دوره دبیرستان - 11

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره حق‌الناس

بازديد: 6441

حق‌الناس

 

حق‌الناس یک اصطلاح فقهیخاص در ابواب قضا، شهادت و حدود است. در لغت به معنای «حق مردم» می‌باشد و در کنار حق‌الله، اساس حقوق اسلامی را تشکیل می‌دهد. ترکیب اضافی حق‌الناس، از نوع اضافه ملکی بوده و اضافه حق به ذی‌حق است. به این مفهوم حقمتعلق به مردم است. برخلاف حق‌الله که در آن حق، حکم جعل شده توسط خدا است. در حق‌الله، حق اضافه به جاعل است. حق‌الناس نیز مانند حق‌الله، توسط خداوندجعل شده و فقط امر آن به مردم سپرده شده‌است.

 

حق الناس حقوقی است که افراد در مقابل سایر افراد جامعه بر گردن دارند. مانند بازگرداندن قرض، عذرخواهی و جلب رضایت در قبال اشتباهات و زیانهایی که به آنها رسانده و همچنین حسن ظنبه ایشان.

 

بر مبنای اعتقادات اسلام حق الناس از حق الله مهم تر است. و پاسخ دادن حق الناس در روز قیامت دقیق تر از پاسخ دادن به حق الله‌است. چرا که خداوند حق خود را می‌بخشد ولی حق مردم را باید صاحبان آن (مردم) ببخشند.

 

چرا خداوند از حق الناس نمی گذرد؟

 

حق الناس از نظر اسلام با عدالت و حكمت الهی رابطه ای تنگاه تنگ دارد و دارای گستره وسیعی می‌باشد. به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و می‌توان گفت كه بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینكه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد.

 

حق الناس در منابع و متون اسلامی، چه در قرآن و چه در روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ و كتب فقهی جایگاه خاصی دارد. اقامه قسط و عدل و برقراری عدالت اجتماعی و ادای حقوق الناس یكی از عمده‌ترین اهداف بعثت پیامبران است.

 

در اینجا چون صاحب حق مردم اند ، رعایت و نادیده گرفتن آن ارتباط مستقیمی با بحث عدالت خداوند دارد. خداوندی كه یكی از صفاتش عادل بودن است و دینی كه یكی از اصولش عدل است چگونه ممكن است حقوق انسانها برایش كم اهمیت باشد. در دین اسلام حق انسانها از جهتی شاید از حق خداوند نیز مهمتر لحاظ شود بطوری كه خداوند ممكن است در روز قیامت از حق خود بگذرد اما هیچ گاه از حق انسانهای دیگر نخواهد گذشت. البته باید توجه داشت كه حق الناس حق الله هم هست، زیرا هیچ كس جز خدا اصالتا و ذاتا حقی ندارد و حقوق مردم از جانب خدا تعیین شده و تضییع آن مخالفت با حكم و حق الهی تعیین شده در حق دیگران است.

 

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». (سوره حدید، آیه 25):ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها كتاب آسمانی و میزان شناسایی حق از باطل نازل كردم تا مردم قیام به عدالت كنند (و احقاق حقوق و بسط عدل و داد به طور خود جوش از درون جامعه بشری آشكار شود).

 

این نشان از آن دارد كه احترام به حقوق دیگران و ادای آن یكی از اساسی‌ترین اهداف ادیان آسمانی است. قرآن كریم در آیات بسیاری مومنانراچهدربابمسائلاقتصادیوچهدربابحقوقاجتماعیو... دعوتبه احترام به حقوق مردم نموده است. در اینجا تنها به دو نمونه از این آیات اشاره می‌نماییم.

 

«:یا أیّها الّذین آمنوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ»؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید اموال یكدیگر را از طرق نامشروع و غلط و باطل نخورید» (نساء، 29 ) ؛ یعنی، هرگونه تصرف در مال دیگری كه بدون حق و بدون مجوز منطقی و عقلانی بوده باشد ممنوع شناخته شده است.

 

قرآن كریم، به هنگام نكوهش از قوم یهود و ذكر اعمال زشت آنان می‌فرماید: «...وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ...»(همان، 161 ) : آنان در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف می‌كردند. (ناگفته پیداست كه مراد از اكل و خوردن، در این آیه كنایه از هرگونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولی باشد یا پوشیدن و یا سكونت و یا غیر آن و چنین تعبیری در زبان فارسی نیز رایج است.)

 

بنابراین، هرگونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوی، رشوه، خرید و فروش اجناسی كه فایده منطقی و عقلانی در آنها نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، در تحت این قانون كلی قرار دارند.

 

در كتب روایی نیز توجه فراوانی به حق الناس شده است. به طوری كه اگر تمام روایات مربوطه جمع بندی شود، چندین جلد كتاب خواهد شد. امّا در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره می‌شود.

 

حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی كه بخشوده نمی‌شود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر می‌كنند». (نهج البلاغه، خطبه 175).

 

و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهم‌تر دانسته و می‌فرماید:

 

«جَعلَ الله سُبحانه حُقوقُ عبادِهِ مُقدّمةً علَی حُقُوقهِ فَمنْ قامَ بِحقُوقُ عبادالله كانَ ذلك مودّیاًالیالقیامِبِحقوقِالله؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و كسی كه حقوق بندگانش را رعایت كند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد كرد». (محمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج 2، ص 480)

 

حق الناس

 

حدود و موارد حق الناس

 

باید گفت بر اساس آیات و روایات اسلامی، مردم ومۆمناندارایسهنوعحقواحتراممی‌باشند.

 

1-    احترام به مال مردم

 

در دیدگاه اسلامی، مال و دارایی مۆمنوگاهیاموالدیگرانمحترماستومصونیت دارد و اتلاف و تجاوز در آن مجاز نیست. بنابراین، اگر كسی از راه ربا، رشوه، فریبكاری، سرقت و بالاخره هرگونه تصرف نامشروع، مالی را از كسی خورده باشد، باید به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن مال اقدام نماید.

 

2-  احترام به جان مردم

 

جان مسلمان از نظر اسلام حرمت خاصی دارد بنابراین هیچ كس نمی‌تواند به جان مسلمان، لطمه‌ای از قبیل ضرب و جرح وارد آورد یا با دادن غذای فاسد و مسموم و یا اعتیاد به مواد مخدر و یا هر چیز دیگری، سلامتی كسی را به خطر اندازد. بنابراین احترام به جان و بدن و سلامتی افراد، تا آن حدّ مورد اهمیت و مۆاخذهاستكهحتیخداوندهمازآنصرفنظرنمی‌كند! امامعلیـ علیه السّلام ـ فرمود: خداوند می‌فرماید: «به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست بر دست زدنی باشد، ‌یا با فشار دادن دستی از روی ستم، محقق شده باشد». (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 29).

 

علاوه بر احترام و حرمت جسم و بدن دیگران، انسان نمی‌تواند با ترساندن و اندوهگین ساختن، آزردن و خلاصه هر گونه ضربه به اعصاب و روان دیگران موجبات ناراحتی آنان را فراهم نماید، ‌درغیر این صورت باید همه ضربه‌ها و خسارت‌های وارده را جبران نماید. و اگر چنین نكند، در دنیا و آخرت كیفر كردار ناروای خویش را خواهد دید.

 

 

 

 

 

3-  حفظ آبروی دیگران و احترام به آن

 

عرض و آبروی افراد هم، دارای حرمت و مصونیت فوق العاده‌ای است و از موارد حق الناس به شمار می‌آید. بنابراین انسان نمی‌تواند به وسیله غیبت، تهمت، افشاگری و هرگونه رفتار دیگری، به آبرو و حیثیت دیگری ضربه و آسیبی وارد نماید، زیرا در غیر این صورت مرتكب ظلم بزرگی در حق او شده كه باید به جبران آن بپردازد. چنان كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «مَن كسَرَ مۆمِناًفَعلَیْهجَبْرُهُ؛ هر كس حیثیت مؤمنیرابشكند،براوواجباستكهآنراجبران نماید.» (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 351)

 

حاصل آن كه، حق الناس از نظر اسلام با عدالت و حكمت الهی رابطه ای تنگاتنگ دارد و دارای گستره وسیعی می‌باشد. به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و می‌توان گفت كه بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینكه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد. پس باید دانست كه جامعه بر عهدة هر یك از اعضای خود حقوقی دارد كه همگی به احترام و ادای آن موظفند وعمل به آنچه آدمی، خود انتظار انجام آن را از دیگران دارد، پایین‌ترین درجه آن است. چنان كه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره حق مۆمنبرمۆمنسۆال شد، آن حضرت فرمود: «... اَیْسَرُ حَقٍّ مِنها اَنْ تُحبُّ لِنفْسِكَ و تَكْرهُ لهُ ما تَكرَهُ لِنَفْسِكَ...؛ كم‌ترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است كه آنچه را برای خودت دوست می‌داری برای او نیز دوست بداری و آنچه را برای خودت نمی‌پسندی، برای او نپسندی.» (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 224 ) . و در جای دیگری می فرمایند : «اَوّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِ الشَّهید كَفارةُ لِذُنُوبِه اِلاَّ الدَّیْن فَاِنَّ كَفارَتُه قَضائه» : اولین قطره خون شهید، كفاره گناهان او است؛ مگر بدهكارى كه كفاره آن اداى آن است.» (من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 183، ح‏3688)

 

 نتیجه

 

 آنكه اگر خدا از حق محض خود بگذرد از لطف اوست، اما در مورد حق الناس پای دیگری در میان است و اگر او نگذرد، بدون احقاق حق عدالت اجرا نشده است.

 

 

 

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 22:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(3)

تحقیق درباره سرطان خون

بازديد: 2351

سرطان خون

سرطان خون یا لوسمی یا لوکمیا بیماری پیشرونده و بدخیماعضای خون ساز بدن است. این بیماری در اثر تکثیر و تکامل ناقص گویچه‌های سفیدخونو پیش سازهای آن در خون و مغز استخوانایجاد می‌شود. واژه لوسمی به معنی خون سفید است. لوسمی یکی از چهار سرطان شایع در میان کودکان است.

در بیماری لوکمی یا همان سرطان خون، مغز استخوان به صورت غیر عادی، مقدار بسیار زیادی سلول خونی تولید می‌کند. این سلولها با سلولهای خون نرمال و عادی متفاوت هستند و درست عمل نمی‌کنند. درنتیجه، تولید سلول‌های سفید خون طبیعی را متوقف کرده و توانایی فرد را در مقابله با بیماری‌ها از بین می‌برند. سلول‌های لوکمی همچنین بر تولید سایر انواع سلول‌های خونی که توسط مغز استخوان ساخته می‌شود از جمله گویچه های قرمز خونکه اکسیژن را به بافت‌های بدن می‌رسانند، و پلاکتهایخونی که از لخته شدن خون جلوگیری می‌کنند، اثر می‌گذارند.

نشانه‌ها

نشانه‌های نمادین لوکمی موارد زیر می‌باشند: کم‌خونی که با رنگ پریدگی و سستی یا خستگی مشخص می‌شود، کبودی پوست، لثه‌های متورم و خونین، تب خفیف 5/38درجه(غده‌های لنفاویمتورم با اینکه غده‌ها نه دردناک و نه قرمز می‌باشند. درد استخوان، خونریزی شدید و پی‌درپی و پدیدار شدن خون در ادرار یا مدفوع کودک.

نشانه‌هایی همانند علایم لوکمی می‌توانند در کودکانی که از اختلالات گوناگون دیگری رنج می‌برند نیز ظاهر شوند. پزشکان وقتی به لوکمی مشکوک می‌شوند که نشانه‌ها نمادین آن با بزرگی جگر یا طحال همراه باشند. هنگامی شک بیشتر می‌شود که سلول‌های سفید سرطانی در لام خون محیطی دیده شود. تشخیص با آزمایش مغز استخوان قطعی می‌شود.

انواع

لوسمی بر اساس نوع گویچه سفیدخونکه دچار تراریختگی(ترانس‌ژن) وسرطانشده به دو دسته تقسیم می‌شود:

  • لنفوئیدی یا لنفوبلاستی: این نوع لوکمی سلول‌های لنفاوی یا لنفوسیت‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد که بافت‌های لنفاوی را می‌سازند. این بافت جزء اصلی سیستم ایمنی بدن است و در قسمت‌های مختلف بدن از جمله غدد لنفاوی، طحال یا لوزه‌ها یافت می‌شود.
  • میلوئیدی یا مغز استخوانی: این نوع لوکمی سلول‌های مغز استخوانی را تخت تاثیر قرار می‌دهند. سلول‌های مغز استخوان شامل سلول‌هایی است که بعداً به گلبول‌های قرمز، گلبول‌های سفید و سلول‌های پلاکت ساز تبدیل می‌شوند.

همچنین هر دو دسته لوسمی به دو نوع حاد و مزمن تقسیم می شوند لذا چهار نوع کلی لوسمی داریم لوسمی مزمن میلوئیدی، لوسمی حاد میلوئیدی، لوسمی مزمن لنفوئیدیو لوسمی حاد لنفوئیدی(ALL، CLL،AML، CML)

آسیب شناسی

پزشکان علت دقیق لوسمی را نمی‌دانند. به نظر می‌رسد عوامل ژنتیکی و محیطی در بوجود آمدن این بیماری نقش داشته باشند. مانند هر سرطان دیگری، عامل مستعد و پیشتاز در ایجاد لوسمی به هم خوردن نظم تقسیم سلولیاست. پژوهش‌های انجام شده روند بدخیمی بیماری لوسمی را به این عوامل ارتباط می‌دهند:

  • ژنتیکناهنجاری‌های ژنتیکی نقش بسیار مهمی در رشد لوکمی در بدن دارد. برخی بیماری‌های ژنتیکی مثل سندرم داون، احتمال ابتلا به لوکمی را بالا می‌برد.
  • قرار گرفتن در معرض پرتوهای یونیزه کنندهو برخی مواد شیمیایی خاص: افرادی که در معرض پرتوهای شدید قرار گیرند مانند بازماندگان بعد از حملات اتمی یا رویدادهای رآکتورهای هسته‌ای، احتمال دچار شدن به لوکمی در آنها بیشتر است. قرار گرفتن در معرض برخی موادشیمیایی خاص مانند بنزیننیز می‌تواند احتمال ابتلا به لوکمی را افزایش دهد.
  • نارسایی سیستم ایمنی طبیعی بدن
  • سن در میان بزرگسالان: آمادگی ابتلا به لوسمی با افزایش سن ارتباط مستقیم دارد. افراد بالای ۵۵ سال باید بیشتر مراقب علایم هشدار دهنده این بیماری باشند. با این حال لوسمی می‌تواند کودکان را هم در هر سنی گرفتار کند ولی بیشتر در سنین سه تا چهار سال اتفاق می‌افتد.

روند تشخیص

بیماری می‌تواند با شتاب یا به کندی پیشرفت کند. نزدیک ۲۵ درصد گونه‌های لوکمی در جریان یک معاینه بالینی معمولی و پیش از اینکه نشانه‌ها بیماری ظاهر شوند تشخیص داده می‌شوند. پزشکان معمولاً لوکمی مزمن را با آزمایش خونساده قبل از شروع علائم تشخیص می‌دهند. روند تشخیص می‌تواند دربرگیرنده موارد زیر باشد:

  • آزمایش جسمی: شناسایی نشانه‌های فیزیکی و جسمی لوکمی مثل رنگپریدگی ناشی از کم خونی، و ورم غده‌های لنفاوی، کبدیاطحال
  • آزمایش خون: شمارش تعداد گلوبول‌های سفید یا پلاکت‌هایخون
  • آزمایش سیتوژنتیک: این آزمایش تغییرات ایجاد شده در کروموزوم‌ها، ازجمله وجود کروموزوم فیلادلفیارا بررسی می‌کند.
  • آزمایش نمونه مغزاستخوان

برای تایید تشخیص لوکمی و تعیین نوع و میزان پیشرفت آن در بدن، نیاز به آزمایش‌های بیشتر است.

درمان

در سالهای اخیر، با به کارگیری داروهای ضد سرطان موثرتر، طول عمر بیماران مبتلا به لوکمی افزایش پیدا کرده است. این داروها موجب فروکش کردن نشانه‌های بیماری می‌گردند به طوریکه نشانه‌ها در جریان درمان بیماری بدتر نمی‌شود و حتی بیماران تا اندازه‌ای درمان می‌شوند. درمان لوسمی بستگی به نوع لوسمی، وضعیت بیماری در شروع درمان، سن، سلامت عمومی و چگونگی واکنش بیمار به نوع درمان دارد که گاهی منجر به سلامت کامل این بیماران می‌شود . از مهمترین عوامل در بهبود بیماری برخوردار بودن بیمار از روحیه بالا جهت مقابله با این بیماری است .

شیوه درمان این بیماری می‌تواند شامل موارد زیر نیز باشد:

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 22:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره خلیج فارس

بازديد: 6329

خلیج فارس

خلیج فارس (شاخاب پارس یا دریای پارس)، آبراهی است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبه‌جزیره عربستان قرار دارد. مساحت آن ۲۳۷٬۴۷۳ کیلومتر مربع است،[۱] و پس از خلیج مکزیک و خلیج هادسون سومین خلیج بزرگ جهان بشمار می‌آید. خلیج فارس از شرق از طریق تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد، و از غرب به دلتای رودخانه اروندرود، که حاصل پیوند دو رودخانهٔ دجله و فرات و پیوستن رود کارون به آن است، ختم می‌شود.[۲] کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند. در این میان سواحل شمالی خلیج‌فارس تماماً در جغرافیای سیاسی ایران قرار دارند.[۳] به سبب وجود منابع سرشار نفت و گاز در خلیج فارس و سواحل آن، این آبراهه در سطح بین‌المللی، منطقه‌ای مهم و راهبردی بشمار می‌آید.

نام تاریخی این خلیج، در زبان‌های گوناگون، ترجمه عبارت «خلیج فارس» یا «دریای پارس» بوده‌است. همچنین در تمام سازمان‌های بین‌المللی نام رسمی این خلیج، «خلیج فارس» است اما برخی از کشورهای عربی در دهه‌های اخیر آن را خلیج عربی یا به سادگی، خلیج می‌نامند.[۴] سازمان آب‌نگاری بین‌المللی از نام خلیج ایران (خلیج فارس) برای این خلیج استفاده می‌کند.[۵]

تاریخچه پیدایش خلیج فارس

زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشت‌های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت. خلیج فارس در آغاز، بسیار پهناور بوده به طوری که تا اواخر دوره سوم زمین‌شناسی بیشتر جلگه‌های برازجان، بهبهان و خوزستان ایران تا کوه‌های زاگرس در زیر آب بوده‌اند.[۶]

خلیج فارس در ۲۴ تا ۳۰ درجه و ۳۰ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ تا ۵۶ درجه و ۲۵ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد. این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است. از بین کشورهای همسایه خلیج فارس، کشور ایران بیشترین مرز آبی مشترک را با خلیج فارس دارا می‌باشد. طول مرز آبی کشور ایران با خلیج فارس، با احتساب جزایر در حدود ۱۸۰۰ کیلومتر و بدون احتساب جزایر در حدود ۱۴۰۰ کیلومتر می‌باشد.[۷] طول خلیج فارس از تنگه هرمز تا آخرین نقطه پیشروی آن در جهت غرب در حدود ۸۰۵ کیلومتر است. عریض ترین بخش خلیج فارس ۱۸۰ مایل (۲۹۰ کیلومتر) می‌باشد. عمیق ترین نقطه خلیج فارس با عمق ۹۳ متر در ۱۵ کیلومتری تنب بزرگ و کم عمق ترین نقطه آن با عمقی بین ۱۰ تا ۳۰ متر در سمت غرب می‌باشد. همچنین جزایر متعددی در خلیج فارس وجود دارند.

 

محدوده رسمی و بین‌المللی مرزهای آبی خلیج فارس بر اساس اعلام سازمان آبنگاری بین‌المللی:[۸] محدوده شمال شرقی دریای عمان". خط Ràs Limah (25°57'N) شبه جزیره عربی and Ràs al Kuh (25°48'N) ساحل ایران

زمین‌شناسی منطقه

از دیدگاه زمین‌شناسی، خلیج فارس فرونشست زمین ساختی کم ژرفایی است که دوره ترشیری پیش در حاشیه جنوبی رشته کوه زاگرس تشکیل شده‌است. در واقع این دریا بازمانده گودال بزرگی است که از دوران گذشته زمین شناختی تحت تاثیر فشار ناشی از آتش فشان‌های فلات ایران بوده و پایداری فلات عربستان در مقابل این واکنش‌های تکتونیکی سبب ایجاد و توسعه پهنا-ژرفای آن شده‌است. شدیدترین چین خوردگی‌های دوران پلیو پلیستوسن، کرانه‌های شمالی خلیج فارس (زاگرس) را چین داده‌است. میزان این چین خوردگی‌ها که در خشکی‌های کشور ایران شدید است با شیب‌های کمتر به طرف دریا ادامه پیدا می‌کند به طوری که در دریا این شیب به ۱۰ تا ۲۰ درجه می‌رسد. محور اصلی خلیج فارس نیز یکی از پیامدهای زمین ساختی پدیده چین خوردگی زاگرس است که در دوران پلیو پلیستوسن شکل گرفته‌است. در پایان دوره پلیوسن، سطح دریا احتمالا ۱۵۰ متر بالاتر از سطح کنونی بوده‌است. این سطح در حدود ۱۰۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح و به تدریج به سطح کنونی رسیده‌است که آثار آن به صورت پادگانه‌های دریایی و سخا، در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس بر جای مانده‌است.[۹][۱۰]

از نظر ریخت‌شناسی، خلیج فارس نامتقارن بوده و شیب سواحل جنوبی آن ملایم تر از شیب سواحل شمالی است. کرانه جنوبی خلیج فارس، به ویژه در شرق شبه جزیره قطر، منطقه وسیع و کم عمقی است (۱۰ تا ۲۰ متر) که بطور عمده با ریخت‌شناسی بست، محیط تبخیری و منطقه جزر و مدی مشخص است. خلیج فارس از رسوبات سخت و بلند با اشکال خطی ساخته شده و با واسطه یک دشت ساحلی باریک با دریا در ارتباط است. جزایر ایرانی خلیج فارس بصورت پشته‌های کشیده و موازی ساحل که در واقع دنباله رشته کوه زاگرس هستند که بر اثر بالا آمدن آب بشکل جزیره درآمده‌اند مانند قشم و کیش و یا اینکه کم و بیش دایره‌ای شکل هستند مانند هرمز و ابوموسی که گنبدهای نمکی سری هرمز هستند. سطح جزایر خلیج فارس از رسوبات تخریبی و مارن تشکیل شده‌است که کم و بیش صدف دارند. خاک این جزایر عمدتا شور یا حاوی گچ است که در نتیجه رشد گیاهان را به گونه‌های خاص محدود می‌کند. شکل ساحلی خلیج فارس در مجاورت ایران از نوع طولی است که موازی با محور ارتفاعات مجاور است که گاهی تراکم آبرفت‌ها فاصله زیادی بین خط ساحل و ارتفاعات زاگرس ایجاد کرده مانند جلگه بوشهر، و گاهی دامنه تاقدیس‌ها در خط ساحلی قرار گرفته‌اند مانند غرب خور موج.[۱۱][۱۲]

اقلیم شناسی

آب و هوای خلیج فارس خشک و نیمه استوایی است. در تابستان دما گاهی تا ۵۰ درجه سانتی گراد می‌رسد و میزان تبخیر بیشتر از میزان آب‌های وارده می‌شود. در زمستان دما تا ۳ درجه سانتی گراد هم گزارش شده‌است. در عین شوری زیاد آب خلیج فارس، ۲۰۰ چشمه آب شیرین در کف و ۲۵ چشمه آب کاملا شیرین در سواحل آن جریان دارند که منشا همگی آن‌ها از کوه‌های زاگرس در ایران است. آب‌های شیرینی که وارد خلیج فارس می‌شوند عمدتا محدود به روان آب‌های کوه‌های زاگرس در ایران و کوه‌های ترکیه و عراق است. رودخانه‌های اروند، کارون، جراحی، مند، دالکی و میناب بزرگترین و پرآب ترین رودخانه‌هایی هستند که به خلیج فارس می‌ریزند که بیشتر سرچشمه‌های آن‌ها در کوه‌های زاگرس قرار دارند. در کرانه جنوبی آب‌های ورودی به خلیج فارس بسیار کم است که موجب بالا بودن رسوبات کربناتی در این بخش شده‌است. به دلیل محصور بودن، اثر اقیانوس بر خلیج فارس بسیار ناچیز است و به همین علت سرعت جریان‌های زیرین و افقی آن بسیار کم و در حدود ۱۰ سانتی‌متر در ثانیه‌است. شوری بیشتر خلیج فارس نسبت به اقیانوس موجب پیدایش جریان آبی از اقیانوس هند به خلیج فارس می‌شود که به موازات ساحل ایران و در جهت پادساعتگرد است. جریان ذکر شده با کاهش دما و شوری همراه است به طوری که در تنگه هرمز مقدار نمک ۳۶٬۶ گرم در لیتر و در انتهای شمال غربی و در دهانه کارون در حدود ۴۰ گرم در لیتر است. میزان بارندگی در سواحل جنوبی کمتر از ۵ سانتی‌متر در سال و در سواحل شمالی بین ۲۰ تا ۵۰ سانتی‌متر در سال است.[۱۳][۱۴]

نام خلیج فارس

خلیج فارس و مترادف‌های آن در سایر زبان‌ها، اصیل‌ترین نام جغرافیایی و نامی است بر جای مانده از کهن‌ترین منابع، که از سده‌های پیش از میلاد بطور مستمر در همه زبان‌ها و ادبیات جهانی استفاده شده‌است و با پارس، فارس، ایران و عجم ـ نام‌های ایران ـ و معادل‌های آن در سایر زبان‌ها گره خورده‌است.[۱۵]

 

در اسناد به جا مانده از بسیاری از تمدن‌های گذشته این گونه بیان شده که سرزمین‌های جنوب خلیج فارس که شامل قطر، شمال عمان، امارت متحده عربی، شرق عربستان و کویت می‌شده به ایران تعلق داشته‌اند و بنا بر این این خلیج فارس جزو آبهای داخلی ایران به حساب می‌آمده و به همین علت یونانیان به آن سینوس پریسیکوس گفته‌اند.[۱۶] سر ریچارد دالتون، سفیر سابق بریتانیا در تهران در این زمینه گفته است: «بدون هیچ تردیدی نام درست جغرافیایی آن در طول تاریخ خلیج فارس است.»[۱۶]

تا پیش از دهه ۶۰ قرن بیستم میلادی، همه کشورهای عربی از"عبارت الخلیج الفارسی" در مکاتبات رسمی خود استفاده می‌کردند.[۱۷] امادر سال‌های اخیر و به ویژه از دههٔ شصت میلادی به این سو،تحریف نام خلیج فارس در مکاتبات رسمی ودر برخی نشریات و بنیادهای خبرپراکنی عربی دنبال شده است.[۱۸]

نام خلیج فارس در اسناد، اطلس‌ها و نقشه‌های کهن

تا کنون چندین اطلس در بر دارنده نام و نقشه‌های کهن از خلیج فارس منتشر شده که نشان می‌دهد که نام خلیج فارس در همه نقشه‌های کهن بکار رفته است. در کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان، به جزئیات کامل این اطلسها اشاره شده است. از کهن‌ترین این اطلس‌ها بطور نمونه می‌توان به نقشه جهان از أناکسیماندر (۶۱۰-۵۴۶ ق. م)، (Anaximander)، جغرافیدان یونانی که در کتاب Kleinere schriften، اثر (Joachim Lelewel (1836 بازسازی شده‌است، نقشه جهان هکاتئوس (۵۵۰-۴۷۶ ق. م)، (Hecataeus)، از سرشناس ترین جغرافیدانان یونانی، و به نقشه جهان بطلمیوس (۱۶۸-۹۰ م)، (Claudius Ptolemy) منجم و جغرافیدان مشهور اسکندریه و نخستین کسی که اطلسی شامل ۳۶ نقشه از نقاط مختلف جهان تهیه کرده است اشاره نمود.[۱۹]

 

جزایر زیادی در خلیج فارس وجود دارند که برخی از آن‌ها از اهمیت کم و برخی از اهمیت بالایی برخوردارند. اکثر جزایر مهم خلیج فارس متعلق به ایران است. جزایر مهم خلیج فارس عبارت‌اند از: قشم، بحرین، کیش، جزیره خارک، ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک و جزیره لاوان.

 

جزایر ایرانی خلیج فارس

از میان جزایر خلیج فارس بیش از ۳۰ جزیره مسکونی و غیر مسکونی آن متعلق به کشور ایران است. برخی از این جزایر به علت کشند آب (جذر و مد) در زیر آب قرار می‌گیرند و غیر مسکونی هستند. جزایر غیر مسکونی خلیج فارس به عنوان زیستگاه مرجان‌های دریایی، محل تخمگذاری پرستوهای دریایی و لاک پشت‌ها و همچنین زیستگاه انواع پرندگان مهاجر از اهمیت ویژه جهانی برخوردار است. بزرگترین جزیره این خلیج قشم نام دارد.[۲۰][۲۱][۲۲]

 

جزایری که در استان هرمزگان ایران قرار دارند:

جزیره کیش - جزیره قشم - جزیره تنب بزرگ - جزیره تنب کوچک - جزیره ابوموسی - جزیره لاوان - جزیره شتور - جزیره هندرابی - جزیره فرور بزرگ - جزیره فرور کوچک - جزیره سیری - جزیره لارک - جزیره ناز - جزیره هرمز - جزیره هنگام

 

جزایری که در استان بوشهر ایران قرار دارند:[۲۳][۲۴][۲۵]

جزیره خارک - جزیره خارکو - جزیره عباسک - جزیره میر مهنا - جزیره فارسی - جزیره نخیلو - جزیره تهمادو - جزیره گرم - جزیره‌ام الکرم - جزیره شیخ الکرامه - جزیره شیف - جزیره متاف - جزیره مرغی - جزیره چراغی - جزیره ام‌سیله - جزیره سه‌دندون - جزیره مولیات

 

جزایری که در استان خوزستان ایران قرار دارند:

جزیره مینو - جزیره خور موسی - جزیره بونه - جزیره دارا - جزیره قبر ناخدا

 

اهمیت خلیج فارس

خلیج فارس در واقع محور ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است. از نظر راهبردی در منطقه خاورمیانه، به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین مرکز ارتباطی بین این سه قاره‌است و بخشی از یک سیستم ارتباطی شامل اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند می‌باشد. به همین دلیل از دیرباز مورد توجه قدرت‌های جهانی و هم چنین بازرگانان و تجار دنیا بوده‌است. هم چنین این منطقه منبع مهم انرژی جهان می‌باشد. در مجموع خلیج فارس از نظر جغرافیای سیاسی، استراتژیک، انرژی و تاریخ و تمدن یک پهنه آبی مهم و حساس در دنیا محسوب می‌شود.[۲۶][۲۷]

بزرگترین عامل اهمیت خلیج فارس وجود معادن سرشار نفت و گاز در کف بستر و سواحل آن است به طوری که این منطقه را «مخزن نفت جهان» نام نهاده‌اند. خلیج فارس مسیر انتقال نفت کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است، و به همین سبب، منطقه‌ای مهم و راهبردی به شمار می‌آید. در حدود ۳۰ درصد نفت جهان از منطقه خلیج فارس تامین می‌شود[۲۸] که این مقدار گاهی افزایش و گاهی کاهش می‌یابد. نفت تولید شده در حوزه خلیج فارس باید از طریق این پهنه آبی و از راه تنگه هرمز به سایر نقاط جهان حمل شود.[۲۹] خلیج فارس از نظر ذخایر نفتی در مقایسه با سایر نقاط جهان دارای مزایای زیادی مانند سهولت استخراج، هزینه پایین تولید، مازاد ظرفیت تولید، کیفیت بالای نفت خام منطقه، سهولت حمل و نقل، توان بالای تولید چاه‌ها و امکان کشف ذخایر جدید نفتی وسیع در منطقه می‌باشد. طبق آخرین برآوردهای انجام شده حوزه خلیج فارس در حدود ۷۳۰ میلیارد بشکه ذخیره نفت اثبات شده و بیش از ۷۰ تریلیون مترمکعب گاز طبیعی را در خود جای داده‌است.[۳۰][۳۱] همچنین بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها می‌توان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه، کیش، خرمشهر و بندر ماهشهر در ایران، و شارجه، دوبی و ابوظبی را در امارات متحده عربی و بندر بصره و فاو در عراق را نام برد.

 

اهمیت نظامی-راهبردی

از منظر نظامی، وجود پایگاه‌های نظامی متعدد اعم از دریایی، هوایی و زمینی در منطقه خلیج فارس که عمدتا متعلق به کشورهای آمریکا و انگلستان هستند و هم چنین حضور ناوهای جنگی کشورهای غربی بخصوص آمریکا در آب‌های خلیج فارس، اهمیت نظامی و راهبردی خلیج فارس را نمایان می‌سازد. جنگ نفت‌کش‌ها که در جریان جنگ ایران و عراق رخ داد یکی از عوامل حضور نظامی کشورهای غربی به ویژه آمریکا در خلیج فارس شد. اهمیت نظامی-راهبردی خلیج فارس به طور ویژه در جریان جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس و جنگ عراق آشکار شد.[۳۲]

 

پیشینه دریانوردی در خلیج فارس

پیشینه دریانوردی در خلیج فارس به گذشته‌های بسیار دور، دست کم دو هزار سال پیش از میلاد، باز می‌گردد. مردمان تمدن‌هایی مانند سومر، آکاد، ایلام مسیر خود بین میان‌رودان و موهنجودارو در دره سند را از طریق این پهنه آبی می‌پیمودند. بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد که فنیقی‌ها، نخست در جزیره‌ها و سرزمین‌های پیرامون خلیج فارس زندگی و دریانوردی می‌کردند. در دوره هخامنشیان، داریوش اول از دریانوردان برجسته ایرانی، فینیقی و ساتراپ‌های یونانی نشین امپراتوری پارس خواست تا برای کشف یرزمین‌های جدید به دریانوردی بپردازند که در نتیجه شناخت ایرانیان نسبت به خلیج فارس بیشتر شد. در یکی از کهن ترین اسناد پیرامون دریانوردی در خلیج فارس که به سده چهارم پیش از میلاد مربوط می‌شود، دریانوردی به نام نیارخوس (نئارخوس) در یازدهمین سال فرمان روایی اسکندر مقدونی و به دستور او سفر دریایی خود را آغاز کرد و در این سفر از دهانه رود سند به دهانه تنگه هرمز رفته و پس از عبور از خلیج فارس در ساحل رود کارون لنگر انداخت. او که در این سفر چند دریانورد ایرانی ازجمله بگیوس پسر فرناکه، هیدارس بلوچ و مازان قشمی نیز او را همراهی می‌کردند، سفرنامه‌ای از سفر ۱۴۶ روزه خود نوشت که چکیده‌ای از آن باقی مانده‌است. او در سفرنامه خود به فانوس‌های دریایی بزرگ و شگفت انگیز در خلیج فارس اشاره می‌کند.[۳۳]

 

دریا زنی در خلیج فارس و ساحل دزدان

نوشتار اصلی: ساحل دزدان

در قرن۱۸تا۱۹ به منطقه سواحل امروزی امارات متحده عربی و شمال عمان ساحل دزدان یا ساحل قراصنه یا ساحل پایریت در خلیج فارس گفته می‌شد. پس از پیروزی ارتش هند/بریتانیا بر دزدان و امضای قرارداد صلح نام این منطقه به ساحل متصالحه تغییر یافت.[۳۴] پادشاهان و یا حکمرانان هرمز در دوران عظمت و اقتدار خویش حوزهٔ مسقط و منطقه‌ای در دریای عمان و حتی قسمتی از کرانه‌های جنوبی خلیج فارس را که بعداً ساحل دزدان دریایی (Pirate coast) نام گرفته‌است همیشه تحت کنترل قرار می‌دادند و به هر ترتیبی که بود در این مناطق محروسه و کرانه‌های جنوبی ایران مانع عملیات دریازنان گردیده و عنداللزوم آنها را سرکوب می‌کردند و لزا می‌توان گفت که در قرن پانزدهم کم و بیش فعالیت دریازنان بر اثر وجود حکمرانان هرمز عقیم باقی می‌ماند. بعد از سپری شدن دورهٔ جلال و قدرت هرمز بدواً پرتغالی‌ها و سپس خاندان صفویه نمی‌گذاشتند دریازنی در خلیج فارس نضج بگیرد بعد از صفویه نیز هلندی‌ها و سپس انگلیسی‌ها کم و بیش کوشش‌های موثری در این زمینه به عمل آورده‌اند.[۳۵]

 

منابع غذایی خلیج فارس

بیش از ۱۵۰ نوع ماهی متفاوت در خلیج فارس یافت می‌شود. بیشتر آبزیان خلیج فارس بجز چند مورد که وارد آبهای کارون، بهمن شیر و اروند می‌شوند مابقی در آب‌های شور زندگی کرده و در همان جا تخم ریزی و تولید مثل می‌کنند. از مهمترین انواع ماهی‌های تجاری خلیج فارس می‌توان به زبیده، حلوا سفید، قباد، شیر ماهی، شانک، سنگسر، پیش ماهی، هامور، سیکین، کارفه، طوطی، حلوا سیاه، شوریده، خبور، کفشک، سرخو، خابور و سبور اشاره کرد. از دیگر محصولات غذایی باارزش خلیج فارس می‌توان به میگو اشاره کرد. انواع صدف‌های خوراکی نیز در برخی سواحل مانند ساحل بندرعباس و ساحل گشه(ساحل صدف) در بندر لنگه و همچنین در اطراف بعضی جزایر مانند هرمز، قشم و لارک یافت می‌شوند که بازار عمده آن کشورهای اروپایی است.[۳۶]

در کتابهای قدیمی از قول ناخدایان و ملاحان از حیوانات و پری‌ها و موجودات عجیب و غریب در خلیج فارس سخن‌های فراوان گفته شده است. از ماهی قرش که قادر است کشتی را ببلعد تا کوسه‌ای که از دهنش آتش بیرون می‌زند تا پری دریایی که مانند عروسان زیبا روی است که تا همین قرون اخیر به باورهای بی گمان مردم تبدیل شده بود.[۳۷]

 

خلیج فارس یکی از بزرگ ترین پناهگاه‌های موجودات دریایی مانند مرجان‌ها، ماهی‌های تزئینی کوچک، ماهی‌های خوراکی و غیر خوراکی، صدف‌ها، حلزون‌ها، نرم تنان، شقایق‌های دریایی، اسفنج‌های دریایی، عروس‌های دریایی، لاک پشت‌ها، دلفین‌ها، کوسه ماهی‌ها و بسیاری از موجودات دریایی دیگر می‌باشد. متخصصان محیط زیست به دلیل نبود کارشناس و متخصص ویژه، هزینه‌های پژوهشی بالا و فقدان دانش کافی، گونه‌های مختلف جانوری پستاندار در خلیج فارس را در معرض خطر و آسیب می‌بینند. خشکسالی و عدم ورود مواد مغذی به آب، موجب کوچک ماندن و عدم رشد کافی برخی از آبزیان خلیج فارس شده‌است.[۳۸][۳۹]

 

لاک پشت‌ها

۵ گونه از ۸ گونه لاک پشت‌های موجود در جهان در آب‌های خلیج فارس و دریای عمان زندگی می‌کنند که ۲ گونه لاک پشت عقابی و لاک پشت سبز در سواحل و جزایر ایران تخم‌گذاری می‌کنند. این دو لاک پشت در سواحل جزایری چون هرمز، لارک، قشم، فارور و بنی فارور و مکان‌های کم عمق ساحلی سکونت دارند و عمده مکان‌های تخم ریزی آن‌ها در جزایر هرمز، هنگام، فرور، شیدور، لاوان، کیش، نخیلو و ام الگرم گزارش شده‌است. وارد شدن نفت به آب‌های خلیج فارس می‌تواند باعث ایجاد مسمویت در این لاک پشت‌ها شود. همچنین فعالیت‌های صیادی، وجود زباله، فاضلاب‌ها، تردد شناورها، انفجارات جهت اکتشاف معادن و آلودگی حرارتی تهدیداتی برای زندگی آن‌ها محسوب می‌شوند.[۴۰]

دلفین‌ها و نهنگ‌ها از جمله پستان داران آبی هستند که در خلیج فارس و دریای عمان زندگی می‌کنند. دلفین‌هایی با نام پورپویز و همچنین دلفین‌های بینی بطری در جنوب جزیره قشم و در جوار جزیره‌های هنگام، سالارک و هرمز زندگی می‌کنند که در معرض مخاطرات گوناگون هستند. نبود تحقیقات کافی و نبود متخصص زبده باعث کاهش تعداد دلفین‌های گوژپشت و نهنگ‌های خاکستری شده‌است. برخورد دلفین‌ها و نهنگ‌ها با شناورها و پروانه موتور قایق‌ها و همین طور آلودگی برخی از نقاط آب‌های خلیج فارس به آلاینده‌های نفتی و شیمیایی زندگی این پستانداران را تهدید می‌کند. طبق برخی گزارش‌ها نهنگ خلیج فارس در معرض خطر انقراض قرار دارد.[۴۱][۴۲]

 

کوسه‌ها

۷ گونه از کوسه‌ها در آب‌های خلیج فارس زندگی می‌کنند که از میان آن‌ها می‌توان به کوسه ماهی درنده، کوسه گربه ماهی، نهنگ کوسه یا کوسه کر، کوسه سرچکشی، کوسه ماهی شکاری و کوسه ماهی گورخری اشاره کرد. به دلیل گرانی قیمت کوسه در مقایسه با دیگر ماهیان خلیج فارس، صید بی‌رویه این آبزی در سال‌های اخیر افزایش چشم گیری یافته‌است و نسل آن‌ها را در معرض انقراض قرار داده‌است. از آن جایی که اغلب گونه‌های کوسه ساکن خلیج فارس زنده زا هستند، نمی‌توان برنامه‌های مناسبی برای احیای نسل ان‌ها به روش پرورشی انجام داد. هم چنین این کوسه‌ها در زمان زاد و ولد به سوی اب‌های با عمق کمتر (که کمینه دما را برای بچه‌های انان فراهم می‌کند) می‌آیند، افزایش تخریب مناطق ساحلی خطری دیگر برای تداوم نسل آن‌ها به حساب می‌آید.[۴۳]

تنها جنگلی است که روی آب شور دریا به دلیل مهکشند (جذر و مد) شبها زیر آب هستند و روزها سر از آب بیرون میاورند که دارای انواع خاصی درخت است که ریشه آنان آب شور را، شیرین کرده و به درخت می‌دهد.

 

آلودگی آب

در دهه‌های گذشته آلودگی زیست محیطی یکی از چالش‌های مهم در این پهنه آبی بوده‌است. از آن جایی که ۶۰ درصد از ذخایر نفت جهان در خلیج فارس است، احداث سکوهای نفتی و مجتمع‌ها و پالایشگاه‌ها در اطراف خلیج فارس و ورود نفت، مواد شیمیایی و پساب‌ها به داخل آب از عوامل مهم این آلودگی می‌باشند. یکی از مهمترین آلودگی‌های خلیج فارس در زمان جنگ ایران و عراق رخ داد بطوری که در حدود ۵٬۸ میلیون بشکه نفت در آب رها شد و همچنین آتش‌سوزی چاه‌های نفت که باعث ورود حجم عظیمی از نفت خام به دریا شد.[۴۴][۴۵] همچنین عبور سالانه بیش از ۱۰،۰۰۰ شناور از خلیج فارس و دریای عمان که ۷۵ درصد آن‌ها به حمل و نقل نفت خام و محصولات نفتی مربوط است و در پی آن تخلیه مواد زائد مختلف مانند آب شستشوی موتور، فاضلاب، آب توازن کشتی و بسیاری موارد دیگر سبب بروز مداوم انواع آلودگی‌ها در منطقه می‌شود که اثرات قابل توجهی بر محیط زیست دارد. طبق مطالعات انجام شده سالانه در حدود ۱٬۵ میلیون تن نفت به خلیج فارس نشت می‌کند و به همین علت سازمان بین‌المللی دریانوردی(IMO) این منطقه را در سال ۲۰۰۷. م به عنوان منطقه ویژه دریایی اعلام کرد. طبق آمارها میزان آلودگی این منطقه بیشتر از حد متوسط بین‌المللی است.[۴۶][۴۷]

 

آلودگی ناشی از گرد و غبار

یکی از عواملی که بر محیط زیست حاشیه خلیج فارس و تمامی شهرهای غربی ایران اثرات زیست محیطی منفی ناگواری برجای گداشته گرد و غبار عربی است هر سال در فصل خشک" توفانی از گرد و غبار" از سوی عراق - کویت و شمال عربستان بسوی سواحل شمال خلیج فارس و غرب ایران وزیدن می‌گیرد این گرد و غبار مخرب حتی گاهی اوقات تا تهران نیز می‌رسد و موجب تعطیلی زندگی و کسب و کار می‌شود. گرد و غبار باعث فرار پرندگان و حیواناتشده و بر توع زیستی سواحل خلیج فارس آسیب زده است.[۴۸]

 

روز ملی خلیج فارس

نوشتار اصلی: روز ملی خلیج فارس

یکی از اقدامات دولت ایران برای پاسداری از میراث معنوی و فرهنگی خلیج فارس رسمیت دادن به روز ملی خلیج فارس در تقویم رسمی کشور بود. در این راستا شورای عالی انقلاب فرهنگی در تیر ماه سال ۱۳۸۴ روز ۱۰ اردیبهشت ماه که مصادف با اخراج پرتقالی‌ها از تنگه هرمز است را روز ملی خلیج فارس نام نهاد.[۴۹]

 

پسوند اینترنتی خلیج فارس

در پی درخواست یک شرکت ترکیه‌ای برای ثبت پسوند اینترنتی خلیج فارس (Persiangulf) و حمایت ایران پس از یک سال کارشکنی ۶ کشور حاشیهٔ خلیج فارس به سرکردگی امارات متحدهٔ عربی، نهایاً با رای اکثریت اعضا، توسط موسسه آیکان مراحل ابتدایی ثبت پسوند اینترنتی خلیج فارس طی شد و روند ثبت ادامه یافت و مراحل ارزیابی فنی و مالی پیگیری خواهد شد.[۵۰]

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت: 19:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

آسيب هاي اجتماعي؛ علل و عوامل و راه هاي پيشگيري از آن

بازديد: 853

آسيب هاي اجتماعي؛ علل و عوامل و راه هاي پيشگيري از آن

پيش گفتار

مطالعه انحرافات و كجروي هاي اجتماعي و به اصطلاح، آسيب شناسي اجتماعي (Social Pathology) عبارت است از مطالعه و شناخت ريشه بي نظمي هاي اجتماعي. در واقع، آسيب شناسي اجتماعي مطالعه و ريشه يابي بي نظمي ها، ناهنجاري ها و آسيب هايي نظير بيكاري، اعتياد، فقر، خودكشي، طلاق و...، همراه با علل و شيوه هاي پيش گيري و درمان آن ها و نيز مطالعه شرايط بيمارگونه و نابساماني اجتماعي است.1 به عبارت ديگر، مطالعه خاستگاه اختلال ها، بي نظمي ها و نابساماني هاي اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي است; زيرا اگر در جامعه اي هنجارها مراعات نشود، كجروي پديد مي آيد و رفتارها آسيب مي بيند. يعني، آسيب زماني پديد مي آيد كه از هنجارهاي مقبول اجتماعي تخلفي صورت پذيرد. عدم پاي بندي به هنجارهاي اجتماعي موجب پيدايش آسيب اجتماعي است.

از سوي ديگر، اگر رفتاري با انتظارات مشترك اعضاي جامعه و يا يك گروه يا سازمان اجتماعي سازگار نباشد و بيشتر افراد آن را ناپسند و يا نادرست قلمداد كنند، كجروي اجتماعي تلقّي مي شود. سازمان يا هر جامعه اي از اعضاي خود انتظار دارد كه از ارزش ها و هنجارهاي خود تبعيت كنند. اما طبيعي است كه همواره افرادي در جامعه يافت مي شوند كه از پاره اي از اين هنجارها و ارزش ها تبعيت نمي كنند. افرادي كه همساز و هماهنگ با ارزش ها و هنجارهاي جامعه و يا سازماني باشند، «همنوا» و يا «سازگار» و اشخاصي كه برخلاف هنجارهاي اجتماعي رفتار كنند و بدان ها پاي بند نباشند، افرادي «ناهمنوا» و «ناسازگار» مي باشند. در واقع، كساني كه رفتار انحرافي و نابهنجاري آنان دائمي باشد و زودگذر و گذرا نباشد، كجرو يا منحرف ناميده مي شوند. اين گونه رفتارها را انحراف اجتماعي يا (Social Devianced) و يا كجروي اجتماعي گويند.2

حال سؤال اين است كه چگونه تشخيص دهيم رفتاري از حالت عادي و ـ به اصطلاح ـ نرمال خارج شده و به حالتي غيرنرمال و نابهنجار تبديل شده است؟ ملاك ها و معيارهايي وجود دارد. با اين معيارها و ملاك ها مي توان تشخيص داد كه رفتاري در يك سازمان، نهاد و يا جامعه اي عادي و مقبول و نرمال است، يا غير عادي، غيرنرمال و نابهنجار. عمدتاً چهار معيار براي اين امر وجود دارد:

1. ملاك آماري: از جمله ملاك هاي تشخيص رفتار نابهنجار، روش توزيع فراواني خصوصيات متوسط است كه انحراف از آن، غير عادي بودن را نشان مي دهد. كساني كه بيرون از حد وسط قرار دارند، افراد نابهنجار تلقّي مي شوند و رفتار آنان رفتاري غيرنرمال و انحرافي تلقي مي شود. براي مثال، از نظر آماري وقتي گفته مي شود كه لباسي مُد شده، يعني بيشتر افراد جامعه آن را مي پوشند. بنابراين، صفتي كه بيشتر افراد جامعه نپذيرند، خارج از هنجار تلقّي شده و غير طبيعي و نابهنجار تلقّي مي شود.

2. ملاك اجتماعي: انسان موجودي اجتماعي است كه بايد در قالب الگوهاي فرهنگي و اجتماعي زندگي كند. اينكه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها، سنّت ها و انتظارات جامعه و يا نهاد و سازمان خاصي مغايرت دارد و جامعه چگونه درباره آن قضاوت مي كند، معيار ديگري براي تشخيص رفتار نابهنجار و بهنجار است. يعني رفتاري كه مورد قبول افراد نباشد و مثلا با پوشيدن لباس خاصي از سوي افراد جامعه با عكس العمل آنان مواجه شويم، اين گونه رفتارها نابهنجار تلقّي مي شود. البته، اين معيار هم در همه جوامع امري نسبي است.

3. ملاك فردي: از جمله ملاك هاي تشخيص رفتار نابهنجار، ميزان و شدت ناراحتي است كه فرد احساس مي كند. يعني اگر اين رفتار خاص، با ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي سازمان خاصي مثلا فرهنگيان و يا كل افراد جامعه ناسازگار باشد، يعني به سازگاري فرد لطمه بزند و با عكس العمل افراد آن جامعه يا آن نهاد مواجه گردد، چنين رفتاري نابهنجار تلقّي مي شود.3

4. ملاك ديني: علاوه بر اين، در يك جامعه ديني و اسلامي، معيار و ملاك ديگري براي تشخيص رفتارهاي بهنجار از نابهنجار وجود دارد; چرا كه معيارهاي مزبور، معيارهايي است كه توسط افراد يك جامعه با قطع نظر از نوع اعتقادات، مورد پذيرش واقع مي شود; يعني افراد جامعه در خصوص ارزش يا هنجاري بودن موضوع خاص توافق نموده، در عمل به آن پاي بندند و متخلفان را بسته به نوع و اهميت هنجار، تنبيه مي كنند. امّا در يك جامعه ديني و اسلامي معيارهاي فوق براي ارزش هاي اجتماعي است و در آنجا كارايي دارد. معيار تشخيص ارزش ها و هنجارهاي ديني به وسيله آموزه هاي ديني تعيين مي شود. ممكن است رفتاري خاص در همان اجتماع هنجار تلقّي نشود و مرتكبان را كسي توبيخ و يا سرزنش نكند ولي در شرايطي خاص ارتكاب چنين عملي در يك جامعه ديني هنجارشكني تلقّي شود. براي مثال، خوردن و آشاميدن در روزهاي عادي و حتي در يك جامعه ديني هنجار شكني تلقّي نمي شود. ولي اگر همين عمل در جامعه مذكور و در ماه مبارك رمضان و در ملأ عام صورت گيرد، تخطي از هنجارهاي ديني تلقّي شده، مجازات سختي هم از نظر ديني و شرعي و هم از نظر اجتماعي در انتظار مرتكب چنين عمل ناپسندي مي باشد.

بنابراين، معيار ديگر تشخيص رفتارهاي نابهنجار و بهنجار در جامعه ديني، تطبيق و سازگاري و يا عدم تطبيق و ناسازگاري با آموزه ها و هنجارهاي ديني است. اگر عمل و رفتاري با هنجارها و آموزه هاي ديني سازگار باشد، عملي بهنجار و اگر ناسازگار باشد، عملي نابهنجار تلقّي مي شود.

حال سؤال اين است كه آسيب ها و انحرافات اجتماعي چگونه پديد مي آيند و عوامل پيدايش آسيب ها و انحرافات اجتماعي كدامند؟ بررسي و ريشه يابي انحرافات اجتماعي از اهميّت زيادي برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعي امنيت اجتماعي را سلب و مانعي براي رشد و توسعه جامعه محسوب مي شود. به طور كلي، هر رفتاري كه از آدمي سر مي زند، متأثر از مجموعه اي از عوامل است كه به طور معمول در طول زندگي سر راه وي قرار دارد و وي را به انجام عملي خاص وادار مي كند.

هر چند بررسي عميق انحرافات اجتماعي مجال ديگري مي طلبد، اما به اجمال، به چند عامل مهم پيدايش انحرافات اجتماعي اشاره مي گردد.

عوامل به وجودآورنده انحراف و كجروي در جوامع مختلف يكسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نيز از نظر عوامل متفاوتند. اين تفاوت ها را مي توان در شهرها، روستاها و حتي در مناطق مختلف و محله هاي يك شهر مشاهده كرد. در هر جامعه و محيطي سلسله عواملي همچون شرايط جغرافيايي، اقليمي، وضعيت اجتماعي، اقتصادي، موقعيت خانوادگي، تربيتي، شغلي و طرز فكر و نگرش خاصي حاكم است كه هر يك از اين ها در حسن رفتار و يا بدرفتاري افراد مؤثر است.

شهرنشيني لجام گسيخته، گسترش حاشيه نشيني و فقر، اتلاف منابع و انرژي را به دنبال دارد. حاشيه نشيني در شهرها، با جرم رابطه مستقيم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعي ساكن شهرهاي بزرگ، تورّم و گراني هزينه هاي زندگي، موجب مي شود تا افراد غير كارآمد كه درآمدشان زندگي ايشان را كفاف نمي دهد، براي تأمين نيازهاي خود، دست به هر كاري هر چند غير قانوني بزنند. از ديگر عوامل محيطي جرم، مي توان فقر، بيكاري، تورّم و شرايط بد اقتصادي نام برد كه بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروه ها و نهادها تأثير گذاشته و آنان را تحت تأثير قرار مي دهد.4

در پيدايش انحرافات اجتماعي و رفتارهاي نابهنجار و آسيب زا عوامل متعددي به عنوان عوامل پيدايش و زمينه ساز مي تواند مؤثر باشد:

عوامل فردي: جنس، سن، وضعيت ظاهري و قيافه، ضعف و قدرت، بيماري، عامل ژنتيك و....

عوامل رواني: حساسيت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، كم هوشي، خيال پردازي، قدرت طلبي، كم رويي، پرخاشگري، حسادت، بيماري هاي رواني و...

عوامل محيطي: اوضاع و شرايط اقليمي، شهر و روستا، كوچه و خيابان، گرما و سرما و....

عوامل اجتماعي: خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بي كاري، شغل، رسانه ها، مهاجرت، جمعيت و... .

از آنجا كه ممكن است در پيدايش هر رفتاري، عوامل فوق و يا حتي عوامل ديگري نيز مؤثر باشد، از اين رو، نمي توان به يك باره فرد بزهكار را به عنوان علت العلل در جامعه مقصر شناخت و ساير عوامل را ناديده گرفت.

اگر فرد، هر چند براي سرگرمي و تنوع و تفرّج دست به بزهكاري بزند، اين كار وي كم كم زمينه اي خواهد بود تا به سمت و سوي بزهكاري سوق يابد. دليل عمده اين كار، چگونگي شروع به انجام عمل بزهكارانه و كشيده شدن فرد به اين راه است. افراد بزهكار افرادي هستند كه همه زمينه ها و شرايط لازم براي انحراف در آنان وجود دارد. مهم ترين عامل در انحراف افراد و ارتكاب عمل نابهنجار، فردي است كه موجب سوق يافتن وي به سمت بزهكاري مي شود; چرا كه فردي كه مي خواهد اولين بار دست به بزهكاري بزند، نيازمند فردي است كه او را راهنمايي كرده و به اين سمت هدايت نمايد.

دومين عامل، امكانات و شرايطي است كه فرد در اختيار دارد و زمينه ارتكاب وي را براي اعمال خلاف اجتماع فراهم مي آورد.

فقر در خانواده، عدم تأمين نيازهاي اساسي خانواده، دوستان ناباب، محيط آلوده و...نيز از عوامل روي آوري فرد به بزهكاري است.

در عين حال، به طور مشخص مي توان عوامل عمده زير را به عنوان بسترها و زمينه هاي پيدايش انحرافات اجتماعي و يا هر رفتار نابهنجار نام برد; عواملي كه نقش بسيار تعيين كننده اي در پيدايي هر رفتاري، اعم از بهنجار و يا نابهنجار، ايفا مي كنند. در عين حال، مهم ترين عامل يعني خود فرد نيز نقشي تعيين كننده اي در اين زمينه بازي مي كنند.

اجمالا، علل و عوامل پيدايش آسيب هاي اجتماعي، به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان را مي توان به سه دسته عمده تقسيم نمود: 1. عوامل معطوف به شخصيت; 2. عوامل فردي; 3. عوامل اجتماعي.

 

الف. عوامل شخصيتي

اين دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل رواني، شخصيتي و اختلال در سلوك و رفتار است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

 

ويژگي هاي شخصيتي افراد بزهكار و كجرو

معمولا ويژگي هاي شخصيتي افراد بزهكار، بي قاعدگي رابطه و ارتباط ميان فرد و جامعه و ارتكاب رفتارهاي نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعي است، ولي معمولا از نظر مرتكب و عامل آن در اصل و يا در مواقعي خاص، اين گونه رفتارها ناپسند شمرده نمي شود. افراد روان رنجور و روان پريش نسبت به ارزش ها، هنجارها و مقررات اجتماعي بي تفاوت بوده و كمتر آن ها را رعايت مي كنند. اعمال و شيوه هاي رفتاري اين گونه افراد نظام اجتماعي را متزلزل و گاهي نيز مختل مي كند و موجب مي شود كه رعايت ارزش هاي اخلاقي و هنجارها در جامعه و نزد ساير افراد زيرسؤال رفته و آن را به پايين ترين سطح عمل تنزل دهد.

برخي از مشخصه هاي بارز و برجسته شخصيتي اين گونه افراد، خودمحوري، پرخاشگري، هنجارشكني، فريبندگي ظاهري و عدم احساس مسئوليت مي باشد. اين گونه افراد به پيامد عمل خود نمي انديشند، در كارهاي خود بي پروا و بي ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوت هاي خود يك سويه مي باشند. اين نوع شخصيت ها عمدتاً از محيط اجتماع، خانه و مدرسه فرار كرده، پاي بند قواعد، مقررات و هنجارهاي اجتماعي نيستند و به دنبال هر چيزي مي روند كه جلب توجه كند. حتي در پوشش و سبك و شكل ظاهري خويش، به ويژه در شيوه لباس پوشيدن، آرايش مو و صورت به گونه اي كه خلاف قاعده و خلاف سبك مرسوم ساير افراد اجتماع باشد، عمل مي كنند تا جلب توجه نمايند.

گروهي از افراد بزهكار و كجرو نيز ويژگي هاي شخصيتي ديگري دارند; خودمحور و پيوسته به تمجيد و توجه ديگران نيازمندند و در روابط خود با مردم به نيازها و احساسات آنان توجه نمي كنند. اين افراد اغلب با رؤياهايي در مورد موفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايي و روابط عاشقانه آرماني سرگرم اند. اغلب اين افراد والديني داشته اند كه از نظر عاطفي نسبت به آنان بي توجه اند يا سرد و طردكننده بوده و يا بيش از حدّ به آنان محبت كرده و ارج مي نهند.

آنان به علت سركوب خواسته ها و فقدان ارضاي تمايلات دروني، از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاي نابهنجار نظير فرار از خانه، ترك تحصيل، سرقت و اعتياد گرايش پيدا مي كنند.

گروهي نيز افرادي برون گرا و به دنبال لذت جويي آني هستند، دَم را غنيمت مي شمارند، دوست دارد در انواع ميهماني ها و جشن ها شركت كنند، تشنه هيجان و ماجراجويي اند، به همين دليل براي لذت جويي دست به اعمال خلاف و بزهكارانه مي زنند.

سرانجام گروهي از افراد بزهكار نيز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشي و بيان اغراق آميز، هيجاني، روابط طوفاني بين فردي، نگرش خودمدارانه و تأثيرپذيري از ديگران است. اين گونه شخصيت ها براي آنكه «خود»ي نشان دهند، هر تجربه اي را حتي اگر براي آنان گران تمام شود، انجام مي دهند. هيجان طلبي، ماجراجويي، تنوع طلبي، كنجكاوي، استقلال طلبي افراطي، خودباختگي احساسي و غلبه كنش هاي احساسي بر كنش هاي عقلاني از جمله مشكلات رفتاري است كه فرد را به سوي موقعيت هاي خطرزا و ارتكاب اعمال بزهكارانه رهنمون مي كند.

از ديگر مشكلات روحي ـ رواني كه منجر به رفتارهاي ضداجتماعي مي شود، مي توان به ضعف عزّت نفس، احساس كهتري، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابيت، افسردگي شديد، شيدايي و اختلال خلقي اشاره نمود. چنين افرادي معمولا مستعد انجام رفتارهاي نسنجيده و انحرافي هستند.

 

ب. عوامل فردي

در حوزه عوامل فردي، مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1. آرزوهاي بلند;

2. خوش گذراني و لذت طلبي;

3. قدرت، استقلال و عافيت طلبي;

4. زياده خواهي;

5. بي بندوباري و لاابالي گري;

6. بي هويتي و بي هدفي در زندگي.

افراد گاهي اوقات براي رسيدن به آمال و آرزوهاي بلند و دست نيافتني و مدينه فاضله اي كه رسانه هاي ملي و يا ماهواره ها تبليغ مي كنند، مرتكب جرايم مي شوند. گاهي اوقات هم ارتكاب جرايم را فقط يك كار تفنّني و به عنوان گذران اوقات فراغت مي دانند با اينكه ممكن است در خانه و محيط اطراف خود مشكل حادي هم نداشته باشند كه آنان را مجبور به ارتكاب رفتار نابهنجار نمايد، ولي فقط به خاطر اينكه در چند روز زندگي خوش باشند، دست به ارتكاب اعمال خلاف عرف و اجتماع مي زنند.

گاهي نيز افراد از نعمت خانواده و والدين عاطفي برخوردارند، اما به خاطر شكست در تحصيلات و ناتواني در ادامه تحصيل، تحقير معلمان و فشارهاي بي مورد والدين مجبور مي شوند خود را به گونه اي ديگر نشان دهند و ـ به اصطلاح ـ «خودي» نشان دهند. و اين حكايت از ميل به استقلال طلبي، قدرت طلبي و يا عافيت طلبي در نوجوانان و جوانان دارد كه به دليل عدم ارضاي صحيح آن دست به ارتكاب اعمال ناشايست مي زنند.5

عده اي از نوجوانان نيز به دليل روحيه تنوع طلبي و زياده خواهي و عدم تربيت صحيح و عدم هدايت درست اين غريزه طبيعي، دست به اعمال خلاف مي زنند.

گاهي هم عده اي ممكن است داراي زندگي مرفهي باشند و هيچ گونه كمبود مالي و عاطفي نداشته باشند، ولي به دليل اين كه روحيه فاسدي دارند و ـ به اصطلاح ـ بي بند و بار و بي هويت اند و يا هدفي در زندگي ندارند، ميل به بزهكاري پيدا مي كنند.

 

ج. عوامل اجتماعي

در بررسي آسيب ها و انحرافات اجتماعي، به عنوان يك پديده اجتماعي، به علل اجتماعي انحرافات مي پردازيم. به هر حال، عوامل متعددي در اين زمينه نقش دارند كه در اينجا به برخي از آن ها اشاره مي گردد:

 

1. عدم پاي بندي خانواده ها به آموزه هاي ديني

مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد تا زماني كه اعضاي جامعه پاي بند به اعتقادات مذهبي خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهكاري روي نمي آورند. در پژوهشي كه توسط مركز ملي تحقيقات اجتماعي كشور مصر در سال 1959 صورت گرفته است، 72 درصد نوجوانان بزهكار، كه به دليل سرقت و دزدي توقيف و يا زنداني شده بودند، نماز نمي گزاردند و 53 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمي گرفتند.6 به هر حال، اين انديشه كه كاهش ايمان مذهبي يكي از علل عمده افزايش نرخ جرم در جوامع پيشرفته و غربي است، نظري عمومي است. تحقيقات صورت گرفته در كشور نيز مؤيد همين نظريه است.

بنابراين، افزايش انحرافات اجتماعي مي تواند ناشي از عدم پاي بندي خانواده ها به آموزه هاي ديني باشد.

 

2. آشفتگي كانون خانواده

از ديگر مؤلفه هاي مهم در سوق يافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوي بزهكاري و انحرافات اجتماعي، گسسته شدن پيوندهاي عاطفي و روحي ميان اعضاي خانواده است. هر چند در بسياري از خانواده ها، پدر و مادر داراي حضور فيزيكي هستند، اما متأسفانه حضور وجودي و معنوي آنان براي فرزندان محسوس نيست. در چنين وضعيتي، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هيچ نظارت، ضابطه و قانون خاصي در خانوده صورت مي گيرد. روشن است كه چنين وضعيتي زمينه را براي خلأ عاطفي فرزندان فراهم مي كند.

در برخي از خانواده ها پدر، مادر و يا هر دو، بنا به دلايلي همچون طلاق و جدايي، مرگ والدين و... نه حضور فيزيكي دارند و نه حضور معنوي. در اين گونه خانواده ها كه با معضل طلاق و جدايي مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلي خود را از دست داده، هيچ هدايت كننده اي در جريان زندگي نداشته، در پاره اي از موارد به دليل نيافتن پناهگاه جديد، در درياي موّاج اجتماع، گرفتار ناملايمات مي شوند.7

علاوه بر طلاق، مرگ پدر و يا مادر نيز بسان آواري سهمگين بر كانون و پيكره خانواده سايه افكنده، و در برخي موارد به دليل بي توجهي يا كم توجهي به فرزندان و جايگزين شدن عنصر نامناسب به جاي فرد از دست رفته، ضعيف شدن فرايند نظارتي خانواده، افزايش بيمارگونه بحران هاي روحي و رواني فرزندان و... موجب روي آوري فرد به ناهنجاري ها و انحرافات اجتماعي مي شود.

بر اساس نتايج يك پژوهش، 47 نفر از جامعه آماري به نحوي از انحا از جمله عوامل كليدي و مهم بزهكاري خويش را والدين، خانواده، بي توجهي، بي موالاتي و عدم نظارت آنان دانسته اند; به عبارت ديگر، از نظر آنان والدين ايشان در بزهكاري شان نقش داشته اند.8

بر اساس نظريه «كنترل» دوركيم كه معتقد است ناهمنوايي و هنجارشكني و كجروي افراد ريشه در عدم كنترل صحيح و كاراي آنان دارد، به طوري كه هرچه ميزان كنترل اجتماعي بيشتر باشد و نظارت هاي گوناگون از راه هاي رسمي و غيررسمي، بيروني و دروني، مستقيم و غيرمستقيم توسط والدين و جامعه وجود داشته باشند و حساسيت مردم و مسئولان افزايش يابد، ميزان همنوايي مردم بيشتر خواهد بود، نيز بيانگر همين مسئله است كه آشفتگي كانون خانواده يكي از عوامل مهم سوق يافتن فرزندان به سوي انحرافات اجتماعي است.

همچنين با توجه به پژوهش هاي صورت گرفته در اين زمينه، سارقان عمده عوامل سارق شدن خويش را «بد رفتاري، بداخلاقي، بي تفاوتي، بدزباني و عدم برآورده شدن انتظارات از سوي همسر، خانواده و والدين» دانسته اند.9

در يك پژوهش، حدود 68 درصد سارقان معتقدند كه والدينشان در گرايش آنان به سرقت نقش داشته اند.

با توجه به همين پژوهش، عدم رضايت از رفتار والدين، تربيت ناصحيح، عدم كنترل و نظارت بر فرزندان، مشكلات عاطفي ناشي از فوت يكي از والدين، بي تفاوتي والدين، بي سوادي آنان و... جملگي حكايت از عدم امكان و يا عدم كنترل و نظارت فرزندان توسط والدين داشته و از آن رو كه ارتباط صميمانه والدين با فرزندان در اين پژوهش به ميزان قابل توجهي كم بوده و والدين نسبت به فرزندان خويش بي توجه بوده اند، اين گونه رفتارها موجب سرخوردگي فرزندان شده، زمينه ساز بروز مشكلات رفتاري براي آنان شده است.

روي آوري به سرقت يكي از راه هاي برون رفت از نظر جوانان در اين پژوهش تلقّي شده است.10

 

3. طرد اجتماعي

چگونگي برخورد دوستان، افراد فاميل و همسايگان با فرد بزهكار، در نوع نگاه متقابل وي با ديگران تأثير بسزايي دارد. در مجموع، اگر اين برخوردها قهرآميز و به صورت طرد فرد از محيط اجتماعي باشد، جدايي وي از جامعه سرعت بيشتري مي يابد. اين نوع برخورد، همواره به عنوان هزينه ارتكاب هر جرمي مدّنظر است. علاوه بر اين، افرادي كه داراي منزلت و پايگاه اجتماعي پاييني هستند و يا از نقص عضو، بيماري جسمي، روحي، و مشاغل پايين خود يا والدين شان رنج مي برند، نيز از سوي افراد جامعه مورد بي مهري قرار گرفته و ناخواسته طرد مي شوند. اين گونه افراد براي جبران اين نوع كمبودها، و شايد هم براي رهايي از اين گونه بي مهري ها و معضلات، دست به ارتكاب جرايم و انواع انحرافات اجتماعي مي زنند.11

 

4. نوع شغل

از ديگر متغيرهايي كه در مطالعات و تحقيقات صورت گرفته در زمينه ارتكاب بزهكاري و انحرافات اجتماعي نقش بسزايي دارد، و مورد تأكيد قرار گرفته است، ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهكاري است. همواره رابطه اي بين وضع فعاليت و شغل فرد با نوع رفتارهاي وي وجود دارد. گرچه بين بي كاري و سابقه جرم و زنداني و دفعات ارتكاب جرم، رابطه معناداري مشاهده مي شود، ولي اين امر بدين معنا نيست كه لزوماً بيكاري علت تكرار جرم باشد; زيرا ممكن است اين رابطه به صورت معكوس باشد; يعني كساني كه بيشتر مرتكب جرم مي شوند، بيشتر شغل خود را از دست داده و بيكار مي شوند. در يك مطالعه، 79 نفر، كه بر اثر زندان شغل خود را از دست داده بودند، داراي دلايل متفاوتي بودند. از جمله، بي اعتماد شدن مديريت، (38 نفر)، مقررات مربوط به كاركنان دولت (19 نفر)، غيبت طولاني از محيط كار (12 نفر) و از دست دادن سرمايه (10 نفر).12

از جمله نكات مهم در نوع شغل، حساس بودن و اهميت شغل است. هر چه شغل فرد مهم تر و از حساسيت بيشتري برخوردار باشد، هزينه ارتكاب جرم نيز افزايش مي يابد. اين مهم در خصوص مشاغل دولتي حايز اهميت است. در حالي كه، بيشتر مشاغل مستقل چنين حساسيتي ندارند و مجازات زندان موجب از دست دادن شغل مذكور نمي شود. بر اساس نتايج يك تحقيق، با افزايش مدت زندان و حبس، دفعات از دست دادن شغل افراد نيز افزايش مي يابد.13

علاوه بر اين، مشاغل داراي اعتبار و منزلت اجتماعي پايين و كم درآمد نيز موجب مي شود كه فرد صاحب چنين شغلي براي جبران هزينه هاي زندگي و افزايش اعتبار و يا منزلت خويش به شغل هاي دوم و سوم روي آورده، و ناخواسته از خانه، كاشانه، زن و فرزندان و تربيت آنان غافل شده، موجبات گسست، تلاشي خانواده و انحرافات آنان را فراهم آورد. در يك پژوهش از ميان سارقان، بالاترين تراكم مشاغل افراد سارق، مربوط به مشاغل كارگري، رانندگي و دامداري بوده است. عموماً مشاغل افراد سارق، از نوع مشاغل سطح متوسط به پايين جامعه است. اين نوع مشاغل عموماً پرزحمت و كم درآمد مي باشد.14

 

5. بي كاري و عدم اشتغال

از ديدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بي كاري يكي از ريشه هاي مهم بزهكاري و كجروي افراد يك جامعه است. بي كاري موجب مي شود كه افراد بيكار جذب قهوه خانه ها و مراكز تجمع افراد بزهكار شده، به تدريج، به دامان انواع كجروي هاي اجتماعي كشيده شوند.

علاوه براين، چون بي كاري زمينه ساز بسياري از انحرافات اجتماعي است، افراد با زمينه قبلي و براي كسب درآمد بيشتر دست به سرقت مي زنند; چرا كه فرد به دليل نداشتن شغل و درآمد ثابت براي تأمين مخارج زندگي مجبور است به هر طريق ممكن زندگي خود را تأمين نمايد. از نظر چنين فردي، بزهكاري به ظاهر معقول ترين و بهترين اين راه هاست. حاصل تحقيقات صورت گرفته نيز حكايت از تأثير قاطع بي كاري و فقر بر افزايش بزهكاري دارد.15

 

6. فقر و مشكلات معيشتي

در ميان علل و عوامل پيدايش بزهكاري و ارتكاب انحرافات اجتماعي، عامل فقر و مشكلات معيشتي و اقتصادي از جايگاه ويژه اي برخوردار است. عدم بضاعت مالي مكفي خانواده ها و ناتواني در پاسخگويي به نيازهاي طبيعي و ضروري مانند فراهم ساختن امكان ادامه تحصيل حتي در مقطع متوسطه، تأمين پوشاك مناسب، متنوع و متناسب با سليقه و روحيه آنان و... زمينه ساز بروز دل زدگي، سرخوردگي، ناراحتي هاي روحي، دل مشغولي، افسردگي و انزواطلبي را در فرزندان فراهم مي سازد.

اين امر موجب مي شود تا اين افراد براي التيام ناراحتي هاي ناشي از مشكلات خود از طريق مستقيم و يا غيرمستقيم، به اقداماتي دست بزنند و خود درصدد حل مشكل خويش برآيند. در نتيجه، بسياري از اين افراد براي رهايي از بند گرفتاري ها، دست به ارتكاب اعمال ناشايست مي زنند.

از سوي ديگر، امروزه فشارها و مشكلات اقتصادي، احتمال دو شغله بودن يا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل كاذب يا غير مجاز را افزايش داده است. همين مسئله منجر به كم توجهي آنان نسبت به نيازهاي جوانان، رفع مشكلات روحي و رواني و تربيت صحيح و شايسته آن ها گرديده است. در اين زمينه، انعكاس شرايط افسانه اي برخي زندگي ها و نمايش فاصله هاي طبقاتي توسط رسانه ها نقش مؤثري در ازدياد اين مشكل دارند.16

در يك پژوهش صورت گرفته در استان قم در ارتباط با علل و عوامل سرقت در ميان جوانان قمي، سارقان مورد مطالعه چنين پاسخ داده اند:17

«اگر شغل مناسبي داشتم»; «اگر از نظر مالي بي نياز بودم» و «اگر مسكن مناسبي داشتم» دست به سرقت نمي زدم.

از سوي ديگر، بر اساس يافته هاي همين پژوهش، حدود 47 درصد افراد يا بي كارند و يا فاقد درآمد و حدود 69 درصد افراد سارق و خانواده هاي ايشان در اين پژوهش، زير خط فقر قرار دارند! در حالي كه، به گزارش بانك جهاني ميانگين شهروندان ايراني كه زير خط فقر زندگي مي كنند از 47 درصد در سال 1357 (1978) به 16 درصد در سال 1378 (1999) كاهش يافته است.18

علاوه بر اين، پژوهش هاي نظري نيز مؤيد اين ديدگاه است كه فقر زمينه ساز بسياري از معضلات اجتماعي است. براي نمونه، از نظر مرتون هنگامي كه افراد نتوانند وسايل لازم را براي رسيدن به هدف هاي موردنظر در اختيار داشته باشند (و يا جامعه در اختيار ايشان قرار ندهد)، و هدف اصلي فراموش شود، افراد اهداف و آرمان هاي موردنظر جامعه را نمي توانند با پيروي از راه هاي مجاز و نهادي شده تعقيب كنند، از اين رو، دزدي، فريب كاري، فساد، رشوه، و ارتكاب انواع جرايم در جامعه افزايش مي يابد.19

 

7. دوستان ناباب

گروه همسالان و دوستان الگوهاي مورد قبول يك فرد در شيوه گفتار، كردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد براي اينكه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزير از پذيرش هنجارها و ارزش هاي آنان است. در غير اين صورت، از آن جمع طرد مي شود. از اين رو، به شدت متأثر از آن گروه مي گردد، تا حدّي كه اگر بنا باشد در رفتار فرد تغييري ايجاد شود يا بايد هنجارها و ارزش هاي آن جمع را تغيير داد يا ارتباط فرد را با آن گروه قطع كرد. تأثير گروه همسالان، همفكران، همكاران و دوستان در رشد شخصيت افراد كمتر از تأثير خانواده نيست; چرا كه فرد پس از خانواده، منحصراً زير نفوذ گروه قرار مي گيرد. بدين روي، اگر فردي با گروهي از معتادان رابطه برقرار كند و با آنان دوست شود، به تدريج تحت تأثير رفتار آنان قرار مي گيرد و معتاد مي شود; چون از سويي، ملاك پذيرش و قبول فرد توسط يك گروه و جمع، پذيرفتن فرهنگ آن هاست و از سوي ديگر، معتادان هم علاقه مندند كه مواد مخدّر را به طور دسته جمعي استعمال كنند كه هم در موقع استعمال مصاحبي داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بكاهند. از اين رو، معتادان علاقه مندند كه دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتيادشان بكشانند. در اين صورت، اگر نوجواني از تعليم و تربيت مقدّماتي و صحيح خانوادگي محروم باشد و خانواده اش او را از مضرّات اعتياد مطلع نكرده باشند و در محيط اعتياد زندگي كند و با دوستان معتاد نيز سر و كار داشته باشد، احتمال اينكه معتاد شود زياد است.20 همين فرايندِ تأثير گروه بر فرد در ساير انواع بزهكاري به غير از اعتياد نيز صادق است.

ساترلند در نظريه «انتقال فرهنگي كجروي» خود بر اين نكته مهم تأكيد مي كند كه رفتار انحرافي همانند ساير رفتارهاي اجتماعي، از طريق معاشرت با ديگران ـ يعني منحرفان و دوستان ناباب ـ آموخته مي شود و همان گونه كه همنوايان از طريق همين ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش هاي فرهنگي آن گروه و جامعه را پذيرفته، خود را با آن انطباق مي دهند، افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشكن، به سمت و سوي ناهمنوايي سوق داده مي شوند.21

اين نظريه تأكيد مي كند كه فرد منحرف تنها با هنجارشكنان، و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلكه هر انساني با هر دو دسته اين افراد سر و كار دارد. اما اينكه كدام يك از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل مي كنند و تأثير مي گذارند، معتقد است كه به عوامل ديگري نيز بستگي دارد كه اين عوامل عبارتند از:

1. شدت تماس با ديگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان يا اعضاي خانواده منحرف خود، به مراتب بيشتر است تا در اثر تماس با آشنايان يا همكاران منحرف خود;

2. سن زمان تماس: تأثيرپذيري فرد از ديگران در سنين كودكي و جواني بيش از زمان هاي ديگر و ساير مقاطع سني است;

3. ميزان تماس با منحرفان در مقايسه با تماس با همنوايان: هرچه ارتباط و معاشرت با كج رفتاران نسبت به همنوايان بيشتر باشد، به همان ميزان احتمال انحراف فرد بيشتر خواهد بود.22

علاوه بر اين، پژوهش هاي ميداني نيز مؤيد همين سخن است. در يك پژوهش، 50 درصد بزهكاران و سارقان اظهار كرده اند كه دوستان ايشان توسط پليس دستگير شده اند و نيز حدود 47 درصد از آنان، تيپ دوستانشان نوعاً افراد خلافكار بوده اند! 5/87 درصد از آنان نيز اظهار كرده اند كه دوستان ناباب نقش زيادي در سارق شدن افراد دارند. و 53 درصد از همين افراد اظهار كرده اند كه به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زده اند.23

در اين خصوص سخنان رهبران ديني نيز شنيدني است. در سخنان پيامبرگرامي(صلي الله عليه وآله) آمده است: «المرءُ علي دين اخيه»;24 هر انساني بر شيوه و طريقه دوست و رفيق خود زندگي مي كند.

از اين رو، رهبران ديني ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار و دوستان ناباب باز مي دارند. حضرت علي(عليه السلام) در نهج البلاغه مي فرمايند: «مُجالسةُ اهل الهوي منساةُ للايمان و محضرة للشيطان.»;25 همنشيني با هواپرستان ايمان را به دست فراموشي مي سپارد و شيطان را حاضر مي كند.

همچنين امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: «لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصيروا عند النّاس كواحد منهم»;26 با افراد منحرف همنشيني و معاشرت نداشته باشيد; زيرا همنشيني با آنان موجب مي شود كه مردم شما را يكي از آنان به شمار آورند.

 

8. محيط

محيط نيز از جمله عوامل تأثيرگذار در پيدايش رفتارهاي شايسته و يا ناشايست است. اگر در منزل و خانه، كوچه، خيابان و مدرسه، و محيط پيرامون زمينه و شرايط مساعدي براي بزهكاري وجود داشته باشد، فردي را كه آمادگي انحراف در او وجود دارد، به سوي جرم و ارتكاب رفتار بزهكارانه سوق مي دهد.

در پيدايش هر جرمي، با تحليل دقيق، به اين نتيجه مي رسيم كه محيط اجتماعي بستر كاملا مناسبي براي فرد بزهكار فراهم آورده و عامل مهمي براي پيدايش رفتار مجرمانه توسط وي بوده است. اگر فساد و تباهي و بي بند و باري بر جامعه حاكم باشد، افراد مستعد در گرداب تباهي هاي آن اسير مي شوند و اگر نظام اجتماعي بر معيارها و الگوهاي ارزشي استوار باشد و برنامه هاي هدف دار و مشخصي طرح ريزي گردد، امكان انحراف اجتماعي در جامعه و در ميان افراد بسيار ضعيف خواهد بود. به گفته يكي از محققان، محيط در شكل گيري شخصيت و منش انسان نقش بسيار تعيين كننده و مؤثري ايفا مي كند و رفتار انسان كه نشانه اي از شخصيت و منش اوست، تا حد زيادي، ناشي از تربيت اكتسابي از محيط است.27بنابراين، محيط آلوده، افراد را آلوده و محيط سالم و با نشاط، زمينه ساز رشد و شكوفايي و شادابي و نشاط افراد است.

 

9. فقر فرهنگي و تربيت نادرست

از ديگر عواملي كه موجب سوق يافتن جوانان به سوي انحرافات اجتماعي است، فقر فرهنگي و محدوديت ها و تبعيض هاي ناشي از فقر فرهنگي مي باشد. از عوامل مهم پيدايش بزهكاري، سطح و طبقه اجتماعي و فرهنگي خانواده هاست. چنان كه سطح تحصيلات (بي سوادي و يا كم سوادي اعضاي خانواده)، سطح پايين و نازل منزلت اجتماعي خانواده، ناآگاهي اعضاي خانواده به ويژه والدين از مسائل تربيتي، اخلاقي و آموزه هاي مذهبي، عدم همنوايي خانواده با هنجارهاي رسمي و حتي غيررسمي جامعه، هنجارشكني اعضاي خانواده و اشتهار به اين مسئله و مسائل ديگري از اين دست مؤلفه هايي هستند كه در قالب فقر فرهنگي خانواده در ايجاد شوك هاي رواني و روحي بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر است و انگيزه ارتكاب انواع جرايم آنان را دوچندان مي كند.

تبعيض جنسيتي و يا تبعيض بين فرزندان نيز از جمله عوامل مهم فقر خانوادگي است. بسياري از والدين آگاهانه يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان، موجب اختلاف بين آنان و دلسردي آنان از زندگي مي شوند. تبعيض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رويه منطقي براي برخورد با خطاهاي فرزندان و تنبيه تبعيض آميز بر اساس برتري پسر بر دختر يا به عكس، موجب سلب اعتماد به نفس و بدبيني فرزندان نسبت به والدين مي شود.

تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبران ناپذيري را بر روح و روان آنان وارد مي كند و با ايجاد بحران هاي روحي و سرخوردگي، آنان را به سوي عكس العمل هاي منفي نظير سرقت، اعتياد و فرار از خانه سوق مي دهد.28

همان گونه كه عدم توجه به نيازهاي عاطفي فرزندان مي تواند عامل بروز ناهنجاري هاي رفتاري در فرزندان شود، توجه بيش از حدّ متعارف و در اختيار قرار دادن امكانات رفاهي زياد هم مي تواند زمينه بروز ناهنجاري هاي رفتاري در آنان شود.

در شيوه فرزندسالاري، اغلب تمايالات و خواسته هاي فرزندان محقق مي شود، از اين رو، به محض ايجاد مشكلات و بحران ها و فشارهاي زندگي، كه در آن امكان تحقق برخي از نيازها سلب مي شود و يا در شرايطي كه خواسته هاي فرزند به افراط مي گرايد و والدين با آن مخالفت مي نمايند، فرزند به دليل تربيت شديد عاطفي، روحيه عدم درك منطقي شرايط، نازپروري و بي تحملي در برابر مخالفت والدين، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دوري او از والدين و اعضاي خانواده مي گردد و سرانجام مي تواند زمينه ارتكاب انواع جرايم را فراهم سازد.29

 

10. رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي

رسانه هاي ديداري، شنيداري و مكتوب مي توانند از جمله مؤلفه هاي در خور توجه در ايجاد انگيزه روي آوري جوانان به سمت و سوي بزهكاري و رفتارهاي انحرافي باشند. بررسي ها نشان داده اند در ظرف چند سال اخير و در پي ورود برخي مطبوعات زرد (= مبتذل، عامه پسند و جنجالي) به عرصه رسانه هاي كشور و استفاده اين نشريات از عناوين جنجالي و هيجاني و همچنين بهره گيري از شخصيت هاي سينمايي و هنري و درج اخبار بي محتوا و توأم با بزرگ نمايي، انعكاس بيش از حدّ اخبار مربوط به بازيگران سينما و توجه مفرط به اخبار و حوادث، توجه تعداد قابل توجهي از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آن ها جلب شده است. اين مسئله موجبات فراهم آوردن زمينه هاي آسيب هاي اجتماعي مختلف شده است.

از سوي ديگر، پخش شمار قابل توجهي از سريال هاي تلويزيوني، از طريق صدا و سيما و يا شبكه هاي ماهواره اي خارجي، با مضامين زندگي هاي مجردگونه غربي توأم با جذابيت، نشاط، رفاه، موفقيت و به طور كلي با تصويرسازي مثبت از اين نوع زندگي هاي از هم گسيخته، نقش مؤثري در تقويت انگيزه گريز از قيد و بندهاي خانوادگي و هنجارها، و ارتكاب جرايم اجتماعي ايفا كرده است.30

نقش رسانه هاي جمعي، به ويژه ماهواره و اينترنت در رواج بي بند و باري اخلاقي، مقابله با هنجارهاي اجتماعي، عدم پاي بندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسي حايز اهميت است.31

 

نتيجه گيري

نوجواني و جواني يكي از مهم ترين مراحل زندگي آدمي محسوب مي شود و آخرين مرحله تحوّل شناختي و گذار از مرحله «پيرو ديگران بودن» به دوره «مستقل بودن» است; دوره اي كه نوجوان به هويّت واقعي خويش دست مي يابد. نوجوان با خود مي گويد: «اكنون من ديگر كودك نيستم، يك بزرگ سالم.» در اين مرحله، ديگر والدين نمي توانند به او كمك چنداني بكنند; چه اينكه وي الگوهاي خود را در جاي ديگري جستوجو مي كند. ميل به اظهار وجود و اثبات خود يكي از طبيعي ترين حالات رواني دوره نوجواني و جواني است.

نوجوان و جواني كه دوره كودكي را پشت سر گذارده، بايد خود را براي زندگي مستقل اجتماعي آماده نمايد. تحقق اين موضوع، پيش از هر چيز، مستلزم يافتن هويّت خويشتن است. اينك او خود را يافته است. اگر بزرگ سالان ويژگي هاي اين دوره زندگي او را بشناسند و با آنان برخوردي مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هويّت خويش دست مي يابند و هم بزرگ سالان كمتر احساس نگراني مي كنند. از اين رو، مي توان گفت: بيشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ريشه در ناكامي هاي اوليه زندگي دارد.

امام صادق(عليه السلام) با بيان حكيمانه اي به اين دوره از زندگي نوجوان اشاره مي كنند و مي فرمايند: «اَلْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سنين وَ عَبْدٌ سَبْعَ سنين وَ وَزيرٌ سَبْعَ سنين.» كودك هفت سال اول، سيّد و فرمان رواست. او را آزاد بگذاريد تا استقلال در عمل پيدا كند. در هفت سال دوم، آمادگي خاصي براي الگوپذيري دارد; چه اينكه هنوز در مرحله ديگر پيروي قرار دارد و الگوپذير است. از اين رو، سعي كنيد در اين دوره، الگوهاي مناسبي در اختيارش قرار دهيد و محيط تعليم و تربيت او را هرچه بيشتر غني و اصلاح كنيد تا از طريق مشاهده الگوهاي مفيد و جذّاب، رشد كند. اما در مورد دوره نوجواني مي فرمايد: «وزيرٌ سبع سنين»; يعني دوره «پيروي ديگران بودن» او سپري شده و با آغاز نوجواني، دوره دست يابي به هويّت خويشتن آغاز شده است. او را آزاد بگذاريد تا خود انتخاب كند و حتي در مورد مسائل گوناگون زندگي با او مشورت كنيد و از او نظرخواه باشيد.

اگر با نوجوان اين گونه برخورد شود و به او شخصيت و هويت و اعتبار اعطا شود، طبيعي است كه هم اعتماد به نفس او تقويت مي شود و هم احساس امنيت و آرامش مي كند. اين اساسي ترين راه براي تربيت نوجوان است.

بنابراين، هر رفتاري كه از آدمي سر مي زند، نشئت گرفته و متأثر از مجموعه اي از عوامل است كه هرگز نمي توان نوجوان و يا جوان را يكسره مقصر و مجرم اصلي دانست و ديگران را بي گناه. با نگاه فوق، اساساً زمينه پيدايش جرم از بين مي رود. از اين رو، در پيدايش بزهكاري و رفتارهاي نابهنجار و آسيب زا عوامل متعددي به عنوان عوامل پيدايش و زمينه ساز مؤثر هستند كه فرد مرتكب شونده، تنها بخشي از قضيه مي باشد.

در واقع، بايد با اين نگاه به مجرم نگريست كه مجرم يك بيمار است. به تعبير پريودو داريل: «بزهكار يا مريض است و يا نادان. بايد به درمان و آموزش او پرداخت، نه اينكه او را خفه كرد32

اصولا اسلام به پيش گيري جرم بيش از اصلاح مجرم اهتمام دارد. به همين دليل پيش از هر چيز به عوامل به وجود آورنده و زمينه هاي گناه و جرم توجه ويژه دارد و براي مقابله با آن چاره سازي كرده است. اسلام، آگاهي، علم و تفكر را مايه اساسي هر نوع پيشرفت و سعادت دانسته، آن را بسيار مي ستايد و از جهل و ناداني كه مايه بدبختي و گناه است، نهي مي كند. به امر رعايت بهداشت و نظافت عنايت ويژه داشته و براي سلامت روح و روان، نيز به اقامه نماز و دعا امر فرموده و گذشت، مهرباني و صبوري. حق شناسي، سپاسگزاري، رعايت حرمت ديگران، عدل و احسان، توصيه نموده و از نفاق، ريا، دروغ، افترا و تحقير به شدت بيزاري جسته است. همه افراد را در برابر اعمال خويش مسئول دانسته و مي فرمايد: هر كار ريز و درشتي در اعمال افراد ثبت و عمل هيچ كس ضايع نخواهد شد.

علاوه بر اين، به امر به معروف و نهي از منكر به عنوان وظيفه همگاني توجه كرده و انجام عبادات روزانه فردي و جمعي را به عنوان عوامل پيش گيرانه مطرح كرده است. البته، در جاي خود پس از وقوع جرم و علي رغم آن همه التفات و توجه به امر پيش گيري و اصلاح و بازپروري، اسلام براي مجازات نيز ـ به عنوان اهرمي براي جلوگيري از تكرار وقوع جرم ـ تأكيد فراوان دارد. در واقع، مجازات ها در اسلام نيز براي امر پيش گيري است.

 

پيشنهادات

الف. اقدامات پيشگيرانه

در اينجا براي پيشگيري از ارتكاب عمل بزهكارانه توسط افراد به ويژه نوجوانان يا جوانان پيشنهاداتي ارائه مي شود:

1. هماهنگ كردن بخش هاي عمومي و خصوصي كه در زمينه پيش گيري از وقوع جرم فعاليت دارند; مانند نيروي انتظامي، كار و امور اجتماعي، آموزش و پرورش، شهرداري ها، شوراها، امور جوانان، بهزيستي و... به منظور اجراي برنامه عملي پيش گيرانه و هماهنگي بيش تر;

2. آگاهي دادن به خانواده ها براي نظارت و كنترل بيشتر آنان بر فرزندان و گوشزد كردن ميزان مجازات جرايم در صورت ارتكاب جرم توسط آنان;

3. اتخاذ تدابير امنيتي بيش تر توسط دولت در محل هاي جرم خيز و اقداماتي به منظور كمك به خانواده ها، بخصوص نوجوانان و جواناني كه در معرض آسيب قرار دارند;

4. اطلاع رساني شفاف رسانه هاي جمعي براي تشويق جوانان درباره تسهيلات و فرصت هايي كه جامعه براي آنان قرار داده است;

5. تجهيز پليس براي مقابله جدّي با باندهاي مخوف انواع گوناگون بزهكاري اجتماعي در جامعه;

6. اقدامات امنيتي براي مراكز حساس تجاري، بانكي و... .

ب. راهكارهاي شناسايي مشكلات نوجوان و جوانان

علاوه بر اقدامات پيش گيرانه، شناسايي راهكارهايي براي شناخت مشكلات نوجوانان و جوانان امري لازم و ضروري است. مواردي چند در اين زمينه مطرح است:

1. شناخت نيازهاي رواني و كيفيت ارضاي اين نيازها در شادابي و نشاط فرد بسيار مؤثر است و ارضا نشدن آن و يا ارضاي ناقص آن، اثرات نامطلوب بر جاي گذاشته و زندگي را به كام فرد تلخ مي كند و فرد را به انحراف مي كشاند.

2. توجه به مشكلات جسماني فرد، مشكلاتي همچون اختلال در گويايي، بينايي، شنوايي، جسماني و عقب ماندگي ذهني.

3. توجه به مشكلات آموزشي، مانند ناتواني در يادگيري، ترك تحصيل، افت تحصيلي، بي توجهي به تكاليف درسي و تقلب در درس.

4. توجه به مشكلات عاطفي، رواني، همچون افسردگي، خيال بافي، بدبيني، خودكم بيني، خودبزرگ بيني، زود رنجي، خودنمايي، ترس، اضطراب، پرخاشگري، حسادت، كم حرفي و وسواس.

5. توجه به مشكلات اخلاقي، رفتاري همچون تماس تلفني و نامه نگاري با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، شركت در مجالس، خود ارضايي، چشم چراني، فرار از منزل، غيبت از مدرسه، اقدام به خودكشي، سرقت، دروغگويي، اعتياد، ولگردي و...

ج. وظايف خانواده

خانواده ها نيز وظايفي در مقابل پيش گيري از جرم و بزهكاري فرزندان دارند كه به برخي از آن ها اشاره مي گردد:

1. دوستي با فرزند و حذف فاصله والدين با فرزندان، به گونه اي كه آنان به راحتي مشكلات و نيازهاي خود را به والدين بگويند;

2. تقويت اعتقادات فرزند، به ويژه در كودكي و نوجواني، در كنار پاي بندي عملي والدين به آموزه هاي ديني;

3. ايجاد سازگاري در محيط خانه;

4. ايجاد بستر مناسب براي احساس امنيت، آرامش، صفا و صميميت و درك متقابل والدين و فرزندان;

5. تلاش در جهت تأمين نيازهاي مادي و معنوي فرزندان توسط والدين;

6. توجه به نيازهاي روحي و عاطفي اطفال و نوجوانان و ايجاد فضاي مطلوب و آرام در خانواده;

7. مراقبت والدين نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود;

8. برنامه ريزي مناسب براي تنظيم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان;

9. نظارت جدّي والدين نسبت به دوست يابي فرزندان.

د. وظايف ساير نهادها

علاوه بر خانواده، ساير نهادها از جمله مجموعه حاكميت، آموزش و پرورش، نهاد قضايي، بهزيستي و... نيز در اين زمينه وظايفي دارند كه به برخي از آن ها اشاره مي گردد:

1. تقويت ارتباط ميان والدين دانش آموزان با مربيان و عدم واگذاري مسئوليت تربيت فرزندان به مدرسه يا خانواده به تنهايي;

2. تقويت مراكز مشاوره اي مفيد و كارامد در مدارس;

3. بها دادن به مسئله ترك تحصيل و يا اخراج دانش آموزان از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده هاي آنان;

4. ضرورت آشنايي نيروهاي نظامي و انتظامي با انحرافات اجتماعي و نحوه برخورد با آنان;

5. اعمال مجازت هاي سنگين، علني و جدي (در ملأ عام) براي باندهاي فساد، اغفال و...;

6. تقويت نظارت هاي اجتماعي رسمي و دولتي و نيز نظارت هاي مردمي و محلي از جمله امر به معروف و نهي از منكر براي پاكسازي فضاي جامعه و تعديل آزادي هاي اجتماعي;

8. برنامه ريزي اصولي و صحيح براي اشتغال در جامعه، رفع بي عدالتي، و پي گيري منطقي نيازهاي جوانان، تأمين امنيت و نياز شهروندان;

9. جلوگيري از مهاجرت هاي بي رويه به شهرهاي بزرگ و جلوگيري از پرداختن جوانان به اشتغال هاي كاذب مثل كوپن فروشي، سيگار فروشي، نوارفروشي و...;

10. ايجاد مراكز آموزشي، ورزشي، تفريحي، مشاوره اي براي گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان;

11. ايجاد تسهيلات لازم براي جوانان و نوجوانان از قبيل وام ازدواج، وام مسكن، وام اشتغال، و...;

12. ايجاد بستر مناسب براي ايجاد بيمه همگاني، بيمه بي كاري، و برخورداري نوجوانان و جوانان از تسهيلات اجتماعي و...;

13. فراهم كردن موقعيت ها و بسترهاي لازم در جامعه تا زندانيان پس از آزادي از زندان مورد پذيرش جامعه واقع شوند و شغل آبرومندانه اي به دست آورند; در غير اين صورت، مجدداً دست به اقدامات بزهكارانه خواهند زد;

14. از آن رو كه از جمله عوامل مؤثر در ارتكاب جرم، بي كاري و فقر مي باشد، مي بايست با برنامه ريزي دقيق، كه نياز به عزم ملي دارد، نسبت به اشتغال در جامعه و ريشه كني فقر و بي كاري اقدام لازم و بايسته صورت گيرد.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها


1ـ هدايت الله ستوده، آسيب شناسى اجتماعى، (تهران: نشر آواى نور، 1379)، ص 14و15.

2ـ همان.

3ـ همان، ص 50.

4ـ همان، ص 75 ـ 80

5ـ مجله ايران جوان، ش 149، ص 4.

6ـ محمدرضا طالبان، ديندارى و بزهكارى، تهران، فجر اسلام، 1380، ص 38.

7ـ مجله زن روز، ش 1773، ص 14.

8ـ على اصغر قربان حسينى، جرم شناسى و جرم يابى سرقت، تهران، جهاد دانشگاهى، 1371، ص 31.

9ـ همان.

10ـ محمد فولادى، بررسى ميزان و عوامل اقتصادى ـ اجتماعى مرتبط با سرقت در ميان جوانان شهر قم، قم، سازمان مديريت و برنامه ريزى، 1382، ص 167.

11ـ عباس عبدى، آسيب شناسى اجتماعى، قم، سپهر، 1371، ص 455.

12ـ همان.

13ـ همان.

14ـ محمد فولادى، پيشين، ص 174.

15ـ على حسين نجفى ابرندآبادى، «بزهكارى و شرايط اقتصادى»، مجله تحقيقات حقوقى، ش 9، سال 1370.

16ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 67.

17ـ محمد فولادى، پيشين، ص 174.

18 هفته نامه خبرى علمى برنامه، ش 35، 5/7/1382، ص 4.

19ـ آنتونى گيدنز، جامعه شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، تهران، نشر نى، 1373، ص 140.

20ـ دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، جامعه شناسى روش هاى درمان گروهى، ص 5.

21ـ ر.ك: جعفر سخاوت، جامعه شناس انحرافات اجتماعى، چ چهارم، تهران، دانشگاه پيام نور، 1376.

22ـ رابرتسون يان، درآمدى بر جامعه، ترجمه حسين بهروان، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372، ص 170.

23ـ محمد فولادى، پيشين، ص 163.

24ـ محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، كتاب «الايمان و الكفر مجالسة اهل المعاضى»، ذيل حديث 3.

25ـ نهج البلاغه، خ 86، ص 11.

26ـ محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، حديث 3.

27ـ المينگرت رونالوس، كودك و مدرسه، ترجمه شكوه نوابى نژاد، تهران، رشد، 1368، ص 69.

28ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 65.

29ـ همان.

30ـ مجله ايران دخت، ش 17، ص 13.

31ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 66.

32ـ ر.ك به: هانرى لوى برول و ديگران، حقوق و جامعه شناسى، ترجمه مصطفى رحيمى و ديگران، تهران، سروش، 1371.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت: 17:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره امر به معروف و نهی از منکر و شرایط ان

بازديد: 941

امر به معروف :

نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.

قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (توبه؛71)

مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.

به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این زمینه می فرماید:یک انسان گنهکار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض می کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم؛ به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند.

معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛ و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.

به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است.

بنابراین معروف ومنکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان کبیره نمی گنجند. معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، ‌نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی (همانند جاسوسی و کمک به ضدانقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی) و... می شود در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.

شرایط وجوب امربه معروف و نهی ازمنکر

باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آنچه مکلف ترک نموده، واجب و یا آنچه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست.

باید آمر یا ناهی احتمال تأثیر دهد پس اگر مطمئن باشد که امر و نهیش مؤثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.

لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.

برخورد با گنهکار ضرر و مفسده ای برای امرونهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.

اقسام امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می شود که عبارتند از:

آنچه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتکابش از نظر آن دو، زشت و قبیح باشد، امر و نهی در موردشان واجب می گردد.

هر کاری که انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتکابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، امر و نهیش مستحب است.

گفتنی است امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست؛ هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

نخستین و مؤثرترین روش برای دعوت دیگران به نیکی ها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است.

 

صاحب جواهر از فقهای شیعه در این باره می نویسد:

آری، از بزرگ ترین افراد امربه معروف و نهی ازمنکر و والاترین و مؤثرترین آن ها، خصوصاً نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیشقدم باشند و جامه زشت کاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند... .

در فقه اسلامی سه مرحله برای این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست. آن سه مرحله عبارتند از:

اظهار تنفر قلبی: امرونهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلک های چشم و روی ترش کردن، روگرداندن، پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال این ها.

گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.

امر و نهی گفتاری: امام خمینی (قدس سره الشریف) در این زمینه می نویسد: اگر بداند که از مرتبه اول امربه معروف و نهی ازمنکر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتی که احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.

استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قبلی کارآیی نداشته باشند؛ باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اِعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته شود و بین شخص و گناه مورد نظرش فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبک تر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتک کاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد و در شرایط فعلی که نهادهای قانونی جمهوری اسلامی شکل گرفته، چنین کاری باید با اجازه نهادهای مربوط باشد.

گفتنی است آنجا که از فرد کاری ساخته نیست، باید امربه معروف و نهی ازمنکر به شکل جمعی و گروهی انجام گیرد. همچنین از تدابیر عملی نباید غفلت کرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به کار نیک تشویق می کند و یا از کار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امربه معروف و نهی ازمنکر است؛ چرا که اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان وانهاده است تا از هر راه ممکن و مفید، ریشه منکرات را از جامعه برکند. برخلاف واجبات عبادی همانند نماز که شکل انجام آن نیز باید با تعبد به دستور شرع صورت پذیرد.

نتیجه امر به معروف و نهی از منکر

نتیجه این که امر به معروف و نهی از منکر همچون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه‌ اسلامی نیز، بازتابی از عمل به این فریضه می باشد و اگر مصلحان بزرگی همچون امام حسین ـ علیه السلام ـ نمی بودند، ارزش های انسانی و الهی از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبهکاران دفن شده بود، انقلاب اسلامی ایران، خود یکی از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه های سیاسی و حکومتی است که توسط مصلح بزرگ، امام خمینی(رحمة الله علیه) رهبری شده و به پیروزی رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامی به راه خود ادامه می دهد.

تولی و تبرّی

قرآن کریم برای تنظیم روابط اجتماعی وسیاسی پیروان خود، ‌اصلی را به عنوان «تولّی و تبرّی» مشخص کرده و از آنان خواسته تا آن را پایه و محور تلاش ها و روابط خود با دیگران قرار دهند. به موجب این اصل هر فرد مسلمان باید در برابر صالحان و تبهکاران و در مقابل جریان های سیاسی، موضع گیری مناسبی اتخاذ نماید.

بزرگترین امر به معروف تاریخ

مردی به حضور امام باقر علیه السلام رسید و عرض کرد:« شما اهل بیت رحمت هستید. خداوند رحمت را مخصوص شما قرار داده است.»

امام علیه السلام فرمود:« همین گونه است. خدا را سپاس که ما هیچ کس را به گمراهی نمی‌افکنیم و از راه هدایت خارج نمی‌کنیم. دنیا به پایان نخواهد رسید تا این که خداوند، مردی از ما اهل بیت را برانگیزد که به کتاب خدا عمل می‌کند و از همه‌ی امور منکر نهی می‌نماید.»

منابع :

www.roshd.ir

www.sid.ir

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره شوخی

بازديد: 735

شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد می‌شود که فردی موضوعی ناهمخوان ، غیرمنتظره و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد یا اینکه برای برخی افراد به دلایل دیگری اتفاق می‌افتد و مردم می‌خندند.خنده دار بودن مسائل نوع خاصی از شادی است، لذا خنده در شادی حائز اهمیت است.شوخی ویژگی رایج در زندگی است و غالبا پاسخی خودجوش به موقعیت‌ها در حضور دیگران است. شوخی ناشی از یک خلق مطلوب است و می‌تواند تاثیر عمیقی بر شادی مردم داشته باشد. شوخی یکی از روشهای القاء خلق مثبت است.

روانشناسی شوخی

اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کرده‌اند نتیجه گرفته‌اند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال می‌کند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخ‌طبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیش‌بینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخص‌های مهارتی اجتماعی مطرح می‌باشند. افراد احساسی لطیفه‌ها را خنده‌دارتر درک می‌کنند و بیشتر می‌خندند.

افراد متعصب لطیفه‌های جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفه‌های بی‌معنی را ترجیح می‌دهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت می‌برند و از این طریق تنش‌های خود را تخلیه می‌کنند. در بعضی مواقع نیز شوخی وسیله‌ای است برای بیان غیر مستیم دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها از شخص یا گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمی‌توان عنوان کرد.

شوخی و مقابله با استرس

شوخی در مقابله با استرس نقش مراقبتی ایفا می‌کند و موجب کاهش تهدید و آسیب استرس می‌شود. افراد دارای حس عمیق شوخ طبعی ، بعد از رویدادهای منفی زندگی بطور قابل ملاحظه‌ای خلق بهتری نشان می‌دهند. شوخی موجب می‌شود که فرد جنبه مثبت رویدادها را در نظر بگیرد باعث می‌شود فرد توانایی پیدا کند تا رویدادها را از جهتی شوخی و خنده‌دار و لذا از میزان استرس کاسته می‌شود.

رابطه شوخی و مغز

شوخی به عملکرد بخشهای خاصی از مغز بستگی دارد. شامی و استوس (۱۹۹۹) ، ۲۱ بیمار مصدوم مغزی و تعدادی افراد سالم را مورد مطالعه قرار دادند. بیماران اگر ضایعه‌ای در بخشی از ناحیه قدامی لب راست پیشانی داشتند، شوخی را درک نمی‌کردند. این ناحیه بخشی از مغز است که اطلاعات دریافتی را یکپارچه کرده و تفسیر می‌کند و خودآگاهی در آن قرار دارد، داروهای خاصی نیز بر شوخی تاثیر می‌گذارند. فیتز جرالد و همکاران (۱۹۹۹) نشان دادند اولا نزاپین که حاوی سروتونین و دوپامین است از خندیدن افراطی در بیماران اسکیزوفرنی جلوگیری می‌کند. خنده نیز مانند سایر ابزارهای چهره‌ای بخشی به لبهای پیشانی و بخشی دیگر به نواحی مرکزی بستگی دارد.

مهارت اجتماعی شوخی کردن از کجا ناشی می‌شود؟

مک گی (۱۹۷۹) مطالعه‌ای طولی را گزارش می‌کند که در آن کودکان شوخ ارتباط نزدیکی تا سن ۳ سالگی با مادران خود داشتند و موقعی که بعد از سن سه سالگی ارتباط عاطفی مادران کاهش می‌یابد این تفکر شکل می‌گیرد که شوخی می‌تواند در مقابله با مشکلات و موقعیت‌های استرس‌زا نقش حمایتی داشته باشد. در سن ۶ سالگی تفاوت جنسی مشهود است، پسرها لطیفه‌های بیشتری را تعریف می‌کنند و تمسخر در آنها به نسبت دخترها بیشتر است.

شوخی در کودکان

کودکان خیلی زود تبسم می‌کنند. در هفته‌های اول تولد ، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صدا است. آنها در ۴ ماهگی می‌خندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی ، بازی‌های دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک می‌باشد.به نظر می‌رسد که ناهمخوانی باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد می‌شود. این کار در شرایطی امکان‌پذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد.

از حدود ۱۸ ماهگی به بعد ، کودکان به بازی‌های تخیلی می‌پردازند. آنها مبالغه گویی‌ها، لاف‌زدن‌ها و ناهمخوانی‌ها را شروع می‌کنند. بازیهای خیالی اغلب اجتماعی بوده و منبعی از شادمانی است.هر چه کودکان بزرگتر می‌شوند، لطیفه‌های خنده‌دار بحث‌برانگیزی را پیدا کرده و بعد از ۶ الی ۷ سالگی می‌توانند معانی را به صورت چندگانه درک کنند، به خاطر اینکه به مرحله ” تفکر عملیات عینی ” پیاژه می‌رسند. از سنین اولیه کودکی یک عنصر اجتماعی قوی در شوخی کودکان وجود دارد.

در سن سه سالگی میل قوی به گفتن لطیفه وجود دارد. کودک در شوخی دیگران شرکت می‌کند تا آنها رابخنداند به خاطر اینکه خندیدن لذت بخش است و عضویت در گروه را شکل می‌دهد.کودک ۷ ساله در حضور دیگران بیشتر می‌خندد و مخصوصا در جمع خنده همسالانش خنده‌اش بیشتر می‌شود. کودک ۸ تا ۱۰ ساله درباره معماها مشغله ذهنی پیدا می‌کند و از لطیفه‌ها براساس معانی دوگانه آنها لذت می‌برد.

شوخی بله ، نیش نه

چنانچه یک شوخی از مشخصات زیر برخوردار باشد، در مییابیم که شوخی جدی نبوده و استفاده کننده قصد انتقاد و حمله را در سر نداشته است:

آیا از شوخی برای جهت دهی دوباره به گفتوگو استفاده میشود؟ آیا هدف شخص این بوده ا ست که از پیگیری موضوع خاصی خلاصی یابد؟

آیا شوخی مرتبط با یک مطلب جدی است؟ آیا از شوخی برای پرهیز از رویارویی استفاده میشود؟

آیا شوخی شخص همراه با نشانههای عطوفت آمیز و رقت قلب است و فرد بدین واسطه همراهی و همدلی و درک خود را نشان میدهد؟

آیا شوخی سرپوشی برای حالاتی چون ترس ، سرخوردگی ، حسادت و احساس خشم است؟

آیا شوخی می‎‎تواند معنا و مفهوم تازهای به جریان بحث و گفتوگو ببخشد؟

اشخاصی که از موقعیت زندگی خود راضی هستند و نسبت به موقعیت مادی و اجتماعی خود رضایت خاطر دارند، از شوخی به عنوان چاشنی و مزهی گفتو گو استفاده میکنند. چنین اشخاصی معمولاً از شوخی اغراض خاصی را دنبال نمیکنند. در هر صورت، با ارزیابی کردن دقیق اشکال شوخی میتوانید از اهداف و اغراض ناپیدای اشخاص استفاده کننده از این زبان و وسیله آگاه شده و بدین واسطه بهتر به شخصیت فرد برسید.

تکامل شوخی و خنده

با توجه به اینکه حتی کودکان کوچکتر نیز از شوخی لذت می‌برند و مرکز شوخی در بخش معینی از مغز قرار دارد این احتمال را مطرح می‌سازد که شوخی مبنای فطری دارد. بنابراین با توجه به نقش عوامل زیستی در شوخی ، به نظر می‌رسد که بایستی از برخی مزایای تکاملی برخوردار باشد. شوخی و خنده از بازی‌های اجتماع مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت می‌کنند از شوخی لذت می‌برند. مک‌گی (۱۹۷۹)فکر می‌کرد که میمونها در صورتی شوخی را درک می‌کنند که برخی مهارتهای زبانی را کسب کرده باشند چرا که در این صورت آنها می‌توانند برخی نمادها را دستکاری کنند.

اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می‌شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می‌شود . البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است.شوخی تا اندازه‌ای غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستین‌های غیرانسان وجود دارد و کودکان کم سن از شوخی و شروع کردن آن لذت می‌برند.کلید اصلی اغلب شوخی‌ها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل می‌شود . و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است.

مثلا گستاخی و بی‌پروایی بخش دوم بیشتر از بخش اول است. خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیر علی روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایع‌ترین و موثرترین روشهای القا خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادی‌بخش رویدادهای استرس‌زا را کم خطر می‌سازد. همچنین کمک می‌کند تا با استرس‌های اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی می‌شود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنش‌ها شود.

شوخی در حیوانات

یک منشاء غریزی درباره شوخی وجود دارد که نقش عوامل زیستی را تائید می‌کند. تعدادی از حیوانات بطور غریزی اهل شوخی هستند . از جمله میمونها. در این گروه از موجودات که تماس بیشتری با انسانها دارند، علائم تکلمی که برخی مواقع شباهت زیادی با شوخی دارد را می‌توان در آنها مشاهده کرد واشو از علامتی برای خنده برای دعوا کردن ، تعقیب کردن و دالی استفاده کرد. او یک با مسواک را به عنوان شانه بکار برد. کوکو نیز به جای گذاشتن انگشت روی دهان ، انگشتش را روی گوشش گذاشت و با این روش ، نشانه‌ای از نوشیدن را نشان داد او دوست داشت آزمایشگر را با دادن یک سری علائم غلط بخنداند. او حالت انسانها را نگاه می‌کرد و بطور آشکاری منتظر وقوع یک پاسخ مثبت بود.

شوخ طبعی و روابط بین افراد

 

برخی مطالعات رابطه روشنی بین شوخی و شادی به دست آورده‌اند، افراد شاد بیشتر می‌خندند و احساس بهتری از شوخی دارند.برون‌گراها و سایر افرادی که مهارتهای اجتماعی مطلوبی دارند ، زیاد می‌خندند و مسائل را خنده‌دار درک می‌کنند، همبستگی قوی بین برون‌گراها و شادی وجود دارد . این مساله مسلم است که برون‌گراها بیشتر می‌خندند و در حال حاضر شاهدیم که ارتباطات نزدیک بطور وسیعی با شوخی تقویت می‌شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

تحقیق درباره تفاوتهای زنان و مردان

بازديد: 257

تفاوتهای زنان و مردان


آینده:


یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد

تا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

موفقیت:


یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش

خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است

که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

ازدواج:

یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند،

ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج

میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

روابط:

اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان “همه مردها نادانند” می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. ۶ ماه پس از جدایی ساعت ۳ نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: “فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده.” نام این کار تماس تلفنی “ازت متنفرم/عاشقتم” است که ۹۹ درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

بلوغ:

زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران ۱۷ ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران ۱۷ ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

فیلم کمدی:

فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

دست خط:

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ غورباقه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و “ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

حمام:

یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود داد مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

خواروبار:

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.

بیرون رفتن:

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی برای بیرون رفتن حاظر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی ۴ ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:

زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

تفاوتهای دیگر

آینه:

مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان

تلفن:

مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

آدرس یابی:

وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: “فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،” و “میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.”

پذیرش اشتباه:

زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته ۲۵ قرن پیش از دنیا رفته است.

فرزند:

یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

لباس شیک پوشیدن:

یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

شستن لباسها:

زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

عروسی:

هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد “مراسم جشن” صحبت میکنند، مردان درباره “میهمانی های دوران مجردی.”

اسباب بازی:

دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.

گل و گیاه:

یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.

سبیل:

بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.

اسامی مستعار:

اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

پرداخت صورتحساب میز:

وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا ۱۵هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام ۱۰ هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.

پول:

یک مرد ۲۰۰۰ هزار تومان برای یک جنس ۱۰۰۰ تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن ۱۰۰۰ تومان برای یک جنس ۲۰۰۰ تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.

بگو مگوها:

 

حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تفاوتهای شیوه های گفتگو در خانمها و آقایون

بازديد: 195

تفاوتهای شیوه های گفتگو در خانمها و آقایون

همه ی شما حتماً می دانید که وقتی صحبت از شیوه ی برقراری ارتباط می رسد، خانم ها و آقایان کاملاً روی طول موج های مختلفی قرار گرفته اند. یک مجله در ماه این مشکل دیرینه را از دیدگاهی بسیار جدید و جالب بررسی کرده است. نویسنده ی این مطلب با یک روانشناس مصاحبه ای انجام داده است. تحقیقات وی نشان می دهد که تفاوت های بین روش ها و سبک های برقراری ارتباط در خانم ها و آقایان، فراتر از اجتماعی شدن محض است، و به نظر می رسد که ریشه در ساخت جنسیتی آنها داشته باشد.

او اولین بار وقتی متوجه این مسئله شد که نوارهای ویدئویی را که توسط محقق دیگری گرفته شده بود و در آن از دوستان نزدیک خواسته شده بود که با هم گفتگویی را آغاز کنند، بررسی میکرد. برخلاف دخترها، پسرها از این درخواست احساس ناراحتی میکردند. دخترها در تمام گروههای سنی وقتی با هم روبه رو می شدند، فوراً شروع به صحبت میکردند، و گفتگو را با حل مشکل یکی از دخترها به پایان می رساندند. از طرف دیگر پسرها، به موازات هم می نشستند و از یک بحث به بحث دیگری می پریدند و همه ی گفتگوها حول قرارهایی که می خواهند با هم بگذرانند می چرخید.

وی مشاهده کرد که، “برای مردها، گفتگو راهی برای استحکام بخشیدن به وضعیت و مقام خود در گروه است. آنها برای حفظ آزادی و استقلال خود گفتگو می کنند. از طرف دیگر خانم ها، برای ایجاد صمیمت و نزدیکی صحبت و گفتگو میکنند. برای آنها حرف زدن ذات و جوهره ی صمیمیت است، از اینرو دوستی نزدیک و صمیمی برای آنها به معنای نشستن کنار هم و صحبت کردن است. برای پسرها، فعالیت ها و انجام کارها با یکدیگر مهم است. نشستن و حرف زدن تنها جزء ضروریات دوستی نیست.”

حتی از این مشاهدات ساده نیز، کاملاً مشخص است که چرا زن ها و مردها در صحبت کردن با یکدیگر اینقدر مشکل دارند. زن ها با صحبت کردن با دوستان و عاشقان خود، احساس نزدیکی و صمیمیت ایجاد می کنند. مردها از گفتگو در این راه بهره نمیگیرند، به همین خاطر است که نمی فهمند که خانم ها چرا اینقدر پشت سر هم حرف میزنند و حرف می زنند و در نتیجه بسیاری از مردها به روشی صدای زنها را قطع می کنند.

مردها از روش ها گفتگوی مختلفی که زن ها برای ایجاد صمیمت بین خود استفاده میکنند، کاملاً گیج و مبهوت هستند. یکی از این روش ها “گفتگوی مشکلات” است. او میگوید، “برای خانم ها صحبت درمورد مشکلات جوهر ارتباط است. من مشکلاتم را با شما درمیان می گذارم، و شما نیز همینطور، درمورد مشکلات خودتان با من صحبت می کنید. و این دلیل نزدیکی ماست. اما مردها، حرف زدن درمورد مشکلات را برای گرفتن توصیه می دانند. از اینرو با یک راه حل به آن پاسخ می دهند.” و پیداست که وقتی مردها با چنین روشی به دردل خانم ها درمورد مشکلاتشان پاسخ می دهند، زن تصور خواهد کرد که او قصد کوچک کردن مشکل او و یا کم کردن شر او از سرش را داشته است.

در چشم زن، مرد از درِ حمایت و پشتیبانی برمی آید، چون مردها فقط برای گرفتن راه حل درمورد مشکلاتشان با هم بحث می کنند. مرد فکر نمی کند که زن با مطرح کردن مشکلاتش برای وی قصد نزدیک شدن بیشتر به او را داشته است. به خاطر این تفاوت ها، بیشترین شکایتی که مردها از زن ها دارند این است که، “زن ها مدام شکایت میکنند، و اصلاً هم کاری برای حل آن نمی کنند. مردها ذات شکایت کردن خانم ها را درک نکرده اند.”

از این شیوه های مختلف، نکته ی جالبی برداشت می شود: زن، که به دنبال ایجاد نزدیکی و صمیمیت با مرد خود است، با او درمورد مشکلات خود صحبت می کند. او از آن مرد انتظار دارد همانطور پاسخگو باشد که دوستان دخترش پاسخگو بودند و با او درمورد مشکلات خودش حرف بزند. اما مرد، این گفتگوها به خاطر گرفتن توصیه و راه حل تلقی می کند، نه صمیمیت. او مشکل را بررسی کرده و یک راه حل ارائه می دهد، همانطور که دوستان پسرش سابقاً برای او می کرده اند. اما وقتی زن باز هم صحبت درمورد این مشکلات را ادامه می دهد، گویی توصیه ی او را نادیده گرفته است، ابتدا کاملاً گیج و مبهوت و بعد عصبانی می شود. مرد مطمئن می شود که زن ها فقط درمورد هیچ و پوچ حرف می زنند. و زن هم تصور خواهد کرد که مردش هیچ احساسی به او ندارد چون طوری با او صحبت نمی کند که احساس نزدیکی کند.

زن ها باید بدانند که گفتگوی مردها فقط به خاطر موقعیت است. یکی از اصلی ترین اهداف حیوانات نر در زندگی زوج گیری است. برای این منظور آنها باید آنقدر قوی و نیرومند باشند تا بتوانند با رقیبان دیگر برخورد کنند و آنها را شکست دهند. همینطور که بزرگتر می شوند، با اولویت بندی کارها زمان را می گذرانند. و وقتی این نر آنقدر بزرگ شد که بتواند در برابر حریفان نر دیگر بایستد، خواهد توانست که ماده ی مورد علاقه ی خود را انتخاب کند.

جنس نر انسان نیز به طریقی کاملاً مشابه عمل می کنند. پسرها برای گرفتن درجات اجتماعی بالا، دستور می دهند. آنها برای ایجاد نفوذ و تسلط دستور می دهند نه برای اینکه واقعاً می خواستند آن عمل انجام گیرد. و آن پسرهایی هم که مجبور به انجام آن دستورات بودند، شان و مقام پایینی داشتند.

این موضوع در مشاهده ی یکی دیگر از اختلافات زن ها و مردها با یکدیگر نیز اهمیت دارد. زن ها نمی توانند پایداری مردها را در مواقع درخواست کمک متوجه شوند. زن ها باید مطالب بالا را به خاطر آورده و بفهمند که، برای مردها انجام کارهایی که از آنها خواسته شده، به معنای از دست دادن شان و مقام خود در آن رابطه است. مردها معمولاً فکر میکنند که زن ها قصد کنترل کردن آنها را دارند. آنچه از نظر زن ها فقط یک درخواست کوچک است، از نظر مردها شیوه ای برای کنترل کردن به شمار می رود.

محقق این موضوع را گسترده تر بررسی می کند:

“زنها می خواهند که مردها هر چه آنان می خواهند انجام دهند. اگر زنی بداند که کاری که انجام می دهد واقعاً مرد را می آزارد، انجام آن کار را متوقف میکند. اگر بداند که مرد می خواهد او کاری را انجام دهد، سعی در انجام آن کار خواهد کرد. او این را معنای عشق می داند و تصور می کند که مردش هم باید مثل او فکر و عمل کند. اما مردها در برابر کارهایی که از آنها خواسته می شود، بسیار مقاوم و پایدار هستند. یعنی دقیقاً متضاد با خانم ها!” او یادآور می شود که، البته مردهایی هم وجود دارند که بسیار برای زنهایشان کمک کننده هستند.

کاملاً متغایر با شیوه ی گفتگوی مردها، که در پی ایجاد و حفظ مقام و رتبه است، گفتگوهای خانم ها بسیار تساوی طلبانه تر است. وقتی زن ها به هم می رسند، درمورد مشکل یکی از خودشان به بحث می نشینند و نتیجه ی بحث را بر مبنای خواست همه می گیرند. این نوع گفتگو بسیار مهمتر و تقریباً شبیه به سبک مدیریت ژاپنی هاست . مردهایی که با بازرگانان ژاپنی در دادوستد هستند، باید به کلی شیوه گفتگوی خود را تغییر دهند و مجبور می شوند نزدیکتر و صمیمانه تر برخورد کنند.

خوانندگان این مقاله احتمالاً این احساس را پیدا خواهند کرد که شیوه ی زنان برتر از شیوه ی مردان است. درواقع، از شروع جنبش های زنان، افراد بسیاری اعلان داشته اند که مردها اصلاً شیوه ی گفتگو را بلد نیستند (چرا؟ چون به شیوه ی خانم ها گفتگو نمی کنند). آموزش های زیادی برای تعلیم دادن روش های گفتگو به مردان انجام گرفته است. اما هیچ گونه آسیب و اشکالی متوجه شیوه و سبک گفتگوی مردان نیست، و شیوه ی گفتگوی زنها هم البته اشکالات خاص خود را دارد.

یکی از حقایق جالبی که من کشف کردم مربوط به شیوه ی گفتگو با توافق عموم خانم هاست. برای خانم ها موافقت و رضایت عموم به معنای مطابقت و یکسانی آنهاست. اگر یکی از زنان در جمع بخواهد که نظر خود را پیش ببرد، همیشه مشکلی وجود خواهد داشت. “اگر دختری کاری را انجام دهد که دختر دیگر نپسندد، مورد انتقاد قرار گرفته و گاهی طرد می شود” من فکر میکنم دخترهای زیادی تا به حال با چنین طرد شدگی از جمع دوستان خود روبه رو شده باشند.

در خاتمه، هر دو جنسیت باید بتوانند اختلافات و تفاوت های موجود در شیوه ی گفتگوی یکدیگر را بدانند، و انتظار غیرممکن نداشته باشند. زن ها باید یاد بگیرند که آن نوع گفتگوی صمیمی که با دوستان همجنس خود دارند را فقط باید با همانها حفظ کنند و انتظار داشته باشند. اینکه بخواهند مردشان را هم به یکی از دوستان دخترشان تبدیل کنند، غیرممکن خواهد بود و شکست می خورند، چون مردان به طور کلی احساس صمیمیت و نزدیکی را به آن شکل ایجاد نمی کنند. مردها نیز باید بفهمند که وقتی زنشان صحبت میکند، سعی دارد که با او ارتباط برقرار کند، حرف نمی زند که فقط حرفی زده باشد، و همچنین مثل دوست های پسر او برای تحکیم موقعیت خود صحبت نمی کند. اگر او هم بتواند آنچه در خود دارد با او تقسیم کند، زن متوجه خواهد شد که مردش او را کنار نمی زند، و نیز دوستش دارد و می خواهد تا به او نزدیک شود.

 

پس از خواندن این مقاله، دیگر آسان است که بفهمیم یکی از منابع اصلی جنگ و جدل های بین جنسیت های مختلف، به خاطر تفاوت در شیوه ی گفتگو و ارتباط برقرار کردن آنهاست. شاید اگر مردها دیگر انتظار نداشتند که زن ها هم مثل آنها گفتگو کنند، ما انرژیمان را صرف بررسی نحوه ی تحسین کردن دو جنسیت از یکدیگر می کردیم. البته اگر زنها و مردها دقیقاً مثل هم بودند، زندگی بسیار کسل کننده و یکنواخت می شد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تغذیه و یادگیری

بازديد: 885

تغذیه و یادگیری

غذاهاى حاوى پروتئین میزان یادگیرى را افزایش مى‌دهند. آنها همچنین ابزار لازم براى ارتباط بین سلولهاى مغز را فراهم مى‌کنند. از سوى دیگر کربوهیدراتها ، انرژى بخش هستند اما اگر به مقدار زیاد و بدون پروتئین کافى مصرف شوند موجب خواب آلودگى مى‌شوند. کمبود اسیدهاى چرب ضرورى موجب آلرژى و مشکلات یادگیرى شامل کم توجهى و اختلالات پیش فعالى (AD/HD) مى‌شود.

مقدمه

تغذیه سالم در هر سنى مهم است اما براى کودکان در حال رشد مهمتر است. مخصوصاً اگر در یادگیرى دروس خود مشکل داشته باشند. غذاهاى گوشتى اغلب خوشمزه و تازه تر هستند. علاوه بر اینکه در معرض آفت کشها و مواد شیمیایى نیز نبوده‌اند. بچه‌هاى کوچکتر بیشتر به غذا و همینطور مواد شیمیایى هوازى حساسند. پس آنها بیش از همه از غذاهاى گوشتى استفاده مى‌برند. آلرژى مانع رفتن کودک به مدرسه نمى‌شود اما بر یادگیرى او تأثیر مى‌گذارد.

طبق تحقیقات ، آنچه نوجوانان مى‌خورند بر یادگیرى آنان تأثیر مى‌گذارد به گفته دکتر بونى اسپرینگ از دانشگاه تگزاس ، صبحانه بیش از دیگر وعده‌هاى غذایى مؤثر است. بچه که همراه صبحانه مقدار زیادى پروتئین مصرف مى‌کنند بیش از آنها که غذاى غنى از کربوهیدراتها مصرف مى‌کنند در یادگیرى دروس موفقند. متأسفانه بیشتر کودکان پیش از رفتن به مدرسه به جاى مصرف پروتئین ، بیشتر غذاهاى حاوى کربوهیدرات و بدون کالرى مصرف مى‌کنند. در عوض هنگام شام غذاى پر از پروتئین مى‌خورند که مانع خواب آنها نیز مى‌شود.

کودکان به چه غذاهایى نیاز دارند؟

پروتئین

کودکان پایه ابتدایى (?? ? سال) به پنج وعده پروتئین در روز نیاز دارند که باید در صبحانه و ناهار مصرف شود. منابع غذایى پروتئینى شامل مرغ ، تخم مرغ ، ماهى ، بنشن ها (عدس و لوبیا و ) و سویا مى‌شود. رژیمهاى غذایى صرفاً گیاهى براى بچه‌ها توصیه نمى‌شود. زیرا توازن پروتئین در بدن بدون گوشت مشکل است. همچنین کودکان به اسیدهاى چرب اشباع نشده موجود در ماهى نیاز دارند. این چربیهاى اشباع نشده (مخصوصاً ماهیهایى که در آبهاى سرد هستند مانند ماهى آزاد) فوراً به سلولهاى مغز و دیگر اعضاى بدن مى‌رسند.

کربوهیدراتها

کودکان پایه ابتدایى روزانه به هفت وعده کربوهیدرات هر وعده (نصف فنجان حبوبات ، پاستا یا برنج یا یک برش نان گندم) به علاوه پنج وعده میوه و سبزیجات (هر وعده نصف فنجان میوه‌هاى ریز شده و رنگارنگ) نیاز دارند. ترکیب کربوهیدرات (گندم ، حبوبات ، پاستا و سبزیجات) با غذاهاى حاوى پروتئین موجب یک تغذیه متعادل‌تر شده و کودک شما را هوشیارتر مى‌کند.

زمانی که کودکان مدرسه رفتن را آغاز مى‌کنند، بیش از پنجاه درصد کالرى مصرفى آنها روزانه صرف آن مى‌شود. برخلاف دیگر اعضاى بدن ، مغز ?? ساعت روز را کار مى‌کند و گلوکز ، قند ساده‌اى که هنگام هضم کربوهیدرات بوجود مى‌آید تنها سوختى است که مغز براى فعالیت نیاز دارد. در حالیکه سلولهاى دیگر بدن پروتئین و چربیها را به گلوکز تبدیل مى‌کنند سلولهاى مغز نمى‌توانند این کار را انجام دهند.

چربیها

کودکان پایه ابتدایى به پنج وعده چربى در روز نیاز دارند: یک قاشق چایخورى روغن یا مایونز ، یک قاشق چایخورى کره بادام یا قندق و یا سس سالاد. با اینکه شاید همه ما از چربى واهمه داشته باشیم باید انواع خوب آن را براى یادگیرى مورد استفاده قرار دهیم. دو سوم آن باید از چربیهایى مانند روغن کانولا ، برزک ، زیتون ، گل کاجیره ، سویا و گردو بوده و بیش از یک سوم آن را چربیهاى اشباع شده مانند کره تشکیل دهد. کمبود اسیدهاى چرب ضرورى (EFAS) مى تواند موجب آلرژیهایى از قبیل آسم و اگزما و همچنین بیش فعالى شود. اما این عوارض را مى‌توان با مصرف مکملهاى DHA (اسید دوکوساهگزانوئیک) که در روغن ماهى بوده و در برخى موارد GLA (اسید گاما لینولنیک) که در روغن علف خر یا گل مغربى وجود دارد، کنترل کرد.

یک روش براى اینکه مطمئن شوید فرزندتان از اسیدهاى چرب ضرورى استفاده مى‌کند این است که خودتان مارگارین درست کنید (از آنجایی که روغنها شکننده هستند، آن را روى غذا بمالید نه آنکه روى حرارت زیاد بگذارید).

مواد لازم

??? گرم کره بدون نمک ( یا اگر خانواده شما با نمک آن را دوست دارند، کره با نمک)

یک فنجان روغن کانولاى تصفیه نشده

دو قاشق چایخورى DHA (اسید دوکوساهگزانوئیک)

نصف قطره مایع ویتامین E طبیعى (غیرمصنوعى)

یک کپسول طبیعى بتاکاروتن (غیرمصنوعى)

شش فنجان کوچک فرنى کاستارد

نحوه تهیه

بگذارید کره در دماى خانه نرم شود بعد آن را با همزن آنقدر بزنید که کرم مانند شود. سپس در حالیکه آن را آرام با قاشق هم می‌زنید روغن کانولا را اضافه کرده و بعد DHA را نیز به آرامى مخلوط کنید و بعد ویتامین E و بتاکاروتن را اضافه کرده و این مخلوط را به ظرف اصلى منتقل کنید و روى آن را با یک لایه پلاستیک و سپس آلومینیوم فویل پوشانده و داخل فریزر قرار دهید و پس از هر بار استفاده دوباره آن را داخل فریزر بگذارید.

از چه چیزهایى باید پرهیز کرد؟

امروز بطور معمول ???? افزودنى به غذاهاى آماده اضافه مى‌شود. به علاوه پنج میلیون پوند آنتى‌بیوتیک و هورمون که به حیوانات داده مى‌شود تا رشد کرده و بتوان از لبنیات و گوشت آنها استفاده کرد. بر مبناى تحقیقات که توسط اداره کشاورزى آمریکا انجام شده تقریباً نصف کالرى مصرفى روزانه کودکان از چربى و قند اضافى تأمین مى‌شود (نه از نوع طبیعى آنان).

قند

تحقیقات اخیر نشان مى‌دهند قند در مغز استرس ایجاد مى‌کند. براى مثال نیم ساعت پس از خوردن یک ماده قندى ، کالرى پوچ به سرعت مى‌شکند (حبوبات ، نان و ) و گلوکز خون کودک بالا مى‌رود. اگرچه ماهیچه‌ها و دیگر بافتهاى چربى آن را براى استفاده بعد ذخیره مى‌کنند، بافت مغز نمى‌تواند این کار را انجام دهد. سه ساعت پس از خوردن مواد قندى ، گلوکز خون پایین آمده و شروع به آزاد کردن هورمونهاى استرس زا مى‌کند. کودکانى که دچار اختلال کم توجهى (ADD) و اختلال بیش فعالى (AD/HD) هستند کمتر قادرند با تأثیرات غذاى شیرین مقابله کنند و بنابراین فعالیت فیزیکیشان افزایش مى‌یابد که این فعالیت در اثر پایین آمدن گلوکز خون و تلاش براى به کار انداختن مغز است. تحقیقات نشان مى‌دهند حتى بزرگسالان دچار (ADD) و (AD/HD) که در سوخت و ساز گلوکز مشکل دارند، بخشهایى از مغزشان که توجه ، رفتار و کنشهاى درونى آنها را تنظیم مى‌کند تحت تأثیر قرار مى‌گیرند.

جایگزینها

متأسفانه قندهاى جایگزین نیز مشکلات دیگرى به همراه دارند. مثلاً آسپارتام ، بر سیستم عصبى مرکزى تأثیر گذارده و موجب اختلالاتى مانند حمله مى‌شود. دکتر ویلیام ام پاردیریج از مدرسه پزشکى UCLA دریافته که فنى لالانین موجود در اسپرتوم به راحتى از مانع خون مغز (BBB) عبور کرده و توازن فرار سانهاى عصبى را به هم مى‌زند. اگرچه از میان بدن که عبور مى‌کند تغییراتى بوجود نمى‌آورد. نتیجه آن شامل کم توجهى ، بیش فعالى و حتى حمله مى‌شود. آسسولفام K ، موجب آزاد شدن انسولین مى‌شود. همانکارى که یک غذاى شیرین مى‌کند. سوکرالوز نیز که درسال ???? توسط FDA تأیید شد باید توسط کبد سم زدایى شود که این کار باید با اضافه کردن یک مواد شیمیایى مضر دیگر هنگام پخت، به غذاهاى آماده انجام گیرد.

آلرژیهاى غذایى

تصور نکنید علائم آلرژى فقط خارش ، عطسه و دیگر علائم مشهود است. دکتر آلان گابى از دانشگاه باستیر معتقد است که آلرژیهاى غذایى مخفى مى‌توانند موجب دامنه وسیعى از مشکلات فیزیکى و روحى شوند. داروهاى محیطى نیز مانند آفت کشها ، حشره کشها و دیگر آلاینده‌هاى محیطى ، مصرف بیش از حد آنتى‌بیوتیک و رژیم نامناسب غذایى همگى در بوجود آمدن آلرژى نقش مؤثرى دارند. تحقیقات دیگرى نیز چیزهاى دیگرى در ارتباط با رژیم غذایى بیش فعالى کشف کردند که طبق آن شکلات ، ذرت ، تخم مرغ ، شیر ، پرتقال و گندم غذاهاى شایعى هستندکه با اختلال بیش فعالى و آلرژى در کودکانى که بیش فعال نیستند در ارتباط هستند. طى یک پاسخ آلرژیکى ، در مغز هیستامین آزاد مى‌شود. همچنانکه در اعضاى دیگر بدن نیز اینگونه مى‌شود. یکى از تأثیرات هیستامین ، افزایش فرار خونابه خون در اطراف بافتهاى مغز است. مغز اشباع از آب شده و در پى آن میزان توجه و عملکرد حافظه کاهش مى‌یابد.

براى همه کودکان

 

غذاهاى خانگى (و نه غذاهاى آماده) براى هر سنى خوب هستند اما براى بچه‌هاى در حال رشد بسیار مهم هستند. سعى کنید فریزرتان را در پاییز با غذاهاى طبیعى و حیوانى پر کنید. اگر غذاى فرزندتان را چه در خانه و چه براى مدرسه با رژیم غذایى مناسب و متوازن درست کنید موجب مى‌شود میزان یادگیرى دروس در آنها افزایش یابد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق دربراه چهره زن در شاهنامه

بازديد: 613

چهره زن در شاهنامه   

   آميزه ی مهر و خرد و وفاداری

در شاهنامه ی فردوسی نزديک به ۲۰ زن نقش آفرينی می کنند که البته بيش تر آن ها در دوری پهلوانی می زيند. به درستی می توان گفت که در هيچ کتاب ديگری در ادب کهن پارسی تا بدين پايه زنان خردمند و ستوده وجود ندارند. و هيچ سخن گويی اين گونه زنان را نستوده است. (در نوشتهارهای پسين از برخی از اين زنان سخن خواهم گفت.)

زنان شاهنامه بسيار برتر از زنان ديگر چکامه (منظومه)های ادب پارسی اند. کافی است شيرين را در خمسه ی نظامی و شاهنامه با هم بسنجيد. شيرين نظامی زنی است عاشق پيشه که جز عشق هيچ از او نمی دانيم اما شيرين در شاهنامه زنی است خردمند و دلاور که زندگی می کرده است و در زندگی عاشق هم شده است. اين شيرين بسيار باورپذيرتر از شيرين نظامی است (هرچند نظامی سخن عاشقانه را به اوج خود رسانده باشد).

برخی خرمگسان (خرمگس جانوری است با چشم های  بزرگ اما تنها چيزهای پلشت را می بيند) به استناد يکی، دو بيت برافزوده (الحاقی) هم چون «زن و اژدها هر دو...» فردوسی را شاعری زن ستيز دانسته اند در حالی که دلاوری گردآفريد و خردمندی سيندخت و صراحت تهمينه و پاکی فرنگيس و وفاداری رودابه و سودابه (در نيمه ی نخست حضورش در شاهنامه) نمونه ی همه جانبه ی زن ايرانی در باور فردوسی ارجمند است.

باشد که زنان هم ميهن ما درس پاکی از فرنگيس گيرند و چون سيندخت خرد ورزند و مانند گردآفريد دلاورانه به دفاع از حقوق و ارزش های راستين خود برخيزند. ايدون باد و ايدون تر باد.

نگاه شاهنامه به زن در مجموع نگاهى است مثبت. حضور زن در تمام شاهنامه حضورى است تعيين كننده و سرنوشت ساز. نقش زن به عنوان پيونددهنده خانواده ها به يكديگر در همه جا به عنوان عاملى اساسى در پيدايش و نابودى قدرت مطرح است.

در داستانهاى مهم شاهنامه مانند داستان فريدون كه خواهران جمشيد به همسرى او درمىآيند و نيز مادرش فرانك و دختران سرو كه همسر پسران او مى گردند و نيز داستان كاووس كه سودابه دختر شاه هاماوران را پس از تسخير سرزمين هاماوران به زنى مى گيرد, نقش زن در روند قدرت كاملا به چشم مى خورد.

شاهنامه كه يك كتاب حماسى است بيشتر به بعد دلاورى زن توجه دارد تا جنبه دلبرى او. اگرچه به ماجراى برخى از زنان كه در ابراز عشق خود پيشقدم بوده اند مانند عشق تهمينه به رستم و سودابه به سياوش و منيژه به بيژن نيز اشاره مى كند:

زنى بود مردانه و تيغ زن                                    سوار و سرافراز مردم فكن

به نام آن پرىرخ سمن ناز بود                           گل و ياسمن را از او ناز بود

چنان چون به خوبيش همتا نبود                         به مانند مرديش يكتا نبود

به ميدان جنگ ار برون آمدى                           به مردى زمردان فزون آمدى

به مردى زمردى و پا در ركيب              زدلها قرار و زجانها شكيب

مى بينيم زن به مردانگى اى وصف مى شود كه در ميدان جنگ از مردان تواناتر است. در وصف گردآفريد, دختر گزدهم, پهلوان دژ سپيد هم, او را به بى مانندى در نبرد مى ستايد. چون سهراب در هجوم به ايران به دژ سپيد كه در مرز ايران و توران قرار دارد مى رسد و هجير, نگاهبان دژ را اسير مى كند گردآفريد غيرتش به جوش مىآيد, جامه رزم مى پوشد و خود را به هيإت مردان می آرايد و به جنگ سهراب مى شتابد:

زنى بود بر سان گردى سوار                              هميشه به جنگ اندرون نامدار

نهان كرده گيسو به زير زره                               زده بر سر ترك رومى گره

فرود آمد از دژ به كردار شير                            كمر بر ميان بادپايى به زير

زنان ديگرى نيز در جاىجاى شاهنامه مورد ستايش قرار گرفته اند مانند رودابه كه دلدادگى او به زال و سرانجام ازدواج آن دو, فصلى از اين كتاب را تشكيل مى دهد. رودابه دختر مهراب كابلى است كه نواده ضحاك است و بر سرزمين كابلستان حكمروايى دارد و كشور او با ايران دشمن است. زال فرمانرواى زابلستان و رودابه بی آنكه يكديگر را ديده باشند, از طريق شنيده ها و وصفها به هم دل مى دهند. اين دلدادگى پس از مدتى پنهانكارى, آشكار مى گردد. مهراب پدر رودابه با سرگرفتن وصلت آن دو كه كشورش را از خطر هجوم ايران در امان مى دارد شادمان است. در اينجا نقش مادر رودابه در تدبير و چاره گرى و خردمندى نيز مورد تحسين واقع مى شود. سيندخت مادر رودابه با پختگى و تدبيرى كه به خرج مى دهد امر مشكل ازدواج زال و رودابه به همت او آسان مى شود و كشورش از بلايى بزرگ كه تا آستانه اش آمده نجات مى يابد.(2) تنها زنى كه در شاهنامه از او به بدنامى و پليدى ياد مى شود سودابه است و هم اوست كه موجب بدنامى زنان را فراهم مىآورد. نابكارى سودابه زمانى بروز مى كند كه عشقى گناه آلود نسبت به ناپسرى خود, سياوش در دل مى پروراند. سياوش در اين زمان خيلى جوان است, شايد كمتر از بيست سال دارد. سودابه با زمينه چينى او را به شبستان فرا مى خواند و عشق خروشان خود را بدو ابراز مى كند. ليكن, سياوش كه جوان مهذب و پارسايى است دست رد بر سينه او مى نهد. سودابه اصرار مى ورزد و چون كام نمى يابد هم از بيم رسوايى و هم براى آنكه انتقام خود را از جوان گرفته باشد او را نزد پادشاه به قصد تجاوز به خود متهم مى كند. درست مثل زليخا كه او نيز بر اثر نوميدى و سرخوردگى به يوسف تهمت زد ... سياوش براى اثبات بيگناهى خود از ميان توده آتش مى گذرد و تندرست از آن بيرون مىآيد, اما چون سودابه از توطئه و تحريك دست بردار نيست, شاهزاده براى دور شدن از محيط مسموم دربار كاوس, داوطلب سپهسالارى لشكرى مى شود كه براى جنگ با افراسياب عازم است, سرانجام هم, چون راه بازگشتى براى خود نمى بيند به توران زمين نزد افراسياب پناه مى برد و همين امر موجب تباهى او مى گردد. پس از قتل سياوش, سودابه به انتقام خون او به دست رستم كشته مى گردد.(3) در حق اوست كه رستم به كاوس مى گويد:

كسى كاو بود مهتر انجمن                                 كفن بهتر او را زفرمان زن

سياوش زگفتار زن شد به باد                             خجسته زنى كاو زمادر نزاد

و فردوسى درباره سودابه و مكر و حيله اوست كه با عصبانيت اين ابيات را مى سرايد:

چو اين داستان سر به سر بشنوى                        به آيد تو را گر به زن نگروى

به گيتى به جز پارسا زن مجوى              زن بدكنش خوارى آرد به روى

روشن است كه فردوسى جنس زن را بد نمى داند بلكه زنان پارسا و نيكخو را مى ستايد و در جايى برپا بودن دين يزدان را به زنان نسبت مى دهد:

هم از زن بود دين يزدان به پاى                         يلان را به نيكى بود رهنماى

صفت نيك ديگرى كه او براى زن مى شمارد جلب رضايت شوهر است:

بهين زنان در جهان آن بود                    كزو شوى همواره خندان بود

اشاره هاى بدبينانه اى كه در شاهنامه به چشم مى خورد تنها نقل قول و روايت گفته هاست نه آنكه داستانسراى شاهنامه خود چيزى در مذمت زنان گفته باشد.

مثلا از زبان شاه يمن كه از مفارقت دخترانش كه فريدون براى پسران خود خواستگاريشان كرده اندوهگين و خشمناك است, چنين نقل مى كند:

بد از من كه هرگز مبادم ميان                            كه ماده شد از تخم نره كيان

به اختر كسى دادن كه دخترش نيست                چو دختر بود روشن اخترش نيست

اين پشيمانى به سبب دلبستگى اى است كه بدانان دارد, آنچنان كه دوريشان را برنمى تابد.

يا وقتى مهراب شاه مى شنود كه دخترش رودابه دل به زال بسته است چنين مى گويد:

همى گفت رودابه را رود خون                         به روى زمين بركنم هم كنون

مرا گفت چون دختر آمد پديد              ببايستش اندر زمان سر بريد

نكشتم بگشتم زراه نيا                                        كنون ساخت بر من چنين كيميا

يا هنگامى كه افراسياب از عشق و دلداگى دخترش منيژه آگاه مى شود:

به دست از مژه خون مژگان برفت                     برآشفت و اين داستان بازگفت

كرا از پس پرده دختر بود                                 اگر تاج دارد بداختر بود

كرا دختر آيد به جاى پسر                                 به از گور داماد نايد بدر

و زمانى كه قيصر روم مى شنود كه كتايون دخترش مايه ورى بى نام و نشان (گشتاسب) را به شوهرى برگزيده است به گزارنده خبر:

چنين داد پاسخ كه دختر مباد                            كه از پرده عيب آورد برنژاد

اگر من سپارم بدو دخترم                                  به ننگ اندرون پست گردد سرم

هم او را و آن را كه او برگزيد                          به كاخ اندرون سر ببايد بريد

اما پاسخ فردوسى به همه اين ناسزاگويى ها اين است:

چو فرزند باشد به آيين فر                                  گرامى به دل بر چه ماده چه نر

از فردوسى كه بگذريم در نگاه ديگر شاعران و اديبان بزرگ تصويرهاى كم و بيش منفى فراوان مى بينيم. خاقانى شروانى(4) يكى از منفى بافترين شاعران درباره زن است. عجيب است كه او در يك جا مادرش را مورد ستايش قرار مى دهد و ((حق دل مهربان)) او را نگاه مى دارد اما در جاى ديگر آرزو مى كند اى كاش مادرش نيز از مادر خود زاييده نمى شد.

چند بيتى از قصيده مدحيه او را در شإن مادرش مرور مى كنيم:

اى ريزه روزى تو بوده                                      از ريزش ريسمان مادر

خو كرده به تنگناى شروان                                با تنگى آب و نان مادر

زير صدف كسى نرفته                                       جز آن خدا و آن مادر

اى باز سپيد چند باشى                                       محبوس به آشيان مادر

شرمت نايد كه چون كبوتر                                روزى خورى از دهان مادر

تا كى چو مسيح بر تو نبيند                                 از بى پدرى نشان مادر

با اين همه هم نگاه مى دار                                حق دل مهربان مادر

اما انديشه ناصحيح خاقانى كه رنگ و بوى عرب دوره جاهليت را دارد, از دختر چنان گريزان است كه اعراب بدوى از آمدن دختر خشمناك مى شدند. او از اينكه فرزندانش همه پسرند بى نهايت خرسند است و مى گويد دخترى كه برادرانى چنين داشته باشد عروس بهشت و بانوى كشور است اما جنس دختر را از هر چيز سزاوارتر, آغوش خاك است!

مرا چه نقصان كز جفت من نزاد اكنون             به چشم زخم هزاران پسر يكى دختر

كه دخترى كه از اين سان برادران دارد                         عروس دهرش خوانند و بانوى كشور

اگر بميرد باشد بهشت را بانو                                         وگر بماند زيبد مسيح را خواهر

اگرچه هست بدينسان خداش مرگ دهاد                      كه گور بهتر داماد ومرگ به اختر

مرا ز زادن دختر چه خرمى باشد                                   كه كاش مادر من هم نزادى از مادر

نيازى به گفتن ندارد كه اگر مادر شاعر نبود, خاقانى اى پا به عرصه هستى نمى گذاشت و شگفت است شاعر به كسى كه هستى اش از هستى اوست چنين اهانتى روا مى دارد.

خوب است جواب خاقانى را از زبان امير خسرو دهلوى(5) شاعر بزرگ پارسى گوى سرزمين هند بشنويم كه:

پدرم هم زمادر است آخر                                 مادرم نيز دختر است آخر

گر نه بر در صدف نقاب شدى              قطره آب باز آب شدى

دانه بى كشت كى به بار آيد                             آسمان بى زمين چه كار آيد

بى پدر ممكن است شد معلوم                           چون مسيحا زمريم معصوم

ليك بى مادر خجسته وجود                              ولدى را نگفته كس مولود

در آثار سعدى(6) عنصر زن از دو جهت قابل مطالعه است. اول نگرش تغزلى و عاشقانه او كه بيشتر در غزلياتش نمود دارد و دوم نگرش اخلاقى و اجتماعى اش كه در بوستان و گلستان به چشم مى خورد.

در نگاه تغزلى و عاشقانه سعدى خود را در حد يك عاشق پاكباخته بر آستان معشوق نشان مى دهد و در مخاطب هر آنچه مى بيند لطف است و جمال و دلبرى و بى وفايى آميخته با حسن كه تمناى وصال را شديدتر مى كند:

چو تو آمدى مرا بس كه حديث خويش گفتم              چو تو ايستاده باشى ادب آنكه من بيفتم

تو اگر چنين لطيف از در بوستان در آيى                       گل سرخ شرم دارد كه چرا همى شكفتم

چو به منتها رسد گل, برود قرار بلبل                              همه خلق را خبر شد غم دل كه مى نهفتم

به اميد آن كه جايى قدمى نهاده باشى                           همه خاكهاى شيراز به ديدگان برفتم

دو سه بامداد ديگر كه نسيم و گل برآيد                        بتر از هزاردستان بكشد فراق جفتم

نشنيده اى كه فرهاد چگونه سنگ سفتى                        نه چوسنگ آستانت كه به آب ديده سفتم

نه عجب شب درازم كه دو ديده باز باشد                      به خيالت اى ستمگر عجب است اگر بخفتم

زهزار خون سعدى بحلند بندگانت                                تو بگوى تا بريزند و بگو كه من نگفتم

البته اين يك مشت از صدها خروار است. كمتر غزل سعدى در هواى غير عاشقانه سروده شده است. ادعاى عارفانگى غزلياتى از اين دست ادعايى مردود است زيرا مثلا آنجا كه مى گويد: ((به خيالت اى ستمگر عجب است اگر بخفتم)) روشن است كه مخاطب او كيست؟

او در غزلهايش كشيدن بار جور يار را آسان و قابل تحمل مى داند:

چو مى توان به صبورى كشيد جور عدو                        چرا صبور نباشم كه جور يار كشم

اما در گلستان كه يك كتاب اخلاقى و تربيتى است از دست زن بدخوى ناله سرمى دهد:

زن بد در سراى مرد نكو                                   هم در اين عالم است دوزخ او

زينهار از قرين بد زنهار!                                    و قنا ربنا عذاب النار

در نگرش اخلاقى و اجتماعى سعدى, زنى مطلوب است كه خوبروى و مستور و نيك خوى باشد:

دلارام باشد زن نيك خواه                                وليكن زن بد خدايا پناه!

تهى پاى رفتن به از كفش تنگ                         بلاى سفر به كه در خانه جنگ

به زندان قاضى گرفتار به                                   كه در خانه ديدن بر ابرو گره

زن خوب رخ رامش افزاى و بس                      كه زن باشد از درد فريادرس

چو مستور باشد زن نيك خوى              به ديدار او در بهشت است شوى

سعدى در باب اخلاق زناشويى بيش از هر چيز متإثر از قرآن است كه محيط خانه را محيط آرامش و تسكين خاطر مى داند: ((و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون)). (و از نشانه هاى او اينكه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد. در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند.)

سعدى در بوستان ((شاهد بازى)) را كه نشانه هوس بازى است مايه خانه خرابى مى داند و تشويق به ((زن گرفتن)) مى نمايد:

خرابت كند شاهد خانه كن                               برو خانه آبادگردان به زن

نشايد هوس باختن با گلى                                  كه هر بامدادش بود بلبلى

چو خود را به هر مجلسى شمع كرد                  تو ديگر چو پروانه گردش مگرد

فرمانبرى و اطاعت از شوى و پارسايى و امانتدارى از ويژگيهايى است كه سعدى براى يك زن خوب برمى شمرد:

زن خوب فرمانبر پارسا                          كند مرد درويش را پادشا

پى‏نوشت‏ها:

1 ـ شاعر حماسه سراى بزرگ ايرانى (و. 329 يا 330 ه.ق ـ ف 411 يا 416 ه.ق)

در ((فاز)) يا ((پاز)) طوس در دهه سوم قرن چهارم هجرى متولد شد. در سن 35 سالگى نظم شاهنامه را آغاز كرد و پس از 35 سال يعنى در 70 يا 71 سالگى آن را به پايان رسانيد. شاهنامه شامل سرگذشت پادشاهان سلسله هاى داستانى (پيشدادى و كيانى) و سلسله تاريخى ساسانى است.

2 ـ دكتر محمدعلى اسلامى ندوشن. آواها و ايماها, تهران 1370, ص26.

3 ـ همان, ص22.

4 ـ افضل الدين بديل (ابراهيم) بن نجيب الدين على شروانى, ملقب به حسان العجم شاعر مشهور, (و. حدود 520 ـ ف 582) تخلص وى در آغاز ((حقايقى)) بود ولى پس از معرفى به خدمت خاقان منوچهر به توسط ابوالعلإ استاد اخير او را خاقانى ناميد. در پايان عمر ميل به عزلت يافت و در تبريز ساكن شد و در همان شهر درگذشت.

5 ـ (و.پتيالى[ هند] 651 ـ ف.دهلى 705 ه$.ق). اميرخسرو در دهلى رشد يافت و در ادبيات فارسى متبحر شد. در غزل پيرو سعدى بود و از الفاظ و معانى شاعران متصوف ايرانى استفاده مى كرد. خمسه اى فراهم آورده است شامل: مطلع الانوار, خسرو و شيرين, مجنون و ليلى, آينه اسكندرى, هشت بهشت.

 

6 ـ مشرف الدين مصلح بن عبدالله شيرازى, نويسنده و گوينده بزرگ قرن هفتم هجرى, در شيراز به كسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظاميه به تحصيل مشغول شد. وى طبعى ناآرام داشت و به سير در آفاق و انفس متمايل بود. پس از سفرهاى طولانى به شام و حجاز و شمال آفريقا و آشنايى و مصاحبت با اقوام مختلف به شيراز برگشت و به تإليف شاهكارهاى خود دست يازيد. آثار به جامانده از او از اين قرار است. بوستان (سعدى نامه),گلستان و قصايد و غزليات و قطعات و ترجيع بندها و رباعيات و مقالاتى كه در كليات سعدى فراهم آمده است. عمده مهارت سعدى در غزل عاشقانه است. سعدى در شيراز درگذشت و آرامگاه او هم بدانجاست.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

عوامل جذب زن و مرد

بازديد: 579

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

عوامل جذب زن و مرد

تهیه و تنظیم :

فاطمه سادات درتومی

مرد و زن حین انتخاب همدیگر به تناسب‌های بدنی یكدیگر توجه می‌كنند. اكثر ما انسان‌ها تناسب بدنی كاملی نداریم. یك نفر چشمان درشتی دارد، دیگری انگشتان بلند و...

 

از نظر روانپزشکان 5 عامل در انتخاب همسر آینده شما دخیل است . به این 5 عامل توجه کنید:

 1. ژن CHM

 مطالعه‌های اخیر لكوس و دكونیگ سوئیسی نشان داده ما از نظر ژنتیكی قادر به تشخیص بو هستیم. وقتی فردی به شما می‌گوید بوی خوبی می‌دهید در واقع بدنش در حال تجزیه و تحلیل ژن‌های CHM شماست. این گروه از ژن‌ها، مسوول تدارك سیستم ایمنی هم هستند و وقتی قرار است عضوی اهدا شود، پزشكان توجه می‌كنند كه ژن‌های ‍CHM گیرنده و دهنده یكی باشد تا عضو پیوندی پس‌زده نشود.

 

معمولا اعضای یك خانواده ژن‌های CHM مشابهی دارند اما در خارج از خانواده موارد مشابه به سختی پیدا می‌شود. نكته بسیار جالب اینكه افرادی كه ژن‌های CHM آنها كاملا متضاد است جذب هم می‌شوند. برای اثبات این قضیه لكوس و دكونیگ تی‌شرت‌های چند مرد را به چند زن دادند تا بو كنند و لباسی را كه به نظرشان بوی جذاب‌تری دارد انتخاب كنند. نتایج بررسی‌ها نشان داد زنان لباس‌هایی را انتخاب می‌كنند كه متعلق به مردانی است كه ژن CHM آنها هیچ شباهتی به ژن‌های CHM آنها ندارد.

 

2. تناسب

 

مرد و زن حین انتخاب همدیگر به تناسب‌های بدنی یكدیگر توجه می‌كنند. اكثر ما انسان‌ها تناسب بدنی كاملی نداریم. یك نفر چشمان درشتی دارد، دیگری انگشتان بلند و دیگری پاهای كشیده اما این عدم تناسب گاهی به چشم جنس مخالف زیبا به نظر می‌رسد. رندی تورنهیل، روان‌پزشك آمریكایی به این نتیجه رسیده كه زنان هر چند به مردان غیرمتناسب علاقه داشته باشند به ویژه در دوره تخمك‌گذاری مردانی را جذاب می‌دانند كه بدنی كاملا متناسب دارند. دلیل آن هم تمایلی ناخودآگاه به داشتن فرزندانی متناسب است. مردان نیز زنانی كه اندامی متناسب دارند و اندازه دور كمر آنها كمتر از دور باسن شان است را جذاب‌تر و بارورتر می‌دانند.

3. هورمون‌ها

 تستوسترون هورمونی مردانه است كه باعث به‌وجود آمدن خوی خشن ماست. براساس تحقیقات هر چه میزان این هورمون بالاتر می‌رود میزان خوشبختی در میان زوجین كاهش می‌یابد.

 آمار نشان می‌دهد میزان خیانت، خشونت‌های خانگی و طلاق در میان زوجینی كه هورمون تستوسترون در جنس مرد بالاتر است، بیشتر دیده می‌شود. به همین دلیل زنان ناخودآگاه بیشتر به مردانی جذب می‌شوند كه صورتی نسبتا زنانه دارند.

 

4. شباهت

 شباهت، دلیل دیگر جذب شدن برخی زوجین به هم است. بیشتر مردان به سمت زنانی جذب می‌شوند كه نشان یا ردپایی از مادرشان داشته باشند. مدل مو، رنگ چشم، نوع حرف‌زدن، شكلی از رفتار... هر چیزی كه در ذهن یك مرد تداعی‌گر مادرش باشد، ممكن است باعث جذب او به یك زن شود.

 5. مهربانی

 جذاب بودن، تنها به دلیل داشتن یك ویژگی فیزیكی نیست. خلاق بودن ، مهربان و باهوش‌بودن از جمله ویژگی‌هایی است كه باعث جذب افراد به هم می‌شود. دیوید باس، روان‌شناس آمریكایی 10 سال پیش تحقیقی انجام داد و در آن از 10 هزار زن و مرد با 37 فرهنگ مختلف درخواست كرد معیارهای انتخاب همسر خود را بیان كنند.

 

 تمامی این افراد درصدر فهرست خود مهربانی و بعد از آن ذكاوت را قرار داده بودند. به نظر می‌رسد برای بزرگ كردن فرزندان و زندگی كردن در این دنیای ستمكار، زیبایی روح مهم‌تر از زیبایی جسم است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

قالب های شعر فارسی

بازديد: 763

قالب های شعرفارسی

 

مقدمه
   منظور از قالب یکشعر، شکل آرایش مصرعها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر بهمفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، بهمرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکلهایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آراییشعر به رسمیت شناخته اند.

به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یکتحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییرکرده است.

-1
قالب های کهن
در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصی است.
هر قالب، فقط به وسیلهنظام قافیه آرایی خویش مشخّص می شود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میانبی نهایت شکلی که می توان برای قافیه آرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبعشاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالبهای شعری رایج را پدید آورده است :

قصیده

مثنوی

غزل

قطعه

ترجیع بند

ترکیب بند

مسمط

مستزاد

رباعی

دو بیتی

تصنیف

چهارپاره

مفرد

تضمین



2
-قالب های نوین

تا اوایل قرن حاضر هجری شمسی ،شاعران ما دو اصل کلی تساویوزن مصراعهای شعر و نظم ثابت قافیه ها را رعایت کرده اند و اگر هم نوآوری درقالبهای شعر داشته اند، با حفظ این دو اصل بوده است. در آغاز این قرن، شاعرانی بهاین فکر افتادند که آن دو اصل کلّی را به کنار گذارندو نوآوری را فراتر از آن حدّ ومرز گسترش دهند. شعری که به این ترتیب سروده شد، شکلی بسیار متفاوت با شعرهای پیشاز خود داشت.
در این گونه شعرها، شاعر مقیّد نیست مصراعها را وزنی یکسان ببخشدو در چیدن مصراعهای هم قافیه، نظامی ثابت را ـ چنان که مثلاً در غزل یا مثنوی بود ـرعایت کند. طول مصراع، تابع طول جمله شاعر است و قافیه نیز هرگاه شاعر لازم بداندظاهر می شود. در این جا آزادی عمل بیشتر است و البته از موسیقی شعر کهن بی بهرهاست.
پدیدآورنده جدی این قالبها را نیما یوشیج می شمارند،. البته پیش از نیمایوشیج نیز اندک نمونه هایی از این گونه شعر دیده شده است، ولی نه قوّت آن شعرها درحدّی بوده که چندان قابل اعتنا باشد و نه شاعران آنها با جدّیت این شیوه را ادامهداده اند.
نوگرایی نیما و پیروان او، فقط در قالبهای شعر نبود. آنها در همهعناصر شعر معتقد به یک خانه تکانی جدّی بودند و حتّی می توان گفت تحوّلی که بهوسیله این افراد در عناصر خیال و زبان رخ داد، بسیار عمیق تر و کارسازتر از تحوّلدر قالب شعر بود.
شاعران کهن سرا می کوشیدند نظام موسیقیایی را حفظ کنند هرچنددر این میانه آسیبی هم به زبان و خیال وارد شود و شاعران نوگرا می کوشند آزادی عملخویش در خیال و زبان را حفظ کنند هرچند آسیبی متوجه موسیقی شود. پس می توان گفتپیدایش شعر نو، ناشی از یک سبک و سنگین کردن مجدّد عناصر شعر و ایجاد توازنی نوینبرای آنها بوده است.

قالب نیمایی

شعر آزاد

شعرسپید 

اینک به اجمال به شرح و توضیح قالب های شعرفارسی می پردازیم. ابتدا به بیان قالب های سنتی می پردازیم :

قصیده

قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دومبقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبهفرعی دارد.

هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی ومنوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند امامضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصری و انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهاناست.

قصیده قالب رایح شعر فارسی از اوایل قرن چهارم تا پایان قرن ششم است واز این تاریخ به بعد غزل اندک اندک جای آن را می گیرد اما اوج قصیده سرائی در قرونپنجم و ششم است.

در قرن ششم بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی که رخ می دهد (بر روی کار آمدن سلجوقیان) بازار مدح از رونق می افتد و تصوف رواج می یابد و قصیدهکه اصل موضوع آن ستایش ممدوح در پایان شعر است جای خود را به دیگر قالب های شعری میدهد هر چند از این دوره به بعد هم قصیده دیده می شود اما دیگر قالب رایج نیست و غزلحتی وظیفه اصلی قصیده که مدح باشد را نیز بر عهده می گیرد.

سرانجام در قرنهفتم سعدی در طی قصیده ای مرگ قصیده را رسماً اعلام می کند و ساختمان سنتی آن در هممی شکند.

بعضی قصیده را "حماسه دروغین" خوانده اند چرا که در ادبیات حماسیقهرمان اغلب یک موجود اساطیری است که کارهای عجیب و خارج از توان بشر معمولی انجاممی دهد ولی در قصیده همه ی این صفات در مورد شخصی که کاملاً او ا می شناسیم و میدانیم هیچ یک از این کارها را نمی تواند بکند بکار می رود.

در قصیده هاییکه در مدح سلطان محمد غزنوی سروده شده است به نمونه های خوبی از این اغراق ها بر میخوریم که حتی اندکی هم با واقعیت شخصیت او سازگار نبوده است.

نمونه ای ازقصیده

قصیده "بهاریه" فرخی شامل صد و بیست و پنج بیت و در مدح سلطان محمودغزنوی است که برای نمونه ابیاتی از آن نقل می شود:

بهار تازه دمید، ای بهروی رشک بهار
بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار
همی به روی تو ماند بهاردیبا روی
همی سلامت روی تو و بقای بهار
رخ تو باغ من است و تو باغبان منی
مده به هیچکس از باغ من، گلی، ز نهار!
به روز معرکه، بسیار دیده پشت ملوک
به وقت حمله، فراوان دریده صف سوار
همیشه عادت او بر کشیدن اسلام
همیشههمت او نیست کردن کفار
عطای تو به همه جایگه رسید و، رسد
بلند همت تو برسپهر دایره وار
کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی
کجا رسد بر کردارهای توگفتار؟
تو آن شهی که ترا هر کجا شوی، شب و روز
همی رود ظفر و فتح، بر یمینو یسار
خدایگان جهان باش، وز جهان برخور
به کام زی و جهان را به کام خویشگذار

غزل

"
غزل" درلغت به معنی "حدیث عاشقی" است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود "غزل" پا گرفتو در قرن هفتم رسما قصیده را عقب راند و به اوج رسید.

در قصیده موضوع اصلیآن است که در آخر شعر "مدح" کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است اما درغزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گویدو راز و نیاز می کند.
این "معشوق" گاهی زمینی است اما پست و بازاری نیست و گاهیآسمانی است و عرفانی.

ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اولین بیتو مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.

غزل را می توان به شکل زیر تصویرکرد:

......................
الف///////// ...................... الف
......................
ب ////////// ...................... الف
......................
ج ////////// ...................... الف

موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البته موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر میخوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.

هر چند غزل فارسی تحت تأثیرادبیات عرب بوجود آمد بدین معنی که در ادبیات عرب قصاید غنائی رواج یافت (در اینزمان قصیده در ایران مدحی بود و غزل فقط در قسمت اول آن دیده می شود) و در قرن پنجمبه تقلید از این قصاید غنایی غزل فارسی به عنوان نوع مستقلی از قصیده جدا شد، اماموضوعات غزل فارسی اصالت دارد و مثلاً غزل عرفانی به سبک شاعران ما در ادبیات عربنادر است.

نمونه ای از غزل سعدی:

هزار جهد بکردم که سر عشقبپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کسنسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان منآمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوش
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نمونه ای از غزل حافظ:

ایپادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایمگل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفشبا باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسلهمیرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از توچنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکتهکه در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تورنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بسترناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندینیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم میده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

نمونه ای از غزل عراقی:

نخستینباده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طربرا
شراب بیخودی در جام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دامکردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
جمالخویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند،هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی راچرا بدنام کردند؟

 قطعه

"
قطعه" شعریاست که معمولاً مصراع های اولین بیت آن هم قافیه نیستند ولی مصراع دوم تمام ادبیاتآن هم قافیه اند. طول قطعه دو بیت یا بیشتر است.

......................
الف///////// ...................... ب
......................
ج ////////// ...................... ب
......................
د ////////// ...................... ب

قطعه رابیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامه نگاری بکار می برند.

قدیمی ترین قطعه ها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر پرویناعتصامی نیز بیشتر اشعارش را در قالب قطعه سروده است.

پروین اعتصامی مناظرههای زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن، سیر و پیاز و ......

شکل تصویری قطعه به شکل زیر است:



علت اسم گذاری قطعه ایناست که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک قصیده برداشته شده باشد و درواقع قطعه ای از یک قصیده است.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بررستو بردمید بر او بر، به روز بیست

پرسیدازچنار که توچند روزه ای؟ ----- گفتاچنار سال مرا بیشتر ز سی است

خندید پس بدو که من از تو به بیست روز ----- برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟

او را چنارگفت که امروز ای کدو ----- باتو مراهنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!!!

(
انوری)
مثنوی

واژه یمثنوی از کلمه ی "مثنی" به معنی دوتائی گرفته شده است. زیرا در هر بیت دو قافیهآمده است که با قافیه بیت بعد فرق می کند.

از آنجا که مثنوی به لحاظ قافیهمحدودیت ندارد بیشتر برای موضوعات طولانی به کار می رود.

خصوصیات مثنویباعث شده است که داستان ها اغلب در قالب مثنوی سروده شوند. علاوه بر داستان سرایی،برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی استفاده می شود.

مثلاً درادبیات آموزشی مثل آموزه های صوفیان هم از قالب مثنوی بهره می برده اند.

سرودن مثنوی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده است که از بهترین مثنوی هامی توان به شاهنامه فردوسی، حدیقه سنایی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی اشاره کرد.

قدیمی ترین مثنوی سروده شده- که اکنون به جز چند بیت چیزی از آن در دستنیست- مربوط به رودکی است که متن کلیله و دمنه را در قالب مثنوی به نظم در آوردهبود.

نمونه ای از مثنوی از بوستان سعدی

حکایت

یکی گربه درخانه زال بود----- که برگشته ایام و بد حال بود
روان شد به مهمان سرایامیر----- غلامان سلطان زدند شر به تیر
چکان خونش از استخوان می دوید---همی گفتو از هول جان می دوید
اگر جستم از دست این تیر زن----- من و موش و ویرانه پیرزن

ترجیع بند

ترجیعبند از چند قطعه شعر تشکیل شده است که هر کدام از این قطعه شعرها دارای قافیه و وزنیکسان هستند و در آخر هر رشته شعر یک بیت یکسان با قافیه ای جداگانه تکرار می شود.

بهترین ترجیح بندهای مربوط به سعدی ، هاتف و فرخی است.

از ترجیعبندهای معروف ادبی فارسی ترجیع بند هاتف است که بیت ترجیع آن این است:


که نیکی هست و هیچ نیست جز او ----- وحده لا اله الا هو



نمونه ای از ترجیع بند از دیوان سعدی

دردا که به لب رسیدجانم ----- آوخ که ز دست شد عنانم

کس دید چو من ضعیف هرگز ----- کز هستیخویش در گمانم

پروانه ام اوفتان و خیزان ----- یکبار بسوز و وارهانم

گر لطف کنی به جای اینم ----- ورجور کنی سرای آنم

بنشینم و صبر پیشگیرم ----- دنباله کار خویش گیرم

زان رفتن و آمدن چگویم ----- می آیی و میروم من از هوش

یاران به نصیحتم چه گویند ----- بنشین و صبور باش و مخروش

ای خام، من این چنین در آتش ----- عیبم مکن ار برآورم جوش

تا جهدبود به جان بکوشم ----- و آنگه به ضرورت از بن گوش

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

ای بر تو قبای حسن چالاک ----- صد پیرهن ازجدائیت چاک

پیشت به تواضع است گویی ----- افتادن آفتاب بر خاک

ماخاک شویم و هم نگردد ----- خاک درت از جبین ما پاک

مهر از تو توان بریدهیهات ----- کس بر تو توان گزید حاشاک

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنبالهی کار خویش گیرم

**
توضیح: به علت طولانی بودن ترجیع بند تنها قسمتهایی ازآن انتخاب شده است که نشان دهنده ساختار شعری ترجیع بند باشد.

ترکیب بند

ترکیببند از لحاظ ساختار شعری مانند "ترجیع بند" است و تنها تفاوت آن این است که بیتتکرار شده در بین قطعه های شعر یکسان نیستند.

از ترکیب بندهای معروف ترکیببند محتشم کاشانی در توصیف واقعه ی کربلاست.





نمونه ی ترکیببند از وحشی بافقی


دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ----- داستان غمپنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ----- گفت و گوی من وحیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی

 سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکنکویی بودیم ----- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانهرویی بودیم ----- بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من ودل بند نبود

 یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش این همهبیمار نداشت -----سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری و گرمیبازار نداشت ----- یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدشمن بودم

 باعث گرمی بازار شدش من بودم


**
توضیح: به علت طولانیبودن، تنها قسمت هایی از ترکیب بند که نشان دهنده ی ساختار شعری آن باشد انتخاب شدهاست.

 

 

مسمط
مجموعهجدید مصراع همقافیه (بند مسمط) و یک مصراع که قافیه آن مستقل است. (رشته مسمط یامصراع تسمیط) و این شکل چند بار با قافیه های متفاوت تکرار می شود.

و امامصراع های جدا با هم قافیه دارند، بدین نحو: الفالفالفی ببب ی ح حجی بهمسمط هایی که بند مسمط و رشته مسمط آنها مجموعه سه مصراع باشد مسمط مثلث به چهارمصراع مربع و به پنج مصراعی مخمس و به شش مصرایی مسدس گویند. مسمط حداقل مثلث وحداکثر (معمولاً) مسدس است و همه مسمطات منوچهری مسدس است.

مانند:

گویی بط سپید جامه به صابون زده است --- کبک دری ساق پای در قدح خون زدهاست

بر گل تر دلیب، گنج فریدون زده است --- لشگر چین در بهار، خیمه به هامونزده است

لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده است --- خیمه آن سبزگون خرگه اینآتشین



باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمده است کم سخن عندلیب،دوشبه گوش آمده است

از شغب مردمان لاله به جوش آمده است --- زیر به بانگ آمدهاست بم بخروش آمده است

نسترن مشکبوی، مشک فروش آمده است --- سیمش در گردناست، مشکش در آستین

مسمط معمولاً ساختمان قصیده را دارد اول آن تغزل است وبعد تخلص به مدح می پردازد. این نوع جدید مسمط است که به ابتکار منوچهری از مسمطقدیم ساخته شده است، مسمط قدیم بیتی است چند لختی که لخت های آن یک قافیه دارند (قافیه درونی) و لخت آخری آن با لخت های آخر ابیات دیگر هم قافیه است (قافیهبیرونی) او گاهی به این گونه اشعار شعر مسجع گویند و نمونه آن در اشعار مولانا زیاداست.


دیده سیرست مرا جان دلیرست مرا ----- زهره شیرست مرا، زهره تابیدهشدم

شکر کند عاشق حق، کز همه بردیم سبق ---- بر زبر هفت طبق، اختر رخشندهشدم

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان----- کز رخ آن شاه جهان فرخ وفرخنده شدم

این ابیات را می توان به شکل زیر (مسمط و مربع) نوشت:

دیده سیرت مرا ----- جان دلبراست مرا

زهره شیرست مرا ---- زهرهتابنده شدم

که هر مصراع آن دو بار مفتعلن و به اصطلاح عروصی مربع است که درشعر فارسی مفعول نیست و ابیات فارسی معمولاً مسدس و یا مثمن هستند. از این رومنوچهری این پاره ها را طولانی تر کرد و به حد مصراع مفعول در شعر فارسی رساند.

  مستزاد

مستزادشعری است که در آخر مصراع های یک رباعی یا غزل یا قطعه، جمله ی کوتاهی از نثرآهنگین و مسجع اضافه می کنند که از لحاظ معنی به آن مصراع مربوط است ولی با وزناصلی شعر هماهنگ نیست.

در واقع کلمه ی مستزاد به معنی "زیاد شده" هم همینمعنی را می دهد و علت نام گذاری این نوع شعر هم قطعه اضافه شده در پایان هر مصراعاست.

نمونه ی چند مستزاد

گیرم که ز مال و زرکسی قارون شد ---------- مرگ است زپی!

یا آن که به علم و دانش افلاطون شد ---------- کو حاصل وی؟

اندوخته ام ز کف همه بیرون شد ---------- کو ناله ینی؟

ز اندیشه کونین دلم پرخون شد ---------- کو ساغر می؟
(مشتاقاصفهانی)

گر حاجت خود بری به درگاه خدا ---------- با صدق و صفا

حاجات ترا کند خداوند روا ---------- بی چون و چرا

ز نهار مبر حاجتخود در بر خلق ---------- با جامه ی دلق

کز خلق نیاید کرم وجود و عطا ---------- بی شرک و ریا
(سنا)
رباعی

"
رباعی" از کلمه ی "رباع" به معنی "چهارتایی" گرفته شده است.

"
رباعی" شعری است چهار مصراعی که بر وزن "لاحول و لاقوةالابالله" سروده می شود.

سه مصراع اول رباعی تقریباً مقدمه ای برای منظورشاعر هستند و حرف اصلی در مصراع چهارم گفته می شود.

رباعی در قدیم را ازلحاظ موضوع می توان به سه دسته تقسیم کرد:

الف) رباعی عاشقانه: مثل رباعیهای رودکی

ب) رباعی صوفیانه : مثل رباعی های ابوسعید ابوالخیر، عطار ومولوی

ج) رباعی فلسفی: مثل رباعی های خیام

شکل رباعیبه صورت زیر است:

.....................
الف ///////// ..................... الف

.....................
ب ///////// ....................... الف

البته در زمانهای قدیم بعضی رباعی ها دارایچهار مصراع هم قافیه بودند.

نمونه هایی از رباعی:

جز من اگرت عاشقشیداست بگو ----- ور میل دلت به جانت ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاستبگو ----- گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
(
مولوی)

هر سبزه که بر کنارجویی رسته است ---- گویی زلب فرشته خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا بهخواری ننهی ---- کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است
(
خیام)

دوبیتی

کلمه ی "دوبیتی" علاوه بر اینکه در موردرباعی به کار می رود به معنی شعری است که دارای چهار مصراع است. دوبیتی شعری است کهدارای چهار مصراع است و می تواند در هر وزنی سروده شود. رباعی نیز در واقع یک نوعدوبیتی است که وزن خاصی دارد. بیشتر دو بیتی های مربوط به بابا طاهر است.


نمونه هایی از دو بیتی های باباطاهر:

دل عاشق به پیغامیبسازد ----- خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافی است ----- ریاضت کش به بادامی بسازد

***

ز دست دیده و دل هر دو فریاد ----- هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد-------------زنم بردیده تا دل گردد آزاد

***

جوونی هم بهاری بود و گذشت ----- به مایک اعتباری بود و بگذشت

میون ما و تو یک الفتی بود. ------ که آن همنوبهاری بود و گذشت

 تصنیف

بوی جویمولیان آید همی ------ یاد یار مهربان آید همی

این شعر منسوب به رودکی راکه همراه با چنگ خوانده میشده شاید بتوان تصنیف دانست و از آن به بعد نیز عده ای ازشاعران اشعار خویش را همراه با عود و چنگ می خوانده اند.

در قرن ششم و هفتمتصنیف سرائی معمول بوده چنانکه دولتشاه سمرقندی نوشته است عبدالقادر عودی برای ابنحسام هروی (متوفی به سال 737- ه ق) تصنیفی سرود.

در روزگار صفویه نیزسرودن تصنیف معمول و متداول بوده است از جمله تصنیف سازان می توان به شاهمرادخوانساری اشاره کرد که تصنیف های متعددی را سرود.

در عهد زندیه تصنیف هایزیادی درباره رشادت لطفعلی خان زند سروده شد.

در زمان ناصرالدین شاه قاجارنیز ترانه های زیادی دهان به دهان برگشت که می توان به تصنیف هائی که درباره ظلالسلطان در دوران حکومتش در اصفهان و یا تصنیف درباره ی ماشین دودی شهر ری اشاره شداما مشهورترین تصنیف ساز دوره قاجاریه میرزا علی اکبر خان شیدا بود که همراه باتصنیف، سه تار می زد.

عارف قزوینی تصنیف ساز و شاعر معروف اولین کسی بود کهتصنیف را برای مقاصد سیاسی و میهنی سرود
ملک الشعرای بهار و رهی معیری نیز ازتصنیف سازان معروف بودند.

نمونه ای از تصنیف های ملک الشعرای بهار که دردستگاه ماهور خوانده می شود:

زمن نگارم / خبر ندارد/ بحال زارم/ نظر ندارد

خبر ندارم / من از دل خود / دل من از من / خبر ندارد

کجا رود دل کهدلبرش نیست/ کجا پرد مرغ / که پر ندارد

امان ازین عشق / فغان ازین عشق / کهغیر خون / جگر ندارد

همه سیاهی/ همه تباهی / مگر شب ما / سحر ندارد

بهار مضطر مثال دیگر / که آه و زاری / اثر ندارد

چهارپاره


"
چهارپاره" از قالب های جدیدی است که همزمان با رواجشعر نو بوجود آمده است.

"
چهارپاره" مجموعه ای از دو بیتی هایی است که در کلیک شعر را می سازند.

دو بیتی های تشکیل دهنده چهارپاره از لحاظ قافیه با همتفاوت دارند.

نمونه ای از چهارپاره:

فالگیر

کند ویآفتاب به پهلو فتاده بود ----- زنبورهای نور زگردشگریخته


درپشت سبزه های لگدکوب آسمان----- گلبرگ های سرخ شفق تازهریخته


***


کف بین پیرد باد درآمد ز راه دور ----- پیچیده شالزرد خزان را بهگردنش


آن روز میهمان درختان کوچه بود ----- تابشنوند راز خود از فالروشنش
***                                             
در هر قدمکه رفت درختی سلام گفت----- هر شاخه دست خویش به سویشدراز کرد


او دست های یک یکشان را کنار زد ----- چون کولیان نوای غریبانهساز کرد

***

آن قدر خواند که زاغان شامگاه ----- شب را ز لابلای درختانصدا زدند

از بیم آن صدا به زمینریخت برگ ها----- گویی هزار چلچله را درهوا زدند


***                             



شب همچو آبی از سراین برگ ها گذشت ----- هربرگ همچو نیمه دستیبریده بود


هر چند نقشی از کف این دست هانخواند ----- کف بین باد طالع هر برگدیده بود

(
نادرنادرپور)

   مفردات

هر شعری حداقل یک بیت دارد.

"
مفرد" شعری تک بیتی است که شاعر تمام مقصود خود را در همان یک بیت بیان می کند.

"
مفرد" یا همان "تک بیت" اغلب برای بیان نکته های اخلاقی به کار می رود.

در "مفرد" گاهی دو مصراع هم قافیه هستند و گاهی دارای قافیه نیستند.

بعضی از شعرا دارای تک بیت های زیادی هستند، مانند سعدی که در پایاندیوانش به تعداد زیادی از این "مفرد" ها بر می خوریم که تحت عنوان "مفردات" تقسیمبندی شده اند.

بعضی گفته اند که "مفرد" در واقع همان ضرب المثل است که بهشعر بیان شده است.

نمونه هایی از مفرد:

پای ملخی نزد سلیمان بردن ----- زشت است ولیکن هنر است از موری

***

مردی نه به قوت است وشمشیر زنی ----- آن است که جوری که توانی نکنی

  تضمین

تضمینبه طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خودبیاورند.

در بین شاعران قدیمی چون حافظ و سعدی و ... تضمین به این معنابوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خودبیاورند.

مثلاً سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود:

من از آنروز که در بند تو ام آزادم ----- پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

و حافظدر غزلی مصراع اول این غزل را به این صورت تضمین کرده است.

زلف بر باد مدهتا ندهی بر بادم ----- ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم


و در آخر، مصراعسعدی را تضمین می کند و می گوید:

حافظ از جو ر تو، حاشا که بگرداند روی ---- من از آن روز که در بند تو ام آزادم

اما تضمین در بین شعرای سده یاخیر به این معنی است با شعری از شعرای قدیمی مسمط بسازند.

مثلاً غزلی ازسعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع هایاول آن شعر، شعری می سرایند که در قالب مسمط چهار یا پنج یا شش مصراعی است.

این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سالهای اخیر متداول شده است.

یکی از تضمین های معروف مربوط به ملک الشعرای بهار است ک غزلی از سعدی راتضمین کرده است.

قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است:

ابیاتی کهبه رنگ نارنجی آورده شده است مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن رادر بین شعر خود آورده است.


سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ ----- یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاریهست؟----- هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

مشنو ای دوست! که غیر از تومرا یاری هست ----- یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست


لطف گفتارتو شد دام ره مرغ هوس----- به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

پایبند تو نداردسر دمسازی کس----- موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس

به کمند سر زلفت نه منافتادم و بس----- که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست


بی‌گلستان تودر دست بجز خاری نیست----- به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست

فارغ ازجلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست----- ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!

گربگویم که مرا با تو سر و کاری نیست----- در و دیوار گواهی بدهد کاری هست



روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم----- شب نباشد که ثنای تو مکررنکنم

منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم ----- نزد اعمی صفت مهر منور نکنم

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟----- همه دانند که در صحبت گل خاری هست
 




در پایان به شرح و توضیح مهمترین قالب های نو میپردازیم:

شکل نیمائیکه به آن شعر آزاد گویند.

نیمایی شعری است با وزن عروضی منتهاارکان آن مانند شعر سنتی محدود به دو و سه و چهار رکن نیست و قافیه جای منظم ومشخصی ندارد. اشعار نیما و اخوان و فروغ و سپهری و بیشتر شاعران نو پرداز بدین شکلاست.


نمونه ای از شعر نیمایی از فروغ فرخزاد:

"
هدیه"

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شبحرف می زنم

***

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


__________________________________________________ _____________________________________

سپید

شکل شاملوئی که بدان شعر سپید گویند. ایننوع از شعر وزن و آهنگ دارد منتها عروضی نیست و قافیه در آن جای ثابتی ندارد. اغلبشعرهای احمد شاملو چنین است:

نمونه ای از شعر احمد شاملو:

"
سرودبرای مرد روشن که به سایه رفت"

قناعت وار
تکیده بود
باریک وبلند
چون پیامی دشوار
در لغتی
با چشمانی از سؤال و عسل
و رخساری برتافته از حقیقت و باد
مردی با گردش آب
مردی مختصر
که خلاصه خود بود
خر خاکی های در جنازه ات به سوء ظن می نگرند

***

بیش از آن کهخشم صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو توفان کشیده بود
آزمون ایمان هایکهن را
بر قفل معجرهای عقیق
دندان فرسوده بود
بر پرت افتاده ترین راهها
پو زار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و هر پل آوازش را میشناخت

***

جاده ها با خاطره ی قدم های تو بیدار می مانند
کهروز را پیشباز می رفتی
هر چند سپیده تو را
از آن پیشتر دمید
که خروسانبانگ سحر کنند
مرغی در بال هایش شکفت
باغی درد رختش
ماد رعتاب تو میشکوفیم
در شتابت
مادر کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
کهیقین است و باور است
دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت می کند

این شعر را احمد شاملو در رثای جلال آل احمد سرودهاست.

__________________________________________________ _____________________________________


موج نو

شعر موج نونه تنها وزن عروضی ندار بلکه آهنگ وموسیقی آن حتی مانند شعر سپید هم مشخص نیست و در حقیقت فرق آن با نثر در معنای آناست.

در شعر سپید تشبیهات و استعارات با زبان شعر بیان می شود و جز لطافت وتاثیرگذار معنوی، در ظاهر فرقی با نثر ندارد.

نمونه ی شعر موج از احمد رضااحمدی:

"
قلب تو....."

قلب تو هوا را گرم کرد
در هوایگرم
عشق ما تعارف پذیر بود و
قناعت به نگاه در چاه آب

***

مردم که در گرما
از باران آمدند
گفتی از اطاق بروند
چراغبگذارند
من ترا دوست دارم

***

ای تو
ای تو عادل
توعادلانه غزل را
در خواب
در ظرف های شکسته
تنها نمی گذاری
در اطرافانفجار
یک شاخه له شده انگور است
قضاوت فقط از توست

***

شاخه ابریشم را از چهره ات بر می دارم
گفتم از توست
گفتی: نه بادآورده است

***

هنگام که در طنز خاکستری زمستان
زمین را تازیانهمی زدی
خون شقایق از پوستم بر زمین ریخت

 

 

 

                                                     گروه ادبيات استان

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره ارگ بم

بازديد: 6587

ارگ قدیم بم

مقدمه :

ارگ تاریخی بم که بیش از دو هزار سال است در قلب کویر ایران قد برافراشته است، بزرگ‌ترین مجموعه خشتی و گلی جهان است که طی دوره‌های مختلف تاریخی ساخته شده و گسترش یافته است. این ارگ تاریخی پس از زلزله سهمگین زمستان سال ۱۳۸۲ در شهر بم و تلاش کارشناسان ایرانی برای تهیه پرونده ثبتی آن به طور اضطراری، در جریان بیست و هفتمین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو به طور هم‌زمان در فهرست میراث جهانی و فهرست میراث جهانی در خطر ثبت شد.

در فاصله زلزله بم و ثبت ارگ و منظر فرهنگی شهر بم در فهرست میراث جهانی، بسیج کارشناسان جهانی و بین‌المللی به یاری کارشناسان ایرانی آمد و افرادی چون فرانچسکو باندارین، رئیس کمیته میراث جهانی، کوچیرو ماتسور، رئیس یونسکو، وزیر فرهنگ فرانسه، رئیس وقت ایکوموس و بسیاری دیگر از کارشناسان و مقامات فرهنگی جهان برای بررسی این اثر تاریخی به بم سفر کردند.

تاریخچه‌ ارگ بم

بم با کوه‌های مرتفع و آب‌های زیرزمینی سرشار در ۱۹۳ کیلومتری جنوب شرقی کرمان واقع است. این شهر به همین دلیل دو نوع آب و هوای سرد کوهستانی و آب و هوای گرم و خشک دارد.

شهر بم یک از کهن ترین مراکز شهرنشینی ایران است. تپه‌های تاریخی بیدرون در ۱۰ کیلومتـری شمال و تل آتشی در دارستان در فاصله ۳۰ کیلومتری شرق بم که متعلق به هزاره‌های دوم تا چهارم قبل از میلاد مسیح است گواه این قدمت تاریخی است.

زندگی در بم واطراف آن از شش هزار سال قبل شکل گرفته و در دورانی از تاریخ در مکانی که ارگ نامیده می‌شد تمرکزی به وجود آمد.

بم به علت قرار گرفتن در مسیر یکی از مهمترین شاهراه‌های بین المللی عهد باستان راه ادویه نام گرفته بود که از شعب اصلی و مهم راه ابریشم محسوب می‌شد. راه تجارت بین شرق و غرب که اهمیت استراتژیک مهمی داشته است.

صنعت ابریشم بافی به احتمال قوی از چین و از طریق جاده ادویه (ازطریق هند) به بم رسیده بود.

شهرهای بزرگی مانند نرماشیر، ریگان، دارزین و سنا در منطقه وجود داشته که این شهرها تا قرن ششم هجری از آبادانی فراوان برخوردار بوده‌اند و در دوره‌های بعدی از بین رفته‌اند. علاوه برارگ بم آثار باقیمانده از این شهرها و قلعه‌های باستانی با عظمت دیگری مانند قلعه های پیرماه شاه ( افضل آباد)، قلعه جمالی، دارستان، قلعه (قلعه شهید)، قلعه نعیم‌آباد و آثاردیگری در منطقه مشاهده می‌شود که نشان از تمدن کهن و آبادانی منطقه دارد.

ارگ بم که درواقع در روزگاران کهن شهر بم همین قلعه بود، در شمال شرقی شهر بم، بربالا و دامنه صخره ای عظیم با خشت و گل ساخته شده است. سابقه تاریخی ارگ بم به موجب نوشته‌های تاریخی، از جمله حدودالعالم و تاریخ وزیری به دو هزار سال پیش می‌رسد. ارگ بم تاحدود ۱۸۰ سال پیش هنوز محل سکونت عده ای از اهالی بم بود.

مجموعه ارگ بم، شامل شهر قدیم و قلعه، قریب به ۲۰ هکتار (طول ضلع غربی ارگ ۵۲۰ و عرض آن ۴۳۰ متر است) وسعت داشت و مسافت ارگ و قلعه، قریب ۶ هکتار بود.

دورتادور قلعه خندقی های عمیق وجود داشت که آن را از یورش‌ها مصون می داشت. ۳۸ برج دیده‌بانی در فواصل معین روی باروهای قلعه قرار داشتند.

درمیان قلعه عمارت حاکم نشین برروی صخره ای طبیعی بنا شده بود که دارای پنج طبقه بود و همگی از خشت و گل.

ستون‌ها و قوس‌ها باقی مانده در قلعه بم، مغازه های نانوایی، روغنگیری و قفسه های خشتی در بازار قلعه نشان از رونق گذشته آن داشت.

در دوره اسلامی، دو مسجد با نامهای مسجد جامع و مسجد حضرت محمد و حسینیه شامل یک صحن، یک ایوان دو طبقه قرینه هم و چند اتاق در ارگ تاریخی بم ساخت شده بود که همه آن‌ها در جریان زلزله نابود شد.

در ارگ بم یک زورخانه به شیوه سایر ورزشگاه‌های سنتی از چهار ایوان، یک گنبد و گود نیز وجود داشت که آن‌ها نیز ویران شد.

ارگ بم تنها یک ورودی داشت که طاق ورودی آن قابل مقایسه با قوس‌های دوره ساسانی بود. لطفعلی‌خان زند در همین قلعه به وسیله محمدعلی خان زابلی حاکم قلعه بم دستگیر شد. آخرین محاربه در اصطبل همین قلعه روی داده بود.

ارگ بم تا سال ۱۲۵۴ هـجری قمری و غائله آقاخان محلاتی مسکونی بود.

در شمال شرقي شهر بم، بر بالا و دامنه صخره­اي عظيم، قلعه­اي مستحکم را پي افکنده­اند که اهالي محل آن را "ارگ" می­نامند که در واقع اين بناي سترگ، شهر قديم بم است. ارگ بم و شهر آن از جمله قلعه هاي نظامي بسيار مهم و تاريخي به شمار مي رود.

 

 

 

معرفی  کامل:

ارگ بم نمونه کاملي از شيوه­هاي معماري ايران است و نمونه­هايي از قرنها معماري در آن به چشم مي خورد. ارگ بم که بزرگترين مجموعه خشتي جهان است، به شکل قلعه هاي پرشکوه برفراز تپه اي به ارتفاع 61 متر چونان تاجي مرصع بر سر بناهاي تاريخي ايران، درخششي جاودانه دارد.

پيرامون ارگ بم، حکايت­هاي تاريخي که گاه به افسانه مي­ماند، فراوان است. ولي سعي بر اين است که مستندترين موضوعات باستان شناسي با مدد از تاريخ و معماري در معرفي هرچه بهتر اين بناي بزرگ دخالت داشته باشد. بنا به تحقیقات آنوبانینی سابقه تاريخي ارگ بم به موجب نوشته­هاي تاريخي، از جمله حدودالعالم و تاريخ وزيري به دو هزار سال پيش مي رسد. شواهد زيادي از جمله وضعيت پلان مرکزي و تعدادي خشت موجود در خانه حاکم و خانه رئيس سربازخانه ادعاي فوق را به اثبات مي­رساند. در کل، از مجموع نوشته هاي دوران اسلامي و بررسي هاي مقدماتي معماري و باستان شناسي مي توان نتيجه گرفت که ارگ قبل از حکومت ساساني و احتمالا در دوره اشکاني ايجاد شده و چند حصار و دروازه، در اطراف آن وجود داشته است.
احتمالا ساکنين قلعه بم معاش خود را از راه کشاورزي و پارچه­بافي مي­گذرانيده­اند. پژوهش در نحوه زندگي و تاريخ ارگ احتياج به يک سري کاوش­هاي منظم باستان­شناسي دارد. ولي آنچه مسلم است سابقه تاريخي ارگ به قبل از اسلام مي­رسد و در طول تاريخ، ارگ، بارها مورد يورش قرار گرفته و بازسازي شده است.

ارگ بم با اين سابقه طولاني تا حدود 180 سال پيش از اين، محل سکونت عده­اي از اهالي بم بوده و بعد از ترک و نقل مکان مردم، به دست فراموشي سپرده شده است. در اين مدت که بيش از 150 سال به طول انجاميده خرابي­هاي جبران ناپذيري توسط عوامل انساني و عوامل طبيعي بر پيکره ساختمان ها وارد آمده است. مجموعه ارگ بم، شامل شهر قديم و قلعه، قريب به 20 هکتار (طول ضلع غربي ارگ 520 و عرض آن 430 متر مي باشد) وسعت دارد.

سه سمت قلعه را باغ و خانه­هاي مسکوني و زمين­هاي کشاورزي محصور نموده و ضلع شمالي در امتداد رودخانه پشت رود قرار گرفته است. اين شهر قديمي از چهار قسمت تشکيل شده و به طور کلي شامل خندق گرداگرد حصار، برج هاي ديده باني، مدخل قديمي، کوچه­ها و خانه­ها مي­باشد. از سمت شمال شرقي يک حصار و از طرف جنوب چهارحصار قلعه را در بر مي­گيرد. دور تا دور قلعه خندقي ژرف وجود دارد که آن را از يورش­ها مصون مي­داشته است. در مجموع 38 برج ديده باني در فواصل معين روي باروها قرار گرفته و آخرين بارو را خندقي عميق از اطراف جدا مي­نموده است. بدون شک ايجاد قلعه ارگ بم بر بلنداي تپه­اي سنگي بايد به دلیل موقعيت سوق الجيشي آن باشد. در ميان اين شهر، عمارت يا قلعه حاکم نشين بر روي صخره­اي طبيعي بنا شده است. عمارت داراي پنج طبقه است که از خشت خام ساخته شده است.

واحدهاي شناخته شده گوناگون اين بنا به ترتيب عبارتند از: ورودي و محله عام نشين، دروازه دوم و اصطبل، دوازه سوم، سربازخانه و تشکيلات مربوط به آن، ساختمان مرکزي يا حاکم نشين.
واحدهاي شناخته شده در عامه­نشين عبارتند از: راهرو اصلي (بازار)، مسجد جامع، نمازخانه، حسينيه، کاروانسرا، آب انبار، ميدان مدرسه، سابات جهودها، حمام و زورخانه و تعدادي خانه­هاي قديمي.

در محله عام نشين، خانه­هاي عمومي کنار کوه روي زمين مسطح بنا گرديده و از نظر شهرسازي و تشکيلات زندگي شهري مجموعه کاملي است. برخي از خانه هاي عام نشين از اهميت خاصي برخوردارند، زيرا اين خانه ها شامل بيروني و اندروني، بادگير، ايوان، اتاقهاي زمستاني و تابستاني و محلي جهت نگهداري اسب و احشام بوده و داخل حياط هر خانه چاه آبي در نظر گرفته شده است. تقريبا بيشتر خانه هاي عمومي متصل به هم ساخته شده غالب آنها به يکديگر راه دارند. در بعضي خانه­ها حمام اختصاصي به چشم مي خورد و در تعدادي از آنها اصطبل را جدا از محل زندگي ساخته­اند. تعدادي از خانه هاي ارگ بدون در نظر گرفتن مقاومت و باربري ستون­ها دو طبقه ساخته شده اند که اين امر نشانگر روند ازدياد جمعيت در يکي از دوره­هاي گذشته است. در ميان خانه­هاي عمومي تضادهايي از نظر وسعت حجم و استقامت مشاهده مي شود.

بعد از ورودي، يک راه اصلي تا دروازه دوم کشيده شده، قسمتي از اين شاهراه، بازار شهر است که متاسفانه سقف­هاي بازار منهدم شده و در حال حاضر ستون­ها و قوسها باقي مانده است. آثار مغازه­هاي نانوايي، روغنگيري و قفسه هاي خشتي در بازار، نشاني از رونق گذشته آن مي باشد. به موازات شاهراه، دو راه ديگر به دروازه دوم مي رسد.

در دوره اسلامي، در ارگ دو مسجد با نام هاي مسجد جامع و مسجد حضرت محمد و حسينيه شامل يک صحن، يک ايوان دو طبقه قرينه هم و چند اتاق ساخته شده است. سه منبر خشتي در حسينيه وجود دارد. زورخانه ارگ به شيوه ساير ورزشگاه هاي سنتي از چهار ايوان، يک گنبد و گود تشکيل شده است. در ارگ يک کوچه سرپوشيده وجود دارد که به سابات جهودها شهرت دارد.
در محله عامه نشین يک حمام عمومي بوده که براثر بي خبري مردم به منظور استفاده از آجرهاي حمام، آن را به کلي منهدم کرده اند. دومين واحد ارگ بعد از دروازه دوم، اصطبل و يک حصار و اطاق هايي براي نگهبانان است. از دروازه دوم تشکيلات مربوط به حاکم نشين واقع شده که اين قسمت از ارگ در شيب و بالاي کوه قرار گرفته است که اصطبل، اولين واحد اين بخش بوده و در محوطه آن آب انبار و در گوشه جنوب شرقي چاه آب تعبيه شده است.

با توجه به نوشته ها و کتب تاريخي زمان قاجاريه از جمله تاريخ وزيري، دستگيري لطفعلي خان زند و درگیری او با سربازان محمدعلي خان زابلي، در اصطبل اتفاق افتاده است. پس از اصطبل، دروازه سوم، سرباز خانه و خانه رئيس قشون مستقر در ارگ مي­باشد. در برج جنوب غربي سنگ آسيای بادي ديده مي شود. آسياي ارگ تنها آسيای بادي است که در منطقه بم ديده مي­شود. اين آسيا در دوره قاجاريه ساخته شده است. چاهي عميق در سربازخانه ديده مي شود که اکنون فاقد آب است. از سربازخانه يک راه به طرف منطقه مرکزي قلعه کشيده شده که اين راه به حياط حاکم نشين مي­پيوندد. هسته مرکزي يا حاکم نشين ارگ از دو ساختمان به نام چهار فصل و خانه حاکم تشکيل شده است. برج ديده باني مرکزي، حمام، حوض و چاه آب در اين قسمت وجود دارد. آثار مسير آبي از طرف غرب به سمت شمال و شرق و داخل حصار جنوبي وجود دارد که احتمالا بخشي از قنات به طور مداوم از ارگ مي­گذشته است.

عمارت چهارفصل، سه طبقه و قصر حکومت بوده و کليه اوامر و احکام مربوط به شهر و توابع آن در اين محل از طرف حاکم صادر مي­شده است. در کنار عمارت چهارفصل، يک حمام اختصاصي و يک چاه آب ديده مي­شود. آب آشاميدني ساکنان ارگ از چاه هايي در حياط خانه­ها تامين مي شده است.

مصالح عمده بناهاي ارگ، خشت خام، ملات، گل رس و کاه و گاه به ندرت در بناي آن سنگ لاشه، آجر و تنه درخت خرما به کار رفته است. ارگ بم تنها يک ورودي دارد که طاق ورودي آن قابل مقايسه با قوس هاي دوره ساساني است و دو برج طرفين و هشتي احتمالا در دوره صفويه به ورودي الحاق شده است. آثار دروازه ديگري در ضلع شمالي ارگ در محلي موسوم به "کت کدم" به چشم مي­خورد که به ظاهر استفاده چنداني از آن نشده و يا کمي بعد از ايجاد حصار مسدود شده است. ارگ بم داراي يک راه اصلي از جنوب به طرف حاکم نشين و دو گذر به موازات آن و چند راسته شرقي و غربي است. 60 متر از راه اصلي بازار سرپوشيده بوده و آثار سنگفرش در قسمتهايي از راسته ها به چشم مي خورد.

از ويژگي هاي ارگ بم چهار حصاري است که از سمت جنوب، حاکم نشين را بر مي گيرد و اولين حصار مطمئن ترين نقطه اتکايي است که مردم را از هجوم مصون مي داشته است. زيرا ارتفاع حصار تا 18 متر مي رسد و در فاصله 30 تا 40 متر برجهايي در نظر گرفته شده و پهناي حصار در مردگرد متجاوز از 6 متر است. برجهاي ديده باني در حصار علاوه بر تقويت و استحکام حصار و تسهيل امر ديده باني، محل استــراحت مامورين و نگهبانان بوده و کنگره ها و ترکش ها و برج ها در ديده باني و حراست قلعه نقش ارزنده اي داشته اند. حصار بروني ارگ را خندقي احاطه کرده است.

ارگ بم به واسطه اينکه در مسير جاده شرق به غرب قرار گرفته، هميشه در طول تاريخ مورد توجه بوده و از اهميت خاصي برخوردار است. آخرين حادثه تاريخي (غیر از زلزله اخیر) که در اذهان مردم از ارگ به يادگار مانده، دستگيري لطفعليخان زند بوسيله محمدعلي خان زابلي حاکم قلعه بم است. ارگ بم تا سال 1254 هـجري قمري و غائله آقاخان محلاتي مسکوني بوده و تا هشتاد سال قبل، از حاکم نشين به عنوان ژندارمري و مرکز قشون نظامي استفاده شده و به عبارتي زندگي در ارگ از تاريخ ايجاد قلعه تا اواسط دوره قاجار به طور مدوام جريان داشته است.


منبع: کتاب مدخل (بم) نوشته خسرو خسروي

 



منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 ساعت: 20:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

نظام سیاسی انگلیس

بازديد: 985

نظام سیاسی انگلیس

یکی از ویژگی های نظام دموکراسی پارلمانی بریتانیا، ثابت نبودن طول عمر هر دوره پارلمانی است. البته حداکثر عمر هر دوره پارلمانی نمی تواند بیشتر از ۵ سال باشد ولی تعیین حداقل عمر آن از اختیارات ویژه نخست وزیر بریتانیا است که هرگاه صلاح دولت و حزب خود را در انتخاباتی جدید بیابد، نزد مقام سلطنت رفته و حکم انحلال پارلمان نشسته را طلب می کند.

مقام سلطنت و پارلمان

نظام مشروطه سلطنتی بریتانیا، مقام سلطنت و خانواده او را به طور کامل از فعالیت سیاسی و هرگونه دخالت یا تصمیم گیری در امور کشوری و لشکری منع و دربار را از مسئولیت سیاسی مبرا می کند. به همین دلیل خانواده سلطنتی دارای حق رأی نیست. تنها تعهد مرسوم حکومت به مقام سلطنت، در جریان امور گذاردن مقام سلطنت توسط نخست وزیر است که هفته ای یکبار در ملاقاتی خصوصی انجام می گیرد.

ملکه الیزابت دوم در راه کاخ پارلمان

مقام سلطنت حق ورود به صحن مجلس عوام را که "خانه مردم" نامیده می شود ندارد

با این وجود، هر سال مقام سلطنت طی مراسمی باشکوه که مردم محلی و گردشگران خارجی برای تماشای آن صف می کشند، سوار بر کالسکه سلطنتی که گارد سوار را در التزام رکاب دارد، کاخ باکینگهام را به سوی کاخ پارلمان برای گشایش سال قانونگذاری جدید توسط دولت خود ترک می کند.

مقام سلطنت حق ورود به صحن مجلس عوام را که "خانه مردم" نامیده می شود ندارد. محل جایگاه سلطنتی در مجلس اعیان است که نمایندگان مجلس عوام برای شنیدن سخنان ملکه به لژ کنار صحن آن احضار می شوند. مقام سلطنت سخنان افتتاحیه خود را همیشه با عبارت " دولت من .. " آغاز می کند و سپس لایحه های اصلی دولت برای ارائه به پارلمان را بر می شمارد وبعد با همان شکوه و جلال به کاخ محل سکونت خود باز می گردد.

برای یک شاهد عادی این مراسم سنتی و تاریخی، طبیعی است که تصور کند این مقام سلطنت است که برای دولت خود تکلیف قانونگذاری تعیین می کند، در صورتی که در واقع ملکه کوچکترین نقشی در کار و برنامه دولت ندارد. آنچه را که مقام سلطنت در هنگام گشایش پارلمان ادا می کند متنی است که در دفتر نخست وزیر و بدون مشورت با دربار تهیه شده است.

مقام سلطنت در بریتانیا، گرچه رسمأ شخص اول مملکت محسوب می شود ولی در تمام مراسم رسمی، چه در داخل کشور و یا در هنگام سفرهای رسمی خارجی، نماینده حکومت به شمار می رود و متن تمام سخنرانی های رسمی او را دولت تهیه می کند.

در همین راستا، وقتی نخست وزیر انحلال پارلمان را از مقام سلطنت طلب کند، جایی برای سئوال باقی نمی ماند.

دولت و پارلمان

ویژگی دیگر نظام دموکراسی پارلمانی بریتانیا، در مقایسه با بیشتر نظام های دموکراتیک دیگر، ارتباط مستقیم بین دو نهاد اجرایی و قانونگذاری آن است.

بطور نمونه، در حالیکه در فرانسه و ایالات متحده آمریکا، دو قوه اجرایی و قانونگذاری کاملا جدا و مستقل از یکدیگر عمل می کنند و انتخاباتی جداگانه دارند در بریتانیا نتیجه هر انتخابات پارلمانی است که دولت جدید را مشخص و معلوم می کند؛ چون نخست وزیر همیشه رهبر حزب خود در مجلس عوام است.

اعضاء دولت نیز یا باید نماینده منتخب مردم در مجلس عوام باشند و یا از اعضاء مجلس انتصابی اعیان که نمونه های آن اندک است.

سیستم انتخاباتی

شیوه انتخاب نمایندگان مجلس عوام در انتخابات پارلمانی بریتانیا بر اساس اکثریت ساده است، به همین دلیل هر حزب در هر حوزه انتخابی فقط می تواند یک نامزد داشته باشد، کاندیدایی که بیشترین آرا در هر حوزه انتخابی را کسب کند نماینده آن حوزه در مجلس عوام خواهد بود.

محافظه کاران به رهبری دیوید کامرون، بیش از هر زمان دیگری در ۱۳ سال گذشته پیروزی خود را محتمل می بیند

مجلس اعیان در پارلمان بریتانیا همچنان انتصابی است و انتخابات روز ۶ ماه مه در مقام و موقعیت اعضای آن تأثیری ندارد.

(یکی از برنامه های حزب کارگر برای اصلاح قانون اساسی، در صورت پیروزی مجدد در انتخابات آینده، جایگزین کردن یک مجلس علیای انتخابی، مانند مجلس سنا در دیگر کشورها بجای مجلس اعیان است.)

گام ها و مراحل بعدی

انحلال کامل مجلس شش روز بعد از صدور فرمان ملکه صورت خواهد گرفت. آخرین نشست پارلمان برای تکمیل لوایح در دستور، روز پنجشنبه این هفته خواهد بود و سه روز بعد از آن پارلمان اختیار قانونگذاری نخواهد داشت ولی نمایندگان مجلس جلساتی برای بایگانی کردن لوایح ناتمام تشکیل خواهند داد و همچنین فرصت خواهند یافت تا متعلقات شخصی خود را از کاخ پارلمان به منزل ببرند.

همزمان با انحلال کامل پارلمان, ثبت نام نامزدهای نمایندگی برای انتخابات پارلمان آینده آغاز خواهد شد.

رقیب های اصلی

حزب کارگر که در ۱۳ سال گذشته با پیروزی در سه انتخابات پیاپی و دو نخست وزیر (تونی بلر و گوردون براون) دولت را در دست داشته است.

حزب محافظه کار که در دوران زمامداری حزب کارگر پنج رهبر عوض کرده است اکنون به رهبری دیوید کامرون، بیش از هر زمان دیگری در ۱۳ سال گذشته پیروزی خود را محتمل می بیند.

حزب لیبرال دموکرات به رهبری نیک کلگ، به دلیل احتمال عدم دستیابی دو حزب بزرگتر به یک اکثریت قاطع پارلمانی، بخت خود را در امتیازگیری در قالب پیش شرط هایی برای مشارکت در یک دولت ائتلافی بیشتر از هر زمان دیگر می بیند.

جالب اینکه برای سه رهبر این احزاب، این نخستین انتخابات در مقام رهبر حزب خود است.

دیگران

 به دلیل احتمال عدم دستیابی دو حزب بزرگتر به یک اکثریت قاطع پارلمانی، بخت حزب لیبرال دموکرات به رهبری نیک کلگ افزایش یافته است

حزب سبزها، که مدافع حفظ محیط زیست است، بعلاوه دو حزب ملی گرای افراطی که مخالف پذیرش مهاجران اقتصادی بیشتر و خواستار ترک عضویت بریتانیا از اتحادیه اروپا هستند، در قالب حزب های سراسری در شماری از حوزه ها نامزد معرفی خواهند کرد.

 

انتخابات روز ششم ماه مه برای پارلمان پادشاهی متحد بریتانیا است، با این وجود حزب های ملی در اسکاتلند و ولز و چهار حزب محلی در ایرلند شمالی که همه بیشتر در پارلمان های محلی خود فعال هستند، مطابق معمول نامزدهایی برای اشغال کرسی های پارلمان مرکزی در لندن معرفی خواهند کرد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 07 اردیبهشت 1393 ساعت: 20:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگینامه نقاشان - زندگینامه استاد محمود فرشچیان

بازديد: 829

زندگینامه نقاشان - زندگینامه استاد محمود فرشچیان

استاد محمود فرشچیان«سال‌ها نقاشی نمایانگر اندیشه تفکر شعرا، داستان‌سرایان، نویسندگان و زینت‌بخش کتاب‌ها بود. ولی نگارگر خود را به محدوده فضای بسته جدول و درون متن کتاب مقید ننمود. نقوش در حواشی پیش رفتند، سروها سرکشیدند و ستیغ کوه‌ها حاشیه را شکافتند، ابرهای دربرگیرنده کوهها به اطراف پراکنده شدند و پرندگان درحاشیه و متن به پرواز درآمده تا بدانجا که خویشاوندی شعر و نوشته درآمیزش با جلوه‌گری نقش و جلای رنگها اوج فزونتری یافت. همین انس و الفت دیرپای نقاشی ایرانی با ادبیات سبب شد که حال و هوایی رویایی و شاعرانه در فضای این هنر بوجود آید.»

زندگینامه استاد محمود فرشچیان

بیوگرافی نقاشان بزرگ-زندگینامه استاد محمود فرشچیان

همان‌گونه که استاد محمود فرشچیان در عبارت فوق اشاره نموده، شیوه‌هایی که میان نگارگران پیشین درایران رواج داشت، بازآفرینی داستان‌ها و اشعار ایرانی بود اشعار شاعران و حکایات سخنوران اغلب بر نقاشی آنان حاکم بود. لیکن محمود فرشچیان نقاشی را از قید شعر رها ساخت. به عقیده وی هر هنرمند باید ذهن و فکر خود را مصوّر کند، آنگونه که ادیبان با واژه و نقاشان با قلم میآفرینند.

آنچه که آثار فرشچیان را از سایرین متمایز می‌سازد، شتابه‌های مدوّر چشمگیرنده نقاشی‌هایش است. البته آثار بهزاد، نقاش بزرگ دوره تیموری و سلطان محمد، نقاش بزرگ دوره صفوی، از نخستین نمونه‌هایی هستند که برپایه ساختار زیربنایی دایره‌وار تصویر شده‌اند، لیکن بنابر نظریه پروفسور الینور سمیز۱، تصویرپردازی مدوّر فرشچیان پویاتر و چهره‌ها، شاخ و برگ‌ها و موجودات افسانه‌ای چنان با یکدیگر در چرخش و پیچ و تاباند که گویی همه در گردابی جای دارند. نقوش این چنینی حتی در قالی‌کاری و کاشی‌کاری ایرانی نیز بدایعی را به‌وجود آورده است.

به عقیده فرشچیان، نقاشی ایرانی هنری است خیالی که از اندیشه نقاش نشأت گرفته نه دیدگاه عینی. در نقاشی سایر کشورها، به عنوان مثال در چین، نهایت قدرت و مهارت درارائه طبیعت به‌کار گرفته شده و وجه تمایز آن با نقاشی ایرانی این است که نقاش ایرانی با روح ناخودآگاه و حس قوی ومعنوی انسانی سروکار دارد. فرشچیان درآثار خود به این حس قوی و معنوی می‌پردازد و طیف گستردهای از حالات وعواطف را ترسیم میکند از جمله حالات درونی انسان، حیوانات، آواز پرندگان، بانگ مرغان و ریزش باران.

در اغلب آثار وی تداوم زندگی و طبیعت آشکار است. وی در حقیقت شور زندگی را با قلم ترسیم می‌کند که در آن زشتی‌ها و زیبایی‌ها در کنار هم به چشم می‌خورند.

برشی از زندگی

محمود فرشچیان متولد ۱۳۰۸ هجری در اصفهان، از دوران کودکی استعداد و علاقه خود را در زمینه نقاشی نمایان کرد. وی دراین باره می‌گوید:

« ۴ سالگی را خوب به یاد دارم. روی زمین می‌نشستم و نقش‌های قالی را روی کاغذ می‌کشیدم. پدرم هم از این وضعیت راضی بود.»

پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود و آثار نفیس را خریداری و جمع‌آوری می‌کرد، با مشاهده استعداد فرزندش، وی را به کارگاه نقاشی استاد حاج میرزا آقا امامی برد.

« درهمان‌جا حاج میرزا آقا امامی نقش آهو به من داد و گفت تا از روی آن نقاشی کنم، تا صبح روز بعد حدود ۲۰۰ طرح دراندازه‌ها و جهت‌های مختلف کشیدم. برای استاد باورکردنی نبود و از آن به بعد مورد تشویق و تایید ایشان قرار گرفتم.»

یکی دیگر از اساتید فرشچیان، استاد عیسی بهادری بود. در زمان نوجوانی فرشچیان، نحوه آموزش متفاوت بوده بنابر قول وی، استاد بهادری مشق‌هایی ازروی کاشی‌های اصفهان را برای شاگردانش تعیین می‌کرد و طرح‌های آنها رابا اصل نقش‌ها مقایسه می‌نمود. سپس پیش از آنکه آنان رابه‌طور مستقیم از اشکال‌هایشان آگاه کند، از آنها می‌خواست که خود با مقایسه طرح و اصل نقش، اشکال‌های خود را بیابند.

فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و فارغ‌التحصیلی از مدرسه هنرهای زیبا اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعه‌ی آثار هنرمندان غربی در موزه‌ها پرداخت. بنابر گفته وی در موزه‌های اروپا، اول کسی بود که وارد موزه می‌شد با بسته‌ای از کتاب و قلم و درنهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج می‌شد.

وی هنر قدیم و معاصر اروپا و آمریکا را به خوبی مطالعه کرده و به عصر بین‌المللی هنر خو گرفته، در عین حال وفاداری خود را به نسبت هنر ایران حفظ کرده است.

پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.

استاد محمود فرشچیان، هم‌اکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهای دوره‌ای و فصلی به ایران دارد. علی‌رغم اینکه محل سکونت وی در خارج از ایران است، به گفته خودش هیچ‌گاه از ایران دور نبوده، بلکه درحقیقت درآنجا مجالی را برای خلق آثارش فراهم نموده، چرا که در ایران به دلیل شرکت در مراسم‌ها و جلسات متعدد فرصتی برای نقاشی باقی نمی‌ماند.

مروری بر تعدادی از آثار استاد فرشچیان

عمده‌ی آثار استاد در چندین جلد کتاب بسیار نفیس و ارزنده و نیز در قالب پوستر و کارت‌های پستال زیبا به چاپ رسیده است. از آن جمله سه جلد کتاب از آثار وی در زمره‌ی «برگزیده‌ی آثار یونسکو» به زیور چاپ آراسته گردیده است. برخی از آثار برجسته استاد عبارتند از:

«ضامن آهو»: استاد فرشچیان در مورد نحوه طراحی شمایل امام رضا(ع) در این اثر می‌گوید:

«اول میخواستم امام را از پشت سر طراحی کنم، ولی مقتضیات تابلو ایجاب می‌کرد که ایشان را از روبرو تصویر نمایم. وقتی به صورت حضرت رسیدم، نتوانستم آنگونه که می‌خواهم طرح را کار کنم. صورت، روزها و ساعت‌ها دست‌نخورده ماند. بعدازظهر یک روز، مثل همیشه که هنگام نقاشی وضو می‌گیرم، وضو گرفتم و رو به مشهد ایستادم و زیارت خاصه‌ی حضرت را خواندم، بعد رفتم سراغ تابلو و قلم را گرفتم و شروع کردم. بدون آنکه قلم را بردارم یا طرح را عوض کنم، صورت را ساختم. وقتی هم که تمام شد دیگر تغییری در آن ایجاد نکردم.» همچنین ایشان در مورد ویژگی این اثر می‌گوید:

«تمام عناصر تشکیل‌دهنده‌ی تابلوی ضامن آهو و تمام خطوط و پرسوناژهای آن، همه معطوف به وجود امام رضا هستند و تمام منحنی‌ها به‌سوی ایشان ختم می‌شوند. پرسوناژ امام (ع) از لحاظ رنگ و فرم هم طوری قرار گرفته که در فراز بوده و باقی عناصر در فرود باشند. در چهره‌ی بچه‌ آهوانی که به خدمت حضرت می‌آیند، حالتی از خوشحالی و شادمانی توأم با احترام دیده می‌شود، که این احترام به‌صورت زانو زدن در برابر امام (ع) متجلی است.»

«پنجمین روز آفرینش»: در این تابلو همه‌ی مخلوقات زمینی و آسمانی به ستایش پروردگار مشغول‌اند. ماهی‌ها و پرندگان واقعی و تخیلی در دریاهای طوفانی شناور و بر آسمان ابری در پروازند.

«عصر عاشورا»: استاد در مورد نحوه طراحی این اثر جاویران می‌گوید:

«سه سال پیش از انقلاب روز عاشورا مادرم مرا نصیعت کرد و گفت: بروضه گوش کن تا چند کلمه حرف حساب بشنوی. و من با ایشان گفتم: من اول در اتاقم کاری دارم بعد خواهم رفت.

حال عجیبی به من دست داد. وارد اتاق شدم، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم تابلویی شد که الآن هست بدون هیچ تغییری».

«طراحی ضریح امام رضا»: این کار هفت سال به‌طول انجامید و یادمانی است خجسته در تاریخ فرهنگ و هنر ایران که استاد به‌صورت افتخاری انجام داده است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 06 اردیبهشت 1393 ساعت: 17:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره قلعه بلقیس در اسفراین

بازديد: 561

قلعه بلقیس در اسفراین


قلعه باستانی بلقیس در استان خراسان شمالی واقع شده است. این شهر باستانی که پیشینه آن به دوران اولیه اسلام باز می گردد، یکی از برجسته ترین مجموعه معماری های خشتی و گلی در ایران است.


خرابه‌های شهر باستانی اسفراین که هم اکنون به شهر بلقیس شهرت دارد، در فاصله حدود 3 کیلومتری جنوب اسفراین در استان خراسان شمالی واقع شده است و یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های معماری خشتی و گلی کشور به شمار می‌رود.

ارگه یا قلعه بلقیس که به آن نارین قلعه نیز می‌گویند، برجسته‌ترین اثر در اسفراین است که مساحتی حدود 5/51712 مترمربع را در بر گرفته است که 29 برج در اندازه‌های مختلف در اطراف آن قرار دارد و از هر طرفی با خندق احاطه شده است.

مصالح اصلی به کار رفته در ساخت قلعه، گل چینیه است که در بخش‌های مختلف از خشت، آجر و چوب برای استحکام بیشتر استفاده شده است، دروازه ورودی آن در گوشه شمال‌غربی در دوطرف برج قرار دارد.

کهندژ بلقیس با شماره ثبت 4497 در فهرست آثار ملی قرار دارد. وسعت این شهر کهن در حدود 150 هکتار و مساحت ارگ (کهندژ ) حدود 5 هکتار است . این شهر بر اساس اسلوب معماری ساسانی و شامل سه بخش کهندژ ، ربض و شارستان ساخته شده و مهمترین مصالح به کار رفته در آن خشت و گل است . بخش های مهم شهر شامل کهندژ ، شارستان ، خندق و حصار دور شهر است و در داخل حصار های شهر مسجد ، مقبره شیخ آذری و راسته بازاری وجود داشته که در تصویر هوایی که در سال 1937 توسط پروفسور اشمیت گرفته شده است ، به خوبی قابل مشاهده هستند . کهندژ 29 برج به ارتفاع حدود 11 متر دارد و دروازه اصلی آن در شمال شرقی واقع شده است . این مجموعه تاریخی را می توان جزو عظیم ترین میراث های خشتی ایران تلقی کرد که در طول تاریخ همواره به عنوان یکی از شهر های مهم ، در حاشیه جاده معروف ابریشم قرار داشته است . این شاهراه تجاری در ادوار مختلف از رونق زیادی برخوردار بوده است . این شهر برای آخرین بار در دوره صفویه متروک شده و شهر اسفراین به محل کنونی خود در سه کیلو متری شمال شهر قدیم اسفراین منتقل شده است .

براساس این مطالعات مشخص شد این محوطه در قرن‌های نخست اسلامی شکل گرفته است و تا پایان دوره صفوی به طور مداوم مسکونی بوده است

شهر بلقیس برای نخستین بار در سال 1352 از سوی دفتر فنی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی خراسان به شکل محدود مورد گمانه‌زنی قرار گرفت.

براساس نتایج این کاوش‌ها که فقط به داخل قلعه محدود می‌شد، آثار و بقایای این شهر به دوره صفوی نسبت داده شد که متاسفانه در آن زمان به دلایلی، آثار خارج از قلعه مورد توجه قرار نگرفت.

گمانه‌زنی‌های اخیر (در سال 1386) در این محوطه به شناسایی دوره‌های مختلف استقرار در این شهر باستانی و کشف آثار قابل توجهی از قرن‌های مختلف دوره اسلامی منجر شد.

براساس این مطالعات مشخص شد این محوطه در قرن‌های نخست اسلامی شکل گرفته است و تا پایان دوره صفوی به طور مداوم مسکونی بوده است. هر چند، در برهه‌های خاصی از تاریخ مانند دوره یورش مغولان، حمله تیمورلنگ و آشوب‌های ازبک‌ها در دوره صفوی بر اثر اغتشاش‌ها به آن لطمه وارد شد. همچنین، گمانه‌زنی‌های باستان‌شناسی در این محوطه مسائل زیادی از جمله حدود و حریم این شهر تاریخی، زمان ایجاد شهر و سابقه استقرار در آن و نیز رشد آن را در دوره‌های مختلف روشن کرده است.

تحلیل فضاهای شهری و کارکرد هر یک از بخش‌های شهر نیز تا حدودی مشخص شده است. از بین یافته‌های باستان‌شناختی می‌توان به انواع ظروف سفالی لعاب‌دار و ساده، به‌ویژه سفال «نوع نیشابور» و نیز سفال آبی و سفید دوره صفوی اشاره کرد.

از یافته‌های جالب دیگر می‌توان به چند سکه مسی اشاره کرد که مربوط به دوره سامانی است و نام نوح سامانی روی یکی از آن‌ها درج شده است. همچنین می‌توان به اشیای قابل توجهی مانند یک طاس تخته نرد از جنس عاج، یک مهره‌بازی فرد و مجسمه‌های کوچک سفالی اسب اشاره کرد.

از یافته‌های جالب دیگر می‌توان به چند سکه مسی اشاره کرد که مربوط به دوره سامانی است و نام نوح سامانی روی یکی از آن‌ها درج شده است

در نزدیکی دروازه شرقی که در منابع تاریخی از آن به عنوان دروازه نیشابور یاد شده است، گورستانی به مساحت 10 هکتار کشف شد که از قرون نخست اسلامی تا دوره صفوی پیوسته به عنوان گورستان شهر استفاده شده است. در این گورستان سنت‌های مختلف تدفین از جمله گورهای تابوتی، سردابه‌ای و گورهای آجرچین دیده می‌شود که نشان دهنده تغییر سنت تدفین در دوره‌های مختلف است.

از جالب‌ترین موارد، کشف چند اسکلت در داخل تابوت‌های چوبی است که به شکل طاق باز دفن شده‌اند و مربوط به مسیحیان نسطوری اسفراین در سده‌های 3 و 4 هجری است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره هویت در معماری

بازديد: 949

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : هویت در معماری

تهیه و تنظیم : رضا قاسمی

استاد گرامی : جناب اقای ابراهیمی مقدم

هویت در معماری

هویت را می توان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکانها از انسان معنا می گیرند و انسان نیز مجموعه ای از باورها و اندیشه ها است که فرهنگ او را شکل می دهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط می توان مشاهده نمود که همان هویت اوست.

امروز محیط اجتماعی شهر کمتر قابل درک است. شهر امروز دیگر الهام بخش هنرمندان نیست. شهر مدرن امکانات کافی برای زندگی را فراهم نمی آورد. خیابان ها و میدان ها دیگر جایی برای اجتماع مردم نیستند بلکه صرفاً وسیله ای برای ارتباط اند. امروز کاشانه، شهر و کشور آنچه را نزد انسان ارزش های برترند به او نمی بخشد یعنی همان تعلقات اجتماعی و محصولات فرهنگی. شاید فضا دیگر خنثی است و ارتباط خود را با خوشحالی و غم گسسته است و فضا هم برای ما زنده نیست زیرا به نظامی از مکانهای با معنا بدل نگردیده است. گوته این مسئله را این گونه بیان می کند: «مزرعه، جنگل و باغ برای من صرفاً فضا بودند تا اینکه تو عشق من، آنها را به مکان تبدیل کردی.» حال اینها چه ارتباطی با معماری و شهرسازی دارند؟ مکان یعنی جایی که ما به آن تعلق داریم تنها با حضور من انسان با معنا می شود و انسان نیز تنها با داشتن مکان با معنا خواهد شد و این میان حلقه اتصالی وجود دارد که به آن هویت گویند، پس هم انسان به مکان هویت می بخشد و هم مکان به انسان و محیط های ما تنها در صورتی به محیط های اجتماعی با معنایی بدل می شوند که امکانات غنی در تعیین هویت به ما ارزانی کنند و این همان هویت کالبدی (معماری بومی) است که به مکان معنای خودی می دهد و انسان را با مکان پیوند می زند و مکان و انسان دو جزء جدایی ناپذیر از هم می شوند.

هویت و معماری بومی

  برای برقراری ارتباط میان هویت و معماری از سخنی از نوربرگ شولتز بهره می برم. شولتز در کتاب «معماری: حضور، زبان و مکان» از امر کیفی در زندگی سخن می گوید و آن را سویه مشترک هستی شناسانه ی میان ما انسانها تعریف می کند و هنر مکان (معماری) را همان چیزی می خواند که ما را به این امر کیفی نزدیک می کند. هنر مکان را می توان همان هویت مکانی و معماری بومی دانست که حضور و وحدت اندیشه و احساس را در آن می توان یافت. همان وحدت میان امر عملی (کارکرد) و امر بیانگر (زیبایی) که لوکوربوزیه آن را از اصول معماری مدرن شمرده است. شولتز در آثار و اندیشه های خود از هایدیگر متأثر بوده است، زیرا هایدیگر انسان را با واژه دازاین (Dasein) یا «هستی آنجا» با تأکید بر حضور تعریف کرد و گسست میان اندیشه و احساس را که از زمان دکارت بر سرتاسر جهان سایه انداخته بود از میان برداشت و انسان را از ناظر صرف بودن رهایی بخشید و در جهان هستی مشارکت داد و این اصل را تثبیت کرد که در معماری، وحدت میان اندیشه و احساس وجود دارد و اثر هنری به راستی کارکردی همواره احساس و عواطفمان را کامیاب می سازد و این نادرست نخواهد بود که بگوییم آنچه که کارکردی است زیبا نیز هست. می توان گفت معماری بومی صورت ویژه ای از تصویر جهان است، تصویری که محیطی که زندگی در آن روی می دهد را نه به شکل انتزاعی بلکه در پیکربندی شاعرانه و قابل دریافتی حاضر می سازد. معماری بومی، آشکارسازی تصویری از زندگی است و به تعبیری بیانگر مفهوم نزدیکی به مکان است و به نوعی ما را هر چه بیشتر، به یکی از مؤلفه ها و مشخصه های هویت بخش و معنابخش انسان نزدیک می کند.

نگاهی دیگر به هویت

 هویت را می توان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکانها از انسان معنا می گیرند و انسان نیز مجموعه ای از باورها و اندیشه ها است که فرهنگ او را شکل می دهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط می توان مشاهده نمود که همان هویت اوست. شخصیتهایی مانند شولتز سعی در ملموس کردن این مفاهیم بلند انسانی (هویت و فرهنگ) داشته اند. حال ما سعی خواهیم کرد اندکی این مفاهیم را ژرف کنیم و نگاهی عمیق تر به فرهنگ بیندازیم. «فر» به معنای شکوهِ نور ایزدی می شود و «هنگ» (آهنگ) هم به معنای قصب است و فرهنگ نیز به معنای قصب نور ایزدی (حرکت به سمت آن نور) و حرکت به سمت آن تکامل انسانی خواهد شد. (معمارها می گویند نور دختر خداست، بگذارید در همه جای معماری حضور یابد.) پس در نهایت می توان گفت که هویت انسانها نمودی از هویت متعالی و الهی شده است زیرا هویت را تجلی فرهنگ در محیط خواندیم و فرهنگ را هم قصب آن نور ایزدی، پس هویت نیز به نوعی با آن فرهنگ که قصب نور ایزدی است پیوند خواهد خورد. حال این هویتِ انسانها را در خود انسان و مکان می توان یافت (یکی از مشکلات معماری امروز دوری از این هویت متعالی و یگانه و تکیه بر هویتهای فردی است).

معنای هویت در معماری

   فن و هنر معماری از مهمترین نشانه ها و و یژگیهای فرهنگ هر قوم و هر دوره تاریخی و نشان دهنده فضای زیست انسان در هر زمان می باشد.

معماری همیشه و در همه حال تابع اصول و ضوابط معین و شناخته شده ای است و پیوندی استوار و ناگسستنی با فرهنگ، الگوهای رفتاری و ارزشهای جامعه دارد و به همین دلیل است که سبک معماری هر دوره، انعکاسی از فرهنگ و هنر آن دوره محسوب می شود، همچنان که تغییرات در معماری با تغییراتی که در سایر عرصه های زندگی به وقوع می پیوندد متناسب است و این تغییرات لازمه معماری پویا و زنده است تا بتواند نیازهای جدید انسان را پاسخگو باشد.

به این ترتیب آیا می توان هویت معماری را در فرهنگها و سنت های جامعه که در هر دوره تاریخی شکل گرفته است جستجو کرد؟ یا اینکه هویت معماری چیزی جدا از سبکها و اصول معماری است؟

هر سبک جدید معماری بر اصول، روشها و سنتهای سبک های پیشین استوار است و به همین علت بین سبکهای گوناگون معماری در گذشته رابطه ای چنان محکم وجود دارد که مرزبندی در بین آنها دشوار به نظر می رسد. این نزدیکی اصول و روشها در بین سبکهای مختلف نشات گرفته از فرهنگ، سنن و الگوهای رفتاری مشابه افراد جامعه می باشد که با اندک تغییرات در شیوه های جدید زندگی و فرهنگ مردم که ریشه در زمان دارد، به علت پاسخگویی به نیازها جدید باعث به وجود آمدن سبکهای معماری می شده، زمان همیشه در حرکت است و آن قومی موفق است که نیازهای معماری جامعه را درک کند و زمان و مکان جامعه خود را بشناسد، معماری همیشه و در همه حال با زمان همراه و هم قدم بوده است، معماری همساز و همگام با زمان خود و این زمان است که بر اساس ماهیت خویش فرهنگها، سنن و الگوهای رفتاری را می سازد و یا تغییر می دهد، شاید معماری مبتنی بر سنت باشد اما دیگر متعلق به آن نیست. سنت متعصب حاصل یک جهان نگری مداوم و تقلیدی است که امروز منسوخ شده. آیا هنوز هم باید هویت معماری را در سبکها و اصول معماری گذشته جستجو کرد، مگر در اصول و سبکهای معماری اینگونه نبوده که هر سبک متناسب با زمان و نیازهای جامعه دچار تغییر و دگرگونی می شده، آیا می توان گفت که ظهور معماری جدید که بر اساس همان فرهنگ و الگوهای رفتاری انسان در زمان خویش و بر اساس نیازها و امکانات جدید و نه بر اساس فرهنگ، نیازها و محدودیتهای گذشته شکل گرفته است، باعث گسست پیوندهای محکم و استوار بین برخی از مظاهر و جلوه های زندگی با فرهنگ جامعه و در نتیجه از بین رفتن معماری سنتی و هویت معماری شده است؟ اگر اینگونه است تمامی سبکهای معماری که باعث رشد، پیشرفت و تکامل معماری شده است به دلیل آنکه سبک قبلی خود را دگرگون کرده و یا تکامل بخشیده معماری سنتی و هویت معماری زمان خویش را از بین برده است و اصولاً انسانها وظیفه نداشتند که عمر و توان خویش را صرف کشف یا اختراع و ایده های جدید و برپایی چنین دستاوردهایی نمایند و می بایستی گرایش به سنتها و راههای گذشته داشته باشند. تا حدودی می توان گفت که این دیدگاه، دیدگاه و نظریه سنت گرایان متعصب می باشد. هر چند با کمی تأمل می توان سنت گرایی آنان را با پیشرفت همان سنت در طول زمان به چالش کشید زیرا ممکن است که همان چیزی که امروز مدرن است فردا سنت شود. بسیاری معتقدند سنت چیزی در گذشته نیست، سنت همیشه با ماست و خواهد بود، سنت نیاز و اعتقاد ما در دورانی است که در آن به سر می بریم. پس اگر هویت معماری را در فرهنگ و سنت معنا کنیم، معماری که بر اساس فرهنگ و سنت و نیاز امروز و نه گذشته باشد معماری با هویتی است و این هویت همیشه با ماست و خواهد بود.

هویت در معماری ایران

  گرچه صنعت ساختمان سازی در کشور در سالهای اخیر از رشد چشمگیری در ابعاد مختلف کمی و کیفی برخوردار و جلوه های بدیع و در عین حال منحصر بفردی (مانند برج میلاد) را از صنعت ساختمان سازی داخلی به تصویر کشیده اما شاید وضعیت فعلی معماری ایرانی را بتوان مصداق ضرب المثل معروف «کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم از یاد برد» دانست، چرا که در بسیاری از موارد، طراحی و ساختمان سازی کنونی کشور را نه می توان تابعی از الگوهای غربی و شرقی با ویژگی های یک ساختمان مدرن و پیشرفته به شمار آورد و نه اثری از فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی را در آن جستجو نمود.

علت این مشکل را باید در عوامل گوناگون مانند ضعفهای نظارتی، ضعفهای آموزشی و فرهنگی، اهمال کاریهای برخی طراحان و پیمانکاران، اغماض نابجای گروهی از کارفرمایان، بومی نبودن مصالح و عدم تطبیق آن با شرایط ایران، عدم استفاده اصولی و صحیح از امکانات و مصالح جدید، منطبق نبودن طرحهای جدید با فرهنگ ایرانی و اسلامی و از زوایای مختلف مانند: شرایط اقتصادی، تحولات فرهنگی و تغییر سلایق عمومی و امثال آن مورد بررسی قرار داد اما قطعاً برداشت نادرست از خلاقیت و نوآوری در طراحی ساختمانها را می توان به عنوان یکی از عوامل اصلی این نابسامانی ها و آشفتگی ها محسوب نمود زیرا به نظر می رسد به رغم دانش جدید و تجارب ارزشمند موجود و قابل دسترس، برای بسیاری از طراحان و مهندسین این عرصه، از مفهوم نوآوری و خلاقیت، تنها ارائه یک طرح متفاوت از اهمیت برخوردار است بدون آنکه سایر ضوابط و معیارهای علمی، عرفی و ارزشی مورد توجه قرار گیرد.

 

این در حالی است که در معماری ایرانی و اسلامی برخلاف معماری مدرن، نه تنها آداب و سنن ارزشی مانند: وضو گرفتن و دعا به هنگام کار، بلکه جلوه های هنری، بصری و معنوی نیز در طراحی و ساخت از اهمیت ویژه برخوردار بوده و به موازات آن، سایر عوامل و الزامات فعالیت در این عرصه از جمله: استفاده بهینه و کامل از فضای در اختیار، بومی بودن مصالح و تناسب آن با شرایط اقلیمی، حفظ یا جلوگیری از ورود سرما و گرما، جهت تابش نور خورشید و روشنایی مناسب و حتی موضوعاتی مانند: انعکاس صدا، مسیر باد و جریان هوا در داخل ساختمان یا قبله نیز بطور کاملاً ماهرانه ومنطقی مورد توجه قرار می گرفته است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ایده و مفهوم در معماری

بازديد: 393

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ایده و مفهوم در معماری

تهیه و تنظیم : رضا قاسمی

استاد گرامی : جناب اقای ابراهیمی مقدم

 

ایده و مفهوم در معماری

ایده ها مصالح طراحی هستند. پالایش و تلفیق ایده های خرد وکلان، برای ساختاری منسجم در معماری به معنی خاص آن. ساختن ایده مهم تر از ساختن بناست. اما اگر چه وجود مصالح خوب، یعنی داشتن ایده های مناسب و بدیع معمارانه ضروری است،

به کارگیری صحیح و خلاقانه ی ایده ها اساسی ترین بخش معماری است. در حالی که معماری گذشته با تلفیق، تطبیق و تکمیل ایده های فضایی مشخصی که فرم و مصداق های عینی آن، نظیر هشتی و ایوان، حیاط و پنج دری، از قبل موجود بود، سر و کار داشت؛ معماری امروز، بیشتر از گذشته به جوهر معماری، فضا، فرم، نور و رنگ توجه دارد. طراحی معماری نیز در این شرایط از ایده هایی مجرد آغاز می شود و سپس به طرح فضای عینی زندگی، می انجامد. عبور از مقوله ای ذهنی و مجرد به پدیده ای عینی، لحظه ای جادویی است.

ایده اصطلاحی است که در بحث های معماری زیاد به کار می رود و همین نکته، اهمیت آن را می نمایاند. در تمدن بشر، ایده، نقش بسیار مهم یا شاید بتوان گفت مهم ترین نقش را ایفا کرده است. اگر به اطراف نگاهی کنیم، می بینیم که تمامی اشیاء زندگی ما در اصل بر اساس ایده هایی مشخص به وجود آمده اند. پوسته ی خرچنگی که لوکوربوزیه در سال 1946 در یک ساحل یافته بود، به ایده ای برای مهم ترین آثار معماری معاصر تبدیل شد: سقف کلیسای رونشان

در هر حال نه تنها فرم های طبیعی، بلکه تمام پدیده هایی که در این جهان وجود دارند، از قبیل یک ساختمان یا حتی یک داستان و یک شعر نیز ممکن است به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده ای در ذهن تبدیل شوند. نکته ی مهم، چگونگی استخراج ایده از مقولات شناخته شده است. زیرا تبدیل مستقیم چیزهایی را که کنجکاوی ما را جلب کرده اند به معماری، به اندازه ی ساختن ساختمانی به شکل خرچنگ، مضحک است.

ذهن کنجکاو، عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس، شناخته شده است، استخراج می کند و سپس آن را به زبان مناسب پروژه ترجمه می کند. در طول زمان، معانی اولیه فراموش می شوند، کاربری ها عوض می شوند و آنچه باقی می ماند فرم است. به همین جهت، صحیح است که شکل گیری ایده یا تبلور آن، مسیر خود را طی کند. معماری پیش از آنکه یک ساختمان باشد یک تفکر، یک اختراع و یک واقعه ی پیش بنی نشده است. اختراع معمولا زمانی صورت می گیرد که به یک راه حل استثنایی نیاز باشد و کار معماری، همواره در شرایطی صورت می پذیرد که به لحاظ زمانی، مکانی یا موضوعی، منحصر به فرد محسوب می شود و بنابراین نیاز به اختراع دارد.

کار اصلی معمار، یافتن جوهر منحصر به فرد هر پروژه و پرداختن به آن است. از این طریق، ایده تولید می شود و در کنار ساختمان،که راه حلی برای مسئله ای محدود و مشخص است، فرهنگ معماری نیز به پیش می رود.

ایده ابزاری برای گفتگو و پیشنهاد راه حل مکمل است، آن هم نه راه حلی که به صورت نقطه ضعف در آید و سرنوشتی انگل وار داشته باشد. اگر در گذشته تنها ابنیه ی بسیار خاص، به ایده های نوین دست می یافتند و اکثر سازندگان به استفاده از ایده ی گذشتگان یا تکمیل تدریجی آنها می پرداختند، امروزه وضعیت کاملا متفاوت است و معماری اگر صاحب ایده نباشد نه تنها به لحاظ فرهنگی بی ارزش است، بلکه حتی به جای پرداختن به مسایل پروژه، ناچار است به دور آنها بچرخد و با شعبده بازی های سلیقه ای، مشروعیت ظاهری برای خویش کسب کند.

ایده همواره ماهیتی جهانی است ولی سلیقه ی محلی است. به دلیل فقدان ایده است که اینقدر از نفوذ معماری جهانی به کشور نگران می شویم. تنها راه مقابله با تهاجم فرهنگی نیز تولید ایده هایی اصیل و با ارزش است. معماری ما هم زمانی که دارای ایده بود، مسئله ی تهاجم فرهنگی را حل کرده بود. پیش بینی می شود که در آینده ای نزدیک، عمده ترین فعالیت بشر، تولید ایده خواهد بود و روبات ها و کامپیوترها بقیه ی کارها را انجام می دهند. تولید ایده در حقیقت یکی از مهم ترین فعالیت های مغز است که کامپیتوتر قادر به انجام آن نیست.

 

همانقدر که در معماری، داشتن ایده مهم است، گذر از مرحله ی ایده به فرم نیز اهمیت دارد. این مسئله در آغاز طراحی که مسئله ی تبدیل ایده‌های اصلی و محور پروژه به ساختاری دارای شکل، مطرح است بسیار حساس و تعیین کننده است. ایده‌های مکمل بعدی که تا مرحله ی تعیین جزئیات فنی و تزئینی بنا، رفته رفته شکل می‌گیرند، این امکان را می‌یابند که از تجربه ی شکل های حاصل شده یا از تجربیات قبلی طراحی سود ببرند .

تبدیل ایده به فرم، دانش و مهارت طراح را می‌طلبد منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیک‌های خلاقیت، تکنیک‌های ترکیب و مقوله‌هایی از این قبیل است که هر فردی می‌تواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله ی مهارت، پیچیده‌تر است و به تربیت ذوق و سلیقه و کسب تدریجی توانایی در بکارگیری فرم ها مربوط می‌شود

تبدیل ایده به فرم در طراحی معماری یک مرحله ی خاص و محدود از زمینه‌های پژوهشی و تجربی است که بسیار وسیع‌تر و مهم‌تر از یک پروژه (با تمامی مسایل آن ) است. هر نوع قاعده ی طراحی درونی یک پروژه، که از ویژگی‌های موضوع طراحی استخراج می‌شود، هر چقدر مفید و جذاب باشد، نمی‌تواند با نگرش کلی طراح، نسبت به معماری و مسایل آن تفاوت اساسی داشته باشد و به همین دلیل قالب‌ها و قواعد فرمال خاص یک پروژه، باید همواره به صورت انتقادی و انعطاف پذیر دیده شوند. در غیر این صورت یک جزء، یعنی مسایل مربوط به یک پروژه ی خاص، ممکن است به کل، یعنی اهداف و مسایل اصلی پروژه ی معماری، خدشه وارد کند .

 

بهتر است زیبایی‌شناسی پروژه برای خود معمار هم غافلگیر کننده باشد. در واقع باید فرم به دست آمده از یک ایده، محصول پروسه‌ (مطالعات) تبدیل ایده به فرم باشد، نه اینکه از ابتدا در ذهن معمار وجود داشته باشد.

حداقل در مورد پروژه‌های پیشرو چنین است که زیبایی شناسی آن‌ها در اثر روند مطالعه ی گفته شده به دست می‌آید و لزوما" با معیارهای زیباشناسی پذیرفته شده ی موجود هم خوانی ندارد. ایده باید بتواند پروژه‌ را سازمان دهی کند. پروژه باید از کل به جز شکل بگیرد و ایده در تمامی مراحل شکل‌گیری آن بر روند کار تاثیر بگذارد. بعد از شکل گرفتن ایده، باید استراتژی متناسب با آن را برای پیشبرد طرح انتخاب کرد و در نهایت فرم یک مساله است که فارغ از هرگونه سلیقه‌ای باید به آن پرداخت.

منبع :

 

 http://david662.blogfa.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره معماری

بازديد: 527

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : معماری

تهیه و تنظیم : رضا قاسمی

استاد گرامی : جناب اقای ابراهیمی مقدم

معماری چیست؟

فرم مجسم اصیل‌ترین اندیشه‌های انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزی‌ست که روزی معماری بود.

تعریف فوق یکی از قدیمی‌ترین و زیباترین تعاریف معماری است که توسط «ویتروویوس» بیان شده و بی‌مناسبت نیست در «روز معمار» به واکاوی بخش‌هایی از آن بپردازیم.

به گزارش بخش هنری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سوم اردیببهشت ماه از سوی انجمن مفاخر معماری ایران به عنوان «روز معمار» نام گذاری شده است.

در تعریف عامیانه معماری شامل ساخت و طراحی بنا‌ها، سازه‌ها، ساخت ماشین‌آلات، ساختمان‌ها و دیگر پیکره‌هایی است که به زندگی انسان‌ها مربوط می‌شود.

حال آنکه در فرهنگ ایرانی معماری فقط یک پدیده فیزیکی نبوده و همواره وابسته به قومیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف این دیار بوده است.

http://media.isna.ir/content/Zire_gonbad_masjed_sheykh_lotfollah.JPG/3

معماری ایرانی

معماری در تاریخ بشریت قدمتی به اندازه سالیان حضور انسان دارد و کشور‌ها و فرهنگ‌های مختلف دارای معماری منحصر به فرد خود هستند که به نوعی شناسنامه آنجا به شمار می‌آیند و بسته به نوع مذهب، شکل زندگی و حتی آب و هوای هر منطقه‌ای، نوع معماری آنجا نیز تغییر می‌کند.

بنا بر عقیده بسیاری معماری یک هنر اجتماعی است و یک معمار یک هنرمند و البته مهندس به شمار می‌آید.

حدود ۲۰ سال قبل از میلاد مسیح، ویترویوس معمار رومی کتابی را نوشت که امروزه به عنوان نخستین کتاب تالیف شده در زمینه معماری شناخته می‌شود.

این کتاب به عنوان تنها منبع نوشته شده درباره معماری یونان و روم باستان از درجه اعتبار بالایی در بین معماران برخوردار بود و برای قرن‌ها منبعی اصلی برای معماران به شمار می‌رفت.

در این کتاب ویتروویوس کیفیت‌های لازم معماری را در سه رده اصلی ایستایی (firmita) کارایی (utilitas) ‏ و زیبایی (venustas) ‏تقسیم‌بندی کرده بود.

این تقسیم‌بندی برای مدت‌ها میان معماران کاملا مورد قبول واقع شده بود و البته هر کدام از آن‌ها به اشکال مختلف ترجمه و تفسیر شد و حتی معانی آن‌ها در طول زمان تغییر کرد و اهمیت آن‌ها مورد بحث قرار گرفت؛ تا جایی که برخی گفتند یکی از این سه کیفیت می‌تواند نتیجه طبیعی دو مورد دیگر باشد.

اما این سه مورد برای قرن‌ها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردند و برخی هنوز از آن‌ها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده می‌کنند.

واژه معمار از واژه لاتین architectus برگرفته شده که خود این کلمه نیز از واژه arkhitekton اقتباس شده است.

http://media.isna.ir/content/va_130213_02-630x480.jpg/3

معماری غربی

سبک‌های معماری مختلف و متنوع هستندبسته به کشور و فرهنگ و حتی شهرهای مختلف این سبک‌ها دسته‌بندی می‌شوند.

برخی از سبک‌های معماری در ایران عبارتند از: سبک خراسانی، سبک اصفهانی، سبک آذری و از سبک‌های معماری در جهان نیز می‌توان به معماری ارگانیک، مدرنیسم، معماری اسلامی، معماری نئوکلاسیک و معماری بیونتیک نام برد.

ایران نیز همواره در طول تاریخ به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی معماری در جهان به شمار می‌آمد و معماری ایرانی همیشه زبان‌زد مردم دیگر اقوام بوده است.

از جمله معماران معاصر برجسته ایرانی می‌توان به هوشنگ سیحون، سیدهادی میرمیران، حسین امانت، کوروش فرزامی، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، داراب دیبا، کامران دیبا، ایرج کلانتری، فریار جواهریان، علی‌اکبر صارمی، کامران افشار نادری، بهرام شیردل، نادر خلیلی، محسن فروغی و فرامرز شریفی اشاره کرد.

در پایان به برخی تعاریف معماری از سوی معماران برجسته ایران و جهان اشاره می‌کنیم.

معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بنا‌ها و دیگری ساخت ساعت‌ها و سوم ساخت ماشین‌آلات. بنا‌ها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهر‌ها در مکان‌های عمومی ساخته می‌شوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد. هر سه این‌ها باید با توجه به دوام و راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند. (ویتروویوس، تقریبا ۲۰ سال قبل از میلاد)

معماری چیست؟ فرم مجسم اصیل‌ترین اندیشه‌های انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزی‌ست که روزی معماری بود. (وال‌تر گروپیوس، ۱۹۱۹)

http://media.isna.ir/content/gug2.jpg/3

معماری غربی

وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسی‌است به وسیلهٔ مصالح خام. (لوکوربوزیه، ۱۹۲۳)

معماری بازی احجام است در زیر نور. (لوکوربوزیه، ۱۹۲۳)

معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان می‌شود. (می‌س وان‌در روهه، ۱۹۲۳)

معماری موسیقی جامد است. (گوته)

معماری ردپای زمان است بر فضا. (سیدهادی میرمیران)

منابع :

 

www.sid.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 05 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در باره صلح امام حسن (ع)

بازديد: 1025

 

صلح امام حسن (ع)

 

 

 

 

استاد مربوطه :

 

                                دکتر مجتبوی

 

دانشجـو :

 

                                  محسن شعبانی

 

 

 

 

فهرست مطالب

 

 

عنـوان

صفحه

مساله صلح امام حسن (ع).....................................................................................

3

25 ربيع الاول - صلح امام حسن مجتبى (ع) - سال 41 هجرى قمری............................

4

مواد صلحنامه:.....................................................................................................

5

پاره ای از اتفاقات در زمان صلح...........................................................................

                خط مشى معاويه در برابر هدفهاى امام حسن ( ع ) ..............................

6

7

صلح.....................................................................................................................

               انگيزه هاى صلح از نظر دو جبهه ...........................................................

7

بررسی شرایط صلح از نظر سیاست خارجی و داخلی.............................................

                از نظر سياست داخلى...........................................................................

                از نظر سياست خارجى.........................................................................

13

سندی گویا............................................................................................................

14

گفتار امام پيرامون انگيزه‏ هاى صلح.......................................................................

15

منابع تحقیق..........................................................................................................

17

 

 

 

مساله صلح امام حسن (ع)

 

مساله صلح امام حسن(ع) با معاويه از مهمترين موضوعات تاريخ اسلام است كه متاسفانه بررسي همه جانبه و دقيقي روي آن انجام نگرفته است و چه بسا خيلي‌ها نسبت به آن دچار كج بيني‌اند و در اشتباه به سر مي‌برند.در اين ميان كتاب ارزشمند صلح امام حسن (ع) از آل ياسين كه به قلم آيت ا... خامنه اي در دوران قبل از انقلاب به فارسي درآمده از موارد نادر و راهگشاست که به دقت در این موضوع غور کرده و جوانب گوناگون آن را بررسی کرده است.

صلح امام حسن (ع) حواشی فراوان داشت و  از جمله مسایل مهم تاریخ اسلام است که هنوز خیلی از افراد نسبت به آن آگاهی تام و تمام ندارند. البته شايد درك اين امر خيلي هم سخت نباشد، چه در ميان ياران نزديك و دوستان حسن‌بن‌علي(ع) نيز كساني بودند كه او را به خاطر صلح نكوهش كنند. نبايد از خاطر دور داشت كه امام(ع) اين روش را از صلح حديبيه كه سياستي بود يادگار جدش رسول‌ا...(ص)، آموخت و آن را همچون سرمشقي به نيكي به كار برد. در حديبيه نيز بعضي از ياران نزديك پيامبر او را بر اين صلح سرزنش كردند. باري، آنان كه او را به راحت‌طلبي و عافيت‌انديشي متهم كرده‌اند و هم آن دسته از شيعيانش كه تحت تاثير شور و احساس، آرزو برده‌اند كه كاش وي نيز در جهاد با معاويه پايداري مي‌كرد و از راه شهادت، زندگي مي‌يافت و به پيروزي از همان راهي كه برادرش در روز عاشورا رفت و رسيد، مي‌رفت و مي‌رسيد...

 البته اين هر دو گروه را در ميزان سنجش فكر و خود، وزني و مقداري نيست.ولي هيچ‌كدام از اين سرزنش‌ها و شماتت‌ها مانع از اجراي اين دو صلح توسط پيامبر و امام حسن(ع) نشد. ضمن اينكه اين سياست مدبرانه و حكيمانه را براي امامان 9‌گانه به يادگار گذاشتند و آنان اين سياست را در هنگامه شرارت‌ها كه با آرامش و متانت رهبري مي‌شد، انتخاب كردند. در حقيقت اين روش گوشه‌اي از سياست خاندان پيامبر است كه مبناي آن هميشه بر پيروزي حق بوده است نه پيروزي شخص.

علي‌ايحال عامه مردم با شنيدن واژه صلح دچار سوءتفاهم مي‌شوند و از آن محافظه‌كاري را مي‌كنند، درحالي كه بحق مي‌توان گفت، صلح امام حسن(ع) كوبنده‌تر از هر انقلابي بود البته در پوششي مسالمت‌آميز. حكومت بيست‌ساله معاويه بر شام فوايد زيادي براي او داشت. او توانسته بود مردم آن ديار را با خود همراه كند و از موقعيت خوبي برخوردار شود. ‌ معاويه در طول اين بيست سال از دين خدا نيز غافل نماند و تا توانست به آن دست درازي كرد و احكام دين را تحريف كرد. عامه مردم از اين امر خبر نداشتند. القصه معاويه طغيان مي‌كند و حسن‌بن علي و برادرش حسين(ع) را تهديد اسلام مي‌داند

امامان بزرگوار جز جهاد و صلح راه ديگري نداشتند اما در زمان امامت امام حسن(ع) مقاومت و جنگ خطري بزرگ بود. در نبرد با معاويه به طور قطع سپاه امام حسن شكست مي‌خورد و پيروزي بزرگ براي معاويه به دست مي‌آمد. پس از آن جبهه بي‌رقيب عرصه يكه‌تازي‌هاي او مي‌شد و همان چيزي پيش مي‌آمد كه امام حسن(ع) از آن بيم داشت و آن نابودي دين خدا بود. به ناچار صلح براي امام حسن(ع) اجتناب‌ناپذير شد تا به اين وسيله راه براي معاويه باز باشد براي جولان و گستاخي هر چه بيشتر و بدين ترتيب در معرض آزمايش عموم نيز قرار گيرد.

 

25 ربيع الاول - صلح امام حسن مجتبى (ع) - سال 41 هجرى قمرى

امام حسن مجتبى )ع( در 21 رمضان سال 40 قمرى، پس از شهادت پدر ارجمندش حضرت علي (ع) بنا به در خواست ياران اميرمؤمنان)ع( و ساير مردم، خلافت اسلامى را پذيرفت و ادامه سيره و روش حكومتى اميرمؤمنان)ع( و سياست عدالت گسترى وى را سر لوحه كار خويش قرار داد.

"معاوية بن ابى سفيان" كه در ايّام خلافت اميرمؤمنان)ع(، از حكومت مركزى سرپيچى و اقدام به ايجاد حكومت مستقل و خودخوانده در شام نمود و به برخى از مناطق اطراف، از جمله مصر، چنگ انداخته بود، از آغاز حكومت امام حسن )ع( اقدام به دشمنى و فتنه انگيزى نمود و با ارسال جاسوسان و نفوذ در ميان بزرگان قبيله‏ها و طايفه‏ها و تطميع آنان، زمينه نبرد ديگرى را فراهم ساخت.(1)

از سوى ديگر، نفاق و خيانت برخى از سران سپاه امام حسن )ع( و پيوستن آنان به سپاه معاويه و ناخرسندى مردم به ادامه جنگ و خون ريزى، دشمن را جسورتر كرده و وى را به تهاجم همه جانبه نظامى وادار نمود.امام حسن مجتبى )ع( كه به سامان دهى حكومت و امور معيشتى مردم و برقرارى قسط و عدل در جامعه اسلامى پرداخته بود، با دشمنى‏ها و تهاجم سراسرى سپاه شام روبرو شد. آن حضرت نيز در مقام دفاع برخاست و در ميان مردم اعلان بسيج عمومى نمود و رزمندگان كوفه و ساير شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواند. هنگامى كه دو سپاه در برابر يكديگر قرار گرفتند و درگيرى‏هاى پراكنده‏اى ميان آنان به وقوع پيوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى )ع(، از جمله "عبيدالله بن عباس" كه فرماندهى كل را بر عهده داشت، به سپاه معاويه پيوست و از اين راه، توان روحى و فيزيكى سپاه امام حسن )ع( را كاهش دادند. نفوذى‏هاى معاويه، در ميان سپاهيان امام حسن )ع( و در ميان عامه مردم شهرها، اقدام به شايعه پراكنى و گمانه زنى‏هاى خلاف واقع كردند و به تدريج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار ترديد و تزلزل نمودند. به طورى كه برخى از سپاهيان، شبانه از اردوگاه‏ها و پادگان‏ها گريخته و صحنه نبرد را ترك مى‏كردند و برخى از فريب خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‏كردند و حتى در "ساباط مداين"، به خيمه گاه امام حسن )ع( هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‏نظمى نمودند و در يك رويدادى، امام حسن مجتبى )ع( را ترور كرده و وى را به شدت زخمى نمودند. ريش سفيدان و صاحب نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن )ع(، مخفيانه نامه هايى به معاويه داده و اظهار اطاعت و پيروى مى‏نمودند و حتى نوشتند كه حاضرند امام حسن )ع( را تسليم وى كرده و يا او را به قتل رسانند.

امام حسن مجتبى )ع( كه از تمامى نفاق‏ها و خيانت‏هاى سپاه خويش خبردار بود، با گردآورى آنان و ايراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسيسه‏هاى دشمن، تلاش وافر نمود كه روحيه مردانگى و رزم آورى را در آنان، بار ديگر زنده كرده و توطئه‏هاى دشمن را نقش بر آب كند. ولى رسوخ شرم آور نفاق و خيانت، سپاه آن حضرت را از كارايى لازم انداخته و توازن نظامى را به كلى دگرگون كرده بود و سرانجام، امام حسن )ع( را وادار به پذيرش صلح ناخواسته كرد (2) و آن حضرت، بناچار در 25 ربيع الاول و به قولى در نيمه جمادى الاولى سال 41 قمرى بر اساس شرايطى، خلافت را به معاوية بن ابى سفيان وا گذاشت و خود از آن كناره گرفت. (3) بدين سان، درگيرى و جنگ ميان سپاهيان شام و سپاهيان عراق پايان يافت و آن سال را "عام الجماعة" ناميدند. متن صلح نامه‏اى كه به امضاى طرفين و گواهان از دو سپاه رسيد، از اين قرار است: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. هذا ما صالح عليه الحسن بن على بن أبى طالب، معاوية بن أبى سفيان، صالحه على أن يسلم اليه ولاية المسلمين، على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه و سنّة رسول اللّه و سيرة الخلفاءِ الراشدين المهتدين، و ليس لمعاوية بن أبى سفيان ان يعهد الى أحد من بعده عهداً، بل يكون الأمر من بعده شورى بين المسلمين، على أن النّاس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و يمنهم و عراقهم و حجازهم، و على أنّ اصحاب على و شيعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حيث كانوا، و على معاوية بن ابى سفيان بذلك عهد اللّه و ميثاقه، و على أن لا يبغى للحسن بن على و لأخيه الحسين غائلة و لا لأحد من اهل بيت رسول اللّه صلىّ اللّه عليه و آله غائلة سوء سرّاً أو جهراً، و لا يخيف احداً منهم فى افق من الآفاق. (4)

 

مواد صلحنامه:

مادّه اوّل:

واگذاشتن حكومت به معاويه به اين شرط كه به كتاب خدا و سنّت فرستاده او(صلى الله عليه وآله وسلم) و به سيره خلفاى صالح، عمل كند.

مادّه دوم:

 پس از معاويه، امر حكومت بر عهده حسن است و اگر براى او حادثه اى روى داد حكومت از آنِ حسين است و معاويه نمىتواند آن را به عهده ديگرى بگذارد.

مادّه سوم:

 بايد سبّ اميرالمؤمنين على(عليه السلام) و بد گفتن از او بر منابر ترك شود و از على(عليه السلام) جز به نيكى ياد نكنند.

مادّه چهارم:

 بايد آنچه در بيت المال كوفه قرار دارد، يعنى پنج ميليون درهم يا دينار، استثنا بشود و تابع خلافت و حكومت نباشد، و بر عهده معاويه است كه هر سال دو ميليون درهم براى حسين بفرستد و در عطا و صلات، بنىهاشم را بر بنىعبدشمس برترى دهد و ميان فرزندان كسانى كه در ركاب اميرالمؤمنين در جنگ جمل جنگيدند و فرزندان كسانى كه در صفّين در خدمت امام على(عليه السلام)مجاهدت كردند، يك ميليون درهم تقسيم شود و اين مبلغ را از خراج ولايت «دارابگرد»، كه يكى از شهرهاى فارس در حدود اهواز است، بپردازد.

مادّه پنجم:

 مردم هر جا بر روى زمين خدا باشند، چه در شام و عراق چه در حجاز و يمن، بايد ايمن باشند و سياه و سرخ بايد در امان بمانند، معاويه بايد خطاهاى آنان را تحمّل كند و ببخشايد و هيچ كس را به جرم گذشته كيفر ندهد و با اهل عراق با كينه و دشمنى رفتار نكند.

و ياران على(عليه السلام) را در هر كجا باشند امان دهد و به هيچ يك از شيعيان على(عليه السلام) آسيبى نرساند، ياران و شيعيان على(عليه السلام) از حيث جان و مال و زن و فرزند در امان و از هر گزندى محفوظ باشند، و هيچ كس متعرّض هيچ يك از آنان نشود، و هر صاحب حقّى به حقّش برسد و هر چه ياران على در هر كجا به دست آورده اند براى آنان محفوظ بماند، و براى حسن بن على و برادرش حسين(عليه السلام) و هيچ يك از اهل بيت رسول اللّه در نهان و آشكار هيچ بدى نخواهند و در امنيّت آنان، در هيچ منطق هاى، اخلال نكنند.

 وهمچنین در برخی از منابع اینگونه بیان شده است:

گفتنى است كه درباره بندهاى صلح نامه، اتفاق چندانى ميان مورخان و سيره نويسان نيست و برخى از آنان، موارد ذيل را نيز اضافه نمودند:

1- حسن بن علي (ع) و برادرش حسين )ع(، هيچ گاه معاويه را اميرمؤمنان خطاب نكنند.(5) اين شرط به وضوح بيان مى‏كند كه صلح امام حسن )ع(، نوعى سكوت در حال ناچارى و كناره‏گيرى مصلحت‏آميز از حكومت بود، نه اين كه معاوية بن ابى سفيان، سزاوار خلافت و حكومت بوده است.

2- معاويه و اصحابش، هيچ گاه علي (ع) را در نماز و غير نماز سبّ و لعن نكرده و از او، جز به نيكى ياد نكنند.

3- پس از معاويه، ولايت مسلمانان با حسن بن علي (ع) باشد و اگر او زنده نباشد، با برادرش حسين بن علي (ع) خواهد بود. (6)

4- بيت المال كوفه در اختيار امام حسن )ع( باشد.

5- خراج دو منطقه فارس، يعنى بسا)فسا( و دارابجرد در اختيار امام حسن)ع( باشد.

6- معاويه در هر سال مبلغ يك ميليون )و يا صد هزار( درهم به صورت مقرّرى در اختيار امام حسن)ع( قرار دهد.

 

پاره ای از اتفاقات در زمان صلح

برنامه و صلح امام حسن(عليه السلام)، چهره واقعى معاويه را آشكار ساخت و ماهيّت او را به مردم نشان داد.

به طورى كه معاويه بعد از قبضه نمودن حكومت در يك سخنرانى گفت:«به خدا سوگند من با شما براى اين نجنگيدم كه نماز بگزاريد و روزه بداريد و حجّ به جا آوريد و زكات بپردازيد، بلكه به اين منظور با شما جنگيدم كه به شما فرمان دهم! و همانا اين مقام را خدا به من عطا كرده در حالى كه شما ناخشنود بوديد.

هان! من حسن را اميدوار كردم، چيزهايى را به او دادم و اكنون همه آنها زير پاى من است و به هيچ شرطى وفا نمىكنم!»سياست معاويه در طول بيست سال حكومتِ سركوب و زور اين بود كه پيوسته برنامه اى تنظيم كند كه وجدان و اراده امّت را از ميان ببرد و مردم را از انديشيدن درباره مسائل بزرگ جامعه منصرف سازد، تا تنها در انديشه گرفتارىهاى كوچك روزانه خود باشند و از هدف هايى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در پى آن بود منصرف شوند و تنها به زندگانى و منافع شخصى خويش بينديشند و به وجوهى كه از بيت المال به دست مىآورند فكر كنند.

برخى از شيوخ قبايل كوفه، با وجود اين كه از شيعيان اميرالمؤمنين(عليه السلام)بودند، از جاسوسان معاويه شدند و خبرها را در باب كوچكترين حركت يا مخالفت مردان قبيله، گزارش مىدادند آن گاه مأموران دولتى سر مىرسيدند و كسانى را كه خلاف معاويه چيزى گفته بودند يا حركتى در سر مىپروراندند دستگير مىكردند و نَفَس مخالفان را مىبريدند.

و اين گونه، خلافت بازيچه اى شده بود در دست كودكان بنىاميّه.

خط مشى معاويه در برابر هدفهاى امام حسن ( ع )

با مرگ عثمان , عنوان ( والى) ( استاندار ) از معاويه ساقط شد , ديگر لقب و عنوانى كه از آن پس بايد بدو داده مى شده يا نوع مسئوليت او در عرف اسلامى چه بوده است , نميدانيم همين اندازه ميدانيم كه دو خليفه ى قانونى يعنى امام على و پسرش امام حسن ( عليهما السلام ) او را به استاندارى منصوب نساختند و بدينقرار وى استاندار هم نبوده و هم ميدانيم كه قانون اسلام اجازه نمى دهد كه در يك زمان دو خليفه وجود داشته باشند , پس خليفه نيز نمى توانسته باشد .

بنابراين معاويه پس از زمان عثمان , كه و چه بود ؟ .

نميدانيم .

بلى , ميدانيم كه وى از هنگامى كه از منصب استاندارى شام معزول گشت , بروى اين دو خليفه شمشير كشيد و باز ميدانيم كه قانون اسلام براى  كسى كه دست به چنين اقدامى بزند لقب و عنوان خاصى مقرر ساخته , ولى اطمينان نداريم كه معاويه خود بدين عنوان و لقب راضى بوده است اين لقب باغى است يعنى ستمگر و متجاوز .

 

صلح

انگيزه هاى صلح از نظر دو جبهه

با آشنائى به چگونگى اقدامات معاويه براى رسيدن به هدفهاى خود , شگفت نمى نمايد كه وى اولين پيشنهاد كننده ى صلح باشد ( 1 ) و هر گونه تعهدى به امام حسن بسپارد فقط بازاى گرفتن يك امتياز يعنى ( حكومت).

 اين نقشه را معاويه در هنگامى كه هنوز طرفين براى جنگ در شور و التهاب بودند طرح كرد و فعاليت خود را بيش از آنچه براى تنظيم اردوگاه و تدبير امور جنگ بكار ميبرد , در اجراى اين نقشه متمركز ساخت نقشه اين بود كه به امام حسن پيشنهاد صلح كند , اگر پذيرفت كه هيچ , و گرنه صلح را بزور بر او تحميل كرده و به هر قيمتى از شروع جنگ جلوگيرى نمايد .

براى تأمين اين منظور پيش از هر چيز لازم بود كه در جبهه ى امام حسن وضعى بوجود بيايد كه خود بخود مردم را بفكر ( صلح كردن) بيندازد .

بر اساس اين نقشه , ناگهان سيل شايعات دروغين بسوى اردوگاههاى اين جبهه سرازير شد , بازار رشوه رونق گرفت , در ستون وعده هائى كه هوش از سر بسيارى از فرماندهان يا داعيه داران فرماندهى مى ربود , اينگونه وعده هائى ديده مى شد : فرماندهى يك لشكر , حكومت يا ناحيه , ازدواج با يك شاهزاده خانم اموى ! و در رشوه هاى نقدى رقم يك ميليون ديده مى شد !

معاويه براى پياده كردن اين نقشه همه ى نيرو و همه ى هوش و استعداد و تجربيات خود را بكار انداخت , بسيارى از وجدان فروشهائى كه بظاهر حسن را ترك نگفته بودند نيز در باطن مزدور و آلت دست او بشمار مى رفتند و در دستگاه حسن بن على براى او جاسوسى مى كردند و هيچگونه امكانى را براى ترويج هدفهاى او از دست نميدادند.

لشكرها و سلاحها و عمليات سوق الجيشى نيز وسائل ديگر او براى عملى كردن نقشه ى صلح بودند , او مايل نبود كه نخستين بار به عراق حمله كند زيرا نمى خواست با بودن راه چاره ى ديگر , با حسن وارد جنگ شود و البته راه چاره از نظر معاويه با راه چاره از نظر مردم يا از نظر دين جديد , بسى تفاوت داشت .

بايد انصاف داد كه وسائلى كه معاويه در اين مورد بر انگيخت همه ابتكارى و حساب شده و بر طبق روشهاى دقيق تنظيم شده بود و مى توانست نظر و هدف خاص او - يعنى ايجاد زمينه ئى كه رقيب را بفكر صلح بيندازد - را بطور كامل تأمين كند .

وقتى از طرفى فرمانده جبهه ى عراق و بدنبال او بيشتر سركردگان سپاه , وجدان خود را با مال يا وعده معامله مى كنند و از طرف ديگر ناگهان سيل شايعات دروغ و تزلزل آور و مردد كننده و هولناك , اردوگاه ( مسكن) و ( مدائن) را در هم مى ريزد و بالاخره خود امام حسن بر اثر رواج همين شايعات در وضعى قرار ميگيرد كه امكان هيچگونه اقدام مثبتى براى او باقى نمى ماند و حتى نمى تواند در برابر توده ى سپاهيانش ظاهر گردد بدون آنكه مورد هجوم ناگهانى دشمنان داخلى قرار گيرد در چنين موقعيت آشفته و اوضاع نابسامانى آيا راه چاره ئى جز تن دادن به صلح بنظرش مى رسد؟

موقعيت عجيبى بود , نيكيها و شرائط مساعد تحت الشعاع فساد و بد انديشى مردم قرار داشت و بر رهبر چه ايرادى ميتوان گرفت وقتى شرائط نامساعد و وضع , نابسامان است ؟ و از مردم چه گله ئى ميتوان داشت وقتى فتنه و فساد در ميان ايشان ترويج مى شود البته انحراف برخى از طبيعت ها و نو ظهور بودن اسلام را - كه هر يك جداگانه عاملى بودند براى پديد آمدن چنين وضعى در مردم دو دل يا كسانيكه و بال گردن اسلام شده بودند - نيز نميتوان ناديده گرفت .

حال در چنين موقعيتى كه حسن بن على بر اثر عواملى خارج اختيار خود او مانند خيانت سپاهيان يافتنه انگيزيهاى ماهرانه ى حريف , در نخستين صف آرائى با شكست روبرو مى شود , قاعده آنست كه از همان لحظه و همان روز در فكر صف آرائى ديگرى باشد و نبرد خود با معاويه را به ميدان جديدى بكشاند , ميدانى كه دست خيانت سپاهيان بدان نمى رسد و انحراف طبايع بدان زيان نمى رساند و دسيسه هاى دشمن و فتنه انگيزيهاى او بر شانس موفقيت و نفوذ و پيروزى روز افزون آن مى افزايد .

اين خلاصه ى آن طرحى است كه امام حسن به نيكوترين وجهى از آن بهره بردارى كرد و معاويه با همه بيدارى و هشيارى اش در آن موقعيت , غافلگير شد و آنرا درك نكرد .

پيشنهاد صلح معاويه , مورد قبول امام حسن واقع شد ولى اين فقط بدين منظور بود كه او را در قيد و بند شرائط و تعهداتى گرفتار سازد كه معلوم بود كسى چون معاويه دير زمانى پايبند آن تعهدات نخواهد ماند و در آينده ى نزديكى آنها را يكى پس از ديگرى آشكارا نقض خواهد كرد و مردم نيز وقتى چنين ديدند , قاعده خشم و انكار خويش را نسبت بدو آشكارا بيان خواهند كرد و بدينصورت بود كه بذر خشم و انتقام , بذرى كه در سرزمين دل مردم , دير پاى و در امتداد نسلها بر قرار است , بوسيله ى صلح پاشيده شد و اين خشم , مايه ى شورشهائى شد كه در طول تاريخ همواره به تصفيه ى قدرتهاى غاصبانه كمك كرد .

اين ميتواند خلاصه ى طرح سياسى ئى باشد كه امام حسن بخاطر آن تن به قبول صلح داد و سپس به نيكوترين وجهى از آن بهره بردارى كرد و معاويه را غافلگير ساخت و اين عمل همچون نشان نبوغ مظلومانه ئى بر تارك آن امام مظلوم درخشيد .

در اين صورت بر حسن چه ايرادى ميتوان گرفت اگر صلح را بر طبق نقشه ى حساب شده ى خود امضاء كند ؟ نابسامانى وضع او در ( نخستين صحنه) و اميدوارى به نتايج ( صحنه ى دومين) صلح را در نظر او موجه مى ساخت , علاوه بر اينكه اساسا پديده ى اصلاح ميان امت اسلامى و آثار قهرى آن مانند جلوگيرى از خونريزى و صيانت مقدسات و محقق ساختن و جهه ى نظر اسلامى , نيز خود موجب ترجيح صلح مى شد .

بيش از چند ماه طول نكشيد , كمتر از عدد انگشتان دو دست ولى حوادث خرد كننده و شكننده ئى كه در اين ماهها بوقوع پيوست آن را بعدد ستارگان آسمان وانمود مى ساخت اين , قطعه زمانى بود كه دل آدمى با هر آنچه از عشق و تحسين كه در گنجايش آنست بدان روى مىآورد عطر دلاويز نبوت از آن متصاد گشت و مزاياى امامت راستين در آن تجلى نمود و با همه كوتاهى و زود گذرى , باطن و حقيقت كار كسانى بيشمار را آشكار ساخت اين همان ماههائى بود كه پرونده اش با بهترين سر انجام ها در عالم مسالمت و اصلاح , ختم شد و در آن برترين سر انجام , مصلحت دين و دنيا بهم پيوست .

حسن بن على در چهره ى ( مصلح اكبر) ى كه جدش رسولخدا صلى الله عليه و آله در حديثى بدان بشارت داده بود , ظاهر گشت : ( اين پسر من سرور و آقاست , و در آينده ى نزديك خدا بدست او ميان دو گروه بزرگ مسلمانان صلح خواهد داد) .

اراده ى خدا بر اينست كه اين خاندان از برترين مراحل شرف در شكلها و صحنه هاى گوناگونش برخوردار باشند اگر پيروزى از راه شمشير بدست نيامد , از راه شهادت و مرگى كه در پيشگاه خدا و قضاوت تاريخ ارزشمند است , و اگر به اين هر دو صورت امكان نيافت , بوسيله ى اصلاح و وحدت كلمه و يكپارچه ساختن پيروان توحيد براى شرف آدمى همين بس كه پيام آور صلح باشد و در پيروزى يك انسان همين بس كه شرفش پايدار ماند پايدار بودن شرف , ضامن پايدارى عزت است و عزت انگيزه ى پيوسته ئى است كه آدمى را به زندگى سوق مى دهد و بر سرورى و آقائى استوار است .

اينك با توجه به آنچه گذشت باسانى ميتوان انگيزه هاى صلح را از نظر امام حسن باز شناخت .

و اما انگيزه هاى معاويه كه موجب پيشقدمى او در موضوع صلح شد , انگيزه هائى از نوع ديگر بود كه نه از عجز و ناتوانى ريشه مى گرفت و نه به خواسته هاى دين يا اصلاح ميان امت و جلوگيرى از خونريزى نظر داشت اصلاح ميان امت يا جلوگيرى از خونريزى از نظر معاويه نمى توانست انگيزه ى چشم پوشى از امتيازات فاتح بودن باشد , شبيخونها و سفاكيهاى او در مدينه و مكه و يمن و وضع گستاخانه ى او در ( صفين) ميتواند هر كسى را با ماهيت شيطانى او آشنا سازد , گرچه كم اند كسانيكه معاويه را كاملا شناخته باشند .

در اينصورت بايد گفت كه پيشنهاد صلح از طرف او فقط ميتواند طغيان يك حس سود جويانه باشد و بس چيزى كه با سرگذشت افسانه وار معاويه متناسبتر و قابل تطبيق تر است .

او چنين پنداشته بود كه كناره گرفتن امام حسن از حكومت بنفع او , در افكار عمومى بمعناى كناره گرفتن از خلافت تلقى خواهد شد و گمان كرده بود كه پس از اين پيشامد , او در نظر مسلمانان بعنوان خليفه ى قانونى معرفى خواهد گشت ( 2 )

اين رؤياى لذتبخشى بود كه معاويه هر چيز گرانبهائى را در برابر آن خوار مى شمرد ديگر نميدانست كه اسلام بسى عزيزتر و شامختر از آن است كه رجاله بازى ها و هوچيگرى هاى كسى چون او را بپذيرد يا زمام خود را بدست بردگان جنگى آزاد شده و فرزندان ايشان بسپارد .

انكار نميتوان كرد كه ممكن است انگيزه هاى ديگرى نيز وجود داشته و توانسته از معاويه شخصيت ديگرى كه دشمن جنگ و دوستدار صلح و پذيرنده ى تعهدات و سوگندها و ميثاق هاى مؤكد است , بسازد ولى بررسى ديگر انگيزه هاى وى از قوت اين مطلب نمى كاهد كه بزرگترين انگيزه ها و دواعى وى همان رؤياى لذتبخشى بوده است كه بدان اشاره كرديم .

اينك در زير , مجموعه ى موضوعاتى را كه هر يك ميتواند بخشى  از عامل وادار كننده ى او بر پيشنهاد صلح باشد , بيان مى كنيم :

1 - ميدانست كه حسن بن على عليهما السلام صاحب اصلى حكومت است و براى بدست آوردن حكومت ناگزير بايد صاحب اصلى آن را - و لو بظاهر - قانع ساخت و بهترين طريق قانع ساختن او ( صلح) است .

اعتقاد او به اينمطلب - يعنى به اولويت حسن بن على براى حكومت - در نامه ئى كه كمى پيش از حركت سپاه بسوى ( مسكن) براى آنحضرت فرستاد , با اين عبارت ذكر شده : ( تو بدين امر سزاوارتر و شايسته ترى) و در گفتگوئى كه راجع به اهل بيت پيغمبر با پسرش يزيد داشته چنين بيان گرديده : ( پسرم ! بى ترديد اين حق از آن ايشان است) ( 3 ) و باز در نامه ئى كه به زياد بن ابيه نوشته , بدينگونه تبيين شده است : ( و اما اينكه او ( يعنى حسن ) بر تو برترى جسته و آمرانه سخن گفته , اين حق اوست و ميبايد چنين كند) ( 4 ) .

در معضلات و مشكلات دينى نظر امام حسن را همچون كسى كه معتقد به امامت اوست , مى پرسيد ( 5 ) و بارها صريحا مى گفت كه حسن ( سرور مسلمانان) است ( 6 ) و مگر كسى جز پيشوا و امام مسلمانان , سرور ايشان تواند بود ؟

2 - با وجود همه ى وسائلى كه در اختيار داشت از نتائج جنگيدن  با امام حسن سخت بيمناك بود و اين مطلب را كتمان نيز نميكرد مثلا : ( در توصيف دشمنان عراقيش مى گفت : بخدا هرگاه چشمان ايشان را كه در صفين از زير كلاهخودها نمايان بود بياد مىآورم هوش از سرم پرواز مى كند ( 7 ) گاه درباره ى آنان مى گفت : خدا بر آنان غضب كند , گوئى دلهايشان همه يكدل است ( 8 ) بدينجهت بود كه گرايش به صلح را گريز گاهى از برخورد با ايشان و مشاهده ى چشمهاى آنان از زير كلاه خود مى دانست !

3 - از موقعيت امام حسن فرزند رسولخدا صلى الله عليه و آله در ميان مردم و مكانت معنوى بينظيرى كه آنحضرت بر حسب اعتقادات اسلامى دارا بود , واهمه داشت لذا مى خواست بوسيله ى صلح از جنگ با او بگريزد .

وى مى انديشيد كه ممكن است خداوند كسى را از ميان صفوف شام بر انگيزد كه حقايق را بمردم باز گفته و ناپسندى وضعى را كه در برابر امام حسن بخود گرفته اند , براى آنان مدلل سازد چنين حادثه ئى بى ترديد مسلمانان جبهه ى او را بر شورش و نافرمانى بر مى انگيخت و عاقبت , سپاه او را متلاشى مى ساخت .

او در تمام مدتى كه در برابر حسن صف آرائى كرده بود ماجراى ( نعمان بن جبله ى تنوخى) را كه در صفين بخاطر داشت در آن جنگ , وى كه خود از سران سپاه شام بود با صراحت بيسابقه ئى با معاويه سخن  گفته و آنچنانكه از يكفرد معمولى نسبت به حاكمى انتظار نمى رود , او را بباد تمسخر و استهزاء گرفته بود معاويه حتى امروز نيز قبول نميكرد كه مردم شام شعورى بپايه ى شعور آنروز آن مرد داشته باشند .

از جمله سخنانى كه وى در صفين به معاويه گفت اين بود : ( بخدا - اى معاويه - من بزبان خود براى تو مصلحت انديشى كردم و ملك و حكومت ترا بر دين خود ترجيح دادم و بخاطر هوسهاى تو , راه هدايت را كه مى شناختم ترك گفتم و از صراط حق و حقيقت كه مى ديدم , كناره گرفتم چگونه به رشد و هدايت راه خواهم يافت من كه با پسر عم رسول خدا صلى الله عليه و ( آله ) و سلم و اول گرونده ى به او و نخستين هجرت كننده ى با او , مى جنگم ؟ اگر آنچه را كه ما اينك در اختيار تو گذارده ايم به او ارزانى ميداشتيم يقينا دلى مهربانتر و دستى بخشنده تر ميداشت ليكن اكنون كار را به تو واگذار كرده ايم و ناگزير بايد آنرا - چه بحق و چه بناحق - بپايان بريم حال كه از ميوه و جويبار بهشت محروم مانده ايم از انجير و زيتون ( غوطه) ( 9 ) دفاع خواهيم كرد) ! ( 10 ) .

يكى از تدابير سياسى معاويه اين بود كه مردم شام را از شناسائى بزرگان اسلام كه در خارج شام مى زيستند باز ميداشت , مبادا كه از اين شناسائى , روزنى به مخالفت و انشعاب گشوده گردد لذا بر ما پوشيده است كه چگونه اين مرد شامى توانسته بود پسر عم رسولخدا را شناخته و از سبقت او در اسلام و دل مهربان و دست بخشنده و اولويت او براى حكومت  اطلاع يابد .

معاويه , سياست بيخبر نگاهداشتن مردم از بزرگان اسلام را تا آخر دوران حكومتش ادامه داد اين سياست , ابزارى بود كه بوسيله ى آن توانست آن اجتماع عظيم را در جنگ صفين و سپس در لشكر كشى بسوى ( مسكن) فراهم آورد .

يكى از نشانه هاى بكار بردن اين سياست را - كه نشانه ى ضعف بكار برنده ى آن نيز هست - در سخنى كه معاويه خطاب به ( عمروعاص) بيان كرد ميتوان مشاهده نمود در آنروز عمروعاص در برابر امام حسن زبان به مفاخره گشوده و از آن حضرت پاسخى بليغ و دندان شكن - كه محركش معاويه نيز از آسيب آن در امان نماند - شنيده بود معاويه در اين هنگام خطاب به عمرو گفت : بخدا قسم از اين گفتگو جز اهانت بمن منظورى نداشتى مردم شام تا اين لحظه كه اين سخنان را از حسن شنيدند , گمان نميكردند كه كسى بمرتب و منزلت من باشد ( 11 )  .

4 - سياست معاويه - كه در راه منافع شخصى وى كمتر خطا ميكرد - ايجاب مينمود كه وى درباب ( صلح) پيشقدم باشد و بر آن اصرار بورزد و هر اندازه كه براى او ممكن است از مردم دو منطقه ى عراق و شام و ديگر آفاقى كه صداى وى بدانجا مى رسد , بر اين صلح طلبى گواه گيرد .

وى در وراى اين ظاهر صلحجويانه منظور ديگرى را تعقيب ميكرد و آن اينكه براى آينده ى نزديك خود كه سرنوشت جنگ آن را مشخص مى ساخت , زمينه ئى فراهم آورده باشد يكى از دو صورتى كه انتظار وقوع آن ميرفت اين بود كه جنگ با پيروزى شام ختم شود و حسن و حسين و خاندان و يارانشان بطور دسته جمعى كشته شوند , در اين صورت هيچ عذرى در مورد اين جنايت بزرگ بهتر از اين نبود كه وى مسئوليت فاجعه را متوجه امام حسن نموده و بى آنكه دروغ گفته باشد به مردم بگويد : من حسن را به صلح خواندم ولى او به هيچ چيز جز جنگ رضايت نداد , من زندگى او را ميخواستم و او مرگ مرا , من در پى حفظ خون مردم بودم و او طالب قتل مردمى كه در ميان من و او مى جنگيدند .

اين تردستى سياسى بسيارى از هدفهاى معاويه را تأمين ميكرد و بدو امكان ميداد كه بطور نهائى حساب خود را با آل محمد تصفيه كند , در آنصورت وى در نظر عموم , رقيب فاتح و در عين حال مرد عادل و منصفى قلمداد مى شد كه همه ى كسانى كه نداى صلح او را پيش از شروع جنگ شنيده بودند حق را بجانب او ميدادند و انصاف و عدالت او را گواهى ميكردند .

ولى امام حسن عليه السلام كسى نبود كه از تردستى هاى سياسى حريف خود غافل گشته يا خود از بكار بستن اين روشها عاجز باشد , او در همه حال از دشمن خود هشيارتر و زبردست تر و در بهره بردارى از فرصت ها بنحو صحيح و خدا پسند نيرومندتر بود , لذا با مشاهده ى شرايط ناهنجارى كه از همه سو او را در ميان گرفته بود و با اطلاع از مقاصد پليد دشمن و منظورى كه از دعوت بصلح داشت , مقتضى ديد كه به پيشنهاد صلح پاسخ مثبت دهد .

و سپس فقط بدين اكتفا نكرد كه نقشه هاى معاويه را خنثى و باطل سازد , بلكه در پوشش ( صلح) دشمن خود را با نقشه ئى حكيمانه و قاطع , تا ابد منكوب ساخت .

 

در قصص تاريخى نوادر فراوانى از بى اطلاعى مردم شام از بزرگان اسلام ميتوان يافت از آنجمله اينكه مردى از يكى از بزرگان و عقلاى قوم در شام پرسيد : اين ابوتراب كه امام - يعنى معاويه - او را در منبر لعنت مى كند كيست ؟ وى جواب داد : فكر مى كنم يكى از راهزنان بيابانى باشد ! روزى مردى از اهل شام از رفيقش كه ديده بود بر محمد ( ص ) صلوات مى فرستد پرسيد : درباره ى اين محمد چه ميگوئى ؟ او خداى ما نيست ؟

وقتى ( عبدالله بن على) در سال 132 ه - شام را فتح كرد جمعى از ريش سفيدان و بزرگان و سركردگان شام را نزد ( ابوالعباس سفاح) فرستاد , ايشان نزدابوالعباس قسم ياد كردند كه تا شما به خلافت نرسيده بوديد ما براى پيغمبر خويشاوند و خاندانى كه ميراث بر او باشد بجز بنى اميه نمى شناختيم !

 

بررسی شرایط صلح از نظر سیاست خارجی و داخلی

از نظر سياست خارجى

از نظر سياست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زيرا امپراتورى روم شرقى كه ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جويانه ‏اى بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد. وقتى كه گزارش صف آرايى سپاه امام حسن (ع) و معاويه در برابر يكديگر، به سران روم شرقى رسيد، زمامداران روم فكر كردند كه بهترين فرصت ممكن براى تحقق بخشيدن به هدفهاى خود را به دست آورده ‏اند، لذا با سپاهى عظيم عازم حمله به كشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگيرند. آيا در چنين شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) كه رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز اين راهى داشت كه با قبول صلح، اين خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع كند، ولو آنكه به قيمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان كوته بين تمام شود؟

امام باقر (ع) به شخصى كه بر صلح امام حسن (ع) خرده مي ‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن اين كار را نمي ‏كرد خطر بزرگى به دنبال داشت.

 

از نظر سياست داخلى

شك نيست كه هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در ميدان جنگ بر دشمن پيروز گردد، بايد از جبهه داخلى نيرومند و متشكل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنين نيرويى، شركت در جنگ مسلحانه نتيجه ‏اى جز شكست ذلتبار نخواهد داشت. در بررسى علل صلح امام مجتبى (ع) از نظر سياست داخلى، مهمترين موضوعى كه به چشم مي ‏خورد، فقدان جبهه نيرومند و متشكل داخلى است، زيرا مردم عراق و مخصوصاً مردم كوفه، در عصر حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشكيل و هماهنگى و اتحاد.

 

سندى گويا

شايد هيچ سندى در ترسيم دور نماى جامعه متشتت و پراكنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقيان در كار جنگ، گوياتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» يعنى آخرين نقطه‏ اى كه سپاه امام تا آنجا پيشروى كرد، سخنرانى جامع و مهيجى ايراد نمود و طى آن چنين فرمود:

هيچ شك و ترديدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمي دارد. ما در گذشته به نيروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام مي ‏جنگيديم، ولى امروز بر اثر كينه‏ ها اتحاد و تفاهم از ميان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شكوه گشوده ‏ايد.

وقتى كه به جنگ صفين روانه مي ‏شديد دين خود را بر منافع دنيا مقدم مي ‏داشتيد، ولى امروز منافع خود را بر دين خود مقدم مي ‏داريد. ما همان گونه هستيم كه در گذشته بوديم، ولى شما نسبت به ما آن گونه كه بوديد وفادار نيستيد.

عده ‏اى از شما، كسان و بستگان خود را در جنگ صفين، و عده‏ اى ديگر كسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر كشتگان خود اشك مي ‏ريزند؛ و گروه دوم، خونبهاى كشتگان خود را مي ‏خواهند؛ و بقيه نيز از پيروى ما سرپيچى مي ‏كنند!

معاويه پيشنهادى به ما كرده است كه دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اينك اگر آماده كشته شدن در راه خدا هستيد، بگوييد تا با او در مبارزه برخيزم و با شمشير پاسخ او را بدهيم و اگر طالب زندگى و عافيت هستيد، اعلام كنيد تا پيشنهاد او را بپذيرم و رضايت شما را تأمين كنيم. سخن امام كه به اينجا رسيد، مردم از هر طرف فرياد زدند: «البقية، البقية»: ما زندگى مي ‏خواهيم، ما مي خواهيم زنده بمانيم!

آيا با اتكا به چنين سپاه فاقد روحيه رزمندگى، چگونه ممكن بود امام (ع) با دشمن نيرومندى مثل معاويه وارد جنگ شود؟ آيا با چنين سپاهى، كه از عناصر متضادى تشكيل شده بود و با كوچكترين غفلت احتمال مي ‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز اميد پيروزى مي ‏رفت؟ بنابراين، كار امام حسن (ع) با «قيام» و اعلان جنگ و تهيه لشكر آغاز شد و سپس با درك عميق اوضاع و شرائط جامعه اسلامى و رعايت مصالح روز، منجر به صلح مشروط گرديد.

 

 

 

 

 

 

 

 

گفتار امام پيرامون انگيزه‏ هاى صلح

امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود: من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانه روز با او مي ‏جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مي ‏شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمان هاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مي ‏كنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهن

آنگاه امام افزود:

اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مي ‏كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي ‏كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است.... پس از تقبّل ظاهری تمام مفاد قرارداد از سوی معاويه و انعقاد پيمان صلح، طرفين همراه قواى خود وارد كوفه شدند و در مسجد بزرگ اين شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پيمان طى سخنراني هايى از ناحيه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تأييد شود تا جاى هيچ گونه شك و ترديدى در اجراى آن باقى نماند.

اين انتظار بيجا نبود، ايراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاويه بر فراز منبر نشست و خطبه‏ اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پايبندى به شرائط صلح تاكيدى نكرد، بلكه با طعنه و همراه با تحقير چنين گفت:

«من به خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد! چون مي ‏دانم كه اينها را انجام مي ‏دهيد، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم».

آنگاه گفت: «آگاه باشيد كه هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على بسته ام زير پاهاى من است، و هيچ گونه ارزشى ندارد.»

بدين ترتيب، معاويه تمام تعهدات خود را زير پا گذاشت و پيمان صلح را آشكارا نقض كرد.

معاويه به دنبال اعلام اين سياست، نه تنها تعديلى در روش خود به عمل نياورد بلكه بيش از پيش بر شدت عمل و جنايت خود افزود. او بدعت اهانت به ساحت مقّدس امير مؤمنان (ع) را بيش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شيعيان و ياران بزرگ و وفادار حضرت على (ع) فوق العاده تنگ ساخت، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده ‏اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (ع) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر مي ‏بردند.

علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد.

«ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنّن، مي ‏نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(ص) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت، و يا خانه ‏اش را ويران كردند.

شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به كفر و بيدينى بدتر شمرده مي ‏شد! و عواقب سخت ‏ترى به دنبال داشت!

در اجراى اين سياست خشونت ‏آميز، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان امير مؤمنان (ع) شمرده مي ‏شد. معاويه طى بخشنامه‏ اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على (ع) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستداران على(ع) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»!

اين حوادث وحشتناك، مردم عراق را سخت تكان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهيت اصلى حكومت اموى را تا حدى آشكار نمود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع تحقیق

 

 

1) کتاب صلح امام حسن (ع)

         مولف :شيخ راضى آل ياسين

         مترجم : حضرت آيه الله سيد على خامنه اى

http://www.balagh.net/persian/pro_ahl/16/imam-hasan/index.htm  

 

2)http://karbala.mehr.com/solh_jahad/hasan_solh.html

3)http://old.tebyan.net/H_Tebyan/Maaref/Taghvim.aspx?type=3&AId=231

4)http://sahameddin.blogfa.com/post-238.aspx

 

5)امام حسن مجتبى(عليه السلام)

    پرتوى از سيره و سيماى امام حسن مجتبى(عليه السلام)

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 ساعت: 19:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

معیارهای انتخاب همسر

بازديد: 273

معیارهای انتخاب همسر

 به جرئت می توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به وجود می آید به خاطر این است که  دختر و پسر ، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده اند و پس از چند سال زندگی متوجه می شوند این دو مناسب یکدیگر نبوده اند. پس جا دارد برای این انتخاب وقت بگذاریم و مطالعه کنیم.

 

معیارها و ملاک هایی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود دو نوع است:

 

الف آنهایی که رکن و اساس اند و برای یک زندگی سعادتمندانه حتماً لازم اند.

 

ب آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی لازم اند و بیشتر به سلیقه افراد و موقعیت آنها بستگی دارند.

 

 اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست.

یکی از معیارهایی که باید حتماً در ازدواج در نظر گرفته شود،عامل مذهب و نگرش فرد مقابل نسبت به مذهب است. اگر شما فردی هستید که به اصول و فرامین مذهبی معتقدید، ولی شخص مورد نظرتان ، نسبت به مذهب بی اعتماد یا بی تفاوت باشد، شما با هم زندگی خوبی نخواهید داشت.انسان متدین، همسری متدین می خواهد، اگر یکی متدین و دیگری بی دین و بی قید باشد، خوشبخت نخواهند شد. بنابراین از این لحاظ باید فردی را انتخاب کنید که همانند شما فکر کند.

 

یکی دیگر ازمسائل تناسب خانوادگی است. ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده، فامیل و یک نسل؛ خانواده دختر و پسر  باید با یکدیگر سنخیت و تناسب داشته باشند. در  انتخاب همسر  معقول نیست شما بگویید «من می خواهم با این فرد زندگی کنم و کاری با خانواده اش ندارم» چرا که این فرد جزیی از همان خانواده و فامیل و شاخه ای از همان درخت است. این شاخه، از ریشه همان درخت تغذیه کرده؛ مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل از راه وراثت و تربیت و محیط به این فرد منتقل شده است، این فرد در دامن همان خانواده بزرگ شده است. باید موقع ازدواج ارزش های درون خانواده فرد را بررسی کنید و با ارزش های درون خانواده خودتان مقایسه نمایید. اگر این ارزش ها با یکدیگر تناسب داشته باشند، شما زندگی آرامی خواهید داشت. در مقایسه ارزش ها دقت داشته باشید. برای مثال اگر در خانواده شما تحصیل یک ارزش است، در خانواده فرد مقابل نیز تحصیل یک ارزش باشد، اگر در خانواده شما حجاب یک ارزش است، در خانواده طرف مقابل حجاب ضد ارزش نباشد.

 

 

آنچه در تناسب اجتماعی باید در نظر داشت،ارتباطات و رفت و آمدهای خانوادگیاست. این که خانواده با چه افرادی رفت و آمد می کنند و دارای چه جایگاهی هستند، آیا شهرت اجتماعی دارند یا خیر، مهم است. همه اینها در جایی جمع می شود که به آن تناسب اجتماعی می گوییم. در حقیقت مردم دوست دارند با افرادی رفت و آمد کنند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. دو خانواده باید از این حیث با یکدیگر تناسب داشته باشند. مسئله دومتناسب رفتار اجتماعی دختر و پسر است. مثلاً اگر یک دختر لوس و جلف با مرد متین و موقری ازدواج کند، تحمل رفتار اجتماعی زن برای مرد مشکل است.

 

بنابراین از مسائل مهم انتخاب همسردر نظر گرفتن تناسب اجتماعی دو خانواده است و چقدر خوب است که پسر و دختر در یک ردیف اجتماعی با هم ازدواج کنند.

 

یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفت مسائل مالی و اقتصادی  است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد اجتماعی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشتشما نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست، هرگز این کار را نکنید. برای مثال کسی که از نظر اقتصادی در یک طبقه بالای اجتماعی است در ناز و نعمت بزرگ شده، همه چیز برایش مهیا بوده، هیچوقت مشکلات و تنگنای مالی نداشته است، حالا با فردی از خانواده بسیار پایین از نظر اقتصادی ازدواج می کند که سبک زندگیش با این فرد متفاوت بوده است. فرهنگ خانوادگیش متفاوت، نیازهایش متفاوت. فرضاً قرار می شود این دو با یکدیگر به مهمانی بروند، شخص اول هر لباسی می پوشد خجالت می کشد، احساس می کند نازیباست ، مورد تأییدش نیست، در عوض همسرش زمانی که به خانه آنها می رود احساس کدخدایی می کند. خانه سطحش پایین است. این احساسات در وی ایجاد تعارض می کند. عصبانی می شوند، با هم دعوا می کنند، دعوا بر سر یک قضیه بسیار ساده زندگی است ولی ریشه اش در عدم همخوانی و تناسب طبقه اقتصادی است، اکثر دعواهای چنین زن و شوهرهایی بعد از میهمانی ها شروع می شود.

 

یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود،  تناسب تحصیلی  است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگی شان به وجود آید. مهم است که زن و شوهر سطح دانششان به هم نزدیک باشد، زنی که تحصیل کرده و دانشگاهی است نمی تواند همسر یک مرد بی سواد یا کم سواد باشد. اگر هم توانست مدت کوتاهی می تواند ولی در درازمدت خیر. ممکن است یک آدم بی سواد بسیار فرهیخته باشد، مهربان و سطح آگاهیش هم بالا، کلاً شخصیت خوبی داشته باشد ولی در اینجا تشابهاتی وجود ندارد. بالاخص این که تفاوت یک زن تحصیل کرده با یک مرد تحصیل کرده بسیار زیاد است. غالباً خانم تحصیل کرده از تحصیلاتش در طول زندگی استفاده می کند ولی مرد تحصیل کرده کمتر. برای مثال خانمی که در رشته هنر تحصیلات دانشگاهی دارد، می توانید آثار هنری را در تمامی خانه ملاحظه کنید اما ممکن است آقای مهندس برق در سیستم برق خانه اش کلی اشکال داشته باشد! به نظر می رسد زندگی با زن تحصیل کرده راحت تر است. او خیلی زودتر مسائل را می فهمد و نیاز نیست که خیلی تکرار کنید. متقابلاً مردی که دارای تحصیلات عالی است نمی تواند با زنی که دارای تحصیلات پایینی است ازدواج کند. حتی بهتر است مردان یا زنان پزشک با هم ردیفان خود ازدواج بکنند. یکی از چیزهایی که باید در ازدواج رعایت شود فاکتورهای حرفه ای است. بنابراین سطح تحصیلات و سطح حرفه در زندگی زناشویی  بسیار مهم است.

 

حالا که به مسئله تحصیل اشاره کردیم خوب است که به مسئله تفکر نیز اشاره کنیممتأسفانه مردان ما بسیار مقیدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتی که زیبایی در آمار جهانی بهداشت فقط 25 نمره دارد در حالی که به تفکر 300 نمره داده اند. در مورد عروس خانم همیشه می پرسند آیا زیبا هست یا نیست. زیبایی دوره محدودی دارد، ولی ما نمی توانیم تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم. بعضی از مردم ما در ازدواج جایی برای تفکر باز نگذاشته اند.

 

اولین چیزی که در تفکر جلوه گر می شود،عامل هوش است. زندگی با یک آدم کم هوش بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید چگونه می شود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادی که درجه هوشی خیلی پائین دارند کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگی لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعی است. انتزاع کردن یعنی بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعی  یعنیتوانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی. این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادی که تفکر انتزاعی دارند خیلی زود شما را می فهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بعد دیگرش، تفکر حل مسئله ای است، تفکری که در آن انسان می تواند مسائل خودش را حل کند. کسانی که این نوع تفکر را ندارند دائم دور خودشان می چرخند، گیج اند، دائم می پرسند چه گفتی، یعنی چه، منظورت چه بود. کسی که این نوع تفکر را ندارد به همسری برنگزینید. گاهی اوقات افراد از روی ترحم با فردی ازدواج می کنند که از نظر هوشی در سطح پایینی است، می خواهند ایثار کنند ولی سخت در اشتباهند. زندگی با افراد کم هوش بسیار مشکل است.کسی که تفکر و هوش خوبی دارد کیفیت فراوان در مدیریت دارد. یکی از ارکان اصلی مدیریت ، تفکر خوب است.

 

یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی، باید تشابهاتی بین گذشته شما با گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید باشد. اگر این تشابهات بود، آن وقت شما به درک متقابل خواهید رسید. بسیاری از مردم می گویند همسرم مرا درک نمی کند. درک چه موقع صورت می گیرد، زمانی که ما سرنوشت مشابهی داریم، شما کسی را درک می کنید که در زندگی تان باشد، یک غریبه را نمی شود درک کرد. اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست. گذشته بسیار مهم است. این فرد نمی تواند شما را درک کند. نمی تواند بفهمد موقعیت فعلی را به چه قیمتی به دست آورده اید؛ برایش اهمیتی ندارد. تمام آنچه با زحمت به دست آورده اید را جزء بدیهیات و لوازمات زندگی می داند، حتی گاهی اوقات اصرار می کند موقعیت فعلی را نیز از دست بدهید در حالی که موقعیت فعلی حاصل یک عمر تلاش شماست. در ازدواج به سراغ فردی بروید که گذشته ای مشابه شما داشته باشد و شما را درک کند.

 

 

یکی از مسائلی که در گذشته ماست، عشق و عاطفه در زندگی است. بعضی ها در گذشته ، بسیار دوست داشته شده اند، مثل این که هیچکس به اندازه اینها مهم نبوده است، مانند عروسک در دست این و آن مورد نوازش و محبت قرار گرفته اند. عده ای دیگر اصلاً مورد توجه نبوده اند و کسی به اینها اهمیتی نداده است مثل این که اصلاً شناسنامه ای ندارند . حالا اگر این دو نفر با هم ازدواج کنند ، نمی دانند چه اتفاقی می افتد . گاهی می گویند این شخصیت خلاء عاطفی مرا پر خواهد کرد. در صورتی که چنین نیست. کسی که هیچوقت مورد محبت قرار نگرفته، تشنه محبت است، هرچه محبت کنید سیراب نمی شود. همیشه می پرسد مرا دوست داری، می گویید بله، باز می پرسد، قسم می خورید، ولی باور نمی کند. برعکس، شخصی که برایش همه چیز مهیا بوده سیراب است هیچ چیز چشمش را نمی گیرد، به زحمت هدیه ای را برایش فراهم می کنید اما جلب توجهش را نمی کند. گاهی اصلاً شما را تحویل نمی گیرد، آنها آدم های سردی اند، هر کاری کنید فایده ای ندارد، در مقابل آنها وضعیت شما مثل فردی است که می گوید نمی دانم چرا دستم نمک ندارد. می گوییم دست شما نمک دارد اما این شخص سیراب است. پس بهترین حالت، تعادل است. باید دنبال کسی بگردید که گذشته معتدل داشته استگذشته ما سرنوشت ما را تعیین می کند. خب حالا چطور می توانید به این مسئله پی ببرید؟ کافی است از او سؤال کنید شما را چقدر دوست داشته اند. اگر گفت «تا حالا هیچکس را به اندازه من دوست نداشته اند و از ابتدای امر هر چه خواسته ام برایم فراهم بوده است.» قدری دست نگه دارید. یا مثلاً چنانچه مادر دختر خانم می گوید «اگر قسمت شد و داماد ما شدید این را بدانید که ما تا حالا بالاتر از گل به این دختر نگفته ایمبگویید «خداحافظ!» این دختر خیلی به درد شما نمی خورد. پدر و مادرها در محبت کردن به بچه ها، باید حد تعادل را رعایت کنند.

 

 

از دیدگاه دکتر مجد، یکی از مسائل بسیار مهم که باید در ازدواج مورد توجه قرار گیرد ردیف فرزندان خانه است. فرزند چندم خانواده باشد خوب است و یا چرا خوب نیست. به اعتقاد ایشان بچه های ردیف اول غالباً دارای وضعیتی هستند که عمدتاً معاون اند، دختر معاون مادر، پسر معاون پدر، بچه های ارشد خانواده غالباً مسئولیت های زیادی را قبول می کنند و مثلاً از دیگر فرزندان مراقبت می کنند، تکالیف اقتصادی و خرید به آنها واگذار می شود بسیاری از کارهای خانه را انجام می دهند. بچه های اول سنگ های زیرین آسیاب هستند. علاوه بر کارهای منزل و خرید و مواظبت از بچه های دیگر باید به عنوان قاضی، مجادلات بین پدر و مادر را نیز حل کنند. بچه های اول عمدتاً زندگی سختی دارند. این زندگی سخت ، مزایا و معایبی دارد. از این جهت خوب است؛ افرادی که زندگی سختی تجربه کرده اند مسئولیت پذیرند، اتفاقاتی را تجربه می کنند که سبب می شود برای زندگی بعدی پخته شوند، غالباً نظرشان شرط است. اینها رأی شان نافذ است اگر پدر و مادر بخواهند با کسی مشورت کنند معمولاً با فرزندان ارشد است. روی دیگر فرزندان نفوذ دارند، اصلاً گاهی به جای پدر و مادر مهار زندگی را اینها به دست می گیرند. از بعضی جهات هم خوب نیست. اینها معمولاً مظلوم واقع می شوند، حقشان خورده می شود. همیشه زمانی که دو بچه با یکدیگر دعوا می کنند به بچه بزرگتر می گویند تو بزرگتری تو ببخش، و غافل از این که اینها هر دو کودک اند و هر دو احساسات کودکانه دارند.

 

بچه های آخری چه وضعیتی دارند؟ بچه آخر معمولاًهیچ مسئولیتی ندارد. ریلکس است خیلی راحت است. بعد از او دیگر بچه ای به دنیا نیامده و تاج پادشاهی همچنان بر سرش باقی مانده است. اگر در خانه مشکلاتی به وجود بیاید این قدر افراد هستند که مشکلات را حل بکنند بنابراین کاری به این فرد ندارند. به اینها سرویس زیاد داده شده و خیلی به آنها خوش گذشته است به کسی هم که زیاد خوش بگذرد خیلی بد عاقبت خواهد بود. تمام افرادی که به این ترتیب بزرگ می شوند تحمل اتفاقات عادی زندگی را ندارند. هیچ استرسی را نمی توانند تحمل بکنند.

 

حالا اگر بچه اول خانواده ( پسر) با دختری ازدواج کند که فرزند آخر خانواده است چه اتفاقی می افتد؟ بیچاره پسر، عمری حقش ضایع شده بود و در خانه بچه داری کرده بود حالا هم بایستی از خانمش به عنوان یک بچه نگهداری کند! این دختر خانم هم به کوچکترین مطلبی قهر می کند. اینها همان افرادی هستند که دو ماه بعد از ازدواج چمدانهایشان را بسته اند و راهی خانه پدرشان می شوند.

 

اگر دختر فرزند اول باشد و پسر فرزند آخر، چه خواهد شد؟ خانم ها معمولاً تحملشان خیلی زیاد است معمولاً دندان روی جگر می گذارند، گاهی نقش مادر را برای همسر بازی می کنند و بعضی مردها نیز از این حالت استقبال می کنند. بچه های اول عادت کرده اند بگویند خب حالا مهم نیست و بعد می بینند که به دردهای روان تنی دچار شده اند.

 

مسلم است که تربیت خانوادگی بر شخصیت و نحوه رشد افراد اثر می گذارد. به نظر می رسد آنچه بیشتر از ردیف و جایگاه فرزندان خانه اهمیت دارد نحوه تربیت آنهاست. اگر در خانواده راه و رسم زندگی مشترک به افراد آموخته شود و آنها را برای پذیرش یک سری از مسائل و واقعیات زندگی آماده نمایند آخر یا اول بودن آنها چندان اهمیتی ندارند. نکته دیگر این که همیشه برای فرزندان آخر همه چیز مهیا نبوده است. گاهی فرزندان آخر بیشتر از دیگر فرزندان دچار استرس می شوند برای این که پدر و مادر در جوانی بیمار نبوده اند و حالا بیمار شده اند و این در حالی است که دیگر فرزندان خانواده ازدواج کرده اند و مسئولیت پدر و مادر بیمار بر عهده فرزند آخر است. گاهی نیز فرزند آخر خانواده نقش مربی مهدکودک را بازی می کند و خواهران و برادران جهت نگهداری فرزندانشان از بچه آخر کمک می گیرند. از همه اینها گذشته اگر در یک خانواده دو فرزند بیشتر وجود نداشت، یکی اولی بود و دیگری آخری، تکلیف چیست؟ در اینجاست که می گوییم نوع تربیت، نحوه برخورد و گذشته افراد مهمتر از جایگاه آنها در خانواده است.

 

تناسب سنی

 

در انتخاب همسر توجه به همتایی و تناسب در سن نیز لازم استتفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد. پس خوب است که تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز به همین مقدار باشد ( پسر بزرگتر باشد)بهتر است چنین باشد ولی الزامی نیست. اگر در بقیه موارد گفته شده یعنی زمینه های اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی، عاطفی، تناسب وجود داشته باشد ولی تناسب سنی وجود نداشته باشد مثلاً زن و شوهر هم سن باشند و یا حتی زن یک سال نیز بزرگتر باشد به شرط این که مرد وقوف و آگاهی کامل به این موضوع داشته باشد مشکل خاصی ایجاد نمی شود. اما ازدواج هایی که اختلاف سنی زیاد  وجود دارد مثلاً یک نفر بیست سال از دیگری بزرگتر است اصلاً صلاح نیست.

 

 

اخلاق نیک

 

یکی از ویژگی های اساسی و لازم برای زندگی شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک تنها خنده رویی وخوش خلقی اصطلاحی نیست، زیرا خندیدن و ... در بعضی مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست بلکه ضداخلاق نیز هست. منظور از اخلاق نیک ، داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده از نظر عقل و شرع است.

 سلامت جسمانی و روانی

 سلامت جسمانی و روانی در موفقیت و سعادت زندگی مشترک، نقش مهمی بر عهده دارد. بعضی از بیماریهای جسمانی و روانی اهمیت چندانی ندارند و مانع زندگی نیستند و لطمه ای به آن وارد نمی کنند و با معالجه و مراقبت، درمان می شوند. آنچه باید در زمینه انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد بیماری ها و نقص ها و معلولیت های جسمی و روحی عمیق و غیرقابل درمان است که در طول عمر همراه انسان است و تحملش برای همسر سخت است. توجه نکردن به این امر و برخورد «احساساتی و غیرمنطقی» با آن ممکن است لطمه های سنگینی به زندگی بزند.

 

 

 

همتایی و هماهنگی فرهنگی و فکری

 

تفاهم و توافق فکری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترک، نقش اساسی دارد. برای ایجاد یک زندگی پربار و سعادتمند، باید معماران این کانون بتوانند یکدیگر را درک کنند و مکنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم کنند و در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان بگیرند و بر مبنای آن عمل کنند و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را براساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند.

 چنانچه امام صادق (ع) می فرمایند:

 «العارفة لا توضع الا عند العارف».

 زن عارفه ( فهمیده فرزانه ) باید در کنار مرد عارف ( اهل معرفت ) قرار گیرد نه غیر آن.

 تناسب سیاسی

 دختر و پسر باید از لحاظ گرایش نسبت به مسائل سیاسی  شبیه به هم باشند. اگر یک نفر علاقه شدیدی به مسائل سیاسی و شرکت در آن دارد و برای دیگری سیاست هیچ جایی در زندگیش ندارد، در زندگی مشترک دچار مشکلاتی خواهند شد و آرامش لازم را از دست می دهند.

 تناسب شخصیتی

  دختر و پسری که می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، بهتر است تناسب شخصیتی داشته باشند  و از نظر صفات شخصیتی با یکدیگر همسان باشند.

 منابع :

 - مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج تألیف : زهره رئیسی

 - خانواده در اسلام تالیف حسین مظاهری

 - مشاوره ازدواج تألیف علی اسلامی بجنوردی نسب

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره بیماری فشار خون

بازديد: 3783

 

موضوع:

بیماری فشار خون

شعار سازمان بهداشت  کشور :

یک عمر سلامت ، با خود مراقبتی

تهیه و تنظیم:

بهار 1393

 

 

 

 

تعريف فشار خون :

خون بعلت داشتن نيرو ( فشار ) در شريانهاي اعضاء بدن جاري مي شود و مواد غذايي و اكسيژن را به قسمتهاي مختلف بدن ميرساند و هم چنين مواد زايد را از بافتها دور مي كند . اين نيروكه توسط ضربان قلب ودر اثر برخورد خون به جدار شريان بوجود مي آيد  فشار خون ناميده       مي شود . فشار خون در دو سطح اندازه گيري ميشود ، يكي در زماني كه قلب منقبض مي شود و خون وارد سرخرگ ها مي شودودر اين حالت فشار خون به حداكثرمقدارخود ميرسد كه به آن فشار حداكثر يا سيستول يا ماكزيمم مي گويند ، و ديگري در زمانيكه قلب در حالت استراحت است و در اينحالت فشار خون به حداقل مقدارخود ميرسد كه به آن فشار حداقل يا دياستول يا مي نيمم مي گويند.واحد اندازه گيري فشارخون ميلي متر جيوه است. متوسط فشار ماكزيمم در حدطبيعي120 ميليمتر جيوه و متوسط فشار مي نيمم در حدطبيعي80 ميليمتر جيوه است . اين دو سطح فشار خون به صورت يك كسر مانند 80/120 نشان داده مي شودكه عدد فشارخون ماكزيمم در بالاي كسر و عدد فشارخون مي نيمم در پايين كسر قرار مي گيرد.

تقسيم بندي فشار خون :

فشار خون طبيعي براي افراد بالغ كمتر از 90/ 140 ميليمتر جيوه است. يعني هم فشار ماكزيمم بايد كمتر از 140 ميلي متر جيوه باشدو هم فشار مي نيمم بايد كمتر از 90 ميلي متر جيوه باشد. اگر فشار خون ماكزيمم 140 ميلي متر جيوه و بيشترويا فشارخون مي نيمم 90 ميليمتر جيوه و بيشتر باشد، بعنوان فشار خون بالا محسوب مي شود . در مواردي كه فشارخون ماكزيمم در يك گروه و فشارخون مي نيمم در گروه ديگر قرار مي گيرد،فشارخون را در گروه بالاتر دسته بندي مي كنيم.به عنوان مثال اگر فشارخون ماكزيمم 145 ميلي متر جيوه و مي نيمم 86 ميلي متر جيوه باشد، فشارخون رادر گروه فشارخون بالا قرار مي دهيم.البته فشار خون بايد در چند نوبت و در چند موقعيت اندازه گيري شود و سپس بر اساس ميانگين اعداد بدست آمده قضاوت گردد .

 

انواع فشار خون بالا:

علت 90 الي95درصد فشار خون بالادر افراد مبتلا ناشناخته است كه به اين نوع فشار خون بالاي اوليه گفته مي شود . اگر علت فشار خون بالا شناخته شده باشد ، مثلا به علت بيماريهاي كليه ، بيمــــاري غده فوق كليوي يا مصرف قرصهاي ضد بــارداري و ..باشد آنرا فشار خون بالاي ثانويه مي نامند. اين نوع حدود 5 الي10درصد بيماران مبتلا به فشارخون بالا را شامل مي شود.

 

 

عوامل خطرزمينه ساز(مستعد كننده) فشار خون بالا:

همانطور كه ذكر شد بيماري فشار خون بالاي اوليه علت مشخصي ندارد ولي عوامل زير احتمال ابتلاء به اين بيماري را افزايش مي دهند :

1-ارث : در برخي خانواده ها استعداد ابتلاء به بيماري فشار خون بالا وجود دارد . يعني اگر والدين ، خواهر و يا برادر مبتلا به فشار خون بالا باشند، احتمال ابتلاء به فشار خون بالا در فرد زياد است .

2-جنس : شيوع فشار خون بالا در مردان جوان و ميانسال بيشتر از زنان جوان و ميانسال (تا 50 سال )است اما در سنين بالاتر اين اختلاف كم مي شود .

3-سن : با افزايش سن شيوع فشار خون بالا نيز افزايش مي يابد .

4- افزايش چربي خون

5-مصرف سيگار و ساير دخانيات

چربي خون بالا و مصرف دخانيات اگر چه بطور مستقيم موجب افزايش فشار خون نمي شوند   اما در دراز مدت بعلت ايجاد بيماري تصلب شرائين (سختي جدار رگها) باعث تشديد فشار خون بالا مي گردند .

6- چاقي : احتمال ابتلا به بيماري فشار خون بالا در افراديكه چاق هستند بيشتر است.

7- بيماري قند ( ديابت ) : در صورتي كه مقدار قند موجود در خون بالاتر از حد طبيعي باشد، فردمبتلا به بيماري ديابت است واز عوارض مهم آن  بيماري قلبي - عروقي، فشار خون بالا ،  اختلال بينايي و آسيب كليه مي باشد .

8-كم تحركي و نداشتن فعاليت جسماني: كم تحركي از راههاي مختلف مي تواند زمينه ساز فشار خون بالا باشد ، از جمله كم تحركي مي تواند منجر به چاقي شده و چاقي يك عامل خطر زمينه ساز فشار خون بالا است .

9- حساسيت به نمك :دربعضي ازافراد مصرف زياد نمك(كلرورسديم) ‌همراه با افزايش فشارخون خواهد بود و كاهش مصرف نمك رژيم غذايي در تنظيم فشار خون تائير زيادي دارد.

10-فشارهاي روحي و عصبي: اگرچه تحقيقاتي وجود دارد كه تا“ثيرفشار هاي روحي و عصبي در افزايش فشارخون را نشان مي دهد، اما شواهد مذكور براي تاييد قطعي اين رابطه كافي نيست.

        توجه:افرادي كه يكي از شرايط بالا را داشته باشند ، جزء افراد در معرض خطر ابتلاء به فشارخون بالا محسوب مي شوند.

علائم بيماري فشار خون بالا:

افراديكه مبتلا به فشار خون بالاي اوليه هستند،ممكن است سالها بدون علامت باشنـد و از بيماري خود اطلاعي نداشته باشند و زماني دچار علائمي مثل سردرد ، تاري و اختلال ديد ، درد قفسه سينه ، سرگيجه و تنگي نفس به هنگام فعاليت مي شوند كه دچار عوارض فشار خون بالا شده اند.

در واقع اين علائم ،علائم عوارض فشارخون بالاست.لذاتنها راهي كه ميتوان به آن پي برد ، اندازه گيري فشار خون بوسيله دستگاه فشار سنج است .

عوارض بيماري فشار خون بالا:

فشار خون بالا سبب آسيب به كليه(نارسائي كليه) ،چشم(اختلال بينائي) ، قلب(سكته قلبي) و مغز(سكته مغزي) مي شودوبه همين دليل  فشار خون بالا بيماري خطر ناكي به حساب مي آيد .

درمان بيماري فشار خون بالا:

فشارخون بالاي اوليه درمان قطعي نداردواحتمال بهبودي كامل بسيارنادراست، امااگرفشارخون بالابه موقع تشخيص داده و درمان شود و بيمار بطور مرتب تحت مراقبت باشد، قابل كنترل است و مي توان از  عوارض آن پيشگيري نمود.در فشارخون بالاي ثانويه اگر علت و بيماري كه سبب ايجاد فشارخون بالا شده است درمان شود،در اكثر موارد فشارخون به وضع طبيعي برمي گرددو بيمار بهبود مي يابد.

شيوه هاي درمان فشار خون بالاي اوليه عبارت است از :

درمان غير دارويي :مراقبت هاي غير داروئي شامل تغيير شيوه هاي زندگي است. اگرچاقي وجود دارد مي توان با انتخاب رژيم غذايي وفعاليت بدني مناسب وزن را كاهش داد . با كاهش وزن، فشار خون نيز به مقدار قابل ملاحظه اي كاهش مي يابد.محدوديت مصرف نمك ،فشارخون را تا حدودي پائين مي آورد ، بنا بر اين بايد از خوردن غذاهاي شور پرهيز نمود . ترك سيگار و ورزش منظم روزانه در كنتـــرل فشار خون بالا موثر است .

درمان دارويي :

در بعضي از بيماران با وجود رعايت درمان غير دارويي فشار خون تا حد مطلوب كاهش نمي يابد و لازم است براي تنظيم فشار خون بالا از دارونيز استفاده شود.دارو توسط پزشك تجويز مي شود. داروها ممكن است عوارضي مثل سرگيجــــه ، خواب آلودگي ، تنگي نفس شديد ، طپش قلب ، تهوع ، استفراغ و حساسيت ايجاد كنندكه بايد در سير درمان بيمار به آنها توجه داشت و در صورت مشاهده عوارض نامبرده ،بيمار را به موقع به پزشك ارجاع داد تا مقدار دارو را كاهش دهد و يا در صورت لزوم مصرف داروي مورد نظر را قطع كند و داروي جديدي تجويز كند .

        توجه داشته باشيد كه :

1-      عوارض جانبي داروها به معني عوارضي است كه فقط ناشي از مصرف داروست و بايد  اولا“ فرد قبلا “ اين علائم را نداشته باشد و ثانيا“ عوارض آن بيش از يكبار ظاهر شود .

2-      مصرف دارو طبق نظر پزشك به مدت طولاني براي بيماران ضروري است .

وظايف بهورزدر برنامه پيشگيري و كنترل فشار خون بالا:

1-غربالگري

2-ارجاع

3-پيگيري و مراقبت

4-آموزش

5- ثبت اطلاعات

غربالگري :

براي تشخيص به موقع فشار خون بالابايد يك برنامه غربالگري جمعي براي جمعيت تحت پوشش اجراگردد. در ابتدا لازم است اسامي ومشخصات كليه افراد 30 ساله و بالاتر(اين گروه سني بيشتر در معرض ابتلابه فشارخون بالا هستند) را از پوشه خانوار استخراج نموده و درفرم غربالگري فشار خون بالا ثبت نماييد . قبل از اجراي برنامه غربالگري و هم چنين در حين برنامه بايستي برنامه آموزش همگاني در خصوص بيماري فشارخون بالا ، اهميت اين بيماري و عوارض ناشي از آن ،تشخيص و درمان بموقع و مراقبت از بيماري،عوامل و رفتارهاي خطرزا اجراء كنيد. اين كار قطعا“ تاثير مثبت در مراجعه افراد واجد شرايط خواهد داشت.سپس بايد طبق برنامه ريزي انجام شده توسط كاردان مركز ،روزانه (بر حسب تعداد تعيين شده) از افراد واجد شرايط براي انجام غربالگري دعوت بعمل آوريد.ضمنا“بايستي مواردي كه لازم است قبل از اندازه گيري فشارخون رعايت شود(به نكات مورد توجه در اندازه گيري فشارخون مراجعه شود) ،قبل از مراجعه به تمام افراد واجد شرايط آموزش دهيد.پس از مراجعه فرد واجد شرايط به خانه بهداشت ، مي بايست با رعايت تمام شرايط قبل و حين اندازه گيري فشارخون نسبت به اندازه گيري فشارخون اقدام ودر فرم غربالگري فشارخون ثبت نماييد( به صفحه 15 مراجعه كنيد).اين فعاليتها حتي الامكان بايد در خانه بهداشت انجام شود.

        توجه :مدت غربالگري 6 ماه در نظر گرفته شده است.

افــرادي كه پس از تكميل فرم غربالگري فشار خون بالا ، بعنوان فرد سالم شناخته شده اند ،     مي بايست هر سه سال يكبار به همراه سايرافرادي كه به سن 30 سالگي مي رسند،طبق دستورالعمل مجددا“ در غربالگري بعدي شركت داده شوند و فرم غربالگري فشار خون بالا براي آنها تكميل شود .

 ارجاع به پزشك 

1-بعد ازتكميل فرم غربالگري براي هر فرد ، اگر فرد داراي ميانگين فشار خون ماكزيمم 140 ميلمترجيوه و بيشتر و يا فشار خون مي نيـمم 90 ميلي متر جيوه و بيشتر باشد، او را بمنظور تا“ييدبيماري فشارخون بالابه پزشك ارجاع غير فوري دهيد .

2-بعد از پايان مدت غربالگري، لازم است فشارخون افراد 30 ساله و بالاتر سالم در هر مراجعه به خانه بهداشت با رعايت 5 دقيقه استراحت كامل اندازه گيري شود (در صورتي كه فاصله مراجعات بيشتراز 3 ماه باشد).اگرفشار خون ماكزيمم 140 ميليمتر جيوه و بيشترويا فشار خون مي نيمم 90 ميلي مترجيوه وبيشتر باشد، مجددا“بعد از 5 دقيقه استراحت فرد، فشارخون رادريك نوبت ديگر       اندازه گيري كنيدودردفترثبت نام بيماران يادداشت نمائيدوبعد بر اساس نتيجه ميانگين فشار خون ، براي ارجاع غير فوري به پزشك تصميم بگيريد.

3-درزمان غربالگري و يادر هرمراجعه به خانه بهداشت، اگرميانگين فشارخون ماكزيمم170     ميلي متر جيوه يا بيشتر باشد،فرد را ارجاع فوري دهيد.

4-اگر فردي با يكي از علائم سردرد شديد، سرگيجه ،گيجي،خواب آلودگي ، تاري و يا اختلال ديد ، تنگي نفس ناگهاني و درد قفسه سينه مراجعه كند،فشارخون او را اندازه بگيريد،اگر فشارخون ماكزيمم 140 ميلي متر جيوه يا بيشترو يا فشارخون مي نيمم 90 ميلي مترجيوه و بيشتر بود او را به پزشك ارجاع فوري دهيد.

5-اگر بيمار مبتلا به فشارخون بالابا يكي از علائم سردرد شديد، سرگيجه ،گيجي،خواب آلودگي ، تاري و يا اختلال ديد ، تنگي نفس ناگهاني و درد قفسه سينه مراجعه كند،او را ارجاع فوري دهيد.

6-بيماران مبتلابه فشار خون بالا بايد طبق نظر پزشك مراقبت شوند و اگر پزشك دستور خاصي براي پيگيري نداشته باشد، هر سه ماه يكبار بيمار رابراي مراقبت ارجاع غير فوري دهيد .

7- فشار خون بيماران تحت درمان بايد كنترل شده باشد( فشارخون هدف، فشارخون كمتر از 140 بر روي 90 ميليمتر جيوه است، مگر در موارد خاص كه ممكن است طبق دستور پزشك فشارخون هدف براي بيمار كمتر از مقدار تعيين شده باشد) . اگر در زمان مراقبت بيماران فشار خون ماكزيمم 140 ميليمتر جيوه و بيشترو يا فشار خون مي نيمم 90 ميليمترجيوه و بيشتر باشد ، بيمار را به پزشك ارجاع غير فوري دهيد . در بيماران يك بار اندازه گيري فشار خون براي ارجاع به پزشك كافي است .

        توجه:فرم ارجاع فوري مي بايست در دو برگ تهيه شود.در اين مورد بيمار را توجيه كنيد تا حتما“ از پزشك بخواهد پس از پايان اقدامات، نتايج را در فرم ارجاع ثبت كند و برگه دوم فرم ارجاع ،توسط بيمار به خانه بهداشت عودت داده شود.

پيگيري و مراقبت بيماران

مشخصات بيماران مبتلا به فشارخون بالاي شناخته شده قبلي و بيماراني كه پس از تكميل فرم غربالگري فشار خون بالا ، شناسايي و به پزشك ارجاع داده شده اند و بيماري آنان مورد تائيد قرار گرفته است را در فرم مراقبت بيماران مبتلا به فشار خون بالا (به صفحه 23 مراجعه كنيد)و فرم پيگيري بيماران (به صفحه26 مراجعه كنيد) وارد نمائيدو يك دفترچه مراقبت بيماران مبتلا به  فشارخون بالا براي هر بيمار تنظيم كنيد.

- افراد بيمار بطور معمول بايد حداقلماهي يكبار توسط بهورز و سه ماه يكبار توسط پزشك پيگيري و مراقبت شوند . در شرايط خاص ممكن است طبق دستور پزشك زمان پيگيري و مراقبت كوتاهتر شود .

        توجه : در هر بار مراقبت بيماران ،لازم است فشار خون و وزن را اندازه بگيريد  ، در زمينه مصرف بموقع دارو و مراقبتهاي غير دارويي آموزش دهيد و در صورت نياز، بيمار را به پزشك ارجاع دهيد . در صورتيكه افراد بموقع براي مراقبت مراجعه نكنند بعد از گذشت 3 روز از تاريخ مقرر بايستي تحت پيگيري قرار گيرند .

آموزش

آموزش در مورد بيماري فشارخون بالا در چهار مرحله صورت مي گيرد:

-آموزش توجيهي قبل از غربالگري براي عموم مردم

-آموزش حين غربالگري براي مراجعه كنندگان به خانه بهداشت

-آموزش در مراقبت ها و بازديد ها براي بيماران و خانواده آنها

-آموزش مستمربراي عموم مردم 

از مهمترين اقدامات براي پيشگيري از فشار خون بالا، آموزش همگاني و تشويق مردم به اجراي موارد زير مي باشد :

1-از مصرف نمك زياد پرهيز شود .

2-از پرخوري و مصرف غذاهاي پرچربي خود داري  و در نتيجه از چاقي پيشگيري شود.

3-از مصرف دخانيات پرهيز شود و در صورت مصرف دخانيات هرچه سريعتر براي ترك     برنامه ريزي گردد .

4-فعاليت بدني و ورزش مداوم و منظم افزايش يابد .

5-افراد سالم حداكثر هر سه سال يكبارحتما“ فشار خونشان را اندازه گيري نمايند .

توصيه هاي لازم به بيمار جهت اصلاح شيوه  زندگي ( مصرف دخانيات ، كم تحركي ، تغذيه نامناسب )

1-      راهنماي تغذيه 

- خوردن سه وعده غذا به مقدار متعادل بهتر از خوردن يك وعده غذا اما به مقدار زياد است . ولي بايد به ياد داشته باشيد كه نوع غذا خيلي مهمتر از مقدار آن است و بطور كلي غذاهاي مصرفي بايد متنوع وشامل انواع گوناگون موادغذائي باشند.

-  از مصرف زياد نمك خوداري كرده و از گذاشتن نمكدان سر سفره پرهيز كنيد .

- غذاهاي كم چربي را انتخاب كنيد وغذارا بيشتر به صورت آب پز ، بخار پز يا كبابي تهيه كنيد وحتي المقدور از خوردن غذاهاي سرخ كرده خود داري كنيد .

-  سعي كنيد لبنيات كم چربي ، گوشت كم چربي و مرغ بدون پوست مصرف كنيد .

- از سبزيجات ، سالاد و ميوه جات به مقدار زياد مصرف كنيد .

- غذاهاي نشاسته ا ي مثل نان ، ماكاروني ، دانه هاي غلات با پوست و سيب زميني به مقدار متعادل مصرف كنيد .

- از مصرف نوشابه هاي گازدار شيرين اجتناب كنيد .

-  مصرف شكر ، شيريني ، شكلات ، كيك و بيسكويت را شديدا“ كاهش دهيد .

-  بجاي كره ، روغنهاي جامد و يا دنبه از روغنهاي مايع استفاده كنيد .

-  گوشت، امعاء و احشاء ( جگر ، مغز ، دل ، قلوه )‌و كله و پاچه را كمتر مصرف كنيد .

- مصرف زرده تخم مرغ را محدود كنيد  ( حداكثر 3 عدد در هفته ).

- حبوبات مثل عدس ، لپه و لوبيا را بيشتر مصرف كنيد .

-  حتي الامكان نان تهيه شده از آرد سبوس دار مصرف كنيد .

2-راهنماي ترك سيگار

براي كمك به فرد سيگاري به او بگوئيد : 

- ترك ، كار دشواري نيست .

-  عـلائم ترك 2-1 هفته باقي ميماند كه ممكن است آزار دهنده باشد.

- اكثر افراديكه مصرف سيگار را ترك كرده اند در همان هفته اول و ما بقي در طول سه               ماهه اول به مصرف مجدد سيگار رو مي آورند كه ممكن است به دلايل شرايط پيش بيني نشده يا فشار هاي رواني شديد باشد .

- بخـــــاطر داشته باشيد سيگار كشيـدن يك عادت است ، عادتي كه ميتوان آن را كنار       گذاشت .

-  به ياد داشته باشيد اكثر افراد سيگـــاري  پس از چندين بار تلاش ، موفق به تـــرك مي شوند.

- ترك سيگار داراي مراحل زير است :

1- براي ترك تصميم بگيريد.

2- هر شب قبل از خواب به يكي ازدلايل ترك خود فكر كنيد(‌مثلا“ براي بهبود سلامتي ، براي بهتر شدن ظاهر ،).

3- يك برنامه نرمشي ورزشي را آغاز كنيد ، مايعات بيشتري مصرف كنيد ، استراحت كنيد ، از خستگي بپرهيزيد.

4- هيچوقت به اين فكر نكنيد كه هرگز سيگار مصرف  نخواهيد كرد . فقط به فكر تعيين  يك روز براي ترك كردن  باشيد.

5- از يــكـي از دوستانتان كه او هم سيگار مصرف مي كند بــخواهـيد كه با هم براي ترك مصرف سيگار برنامه ريزي كنيد و پول سيگار روزانه تان را پس انداز  كنيد.

6- يك تاريخي براي ترك انتخاب كنيد و روز ترك را  به كليه افراد خانواده ، دوستان و اطرافيان اطلاع دهيد .

7- در روز ترك به خودتان بگوئيد امروز سيگار مصرف نمي كنم و اينكار را انجام دهيد.

8- لباسهاي خود را تميز كنيد تا از بوي بد سيگار خلاص شويد .

9- عادت تغذيه اي خود را تغيير دهيد تا به كاهش تعداد مصرف سيگار كمك كند،براي مثال شير بنوشيد.

10- در موقع ميل به مصرف سيگار بجاي آن يك ليوان آب بنوشيد يا ميوه ميل كنيد.

11- در طول روز خود را مشغول كنيد .

12- از افراد خانواده كمك بخواهيد.

3-راهنماي ورزش

- تمام ورزشها براي بدن مفيد هستند ولي بهترين ورزش براي قلب ، ورزشي است كه استقامت بدن را افزايش دهد . ورزشـــهايي استقامت بدن را زياد مي كنند كه در آنهاحركات بدني بطور پياپي براي مدتي ادامه داشته باشند مثل راه رفتن سريع ، دويدن ، شنا ، دوچرخه سواري و طناب زدن .

- حـــركات موزون و ملايم بهترين نوع ورزش هستند، مانند دوچرخه سواري ، شنا ، راه پيمايي و طناب زدن

- بايد به خاطر داشت كه ورزش نكردن و فعاليت بدني كم يكي از عوامل موثر در ابتلاء به بيماري قلبي است .

- سعي كنيد فعاليت بدني جزئي از زندگي روزانه باشد .

- بايد به يادداشت كه ورزش به آرامي شروع شود و بتدريج افزايش يابد .

- به انــدازه ا ي ورزش كنيد كه احساس خستگي مطبوعي در شما بوجود آيـــد ، نه به اندازه اي كه از پا بيافتيد . سطح مطلوب ورزش يعني اينكه درحين ورزش ضمن نفس نفس زدن بتوان صحبت كرد .

-        هـميشه  قبل از شروع ورزش ، خود را با حركات ورزشي ملايم و نرمش گرم كنيد.

- براي خاتمه ورزش ، بطور ناگهاني ورزش را تمام نكنيد . سعي كنيد براي چند دقيقه با حركات ملايم تر به ورزش ادامه دهيد .

- تا يك ساعت بعد از صرف غذا ورزش را شروع نكنيد .

- درد عضـلات در حيــــن ورزش را  نــــاديده نگيريد . در واقع “ بدن “  مي گويد    “ ورزش كافي است ! “  .

- بهتر است حداقل هفته اي 3 روز و روزانه 30 دقيقه فعاليت بدني انجام شود.در صورتيكه نتوانيد يكجا 30 دقيقه فعاليت كنيد مي توان فعاليت بدني را در طول روز به 3 نوبت10 دقيقه اي تقسيم كرد.

نكات مورد توجه در اندازه گيري فشار خون

براي اندازه گيري فشار خون از دستگاهي بنام فشار سنج استفاده مي شود كه فنري يا جيوه ا ي است . براي سهولت حمل و نقل و سهولت كار بيشتر از نوع فنري استفاده مي شود . فشار سنج از يك بازو بند ، يك پمپ و يك ستون درجه بندي شده كه جيوه در آن حركت مي كند و يا صفحه مدرج كه با فنر كار مي كند تشكيل شده است .

نيم ساعت قبل از اندازه گيري فشار خون شخص بايد از مصرف چاي وغذا، سيگار كشيدن و فعاليت خودداري كرده و در صورتيكه مثانه وي پر باشد بايد آن را خالي نمايد. شخص بايد 5 دقيقه قبل از اندازه گيري فشار خون استراحت كامل نمايد و بدون اضطراب ، هيجان و درد باشد . محل اندازه گيري فشار خون بايد به حد كافي آرام و داراي هواي مطلوب باشد .

بــراي اندازه گرفتن فشار خون ،فرد را روي تخت معاينه بخوابانيد يا روي صندلي بنشانيد  .  بـــازوي راست  بايد كاملا“ لخت باشد(معمولا“ از دست راست فشارخون را اندازه مي گيرند) بنابر اين  آستين لباس را تا بالاي بازو  بالا بزنيد و اگر نمي توان آستين را بالا زد يا لباس فرد را درآورد بهتر است در صورتي كه لباس نازك باشد زير بازوبند بماند ، تا اينكه لباس را طوري بالا بزنيم كه بازو را تحت فشار قرار دهد . دست راست فرد را روي ميز قرار دهيد و به هيچ وجه نبايد بازوي بيمار آويزان باشد. اگر فرد روي تخت خوابيده است دست وي بايد كنار بدن قرار گيرد.  سپس فشار خون او را به ترتيب زير اندازه بگيريد :

دستگاه فشار سنج را نزديك بازويي كه مي خواهيد فشار خون را اندازه بگيريد قرار دهيد . فاصله گيرنده فشار خون با دستگاه نبايد بيش از يك متر باشد . بازو بند را دو تا سه انگشت بالاي آرنج به بازو بسته و وسط كيسه لاستيكي داخل بازو بند را حتما“ روي سرخرگ بازويي قراردهيد . اگر هوايي درون كيسه لاستيكي بازو بند باشد بوسيله پيچ تنظيم هواي دستگاه، اين هوا را تخليه كنيد . سپس نبض مچ دست راست(دستي كه فشارآن را اندازه مي گيريد) فرد را با يك دست حس كرده با فشارهاي متوالي كه با دست ديگر به پمپ وارد مي كنيد كيسه لاستيكي درون بازوبند را آنقدر باد كنيد تا حدي كه ديگر نبض احساس نگردد و سپس پمپ كردن را به اندازه 30 ميلي متر جيوه بعد از قطع نبض ادامه دهيد . به صفحه مدرج دستگاه نگاه كرده و به آرامي با پيچاندن پيچ تنظيم هواي دستگاه، هوا را از كيسه لاستيكي خارج كنيد بطوري كه جيوه در لوله مدرج فشار سنج ( در دستگاه جيوه ا ي ) يا عقربه ( در دستگاه عقربه ا ي ) بطور آهسته پايين بيايد . البته در تمام اين مدت نبض بايد كنترل شود . عدد اولين احساس دوباره نبض را بخاطر سپرده و در اولين فرصت يادداشت نماييد. به اين عدد فشار سيستول يا ماكزيمم ( حداكثر) مي گويند .

براي اندازه گيري دقيق تر فشار خون ، اندازه فشار خون دياستول يا مي نيمم  ( حداقل ) نيز گرفته مي شود كه در اين مورد بايد از گوشي استفاده شود .بعد از رعايت شرايط اندازه گيري و بستن بازو بند پس از لمس نبض در گودي بين بازو و ساعد ، صفحه گوشي را در آن محل گذاشته و گوشي را در گوش قرار دهيد وعمل اندازه گيري  را تكرار نماييد . بطوريكه دستگاه را تا 30 ميليمتر جيوه پس از قطع نبض باد كنيد و بتدريج پيچ تنظيم هوا را باز كنيد و به صفحه مدرج دستگاه نگاه كنيد، اولين صداي نبض كه با گوشي به گوش مي رسد فشار خون ماكزيمم(حداكثر) است ، عدد آن را بخاطر بسپاريد ، ديگر پيچ دستگاه را دست نزنيد  احســـاس مي كنيد كه در يك لحظه صدا قطع مي شود و ديگر شنيده نمي شود ، در همين موقع به صفحه مدرج دستگاه نگاه نموده و درجه را ببينيد اين عدد فشار خون مي نيمم ( حداقل ) را نشان مي دهد . گاهي قطع صدا در بعضي از افراد بطور كامل وجود نداشته در اينگونه موارد از تغيير و كاهش صدا فشار خون حداقل را تخمين مي زنند . توجه كنيد در ابتداي اندازه گيري پيچ دستگاه را به هيچ وجه يكباره باز نكنيد فقط در صورتيكه صدايي شنيده نشد ، هواي داخل بازوبند را تماما“ خالي كرده و بعد از 15 ثانيه دوباره پمپ كنيد .

     بعد از اتمام اندازه گيري فشار خون ، بازوبند را باز نموده و مقدارفشار خون خوانده شده را در اولين فرصت يادداشت نمائيد .

          توجه :

در افراد سالم تفاوت عمده ا ي بين فشار خون در حالت خوابيده ( طاق باز ) ، نشسته و ايستاده وجود ندارد ، ولي در افرادي كه داروي پايين آورنده فشار خون مصــرف مي كنند چون اختلاف قابل توجهي در فشارخون خوابيده ،نشسته و ايستاده ايجاد مي شود،لذامي بايست فشار خون را در حالت خوابيده ويا ايستاده اندازه گيري كرد.

بطور طبيعي بين فشارخون دست راست و چپ  10 تا 20 ميلي متر جيوه اختلاف  وجود دارد(معمولا“ دست راست فشارخون بالاتري دارد) اما اختلاف بيشتر از اين مقدار، غير طبيعي است.

راهنماي  فرم مراقبت بيماران مبتلا به فشار خون بالا

          پس از شناسايي بيماران مبتلا به بيماري فشارخون بالا ، مشخصات و اطلاعات آنها را از فرم غربالگري استخراج و به ترتيب در فرم مراقبت مربوط به بيماران مبتلا به فشار خون بالا وارد نمائيد .اين فرم در دو صفحه پشت وروبه منظورثبت مراقبت هاي انجام شده براي هربيمارتهيه شده است. براي هر بيمار يك فرم تنظيم كنيد .اين فرم ها را بايد درپرونده خانوار هر فرد نگهداري نمود.

منابع :

www.sid.ir

www.noormags.com

www.pezeshk.ir

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ایا ماهی ها غذا می خورند ؟

بازديد: 22075

 

 

 

 

 با سلام به شما بازدید کننده گرامی برای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 


به نام خدا

موضوع : ایا ماهی ها غذا می خورند ؟ بله

تهیه و تنظیم : راضیه مطهری

تغذیه ماهی های آكواریومی

اهميت تغذيه در ماهيان بسيار قابل توجه است. ماهيان شما در طبيعت غذاي مورد علاقه و نيازشان را يافت ميكنند ولي در محيط آكواريوم شما هستيد كه ..با تغذيه كامل و سلامت باعث شادابي و سلامت و رشد نمو ماهيان خود ميشويد غذاي ماهين بطور كلي به2دسته خوراكهاي خشك و اماده و خوراكهاي گوشتي و زنده تقسيم ميشود.

الف : چند نوع غذا باید به ماهی ها داده شود ؟ 
ب : روزی چند بار باید به ماهی ها غذا داد ؟
 
ج : در هر وعده باید چقدر غذا به ماهی ها داده شود ؟
 
د : آیا تغذیه ماهی ها در فصول مختلف فرق می کند ؟
 
ه : در صورت رفتن به مسافرت یا دور بودن از منزل برای تغذیه ماهی ها چه باید کرد .

الف : چند نوع غذا باید به ماهی ها داده شود؟ 
ماهی ها از نظر تغذیه با یکدیگر متفاوت بوده و هر گروه از آنها مواد غذایی خاصی تغذیه می نمایند .ماهی ها یک گونه نیز در سنین مختلف ممکن است عادات غذایی متفاوتی داشته باشند .به طور کلی ماهی ها ممکن است گوشتخوار ، گیاهخوار و یا همه چیز خوار باشند .ماهی های گوشتخوار در مقایسه با ماهی ها گیاهخوار خود بدو دسته تقسیم می شوند ، اول ماهی هایی که از جانوران کوچک بی مهره تغذیه می نمایند.دوم ماهی ها ماهیخوار که غذای اصلی آنها را سایر ماهی ها تشکیل می دهند .در هر صورت معمولا حتی ماهی هایی که عادات غذایی خاصی دارند ، در سنین مختلف گاهی ممکن است بطور اتفاقی و یا انتخابی اقدام به خوردن انواع دیگر غذاها بنمایند . 
نکته مهم این است که اکثرا در شرایط آکوآریومی می توان تا حدودی عادات غذایی بیشتر ماهی ها را تغییر داده و یا کنترل نمود .برای مثال سیکلیدها با اینکه عموما گوشتخوار هستند ، با وجود این بخوبی می توان آنها را با غذاهای آماده تغذیه نمود .اصولا ماهی ها حتی در شرایط طبیعی وقتی که غذای اصلی آنها پیدا نشود ، می توانند از انواع دیگر غذاها بطور موقت استفاده نمایند .بدون شک در صورتیکه غذا با سیستم گوارشی آنها مغایر و زمان تغذیه آنها از این غذا طولانی باشد ، رشد و نمو آنها کامل نخواهد بود و این بخصوص در مورد ماهی ها آکوآریومی صدق می کند ، زیرا ماهی ها به اجبار آنچه را به آنها داده می شود، می خورند .
 
در نگهداری و پرورش ماهی ها باید تا حد امکان سعی شود که بآنها غذایی داده شود که مشابه یا مترادف غذای آنها در محیط طبیعی باشد .از آنجاکه آپارتمان نشینی و زندگی ماشینی امروزی تولید یا جمع آوری غذاهای زنده و مخصوص ماهی ها را مشکل و یا غیر ممکن ساخته است ، کارخانه های تهیه مواد غذایی ماهی های تزیینی اقدام به ساختن انواع غذاهای آماده نموده در برخی موارد غذای خاصی برای هرگونه ماهی یا گونه های مشابه درست کرده اند .شکی نیست که این غذاها هرچند هم که کامل باشند جای غذاهای طبیعی را نمی گیرند ، با وجود این ، خوب یا بد امروزه شاید بیش از 90 درصد غذای ماهی ها زینتی از این منبع تامین می گردد .غذاهای آماده معمولا منشا جانوری و گیاهی داشته و اکثرا انواع ویتامی نها و املاح لازم نیز بآنها اضافه می شود .جانوران مختلف نه تنها از غذاها برای تولید انرژی و ماده سازی استفاده می نمایند ، بلکه مانند انسان از خوردن آنها هم لذت می برند .بنابراین حتی اگر برای تغییر ذائقه و دادن لذت بیشتر به ماهی هم شده باید سعی شود که بطور مرتب از دادن غذای آماده و آن هم منحصرا یک نوع از آنها خودداری شود .
 
بطور کلی می توان انواع غذاهای ماهی ها را به دو دسته غذاهای آماده و غذاهای طبیعی تقسیم نمود .همانطور که ذکر شد غذاهای آماده را معمولا با توجه به نیاز غذایی گونه های مختلف می سازند .بنابراین در مصرف آنها برای انواع مختلف ماهی باید دقت بعمل آید.از آنجا که این غذاها بهیچ وجه نمی توانند جای غذای طبیعی را بگیرند ، لذا حداقل باید سعی شود که هر چند وعده یکبار به ماهی ها غذای مناسب دیگری داده شود .همچنین بهتر است همواره حداقل دو نوع غذای آماده یکی بصورت ترکیبی و دیگری انواعی مانند کرم توبی فکس خریداری شود یک در میان برای تغذیه ماهی ها مصرف گردند .نوع دیگر غذای ماهی ها ، غذاهای طبیعی هستند که خود به غذاهای زنده و غذاهای گوشتی تازه ، منجمد و یا پودر شده که از منبع جانوری به طور مستقیم تهیه گردیده اند، تقسیم می گردد .در اینجا به ذکر برخی از مهمترین انواع این غذاها می پردازیم :

غذاهای زنده ؛ شناسایی ، تولید و مصرف آنها 
در پرورش تجاری ماهی و طیور اکثرا ملاحظه می شود که در اثر تغذیه مصنوعی نه تنها مقاومت آنها در برابر بیماری کم شده و قدرت تولید مثل آنها کاهش می یابد ، بلکه رنگ و شکل ظاهری و مزه گوشت آنها نیز در مقایسه با انواعی که در طبیعت و با تغذیه طبیعی تولید می شوند ، کاملا متفاوت می باشد . 
غذاهای مصنوعی هرچند هم کامل باشند ، با وجود این از نظر برخی املاح و مواد معدنی و نیز ترکیبات ویتامی نها بدون شک دارای کمبودهایی می باشند .دلیل اصلی آن اینست که هرگز نمی توان با غذای مصنوعی گوشت سفید یا قرمزی تولید نمود که از نظر مرغوبیت و مزه مشابه انواع طبیعی باشد .تغذیه مصنوعی ممکن است رشد و نمو دام یا ماهی مورد پرورش را در حد مورد نظر تامین نماید ، اما با وجود این اثر صد در صد طبیعی بر روی کار غدد داخلی و در نتیجه تولید مثل آنها دارد .
 
ماهی ها آکوآریومی در دو مرحله از زندگی خود احتیاج مبرم به غذای طبیعی دارند تا بتوانند از نظر تولید بافت و نیز فعالیتهای تولید مثل رشد و نمو کامل داشته باشند .اولین مرحله دوره رشد و نمو نوزاد پس از جذب کیسه زرده با مرحله ای است که بصورت بچه ماهی نسبتا کامل در می آید .دومی ن مرحله همزمان با شروع تولید عناصر تناسلی شامل تخم و اسپرم تا پایان دوره تخمریزی یا زنده زایی است .ماهی هایی که در این دو مرحله از زندگی غذای زنده و طبیعی دریافت نمایند ، رشد و نمو و تولید مثل آنها تا حدودی قابل مقایسه با ماهی ها در شرایط طبیعی می باشد .
 
برخی از ماهی ها در شرایط آکوآریومی اگر غذای مناسب و طبیعی کافی دریافت ننمایند ، هرگز قادر به تولید مثل نخواهند بود ولی برخی دیگر تا حدودی تولید مثل می نمایند اما قدرت باروری آنها و سلامت و مقاومت نوزادانشان قابل مقایسه با ماهی ها در شرایط طبیعی و یا ماهی هایی که قسمتی از جیره غذایی خود را بصورت غذای زنده و بخصوص همزمان با دوران باروری دریافت می نمایند، نمی باشد .
 
اگرچه تهیه ، تولید و تامین برخی از مواد غذایی زنده تا حدودی آسان است ، با وجود این اکثر آکوآریوم دارها و حتی آکوآریوم فروشیها و تولید کنندگان ماهی ها تزیینی چندان توجهی به آن مبذول نمی دارند .دلیل اصلی آن عدم آگاهی از انواع غذاهای زنده و شناخت آنها و نیز عدم تولید برخی از انواع آنها توسط بخشهای تولید کننده و عرضه آنها به علاقمندان می باشد .
 
معمولا غذای زنده به انواع غذاهایی گفته می شود که بصورت زنده به ماهی ها داده می شوند .اگرچه عده ای غذاهای گوشتی منجمد را نیز جزو غذاهای زنده به حساب می آورند با وجود این از آنجا که بین یک ماده غذایی زنده و نوع منجمد آن ، مخصوصاً با توجه به نحوه انجماد و مدت زمان نگهداری آن بصورت یخ زده تفاوت چشمگیری وجود دارد ، لذا بهتر است این غذاها را به دو دسته غذاهای زنده و غذاهای طبیعی تقسیم نماییم .بدون شک غذای زنده نیز خود غذای طبیعی است ولی از نظر فقدان واژه های خاص می توان این نامگذاری را قبول کرد .غذای طبیعی مورد نظر نیز ممکن است به صورت مختلف مانند تازه ، منجمد ، آرد و غیره وجود داشته باشد .
 
ساده ترین غذای طبیعی که می توان به ماهی ها داد گوشت تازه قرمز یا سفید فاقد چربی است که باید به اندازه های بسیار ، ریز و قابل بلع توسط ماهی ها به آنها داده شود .بدون شک ارزش غذایی گوشت خالص ، کمتر از ارزش غذایی کرم خاکی تکه تکه شده و یا سایر غذاهای زنده می باشد .علاوه بر گوشت قرمز و گوشت ماهی ، گوشت می گو و عضله صدفها ( در صورت در دسترس بودن ) قابل استفاده می باشند .مصرف گوشت تازه بمراتب بهتر از گوشت منجمد است .غذاهای زنده که می توانند مورد مصرف ماهی ها قرار گیرند دارای انواع زیادی هستند که برخی از آنها در شرایط خاص قابل تکثیر و پرورش بوده و برخی دیگر باید در موارد نیاز از محیط طبیعی خود جمع آوری شوند.
 
برخی از انواع غذاهای زنده بشرح زیر می باشند :

1- دافنی یا خاکشی ( خاکشیر ) 
شاید افراد کم سن و سال بخوبی دافنی یا خاکشی را نشناسند ولی آنهایی که از آب انبارهای قدیمی آب برداشته اند یا در منزلشان حوض وجود داشته است این حیوان را بخوبی می شناسند .دافنی ها جزو سخت پوستان ریز هستند که در بیشتر آبگیرهای آب شیرین یافت می شوند ، و چون شکل آنها تا حدودی شبیه دانه های خاکشیر است به آن خاکشی یا خاکشیر هم می گویند .در فرهنگ غربی به این حیوان بزبان عامی انه کک آبی می گویند زیرا تا حدودی شبیه به کک معمولی است. 
دافنی ها جز بهترین مواد غذایی زنده می باشند که در همه جا یافت می شوند .البته نباید انتظار داشت که در هر برکه یا آبگیر بتوان آنها را پیدا کرد .معمولا در طبیعت بیشتر می توان توده های ابر مانند آنها را در برکه هایی که کنار محل ریزش آشغالهای شهری درست مبشود ، و نیز در آبگیرهایی که آب آنها چندان تمیز نیست، مشاهده نمود .
 
رنگ دافنی ها قرمز ، سبز یا خاکستری است ولی نوع قرمز آن مرغوبتر است .گاهی توده آنها بقدری بزرگ و متراکم است که از فاصله دور قابل تشخیص می باشد .عمق توده ممکن است از 5 تا 50 سانتیمتر تفاوت نماید .توده دافنی در اثر حرکاتی که دارد از دور بصورت ابر متحرک دیده می شود .از آنجا که دافنی های بزرگ نمی توانند مورد استفاده بچه ماهی ها قرار گیرند ، لذا برای تغذیه آنها باید با الک دافنی های ریز را جدا کرد .

2- سیکلوپس ها Cyclopses 
در داخل استخر دافنی ها و اکثرا مخلوط به آنها سخت پوستان کوچک دیگری بنام سیکلو پس زندگی می کنند که اندازه آنها از دافنی ها کوچکتر و قد آنها کشیده تر است .حرکت آنها با جهش های متوالی و در یک خط راست انجام می گیرد .در فصل تخم ریزی اکثر ماده ها در طرفین بدن و در مجاورت دم دارای دو کیسه بزرگ تخم می باشند .برای تغذیه بچه ماهی ها ، باید سیکلوپسهای کوچکتر را با الک جدا کرد . 
غذای اصلی آنها از فیتوپلانکتنها تشکیل می شود .سیکلوپسها بر خلاف دافنی ها فاقد آرواره مخصوص برای حمله به بدن بچه ماهی ها می باشند .با وجود این گاهی می توان سیکلوپس ها را چسبیده به بدن بچه ماهی ها مشاهده نمود .اکثرا در استخرهای کوچک پرورش دافنی ، سیکلوپس ها با رقابت غذایی ،کم کم باعث از بین بردن تراکم دافنی ها شده وخود جایگزین آنها می گردند .

3- آرتیما یا می گوی آب نیمه شور 
یکی از بهترین غذاهای ماهی ها تزیینی، مخصوصاً بچه ماهی ها ، نوزاد آرتمیا است که یکی از سخت پوستان آبزی می باشد .تخم های بسیار ریزی آرتمیا که به آن برا ین شریمپ یا میگوی آبهای نیمه شور هم می گویند امروزه به صورت تجارتی تولید شده و در بسته های کوچک فروخته می شود .در ایران این آبزی به مقدار بسیار زیاد در دریاچه ارومیه ( رضاییه ) زندگی می کند و در واقع تنها حیوانی است که در این دریا زندگی می کند .در اواخربهار و در تابستان و پاییز می توان توده های تخم را به صورت شناور در قسمت شرقی و جنوب شرقی دریاچه مشاهده کرد .برای تغذیه آنها می توان مقدار کمی کاه تخمیر شده یا گیاه پوسیده را در داخل آب محتوی آنها قرار داد .انفوزوئرها و سایر مواد غذایی که از تخمیر این گیاهان تولید می شوند ، همچنین فیتوپلانکتن هایی که در اثر تابش نور در آب تولید می شوند غذای مناسبی برای نوزادهای آرتمیا می باشند .

4- کرم خاکی 
کرم خاکی را بدون شک همه می شناسند .این همان کرمی است که در باغچه ها و در داخل خاک زندگی می کند و معمولا در مواقع بارندگی که آب موجود در خاک باغچه تجمع می کنند.این زیاد می شود از ترس خفه شدن خاک را ترک کرده و در اطراف باغچه کرم را کرم باران و برخی کرم باغچه می گویند و چون بعنوان طعمه برای صید ماهی با قلاب هم بکار می رود، عده ای دیگر به آن کرم ماهیگیری می گویند .طول آنها گاهی ممکن است تا 20 سانتیمتر هم برسد .هنگام جمع آوری آنها برای تغذیه ماهی ها باید از برداشتن کرمهای داخل توده های پهن که در اطراف آنها ترشحات زرد رنگ دیده می شود، خودداری شود چون حتی ماهی ها درشت وحشی هم از خوردن آنها امتناع می نمایند .برای این منظور می توان در یک قوطی حلبی یا حلب های کوچک نباتی حدود 15 تا 20 سانتیمتر خاک مرطوب ریخته و مقداری پوره سیب زمینی ، آرد ذرت یا آرد چاودار برای تغذیه آنها به خاک اضافه کرده و کرمها را مقداری برگ مرطوب افرا برای تغذیه آنها در روی خاک قرار داد .آکوآریوم فروشی ها می توانند این کرمها را جمع آوری و به علاقمندانی که حوصله یا وقت جمع آوری آنها را ندارند، بفروشند .

5- کرم سفید 
این کرم که رنگ آن سفید شیری است و طول آن 15 می لیمتر یا بیشتر است از خویشاوندان کرم خاکی بوده و به بهترین وجه می توان آنها را در حد تجارتی تکثیر و تولید نمود .تکثیر و تولید آنها در شرایط نسبتا گرم و مرطوب تا حدودی آسان است .در حال حاضر فقط این کرم در کارگاه تکثیر و پرورش تاسماهیان شیلات ایران برای تغذیه نوزاد ماهیان خاویاری تکثیر می شود و تولید سالانه آن حدود 600 کیلوگرم یا بیشتر می باشد .برای تولید آن جعبه های مخصوص که عمق خاک آنها حدود 10 سانتیمتر است بکار می رود . 
در پایان می توان توده کرم خالص را برداشت کرده و برای تغذیه ماهی ها بکار برد. کرمهای جدا شده می توانند چندین ساعت در حرارت معمولی یخچال زنده بمانند .در داخل آب آکوآریوم همه کرمها می توانند مدت چند ساعت زنده بمانند .برای تغذیه بچه ماهی ها باید کرمها را با تیغه چاقو تکه تکه کرد و در هر بار غذا دادن به ماهی ها باید به اندازه به آنها داده شود که پس از 15 دقیقه اثری از کرمها باقی نماند ، در غیر این صورت بخصوص در مواقعی که سنگریزه در کف آکوآریوم وجود دارد پوسیده شدن مازاد کرمها باعث آلوده شدن آب آکوآریوم می شود .

6- کرم توبی فکس 
در آبهای کثیف و بخصوص در فاصله 600 تا 700 متری محل ریزش فاضلابهای خانگی و شهری ( نه صنعتی ) در آب رودخانه ها یا آبگیرها ، و گاهی در کناره استخرهای پرورش دافنی می توان قسمتهای زنگ زده ای مشاهده نمود که ابتدا بنظر می رسد توده دافنی باشند .این توده ها اکثرا کرم توبی فکس می باشند .این کرم دارای رنگ صورتی خاصی می باشد .برای نگهداری آن بصورت زنده می توان مقدار صید نشده را در داخل یک سطل زیر شیر آب قرار داده و بطور دائم مقدار کمی آب به داخل آن جریان داد .کرمها در این حالت بصورت توده ای در کف سطل باقی می مانند .هر چه درجات حرارت آب کمتر باشد زمان نگهداری آنها طولانی تر خواهد بود .معمولا در طول مدت سال می توان آنها را از مناطق طبیعی زندگیشان جمع آوری نمود .از دادن کرم های مرده به ماهی ها باید جدا خودداری کرد . 
امروزه در کارخانه های سازنده غذای ماهی ها تزیینی به مقدار فراوان از این کرم تولید شده و پس از خشک کردن بصورت مکعبهایی در آورده و در بسته بندیهای خاص با قیمت مناسب در اختیار علاقه مندان قرار می دهند.

7- کرم قرمز 
این کرم را که در کف استخرها و حوضچه های قدیمی و نیز در دریاچه ها و آبگیرها پیدا می شود اکثرا می شناسند .رنگ قرمز خونی و طول آن حدود 12 می لیمتر بوده و با حرکات منظم و به شکل 8 انگلیسی در آب شنا می کند .ماهی ها علاقه خاصی بخوردن آن دارند ولی گاهی دیده می شود که کرم بصورت هضم نشده توسط ماهی دفع می گردد .این کرم که به آن کرم خونی هم می گویند درگل و لای کف ، بخصوص روی چوبهای پوسیده کف آب نوعی لانه برای خود می سازد .

8- کرمهای شیشه ای 
در فصل زمستان در بسیاری از دریاچه ها و استخرها می توان با یک توری دستی مقدار زیادی کرمهای شفاف که به آنها کرم شیشه ای می گویند، صید نمود .این جانوران در واقع کرم نبوده بلکه نوزاد انواع مگسها هستند که طول آنها ممکن است تا 12 می لیمتر برسد .گاهی می توان هفته ها را در آب سرد زنده نگهداشت .ماهی ها معمولا علاقه خاصی بخوردن آنها دارند .

9- نوزاد پشه 
تخم ریزی عده زیادی از انواع پشه ها در آب و بخصوص در گودالهایی که پس از بارندگی بوجود می آید انجام می گیرد .در آبی که دارای گیاهان پوسیده و برگهای مرده زیاد است تخم ریزی آنها بیشتر است .در بیشتر مناطق کشور بخصوص آبگیرها مردابها و گودالهای آب در شمال کشور ، گاهی می توان نوزاد سیاه رنگ حشرات را که تا حدودی کرم مانند بوده و دارای سر بزرگ و دم ایکس مانند است با تراکم بسیار زیاد مشاهده نمود .میانگین طول نوزادها 6 تا 7 می لیمتر است و معمولا در سطح آب شنا می کنند ولی هنگام ترسیدن بلافاصله به عمق آب فرو می روند .تراکم آنها گاهی بحدی است که باعث تیره شدن سطح آب می گردند .می توان آنها را بمقدار زیاد در یک سطل آب حمل و نقل نمود و برای اینکار احتیاجی به سرد کردن آب نیست .بنابراین جمع آوری و مصرف آنها به عنوان غذا نه تنها مورد توجه ماهی هاست، بلکه با اینکار می توان سالانه میلیونها پشه خونخوار را نیز از بین برد .

10- مگسها 
انواع مگسها نیز لقمه مناسبی برای ماهی ها بزرگتر می باشند و اکثر ماهی ها علاقه خاصی بخوردن آنها نشان می دهند .برای جمع آوری آنها نباید از مواد شیمیایی مانند امشی و غیره استفاده کرد چون ممکن است باعث ناراحتی ماهی ها شود .از مصرف پشه های مرده و خشک شده باید خودداری کرد .

 

 با سلام به شما بازدید کننده گرامی برای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(3)

تحقیق درباره زنبور عسل

بازديد: 2413

به نام خدا

موضوع : زنبور عسل

تهیه و تنظیم : راضیه مطهری

زنبور عسل

زنبور عسل (Apis mellifera) از راسته نازک بالان (Hymenoprera) است. زنبور عسل قسمت های دهانی جونده و مکنده، هر دو را داراست.دگردیسی زنبور عسل کامل است و به طور دسته جمعی زندگی می کند.

زنبور عسل شامل سه دسته اند:

1- ملکه (Queen) که تخم می گذارد.

2- نرها (prones) کارشان فقط بارور کردن ملکه های جدید است.

3- کارگرها (Worker) که ماده عقیم هستند و اغلب انواع متعددی دارند.

کندوی زنبور عسل یا به صورت جعبه های مکعبی به ابعاد 50 cm که کندوی modem می گویند و یا به صورت سبد که کندوی بومی می گویند،وجود دارد.

 

زنبور عسل در قرآن

کلمه نحل به معنی زنبور عسل در آیات 68 و 69 سوره نحل در جزء 14 قرآن کریم آمده است. در تفسیر آیه 68 چنین آمده است:پروردگارت به زنبور عسل وحی فرستاد! در اینجا لحن قرآن به طرز شگفت انگیزی تغییر می یابد، در عین ادامه دادن بحث ها در زمینه نعمت های مختلف الهی و بیان اسرار آفرینش در این سوره، سخن از زنبور عسل و سپس خود عسل به میان می آورد.اما شکل یک مأموریت الهی و الهام مرموز که نام وحی بر آن گذارده شده است.نخست می گوید: «و پروردگار تو به زنبور عسل، وحی کرد که خانه هایی از کوهها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند انتخاب کن

* نخستین مأموریت زنبوران در این آیه، خانه سازی ذکر شده است. این شاید به خاطر آن است که مسئله مسکن مناسب، نخستین شرط زندگی است و به دنبال آن فعالیت های دیگر، امکانپذیری است.

* در آیه 69 سوره «نحل»، دومین مأموریت زنبور عسل شروع می شود. قرآن می فرماید: «ما به او الهام کردیم که سپس از تمام ثمرات تناول کن و راههایی که پروردگارت برای تو تعیین کرده، به راحتی بپیما

سرانجام، آخرین مرحله مأموریت آنها را به صورت یک نتیجه، این چنین بیان می کند، «از درون زنبوران عسل، نوشیدنی مخصوص خارج می شود که رنگ های مختلفی دارد.» نهفته است، جالب این که دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیده اند که زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه، عمل می کنند که خواص درمانی و دراویی گیاهان کاملاً محفوظ مانده و به عسل منتقل می شود.

* و در ماجرای برنامه زندگی زنبور عسل و ارمغانی که آنها برای جهان انسانیت می آورد، که هم غذاست و هم شفا و هم درس زندگی، نشانه روشنی از عظمت و قدرت پروردگار است، برای جمعیتی که می اندیشند.

 

ساختار بدن زنبور عسل

سر زنبور عسل-در جلوترین قسمت بدن قرار داشته و شامل اعضای زیر است: دو عدد چشم مرکب ، سه عدد چشم ساده ، دو عدد آنتن و دهان با خرطوم. بزرگی چشمها وسیله‌ای است که زنبوردار به کمک آن به راحتی می‌تواند زنبور نر را از کارگر تشخیص دهد. زیرا چشمهای زنبور نر بزرگتر بوده و از عقب سر بهم می‌رسند، ولی در زنبور کارگر و ملکه بهم نمی‌رسند. کار آنتنهای زنبور عسل ، لمس کردن و بوییدن است. زنبور عسل به کمک خرطوم ، شهد را از روی گلها جمع آوری و از راه دهان به داخل کیسه عسلی می‌فرستد.

 

سینه زنبور عسل-زنبور عسل از سه حلقه کیتینی درست شده و اعضای زیر به آن اتصال دارند: چهار عدد بال یا پر که دو عدد آنها بالهای جلویی و دو عدد دیگر بالهای عقبی هستند. شش عدد پا که جفت عقب آن دارای حفره‌هایی به نام سبد می‌باشند و زنبور عسل در دوران فعالیت خود گرده‌های گل در آن پر و با خود به کندو حمل می‌کند. این سبدها در کارگران بزرگتر از نرها هستند.

 

شکم زنبور عسل-در قسمت انتهایی بدن زنبور عسل قرار داشته، از 6 حلقه کیتینی پشتی و 6 قطعه شکمی تشکیل شده است.در انتهای شکم زنبور عسل،مخرج برای دفع مدفوعات دیده می‌شود. از راه همین مخرج ، زنبور عسل قادر است خاری را که در داخل بدنش جای دارد، خارج کرده و نیش بزند. زنبور عسل نر نمی‌تواند نیش بزند، چون اصلا نیش ندارد.

تصویر



ساختمان مورفولوژیکی زنبور عسل

*بدن زنبور عسل به طور متراکم از موهایی پوشیده است که دارای تارهای (Barbs) جانبی کوتاهی است. و به راحتی دانه های گرده را می گیرند.در چشم های مرکب و پاهای زنبور عسل،موهای صاف وجود دارد پاهای جلویی زنبور عسل در حاشیه ساق (tibia) موهای راست و خشن و کوتاهی را دارد و برای تمیز کردن چشم ها از گرده گل به کار می رود و برس چشمی (Eye bursh) می گویند.

*بالهای زنبور عسل در هنگام پرواز به وسیله قلاب هایی به هم درگیر می شوند و یا بال به نظر می رسند.و نوک این بالها مسیر شکل را طی می کند.ممکن است 400 بار در ثانیه مرتعش شوند.آرواره های زیرین mandibles در کارگران صاف برای جمع آوری گرده و ساختن شاخه ها به کار می رود. آرواره های بالایی maxillae مانند قاشقک های طویلی بوده و برای جمع آوری گرده های گل به کار می رود.

 

زنبور عسل

زندگی زنبور عسل

*لب تحتانی تبدیل به خرطوم شده و ضمایم حسی بی (Cabialplas) در اطراف آن قرار دارد. مایع شهد در اثر عمل مکنده حلق به درون چینه دان بزرگ یا معده عسل (Money Stomash) کشیده می شود. چهار لب مثلثی دریچه ای را درست می کند و از ورود عسل به معده جلوگیری می کند. بجز موقعی که جهت تغذیه مورد نیاز است. روده زنبور عسل باریک و دراز است. و تقریباً به 100 لوله کوچک، مالپیکی اتصال دارد و روده راست، بزرگ است و به مخرج ختم می شود. در انتهای بدن زنبور عسل سوزن وجود دارد که فقط در کارگرها و ملکه ها دیده می شود. حس بویایی در زنبوران عسل بسیار قوی و تیز است و چشم ها دارای تعداد فراوانی واحدهای بینایی است و دارای مغز نسبتاً بزرگ  است:زنبوران عسل قادر به تشخیص رنگ قرمز و سیاه از هم نمی باشند.

 

گونه و نژادهای زنبور عسل

1- زنبور هندی (Apis Indiea)

2- زنبور درشت (Apis drostata)

3- زنبور ریز (Apis florae)

4- زنبور عسل معمولی (Apis mellifera)

 

غده های مهم زنبور عسل

در  داخل دو طرف سر کارگر زنبور عسل یک جفت غده‌ای به نام غده‌های شیری وجود دارد که از خود ماده‌ای به نام شیر یا ژله شاهانه ترشح می‌کند و با آن ملکه و لاروهای خیلی جوان را تغذیه می‌نمایند.

غده‌های بزاقی زنبور عسل همراه با یک جفت غده سینه‌ای بوسیله یک کانال مشترک ، ترشحاتشان را به داخل دهان زنبور می‌ریزند. ترشحات این غده‌ها در موقع لارو بودن صرف تنیدن به دور خود شده و پس از رشد و تبدیل به یک زنبور کامل ، نقش غده بزاق دهان را در زندگیشان بازی می‌کنند.

غدد زیر آرواره‌ای زنبور عسل که در کارگران خیلی کوچک و غیرفعال بوده و در ملکه بسیار بزرگ و فعال است. ماده‌ای بوسیله این غده ترشح می‌شود که با بوی مخصوصش باعث تمیز ملکه از سایر زنبورهای عسل می‌شود.

در زیر شکم زنبور عسل 4 جفت غده‌های مومی وجود دارد که سه جفتش فعال هستند و موم ترشح می‌کنند و بکار ساختن سلولها و شان می‌خورند.

غده‌های بویایی زنبور عسل:در پشت زنبورها غده‌ای به نام غده بویایی دیده می‌شود که کارش تشخیص بوهاست.

غده‌های مخزنی زنبور عسل:سه عدد غده در مخزن به نام غده‌های مخزنی،مدفوعاتی را که در آنجا ذخیره شده‌اند، مرتب ضد عفونی می‌کنند.

 

زنبور عسل

زندگی زنبور عسل

محصولات زنبور عسل و نحوه گردآوری آنها

می توان به شهد یا عسل و گرده زنبور عسل ویژه «موم» که از صمغ ها به وجود می آید، اشاره کرد. گرده زنبور عسل دارای انواع مواد آلی و ویتامین ها م یباشد. گرده شامل قندهای احیا کننده میباشد که در گل 31% در گروه کربوهیدرات وجود دارد. میزان متوسط پروتئین گروه حدود 22% است و تمام اسیدهای آمینه ضروری مورد نیاز انسان در ترکیب پروتئینی دانه گروه وجود دارد.عصاره اتری گروه حاوی چربی ها و روغن ها، پیگمان ها، دونین ها، ویتامین ها و هورمون رشد می باشد.گروه حاوی 13 نوع اسید چرب و دو استدول عمده به نام های 24- متیلن کلسترول و «بی سی توسترول» است. برای جمع آوی دانه گرده می توان از تله گرده، استفاده کرد، ولی این کار توصیه نمی شود، چون جمعیت زنبورها را تضعیف می کند.

 

بعضی از مصارف گرده زنبور عسل

دانه گرده در پزشکی اهمیت خاصی دارد.در درمان بیماری های پروستات و آلرژی و در حال بی اشتهایی از داروهایی که از دانه گرده ساخته می شوند، استفاده می کنند. دانه گرده به عنوان مکمل غذایی به کار می رود و از آن در رفع چین و چروک و لکه های صورت استفاده می گردد.از داروهای مشهور می توان به Prostaflor, Ofilorex اشاره کرد.

 

نیش زنبور

از نیش زنبور عسل به علت خاصیت قلیایی و اسیدی بودن آن در درمان بیماریها، استفاده می کنند.

 

تولید مثل زنبور عسل

اندام های جفت گیری،در کارگرها تنها اثری از آن دیده می شود ولی در ملکه به خوبی توسعه یافته است.ملکه جوان 6 روز بعد از بیرون آمدن، با یک زنبور عسل نر جفت گیری می کند، اندام های جفت گیری نر پاره شده و در کیسه تناسلی ماده باقی می ماند و تا اینکه بعد از بازگشتن به کندو، کارگرها آن را از بین می برند. اسپرماتورزوئیدهایی که بدین صورت در کیسه ذخیره اسپرم، جای می گیرد، به کار همه تخم های لقاح یافته ای که ملکه خواهد گذاشت، بکار می رود. تخمدان های ملکه زنبور عسل پر شده و شکم را پر می کند و ظرف دو روز، شروع به تخم گذاری می کند.

* از تخم های لقاح نیافته،زنبورهای نر (هاپلوئید 16 کروموزوم) و از لقاح یافته ها، زنبورهای ماده (دیپلوئید و  دارای 32 کروموزوم) تولید می شود. تخم ها تبدیل به لارو کرمی شکل کوچک فاقد پاها و چشم می شوند و از ژله شاهانه که توسط غده های حلقی کارگران جوان تولید می گردد، تغذیه می کنند. ولی لاروهای ملکه بیشتر به تغذیه شاهانه می پردازند و به همین جهت با سرعت زیاد بزرگ و تمایز می یابند.

* دم لارو چندین بار، پوست اندازی می کند روی سلول بوسیله موم پوشیده می شود. و لارو در داخل آن قرار گرفته و شفیره نام دارد و دگردیسی را کامل نموده و به کمک آرواره های زیرین، سرپوش حجره را پاره کرده و به شکل یک نوزاد جوان بیرون می آید.بعد از عمل جفت گیری زنبوران نر، به بی غذایی می افتند و می میرند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

معرفي بازي‌هاي بومي و محلي خراسان شمالی

بازديد: 827

معرفي بازي‌هاي بومي و محلي خراسان شمالی

در شماره هاي گذشته به معرفي تعدادي از بازي هاي بومي و محلي خراسان شمالي پرداختيم که طي آن افراد در گروه هاي سني مختلف قادر به بازي هاي مختلف و هيجان انگيز بودند، در اين شماره نيز به معرفي چند بازي بومي و محلي استان مي پردازيم.بازي هاي کم تحرک: بازي هاي کم تحرک با هدف سرگرمي و ايجاد نشاط و تقويت حافظه و استعداديابي دنبال مي شود. در اين بازي ها تيز هوشي و ذکاوت بيشتر اهميت دارد.اين بازي ها در فضاي باز اجرا مي شود و بازيکنان بايد همراه گروه خود در کسب امتياز تلاش کنند. برخي از اين بازي ها با شعر خواني فردي و دسته جمعي همراه است.بازي هاي کم تحرک بيشتر در بين دختران رايج است، چون به قدرت بدني و عضلاني کمتري نياز دارد. آن چه در بيشتر بازي ها اهميت دارد، توجه به ارزش ها و رفتارهاي نيک است. روحيه تعاون و همکاري، ايثار و از خود گذشتگي در اين بازي ها تقويت مي شود.سلامت فکري و بدني در اين بازي ها ارزش والايي دارد و اجراي قوانين و دستورات مربوط به بازي ها، نظم و هماهنگي را تقويت مي کند. مسئوليت پذيري و در جمع بودن، دانش آموزان را براي رو به رو شدن با مسائل و مشکلات جامعه و اجتماع آماده مي کند.در برخي بازي ها پند و اندرزهايي نهفته است که به طور ضمني به بازيکن منتقل مي شود. به طور کلي درس زندگي را مي توان از اين بازي ها فرا گرفت.اين بازي ها بيشتر با هدف اجرا در ساعت هاي تربيت بدني مدارس، گروه هم سالان و دوستان و محفل هاي خانوادگي تعيين شده است.

 

بازي اول: آسياب بچرخ

 

اهداف بازي : سرگرمي و نشاط

 

تعداد بازيکنان: 4 نفر به بالا

 

ابزار بازي: به ابزار نياز ندارد

 

محوطه بازي: فضاي باز

 

شرح بازي: بچه ها به طور دايره مي ايستند و دست يکديگر را مي گيرند. اوستا و بقيه بچه ها اشعار زير را به طور پرسش و پاسخ مي خوانند. براي سهولت، اوستا را شماره يک و بچه ها را شماره 2 ذکر مي کنيم.

 

1: آسياب بچرخ

 

2: مي چرخم

 

1: تندتر بچرخ

 

2: مي چرخم (بچه ها تندتر مي چرخند)

 

1: آسياب بشين

 

2: مي شينم (بچه ها مي نشينند)

 

1: آسياب پا شو

 

2: پا نمي شم

 

1: جون خاله جون

 

2: پا نمي شم

 

1: جون عمه جون

 

2: پا نمي شم

 

1: جون دايي جون

 

2: پا نمي شم

 

1: ترا به خدا

 

2: پا مي شم (همه با دست هاي گره کرده بلند مي شوند)

 

1: آسياب تندترش کن

 

2: تندتر و تندترش کن

 

و در اين جا بازي از سر گرفته مي شود، اين بازي بيشتر جنبه مشارکت گروهي، نرمش و تفريح دارد.

 

 

بازي دوم: يک دو سه در رو

 

اهداف بازي: سرگرمي و نشاط، افزايش هماهنگي عصبي عضلاني، تمرکز، دقت، قدرت پرش و تقويت عضلات چهار سر ران

 

تعداد بازيکنان: 4 نفر به بالا

 

ابزار بازي: يک ريسه طناب به طول حدود 4 متر

 

محوطه بازي: فضاي باز

 

شرح بازي: دو نفر از افراد دو سر يک طناب را مي گيرند و آن را به شکل دوراني مي چرخانند و بقيه افراد به صف و پشت سر هم کمي عقب مي ايستند و يکي يکي با هم هماهنگ مي کنند، با ضرب طناب به وسط مي پرند و پس از ورود او به داخل بازي بقيه افراد با هر ضرب طناب مي خوانند «يک دو سه در رو» ، در اين لحظه فردي که وسط بازي است با شنيدن کلمه «دررو» از سمت ديگر (نه از سمتي که وارد شده) خارج مي شود و نفر بعدي از سمتي که صف ايستاده است وارد مي شود و بازي به همين روش ادامه پيدا مي کند. فردي که پايش به طناب گير کند و يا نتواند به موقع خارج شود بازي را مي بازد و دور بعد نمي تواند بازي کند تا در انتها يک نفر به عنوان برنده شناخته شود.

خرگوش و شکارچي (خرگوش بي لانه)

اهداف بازي: بهبود سرعت در انجام عمل ها و عکس العمل ها، توانايي تصميم گيري در زمان کوتاه و افزايش چابکي

 

تعداد بازيکنان: 8 نفر به بالا

 

ابزار بازي: نياز به ابزاري ندارد

 

محوطه بازي: فضاي باز

 

شرح بازي: مربي يا معلم ورزش، بچه هاي داوطلب را در محوطه گرد هم مي آورد و در نزديکي گوشه هاي محوطه دايره هايي را رسم مي کند، سپس آن ها را در دسته هاي 3 يا 4 نفري تقسيم مي کند و از هر دسته يکي به عنوان خرگوش در وسط دايره ها مي نشيند و بقيه افراد گروه ها با دست به دست هم دادن و حلقه زدن در محيط دايره، لانه اي درست مي کنند و خرگوش را در وسط مي گيرند. تقسيم ها توسط مربي ، طوري انجام مي شود که 2 نفر هم به عنوان هاي شکارچي و خرگوش بي لانه در وسط محوطه  به فاصله دو متري از هم، گوش به فرمان مي ايستند. به محض اشاره مربي، شکارچي، خرگوش بي لانه را دنبال مي کند تا او را با دست لمس کند و خرگوش بي لانه نيز با فرار سعي مي کند، خود را به يکي از لانه ها برساند تا از دست شکارچي در امان باشد. چون در هر لانه، فقط يک خرگوش مي تواند پناه بگيرد، ناگزير خرگوش فراري به هر لانه برود بايد خرگوش درون لانه، لانه را ترک کند و مورد تعقيب شکارچي قرار بگيرد.هرگاه شکارچي بتواند خرگوش را لمس کند، موقعيت نقش ها عوض مي شود، يعني خرگوش، شکارچي مي شود و شکارچي، خرگوش!بازي به همين صورت ادامه پيدا مي کند و به دليل اين که بازي براي افراد روي محيط دايره يا لانه، کسل کننده نباشد، به ترتيب و نوبت در نقش شکارچي و خرگوش ظاهر مي شوند.در اين بازي اگر خرگوش درون لانه با آمدن خرگوش فراري، لانه را ترک نکند، در داخل لانه نيز از دست شکارچي در امان نخواهد بود و هم چنين اگر خرگوش بدون دليل لانه اي را ترک کند، شکارچي مي تواند آن لانه را اشغال کند که در اين صورت خرگوش خطاکار، نقش شکارچي را بازي خواهد کرد.

 

نکات: 1- نوع ديگر از اين بازي هست که با وجود 4 خرگوش بي لانه اجرا مي شود. خرگوش هايي که لانه ندارند با شنيدن کلمه «عوض» از سوي خرگوش بي لانه، به تعويض لانه هاي خود اقدام مي کنندو خرگوش بي لانه نيز بايد حواس خود را جمع و در يک فرصت مناسب يکي از آن ها را اشغال کند.2- اين بازي با اندک تغييرهايي، نام هاي متفاوتي مانند خرگوش و شکارچي، سنجاب و روباه، خرگوش بي لانه، سنجاب بي درخت، بوحاخ توتدي به خود مي گيرد.

 

نتيجه بازي: با انجام اين قبيل بازي ها، مهارت هاي بدني، اعتماد به نفس، اتکا به خويشتن (چه در مراحل تحصيل و چه در مراحل کار و زندگي) در جسم و جان کودک ايجاد مي شود.

 

 

خرپشتونک

اهداف بازي: چابکي، قدرت در پريدن، کنترل بدن و تقويت عضلات کمربند شانه

 

تعداد بازيکنان: 3 نفر به بالا

 

ابزار بازي: به ابزاري نياز ندارد

 

محوطه بازي: فضاي باز

 

شرح بازي: با توجه به تعداد شرکت کنندگان چند نفر به حالت رکوع در فاصله هاي يکسان از يکديگر قرار مي گيرند. بعد بازيکنان ديگر، نوبتي از روي پشت آن ها مي پرند و اگر هر کدام پايش به پشت يکي از آن ها برخورد کند در ته صف قرار مي گيرد و او هم بايد پشت خود را خم کند و از پريدن محروم مي شود. اين بازي هم چنان ادامه پيدا مي کند تا جايي که همه افراد به جز يک نفر بازي را مي بازند. در نهايت فرد باقي مانده به عنوان نفر ممتاز شناخته مي شود و جايزه اش اين است که از تک تک افراد سواري (کولي) مي گيرد.

 

 

پليس

اهداف بازي: سرگرمي و نشاط، افزايش سرعت، چابکي و استقامت عضلاني

 

تعداد بازيکنان: 6 تا 12 نفر

 

ابزاربازي: به ابزاري نياز ندارد

 

محوطه بازي: فضاي باز

 

شرح بازي: اين بازي با 2 گروه 3 نفري آغاز مي شود. قبل از بازي، دايره اي به قطر 2 متر روي زمين رسم مي کنند و بعد از قرعه کشي و تعيين گروه آغاز کننده بازي، گروه بازنده وسط دايره قرار مي گيرد.چينش گروه بدين شکل است که يک نفر به حالت خميده (در حالت رکوع) مي ايستد و دو نفر ديگر بايد از او محافظت کنند. گروه بيرون دايره سعي مي کند، به دور از چشم محافظان به طرف شخص خميده برود و بر پشتش سوار شود. اگر کسي موفق به اين کار شود، نتيجه اش اين است که سه نفر وسط دايره بايد به سه نفر بيرون دايره تا جايگاه مشخصي که تعيين کرده اند، سواري بدهند. اگر چنان چه گروه بيرون موفق به انجام کار نشود و گروه داخل دايره با پا آن ها را بزند، گروه بيرون، بازي را مي بازد و بايد به جاي گروه داخل، وسط دايره برود. اين بازي به همين شيوه ادامه مي يابد.تنبيه و تشويق اين بازي همان سواري دادن گروه بازنده به گروه برنده است. ادامه بازي با توافق 2 گروه خواهد بود.

 

 

بازى‌هاى خراسان عبارتند از:آب پشتک‌بازي، آفتاب مهتاب، آقا آقا ازچنه، ارنگ‌ارنگ، از گلاچى گل، استاد سه‌پايه، اشترکجا، پيشتر بيا، اِشرَت کجاست، اطلّو ماطلّو، الک دولک، اُوسَنَه بُلبُلُدم، بلوبلو، پادشا وزيلک، تپ‌تپ خمير، تخم‌مرغ بازي، تسمه‌تسمه، تُشله‌بازي، توپ زنجير پله، چشم بسته، چوب‌بازي، خانه‌نشان، خَردُرنه، خَرِسوز، دال بازي، دانه شفتالوبازي، دوزبازي، دوشودوشو، ذوقى‌ذوقي، رهارها، سناچ، سنگ‌سنگ چليپا، سنگ‌ و پنج، شير بگير پلنگ اومد، شيطانک‌بازي، على‌لمبک، عمو زنجيرباف، قايم موشک، کبد بِدي، کلاه‌بازي، کوکوخراب، کيه کيه در مى‌زنه؟، گرگم به هوا، گرگم و گله مى‌برم، گوکِ کُر، لحاف‌بازي، مُجل، مات‌ماتو، هرنگ‌هرنگ و ...

 

    پشتک‌بازى

 

  

 

يک نفر خم مى‌شود و ديگران از روى او مى‌پرند .

    اشتر کجا، پيشتر بيا (تربت‌حيدريه )

 

 

بازيکنان به دو گروه تقسيم مى‌شوند و هرکدام براى خود يک استاد انتخاب مى‌کنند. براى تعيين گروهى که بايد بازى را شروع کند دو استاد بين خود تر يا خشک مى‌کنند. استادى که برنده شده افراد خود را مى‌برد و دور از چشم ياران رقيب، در گوشه ٔ خرابه يا در مکان تاريکى پنهان مى‌کند و خودش نزد گروه رقيب برمى‌گردد و به آنها مى‌گويد که به دنبال آن بروند. گروه رقيب از او مى‌پرسد: 'اشتر کجا؟' و استاد مى‌گويد: 'پيشتربيا' . به‌همين ترتيب گروه رقيب را کم‌کم به محل مخفى‌شدن ياران خود مى‌برد، وقتى خوب نزديک شدند فرياد مى‌زند: هوى و افراد آن از تاريکى بيرون مى‌ريزند. گروه رقيب فرار مى‌کند. اگر از افراد دسته ٔ پنهان‌شده کسى توانست يکى از افراد فرارى را بگيرد تا محلى که بازى از آنجا آغاز شده و 'سرملّه' خوانده مى‌شود از او سوارى مى‌گيرد. گروه فرارى بايد با سرعت خود را به سرمله برساند .

    تُشله‌بازى (تيله‌بازي) (مشهد )

 

 

به تعداد بازيکنان روى يک خط مستقيم و با فاصله‌اى مساوى چاله‌هاى کوچکى به قطر دو سانتيمتر و عمق ۲ - ۵/۲ سانتيمتر روى زمين حفر مى‌کنند. نفر اول بازي، تشله ٔ خود را لب چاله ٔ اول مى‌نشاند (در لهجه محلى شوند مى‌گويند). سپس نقطه‌اى را در امتداد چاله‌ها با فاصله ٔ دو خانه به‌عنوان نقطه ٔ شروع بازى تعيين مى‌کنند. بازيکنان به‌ترتيب از نقطه ٔ شروع تشله‌هاى خود را به‌طرف چاله‌ها مى‌زنند. در اينجا توافق مى‌کنند: لوکلى موکلى از سيخ تا سوزه قبوله (از سيخ تا سوزن قبول است ). در اينجا چندين وضع پيش مى‌آيد: يکى اينکه بازيکنى که تشله را زده است تشله‌اش به لبه ٔ چاله برمى‌خورد و برمى‌گردد (لوکلي) که در اين حالت دوباره بايد آن را بزند. ديگر اينکه تشله به خانه برود يا به تشله ٔ بازيکن ديگر برخورد کند ( تير بزند) در اين‌صورت نيازى به تکرار بازى نيست . شکل ديگر تشله به لبه چاله بخورد و به‌طرف چپ يا راست منحرف شود (موکلي) که در اين‌صورت بازيکن مجدداً بايد تشله را بزند . هربار که تشله بازيکنى به تشله ٔ يکى ديگر از بازيکنان بخورد يک امتياز مى‌گيرد. گاهى بازى بر سر پول انجام مى‌شود. (به ازاء هر تير مبلغى از قبل تعيين مى‌کنند). وقتى اين بازى دو نفره انجام مى‌شود، گرفتن سه خانه برابر با يک تير به‌حساب مى‌آيد. در اين‌صورت وقتى هر چهارخانه گرفته شود بازى تمام مى‌شود .

    سنگ سنگ چليپا (سبزوار )

 

 

بچه‌ها در يک صف مى‌ايستند و استاد در پشت سر آنها حرکت مى‌کند و سنگ ريزه را به‌ طورى‌که کسى متوجه نشود در دست يکى از بازيکنان مى‌گذارد و مى‌گويد: 'سنگ سنگ چليپا / نه در زمين نه در هوا.' کسى که سنگ ريزه را در دست دارد بايد قبل از اينکه ديگران متوجه شوند و او را بزنند از صف فرار کند و خود را به محلى که قبلاً در خارج از صف تعيين شده برساند. اگر کسى قبل از خارج شدن از صف او را بزند او ديگر نمى‌تواند فرار کند و در صف باقى مى‌ماند. اگر خود را به محل موردنظر برساند آن وقت استاد براى هريک از بازيکنان داخل صف نامى را انتخاب مى‌کند. بعد از بازيکن خارج از صف مى‌خواهد نام بازيکنان را حدس بزند. بازيکن حدس مى‌زند، اگر درست بود از آن کسى که نام آن را درست حدس زده، از فاصله ٔ محلى که ايستاده تا صف کولى مى‌گيرد. اگر موفق نشد دو بار ديگر فرصت حدس زدن دارد اگر در اين دوبار هم نتوانست حدس درستى بزند دوباره به صف برمى‌گردد .

    على‌‌لمبک (مشهد )

 

چوبى ضخيم را روى تکيه‌گاهى قرار مى‌دهند و دو بازيکن در دو سر آن مى‌نشينند و چوب بالا و پائين مى‌رود و بچه‌ها مى‌خوانند: 'على‌لمبک، شاخ‌دمبک ' .

    کشتى محلي، چوخه (قوچان - بجنورد - اسفراين - فريمان - چناران )

 

لباس مخصوص اين کشتى شلوارى است که تا سر زانو مى‌رسد و روپوشى که از بافته‌هاى پشمى و نخى محکم محلى است و چوخه نام دارد و بدون آستين مى‌باشد و شالى که بازيکن به کمر مى‌بندد . مقررات کشتى شبيه ديگر کشتى‌هاى سنتى است، فقط در اين کشتى نمى‌توان از يک خم و دست انداختن به پائين زانو استفاده کرد. در اين کشتى پُل زدن هم ممنوع است. بازنده کسى است که شانه آن با زمين تماس حاصل کند. قضاوت در اين کشتى با پيشکسوتانى است که باچوخه نام دارند. بنابر رسم محلى جايزه اين کشتى يک قوچ است .

    کيه‌کيه در مى‌زنه؟ (طبس )

 

بازيکنان به وسط مى‌آيند و حاضران همراه با آهنگ تنبک و دايره دست مى‌زنند و بازى شورع مى‌شود. داستان مربوط به دخترى است که خواستگاران بسيارى دارد و آنها پيوسته به منزل آنها مى‌آيند. مادر از او سئوال‌هائى مى‌کند و جواب‌هائى مى‌شنود . نمونه ٔ متن از اين قرار است : مادر: گل پري، نازپرى - ديشب لب بومد که بود؟ کل کل غليوند چه بود؟ دختر: مرگ خودت، جون خودت کسى نبود - بچه ٔ تاجر بچه بود - تکه ٔ چپت آورده بود - بالاى سرم گذاشته بود - وقتى که من بيدار شدم - پدر سگه بجسته بود - گل سرخ و گل زرد و گل ناز - شالا من باشم و يار .

    گرگم و گله مى‌برم (مشهد )

 

يکى گرگ مى‌شود و ديگرى چوپان. گوسفندان پشت سر چوپان دست‌هاى خود را در کمر يکديگر حلقه کرده و صف مى‌بندند. سپس گرگ مى‌خواند: 'گرگم و گله مى‌برم' چوپان و گوسفندان با هم جواب مى‌دهند 'چوپون دارم نمى‌ذارم' به اين ترتيب هرکدام براى آن ديگرى رَجز مى‌خواند تا گرگ حمله مى‌کند و گوسفندان به اين طرف و آن طرف مى‌دوند. دست گرگ به‌هريک از بازيکنان که برسد بازيکنن مى‌سوزد و از بازى خارج مى‌شود. بازى اين‌قدر ادامه پيدا مى‌کند تا ديگر گوسفندى نماند .

    گوشه‌بازى (مشهد )

 

 

چهارنفر در چهار گوشه ٔ اتاق مى‌ايستند و يک نفر در وسط باقى مى‌ماند. به‌محض شروع بازى بازيکنان بايد جاهاى خود را با هم عوض کنند و نفر وسط هم بايد سعى کند جاى يکى از آنها را بگيرد. در صورتى‌که موفق شود بازيکنى که جاى خود را از دست داده در وسط مى‌ماند .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 15

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس