سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
سيستمهاي سنتي آموزش، عموماً به دليل فقدان ويژگيهاي كاربردي- پرورشي مورد نياز براي حل مسائل مغزافزاري سازمانهاي توليدي و خدماتي، فاقد توانايي و كارايي لازم در زمينه ايجاد بازارهاي دانش/ تجربه در سطوح مختلف بوده و نتيجه مستقيم آنها كمدانشي، بيتجربگي و عدم خلاقيت و نوآوري يادگيرندگان است. جريان يكسويه يادگيري، مواد آموزشي غيرمرتبط و ايستا، انتزاعي بودن آموزهها (ارتباط ضعيف آموزه با عمل يا رفتار مورد انتظار)، اثربخشي بسيار اندك و گاه درحد صفر، قطع جريان آموزش پس از اجراي آزمون (عدم استمرار و تكميل)، سيستم نامناسب ارزشگذاري (نمرهدهي)، ناهمراستايي آموزش و زندگي، بيتوجهي به پرورش استعدادها و مهارتهاي نوين، نمونههايي از كاستيهاي اين نوع نظامهاي آموزشي به شمار ميآيند. حال اگر مقصد نهايي و محل مصرف خروجيهاي هر نوع سيستم آموزشي/ پرورشي را حيطههاي گوناگون توليدات فرهنگي، هنري و صنعتي بدانيم و اين فرض نهچندان بيريشه را بپذيريم كه وظيفهغايي چنين نظامي: شكلدهي، تجهيز و آمادهسازي نيروي انساني انديشمند، ماهر، خلاق، ايدهپرداز و پاسخگوست، لاجرم ميبايستي بپذيريم كه نيروي انساني شاغل در سازمانهاي توليدي و خدماتي كنوني نيز عليالقاعده بايد داراي همين ويژگيهاي به ظاهر آرماني، اما بسيار منطقي و ممكن باشند تا بتوانند در شرايط به شدت متغير و رقابتي عصر دانشمداري و تجارت آزاد، پايههاي بقاي بنگاههاي خويش را محكم و پايدار نگه دارند. آيا سازمانهاي ما دستكم از لحاظ فلسفه، رويكردها، اهداف، برنامهها، رويههاي اجرايي و اثربخشي يادگيري، از چنين وضعيتي در حوزه امور آموزش خود، برخوردارند؟ آيا پيشبيني تشكيلات هزينه بر امور آموزش در سازمانها، صرفاً نوعي پيادهسازي تطابق لازم براي دريافت انواع گواهينامهها و استانداردهاي بينالمللي و يا ايجاد شخصيت اسمي و تبليغي در زمينه دانشمحوري آنهاست؟ آيا نيازهاي شغلي، تطابق دانش و تجربه با وظايف محوله، تواناييهاي نظريهسازي و ايدهپردازي، انديشه و رفتار خلاقانه، مهارتهاي حل مسئله و رفع بحران و... علت اصلي ايجاد امور آموزش در سازمانهاي پيشرو و دانشي نيست؟ براي رسيدن به اين نوع سيستم آموزش و پرورش كه بزرگترين سرمايه سازمانهاي برتر را تربيت و تقويت ميكند، چه كاري را بايد از كجا و با كدام راهكارها و خصوصيات مشخص، آغاز كرد؟
انتظارات سازمان از آموزش امروزه، سازمانهاي آيندهنگر با احساس حياتي و ارزشمند بودن مغزافزار و يا در واقع منابع انساني برتر، در پي جذب استعدادها، مهارتها و خلاقيتهاي مورد نياز خويش و تقويت و توسعه مستمر آنهايند. ظهور و پاگيري اين رويكرد نوين، حاصل تجربيات تلخ گذشته در زمينه ناكارامدهاي: نظامهاي يادگيري استاد/ شاگردي، فرايندهاي غيرتخصصي توليد و عرضه، مديريتهاي بسته و انفرادي، سادگي بافت و مناسبات بازار، محدود و اختصاصي بودن اطلاعات و در نهايت تأثير مخرب ناهمپوشيهاي دانشي و تجربي نيروي انساني بوده است. تا چندي پيش، اطلاعات مختصر و مهارت اجرايي افراد، براي انجام وظيفه محوله كفايت ميكرد، چرا كه نيروي انساني تنها و تنها مجري انديشه و خواسته مدير خود بوده و قرار نبود در بهبودها، بهرهوريها، تصميمگيريها، كنترلها و... مشاركت و سهم داشته باشد. براي مدير، همين بسنده بود كه مجري، رأس ساعت مقرر در محل كار حاضر شود، كليدي را به كار اندازد، اهرمي را بچرخاند، ماده يا قطعهاي را به تعداد و اندازه مورد نظر شكل دهد، كاري به كار ديگر مراحل و زيرفرايندها نداشته باشد، مقررات و قوانين را رعايت كند و دردسري براي مسئولان خود به وجود نياورد. تفكر آن هم از نوع خلاق و انجام درست كار آن هم آميخته با ابداع و نوآوري، جزو وظايف افراد نبود. آنها هنگامي كه روال جاري را ادامه ميدادند، واجد شرايط پذيرفته شده و معيارهاي سنجش عملكرد بودند و هر نوع فعاليت خارج از اين محدوده، دخالت در امور سياستگذاري و مديريت همه چيزدان تلقي ميشد. در چنين وضعيتي، بديهي است كه نياز چنداني به آموزشهاي اصلي و تكميلي و حتي بازآموزي حين كار، احساس نميشد و هر نوع فعاليت در اين زمينه، محدود به توصيههاي مديريتي بود. اين تصوير خفقانآور، نمايي روشن از انتظارات سازمانهاي سنتي از نيروي انساني خود است؛ نوعي نظم پادگاني كه جايي براي خلاقيت معقول باقي نميگذارد. با تغيير شيوههاي مديريتي، تحول و تعميق مناسبات كار، دگرگوني روابط توليد و بازار، ورود عامل تعيينكننده مشتري به عنوان شريك و نه خريدار صرف، اهميت حياتي كيفيت و هزينه در بقا و سرانجام، تغيير ساختار بينش و اهداف حاكم بر كسب و كار، انتظارات سازمانها نيز از حدود دانش، بينش، تجربه و عملكرد نيروي انساني، تغيير يافت. در شرايط جديد، هر فرد در هر جايگاه سازماني و با هر نوع وظيفه محوله، مسئول بهبود مستمر رويههاي انجام كار، ناظر و كنترلكننده فرايند توليد محصول يا ارائه خدمت، عضوي از گروه انجام كار و تصميمگيري تيمي، متعهد به شناسايي و حل مشكل، بخشي از فرهنگ سازماني و در نهايت ارجمندترين سرمايه سازمان تلقي ميشود. اين كاركنان، با توجه به موارد زير، از بيشترين بازده كاري/ فكري و عميقترين ارتباطات فردي و سازماني برخوردارند:
ü شرح وظايف كاملاً شفاف و مشخصي دارند ü از حدود اختيارات و دامنه محدوديتهاي خويش كاملاً آگاهند ü عضو تيم (تيمهاي) انجام كار يا تصميمگيري هستند ü در دورههاي آموزشي كاملاً مرتبط به مشاغل خود شركت ميكنند ü نظام ارزشيابي، ارتقا، پاداشدهي و تنبيه مدون و مشخصي بر سرنوشت سازماني آنها حاكم است ü از سوي مديران خود، «ديده» و «شنيده» ميشوند ü خود را در سرنوشت سازمان خويش، شريك ميدانند ü در بازار دانش و تجربه فردي و سازماني، حضور فعال دارند ü جانشين پرورند و دانش و تجربه پنهان خود را به دانش و تجربه كاربردي تبديل ميكنند ü از فرصت، امكان و حمايت لازم براي بروز خلاقيت و نوآوري برخوردارند ü مسئوليتپذيري و اعتماد بنفس بالايي دارند
بنابراين، بسادگي ميتوان گفت كه: سازمان برتر انتظار دارد حاصل يادگيري ناشي از پيادهسازي فرايند آموزش پويا، بتواند منجر به پرورش نيروي انساني «كارامد، دانشي، مجرب و خلاق» شود.
در آموزش پوياي سازماني، چه ميگذرد؟ سيستم آموزش پويا، نظامي از پيش تعيين شده يا نسخهاي معجزهگر براي الگوبرداري در هر نوع شرايط و براي هر نوع نياز نيست. در اين سيستم، تنها و تنها فلسفه، هدف و شيوههاي يادگيري يكي هستند، اما ديگر موارد نظير: مواد، موضوع، فضا، ارزشيابي و اثربخشي آموزشي، تابعي از خواستهها و نيازهاي برپاكننده سيستم است. به اين ترتيب، نميتوانيد به صرف كارايي و اثربخشي آن در موضوع يا سازمان و يا موردي خاص، متوقع باشيد كه عيناً همان كارايي و اثربخشي را در زمينه مشابه داشته باشيد. نكته مهمي كه نبايد از نظر دور داشت، اين است كه اجراي اين سيستم حتي براي يك نفر نيز تفاوتي با اجراي گروهي آن ندارد.
براي برپايي چنين سيستمي، ميبايستي:
1. رسالت و مأموريت سازمان متقاضي، بهنحوي روشن و صريح تعريف شده باشد. 2. رويهها و دستورالعملها، مشخص و اجرايي باشند. 3. شرح هر وظيفه، كاملاً مشخص و شفاف باشد. 4. حدود اختيارات و محدوديتهاي هر پست، مشخص و مدون باشند. 5. برنامه آموزش، داراي تمامي خصوصيات اصلي و فرعي موضوع و مواد آموزشي باشد. 6. برنامه آموزشي مورد نظر مطابق با نياز فردي و سازماني يادگيرنده باشد. 7. ياد دهنده يا «همآموز» واجد شرايط- معتقد به شيوه آموزش پويا و نه كسي كه خود را با آن مطابق كرده باشد- براي برقراري جريان درست يادگيري وجود داشته باشد. 8. يادگيرنده، واقعاً- نه صرفاً به صلاحديد رؤسا- نيازمند يادگيري باشد. 9. سيستم ارزشيابي مطابق با اين نوع آموزش، برقرار و مورد تأييد سازمان باشد. 10. نتيجه آموزش، در محيط سازمان و يا محيطي مشابه، قابل موردكاوي و تمرين عيني و عملي باشد. 11. تمامي افراد فعال در حيطه واحد مربوطه را- فارغ از پست و مقام سازماني آنها- در بربگيرد. 12. سرعت و فوريت در يادگيري، تنها ملاك و يا اصليترين معيار اجراي آموزش نباشد. 13. حدنصاب تعداد يادگيرندگان، ملاك برگزاري دوره آموزشي نباشد. 14. يادگيري، بخشي از كار و وظيفه يادگيرنده، تلقي شود.
اجازه بدهيد تا موارد چهاردهگانه ياد شده را در قالب مثالي مشخص، عينيتي بيشتر دهيم.
مثال فرض ميكنيم كه رسالت و مأموريت يكي از شركتهاي خودروسازي در خاورميانه، عرضه محصول با بالاترين كيفيت، كمترين قيمت به مشتريان منطقه و بخشي از بازار اتحاديه اروپاست. كاركنان بخش فروش و بازرگاني اين شركت، از تمامي رويهها، دستورالعملها، شرح وظايف و اختيارات و محدوديتهاي خويش آگاهند و به دليل رعايت TQM در سراسر شركت، كنترلكننده و ناظري هوشيار براي حفظ و ارتقاي كيفيت محصولاتي هستند كه بايد عرضه شوند. با تمام اين احوال، آنها بهرغم تلاش شبانهروزي در گروههاي كاري و احساس مسئوليت فراتر از حد انتظار در انجام وظايف خود، شاهد افت فروش و كاهش سهم بازار شركت خود در سطح ملي و منطقهاي بوده و حضور بسيار كمرنگي آن هم تنها در بازار قطعه اروپا دارند. اين در حالي است كه محصولات شركت از كيفيت مطلوبي برخوردار بوده و مزيتهاي رقابتي آنها كم از محصولات رقبا نيست.
براساس يافتههاي واحد تحقيق شركت، ريشههاي احتمالي مشكل اين بخش، در موارد زير فهرست شده است:
1. محصول، مطابق با خواسته و نياز مشتري نيست 2. رويهها و دستورالعملهاي بازاريابي، فروش و خدمات پس از فروش، نادرستاند 3. كاركنان بخش بازرگاني و فروش فاقد مهارتهاي نوين مديريت ارتباط با مشتري هستند 4. زمان و شيوه عرضه محصول مناسب نيست
براساس تحقيقات بعدي، مشخص شد كه محصول از مطابقت لازم با خواستههاي مشتري برخوردار بوده و در زمان مناسب به بازار معرفي و عرضه شده است، اما ريشه مسئله در دو بخش:
الف- رويهها و دستورالعملهاي بازاريابي و خدمات پس از فروش ب- ضعف كاركنان در زمينه مديريت ارتباط با مشتري
همچنان به قوت خود باقي ماند. در اولين بررسي، اينطور نتيجه گرفته شد كه در صورت آموزش مديريت ارتباط با مشتري، ميتوان رويهها و دستورالعملهاي بهتري تدوين كرد. بنابراين، قرار شد يك دوره آموزشي در زمينه ياد شده براي كاركنان اين بخش برگزار شود. به اين منظور، پيشنهادهاي زير در گروه برنامهريزي امور آموزش شركت، ساپكو مطرح شد:
1. الگوبرداري از رويههاي شركتهاي موفق و ارائه نتايج به كاركنان 2. دعوت از اساتيد بازاريابي براي تدريس اصول و فنون مورد نظر 3. تدوين دوره آموزشي خاص و منطبق با وضعيت شركت 4. خلاصهگيري از رويههاي جاري موفق در ديگر شركتها و ايجاد راهكاري واحد و بومي شده براي بخش مورد نظر 5. بازآموزي مهارت حل مسئله و تشكيل گروه خودآموز در بخش مورد نظر
مبحث تجارت خانوادگي با توجه به نقشي که خانواده در رشد وشکوفايي آينده فرزندان و همچنين ايجاد شغل و کار در اجتماع مي کنند در دوران اقتصاد سوم از مباحث علمي و روز دنياي اقتصاد وسياست جهاني است. براي شروع موفق و گسترش يابنده تجارت خانوادگي ، کار آفريني خانوادگي مي تواند بستر مناسبي فرا روي افراد جامعه قرار دهد. بحث کارآفريني به طور اعم و کار آفريني خانوادگي به صورت خاص در جهان شتابان امروز تا حدي رو به گسترش و پيچيدگي نهاده است که تحت عنوان مهندسي کار آفريني در دانشگاهها از آن ياد مي شود.در مقاله ذيل سعي شده است مبحث کار آفريني خانوادگي که مي تواند نقش عمدهاي نسبت به ساير زمينه هاي تجارت خانوادگي در کشور ما داشته باشد بحث شود. در پايان هم با توجه به نقش زنان در خانواده و پتانسيل بالاي کارآفريني آنان که کمتر مورد عنايت جامعه سنتي ما قرار گرفته و مشکلات کار آفريني زنان در جامعه و خانواده ملاحظاتي آورده شده است. مقدمه بنابر تعريف واژه نامه وبستر: «کار آفرين کسي است که متعهد ميشود مخاطره هاي يک فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره وتقبل كند». در هرصورت آنچه تحت عنوان کار آفريني آورده شده موضوع بسيار مهم و مورد توجه جوامع امروزي است. چنانچه ازاين دوره تحت عنوان «عصر طلايي کارآفرينان» ياد ميشود. به عبارتي فرآيند خلق هرنوع پديده جديد با ارزش همراه با خطر پذيريهاي مالي، رواني و اجتماعي براي رسيدن به نتايج مطلوب و پاداش دهنده، رضايت خاطر و استقلال مالي را ميتوان تعريف جديد کار آفريني دانست. در اقتصاد آمريکا از سال 1995، 500 شرکت بيش از 5 ميليون کار را از دست داده اند ولي بيش از 34 ميليون کار جديد ايجاد شده است. در سال 1996 شرکتهاي کوچک يا غزالها ( “Gazelles”بنابه تعريف ديويد بيريچ شرکتهايي با حداقل100 هزار دلار سرمايه وسود 20 درصد ساليانه كه بهمدت پنج سال امتداد داشته باشند) باعث ايجاد 94 درصد از توليد کار خالص بوده اند و کمتر از يک سوم اين غزالها در فناوري بالا، شرکت داشته اند. تجارتهاي کوچک 52 درصد از نيروي کار خصوصي را به خدمت گرفته اند و 47 درصد فروش و 51 درصد توليد ناخالص ملي را در بخش خصوصي بر عهده داشته اند. کار آفريني به عنوان يك پديده نوين در اقتصاد نقش موثري را در توسعه و پيشرفت اقتصادي كشورها يافته است. كارآفريني در اقتصاد رقابتي و مبتني بر بازار امروزه داراي نقش كليدي است. به عبارت ديگر در يك اقتصاد پويا ، ايدهها، محصولات ، و خدمات همواره در حال تغيير هستند و در اين ميان كارآفرين است كه الگويي براي مقابله و سازگاري با شرايط جديد را به ارمغان مي آورد.از اين رو در يك گسترده وسيع تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد (مصرف كنندگان ، توليد كنندگان ، سرمايه گذاران) بايد به كارآفريني بپردازند و به سهم خود كارآفرين باشند. آنچه دراين رابطه اهميت دارد اين است كه باوجود اهميت روزافزون اين پديده و نقش فزاينده آن در اقتصاد جهاني كمتر به اين موضوع پرداخته ميشود. وضعيت اقتصادي كشور و تركيب جمعيتي امروزه بيش از پيش مارا نيازمند يافتن زمينه هاي پيشرو در صحنه اقتصادي مي كند و در اين راستا ضرورت داشتن مدل ، الگوها و راهكارهاي مناسب جهت آموزش ، تربيت و استفاده بهينه از نيروي فعال و كارآفرين بيشترميشود. تجارت خانوادگي اگر خانواده را از ديدگاه نهادي مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه ميرسيم كه كه خانواده از نظر كمي و كيفي ميتواند كانون اصلي انديشه كار و تلاش و پرورش روحيه خلق ايده و كار در افراد باشد. تحقق اين امر مستلزم توجه ويژه والدين به ابعاد و ساحتهاي حيات فردي فرزند از هنگام تولد تا زمان تكوين شخصيت اوست. ميزان تحصيلات، نوع شغل والدين، ساخت خانواده، روابط خانوادگي (خصوصاً رابطه والدين با فرزندان)، درآمد خانواده و ميزان برخورداري از امكانات رفاهي در شكلگيري «فرهنگ كار» در خانواده ميتواند تأثير داشته باشد. انسانهاي متفاوت، توانمنديهاي متفاوتي دارند كه اگر از همان دوران نوجواني در مسير مشخص هدايت شوند، ميتوانند با خلق ايدههاي جديد خود، تغيير در روند توليد و بالطبع تغيير در فرآيند تكنولوژي را آسان كنند. طبق نظر پژوهشگران سه مزيت بر شرکتهاي خانوادگي که شروع به کار مي کنند مترتب است. 1 - حفظ اصول انساني در محل کار . شرکتهاي خانوادگي به راحتي مي توانند سطوح بالاتري از حس انسان دوستي را نسبت به شرکتهاي معمولي از خود نشان دهند. -2 توجه به عملکرد دراز مدت . يک شرکت خانوادگي راحتتر از مديران، که بايد سالانه حساب پس بدهند، مي تواند به کارهاي دراز مدت بينديشد. -3 تاکيد بر کيفيت: شرکتهاي خانوادگي مدتهاست که سند حسنه ارائه کيفيت و بها دادن به مشتري را حفظ کرده اند. روانشناس: مانفرد کتس دووري، مزايا و معايب مربوط به شرکتهاي خانوادگي را مورد بررسي قرار داده است. در جدول ذيل يک نماي کلي از کارهاي اورا مشاهده مي کنيد. مراحل نهادينه كردن فرهنگ كارآفريني خانواده به عنوان انتقال دهنده جبههاي از اصطلاحات، آئينها و رفتارهاي اجتماعي ميتواند نقش ثمربخش خود را جهت آشنايي با مفاهيمي مثل: توفيق طلبي، استقلال طلبي وخطرپذيري در عرصه فعاليت اقتصادي و همسازي با واقعيتهاي كاري در جامعه، به اعضاي خود ارزاني دارد. نوع نگرش والدين به دنياي پيرامون خود و چگونگي تجسم ارزشهاي اجتماعي براي فرزندان در شكلگيري آينده شغلي آنها، ميتواند راه را براي دستيابي به اقتصاد سالم هموار سازد. مثلاً چنانچه كسب موفقيت در جهت خلق ثروت و ايجاد فرصتهاي شغلي جديد به عنوان بخشي از ارزشهاي مورد نظر والدين براي فرزند به تصوير كشيده شود، نوجوان در چنين شرايطي ذهن خود را براي رسيدن به چنين موقعيتي آماده ميسازد. در ادامه چنين فرآيند ذهني، فرد بهدنبال راههاي دستيابي به چنين موقعيتي است. او موقعيتهاي متفاوت را با هم مقايسه ميكند، شبيهسازي ذهني انجام ميدهد، به پرس و جو ميپردازد؛ و گاهي اوقات در نشريات، كتب، محيط مدرسه و حتي مجالس سخنراني پرسشهاي ذهني خود را دنبال ميكند. آنگاه، فرد با آگاهي از ارزش كار و تلاش آماده است بخش بزرگي از خواستهها، آرمانها و ارزشهاي مورد نظر خانواده خود را به محك تجربه بگذارد.
تعيين مسير شغلي فضاي درون خانواده، خصوصاً رهنمودهاي والدين به فرزندان، اين امكان را به آنها ميدهد تا با گسستن از عادات و تفكرات پيشين خود يا ساير افراد خانواده، رفتار جديدي را مورد كندوكاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعي نوين هماهنگ سازند. به شكلي كه بتوانند بر فراز خواستهها و آرزوهاي ذهني خود و منطبق بر نظامهاي مدرن پرو بال بزنند و از نفوذ و سلطه انديشه و روشهاي سنتي در رفتار آتي خود بكاهند. در ادامه چنين روندي، نقش آفريني فرزند در درون خانواده معطوف به فرآيندهاي توليد و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در اين ارتباط، والدين با شناخت توانمنديهاي بالقوه فرزندان خود و هدايت آنها در مسير شغلي، نقش مهمي در شناسايي و پرورش افراد خلاق و كارآفرين در جامعه ايفاء ميكنند. توانمندسازي حمايت و تشويق والدين جهت يادگيري كاربرد فناوريهاي جديد از جمله فناوريهاي تكنولوژيكي و اطلاعاتي و معرفي مشاغلي كه امكان كسب درآمد بالا را براي فرزندان فراهم ميسازد، آنان را علاوه بر نقشآفريني در درون خانواده، به اهداف توسعه در سطح جامعه يعني كار مفيد و بهرهوري بالا مقيد خواهد كرد. تغيير نگرشها و رفتارهاي كليشهاي در مورد ايفاي نقشهاي خانوادگي و اجتماعي و تشويق فرزندان به رفتارهاي مثبت اقتصادي و اجتماعي، آنان را افرادي كارآمد و هدفمند ميپروراند. زيرا پيروي از كليشههاي سنتي و تكراري در عرصه كار و فعاليت، هم به خانواده و هم به جامعه صدمات جبران ناپذيري وارد ميسازد. به همين دليل، گذر از اين مرحله، تاثيرپذيري فرد از تغييرات جديد و پذيرش مسئوليت خطير اجتماعي به منظور ايجاد كسب و كار جديد و دسترسي به موقعيتهاي بهتر و جديدتر، از فرد يك انسان مستقل و توانمند ميسازد كه در عرصههاي گوناگون زندگي ضمن پذيرش نقشهاي متفاوت ميتواند مفيد واقع شود.
راهاندازي و اداره كسب و كار اقتصادي در اين مرحله، فرد با ارزيابي مشاغل متناسب با خواستههاي خود و خانواده، به خلق ايده در زمينهكار و فعاليت ميپردازد، چارچوب فكري خود را در قالب طرح كسب و كار به جامعه عرضه ميكند و سپس، با مديريت خود فعاليت اقتصادي را آغاز ميكند. در اين مرحله، والدين با استفاده از تجارب خود ميتوانند فرزندشان را جهت اداره كسب و كار ياري كنند. هر چند ممكن است اين نياز صرفاً متوجه حمايتهاي مالي آنها نباشد. با ادامه حمايت خانواده و تقويت روحيه كارآفريني در فرزندان به منظور راهاندازي و مديريت كسب و كار اقتصادي توسط آنان، نتايج ذيل متوجه جامعه خواهد شد: ـ ايجاد و توسعه اشتغال در بخشهاي اقتصادي كشور و به تبع آن استقلال اقتصادي خانوادهها ـ دگرگوني در روند توليد با استفاده از تكنولوژي پيشرفته و بهدنبال آن تغيير در فرهنگ مصرف ـ تنوع شغلي و ايجاد رقابت گسترده در بازارهاي اقتصادي ـ بسط و توسعه صادرات با اتكا به منابع موجود در كشور ـ كاهش نرخ بيكاري و تورم و بدنبال آن كاهش آسيبهاي اجتماعي در جامعه نقش زنان در تجارت خانوادگي در جامعه امروز، زنان نقش مهم و در حال گسترشي در زمينه كسب و كار دارند. در سالهاي اخير، سهم زنان در كسب و كارهاي خصوصي به اندازه كارهاي دولتي روند رو به رشدي را طي كرده است. مثلا در آمريكا، از سال 1990 تا سال 1998، كارهايي كه توسط زنان اداره مي شود افزايش چشمگيري داشته است. با اين وجود زنان با موانع خاصي در كسب و كار مواجه مي شوند كه بهتدريج بايد بر آنها غلبه كنند.
دو ستان عزیر امروز به یک مشکل و ارور در باز کردن فتو شاپ با عنوان
Unable to continue because of a hardware or system error
برخورد کردم . و از اونجایی که هر وقت به مشکلی برمی خورم اولین کاری که میکنم سرچ راه حل در گوگل هست تصمیم گرفتم در گوگل سرچ نمایم . ابتدا فارسی سرچ کردم ولی راه حل هایی که داده بودند کارساز نبود از جمله حذف فونت .در نتیجه به سایت های خارجی مراجعه کردم و راه حل ساده اونو پیدا کردم . و تصمیم گرفتم در اینجا راه حلشو بذارم :
1- گرفتن همزمان دکمه های Ctrl+Alt+Shift
2- در همین زمان که این دکمه ها رو پائین نگه داشتیم ، یک فایل فتو شاپ رو باز میکنیم ، حتما اون سه تا دکمه پائین باشن .
3- در این هنگام با این پیغام موجه می شوید delete the Photoshop settings file
4- گزینه yes را در این هنگام بزنید .در این هنگام میتوانید براحتی فتو شاپو باز کنید .
خلاقیت دارای سه مؤلفه است: تخصص ، تفكر خلاق و انگیزش كه می تواند درونی و بیرونی باشد ، مدیران روی هر سه این خصوصیات می توانند اثر گذارند ولی بر روی انگیزش كاركنان بیشتر از دو مؤلفه دیگر تأثیر گذار هستند .
با شتاب روز افزون تحولات و دگرگونیها در دنیای كنونی كه عصر اطلاعات و ارتباطات است و به دلیل بیثباتی و تغییر پذیری و نیز غیر قابل پیشبینی بودن این تغییرات ، آنچه كه كشورهای جهان به ویژه كشورهای در حال توسعه را در جهت افزایش بهره وری و پیشرفت و ترقی آنها مدد می رساند ، همانا استفاده از فرصتها در رقابت با سایر كشورهاست و این امر میسر نمی گردد مگر با درایت و خلاقیت مدیران و نیز تاثیر مدیران در پرورش خلاقیت كاركنان كه با كمك یكدیگر در جهت رشد و بالندگی سازمان خود و در نتیجه ، جامعه بكوشند . از خلاقیت تعاریف متعددی شده است اما خلاقیت از دیدگاه سازمانی عبارت است از ارایه فكر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای كمیت یا كیفیت سازمان و نوآوری. افزایش خلاقیت در سازمانها میتواند به ارتقای كمیت و كیفیت خدمات ، كاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف منابع ، كاهش بورو كراسی، افزایش رقابت ، افزایش كارایی و بهره وری ، ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در كاركنان منجر گردد .نقش مدیر در پرورش خلاقیت ، تحریك و تشویق كاركنان، تفویض اختیار به كاركنان ، پیدا كردن ذهنهای خلاق و استفاده از خلاقیت دیگران است . نظام مدیریت مشاركتی با تكیه بر خود كنترلی كاركنان ، مشورت ، تشویق به ابتكار و احترام به افراد ، نقش مهمی در پرورش خلاقیت كاركنان ایفا می كند . تكنیك های خلاقیت گروهی شامل تحرك مغزی ، گردش تخیلی، تفكر موازی ، ارتباط اجباری ، شش كلاه تفكر ، از تكنیكهای مؤثر در تقویت تفكر خلاق هستند. خلاقیت دارای سه مؤلفه است: تخصص ، تفكر خلاق و انگیزش كه می تواند درونی و بیرونی باشد ، مدیران روی هر سه این خصوصیات می توانند اثر گذارند ولی بر روی انگیزش كاركنان بیشتر از دو مؤلفه دیگر تأثیر گذار هستند . با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری وجریان گسترده اطلاعات ، امروزهجامعهما نیازمند آموزشمهارتهاییاستكه با كمك آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. . هدفباید پرورشانسانهاییباشد كهبتوانند با مغزیخلاقبا مشكلاتروبرو شدهو بهحلآنها بپردازند. بهگونه ایكهانسانها بتوانند به خوبیبا یكدیگر ارتباطبرقرار كردهو با بهرهگیریاز دانش جمعیو تولید افكار نو مشكلاترا از میانبردارند. امروزهمردمما نیازمند آموزشخلاقیت هستندكه با خلقافكار نو بهسوییكجامعهسعادتمند قدمبردارند.
رشد فزاینده اطلاعات، سببشدهاستكههر انسانیاز تجربهو علمو دانشیبرخوردار باشد كه دیگری فرصت كسبآنها را نداشتهباشد، لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بینانسانها یكیاز رموز موفقیت در دنیای امروز است. هیچكسقادر نیست به میزان اطلاعات واقعیهر كسكه در گوشه ذهناو نهفته است پیببرد. این اطلاعات زمانیبه حركت درمیآید كه انگیزهای قویسبب رها شدن آن بهبیرون ذهن می شود. در اینمرحله انسانها به سرنوشتیكدیگر حساسند و در جهت رشد یكدیگر میكوشند و در نهایت سبب میشود جریانی از علم و دانشو تجربیات میان آنها جاری شود كه همین امر زمینهساز نوآوری و خلاقیت خواهد بود. یكیاز عواملمؤثر در بروز خلاقیتدر یكجامعه،زمینهسازیو بسترسازیدر بین انسانها جهت ایجاد فرهنگیاستكه در آن همگان در تلاشبرایرشد دادن دیگری هستند و با تاثیر بر روی یكدیگر به پیشرفت جامعه كمك می كنند. یكی از شرایط لازمبرایپدیدار شدنافكار نو،وجود آرامش برای مغز است. به همین خاطر لازم است انسانها بكوشند در جامعه شرایطی پدید آید كه در بستر آن مغز بیندیشد و تكامل یابد و سببساز افكار نو شده و شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود. با افزایش سپردهگذاریهای اخلاقی میتوان شرایط را برای شكلگیری یكمحیطآرامبخش در جامعه فراهمكرد، كاهش سپردهگذاریهای اخلاقی در جامعه سببمیشود كه زمینه برای گسسته شدن روابط اجتماعیگسترشیابد و با سستشدن پیوندهای اجتماعی، شرایط لازم برای بروز خلاقیت در جامعه سختتر میشود. زیرا فرصتی برایتفكر كردن وجود نخواهد داشت.
تعریف خلاقیت
از خلاقیت "CREATIVITY" تعریفهای زیادی شده است . در اینجا برخی از تعاریف مهم راموردبررسی قرار می دهیم : خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یك تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان ؛
خلاقیت به كارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است ؛
خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یك انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یك محصول جدید است ؛ خلاقیت عبارت است از طی كردن راهی تازه یا پیمودن یك راه طی شده قبلی به طرزی نوین.
الف - تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی : خلاقیت یكی از جنبه های اصلی تفكر یا اندیشیدن است . تفكر عبارت است ازفرایند بازآرایی یا تغییراطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت .تفكر بر دونوع است : ۱ - تفكر همگرا ۲ - تفكر واگرا
۱ - تفكر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت .
۲ - تفكر واگرا عبارت است از فرایند تركیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت ، خلاقیت یعنی تفكر واگرا.
براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرایند تشكیل تصویرهایی از پدیده های ادراك شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راههای جدید برای انجام دادن بهتر كارها;
خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل ;خلاقیت یعنی ارائه فكرها و طرحهای نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیدهها.
ب - تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی
خلاقیت یعنی ارائه فكر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای كمیت یا كیفیت فعالیتهای سازمان «مثلا افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، كاهش هزینه ها، تولیدات یاخدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و...».
روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا ۱ در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند:
دانش: داشتن دانش پایه ای در زمینهای محدود و كسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی؛
توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسایل؛
سبك فكری : افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبك فكری ابداعی را بر می گزینند؛ انگیزش : افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته میشوند؛
شخصیت:افرادخلاق عموما دارای ویژگیهای شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند؛
محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیطهای حمایتی بیشتر امكان ظهور مییابند.
این محققان مشخص كردند كه عمدهترین دلیل عدم كارایی برنامه های آموزش خلاقیت تاكید صرف این برنامه ها بر تفكر خلاق به عنوان یكی از شش منبع موثر در خلاقیت است.جایی كه سایر عوامل نیز تاثیر بسزایی در موفقیت و شكست برنامه های آموزش خلاقیت ایفا می كنند(استنبرگ و اوهارا ۱۹۹۷)۲ جورج اف نلر در كتاب هنر وعلم خلاقیت برای خلاقیت مراحل چهارگانه: آمادگی (preparation)، نهفتگی، اشراق و اثبات (Verification) را ذكر كرده است۲از این دید، افراد خلاق ابتدا با مسئله یا یك فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مسئله یا فرصت مورد نظر درگیر می شوند.در مرحله بعد افراد خلاق روی مسئله تمركز می كنند. در این مرحله فعالیت ملموسی مشاهده نمی شود و فرد سعی در نظم دادن تفكرات ، اندیشه ها،تجارب و زمینه های قبلی خود جهت نیل به یك ایده دارد.درگیری ذهنی عمیق فرد (خودآگاه و ناخودآگاه )فراهم كردن فرصت (جهت تفكر بر مسئله ) به خلق و ظهور ایده ای جدید و بدیع منجر می شود. در نهایت فرد خلاق در صدد برمی آید صلاحیت و پتانسیل ایده خویش را به اثبات برساند.
نوآوری
منظور از نوآوری خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است، به عبارت دیگر، نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق یافته؛ نوآوری همانا ارائه محصول ، فرایند وخدمات جدید به بازار است؛ نوآوری به كارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است.
خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده اند؟
خلاقیت به طور عام یعنی توانایی تركیب اندیشه ها به شیوه ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها.
یك سازمان كه مشوق نوآوری است ساز مانی است كه دیدگاههای ناشناخته به مسایل یا راه حلهای منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهد.نو آوری فرایند كسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یك روش عملیاتی مفید است.
سه مجموعه از متغیرها وجود دارند كه می توانند نوآوری را ایجاد كنند.آنها به ساختار سازمانی، فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط میشوند.
چگونه متغیرهای ساختاری بر نوآوری اثر می گذارند؟
بر اساس پژوهشهای گسترده ،با توجه به متغیرهای ساختاری می توانیم سه گزاره را بیان كنیم.اول اینكه ساختارهای مكانیكی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا كه تخصص كاری آنها پایین تر است، قوانین كمتری دارند و عدم تمركز در آنها بیشتر از ساختارهای مكانیكی است.همچنین انعطاف پذیری ، قدرت انطباق و بارور كردن را كه پذیرش نوآوریها را آسان تر می كند، بیشتر میكنند.دوم اینكه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل كلیدی نوآوری است.فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می دهد كه بتوانند برای نو آوری هزینه كنند و شكستها را بپذیرند.در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در كنش متقابل خطوط سازمانی به شكستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می رساند.البته هیچ یك از این سه متغیر نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینكه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند.
چگونه فرهنگ سازمانی بر نوآوری اثر میگذارد؟
سازمانهای نو آور فرهنگی مشابه دارند.آنها تجربه كردن را تشویق می كنند.آنها هم به موفقیتها و هم به شكستها پاداش میدهند.آنها از اشتباهات تجربه كسب میكنند.یك فرهنگ نوآور دارای هفت ویزگی زیر است:
-۱پذیرش ابهام؛
-۲شكیبایی در امور غیر عملی؛
-۳كنترل های بیرونی كم؛
-۴بردباری در مخاطره؛
-۵شكیبایی در برخوردها؛
۶- تاكید بر نتایج تا بر وسایل.؛
۷-تاكید بر نظام باز.
سازمان از نزدیك محیط را كنترل می كند و سریعا به تغییرات آنطور كه اتفاق میافتند پاسخ میدهد.
كدام متغیرهای منابع انسانی بر نو آوری اثر می گذارند؟
در مقوله منابع انسانی در مییابیم كه سازمانهای نوآور فعالانه آموزش و توسعه دانش اعضای خود را آن طور كه روز آمد باشد تشویق میكنند.امنیت شغلی در سطح عالی برای كاركنان خود فراهم می آورند تا ترس از اخراج به خاطر اشتباه را كاهش دهند و به افراد جرأت می دهند كه تغییر پذیر باشند. زمانی كه اندیشه ای جدید تكامل می یابد پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق اندیشه را تعالی می بخشند و آن را حمایت می كنند بر مشكلات چیره میشوند و اطمینان میدهند كه نوآوری به مرحله اجرا در خواهد آمد.
ویژگیهای افراد خلاق
روانشناسان سعی داشته اند تامشخصات افرادی كه دارای سطح بالایی از خلاقیت هستند مشخص كنند، «استیز» عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است :
۱ - سلامت روانی و ادراكی : توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع؛
۲ - انعطاف پذیری ادراك : توانایی دست كشیدن از یك قاعده و چارچوب ذهنی؛
۳ - ابتكار: توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید؛
۴ - ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی: توجه كردن و درنظرگرفتن چالشهای جدیدمسائل پیچیده؛
۵ - استقلال رای و داوری: متفاوت بودن از همكاران در ارائه نظرات و اندیشه های نو عده ای دیگر ویژگیهای افراد خلاق را به صورت زیر دسته بندی می كنند:
۱ - خصوصیات ذهنی - كنجكاوی - دادن ایده های زیاد درباره یك مسئله - ارائه ایده های غیرعادی - توجه جدی به جزئیات - دقت و حساسیت نسبت به محیط به خصوص به نكاتی كه درنظر دیگران عادی به شمارمی روند- روحیه انتقادی - علاقه وافر به آزمایش كردن و تجربه - نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی
۲ - خصوصیات عاطفی - آرامش و آسودگی خیال - شوخ طبعی - علاقه به سادگی و بی تكلمی در نوع لباس و جنبههای گوناگون زندگی - دلگرمی و امید به آینده - توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران - اعتماد به نفس و احترام به خود- شهامت
۳ - خصوصیات اجتماعی - پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسایل - مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت های گوناگون - قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران
فرصتهای خلاقیت
فرصتهای خلاقیت در چهار گروه فرصت داخلی و سه گروه فرصتهای خارجی تقسیم بندی شده است: وقایع غیرمنتظره : مثل شكستها یا موفقیتهای غیرمنتظره، ناسازگاریها و نیازهای فرایندی و تغییرات در صنایع و بازارها.
سه فرصت خارجی در محیط علمی و اجتماعی سازمان نیز عبارت است از: تغییرات جمعیتی و تغییر نگرش ودانش جدید.
اهمیت خلاقیت و نوآوری
خلاقیت و نوآوری موجب خواهدشد كه موارد ذیل تحقق یابد:
- رشد و شكوفایی استعدادها و سوقدهنده به سوی خودشكوفایی؛
- موفقیتهای فردی ، شغلی و اجتماعی؛
- پیدایش سازمان؛
- تولیدات و خدمات؛
- افزایش كمیت، تنوع تولیدات و خدمات؛
- افزایش كیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت؛
- كاهش هزینه ها، ضایعات و اتلاف منابع؛
- افزایش انگیزش كاری كاركنان سازمان؛
- ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی كاركنان سازمان؛
- ارتقای بهره وری سازمان؛
- موفقیت مجموعه مدیریت و كاركنان سازمان؛
- رشد و بالندگی سازمان؛
- تحریك و تشویق حس رقابت؛
- كاهش بوروكراسی اداری «كاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی»؛
- تحریك و مهیاكردن عوامل تولید.
ویژگیهای سازمان خلاق
برخی از ویژگیهای سازمان خلاق عبارتند از:
- رقابت كامل و فشرده است : در یك سازمان درصورتی خلاقیت صورت میپذیرد كه رقابت كامل در آن حاكم باشد؛
- فرهنگ : یكی از عوامل عمده ای كه به بالندگی مدیریت كمك می كند فرهنگ مردم است . برپایه یك فرهنگ خوب ، اتلاف وقت گناه محسوب می شود. بدیهی است درچنین بستر مناسبی جهت رقابت، خلاقیت یا سازمانهای پویا بهتر شكل میگیرد.
- دسترسی به مدیران : سازمانهای خلاق بر این اعتقاد هستند كه دانش در سطح سازمان به وفور پراكنده شده است و مدیران به راحتی می توانند افكار و نظرات دیگران رامستقیم و بدون واسطه دریافت كنند.
- احترام به افراد: ویژگی دیگر سازمان خلاق احترام به افراد است و آنها باور دارند كه می توانند همگام با نیازهای سازمان ، رشد كنند.
- ارائه خدمات مردمی : هدف نهایی در این سازمانها توجه به نیازمندیهای جامعه وجلب رضایت آحاد مردم است .
- در سازمان خلاق افراد دارای یك تخصص ویژه نیستند و این امكان را دارند كه برای قرارگرفتن درجایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند؛
كارگروهی
روابط دائمی و بلندمدت كاركنان با این نوع سازمانها و درنتیجه برخورداری آنها ازامنیت شغلی از دیگر ویژگیهای این سازمانهاست ;
- استقبال مدیران از عامل تغییر: در این سازمانها تمامی مدیران ، مسئله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریزناپذیر می دانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی كنند. طبیعی است در چنین سازمانی ضرورت ندارد كه مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای جلوگیری برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اندكه تغییر یك ارزش مثبت است .
نقش مدیر در پرورش خلاقیت: نقش مدیریت در مجموعه هایی كه خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی است بسیار مهم و حساس است زیرا مدیریت می تواند توانایی و استعداد خلاقیت ونوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق كند و یا رفتار و عملكرد آنها میتواند مانع این امر حیاتی شود.هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیداكردن ذهنهای خلاق .مدیرخلاق باید فضایی بیافریند كه خود بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیزبرای خلاقیت تحریك كند و این فضا، فضایی است كه از كار روزمره به دور است وبه نحوی تفویض اختیار میكند تا هركسی خود مشكل خود را حل كند.
برای اینكه افراد در سازمان به تفكر بپردازند باید محیطی ایجاد شود كه در آن به نظریات و اندیشه ها امكان بروز داده شود. یكی از شیوه های بسیار مهم و پرجاذبه پرورش شخصیت انسانها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی مشورت است وبدون تردید افرادی كه اهل مشورت هستند از عقل و فكر بیشتری برخوردارند و آنان كه اهل آن نیستند از این امتیاز بهره ای ندارند. یك سازمان خلاق تا اندازه زیادی به خودكنترلی كاركنانش وابسته است . خودكنترلی خود را درخواستن و تمایل برای ارائه ابتكار و خلاقیت به نمایش میگذارد. مدیران میتوانند هر سهمولفهخلاقیت یعنی تخصص، مهارتهایتفكر خلاق و انگیزش را تحتتاثیر قرار دهند. اما واقعیتآناستكه تاثیرگذاریبر دو مولفهاولبسیار دشوارتر و وقتگیرتر از انگیزشاست انگیزشدرونیرا میتوانحتیبا تغییراتجزئیدر محیط سازمان به طور قابلملاحظهایافزایشداد. این بدان معنا نیست كه مدیران باید بهبود تخصص و مهارتهای تفكر خلاق را فراموشكنند. اما زمانیكهاولویتبندیدر اقداممطرحمیشود، آنها باید بدانند كهاقداماتموثر بر انگیزش درونی، نتایج فوریتری را موجبخواهند شد.
خلاقیت گروهی
سازمانها می توانند از انواع تكنیك های توسعه خلاقیت گروهی به شكل جدی ومستمر استفاده كنند این تكنیك ها از این قرارند:
تكنیك تحرك مغزی (طوفان فكری):
یكی از تكنیك های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشهها به صورت گروهی، تكنیك تحرك مغزی است. در این تكنیك مسئلهای به یك گروه كوچك ارائه شده و از آنان خواسته میشود فیالبداهه و به سرعت به آن واكنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخها بر روی تابلویی نوشته میشوند به طوری كه همه اعضای جلسه میتوانند آنها را ببینند. این امر باعث میشود تا ذهن اعضا به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقهای از یك ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرك مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیسش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز میدهند. رقابت نیز عامل دیگری است كه در جلسات تحرك مغزی مومجب افزایش اثربخشی میگردد. همچنین عدم وجود انتقاد و یا ارزیابیهای سریع باعث میشود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نكته دیگری كه در موثر بودن تحرك مغزی قابل ذكر است فیالبداهه بودن نظرات است.
تكنیك خلاقیت شش كلاه تفكر: «ادوارد دوبونو» پدر تفكر خلاق در كتاب «ششكلاهتفكر» یكروشخلاقانه ارایه میكند و از طریقآنمیكوشد نشستافراد بهدور یكدیگر را بهاقدامیثمربخشو كارا تبدیلكند.
«دوبونو» سعیمیكند بهكسانیكهبهدور هم جمع میشوند، بیاموزد كه به تفكر خود نظم دهند و آنگاهدر اینمیان، به راههایخلاقانه بیندیشند و با یك هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقهبندی و اولویتبندی كرده و در تصمیمگیریها از آن استفاده كنند.
گردش تخیلی: در سال ۱۶۹۱ روانشناسی به نام گوردون (W.J.Gordon) نتایج پژوهشهای ۱۰ ساله خود را در مورد افراد خلاق منشر كرد و ضمن آن اعلام داشت كه ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتكار در یك حالت خاص روانی است كه اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد كنیم خلاقیت امكان وجود مییابد. او در گروههای ایجاد خلاقیت اعضای گروه را از طریق به كارگیری یك جریان تمثیلی و استعارهای به گردشی تخیلی ترغیب میكرد و در این حالت ایدهها و نظرات بدیعی را كشف میكرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعارهها به نكاتی نو كه هدف جلسه خلاقیت بود میرسید و روابط تازهای را بین پدیدهها پیدا میكرد. آنان پدیدههایی را كه چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و تركیب می كردند و به ایدههای جدیدی دست مییافتند. در جلسات خلاقیت به كمك استعاره و تخیل كار تلفیق و تركیب در ذهن افراد انجام میگرفت و از این رو روش «گوردون» را شیوه تلفیق نامتجانسها (Synectics ) نیز نامیده اند.
تهییجذهنییا تكنیك گوردون روشی است بسیار مناسبجهت یافتن راهحلهای جدید برایمسئله و نیز برای اكتشافاتعلمی و فنی. اینروش فرایندی خاص و منحصر بهفرد و در عینحالموثر دارد. فرایند به كارگیری این رویكرد عبارت است از: الف «شناسایی و تجزیه وتحلیل مشكل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن; ب «كشف راه حلهایی برای آن جوهره ازطریق دیدگاه غیرمرتبط با موضوع ; ج «تلاش برای تبدیل راه حلهای به دست آمده به راه حل نهایی . در جلساتی كه از این روش استفاده می شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی كه مطرح می شود دقیقا اصل موضوع نیست بلكه موضوعی نزدیك به آن است.
تفكر موازی: واضع این شیوه «ادوارد دوبونو» روش معمول تفكر را همانند حفر گودالی توصیف می كند كه با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر میسازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر كردن باز می ماند درحالی كه تفكر موازی نگاه فردرا به نقاط جدید معطوف میسازد و اطلاعات و تجربههای جدید صرفا به اندیشههای قبلی افزوده نمیشود، بلكه آنهارا تغییرداده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می كند.یكی از راههای تحقق تفكر موازی ،ایجاد یك اندیشه واسطه غیرممكن (Intermediate impossible) است. این اندیشه موجب طیران فكر و ذهن شده و با تعدیل آن میتوان به اندیشه نووعملی دست یافت. راه دیگر درتفكرموازی پیوند تصادفی است. فرض كنید كتاب فرهنگ لغت را میگشایید و لغاتی را میخوانید و میكوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده وبه نتیجهای برسید. در این كار شما از روش پیوند تصادفی استفاده كردهاید.
ارتباط اجباری: یكی دیگر از شیوههای آشكارساختن خلاقیتها و ظاهر ساختن توانایی آفرینندگی موجود در افراد شیوه ارتباط اجباری است .د راین شیوه همان طوركه از نام آن استفاده میشود باید بین دو گروه از پدیده ها ارتباطی اجباری ایجادكرد.
نتیجه گیری
گسترش و سرعت تغییرات در سراسر جهان باعث شده كه خلاقیت بیش از پیش اهمیت یابد ، كشورها فقط با ابتكار و نوآوری می توانند خود را با شرایط جدید وفق داده و همگام با دگرگونیها به پیش روند . بدیهی است در دنیای پیچیده كنونی ، سازمانهایی در رقابت با سایرین موفق ترند كه بتوانند از فرصتهای پیشرو ، به بهترین نحو استفاده كنند و این امر جز با افزایش خلاقیت و نو آوری امكان پذیر نیست. از مهمترین راهكارهای ایجاد و افزایش خلاقیت در كاركنان كه باید توسط مدیران به كار بسته شود یكی افزایش انگیزش در میان كاركنان است، انتصاب متناسب افراد با تخصص آنها و عدم اجبار شغل نامناسب به افراد ، ایجاد هماهنگی مناسب با كاركنان ، دادن آزادی عمل و تفویض اختیار نیز از عوامل افزایش انگیزش درونی به شمار میروند همچنین در اختیار قرار دادن منابع مهمی چون زمان و تخصیص منابع مالی نیز انگیزش را در افراد افزایش میدهد، ایجاد گروههای كاری و حمایت متقابل اعضای گروه و نیز تركیب اندیشههای متفاوت میتواند اشتیاق افراد را به كار و دستیابی به هدف افزایش داده و در نتیجه تجربیات و مهارتهای تفكر خلاق را ارتقا میبخشد، پاداش و تشویق ، ارتقای شغلی ، اعتنا و اعتماد ، عدم ارزیابیهای بی مورد و وقت گیر و ایجاد فضای كاری آرام و بدون ترس و بیم ، حمایت سازمانی، تقویت همكاریهای متقابل و احساس هدف مشترك بین كاركنان و مدیران و ایجاد جذابیت كاری برای كاركنان ، همه از جمله عوامل مهمی هستند كه مدیران با تأثیر بر آنها و نیز اثرگذاری بر روی دو مؤلفه دیگر یعنی تخصص و تفكر خلاق ، می توانند به ارتقا و پیشرفت سازمان خود و در نتیجه ترقی جامعه كمك كنند .
در مورد انگیزه یا انگیزه ها در مدیریت اسلامی بحث فراوان است . مساله ایجاد انگیزه در مدیریت از سنگین ترین و ظریف ترین وظايف مدیر است .چراکه برنامه ریزی ها وتصمیم گیری ها،سازماندهی ها ، هماهنگ ساختن نیروها، همه یک طرف و ایجاد انگیزه به تنهایی؛ طرف دیگر است.
این بخش در واقع نیرو محرکه و موتور دستگاه مدیریت را تشکیل می دهد و پیروزی مدیران در اهداف خود،تا حد زیادی به موفقیت آنها در ایجاد انگیزه بستگی دارد.
انگیزش رفتار یکی از مباحث روانشناسی است که اغلب به آن دینامیک رفتار گویند.که از علم فیزیک گرفته شده است و باعث ایجاد حرکت موجود زنده می شود .
کلید واژه: انگیزه،انگیزه در روان شناسی، انگیزه در مدیریت، انگیزه در قرآن
1. دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی_دانشگاه آزاد اسلامي واحد بابل
2. ، کارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي_دبيرآموزش و پرورش استان مازندران(شهرستان بابلسر)
«انگیزش افراد وابسته به شدت انگیزاننده است.انگیزاننده ها به عنوان نیاز و خواستی در درون؛ تعریف شده اند که گرایش به هدف دارند و ممکن است خودآگاه یا نا خودآگاه باشد. به عبارت دیگر انگیزاننده ها «چرایی»رفتار هستند و رفتارها نیز هدف گرا هستند علاوه بر آن هدفها در خارج از افراد قرار دارند».(مقیمی،1377: 330-329)
برای درک رفتار سازمانی باید انگیزه های اساسی فرد در سازمان شناسایی و مطالعه شود زیرا این ها به عنوان زمینه و اساس گرایش انگیزش کاری می باشند.
از ديدگاه اجتماعي، شخصيت محصول ترکيب انگيزه وانگيزش است. انگيزه شامل محرک هاي ارگانيستي و کالبدي است که به شکل غريزي انسان را به سمت اطفاء خود هدايت مي نمايد. درمقابل انگيزش، متضمن ارزشها و هنجارها و معيارهاي حاکم بر تبلور بيروني اين رفتارها ست که مي کوشد انگيزه را در قالب معيارهاي فرهنگي جامعه کاناليزه کند. از اين رو شخصيت متعادل، آن شخصيتي است که توازني ظريف ميان انگيزه و انگيزش در وجود خويش برقرار کند و بتواند با اين توازن به شکلي به تعادل جامعه نيز ياري رساند.
باتوجه به دیدگاه اسلامى، رفتار آدمى هر لحظه تحت تأثير نيروهاى مثبت و منفى است و به هر ميزان كه ارزش هاى انسانى در او تقويت شده باشد و ويژگى هاى انسانِ رشد يافته و كامل اسلامى، بر او حاكم باشد و در جهت قرب الهى گام بردارد، به همان ميزان نيز انگيزه ها و جاذبه هاى معنوى در او كارساز خواهد بود و به عكس؛به هر اندازه كه نيروها و ارزش هاى منفى بر وجود او حاكم باشد، رفتار او توسط انگيزه هاى پست شكل مى گيرد.
صفات مدیران براي ايجاد ا نگيزش:
1-اخلاق :از مهمترين صفات مدیران است. علم اخلاق، علم معاشرت با خلق است. در اين علم انسان رذائل و فضائل اخلاقي خوب و بد را شناسايي مي کند و در زندگي خويش به کار مي گيرد. اخلاق مدير تحت سه عنوان مورد بررسي قرار مي گيرد:
1-1- اخلاق فردي مدير، که از جمله آن به امانت داري، حسن خلق، کظم غيظ، عشق به کار، صبر،کنترل نفس و ... مي توان اشاره کرد.
1-2- اخلاق اجتماعي مدير که در اين عنوان به موارد زير اشاره مي شود: پرهيز از استبداد، ساده زيستي و عدم رفاه طلبي، مبارزه با فرهنگ تملق، مدارا و قاطعيت، مشورت و ... اين صفات و ويژگي ها مربوط به روابط بين فرد و جامعه اي است که با آن سروکار دارد.
1-3- اخلاق ديني مدير که شامل ايثار، تقوا، ايمان به خدا، اخلاص و ... مي باشد. اين ويژگي ها در عملکرد مدير بسيار مؤثر است.
همانطور که بيان شد اخلاق يکي از مهمترين ويژگي هاي مديران اسلامي است و مديران با صفات اخلاقي اسلام مي توانند سازمان تحت فرماندهي خود را به سمت تعالي و پيشرفت به حرکت درآورند و در ضمن محيط را براي پرورش مديران با همان ديدگاه و انديشه نيز مهيا مي کنند و بدين ترتيب اخلاق اسلامي در ميان افراد يک سازمان نهادينه مي شود و اين افراد که خود قسمتي از جامعه را تشکيل مي دهند بعنوان عوامل ترويج دهنده معيارهاي اخلاقي اسلام در جامعه مطرح مي شوند.
مديري که با اخلاق و با روح توکل برخدا و اعتقاد بر قدرت بي نهايت الهي تربيت يافته است، هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمي بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمي دهد و طبعاً چنين مديري تصميمهاي عاقلانه تر و سنجيده تر اتخاذ مي کند و بهتر مي تواند روحيه کارمندان و زير دستان را تقويت کند و ايشان را به فرجام نيک اميدوار ساخته از ياس و نا اميدي وخودباختگي نجات دهد.
2- سعه صدر :يکي از مهمترين صفات مدير از نظر حضرت علي (ع) مي باشد که در اين مورد فرموده اند : " آله الرياسه سعه الصدر" مهم ترين وسيله لازم براي مديريت داشتن سعه صدر و سينه اي گشاده مي باشد.
3-ممارست: حضرت علي(ع) مي فرمايد: «اري ان تبعث قدما من اهل الصلاح و العفاف ممن يرثق بدينه وامنته يسال عن سيره العمال و ما يعملون في البلاد». (فتوح ابن اعظم، ج5، ص 44) نظر من اين است که گروهي از صالحين را که به دينداري و امانتداري آنان اطمينان داري اعزام نمايي تا از سيره کارگزاران و عملکرد آنان در شهرها بازرسي کنند.
4- عدالت: حضرت علي(ع) من عدل تمكن»؛ «هركس عدالت ورزد قدرت مند است.»
پیامبر خدا(ص) می فرمایند «اذا حكمتم فاعدلوا». ( «وقتی داوری (یا مدیریت و حكومت) میكنید، بر عدل رفتار نمایید.»
شهید مطهری (ره) : «عدالتآنجا كه به امامت و رهبری مربوط می شود، یك شایستگی است».
حضرت علي(ع) : «ولايدعوتک شرف امري الي ان تعظم من بلائه ما کان صغيرا ولاضعه امري الي ان تستصغر من بلائه ما کان عظيما». (نهج البلاغه فيض، ص 1008، نامه 53.) بزرگي وشرافت کسي تو را بر آن ندارد که کار کوچک او را بزرگ شماري و پستي کسي تو را وادار نسازد که کار بزرگ او را کوچک پنداري.
5- صداقت: حضرت علي(ع): «وابعث العيون من اهل الصدق والوفا عليهم». (نهج البلاغه، فيض، ص 1011، نامه 53) بر کارگزاران عيوني صادق و وفادار بگمار.
اسلام و روش های ايجاد ا نگيزش در مدیران :
تفویض اختیار، مدارا، روابط دوستانه، کار گروهی، خود شناسی، فروتنی، رسیدگی به امور ، مشارکت دادن زیر دستان، مسولیت پذیری، استفاده از سیستم تشویق و تنبیه، ارزیابی عملکرد، مهربانی، تخصص گرایی، جبران خدمات و سیستم را از لحاظ رعایت برابری چک کردن..........
1- تفویض اختیار: . با توجه به محدودیت های زمان ، مهارت ، مغز ، جغرافیای ارتباطات و اطلاعات ؛ تفویض اختیار یکی از کلید های موفقیت هر مدیر در سازمان متبوع می باشد. با تفویض اختیار سرعت در کار بوجود می آید و موجب می گردد تا مدیران فرصت کافی برای نوآوری و خلاقیت و دگرگون سازی در سازمان به دست آورند.
2-استفاده از سیستم تشويق و تنبيه: رهبر با انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف و قوت اشخاص و با توجه به شخصیت آنان می تواند آنها را تشویق کند تا آزادانه گفتگو کنند و سپس با کمال علاقه شنونده سخنان ایشان باشد. البته تنبیهات و تهدیدات و ندادن پاداش ( انگیزش منفی ) تنها در موارد محدودی و در کوتاه مدت می تواند در انگیزش افراد موثر باشد .
3- مشارکت دان زیردستان:نظریه های دیگران را در طرح ها و نقشه هایتان دخالت دهید بهتر است که با زیر دستان مشورت کنید ، با جلب نظر آنان به آنها نشان بدهید که آنها هستند که نقش عمده را در اجرای طرح ها بر عهده دارند .
«کارکنان و اعضای شرکت می توانند در تصمیماتی که بر آنان اثر می گذارد مشارکت نمایند.آنها عبارتند از : تعیین هدفهای کاری،تعیین ساعاتی که فرد آمادگی بیشتری برای کار دارد........این کار باعث خواهد شد که بازدهی فرد و تعهد او نسبت به کار،انگیزش و رضایت شغلی اش افزایش یابد».(رابینز،1378: 422)
حضرت علي(ع):« ما استنبط الصواب بمثل الماشوره ».(غرر الحکم، ص30) راه حق از هيچ جا بهتر از مشاوره به دست نمي آيد.
4- جبران خدمات:هر کسی که کاری را به پایان می رساند باید شخصا پاداش کارش رابگیرد.
حضرت علي(ع): «ثم اسبع الارزاق، فان ذالک قوه لهم علي استصلاح منهم ».(نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 1011) پس چيره را فراوان ده که اين کار، آنان را در اصلاح خودشان توانا مي دارد.
5- مدارا: حضرت علي(ع) : « من استصلح الاضداد بلغ المراد». (غررالحکم، ص 697) کسي که بر اضداد غلبه کند و آنها را سازگار کند به مراد خويش رسيده است.
6- فروتنی : حضرت علي(ع): به مالک مي فرمايد: « واذا احدت لک ما انت فيه من سلطانک ابهه او مخيله فاسطلا الي عظم ملک اهم فوقک و قدرته منکر علي، لاتقدر عليه من نفسک فان ذلک من اليک من احماهک و يکف عنک من عزيک و يفي اليک بما رب عنک من عفلک». (نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 993) و هرگاه سلطنت و حکومت برايت عظمت و بزرگي با کبر و خودپسندي پديد آورد به بزرگي پادشاهي خدا که فوق توست و به توانايي اونسبت به خود به آنچه از جانب خويش بر آن توانا نيستي بنگر که اين نگريستن کبر و سرکشي تو را فرو مي نشاند و عقل و خردي که از تو دور گشته به تو باز مي گردد.
7- ارزیابی عملکرد: حضرت علي(ع):« ثم اعرف لکل امري مننهم ما اهلي ولاتضيغن بلاد امري الي غيره ولاتفصرن بدون غايه بلائه ».(نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 1008) پس رنج کار هر يک از آنان را براي خودش بدان و رنج کسي را به ديگري نسبت مده و بايد در پاداش به او هنگام به سر رساندن کارش کوتاهي ننمايي.
8- مهربانی: امام باقر مي فرمايد: «لاتصلح الامامه الا لرجل... حتي يکون للرعيه کالرب الرحيم». (اصول کافي، جلد 1، ص 251) امامت و رهبري براي کسي شايسته است که براي مردم همچون پدری مهربان باشد.
9- سیستم را از لحاظ رعایت برابری چک کردن: «کارکنان و اعضای شرکت باید چنین گمان برند که مقدار پاداش با میزان فعالیت آنان تناسب دارد.به بیانی ساده،این بدان معنی ا ست که مقدار تجربه،توانایی،تلاشو و سایر اموری که فرد به سازمان می دهد یا در آنجا به مصرف می رساند باید بیانگر نوع عملکرد او باشد و در نتیجه میزان حقوق،نوع وظیفه و پاداش های دیگری را که8 دریافت می کند باید (از نظر او)متناسب باشد». (رابینز،1378: 423)
10-. روابط دوستانه: حضرت علي(ع) : « لاتقولن اني مامور امر خاطع، فان ذلک ادغان في القلب و مهلکه للدين و تقرب من ايفر». (نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 993) مگو من مامورم و امر مي کنم پس بايد فرمان مرا بپذيريد، زيرا اين روش سبب فساد و خرابي دل و ضعف دين و تغيير و زوال نعمات مي گردد.
11- خودشناسی: حضرت علي(ع) مي فرمايد: « من نصب نفسه للناس اماما فعيله ان يبدا تعليم نفسه قبل تعليم غيره». (نهج البلاغه فيض، بخش حکم، شماره 70، ص1117) هرکه خود را پيشواي مردم نمود بايد پيش از ياد دادن به ديگري نخست به تعليم نفس خويش بپردازد.
12- تخصص گرایی: پيامبر(ص): «اذا وسد الامر الي غير اهله فانتظلا الساعه». (نهج الفصاحه، ص48، ج246) وقتي کار را به دست نااهلان سپارند منتظر رستاخيز باش.
13- کار گروهی: پيامبر(ص):« الجاعه رحمه و الفرقه عذاب». (کنزالعمال، ج7، ص 558، ش 20242) همبستگي رحمت است و جدايي عذاب.
14- مسئوليت پذیری: امام باقر مي فرمايد:« لايفبل عمل الا بمعرفته الا بعمل». (الحياه جلد1، ص 285.) هيچ عملي به جز معرفت و شناخت پذيرفته نمي شود و هيچ معرفتي جز به عمل حاصل نمي آيد.
15- رسيدگي به امور : امام علي(ع) مي فرمايد: «“ثم تفقد من امورهم ما ينفقد الوالد ان من ولدهما”». (نهج البلاغه فيض، نامه 63، ص 1005) پس به کارهاي آن رسيدگي کن چون پدر و مادري که به فرزندشان رسيدگي می نمايند.
عوامل سه گانه انگیزش
1ـ نيازها: «نياز» عبارت است از کمبودی که هنگام عدم تعادل فیزیولوزیکی احساس می شود.
به عبارت دیگر، چيزى در درون فرد كه او را به فعاليت و انجام كار وا مى دارد.
به عبارت ديگر، نياز حالتى درونى است كه باعث مى شود نتيجه معيّنى جذاب به نظر برسد.
2ـ سائقه ها : سائقه ها یا انگیزه ها جهت تخفیف نیازها بوده و کمبود های جهت دار میباشند.
به عبارت دیگر، يك نياز ارضا نشده باعث ايجاد تنش مى شود و اين تنش موجب مى گردد سائقه هايى در درون فرد برانگيخته شود. اين سائقه ها امورى درونى هستند كه باعث مى گردند فرد در پى تأمين اهداف ويژه اى، رفتار جستجوگرانه اى از خود بروز دهد.
3ـ مشوق ها (Goal): عبارت است از چيزى در خارج از فرد.روان شناسان غالباً آن را «محرّك» مى نامند و گاه به پاداش هايى اشاره دارد كه فرد به آن اميد بسته است و انگيزه هايش به سوى آن ها هدايت مى شود.
تعریف انگيزش :
واژه «انگيزش» (Motivation) در انگليسى، از كلمه لاتين( Movere)حركت كردن گرفته شده است. اين اصطلاح همان گونه كه از معناى رايج آن برمى آيد، به علت يا چرايى رفتار اشاره دارد.
به عقیده جان اتکینسون معنای ثابتی برای واژه انگیزش وجود ندارد . اما روان شناسان بر این باورند که «انگیزه عاملی است درونی که رفتار فرد را در جهت معینی هدایت می کند و راهنمای اوست برای گزینش کوششی از میان کوشش های ارادی وی » .
بر اساس محتوای امروزی آن ،تعاریف چندی از آن ارائه شده است:
انگیزش را می توان «حالتی در افراد دانست که آنان را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل می سازد».(الوانی،1384: 152)
یکی از صاحبنظران انگیزش را فرایندی می داند که:«با یک نیاز یا کمبود زیستی یا روانی اغاز شده و رفتار هدفمند یا انگیزه ای را در جهت محرکی خارجی فعال می نماید ».( رضائيان، به نقل ازلوتانز:87)
که بر اساس این تعریف رمز شناخت فرایند انگیزش را نیز در معنای مفاهیم نیازها، انگیزهها، محرکها و روابط میان آنها می داند.
یکی دیگر از نظریه پردازان از دیدگاه سازمانی بر این باور است که : « انگیزش تمایل به تلاش بسیار زیاد در جهت هدفهای سازمانی است . مشروط بر آنکه این تلاش توان بر آورده ساختن یک نیاز فردی را داشته باشد».( رابينز،1993: 205)
برخی از نظریه پردازان انگیزش را مجموعه ای از نیروهایی می داند که افراد را به طرف معینی از رفتار وادار می نماید.( رضائيان، به نقل ازپورتر: 88)
پاره ای دیگر بر این باورند که انگیزش بیانگر: « آن دسته از فرایند روان شناختی است که علت برانگیختگی،هدایت و تداوم اعمال ارادی هدفمند است».( رضائيان، به نقل ازميچل: 88)
این تعاریف به سه نتیجه منجر می شود:
1)تجزیه و تحلیل انگیزش باید به عواملی که فعالیت های فرد را بر می انگیزد تمرکز کند.
2)انگیزش فرایند گراست و به انتخاب،جهت و هدف توجه دارد.
3)انگیزش بر چگونگی اغاز رفتار ،تداوم یا توقف ان توجه دارد و بیانگر آن است که فرد دارای انگیزه چه نوع واکنش عینی نشان می دهد.( رضائيان، به نقل اززيلاگيى و والاس: 88)
انگیزش برای کار کردن همان هنر ترغیب دیگران است . به عبارت دیگر انگیزش یعنی هنر اداره کردن اعضای یک گروه برای رسیدن به هدف سازمان، با اتکا به رغبت و تلاش پی گیر درونی می باشد.
انگیزش به کار گرفتن توانایی های فکری ، خلاقیت ، تجربه و جهان بینی با توجه به عوامل بومی شناسی و محیطی ، همراه با طرح ریزی های عقلایی برای حرکت جمعی به سوی هدف های سازمانی می باشد . اگر انگیزش را مثلث علم و حرفه و هنر بدانیم ، رهبر هنرمند کسی است که بتواند با تار و پود و روان انسانی مانند یک هنرمند نوازنده آنچنان بازی کند که نوای دلنشین آن گوش جان ها را بنوازد.
اهم مترادف هاى واژه هاى «انگيزش»، و «نياز» در قرآن:
1ـ حاجة:
«ولَكُم فيها منافعُ ولتَبلغُوا عليها حاجةً في صُدورِكم» (غافر: 80); و براى شما در آن ها منافع قابل ملاحظه اى است تا به وسيله آن ها به مقصدى كه در دل داريد برسيد.
2ـ میل و رغبت:
«و الرغبةُ و الرغبُ و الرغبى السَّعةُ فِى الارادةِ»; يعنى رغبت عبارت است از فزونى و قوّت اراده؛ مثل اين گفته خداوند متعال:
«اِنَّهم كانُوا يُسارعونَ فِى الخيراتِ ويَدعوننا رَغَباً ورَهَباً» (انبياء: 90); چرا كه آن ها در نيكى ها سرعت مى گرفتند و به خاطر عشق (به رحمت) و ترس (از عذاب) ما را مى خواندند.
3ـ تحريض:
از ماده حرض تنها دو مورد در قرآن مجيد آمده كه درباره تحريص و برانگيختن پيامبر(صلى الله عليه وآله) مؤمنان را به جنگ است. يكى از آن دو مورد، آيه 65 سوره انفال و ديگرى آيه ذيل است:
«فقاتِلْ في سبيل اللهِ لا تُكلَّف اِلاّ نفسُك وحرّضِ المؤمنينَ...» (نساء: 84); پس (اى پيامبر) تو خود تنها در راه خدا به كارزار برخيز كه جز شخص تو بر آن مكلّف نيست و مؤمنان را ترغيب كن....
4ـ إثارة:
«إثاره» از ريشه «ثور» و به معناى تحريك و تهييج و برانگيختن است و «ثوران» يعنى هيجان.
در قرآن كريم، دو مورد درباره إثاره زمين و دو مورد درباره إثاره ابرها آمده.( الطریحی،1985، ج 3، ص 238) آيه ذيل:
«واللّه الّذى اَرسلَ الرِّياحَ فتُثيرُ سَحاباً فسقناهُ إلى بلد مَيِت فاحيينا بهِ الاَرضَ بعدَ مَوتِها كذلكَ النُّشورُ» (فاطر: 9); خداوند كسى است كه بادها را مى فرستد تا ابرها را برانگيزد. پس ما آن ابرها را به سوى زمين مرده مى رانيم و به وسيله آن، سرزمين مرده را زنده مى كنيم. رستاخيز نيز همين گونه است.
انواع نيازها، انگيزه ها و اميال :
*الف) از يك ديدگاه، نيازهاى بشر دو گونه اند:
1ـ نيازهاى اوّلیه: اين نيازها از عمق ساختمان جسمى و روحى بشر و از طبيعت زندگى اجتماعى سرچشمه مى گيرد. نيازهاى اوّلیه، محرّك بشر به سوى توسعه و كمال زندگى است.
2ـ نيازهاى ثانویه: از نيازهاى اوّلیه ناشى مى شود. نياز به انواع ابزار و وسايل زندگى، كه در هر عصر و زمانى با عصر و زمان ديگر فرق مى كند. و در عين حال، محرّكى به سوى توسعه بيشتر و كمال .
تغيير نيازها و نو و كهنه شدن آن ها مربوط به نيازهاى ثانوى است. نيازهاى اوّلى نه كهنه مى شود و نه از بين مى رود; هميشه زنده و نو است. برخى از نيازهاى ثانوى نيز چنين است. از آن جمله است: نيازمندى به قانون. اين نياز ناشى از نياز به زندگى اجتماعى است و در عين حال، هميشگى مى باشد. بشر هيچ زمانى بى نياز از قانون نخواهد بود.
*ب) از نظری ديگر، خواست هاى انسان به دو دسته :
ا) فردی : اميال غريزى معمولاً از این دسته است.
2)اجتماعی : ساير اميال از جمله عواطف، انفعالات از این دسته اند.
*ج)از نظری دیگر، كشش هاى درونى به چهار قسم غرايز، عواطف، انفعالات و احساسات قابل تقسیم است.
1ـ غرائز: كشش هاى درونى مربوط به نيازهاى حياتى كه با اندام هاى بدن ارتباط دارد، «غريزه» ناميده شده است.
2ـ عواطف: ميل هايى است كه در رابطه با انسان ديگر پديد مى آيد. هر قدر رابطه طبيعى، معنوى يا اجتماعى بيش تر باشد، عاطفه قوى تر مى شود.
3ـ انفعالات: انفعالات يا «كشش هاى منفى» مقابل عواطف و عكس آن است؛ يعنى حالتى روانى كه بر اساس آن، انسان به دليل احساس ضرر يا ناخوشايندى، از كسى فرار يا او را طرد مى كند. نفرت و خشم و كينه و امثال آن ها جزو انفعالات محسوب مى شود.
4ـ احساسات: طبق برخى از اصطلاحات، احساسات حالت هايى است كه از سه مورد مذكور قبلى، شديدتر بوده و تنها به انسان اختصاص دارد. سه مورد قبل كم و بيش در حيوانات نيز موجود است، ولى احساسات ويژه انسان است: احساس تعجب، استحسان، تجليل و عشق... تا برسد به احساس پرستش .(مصباح یزدی،1376: 423-422)
*د)از منظرى ديگر، انگيزه هاى انسان به سه نوع عمده تقسيم شده است:
1ـ انگيزه هاى پندارى: اين انگيزه ها از هيچ واقعيت عينى نشأت نمى گيرد، بلكه شكل گرفته از مجموعه اى از پندارها و خيالات شعارگونه و بى محتواست كه گاه براى پيشبرد اهداف خاصى ايجاد و پى گيرى مى شود.
درست مانند آنچه که مارکسیست ها در مورد مکتب خود داشته اند که مجموعه ای از پندارها و خیالات و شعارهای بی محتوا را برای پیشرفت اهداف خود بر گزیده بودند و از آنجا که نارسایی این انگیزه ها در عمل بزودی نمایان شد،ناچار پناه به دیکتاتور نظامی بسیار مخوفی همچون استالین بردند،و چون این دیکتاتور ی ها با هیچ گونه از موازین مدیریت سازگار نیست، در مدت کوتاهی ضعف خود را نشان دادند و جامعه ای با ان عظمت و قدرت را مبدل به یکی از در مانده ترین و نا بسامان ترین جوامع ساخت.
2ـ انگيزه هاى مادى: انگيزه هايى است كه از يك واقعيت عينى مايه مى گيرد و در محدوده نيازهاى مادى انسان مطرح مى شود و از اين رو، كاربرد محدودى دارد و نمى تواند در زمينه هاى معنوى كارآيى داشته باشد و انسان را به تلاش وادارد. چرا که اهداف مادی ،هرگز نمی تواند انسا را به «تلاشهای طاقت فرسا»و«0فداکاری های بزرگ» که برای پیشبرد اهداف مهم لازم است،وادار کند.
3ـ انگيزه هاى معنوى: اين انگيزه ها علاوه بر اين كه از واقعيت هاى عينى و نفس الامرى سرچشمه مى گيرد، از نیرو مندترین و مهمترین انگیزه هاست.خواه در شکل انگيزه هاى والاى انسانى و مردمی باشد یا انگيزه هاى الهى که پشتوانه آن عشق به الله و سعادت جاویدان و آرامش عمیق روح و وجدان است. (مكارم شيرازى، 1372: 93)
در مدیریت اسلامی از عامل معنوی ،بهره فراوان گرفته می شود.آنجا که مدیریت به سبک غربی از کار باز می ماند و فقدان انگیزه سبب رکود و درماندگی می شود و کار مدیر یا فرمانده را متوقف یا با کمبود نتیجه رو به رو می سازد،مدیریت اسلامی می تواند با تمام توان و قدرت به میدان آید.
* و) بر اساس تقسيمی ديگر، گرايش هاى انسان را مى توان به دو دسته گرايش هاى مقدس و نامقدس تقسيم كرد.
1ـ گرايش هاى مقدس: در مقابل، يك سلسله گرايش هاى خاص نيز در انسان هست كه از يك سو، مى توان آن ها را گرايش هايى دانست كه بر اساس خودمحورى يا غير محورى غريزى استوار نيست و مى توان آن ها را «گرايش هاى مقدس» ناميد؛ يعنى گرايش هايى كه انسان در وجدان خود براى آن ها نوعى قداست، برترى و سطح عالى قايل است، كه هر انسانى به هر ميزانى كه از اين گرايش ها بيش تر برخوردار باشد، متعالى تر است. اين گرايش ها مادى نبوده، بلكه جاذبه هايى معنوى است كه انسان را به سوى كانون هاى غير مادى مى كشاند .
2) گرایش های نامقدس:گرايش هاى نامقدس همان جاذبه هاى مادى و طبيعى است كه بر خودمحورى استوار است؛يعنى گرايش هايى كه در نهايت امر در آن ها خودِ فردى مطرح است و اگر غيرمحورى هم هست، مثل حيوان در حدود بقاى نوع در محدوده غريزه است. به علاوه، انسان در وجدان خود قداستى براى آن ها قايل نيست.
*ی) از نظر گاهی دیگر ،خواست ها را به پنج دسته تقسیم کرده اند:
1. حقيقت جويى
2. فضيلت خواهى
3. زيبايى طلبى
4. گرايش به خير و فضيلت
5. حس مذهبى يا عشق و پرستش
برخى از قايلان اين تقسيم گفته اند: «حس مذهبى» نيز خواستى است در عرض چهار خواست ديگر و بعضى ديگر، آن چهار قسم را نيز در شعاع اين پنجمى قرار داده اند.
ويژگى گرايش هاى مقدس ـ كه گاه از آن ها به عنوان «كشش ها» يا جاذبه هاى معنوى نيز تعبير مى شود ـ اين است كه اولاً، با خودمحورى قابل توجيه نيست و اگر كسانى توجيهاتى كرده اند، همه محل بحث و اشكال است. ثانياً، شكل انتخابى و آگاهانه دارد و به هر حال، امورى است كه ملاك و معيار «انسانيت» شناخته مى شود. اگر تمام مكتب هاى جهان را «انسانيت» دم مى زند، «انسانيت» يعنى همين گرايش ها; يعنى غير از اين ها چيزى نيست. امروز نيز تمام مكتب هاى دنيا ـ اعم از مكتب هاى الهى، مادى و شكّاك ـ مسائلى را در مورد انسان مطرح مى كنند كه مافوق حيوانى تلقى مى شود.
اصولاً گرايش هاى معنوى و والاى بشر، زاده ايمان و اعتقاد و دل بستگى هاى او به برخى حقايق در اين جهان است كه آن حقايق هم ماوراى فردى است ـ عام و شامل است ـ و هم ماوراى مادى است ـ يعنى از نوع نفع مادى نيست. اين گونه ايمان ها و دل بستگى ها به نوبه خود، مولود برخى جهان بينى ها و جهان شناسى هاست كه يا از طرف پيامبران الهى(عليهم السلام) به بشر عرضه شده و يا برخى فلاسفه خواسته اند نوعى تفكر عرضه نمايند كه ايمان زا و آرمان خيز بوده باشد.
به هر حال، گرايش هاى والا و معنوى و فوق حيوانى انسان، آن گاه كه زيربناى اعتقادى و فكرى پيدا كند، نام «ايمان» به خود مى گيرد.
اسلام و انگیزش :
الف) انگیزش در اسلام بر سه اصل ثواب ،عقاب و محبت مبتنی است و اساس ایمان در اسلام متکی بر این سه اصل می باشد .
ب) پرداخت حقوق و مقرری در اسلام ضروری است به شرط آن که مطابق با اصول معنوی در اسلام باشد.
ج)گسترش محدوده انگیزش ها در اسلام به گونه ای است که تنها شامل حقوق و کمک های مالی یا تعقیب کیفری در زندگی دنیا نیست، بلکه شامل ثواب و عقاب در زندگی آخرت نیز خواهد بود.
د) در اسلام حقوق و مقرری و دستمزد و پاداش بلافاصله و همزمان با انجام کار پرداخت می شود.
همانگونه که در حدیث شریف آمده است :« مزد و اجرت کارگر را قبل از آنکه عرق پیشانی او خشک شود بپردازید».(مکارم شیرازی،1372: 186)
نتیجه گیری:
در تبيين مفهوم «انگيزه» گفته شده است: انگيزه ها عبارتند از: «چراها»ى رفتار. انگيزه ها باعث شكل گيرى و ادامه فعاليت شده، جهت كلى رفتار فرد را نيز مشخص مى كنند. از انگيزه ها، گاه به نيازها، خواست ها، كشش ها، سائقه ها يا محرّك هاى درونى فرد نيز تعبير مى شود.
ایجاد انگیزه شاید مهمترین وظیفه رهبری و مدیریت باشد ؛ وظیفه ای که مدیران گاها آن را به بوته فراموشی سپرده اند و گاه با بی توجهی آن را دنبال می کنند ایجاد انگیزه این وظیفه اصلی مدیران باید در لحظه به لحظه فعالیتها ساری و جاری باشد . نمی توان ایجاد انگیزه را صرفا در شرایط دشوار کاری یا در حضور بحران ها پی گرفت . کاری که بسیاری از مدیران انجام می دهند یعنی زمانی به یاد انگیزه آفرینی می افتند که مهلت قراردادی رو به اتمام است.
هيچ سازمانى بدون وجود سطح قابل توجهى از تعهد و تلاش اعضا نمى تواند در رسيدن به اهداف خود موفق شود. از اين رو، مديران همواره ناگزيرند انگيزش ـ يعنى عواملى كه باعث به وجود آمدن رفتار، جهت دادن به رفتار و تداوم آن مى شود ـ را درك كنند.
گفته مى شود: اصولاً انسان بدون انگيزه دست به هيچ كارى نمى زند. پس هر رفتارى بر اساس انگيزه اى است. از طرف ديگر، هيچ انسانى داراى انگيزه اى نمى شود، مگر بر اساس نيازى كه براى او مطرح شده است؛ يعنى انسان براى پاسخگويى به نيازش، داراى انگيزه مى شود و با برانگيخته شدن، رفتارى از او سر مى زند .
در مدیریت اسلامی هرگز انگیزه های مادی نادیده گرفته نشده و نخواهد شد،ولی تکیه گاه اصلی،انگیزه های معنوی است واین از طریق آموزش مستمر عقیدتی و اخلاقی صورت می گیرد.
عقیده یک مسلمان بر این است که هر کاری که برای کمک به همنوع ،مخصوصا نسبت به محرومان و مستضعفان انجام شود،یک عبادت بزرگ است.
اکثر افرادی که با ویندوز سر و کار دارند بسیار کنجکاوند سر از کار رجیستری ویندوز در بیاورندبه همین خاطر من پس از معرفی مختصری از رجیستری کتاب الکترونیکی در این زمینه برای دانلود قرار میدهم تا کسانی که قصد دارند رجیستری را دستکاری کنند با خیال راحت به این کار بپردازند .
رجیستری یک بانک اطلاعاتی برای نگهداری تنظیمات و انتخاباتی است که برای سیستم عاملهای ۳۲ بیتی از قبیل ویندوز ۹۵،۹۸،ME،NT،۲۰۰۰،XP و… تنظیم می نماییم.محتوای آن شامل اطلاعات و تنظیماتی است که برای نرم افزار ها ،سخت افزار، کاربران، و تنظیمات دلخواه برای کامپیوتر و سیستم عامل ویندوز می باشد.
هنگامی که کاربر تغییراتی در ویندوز به وجود می آورد مثلا در کنترل پنل ،Accessories ،System Policies تغییراتی می دهد ، این تغییرات همگی در رجیستری ویندوز منعکس و ذخیره می شوند.
فایلهایی که رجیستری ویندوز را تشکیل می دهند بسته به نسخه ویندوز شما متفاوت می باشند.در ویندوز ۹۵ یا ۹۸ شامل دو فایل مخفی که در دایرکتوری ویندوز نصب شده(مثلا c:windows) قرار دارند که فایلهای User.dat و System.dat هستند.در ویندوز هزاره( ME) علاوه بر اینها فایل Class.dat نیز به آنها اضافه شده است.اما در ویندوز ۲۰۰۰ و NT این فایلها در مسیر %system root%system32config قرار دارند . ممکن است شما منظور عبارت %system root% را نفهمیده باشید ، این به معنی نام درایو و مسیری است که ویندوز در آن نصب شده است.
البته باید بدانید که این فایلها را مستقیما نمی توانید مورد دستکاری و ویرایش قرار دهید.برای این کار به ابزار خاص خود یعنی یک Regirtery Editor احتیاج دارید که بعدا به آن خواهیم پرداخت.
ساختار رجیستری
رجیستری ویندوز یک ساختار سلسله مراتبی دارد ، البته اگر چه در ابتدا کمی گیج کننده به نظر می رسد اما ساختار آن شبیه ساختار شاخه هایی است که شما برای نگهداری فایلها و برنامه هایتان بر روی سیستم ایجاد و استفاده میکنید است.یعنی شامل یک شاخه اصلی که خود به زیر شاخه های تقسیم می شود و هر زیر شاخه ممکن است به زیر شاخه های دیگری تقسیم شود.
واین دقیقا ساختار یک درخت است که از ریشه شروع شده و به شاخه هایی تقسیم می شود تا نهایتا به برگها برسد.هر شاخه اصلی با آیکون Folder نمایش داده می شود که به آنها اصطلاحا Hive نیز گفته میشود.هر شاخه خود می تواند شامل زیر شاخه هایی باشد تا نهایتا به متغیرها یا مقادیر بر سند.در متغیرها است که اطلاعات واقعی رجیستری ذخیره می شود.
در رجیستری سه نوع متغیر وجود دارد که عبارتند از :String , Binary , Dword که هر کدام از آنها در شرایط خاصی استفاده می شوند.به طور شش شاخه اصلی در رجیستری وجود دارند که هر کدام بخشی از اطلاعات ذخیره شده در رجیستری را نگهداری می کنند که در اینجا اشاره ای کوتاه بر هر کدام داریم:
HKEY_CURRENT_USER: این شاخه به بخشی از اطلاعات شاخه HKEY_USERS اشاره می کند که در آن خصوصیات و اطلاعات کاربر فعلی از قبیل نام کاربر، تنظیمات میز کاری (Desktop) ، تنظیمات منوی شروع (Startmenu) و … در سیستم نگهداری می شود.
HKEY_CLASS_ROOT: این شاخه شامل اطلاعاتی از قبیل :نگاشت پیوستگی فایلها برای پشتیبانی از ویژگی کشیدن و رها کردن (Dtrag-and-Drop) ، اطلاعات OLE ، میانبرهای ویندوز(Shortcuts) ، و هسته اصلی واسط کاربری ویندوز (User Interface) میباشد.
HKEY_LOCAL_MACHINE : این شاخه شامل اطلاعاتی در مورد خصوصیات سیستم کامپیوتر از قبیل سخت افزار ، نرم افزار و دیگر مشخصه های کامپیوتر می باشد، که ان اطلاعات برای تمام کاربرانی که از سیستم استفاده می کنند یکسان می باشد.
HKEY_USERS : این شاخه محتوای اطلاعات انتخابات و تنظیمات مربوط به هر کاربر می باشد.هر کاربر یک SID در این شاخه دارد .
HKEY_CURRENT_CONFIG : این شاخه نیز به شاخه HKEY_LOCAL_MACHINE اشاره میکند و در ارتباط میباشد و شامل پیکربندی سخت افزار سیستم می باشد.
HKEY_DYN_DATA : این شاخه نیز به شاخه HKEY_LOCAL_MACHINE اشاره می کند و برای استفاده از خاصیت PLUG & PLAY در ویندوز می باشد . این بخش پویا می باشد یعنی بر اساس هر وسیله یا دستگاه جانبی که به سیستم متصل می شود تغییر می کند.
پنج نوع متغیر نیز وجود دارد که هر کدام در زیر شرح داده شده اند:
REG_BINARY : این نوع متغیر داده نوع باینری خام را ذخیره می کند.اکثرا اطلاعات سخت افزار و اجزاء در این نوع متغیر ذخیره می شود و همچنین در ویرایشگر رجیستری ویندوز قابلیت نمایش این نوع متغیر به صورت هگزا دسیمال نیز وجود دارد.
REG_DWORD : این نوع متغیر برای نمایش داده های ۴ بایتی و همچنین برای ذخیره کردن مقادیر منطقی درست یا غلط(TRUE OR FALSE) به کار میروند.بدین ترتیب که برای نمایش غلط ار عدد “۰″ و برای نمایش درست از “۱″ استفاده میشود . علاوه بر این برای نگهداری پارامترهای گرداننده ددستگاهها و سرویس دهنده ها از اسن نوع پارامتر لستفاده می کنند.و در REGEDT32 قابلیت نمایش به صورت باینری ،هگزا و دسیمال را دارد.
REG_EXPAND_SZ : این یک نوع متغیررشته ای فابل گسترش می باشد که نرم افزار ها جهت بعضی اعمال خود از این متغیر استفاده می کنند.برای مثال در ویندوز ۲۰۰۰ یاNT به جای عبارت %SYSTEM ROOT% با مقدار واقعی خود یعنی مسیر نصب ویندوز (مثلا C:WINDOWS) جایگزین می شود. باید توجه داشته باشید که این نوع متغیر فقط در ویرایشگرهای پیشرفته رجیستری از قبیل REGEDT32 قابل استفاده است.
REG_MULTI_SZ : این نوع متغیر رشته ای چند گانه می باشد که برای مقادیری که شامل یک لیست یا چندین مقدار میباشد به کار می رود که هر مقدار با کاراکتر NULL از بقیه جدا می شود. باید توجه داشته باشید که این نوع متغیر فقط در ویرایشگرهای پیشرفته رجیستری از قبیل REGEDT32 قابل استفاده است.
REG_SZ : این نوع متغیر رشته ای استاندارد می باشد که برای ذخیره کردن متن قابل خواندن توسط کاربر استفاده می شود.
انواع دیگر نوع داده که در ویرایشگرهای استاندارد قابل استفاده نیستند عبارتند از :
REG_DWORD_LITTLE_ENDIAN : که یک عدد ۳۲ بیتی از نوع LITTLE_ENDIAN را می توانند در خود ذخیره کنند.
REG_DWORD_BIG_ENDIAN : که یک عدد ۳۲ بیتی از نوع BIG_ENDIAN را می توانند در خود ذخیره کنند.
REG_LINK : که یک پیوند نماد ین یونیکد می باشد و به طور داخلی استفاده میشود و نرم افزارها قادر به استفاده کردن از آن نمی باشند.
REG_NONE : که نوع خاصی برای آن تعریف نشده است.
REG_QWORD : این نوع متغیر می تواند یک عدد ۶۴ بیتی را در خود ذخیره کند.
REG_QWORD_LITTLE_ENDIAN : این نوع متغیر نیز می تواند یک عدد ۶۴ بیتی با فرمت LITTLE_ENDIAN را در خود ذخیره کند .
REG_RESOURCE_LIST : لیست منبع گرداننده های دستگاه ها می باشد.
کاربردهایی از کلید HKEY_CURRENT_CONFIG
افزایش عمق رنگ در حدود ۹۶ بیت
اگر توجه کرده باشید به صورت پیش فرض ویندوزهای ۹x و ۲۰۰۰ و XP فقط اجازه دسترسی به عمق رنگ در حد ۳۲ بیت را میدهند ( یعنی ۳۲ بیت در هر پیکسل ). این گزینه شاید برای کسانی که از یک کارت گرافیک استاندارد و معمولی ( Standard PCI/AGP Video Card ) استفاده میکنند مناسب باشد ، اما اگر شما از یک کارت گرافیک قوی استفاده میکنید ( در کنار یک مونیتور قدرتمند ) دیگر نیازی به این گونه محدودیت ها ندارید و میتوانید بسیار فراتر از آن را از ویندوز خود انتظار داشته باشید ( افزایش عمق رنگ در حد ۶۴ یا ۹۶ بیت ).
با افزایش عمق رنگ ویندوز میتوانید عکسها و فایلهای تصویری خود را با کیفیت بسیار بهتر و شفاف تر مشاهده کنید. پس اگر از یک کارت گرافیک قوی استفاده میکنید ( در کنار مونیتور قوی ) پیشنهاد میکنم حتما این مراحل را دنبال کنید :
توجه مهم : قبل از هرگونه تغییر حتما ( تأکید میکنم حتما ) یک Backup از رجیستری تهیه کنید.برای ویندوزهای سری ۹x و ME :
ابتدا از طریق Run وارد Regedit شده و کلید زیر را بیابید :
HKEY_CURRENT_CONFIG\Display\Setting
سپس در صفحه سمت راست به دنبال کلیدی با نام BitsPerPixel بگردید ( از نوع String ). به صورت پیش فرض عدد آن ۳۲ خواهد بود که بیان گر همان عمق رنگ ۳۲ بیت است. بعد روی آن دوبار کلیک کرده و مقدار عمق رنگ دلخواه را به آن اختصاص دهید که میتواند ۶۴ یا ۹۶ بیت و یا حتی بیشتر هم باشد ( بسته به قدرت کارت گرافیک شما ).
توجه : قبل از هر گونه تغییر در این قسمت فایل راهنما یا RTFM یا Manual را که در CD کارت گرافیک شما موجود میباشد را حتما ( تأکید میکنم حتما ) مطالعه کنید و از میزان توانایی کارت گرافیک خودتان و از اینکه تا چه حد عمق رنگ را پشتیبانی میکند مطمئن شوید بعد اقدام به تغییر این عدد کنید. افزایش ناگهانی این عدد و در صورتی که کارت گرافیک شما قادر به پشتیبانی از آن نباشد میتواند باعث خسارات جبران ناپذیری در کارت گرافیک شما شود ( بع علت وارد آمدن فشار بیش از حد به آن ) بنابراین مسئولیت این کار به عهده خودتان است !
اما زیاد نگران نباشید ، اگر با دقت و حوصله این کار را انجام دهید نتیجه اش بسیار جذاب و دل نشین خواهد بود.
در همین قسمت کلیدهای دیگری نیز از قبیل Resolution و … وجود دارند که کار تنظیم Resolution و … را به عهده دارند. توصیه میکنم با این قسمت ها کاری نداشته باشید.
خوب این روش برای ویندوزهای ۹x و ME بود. اما در ویندوز ۲۰۰۰ قضیه کمی فرق میکند. در ویندوز ۲۰۰۰ باید طبق روش زیر عمل کرد :
ابدا از طریق Run وارد Regedit شده و سپس کلید زیر را بیابید :
و مقدار Default را از ۴ به یک عدد مثل ۱۶ تغییر دهید.
و اما برای ویندوز XP :
ابتدا از طریق Run وارد Regedit شده و سپس کلید زیر را بیابید :
HKEY_CURRENT_CONFIG\System\CurrentControlSet\
Control\Video\ID\0000\Monxxxxxxxx
سپس در صفحه سمت راست کلیدی با نام DefaultSetting.BitsPerPel را یافته و سپس روی آن دوبار کلیک کنید. در اینجا باید مقادیر را به صورت Decimal وارد کنید ( برای مثال علامت را روی Decimal برده و تایپ کنید ۶۴ برای ۶۴ بیت و … ).
سپس در اینجا نیز همان کلید بالا را یافته و درست مانند قبلی عمل کنید.
بعد از رجیستری خارج شوید و یک بار سیستم را Restart کنید.
اگر دیدید که این کلیدها وجود ندارند ممکن است یا درایور کارت گرافیک شما مشکل داشته باشد و یا اینکه اصلا کارت گرافیک شما این قابلیت را پشتیبانی نمیکند.
اگر بعد از Restart متوجه اختلال در پخش تصویر و به هم ریختن رنگها شدید به سرعت رجیستری را به حالت اول برگردانید تا از وقوع مشکلات بعدی پیش گیری شود. اگر مشکل خیلی حاد بود کافی است از Safe Mode برای بازگردانی به حالت اول استفاده کنید.
باز هم تأکید میکنم که اگر کاربر حرفه ای در این زمینه نیستید اکیدا از انجام این کار ( خصوصا در مورد ویندوز ۲۰۰۰ ) پرهیز کنید و با همان عمق رنگ ۳۲ بیت کنار بیاید. در غیر این صورت هر گونه مسئولیتی در قبال اشتباه در این مورد به عهده خودتان است و نه هیچ کس دیگری !
این ترفند شاید در عکسها زیاد خودش را نشان ندهد چون چشم انسان به صورت طبیعی قادر به تشخیص وضوح رنگ ۹۶ بیت نسبت به ۳۲ بیت نیست اما در مورد تصاویر متحرک مانند ویدئوها این تغییر به خوبی محسوس است.
تنظیم دستی قدرت تفکیکپذیری تصویر
استفاده از دو نمایشگر برای یک دسکتاپ بزرگ
البته به ندرت پیش میآید که کاربری بخواهد از اعدادی غیراستاندارد استفاده کند تا بتواند تصویر را واضحتر و دقیقتر ببیند. این ترفند بیشتر به درد کاربران فوقالعاده حرفهای میخورد که سروکار زیادی با تصاویر دارند.
هشدار
قبل از آنکه بخواهید قدرت تفکیکپذیری (Resolution) را بهطور دستی کم یا زیاد کنید، بهتر است از مقدار حداکثر و حداقل وضوحی که کارت گرافیک یا نمایشگر میتواند از آن پشتیبانی کند، آگاهی پیدا کنید؛ چرا که استفاده از اعدادی خارج از ظرفیت آنها (چه کمتر و چه بیشتر) میتواند صدمات جدی به آنها وارد کند. البته پشتیبانگیری از رجیستری نیز یادتان نرود. حالا مراحل زیر را پیگیرید:
RegEdit را باز کنید و به آدرس زیربروید.
۰۰۰۰\***\HKEY_CURRENT_CONFIG\System\ Current Control Set\ Control\VIDEO
منظور از *** آدرس اولین کارت گرافیک شماست که معمولاً با ۳۲A77BF7 شروع میشود.
متغیر DefaultSetting.Xresolution مربوط به وضوح ستونهای افقی و متغیر Default Setting.Yresolution مربوط به وضوح ستونهای عمودی است.
روی Default Setting.Xresolution دوباره کلیک کنید.
در بخش Base گزینه Decimal را انتخاب کنید و در بخش Value data عدد مورد نظرتان را وارد نمایید. سپس RegEdit را ببندید و پیسی را بوت کنید.
البته اگر از آنچه که در رجیستری وارد می کنید اطمینان ندارید و فکر میکنید تنظیمات رجیستری و ویندوز به هم میخورد، میتوانید از نرمافزارPower Strip کمک بگیرید تا همین کار را برپایه روال منطقی خود برایتان انجام دهد.
نظام آموزشي ايران رويکردي جدي به نخبهپروري دارد.نظامهاي آموزشي نخبهپرور با شناسايي دانشآموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند. در اين ميان، برنامه درسي از ابزار و ارکان اصلي و زمينهساز براي تحقق رويکرد نخبهپروري در نظامهاي آموزشي نخبهپرور است.از طرفي نخبگان را مي توان در دو طيف تجزيهگرا و تركيبگرا دستهبندي نمود. نخبگان تجزيهگرا توان و استعدادشان در يك زمينه مشخص علمي و نظري، به صورت محض متمركز شده و نخبگان تركيبگرا توانائي بروز عملياتي نخبگي خود را در شرايط بيثبات، متغيّر، و دشوار، در حوزههاي چندزمينهاي و بين رشتهاي، دارند. در مقاله حاضر، زمينههاي مناسب براي فعاليت نخبگان تجزيهگرا و تركيبگرا با تأكيد بر نياز كشور مورد بررسي قرار ميگيرد. سپس مشخصهها و نيازمنديهاي برنامه درسي مناسب براي پرورش نخبگان تجزيهگرا و تركيبگرا در دو طيف برنامه درسي تجزيهگرا و برنامه درسي تركيبگرا مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
كلمات كليدي: نخبگان تجزيه گرا، نخبگان تركيب گرا، برنامه درسي نخبه پرور، برنامه درسي تجزيه گرا، برنامه درسي تركيب گرا
Curriculumapproach for elite education with emphasis onIran چكيده
Abstract
نظام آموزشي ايران رويکردي جدي به نخبهپروري دارد. نظامهاي آموزشي نخبهپرور با شناسايي دانشآموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند. Serious approach to Iran's educational system has elitism. elitism educational systems to identify students with potential, intelligent, talented and capable, and to provide appropriate, are trying to develop their potential talents and abilities.در اين ميان، برنامه درسي از ابزار و ارکان اصلي و زمينهساز براي تحقق رويکرد نخبهپروري در نظامهاي آموزشي نخبهپرور است.Meanwhile, the main elements of the curriculum and the underlying tools and approaches for achieving the educational systems elitism iselitism.از طرفي نخبگان را مي توان در دو طيف تجزيهگرا و تركيبگرا دستهبندي نمود.However, the elites can be categorized in two spectra analysis oriented and oriented composition.Ability and talent in a specific field analysis orientedelite scientific and theoretical, to focus upon and develop the operational capability oriented composition elite of the elite in the unstable, variable, and difficult, and in interdisciplinary areas Severalfieldhave.At present, suitable areas for activities and oriented composition eliteanalysis orientedelitewith emphasis on the need to be examined.The features and requirements for curriculum development and elite analysis orientedcomposition.curriculumanalysis oriented and curriculum oriented composition two spectra is discussed.
كلمات كليدي: نخبگان تجزيه گرا، نخبگان تركيب گرا، برنامه درسي نخبه پرور، برنامه درسي تجزيه گرا، برنامه درسي تركيب گراKey words: analysis orientedelite,oriented composition elite, elitism curriculum, curriculumanalysis oriented elite, curriculumoriented composition elite
مقدمه:
نظام آموزشي ايران رويکردي جدي به نخبهپروري دارد.نظامهاي آموزشي نخبهپرور[2] با شناسايي دانشآموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند. در اين ميان، برنامه درسي از ابزار و ارکان اصلي و زمينهساز براي تحقق رويکرد نخبهپروري در نظامهاي آموزشي نخبهپرور است. برنامه درسي مي تواند با اتخاذ رويكرد مناسب جهت تربيت نخبگاني كه بتوانند در انواع محيط ها به كار پرداخته و توانايي هاي بالقوه خود را آشكار نمايند. برنامه درسي به عنوان يكي از ستون هاي الزامي سازه علوم تربيتي نقش بي بديلي در عملكرد هاي تربيتي داشته است. و حتي پا را از قلمرو رسمي بودن بيرون گذاشته، فرايند هاي غير رسمي را در بر گرفته است.(اسكندري، 1387)، ما در اين مقاله به بررسي دو طيف از برنامه درسي در آموزش نخبگان مي پردازيم و از مزايا و معايب هر كدام سخن به ميان مي آوريم، با توجه به اينكه در اين مقاله روي سخن ما در مورد رويكرد هاي برنامه درسي است، از تعريف برنامه درسي خودداري نموديم و آن را به عنوان دانش پيشين خواننده تصور نموده ايم.
رويكردهاي برنامه درسي:
در يك تقسيم بندي مي توان رويكرد هاي برنامه درسي را به 2 طيف كلي تقسيم نمود، كه در اين تقسيم بندي از يك سو برنامه درسي تجزيه گرا وجود دارد و از سوي ديگر برنامه درسي تركيب گرا كه در اينجا به توضيح اجمالي هريك از اين رويكردها مي پردازيم:
رويكرد تجزيه گرا:
رويكرد تجزيه گرا يا رويكرد موضوع محور با هدف دستیابى به رشد و تحول شناختى و دانش و اطلاعات موجود در موضوع درسى است(فتحى و اجارگاه، 1377). در اين رويكرد دانش درسي به موضوعات كاملا مجزا تقسيم بندي مي شوند و هر كتاب درسي به موضوع خاصي مي پردازد و آن موضوع را بررسي مي نمايد به عنوان مثال وقتي دانش آموز سركلاس جغرافيا قرار مي گيرد، معلم تمام سعي خود را بر آن دارد كه فقط موضوعاتي كه مرتبط به جغرافياست به وي بياموزد، و از طرح مسائل غير مرتبط با موضوع به طور جدي خودداري مي نمايد، زيرا وي معتقد است كه مسائلي غير از موضع درسكلاس وي در كلاس هاي ديگر مطرح مي گردد. دانش آموز در اين رويكرد توانايي بسيار ضعيفي در ارتباط دادن موضوعات درسي به هم خواهند داشت و در بهره گيري دانش خود در محيط واقعي با مشكل مواجه مي گردند. در اين رويكرد علاو بر روش سخنرانى، از سایر روشهاى آموزشى، همچون مباحثه، کنفرانس، (گزارش شفاهى)، مناظره و مانند آن نیز، در کلاس استفاده مىشود).میلر، ترجمه مهرمحمدى، 1379)
رويكرد تركيب گرا:
در رويكرد تركيب گرا مفاد درسي به صورت بستههائي تركيب شده از موضوعات در زمينههاي مختلف و مرتبط به فراگيران ارائه ميشود. و موضوعات درسي به عنوان مسائل و مباحثي كه كاملا از هم جدا هستند در نظر گرفته نمي شوند. يا به تعبير دكتر مهر محمدي برنامه درسي تركيبي، درهمآمیختن حوزههاى محتوایى یا موضوعات درسى است که به طور جداگانه و مجزا از یکدیگر در نظامهاى آموزشى سنتى در برنامه درسى مدارس گنجانده شده است(مهرمحمدى، 1378) و در برنامههاى درسى تلفیقى دانشآموزان ارتباط برنامهها را با زندگى واقعى و عینى در مىیابند و توانایى مواجهه با مسایل زندگى در آنها به وجود مىآید.(مهرمحمدى، 1380)
نخبه و نخبه پروي:
نخبه در لغت به معنی برگزیده،زبده،بهین،انتخابشده هرچیزیو یا هر شخص و صاحب فکر و اندیشهای را گویند که دارای توانمندی و مهارت فکری و سازماندهی باشد. (دهخدا، ج 13)، به منظور حفظ و حمایت از نخبگان و نظام شایستهسالاری و همچنین استفاده صحیح و مناسب از ظرفیتهای علمی آنان در جهت توسعه کشور،ایجاب میکندمتناسب با دانش و هنر روز،زیرساختها و شرایط لازم را برای تقویت و بالندگی شایستگان فراهم سازیم و از سوی دیگر،آسیبها و چالشهای اساسی را مورد شناسایی قرار داده و در جهت جلوگیری از آفتها و عوامل آسیبرسان اقدام شایستهای به عمل آوریم. ( سالار، 1383)، در واقع هر كشوري براي رسيدن به رشد و بالندگي مورد نظر خويش نيازمند توجه ويژه به نخبگان و پروش آنان است، در اين راه عوامل زيادي موثر و تاثير گذار جلوه مي نمايند كه توجه به آنان امري ضروري در پرورش نخبگان و به ويژه جلوگيري از مهاجرت آنان است، برنامه درسي به عنوان عاملي بسيار مهم نقش مهمي را در اين رابطه بازي مي نمايد.
رويکرد نخبهپروري در نظام آموزشي ايران و جهان
حمايت از نخبگان و ايجاد فرصت رشد براي آنان، از وظايف مهم نهادهاي اجتماعي و به ويژه نهاد تعليم و تربيت است. اين وظيفه گاه به عنوان وظيفه شاخص و محوري در برخي از نظامهاي آموزشي ظاهر ميشود. به عبارت ديگر، در برخي نظامهاي آموزشي رويکردي جدي به نخبهپروري مشاهده ميشود. در اين ميان، برنامه درسي به معناي گسترده آن يعني طرحي جهت آماده کردن مجموعهاي از فرصتهاي يادگيري براي افراد تحت تعليم (خوي نژاد، 1380) از ابزار و ارکان اصلي و زمينهساز براي تحقق رويکرد نخبهپروري در نظامهاي آموزشي نخبهپرور است. به عبارت ديگر، برنامه درسي ميتواند امکان تحقق نخبهپروري را در نظامهاي آموزشي نخبهپرور فراهم بکند. نظامهاي آموزشي نخبهپرور با شناسايي دانش آموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، تحت برنامه درسي ويژهاي سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند و افرادي را تربيت کنند که در آينده با در دست گرفتن پستهاي مديريتي و تخصصي، کشورشان را به سوي پيشرفت و توسعه سوق دهند. نظام آموزشي ايران نيز از جمله کشورهايي است که رويکردي جدي به نخبهپروري دارد. برگزاري جشنوارهها و المپيادهاي گوناگون، ايجاد مدارس و دورههاي ويژه براي دانشآموزان تيزهوش و داراي استعدادهاي ويژه، برگزاري امتحانات متعدد براي آماده سازي عمومي و تهييج دانش آموزان براي شركت در المپيادها، و نيز سنجش كيفيت عملكرد نظام آموزشي براساس ميزان المپياديهاي موفق، برخي از نشانههاي گرايش نظام آموزشي ايران به نخبهپروري است. اما مسئله قابل تأمل اين است كه درصد بسياري از نخبگان پرورش يافته در ايران، به کشورهاي ديگر مهاجرت كرده يا مسائل روحي و رواني متعددي دسته و پنجه نرم مي كنند. در واقع پديده فرار مغزها تبديل به يك معزل جهاني شده است و نظريه نظام جهاني[3]يکي از نظريههاي تبيين کننده فرار مغزها است. در اين نظريه، سرمايهداري تاريخي به عنوان سيستمي تعريف ميشود كه انباشت بي انتهاي سرمايه، هدف و غايت اقتصادي است. اين سياست اقتصادي به مبادله فرهنگي نابرابر بين كشورهاي پيرامون و مركز ميانجامد. در نتيجه اين نابرابري، جريان سرمايه خالص زيادي از كشورهاي پيرامون به مركز سرازير ميشود. فرايند فرار مغزها نيز قسمتي از فرايند كلي انباشت سرمايه از كشورهاي پيرامون به مركز محسوب ميشود. بنابراين، در نظريه نظام جهاني تفاوت توسعه اقتصادي در كشورهاي پيرامون و مركز منجر به مهاجرت بين المللي ميشود. جريان كالاها، خدمات، اطلاعات، سرمايه، و نيروي كار يك رابطه مبادله نامتقارن را بين كشورهاي مركز و پيرامون منعكس ميكند که به پيشرفت مركز و پسرفت پيرامون ميانجامد (Peacock & Hoover, 1998).
چرا نخبگان ايراني مهاجرت ميکنند؟
در پژوهشي، صالحيعمران (1385) بر اساس مفاهيم نظريه جاذبه- دافعه[4] به بررسي علل مهاجرت نخبگان از ديدگاه اعضاي هيات علمي پرداخته است. بر اين اساس مهمترين عوامل رانشي و درون مرزي موثر در مهاجرت نخبگان علمي به خارج از کشور به ترتيب اهميت عبارت بودند از: عدم توجه اجتماعي به ارزش فعاليتهاي علمي، نبود تسهيلات لازم براي پژوهش، پايين بودن حقوق و دستمزد و احساس وجود تبعيض و نابرابري در جامعه، و دسترسي محدود به منابع علمي. همچنين جاذبهها و مولفههاي برونمرزي موثر در مهاجرت نخبگان علمي به ترتيب اهميت شامل: امکانات مادي و رفاهي بهتر براي زندگي، ارتقاء رشد علمي و حرفهاي، وجود فرصتهاي شغلي بهتر، دسترسي به حقوق و دستمزد بيشتر، آسايش رواني و اجتماعي بهتر براي خود و خانواده، علاقه به زندگي در يک جامعه بدون احساس تبعيض، و ارتباط بهتر تخصص با نيازهاي جامعه خارجي هستد (صالحي عمران، 1385).
طايفي (1380) نيز به بررسي علل خروج نيروهاي متخصص از کشور پرداخته است. در اين تحقيق دو جامعه ايرانيان متخصص مقيم خارج از کشور و متخصصان ايراني که قصد خارج شدن از کشور را دارند مورد بررسي قرار گرفتند. علل اصلي رانشي و کششي نزد دو جامعه مورد بررسي به ترتيب اهميت به شرح جداول 1 و 2 است:
جدول 1 - علل رانشي مهاجرت نخبگان
متخصصان مقيم خارج
متخصصان با قصد عزيمت
1- عدم اطمينان به آينده خود و خانواده
1- عدم تعادل درآمد و هزينه
2- افزايش فاصله طبقاتي
2- نبود آزادي فردي و اجتماعي و مسائل طبقاتي
3- محدوديت آزادي
3 - نبود امکانات ادامه تحصيل و عدم استفده از متخصصان
4- فرهنگ ناکارآ
4- فرصتهاي شغلي محدود و تبعيض در استخدام
5- کمبود امکانات تحقيقاتي
5- بي عدالتي و پارتي بازي
جدول 2- علل کششي مهاجرت نخبگان
متخصصان مقيم خارج
متخصصان با قصد عزيمت
1- فرصت ادامه تحصيل
1- رفاه اقتصادي
2- رفاه اجتماعي
2- وجود امکانات براي ادامه تحصيل
3- تعادل هزينه و درآمد
3- وجود فرصتهاي شغلي و عدم تبعيض در استخدام
4- وجود فرصتهاي شغلي و توجه به مهارت و شايستگي
4- آزادي سياسي و اجتماعي
5- سيستم آموزشي کارآ
5- مهاجرت و تشويق اقوام و دوستان
در پژوهش ديگري، شاه آبادي و ديگران (1385) به بررسي عوامل موثر بر فرار مغزها در ايران پرداخته است. بر اساس نتايج به دست آمده در اين پژوهش، نرخ بيکاري موثرترين عامل اقتصادي بر فرار مغزها است که ارتباط مثبت و معني داري با فرار مغزها دارد.بر اساس تحقيقات مذکور مهاجرت نخبگان دلايلي نظير شرايط رفاهي، فرهنگ و نظاير آن دارد. در واقع، عوامل مختلفي در مهاجرت نخبگان تاثير دارد. بدين لحاظ، در ريشه يابي علل مهاجرت نخبگان داشتن نگاه جامع و سيستمي امري ضروري و اجتناب ناپذير است.
برنامه درسي و نقش آن در تربيت نخبگان
برنامه درسي به چه ميزان در تربيت نخبگان موثر است؟ آيا ما نخبگان را به صورتي تربيت ميكنيم كه آنان در آينده بتوانند به جايگاه در خور خود دستيابند؟آيا آنچه كه در برنامه درسي يك نظام آموزشي نظير نظام آموزشي كشور ايران گنجانده شده است، و رويكرد اتخاذ شده در اين برنامه درسي، ميتواند نقشي را در افزايش يا كاهش مهاجرت نخبگان داشته باشد؟ آيا ميتوان نخبگان را به گونهاي پرورش داد كه بهترين شرايط براي بروز و رشد نخبگي خود را در كشور خود بيابند؟
برنامه درسي يكي از عوامل تاثير گذار در آموزش نخبگان و عامل بازدارنده از به وقوع پيوستن اتفاقات ناگوار همچون مهاجرت نخبگان است.بر اساس دسته بندي سه گانهاي كه در مورد عوامل موثر بر مهاجرت نخبگان ارائه شد، برنامه درسي نيز از سه وجه در مهاجرت نخبگان موثر باشد.
در وجه اول، برنامه درسي با ارتقاء دانش عمومي و سطح تخصصي جامعه، ميتواند منجر به بهبود وضعيت عمومي جامعه و افزايش مطلوبيت آن، رفاه بيشتر، و در نتيجه كاهش مهاجرت گردد.
در وجه دوم، برنامه درسي ميتواند با ايجاد باورها و شكل دادن مناسب ارزشها، مطابق با موازين ارزشي موجود در جامعه مهاجر فرست، منجر به ايجاد مطلوبيت شرايط فرهنگي جامعه و كاهش مهاجرت گردد. و بالعکس آن، برنامه درسي ميتواند با آرمان قراردادن و شكل دادن ارزشهاي متجلي شده در كشورهاي مقصد، و از بين بردن ارزشهاي متجلي شده در كشور مبداء، منجر به افزايش مهاجرت گردد.
در وجه سوم نيز، برنامه درسي ميتواند با ارائه آموزشهاي مناسب به افراد در سطوح عمومي، تخصصي، و نيز نخبگان، نوع خاصي از مهارتها و دانش را در فراگيران ايجاد نمايد كه توان بهتري براي كاربست يافتهها و آموختههاي خود در شرايط كشور خود را داشته باشند. و نيز بالعكس، برنامه درسي ميتواند افراد، متخصصين و نخبگاني را تربيت كند كه توانائيهاي خاص آنان قابليت كاربرد در محيط و شرايط كشور خود را نداشته باشد.
با توجه به عمومي بودن دامنه وجوه اول و دوم، و همچنين آموزشهاي سطوح عمومي و تخصصي در وجه سوم، و نيز با توجه به موضوع بحث حاضر، در ادامه مقاله، به دامنه تاثير برنامه درسي در وجه سوم آن و در محدوه تربيت نخبگان متمركز ميشويم. بر اين اساس، ابتدا لازم است به اين موضوع توجه كنيم كه آيا مقوله پرورش نخبگان به صورت خاص، در كشوري نظير ايران معنادار است يا خير. سپس، رويكردهاي متفاوتي که برنامهدرسي ميتواند از منظر وجه سوم، شرايط مختلفي براي كاربست يافتههاي نخبگان فراهم سازد را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. و در نهايت رويكردي كه شرايط مطلوبتري از منظر اين وجه فراهم ميسازد را مورد توجه و بررسي بيشتر قرار ميدهيم.
رويكردهاي برنامه درسي تجزيهگرا و برنامه درسي تركيبگرا در آموزش نخبگان
نكته قابل توجه اين است كه نوع برنامه درسي رايج در كشورهاي در حال توسعه گرايش زيادي به تربيت نخبگان در رويكرد تجزيهگرا دارد. به عبارت ديگر كشورهاي در حال توسعه، تلاش خود را براي تربيت متخصصين و نخبگاني صرف ميكنند، كه امكان كاربست يافتههاي خود را در كشورهاي خود نداشته، و مجبور به مهاجرت هستند. به عبارت ديگر، نخبگان را نيز ميتوان براي فعاليت در شرايط نامناسبي كه معمولا در كشورهاي در حال توسعه وجود دارد، تربيت نمود. اما تربيت نخبگان براي چنين شرايطي بايد داراي چه خصوصياتي باشد؟ براي پاسخ به اين سوال، بايد به خصوصيات اجمالي برنامهدرسي در دو رويكرد تجزيهگرا و تركيبگرا بپردازيم.
جدول 3، برخي از وجوه تمايز و خصوصيات رويكردهاي برنامه درسي تجزيهگرا و برنامه درسي تركيبگرا را مورد اشاره قرار ميدهد. در مورد سازوكارهاي عملي در رويكرد تركيبگرا به (مجيدي 80) و (مجيدي 86) نگاه كنيد.
جدول 3– برخي از وجوه تمايز و خصوصيات رويكردهاي برنامه درسي در تربيت نخبگان
رويكرد برنامه درسي تجزيهگرا
رويكرد برنامه درسي تركيبگرا
مفاد درسي به صورت مستقل و مجزا از هم به فراگيران ارائه ميشود.
مفاد درسي به صورت بستههائي تركيب شده از موضوعات در زمينههاي مختلف و مرتبط به فراگيران ارائه ميشود.
موضوعات به صورت مستقل، پله پله و سلسله مراتبي، و در جلسات مخصوص به خود و به صورت متمايز ارائه ميشود.
ارائه تدريجي و توأم موضوع در جلسات مختلف و مرتبط، و شكل گيري تدريجي يادگيري در موضوعات در سطوح و لايههاي مختلف به صورت مرحله به مرحله و تدريجي صورت ميگيرد.
تا موضوع پيشنياز فراگرفته نشده باشد، موضوع پس نياز مجاز به طرح نيست.
موضوعات پيشنياز و پس نياز بارها و در شرايط مختلف، بنا به نياز و خصوصيات فعاليتهاي درسي و كلاسي به صورت توأم و بدون تقدم و تأخر الزامي ارائه ميشوند.
بر دروس پايه تاكيد بيش از حد ميشود و تمام دروس در دروس پايه خلاصه ميشود.
بر آموزش مهارتهاي زندگي، و مهارتهاي انجام فعاليتهاي علمي و تخصصي و مديريت خود و كار تاكيد ميشود.
جزئيات مفاد، محتوا و دانشي كه بايد فراگير ياد بگيرد، تعيين ميشود.
بر آموزش چگونه يادگرفتن و انتقال فرادانش به جاي دانش تاكيد ميشود.
بر حفظ كردن جزئيات مفاد و محتوا تاكيد ميشود.
بر انتقال روح موضوع و يافتن بصيرت در درك ابعاد مسئله تاكيد ميشود.
ارزيابي(Evaluation) تماما از جنس سنجش (Assessment) محسوب ميشود.
ارزيابي تا حد زيادي بصيرتي و توصيفي است.
تاكيد بر امتحانات مكرر است.
تاكيد بر تجربه مبتني بر اكتشاف و شهود شخصي مكرر و مستمر است.
تاكيد بر سنجش خرده اهداف آموزشي است. (اهداف آموزشي به صورت خرد تعيين و دنبال ميشود).
بر اهداف كلان آموزشي تاكيد ميشود.
آموزش موضوع محور است.
آموزش مسئله محور است.
آموزش در محيط كاملا خشك و انتزاعي كلاس و كتاب درسي و امتحان صورت ميگيرد.
آموزش در محيط حتيالامكان بسيار نزديك به شرايط كاربرد اتفاق ميافتد. شخص عملا مسائل را در شرايطي مسئله محور، پروژه محور و عملياتي تجربه ميكند.
فراگير منفعل، و شنونده و گيرنده محتواي از پيش تعيين شده است.
فراگير، فعال و در تعامل جدي در فرايند يادگيري، و داراي نقش اساسي در تعيين مسير آموزشي، مبتني بر استعدادهاي شخصي است.
فارغالتحصيلان، توانمند در انجام كارهاي كليشهاي و از پيش تعيين شده در حوزه مشخص تربيت ميشوند. توان فعاليت در كارهائي نظير مونتاژ و نگهداري را دارند.
فارغالتحصيلان، توانمند در انجام كارهاي متنوع، در شرايط محيط واقعي، ارائه خلاقيت در فعاليتها و تصميم گيريها، و قدرت مديريت كار تربيت ميشوند. توان انجام طراحي و شكل دادن پديدهها و مصنوعات خلاقانه و جديد را دارند.
تمايزهاي محيط كار و فعاليتهاي تخصصي در كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته
اما يك نخبه در يك كشور در حال توسعه نظير ايران، در مقايسه با يك كشور توسعه يافته، چه شرايط متفاوت و متمايزي را از نظر محيط كار تجربه ميكند؟برخي از مهمترين اين وجوه را بتوان به صورت اجمالي مورد اشاره قرار داد. جدول 4 وجوه مهمي از اين تمايز را ترسيم ميكند.
جدول 4– برخي از تمايزهاي محيط و شرايط كار از منظر كاربست تخصص در سطح تخصصي يك نخبه
كشورهاي درحال توسعه
كشورهاي توسعه يافته
جايگاههاي نامشخص، وظايف ناهمگون، استفاده از تخصصها در خارج از جايگاه تخصصي خود، و بدون تعريف مشخص به شدت مشاهده ميشود.
جايگاههاي كاري و تخصصي كاملا مشخص، تعريف شده، و نهادينه شده است.
سازوكار مديريت پروژه در حوزههاي تخصصي به بلوغ نرسيده و جايگاه متخصصين در پروژه مشخص نيست.
سازوكار مديريت پروژه در حوزههاي تخصصي به بلوغ رسيده و جايگاه هر متخصص در پروژه كاملا تعريف شده و مشخص است.
ثبات در فعاليتهاي تخصصي وجود ندارد.
ثبات نسبي در فعاليتهاي تخصصي وجود دارد.
افراد در انجام فعاليت در سطوح بالاي تخصصي، پشتوانههاي تخصصي حوزههاي مرتبط را به سادگي دريافت نميكنند، و خود مجبور به درگير شدن در حوزههاي ديگر هستند.
افراد در انجام فعاليت در سطوح بالاي تخصصي، جايگاه مناسب تخصصي خود را يافته و خدمات، پشتوانهها و تعاملات لازم را در ساير حوزههاي تخصصي، بدون نياز به درگير شدن در آن حوزهها دريافت ميكند.
درك صحيح مديريت عمومي از فعاليتهاي تخصصي در سطح پائيني است. شرايط كاري ايجاد شده براي فعاليتهاي تخصصي در حوزههاي عمومي، بسيار دشوار و مستلزم درگير شدن خبره در حوزههاي عمومي فراواني است.
سازوكار فعاليتهاي تخصصي در مديريت عمومي وجود داشته و بارها تجربه شده است. شرايط كاري ايجاد شده براي فعاليتهاي تخصصي در حوزههاي عمومي، كاملا مشخص است و خبره معمولا در حوزههاي عمومي درگير نميشود.
در بسياري از حوزهها امكان دسترسي به خبرگان و متخصصان لازم وجود ندارد. ضمن آنكه سازوكار مشخصي براي يافتن متخصصان مورد نياز، و نيز جذب و پشتيباني مالي و رفاهي از آنها در پروژه وجود ندارد. به همين لحاظ بكارگيري متخصصين لازم در پروژهها متناسب با جايگاه نياز با دشواري انجام ميشود.
امكان دسترسي به خبرگان و متخصصان در حوزههاي مختلف وجود دارد، و سازوكارهاي يافتن متخصصان مورد نياز و نيز سازوكار جذب و پشتيباني مالي و رفاهي از آنها در پروژه وجود دارد. به همين لحاظ متخصصين لازم در پروژهها متناسب با جايگاه نياز آنها مشغول به كار ميشوند.
همكاري و تعاملات درون گروهي و برون گروهي، و بين موسسات فني و تخصصي بسيار ضعيف است، و افراد و گروهها، هر يك مستقلا براي خود به فعاليت ميپردازند؛ و از ياري ساير افراد و گروهها در يك كار منسجم بهرهمند نميشوند.
همكاري و تعاملات درون گروهي و برون گروهي، و بين موسسات فني و تخصصي نهادينه شده است. افراد و گروهها، در كارهاي تخصصي به شدت از همكاري و ياري يكديگر استفاده ميكنند.
تمايز درمهارت و دانش نخبگان
با نگاه اجمالي به وجوه تمايز قيد شده در رابطه با محيط و شرايط كار در کشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته، بلافاصله اين سوال در ذهن مجسم ميشود كه: "چه نخبگاني ميتوانند در شرايط بدون ثبات، تعريف نشده، بدون سازوكار و نامتجانس كشورهاي در حال توسعه فعاليت كنند؟". آيا اصولا هيچ نخبهاي توان فعاليت در چنين شرايطي را ندارد؟ پاسخ اين سئوال قائدتا منفي است؛ زيرا بسياري از نخبگان را مشاهده ميكنيم كه در همين شرايط نامطلوب فعاليت كرده، و اثر بخشي قابل ملاحظهاي هم داشتهاند. اما در مقابل بسياري از نخبگان را هم مشاهده ميكنيم كه در اين شرايط، توان ادامه فعاليت را نداشته، يا مجبور ميشوند در شرايط نامطلوب و حتي نامرتبط با حوزه تخصصي خود به فعاليت پرداخته و دچار مشكلات فراوان شوند، و يا مجبور به مهاجرت گردند. به نظر ميرسد از اين منظر بتوان دو دسته از نخبگان را از يكديگر تفكيك كرد. تفاوت اين دو دسته از نخبگان چيست؟ آيا نخبگان دسته اول داراي توانمنديهاي متفاوتي هستند؟ آيا ميتوان نخبگان را به گونهاي تربيت نمود كه داراي چنين توانمنديهائي باشند؟ جدول 5 به اجمال به تبيين تمايزهاي بين اين دو دسته از نخبگان ميپردازد. با توجه به خصوصياتي كه در اين جدول ذكر شده است، ما اين دو دسته از نخبگان را تركيبگرا (يا نخبگان تربيت شده با رويكرد تركيبگرا) و تجزيهگرا (يا نخبگان تربيت شده با رويكرد تجزيهگرا) ميناميم.
جدول 5– تمايزهاي موجود بين خصوصيات دو دسته نخبگان تركيبگرا و تجزيهگرا
خصوصيات نخبگان تجزيهگرا
خصوصيات نخبگان تركيبگرا
تنها در يك حوزه تخصصي كاملا مشخص داراي مهارت و دانش در سطح بسيار بالا است، اما در حوزههاي جنبي و مرتبط اصلا تخصص ندارد.
در مجموعهاي از حوزههاي به هم پيوسته داراي مهارت و دانش در سطح بالا و در برخي از آنها در سطح بسيار بالا است.
تنها توان فعاليت در حوزه زمينه تخصصي محدودي را دارد.
توان فعاليت در حوزههاي چند زمينهاي را دارد.
فعاليت در شرايط متغيير و بدون ثبات، براي وي امكان پذير نيست.
توان فعاليت در شرايط متغيير و بدون ثبات را دارد و متناسب با شرايط محيط خود را منطبق ميكند.
شرايط محيط كاري بايد از قبل براي او فراهم شده باشد.
توان فراهم كردن شرايط محيط كاري مناسب براي فعاليت مورد نظر و كارآفريني را دارد.
در نظام آموزشي مبتني بر رويكرد تجزيهگرا پرورش يافته است.
در نظام آموزشي مبتني بر رويكرد تركيبگرا پرورش يافته است.
توانائي مديريت كردن فعاليت تخصصي خود را حتي در حوزه تخصص خود ندارد.
ميتواند فعاليت تخصصي چند زمينهاي و پيچيدهاي را در شرايط مختلف مديريت كند.
با مقايسه جدول 4 و جدول 5 ميتوان دريافت كه نخبگان تجزيهگرا، تنها در صورتي توان كاربست يافتههاي خود را مييابند، كه شرايط مناسب و از پيش آماده شدهاي براي فعاليت آنها فراهم شده باشد. شرايطي كه معمولا در كشورهاي در حال توسعه كمتر يافت ميشود. اين نخبگان معمولا در كاربست دانش و مهارت خود، در كشورهاي درحال توسعه دچار مشكل ميشوند و به همين دليل به كشورهاي توسعه يافته مهاجرت ميكنند. اما نخبگان تركيبگرا توان فعاليت در هر دو دسته از كشورها را دارا هستند.
نتيجه گيري
مسائلي همچون جهاني شدن با تشديد شرايط ظهور و اثرگذاري نابرابريها ميان کشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته، و ايجاد يک بازار کار جهاني فرصتهاي جديدي به ويژه براي نيروي انساني متخصص و ماهر فراهم نموده و در نتيجه موجب افزايش مهاجرت نخبگان شده است. ايران نيز درگير پديده آموزش نخبگان و مهاجرت نخبگان است و بسياري از نخبگان ايراني به کشورهاي ديگر که عمدتا جزو کشورهاي توسعه يافته محسوب ميشوند، مهاجرت ميکنند. در مهاجرت نخبگان عوامل مختلفي دخالت دارند كه از مهمترين آنها ميتوان به عدم امکان و توان كاربست تواناييها و تخصص نخبگان در درون کشور خود اشاره کرد. محيطهاي كاري در كشورهاي در حال توسعه عموما به گونهاي است که نخبگان تجزيهگرا امکان كاربست دانش، مهارتها و تخصص خود را در كشورهاي خود ندارند ولي نخبگان تركيبگرا ميتوانند توانمنديهاي خود را در اين محيطها نيز بکار گيرند. اين در حالي است كه كشورهاي در حال توسعه، و از جمله ايران از يك سو به نخبهپروري و پرورش نخبگان اهتمام جدي دارند و از سوي ديگر، رويکرد برنامه درسي در اين كشورها گرايش به تربيت نخبگان تجزيهگرا دارد. در نتيجه نخبگان تربيت شده در کشورهاي در حال توسعه براي قرار گرفتن در محيطهاي کاري متناسب با تواناييها و تخصص خود به کشورهاي توسعه يافته مهاجرت ميکنند. به نظر ميرسد، برنامه درسي ميتواند در اين ميان نقشي اساسي در پرورش و تربيت نخبگان و همچنين کاهش مهاجرت آنان به کشورهاي توسعه يافته ايفا کند. ايران و ساير كشورهاي در حال توسعه ميتوانند با گرايش به سمت رويكرد تركيبگرا در برنامههاي درسي خود، نخبگان و متخصصيني را تربيت كنند كه بتوانند در شرايط ناپايدار، متغير، دشوار و بلوغ نايافته محيطهاي کاري کشور خود به فعاليت بپردازند، . از همين رو، طراحي معماري نظام آموزشي بايد با مد نظر قراردادن اين موضوع، رويكرد مناسبي را اتخاذ نموده و سازوكاري را فراهم آورد كه نظام آموزشي كشور، به عنوان يك ابزار اساسي براي ارتقاء منابع انساني متناسب با نيازمنديها و شرايط بومي کشور محسوب شود، تا نخبگان بتوانند توانمنديها و تخصص خود را در داخل کشور بکار گيرند.
منابع:
[1] اسكندري، حسين. (1387). برنامه درسي پنهان. تهران انتشارات نشر سيما
[2]خوينژاد،غلامرضا.(1380) روشهاي پژوهش در علوم تربيتي. انتشارات سمت
[5]شاه آبادي، ابوالفضل؛ كريم كشته، محمد حسين؛ محمودي، عبداله (1385)، بررسي عوامل موثر بر فرار مغزها (مطالعه موردي ايران)، پژوهشنامه بازرگاني، شماره 39: 81-39.
[6]صالحي عمران، ابراهيم (1385)، بررسي نگرش اعضاي هيئت علمي نسبت به علل مهاجرت نخبگان به خارج از كشور (مورد مطالعه: دانشگاه مازندران)، نامه علوم اجتماعي، شماره 28: 80-56.
[7] میلر، جى.پى(1379).نظریههاى برنامه درسى.ترجمه محمود مهرمحمدى، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها، چاپ اول
[8] مهرمحمدى، محمود(1378-1377).تلفیق در برنامه درسى:تاریخچه، ضرورت، معیارها و اشکال.مجله پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت،بهار 1378
[9] مهر محمدي، محمود.(1380). برنامه های درسی تلفیقی، رویکردی متفاوت با برنامه های درسی موضوع محوری/ دیسیپلینی (شیوه سنتی). مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س). شماره 29
[10]مجيدي، اردوان، (1380) نظام برتر، آينده آموزش و آموزش آينده، نشر ترمه.
[11]مجيدي، اردوان، (1386) "مستندات مياني معماري كلان نظام آموزشي كشور براي جامعه اطلاعاتي"، موسسه مطالعات راهبردي فنآوري اطلاعات
[12]طايفي، علي (1380)، بررسي علل خروج نيروهاي متخصص از کشور و راهکارهاي کاهش آن، طرح نيازسنجي نيروي انساني متخصص و سياستگذاري توسعه منابع انساني کشور، تهران، مؤسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي.
[13] فتحى و اجارگاه، کوروش.(1377). اصول برنامه ریزى درسى.چاپ اول، انتشارات ایران زمین.
[14] Peacock, Walter Gillis. Greg A. Hoover. 1998. "Divergence and Convergence in International Development: A Decomposition Analysis of Inequality in the World System." American Sociological Review 53 (4): 838-852.
[1]دانشجوي كارشناسي ارشد برنامه ريزي آموزشي دانشگاه مازندران
ز دست غیر چه نالم، چرا که همچو حباب همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
چرا ما ایرانیان چنین خصوصیات اخلاقی یعنی چنین رفتار و گفتار و کرداری را داریم؟ آیا اینها ارثی است؟ اکتسابی است؟ بیماری است؟ اگر بیماری است، چگونه بیماری است؟ آیا علاج دارد؟ ابتدا لازم است در مورد شخصیت انسان به طور اعم صحبت کنیم و سپس به طور خاص به شخصیت ایرانیان بپردازیم درطول تاریخ، موضوعی که برای شناخت انسان همیشه مورد بحث بوده، چند شخصيتي،چندچهره ای و یا چندخلقی بودن انسان ها بوده است. اکثر اقوام به وجود دو شخصیت در هر فرد، اعتقاد کامل داشته و هر کدام برای آن علتی تعیین کرده و آن را به نامی میخواندند. آنها اعتقاد داشتند که این دو شخصیت مظهر زشتی و زیبایی، خوبی و بدی در انسان هستند که همیشه در درون او به جدال می پردازند تا یکی بر دیگری فایق آید و وجود شخص را تحت سیطره و کنترل خود درآورد.
اریک برن می گوید وقتی شما مردم را تماشا می کنید و به حرفهایشان گوش می دهید، چه بسا جلوی چشمانتان حالت شخصیتشان عوض می شود. تغییرات ناگهانی در قیافه شان، در کلماتی که ادا می کنند، در ژست و حالات بدنشان دیده می شود. گاه رنگ صورتشان تغییر می کند، قلبشان به تپش می افتد، و نفسشان سریع می گردد. شخصی که بدین ترتیب تغییرمی کند، هنوز همان شخص است، یعنی با همان استخوان بندی، همان پوست و همان لباس، چه چیز او را از داخل تغییر می دهد؟ او از چه چیز به چه چیز تغییر می کند؟ این سوالی بود که برن را به تفکر واداشت و بعد از سال ها به این نتیجه رسید که در هر انسانی سه حالت مختلف شخصیت موجود است. برن آنها را Parent (والد یا والدین)، child (کودک) و Adult (بالغ) نام گذاری کرد.
1- شخصیت والدینی حالتی است که وقتی بر انسان مستولی شود، شخص احساس می کند که از همه بالاتر، قوی تر و عاقل تر است. می خواهد تحکّم کند، همانطور که معمولاً پدر و مادرها خود را محق می دانند که نسبت به بچه هایشان تحکّم نمایند.
2- شخصیت کودکی حالتی است که انسان را اسیر احساسات خویش می نماید. خود را کوچک و زبون می داند، یعنی همان حالتی که در دوران خردسالی و کودکی داشته است.
3- شخصیت بالغی حالتی است که صاحبش را اهل منطق و استدلال می کند. هر فکری و هر حرفی را با دلیل و برهان می پذیرد و یا دلیل و برهان ارائه می کند. برای دیگران همان ارزش و احترامی را قائل است که برای خود قائل می باشد. نه خود را بالاتر از دیگران می بیند و نه پایین تر.
شخصیت والدینی مجموعه ای از تمام اوامر و دستورات ضبط شده ی دوران پنج سال اولیه ی زندگی طفل در مغز اوست. اینها همه از دنیای خارج به کودک انتقال می یابد. از این نظر حالت والدینی نام بامسمایی برای این نوع شخصیت است. همه ی افراد این قسمت از شخصیت را دارند. زیرا هر کسی كه در موقع تولد چشم و گوش داشته است، در پنج سال اول زندگی چیزهایی دیده و شنیده که همه در سلول های نو و فعال مغزش ضبط شده و چنین شخصیتی را برایش به وجود آورده است.
شخصیت کودکی در حقیقت عکس العمل درونی طفل در برابر چیزهایی است که دیده، شنیده، حس کرده و فهمیده است که تمام آن به صورت احساس است. کودک در دوران اولیه ی زندگی کاملاً احساس ضعف می نماید و همیشه تلاشش بر این است که خود را در برابر همه ی نیروهای خارجی حفظ کند. او کوچک است، متکی است، ضعیف است، بی اطلاع و بی سلاح است.
طفل از یک طرف تحت فرمان غرایز ژنتیکی، کهنه خود را کثیف می کند، به جستجو و کنجکاوی می پردازد، در هر موضوعی وارد می شود، چیزها را در هم می ریزد و به هم می کوبد تا بداند چیست و یاد بگیرد و از طرف دیگر میل دارد که موافقت بزرگترها را جلب کند و در این میان همیشه با شخصیت والدینی خودش در جنگ و جدال است و احساس ناراحتی می کند.
این شخصیت کودکی که توام با احساس ضعف و بی پناهی است و آن شخصیت والدینی که آمر و حاکم و از خود راضی است، حالت هایی است که بعداً در طول عمر شخص، هر آن ، می تواند صاحب خود را در کنترل بگیرد و گفتارو کردار و رفتارش را اداره کند. شخصیت کودکی سخت عجول است و می خواهد همه چیز خیلی زود و سریع انجام شود، صبر و حوصله ندارد، تابع احساسات است، زود بدش مي آيد و گریه می کند، زود خوشش می آید و قهقهه ی شادی سر می دهد، قهر می کند، یا لوس می شود. این طبیعت شخصیت کودکی است که بگوید «یا همه چیز یا هیچ چیز». شخصیت کودکی طالب صلح و ادامه ی حیات به هر قیمتی است.
داشتن تعصب نسبت به هر چیزی در واقع ترس و وحشت شخصيت کودکی از شخصیت والدینی را نشان می دهد و همین ترس، شخصیت بالغی را بیمار می کند. بیمار به اینکه شخصیت بالغی جرات نکند آمار و اطلاعات شخصیت والدینی را مورد امتحان قرار دهد و آن را قبول یا رد کند، بلکه کورکورانه به آن گردن نهد و در بزرگی هم در او تعصب به وجود آید.
شخصیت بالغی: در حدود ده ماهگی که نوزاد شروع به راه رفتن می نماید، احساس می کند کارهایی را که تا آن موقع نمی توانسته است انجام دهد حالا می تواند. کشف این واقعیت برای طفل بسیار امیدوار کننده و اطمینان بخش است و می توان آن را آغاز تشکیل و فرم گیری شخصیت بالغی او نامید.
شخصیت بالغی طفل از درک تفاوتی است که بین شخصیت والدینی و شخصيت کودکی در او پیدا می شود به عبارت دیگر، شخص آنچه را از دیگران شنیده و آنچه را از احساسات درونی خود درک کرده است، با هم می سنجد و برای خود صحت و سقم هر کدام را بازرسی می کند، تحقیق می نماید، تجزیه و تحلیل می کند، به نتایجی برای خود می رسد، آنها را می پذیرد یا رد می کند. هر قدر آمار و اطلاعات موجود در شخصیت والدینی که از آدم های بزرگ رسیده است صحیح تر و دقیق تر باشد کودک سریع تر و بهتر می تواند شخصیت بالغی خود را رشد دهد و بهتر می تواند فردی خلاق و مفید شود. اگر آنچه از بزرگترها شنیده و دیده با آنچه خودش تجربه کرده است مغایر باشد، يعني آنچه از بزرگترها شنيده و ديده با آنچه خودش تجربه كرده است مغاير باشد و دروغ از آب درآید ، علاوه بر اینکه مقدار قابل توجهی از افکار و حواس کودک را به خود مشغول می کند تا از این گیجی نجات پیدا کند- که نتیجتاً خلاقیت او را می كشد، به طور کلی شخصی ترسو، بی اعتماد و لرزان در تصمیم گیری بار می آید.
شخصیت بالغی مسئولیت را برای فرد قبول دارد، از حقایق هر قدر تلخ باشد، رویگردان نیست، خود بزرگ بینی، ظلم، تجاوز به حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی را تقبیح می کند؛ خود را مسئول می شناسد و برای رهایی اسیران تلاش می کند.
اگر انسان شخصیت بالغی اش اسیر و گرفتار تضادهای داخلی باشد، نمی تواند بین آمار و اطلاعاتی که اجباراً از طریق شخصیت های والدینی و کودکی اش مغز او را پر کرده اند، امتحان کند و صحیح و غلط آنها را از هم جدا سازد.
در زندگی روزمره نتیجه مکالمات افراد با یکدیگر بستگی کامل به این دارد که هنگام بحث، کدام یک از شخصیت های سه گانه بر وجود طرفین درگیر مکالمه مستولی و حاکم باشد. بسته به اینکه طرف اول بحث در چه حالتی از حالات سه گانه ی شخصیت است و در برابر چه حالتی از حالت های سه گانه ی شخصیت طرف مقابل قرار می گیرد، برخورد و ارتباط آنها با هم مسالمت آمیز و یا جدل خیز خواهد شد. برای مثال یک نمونه مراوده بین یک مرد و همسرش را بیان می کنیم: مردی به منزل می آید و میز وسط اتاق را که رنگ تیره ای هم دارد پر از گرد و خاک می بیند؛ هیچ نمی گوید ولی موقع ترک منزل با انگشتش روی گرد و خاک های میز می نویسد: «خداحافظ همسر عزیزم!» در اینجا شخصیت بالغی بر مرد مستولی است، ولی شخصیت های والدینی و کودکی نیز دخالت مستقیم دارند. شخصیت والدینی می گوید: «چرا تو هیچگاه این میز را تمیز نمی کنی؟» و شخصیت کودکی می گوید: «اگر از تو انتقاد می کنم خواهشمندم نسبت به من عصبانی نشوی». شخصیت بالغی خواسته های والدینی و کودکی را در قالب مناسب خودش درمی آورد. حال اگر زن هم در برابر کار شوهر در موضع شخصيت بالغی قرار گیرد، نتیجه نیکویی به بار خواهد آورد و این انتقاد شوهر را به عنوان یک انتقاد سازنده می پذیرد و نه تنها میز و سایر جاهای منزل را تمیز و گردگیری می کند، بلکه موقع آمدن شوهر به منزل با تهیه ي یک شربت خنک و یا یک چای گرم از او پذیرایی می کند و جملات قشنگی که حاکی از محبت است بر زبان می آورد و زندگی خودشان را شیرین نگه می دارد.
بنابراین در مکالمات بین افراد حتی اگر شخصیت های والدینی و کودکی هم بر وجود فرد مستولی باشند ولی به شرطی که شخصیت بالغی ناظر باشد، نتیجه مباحثات می تواند کاملاً رضایت بخش گردد.
به سادگی می توان درک کرد که طفل خردسال فقط از طریق آموختن و کاربرد شخصیت بالغی می تواند راه های صحیح زندگی را یاد بگیرد ولی با عنایت به اینکه کودک همه چیز را از راه تقلید می آموزد، برای یادگیری و رشد شخصیت بالغی خود احتیاج مبرم دارد به اینکه کاربرد آن را ببیند، یاد بگیرد و بدان عمل کند. بهترین کسانی که می توانند آن را به او نشان دهند پدر و مادر و سایر آدم های بزرگ محیط هستند که با رفتار خود در موضع شخصیت بالغی، این مطالب را به او می آموزند.
من که می خواهم فرزندانم مبتکر باشند، آیا خودم از دیدن چیزهای تازه به هیجان می آیم؟
من که می خواهم آنها مطالب اجتماعی را یاد بگیرند؛ آیا خودم شخصاً در ماه گذشته، در سال گذشته و یا در سال های گذشته، مقالات اجتماعی یا کتابهایی در این مورد را هیچ خوانده ام؟
من که میل دارم سخاوتمند باشند، آیا هیچگاه به فکر زندگی دیگران غیر از افراد تحت تكلّفم بوده ام؟
من که می خواهم فرزندانم دروغ نگویند، تهمت نزنند، تجاوز به مال دیگران نکنند، آیا خودم در منزل به آنها دروغ نگفته ام؟ گناه نکرده را به گردنشان نینداخته ام؟ و در غیاب آنها و بدون رضایتشان چیزیرا که متعلق به آنها بوده است برنداشته ام؟
انسان فرزندانش را نمی تواند طوری تربیت کند که دلش می خواهد، بلکه طوری تربیت می شوند که با آنها رفتار می شود.
از بی نظمی، عدم اطاعت و قانون شکنی مردم شکایت داریم، ولی آیا خودمان منظم و مطیع قانون هستیم؟
در حالی که ما تهمت زدن، مسخره کردن، تحقیر نمودن، پاپوش دوختن، ناسزا گفتن، کتک زدن و ... را علیه فرزندانمان و هر کس دیگری که زورش از ما کمتر باشد و مخالفان عقیدتی خود به کار می بریم، چطور انتظار داریم فرزندان ما این چنین نباشند؟
دروغ علت العلل عقب افتادگی هایمان است، اگر دروغ را علت اصلی عقب افتادگی هایمان معرفی می کنم نه تنها از این جهت است که چون در هر معامله ای وارد شود آن را فاسد می کند، در بین مردم بدبینی و سوء ظن بوجود می آورد، مقدار قابل توجهی وقت و انرژی را به هدر میدهد، بلکه به خاطر این است که رواج دروغ در بین مردم باعث می شود که رشد شخصیت بالغی را در اطفال به کلی متوقف کند و یا آن را آسیب دیده و معیوب سازد و نتیجتاً مردان و زنانی تحویل جامعه دهد که در بین آنها منطق واستدلال و عقل جای خود را به احساسات و هرج و مرج طلبی دهد و جهل را مافوق علم بنمایاند.
با عنایت به فرضیات روانشناسان در مورد شناخت انسان و با توجه به مشاهدات عینی از آنچه ما ایرانیان می گوییم، می کنیم و اعتقاد داریم، می توان نتیجه گرفت که متأسفانه به خاطر رواج شدید دروغ دربین ما مردم ایران، اکثراً شخصیت بالغیمان به شدت آسیب دیده و حکومت بر وجود ما دائماً بین شخصیت های والدینی و کودکیمان دست به دست می شود و بیشتر معایبی که داریم عوارض همین نقص شخصیت اخلاقی ماست. این مطلب به عنوان فرضیه ای پیشنهاد می شود و مثل هر فرضیه ی ديگري نمی توان ادعا کرد که حتماً صحیح است. این فرضیه می تواند توسط دیگر علاقمندان تأیید و یا رد شود.
با عنایت به مطالب فوق ملاحظه می شود که شخصیت بالغی اطفال ایراني به سه دلیل عقیم می ماند و یا شدیداً معیوب و ضعیف می شود:
اول: تناقض و دروغ های فراوانی که در بین حرکات و سخنان اطرافیان ملاحظه می کند.
دوم: رفتار آدم های بزرگ نسبت به خود کودک که همیشه رفتاری تحت سیطره ی شخصیت های والدینی و کودکی توأم با تحقیر شدید یا حمایت زائد بر نیاز و یا شوخی و بازی بوده است.
سوم: رفتار آدم های بزرگ با خودشان غیر از رفتاری است که با کودک دارند ولی کودک ناظر دقیقی بر آنهاست و می کوشد تقلید کند. رفتار آدم های بزرگ هم نسبت به یکدیگر، متأسفانه کمتر از موضع شخصیت بالغی شان است، چون اکثراً و شاید همیشه، یا از موضع والدینی بوده، که به صورت تحکم و یا ترحم جلوه گر می شده است و یا از موضع کودکی بوده، که به صورت التماس و توسل و یا مسخرگی و لودگی درمی آمده است و یا به شکل سومی که به شخصیت رفاقتی معروف است. رفیق در زندگی و فرهنگ ما ایرانیان آن قدر اهمیت پیدا می کند که شعرای معروف ما با تمام وجود از آن تعریف می کنند. شخصیت بالغی ، انسان را در مرحله تعالی قرار می دهد و به او وسعت نظر و سعه ی صدر می بخشد؛ چون برای همه کس در همه جای دنیا ارزش قائل است. ولی در مورد ما ایرانیان تسلط شخصیت رفاقتی که با شخصیت والدینی یا شخصیت کودکی آمیخته شده است، موجب شده تبعیض در مورد رفیق معنای خود را از دست بدهد و اگر چه از تبعیض در مورد خودمان ناراحت می شویم ولی هر کجا تبعیض به نفع ما باشد، خوشحال هم می شویم و اگر بتوانیم برای دوست خود تبعیض قائل می شویم.
با توجه به توضیحات کلی داده شده در مورد شخصیت ،برخی از خصوصیات خلقی و شخصیتی که در غالب ایرانیان کم و بیش دیده می شود را از نظر می گذرانیم.
* حق به معنای واقعی کلمه برای ما مطرح نیست.
در فرهنگ ما «حق» در هیچ مورد جدّی- به معنای واقعی کلمه- مفهومی ندارد. به کرات دیده شده که در خطابه ها و نوشته ها لغت «حق» مصرف می شود ولی نه گویندگان و نویسندگان و نه شنوندگان و خوانندگان آن را جدی نمی گیرند و معنایی را که باید و شاید از آن استنتاج نمی کنند. و در واقع آن را همانند یک تعارف معمول محاوره ای- مثل تعارفاتی از قبیل: قربانت بروم، دورت بگردم، بنده و غلامت هستم و ... به حساب می آورند؛ چون در تمام عمر به تجربه برایشان ثابت شده که جامعه آن را قبول ندارد و این از نحوه رانندگی و سایر شئون زندگی و بی توجهیمان به حقوق دیگران کاملاً پیداست. جامعه ی ما عبارت «الحق لمن غلب» (حق از آن کسی است که غالب شده است) را بهتر می پسندد و خوب باور دارد و مصداق آن ضرب المثلی به این مضمون است که می گویند: «دزد صاحب زور، یقه صاحب مال را می چسبد».
یکی از نتایج بارز بی اعتنائی به «حق» در جامعه ما، بی حرمتی و بی اعتنائی به مالکیت بوده است و غارت کردن و به زور از پولدار پول گرفتن از اقدامات مورد پسند عامه مردم. در جامعه ما تنها موردی که کلمه «حق» مصرف می شود و گوینده و شنونده، مفهوم این کلمه را جدی گرفته و آن را خوب درک می کنند، در موقعی است که معنای رشوه دادن از آن استنتاج شود. یعنی بگوید یا بشنود «حق و حساب بده تا کارت درست شود» تنها در این مورد است که گوینده و شنونده به طور جدی کاربرد مناسب و معنی دار کلمه «حق» را درک می کنند. و هیچ گونه اعتراضی هم ندارند که مثلاً چرا چنین دو کلمه اعلائی یعنی «حق» و «حساب» برای چنین عمل پستی مصرف می شود. حق و حساب و این قبیل لغات انسانی برای شخصیت های بالغی مطرح است که به دنبال عدالت و مروت و عقل هستند، نه برای شخصیت های والدینی و کودکی که به دنبال هوی و هوسند.
* ما ایرانیان عاشق شعر و دلباخته شاعریم
علاقه ی شدید ما ایرانیان به شعر و شاعری و اثر قاطع آن بر فرهنگمان دلیل بارزی است که اکثراً شخصیت های والدینی و کودکی و رفاقتی یعنی همه منبعث از احساسات بر وجودمان- بسته به شرایط مختلف- حاکم است. چون شخصیت بالغی که تابع عقل و اهل حق و عدالت و مخالف با تجاوز و تقلب و دروغگویی است، در ما مرده و یا ضعیف و مفلوک به گوشه ای خزیده. شخصیت های والدینی و کودکی و رفاقتی تابع احساس هستند و هر وقت از چیزی یا کسی خوششان آمد؛ نه به خاطر احقاق حق و یا جلوگیری از ظلم نه، فقط به خاطر خوش آمدن خودشان، هر کاری را مجاز می دانند و در خدمت او قرار می گیرند.
برای نمونه: علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ رضا شاه که مشهور است ادیب با فضیلتی بود، در خاطرات خود نقل کرده است: «در سال هایی که مسئولیت وزارت فرهنگ را بر عهده داشتم، در فصل امتحانات (خرداد ماه) شخصاً به حوزه های امتحانی در مدارس،سرکشی می کردم. یک روز به یکی از دبیرستان های معتبر تهران رفته بودم. وارد تالار امتحان کتبی علوم ریاضی شدم که از دانش آموزان ششم، امتحان نهایی به عمل می آمد. دانش آموزان با قیافه های جدی مشغول پاسخ دادن به سؤالات بودند. از دور متوجه شدم که دانش آموزی مانند کشتی شکستگان، هاج و واج و پریشان است و هیچ نمی نویسد و از وجناتش پیداست که چیزی بارش نیست و مترصد فرصتی است تا تقلب کند. بالای سر او رفتم و همانجا توقف کردم همانطور که حدس زده بودم، برگه ی امتحانی او مانند نامه اعمال پرهیزكاران سفید بود. و تا آن لحظه که شاید نیم ساعت از شروع امتحان گذشته بود، هیچ چیزی بر روی کاغذ نیاورده بود. تعمداً به توقف و نظارت خود بالای سر وی ادامه دادم، تا از او فرصت تقلب گرفته شود. بعد از چند دقیقه که مرتباً به این ور و آن ور و به پای بدیمن من نگاه می کرد، ناگهان یک سطر شعر نوشت. تعجب کردم که در ورقه امتحان ریاضی، شعر چه مناسبتی دارد؟ سرم را پایین آوردم و در برگه امتحانی او دقیق شدم این شعر بسیار مناسب را روی برگه امتحانی یادداشت کرده بود:
ز میر قافله گاهی تغافلی شرط است که بی نصیب نمانند قاطعان طریق
این بیت مناسب بسیار به دلم نشست و چون در بالای برگه ی امتحانی، نام شخصی و خانوادگی خودش را یادداشت کرده و هنوز آن را نبسته بود، هویت او را به خاطر سپردم. سپس با گفتن یک آفرین با او دست دادم و نه تنها از بالای سر وی، بلکه از حوزه امتحانی خارج شدم، تا او به پاداش مناسب نویسی خود، کارش را با موفقیت پیش ببرد.
ملاحظه می کنید وزیر فرهنگ یک مملکت که گویا از وزرای بسیار موجه هم بوده است به خاطر اینکه از شعری خوشش آمده، جواز تقلب را صادر می کند. حال فرهنگ توده های مردم چه بوده است که این وزیر خوب و شایسته اش بوده. امروز هم اگر عین حکایت را بدون اظهار نظر برای هر ایرانی بخوانید، کار وزیر را تأیید می کند و یک آفرین نثارش می کند.
* تابلوهای نصب شده در جاده ها و شهرها
در زمان شاه تابلویی که توسط شهرداری شیراز تهیه، و اول خیابان فرودگاه نصب شده بود، نمونه دیگری از تبرّز شخصیت کودکی و نماینده تملق و چاپلوسی تهیه کننده آن بود و مسلّم اینکه هیچ کمکی به مسافران نمی کرد و هیچ گونه اطلاعی در اختیار آنها نمی گذاشت. بر روی تابلو نوشته شده بود «شاهنشاها سپاس، سپاس، سپاس». یعنی شاه را به مرحله خدایی رسانده بودند. آیا این کار را خود شاه دستور داده بود؟ فکر نمی کنم. کما اینکه بعد از انقلاب و بعد از برچیده شدن بساط طاغوت و بت پرستی، همان شهرداری شیراز و شاید همان افرادی که آن تابلو را در زمان شاه تهیه کرده بودند، تابلویی به نام «بولوار امام خمینی»- مسلماً بدون اینکه به ایشان دستوری داده باشند- تهیه کرده و نصب نموده بودند. نه اینکه فکر کنیم حضراتی که در زمان شاه چنین کردند، کارشان از روی اعتقاد یا بی اعتقادی بود و یا فکر کنیم امروز که چنین می کنند بدین کارشان مؤمن یا بی ایمان هستند، مطلقاً موضوع اعتقاد و بی اعتقادی، ایمان و بی ایمانی نیست؛ هر کس علاقمند است شخصیت کودکی اش را به قدرتی مرتبط نماید تا برایش ارباب، حامی و متكّایی باشد هر قدر حامی اش مقتدرتر باشد، قوت قلبش بیشتر و از نظر روحی قوی تر است و در نتیجه کارهای برجسته تر می کند. وقتی حامی و تکیه گاهش ضعیف باشد، خودش مفلوک است و هنگامی که تکیه گاهش از بین برود، خودش معلق و لرزان و پا در هواست. در همین موقع هر کس بتواند زودتر آن جای خالی را پر کند، همان کس قبله گاهش می شود، تعظیمش می کند، دست و پا بوسش می گردد و از صمیم قلب فرمانش را می برد. در تمام ادوار تاریخ چنین بوده است: به مجردی که شاه ایران با قدرتمندی رو به رو می شد و در یکی دو مورد شکست می خورد، بزرگان و حکّام ولايات اکثراً علناً یا مخفیانه تسلیم قدرتمند تازه می شدند یا فرار می کردند و تمام ارکان حکومت چون برق از هم می پاشید و کشور یکسره به دست نیروهای موفق می افتاد و مردم ایران هم بلافاصله چنان چاکرانه و مخلصانه فرمانبری حاکم جدید را می کردند که او تمام نزدیکان سابقش را فراموش می کرد و کارها را بدست این حضرات می سپرد. غافل از اینکه این جماعت، نوکر قدرت هستند نه مؤمن به عقیده یا مسلک و مرامی؛ غافل از اینکه همین ها که با «پیشی» آمدند، با «کیشی» هم می روند و به زبان قرآن اینها پیروان طاغوت اند و طاغوت یعنی هر مراد دهنده ای غیر از خدا.
* ایرانی بسیار وطن پرست است!
پس از کشف جهان نو (قاره های آمریکا و استرالیا)، گروه های مختلفی از کشورهای جهان قدیم مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. بیش از همه، انگلیسی ها و اسپانیایی ها بودند که هم اکنون کشورهایی در آن قاره ها با زبان و سنن آنها دایر است و بعد از این دو کشور پرتغالی ها، فرانسوی ها و ایتالیایی ها و حتی اعراب و یونانی ها و چینی ها به آنجاها مهاجرت کردند و گروههایی تشکیل دادند و سنن و رسوم و عادات خود را حفظ نمودند. ولی ایرانیان کمتر مهاجرت کردند و اگر هم رفته اند غالباً یا جدا از هم زندگی کرده و بعضاً اسم خود را هم عوض کرده و کشور مادری را هم ایتالیا، اسپانیا و یا جای دیگری معرفی نموده و تدریجاً بدون نام و نشان ایرانی تحلیل رفته اند و یا بیشتر، حتی اگر در دوران پیری هم بوده است به ایران برگشته اند. ولی چرا؟
ایرانیان با داشتن شخصیت های قوی والدینی، کودکی و رفاقتی و ضعف شخصیت بالغی مطلقاً نمی توانند در خارج از ایران دوام بیاورند زیرا در خارج از ايران، نه امکان دارد در جلسات عدیدهی هر روزی بنشینند و ساعت ها غیبت کنند و زمین و زمان را برای هر چیزی به باد انتقاد بگیرند و آن را مقصر بشناسند و یا زیردستانی داشته باشند که به آنها تحکّم کنند و آنها هم فرمان ببرند و بدین ترتیب شخصیت والدینی خود را ارضا کنند. و نه کسانی هستند که در جلساتشان جوک بگویند و دیگران را به مسخره و استهزا بگیرند و قاه قاه بخندند. یا بالادستانی که مقداری تملّق و چاپلوسی عرض نموده و حامی و پشتیبان پیدا کنند و بدین ترتیب شخصیت کودکیشان تشفّی خاطر پیدا نماید. و نه افراد باصفایی هستند که بتوان آنها را واقعاً رفیق دانست و دل به آنها بست و از محضرشان حظّی برد و راز دل بدانها گفت تا شخصیت رفاقتی راضی گردد. از این روست که ایرانیان ترجیح می دهند به همان وطن برگردند و از احساسات خود که در حقیقت کنترل کننده تمام وجودشان است، متابعت نمایند و در آنجا احتیاجاتشان را تأمین کنند.
نتیجه و ماحصل تحلیل شخصیت اخلاقیمان این شد که تحکّم شخصیت های والدینی و کودکی بر وجودمان را مایه ی تمام مفاسد بدانیم چون اینها تابع احساسات و شعارند و ما را از عقل و شعور که از خصوصیات شخصیت بالغی است دور نگه داشته اند. آیا باید شخصیت های والدینی و کودکی را با چنین اثرات مخربی که دارند طرد کنیم، دور بیاندازیم و تنها به دنبال احیاء و تقویت شخصیت بالغیمان برویم؟ پاسخ این است که نه کسی می تواند آنها را دور بیندازد و نه اگر بتواند، کار مفیدی کرده است. شخصیت های والدینی و کودکی اگر احساس قلدری و زورگویی و ترس و بت پرستی را دارند، کلیه ی ضوابط زندگی و انگیزه های حیات و نشاط را نیز در اختیار دارند. انسان بدون آنها هنر، ذوق، ابتکار و محبت و همچنین قدرت خود را از دست خواهد داد. بحث در این است که اگر این شخصیت ها بدون حضور شخصیت بالغی که ارزیاب و کنترل کننده ی تمام بدی ها و خوبی هاست، بر وجود فرد مسلط شوند، او را به طرف نهایت ها می برند که تعدیل و تعادل در کارشان نیست و قهراً نتایج مخربي به بار می آورند. بنابراین بهتر است «شعور» را جانشین «شعار» کنیم و اگر هم لازم است «شعار» وارد معرکه شود، باید در کنترل شعور باشد. شعور یعنی اینکه تمام جهات قضایا را با پیروی از عقل و دور از احساسات ارزیابی کنیم، سپس با چشم باز راه خود را انتخاب کنیم. شعور یعنی اینکه اگر می گوییم مسلمانیم، دستورات خدا را کلاً پیروی کنیم. این شناخت به ما کمک می کند تا گناه خود را بر گردن شخص یا اشخاص مخصوصی نیندازیم، از دست کسی ننالیم و قبول کنیم از ماست که بر ماست.
منابع:
چرا عقب ماندیم؟/ علی محمد ایزدی- تهران: علم، 1382
منزلت و قدرت در ایران/ ترجمه رضا ذولقدر مقدم، 1381
روانشناسان کودک و محققان تربیتی تأکید دارند بازیها و اسباببازیها با تقویت حواس، هوش و ادراکات کودکان، به دنیای حال و آینده آنها شکل میدهند و از همین روست که اگر درست انتخاب و در دسترسشان گذاشته شود اثراتی سازنده خواهند داشت، وگرنه مخرب و زیانبار خواهند بود. چه نکات و ویژگیهایی را باید در نظر گرفت تا اسباببازیهای خریداری شده برای آنها نه تنها مفید، بلکه در صورت امکان سازنده و پرورشدهنده باشد؟ صرفنظر از ویژگیهای مفید و سازنده، آیا عوامل دیگری نیز در خرید و استفاده از اسباببازیها دخیلاند؟ انتخاب اقتصادی یا آموزشی والدین مهم است یا علاقه صرف کودکان؟ هر نوزاد یا کودکی، در مراحل متفاوت رشد خود به چه وسایلی علاقه و توجه نشان میدهد؟
برخی احساسها و ادراکات نوزاد انسان طی همان دوره زندگی در رحم مادر، مراحل تکامل را پشت سر میگذارند؛ گوش و توان شنوایی از این دسته حواس است.
جغجغه، عروسکهای صدادار، وسایل و اسباببازیهای موزیکال و ریتمیک با صدای آرام، نه بلند، و نوایی آرامشبخش، لوازم مفیدی برای مواقع بیداری او یا ساکت کردنش هنگام گریه است.
برخی دیگر از حواس همچون بینایی پس از تولد شکل بایستهای به خود میگیرد. در یکی دو هفته پس از تولد، نوزادان ابتدا فقط رنگهای تند و با کنتراست زیاد را در فواصل نزدیک تشخیص میدهند نه رنگهای میانی و ملایم یا فواصل دور را؛ آویزهایی با رنگهای شاد قرمز و سبز که روی گهواره آنها در حرکت است میتواند توجه آنها را جلب کند. کمکم او میتواند با گرفتن اشیا حس لامسه را با کنجکاوی خود درآمیزد و هر دو را تقویت کند. بنابراین باید لوازمی را در اختیارش گذاشت که خطری نداشته باشد و با سن او نیز متناسب باشد.
ایمنی و بیخطر بودن وسایل قابل دسترس یکی از نکاتی است که در همه مراحل کودکی باید هنگام تهیه اسباببازی نیز مورد توجه بزرگترها قرار گیرد. از آنجا که نوزادان بسرعت علاقه وافری به مکیدن و به دهان بردن اشیا پیدا میکنند، بهداشتی و قابل شستوشو بودن آنها نیز اهمیت بسیار دارد. وسایلی با رنگهای روشن، نرم، لطیف و بزرگتر از دهان با صداهای آرام و توجهبرانگیز از جمله اسباببازیها و عروسکها و آدمکها، برای چنین دورهای مناسب هستند.
وقتی واحد شمارش عمر فرزندتان همراه با ماه به سال نیز متصل میشود باید به فکر سرگرمی همراه با آموزش و تقویت خلاقیت او بود. او میتواند بنشیند و وسایل اطرافش را جابه جا کند، میتواند راه برود و توپی را از اینسو به آن سو بیندازد یا اسبابی چرخدار مثل روروک، ماشین پلاستیکی و… را هل دهد یا به دنبال خود بکشد. ویژگی جابهجایی و حرکت برای خرید و تهیه اسباببازی در اولین سال زندگی نهتنها اولویت دارد بلکه از آن پس نیز در اغلب موارد باید تکرار شود تا تنبلی جای تحرک را نگیرد. در دو یا سه سالگی درک بیشتر دنیای اطراف، به ویژگیهای دیگر اسباببازیها اضافه میشود.
کتابهای جذاب، پازلها، مکعبها، حیوانات یا پرندگان ساخته شده از مواد سبک، ابزار کوک شدنی یا دارای باتری برای حرکتکردن یا پخش اصوات و مانند اینها علاوه بر سرگرمی، قابلیتهای آموزشی و خلاقانه را در او افزایش میدهد.
از این به بعد آنچه او را علاقهمند کند، حس خلاقیتش را برانگیزد، به عواطف و درک او شکل بهتری دهد، روشها و راهکارها را آموزش دهد، با دیگران همراهش کند، همکاری با همبازیها را به او بیاموزد و به حرکت و کنش وادارد، مفید است.
وسایل نقاشی غیرسمی، توپهای بادی، بازیهای محوطه باز چون سرسره و طنابکشی، لوازم کوچک شده دنیای بزرگترها مثل لوازم خانگی یا قطارها و خودروها و… از جمله اسباببازیهایی است که تقویت این موارد را تقویت میکند .
آگاهان و متخصصان پرورشی میگویند اشکال بسیاری از والدین هنگام تهیه اسباببازی نگاه از دید خودشان است نه نگاه از منظر بچهها. آنها که اولین فرزندشان را به دنیا میآورند بر حسب علاقه و شوق خود، گاهی اطراف کودک را پر از اسباببازیهای جورواجوری میکنند که به جای سرگرم شدن کودک، او را سردرگم میکند.
برخی با خرید اسباببازیهای گرانقیمت مدام دغدغه خراب نشدن آن را به کودک گوشزد میکنند و ترس از خرابی و ناراحتی حاصل از آن را در دل وی میکارند. دستهای دیگر به علایق، سلایق یا حتی خاطرات خود از اسباببازیها توجه دارند نه علاقه کودک. حتی بعضی مواقع ممکن است توجه کودک به نوع خاصی از این اسبابهایبازی از دید والدین نادرست پنداشته شود.
به عنوان مثال هنوز بسیارند والدینی که خرید عروسک برای پسربچهها یا توپ و اسباببازی اصطلاحا پسرانه برای دختربچهها را اشتباه میپندارند!
توجه به ایمنی، سلیقه و علاقه کودکان، سن و سالشان، درک و هوش متفاوت آنها، امکان خرابکردن، تنوع رنگ و شکل و حتی ابعاد، جذابیتش برای کودک، قابلیت پرورش مهارتهایی چون تخیل یا آموزش همراه با سرگرمی، امکان مشغولیت با بازی، تجربهاندوزی، ارزانی آن و… از جمله نکات مناسب برای تهیه اسباببازی است.
اگر میخواهید کودکتان به واسطه سرگرمی با اسباب بازی درک بهتری از بسیاری مسائل پیرامونش نیز بهدست بیاورد، باید قدرت تشخیص معیارهای نادرست را از درست در خود و کودکتان تقویت کنید. یک راه قضاوت در این باره از نگاهی به اسباببازی کودکان در خانوادهها معلوم و آشکار میشود
طرح توجیهی معادل واژه انگلیسی Feasibility Study Report می باشد و عبارتست از گزارشی که توجیه پذیری یک طرح را از جنبه های مختلف بازار، فنی و مالی مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد. بطور کلی یک گزارش توجیهی از سه بخش به شرح موارد ذیل تشکیل یافته است.
۱٫مطالعه بازار: معادل واژه انگلیسی Market Study بوده که جنبه های مختلف بازار محصول (محصولات) طرح از جمله عرضه، تقاضا، کمبود، بازار هدف و … را مورد مطالعه قرار می دهد.
۲٫توجیه پذیری فنی: معادل واژه انگلیسی Technical Feasibility بوده که جنبه های فنی طرح از جمله فن آوری، ظرفیت، محل اجرا، ماشین آلات و تجهیزات تولید و ساختار اجرائی طرح را مورد بررسی قرار می دهد.
۳٫تجزیه و تحلیل مالی: معادل واژه انگلیسی Financial Analysis بوده و جنبه های مختلف مالی و سودآوری طرح را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
نخستین مرحله از فرایند بررسی توجیه پذیری هر طرحی مربوط به مطالعات بازار آن می باشد. هر طرحی با توجه به ماهیت آن دارای محصولات یا خدمات (که در حالت کلی محصول نامیده می شود) گوناگونی می باشد که هدف از اجرای آن طرح، ارائه محصول به بازار مصرف است. براین اساس پس از شناسایی بازارهای مصرف محصول و تعیین بازار هدف مورد نظر بایستی به بررسی همه جانبه این بازار اهتمام ورزید. مهم ترین مواردی که در مطالعات بازار طرح ارائه می گردد شامل تعیین آمار مربوط به میزان تولید، واردات، صادرات و مصرف محصول مورد نظر در طی سالهای مختلف در کشور و همچنین پیش بینی این موارد در طی سالهای آتی می باشد.
پیش بینی تقاضا به عنوان یکی از مهمترین ارکان مطالعه بازار می باشد. بطوریکه با استناد به پیش بینی های انجام شده تحلیل وضعیت آینده صنعت مورد بررسی صورت می پذیرد. روش های مختلفی برای پیش بینی تقاضا در سالهای آتی وجود دارد که انتخاب روش مورد نظر متأثر از دو عامل زیر می باشد.
۱٫نوع محصول به لحاظ مصرفی، واسطه ای، سرمایه ای بودن
۲٫آمار و اطلاعات در دسترس
در ادامه روش های مختلف پیش بینی تقاضای محصول در طی سالهای آتی ارائه شده است.
در این روش با فرض این که روند تغییر پارامتر موردنظر درآینده، مشابه روند سالهای گذشته خواهد بود، از رشد متوسط سالهای قبل جهت پیش بینی میزان پارامتر استفاده می شود. مزیت اصلی این روش سهولت استفاده از آن می باشد، اما نباید این نکته را از ذهن دور نگاه داشت که در بسیاری از موارد، صرف استناد به روند سالهای گذشته می تواند گمراه کننده باشد. زیرا تغییرات و تحولات تکنولوژیکی، فرهنگی و سلیقه ای و تحولات جمعیتی باعث تأثیر در روند تغییر پارامتر مورد نظر خواهد شد.
در این روش که بطور عمده جهت پیش بینی تقاضای محصول در سالهای آتی استفاده می شود، متوسط نرخ رشد مصرف سرانه در سالهای گذشته محاسبه می شود. پیش بینی تقاضا با لحاظ کردن متوسط نرخ رشد سرانه و نرخ رشد جمعیت بدست می آید.
که در آن:
A جمعیت کنونی
P نرخ رشد جمعیت
n سال مورد محاسبه
C مصرف سرانه در سال پایه
R نرخ رشد مصرف سرانه
X تقاضا
روش فوق زمانی استفاده می شود که امکان استناد به شاخص مصرف سرانه در مطالعه وجود داشته باشد.
این روش پیش بینی تقاضا برای کالاهای واسطه ای که از آنها برای تولید کالای دیگر استفاده می شود، مناسب می باشد. بطوری که با در اختیار داشتن ضریب مصرف محصول مورد بررسی در بخش های مصرف کننده محصول و پیش بینی تولید کالایی که از محصول مورد بررسی استفاده می نماید می توان به تقاضای محصول مورد بررسی دست یافت. روش فوق در مواردی که امکان تعیین ضریب مصرف محصول فراهم باشد و همچنین امکان پیش بینی تولید کالای مصرف کننده محصول در سالهای آینده فراهم باشد، مناسب می باشد.
در این روش با استفاده از نظرسنجی، برای کالاهای جدید یا نوع خاصی از کالاهای موجود که نیازمند بررسی رفتار مصرف کنندگان محصول اعم از افراد یا گروههای درآمدی و یا صنایع مصرف کننده محصول واسطه ای می باشد می توان از روش فرایند مارکو استفاده کرد. در این روش از طریق پرسشنامه، مطالعه میدانی و یا مصاحبه می توان به نظر سنجی پیرامون تقاضای کالای مورد بررسی پرداخت.
در این روش به دلایل تغییر در شرایط اقتصادی و اجتماعی و نیز تحول الگوهای مصرفی ناشی از آنها، بررسی روند تغییرات مصرف یک کالای معین برحسب مورد در ارتباط با تغییر درآمد ملی (یادرآمد سرانه) و یا هریک از اجزای تشکیل دهنده آن نظیر سرمایه گذاری ملی (دولتی، خصوصی) مصرف ملی (دولتی، خصوصی) و … و یا اعتبارات خاص برنامه ای و بودجه خانوار انجام می شود. مقادیر پیش بینی شده برای درآمد ملی و یا هرکدام از پارامترهای فوق را به ترتیب از گزارش های مربوط به برنامه های عمرانی بودجه دولت، بانک مرکزی و سایر سازمان های ذیربط دولتی و ملی می توان تهیه نمود.
در این روش برای تحلیل ارتباط و مقایسه بین روند مصرف کلای مورد بررسی یا روند تغییرات درآمد ملی و یا هر پارامتر دیگر و طریق تناسب ساده و با رابطه همبستگی (Regression) استفاده می شود. در روش تناسب ساده چون میزان روند تغییرات مصرف کالا و روند تغییر پارامتر انتخابی در دوره گذشته معلوم هستند لذا با معلوم بودن روند آینده پارامتر انتخابی، میزان روند تغییرات مصرف کالا در آینده برآورد خواهد شد. از رقم بدست آمده به همان شکلی که در روش قبلی ذکر شد برای پیش بینی میزان تقاضای محصول در آینده استفاده می شود.
بررسی میزان تولیدات محصول شامل گردآوری آمار و اطلاعات مربوط به تولیدات شرکت هایی است که درحال حاضر درحال ارائه این محصول می باشند و در حالت کلی بعنوان رقیب محسوب می گردند. پس از تعیین میزان عرضه محصول که برابر تولید باضافه واردات می باشد بایستی آمار و ارقام مربوط به شرکت ها و یا جمعیت مصرف کننده محصول مورد نظر بررسی و ارائه گردد تا از مقایسه میزان عرضه و تقاضای محصول، تعیین گردد که آیا محصول تولیدی دارای بازارمصرف می باشد و یا خیر؟
درصورت اشباء بازار داخل کشور جهت ارائه محصول که نشانگر حضورتعداد زیادی از شرکت های مشابه و یا عدم وجود بازار مصرف داخلی می باشد بایستی به صادرات محصول مورد نظر توجه داشت که براین اساس لازم است تا مطالعات بازار در سطح گسترده تری (جهانی) بررسی گردد. همچنین درصورت اشباء بازارجهانی و وجود رقبای بین المللی متعدد، تنها راه ممکن جهت حضور در این بازار تولید محصول با کیفیت بسیار بالا و قیمت پایین و انجام فعالیات های بازرگانی و تبلیغاتی در سطحی بسیار گسترده می باشد.
نتیجه مطالعات بازار طرح توجیهی، پاسخگویی به سئوالات ذیل می باشد:
− آیا برای ارائه محصول تولیدی، بازار مصرف مناسب و مطلوبی در داخل و یا خارج کشور وجود دارد؟
− نحوه ورود به این بازار چگونه است؟
− کیفیت و کمیت ارائه محصول به بازار مصرف بایستی دارای چه شرایطی باشد؟
− چه پارامترهای در بازار مصرف محصول تأثیر گذار است؟
− ریسک ورود به بازارهای داخلی و خارجی به چه میزان است؟
− آیا در سالهای آتی وضعیت بازار به همین منوال باقی خواهد ماند؟
توجیه پذیری طرح از لحاظ امکان اجرای آن در بخش توجیه پذیری فنی گزارش توجیهی مورد بررسی قرار می گیرد. در این بخش بررسی های اولیه ای که درخصوص نحوه اجرای طرح تحت عنوان فاز یک طراحی انجام گرفته ارائه می گردد. طراحی فازیک دارای اطلاعات کلی می باشد و حاوی اطلاعات بسیار ریز (Detail) همانند آنچه در فاز دو طراحی است، نمی باشد. این اطلاعات شامل مشخصات زمین محل اجرای طرح، دانش فنی پروژه، ظرفیت، نحوه اجرای عملیات ساختمانی، محوطه سازی و راه سازی، ماشین آلات و تجهیزات مورد نیاز تولیدی، تأسیسات و سایر مواردی است که تحت عنوان هزینه های ثابت سرمایه گذاری مدنظر قرار گرفته است.
کلیه اطلاعات فنی اجرای طرح در مراحل احداث و بهره برداری در این بخش از گزارش توجیهی ارایه می گردد. در این بخش اطلاعات مربوط به هزینه های سرمایه گذاری که شامل هزینه های ثابت سرمایه گذاری، هزینه های قبل از بهره برداری و سرمایه در گردش می باشد بایستی همراه با مستندات (Performa) قابل ارائه در بانک و سایر نهادهای مربوط ارائه و بررسی گردد. همچنین محاسبات مربوط به هزینه های سالیانه تولید که شامل هزینه های تأمین مواد اولیه، سوخت، پرسنلی، استهلاک، هزینه های تأمین مالی، هزینه های اداری و خدماتی و غیره می باشد نیز در این بخش ارائه خواهد گردد. در این بخش زمان بندی و نحوه اجرای طرح بصورت کلی و مرحله به مرحله تشریح می گردد. نتایج مذاکرات با سایر شرکت هایی که بعنوان تأمین کننده تجهیزات و پیمانکار ساخت و بهره برداری بخش های مختلف طرح می باشند با مستندات مربوط در این بخش ارائه می گردد.
ارائه بررسی های فوق الذکر همراه با مدارک مستدل نشان دهنده امکان پذیری اجرای طرح از دیدگاه مسائل فنی می باشد.
اطلاعات جمع آوری شده در بخش مطالعات فنی طرح بعنوان خوراک بخش تجزیه و تحلیل مالی گزارش توجیهی می باشد و بر این اساس بایستی بصورت کامل و دقیق محاسبه و ارائه گردد.
هدف نهایی از اجرای هر طرحی کسب درآمد و سود از محل فروش محصول و یا ارائه خدمات می باشد. اما سئوال بسیار مهم این است که دستیابی به چه مقدار سود به صرفه است و در صورت دست یابی به چه مقدار درآمدی، سهامدار از سرمایه گذاری خویش منفعت لازم را کسب نموده است. لذا جهت دست یابی به معیار و شاخص مناسب جهت تعیین سوددهی و یا عدم سوددهی طرح ها، یک سری شاخص های مالی و اقتصادی در طی سال های گذشته از جانب کارشناسان و اقتصاد دانان بزرگ تعریف و مورد استفاده قرار گرفته است.
هدف از تجزیه و تحلیل مالی طرح در گزارشات توجیهی، دست یابی به شاخص های مالی و اقتصادی جهت حصول تصمیم مقتضی است. خوراک لازم بمنظور محاسبه شاخص های مالی و اقتصادی هزینه های سرمایه گذاری و هزینه های تولید می باشد که در بخش مطالعات فنی گزارش پیش بینی و ارائه گردیده است. در این بخش از گزارش با استفاده از هزینه های سرمایه گذاری، هزینه های تولید، درآمد سالیانه پیش بینی شده برای طرح و سایر مبانی و مفروضات مورد نیاز جهت انجام محاسبات، صورت حساب سود (زیان)، صورت گردش وجوه نقد، ترازنامه پیش بینی شده و سایر جداول مالی و اقتصادی که جهت محاسبه شاخص ها مورد استفاده قرار می گیرد تهیه و تنظیم می گردد.
پس از تشکیل جداول مالی و اقتصادی، شاخص های مهم تأثیر گذار در تصمیم گیری جهت اجرا و یا عدم اجرای طرح با استفاده از فرمول های مربوط محاسبه و بمنظور اتخاذ تصمیم مناسب ارائه می گردد. در این زمینه لازم به ذکر است که اهداف و شاخص های تعریف شده در تحلیل های مالی و اقتصادی بایکدیگر متفاوت می باشد.
تحلیل مالی و تحلیل اقتصادی دو راه اصلی برای آزمون مطلوبیت یک طرح هستند. ابزارهای بکار گرفته شده برای انجام این دو آزمون متفاوت نیستند، اما رویکرد و نگرش آنها تفاوت اساسی دارد. ارزیابی مالی با جریانهای هزینه و فایده از دیدگاه یک سرمایه گذار (بنگاه یا فرد) و ارزیابی اقتصادی با جریانهای هزینه و فایده اجتماعی سروکاردارند. در نتیجه تحلیل ها یا آزمونهای اقتصادی نسبت به مالی از دیدگاه وسیع تری هزینه ها و فایده ها را لحاظ می کنند. یک بنگاه یا فرد به هنگام سرمایه گذاری به منفعت مالی و ثبات منفعت توجه دارد، در حالیکه جامعه یا دولت به هدف های گسترده تری نظیر افزایش درآمد ملی، اشتغالزایی، ریشه کنی فقر و فایده های معطوف به یک جامعه به طور کلی می اندیشد. در نتیجه هدف های دو آزمون متفاوت است. لذا چنانچه هدف ارزیابی میزان منفعت طرح برای جامعه و از دیدگاه ملی باشد (مانند طرح های ملی)، ارزیابی اقتصادی به کار می آید.
هیدروژن یا آبزا، یک عنصر شیمیایی در جدول تناوبی است كه با حرف H و عدد اتمی ۱نشان داده شده است. هیدروژن عنصری بی رنگ، بی بو، غیر فلز، یک ظرفیتی و گازی دو اتمی، با خاصیت شعله وری فوق العاده بالا است. هیدروژن سبکترین و فراوانترین عنصر در جهان بوده و در آب و نیز در تمامی ترکیبات آلی و موجودات زنده یافت میشود. هیدرژن قابلیت واکنش شیمیایی با بیشتر عناصر را دارد. ستارگان در توالی اصلی خود به وفور از هیدروژن در حالت پلاسمایی تشکیل شده اند. این عنصر در تولید آمونیاک، بهعنوان یک گاز بالا برنده، یک سوخت جایگزین و اخیرا بهعنوان منبع انرژی مورد استفاده پیلهای سوختی قرار میگیرد.
در آزمایشگاه، از واکنش اسیدها بر فلزهایی مثل روی، بدست میآید. اما برای تولید در حجم زیاد از الکترولیز آب که معمولترین روش است، استفاده میشود. اکنون دانشمندان سعی دارند تا روشهای جدیدی را بوجود آوردند که از جلبکهای سبز برای تولید هیدروژن استفاده نمایند.
هیدروژن سبکترین عنصر شیمیایی بوده با معمولترین ایزوتوپ آن که شامل تنها یک پروتون و الکترون است. در شرایط فشار و دمای استاندارد هیدروژن یک گاز،2H، دو اتمی با نقطه جوش27/20° K و نقطه ذوب 02/14° K را می سازد. در صورتیکه این گاز تحت فشار فوق العاده بالایی، مانند شرایطی که در مرکز غولهای گازی وجود دارد، قرار گیرد مولکولها ماهیت خود را از دست داده و هیدروژن بصورت فلزی مایع در میآید. اما در فشارهای بسیار پایین مانند شرایطی که در فضا یافت میشود، به این علت که هیچ راهی برای ترکیب اتمهایش وجود ندارد، هیدروژن تمایل دارد تا بصورت اتمهای مجزا در آمده؛ابرهای 2H (هیدروژنی) تشکیل میشود که به شکل گیری ستارگان نیز مرتبط است.
این عنصر نقش بسیار حیاتی در تأمین انرژی جهان از طریق واکنش پروتون-پروتون و چرخه کربن-نیتروژن به عهده دارد(اینها فرآیندهای هم جوشی هستهای هستند که با ترکیب دو اتم هیدروژن به یک اتم هلیم، مقدار بسیار عظیمی از انرژی آزاد میکنند.)
به مقدار بسیار زیادی هیدروژن در فرآیند هابر (Haber Process) صنعت نیاز است، مقدار قابل توجهی در تولید آمونیاک، هیدروژنه کردن چربیها و روغنها، و تولید متانول. سایر مواردی که نیازمند هیدروژن است عبارتاند از:
تولید اسید هیدروکلریک،جوشکاری،سوختهای موشک و احیاء سنگ معدن فلزی؛
هیدروژن مایع در تحقیقات سرماشناسی مانند مطالعات ابررسانایی بکار میرود؛
تریتیوم که در رآکتورهای اتمی تولید میشود در ساخت بمبهای هیدروژنی مورد استفاده قرار میگیرد.
هیدروژن چهارده و نیم بار از هوا سبکتر است و سابقا بهعنوان عامل بالا برنده در بالونها و کشتیهای هوایی مورد استفاده قرار میگرفت تا وقتیکه فاجعه هیندنبرگ ثابت کرد که استفاده از این گاز برای این منظور بسیار خطرناک است.
دوتریوم بهعنوان یک کند کننده جهت کاهش حرکت نوترونها در فعالیتهای هستهای مورد استفاده قرار میگیرد، و ترکیبات دوتریوم در شیمی و زیستشناسی در مطالعات تأثیرات ایزوتوپ، مورد استفاده واقع میشوند.
تریتیوم که یک ایزوتوپ طبقه بندی شده در علوم زیستشناسی است که بهعنوان یک منبع تشعشع در رنگهای نورانی کاربرد دارد.
هیدروژن می تواند در موتورهای درون سوز سوخته شود و یا در پیلهای هیدروژنی انرژی بصورت برق تولید کند.تاکنون چند خودرو آزمایشی توسط شرکتهای مختلف اتومبیل سازی از جمله BMW(موتور گرمایی) و Mercedes Benz ،Toyota ،Opel و ... (پیل هیدروژنی) تولید شدند. پیلهای سوختی هیدروژنی، بهعنوان راه کاری برای تولید توان بالقوه ارزان و بدون آلودگی، مورد توجه قرار گرفته است.
هیدروژن (در زبان فرانسه به معنی سازنده آب و واژه یونانی hudôr یعنی "آب" و gennen یعنی "تولید کننده") برای اولین بار در سال ۱۷۷۶بهوسیله هنری کاوندیش بهعنوان یک ماده مستقل شناخته شده، آنتونی لاوازیه نام هیدروژن را برای این عنصر انتخاب کرد.
هیدروژن فراوان ترین عنصر در جهان است بطوریکه ۷۵٪جرم مواد طبیعی از این عنصر ساخته شده و بیش از ۹۰٪اتمهای تشکیل دهنده آنها اتمهای هیدروژن است.
این عنصر به مقدار زیاد و به فور در ستارگان و سیارات غولهای گازی یافت میشود. به نسبت فراوانی زیاد آن در جاهای دیگر، هیدروژن در اتمسفر زمین بسیار رقیق است(۱ppm برحسب حجم). متعارفترین منبع برای این عنصر در زمین آب است که از دو قسمت هیدروژن و یک قسمت اکسیژن (H2O) ساخته شده است.
منابع دیگر عبارتند از بیشترین اشکال مواد آلی که در اندام تمام موجودات زنده شناخته شده وجود دارند، زغال،سوخت فسیلی و گاز طبیعی. متان (CH4)، که یکی از محصولات فرعی فساد ترکیبات آلی است که اهمیت منابع آن رو به افزایش است.
هیدروژن از چندین راه مختلف بدست میآید:
عبور بخار از روی کربن داغ، تجزیه هیدروکربن بهوسیله حرارت، واکنش هیدروکسید سدیم یا پتاسیم بر آلومینیوم، الکترولیز آب یا از جابجایی آن در اسیدها توسط فلزات خاص.
هیدروژن تجاری در حجم های زیاد معمولاً بهوسیله تجزیه گاز طبیعی تولید میشود.
هیدروژن سبک ترین گاز ها با اکثر عناصر ترکیب شده و ترکیبات مختلف را بوجود میآورد. هیدروژن دارای عدد اکترونگاتیویته ۲.۲است پس هیدروژن هنگامی ترکیبات را میسازد که عناصر غیر فلزی تر و عناصر فلزی تری وجود داشته باشند. در این حالت(غیر فلزی) تشکیل دهندهها, هیدریدها نامیده میشوند، که هیدروژن یا بصورت یونهای -H یا بصورت حل شده در عنصر دیگر وجود خواهد داشت (مانند هیدرید پالادیوم). در حالت دوم (ترکیب با فلز) هیدروژن تمایل برای تشکیل پیوند کووالانسی دارد، چون یونهای + Hبصورت یک اتم عریان فاقد الکترون در میآیند بنابراین تمایل شدیدی به جذب الکترونها به سمت خود دارند. هر دوی اینها تولید اسید میکنند. لذا حتی در یک محلول اسیدی میتوان یونهایی مثل+ O۳H را دید که گویی پروتونها محکم به چیزی چسبیده اند.
هیدروژن با اکسیژن ترکیب شده و تولید آب میکند، که در این واکنش مقدار زیادی انرژی را بصورتی آزاد میکند که، باعث انفجار در هوا میگردد. به تولید اکسید دوتریوم یا O۲D، که معمولاً آب سنگین گفته میشود می انجامد. همچنین هیدروژن با کربن یک سری ترکیبات گستردهای را بوجود میآورد. بخاطر ارتباط این ترکیبات با چیزهای زنده، این ترکیبات را ترکیبات آلی مینامند، و به مطالعه خصوصیات این ترکیبات شیمی آلی گفته میشود.
در شرایط عادی گاز هیدروژن ترکیبی از دو نوع متمایز مولکول است که با هم از نظر جهت چرخش الکترونها و هسته تفاوت دارند. این دو شکل به نام ارتو- و پارا- هیدروژن معروفند. (این مورد با ایزوتوپها فرق میکند به پاراگراف بعد توجه کنید.) در شرایط استاندارد هیدروژن معمولی ترکیبی از ۲۵٪شکل پاراو ۷۵٪شکل ارتو است. شکل ارتو را نمیتوان بصورت حالت خالص آن تهیه کرد. این دو مدل هیدروژن از نظر انرژی با هم متفاوتند که این مسئله موجب میگردد، تا خصوصیات فیزیکی آنها کمی متفاوت باشد. مثلاً نقطه ذوب و جوش پاراهیدروژن تقریباً 0.1K ° پایین تر از ارتوهیدروژن است.
پروتیوم , معمولی ترین ایزوتوپ هیدروژن فاقد نوترون است گرچه دو ایزوتوپ دیگر به نام دوتریوم دارای یک نوترون و تریتیوم رادیو اکتیویته دارای دو نوترون، وجود دارند. دو ایزوتوپ پایدار هیدروژن پروتیوم(1H-) و دیتریوم(2H-,D ) هستند. دیتریوم شامل۰.۰۱۸۴- ۰.۰۰۸۲٪ درصد کل هیدروژن است (IUPAC)؛ نسبتهای دیتریوم به پروتیوم با توجه به استاندارد مرجع آب VSMOW اعلام میگردد. تریتیوم(T یا 3H-)، یک ایزوتوپ پرتوزا (رادیواکتیو) دارای یک پرتون و دو نوترون است. هیدروژن تنها عنصری است که ایزوتوپهای آن اسمهای مختلفی دارند. به نظر منطقي مي رسد.
هیدروژن گازی است با قدرت افروزش بسیار زیاد. این گاز همچنین به شدت با کلر و فلوئور واکنش نشان میهد. O۲D، یا آب سنگین برای بسیاری از گونهها سمی است. اما مقدار قابل توجهی از آن برای کشتن انسان لازم است.
سوخت هیدروژنی
در ساليان اخير توجه به كار بر روي هيدروژن به عنوان جايگزين سوختهاي معمول افزايش يافته است.
موانع علمي اين امر كه به موانع اقتصادي آن دامن زده است موجب شده كه كمتر از آن به عنوان سوخت ياد شود ولي تحقيقات علمي همچنان ادامه دارد در مقايسه با سوختهاي رايج ,هيدروژن حجم بالاتري را به دليل گاز بودن اشغال مي كند يكي از راههاي از بين بردن اين مشكل بكار بردن اتانول به عنوان حامل هيدرژن است .هيدروژن همراه با اتمهاي كربن اتانول حمل ميشود و سپس از آن آزاد شده و در اختيار سلول سوختي قرار ميگيرد .(اين مواد در ماشين هاي اتانول سوز نيز ميسر است . )
هيدروژن ,منبع نويد بخشي براي تامين انرژي در سوختهاي آينده بشمار مي آيد ,زيرا ميتوان آن را در پيلهاي سوختي به كار گرفت .از لحاظ نظري ,پيلهاي سوختي بازده تبديل انرژي بالاتري نسبت به تجهيزات احتراقي كنوني دارند.حتي اگر هيدروژن را به عنوان سوختي احتراقي به كار گيريم, هيچ دي اكسيد كربن خروجي مشاهده نخواهيم كرد.به هر حال هيدروژن مي بايد از ديگر منابع انرژي توليد و جدا وبه گونه اي ايمن استفاده شود.
آزمایشات انجام گرفته در ایستگاه فضایی بین المللی می تواند حركت به سوی اقتصاد مبتنی بر هیدروژن را تسریع كند. تصور كنید برای سوخت گیری خودروتان به سمت جایگاه سوخت رسانی حركت می كنید، دهانه لوله سوخت رسانی را وارد مخزن سوخت خودرو می كنید، اما سوختی كه مصرف می كنید، از نوع سوخت های متداول نیست بلكه هیدروژن است. هیدروژن گازی بی رنگ و بی بو است كه از سوختن آن فقط بخار آب حاصل می شود كه سریع و بدون هیچ خطری توسط محیط اطراف جذب می شود. یك كیلوگرم از هیدروژن تقریباً سه برابر همین میزان بنزین انرژی آزاد می كند. و این در حالی است كه هیدروژن فراوان ترین عنصر طبیعت محسوب می شود! پس جای تعجب نیست كه چرا دانشمندان در تلاش اند تا راهی بیابند كه بتوان از هیدروژن به عنوان سوخت در خودروها استفاده كنند. ال ساكو مدیر مركز تولید مواد پیشرفته تحت جاذبه ضعیف (CAMMP) در دانشگاه نورسسترون بوستون كه زیر نظر ناسا مشغول فعالیت است در این زمینه می گوید: «ده ها شركت از جمله بزرگ ترین شركت های سازنده خودرو، موتورهایی را طراحی كرده اند كه از هیدروژن به عنوان سوخت استفاده می كند. این موتورها بسیار شبیه به موتورهای احتراق داخلی هستند كه ما امروزه به طور گسترده ای از آنها استفاده می كنیم. سلول های سوختی ( یكی دیگر از منابع ممكن برای تولید نیرو در خودروها ) نیز از هیدروژن استفاده می كنند. برای آنكه استفاده از این فناوری ها در زندگی روزمره ممكن شود، لازم است دانشمندان راهی برای ذخیره سازی و انتقال ایمن هیدروژن بیابند كه از لحاظ هزینه به صرفه بوده و با هزینه های استفاده از بنزین قابل مقایسه باشد.» اما انجام این كار چندان هم آسان نیست. گاز هیدروژن سبك و فرار است. مولكول های كوچك H2از طریق روزنه ها و شكاف ها و همچنین از طریق بست ها و شیرها بسیار سریع نشت می كنند و هنگامی كه از این طریق خارج شدند خیلی زود تبخیر می شوند. هیدروژن چهار برابر سریع تر از متان و ده برابر سریع تر از بخارهای بنزین نفوذ می كند. این مسئله در مورد حفظ ایمنی دستگاه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است چرا كه قطرات هیدروژن بسیار سریع تبخیر شده و در محیط پراكنده می شوند و می توانند ایمنی سیستم را به خطر اندازند. این مسئله می تواند برای هر كسی كه می خواهد گاز هیدروژن را ذخیره كند، دردسرساز شود. هر چند كه هیدروژن مایع بسیار متراكم است و ذخیره سازی آن آسان به نظر می رسد، اما در عین حال ذخیره كردن آن می تواند مشكلاتی را نیز به همراه داشته باشد.
هيدروژن فشرده، هيدروژن مايع و پيوند شيميايي ميان هيدروژن و يك ماده ذخيره (براي مثال، هيدريد فلزات).
با اين كه تاكنون هيچ سامانه حمل و نقل و توزيع مناسبي براي هيدروژن وجود نداشته، اما توانايي توليد اين سوخت از مجموعه متنوعي از منابع و خصوصيت پاك سوز بودن آن، هيدروژن را به سوخت جانشين مناسبي تبديل كرده است.
هيدروژن يکي از سادهترين و سبكترين سوخت هاي گازي است که در فشار اتمسفري و دماي جوي حالت گاز دارد. سوخت هيدروژن همان گاز خالص هيدروژن نيست، بلكه مقدار كمي اكسيژن و ديگر مواد را نيز با خود دارد. منابع توليد سوخت هيدروژن شامل گاز طبيعي ، زغال سنگ ، بنزين و الكل متيليك هستند. فرآيند فتوسنتز در باكتري ها يا جلبك ها و يا شكافتن آب به دو عنصر هيدروژن و اكسيژن به كمك جريان الكتريسيته يا نور مستقيم خورشيد از آب، روش هاي ديگري براي توليد هيدروژن هستند.
در صنعت و آزمايشگاه هاي شيمي، توليد هيدروژن به طور معمول با استفاده از دو روش شدني است: 1- الكتروليز
2- توليد گاز مصنوعي از بازسازي بخار يا اكسيداسيون ناقص.
در روش الكتروليز با استفاده از انرژي الكتريكي، مولكولهاي آب به هيدروژن و اكسيژن تجزيه ميشوند. انرژي الكتريكي را ميتوان از هر منبع توليد الكتريسيته كه شامل سوخت هاي تجديد پذير نيز ميشوند، به دست آورد. وزارت نيروي آمريكا به اين نتيجه رسيده است كه استفاده از روش الكتروليز براي توليد مقادير زياد هيدروژن در آينده مناسب نخواهد بود.
روش ديگر براي توليد گاز مصنوعي، بازسازي بخار گاز طبيعي است. در اين روش، ميتوان از هيدروكربنهاي ديگر نيز به عنوان ذخاير تامين مواد استفاده كرد. براي نمونه، ميتوان زغال سنگ و ديگر مواد آلي (بيوماس) را به حالت گازي درآورد و آن را در فرآيند بازسازي بخار براي توليد هيدروژن به كار برد. از طرفي چون هيدروکربن هاي فسيلي محدود و رو به اتمام هستند، پس بهتر است ديد خود را به سمت استفاده از منابع تجديد شونده معطوف کنيم.
گاز هيدروژن مي تواند هم از منابع اوليه تجديد پذير و هم از منابع تجديد ناپذير توليد شود. امروزه توليد گاز هيدروژن از منابع تجديد پذير به سرعت مراحل توسعه و رشد خود را مي پيمايد. اين در حالي است که توليد گاز هيدروژن از منابع تجديد ناپذير به ويژه منابع فسيلي به علت محدود بودن اين منابع روز به روز کاهش مي يابد.
این سلولها از هیدروژن و اکسیژن الکتریسیته تولید و تنها بخار آب ساتع می کنند. مشکل اصلی سلولهای سوختی هیدروژنی ، ذخیره و توزیع هیدروژن است.
هیدروژن، گازی با دانسیته انرژی زیاد نیست؛ یعنی در مقایسه با یک سوخت مایع مثل بنزین یا متانول انرژی کمی در واحد حجم دارد. لذا قرار دادن مقدار کافی هیدروژن در سلول سوختی یک ماشین هیدروژنی به منظور طی مسافتی معقول و منطقی دشوار به نظر می رسد. هیدروژن مایع، دانسیته انرژی خوبی دارد ، اما باید در دمای بسیار پایین و فشار زیاد نگهداری و ذخیره شود که نگهداری و حمل آن را مشکل می سازد.
سوختهای رایج و معمولی مثل گاز طبیعی ، پروپان ، بنزین وسوختهای غیر رایج مانند متانول و اتانول ، همه در ساختار مولکولیشان هیدروژن دارند. اگر یک فناوری وجود داشت که هیدروژن را از این سوختها جدا و از آن برای سوخت رسانی به سلول سوختی استفاده می کرد می توان گفت مشکل ذخیره و توزیع هیدروژن به کلی برطرف می شد.این فنا وری در حال توسعه پردازنده سوخت یا مبدل (Reformer ) نام دارد. در این قسمت می آموزیم که مبدل گازی (Steam Reformer ) چگونه کار می کند.
وظیفه پردازنده های سوخت، تأمین هیدروژن خالص وابسته برای سلول سوختی ، با استفاده از یک سوخت است که آماده و دردسترس بوده و براحتی قابل حمل است. پردازنده های سوخت باید قادر باشند که این عمل را به روش بهینه و کارآمد با کمترین آلودگی انجام دهند؛ در غیر این صورت آنها مزایای استفاده از سلول سوختی را از بین می برند.
برای اتومبیلها، مسأله اصلی ذخیره انرژی است. برای اجتناب از مخزنهای سنگین و فشرده ، یک سوخت مایع به گاز ارجحیت دارد. شرکتهای مختلف روی پردازنده هایی برای سوختهای مایع مانند بنزین و متانول کار می کنند. بهترین سوختی که در کوتاه مدت توصیه می شود متانول است. در حال حاضر این سوخت بسیار شبیه بنزین، ذخیره و توزیع می شود.
برای خانه ها و ایستگاههای تولید برق، سوختهایی چون گاز طبیعی و پروپان مناسب ترند. بسیاری از خانه ها و ایستگاههای تولید برق قبلاً به منابع گاز طبیعی، لوله کشی و متصل شده اند. بعضی خانه ها نیز که لوله کشی نشده اند ، مخزن پروپان دارند.
بنابراین معقول به نظر می رسد که این سوختها را به هیدروژن تبدیل کرده تا در سلولهای سوختی ساکن استفاده شوند.
متانول و گاز طبیعی هردو می توانند در یک مبدل گازی (steam reformer) به هیدروژن تبدیل شوند. فناوری در حال توسعه، پردازنده سوخت یا مبدل (reformer) نام دارد. در این قسمت می آموزیم که مبدل گازی (steam reformer) چگونه کار می کند.
فرمول مولکولی متانول CH3OH است. هدف مبدل این است که حداکثر هیدروژن (H) ممکن را از این مولکول جدا کند طوری که میزان نشر آلاینده هایی چون کربن مونواکسید را به حداقل برساند.این فرآیند با تبخیر متانول مایع و آب آغاز می گردد. گرمایی که در فرآیند بازسازی تولید شده بود، برای این منظور (تبخیر) استفاده می شود. ترکیب بخار آب و متانول (متانول گازی) از یک اتاقک داغ حاوی کاتالیزگر عبور داده می شود.
هنگامی که مولکول های متانول به کاتالیزگر برخورد می کنند به مونواکسید کربن (CO) و گاز هیدروژن (H2) تجزیه می شوند:
CH3OH => CO + 2H2
بخار آب نیز به گاز هیدروژن و اکیسژن تجزیه می شود. این اکسیژن با CO ترکیب می شود تا CO2بسازد. با این روش، مقدار بسیار کمی CO آزاد می شود چرا که بیشتر آن به CO2تبدیل شده است:
H2O + CO => CO2 + H2
بازسازی گاز طبیعی
گاز طبیعی که بیشترین ماده ترکیبی آن متان(CH4) است ، با عملکردی مشابه پردازش می گردد. متان موجود در گاز طبیعی با بخار آب واکنش داده و گازهای مونواکسید کربن وهیدروژن، آزاد می کند:
CH4 + H2O => CO + 3H2
همانند عملی که در بازسازی متانول انجام شد، بخار آب به گاز هیدروژن و اکسیژن تجزیه می شود. اکسیژن با CO ترکیب شده و CO2حاصل می گردد:
H2O + CO => CO2 + H2
هیچ کدام از این ترکیبها ایده آل نیستند؛ مقداری از متانول یا گاز طبیعی و مونواکسید کربن بدون اینکه واکنش دهند باقی می مانند. این مواد در مجاورت یک کاتالیزگر با مقدار کمی هوا(برای تأمین اکسیژن) سوزانده می شوند. این عمل، بسیاری از ملکولهای CO باقی مانده را به CO2تبدیل می کند.
بسیاری روشهای دیگر ممکن است استفاده شود تا آلاینده های دیگری همچون گوگرد که ممکن است در گاز اگزوز باشند را پاک کنند.
به دو دلیل حذف کردن مونواکسید کربن از گاز اگزوز اهمیت دارد: اول اینکه اگر CO از سلول سوختی عبور کند ، کیفیت عملکرد و طول عمر سلول سوختی کاهش می یابد . دوم اینکه این گاز یک آلاینده کنترل شده است که بسیاری از ماشینها مجازند تنها مقدار بسیار کمی از آن را تولید کنند.
برای تولید برق، سیستم های مختلفی باید با هم کار کنند تا جریان الکتریکی خروجی را تأمین نمایند. یک سیستم معمولی از یک مصرف کننده الکتریکی (مثل اتاق خودرو یا موتور الکتریکی) یک سلول سوختی و یک پردازنده سوخت تشکیل شده است.
خودرویی که با سلول سوختی کار می کند را بررسی می کنیم. وقتی که شما پدال گاز(هیدروژن) را فشار می دهید، فعل و انفعالاتی به طور همزمان رخ می دهند.
●کنترل کننده موتور الکتریکی شروع به برقراری جریان در موتور الکتریکی کرده و موتور الکتریکی نیز گشتاور بیشتری ایجاد می کند.
●در سلول سوختی، هیدروژن بیشتری واکنش می دهد، الکترونهای بیشتری تولید شده، در موتور و کنترل کننده الکتریکی جریان می یابند و نیاز بیشتر به انرژی را برطرف می کنند.
●پردازنده سوخت، متانول بیشتری را درون سیستم - که هیدروژن تولید می کند- پمپ می کند. پمپ دیگری جریان هیدروژنی را که به سلول سوختی می رود افزایش می دهد.
فعل و انفعالات متوالی مشابه ای نیز هنگامی که دراتاق، مصرف انرژی بالا می رود رخ می دهد. مثلاً وقتی سیستم تهویه روشن می شود برق خروجی سلول سوختی باید سریعاً افزایش یابد وگرنه چراغها کم نور می شوند تا اینکه سلول سوختی نیاز انرژی را تأمین کرده و افت ولتاژ را جبران نماید.
اگرچه پردازنده های سوختی می توانند گاز هیدروژن را برای سلول سوختی با آلودگی بسیار کمتر از یک موتور درون سوز تأمین نمایند، مقدار قابل توجهی دی اکسید کربن (CO2) تولید می کنند. اگرچه این گاز یک آلاینده کنترل شده نیست، گمان می رود که در گرم شدن زمین (global warming) نقش داشته باشد.
اگر در یک سلول سوختی هیدروژن خالص استفاده شود ، تنها محصول فرعی آن ، آب (بخار آب) است. CO2یا هیچ گاز دیگری تولید نمی شود. اما چون خودرو هایی با پردازنده های سوخت از سلول سوختی انرژی می گیرند، مقدار کمی از آلاینده های کنترل شده (مثل مونواکسید کربن) را تولید می کنند، نمی توان نام وسایل نقلیه پاک و غیر آلاینده (ZEVs : zero emission vehicles) را با با توجه به قوانین آلودگی کالیفرنیا بر آنها نهاد. هم اکنون فناوری های اصلی که تحت عنوان ZEV ها شناخته می شوند ، خودرو های الکتریکی با باتری و خودرو های هیدروژنی هستند.
به جای تلاش در جهت بهبود پردازنده های سوخت برای حذف آلاینده های کنترل شده از آنها، برخی شرکتها روی شیوه های جدیدی برای ذخیره یا تولید هیدروژن در وسیله نقلیه کار می کنند. Ovonic روی مخزنی از جنس هیدرید فلزی کار می کند تا هیدروژن را مثل اسفنجی که آب را جذب می کند، جذب کند. با این وسیله نیازی به مخزنهای پرفشار نیست و می توان ظرفیت هیدروژن وسیله نقلیه را افزایش داد.
Powerball Technologies درنظر دارد از گلوله های پلاستیکی کوچکی که مملو ازسدیم هیدرید می باشند استفاده کند. این توپها وقتی باز شده و به داخل آب انداخته شوند هیدروژن تولید می کنند. محصول فرعی این واکنش سدیم هیدرواکسید مایع بوده که یک ماده شیمیایی صنعتی رایج است.
زیان دیگر پردازنده های سوخت این است که بازده کلی ماشینی که با سلول سوختی کار می کند را کاهش می دهند. پردازنده سوختی ازگرما وفشار برای کمک به انجام واکنشهایی که هیدروژن آزاد می کنند استفاده می کند.
بسته به نوع سوختی که به کار می رود و بازده سلول سوختی و پردازنده سوخت، بهبود بازده روی خودرو های بنزینی معمولی به طور آشکار کم است.برای این مقایسه بازده های ماشین بنزینی و ماشین با سلول سوختی و ماشین برقی را تحقیق کنید.
تولید هیدروژن از گیاهان و باکتری ها همچنین گاز هيدروژن در اثر واکنش هاي تخميري ميکروارگانيسم هاي زنده، به ويژه باکتري ها و مخمر ها روي بيوماس، توليد مي شود. بيوماس از منابع اوليه تجديد پذير است که از موادي مانند علوفه، ضايعات گياهان و فضولات حيوانات به دست مي آيد. در روند توليد گاز هيدروژن، باکتري هاي بي هوازي با استفاده از پديده تخمير، مواد آلي و آب را به گاز هيدروژن تبديل مي کنند. براي توليد هيدروژن به وسيله باکتري ها دو نوع تخمير وجود دارد: يک نوع تخمير نوري است که در آن به منبع نور نياز است و نوع ديگر، تخمير در تاريکي است که نيازي به نور ندارد. در اين واکنش ها منابع کربني زيادي استفاده مي شود که همگي از بيوماس تامين مي شوند.
در طبيعت ميکروارگانيسم هاي بي هوازي در غياب اکسيژن و با استفاده از پديده تخمير، گاز هيدروژن توليد مي کنند، ولي مقدار اين گاز از نظر کمي پايين است و از نظر اقتصادي براي مصارف صنعتي و خانگي و ... قابل توجيه نيست؛ از اين رو بايد با استفاده از روش هايي، بازده توليد گاز هيدروژن را افزايش داد. يکي از روش هايي که مي توان بازده توليد گاز هيدروژن را بالا برد، تغييرات ژنتيک در ژنوم اين باکتري ها با استفاده از روش هاي مهندسي ژنتيک و بيوتکنولوژي است. روش ديگر، استفاده از ترکيبي از باکتري هاي هوازي و بي هوازي در کنار هم است. در اين روش چون باکتري هاي بي هوازي در فرآيند تخمير توليد اسيد هاي آلي مي کنند، رفته رفته محيط واکنش اسيدي مي شود و PH پايين مي آيد؛ از اين رو توليد هيدروژن کاهش مي يابد. ولي هنگامي که باکتري هاي هوازي در محيط باشند، از اسيد هاي آلي استفاده و آنها از محيط خارج مي کنند؛ در نتيجه راندمان توليد گاز هيدروژن بالا مي رود.
وزارت نيروي آمريكا براي توسعه استفاده از هيدروژن دو برنامه اصلي را دنبال ميكند که يکي برنامه هيدروژن وزارت نيرو و ديگري شبكه اطلاعاتي تكنولوژيهاي هيدروژن است. هيدروژن، سومين انرژي فراوان بر روي سطح زمين است. همان طور كه به صورت ابتدايي در آب و تركيبات آلي يافت مي شود. هيدروژن از هيدروكربن ها يا آب به دست مي آيد و هنگامي كه به عنوان سوخت مصرف مي شود، يا براي توليد الكتريسيته از آن استفاده مي شود و يا با تركيب مجدد با اكسيژن توليد آب مي كند. از اين رو و با توجه به قابليت بالاي توليد انرژي در اين سوخت اخيراً تلاش هاي زيادي براي جانشين کردن اين سوخت صورت مي گيرد.
هيدروژن از ديدگاه ايمني نيز مطمئن و مطلوب است و براي حمل ونقل ، نگهداري و استفاده، خطرناك تر از سوخت هاي رايج ديگر نيست. به هر صورت مسائل ايمني همچنان به عنوان يكي از اساسيترين مقوله ها در استفاده از انرژي هيدروژن باقي مي ماند.استانداردهاي متداول دنيا امنيت استفاده از آن را با سختگيري در طراحي و انجام آزمايش هاي متعدد فراهم مي آورد. همچنين در حوزة نگهداري و حمل آن، استانداردهاي بسياري براي تمام تجهيزات مرتبط تدوين شده است.
براي هيدروژن به عنوان يك سوخت، سيستم توزيعي مناسبي وجود ندارد. با اين كه معمولاً انتقال از طريق خط لوله با صرفهترين راه انتقال سوختهاي گازي است، اما در حال حاضر سيستم خط لوله مناسبي موجود نيست. انتقال هيدروژن به طور خاص از طريق مخزن و تانكرهاي گاز صورت ميگيرد. استفاده از هيدروژن به عنوان سوخت به يك زير ساختار براي حمل ونقل و نگهداري و با توجه به مسائل ايمني و اقتصادي نياز دارد.
ديدگاه ايجاد يك زير ساختار كه هيدروژن را به عنوان منبع انرژي مورد استفاده قرار ميدهد، مفهوم اقتصادي بودن اين طرح را پديد آورده كه بهترين راه جهت ايجاد تقاضاي بيشتر براي توليد و مصرف اين انرژي است، زيرا منابع توليد هيدروژن بسيار ارزان و در دسترس هستند. هيدروژن قابليت بالايي براي توليد انرژي دارد و ميزان آلودگي ناشي از مصرف اين سوخت در محيط زيست بسيار کم است. اين سوخت به عنوان منبعي تجديدپذير، پاک و فراوان تر از سوخت فسيلي مي تواند کاربرد زيادي براي نيروگاه ها و بخش حمل و نقل داشته باشد.
متاسفانه برخي از تركيبات ساده هيدروژني كه در آنها هيدروژن با يك عنصر سبك همچون ليتيوم پيوند شيميايي دارد قادر به برطرف كردن نيازهاي خودرو در توليد انرژي نميباشند. چراكه اين مواد عموما در دماي بسيار بالا هيدروژن را آزاد ميكنند و اين دما از نقطه نظر مهندسي و استفاده در خودرو عملي نيست. در نتيجه پژوهشگران به تركيبات چندگانه هيدروژني روي آوردهاند كه ميتوانند هيدروژن را با چگالي حجمي و وزني بالاتري در ساختارشان ذخيره كنند و هچنين در دماهاي بهتري نسبت به تركيبات ساده و دوگانه هيدروژني در يك واكنش شيميايي هيدروژن را آزاد ميكنند.
فناورینانو واژهای است كلی كه به تمام فناوریهای پیشرفته در عرصه كار با مقیاس نانو اطلاق میشود. معمولاً منظور از مقیاس نانوابعادی در حدود 1nm تا 100nm میباشد. (1 نانومتر یک میلیاردیم متر است).اولین جرقه فناوری نانو (البته در آن زمان هنوز به این نام شناخته نشده بود) در سال 1959 زده شد. در این سال ریچارد فاینمن طی یك سخنرانی با عنوان «فضای زیادی در سطوح پایین وجود دارد» ایده فناوری نانو را مطرح ساخت. وی این نظریه را ارائه داد كه در آیندهای نزدیك میتوانیم مولكولها و اتمها را به صورت مسقیم دستكاری كنیم.
واژه فناوری نانو اولین بار توسط نوریوتاینگوچی استاد دانشگاه علوم توكیو در سال 1974 بر زبانها جاری شد. او این واژه را برای توصیف ساخت مواد (وسایل) دقیقی كه تلورانس ابعادی آنها در حد نانومتر میباشد، به كار برد. در سال 1986 این واژه توسط كی اریك دركسلر در کتابی تحت عنوان : «موتور آفرینش: آغاز دوران فناورینانو»بازآفرینی و تعریف مجدد شد. وی این واژه را به شكل عمیقتری در رساله دكترای خود مورد بررسی قرار داده و بعدها آنرا در کتابی تحت عنوان «نانوسیستمها ماشینهای مولكولی چگونگی ساخت و محاسبات آنها» توسعه داد.
چکیده :
در سال 1870 یک شیمیدان بلژیکی با نام دسمت(Desmedt) اولین سنگفرش آسفالت واقعی را، که مخلوطی از ماسه بود، در برابر تالار شهر در نیویورک ایجاد نمود. طراحی دسمدت در بزرگراهی در فرانسه در سال 1852 مورد الگوبرداری قرار گرفت. سپس دسمدت خیابان پنسیلوانیا در واشینگتن را آسفالت کرد که سطح این پرژه 45149 متر مربع بود.یکی از نمایندگان محلی کنگره به دسمدت گفت: ”این کار هرگز عمومیت نخواهد یافت.“ با این حال، بر اساس تقاضای رو بهرشد بازار، پیشبینی میشود پس از 137 سال (در سال 2007) بازار آسفالت- قیر معدنی به 107 میلیون تن برسد. در این میان آسفالت معلق بیشترین رشد را دارد. همچنین به عنوان نشانهای از رشد این محصولات در آینده، چندی است كه کار بر روی آسفالتی که در موقع خرابی خودش را تعمیر کند، آغاز شده است. به کارگیری فناوری نانو در ساخت زیربناهای مربوط به حمل ونقل، تقریباً معادل با تلاش بشر برای فرستادن انسان به ماه در سال 1960 است.
تاریخچه
در سال 1870 یک شیمیدان بلژیکی با نام دسمت(Desmedt) اولین سنگفرش آسفالت واقعی را، که مخلوطی از ماسه بود، در برابر تالار شهر در نیویورک ایجاد نمود. طراحی دسمدت در بزرگراهی در فرانسه در سال 1852 مورد الگوبرداری قرار گرفت. سپس دسمدت خیابان پنسیلوانیا در واشینگتن را آسفالت کرد که سطح این پرژه 45149 متر مربع بود.یکی از نمایندگان محلی کنگره به دسمدت گفت: ”این کار هرگز عمومیت نخواهد یافت.“
با این حال، بر اساس تقاضای رو بهرشد بازار، پیشبینی میشود پس از 137 سال (در سال 2007) بازار آسفالت- قیر معدنی به 107 میلیون تن برسد. در این میان آسفالت معلق بیشترین رشد را دارد. همچنین به عنوان نشانهای از رشد این محصولات در آینده، چندی است كه کار بر روی آسفالتی که در موقع خرابی خودش را تعمیر کند، آغاز شده است.
به کارگیری فناوری نانو در ساخت زیربناهای مربوط به حمل ونقل، تقریباً معادل با تلاش بشر برای فرستادن انسان به ماه در سال 1960 است.در سال 2005 ایده ساخت آسفالتی برای بزرگراهها که بتوانند خودشان را تعمیر کنند برای بسیاری دور از ذهن به نظر میرسید. بنابراین صنعت آسفالت-قیر به یک تحول نیاز دارد تا مردم بتوانند امکانات فناوری نانو را دیده و مزایای آن را درک نمایند.
دکتر لیوینگستون، فیزیکدان برنامه تحقیقات زیربنایی پیشرفته در اداره کل بزرگراههای فدرال (FHWA)، میگوید: ”آسفالت و سیمان هر دو جزء نانومواد میباشند. تاکنون ما نتوانستهایم بفهمیم که در این سطح چه اتفاقی میافتد، اما این اثرات بر عملکرد مواد تاثیر میگذارند.“
بنا بر گفته لیوینگستون، یک ماده پلیمری ساختاری که میتواند به طور خود به خودی ترکها را اصلاح نماید، قبلاً تولید شده است. این پیشرفت قابل ملاحظه با استفاده از یک عامل اصلاح کننده کپسوله شده و یک آغازکننده شیمیایی کاتالیستی درون یک بستر اپوکسی ایجاد شده است.
یک ترک در حال ایجاد موجب گسستن میکروکپسولهای موجود شده، در نتیجه عامل اصلاحکننده با استفاده از خاصیت مویینگی درون ترک رها میشود. با تماس عامل اصلاحکننده با کاتالیزور موجود، این عامل شروع به پلیمریزه شدن نموده، دو طرف ترک را به هم میچسباند.
این روش میتواند منجر به تولید آسفالتی شود که ترکهای خود را اصلاح میکند. لیوینگستون میگوید: ”هیچکس نمیتواند برای رشد این فناوری زمانی را پیشبینی کند، اما پیشرفت واقعی در حال انجام است و قابلیتهای موجود بسیار هیجانآور میباشند.“
با این حال، برای استفادهکنندگان فعلی آسفالت، تصور نبود دستانداز، یا نبود تأخیر به خاطر تعمیرات آسفالت، بسیار دور از دسترس بوده و نگرانیهای جدی آنها را برطرف نمیسازد.
محیط زیست عامل اصلی تأثیرگذار در فرایند تصمیمگیری برای پروژههای بزرگراه در بسیاری از کشورها است. مزایای یک آسفالت متفاوت برای جادهها از دیدگاه زیستمحیطی و مصرف انرژی، تنها یک بخش مهم از فرآیند تصمیمگیری است. دیدگاههای زیستمحیطی موجب تسریع پیشرفتهای فنی و اجتماعی میشوند. نیازهای چندگانه حفاظت از محیط زیست شامل: محدود نمودن انتشار گازهای گلخانهای، مصرف کمتر انرژی، کاهش سر و صدای ترافیک و اطمینان از سلامتی و راحتی در رانندگی، اهدافی هستند که به دلیل ایجاد مسئولیت مشترک، مهمتر از تمام پیشرفتهای علمی میباشند.
یکی از این اهداف بستن چرخه مواد یا استفاده صد در صدی از مواد قابل بازیافت در ساخت جاده است. صنعت در این زمینه تجربه زیادی در مورد استفاده از محصولات فرعی در آسفالت به دست آورده است.
مثالهایی از مواد زایدی که در مخلوط آسفالت مورد استفاده قرار گرفتهاند، عبارتند از: تفاله کوره شیشهدمی، خاکستر حاصل از سوزاندن زبالههای شهری، خاکستر موجود در مراکز تولید برق به وسیله زغال، آجرهای خرد شده، پلاستیک حاصل از سیمهای برق قدیمی و لاستیک حاصل از تایرهای کهنه.
با این حال، استفاده موفقیتآمیز از این محصولات وابسته به تحقیقات کامل در زمینه منابع و ویژگیهای آنها بوده و معمولاً در سطح پایینی قابل انجام است. در این حالت امکان بررسی پیوسته عملکرد آسفالت نیز وجود دارد که خود موضوعی مورد بحث است.
با این حال، مطابق گفتههای مارك بلشه، مدیر آسفالت لاستیک در پروژه آسفالتسازی آرام آریزونا، حمایت عمومی - نه تحقیقات علمی- کلید توسعه صنعت تولید آسفالت با استفاده از محصولات فرعی است.
پرژه آریزونا ارزشی معادل 34 میلیون دلار داشته و در همین سال به پایان خواهد رسید. این پروژه تقریباً 70 درصد (185 کیلومتر)آزادراه ناحیه فونیكس را دربرگرفته و آسفالت آن قادر خواهد بود تا مدت طولانی صدای ناشی از اصطکاک را در جاده کاهش دهد.
آسفالتِ دارای لاستیک تنها درصد بسیار کم و تقریباً بیاهمیتی از درآمد صنعت ساختمانی را به خود اختصاص میدهد، اما بلشه میگوید که با افزایش رغبت عمومی این درصد افزایش خواهد یافت.
به عنوان مثال در ژاپن، گروه تحقیقات آسفالت لاستیک (JARRG)، که شامل مجموعهای از تولیدکنندگان تایر و شرکتهای آسفالتسازی میباشد، یک اتصالدهنده آسفالت بسیار ویسکوز را توسعه دادهاند که از انبساط و پخش تایرهای کهنهای که به صورت بسیار ریز ساییده شدهاند، تولید میشود. این اتصال دهنده در مخلوط آسفالت پخش شده و سپس پخته میشود.این ماده میتواند به عنوان یک ماده الاستیک مابین مواد متراکم دیگر عمل نموده و از این طریق، ارتعاش و صدا را کاهش دهد. بنا بر اعلام JARRG اقبال عمومی به این محصول بسیار خوب است.
بلشه میگوید: ”افرادی که در صنعت آسفالت لاستیک درگیر بودهاند، همواره سعی کردهاند که آن را به دلیل ویژگیهای مهندسی بسیار عالیاش به فروش برسانند. امّا بیش از هر چیز این محصول به عنوان کاهش دهنده صدا شناخته شده است و در پشت این قضیه، استقبال عمومی قرار دارد.“
وزارت حمل و نقل آریزونا (ADOT) سه سال پیش یک نوع آسفالت را در بزرگراه سوپر استیشن در ناحیه آریزونا به کار برد. بلشه میگوید كه به محض اتمام آسفالت این بزرگراه، ADOT و مسئولین محلی سیل عظیمی از تلفنها و ایمیلها را دریافت نمودند که از اشتیاق مردم نسبت به این جاده کمصداتر حکایت داشت.
البته همه چیز آسفالت لاستیک کامل نیست. این مخلوط باعث ایجاد بخار و بو در فرآیند آسفالت کردن شده، هنوز در مورد قابل بازیافت بودن آن بحث وجود دارد. این آسفالت نسبت به آسفالتهای معمول بسیار گرانتر بوده و آسفالتکارانی که تا به حال با این ماده چسبناک کار نکردهاند، ممکن است در کار کردن با آن، که باید در یک بازه دمایی معین انجام شود، دچار مشکل باشند.
ممکن است نظر بلشه در مورد نظر عمومی درست باشد، اما روی دیگر سکه این است که خواست استفادهکنندگان از جاده کمصداتر و در عین حال دارای اثرات زیستمحیطی کمتر، افزایش یافته است. این امر باعث تمرکز بیشتر تحقیقات بر روی مسائل مربوط به حمل و نقل، از جمله مواد مورد استفاده در جاده شده است.
افزایش عمومی در میزان حمل و نقل، بار بیشتر بر روی محور، و فشار بیشتر تایر بر روی جاده، تقاضا برای آسفالتهای قویتر وبادوامتر را افزایش میدهد. حمل و نقل بیشتر به این مفهوم نیز میباشد که ایجاد مشکل در حمل و نقل برای تعمیرات جادهای مطلوب نیست و این امر موجب ایجاد تقاضای بیشتر برای تحقیق و توسعه مؤثر میگردد.
انو تكنولوژي نانوتکنولوژی مجموعهای است از فناوری هایی که به صورت انفرادی یا با هم در جهت بکارگیری و یا درک بهتر علوم مورد استفاده قرار میگیرند.]4[ نانو تكنولوژي= علوم طبیعت > فیزیک > فیزیک نوین > مکانیک کوانتومی
مهندسی و فنآوری
علوم طبیعت > شیمی > شیمی آلی > شیمی پلیمر فناوری نانو ، چنانکه از نام آن برمیآید با اجسامی به ابعاد نانومتر سروکار دارد. فناوری نانو در سه سطح قابل بررسی است: مواد ، ابزارها و سیستمها. در حال حاضر در سطح مواد ، پیشرفتهای بیشتری نسبت به دو سطح دیگر حاصل شده است. موادی را که در فناوری نانو بکار میروند، نانو ذره نیز مینامند. برای آنکه تصوری از ریزی نانو ذرهها داشته باشیم بهتر است آن را با ابعاد سلول مقایسه کنیم. اندازه متوسط سلول یوکاریوتی 10 میکرومتر است. اندازه متوسط یک پروتئین 5 نانومتر است که با ابعاد ریزترین جسم ساخت بشر قابل مقایسه است. بنابراین میتوان با بکارگیری نانو ذرهها نوعی مامور مخفی به درون سلول فرستاد و به کمک آن از بعضی رازهای نهفته در سلول پرده برداری کرد. این ذرات آنقدر ریزند که تداخل عمدهای در کار سلول بوجود نمیآورند. پیشرفت در زمینه نانو فناوری نیازمند درک وقایع زیستی در سطح نانوهاست. از میان خواص فیزیکی وابسته به اندازه ذرات نانو ، خواص نوری (Optical) و مغناطیسی این ذرات ، بیشترین کاربردهای زیستی را دارند. استفاده از فناوری نانو در علوم زیستی به تولد گرایش جدیدی از این فناوری منجر شده است یعنی نانوبیوتکنولوژی. کاربردهای نانو ذرهها در زیست شناسی و پزشکی عبارتند از: نشانگرهای زیستی فلورسنت ، ترابری دارو و ژن ، تشخیص زیستی پاتوژنها ، تشخیص پروتئینها ، جستجو در ساختار DNA، مهندسی بافت ، تخریب تومور از طریق گرمادهی به آن و بهبود تباین (کنتراست).
معتزله [1] عنوان جنبشى مذهبى است كه واصل بن عطا (متوفاى 131هـ/748م) در نيمه اول قرن دوم هجرى / هشتم ميلادى در بصره آن را بنيان گذاشت و بعداً يكى از مهم ترين مكاتب كلامى اسلام شد.
منشأ اين اصطلاح ـ كه به معناى كسانى است كه عزلت اختيار مى كنند و در كنارى مى ايستند ـ هنوز در هاله اى از ابهام قرار دارد. بنا به تبيينى سنّتى ـ كه گاهى اوقات خودمعتزله نيز بدان اقرار دارند ـ اين كلمه درباره واصل يا جانشينش عمرو بن عبيد (م. 144هـ / 761م) به كار مى رفته است، زيرا در بحث مربوط به تعريفِ مسلمانِ مرتكبِ كبيره، واصل (يا عمرو بن عبيد) از حسن بصرى (ياقتاده) جدا شده است. به عبارت ديگر، در اين بحث واصل به همان اندازه از هم رأى شدن با مرجئه (صاحبان راه حل نخست) ناخشنود بود كه از همسوشدن با خوارج (صاحبان راه حل دوم); او ترجيح مى داد كه خود را از اين نزاع «كنار بكشد».
امروزه به ويژه در نتيجه مطالعاتى كه نالينو انجام داده اين تبيين را عموماً پذيرفته اند كه عنوان اعتزال مشخص كننده موضعى بى طرفانه در قبال دسته بندى هاى متضاد است. نالينو براى تأييد اين استدلال از اين واقعيت بهره مى گيرد كه در اولين جنگ داخلى، بعضى از اصحابِ پيامبر (عبداللّه بن عمر، سعد بن ابىوقاص و ديگران كه ترجيح داده بودند نه در كنار على باشند و نه همراه دشمنان او،معتزله ناميده شدند. او حتى نتيجه گيرى كرده كه اعتزال گرايىِ كلامى واصل و پيروان وى، صرفاً استمرار اين اعتزال گرايىِ سياسىِ اوليه است; البته به واقع به نظر نمى رسد كه كمترين رابطه اى بين اين دو نوع اعتزال وجود داشته باشد. اما كليّتِ اين توجيه، محتملا موجه است.
در مورد خاستگاه اين جنبش مطلب زيادى نمى دانيم. ظاهراً اين امر پذيرفته شده است كه واصل كه در ابتدا شاگرد حسن بصرى بود در واقع يگانه مؤسسِ اين حركت آن هم در زمان حيات حسن بصرى است. تنها در پايان دوره اى نسبتاً طولانى و پس از مرگ حسن بصرى (م. 110ق / 728م) است كه عمرو بن عبيد ، ديگر شاگردِ حسن كه چهره اى بسيار سرشناس بود، تصميم گرفت به واصل ملحق شود. پس از مرگ واصل در 131ق / 748م، عمرو بن عبيد رهبرى گروه را به عهده گرفت. به دشوارى مى توان گفت كه در همين مرحله اوليه جنبش، آموزه هاىمعتزله، آن گونه كه چندين دهه بعد، ابوهذيل آنها را مدون ساخت، به طور كامل بسط يافته بود. بدون ترديد، نظريات مورد حمايت در اين مرحله، در اصل همان هايى بود كه قبلا در محيط اجتماعى قدريه معمول بود و حسن بصرى به آنها تعلقِ خاطر داشت، يعنى ردِّ آموزه قضا و قدر جبر، اعتقاد به مسئوليت كامل هر شخص نسبت به گناهانش و اينكه اين افعال به هيچ وجه نمى تواند فعل خدا باشد. در آينده خواهيم گفت كه در بحثِ مربوط به عنوانى كه بايد بر مرتكب كبيره اطلاق شود، ظاهراً حسن عقيده «المنزلة بين المنزلتين» را پذيرفته بود، هر چند او به جاى «فاسق»، «منافق» را پيشنهاد مى كرد. به همين قياس، حسن با اين اصل كه هر گناهكار غير تائب، براى هميشه عذاب جهنم را خواهد چشيد، موافق بود; و اين نكته مؤلفه اساسى آموزه اى است كه بعدها «الوعد و الوعيد» نام گرفت.
آيا اين جنبش كه واصل به راه انداخت اهداف سياسى نيز داشت؟ نِيبرگ بر اساس تفسير غير متعارفى از «اعتزال» و از آموزه «المنزلة بين المنزلتين» به چنين نگرشى معتقد است. تنها در زمان به قدرت رسيدن مأمون بود كه مكتبمعتزله، براى مدت كوتاهى، آموزه رسمى شد.
نگارنده مقاله حاضر مورخ نيست و بنابراين، به خود اجازه نمى دهد درباره تاريخمعتزله (كه شامل تقريباً بيش از پنج قرن مى شود)، به طور مفصل و با اشاره به تمام مؤلفه هاى آن، شامل آموزه ها و ابعاد سياسى و اجتماعى اظهارنظر كند. در سال هاى اخير درباره اين موضوع; به ويژه دوره هاى آغازين، فان اس تحليل هاى بسيار مفصل و روشنگرى ارائه كرده است. ما در اينجا به چند منبع بسيار مختصر بسنده مى كنيم و از خواننده مى خواهيم خود به منابع فوق مراجعه كند.
دوره رونقمعتزله، آن گونه كه هنوز هم نظريه عمومىِ غالب است، به دوره اول عباسيان محدود نمى شود. الغاى دستور محنت توسط متوكل، خليفه عباسى، در سال 234ق / 848م صرفاً نشانه پايان دوره اى است كه طى آن، مكتب اعتزال حدود سى سال از نظرِ مساعدِ خلفاى عباسى بهره مند بود. در حقيقت، تا زمان تحقق اين نقض حكم،معتزله نه تنها در پايتخت بلكه در نواحى بى شمارى از جهان اسلام نيز استقرار پيدا كرده بودند; مخصوصاً در ايران كه تصميمات اخذشده در بغداد، لزوماً تأثيرى در آن نداشت. علاوه بر اين، هر چندمعتزله از حمايت خلافت عباسى محروم شدند، اما آنها بعداً شاهزادگان يا اشخاص با نفوذ ديگرى را (به خصوص در دوره حكومت آل بويه) يافتند كه از آنها پشتيبانى كنند.
نكته ديگر اينكه، اين دوره نخست كه ما بسيار علاقه منديم تا آن را دوره «قهرمانان» يا «سلف صالح» بناميم، دست كم در نظر ما مهم ترين دوره نيست. تنها در مرحله بعد بود كهمعتزله در اتقان و نظام مندكردن آموزه ها، بروز و ظهور يافتند; مرحله اى كه مى توان آن را دوره «كلاسيك»معتزله توصيف كرد كه تقريباً از ربع اخير قرن سوم قمرى / نهم ميلادى تا اواسط قرن پنجم قمرى / يازدهم ميلادى (به عبارت ديگر، تا به قدرت رسيدن سلجوقيان) ادامه يافت. درباره اشخاصى مانند ابوعلى و ابوهاشم جبائى كمابيش مى توان گفت كه نسبتمعتزله دوره اول با آنها، همانند نسبت فلاسفه ماقبل سقراط، با افلاطون و ارسطو است.
اين تمايز ميان دو دورهمعتزله را مى توان به وضوح كامل در درون خود اين مكتب احساس كرد; از همين رو ابن ابى الحديد به گونه نظام مندى بين متقدمان، يا قدما (كسانى كه در دوره پيشتر بودند) و متأخران (كسانى كه در دوره بعدى بودند)، تمايز مى نهد.
علاوه بر اين، مشهور است كهمعتزله به سرعت دو مكتب جدا از هم يعنى «مكتب بصره» و «مكتب بغداد» را تشكيل دادند (عناوينى كه بعدها معناى اصطلاحى صرف پيدا كرده، به منطقه جغرافيايى معينى اشاره نداشت و با موقعيت جغرافيايى مشخصى در ارتباط نبود). بدين ترتيب با در نظر گرفتن دو دوره مذكور، با مجموعه اى از چهار گروه متكلّم روبه رو هستيم كه اين بار نيز ابن ابى الحديد، به طور آشكار آنها را از هم متمايز ساخته است; يعنى «قدماى بصرى»، «كسانى كه در دوره بعد قرار دارند»، «قدماى بغدادى» و «آنانى كه در دوره بعد قرار گرفتند».
سرشناس ترين شخصيت هاى «بصرى» دوره نخست عبارت اند از: ضرار بن عمرو (م. حدود 200ق / 915م)، ابوبكر اصمّ (م. 201ق / 816م)، يكى ديگر از شاگران ابوهذيل.
ميان «بغدادى هاى» همان دوره، شخصيت هاى قابل ذكر عبارت اند از: مؤسس مكتب بغداد، بشر بن معتمر (م. 210ق / 825م)، شاگردان بشر، ثُمامه بن اشرس (م. 213ق / 828م) و ابوموسى المردار (م. 226ق / 841م)، شاگردان ابوموسى، جعفر بن حرب (م. 236ق / 850م) و جعفر بن مبشر (م. 234ق / 848م)، و شاگرد جعفر بن حرب، ابوجعفر اسكافى (م. 240ق / 854م(
برجسته ترين ويژگى دوره نخست، تنوع بسيار زياد اشخاص و آموزه هاست; اين دوره نمونه اى از مجموعه اشخاص مشهور و شخصيت هاى «پرتحرك» است تا انجمن هاى همگرا و پيوسته. مثلا در سطح اشخاص ناهمگون تر از اين دو شاگردِ بشر بن معتمر نمى توان يافت يعنى ثُمامه، ملازم، دوستِ صميمى مأمون و لذت گرا، و ابوموسى، زاهد و ملقب به «راهبِ»معتزله كه همه كسانى را كه در صدد جلب رضايت اميرزادگان بودند، به بى دينى (كفر) متهم مى كرد. در باب آموزه ها نيز همين اختلاف شديد وجود دارد; مثلا، ضرار بن عمرو به سبب اين عقيده اش كه خدا خالق افعال ارادى انسان است، از ديگر افراد اين مكتب جدا مى شود و به جهم بن صفوان مى پيوندد. به خاطر همين عقيده بود كه طبقات بعدىمعتزله او را كنار گذاشتند (ابن نديم اين نكته را نقل كرده است) و گفته كه ابوالقاسم بلخى به نوبه خود صريحاً او را در كتابش مقالات مورد انتقاد قرار داد، به علاوه در طبقات المعتزله قاضى عبدالجبار نام او به چشم نمى خورد.
نَظّام به طور ريشه اى، نظريه جزء لايتجزى را كه مورد قبول دايى و استادش ابوهذيل بود، رد كرد و به اين صورت از ديگران جدا شد. اصم نيز جهان شناسى ابوهذيل را نمى پذيرد، ولى در همين مورد از منظرى ديگر، قاطعانه وجود اعراض، يعنى ديگر عنصر بنيادى اين جهان شناسى را رد مى كند. همچنين همين اصمّ عيناً همان چيزى را كه در ابتدا مشخصه اعتزال بود يعنى نظريه «المنزلة بين المنزلتين» را منكر شد; يكى ديگر از اصول اساسى مكتبمعتزله كه واقعى بودن تهديدها (به عبارت ديگر، واقعى بودن جهنم ابدى براى مرتكب كبيره) را تأييد مى كند، از سوى همه مرجئهمعتزله از جمله: ابوشمر، مويس بن عمران (دو تن از معاصران ابوهذيل) و بعداً محمد بن شبيب (از طبقه بعدىمعتزله)، انكار شده است.
بشر بن معتمر، نظريه مورد حمايت ابوهذيل و نظّام يعنى نظريه اصلح را ردّ كرد. بر طبق اين نظريه خدا بالضروره براى هر انسانى، آنچه راكه بهترين است، از جمله آنچه به زندگى آينده او مرتبط است، انجام مى دهد. بِشر كه پايه گذار نظريه «لطف» است در حمايت از اين نظريه به جز شاگردش جعفر بن حرب همراه ديگرى نداشت و محتواى اين نظريه بر خلاف قاعده اصلح اين است كه خدا به همه انسان ها «لطف»ى را كه تضمين كننده سعادت آنها باشد، عطا نمى كند. با توجه به اين واقعيت كه بشر مؤسس مكتب بغداد است، ديدگاه وى تناقض آميز جلوه مى كند. چرا كه اين بغداديها بودند كه بعدها به طور مشخص هوادار نظريه «اصلح» شدند. همچنين بشر (و تا حد كمترى ابوهذيل) ازنظريه «تولد» حمايت كردند. مطابق اين نظريه، انسان بر ايجاد فعلى خارج از خود، به واسطه فعل ديگرى كه خودش آن را ايجاد كرده، قادر است. اين نظريه را از سوئى، نَظّام، معمَّر، ثمامه و جاحظ به خاطر مفهوم «طبيعت» (طبع يا طباع) و از سويى ديگر، صالح معروف به قبّه به خاطر حاكميت مطلق الاهى رد كردند.
همچنين درچشم انداز حاضر، شخصيت هايى هستند كه بعضاً ديدگاه هاى غيررايجى دارند. رياضت گرايى ترويج شده از سوى ابوموسى و نيز دو شاگردش جعفر بن حرب و جعفر بن مبشر در بعضى موارد به وضوح شكلى صوفيانه به خود مى گيرد، اين گروه «صوفية المعتزلة» ناميده مى شوند و شخصيت هاى مهمى مانند عيسى بن هيثم صوفى (م.245ق/860م)، شاگرد جعفر بن حرب را شامل مى شود; كسى كه بنا به نقل ابن نديم درپايان كار به «هذيان گويى» (خُلِّط) مبتلا شده است يا ابوسعيد حصرى كه به همين منوال نويسنده كتاب فهرست او را به «جنون» و «بدعت در دين» متهم كرده و عبدالجبار در تثبيت دلائل النبوه بدون ترديد او را از «زنادقه» دانسته است. و نيز مى توان به دو شاگرد نظّام، كه در بخش عمده اى از طبقات المعتزله به صورتى حساب شده، ناديده گرفته شده اند، توجه كرد. نظريات اين دو يعنى احمد بن خابط (يا حابط) و فضل الحدثى (مخصوصاً در تأييد تناسخ) دقيقاً نظريات «غلات شيعه» را تداعى مى كند. در نهايت، دو شخصيت تاكنون ناشناخته، به نام هاى ابن راوندى، شاگرد عيسى بن هيثم، و ابوعيسى ورّاق را نيز بايد درشمارمعتزله به حساب آورد ـ اگرچهمعتزله كاملا منكر اين مطلب اند.
اكنون اگر به دوره دوّم باز گرديم، چشم انداز متفاوتى را شاهد خواهيم بود در اين دوره، مكاتب اصلى، بر محور مجموعه اى از آموزه هاى سازگار كه حقيقتاً مى توان آنها را يك «نظام» ناميد، بنياد نهاده مى شوند. در ناحيه «بصره» (در واقع، هر دو شخصى كه در ذيل نامشان مى آيد، تقريباً تمام زندگى شان را در «عسكر مكرم» خوزستان گذراندند) دو شخصيت متنفذ به نام هاى ابوعلى جبائى (م. 303ق / 933م) و پسرش ابوهاشم (م. 321ق / 933م) معروف به «شيخان» ظهور كردند، كه نام هايشان در آثار نويسندگانى كه مطلبى را از آنها نقل كرده اند، مكرراً به چشم مى خورد. تا آنجا كه مى توان از مكتب «جبائى» سخن گفت، ميان خيل بى شمار طرفداران اين مكتب، آنهايى كه قابل ذكرند عبارت اند از: ابوعلى بن خلاّد، شاگرد ابوهاشم، دو شاگرد او ابوعبداللّه بصرى (م. 369ق / 980م) و ابواسحاق بن عيّاش ; قاضى عبدالجبار (م. 415ق / 1025م)، شاگرد ابوعبداللّه بصرى، ابواسحاق بن عياش، دوست و دست پرورده صاحب بن عباد (خود صاحب شاگرد ابوعبداللّه بصرى بوده); ابورشيد نيشابورى، ابوالحسن بصرى (م. 426ق / 1044م) و ابومحمد بن متويه، كه سه نفر اخير شاگردان عبدالجبار بوده اند. مكتب بغداد، به سهم خود، عمدتاً توسط افرادى همچون ابوالحسين خياط (م. 300ق / 913م) كه ابن ابى الحديد او را «شيخ المتأخرين من البغداديين» ناميده است; اين كتاب به نظرياتى كه از يك سو ابوعلى و (مخصوصاً) ابوهاشم جبائى و از سويى ديگر ابوالقاسم بلخى تأييد كرده اند، توجه ويژه اى كرده است. به خصوص نظريه «احوال» ابوهاشم كه بغدادى ها (مخصوصاً ابن اخشيد) به شدت آن را مورد حمله قرار دادند. اين نكته درست است كه، حتى ميان «بصرى ها» هم اين نظريه به اتفاق مورد قبول واقع نشد. حتى بعضى مانند محمد بن عامر صيمرى (م. 315ق / 927م) و به خصوص ابوالحسين بصرى با همه توان آن را رد كردند ـ اگرچه بايد گفت كه صيمرى دست كم به همان اندازه كه «بصرى» است، «بغدادى» نيز هست ـ نتيجه اينكه، در ميان همين «مكتب بصره» برخى از طرفداران ابوهاشم گروهى تشكيل دادند كه به «بهشميه» شهرت يافت. (هر چند اين گروه تقريباً همه جبّائيانى است كه بالا نامشان آمد(.
به طور كلى، ورود سلجوقيان نشانگر پايان اين دوره دوم و نتيجتاً پايان «دوره طلائى» مكتبمعتزله است (البته بدون اينكه هيچ گونه رابطه علّى و معلولى بين ورود سلجوقيان و افول اعتزال در كار باشد) با وجود اين،معتزله از بين نرفتند و از يك سو، مكتبمعتزله با همين اسم مدت زمانى طولانى ادامه حيات داد. حتى نبايد براى توبه نامه تحميلى ابن عقيل در بغداد، تحت فشار گروه هاى حنبلى، اهميتى بيش از حد قائل شد. بسيارى از حنفى ها معتزلى بودند و چنانكه مشهور است، شاهان سلجوقى نسبت به «مذهب» حنفى نظر مساعدى داشتند. نتيجتاً در طول دو قرن اخير خلافت عباسيان، شمار قابل توجهى از «قاضيان» بغداد و رى، معتزلى قلمداد مى شدند.
خوارزم، زادگاه محمود زمخشرى (م. 538ق / 1144م) نويسنده تفسير مشهور قرآن با نام «كشاف» بود، همچنين در همين خوارزم بود كه فخرالدين رازى در دوران جوانى، چنان ادله استوارى بر ضد معتزليان محلى مطرح كرد كه او را مجبور به ترك آن سرزمين كردند. ظاهراً در اين زمان، طبق نظر فخر رازى گرايش «مكتب بغداد» از صحنه خارج شده بود. تنها بازماندگان آن، طرفدارانى از ابوهاشم و ابوالحسين بصرى بودند. اما اين اعتزال هم بعد از حمله مغول به كلى از بين رفت.
از سوئى ديگر، نظريات معتزلى خاص و ويژه اين مكتب نيز، با اين عنوان مشخص ديگر باقى نماند. ديگر گروه هاى مسلمان وحتى غيرمسلمان، اين نظريات را اقتباس كرده واستمرار بخشيده اند; تا آنجاكه مى توان گفت اين نظريات درحال حاضر هنوز موجودند.
اين گروه ها در درون عالم اسلام عبارت اند از: شيعيان، زيديان و بعداً اماميان. تا اينجاى نوشته و تا حدى در ضمن تعاليم قاسم بن ابراهيم رسى (م. 246ق / 860م) اشاره شد نتيجه مطلوب اين اوضاع خاص، محفوظ ماندن شمارى ازآثارمعتزله بود. اين آثار عمدتاً در يمن هستند،(حكومت زيدى فارس در آغاز قرن 6هـ / 12م از بين رفت) در ضمن آثار بر جاى مانده تمام يا بعضى از آثار عبدالجبار، ابورشيد نيشابورى، ابن متويه و ديگران كشف شده است.
اما از ناحيه اماميه; مكتبمعتزله اولين بار در پايان قرن 3هـ / 9م با بنونوبخت، يعنى ابوسهل نوبختى (م. 311ق / 924م) و برادرزاده اش حسن بن موسى (م. 310ق / 923م)، نويسنده كتاب «فرق الشيعه» ارتباط پيدا كرد. اين ارتباط اوليه، عمر كوتاهى داشت; در مقابل، كلام ابن بابويه (م. 381ق / 991م) اين نظريه را تأييد كرد كه خدا خالق افعال انسان است و هر چيزى كه پديد مى آيد (از جمله شرّ) به اراده اوست. اما نظرياتمعتزله دوباره، و اين بار قاطعانه توسط شاگرد ابن بابويه، شيخ مفيد (413ق / 1022م) برترى يافت; وى نظريات «بغداديان» را در كتاب «اوائل المقالات» خويش مفصلا شرح داد و تأييد كرد. سپس، نوبت به شريف مرتضى (م. 436ق / 1045م)، شاگرد عبدالجبار رسيد كه او نيز به نوبه خود، به خوبى از نظريات «بصريان» پشتيبانى كرد. تفسيرهاى ابوجعفر طوسى (م. 459ق / 1067م) و طبرسى (م. حدود 548ق / 1155م) بر قرآن، (حتى بيش از «كشاف» زمخشرى)، آشكارا تفسيرهايى معتزلى هستند، ويژگى عمده و جالب آنها ارجاعات بى شمار، به تفاسيرِ جبّائى و بلخى (كه اكنون هر دو مفقود است) مى باشد (علاوه بر اين، همان ملاحظه نسبت به تفسير قرآن متكلّم زيدى، حاكم جُشَمى (م. 494ق / 1101م)، نيز در كار است(
و بالاخره در خارج از حوزه اسلام، انديشهمعتزله تأثير عميقى بر جاى نهاده است، همان گونه كه در تحقيقات گ. وجده اين تأثير بر متكلّمان يهودى كه در كشورهاى اسلامى زندگى مى كردند، نشان داده شده است. رِبّى ها (مانند سعديا الفيّومى، م. 330ق/ 942م) و مخصوصاً كريتيان به ويژه يوسف البشير (ثلث اول قرن پنجم هجرى / يازدهم ميلادى)، تمام بن مايه هاى كلام خود را به طور مستقيم از اثر عبدالجبار اقتباس كردند. علاوه بر اين، اقتباس نظرياتمعتزله توسط كريتيان، همان اثر سودمند را داشت كه در ميان زيديان يمن مشاهده شد، يعنى حفظ شمار زيادى (اگرچه در ابعاد نسبتاً كم اهميت ترى) از آثارمعتزله، كه البته در اين مورد اغلب مطالب استنساخ شده، خصيصه هاى يهودى دارد. براى مثال، در انجمن فركوتيچ كتابخانه عمومى ايالت لنينگراد، در ميان ديگر كتاب ها قسمت هاى زيادى از مغنى و محيط عبدالجبار يافت مى شود كه هنوز چاپ نشده است.
پس از قرن ها سركوب و يا به طور حساب شده معرفى نادرست مكتبمعتزله در اسلام سنّى، اين مكتب از آغاز قرن چهاردهم / بيستم «دوباره كشف شده» است و از آن زمان تلاش قابل توجهى براى نوسازى آن، مخصوصاً در مصر، مشاهده مى شود. نخستين بار، احمد امين در كتاب ضحى الاسلام خويش (1936)، فصلى را كه حدوداً دويست صفحه است به موضوعمعتزله اختصاص داد و در آن جا نشان داد كه معتزليان بيش از همه متدينان ديگر، مدافع دلسوز اسلام بوده اند، وى كلام خود را با اين بيان صريح تمام مى كند: «در ديدگاه من، افول مكتبمعتزله بزرگ ترين مصيبتى بود كه مسلمانان به آن مبتلا شدند; آنان با اين كار به خودشان ظلم كردند».
سپس، به طور ويژه، كتاب المعتزله (چاپ قاهره، 1947م) اثر زهدى حسن جار اللّه دفاعى رسا از اين مكتب است. وى از بين رفتن تاريخىمعتزله را «عامل پيروزى تاريك انديشى» و علت انحطاط اعراب مى داند. از آنجا كه اين مكتب به تقدم عقل و اختيار قائل است، امروزه بسيارى از متفكران مسلمان، ديگر بار مكتبمعتزله را (بعضاً به صورتى مبالغه آميز) نمادى از آزادى عقلانى و تجدد مى بينند.
نظريات: مراد از اين عنوان در اينجا نظرياتى است كه شاخصهمعتزله به شمار مى رود، يعنى نظرياتى كه به سبب آنها،معتزله به معناى واقعى كلمه شناخته مى شوند و رقباى آنها ـ مخصوصاً متكلّمان سنّى ـ به خاطر همين افكار با آنها در نزاع هستند. بنابراين در اينجا از جهان شناسىمعتزله و مبتنى بودن آن بر اصل جزء لايتجزى (جز در مورد نَظّام) و تمايز بين جوهر و عرض بحثى نخواهد شد; در نتيجه، اين جهان شناسى كه به احتمال قوى ابوهذيل آن را شرح داده است، آموزه مشترك همه متكلمان سنى و معتزلى شد. همچنين اشاره اى به نظرياتمعتزله راجع به امامت نخواهد شد، چرا كه ديدگاه هاى آنان (در اين موضوع تقريباً بدون استثنا) با ديدگاه هاى اهل سنت هماهنگ است. ابوهذيل در زمان خود، معتقد بود كه مى توان نظريات شاخص مكتبمعتزله را در قالب «اصولى پنجگانه» ارائه كرد. اين اصول عبارت اند از: 1. توحيد خدا. 2. عدل خدا. 3. وعد و وعيد. چنان كه در آينده يادآورى خواهد شد، مراد از اين اصل آن است كه هر مسلمان مرتكب كبيره كه بدون توبه بميرد، به موجب اصلِ «وعيد» در جهنم هميشه عذاب خواهد شد. 4. نظريه «المنزلة بين المنزلتين» از سوى واصل بن عطا پى ريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمى تواند در زمره «مؤمنان» يا «كافران» قرار گيرد، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مى شود. 5. و بالاخره اصل پنجم تكليفى است قرآنى كه بر طبق آيات 104 و 110 سوره آل عمران، آيه 157 سوره اعراف، آيه 71 سوره توبه، و غيره بر عهده هر مؤمنى نهاده شده است يعنى «فرمان دادن به نيكى ها و نهى كردن از بدى ها» (الامر بالمعروف و النهى عن المنكر); به عبارت ديگر: مكلف بايد در راستاى مراعات شريعت و برخورد با بى اعتنائى نسبت به امور مذهبى، در شئون عمومى جامعه دخالت كند.
دو قرن پس از مرگ ابوهذيل، باز هم اين اصول معتبر بودند; چرا كه، شالوده بهترين «راهنماى» شناخته شده كلاممعتزله درآن زمان را تشكيل دادند; يعنى كتاب شرح الاصول خمسه قاضى عبدالجبار كه مانكديم ششديو نوشته بود اما ما نمى توانيم آن اصول را به طور مطلق بپذيريم. زيرا اولا، در حالى كه چهار اصل اول، معرّف يا در برگيرنده ديدگاه هاىِ خاص اين مكتب است، اصل پنجم اين گونه نيست; مخصوصاً با توجه به اين واقعيت كه در طى تاريخ معتزليان، آنان تمايلى نسبت به عملى ساختن اين اصل نشان نداده اند (شايد به جز همان آغاز ظهورشان) فعاليت سياسى ـ مذهبى اى كه اين اصل متضمن آن است تا حد بسيار زيادى امتياز ويژه خوارج و پس از آنان حنبليان بود. علاوه بر اين، ناهمخوانى آشكارى از يك سو ميان اصول سوم و چهارم كه به نكات اعتقادى خاص و نسبتاً فرعى اشاره دارند، (اهميت نظريه «المنزلة بين المنزلتين» صرفاً اين نكته بود به لحاظ تاريخى براى نخستين بار اين اصل مطرح مى شد.) و از سوى ديگر، اصل اول و دوم، وجود داشت كه اين دو اصل معرّف دو نظريه عمدهمعتزله است، آن گونه كه عنوان رايج «اهل العدل و التوحيد» حاكى از آن است و آنها خودشان نيز از صميم قلب اين عنوان را پذيرفتند. حتى بجاست بدانيم كه اصل سوم (واقعيت وعد و وعيد)در حقيقت از اصل دوم گرفته مى شود، اصل عادل بودن خدا از يك سو دلالت دارد كه او به كسانى كه اطاعتش را بكنند، پاداش مى دهد و آنانى را كه از اطاعتش سرباز زنند، مجازات مى كند و از سوى ديگر، و به طور هم زمان، دلالت دارد كه خدا آنچه را وعده انجام آن را داده است، جامه عمل مى پوشاند و الاّ، او خود مرتكب دروغ خواهد شد، كه فعلى قبيح است. علاوه بر اين، (مطابق نظر مانكديم)، سرانجام ـ همان طورى كه از مطالب بالا كاملا روشن است ـ حتى همين اصطلاح «توحيد» و «عدل» هم به طور كامل وافى به مقصود نيستند. تحت عنوان اول (كه ممكن است به معناى كاملا ساده اى تفسير شود يعنى تأكيد بر عقيده توحيد محض در اسلام، به عنوان عقيده اى بر ضد نظريه ثنويت يا اصل تثليث مسيحيت) مفاهيمى مربوط به ذات خدا مطرح مى شود ـ اينكه او قابل ديدن نيست و اينكه اصطلاحات تشبيهى كه در قرآن به خدا نسبت داده شده، بايد به معناى استعارى در نظر گرفته شوند و غيره ـ كه در واقع بر عقيده تنزيه بيش از توحيد الاهى تكيه دارد. همان گونه كه «عدل» چنان كه بيان خواهد شد، مفهومش آن است كه خدا نه تنها به معناى واقعى كلمه «ظلم» نمى كند، بلكه در تمام امور، بالضرورة آنچه راكه (از لحاظ اخلاقى) خوب است، انجام مى دهد و از انجام هر فعلى كه (از لحاظ اخلاقى) بد است، مبرّاست. از اين رو پژوهشى كه در پى مى آيد، با سرفصل هايى برخلاف «پنج اصل» مطرحِ شده در بالا، مرتب شده است.
ويژگى خاص اين ديدگاه نيازى به تأكيد ندارد، زيرامعتزله صرفاً به سبب تعريفى كه به تبع واصل بن عطا، از مسلمانِ گنهكار (يعنى مرتكب گناه كبيره) ارائه مى كنند، آشكارا از مكاتبِ ديگر متمايز مى گردند. در ديدگاه آنان و نيز حنابله و ديگر «اصحاب حديث»، ايمان صرفاً تبعيت از اعتقادات اسلام نيست، بلكه «اعمال» را نيز در بر مى گيرد. آنها اغلب ايمان را به عنوان «كل افعال واجب (بنده نسبت به خدا)» تعريف مى كنند. تنها اختلاف نظر بين آنان اين است كه آيا افعالى كه تنها توصيه شده اند مستحبّات، مى توانند بخشى از ايمان باشند يا نه. البته اين بدان معنا نيست كه، در جهان ديگر، مسلمان گناهكار دقيقاً مثل كافر مستحق ماندن ابدى درجهنم نيست (با اين تفاوت كه شدتِ مجازات وى در آنجا كمتر خواهد بود). به عنوان نتيجه اين بحث گفته شده كه اشعرى،معتزله را مخانث الخوارج مى دانسته است، زيرا آنها، مانند خوارج، مسلمان گناهكار را به جهنم ابدى روانه مى كنند، اما اين جسارت را ندارند كه مانند خوارج او را صريحاً «كافر» بشمرند. (البته همان گونه كه بيان شد بايد توجه داشت كه همه آنها اين ديدگاه را نداشتند; حتى در طول «دوره دوم»، مرجئهمعتزله هم قائل بودند كه احتمال دارد مجازات مسلمان گناهكار، ابدى نباشد)
اين كاملا منطقى است كهمعتزله را «عقل گرا» بدانيم، اما لازم است كه دقيقاً نشان بدهيم كه از اين عنوان چه بايد فهميد و عقل گرايىِ آنها داراى چه خصوصيتى است. آنها به طور روشن و صريح عقل گرا نيستند، به اين معنا كه مدعى باشند با به كارگيرى عقل محض و مستقلِ از هرگونه وحى، نظامى را تشكيل مى دهند. چنان كه احمد امين به درستى بر اين موضوع تأكيد كرده است،معتزله فيلسوف نيستند (و لو اينكه، در بسيارى جهات، گونه اى تفلسف در تأملات آنان مشهود است)، بلكه متكلم اند.معتزله، كه عميقاً درگير مباحث اسلامى هستند، در فكر آنند كه (دقيقاً همان گونه كه مخالفانشان در همين فكرند) راست كيشى حقيقى، و به عبارت ديگر، آنچه را كه خود، به عنوان مسلمان، تفسير صحيح قرآن مى دانند، عرضه كنند.
امامعتزله، از اين حيث كه معتقدند انسان، تنها به كمك عقلِ خود مى تواند در نبود وحى يا پيش از آن، به بعضى از مسائل، دست يابد، مسلماً، به معناى واقعى كلمه عقل گرا هستند. در مرحله اول آنها، تنها در قلمرو كلام، قائل هستند كه ما از طريق استدلال مى توانيم خدا را بشناسيم; علاوه بر اين فقط از طريق همين اسلوب است كه در اين جهان مى توانيم او را بشناسيم (و به همين دليل است كه مطابق نظر آنان، اولين تكليفى كه مشخصاً بر عهده انسان نهاده شده است، استدلال كردن در راستاى معرفت خداست). نه تنها عقل ما را بر اثبات وجود خدا توانا مى كند، بلكه به لحاظ شأن خالقيت خدا (زيرا، اين جهان آغازى دارد و هر چيزى كه آغازى دارد، يعنى كسى آن رابه وجود آورده است) از ذات او نيز، آگاه مى سازد، بدين معنا كه خدا قادر است (زيرا هر فاعلى بالضروره قدرت دارد)، داناست (به سبب اينكه، فاعل «افعال متقن» است)، حىّ است (زيرا هر شخصى كه قادر و دانا باشد، بالضروره حىّ است، شنوا و بينا است (زيرا هر موجود زنده خالى از نقص، توانايى درك كردن دارد) و اينكه چنين خدايى جسم نيست; بى نياز و عادل است، و فقط افعال حَسَن را مى تواند انجام دهد يا اراده كند و... فقط يك بار نشان داده شده است ـ باز هم از طريق عقل ـ كه حضرت محمد صلى اللّه عليه و اله يقيناً رسول خداست (زيرا رسول بودن وى با معجزات ثابت شده است) و اينكه مى توان وحى قرآنى را به حساب آورد. در واقع اين وحى فقط مى تواند آنچه را كه عقل اثبات كرده است، تأييد بكند و هيچ تعارضى بين اين دو نمى تواند وجود داشته باشد. تعارضاتى كه وجود دارد، صرفاً ظاهرى است و تأويل مناسب نصوص دينى مى تواند در اين زمينه راهگشا باشد. اين راه حل را مى توان در مورد همه تعابير قرآنى كه دلالت مى كند بر اينكه خدا جسمى شبيه جسم ما دارد، در جهت معينى قرار دارد، مى تواند از مكانى به مكان ديگر حركت كند، يا اينكه مى تواند ديده شود و بر هر چيزى كه بر حسب ظاهر اصل عدالت الاهى را به چالش مى كشاند، جارى كرد. البته، اينگونه نيست كه هر آنچه وحى به ما مى آموزد، عقل ما قبلا آن را كشف كرده باشد، چرا كه مثلا تنها با وحى الاهى است كه ما مى دانيم خدا شريعتى را براى انسان ها وضع كرده است، يا اينكه او، آنها را دوباره زنده مى كند، بعضى را پاداش خواهد داد و بعضى را مجازات خواهد كرد. ناگفته نماند همه امورى كه در بدو امر اثبات پذير نيستند، خودشان بايد با يك صورت منطقى، با ضروريات عقل، مخصوصاً در جايى كه اصل «عدل» مطرح مى شود، مطابقت داشته باشند.
اما حقيقت آن است كه،معتزله در اينجا با مكاتب كلامى رقيب تفاوتى اساسى ندارند. اساساً، همگى با يك اسلوب پيش مى روند و در واقع با اين تحليل، كلِّ «كلام» (يعنى كلام متكلمان) را بايد «عقل گرا» ناميد.معتزله صرفاً الگو شدند و راه را باز كردند (اينكه كلام به عنوان يك علم، واقعاً به دست آنها پديد آمده باشد، آن گونه كه خود مدعى اند، موضوعى است كه بايد درباره آن بحث كرد). متكلّمان سنى نيز معتقد بودند كه وجود خدا براى ما از طريق استدلال شناخته مى شود نه از هيچ طريق ديگرى. بدين ترتيب متكلّمان اشعرى و ماتريدى استدلال مشهورى را كه گفته مى شود اولين بار ابوهذيل آن را مطرح كرده است مورد استفاده قرار دادند. اين استدلال، وجود خدا را از طريق اصلِ «حدوث جواهر» اثبات مى كند و خود اين اصل از طريق حدوث اعراض اثبات مى شود. متكلّمان سنّى، دقيقاً مانندمعتزله، اين دغدغه را دارند كه قرآن را مطابق اسلوب خودشان تفسير كنند تا با ديدگاه هاى اعتقاديشان مطابقت داشته باشد. مطمئناً ممكن است تصور شود كه در برخى موارد،معتزله بيشتر از اهل سنت نسبت به نص قرآن (براى مثال، در تفسير «هُدى» و «اضلال») سرسختى به خرج داده اند اما اين صرفاً به دليل آن است كه معناى تحت اللفظى آيات قرآن، عموماً مؤيد نظريات اهل سنت است.
چيز ديگرى كه ممكن است به حق عنصرى از «عقل گرايى» به حساب آيد، نوعى نظام اساسى است كهمعتزله براى تبيين جهان و انسان ترسيم مى كنند. اين نظام اساساً برگرفته از قرآن نيست، بلكه اولا به بخش هايى از فلسفه يونان، و بعداً و به صورت قابل ملاحظه ترى، به تأملات خودشان بر مى گردد. نظير آنچه كه در تصور اجسام به عنوان توده هايى از اتم، تمايز ميان جوهر و عرض و تبيين تمام پديده هايى كه به جهان مادى تعلق دارند، از طريق التصاق اعراض در اتم هايى كه اجسام از آنها ساخته مى شوند، شاهد هستيم. سپس، در اين متن كه حقيقتاً نوعى طرحِ «فلسفى» است، به عنوان نمونه در صدد ارائه تعريفى براى مكان و حركت بودند; در پى اثبات علت سكون زمين و طبيعتِ آتش برآمدن، يا دنبال كردن اينكه چيزى به عنوان خلأ در عالم وجود دارد يا نه; جستجوى شناخت كيفيت ادراك سمعى و بصرى; ملاحظه اينكه چگونه «انسان» را تعريف كنند; مراد از «روح» و «نفس» چيست; اشكال مختلف اراده كدام اند; اينكه آيا ميل و اميد نيز از اقسام اراده هستند يا نه و غيره. بدون ترديد اينجاست كه آثارمعتزله خود را به جالب ترين و بديع ترين وجه، به گرايش هاى معاصر نشان مى دهد. اما در اين مورد نيز، چنين ويژگى هايى، خصيصه اين مكتب نيست; متكلّمان سنّى، چنان كه قبلا اشاره شد، آنها را به صورت كامل براى اهداف خودشان به كار گرفتند. به علاوه اينكه اين ويژگى ها را مى توان خصيصه كلى علم «كلام» تلقى كرد. احتمالا اين قبيل موضوعات موقعيت مهم ترى بهمعتزله مى دهد. به نظر مى رسد در تمام آثار كلامى سنى، به ندرت بتوان اثرى مثل «تذكرة فى احكام الجواهر و الاعراض» از ابن متويه (با چاپ ناقص و جدّاً معيوب) پيدا كرد كه منحصراً به موضوع «قواعد جواهر و اعراض» پرداخته باشد. اما براى مثال، مرورى بر آنچه كه از كتاب «شامل» جوينى باقى مانده است، كافى است تا ما را نسبت به علاقه اى كه او به اين موضوعات نشان داده، متوجه كند.
اختلاف ميانمعتزله و اهل سنت در اين موضوع و نيز موضوع پيشين، اختلاف بين دو كلّ همگون تلقى نمى شود، بلكه همانند اختلاف بين كسانى است كه روش ها، موضوعات و واژگان «علم الكلام» را مى پذيرند و بين آنهايى كه آن را رد مى كنند; نظير حنابله دروهله نخست (كه البته در مورد قاضى ابويعلى بن فرّاء، عنوان «متكلم» تمام عيار آن چنان كه بر جوينى اطلاق مى شود صادق نيست) يا كسانى كه در قلب مكتب اشعرى (براى مثال، ابوبكر بيهقى) بر وفادارى به فكر «اصحاب حديث» تأكيد دارند.
عقل گرايى خاصِّمعتزله، در قلمرو اخلاق است. در ديدگاه آنان چنان كه گفته آمد، انسان تنها از طريق عقل خويش، قادر به شناخت خير يا شر اخلاقى است. آنها مى گويند، انسان به طور فطرى، ظلم، دروغ و كفران نعمت را بد مى داند و از سوى ديگر اداى دَيْن، دفع ضرر از خود يا سپاس گزارى كردن از ولى نعمت را (كه به موجب آن همه مكلّف به پرستش خدا هستند، پرستشى كه تجسم عالى ترين شكل سپاس گزارى باشد چرا كه او والاترين منعم است) واجب مى داند. در اين مورد نيز، وحى صرفاً مى تواند تأييد همان چيزى باشد كه عقل به ما مى گويد. البته، عقل در آگاه ساختن ما نسبت به هر چيزى كه شرّ است و هر چيزى كه لازم است، كافى نيست; به عنوان مثال تنها شريعت وحيانى مى تواند به ما خبر دهد كه نماز خواندن در پنج نوبت در هر روز، آن هم به شكل خاص، واجب است; يا اينكه در روزهاى ماه رمضان خوردن و آشاميدن حرام است. حتى مى توان تصور كرد در اينجا بين وحى و عقل تعارضى وجود دارد، چرا كه به طور طبيعى عقل ما مى تواند تكرار آئين نماز را در هر روز شرّ بداند (زيرا طاقت فرساست و بنابراين ضرر دارد) و بر عكس، خوردن و آشاميدن را در زمانى كه شخص گرسنه يا تشنه است، لازم بداند (زيرا ضرر را برطرف مى كند); اما در واقع اين گونه نيست، چرا كه عقل به راحتى مى تواند تحمل ضرر ناچيز را به قصد پرهيز از ضررى بزرگ، يعنى كيفرى كه خداوند به گناهكاران وعده داده، معقول بداند. با اين بيان، حتى رهنمودهاى شريعت، پايه اى عقلانى دارند; اگر عقل ما خودش بتواند تشخيص بدهد كه فعل يا ترك بعضى از افعال، موجب عذاب ابدى در جهنم خواهد شد، ضرورتاً در مى يابد كه عمل مورد بحث قبيح يا حرام است.
كتاب شناسى: در طى سى سال گذشته، با دسترسى به منابع جديدِ، مطالعات مربوط بهمعتزله به نحو چشمگيرى پيشرفت داشته است و پيدايش آثار فراوانى را ــ كه آوردن نام آنها به صورت مفصل، در اينجا ممكن نيست ـ موجب شده است. نام تعدادى از مآخذِ مهم قبلا در لابه لاى مقاله آورده شد. با وجود اين، مطالعه همه جانبه اى كه در بردارنده يافته هاى علمى جديدى درباره تاريخ و آموزه هاىمعتزله باشد، وجود ندارد به جز مقاله پر محتواى فان. اس. در دائرة المعارف دين. قديمى هستند و اعتبارى ندارند.
فقط به «دوره نخستمعتزله» (تا زمان ابن راوندى) مربوط است و به صورت سرفصل هاى ساده اى است از آنچه كه نويسنده در پى بسط آن بوده است و سرانجام تصحيح شده آنها را در كتاب ديگر خود به نام ûGeschichte der Fruhen islamischenûTheoligieآورده است.
مهم ترين منابع مربوط به تاريخمعتزله، كتب «طبقات»ى است كه منحصراً در مورد اين مكتب نوشته شده است. كتاب «طبقات المعتزله» كه از «المنية والأمل» امام احمد بن يحيى بن مرتضى زيدى (متوفاى 840هـ/1437م) اقتباس شده وتوسط S. Diwald-Wilzerمنتشر شده است، بازنويسى شده (و در بعضى قسمت ها خلاصه شده) مطالبى است كه در كتابِ «شرح العيون» حاكم جُشَمى مطرح گرديده; البته خود اين مطالب نيز برگرفته از اثرى از عبدالجبار با عنوان «فضل الاعتزال و طبقات المعتزله» است. كتابى از ف. سيد، تحت همين عنوان، در تونس (سال 1393/1974) (البته پس از مرگ وى) منتشر شد كه مشتمل است بر: 1. بخشمعتزله كتاب «مقالات الاسلاميين» ابوالقاسم بلخى 2. تمام متن كتاب عبدالجبار (با ده طبقه اول) 3. خلاصه «شرح العيون» جشمى كه با دوره بعدى (با طبقات 11و12) سر و كار دارد.
بخش بسيار پر ارزش «فهرست» ابن نديم دربارهمعتزله كه تقريباً به طور كامل در چاپ فلوگل مفقود است; قاعدتاً مى بايد در نسخه جديدى كه رضا تجدد منتشر كرده است (تهران، 1971م.) وجود داشته باشد.
در باب مطالعه آموزه هاى معتزلى، منبع اساسى (براى «دوره اول») «مقالات الاسلاميين» اشعرى است.
در باب نظريات جبائى، در دسترس ترين منبع، تلخيصى است كه پيش تر ياد شد; يعنى مجموعه اى از يادداشت هاى درسى (تعليقات) امام مانكديم ششديو زيدى بر «شرح اصول خمسه قاضى عبدالجبار» (كه مقاله حاضر با علامت اختصارى «شرح» به آن ارجاع مى دهد); ع. ك. عثمان اين اثر را با همان عنوان «شرح اصول خمسه» در قاهره در سال 1965م. منتشر كرد و از روى اشتباه آن را به خود عبدالجبار نسبت داد (درباره اين نسبت غلط، نگاه كنيد به: Gimaret, in Annales Islamologiques, XV [1979]) تمام مجموعه عظيم كلامى عبدالجبار، با نام «المغنى فى ابواب التوحيد و العدل»، محفوظ نمانده است; فقط چهارده جلد از بيست جلد آن در چاپ قاهره (65-1960) به چشم مى خورد. «المجموعة فى المحيط بالتكليف» از ابن متويه را مى توان جانشينى براى بخش هاى مفقود آن به شمار آورد، اين كتاب بازنوشته كتاب «محيط» عبدالجبار است.
در پايان به اين نكته بايد توجه كرد كه، در نتيجه پيشرفت مطالعات از زمان آغاز به كار ويرايش جديد «دائرة المعارف اسلام»، بعضى از مقالات انتشار يافته در جلدهاى آغازين، آخرين اطلاعات را به دست نمى دهد، بنابراين به نويسندگانى كه در اين موضوع، تحقيق مى كنند، توصيه مى شود كه به مجموعه جديدتر «دائرة المعارف ايرانيكا» (لندن، 1985م.) نيز مراجعه كنند. اين توصيه به طور خاص در مورد «عبدالجبار» و «ابوالقاسم بلخى» مصداق دارد.
مدیران بنا به ضرورت حرفه ای تصمیم گیرنده اند ولی بیشتر آنان از تحلیل این که چگونه به تصمیمی می رسند ناتوانند با توجه به این که می توان تصمیم گیری و مدیرت را مترادف دانست و یا جنبه اصلی مدیریت را تصمیم گیری به حساب آورد اهمیت شناخت اخذ تصمیم و مساله و مساله یابی بیشتر آشکار می شود به اعتقاد جرج هوبر مساله یابی , تصمیم گیری,انتخاب و حل مساله با هم تفاوت دارند که هریک از این تفاوت ها باعث تغییر رویکرد ورفتار کاری مدیر یا فرد تصمیم گیرنده میباشد پس شناخت و تفکیک این موارد برای مدیر لازم است تا بتواند مساله را بشناسد , راه حل یابی کند ,بهترین گزینه را انتخاب و سپس تصمیم گیری کند موفقیت در گرو ترکیب معقولانه این عوامل و به طور کلی تر به هم آمیختن تمامی مهارت های مدیریتی است در مساله یابی باید مساله راشناخت فرصت هارا به درستی تشخیص داد به طور صحیح اطلاعات را جمع آوری کرد و ازآنها استفاده بهینه نمود و همچنین موانع را هم به طور کلی از سر راه تصمیم گیری برداشت وبدون تشویش و اضطراب یک تصمیم درست و عاقلانه گرفت تمامی این کار ها از مهارت های یک مدیر مدیر است که در مواقع مخاطره آمیز بتواند به درستی تصمیم بگیرد
گفته شده مساله چیزی است که توان سازمان را در رسیدن به هدف به خطر می اندازد یا به بیان دیگر وضعیتی است که سازمان را از کسب یک یا چند هدفش باز می دارد بخشی از ابهام ها در تعریف مساله به این دلیل پیش می آید که حوادث م موضوعاتی که توجه مدیر را جلب میکند ممکن است آثار مشکلات اساسی تر غالب تری بوده باشد
برای مدیری که ممکن است افزایش تعداد استعفای کارکنان مساله باشد ولی افزایش جابجایی کارکنان را مساله نداند مگر این که مانع کسب اهداف سازمانی باشد .تعریف و شناخت دقیق مساله مدیر را در کسب اهداف سازمانی و اجتناب از گمراهی و لغزش در تصمیم گیری برای حل مساله یاری می دهد
بنا بر عقیده عده ای که که می گویند در دل هر مساله ای فرصتی هست و مساله را چیزی می دانند که توان سازمان را در رسیدن به اهداف به خطر می اندازد در حالی که فرصت چیزی است که احتمال فراتر رفتن از اهداف را فراهم می کند برسی های انجام شده بحران,مساله و موقعیت را این گونه بیان می کند
پیش ازآن که مساله را بتوان حل کرد باید آن را شناخت و یک تعریف صحیح از آن داشته باشیم یعنی تبعین شود که چه وضعیتی نمایانگر مساله است و کدام مساله باید حل شود؟ کلآ تمامی فعالیت های مربوط به تعیین وجود مساله و اهمیت آنها و شناسایی انها فرایند شناسایی مساله و تعیین اهداف و اولویت بندی آنها را مساله یابی می نامند در فرایند مساله یابی برای آگاهی از وجود مساله می توان از روش های رسمی و غیر رسمی استفاده کرد
الگوی عملکرد قبلی سازمان بر هم می خورد برای مثال فروش امسال کمتر از سال قبل می شود یا هزینه ناگهان افزایش می یابد یا میزان جابجایی کارکنان زیاد می شود یا مدیران رده بالا استاندارد جدیدی برای عملکرد واحد تعیین می کنند
سازمان رقیب ممکن است رویه عملیاتی جدیدی به کار گیرد و مدیر مجبور شود رویه های عملیاتی سازمان خود را به روز در آورد تا بتواند همچون گذشته با آن سازمان رقابت نماید در اینجا عملکرد سازمانی رقیب توانسته است مدیر را در وضعیت حل مساله قرار دهد
کارکنان هر واحد یا بخش در سازمان هیچ کس را صلاحیتدار تر از مدیر مستقیم خود برای اطلاع یافتن از وجود مساله یا نیاز آتی نمی شناسند از این رو بر مبنای تجربه های گذشته خود مسائل یا نیاز ها را تشخیص داده و به مدیر یاد آوری می نمایند
رویه دوم برای آگاهی از وجود مساله از طریق مدیران عالی است از هر مدیر کار آمدی انتظار می رود بر فعالیت های حوزه مدیریت خود تا حد ممکن اشراف داشته باشد و کمتر انتظار می رود از آن چه خارج از حوزه مدیریتی وی می گذرد مطلع باشد از این رو مدیران عالی دیگر مدیران سازمان را در مورد مسائل یا نیاز های آتی آگاه می کنند
سومین رویه غیر مستقیم پی بردن به وجود مساله یا نیاز در آینده از طریق مشتریان یا ارباب رجوع می باشد برای مثال هنگامی که مشتریان از تاخیر در تحویل کالا شکایت دارند نشانه وجود مساله است(2)
در یک برسی 80 درصد مدیران گفته اند قبل از آن که مساله عمده ای بر روی تراز نامه یا ..... نشان داده شود یا حتی قبل از آنکه کارکنان یا مافوق ها مساله ای را به آنان ارجاع دهند از آن آگاهی داشته اند و ذکر شده بود که اطلاعات آنان قبلۀ از طریق ارتباطات غیر رسمی و بینشی فراهم آمده بوده است از این رو نتیجه گیری می شود که مساله یابی غیر رسمی امری بینشی است و از کانالهای ارتباطی غیر رسمی به وجود آنها پی برده می شود(3)
بعضی از صاحب نظران معتقدند که فنون علمی مدیریت علاوه بر حل مساله می تواند در تعیین محل مساله نیز کمک کند به هر حال فراگیری این فنون برای همه مدیران میسر نیست
به یک دسته از فعالیت های گسترده ای که یافتن و به اجرا در آوردن راه حلی برای اصلاح یک وضعیت نا مطلوب را در بر دارد فرایند حل مساله گفته می شود به عبارت دیگر حل مساله به مفهوم یافتن جواب هایی برای یک سوال است(4)
مدیران در شرایط مختلف تصمیم های گوناگونی می گیرند برای مثال وقتی می خواهند ساختمان جدیدی را بنا کنند به برسی های کسترده ای از بدیلها و سایر ملاحظات نیاز دارند ولی هنگام تصمیم گیری در باره حقوق یک کارمند به تحلیل کمتری نیاز دارند به همین ترتیب میزان اطلاعاتی که به هنگام اخذ تصمیم در دسترس مدیر قرار دارد متفاوت است در مواردی کهتجربه و اطلاعات به میزان کافی هست اخذ تصمیم با اطمینان صورت می گیرد ولی هنگامی که تجربه و اطلاعات در موردی ناچیز است باید در اخذ تصمیم بسیار محتاط بود. از آن جایی که اطلاعات اساس تصمیم گیری است . جنبه ای از سازماندهی که فرایند جریان اطلاعات را شرح می دهد مورد توجه زیادی قرار میگیرد . یک دستور العمل خوب در اخذ تصمیم از 90 درصد اطلاعات و 10 درصد الهام و بینش تشکیل می شود به نظر استینر ,جریان اطلاعات همانند جریان خون برای حیات و سلامت هر واحدی لازم استهر سازمان دو نوع مساله به وجود می آید:
که این ها بر حسب عادت یا رویه اخذ می گردنند و برای مسائل ساده و پیچیده به کار می روند اگر مساله تکرار شود و عوامل تشکیل دهنده آن را بتوان تحلیل ,پیش بینی و تعریف کرد آن گاه چنین مساله ای را می توان برنامه ریزی کرد
مسایلی هستند که منحصر به فرد و غیر معمول می باشند . اگر مساله ای به اندازه کافی تکرار نشود که بتوان برای آن خط مشی تعیین کرد یا آن قدر مهم باشد که نیازمند به برخورد خاصی باشد باید با تصمیم مقتضی و برنامه ریزی نشده ای حل گردد
در واقع مدیر برای تمامی مسائل ناچار به تصمیم گیری است اما تصمیم گیری در مسائل برنامه ریزی نشده خیلی دشوار تر و چالش بر انگیز تر است(5)
مدیران سعی نمی کنند هر مساله ای را از طرف زیر دستان ,مافوق ها و همکارانشان بدانها تحمیل می شود حل کنند بلکهوقت و انرژی خود را برای مسائلی نگه می دارند که واقعا توان آنان را طلب کند آنان در باره مسائل جزیی یا سریع قضاوت می کنند یا آنان را به زیر دستان خود ارجاء می دهند(6)
همان طوری که گوت و تا گیوری متذکر شده اند نوع مسائل و موقعیت هایی را که مدیران برای کار بر روی آنان انتخاب می کنند تحت تاثیر ارزشها و زمینه های قبلی آنان است اگر عمدتا ارزش های کارکردی مادی بر مدیران حاکم باشد معمولا او مایل است درباره مسائل علمی نظیر بازاریابی ,تولید یا سود تصمیم بگیرد اگر گرایش تئوریک بیشتری داشته باشد ممکن است به بازدهی بلند مدت سازمان خود علاقمند باشد ,اگر دارای گرایش سیاسی باشد ممکن است بیشتر مایل به رقابت با سایر سازمان ها یا پیشرفت شخصی خود باشد .زمینه تخصصی و مهارت مدیر همچنین بر حساسیت او نسبت به مسائل یا فرصت هایی که فراهم می شود اثر می گذارد.حساسیت های یک مدیر نسبت به انواع معین مسائل و فرصت ها گاهی یک امتیاز است زیرا می تواند از احتمالاتی آگاه شود که سایرین نادیده می گیرند ولی اگر نسبت به سایر مسائل و فرصت ها حساسیت نداشته باشد خود می تواند یک عیب محسوب شود(7)
گفته شد که بعضی از مسائل از طریق مافوق یا کارکنان به سراغ مدیر می آیند و مسائلی هم هست که مدیر به دنبال آنها می رود ولی هیچ مدیری نمی تواند همه مسائلی را که روزانه در محیط کار پیش می آید را حل کند باید آنها را اولویت بندی کند و مسائل جزئی را به زیر دستان ارجاع دهد وبقیه را خود حل کند.
هنگامی که مساله به مدیر ارجاع داده می شود باید به مسائل زیر توجه داشته باشد:
تصمیم سریع درباره مسائل جزئی آسان است زیرا اگر معلوم شود تصمیم هم اشتباه بوده است سریع می توان آن را تغییر داد و هزینه آن زیاد نیست از طرفی مدیر برای این که در مساله های جزیی غرق نشود باید سعی کند به همه مشکلات به طور یکسان توجه داشته باشد و از آنان غافل نشود
گفته شده ناپلئون نامه های رسیده را نمی خواند آنها را روی میز جمع می کرد بعد از گذشت چند هفته که آنان را می خواند متوجه می شد که بعضی ازمشکلات که در نامه ها ذکر شده بود خود به خود حل شده اند
به همین دلیل در سازمان برسی بعضی از مشکلات وقت گیر هستند وآن مشکلات به خودی خود حل می شوند ونباید وقت زیادی را صرف این کارکرد
در هنگام اخذ تصیم در مواجهه با مشکلات مدیر باید بداند که مسئولیت این تصمیم گیری بر عهده خود او است یا خیر و در مسائلی که به او مربوط نمی شود دخالت و تصمیم گیری نکند
از قانون های فوق به دو نتیجه می رسیم :
-تا حد ممکن مسائل کمتری به رده های بالاتر ارجاع شود
-تا حد ممکن مسائل بیشتری به زیردستان ارجاع شود
کسانی که نزدیک به مساله هستند معمولا برای تصمیم گیری وچگونگی برخورد با آن در وضعیت بهتری قرار دارند.مدیر زمانی که مسئولیتی به فردی می دهد باید اطمینان حاصل کند که هدف او تنها شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نیست(8)
اگر مدیر با مساله ای روبرو شود که مهم و مشکل باشد و خود به خود حل نشود بلکه لازم باشد تا او برای حل آن تصمیم بگیرد می گوییم که مدیر در وضعیت حل مساله قرار دارد بسیاری از مدیران به طور غیر رسمی بر روش های حل مساله متکی هستند از جمله:
1 –مدیر بر روش سنتی متکی است و به همان شکلی که در وضعیت مشابه در گذشته تصمیم گیری شده است عمل می کند
2 –مدیر با توجه به اختیارات خود و بر اساس پیشنهاد های یک کارشناس یا مدیر رده بالاتر تصمیم می گیرد
3 – مدیر ممکن است از چیزی که فلاسفه آن را برهان ماقبل تجربه می نامند بهره ببرد فرض آنان بر این اسن که:
(پاسخ صحیح هر مساله منطقی ترینیا روشن ترین راه حل آن است)(9)
هیچ روشی در تصمیم گیری نمی تواند تضمین کند که مدیر همیشه با تکیه بر آن می تواند تصمیم درستی بگیرد اما مدیرانی که از روش های منطقی تری استفاده می کنند قطعا موفق تر خواهند بود
فراین حل مساله زمانی شروع می شود که مساله شناسایی شده باشد برای شناسایی وضعیت سه جنبه دارد که شامل:
-تعریف مساله
-شناسایی اهداف تصمیم
-تشخیص علل
مرحله دوم,ایجاد بدیلها
وسوسه قبول اولین بدیل علمی اغلب مدیران را از انتخاب بهترین راه حل باز می دارد ایجاد چند بدیل امکان مقاومت در برابر وسوسه حل سریع و بدون تامل مساله را قوت بخشیده و امکام اتخاذ تصمیمی موثر تر را بیشتر می کند
هنگامی که مدیر مجموعه ای از بدیلها را ایجاد می کند باید چگونگی تاثیر آنها را نیز ارزیابی کند موثر بودن بدیل را می توان با دو معیار سنجید:
1 –هر بدیل با توجه به اهداف و منابع سازمان تا چه حد منطبق بر واقعیت است؟
2 – هر بدیل چقدر به مساله کمک می کند؟
مر حله چهارم اجرای تصمیم و پی گیری آن
هنگامی که بهترین بدیل موجود انتخاب شد مدیر باید برنامه چگونگی برخورد با نیازها و مسائلی را که ممکن است در به اجرا در آوردن بدیل پیش آید طرح ریز ی کند
به اجرا در آوردن تصمیم پیش از صدور دستورات مناسب دشوار است مدیر باید ابتدا منابع لازم را برحسب نیاز ها فراهم کرده به آنها تخصیص دهد سپس برنامه زمانبندی عملیات را تعیین کرده و مسئولیت اجرای کارهای خاص را به افراد واگذار کند آنگاه رویه ای برای گزارش گیری دوره ای برقرار کرده و سر انجام آمادگی انجام اقدامات اصلاحی مناسب را در صورت بروز مسائل جدید در افراد ایجاد نماید این امر همچنین امان سنجش پروژه را به طور دقیق فراهم می سازد(10)
مدیران باید در زمان تشخیص و حل مساله موانع را بشناسند و سعی کنند از بروز آنان جلو گیری کنند چرا که این موانع می تواند در عملکرد فرد اثرات سوء و مخربی بجای گذارد به همین دلیل شناختن و معرفی این موانع در زمینه مساله یابی برای مدیران اهمیت زیادی دارد" ایروینگ جینیس و لئون من "چهار روش تشخیص و حل مساله را که می تواند مانع افرادی باشد که باید تصمیمات مهمی بگیرند به شرح زیر بیان میدارد:
مدیر با ملاحضه این که انجام ندادن کاری عواقب وخیمی دارد تصمیم به انجام عمل می گیرد به هر حال به جای تحلیل وضعیت مدیر اولین بدیل در دست رس را که به ظاهر کم خطر است انتخاب می کند و از تحلیل دقیق اجتناب می کند
هنگامی که مدیری با مساله روبرو می شود و قادر به یافتن راه حل خوبی مبتنی برتجربه گذشته نیست در صدد یافتن راهی برای فرار از مساله بر می آید وی ممکن است برسی عواقب را به تعویق اندازد یا تلاش کند که آن را از سر خود باز کند
مدیر احساس می کند که نتنها به وسیله خود مساله بلکه به وسیله زمان نیز زیر فشار قرار دارد این حالت باعث فشار روحی شدیدی می شود که ممکن است رفتار هایی نظیر بی خوابی , زود رنجی ,دیدن خوابهای بد وسایر شکل های اضطراب متجلی شود فرد در این مواقع نمی تواند درست تصمیم بگیرد واز روی ترس و اضطراب به اشتباهیک تصمیم می گیرد که احتمالا همان تصمیم اوضاع را بد تر و وخیم تر می کند(11)
آشنایی با فرایند های منطقی حل مساله به مدیر اطمینان می دهد که توان شناخت و برخورد با وضعیت های پیچیده را دارد این اعتماد به دو دلیل است
-احتمال تلاش و فعالیت مدیران را در تعیین محل مسائل و فرصت ها در سازمان هایشان افزایش می دهد
-احتمال یافتن راه های خوب را برای مسائلی که با آن مواجه می شوند بالا می برد زیرا گذشته از به کار گیری فرایند منطقی حل مساله راههای ویژه دیگری برای تصمیم گیری های موثر تر وجود دارد
به گیاهان علفی یکساله که از همه قسمتهای آن بدون تغییر و تحول به صورت خام استفاده می شود
به گیاهان علفی یکساله که از همه قسمتهای آن بدون تغییر و تحول به صورت خام استفاده می شود.
به گیاهان علفی یکساله که از همه قسمتهای آن بدون تغییر و تحول به صورت خام استفاده می شود.
▪ سبزیجات را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
ـ سبزیجات میوه ای
ـ سبزیجات ساقه ای
ـ سبزیجات غده ای
ـ سبزیجات برگی
ـ سبزیجات پیازی
ـ کلمها
▪ آرتیشو : cynara scoiymus قسمت خوراکی آن جوانه گل می باشد طرز تکثیر به وسیله پا جوش می باشدیک گیاه دائمی است و در هوای خنک خوب رشد می کند.
▪ اسفناج : spinacia oleraceae اسفناج گیاهی دو پایه مقاوم به سرما و در آب و هوای سرد رشد می کند
▪ بامیه : abelmoschus esculentus به آب و هوای گرم نیاز دارد
▪ بادمجان : solanum melongena دارای ارقام پاکوتاه , پامتوسط , پامتوسط است و علت تلخی آن به خاطر شرایط بدمحیطی و نیز سولونام است
▪ باقلا : faba vulgaris به خاک رسی نیازدارد براساس نوع مصرف زمان برداشت باقلا متفاوت است
▪ باقلا مصری : lupinus albus
▪ پونه : mentha arvensis
▪ پیازچه : allium fistolosum پیاز انتهای گرد و متورم ولی پیازچه انتهای استوانه ای دارد و طرز ازدیاد آن فقط به وسیله سیرچه می باشد زمان برداشت موقعی که برگها زرد شوند
▪ پیاز : allium cepa عواملی که باعث به گل رفتن پیاز . می شود ۱. درجه حرارتهای کم (۱۰ ۱۵ درجه ) ۲. طول روز کوتاه (۹ ۱۲ساعت ) پیاز یک گیاه نرعقیم است ونیز یک گیاه دوساله است و آبیاری هر هفت روز یک بار انجام می شود . شرایط رسیدن پیاز نیز هوای گرم وخشک و شدت نور زیاد است
▪ ترخون : Artemisia dracunculus طرز ازدیاد ترخون قلمه زدن و تقسیم بوته است به خاک سبک نیاز دارد
▪ تره ایرانی : allium almpeloparsum
▪ تره فرنگی : allium porrum
▪ تربچه : raphanus sativus var radicola علل پوک شدن غده :حرارت بالا وطول روز بلند , گذر از مرحله رویشی به زایشی, آبیاری نامرتب و خشکی هوا اما راههای پیشکیری از پوک شدن غده انتخاب ارقام مناسب , برداشت به موقع محصول , جلوگیری از هر گونه رشد ( کمبود آب و موادغذایی
▪ ترب سیاه : nigra raphanus sativus var
▪ جعفری : petroselinum horten یک گیاه سایه دوست است به سرما مقاومت زیادی دارد و نیز به آب زیادی احتیاج دارد
▪ خردل : sinapis
▪ ریحان : ocimum basilicum
▪ ریواس : rheum ribes قسمت خوراکی دمبرگها می باشد پهنک برگ ارزش غذائی ندارد چون دارای ماده سمی Anthrachino می باشد طرز تکثیر به وسیله تقسیم بوته است
▪ رازیانه : foeniculum officinalis
▪ زرشک : berberis vulgaris
▪ سیب زمینی ترشی : helianthus tuberosus
▪ سیب زمینی : solanum tuberosum عواملی که باعث به گل رفتن سیب زمینی می شود ۱. طول روز بلند است ۲. دمای بالا اما عاملی که باعث تولید غده در سیب زمینی می شود ۱.طول روز کوتاه ۲. دمای پائین می باشد ونیز جوانه زدن سیب زمینی به علت بالا بودن هورمون جیبرلین نسبت به هورمون های بازدارنده است.در سیب زمینی حالت پروتوژنی وجود دارد(مادگی زودتز از گرده می رسد
▪ سیر : allium sativum
▪ شلغم : oleraceae brassica napus var
▪ شاهی (ترتیزک) : lipidium sativum گیاهی سایه دوست است و اگر آن را در سایه بکاریم دیرتر به گل میرود و از آن بیشتر استفاده می کنیم
▪ شبدر : trifolium
▪ شنبلیله : trigonela
▪ طالبی : var modarus melo cucumis به محض رسیدن میوه از غلا ف جدا می شود
▪ کرفس : apium graveolens به آب و هوای معتدل و خنک آب زیادنیاز دارد و گیاهی سایه دوست است , خاک مناسب ph از ۵.۵ بیشتر باشد و گیاهی دوساله ونشائی است
▪ کرفس دمبرگی : var dulce apium graveolens به آب و هوای معتدل و خنک آب زیادنیاز دارد و گیاهی سایه دوست است
▪ Cynara cardunculis کنگر فرنگی
▪ کاهو : lactuca sativa دارای ماده لاکتوسین که به کاهو اثر خنک کننده می دهد نیاز آبی زیاد و نور زیاد باعث تلخی در آن می شود گیاهی یک ساله است
▪ کاهو پیچ : var capitata lactuca sativa گیاهی یک ساله است
▪ کنگر : gundella tournefortii قسمت خوراکی دمبرگهای ضخیم آن می با شد بوسیله بذر تکثیر میابد کنگر فرنگی یک گیاه دائمی است ولی در سبزسکاری یکساله است.
▪ کدو : رقمهای کدو در زیر آمده است , خاک مناسب کشت رسی شنی است با ph کمی اسیدی
▪ کدو مسمائی : cucurbita pepo خوراکی است
▪ کدو حلوائی : moschata cucurbita خوراکی است
▪ کدو برگ انجیری : ficifalia cucurbita خوراکی نیست مقاوم به بیماری قارچی که در پیوند گلخانه ای استفاده می شود
▪ کدو تنبل : cucurbita maxima خوراکی است
▪ کلم : brassica oleraceae ویژگیهای کلی کلمها : به سرما مقاوم هستند به آب زیاد ورطوبت بالا نیاز دارند برای جوانه . زنی به دمای بالای ۱۲ درجه احتیاج دارند اگر دردمای زیر ۱۲ درجه نگهداری شوند تبدیل به گیاهان دائمی می شوند .
▪ کلم پیچ : brassica oleraceae var copitata عامل به گل رفتن کلم پیچ حرارت کم می باشد و علت باز شدن برگهای کلم پیچ دمای بالاست جهت برداشت به موقع آن میتوان از وسیله های refrectur (قندسنج )و نیز بلاریمتر استفاده کرد
▪ کلم بروکسل : gemmifera brassica oleraceae var شبیه کلم گل است ولی رنگ آن سبز است
▪ کلم گل : brassica oleraceae var botrytis فقط این کلم یکساله است بقیه دو ساله اند و قسمت خوراکی آن گل آذین گوشتی می با شد اثر درجه حرارت بالا باعث بدمزگی و نامرغوبی کلم گل می شود
▪ کلم قمری : caulorapa brassica oleraceae var قسمت مورد استفاده کلم قمری ساقه متورم شده آن است علت. خشبی شدن غده در کلم قمری برداشت دیر هنگام آن است .
▪ کلم تکمه : از مقدار زیادی برگچه به هم پیچیده تشکیل شده وکلمهای کلم های کوچکی هستند سرما باعث افزایش قند و بهتر شدن مزه آن می شود
▪ کرفس : apium graveolens
▪ کاسنی : cichorium intybus
▪ کرفس دمبرگی : var dulce apium graveolens
▪ گوجه فرنگی : lycopersicum osculentum ارقام مختلف وسترن رد پاکوتاه آلمانی , اوروباتا , ردکلور , روت جرز حالت پروتژنی دارد و رنگ قرمز آن بخاطر لیکپن است
▪ گشنیز : coriandrum sativum
▪ شوید : anethum graveolens قسمت قابل مصرف برگها و ساقه آن می باشد
▪ چغندر : beta vulgaris سه نوع چغدر داریم ۱. چغنر قند۲. چغنر علوفه ای ۳. جغندر لبوئی غده چغندر هیپوکوتیل گیاه است
▪ خیار : sativus cucurbita علت تلخی خیار به علت کوکور بیتاسین است که که در ریشه تولید وبه میوه انتقال می ابد و علت خم شدن میوه خیار به علت نوسانات رطوبتی است
▪ خیار چنبر : cucumis melo var fle…
▪ خربزه : melo cucurbita به آبو هوای کویری نیاز دارد و ph خاک مورد کشت بیش از ۷ است
▪ قارچ : agaricus bisporus دارای قسمتهای :
Hymenium carpophor spawn volove hif
▪ فلفل : capsicum annum دارای اندازه ورنگ مختلف وعلت تندی آن بخاطر ماده ای بنام کاپسایسین است که در جدار تخمدان بوجود می آید بهترین درجه برای سبز شدن ۲۵ درجه سانتیگراد است
▪ فلفل دلمه ای : capsicum onnum فاقد ماده کاپسایسین است که این ماده علت تندی است
▪ لوبیا سبز : phaseolus vulgaris دارای واریته های nanus پاکوتاه و communis پا بلند است
▪ مارچوبه : asparagus officinallis قسمت مصرفی ساقه آن میباشد طرز تکثیر مارچوبه ریزوم وبذر می باشد ویک گیاه دوپایه است ودو نوع مارچوبه داریم سفید (ترد) وسبز (خشبی)
▪ موسیر : allium ascalonicum
▪ نعناع: menta sativa
▪ نخود فرنگی : pisum sativum دارای ارقام آلدرمن و روندو میباشد
▪ هندوانه : vulgaris cucumis به آب و هوای گرم وخشک و نیزبه آب هوای گرم مرطوب سازگار است و خاک مناسب آن شنی و رسی دارای مواد آلی با ph بیش از۵ نیاز دارد
▪ هویج : daucus carota قسمت مصرفی ریشه اصلی آن است عامل کج شدن در هویج خاک سفت ونامطلوب است .
این رشته در دانشکده پزشکی با هدف تربیت پزشکان متعهد، دلسوز و مجرب تشکیل گردیده است که بتوانند در نهایت سلامت جامعه را تامین نمایند. پذیرفته شدگان این رشته در طول 7 سال، مراحل مختلف تحصیلی را با موفقیت طی می نمایند و سپس با برخوردی از امکانات و اطلاعات وسیع بدست آمده در این مرکز می توانند مدارج بالاتر تخصصی و فوق تخصصی را انتخاب نمایند.
مراحل تحصیل رشته پزشکی در این دانشکده بشرح ذیل می باشد:
1- مقطع علوم پایه : 5/2 سال شامل: 93 واحد دروس عمومی و اختصاصی
2- مقطع شناخت بیماریها (فیزیوپاتولوژی): 1 سال شامل 33 واحد
3- مقاطع بیمارستانی یا بالینی، (استیودنتی، اکسترنی و اینترنی): 5/3 سال شامل 164 واحد
فارغ التحصیلان پزشکی می توانند در 19 رشته تخصصی، 17 رشته فوق تخصصی و 11 رشته فلوشیپ ادامه تحصیل دهند. علاوه بر این، دانشکده پزشکی برگزار کننده 8 دوره Ph.D و13 دوره کارشناسی ارشد در رشته های علوم پایه می باشد.
تعداد اعضاء هیات علمی دانشکده پزشکی عبارتند از:
الف: 70 نفر استاد
ب: 114 نفر دانشیار
ج: 172 نفر استادیار
ه: 12 نفر مربی
چهره های ماندگار دانشکده پزشکی شیراز در ایران :
1- دکتر ملک حسینی (فوق تخصص پیوند اعضاء)
2- دکتر سیدضیاء الدین تابعی (متخصص آسیب شناسی )
امکانات موجود در دانشکده پزشکی :
1- کتابخانه دانشکده پزشکی
کتابخانه دانشکده پزشکی در فضایی به وسعت 2650 مترمربع در شش طبقه و در دو شیفت کاری فعالیت دارد، این کتابخانه در حال حاضر دارای تعداد 31035 کتب لاتین و فارسی، 342 باب نشریات ادواری لاتین و فارسی، بیش از 1564 عدد CD و بانکهای اطلاعاتی را دارا می باشد.
این کتابخانه دارای یکی از غنی ترین مجموعه نشریات پزشکی در ایران می باشد، اطلاعات مربوط به نشریات از طریق Search در کامپیوتر قابل دسترسی می باشد.
2-فضای آموزشی مناسب با استفاده از امکانات سمعی و بصری مدرن
3- 8 مرکز آموزشی و درمانی مانند بیمارستان نمازی و شهید فقیهی جهت آموزش دانشجویان
4- مراکز تحقیقاتی متعدد جهت تحقیق و پژوهش دانشجویان با راهنمایی اساتید مجرب و بنام
5- آزمایشگاههای مجهز
6- کتابخانه و سالن مطالعه
7- مرکز اینترنت
8- بوفه و کافی شاپ با فضای مناسب
9- زمین بازی
10- سالن سینما
چرا دانشکده پزشکی شیراز ؟ ؟
1- احراز رتبه دوم در بین دانشکده های پزشکی سراسر کشور.
2- انتخاب دانشکده پزشکی شیراز توسط دانش آموزان المپیادی جهت ادامه تحصیل
3- یافتن مسیر موفقیت در دانشکده پزشکی شیراز از سوی دانش آموزان فرزانگان و نمونه دولتی
4- وجود ابعاد وسیع و گسترده امکانات آموزشی، پژوهشی در دانشکده پزشکی شیراز و پذیرش بیش از 100 نفر در هر سال تحصیلی
5- تمرکز امکانات آموزشی و پژوهشی از قبیل: کلاسهای درسی، آزمایشگاه، کتابخانه
تخصصی و . . . در دانشکده پزشکی
6- مشاوره و راهنمایی دانشجویان از ابتدای ورود تا فراغت از تحصیل توسط اساتید مجرب
7- تکیه بر زبان انگلیسی جهت دسترسی سریعتر به منابع و علم روز پزشکی
8- موفقیت مستمر بخش زبان انگلیسی در امتحانات سراسری دانشجویان
9- برتری گروههای علوم پایه دانشکده پزشکی و احراز رتبه در امتحانات سراسری کشور
10- احراز رتبه های برتر دانشجویان پزشکی شیراز در امتحانات سراسر کشور
11- کیفیت برتر آموزش در بخشهای بالینی
12- وجود مدرسین مجرب با درجه علمی استادی با مدارک تحصیلی تخصصی و فوق تخصصی از داخل و خارج از کشور
13- تعدد مراکز آموزشی درمانی جهت آموزش دانشجویان و حضور مستمر بر بالین بیماران با نظارت اساتید
14- وجود مراکز اینترنت و مدلاین جهت دستیابی به اطلاعات جدید پزشکی
15- احراز رتبه دانشجویان در مقاطع کلینیکال در امتحانات سراسر کشور
16- راهیابی بیش از 40 درصد فارغ التحصیلان پزشکی شیراز در دوره های تخصصی دانشگاههای سراسر کشور
17- احراز رتبه های برتر در امتحان بورد در امتحانات بورد تخصصی و فوق تخصصی دستیاران در بسیاری از رشته ها در سراسر کشور
18- رتبه سوم کشوری در بین 41 دانشگاه در مقایسه با پذیرش دستیار
19-رتبه اول از نظر معیارهای فراغت از تحصیل دانشجویان پزشکی
باغداری یکی از مشاغلی می باشد که بیشتر در مناطق روستایی و کوهستانی رونق زیادی دارد و در کشور عزیز ما ایران تعداد زیادی از هم وطنانمان به این شغل مشغول می باشند و بسیاری لز میوه جات مصرفی داخل در این باغات تولید می شود.
باغداری شغلی پرزحمت و در عین حال مقدس و بسیار شیرین است و برای اشتغال در این شغل اصلی ترین چیز زمین و آب و ابزار مکانیزه کشاورزی می باشد و باغدار در مراحل کاشت داشت و برداشت با استفاده از ابزارهای مختلف تمام سعی و تلاش خود را جهت تولید هر چه بهتر محصولات به کار می گیرد. در جنبه نظارتی نیز باغدار در تمام مراحل باغداری اعم از کاشت داشت و برداشت باید مواظب باغ خود باشد تا محصولات از آفتها در امان بماند و محصولی با کیفیت به بازار تحویل داده شود.
محیط کار
محیط باغداری اصولا یک کار فیزیکی است و اغلب کارها به صورت دستی انجام می گیرد و خستگی زیادی را به همراه دارد زیرا مراحل مختلف آن اعم از درخت کاری هرس سم پاشی از بین بردن علف های هرز و سایر موارد نیاز به تلاش زیاد فیزیکی دارد.
از نظر ساعت کاری باغداری ساعت مشخصی ندارد و شب و روز نمی شناسد و با توجه به نیازی که احساس می شود باغدار در ساعات مختلف نسبت به انجام آن اقدام می نماید.
محل اشتغال باغدار بیشتر در مناطق ییلاق و کوهستانی و در داخل باغات می باشد. و باغدار برای اینکه شرایط کار مطلوب باشد باید در جاهایی اقدام به احداث باغ کند که حدالامکان از ماشین جهت انجام امور مانند حمل میوه و کود سمپاش و سایر موارد استفاده نماید هم چنین آموزش های گوناگون در زمینه باغداری و تحصیل در رشته های مختلف مهندسی باغداری تاثیر به سزایی در کیفیت بخشی و برداشت محصولی بیشتر در این رشته دارد.
1-چه چیزی باعث شده است در این منطقه این شغل وجود داشته باشد ؟
زمین های مساعد و حاصل خیز وجود رودخانه های دائمی و چشمه های گوناگون آب و هوای کوهستانی و سرد و معتدل و هم چنین مردمانی زحمت کش و پر تلاش باعث شده است تا شغل باغداری در اسفراین رونق پیدا کند.
2-چگونه می توان این شغل را توسعه داد و در آن پیشرفت کرد ؟
برای توسعه شغل باغداری و گسترش این شغل اولا دولت باید به صورت ویژه به این شغل توجه نماید مخصوصا در تهیه کود و سموم شیمیایی و وسایل مکانیزه باغداری باید توجه خاص بشود و وام های کم بهره یا بلاعوض به باغدار داده شود. هم چنین گذاشتن دوره های کوتاه مدت تخصصی در این زمینه یکی دیگر از عواملی است که می تواند در این زمینه تاثیر به سزایی داشته باشد علاوه بر این موارد تضمین بازار فروش محصولات نیز کار موثر دیگری در این زمینه می باشد.
3-چشم انداز آینده ای این شغل چیست ؟
با توجه به این که جمعیت رو به افزایش می باشد و از طرف دیگر فرهنگ مصرف میوه در جامعه بالا رفته است و همچنین جامعه جوان کشور نیاز به شغل دارد ، پیش بینی می شود باغداری رونق پیدا نماید و هر روز رو به افزایش می باشد.
4-حقوق و مزایای این شغل چگونه است ؟
متاسفانه با توجه به اینکه باغات از مساحت کمی برخوردار است .و به صورت سنتی کارها انجام می گیرد لذا درآمد این شغل زیاد نمی باشد و نیاز به توجه بیشتر دولت دارد.
5-راه های کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه چیست ؟
برای کسب اطلاع در زمینه باغداری راه های مختلفی وجود دارد که یکی از راه ها استفاده از کارشناسان خبره و صحبت های آنها در جمع باغداران و نمایش فیلم های آموزشی در این زمینه و هم چنین ارائه دوره های کوتاه مدت آموزشی برای باغداران است.
6-توانایی های لازم برای این شغل چیست ؟
یکی از توانایی های لازم برای این شغل توانایی جسمی می باشد هم چنین داشتن اطلاعات کافی در زمینه باغداری یکی دیگر از توانایی های لازم در این زمینه می باشد.
كارت گرافیك در كامپیوتر شخصی دارای جایگاهی خاص است . كارت های فوق اطلاعات دیجیتال تولید شده توسط كامپیوتر را اخذ و آنها را بگونه ای تبدیل می نمایند كه برای انسان قابل مشاهده باشند. در اغلب كامپیوترها ، كارت های گرافیك اطلاعات دیجیتال را برای نمایش توسط نمایشگر ، به اطلاعات آنالوگ تبدیل می كنند. در كامپیوترهایLaptop اطلاعات، همچنان دیجیتال باقی خواهند ماند زیرا این كامپیوترها اطلاعات را بصورت دیجیتال نمایش می دهند.
اگر از فاصله بسیار نزدیك به صفحه نمایشگر یك كامپیوتر شخصی نگاه كنید ، مشاهده خواهید كرد كه تمام چیزهائی كه بر روی نمایشگر نشان داده می شود از "نقاط" تشكیل شده اند . نقاط فوق " پیكسل " نامیده می شوند. هر پیكسل دارای یك رنگ است . در برخی نمایشگرها ( مثلا" صفحه نمایشگر استفاده شده در كامپیوترهای اولیه مكینتاش ) هر پكسل صرفا" دارای دو رنگ بود: سفید و سیاه . امروزه در برخی از صفحات نمایشگر ، هر پیكسل می تواند دارای 256 رنگ باشد. در اغلب صفحات نمایشگر ، پیكسل ها بصورت " تمام رنگ "(True Color) بوده و دارای 16/8 میلیون حالت متفاوت می باشند. با توجه به اینكه چشم انسان قادر به تشخیص ده میلیون رنگ متفاوت است ، 16/8 میلیون رنگ بمراتب بیش از آن چیزی است كه چشم انسان قادر به تشخیص آنها بوده و به نظر همان ده میلیون رنگ كفایت می كند!
هدف یك كارت گرافیك ، ایجاد مجموعه ای از سیگنالها است كه نقاط فوق را بر روی صفحه نمایشگر ، نمایش دهند.
كارت گرافیك چیست ؟
یك كارت گرافیك پیشرفته، یك برد مدار چاپی بهمراه حافظه و یك پردازنده اختصاصی است . پردازنده با هدف انجام محاسبات مورد نیاز گرافیكی ، طراحی شده است . اكثر پردازنده های فوق دارای دستورات اختصاصی بوده كه به كمك آنها می توان عملیات گرافیك را انجام داد. كارت گرافیك دارای اسامی متفاوتی نظیر : كارت ویدئو ، برد ویدئو ، برد نمایش ویدئوئی ، برد گرافیك ، آداپتور گرافیك و آداپتور ویدئو است .
مبانی كارت گرافیك
بمنظور شناخت اهمیت و جایگاه كارت های گرافیك ، یك كارت گرافیك با ساده ترین امكانات را در نظر می گیریم . كارت مورد نظر قادر به نمایش پیكسل های سیاه وسفید بوده و از یك صفحه نمایشگر با وضوح تصویر 480 * 640 پیكسل استفاده می نماید. كارت گرافیك از سه بخش اساسی زیر تشكیل می شود :
-حافظه . اولین چیزی كه یك كارت گرافیك به آن نیاز دارد ، حافظه است . حافظه رنگ مربوط به هر پیكسل را در خود نگاهداری می نماید. در ساده ترین حالت ( هر پیكسل سیاه و سفید باشد ) به یك بیت برای ذخیره سازی رنگ هر پیكسل نیاز خواهد بود. با توجه به اینكه هر بایت شامل هشت بیت است ، نیاز به هشتاد بایت(حاصل تقسیم 640 بر 8 ) برای ذخیره سازی رنگ مربوط به پیكسل های موجود در یك سطر بر روی صفحه نمایشگر و 38400 بایت ( حاصلضرب 480 در 80 ) حافظه بمنظور نگهداری تمام پیكسل های قابل مشاهده بر روی صفحه ، خواهد بود .
-اینترفیس كامپیوتر . دومین چیزی كه یك كارت گرافیك به آن نیاز دارد ، روشی بمنظور تغییر محتویات حافظه كارت گرافیك است . امكان فوق با اتصال كارت گرافیك به گذرگاه مربوطه بر روی برد اصلی تحقق پیدا خواهد كرد. كامپیوتر قادر به ارسال سیگنال از طریق گذرگاه مربوطه برای تغییر محتویات حافظه خواهد بود.
-اینترفیس ویدئو . سومین چیزی كه یك كارت گرافیك به آن نیاز دارد ، روشی بمنظور تولید سیگنال برای مانیتور است . كارت گرافیك می بایست سیگنال های رنگی را تولید تا باعث حركت اشعه در CRT گردد. فرض كنید كه صفحه نمایشگر در هر ثانیه شصت فریم را بازخوانی / باز نویسی می نماید ، این بدان معنی است كه كارت گرافیك تمام حافظه مربوطه را بیت به بیت اسكن و این عمل را شصت مرتبه در ثانیه انجام دهد. سیگنال های مورد نظر برای هر پیكسل موجود بر هر خط ارسال و در ادامه یك پالس افقی sync ، نیز ارسال می گردد.عملیات فوق برای 480 خط تكرار شده و در نهایت یك پالس عمودی sync ارسال خواهد شد.
پردازنده های كمكی گرافیك
یك كارت گرافیك ساده نظیر آنچه در بخش قبل اشاره گردید ،Frame Buffer نامیده می شود. كارت، یك فریم از اطلاعاتی را نگهداری می نماید كه برای نمایشگر ارسال شده است . ریزپردازنده كامپیوتر مسئول بهنگام سازی هر بایت در حافظه كارت گرافیك است . در صورتیكه عملیات گرافیك پیچیده ای را داشته باشیم ، ریزپردازنده كامپیوتر مدت زمان زیادی را صرف بهنگام سازی حافظه كارت گرافیك كرده و برای سایر عملیات مربوطه زمانی باقی نخواهد ماند. مثلا" اگر یك تصویر سه بعدی دارای 10000 ضلع باشد ، ریزپردازنده می بایست هر ضلع را رسم و عملیات مربوطه در حافظه كارت گرافیك را نیز انجام دهد. عملیات فوق زمان بسیار زیادی را طلب می كند.
كارت های گرافیك جدید ، بطرز قابل توجه ای ، حجم عملیات مربوط به پردازنده اصلی كامپیوتر را كاهش می دهند. این نوع كارت ها دارای یك پردازنده اصلی پر قدرت بوده كه مختص عملیات گرافیكی طراحی شده است. با توجه به نوع كارت گرافیك ، پردازنده فوق می تواند یك " كمك پردازنده گرافیكی " یا یك " شتاب دهنده گرافیكی " باشد. پردازنده كمكی و پردازنده اصلی بصورت همزمان فعالیت نموده و در مواردیكه از شتاب دهنده گرافیكی استفاده می گردد ، دستورات لازم از طریق پردازنده اصلی برای شتاب دهنده ارسال و شتاب دهنده مسئولیت انجام آنها را برعهده خواهد داشت .
در سیستم های " كمك پردازنده " ، درایور كارت گرافیك عملیات مربوط به كارهای گرافیكی را مستقیما" برای پردازنده كمكی گرافیكی ارسال می كند. سیستم عامل هر چیز دیگر را برای پردازنده اصلی ارسال خواهد كرد. در سیستم های " شتاب دهنده گرافیكی " ، درایور كارت گرافیك هر چیز را در ابتدا برای پردازنده اصلی كامپیوتر ارسال می كند. در ادامه پردازنده اصلی كامپیوتر ، شتاب دهنده گرافیك را به منظور انجام عملیات خاصی هدایت می كند. مثلا" پردازنده ممكن است به شتاب دهنده اعلام نماید كه :" یك چند ضلعی رسم كن " در ادامه شتاب دهنده فعالیت تعریف شده فوق را انجام خواهد داد.
عناصر دیگر بر روی كارت گرافیك
یك كارت گرافیك دارای عناصر متفاوتی است :
-پردازنده گرافیك . پردازنده گرافیك بمنزله مغز یك كارت گرافیك است . پردازنده فوق می تواند یكی از سه حالت پیكربندی زیر را داشته باشد :
--Graphic Co-Processor . كارت هائی از این نوع قادر به انجام هر نوع عملیات گرافیكی بدون كمك گرفتن از پردازنده اصلی كامپیوتر می باشند.
--Graphics Accelerator. تراشه موجود بر روی این نوع كارت ها ، عملیات گرافیكی را بر اساس دستورات صادره شده توسط پردازنده اصلی كامپیوتر انجام خواهند داد.
--Frame Buffer . تراشه فوق ، حافظه موجود بر روی كارت را كنترل و اطلاعاتی را برای " مبدل دیجیتال به آنالوگ " (DAC) ارسال خواهد كرد . عملا" پردازشی توسط تراشه فوق انجام نخواهد شد.
-حافظه . نوع حافظه استفاده شده بر روی كارت های گرافیك متغیر است . متداولترین نوع ، از پیكربندی dual-ported استفاده می نماید. در كارت های فوق امكان نوشتن در یك بخش حافظه و امكان خواندن از بخش دیگر حافظه بصورت همزمان امكان پذیر خواهد بود. بدین ترتیب مدت زمان لازم برای بازخوانی / بازنویسی یك تصویر كاهش خواهد یافت .
-Graphic BIOS . كارت های گرافیك دارای یك تراشه كوچكBIOS می باشند. اطلاعات موجود در تراشه فوق به سایر عناصر كارت نحوه انجام عملیات (مرتبط به یكدیگر) را تبین خواهد كرد.BIOS همچنین مسئولیت تست كارت گرافیك ( حافظه مربوطه و عملیات ورودی و خروجی ) را برعهده خواهد داشت .
-Digital-to-Analog Converter ) DAC) . تبدیل كننده فوق راRAMDAC نیز می گویند. داده های تبدیل شده به دیجیتال مستقیما" از حافظه اخذ خواهند شد. سرعت تبدیل كننده فوق تاثیر مستقیمی را در ارتباط با مشاهده یك تصویر بر روی صفحه نمایشگر خواهد داشت .
-Display Connector . كارت های گرافیك از كانكتورهای استاندارد استفاده می نمایند.اغلب كارت ها از یك كانكتور پانزده پین استفاده می كنند. كانكتورهای فوق همزمان با عرضهVGA :Video Graphic Array مطرح گردیدند.
-Computer(Bus) Connector . اغلب گذرگاه فوق از نوعAGP است ..پورت فوق امكان دستیابی مستقیم كارت گرافیك به حافظه را فراهم می آورد.ویژگی فوق باعث می گردد كه سرعت پورت های فوق نسبت بهPCI چهار مرتبه سریعتر باشد. بدین ترتیب پردازنده اصلی سیستم قادر به انجام فعالیت های خود بوده و تراشه موجود بر روی كارت گرافیك امكان دستیابی مستقیم به حافظه را خواهد داشت .
استاندارد های كارت گرافیك
اولین كارت گرافیك در سال 1981 توسط شركتIBM عرضه گردید. كارت فوق بصورت تك رنگ و با نامMonochrome Display Adapters)MDAs) ارائه گردید. صفحات نمایشگری كه از كارت فوق استفاده می كردند ، متنی بودند. رنگ نوشته سفید یا سبز و زمینه سیاه بود. در ادامه كارت های چهار رنگHercules Graphic Catd)HGC) ارائه گردیدند. سپس كارت های هشت رنگColor Graphic Adapter)CGA) و كارت های شانزده رنگEnhanced Graphic Adapter)EGA) ارائه گردیدند. تولیدكنندگانی دیگر، نظیر كمودور كامپیوترهائی را معرفی كردند كه دارای كارت های گرافیك از قبل تعبیه شده و ساخته شده در سیستم بودند. كارت های فوق قادر به نمایش تعداد زیادی رنگ بودند.
زمانیكه شركتIBM در سال 1987 كارتVideo Graphic Array)VGA) را معرفی كرد، استاندارد جدیدی در این راستا مطرح گردید. نمایشگرهایVGA قادر به ارائه 256 رنگ و وضوح تصویر 400 * 720 بودند. یك سال بعد استانداردSuper Video Graphic Array)SVGA) مطرح گردید. استاندارد فوق قادر به ارائه 16/8 میلیون رنگ با وضوح تصویر 1024 * 1280 است .
كارت های گرافیك از استانداردهای متفاوتی پیروی می نمایند. تولیدكنندگان كارت گرافیك همواره سعی در افزایش تعداد رنگ و وضوح تصویر با توجه به راهكارهای اختصاصی خود دارند. كارت های گرافیك می بایست قادر به اتصال به سیستم باشند. كارت های گرافیك قدیمی اغلب از طریق اسلات هایISA و یا PCI به سیستم متصل می شوند . اغلب كارت های گرافیك جدید از پورتAGP برای اتصال به كامپیوتر استفاده می نمایند.
اولين پيش فرض روانشناسي كار اين است كه اقتصاد و صنعت با نيروي فكري و يدي انسان هدايت مي شود . بنابراين سلامت فكري ونيروي دستي انسان نقش مهمي در بهبود عملكرد توليد دارد.
دوم با توجه به رشد روز افزون زمينه هاي اجتماعي ، اقتصادي و صنعتي بدون در نظر گرفتن جنبه هاي رواني مسائل انسان نمي توان به صورت عقلايي و منطقي مسائل نيروي انساني را در محيط كار حل كرد .
سومين پيش فرض اين است كه روانشناسي كار بر ايناساس استوار است كه براي حل مسائل انساني در كار رابطه كارگر و كارفرما حل كرد . مبتني بر اصول و حقايق روانشناسي باشد مطمئنأ سير صعودي در توليد و سرمايه متجلي خواهد شد .
چهارم اين است كه روان و رفتار مدير و كاركنان تحت تأثير عوامل محيطي و وراثتي است.
پنجم (روانشناسي كار) بي توجهي به تفاوتهاي فردي در كار منجر به شكست مديريت مي شود .
ششم اين است كه هم مي توان رضايت كارگران را بهبود بخشيد و هم بازده كار آنها را افزايش داد .
مي توان به دو قسمت 1 – كارگزيني2 – سازگار كردن كار با شايستگي ها و توانائيهاي انسان تقسيم كرد .
1 – كارگزيني شامل انتخاب و راهنمايي كارگران ، آموزش آنها ،ارزيابي هاي شغلي، برآورد درجه سختي كار و انگيزه ها .2 – درباره سازگار كردن كار با شايستگي و حدود و توانايي انسان مي باشد كه اين زمينه خاص تحت عنوان Human Energinrمهندسي نيروي انساني يا سازگار كردن ماشين با انسان .
با تأسيس آزمايشگاه روانشناسي توسطويلهلم ورنب در سال 1879 در شهر آلمان روانشناسي از سه ناحيه جدا شد و به صورت يك علم مستقل در آمد و همانند علوم تجربي به آزمايش و سنجش محركها و پاسخ ها ويا عوامل موثر در ايجاد رفتار پرداخت بتدريج با پيشرفت علم روانشناسي مكتب هاي متعدد بانظريه ها و برداشت هاي متفاوتي بوجود آمد كه مي توان مكتبهاي ساختارگرايي (كاركرد گرايي- فانشلائيسم) روانكاوي مكتب گشتالت و رفتارگرايي اشاره كرد . ساختار گرايان : عقيده دارند همانگونه كه تركيبات شيميايي از عناصر و اجزاي تشكيل يافته اندتجربه هاي پيچيده رواني نيز از حالتهاي سادهرواني ساخته شده اند و وظيفه روانشناس كشف و شناخت ساخت آگاهي و قانون تشكيل دهنده آن مي دانند .
كاركرد گرايان يا كشش گرايان:بر خلاف روانشناسي ساختار گرا كه به بررسي عناصر تشكيل دهنده ذهن مي پردازد فعاليت هاي ذهني يا رواني را در سازگاري با محيط كار به كار مي رود مي كوشد كه بداند كه هوشياري يا وجدان آگاه براي چيست و چه نتيجه عملي را در بر دارد .
مكتب روانكاوي: بيشتر به فرايند رواني ناآگاه معطوف بوده و عقيده داشتند كه با روش درونگري و آزمايشگاهي نمي توان به درون وجدان ناخداآگاهيا نا هوشيار كه منشأ اصلي تعارفهاي رواني راه يافت و فقط از راه تتجربه و تحليل افكار و خواب مي توان به علت ناكامي ها و اختلالهاي رواني پي برد و به درمان بيماري پرداخت .
گشتالت : در روانشناسي به معناي فرايند كلي يا رفتار سازمان يافته به كار مي رود در گشتالت ارتباط اجزا و عامل زمان بسيار مهم است چنانكه با تنظيم زمان مي توان از يك رشته تصويرهاي بي حركت ادراك حركت و رفتار را به وجود آورد .
رفتارگرايان :روانشناسي را جزء رابطه محرك و پاسخ نمي دانند و اين رابطه ها بايد مورد بررسي قرار گيرد و به كنه آنها پي برد و مسئله مهماين است كه پاسخ يا رفتار بر چه پايهمحركي استوار است .
آنچه به صورت مختصر بيان گرديد رويدادهاي تاريخي در روانشناسي است كه زير بناي فكري روانشناسي امروز را تشكيل مي دهد .امروزه روانشناسان آميزه فعّاليت هاي بدني ،رواني و اجرائي نوع بشر را مورد توجّه قرار ميدهد .
رشته اي از روان شناسي است كه در آن رفتار آدمي در رابطه با كار مورد مطالعه قرار مي گيرد . هدف اصلي روانشناسي كار مطالعه و كاربرد آن دسته از تصول ويافته هاي روان شناسي است كه در رابطه بين انسان و كار او تثر مي گذارد و روان شناسي كار كوشش اصلي روان شناسان است كه هر سازمان توليدي يا خدماتي به آن دسته از كالاها و خدمات بپردازند :
اولّا : نيازهاي معقول آدمي را تا مين كنندثانيا رفاه جسمي و ارزشهاي شخصي و انساني مردم را نيز مورد توجه قرار دهد روانشناسي كار با اين هدف پيش مي رود كه رفتارهاي هيجاني و شناختي افراد و گروهها را در محيط كار تحليل كتد پيدايش ، نگهداري ، و از بين رفتن اين رفتارها را شرح دهد ماهيت و معناي رفتار سازمانها را در رقابت هر چه بيشتر به منظور بقاي خود در محيط پر از ناامني را درك كند .
روانشناسي كار از دو جنبه نظري و علمي مورد توجه قرار مي گيرد: وقتي درباره تحقيقات و يافته هاي روانشناسي كارصحبت مي كنيم و با جنبه نظري روانشناسي سر و كار داريم و به عبارت ديگر آشنايي با مفاهيم روانشناسي كار و ازمون هاي آن بعد نظري و علمي براي ما روشن مي كند كلبه تحقيقات روان شناسي و نحوه استفاده از روشهاي علمي و نظري براي شناخحت رفتار ادمي در اين قلمرو قرار مي گيرد ،هنگامي كه درباره استفاده عملي و كاربرد يافته هاي روان شناسي كار صحبت مي كنيم جنبه عمليروان شناسي كار مطمع نظر استبه عبارت ديگر زماني كه از تستهاي سنجش توانايي هاي نيروي انساني و تفاوتهاي فردي در شغل و ... وغيره عملاً استفاده مي كنيم بُعد عملي روان شناسي كار را مورد نظر قرار مي دهيم .
تفاوتهاي فردي در عملكرد شغلي اهميت شاياني دارد زيرا نحوه كار افراد را مستقيماٌ تعريف مي كند .مثلاً مي بينيم كار مندي بر يك شغل معين اصرار مي ورزد ولي فرد ديگري به بهانه هاي مختلف از همان كار سر مي زند يا امتنا مي ورزدامروزه نظام هاي اداري و صنعتي نسبت به راهنمايي هاي صحيح افراد حساسيت خاصي را نشان مي دهد هدف از اين راهنمايي اين است كه كارمندان و كارگران نه تنها توانايي انجام كاري را بايد بر عهده داشته باشند بلكه از نظر رواني نيز بايد با آن فرد سازگار باشدراهنمايي كاركنان و كارمندان زماني موفقيت آميز است كه بر اثر تفاوتهاي فردي انجام گيرد يعني هر كس با توجه به استعداد و ويژكي هاي خاص خود در جاي مناسب قرار بگيرد اگر كار مورد نظر نسبت به توانايي هاي كارمند ياكارگر دشوار باشد نتايج زير را به بار خواهد آورد مانند بي نظمي ، بازده پايين ،خسارت هاي مادي و معنوي ،نارضايتي و...اگر فعاليتي مورد نظر نسبت به توانايي هاي آن شغل خيلي بالا باشد يا به عبارت ديگر شغل خيلي ساده باشد انتظار كسالت ، هواس پرتي ، خيال بافي و نارضايتي هاي مختلف را بايد داشته باشيم .
اگر كارگر يا كارمند نيرو و توانايي لازم براي انجان دادن كار را به خوبي در اختيار داشته باشد نه تنها با محيط سازگار خواهد شد بلكه در محيط خانوادگي خود نيز اظهار رضايت خواهد كرد و اين رضايت در ايجاد زندگي سالم براي او و اطرافيان مؤثر خواهد بود بلعكس اگر كارگر يا كارمند توانايي لازم براي اشتغال به كار را نداشته باشد به طور دائم احساس نا اميدي خواهد كرد و بارها طعم تلخ شكست را خواهد چشيد.
نكته : تفاوتهاي فرديتنها در نتايج كار تجلي پيدا نمي كند بلكه در روابط افراد با همكاران ، دوستان ،رؤساي ادارات ،مديران كارخانه ها و زير دستان نيز آشكار مي شود و رضايت و نا رضايتي افراد را رفراهم مي آورد .
مطالعه تفاوتهاي فردي به عنوان عاملي كه توليد را تحت تأثير فرار مي دهد و ما را وادار مي كند كه زمينه هاي زيررا براي مطالعه دقيق آن بررسي كنيم .
1 - تفاوتهاي فردي بين داوطلبان كه به هنگام تقاضاي شغل مي توان اندازه گزفت .
2 - آثار آموزشي شغلي و تفاوتهاي فردي .
3 - تفاوتهاي فردي و انجام دادن كار پس از پايان دوره آموزشي .
آموزش شغلي مي تواند در افزايش ،كاهش و ثبات تفاوتها نقش داشته باشد هدف از دوره هاي آموزشي اين است كه اولاً تنجربه افراد دست كم در سطح اوليه خود باقي بماند و به مرور زمان افت نكند ثانياً افراد صلاحيت هاي تازه اي را بدست آورند و براي اشتغال در پست هاي بالاتر آماده شوند .دوره هاي آموزشي تفاوتهاي موجود در استعداد ها را موجب مي شود وقتي افراد در مقابل يك فعاليت تازه قرار مي گيرنددر شيوه شروع كار احتمالاً خيلي تفاوت نشان نمي دهند و اينگونه موارد دوره آموزشي موجبات افزايش تفاوتهاي فردي را فراهم مي كند .
تعريف آزمون :آزمون رواني عبارت است از موقعيت معين و مشخص كه به عنوان يك محرك به منظور ايجاد رفتاري خاص در آزمودني به كار ميرود . آزمون يك وسيله عيني يا استاندارد و ميزان شده كه باري اندازه گيري رفتالرهاي معين فرد به كار مي رود .
آزمونهايي كه هيچ گونه دخل و تصرفي را به شخص نمي توان اضافه كرد.
آزمونهاي كلامي و غير كلامي
آزمونهاي............. ساختهدر مقابل آزمون هاي استاندارد .
آزمونهاي استاندارد بايد داراي سه ويژگي : اعتبار، پايايي(ثبات)و هنجار باشد.
1- اعتبار: منظور از اعتبار استنباط هاي مناسب از نمرات آزمونيا ديگر مسائل ارزيابي است وقتي روانشناسي از اعتبار يك آزمون صحبت مي كند مي خواهد راجع به ارزش آزمون سخن را بيان كند و به اين سوال پاسخ دهد كه آيا يك آزمون خاص توانسته است آنچه را كا بايد اندازه گيري كند اندازه گرفته است به عنوان مثال نمره هاي حاصل از اجراي يك آزمون همبستگبژي معني داربا همش واقعي داوطلبان نشان مي دهد يا خير؟ و وقتي در آزمايش و انتخاب كاركنان يك سازمان از روشهاي علمي استفاده ميكنيم لازم است به اين سوال پاسخ دهيم كه داوطلبان يك شغل تا چه اندازه از توانايي هاي لازم براي انجام دادن وظايف آن شغل خاص برخوردار است فرض كنيد در تجزيه و تحليل شغل سرپرسني مشخص كرده ايم كه لازمه انجام دادن موفقيت آميز وظايف سر پرستي برخورداري از هوش بالاتر از ميانگين هوش افراد تحت نظارت سر پرستي است در اسن صورت براي اندازه گيري هوش افرادي كه داوطلب تصدي وظايف سرپرستي يك واحد سازمان را بر عهده دارد بايد از ابزاري استفاده كنيم كه دقيقاً هوش يكي داوطلب را اندازه گيري كند نه اسعداد تحصيلي ، بلوغ عاطفي يا اطلاعاغتعمومي آن را .
2- پايايي (ثبات ): وقتي درباره پايايي يك آزمون صحبت كنيم مي خواهيم اين نكته را روشن كنيم كه اين آزمون قادر استبا چه ميزان از دقت آنچه را كه بايد بسنجد اندازه بگيرد براي مثال روان شناسي كار بايد اطمينان حاصل كند كه نمره اي را كه امروز از اجزاي آزمون استعداد فني در مورد يك فرد خاص بدست آورده است اگر در فاصله دو يا سه هفته بعد همين آزمون را با همان شخص انجام بدهد نمره مشابه نمره اوليه بدست آورد پايايي يك آزمون را مي توانيم به روش هاي زير بدست آوريم .
1.تقسيم يك آزمون به دو يا چند بخش يا قسمت مشابه .
2. اجراي يك آزمون در دو زمان مختلف .
3. اجراي دو فرم يا دو شكل مشابه يا موازي يك آزمون خاص .
3- هنجار: سومين مشخصه يك آزمون مناسب آن است كه نمرات حاصل از چنين آزموني در مقايسه با معيار معيني محاسبه شده و وضعيت نمره هر فرد در مقايسه با همگنان او مشخص باشد .
هنجار مقياس يا ميزيني است كه از نتيسجه كار توانايي استعداد،معلومات يا نيروي گروه نمونه بدست آمده باشد و با استفاده از آن بتواننتيجه كار را با توانايي ديگران سنجيد فرض كنيد نمره مربوط به افسردگي يكي از مديران شركت كننده در كارگاه آموزشي بهداشت رواني در محيط كار 30 باشد حال اين سوال پيش مي آيد كه اين نمره چه معنايي دارد و در پاسخ بايد گفت كه نمره 30 به تنهايي نمي تواند معناي خاصي داشته باشد مگر اينكه نمرات با نمرات حاصل از اجراي همين آزمون درمورديك گروه بزرگ كقايسه شود و معلوم گردد كه نمره 30 نشان دهنده چه ميزين از افسردگي است .
در ابتدا استفاده از آزمونهاي رواني مورد توجه بسيار قرار گرفت و نحقيق و زمينه آزمون ها توسعه فراواني پيدا كرد بسياري از روانشناان در اين زمينه به كار ترغيب شده اند پس از گذشت دوره اي كه استفاده از آزمون ها بدون مشكل ادامه داشت در كشور هاي صنعتي انتقاد هايي بر آزمون ها و نحوه استفاده از آن در انتخاب، استخدام و ترفيع كاركنان سازمانها وارد شد اين انتقادها بيشتر از طرف كساني عنوان گرديد كهنمره هاي حاصل از آزمونها به نحوي در زندگي شغلي و در نتيجه در ميزان درآمدو پيشرفت هاي بعدي آنان در محيط كار مؤثر بوده است .
دلايل بي اعتمادي يا مشكلات نسبت به گاربرد نادرست آزمون ها :
1- ايجاد شكافت بين روان شناسي آزمودن گر و روانشناسي معاصر آن دسته از روانشناساني كه در زمينه روان سنجي كار مي كردند و به اندازه گيري عواملي نظير هوش و استعداد هاي مختلف آدمي مي پرداختند و نت خود را بيشتر صرف اصلاح و دقيق تر كردن فنون مربوط به آزمون هاي رواني كرده اند و به همين دليل بينش خود را در مورد رفتار آدمي كه اندازه گيري آن هدف اصلي روان شناسان است را از دست دادند و بيشتر به ساختن آزمون هاي رواني و فنون مر بوط به آن تأكيد ورزيدند.
2 - نتايج نا مطلوب عدم توجه به اصول روان شناسي در هنگام ساختن و استفاده از آزمون ها چنان مورد قبولروان شناسان معاصرآنان واقع شد كهبه نتايج ديگري از تحقيقات بعدي روانشناسان بدست مي آيد توجهي نشان نمي دهد.
توانايي هاي انساني زمينه هاي بسير متعدد و ممتنوعي را در برمي گيرد كه مي توان اين توانايي ها را به توانايي هاي جسمي و ذهني تقسيم كرد براي ارزيابي يا سنجش توانيي هاي انساني از انواع مختلف آزمون ها براي سازگاري فرد يا شغل آينده آن را پيش بيني كنيم .
يكي از اين ويژگي هاي فرد زمان واكنش است.
1.اندازه گيري زمان هاي واكنش : يكي از آزمون هاي بسيار ساده اي كه مي توان اندازه گرفت ترمز كردن در هنگام رسيدن به چراغ قرمز است پاسخ به چراغ قرمز راهنمايي و رانندگي در واقع فشاردادن به پدال ترمز است .
وسيله اي كه با آن مي توانزمان هاي واكنش را اندازه گرفت كرونوسكوپيا واكنش سنج .زمان واكنش هرگز كمتر از 10% ده صدم ثانيه نيست زيرا دلايلي كاملاً نيزولوژيكي دارد پيام حسي بايد را هاي عصبي را طي كند و پيسش از آن كه واكنش حركتي پيش بيايد مراحلي را پشت سر بگذارد واكنش در مقابل يك محرك بينايي 19% ثانيه زمان مي برد افزايش زياد از حد زمان واكنش مي تواند نشانه بازداري ، عدم اعتماد به نفس و حتي نشانه برخي از اختلالات داخلي باشد .
اهميت ثبات اندازه ها از زماني كه اندازه گيري هاي رواني رواج يافته به دفعات متعدد تعيين ده است و اندازه گيري زمان هاي واكنش معمولاًبين 30 تا 40 اندازه بدست مي آوردند و براي آنها ميانگين يا انحراف معيار تعيين كنيم .
دراندازه گيري زمانهاي واكنش طوري عمل مي كنند كه آزموندني نتواند قصد آزماينده را حدس بزند و در پاسخ گويي پيش دستي كنيد .
واكنش ساده :در زمان واكنش ساده تنها يك محرك وجود دارد و پاسخ آزمايش شونده نيز از يك حركت ساده تشكيل مي شود .
واكنش تشخيص : آزمايش شونده به برخي محرك ها پاسخ مي دهد و به برخي ديگر پاسخ نمي دهد مثلاً در مقابل نور سبز واكنش مي دهد و در مقابل نور قرمز واكنش نمي دهد .
در زمان واكنش انتخابي :به محرك هاي مختلف پاسخ هاي مختلف مي دهد مثلاً از آزمايش شونده خواسته مي شوددر مقابل نور سبز يا صداي زير با دست راست و در مقابل نور قرمز يا صداي بم با دست چپ پاسخ دهد.
بدون ترديد هر يك از ما درجاتي از استعدادهاي اوليه وجود دارد كه به كمك آنها مي نوانيم در مشاغل صنعتي موفق شويم مثل : نخ كردن سوزن يا بازسازي مجسمه خورد شده يا سوار كردن قطعات موتور يك پيكان (توانايي حركتي)
آزمون چرخ هاي پيور كووسكي و آزمون قطعات موج دار ويگلي آزمون قطعات ويگلي افراد براي كارهاي صنعتي مورد استفاده قرار مي گيرد .
و آزمون چرخ هاي پيور كووسكي آزمودني بايد 15 چرخ فلزي كه هفت سوراخ روي آن تهيه شده طول چهار ميله متفاوت است و وضعيت 7 سوراخ چرخ ها نيز كاملاًنا منظم است.سوار كردن چرخها روي ميله ها مستلزم مهارت و ظرافت خاصي است آزمودني معمولاً دو بار مورد آزمايش قرار مي گيرد و مقايسه نتاايج دو بار قدرت يادگيري و سازگاري سريع آزمودني با موقعيت را نشان مي دهد.
آزمونهاي مكانيكي همانطور كه مي توان انتظار داشت تعداد زيادي سوال درباره اهرمها ، چرخ دنده ها و قرقره هاست و برخي تصاوير تا اندازه اي پيچيده ترند. به اين صورت كه طرح يك ماشين يا حركت دست يك ساعت ساز را شامل مي شود موفقيت در هر يك از آزمونهاي مكانيكيمي تواند موفقيتشغل آينده را با اطمينان بيشتري تضمين كند. حال اين سوال پيش مي آيد آيا به تعداد مشاغل استعداد وجود دارد و هر بار كه شغلي به وجود ـيد لازم است آزمون خاصي براي او تهيه شود؟ پاسخ اين سوال منفي است . مثلاً از استعداد كوزه گري ، درودگري ،تراشكاري و...به تنهايي صحبت كردن معنا دار نيست پس بايد مشاغل را به يك گروه يا به يك طبقه تعلق دارند واستعدادهايي را به كار مي گيرند كه خيلي نزديك به هم هستند بايد به شيوه يكساني ارزيابي شوند. يعتي عملاً مي توان مجموعه استعدادهاي مكانيكي را به كمك تعدادكمي از آزمونهايي كه به دقت مورد آزمايش (آزمودن ) قرار داد.
در آزمون هايي كه آزمودني بايد به طور كامل مكانيسم كار ار بفهمد يك عامل رواني طرح مي شود كه به آن عامل رواني هوش مي گويند امّا ماهيت ريشه عملكرد اين عامل بخوبي شناخته شده نيست گاهي اتفاق مي افتد كه يك روشنفكر به كمك استدلال در آزمونهاي مداد كاغذي موفقيت خوبي بدست مي آورند حال آنكه يك مكانيك واقعي كه به شيوه عيني و ابتكاري عمل مي كند چندان موفق نمي شود.
توانايي ذهني عبارتند از استدلال انتزاعي ،هوش كلامي /فتوانايي درك اشكال سنجش نظم و دقت،هوش غير كلامي ،توانايي سنجش فواصل،دقت در تصاوير صنعتي ،تجسم فضايي،استدلال عددي.
استدلال انتزاعي: اين آزمون قدرت استدلال افراد را در غير موارد عددي و كلامي و مواقعي كشف رابطه بين كلمات و اعداد منظور نظر نيستمورد سنجش قرار مي دهد يعني در حقيقت توانايي آزمايش شوندگان را در تعيين بين اشياء ،علائم و طرح ها ،نمودارها و تصاوير اندازه گيري مي كند اين توانايي در اموري مثل:نقشه كشي ،آزمايشكاه رياضات ،كشف اشكالات الكتريكي يا مكانيكي مفيد است و كسانيكه با مشاغلي از قبيل وكالت،پزشكي ،نويسندگي و سياست سر و كار دارند بايد از قدرت استدلال انتزاعي تاسر حد امكان برخوردار باشند .
هوش كلامي: آزمون هوش كلامي براي سنجش استعداد و ابتكار در استفاده از كلام و فهم و درك مفاهيمي كه به صورت كلمه و جمله بيان مي شود به كار بگيرد .
اين توانايي در مساغل محتاج به رابطه شفاهي و كتبي و نيز مشاغل موجود در سمت هاي پر مسئوليت توأم با اختيارات فراوان مورد نياز است .
توانايي درك اشكال :اين آزمون توانايي دركو قدرت ذهن را در انطباق و انتقال اشكال دو بعدي مي سنجد.
سنجش نظم و دقت : اين آزمون براي تعيين قدرت افراد در كشف روابط و تشخيص مشابهات و موارد اختلافات واشكال مورد استفاده است.
هوش غير كلامي : آزمونهاي هوش غير كلامي با استفاده از تصاوير و شكل ها سرعت و تفكر ،تمركز،توجهدرك و قضاوت آزمايش شوندگان را اندازه مي گيرد اين آزمون توانايي بالقوه يا استعداد افراد را براي مشاغل بالاتر از سطح معمول مي سنجد.
تجسم فضايي: آزون تجسم فضايي، تجسم يا تصور شيء ،اندازه و وضعيت اشياءو اجسام سه بعدي را به صورت تصاوير نشان مي دهد اندازه مي گيرد.اين قدرت در مشاغلي مانند نقشه كشي ،طراحي ، امور فني و كارگاهي ، مهندسي ، دندان پزشكي،معماري و نجاري لازم و مؤثر است .
اين آزمون ها از تعدادي سوال كه رفتارها ،نگرش ها و باور ها رامطرح مي كنند تشكيل مي شوند پاسخ گويي به آنان معمولاً به صورت انتخابي است به عنوان مثال مي توان سوال زير را در نظر گرفتآيا وقتي با ديگران هستيد احساس آرامش مي كنيد ؟
الف) بليب)نمي دانمج)خير
پاسخ ها بر اساس هر يك از صفات مختلف شخصيتي نمره گذاري مي شوددر برخي از موسسات از آزمون هايفرانكن نيز استفاده مي شود . آزمون هاي فرانكن به صورت انفرادي اجرا مي شوند در اين آزمون ها لكه ها ي جوهر يا تصاويري به فرد نشان داده مي شود و او بايد بگويد
درآنها چه مي بيند آيا آن لكه ها و تصاوير او رابه ياد چه چيزهايي مي اندازد در اين نوع آزمون ها اعتقاد بر اين است وقتي انسان در يك موقعيت مبهم قرار ميگيرد براي تفسير آنها از احساسات ،نياز ها ،تجربه ها و رفتارهاي شرطي شده پيشين كمك ميگيرد .
پرسش نامه شخصيتي برن رويتر :يكي از راسج ترين پرسشنامه هايي است كه در سازمانها مورد استفادهخ قرار مي گيرد و شامل 125 سوال است كه آزمودني به صورت بلي، خير يانمي دانم به آنها پاسخ مي دهد براساس همين پاسخ ها 6 ويژگي شخصيتي او آشكار مي شود بنابر اين پاسخ ها 6 بار تصحيح مي شود و هر بار يكي از جنبه هاي شخصيتي را آشكار مي كنند .اين 6 جنبه شخصيتي عبارتند از :
1-تمايل به عصبي بودن
2- صفت با خود بودن
3- درون گرايي و برون گرايي
4- سلطه جويي و سلطه پذيري
5- اعتماد به نفس
6- اجتماعي بودن
تمايل به عصبي بودن : كساني كه در اين آزمون نمره بالا دارند از نظر هيجانيبي ثبات مي باشند و كساني كه نمره 98% به بالا مي گيرند بهتر است به روان پزشك و يا پزشك مراجعه كنند.
صفت با خود بودن: كساني كه در اين آزمون نمره بالايي مي گيرند ترجيح مي دهند تنها باشند و به ندرت به تشويق و همدلي هتي ديگران پاسخ مي دهند و توصيه هاي آنان را در نظر مي گيرند .
درون گرايي و برون گرايي: كساني كه در اين آزمون نمره بالايي مي گيرند درون گرا هستند و آنهايي كه 98% نمره را اخذ مي كنند بهتر است به روانپزشك مراجعه كنند.
سلطه جويي و سلطه پذيري: در اين مقياس نمره پايين نشانه سلطه پذيري است .
اعتماد به نفس : كسانيكه در اين آزمون نمره پاييني كسب مي كنند اعتماد به نفس خوبي دارند و با محيط اطراف خود خيلي خوب سازگار مي شوند.
اجتماعي بودن :افرادي كه در اين آزمون نمره بالايي مي آورند آنها غير اجتماعي هستند.
امروزه اهميت نگرش يا طرز تلقي انسان ها از رويدادهاي محيط بيش از پيش اهميت دارد نوع نگرش معناي خاصي به زندگي مي دهد به اين معنا كه اگر نگرش مثبت باشد دشواريها به راحتي پذيرفته خوتهد شدو اگر منفي باشد دشواريها حاد تر خواهد رسيد .
تعريف نگرش و لزوم اندازه گيري آن :
نگرش يعني آمادگي قبلي براي ارائه واكنش مثبت يا منفي د رمقابل برخي جنبه ها ي دنياي اطراف خود مثلاً: وقتي نگرش يك فرد نسبت به ترك ها ، فارس ها ، كرد ها ،لرها و...مي شناسيم مي توانيم پيش بيني كنيم كه او در موقعيت هايي كه به اجبار بايد با اين افراد روبرو شود چگونه رفتار خواهد كرد.
وقتي نگرش يك كارگر را درمورد كارخانه ،ساعت كار ،دست مزد ها و نظام تشويق وتنبيه مي دانيم مي توانيم پيش بيني كنيم كهع او چگونه كار خواهد كرد و چه توليدي خواهد داشت و تا چه اندازه براي حفظ محيط كارخانه تلاش مي كند و يا اگر بدانيم كارفرما نسبت به تشكيلات كارگري نگرشي منفي دارد تا اندازه اي راحت تر مي توانستيمحدس بزنيم كه رفتار او را هر يك مديريت هاي زير نگرشي خواهد بود ؟ مثل انتخابات اتحاديه كارگري در كارخانه همان فرد يا تصويب قانون جديد درباره تشكيل اتحاديه ها و... و به علت همين يكنواختيپاسخ ها در مقابل محرك ها ي مختلف امّا مربوط به يك موضوع يا يك پديده است كه مي گوييم نگرش يعني آمادگي قبلي براي عملكردن.موضوع نگرش مي تواند هر نوع واقعيتي باشد به شرط آنكه از طرف فرد به عنوان يك واقعيت متمايز درك شود مثلاً موضوع نگرش مي تواند شخص، گروه ريا،سازمان ،حركت اجتماعي و مذهبي و... با اين همه نگرش درباره يك گروه در صورتي كه آن را نشناسيم عملاً غير ممكن خواهد بود .پس لازمه پي بردن به يك نگرش شناخت است .
مثلاً: اگر مردم تبريز را از اروميه تميز و تشخيص ندهيم نخواهيم توانست درباره آنها نگرشي خاص داشته باشيمدر محيط كار نيز وضع به همين صورت است اگر كادر مديريت را از كادر اداري تميز ندهيم درباره آن نگرش خاصي نخواهيم داشت.
عناصر تشكيل دهنده نگرش ها :
1.شناختي2.عاطفي3 . رفتاري
1- عنصر شناختي : عبارت از هر نوع نظر ،شناختو باور درباره موضوع نگرش اين باورهامي توانند درست يا غلط و ساده يا پيچيدهو از نظر درجه اهميت مي تواند اهميت يك و دو داشته باشند.
ويژگي درست يا غلط بودن باورها نمي تواند نگرش هاي مارا خيلي تحت تأثير قرار دهدزيرا آنچه اهميت دارد شيوه ديد ما از دنيا است نه آنچه واقعيت دارد. به عبارت ديگر آنچه اهميت دارد طرز برداشت كارگران و كاركنان از كارخانه است نه آنچه واقعاً وجود دارد مهم اين است كه كاركنان محل كار خود را دوست داشته باشند و احساس كنند كه سازمان به فكر كار آنها است پس متوجه شديد كه مابه درست و غلط بودن اين مسائل نمي شود .
اگر ما هيچ يك از مردم B,Aرا نشناسيم امّا اگر بشنويم كه عملكرد كاركنان اين دو منطقه متفاوت است باورهاي مادر باره آنها ساده خواهد بود امّااگر درهريك از شهرهاي يادشده چند سال زندگي كرده باشيم يا با آنها كار كرده باشيم درآن صورت باورهاي مادرباره آنها بسيار پيچيده خواهدبود. نگرش هايي كه بر باور هايساده استوار باشند به راحتي تغيير مي يابند،اساس آنها به راحتي به هم مي ريزند زيرا خيلي كمتر با واقعيت تطبيق مي كنند نگرش هايي كه براعتقادات عميق مانند مذهب،آزادي و عشق و... استوار باشند به دشواري قابل تغيير خواهند بود مثلاً اگر كاركنان عميقاً معتقد باشند استثمار مي شوند به دشواري خواهند توانست به صداقت كار كنند .
2-عنصر عاطفي: يعني هيجانها و احساسات كه به عنوان قرار گرفتن فرد در مقابل موضوعات ياحتي فكر كردنبه آنها به وجود مي آيد. هيجانها معمولاً با واكنش فيزيولوژيك مثل : ضربان قاب و ... همراهند. عنصرهاي عاطفي مي توانند مثبت يا منفي و شديد يا ضعيف باشند.
فرد رمورد برخي موضوع هاي دنيايي اطراف خود احساسي راحتي مي كند در حالي كه بعضي موضوع ها براي او ناراحتي فراهم مي آورد تغيير نگرش ها زماني كه با هيجانهاي تند و عميق همراه هستند بسيار دشوار است.
سوال:چطور مي توانيم نگرش هاي افراد را در سازمان (بررسي كنيم) تغيير داد؟
1 - عنصر رفتاري: يعني تمايل به عملكردن نه خود عملكردن اگر شخصي نسبت به شيءها نگرشي مثبت داشته باشد سعي خواهد كرد به آن نزديك شود يا آن را بخرد،تعريف كند،ارزش آن را بشناسد و ...امّا اگر نگرش او به نسبت به آن شيء منفي باشد تمام تلاشش اين خواهد بود كه از آفاصله بگيرد ،آن را از بين ببرد و ...
پس تمايل به عملكردن هميشه به اجرا در نمي آيد زيرا هنجارها و فشارهاي اجتماعي مانع مي شود مثلاًكارمندي كه تمايل ندارد زير نظر كارفرما خود كاركند به آساني نمي تواند نا رضايتي خود را ابراز دارد در اين گونه موارد رفتارها،احساسات واقعي ما را منعكس نمي كند . گر موردي هنجارها ،رفتارها،احساسات ما را منعكس نمي كند ؟
2 - فرهنگ ها: خانواده و تجربه هاي شخصي ريشه اين تفاوتهاي نگرش ها در ابهام استسنت ها ،ارزشها و شيوه زندگي و ساير اجتماعي كه به آن تعلق داريم فرهنگ را تشكيل مي دهد اثر فرهنگ بر نگرش ها خيلي مهم است و مي تواند تعيين كند كه مثلاً چرا شهروندان كشورهاي مختلف درباره انبوهي از موضوع ها نگرش هاي متفاوت دارند .
2- گروه ها : دو نوع گروه وجود دارد كه نگرش هاي ما را تحت تآثير قرار مي دهد.
1.گروهي كه عضو آن هستيم (به آن تعلق داريم )
2. گروهي كه مي خواهيم عضو آن باشيم (گروه مرجع)
به دلايل متفاوت مي توانيم به يكي از گروه ها ملحق شويم و احتمالاً نگرش هاي اعضاي آن را بپذيريم در اينجا تعلق به گروه نگرش هاي ما اثر مي گذارد در بسياري مواقع اين گروه ها اثر متقابل دارند .
تعاملهای فراوان سیستم خرید سبب شده است که نحوه عملکرد این سیستم به عنوان یک عامل مهم در صحت و سرعت انجام فرآیند های مختلف عمل کند ، شناخت فرآیند های مختلف و جریان داده ها در این سیستم مهم و حیاتی است ضمن اینکه باید تأثیر هر فرآیند بر روی فرآیندهای دیگر و تقدم و تأخر آنها به طور دقیق شناسایی گردد .
شرکت نسیم تابران خراسان دارای یک انبار می باشد که پس از اینکه سفارش مشتری توسط مدیر خرید مورد تأیید قرار گرفت برای مشتری حواله تحویل کالا ، صادر می گردد . این حالتی است که ما آن سفارش مورد نظر را داخل انبار داشته باشیم .
دریافت سفارش مشتری به وسیله مدیر فروش مربوطه و تکمیل فرم سفارش صورتمی گیرد .در صورتیکه مشتری فاقد اعتبار کافی ( که در قسمت مالی بررسی می شود ) باشد سفارش اورد می شود و اگر درخواست مشتری مورد قبول واقع شود ، قرار داد تنظیم می شود برای تنظیم قرار داد ابتدا فرم سفارش پر می شود و بعد از بررسی مالی ، وجه از مشتری دریافت می شود و در آخرین مراحل خروجی سیستم سفارش برای مشتری ارسال می شود .
بعد از تأیید اعتبار مشتری ،در حالیکه سفارش مورد نظر مشتری را داخل انبار نداشته باشیم باید از کارخانه ها استعلام بگیریم سپس بررسی قیمت و کیفیت کنیم و کارخانه منتخب را انتخاب نماییم . و در ادامه قرار داد بسته می شود که خود مراحلی دارد سپس ما کالا را طی ذکر شده ، کارخانه به انبارها می فرستد و بعد وجه از مشتری دریافت می گردد و در آخرین مرحله خروجی سیستم تحویل مشتری می دهیم .
مشتری : به فرد یا افرادی گفته می شود که متقاضی محصولات میباشند . این افراد تقاضا خود را برای شرکت ارسال می کنند ، البته این ارتباط می تواند از طرف شرکت انجام پذیرد .
فروش : به منزله خروج کالا از انبار و صدور برگ خروج کالا و بدنبال آن صدور فاکتور برای مشتری است . فروش زمانی کامل انجام میشود که کالا از انبار خارج گردد .
انبار : به منزله محل نگهداری کالا می باشد .
موجودی کالا : تعداد کالایی که در انبار وجود دارد و این موجودی همه روزه در حال تغییر است .
سفارش کالا : تقاضا از سوی مشتری است که برای رئیس هر بخش فرستاده میشود . این درخواست ابتدا از جهت اعتبار مشتری و سپس از لحاظ مطابقت با موجودی کالا در انبار بررسی شده که شامل گذراندن تمام مراحل برای انجام درخواست کالا از سوی مشتری است و شامل پر کردن فرم دستی درخواست کالا ، اعتبار سنجی ، تأیید توسط سرپرست و مدیر فروش و کنترل موجودی های ذکر شده در درخواست می باشد .
دستور تحویل کالا : اجازه درخواست کالا از انبار را به مشتری می دهد مراحل تحویل کالا به مشتری پس از تأیید برگ درخواست مشتری می باشد دستور تحویل کالا توسط واحد کنترل صادر شده و سپس به مشتری تحویل می شود .
فاکتور : صورتحساب کالا است که برای مشتری ارسال می شود .
پیش فاکتور : برای برخی از مشتریان مطابق با درخواست کلا ، پیش فاکتور صادر می گردد این پیش فاکتور جهت اطلاع مشتریان از قیمت های مبلغی است که باید توسط آنها پرداخت شود.
تغییر نگرشها : برای تغییر دادن
1- عنصر شناختی یک نگرش : می توان اطلاعات تازه و متفاوت در اختیار افراد گذاشت ، برا ی اینکار می توان از شیوه های مختلف کمک گرفت مثل بحث ، مطالعه کتاب ، تبلیغات تلویزیونی ، مثلاً در کشورما ، نگرش اکثر مردم بر این است که ارامنه در مجموع افراد فنی هستند در کار خود تقلب نمی کنند ، و جدان کاری دارند .
می دانیم این نگرش کاملاً افراطی است زیرا بین آنها نیز احتمالاً کسانی پیدا می شوند که نه تنها در کار تقلب می کنند بلکه حق دیگران را هم ضایع می کنند ، برای تغییر دادن این نگرش افراطی می توان نمونه هایی را نشان داد که برخلاف نگرش قبلی عمل می کند .
2- تغییر عنصر عاطفی : برای تغییر دادن عنصر عاطفی نگرش باید ترتیبی داد که فرد تجربه های تازه کسب کند و احساساتی را بدست آورد که او را در تغییر نگرش کمک می کند .
3- تغییر عنصر رفتاری : مؤثر ترین شیوه برای تغییر عنصر رفتاری نگرش اینست که افراد را وادار کنند تا خلاف آنچه را که به شدت مورد توجه آنهاست انجام دهند . برای تغییر دادن رفتار راه بردهای زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود .
1- بازسازی محرک – این کار به اصلاعات وضوح و نظم و ارائه محرک و مخصوصاً به اعتبار ارائه دهنده محرک وابسته است .
2-پایین آوردن اعتماد به نفس فرد از طریق بم باران او با اطلاعات زیاد این کار باعث می شود اثر بخشی فرایند جذب اطلاعات دیگر کاهش یابد .
3- ایجاد رفتار ناهماهنگ که موجب تنش فرد می شود زیرا او مجبور می شود نگرش خود را تغییر دهد تا با رفتار جدید خود هماهنگی داشته باشد .
4- مثبت کردن اثر گروه، به این معنا که ارزشها و هنجارهای مشترک و مورد تأیید بر فرد اثر گذارد ، نقش و روابط فرد و بدنبال او نگرشهای فرد تغییر پیدا کند .
نگرشها را به همان صورتی که قد و یا وزن را اندازه می گیرند، اندازه بگیرید ،نگرشها برخلاف ویژگی انتزاعی ( ذهنی ) و غیر ملموس که دارند قابل اندازه گیری هستند ادوارد ثورانداگ یک روانشناس آمریکایی سالها پیش بیانکرد هر چیزی که وجود دارد دارای نوعی تراکم است و هر چیزی که تراکم داشته باشد همیشه قابل اندازه گیری است ، تردیدی وجود ندارد که بین نگرشهای کارگران ، کارکنان و کارفرمایان تفاوتهایی وجود دارد ( نگرشها هم باهم تفاوت دارند ) و این تفاوتها به اندزه ایست که اثر بخشی افراد و چرخش کار سازمانی را تحت تأثیر قرار می دهند . روانشناسان سعی کردند برای اندازه گیری نگرشها ، روشهایی بیابند که دقیق و مستقیم باشد .در این میان می توان از پرسشنامه های بدون اسم نام برد بدین ترتیب که کارمندان ابتدا پرسشنامه پاسخ می دهند و آنرا با پست بر می گردانند یا در صندوقی که برای اینکار پیشنهاد شده می اندازند در اکثر موراد این نوع بررسی به مؤسساتی سپرده می شود که در خارج از سازمان قرار دارد .
مقیاسهای نگرش بدینصورت است که از کارمندان می خواهند نظر خود را درباره برخی جنبه های سازمانی که در آن کار می کنند بگویند این نوع مقیاسها معمولاً از نوع مدار کاغذی هستند یعنی شفاهی نیستند و شدت نگرش افراد را در یک یا چند جنبه منعکس می کنند .
مقیاسهای نگرش شامل مجموعه ای از اظهار نظرهای مثبت و منفی در مورد موضوع نگرش است . نخستین مقیاس نگرش در 1925 توسط بوگادوس تهیه شده .این فاصله اجتماعی را می سنجد . فاصله اجتماعی یعنی درجه ای که بر اساس آن یک فرد فرد دیگری از گروههای اجتماعی ، ملی مذهبی و قومی را می پردازد .
مقیاس گوراردوس یک جدول دو بعدی است که در ستون اول سمت راست اسامی 10 تا 20 ملیت بترتیب حروف الفبا می نویسد و در ردیف بالا نگرشهای مروبط به فاصله اجتماعی نسبتاً محدود بعنوان جهانگرد ، مهاجر ، همسایه ، دوست شخصی ، عضو سببی خانواده نوشته شده است .
اوراق همه افراد ( نظرات ) جمع آوری می شود ، پژوهشکده همه پاسخها روی یک پاسخنامه منتقل می کند . برای هر یک از پاسخهای مثبت مربوط به آن یک علامت ضربدر × ، مثلاً اگر از 60 کارمند 15 نفر بگویند که حاضرند اکمانی ها را بعنوان جهانگرد در کشور خود بپذیرند درصد آنها 25 خواهد بود یعنی
مقیاس ترستون : در روش ترستون تعدادی اظهار نظر در اختیار افراد می گذارند و از آنها می خواهند که اظهار نظر های مورد قبول خود را علامت بزنند ، میانگین اضهار نظرهای هر فرد ، با میانگین کل مقایسه می شود .
مقیاس لیکرت : در مقیاس لیکرت تعدادی اظهار نظر 5 درجه ای در اختیار افراد می گذارند و از آنها می خواهند که در مقابل هر اظهار نظر یکی از درجات را انتخاب کنند اگر اظهار نظرهای+ باشد یعنی از کار خود راضی هستند به هر یک از نسبتها به ترتیب5 و4 و3 و2 و 1
1 کمتر و 5 بیشتر ، اما اگر اظهار نظرها منفی باشد مثل من کار خود را دوست ندارم نمرات دقیقاً 1 و2 و 3و 4 و 5 می شود 1 درجه نارضایتی کم 5 درجه نارضایتی زیاد . در مقیاس لیکرت نیز میانگین اظهار نظرهای هر فرد را بدست می آوریم و با میانگین کل مقایسه می کنند . در مقیاس لیکرت و ترستون اظهار نظرها را طوری می نویسند که تقریباً نصفی مثبت و نصفی منفی باشد.
شرایط محیط کار :
کار انسان محصول متغییرهای متعدد و متنوعی است تا این متغییرهای انسانی مؤثر در کار را در نظر گرفتیم . در این فصل از متغییر هایی صحبت می کنیم که ماهیت فیزیکی دارند اما به اندازه متغیرهای انسانی می توانند بر عملکرد های افراد اثر گذارند این متغیرها تحت عنوان شرایط محیط کار شناخته می شوند ، بدیهی است شرایط بد کار نه تنها بازده بلکه رضایت نارضایتی و میزان استرس را تحت تأثیر قرار می دهند .
کار انسان با دخالت برخی فرایند های فیزیولوژیک انجام می گیرد وقتی انسان کار می کند مخصوصاً اگر کار بدنی باشد در حالت فیزیولوژیک او تغییرات بسیار متعدد و متنوعی بوجود می آید ، اگر کار به اندازه کافی طولانی و سخت باشد امکان دارد که توانایی جسمی فرد به پایین ترین میزان خود برسد . کاهش توانایی جسمی برای انجام دادن یک کار براحتی می توان نشان داد بدینصورت که انقباض یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچه ها را اندازه گرفت برای نشان دادن تغییرات فیزیولوژیک اورگانیسم معیارهای زیادی وجود دارد که به برخی از اینها اشاره می کنیم مثل آهنگ ضربان قلب در هر 3 دقیقه اول .
2-معیارهای روانی :
علاوه بر تغییرات فیزیولوژیک مثل خستگی بعضی تغییرات روانی تغییر در جریان کار یا زمانیکه در شرایط خاص قرار می گیریم بوجود می آید .
ابعاد ویژگیهای این تغییرات روانی هنوز بطور دقیق روشن نیست با این که همه می توانیم به دو تغییر کسالت و خستگی ذهنی اشاره کنیم ، اگر بخواهیم بدانیم فرد چه موقعی احساس کسالت می کند و یا از نظرذهنی خسته می شود چاره نداریم جز اینکه از خود فرد سوال کنیم معمولاً کسالت بر اثر اشتغال به کارهایی به وجود می آید که مورد علاقه فرد نیست ،البته کسالت در اغلب موارد بر اثر کارهای تکراری یا خیلی ساده حاصل می شود و نباید فراموش کرد که کار در نفس خود کسالت آور نیست بلکه واکنش فرد در مقابل کار است که ویژگی کسالت آور بودن به آن نسبت می دهد در واقع کارگر یا کارمند است که کار را کسالت آور توصیف می کند نه اینکه خود کار اینچنین باشد .
ملک نلی برای سنجش معیارهای روانی از مقیاس ترستون استفاده کرد تا کلماتی را که اغلب برای تعیین برداشتهای ذهنی از خستگی بکار می رود طبقه بندی می کند .
او برای بیان درجات خستگی ذهنی یک مقیاس 9 کلمه ای فراهم آورد که از نظر رواکی نیز تأیید شده است هر کلمه با ارزشی همراه است که در واقع میانگین نمرات داورهای مخلتف را نشان می دهد و انحراف معیار تغییر پذیری قضاوت های داورها را منعکس می کند .
9 کلمه : بی میل به کار ، احساس دل زدگی ، احساس کوفتگی ، احساس تمایل به ترک کار ، رنج آور بودن کار ، نفرت داشتن کار ، زجر آور بودن ، احساس نفرت در کار ، به خط آخر رسیدن .
3-معیارهای تولید :
سومین معیاری که اجازه می دهد که اثر شرایط کار بر کارکنان تولید یا شاخص متعدد از نتایج کار است ، در برخی از مطالعات کاهش کار در نظر گرتفه شده ، کاهش کار شاخصی است که کاهش تولید بین دو زمان یا دو شرایط را برای ما بیان می کند که از شاخص کاهش تحت عنوان خستگی صنعتی یاد شده است و این خستگی صنعتی مجموعه عواملی است که در آن شرایط ظرفیت کار را کاهش می دهیم .
علاوه بر سه معیار اصلی یاد شده می توان از بازدهی نیز بعنوان یک معیار ارزیابی شرایط کار یاد کرد . اهمیت بازدهی در این است که همه، عناصر را در نظر می گیرد . بازدهی عبارت است از رابطه بین آنچه که برای انجام کار بعمل می آید یا ( درونداد) و آنچه که از کار حاصل می شود و برون رادیا نتیجه کار یا تولید . هر دو اصطلاح درونداد و برونداد معانی بسیار گسترده تری دارد ، برونداد نه تنها فراورده ها یا خدمات ارائه شده را در بر می گیرد بلکه هر نوع خوشی در رضایت ، و نارضایتی کارگران از انجام دادن کار را نیز شامل می شود .
درونداد : هر نوع ترکیب پیچیده عوامل را در بر می گیرد که این عوامل عبارتند از ، نیروی جسمی مصرف شده زمان صرف شده ، آثار کار وسلامت ، سازگاری شخص با اجتماع و امکانات استفاده از شرایط استراحت و تعطیلات .
بروندادر
بازدهی :درونداد
طبق این فرمول می توان گفت تولید بسیار بالا الزاماً معنای بازدهی بالا نیست زیرا احتما ل دارد قیمت تمام شده آنقدر باشد که بازدهی به صفر رسد .
تحلیل معیارهای شرایط کار :
استفاده از معیار به ماهیت و هدف مطالعه واسته است ، مثلاً مطالعه آثار گرما بر کارکنان خودبخود با استفاده از معیارهای تغییرات فیزیولوژیک را بعمل می آید یا تحقیق درباره آثارهای استراحت ایجاب می کند که کار انجام شدهاندازه گیری می شود ، اندازه گیری میزان تولید راحت ترین و ملموسترین معیار است و اندازه گیری تغییرات فیزیولوژیک به هنگام کار عملی نیست یا کمتر عملی است اما به دلایل اقتصادی بهتر است که فعالیتهای کارگران بر اساس معیار تولید تحلیل شود نه معیارهای دیگر ، هرچند که همبستگی بین معیارهای فیزیولوژیک روانی و تولید ضعیف است می توان گفت که شرایط تغییرات فیزیولوژیک و روانی را کاهش می دهد و احتمالاً تولید بهبود پیدا می کند .
میزان روشنایی و استانداردهای آن :
بنظر کارگزان و کارمندان روشنایی یکی از شرایط مؤثر بر کار است تحقیقات نشان داده که عملکرد کارکنان تحبت تأثیر تغیر بینی آنها قرار دارد تغیربینی یعنی توانایی تشخیص اجزاء کوچک اشیاء و تخصیص فاصله های آنها از یکدیگر از خود فرد . تغیر بینی به همان اندازه که بر مکانیزمهای بینایی فرد وابسته است به همان نسبت به روشنایی محیط کار وابسته است البته باید توجه داشت که میزان روشنایی در مشاغل مختلف متفاوت است . تغیر بینی و تمیز اشیاء از یکدیگر به عوامل دیگری مخصوصاً به شدت تضاد وابسته است . تضاد عبارت است از رابطه بین درخشندگی شی و درخشندگی ضمینهای که شی در روی آن قرار می گیرد ، مصلاً تضاد بین عیب پارچه و خود پارچه که کارگر چیت سازی باید تمیز دهد .
زمانیکه تضاد ضعیف است در مقایسه با زمانیکه تضاد شدید است روشنایی محیط کار باید زیاد باشد تا کارکنان از بینایی کافی برخوردار باشند .
درجه روشنایی مطلوب :
حد مطلوب روشنایی بر حسب نوع کار فرق می کند پژوهشگران برای هر یک از کارهای مختلف درجات مختلفی از روشنایی را اعلام کردند مثلاً حد مطلوب روشنایی برای سوزنکاری و نوشتن صد شمع و برای خواندن نوشته های روی دستگاه کنترل یا تصحیح اوراق 50 تا 100 ، برای کارهای دفتری بین 20 تا 50 شمع .
سروصدای محیط کار :
سروصدای محیط کار خطرناک است زیرا هر روز تعدادی از سلولهای شنوایی را از بین می برد ، خسارت ناشی از سروصدا تنها به گوش محدود نمی شود ، محیطی که آلودگی صوتی دارد واکنشهایی را ایجاد می کند که همه بیانگر بر خطر افتادن جسمی است . سرو صداهای مزمن ، خستگی مفرط و غیرعادی ، کاهش مقاومت بدن در محیط کار آلودگی صوتی می تواند امنیت کارگران و کارمندان را بطور جدی به خطر اندازد زیرا نمی گذارد آنها صدای مشکوک دستگاها فریاد کمک خواهی همکاران یا فریاد آن را بشنود . یا صدای آژیر خطر کارخانه را بشنود و به موقع اقدام لازم را بعمل آورد .
وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبتبه شخصيتخود بوده از غير عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بيمارى از سرى نوروزهاى شديد مىدانند كه تعادل روانى و رفتارى را از بيمار سلب و او را در سازگارى با محيط دچار اشكال مىسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشكار است.
روانكاوان نيز وسواس را نوعى غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىكنند و آن را حالتى مىدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاى خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگيرد، آنچنان كه حتى اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را وامىدارد كه حتى رفتارى را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگى كار يا افكار خودآگاه است اما نمىتواند از قيد آن رهايى يابد.
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىكند و در بيمار مبتلاى به آن اين موارد ملاحظه مىشود :
اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
علائم ديگر:در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جايى، درآوردن جامه خود، بيقرارى، بهانهگيرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهايى،... متجلى مىشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست مىدهد كه نكند ديوانه شده باشد.
انواع وسواس:وسواسهايى كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطهشان مىكند معمولا بصورتهاى زير است:
وسواس فكرى:
اين وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد كه برخى از نمونههاى آن بشرح زير است:
انديشه درباره بدن:
بدين گونه كه بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فكرى بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه مىكند و در صدد بهدست آوردن دارويى جديد براى سلامتبدن است.
رفتار حال يا گذشته:
مثلا در اين رابطه مىانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملى مىشود آيا درست مىانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانى فكر وسواسى زمينه را براى تضادها و مغايرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسايلى در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد.
انديشه افراطى:
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است كه گويى انديشه مزاحمى بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط مىسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد مىكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويى عقيدهاى افراطى پيدا مىكند بگونهاى كه طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاى دست نيابد.
2- وسواس عملى:
وسواس عملى به شكلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد كه ما به نمونهها و مواردى از آن اشاره مىكنيم :
شستشوى مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس مىدانند و اين بيمارى در نزد زنان رايجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و اين امر حتى در افرادى ديده مىشود كه هيچگونه نياز مادى ندارند.
دقت وسواسى:
نمونهاش را در منظم كردن دگمه لباس و... مىبينيم و وضعيت فرد بگونهاى است كه گويى از اين امر احساس آرامش مىكند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نردهها با اصرار بر اين كه اشتباهى در اين امر صورت نگيرد.
راه رفتن:
گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از اين سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
4- وسواس الزام:
در اين نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و يا فكرى بيرون آورد و در صورت رهايى از آن فكر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد.
وسواس در چه كساني بروز مي كند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حيات عادى افراد نشان مىدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد مىكند. اگر در آن ايام شرايط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پديد مىآيد وگرنه بيمارى سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايى كه خود بيمار به ستوه مىآيد.
ب) در رابطه باهوش:
بررسيهاى علمى نشان دادهاند كه وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهايى كه داراى هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كمهوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصيت و محيط:
تجارب نشان دادهاند آنهايى كه در زندگى شخصى حساسترند امكان ابتلايشان به بيمارى وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزندانى كه والدينشان معمولا محكومشان مىكنند اين بيمارى بيشتر ديده مىشود.
پارهاى از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتى صفات ژنتيكى، روابط همگن خويى و محيطى در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاى يكسان بيشتر ديده مىشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاى اساسى و كلى اين امر كاملا مشهود نيست.
مساله شخصيت را اگر با دامنهاى وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتى در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيمارى هيسترى است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتى در بين افراد هوشمند هم بميزانى قابل توجه ديده مىشود.
ريشههاى خانوادگى وسواس
در مورد ريشه و سبب اين بيمارى مطالب بسيارى ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و... كه ما ذيلا به مواردى از آن اشاره مىكنيم.
الف) وراثت:
تحقيقات برخى از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيمارى را از والدين خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى ديگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قايل شدهاند، انتقال زمينههاى عصبى مىتواند ريشه و عاملى در اين راه باشد.
ب) تربيت :
در اين مورد مباحثى قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:
1- دوران كودكى:اعتقاد گروهى از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنين جوانى و پس از آن از دوران كودكى پايهگذارى شده و تاريخچه زندگى آنها حاكى از دوران كودكى ويژهاى است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2- شيوه تربيت:در پيدايش گسترش وسواس براى شيوه تربيت والدين نقش فوق العادهاى را بايد قايل شد. بررسيها نشان مىدهد مادران حساس و كمال جو بصورتى ناخودآگاه زمينه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىكنند و مخصوصا والدينى كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق مىخواهند و انعطاف پذيرى كمترى دارند در اين رابطه مقصرند. تربيتخشك و مقرراتى در پيدايش و گسترش اين بيمارى زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است.
3- تحقير كودك:عدهاى از بيماران وسواسى كسانى هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بى عرضهاى هستى، لياقت ندارى، در خور آدم نيستى، بدرد زندگى نمىخورى... و از بابت عدم لياقتخود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنيده و تنبيه شدهاند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براى ناراحتى عصبى و يا وسواس آنها فراهم كرده است.
4- ناامنىها:پارهاى از تحقيقات نشان دادهاند برخى از آنها كه دوران حيات كودكى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنين بيمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكى وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكى براى راضى كردن مربيان خود مىكوشيدند و سعى داشتهاند كه دقتى افراطى درباره كارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باريكبينى و موشكافى وارد شوند.
5- منعها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شديد دوران كودكى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاى بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبتخوش و ميمونى داشته باشد.
6- خانواده افراد وسواسى: بررسيها نشان دادهاند:
- اغلب وسواسىها والدين لجوج داشتهاند كه در وظيفه خواهى از فرزندان سماجتبسيار نشان مىدادهاند.
- ايرادگير و عيبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىديدند، آن را به رخ فرزندان مىكشيدند.
- خسيس و ممسك بودهاند به طورى كه كودك براى دستيابى به هدفى ناگزير به شيوهاى اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادى كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعى مىكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)
درمان :
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسايل و ابزارى استفاده كرد كه يكى از آنها تغيير محيطى است كه بيمار در آن زندگى مىكند.
1- تغيير آب و هوا: دور ساختن بيمار از محيط خانواده و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن او به زندگى در يك منطقه خوش آب و هوا براى تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثرى آرامش بخش دارد و اين امرى است كه اولياى بيمار مىتوانند به آن اقدام كنند.
2- تغيير شرايط زندگى:از شيوههاى درمان اين است كه زندگى بيمار را در محيطى ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطى كشاند كه در آن مساله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسيهاى تجربى نشان مىدهند كه در مواردى با تغيير شرايط زندگى و حتى تغيير خانه و محل كار و زندگى بهبود كامل حاصل مىشود.
3- ايجاد اشتغال و سرگرمى:تطهيرهاى مكرر و دوبارهكارىها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصتى كافى براى انجام آن در خود احساس مىكند و وقت و زمانى فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضرورى است در حدود امكان سرگرمى او زيادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات يكى پس از ديگرى او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
4- زندگى در جمع:فرد وسواسى را بايد از گوشهگيرى و تنهايى بيرون كشاند. زندگى در ميان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع اين التباشد. ترتيب دادن مسافرتهاى دستجمعى كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدى را در زندگى پذيرا شوند، در تخفيف و حتى درمان اين بيمارى مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.
5- شيوههاى اخلاقى:رودربايستىها و ملاحظات فيمابين كه هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زيادى سبب تخفيف اين بيمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شيرينى، بويژه از سوى كسانى كه محبوب و مورد علاقه بيمارند در امر سازندگى بيمار بسيار مؤثر است و مىتواند موجب پيدايش تخفيف هايى در اين رابطه شوند و البته بايد سعى بر اين باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بيمار را نيازارد. احياى غرور بيمار در مواردى بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذيرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بيمار قدرت مىدهد. بايد گاهى غرور فرد را با انتقادى ملايم زير سؤال برد و با كنايه به او تفهيم كرد كه عرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه مىتواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بى معنى است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.
6- تنگ كردن وقت:بيش از اين هم گفتهايم كه گاهى تن دادن به ترديدها ناشى از اين است كه بيمار خود را در فراخى وقت و فرصتببيند و براى درمان ضرورى است كه در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ كنند. در چنين مواردى لازم استبا استفاده از متون و شيوههايى او را به كارى مشغول داريد به امر و وظيفهاى او را وادار نماييد تا حدى كه وقتش تنگ گردد و ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسريعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
7- زيرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بيمار چارهاى نداريم جز اينكه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتى با پيراهنى كه آن را او نجس مىداند و يا با دست و بدنى كه او تطهير نكرده مىشمارد و به نماز بايستد و وظيفهاش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را وا داريم تا همان كارى را كه از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنين صورت است كه در مىيابد هيچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
شيوههاى اصولى در درمان وسواس:
الف) روانپزشكى:اگر رفتار و يا عمل وسواسى شديد شود نياز به متخصص روانى و درمانگرى است كه در اين زمينه اقدام كند. كسى كه تعليمات تخصصى و تحصيلىاش در روان پزشكى او به او اجازه مىدهد كه براى شناخت ريشه بيمارى و درمان بيمار اقدام نمايد. علاوه بر اينكه در زمينه ريشهيابىها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتى هم در رابطه با شناختخويش گام برداشته است. اينان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنويسند و يا داروهايى تجويز كنند و يا شيوههاى ديگرى را براى درمان لازم مىبينند بكار گيرند.
بيماران را گاهى لازم است كه در مؤسسات روانپزشكى و گاهى هم در بيمارستانها به طرق روانكاوى و رواندرمانى درمان نمايند و در موارد ضرور بايد آنها را بسترى نمود. درمان بيمارى براى برخى از افراد بسيار ساده و آسان و براى برخى ديگر بسيار سخت است ; بويژه كه شرايط اقتصادى و اجتماعى بيمار هم در اين امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:اين هم نوعى درمان است كه توسط روانكاو يا روانشناس صورت مىگيرد و آن يك همكارى آزاد بين بيمار و درمان كننده مبتنى بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ريزى مشخصى به پيش مىرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و يا هر شيوه مفيدى كه قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگيرد. در اين درمان گاهى هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گيرد. البته اصل بر اين است كه بر اساس شيوه مصاحبه و گفتگو زمينه براى يك تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به اين جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محيط: و غرض محيط زندگى بيمار، توجه به امنيت آن، بررسى اصول حاكم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعاليتهاى تفريحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشاركتها در امور،... است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و يا ايجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، كمك كردن، دادن اعتبار و رعايت احترام، وانمود كردن حق بجانبى براى بيمار، تقويت قدرت استدلال، بيان خوب، خوددارى از سرزنش و... .
ج - روانكاوى و روان درمانى:كه در آن تلاشى براى ريشهيابى، ايجاد زمينه براى دفاع خود بيمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بيمار به ريشه و منشا اختلال خود، انجام می شودبه طور طبيعي انسان در مورد مسائل مهم زندگي مقوله چك كردن را دارد و بايد هم داشته باشد. اينكه چه حدي از چك كردن، طبيعي است و چه حدي غيرطبيعي، باز ميگردد به احساس خود فرد و تناسبي كه او بسته به اهميت امور مختلف زندگي براي آن كارها در نظر ميگيرد. به طور مثال حد طبيعي براي چك كردن قفل در اتومبيل شايد يك بار باشد ولي حد طبيعي چك كردن حسابهاي يك شركت بزرگ شايد دو يا سه بار باشد. اگر اين چك كردن، از حالت طبيعي خود خارج شود، در واقع حالت وسواسي ايجاد شده است.
دو مشكل اصلي با اين چك كردن بيش از حد ايجاد ميشود. اول اينكه زمان بيش از حدي را از فرد ميگيرد. مثلا فردي كه در اتومبيل خود را قفل كرده و يك بار هم چك كرده است، مسافت طولاني از اتومبيل خود دور ميشود و دوباره براي چك كردن قفل در اتومبيل خود باز ميگردد. مشكل دوم استرس و اضطرابي است كه فرد دچارش ميشود. وسواس در واقع همين است: عدم اطمينان از يك موضوع و به تبع آن تكرار كه باعث بروز دو مشكل اتلاف وقت و اضطراب ميشود.
معمولا وسواس در مورد شستشو و رعايت پاكي و نجسي به كار ميرود. اين طور نيست؟
وسواس انواع مختلف دارد كه يكي از آنها وسواس شستشوهاست. ما وسواسهاي ديگري هم داريم كه نقطه مشترك همه آنها تكرار است. در وسواس شستشو، فرد نسبت به تميز بودن يا نبودن و در فرهنگ اسلامي، نسبت به پاكي و نجسي لباس يا مكان يا وسيلهاي دچار اضطراب و وسواس ميشود و مكررا اقدام به شستشو يا آب كشيدن ميكند. پس از شستشو موقتا اين احساس بهتر مي شود ولي دوباره باز مي گردد و دوباره اقدام به شستشو مي كند.
اما تكراري كه در وسواس وجود دارد حتي ميتواند فقط در ذهن فرد و در حد فكر باشد، يعني بيمار يك فكر را چندين بار در ذهن خود تكرار مي كند و نميتواند از شر آن خلاص شود. در وسواس فكري، فرد دچار افكار آزاردهنده تكرارشونده ميشود. مثلا در مورد مقدسات يا اعضاي خانواده دائما دچار افكار آزاردهنده ميشود.
يكي ديگر از انواع وسواس، وسواس چك كردن و كنترل كردن است . كه نمونه آن همان مكررا چك كردن در منزل و اتومبيل است. يك مورد چك كردن ديگركه اين روزها خيلي بين نوجوانان و جوانان شايع شده است، چك كردن بيش از حد برگههاي امتحاني است، البته وسواس انواع ديگري هم دارد. افراد وسواسي معمولا عقايد خرافي هم دارند كه افكار جادويي ناميده ميشود مثلا اگر در شروع انجام كاري عطسه كنند، آن كار را نشدني يا بديمن ميدانند.
و اين اتفاقات اگر،چقدر تكرار شود نام وسواس روي آن ميگذاريم؟
طبق تعريف كتب روانپزشكي اگر فردي در طول شبانه روز بيشتر از يك ساعت وقت خود را بابت موارد تكرارشونده بيمورد تلف كند، دچار وسواس شده است. ولي اين مورد خيلي ملاك عملي براي تشخيص وسواس نيست و بيشتر در پژوهشها از آن استفاده ميشود. مثلا فردي كه روزي نيم ساعت خود را صرف چك كردن قفل در منزل ميكند هم وسواس دارد.
در واقع وسواس دو جزء دارد: يكي فكر است كه با تكرار آن فرد دچار اضطراب ميشود. فرد براي رفع آن اضطراب، دست به يك عمل ميزند كه اين جزء دوم وسواس است. اين كار باز هم تكرار ميشود و قصد دارد از طريق آن كار، اضطراب ناشي از فكر وسواسي را كنترل كند.
اين فكر اوليه چيست وچرا ايجاد ميشود؟
اين فكر در انواع وسواسهاي مختلف فرق ميكند مثلا در وسواس شستشو اين است كه <نكند دستم نجس باشد.> يا در مورد وسواس چك كردن اين است كه <نكند در منزل را درست نبسته باشم.> علت آن هم مثل اكثر بيماريهاي رواني ماهيت نوروشيميايي دارد و در آن ميزان و تركيب انواع خاصي از مواد شيميايي داخل مغز به هم ميخورد. البته نوع اين افكار در اغلب موارد تحت تاثير فرهنگ و آداب وسنن جامعهاي كه فرد در آن بزرگ شده است و زندگي ميكند، نيز قرار ميگيرد. مثلا در ايران و ممالك اسلامي وسواس شستشو خود را به صورت شك به پاكي و نجسي نشان ميدهد.
با اين حساب فرد وسواسينبايد هيچ كنترلي روي اعمال و حتي افكار خود داشته باشد. همينطور است؟
در بيماري وسواس فرد نميتواند كه نخواهد كاري را انجام دهد و در واقع جبر و اختيار رواني وي دچار مشكل شده است. يعني نميتواند از لحاظ رواني جلوي خود را بگيرد تا كاري را انجام ندهد. فرد نميتواند جلوي خود را بگيرد و لباسش را نشويد. در برخي مواقع اطرافيان فرد بيمار وسواسي نسبت به رفتار بيمار واكنش نامناسب نشان داده و ميگويند: <تميزه ديگه، نشور>! نه اينطور نيست و فرد نميتواند جلوي خود را بگيرد و در يك حالت اضطراب براي رفع شك و استرس خود مجبور است كه بشويد يا چك كند. ع حالا كه صحبت به اينجا رسيد آيا خانواده هم در ايجاد وسواس نقش دارد؟ اصولا علت اين وسواس چيست؟
در بسياري از بيماريهاي روانپزشكي يك زمينه وراثتي براي بيماري وجود دارد. عامل ژنتيك در تمام بيماريهاي روانپزشكي بايد وجود داشته باشد تا فرد به بيماري مبتلا شود يعني هيچ فردي بدون استعداد ژنتيكي به بيماري روانپزشكي مبتلا نميشود. ولي عوامل بيروني و مستعد ساز در مورد بيماريهاي مختلف متفاوت است. هرچه استعداد ژنتيكي فرد به يك بيماري رواني بيشتر باشد ، نيازش به عوامل مستعدساز بيروني براي بروز بيماري مربوطه كمتر است. وسواس هم همينطور است. بعضا گفته ميشود كه مادربزرگ بيمار هم وسواس داشت كه ميتواند حرف درستي هم باشد، اما آنها گمان ميكنند كه اين بيماري صرفا يك الگوگيري است درحالي كه اگرچه الگوگيري درآن دخالت دارد، همه علت بيماري نيست و ژنتيك در آن نقش مهمي ايفا ميكند. علاوه بر موضوع الگوبرداري، شرايط استرسزا هم در بروز بيماري وسواس در فردي كه از لحاظ ژنتيكي استعداد دارد، نقش دارد. شرايطي مثل يك امتحان سخت، مشكلات مالي، مشكلات شغلي يا خانوادگي. حتي ممكن است كه وسواس فردي در اثر يك عامل استرسزا مثل يك امتحان سخت ايجاد شود و پس از پشت سر گذاشتن آن امتحان برطرف شود و دوباره پس از سالها در اثر يك امتحان سخت ديگر باز گردد.
با اين حساب در خانوادهاي كه استعداد ابتلا به وسواس وجود دارد، ميتوان از ابتلاي فرزندان به وسواس جلوگيري كرد؟
بله، از عكس مطلب الگوبرداري هم مي توان براي جلوگيري از وسواس فرزندان استفاده كرد. يعني اين سوال پيش ميآيد كه چرا همه فرزندان يا نوههاي آن مادر بزرگ دچار وسواس نشده اند؟ از اين مطلب ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه ميتوان با الگوسازي درست و كاهش عوامل مستعدساز بيروني حتي در فردي كه استعداد ژنتيكي دارد هم از بروز بيماري وسواس جلوگيري كرد. مثلا اگر نوجواني كه در وي زمينههاي وسواسي وجود دارد، در كنار بزرگتري كه وسواس دارد زندگي كند قطعا دچار بيماري وسواس خواهد شد، چون الگو ميگيرد. در حالي كه اگر همين فرد در كنار بزرگترهاي بيخيال زندگي كند، احتمال ابتلا به وسواسش كم ميشود. ع براي درمان وسواس چه كاري ميتوان كرد؟
درمان بيمار وسواسي بايد توسط روانپزشكي كه در اين زمينه تبحر دارد در كنار يك روانشناس صورت بگيرد. درمان وسواس دو جزء دارد: دارودرماني و رواندرماني دارو كه تكليفش معلوم است اما در رواندرماني، روانپزشك با روشهاي خاصي كه دارد بيمار را در معرض شرايط استرسزا كه باعث ايجاد افكار وسواسي در او ميشوند قرار ميدهد و در طي جلسات متعدد سعي ميكند بيمار را با آن شرايط وفق دهد، بهطوري كه ديگر در چنين شرايطي افكار وسواسي به بيمار هجوم نياورد.
طلاق در لغت به معنی گشودن گره و رها کردن است و در زندگی زناشویی طلاق یعنی از هم پاشیده شدن زندگی یا از بین رفتن تعادل در زندگی و پدیدار شدن رنج و عذاب برای فرزندان.
تبعات طلاق منحصربه خانواده نیست بلکه باعث متزلزل شدن جامعه نیز می شود. امروز ما شاهد روند روبه رشد این معضل اجتماعی هستیم و خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماعی است در معرض پیامدهای ناگوار پدیده طلاق قرار دارد.
در اين تحقيق سعي براين شده است نگاهی هرچند مختصر به این پدیده اجتماعی انداخته و در مورد برخی از تاثیرات ان روی فرزندان به بحث و گفتگو بپردازیمو با این امید که در آینده شاهد کاهش میزان طلاق و از هم پاشی کانون خانواده ها باشیم.
مقدمه:
ضعف بنيه فرهنگي و عدم آگاهي و پايبندي به ايمان و تقيدات مذهبي خانوادهها، بخصوص در ميان والدين؛ به عنوان مهمترين عامل سستي روابط خانوادگي و در نتيجه افزايش طلاق در ايران اعلام شد.
معضلات اجتماعي مانند افزايش نرخ طلاق و گسترش اضطراب در ميان جوانان، اين روزها مورد بحث رسانه هاي همگاني و موضوع بسياري از همايش ها و سمينارها در سراسر کشور قرار گرفته و بسياري از آنها حاوي آمارهاي بسيار تکان دهنده اي است.
بي ترديد افزايش دامنه آفت هاي جامعه که بايد دست اندرکاران امور تعليم و تربيت و فرهنگ سازي کشور را به تامل و چاره انديشي اساسي وادارد، معلولي بيش نيست. براي تجهيز و مقابله با اين پديده هاي ناهنجار، ابتدا بايد علل و ريشه هاي بروز اين مساله مهم را شناسايي کنيم، در غير اين صورت هر راه حلي اگرچه با صرف هزينه هاي زياد، بي تاثير خواهد ماند. به اين ترتيب، درخواست طلاق هنگامي صادر مي شود که هرگونه اميد و تلاش براي دستيابي به کانون گرم زندگي مشترک بي پاسخ مي ماند و واقعيتهايي رخ مي دهد که دستيابي به آرزوها را ناممکن مي سازد و آنگاه تنها راه رهايي به جدايي ختم خواهد شد. اما روانشناسان معتقدند: زندگي مجموعه اي از افتادن ها و برخاستن ها، لذت ها و تلخکامي ها، خواب ها و بيداري هاي هدفدار است، اين که تصور کنيم همه امور بايد موافق ميل و خواسته ما تحقق پذيرد، تصويري اشتباه است.
اصولاً خانواده اي را نمي توان سراغ گرفت که در آن به هيچ وجه اختلاف فکر و سليقه وجود نداشته باشد، هر انساني ذوق و سليقه اي مخصوص به خود دارد. اما براي دستيابي به آرامش بايد اين ذوق و سليقه را به هم نزديک کرد، زيرا انسان ها تنها در سايه توافق ها مي توانند در کنار هم زندگي کنند نه اختلاف ها. از سوي ديگر، در زندگي مشترک بي اعتنايي به پيمان زندگي، خودخواهي ها و تنگ نظري ها، بي حوصلگي و بي توجهي به سرنوشت يکديگر، اختلاف در سليقه ها، فزون طلبي ها، تنوع جويي ها، عدم رعايت وظايف فرد است که "طلاق" را مي آفريند و اين پايان مشکلات نيست، بلکه سرآغاز ويراني است و معضلات جديد را به وجود مي آورد.
طلاق چيست؟
طلاق؛ نامي ساده و مفهومي پيچيده؛ پديدهاي منفور و نكوهش شده، اما رو به افزايش. فروپاشي نظام كوچكي كه تبعات زيادي دربر دارد و تاثيرهاي منفياش بر جامعه بويژه زنان و بچههاي طلاق غيرقابل انكار است؛ پديدهاي كه كمابيش از كنترل و پيشبيني خارج شده و جامعهشناسان را نگران كرده است.
در حقيقت همانگونه که پيوند بين افراد طبق آيين و قراردادهاي رسمي و اجتماعي برقرار مي شود. چنانچه طرفين نتوانند به دلايل گوناگون شخصيتي، محيطي و اجتماعي و … بايکديگر زندگي کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطي از هم جدا مي شوند .
از اين نظر خانواده همچون عمارتي است که زن و شوهر ستون هاي آن را تشکيل مي دهند و فروريختن هرستون استحکام و استواري عمارت را دچار تزلزل و گسستگي مي کند. طلاق با اين ديد، يکي از غامض ترين پديده هاي اجتماعي، ارکان خانواده را در هم ريخته و بيشتر اثرات مخرب خود را بر روي فرزندان برجاي مي گذارد. طلاق گسستن و فروپاشيدن و نابودي کانون گرم و آرامبخش زندگي است که اثرات جبران ناپذيري بر اعضاي خانواده مي گذارد.
در تحقيقي که توسط "جي هبر" (1990) صورت گرفت مشخص گرديد ازدواج هايي که به طلاق منجر شده اند، کاهش شديدي در اعتماد به نفس اعضاي خانواده به وجود مي آورد. چنين کمبودي مي تواند ماهيتي اجتماعي، رواني يا جسمي باشد. کاهش اعتماد به نفس درنتيجه طلاق منشا مهم اختلالات اعضاي خانواده در حين و بعد از طلاق مي باشد.
در اين تحقيق همچنين مشخص شد نه تنها طلاق سطح اعتماد اعضاي خانواده را کاهش مي دهد، بلکه باعث مي گردد يکي از طرفین يا هر دو به طور قابل ملاحظه اي احساس پوچي کنند. اين تحقيق مدلي را نشان مي دهد که در آن افراد از هم جدا شده به علت کاهش اعتماد محتاج همياري و کمک هستند. گذشته از اين طلاق پديده اي است که بر تمامي جوانب جمعيت يک جامعه اثر مي گذارد، زيرا از طرفي بر کميت جمعيت اثر مي نهد، يعني واحد مشروع و اساسي توليد مثل يعني خانواده را از هم مي پاشد، از طرف ديگر بر کيفيت جمعيت نيز اثر مي گذارد، زيرا موجب مي شود فرزنداني محروم از نعمت هاي خانواده تحويل جامعه گردند که احتمالاً فاقد سلامت کافي رواني در احراز مقام شهروندي يک جامعه اند. بنابراين آسيب اجتماعي ناشي از اين اقدام نه تنها متوجه اعضاي خانواده، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آينده مي باشد .
تاثیر طلاق بر فرزندان
مسئله طلاق را میتوان بحرانی پنداشت که آمارش نه تنها در مملكت ما، بلكه در تمام جهان رو به افزايش است. مشكلاتي از قبيل فقر، عدم درك متقابل، دخالت خانواده، اعتياد، ازدواج مجدد و غيره عواملي هستند كه اين آمار را بالا مي برند و كافي است كه در اين ميان يك راهنماي درست و منطقي وجود نداشته باشد. به اميد روزي كه هيچ گاه شاهد چنين اتفاقات تلخي نباشيم.
تأثيرات طلاق در فرزندان را مي توان به ترتيب زير طبقه بندي كرد:
?ـ ايجاد زمينه هاي وسواس در دختران و پسران:
( وسواس تكرار بدون اراده و افراطي اعمال و كارهاي روزمره است )
?ـ بروز افسردگي در كودكان و نوجوانان: در اين نوع بيماري اجتماعي، فرد فاقد احساس لذت يا درك كمتري از زندگي روزمره است، بي اشتهايي بر او چيره شده و خستگي به طور مداوم در ارگانيسم بدن وي مشاهده مي شود.
?ـ به وجود آوردن زمينه هاي اضطراب: در نوجوانان حالتي شبيه به احساس ترس، نگراني و تشويش به وجود مي آيد. در اين بيماري علائم بيم از آينده در رفتار نوجوانان مشهود است. نوجوان با توجه به سستي مباني خانواده از تفكر در مورد برنامه ريزي مدون براي حركت هاي دسته جمعي و گروهي وحشت دارد.
?ـ ايجاد روحيه پرخاشگري و عصيان در نوجوانان: نتيجه محروميت هاي مداوم از مهر و محبت پدري است. در اين نوع بيماري چون نوجوان امكان مذاكره حضوري و مستقيم و متقابل با پدر و مادر خود را نمي يابد و از طرفي سؤال هاي خود را بي جواب مي بيند، روحيه عصيان و پرخاشگري در او به وجود مي آيد. رفتارهاي پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجواناني كه خانواده هاي آنان از همديگر جدا شده اند كاملاً مشهود است.
?ـ بي قراري: اين بيماري با شدت و ضعف در نوجوانان خانواده هايي كه شاهد جدايي پدر و مادر خود بوده اند مشاهده مي شود. حالتي كه فرد در مقابل هرگونه عاملي تحريك پذير است يعني حتي در مقابل محرك هاي ضعيف عكس العمل شديد نشان مي دهد.
?ـ حسادت سوءظن و سماجت، در نوجوانان خانواده هايي كه والدين آنها از هم جدا شده اند اين حساسيت ها ديده شده است. اين گروه از نوجوانان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسيت بيشتر و زياده از حد نشان مي دهند.
طلاق در بسياري از موارد و مواقع ضروري است و زوجين ناگزير به قبول اين امر هستند. ولي در اغلب موارد جدايي ها در نتيجه توقعات بيجاي احساسي، اقتصادي و عاطفي زوجين از همديگر، سوءظن و بدبيني بي مورد، نداشتن صبر و گذشت در زندگي، حسادت بيش از حد زن و شوهر، پرخاشگري و تندخويي زن يا مرد و غرور و خودخواهي بي مورد صورت مي گيرد.
بديهي است درگيري هاي خانوادگي و مشاجره هاي پدر و مادر در حضور فرزندان، تأثيرات روحي شديدي بر كودكان و نوجوانان ناظر بر صحنه مي گذارند و در رفتارهاي پرخاشگرانه كودكان و نوجوانان اثر مزمن بر جاي خواهد گذاشت. به طور كلي كودكان و نوجوانان مرگ پدر و مادر خود را راحت تر از طلاق آنان پذيرا هستند، در فوت پدر و مادر پيوندهاي عاطفي، شخصيتي و احساسي و رشته هاي ارتباط رواني گسسته نمي شود يا كمتر سست مي شود و افسردگي و ملال، كوتاه مدت و زودگذر است. در حالي كه آثار طويل المدت طلاق در پسران و دختران بيشتر است و مشكلات ناسازگاري در تشكيل خانواده را به وجود مي آورد.
آنچه از پژوهش ها در امر طلاق برمي آيد اين است كه دختران خانواده هاي تك سرپرست يعني آنها كه فقط با پدر يا مادر به سر مي برند در معرض عوارض نامطلوبي چون انحرافات ازدواج زودرس، فرار از خانه و ترك تحصيل قراردارند. اين امر در مورد گروه هاي اجتماعي و طبقاتي نيز صدق مي كند.
البته وقتي پاي نامادري و ناپدري به ميان مي آيد تحول و پيچيدگي خاصي در زندگي كودكان و نوجوانان به وجود مي آيد.
آشنايي كودك و نوجوان با بستگان جديد، خواهرها، برادرها، دايي ها و عموهاي نانتي گرچه گستره اي از دنياي تازه و متفاوت به وجود مي آورد ولي اغلب فرزندان در جوار ناپدري و نامادري احساس خوشبختي و شادماني نمي كنند. گرچه ممكن است زن يا شوهر با همسر جديد خود كاملاً خوشبخت باشد.
در ايران بيشتر بچه هاي فراري و نوجوانان ساكن در كانون اصلاح و تربيت را قربانيان طلاق تشكيل مي دهند . بچه هايي كه فقط با پدر يا مادر خود زندگي مي كنند، اغلب دستخوش اختلالات عاطفي و رواني مي شوند. اكثر قربانيان طلاق كه همان كودكان و نوجوانان هستند به مادران خود بيشتر نزديك هستند تا پدر، زيرا پدر جدا شده از مادر با بچه هاي خود بيشتر مثل يك خويشاوند رفتار مي كند تا فرزند حال آنكه مادر هرگز از كودكش فاصله نمي گيرد و مهر و محبت و احساس مادري را زير پا نمي گذارد. به قول يك جامعه شناس «هر طلاق مرگ تمدن كوچك خانواده است» اجبار و الزام به طلاق را در موارد و شرايط خاصي از زندگي مشترك بايد پذيرا بود. براساس قوانين اجتماع احترام به آزادي هاي فردي ضرورتي اجتناب ناپذير است ولي قبل از هر جدايي به ميوه هاي نارس درخت زندگي بينديشيم، نگذاريم ناهنجاري هاي جامعه آنها را مسموم كند. تعجيل در داشتن فرزند در سال هاي خطر زندگي مشترك (سال هاي اول و دوم اصولاً سال هاي خطر براي زوج هاي جوان به شمار مي رود) كه ظاهراً براي تحكيم مباني خانواده انجام مي پذيرد كاري است كه بايد با تعمق صورت بگيرد زيرا در صورتي كه به علل مختلف ياد شده بين زوجين جدايي روي دهد نخستين قربانيان، فرزنداني خواهند بود كه از نفاق و تفرقه زوجين به جاي مانده اند. پس بياييم عاقلانه بينديشيم تا:
ـ ازدواج با بصيرت و بررسي صورت پذيرد.
ـ گروه هاي شغلي و طبقاتي مدنظر دختر، پسر و خانواده هاي آنان قرار گيرد.
ـ صداقت در گفتار ملاك باشد و از هرگونه دروغ مصلحتي براي ايجاد زمينه هاي وصلت جلوگيري شود.
ـ ملاك گزينش همسر، ايمان، تدين، صفا و همدلي باشد.
ـ شناخت كافي از خصوصيات اخلاقي، روحي و خانوادگي زوجين حاصل شود.
ـ سادگي، بي پيرايگي، قناعت، صبوري و محبت ستون هاي زندگي مشترك و زناشويي را تشكيل دهد.
ـ در اين صورت جغد طلاق بر بام زندگي ها نخواهد نشست و باد خزان در بوستان هاي زندگي وزيدن نخواهد گرفت.
بهتر است براي ساماندهي به وضعيت زندگي كودكان و نوجوانان تك سرپرست كه ناگزيرند زير نظر پدر يا مادر خود زندگي كنند «واحد مددكاران ويژه طلاق» تشكيل شود تا قبل از صدور حكم پدران و مادران را در اعمال و رفتاري كه بايد بعد از طلاق با فرزندان خود داشته باشند توجيه كنند. به پدران و مادران بايد آموزش داده شود كه از بدگويي و بازگويي عيوب و نقايص يكديگر پيش فرزندان خود (بعد از اجراي حكم طلاق) احتراز نموده و مظلوم نمايي نكنند، چون فرزند بايد واقعيت جدايي پدر و مادر را به عنوان يك الزام و ضرورت زندگي پذيرا باشد و جايگاه حرمت متقابل پدر و مادر را حفظ كند.
تداوم ارتباط و تماس مددكاران ويژه طلاق با خانواده فرزندان تك سرپرست براي بررسي و حل مشكلات رواني ـ اجتماعي در سال هاي بعد از طلاق ضرورت ديگري است كه از معضلات و نارسايي هاي احتمالي كودكان و نوجوانان جلوگيري مي كند. بديهي است گروه مددكاران ويژه طلاق بايد دوره هاي كوتاه مدت روان شناسي كودك، روان شناسي خانواده و روان شناسي اجتماعي را بگذرانند و با مسائل بزهكاري و ناهنجاري هاي كودكان و نوجوانان آشنا شوند.
نتیجه گیری
در کنار آنچه با عنوان راهکارها و پیشنهاداتی در جهت کاهش و پیشگیری از طلاق مطرح گردید، لازم است در بررسی این پدیده توسط محققین، مسئولان و برنامه ریزان نکات ذیل مورد توجه قرار گیرد:
1ـ هر چند گسترش نرخ طلاق به عنوان یکی از مصادیق آسیب های اجتماعی موجبات نگرانی مسئولین و برنامه ریزان نظام را در پی داشته است، لیکن توجه به این مسئله ضروری است که در بسیاری از موارد به رغم وجود اختلافات و ناسازگاری های مداوم و طویل المدت زوجین و به دنبال آن ظهور پیامدهای منفی و گسترده این ناسازگاری ها در سطح خانواده و جامعه (که حتی می تواند گسترده تر از پیامدهای طلاق باشد همچون همسرکشی) طلاق رخ نمی دهد و در این شرایط بر خلاف واقعیت های لازم التوجه به واسطه عدم وجود آمار و ارقام دقیق، ناسازگاری های زناشویی نمود واقعی نداشته لذا بررسی میزان شدت، علل و مکانیزم های کنترل ناسازگاری های خانوادگی پیش از بررسی راهکارهای کنترل طلاق یکی از ضروریات دارای اولویت است.
2ـ در بررسی علل طلاق توجه به حقوق موضوعه نیز حایز اهمیت است چرا که در بررسی مواردی که یا زن متقاضی طلاق باشد نشانگر تفاوت و اختلافات اساسی در علل طلاق ضروری است تا اختیارات گسترده و فراوان در حق طلاق کنترل شود و از سوی دیگر موضوع طلاق برای زن یک موضوع غیر ممکن و لا ینحل (که دارای پیامدهای منفی در صورت وقوع می باشد) نگردد.
3ـ با عنایت به لزوم شناخت دقیق و همه جانبه میزان علل و عوامل بروز پدیده طلاق خاصه دلایل مورد پذیرش دادگاهها به عنوان پیش شرط ارائه مکانیزم های مؤثر و دقیق ویژگی های افراد مطلقه که نتایج آن نیز قابل تعمیم و استناد باشد ضروری است و بدون انجام چنین تحقیقی ارائه مکانیزم پیشگیرانه امکانپذیر نیست.
4ـ طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی منبعث از مجموعه علل و عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خاصه مباحث فرهنگی می باشد و تعیین یک عامل اصلی و قطعی بروز طلاق امکانپذیر نیست. بنابراین همچنان که در بسیاری از مطالعات بیان گردیده است، عواملی همچون تعارضات فرهنگی، ناهماهنگی های طبقاتی، گسترش شهرنشینی، خشونت های خانگی، گسترش سطح آگاهی و ارتباطات اجتماعی افراد خاصه در زنان، دخالت های بی مورد دیگران، ازدواج های اجباری، تعدد زوجات، اعتیاد، فقر و بیکاری، محکومیت های درازمدت، بدآموزی وسایل ارتباط جمعی، نارسایی های جسمی ـ روانی هر یک می توانند به نوعی گسترش وقوع و یا احتمال طلاق را افزایش دهد. لیکن تعیین عامل اصلی بروز طلاق همان گونه که ذکر گردید امکانپذیر نیست. بنابراین می بایست علل واقعی طلاق را با استناد به موضوعات مطرح شده در طی شکایات خانوادگی مورد بررسی قرار داده و سپس به ارائه مکانیزم پرداخت.
5ـ به منظور بررسی دقیق پدیده طلاق، شدت و پیامدهای آن می بایست طلاق ها را از حیث طول مدت زندگی مشترک مورد بررسی قرار داد و طلاق ها را به طلاق در دوران عقد (که بیشتر در قالب فسخ نکاح قالب بررسی می باشد)، طلاق طی دو سال اول زندگی، طلاق در ده سال زندگی مشترک و طلاق پس از ده سال زندگی مشترک تفکیک نمود و به تفاوت علل و پیامدهای طلاق به لحاظ زمانی در بررسی ها و اقدامات اجرایی توجه نمود. همچنین ارائه مکانیزم برای پیشگیری از وقوع طلاق مستلزم لحاظ نمودن توزیع استانی و محل سکونت افراد می باشد.
منابع:
1ـ وزارت کشور دفتر امور اجتماعی، وضعیت طلاق در ایران.
2ـ آمارهای برگرفته از اطلاعات مندرج در سایت های اینترنتی ذیل:
3ـ محمدحسین فرجاد، مسائل اجتماعی ایران (فساد اداری، اعتیاد، طلاق)، تهران، 1377، انتشارات اساطیر
سعادت و نیک زیستی، از مهم ترین آرمانهای دیرینه بشر از آغاز تا کنون بوده است. آدمیان با تمام تنوع نژادها و گونه های متفاوت فرهنگی، برای تأمین سعادت و نیک زیستی با عوامل تهدید کننده آن در تمام قرون و اعصار دست و پنجه نرم کرده اند.
تجربه عینی و تاریخی زندگی انسان، ضرورت رویکرد به تربیت و تهذیب را به عنوان عامل مهم سامان بخش زندگی و تأمین سعادت، بارها به اثبات رسانده است. در این میان، نقش بر جسته دین، که دستورها و توصیه های اخلاقی از اجزا و عناصر مهم آن به شمار می رود، بر کسی پوشیده نیست؛ تا جایی که در متون مقدس دینی، به ویژه قرآن کریم تزکیه، تهذیب و تربیت آدمیان از اهداف مهم بعثت رسولان دانسته شده است.
نقش و جایگاه اخلاق در ادیان الهی آن چنان نمایان است که برای هیچ پژوهشگری تردیدی باقی نمی گذارد که پیامبران، به خصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، پیام آوران اخلاق و نیک زیستی برای بشر بوده اند و به عنوان الگوهای حسنه و اسوه های اخلاقی ظهور کرده اند.
به دلیل اهمیت و نقش عمده «اخلاق» در سامان دهی زندگی، اندیشمندان و فیلسوفان همواره در بسط و تبیین مسائل و مفاهیم اخلاقی کوشیده اند. به خصوص در مباحث «فلسفه اخلاق» که در نیم قرن اخیر مورد توجه ویژه عالمان و اندیشمندان قرار گرفته، آراء گوناگونی به چشم می خورد. باید اذعان کرد که در میان اندیشمندان دینی، مباحث «فلسفه اخلاق» در مقایسه با سایر معارف اسلامی، کم تر مورد توجه بوده است.
از این رو ضروری می نماید تا بیش تر به این گونه مباحث پرداخته شود. نوشتار حاضر، کوششی است ـ هر چند ناچیز ـ در همین جهت.
مفاهیم و کلیات
الف) اخلاق
اخلاق، بر وزن «افعال» جمع واژه «خُلْق» و «خُلُق»، در لغت به معنای خوی ها، عادات، سرشت، سجایای نیک، پسندیده، خوب، دلیری، نیرومندی، زشت، ناپسند و فرومایگی به کار رفته و از صفات نفسانی انسان به شمار می رود و در واقع به معنای صفتهای روحی و باطنی است که در نفس انسانی رسوخ پیدا کرده و به عنوان ملکه برای نفس در آمده است، به گونه ای که افعال خوب یا بد بدون نیاز به تفکر و اندیشه به آسانی از او صادر می شود.
دانشمندان، علم اخلاق را در معانی متفاوتی به کار برده اند؛ هر چند که هر یک به نحوی به معنای لغوی آن بر می گردد. مهم ترین آنها عبارتند از:
1 ـ صفت راسخه و پایدار نفسانی
اخلاق، ملکه و حالت پایدارنفسانی است که بدون تفکر و تأمل، آدمی را به انجام کاری بر می انگیزاند و باعث می شود کارهای خوب یا بد به آسانی از او صادر شود. اگر این صفت پایدار نفسی به گونه ای باشد که تنها افعالی از او صادر بشود که از منظر عقل و شرع نیک و پسندیده باشد، اخلاق نیک نامیده می شود، و اگر افعالی از او صادر شود که از منظر شرع و عقل زشت و ناروا باشد، به آن اخلاق زشت گفته می شود.
این افعال می تواند ذاتی (فطری) و اکتسابی باشد که به تفکر و ممارست نیاز دارد تا بر اثر تکرار به صورت خوی و عادت در آید.
2 ـ صفات نفسانی
گاهی مراد از اخلاق در نزد اندیشمندان، هر گونه صفت و حالت نفسانی است که سبب صدور کارهای خوب یا بد می شود، چه آن صفت به صورت ملکه و پایدار و چه به صورت غیر پایدار باشد، و چه از روی تأمل و اندیشه از انسان صادر شود و چه بدون تأمل و اندیشه. لذا اگر بخیلی که سرشت او بخل ورزی و عدم بخشش است، احیاناً بخششی کند، این کار او خُلق بخشش به حساب آمده و از نظر اخلاقی دارای ارزش مثبت است.
3 ـ فضایل اخلاقی
گاهی واژه اخلاق فقط در مورد فضایل پسندیده و نیک به کار می رود. به عنوان مثال، اگر گفته شود: «احسان، کار اخلاقی است»، «عفت، عفو، دوستی، راستی، وفا، گذشت، نیکی در برابر بدی و خدمت به نوع بشر، فعلِ اخلاقی است»، «بخل، حسد، دروغ گویی، سخن چینی، رفتار منافی عفّت، عمل غیر اخلاقی است»، در این صورت منظور از اخلاق تنها فضایل اخلاقی است. این معنا از اخلاق در زبان انگلیسی نیز رایج است و غالباً برای تعبیر «اخلاقی» واژه "ethical" معادل «درست» و «خوب»، و برای تعبیر غیر «اخلاقی»، واژه "unethical" به معنای «نادرست» و «بد» را به کار می برند.
4 ـ نهاد اخلاقی در زندگی
واژه اخلاق نزد برخی از دانشمندان، به خصوص فیلسوفان غربی، کاربرد دیگری نیز دارد و آن زمانی است که از «نهاد اخلاقی زندگی» سخن به میان آید. اخلاق در این اصطلاح، در عرض مسائلی مانند هنر، علم، حقوق و دین قرار دارد؛ اما در عین حال متفاوت با آنها به کار برده می شود. بنا بر این، اصطلاح اخلاق نیز مانند زبان، دین و کشور پیش افراد بوده و فرد در آن داخل شده و کم و بیش در آن سهیم می گردد. به عبارت دیگر؛ وجود آن به شخص وابسته نیست، بلکه ابزاری در دست جامعه به عنوان یک کل برای ارشاد و راهنمایی افراد و گروه های کوچک تر است.
5 ـ نظام رفتاری حاکم بر افراد
برخی اخلاق را به معنای نظام رفتاری گروهی از انسانها به کار برده اند، مثل «اخلاق نازی»؛ یعنی نظام رفتاری مورد پسند نازیها، و «اخلاق مسیحی»؛ یعنی نظام رفتاری مورد پسند مسیحیان.
6 ـ علم و مجموعه قواعد برای رسیدن به نیکوکاری
گاهی اخلاق بر علم معیّنی (علم اخلاق = مجموعه قواعد) اطلاق می شود. در این صورت، منظور از «اخلاق»، «علم اخلاق» است و در آن ا زملکات و صفات خوب و بد و ریشه ها و آثار آن سخن گفته می شود و منظور از اخلاق، «مجموع قواعدی» است که رعایت آن ها برای نیکوکاری و رسیدن به کمال لازم است و قواعد اخلاق، میزان تشخیص نیکی و بدی است بی آن که احتیاج به دولت باشد.
لذا برخی از حکما و فلاسفه، علم اخلاق را عبارت از «علم زیستن» یا علم «چگونه زیستن» دانسته اند و ابو علی سینا علم اخلاق را به علمی تعریف نموده است که وظایف و تکالیف انسان را نسبت به خویشتن مورد بحث و گفت وگو قرار می دهد.
نیز برخی از دانشمندان غربی در تعریف اخلاق گفته اند که اخلاق جمع خُلق است؛ ولی بر علم معیّنی استعمال می شود که مشابه آن درلغات اروپایی واژه moraleبه زبان فرانسوی، moralsبه زبان انگلیسی، moralبه زبان آلمانی، moraleبه زبان ایتالیایی است و این واژه ها از کلمه لاتین morasجمع mosگرفته شده است.
بعضی از فلاسفه غرب نیز تعریف مشابهی برای آن ذکر کرده اند، مانند «ژکس» که گفته است: «اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی به آن گونه که باید باشد»، و مانند لوسن و فولکییه که گفته اند: «اخلاق، مجموع قوانین رفتاری است که انسان به واسطه مراعات آن می تواند به هدفش برسد.»
7 ـ حکمت عملی و علم تهذیب
گاهی اخلاق در دو معنای عام و خاص استعمال می شود؛ معنای عام را «حکمت عملی» و معنای خاص را «علم تهذیب اخلاق» که شاخه ای از حکمت عملی است، می گویند.
حکمت عملی، علم تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن را در بر می گیرد. خواجه نصیر الدین طوسی درباره آن گفته است: «حکمت، قیام نمودن به کارها است چنان که باید» این، تعریف اخلاق به معنای عام آن است. نامیدن کتبی که در آنها هر سه شاخه حکمت عملی مورد بحث قرار می گیرد به نام اخلاق، مثل کتاب اخلاق ناصری، نوشته خواجه نصیر الدین طوسی، مؤیّد این معنا است.
«علم تهذیب اخلاق» که معنای خاص اخلاق است، یکی از سه شاخه حکمت عملی است که در آن از بد و نیک (خیر و شر) خصلت ها و رفتارهای فردی و از «چه باید کردها»سخن گفته می شود.
الف) اخلاق عملی و نظری
اخلاق از جهات مختلفی قابل تقسیم است که یکی از موارد آن، تقسیم آن به دو بخش «اخلاق عملی» و «اخلاق نظری» (فلسفه اخلاق) است.
دلیل تقسیم اخلاق به عملی و نظری این است که عالمان و مربیان اخلاق در پی کشف اصول و قواعدی هستند که رعایت آن ها موجب خیر و سعادت می شود. اخلاق تنها یک سلسله دستور العملها و احکامی شبیه به نسخه پزشک نیست؛ بلکه علاوه بر آن، مطالعه نظری و فلسفی و بررسی و تحلیل مفاهیمی است که هدف آن کشف اصولی بنیادی است که همه کردارها باید بر بنیاد آن انجام پذیرد.
آنان که اصل بنیادی رفتار و سعادت انسان را لذت می انگارند بر آنند که نیک، لذت است، و رفتارهای انسان باید متوجه کسب لذت باشد تا به سعادت نایل شود. ظهور مکاتب گوناگون اخلاقی، معلول تلاشی است برای یافتن پاسخ به این گونه پرسشها که خیر و سعادت چیست؟ انسان چگونه رفتار کند تا به سعادت برسد؟
نظام های اخلاقی هر کدام سعی دارند به این گونه پرسش ها پاسخ دهند. اخلاق فلسفی، کلامی و عرفانی اخلاق نظری را تشکیل می دهند که به آن «فلسفه اخلاق» نیز اطلاق می شود.
ج) فلسفه اخلاق
فلسفه اخلاق، رشته ای علمی، فلسفی و نوپاست که تعاریف مختلف و گوناگونی برای آن ارائه شده است. برخی آن را چنین تعریف کرده اند: فلسفه اخلاق، علمی است که به تبیین اصول، مبانی و مبادی علم اخلاق می پردازد و مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق و گزاره های اخلاقی را مورد پردازش قرار می دهد.
برخی در تعریف آن گفته اند: فلسفه اخلاق، شناخت برترین (Math ethics) است؛ این که خوبی چیست، بدی کدام است، دادگری چیست و ستمگری کدام است؟
به تعبیر دیگر، فلسفه اخلاق، علمی است که در آن از چیستی خوبی و بدی و از وظایف و تکالیف اخلاقی و این که این تکالیف برای چه مقصودی باید انجام گیرد و هدف و غایت این وظائف و تکالیف چیست، بحث می کند.
بنابراین، فلسفه اخلاق، علمی است که از مبادی تصدیقی علم اخلاق به منظور تشخیص معیارهای خوبی و بدی و به دست آوردن ملاک ارزشی رفتار انسان ها بحث می کند؛ به این معنا که انسان تکالیف و رفتارهای اخلاقی را برای چه هدف و غایتی باید انجام بدهد یا آن را ترک کند، و هدف و مقصد این رفتارها چیست؟
هدف فلسفه اخلاق، شناخت ملاک های خوبی و بدی افعال است تا انسان ها رفتارشان را بر اساس آن و با انگیزه و هدفی که از آن دارند بسنجند.
منابع :
[1] راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 297، دار العلم، الدار الشامیة،دمشق بیروت، 1412ق.
بیشتر سازمانهای دولتی , تجاری یا غیر انتفاعی از بودجه بندی جهت اطمینان نسبت به اینکه منابع آنها طبق مقاصد و اهداف مدیریت به مصرف می رسد, و همچنین جهت سهولت در نتیجه گیری از علمیات طبق طرحهای مدیریت, استفاده می کنند.
در سازمانهای دولتی بودجه بندی از اهمیت زیادی برخوردار است , چونکه بودجه, جهت مصرف منابع عمومی , چارچوب و برنامه ارایه می کند.
از دیدگاه گزارشگری مالی و حسابداری , بودجه در سازمانهای دولتی جزء اصلی سازمان در رسیدن به اهداف حسابداهی که در فصل(2) دوم توضیح داده شد, می باشد.
بودجه در سازمانهای دولتی عموماً , نشاندهنده قوانین اتخاذ شده می باشد. که اهمیت بیشتری از ابزارهای برنامه ریزی مالی دارد. چونکه بسیاری از سازمانهای دولتی از GAAP جهت تهیه بودجه پیروی نمی کنند. دولت, با مقایسه بودجه ای که بر اساس GAAP تهیه نشده با بودجه ای که مبتنی بر GAAP تهیه شده است به اهداف پاسخگویی خود می رسد.
در این فصل , فرآیند بودجه بندی در سازمانهای دولتی و موضوعات مهم در مورد اطلاعات بودجه ای که در صورتهای مالی دولت ثبت شده است را مورد بررسی قرار می دهیم.
دورنمای بودجه:
NCGAS(1) یک , (حسابداری دولتی و اصول گزارشگری مالی و مفاد NCGAI(10)) , تحت عنوان گزارشگری بودجه ای دولتی و عمومی , دورنمای اطلاعاتی مفیدی درباره فرآیند بودجه بندی ارایه شده است.
یکی از مشکلات مهم فرآیند بودجه بندی, تعریف فرآیند بودجه است, چونکه بودجه نتیجه کار قوه مقننه است.
بسیاری از واحدهای دولتی از عوامل ذکر شده در فوق دور هستند.
در عین حال , بحث های ارایه شده در زیر, اطلاعات کافی را جهت تهیه بودجه و برخورد با موضوع بودجه بندی در سازمانهای دولتی, و موسسات عمومی ارایه و آنها را توانمند می سازد
·بودجه اجرایی
·بودجه تخصیص یافته
·بودجه تخصیص نیافته
-بودجه اجرایی :
فرآیند بودجه بندی , با تهیه بودجه اجرایی شروع می شود که توسط بخشهای اجرایی دولت این امر صورت می گیرد.که بعد از تهیه آن به قوه مقننه تسلیم می شود, (NCGAI(1)) بودجه اجرایی را بهصورت زیر تعریف می کند:
"جمع آوری اطلاعات وپیشنهادات و برآوردهای ارایه شده و ثبت شده برای قوه مقننه , که توسط سازمان برنامه و بودجه و یا اداره بودجه تهیه می شود."
این بودجه نشاندهنده , تلاش سازمان برنامه و بودجه برای گردآوری و پردازش همه
در خواستها نیازهای بودجه ای برای هزینه کردن اعتبارات ثبت شده بوسیله موسسات دولتی مختلف و قسمتهای دولتی مختلف, می باشد.
این بودجه همچنین , شامل برآوردهایی در مورد درآمد های مورد انتظارو سایر منابع مالی می باشد, که جهت پرداخت هزینه های اعتبارات تصویب شده استفاده می شوند می باشد.
بعلاوه برای تقاضاهای خاص موسسات دولتی, بودجه اجرایی باید در برگیرنده هزینه هایی که برای قسمتهای مختلف مورد نیاز است نیز باشد.
برای مثال, مبالغی برای بازپرداخت بدهی , که این مبالغ از لحاظ میزان پرداخت و اینکه آن پرداختها صورت می پذیرند, فقط در دستگاههای دولتی در نظر گرفته می شود.
وجوه بازنشستگی کارمندان مثالهای دیگری از هزینه هایی است که معمولاً توسط بخشهای اجرایی تعیین می شود.
-بودجه تخصیص یافته (یا تخصیص بودجه)
قسمتهای اجرایی , معمولاً بودجه اجرایی قوه مقننه و دولت را می پذیرند, بعد از گفتگو ها و مذاکرات بین قسمتهای اجرایی و قوه مقننه یا مجلس, بودجه به قسمتهای اجرایی ابلاغ می شود . که در این مرحله بودجه تخصیص یافته تلقی می شود.
(NCGAI 10) فرآیند تخصیص بودجه را به صورت زیر تعریف می کند, مجوز انجام هزینه ای که بوسیه لایحه تخصیص بودجه یا آئین نامه تصویب شده که بصورت قانونی تصویب و به امضاء رسیده است , ایجاد می شود و مربوط به درآمدهای برآوردی هست.
تخصیص بودجه شامل همه وجوه احتیاطی , مبادلات و تخصیصها و متمم بودجه و سایر تغییرات اجرایی و سایر مصوبات مجاز قانونی می باشد.
اهمیت تخصیص بودجه به مساله تعادل در انجام هزینه هایی که دولت نمی تواند این هزینه ها را بیش از حد معمول انجام دهد,تاکید دارد.
بودجه تخصیص نیافته(عدم تخصیص بودجه) :
بعضی از دولتها ممکن است به جای استفاده از فرآیند تخصیص بودجه که در بالا توضیح داده شده از طرحها و برنامه های مالی استفاده کنند که این هم نوعی بودجه محسوب می شود, که به عدم تخصیص بودجه اشاره دارد.
عدم تخصیص بودجه توسط(NCGAI(10))به صورت زیر تعریف شده است:
عبارتست از طرحها و برنامه های مالی برای یک سازمان دولتی و قسمتهای دولتی و برنامه ها و فعالیتها یا وظایف تصویب شده یا روشهای مجازی که بوسیله قانون اساسی تصویب و مجاز شناخته شده است, یا مجوز, یا قانون موضوعه یا اساسنامه, یا هر گونه مقررات محلی هستند که در آنها فرآیند تخصیص بودجه پیش بینی نشده است و خارج از محدوده تعریف تخصیص بودجه هستند.
میزان استفاده دولت از بودجه, تخصیص نیافته بستگی به میزان هزینه هایی دارد که تصویب شده اند.
مدیریت و اجرای بودجه (عملی کردن بودجه)
(NCGAI (10)) مفهوم مدیریت و اجرای بودجه را به صورت زیر تعریف کرده است:
تخصیص فرعی , ایجاد ذخایر احتمالی ,ابطال, تسلیم , انتقال, تخصیص بودجه, کنترل خرید و فروش و تدارکات و توزیع وجوه توسط قسمتهای اجرایی بودن مصوبه قانون رسمی.
این فعل و انفعالات ممکن است مطابق کنترلهای حسابداری مختلف و اهداف گزارشگری داخلی باشد , ولی قسمتی از تخصیص بو دجه محسوب نمی شود و مدیریت و اجرای بودجه بوسیله تخصیص بودجه که در بالا توضیح داده شد و بوسیله بودجه تفضیلی, مدیران دولتی و نمایندگان مختلف آنها و قسمتهای مختلف را برای بکارگیری بودجه بعنوان یک ابزار تخصیص منابع و ابزار مدیریتی توانمند می کند.
-ضمیه(1)
مثالهای زیر باید به قهم برخی از فرآیند های بودجه بندی به خوبی کمک کند.
برای مثال فرض می شود که موسسه دولتی در یک شهر , وجود دارد که عضو هیات مدیره آن , ممجاز است که برای شهرداری در سال بعد تقاضای وجه بکند, بودجه تقاضا شده 3 میلیون دلار است که جهت 50 کارمند اداری و مدیران دولتی آن سازمان می باشد. و 2 میلیون دلار برای سایر افراد شاغل در سازمان و هزینه های سربار تقاضا شده است و 5 میلیون دلار برای انجام و اتمام فعالیتهای برنامه ریزی شده توسط سازمانهایی که با آنها قرارداد منعقد شده است, تقاضا شده . این بودجه اجرایی بوسیله مجلس تصویب می شود, که ابتدا به صورت طرح پیشنهادی ارایه می شود. در این مثال , بودجه تخصیصی در برگیرنده 3 مبلغ زیراست:
3 میلیون دلار برای هرینه خدمات پرسنلی و 2 میلیون دلار برای سربار و 5 میلیون دلار برای اجرای قراردادها, می باشد که می تواند افزایش هم داشته باشد.
این مبالغ باید بین قسمتهای مختلف سازمان تقسیم شود, برای مثال چه موقع 3 میلیون دلار هزینه خدمات پرسنلی باید تامین شود؟ چه میزان به مدیریت و چه میزان به کارکنان و پرسنل اختصاص می یابد؟ برای چه به قسمتهای فرعی و کارکنان پرداخت شود؟ و حقوق آنها چقدر است؟ و میزان افزایش حقوق آنها طی دوره های بعدی چقدر است؟
و سوالات مشابه ای باید درباره سرباز مجاز پرسیده شود , همچنین چه میزان از 2 میلیون دلار برای اجاره پرداخت شود و چه میزان برای برنامه ها, حمل و نقل و آموزش پرداخت شود؟
و 5 میلیون هزینه قراردادهای قانونی علاوه برآن باید سرشکن شود.
چه برنامه های کامپیوتری باید خریداری شود ؟ در چه شهرهایی برنامه ها اجرا و عرضه شود؟ تفکیک این 3 مبلغ که تشکیل دهنده سطوح کنترل قانونی هستند چه هدف بودجه ای برای مدیریت در بر دارد.
یک سیستم کدگذاری فرعی معمولاً ایجاد می شود که تحت عنوان کدهای بودجه نامیده میشود. و یا سایر موضوعاتی که می تواند معادل سطح کنترل عادی باشد. اگر موسسات دولتی از جابجایی هرگونه بودجه مجاز تخصیص یافته منع شده اند. که سطوح کنترل قانونی از 3 مبلغ فوق تشکیل شده است.
که برای انتقال و جابجایی بودجه های تخصیص یافته از یک سطح به سطح دیگر موافقت و اجازه قوه مقننه نیاز خواهدبود.
دقت داشته باشید که, اهمیت بودجه بندی موثر برای کارکنان مالی که برنامه های بودجه را ارایه می کنند روشن و واضح است .
دولت می تواند اسناد بودجه ای برای GFOA را بر اساس این برنامه ها برای ملاحظات قاونونی مشابه به روشهایی مثل صورتهای مالی جامع سالیانه (که در فصل 5 بحث خواهد شد) بپذیرد و می تواند GFOA را برای ملاحظات مربوط به اسناد و مدارک اش که جهت رسیدن به گزارشگری مالی مطلوب , مقرر شده است , بپذیرد.
اصلاح بودجه:
بعد از تصویب بودجه برای دولت در سال مالی مورد نظر, اغلب موارد لازم است که تغییراتی در بودجه در طی سال مالی صورت بگیرد. که برای اینکه بودجه دولت ممکن است اصلاح شود, دلایل متعددی وجود دارد, برای مثال:
1-درآمد مالیاتی ممکن است کاهش زیادی داشته باشد, که نیازمند این امر است که مبالغ تصویب شده جهت هزینه ها کاهش داده شود.
2-شرایط آب و هوایی(مثل بارش برف و وزش طوفان و تندباد و جاری شدن سیل) این شرایط ممکن است منجر به ایجاد هزینه های هنگفتی برای دولت شود.
3-مسایل سیاسی ایجاد شده طی سال ممکن است باعث تغییر انگیزه دولت برای انجام هزینه های جدید از منابع قبلی شود.
4-هر لحظه ممکن است هزینه های مزایای بازنشستگی بیشتر یا کمتر از مبالغ مورد, انتظار شود.
زمانیکه بودجه به طور قانونی تصویب می شود, فرآیند تغییر بودجه بوسیله قوانین و مقررات عمومی دولت تعیین می شود. اغلب موسسات دولتی قادر به جابجایی وا نتقال مبالغ بودجه ای بین قسمت های مختلف هستند.
بعلاوه آنها ممکن است برای انتقال وجوه بودجه ای مثل هزینه های خدماتی کارکنان و یا سایر هزینه ها محدود شوند.
زمانیکه تعییرات بودجه , مبالغ ناچیزی هستند, دستگاه تصویب کننده بودجه معمولاً نیاز به پذیرش اصلاح بودجه قبل از اصلاح بودجه به صورت رسمی دارد. مطالب فوق بعنوان قسمتی از نیازمندیهای عمومی و عادی عنوان می شود. زمانیکه بودجه ممکن است اصلاح شود, زمان اصلاح در سازمانهای دولتی متفاوت خواهد بود.
برای مثال متمم بودجه تصویب شده سالهای مالی گذشته (سال مالی قبل) کنترل نمی کند استفاده از منابع دولتی را, اما ممکن است تفاوتها یا اختلافات زیاد از مبالغ بودجه شده اصلی را پنهان کند.
قوانین عمومی ممکن است, از این نوع دستکاری ها جلوگیری بعمل آورد, اگر چه بعضی از موسسات دولتی واقعاً قادر هستند مبلاغ بودجه ای شان را بعد از پایان سال مالی , اصلاح کنند.
گزارشگري بودجه :
(GASB34) دولتها را براي ارايه اطلاعات لازم (RST) جهت مقايسه بودجه اي مبالغ يا مندرجات بودجه اصلي ملزم مي كند، سرانجام مبلاغ بودجه و مبلاغ واقعي وجوهمستقل عمومي و وجوع مستقل درآمد اختصاصي جهت اينكه بودجه درست و صحيح باشد، تصويب مي شود، به جاري ارايه اطلاعات (RST) دولت ممكن است گزارش مقايسه اي اطلاعات بودجه اي كه دريك صورتحساب مقايسه اي بودجه اي كه جزيي از صورتهاي مالي اساسي است را ارايه كند.
مبالغ واقعي ارايه شده بايد مبتني بر مبناي حسابداري يكنواختي كه براي مبالغ بودجه استفاده مي شود، باشد.
و ستوني جهت ارايه انحرافات تشكيل شود، اما براي انجام اين كار الزامي وجود ندارد.
(GASB 37)، افشاي هزينه هاي اضافي را در بودجه هاي تخصيصي كه مربوط به وجوه مستقل عمومي و هر درآمد اختصاصي عمده و اصلي كه قانوناً در بودجه سالانه كل تصويب شده است، ملزم كرده است.
تعاريف زير در (GASB34) ارايه شده است كه جهت مقايسه بودجه اصلي با بودجه نهايي بكار مي رود:
1-بودجه اصلي (اوليه): بودجه تخصيص يافته كاملي است ، بودجه اوليه ممكن است بوسيله ذخاير ، انتقال ، و تخصيص ها و متمم بودجه و ساير قوانين مجاز عمومي و بوسيله قوه مجريه قبل از شروع سال مالي تغيير پيدا كند، بودجه اوليه (اصلي) ممكن است همچنين شامل مبلغ تصويب شده واقعي كه اتوماتيك وار از سالهاي قبل به سالجاري منتقل مي شوند، باشد.براي مثال، شرايط قانوني ممكن است گردش اتوماتيك وار مبالغ تخصيص يافته براي جبران اصلاحات سال قبل را ملزم كند.
2-بودجه نهايي: همان بودجه اصلي مي باشد كه بوسيله، ذخاير، نقل انتقالات وجوه، تخصيص وجوه و متمم بودجه و يا ساير قوانين مصوب عمومي و يا تغييرات صورت گرفته توسط مديران ارشد ، تعديل شده است و زماني كه بودجه قانوناً با از هر طريق ديگري تصويب مي شود لازم الاجرا است.بعلاوه ، مديريت جهت بررسي اختلافات بين بودجه اصلي و نهايي بررسي و تحليل و مذاكره مي كند كه لازم است اين كار صورت گيرد. و مبالغ بودجه نهايي و نتايج بودجه واقعي مثلاً براي وجوه عمومي يا ساير وجوه بايد تجزيه و تحليل شود. اگر اين بررسي ها و تجزيه و تحليل ها ، انحرافاتي را در بر داشته باشد ، بايد از دلايل وجود اين انحرافات آگاهي يابيم كه اين انحرافات برارايه خدمات در آينده و نقدينگي تاثير دارد.
بيانيه(GASB41) تحت عنوان مقايسه صورت مغايرات بودجه اي (Gasb41) بيان ميكند كه زمانيكه مغايرت بودجه اي با اهميت بوجود مي آيد، دولت براي مقايسه اطلاعات بودجه اي وجوه مستقل عمومي و وجوه مستقل درآمد اختصاصي ناتوان مي شود.
دولت جهت مقايسه بودجه ارايه شده ، ملزم شده است، بطوري كه اطلاعات متمم بر اساس وجوه، سازمانها، يا ساختار برنامه اي كه دولت براي پذيرش بودجه خود قانوناً استفاده مي كند، ارايه شود.
اساساً (GASB41) بيان مي كند كه زماني كه اختلافهاي نظري مهمي (اختلافات نظري بعد در اين فصل توضيح داده خواهد شد)وجود دارد دولت بازهم ملزم به ارايه بودجه مقايسه اي مي باشد.
در عين حال در اين وضعيت دولت براي ارايه اطلاعات مقايسه اي بودجه در صورت مقايسه اي بودجه اي كه بخشي از صورت هاي مالي اساسي دولت مي باشد اختياري ندارد.
چه وجوهي در بودجه تصويب مي شود؟
(NCGAS1) ، بيان مي كند كه بودجه ساليانه بايد توسط هر دستگاه دولتي تصويب شود. درعين حال تصويب بودجه در دستگاههاي دولتي از سازمانهاي غير دولتي متفاوت مي باشد.
در عمل ، در مورد اين موضوع كه چه مقدار بودجه براي همه وجوه تصويب شود تفاوتهاي زيادي بين سازمانهاي دولتي در اين مورد وجود دارد.
و همچنين در مورد اينكه چه ميزان بودجه اختصاص مي يابد تصويب شود نيزتفاوت هايي وجود دارد.
وجوه مستقل عمومي:
بطور كلي در بودجه قانوناً وجوه مستقل عمومي تصويب مي شود، چونكه اغلب فعاليتهاي عملياتي با اهمت و اصلي دولت با اين وجوه سرو كار دارد. همچنين معمولاٌ مديريت بودجه نيزبا وجوه مستقل عمومي سروكارزيادي دارد. و معني مديريت بودجه عبارتست از بودجه اي كه غالباً در مبالغ كم تصويب مي شوند و مديران دولتي را جهت مديريت مالي وجوه عمومي دولتي توانمند مي سازد.
وجوه مستقل درآمد اختصاصي:
اين وجوه نيز عموماٌ در بودجه تصويب مي شوند. در عين حال براي تعيين ميزان درآمد اختصاصي مورد استفاده از كمك هاي بلاعوض دولت و ساير درآمدها و مخارج مورد نياز، استفاده مي شود. دولت ممكن است كه براي وجوه درآمداختصاصي قانوناً نخواهد بودجه اي تصويب شود اما بر اساس فعاليتها محاسبه مي شود . در اين مورد، اساساٌ بايد كنترل هاي كافي جهت پرداخت قراردادها يا دريافت كمك هاي بالعوض خاص و ساير درآمدهاي مرتبط داشته باشيم. براي اينكه تصويب بودجه بصورت قانوني لازم نبوده است بايد اين كنترلها صورت بگيرد
حساب مستقل پروژ هاي (طرحهاي) عمراني:
بودجه بندي براي حساب مستقل پروژه هاي عمراني (سرمايه اي) با ساير وجوه مستقل ديگر متفاوت است، زيرا بطور كلي تكميل پروژه هاي عمراني بيشتر از يكسال طول مي كشد.
بنابراين دولت مايل است براي اين پروژه ها بر اساس طرح ها و برنامه ها چند سالانه صورت بگيرد، بجاي اينكه تصويب بودجه براي پروژه هاي عمراني سالانه صورت بگيرد.
اين بودجه هاي چند سالانه طرح ها ممكن است توسط مجلس تصويب بشود يا تصويب نشود، و مبتني بر قانون و محيط عملياتي خاص دولت مي باشد.
حساب مستقل تامين مالي و باز پرداخت ديون بلند مدت:
اين حساب مستقل بعضي اوقات در بودجه هاي بصورت قانوني تصويب مي شوند.
پرداخت ديون بلند مدت بر اساس اوراق قرضه و اسناد قرارداد به كنترل هاي اضافي كمتري احتياج دارند.
به علاوه دولت، عموماً اگر جهت انجام اينگونه پرداختها به وجوه نياز داشته باشد. اين مبالغ را از انتقال وجوه مستقل عمومي به اين حساب تامين مي كند.
مبالغ انتقالي از حساب وجوه مستقل عمومي قبلاً در بودجه مصوب قانوني گنجانده شده است . دولت در عين حال كه بايد مطمئن شود كه وجوه منتقل مي شوند و جهت پرداخت ديون بلند مدت استفاده مي شوند ظرف يكسال كه هم اصل و هم بهره بدهي ، يا بدهي هاي بازنشستگي پرداخت مي شود بايد به اين نكته كه منابع كافي جهت پرداخت تعهدات وجود دارد يا نه دقت كنند.
حساب مستقل وجود سرمايه اي:
در بودجه اين وجوه بعضي اوقات و بندرت تصويب مي شود. وجوه مستقل سرمايه اي بيشتر در بودجه بندي واحدهاي تجاري استفاده مي شود. بودجه بندي وجوه سرمايه اي به دولت در تعيين اينكه آيا هزينه ها پرداخت خواهد شد يا برآورد مبالغ كمكي جهت پرداخت هزينه ها لازم است.
بودجه وجود سرمايه اي ، بعضي اوقات بصورت متغير يا قابل انعطاف انتخاب مي شوند، چونكه هزينه هاي بودجه شده متغيرند يا نوسان دارند و دايم با ميزان فعاليتهاي توليد درآمد تغيير مي كنند.
حساب مستقل وجوه اماني:
اين وجوه به ندرت در بودجه تصويب مي شود. وجوه اماني و وجوه وصولي توسط موسسات ديگر بوسيله قراردادها يا توافق هايي كه باعث بوجود آمدن اين وجوه مي شود، كنترل مي شود.
كنترلهاي ذكر شده در فوق در مورد اين دارايي ها بوسيله پروسه قانوني بيروني (خارجي) انجام مي شود.
اين قراردادها و توافق نامه ها اعتبار كمتري دارند.
براي مثال ، كاركنان دولتي اغلب در طرحهاي پاداش مدت دار شركت مي كنند كه طبق ماده 457 درآمد داخلي ايجاد شده وجود اماني محاسبه مي شود . براي دولت تصويب قانوني مبالغ بودجه برآورد شده حساب برداشت براي سال مالي آينده مناسب نخواهد بود.
اختلافهاي بين بودجه و GAAP :
همانطور كه قبلاً ذكر شده ممكن است بين حسابداري بودجه اي و گزارشگري بودجه اي و حسابداري بر اساس GAAP و گزارشگري بر اساس GAAP تفاوتهايي وجود داشته باشد.
بطوري كه درفصل 5 توضيح داده خواهد شد، صورتهاي مالي دولت شامل صورتهاي مالي خواهد بود كه بر اساس بودجه هاي واقعي حسابداري تهيه شده اند، (NCGAI 10) اغلب گروهها و طبقه بندي هاي مهمي كه ممكن است منجر به تفاوتهايي بين اينها شود را توضيح مي دهد كه اغلب بصورت زير است:
تفاوتها در مبناي حسابداري:
دولت ممكن است براي تهيه بودجه اش از چندين مبناي حسابداري، كه بوسيله GAAPاين مبناي ملزم شده است استفاده كند، براي مثال زماني كه GAAP ملزم مي كند براي حساب مستقل وجوه عمومي از مبناي حسابداري تعهدي تعديل شده استفاده شود، دولت ممكن است بودجه وجوه عمومي را براساس مبناهاي مختلف تهيه كند، (مثل مبناي نقدي يا.....)
متناوباً ، دولت ممكن است بودجه وجوه عمومي خود را براساس مبناي حسابداري تعهدي تعديل شده تهيه كند، به استثناي برخي اقلام كه انتخاب آنها براي بودجه بر اساس، مبناهاي مختلفي مثل (مبناي نقدي و . . . ) صورت مي پذيرد.
تفاوتهاي زمانبندي:
بودجه ممكن است در چارچوب زماني مختلفي كه نسبت به گزارش وجوهي كه براي اهداف گزارشگري مالي مورد استفاده قرار مي گيرد تهيه شود.
به علاوه براي اهداف بودجه اي با برخي از اقلام مثل بودجه هاي تخصيص يافته ممكن است رفتار متفاوتي نسبت به حسابداري و گزارشگري بر حسب GAAPصورت بگيرد.
در برخي موارد نادر ، دولت بصورت 2 سالانه بودجه تصويب مي كند. يكي از موارد مذكو ر مربوط به طرح ها و پروژه هاي بلند مدتي است كه بودجه بندي در مورد آنها براي چندين سال صورت مي گيرد. در صورتيكه وجوهي كه براي فعاليتهاي پيمانكاري محاسبه شده است (مثل وجوه طرح هاي عمراني) به صورت سالانه تهيه مي شود.
تفاوتهاي نظري:
برخي اوقات تفاوتهايي وجود دارد و دليل آن اين است كه ساختار وجوهي كه مقرر شده است جهت اهداف بودجه بندي ، صرفنظر از اين كه معاملات و فعاليتها بر اساس GAAP گزارش شود ممكن است از يك ساختار سازماني يا ساختار برنامه اي استفاده شده در اهداف بودجه اي متفاوت باشند.
(NCGAT 10) ساختار سازماني را بصورت زير تعريف مي كند:
" قسمتي از دولت كه از قانون قوانين آمده و مراجع معتبر پيروي مي كنند و مسئوليت آنها انجام وظايف دولت است.
به عبارت ديگر ساختار سازماني، منعكس كننده چارت سازماني و واحدهاي ما فوق ، يا بالاسري كه با دولت ارتباط دارد، مي باشد.
كه اين ارتباط ممكن است در مورد ساختار وجوه، با اهداف GAAp متفاوت باشد.
ساختار برنامه ها توسط (NCGAI10) بعنوان دسته بندي فعاليتها، ماموريت كارمندان يا پرسنل ، اجازه انجام مخارج ، تسهيلات و تجهيزات مي باشد كه همه درجهت رسيدن به اهداف كمك مي كنند ، در نظر گرفته شده است.
به عبارت ديگر بودجه بندي ممكن است بر اساس پروژه ها صورت بگيرد.
حال آنكه ممكن است وجوه متفاوتي براي اين منظور استفاده شود مثل :
(1)مأموريت كارمندان در مورد پروژه ها (مثل وجوه عمومي)
(2)دارايي هاي در دست ساخت (مثل وجوه طرح هاي عمراني)
(3)وجوه پرداخت ديون بلند مدت (مثل پرداخت ديون بلند مدت)
تفاوت موجوديتها (عناصر تشكيل دهنده) :
بودجه هاي تخصيص يافته دولت ممكن است شامل همه عناصرارايه شده در گزارشگري مالي واحد نباشد. اين مسأله زماني مهم است كه اجزاي واحد با وجوهي كه تشكيل دهنده وجوه اوليه واصلي دولت مي باشد تركيب شده باشد.(اطلاعات بيشتر در اين زمينه در فصل 16 ارائه شده است) .
دولت ممكن است همچنين بودجه را براي برخي از وجوه بصورت قانوني تصويب كند، ولي اين بودجه تهيه شده در برگيرنده انواع وجوه خاص نمي باشد. ساير وجوه ، كه در اين فصل توضيخ داده شده است در داخل بودجه تخصيص يافته ارائه مي شود.
و سؤالاتي كه معمولاً بوجود مي آيد اين است كه زماني كه گزارشگري بودجه اي از گزارشگري بر مبناي GAAP تفاوت داشت چه بايد بكنيم؟
(NCGAI 10) بيان مي كند كه بجزاز تطبيق اهداف عمومي صورتهاي مالي كه مربوط به تفاوتهاي مبناي حسابداري ، زمانبندي و جنبه نظري و تفاوت در موجوديتها ، تفاوتهاي ديگري بين طرز عمل بودجه و GAAP نيست.
كه اين تفاوتها از ضميمه زير قابل استناد است:
ضميمه (2):
مبناي حسابداري بودجه اي براي انواع گزارشهاي مختلف بودجه بر اساس GAAP بكار گرفته شده است.
براي اهداف بودجه اي ، اصلاحات بعنوان هزينه و مخارج ثبت شده اند، اما براي اهداف GAAP تخت عنوان ذخاير مانده وجوه منعكس شده اند، مخارج زماني ثبت مي شوند كه پرداخت شوند يا اصلاح شوند براي اهداف بودجه اي ،در مقابل طبق ْGAAP هزينه ها زماني ثبت مي شوند كه كالاها و خدمات دريافت شوند براي اهداف بودجه اي ماليات بردارايي ها اخذ شده بعنوان درآمد در نظر گرفته مي شوند.
اصلاح مباني مختلف شناسايي درآمد و هزينه براي سال مالي منتهي به (30/ژوئن/1*20) بصورت زير است:
حساب مستقل وجوه عمومي دلار
درآمد بر اساس GAAP 000/100
+اضافه مي شود:
ماليات بر دارايي وصول شده سال جاري 000/20
-كسر مي شود:
ماليات بر دارايي وصول شده سال قبل (19000)
درآمد بودجه اي 101000
مخارج بر اساس GAAP 95000
+اضافه مي شود:
اصلاحات سالجاري 5000
بدهي هاي سال قبل كه در بودجه سالجاري شناسايي شده اند 15000
-كسر مي شود:
پرداختي جهت اصلاحات سال قبل (4000)
بدهي هاي مربوط به سالجاري كه در بودجه
سالجاري شناسايي نشده اند (10000)
101000
كنترل بودجه اي:
يكي از اهداف اوليه بودجه بندي ، كنترل تمام درآمدها و مخارج دولت مي باشد. براي رسيدن به يك سطح مناسب كنترل ، بودجه ها بايد توسط سيستم حسابداري دولت تهيه شود اين مساله با مخارج (تهيه بودجه توسط سيستم حسابداري دولت) نيز ارتباط دارد
براي كنترل و معين كردن هزينه ها بوسيله سيستم حسابداري، بايد براي اين منظور كنترلها ومكانيسمي وجود داشته باشد، تا در مورد اينكه بودجه اضافي و مازاد بر نيازها نباشد، اطمينان حاصل نمود.
كنترل هاي بودجه اي سيستم حسابداري اين حقيقت را كه بودجه بايد در برگيرنده سطوح مختلف و اقلام متفاوت باشد را منعكس كند.
براي مثال مخارج و هزينه ها ممكن است در بودجه بر مبناي يك وجه منكعس شوند و اين وجه ممكن است از عملكرد واقعي دولت بيشتر پيش بيني شود.
همچنين بودجه براي عملكرد دولت، براي چندين قسمت يا نمايندگي هاي دولتي كه وظايف دولت را اجرا ميكنند ممكن است اصلاح شود.
بودجه براي هر قسمت يا نماينده دولت ممكن است بين چندين فعاليت تقسيم شود، و براي هر فعاليت هم ممكن است بودجه اضافي در نظر گرفته شود كه جهت مخارج خاصي به مصرف ميرسند. (مثل هزينه هاي خدمات كاركنان ، هزينه پستي ، اجاره، هزينه آب و برق ومس علي هذا)
بودجه ممكن است بر اساس اهداف فرعي سازمان تقسيم شده باشد(براي مثال براي تمام يا قسمتي از هزينه حقوق كارمندان، مديران و ساير افراد غير از مدير) يكي از مفاهيم مهم، كه يكي از سطوح عمومي كنترل است ، عبارتست از فهم و درك اينكه كنترل چگونه بايد طراحي و اجرا شوند.
سطوح عمومي كنترل نشاندهنده سطوح بودجه اي پايين تر است.
مديران دولتي ممكن است بودن اجازه مخصوص و قانوني منابع را تخصيص ندهند براي تخصيص بودجه بوسيله مجلس ، اين اجازه و مجوز در نظر گرفته شده است كه اين مساله به داشتن هيات اصلاحي قانون موثر و كارآمد كه بودجه اوليه و اصلي را تصويب مي كنند اشاره دارد.
سطوح كنترل عمومي و قانوني ممكن است از يك دولت به دولت ديگر متفاوت و روشهاي ديگري داشته باشد.
اگرچه بودجه ها معمولاً در سطوح تفصيلي كه در بالا توضيح داده شده تهيه مي شود. ولي مديريت اغلب اين آزادي عمل را جهت جابجايي و نقل و انتقال وجوه بودجه تصويبي دارد.
اين آزادي عمل توسط دولت از قبل تعيين مي شود. و سيستم حسابداري بايد خود را با اين آزادي عمل مديريت مطابقت دهد. حتي زمانيكه مطمئن شديم كه اين آزادي عمل فقط در قسمتهايي كه مجاز به انجام آن بوده است صورت گرفته است.
كنترل هاي بودجه اي استفاده شده در يك سيستم حسابداري از مقايسه هزينه هاي واقعي با مبالغ بودجه اي ، پيچيده تر است.
اصلاحات و همچنين هر تفاوتي دربكارگيري مباني حسابداري بين بودجه و GAAP نيز بايدمورد توجه باشد.
اصلاحات نشاندهنده تعهدات مربوطه به سفارشات جديد يا قراردادهاي ناتمام مي باشد، به عبارت ديگر دولت جهت هزينه كردن وجوه متعهد شده است اما كالا يا خدمات واقعي و مورد نظر دريافت نشده است.
اصلاحات نشاندهنده "جاگيري" است يعني جهت كسب اطمينان نسبت به اين موضوع كه وجوه بودجه درنظر گرفته شده براي تعهدات در جاي ديگري خرج نشده است و درجاي مناسب خود خرج شده است.
عموماً مقايسه هزينه ها بوسيله فرآيند تخصيص بودجه كه توسط گزينه هاي زير صورت مي گيردنيز پيش بيني شده است.
-هزينه هاي تسويه شده(كالاها و خدمات دريافت شده كه صورتحساب آنها پرداخت شده است)
-هزينه هاي تسويه نشده ( كالاها و خدمات دريافت شده كه صورتحساب آنها هنوز پرداخت نشده است)
-اصلاحات ( كالاها و خدمات دريافت نشده است ، ولي جهت خريد آنها توسط دولت تعهد ايجاد شده است)
-اصلاحات قبلي( كه توسط برخي از سازمانهاي دولتي زماني كه دولت براي خريد كالاها و خدمات متعهد نشده است ، اما اجراي طرح ها و برنامه هاي آتي نيازمند دريافت وجه از بودجه تخصيص يافته براي اين اقلام پيش بيني شده دارد، استفاده مي شود)
-سيستم حسابداري بايد به همه اين موارد جهت موثر بودن مقايسه بودجه اي توجه داشته باشد در حاليكه بسياري از سيستم ها، بين هزينه هاي تسويه شده و هزينه هاي تسويه نشده تفاوت قايل نمي شوند.
-بيشتر دولتها ، برخي از سيستمهاي اتوماتيك طراحي شده را حداقل براي كامل كردن حقايسه هاي كنترل برودجهم اي بكار مي گيرند.
-درحسابداري دولتي كلاسيك ثبت بودجه اي براي انعكاس مبالغ بودجه در دفاترصورت مي گيرد. و در بسياري موارد برخي از دولتها از اين ثبتها (جهت ثبت مبالغ بودجه اي) استفاده نمي كنند و فقز بر كنترل بودجه اي اتكاء مي كنند.
-در عين حال پس از پايان اين مراحل ، بايد از راهنمايي هاي جامع و كلي براي حسابداري دولتي و گزارشگري مالي استفاده كرد، مثالهاي زير ثبتهايي است كه موسسات دولتي در دفاتر روزنامه براي ثبت بودجه مورد استفاده قرار مي گيرند.
-ضميمه(3)
مثالهايي از ثبت هاي دفتر روزنامه كه جهت ثبت بودجه توسط موسسات دولتي مورد استفاده قرار مي گيرند در ذيل آمده است:
مثال(1):
ثبت زير زماني صورت خواهد گرفت كه بودجه سالانه تخصيص بيابد، دقت داشته باشيد كه پس ، ثبتهاي بودجه ابزاري براي جبران مبالغ واقعي جهت رسيدن به تفاوتهاي واقعي در بودجه مي باشد.
به عبارت ديگر درآمد برآوردي بصورت بدهكار ثبت شده و مخارج تخصيص يافته به صورت بستانكار ثبت شده است.
بدهکار بستانکار
درآمد برآوردي 000/000/1
اعتبارمصوب 000/000/1
ثبت بابت بودجه مصوب ساليانه
مثال (2):
هنگامي كه ثبت بالا صورت گرفت ، در اين وضعيت دولت انتظار دارد كه بودجه كاملاً متعادل باشد، ولي دولت ممكن است بودجه را افزايش يا كاهش دهد كه اين افزايش يا كاهش بوسيله انتقال وجوه صورت مي گيرد
اگر درآمدهاي مورد انتظار دولت بيشتر از هزينه هايش باشد ثبت دفتر روزنامه زير صورت مي گيرد:
بدهكاربستانكار
درآمد برآوردي 000/000/1
اعتبار مصوب 000/950
مازاد وجوه بودجه اي 000/50
اين ثبتهاي بودجه اي در دفاتر دولت در سال مالي نگهداري مي شود در پايان سال مالي، ثبت بودجه اي معكوس بصورت زير صورت مي گيرد:
بدهكاربستانكار
اعتبار مصوب 000/000/1
درآمد برآوردي 000/000/1
ثبت جهت بستن اعتبارات مصوب ساليانه
اعتبار مصوب 000/950
مازاد وجوه بودجه اي 000/50
درآمد برآوردي 000/000/1
ثبت جهت بستن اعتبارات تخصيص يافته ساليانه
در طي سال مالي ، موسسات دولتي ثبت هاي زير را براي انجام اصلاحات در دفاتر روزنامه اجرا خواهند كرد:
مازاد وجود بودجه اي – ذخيره اصلاحات 000 /100
اصلاحات 000/100
ثبت بابت اصلاحات مربوط به خريد كالا
زماني كه كالا يا خدمات خريداري شده و دريافت شده باشند، كه هزينه هاي واقعي آن 95000 دلار است ثبت اين مورد بصورت زير خواهد بود:
بدهكاربستانكار
اصلاحات 000/100
مازاد وجوه بودجه اي – ذخيره اصلاحات 000/100
ثبت بابت انتقال اصلاحات براي كالا ها و خدمات دريافت شده
هزينه ها 95000
حسابهاي پرداختي / حسابهاي مختلف 95000
ثبت بابت دريافت كالاها و خدمات
در پايان سال مالي ممكن است اصلاحاتي هنوز باقي مانده باشد و اينجا فرض مي شود كه 1000 دلار اصلاحات باقي مانده است . اول دولت بايد حسابهاي بودجه اي را از دفاتر جهت انجام اصلاحات باقي مانده مصرق كند و بعد از آن ثبت زير بعمل مي آيد:
مازاد وجوه بودجه اي – ذخيره اصلاحات 000/10
اصلاحات 000/10
ثبت بابت حذف (جابجايي) حسابهاي بودجه اي مربوط به اصلاحات باقي مانده در پايان سال مالي.
اگر دولت مي خواهد كه اصلاحات با اهميت تلقي شود در سالهاي مالي مربوطه، دولت بايد براي نشان دادن آن بخش از مازاد وجوه كه در سال مالي مربوطه در دسترس نخواهد بود ، ذخيره مازاد وجوه در دفاتر ثبت كند ، چونكه هميشه اين وجوه در سالهاي قبل اصلاح شده اند. و ثبت زير در دفاتر صورت مي گيرد.
مازاد وجوه محدود نشده 000/10
مازاد وجوه – ذخيره اصلاحات 1000
ثبت بابت ايجاد ذخيره مازاد وجوه براي اصلاحات باقي مانده در پايان سال مالي كه براي سالهاي بعد مهم است.
در آغاز سال مالي بعد اصلاحات مهم سال مالي قبل دولت با ثبت زير افتتاح (منتقل) مي شود.(اول) مبالغ اصلاحات بايد افتتاح (منتقل شود) به سال مالي بعد با انجام ثبت زير:
بدهكاربستانكار
اصلاحات 000/10
مازاد وجوه بودجه اي– ذخيره اصلاحات 000/10
(دوم) اينكه براي انتقال مانده وجوه پاياني سال مالي قبل ثبت روزنامه اي بصورت زير صورت مي گيرد:
مازاد وجوه – ذخيره اصلاحات 000/10
مازاد وجوه ذخيره نشده 000/10
ثبت بابت حذف (انتقال) مانده وجوه مربوطه به اصلاحات سال مالي قبل .
در ثبت هاي دفتر روزنامه بودجه اي ، نگهداري و بستن حسابها طي سال مالي از اهميت زيادي برخوردار است . همه ثبتهاي بودجه بايد به دفاتر منتقل شود.
و در زمانيكه اصلاحات مهم، در طي سال مالي وجود دارد، تأثير آن بر دفاتر واضح و مبرهن است كه برمازاد يا ذخاير حسابهاي مستقل اثر ميگذارد كه بخشي از ثبتهاي دفاتر روزنامه بودجه اي كه بودجه ذرا ثبت يا حذف يا منتقل مي كند از دفاتر ، نمي باشد.
خلاصه: همانطور كه در ابتداي فصل ذكر شد، بودجه مهم ترين قسمت از كنترلهاي مالي دولت هستند و همچنين ابزاري براي رسيدن به اهداف گزارشگري مالي و اهداف پاسخگويي مي باشند.
اين امر نياز به توجه كافي و اضافي دارد و همچنين گزارشگري مناسب بودجه اي نيزاز اهميت بسيار زيادي برخوردار است كه نيازمند توجه بيشتري در حسابداري دولتي و گزارشگري مالي به اين مساله هست.
مفهوم مدیریت منابع انسانی، از اواسط دهه هشتاد میلادی معرفی شد و هدف از آن ارایه روشهایی برای مدیریت کارکنان و کمک به بهبود عملکرد سازمان است. سعادت، 1386به منابع انسانی سازمان، دیگر نه به عنوان منبع هزینه بلکه همانند داراییهای ارزشمندی برای کسب مزیت رقابتی نگریسته میشود. به همین دلیل است که برنامهریزی منابع انسانی از اولویت بالایی در سازمانها برخوردار شده است. مایکل پورتر بر این باور است که مهارتها و انگیزش افراد یک شرکت و چگونگی بهکارگیری آنها را میتوان عامل مهم مزیت رقابتی آن شرکت، به حساب آورد. (آرمسترانگ، 1380) به طور کلی، مدیریت منابع انسانی را، شناسایی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور رسیدن به اهداف سازمان تعریف کرده¬اند. به بیان دیگر، مدیریت منابع انسانی عبارت است: از: تحلیل نیازهای انسانی سازمان با توجه به شرایط متغیر و انجام اقدامات لازم برای پاسخگویی به این نیازها. مدیریت منابع انسانی را میتوان نوعی رویکرد مدیریت بر افراد دانست که بر این چهار اصل استوار است :
1-کارکنان مهمترین دارایی سازمان به حساب میآیند و موفقیت سازمان در گرو اعمال مدیریتی اثربخش، بر آنهاست.
2-.اگر سیاستهای پرسنلی و خطمشیهای سازمان با حصول اهداف سازمان و برنامههای استراتژیک آن پیوند تنگاتنگی داشته باشند و به رسیدن به آن اهداف کمک کنند، احتمال موفقیت سازمان بیشتر خواهد شد.
3- فرهنگ و ارزشهای سازمان، جو سازمانی و رفتار مدیریتی منبعث از آن فرهنگ در دستیابی برتری سازمان تاثیر عمدهای خواهد داشت. بنابراین، فرهنگ سازمان را باید هدایت و اداره کرد.
4- ترغیب همه اعضای سازمان به همکاری با یکدیگر و رساندن آنان به احساس هدف مشترک، مستلزم تلاشی مستمر است؛ به ویژه حفظ تعهد به تحول، نوعی ضرورت به حساب میآید. (آرمسترانگ، 1384)
بررسی اصول یاد شده، اهمیت استراتژیک مدیریت منابع انسانی سازمان را نشان میدهد. در واقع انجام موفقیتآمیز هر کاری در سازمان، اعم از برنامهریزی، اجرا و کنترل استراتژیهای کلان سازمان، پیادهسازی برنامههای تحول، و پیشبرد اهداف سازمانی بدون مدیریت و توجه جدی به منابع انسانی، امکانپذیر نخواهد بود. از این رو نگاه استراتژیک به نیروی انسانی در قالب مدیریت استراتژیک منابع انسانی از اهمیت فراوانی برخوردار شده است.
مفهوم مدیریت استراتژیک منابع انسانی، بر نقش مهم مدیریت منابع انسانی استوار است که بر ماهیت استراتژیک منابع انسانی و بر یکپارچه شدن استراتژی منابع انسانی با استراتژی سازمان تاکید میکند. شولر (1992) مدیریت استراتژیک منابع انسانی را چنین توصیف کرده است: «تمامی فعالیتهای موثر بر رفتار افراد در برانگیختن آنها به طراحی و اجرای نیازهای استراتژیک سازمان». رایت و مک ماهان (1992) نیز مدیریت استراتژیک منابع انسانی را الگوی تخصیص برنامهریزی شده منابع انسانی و انجام فعالیتهای موردنظر برای کمک به سازمان در رسیدن به اهدافش میدانند. مدیریت استراتژیک منابع انسانی، روشی است برای تصمیمگیری درباره مقاصد و طرحهای سازمان که به مسائلی، مانند: اشتغال، کارمندیابی، آموزش، پاداش و مدیریت عملکرد کارکنان مربوط میشوند. در واقع مدیریت استراتژیک منابع انسانی به طور کلی به روابط میان مدیریت منابع انسانی و مدیریت استراتژیک سازمان میپردازد.(آرمسترانگ، 1384)
وجه تمایز اصلی میان مفاهیم سنتی مدیریت منابع انسانی و مدیریت استراتژیک منابع انسانی، از دیدگاه گست (1989) میزان یکپارچگی مدیریت منابع انسانی با فرایندهای تصمیمگیری استراتژیک سازمان به منظور مقابله با تغییرات محیطی است. بیر (1997) بر این باور است که محیط رقابتی، جهانی شدن و تغییرات مداوم بازار و فناوری، دلایل اصلی دگرگونی مفاهیم مدیریت منابع انسانی و تبدیل آن به مدیریت استراتژیک منابع انسانی است. مفاهیم سنتی مدیریت منابع انسانی تنها بر مهارتهای فیزیکی، آموزشهای خاص، تخصصهای ویژه و کارایی فردی کارکنان تاکید میکرد و به جای آنکه به افراد توجه کند، به کارهایی که توسط افراد انجام میشد، تمرکز میکرد. در حالیکه مدیریت استراتژیک منابع انسانی، علاوه بر توجه به موارد یاد شده، به تمام بخشها، اثربخشی کلی و یکپارچگی فعالیتهای مختلف سازمان، تاکید میورزد. (آرمسترانگ،1384)
هدف اصلی مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ایجاد دیدگاه کلانی است که امکان پرداختن به مسائل اساسی کارکنان را فراهم آورد. مدیریت استراتژیک منابع انسانی موجب بهره¬مندی سازمان از کارکنان ماهر، متعهد و با انگیزه در تلاش برای رسیدن به مزیت رقابتی پایدار میشود. (Armstrong,2006) هدف آن، ایجاد حس هدفمندی و جهتدار بودن در محیطهای اغلب پرتلاطم امروزی است تا بدین وسیله نیازهای تجاری سازمان و نیازهای فردی و گروهی کارکنانش از راه طراحی و اجرای برنامهها و سیاست¬های منسجم و عملی منابع انسانی تامین شود. (آرمسترانگ، 1384) دایر و هولدر (1998) بر این باورند که مدیریت استراتژیک منابع انسانی باید چارچوبی واحد، گسترده، اقتضایی، و یکپارچه ایجاد کند. (Armstrong,2006)
در این بخش، با بررسی رویکردهای مختلف، فضای شکلگیری استراتژی منابع انسانی را تبیین خواهیم کرد. به طور کلی استراتژی منابع انسانی، در فضایی تعاملی شکل میگیرد. تعامل میان رویکردهای بالا به پائین، و پائین به بالا در تدوین استراتژی از یک سو و تعامل میان رویکردهای مبتنی بر توانمندیها، و مبتنی بر بهرهمندی از فرصتهای محیطی از سوی دیگر، فضای کلی شکلگیری استراتژی منابع انسانی را تشکیل میدهد.
تعامل میان رویکردهای بالا به پائین و پائین به بالا، ناظر به این موضوع است که لازمه شکل گیری استراتژیهای اثربخش منابع انسانی، مشارکت مدیران منابع انسانی در کنار مدیران ارشد سازمان در تنظیم و تدوین استراتژیهای منابع انسانی است. چنین فضای همکاری، سبب آگاهی همه سطوح از الزامات مربوط به جهتگیریهای استراتژیک سازمان و ویژگیها و اقتضائات منابع انسانی سازمان شده، در نتیجه تبیین اثربخشتر استراتژیهای منابع انسانی را امکانپذیر میسازد
رویکرد بالا به پائین بدین موضوع اشاره می¬کند که استراتژی منابع انسانی سازمان باید از استراتژی سازمان نشئت گرفته، انطباق عمودی بین آنها مشاهده شود. به بیان دیگر، استراتژی منابع انسانی باید جزئی از استراتژی سازمان باشد، به گونه-ای که از اجرای آن حمایت کند. (آرمسترانگ، 1384) از سوی دیگر مقتضیات و ویژگی¬های منابع انسانی خود موجب شکل گیری استراتژیهایی تدریجی میشوند. بدین ترتیب که شرایط حاکم بر منابع انسانی سازمان، در گذر زمان استراتژیهایی نوظهور و بدون پیشینه را پدید می آورند که نشئت گرفته از اقتضائات است.
ایجاد مناسب فضای ترسیم شده فوق، باعث تلفیق و همسوسازی استراتژیهای منابع انسانی با استراتژیهای سازمان و در نتیجه بهرهبرداری اثربخش از منابع انسانی سازمان میشود. کارکرد دیگر این تلفیق استراتژیک، ایجاد ارتباط و هماهنگی میان سیاستها و فعالیتهای منابع انسانی و استراتژیهای سازمان است. در واقع وجود این ارتباط و هماهنگی از یک سو موجب تطبیق منابع انسانی با تحولات سازمانی شده، از سوی دیگر اجرای استراتژیهای سازمان را امکانپذیر ساخته، اقدامات لازم برای تامین نیازمندیهای اجرایی آن را در همه سطوح سازمان فراهم میسازد. (Kane & Palmer, 1995)
از سوی دیگر، فضای تعاملی دیگری بین دو رویکرد مبتنی بر منابع و توانمندیها و رویکرد بهرهمندی از فرصتها وجود دارد. هدف اصلی از رویکرد مبتنی بر منابع بنا، به گفته بارنی (1991) ، توسعه قابلیتهای استراتژیک است. این کار به واسطه ایجاد تناسب میان منابع و فرصتها و خلق ارزش افزوده از طریق تخصیص اثربخش منابع صورت می پذیرد. همل و پاراهالاد (1989) بر این باورند که مزیت رقابتی در صورتی حاصل می¬شود که سازمان بتواند منابع انسانی مناسبی را جذب کرده، یا توسعه دهد؛ به گونهای که امکان تسریع در یادگیری و به کارگیری آموختهها را نسبت به رقبا، برای سازمان پدید آورند.(آرمسترانگ، 1384) در طرف مقابل، رویکرد مبتنی بر محیط قرار دارد که به استفاده از فرصتهای محیطی و تناسب میان استراتژی¬های منابع انسانی با شرایط محیطی اشاره می¬کند. در این رویکرد سازمان با تمرکز بر عوامل محیطی حاکم، اعم از وضعیت نیروی کار (از نظر تخصص، حقوق و دستمزد و غیره) الزامات قانونی، شرایط اتحادیه¬ها و اصناف، و مواردی از این قبیل، استراتژی,های منابع انسانی سازمان را تدوین میکند.
پس از بررسی فضای شکلگیری استراتژی¬های منابع انسانی سازمان، در این بخش به منظور بررسی استراتژی¬های حوزه¬های کارکردی منابع انسانی، الگوی پایه¬ای برنامه¬ریزی استراتژیک منابع انسانی که روش سنتی برنامه ریزی بوده، رویکردی بالا به پائین دارد را مبنا قرار داده، آن را مورد مطالعه دقیقتر قرار میدهیم. این الگو که درنشان داده شده است، چگونگی تبدیل استراتژیهای سازمان را به استراتژیهای منابع انسانی و استراتژیهای حوزههای مختلف آن، بیان میکند.
همان گونه که در شکل ملاحظه میشود، در این الگو پس از مشخص شدن استراتژیهای سازمان که با توجه به چشمانداز، مأموریت، ارزشهای سازمان و با بررسی محیط داخلی و خارجی آن به دست میآید، استراتژیهای کلان منابع انسانی تدوین میشوند. تدوین این استراتژیها نیز مستلزم بررسی عوامل محیطی، با تمرکز بر عوامل مرتبط با نیروی انسانی سازمان است.
(Kane & Palmer, 1995)
هر یک از عوامل داخلی و خارجی، نقشی کلیدی در تعیین استراتژیهای منابع انسانی سازمان ایفا میکنند. تغییر در هر یک از این عوامل میتواند باعث ایجاد دگرگونیهایی اساسی در جهتگیری های منابع انسانی سازمان شود. بنابراین بررسی مستمر این عوامل به منظور اتخاذ استراتژیها و سیاستهای درست منابع انسانی سازمان، کاملاً ضروری است.
پس از تدوین استراتژیهای کلان منابع انسانی، استراتژی¬های حوزههای عمومی منابع انسانی، یعنی: مدیریت تأمین منابع انسانی، مدیریت توسعه منابع انسانی، مدیریت عملکرد، مدیریت پاداش و مدیریت روابط کارکنان تعیین میشوند. هدف از انجام این کار، تبدیل استراتژیهای کلان منابع انسانی به استراتژیهای حوزههای مختلف کاری منابع انسانی است. بدیهی است در تدوین استراتژیهای حوزههای منابع انسانی نیز باید ضمن توجه به استراتژیهای کلان، به بررسی عوامل محیطی مؤثر بر آن حوزه خاص پرداخته شود.
همان گونه که در (شکل 1 ) نشان داده شده است، به منظور بررسی چگونگی شکل گیری استراتژیهای کارکردی منابع انسانی، استراتژیهای مدیریت منابع انسانی سازمانها را در قالب این پنج حوزه عمومی، مورد مطالعه قرار میدهیم.
تامین منابع انسانی، متضمن وجود کارمندان مورد نیاز، برای انجام فعالیتهای سازمان است. کیپ (1989) هدف از طراحی و اجرای استراتژیهای جذب مدیریت منابع انسانی را چنین عنوان کرده است: «هدف، به دست آوردن و جذب کارکنان مناسبی است که از شایستگیها، مهارتها، دانش و پتانسیل لازم برای دیدن آموزشهای آتی برخوردار باشند. روشهای انتخاب و جذب کارکنانی که به بهترین شکل میتوانند این دسته از نیازهای سازمان را تأمین کنند، باید به عنوان فعالیت اساسی سازمان قلمداد شوند و اکثر سیاستهای منابع انسانی که در جهت پرورش و انگیزش کارکنان طراحی میشوند باید بر پایه این فعالیتها بنا نهاده شوند». (آرمسترانگ، 1384) به بیان دیگر برنامهریزی منابع انسانی فرایند بازنگری نظاممند نیازمندیهای سازمان، به نیروی انسانی است؛ برای تضمین اینکه نیروی انسانی مورد نیاز سازمان با مهارت¬های مورد نظر در زمان لازم در اختیار قرار دارند.
(Dessler,2005)
برنامهریزی منابع انسانی را از دو جنبه میتوان مورد بررسی قرار داد :
- برنامهریزی سخت منابع انسانی
- برنامهریزی نرم منابع انسانی
برنامهریزی سخت منابع انسانی مبتنی بر تجزیه و تحلیل کمی است و تضمین میکند که تعداد مناسبی از کارکنان کارآمد به هنگام نیاز، موجود است. اما جنبه نرم برنامهریزی منابع انسانی پیرامون ایجاد فرهنگ سازمانی است، که میان اهداف سازمان و ارزشها، باورها و رفتارهای کارکنان هماهنگی و انسجام برقرار کند.
پس از مشخص شدن این نکته که سازمان به چه تعداد نیروی کار، در چه زمانی و با چه مهارتها و شایستگی هایی نیاز دارد و نیز با مطالعه وضعیت عرضه نیروی کار در محیط پیرامون سازمان، و برآورد نیازهای آتی سازمان، مدیران منابع انسانی از راه جذب و حفظ نیرو و یا ایجاد انعطافپذیری در سازمان، نیروی انسانی مورد نیاز را تامین میکنند.
جذب نیرو: جذب نیروهای کارآمد از خارج سازمان به منظور مرتفع ساختن نیازهای منابع انسانی، مستلزم انجام این فعالیتها است :
1-تعریف نیازهای مهارتی و شایستگیهای رفتاری؛
2-. تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر تصمیم پیوستن به سازمان، مانند:2-
3-حقوق و مزایا،-
4-فرصتهای ارتقای شغلی،-
5-فرصت بهرهگیری از مهارتهای موجود یا کسب مهارتهای جدید،-
6-- راضی کننده بودن شغل (میزان وظایف، اختیارات و استقلال در انجام کار) ،
7-شهرت سازمان
8-امکان مشارکت افراد در سازمان
9-محیط کار جذاب
10-تجزیه و تحلیل فعالیتهای رقیبان: بررسی این موضوع که رقیبان سازمان در زمینه عوامل مؤثر بر تصمیم افراد چه اقداماتی انجام میدهند.
11-تدوین ابزار و فنونی به منظور جذب بهترین کارکنان به سازمان. مانند مصاحبههای ساختاریافته و آزمونهای روانسنجی.
(Business Fundamentals,2002)
حفظ نیرو: با توجه به چالش¬های فراوان جذب نیروی انسانی که از کمبود نیروی کار متخصص، رقابت شدید برای جذب نیروهای ماهر و قوانین و مقررات استخدامی نشئت میگیرد، مسئله حفظ منابع انسانی از اهمیت فراوانی برخوردار است. مطالعات انجام شده در زمینه علل ترک شغل افراد در سازمانها نشان میدهند که عواملی چون آینده ضعیف شغلی، عدم علاقه به کار، احساس کم ارزش تلقی شده توسط سازمان، کافی نبودن وظایف کاری، عدم دریافت پاداش مناسب، عدم برخورداری از موقعیت اجتماعی مناسب، محیط کاری خستهکننده، احساس تبعیض، فقدان انسجام گروهی و پرداخت غیرمنصفانه و غیر رقابتی دلایل اصلی ترک شغل را تشکیل میدهند. بنابراین موارد زیر را میتوان به عنوان استراتژیهای حفظ منابع انسانی برشمرد:
طراحی مناسب مشاغل (از نظر تنوع، استقلال، امکان رشد و فضای کاری)-
- جبران مناسب و عادلانه خدمات و ارائه پاداشهای مناسب به افراد،
ایجاد نظام مدیریت عملکرد قوی، -
آموزش، توسعه مهارتها و شناخت توانمندیهای بالقوه افراد، -
ایجاد مسیرهای شغلی مشخص و آینده کاری روشن، -
ایجاد تعهد در کارکنان، -
1380)- تشکیل گروههای کاری. (آرمسترانگ،
انعطافپذیری: بنا به گفته اتکینسون (1984) ، هدف از استراتژی انعطافپذیری باید ایجاد یک شرکت منعطف از راه فراهم آوردن انعطافپذیری بیشتر عملیاتی و نقشی باشد. تخصیص بهینه فعالیتها به کارکنان، استفاده حداکثر از زمان، برونسپاری برخی از فعالیتها و توسعه مهارتهای کارکنان، به¬ گونهای که قابلیت انجام مشاغل مختلف را داشته باشند، از مسایلی است که باید موردنظر قرار گیرد. (آرمسترانگ، 1380) این امر بسیاری از دغدغه¬های مدیران سازمان را در ارتباط با جذب و حفظ نیروی انسانی، به ویژه در شرکت¬های پروژه¬ محور مرتفع می-سازد.
پیدایی دانش و فناوریهای نوین، تحولات صنعتی و همچنین جهتگیریها و استراتژیهای جدید سازمانها، آنها را ناگزیر میسازد برای بقا در عرصه رقابت، به سوی آموزش و توسعه مداوم منابع انسانی خود گام بردارند. (آرمسترانگ، 1380) والتون (1999) توسعه استراتژیک منابع انسانی را چنین توصیف میکند: «توسعه استراتژیک منابع انسانی شامل این موارد است: ایجاد، حذف، اصلاح و تعدیل مسئولیت¬ها و فرایندها و راهنمایی و هدایت افراد به شیوهای که همه افراد و گروهها به مهارت، دانش و شایستگیهایی که برای قبول و انجام وظایف فعلی و آتی سازمان لازم است، مجهز شوند. »(آرمسترانگ، 1384)
هدف از توسعه استراتژیک منابع انسانی، ایجاد چارچوبی فراگیر و یکپارچه برای پرورش کارکنان است. بخش اعظم فرایندهای توسعه منابع انسانی متوجه فراهم آوردن محیطی خواهد شد که در آن محیط، کارکنان به یادگیری و توسعه دانش و مهارتهای خود ترغیب شد. ممکن است فعالیتهای مرتبط با توسعه منابع انسانی شامل برنامههای سنتی آموزشی نیز باشند، اما تأکید این فعالیتها بر توسعه سرمایه معنوی سازمان و ترویج و ارتقای پویایی سازمانی، گروهی و فردی است. افزایش شایستگیها و قابلیتهای کارکنان سازمان باید به عنوان یکی از سیاستهای اصلی توسعه منابع انسانی مورد توجه جدی قرار گیرد.
مدیریت عملکرد، حوزهای از منابع انسانی است که میتواند بیشترین سهم را در بهبود عملکرد سازمان داشته باشد. هدف از استراتژیهای مدیریت عملکرد، افزایش اثربخشی سازمان، افزایش بهرهوری کارکنان و گروهها و کسب سطح بالاتری از مهارت، شایستگی و افزایش تعهد و انگیزه در کارکنان است. استراتژیهای مدیریت عملکرد به مسائلی همچون چگونگی مدیریت سازمان برای رسیدن به اهداف تعیین شده، میپردازد. مدیریت عملکرد را میتوان به عنوان روشی استراتژیک و یکپارچه برای فراهم آوردن موفقیتی پایدار برای سازمانها از راه بهبود عملکرد کارکنان تعریف کرد. مدیریت عملکرد از این جهت استراتژیک است که به مسائل گسترده فراروی سازمان میپردازد؛ اینکه آیا در محیط خود به گونهای اثربخش فعالیت میکند و اینکه جهت کلی حرکت سازمان به سمت دستیابی به اهداف سازمانی است یا خیر؟ استراتژیهای مدیریت عملکرد اهداف عمده زیر را دنبال میکنند:
- کمک به نیروی انسانی در جهت بهبود عملکرد؛
توسعه و پرورش کارکنان در جهت طی مسیر شغلی؛ -
استفاده از نظرات کارکنان برای بهبود سازمان؛ -
مشارکت و تشویق کارکنان؛ -
- گردآوری اطلاعات لازم برای جبران خدمت کارکنان؛
- کشف نقاط قابل بهبود و برنامه¬ریزی برای بهبود آنها
(Dessler,2005)
سیستم مدیریت عملکرد را میتوان متشکل از سه جزء: عوامل مورد ارزیابی، ورودیها و خروجیهای سیستم دانست. عوامل اصلی مورد ارزیابی سیستم مدیریت عملکرد عبارتند از:
- میزان دستیابی به اهداف،
- رعایت ارزشهای اصلی سازمان،
- ویژگیهای افراد، مانند: انگیزه، مهارتهای فردی و خلاقیت
- توان بالقوه افراد
ورودیهای سیستم را میتوان با این عنوانها زیر بیان کرد:
- محدودههای مورد ارزیابی
- عوامل کلیدی موفقیت و شاخصهای عملکرد
- قابلیتهای موردنیاز سطوح مختلف سلسله مراتب شغلی
-اهداف یا الزامات مشخص مشاغل گوناگون
و در نهایت خروجیهای سیستم موارد را در برمیگیرند:
-ارزیابی و درجهبندی عملکرد،
- برنامههای بهبود عملکرد مانند آموزش،
-برنامه بهبود شغلی
- ارزیابی از پائین به بالا
ئ شرط مهم و اساسی در پیادهسازی استراتژیهای مدیریت عملکرد، برخورداری از حمایت کامل مدیریت ارشد و مشارکت کامل مدیران صف است. نقش کارکنان در فرایند مدیریت عملکرد نیز باید بسیار دقیق و روشن باشد، زیرا آنان باید این فرایند را از خود بدانند و با مشارکت خود زمینه بهبود عملکرد سازمان را فراهم آورند. سازمانهایی در بهبود عملکرد خود با توفیق همراه خواهند بود که به این هدف بنیادین توجه کنند: «ایجاد فرهنگی که در آن افراد و گروهها مسئولیت بهبود مستمر فرایند کسب و کار و مهارتها و میزان مشارکت خود را به عهده میگیرند». (آرمسترانگ، 1380)
استراتژیهای پاداش بر چگونگی تهیه و طراحی برنامهها توسط سازمان، به منظور اطمینان از اینکه رفتارها و عملکرد مؤثر کارکنان در تحقق اهداف سازمان مورد تقدیر قرار میگیرند، تمرکز میکنند. همان گونه که گومز- مجیا و بالکین (1992) معتقدند، استراتژی پاداش عبارت است از «به ¬کارگیری مطلوب سیستم پاداش بهعنوان یک ساز و کار یکپارچه¬ساز کلیدی که از راه آن تلاشهای واحدهای فرعی مختلف و کارکنان آنها به سمت تحقق اهداف استراتژیک یک سازمان جهت داده میشود.» استراتژی پاداش باید بر پایه این اصل مهم بنا نهاده شود که منبع نهایی ایجاد ارزش کارکنان سازمان هستند. این امر به معنای آن است که فرایندهای پاداش باید به گونهای خلاق به نیازهای کارکنان و نیازهای سازمان پاسخ دهد. مبنای این استراتژی باید الزامات سازمان به بهبود عملکرد در کوتاه مدت و بلندمدت باشد. استراتژی پاداش میتواند از تغییر حمایت کند، فعالیت سازمان را تقویت کرده و رسمیت ببخشد.
استراتژی پاداش باید موجب انسجام و یکپارچگی فرایندها و سیاستهای پاداش با استراتژی رشد و بهبود عملکرد شود. همچنین این استراتژی باید باعث تقویت ارزشهای سازمان، به ویژه ارزشهایی مانند: خلاقیت، کارگروهی، انعطافپذیری، کیفیت و ارائه خدمات به مشتری شده، نیز موجب بهبود فرهنگ سازمانی و گسترش رفتارهای مطلوب در بخشهای مختلف سازمان شود. در این صورت استراتژی پاداش میتواند نقش مهمی در تحقق اهداف سازمان ایفا کند. (آرمسترانگ، 1384)
استراتژی پاداش میتواند جهتگیریهای گوناگونی داشته باشد:
- جذب و حفظ نیروی انسانی،
ایجاد انگیزه در افراد برای بهبود عملکرد، -
ایجاد انگیزه در افراد برای مشارکت بیشتر در برنامههای سازمان -
(Business Fundamentals, 2005)
هدف، ایجاد استراتژی پاداشی است که تناسب و توازن فرایندها و سیاستهای پاداش با اهداف کسب و کار و منابع انسانی سازمان و عملی بودن آنها را تضمین کند. عواملی که در تدوین استراتژی پاداش تأثیرگذار هستند را میتوان بدین گونه بیان کرد:
قوانین و مقررات: الزامات قانونی دولت درباره پرداختها و عقد قرارداد،
سیاستهای سازمان: سیاستهای مدیران ارشد در ارتباط با استراتژیها و وضعیت مالی سازمان، سیاستهای اتحادیهها و اصناف،
وضعیت بازار: میزان پرداخت¬های موجود در بازار کار.
یکی از نکات قابل توجه در پاداش کارکنان، ایجاد تناسب میان نیازهای افراد و پاداشهای تخصیص داده شده به آنان است. با توجه به اینکه افراد مختلف دغدغهها و نیازهای متفاوتی دارند، پاداشهای در نظر گرفته شده برای آنان باید متناسب با نیازهایشان باشد. این امر موجب اثربخشی بیشتر استراتژی پاداش و ترغیب افراد برای تلاش بیشتر در جهت تحقق اهداف سازمانی میشود. (Dessler,2005)
اساس الگوی مدیریت منابع انسانی در زمینه روابط کارکنان را میتوان بدینگونه بیان کرد که مدیریت روابط کارکنان، عاملی برای ایجاد و توسعه تعهد در کارکنان، تاکید بر منافع متقابل، تغییر رویه از چانهزنی گروهی به سوی قراردادهای فردی، بهرهگیری از تکنیکهای افزایش مشارکت کارکنان مانند حلقههای کیفیت یا گروههای بهبود، تاکید پیوسته بر کیفیت، افزایش انعطافپذیری در توافقنامه¬های کاری، تأکید بر کار گروهی و هماهنگ ساختن شرایط برای همه کارکنان است.
تأثیر فراوانی دارند.ایجاد روابط مناسب با اتحادیهها و کارکنان یکی از استراتژیهای بنیادی هر سازمانی است. این امر باعث ایجاد اعتماد و احترام متقابل، بینشی مشترک در مورد برنامههای آتی، مبادله مستمر اطلاعات، اهداف و فرهنگ مشترک و مشارکت کارکنان در تصمیمگیری میشود. (جدول شماره 1)
تحول در روابط صنعتی سنتی و مدیریت منابع انسانی را که توسط گست (1995) ارائه شده است، نمایش میدهد.
لزوم نگاه استراتژیک به منابع انسانی، موضوعی است انکارناپذیر که با گذر زمان و ایجاد تحولات روزافزون محیطی بر اهمیت آن افزوده میشود. در عین حال، فضای شکلگیری استراتژیهای منابع انسانی و ایجاد یکپارچگی میان این استراتژیها و استراتژیهای سازمان، از جمله چالشهای اساسی مدیران است.
آنچه در این نوشتار ارائه شد مروری بر رویکردهای مختلف شکل گیری استراتژیهای کلان منابع انسانی و نیز بررسی استراتژیهای حوزههای کارکردی منابع انسانی سازمان است. به علاوه تبیین عوامل مؤثر بر استراتژیهای کارکردی از دیگر موضوعاتی است که در این نوشتار مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالب بیان شده میتواند به عنوان مبنایی برای تحلیل استراتژیک منابع انسانی در سازمانها به کار گرفته شود.
امروزه مطالب فراواني پيرامون مديريت دانش در سازمانها مطرح مي گردد. تاكيد اكثر اين مطالب استفاده از فناوري اطلاعات در كسب، ذخيره و تسهيـم اطلاعات است. اما يك سوال اساسي تر وجود دارد. ما چگونـه مـــــي توانيم به دانش دنيا كه واقعاً در تحقق نتايج مهم موثر است مجهز شويم؟ فكر بهترين عملكرد (BEST PRACTICE) طي دهه 80 و 90 به شهرت رسيد. اما در حقيقت بسيـــاري از موفق ترين روش شناسي ها ناموفقند. رسم بر اين است كه ما نخست موضوعهايي را مشخص مي سازيم كه فكر مي كنيم سازمانها در آن عملكرد بالايي دارند و سپس زمينه را براي تحقق بهترين عملكرد فراهم مي سازيم. اين رويكرد، داراي ايرادات متعددي است. چنين الگوبرداري (BENCHMARKING) ممكن است سازماني را در بالاترين نقطه منحني عمر آن درست قبل از مرحله افول متوقف سازد. تاكيد عمده اين الگو اغلب اوقات بر عملكرد شركتهاي بزرگ است كه ممكن است براساس يك الگوي قديمي بهترين عملكرد باشد (نظير مهارتهاي مديريت عملكرد كه بازتاب ارتباط متقابل رئيس و زيردست است). تحقيق انجام شده توسط موسسه گالوپ تحت عنوان «نخست همه قوانين و مقررات را زيرپا بگذاريد»، ديدگاه متفاوتي را مطرح مي كند: در واقع شركتهاي برتر وجود خارجي ندارند - تنها گروههاي كاري برتر وجود دارند. بخشي از مشكل اين است كه اين الگو غلط است. به جاي اينكه عملكرد يك شركت نمونه براساس اقدامات گذشته مورد بررسي قرار گيرد، يك رويكرد بسيار جالب و سودمند اين است كه نتايج يا اهدافي را مشخص سازيم كه مي خواهيم مورد بررسي قرار دهيم و دريابيم كه چه اقداماتي بدان نتايج منتهي مي شوند. اين مستلزم يك رويكرد موشكافانه تر به تحقيق يا پژوهش است كه براساس آن خود شركت در درجه دوم اهميت قرار دارد.
تغییرات به وجود آمده در اقتصاد جهانی و تلاش های انجام شده توسطسازمان جهانی ( WTO ) در راستای جهانی کردن اقتصاد و افزایش رقابت ، کشورهای مختلفاعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه را به این باور رسانده است که برای حضور وبقا در بازارهای منطقه ای ، جهانی و حتی داخلی باید توان و قابلیت رقابت پذیریصنایع و سازمان و سازمان های خود را افزایش دهند . مدل های تعالی سازمانی یا سرآمدیکسب و کار ، بعنوان ابزارهای قوی برای سنجش میزان استقرار سیستم ها در سازمان هایمختلف به کار گرفته می شوند . با بکار گیری اینگونه مدل ها ، ضمن اینکه یک سازمانمیزان موفقیت خود را در اجرای برنامه های بهبود در مقاطع مختلف زمانی مورد ارزیابیقرار می دهد ، می تواند عملکرد خود را با سایر سازمان ها و به ویژه بهترین آنهامقایسه نماید .
امروزه اکثر کشورهای دنیا با تکیه بر این مدل ها ، جوایزی را درسطح ملی و منطقه ای ایجاد کرده اند که محرک سازمان ها و کسب و کارها در تعالی ، رشدو ثروت آفرینی است . در سه قطب بزرگ اقتصادی سده اخیر ( ژاپن – آمریکا – اروپا)اصلی ترین نمونه این جوایز عبارتند از : جایزه دمینگ درژاپن ، جایزه بالدریج درآمریکا ، جایزه اروپایی کیفیت که توسط بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت ایجاد شده و بهمدل EFQM معروف است و عمومیت و استقبال بیشتری در سطح جهان کسب نموده است دیدگاهسیستماتیک قوی ، توجه دقیق به مدیریت مبتنی بر فرآیندهای سازمانی و نتیجه گرایی مدل EFQM برای سازمان های ایرانی که معمولاً در این حوزه ها با مشکلات جدی روبرو هستند، بسیار آموزنده و اجرایی است . جهانی شدن از مهمترین مباحث مطرح در دنیای امروزاست که گروه صنعتی ایران خودرو ، خواسته و یا ناخواسته در مسیر آن قرار دارد . برایورود به عرصه رقابت جهانی خودرو شرایطی لازم است که باید آن را در مجموعه ایرانخودرو فراهم نمود . این امر علاوه بر نیازمندی برعزم و اراده راسخ مستلزم اجراییکسری برناه های منسجم در مقوله کاهش هزینه ، بهبود کیفیت ، توجه به خواست مشتریان، بازاریابی نوین ، توسعه صادرات و چالاک شدن کلیه بخش های گروه صنعتی ایران خودرومی باشد. در روند جهانی شدن ، کسب رضایت مشتریان و کارکنان بعنوان یک مبنای اساسیلحاظ می شود . امروزه برای رقابت در عرصه جهانی باید به دانش فردا مجهز شد ، تابتوان به سمت پیشرفت و تعالی حرکت نمود.
تحقق رویکردهای متعالی شرکت ایران خودرو در مباحث جهانی شدن ازطریق کسب رضایت مشتریان ، بازاریابی نوین ، بهبود کیفیت و سایر مقولات تعریف شدهمستلزم تدارک بستری مناسب برای حرکت سریع و پرشتاب مجموعه فعالیت ها و فرآیندهایعملیاتی در قالبی هدفمند و سنجش اثر بخشی و ارزیابی نحوه عملکرد فرآیند ها با هدفترسیم چرخه بهبود مستمر و بهره مندی از نتایج حاصله بصورت یک فعالیت یادگیری مستمردر اصلاح رویکردسازمان ، درک نقاط قوت و ضعف آن بصورت چرخه ای دائمی از طریق انجامارزیابی های مستمر و ارائه اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه می تواند مسیر تعالی سازمانها و حرکت آنها به جلو را تسهیل و تسریع نماید.
مدل تعالی سازمانی EFQM بعنوان الگویی جامع در سنجش توان عملکردیسازمان ها از طریق طراحی و اجرای نظام ارزیابی عملکرد سازمان ها ، میزان تحرکهوشمندانه آنها را در طراحی مطلوب مسیر حرکتی ،اجرای بهینه اهداف ، بررسی نتایجحاصله و سنجش اثر بخشی اقدامات انجام شده ، را موردتحلیل قرار داده و سطح کامیابیسازمان ها را در نیل به تعالی مشخص می سازد. انتخاب این مدل به منظور استقرار درشرکت ایران خودرو و نیل به تحقق هرچه بهتر اهداف عالیه شرکت در راستای جهانی شدن میباشد . بدیهی است تعریف فعالیت های خود ارزیابی بصورت مستمر و تعیین نقاط قوت و ضعفو انجام پروژه های مطالعاتی برای تقویت نقاط مثبت و مرتفع نمودن نقایص و کاستی هامی تواند در گذر زمان و با حمایت و تعهد مسئولین سازمان ، دسترسی چشم انداز تعیینشده را محقق ساخت .
مدل تعالی سازمانی چارچوبی روشمند برای ارزیابی عملکرد سازمان هادر دو حوزه فرآیند ها و نتایج حاصل از این فرآیند ها است. دستاوردهای حاصل ازارزیابی در این مدل عبارتست از نقاط قوت سازمان و زمینه های قابل بهبود آن که برایدستیابی به بهبودها فهرستی از برنامه های اولویت بندی شده را نیز پیشنهاد می کند. بر اساس آموخته های مدیریت کیفیت جامع (TQM)، توجه به ارزش ها و مفاهیم بنیادین هشتگانه به شرح زیر، لازمه موفقیت و ایجاد بهبود مستمر سازمان ها است :
نتیجه گرایی
مشتری مداری
رهبری و ثبات در مقاصد
مدیریت مبتنی بر فرآیندها و واقعیت ها
توسعه و مشارکت کارکنان
یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر
توسعه همکاری های تجاری
مسؤولیت های اجتماعی سازمان
ارزش ها و مفاهیم هشت گانه فوق پایه های اصلی برنامه ریزی واستقرار سیستم ها را تشکیل می دهند و برای شناخت وضعیت عملکردی سازمان ها باید ازمعیارهایی بهره گرفت که ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم فوق الذکر داشته باشند،معیارهایی که توسط آنها، میزان تحقق هشت مفهوم بنیادین و میزان موفقیت سازمان دردستیابی به نتایج را بتوان اندازه گیری کرد.
دو روش آسان براي بررسي نتايج سازماني وجود دارد. اولي تمركز بر موسسان سازمان و دومي شناسايي طبقات مختلف اهداف استراتژيك. برخي از موسسان سازمان و انواع نتايجي كه به آنان مربوط مي شود عبارتند از:
مشتريان - سازمانهاي برتر، مشتريان را جذب و حفظ مي كنند؛ كاركنان - سازمانهاي برتر، كاركنان را جذب، حفظ و از عملكرد بالاي آنان بهره مند مــــــي شوند؛
صاحبان سرمايه - سازمانهاي برتر، منابع مالي عظيمي را به چنگ مي آورند؛ نسلهاي آينده - سازمانهاي برتر، ارزشهاي آينده را بنا مي كنند؛ تامين كنندگان و شركاي استراتژيك - سازمانهاي برتر اين روابط را ارتقاء مي بخشند. برخي از طبقات متعدد عملكرد كه امروزه براي سازمانها مهم است عبارتند از: جهاني سازي - سازمانهاي برتر كه در انديشه جهاني سازي هستند به شيوه اي رفتار مي كنند كه منافع خود و منافع محلي به طور همزمان افزايش يابد؛ تغيير يا تحول - سازمانهاي برتر به طور مستمر در انديشه بهبود و نوآوري هستند؛ يادگيري - سازمانهاي برتر تحصيل دانش را بهينه ساخته و آن را به تمام سطوح سازمان تسري مي بخشند؛ رهبري - سازمانهاي برتر امكان دسترسي سريع به شايستگيهاي رهبري مورد نيازشان را دارند - تصميمات آنان عملكرد فعلي آنان را بهينه كرده و زمينه را براي آينده مهيا مي سازد. هنگامي كه ما نتايجي را مشخص ساختيم كه معرف سازمانهاي برتر است، قادريم تحقيقي را به اجرا درآوريم و به كار بگيريم كه اقدامات منتهي به آن نتايج را شناسايي مي كند.
من چندين سال است كه در زمينه ارزيابي تحقيقات، مطالعـه و تلاش مـي كنم. از ميان بيش از صدها مقاله و تحقيق انجام شده پيرامون موضوعهاي خاص، تنها ده درصد به ارتباط بين عملكرد و هــدف تاكيد مي كنند. مابقي به ايجاد ارتباط بين عملكردها (رابطه بين عملكردهاي ارتباطات مديريت و عملكرد كاركنان) يا عملكرد و مفاهيم يا ساختارها (رابطه بين همكاري همكاران و انگيزش) مي پردازند. هرچند اين تحقيقات جالب و بالقوه سودمند هستند، اما تحقيقاتي كه ارتباط بين نتايج و عملكرد را بررسي مي كنند ناچيز و بسيار ضروري است. بازنگريهاي بسيار وسيعي كه اخيراً توسط آكادمي علوم ملي در زمينه تحقيقات مربوط به بهبود سازمانهاي جهاني صورت پذيرفته به اين نتيجه رسيده است كه اين تحقيقات تاكنون مطالب اندكي درباره عملكردهاي كاري گفته است. همچنين به اين نتيجه رسيده اند كه بهبود سازماني يك رشته اي نوپا و بسيار سليقه اي است. برخي از اين سليقه ها، ممكن است موثر باشند، اما بدون تحقيق براي كشف و شناسايي عوامل موثر و ناموثر، ما مكرراً دچار تكرار شده و عوامل كليدي موفقيت را از دست مي دهيم. مشاوران، رهبران و كاركنان با بهره گيري از يك رويكرد علمي تر اجازه خواهند يافت تا تصميمات و اقداماتشان - نظر، گفتار و استفاده بهينه تر از اوقات - را بر روي يافته هاي حاصل از تحقيقات معتبر متمركز سازند. اين امر ما را قادر خواهد ساخت كه به آزمايش و اصلاح نظريات مان پرداخته و عملكردهاي ناموثر را متوقف سازيم. مثلاً ديدگاه من نسبت به مشاركت تغيير يافته و با يافته ها و شواهد حاصل از تحقيقات بين المللي تقويت شده است. شواهد مهمي وجود دارد كه ارتباطات تحول - رابطه و مزاياي آن در ارتباط با مشتريان، شركت و نيروي كار - مي تواند به اندازه مشاركت مورد حمايت كاركنان قرار گيرد. علاوه بر اين، هرچند مشـاركت در تصميم گيري ممكن است مورد پذيرش سريع افراد قرار گيرد، اما در ارتباط با تعهد بلندمدت و قبول تحول حرف زيادي براي گفتن ندارد. يك عامل كليدي در اجراي موفقيت آميز يك برنامه تحول آن است كه تحول به صورتي باشد كه كار را به نوعي ارتقا ببخشد. من در آغاز، مشاركت را مورد تاييد قرار مي دادم و از وجود عوامل كليدي موفقيت غافل بودم.
هنگامي كه ما رابطه بين نتايج و عملكرد را مورد بررسي قرار مي دهيم، آنچه را كه مي دانيم مورد تاييد قرار مي دهيم، از آنچه كه مهم است آگاهي بيشتري به دست مي آوريم، براي اعتقادات خود پشتيبان پيدا مي كنيم يا خود را در حال تامل مجدد ديدگاهها و اولويتها مي يابيم. در ادامه تعدادي از نتايج مهم را معرفي مي كنيم كه تا به امروز از يافته هاي تحقيقات جهاني محسوب مي شوند. آيا قبلاً از آنها اطلاع داشتيد؟ آيا به شما كمك مي كردند تا اطلاعات بيشتري درباره آنها كسـب كنيد؟ آيا آنها با عقايد و اعتقادات شما همراه بودند؟ آيا آنها به شما يك ديدگاه جديد يا حتي شگفت انگيـز مي بخشند؟ موفقيت در برخورد با مشتريان: تحقيقات رضايت مشتري - ارباب رجوع مفهوم زيادي ندارد. معيار واقعي براي سنجش رضايت مشتري تكرار كسب و كار و پديده «پيام مثبت به يك دوست» است. در اين پديده، مردم احتمالاً درباره يك تجربه مشتري خوب با دو يا سه نفر از دوستان خود صحبت خواهند كرد، و درباره يك تجربه مشتري بد با ده تا پانزده نفر به صحبت خواهند نشست. تنها رتبه بندي مهم در تحقيقات رضايت - مشتري، رتبه بندي بالا است. يك تحقيق خاص نشان داد افرادي كه رتبه رضايتمندي آنان در يك معيار پنج امتيازي عدد پنج است احتمالاً شش بار بيشتر از افراد واقع در يك معيار چهار امتيازي به خريد مجدد اقدام خواهند كرد.
هرچند پرداخت مساوي از اهميت بالايي برخوردار است، اما عواملي نظير روشهاي سرپرستي و حمايت، ارتباطات، استخدام و داشتن يك دوست خوب در محل كار از عوامل نگهدارنده افراد در سازمانها به شمار مي روند. درجات پرداخت نزديك به انتهاي ده پرداخت بالا نشان مي دهد كه چرا مردم در شركتها باقي مي مانند. اين موضوع براين افسانه خط بطلان مي كشد كه شما افراد با استعدادي را مي خريد كه در شركت باقي مي مانند. سازمانهايي كه روابط مثبت و سازنده بين كاركنان و ارباب رجوع و بين كاركنان را تشويق مي كنند نسبت به سازمانهايي كه اين روابط را تشويق نمي كنند خلاق تر هستند. بهبود مهارتهاي منابع انساني در كنار ساختاردهي مجدد اين احتمال را افزايـش مــي دهد كه تغييرات موردنظر تحقق يافته و پايدار بمانند. موفقيت در جذب سرمايه گذاران: تحقيقي در 1000 شركت در سراسر دنيا نشان داد كه تمركز مستمر بر روي مشتريان، كاركنان و سهامداران يكي از هشت خصوصياتي است كه عملكرد پنج درصد از موفق ترين شركتها را متمايـز مــي سازد. سازمانهايي كه سهم بازار را به چنگ آورده و آن را حفظ مي كنند در مورد ديدگاه، اهداف و معيار شفاف، دقيق و جدي هستند. اما درباره اجرا مشاركت جويانه و انعطاف پذيرند. سرمايه گذاران قيمت بالايي بابت شركتهاي داراي مديريت قوي پرداخت خواهند كرد: بين 17 و 27 درصد بيشتر از شركتهايي كه صرفاً از نظر مالي موفقند.
سازمانهايي كه محصولات و خدمات پيچيده تري توليد مي كنند نسبت به سازمانهايي كه به توليد محصـولات ساده تر مـي پردازند در عرصه هاي جهاني موفق ترند. عقيده بر اين است كه اين شركتها در كسب مهارتهاي سازگاري و و يادگيري كه براي موفقيت در محيط جديد كليدي و حياتي است برتري يافته اند. رقابت براي عملكرد مفيد است. كشورهايي كه رقابت را تشويق و مورد حمايت قرار مي دهند مولدترند. آنها داراي توليد ناخالص داخلي و نرخ رشد بالا هستند.
از نگرش يا رويكرد يكسان به تغيير پرهيز كنيد. نتيجه يك تحقيق پرهزينه كه رويكرد آن بر تمام تغييرات عمده در صنعت جهاني نيمه هاديها بين سالهاي 1985 تا 1995 بود حاكي از اين بود كه برخي از تغييرات انقلابي بوده و نيازمند مقادير زيادي آزمون و منابع، ساختار آزادتر و مشاركت همه جانبه در برنامه ريزي هستند. ساير تغييرات تدريجي بوده و مي توانند از طريق به كارگيري روشهاي استاندارد مديريت پروژه به طور سنتي و موثر هدايت شوند. شناخت و احترام نسبت به قرارداد رواني بين كارگران و سازمان يك عامل موفقيت كليدي در مديريت تغيير است. سازماني كه در حال تعديل يا كوچك سازي است هنگامي كه انتظار دارد به خاطر تامين امنيت شغلي با وفاداري بالايي روبرو گردد بايد رويكردمتفاوتي را در قياس با نيروي كار آزاد انتخاب كند. يافته هاي تحقيقات مي تواند گفتگو و انديشه درباره نوآوري و تغيير دريك سازمان را تشويق كند. آنها مي توانند بينش و خلاقيت را تشويق كنند چه افكار و انديشه هاي عملي ما را در آغاز اين عوامل ياري مي دهنـد. مـا در برهـه اي از تحولات موسسات قرار داريم كه نيازمند يافتن لوازم وابزارهايي هستيم كه عملي هستند و سپس درك و انتخاب و مبنا قراردادن آنها هستيم. اين امر نشان مي دهد كه ما چگونه مي توانيم و بايد موسسات انساني خود را دگرگون و متحول سازيم.
پيتر دراكر سالها پيش به ما خاطرنشان مي كرد كه مديريت را به عنوان يك حرفه بنگريم. او استدلال مي كرد كه در مديريت مانند رويكردهاي فني، موشكاف و پرسشگر باشيم. شايد ما در مديريت نياز بيشتري بدان پيدا كنيم (همچنين منظور من رهبري است، براي كساني كه دوست دارند رهبري را از مديريت متمايز سازند)، زيرا يك مشوق و محرك است يعني اهرمي براي اعمال تغيير و عملكرد بالا. چنين موشكافي و دقتي مي طلبد كه اكثر ما داراي يك ديدگاه مبتني بر تحقيق - بينش باشيم. اين داراي مفاهيم بسياري است: به طور مدام از ارتباط بين عملكرد و نتايج آگاهي داشته باشيد. سـوالهاي زير را بپرسيد: مي كوشيم چه نتايجي را كسب كنيم؟، انجام اين اقدامات چگونه نتايج را تحت تاثير قرار خواهد داد؟ انتظار داريم اين برنامه يا تصميم چه اثري به دنبال داشته باشد و ما چگونه آن را خواهيم سنجيد؟ مفروضات و نتيجه گيريها را مورد ترديد قرار دهيد. هنگامي كه كسي ادعا مي كند اين اقدامات يا تحقيق نشان مي دهد كه...، از او بپرسيد كدام تحقيق؟ چه كساني مورد مطالعه قرار گرفتند؟ مبناي اين ادعا چيست؟ منبع آن چيست؟ مقالات، كتابها و اجراها را يافته و مورد توجه قرار دهيد كه بر مبناي اطلاعات بنا شده اند. خوشبختانه بسياري از آنها داراي شكل و زبان مفيد براي دسترسي سريع واستفاده متخصصان هستند. خودتان در اجراي تحقيق همت بگماريد. با متقاضيان داراي مدرك دكترا كار كنيد و به آنان ياري رسانيد تا بر روي تحقيقات مبتني بر نتايج - عملكرد تمركز كنند كه براي شما، سازمان شما و رشته شما اهميت دارند. ما نيازمند گفتگو بين متخصصان و محققان هستيم. ما نيازمند موردكاويهاي داراي كيفيت بالا و مطالعاتي هستيم كه اطلاعاتي را درباره بسياري از سازمانها و فرهنگها ترسيم مي كنند. شركت خود را در پروژه ها و مطالعات تحقيقي درگير سازيد. آماده باشيد كه مفروضات خود را زير سوال ببريد. خود را در معرض بينش و شناخت حاصل از مطالعات موفق قرار دهيد. نكته جالب توجه اينكه اخيراً يك شاخص رضايت مشتري آمريكايي نشان مي دهد تنها بخشي كه امروزه داراي امتيازات رضايت مشتري و كيفيت بالا است بخش دولتي است. امتيازات موسسات خصوصي پايين است و اين موقعي اتفاق مي افتد كه به نظر مي رسد كيفيت كلي خدمت ثابت يا نزولي است. تحول واقعي و مداوم نيازمند دگرگوني پايدار مجموعه نگرشها و تعهد از جانب رهبران است. آناني كه به استقبال چالشها مي روند براي دهه ها، شايد قرنها ديگران را تحت تاثير قرار مي دهند.
مدلهای تعالي سازماني به عنوان يک ابزار فراگير و با نگرش جامع به تمامي زوايايسازمان ها ، به کمک مديران مي آيند تا آنها را در شناخت دقيق تر سازمان خود ياريکنند . اين مدلها براي سنجش و مقايسه عملکرد سازمان ها نيز به کار ميروند و ضمناينکه يک سازمان را قادر ميسازند تا ميزان موفقيتهاي خود را در اجراي برنامه ها درمقاطع زماني مختلف مورد ارزيابي قرار دهد ، نقاط قوت و ضعف خود را شناسائي و پروژههايي را تعريف و به سمت تعالي حرکت نمايد. اين امکان را نيز فراهم ميکند تاعملکرد خود را با ساير سازمانها به ويژه به بهترين آنها مقايسه کند. مدل EFQM توسط بنياد مديريت کنيفيت اروپا ايجاد شده و اين مدل بعنوان مدل تعالي ، سازمان هايکشور نيز انتخاب شده و سازمانها با بکارگيري اين مدل ميتوانند علاوه بر مزايای ذکرشده در بالا در جايزه ملي کيفيت و جايزه ملي بهره وري و تعالي سازماني نيز شرکتنمايند.
شتاب تحولات آنچنان شدت يافته است كه چرخه هاي عمده تحول در بطن زندگيمان جاري مي شود. اين موضوع ما را ناگزيـر مـــي سازد آگاهي بيشتري از تحول يافته و تحول، نوآوري، هشياري، انعطاف پذيري، آزادانديشي را به عنوان موضوعهاي مهمتر و ابزار بقا و جاودانگي در نظر بگيريم. من مي توانم از روزهاي آغازين حرفه مشاوره ام ياد كنم (بيش از سي سال پيش) كه با اين گفته مردم موافق بودم كه: بياييد اين تحول را مهار كرده و بنابراين، مي توانيم به كسب و كار معمول خود برگرديم. مفهوم ضمني آن اين است كه تغييرناپذيري يك قانون بوده و تحول يك استثنا محسوب مي شود. اما اين گرايش دگرگون شده است. خوشبختانه انسانها مانند همه اجزاي طبيـعت براي تحول برنامه ريزي مي شوند. سوال اين است كه آيا ما با سرعت كافي خود را تغيير خواهيم داد كه شركاي هوشمندي باشيم در بهره گيري از اطلاعات، ارتباطات و فناوريهاي محيط كار كه در اختيار ما قرار دارند؟ بسياري از سازمانها بر روشهايي پافشاري مي كنند كه اغلب اوقات به دلايل اجتماعي، سياسي و قدرت موثر نيستند. يك راه و روش براي برخورد با اين موضوع افزايش آگاهي و هشياري مردم و هوش احساسي است. اما، ما قادريم داراي يك رويكرد علمي تر به مديريت، فرهنگ و تصميم گيري در موسسات مان باشيم. ما مي توانيم دانش را از ميدان تحقيق جهاني به حوزه عملكرد يا مهارت خود بكشانيم. اين هم چالـش و هم مسئوليـت ما بــه شمار مي رود.
تعالي سازماني يا (EUROPEAN FOUNDATION OF QUALITY)EFQM كه امروز نام آن را در گوشه و كنار سازمانهـــــا مي شنويم، مجموعه اي از استانداردهاست كه به عنوان مدل بنياد كيفيت اروپا از 8 اصل بنيادين تشكيل شده است. اين مدل كه در ايران زيربناي دو جايزه ملي كيفيت و تعالي و بهره وري سازماني قرار گرفته است، بسياري از مديران را بر آن داشته تا سازمان خود را درجهت مطابقت با اصول و استانداردهاي آن به پيش رانند. اما آنچه مـــــا را به عنوان يك ايراني به تأمل وامي دارد، مقايسه تطبيقي اصول EFQMبا اشعار مولانا يا به عبارتي بررسي EFQMاز ديدگاه مولانا است. بدين معني كه سالها پيش در اشعار عارفي چون مولانا، بسياري از مسائل امروزين سازمانها با زباني نمادين بيان شده است. به همين منظور گوشه اي از اين تطابق درجهت ايجاد رويكردي فعالانه براي استفاده از ذخيره مفاهيمي كه در فرهنگ ايرانيمان داريم و نيز تبديل آن به فرضيه هاي جديد و كارآمد، با حضور جمعي از اعضاي خانه مديران، در سازمان مديريت صنعتي بررسي شد. دكتر غلامرضا خاكي مشاور در امور مديريت، مديرعامل شركت رهياب و مدرس دانشگاه تهران طي سخناني نتايج مطالعات خود را در اين باره با مديران در ميان نهاد كه در ادامه با هم مي خوانيم.
زماني كه تيلور به عنوان پدر مديريت علمي، تلاش كرد مديريت را در طبقه علوم بگنجاند، ادعا كرد كه مديريت نيز مانند ساير علوم، قوانيني خارج از محدوده زماني و مكاني دارد (قوانين UNIVERSAL). اين نظريه 10 سال دوام داشت اما بعدها نظريات ديگر ثابت كردند كه مديريت به خاطر وجود انسان، نمي تواند نگاهي مكانيكي داشته باشد. كونتز از دانشمندان بزرگ مديريت، اظهار داشت: در علم مديريت، اصول تنها نامي است براي كتابها» و اين سرآغازي براي ايمان آوردن به زيرساختهاي بشري و تاثير آنها در مديريت بود كه تئوري اقتضايي نام گرفت. تئوري اقتضايي معتقد است: ما ناچاريم به متغيرهاي فرهنگي و ارزشهــــايي كه در چارچوب آنها مديريت مي كنيم، نظر داشته باشيم. يكي ديگر از مفاهيمي كه در عصر جديد به نسبيت و عدم قطعيت در مديريت اشاره دارد، هرمونوتيك است. هرمونوتيك مي گويد: وقتي متني نوشته مي شود و يا كتابي خلق مي گردد، مرگ مــــــؤلف آن فرا مي رسد و خواننده مي تواند مستقل از شخصيت به وجود آورنده، آن را تفسير كند. مانند اشعار حافظ و مولانا. بنابراين هرمونوتيك در مديريت معتقد است كه تفاوت عملكرد مديران قابل تشبيه به تفاوت شرح هايي است كه خوانندگان از متون مختلف عنوان مي كنند.
دكتر خاكي افزود؛ در رابطه با هر موضوعي، سه نوع معرفت وجود دارد: اول معرفت علمي كه نوعي آگاهي مدون است و ازطريق تجربه تكرارپذير حاصل مي شود و بيشتــر ماهيت استقرايي دارد و از جزء به كل مي رسد. دوم معرفت فلسفي كه آگاهي از جهان با تاكيد بر وجودشناسي است. فيلسوف سعي مي كند ازطريق منطق و با تاكيد بر بديعيات، بدون هيچ محدوديت و پيش فرضي به آن دست يابد. فلسفه تعقل آزاد بشري است با استفاده از قوانين منطقي. سوم معرفت عرفاني است يعني نوعي آگاهي و علم حضوري كه جوينده آن (سالك) ازطريق تجربه موضوع، شناخت حاصل مي كند: آگاهي عرفاني به صورت مجموعه اي از واردات، خواطر، تجربه هاي دروني، اذواق و مواجيه و شهود خود را در قلب سالك آشكار مي سازد. يك حمله مردانه مستانه بكرديم تا علم بداديم و به معلوم رسيديم عارفان به فيلسوفان طعنه مي زنند كه خداي شما فقط واجب الوجودي است كه ازطريق فلسفه ثابت شده است، اما خداي ما يك معشوق است كه مي توان نيازي به او برد. شمس تبريزي مي گويد: شناخت اين عارفان، مشكل تر از شناخت حق است. آن را به استدلال توان دانستن اما اين قوم كه ايشان را همچو خرد مي بيني، دور از تصور و انديشه است. بزرگان دو حيات دارند. يك حيات تاريخي و يك حيات كه فراتر از زمان ومكان در وجود ما زنده است. حيات تاريخي مولانا بر همگان آشكار است اما آنچه كه او را در وجود ما زنده داشته است، اشعار عارفانه اوست كه فراتر از زمان و مكان و تاريخ مي باشد. شعر عارفانه برچند گونه است: يك نوع شعري است كه شاعر، با عاريت و امانت گرفتن از ديگران آن را مي سرايد و مقصودهاي خود را بيان مي كند. مانند حافظ و ابتهاج. نـــوع ديگر شعري است كه شاعر آن، تجربـــه هاي عارفانه اش را با واژه ها نقاشي مي كند. يعني ايجاد يك حس، به خود فرورفتن و تجربه ترنم مرموز هستي مانند سهراب سپهري. اما نوع سوم، از نوع شعر عارفانه مولاناست. مولانا عارفي است كه به زبان شعر سخن مي گويد. به همين دليل هيچگاه فرصت تصحيح اشعارش را نمي يابد. به مولانا بايد نگاه ويژه اي داشت. او شاعر نبـــوده. بلكه عارفي بود كه تجربه هاي عرفاني اش را به زبان شعر بيان مي دارد. نوبت كهنه فروشان درگذشت نوفروشاني معين بازار ماست هين سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود بگذرد از هر دو جهان بي حد و اندازه شود بخش زيادي از داستانهاي مثنوي، شأني در عالم واقع دارد. مولوي قصه درماني داشته:اي برادر قصه چون پيمانه است. تو مپندار كه من شعر به خود مي گويم تا كه بيدارم و هشيار، يكي دم ترنم اي كه درون جان من تلقين شعرم مي كني گرتن زنم، خامش كنم، ترسم كه فرمان بشكنم مولانا معتقد بود كه اين اشعار واردات الهي است و او به اختيـــــار خود آنها را به زبان نمي آورد. انسانها به مقامات باطني بالا كه مي رسند، تقوا به آنها الهام مي شود: من عاشقي از كمال تو آموزم بيت و غزل از جمال تو آموزم در پرده دل خيال تو رقص كند من رقص هم از خيال تو آموزم نه مستم من، نه هشيارم، نه در خوابم، نه بيدارم نه با يارم، نه بي يارم، نه غمگينم، نه شادانم مولوي در اين بيت مي گويد كه نمي توان لحظه اي كه من در آن هستم، با واژه هاي معمولي وصف كرد. اين مولوي عقلانيت نيست بلكـــه مولوي تجربه هاي دروني است. چنان در نيستي غرقم كه معشوقم همي گويد بيا با من دمي بنشين، سر آن هم نمي دارم ليك ما را چو بجويي، سوي شادي ها بجو كه مقيمان خوش آباد جهان شاديم اما مولوي مثنوي يك حكيم است. يك حكيم آگاه به ارزشها و ضدارزشها كه مي تواند سر نخ هاي زيادي پيرامون مسايل انساني به ما بدهد كه امروزه مدرسان منابع انساني به آن آشنا هستند. پس مشتاقان امروزين مولانا دو گروهند: 1- انسان مدرن خسته از مسابقه در بزرگراه محاسبات و مقايسات عقل جزئي: عرفا عقل را به دو بخش تقسيم مي كنند. عقل جزئي و عقل قدسي. عقل جزئي نيروي محاسبات ماست كه دربازاريابي آن را به كار مي بنديم. گاهي عقل جزئي با نفسانيات آميخته مي شود. كينه هاي دروني و حسادت ما محصول تعقلات عقل جزئي است. انسان گروه اول همان است كه عقلانيت ابزاري در مديريت او را در دام استرسها انداخته است. ركن اساسي پست مدرنيسم نيز حمله به عقل جزئي است يا به عبارتي ساختارشكني. عقل براي همه چيز حدود مشخص مي كند و اين چيزي است كه علماي بزرگ امروزين مديريت، عليه آن مي انديشند. 2- انسان سنتي وامانده در ساختار ناكارآمد كهن: انسان گروه دوم كسي است كه نه مي تواند برخي از چارچوبهاي برآمده از ذهن افراد دور از مذهب را بپذيرد و نه مي تواند عرفان را نفي كند.
براي متعالي تر شدن از آنچه هستيم، به دگرگوني ساختارها و رفتارها نيازمنديم. نمودار شماره يك گوياي اين واقعيت است. اصول بنيادين تعالي سازماني (EFQM) به صورت نمودار شماره دو ارائـــه مي شود:
EFQM طبق نمودار زير مي گويد، آيا بر توانمندسازهاي نتايج كليدي عملكرد كه در ترازنامه دنبال مي كنيد، فكر كرده ايد. يا به صورت ديگر، اگر توانمندسازها را داشته باشيم،به نتايج كليدي عملكرد در ترازنامه خواهيم رسيد.
كان درختان را عنايت چيست بر گرچه يكسانند اين دم درنظر بي نهايت چون ندارد دوطرف كي بود او را ميان منصرف آن كه مانند است، باشد عاريت عاريت باقي بماند عاقبت از حريصي عاقبت ناديدن است بردل و بر عقل خود خنديدن است عاقبت بين است عقل از خاصيت تعلي باشد كاو نبيند عاقبت عاقبت بيني، نشان نور توست شهوت حال حقيقت، كور توست در بيت اول مولانا مي گويد، درختاني كه به نظر شمــــا يكسان مي آيند، تنها ازنظر نتيجه مي توانند، با هم تفاوت يابند (نتيجه گرايي) در بيت دوم فضــــاي مثبت و منفي ها را ترسيم مي كند. در بيت چهارم از بي كيفيتي هزينه ها سخن مي گويد. و بيت آخر درمورد سودهاي كوتاه مدتي است كه سازمان را از توجه به سودهاي بلندمدت غافل مي كند.
ما ندانستيم اي خوش مشتري چون كه دانستيم تو اولي تري مر شما را نيز در سوداگري دست كي جنبد چو نبود مشتري مشتري خواهي به هر دم پيچ پيچ تو چه داري كه فروشي؟ هيچ هيچ مشتري را صابران دريافتند چون سوي هر مشتري نشتافتند آن كه گردانيد رو زان مشتري بخت واقبال و بقا شد زوبري بيت سوم بر بازاريابي هاي بي پشتوانه تاكيد دارد. بيت چهــارم اين مساله را گوشزد مي كند كه مشتري هاي عمده و اصلي را شناسايي كنيد و روي آنها سرمايه گذاري نماييد درحالي كه بعضــي از سازمانها اين گونه مشتري ها را رها كرده و در بازارهاي فرعي سرمايه گذاري مي كنند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن