي فردي و نيازهاي تازه پيراموني

3. نياز به دگرگوني كردن هنجارهاي فرهنگي

4. نياز به دگرگون كردن ساختار و مجموعه نقشها

5. نياز به بالا بردن اندازه همكاري ميان گروهي

6. نياز به گشودن نظام ارتباطي

7. نياز به دگرگون كردن انگيزش نيروي كار

8. نياز به سازگاري با پيرامون تازه

 


بخش سوم

اهداف

چنانكه در صفحات پيش گفته شد با آنكه بالندگي سازماني، كوششي علمي به نسبت تازه اي است كه از سالهاي پس از جنگ جهاني دوم پديد آمده است و هنوز دربارة بسياري از ويژگيهاي آن توافق كامل ديده نمي شود، ولي هدفهاي نوعي و كلي آن را مي توان چنين برشمرد:

1. بالا بردن تراز اعتماد و پشتيباي اعضاي سازمان از يكدگير

2. بالا بردن بساور مقابله با دشواريهاي سازماني، چه درون گروهي و چه ميان گروهها

3. پديد آوردن محيطي كه در آن اختيار ناشي از نقش رسمي باختيار حاصل از دانش و مهارت شخصي تقويت مي شود.

4. بالا بردن ميزان گشودگي و باز بودن ارتباطهاي افقي، عمودي، و گوشه به گوشه يا پهلو به پهلو

5. بالا بردن تراز شوق و خشنودي شخصي در سازمان

6. يافتن راه چاره هاي خلاق گروهي براي از ميان بردن دشواريهايي كه بسيار فراوان رخ مي دهند.

7. بالا بردن تراز مسئوليت شخصي و گروهي در برنامه ريزي و به اجرا در آوردن كارها.

 


منبع: كتاب بالندگي سازماني/ مولف محمد علي طوسي   


فهرست مطالب

مقدمه

بخش اول

ريشه هاي پيدايش بالندگي سازمان

بخش دوم

تعريف بالندگي سازمان

ويژگيهاي نمايان بالندگي سازمان

اثر بخشي و تندرستي سازماني

بخش سوم

اهداف

منبع


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 17:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره مدیریت تعارض

بازديد: 1527

مدیریت‌ تعارض‌

امروز صاحبنظران‌ مدیریت‌ براین‌ باورند که‌ نیروی‌ انسانی‌ به‌ عنوان‌ اصلیترین‌ دارایی‌ سازمانها و به‌ عنوان‌ مزیت‌رقابتی‌ مطرح‌ است‌ و وجود روابط سالم‌ مبتنی‌ بر همکاری‌ و همدلی‌ بین‌ این‌ منابع‌ ارزشمند از جمله‌ مهمترین‌ عوامل‌ اساسی‌برای‌ موفقیت‌ درهمه‌ سازمانها اعم‌ از صنعتی‌، اداری‌، خدماتی‌، آموزشی‌ و مانند آنهاست‌.

از طرف‌ دیگر با توجه‌ به‌ پیچیدگی‌ روزافزون‌ سازمانها و تفاوت‌ در اندیشه‌، نگرش‌ و باورهای‌ افراد، تعارض‌ به‌ عنوان‌جزء اجتناب‌ناپذیر زندگی‌ سازمانی‌ امروز مطرح‌ است‌. نکته‌ قابل‌ توجه‌ اینجاست‌ که‌ اجتناب‌ناپذیر بودن‌ تعارض‌ بر منفی‌ بودن‌آن‌ نیست‌ بلکه‌ چه‌ بسا اگر تعارض‌ خوب‌ مدیریت‌ شود، برای‌ سازمان‌ مفید نیز باشد. به‌ عبارت‌ دیگر تعارض‌ سکه‌ای‌ است‌ که‌دو وجه‌ مثبت‌ و منفی‌ دارد و شیوه‌ برخورد و یا رویارویی‌ با آن‌ است‌ که‌ اثر آن‌ را برای‌ سازمان‌ تعیین‌ می‌کند. از این‌رو، بی‌شک‌توانایی‌ مدیریت‌ و کنترل‌ پدیده‌ تعارض‌ در سازمانها از مهمترین‌ مهارتهای‌ مدیریت‌ است‌ که‌ مدیران‌ امروز نیازمند آن‌ هستند.دراین‌ مقاله‌ سعی‌ شده‌ است‌ با ارایه‌ مفهوم‌ تعارض‌، سطوح‌ و انواع‌ آن‌ و رابطه‌ آن‌ با عملکرد و سبکها و راهبردهای‌مدیریت‌ تعارض‌ گاهی‌ در راستای‌ آشنایی‌ مدیران‌ با این‌ مهارت‌ مدیریتی‌ برداشته‌ شود.

1. مفهوم‌ و ضرورت‌ مدیریت‌ تعارض‌

تعارض‌ جزئی‌ طبیعی‌ و عادی‌ از زندگی‌ روزمره‌ ماو واقعیتی‌ است‌ که‌ بشر در طول‌ تاریخ‌ با آن‌ آشنابوده‌ ولی‌ متأسفانه‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ مدیریت‌ صحیح‌،بیشتر به‌ ستیزه‌ جویی‌ و دشمن‌ مبدل‌ شده‌ است‌.لذا امروز افراد پیشینه‌ ناخوشایندی‌ از آن‌ دارند و

به‌ تعارض‌ به‌ عنوان‌ یک‌ پدیده‌ منفی‌ نگاه‌ می‌کنند.(موسسه‌ آلند ایسلند پیس‌، 2002)

تعارض‌ زمانی‌ رخ‌ می‌دهد که‌ دو یا چند نفراز افراد در مقابل‌ یکدیگر قرار گیرند زیرا نیازها،خواسته‌ها، اهداف‌ و ارزشهای‌ آنها متفاوت‌ است‌(تومی‌، 1999). به‌ عبارت‌ دیگر تعارض‌ فرایندی‌است‌ که‌ در آن‌ فردی‌ در می‌یابد که‌ شخص‌ دیگری‌به‌ طور منفی‌ روی‌ آن‌ چیزی‌ که‌ او تعقیب‌ می‌کندتأثیر گذاشته‌ است‌. (وودمن‌ و دیگران‌، 1995).

تعارض‌ تقریبا همیشه‌ با احساس‌ عصبانیت‌،درماندگی‌، رنج‌، اضطراب‌ یا ترس‌ همراه‌ است‌. درحالی‌ که‌ تعارض‌ و برداشت‌ ما از آن‌ به‌ سوی‌تصویر منفی‌ گرایش‌ دارد، اما تعارض‌ لزوما امری‌منفی‌ نیست‌ و این‌ توانایی‌، برای‌ مدیریت‌ تعارض‌است‌ که‌ بر پیامدهای‌ آن‌ اثر می‌گذارد (سازمان‌USDA، 2002)

نکته‌ مهم‌ در اینجا این‌ است‌ که‌ هر چندتعارض‌ امری‌ اجتناب‌ناپذیر است‌ و به‌ دلیل‌متفاوت‌ بودن‌ اهداف‌، ارزشها و عقاید به‌ وجودمی‌آید، ولی‌ می‌توان‌ آن‌ را هدایت‌ و به‌ حداقل‌رساند و حل‌ کرد (ارفورت‌، 2002).

لذا آگاهی‌ از دانش‌ و مهارتهای‌ مدیریت‌تعارض‌ به‌ منظور استفاده‌ از آن‌ امری‌ ضروری‌ به‌نظر می‌رسد. چنانکه‌ حتی‌ برخی‌ معتقدند که‌ دانش‌ اینکه‌ چگونه‌ تعارضات‌ خود را مدیریت‌کنید به‌ اندازه‌ اینکه‌ بدانید چگونه‌ بخوانید،بنویسید و صحبت‌ کنید مهم‌ است‌  (موسسه‌ آلندایسلند پیس‌، 2002)

مدیریت‌ تعارض‌ فرایند برنامه‌ریزی‌ برای‌پرهیز از تعارض‌ در جایی‌ که‌ ممکن‌ است‌ و

سازماندهی‌ آن‌ برای‌ حل‌ تعارض‌، جایی‌ که‌ رخ‌می‌دهد است‌ (اسلوکام‌، 2002).

2. رابطه‌ تعارض‌ و عملکرد

همان‌ طور که‌ بیان‌ شد تعارض‌ ذاتا امر منفی‌نیست‌، چه‌ بسا بسیاری‌ اوقات‌ امری‌ مثبت‌ وسازنده‌ نیز است‌. می‌توان‌ رابطه‌ بین‌ سطح‌ تعارض‌و عملکرد را به‌ صورت‌ زیر نشان‌ داد.

همان‌طور که‌ در شکل‌ 1 دیده‌ می‌شود با توجه‌ به‌ سطح‌ تعارض‌ سه‌ موقعیت‌ (الف‌)، (ب‌)،(ج‌) وجود دارد که‌ بالاترین‌ عملکرد در موقعیت‌(ب‌) است‌. در موقعیت‌ (الف‌) سطح‌ تعارض‌ کم‌اما تعارض‌ از نوع‌ غیر کارکردی‌ و به‌ تبع‌ آن‌ نتیجه‌عملکرد (فرد، واحد یا سازمان‌) کم‌ است‌.ویژگیهای‌ این‌ موقعیت‌ عبارت‌اند از بی‌تفاوتی‌،منفعل‌ بودن‌ در مقابل‌ تغییر، کسلی‌ و فقدان‌ایده‌های‌ جدید. در موقعیت‌ (ج‌) نیز که‌ تعارض‌ درسطح‌ بالایی‌ قرار دارد، عملکرد در سطح‌ کم‌ وتعارض‌ از نوع‌ غیر کار کردی‌ است‌. ویژگیهای‌ این‌موقعیت‌ گسیختگی‌، عدم‌ همکاری‌، هرج‌ و مرج‌ است‌.

تنها موقعیتی‌ که‌ تعارض‌ از نوع‌ کارکردی‌ است‌ موقعیت‌ (ب‌) است‌ که‌ در آن‌ تعارض‌ در حد

بهینه‌ و عملکرد در سطح‌ زیاد قرار دارد. ازویژگیهای‌ این‌ موقعیت‌ توانمندی‌ زیاد، نوآوری‌،ابتکار و انتقاد از خود است‌ (جونز و دیگران‌،2000).

می‌توان‌ اینگونه‌ نتیجه‌گیری‌ کرد که‌ تعارض‌هنگامی‌ سازنده‌ است‌ که‌:

•     منجر به‌ تبیین‌ مسایل‌ و مشکلات‌ شود

•     منجر به‌ حل‌ مسئله‌ شود

•     افراد را در حل‌ اموری‌ که‌ برای‌ آنها اهمیت‌ دارددرگیر کند 

•     موجب‌ ارتباطات‌ شود

•     به‌ افراد در توسعه‌ و ادراک‌ و مهارتشان‌ کمک‌کند.

•     موجب‌ ایجاد مشارکت‌ در میان‌ افراد از طریق‌یادگیری‌ بیشتر درباره‌ یکدیگر شود.

و هنگامی‌ تعارض‌ مخرب‌ است‌ که‌:

•     موجب‌ تضعیف‌ عزت‌ نفس‌ شود

•     توجه‌ را از فعالیتهای‌ مهم‌ دور سازد

•     موجب‌ دوقطبی‌ شدن‌ افراد و کاهش‌ همکاری‌شود

•     منجر به‌ رفتارهای‌ مضر و غیر مسئولانه‌ شود(ارفورت‌، 2002).

3. سطوح‌ تعارض‌

به‌ طور کلی‌ تعارض‌ سازگار می‌تواند در پنج‌ سطح‌ظهور کند و افراد در سازمانها ممکن‌ است‌ با

هر یک‌ از این‌ پنج‌ سطح‌ سروکار داشته‌ باشند که‌عبارت‌اند از:

درون‌ فردی‌، میان‌ فردی‌، درون‌ گروهی‌، میان‌گروهی‌ و درون‌ سازمانی‌.

1. تعارض‌ درون‌ فردی‌. این‌ نوع‌ تعارض‌ دردرون‌ فرد اتفاق‌ می‌افتد و زمانی‌ رخ‌ می‌دهد که‌ فرددر جهت‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ به‌ مانعی‌ برخورد کند.نوع‌ دیگر تعارض‌ درون‌ فردی‌ تعارض‌ در هدف‌است‌ که‌ به‌ سه‌ صورت‌ است‌:

الف‌) تعارض‌ خواست‌ ـ خواست‌. فردتلاش‌ می‌کند از بین‌ دو هدف‌ مطلوب‌ یکی‌ راانتحاب‌ کند، به‌ عنوان‌ مثال‌ انتخاب‌ بین‌ دو شغل‌در دو سازمان‌ معتبر.

ب‌) تعارض‌ اجتناب‌ -اجتناب‌. فرد تلاش‌می‌کند از بین‌ دو گزینه‌ یا بیشتر که‌ دارای‌ پیامدهای‌منفی‌ یکسان‌ هستند یکی‌ را انتخاب‌ کند. مانندفردی‌ که‌ برای‌ رهایی‌ از بیکاری‌ باید از بین‌ دوشغلی‌ که‌ مطلوب‌ نیستند یکی‌ را انتخاب‌ کند.

ج‌) تعارض‌ خواست‌ - اجتناب‌. فرد باید درمورد انجام‌ دادن‌ کاری‌ تصمیم‌ بگیرد که‌ هم‌جنبه‌های‌ مثبت‌ و هم‌ جنبه‌های‌ منفی‌ دارد، مانندقبول‌ پیشنهاد یک‌ کار خوب‌ در یک‌ موقعیت‌ بد(وودمن‌ و دیگران‌، 1995).

2. تعارض‌ بین‌ فردی‌. بین‌ دو یا چند فرد رخ‌می‌دهد که‌ دارای‌ ارزشها، آرزوها، سبکهای‌ارتباطی‌ و دیدگاههای‌ متفاوت‌ هستند. از جمله‌نشانه‌های‌ تعارضات‌ بین‌ افراد، صحبت‌ نکردن‌همکاران‌ با یکدیگر و اعتنانکردن‌ به‌ یکدیگر،بدگویی‌ یکدیگر، رد کردن‌ و آگاهانه‌ به‌ تضعیف‌یکدیگر پرداختن‌ است‌ (اسلوکام‌، 2002).

3. تعارض‌ درون‌ گروهی‌. شامل‌ برخورد بین‌برخی‌ یا تمام‌ اعضای‌ گروه‌ است‌ که‌ غالبا بر فرایندو اثربخشی‌ گروه‌ تأثیر دارند.

4. تعارض‌ بین‌ گروهی‌. از آنجا که‌ گروهها میل‌دارند خود را برتر از گروههای‌ دیگر بدانند این‌ امرموجب‌ تعارض‌ می‌شود.

5. تعارض‌ درون‌ سازمانی‌. شامل‌ تعارض‌ و

برخورد بین‌ گروههاست‌ که‌ ممکن‌ است‌ به‌صورت‌ یکی‌ از شکلهای‌ زیر باشد.

الف‌) تعارض‌ عمودی‌: برخورد بین‌ کارکنان‌در سطوح‌ مختلف‌ یک‌ سازمان‌ تعارض‌ عمودی‌نامیده‌ می‌شود.

ب‌) تعارض‌ افقی‌: تعارض‌ بین‌ کارکنان‌ درسطح‌ سلسله‌ مراتبی‌ یکسان‌ در سازمان‌. این‌تعارض‌ زمانی‌ به‌ وجود می‌آید که‌ هر بخش‌ بدون‌توجه‌ به‌ اهداف‌ بخشهای‌ دیگر برای‌ تحقق‌اهدافش‌ تلاش‌ کنند.

ج‌) تعارض‌ بین‌ صف‌ و ستاد: گاهی‌ کارکنان‌صف‌ احساس‌ می‌کنند که‌ مسئولیتشان‌ ازاختیاراتشان‌ بیشتر و این‌ اختیارات‌ در دست‌کارکنان‌ و مدیران‌ ستاد است‌. از این‌ رو این‌ امرموجب‌ تعارض‌ می‌شود (وودمن‌ و دیگران‌،

1995).

شکل‌ 2 نشاندهنده‌ سطوح‌ تعارض‌ درسازمان‌ است‌.

4. منابع‌ ایجاد تعارض‌

تعارض‌ در سازمانها براثر منابع‌ مختلفی‌ به‌ وجودمی‌آید که‌ برخی‌ از آنها عبارت‌ند از:

•     اهداف‌ و افقهای‌ زمانی‌ ناسازگار: عدم‌هماهنگی‌ بین‌ اهداف‌ کوتاه‌ مدت‌ و بلند مدت‌،اهداف‌ بخشهای‌ مختلف‌ سازمان‌ و اهداف‌ فردو سازمان‌ می‌تواند عامل‌ بالقوه‌ ایجاد تعارض‌ شود

•     تداخل‌ اختیارات‌: زمانی‌ که‌ دو مدیر یا دوبخش‌ برای‌ یک‌ فعالیت‌ یا کار یکسان‌ اختیارات ‌مشابهی‌ را ادعا می‌کنند

•     سیستم‌ ارزیابی‌ و پاداش‌ ناهماهنگ‌: اگرسیستم‌ پاداش‌ با سیستم‌ ارزیابی‌ سازگاری‌نداشته‌ باشد عامل‌ بالقوه‌ای‌ برای‌ ایجاد تعارض‌می‌شود.

•     وابستگی‌ متقابل‌ وظایف‌: هنگامی‌ که‌ افراد،گروهها یا بخشهایی‌ که‌ دارای‌ وظایفی‌ هستندکه‌ وابستگی‌ متقابل‌ با یکدیگر دارند به‌ صورت‌مستقل‌ و جدا از هم‌ کار کنند

•     منابع‌ ناکافی‌: هنگامی‌ که‌ منابع‌ در سازمان‌ناکافی‌ باشد، ممکن‌ است‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ آنهاتعارض‌ ایجاد شود

•     مغایرتهای‌ منزلتی‌: این‌ حقیقت‌ که‌ برخی‌ افراد،گروهها و بخشهای‌ داخل‌ یک‌ سازمان‌ بیشتر ازافراد، گروهها و بخشهای‌ دیگر مورد توجه‌ قرارمی‌گیرند، یک‌ عامل‌ اساسی‌ ایجاد تعارض‌است‌ (جونز و دیگران‌، 2000).

5. مراحل‌ تعارض‌

بیشتر تعارضات‌ طی‌ مراحل‌ خاص‌ ایجادمی‌شوند که‌ آگاهی‌ از آنها می‌تواند برای‌ مدیریت‌ تعارض‌ راهگشا باشد.

مراحل‌ تعارض‌ را می‌توان‌ به‌ 6 مرحله‌ تقسیم‌ کرد.

•     شرایط پیشین‌: شرایطی‌ که‌ به‌ طور بالقوه‌تعارض‌زا هستند

•     درک‌ تعارض‌: زمانی‌ که‌ شرایط پیشین‌ واقعا به‌پایه‌ای‌ برای‌ اختلاف‌ بین‌ افراد با گروهها تبدیل‌شوند مرحله‌ درک‌ تعارض‌ به‌ وجود می‌آیدالبته‌ این‌ ادارک‌ ممکن‌ است‌ فقط توسط یکی‌ ازطرفین‌ تعارض‌ صورت‌ گیرد

•     احساس‌ تعارض‌: تمایز بین‌ مرحله‌ درک‌تعارض‌ و احساس‌ تعارض‌ مهم‌ است‌. زمانی‌تعارض‌ احساس‌ می‌شود که‌ به‌ عنوان‌ تنشی‌مطرح‌ شود که‌ شخص‌ را برای‌ انجام‌ عمل‌ به‌منظور کاهش‌ احساسات‌ ناخوشایندبرانگیزاند. برای‌ اینکه‌ تعارض‌ حل‌ شود، همه‌طرفین‌ تعارض‌ باید آن‌ را درک‌ و احساس‌ کنندکه‌ نیاز دارند کاری‌ را در مورد آن‌ انجام‌ دهند

•     تعارض‌ آشکار: زمانی‌ که‌ تعارض‌ به‌ صورت‌آشکارا در رفتار ظهور کند.

به‌ هنگام‌ تعارض‌ آشکار، دو راه‌حل‌ وجود

دارد که‌ یکی‌ از آنها سرکوب‌ کردن‌ تعارض‌ است‌. دراین‌ حالت‌ هیچ‌ تغییری‌ در شرایط ایجاد کننده‌تعارض‌ داده‌ نمی‌شود و فقط رفتارهای‌ تعارضی‌آشکار کنترل‌ می‌شود. دوم‌ حل‌ تعارض‌ که‌ در اینجاسعی‌ براصلاح‌ و تغییر شرایط ایجاد کننده‌ تعارض‌ است‌. سرکوب‌، راه‌ حل‌ موقتی‌ و سطحی‌ حل‌تعارض‌ است‌ و در واقع‌ تعارض‌ حل‌ نشده‌ است‌

•     نتایج‌ حاصل‌ از تعارض‌ بسته‌ به‌ اینکه‌ ما چه‌راهی‌ را برای‌ مواجهه‌ با تعارض‌ به‌ کار ببریم‌نتایج‌ و پیامدهای‌ خاصی‌ نصیبمان‌ خواهد شد(شرمرهرن‌ و دیگران‌، 1997).

6. مدیریت‌ تعارض‌ و سبکهای‌ آن‌

همان‌ طور که‌ بیان‌ شد تعارض‌ لزوما امری‌ منفی‌نیست‌. چنانچه‌ تعارض‌ در جهت‌ مقاصد شخصی‌مورد استفاده‌ قرار گیرد امری‌ مضر و غیر کارکردی‌است‌ ولی‌ اگر در جهت‌ مقاصد سازمانی‌ و خلق‌استعدادها مورد بهره‌ برداری‌ قرار گیردکارکردی‌خواهد بود. به‌ عبارتی‌ مدیریت‌ تعارض‌ شیوه‌ای‌است‌ که‌ تعارضهای‌ سازمانی‌ را در خدمت‌ اهداف‌سازمان‌ قرار می‌دهد و از جنبه‌ غیرکارکردی‌ آن‌می‌کاهد و به‌ جنبه‌های‌ کارکردی‌ آن‌ می‌افزاید(جونز، 2000).

به‌ عبارت‌ دیگر مدیریت‌ تعارض‌ عمل‌شناسایی‌ و اداره‌ تعارض‌ با یک‌ شیوه‌ معقول‌،عادلانه‌ و کاراست‌ (سازمان‌ USDA، 2002).

به‌ طور کلی‌ پنج‌ روش‌ پاسخگویی‌ به‌تعارض‌ وجود دارد که‌ از آنها به‌ عنوان‌ سبکهای‌مدیریت‌ تعارض‌ یاد می‌شود و معمولا هر فرد دریکی‌ از این‌ سبکها غالب‌ است‌ (هورنانگ‌،2001).

شکل‌ 4. سبکهای‌ مختلف‌ مدیریت‌ تعارض‌ (ورتیم‌ 2002)

این‌ پنج‌ سبک‌ را می‌توان‌ روی‌ یک‌ نمودارمشخص‌ کرد محور افقی‌ نمودار اهداف‌، علایق‌،نیازهای‌ شخصی‌ و محور عمودی‌ اهداف‌، علایق‌

و نیازهای‌ دیگران‌ است‌. با ترکیبهای‌ مختلفی‌ ازاین‌ دو محور سبکهای‌ مختلف‌ مدیریت‌ تعارض‌به‌ وجود می‌آید (اکستین‌، 1998).

در اینجا سعی‌ می‌شود به‌ صورت‌ مختصر به‌توضیح‌ هریک‌ از سبکها پرداخته‌ شود.

1.رقابت‌: سبکی‌ که‌ در آن‌ فرد دنبال‌ اهداف‌ وعلایق‌ خویش‌ بدون‌ توجه‌ به‌ دیگران‌ است‌.

ویژگیهای‌ این‌ روش‌ این‌ است‌ که‌ اولاغیرمشارکت‌جویانه‌ و ثانیا قدرت‌ مدار باشد.

فرد هرگونه‌ قدرتی‌ را که‌ به‌ نظر برسد برای‌ بردن‌در موقعیت‌ خاص‌ مناسب‌ است‌ به‌ کار می‌گیرد.

2.سازش‌ (تسلیم‌): این‌ سبک‌ نقطه‌ مقابل‌ رقابت‌است‌. فرد از علایق‌ و اهداف‌ خویش‌ جهت‌تحقق‌ اهداف‌ و ارضای‌ نیازهای‌ دیگران‌صرفنظر و چشم‌ پوشی‌ می‌کند. ویژگی‌ مهم‌این‌ روش‌ از خود گذشتگی‌ است‌ ولی‌ باز هم‌مشارکت‌جویانه‌ است‌.

3.اجتناب‌: زمانی‌ که‌ فرد نه‌ علایق‌ و اهداف‌ خودرا دنبال‌ می‌کند نه‌ علایق‌ و اهداف‌ دیگران‌ را وبیشتر سعی‌ بر آن‌ دارد که‌ از موقعیت‌ تعارض‌طفره‌ رود یا آن‌ را به‌ تعویق‌ اندازد یا از آن‌کناره‌گیری‌ کند.

4.همکاری‌: این‌ سبک‌ نقطه‌ مقابل‌ سبک‌ اجتناب‌است‌. در اینجا همکاری‌ شامل‌ تلاشی‌ به‌منظور کار با دیگر افراد برای‌ یافتن‌ راه‌ حلی‌است‌ که‌ موجب‌ تحقق‌ اهداف‌ هر دو فرد بشودبه‌ عبارتی‌ دیگر در این‌ سبک‌ طرفین‌ برای‌به‌دست‌ آوردن‌ منافع‌ خود محکم‌ ایستاده‌اند امادر عین‌ حال‌ خواهان‌ همکاری‌ با یکدیگرند ومنافع‌ طرف‌ مقابل‌ را در نظر می‌گیرند. از

این‌رو ویژگی‌ اصلی‌ این‌ سبک‌ این‌ است‌ که‌مشارکت‌جویانه‌ است‌.

5.مصالحه‌: هدف‌ مصالحه‌ یافتن‌ برخی‌ تدابیر وراه‌حلهای‌ قابل‌ قبول‌ برای‌ هر دو طرف‌ است‌ که‌موجب‌ تحقق‌ نسبی‌ منافع‌ و تحقق‌ اهداف‌ هردو طرف‌ بشود. به‌ عبارتی‌ این‌ سبک‌ بینابین‌رقابت‌ و سازش‌ قرار دارد و نسبتامشارکت‌جویانه‌ است‌. در اینجا طرفین‌ توافق‌می‌کنند که‌ از بخشی‌ از مواضع‌ خود کوتاه‌بیایند و مقداری‌ امتیاز به‌ حریف‌ مقابل‌ بدهندو در برابر آن‌ مقدار امتیاز بگیرند. (هورنانگ‌،2002).

اما نکته‌ مهم‌ در اینجا این‌ است‌ که‌ هیچ‌یک‌ از این‌سبکها مردود نیست‌ بلکه‌ برای‌ موقعیتهای‌ مختلف‌می‌توان‌ از هریک‌ از این‌ سبکها استفاده‌ کرد. نکته‌ظریف‌ مدیریت‌ تعارض‌ نیز همین‌جاست‌ یعنی‌هنر به‌ کاربردن‌ سبک‌ مناسب‌ در موقعیت‌ مناسب‌.از طرفی‌ گفته‌ شد که‌ معمولا در هر فرد یکی‌ ازسبکهای‌ فوق‌ غالب‌ است‌. به‌ گفته‌ مازلو (1982)اگر تنها ابزاری‌ که‌ شما در دسترس‌ دارید یک‌چکش‌ باشد، گرایش‌ خواهید داشت‌ که‌ هر مشکل‌را به‌ عنوان‌ یک‌ میخ‌ ببینید (به‌ نقل‌ از اکستین‌،

1998).

اگر تنها یک‌ سبک‌ مدیریت‌ تعارض‌ بر شماحاکم‌ باشد محدودیتهای‌ زیادی‌ در زمینه‌ این‌ امرخواهید داشت‌. از این‌رو، بدین‌ منظور باید استفاده‌از سبکهای‌ دیگر را در خود گسترش‌ دهید. در زیرسعی‌ می‌شود موقعیتهای‌ مناسب‌ برای‌ کاربرد هرسبک‌ بیان‌ شود:

1. موقعیتهای‌ مناسب‌ برای‌ به‌ کاربردن‌ سبک‌ رقابت‌.

-زمانی‌ که‌ به‌ تصمیمات‌ فوری‌ نیازمندهستید

-زمانی‌ که‌ می‌دانید که‌ حق‌ دارید

-زمانی‌ که‌ اقدام‌ سریع‌ و قطعی‌ حیاتی‌ است‌

2. موقعیتهای‌ مناسب‌ براس‌ سبک‌ سازش‌:

-زمانی‌ که‌ مسایل‌ برای‌ شما اهمیتی‌ ندارد امابرای‌ فرد دیگر خیلی‌ مهم‌ است‌

-زمانی‌ که‌ شما می‌فهمید که‌ اشتباه‌ کرده‌اید

-زمانی‌ که‌ رقابت‌ مداوم‌ زیان‌ بخش‌ باشد وشما بدانید که‌ برنده‌ نمی‌شوید

-زمانی‌ که‌ هماهنگی‌ و ثبات‌ اهمیت‌ ویژه‌ای‌دارد

3. موقعیتهای‌ مناسب‌ برای‌ سبک‌ اجتناب‌:

-زمانی‌ که‌ وقت‌ رویارویی‌ با آن‌ را ندارید

-زمانی‌ که‌ بستر مناسب‌ نیست‌

-زمانی‌ که‌ مسایل‌ مهمتری‌ برای‌ شما مطرح‌است‌

-زمانی‌ که‌ شما هیچ‌ شانسی‌ برای‌ برآوردساختن‌ خواستهایتان‌ ندارید

-وقتی‌ مسایل‌ پیش‌ پا افتاده‌ است‌

-وقتی‌ جمع‌آوری‌ اطلاعات‌ جایگزین‌تصمیمات‌ فوری‌ می‌شود

-زمانی‌ که‌ دیگران‌ می‌توانند تعارض‌ به‌ وجودآمده‌ را به‌ صورت‌ مناسبتری‌ حل‌ کنند

4. موقعیتهای‌ مناسب‌ برای‌ سبک‌ همکاری‌:

-وقتی‌ شما نمی‌خواهید مسئولیت‌ کامل‌کاری‌ را داشته‌ باشید.

-وقتی‌ سطح‌ بالایی‌ از اعتماد وجود دارد

-وقتی‌ شما می‌خواهید تعهد افراد را به‌دست‌آورید

-وقتی‌ هدف‌ یادگیری‌ است‌

5. موقعیتهای‌ مناسب‌ برای‌ سبک‌ مصالحه‌:

-زمانی‌ که‌ اهداف‌ مهم‌ هستند، اما ارزش‌ این‌را ندارند که‌ باعث‌ تعارض‌ شوند

-وقتی‌ طرفین‌ تعارض‌ دارای‌ قدرت‌ برابرهستند

-برای‌ دستیابی‌ به‌ توافق‌ موقت‌ درموضوعات‌ پیچیده‌

-به‌ عنوان‌ یک‌ راه‌ حل‌ کمکی‌ زمانی‌ که‌همکاری‌ و رقابت‌ موفقیت‌آمیز نیست‌

-وقتی‌ فشار زمانی‌ وجود دارد و باید به‌ راه‌مقتضی‌ دست‌ یافت‌ (هورنانگ‌، 2002).

7. فنون‌ و راهبردهای‌ مدیریت‌ تعارض‌

در هنگام‌ مواجهه‌ با تعارض‌ اولین‌ و مهمترین‌اقدام‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ تعارض‌ است‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌برخی‌ معتقدند که‌ درصد حل‌ تعارض‌، تجزیه‌ وتحلیل‌ آن‌ است‌ (موسسه‌ آلند ایسلند پیس‌،2002).

در تجزیه‌ و تحلیل‌ تعارض‌ باید به‌ سه‌ سؤال‌پاسخ‌ داد شود.

-چه‌ کسی‌ در تعارض‌ است‌؟ همان‌ طور که‌ گفته‌شد تعارض‌ ممکن‌ است‌ بین‌ افراد بایکدیگر،درون‌ افراد، بین‌ واحدها و مانند آنها باشد.

-منبع‌ تعارض‌ چیست‌؟ تعارض‌ ممکن‌ ناشی‌ ازکمبود منابع‌، رقابت‌، ناسازگاری‌ اهداف‌ و...باشد.

-سطح‌ تعارض‌ چه‌ میزان‌ است‌؟ آیا در حدمتوسط است‌؟ یا در حد بالاست‌ و محتاج‌ اقدام‌فوری‌ است‌ (پلانکت‌ و آتنر، 1997).

پس‌ از تجزیه‌ و تحلیل‌ تعارض‌ باید به‌ حل‌آن‌ پرداخت‌. بدین‌ منظور روشهای‌ مختلفی‌ وجوددارد که‌ برخی‌ از آنها عبارت‌ند از:

1. مذاکره‌: یکی‌ از فنون‌ حل‌ تعارض‌ است‌ که‌در آن‌ طرفین‌ تعارض‌ راه‌ حلهای‌ مختلف‌ را به‌منظور حل‌ تعارض‌ بررسی‌ می‌کنند تا به‌ راه‌ حلی‌که‌ برای‌ هر دو قابل‌ قبول‌ است‌ دست‌ یابند (جونزو دیگران‌، 2000).

به‌ طور کلی‌ دو نوع‌ مذاکره‌ وجود دارد:مذاکره‌ توزیعی‌ و مذاکره‌ تلفیقی‌

در مذاکره‌ توزیعی‌ که‌ به‌ آن‌ رقابتی‌ نیز گفته‌می‌شود، علایق‌ و خواسته‌های‌ یک‌ شخص‌ درمقابل‌ شخص‌ مقابل‌ قرار دارد و یکی‌ از طرفین‌می‌برد و دیگری‌ می‌بازد. به‌ عبارتی‌ رویکرد بردـباخت‌ حاکم‌ است‌. راهبردهای‌ غالب‌ در این‌ روش‌،زور، تقلب‌ و امتناع‌ از اطلاع‌ رسانی‌ صحیح‌ است‌.در حالی‌ که‌ در مذاکره‌ تلفیقی‌ که‌ به‌ آن‌ مشارکتی‌ نیزگفته‌ می‌شود، هدف‌ برد - برد است‌، در اینجاخواسته‌ غالب‌ به‌ حداکثر رساندن‌ نقاط مشترک‌است‌ و راهبرد حاکم‌، مشارکت‌ حل‌ مسئله‌ متقابل‌و اطلاع‌ رسانی‌ صحیح‌ است‌. این‌ نوع‌ مذاکره‌ ایجاد کننده‌ ارزش‌  نیز نامیده‌ می‌شود. به‌ منظوراینکه‌ مذاکره‌ به‌ مذاکره‌ تلفیقی‌ تبدیل‌ شود رعایت‌موارد زیر ضروری‌ است‌:

•     خودتان‌ را به‌ سوی‌ رویکرد برد - برد سوق‌دهید.

•     برای‌ خود راهبرد و برنامه‌ داشته‌ باشید. آنچه‌ راکه‌ برای‌ شما اهمیت‌ دارد و چرایی‌ اهمیت‌ آن‌ رابرای‌ خود روشن‌ کنید.

•     افراد را جدا از مشکلات‌ ببینید.

 

توجه‌ خود را کاملا معطوف‌ جریان‌ مذاکره‌ کنید،وضعیت‌ طرف‌ مقابل‌ را در نظر داشته‌ باشید و ازمهارتهای‌ ارتباطی‌ به‌ خوبی‌ استفاده‌ کنید.

گزینه‌ هایی‌ را برای‌ سود دو جانبه‌ ایجاد و توجه‌خود را معطوف‌ آنچه‌ که‌ عادلانه‌ است‌ سازید(ورتیم‌، 20020).

2. میانجیگری‌: در این‌ روش‌، شخص‌ ثالث‌بی‌طرف‌ به‌ عنوان‌ میانجی‌ سعی‌ می‌کند که‌ به‌طرفین‌ در یافتن‌ راه‌حلی‌ برای‌ حل‌ مشکلات‌ کمک‌کند.

3. داوری‌: اگر در فرایند میانجیگری‌ طرفین‌قادر نباشند که‌ از طریق‌ میانجیگری‌ به‌ راه‌ حلی‌برسند، آنگاه‌ میانجی‌ گری‌ تبدیل‌ به‌ داوری‌می‌شود و فرایند میانجیگری‌ به‌ داوری‌ تغییرمی‌یابد و این‌ شخص‌ ثالث‌ بی‌طرف‌ است‌ که‌ راه‌حل‌ ارایه‌ می‌دهد (پارادایم‌ اسوسیت‌، 2002).

از آنجا که‌ معمولا برای‌ طرفین‌ تعارض‌ حل‌تعارض‌ از طریق‌ میانجیگری‌ قابل‌ قبولتر و ارجح‌است‌ تا از طریق‌ داوری‌. از این‌رو کسی‌ که‌می‌خواهد نقش‌ داوری‌ را ایفا کند باید به‌ صورت‌تدریجی‌ و آهسته‌ از میانجیگری‌ به‌ طرف‌ داوری‌حرکت‌ کند. بخصوص‌ وقتی‌ که‌ طرفین‌ بخواهندکار با یکدیگر را ادامه‌ بدهند. نکته‌ دیگر اینکه‌ بایداز تلاش‌ برای‌ اتخاذ تصمیمی‌ که‌ باعث‌ شادی‌ هردو طرف‌ شود پرهیز کرد زیرا این‌ امر به‌ سادگی‌امکان‌ ندارد بلکه‌ به‌ جای‌ آن‌ باید سعی‌ بر آن‌ داشت‌که‌ بی‌طرف‌ بود و عادلانه‌ راه‌ حلی‌ برای‌ حل‌تعارض‌ ارایه‌ داد (انسینا، 2002).

خلاصه‌

تعارض‌ امری‌ اجتناب‌ناپذیر در زندگی‌ فردی‌ وسازمانی‌ امروز است‌ که‌ به‌ شکلهای‌ مختلف‌ درون‌فردی‌، بین‌ فردی‌، درون‌ گروهی‌، بین‌ گروهی‌ ودرون‌ سازمانی‌ ظهور می‌کند.

برعکس‌ تصور منفی‌ که‌ در زمینه‌ تعارض‌وجود دارد، تعارض‌ ضرورتا امری‌ منفی‌ نیست‌بلکه‌ حد متوسطی‌ از آن‌ می‌تواند موجب‌ بالا بردن‌سطح‌ عملکرد شود. آنچه‌ در زمینه‌ تعارض‌ اهمیت‌دارد، نحوه‌ رویارویی‌ و مواجهه‌ با آن‌ است‌ که‌ به‌طور کلی‌ 5 شیوه‌ در این‌ زمینه‌ وجود دارد که‌ از آنهابه‌ عنوان‌ سبکهای‌ مدیریت‌ تعارض‌ یاد می‌شود.این‌ سبکها عبارت‌اند از رقابت‌، اجتناب‌، سازش‌،همکاری‌ و مصالحه‌.

نکته‌ مهم‌ آنکه‌ هیچ‌ یک‌ از این‌ سبکها مردودنیست‌ و با توجه‌ به‌ موقعیت‌ تعارض‌ باید نوع‌سبک‌ برخورد را انتخاب‌ کرد. علاوه‌ بر این‌ در حل‌تعارض‌، ابتدا باید به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ آن‌ پرداخت‌سپس‌ از فنون‌ مختلف‌ که‌ در این‌ زمینه‌ وجود دارداز قبیل‌ مذاکره‌، میانجیگری‌ و داوری‌ و مانند آن‌برای‌ حل‌ تعارض‌ استفاده‌ کرد.

             

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 17:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

اشتباهات فاحش در مدیریت

بازديد: 333

۱۴ اشتباه فاحش مدیران ارشد:
» "رابرت دانهام"مدير پيشين سيستمهاي كامپيوتري "موتورولا" و بنيانگزار برنامة سراسري پرورش مديران اجرايي 14 اشتباه فاحش مديران ارشد را بدون توجه به صنعت چنين توصيف مي كند:

1- گوش ندادن:

» به سخنان كاركنان خود توجه نمي كنيد بلكه فقط با آنها صحبت مي كنيد. نتيجه اين شيوه فقدان تعهد, وفاداري و احساس تعلق و نيز افزايش انزجار و دلسردي كاركنان است.

2- افراط در تعهد:

» اگر نتوانيد كاركناني پرورش دهيد كه در مواقع لازم بتوانند پاسخ منفي دهند, به جاي يك استراتژي موفقيت آميز، با  كار بيش از حد, دستاورد اندك, نارضايتي مشتري و «قهرماناني مرده1»  دست به گريبان خواهيد بود.

3- دل خوش كردن به آمار و ارقام:

» آمار و ارقام تنها نتيجه فرعي تصميمات شما هستند. انجام اقداماتي به منظور تغيير اعداد, بدون توجه به عوامل پديد آورنده اين اعداد (از جمله پيشنهادهاي ارزشمند, اجراي عالي, رضايت مشتري و انگيزه و اشتياق كاركنان), ونيز بدون توجه به مديريت اين عوامل, در نهايت به نتايجي مخرب مي انجامد.

4- پذيرش تعهدهاي مبهم و نامشخص يا پرهيز از تعهد:

» توافقهاي مبهم و نامعين و فقدان استانداردي روشن براي ايجاد و پذيرش تعهد و مديريت آن، به اتلاف نيرو و كناره گيري كاركنان مي انجامد. همچنان كه پرهيز از پذيرش تعهد و مسئوليتي روشن نيز همين نتايج را در پي خواهد داشت.

5- توجه به مشتري در اولويت آخر:

» انجام وظيفه بدون توجه به واكنش مشتري به آنچه انجام شده و چگونگي انجام آن, رضايت مشتري را سلب مي نمايد.

6- ترس و بي ميلي نسبت به ارزيابي عملكرد:

» گفتگوي صادقانه و مستقيم، يك مهارت ارزشمند است كه انجام آن مستلزم مقداري جرأت و شهامت است. مديران ارشد بايد ياد بگيرند كه زمينه هاي ارايه بازخور مستقيم و  به موقع عملكرد را فراهم نمايند.

7- تيم سازي, فقط به شكل صوري:

» تيمها تنها گروه هايي از افراد نيستند كه با هم كار مي كنند, مهارتهاي ايجاد تيمهاي واقعي با عملكردي مطمئن و اثر بخشي, بايد آموخته شوند و واقعيت اين است كه, كمتر كسي از اين مهارتها برخوردار است.

ايجاد تعهد, توانايي شنيدن, مديريت روحيه, مبارزه و غلبه بر كاستي ها , مديريت رضايت مشتري, برنامه ريزي اثر بخش, استانداردهاي مشترك واضح و روشن, اصول اخلاقي معين, حضور و موجوديت و منفعل نبودن.

8- خالي بودن چنته مديريت:

» مديريت اثر بخش مستلزم دامنه اي از مهارتهاست و اغلب مديران همه مهارتها و توانائيهاي لازم را ندارند. كليدي ترين اين توانايي ها عبارتند از تيم سازي, توانايي ايجاد تعهد، توانايي شنيدن، مديريت روحيه، مبارزه و غلبه بر کاستي ها، مديريت رضايت مشتری، برنامه ريزی اثربخش، استانداردهای مشترک واضح و روشن، اصول اخلاقي معين، حضور و موجوديت و منفعل نبودن

9- دستور دادن  به جاي درخواست كردن و ايجاد تعهد:

» احساس تعلق و تعالي در افرادي كه صرفاً فرمان پذيرند ديده نمي شود و معمولاً دستور دادن به امتناعي همراه با آزردگي مي انجامد. در واقع آنچه كه در پي آن هستيم, احساس تعلق به سازمان, غرور و دلبستگي است و اينها وقتي ايجاد مي شود كه فرد نسبت به آنچه انجام مي دهد, متعهد باشد.

10- ناتواني در ايجاد اعتماد يا غلبه بر عدم اعتماد:

» اعتماد احساسي مبهم برخواسته از سوابق قبلي نيست. ايجاد اعتماد, بازسازي و حفظ اعتماد موجود   مهارتهاي ارزشمندي هستند كه كمتر در رفتار مديران مشاهده مي گردند و بايد آموخته شوند.

11- نداشتن طرح كاري روشن:

» يك هدف كمي يا بيانيه چشم انداز2, تنها بخشهايي از يك طرح كاري هستند. طرح كاري مستلزم يك استراتژي روشن, نقشها و مسئوليتهاي روشن, ارزش و اهميت كافي براي مشتريان و تيمي آماده و توانمند براي اجرا است.

12- چون من گفتم:

» شدت عمل تنها به دستور دادن منتهي مي شود نه جلب احترام و تعهد ديگران. شدت عمل قدرت و نشاط سازمان را نابود مي كند و كاركنان را ضعيف و شكست خورده رها مي سازد.

13- متعهد نبودن به  يادگيري:

» ما بايد ياد بگيريم كه از اشتباهاتمان، موفقيتهايمان و تجاربمان بياموزيم. ما بايد ياد بگيريم كه چگونه از ديگران بياموزيم؛ بويژه از آنها كه ريسك كرده اند و موفقيت و شكست را تجربه نموده اند.

14- بدبيني و عيب جويي نسبت  به مديريت:

» افراد داراي حرفه مديريت, مديران و به طور كلي فرهنگ موجود, اغلب به شيوه اي عيب جويانه و به نحوي استهزا آميز به مديريت مي نگرند.

» براي  تعيين استاندارد مهارت هاي مديريتي و برنامه هاي اثر بخش تعهد لازم است. رابرت دانهام با بيش از بيست سال تجربه به عنوان مدير اجرايي و پرورش دهنده مديران اجرايي در اين مسير بر تعيين دقيق زيربناها و مهارتهاي عملي, تعهد, اعتماد, ارزش و رضايت, به عنوان پايه هاي مديريت موثر و رهبري شركت تاكيد مي كند.

آيا بزرگترين  اشتباهات مديران ارشد  درسازمان و صنعت شما نيز همين اشتباهات است؟ اگر دانش و تجربه رابرت دانهام به وي اجازه داده است كه درباره اشتباهات مديران كشورش اظهار نظر نمايد، شما هم مي توانيد با تكيه بر دانش و تجربه خويش اشتباهات فاحش مديران را در سطوح مختلف برشماريد. نظر شما چیست؟

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 17:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره شيوه هاي مديريت استراتژيك

بازديد: 271

 

 

 

شيوه هاي مديريت استراتژيك

در پي تحقيقاتي كه درخصوص عملكردهاي مديريت بعمل آمده است پنج شيوة اساسي براي اجراي استراتژيها ارائه شده است. اين شيوه ها شامل طيف وسيعي چون اعلام به كاركنان كه استراتژي تدوين شده را اجرا كنند و در نهايت تربيت كاركناني كه توانايي تدوين و اجراي استراتژيهاي منطقي را دارند مي باشد. در هر شيوه، مدير نقشي متفاوت ايفا مي كند و از روشهاي مختلف مديريت استراتژيك بهره مي جويد. اين پنج شيوه را شيوة فرماندهي، شيوه تغيير سازماني، شيوه مشاركتي، شيوه فرهنگي و شيوه پويا مي نامند كه در ذيل به شرح اجمالي هر يك پرداخته خواهد شد:

 

1-  شيوه فرماندهي

در اين شيوه نحوه تعيين اهداف از بالا تعيين مي شوند، نمودهاي موفقيت آميز بدون روش، معيارهاي محصول گرا است. معمولاً سطح كمي از تلاش در گسترة سازمان در حين برنامه ريزي مورد نياز است، در حين اجرا شامل نمي شود، دانش و قدرت اجرايي مورد نياز مدير اجرايي ارشد زياد مي باشد. شروط موفقيت  اين استراتژي عبارتست از:

الف) اعمال قدرت كافي توسط مدير.

ب) در دسترس بودن اطلاعات دقيق و به هنگام و وجود ثبات منطقي در محيط.

ج) اجتناب نمودن مدير تدوين گر استراتژي از تعصبات شخصي و تأثيرات سياسي اثرگذار بر محتواي استراتژي.

اشكال جدي اين شيوه آن است كه انگيزه ي كاركنان را كاهش مي دهد. كاركناني كه احساس مي كنند در فرايند تدوين استراتژي جايي ندارند به گروهي غير مبتكر تبديل مي شوند. به هر حال اين شيوه مي تواند در سازمانهاي كوچكتري كه در محيط با ثبات فعاليت مي كنند مؤثر باشد. عوامل محبوبيت اين روش عبارتند از:

الف) ارائه چشم انداز ارزشمندي به مديران به منظور تمركز توان خود بر تدوين استراتژي و ملاحظه تقسيم كار مديريت استراتژيك در دو مرحله تفكر و اقدام بطور همزمان.

ب) تمركز بر جنبه هاي كمي و عيني تا عوامل كيفي و ذهني مربوط به اقدامات متقابل رفتاري.

ج) احساس قدرت مديران جاه طلب در جهت تأثير گذاري تفكر و تصميمات ايشان بر فعاليت هزاران نفر از كاركنان.

 

2-  شيوه تغيير سازماني

در اين نحوه تعيين اهداف از بالا تعيين مي شوند، نمودهاي موفقيت آميز بودن روش، ساختار و سازمان مناسب استراتژي تدوين شده است. معمولا سطح كمي از تلاش در گستره ي سازمان در حين برنامه ريزي مورد نياز است، لكن در حين اجرا تلاش در گستره سازمان زياده بوده و همچنان دانش مورد نياز و قدرت اجرايي مورد نياز مدير اجرايي ارشد زياد مي باشد. در اين شيوه مديران، وظيفه خود را به حركت درآوردن سازمان در جهت رسيدن به هدفهاي جديد مي دانند. ابزارهاي مورد استفاده براي انجام اين كار عمدتاً رفتاري هستند و شامل مواردي چون تغيير ساختار و وضعيت نيرويي سازمان براي تمركز روي اولويتهاي جديد سازمان، اصلاح سيستمهاي برنامه ريزي و كنترل و ياري گرفتن از ديگر تكنيكهاي تغيير سازماني مي باشد. بينش مدير شبيه نقش معماري است كه سيستمهاي اداري را براي اجراي مؤثر استراتژي برنامه ريزي مي كند. از آنجا كه ابزارهاي نيرومند رفتاري در شيوه ي تغيير سازمان به كار مي رود، اين شيوه اغلب مؤثرتر از شيوه فرماندهي است و مي تواند براي اجراي استراتژيهاي مشكل تر به كار رود. به هر حال شيوه ي تغيير محدوديتهاي چندي دارد كه مي تواند كاربردش را براي سازمانهاي كوچكتر در محيطهاي با ثبات محدود كند. اين شيوه به مديران براي قرار گرفتن در خط مقدم تغييرات سريع در محيط كمكي نمي كند و از آنجا كه اين شيوه اعمال استراتژي را به شكل كل به جزء طلب مي كند، در معرض  همان مشكلات انگيزه اي است كه شيوه فرماندهي در معرض آنهاست.

 

3-  شيوه مشاركتي

در اين شيوه اهداف در گروهي در رده بالاي سازمان به بحث گذاشته و تعيين مي شوند، نمودهاي موفقيت آميز بودن روش، برخورداري از حمايت هاي گسترده مديريت رده بالا مي باشد. معمولاً سطح زيادي از تلاش در حين برنامه ريزي در گستره ي سازمان مورد نياز است لكن در حين اجرا كم مي شود و دانش مورد نياز و قدرت اجرايي مورد نياز مدير اجرايي ارشد متوسط مي باشد. در اين شيوه مدير مسئول تدوين استراتژي از بقيه گروه مديريتي مي خواهد تا با مشورت، تدوين استراتژي و اجراي استراتژي را انجام دهند. مديراني كه داراي ديدگاههاي متفاوتي هستند تشويق مي شوند نظرات خود را در قالب آنچه كه تدبير گروهي ناميده مي شود مطرح كنند. نقش مدير همانند نقش هماهنگ كننده اي است كه از درك خود، پويايي گروه براي حصول اطمينان از اينكه تمامي نظرات، خوب مورد بحث و بررسي قرار مي گيرند استفاده مي كند.

شيوه مشاركتي بر دو محدوديت موجود در ديگر شيوه هاي اجرايي كه پيشتر اشاره كرديم، فائق مي  آيد. با دستيابي به اطلاعاتي كه با مشاركت مديران نزديك به عمليات جمع آوري مي شود و با پديد آوردن جايگاهي براي بيان بسياري از نظرات، اين شيوه مي تواند كيفيت و به هنگام بودن اطلاعات مربوط به استراتژي را افزايش دهد و به نسبتي كه مشاركت، تعهد نسبت به استراتژي را بالا مي برد احتمال اجراي كارآمد استراتژي را افزايش مي دهد.

گرچه شيوه ي مشاركتي ممكن است تعهد بيشتري نسبت به شيوه هاي پيشين ايجاد كند، اما احتمال دارد به استراتژي ضعيف تر منجر شود. اين حقيقت كه استراتژي بين مديراني مورد بحث قرار مي گيرد كه داراي نظرات متفاوت و احتمالاً اهداف متفاوت هستند، ممكن است موقعيت مديريت را در تدوين اجراي استراتژي برتر كاهش دهد. از يك سو استراتژي ناشي از گفتگوي گروهي نسبت به استراتژي كه توسط يك فرد يا يك گروه ستادي ايجاد مي شود كمتر خيالي و بيشتر محافظه كارانه است. از سوي ديگر جمع آوري و ايجاد استراتژي توسط مديران حوزه هاي مختلف ممكن است منجر به استراتژي شود كه توجه بيشتري به حوزه عمليات خاصي دارد، اما از نظر استراتژيك، كمتر معقول است. همچنين روند گفت و گوها ممكن است آنقدر وقت گير باشد كه سازمان فرصتهايي را از دست بدهد و در واكنش سريع نسبت به تغييرات محيطي ناكام بماند.

در نهايت يك ايراد اساسي، شيوه مشاركتي آن است كه از نظر سازماني، مبتني بر يك تصميم گيري واقعي جمعي نيست، زيرا مديران رده بالا اغلب كنترل متمركزي را در اختيار دارند. در واقع اين شيوه، تمايز مصنوعي بين متفكران و مجريان را حفظ مي كند و در استفادة كامل از توان بالقوه انساني سراسر سازمان توفيقي حاصل نمي كند.

 

4-  شيوه فرهنگي

در اين شيوه تعيين اهداف در فرهنگ سازمان مستقر مي باشد، نمودهاي موفقيت آميز بودن، روش وجود نيروهاي اجرايي فعال مي باشد. معمولاً سطح زيادي از تلاش در حين برنامه ريزي در گستره سازمان مورد نياز است لكن در حين اجرا كم مي شود و دانش مورد نياز و قدرت اجرايي مورد نياز مدير اجرايي ارشد متوسط مي باشد. اين شيوه، شيوه مشاركتي را بسط مي دهد و سطوح پايين تر سازمان را نيز در بر مي گيرد. در اين شيوه مدير با ابزار و ارتقاء ديدگاه خود نسبت به مأموريت كل سازمان و سپس اجازه دادن به كاركنان كه فعاليتهاي خود را مطابق اين مأموريت طر‍ح ريزي كنند، سازمان را هدايت مي كند. مدير نقش مربي را ايفا مي كند و دستورالعملهاي كلي صادر مي كند اما در عين حال تصميم گيري انفرادي بر اساس جزئيات عمليات استراتژي را تشويق مي كند. طيف ابزارهاي اجرايي بكار گرفته شده در ايجاد يك فرهنگ سازماني نيرومند متفاوت مي باشد. اين تكنيك ها چيزي است كه مي توان آن را كنترل دسته سوم ناميد. كنترل دسته اول نظارت مستقيم است، كنترل دسته دوم استفاده از مقررات، روش ها و ساختار سازماني به منظور هدايت رفتار است و كنترل دسته سوم ظريف تر و بطور بالقوه نيرومندتر است و شامل اثرگذاري بر رفتار از طريق شكل دهي به هنجارها،  ارزشها، نهادها و باورهايي است كه مديران و كاركنان ضمن اتخاذ تصميمات روزانه، ارائه مي دهند.

شيوه فرهنگي تا حدودي موانع بين متفكران و مجريان را از ميان مي برد، زيرا هر عضو سازمان مي تواند تا حدي هم در تدوين و هم در اجراي استراتژي، مشاركت نمايد. به نظر مي رسد كه شيوه ي فرهنگي در سازمانهايي كه منابع كافي براي جذب هزينه ي ايجاد و تداوم يك نظام ارزشي پشتيباني كننده در اختيار دارند. به بهترين نحو عمل مي كند. اينگونه سازمانها اغلب داراي رشد بالا و فناوري پيشرفته هستند. گرچه اين شيوه از شماري نقاط قوت برخوردار است كه حداقل آن اجراي متعهدانه و مشتاقانه ي استراتژي است اما داراي محدوديتهايي نيز به شرح ذيل مي باشد:

1- فقط در سازمانهايي كه عمدتاً متشكل از اشخاص آگاه و باهوش هستند عملي است.

2- تثبيت آن به وقت زيادي نياز دارد.

3- مي تواند احساس هويت سازماني را آنقدر تقويت كند كه باعث فلج شدن خود سازمان مي شود، براي نمونه، آوردن اشخاص از بيرون و قرار دادن آنها در سطوح بالاي مديريت مي تواند مشكل ساز شود زيرا آنها توسط ديگر مديران مورد قبول واقع نمي شوند.

5- سازمانهايي كه داراي فرهنگ قوي هستند اغلب تفاوتهاي فرهنگي را از ميان مي برند مانع كوشش در جهت تغيير مي شوند و تجانس و زايش فرهنگي بسته را تقويت مي كنند.

 

5- شيوه پويا

در اين شيوه تعيين چارچوب اهداف از بالا و تدوين اهداف مشخص از پايين صورت مي گيرد، نمودهاي موفقيت آميز بودن روش، استراتژيهاي معقول و برخوردار از مجريان توانمند مي باشد. معمولاً سطح زيادي از تلاش در حين برنامه ريزي در گستره سازمان مورد نياز است ليكن در حين اجرا كم مي شود و دانش مورد نياز و قدرت اجرايي مورد نياز مدير اجرايي ارشد متوسط مي باشد.

مديري كه شيوه ي پويا را انتخاب مي كند بطور همزمان به تدوين استراتژي و اجراي استراتژي مي پردازد. او بر انجام اين وظايف متمركز نمي شود بلكه بر تشويق زيردستان در توسعه، تكميل و اجراي استراتژي مناسب بوسيله ي خودشان تمركز مي نمايد.

اين شيوه نسبت به شيوه هاي ديگر از چند جهت متفاوت است:

1- به جاي آنكه استراتژي از جانب مديران رده بالا يا يك گروه كارشناسان استراتژي از بالا به پايين سوق داده شود، از سوي مجريان و مديران رده پايين و رده مياني و ناظرين به سمت بالا حركت داده مي شود.

2- در اين شيوه استراتژي برآيند پيشنهادات فردي در طول سال ارائه مي شود.

3- گروه مديريتي رده بالا فرضيه هاي كاركنان را يعني تصور كاركنان از اينكه چه چيزي پروژه هاي استراتژيك قابل پشتيباني را تشكيل خواهد داد شكل مي دهد.

4- مدير اجرايي ارشد با مدير مسئول استراتژي، بيشتر همانند يك قاضي، پيشنهادات را ارزيابي مي كند تا اينكه مانند يك استراتژي برتر عمل كند.

در اين سازمانها مدير اجرايي ارشد نمي تواند تمام شرايط استراتژيك و عملياتي را كه هر بخش سازمان با آنها روبرو است بشناسد و درك كند. بنابراين اگر قرار باشد استراتژي ها به نحو مؤثري تدوين و اجرا شوند مدير اجرايي ارشد بايد براي انگيزه، فرصت، تلاش و نيل به اهداف، مقداري از كنترل خود بكاهد.

اين شيوه چند برتري دارد:

1- مديران رده مياني را تشويق مي كند استراتژيهاي موثري تدوين كنند و به آنها فرصت مي دهد كه تا اجراي طرحهاي خود را خود عهده دار گردند. اين استقلال، انگيزه ي آنان را براي موفق ساختن استراتژي افزايش مي دهد.

2- استراتژيهايي از جانب كاركنان و مديران صورت مي گيرد كه شناخت بهتري از فرصتهاي استراتژيك دارند، از نظر عملياتي معقول بوده و اجراي آنها به راحتي انجام مي شود.

به هر حال اين شيوه نياز به اين دارد كه براي توسعه نظرات مناسب، چرخه هاي معمول داراي، تائيد و تصويب، مانع كار نشود. در موارد اجتناب ناپذير (جايي كه با وجود تلاشهاي ارزشمند صورت گرفته شكست رخ مي دهد) توانايي نرمش و گذشت گسترش بايد به علاوه تبديل سازماني كه به سيستمهاي متمركز بالا و پايين عادت كرده است به سازماني كه استراتژيهايش به شيوه ي پويا اجرا مي شود مي تواند بسيار مشكل، پرهزينه و وقت گير باشد. در نهايت اينكه شيوه ي پويا مشخص نمي كند مديراني كه مسئول اجراي استراتژي هستند چگونه بايد آنرا اجرا كنند. در مجموع شيوه پويا شيوه اي است منطقي براي سازمانهاي پيچيده اي كه داراي فعاليتهاي پويا هستند.(15)

 

بومي سازي شيوه هاي مديريت استراتژيك

با توجه به نقش اساسي و تعيين كنندة فرهنگ، در هر نوع فعاليت و اقدام مديريتي، چه از جانب مديران و كاركنان چه از سوي دولت، اين عامل بايد به عنوان مديريت متغير مهم و اساسي مورد توجه قرارگيرد.

در انتخاب شيوه هاي مديريت فقط نظريه هاي علمي مجرد تعيين كننده نيست، بلكه باورها و فرهنگ مديران، كاركنان، ارباب رجوع و كل جامعه تعيين مي كند كه در جامعه اي با اين فرهنگ، بايد به كدامين نحو مديريت كرد. لذا گفتني است كه نظريه ها و الگوهاي ساير جوامع هر چند كه در زادگاه خود كاملاً موفق باشند، بصورت آني و بدون دقت كافي، قابل تعميم به ساير جوامع نيستند و ضرورتاً بايد ملاحظات شرايط فرهنگي را نيز در آن وارد كرد و در صورتي اقدام به تعميم آن كرد كه با شرايط فرهنگي جامعه سازگاري داشته باشد و يا اينكه بتوان طي فرايند زماني، آمادگي لازم را ايجاد كرده و اصلاحات و تغييرات لازم را در آن الگو و تئوري پديد آورد و آنگاه از آن در جامعه مورد نظر استفاده كرد.

يكي از مطالعات نسبتاً جامعي كه به مقايسه شيوه هاي طرح ريزي، تصميم گيري، سازماندهي، مديريت منابع انساني، رهبري و سرپرستي، كنترل و نظارت در دو كشور ژاپن و آمريكا پرداخته، مدل كونتز در مطالعات تطبيقي مديريت است از طريق پژوهش هاي ميداني و نظرات خبرگان مديريت تكميل شده است. اين بررسي نشان مي دهد كه تفاوت اصلي بين مديريت، از آن دسته باورها و ارزش هاي اجتماعي تأثير مي پذيرد كه معمولا در مقوله مديريت به آن فرهنگ گفته مي شود. بنابراين طبقه بندي واحد مطلقي كه در همه مكان ها و زمان ها و در تمامي جوامع و سطوح،قابليت كاربرد داشته باشد وجود ندارد و حداقل طبقه بندي ها بايد از فرهنگ جامعه تبعيت كرده و با آن مناسبت داشته و سازگار گردند.(16)

 

مراحل موجود در مديريت استراتژيك

 

1-  تحليل محيطي

روند مديريت استراتژيك، با تحليل محيطي يا به عبارتي فرايند نظارت بر محيط سازمان به منظور شناسايي تهديدات و فرصتهاي جاري و آتي آغاز مي شود. در چنين بستري محيط سازمان تمام عوامل دروني و بيروني را كه به پيشرفت در جهت دستيابي به اهداف سازمان تأثير دارند در بر مي گيرد. مديران بايد هدف تحليل محيطي را دريافته، سطوح مختلف محيط سازماني را كه وجود دارند تشخيص دهند و دستور العمل توصيه شده براي اجراي تحليل محيطي را درك كنند.

 

2-  تعيين جهت گيري سازماني

دومين مرحله روند مديريت استراتژيك، تعيين جهت گيري سازماني يا تعيين نيروي جلوبرنده سازمان است. دو شاخص عمده در جهت گيري سازماني وجود دارد: مأموريت سازمان و اهداف سازمان. مأموريت سازمان عبارت است از هدفي كه علت وجودي سازمان محسوب مي شود و اهداف سازمان عبارتند از مقاصدي كه سازمان انتخاب كرده است.

پس از آنكه مديريت يك تحليل محيطي را به منظور مشخص كردن نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهديدات سازمان انجام داد قادر خواهد بود جهت گيري سازماني خود را بهتر تعيين نمايد، آن را مورد تأكيد مجدد قرار دهد يا آن را اصلاح كند. به هر حال به منظور تعيين جهت گيري سازماني به نحوي مناسب، مدير بايد بداند كه مفاد مأموريت سازمان در برگيرنده ي چه چيزي است، ماهيت اهداف سازمان را درك نمايد و فرايند مؤثر و كارآمدي را براي تعيين جهت گيري سازماني اتخاذ نمايد.

بيشتر مديران براي برخورداري از جهت گيري سازماني كه به روشني توسط مأموريت سازمان تعريف شده باشد ارزش زيادي قايل هستند.

 

3-  تدوين استراتژي

سومين مرحله از روند مديريت استراتژيك، تدوين استراتژي است. استراتژي عبارت است از دستور كاري كه هدف از آن تضمين اين مسأله است كه سازمان به اهداف خود نايل مي شود. بنابراين تدوين استراتژي، طراحي و اتخاذ استراتژيهايي است كه منجر به دستيابي به اهداف سازمان مي شوند. تأكيد اصلي استراتژي سازماني، نحوه ي رويارويي هر چه بهتر را رقباست. هنگامي كه محيط مورد تحليل واقع گردد و جهت گيري سازماني تصريح شود مدير قادر خواهد بود در تلاشي آگاهانه، راهكارهاي جايگزين را براي تضمين موفقيت سازمان طراحي كند.

مديران بايد براي تدوين صحيح استراتژي سازماني نسبت به رويكردهاي مختلف در زمينه ي تدوين استراتژي نظير تحليل انتقادي مسأله، تحليل نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهديدات (SWOT) ، ماتريس سهم رشد را كاملاً درك كنند.

 

4-  اجراي استراتژي سازماني

چهارمين مرحله روند مديريت استراتژيك، اجراي استراتژي سازماني است. اين مرحله شامل به اجرا درآوردن استراتژيهايي است كه به طور منطقي توسعه يافته اند و از مراحل پيشين روند مديريت استراتژيك پديد آمده اند. بدون اجراي مؤثر استراتژي، سازمانها قادر نخواهند بود كه از مزاياي اجراي تحليل سازماني، تعيين جهت گيري سازماني و تدوين استراتژي سازمان نفعي برند.

به منظور اجراي موفقيت آميز استراتژي سازماني، مديران بايد فكر روشني نسبت به پرسشهاي زير داشته باشند:

چه ميزان تغيير در درون سازمان به هنگام اجراي يك استراتژي جديد ضروري است؟

مهمترين شيوه ي مواجه شدن با فرهنگ سازماني به منظور حصول اطمينان از اينكه استراتژي واقعاً به سهولت اجرا خواهد شد چيست؟

اجراي استراتژي و انواع ساختارهاي سازماني چگونه به هم مرتبط اند؟

چه مهارتهايي براي مديران كه اميدوارند استراتژي سازماني را به گونه اي موفقيت آميز اجرا كنند ضروري است؟

و يك مدير از چه رويكردهاي اجرايي متفاوتي مي تواند پيروي كند؟

كنترل استراتژيك، نوعي كنترل سازماني ويژه است كه به نظارت برروند مديريت استراتژيك و ارزيابي آن مي پردازد، به گونه اي كه بتوان آن را بهبود بخشيد و عملكرد آن را تضمين كرد.

 

5-  كنترل استراتژيك

كنترل استراتژيك، نوعي كنترل سازماني ويژه است كه به نظارت برروند مديريت استراتژيك و ارزيابي آن مي پردازد، به گونه اي كه بتوان آن را بهبود بخشيد و عملكرد آن را تضمين كرد. براي اجراي موفقيت آميز كار كنترل استراتژيك، مديران بايد روند كنترل استراتژيك و نقشي را كه حسابرسي استراتژيك  (يعني ارزيابي محيط سازماني) معمولاً در آن ايفا مي كند درك كنند. به علاوه، مديران بايد از پيچيدگي سيستم هاي اطلاع رساني مديريت و اينكه چگونه اين سيستم ها مي توانند روند كنترل استراتژيك را كامل كنند، آگاهي داشته باشند. كيفيت روند مديريت استراتژيك در درون هر سازمان به اطلاعاتي بستگي دارد كه اين روند مبتني بر آن است.(17)

بسترهاي اجراي مديريت استراتژيك

بسترهاي كارآمدي كه مديران بنا نهاده اند بدون اجراي منظم و برنامه ريزي شده عملاً بي فايده است. جهت اجراي موفقيت آميز استراتژيها به چهار مهارت بنيادين ذيل نياز است:

الف) مهارت تعامل (9)

عبارتست از توانايي اداره كردن افراد طي اجراي استراتژي با تأكيد برگفتگو براي يافتن بهترين روش به اجرا درآوردن استراتژي است.

ب) مهارت تخصيص (10)

عبارتست از توانايي  تهيه و تدارك منابع سازماني ضروري براي اجراي يك استراتژي.

ج) مهارت نظارت (11)

عبارتست از توانايي استفاده از اطلاعات براي مشخص كردن اين امر كه آيا مانعي بر سر اجراي استراتژي بوجود آمده است يا خير. مجريان استراتژيها در صورتي موفق مي شوند كه سيستمهاي بازخود اطلاعاتي بوجود آورند و پيوسته از وضعيت اجراي استراتژي ها گزارش بگيرند.

د) مهارت سازمانده (12)

عبارتست از توانايي ايجاد يك شبكه از افراد در سرتاسر سازمان كه مي توانند به هنگام بروز مشكلات در اجراي استراتژي به حل آن مشكل كمك كنند مجريان موفق اين شبكه را طوري طراحي مي كنند تا افرادي را كه در بر مي گيرند بتوانند از عهده انواع خاصي از مشكلات قابل پيش بيني برآيند.{18}

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 17:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مراحل منطقی حل مسئله

بازديد: 609

 

بسمه تعالي

 

 

موضوع تحقيق:

 

تصميم گيري با كمك مراحل منطقي حل مسئله

 

زير نظر استاد محترم:

جناب آقاي فقيه

 

گردآورنده:

طاهره نصراله زاده

 

 

 

مقدمه

 

مراحل منطقي حل مسئله

 

1-  شناسائي وضعيت

2-  ايجاد بديل

3-  ارزيابي و انتخاب

4-  اجراء و پيشگيري

براي حل مشكلات در سازمان از روش منطقي حل مسئله استفاده مي كنيم در مرحله (1) اهميت و تعريفي از مسئله بوجود آورده و به اهميت مسئله پي برد سپس تعريف و تشخيص مسئله بعد انتخاب بهترين راه حل و بعد از آن ارزيابي مسئله و بهترين راه حل را انتخاب كرده و به حل مسئله مي پردازيم.

نرسيدن به موقع گواهي هاي آموزشي دعوت نامه ها به صاحبان است مي باشد مرحله تشخيص مسئله مي باشد و به دنبال دليل آن در سازمان مي گرديم احتمال مي دهيم به دليل كمبود نيروي كار است زيرا تنها چيزي است كه هميشه همكاران از آن شكايت مي كنند و به مدير در مورد حل اين مسئله شكايت مي كنند هميشه اين گواهي ها در سازمان يا آماده نيست يا دير آماده مي شود ولي بايد اين گواهي حتما به صاحبانش در همان دوره مي رسيد ولي اين امكان فراهم نبوده به خاطر اينكه ارباب رجوعها در مورد اين مسئله هميشه شكايت مي كند و بيان مي كردند كه چرا اينقدر براي گواهي بايد معطل شويم از مسئله تعريفي به وجود آورده و سپس وارد مرحله انتخاب بهترين راه حل و پيدا كردن بهترين راه حل تصميم گيري مسئله را  حل كند پس در ابتدا به مسئله كمبود نيروي كار توجه مي كند بعد از اين كه نيروي كار را افزايش مي دهد متوجه مي شود هنوز كار تايپ و تاييد و اصلاح نامه و گواهي ها تمام نشده و دو مرتبه از مسئله تعريفها ديگر ارائه مي دهد و به ارزيابي ساعتهاي كاري مي پردازند ولي مجدد متوجه مي شود به كاري اساسي تر نيازمند است و آن اينكه از Tecnology  استفاده كند زيرا روابط از غير رسمي هم جلوگيري مي كند نرم افزار جديد براي ثبت و تاثير و قرار گرفتن تائيد ها ؛ گواهي ها (نامه) شبكه استفاده مي كند و از نيروي كار جديد مي خواهد به جاي استفاده از روش قديمي از اين نرم افزار استفاده كنند گواهي ها را وارد شبكه كنند و از مهندسان و برنامه نويسان سازمان مي خواهد كه شبكه را زير نظر قرار بدهند و نتيجه كار را ارائه دهند سپس متوجه مي شوند هنوز بهترين راه كار را نتوانستند پيدا كنند به دليل اينكه اين سيستم مربوط به سازمان مركزي است و خرده سيستمها و زيرگروههاي سازمان اين نرم انفزار را ندارند بنابراين تصميم مي گيرند به زير گروههاي اين نرم افزار ارائه شود آنها هم اين نرم افزار را براي تائيد تايپ گواهي هاي  دوره آموزشي مورد استفاده قرار بدهند سپس مدير از كارمندان مي خواهد كه هر روز علاوه بر ساعتهاي كاري خود 2 ساعت اضافه در سازمان بمانند و كار گواهي ها را تمام كنند تا بتوانند گواهي هاي دوره هاي قبلي را تمام كرده و به گواهي هاي دوره هاي جديد برسند و به بهترين انتخاب مدير سازمان در شركت مهمترين مسئله عدم حضور به موقع كارمندان در سازمان بود دليل اينكه ارباب رجوع ها هر روز صبح زود در محل سازمان حاضر مي شوند تا بتوانند به موقع به كار خود رسيدگي كنند و سپس به كارهاي ديگر خود در ساعتهاي ديگر روز برسند اما كارمندان كه دير در محل اداره حاضر مي شوند عاملي براي بهم ريختگي كار و عقب افتادن كار سازمان و معطلي زياد ارباب رجوع ها مي شوند در نتيجه مدير سازمان تنها راه حل را اين مي داند كه از كارمندان بخواهد هر روز راس ساعت 7 در محل سازمان حاضر شوند و به كار ارباب رجوع ها رسيدگي كنند و در ساعت 2 محل سازمان را ترك كنند اين تصميم گيري باعث تغيير رويه ي كارهاي سازمان مي شود زيرا قبلا در ساعت 45/6 شروع كار داشتند تا 5/1 و اين عاملي براي بهم ريختگي كار و از بين رفتن انجام كار مي شد پس مدير بهترين راه را تغيير ساعت كاري اعضاي سازمان مي داند و بهترين راه كار را شروع ديرتر كار مي داند زيرا كارمندان سرويس نداشتند و مدير مطمئن است كه هيچ كدام قبل از 7 نمي توانند در سازمان حاضر شوند در نتيجه اجراي اين روش بهترين راه براي حل مشكل سازمان و ارباب رجوعها شد.

 

تصميم گيري در مورد مسئله سوم در مورد تصميم هايي است كه مدير يك شركت بازاريابي براي حل مسئله فروش خود دارد ارائه مي شود اعضاي يك سازمان متوجه مي شوند شركت هر سال هر دوره نسبت به دوره قبلي فروش كمتر پيدا مي كند و رقبا كاملا دارند بازار ها را احاطه مي كنند بهترين منظور مدير تصميم به كمك گرفتن از بازاريابهاي مختلف و مشاوران مختلف استفاده كنند و همه ي انها براي حل مسئله نظارت ويژه خود را دارند مدير تصميم مي گيرد تمام تصميم ها را از آنها كسب كرده سپس اين تصميم ها را طي جلسه اي با اعضاي خود بيان نمايد سپس براي حل مسئله خود بهترين راه حل را انتخاب كند و بهترين دليل را تشخيص دهد براي حل مشكل يكي از مسئولان بازاريابي دليل اوليه را كمبود استفاده از Adv تبليغات مي داند و بيان مي كند بهترين كار اين است كه از كار ويزيت Bilbord و تبليغات تلوزيوني شروع كند مشاور دوم كه مدير با او صحبت مي كرد بيان مي كند بهترين راه حل اين است كه كالا را با بسته بندي جديد وارد بازار كنيد و مشاور بعد بيان مي كند بهتر است مسئولان فروش با روحيه بهتر با تغيير دكوراسيون و فضاي جديد با مشتري مواجه شوند و مدير تصميم مي گيرد در جلسه اين راه حل ها را بيان كند طي جلسه افراد به اين نتيجه مي رسند كه بهتر است ابتدا تغييري در شكل ظاهري بسته بندي كالا ايجاد كند سپس طي آگهي هاي تلوزيوني و تبليغات جديد بازار را به شكل جديد با كالاي خود آشنا كند سپس از مسئولان فروش جديد هم در سازمان استفاده كنند افراد جوان تر را بياوريم براي فروش و افراد مسن تر كه داراي تجربه هستند بر كار جوان ها نظارت كنند سپس فضاي دروني سازمان تغييرات اندكي داشته باشد تا علاوه بر تغييرات قبلي تغييرات جديد بتواند روي مشتري اثر بگذارد در نتيجه بهترين تصميمها را توانسته بودند براي حل مشكل ارائه بدهند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 17:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

مقاله و ترجمه رایگان سرقت هویت

بازديد: 335

Identity Theft:

 What it is and what you can do about it

Every year, thousands of people are victims of identity theft.

While recent developments in telecommunications and computer processing make it easier for companies and consumers to reach each other, they can also scatter your personal information more widely, making life easier for criminals.

Identity theft is the unauthorized collection and use of your personal information, usually for criminal purposes.

Your name, date of birth, address, credit card, Social Insurance Number (SIN) and other personal identification numbers can be used to open credit card and bank accounts, redirect mail, establish cellular phone service, rent vehicles, equipment, or accommodation, and even secure employment.

If this happens, you could be left with the bills, charges, bad cheques, and taxes.

How to fight identity theft

Minimize the risk. Be careful about sharing personal information or letting it circulate freely.

When you are asked to provide personal information, ask how it will be used, why it is needed, who will be sharing it and how it will be safeguarded.

Give out no more than the minimum, and carry the least possible with you.

Be particularly careful about your SIN; it is an important key to your identity, especially in credit reports and computer databases.

Don't give your credit card number on the telephone, by electronic mail, or to a voice mailbox, unless you know the person with whom you're communicating or you initiated the communication yourself, and you know that the communication channel is secure.

Take advantage of technologies that enhance your security and privacy when you use the Internet, such as digital signatures, data encryption, and "anonym zing" services.

Pay attention to your billing cycle. If credit card or utility bills fail to arrive, contact the companies to ensure that they have not been illicitly redirected.

Notify creditors immediately if your identification or credit cards are lost or stolen.

Access your credit report from a credit reporting agency once a year to ensure it's accurate and doesn't include debts or activities you haven't authorized or incurred.

Ask that your accounts require passwords before any inquiries or changes can be made, whenever possible.

Choose difficult passwords — not your mother's maiden name. Memories them, change them often. Don't write them down and leave them in your wallet, or some equally obvious place.

Key in personal identification numbers privately when you use direct purchase terminals, bank machines, or telephones.

Find out if your cardholder agreement offers protection from credit card fraud; you may be able to avoid taking on the identity thief's debts.

Be careful what you throw out. Burn or shred personal financial information such as statements, credit card offers, receipts, insurance forms, etc. Insist that businesses you deal with do the same.

 

 

 

 

 

 

 

 


بسمه تعالی

ترجمه مقاله سرقت هویت

سرقت هویت چیست ؟ در باره آن چه می دانید ؟

هر ساله هزاران نفر از مردم قربانی سرقت هویت میشوند .با توسعه ارتباطات از راه دور و پردازشگرهای کامپیوتری برای شرکت ها و مشتریان دسترسی به یکدیگر آسان شده است به همین دلیل اطلاعات شخصی افراد به صورت وسیعی پراکنده می شود و این کار جنایتکاران را آسان می کند

سرقت هویت استفاده بدون اجازه از اطلاعات شخصی شما می باشد که معمولا با قصد جنایتکارانه صورت میگیرد . نام-  تاریخ تولد آدرس کارت اعتباری شماره بیمه و دیگر شماره های شناسایی شما می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد . این سوء استفاده می تواند شامل باز کردن حساب کارت اعتباری شماره حساب بانکی اجاره وسیله نقلیه اجاره تجهیزات و یا دریافت وام و حتی استخدام با هویت شما باشد . چنانچه یکی از این اتفاق ها برای شما رخ دهد شما بایستی هزینه زیادی پرداخت کنید یا مالیات سنگینی بپردازید .

چگونه با سرقت هویت بجنگیم ؟

به حداقل رساندن ریسک ٬ مراقبت از عمومی شدن اطلاعات شخصی است . وقتی شما تقاضای دریافت اطلاعات هویتی می کنید چگونه این تقاضا را مطرح می نمایید . چرا این اطلاعات مورد نیاز است . چه کسی آنرا در اختیار عموم قرار خواهد داد و چگونه از آن حراست کنیم  .

همیشه بیشتر از حداقل های مورد نیاز را با خود حمل نکنید . خصوصا  مراقبت از امضاء الکترونیک زیرا که آن مهمترین کلید هویت شماست مخصوصا این امضا برای کارت اعتباری و اطلاعات موجود در کامپیوتر شما . هیچگاه شماره کارت اعتباری خود را از طریق تلفن ایمیل و یا ایمیل صوتی اعلام نکنید مگر آنکه مطمئن باشید که از طریق یک سیستم مطمئن ارتباط برقرار نموده اید و کسی را که با آن ارتباط دارید کاملا می شناسید . 

از بهترین تکنولوژی های موجود جهت پوشش و مخفی نگه داشتن مسائل ایمنی و در ارتباطات اینترنتی  استفاده نمائید .

به سیکل حسابهای مالی خود دقت کنید . چنانچه متوجه تغیر غیر عادی در آن شدید با سیستم های امنیتی تماس حاصل نمائید تا مطمئن شوید که با حساب شما بر خلاف مقررات رفتار نشده است  .

چنانچه کارت اعتباری شما گم شد یا کسی آن را به سرقت برد سریعا به بانک  خود اطلاع دهید .

سالانه یک گزارش از طریق گزارشگر بانک خود در خصوص حساب خود گرفته که مطمئن شوید بدون اجازه شما کاری صورت نگرفته است و شما بدهکار نمی باشید .

تقاضا نمائید که دسترسی به حساب شما با کلمه عبور امکان پذیر باشد و از کلمات عبور مشکل استفاده نمائید . از کلمات نام والدین و شهرت استفاده نکنید . و اغلب آنرا تغییر دهید .  آنرا در کیف پول یا هر جای دیگر که در معرض دید می باشد قرار ندهید .

شماره هویتی خود را هنگام استفاده از تلفن ماشینهای خود پرداز بانک و دیگر ترمینال های دسترسی به اطلاعات ٬ مخفی نگه دارید .و در مورد برگه هایی که دور می اندازید مراقب باشید آنها را بسوزانید و یا تکه تکه نمائید.

با توجه به تحقیقات به عمل آمده و بررسی و شناخت سرقت هویت و روشهای مبارزه با آن مطالب زیر را بایستی در جهت جلوگیری از سرقت هویت و به حداقل رساندن ضرر آن بایستی انجام داد .

چنانچه شما قربانی سرقت هویت شدید گزارش جنایت انجام شده را سریعا به پلیس اطلاع دهید و از گزارش پلیس یک کپی تهیه نمائید تا بتوانید جهت ارائه به سازمان و یا تشکیلاتی که بعدا ممکن است با آنها سر و کار داشته باشید استفاده نمائید .

برای بی اثر کردن خطرات بیشتر از ترمیم حساب خود پرهیز نمائید و حساب قبلی خود را لغو نموده و حساب جدید باز نمائید .

هر سه ماه یکبار حساب خود را چک نمائید که مجددا مورد سرقت قرار نگرفته باشد. دسترسی به حساب خود را فقط از طریق کلمه عبور میسر سازید و کارت تلفن و کارت خودپرداز خود را با کلمه عبور جدید عوض نمائید .

 

سرقت هویت

در بانکداری نوین

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 11:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره تجارت در اينترنت بدون هيچ سرمايه اي

بازديد: 377

تجارت در اينترنت بدون هيچ سرمايه اي

اگر مي خواهيد در ماه درآمدي بين 100 تا 600 هزار تومان داشته باشيد با ما همراه شويد!

(كه نسبت به فعاليت شما افزايش يا كاهش مي يابد)

 

از هنگامي كه پديده اينترنت به وجود آمد و در پي آن تجارت الكترونيك بنيان گذاري شد پديده بازرگاني و ويزيتوري نيز گسترش روز افزوني پيدا نمود. به اين دليل هر خريد و فروشي نياز به مشتري دارد.

يكي از اولين راه هايي كه استفاده گرديد ايجاد سايتهاي ليست بود و بعد با به وجود آمدن موتورهاي جستجوگر استفاده از آنها براي يافتن سايتهاي مورد نظر افزايش يافت. اما بهترين راهي كه از ابتدا وجود داشته استفاده از تبليغات براي جلب مشتري مي باشد.

به اين ترتيب برنامه هاي سود آور (Affiliate Programs or Partner Programs) گسترش روز افزوني پيدا كردند كه اساس تمام برنامه هاي ويزيتوري امروز همانند آنها مي باشد. اساس كار اينگونه است كه طراح وب يا Webmaster با قرار دادن Link هايي در سايت خود در صدي از فروش حاصل را بدست مي آورد.

در سال 2000 اولين سايتهاي تبليغات از طريق E-mail در اينترنت به طور جدي و فراگير كار خود را شروع كردند.

روش عملكرد اين سايتها بسيار ساده است. اين سايتها در واقع برنامه هايي هستند كه به اعضاي خود به طور خودكار روزانه چندين ايميل مي فرستند و اعضاي آنها به لينك هايي كه در اين ايميل ها وجود دارد مراجعه مي كنند. در هنگام باز شدن اين صفحات در بالاي صفحه به دو حالت يا با شمارش معكوس يا با نوشتن اينكه چند ثانيه بايد در اين سايت باشيد تا مقدار پول تايين شده براي اين صفحه به حساب شما واريز شود مشخص مي گردد و به اين ترتيب مقداري پول نصيب اعضاي اين سايتها مي شود.

شايد اين سوال هم براي شما پيش آيد كه چرا اين سايتها به ما به خاطر ديدن اين سايتها پول پرداخت مي كنند‌؟

در جواب اين پرسش بايد گفت كه اين سايتها و شركتها به نوعي كار تبليغاتي انجام مي دهند و هيچ مبلغي را خودشان پرداخت نمي كنند. و در واقع اين مبلغ را كساني كه سايت و محصولات خود را تبليغ مي كنند مي پردازند و خود اين سايت ها و شركت هاي تبليغاتي نيز مبلغي از اين تبليغات سود مي برند.

براي روشن شدن بهتر موضوع مثالي ميزنيم :

يك شركت توليدي براي اينكه بتواند محصول توليدي خود را به فروش برساند به اين شركتهاي تبليغاتي مراجعه مي كند و قرار دادي به اين صورت با هم مي بندند. بر اين اساس كه مثلا شركت تبليغاتي براي سايت اين شركت به ازاي هر 40 بازديد كننده كه پيدا كند شركت توليدي بايد 100 سنت بپردازد. پس از بسته شدن قرار داد اين شركت تبليغاتي به بازديد كننده‏هاي خود اين پيشنهاد را مي كند كه براي بازديد از اين سايت به هر شخص 2 سنت مي دهد. و به ازاي هر 40 نفري كه به آن سايت مي فرستد 20 سنت از 100 سنت باقي مي ماند كه در اينجا هر 3 سود مي برند.

اما امروزه هرفردي چه داراي وب سايت باشد چه نباشد مي تواند به كسب درآمد از طريق اينترنت نائل گردد و تنها امكاناتي كه براي اين امر نياز دارد عبارتند از :

1- داشتن يك ايميل جهت دريافت ايميلهاي ارسالي از سايتهاي تبليغاتي (كه مي توانيد از سايت Yahoo استفاده كنيد.

2- داشتن يك حساب اينترنتي (توضيحات كامل در سايتي كه در پايان به آن اشاره شده موجود است)

3- ثبت نام در تعدادي سايت (توضيحات كامل در سايتي كه در پايان به آن اشاره شده موجود است)

4- صرف زمان 60-30 دقيقه در هر 2 يا 3 روز.

براي كسب اطلاعات بيشتر و

ثبت نام در سايتهاي تبليغاتي مي توانيد از سايت

WWW. Tejarat.net.ms

استفاده كنيد.

منتظر شماره دوم اين اطلاعيه كه در مورد سرمايه گذاري در اينترنت مي باشد باشيد.

طراحي سپرده‏هاي جديد در
 بانكداري بدون ربا 

 

 

چكيده

امروزه، صنعت بانكداري با تجهيز پس اندازها و هدايت آن ها به سمت فعاليت هاي مولد اقتصادي، نقش مهمي در اقتصاد جوامع ايفا مي كند و اين مهم، زماني رخ مي دهد كه نظام بانكي، ابزارهاي مشروع و كارآمدي براي تشويق صاحبان وجوه مازاد به سپرده گذاري در بانك را داشته باشد. پس از تغيير قانون عمليات بانكي و اجراي بانكداري بدون ربا در ايران يكي از اشكالات مطرح در قانون جديد عدم جامعيت انواع سپرده ها با روحيات و اهداف صاحبان پس‏انداز است. در اين مقاله با بررسي انگيزه‏هاي مردم و  موسسات براي سپرده گذاري و تحليل انواع سپرده هاي بانكداري سنتي (ربوي) و بانكداري بدون رباي ايران، متناسب با انگيزه‏ها و روحيات صاحبان وجوه، سپرده هاي  ذيل ارائه مي شود.

1.     سپرده جاري؛

2.     سپرده قرض الحسنه؛

3.     سپرده پس انداز؛

4.     سپرده سرمايه گذاري با سود ثابت؛

5. سپرده سرمايه گذاري با سود متغير.

هيچ يك از اين سپرده ها كه براساس عقود قرض بدون بهره قرض‏الحسنه و وكالت طراحي شده اند، مشكل ربا را ندارد و تمام آنها در نظام بانكداري بدون ربا قابل استفاده‏اند.

مقدمه

امروزه بانكداري يكي از مهمترين بخشهاي اقتصادي به شمار مي آيد. بانكها با سازماندهي و هدايت دريافت ها و پرداخت ها امر مبادلات تجاري و بازرگاني را تسهيل كرده باعث گسترش بازارها و رشد و شكوفايي اقتصاد مي شوند. از طرف ديگر با تجهيز پس اندازهاي ريز و درشت و هدايت آنها به سمت بنگاه هاي توليدي و تجاري اولا سرمايه هاي راكد و احيانا مخرب اقتصادي را به عوامل مولد تبديل مي كنند و ثانيا عوامل ديگر توليد را كه به جهت نبود سرمايه بيكار بودند يا با بهره وري پاييني كار مي كردند به سمت اشتغال كامل با بهره وري بالا سوق مي دهند و سرانجام بانكها كه يكي از عوامل مهم سياستهاي پولي، و مجرياني براي تصميمهاي اقتصادي بانكهاي مركزي هستند، با قبض و بسط اعتبارات بانكي و هدايت وجوه از بخشي به بخش ديگر، گذشته از تثبيت اقتصاد در سطح كلان به تنظيم بخش هاي اقتصادي نيز مي پردازند.

روشن است كه آثار و نتايج پيشين هنگامي بر نظام بانكي و صنعت بانكداري مرتبت است كه نظام بانكي در بخش هاي اساسي تجهيز منابع اعطاي تسهيلات، ارائه خدمات حساب جاري، و تنظيم سياست هاي پولي و بانكي، به صورت جامع، منطقي، كارآمد و پويا عمل كند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير نظام بانكي يكي از اشكالاتي كه درباره بانكداري بدون رباي جمهوري اسلامي ايران مطرح مي كنند، عدم جامعيت و ناكارآمدي بخش تجهيز منابع نظام بانكي است. در اين مقاله نخست با مطالعه انگيزه‏ها و روحيات سپرده‏گذاران نشان مي دهيم كه نظام جامع به لحاظ منطقي چه نوع حسابهاي بانكي بايد داشته باشد و در بخش دوم، برخورد بانكداري سنتي را با اين مساله، و در بخش سوم حساب هاي بانكداري بدون رباي ايران را از جهت جامعيت و كارآمدي بررسي مي كنيم و در بخش نهايي با ارائه الگوي پيشنهادي سپرده هاي جديدي را مي شناسيم.

اهداف و انگيزه هاي سپرده گذاري

امروزه مردم و موسسات حقيقي و حقوقي با اهداف و  انگيزه هاي گوناگوني در بانكها سپرده گذاري مي كنند. موفق ترين نظام بانكي آن است كه متناسب با اين انگيزه ها بتواند حسابهاي بانكي را طراحي كند. به طور معمول، انگيزه هاي ذيل براي صاحبان سپرده مطرح است.

1. حفظ و نگهداري وجوه مازاد: برخي از مردم يا موسسات وجوه مازاد بر مصرف‏هاي خود را در بانك ها سپرده گذاري مي كنند تا در محل امن و مطمئني حفظ شود و در مصارف اتي و غير مترقبه از آنها استفاده كنند.

2. تسهيل در مبادلات پولي از طريق خدمات بانكي‌: امروزه بانك ها با ارائه خدمات گوناگوني چون خدمات حساب جاري، حساب در گردش و ، ابزارهاي فعال سريع و مطمئن براي نقل و انتقال وجوه از حساب شخصي به شخصي ديگر، و مكاني به مكاني ديگر هستند و اسناد بانكي در اختلافهاي حقوقي، مدرك مهم به شمار مي آيد. براين اساس مردم و موسسات ترجيح مي دهند مبادلات پولي خود را از طريق حسابهاي بانكي انجام دهند و براي اين منظور، به سپرده گذاري اقدام مي كنند.

3. كسب درآمد: گروهي از مردم و موسسات داراي سرمايه نقدي مازاد بوده خود توان يا علاقه سرمايه گذاري مستقيم را ندارند و ترجيح مي دهند پول خود را در بانك سپرده‏گذاري كنند و بانك به آنان سودي بپردازد.

4. مشاركت در ثواب معنوي اعطاي قرض‏الحسنه : برخي از مردم به ويژه مسلمانان در سايه تشويق هاي ديني بر امر خير اعطاي قرض‏الحسنه دوست دارند بخشي از اموالشان را به اين امر مقدس و پسنديده اختصاص دهند؛ اما چون توان يا علاقه ندارند كه خودشان به طور مستقيم با متقاضيان قرض الحسنه ارتباط داشته باشند، ترجيح مي دهند اين مهم را از طريق موسسات معتبري چون بانك انجام دهند.

5. كمك به عمران و آباداني كشور: از آنجا كه سرمايه هاي گردآمده در بانك به دست سرمايه گذاران مولد مي رسد و در راه عمران و آباداني كشور به كار مي افتد، اغلب مردم ترجيح مي دهند وجوه مازاد بر نياز مصرفي يا سرمايه گذاري خود را در اختيار بانك بگذارند تا از طريق دستان توانمند به جريان افتد و زمينه رشد و توسعه كشور فراهم آيد.

توجه به اين نكته ضرورت دارد كه اهداف و انگيزه هاي پيشين در برابر هم نبوده با هم منافاتي ندارند؛ بنابراين، سپرده گذار ممكن است چند هدف از اهداف پيشگفته را همزمان داشته باشد، البته با توجه به آموزنده هاي اسلام و تحريم ربا، اگر كسي قصد مشاركت در ثواب معنوي قرض الحسنه را دارد نمي تواند قصد كسب درآمد وسود داشته باشد.

روحيات سپرده گذاران

آن گروه از سپرده گذاران بانكي كه يگانه هدف يا يكي از اهدافشان كسب درآمد و سود از طريق سپرده گذاري است، از جهت روحيات و روان شناختي به سه گروه تقسيم مي‏شوند.

1. افراد ريسك پذير: گروهي از مردم از جهت روان شناختي، درباره دگرگوني هاي آينده حساسيت بسياري نداشته گاه علاقه مند به تحول و ريسك پذيرند. اين گروه ترجيح مي دهند سرمايه هايشان در زمينه هايي كه سود و درآمد انتظاري بالايي دارد، سرمايه گذاري شود؛ گرچه با ريسك و مخاطراتي همراه باشد.

2. افراد متعارف: گروهي از مردم فقط در حد متعارف ريسك و مخاطره را تحمل مي كنند و هر وقت اندازه ريسك از آن بالاتر رود، اقدام نمي كنند؛ هر چند سود انتظاري بالاتر باشد.

3. افراد ريسك گريز: گروهي از مردم از ريسك و مخاطره گريزان بوده ترجيح مي دهند درآمد ثابت و معيني داشته باشند، گرچه آن درآمد پايين باشد.

روشن است كه تقسيم بندي پيشين به معناي خطكشي نيست؛ بلكه بيانگر گروه بندي نوعي است. يعني اگر توزيع افراد جامعه را از جهت حداكثر پذيرش ريسك به طور آماري مطالعه كنيم به توزيعي طبيعي نزديك مي شويم، براي مثال اگر حد ريسك عقلايي را شصت درصد بدانيم، 25 درصد مردم ريسك گريز، 25 درصد ريسك پذير، و 50 درصد متعارف خواهند بود.

رابطه بين پذيرش ريسك و سطح درآمد

به طور معمول افراد بسياري در آن گروه از فعاليتهاي اقتصادي كه وضعيت تثبيت شده و روشني دارند، سرمايه گذاري مي كنند، در نتيجه توليد در آن انبوه، و فعاليت رقابتي تر مي شود و به سبب آن، سود كاهش مي يابد. در مقابل، فعاليتهايي كه با يك سري ريسك و مخاطرات همراه است، مثل فعاليتهاي نو و ابتكاري به جهت عدم حضور توليد كنندگان بسيار، به بازار انحصار شبيه بوده، سود انتظاري بيشتري دارند و به تناسب همين منطق نوعي رابطه مستقيم تجربي و رواني بين ريسك پذيري و انتظار سود هست؛ يعني هر چه شخص دنبال سود بيشتر باشد بايد به پذيرش مخاطرات بيشتري تن دهد؛ بنابراين نظام بانكي جامع بايد با طراحي انواع سپرده هاي بانكي هم بتواند به نياز كساني كه در پي ذخيره سازي نقل و انتقال وجوه و مشاركت در ثواب معنوي و مشاركت در عمران و آباداني هستند، پاسخ دهد و هم نياز كساني را كه همراه برخي از اهداف مذكور قصد كسب سود و درآمد دارند (آن هم با روحيات گوناگون از جهت پذيرش ريسك) برآورد .

انواع سپرده در بانكداري سنتي

امروزه سپرده هاي بانكي در بانكداري سنتي تنوع فراواني يافته است. اما در يك تقسيم بندي كلي به سه دسته تقسيم مي شوند.

1. سپرده هاي ديداري

سپرده ديداري يا جاري به سپرده اي گفته مي شود كه بانك متعهد مي شود به محض تقاضاي صاحب آن وجه سپرده شده را باز گرداند. ويژگي عمده سپرده ديداري اين است كه به مراجعه مستقيم صاحب سپرده نيازي نيست، بلكه وي مي تواند به وسيله حواله (چك) وجه مورد نظر را به ديگري منتقل كند و به همين جهت اين نوع سپرده از اقلام حجم پول جامعه به شمار مي آيد.

سپرده هاي ديداري به طور معمول جنبه موقتي داشته، از آن، اغلب براي تسهيل در مبادلات بازرگاني داخلي يا خارجي استفاده مي شود. در بيش تر كشورها بانك ها به اين سپرده بهره اي نمي پردازند، بدين سبب جزو ارزان ترين منابع مالي به شمار مي آيند. به همين جهت است كه بانك ها، با ارائه خدمات حساب جاري به صورت رايگان و گسترش شعبه هاي بانكي، براي جذب هر چه بيشتر اين نوع سپرده ها مي كوشند.

2. سپرده هاي پس انداز

سپرده پس انداز به سپرده اي گفته مي شود كه براساس توافق بين بانك و مشتري در اختيار بانك قرار گرفته، هنگام مطالبه، به وي برگردانده مي شود. اين سپرده قابليت نقل و انتقال به شخص ثالث را ندارد استفاده از آن فقط به وسيله صاحب سپرده امكان پذير است. به همين جهت در مقايسه با سپرده هاي ديداري درجه نقدينگي پايين تري دارد و جزو حجم پول به شمار نمي آيد. اين نوع سپرده ها به طور عمده از طرف اشخاص حقيقي و خانوارها به طور موقت و با هدف نگهداري پول براي هزينه هاي احتياطي يا خريد كالاهاي با دوام تشكيل مي شود.

بانكها براي تشويق مردم به اين نوع حساب ها بهره مي پردازند؛ هر چند ميزان آن در مقايسه با بهره هاي حساب هاي مدت دار و بهره هاي دريافتي بانك ها از ناحيه وام و اعتبارات بسيار اندك است.

در برخي از كشورها مانند آمريكا سپرده هاي پس انداز نيز جزو سپرده هاي مدت دار شمرده مي شود. زيرا بانك ها به طور قانوني حق دارند استرداد اين نوع سپرده ها را به مدت حداكثر 30 روز از تاريخ دريافت تقاضاي مشتري، به تعويق اندازند، البته بانك ها كمتر از اين حق قانوني خود استفاده مي كنند.(1)

3. سپرده هاي مدت دار

سپرده ثابت يا مدت دار، وجوهي است كه اشخاص يا موسسات حقوقي با انگيزه كسب درآمد به بانك مي سپارند و اين سپرده گذاري در حقيقت قرار دادي بين بانك و مشتري است كه براساس آن، مشتري مبلغ معيني وجه نقد را براي مدت زمان معين به بانك مي سپارد و بانك  متعهد مي شود در سررسيد معين، اصل و بهره سپرده را به مشتري باز گرداند. بهره اين نوع سپرده از سپرده پس انداز بيشتر است اما مشتري زماني آن را ميگيرد كه سپرده‏اش را تا مهلت مقرر، در بانك نگه دارد.

سپرده هاي ثابت در مقايسه با سپرده هاي ديداري و پس انداز هزينه بالايي براي بانكها دارند اما به جهت با ثبات بودنشان بانكها مي توانند پس از كسر ذخيره قانوني، با برنامه ريزي كل آنها را بصورت وام و اعتبار در اختيار متقاضيان قرار داده، بهره بگيرند به خلاف سپرده هاي پس انداز و ديداري كه چنين ثباتي ندارند و بانك ها در حد محدودي مي توانند از آنها استفاده كنند.

سپرده هاي مدت دار به سپرده هاي كوتاه يكساله ميان مدت دو يا سه ساله و بلند مدت پنج ساله تقسيم مي شوند و نرخ بهره آنها متفاوت است و هرچه مدت بيشتر باشد نرخ بهره سالانه بيشتري به آن تعلق مي گيرد.

ماهيت حقوقي سپرده هاي بانكي

ديدگاه رايج و معتبر درباره ماهيت حقوقي سپرده هاي بانكي در بيشتر كشورها چون آمريكا انگليس- فرانسه و ايران (پيش از تغيير قانون عمليات بانكي بدون ربا) اين است كه سپرده هاي ديداري، پس انداز و مدت دار، همگي ماهيت قرض دارند و بر همين اساس فقيهان اسلام در كشورهاي گوناگون، اين حسابها را از مصاديق قرض مي شمرند و در صورت تعلق بهره، قرض ربوي و حرام مي دانند. (2)

نقد و بررسي سپرده گذاري بانكداري سنتي

اگر بخش تجهيز منابع در بانكداري سنتي را در مقايسه با نظام جامع بانكي به ويژه در جوامع اسلامي بررسي كنيم، به نتايج ذيل دست مي يابيم:

1- چنان كه گذشت، ماهيت فقهي سپرده ها قرض است و اگر با بهره همراه باشد ربا و حرام خواهد بود. بنابراين سپرده هاي پس انداز و مدت دار، حرام بوده در جوامع اسلامي از جمله اين قابل اجرا نيست.

2- چنان كه گذشت، برخي از مردم علقه دارند براي مشاركت در ثواب اعطاي قرض الحسنه در بانك سپرده گذاري كنند. از آنجا كه بانكداري سنتي، تسهيلاتي به صورت قرض الحسنه نمي پردازد، اين نوع سپرده موضوعيت نمي يابد. در نتيجه تقاضاي اين گروه از مردم بدون پاسخ مي ماند.

3- همان گونه كه پيش تر گفته شد، برخي از مردم داراي خصلت ريسك پذيري بوده حاضرند براي به دست آوردن سود بالاتر، در انواع مخاطرات مشاركت كنند. از آنجا كه بانك هاي سنتي، سودي ثابت و از قبل تعيين شده به سپرده گذاران مي دهند براي جذب وجوه اين گروه نيز راهكاري ندارند و اين افراد به طور معمول سراغ بازار سهام، شركت‏هاي و مي روند.

4- در بانكداري سنتي نرخ بهره پرداختي براي حساب هاي جاري ، صفر (در برخي كشورها در حد ناچيز) براي سپرده هاي پس انداز، در حد كم و براي سپرده هاي كوتاه مدت در حد متوسط و براي سپرده هاي بلند مدت در حد بالايي است. بانك ها با اين مديريت نرخ بهره و با استفاده از اثر انگيزشي درآمد بهره، تمام وجوه مازاد بر مصرف جامعه را تكذيب مي كنند.

5- در بانكداري سنتي با تغييرات نرخ بهره انواع سپرده ها حجم سپرده ها را كنترل و مديريت مي كنند براي مثال اگر بانكي به منابع به اثبات نياز داشته باشد نرخ بهره حساب هاي بلند مدت را افزايش، و كوتاه مدت و پس انداز را كاهش مي دهد. در نتيجه مردم بخشي از سپرده هاي پس انداز و كوتاه مدت را به سپرده بلند مدت منتقل مي كنند و اگر بانك با مازاد منابع مواجه شود و هزينه هاي بهره اش بالا رود با كاهش نرخ بهره حساب هاي بلند مدت از حجم آنها كاسته هزينه بهره را پايين مي آورند.

انواع سپرده در بانكداري بدون رباي ايران

فصل دوم قانون بانكداري بدون ربا طي مواد سه تا شش به مساله تجهيز منابع پولي مي پردازد. پس از نقل مواد مذكور از قانون عمليات بانكداري بدون ربا، با استفاده از آيين نامه ها و دستور العمل هاي اجرايي، درباره انواع حساب هاي بانكي به اختصار توضيح مي‏دهيم.

ماده 3. بانك ها مي توانند تحت هر يك از عناوين ذيل، به قبول سپرده مبادرت كنند:

يك. سپرده هاي قرض الحسنه

الف. جاري

ب. پس انداز

دو. : سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار

تبصره: سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار كه بانك در به كارگرفتن آنها وكيل است در امور مشاركت مضاربه، اجاره به شرط تمليك معاملات اقساطي، مزارعه، مساقات، سرمايه گذاري مستقيم، معاملات سلف و جعاله استفاده مي شود.

ماده 4. بانك ها به بازپرداخت اصل سپرده هاي قرض الحسنه (پس انداز و جاري) مكلفند و مي توانند اصل سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار را تعهد يا بيمه كنند.

ماده 5: منافع حاصل از عمليات مذكور در تبصره ماده 3 اين قانون براساس قرار داد منعقده متناسب با مدت و مبالغ سپرده هاي سرمايه گذاري و رعايت سهم منابع بانك با توجه به مدت و مبلغ در كل وجوه به كار گرفته شده در اين عمليات، تقسيم خواهد شد.

ماده 6: بانك ها مي توانند به منظور جذب و تجهيز سپرده‏ها، با اتخاذ روشهاي تشويقي، از امتيازات ذيل به سپرده گذاران اعطا كنند :

1.     اعطاي جوايز غير ثابت نقدي يا جنسي براي سپرده هاي قرض الحسنه؛

2.     تخفيف يا معافيت سپرده گذاران از پرداخت كارمزد يا حق الوكاله؛

3. دادن حق تقدم به سپرده گذاران براي استفاده از تسهيلات اعطايي بانكي در موارد مذكور.

با توجه به قانون بانكداري و آيين نامه هاي اجرايي، در يك تقسيم بندي كلي انواع سپرده ها به سه گروه ذيل تقسيم مي شود.

1. سپرده جاري (قرض الحسنه)

حساب جاري در عمليات بانكداري بدون رباي ايران ماهيت قرض دارد و مثل حساب جاري در همه بانك هاي سنتي است و همانند آنها خدمات جاري را در اختيار صاحب حساب مي گذارد و به موجودي اين گونه حساب ها هيچ سودي تعلق نمي گيرد.

استفاده از حساب جاري، افزون بر حفظ پول در بانك، موجب تسهيل پرداخت ها و بي نيازي صاحب حساب از حمل و نگه داري وجوه نقدي مي شود.

وجوه فراهم شده از ناحيه اين حساب هاي مطابق ماهيت عقد قرض به ملكيت بانك درآمده جزو منابع بانك خواهد بود. بانك ها مي توانند با رعايت ذخاير قانوني و ذخاير احتياطي باقيمانده وجوه را از طريق عقود مندرج در ماده 3 به كار گرفته سود كسب كنند.

2. سپرده پس انداز (قرض الحسنه)

حساب پس انداز نيز ماهيت قرض دارد و همانند حساب پس انداز در بانكداري سنتي است با اين تفاوت كه در بانكداري بدون ربا، به صاحبان حساب پس انداز، بهره اي پرداخت نمي شود حساب مذكور اين امكان را به مردم مي دهد كه وجود مازاد بر نياز خود را به هر ميزاني باشد به بانك بسپارند و هرگاه نياز داشتند، از بانك دريافت كنند. افزون بر آن صاحبان اين حساب ها در امر قرض الحسنه اعطايي از طرف بانك مشاركت كرده از اجر و ثواب آخريتي آن بهره مند مي شوند. وجوه اين حساب نيز به مالكيت بانك درآمده، جزو منابع خواهد بود و بانك ها با لحاظ ذخاير قانوني و احتياطي بخشي از اين وجوه را به اعطاي قرض الحسنه اختصاص داده بخش ديگري را از طريق عقود مندرج در ماده 3 به كار گرفته، سود كسب مي كنند. بانك ها براي تشويق مردم به پس انداز پاره اي اولويت ها، امتيازات و جوايز را براي صاحبان اين حساب ها در نظر مي گيرند.

3. سپرده سرمايه گذاري مدت دار

رابطه بانك و صاحب سپرده در حسابهاي سرمايه گذاري رابطه «وكالت» است. بانكها وجوه اين حساب را به وكالت از صاحبان سپرده در امور مشاركت مضاربه، اجاره به شرط تمليك، معاملات اقساطي، مزارعه، مساقات، سرمايه گذاري مستقيم، معاملات سلف و جعاله به كار مي گيرند.

بانك ها بازپرداخت اصل سپرده سرمايه گذاري مدت دار را تعهد و منابع حاصل از عمليات مذكور را طبق قرار داد، متناسب با مدت و مبلغ سپرده با رعايت سهم منابع بانك پس از كسر هزينه ها و حق الوكاله بين صاحبان سپرده ها تقسيم مي كنند.

در اين حساب ها ميزان سود از ابتدا روشن نيست؛ اما به سبب گستردگي عمل و تنوع معاملات اطمينان هست كه سود مناسبي عايد اين وجوه خواهد شد. به طوري كه بانك مي تواند پيش از حسابرسي، به آنان سود علي الحساب بپردازد.

نقد و بررسي تجهيز منابع در بانكداري بدون رباي ايران

در اين قسمت به ترتيب، به هر يك از حسابهاي بانكي از ابعاد گوناگون توجه و نكات قوت و ضعفشان را بررسي مي كنيم.

1. سپرده جاري (قرض الحسنه)

اين حساب از جهت ماهيت حقوقي و كيفيت عمل، همانند سپرده ديداري در بانك هاي سنتي است. اشخاص حقيقي و حقوقي، با افتتاح حساب جاري، وجوه مازاد بر نياز خود را به بانك تحويل داده، دسته چك مي گيرند تادر زمان مناسب با استفاده از خدمات حساب جاري در مبادلات پولي خود از آن استفاده كنند و از آن جا كه انگيزه سپرده گذاران اين حساب حفظ و نگهداري وجوه و تسهيل در مبادلات پولي از طريق خدمات بانكي است، به كارگيري واژه «قرض الحسنه» درست نيست. گويا اطلاق اين واژه بر اين حساب ها از اين پندار سرچشمه مي گيردكه هر قرض بدون بهره اي قرض الحسنه است. در حاليكه اين دست نيست. مطابق مضمون آيات و روايات قرض الحسنه هنگامي معنا مي يابد كه قرض دهنده براي كسب پاداش معنوي به فرد نيازمندي كمك كرده به او قرض بدون بهره مي‏دهد؛ بنابراين اگر قرض دهنده با اغراض ديگري چون حفظ پول، تسهيل در معاملات، نقل وانتقال وجوه و مبلغي را به بانك يا غير آن قرض دهد اگر چه قرض بدون بهره و از نظر اسلام مجاز و مشروع است، بر آن عنوان «قرض الحسنه» صدق نمي كند و چنانكه گذشت، بيشتر سپرده گذاران حساب جاري با چنين اغراضي سپرده گذاري مي كنند.

2. سپرده پس انداز (قرض الحسنه)

حساب هاي پس انداز، از سپرده هاي رايج نظامهاي بانكي و ويژگي آن اين است كه اشخاص حقيقي و گاه حقوقي وجوه مازاد بر هزينه هاي جاري خود را براي مدتا نامعين به چنين حسابي واريز كرده در قبال آن دفترچه پس انداز مي گيرند تا هنگام نياز، وجوه مذكور را دريافت كنند. ماهيت چنين سپرده اي قرض است و در بانك هاي سنتي به طور عموم به آنها بهره تعلق مي گيرد. در بانكداري بدون ربا، پرداخت بهره ممنوع است، اما براي تشويق سپرده گذاران جوايزي در نظر مي گيرند.

اين جوايز كه بدون تعهد و قرار قبلي پرداخت مي شود، به صورت غير ثابت (نقدي و جنسي) است و از طريق قرعه بين صاحبان حساب توزيع مي شود. از آنجا كه گروهي از صاحبان اين سپرده ها افزون حفظ و نگهداري وجوه، قصد كمك به بانك در اعطاي قرض الحسنه و شركت در ثواب معنوي آن كار مقدس را دارند اطلاق سپرده قرض الحسنه بر اين بخش از حساب ها بجا و شايسته است.  اما گروهي ديگر از مردم قصد دارند افزون بر حفظ و نگهداري پول، درآمدي نيز از طريق سپرده هايشان داشته باشند.

در نتيجه بانكداري بدون ربا در پوشش دادن نياز اين گروه در مقايسه با بانكداري سنتي كم دارد و مساله اعطاي جوايز بر فرض كه اشكال شرعي هم نداشته باشد اولا به جهت تصادفي بودن نمي تواند در همگان انگيزه پديد آورد و ثانيا هزينه هاي تبليغاتي سنگيني را نيز بر بانك تحميل مي كند.

3. سپرده سرمايه گذاري مدت دار

مطابق مواد سه تا شش قانون بانكداري بدون ربا، بانك ها، وجوه سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار را در قالب حقوقي عقد وكالت، از صاحبان آنها تحويل گرفته، در جايگاه وكيل سپرده گذاران در امور مشاركت مضاربه، اجاره به شرط تمليك، معاملات اقساطي، مزارعه، مساقات و سرمايه گذاري مستقيم، معاملات سلف و جعاله و تنزيل(3) (خريد دين) به كار مي گيرند. بانك ها مي توانند اصل سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار را تعهد يا بيمه و منافع حاصل از عمليات مذكور را طبق قرار داد متناسب با مدت و مبلغ سپرده، با رعايت سهم منابع بانك پس از كسر هزينه ها و حق الوكاله بين صاحبان سپرده تقسيم كنند.

چنان كه از ماهيت عمليات پيدا است سود بانك و به تبع آن سود سپرده گذاران به سود حاصل از معاملات پيشگفته بستگي كامل دارد و سود برخي از آن معاملات چون مشاركت، مضاربه، مزارعه و مساقات در پايان دوره مالي مشخص مي شود و از قبل قابل تعيين نيست، در نتيجه، سود كل بانك از قبل قابل تعيين نبوده، به سود بنگاههاي اقتصادي و به يك معنا كل اقتصاد بستگي خواهد  داشت؛ بنابراين، سپرده سرمايه گذاري مدت دار در بانكداري بدون ربا بر فرض كه بتواند نظر افراد متعارف و ريسك پذير جامعه را جلب كند، براي آن گروه از سپرده گذاران كه ريسك گريز و در پي كسب درآمد ثابت و از قبل تعيين شده براي سرمايه نقدي خود هستند، راهكاري ندارد.

نتيجه گيري مقايسه اي تجهيز منابع در بانكداري سنتي و بانكداري بدون رباي ايران

1. سپرده هاي پس انداز و مدت دار بانكداري سنتي ربوي بوده، در كشورهاي مسلمان قابل اجرا نيست؛

2. در بانكداري سنتي، براي سپرده گذاراني كه قصد مشاركت در ثواب اعطاي قرض الحسنه دارند، راهكاري نيست؛

3. در بانكداري سنتي براي سپرده گذاران ريسك پذير راهكاري ارائه نمي شود؛

4. در بانكداري سنتي، با تغيير نرخ بهره سپرده هاي گوناگون، امكان مديريت منابع هست واين در بانكداري بدون ربا وجود ندارد ؛

5. در بانكداري بدون ربا، براي آن گروه از سپرده گذاراني كه مي خواهند از طريق حساب پس انداز درآمدي داشته باشند، راهكاري نيست؛

6. در بانكداري بدون ربا، براي صاحبان سرمايه نقدي ريسك گريز، راهكاري نيست.

الگوي پيشنهادي

از آنجا كه كيفيت تجهيز منابع و طراحي انواع سپرده هاي بانكي در الگوي پيشنهادي با شيوه ها و عقود به كارگيري منابع ارتباط كامل دارد، ابتدا روش هاي اعطاي تسهيلات و تخصيص منابع را به صورت بسيار مختصر بيان مي كنيم.

شيوه هاي تخصيص منابع

مطابق قانون عمليات بانكداري بدون ربا و آيين نامه هاي اجرايي، بانك ها مي توانند وجوه حاصل از انواع سپرده هاي بانكي را از طريق شيوه هاي دوازده گانه به كار گيرند. اين شيوه ها در تقسيم بندي كلي، به چهار گروه تقسيم مي شوند.

 

1. عقود مشاركتي

در اين عقود، بانك با استفاده از منابع سپرده گذاري شده تمام يا بخشي از سرمايه مورد نياز فعاليت اقتصادي (توليدي، تجاري يا خدماتي) را تامين مي كند و سرانجام مطابق قرار دادي كه با صاحبكار اقتصادي منعقد كرده، سود فعاليت مورد نظر را تقسيم مي كنند. مشاركت مدني، مشاركت حقوقي، مضاربه، مزارعه، و مساقات از اين گروه عقود به شمار مي روند. چنانكه روش سرمايه گذاري مستقيم نيز از جهت ماهيت حقوقي و اقتصادي شبيه اين گروه قلمداد مي شود. ويژگي عمده اين گروه اين است كه سود بانك، تابع سودآوري فعاليت اقتصادي است؛ در نتيجه، افزون بر تغيير و تحولات كل اقتصاد، عوامل موثر در مديريت بنگاه نيز روي سود اثر مي گذارد. به عبارت ديگر سود بانك، تابع دو نوع ريسك و مخاطره است: ريسك و مخاطرات ناشي از كل اقتصاد و ريسك و مخاطرات داخلي بنگاه.

2. عقود با بازده متغير

در اين عقود نيز بانك با استفاده از منابع سپرده گذاري شده، بخشي از سرمايه مالي مورد نياز فعاليت اقتصادي را تامين مي كند. در اين عقود كه اجاره، سلف و جعاله هستند به مقتضاي ماهيتشان سود بانك متغير بوده به تحولات اقتصادي جامعه و تغيير قيمت هاي نسبي در بازار حقيقي بستگي دارد. به عبارت روشن تر در اين عقود، سود بانك متاثر از مخاطرات داخلي بنگاه نيست؛ اما عوامل موثر بر كل اقتصاد روي سود بانك اثر ميگذارد.

 

3. عقود با بازده ثابت

در اين عقود نيز بانك كل يا بخشي از سرمايه مورد نياز فعاليت اقتصادي را تامين مي كند با اين تفاوت كه پس از انعقاد قرار داد و پيش از انجام فعاليت مذكور، سود بانك مشخص مي شود و تحولات آينده اقتصادي كل جامعه و تغييرات احتمالي وضعيت مالي بنگاه، روي سود بانك و مطالبات بانك از آن فعاليت اقتصادي تاثيري ندارد. اين عقود عبارتند از فروش نسيه (اقساطي)، خريد دين (تنزيل) و اجاره به شرط تمليك.

شايان ذكر است كه از عقود با بازده متغير و عقود با بازده ثابت، گاهي براي تامين نيازمنديهاي خانوارها و اشخاص نيز استفاده مي شود.

4. قرض الحسنه

قرض الحسنه عقدي است كه به موجب آن بانكها مي توانند در جايگاه قرض دهنده مبلغ معيني را طبق ضوابط مقرر به افراد يا شركت ها به قرض واگذارند و گيرنده متعهد مي شود كه معادل مبلغ دريافتي را باز پرداخت كند .

طبق ماده 14 قانون بانكداري و آيين نامه اجرايي مربوط، بانك ها مجازند در موارد ذيل به اعطاي قرض الحسنه اقدام كنند.

1.  به شركت هاي توليد و خدماتي (غير از بازرگاني و معدني) كه فعاليت آن ها اشتغال زا و در جهت تامين نيازمندي هاي ضرور جامعه است.

2.     به افرادي كه به طور مستقيم به امور كشاورزي و دامپروري مبادرت كنند؛

3. براي رفع نياز هاي افراد در موارد هزينه هاي ازدواج، تهيه جهيزيه، درمان بيماري، تعميرات مسكن، كمك هزينه تحصيلي كمك براي ايجاد مسكن در روستاها.

مدت بازپرداخت قرض الحسنه هاي توليدي حداكثر پنج سال و قرض الحسنه هاي اعطايي براي رفع نيازهاي شخصي سه سال است.

بانك ها براي حصول اطمينان از وصول مطالبات، از مشتري تامين كافي مي گيرند و حق دارند از بابت اعطاي قرض الحسنه 5/2 درصد كارمزد دريافت كنند.

انواع سپرده ها در الگوي پيشنهادي

حال با توجه به اهداف و انگيزه ها و روحيات روان شناختي سپرده گذاران و با توجه به نقاط ضعف و قوت نظام بانكداري سنتي و بانكداري بدون ربا، سپرده هاي ذيل براي سامان دادن تجهيز منابع پيشنهاد مي شود.

1. سپرده جاري

اين حساب از جهت ماهيت حقوقي و روش كار، همانند سپرده جاري در بانك هاي سنتي خواهد بود و همانند آنها خدمات حساب جاري را در اختيار صاحبان حساب مي گذارد بدين ترتيب كه اشخاص و موسسات با افتتاح حساب از طريق دسته چكي كه با بانك مي گيرند از موجودي حساب خود به هر اندازه و به هر صورتي كه مايل باشند (مراجعه مستقيم يا حواله) طبق مقررات بانك استفاده مي كنند.

استفاده از حساب جاري، افزون بر حفظ پول در بانك، سبب تسهيل پرداخت ها و بي نيازي صاحب حساب از عمل نگهداري وجوه نقدي مي شود. از آنجا كه در بيشتر كشورها براي چنين حسابهايي بهره پرداخت نمي شود مي توان از رابطه حقوقي قرض بدون بهره (نه قرض الحسنه) استفاده كرد و در اين صورت، وجوه فراهم شده از ناحيه اين حسابها به مالكيت بانك درآمده، جزو منابع بانك خواهد بود و بانك ها مي توانند با رعايت ذخاير قانوني و احتياطي از باقيمانده وجوه در اعطاي تسهيلات كوتاه مدت استفاده كنند.

شايان ذكر است كه اگر بخواهيم مثل معدود كشورهايي براي حسابهاي جاري نيز سود اندكي بدهيم، از رابطه حقوقي قرض نمي توان استفاده كرد و بايد سراع رابطه وكالت برويم كه در حساب پس انداز معرفي خواهيم كرد.

2. سپرده قرض الحسنه

يكي از آموزه هاي معنوي كه اسلام بر آن تاكيد فراوان دارد، كمك به نيازمندان از طريق دادن قرض است. از پيامبر اكرم صل الله عليه و آله و سلم نقل شده كه فرمود:

«هر كس به برادر مسلمانش قرض دهد، در مقابل هر درهمي كه قرض مي دهد به اندازه كوه رضوي و طور سينا ثواب داده مي شود.»(4)    از آنجا كه همه افراد نمي توانند يا علاقه ندارند به طور مستقيم به اين عمل بپردازند نظام بانكي مي تواند واسطه خيري در اين زمينه باشد. اشخاص و موسسات خير با افتتاح حساب قرض الحسنه و واريز كردن بخشي از اموال خود در آن حساب، منابعي را فراهم مي آورند. بانك با لحاظ ذخاير قانوني و احتياطي باقيمانده منابغ مذكور را با دريافت كارمزد واقعي به نيازمندان كه شرح آنها در آيين نامه اجرايي عمليات بانكداري بدون ربا آمده است قرض الحسنه مي دهد و صاحبان سپرده هنگام نياز مي توانند با مراجعه به بانك بخشي يا كل سپرده شان را بردارند. توجه به موارد ذيل، روش قرض الحسنه را به روش موفقي تبديل مي كند.

1. همان گونه كه دادن قرض الحسنه به نيازمندان مستحب موكد است گرفتن قرض در موارد غيرنياز مكروه و ناپسند به شمار مي رود. بر اين اساس بايد با برنامه ريزي مشخص از جهت كميت و كيفيت وام هاي قرض الحسنه اعطايي را چنان كنترل كرد كه فقط به مصرف نيازهاي واقعي و ضروري برسد.

2. از آنجا كه از مسووليتهاي دولت اسلامي، حمايت از اقشار آسيبپذير و نيازمند و بهترين راه حمايت اعطاي قرض است يكي از سپرده گذاران عمده قرض الحسنه بايد دولت و نهادهاي دولتي باشند؛ يعني دولت با تخصيص رديفي در بودجه سالانه و سپرده گذاري در حساب قرض الحسنه بانك ها، از اقشار آسيب پذير و نيازمند در حوادث غر مترقبه حمايت كند.

3. با توجه به موارد پيشين نيازي به تبليغات عظيم و اعطاي جوايز غير متعارف براي تشويق سپرده گذاران نخواهد بود و بانك ها و دولت مي توانند جهت تشويق مردم به امر خير اعطاي قرض الحسنه تبليغات محدود و متعارف داشته، جوايز متعارفي به ويژه جوايز معنوي بپردازند و وضعيت فعلي تبليغات و اعطاي جوايز غير متعارف كه بيش تر براي جذب سپرده هاي پس انداز است با تفكيك حساب پس انداز از حساب قرض الحسنه از بين مي رود و نيازي به آن نيست.

3. سپرده پس انداز با سود ثابت

چنانكه گذشت در بانكداري سنتي سپرده اي به نام سپرده پس انداز وجود دارد كه مردم وجوه مازاد بر نياز خود را در آن نگه مي داند و هنگام نياز مراجعه كرده بخشي از اندوخته خود را مي گيرند؛ البته انگيزه اصلي مردم از افتتاح اين حساب حفظ و نگهداري است اما در پي كسب درآمد نيز هستند. بانك ها نيز با اعطاي بهره مردم را تشويق مي كنند و گفته شد كه در بانكداري بدون ربا جاي اين حساب خالي است و حساب پس انداز قرض الحسنه به دليل نداشتن سود نمي تواند جايگزين مناسبي باشد و گفته شد كه اعطاي جوايز به صورت قرعه كشي نمي تواند مشوق موثر به شمار آيد. با استفاده از عقود شرعي مي توان سپرده پس اندازي با سود مشخص و ثابتي طراحي و جايگزين سپرده پس انداز بانكداري سنتي كرد. براي اين حساب راه هايي قابل تصور است كه آسانترين و بدون اشكال ترين آنها بدين قرار است.

افراد با مراجعه به بانك، بخشي از وجوه مازاد بر نياز خود را به صورت عقد وكالت در بانك سپرده گذاري مي كنند و به بانك وكالت مي دهند تا وجود آنان را به همراه ديگر وجوه حاصل از سپرده پس انداز (به صورت مشاع) فقط از طريق عقود با بازده ثابت (فروش اقساطي، اجاره به شرط تمليك و خريد دين) به جريان انداخته سود مشخص و ثابتي را براي آنان به دست آورد. بانك هرساله با مطاله كشش بازار درباره نرخ نسيه و نرخ تنزيل و ظرفيت معامله نرخ مشخصي را براي تسهيلات اعطايي از طريق معاملات نسيه، اجاره به شرط تمليك و خريد دين اعلام مي كند.

سپس با توجه به توان مديريتي خود، چند درصد از آن را كم كرده، مابقي را براي صاحبان سپرده اعلام مي كند؛ در نتيجه سپرده گذار به بانك وكالت مي دهد تا سپرده او را از طريق معاملات مذكور به جريان انداخته، از سود حاصل، درصد مشخصي را به صاحب سپرده بپردازد و بقيه را بانك به صورت حق‏‏الوكاله بردارد؛ براي مثال بانك مي بيند اگر نرخ اعطايي تسهيلات از طريق معاملات نسيه اجاره به شرط تمليك و خريد دين، 15 درصد باشد با محاسبه نرخ ذخيره قانوني و ذخاير احتياطي مي تواند از كل منابع 10 درصد سود بدست آورد. حال با توجه به اين رقم، 3 درصد را حق الوكاله و پوشش هزينه هاي اتفاقي در نظر گرفته اعلام مي كند در سال 1382 براي سپرده هاي پس انداز، 7درصد سود مي پردازد. سپرده گذار نيز با توجه به رقم اعلام شده و با توجه به ماهيت فقهي سپرده پس انداز، با افتتاح حساب پس انداز، به بانك وكالت مي دهد وجوه او را همراه ديگر وجوه در عقود مذكور به كار گرفته 7درصد سود به او بپردازد و بقيه را به صورت حق الوكاله و هزينه هاي اتفاقي خود بانك بردارد.

در توضيح اين سپرده، نكاتي لازم است كه به جهت اشتراك با سپرده سرمايه‏گذاري با سود ثابت پس از توضيح آن بيان مي شود.

4. سپرده سرمايه گذاري با سود ثابت

چنان كه گذشت برخي از مردم قصد دارند از طريق سپرده بانكي درآمد كسب كنند و به جهات روحيات خاص حاضر نيستند ريسك بپذيرند. در بانكداري سنتي بانك ها با طراحي سپرده‏هاي مدت دار به تقاضاي اين گروه از سپرده گذاران پاسخ مي دهند؛ اما در بانكداري بدون رباي ايران راهكاري براي اين گروه ارائه نشده است. اين جا نيز مي توان همانند سپرده پس انداز با استفاده از عقود شرعي، راه كارهاي مناسبي ارائه داد و آسان ترين و مشروع ترين راه كار همان است كه در سپرده پس انداز گذشت؛ يعني افراد با مراجعه به بانك بخشي از وجوه مازاد بر نياز مصرفي خود را در اختيار بانك مي گذارند و به بانك وكالت مي دهند وجوه آنان را به همراه ديگر وجوه به دست آمده از اين حساب به نحو مشاع، فقط از طريق عقود با بازده ثابت (فروش اقساطي اجاره به شرط تمليك، فروش دين) به جريان انداخته سود مشخص و ثابتي را براي سپرده گذاران به دست آورد.

اگر مثال سپرده پس انداز را براي سپرده سرمايه گذاري با بازده ثابت مطرح كنيم، بانك مشاهده مي كند كه اگر نرخ اعطاي تسهيلات از طريق معاملات نسيه، اجاره به شرط تمليك و خريد دين 15 درصد باشد با محاسبه نرخ ذخيره قانوني و احتياطي كه طبق قاعده در سپرده‏هاي پس انداز خيلي كمتر است مي تواند 5/12 درصد سود در مقايسه با كل منابع به دست آورد. حال اگر 5/2 درصد به صورت حق الوكاله و پوشش هزينه هاي اتفاقي در نظر بگيرد (از آن جا كه اين سپرده ها در مقايسه با سپرده هاي پس انداز ثبات بيشتري دارند مراجعات مشتريان كمتر و مديريت سپرده ها آسانتر است و طبق قاعده حق الوكاله كمتري لازم دارد)، بانك اعلام مي كند به طور مثال در سال 82 براي سپرده هاي سرمايه گذاري با سود ثابت، 10 درصد سود مي پردازد. سپرده گذار نيز با توجه به رقم مذكور و با توجه به ماهيت فقهي اين سپرده، با افتتاح سپرده سرمايه گذاري با سود ثابت به بانك وكالت مي دهد تا سپرده او را همراه ديگر سپرده هاي اين حساب، در عقود با بازده ثابت كار گرفته 10 درصد سودبه او بپردازد و بقيه را خود بانك به صورت حق الوكاله و هزينه هاي اتفاقي بردارد.

انواع سپرده هاي سرمايه گذاري با سود ثابت

در بانكداري سنتي به علل گوناگوني كه توضيح آنها خواهد آمد، سپرده هاي مدت دار را به كوتاه مدت (يك ساله)، ميان مدت (دو و سه ساله) و بلند مدت (پنج ساله) تقسيم ميكنند و براي آنها نرخ بهره هاي متفاوت در نظر مي گيرند. يعني هر چه سپرده مدت‏دارتر باشد نرخ بهره بيشتر به آن تعلق مي گيرد.

در سپرده هاي سرمايه گذاري با سود ثابت نيز مي توان چنين روشي را اعمال كرد. از آنجا كه اولا نرخ ذخيره قانوني و احتياطي اين سپرده ها هرچه مدت دارتر مي شود كاهش مي‏يابد بانك به تناسب سود بيشتري از ناحيه آن تحصيل مي كند. ثانيا هرچه سپرده مدت‏دار تر مي شود به جهت مراجعات كمتر سپرده گذار و قابليت برنامه ريزي براي طرح‏هاي كلان، هزينه كمتري براي بانك خواهد داشت؛ در نتيجه به حق‏الوكاله كمتري نياز مي يابد. پس به صورت منطقي و طبيعي، هرچه سپرده مدت دار تر شود سود ناخالص بيشتر و حق الوكاله كمتري خواهد داشت و بانك مي تواند رقم بالاتري به سپرده گذار بپردازد. براي مثال اگر فرض كنيم بانكي پس از كسر ذخاير قانوني و احتياطي مانده خالص سپرده هاي پس‏انداز سرمايه گذاري با سود ثابت يك ساله، دوساله، سه ساله و پنج‏ساله انتقال پذير(5) را با نرخ 15 درصدي ره صورت فروش نسيه اجاره به شرط تمليك و تنزيل، اعطاي تسهيلات كند، با توجه به مفروضات پيشين، مي توان براي بانك جدولي تهيه نمود.

توضيح چند اشكال و ابهام

در الگوي پيشنهادي در سپرده پس انداز با سود ثابت و سپرده سرمايه گذاري با سود ثابت بانك اعلام مي كند كه به سپرده گذاران سود مشخص و ثابتي مي پردازد و اين مطلب دو پرسش مهم را پيش مي آورد : اولا بانك از كجا به تحصيل و اعطاي چنين سودي اطمينان مي يابد؟ ممكن است بانك به علل گوناگوني از جمله ناتواني در اصل اعطاي تسهيلات، و ناتواني در وصول مطالبات نتواند به چنين رقمي دست يابد. ثانيا آيا اعلام پرداخت سود ثابت بر اين سپرده ها ممنوعيت شرعي ندارد؟

در اين بخش اين دو پرسش را تحت عنوان «امكان پرداخت سود ثابت و مشروعيت اعلان سود ثابت» بررسي مي كنيم.

امكان پرداخت سود ثابت

مشكل و دغدغه امكان تحصيل سود ثابت و معين و پرداخت آن (پس از كسر سود بانك) به سپرده گذاران به الگوي پيشنهادي اختصاص ندارد. بلكه مشكله كل صنعت بانكداري به ويژه بانكداري سنتي است. بانكداري سنتي نيز براساس تجربيات و شناختي كه از بازار دارد بهره معيني را براي وام ها و اعتبارات بانكي در نظر مي گيرد؛

سپس با كسر درصد معيني به صورت سود بانك، نرخ هاي ثابت و معيني را براي انواع سپرده ها اعلام ميكند. طبيعي است كه دغدغه عدم تحصيل سود برنامه ريزي شده به علل گوناگون از جمله عدم امكان اعطاي تسهيلات مطابق برنامه پيش بيني شده و ناتواني در تحصيل مطالبات براي بانكداري سنتي نيز وجود دارد. در بانكداري سنتي، براي رفع اين نگراني و حصول اطمينان شيوه‏هاي گوناگوني را اجرا مي كنند كه همه آنها در الگوي پيشنهادي قابل اجرا است.

1. كنترل سپرده ها به روش دستوري

اگر بانكي احساس كند منابع حاصل از كل سپرده ها يا سپرده خاصي از مقدار برنامه ريزي شده بالاتر رفته يا احساس كند در اعطاي تسهيلات توفيق كمتري در برنامه دارد، به صورت آيين نامه اي به شعبه هاي خود دستور مي دهد افتتاح حساب يا افزايش موجودي در كل سپرده‏ها يا سپرده خاصي را براي مدت زمان خاصي (تا اطلاع ثانوي) متوقف كنند.

 

2. كنترل سپرده‏ها به روش تغيير در نرخ سود

اگر بانكي احساس كند به علت تغييرات بازار نمي تواند با درصد معيني كه برنامه ريزي كرده بود، تسهيلات اعطا كند و مجبور است نرخ سود تسهيلات را كاهش دهد، همزمان با اعلام كاهش نرخ سود تسهيلات، نرخ سود سپرده ها را نيز براي ماه‏هاي آينده كاهش مي‏دهد و اعلام مي دارد كه به طور مثال، از اول ماه آينده نرخ سود كل سپرده ها به اندازه يك يا چند درصد كاهش مي يابد. به اين ترتيب از يك سو تقاضاي تسهيلات را افزايش مي دهد و از سوي ديگر حجم سپرده‏ها كاهش مي يابد.

3. كنترل تركيب منابع به روش تغيير در نرخ هاي انواع سپرده ها

گاهي بانك ها احساس مي كنند كه حجم كل سپرده ها مناسب است، اما تركيب آنها مطابق برنامه پيش بيني شده نيست. در اين موارد از طريق تغيير درصد سود پرداختي به انواع سپرده ها تركيب مطلوب را به دست مي آورند براي مثال اگر بانك احساس كند هزينه سود پرداختي بالا است در اين صورت درصد سود سپرده پس انداز يا سپرده سرمايه گذاري يكساله را قدري افزايش و درصد سود سپرده بلند مدت را كاهش مي دهد در نتيجه بخشي از سپرده هاي بلندمدت، به سپرده كوتاه مدت يا سپرده پس انداز منتقل مي‏شود و اگر بانكي به منابع با ثبات نياز داشته باشد و بخواهد از حجم ذخاير احتياطي بكاهد، بر عكس روش پيشين، سود سپرده هاي پس انداز و كوتاه مدت را كاهش و سود سپرده هاي بلند مدت را افزايش مي دهد.

4. كنترل وصول مطالبات

بانكها براي اطمينان از وصول مطالبات به شيوه هاي گوناگوني چون گرفتن وثيقه و ضمانتهاي معتبر و گاه از طريق بيمه كردن موضوع تسهيلات اعطايي، مورد تخلف را كاهش داده و به صفر نزديك كرده اند و همه اين روشها در الگوي پيشنهادي نيز قابل اجرا است.

نتيجه اينكه بانكداري بدون ربا، همانند بانكداري سنتي مي تواند با اعمال روشهاي پيشگفته از يك طرف ناتواني در اعطاي تسهيلات (مطابق برنامه) و از طرف ديگر ناتواني در وصول مطالبات را از بين برده به سود برنامه ريزي شده با اطمينان نزديك شود و اگر در برنامه تخلفي باشد چنان ناچيز خواهد بود كه با انعطاف درصد حق‏الوكاله به طور كامل قابل صرف نظر كردن است.

مشروعيت اعلام سود ثابت

پرسش دوم كه شايد در جوامع اسلامي از پرسش اول مهمتر باشد، مشروعيت اعلام سود ثابت و معين براي سپرده ها از طرف بانك است. آيا اين بر تعريف ربا كه عبارت از اشتراط سود (مازاد بر اصل سرمايه) در قرارداد قرض است، انطباق دارد؟ در پاسخ اين پرسش و مشكل مي گوييم: اولا طبق تعريف فقيهان ربا در دو صورت پيش مي آيد: يكي در پرداخت هر نوع زياده (ثابت يا متغير) بر اصل سرمايه در قرار داد قرض، و دوم وجود زياده عيني يا حكمي در خريد و فروش اجناس ربوي (اجناسي كه با وزن و پيمانه خريد و فروش مي شود و عوضين معامله از يك جنس است) و چنان كه در بيان ماهيت فقهي سپرده پس انداز و سپرده سرمايه گذاري با سود ثابت گذشت، اين دو نوع سپرده نه قرض هستند و نه خريد و فروش اجناس ربوي؛ بلكه طبق تعريف، رابطه سپرده گذاري و بانك، رابطه وكالت است و از مواردي شمرده مي شود كه موكل به وكيل خود مي گويد: متاع را بفروش و فلان مبلغ را به من بده و بقيه را به صورت حق الوكاله براي خودت بردار. اگر وكيل اين گونه معامله كند و متاع را بفروشد طبق توافق آن مبلغ را به صاحب متاع داده بقيه را كم باشد يا زياد به صورت حق الزحمه و حق الوكاله خودش بر مي دارد. بلكه، اگر وكيل نتواند كالا را بفروشد يا پس از فروش نتواند قيمت كالا را وصول كند، موكل، حق مطالبه و وكيل تعهد پرداخت مبلغ مذكور را نخواهد داشت؛ اما با توجه به اصول كنترلي چهارگانه اي كه در صنعت بانكداري توضيح داديم اين حادثه (ناتواني در به كارگيري سپرده و ناتواني در وصول مطالبات) يا اصلا رخ نمي دهد يا در حد بسياري ناچيزي است كه اثرش در تغيير  حق الوكاله ظاهر مي شود، نه در مبلغ و سود مورد توافق.

ثانياً بين تعهد حقوقي و تضمين حقيقي فرق است و چيزي كه ربا و حرام به شمار مي رود تعهد حقوقي است و آنچه در سپرده ها رخ مي دهد تضمين حقيقي است به اين بيان كه گاه شخص حقيقي يا حقوقي از فرد يا موسسه اي مبلغي وجه نقد را گرفته با قطع نظر از اينكه اين مبلغ را راكد نگه دارد يا به كار گيرد، و با قطع نظر از اينكه فعاليت اقتصادي سودي داشته باشد يا نه، و اگر دارد، سودش قطعي و معين است يا احتمالي و نامعين و با قطع نظر از اينكه برنامه روشمندي براي تحصيل سود دارد يا نه متعهد مي شود اصل سرمايه را همراه با زياده معيني برگرداند. اين تعهد حقوقي و ربا است و تعريف ربا بر آن صدق مي كند؛ اما اگر طبق الگوي پيشنهادي موسسه خاصي مثل بانك با توجه به تجربه چندين ساله، برنامه مشخصي براي به كارگيري سپرده ها در عقود معين با سود معيني و راه كارهاي علمي و عملي براي كنترل و هدايت آنها داشته باشد و براي وصول مطالبات، شيوه‏هاي متعدد و آزموده شده‏اي را به كار گيرد، اطمينان عقلايي مي يابد كه در پايان هر دوره مالي چه اندازه سود خواهد داشت و اگر هم احتمال خطا مي دهد، آن احتمال به اندازه‏اي است كه به راحتي مي تواند آن را در بخش انعطاف پذير فرآيند، يعني حق الوكاله قرار دهد. حال با توجه به اين واقعيات رقم خاصي را براي سپرده گذار اعلام مي كند و در عمل با صرف نظر از بخشي از سود بانك (كاستن از حق الوكاله) در موارد نياز، رقم اعلام شده را به سپرده گذار مي پردازد و اين روش را آنقدر ادامه مي دهد كه هم براي خود بانك و هم براي سپرده گذاران اطمينان آور مي شود. اين تضمين حقيقي است كه به ربا ارتباطي نخواهد داشت.(6)

نكته جالب توجه اين است كه در عمليات بانكي چيزي كه روي انگيزه سپرده گذاران موثر و در تصميم گيري آنها مهم است، مساله تضمين حقيقي است. يعني سپرده گذار اطمينان حاصل كند كه بانك طرف قرار داد، توانايي كسب سود و تصميم براعطاي حق سپرده‏گذار را دارد. اما اگر چنين اعتماد و اطميناني نداشته باشد، در صورتي كه بانك انواع سند هاي حقوقي را هم ارائه كند، سپرده گذار به سپرده گذاري رغبت نخواهد كرد.

5. سپرده سرمايه گذاري با سود متغير

پيشتر گفته شد كه گروهي از مردم داراي روحيه ريسك پذير بوده، حاضرند براي رسيدن به درآمدهاي بالاتر ريسكهاي بالاتري را بپذيرند و گروه بسياري از مردم روحيه معتدلي داشته حاضرند براي كسب درآمد بيشتر درجاتي از ريسك را تحمل كنند و گفته شد كه بانكداري سنتي راهكار مناسبي براي جذب سپرده هاي اين افراد ندارد و در جوامع غربي اين افراد به سمت بازارهاي سهام، شركت هاي سرمايه گذاري و كشيده مي شوند. اين در حالي است كه بانكداري اسلامي، براي تقاضاي اين دو گروه راهكارهاي مناسب دارد. بانكداري بدون ربا طبق قانون مي تواند بخشي از منابع خود را از طريق عقود مشاركتي (مشاركت مدني، مشاركت حقوقي، مضاربه، مزارعه، مساقات، سرمايه گذاري مستقيم) در فعاليتهاي سودآور اقتصادي سرمايه گذاري كند و به تناسب سرمايه اش در سود آنها سهيم باشد. چنانكه مي تواند از طريق عقود با بازده متغير (سلف، جعاله، اجاره) به معاملات سودآور اقدام كند و در پايان دوره مالي، سود حاصل از طريق اين دو گروه از عقود اسلامي را بين منابع تقسيم كند. روشن است كه سود حاصل از عقود مشاركتي به تحولات آينده اقتصاد و ميزان توفيق بنگاه اقتصادي بستگي دارد؛ چنانكه سود عقود با بازده متغير از ميزان توفيق بنگاه متاثر نيست؛ اما به تحولات بازار بستگي دارد. بنابراين در مجموع سود حاصل از اين دو گروه عقود به طور كامل متغير و با ريسك همراه است. بانكداري بدون ربا مي تواند براي تامين منابع اين دو گروه از عقود، به راه اندازي سپرده سرمايه گذاري با سود متغير اقدام كند به اين بيان كه سپرده گذار با افتتاح سپرده سرمايه گذاري با سود متغير به بانك وكالت مي دهد تاسپرده او را به همراه ديگر سپرده هاي اين حساب (به نحو مشاع) از طريق عقود مشاركتي و عقود با بازده متغير به كار گرفته، سود حاصل از فعاليت را پس از كسر نسبتي از سود (به طور مثال 10درصد) به صورت حق الوكاله، به وي برگرداند.

انواع سپرده سرمايه گذاري با سود متغير

سپرده هاي سرمايه گذاري با سود متغير نيز همانند سپرده هاي سرمايه گذاري با سود ثابت به سپرده هاي يك ساله، دوساله، سه‏ساله، پنج‏ساله انتقال پذير قابل تقسيم است. در سپرده سرمايه گذاري با سود متغير، حتي مي توان براي افراد كاملاً ريسك پذير، حساب ويژه افتتاح كرد و سپرده آنها را در طرح يا صنعتي خاص سرمايه گذاري كرد. در اين سپرده‏ها نيز هر چه مدت سپرده گذاري طولاني باشد، به جهت ثبات بيشتر، به ذخيره قانوني و احتياطي كمتري نياز خواهد بود و به بانك امكان خواهد داد در طرحهاي بلند مدت تر كه سودآوري بيشتري دارند، سرمايه گذاري كند. چنانكه به جهت كاهش مراجعات سپرده‏گذار، هزينه هاي مربوط پايين است. در نتيجه بانك مي تواند نسبت هاي متفاوتي از حق الوكاله را براي انواع سپرده هاي مذكور در نظر بگيرد. بانكي را فرض مي كنيم كه انواع سپرده هاي سرمايه گذاري با سود متغير يكساله، دوساله، سه‏ساله، پنج‏ساله و پنج‏ساله انتقال پذير دارد و به ترتيب 18، 16، 14، 10، 8درصد، سود حاصله را به صورت حق‏الوكاله مي گيرد. اگر اين بانك پس از كسر ذخاير قانوني و احتياطي حساب هاي مربوطه، مانده خالص را به جريان انداخته از طريق عقود مشاركتي و عقود با بازده متغير سرمايه گذاري كند و در پايان دوره مالي 18درصد سود متوسط در مقايسه با منابع به كار رفته به دست آورد (ميانگين سود شركتها و فعاليتهاي اقتصادي) مي‏توان جدول سود انواع حساب‏هاي سپرده سرمايه‏گذاري با سود متغير را بدست آورد.

نتايج و پيشنهادات

1. الگوي پيشنهادي، به جهت رعايت تمام اهداف و انگيزه‏ها و روحيات صاحبان پس انداز و ارائه سپرده مناسب براي آنها، در مقايسه با بانكداري سنتي و بانكداري بدون ربا، جامعيت قابل قبولي دارد.

2. الگوي پيشنهادي، به بانكداري دولتي اختصاص ندارد و در بانكهاي خصوصي بدون ربا نيز قابل اجرا است.

3. وضعيت مطلوب براي اجراي الگوي پيشنهادي، وضعيت رقابت كامل است تا نرخ هاي سود در بازار حقيقي صورت پذيرد، اما در عين حال در بازارهاي شبه انحصاري و انحصار چند جانبه نيز تا هنگامي كه نرخ هاي سود اجحاف نداشته باشد پاسخ مي دهد.

4. اين طرح با رعايت موازين فقهي و با توجه به قانون عمليات بانكداري بدون ربا تنظيم شده و روشن است كه براي تحقق همه ابعاد بانكداري اسلامي، افزون بر انطباق فقهي، به كارشناسي دقيق جايگاه عقود نياز است تا افزون بر رهايي از ظاهر ربا، از حكمت و باطن ربا نيز رهايي يابيم.

5. اين الگو همانند هر طرح و الگوي جديد مناسب است ابتدا در مقياس كاملا محدود و قابل مطالعه و كنترل آزموده شود سپس در صورت كاميابي (رفع نواقص احتمالي) گسترش يابد.

 


پي نوشتها:

1)    عباس صدقي: اصول بانكداري، دانشگاه تهران، ص 91.

2)    سيد عباس موسويان: بانكداري اسلامي، موسسه تحقيقات پولي و بانكي، 1380 ش، دوم، ص 53-70 .

3)    عمليات مربوط به خريد دين بر مبناي آيين نامه موقت تنزيل اسناد و اوراق تجاري (خريد دين) و مقررات اجرايي آن كه در جلسه مورخ 26/8/1361 شوراي پول و اعتبار به تصويب رسيده و متعاقبا در شوراي نگهبان نيز مطرح و به اكثريت آرا، منطبق بر موازين شرعي و قانون اساسي شناخته شده است و نيز اصلاحيه بعدي آيين نامه مذكور، مصوب 24/9/1366 شوراي پول و اعتبار، انجام مي پذيرد. مطابق مواد آيين‏نامه بانكها بايد بر حقيقي بودن بدهي (سفته يا برات حاكي از معامله واقعي باشد)، معتبر بودن بدهكار اطمينان يابند.

4)    روح الله موسوي خميني (امام) : تحريرالوسيله، ج1، ص559 .

5)    سپرده انتقال پذير سپرده اي است كه صاحبان سپرده پس از افتتاح حساب يا خريد گواهي سپرده، به هيچ وجه به بانك مراجعه نمي كنند و اگر به پول نقد نياز داشتند، گواهي سپرده را در بازار ثانوي به فروش مي رسانند، در نتيجه اين حسابها به ذخيره قانوني و احتياطي نياز ندارند.

 

6)    براي توضيح بيشتر، ر.ك: سيد محمود هاشمي: مجموعه مقالات دومين سمينار بانكداري اسلامي موسسه عالي بانكداري، ص69 .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 11:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره هوش مصنوعی

بازديد: 4053

هوش مصنوعی چيست ؟

« هوش مصنوعی، دانش ساختن ماشين‌‌ ها يا برنامه‌های هوشمند است.

   همانگونه كه از تعريف فوق-كه توسط يكی از بنيانگذاران هوش مصنوعی ارائه شده است- برمی‌آيد،حداقل به دو سؤال بايد پاسخ داد:

1ـ هوشمندی چيست؟

2ـ برنامه‌های هوشمند، چه نوعی از برنامه‌ها هستند؟

تعريف ديگری كه از هوش مصنوعی می‌توان ارائه داد به قرار زير است:
   « هوش مصنوعی، شاخه‌ايست از علم كامپيوتر كه ملزومات محاسباتی اعمالی همچون ادراك (Perception)، استدلال(reasoning) و يادگيری(learning) را بررسی كرده و سيستمی جهت انجام چنين اعمالی ارائه می‌دهد

و در نهايت تعريف سوم هوش مصنوعی از قرار زير است:

 «هوش مصنوعی، مطالعه روش‌هايی است برای تبديل كامپيوتر به ماشينی كه بتواند اعمال انجام شده توسط انسان را انجام دهد.»

   به اين ترتيب می‌توان ديد كه دو تعريف آخر كاملاً دو چيز را در تعريف نخست واضح كرده‌اند.
1ـ منظور از موجود يا ماشين هوشمند چيزی است شبيه انسان.

2ـ ابزار يا ماشينی كه قرار است محمل هوشمندی باشد يا به انسان شبيه شود، كامپيوتر است.

   هر دوی اين نكات كماكان مبهم و قابل پرسشند. آيا تنها اين نكته كه هوشمندترين موجودی كه می‌شناسيم، انسان است كافی است تا هوشمندی را به تمامی اعمال انسان نسبت دهيم؟ حداقل اين نكته كاملاً واضح است كه بعضی جنبه‌های ادراك انسان همچون ديدن و شنيدن كاملاً ضعيف‌تر از موجودات ديگر است.

   علاوه بر اين، كامپيوترهای امروزی با روش‌هايی كاملاً مكانيكی(منطقی) توانسته‌اند در برخی جنبه‌های استدلال، فراتر از توانايی‌های انسان عمل كنند.

   بدين ترتيب، آيا می‌توان در همين نقطه ادعا كرد كه هوش مصنوعی تنها نوعی دغدغه علمی يا كنجكاوی دانشمندانه است و قابليت تعمق مهندسی ندارد؟(زيرا اگر مهندسی، يافتن روش‌های بهينه انجام امور باشد، به هيچ رو مشخص نيست كه انسان اعمال خويش را به گونه‌ای بهينه انجام می‌دهد). به اين نكته نيز باز خواهيم گشت.

   اما همين سؤال را می‌توان از سويی ديگر نيز مطرح ساخت، چگونه می‌توان يقين حاصل كرد كه كامپيوترهای امروزين، بهترين ابزارهای پياده‌سازی هوشمندی هستند؟

   رؤيای طراحان اوليه كامپيوتر از بابيج تا تورينگ، ساختن ماشينی بود كه قادر به حل تمامی مسائل باشد، البته ماشينی كه در نهايت ساخته شد(كامپيوتر) به جز دسته ای خاص از مسائل قادر به حل تمامی مسائل بود. اما نكته در اينجاست كه اين «تمامی مسائل» چيست؟ طبيعتاً چون طراحان اوليه كامپيوتر، منطق‌دانان و رياضيدانان بودند، منظورشان تمامی مسائل منطقی يا محاسباتی بود. بدين ترتيب عجيب نيست، هنگامی كه فون‌نيومان سازنده اولين كامپيوتر، در حال طراحی اين ماشين بود، كماكان اعتقاد داشت برای داشتن هوشمندی شبيه به انسان، كليد اصلی، منطق(از نوع به كار رفته در كامپيوتر) نيست، بلكه احتمالاً چيزی خواهد بود شبيه ترموديناميك!

   به هرحال، كامپيوتر تا به حال به چنان درجه‌ای از پيشرفت رسيده و چنان سرمايه‌گذاری عظيمی برروی اين ماشين انجام شده است كه به فرض اين كه بهترين انتخاب نباشد هم، حداقل سهل‌الوصول‌ترين و ارزان‌ترين و عمومی‌ترين انتخاب برای پياده‌سازی هوشمنديست.

   بنابراين ظاهراً به نظر می‌رسد به جای سرمايه‌گذاری برای ساخت ماشين‌های ديگر هوشمند، می‌توان از كامپيوترهای موجود برای پياده‌سازی برنامه‌های هوشمند استفاده كرد و اگر چنين شود، بايد گفت كه طبيعت هوشمندی ايجاد شده حداقل از لحاظ پياده‌سازی، كاملاً با طبيعت هوشمندی انسانی متناسب خواهد بود، زيرا هوشمندی انسانی، نوعی هوشمندی بيولوژيك است كه با استفاده از مكانيسم‌های طبيعی ايجاد شده، و نه استفاده از عناصر و مدارهای منطقی.

   در برابر تمامی استدلالات فوق می توان اين نكته را مورد تاُمل و پرسش قرار داد كه هوشمندی طبيعی تا بدان جايی كه ما سراغ داريم، تنها برمحمل طبيعی و با استفاده از روش های طبيعت ايجاد شده است. طرفداران اين ديدگاه تا بدانجا پيش رفته‌اند كه حتی ماده ايجاد كننده هوشمندی را مورد پرسش قرار داده اند، كامپيوتر از سيليكون استفاده می كند، در حالی كه طبيعت همه جا از كربن سود برده است.

   مهم تر از همه، اين نكته است كه در كامپيوتر، يك واحد كاملاً پيچيده مسئوليت انجام كليه اعمال هوشمندانه را بعهده دارد، در حالی كه طبيعت در سمت و سويی كاملاً مخالف حركت كرده است. تعداد بسيار زيادی از واحدهای كاملاً ساده (بعنوان مثال از نورون‌های شبكه عصبی) با عملكرد همزمان خود (موازی) رفتار هوشمند را سبب می شوند. بنابراين تقابل هوشمندی مصنوعی و هوشمندی طبيعی حداقل در حال حاضر تقابل پيچيدگی فوق العاده و سادگی فوق العاده است. اين مساُله هم اكنون كاملاً به صورت يك جنجال(debate) علمی در جريان است.

   در هر حال حتی اگر بپذيريم كه كامپيوتر در نهايت ماشين هوشمند مورد نظر ما نيست، مجبوريم برای شبيه‌سازی هر روش يا ماشين ديگری از آن سود بجوييم.

 تاريخ هوش مصنوعی

   هوش مصنوعی به خودی خود علمی است كاملاً جوان. در واقع بسياری شروع هوش مصنوعی را 1950 می‌ دانند زمانی كه آلن تورينگ مقاله دوران‌ساز خود را در باب چگونگی ساخت ماشين هوشمند نوشت (آنچه بعدها به تست تورينگ مشهور شد) تورينگ درآن مقاله يك روش را برای تشخيص هوشمندی پيشنهاد می‌كرد. اين روش بيشتر به يك بازی شبيه بود.

  فرض كنيد شما در يك سمت يك ديوار (پرده يا هر مانع ديگر) هستيد و به صورت تله تايپ باآن سوی ديوار ارتباط داريد و شخصی از آن سوی ديوار از اين طريق با شما در تماس است. طبيعتاً يك مكالمه بين شما و شخص آن سوی ديوار می‌تواند صورت پذيرد. حال اگر پس از پايان اين مكالمه، به شما گفته شود كه آن سوی ديوار نه يك شخص بلكه (شما كاملاً از هويت شخص آن سوی ديوار بی‌خبريد) يك ماشين بوده كه پاسخ شما را می‌داده، آن ماشين يك ماشين هوشمند خواهد بود، در غير اين صورت(يعنی در صورتی كه شما در وسط مكالمه به مصنوعی بودن پاسخ پی ببريد) ماشين آن سوی ديوار هوشمند نيست و موفق به گذراندن تست تورينگ نشده است.

   بايد دقت كرد كه تورينگ به دو دليل كاملاً مهم اين نوع از ارتباط(ارتباط متنی به جای صوت) را انتخاب كرد. اول اين كه موضوع ادراكی صوت را كاملاً از صورت مساُله حذف كند و اين تست هوشمندی را درگير مباحث مربوط به دريافت و پردازش صوت نكند و دوم اين كه بر جهت ديگری هوش مصنوعی به سمت نوعی از پردازش زبان طبيعی تاكيد كند.

   در هر حال هر چند تاكنون تلاش‌های متعددی در جهت پياده سازی تست تورينگ صورت گرفته مانند برنامه Eliza و يا AIML  (زبانی برای نوشتن برنامه‌‌‌‌هايی كه قادر به chat كردن اتوماتيك باشند) اما هنوز هيچ ماشينی موفق به گذر از چنين تستی نشده است.

   همانگونه كه مشخص است، اين تست نيز كماكان دو پيش فرض اساسی را در بردارد:
1ـ نمونه كامل هوشمندی انسان است.
2ـ مهمترين مشخصه هوشمندی توانايی پردازش و درك زبان طبيعی است.

   درباره نكته اول به تفصيل تا بدين جا سخن گفته ايم؛ اما نكته دوم نيز به خودی خود بايد مورد بررسی قرارگيرد. اين كه توانايی درك زبان نشانه هوشمندی است تاريخی به قدمت تاريخ فلسفه دارد. از نخستين روزهايی كه به فلسفه(Epistemology) پرداخته شده زبان هميشه در جايگاه نخست فعاليت‌های شناختی قرار داشته است. از يونانيان باستان كه لوگوس را به عنوان زبان و حقيقت يكجا به كار می‌بردند تا فيلسوفان امروزين كه يا زبان را خانه وجود می‌دانند، يا آن را ريشه مسائل فلسفی می‌خوانند؛ زبان، همواره شاُن خود را به عنوان ممتازترين توانايی هوشمندترين موجودات حفظ كرده است.

   با اين ملاحظات می‌توان درك كرد كه چرا آلن تورينگ تنها گذر از اين تست متظاهرانه زبانی را شرط دست‌يابی به هوشمندی می‌داند.
   تست تورينگ اندكی كمتر از نيم‌قرن هوش مصنوعی را تحت تاُثير قرار داد اما شايد تنها در اواخر قرن گذشته بود كه اين مسئله بيش از هر زمان ديگری آشكار شد كه متخصصين هوش مصنوعی به جای حل اين مسئله باشكوه ابتدا بايد مسائل كم‌اهميت‌تری همچون درك تصوير (بينايی ماشين) درك صوت و را حل كنند.

    به اين ترتيب با به محاق رفتن آن هدف اوليه، اينك گرايش‌های جديدتری در هوش مصنوعی ايجاد شده‌اند.
   در سال‌های آغازين AI تمركز كاملاً برروی توسعه سيستم‌هايی بود كه بتوانند فعاليت‌های هوشمندانه(البته به زعم آن روز) انسان را مدل كنند، و چون چنين فعاليت‌هايی را در زمينه‌های كاملاً خاصی مانند بازی‌های فكری، انجام فعاليت‌های تخصصی حرف‌های، درك زبان طبيعی، و. می‌دانستند طبيعتاً به چنين زمينه‌هايی بيشتر پرداخته شد.

   در زمينه توسعه بازی‌ها، تا حدی به بازی شطرنج پرداخته شد كه غالباً عده‌ای هوش مصنوعی را با شطرنج همزمان به خاطر می‌آورند. مك‌كارتی كه پيشتر اشاره شد، از بنيان‌گذاران هوش مصنوعی است اين روند را آنقدر اغراق‌آميز می‌داند كه می‌گويد:
   «محدود كردن هوش مصنوعی به شطرنج مانند اين است كه علم ژنتيك را از زمان داروين تا كنون تنها محدود به پرورش لوبيا كنيم.» به هر حال دستاورد تلاش مهندسين و دانشمندان در طی دهه‌های نخست را می‌توان توسعه تعداد بسيار زيادی سيستم‌های خبره در زمينه‌های مختلف مانند پزشكی عمومی، اورژانس، دندانپزشكی، تعميرات ماشين،.. توسعه بازی‌های هوشمند، ايجاد مدل‌های شناختی ذهن انسان، توسعه سيستم های يادگيری،. دانست. دستاوردی كه به نظر می‌رسد برای علمی با كمتر از نيم قرن سابقه قابل قبول به نظر می‌رسد.

افقهای هوش مصنوعی

   در 1943،Mcclutch (روانشناس، فيلسوف و شاعر) و Pitts (رياضيدان) طی مقاله‌ای، ديده‌های آن روزگار درباره محاسبات، منطق و روانشناسی عصبی را تركيب كردند. ايده اصلی آن مقاله چگونگی انجام اعمال منطقی به وسيله اجزای ساده شبكه عصبی بود. اجزای بسيار ساده (نورون‌ها) اين شبكه فقط از اين طريق سيگنال های تحريك (exitory) و توقيف (inhibitory) با هم درتماس بودند. اين همان چيزی بود كه بعدها دانشمندان كامپيوتر آن را مدارهای (And) و (OR) ناميدند و طراحی اولين كامپيوتر در 1947 توسط فون نيومان عميقاً از آن الهام می‌گرفت.

    امروز پس از گذشته نيم‌قرن از كار Mcclutch و Pitts شايد بتوان گفت كه اين كار الهام بخش گرايشی كاملاً پويا و نوين در هوش مصنوعی است.
    پيوندگرايی (Connectionism) هوشمندی را تنها حاصل كار موازی و هم‌زمان و در عين حال تعامل تعداد بسيار زيادی اجزای كاملاً ساده به هم مرتبط می‌داند.

   شبكه‌های عصبی كه از مدل شبكه عصبی ذهن انسان الهام گرفته‌اند امروزه دارای كاربردهای كاملاً علمی و گسترده تكنولوژيك شده‌اند و كاربرد آن در زمينه‌های متنوعی مانند سيستم‌های كنترلی، رباتيك، تشخيص متون، پردازش تصوير، مورد بررسی قرار گرفته است.

   علاوه بر اين كار بر روی توسعه سيستم‌های هوشمند با الهام از طبيعت (هوشمندی‌های ـ غير از هوشمندی انسان) اكنون از زمينه‌های كاملاً پرطرفدار در هوش مصنوعی است.

   الگوريتم ژنيتك كه با استفاده از ايده تكامل داروينی و انتخاب طبيعی پيشنهاد شده روش بسيار خوبی برای يافتن پاسخ به مسائل بهينه سازيست. به همين ترتيب روش‌های ديگری نيز مانند استراتژی‌های تكاملی نيز (EvolutionaryAlgorithms) در اين زمينه پيشنهاد شده اند.

    دراين زمينه هر گوشه‌ای از سازو كار طبيعت كه پاسخ بهينه‌ای را برای مسائل يافته است مورد پژوهش قرار می‌گيرد. زمينه‌هايی چون سيستم امنيتی بدن انسان (ImmunSystem) كه در آن بيشمار الگوی ويروس‌های مهاجم به صورتی هوشمندانه ذخيره می‌شوند و يا روش پيدا كردن كوتاه‌ترين راه به منابع غذا توسط مورچگان (Ant Colony) همگی بيانگر گوشه‌هايی از هوشمندی بيولوژيك هستند.

   گرايش ديگر هوش مصنوعی بيشتر بر مدل سازی اعمال شناختی تاُكيد دارد (مدل سازی نمادين يا سمبوليك) اين گرايش چندان خود را به قابليت تعمق بيولوژيك سيستم‌های ارائه شده مقيد نمی‌كند.

  CASE-BASED REASONING يكی از گرايش‌های فعال در اين شاخه می‌باشد. بعنوان مثال روند استدلال توسط يك پزشك هنگام تشخيص يك بيماری كاملاً شبيه به CBR است به اين ترتيب كه پزشك در ذهن خود تعداد بسيار زيادی از شواهد بيماری‌های شناخته شده را دارد و تنها بايد مشاهدات خود را با نمونه‌های موجود در ذهن خويش تطبيق داده، شبيه‌ترين نمونه را به عنوان بيماری بيابد.

   به اين ترتيب مشخصات، نيازمندی‌ها و توانايی‌های CBR به عنوان يك چارچوب كلی پژوهش در هوش مصنوعی مورد توجه قرارگرفته است.
   البته هنگامی كه از گرايش‌های آينده سخن می‌گوييم، هرگز نبايد از گرايش‌های تركيبی غفلت كنيم. گرايش‌هايی كه خود را به حركت در چارچوب شناختی يا بيولوژيك يا منطقی محدود نكرده و به تركيبی از آنها می‌انديشند. شايد بتوان پيش‌بينی كرد كه چنين گرايش‌هايی فرا ساختارهای (Meta –Structure) روانی را براساس عناصر ساده بيولوژيك بنا خواهند كرد.

 

منبع:

 ghomi@ccwmagazine.com

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 11:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

مقاله و تحقیق درباره اينترنت و امنيت فرهنگي ـ سياسی

بازديد: 985

مقاله و تحقیق درباره اينترنت و امنيت فرهنگي ـ سياسی

شايد آنگاه كه يك پژوهشگر آفريقايي در كنفرانس باشگاه رم تحت عنوان «جهان در آستانهقرن بيست و يكم» گفتار خود در باره «عصر نوين فرهنگ و ارتباطات » را با اين جملاتبه پايان برد كسي سخنان او را چندان جدي نگرفت؛ او معتقد بود: «دوران كنوني تمام ميشود و عصر تازه اي آغاز مي گردد. تاكنون در هيچ زماني بشر براي بقا تا اين حد بهقدرت انطباق و تخيل نياز نداشته است. عصر جديد فرهنگ و ارتباطات، در مرحله نخستعصري است كه انسان بايد در آن شجاعت خود را متحول كند.» (پچي155:1370) اما سرعتتغييرات ارتباطي و فرهنگي در پايان قرن گذشته و سالهاي آغازين سده جديد، اهميت سهمفهوم كليدي قدرت تخيل، قدرت انطباق و شجاعت تحول را براي تداوم حيات دولتها،فرهنگهاي ملي و حتي -در سطحي انتزاعي تر- تمدنها بخوبي نشان داده است. حكومتها وحاكماني كه توانايي آينده‌نگري، ارايه هويت فرهنگي مناسب در عرصه جهاني و شجاعت تركپاسخهاي كهنه به پرسشهاي نو را نداشتند با جهل مركب ، ملتشان را به جاي دروازه هايتمدن بزرگ به آستانه انقلاب سوق دادند و لا جرم خود به حاشيه تاريخ رانده شدند. انقلاب اسلامي پاسخ خلاق، متناسب و شجاعانه مردم ايران به الزامات تمدني و تاريخيخودبود. آخرين انقلاب قرن بيستم، اولين انقلاب سياسي بود كه براساس درك و تدبيرعميق رهبري و نواوريهاي درون‌زا، با تركيبي بي‌بديل از ارتباطات ماهواره‌اي (تلفنبين‌المللي)، رسانه‌هاي كوچك(نوار كاست فتوكپي- اعلاميه) و ارتباطاتسنتي(راهپيمايي- منبر- ديوارنويسي)، شبكه عظيم ارتباطات جمعي دولتي ازجمله سازمانراديو و تلويزيون را در هم شكست و پيامهاي سنت‌گرايانه اسلامي و انقلابي را- بسيارموثرتر از آنچه شرام و لرنر در مورد تاثير تجددگرايانه رسانه‌ها مي پنداشتند(شرام 1356و lerner1956) و بسيار سريعتر و عميقتر از آنچه راجرز و شوميكر در مورد چگونگيگسترش نوآوريها يافته بودند(راجرز و شوميكر 1369)- تا عمق روستاهاي فاقد جاده وبرق، پادگانهاي ارتش آمريكا محور و دانشگاههاي غرب بنياد منتقل كرد و در يك كلامانقلاب ارتباطات را به خدمت ارتباطات انقلاب درآورد.(tehranian1998، mohammadi1996،مولانا1371، آشنا1377) پيروزي ناگهاني و غيرمنتظره انقلاب، فقدان زود هنگامنظريه‌پردازان و ساختارسازان جمهوري اسلامي، هجوم ستيزنده رسانه هاي غربي، ندرت وغربت فزاينده آفرينشگران و آفرينشهاي بومي، كاهش چشمگير سرمايه‌گزاريهايآينده‌نگرانه در زيرساختهاي ارتباطي و رسانه اي در اثر جنگ ديرپاي تحميلي و مهمتراز همه بروز شكاف فرهنگي ميان نسلها و عدم انتقال ارزشها، از يك طرف موجبات نااميديرهبران از امكان رقابت و احساس حقارت نسبت به فراورده‌هاي ارتباطي و كالاهاي فرهنگيغربيان، وتقديس تمركز گرايي دولتي در عرصه فرهنگ و ارتباطات را از طرف ديگر فراهمآورد،درنتيجه نوآوري هاي رسانه اي اوليه جاي خود را به محافظه كاري، اصالت نظارت وهراس انديشي از رسانه هاي نظارت ناپذيرو تسلط نظريه هنجاري رسانه هاي شبه اقتدارگرا برذهن و زبان نخبگان و مسولان حكومتي داد. ممنوعيت درازپاي ويديو، بازيهايرايانه‌اي، لوحهاي فشرده و تجهيزات دريافت از ماهواره، سياستهاي محدود كنندهمطبوعات، اعمال نظارت پيش از انتشار در مورد كتاب ،سياست هدايت و نظارت همه جانبهبر تاتر و صنعت سينما و انحصار حكومتي سازمان صدا و سيما را در اين چارچوب مي توانتحليل كرد (محمدي1379، آشنا1377، محسنيان 1376 و 1377 ) آخرين موج فناوري اطلاعاتيو ارتباطي در حالي به ايران رسيد كه عليرغم پايان جنگ و وجود توانايي ملي براي غلبهبر محدوديتهاي اقتصادي ، سياسي و تكنولوژيك، آمادگي كافي براي سياستگزاري متناسب باسير تحولات جهاني آن وجود نداشته است؛ اكنون پس از گذشت دو دهه از پيروزي انقلاباسلامي و استقرار جمهوري اسلامي در ايران اين مسئله استراتژيك بطور جدي در مقابلسياستگزاران ارتباطي، امنيتي و فرهنگي كشور مطرح است كه: - گسترش زيرساختهايپيشرفته ارتباطي در داخل كشور و افزايش امكانات تبادل اطلاعات وداده ها در سطحبين‌المللي چه تاثيراتي بر امنيت كشور خصوصا در ابعاد سياسي-فرهنگي دارد؟ - در اثرافزايش حجم و سرعت تبادل و ورود به بزرگراههاي جهاني چه تغييرات محتملي را در اينابعاد متحمل خواهيم شد؟ - چه سياستهاي ارتباطي كمترين زيان و بيشترين فايده را برايمنافع ملي خواهد داشت ؟ - اولويتهاي ملي در اين حوزه بايد چگونه تعيين شود؟متاسفانه تا كنون حتي در سطوح كلان سياست گزاري پاسخهاي سريع و سطحي متعددي از جانبسياستمداران،نظاميان و مهندسان برا ي اين پرسشها ارايه شده است(مجمع تشخيص مصلحتنظام1380 )اما باتوجه به ماهيت فرهنگي و ارتباطي اينترنت شايسته است آن دسته ازپژوهشگران فرهنگ و ارتباطات كه متعهد به حفظ و شكوفايي نظام و آرمانهاي جمهورياسلامي ايران هستند پيشتاز شناخت و ارايه راهبردهاي ملي در مورد اينترنت باشند. دراين راه پرداختن به امور زير گريز ناپذير است: - باز شناسي انتقادي ماهيت، تاريخچهتحولات و روندهاي جهاني جاري و آتي اينترنت - پس ازآن باز نگري ادبيات متحول امنيتپژوهي - سپس ارايه رويكردي متناسب با شرايط خاص ايران اسلامي مقاله حاضر كوششيابتدايي در اين راه است. اينترنت: ويژگيها و تاثيرات جهاني اينترنت را مي توان ازمحصولات دوران جنگ سرد و حاصل هراس وزارت دفاع آمريكا ازخطرات جنگ هسته اي دانست. آرپانت سلف اينترنت يك شبكه آزمايشي بود كه به عنوان يك پروژه ملي از طرف آژانسپروژه هاي تحقيقاتي پيشرفته وابسته به وزارت دفاع آمريكا از سال 1971 آغاز بكاركرد. و طي دهه 70 به يك پروژه فراگير ملي و تا حدودي بين المللي تبديل شد درسال 1986 موسسه ملي علوم آمريكا، NSFNET را براي ارائه ارتباطات شبكه اي بهمراكزتحقيقاتي بيشتر و گسترش شبكه بين المللي تاسيس نمود. در سال 1987 شبكه اينترنتمشتمل بر ده هزاركاربر بود و در سال 1989 اين تعداد به صد هزار رسيد. در سال 1990آرپانت به زندگي خود خاتمه داد ولي اينترنت به رشد خود ادامه داد تا جاييكه در دههنود هر ساله تعداد كامپيوترهاي موجوددر شبكه اينترنت دو برابر شده است. از سال 1997با تجاري شدن اينترنت خدمات آن بشدت تنوع و افزايش يافت وهزينه هاي دسترسي به آنبشدت كاهش يافت. در واقع در آمريكا هردو ثانيه يك host به اينترنت اضافه مي شود. ازميان سرويسهاي متعدد اينترنت، سرويس وب با شبكه جهان گستر بخاطر توان گرافيكي بالاو ارائه خدمات متون مرتبط رشد چشمگيري داشته است (ITU1999.) تقريبا هر سه ماه يكبارتوسعه وب دو برابر مي شود. (www.mit.edu/.../web-growth-summary) اما اين رشد روزافزون بطور كاملا نابرابر توزيع شده است. در حالي كه آمريكا و كانادا63درصد، اروپا 4/22درصد و استرليا، ژاپن و نيوزلند 4/6درصد از كامپيوترهاي متصل به اينترنت را دراختياردارند. بقيه كشورهاي آسيايي و آفريقايي تنها 9/5درصد از اين كامپيوترها را درخود جاي داده اند(ITU1999.( بررسي ويژگيهاي كاربران اينترنت نشان مي دهد كه تحصيلاتو ثروت دو عامل مهم در ميزان استفاده است. كاربران اينترنت بيشتر از طبقه متوسطبالا، جوان، تحصيلكرده، مرد و شهرنشين هستند.(ucla2000) 83درصد كاربران اينترنت درآمريكا 6درصد اروپا 3درصد در اقيانوسيه و 8درصد در بقيه قاره هاي دنيا قراردارند. ( (www.iranonline.com نگاهي به وضعيت و موقعيت زبانهاي مختلف در اينترنت ميزان سلطهزبانهاي غربي رانشان مي دهد. در ميان كساني كه از اينترنت استفاده مي كنند و حدود 288 ميليون نفر برآورد مي شوند 3/51درصد به انگليسي سخن مي گويند و عرب زبانان كمتراز 1درصد استفاده كنندگان را تشكيل مي دهند.((www.glreach.com اينترنت جهان جديديخلق كرده است.خوشبينان مي گويند در اين جهان جديد كه آنرا جامعه اطلاعاتي ناميدهاند آزاديهاي فكري، تحقيقاتي، آموزشي، تفريحي، شغلي رو به رشد خواهد بود و تجارتالكترونيك، خدمات بهداشتي و پزشكي راه دور و خدمات تلفن بين‌المللي از طريق اينترنتجاي اشكال سنتي را خواهد گرفت اما منتقدان اينترنت را بيشتر در تركيبهاي اضافي وبعنوان مضاف به مناطق جغرافيايي،سياسي و اقتصادي بكار ميبرند؛ با اين وصف مانندديگر پديده هاي وارداتي از جهان صنعتي ميتوان از اينترنت اغنيا و فقرا،اينترنتآمريكايي، اروپايي،آفريقايي و در سطوح ملي مثلا اينترنت ايراني سخن گفت؛ مطالعهتاثير پذيري متقابل اينترنت و فرهنگهاي مختلف از آخرين پروژه هاي كلان دانشگاه UCLAدر آمريكا است .(www.ccp.ucla.edu) در تحليل مسايل مربوط به اينترنت در كشورهايدر حال توسعه عليرغم برخي مشابهت‌هاي ظاهري بايد تفاوتهاي ساختاري و عميق آنها رابا كشورهاي صنعتي در نظر گرفت. اينترنت و كشورهاي در حال توسعه در كشورهاي در حالتوسعه به علت فقدان زيرساختهاي ملي مخابرات و فقدان رونق اقتصادي و توسعه اجتماعيهزينه تمام شده براي اتصال به اينترنت براي كاربر نهايي بسيار گرانتر از كشورهايتوسعه يافته است. خصوصا اگر اين هزينه با درآمد سرانه سنجيده شود. مثلا در آمريكايك كاربر نهايي براي يك ماه اتصال به اينترنت بايد بطور متوسط 29 دلار معادل 2/1درصد از درآمد خود را بپردازد ولي در اوگاندا همين كاربر با 92 دلار معادل 107درصد درآمد خود را بابت اتصال ماهانه به اينترنت بپردازد(ITU1999) در بسياري ازكشورهاي در حال توسعه كه با مشكلاتي بنيادي نظير كمبود تغذيه،ارتباطات جاده اي،برق، بهداشت، اشتغال، مهاجرت، جنگ، نظامهاي سياسي فاقد مشروعيت و بي ثبات درگيرهستند هزينه هاي سنگين براي تجهيزات مخابراتي و كامپيوتري امكان ندارد و اين گونهامكانات به طبقه بالا و مستقل از اقتصاد ملي اختصاص دارد. ميلتون مولر استادمخابرات و مديريت شبكه‌ها در دانشگاه سيراكوس معتقد است: >تفاوت راديو وتلويزيون با اينترنت در اين است كه آنها به محض خريد قابل بهره برداري هستند وليخريد يك كامپيوتر اولين قدم براي اتصال به اينترنت است. اگر شما جاده، برق، خطتلفن، سرويس دهنده ملي نداشته باشيد سخن گفتن از اينترنت دشوار است (Muller1999) مخابرات در بسياري كشورها جزء انحصارات دولتي است ودولت به خاطر در اختيار داشتنلايه فيزيكي، معمولا مدعي خطوط ارتباطي داده‌ها نيز مي باشد و عدم امكان رقابت وناكافي بودن دستمزدها موجب افت شديد كيفيت نيروي انساني شاغل در بخشهاي تخصصيمخابرات مي شود و اين نيروها در ابعاد ملي توان ارائه راه حلهاي جامع و ارائهسرويسهاي متنوع را ندارند. در نتيجه سرويسهاي ارائه شده در اين كشورها اغلب بي ثباتو غير فني است. در كشوري مانند هاييتي بخش خصوصي با نصب شبكه‌هايي با مودمهاي بيسيم تلاش كرده ارتباط اينترنتي را از انحصار دولت خارج كند. تشكيل مراكز كوچك وليفعال كه با هزينه هاي كم و براي استفاده در مدت اندك خدمات پست الكترونيك و دريافتاطلاعات در اينترنت را ارائه مي دهد راه حل ديگري براي شكستن انحصار مخابراتي بودهاست (techweb.com) كامپيوتر و به دنبال آن اينترنت هم نياز به نوعي خاص از سواد ومهارت دارد و هم الگوهاي فرهنگي و رفتاري ويژه اي را به دنبال مي آورد. مهمترينمسائل اينترنت از لحاظ فرهنگي عدم تطابق محتواي ارائه شده با الگوهاي فرهنگي وهنجارهاي رفتاري جوامع مختلف است.تكنولوژي اينترنت براي بيشترين سرعت و كمترينكنترل طراحي شده است لذا اعمال كنترلهاي اخلاقي در آن دشوار است. حجم بالاي محتوايمستهجن تجاري و مجاني در اينترنت يكي از معضلات اخلاقي و خانوادگي است (no.) مشكلديگر فرهنگي اينترنت غلبه زبان انگليسي و فقدان منابع غني بر زبانهاي ديگر است درنتيجه سلطه زبان انگليسي بر زبانهاي ديگر به وسيله اينترنت تقويت مي شود. (www.ifi.uib) از امنيت ملي تا امنيت فرهنگي ديدگاههايي وجود دارد كه اساسا برايواژه امنيت مفهوم و مصداقي واقعي قائل نيست و هر گونه مفهوم سازي در حوزه امنيت رااز جنس بازيهاي زباني و گفتمان‌هاي غير ثابت مي‌داند.(تاجيك، بهار114:1377) اما درچارچوب ادبيات مطالعات استراتژيك مفهوم امنيت را مي توان از خلال بررسي نظراتمتفكراني چون افلاطون: عدالت ورزي، هابز: محفوظ بودن در مقابل تجاوز خارجيان، لاك: دستيابي به رفاه و آسايش، روسو: اعتماد، نظاميان در جنگ جهاني دوم: رهايي ازتهديدات نظامي خارجي، هافمن: تاكيد بر محفوظ ماندن فعاليتهاي اقتصادي يك ملت ازجريانات ويران كننده بيروني، مك نامارا: تكيه بر توسعه سياسي و اقتصادي به عنوانعامل و حاصل امنيت و پيروان فوكو: تكيه بر رابطه معرفت، قدرت و امنيت، جستجو كرد (بوزان1378: 14-44). در سالهاي اخير تمركز تحقيقات بر ابعاد غير نظامي امنيت مليبيشتر شده است. دو بعد مهم امنيت ملي امنيت سياسي و فرهنگي است؛ ويور تعريف زير رابراي اين دو بعد ارايه كرده است: «توانايي جامعه براي تداوم بخشيدن به ويژگيهايسياسي و فرهنگي بنيادي خود تحت شرايط متحول و در مقابل تهديدات احتمالي يا واقعي ».(ماندل149:1377) در تشريح اين تعريف بايد به نكات زير توجه كرد: - امنيت سياسي وفرهنگي نيز مانند ابعاد ديگر امنيت امري نسبي هستند؛ يك فرهنگ خود محور و بيگانهترس ممكن است دايما از توهم هجوم فرهنگهاي رقيب در هراس باشد و هر تغيير در هر سطحو لايه از فرهنگ را تهديدي براي امنيت فرهنگ ملي تلقي كند و حكومتي كه نسبت به هويتفرهنگي بي مبالات است از تهديدات جدي و فوري نيز غافل بماند. - در ميان دو حيطهامنيت سياسي و امنيت فرهنگي ميتوان نوعي تقابل احتمالي را مشاهده كرد؛ اگر حاكميتدچار بحران مشروعيت و كارايي باشد امكان تامين همزمان انسجام اجتماعي و تنوع فرهنگيبسيار دشوار مي شود. - اگر جامعه اي نسبت به امنيت فرهنگي خود تهديدي را احساس كندنسبت به تقويت و تشديد هويتهاي مورد تهاجم حساسيت بيشتري نشان مي دهد و ميزانوفاداري نسبت به آنها در عكس‌العمل به فشارهاي خارجي بشدت افزايش ميابد. تبيينويژگيهاي بنيادي سياسي و فرهنگي نيز بسيار مهم است؛ ديتريك فيشر در تحقيقي برايسازمان ملل متحد با تفكيك تهديدات داخلي، خارجي و بين‌المللي، پنج بعد: بقاء،سلامت، بهزيستي اقتصادي، محيط زيست قابل زندگي و حقوق سياسي را در امنيت اساسيدانسته و در مقابل نابودي، بيماري، فقر، تخريب محيط زيست و سركوب داخلي را عواملاصلي تهديد امنيت ملي مي داند. (رنجبر72:1378-78) امنيت، فرهنگ و ارتباطات در ميانابعاد مختلف امنيت آنچه در اين مقاله مورد تاكيد خواهد بود بعد حقوق سياسي در جدولفيشر به اضافه امنيت فرهنگي است كه در جدول شماره 1 تشريح شده است. منابع منابعداخلي منابع خارجي منابع جهاني ابعاد حقوق سياسي كودتا تقلب انتخاباتي ديكتاتوريتبعيض سانسور شكنجه انهدام خرابكاري تبليغات منفي تحريمهاي بين‌المللي امنيت فرهنگياستبداد رسانه‌اي يكسان سازي فرهنگ ملي عمليات رواني تهاجم فرهنگي و رسانه ايمبادله نابرابر اطلاعات يكسان سازي فرهنگ جهاني جدول شماره -1 طبقه‌بندي اصلاح شدهفيشر از تهديدات امنيت ملي ماخذ: رنجبر،7813 تاكيد بر حقوق سياسي به جاي حقوق بشرنشان از توجه ويژه به آزادي بيان و اجتماع، دسترسي به اطلاعات، حق تشكيل احزابسياسي و حق راي برابر مي باشد و با اضافه كردن مفهوم امنيت فرهنگي به جدول فيشر ميتوان از مسائل امنيتي جديد كه بيشتر ناشي از انقلاب اطلاعات و گسترش ارتباطاتبين‌المللي است سخن گفت چرا كه تعارض ميان فرهنگ ملي و يكپارچه سازي فرهنگي در سطحجهاني مهمترين مسئله دولتها در عرصه سياستگذاري فرهنگي است. جريان بين‌المللياطلاعات بنا به نظر منتقدانه مولانا و ديگر همفكرانش جرياني است مركز - پيراموني ازشمال و غرب به سوي جنوب و شرق، از كشورهاي توسعه يافته بسوي كشورهاي در حال توسعه. در واقع اين جريان به شدت يكسويه، عمودي، تحقيرگر، منفي‌گرا و سلطه‌جويانه است (مولانا66:1371-60) اين جريان توانايي منابع خارجي جهت اجراي اقداماتي نظير كنترل ونفوذ را در كشورهاي هدف بسيار افزايش داده است. كشورهاي در حال توسعه معتقدند جريانآزاد اطلاعات آنها را در يك رقابت نابرابر و بي فايده با دولتهاي ديگر و شركتهايخارجي و چند مليتي قرار مي دهد و با تهديد ثبات جامعه از لحاظ فرهنگي، ناامنيفزاينده اي را بر اين كشورها تحميل مي كند. فروريختن مرزهاي فرهنگي كشورهاي هدف دربرابر تكنولوژيهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي تاثيرات شگرفي بر امنيت سياسي، اقتصاديو فرهنگي اين كشورها داشته است و تلاشهاي انفرادي كشورهايي نظير كانادا و فرانسه وجهت گيري هاي جمعي اتحاديه هاي بين‌المللي نظير جنبش غيرمتعهدها و سازمان كنفرانساسلامي در برابر سلطه جويي ارتباطي برخي كشورها كه در يونسكو نيز بازتاب پردامنه‌اي داشته است نشانه نگراني جدي اين دولتهاست.(مك برايد1370، سازمان كنفرانساسلامي 1378) از طرف ديگر در داخل كشور نيز به بهانه حفظ امنيت ملي، امنيت فرهنگي وسياسي از سوي دولتها و گروههاي تماميت خواه تهديد مي شود. در برخي كشورهاي جنوبمشروعيت سياسي حاكمان مبتني بر توان سركوب مخالفان و يكپارچه سازي سياسي و فرهنگيبخصوص در مورد ناراضيان، رقباي سياسي و اقليتها است. در اين كشورها ساختار دولتبگونه اي است كه قدرت، شخصي تلقي شده و اين به نوبه خود باعث اختلاط امنيت حاكمانبا امنيت ملي شده و در بسياري موارد حمله به شخص، حزب يا هيئت حاكمه مهمترين تهديدامنيت ملي تلقي مي شود. در كشورهايي كه حكومت فاقد مقبوليت و مشروعيت كافي است، بيثباتي داخلي سر چشمه اصلي ناامني بوده و زمينه ساز آسيب پذيري در برابر فتنه‌ها وفشارهاي خارجي است. مساله در اين كشورها تقابل امنيت حكومتگران با امنيت فردي وفرهنگي حكومت شوندگان است. براي درك عميقتر اين مفهوم مي توان به تعاريف فرهنگ محوراز امنيت نيز توجه كرد؛ اين رويكرد، امنيت فرهنگي را زير بخش امنيت ملي ارزيابي نميكند بلكه آنرا جزيي از مفهوم وسيع تر امنيت انساني قرار مي دهد و به اين ترتيب بهدوران پس از سيطره دولت ملتها، حاكميت جهاني(global governance )، تكامل پروژهجهاني گرايي و هويت بخشي به انسانها توسط سازمانهاي بين‌المللي مي‌انديشد. تهرانيانمعتقد است: «امنيت فرهنگي بعدي از امنيت انساني است كه دائما ناديده گرفته مي شود. امنيت فرهنگي شامل - و نه محدود به - آزادي عقيده، وجدان، زبان، بيان، شيوه زندگي،قوميت، جنسيت، شراكت، اجتماع و مشاركت فرهنگي و سياسي است. اگر چه قوانين اساسيجوامع مدرن معمولا اين آزاديها را تضمين كرده است اما پيشداوريهاي مدرن و پيش مدرنباعث اختلال در عملي شدن اين آزاديها در عرصه حيات ملي شده است.» (Tehranian: 1997) امنيت فرهنگي مهمترين مولفه براي ساختن مفهوم جديد مردم سالاري فرهنگي است. بنا بهيك تعبير مردم سالاري فرهنگي عبارت است از: 1- حفاظت و تشويق تنوع فرهنگي و حقدسترسي به فرهنگ براي همه افراد داخل كشور و جهان 2- تشويق مشاركت فعال در حياتفرهنگي جامعه 3-توانا ساختن مردم براي مشاركت در تصميم سازيهايي كه كيفيت زندگيفرهنگي آنان را تحت تاثير قرار مي دهد. 4- تضمين دسترسي برابر و عادلانه به منابع وحمايتهاي فرهنگي ( http://www.wwcd.crg/cddef.htm ) به اين ترتيب در امنيت فرهنگينيز بايد به دو بعد ملي و جهاني توجه كرد. امنيت فرهنگي و سياسي: رويكردها وراهبردها ظهور تكنولوژي‌هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي چالش بزرگ نظامهاي سياسي درعرصه سياستگذاري ملي است. وفاق يا اختلاف تصميم سازان و سياستگذاران در مورد تعريفو كاركردها، آينده و تاثيرات تكنولوژي جديد بر ابعاد داخلي و خارجي امنيت سياسي وفرهنگي منجر به ارائه استراتژيهاي كاملا متفاوتي خواهد شد.(لي1356) بر مبناي سه نوعرويكرد: ثبات گرايي، تحول گرايي و اعتدال گرايي نسبت به امنيت وبا توجه به سه محوراساسي در سياستگزاري راهبردي در حوزه سياسي و فرهنگي يعني: - خط مشي سياسي / فرهنگي - تمركز قدرت سياسي / فرهنگي - شيوه مديريت سياسي / فرهنگي مي توان راهبردهاي مختلفنسبت به امنيت سياسي و فرهنگي را در جدول زير ملاحظه كرد؛ دو رويكرد ثبات گرا وتحول گرا شناخته شده هستند و دو قطب مقابل يكديگر را تشكيل مي دهند اما رويكرداعتدال گرا كه بنظر ميرسد مناسبترين پاسخ راهبردي به چالشهاي فن‌آوري‌هاي اطلاعاتيو ارتباطي براي ايران در دهه هشتاد باشد همواره مورد بي توجهي مستمر واقع شده است. رويكردها راهبردها بومي گرايي ثبات محور واقع گرايي اعتدال محور جهاني گرايي تحولمحور اولويتها حفظ ارزشهاي سنتي و بومي حفظ ويژگيهاي منحصر به فرد جامعه حفظارزشهاي بنيادي افزايش نوآوريهاي درون‌زا اتخاذ ارزشهاي تجدد گرايانه افزايش تطابقيا همساني جهاني خط مشي اقتدار سياسي تحميل همساني اقتدار كارا طراحي وحدت در عينكثرت آزادي سياسي تحمل تنوع تمركز قدرت مشروعيت متمركز سياسي/ ملي مشروعيت هوشمندسياسي / ملي/ بين‌المللي مشروعيت غير متمركز سياسي/ بين‌المللي شيوه مديريت نظامتصميم گيري منزوي و غير حساس نسبت به فشارهاي داخلي و خارجي سلطه نخبگان بر سياستامنيتي نظام تصميم گيري راهبردي و حساس نسبت به تصحيح انحراف مسير ناشي از فشارهايداخلي و خارجي مشاركت نخبگان غير دولتي در تدوين راهبردهاي ملي نظام تصميم گيري بهمپيوسته و بسيار حساس نسبت به فشارهاي داخلي و خارجي نفوذ گروههاي ذي نفع داخلي وكشورها ي قدرتمند بر سياست امنيتي و خارجي جدول شماره 2: تقابلهاي موجود در عرصهسياستگزاري با توجه به امنيت سياسي /فرهنگي همانگونه كه ملاحظه مي شود تقابل نهاييدر امنيت سياسي / فرهنگي در عرصه داخلي ميان آزادي، تحمل چندگانگي و تكثر از يك طرفو حاكميت، اقتدار و نظم از طرف ديگر است. در بحث تئوريهاي هنجاري رسانه‌ها هم عينااين تقابل به چشم مي خورد و ميزان گرايش يك سيستم رسانه اي ملي به يك طرف طيف،نمايانگر نظام سياسي حاكم برسيستم رسانه اي آن كشور است. نحوه نگرش به منشاء و آثارتوسعه فن آوري و رسانه هاي نوين به خصوص اينترنت يكي از عرصه‌هاي اصلي تقابل مياندو راهبرد ثبات گرا و تحول گرا در رويكردهاي امنيتي ايران امروزاست. درراهبرد ثباتگرايي، گسترش رسانه‌هاي نوين موجب تقدس زدايي از ارزشهاي سنتي و قديمي و اختلال درحفظ ويژگيهاي منحصر به فرد جامعه ايراني مي شود. در مقابل تحول گرايان معتقدندگسترش رسانه‌ها موجب ظهور ارزشهاي جديد و افزايش تطابق با فرهنگ جهاني مي شود. ثباتگرايان كه نگران كاهش توان حاكميت سياسي، نظم، كنترل، اقتدار، استقلال و سلطهنخبگان داخلي هستند رسانه هاي مرز شكن و جديد را عامل اصلي بي ثباتي مي دانند و ازطرف ديگر تحول گرايان كه آزادي سياسي، تنوع، مشروعيت غير متمركز، اقتدار اسفنجي،بهم پيوستگي بين‌المللي و جهاني شدن را شعار خود قرار داده اند اين رسانه هاي نوينرا به عنوان مهمترين عامل تحول ارزيابي مي كنند. در اين ميان رويكرد اعتدال گرا درزمينه اولويتهاي فرهنگي معتقد است ميتوان با تفكيك ارزشهاي بنيادي از سنتها وارزشهاي ابزاري، موقتي و مصلحتي، پنداره تقابل ميان تغييرات محيطي ناشي از تقويترسانه هاي جهاني با ارزشها را واكاوي و باز سنجي كرد و با سخت گيري نسبت به حفظارزشهاي بنيادي، از نوآوري‌هاي درون فرهنگي نسبت به آن دسته از سنتهاي مقدس نمايامروزي كه خود چيزي جز بدعتهاي دير پا نيستند استقبال نمود. خط مشي اعتدال گرايانه،افزايش كارايي دولت در مقايسه با بديلهاي فراملي و تحمل وحدت فرهنگي ساختاري در عينپاسداشت پاره فرهنگهاي قومي و بومي- بعنوان سرچشمه هاي زلال آفرينش‌هاي فرهنگي- درسطوح فرو ملي را لازمه اقتدار حكومت مي داند. در زمينه راهبردهاي مربوط به تمركزقدرت مشروعيت هوشمند به معناي اتخاذ الگوي اقتضايي و پرهيز از الگوهاي تماما همگرايا تماما واگرا در قبال معادله مشروعيت ملي و بين‌المللي است. الگوي مديريت كلان دراين رويكرد متمايل به تفكر راهبردي و مديريت بر مبناي هدف و نتيجه است. در اينديدگاه انحرافات ناشي از فشارهاي داخلي و خارجي از طريق بازنگري مستمر اهداف ومسيرها تصحيح ميشود و در اين فرايند خصوصا بر نظرات و مشاركت نخبگان غير دولتي اعماز دانشيان، فناوران حرفه اي و منتقدان و رقباي سياسي تاكيد مي شود. شناخت و تشريحچگونگي مواجهه منابع قدرت و ثروت در ايران با پديده اينترنت نشان دهنده برآيند دركملي از فرصتها و تهديدات امنيتي ناشي از تعامل اين پديده ارتباطي با فرهنگ سياسيحاكم بر كشور و رقابت مخرب رويكردها و راهبرهاي سه‌گانه بالا است. امواج اينترنت درايران با صرف نظر از اسراييل، ايران اولين كشور خاور ميانه بود كه در سال 1993بهاينترنت پيوست (khazai1997) و در سال 1994داراي اينترانت دانشگاهي شد(burkhart1998 ) و اين اقدام را بدون سرمايه و پشتيباني فني خارجيان و تنها با خريد پنجاه هزاردلار سخت افزار، چندين جلد خودآموز و سخت كوشي چند جوان 25 ساله انجام داد(شهشهاني 1374 ). اما سرعت گسترش و ضريب نفوذ اينترنت در ايران نسبت به كشورهاي منطقه با افتو خيزهايي روبرو بوده است(burkhart1998، آشنا1378). موج اول دسترسي به شبكه هايجهاني در سالهاي ابتدايي دهه هفتاد خورشيدي با روندي كند ولي بومي آغاز شد. بر خلافتمامي كشورهاي منطقه و بسياري از كشورهاي جهان و كاملا شبيه تجربه آغازين امريكا درراه‌اندازي شبكه بنياد ملي علوم(NSFNET)، در ايران نيز بخش علمي و پژوهشي و نهبخشهاي بازرگاني و اقتصادي، بنيان‌گذار و پيشتاز ارتباط با اينترنت بودهاست(burkhart1998)؛ در سال 1372 مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات(IPM) با پشتكارپژوهشگران جوان و پشتيباني سياسي رييس خود كه همزمان يكي از قدرتمندترين نمايندگانمجلس نيز بود توانست با گذر از موانع قانوني، از طريق شبكه علمي و آموزشي اروپا (EARN) و پس از ثبت جهاني حوزه ملي(IR )، برخي از دانشگاههاي كشور را به اينترنتمتصل نمايد(شهشهاني 1374). تا سال 1374، در سطح جامعه دانشگاهي، بهره برداري صرفاعلمي و پژوهشي از اينترنت تقريبا بدون هيچ سياستگذاري كلان، با پهناي باند بسياراندك و بدون بهره گيري از امكانات گرافيكي، بطور تدريجي گسترش يافت و حدود 60 هزاركاربر دانشگاهي را پوشش داد. در سالهاي اخير مسئوليت اينترانت بين دانشگاهي بهسازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي واگذار شده است و شبكه علمي كشور(IROST) بيش از 140دانشگاه و مركز پژوهشي را به يكديگر و اينترنت متصل كرده است. در اين ميان اعمالتحريمهاي اقتصادي، تكنولوژيك و حتي گاه علمي آمريكا، در كاهش كميت و كيفيت توسعهاينترنت در ايران بي تاثير نبوده است (arabshahi1996،burkhart998). موج دوم اينترنتاز نهادهاي شهري سر بر داشت و به توسعه بخش خصوصي انجاميد. در سال 1374همزمان باشكستن پوسته ابتدايي و تجاري شدن سريع اينترنت در جهان ، موسسه ندارايانه وابسته بهشهرداري تهران اقدامات نمايشي و بلندپروازانه‌اي را با الگوبرداري از شبكه ميني تل (minitel) فرانسه براي ارايه خدمات اطلاع رساني شهري سامان داد. پس از يك دورهتجربه و شكستي پر هزينه، شركت با تغيير استراتژي خود، راه اندازي خدمات اينترنتيبجاي توليد و اشاعه اطلاعات شهري را در اولويت قرار داد و به اين ترتيب قويترينارايه كننده خدمات اينترنت در بخش شبه دولتي متولد شد. چندي بعد، ندا رايانه باپشتيباني شهردار مقتدر تهران و يك هيات امناي ويژه و چند منظوره تلاش كرد از طريقارايه خدمات سريع و سهل عملا انحصار اينترنت تجاري را بدست آورد؛ اينجا بود كهمخالفت رقابت‌آميز وزير وقت مخابرات و توقف پروژه يك هزار شماره تلفني، و توقيف 200خط تلفني آن، دومين شكست تجاري- سياسي را بر اين شركت تحميل كرد(ندارايانه 1377) در اين ميان نبايد نقش تاريخي و پيشتازانه اين موسسه را در ارايه اولين خدمات عمومي e-mail, bbs, telebazar, newsgroup و روزنامه الكترونيك را از جنبه بومي سازي فرهنگتوليد و مصرف اطلاعات با بهره گيري از شبكه هاي رايانه اي فراموش كرد. تنش ميانمخابرات و شهرداري راه را براي ديگران باز كرد تضعيف رقيب اصلي، كاهش ريسك سرمايهگزاري و تداوم بلا تكليفي قانوني اين امكان را فراهم آورد كه بخش خصوصي مرتبط بادولت با بهره گيري از رانت‌هاي دولتي و سرمايه‌ها و امكانات ايرانيان خارج از كشور،با اتكا به فن‌آوري گران قيمت ارتباطات ماهواره اي و فارغ از محدوديتهاي خطوطمخابراتي درون و ميان شهري، سر رشته واقعي گسترش دسترسي شهروندان عادي، كاربرانخانگي و شركتهاي تجاري به اينترنت و خدمات متنوع آن را بدست بگيرد افزايش تعدادكاربران از ده هزار به يكصد هزار نفر در فاصله چهار سال را ميتوان حاصل تلاش سودآوربخش خصوصي دانست. (rouhani2000). دولت و اينترنت در ايرانبه علل تاريخي، سياسي واقتصادي حضور دولت در همه عرصه هاي زندگي اجتماعي در ايران بسيار پر رنگ است اماتوجه دولت به اينترنت عليرغم اهميت آن دير هنگام، بخشي‌نگر و تابع تغييرات سياسيبوده است. در بخش دولتي، شركت مخابرات داده هاي ايران (DCI) وابسته به شركت مخابراترا مي‌توان مهمترين عامل بالقوه و در عين حال مانع بالفعل در راه گسترش اينترنت درچند سال اخير دانست. اين شركت كه از نظر حقوقي وضعيت آن روشن نشده است و بودجه جارياندكي در اختيار دارد در سال 1374 تاسيس شد و به سرعت مدعي انحصار اطلاع رسانيالكترونيكي در كشور شد. پروژه‌هاي گران قيمت سويچ‌هاي X.25 و شبكه ايران پك - BBS شارع، شبكه صوتي صبا و...- علاوه بر ايجاد امكان انتقال داده‌ها از طريق مراكزمخابراتي سراسر كشور با استفاده از يك ارتباط9600|b/s با كانادا اتصال 20000 مشتركرا در سال 1995 فراهم كرده و در سالهاي بعد با راه اندازي يك خط Kb/s Vsat64 ازطريق Gulf Net كويت خدمات خود را گسترش داد. در حال حاضر DCI در ميان مدت برايظرفيت 44 مگا بيت در ثانيه برنامه ريزي كرده است. DCI در برنامه سوم توسعه برايچندمين بار طرح شبكه ملي ديتا را ارايه كرد و با اجراي فاز اول آن كه قرار بود تاانتهاي سال 1380 تكميل شود چهار ويژگي اصلي شبكه ديتا را به شرح زير تعهد كرد: 1- ارايه سرويسهاي شبكه ديتا در 420 نقطه در بيش از 180 شهر كشور 2- ايجاد زير ساختلازم براي شبكه هاي داخل سازماني و ارتباطات نقطه به نقطه با ظرفيت 7000پورت وسرعتهاي 64 كيلو بيت بر ثانيه با توان پوشش يك ميليون كاربر انتهايي 3- ارايه خدماتاينترنت و شبكه ملي IP در سراسر كشور با ظرفيت10000 پورت با توان پوشش1000 ISP ويكميليون كاربر انتهايي اينترنت 4- ارايه بيش از 200 پورت نامتقارنِِِِِِِِِِِ ADSL با سرعت8 مگا بيت بر ثانيه در هشت شهر بزرگ كشور براي سرويسهاي مالتي مديا و ويديويزنده(شركت مخابرات ايران 1379) اگر چه اين هدف‌گذاري‌ها در مقايسه با طرحهاي توسعهبسياري از كشورهاي جهان و منطقه بسيار محافظه‌كارانه است، تحقق عيني همان هم درشرايط فعلي به عزمي جدي نياز دارد وگرنه تنها كاركرد آن قطورتر شدن پرونده وعده هايانجام نشده مخابرات است. سياست گزاري ملي در بستر جهاني واقعيت اين است كه بدونملاحظه چند الگوي ملي در برخورد با اينترنت نميتوان از سياستگزاري مبتني بر فهمجهاني سخن گفت لذا معرفي اجمالي چند نمونه كه با سه رويكرد تحول‌گرا، ثبات‌گرا واعتدال‌گرا تناسب بيشتري دارند ضروري است. الگوي آمريكايي اينترنت در امريكا نه بهعنوان تهديد امنيتي بلكه به عنوان بزرگترين فرصت ملي تلقي مي شود. كاخ سفيد در پنجمژانويه 2000 بيانيه اي را تحت عنوان استراتژي امنيت ملي در قرن جديد منتشر كرد. دراين بيانيه ضمن بر شمردن منافع حياتي آمريكا، از اينترنت به عنوان مهمترين ابزارديپلماسي مردمي Public diplomacy نام برده شده است. «پيشرفت جهاني تكنولوژيهاي آزادو اطلاع رساني چون اينترنت توانايي شهروندان و موسسات را براي تاثير گذاري برسياستهاي دولتها تا حد غير قابل تصوري بالا برده است ديپلماسي مردمي يعني تلاش برايانتقال اطلاعات و پيامهايمان به مردم جهان يكي از ابعاد مهم استراتژي امنيت ملي مااست. برنامه ريزي ما بايد به گونه اي باشد كه توانايي ما را براي اطلاع رساني وتاثير گذاري بر ملل كشورهاي ديگر در جهت منافع امريكا تقويت كند و گفتگوي ميانشهروندان و موسسات امريكايي را با نظايرشان در ديگر كشورهاي توسعه ببخشد». توسعهاينترنت در داخل و استفاده از آن براي تاثير گذاري بر ديگران بخشي مهمي از سياستهاياستراتژيك آمريكا است (us Depts. State: 2000) از طرف ديگر مراقبت الكترونيك برحجم، جهت و محتواي ارتباطات مخابراتي و ماهواره‌اي در قالب اطلاعات سيگنال (SIGINT)امنيت اطلاعات(INFOSEC) بخش مهمي از وظايف آژانس امنيت ملي(NSA) را تشكيلمي دهد. (WWW.NSA.gov) افزايش جرايم كامپيوتري در آمريكا از جمله حمله به سايتهاي Amazon و Cnn وYahoo، رييس اف بي آي را واداشت تا در فوريه سال 2000 از كنگرهبخواهد 37 ميليون دلار به بودجه 100 ميليون دلاري وزارت دادگستري براي مبارزه باجرايم كامپيوتري بيفزايد و كلينتون در همان ماه درخواست يك بودجه 9 ميليون دلاريبراي تاسيس مركز امنيت ملي، مشاركت شركتهاي اينترنتي و تجارت الكترونيك عليه حملهكنندگان به سايتهاي كامپيوتري را به كنگره ارائه كرد. (WWW.Cnn.com: 2000،feb،16) الگوي اسراييلي اسرائيل در فاصله سال 1994 تا 2000 تبديل به يك غول صنعت اينترنتشده است؛ در سطح داخلي اتخاذ سياستهاي كلاني از قبيل - اختصاص 3درصد از GDP كشورمعادل 90 ميليارد دلار به تحقيق و توسعه در زمينه تكنولوژي پيشرفته، - آموزشمهارتهاي پيشرفته كامپيوتري در دوران سربازي و تداوم آموزش در دوران خدمت احتياط. ودر سطح جهاني - توليد Checkpoint باپيشينه و ريشه دركاربردهاي نظامي- بعنوان يكيازقابل اطمينان ترين و پر فروش ترين فايروالهاي جهان كه كشورهاي عربي نيز به آنمتكي هستند- بخشي از سياستهاي اينترنتي اعلام شده اسراييل است.( wang1997) الگويچيني چين رسما اعلام كرده است به دنبال برقراري توازن ميان جريان آزاد اطلاعات وصيانت فرهنگ و ارزشهاي اجتماعي خود مي باشد. پيتر ييپ معاون شركت دولتي اينترنت چينگفته است: ما علاقه اي به قمار، پورنوگرافي و موارد حساسيت برانگيز سياسي نداريم ماحتي محتواي فيلتر شده اينترنت را تنها و مهمترين نيرويي مي دانيم كه درهاي چين رابر روي دنيا مي گشايد و راه تغييرات اقتصادي را هموار مي كند. در اجراي ايناستراتژي چين اقدامات زير را انجام داده است. - سرمايه گذاري عظيم در صنايعالكترونيك، مخابرات و كامپيوتر - اقدامات وسيع و سازمان يافته براي تكثير، شكستنقفل و شبيه سازي نرم افزارها وبرنامه هاي كاربردي كامپيوتري و تقويت صنعت عظيم نرمافزار در چين. - تاسيس شركت دولتي اينترنت چين و انحصار ورود اينترنت به كشور ازطريق اين شركت - همكاري شركت با غولهاي اينترنتي آمريكا براي ايجاد خدمات مبتني بروب با استانداردهاي كيفي AOL و استانداردهاي اخلاقي و قانوني چين. - جلب همكاري AOL و Netscape براي توليد يك پويشگر اينترنت به زبان چيني - هزينه عظيم براي فيلتركردن محتواي نامناسب اخلاقي و سياسي در اينترنت ( www.techweb.com/news/twb ) الگويكشورهاي عربي حاشيه خليج فارس تقريبا در تمام كشورهاي حاشيه خليج فارس كنترل قويدولتي بر محتوا و توزيع اطلاعات وجود دارد. اين كنترلها به علل مذهبي، سياسي وفشارهاي داخلي صورت مي گيرد. روش اصلي كنترل اطلاعات الكترونيك در اين كشورهاانحصار مخابرات در شركتهاي دولتي است. يكي از پيامدهاي اصلي اين كنترل دولتي تاخيردر رسيدن اينترنت و كندي در همه گير شدن آن در اين كشورها است. در كشورهاي عربيمنطقه خليج فارس دولت و بخش دانشگاهي عامل گسترش اينترنت نبوده اند در عوض تجارتآزاد و بازرگانان خارجي مقيم بيشترين مشتاقان و كاربران اينترنت را تشكيل مي دهند،در واقع هيچ شخص، سازمان و تجارت مدرني نمي تواند بدون اتكاء به وب و اينترنت دررقابت جهاني براي دسترس به منابع طبيعي و اقتصادي خليج فارس به بقاء خود ادامه دهد. اقتصاد وابسته و ادغام منطقه در اقتصاد جهاني اتصال به اينترنت را گريزناپذيري كند. بازار مصرف اينترنت در كشورهاي عربي خليج فارس اساس تجاري است. كشورهاي خليج فارساز نظر سياستگذاري در مورد اينترنت روي يك طيف قرار دارند كه يك طرف آن عراق و طرفديگر آن يمن و قطر است. عراق تاكنون رسم به اينترنت متصل نشده است و مودمهاي شخصيرا ممنوع كرده است از طرف ديگر يمن و قطر با حذف هر گونه كنترلي بر روي اينترنت وسرمايه گذاري براي گسترش زيرساختها به منافع اينترنت بيشتر از خطرات آن بهاداده‌اند. كويت با برخورداري از سيستم مخابراتي كاملا پيشرفته در 1994 ارائه خدماتعمومي اينترنت را آغاز كرد. وزارت مخابرات كويت امتياز ISP به ابتدا به گلف نت وسپس به يك كمپاني ديگر واگذار كرد. گلف نت از طريق ماهواره به Sprint آمريكا متصلاست. دانشجويان كويتي بدون هيچ گونه هزينه به اينترنت دسترسي دارند. عمان به واسطهجبران عقب ماندگي نسبي از ديگر كشورهاي خليج فارس، بازسازي سيستم مخابراتي را دراولويتهاي خود قرار داده است در چارچوب يك طراحي ملي براي زيرساختها و خدماتمخابراتي GTO سازمان عمومي مخابرات طرحي را براي سال 2000 ارائه كرد كه در آن امكاندسترسي به هر اطلاعي در هر زماني در هر كجا و به هر شكل ارائه براي دولت و بخشخصوصي پيش بيني شده اند. GTO در سال 1995 يك مناقصه بين‌المللي را براي ISP اعلامكرد. در اين مناقصه Sprint آمريكا برگزيده شد و علاوه بر ايجاد سايت، اداره آن رابه مدت 5 سال تعهد كرد. دسترسي عمومي به اينترنت از دسامبر 1996 فراهم شد و كاربريتجاري آن به سرعت توسعه يافت. قطر مدرنترين شبكه مخابراتي منطقه را ايجاد كرده استو انحصار مخابرات دولتي توسط Q-tel اعمال مي شود كه تنها ISP كشور را دارا مي باشدولي بررسيهايي به منظور خصوصي سازي - ولي به صورت غيررقابتي - در حال انجام است،دولت در كنار اينترنت يك سيستم اطلاعاتي ژئوفيزيكي را با اهداف توسعه بخشي عمومي وخصوصي به سرعت توسعه داده است ولي آموزش عالي و دانشگاه بهره چنداني از آن نبردهاند. قطر تنها كشور حاشيه خليج فارس است كه خود را منطقه فارغ از سانسور اطلاعاتمعرفي كرده و هيچگونه كنترلي بر محتواي اينترنت اعمال نمي كند. تنها حساسيت دولتمسئله پورنوگرافي است كه با استفاده از فايروال تا حدي كنترل مي‌شود. امارات متحدهعربي از سال 1995 ارزان قيمت‌ترين و نظارت شده‌ترين خدمات اينترنت منطقه را ارائهمي كند و بيشترين نسبت كامپيوتر متصل به اينترنت نسبت به جمعيت را دارا مي‌باشد. دولت بخش تجاري و دانشگاهها همه پشتيبان اينترنت هستند و از آن به خوبي بهره برداريمي كنند. وزارت مخابرات با راه اندازي چند پراكسي سرور گران قيمت تمام تبادلات دادهها را فيلتر كرده و كنترل مي كند. در عين حال امارات شاهد بيشترين مباحثات افكارعمومي درباره خطرات استفاده از اينترنت بوده است. عربستان سعودي بزرگترين ومحافظه‌كارترين كشور منطقه است و خاندان حاكم بر سعودي نسبت به موارد غير اخلاقي وفعاليتهاي تبعيديان خارج‌نشين بسيار حساس هستند هنوز اينترنت در سعودي توسعه چندانيپيدا نكرده است و دسترسي عمومي در اينترنت همگاني نشده است. اما برخي از بخشهايدولتي، پزشكي و دانشگاهي از طريق يك اتصال ماهواره اي به امريكا از خدمات اينترنتاستفاده مي كنند. سعودي گرانترين طرح مطالعاتي در مورد كاربردها و استلزاماتاينترنت را به مدت 2 سال پي گيري كرد و در نتيجه روش مديريت كاملا متمركز براي وروداينترنت به كشور و كنترل كل ورودي توسط يك فايروال ملي براي جلوگيري از دسترسي بهمحتواي نامناسب - از نظر دولت - پذيرفته شد.((burkhart1998 اينترنت و امنيت فرهنگيدر ايران در بحبوحه جنگ نگرشها، اين واقعيت را نبايد از نظر دور داشت كه در حالحاضر اينترنت در ايران نقش بسيار مهمي از لحاظ امنيت فرهنگي ايفا مي كند، از نظرعلمي افزايش توانايي دسترسي دانشجويان، اساتيد و محققان ايراني به منابع الكترونيكو تماسهاي علمي با دانشمندان ديگر كشورها كاملا مرهون اينترنت دانشگاهي است. از نظرافزايش توان كسب آگاهيهاي سياسي و اجتماعي و دريافت آراء مختلف و امكان گفتگو وابراز خود براي همگان نمي توان نقش اينترنت را انكار كرد. امروزه سايتهاي مختلفايراني با تشكيل گروههاي مباحثاتي بسيار جدي در مورد مسائل جهاني و ملي عرصه وسيعيرا براي آگاهي جويي و اعلام نظرهاي تخصصي و عمومي فراهم كرده اند.(sick1997) پيگيري نظر سنجي هاي اينترنتي در مورد انتخابات مجلس ششم، انتخاب رئيس مجلس فايده ياضرر ارتباط با آمريكا، مهمترين شخصيت قرن اخيرايران و... نشان مي دهد كه اينترنتبراي ايرانيان امكانات كاملا مساعدي براي ابراز آزادانه عقايد، و مشاركت سياسي وفرهنگي فراهم آورده است. حتي برخي احزاب و داوطلبان نمايندگي از جمله آقاي دكترحداد عادل براي تبليغات انتخاباتي خود از اينترنت استفاده كردند. به اين ترتيب ميتوان نقش مهمي براي اينترنت در گسترش آزاديها و مشاركت سياسي و دمكراسي فرهنگي قايلشد. معيارهاي امنيت فرهنگي در سياستگذاري براي تحليل فرآيند سياستگذاري در مورداينترنت در ايران، پاسخ به سوالاتي در مورد آزادي بيان، كنترل جريان اطلاعات،قوانين مربوط و در يك بيان تئوري هنجاري حاكم بر رسانه‌هاي جديد ضروري است. اينسوالات به 5 حيطه اصلي قابل تحليل است - حق ارتباط خصوصي - حق ارتباط ناشناس - حقرمز گذاري در ارتباط - معافيت كانال ارتباطي از مسووليت محتوا - دسترسي عمومي وارزان با توجه به تحقيق محسنيان‌راد، تئوري هنجاري حاكم بر رسانه هاي مرسوم درايران در سال 1376، آميزه اي از تئوري مسووليت اجتماعي، توسعه بخش و ايدئولوژيكبوده است.(44) تغييرات سياسي سال 76 به بعد نقش تئوري مسووليت اجتماعي را تقويتكرده است ولي در مورد اينترنت وضع متفاوت است و حاكميت تئوري آزادي گرا بر دسترسي وانتشار از طريق اينترنت كاملا ملموس است تا اواخر نيمه اول سال 1380 دولت هيچگونهنظارت و دخالت محسوسي در مورد آن نداشته است. زيرا: - قوانين مربوط به مطبوعات كهعمده‌ترين قانون در حوزه محدوده محدوديتهاي آزادي بيان است در مورد گفتار روي شبكهتسري ندارد. - افراد، سازمانها و شركتها امكان دسترسي به سرويس دهندگان اينترنت رااز طريق خطوط تلفن دارند. - براي دسترسي به اينترنت هيچگونه مجوز دولتي لازم نيست. - دسترسي به اينترنت بايست يا پست الكترونيك نياز به هيچ نوع تاييديه اي از طرف هيچسازمان دولتي ندارد. - هيچ دستورالعمل يا بخشنامه اي وجود ندارد كه سرويس دهندگانرا موظف كند اطلاعات مربوط به مشتركان، كاربران و محتواي داده هاي تبادل شده را بهسازمانهاي دولتي ارائه دهند. - هيچ قانون يا دستورالعملي براي منع رمز گذاري محتوايداده هاي مبادله شده وجود ندارد. - هيچ قانوني وجود ندارد كه سرويس دهندگان ملزم بهكنترل محتوا نمايد. - هيچ سياست و اقدام مشخصي در مورد سانسور يا بلوك كردن سايتها،گروههاي مباحثاتي و آدرسهاي پست الكترونيكي وجود ندارد و ايران فاقد يك فايروال وسيستم فيلترينگ ملي و مركزي است. - هيچ قانوني وجود ندارد كه سرويس دهندگان رامسوول محتواي سايتهاي روي سرويس بداند. - كافه هاي اينترنتي به سرعت در حال رشد استو هيچ قانون خاصي براي نحوه تاسيس و نحوه اداره آن وجود ندارد. اين كافه‌ها تابعقانون اماكن عمومي هستند. - خدمات اينترنت در ايران به سرعت ارزان شده است و دولتبراي دسترسيهاي دانشگاهي سوبسيد قابل ملاحظه اي را پذيرفته است. سياست گسترش فيبرنوري و افزايش ظرفيت تبادل بين‌المللي داده‌ها از سياستهاي جاري دولت است. مشكلاتفعلي سياستگذاري در امنيت فرهنگي و اينترنت در جريان سياستگذاري براي اينترنت دركشور ما موانع جدي وجود دارد. اين موانع را مي توان به شرح زير مرتب كرد: فقداناستراتژي فرهنگي كلان در مورد صنايع فرهنگي جديد فقدان سياست ملي مخابراتي روشننبودن اولويت بندي در مورد گسترش تلفن ثابت، همراه و مخابرات داده‌ها روشن نبودنميزان ظرفيت دولت در پذيرش مشاركت بخش خصوصي در وارد كردن و توزيع اينترنت. فقدانسياست روشن گمركي در مورد مجاز يا ممنوع بودن واردات تجهيزات دريافت و ارسالماهواره‌اي براي خدمات اينترنت وجود رقابت تخريبي ميان ارگانهاي عمومي متولياينترنت در كشور از جمله فيزيك نظري، شركت مخابرات و صدا و سيما فقدان سياست ملياطلاع رساني عليرغم تشكيل شوراي عالي اطلاع رساني اين شورا به سياستگزاري تفصيلي واعلام شده اي در زمينه اطلاع رساني دست نيافته است. وجود مدعيان و متوليان متعدد درمديريت ملي اطلاع رساني و عدم تفكيك وظايف آنها موجب كندي و بلكه عقب ماندگي جديايران در توليد و سازماندهي اطلاعات الكترونيك شده است. امروز به علت عدم ساماندهياطلاعات علمي كشور دسترسي به كتابخانه كنگره امريكا بسيار ساده تر و مقيدتر ازدسترسي به كتابخانه هاي ملي، مجلس و دانشگاه تهران است. فقدان سياستهاي نظارتي وامنيتي هم اكنون معلوم نيست مسوول حفاظت از داده هاي موجود در سامانه‌هاي نظامي،امنيتي و اقتصادي كشور كيست؟ چه سازماني مسوول جلوگيري، پيش گيري و پي گيري حملاتالكترونيكي و نقض امنيت سامانه‌هاي ملي است؟ معلوم نيست چه سازماني متوليسياستگذاري و تعيين موارد ممنوعه در تبادل داده‌ها است؟ معلوم نيست كدام سازمانمسوول نظارت بر كيفيت فرهنگي و محتواي سايتهاي توليد شده و قابل دسترس در كشور است؟ملاحظات فرهنگي در سياستگذاري به نظر مي رسد ملاحظات اساسي فرهنگي در سياستگذاريهايآتي در مورد اينترنت در ايران به شرح زير مي باشد: - گسترش اينترنت در كشور ايرانبايد به گونه اي باشد كه به خلاقيت گستري مدد رساند نه اينكه موجبات خلاقيت زداييرا فراهم آورد. سياستگذاري در مورد توسعه اينترنت نبايد به توسعه مصرف يا باز توليدمحتواي آن محدود شود بلكه بايد گسترش فرهنگ بومي و مذهبي و مقاومت فرهنگي را بهدنبال داشته باشد. - بيش و پيش از توسعه اينترنت بايد به نظام توليد و سازماندهيالكترونيك اطلاعات علمي، اداري و مالي بر اساس استانداردهاي قابل تبادل در شبكهاهتمام داشت و بودجه هاي كلاني را به اين امر اختصاص داد. - تدوين و اجراي قوانينمورد نياز و روز آمد در حوزه ارتباطات شبكه اي بسيار اساسي است. اين قوانين به خصوصموضوع حقوق تكثير و مالكيت آثار فرهنگي و نرم افزارها و اطلاعات الكترونيك تاثيرقاطعي در تشويق توليد فرهنگي بر روي شبكه دارد. - در سياستگذاري فرهنگي بايد چگونگيكاربرد تكنولوژي توسط موسسات فرهنگي و تاثير آن را بر مخاطبان در نظر گرفت. معلومنيست كه هر گونه استفاده از تكنولوژي جديد لزوم به افزايش تاثير پذيري مخاطبان منجرشود. - نظام نظارت فرهنگي بر محتواي داده هاي مبادله شده و ثبت ملي Domain نقشاساسي در پيش گيري از گسترش فساد، تهديدات امنيتي، رسوخ جاسوسي و خرابكاريالكترونيك و عمليات رواني دارد. جمع بندي بنظر ميرسد تهديد اصلي و بالفعل كشور درمورد اينترنت فقدان گفتمان امنيتي در مورد اين پديده است. اينترنت كه بطور بالقوهمي تواند هم تهديد و هم فرصتي طلايي براي امنيت فرهنگي و سياسي باشد به عرصه ايفراخ براي رقابت گروههاي فشار سياسي و اقتصادي تبديل شده است. فقدان دانش جامع نگردر مورد صورت مسئله و عدم وجود مطالعات سياستگذاري مقايسه اي در كشور حاكميت روشآزمون خطا و اعمال سلايق فردي و سازماني را به دنبال داشته است. مسووليت پذيري دولتدر سياستگذاري علمي، كارشناسانه و همه‌سونگر و بهره گيري از تمام توان علمي كشورشرط اصلي تحقق بيشترين منافع و كمترين آسيبها از گسترش صنعت اينترنت در ايران است. منابع فارسي آشنا حسام الدين1378 الگوي هنجاري رسانه‌ها در كشورهاي همسايه ايران،دانشگاه امام صادق، انتشار محدود آشنا حسام الدين1374 تئوريهاي هنجاري ساخت وكاركرد رسانه‌ه، تهران: دانشگاه امام صادق، انتشار محدود آشنا حسام الدين، رضيحسين1376 بازنگري نظريه هاي هنجاري رسانه هاو ارائه ديدگاهي اسلامي، فصلنامه پژوهشيدانشگاه امام صادق، شماره چهارم، تابستان 1376، صص 207-246 اي آرلي جان،1356 به سويسياستهاي ارتباطي واقع‌بينانه، ترجمه خسرو جهانداري، تهران: سروش بوزان باري، 1378مردم، دولتها و هراس، تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي پچي آيورليو و ديگران 1370جهان در آستانه قرن بيست و يكم، ترجمه علي اسدي، تهران، انتشارات و آموزش انقلاباسلامي تاجيك محمد رضا، 1377 قدرت و امنيت در عصر پسامدرنيسم، گفتمان، شماره صفر،بهار 1377، ص 114 راجرز اورث ام و شوميكراف فلويد 1369 رسانش نوآوري‌ها ترجمه عزتالله كرمي و ابوطالب فنايي، شيراز: دانشگاه شيراز رشيد پور ابراهيم 1356 ارتباطجمعي و رشد ملي، تهران: دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران رنجبر مقصود،1378ملاحظات امنيتي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، تهران: پژوهشكده مطالعاتراهبردي شركت مخابرات ايران 1379 توسعه مخابرات در برنامه سوم توسعه اقتصادياجتماعي كشور، انتشار محدود شهشهاني 1374 ايران به اينترنت پيوست، خبرنامه مركزتحقيقات فيزيك نظري و رياضيات رابرت، 1377 . ماندل چهره متغير امنيت ملي، تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي محسنيان راد مهدي1377 ارتباط جمعي در كشورهاي اسلامي،دانشگاه امام صادق، انتشار محدود محسنيان راد مهدي 1376 انتقاد در مطبوعات ايران،مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها، انتشار محدود محمدي مجيد1379 سيماي اقتدار گراييتلويزيون دولتي ايران، تهران: جامعه ايرانيان مك برايد شون1369 يك جهان چندين صدا،ترجمه ايرج پاد، تهران: سروش مولانا حميد1371 جريان بين‌المللي اطلاعات، ترجمه يونسشكر خواه، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها نصر سيد حسين زبان فارسي و هويتملي، گلستان، بي تا، صص43-25 منابع انگليسي Burkhart Grey and Seymour E Good man، Mar 1998 The Internet gains acceptance in the Persian Gulf،Communication،New York. Mohammadi Annabelle Sreberny،Ali (Editor)1994 Small Media، Big Revolution: Communication، Culture، and the Iranian Revolution University of Minnesota Press Sick Gary 1996 Middle East Studies Association Bulletin، December Tehranian majid 1999 Global Communication and World Politics: Domination، Development، and Discourse Lynne Rienner Publishers Us Dept. of state 2000 A National security strategy for a new century منابع اينترنتيwww.glreach.com/globalstats/index Global Internet Statistics (by language) http://www.iranonline.com/ http://www.itu.int/ ti publications INET - 99 ITU، Challenges to the network، 1999 http://www.mit.edu/...web-growth-summary Internet for Development www.techweb.com/wire/story/TWB/19990609 Milton Muller، Internet Growth lags In Developing Nations، 1999 www.ifi.uib.no/staff/research/delexApplicatca 98 icapaper.htm Alexander E. Voiskounsky، Internet: Diversity or unification? http://www.nsa.gov/ About the National security Agency، 2000 WWW.Cnn.com Clinton administration develops Internet security proposals as investigators pursue hackers, Feb, 16,26- www.techweb.com/news/twb/9980528 so China Seeking Filtered content, 05/28/98 WWW.georgetown.edu/research/arabtech/pgi98-1.html Burkhart Grey National security and the Internet in the Persian Gulag Region, 1998, Abstract www.iranian.com/ sep96 web internet Iran Neda News: Dramatic increasing Neda's site Traffic http://neda.net/ nedanews 30 – Peyman Arabshahi: The Internet in Iran, 1996 www.iranonline.com/magazine/issu26/internet/index.html www.ezbord.com http://www.wwcd.crg/cddef.htm What is Cultural Democracy? www.hrw.org/advocacy/internat/mena/appendix.htm www.hrw.org/advocacy/internet/mena/intro.htm www.internetworld.com/print/01/20/in/israel.htm Nelson wang، How Tiny Israel Became An internet Industry Giant,1997.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 11:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

تحقیق در باره فیبر نوری

بازديد: 481

تحقیق در باره فیبر نوری 

مقدمه:    سرعت تحولات و پيدايش فناوري هاي نوين ، تنوع خدمات پيشرفته و تقاضاي فزاينده براي اين خدمات ، لزوم استفاده بهينه از منابع مالي و انساني و گسترش روز افزون بازار رقابت ، موجب گرديده تا نگرش به صنعت مخابرات در قياس با ساير صنايع متفاوت باشد . اين نگرش هوشمندانه مبين اين واقعيت است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات ، نيروي محـركـه تــوسعه در همه ابـعـاد اسـت و ايـن مـهم ، ضـرورت هاي توسعه را متجلي مي گرداند .

در اين راستا شركت ارتباطات زيرساخت در برنامه هاي پنجساله، توسعه شبكه هاي مخابراتي مبتني بر فناوري نوري را در دستور كار خود قرار داد :

اهداف طرح

1-    پاسخ دهي به نيازهاي ارتباطي برنامه هاي توسعه‌ي كشور

2-    بستر سازي براي حضور شركت هاي دولتي و غير دولتي در بازار مخابرات

3-    سوق دادن جامعه به سمت جامعه اطلاعات

4-    سرعت بخشيدن به توسعه اقتصادي و اجتماعي

5-    ارائه خدمات مورد نياز جامعه در حد مطلوب

6-    رفع موانع و تنگناها براي پياده سازي دولت الكترونيكي

7-    حضور موثر در دهكده جهاني

8-    ايجاد زيرساخت لازم براي تجارت الكترونيكي

9-    ايجاد شاهراه ارتباطي جهت حمل ترافيك

10- ايجاد قطب ارتباطات منطقه اي در داخل كشور و تقويت توان راهبردي

11- امكان حضور گسترده و فعال در تمام نقاط كشور از طريق نقاط حضور (POP)

12- حضور در بازار رقابتي

13- امكان دسترسي به شبكه هاي نوري يكپارچه

14- ايجاد شبكه يكپارچه مخابراتي توسعه پذير و قابل انعطاف

براي نيل به اهداف فوق ، نياز به بستر مخابراتي با پهناي باند وسيع و مطمئن است . در اين راستا فيبر نوري با مزاياي زير به كار گرفته شد :

1-                 تضعيف پايين

2-                 قيمت تمام شده مناسب

3-                 سهولت كار كابل كشي به دليل سبك بودن

4-                 عدم نويز پذيري

5-                 عدم تأثير ناپذيري از عوامل خارجي ( مانند ميدانهاي الكتريكي و مغناطيسي )

6-                 امنيت بالا به علت شنود ناپذيري (در مقابل سيستم هاي راديويي)

7-                 عدم همشنوايي

8-                 پهناي باند وسيع و مطمئن

9-                 شبكه سازي مطمئن با قابليت انعطاف

10-              قابليت ايجاد شبكه همگرا

11-               

لذا اكنون امكان ارائه خدمات مختلف در هر زمان و در هر مكان و براي هر كس فراهم آمده است.

شبكه يكپارچه نوري ايران با پهناي باندي در حدود ترا هرتز ( Tr Hz )متشكل از بزرگراه هايي براي ارسال و دريافت بهنگام اطلاعات است. بطوريكه بدون وجود اين فناوري دقيق و حساس ، امكان ارائه خدمات چندرسانه اي ميسر نيست . با وجود شبكه يكپارچه نوري ايران ، مي توان حجم اطلاعات بسيار زيادي را جابجا نمود و شركت ارتباطات زيرساخت ايران با استفاده از توانمندي هاي آن قادر است بعنوان قطب مخابراتي در منطقه عمل نموده و كشورهاي مختلف همسايه را نيز به هم متصل سازد .

خدمات بالقوه شبكه ملي فيبرنوري ايران

خدمات مخابراتي از اجزاء عمده اقتصاد ملي و جهاني بشمار مي روند زيرا علاوه بر
سود آوري
هنگفت نقش اساسي و محوري در ارتقاء سطح اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي ايفا مي نمايند . به همين دليل شركتهاي بسياري راغب به سرمايه گذاري در بخشهاي مختلف شبكه مخابرات گرديده اند. اين سرمايه گذاريها گردش مالي مطلوب، ارائه خدمات متنوع وگسترده ، تبعات اجتماعي مانند ايجاد اشتغال ، بهبود وضع بهداشت و درمان ، ارتقاء سطح دانش عمومي و تخصصي ، امنيت ، صرفه جويي در وقت و انرژي و بسياري ديگر را در پي دارند.

با توجه به اينكه شبكه يكپارچه نوري ايران واسط ميان شبكه هاي محلي، شهري و منطقه اي است  بخش مهمي از خدمات قابل ارائه از طريق شبكه ي نوري ايران مستلزم پيش بيني و عرضه اين سرويس ها در LAN ها و شبكه هاي شهري متصل به شبكه يكپارچه نوري ايران است كه عبارتند از  :

                                  v       ارسال داده با سرعت بالا

                                  v       تلفن تصويري

                                  v       ويدئو بر اساس تقاضا Video on – demand

                                                          v       پزشكي از دور

                                  v       آموزش از دور

                                  v       اينترنت پرسرعت

                                  v       ارسال متن ( Text )

                                  v       كنترل خانه از دور

                                  v       ارسال فايلهاي با حجم زياد

                                  v       ويدئو كنفرانس

                                  v       بانكداري الكترونيكي

                                  v       خريد از دور

                                  v       خدمات صوتي با كيفيت بالا

                                  v       خدمات چند رسانه اي ( Multi Media )

                                  v       ارائه پهناي باندهاي مختلف به متقاضيان بر اساس درخواست آنها

 

رويكردهاي فني

براي ايجاد يك شبكه مخابرات نوري كارآمد و نيل به اهداف برشمرده ، بايستي موارد زير در نظر گرفته شود :

1-    رعايت استاندارد هاي بين المللي

2-    استفاده از تجهيزات منطبق بر فناوري هاي روز

3-    رعايت اصول صحيح شبكه سازي

4-    استفاده مناسب از برنامه هاي نرم افزاري براي طراحي شبكه

5-    بهره گيري از نيروي انساني متخصص ، آموزش ديده و كارآمد

در اين راستا مشخصات تارهاي به كار گرفته شده در شبكه فيبرنوري كشور در برنامه هاي توسعه در مقاطع زماني مختلف، با توجه به استانداردها و فناوري روز و متناسب با توانايي توليد تجهيزات مخابراتي مربوطه انتخاب گرديد كه به شرح ذيل مي باشد :

 

تار تك مد single mode fiber (S . M)  مطابق با استاندارد G.652 :

اولين تار نوري كه به طور فراگير درشبكه هاي مخابراتي مورد استفاده قرارگرفت ، تارنوري SM براساس توصيه G.  652 اتحاديه بين المللي مخابرات  (ITU-T) است . اين تار در پنجره 1330  nm داراي پاشندگي صفر بوده و حداقل  تضعيف آن در پنجره 1550 nmاست . نكته قابل ذكر اين است كه درپنجره 1550 nm عليرغم تضعيف كم  ، پاشندگي درآن زياد بوده و در پنجره 1330  nm عليرغم پاشندگي صفر،   داراي تضعيف بالاتري است. اين نوع تار جهت كار درپنجره 1330 nm طراحي شده است وبا توجه به مسافت و نرخ بيت ارسالي روي آن درسالهاي اوليه استفاده از تارنوري كاربرد فراواني داشته است به طوريكه بخش اعظمي از شبكه هاي موجود مخابراتي از اين نوع تار استفاده مي نمايند و َدربرنامه پنج ساله اول توسعه نيز از اين نوع تار استفاده گرديده استَ .

با توجه به مقدار تضعيف اين تار درپنجـره 1330  nm كــه محدوديــت فاصله را درپي دارد  اسـتـفـاده از پـنـجـره 1550 nm به طور روز افزوني افزايش يافت . ولي به دليل پاشندگي بالائي اين نوع تار دراين

 

پنجره( شکل 1 ) وافزايش نرخ بيت هاي ارسالي ، عامل محدودكننده پاشندگي نيز خود را نشان داد.به اين دليل طراحان وتوليدكنندگان فيبرنوري ، فيبرنوري جديدي را طرح نمودندكه ضريب پاشندگي آن در پنجره 1550  nm صفر بود ، به عبارت ديگر ضريب پاشندگي صفر از پـنجـره 1330 nm بـه پـنجـره 1550  nm منتقل گرديد ، به همين دليل به اين تار جديد DSF(Dispersion –shifted  -fiber) مي‌گويند .

  

                  تار   DSF  مطابق با استاندارد G.653 :

با توجه به اينكه فيبرنوري درپنجره 1550nm، تضعيف كمتري نسبت به پنجره 1330  nm دارد
(شكل 2)  استفاده از اين پنجره توجه استفاده كنندگان را جلب نمود و توليد ادوات و تجهيزات نوري دراين پنجره افزايش چشمگيري پيدا كرد . به طوريكه در طول چند سال پنجره 1550 nm دركاربردهاي مخابراتي از اهميت ويژه اي برخوردارشد .

اين تار نوري با توجه به افزايش بيت ريت ارسالي وطول مسير ، توسط طراحان ارائه ودر شبكه هاي مخابراتي

براي فواصل طولاني مورد استفاده قرار گرفت .


 

شکل  2 - مشخصه پاشندگي تار DSF  و SM

 

شكل2مشخصهپاشندگياين‌تاررابرحسب طول موجومشخصه تار SM استاندارد را نشان مي‌دهد .  نياز روزافزون  ‌به ظرفيت ‌زياد و محدوديتفناوريهمتافتگري تقسيم زماني TDM (Time Division Multipxing) طراحانسيستمهاي مخابــراتي‌رابــه‌سـمـت‌استـفـاده‌ازفناوري‌جــديــدي بــه نـــام همتافتگري تقسيم طول موج WDM  (( Wave length Division Multiplexing و Dense –WDM  سوق داد .

در اين فناوري  امكان ارسال ، دريافت و يا ارسال و دريافت همزمان چند طول موج  نوري بر روي يك تار امكان پذير است . هر يك از طول موجها را يك كانال نوري مي نامند كه بطور مستقل اطلاعات مجزايي را حمل مي نمايند .

 

  بدليل درخواست و كاربرد زيادفناوري  DWDM برروي تار نوري ، به منظور افزايشظرفيت شبكه‌هاي مخابراتي ، محدوديتهايي درانتقال اين فناوري  از طريق تار DSF  بروزنمود . اين محدويتها درتار SM استاندارد كمتر از تار DSF بود . ليكن محدويت قبليتار SM استاندار كه هماناپاشندگيزياد آن دراين پنجره بودكماكان وجود داشت . محدوديت هاي تار DSF جهت  بكار گيري فناوري  DWDM بدليل بروز اثرات غير خطي شيشهاستكه اين اثرات غير خطيعبارتند از :

-اختلاط چهار موجي    -  Four    wave   mixing                     (FWM)

- خود مدوله سازي فاز                   -  Self   Phase    Modulation              (SPM)

- مدوله سازي متقاطع فاز                         -  Cross  Phase    Modulation            (XPM)

- پراكنش «رامان» انگيخته                    -  Stimulated   Ramman   Scatering   ( SRS)

- پراكنش «بريلويين» انگيخته                -  Stimulated  Brilluin    Scatering     (SBS)

 

پديده‌ي اختلاط چهار موجيFWM   در پاشندگي صفربيشترين تاثير را خواهد داشت . اين پديده سبب بروز مولفه‌هاي نوري ناخواسته (طول موجهاي نوري جديد) مي گردد كه درصورت زياد بودن تعداد طول موجها و كم بودن فاصله آنها تعداد اين مولفه‌ها و مزاحمت آنها بيشتر مي گردد  زيرافيلتر كردن طول موجهاي مطلوب به سختي انجام شده و گاهاً اين طول موجهاي ناخواسته دقيقاً روي طول موجهاي اصلي قرار مي گيرد كه به هيچ وجه قابل فيلتر كردن نبوده وسبب هم شنوايي مي گردد . به اين دليل تار DSF  داراي محدوديت زيادي براي به كارگيري درسيستمهاي DWDM  است.

خود مدوله سازي فاز SPM  پديده ديگري استكه دراثر چگالي نوري زياد درمحيط انتقال شيشه بوجودمي آيد . SPM بدليل وابستگي ضريب شكست شيشه به توان نوري ودرنتيجه وابستگي سرعت انتقال نور درشيشه به توان آن بوجود مي آيد . به اين ترتيب با تغيير توان نوري تغييرات فازي بوجود آمده دراثر تغيير سرعت به ترتيبي خواهد بود كه سبب پهن شدگي پالس مي گردد كه اصطلاحاً بـــه آنجابه جايي سرخ  red-shift و
جابه جايي آبي
blue- shift  مي گويند .  اين پديده بيشتر درسيستمهاي تك كاناله با نرخ بيت بالا مزاحمت ايجاد مي كند .

 

 

يكي ديگر از اثـــرات غــيـر خــطي، پديده مدوله سازي متقاطع فاز  (XPM)است كه درسيــستمهاي چند كاناله (WDM , DWDM) سبب جفت شدگي فاز ي بين كانالها و پهن شدگي پالس مي گردد .

دو پديده پراكنش نوع SRS و SBS ، بيشتر درزمينه تضعيف انرژي نوراني اثر مي گذارد كه به علت بالا بودن توان نوري تغذيه شده به فيبر بوجود مي آيد .

با  توجه به محدويتهاي برشمرده درفوق طراحان تارنوري، پژوهش گران اقدام به طرح و توليد تار نوري جديدي به نام تار با جابه جايي پاشندگي غير صفر NZDSF نمودند كه در محدوده 1550nm فاقد پاشندگي صفر بوده و سطح مقطع موثر آن(Core- Effective- Area) نسبت به تار DSF بزرگتر بود .

تارNZDSF  مطابق با استانداردG .  655 :

اين تار همانطور كه از شكل  4 برمي آيد ، داراي پاشندگي صفر خارج از پنجره 1550nmاست . وبدين ترتيب پديده FWM درآن حذف مي شود . ضمناً بدليل بزرگ بودن سطح موثر آن بطوركلي اثرات غير خطي به ميزان قابل توجهي درآن كاهش مي يايد .

 

كاربرد عمده اين تار براي سيـستـمـهاي  DWDM   و WDM  است .                

لازم به ذكراست براساس اين توصيه مجموعه اي از تارهابه نام :


Larg    Effective  Area  Fiber   = LEAF

توسط توليد كنندگان مختلف تار نوري طراحي و توليد گرديد ه است كه هريك داراي

خصوصيات ويژه اي بوده و نسبت بهم داراي مزايا و معايبي هستند كه ضروري است هنگام بكارگيري اين نوع تارها براساس مشخصات سيستم وطرحهاي مربوطه تارمناسب انتخاب گردد .

درضمن برخي از توليد كنندگان تار نوري ، تحقيقاتي درراستاي حذف يون OH   انجام داده اند به ترتيبي كه در شكل 5  منحني تضعيف تارنوري ( 5 - الف ) به منحني (5 ب ) تبديل شده وتضعيف اين تارها در محدوده مربوطه به ميزان قابل توجهي كاهش يافته است به طوريكه اين تارها داراي ضريب تضعيف حدود

0.17 dB/km
مي باشند .

الفبشكل 5 - منحني تضعيف تار نوري

لازم به ذكر است كه در بخشي از برنامه دوم توسعه و در كل برنامه سوم از تارهاي NZDSF 

استفاده گرديده است .

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 13 خرداد 1393 ساعت: 7:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

مقاله کامل بازاریابی در ایران

بازديد: 447

مقدمه

كشور ايران‌ با تنوع‌ وسيع‌ آب‌ و هوايي‌ در پاره‌اي‌ از مناطق‌ آن‌ در زمينه‌ توليد برخي‌ از محصولات‌ كشاورزي نظير پسته‌، خرما، كشمش‌، بادام‌، گردو، زعفران‌ و زيره‌ و زرشك‌ از مزيت‌ نسبي‌ قابل‌ توجهي‌ برخوردار است ‌، لذا جهت‌ اتخاذ سياست‌هاي‌ مطلوب‌ در زمينه‌ بهبود نظام‌ بازاريابي‌ و بازاررساني‌ و توسعه‌ صادرات‌ آنها نياز به ‌مطالعات‌ اقتصادي‌ به‌ صورت‌ علمي‌ حائز اهميت‌ مي‌باشد (تركماني، 1378).ايران‌ به‌ عنوان‌ بزرگترين‌ توليد كننده‌ زيره‌ و زرشك‌ دنيا هنوز در بازار جهاني‌ جايگاه‌ مشخص‌ و روشني ندارد و مجبور است‌ به دلايلي‌ از جمله‌ تبليغات‌ منفي‌ رقبا محصول‌ خود را به‌ كمتر از نصف‌ قيمت‌ جهاني‌ به‌فروش‌ رساندلذا در اين‌ مطالعه‌ وضعيت‌ بازاريابي‌ و بازاررساني‌ اين‌ محصولات‌ به‌ صورت‌ مطالعه‌اي‌ موردي‌ در مناطق‌ عمده‌ كشت‌ استان‌ خراسان‌ مورد بررسي‌ قرار گرفته‌ است‌.از جمله اهداف اين مطالعه: بررسي‌ و شناخت‌ عمليات‌ بازاررساني‌ زيره‌ و زرشك‌، تعيين‌ مسير، حاشيه‌، سود، كارايي‌ و ضريب‌ هزينه‌ بازاريابي‌ زيره‌ و زرشك، برآورد هزينه‌ خدمات‌ بازاريابي‌ و بررسي عوامل موثر بر حاشيه بازاريابي زيره و زرشك و ارائه‌ راهكارهاي‌ مناسب‌ جهت‌ بهبود وضعيت‌ بازاريابي‌ زيره‌ و زرشك‌ مي باشد. با توجه ‌به‌ فقدان‌ انتشار مطالعات‌ اقتصادي‌ جامع‌ در زمينه‌ هاي‌ فوق‌، در مورد زيره‌ سبز و زرشك‌ ايران‌ ضرورت‌ و اهميت‌ اين‌ تحقيق‌ را نيز ايجاب‌ مي‌نمايد.در اين تحقيق جامعه آماري مورد مطالعه زيره كاران و زرشك كاران استان خراسان مي‌باشد. براي انجام تحقيق شهرستان‌هاي سبزوار، اسفراين، تربت‌حيدريه قائنات و بيرجند انتخاب و جمعا 100 پرسشنامه توليد كننده زيره و زرشك، 25 پرسشنامه عمده فروش و 50 پرسشنامه خرده فروش تكميل گرديده است. انتخاب كشاورزان با روش نمونه گيري خوشه اي دو مرحله اي صورت گرفت. جمع آوري اطلاعات و تكميل پرسشنامه‌ها به صورت مقطعي در سال زراعي 1380 انجام گرفت. به منظور تجزيه و تحليل داده‌ها و برآورد مدل‌هاي مورد استفاده از بسته نرم افزاري Eviews استفاده شده است. برخي‌ از مطالعات‌ و تحقيقاتي‌ كه‌ در زمينه‌ بازاريابي‌ و بازاررساني‌ محصولات‌ كشاورزي‌ در داخل ‌و خارج از كشور انجام‌ شده‌، در زير عنوان‌ گرديده‌ است:

Charles and Gray (1993) براي‌ بررسي‌ عوامل‌ مؤثر بر حاشيه‌ بازاريابي‌، 4 مدل‌ حاشيه‌ بازاريابي‌ استفاده‌ كردند. اين‌ دو بر اين‌ باورند كه‌ حاشيه ‌بازاريابي‌ به‌ قيمت‌ خرده‌ فروشي‌، قيمت‌ سرمزرعه‌ و هزينه‌ نهاده‌هاي‌ بازاريابي‌ بستگي‌ دارد. Rajagopal (1992)در تحقيقي‌ در ناحيه‌ باستار هندوستان‌، كارايي‌ اقتصادي‌ بازاريابي‌ ذرت‌ را بررسي‌ كرد. نتيجه‌ اين‌ تحقيق‌ نشان‌ ‌داد كه‌ در اغلب‌ بازارها، ضريب‌ همبستگي‌ بين‌ ميزان‌ توليد و مازاد قابل‌ فروش‌ معني‌ دار است،‌ اما رابطه‌ بين‌ حاشيه‌ سود و حجم‌ فروش‌ معكوس‌ مي‌باشد به طوريكه‌ افزايش‌ حاشيه‌ سود در مكانهايي وجود دارد كه‌ مازاد قابل‌ فروش‌ كمتري‌ وارد بازار گردد. محقق‌ در پايان‌، جهت‌ بهبود سيستم‌ بازاريابي‌، پيشنهاد مي‌كند كه‌ در ناحيه‌ مورد بررسي‌، بايد مسير بازاررساني‌ اين‌محصول‌ تغيير كند.

 

شيروانيان‌ و نجفي‌ (1378)، به‌ بررسي‌ بازاريابي‌ گوجه‌ فرنگي‌ در استان‌ فارس‌ پرداختند همچنين‌ در اين ‌مطالعه‌ عرضه‌ و تقاضا، عملكردها، سازمان‌ بازاريابي‌، انواع‌ بازارها و قيمت‌ فروش‌ اين‌ محصول‌ در سطوح ‌مختلف‌ بازاريابي‌ مورد بررسي‌ قرار گرفت‌. نتايج‌ نشان‌ داد كه‌ در زمينه‌ عملكرد بازاريابي‌ و قيمت‌ها مشكلات ‌عمده‌اي‌ وجود دارد از طرفي‌ به‌ علت‌ اينكه‌ دولت‌ در ارائه‌ اطلاعات‌ بازاريابي‌ اقدامات‌ لازم‌ را انجام‌ نمي‌دهد گروه‌ بارباركن‌ها وارد بازار شده‌اند. اين‌ گروه‌ به‌ علت‌ آگاهي‌ از وضعيت‌ بازارهاي‌ موجود و قيمت‌ها به‌ صورت ‌مقطعي‌ وارد نظام‌ بازاريابي‌ شده‌ و بازار را در تسلط‌ خود در آورده‌اند. دولت‌ به جاي‌ اينكه‌ به‌ نظارت‌ و مراقبت ‌بازار بپردازد، اقدام‌ به‌ دخالت‌ در امور بازار نموده‌ كه‌ اين‌ امر پيامدهاي‌ نامطلوبي‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ است‌. لذا در پايان‌ پس‌ از بررسي‌ ويژگي‌هاي‌ توليد، سازمان‌ بازاريابي‌، انواع‌ بازارها و قيمت‌ محصول‌ در سطوح‌ مختلف بازاريابي‌، نتيجه‌ گرفتند كه‌ دخالت‌ مستقيم‌ دولت‌ در فرآيند بازاريابي‌ مطلوب‌ نبوده‌ و نظارت‌ دولت‌ را سفارش‌مي‌نمايند.سالم‌ (1379)، در پژوهشي‌ مسائل‌ بازاررساني‌ انار در استان‌ يزد را مورد بررسي‌ قرار داد. در اين‌ پژوهش‌ 8 مسير مهم‌ بازاريابي‌ شناسايي‌ گشت‌ كه‌ 4 مسير آن ‌منجر به‌ صادرات‌ و باقي‌ مانده‌ به‌ مصرف‌ كننده‌ داخلي‌ ختم‌ مي‌شود. نتايج‌ حاصل‌ از اين‌ بررسي‌ نشان‌ داد در مسيري‌ كه‌ توليد كننده‌ به‌ طور مستقيم‌ محصول‌ خود را در اختيار خرده‌ فروش‌ قرار مي‌دهد، كمترين‌ حاشيه‌ و در مسيري‌ كه‌ توليد كننده‌ محصول‌ خود را در اختيار عمده‌ فروش‌ قرار داده‌ و عمده‌ فروش‌ محصول‌ را به‌ ميدان‌تره‌ بار و ديگر نقاط‌ مي‌برد بيشترين‌ حاشيه‌ بازار وجود دارد. همچنين‌ در مسيري‌ كه‌ توليد كننده‌ محصول‌ خود را به‌ خرده‌ فروش‌ داده‌ او نيز صادر مي‌نمايد، بيشترين‌ سهم‌ توليدكننده‌ و در مسيري‌ كه‌ محصول‌ از طريق‌ توليدكننده‌ صادر مي‌شود كمترين‌ سهم‌ توليد كننده‌ مشاهده‌ مي‌گردد.

دانشور و مظهري‌ (1379)، در تحقيقي‌ تحت‌ عنوان‌ «نگرش‌ اقتصادي‌- اجتماعي‌ بر جايگاه‌ محصولات‌كشاورزي‌ راهبردي‌ ويژه‌ خراسان‌» نقشي‌ را كه‌ توليد زرشك‌ در ايجاد درآمد، اشتغال زايي‌ و كمك‌ به‌ توسعه‌اقتصادي‌ - اجتماعي‌ منطقه‌ داشته‌، بررسي‌ نمودند. نتايج‌ نشان‌ داد كه‌ توليد زرشك‌ باعث‌ افزايش‌ بهره‌وري‌ نيروي‌ كار، كاهش‌ نرخ‌ بيكاري‌پنهان‌ در بخش‌ كشاورزي‌ و... مي‌گردد لذا‌ توجه‌ بيش‌ از پيش‌ به‌ توليد كشاورزي‌زرشك‌ و افزايش‌ سطح‌ زير كشت‌ آن‌ در استان‌ و سرمايه‌گذاري‌ در راستاي‌ صنايع‌ وابسته‌ به‌ آن ‌، روند توسعه اقتصادي‌ - اجتماعي‌ مناطق‌ محروم‌ جنوب‌ استان‌ خراسان‌ را بهبود خواهد بخشيد. در ضمن‌ اين‌ مطالعه‌ ارزش‌افزوده‌ حاصل‌ از زرشك‌ خشك‌ در كل‌ منطقه‌ بيرجند و قاين‌ را 6/5 ميليارد ريال‌ و ارزش‌ افزوده‌ زرشك‌ تبديل ‌شده‌ به‌ افشره‌ در كل‌ منطقه‌ بيرجند و قائن‌ را 22 ميليارد ريال‌ ذكر نموده‌ است

 

مواد و روشها

در تعاريفي‌ كه‌ براي‌ بازاريابي‌ محصولات‌ كشاورزي‌ ارائه‌ شده‌، دو ديدگاه‌ وجود دارد. ديدگاه‌ نخست‌، تعاريفي‌ كه‌ بازاريابي‌ محصولات‌ كشاورزي‌ را كليه‌ عمليات‌ انجام‌ شده‌ بر روي‌ محصول‌ در فاصله‌ بين‌ توليد تا مصرف‌ مي‌داند. ديدگاه‌ دوم‌ در بر گيرنده‌ تعاريفي‌ است‌ كه‌ بازاريابي‌ محصولات‌ كشاورزي‌ را در مفهومي‌ وسيع‌تر از ديدگاه‌ فوق‌ مورد توجه‌ قرار مي‌دهد. به طوريكه‌ بازاريابي‌ محصولات‌ كشاورزي‌ از مرحله ‌برنامه‌ريزي‌ براي‌ توليد آغاز مي‌گردد. زيرا، در انتخاب‌ ميزان‌، نوع‌ و چگونگي‌ توليد محصول‌، توجه‌ به‌ بازار و تقاضاي‌ مصرف‌ كننده‌ لازم‌ است نجفي‌ (1377).

مسير بازاررساني

نحوه قرارگرفتن و ارتباط واسطه‌ها و عوامل بازاريابي كه به وسيله آن محصول از دست توليدكنندگان به دست مصرف كنندگان مي‌رسد تحت عنوان مسير بازاررساني مشخص مي‌گردد. ترسيم اين مسيرها مربوط به نقل و انتقال محصول بوده و مسيري كه قسمت عمده محصول را به بازار هدايت مي‌كند در مركز نمودار ترسيم شده است و ساير مسير ها به صورت فرعي در طرفين مسير اصلي قرار دارد.

ضريب هزينه بازاريابي

در فاصله‌ بين‌ توليد تا مصرف‌ محصولات‌ كشاورزي‌، فعاليت‌ها و خدماتي‌ بر روي‌ آنها انجام‌ مي‌گيرد. بطور كلي‌، به‌ مجموع‌ هزينه‌ فعاليت‌ها و خدمات‌ انجام‌ شده‌ بر روي‌ محصول‌ در فاصله‌ بين ‌توليد تا مصرف‌، كه‌ به‌ صورت‌ درصدي‌ از قيمت‌ محصول‌ ارائه‌ شده‌ به‌ مصرف‌ كننده‌ است‌، ضريب‌ هزينه ‌بازاريابي‌ گويند. فرم‌ رياضي‌ اين‌ ضريب‌ به‌ صورت‌ زير است‌:

R = (CM / PR) * 100

كه‌ در آن‌ R: ضريب‌ هزينه‌ بازاريابي‌، PR: قيمت‌ خرده‌ فروشي‌ و CM: هزينه‌ بازاريابي‌ است‌. رابطه‌ فوق ‌بيانگر سهم‌ هزينه‌هاي‌ بازاريابي‌ از قيمت‌ پرداختي‌ مصرف‌ كننده‌ است (زارع، 1376) (شكري خانقاء، 1376).

حاشيه بازاريابي

ديگبي‌ (Digby, 1989) حاشيه‌ بازاريابي‌ را به‌ صورت‌ اختلاف ‌قيمت‌ بين‌ حلقه‌هاي‌ زنجيره‌ بازاريابي‌ تعريف‌ نموده  است‌. بر اين‌ اساس‌ سه‌ نوع‌ حاشيه‌ عمده‌ فروشي‌، خرده‌فروشي‌ و حاشيه‌ كل‌ بازاريابي‌ قابل‌ تميز است‌. روابط‌ مربوط‌ به‌ هر يك‌ از اين‌ سه‌ نوع‌ حاشيه‌ به‌ صورت‌ زير است‌:

                                                                                       MM = PR - PP

                                                                                      MW = PW - PP

                                                                                      MR = PR - PW

كه‌ در آن‌ MM: حاشيه‌ كل‌ بازاريابي‌، MW: حاشيه‌ عمده‌ فروشي‌، MR: حاشيه‌ خرده‌ فروشي‌، PR: قيمت‌ خرده‌ فروشي‌، PP: قيمت‌ توليد كننده‌ و PW: قيمت‌ عمده‌ فروشي‌ مي‌باشد.

كارايي بازاريابي

براساس‌ برخي‌ از تئوري‌هاي‌ اقتصادي‌، كارايي‌ بازاريابي‌ صرفاً وابسته‌ به‌ طبيعت‌ رقابت ‌در بازار مي‌باشد. هرچه‌ رقابت‌ بيشتر بر بازار حكمفرما باشد كارايي‌ بيشتر خواهد بود. اين‌ امر از يك‌ طرف‌، رضايت‌ خاطر مصرف‌ كنندگان‌ و از طرف‌ ديگر، كاهش‌ هزينه‌ها و ضايعات‌ بازاريابي‌ را در پي‌ خواهد داشت‌. با توجه‌ به‌اين مطالب‌ شريواستاوا و رانادهير(Shrivastavaand Ranadhir 1995) سه‌ نوع‌ عدم‌ كارايي‌ بازاريابي‌ شامل‌ عدم‌ كارايي‌ فني‌ (Technical Inefficiency)، عدم‌ كارايي‌ قيمتي‌ (Price Inefficiency) و عدم‌ كارايي‌ كل‌ (Overall Inefficiency) رامعرفي‌ نمودند. روابط‌ مربوط‌ به‌ هر يك‌ از انواع‌ عدم‌ كارايي‌ بصورت‌ زير است‌:

  عدم‌ كارايي‌ فني  ‌:                                                                                 T inef =CW / M

 عدم‌ كاريي‌ قيمتي‌:                                                                                 Pinef =CM / MM

  عدم‌ كارايي‌ كل‌ :                                                                   Oinef=CW+CM)/MM   

كه در توابع فوق :CW  ميزان ضايعات CM : هزينه بازاريابي، MM: حاشيه كل بازاريابي، :Tinefعدم‌ كارايي‌ فني، Pinef: عدم‌ كارايي‌ قيمتي و Oinef: عدم‌ كارايي‌ كل مي باشد.

مدلهاي حاشيه بازاريابي

به منظور تعيين عوامل مؤثر و تعيين كننده حاشيه بازاريابي از الگوهاي متعددي استفاده مي‌گردد كه ذيلاً به چهار مدل مشهور شامل مدل‌هاي Mark UP، Relative Margin، Marketing Cost، و Rational Expectation اشاره مي‌گردد:

الف)الگوي مارك- آپ (Mark up Model) MM=f(RP,Z)                                               

ب)الگوي حاشيه نسبي (Relative Model)MM=f(RP,TR,Z)                                             

ج)الگوي هزينه بازاريابي (Marketing Cost Model)                                                        M=f(Q,Z)

د)الگوي انتظارات عقلايي (Rational Expectation Model)       MM=f(PFt,Et(PFt+1),Z ,r,g)

كه در كليه توابع فوق::MM حاشيه بازاريابي، :PR قيمت خرده‌فروش،PR :قيمت خرده‌فروشي، TR ارزش كالاي فروخته شده، Q:ميزان محصول عرضه شده،:PFt قيمت سر مزرعه در دوره جاري، (PFt+1):E ارزش مورد انتظار قيمت سر مزرعه در دوره آينده، r: نرخ بهره،g  : نسبت موجودي به فروش و Z بردار هزينه‌هاي بازاريابي مي‌باشند.

شفافيت بازار

از جمله معيارهايي كه جهت بررسي ساختار بازار مورد استفاده قرار مي‌گيرد، معيار تعيين شفافيت بازار است. شايان ذكر است كه در حالت استاتيك، يا در يك زمان مشخص چنانچه قيمت در خرده فروشي با مجموع قيمت سرمزرعه و هزينه‌هاي بازاريابي برابر باشد، نتيجه گيري ميشود كه بازار شفاف و رقابتي است

 

نتايج و بحث

در فرآيند بازاريابي زيره و زرشك، بازارهاي موجود به سه نوع بازار سر مزرعه، بازار عمده‌فروشي و بازار خرده فروشي تقسيم مي‌شود. بازار سر مزرعه بازاري است كه مزارع و باغات زيره و زرشك را تحت پوشش خود قرار مي‌دهد. اغلب معاملات اين بازار در رابطه با زيره، مربوط به سر مزرعه و در رابطه با زرشك در محل روستا مي‌باشد و بندرت در سر مزرعه انجام مي‌شود. اكثر اين معاملات به صورت نقدي و در زمان برداشت صورت پذيرفته است، در مواردي نيز معاملات مدت دار و سلف‌فروشي نيز مشاهده شده است. عرضه كنندگان زيره و زرشك در اين بازار صرفاً توليد كنندگان و خريداران زيره و زرشك، اغلب عمده فروشان و نمايندگان عمده فروش مي‌باشند. بازار عمده فروشي محدودتر از بازار سر مزرعه است. تمركز اين بازار در شهرستانها مي‌باشد. در استان مورد مطالعه بازار عمده‌فروشي نسبت به بازار سر مزرعه از اهميت بيشتري برخوردار است. عرضه كنندگان به اين بازار، شامل كشاورزان، خريداران محلي، عمده فروشان و نمايندگان عمده فروشان، دلالان و ميدان داران مي‌باشند و خريداران بازار عمده فروشي زيره به ترتيب اولويت شامل صادركنندگان، عمده فروشان ديگر شهرستان‌ها، خرده فروشان، دلالان و و مصرف كنندگان مي‌باشند. عمده معاملات زيره در اين بازار به صورت مدت دار و علي الحساب و عمده معاملات زرشك نيز به صورت نقدي مي‌باشد. تمامي معاملات زيره و زرشك در بازار خرده فروشي در فصول بعد از برداشت و به صورت نقدي انجام مي‌پذيرد.

عمليات بازاريابي زيره و زرشك در استان شامل انباري داري، حمل و نقل، بسته بندي ، درجه‌بندي و سرمايه است. زرشك معمولي و پفكي بدليل خاصيت فساد پذيري آنها، انبارداري چنداني ندارند. بدين ترتيب هيچگونه فرصت و موقعيتي براي سوء استفاده عوامل بازاريابي و واسطه‌ها باقي نمي‌ماند. در مناطق مورد مطالعه اغلب كشاورزان فاقد انبار مناسب بوده به عبارت ديگر در بازار سر مزرعه و يا در محل روستا انبار مناسبي كه بتواند محصول زيره و زرشك را از تابش نور خورشيد و ديگر عوامل محيطي محفوظ نگه دارد كمتر يافت مي‌شود. در بازاريابي زيره و زرشك حمل و نقل از سر مزرعه و محل روستا آغاز مي‌گردد و در صورت فروش زيره و زرشك در بازار سر مزرعه، حمل و نقل آن به بازار عمده فروشي توسط خريدار صورت مي‌گيرد، اما در صورت ارائه زيره و زرشك در بازار عمده فروشي، حمل و نقل به عهده كشاورز مي‌باشد و هزينه آن بسته به توافق طرفين قسمتي يا تماماً توسط خريدار يا كشاورز پرداخت مي‌شود. معمولاً وسيله حمل و نقل در فاصله بازار سر مزرعه و محل روستا تا بازار عمده فروشي نيسان، وانت و به ندرت خاور مي‌باشد. بسته به نوع بازار، موقعيت و اهيمت درجه بندي متفاوت است به طوريكه زيره و زرشك در بازار سرمزرعه بدون درجه بندي و در بازار عمده‌فروشي اغلب براساس درجه مبادله مي‌شوند.

درجه بندي زيره در بازار عمده فروشي در محل كارخانجات زيره پاك كني انجام مي‌شود. عدم كنترل و بازرسي شيوه درجه بندي و درجات تهيه شده براي زيره و زرشك موجب سوء استفاده برخي از كارخانه داران و تصفيه كنندگان شده است. برخي از كشاورزان براي مقابله با اين موضوع، محصول خود را به چندين كارخانه عرضه مي‌نمايند. زرشك را مي‌توان متناسب با وزن آن در ظروف با پوشش‌هاي مناسب از قبيل سلوفان، نايلون و يا كارتن با لفاف داخلي مناسب بسته بندي نمود. بسته‌هاي زيره بايد به صورت كيسه‌هاي دو لفاف، كه لفاف بيروني از جنس گوني يا الياف صنعتي و لفاف داخلي از كرباس يا متقال تشكيل شده است، باشد. بسته‌ها بايد از موادي ساخته شوند كه بر محتويات دروني خود بي اثر باشند. لوازمي كه جهت بسته بندي زيره و زرشك استفاده مي‌شود، بايد سالم، تميز، خشك و بدون بو باشد و روش بسته بندي بايد طوري باشد كه حفاظت كامل عليه هر گونه فساد،  نفوذ رطوبت و آفات تأمين گردد. بسته‌ها، گوني‌ها و يا كارتن‌هاي زيره و زرشك بايد در انبارهاي سر پوشيده نگهداري شوند كه از تابش آفتاب و بارش باران و حرارت زياد محفوظ بمانند. اطاق انبار بايد خشك و عاري از بوهاي ناپسند بوده و در برابر ورود حشرات و كرمها مصون باشد. تجهيزات تهويه بايد نوعي تحت بازبيني قرار گيرد كه در شرايط خشك تهويه خوبي انجام گيرد و در شرايط كاملاً بسته باشد. در اطاق انبار بايد تجهيزات لازم جهت تبخير و سوزاندن و دود كردن مواد ضد عفوني كننده موجود باشد. 

وجود واسطه‌ها در فرايند بازاريابي به علت دوري توليد كننده و مصرف كننده از يكديگر امري ضروري است. واسطه‌هاي موجود در زنجيره بازاريابي زيره و زرشك شامل عمده فروشان، خريداران‌محلي، نمايندگان عمده فروش، ميدان داران، دلالان و خرده فروشان مي‌باشند. خريداران محلي به خريد، جمع آوري، حمل و نقل و فروش زيره و زرشك مي‌پردازند در حالي كه عمده فروشان داراي فعاليت‌هاي گسترده تر و قابل ملاحظه تري در فرايند بازاريابي زيره و زرشك مي‌باشند، به طوريكه بر اساس سطح فعاليت مي‌توان عمده فروشان را به دو گروه تقسيم نمود: گروه نخست عمده فروشان زيره و زرشك بوده وصرفاً فعاليت‌هاي مشابه خريداران محلي انجام مي‌دهند. گروه دوم عمده فروشان تصفيه‌كننده بوده، اين گروه فعاليت خود را توسعه داده و به تصفيه، پاك كردن و درجه بندي زيره و زرشك مي‌پردازند. نمايندگان عمده فروش، گروه ديگري از واسطه‌هاي بازاريابي محصول زيره و زرشك مي‌باشند. دوره فعاليت اين گروه به هنگام برداشت محصول است اين گروه افرادي را در بر مي‌گيرد كه اطلاع كامل از بازار و قيمت در مكان‌هاي مختلف را دارا مي‌باشند .كشاورزاني كه محصولاتشان افزون بر ميزان خريد خريداران محلي است با بستن قرارداد‌هاي ويژه محصول خود را به نمايندگان عمده فروش مي‌فروشند. انگيزه فروش محصول به نمايندگان عمده فروش، ارائه قيمت بيشتر از سوي اين گروه نسبت به ديگر گروه‌هاست. از طرفي خريد كلي و بدون صرف وقت است. اين افراد با توجه به اطلاعاتي كه در زمينه بازار دارند، بيشترين سود بازاريابي را به خود اختصاص مي‌دهند. ميدان داران عاملين ديگري نيز در مراكز توليد محصول زيره و زرشك دارند كه واسطه‌ ها مي‌باشند. اين واسطه‌ها با سرمايه اي كه ميدان دار در اختيار آنان قرار مي‌دهد محصولات  زيره و  زرشك توليد كننده را پيش خريد و يا در موقع برداشت، محصول را از توليد كننده خريداري مي‌كنند، اين گونه واسطه‌ها در ازاي خدمات از ميدان داركارمزد دريافت مي‌كنند. يكي از مهمترين عاملان بازاررساني زيره و زرشك، دلالان مي‌باشند. اين افراد در حقيقت نقش اصلي را در ساختار بازار به عهده داشته و به عنوان رابطين توليد كنندگان و خريداران هستند و بدليل داشتن اطلاعات وسيع در مورد قيمت انواع محصولات و همچنين به جهت دارا بودن مهارت در شناسايي ارقام مختلف محصول ( كه به لحاظ قيمتي تفاوت دارند ) نقش مشاوره را براي فروشندگان و خريداران ايفا مي‌نمايند و در قبال آن حق الزحمه دريافت مي‌كنند. خرده فروشان زيره و زرشك به دو صورت سيار و ثابت به فعاليت مشغولند. خرده فروشان ثابت، همان مغازه داران پراكنده در سطح شهرستانها هستند. خرده فروشان سيار نيز اغلب با استفاده از وسايل نقليه مانند نيسان اقدام به خرده فروشي مي‌نمايند. اين گروه محصول خود را از سطح مزارع و مركز عمده فروشي شهرستان‌ها تهيه مي‌كنند. تهيه محصول از سطح مزرعه شيوه ايست كه بيشتر خرده فروشان در فصل برداشت به آن روي مي‌آورند، در ديگر فصول اين گروه محصول خود را از مراكز عمده فروشي فراهم مي‌سازند.

مسير بازاررساني زيره

نمودار (1-5)، مسير بازاررساني زيره را در استان خراسان نشان مي‌دهد.مسيرهاي عمده بازاريابي زيره در اين استان شامل (1): توليد كننده- عمده فروش- خرده فروش- مصرف كننده، (2): توليد كننده عمده‌فروش- مصرف كننده .(3): توليد كننده- خرده فروش- مصرف كننده مي‌باشد. لازم به ذكر است كه هر كدام از مسيرها با توجه به اهيمتشان مورد بررسي قرار گرفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قيمت گذاري زيره در مسيرهاي مختلف بازاريابي

قيمت زيره در بازار سر مزرعه و محل روستا بر اساس توافق طرفين تعيين مي شود. متوسط قيمت توليدكننده زيره در مسير(1)كه در آن محصول از طريق خريداران محلي ، دلالان ، نمايندگان عمده‌فروش، ميدان داران و ديگر واسطه‌ها خريداري مي‌شود به ترتيب 15485 ريال مي‌باشد كه اينان نيز محصول خريداري شده را با قيمت 818/16656 ريال در اختيار خرده فروشان قرار داده و خرده فروشان نيز محصول خريداري شده را با قيمت 833/17020 ريال در اختيار مصرف كنندگان و خرده فروشان ديگر شهرستانها قرار مي‌دهند. در مسير( 2 )، با توجه به توان مالي كشاورز، محصول توليد شده به شهرستانها و مراكز عمده فروشي انتقال داده مي‌شودكه در اين صورت كشاورز قادر است محصول زيره خود را با قيمت بالاتري در اختيار عمده فروشان قرار دهد. متوسط قيمت فروش توليد كننده در اين حالت 15875 ريال مي‌باشد. عمده فروشان زيره نيز محصول خريداري شده را با قيمت 857/16892 ريال در اختيار مصرف كنندگان و عمده فروشان ديگر شهرستانها قرار مي‌دهند .در مسير هاي (3)و (2)، كشاورز محصول توليد شده زيره را كه تا مدتي بعد از برداشت در انبار و يا منازل خود نگهداري نموده جهت دريافت قيمت بالاتر به مراكز خرده فروشي واقع در شهرستانها برده و با قيمتي معادل با 25/15596 ريال در اختيار خرده فروشان زيره نهاده، خرده فروشان مذكور نيز محصول خريداري شده را با قيمت 833/17020 ريال در اختيار مصرف كنندگان و خرده فروشان ديگر شهرستانها قرار مي‌دهند.

 

جدول شماره (1): قيمت سر مزرعه، عمده فروشي و خرده فروشي يك كيلوگرم زيره  در

مسيرهاي مختلف بازاريابي در استان خراسان (ريال)

    محصول

مسير

قيمت‌سرمزرعه

(ريال)

قيمت عمده فروشي(ريال)

قيمت خرده فروشي(ريال)

 

زيره

 مسير 1

15485

818/16656

833/17020

 مسير2

15875

857/16892

857/16892

 مسير3

25/15596

25/15596

833/17020

ماخذ: يافته هاي تحقيق

 

حاشيه بازاريابي در مسيرهاي مختلف بازاريابي

جدول شماره (2)، نشان دهنده حاشيه بازاريابي مسيرهاي مختلف بازاريابي زيره در سطح استان خراسان مي‌باشد. چنانكه قبلاً بيان شد، حاشيه كل بازاريابي متشكل از حاشيه عمده فروشي وحاشيه خرده‌فروشي است. در مسير(1)، حاشيه عمده فروشي 818/1171 ريال و حاشيه خرده فروشي نيز 015/364 ريال بوده،  بنابراين حاشيه عمده فروشي بيش از حاشيه خرده فروشي است اين بدان علت است كه تفاوت قيمت سر مزرعه و قيمت عمده فروشي در اين مسير زياد بوده از طرفي قسمت اعظم فعاليت هاي بازاريابي شامل درجه بندي و بسته بندي و حمل محصول كه بخش عمده اي از هزينه هاي بازاريابي را به خود اختصاص مي‌دهد در قسمت حاشيه عمده فروشي قراردارد. در مسير(2)، به علت اينكه عمده‌فروش محصول را مستقيماً در اختيار عمده فروشان ديگر شهرستانها و مصرف كنندگان قرار مي‌‌دهد، تفكيك حاشيه بازاريابي به حاشيه عمده فروشي و خرده فروشي ممكن نيست، لذا حاشيه خرده‌فروشي صفر است. در مسير ( 3 ) نيز كشاورز، خود تمام فرايندهاي بازاريابي را انجام داده، محصول را به خرده فروشان فروخته، لذا حاشيه عمده فروشي نيز صفر مي‌باشد. حاشيه كل بازاريابي در مسير(1)، 833/1535 ريال و در مسير (2)، 857/1017 ريال و در مسير(3)، 583/1424 ريال مي‌باشد. همانطور كه مشاهده مي‌شود. حاشيه كل بازاريابي در مسير(1)، نسبت به ساير مسيرها بيشتر مي‌باشد، زيرا در اين مسير انتقال محصول هم بر اساس انتقال فيزيكي و هم بر اساس انتقال مالكيت بوده همچنين تفاوت قيمت سرمزرعه و قيمت خرده فروشي يا قيمتي كه محصول به مصرف كنندگان فروخته مي‌شود در مسير(1) نسبت به ساير مسيرها بيشتر بوده، لذا حاشيه بازاريابي درمسير(1) نسبت به ساير مسيرها بيشتر مي‌باشد.

 

 

 

 

جدول شماره (2): حاشيه عمده فروشي، خرده فروشي وكل بازاريابي زيره در

مسيرهاي مختلف بازاريابي در استان خراسان (ريال)

حاشيه كل بازاريابي

 حاشيه خرده فروشي

             حاشيه خرده فروشي

            مسير

833/1535

015/364

818/1171

               مسير(1)      

857/1017

0

857/1017

             مسير(2)

583/1424

583/1424

0

            مسير(3)

مأخذ: يافته هاي تحقيق

 

هزينه بازاريابيزيره در مسيرهاي مختلف بازاريابي

                      جداول شماره(3) تا (5)، نشان دهنده هزينه‌هاي بازاريابي زيره در مسيرهاي مختلف بازاريابي است. همان طوريكه از اين جداول بر مي‌آيد، هزينه‌هاي عمده بازاريابي اين محصول شامل هزينه‌هاي برداشت، خرمنكوبي، جداسازي، پاك كردن و باددادن، كيسه وكيسه گيري، درجه بندي و هزينه‌هاي بوجاري زيره در كارخانجات زيره پاك كني، حمل به مراكز عمده فروشي و خرده فروشي، هزينه‌هاي فرصت ساليانه مغازه خرده فروش و عمده فروش مي‌باشد. با توجه به اين جداول مجموع هزينه هاي بازاريابي زيره در مسيرهاي (1)، (2) و(3) به ترتيب 28/606، 35/489 و36/545 ريال مي‌باشد مسير(1)، بيشترين هزينه را در بين مسيرهاي مختلف بازاريابي دارا مي‌باشد و مسير(2) كه در آن محصول مستقيما ًتوسط مراكز عمده فروشي در اختيار مصرف كنندگان و خرده فروشان ديگر شهرستانها قرار مي‌گيرد، داراي كمترين هزينه بازاريابي مي‌باشد.

 

جدول شماره(3): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زيره سبز در مسير (1)

درصد

هزينه(ريال)

شرح

49/14

96/87

برداشت محصول

65/4

25/28

خرمنكوبي

53/10

85/63

جداسازي پاك كردن وباددادن

99/4

3/30

كيسه و كيسه گيري

9780/0

2/37

هزينه هاي بوجاري زيره در كارخانجات زيره پاك كني

13/6

93/5

درجه بندي

87/7

73/47

حمل به انبار

68/8

68/52

انبارداري

10/9

22/55

حمل محصول ازمزرعه تا عمده فروشي

80/4

13/29

هزينه فرصت  سرمايه عمده فروشي

46/8

30/51

هزينه فرصت ساليانه  مغازه عمده فروشي(اجاره ، ماليات،

بيمه، عوارض شهرداري و )

84/3

3/23

حمل محصول ازعمده فروشي تا خرده فروشي

0/7

5/42

هزينه فرصت سرمايه خرده فروشي

40/8

93/50

هزينه فرصت ساليانه  مغازه خرده فروشي(اجاره ، ماليات،

بيمه، عوارض شهرداري و.....)

100

28/606

جمع هزينه بازاريابي محصول

                            ماخذ : يافته هاي تحقي

جدول شماره(3): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زيره سبز در مسير (2)

   درصد

    هزينه(ريال)

شرح

97/17

96/87

برداشت محصول

77/5

25/28

خرمنكوبي

04/13

85/63

جداسازي پاك كردن وباددادن

19/6

3/30

كيسه و كيسه گيري

51/1

93/5

درجه بندي

60/7

2/37

هزينه هاي بوجاري زيره در كارخانجات زيره پاك كني

75/9

73/47

حمل به انبار

76/10

68/52

انبارداري

28/11

22/55

حمل محصول ازمزرعه تا عمده فروشي

95/5

13/29

هزينه فرصت سرمايه عمده فروش

48/10

30/51

هزينه فرصت ساليانه  مغازه عمده فروشي(اجاره، ماليات،

بيمه، عوارض شهرداري و.....)

100

35/489

جمع هزينه بازاريابي محصول

ماخذ : يافته هاي تحقيق

 

جدول شماره(5): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زيره سبز در مسير (3)

      درصد

       هزينه(ريال)

شرح

12/16

96/87

برداشت محصول

18/5

25/28

خرمنكوبي

70/11

85/63

جداسازي پاك كردن وباددادن

5/5

3/30

كيسه و كيسه گيري

08/1

93/5

درجه بندي

82/6

2/37

ه         هزينه هاي بوجاري زيره در كارخانجات زيره پاك كني

75/8

73/47

حمل به انبار

65/9

68/52

انبارداري

98/17

03/98

حمل محصول از مزرعه تا خرده فروشي

79/7

5/42

هزينه فرصت  سرمايه خرده فروشي

33/9

93/50

هزينه فرصت ساليانه مغازه خرده فروشي(اجاره، ماليات،

بيمه، عوارض شهرداري و.....)

100

36/545

جمع هزينه بازاريابي محصول

ماخذ : يافته هاي تحقيق

 

سود بازاريابي زيره در مسيرهاي مختلف بازاريابي

سود بازاريابي، حاصل كم كردن هزينه هاي بازاريابي از حاشيه بازاريابي است.جدول شماره(6)، سود حاصل از فرايند بازاريابي زيره را در مسيرهاي مختلف بازاريابي به ازاء هر كيلوگرم نشان مي‌دهد. براساس جدول شماره (6)، مسير(1) بازاريابي هر چند حاشيه بازاريابي بالايي دارد، اما به علت داشتن هزينه‌هاي بالاي بازاريابي، سودآوري آن نسبت به مسير (3) كمتر است. درمسير(3) هر چند حاشيه بازاريابي آن نسبت به مسير (1) كمتر است، اما به علت اينكه هزينه هاي بازاريابي دراين مسير نسبت به مسير (1)كمتر است. سود بازاريابي آن نسبت به مسير(1) بيشتر است. در مسير(2) به علت پايين بودن حاشيه بازاريابي آن نسبت به ساير مسيرها سود بازاريابي آن نيز نسبت به ساير مسيرها كمتر مي‌باشد.

جدول  شماره(6):  سود حاصل از فرايند بازاريابي زيره در مسيرهاي

مختلف بازاريابي به ازاء هركيلوگرم (ريال)

سود بازاريابي

مسير

223/879

مسير(1)

507/528

مسير(2)

553/929

مسير(3)

ماخذ: يافته هاي تحقيق

 

ضريب هزينه بازاريابي زيره در مسيرهاي مختلف بازاريابي

ضريب هزينه بازاريابي نشان دهنده سهم هزينه بازاريابي در قيمت مصرف كننده است.        جدول شماره(7)، مقادير ضريب هزينه بازاريابي زيره را در مسيرهاي مختلف بازاريابي دراستان خراسان نشان مي‌دهد بر اساس اين جدول مسير(2) بازاريابي به علت پايين بودن هزينه هاي بازاريابي نسبت به ساير مسيرها ضريب هزينه بالاتري دارد. در مسير(1) و (3) هر چند قيمت دريافتي از مصرف كننده يكسان مي‌باشد، اما به علت بالابودن هزينه هاي بازاريابي مسير(1) نسبت به مسير(3)، ضريب هزينه مسير(1) از مسير(3) بيشتر مي‌باشد.

جدول  شماره(7): ضريب هزينه بازاريابي زيره در مسيرهاي

مختلف بازاريابي دراستان خراسان(ريال)

ضريب هزينه بازاريابي

مسير

0232/9

مسير(1)

0800/2

مسير(2)

3696/8

مسير(3)

                                          مأخذ: يافته هاي تحقيق     

 

 

ضايعات زيره در مراحل مختلف بازاريابي

از نظر تئوري، كارايي بازاريابي ملازم با حداقل كردن ضايعات و هزينه است مثلاً كارايي در حمل و نقل يعني حمل با هزينه و ضايعات كمتر، كارايي در انبارداري نيز با همين مفهوم تعريف مي‌شود، لذا ميزان و ارزش ضايعات جايگاه خاصي در مباحث بازاريابي دارد. ضايعات مي‌تواند از ريزش بعد از رسيدن كامل محصول در مزرعه شروع شده و تا مغازه خرده فروشي و منازل مصرف كنندگان ادامه يابد. اولين مرحله از ضايعات در مزرعه است، عامل آن در مرحله مذكور شامل تغييرات جوي، انبارداري، آفات و بيماريها، طولاني شدن زمان برداشت، عدم رعايت مسائل زراعي، نحوه بارگيري و حمل  محصول، صدمات سطحي و لهيدگي محصول در حين حمل، آلودگي در انبارها، آلودگي در غرفه  ميدان داران و عمده فروشان مي‌باشد.جدول شماره(8)، ميزان ضايعات زيره را در حالت‌هاي مختلف بازاريابي نشان مي‌دهد. چنانكه از اين جدول بر مي‌آيد بخشي از ضايعات زيره در مزرعه و در مرحله برداشت محصول بوده كه عامل آن تغييرات جوي، آفات و بيماريها، طولاني شدن زمان برداشت مي‌باشد. با توجه به اينكه برداشت اين محصول توسط نيروي كار و به شيوه كاملا سنتي صورت مي‌گيرد، به طور متوسط ضايعات اين مرحله 8-6 درصد مي‌باشد. بخش عمده ضايعات اين محصول در مراحل بعد از برداشت مي‌باشد، كه اين ضايعات شامل ضايعات در مرحله جابجايي و حمل و نقل محصول، ضايعات در مرحله خرمنكوبي،  باددادن و جداسازي محصول، ضايعات در كارخانجات بوجاري و زيره پاك كني، ضايعات در غرفه يا انبار عمده فروشان مي‌باشد كه متوسط ضايعات بعد از برداشت زيره 17-11 درصد مي‌باشد. بنابراين در مجموع ضايعات زيره بين 17 تا 25 درصد متغير است كه به شرايط انتقال و نگهداري محصول در هر مرحله بستگي دارد.

 

جدول  شماره(8): متوسط ضايعات زيره در استان خراسان (درصد)

مراحل

ميزان ضايعات(درصد)

برداشت در مزرعه

8-6

خرمنكوبي، باددادن وجداسازي

4-3

جابجايي وحمل ونقل

2-1

كارخانجات بوجار

6-4

انبارداري

5-3

جمع

25-17

                                             مأخذ: يافته هاي تحقيق

 

عدم كارايي بازاريابي زيره در مسيرهاي مختلف بازاريابي

در اين مرحله سه نوع عدم كارايي بازاريابي شامل عدم كارايي فني، عدم كارايي قيمتي و عدم كارايي كل براي هر يك از مسيرهاي مختلف بازاريابي زيره محاسبه شده است. جدول شماره(9)، عدم كارايي فني، قيمتي و عدم كارايي كل مسيرهاي مختلف بازاريابي زيره را در استان خراسان نشان مي‌دهد، چنانكه از اين جدول بر مي‌آيد، مسير(3) داراي كمترين عدم كارايي فني، قيمتي و عدم كارايي كل، در بين تمام مسيرهاي مورد مطالعه مي‌باشد. بدين ترتيب در صورتي كه كشاورز شخصاً به فرايند بازاريابي زيره بپردازد، داراي بيشترين كارايي بازاريابي مي‌باشد. پس از آن بالاترين كارايي مربوط به مسير(1) است. بر اين اساس جهت مطلوبترشدن فرايند بازاريابي، شكل دهي نظام بازاريابي در قالب اقدام كشاورز به عمليات بازاررساني بهترين راه كار مي‌باشد، اما با توجه به اينكه تمام كشاورزان از ميزان توليد بالايي برخوردار نبوده و نيز با توجه به مشكل سرمايه اي موجود در بين اين گروه، فعاليت جداگانه هريك از زيره كاران براي انجام فرايند بازاريابي ممكن نمي‌باشد بدين ترتيب فعاليت واسطه‌ها، ميدان‌داران و دلالان كه از نظر كارايي در مراحل بعد قرار دارد به عنوان بهترين راه چاره مي‌باشد.

 

جدول  شماره(9): عدم كارايي فني، قيمتي وكل زيره دراستان خراسان (درصد)

عدم كارايي كل

عدم كارايي قيمتي

عدم كارايي فني

مسيرها

5338/0

4081/0

1257/0

مسير 1

6200/0

4807/0

1391/0

مسير 2

4626/0

3828/0

0798/0

مسير3

               مأخذ: يافته هاي تحقيق

 

مدلهاي حاشيه بازاريابي زيره

براي تخمين توابع حاشيه بازاريابي زيره از مدلهاي افزايش قيمت، قيمت نسبي، هزينه بازاريابي و مدل فرضيه انتظارات عقلايي استفاده شده است. نتايج حاصل از تخمين اين مدلها براي محصول زيره به صورت زير مي‌باشد:

1الف) الگوي افزايش قيمت(MU):

C0250/0 +  pR 9688/0 + 352/2947-= M

 ***(7166/1)***( 3517/4) ***(3055/36):SE

                           000/0= Sigif F       477/3920 =F      05/2      D=99/0       R-2=99 /0R2=

***: معني دار با احتمال 100%

در اين مدل M حاشيه كل بازاريابي به عنوان متغير وابسته وPR  وC متغير هاي مستقل بوده كه به ترتيب قيمت خرده فروشي و بردار هزينه هاي بازاريابي مي‌باشند.  ضريب  قيمت خرده فروشي  بيانگر اين مطلب است كه اگر قيمت خرده فروشي به اندازه يك واحد تغيير نمايد، حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 9688/0 واحد تغيير مي‌يابد يعني با افزايش قيمت خرده فروشي به اندازه يك واحد، حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 9688/0 واحد افزايش مي‌يابد و همچنين ضريب هزينه بازاريابي بيانگر اين مطلب است كه اگر هزينه‌هاي بازاريابي به اندازه يك واحد تغيير نمايد حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 025/0 واحد تغيير مي‌يابد. يعني با افزايش هزينه هاي بازاريابي به اندازه يك واحد، ميزان حاشيه بازار يابي به اندازه 025/0 واحد افزايش مي‌يابد. همچنين ميزان آماره 2 R بيانگر اين است كه اين دو متغير ملحوظ در مدل يعني قيمت خرده‌فروشي و هزينه‌هاي بازاريابي در مجموع 99 درصد تغييرات متغير وابسته يعني حاشيه بازاريابي را توضيح مي‌دهند.

          ب) الگوي قيمت نسبي(RL)

 C123332/0 +83191/0 =M

***(020403/0) ***(005744/0)S.E:

(000/0) =Signif  F     2733/137=F    68/1=D    70/0=R-2    71/0=R2

در اين مدل M حاشيه كل بازاريابي به عنوان متغير وابسته و C  متغير مستقل بوده كه بردار هزينه هاي بازاريابي مي‌باشد. ضريب هزينه بازاريابي بيانگر اين مطلب است كه اگر ضريب هزينه بازاريابي به اندازه يك واحد تغيير نمايد حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 123332/0 واحد تغيير مي‌يابد. يعني با افزايش      هزينه هاي بازاريابي به اندازه يك واحد، ميزان حاشيه بازاريابي به اندازه 123332/0 واحد افزايش مي‌يابد. همچنين ميزان آماره 2 R بيانگر اين است كه اين متغير ملحوظ در مدل يعني  هزينه هاي بازاريابي71/0 درصد تغييرات متغير وابسته يعني حاشيه بازاريابي را توضيح مي‌دهد.در هر دو مدل مذكور, معني دار بودن آماره F در سطح كمتر از يك درصد نشان مي‌دهد كه متغيرهاي  ملحوظ در مدل اختلاف معني داري با صفر داشته، لذا كل مدل رگرسيوني نيز معني دار مي‌باشد. با توجه به اينكه واريانس ناهمساني معمولا در داده هاي مقطعي بيشتر مشاهده مي‌شود، لذا اين دو مدل نيز از اين لحاظ به روش آزمون پارك و وايت آزمون شد و مشاهده گرديد كه بين اجزاء اخلال واريانس ناهمساني وجود ندارد. d محاسباتي بين du و 4-du قرار دارد، لذا خود همبستگي بين اجزاء اخلال وجود ندارد. مطابق مباني تئوريكي و تجربي يكي از علائم مشخصه همخطي، زماني است كه 2 R بسيار بالا بوده، اما بعضي از ضرايب رگرسيوني از لحاظ آماري بر اساس آزمون t معني دار نباشند و از سوي ديگر آماره F كل رگرسيون را معني دار تلقي نمايد اين موارد در مدل هاي اوليه وجود داشت، لذا عواملي كه باعث ايجاد همخطي شديد مي‌شدند از مدل ها حذف گرديد. خوشبختانه همان طوريكه از آماره هاي مدل هاي نهايي پيداست اين موارد در مدل هاي نهايي نبوده، لذا همخطي مشكل زا در مدل فوق وجود ندارد. در ضمن قابل ذكر است كه مدلهاي هزينه بازاريابي و انتظارات عقلايي براي محصول زيره تخمين زده شد و چون ضرايب آنها مطابق مباني تئوريكي نبود از ذكر آنها در اين مبحث خودداري شده است .در هر يك از روابط فوق چنانكه ملاحظه مي‌گردد در تخمين مدل افزايش قيمت، متغير هاي هزينه بازاريابي و قيمت مصرف كننده داراي تاثير مستقيم و معني دار بر بر حاشيه بازاريابي مي‌باشند  و در مدل قيمت نسبي، متغير هزينه بازاريابي داراي تاثير مستقيم و معني دار بر حاشيه بازاريابي مي‌باشد.

 

 

شفافيت بازار زيره

.جدول شماره(10)، قيمت سر مزرعه، هزينه بازاريابي و قيمت خرده فروشي زيره را در مسير‌هاي مختلف بازاريابي در استان خراسان مورد مقايسه قرار مي دهد.مقايسه ارقام مندج در اين جدول  نشان مي‌دهدكه در تمام مسيرهاي مختلف بازاريابي زيره در استان خراسان به علت اينكه مجموع قيمت سرمزرعه و هزينه‌هاي بازاريابي كمتر از قيمت در خرده فروشي‌ها مي‌باشد بنابراين  مسيرهاي مورد بررسي  شفاف نبوده، كه اين امر از كارايي بازار مي‌كاهد.

جدول  شماره(10): مقايسه قيمت سر مزرعه، هزينه بازاريابي و قيمت خرده فروشي زيره

در هر يك از مسيرهاي بازاريابي خراسان (ريال)

ميسر

قيمت سر مزرعه

(ريال)

هزينه بازاريابي

(ريال)

جمع هزينه بازاريابي و قيمت سر مزرعه(ريال)

قيمت‌خرده‌فروشي

(ريال)

2

15485

28/606

28/16091

833/17020

2

15875

35/489

35/16364

875/16892

3

25/15596

36/545

61/16141

833/17020

ماخذ: يافته‌هاي تحقيق

 

مسير بازاررساني زرشك زرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي

نمودار (2-5)، مسير بازاررساني زرشك را در استان خراسان نشان مي‌دهد. مسيرهاي عمده بازاريابي زرشك معمولي و پفكي مشابه يكديگر بوده كه شامل (1): توليد كننده- عمده فروش-خرده فروش- مصرف كننده و (2): توليد كننده- خرده فروش- مصرف كننده مي‌باشد. لازم به ذكر است كه هر كدام از مسيرها با توجه به اهيمتشان مورد بررسي قرار گرفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قيمت گذاري زرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي

از جمله معيارهايي كه جهت بررسي ساختار بازار مورد استفاده قرار مي‌گيرد، معيار تعيين شفافيت بازار است. شايان ذكر است كه در حالت استاتيك، يا در يك زمان مشخص چنانچه قيمت در خرده فروشي با مجموع قيمت سرمزرعه و هزينه‌هاي بازاريابي برابر باشد، نتيجه گيري ميشود كه بازار شفاف و رقابتي استقيمت زرشك معمولي و پفكي در بازار سر مزرعه و محل روستا بر اساس توافق طرفين تعيين مي‌شود. متوسط قيمت توليد كننده  زرشك معمولي و پفكي در مسير(1)،كه در آن محصول از طريق خريداران محلي، دلالان، نمايندگان عمده فروش، ميدان داران و ديگر واسطه ها خريداري مي‌شود به ترتيب  4755 و252/9471 ريال مي‌باشد كه اينان نيز محصول خريداري شده را با قيمت 5925 و 67/10541 ريال در اختيار خرده فروشان قرار داده و خرده فروشان نيز محصول خريداري شده را با قيمت 6290 و 835/10895 ريال در اختيار مصرف كنندگان و خرده فروشان ديگر شهرستانها قرار مي‌دهند. در مسير ( 2 ) محصولات زرشك، كشاورز محصول توليد شده  زرشك را كه تا مدتي بعد از برداشت در انبار و يا سردخانه نگهداري نموده جهت دريافت قيمت بالاتر به مراكز خرده فروشي واقع در شهرستانها برده و با قيمتي معادل با 4866 و 744/9569 ريال در اختيار خرده فروشان زرشك معمولي و پفكي نهاده، خرده فروشان مذكور نيز محصول خريداري شده را با قيمت6290 و 835/10895 ريال در اختيار مصرف‌كنندگان و خرده فروشان ديگر شهرستانها قرار مي‌دهند.

 

جدول شماره(11): قيمت سر مزرعه، عمده فروشي و خرده فروشي يك كيلوگرم  زرشك پفكي و معمولي

 در مسيرهاي مختلف بازاريابي در استان خراسان (ريال)

قيمت خرده فروشي (ريال)

قيمت عمده فروشي(ريال)

قيمت سر مزرعه

(ريال)

مسير

محصول

 

6290

5925

4755

مسير1

زرشك معمولي

6290

4866

4866

مسير2

835/10895

67/10541

252/9471

مسير1

زرشك پفكي

835/10895

744/9569

744/9569

مسير2

ماخذ: يافته هاي تحقيق

 حاشيه بازاريابي زرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي

جدول شماره(12)، نشان دهنده حاشيه بازاريابي مسيرهاي مختلف بازاريابي زرشك معمولي و پفكي در سطح استان خراسان است. در مسير هاي (1)، حاشيه عمده فروشي بيش از حاشيه خرده فروشي است زيرا تفاوت قيمت سر مزرعه با قيمت عمده فروشي در اين مسير نسبت به تفاوت قيمت عمده‌فروشي با قيمت خرده فروشي بيشتر است. از طرفي بخش اعظم فعاليت هاي بازاريابي تظير بسته بندي، درجه بندي و ضد عفوني نمودن محصول در اين مسير بازاريابي قراردارد. در مسير(2) به علت آنكه كشاورز خود، اكثر فعاليت هاي بازاريابي را انجام داده، محصول را با قيمت مناسبتري به خرده فروشان شهرستانها مي‌فروشد، لذا حاشيه عمده فروشي در اين مسير صفر است و به علت آنكه تفاوت قيمت عمده فروشي با قيمت خرده فروشي نسبت به مسير(1) بيشتر بوده، لذا حاشيه خرده فروشي در مسير(2) نسبت به مسير(1) بيشتر مي‌باشد. با اين وجود به علت اينكه انتقال محصول در مسير(1) هم بر اساس انتقال فيزيكي و هم تغيير مالكيت محصول صورت گرفته، و همچنين تفاوت قيمت سر مزرعه و خرده فروشي در مسير(1) نسبت به مسير(2) بيشتر بوده، لذا حاشيه كل بازاريابي در مسير(1) نسبت به مسير(2) بيشتر مي‌باشد.

 

جدول شماره(12): حاشيه عمده فروشي، خرده فروشي و حاشيه كل بازاريابي‌زرشك‌معمولي و پفكي در

 مسيرهاي مختلف بازاريابي در استان خراسان (ريال)

حاشيه كل

حاشيه خرده فروشي

حاشيه عمده فروشي

      مسير

        محصول

575/1426

165/356

418/1070

1

زرشك معمولي

091/1326

091/1326

0

2

1535

365

1170

1

زرشك پفكي

1424

1424

0

2

ماخذ: يافته هاي تحقيق

 

هزينه هاي بازاريابيزرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي    

جداولشماره(13) تا (14)، نشان دهنده هزينه هاي بازاريابي زرشك معمولي در مسيرهاي مختلف بازاريابي است. همان طوريكه از اين جداول بر مي‌آيد، هزينه هاي عمده بازاريابي اين محصول شامل هزينه هاي خريد كارتن، حمل محصول از سطح روستا تا مراكز عمده فروشي و خرده فروشي،  حق العمل‌كاري و دلالي، ضد عفوني و بسته بندي، هزينه هاي خشك كردن، هزينه هاي فرصت ساليانه مغازه خرده فروش و عمده فروش و هزينه هاي فرصت سرمايه خرده فروش و عمده فروش مي‌باشد. با توجه به اين جداول مجموع هزينه هاي بازاريابي زرشك معمولي در مسيرهاي (1) و (2) به ترتيب 54/525 و09/388 ريال مي‌باشد. كه در اين بين،  مسير(1) نسبت به مسير (2) هزينه بازاريابي بيشتري دارد و مسير(2) كه در آن محصول مستقيما ًتوسط توليدكننده به مراكز خرده فروشي واقع در شهرستانها برده مي‌شود، داراي كمترين هزينه بازاريابي مي‌باشد.

 

جدول  شماره(13): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زرشك معمولي در مسير (1)

درصد

هزينه(ريال)

شرح

30/11

41/59

حمل محصول از سطح روستا تا عمده فروشي

80/3

20

حق العمل كاري و دلالي

82/9

66/51

ضد عفوني و درجه بندي

82/11

14/62

بسته بندي با هزينه خريد آن

41/4

22/23

خشك كردن

89/11

5/62

حمل محصول از عمده فروشي تا خرده فروشي

45/8

46/24

هزينه فرصت سرمايه عمده فروش

14/10

33/53

هزينه فرصت ساليانه مغازه عمده فروشي(ماليات،

اجاره، بيمه و عوارض شهرداري و....)

99/13

54/73

هزينه فرصت سرمايه خرده فروش

12/18

28/95

هزينه فرصت ساليانه مغازه خرده فروشي(ماليات

، اجاره، بيمه و عوارض شهرداري و....)

100

54/525

جمع هزينه بازاريابي محصول

ماخذ : يافته هاي تحقيق

 

جدول شماره(14): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زرشك معمولي در مسير (2)

درصد

هزينه(ريال)

شرح

18/21

23/82

حمل محصول از سطح روستا تا خرده فروشي

31/13

66/51

ضد عفوني و درجه بندي

01/16

14/62

بسته بندي با هزينه خريد آن

98/5

22/23

خشك كردن

95/18

56/73

هزينه فرصت خرده فروشي

5/24

28/95

هزينه فرصت ساليانه مغازه خرده فروشي

100

09/388

جمع هزينه بازاريابي محصول

ماخذ : يافته هاي تحقيق

 

جداول شماره(15) تا(16)، نشان دهنده هزينه هاي بازاريابي زرشك پفكي در مسيرهاي مختلف بازاريابي است. همان طوريكه از اين جداول بر مي‌آيد، هزينه هاي عمده بازاريابي اين محصول شامل هزينه هاي خريد كارتن، جعبه، حمل از سطح روستا تا مراكز عمده فروشي و خرده فروشي، حق العمل‌كاري و دلالي، ضد عفوني و بسته بندي، هزينه هاي فرصت ساليانه مغازه خرده فروش و عمده‌فروش و هزينه هاي فرصت سرمايه خرده فروش و عمده فروش مي‌باشد. با توجه به اين جداول مجموع هزينه هاي بازاريابي زرشك پفكي در مسيرهاي (1) و (2) به ترتيب 45/524 و 351 ريال مي‌باشد. كه در اين بين مسير(1) نسبت به مسير (2) هزينه بازاريابي بيشتري دارد و مسير(2) كه در آن محصول مستقيما ًتوسط توليدكننده به مراكز خرده فروشي واقع در شهرستانها برده مي‌شود داراي كمترين هزينه بازاريابي مي‌باشد.

 

جدول  شماره(15): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زرشك پفكي در مسير (1)

درصد

هزينه(ريال)

شرح

29/6

33

خريد جعبه يا كارتن

16/18

28/95

برداشت محصول و چيدن آن در جعبه يا كارتن

74/4

86/24

جداسازي و پاك كردن

34/10

24/54

حمل محصول از سطح روستا تا ميدان تره بار

953/0

5

باسكول

953/0

5

تخليه بار

25/15

80

حق العمل ميدان دار

49/7

33/39

هزينه ساليانه غرفه ميدان دار

95/4

98/25

هزينه فرصت سرمايه ميدان دار

1/10

3/53

حمل محصول از ميدان ميوه و تره بار تا خرده فروشي

17/8

85/42

هزينه فرصت  سرمايه خرده فروش

51/12

61/65

هزينه فرصت سا ليانه مغازه خرده فروشي(اجاره، ماليات،

بيمه، عوارض شهرداري و......)

100

45/524

جمع هزينه بازاريابي محصول

ماخذ : يافته هاي تحقيق

 

 

جدول  شماره(16): هزينه خدمات بازاريابي يك كيلوگرم زرشك پفكي در مسير (2)

درصد

هزينه(ريال)

شرح

40/9

33

خريد جعبه يا كارتن

14/27

28/95

برداشت محصول و چيدن آن در جعبه يا كارتن

47/25

4/89

حمل محصول از مزرعه تا خرده فروشي

07/7

86/24

جداسازي و پاك كردن

20/12

85/42

هزينه فرصت سرمايه خرده فروش

69/18

61/65

هزينه فرصت ساليانه خرده فروشي(اجاره، ماليات،

بيمه، عوارض شهرداري و......)

100

351

جمع هزينه بازاريابي محصول

ماخذ : يافته هاي تحقيق

 

سود بازاريابيزرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي

سود بازاريابي حاصل كم كردن هزينه هاي بازاريابي از حاشيه بازاريابي است. جدول شماره(17)، سود حاصل از فرايند بازاريابي زرشك معمولي و پفكي را در مسيرهاي مختلف بازاريابي به ازاء هر كيلوگرم نشان مي‌دهد. بر اساس جدول (17) مسيرهاي (1) بازاريابي زرشك معمولي و پفكي هرچند حاشيه كل بازاريابي بالايي دارند، اما به علت اينكه هزينه هاي بازاريابي در اين مسير ها نسبت به ساير مسيرها بيشتر بوده، لذا سود خالص آنها نيز نسبت به مسيرهاي ديگر كمتر مي‌باشد، در مسير (2) بازاريابي زرشك پفكي و معمولي هر چند حاشيه كل بازاريابي نسبت به مسيرهاي (1) كمتر است، اما به علت اينكه هزينه هاي بازاريابي در اين مسير نسبت به مسير(1) كمتر است، لذا سود خالص بازاريابي در مسير(2) در هر دو محصول زرشك پفكي و معمولي نسبت به مسير(1) آنها بيشتر مي‌باشد. مقايسه سود بازاريابي مسيرهاي مختلف بازاريابي زرشك پفكي و معمولي در استان خراسان حاكي ازآن است كه كشاورز در صورت تمايل به سود بيشتر بهتر است با تقبل برخي هزينه هاي بازاريابي، محصول خود را شخصاً به مراكز خرده فروشي واقع در شهرستانها برده تا بتواند سود بيشتري را كسب نمايد.

جدول  شماره(17): سود حاصل از فرايند بازاريابي زرشك معمولي و پفكي در مسيرهاي مختلف

بازاريابي به ازاء هر كيلوگرم (ريال)

سودبازاريابي

مسير

            محصول

46/1019

1

زرشك معمولي

91/1035

2

125/902

1

                 زرشك پفكي

09/975

2

مأخذ: يافته هاي تحقيق

 ضريب هزينه بازاريابيزرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي

ضريب هزينه بازاريابي نشان دهنده سهم هزينه بازاريابي در قيمت مصرف كننده است. براساس جدول شماره(18)، ضريب هزينه بازاريابي زرشك معمولي و پفكي در مسير(2) نسبت به   مسير (1)، كمتر مي‌باشد، به عبارت ديگر در مسيري كه كشاورز خود اقدام به بازاريابي محصول نموده و شخصاً محصول را به خرده فروشي ها مي‌فروشد، سهم هزينه بازاريابي از قيمت مصرف كننده از سهم هزينه بازاريابي در قيمت مصرف كننده مسيرهاي ديگر كمتر مي‌باشد.

جدول شماره(18): ضريب هزينه بازاريابي زرشك معمولي و پفكي در مسيرهاي

مختلف بازاريابي دراستان خراسان(ريال

ضريب هزينه بازاريابي

مسير

محصول

087/14

1

زرشك معمولي

069/13

2

0928/13

1

زرشك پفكي

1706/12

2

                   مأخذ: يافته هاي تحقيق

 ضايعاتزرشك در مراحل مختلف بازاريابي

. ضايعات زرشك  مي‌تواند از ريزش بعد از رسيدن كامل محصول در باغ  شروع شده و تا مغازه خرده فروشي و منازل مصرف كنندگان ادامه يابد. اولين مرحله از ضايعات در باغ است، عامل آن در مرحله مذكور شامل تغييرات جوي، آفات و بيماريها، طولاني شدن زمان برداشت، عدم رعايت مسائل باغباني، نحوه بارگيري و چيدن محصول، صدمات سطحي و لهيدگي محصول در حين حمل، آلودگي در انبارها، آلودگي در غرفه ميدان داران و عمده‌فروشان مي‌باشد.جداول شماره(19) و (20)، ميزان ضايعات زرشك پفكي و معمولي را در سطح استان خراسان نشان مي‌دهد. با توجه به اينكه برداشت زرشك بدليل وجود شاخه هاي متراكم خاردار و شكل خاص درختچه بسيار مشكل، وقت گير و پر هزينه است و روش متداول آن در منطقه كاملا سنتي بوده و بوسيله ضربات چوب به درختان صورت مي‌گيرد، لهيدگي و جذب گرد و غبار توسط محصول و نهايتا ًغير بهداشتي شدن آن منجر به افزايش ضايعات در اين مرحله مي‌شود. به طور متوسط ضايعات اين  مرحله 10-8 درصد مي‌باشد. بخش اعظم ضايعات زرشك پفكي و معمولي در مراحل بعد از برداشت بوده كه شامل ضايعات در مرحله جداسازي و پاك كردن، ضايعات در حمل و نقل و جابجايي محصول، ضايعات در غرفه ميدان دار و ضايعات در مغازه هاي خرده فروشي مي‌باشد، كه مقدار متوسط ضايعات هر كدام از مراحل نيز به تفكيك در جداول شماره(19) و (20)، آورده شده است. متوسط ضايعات بعد از برداشت زرشك معمولي 5/16-5/11 درصد و متوسط ضايعات بعد از برداشت زرشك پفكي 5/13-5/10 درصد مي‌باشد. بنابراين در مجموع ضايعات زرشك معمولي بين 5/26-5/19 درصد و متوسط ضايعات زرشك پفكي نيز بين 5/23-5/18 درصد متغير است كه به شرايط انتقال و نگهداري محصول در هر مرحله بستگي دارد.

 

 

جدول  شماره(19): متوسط ضايعات زرشك پفكي در استان خراسان(درصد)

ميزان ضايعات (درصد)

مراحل

10-8

برداشت

5-4

جداسازي وپاك كردن

5-2

جابجايي و حمل و نقل

1-5/0 درصد فروش

ضايعات در غرفه ميداندار

5/5-5 درصد فروش

ضايعات در مغازه خرده فروش

5/26-5/19

جمع

              مأخذ: يافته هاي تحقيق

 

جدول شماره(20): متوسط ضايعات زرشك معمولي در استان خراسان(درصد)

ميزان ضايعات (درصد)

مراحل

10-8

برداشت

5-4

جداسازي وپاك كردن

3-2

جابجايي و حمل و نقل

5/4-4 درصد فروش

ضايعات در غرفه يا انبار

1-5/0 درصد فروش

ضايعات در مغازه خرده فروش

5/23-5/18

جمع

             مأخذ: يافته هاي تحقيق

عدم كارايي بازاريابيزرشك در مسيرهاي مختلف بازاريابي

در اين مرحله سه نوع عدم كارايي بازاريابي شامل، عدم كارايي فني، عدم كارايي قيمتي و عدم كارايي كل براي هر يك از مسيرهاي مختلف بازاريابي زرشك معمولي و پفكي محاسبه شده است. جدول شماره(21)، عدم كارايي فني، قيمتي و عدم كارايي كل مسيرهاي مختلف بازاريابي زرشك پفكي و معمولي را در استان خراسان نشان مي‌دهد. چنانكه از اين جداول بر مي‌آيد مسير(2)، داراي كمترين عدم كارايي فني، قيمتي و عدم كارايي كل در بين تمام مسيرهاي مورد مطالعه مي‌باشد. بدين ترتيب در صورتي كه كشاورز شخصاً به فرايند بازاريابي محصول بپردازد، داراي بيشترين كارايي بازاريابي مي‌باشد. پس از آن بالاترين كارايي مربوط به مسير(1)، است بر اين اساس جهت مطلوبتر شدن فرايند بازاريابي، شكل دهي نظام بازاريابي در قالب اقدام كشاورز به عمليات بازاررساني و يا انجام آن در قالب واسطه‌ها بهترين راه كار مي‌باشد، اما با توجه به اينكه تمام كشاورزان از ميزان توليد بالايي برخوردار نبوده و نيز با توجه به مشكل سرمايه اي موجود در بين اين گروه، فعاليت جداگانه هريك از زرشك كاران براي انجام فرايند بازاريابي ممكن نمي‌باشد بدين ترتيب فعاليت واسطه ها، ميدان داران و دلالان كه از نظر كارايي در مراحل بعد قرار دارد به عنوان بهترين راه چاره مي‌باشد.

 

 

 

 

 

جدول شماره(21): عدم كارايي فني، قيمتي و عدم كارايي كل مسيرهاي مختلف

 بازاريابي زرشكمعمولي و پفكي در استان خراسان (درصد)

ع     عدم كارايي كل

                عدم كارايي قيمتي

   عدم كارايي فني

مسير

محصول

4178/0

3358/0

0820/0

       1

  زرشك معمولي

2907/0

2725/0

0182/0

      2

4188/0

3676/0

05126/0

      1

زرشك پفكي

3155/0

2646/0

0505/0

    2

                  مأخذ: يافته هاي تحقيق

 مدلهاي حاشيه بازاريابي زرشك

براي تخمين توابع حاشيه بازاريابي زرشك از مدلهاي افزايش قيمت، قيمت نسبي، هزينه بازاريابي و مدل فرضيه انتظارات عقلايي استفاده شده است. نتايج حاصل از تخمين مدلهاي مختلف تابع حاشيه بازاريابي در مورد محصول زرشك به صورت زير مي‌باشد:

1الف) الگوي افزايش قيمت(MU):

C 2234/0+PR390842/0+5490/931-=M

*(4562/0) **(012520/0)   **(6059/286) S.E

000/0=Signif   F     139/114=F     06/2=D     62/0=R-2      63/0=R2

*      معني دار با احتمال 93%      **معني دار با احتمال 97%

در اين مدل M حاشيه كل بازاريابي زرشك، به عنوان متغير وابسته وPR  وC  متغير هاي مستقل بوده كه به ترتيب قيمت خرده فروشي و بردار هزينه هاي بازاريابي مي‌باشند. ضريب قيمت خرده فروشي  بيانگر اين مطلب است كه اگر قيمت خرده فروشي به اندازه يك واحد تغيير نمايد حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 390842/0 واحد تغيير مي‌يابد يعني با افزايش  قيمت خرده فروشي به اندازه يك واحد ، حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 390842/0 واحد افزايش مي‌يابد و همچنين ضريب هزينه بازاريابي بيانگر اين مطلب است كه اگر هزينه‌هاي بازاريابي به اندازه يك واحد تغيير نمايد حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 2234/0 واحد تغيير مي‌يابد. يعني با افزايش هزينه هاي بازاريابي به اندازه يك واحد ميزان حاشيه بازاريابي به اندازه 2234/0 واحد افزايش مي‌يابد. همچنين ميزان آماره 2 R بيانگر اين است كه اين دو متغير ملحوظ در مدل يعني قيمت خرده فروشي و هزينه هاي بازاريابي در مجموع  63 درصد تغييرات متغير وابسته يعني حاشيه بازاريابي را توضيح مي‌دهند.

ب) الگوي  قيمت نسبي(RL) :

C 4666/1 + (539160)=M

**(20543/0)     (1686/7)SE:

00/0=  Signif   F    2512/152=F     87/1=D        65/0=R-2       68/0=R2

در اين مدل M حاشيه كل بازاريابي به عنوان متغير وابسته و C متغير مستقل بوده كه بردار هزينه هاي بازاريابي مي‌باشد. ضريب هزينه هاي بازاريابي بيانگر اين مطلب است كه اگر  هزينه بازاريابي به اندازه يك واحد تغيير نمايد حاشيه بازاريابي نيز به اندازه 4666/0 واحد تغيير مي يابد. يعني با افزايش هزينه هاي بازاريابي به اندازه يك واحد، ميزان حاشيه بازاريابي به اندازه 4666/0 واحد افزايش مي يابد. همچنين ميزان آماره 2 R بيانگر اين است كه اين متغير ملحوظ در مدل يعني هزينه هاي بازاريابي 68 درصد تغييرات متغير وابسته يعني حاشيه بازاريابي را توضيح مي‌دهد.در هر دو مدل مذكور, معني دار بودن آماره F در سطح كمتر از يك درصد نشان مي‌دهد كه متغيرهاي  ملحوظ در مدل اختلاف معني داري با صفر داشته، لذا كل مدل رگرسيوني نيز معني دار مي‌باشد. با توجه به اينكه واريانس ناهمساني معمولا در داده هاي مقطعي بيشتر مشاهده مي‌شود، لذا اين دو مدل نيز از اين لحاظ به روش آزمون پارك و وايت آزمون شد و مشاهده گرديد كه بين اجزاء اخلال واريانس ناهمساني وجود ندارد. d محاسباتي بين du و 4-du قرار دارد، لذا خود همبستگي بين اجزاء اخلال وجود ندارد. مطابق مباني تئوريكي و تجربي يكي از علائم مشخصه همخطي، زماني است كه 2 R بسيار بالا بوده، اما بعضي از ضرايب رگرسيوني از لحاظ آماري بر اساس آزمون t معني دار نباشند و از سوي ديگر آماره F كل رگرسيون را معني دار تلقي نمايد اين موارد در مدل هاي اوليه وجود داشت، لذا عواملي كه باعث ايجاد همخطي شديد مي‌شدند از مدل ها حذف گرديد. خوشبختانه همان طوريكه از آماره هاي مدل هاي نهايي پيداست اين موارد در مدل هاي نهايي نبوده، لذا همخطي مشكل زا در مدل فوق وجود ندارد.در هر يك از روابط فوق چنانكه ملاحظه مي‌گردد در تخمين مدل افزايش قيمت، متغير هاي هزينه بازاريابي و قيمت مصرف كننده داراي تاثير مستقيم و معني دار بر حاشيه بازاريابي مي‌باشند  و در مدل قيمت نسبي، متغير هزينه بازاريابي داراي تاثير مستقيم و معني دار بر حاشيه بازاريابي مي‌باشد. بدين ترتيب در مدل افزايش قيمت و قيمت نسبي، افزايش هزينه بازاريابي و قيمت مصرف‌كننده موجب افزايش حاشيه بازاريابي  زرشك مي‌شود.

  شفافيت بازار زرشك

از جمله معيارهايي كه جهت بررسي ساختار بازار مورد استفاده قرار مي‌گيرد، معيار تعيين شفافيت بازار است. شايان ذكر است كه در حالت استاتيك، يا در يك زمان مشخص چنانچه قيمت در خرده فروشي با مجموع قيمت سرمزرعه و هزينه هاي بازاريابي برابر باشد، نتيجه گيري مي‌شود كه بازار شفاف و رقابتي است.جدول شماره(22)، قيمت سر مزرعه، هزينه بازاريابي و قيمت خرده فروشي زرشك معمولي و پفكي را در مسير هاي مختلف بازاريابي در استان خراسان مورد مقايسه قرار مي‌دهد. مقايسه ارقام مندرج در اين جدول نشان مي‌دهدكه در تمام مسيرهاي مختلف بازاريابي زرشك معمولي و پفكي در استان خراسان به علت اينكه مجموع قيمت سرمزرعه و هزينه هاي بازاريابي كمتر از قيمت در خرده‌فروشي ها مي‌باشد بنابراين  مسيرهاي مورد بررسي  شفاف نبوده، كه اين امر از كارايي بازار مي‌كاهد.

 

 

جدول  شماره(22): مقايسه قيمت سر مزرعه، هزينه بازاريابي و قيمت خرده فروشي

 زرشك معمولي و پفكي درهر يك از مسير هاي بازاريابي خراسان (ريال)

قيمت‌خرده‌فروشي

(ريال)

جمع‌هزينه‌بازاريابي‌و قيمت‌سرمزرعه(ريال)

هزينه بازاريابي

(ريال)

قيمت سر مزرعه

(ريال)

مسير

محصول

6290

54/5280

54/525

4755

1

زرشك معمولي

6290

09/5254

09/388

4866

2

835/10895

702/9995

45/524

252/9471

1

زرشك پفكي

835/10895

744/9920

351

744/9569

2

          ماخذ: يافته هاي تحقيق.

مشكلات اساسي موجود در بازابابي زيره و زرشك

1- به طور كلي در نظام بازاررساني فعلي، زيره‌كاران و زرشك‌كاران در صورت داشتن انگيزه كافي، محصول مرغوب را توليد مي‌كنند، ولي به علت حركت محصول از مجاري توزيع نامناسب، منافع توليدكننده به حداقل رسيده و از سوي ديگر مصرف كننده داخلي نيز با حداكثر قيمت محصول را خريداري مي‌كند، اين در حالي است كه خريداران خارجي محصول را با كمتر از نصف قيمت بازار جهاني دريافت مي‌كنند.

2- زيره و زرشك كاران بدليل اينكه به طور انفرادي عمل مي‌كنند و محصول هر كدام به تنهايي كم مي‌باشد، لذا بصورت انفرادي هزينه درجه بندي، بسته بندي و تبليغات نسبت به قيمت محصول زيادتر شده و در آمد كمي از فروش محصول بدست مي‌آورند.

3- زيره كاران و زرشك كاران قادر به عرضه محصولات خود بطور يكنواخت در طول سال نيستند. اين در حالي است كه تقاضا براي محصولات آنان مستمر مي‌باشد. اين عدم وجود هماهنگي به علت اتحاذ نداشتن زيره و زرشك كاران و نداشتن تشكيلات منسجم در مورد خريد و فروش، توزيع و بسته بندي مي‌باشد.

4- به دليل عدم اطلاع زيره و زرشك كاران از وضع بازار و نوسانات قيمت و بي اطلاعي از تغييرات عرضه و تقاضا، حاصل تلاش يك سال زيره و زرشك كاران عايد افرادي مي‌شود كه در امور توليد شركت ندارند.

5- به گفته صادر كنندگان به خاطر ضعف درجه بندي و بسته بندي، تمامي محصولات كشورمان از نظر قيمت پائين تر از كشورهاي اروپايي و آمريكايي و ديگر كشورهاست .

6- افزايش شديد هزينه‌هاي درجه بندي و بسته بندي محصولات از ديگر مشكلات بازاريابان و صادركنندكان مي‌باشد. از آنجا كه صادر كنندگان در آمد خود را از فروش محصولاتشان در يك بازار رقابتي كم نوسان در خارج بدست مي‌آورند بنابراين توان هماهنگ كردن درآمد و هزينه هاي خود را نداشته و براي جلوگيري از افزايش قيمت تمام شده محصول و حفظ موقعيت خود در بازار خارجي، توانايي و يا انگيزه براي سرمايه گذاري در بهبود كيفيت بسته بندي ندارند، اين امر باعث شده تا ريسك بازاررساني محصولات صادراتي بالاتر از بازاريابي داخلي گردد.

 

 پيشنهادات جهت بهبود بازاريابي زيره و زرشك

            1- با تغيير مسير بازاررساني زيره و زرشك و با تشكيل اتحاديه‌هاي محلي خريد زيره و زرشك درشهرستان‌هاي توليد كننده و تاًسيس شركت‌هاي سهامي بسته بندي، توزيع و صادرات زيره و زرشك ايران بعنوان هسته مركزي از نفوذ واسطه‌ها، دلالان و غيره در جريان مسير بازاررساني جلوگيري شده و اين عوامل از مدار بازار رساني حذف گردند. خدماتي را نيز در مناطق توليد به اعضاء خود عرضه مي‌كنند اين خدمات عبارتند از: تهيه عوامل توليد مورد نياز از قبيل كود، بذر اصلاح شده، ماشين آلات لازم، سموم دفع آفات، اعطاي تسهيلات و اعتبارات لازم، ترويج روش‌هاي صحيح توليد، برداشت محصول و نحوه خشك كردن به روش‌هاي استاندارد مي‌باشد طبيعتا با ايجاد اين سيستم زيره و زرشك‌كاران نيز از عوايد شركت سهم برده و مدار بازاررساني، كاملا شفاف مي‌گردد.

2- پيشبرد فروش از طريق اعمالي كه مصرف كننده را به خريد كالا ترغيب مي‌كند صورت مي‌گيرد. اين اعمال شامل اطلاع رساني، تشويق به مصرف كالا، يادآوري به مشتريان گذشته و تبليغ براي مشهور شدن كالاست.

3- تخمين مدل‌هاي خاشيه بازاريابي زيره و زرشك نشان داد كه تغيير قيمت خرده فروشي  نيز در افزايش حاشيه غير منطقي بازار مؤثر بوده و به عبارت ديگر با افزايش ميزان قيمت خرده فروشي در بازار بدليل پذيرش ريسك بالاتر توسط تجار و واسطه‌ها، انتظار سود بيشتري را داشته كه اين امر نيز به افزايش حاشيه بازاريابي زيره و زرشك دامن مي‌زند. لذا چنانچه دولت بتواند با اتخاذ سياست‌هايي موجبات تعديل نوسانات شديد قيمتي را فراهم نمايد امكان ورود عوامل و بنگاه‌هاي اقتصادي بيشتري در بازار  مهيا گرديده و با رقابتي تر شدن بازار، حاشيه غير منطقي بازار كاهش يافته و امكان رسيدن به تعادل قيمتي در بازار زيره و زرشك فراهم خواهد شد.

4- ايجاد و تقويت تشكل‌هاي بازاريابي زيره و زرشك با مشاركت كشاورزان بمنظور كاهش حاشيه بازاريابي و به جهت منطقي نمودن قيمت زيره و زرشك در بازار.

5- تعديل دخالت دولت در بازار بمنظور بالابردن كارايي و ايجاد شفافيت در بازار زيره و زرشك و تقويت سياست دولت در زمينه حمايت از توليد ارقام پر محصول در داخل كه پي آمدهاي افزايش توليد و كاهش قيمت تمام شده و نهايتاً به تعادل رسيدن قيمت در بازار را بدنبال خواهد داشت.

6- با توجه به شرايط اقليمي استان، با كمك‌هاي فني، آموزشي مي‌توان زارعين و باغداران را تشويق به استفاده بهينه از منابع كرده و عملكرد را افزايش داد. افزايش عملكرد و كاهش هزينه سبب قدرت رقابت محصول زيره و زرشك ايران در بازارهاي بين المللي مي‌گردد.

7- بايد زمينه‌هاي بيشتر دخالت توليد كنندگان را در امر انتقال محصول از مزرعه تا رسيدن به دست مصرف كننده نهايي فراهم ساخت. افزايش سهم كشاورزان و توليدكنندگان در ارزش افزوده محصولات را مي‌توان از طريق مشاركت بيشتر آنها در امر بازاريابي با تشكيل تعاوني‌هاي بازاريابي فراهم نمود.

8- اقدامات دولت در سرمايه گذاري يا واگذاري وام به بخش خصوصي براي فراهم آوردن دستگاه‌هاي درجه بندي، تبديل و تاًمين مواد بسته بندي مناسب در كوتاه مدت و انجام تحقيقات در زمينه شيوه‌هاي نوين بسته بندي،  مناسب با تقاضاي كشورهاي وارد كننده و تلاش وزارت كشاورزي در شناخت و ترويج رقم‌هاي بارز به منظور توليد محصولات يكنواخت و آموزش كشاورزان در كاربرد روش‌هاي به‌زراعي توصيه مي‌شود.

منابع مورد استفاده

1- بالندري، الف. (1371)، اثرات اسيد جيبرليك و اتفون بر خصوصيات ميوه و سهولت برداشت زرشك بيدانه، مؤسسه پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، پژوهشكده خراسان .بالندري، الف. (1370)، گرد آوري و بررسي خصوصيات بوتانيكي توده هاي محلي زيره سبز، سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، پژوهشكده خراسان.

3- تركماني، ج. (1378)، توليد و بازاريابي و عوامل مؤثر بر صادرات زعفران، مؤسسه پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، پژوهشكده خراسان.

4- دانشور، م  و م، مظهري. (1379)، نگرشي اقتصادي- اجتماعي بر جايگاه محصولات راهبردي ويژه خراسان، مطالعه موردي محصول زرشك، اقتصاد كشاورزي و توسعه، سال هشتم، شماره 30، ص 108-89..

5- رحيميان، ح. (1369)، اثر تاريخ كاشت و آبياري در عملكرد زيره سبز، سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، خراسان.

6- روستا، الف. (1375)، بازاريابي، تهران، انتشارات سازمان مديريت صنعتي.

7- سالم، ج. (1379)، بررسي بازاررساني انار در استان يزد، اقتصاد كشاورزي و توسعه، سال هشتم،              شماره 32، ص273

8- شيروانيان، ع و ب، نجفي. (1378)، بررسي بازاريابي گوجه فرنگي در استان فارس مطالعه موردي شهرستان فسا، اقتصاد كشاورزي و توسعه، سال هشتم، شماره 26، ص.9.

9- كاظم نژاد، م و ح، مهرابي بشر آبادي. (1378)، تحليل قيمت انواع برنج، فصلنامه علمي پژوهشي اقتصاد كشاورزي وتوسعه، شماره 25 ، ص 122-103.

10- ملاقيلابي، ع. (1371)، اثر تاريخ كاشت و فواصل رديف در عملكرد زيره سبز تحت شرايط ديم و آبي، سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، خراسان.

11- نجفي، ب. (1377)، بازاريابي خرما در استان فارس با تأكيد بر صادرات، فصلنامه علمي- پژوهشي اقتصاد كشاورزي و توسعه، سال ششم، شماره 23، ص 40-7.

12- Charles, C.L. and D.T. Gray (1993), Temporal and spatial aggregation: alternative marketing models, American Journal of Agricultural Economics No. 75 (3) : 523-539.

13- Digby, M.P. (1989), “Marketing margins in the meat sector, England and wales 1978-1987”. Journal of Agricultural Economics, 40: 129-142.

14 Gardner. B.L. (1975), “The larn Retail Price spread in a completive food Industry”. Amer. J. Agr. Econ 57: 399-409.

15- Heien. D.M. (1980), “Markup pricing in a dynamic model of the food Industry”. Amer. J. Agr. Econ 63: 10-18.

16- O.E.E.C. (1960), Marketing of fruit and Vegetable in Spain and Turky” O.E.E.C. Publications, France.

17- Rajagopal (1992), Economic efficiency of maize marketing in tribal areas: A case study of Baster District in Madhya Pradesh, Indian Journal of Agricultural Economics, 47: 449. (Abs.).128.

18- Shepherd, G.S. and G.A. Futrell (1969), Marketing Farm Products: Economic Analysis Iowa State University, Press, Iowa.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 18:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره جوشکاری ترمیت

بازديد: 2457

 

 

فهرست

جوشكاري ترميت... 2

مقدمه. 2

تاريخچه جوشكاري ترميت :2

تعریف فرایند :3

معرفي جوشكاري ترميت :3

اصول فرایند :4

عکس العمل ترمیت در مقابل گرما:5

مراحل جوشكاري ترميت :6

پارامترهاي متالورژيكي جوشكاري ترميت :7

انواع روش های آن :8

روش SMW :8

روشSMW-F :8

روش SKV-F:8

حمل و نقل و ذخيره*سازي ترميت :10

فرم در جوشكاري درز ريل :10

ماسه* آب*بندي :11

ویژگی مهم قالب جوشکاری ترمیت :13

مزایا و محدودیت های جوشکاری ترمیت :14

منابع و ماخذ:18

 

 

 

جوشكاري ترميت

( Thermit Welding )

مقدمه

در امروزی اکثر سازه ها و ماشین الات پیچیده تر از آن هستند، که به صورت یکپارچه ساخته شوند، بنابراین قطعاتی را که به طریقه ریخته گری، آهنگری، ماشینکاری و آماده شده اند، بر هم سوار کرده ، وسپس توسط اتصالات آنها را به صورت یک واحد کامل درمی آورند. ماشینها و ادوات مکانیکی اصولاً از اجزاء مختلفی تشکیل شده اند، که پس از اتصال انها به یکدیگر ماشین مورد نظر بوجود می آید.

تاريخچه جوشكاري ترميت :

حدوداً يكصد و بيست سال پيش پروفسور دكتر هانس گلداشميت در شهر اسن آلمان موفق به استخراج فلزات سخت از اكسيد آنها شد،*اين روش از آن به بعد به پروسه گلداشميت يا ترميت معروف و اساس جوشكاري ترميت شد.

در اين پروسه فعل و انفعالات بين اكسيد آهن و پودر آلومينيوم باعث ايجاد آهن مذاب و اكسيد آلومينيوم شده و درجه حرارت به حدود 2450 درجه سانتيگراد مي*رسد.آهن مذاب در حالي كه به فولاد ترميت با كيفيت بالا تبديل مي*شود تصفيه شده و در بخش تحتاني بوته جمع مي*شود. سرباره*هاي آلومينيوم ترميت به دليل وزن كم روي فولاد مذاب ترميت شناور باقي مي*مانند.

در اولين جوشكاريهاي ترمتي كه حدود سالهاي 1900 ميلادي انجام شدند ترميت فقط گرماي مورد نياز را توليد مي*كد و دو سر ريل در يك قالب ساخته شده از ماسه آلومينيوم*دار تميزكاري و پرسكاري شده قرار گرفته و با يك بوته دستي مذاب داخل قالب ريخته مي*شد مذاب ريخته شده اطراف دو سر ريل را گرفته و آنها را به درجه حرارت لازم براي جوشكاري مي*رساند سپس به يكديگر فشرده مي*شدند، بدين*وسيله يك جوشكاري ناقص انجام مي*شد.

در حدود سال 1920 اصلاحات زيادي در رابطه با جوشكاري ترميت صورت گرفت،* به عنوان نمونه دو سر ريل به وسيله مخلوطي از بخار بنزين و هوا تا 900 درجه سانتيگراد حرارت داده شده و پيشگرم مي*شد.

فرايندهاي جوشكاري كه تاكنون برشمرده شد، فقط براي جوشكاري ريلهاي معمولي قابل استفاده بودند، برای جوشکاری ريلهاي مقاوم در برابر سايش از روش تركيبي استفاده می شود.

در سال 1938 آزمايشاتي براي استفاده از گاز پروپان جهت پيشگرم با موفقيت انجام و تصميم گرفته شد كه از اين بعد از اين گاز استفاده شود جهت تسريع و تكميل عمليات پيشگرم در سال 1939 به گازهاي مصرفي بطور آزمايشي گاز اكسيژن نيز اضافه شد.

جوشكاري فشاري به دليل صرف وقت، نيروي كار و وسايل زياد روش نامطلوبي بود از اين رو از سال 1339 اين روش جوشكاري رفته رفته جاي خود را به روشهاي ترميت كه روز به روز متحول*تر و پيشرفته*تر مي*شد واگذار گرديد در اين روش ، شيار درز ريل توسط قالب مخصوص احاطه و پس از پيشگرم*سازي و رسيدن آن به دماي مورد نظر فولاد مذاب از سوراخي كه در ته بوته مخروطي*شكل تعبيه شده به داخل محل موردنظر جاري مي*گردد.

فولاد مذاب باعث ذوب و حل شدن بخشهايي از لبه*هاي عرضي ريل شده و اين تركيب بدست آمده از فولاد ترميت و فولاد ذوب شده ريل فضاي خالي درز ريل را پر مي*كند.

تعریف فرایند :

جوشكاري ترميت فرآيندي است كه در آن چسبندگي دو فلز به وسيله فاز مايعي كه داراي حرارت بسيار بالائي است تأمين مي*گردد. در اين عمليات حرارت لازم توسط فرآيند آلومينوترمي بين اكسيد فلز و آلومينيوم تامين مي*شود. در پایین نمای از جوش ترمیت نشان داده شده است .

معرفي جوشكاري ترميت :

فرآيند جوشكاري ترميت تنها فرآيند شناخته شده ذوبي است كه در آن براي توليد آلياژ مايع از واكنش شيميايي استفاده مي*شود اين واكنش در سال 1898 اولين بار بوسيله پروفسور گلداشميت كشف گرديد. واكنش*هاي ترميت حرارت زيادي توليد مي*كنند اين واكنش*ها به صورت زير مي*باشد:

Fe2O3+2AL→2Fe+AL2O3 H=849 KJ

3FeO+2AL→3Fe+AL2O3 H=880 KJ

H=3350 KJ 3Fe3O4+8AL→9Fe+4AL2O3

براساس نوع كاربرد عناصري چون منيزيم، سيلسيم، كلسيم مي*توانند جايگزين آلومينيم گردند اما خواصي چون نقطه جوش پايين منيزيم و كلسيم و نقطه ذوب بالاي اكسيد كلسيم و اكسيد منيزيم موجب بروز محدوديت*هائي در كاربرد اين عناصر مي*شود. درجه حرارت ناشي از واكنش*هاي فوق حدود 3100 درجه سانتيگراد مي*باشد كه با اضافه كردن مواد كمكي و حرارت از دست رفته توسط تشعشع اين حرارت عملاً* به حدود 2500 درجه سانتيگراد مي*رسد كه دماي مناسبي براي شروع كار مي*باشد. مواد آلومينوترمي در شكل كروي خود خطرناك و منفجر شونده نمي*باشند و جهت شروع واكنش نياز به جرقه اوليه دارد. دماي اوليه اين جرقه برحسب اندازه ذرات مواد آلومينوترمي تغيير مي*كند اما حدوداً 1500 درجه سانتيگراد اختيار مي*شود. اين دما توسط پودرهاي جرقه*زني مخصوص و يا ميله*هاي جرقه*زني (فشفشه) تامين مي شود كه جهت شعله*ور كردن آنها از كبريت، فندك و مانند آنها استفاده مي*شود. بعد از جرقه زدن، واكنش در عرض چند ثانيه انجام شده و حرارت زيادي توليد مي*كند. فولاد مذاب در اثر واكنش بوجود آمده و سرباره 3AL2O به بالاي بوته رفته و پس از چندثانيه سرباره و فولاد مذاب از هم جدا مي*گردند.د

اصول فرایند :

در واكنش آلومينوترمي، آلومينيوم نقش احيا كننده را داشته و واكنش طبقه معادله زير انجام مي*شود:

گرما + فلز+ اكسيدآلومينيوم à Al + اكسيد فلز

حرارت زياد آزاد شده باعث زود شدن اكسيد و فلز مي*شود و به دليل اختلاف چگالي موجود بين سرباره و فلز،* آنها بطور اتوماتيك در عرض چندثانيه از هم جدا مي*شوند. درجه حرارت تئوريك به دست آمده در اثر احياء اكسيد آهن حدود 3093 درجه سانتيگراد است. مواد افزودني به علاوه حرارت از دست رفته توسط تشعشع و اتلاف حرارتي توسط محفظه باعث مي*شوند كه حداكثر دما واكنش حدود 2500 درجه سانتيگراد باشد. اين دما بهترين درجه حرارت براي جدا شدن آهن و اكسيد آلومينيوم است اگر دما از 2500 درجه بالاتر باشد آلومينيوم موجود تبخير مي*شود زيرا دماي تبخير آن حدود 2465 درجه مي*باشد. اگر دما كمتر از 2500 درجه باشد به علت انجماد زودرس، انكوزيونهاي به وجود مي*آيد زيرا دماي انجماد آن حدود 2400درجه می باشد .

زمانی که واکنش ترمیت انجام می گیرد، اکسید آهن احیا شده وآلومینیم اکسید می شود. آنگاه گرماي آزاد شده حاصل از این فرایند باعث افزایش دماي محصولات می شود. به علت تفاوت بین دانسیته آهن مذاب و اکسید آلومینیم جامد، آهن مذاب در زیر بوته و اکسید آلومینیم در روي سطح قرار می گیرد. می توان از این مذاب جمع شده، براي انجام عملیات جوشکاري استفاده کرد.

از آنجا که محصول واکنش ، آهن خام است و استحکام لازمه را براي اتصال ریل هاي راه آهن ندارد ، براي افزایش خواص مکانیکی به آن عناصر آلیاژي نظیر کربن، سیلیسیم، منگنز و وانادیم اضافه می کنند.

در مطالعاتی که تاکنون روي تأثیر وانادیم بر فولادها و به ویژه فولادهاي میکر وآلیاژي با کربن متوسط انجام شده است ، تأثیر این عنصر با توجه به مقدار آن را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

الف. ریزدانه کردن ساختار فولاد

ب. ایجاد رسوبات ریز کاربیدي که منجر به افزایش سختی و

استحکام فولاد می شود.

پ. ایجاد کاربیدي هاي یوتکتیک که علیرغم افزایش سختی،

(موجبات کاهش انعطاف پذیري فولاد را فراهم می سازند)

ت. افزایش خاصیت پرلیت زایی در مقادیر کم وانادیم

ث. افزایش ظرافت ساختار پرلیتی

ج. تغییر در شکل و میزان فریت در ساختار فولاد

پس ترمیت از ترکیب شیمیایی اکسید آهن با آلومینیوم یا اکسید آلومینیوم و آهن خالص به دست می آید، که هر دو به حالت مذاب در آمده و دارای دمای فوق العاده زیادی می باشد. تاکنون درجه حرارت این فعل و انفعال به صورت دقیق اندازه گیری نشده است، اما فلز شناسان این حرارت را در حدود 3000 درجه سلسیوس تخمین زده اند، که دو برابر گداز فولاد های معمولی است. چنانچه ترمیت مذاب که حرارت زیادی دارد، با یک قطعه فولادی تماس پیدا کند، سطح قطعه فولاد را ذوب کرده و به آن جوش می خورد.

عکس العمل ترمیت در مقابل گرما:

ترمیت در برابر حرارت با دمای کمتر از 1200 درجه سلسیوس هیچ نوع عکس العملی از خود نشان نمی دهد. از این لحاظ کار کردن و انبار کردن آن خطری ندارد. اما اگر این ترمیت را در بوته مخصوص بریزیم، و واکنش انجام شود، فلز شروع به ذوب شدن می نماید، واکنش برای سوختن کامل مخلوط، به مدت 25 الی 30 ثانیه ادامه می یابد.

همچنانکه آلومینیوم در مخلوط با اکسیژن از اکسید آهن ترکیب می شود، اکسید آلومینیوم تشکیل می گردد، که به عنوان یک سرباره عمل نموده و به صورت شناور در بالا قرار می گیرد. حرارت باقی مانده سبب تغییر حالت آهن از جامد به مایع می شود، چنانچه این فولاد شروع به ذوب شدن می کند، و به درجه حرارت مطلوب مذاب می رسد، و به بستر مناسبی برای آماده نمودن مذاب تبدیل می شود.

برای شکست یا اتصال دو قطعه به هم، آنها را تا درجه حرارتی بالاتر از فولاد مایع حرارت می دهند. بنابراین دو قطعه به هم جوش می خورند.

سرباره آلومینیوم مایع نیز فوق العاده گرم است، و بیش از آهن گرما نگه می دارد. و این عمل موجب جوشکاری سریع ریل های راه آهن می شود، و بعلاوه به تجزیه سرباره مایع که همراه آهن مذاب به قالب جوشکاری وارد شده کمک می کند.

هنگامی که عکس العمل شیمیایی بسیار شدید باشد، می توان با افزودن آلیاژهای مناسب که جاذب گاز هستند، آهن مذاب را تصفیه کرد، تا ذرات اکسید آهن در آن باقی نماند، و خواص و استحکام مشابهی با قطعاتی که قرار است، با آن جوش بخورند، به آنها داد، یعنی تغییر آلیاژ داد .

اين نوع جوشكاري بيشتر شبيه به ريخته گري بوده و دور دو قطعه اي كه بايد به هم جوش داده شوند يك قالب قرار دارد كه فلز مذاب ناشي از اين واكنش شيميايي به اين قالب هدايت شده و پس از سرد شدن فلز مذاب داخل قالب جوش شكل مي گيرد .واكنش شيميايي يا ترميت معمولا بين اكسيد يك فلز ( معمولا آهن يا مس ) و فلز احيا كننده مانند آلومينيوم انجام مي شود . براي انجام واكنش از يك پودر كه به سرعت محترق شده به عنوان چاشني استفاده مي شود كه گرماي لازم براي شروع واكنش را فراهم مي آورد .

دو نمونه از واكنش هاي مورد استفاده در اين نوع جوشكاري :

Fe3O4 + 8 Al à 9 Fe + 4 Al2O3 (3088 ºC)۷۱۹KCal۳

3 CuO + 2 Al à 3 Cu + Al2O3 (4865 ºC ) ۲۷۵.۳ Kcal

مراحل جوشكاري ترميت :

1- تميز كردن سطح قطعات ار آلودگي و اكسيد

2- آماده كردن قالب ( قالب ها بصورت دستي ساخته شده يا بصورت آماده براي اشكال و قطعات خاص در بازار موجودند)

3- ايجاد فاصله مناسب بين قطعات و قرار دادن قالب دور قطعات

4- پيشگرم كردن قالب

5- ريختن مواد ترميت در محفظه احتراق

6- قرار دادن چاشني

7- روشن كرد چاشني به منظور احتراق ترميت

8- باز كردن قالب پس از سرد شدن مذاب حاصل ازواكنش

9- تميزكردن و پرداخت كردن سطح قطعات و اتصال

پارامترهاي متالورژيكي جوشكاري ترميت :

اندازه دانه*هاي منطقه جوش و منطقهHAZ نه تنها تحت تاثير تركيبات شيميايي جوش و فلز پايه قرار مي*گيرد بلكه از سرعت سرد شدن كل منطقه جوش بعد از كامل شدن ريختن نيز متاثر است. به دليل اينكه جوشكراي ريل در محل ريل گذاري انجام مي*شود و محيط اطراف قابل كنترل نيست براي جلويگري از تشكيل ساختارهاي شكننده احتياط*هايي بايد انجام گيرد. جلوگيري از تشكيل اين ساختارها در سال*هاي اخير كه ريل*هاي آلياژي مطرح شده*اند بيشتر مورد توجه قرار گرفته است فولادهاي كربني عموماً* بعد از سرد كردن پرليتي مي*شوند و نوع پرليت آنها به ميزان كربن و شدت انتقال حرارت در منطقه HAZو فلز پايه بستگي دارد.

با توجه به نكات فوق،*ساختار متالورژيكي، شرايط محيطي جوشكاري، نحوه اعمال فرآيند جوشكاري و شرايط مكانيكي موجود بر روي جوش از عوامل موثر بر نحوه كاركرد جوش و ريل مي*باشد.

براي تكميل واكنش نسبت مناسبي بين آلومينيم و اكسيد بايد برقرار باشد. براي آلومينوترمي اكسيدهاي آهن مناسب عبارتند از: Feo ، Fe2o3 ، Fe3o4 كه هر كدام به ترتيب 2/22 درصد و 30 درصد و 6/27 درصد اكسيژن دارند. معمولاً براي تصحيح واكنش و آناليز بدست آمده و خواص مکانیکی مناسب مواد دیگری اضافه میشوند که عبارتند از براده، فولاد آلیاژی، اکسید آهن نوردی، آهک و سایر مواد. تعادل بین میزان آلومینیوم و اکسیژن مشخص کننده نوع ریزساختار آهن و میزان بازده عناصر آلیاژی میباشد.

فسفر و گوگرد عناصرمضر در آهن و یا آلیاژهای فولادی جوشکاری شده میباشند که باید در حداقل میزان قرار گیرند هر دوی این عناصر در آهن حل می شوند فسفر در حین انجماد حلالیت کمتری مییابد و تولید Fe2p ، Fe3p می نماید که تمایل به جدایش دارند و ساختار فولاد را تضعیف می کنند. گوگرد دارای خواص مشابهی است و موجب ترک گرم می شود.

بجز در موارد معدود فلز به وجود آمده از واکنش آلومینوترمی باید عاری ازAL2O3 باشد. جدا شدن ترکیبات مایع بستگی به طبیعت واکنش دارد که متاثر از حجم، اندازه ذرات، نسبت آلومینیوم به اکسید و مقدار مواد افزودنی می باشد. به دلایل بالا بودن نقطه ذوب سرباره برای جداسازی کامل سرباره و پایین آوردن نقطه ذوب آن اغلب موادی چونCaO وCaF2 اضافه می شوند.

انواع روش های آن :

حال روشهای زیر را که براساس شکل ظاهری مقطع جوش،مدت زمان لازم برای اجرا و حرارت دادن و بدون حرارت دادن نامگذاری گردید شرح داده می شود.

روش SMW :

از متداولترین روشهای جوشکاری در راه آهن می باشد مقطع آن به شکل ذوزنقه بوده و دارای ماهیچه برآمده است که دو مقطع انتهای ریلها را به همدیگر جوش و متصل و یکپارچه می نماید.

در این روش، پس از بستن فرم ها مقاطع ریلها با سرگازهای 5 دقیقه ای و موتور کمپرسورها با سرگازهای مربوطه خیلی سریع حرارت داده می شود.

فاصله درز جوشکاری 14 تا 16 میلی متر میباشد اما از آنجا که شرایط جوی درکم و زیاد نمودن درز جوشکاری موثر می باشد، برای این منظور تا دو میلیمتر بیش از مقادیر ذکر شده پیش بینی می شود. مدت زمان حرارت دادن با موتور کمپرسورها 12 الی 15 دقیقه و با سرگاز 5 دقیقه ای حدود 5 دقیقه است.

روشSMW-F :

در این روش مقطع جوشکاری شده از طرفین محل اتصال ریل به صورت صاف بوده و ماهیچه آن با ماهیچه مقطع روش SMW مغایر است، با توجه به محاسبات آزمایشات مختلف روی این طرح که از طرف کارخانه مربوطه انجام گرفته در صورت اجرای صحیح آن در عمل، کاملاً در مقابل نیروهای مجاز وارده مقاوم بوده و استقامت می نماید.

در شکل با توجه به مقطع ریل نمایانگر چگونگی اجرای این سیستم در محل اتصال است این روش با فرم پیش ساخته نیز قابل اجرا بوده، که دراین صورت با سرعت عمل بیشتر و با استفاده از سرگازهای مخصوص و گازهایی ازقبیل : پروپان، استیلن و بنزین با کمک اکسیژن می توان پیش گرم را انجام داد. زمان لازم در حدود 4 تا 8 دقیقه برحسب سوخت مصرفی می باشد ضمناً با گرم کن ریل حدود 75% به زمان فوق افزوده می گردد و از 12 تا 15 دقیقه ممکن است حرارت دهی به طول انجامد( 900 الی 1000 درجه سانتی گراد)

روش SKV-F:

این روش را می توان از نظر سرعت عمل در اجرای عملیات پیشرفته تر دانست.

در این روش برای حرارت دهی سرگاز مخصوص طراحی شده و در حالت ایده آل و با مصرف گاز پروپان، اکسیژن حدود یک تا دو دقیقه جهت حرارت دهی انتهای دو ریل مورد نیاز است، لذا با رسیدن حرارت دو انتهای ریل به 600 درجه سانتی گراد و همچنین نوع مصرفی که به صورت پیش ساخته در نظرگرفته شده و میتوان مواد مذاب شده « ترمیت» را با درنظر گرفتن کلیه شرایط فنی به داخل فرمها هدایت و جوشکاری دو سر ریل را انجام داد عملیات از نظر تراز و تنظیم سطح غلتشی ریل با سیستم های دیگر از قبیل SMWو SMW-Fاختلافی ندارد.

مواد مورد نياز براي جوشكاري :

مواد جوش زير بايد در جاي خشك و به اندازه كافي و نسبت حجم عمليات ماهيانه در محل كارگاه ذخيره گردد:

- كيسه*هاي حاوي پودر ترميت

- قالبهايي براي پروفيلهاي مختلف ريل و اتصال مختلط (در صورت نياز)

- ماسه آب*بندي جهت آب*بندي قالبها

- فشفشه

- گلدان نسوز و آستر گلدان

- ته گلدان اتوماتيك AST-ER

- گاز پروپان

- گاز اكسيژن

پودر ترميت :

ترميت مخلوطي پودر مانند و گرمازا مي*باشد كه از اكسيد عنصر پايه جوش و پدر آلومينيوم تشكيل شده و براي ترميم يا جوشكاري دو قطعه به يكديگر بكار مي*رود.

ترميت بوسيله يك فشفه مخصوص حرارت داده مي*شود تا آلومينيوم و اكسيد آهن طبق يك واكنش گرمازا و طبق فرمول زير به اكسيد آلومينيوم و آهن خالص تبديل شود.

Fe203+2Al→Al203+2Fe+[2450] c˚

1kg→~[1/2KgAl203+1/2KgFe+3550 c˚]

فولادي كه از اين طريق بدست مي*آيد چنان نرم است كه عملاً* نمي*توان از آن به عنوان فولاد جوشكاري ريل استفاده كرد. براي بردن كيفيت و كاهش درجه حرارت آن در حين عملات از فرو آلياژها،* عناصر آلياژي و پودر قراضه آهن استفاده مي*شود.

انواع مختلف و متداول ترميت تابع جنس دو قطعه*اي است كه قرار است به هم جوش داده شود در عين حال يك اتصال از جنس ثابت ممكن است با دو يا چند روش جوشكاري شود. تاكنون براي اتصال دو ريل UIC33 و UIC60 دو نوع ترميت ساخت كمپاني الكتروترميت و ريل تك استفاده شده و علاوه بر اين وزن ترميتهاي مذكور براي نوع UIC33 هفت كيلوگرم و براي UIC60 نه كيلوگرم مي*باشد.

با انتخاب مقدار و ميزان افزودني*هاي فوق مي*توان مقاومت كشش و مقاومت به سايش فولاد ترميت را با توجه به كيفيت متفاوت ريلها تنظيم نمود.

ترميت به كار رفته بسته به جنس قطعه كار داراي آلياژهاي مختلف مي*بشد و به دليل فوق گداز بالاي حاصل از واكنش شيميايي بين فلز و اكسيد فلز ديگر، سطح قطعه كار ذوب شده و پس از تركيب با مذاب حاصل از واكنش،*قطعه*اي يكپارچه به وجود مي*آيد.

هنگام جوشكاري ريلهاي با استحكام كششي مختلف، پودر مناسب ريل با استحكام كششي بالاتر استفاده گردد.

حمل و نقل و ذخيره*سازي ترميت :

كيسه*هاي ترميت بايستي در اطاق خشك انبار گردد و در مقابل رطوبت محافظت شود و همچنين نبايستي روي كفهاي بتني و محفظه*هايي كه قابليت جذب رطوبت داشته باشند انبار گردد.

ضمناً ترميت در حرارت 1200 درجه سانتيگراد مشتعل مي*گردد در صورت آتش گرفتن ترميت هرگز نبايستي بوسيله آب خاموش شود، بلكه فقط از ماسه خشك در اطفاء چنين حريقي استفاده شود.

هرگز پودرهاي مرطوب يا پودرهايي كه دوباره خشك شده*اند مورد استفاده قرار نگيرند.

فرم در جوشكاري درز ريل :

در جوشكاري درز ريل فرم مورد استفاده بر مشخصات مذاب بدست آمده بسيار موثر است يك فرم مرغوب بايد داراي مشخصات زير باشد:

1) محكمي و سختي

2) مقاومت در مقابل حرارت و تغيير شكل

3) وجود منافذي در فرم جهت عبور هوا و گازهاي زايد

در مورد قسمت اول سختي جنس ماسه و درجه كوبيدن آن در دوام آن دخالت دارد در مورد دوم با توجه به مرغوبيت ماسه مصرفي و همچنين اضافه نمون مواد اضافي از قبيل اكسيد آهن و غيره مي*توان فرم را در مقابل حرارت مقاوم نمود در مورد بند سوم وجود منافذ در فرم،*دانه*بندي ماسه مصرفي و يكنواختي آن (بخصوص در فرمهاي پيش*ساخته) و استفاده از گاز Co2 در خشك نمودن فوري فرمها مي*توان وجود منافذ مورد نياز در فرم را تامين نمود.

جنس فرم از ماسه سيليسي مرغوبو بنتونيت و اكسيد آهن به علاوه سيليكات دو مي*باشد درصد اختلاط بستگي به مورد تجربه و مطالعه بعدي دارد.

بايستي ماسه از جنس مرغوب بوده و مواد ريز و خاكي آن كاملاً گرفته شود معمولاً اختلاطي از گل مراغه و ماسه سيليسي 3/1 تا 5/1 و آب شيشه مي*باشد.

(در حين اختلاط بايد طوري عمل شود كه با ورز دادن دور ماسه*ها را گرد گل مراغه بطوري بپوشاند كه بين دانه*ها ايجاد چسبندگي گردد)

در مورد فرم پيش*ساخته پس از اختلاط با عبور گاز Co2 خشك و سپس در كوره پخته و آماده بهره*برداري مي*شود. بطور كلي مشخصات يك فرم استاندارد عبارت است از:

1) مرغوب بودن نوع ماسه سيليسي (يكنواختي دانه*ها)

2) مقاومت فرم در مقابل حرارت

3) درجه كوبيدگي فرم در قالب كه عدم رعايت آن باعث تغيير شكل در فرم براثر نيروهاي ناشي از فشار مذاب مي*شود.

4) متخلخل بودن فرم و وجود منفذ جهت عبور گازهاي زائد و هوا

5) محكمي و سختي فرم در مقابل ضربه و غيره

6) يكنواختي در پخت فرم

قالبها بايد در محيط خشك نگه*داري شده و در محل جوشكاري در برابري رطوبت محافظت شوند. هنگام وصل ريلها با سطح مقاطع متفاوت، قالبهاي مختلط ويژه*اي مورد نياز است.

ماسه* آب*بندي :

ماسه آب بندي بايد به طور يكنواخت مرطوب باشد (6%) ماسه خشك به همراه آب يك روز قبل از استفاده تهيه گردد.

گلدان :

گلدان يا بونه ريخته*گري از مواد نسوز منيزيتي يا آلومينايي تشكيل شده و بوسيله يك جداره فلزي بيروني تقويت شده است اين گلدانها بايستي در جاي خشك نگهداري شود و با دقت حمل و نقل شده و در مقابل شوك و ضربه محافظت شوند. يك گلدان اضافي بايد در دسترس هر اكيپ جوشكاري قرار گيرد. شماتیک گلدان ترمیت در شل شماره شش نشان داده شده است .

براي استقرار حلقه انبساطي (افزايش دهنده حجم) گلدان، خمير درزبندي را از داخل تيوپ بر روي لبه بالايي گلدان قرار داده و فشار دهيد. حلقه نگهدارنده را در محل اتصال بين گلدان و حلقه انباسطي قرار داده و به وسيله پيچ محكم كنيد.

قبل از استفاده از بوته بايد آن را خوب خشك كرده و با حرارت حداقل 100 درجه سانتيگراد گرم نمود و پس از هر بار ريخته گري مي*بايستي ديواره*هاي داخلي آن از سرباره*ها پاك شوند.

هميشه بايد يك گلدان خشك شده و آماده كار به صورت ذخيره وجود داشته باشد. گلدان در موقع بهره*برداري با لايه*نازكي از ماسه چسبناك پوشيده شده و سپس كار گذاشته مي*شود.

باشد وضع ته گلدانها طوري است كه قطر سوراخي كه از آن مواد مذاب عبور مي*نمايد برحسب نوع سيستم جوشكاري فرق مي*نمايد. لذا سرعت تخليه مواد مذاب با اضافه و كم شدن قطر سوراخ در هر سيستمي بايستي در نظر گرفته شود.

اخيراً ته گلدان اتوماتيك ابداع شده است، بدين معني كه پس از واكنش ترميت و عمل آمدن مواد مذاب بطور خودكار تخليه مي*گردد.

سيستم ته گلدان اتوماتيك AST-ER از يك ته گلدان و يك مقدار معين ماسه نسوز ريز دانه، يك نگهدارنده ATS و يك درفش ته لگدان تشكيل شده است همچنين ته گلدان*هاي اتوماتيك بايد در برابر رطوبت محافظت شوند.

فشفشه :

فشفشه*ها بايستي در انبار جداگانه*اي از ترميت نگهداري و حمل و نقل آنها نيز با يكديگر انجام نشود. فشفشه در حرارت بيش از ˚200c مشتعل مي*شود.

در موقع استفاده از فشفشه پس از بيرون آوردن يك عدد از قوطي بايستي درب قوطي بسته گردد و براي جلوگيري از حادثه نبايستي فشفشه*ها تك*تك در لباس و يا در جيب نگهداري گردد.

نکات قابل توجه در جوشکاری ترمیت :

1-ماسه از 75 درصد شن خالص و25 درصد خاک رس و مقداری ماده چسبنده تشکیل می شود.

2-قالب ماسه ای باید دارای مجرای ورود بار و نفس کش یا خروج هوا باشد.

3-در جوشکاری قطعات بزرگ ماسه ای هواکش نیزلازم است.

4-ضمن گرم کردن قطعاتی که باید جوش داده شوند، قالب مومی دور درز آنها ذوب می شود، وماسه در اطراف فرم مربوط را به فلز می دهد.

5-ترمیت را در بوته ای که به شکل مخروط ناقص بوده وبالای قالب قرار دارد، می ریزند و مشتعل می سازند.

6-از این جهت بوته در بالای قالب قرار دارد که آهن مذاب با استفاده از نیروی ثقل بتواند به داخل قالب جاری شده فضای خالی اطراف قطعه کار را کاملاً پرکند.

ویژگی مهم قالب جوشکاری ترمیت :

قالب جوشکاری ترمیت علاوه بر مجرای ورودی بار و هواکش که در قالب های ریخته گری نیز دیده می شود، سوراخ دیگری به نام مجرای گرم کردن دارد که از آنجا قطعاتی را که باید به هم جوش داده شود، قبل از ریختن آهن مذاب بدون قالب گرم کنند.

انواع کاربردهای آن :

- اتصال ریلهای خطوط راه آهن به یکدیگر.

- جوش دادن دندانه های نوردی چرخ دنده های بزرگ شکسته.

- اتصال قطعات ریخته گری شده ای که ابعاد آنهامانع ریختن آنها به طور یکپارچه است.

- جوش و تعمير ريل هاي شكسته

- جوش لب به لب لوله هاي جدار ضخيم

- جوش و تعمير ميل لنگهاي شكسته

- جوش و تعمير شاسي ماشين ها

- جوش و اتصال قطعات ريخته گري شده كه بخاطرطول بلند و بزرگ بودن نميتوانند در يك مرحله قالبگيري و ريختگري شوند .

- براي جوش كابل هاي ضخيم برق به يكديگر يا يك هادي ديگر.

- براي جوش و اتصال ميلگردهاي تقويت كننده بتن در سازه ها ساختماني به يكديگر.

طبقه بندی در فرایند :

به طور خلاصه هر روش جوشکاری با چهار عامل ضروری زیر روبرو است، ومعمولاً رده بندی روشها برمبنای این چهار عامل انجام می گیرد.

1- انرژی لازم.

2- حذف و زدودن آلودگی ها از سطح جوش.

3- محافظت سطح جوش در هنگام جوشکاری.

4- خواص متالوژیکی جوش و کنترل های لازم.

مزایا و محدودیت های جوشکاری ترمیت :

مزایا :

- سرعت بالای واکنش

- به دلیل تولید آهن، کربن جوش حاصل بسیار کم بوده و احتمال سخت شدن جوش پایین است

- امکان جوشکاری مقاطع ضخیم

- مناسب برای تعمیر قطعات با منطقه آسیب دیده بزرگ

- عدم نیاز به پخ سازی لبه های اتصال

- هزینه نسبتاً کم تجهیزات و مواد مصرفی

- جوشكاري ترميت نياز نداشتن به سيستم هاي تامين انرژي

( مانند مولد برق و ... ) براي جوشكاري است

- کارگران غیرماهر را میتوان در مدت حدود سه هفته تعلیم داد

- تجهیزات آن نسبتاً ساده و بادوام هستند

- کیفیت مواد جوشکاری توسط سازنده تضمین می شود

- تمام ریلهای فولادی که در راه آهن مصرف می شود را می توان جوش داد از جمله ریلهای مقاوم در برابر سایش و ریل های( فولادی) آستنیتی منگنز و کروم دار 110 به جز فولادهای محدود آستنیت تا پرلیت

- در مقایسه با جوشکاری لب به لب جرقه ای(جوش الکتریکی) از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار است

محدودیت ها :

- محدود به جوشکاری مقاطع ضخیم

- حرارت ورودی بالا

- نیاز به آب بندی درز فرمها

- نیاز به پیش گرم کردن مناسب و دقیق قطعه کار

- جلوگیری از ورود ناخالصی به داخل جوش

فلزات قابل جوشکاری :

گروه وسیعی از فولادها را با تغییردادن ترکیب ترمیت به منظور هماهنگی خواص جوش ترمیت با خواص فیزیکی و ترکیب شیمیایی فلز پایه می توان جوشکاری نمود .

فلزات مقاوم به سایش

ریل های فولاد

فلزات آستنیتی منگنز

فلزات کروم دار 110

کاربرد های صنعتی آن :

جوش ترمیت و لوله:

1-جوش ترمیت درصنایع فلز کاری با موفقیت همراه بوده است، واز آن برای جوش دادن لوله ها نیز استفاده میشود.

2-در این روش، جوشکاری ترمیت با فلز لوله در هم نمی آمیزند، بلکه گرمای ناشی از آن انتهای دو لوله را به قدر کفایت گرم و ملتهب می سازد، وسپس در حالت ذوب شدن آنها را به طرف یکدیگر می فشارند، تا به هم جوش بخورند.

موارد استفاده از جوش ترميت:

- جوش و تعمير ريل هاي شكسته

- جوش لب به لب لوله هاي جدار ضخيم

- جوش و تعمير ميل لنگهاي شكسته

- جوش و تعمير شاسي ماشين ها

- جوش و اتصال قطعات ريخته گري شده كه بخاطرطول بلند و بزرگ بودن نميتوانند در يك مرحله قالبگيري و ريختگري شوند .

- براي جوش كابل هاي ضخيم برق به يكديگر يا يك هادي ديگر

- براي جوش و اتصال ميلگردهاي تقويت كننده بتن در سازه ها ساختماني به يكديگر.

جوش مرکب ترمیتی1:

نوعی جوش که برای ریل های راه آهن به کار می رود. بدین ترتیب که سر ریل ها با فرایند فشاری ترمیتی بالایه فلزی یا بدون آن ، همزمان، پایه و جان ریلها با فرایند جوشکاری ترمیتی به هم متصل می شود .

جوشكاري ترميت معمولا به دو صورت در صنعت وجود دارد ؛ در نوع اول از فلز ذوب شده مستقيما براي اتصال دو قطعه استفاده مي شود . در نوع دوم از فلز ذوب شده به منظور گرم كردن و به درجه حرارت آهنگري رساندن قطعات استفاده مي شود و سپس با اعمال فشار به قطعات اتصال شكل خواهد گرفت .

ترميت ساده : شامل مخلوط پودر هاي اكسيد آهن و آلومينيوم

ترميت فولاد كم كربن : شامل ترميت ساده به اضافه پودر فولاد كم كربن يا حتي مقداري پودر منگنز

ترميت چدن : شامل ترميت ساده به اضافه مقداري پودر فولاد سيليسيوم دار و فولاد كم كربن

ترميت براي جوشكاري ريل ها : شامل تركيبات ترميت ساده به اضافه مقداري پودر كربن ، منگنز و عناصر آلياژي ديگر به منظور افزايش سختي فلز جوش در ريل

ترميت براي اتصال كابل هاي برق : شامل پودر هاي اكسيد مس و آلومينيوم

تجهیزات جوشکاری ترمیت :

برای تجهیز یک تیم جوشکاری ابزار زیر مورد نیاز می باشد( ارقام ستون اول نشانگر اشکال مربوطه می باشد)

1ـ8ـ ابزار عمومی :

تیزبر   

چکش دستی 5/1 کیلوگرمی     

پتک سه کیلوگرمی      

دسته چکش یدکی      

عینک ایمنی

برس سیمی

دیلم به طول 750 میلی متر

دستکش نسوز

سوهان نیم گرد

در صورت نیاز:

چتر با روکش

پایه چتر

صفحات محافظ ریل

ظرف پودر ترمیت

سری ابزار درزهای دارای تکیه گاه         

صفحه جمع کننده ماسه

نتیجه گیری:

اگرچه واکنش آلمینوترمیکی سالهای زیادی شناخته شده است اما بیشترین کاربرد آن در جوشکاری طویل ریل میباشد. البته در محدوده وسیعی از تعمیرات فولادی سنگین، نیمه سنگین و تعمیر قطعات ضخیم به طور رضایت بخشی انجام شده است به هر حال گروه وسیعی از فولادها را با تغییردادن ترکیب ترمیت به منظور هماهنگی خواص جوش ترمیت با خواص فیزیکی و ترکیب شیمیایی فلز پایه می توان جوشکاری نمود بنابراین به کارگیری این روش جوشکاری نسبت به دیگر روش ها به دلیل مزایا زیادی که دارد خیلی مقرون به صرفه تر می باشد .

منابع و ماخذ:

1. رضایی ـ محمد، جوشکاری ترمیت در ریل راه آهن، آزمایشگاهی مرکزی راه آهن

2. نظامی ـ خسرو، گزارش شناسایی پودرهای ترمیت و دانه بندی آنها

3. عدالت ـ غلامرضا، رشید شمالی، عباس، دستور العمل اجرای جوشکاری ترمیت

4. تکنیک علمی و عملی جوشکاری-ترجمه و تالیف:مهندس شکری هراتی-انتشارات علم و صنعت 110

5. فرهنگ جوشکاری -تالیف:دکتر کوکبی و همکاران-انتشارات جامعه ریخته گران

6. مجموعه مقالات اولین کنفرانس دانشجوئی مهندسی مکانیک ایران- جلد دوم- جوشکاری پلاسما-آبان ماه79- انتشارات پسین دانشگاه سمنان- ویرایش و تنظیم: علی عمیدی و هادی قدری گلستانی

7-Welding and welding Teghnology by: Richard L.Little

8-Welding Skills and Teghnology

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 16:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سیستم عامل آندروید

بازديد: 787

 

سیستم عامل آندروید

کمتر از سه سال پیش زمانی که سیستم عامل آندروید برای نخستین بار توسط کنسرسیومی به رهبری گوگل معرفی شد، کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد که در این مدت کوتاه این سیستم عامل موفق به پیشی گرفتن از سیستم عامل‌های پرطرفدار و جا افتاده‌ تلفن همراه چون ویندوزموبایل، لینوکس و پالم شده و خود را به عنوان تهدیدی جدی برای رقبایی چون سیمبین، RIM و آیفون نشان دهد. آندروید پا را از این هم فراتر گذاشته و علاوه بر حضور قدرتمند در بازار تلفن‌های همراه هوشمند، وارد عرصه‌های دیگری مانند تبلت‌ها و حتی تلویزیون نیز شده است.

به نوشته ی هومن کبیری،
  رشد اعجاب‌آور آندروید به گونه‌ای بوده است که بسیاری از کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند این سیستم عامل تا سال ۲۰۱۲ دومین سیستم عامل پرطرفدار تلفن‌های همراه جهان خواهد بود. تخمینی که نه تنها دور از دسترس نمی‌نماید بلکه بسیار محافظه‌کارانه به شمار می‌رود. چرا که با روند رشد این سیستم عامل و اقبال شرکت‌های مختلف به آن، کسب رتبه اول نیز برای آندروید چندان دور از ذهن نیست. مروری خواهیم داشت بر تاریخچه و روند شکل‌گیری این سسیتم عامل، موفقیت‌ها و چشم‌انداز آتی آن.

معنای آندروید
پیش از ورود به اطلاعات مربوط به آندروید، نخست به نام آن می‌پردازیم. بنابر ترجمه دیکشنری کمبریج، آندروید این گونه تعریف شده است: «یک ربات (ماشینی که به وسیله کامپیوتر کنترل می‌شود) که به گونه‌ای ساخته شده تا شکل ظاهری شبیه به انسان داشته باشد.» شاید بتوان نزدیک‌ترین معنی در زبان فارسی به آندروید را آدم آهنی یا آدم ماشینی دانست.

از مدیریت شرکت کوچک آندروید تا مدیریت پروژه در خلاق‌ترین شرکت جهان
در ماه ژوئیه سال
۲۰۰۵ گوگل شرکت آندروید در پالو آلتوی کالیفرنیا را خرید. شرکت کوچک آندروید که توسط اندی روبین، ریچ ماینرز، نیک سیرز و کریس وایت پایه‌گذاری شده بود، در زمینه تولید نرم‌افزار و برنامه‌های کاربردی برای تلفن‌های همراه فعالیت می‌کرد. اندی روبین مدیر ارشد اجرایی این شرکت پس از پیوستن آندروید به گوگل به سمت قائم‌مقام مدیریت مهندسی این شرکت و مسئول پروژه آندروید در گوگل منصوب شد.

در واقع می‌توان روبین را پایه‌گذار آندروید دانست. چرا که وی علاوه بر اینکه ایده تولید آندروید را در شرکت کوچک خود پرورش داد، در سمت مدیر این پروژه در شرکت گوگل توانست ایده خود را پیاده‌سازی کند و سیستم عامل آندروید را با نام شرکت کوچک پیشین خود روانه بازار نماید.

تیم آندروید به رهبری روبین فعالیت خود را برای تولید پلتفرم موبایل مبتنی بر کرنل لینوکس آغاز کردند. درز اخباری از فعالیت‌های این تیم به خارج از گوگل، سبب بروز شایعاتی مبنی بر تمایل گوگل به تولید تلفن همراه در اواخر سال ۲۰۰۶گردید. این شایعات زمانی بیشتر قوت گرفت که در سپتامبر ۲۰۰۷ نشریه اینفورمیشن ویک در گزارشی خبر از ثبت چندین حق امتیاز و اختراع در حوزه تلفن همراه توسط گوگل داد.

تولد یک آدم آهنی!
با اعلام زمان کنفرانس خبری شرکت گوگل در نوامبر سال
۲۰۰۷ دیگر تمامی رسانه‌ها و افکار عمومی جهان چشم انتظار مشاهده نخستین تلفن همراه ساخت گوگل بودند. ولی غافلگیری بزرگ رخ داد. هیچ خبری از «یک» گوشی تلفن همراه نبود بلکه خبر داغ آن روز در مورد ورود صدها تلفن همراه در سال‌های پیش رو بود که توسط شرکت‌های مختلف تولید می‌شد. «اتحادیه گوشی باز» یا Open Handset Alliance در روز ۵ نوامبر ۲۰۰۷ اعلام موجودیت کرد.

۳۴ شرکت فعال در زمینه تولید نرم‌افزار، تولید گوشی‌های تلفن همراه، اپراتور تلفن همراه و تولید کننده نیمه رساناها و پردازنده‌های تلفن همراه اعضای مؤسس این اتحادیه بودند. در میان نام‌های مشهور در بین اعضای مؤسس، شرکت‌هایی چون سامسونگ، LG، موتورولا، HTC، T-Mobile، NTT DoCoMo، اینتل، Nvidia، تگزاس اینسترومنتس، کوآلکام، برادکام، تلفونیکا، اسپرینت، eBay و البته گوگل به چشم می‌خوردند. اریک اشمیت مدیر ارشد اجرایی گوگل در این مراسم گفت: «اعلام امروز بسیار جاه‌طلبانه‌تر از معرفی تنها «یک» تلفن گوگلی است که در چند هفته اخیر توسط رسانه‌ها پیش‌بینی شده بود.

از دیدگاه ما پلتفرمی که ما ارائه کرده‌ایم، هزاران تلفن گوناگون را به بازار روانه خواهد کرد.» نخستین گوشی مبتنی بر آندروید توسط شرکت HTC با همکاری T-Mobile تولید شد. این گوشی که به فاصله کمتر از یک سال از تشکیل اتحادیه Open Handset Alliance یعنی در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۸تولید شد، در بازارهای مختلف به نام‌های HTC Dream، T-Mobile G1 و Era G1 به بازار عرضه گردید.

آدم آهنی تقویت می‌شود
نهم دسامبر
۲۰۰۸ روز تاریخی دیگری برای آندروید بود. در این روز ۱۴ عضو جدید از نام‌های معروف صنعت تلفن همراه جهان به اتحادیه Open Handset Alliance پیوستند. در بین این نام‌ها باید به سونی اریکسون، اریکسون، توشیبا، آسوس، گارمین، هوآوی و آرم اشاره کرد. روند پیوستن شرکت‌های بزرگ به اتحادیه تا به امروز نیز ادامه داشته است و شرکت‌هایی چون ایسر، آلکاتل، لنوو، شارپ، فاکسکان، NEC، کیوسرا، NXP، ST-Ericsson، مارول، ZTE و دل نیز از جمله شرکت‌هایی بوده‌اند که به جمع پشتیبانی کنندگان آندروید پیوسته‌اند.

کپی‌رایت و حق امتیاز
حق امتیاز آندروید به صورت اپن سورس بر اساس حق امتیاز آپاچی یا
Apache License ارائه می‌گردد. بر این اساس شرکت‌های عضو اتحادیه می‌توانند با دسترسی به کدهای اصلی آندروید آن را مطابق دلخواه خود تغییر دهند و کد تغییر یافته را بدون عودت دادن برای خود حفظ کنند.

ویرایش‌های آندروید با طعم شیرینی‌جات و دسرها!
گوگل ویرایش‌های گوناگون آندروید را علاوه بر شماره ویرایش با نام یک شیرینی یا دسر معرفی می‌کند. این نام البته از ترتیب حروف الفبا برای حرف اول آن نام نیز پیروی می‌کند به گونه‌ای که ویرایش‌های منتشر شده آندروید تا به امروز به این نام‌ها بوده‌اند:

Cupcake که نوعی کیک کوچک شبیه به کیک یزدی ایرانی است ولی با اندازه‌ای کمی بزرگ‌تر برای ویرایش ۵/۱ آندروید، Donut که در ایران هم به همان نام شهرت دارد و نوعی پیراشکی محسوب می‌شود، برای ویرایش ۶/۱، Éclair که نوعی شیرینی خامه‌ای است شبیه به لطیفه ولی با اندازه بزرگ‌تر برای ویرایش‌های ۲ و ۱/۲، Froyo (مخفف Frozen yogurt ) نوعی دسر است که با ماست یخ زده تهیه می‌شود برای ویرایش ۲/۲٫ نام ویرایش بعدی آندروید هم Gingerbread یا نان زنجفیلی گذاشته شده است. همان گونه که مشاهده می‌شود ترتیب نام‌های شرینی‌ها و دسرها بر اساس حروف الفبا است. حالا که طعم این ویرایش‌ها را چشیدیم شاید بهتر باشد سری هم به ویژگی‌های فنی آنها بزنیم.

آندروید نسخه ۵/۱ یا Cupcake
نسخه
۵/۱ آندروید نخستین نسخه‌ای بود که به طور رسمی منتشر شد. این نسخه آندروید مبتنی بر کرنل لینوکس ۲٫۶٫۲۷ بود. از جمله قابلیت‌هایی که در این ویرایش گنجانده شده بود، باید به موارد زیر اشاره کرد:
امکان ضبط فیلم از طریق دوربین فیلمبرداری آن
فرستادن فیلم به سایت Youtube و عکس به سایت Picasa به صورت مستقیم از روی گوشی
صفحه کلید مجازی با قابلیت پیش‌بینی کلمات وارد شده
پشتیبانی از پخش استریوی موسیقی از طریق بلوتوث (A2DP) و کنترل پخش موسیقی یا ویدیو از طریق بلوتوث (AVRCP). قابلیت اتصال اتوماتیک به دستگاه‌های بلوتوث
امکان شخصی‌سازی صفحه اصلی با استفاده از ویجت‌ها و یا پرونده‌های شخصی
جابجایی انیمیشنی تصاویر به هنگام عوض شدن صفحات

آندروید نسخه ۶/۱ یا Donut
در
۱۵ سپتامبر ۲۰۰۹ آندروید نسخه ۶/۱ یا دونات منتشر شد. این نسخه آندروید مبتنی بر کرنل لینوکس نسخه ۲٫۶٫۲۹ بود و قابلیت‌های زیر را به آندروید افزود:
بهبود در سرویس آندروید مارکت
رابط کاربری یکپارچه برای دوربین عکسبرداری، دوربین فیلمبرداری و گالری تصاویر
امکان انتخاب چند عکس برای پاک کردن در منوی گالری
به‌روزرسانی ویژگی جست‌وجوی صوتی
به‌روزرسانی ویژگی جست‌وجو با قابلیت جست‌وجو در موارد نشانه‌گذاری شده (Bookmarks)، تاریخچه (History)، اسامی (Contacts) و وب از صفحه اصلی (HomeScreen)
پشتیبانی از تکنولوژی‌های به‌روز شده CDMA/EVDO، ۸۰۲٫۱x، VPN و موتور Text to speech
پشتیبانی از رزولوشن WVGA برای صفحه نمایش
افزوده شدن قابلیت‌های حرکتی در سیستم عامل و ابزار برنامه‌نویسی برای برنامه‌نویسان

نسخ ۲ و ۱/۲ یا Éclair
هر دو نسخه
۲ و ۱/۲ آندروید مانند نسخه ۶/۱ مبتنی بر کرنل لینوکس ۲٫۶٫۲۹ طراحی شده‌اند. آندروید ویرایش ۲ در ۲۶ اکتبر ۲۰۰۹ معرفی شد. در سوم دسامبر ۲۰۰۹SDK نسخه ۲٫۰٫۱ معرفی شد و SDK ویرایش ۱/۲ در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۰ منتشر گردید. اهم امکانات اضافه شده در این نسخ به شرح زیر هستند:

سرعت سخت‌افزاریِ بهبود یافته
ویژگی چند لمسی Multi Touch
پشتیبانی از رزولوشن‌های بیشتر برای صفحه نمایش
رابط کاربری به‌روزرسانی شده
مرورگر اینترنتی با قابلیت پشتیبانی از HTML5
دفترچه تلفن به‌روزرسانی شده
گوگل مپ نسخه ۳٫۱٫۲

پشتیبانی از Microsoft Exchange
افزوده شدن امکان فلاش داخلی برای دوربین
افزوده شدن زوم دیجیتال دوربین
به‌روزرسانی صفحه کلید مجازی
پشتیبانی از بلوتوث نسخه ۱/۲
اضافه شدن قابلیت کاغذ دیواری‌های متحرک
اضافه شدن امکان ارسال فایل با استفاده از بلوتوث

نسخه ۲/۲ یا Froyo
آندروید نسخه
۲/۲ در ۲۰ مه ۲۰۱۰ معرفی شد. این ویرایش آندروید مبتنی بر کرنل لینوکس نسخه ۲٫۶٫۳۲ است و قابلیت‌های زیر به آن اضافه شده است:
افزایش سرعت سیستم عامل، حافظه و عملکرد سیستم بین ۲ تا ۵ برابر نسخه ۲
افزایش سرعت اجرای برنامه‌های کاربردی با استفاده از تکنیک‌های JIT
اضافه شدن موتور جاوا اسکریپت V8 کروم به مرورگر اینترنتی
افزایش پشتیبانی از Microsoft Exchange با قابلیت‌هایی چون سیاست حریم شخصی به‌روز شده، همسان‌سازی تقویم و )
آندروید مارکت به‌روز شده با قابلیت به‌روزرسانی خودکار برنامه‌های کاربردی
شماره‌گیری صوتی و انتقال دفترچه تلفن از طریق بلوتوث
امکان نصب برنامه‌های کاربردی بر روی حافظه‌های جانبی
پشتیبانی از فلش نسخه ۱/۱۰ بهبود عملکرد دوربین در حالت‌های عکس و فیلمبرداری

در انتظار نان زنجفیلی
هر چند نام ویرایش بعدی آندروید منتشر شده است (
Gingerbread یا نان زنجفیلی) ولی هنوز خبر موثقی از شماره ویرایش بعدی و امکانات آن منتشر نشده است. باید تا زمستان صبر کرد و دستپخت گوگل را بار دیگر و این بار در پخت نان زنجفیلی امتحان کرد.

میزان محبوبیت نسخه‌های مختلف آندروید
آخرین آمار منتشره از سوی گوگل در خصوص میزان محبوبیت نسخ مختلف آندروید نشان می دهد که طعم شیرینی خامه‌ای برای کاربران دلچسبتر بوده است. عمده‌ترین دلیل این امر هم ارائه نسخه بروزرسانی به ویرایش
۱/۲ از سوی موتورولا برای پرطرفدارترین گوشی آندروید یعنی دروید بوده است.

 

 

بر اساس آمار مننتشر شده، در هفته منتهی به شانزدهم ژوئن ۲۰۱۰، نیمی از گوشی‌های آندروید موجود در بازار به سیستم عامل نسخه ۱/۲ یا همان Éclair مجهز بوده‌اند و پس از آن نسخه ۶/۱ با ۲۵ درصد محبوب‌ترین نسخه بوده است که با فاصله کمی به نسبت نسخه ۵/۱ در جایگاه دوم قرار گرفته است. سایر نسخ آندروید هم در مقایسه با این سه نسخه سهمی بسیار ناچیز دارند بگونه‌ای که مجموع سهم بازار سایر نسخ آندروید تنها ۵/۰ درصد سهم بازار را تشکیل می‌دهد.

سرعت انتشار ویرایش‌های آندروید فرصت‌ها و تهدید‌ها
آندروید با سرعت اعجاب‌آوری در حال پیشرفت است. در کمتر از
۱ سال و از سپتامبر ۲۰۰۹ چهار ویرایش اصلی این سیستم عامل یعنی ویرایش‌های ۶/۱، ۲، ۱/۲ و ۲/۲ منتشر شده است. این امر باعث شده تا تنها برخی از شرکت‌ها که به طور متمرکز و با تمام توان بر روی این سیستم عامل کار می‌کنند، مانند موتورولا و HTC، بتوانند همگام با ارائه ویرایش‌های جدید آندروید گوشی‌های خود را به‌روز کنند ولی سایر شرکت‌ها رفته رفته در حال عقب افتادن از این قافله هستند. به عنوان مثال باید به شرکت سونی اریکسون اشاره کرد.

این شرکت نخستین گوشی آندرویدی خود را با نام XPERIA X10 که مبتنی بر آندروید نسخه ۶/۱ است، به بازار معرفی کرد. سونی اریکسون رابط کاربری ویژه خود و امکانات ابتکاری فراوانی به X10 افزوده است. اوایل بهار سال جاری سونی اریکسون با خوشحالی اعلام کرد که قصد دارد تا پایان سال جاری میلادی گوشی‌های X10 خود را با نسخه ۱/۲ آندروید به‌روزرسانی کند. کمتر از دو هفته بعد نسخه ۲/۲ آندروید منتشر شد و شرکت‌های موتورولا و گوگل در همان زمان اعلام کردند که گوشی‌های دروید و نگزوس وان خود را تا یک ماه بعد به آندروید ۲/۲ مجهز خواهند ساخت.

اتفاقی که شاید ۶ ماه بعد برای X10 سونی اریکسون بیفتد! چنین وضعیتی برای شرکت‌های بزرگی چون سامسونگ و ال‌جی نیز وجود دارد. این شرکت‌ها هم هنوز نتوانسته‌اند سرعت واکنش خود را با سرعت سرسام‌آور پیشرفت آندروید هماهنگ سازند. در صورتی که این شرکت‌ها نتوانند به چنین هماهنگی دست یابند، شکاف بین تولیدکنندگان پیشروی آندروید یعنی موتورولا و HTC با بقیه بسیار بیشتر خواهد شد.

در هر حال به نظر می‌رسد گوگل باید فکری به حال فاصله ایجاد شده بین رقبا بکند وگرنه بروز این ناهماهنگی بازار را نیز دچار آشفتگی خواهد کرد. همان گونه که در سطور پیشین نیز ذکر شد در حالی که گوگل خود را برای ارائه نان زنجفیلی یعنی نسخه بعد از ۲/۲ آندروید آماده می‌کند، هنوز نیمی از دستگاه‌های آندروید فعال، از نسخه‌های پایین‌تر از ۱/۲ استفاده می‌کنند و این بدان معنا است که گوگل بسیار سریع‌تر از یارانش در اتحادیه Open Handset Alliance حرکت کرده است و آنها نتوانسته‌اند خود را با آن همراه سازند.

سهم بازار آندروید
سهم بازار آندروید در مقایسه با سایر سیستم‌های عامل تلفن‌های هوشمند، رشد اعجاب‌آور آندروید را نشان می‌دهد. آندروید برای نخستین بار در سه ماهه اول سال
۲۰۱۰ توانست گوشی‌های بیشتری از مهم‌ترین رقیب خود یعنی اپل به فروش برساند. برخی کارشناسان بر این باور هستند که اگر گوگل موفق شود اپل را از پیش روی خود بردارد RIM سیمبین را نیز پشت سر خواهد گذاشت. گروهی از کارشناسان، استراتژی آندروید در مقابله با اپل را با استراتژی مایکروسافت در اوایل دهه ۱۹۷۰ مقایسه می‌کنند.

جایی که مایکروسافت توانست با فروش حق امتیاز استفاده از سیستم عامل خود به سایر شرکت‌ها به سلطه مکینتاش خاتمه دهد و حالا گوگل به همین استراتژی و به کمک بزرگ‌ترین تولید کنندگان تلفن همراه مانند سامسونگ، ال‌جی، سونی اریکسون، موتورولا و اچ تی سی، قصد دارد روند رشد آیفون اپل را متوقف سازد و به نظر می‌رسد تا حد زیادی هم موفق بوده است. بر اساس آمار ارائه شده توسط شرکت Admob در آوریل ۲۰۱۰ تعداد کل گوشی‌های آیفون موجود در بازار ایالات متحده آمریکا ۷/۱۰ میلیون دستگاه بوده است. این در حالی است که تعداد گوشی‌های مبتنی بر آندروید ۷/۸ میلیون دستگاه بوده است.

ذکر این نکته ضروری است که نخستین گوشی آیفون در ۲۹ ژوئن ۲۰۰۷ به بازار عرضه شد در حالی که نخستین گوشی مبتنی بر آندروید بیش از یک سال بعد و در اکتبر ۲۰۰۸ روانه بازار شد. اما به غیر از اپل بقیه رقبا نیز از دست آندروید جان به در نبرده‌اند. آندروید در سه ماهه نخست سال ۲۰۱۰ توانست سهم بازار خود را از ۶/۱ درصد در مدت زمان مشابه در سال گذشته به ۶/۹ درصد برساند و با پشت سر گذاشتن ویندوز موبایل و لینوکس در رده چهارم پرطرفدارترین سیستم عامل تلفن‌های همراه هوشمند قرار گیرد.

با اقبال بیشتر سایر تولید کنندگان به گوشی‌های آندروید به نظر می‌رسد روند رشد این سیستم عامل نه تنها کند نگردد بلکه شتاب بیشتری نیز پیدا کند. تاکنون بالغ بر ۶۱ مدل دستگاه مبتنی بر آندروید با ۲۱ برند مختلف تولید شده است. بنابر آخرین گزارش‌ها در حال حاضر هر روز یکصدهزار گوشی مبتنی بر آندروید به فروش می‌رسد. با نرخ کنونی گوگل ۳۶ میلیون گوشی در سال به فروش خواهد رساند. این رقم زمانی معنا پیدا می‌کند که بدانیم شرکت اچ تی سی، چهارمین تولید کننده تلفن‌های همراه هوشمند در جهان سالانه ۱۷ میلیون گوشی تلفن همراه به فروش می‌رساند. اچ تی سی پیش از این ۷۰ درصد گوشی‌های مبتنی بر آندروید را تولید می‌کرد.

رقمی که اکنون به زحمت به ۵۰ درصد می‌رسد. با نرخ کنونی و در صورت ثابت ماندن نرخ فروش آیفون، آندروید خواهد توانست اپل را نیز پشت سر گذاشته و خود را به عنوان تهدیدی جدی برای RIM مطرح کند. شرکت‌های بزرگ تولید تلفن همراه اعلام کرده‌اند قصد دارند تولید گوشی‌های مبتنی بر آندروید خود را شتاب بخشند. فعال‌ترین تولیدکننده گوشی‌های مبتنی بر آندروید یعنی موتورولا اعلام کرده تا پایان سال جاری میلادی ۲۰ مدل گوشی مبتنی بر آندروید به بازار عرضه خواهد کرد. شرکت ال‌جی هم اعلام کرده است قصد دارد همین تعداد گوشی را تا پایان سال جاری با سیستم عامل آندروید به بازار عرضه نماید.

سامسونگ دومین تولیدکننده تلفن‌های همراه در جهان هم اعلام کرد نیمی از گوشی‌های تلفن همراه هوشمند این شرکت در سال ۲۰۱۰ مبتنی بر آندروید خواهند بود. بقیه تولیدکنندگان هم هر روز علاقه بیشتری به تولید گوشی‌های تلفن همراه مبتنی بر آندروید از خود نشان می‌دهند. با این اوصاف انتظار می‌رود آندروید بتواند جهشی شگرف در سهم بازار را رقم زند.

دستگاه‌های شاخص مبتنی بر آندروید
در بین شرکت‌های تولید کننده تلفن‌های همراه هوشمند مبتنی بر آندروید دو شرکت موتورولا و
HTC تحرک بسیار گسترده‌تری به نسبت سایر رقبا دارند. موتورولا که زمانی دومین تولیدکننده تلفن همراه جهان بود، پس از زیان‌دهی در دوره‌های مالی متوالی و کاهش چشمگیر سهم بازار در موقعیتی بحرانی قرار گرفته بود، با تغییر ناگهانی استراتژی خود و کنار نهادن سایر سیستم‌های عامل تلفن همراه از قبیل ویندوز موبایل، سیمبین و لینوکس موبایل، تمامی تلاش خود را بر طراحی گوشی‌های مبتنی بر آندروید معطوف ساخت.

این شرکت توانست با استراتژی جدید خود چندین مدل گوشی هوشمند مبتنی بر آندروید به فروش برساند و با این کار پس از مدت‌ها سودآوری را تجربه کند. موتورولا رابط کاربری ویژه آندروید مختص به خود را با نام MOTOBLUR طراحی کرده و بر روی گوشی‌های خود قرار داده است. به نظر می‌رسد با توجه به توانمندی‌های این شرکت که خالق تلفن همراه به شمار می‌رود، بتوان از هم اکنون موتورولا را طلایه‌دار آندروید دانست. در خصوص HTC هم باید گفت هر چند این شرکت به موازات تولید گوشی‌های مبتنی بر آندروید به تولید گوشی‌های با سیستم عامل ویندوز موبایل هم می‌پردازد ولی رفته رفته، توان خود را بیشتر بر تولید گوشی‌های مبتنی بر آندروید هدایت می‌کند.

HTC علاوه بر تولید گوشی با برند خود به تولید گوشی‌های با برند سایر شرکت‌ها هم می‌پردازد و گوشی نگزوس وان شرکت گوگل یکی از همین نمونه‌ها است. گوگل تولید نخستین گوشی با نام تجاری خود را پس از اینکه شرکت سونی اریکسون از تولید آن با برند گوگل سر باز زد به HTC سپرد. بنابر آخرین آمار ارائه شده از سوی AdMob بر اساس اطلاعات ترافیک دیتای ماه مارس ۲۰۱۰، چیزی در حدود یک سوم تلفن‌های همراه فعال مبتنی بر آندروید، مدل دروید شرکت موتورولا هستند. پس از دروید گئشی‌های مدل Hero با ۱۹ درصد، Dream یا همان T-Mobile G1 با ۱۱ درصد و Magic هم با ۱۱ درصد در رده‌های بعدی قرار دارند.

آندروید مارکت
آندروید مارکت سرویس فروش نرم‌افزار‌های کاربردی برای گوشی‌های آندروید است. یک برنامه کاربردی ویژه آندروید مارکت به صورت از پیش بارگذاری شده بر روی گوشی‌های آندروید نصب گردیده و به کاربران امکان می‌دهد نرم‌افزار‌های مورد نیاز خود را خریداری و دانلود کنند. البته تمامی نرم‌افزار‌های موجود در آندروید مارکت فروشی نیستند بلکه بیش از نیمی از نرم‌افزارهای موجود در آندروید مارکت به صورت رایگان عرضه می‌شوند و از این نظر آندروید بیشترین درصد نرم‌افزارهای رایگان را در بین تمامی سیستم‌های عامل تلفن‌های همراه هوشمند در اختیار کاربران قرار می‌دهد.

هر برنامه‌نویس با ثبت نام، امکان فروش برنامه‌های خود در آندروید مارکت را دارد. ۷۰ درصد از مبلغ فروش برنامه‌های کاربردی به برنامه‌نویس تعلق می‌گیرد و ۳۰ درصد مابقی بین اپراتورها توزیع می‌شود. بر اساس سیاست‌های گوگل در حال حاضر تمامی برنامه نویسان عضو پروژه آندروید از سراسر جهان می‌توانند برنامه‌های کاربردی رایگان خود را از طریق آندروید مارکت در ۴۶ کشور عرضه کنند. برای اینکار کافی است برنامه نویسان فرمی مختصر را تکمیل کرده و البته ۲۵ دلار حق عضویت هم به گوگل بپردازند.

ولی تنها برنامه‌نویسان ساکن در نه کشور اتریش، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، هلند، اسپانیا، انگلستان و ایالات متحده آمریکا می‌توانند برنامه‌های خود را برای فروش در ۱۳ کشور استرالیا، اتریش، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، هلند، نیوزلند، اسپانیا، سوییس، انگلستان و ایالات متحده آمریکا در معرض بازدید خریداران قرار دهند و سایر کشورها امکان مشاهده و خرید برنامه‌های غیر رایگان را ندارند.

نکته جالب توجه در این زمینه عدم حضور حتی یک کشور از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (به غیر از اسرائیل) در لیست چهل و شش کشوری است که امکان دسترسی به آندروید مارکت را دارند! این در حالی است که گوشی‌های مجهز به آندروید از سوی اغلب شرکت‌های بزرگ از جمله موتورولا، HTC، سونی اریکسون و ال جی در این منطقه مدت‌ها است که به بازار عرضه شده‌اند.

تعداد برنامه‌های کاربردی موجود در آندروید مارکت تاکنون نزدیک به ۵۰۰۰۰ بوده است این در حالی است که برنامه‌های کاربردی موجود در iTune برای گوشی آیفون به ۱۷۵۰۰۰ برنامه بالغ می‌شود و از این منظر به نظر می‌رسد که آندروید راهی دراز برای سبقت گرفتن از آیفون در پیش دارد. ولی در هر حال باید این نکته را هم در نظر داشت که هرچند تعداد برنامه‌های کاربردی نشانگر اقبال برنامه‌نویسان به پلت فرم موردنظر است، ولی تعداد بسیار زیاد برنامه‌ها برای کاربران همیشه هم خوب نیست.

چرا که آنان را مجبور می‌سازد تا جستجویی سخت و طاقت فرسا را برای دستیابی به برنامه مورد علاقه خود تجربه کنند. گوگل کوشیده است دسترسی به برنامه‌های کاربردی آندروید را به شدت محدود ساخته و تمامی دسترسی کاربران را از طریق نرم‌افزار آندروید مارکت نصب شده بر روی گوشی کاربران کانالیزه نماید. گوگل تا بدانجا پیش رفته است که حتی دسترسی به اطلاعات و امکان جست‌وجوی برنامه‌های کاربردی آندروید از وب سایت رسمی آندروید مارکت از طریق کامپیوترهای شخصی، امکانپذیر نیست.

از طرف دیگر عدم امکان نصب نرم‌افزارهای دانلود شده بر روی کارت حافظه محدودیت دیگری است که کاربران برای دانلود برنامه‌ها از هر جای دیگری به غیر از آندروید مارکت با آن مواجه هستند. اما هنوز هم راه‌هایی برای دور زدن گوگل برای دستیابی به برنامه‌های کاربردی وجود دارد. بسیاری از برنامه‌نویسان از جمله شرکت‌های تولید برنامه‌های کاربردی نسخه قابل نصب برنامه‌های خود را علاوه بر آندروید مارکت از طریق وب سایت‌های خود نیز در اختیار کاربران قرار می‌دهند.

علاوه بر این برخی وب‌سایت‌ها اقدام به جمع‌آوری و در اختیار قراردادن برنامه‌های کاربردی پرطرفدار آندروید نموده‌اند. نمونه‌ای از این سایت‌ها Androlib و Androidzoom هستند. همچنین با نصب یک نرم‌افزار بر روی گوشی خود امکان خواهید یافت برنامه‌های دانلود شده بر روی کارت حافظه خود را بر روی گوشی نصب نمایید.

اگرچه با استفاده از راه‌هایی که گفته شد امکان نصب برخی نرم‌افزارها بر روی گوشی خود را خواهید داشت، ولی باید اذعان کرد که اغلب برنامه‌های آندروید به ویژه برنامه‌های اصلی آن که توسط خود گوگل طراحی شده‌اند، مانند نقشه‌های گوگل یا برنامه گاگلز (Goggles) تنها از طریق آندروید مارکت قابل دسترسی هستند. پس اگر می خواهید به برنامه های کاربردی اصلی آندروید دسترسی داشته باشید، باید از آندروید مارکت نصب شده بر روی گوشی خود استفاده کنید.

 

آندروید و گوگل تی وی
خوب اگر فکر کرده‌اید که کار شما با آندروید تمام شده است سخت در اشتباه هستید. اگر کار شما هم با آندروید تمام شده باشد، کار آندروید با شما تمام نشده است. بله این آدم آهنی سبز رنگ پس از رسوخ در تلفن‌های همراه شما قصد دارد وارد تلویزیون‌های شما هم بشود. به چشمان خود شک نکنید. درست خوانده‌اید آندروید به زودی در تلویزیون‌های شما نیز خواهد بود. در همایش
Google I/O در ماه مه ۲۰۱۰ شرکت‌های گوگل، سونی، اینتل، لاجیتک، بست بای، ادوبی و دیش نتورک از عرضه تلویزیون‌های مبتنی بر آندروید خبر دادند.

تلویزیون‌هایی که به طور بی‌سیم به اینترنت متصل می‌شوند و علاوه بر اینکه امکان اتصال به شبکه‌های آنلاین پخش فیلم را دارند، از برنامه‌های کاربردی که برای نصب بر روی این تلویزیون‌ها تهیه می‌شوند نیز بهره خواهند برد.

آینده آندروید
مسلماً تب آندروید به این زودی فروکش نخواهد کرد. هجوم بی‌سابقه شرکت‌ها برای تولید محصولات مبتنی بر آندروید رفته رفته طیف گسترده‌تری از محصولات شامل تلفن همراه، تلویزیون، نت‌بوک و تبلت را در بر می‌گیرد. به نظر می‌رسد همه چیز به کام آندروید است و به سختی می‌توان تصور کرد سیطره این پدیده به سادگی قابل شکستن باشد. آدم آهنی بازیگوش سبز رنگ ما در مدت زمان کوتاهی که از تولدش می‌گذرد، نشان داده هر روز به دنبال غافلگیر کردن ما و سرک کشیدن به یکی دیگر از وسایل الکترونیکی ماست تا آن را نیز جولانگاه شیطتنت‌های دوست داشتنی خود نماید.

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 10:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره فولادهای پر آلیاژ

بازديد: 1579

فولادهاي پر آلياژ

فولادهاي پر آلياژ ريخته گري شده به طور گسترده به دليل مقاومت به خوردگي در محيط هاي آبي در دماي محيط و يا نزديك به اين دما و يا كار در اتمسفر با گاز داغ و يا دماهاي بالا (بيش از 65 يا 1200) يا مورد استفاده قرار مي گيرند. فولادهاي ريخته گري پر آلياژ به طور معمولي بر اساس تركيبشان و طبق استانداد انجمن ريخته گران آمريكا طبقه بندي مي شوند. اين طبقه بندي با MSTM نيز تطابق داده شده است (مثال از اين نحوه نامگذاري CF-/M است).

اولين حرف نشان دهنده اين است كه آيا بر اين محيط خورنده آبي مناسب است © و يا براي محيطي با دماي بالا (H) حرف دوم نشان دهنده تركيب ميانگين كروم و نيكل آلياژ طبق شكل 1 مي باشد. هر مقدار كه درصد نيكل افزايش يابد حروف نيز ار ATHLON به سمت z تغيير مي يابند. حرف يا حروف بعدي سپس از دو حرف اول نشان دهنده ماكزيمم ميزان كربن مي باشند. (درصد، ضرب درصد شده اند). در نهايت نيز چنانچه عناصر ديگري موجود باشند. بوسيله حروفي كه بعد از خط تيره نوشته مي شوند. (sullix) نشان داده مي شوند. بنابراين CF-8M نشان دهنده آلياژ C كه داراي مقاومت خوردگي (C) و 19% كروم و 19% نيكل مي باشد و داراي ماكزيمم كربن 0.08% و داراي موليبدن برخي از فولادهاي بر آلياژ ريختخ گري شده دراي بسياري از خواص مشابه ريخته گري فولادهاي فولادي كم آلياژ مي باشند (به مقاله اي تحت عنوان فولادهاي كم آلياژ در اين جلد مراجعه شود).

برخي از خواص مكانيكي اين گروه از فولادها (براي مثال سختي واستحكام تسليم) مي توانند بوسيله عمليات حرارتي مناسب تغيير يابند. با اين حال فولادهاي ريخته گري پر آلياژي كه داراي بيش از 20 الي 30 درصد كروم +Ni مي باشند، تغييرات فازي مشابه فولادهاي كربني ساده و كم آلياژ در حين حرارت دهي پايين دماي اتاق و دماي اتاق و دماي ذوب از خود نشان نمي دهند. اين مواد بنابراين غير قابل سخت كردن مي باشند وخواسشان وابسته به تركيب است و نه عمليات حرارتي بنابراين توجه ويژه اي مي بايت داشت براي هرگروه از فولادهاي پر آلياژ با توجه به حرارتي ريخته گري، ذوب و عمليات حرارتي جايگزين (اگر موجود باشد).

فولادهاي پر آلياژ مقاوم در برابر خوردگي

فولادهاي پر آلياژ ريخته گري مقاوم در برابر خوردگي، كه به طور معمول به فولادهاي ضد زنگ ريخته گري شناخته مي شوند داراي رشد قابل توجهي در طي 40 سال اخير از لحاظ تكنولوژيكي و اهميت اقتصادي داشته اند كاربرد هاي اساسي اين فولادها در مواد بكار گرفته شده در كارخانجات توليد مواد شيميايي و نيروگاههاي انرژي كه نيازمند به محيط آبي و مقاوم به خوردگي در دماهايي به طور معمول كمتر از 315 مي باشد. اين آلياژ ها نيز گاهي براي مقاصد ويژه ودر دماهاي سرويس دهي تا 65 نيز بكار مي روند.

يك تعريف درست از فولادهاي ريخته گري ضد زنگ هاي تعريفي است كه در سال 1910 ارائه شد كه فولادهاي را شامل مي شوند كه حداقل 12 درصد كروم براي مقاومت به خوردگي داشته باشند اگر چه بسيارز ازفولاد هاي ريخته گيري ضد زنگ داراي تركيبات بسيار پيچيده تر از آن چه كه در تعريف ماده فوق ذكر شده مي باشند. فولاد هاي ضد زنگ به طور معمول شامل يك يا چند عنصر آلياژ ساز علاوه بر كروم (براي مثال، نيكل، موليبدن، مس، نيولبيوم و نيتروژن) به منظور ايجاد ساختاري مورد نظ و مقاوم به خوردگي و يا ايجاد خواص مكانيكي ويژه جهت كاربردي خاص مي باشند.

فولادهاي پر آلياژ مقاوم در برابر خوردگي به طور معمول بر اساس تركيب و يا ساختارشان دسته بندي مي شوند. بايد به اين نكته توجه شود كه طبقه بندي بر اساس تركيب و يا ساختار هميشه مستقل از يكديگر نيستند و گاهي طبقه بندي بر اساس تركيبي از اين دو انجام مي شود. در جدول 1 تركيبي آلياژهاي تجاري ريخته گري مقاوم در برابر خوردگي آورده شده است. اين آلياژها بر اساس فلوادهاي كروم دار، فولادهاي كروم- نيكل دار كه در ان ها كروم عنصر آلياژي غالبي و فولادهاي نيكل- كروم دار كه در آن ها نيكل عنصر آلياژ غالب مي باشد طبقه بندي مي شوند. قابليت سرويس دهي فولادهاي مقاوم در برابر خوردگي ريخته گرم شده و به طور وسيعي به نبود كربن و بويژه رسوبات كارمبيدي در ريز ساختار آلياژ بستگي دارد. بنابراين فولادهاي مقاوم خوردگي ريخته گري به طور معمول كم كربن مي باشد >0.08%< معمولا. همانگونه كه در جدول 1 ديده مي شود، فولادهاي ريختگي هر آلياژي را مي توان بر اساس ميكروساختراي نيز طبقه بندي كرد. ساختارها مي تواند آستنيتي، فريتي، مارتنزيتي، يا تركيب دو تايي آنها باشد. ساختاري با يك نوع ويژه اساسا با تركيب شيمايي يشان مشخص مي شوند به ويژه مقادير كروم، نيكل، و كربن در اين در اين خصوص (در اين مقاله به بخش مزيت در فولاد زنگ نزن ريختگي مراجعه كنيد).

عموما فولادهاي ريختگي هر آلياژي نوع كروم دار ساده يا مارتنزيتي مستند يا مزيني نوع كروم نيكل يا دو فازي مستند يا آستنيتي، فولاد هاي نيكل- كروم كاملا آستنيتي هستند.

انواع مارت؟ شامل آلياژهاي CA-6NM, CA-15m-CA-40, CA-15 مي باشند. آلياژ CA-15 شامل مقدار حداقلي از كروم مي باشد كه اصولابراي ضد زنگ ساختن آن ضروري مي باشد. آن مقاومت خوبي به خوردگي اتسمفري بعلاوه، به بسياري از محيط هاي آلي در سرويس دهي هاي نسبتا فرم دارد. آلياژ هاي CA-40, CA-15 كه با كربن بيشتري اصلاح شده اند تا سطوح بالاتري از استحكام و سختي عمليات حرارتي پيدا كنند. آلياژ CA-15m يك آلياژ CA-15 اصلاح شده با موليبدنيم مي باشد كه استحكام را در دماي بالا بهبود مي بخشد آلياژ CA-6NM يك آلياژ آهن كروم- نيكل- موليبدنيم با مقدار كمي كربن مي باشد. انواع آستنيتي شامل CN-7M, CK-20, CH-20 مي باشد. آلياژهاي CK-20, CH-20 پر كروم، پر كربن مي باشد كه كاملا تركيب آستنيتي دارد كه در آن مقدار كروم بيشتر از نيكل مي باشد. آلياژ CN-7M پر آلياژي در بسياري از محيط ها مقاوئمت به خوردگي عالي دارند و اغلب در سرويس دهي اسيد سولفوريكي مورد استافده قرار مي گيرد.

از انواع فريتي آلياژهاي CB-3C كاربيد Feritet و CC-50 معرفي شده اند. آلياژ CB-3C به ويژه با عمليات حرارتي قابل سختاري نيست. همينكه اين آلياژ به طور معمول ساخته مي شود، (تعادل ميان عناصر در تركيب معتبر در ساختار كاملا فريتي مي شود) مشابه فولاد زنگ نزن ؟ نوردي نوع AISI 442 آلياژ CC-50 اساسا نسبت به آلياژ CB-30 ُكروم بيشتري دارد و به خوردگي موضعي در بسياري از محيط ها نسبتا مقاومت بيشتري دارند.

آلياژ هاي آستنيني فريتي  شامل CF-8A, CF-8, CF-3A, CF-3, Ce-3C CG-8M, CF-16F, CF-8C,  CF-8C, CF-3MA, CF-3M, CF-20 مي باشد. ميكرو ساختارهاي اين آلياژ ها معمولا شامل 5 تا 40% فريت دارد كه بستگي به طبقه مشخص (ويژه) و تعادل ميان عناصر فريت زا و آستنيت زا در تركيب شيميايي دارد (در اين مقاله به بخش فريت در فولادهاي زنگ نزن مراجعه كنيد)

آلياژ هاي دو تايي دو فازي دو آلياژ دو تايي CD-4MCU و فرو آليوم اخيرا مورد توجه قرار گرفته اند. آلياژ CD-4MCU آلياژ دو تايي مي باشد كه بيشتر آلياژي شده است. فروآليوم توسط شركت Langley Alloy توسعه يافته است و اساسا CD- 4MCU مي باشد كه به آن حدود N0.15% توسعه يافته است و اساس CD-4MCU مي باشد كه به آن حدود N 0.15% اضافه شده است. آلياژ هاي دو تايي كه سطوح بالايي او فريت (حدود 40 تا 50%) مي باشند نيكل پاييني دارند نسبت به آلياژ CF-3M به ترك نقش خوردگي scc مقاومت بهتري دارند . آلياژ CD-4MCU كه بدون نيتروژن م يباشد و نسبتا مقدار كمي موليبدنيوم دارد، فقط به طور جزي به خوردگي موضعي نسبت به CF-3M مقاومت بهتري دارد. فرد آليوم، كه داراي نيتروژن مي باشد، نسبت به ‍CD-4MCU موليبدنيم بالا تري دارد، نسبت به CD-4mcn, CF- 3m مقاومت به خوردگي موضعي بهتري نشان مي دهند پيشرفت و بهبودي در فرآيند توليد فولاد زنگ نزن( براي مثال، ريز دانه ك؟ با پرتو الكتروني،؟ بوده كرون با آرگن- اكسيژن، و ذوب خلا و القايي) يك توليد ثانوي براي توليد فولادهاي زنگ نزن دو تايي ايجاد كرده است. اين فولاد ها اغلب مقاومت عالي به خوردگي حفره اي و خوردگي شكافي، به ويژه به scc كريدي نسبت به فولاد هاي زنگ نزن آستنيتي مقاومت بهتري دارند، تافنس خوب و استحكام تسليم دو تا سر برابر بيشتر نسبت به فولاد هاي زنگ نزن 304 يا 316 دارند.

فولادهاي زنگ نزن دو تايي توليد اوليه، براي مثال AISI نوع 399 و CD-4MCU براي مدت زيادي مورد استفاده بوده است. نياز به بهبودي در قابليت جوشكاري و مقاومت به خوردگي اين آلياژها منجر به آلياژ هاي توليد ثانويه شد كه با افزون نيتروژن بهعنوان يك عنصر آلياژي مشخص مي شود.

فولاد هاي زنگ نزن توليد ثانوي دو تايي معمولا داراي حدود يك تركيب 50-50 فريت و آستنيت مي باشد. آلياژهاي دو تايي جديد ايمني بيشتري به scc كلريدي انواع فريتي را با نافس و سهولت ساخت آستنيتي را به همراه دارد. از ميان آْياژهاي دو تايي توليد ثانوي، آلياژ 2205 به نظر مي رسد كه زنگ نزن عام المنظور، (حرف عمومي) شده است. جدول 2 تركيب شيميايي آلياژ هاي دو تايي توليد ثانويه را نشان مي دهد.

انواع رسوب سختي آلياژ هاي اين گروه عبارتند از CB-7CU و CD4MCU آلياژ CB-7CU يك آلياژ مارتنزيتي كم كربن مي باشد كه ممكن است شامل مقادير اندكي از فريت يا آستنيت باقي مانده باشد. وقتي كه آلياژ تا شرايط سختي (س؟ عمليات حرارتي مي شود مس رد مارتنزيت رسوب مي كند.

فولادهاي آلياژي مقاوم به حرارت نوع H

ق       طعات ريختگي فولاد هر آلياژي مقاوم بر حرارت به طور گسترده براي كار بردهايي كه شامل دماهاي سرويس دهي بيش از c 650 مي باشد مورد استفاده قرار مي گرد. استحكام در اين دماهاي بالا تنها عيار مي باشد. كه به كمك ان مواد انتخاب مي شوند. زيرا كاربردها اغلب شامل محيط هاي خورنده مي باشد كه بايستي فولاد بر آن مقاوم باشد. اتمسفرهايي كه عموما با آن مواجه مي شويم. هوا، گازهاي سوخت يا گازهاي فرآيند مي باشد. چنين اتمسفرهايي يا اكسيدي هستند يا احيايي و ما اگر گوگرد و كربن موجود باشد سولفيدي يا كربور، مي شوند.

فولادهاي كربن دار يا كم آلياژي بندرت استحكام و مقاومت به خوردگي كافيف در دماهاي بالا در محيط هايي كه براي فولادهاي ريختگي مقاوم بر حرارت به طور معمول انتخاب مي شوند، دارند فقط فولادهاي مقاوم بر حرارت خواص مكانيكي و مقاومت به خوردگي لازم را در مدت زمانهاي طولاني بدون فروپاشي مفرط بيش از حد) و غير قابل پيش بيني نشان مي دهند. افزون بر استحكام مقاومت بر خوردگي طولاني مدت، بعضي از فولاد هاي مقاوم بر حرارت ريختگي مقاومت ويژه اي به اثرات دماهاي سيكلي و تغييرات در طبيعت محيط عمل كننده نشان مي دهند.

تعدادي از انواع فولادهاي هر آلياژي ريختگي توسعه يافته اند و براي انواع نيازهاي سرويس دهي به طور موفقيت آميزي مورد استفاده قرار گرفته اند اينها سه گروه اصلي هستند و بر اساس تركسيب شيميايي مي باشند.

آلياژهاي آهن كروم

آلياژهاي آهن- كروم- نيكل

آلياژ آهن نيكل كرومن

اين آلياژي درصد كربن خيلي پايين دارند كه باعث مي شود ساختاري فريتي باشد اما بعضي از آنها مقادير كربن بالاتر هم دارند.

اين نوع آلياژ ها مشابه فولادهاي هر آلياژي مقاوم به خوردگي مي باشند به استثناي آنهايي كه مقادير كربن بالاتري دارند، كه استحكام بيشتر در دماي بالا را فراهم مي كنند. مقدار كربن بالاتر و به مقدار كربن محدود، تركيب شيميايي آلياژ انواع فولادهاي مقاوم بر حرارت ريختگي را از ؟ نوردي آنها متمايز مي سازد. جدول 3 تركيب شيمايي انواع مقاوم به حررات ريختگي استاندارد را به طور خلاصه نشان مي دهد.

آلياژهاي آهن كروم شامل 8 تا 30% cr و مقدار نيكل يا بدون نيكل مي باشند. ساختار آنها فريتي است و در داكتيليته كمتري را در دماهاي محيط نشان مي دهند. آلياژهاي آهن0 كروم نخست در جايي استفاده مي شد كه مقاومت به خوردگي گذاري گازي مورد ملاحظه اصلي (غالب) بود زيرا آنها در ماهاي بالا استحكام نسبتا پاييني دارند. مثالهايي از چنين آلياژ ها انواع HP, HC, HA ريختگي مي باشد كه در جدول 3 فهرست شده است.

آلياژ هاي آهن- كروم نيكل شامل بيش از 18% كروم و بيش از N8% با مقداري كرومي كه هميشه از مقداري نيكل بيشتر است آنها داراي زمينه آستنيتي مي باشند. هر چند كه چند گروهي داراي تعدادي فريت نيز مي باشد. اين ‌آلياژ ها استحكام و داكتليته بيشتري در دماهاي بالا نسبت به گروه آهن كروم نشان مي دهند.

و در سيكل هاي دمايي متوسط مقاوم هستند. مقال هايي از اين آلياژ ها انوع HL, Hk, HT, HH, HF, HE مي باشند كه در جدول 3 فهرست شده اند. اگر چه نيكل در انوع HW , HX عنصر اصلي مي باشد، اين نوع آلياژ ها معمولا بهعنوان فولادهاي هر آلياژي رجوع مي شوند تا آلياژهاي ؟ (در اين جلد، عنوان نيكل و آلياي نيكل را ببينيد)

فريت در فولادهاي زنگ نزد ريختگي

آلياژ هاي CF شامل بخش قابل توجهي از توليد ريختگي مقاوم به خوردگي مي باشند كه از لحاظ تكنولوژيكي مهم هستند و بالاترين ؟ را در بر مي گيرند. اين آلياژهاي 19cr- 9N ؟ ريختگي فولادهاي زنگ نزن ؟ سري AISI -300 مي باشند (جدول 1) معمولا آلياژ هاي ريختگي و نوردي داراي مقاومت كافي به محيط خورنده مي باشند. و آنها اغلب با همديگر بكار مي روند.

با اين حال اختلافات قابل توجهي بين آلياژ هاي ريختگي CF ؟ نوردي AISI آنها وجود دارد. از جمله مهمترين آنها اختلافات در ميكروساختار در شرايط كاربرد نهايي (كاري) مي باشد. آلياژ هاي ريختگي نوع CFداراي ساختار دو تايي مي باشد. (جدول 1) و معمولا شامل 5 تا 40% فريت مي باشند كه بستگي به نوع آلياژ دارد. همتاي نوروي آنها كاملا آستنيتي هستند. مزيت در زنگ نزن ريختگي با ساختارهاي دو تايي مغناطيسي مي باشد. (يك نقطه اي كه اغلب وقتي فولادهاي زنگ نزن ريختگي با همتاهاي نوروي آنها با تست (بررسي) كردن جاذبه آنها به يك آهنربا مقايسه مي شوند، گيج كننده مي باشد) اين اختلاف در ميكروساختارها به اين واقعيت مربوط مي شود كه تركيبات شيمايي آلياژهاي ريختگي و نوروي عملا يكسان نيست اند. اخلافات در تركيب شيميايي قبلا در اين بخش بحث شد.

اهميت فريت فريت عمدا به سه دليل در فولادهاي زنگ نزن نوع ‍CF ريختگي موجود است. براي فراهم كردن استحكام بهبود قابليت جوشكاري و براي زياد كردن مقاومت به خوردگي در محيط هاي ويژه استحكام بخشي در آلياژ هاي نوع CF ريختگي اساسا تا جايي محدود مي شود كه در آنجا استحكام مورد نظر با قرار گرفتن فريت در داخل فاز زمينه آستنيتي حاصل مي شود. اين آلياژها نه باعمليات حرارتي مشابه آلياژ هاي فاز ؟ يا فريتي ريختگي مستحكم نمي شوند، دليل نامشخصي و نه با كار گرم و سرد مشابه ‌آلياژهاي نوردي آستنيتي. استحكام بخشي با رسوب كاربيد نيز به دليل اثر زبان آور كاربيدها بر روي مقاومت به خوردگي در ميحط هاي آبي، غير عملي و غير ممكن مي باشد. بنابراين، آلياژها با متعادل كردن تركيب شيميايي آلياژ براي توليد مركوساختار يا دو گانه و فازي كه شامل فريت (بيش از 40 حجمي) توزيع شده در يك زمينه آستنيتي به طور موثر مستحكم مي شود. نشان داده شده است كه با وارد كردن فريت فولادهاي ريختگي N9-cr 19 استحكام تسليم و كششي بدون افت داكتليته يا تافنس يا حفر گلي ضربه اي در دماهاي زير (800 f) 425c0 مقدار اثر اين استحكام بخشي براي آلياژهاي cf-8m, cf-8 در دماي اتاق در شكل 2 نشان داده شده است.

فولادهاي زنگ نزن كاملا آستنيتي به مشكلات قابليت جوشكاري كه تحت عنوان ترك داغ يال ترك هاي مويي شناخته مي شوند، حساس هستند. ترك درون دامنه اي در منقطه رسوب جوش و يا درمنطقه متاثر از جوش رخ مي دهد واين مساله وقتي قابل اجتناب است كه تركيب شيميايي فلز پر كننده كنترل شود تا حدود 4% فريت در رطوب جوش آستنيتي توليد شود. قطعات ريختگي آلياژ نوع CF دو فازي به اين مساله ايمن است.

حضور مزيت در آلياژهاي CF دو فازي، مقاومت به scc و به طور كلي به ترك درون دامنه اي را بهبود مي بخشد. اگر چه عيوب قطعات ريختگي هر آلياژي به دليل اين دو نوع خوردگي رايج نيست، scc و ترك دان دانه اي مورد توجه است زيرا آنها به طور غير منتظره اتفاق مي افتد. به ويژه در قطعات ريختگي كه با جوشكاري در ميداني كه در آنجا عمليات حرارتي پيش جوشكاري براي اصلاح (تقويت) مقاوم به خوردگي غير عملي يا غير ممكن است، حساس شده اند. در مورد scc به نظر مي رسد كه حضور مذاب هاي فريتي در زمينه آستنيت، توزيع ترك ها را متوقف مي كند يا بسيار مشكل مي سازد. در مورد خوردگي درون دانه اي، فريت در قطعات ريختگي حساس، مفيد خواهد بود زيرا رسوب مقدمه كاربيدها در فاز فريت  را نسبت به مرز دانه هاي آستنيت ترفيع مي بخشد، چون در مرز دامنه هاي آستنيت كاربيدها آنها حساسيت به ترك درون دانه اي را افزايش مي دهند. حضور فريت همچنين مرز دانه هاي اضافي را در زمينه آستنيتي قرار مي دهد، و شواهدي در دسترس است كه ترك درون دانه اي در مرز دانه هاي فريت- آستنيت متوقف مي شوند.

جامع ترين بررسي در مورد اثر فريت بر روي مقاومت به خوردگي فولادهاي زنگ نزن ريختگي بيانگر اين است كه فريت:

مقاومت آلياژهاي CF را به scc كلريدي بهبود مي بخشد.

مقاومت اين آلياژها را به ترك درون دامنه اي بهبود مي بخشد.

ايمني كار بري بيشتري را براي آلياژهاي CF نسبت به هر دو نوع حمله در مقادير فريت بيش از 10% فراهم مي كند.

اين نكته قابل توجه است كه همه بررسي ها نشان نداده اند كه فيت به طور مطلق (بدون قيد و شرط) به مقاومت به خوردگي كلي فولاد هاي زنگي نزن ريختگي مفيد است.

مقاومت به خوردگي خواه توسط فريت بهبود يابد يا بدون آن بهبود يابد و تا حدود بستگي به تركيب شيميايي ويژه آلياژ و عمليات حرارتي و شرايط كاربري (حالت محيط و تنش) دارد.

كنترل فريت:

از بحث پيشين، مشخص مي شود كه مقادير فريت كنترل شده، عمدتا در فولادهاي ريختگي آستنيني كروم-نيكل، آلياژهاي CF، خواص ويژه اي را فراهم مي كند كه مقدار فريت موجود نخست بستگي خواهد داشت به تعادل تركيب شيميايي آلياژ (دلايل اساسي در مورد وابستگي مقدار فريت به تركيب شميايي در تعادل فازي براي سيستم آهن كرم نيكل مشخص شده اين تعادل فازي به طور جامع مستند شده است و به فولادهاي زنگ نزن تجاري مربوط مي شود.

اجراي عنصري اصلي فولادهاي زنگ نزن ريختگي دو فولاد عناصر هستند كه پايداري فريت و آستنيت را بهبود مي بخشند. در بهبودي فازهاي آستنيتي با فريتي (آستنيت زايي يا فريت زايي) در ميكروساختار آلياژ در رقابت هستند. كروم، سيليسيم، موليبدنيم، و نيوبيوم، حضور فيت را در ميكروساختاري آلياژ بهبود مي بخشد. نيكل، كربن، نيترژن، و منگنز حضور آستنيت را بهبود مي بخشد. با متعادل كردن مقادير عناصر شتكيل دهنده فريت و آستنيت در يك محدوده خاص براي عناصر يك آلياژ معين، كنترل كردن مقدار فريت موجود در زمينه آستنيتي ممكن مي شود آلياژ معمولا كاملا آستنيتي ساخته مي شود با مقادير فريت بالاي 30% يا بيشتر در زمينه آستنيت.

ارتباط بين تركيب شيميايي و ميكرو ساختار در فولاد هاي زنگ نزن ريختگي به ريخته گر (شخص ريختگر) اجازه مي دهد  تا مقدار فريت يك آلياژ بعلاوه خواص منتجه آن با تنظيم تركيب شيميايي آلياژ پيش بيني و كنترل كند. اين كار با دياگرام (نمودار) تعادل schocfer در مورد آلياژهاي ريختگي كروم نيكل (شكل 3) صورت مي گرد اين دياگرام از يك دياگرام اوليه توسط schacffler براي فلز جوش فولاد زنگ نزن توسعه يافته است. مشتق گرفته شده است با استفاده از شكل 3 مستلزم آن است تا تمامي عناصر پايدار كننده فريت دار تركيب شيميايي را به معادل كروم تبديل كرد و در نتيجه تمامي عناصر پايداري كننده آسنتيت را با  استفاده از ضرايبي كه به طور تجربي حاصل شده اند را به معادل نيكل تبديل كرد كه اين معادل بيانگر قدرت فريت زايي يا يا آستنيت زايي هر عنصر است. يك نسبت تركيب شيميايي بعدا از معادل كلي كروم cre و معادل كلي نيكل N:e  به دست مي آيد كه براي تركيب شيمايي آلياژ مطابق روابط زير محاسبه مي شود:

Cre=% Cr +1.5(y.s)+104(%Mo)+% Nb- 4.99 (Eq1)

Nie=%N:+30(yc)+0.5(y.Mn)+26(%N-0.02)+2.77(Eq.2)

كه در آنجا غلظت هاي عناصر بر حسب درصد وزني داده شده است. هر چند كه عبارات مشابهي حاصل شده است كه عناصر آلياژي اضافي و محدوده اي تركيب شيميايي مختلف را در سييتم آلياژي آهن- كروم- نيكل را به حساب مي آورد. استفاده از دياگرام schoefer براي برآورد كردن و كنترل كردن مقدار فريت در قطعات ريختگي فولاد زنگ نزن استاندارد شده است.

دياگرام schoefer داراي قابليت استفاده آشكاري براي استفاده كننده هاي قطعات ريختگي و ريخته گري مي باشد. برآورد كرده (تخمين) و پيش بيني كرده مقداري فريت در صورتي كه تركيب شيميايي آلياژ مشخص شود مفيد خواهد بود و براي تنظيم كردن مقادير اسمي براي عناصر مجزا در محاسبه شارژ كوره براي يك آلياژ كه در آن يك محدود خاص از فريت مطلوب است، مفيد خواهد بود.

محدوده هاي كنترل فريت اگر چه مقدار فريت فقط بر اساس تركيب شيميايي آلياژ برآورد كنترل مي شود. محدوديت هايي براي دقتي كه با آن اين كار صورت مي گيرد وجود دارد دليل اين موضوع متعدد است. نخست، يك درجه غير قابل اجتنابي از عدم اطمينان در آناليز تركيب شيميايي يك آلتاژ وجود دارد (به نوار پراكنده در شكل 3 توجه شود) در ثاني مقدار فريت (گذشته ج؟ كه قبلا حرارت ؟ يا نه به چه ميزاني) هر چند به مقدار خيلي كم بستگي دارد. سوم مقادير فريت در مواضع مختلف در قطعات ريختگي منفرد مي تواند به طور قابل توجهي تغيير كند كه بستگي به اندازه سطح مقطع، جهت گيري فريت، حضور (وجود) جدا جدايش عناصر آلياژي و عوامل ديگري دارد.

انداز گيري هاي مقدار فريت در قطعات ريختگي فولاد زنگ نزن همچنين در معرض محدوديت هاي قابل توجهي قرار دارد اندازه گيري مغناطيسي مقدار فريت به حجم كم مواد بستگي دارد و نياز به شكل هاي هندسي ساده قطعات ريختگي دارد. افزون بر اين كاليبراسيون دقيق با استانداردهاي اوليه و ثانويه در مورد دقت اندازه گيري لازم است (انداز گيري هاي كمي متالوگرافي مقدار فريت بر روي سطح پوليش شده براي انتقال در يك سبك مغرب نسبت به قطعه ريختگي اساسا غير ممكن است) روش متالوگرافي نيز كاملا زمان گير است. و با مشخصات اچ كردن و تفكيك ميكروسكوپ محدود نمي شود و با فاكتوري كه يك تكنيك دو بعدي است (كار مي كند مي شود) در حاليكه مذاب هاي و كلوني هاي فريت در ساختار آلياژ سه بعدي است. هم شخص ريخته گر و هم و استفاده كنند از قطعات ريختگي فولاد زنگ نزن بايد تشخيص بدهند كه عوامل فوق الذكر محدوديت هاي قابل توجهي را بر روي درجه اي كه با آن مقدار فريت (خواه به صورت تعداد فريت يا درصد فريت) در قطعات ريختگي فولاد زنگ نزن مشخص و كنترل شود، قرار دهند. در كل، دقت اندازه گيري فريت و دقت كنترل فريت وقتي كه عدد اندازه دامنه فريت افزايش مي يابد، از بين مي رود. به عنوان يك روش كاري، پيشنهاد مي شود كه حدود  يا تعداد فيت ميانگين يا مطلوب به عنوان حد كنترل فريت تحت شرايط معمولي، با  تت شرايط ايده آل ممكن است.

خواص مكانيكي:

آلياژهاي مقاوم به خوردگي

اهميت خواص مكانيكي در انتخاب فولادهاي ريختگي مقاوم به خوردگي به كاربرد قطعات ريختگي ثابت مي شود اصل برتر براي انتخاب آلياژ معمولا مقاومت آلياژ به محيط خورنده ويژه يا محيط مورد نظري باشد. خواص مكانيكي آلياژ معمولا، ولي نه هميشه، در اين كاربردها از اهميت ثانوي برخوردار است. مقاومت به خوردگي اين مواد، با جزئيات كامل تحت عنوان " خوردگي ريختگي" در  جلد 13 چاپ وام هند بلوك فلزات  (Metal Hand book) بحث شده است.

استحكام و سختي:

خواص استحكام معرف دماي اتاق، سختي، مقادير ضربه  چارمي براي آلياژهاي مقاوم خوردگي در جدول 4 و شكل 4 آورده شده است. اين خواص مصرف آلياژهاست تا نيازهاي ويژه خواص مكانيكي حداقل ويژه براي اين آلياژها در استانداردهاي A747 , A744, A743, A351, ASTM آورده شده است. محدوده وسيع خواص مكانيكي مي توان با استفاده از تركيبات شميايي و عمليات حرراتي محدوده هاي مختلفي از خواص مكانيكي به دست آورده است.

در انواع فولاد پ آلياژي بسته را انتخاب تركيب شيمياي و عمليات حرارتي آلياژ قابل دستيابي استحكام كششي از 131 ompa , 476 (69 تا 19oks) و نعمتي از 130 تا 400HB در ميان آلياژهاي مقاوم به خوردگي ريختگي موجود است به طور مشابه محدوده هاي وسيع در استحكام تسليم درصد ازدياد طول وچقرمگي ضربه وجود دارد. فولاد هاي اسده كروم دار ,A-15)CC-50, CB-30, CA-40) داراي مارتنزيت يا ميكرو ساختار هاي مارتنزيتي يا فريتي در شرايط كاربري (جدول 1) موجود است آلياژهاي CA-40, CA-15 كه معمولا شامل 12% كروم هستند. با استفاده از استحاله مارتنزيتي از طريق عمليات حرراتي قابل سختكاري است و بيشتر به خاطر استحكام بالاي آنها ه طور رقابتي براي مقاومت به خوردگي نسبتا كم رقابتي آنها انتخاب مي شوند. قطعات ريخته گري اين آلياژ ها تا يك دمايي حرارت داده مي شوند كه در آنجا كاملا آستنيتي است و سپس در يك سرعتي (معمولا در هوا مطابق با تركيب شيميايي قطعه سرد مي شود به طوريكه آستنيت به مارتنزيت استحاله مي يابد.

استحكام در اين شرايط كاملا بالاست براي مثال 1034  تا 1379 mpa يا 150  تا 200ks، اما داكتليته كششي و تافنس ضربه محدود مي شود. نتيجتا، قطعات ريختگي مارتنزيتي معمولا در 315 تا 650c (600 تا 1200F) $ حرارت داده مي شود. تا داكتليته و تافنس با مقداري كاهش در استحكام بازيابي (اصلاح) شود. اين عمليات ادامه مي يابد، سپس آن محدوده هاي قابل توجه خواص كششي، سختي و تافنس ضربه در انواع CA-40, CA-15 مارتنزيتي ممكن مي شود قابل دسترسي است كه اين هم بستگي به انتخاب دماي تپرينگ دارد.

از طرفي آلياژهاي CB-30CC-50 كروم بالا، كاملا فريتي هستند كه با عمليات حرارتي قابليت سختكاري ندارد. اين آلياژها معمولا در .... مورد استفاده قرار مي گيرند.

براي اين ‌آلياژهاي معمولا شرايط آنيل مورد استفاده قرار مي گيرد و خواس متوسطي از استحكام و سختي را نشان مي دهند.

بسياري از آلياژهاي فريتي مشابه CC50, CB30 داراي تافنس محدود هستند به ويژه در دماهاي پايين.

سه آلياژ كروم نيكل CD-4MMcm, CB4cm, CA6Nm نتيجه عمليات حررارتي و خواص مكانيكي استثنايي دارند.

آلياژ CAONM با متعادل كربن تركيب شيميايي براي اينكه سختي مارتنزيتي به دست آورند.

اين آلياژ با توسعه پي در پي آلياژ CA-15 داراي تافنس بهتر و قابليت جوشكاري بهتر مي شود است. آليا‍ژهاي CD 4Mcm , CB7cm هر دو داراي مس هستند مي توانند استحكام پيدا كنند بوسيله عمليات رسوب سختي.

روي اين آ‌لياژها ابتدا عمليات حرارتي محلول انجام مي شود. سپس به سرععت كونج مي شوند در آب يا روغن تا اين رسوب تشكيل شود زيرا در سرد كردن آهنسته نمي تواند تشكل شود.

(قطعات ريخته گري شده تا يك دماي پ؟ شدن متوسط حرارت داده مي شوند) كه در اين دما رسوبات مي توانند اتفاق بيافتند در ( به قطعات ريخته گري زمان داده مي شود تا يك دماي متوسط حرارت ببيند)

شرايط كنترل شده تا اينكه استحكام خواص ديگر مورد نظر ما به دست آيد.

آلياژ CB7cm داراي زمينه ماتزينتي است در حاليكه آلياژ CD-4mcu داراي ميكروساختار دو گانه است، شامل تقريبا 40% آستنيت در زمينه فريتي.

در آلياژ CB-7 cm براي به دست آوردن عالي ترين تركيب از استحكام و مقاوتم به خوردگي مي توان از شرايط رسوب غني استفاده كرد. اما درصد آلياژ CD-4mcu به ندرت شرايط رسوب سختي كاربرد داشتند. زيرا نسبتا مقاومت كمتري به خميدگي slc دارد در اين شرايط (رسوب ؟) در مقايسه با مقاومت بالاتر در خوردگي آن در شرايط انيل محلول.

آلياژ هاي CK, CN, CH, CF, CF, CF به طور ذاتي غير قابل ؟ شدن هستند به وسيله حرارتي.

بنابراين براي ايجاد كردن بيشترين مقاومت به خوردگي ضروري است كه قطعات ريخته گري از اين گروه آلياژ ها را معرض دماي بالا براي دريافت آنيل محلول قرار دهيم.

اين عمليات شامل نگه داشتن قطعات ريخته گري شده در يك دماي كه به اندازه كافي بالا است تا هم كاربيدهاي كروم حل شوند، كه باعث خوردگي مرز دانه هستند. آنگاه سرد كردن سريع به اندازه كافي قطعات تا از لعاب مجدد كاربيد جلوگيري شده به وسيله كونچ در آب، روغن يا هوا هر چند اين عمليات مي تواند در ميان گروههاي آلياژي كم كربن (كمتري از 0.08% انجام شود، مقاطع سنگين يا حجم آلياژ با درصد كردبن زياد ممكن است در بعضي فواصل پايين تر از سطح به دليل سرعت سرد كردن پايين كاربيدها تشكيل شده باشند

                                                                   سرعت ؟ زياد

                                                        هر چه عمق زياد شود سرعت

 سرد كردن كم مي شود

به خاطر ساختارهايشان كه يا كاملا آستنيتي يا با ساختار دو گانه بودن رسوب كاربيدي، اين آ‌لياژها بطور كلي عالي ترين چقرگي را در دماهاي پايين نشان مي دهند.

محدوده استحكام كششي كه اين آلياژها نشان داده اند نشان mpa 669- 476 (ksi 97- 69) است.

به زودي در اين ؟ به آلياژهايي با ساختار دو تايي اشاره مي شود كه مي توان آنها را مستحكم كرد با متعادل كربن (يكنواخت كربن) تركيب كه فريت زياد مي دارد.

With duplex: به زودي در اين بخش به آلياژهايي با ساختار دو تايي اشاره مي شود كه مي توان مستحكم كرد با يكنواخت كربن وضعيت براي بيشترين level فريت (y.s) استحكام و ؟كنش آلياژ هاي Cf به ميزان 150 درصد بيش تر از آلياژ هاي كاملا آستنيني هستند.

خصوصيات خستگي:

اين خصوصيات مي توانند به عنوان يك عامل طراحي باشند در كاربرد قطعات ريخته گري شرايط كاري كه سيكل بارگزاري متفاوت است. اين مقاومت خستگي فولادهاي ضد زنگ ريخته گري شده بستگي دارد به اندازه ذرات، طراحي و فاكتورهاي محيطي بطور مثال فاكتورها مهم در طراحي شامل دماهايي كه در آن كار مي كند. فاكتورهاي مهم ماده شامل استحكام و ميكروساختار است.

آن كاملا مشخص است كه استحكام خستگي افزايش مي يابد با استحكام كشش در يك ماده، استحكام UTS كششي و استحكام خستگي هر دو افزايش مي يابند. بطور كلي با كاهش دما . تحت شرايط برابر  از تنش، تمركز تنش و استحكام حاكي از ان است كه مواد آستنيتي داراي حساسيت كمتري نسبت به مواد مارتنزيتي و فريتي هستند. تغيير ساختار مي تواند عامل مهمي باشد در تغيير استحكام به خستگي.

چومگي

آلياژ هاي مقاومن به خميدگي كاملا آستنيتي و آلياژ هاي مقاوم به خوردگي با ساختار دو گاه (دو تايي) بيشترين چقرگي را نشان مي دهد. نمودار شماره 4 بيانگر ميزان چقرگي به دست آمد در مراحل مختلف آزمايش ضربه است.

تاثيرات پير سختي:

فولادهاي پر آلياژ مقاوم به خوردگي ريخته گري شده بطور گسترده مورد استفاده هستند در دماهاي متوسط بالا تا 650 درجه سانتگراد يا 1200 درجه فارنهايت خصوصيات افزايش دما مهم هستند در انتخاب استاندارد براي اين كاربردهايشان همچنين خصوصيات دماي اتاق بعد از كاركرد در دماهاي بالا هستند زيرا در معرض اين دماها بودن ممكن است تاثيرات پير سختي داشته باشد.

بطو مثال آلياژ هاي BA-15, CE30A, CF-8M, CF-8C ريخته گري امروز مورد استفاد هستند از شارهاي بالا و محيط هاي اسيد سولفوريك با دماهايي تا 540 درجه سانتي گراد يا 1000 درجه فارنهايت در صنايع پيتوشيمي موارد ديگر استفاده آنها در صنايع توليد نيرو در دماهايي تا 565 درجه سانتي گراد يا 1050 درجه فارنهايت است.

خصوصيات پير سختي در دماي اتاق ممكن است از پير سختي كه با قرار گرفتن در دماي بالا و عمليات حرارتي ايجاد مي شود عمليات طبيعي ؟ باشد.

خصوصيات دماي اتاق در شرايط قبلي كه هست بعد از قرار گرفتن در معرض دماهاي بالا متفاوت باشد از شرايط عملكرد آن در حركت زيرا ميكروساختار ممكن است تغيير كند با قرار گرفتن در دما ميكروساختار آلياژ هاي آهن نيكل كروم تغيير مي كند. و ممكن شامل شكل هايي از كاربيد و همچنين فازهاي همچون 1,X,6 باشد. اندازه و وسعت اين فازها بستگي دارد به كيفيت تركيب و زمان افزايش دما.

آلياژهاي مارتنريت CA-6NM, CA-15 هستند در معرض تغيير كمتري هستند در خواص مكانيكي و مقاومت SCC  در محيط هاي نمكي و اسيد آلي قرار گرفتن دز مدت زمان 3000 ساعت در دمايي بالاتر از 565 درجه سانتي گراد يا so 10 درجه فارنهايت در فولاد نيكل كرم نوع CF تنها تغييرات ناچيزي در مقدار فرميت در خلال 1000 ساعت در معرض دماي 400 درجه سانتي گراد و يا 750 درجه فارنهايت و يا در حين 3000 ساعت در برابر هاي CO 4 درجه سانتي گراد 800 درجه فارنهايت قرار گرفتن اتفاق مي افتد.

با اين حال در اين دما رسوب كاربيد اتفاق مي افتد و كاهش محسوس انرژي شاربي گزارش شده است.

اين تاثيرات براي فولاد مقاوم به خوردگي ريخته گري شده CF-8 در نمودارهاي 5 و 6 بيان شده است درما زيادتر شده است در بالاتر از 425 درجه سانتي گراد يا 800 درجه فارنهايت تغيير در ميكروساختار آلياژهاي نيكل كرم و داراي موليبدن با سرعت كمتري روي مي دهد در 650 درجه سانتي گراد (1200 f) كاربيد ها و فاز عامل شكنندگي دوباره با مصرف فريت تشكيل مي شوند. (نموار 7).

در شرايط زير گفته شده) چكش خواري كشش و انرژي ضربه آزمايش ؟ كاهش پيدا كردن هستند. (كم خواهند شد) تغييرات دانستيته و انقباض حاصله به عنوان نتايج قرار گرفتن در معرض اين هاي بالا گزارش شده اند.

ويژگي هاي آلياژ هاي مقاوم به حرارت افزايش ها در خواص كششي

آزمايش افزايش دما ؟ نهان كوتاه كه در آزمايش تست نيروي فشاري كششي استاندارد و حرارت دادن در دماي يكنواخت و تعيين شده و آنگاه تغيير فرم شكست در يك سرعت استاندارد، indentifics تنش به واسطه بار بيش از حد در مدت زمان كوتاه كه باعث شكست در باگزاري تك محوري خواهد شد.

اين طرز رفتار كه ارزشيابي مي شود با استحكام كششي و تغيير چكش خواري با افزايش دما نشان داده شده در نمودار 8 براي آلياژ HP-sow.

خواص كششي بيان شده در دماهاي بين 1095 تا 650 در جدول براي چندين گروه از فولاتد آلياژي مقاوم حررات نشان داده شده است.

خواص خزش و شيب شكست:

خزش شرح داده مي شود (تعريف مي شود) به عنوان ؟ زمان كه تحت بار كم روي مي دهد در دماي بالا.

خزش عامل هست در بسياري از بكار بردن ريخته گري پر آلياژ مقاوم حرارت در دماهاي كاري نرمال (معمولي).

بالاخره خزش ممكن است منتهي شود به تغيير  فرم بيش از حد و حتي شكست در تنشهايي كه بطور قابل توجه اي كمتر از ميزان شكلهايي محاسبه شده در دماي اتاق و دماي بالا در آزمايش كشش و فشار هستند شود.

طراح بايد به قابليت سازه در يك محيط را با محاسبه سرعت و درجه ؟ نرم آن تعيين كند.

طراح بايد هميشه توانايي كاركرد سازه در موضوع مورد بحث را محاسبه كند كه بوسيله سرعت يا درجه تغيير فرم (شكل) محدود شده است. (يعني بايد ميزان خزش سازه در محيط مورد استفاده در نظر گيرد.)

زماني كه سرعت و درجه تغيير فرم فاكتور محدود كننده است. طراحي شش بنيادي است در كمنتر شدن سرعت خزش و طراحي عمر بعد از خزش گذاري مجاز و اوليه.

تنش كه ايجاد مي كند كمترين سرعت خزش مشخص را در يك آلياژ و يا ميزان تغيير فرم خزش مشخص در مدت زمان داده شده (براي مثال مجموعا 1% خزش در 100000 ساعت) اشاره كننده هست به عنوان محدوده استحكام خزش و يا محدوده تنش.

اين رفتار كه كمترين سرعت خزش بستگي دارد و به تنش بكار برده شده بيان شده در نمودار 9 به وسيله داد هايي آلياژي HP-sowz  زماني كه شكست يك فاكتور محدود كننده است ارزيابي تنش شكستگي مي تواند در طراحي مفيد باشد. (نمودار 10).

مقايسه كردن تنش و شكست مي تواند با كمترين سرعت خزش ادغام شود همانگونه كه در نمودار 11 نشان داده شده است.

نمودار 11 بايد شخص كمتر مدت طولاني خزش و تنش شكست را كه اغلب نتيجه ازمايش هاي كوتاه مدت است.

نتيجه اين خواص ارزيابي شده كاملا قطعي است كه قطعاتي كه در دماهاي بالا كار مي كنند پايداري كمي دارند.

بنابراين اين خواص ارزيابي شده نتيجه يا كاملا قطعي- اغلب پايداري كمي داشتن كاربرد روزمره قسمتهاي با دماي بالا بنابراين اين خواص ارزيابي شده نتيجه كاملا قطعي مي دهد كه اغلب قسمتهايي كه با دماهايي بالا روزانه سرو كار دارند پايداري كمي دارد. از نظر طول عمر اغلب پيش بيني دقيقي رفتار واقعي مواد شكل است زيرا تنشهاي كاري تركيبي از تنشهاي به نصبت ايده آل هستند در شرايط باز گذاري تك محوري در آزمايشات استاندارد و فاكتورهاي كاهش دهنده همچون بارگذاري تناوبي نوسانات حرراتي اتلاف ؟ به دليل خوردگي وجود دارند.

طراح بايد تاثيرات هماهنگ اين متغيرها را پيش بيني كند. طراحي اجزائي كه در معرض سيكل دمايي قابل توجه اي قرار دارند بايد همچنين شامل بررسي دقيق خستگي حرارتي باشد. اين كاملا درست است اگر تغييرات دما پي در پي يا سريع و غير يكنواخت درون پايين عمليات ريخته گري مي باشدو خستگي حالتي كه نتايج ضعيفي دارد از به كاربردن بارگذاري متناوب در مدت زمان كم و يا تنشهايي كم تر از حد پيش بيني شده در خواص بازگذاري ثابت است خستگي حرارتي حاكي از شرايطي است كه تنشها عمدتا به وجود مي آيند ك از انبساط انقباض حرارتي جلوگيري مي شود. طراحي خوب كمك مي كند به كاهش موانع بيروين براي انبساط و انقباض گرم كربن سرد كربن سريع ممكن است كه وارد كند شيب دمايي در يك قسمت و باعث شود النت (جزء هايي) از تركيب تا اندازه اي سرد و مانع اجزاء گرم است.

آناليز كامپيوتري جزء محدود نشان مي دهد كه در بعضي از كاربردهاي صنعتي اين نشتهاي حرارتي به وجود آمده است ممكن است از حد نتايج باز گذارهاي مكانيكي هم تجاوزند.

در گروه هاي شامل نيكل و اثبات كارايي خوب بعضي از تركيبات نوع HH.

مقاومت به شوك حرارتي:

شوك حرارتي ممكن است رخ دهد به عنوان يك نتيجه تنها، تغيير سريع دما يا به عنوان نتيجه تغييرات سريع سيكل دمايي، كه به وجود مي آورد تنهاشيي كه به اندازه كافي قوي هستن تا باعث نقصان و عيب شوند.

مواد سراميكي ترد در معرض چنان نوق؟ در يك سيكل دما هستند، اما فقط شرايط خيل نادري هستند كه موجب نقصان در فولاد هاي پر آلياژ دارند.

مقاومت به خوردگي گازهاي داغ:

خوردگي آلياژهاي مقاوم به حرارت، كه؟ مورد حمله هستند به وسيله محيطي در دماهاي بالا، تغيير قابل ملاحظه نوع آلياژ، سرعت فعل و انفعال و ماهيت دقيق محيطي در معرض آن قرار دارد. جدول شماره 6 نشان مي دهد كه يك طبقه بندي از آلياژ هاي مقاوم به حرارت استاندارد ريخته گري شده در محيط هاي گوناگون.

عمليات قالب گيري (ريخته گري).

عمليات ريخته (قالب گيري) براي توليد فولاد هاي پر آلياژ اساسا شبيه روش ريخته گري مورد استفاده براي فولاد هاي ساده كربني است.

جزئيات عمل ذوب، رتفار فلز و عمليات قالب گيري شامل cleaning of casting , risering , gating در مقالبه تحت عنوان فولادهاي كربن ساده در اين جلد در دسترس هستند.

قابليت جوش كاري:

فولاد هاي پر كربن مقاوم به خوردگي

بسياري از فولادهاي ضد زنگ ريخته گري شد مقاومت به خوردگي همچون CF-8  يا CF-8M هستند قابل جوشكاري مخصوصا اگر زير ساختار آنها شامل درصدهاي كمي از فاز 8 باشد. اين دو آلياژ ضد زنگ مي تواند بسيار حساس  شود و مقاومت به خوردگي شان كاهش يابد. اگر در معرض دماهاي بالاتر از 425c يا 800F قرار بگيرند. در حين جوشكاري بايد دقت زيادي شود تا م مطمئن شويم كه اجزاء توليدي يا ريخته گري شده بيش از حد گرم نشده اند. به همين دليل فولاد هاي ضد زنگ  هيچگاه پيش گرم نمي شوند.

در موارد زيادي محل جوش سرد مي شود با پاشيدن قطرات آب (پاشش) حين حركت و جوش دادن براي كاهش دما تا c 150 يا پايين تر از آن.

بعضي از جوشكاري انجام شده روي گروه هايي از مقاوم به خوردگي تاثير مي گذارد روي مقاومت به خوردگي آلياژهاي ريخته گري شده دما براي بسياري از نوع هاي ديگر ريخته گري شده در شرايط جوشكاري شده رضايت بخش بوده است. مقاومت به خوردگي آنها تغيير نكرده)به دليل اينكه در محل جوش كربن آزاد شده و كاربيدهاي كرم تشكيل شده و درصد كرم در آنجا پايين مي آيد.

جايي كه شرايط به شدت خورنده (خوردگي بالا) يا جايي كه SCC ممكن است يك شكل باشد عمليات حرارت دوباره بصورت كامل ممكن است مورد نياز باشد بعد از جوشكاري.

حرارت دادن قطعه ريخته گري شده بالاتر از 1065 درجه سانتي گراد يا 1950 فارنهايت و سرد كردن سريع آن كاربيدهاي رسوب كرده در حين جوشكاري را دوباه حل كرده و باعث مي شود كه مقاومت به خوردگي برگردد.

جايي كه بيشترين مقاومت به خوردگي مورد نياز است و عمليات حرارتي منطقه جوش خورده (آنيل محلولي) نمي تواند انجام شود. عناصر آلياژي مشخصي را مي تواند به صورت كاربيدهاي پايدار اضافه شوند.

هر چند ؟ بيوم و تيتانيم هري دو، شكل كاربيدهاي پايدار هستند، تيتانيم در حين عمليات ريخته گري به سرعت اكسيد مي شود و بنابراين بندرت استفاده مي شود.

آلياژ CF-8C پايدار شده بانتوبيوم مورد استفاده زيادي دارد در ريخته گري اين گروه آلياژي استحكام كاربيدهاي نئوبيوم از تشكيل كاربيدهاي كروم مي شود و در نتيجه آن كاهش كروم از فلز پايه است بنابراين اين گروه آلياژي مي تواند جوشكاري و بدون عمليات حرارتي بعد از جوشكاري.

فولاد هاي ابزار گرم كار (نوع H)

فولادهاي ابزار براي ساخت قالبهاي گرم كار، بر سه گروه تقسيم مي شوند.

1- فولادهايي كه عنصر آلياژهاي اصلي آنها كرم است.

2- فولادهايي كه عنصر آلياژي اصلي آنها تنگستن مي باشد.

3- فولاد هايي كه عنصر آلياژهايي اصلي آنها موليبدن مي باشد.

فولادهاي ابزار گرم كار از خواص فيزيكي خاص برخوردار هستند كه فولادهاي سرد كار يا برشي فاقد آنها هستند. انتخاب يك فولاد گرم كار بستگي به شرايط كاربردي داشتند و بخصوص يك فولاد ابزار گرم كار، نمي تواند براي شرايط مختلف كاربردي مناسب باشد. شرايط كاربردي نظير حداكثر دمايي كه قالب هنگام كار كردن به آن مي رسد، نحوه بارگذاري و نحوه خنك كردن قالب نوع فولادها را تعيين مي كند، انتخاب صحيح نوع فولاد و عمليات حرراتي مناسب، موجب افزايش عمر و كاركردن يك قالب مي باشد. چقرگي قالبها، يكي از مهمترين خواص كاركرد يك قاب بوده و به همين دليل بعد از سخت كراي اين فولادها را بيشتر از يك بار تميز مي كنند، زيرا تكراري عمل تمپر كرردن موجب كاهش بسيار زياد آسنتيت باقيمانده و مارتنزيت تميز شده مي گردد. خنك كاري مناسب باعث جلوگيري از گرم شدن موضعي قالب شده و قالب ها مي توانند در دماي پايين تر و يكنواختي كار كنند قالبهاي ريخته گري مداوم، با گردش آب در داخل قالب و قالبهاي آهنگري با پاشيدن آب يا هواي فشرده خنك مي شوند.

نگهداري قالبها زمانيكه كار نمي كنند بايد بگونه اي باشند تا نقاط زنگ زده روي قالب تشكيل نشود. زيرا نقاط زنگ زده مي توانند محل شروع تخريب قالب باشند.

فولادهاي كار گرم حاوي كرم (H10-H19) عنصر آلياژهاي اصلي اين فولادها كرم بوده و بعضي از موارد تنگستني، موليبدن و واناديم نيز افزوده مي شوند. ميزان كربن اين فولادها نسبتا پايين (0.35- 0.40%) مي باشد اين عنصر چقرگي آنها در سختي 400-600H بهبود مي بخشد. ميزان بالاي كرم سبب هوا سخت شدن اين فولادها مي باشد. حضور تنگستن و موليبدن در فولادها H4, H10، موجب حفظ استحكام و سختي در دماي بالا شده ولي تعدادي از چقرگي را كاهش مي دهد. در اين گروه، فولادهاي H13, H12, HH بيشترين كاربرد را دارند از مزاياي اين فولادها مي توان به حفظ استحكام و سختي تا دماهاي c500 با انعطاف پذيري خوب اشاره كرد.

فولادهاي ابزار گرم كار حاوي تنگستن (H21-H26)

فولادهاي اين گروه شامل 2-4% cr, 9-18%w و كربن (به ميزان كم) ميب اشند كه در بعضي از اين فولادهاي عناصري نظير موليبدن نيكل و وااناديم نيز افزوده مي شوند. در ميان فولادهاي كرم كارف فولادهيا اين گروه بيشترين استحكام در دماهاي بالا را داشتند ولي چقرگي اين فولادها كمتر از فولادهاي گرم كار حاوي كرم مي باشندو مقاومت فولادهاي اين گروه در برابر شوكهاي حرارتي كم بوده و به همين دليل قالبهاي از فولادهاي اين گروه نمي توانند با گردش آب در داخل قالب خنك شوند. كاربرد اين فولادها در ساخت قالبهايي كه نياز به حداكثر سختي در دماي بالا را دارند مي باشند و در ساخت قالبهاي اكسترود برنج و فولاد ها استفاده مي شوند.

فولادهاي گرم كار حاوي موليبدن (H41-H43)

بخاطر آلياژي اصلي اين فولاد ها موليبدن، گرم و واناديم با مقادير مختلف كربن مي باشد خواص اين فولادها شبيه فولادهاي گرم حاوي تنگستني بوده و مزيت اصلي اين فولاد ها بسيار محدود بوده و به ندرت براي ساخت قالبهاي گرم كاب ه كار برده مي شوند.

عمليات حرارتي:

آنيل كردن اصولا ؟ مناسب جهت آنيل كردن اين فولادها 815 – 900c مي باشد. گرم و سرد كردن هنگام آنيل كردن بايد آهسته و به طور يكنواخت باشد ميزان سرد كردن در اين فولادها تا دماي 400c ؟ بيشتر از 500c/hباشد و جهت حفظ كيفيت سطح كار، استفاده از اتمسفر خنثي در ك؟ پيشنهاد مي گردد.

سخت كاري: قبل از سخت كاري اين آلياژها آنها را نش گيري مي كنند كدهاي تنش گيري پيش از سخت كاري c 730-c650  مي باشد.

تمامي سخت كاري اين فولادهاي نسبتا بالا و حدود 1100 مي باشد. بنابراين به منظور جلوگيري از پوسته پوسته بودن استفاده اتمسفر خنثي يا نكي در كوره توصيه مي گردد هنگامي ك؟ به c 1100مي رسد، كاربيدهاي از نوع M23c6 موجود در اين فولادها حل مي شود. حلاليت اين نوع كاربيد از آن جهت حائز اهميت مي باشد. كه موجب حل شدن كربن در آلياژ؟ شده كه پس از از سخت كاري موجب تشكل ساختار مارتزيت پر كربن با حداكثر سختي مي گردد. حق سختي پذيري فولادهاي گرم كار بسيار بالا بوده و هوا سختي براي تشكيل ساختار مارتنزيتي كافي است.

تمپر كردن:

اكثر فولادهاي گرم كار هنگام تمپر تحت فرآيند سخت كاري ثانويه قرار گرفته و بنابراين دماي تمپر كردن اين فولادهاي حدود c 500 مي باشد رسوب كاربيدهايي از نوع M6c, Mc، ين تمپر موجب افزايش سختي با سختكاري ثانويهن مي گردد. حضور عناصري نظير موليبدن، تنگستن و واناديم و ميزان كافي بودن كربن، موجب تسريع سختي ثانويه مي شود. اين فولادهاي به منظور به حداقل رساندن آستنيت باقيمانده و مارتزيت تميز شده و كسب افزايش و چقرگي اين فولادها مي شود بيشتر از يكبار تمپر مي شوند.

فولادهاي زنگ نزن آستنيتي:

فولادهاي زنگ نزن را براي استفاده در محيط هاي اتمسفري آب دريا و انواع مختلف محيط هاي شيميايي انتخاب مي كنند. اما، بستگي به نوع محيط، بايد فولاد با تركيب شيميايي مناسب انتخاب مي شود. بجز مقاومت در برابر محيط هاي خوزنده خاص فولادهاي زنگ نزن آستنيني داراي خواص متالوژيكي زير نيز هستند. تبديل آستنيت به مارتزيت در اثر كار مكانيكي سرد، كاهش كربن و عنصر آلياژ‌هاي كرم براي حذف امكان تشكل كاربيد كرم و جلوگيي از خوردگي ؟ دانه اي. آلياژهاي كردن با مولبدن براي افزايش مقاومت در برابر خوردگي ؟ و استفاده از درصدهاي بالاي عناصر آلياژهاي كرم و نيكل براي افزايش استحكام درهاي بالا و مقاومت در برابر پوسته شدن. فولادهاي زنگ نزن آستنيني اغلب در دماهاي بالا آنيل مي شوند تا عمل تبلور مجدد وانحلال كاربيدها انجام شود همان گونه در بخش بعدي توضيح داده خواهد شد، براي جلوگيري از تشكيل كاربيد، پس از آنيل اين نوع فولادها اگر آب سريع سد مي كنند حداق خواص معمولي فولادهاي زنگ نزن آستنيتي در شرايط آنيل شده عبارتند از: استحكام تسليم mpa 305 استحكام نهايي كشش mpa 515 و ازدياد طول 40% فولادهاي زنگ نزن آستنين نوردي خوب تك فازي بوده و عاري از كاربيد فريت و يا فازهاي ديگراند در اين فولادهاي، تمام عناصر آلياژي به صورت محلول جامد جامد در شبكه بلوري آن وجود دارند. در اين شرايط فولاد بهترين مقاومت به خوردگي را دارند.


گروه ماتنزيتي شامل آلياژهاي CA-9NM, CA-15H, CA-60, CA-15 آلياژ CA-15 داراي كمتري مقدار كرم مورد نياز براي اينكه اين آلياژ ضد زنگ شود.

اين آلياژها داراي مقاومت خوردگي خوب در اتمسفر وهمچنين در بسياري از محيط هاي آلي نسبتا آرام (ضعيف) مي باشند. CA-40 آلياژ پر كربن بهينه شده (اصلاح شده) آلياژ CA-15 است كه براي دستيابي به استحكام بالاتر و سختي بيشتر مي تواند تحت عمليات حرارتي قرار گيرد. آلياژ CA-15m آلياژ بهينه شده CA-15 است كه حاوي موليبدن MO مي باشد. اين آلياژ داراي استحكام خوب دردماهاي بالا مي باشد حضور. نيكل اثر فريته شده (به مزيت تبديل شدن) رادر مقايدير كربن پايين متوازن مي كنند طوري كه خواص استحكامي وسختي آن قابل مقايسه با CA-15 و استحكام ضربه آن بهبود مي يابد. افزون مولي بدن MO باعث افزايش مقاومت به محيط خورنده آب دريا مي شود. محدوده وسيعي از خواص مكانيكي مي تواند در گروههاي آلياژي با اسختار مارتنزيتي حاصل شود. با اعمال عمليات حرارتي مي توان استحكام كششي از 620 تا mpa 1520 و سختي بيش از HB  500 به دست آورد. در صورت استفاده از تكنولوژي مناسب اين آلياژها داراي قابليت جوشكاري و ماشين كاري خوب مي باشند.

CA-40 به عنوان ضعيف ترين و CA-6NM به عنوان بهترين آلياژ در اين رابطه مي باشند آلياژهاي مارتنزيتي در پمپم هاف كمپ سورها، شير آلات، توربين هاي هيدروليكي، استفاده مي شوند.

گريد هاي آستنيتي:

گريد آستنتيي شامل CN-7M. CK-20, CH-20 مي باشد، آلياژهاي CK-20, CH-20 آلياژهاي پر كرم و پر كربن باتركيب كاملا آستنيتي هستند كه مقدار كرم از ميزان نيكل بيشتر است اين آلياژها در مقايسه با CF-6 داراي مقاومت خوبي در برابر اسيد سولفوريك رقيق واستحكام خوبي در دماهاي بالا مي باشند. اين آلياژها برابر كاربردهاي ويژه اي در فرآيند هاي شيميايي و در صنايع كاغذ و خمير كاغذ براي جابه جايي كيلويي خمير و اسيد تيتريك استفاده مي شوند.

گريد CN-7M آلياژي با مقدار نيكل بالا و حاوي موليبدن و مس است كه به طور گسترده در تجهيزات انتقال اسيد سولفوريك داغ استفاده مي شود اين آلياژ هم چنين مقاومت خوبي در برابر اسيد هيدروكلريك رقيق و محلولات كلريدي داغ دارد. از اين آلياژ در صنايع فولاد سازي و كانتينر هاي نگهدارنده محلولهاي نيتريك- هيدورفلوريك و صنايع كه آلياژ پر كرم نوع CF در دسترس نباشد، استفاده مي شود.

گريد هاي فريت:

اين گريد ها شامل CC-50, CB-30 است. به طور كلي آلياژ CB-30 توسط عمليات حرارتي قابليت سخت كاري ندارد. در صورت ساخت معمولي اين آلياژ تعادل بين عناصر موجود در تركيب ساختار كاملا فريتي شبيه فولاد ضد زنگ نوع 442 دارد.

عناصر موجود در تركيب وجود دارد كه ساختاري كاملا فريت شبيه فولاد زنگ نزن كار شده 442 به وجود مي آيد. با ايجاد تعادل در تركيب به طرف حد پايين كرم و حد بالايي نيكل و محدوده كربن مقداري مارتنزيت در حين عمليات حرارتي ايجاد مي شود وخواص آلياژ به خواص فولاد كار شده سختي پذير 431 مي رسد. آلياژ CB-30 در مقايسه با فولادهاي CA مقاومت به خوردگي عالي دارد براي بدنه شير آلات (سوپاپها) و صنايع شيميايي و غذايي استفاده مي شود (در بسياري از كاربردها بخاطر استحكام به ضربه پايين CB-30 ، فولادهاي آستنيتي با نيكل بالانوع CF جايزگين آن شده است آلياژ پر كرم cc-50 بخاطر مقاومت خوبي كه در برابر خوردگي اكسيدي، مخلوط اسيدنيتريك و سولفوريك و ليكورهاي قلياي) دارد. در قطعايت كه در تماس با آبهاي اسسيدي و صنايع توليد نيتروسلولز استفاده مي شوند براي دستيابي به استحكام ضربه بالا آلياژي با نيكل بيشتر از 2% ونيتروژن 15% ساخته مي شود.

گريدهاي آستنيتي فريتي

اين گريد شامل CF-8A, CF-8, CF-3A, CF-3, CE-30CF-16F, CF-8C, CF-8M, CF-3MA, CF-20 و  CG0-8M مي باشد. ساختار اين آلياژها معمولا شامل 5-40% فريبت بسته به نوع گريد، تعادل بين عناصر آسنتيت زا و فريت زا در تركيب مي باشد. اين مقدار فريت قابليت جوش كاري آلياژها را بهبود، استحكام مكانيكي و مقاومت به scc را افزايش مي دهد.

ميزان فريت در يك قطعه ريختگي مقاوم به خوردگي مي تواند از روي تركيب آلياژ و با استفاده از دياگرام شوفر (شكل 3) تخمين زده مي شود. همچنين با استفاده از عكس العمل آنها نسبت به تجهيزات اندازه گيري مغناطيسي تخمين زده مي شود. آلياژ پر كرم و پر كربن CE-30 داراي مقاومت خوبي در برابر اكسيد سولفوريك دارد و مي تواند در شرايط پس از ريخته گري as- cast استفاده شود. اين آلياژ بطور گسترده براي قطعات ريختگي مجموعه هاي جوش كاري شده كه نمي توانند به طور موثر تحت عمليات حرارتي قرار گيرد استفاده مي شود. آلياژ CE-30A گريد فريتي كنترل شده بخاطر استحكام بالا و مقاومت scc در اسيد پلي تيونيك درصنايع نفت استفاده مي شود.

آلياژهاي CF گروه اصلي توليدات ريختگي مقاوم به خوردگي را تشكيل مي دهند در صورتي كه اين آلياژ ها به طور مناسب تحت عمليات حرارتي قرار گيرند مقاومت به خوردگي آن ها بهبود مي يابد و به عنوان بهترين گريد شناخته مي شود. آنها داراي قابليت ريخته گري، ماشين كاري، وجوشكاري خوب وهمچنين استحكام و چقرگي بالا در دماهاي زير -225c مي باشد.

آلياژ CF-8 معادل فولاد زنگ نزن 304 مي باشد و به عنوان آلياژ اصلي پايه شناخته مي شود و بقيه آلياژها به عنوان آلياژها به عنوان آلياژ فرعي از اين نوع آلياژ به شمار مي روند آلياژ CF-8 داراي مقاومت عالي در برابر اسيد نيتريك ومحيط هاي اكسيدي قوي مي باشند. گريد پر كربن CF- 20 در مقايسه با CF-8 در محيط هاي با قدرت خورندگي كمتر استفاده مي شود و آلياژ كم كربن CF-3 براي كاربردهاي كه قطعات ريختگي بدون عمليات حرارتي بعدي به هم جوش داده مي شوند استفاده مي شود. آلياژهاي CF-3M و CF-8M حاوي موليبد به منظور بهبود مقاومت به احياء شيميايي، انتقال اسيد سولفوريك رقيق، اسيد استيك، كيلور صنايع كاغذ سازي استفاده مي شود.

آلياژ CF- 8M همواره به عنوان گريدي براي استفاده از پمپها و شير آلات مقاوم به خوردگي استفاده مي شود. CF-3M بخاطر مقدار كربن پايين مي تواند بدون عمليات حرارتي پس از جوشكاري استفاده شود. آلياژ پايدار شده با فيوبيوم CF-8C، آلياژCF-8 يكسان مي باشد.

بنابراين قطعات ريخته گري از اين آلياژ كه استفاده مي شود مقاومت به محيط هاي خورنده مشابه به CF-8 دارند اما ناحيه كه جوش مي خورد يا در دماهاي گاز 65 درجه كاري مي كند مورد بحث است.

گريد هاي CF-3MA, CF-8A, CF-3Aدر مقايسه با آلياژهايCF-3M, CF-8, CF-3 داراي خواص مكانيكي بالا مي باشد اين موضوع بخاطر بالانس تركيب براي ايجاد فريت كنترل شده است كه اطمينان از استحكام كافي را حاصل مي كند از اين گريد در صنايع هسته اي استفاده مي شود گروه CF- 16F داراي مقدار اضافي سلينيوم براي تقويت ماشين كاري، قطعات ريختگي، كه نيازمند مته كاري و حديده كاري وامثال آنها است مي باشد. اين گريد در كاربردهاي شبيه كاربردهاي CF-20 مورد استفاه قرار مي گيرد.

آلياژ CG-8M در مقايسه با CF-8m داراي مولي بدن بيشتري مي باشد و در كاربردهايي كه نيازمند به مقاومت بالاتري در برابر محلول هاي اسيد سولفوريك و سولفور باشد ترجيح داده مي شود. اما بر خلاف CF-8M براي كاربردهاي كه با اسيد نيتركي يا ديگر محيط هاي اكسايشي قوي در تماس دارد مناسب نيست.

آلياژهاي دوبلكس (دوگانه)

اين آلياژها در مقايسه با آلياژ هاي آستنيتي داراي استحكام تسليم كششي بالاتري مي باشد. اين امر باعث تفاوت در عمر اقتصادي (مفيد) به عنوان مثال در صنايع شيمايي، فرآيند هاي با آهنگ جريان وفشار بالا مي شود. در صورتيكه استحكام بالا اجازه كاهش ضخامت ديواره، لوله ها، تيرهاي مبدل حرارتي تانك ها، ستونها، تجهيزات دهد. صرفه جوئي در هزينه مي تواند به حد واقعي برسد. براي تجهيزات چرخشي نظير سانتريفوژ، جرم تجهيزات با استفاده از فولادهاي دوبلكس مي تواند كاهش پيدا كند. در موتورها و چرخ دنده ها بخاطر بار اعمالي كوچك صرفه جويي بيشتر حاصل مي شود. بعضي از اوقات در ساخت پمپها و شير آلات مستحكم از فولادهاي دوبلكس استفاده مي شود كه اجازه وارد شدن فشار بالاتر و كاهش هزينه با استفاده از ديواره هاي نازك داده مي شود. زيرا با استفاده از اين فولادها چرم را مي توان با كاهش مقاومت ديواره ها كم كرد كه همان صرفه جويي اقتصادي است.

آلياژهاي رسوب سختي

اين آلياژ شامل CD- 4MCU, CB-7CU مي باشد، آلياژ CB-7CU يك آلياژ مارتنزيتي كم كربن مي باشد كه ممكن است شامل تعداد جزئي از فريت  يا آستنتي باقيمانده باشد مقاومت، به خوردگي CB-7CU حد فاصل بين گريد CA و آلياژ سختي ناپذير CF مي باشد درنتيجه اين آلياژ زمانيكه تركيبي ازاستحكام ومقاومت به خوردگي بالا نياز باشد مورد استفاده قرار مي گيرد. قطعات ريخته شده از CB-7CU در شرايط حل سازي شده ماشين كاري مي شوند و توسط عمليات پير سازي در دما پايين (C0 595 تا 480) سخت كاري مي شود به خاطر اين قابليت گريد CB-7CU در كاربردهايي نظير صنايع هواپيمايي و فرآيند هاي غذايي كه تحت تنش بالا قرار دارند استفاده مي شود. گروه CD- 4MCU يك آلياژ دو فازي با ساختار فريت و آستنيت مي باشد كه به خاطر تعداد بالاي كرم و كربن پايين ساختار مارتنزيتي در حين عمليات حرارتي حاصل شده است.

آلياژ CD-4MCU شبيه گروه CB-7CU مي تواند توسط عمليات پير سازي در دما پايين سخت شود. اما اين آلياژ معمولا در شرايط تابكاري و حل سازي استفاده مي شود در اين شرايط استحكام آن ها دو برابر گروه CF است. و مقاومت به خوردگي آنها بهينه مي باشد. مقاومت به خوردگي اين آلياژ در مقايسه با انواع CF بهتر يا يكسان است وهمچنين داراي مقاومت عالي به SCC  در محيط هاي كلريدي و مقاومت در برابر اسيد نيتريك و سولفوريك مي باشد. اين گروه در ساخت پمپها، شيرآلات، قطعات تحت تنش، تجهيزات درياي، شيميايي صنايع كاغذ كه در اين صنايع به تركيبي از مقاومت خوردگي بالا و استحكام بالا نياز است مورد استفاده قرار مي گيرد.

كاربردهاي آلياژهاي نوع H

آلياژهاي آهن كرم شامل گريدهاي HD- HC- HA مي باشد آلياژ HA داراي كاربرد دماي پايين مي باشد بخاطر استحكام پايين ومقاومت ضعيف در برابر خوردگي گازي در دماي بالا اين آلياژ در شير آلات و فلانژها جائيكه تنش پايين وارد مي شود استفاده مي شود.

آلياژهاي HD- HC مي توانند براي انتقال بار تا دماهاي بالاي C0 650 در مورد بارهاي كم تا بالاي C0 104 مورد استفاده قرار گيرد اين گريد با تشكيل فاز 6 در محدوده دمايي C0 650 الي دچار تردي مي شود. HD, HC از نظر مقاومت به خوردگي شبيه هم هستند در حاليكه گريد HD استحكام بالاتري دارد.  هر گروه در كوره هاي تشويه مواد معدني و در كاربردهاي با مقدار سولفور بالا جائيكه به استحكام بالا نياز نيست استفاده مي شود.

آلياژهاي نيكل كرم- آهن

اين گروه شامل HL, HI, Hk,HH, HF, HE مي باشد ساختار اين گريد غالبا يا كاملا آستنيتي مي باشد ودر مقايسه با گريد آهن كرم داراي استحكام و داكتيليته بهري مي باشند آلياژ HE داراي مقاومت به خوردگي عالي واستحكام كاي در دماهاي بالا مي باشد اين تركيب از مقاومت به خوردگي واستحكام آلياژ HE را براي كاربردهاي تا دماي C0 1095 مفيد مي سازد گروه. HE در كاربردهايي با مقدار سولفور بالا نظير كوره هاي تسويه و كوره هاي وفولاد سازي استفاده مي شود اين آلياژ مستعد به تشكيل فاز در دماي 650 الي 870 مي باشد. اما در آلياژ HF فاز تشكيل نمي شود. و مي تواند تا دماي C0 870 استفاده مي شود. اين آلياژ استفاده مي شود لوله هاي تامين كننده و ميله هاي هيترهاي تصفيه روغن و كوره هاي عمليات حرارتي، كوره هاي سيمان گريد HH داراي استحكام بالا و مقاومت عالي اكسيداسيون در دماي C0 1905 مي باشد. ساختار آن مي تواند با متعادل شدن آن شامل مقدارجزئي از فريت يا كاملا آستنيتي باشد و محدوده وسيعي از خواص را دارا باشد. به همين خاطر تركيب آلياژ HH با توجه به كاربرد بطور مناسب انتخاب مي شود. آلياژ با مقدار جزئي فريت يا نوع I، داراي استحكام خستگي نسبتا پايين و داكتليته بالاتر در دماي بالا در مقايسه با آلياژهاي آستنيتي نوع II مي باشد. نوع I همچنين مستعد به تشكل فاز 6 در محدود و دمايي 650 الي 870 مي باشد. آلياژ نوع II در اين محدوده، دمايي ترجيح داده مي شود. هر دو نوع به طور گسترده در صنايع كوره سازي استفاده مي شود، اما براي كاربردهاي دما بالا سيكلي استفاده نمي شود. اما براي سيكلهاي دماي بالا استفاده نمي شود.

گريد HI شبيه آلياژ كاملا آستيتي HH مي باشد اما تعداد كرم بالا باعث استفاده از آن در دماهاي بالاي C0180 مي شود. كاربرد اصلي آن در صنايع توليد كلسيم و منيزين است. آلياژ HK داراي استحكام خزش و گسيختگي بالائي است و مي تواند در كاربردهاي سازه اي تا دماي C0 1150 استفاده مي شود همچنين داراي مقاومت به خوردگي گاز داغ عالي دارد. اغلب براي قطعات كوره تجهيزات توليد بخار و تيوبهاي پرويز اتيلين استفاده مي شود. گريد HL خواص شبيه HK دارد. ومقاومت به خوردگي بالائي در محيط هاي حاوي سولفور بالا در 980 دارد. اين آلياژ معمولا در تجهيزات تفكيك گاز استفاد مي شود.

آلياژ هاي كرم- نيكل آهن

اين گريد شامل Hx, Hw, Hu, HT, Hp مي باشد، در اين گريد نيكل عناصر آلياژي اصلي است. آن ها هم چنين براي استفاده در دماي C0 115 مناسب و مقاوم به خستگي حرارتي و شوك حرارتي وارد شد. توسط چرخه هاي دمايي شديد مي باشد. اما گريد هاي پايه نيكل براي محيط هاي سولفور بالا مناسب نيستند. آلياژ HW خواص شبيه HK دارد. اين آلياژ در فيكسچرليم كاري، كوره ها، قطعات استفاده مي شود. گريده HP مقاومت خوبي در محيط هاي كربوره و اكسيدي دارد و داراي استحكام خوب در محدوده دمائي 900 الي 1095 مي باشد اين آلياژ معمولا براي فيكسچرهاي عمليات حرارتي، تي؟ شعاعي، كوبل هستير، پيروليز اتيلن استفاده مي شود. آلياژ HT مي تواند در شرايط اكسيدي تا C0 1150 و شرايط احيا؟ تا C0 1095 مقاوم باشدو بطور گسترده در قطعات كوره هاي عمليات حرارتي كه در معرض سيلكهاي حرارتي قرار دارند استفاده مي شود مثل ريلها و ديسكها و زنجيرها ... استفاده مي شود.

آلياژ HU مقاومت عالي به خوردگي گاز داغ، خستگي حرارتي و استحكام بالا در دماي بالا دارد. و در كوره ها استفاده گسترده اي دارد. گريد هايH x, Hw مقاوت شديدي به اكسيداسيون، شوك حرارتي و خستگي دارد. مقاومت الكتريكي بالاي اين گريد را براي توليد المنت هاي حرارتي الكتريكي مناسب مي سازد هر دو گريد مقاومت شديدي به كربوزاسيون دارند. زماني كه درمعرض نمك هاي سيانيدي و عمليات باز پخت قرار مي گيرند. مقدار بالاي عنصار آلياژي در گروه Hx آن را مقاوم تر به خوردگي گاز داغ مي كند مخصوصا در برابر گاز هاي احيائي حاوي سولفور، در حالي كه گريد Hw براي اين كاربرد توصيه نمي شودو هر دو گريد معمولا كانتينر عمل سرب مذاب، نيكچر فيكسچر آبدهي، قطعات كوره ها استفاده مي شود. هر دو گروه عملا استفاده مي شود.

فولادهاي آستينتي منگنز دار

تركيب فولادهاي آستنيتي منگز دار مي تواند براي دستيابي به تركيب هاي مختلف از استحكام، داكتيله، مقاومت خزشي و قابليت ماشين كاري تغيير كند (ASTM , A128) فولاد هاي ريختگي منگز دار در كليه ابعاد براي كاربردها زيادي مصرف مي شوند. فولادهاي منگنز دار حاوي كرم به عنوان عنصر آلياژي بر اساس استاندارد A128  به طور گسترده مورد استفاده قرار مي گيرند. قطعات ريخته گري crucher با ضخامت متوسط 50-128mm2-5in معمولا افزايش (بهبود) عمر سايشي نشان مي دهند اين امر به حضور عنصر آلياژي كرم نسبت داده مي شود.

فولادهاي منگنز دار حاوي m را مي توان به دو گروه تقسيم بندي كرد: گروه اول حاوي (Mo%)و گروه دوم حاوي 2% MO هستند.

علاوه بر اين گروه MO%1 تقسيم شده به بخش آلياژ معمولي و گروهي كه ناميده شده آلياژ خم شونده گروه آلياژ خم شونده آستنيتي حاوي %7-5 منگنز هستند اين تركيب معمولا حاوي %14-12 فولاد منگنزي آستنيتي است.

گروه آلياژهاي معمولي 1% MO مي تواند حاوي مقادير كربن در محدود 0.8 تا 1.3% باشد. هر يك از اين حدود كربن مي تواند فريت و سودمندي متفاوتي را فراهم كنند.

نظم سنگين (جزء سنگين) خواص مكانيكي اصلاح شده دارد و بهبود يافته مقاومت به كاهش خواص مكانيكي آن بهبود خواص مكانيكي اجزاء بزرگ اين آلياژ و بهبود مقاومت به كاهش خواص مكانيكي آن به عنوان نتايج ؟ بالا مي تواند راهنماي استفاده از اين مواد كم كربن باشد.

از گروه پر كربن آن مي توان در جايي كه بهبود مقاومت سايشي مورد نياز است استفاده شود در گروه فولادي ؟ 1%MO دار ب؟ استفاده مي شود در كاربرد هاي crushing آنها اين محدوديت بخاطر داكتيليته پايين و ؟ پذيري مجاز كم آنها است.

كار غني سريع در اين گروه موجب مي شود كه بهبود در دوام عمر از موارد استفاده آنها به وجود مي آيد. همچون آسياب هاي گل؟ و آسيباب هاي ميله اي.

گروه هاي 2% مولبيدن بر طبق طبقه بندي در جدول 7 داراي 15-12 Mn هستند. مقدرا كربن مي تواند تغيير كند از 105% تا 1 در آلياژهايي كه ممكن است دستخوش عمليات حرارتي آستنيتي يا عمليات سخت سازي پركنده ي شوند.

براي دست يافتن به فولادهاي منگنز دار با استحكام تسليم بالا گروه 2% Mo را تست عمليات سخت سازي پراكنده شدن در ساختار استحكام تسليم بهبود يابد و افزايش پيدا كند.

مشخص است كه استحكام تسليم بالا مطلوبست از كاربردهاي قطعات ريخته گري همچون فك؟ بزرگ و (قطعات) اجزاء توگرد (فرورفته)

گروه 2% MO مي تواند به دليل استحكام تسليم جنبي كه دارد و بهبودي را در دوام عمر داشته باشد اگر دچار عيب زود هنگامي نشود.

بنابراين اهميت اقتصادي شامل اين موضوع مي شود كه بايد تخمين زده شود افزايش قيمت كه رابطه با افزايش طول عمر قطعه. يعني اينكه با افزايش طول عمر قيمت چقدر افزايش مي يابد.

گروه قابل ماشين كاري فولادهاي منگنز دار ليست شده در جدول 7 نسبتا نقشي مشابه با فولادهاي منگنز دار با استحكام بالا دارند. اما در بعضي ناحيه ها خواص متفاوت دارند. فولادهاي آستنيتي منگنز دار قابليت ماشين گاري ضعيفي دارند. و حتي بايد در براده برداري و سوراخ كاري آنها توجه شود.

بنابراين فولادهاي منگنز دار قابل ماشين كاري نسبت به فولادهاي زنگ نزن كار پذير نوع 308 فريت بالاتر و بهتري دارند در سوراخ كاري و ماشين كاري.

خواص مكانيكي

خواص مكانيكي تركيبات نشان داده شده در جدول 7 بيان شده در نمودارهاي 12 و 15 propenty in pairment به عنوان نتيجه افزايش ابعاد ؟ و كاهش عكس العمل به عمليات حرارتي 21% شده. هم گروه ها بجز آستنيت كم و گروههاي قابل ماشين كاري استحكام UTS تقريبا 872 MP در قطعه 25mm دار؟ گروه هاي كروم دار و گروه هاي 2% MO استحكام تسليم 414 درصد يا بالاتر را نشان مي دهند. در حاليكه در همين جدول آلياژ با استحكام تسليم بالا كه از آلياژ 2% MO حاصل مي شود. استحكام 655 MPO را در ابعاد 25MM دارد

درصد تغيير طول و استحكام ضربه داده هاي استنثنا گروه 1% MO قطعات سنگين ؟ هستند، در حاليكه آلياژ lean 1% MO خواص بسيار ضعيفي را در اين مورد نشان مي دهد.

هدايت مغناطيسي كم را مي تواند خيلي و بطور اقتصادي به دست آورد. تركيب مقاومت سايشي و هدايت مغناطيسي كم فريت خوب در استفاده فولاد منگنز دار پوشش مغناطيسي ورق هاي نازك.


 

قابليت ماشين كاري:

فولادهاي منگز دار آستنيني، ماشين كاري آنها عمدتا مشكل است. زيرا آنها در زير و جلوي ابزرا كار (براده بردار، سوراخ كن) سخت مي شوند. حتي مقدار خيلي كمي شل بودن ابزرا كه سختي خيلي زياد هم دارد منجر كند شدن و حتي نازك شدن ابزار مي شود.

براي ماشين كاري آنها بايد از ابزارهاي از جنس كاربيدهاي شما؟ يا فولادهاي حاوي كبالت استفاده كرد همچنين ابزار بايد تيز باشد زيرا در غير اينصورت كار ؟ زيادتر مي شود. و نيز ماشين بايد صلب و در محل كاملا مستقر باشد تا حركند نكند، سرعت ماشين كاري كم بوده تا عمر ابزار كاهش نيابد. در صورت امكان سوراخ ها را در هنگام ريخته گيري و با استفاده از ماهيچه ايجاد كرد و حتي الامكان ماشين كاري براي ايجاد سوراخ انجام نشودو استفاده از روغن كاري هاي حاوي گوگرد ماشين كاري آن نيز توصيه مي شود.

انجام شود اگر مطلوب باشد به طور معمول با؟ ماشيني لايه روبي، پياله ها و بوش ها نيز از فولاد هاي آستنيتي منگنز دار به طور وسيع در اين كاربرد ها مورد استفاده قرار مي گيرد. كاربردهاي ديگر شامل صفحه فولادي جرثقيل چرخ ها و زنجيره ها.... مي باشد.

 


 

در بعضي تاسيسات افزايش در مقاومت سا؟ و كاهش داكليته مي تواند منجر به شكست زود رس در شرايط كاري سخت شود. شكل 12 انعطاف پذيري كششي (درصد ازدياد طول كششي) در فولاد كرم منگنز با ضخامت mm 150 را نشان مي دهد كه در مقايسه با گرايد استاندارد 30 الي 40 درصد كاهش را نشان مي دهد. مقايسه خواص ضربه اي نيز كاهش (صدمه) معيني نشان مي دهد.

سنگين، تجهيزات صلب، آهسته، تغذيه پايدار و برشها عميق)

يك كارگاه ماشين مجهز كه از تكنيك هاي سايشي استفاده مي كند مي تواند تمام اعمال ماشين هاي ابزار اصلي را انجام دهد.

عمليات مشابه planning , keyway catting ,  

قابليت جوش كاري:

تعمير جوش، ساخت مجدد و عمليات مونتاژ مرتبا انجام مي شود سيم هاي جوش فولادهاي منگنز دار آلياژي شده با كرم نيكل و مولي بدن والكترودها به سهولت در دسترس مي باشد با احتياط قابل قبول همه عمليات معمول جوش كاري مي تواند انجام پذير. فلز كار سختي شده بايد قبل از جوش كاري توسط سنگ زني برداشته شود استفاده از فولادهاي 1% مولي بدن در ريخته گري موجب بهبود در مقاومت در برابر ؟ مي شود.

كاربردها:

فولادهاي آستنيتي منگنز دار بطور گسترده در كاربردهاي سايشي (سنگ زني) و آسيابها و سنگ شكن ها) استفاده مي شود.

پوشش اوليه و ثانويه سنگ شكن ها و آسيابها مي تواند از نظر وزني 4 تا 25 تن تغيير كند. (جزء بالايي و پاييني براي كاهش وزن كلي استفاده مي شود)

وزن گلوله سنگ شكن ها و آسياب ها(crusher) گوه اي توليد شده به روش ريخته گري از 180 تا 3400 كيلوگرم مي باشد همواره در گلوله هاي crusher، فك هاي سنگ شكن صفحات سايشي چكش ها، ميله هاي كوبه و رينگها از فولادهاي آستنيني منگز دار استفاده مي شود. بيل هاي قوي با ضعيف m19 بااستفاده از تكنيك هاي مونتاژ ريخته گري- جوش كاري ساخته مي شوند وزن cross ها مي تواند 50 تن در حالي كه وزن بيل هاي بزرگ kg 2720 مي رسد. در چرخ دنده هاي مياني، دندانه هاي چرخ زنجير sheaues و صفحه دنده نيز بطور گتسترده استفاده مي شود. جدار (روكش) و پمپها بزرگ با وزن 2270 الي kg 9070 نيز به طور گسترده با استفاده از ريخته گري توليد مي شوند قطعات ؟ ديگر شامل Impeller و موتورها و صفحات دو طرف مي باشد ساخت مجدد با جوش مي تواند.


 

فولادهاي پر آلياژ. 1

فولادهاي پر آلياژ مقاوم در برابر خوردگي. 2

فولادهاي آلياژي مقاوم به حرارت نوع H.. 7

فريت در فولادهاي زنگ نزد ريختگي. 10

كنترل فريت:13

خواص مكانيكي:17

استحكام و سختي:17

خصوصيات خستگي:22

چومگي. 23

تاثيرات پير سختي:23

ويژگي هاي آلياژ هاي مقاوم به حرارت افزايش ها در خواص كششي. 25

خواص خزش و شيب شكست:25

مقاومت به شوك حرارتي:29

مقاومت به خوردگي گازهاي داغ:29

عمليات قالب گيري (ريخته گري).29

قابليت جوش كاري:30

فولاد هاي ابزار گرم كار (نوع H)31

فولادهاي ابزار گرم كار حاوي تنگستن (H21-H26)33

فولادهاي گرم كار حاوي موليبدن (H41-H43)34

عمليات حرارتي:34

تمپر كردن:35

فولادهاي زنگ نزن آستنيتي:35

گريد هاي آستنيتي:38

گريد هاي فريت:38

گريدهاي آستنيتي فريتي. 39

آلياژهاي دوبلكس (دوگانه)42

آلياژهاي رسوب سختي. 43

كاربردهاي آلياژهاي نوع H.. 44

آلياژهاي نيكل كرم- آهن.. 44

آلياژ هاي كرم- نيكل آهن.. 46

فولادهاي آستينتي منگنز دار. 47

خواص مكانيكي. 50

قابليت ماشين كاري:51

قابليت جوش كاري:52

كاربردها:53

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

تحقیق درمورد بتن سبک

بازديد: 747

 

بتن سبک(LightWeight Concrete)

 

با گسترش استفاده از بتن سبک در سراسر دنیا بویژه در کشورهای پیشرفته و شکل گیری آیین نامه های اجرایی آنها، متاسفانه این نوع بتن که دارای قابلیت های منحصر به فردی می باشد در کشورمان هنوز شناخته شده نیست؛ در این مقاله سعی برآن شده تا با معرفی انواع این بتن کارا، جامعه ساختمانی بیش از پیش با بتن سبک و موارد کاربرد آن آشنا شوند.

 

لغات کلیدی: بتن، بتن سبک،بارمرده، بتن سبک سازه ای، بتن کفی،

  Cellular  Lightweight Concrete(CLC)، Autoclaved Aerated Concrete(AAC)،Autoclaved Cellular Concrete (ACC) ، Leca

 

 

 

 

مقدمه:

بی شک، بشر زمانی پیشرفت و تمدن را تجربه کرد که برای مدتی طولانی، در محل مشخصی سکونت یافت؛ دیگر توان بشر صرف مهاجرت های طولانی نمی شد و برای برطرف کردن مشکلات به راه حلهای تازه و افکار تازه ای روی آورد. برای ماندگار شدن در مکانی ثابت، بدون شک، داشتن خانه ی مناسب دقدقه اصلی آنها بوده، خانه ای که آنها را در برابر بلایای طبیعی، حمله وحوش و حتی بیگانگان محافظت کند؛ پیشینیان با توجه به این که امکانات حمل و نقل محدودی داشتند، برای این منظور از مصالح در دسترس استفاده می کردند: چوب، سنگ، گل، پوست احشام و...

بدون تردید، ماندگارترین این نوع مصالح که از تخت جمشید ایران تا اهرام مصر سالیان سال پایدار مانده سنگ است؛ اما سنگ به صورت اولیه؛ با توجه به شکل پذیری کم و حمل و نقل دشوار نمی تواند به عنوان مصالح اصلی در ساختمانهای امروزی کاربرد داشته باشد و این امر باعث شد که نوعی سنگ مصنوعی توسط بشر خلق گردد، که علاوه بر داشتن خواص سنگ مانند ماندگاری بالا و سازگاری با محیط اطراف، دارای قابلیتهایی مانند شکل پذیری مناسب وحمل آسان نیز باشد؛ امروزه این نوع مصالح را به نام بتن می شناسیم.

در دنیای پیشرفته امروزی و با توجه به پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه های مختلف علمی، صنعت بتن نیزدچار تحول گردیده، تولید بتن سبک نیز حاصل همین پیشرفتها می باشد؛ بتنی که علاوه بر کاهش بار مرده ساختمان از نیروی وارد به سازه در اثر شتاب زلزله می کاهد و در صورت تخریب، وزن آوار حاصل نیز کاهش می یابد و امروزه آنرا به عنوان بتن قرن می نامند. بتن سبک با توجه به ویژه گیهای خاصی که دارد دارای کاربردهای مختلف می باشد، که برحسب وزن مخصوص ومقاومت فشاری آن تفکیک می گردد.

مزایای کاربرد بتن سبک:

-     با کاهش بار وارد بر روی فونداسیون، موجب کوچکتر شدن ابعاد آن، کمتر شدن تعداد و کوچکتر شدن شمعها و کاهش مقدار آرماتورهای و به طبع آن اجرای سریع تر و آسان تر فونداسیون می گردد.

-         کاهش بار مرده سبب کوچک تر شدن اعضا نگهدار می شود.

-         کاهش بار مرده بزور مستقیم باعث کاهش نیروهای لرزه ای وارد بر سازه می گردد.

-     در گسترش پلها می توان با استفاده از مواد سبک مانند بتن سبک می توان عرشه پل را جهت تحمل ترافیک بیشتر بزرگ ترنمود بدون اینکه تغییری در سازه و یا فونداسیون پل ایجاد کنیم.

-     با توجه به مقاومت مطلوب بتن سبکدانه در برابر آتش سوزی می توان از حداقل توصیه شده ضخامت بتن در کفها کاست(بیان شده در ACI-216) .

-         حمل و نقل قطعات پیش ساخته با بتن سبک بسیار راحت تر بوده و هزینه کمتری در بر دارد.

بتن سبک سازه ای(Structural Lightweight concrete):

آیین نامه های موجود در زمینه تولید بتن سبک تعاریف مختلفی در رابطه با بتن سبک سازه ای ارایه داده اند و بهترین تعریفی که اکثر آنها را پوشش بدهدبه قرار ذیل می باشد:

به بتنِ سبکی، سازه ای گفته می شود که دارای وزن مخصوصی بین1440تا 1840 کیلوگرم برمتر مکعب و مقاومت فشاری بالای  17 Mpa و یا 2500 Psi باشد و از آنجایی که هر چقدر بتن سبکتر گردد شکل پذیری آن نیز کاهش می یابد، برای بتن سبک سازه ای مقدار حداقل وزن مخصوص در نظر گرفته می شود.

مقاومت نمونه های بتنی سبک سازه ای با وزن مخصوص رابطه ای تقریباً لگاریتمی دارد و باتوجه به نوع بتن سبک دارای طیف مقاومتی متفاوتی میباشد.

چگونگی تولید بتن سبک:

بتن دارای دو جز اصلی می باشد:1- خمیرسیمان 2- سنگدانه؛ سبک سازی می تواند در هر دو جز صورت پذیرد،

که سبک سازی در هر قسمت دارای ویژگیهای خاص و با استفاده از روشهای متفاوتی صورت می گیرد.

1- سبک کردن خمیر سیمان:

برای این منظور از موادی با پایه حیوانی مانند: سم، شاخ،خون و دیگر اعضا احشام و یا مواد خاص شیمیایی استفاده میگردد؛ این مواد که حباب زا می باشند با ایجاد تخلخل در خمیر سیمان، وزن بتن تولیدی را کاهش می دهند. این نوع بتن سبک، بتن کفی یا گازی)(CLCCellular  Lightweight Concrete نامیده می شود.

 مواد شرکت کننده در تر کیب این نوع بتن سبک عبارتند از:سیمان،ماسه،آهک(بسته به نوع بتن کفی)، مواد حبابزا،آب و افزودنی هایی مانند:میکرو سیلیس(Micro Silica)، فوق روان کننده ها(Super Plasticizer)، خاکستربادی (Fly Ash) ، الیاف پروپیلین،پلون و غیره.

البته نوعی از مواد حباب زا در پایین آوردن جذب آب بتن نیز کاربرد دارند؛ این مواد با ایجاد حفرات بسیار ریز که برای حداکثر قطر آنها استاندارد تعریف شده، حفرات موئینه داخل بتن را بسته و مانع از نفوذ آب در آنها می شود.

مواد حباب زا یا کف ساز شیمیایی، معمولاً از نظر محیط زیست تجزیه ناپذیرند و برای تامین پایداری آنها از کلراید استفاده می گردد و به این نکته باید توجه خاص نمود که خود کلراید، خورندگی زیادی در تماس با فولاد دارد؛ و از مواد حباب زا ی دارای کلراید نباید در بتن مسلح استفاده گردد و به همین دلیل بتن تولیدی با این مواد، دارای کاربرد سازه ای نمی باشند.

در تولید نوع دیگری از بتن کفی یا گازی از فوم استفاده می گردد به این نحو که فوم در داخل میکسر با بتن مخلوط گردیده و باعث کاهش وزن بتن تولیدی می گردد. امروزه با تولید فوم های ارزان قیمت، این نوع از بتن کفی کاربرد وسیعی پیدا کرده و با توجه به صرفه اقتصادی آن شرکتهای بزرگ ساختمانی اقدام به بکارگیری این نوع بتن کرده اند.

 

بتن تولیدی با این روش دارای قابلیت های زیر می باشد:

-        کاهش وزن مخصوص.

-        کاستن هزینه تولید بتن.

-        افزایش اسلامپ بتن و در نتیجه آن می توان نسبت آب به سیمان طرح اختلاط را کاهش داد.

-        امکان شکل دهی مناسب به سطح بتن.

-        پمپ کردن آسان آن به طبقات.

-        مقاومت مطلوب در برابر یخ زدگی.

بتن سبک تولیدی با این روش(بتن کفی یاگازی) با توجه به تخلخل خمیر سیمان و مقاومت پایین آن که منتج به پایین آمدن مقاومت بتن تولیدی میگردد، کمتر به عنوان سازه ای کاربرد دارد و بیشتر در تولید مصالحی بکار می روند که نقش باربری کمی دارند در نمودار (1) رابطه بین چگالی بتن کفی و مقاومت 28 روزه آن را مشخص می نماید:

 

عمل آوری بتن سبک کفی نیز متنوع می باشد به عنوان مثال، برای نوع خاصی از بتن کفی، بعد از مخلوط کردن مواد اولیه مانند سیمان، آهک، ماسه، مواد منبسط شونده و سایر افزودنی ها، مخلوط در داخل قالب مورد نظر ریخته شده و در دستگاه اتوکلاو قرار می گیرد و بعد طی زمان معینی از دستگاه اتوکلاو خارج می گردید، محصول نهایی بتن سبکی است که دارای شکل مورد نظرو همان قالب می باشد(شکل2).

 این نوع بتن سبک را که پیداش آن به سال 1914 و کشور سوئد می رسد Autoclaved Aerated Concrete (AAC) و یا  Autoclaved Cellular Concrete (ACC)می نامندو کاربرد بسیار وسیعی در 50 سال اخیر در صنعت ساختمان و بویژه در اروپا و آمریکا داشته است.

 این نوع بتن سبک جایگزین مناسبی برای مصالح رایج بنایی مورد استفاده در ساختمان می باشد و می تواند به عنوان قطعاتی در دیوارها، سقف و سایر قسمتهای ساختمان کاربرد داشته باشد. عمده ماده منبسط شونده در تولید این نوع بتن سبک، پودر آلومینیوم می باشد. محصول نهایی که ماده ای منبسط شده است دارای حجمی تقریباً 5 برابر مواد مصرفی می باشد که این خاصیت سبب شده به عنوان مصالحی اقتصادی ودر عین حال کاربردی شناخته شود.

طیف وزنی آنها وابسته به مقدار سیمان و نیز قطر سنگدانه می باشد بطوریکه با استفاده از ماسه هایی با قطر بیشتر محصولی با وزن مخصوص بالا تر تولید می گردد و بالعکس.

خوشبختانه در دهه اخیر در کشور خودمان نیز شاهد تولید، انواع این نوع بتن سبک هستیم و عموماً با نامهایی مانند هبلکس و یا سیفورکس شناخته شده هستند. بیشترین کاربرد آنها در صنعت ساختمان ایران، به عنوان جداکننده هایی است که نقش باربری ندارند، در حالی که امروزه نمونه های جدید تولیدی این محصول، با توجه به وزن پایین و همچنین ماندگاری مناسب، به عنوان نمای ساختمانی و نیز تزیینات داخلی کاربرد دارد.

 

2- استفاده از سبک دانه:

سبکدانه ها سنگدانه هایی با فضای متخلخل داخلی می باشند.سبکدانه هایی که جهت تولید بتن سبک کاربرد دارند متنوع بوده و هم به صورت طبیعی و هم به صورت مصنوعی وجود دارند؛ از انواع طبیعی آن می توان به سنگدانه هایی مانند:ورمیکولیت، پامیس یا سنگ پا وبرخی سربارهای آتش فشانی اشاره کرد و سبکدانه های مصنوعی، که عمده آنها به شکل گلوله هایی ازجنس خاک رس منبسط شده می باشند. البته سبکدانه هایی بر پایه سیلیس، خاکستربادی وغیره نیز وجود دارندکه با توجه به نوع مواد اولیه و نحوه تولید دارای کاربرد کمتر نسبت به سبکدانه های رسی می باشند. سبکدانه ها رسی با عناوین تجاری مختلف مانند: Argex,fibo,liapor,lecaبه بازارهای بین المللی عرضه میگردد.

 

سبکدانه هایی از این جنس، علاوه بر سبک بودن به سبب شرایط خاص تولیدی ؛ دارای مزایای ویژه ای هستند، که از آن جمله می توان به این موارد اشاره نمود:

-        به عنوان محصولی صنعتی از نظر کیفیت دارای یکنواختی مطلوبی می باشد.

-        مانند سنگدانه های طبیعی محدودیتی از نظر معادن ندارد.

-        فاقد مواد زیان آوری است که ممکن است در سنگدانه های طبیعی باشد و PH آن در حد نرمال و در حدود 7.2 می باشد.

-        به علت قرار گرفتن در معرض حرارت بیش از 1200 درجه سانتی گراد فاقد مواد آلی مضر می باشد.

به دلیل ذکر شده در بند بالا مقاومت مطلوبی در برابر شوکهای حرارتی دارند.

بتن تولیدی با این روش می تواند به صورت سازهای کاربرد داشته باشد به این منظور باید از خمیر سیمان با مقاومت بالا استفاده نمود و به همین منظور در تولید این نوع بتن سبک که کاربرد سازه ای نیز دارد از میکرو سیلیس و کاهنده های آب اختلاط و ترکیبی از سنگدانه و سبک دانه استفاده می شود.

 

به دلیل کاربرد سازه ای این نوع بتن، به بررسی مختصر ویژگی های آن می پردازیم.

مقاومت بتن سبکدانه نیز با وزن مخصوص آن رابطه ای معکوس دارد که می توانید در نمودار ذیل مشاهده فرمایید:

 

از دیگر خواص بتن سبکدانه می توان به

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره انواع روش های نگهداری مواد غذایی

بازديد: 24455

تعریف.. 1

روش هايي جديد براي نگهداري غذا2

نگهداری سبزی و میوه  : ( کاربردی )7

آلوی سردرختی. 8

آماده‌سازی.. 10

حفظ و نگهداري غذاها10

کنسرو کردن. 11

نمک سود کردن (شور گذاشتن):11

مربا ها و ژله ها:11

انجماد11

خشک کردن. 12

روش هاي نامطمئن کنسروسازي.. 12

نگهداري سبزيجات.. 17

نگهداري ميوه ها17

نگهداري محصولات لبني. 18

نگهداري محصولات گوشتي. 19

نگهداري ديگر محصولات مواد غذايي. 19

اطلاعات اولیه. 20

خشککردن. 20

دوددادن :21

سردکردن :21

حرارتدادن :21

 

تعریف

خشک کردن، یکی از روش های نگهداری طولانی مدت ازغذاهاست. این فرایند با گرفتنآب موجود در ماده غذایی صورت می گیرد. آب خود سبب فساد ماده غذایی شده و به رشدموجودات ریز زنده کمک می کند. معمولاً آب موجود در ماده غذایی ضمن تبخیر از دست میرود (خشک کردن در جریان هوا، خشک کردن زیر نور آفتاب،دودیکردن یا خشک کردن به وسیله باد). اما در خصوص خشک کردن ماده غذایی به وسیلهمنجمد کردن آن، ماده غذایی را ابتدا در فریزر قرار می دهند و پس از یخ بستن، آبموجود در آنرا طی فرایند تصعید (تبدیل جامد به گاز) می گیرند.
روش هایمختلفی برای خشک کردن مواد غذایی وجود دارد. هر کدام از این روش ها، مزایای خاص وکاربردهای مخصوص به خود را دارند.
بسیاری از غذاها ومیوه ها رابا استفاده از این روش می توان تا مدت طولانی نگهداری نمود، از جملهگوشتگاوی که در نور آفتاب خشک شده باشد، میوه هایی که آب بسیار زیادی دارند همچونکشمش،آلو،انجیر وخرما.
استفادهازگوشت های نمک سود و خشکشده در تهیه غذاهای سنتی کاربرد دارد. ابتدا گوشت را به مدت چند روز داخلآب نمکقرار می دهند تا گوشت همچنان سالمبماند. سپس گوشت را در برابر نور آفتاب قرار می دهند تا خشک شود. این کار را در فصلهای سرد انجام می دهند؛ زمانی که دمای هوا درروز، زیر صفر باشد. سپس گوشت حاصله را طیفرایندهای دیگری عمل آورده و بعد از آن می توان از این گوشت برای تهیهسوپ یا دیگر غذاها استفادهنمود.

روش هايي جديد براي نگهداري غذا

     اين روزها فناوري در جاي جاي زندگي شهري و حتي روستايي ما ريشه دوانيدهاست، بخصوص در زمينه صنايع غذايي فناوري هاي جديد پيشرفت هاي قابل توجهي در زمينهفرآوري و بسته بندي نشان داده اند که به اين ترتيب مي توانيم يک نوع ماده غذايي رامدتها حتي دور از شرايط ويژه ، سالم نگه داريم ، اما با توجه به اثرات بيماري زايمواد نگهدارنده اقبال عمومي به سمت موادغذايي خشک شده افزايش يافته است.
شايد باشنيدن نام موادغذايي خشک شده به ياد لواشک ها و برگه هاي زردآلويي بيفتيم که ازدوران کودکي همراهمان بود و در بساط مادر بزرگ و پدر بزرگ بيشتر پيدا مي شد، اماامروزه اين صنعت فقط به چند ماده غذايي محدود نمي شود و طيف وسيعي از محصولات غذاييرا در بر مي گيرد.
بد نيست بدانيم که تنها راه خشک کردن موادغذايي تازه حرارتدادن به آنها نيست. در توليد محصولات خشک شده چند عامل اصلي بيشتر از هم جلب توجهمي کند.
شماري از اين عوامل که از همه مهتر است حفظ شکل ظاهري ، رنگ ، بو و مزهآنهاست. شايد خود شما هم بارها و بارها براي اين کار اقدام کرده ايد و نتيجه چيزمطلوبي از آب در نيامده باشد.
دکتر سيدعلي مرتضوي ، عضو هيات علمي دانشگاهفردوسي مشهد مي گويد: در بسياري از مواقع ، حفظ ساختار اوليه سلولي نه تنها به نوعفرآيند خشک کردن محصولات بلکه به چگونگي انجماد آنها بستگي دارد.
هنگام خشک کردنمحصولات آبداري مثل ميوه ها و سبزيها امکان دارد در طول فرآيند غشاهاي سلول آسيبببينند يا سالم باقي بمانند.
فرآيند خشک کردن نه تنها آب ماده غذايي را تقليل ميدهد، بلکه خواص فيزيکي بيوشيميايي و شيميايي مثل فعاليت آنزيمي ، فساد ميکروبي ،تردي ، سفتي ، طعم و رايحه ماده غذايي را هم دستخوش تغيير مي کند.

شايد براي شما هم پيش آمده باشد که در حين خشک کردن سبزيها به صورت سنتي دچار همينمشکل شده باشيد و نتيجه کار چيز چندان جالبي از کار در نيامده باشد اين موضوع اغلببه شيوه غلط خشک کردن بر مي گردد و چيزي که عامل اصلي آن است ، اغلب ميزان آب موجوددر سبزيها و ميوه ها است ؛ اما در صنعت سعي شده است با ترفندهايي جلوي تخريب بيشتررا بگيرند يکي از اين فوتهاي کوزه گري تعيين ميزان آب در موادغذايي و پايداري آناست.
پايداري آب
     فساد ميکروبي و تخريب شيمياييموادغذايي تا حد بسيار زيادي به آب بستگي دارد. معمولا با توجه به فعاليت آب ومحتواي موادغذايي تغييرات ميکروبي ، فيزيکي ، ساختماني ، واکنش هاي آنزيمي و غيرآنزيمي ، تخريب مواد مغذي ، عطر و طعم موادغذايي و... مورد بررسي قرار ميگيرند.
دکتر مرتضوي مي گويد: سلولهاي زنده به وضعيت آب محيط اطرافشان حساسهستند، توانايي ميکروارگانيسم ها براي رشد و توليد سموم به فعاليت آب محيط بستگيدارد، حتي ثابت شده که حداقل فعاليت آب مورد نياز براي توليد توکسين (سم مهلکي کهبر اثر فعاليت ميکروارگانيسم هاي مضر توليد مي شود) اغلب از حداقل فعاليت آب موردنياز براي رشد بيشتر است.
اما فعاليت هاي آنزيمي در فرآورده هاي غذايي با فعاليتآب کمتر از 75درصد مهار مي شود و معمولا تيمار حرارتي کوتاه مدت مثل سفيد کردن سبزيهاي خام ، براي غيرفعال سازي آنزيم ها استفاده مي شود.
البته در بعضي مواردفعاليت هاي آنزيمي مثل توليد گلوکز از نشاسته در حين فرآوري خوراک دام ، موجب بهبودخصوصيات حسي مواد غذايي مي شود؛ اما در موارد ديگر به دليل تاثيرات نامناسب اين نوعمواد بر ترکيبات تغذيه اي در مواد غذايي نامطلوب به نظر مي رسد.
متداول ترينواکنش هاي غيرآنزيمي در فرآورده هاي غذايي با رطوبت کم ، واکنش قهوه اي شدن است. قهوه اي شدن مشکل بزرگي در سر راه خشک کردن مواد غذايي است اما قهوه اي شدن بسيارياز مواد غذايي با توجه به تاثيري که در رنگ ، بو و مزه مي گذارد، در بعضي صنايعمطلوب و در بعضي ديگر نامطلوب است.
در بسياري از موارد جلوگيري از واکنش قهوه ايشدن ، از افت مواد مغذي مثل اسيدهاي آمينه جلوگيري مي کند که به نظر مي رسد هدفبسياري از توليدکنندگان باشد.
مزه و طعمي که ميپرد
ترکيباتي که در ايجاد مزه نقش دارند. به طور طبيعي ترکيبات شيمياييهستند که در مواد غذايي ، فشار جزيي نسبتا بالايي دارند. نتيجه خشک کردن ، تبخير واز دست دادن اين ترکيبات است که در حين گرم کردن محصول و از دست دادن آب اتفاق ميافتد.
به همين دليل است که اغلب راههاي سنتي براي خشک کردن مواد غذايي چندانمطلوب نيست.
خشک کردن با هواي داغ
هدف عمده خشک کردنماده غذايي، افزايش ماندگاري محصول نهايي است. کاهش رطوبت محصول ، در فرآيند خشککردن تا حدي انجام مي شود که رشد ميکروبي واکنش هاي شيميايي را محدود کند.
دراکثر فرآيندهاي خشک کردن ، از هواي داغ استفاده مي شود؛ اما ساليان متمادي است کهدر سراسر جهان خشک کن هاي هوايي مورد استفاده قرار مي گيرد. به نظر مي رسد اين خشککن ها با سرعتي که در خشک کردن مواد غذايي دارد براي حفظ رنگ ، بو و مزه آنها موثرباشند.
خشک کن هاي هوايي باعث کريستاله کردن مواد غذايي شده و آنها را شبيه تربه شکل اوليه خود خشک مي کنند. دکتر مرتضوي مي گويد: «ساختمان اصلي هر خشک کناتمسفري شامل يک اتاقک است که ماده غذايي در آن جاي مي گيرد و مجهز به يک دمنده وتعدادي لوله است تا امکان رد و بدل شدن هواي داغ را در اطراف ماده غذايي فراهمکند.
به اين ترتيب آب از سطح محصول حذف شده و طي يک مرحله از خشک کن خارج ميشود. اين نوع خشک کن ها به طور وسيعي در توليدکلوچه ، ميوه خشک ، سبزي خرد شده وغذاي حيوانات خانگي مورد استفاده قرار مي گيرند. گاهي به طور خاص ، گرمترين هوا رادر تماس با سردترين ماده غذايي قرار مي دهند تا سرعت خشک شدن محصول را در ابتدايعمليات خشک کردن افزايش دهند.
خشک کردن با ماکروويو
ماکروويوها، امواجي با فرکانس بالا هستند که در آن انرژي به يک جسمبرخورد کرده و از آن منعکس يا جذب آن مي شود يا از آن عبور مي کند. عواملي مثل ضريبهاي الکتريک ، شکل و رطوبت در خشک کردن ماده غذايي با حرارت دهي مايکروويو بايد درنظر گرفته شوند.
از جمله مزاياي اين روش جذب انرژي تنها توسط محصول است که بايدحرارت داده شود و همين طور هوا يا ديواره هاي کوره هر چند به عنوان کاهش دهندهحرارت محسوب مي شوند اما اين افت قابل صرف نظر کردن است.
مصارف ويژه حرارت دهيمايکروويو در صنايع غذايي عبارتند از: خشک کردن چيپس سيب زميني ، سفيد کردن سبزيها، باز کردن سريع ماهي منجمد، پختن اولويه ، جوجه و جلوگيري از رشد و حذف قارچهادر ديواره هاي خشک شده و فرآورده هاي لبني در خشک کردن شير هم گزارش شده است.

نگهداری سبزی و میوه  : ( کاربردی )

حتما شما هم تا به حال با مشکل له شدن و سیاه شدن سبزی های خود در یخچال مواجه شده اید ؟ نگهداری سبزی و میوه به مدت طولانی تر کاری ساده است .

سبزی های خوردن را پس از پاک کردن و شستشو مدتی در سبد قرار دهید تا آب آن به طور کامل خارج شود . سپس سبزی ها را درون یک ظرف از جنس روی ریخته که درب هم داشته باشد و آن را در یخچال نگهداری نمایید . با این کار ساده ماندگاری سبزی های شما دو تا سه برابر می گردد .

 اما برای سبزی های خورشتی مشکلی که وجود دارد این است که در هنگام خورد کردن له می شوند برای جلوگیری از این اتفاق کافی است سبزی ها را پس از شستشو در یک سبد ریخته و اجازه بدهید خوب خشک شود . برای اینکه سبزی های شما سریع و کامل خشک شود می توانید سبزی ها را درون یک کیسه پارچه ای ( نخی ) ریخته و در در خشک کن لباسشویی خود قرار دهید و چند دقیقه ای اجازه بدهید لباسشویی کار کند . مشاهده خواهید کرد که  آب سبزی کاملا گرفته شده و بدون هیچ مشکلی می توانید آن را خرد نمایید و سبزی های شما اصلا له نمی شود .

ماندگاری بیشتر میوه ها :

تا به حال شنیده اید که یک سیب گندیده می تواند یک سبد سیب سالم را گندیده کند . خوب کافی است پس از خرید میوه ها و شستشوی آنها میوه های خراب تر را از میوه های سالم تر جدا کرده و جدا از هم قرار دهید و به محض مشاهده اینکه یکی از میوه های سالم در حال خراب شدن است آن را خارج کرده و سریعتر مصرف نمایید . با این روش در منزل شما همیشه میوه درجه یک وجود خواهد داشت .

نکته : در صورتی که مقدار زیادی میوه خریداری نموده اید و مصرف آن ها مدت زیادی طول می کشد بهتر است آن ها را نشسته باقی بگذارید . یک اصل کلی این است که میوه های نشسته ماندگاری بیشتری دارند .  

آلوی سردرختی

آلو یکی از میوه‌ها است.

اگر آلو بصورت تازه و از درخت مصرف شود خوشمزه تر است اما به صورت خشک شده نیز خوراک مختصر خوبی بشمار می‌آیند. اثر فیبر این میوه در بدن انسان که از دیرباز شناخته شده به علت وجود ماده‌ای در پوست آلو است که مسئول این عملکرد است.اگر پوست آلو را جدا کنید تأثیر این فیبر از بین می‌رود اما همچنان تأمین کننده مواد غذایی است.

قبلاً آلوها مثل کشمش، روی درخت و در نور خورشید خشک می‌شدند اما اکنون آنها را در تونل هوا که با گاز گرم می‌شود خشک می‌کنند تا آنها ظاهری هماهنگ داشته باشند. آلوهائی که برای خشک کردن چیده می‌شوند نسبت به آنهایی که برای مصرف تازه یا خوشاب (کمپوت) برداشت می‌شوند رسیده تر هستند.

آلوها به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند: آلوی ژاپنی و اروپایی یا آلوی ویژۀ خشک کردن. آلوی ژاپنی بصورت تازه، کمپوت، مربا یا داخل ژله مصرف می‌شود. آلوی اروپایی را خشکی می‌نامند چون آنها را می‌توان بدون خارج کردن هسته خشک نمود. در واقع مردم بیشتر این نوع آلو را بصورت خشک شده می‌بینند.البته آلوی اروپایی را می‌توان به شکل تازه یا درون غذا مصرف کرد. تقریباً 90 درصد آلوی مصرفی آمریکا در کالیفرنیا کشت می‌شود که بیشتر آنها در دره San Joaquin پرورش می‌یابند. و گونه ژاپنی سه چهارم تولید آلوی کالیفرنیا را تشکیل می‌دهد. آلو همچنین در واشنگتن، آیداهو، میشیگان و نیویورک بعمل می‌آید.

بجز آمریکا، کشور شیلی عمده تولید کننده گونه‌های ژاپنی و اروپایی آلو است.درصد زیادی از محصول آنها به آمریکا صادر می‌گردد. کشورهای دیگر تولیدکننده آلو عبارت‌اند از آلمان، ایران، ترکیه و ژاپن. آلوهای اروپایی (خشکی) همیشه هسته جدا هستند یعنی گوشت میوه به هسته نچسبیده همچنین رنگ آنها همیشه آبی یا ارغوانی است.

هنگام انتخاب آلو به دنبال انواعی باشید که رنگ خوبی از گونه خود را داشته و قدری سفت هستند اما آلوهایی که در مقابل فشاری اندک، کمی اثر نشان می‌دهند نیز خوب هستند.از آلوهایی که هنگام فشردن خیلی سفت یا خیلی شل هستند، رنگشان خوب نیست یا پوستی چروک، کبود یا شکسته دارند اجتناب کنید. بهترین زمان چیدن آنها هنگام بلوغ است اما زمانیکه کاملاً نرسیده اند. آنها را تا قبل از رسیدن کامل و آماده شدن برای خوردن در دمای اتاق (بین 51 تا 77درجه فارنهایت) نگهداری کنید. برای افزایش فرآیند رسیده هنگام آوردن آلو به خانه آنها را میوه‌های تولید کننده گاز اتیلن از قبیل موز، سیب یا گلابی درون پاکتهای کاغذی قراردهید.آلوها زمانی کاملاً رسیده‌اند و آماده خوردن هستند که بوی خوش آنها ساطع شود و زیر فشار کم انگشتان نرم باشند.هنگام رسیدن آنها را در یخچال نگهداری کنید اما دور از میوه‌های تولید کننده اتیلن باشند در این صورت آلوها بیش از حد پخته نمی‌شوند.

آماده‌سازی

برای جدا کردن هسته در انواع هسته جدا شکاف میوه را تا رسیدن به هسته برش دهید سپس دو نیمه را در جهتهای مختلف بپیچانید. بعد می‌توان هسته را به آسانی درآورد.گوشت انواع هسته دار به هسته چسبیده ازاینرو بهتر است این آلوها را از پوست تا هسته قطعه قطعه کرد.پوست آلو را می‌توان به آسانی جدا کرد برای این کار باید مدت 30 ثانیه آن را جوشاند سپس فوراً در آب یخ قرار داد. پوست آلو را می‌توان با همان روشی که در مورد گوجه فرنگی انجام می‌شود جدا نمود.اگرچه آلو را بیشتر بصورت تازه مصرف می‌کنند نمک زده و پخته آنها به‌عنوان مخلفات غذا مورد

حفظ و نگهداري غذاها

عليرغم اينکه مواد غذايي به طرق مختلف نگهداري مي شوند اما به محض چيدن ، درو شدن يا ذبح شدن شروع به فاسد شدن مي کنند.  روش هاي اصلي حفظ و نگهداري مواد غذايي که آنها را سالم و بهداشتي نگه مي دارند کنسرو کردن، انجماد و خشک کردن مي باشند.

نگهداري غذا در خانه به معني داشتن مقدار فراواني از مواد غذايي متنوع که هنگاميکه محصولات تازه به سهولت در دسترس نباشند مانند مرباي توت فرنگي يا مرباي انجير يا چاشني گوجه فرنگي سبز که هميشه قابل خريدن و تهيه کردن نيستند. 

کنسرو کردن

کنسرو کردن فرآيندي است که در آن مواد غذايي در شيشه ها يا قوطي هاي حلبي قرار داده شده و حرارت داده مي شوند تا درجه اي که ميکرواورگانيسم ها (ميکروب ها ) و آنزيم هاي غيرفعال نابود شوند. اين دما و حرارت و سرما دادن پس از آن يک خلاء بسته بندي شده را ايجاد مي کند. اين خلاء درون بسته بندي از دوباره فاسد شدن غذاي درون شيشه يا قوطي جلوگيري مي کند. مواد غذايي با اسيديته بالا مانند ميوه ها، گوجه فرنگي ها مي توانند در آب جوش پرورده و يا کنسرو شوند ، در حاليکه سبزيجات و گوشت با اسيديته پائين بايد تحت دستگاه کنسرو کننده در 240 درجه فارنهايت کنسرو شوند.

نمک سود کردن (شور گذاشتن): محصولات نمک سود شده اسيديته افزايش يافته اي دارند که محيط و شرايط رشد را براي باکتري ها بسيار مشکل مي سازد. اين محصولات همچنين در شيشه ها حرارت داده مي شوند تا به نقطه جوش برسند. اين کار بقيه باکتري ها و ميکروارگانيسم ها را از بين برده و محصولات نمک سود شده در شيشه به شکل وکيوم شده و در خلاء نگه داري مي شوند.

مربا ها و ژله ها: مرباها و ژله ها حاوي مقدار فراواني شکر هستند. شکر با آب موجود ترکيب شده و شرايط رشد ميکروارگانيسم ها و باکتري ها را دشوار مي نمايند. 

انجماد

انجماد دماي مواد غذايي را کاهش مي دهد تا ميکروارگانيسم ها و باکتري هاي محيط شرايط مناسبي براي رشد نداشته باشند. اما با اين وجود مقداري از آنها ممکن است به حيات خود ادامه دهند. در طي فرآيند انجماد فعاليت آنزيمي آهسته مي شود اما متوقف نمي شود.

- آنزيم هاي درون سبزيجات: اين آنزيمها بايد از طريق سفيد کردن غير فعال شوند تا از دست دادن ارزش غذايي و رنگ و طعم سبزيجات جلوگيري شود. سبزيجات به مدت معيني در معرض تماس با آب جوش و يا بخار قرار مي گيرند و به سرعت در آب يخ خنک شده تا از پخته شدن آنها جلوگيري به عمل آيد. عمل سفيد کردن همچنين به از بين بردن ميکروارگانيسمهاي سطح سبزيجات کمک مي نمايد.

- آنزيم هاي درون ميوه ها: اين آنزيم ها مي توانند باعث ايجاد رنگ قهوه اي ميوه ها و از دست دادن ويتامين C آنها بشوند و توسط اسيد اسکوربيک اضافي( ويتامين c) تحت کنترل قرار بگيرند. 

خشک کردن

روش خشک کردن، آب و رطوبت را از مواد غذايي گرفته و در نتيجه باکتري ها و ميکروارگانيسم ها نمي توانند رشد کرده و تکثير پيدا کنند و فعاليت آنزيم ها نيز آهسته مي شود. مواد غذايي خشک شده بايد در ظروف دربسته نگهداري شوند تا از نم کشيدن و رطوبت رساني دوباره آنها و در نتيجه رشد ميکروب ها جلوگيري بعمل آيد.

 روش هاي نامطمئن کنسروسازي

روش سنتي: اين روش قديمي و منسوخ شده ، روشي نامطمئن و ناسالم محسوب مي شود. در اين روش مواد غذايي درون يک کتري حرارت داده شده و سپس درون شيشه ها ريخته شده  و دري هم روي شيشه گذاشته مي شود. هيچ فرآيند و پرورش خاص مواد غذايي روي آن انجام نمي شود.

با اين روش اغلب فساد مواد غذايي داريم. باکتري ها ، خميرترش و کپک زدن مواد غذايي را فاسد مي کنند  زيرا شيشه و ظروفي که مواد غذايي در آنها ريخته شده کاملا از باکتري ها پاک نشده اند. رشد اين ميکروارگانيسم ها باضافه فساد مواد غذايي اغلب از طريق درپوش هاي شيشه ها و ظروفي که مهر و بوم شده اند اتفاق مي افتد. اين روش کنسروسازي يک خطر واقعي براي ايجاد بوتوليزم محسوب مي شود. 

کنسروسازي با بخار: اين روش کمي جديدتر مي باشد اما هنوز هم مطمئن و سالم نيست. شيشه ها و ظروف با بخار حرارت داده مي شوند. اين روش نه براي مواد غذايي با اسيديته بالا و  نه براي مواد غذايي با اسيديته پائين توصيه نمي شود. مواد غذايي کنسرو شده با اسيديته پايين به علت فساد و مسموميت  کشنده و خطرناک هستند.

کنسرو سازي بر اساس ارتفاع: با افزايش ارتفاع، آب در درجه حرارت پايين تري به جوش مي آيد. چون دماي پايين تر براي کشتن و از بين بردن باکتري ها کمتر موثر مي باشد بنابراين زمان فرآيند کنسروسازي براي جوشاندن آب در کنسروسازي بايد زياد شود. دستورالعمل هاي کنسرو کردن غذا معمولا براي ارتفاع صفر تا 300 متري در نظر گرفته مي شوند. اگر شما در ارتفاع بالاي 300 متري در حال کنسرو کردن مواد غذايي مي باشيد تعديل هاي ارتفاع مورد نياز براي کنسرو سازي هر نوع از مواد غذايي را چک نماييد.

ديگر متدهاي نامطمئن: کنسروسازي غذا در ماکروفرها، اجاق هاي برقي، چراغ هاي خوراک پزي که بي نهايت خطرناک مي باشند مخصوصا در مورد غذاهايي با اسيديته پايين اين روش توصيه نمي شود. پودرهاي کنسروسازي به عنوان مواد نگهدارنده بي فايده و بي اثر هستند و جاي فرآيند صحيح را به هيج وجه نمي گيرد.

•          مراقبت و محافظت از غذا در برابر فساد مواد غذايي

هرگز مواد غذايي که هر يک از نشانه هاي فساد و خرابي را دارند مزه نکنيد. قبل از بازکردن شيشه ها با دقت به همه شيشه ها نگاه کنيد. درِ برآمده و متورم شده و يا شيشه و ظرفي که نشتي داشته و يا مواد درون آن را پس مي دهد نشانه فساد مواد  غذايي مي باشد. وقتي که در شيشه و يا ظرف را باز مي کنيد به ديگر علائم فساد و خرابي مواد غذايي توجه کنيد مانند فوران ناگهاني مايع مواد درون ظرف، کپک و يا بوي بد و زننده. مواد غذايي کنسرو شده فاسد شده بايد دور انداخته شوند به شکلي که هيچ انسان و يا حيواني دسترسي به آن را نداشته باشد. گوشت ها ، مواد غذايي دريايي و سبزيجات با اسيديته پايين فاسد شده بايد قبل از دورانداختن شناسايي شوند تا سمومي که در آنها موجود مي باشند نابود شوند .

 براي سم شناسي مواد غذايي با اسيديته پايين که فاسد شده اند در ظرف را با دقت برداريد. شيشه يا ظرف مواد غذايي و درِ آن را درون يک قابلمه بگذاريد. (نيازي به در آوردن غذا از درون ظرف يا شيشه نيست ، برداشتن مواد غذايي مي تواند بقيه مواد غذايي را نيز فاسد مي نمايد)

آب گرم کافي ريخته تا روي ظرف يا شيشه را بپوشاند. سپس به مدت 30 دقيقه آنرا بجوشانيد و سپس آنرا سرد نماييد. آب ظرف را بيرون بريزيد. ظروف يا شيشه ها ممکن است دوباره استفاده شوند.

مواد غذايي با اسيديته پايين که بشکلي نادرست کنسرو شده اند مي توانند حاوي سم بوتوليزم باشند بدون اينکه آثاري از فساد و خرابي مواد غذايي را به شما نشان دهند. مواد غذايي با اسيديته پايين اگر داراي مشخصات زير باشند ناسالم و نامطمئن در نظر گرفته مي شوند:

- مواد غذايي تحت فشار کنسرو کننده قرار نگرفته باشند.

- ميزان و مقياس کنسرو کننده قرار نگرفته باشند.

- ميزان و مقياس کنسرو کننده نادرست باشد.

-زمان هاي جديد فرآيند کنسروسازي و فشارها براي سايز ظرف يا شيشه روش بسته بندي و نوع مواد غذايي کنسرو شده در نظر گرفته نشده باشد.

- مواد ترکيبي و شکل دهنده غذا بر اساس دستورالعمل تهيه غذا اضافه نشده باشند.

-اندازه مواد تشکيل دهنده غذا از دستورالعمل و طرز تهيه اوليه ماده غذايي تغيير کرده باشد.

- زمان فرآيند کنسرو سازي و فشار موجود در اين فرآيند براي ارتفاعي که غذا کنسرو شده درست رعايت نشده باشد.

 از آنجاييکه مواد غذايي با اسيديته پايين که به روش نادرستي کنسرو شده اند مي توانند حاوي سم بوتوليزم بدون نشان دادن هيچگونه علائم فساد و خرابي آن باشند ، بنابراين بايد اين مواد غذايي سم شناسي شده و سپس دور ريخته شوند. سطوحي که در تماس با اين مواد ضايع و فاسد شده قرار مي گيرند بايد با استفاده از محلول (يک قسمت کلر، ده قسمت آب) تميز و پاک شوند . سطوح مورد نظر را با اين محلول مرطوب کرده سپس 5 دقيقه صبر کنيد و بعد آنرا آبکشي نماييد.

•حفظ و نگهداري غذا براي برنامه ها و رژيم هاي مخصوص غذايي

 

حفظ و نگهداري مواد غذايي در منزل براي افرادي که در حال پرهيز از مصرف نمک يا شکر هستند امکان پذير مي باشد. با استفاده از روش هاي ساده که نيازي هم به شکر يا نمک ندارند مي توانيد ارزش هاي مواد غذايي را حفظ نماييد. اگر شخصي پرهيز از مصرف شکر دارد مي تواند از مواد غذايي خشک شده و يا ميوه هايي که به جاي شيره قند در آب يا

آب ميوه کنسرو شده يا منجمد شده اند استفاده نمايند. شکر معين و مشخص شده در کنسروسازي  و يا انجماد تنها به خاطر اثر آن در طعم و ترکيب مواد غذايي مورد نياز مي باشد دستورالعمل هاي بسياري وجود دارند که شکر لازم ندارند يا به مقدار کمي احتياج دارند. شکر وسيله اصلي براي درست کردن مرباها و ژله ها مي باشد که مواد غذايي را به طرزي سالم و بهداشتي نگهداري مي کند. اين مواد غذايي و محصولات براي کساني که رژيم کم شکر دارند مناسب نيست. به هر حال ژلاتين هاي گياهي مخصوص با دستورالعمل هاي خاصي طراحي شده اند که مرباها و ژله هايي بدون شکر اضافي تهيه کنيد.

حفظ و نگهداري مواد غذايي در منزل همچنين براي افرادي که در حال پرهيز از مصرف نمک مي باشند ممکن است. نمک استفاده شده در کنسروسازي ، انجماد يا خشک کردن مواد غذايي تنها براي طعم و يا حفظ رنگ و کيفيت آن مي باشد.

نمک سود کردن مخصوصا وقتي با تخمير همراه باشد معمولا نياز به نمک دارد تا اثر نگهدارندگي را در مواد غذايي حفظ نمايد. هنگام تهيه مواد غذايي نمک سود شده اگر در طرز تهيه آن فقط نمک بود نمي توانيد ماده ديگري را جايگزين نمک کنيد اما اگر سرکه به اضافه يک يا دو قاشق چايخوري نمک نياز داشت مي توانيد نمک را حذف کنيد.

•چند راه ساده براي نگهداري غذا و مواد غذايي

نگهداري غذا و مواد غذايي در منزل مي تواند مشکلات خاص خود را بوجود آورد و انواع مختلف مواد غذايي نيازهاي متفاوت نگهداري را براي محافظت از نفوذ و پيشرفت باکتري ها دارند. در اينجا نکات مفيد و مهمي را ذکر مي کنيم تا در جهت حفاظت از سلامت خود و خانواده مفيد واقع شوند.

نگهداري سبزيجات

1- سبزيجات را بايد در يخچال نگهداري کرد. سيب زميني ، پياز و سير را در جاي خنک  ، تاريک و با تهويه هوا نگهداريد اما لازم نيست که در يخچال نگهداري شوند. اگر گوجه فرنگي در يخچال نگهداري نشود طعم بهتري خواهد داشت. گوجه فرنگي بريده شده بايد در يخچال نگهداري شود.

2- سبزيجات را در قسمت جا ميوه اي در کيسه هاي پلاستيکي نگهداريد تا از دست رفتن رطوبت و ارزش هاي غذايي آنها جلوگيري کرده باشيد. اما بادنجان و فلفل دلمه بايد در جا ميوه اي نگهداري شوند زيرا درون کيسه هاي پلاستيکي عرق مي کنند پس بايد بيرون از کيسه در جا ميوه اي نگهداشت. قارچها را درون يک پاکت کاغذي بگذاريد و بعد داخل جا ميوه اي قرار دهيد.

نگهداري ميوه ها

1- سيب و توت هميشه بايد در يخچال نگهداري شوند تا حداکثر تردي و تازگي خود را حفظ نمايند. ميوه هاي تابستاني و صيفي جات (هندوانه،خربزه ، طالبي) بايد در جاي گرم نگهداري شوند تا برسند سپس داخل يخچال گذاشته شوند. انگور و ميوه هايي که هنوز کال هستند و خوب نرسيده اند مي توانند درون کاسه يا ظرف ميوه داخل آشپزخانه بمانند تا برسند.

2- مرکبات در دماي اتاق خوب مي مانند مگر اينکه هوا خيلي گرم باشد که در اينصورت مي توانند آنها را داخل يخچال نگهداري نماييد. موزها را بايد در اتاق با هواي خشک نگهداري کنيد. ممکن است در صورت نگهداري در يخچال پوست موز سياه شود (البته قسمت گوشتي موز هنوز هم خوب و سالم است) .

 نگهداري محصولات لبني

1- هميشه تاريخ انقضاء لبنيات را چک کنيد مخصوصا شير. هرگز شيري را که 2 يا 3 روز از تاريخ مصرفش گذشته نخريد. بطور کلي شير قبل از تاريخ انقضا شروع به بوي بد دادن مي کند حتي اگر شما در يخچال آنرا نگهداري کنيد. 

نگهداري غذاي منجمد شده

مواد غذايي را در ظرف در بسته منجمد کنيد و اگر از فروشگاه مواد غذايي منجمد شده تهيه مي نماييد آنها را داخل ظروف در دار و در بسته نگهداريد تا به منزل برسيد. اگر يخ آنها در راه باز شد آنرا در يخچال معمولي دوباره منجمد کنيد. تکه هاي بزرگ يخ غشاء سلولي مواد غذايي باز شده را فرم داده ولي به مواد غذايي مفيد آن اجازه خارج شدن را مي دهد. غذهاي منجمد را منجمد حفظ کنيد تا کيفيت آنها حفظ شود زيرا وقتي که يخ مواد غذايي باز مي شود باکتري ها شروع به فعاليت مي کنند. 

نگهداري محصولات گوشتي

1- گوشت تازه، مرغ و ماهي هميشه با خود مقداري باکتري به همراه دارند، بنابراين غذا بايد هميشه در جاي سرد نگهداري شوند. سرعت رشد باکتري در يخچال آهسته مي گردد ولي در دماي اتاق اين سرعت افزايش مي يابد. پختن گوشت اين باکتري ها را نابود مي کند . گوشت، ماهي (غذاهاي دريايي) و مرغ را در قسمت جاگوشتي يخچال نگهداريد.

مراقب باشيد که مواد غذايي و محصولات گوشتي خام در تماس با ديگر مواد غذايي درون يخچال نباشند. آنها بايد در انتهايي ترين قسمت يخچال نگهداري شوند تا آبي که از بسته بندي اين مواد گوشتي مي چکد ديگر مواد غذايي يخچال را آلوده نکند.

2- اطمينان حاصل نماييد که ماهي يا ديگر گوشت هاي دريايي خوب بسته بندي شده اند و هر چه سريعتر هم استفاده مي شوند. اگر پس از دو روز استفاده نکرديد آنها را دور بريزيد و استفاده نکنيد.

3- اگر قصد منجمد کردن گوشت- گوشت هاي دريايي يا مرغ را داريد آنها را با بسته بندي مخصوص فريزري خريده و سپس به محض خريدن آنها را به منزل آورده و هر چه زودتر آنها را منجمد نماييد. تخم مرغ ها را نيز در يخچال و ترجيحا با کارتون مخصوص خودشان نگهداريد . زيرا اين کار علاوه بر جلوگيري از فاسد شدن تخم مرغ از، از دست دادن آب و رطوبت تخم مرغ از طريق پوسته آن جلوگيري خواهد کرد. 

نگهداري ديگر محصولات مواد غذايي

اجازه ندهيد غذاي حيوانات خانگي با غذاي شما تماس پيدا کنند. مواد غذايي انباري (غذاهاي کنسرو شده ) بايد در جاي تاريک مانند کمد يا کابينت  يا انباري نگهداري شود. روغن ها را دور از نور مستقيم نگهداريد.

اطلاعات اولیه

مهمترین دشمنموادغذاییما باکتریهاهستند که پس از چند روز موجبترششدنوگندیدنو فاسد شدنآنهامی‌گردند. تجربه نشان داده که می‌توان مواد غذایی را بوسیله حرارت دادن و یا سردکردن و یا خشک کردن و با نگهداشتن در ظروف سربسته و یا افزودن برخی ازمواد شیمیایی به آنها در مقابل حملهباکتریها پایدار نمود این عمل پایدار نمودن موادغذایی را کنسرو کردن می‌گویند.
بوسیلهکنسرو کردن ما می‌توانیم مواد غذایی که فقط در یکفصل سال موجود است، در تمام چهار فصل داشته باشیم و همچنین از دورترین نقاط دنیامواد غذایی را وارد و یا به آنجا صادر کنیم.

خشککردن :
باکتریها در محیط خشکنمی‌توانند رشد و نمو کنند. زیرا که 85% بدن آنها ازآب تشکیل شده است و فقط از مواد غذایی محلولمی‌توانند استفاده نمایند. اگر بخواهند خود مواد غذایی را خشک نکنند می‌توانندبوسیله زدننمکو یا قند زیاد به آن آنها را در مقابلمیکروبها پایدار سازند. علت پایدار شدن این است کهقندو نمک ،آب میوه و یاآب سایر مواد غذایی را بیرون می‌کشند و از اینروست میوه‌هایی که در محلول غلیظ قند می‌اندازیم جمع می‌گردند.

دوددادن :
معمولا مواد غذاییمانندگوشت را پس از نمک زدندودمی‌دهند تا پایدار گردد. در دود چوب درختآلشوبلوط ،فنل وکرزلواسیداستیکواسیدفورمیکوآلیشدفورمیکو سایر موادکشنده میکروبها موجودند که در موقع دود دادن آهسته داخل گوشت و سایر مواد غذاییمی‌گردند و از فاسد شدن آنها جلوگیری می‌کنند.

سردکردن :
در سرما همه نوعفعالیتهای حیاتی محدود می‌گردند. باکتری‌ها نیز در برودتهای زیاد نمی‌توانند رشدکنند. مهم این است که مواد غذایی را سریع سرد کنند زیرا در این صورت تولید بلورهایکوچکی ازیخداخل آنها می‌شود و این بلورها منسوج راخراب نمی‌نمایند.

حرارتدادن :
اگر مدت نیم ساعت جسمیرا 60 تا 63 درجه حرارت دهند اغلب میکروبهای آن مثلمیکروبحصبهواسهالخونیو حتی اغلبسل هم کشته می‌شوند برخی از مایعات مثلشیررا می‌توانپاستوریزه نمود یعنی کمتر از 100 درجه حرارت داد. بدینطریق تا حدی میکروبها کشته می‌شوند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 22:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 311

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس