سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
موسی پسر جعفر (امام موسی کاظم) فرزند جعفر صادق بود. نزد پیروان تشیع دوازده امامی، وی هفتمین امام است. وی در روز ۷ صفر سال ۱۲۸ ه. ق. در ابواء (منطقهای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادر آن حضرت، حمیده مصفّاة است که نامهای دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شدهاست.
از مهمترین القاب پیروانش برای او، میتوان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. او در میان شیعیان به «بابالحوائج» معروف است.
زندگی
وی پس از مرگ پدرش در شوال سال ۱۴۸ ه. ق. و در زمان خلافت منصور عباسی خود را امام خواند و این مهم ۳۵ سال به درازا کشید. وی و نقش موثری در گسترش معارف شیعی داشت. در این دوران، چندین بار توسط خلفای عباسی دستگیر و زندانی گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید، به مدت چهار سال زندانی بود. موسی کاظم، در ۲۵ رجب ۱۸۳ ه. ق.، در سن ۵۵ سالگی، توسط زهر در زندان سندیبن شاهک به دستور هارون الرشید کشته شد. وی در شهر کاظمین در کشور عراق مدفون است.
فرزندان
درباره تعداد فرزندانش چند قول وجود دارد. بنا بر یکی از آنها، وی ۳۷ فرزند داشت که شامل ۱۸ پسر و ۱۹ دختر بودند. علی پسر موسی (رضا)، هشتمین امام شیعیان، فرزند اوست. همچنین یکی از دخترانش به نام فاطمه معصومه که برای دیدار برادرش، رضا، عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، مُرد و در این شهر مدفون است.
زمامداران معاصر
1.مروان بن محمد اموی - معروف به مروان حمار (۱۲۶ - ۱۳۲ ه. ق.)
2.ابوالعباس سفاح عباسی (۱۳۲ - ۱۳۶ ه. ق.)
3.منصور عباسی (۱۳۶ - ۱۵۸ ه. ق.)
4.مهدی عباسی (۱۵۸ - ۱۶۹ ه. ق.)
5.هادی عباسی (۱۶۹ - ۱۷۰ ه. ق.)
6.هارون الرشید (۱۷۰ - ۱۹۳ ه. ق.)
اصحاب و یاران
تعدادی از یاران وی:
۱. علی بن یقطین.
۲. ابوصلت بن صالح هروی.
۳. اسماعیل بن مهران.
۴. حمّاد بن عیسی.
۵. عبدالرحمن بن حجّاج بجلی.
۶. عبداللّه بن جندب بجلی.
۷. عبداللّه بن مغیره بجلی.
۸. عبداللّه بن یحیی کاهلی.
۹. مفضّل بن عمر کوفی.
۱۰. هشام بن حکم.
۱۱. یونس بن عبدالرحمن.
۱۲. یونس بن یعقوب.
رویدادهای مهم در دوران زندگی
مقبره کاظم و جواد در کاظمینجعفر پسر محمد (صادق)، پدر موسی کاظم، به دست منصور دوانیقی، در سال ۱۴۸ ه. ق کشته میشود.
پیدایش انشعاباتی در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از کشته شدن صادق و معارضه آنان با موسی کاظم در مسأله امامت.
ادعای امامت و جانشینی صادق، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر موسی کاظم و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
احضار موسی کاظم به بغداد و زندانی شدن در آن شهر به دستور مهدی عباسی.
زندانی شدن موسی کاظم در بغداد در دوران حکومت هادی عباسی.
دستگیری موسی کاظم در مدینه و اعزام به زندان عیسی بن جعفر در بصره، به دستور هارون الرشید در سال ۱۷۹ ه. ق.
انتقال از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
انتقال از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی.
انتقال از زندان فضل بن یحیی به زندان سندی بن شاهک.
مسموم شدن و مرگ موسی کاظم با خرمای زهرآلود توسط سندی بن شاهک در زندان در ۲۵ رجب ۱۸۳ ه. ق.
انتقال جسد موسی کاظم به جِسر (پل) بغداد و فراخوانی مردم برای دیدن آن توسط مأموران هارون الرشید.
پيوندي را كه در نتيجه ي انتقال كامل الكترون ميان دو اتم به دست مي آيد پيوند يوني مي نامند.
2-خصوصيات پيوند يوني:
الف- پيوند يوني ميان دو اتم كه اختلاف الكتروني آنها زياد باشد(7/1 يا بيشتر)برقرار مي شود.
ب- از انجا كه در جدول تناوبي فلز ها الكترونگاتيوي كم و نا فلز ها الكترونگاتيوي زياد دارند پيوند يوني ميان فلز ها و نا فلز ها انجام ميشود.
ج- در جريان اين پيوند اتم هاي فلزي(داراي يك تا سه الكترون در آخرين تراز خود و گاهي اوقات 4 الكترون) با از دست دادن الكترون هاي آخرين تراز اصلي خود به يون مثبت (كاتيون) تبديل مي شوند و اغلب به آرايش گاز نجيب قبل از خود مي رسند و بايد دانست كه بار كاتيون به تعداد الكترون هاي از دسته مي گويندکاتيون را با نماد زير نشان می دهند:
د- اتم هاي نا فلزي(داراي چهار تا هفت الكترون در آخرين تراز اصلي خود) با گرفتن الكترون به يون منفي (آنيون) تبديل مي شوند و به آرايش گاز نجيب بعد از خود مي دانست و بار آنيون مساوي تعداد الكترون هاي از دست رفته مي گويند و آنيون را با نماد زير نشان مي دهند:
س- نيروي ربايش ميان يون مثبت و منفي در تركيب هاي يوني بسيار زياد است به همين دليل تركيب هاي يوني در دماي معمولي جامد هستند و به آن «جامد يوني » مي گويند.
ص- در جامد هاي يوني نيروي ربايش ميان يون هاي نا همنام در سه بعد از فضا گسترش مي يابد به همين دليل جامد هاي يوني شكل هاي هندسي منظمي دارند كه به آنها «بلور يا شبكه بلور» مي گويند.
ط- در شبكه بلور هر جامد يوني به ساده ترين واحد تكراري يك بلور «سلول واحد» مي گويند به بيان ديگر سلول واحد ساده ترين بخش يك بلور است كه تصوي ري از ساختار سه بعدي همه ي شبكه به دست مس آيد.
ع- در شبكه بلور جامد هاي يوني و در سلول واحد آنها هماره تعدادي يون با بار همنام يك يون با بار مخالف را احاطه مي كنند.بايد دانست كه ممكن است سلول واحد جامد هاي يوني متفاوت از نظر تعداد يون هاي كه يون با بار مخالف را احاطه مي كنند اختلاف داشته باشند.اين تفاوت به تفاوت نسبي اندازه كاتيونو آنيون بلورهاي مربوط است.
ق- در جامد هاي يوني يون هاي مثبت و منفي به يكديگر را مي ربايندبه همين دليل يون ها فقط داراي حركت ارتعاشي در مكان هاي خود هستند به همين دليل تركيب هاي يوني در حالت جامد رساناي الكتريسيته نيست ولي در حالت مذاب يا محلول كه يون ها آزادي تحرك دارند جريان الكتريسيته را از خود عبور مي دهند.
ل- جامد هاي يوني چكش خوار نيستند .علت اين است كه بر اثر ضربه رديفي از يون ها حركت مي كنند و يون ها داراي بار همنام در كنار يكديگر قرار مي گيرند به اين ترتيب نيروي دافعه شديد ميان آنها به وجود مي آيدو شبكه بلور متلاشي مي شود.
م- چون نيروي ربايش ميان يون هاي غير همنام در جامد هاي يوني بسيار قوي است اين تركيب ها دماي ذوب و جوش بالايي دارند.
3- انرپي پتانسيل و پايداري:
همان طور كه مي دانيم يكي از عوامل موثر در تشكيل پيوند رسيدن اتم به آرايش هشتايي(آرايش پايدار) اما بايد دانست كه عامل ديگري در تشكيل پيوند دخالت مي كند و آن رسيدن اتم به سطح انرشي پايين تر است.
اتم ها ضمن تشكيل پيوند انرپي ازاد مي كنند و به اين ترتيب از نظر محتواي انرپي به حالت پايدار تري مي رسند به اين ترتيب هماره سطح انرپي اتم هاي تشكيل دهنده آن تركيب است.
بايد دانست در طبيعت آن تغييراتي مساعدند كه با كاهش انرپي پتانسيل همراهند. و به طور طبيعي برتري با آن تغييراتي است كه پايداري را به حد اكثر مي رسانند.
4- انرپي پيوند:
براي غلبه بر نيرو هاي جاذبه در يك پيوند شيميايي و جدا كردن اتم ها از يكديگر بايد انرپي صرف كنيم انرپي لازم براي اين منظور را انرپي پيوند مي نامند و يا به بيان ديگر انرپي پيوند انرپي لاازم براي شكستن يك مول پيوند و تغيير اتم ها از حالت پيوند به حالت آزاد است و بر حسب كيلو پول بر مول بيان مي شود.
Or
* بايد انست شكستن پيوند همراه با مصرف انرپي همراه است.
* اتم هايي كه با يكديگر پيوند قوي دارند بسيار پايدارند و انرپي لاازم براي شكستن پيوند ميان آ نها زياد است و بالعكس.
5-انرپي شبكه يوني:
انرپي شبكه انرپي آزاد شده به هنگام تشكيل يك مول جامد يوني از يون هاي گازي مربوط يا مقدار انرپي آزاد شده به هنگام تشكيل بلور يك جامد يوني تعريف مي شود.
* انرپي شبكه مي تواند معيار خوبي براي اندازه گيري قدرت پيوند در تركيب هاي يوني باشد.
* به طور كلي هر اندازه يون كوچكتر باشد و يا بار يون بيشتر باشد انرپي شبكه هم بيشتر است.
* از آنجا كه يون ها در تركيب يوني پيوند هاي قوي تشكيل مي دهندبراي شكستن پيون دها و جدا شدن يون از يكديگر به ويپه هنگامي كه يون ها كوچك باشند به انرپي قابل ملاحضه اي نياز است اما در برخي از تركيب ها اندازه يون بزرگ است و به علت ضعيف تر بودن نيروي جاذبه نقطه جوش كمتر مي شود.
تركيب هاي يوني كه در ساختار آنها دو عنصر به كار رفته باشد تركيب هاي يوني دو تايي مي نامند مراحل فرمول نويسي اين تركيب ها به صورت زير است:
مرحله اول: در سمت چپ نماد شيميايي كاتيون و در سمت راست نماد شيميايي آنيون را مي نويسيم.
مرحله دوم: بار كاتيون را بصورت زيروند در سمت راست آنيون . بار آنيون را بصورت زيروند در سمت راست نماد كاتيون قرار مي دهيم.
مرحله سوم: در صورت امكان زيروندها را بايكديگر ساده مي كنيم و از نوشتن زير وند يك خودداري مي كنيم.
* بسياري از عنصر هاي واسطه بيشتر از يك نوع كاتيون توليد مي كنند.
* در بين عنصر هاي واسطه تناوب چهارم اسكانديم و روي فقط يك نوع يون توليد مي كنند.
8- چگونگي نامگذاري تركيب هاي يوني دوتايي:
* چنان چه كاتيون مورد نظر داراي دو نوع بار مثبت باشد به هنگام نام گذاري بار كاتيون در تركيب مورد نظر را با اعداد رمي مشخص مي كنيم.
* براي نام گذاري آنيون ها از پسوند « يد » استفاده مي كنيم.مانند:
9-عدد اكسايش:
مقدار بار الكتريكي يك اتم در حالت تركيب است و يا به بيان ديگر مقدار با الكتريكي است كه به يك اتم در حالت تركيب نسبت داده مي شود.
قواعد مربوط به تعيين عدد اكسايش:
قاعده اول:عدد اكسايش يك اتم و يا يك عنصر به حالت آزاد عدد صفر است.
قاعده دوم:عدد اكسايش فلوئور در همه تركيب هاي آن « 1-» است.
قاعده سوم:عدد اكسايش اكسيپن در بيشتر تركيب هاي آن «2-» است.
قاعده چهارم:عدد اكسايش هيدروژن در بيشتر تركيب هاي آن «1+» است.
* عدد اكسايش هيدروژن در «هيدريد فلز ها» برابر با «1-» است.
قاعده پنجم:عدد اكسايش فلز ها همواره عددي مثبت است.
قاعده ششم:عدد اكسايش يون هاي تك اتم با بار يون برابر است.
قاعده هفتم:جمع جبري اعداد اكسايش يك تركيب خنثي برابر صفر است.
قاعده هشتم:در يك يون چند اتمي جمع جبري عدد اكسايش همه ي اتم هاي تشكيل دهنده يون با بار يون برابر است.
10- آنيون هاي چند اتمي:
بعضي از آنيون هاي چند اتمي از جدا كردن اتم هيدروژن از اسيد هاي اكسيپن دار بدست مي آيند بار اين آنيون ها مساوي تعداد هيدروژن هايي است كه از اسيد جدا شده است.
11- چگونگي نام گذاري آنيون هاي چند اتمي اکسيپن دار:
به ريشه ي لاتين نافلز مركزي(از اتم اكسيپن صرفنظر مي كنيم همچنين اتم هيدروژن را نيز در نظر نمي گيريم)پسوند « ات » اضافه مي كنيم.
چنانچه نافلز مركزي دو نوع آنيون توليد كند(داراي دو نوع عدد اكسايش باشد) در آنيوني كه نا فلز مورد نظر عدد اكسايش بالاتري دارد (اكسيپن بيشتري دارد) پسوند« ات » اضافه مي كنيم و در آنيوني كه نا فلز مورد نظر عدد اكسايش كوچكتري دارد
(اكسيپن كمتري دارد) پسوند «يت» اضافه مي كنيم.
* كلر،برم،يد چهر آنيون اسيپن دار توليد مي كنند كه براي نامگذاري آنها از قاعده زير استفاده مي كنند:
12- تركيب هاي يوني چند تايي:
تركيب هايي هستند كه در ساختمان آنها بيش از دو عنصر به كار رفته باشد.
ـ طريقه فرمول نويسي:
مرحله اول: نشانه شيميايي كاتيون را در سمت چپ و نشانه شيميايي آنيون را در سمت راست مي نويسيم.
مرحله دوم: بار هر يون را به صورت زير بند در سمت راست يون ديگر قرار مي دهيم.
مرحله سوم: در صورت امكان زير بندها را با يكديگر ساده مي كنيم.و عدد يك را نمي نويسيم.
چنان چه كاتيون مورد نظر جزء كاتيون عنصر هايي باشد كه بيش از يك كاتيون دارند بايد بار كاتيون را با اعداد رمي و درون پرانتز در جلو نام كاتيون مشخص كرد.
ايرانيان ، در گاه شماري خود ، پس از ماه ، بلافاصله روز را بحساب مي آوردند و واحدي بين اين دو نداشتند ، اما پس از اسلام ، بمناسبت آن كه مسلمانان مو ظف به اداي نماز جما عت ، در روزهاي جمعه بودند ،كم كم روزهاي هفته بصورت فعلي در بين مردمان رايج شد .
و اگر چه هفته و روزهاي هفته پس از اسلام در ايران رايج شد ، اما گمان ميرود كه از دوران هاي قبل براثر روابطي كه ايرانيان با مسيحيان و كليميان داشتند ، كم كم با اين نوع گاه شماري آشنا شده بودند ، برابر با قواعد زبان خود نامهائي براي روزهاي هفته انتخاب كرده بودند .
ايرانيان ( شباط) يهوديان را به زبان خود برگرداندند و آنرا مبدل به شنبه كردند و روزهاي پس از آن را يكايك شمردند ، بدون آنكه از نامهاي اصلي متابعت كنند ،در نظم و نثر دوره اول ، اكثرا شنبه و يكشنبه و غيره به كار رفته است .
روز جمعه را آدينه نهادند ، كه كُردان به آن هي نو ميگويند . اما در سرتاسرشاهنامه فقط يكبار بجاي نام روزه ، ( چهارشنبه ) آمده است و آنهم در سرگذشت سردار شهيد ايرا ن ، بهرام جوينده است ، اما چرا چهارشنبه آمده ، شايد علت آن وجود منعم غير ايراني است كه چنين دستوري به او داده است يا آنكه در ترجمه متن از پهلوي اين نام بعلت آنكه در نزد اعراب منعوس بوده ، بزور كه بهرام چوبين را دچار كرده داده شده.
ستاره شمر گفت بهرام را كه در چهارشنبه گام را
و گر زين بپيچي گزند آيدت همه كار ناسودمند آيدت
و نيز يك بار در نامه اي كه قيصر روم به خسرو پرويز مي نويسد ، از بزرگداشت روز يكشنبه بوسيله مسيحيان نام برده ميشود .
همين روزه پاك يكشنبه اي زهر در ، پرستيدن ايزدي
در پاسخ اين نامه نيز خسرو پرويز پس از جوابهاي لازم در مورد تقديس يكشنبه مي گويد :
اگر هر چه گفتي و پاكيزه دين ز يكشنبه روزه و آخرين
همه خواند بر ما يكايك دبير سخنهاي شايسته دلپذير
و غير اين دو مورد ، درسراسر شاهنامه از روزهاي هفته نام برده نشده است ، تمام شاعران دوره اول نيز تاريخ را با نام روزهاي ايراني مي شمرند.
سه روز و هفت روز :
اما عدد سه و هفت از قديم ، در نزد ايرانيان محترم و عزيز و مقدس بوده است .در بخش امشاسپندان نيز گفته شد آنانرا در انجمن همراه با اهورا مزدا آوردند كه تعدادشان هفت گردد و نيز در آئين مهر پرستان ، درجات مذهبي ، هفت بوده است .
يا اينكه انديشه نيك ، گفتار نيك ، كردار نيك خود نمونه اي از احترام به عدد سه است.
و به همين دليل ايرانيان در دوره هاي باستان جشن يا سور و ميهماني و حتي عزا را هفت روز ميگرفتند و اگر زمان اجازه نميداد در سه روز برگزار مي كردند .
مثالهائي از شاهنامه :
در مرگ سيا وش :
به يك هفته بادردو باسوگ وخشم بدرگاه او شست با آب چشم
امتيازي كه آدمي از ديگر موجودات دارد نيروئي است كه مي تواند با استفاده از آن در امور جزئي و كلي قضاوت كند و نيك را از بد و زشت را از زيبا جدا سازد و هر كس با مراجعه به وجدان خود به اين حقيقت مي رسد. ولي نكته قابل توجه اين جاست كه آدمي قدرت بر قضاوت را وقتي دارا است كه بتواند حقايق اشياء را درك كند و با جستجو و آزمايش بتواند موجود مورد بحث را كاملا" بشناسد و در چنين موقع قضاوت عقل صحيح و قابل اجرا است ولي اگر عقل از درك حقيقت عاجز ماند و نتوانست به خصوصيات و شرايط موجودي پي در پي. در اينجا ناچار بايد از نيرويي كه خود سبب ايجاد آن شده و به مقام مزايا و جهات آن آگاهي دارد مدد گيرد و انسان موجود كاملي است كه در ميان ساير موجودات مزاياي بي شعاري را داراست و بزرگترين و با ارزش ترين چيزي كه موجب اهميت و ارزش او شده نيروي اراده و اختيار اوست كه مي تواند ( بخودي خود ) كاري را تصميم بگيرد و انجام دهد يا از انجام كاري خوداري كند و انسان داراي عقل و ادراكي است كه مي تواند با استفاده از آن بر قسمتي از مشكلات خويش فائق آيد و نكته ي جالب توجه اين جاست كه چون عقل و شعور جانوران ديگر به پاي انسان كه اشرف مخلوقات مي باشد نيست جانوران نمي توانند به خوبي درك كنند.
انسان داراي عقل و منطق و انديشه و تدبر است با عقل و منطقي كه خداوند بر انسانها نهاده مبي تواند به عبادت و راز و نياز بپردازد و شاكر درگاه با عظمت او باشند.
در انسان ها رابطه ي صميمي و عاطفي و دوستانه اي وجود دارد كه حيوانات فاقد آن هستند و جانوران اگر احساس سرما كنند در پناهگاهي كه خود ساخته اند پناه مي گيرند و اگر احساس گرما كنند از جاي گرم به جاي سرد مي روند بعضي از جانوران هم در فصل سرما يعني زمستان به خواب عميقي مي روند كه به اين خواب خواب زمستاني مي گويند ولي انسان ها به اين شكل زندگي نمي كنند يك جانور براي بدست آوردن غذاي خود حيوانات ديگري را شكار مي كند به اين ترتيب غذاي خود را تهيه مي كند. پس نتيجه مي گيريم كه تفاوت زندگي اجتماعي انسان با ديگر جانوران به كارها و اعمال آنها است و عقل و تفكر و تدبري كه خداوند در انسانها نهاده و آنان را اشرف مخلوقات نيز نام نهاده است و انسانها داراي ايمان و و اراده ي راسخ هستند.
سام نریمان، امیر زابل و سر آمد پهلوانان ایران، فرزندی نداشت واز اینرو خاطرش اندوهگین بود. سرانجام زن زیبا رویی از او بارور شد و کودکی نیک چهره زاد. اما کودک هر چند سرخ روی و سیاه چشم و خوش سیما بود موی سر و رویش همه چون برف سپید بود.
مادرش اندوهناک شد. کسی را یارای آن نبود که به سام نریمان پیام برساند و بگوید ترا پسری آمده است که موی سرش چون پیران سپید است.
دایهی کودک که زنی دلیر بود سرانجام بیم را به یک سو گذاشت و نزد سام آمد و گفت : « ای خداوند ! مژده باد که ترا فرزندی آمده نیک چهره و تندرست که چون آفتاب میدرخشد. تنها موی سر و رویش سفید است. نصیب تو از یزدان چنین بود. شادی باید کرد و غم نباید خورد.»
سام چون سخن دایه را شنید از تخت به زیر آمد و به سرا پردهی کودک رفت. کودکی دید سرخ روی و تابان که موی پیران داشت. آزرده شد و روی به آسمان کرد و گفت : « ای دادار پاک ! چه گناه کردم که مرا فرزند سپید موی دادی ؟ اکنون اگر بزرگان بپرسند این کودک با چشمان سیاه و موهای سپید چیست من چه بگویم و از شرم چگونه سر برآورم ؟ پهلوانان و نامداران بر سام نریمان خنده خواهند زد که پس از چندینگاه فرزندی سپید موی آورد. با چنین فرزندی من چگونه در زاد بوم خویش بسر برم ؟ » این بگفت و روی بتافت و پر خشم بیرون رفت.
سیمرغ
اندکی بعد فرمان داد تا کودک را از مادر باز گرفتند و بدامن البرز کوه بردند و در آنجا رها کردند. کودک خردسال دور از مهر مادر، بیپناه و بییاور، بر خاک افتاده بود و خورش و پوشش نداشت. ناله بر آورد و گریه آغاز کرد. سیمرغ بر فراز البرز کوه لانه داشت. چون برای یافتن طعمه به پرواز آمد خروش کودک گریان بگوش وی رسید. فرود آمد و دید کودکی خردسال بر خاک افتاده انگشت میمکد و میگرید. خواست وی را شکار کند اما مهر کودک در دلش افتاد. چنگ زد و او را برداشت تا نزد بچگان خود بپرورد.
سالها بر این بر آمد. کودک بالید و جوانی برومند و دلاور شد. کاروانیان که از کوه میگذشتند گاه گاه جوانی پیلتن و سپید موی میدیدند که چابک از کوه و کمر میگذرد. آوازهی او دهان به دهان رفت و در جهان پراکنده شد تا آنکه خبر به سام نریمان رسید.
خواب دیدن سام
شبی سام در شبستان خفته بود. به خواب دید که دلاوری از هندوان، سوار بر اسبی تازی پیش تاخت و او را مژده داد که فرزند وی زنده است. سام از خواب برجست و دانایان و موبدان را گرد کرد و آنان را از خواب دوشین آگاه ساخت و گفت : « رای شما چیست ؟ آیا میتوان باور داشت که کودکی بی پناه از سرمای زمستان و آفتاب تابستان رسته و تا کنون زنده مانده باشد ؟»
موبدان به خود دل دادند و زبان به سرزنش گشودند که : « ای نامدار! تو ناسپاسی کردی و هدیه یزدان را خار داشتی. به دد و دام بیشه و پرندهی هوا و ماهی دریا بنگر که چگونه بر فرزند خویش مهربانند. چرا موی سپید را بر او عیب گرفتی و از تن پاک و روان ایزدیش یاد نکردی ؟ اکنون پیداست که یزدان نگاهدار فرزند توست. آنکه را یزدان نگاهدار است تباهی ازو دور باشد. باید راه پوزش پیشگیری و در جستن فرزند بکوشی.»
شب دیگر سام در خواب دید که از کوهساران هند جوانی با درفش و سپاه پدیدار شد و در کنارش دو موبد دانا روان بودند. یکی از آن دو پیش آمد و زبان به پرخاش گشود که : « ای مرد بی باک نامهربان !، شرم از خدا نداشتی که فرزندی را که به آرزو از خدا میخواستی به دامن کوه افکندی ؟ تو موی سپید را بر او خرده گرفتی، اما ببین که موی خود چون شیر سپید گردیده. خود را چگونه پدری میخوانی که مرغی باید نگهدار فرزند تو باشد ؟»
سام از خواب جست و بیدرنگ ساز سفر کرد و تازان بسوی البرز کوه آمد. نگاه کرد کوهی بلند دید که سر به آسمان میسایید. بر فراز کوه آشیان سیمرغ چون کاخی بلند افراشته بود و جوانی برومند و چالاک بر گرد آشیان میگشت. سام دانست که فرزند اوست. خواست تا به وی برسد، اما هر چه جست راهی نیافت. آشیان سیمرغ گویی با ستارگان همنشین بود. سر بر خاک گذاشت و دادار پاک نیایش کرد و از کرده پوزش خواست و گفت« ای خدای دادگر! اکنون راهی پیش پایم بگذار تا به فرزند خود باز رسم.»
باز آمدن دستان
پوزش سام به درگاه جهان آفرین پذیرفته شد. سیمرغ نظر کرد و سام را در کوه دید. دانست پدر جویای فرزند است. نزد جوان آمد و گفت : « ای دلاور! من ترا تا امروز چون دایه پروردم وسخن گفتن و هنرمندی آموختم. اکنون هنگام آنست که به زاد و بوم خود باز گردی. پدر در جستجوی تو است. نام ترا «دستان» گذاشتم و از این پس ترا بدین نام خواهند خواند .»
چشمان دستان پر آب شد که : « مگر از من سیر شدهای که مرا نزد پدر میفرستی ؟ من به آشیان مرغان و قلهی کوهستان خو کردهام و در سایهی بال تو آسودهام و پس از یزدان سپاسدار توام. چرا میخواهی که باز گردم ؟.»
سیمرغ گفت : « من از تو مهر نبریدهام و همیشه ترا دایهای مهربان خواهم بود. لیکن تو باید به زابلستان بازگردی و دلیری و جنگ آزمایی کنی. آشیان مرغان از این پس ترا به کار نمیآید. اما یادگاری نیز از من ببر : پری از بال خود را به تو میسپارم. هرگاه به دشواری افتادی و یاری خواستی پر را در آتش بیفکن و من بیدرنگ به یاری تو خواهم شتافت.»
آنگاه سیمرغ، دستان را از فراز کوه برداشت و در کنار پدر به زمین گذاشت. سام از دیدن جوانی چنان برومند و گردن فراز، آب در دیده آورد و فرزند را برگرفت و سیمرغ را سپاس گفت و از پسر پوزش خواست.
سپاه گرداگرد دستان برآمدند، تن پیلوار و بازوی توانا و قامت سرو بالای وی را آفرین گفتند و شادمانی کردند. آنگاه سام و دستان و دیگر دلیران و سپاهیان به خرمی راه زابلستان پیش گرفتند. از آن روز دستان را چون روی و موی سپید داشت «زال زر» نیز خواندند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن