تحقیق دانشجویی - 7

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

عوامل موثر در بروز طلاق

بازديد: 1
عوامل موثر در بروز طلاق

عوامل مؤثر در بروز طلاق

 

بدون تردید در هیچ آیینی به اندازه اسلام بر ا ستحكام نظام خانواده تاكید و پافشاری نشده است. اسلام برای لحظه لحظه زندگی زناشویی دستور العمل هایی ارائه نموده است تا با عمل كردن به آن ها خطرات و تهدیدها بر طرف شود.
محبوبترین بناها در اسلام پیمان مقدس ازدواج است و منفورترین چیز نزد پروردگار، خانه ای است كه با طلاق و جدایی از هم فرو پاشد.
رسول اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله عزوجل واعز من التزویج (1) ؛ در اسلام بنایی ساخته نشد كه نزد خدای عزوجل محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.»
و نیز آن حضرت فرمود: «ما من شی ء ابغض الی الله عزوجل من بیت یخرب فی الاسلام بالفرقة (2) ؛ هیچ چیز نزد خدای عزوجل مبغوض تر از خانه ای كه در اسلام با جدایی ویران شود نیست.»
پس از ازدواج و شروع زندگی، ممكن است عواملی بوجود آید و این بنای محبوب پروردگار را به منفورترین امور تبدیل كند. شناخت این عوامل و جلوگیری از به وجود آمدن آن ها می تواند نوید بخش خانواده ای سالم و ارزشمند باشد. در اینجا تنها به برخی از این عوامل به صورت گذرا اشاره می شود.

1 - توقعات نامحدود و حاكم شدن روح تجمل پرستی و اسراف
یكی از عوامل مهمی كه از آغاز زندگی مشترك می تواند بنیان خانواده را بر هم بزند، توقعات نامحدود و حاكم شدن روح تجمل پرستی و اسراف است. تنها عامل بازدارنده در این مورد، ایجاد و تقویت روحیه قناعت و پرهیزكاری است. از امام علی علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «انعم الناس عیشا من منحه الله سبحانه القناعة واصلح له زوجه (3) ؛ خوشترین زندگی را كسی دارد، كه خداوند سبحان قناعت را ارزانیش دارد و همسرش را برای او شایسته گرداند.»

2 - دخالت های بی جا و غیر مسؤولانه دیگران
از دیگر عوامل مهمی كه بنیان خانواده را همواره تهدید می كند، دخالت های غیر مسؤولانه دیگران در زندگی یك زوج تازه ازدواج كرده است.
البته این به معنای دور داشتن خیر اندیشان از اختلافات نور چشمان خود نیست كه این خود نعمتی خدادادی برای رفع اختلافات است.

3 - بی توجهی به خواست های یكدیگر
زن و شوهر، دارای خواست ها و نیازهایی هستند كه خداوند رفع بعضی از آن ها را در طرف مقابل قرار داده و بی توجهی هر كدام از زوجین نسبت به این نیازها می تواند زمینه را برای اختلافات بزرگ فراهم سازد.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «لا ینبغی للمرءة ان تعطل نفسها (4) ؛ سزاوار نیست كه زن خود را [برای شوهر] بی زیور و بی پیرایه كند.»
و از طرف دیگر به مرد دستور داده شده تا نیازهای عاطفی همسر خود را با نشستن نزد او بر آورده نماید.
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتكاف فی مسجدی هذا (5) ؛ نشستن مرد نزد زن و فرزندش، نزد خدای متعال از اعتكاف در مسجد من محبوت تر است.»
همچنین در دستورات اسلامی به مردها نیز سفارش شده كه خود را برای زنان خود آراسته كنند.
حسن بن جهم می گوید: «رایت ابا الحسن علیه السلام اختضب، فقلت: جعلت فداك اختضبت؟ فقال: نعم، ان التهیئة مما یزید فی عفة النساء ولقد ترك النساء العفة بترك ازواجهن التهیئة، ثم قال: ایسرك ان تراها علی ما تراك علیه اذا كنت علی غیر تهیئة؟ قلت: لا. قال: فهی ذاك (6) ؛ ابوالحسن علیه السلام را دیدم كه خضاب كرده است، عرض كردم: فدایت شوم، خضاب كرده ای؟ فرمود: آری، آراستگی مردان بر عفت زنان می افزاید، زنان ترك عفت كرده اند، چون شوهرانشان آراستگی را ترك نموده اند.
سپس فرمود: اگر آراسته نباشی آیا خوش داری كه همسرت را نیز مانند خود ببینی؟ عرض كردم نه. فرمود: او نیز چنین است.»

4 - بد اخلاقی نسبت به یكدیگر
یكی از آثار شگفت انگیز ازدواج سكون و آرامش است. خداوند متعال در این باره می فرماید:
«هو الذی خلقكم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لیسكن الیها» (7) ؛ «او خدایی است كه شما را از یك نفس آفرید، و همسر او را از جنس او قرار داد تا در كنارش آرام گیرد.»
به راستی همسرانی كه مایه آرامش یكدیگرند، از مواهب بزرگ الهی به حساب می آیند. این آرامش از اینجا ناشی می شود كه هر یك از این دو مكمل دیگری و مایه شكوفایی و نشاط و پرورش او است، به طوری كه هر یك بدون دیگری ناقص است.
این مهم همواره در پرتو حسن خلق امكان پذیر است و كج خلق بودن و بد اخلاقی آفتی بسیار بزرگ برای این گونه زندگی به حساب می آید.
در حدیثی بسیار ارزشمند از امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین می خوانیم:
«من ساء خلقه مله اهله (8) ؛ آن كه بد اخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و بیزار می شوند.»
بسیار طبیعی است كه بسیاری از بیزاری ها و دلتنگی ها در نهایت به طلاق و جدایی منجر خواهد شد، مگر اینكه به بهترین وجه جبران گردد.
بد اخلاقی در خانه علاوه بر آثار سوئی كه بر زندگی مشترك می گذارد، مجازات های الهی را نیز به دنبال خواهد داشت.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله بعد از دفن یكی از اصحاب خود به نام سعد بن معاذ فرمود: فشاری [از طرف قبر] بر ا و وارد آمد. علت را جویا شدند، آن حضرت فرمود: چون با خانواده اش كمی كج خلق بود (9) .

5 - هوسرانی و توجه نامشروع به خواهش های نفسانی
هر چه انسان بیشتر در كام شهوات گرفتار شود، بیشتر در معرض تباهی و نابودی قرار می گیرد و به تدریج به جایی می رسد كه به هیچ وجه به هشدارهای پی در پی عقل توجه نمی كند و بسیاری از جدایی ها ناشی از بی توجهی به هشدارهای عقل است.
علامه شهید مرتضی مطهری رحمه الله سخن بسیار ارزشمندی در این زمینه گفته است كه به قسمتی از آن اشاره می شود:
«از نظر اسلام محدودیت كامیابی های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع كمك می كند و از جنبه های خانوادگی سبب تحكیم روابط افراد خانواده و بر قراری صمیمیت كامل بین زوجین می گردد...
اسلام تدابیری برای رام كردن و تعدیل این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان تكلیف معین كرده است. یك وظیفه مشترك كه برای زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است. خلاصه این دستور این است كه زن و مرد [نامحرم] نباید به یكدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی كنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یكدیگر بدوزند، نباید به قصد لذب بردن به یكدیگر نگاه كنند. یك وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است كه بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دل ربایی نپردازند و موجبات تحریك مردان بیگانه را فراهم نسازند.
شك نیست كه هر چیزی كه موجب تحكیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای كانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداكثر كوشش مبذول شود، بالعكس هر چیزی كه باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد، به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه كرد.

اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در كادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محكم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یكدیگر می شود. (10)»
گناهان و هوس ران ی ها عواقب بدی در پی خواهند داشت. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرمودند: «كم من نظرة ورثت حسرة طویلة (11) ؛ ای بسا نگاهی [از روی هوی و هوس] كه حسرتی طولانی را به بار آورده است.»
در جایی كه حجاب [و شرایط دیگر اسلامی] رعایت شود تعلق خاطر زن و شوهر نسبت به یكدیگر بسیار بیشتر است تا جامعه ای كه در آن بی بند و باری شیوع دارد.
این نكته نیز قابل تامل است كه هوسرانی چه از طرف زن و چه از طرف مرد دارای برخی آثار وضعی و قهری است.
امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «عفوا عن نساء الناس یعف عن نسائكم (12) ؛ نسبت به زنان مردم عفیف باشید تا سبت به زنان شما عفت ورزند.»

6 - حكایتی تكان دهنده
نقل شده است كه در روزگار حضرت داوودعلیه السلام زنی بود كه مردی نزد او می رفت و به زور از وی كام می گرفت. خدای عزوجل در دل آن زن چنین افكند كه به آن مرد بگوید: هر بار كه تو نزد من می آیی مردی هم به سراغ زن تو می رود. آن مرد نزد زن خود رفت، دید مردی پیش اوست، او را نزد حضرت داوودعلیه السلام آورد و گفت: ای پیامبر خدا! بلایی سرم آمده كه بر سر احدی نیامده است! داوودعلیه السلام فرمود: آن بلا چیست؟ مرد گفت: این مرد را پیش زنم یافتم. پس خدای تعالی به داوودعلیه السلام وحی فرمود كه به او بگو: از هر دست كه بدهی از همان دست پس می گیری. (13)

7 - مال حرام
مال حرام نیز می تواند بر شكل گیری طلاق مؤثر افتد. امام باقرعلیه السلام فرمود: «ان الرجل اذا اصاب مالا من حرام لم یقبل منه حج ولاعمرة ولاصلة رحم حتی انه یفسد فیه الفرج (14) ؛ هرگاه انسانی از حرام مالی به دست آورد، نه حجی از او پذیرفته می شود، نه عمره ای و نه صله رحمی و حتی در ازدواج و زناشویی او تاثیر سوء می گذارد.»

مطالب دیگر

عوامل جنسی
تحقيقات نشان داده که ، دست کم 60 درصد طلاق هايي که در دادگاه هاي خانواده صورت مي گيرد، ريشه در مسائل جنسي دارد و می توان ريشه جدايي بيش از نيمي از زوجين از يکديگر، مسائل جنسي دانست.

به تجربه ثابت شده در خانواده هايي که مسائل جنسي در زوج ها برطرف شده، احتمال فروکش کردن مشکلات در خانواده ها بيشتر است. به علت حساسيت و گستردگي مسائل جنسي و نقش اساسي آن در قوام خانواده، بايد زمينه مناسب را براي نگاه مثبت به مسائل سلامت جنسي فراهم کرد، زيرا سخن از سلامت جنسي در کشور به صورت ضدارزش درآمده است.

اين در حالي است که آموزه هاي ديني با فرهنگ ما در نگرش به سلامت جنسي کاملاً متفاوت است بنابراين هر اندازه سلامت جنسي در افراد ارتقا يابد، کانون خانواده از استحکام بيشتري برخوردار خواهد بود.

عوامل اقتصادي
از طرفی مشکلات اقتصادي و عدم تامين معيشت و فقر، پايين بودن سطح درآمد خانوار، بيکاري، مسکن نامناسب و بالا بودن نرخ خريد و اجاره، ضعف يا فقدان ثبات شغلي هر يک مي تواند به نحوي در بروز طلاق سهم داشته باشد.

و نيز بالا بودن سطح توقع زوجين در ابتداي زندگي و بسنده نکردن به حداقل ها فشار مضاعفي را به خانواده ها تحميل مي کند.

عوامل شخصيتي
بنا بر نظر کارشناسان، فقدان مهارت کافي براي شروع زندگي، فقدان آگاهي از اصول و بنيان هاي حل مساله بين زوجين، فقدان اعتماد به نفس و خودباوري در زوجين يا يکي از آنها، فقدان پايبندي فرد به اصول اخلاقي و خيانت هر يک از زوجين به يکديگر، فقدان قدرت ارتباطي و مفاهمه بين دو طرف و تزلزل شخصيتي، تغيير در شيوه زندگي، افسردگي، فقدان صداقت هنگام شکل گيري روابط زناشويي و آشکار شدن صورت هاي پنهان زندگي زوجين، اختلاف سني اساسي، اختلاف فرهنگي، تربيتي و اجتماعي بين زوجين، ارائه چهره يي غيرواقعي از خود در قبل از ازدواج، ازدواج در سن پايين و ناپخته بودن افراد، کاهش پايبندي به ارزش هاي مذهبي، ديني يا اخلاقي، اعتياد، اخلاق و وضعيت بد روحي و رواني هر دو شخص، عدم رشد عقلي و بلوغ فکري، ضعف يا عدم آمادگي لازم براي پذيرش مسئوليت همسري، خست مردان در مقابل توقعات زنان، اثرپذيري بيش از حد يکي از طرفين از خانواده خود، نگرش منفي به جنس مخالف، بدبيني و وسواس رفتاري و علاقه بيش از حد به کار در مقابل بي توجهي به خانواده از جمله علل و عوامل شخصيتي موثر بر طلاق محسوب مي شوند.

عوامل ارتباطي

سوءظن و بدبيني هاي کاذب، عدم انطباق بين انتظارات و مسووليت هاي متقابل، بي توجهي به تامين نيازها و انتظارات متقابل، درک نامتوازن از نقش زن و مرد در زندگي مشترک، خودمحوري، فقدان گذشت، غرورهاي کاذب، لجاجت هاي کودکانه، پرده دري متقابل و عدم تامين احترام متقابل، ميل به انتقامجويي، حساسيت هاي بيش از حد، افزايش فاصله کلامي بين زوجين، پرخاشگري و مجادله دائمي بين زوجين، دخالت هاي اطرافيان، بي علاقگي به همسر و تمايل به دور بودن از وي براي مدت طولاني، وابسته کردن فرزندان به خود و افزايش فاصله آنها با همسر، ضرب و شتم همسر، ارتباط بيش از حد با دوستان و رفقا (رفيق بازي)، اعتقاد بيش از حد به فرهنگ مردسالاري يا زن سالاري، عدم آگاهي زن و مرد نسبت به تعهدات و مسووليتي که بر عهده دارند و عدم درک متقابل از جمله عوامل ارتباطي موثر بر بروز طلاق محسوب مي شوند.

عوامل اجتماعي
مواردي همچون اختلاف فرهنگي و سطح طبقاتي بين خانواده هاي زوجين، مهاجرت هاي بي رويه از روستاها به شهرها و از شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ، رشد فزاينده کلانشهرها و کاهش سيستم هاي کنترل اجتماعي غيررسمي در جامعه، اعتياد به مواد مخدر و الکل از جمله متغيرهاي موثر بر طلاق در حيطه اجتماعي هستند.

پی نوشت:

1) بحار الانوار، ج 103، ص 222.
2) كافی، ج 5، ص 328.
3) میزان الحكمة، محمد محمدی ری شهری، ح 17173.
4) مكارم الاخلاق، ص 107.
5) میزان الحكمة، حدیث 7884.
6) كافی، ج 5، ص 567، ح 50.
7) اعراف/189.
8) میزان الحكمة، محمدی ری شهری، ح 5103.
9) امالی صدوق، ص 315، ح 2.
10) مجموعه آثار، ج 19، ص 437.
11) كافی، ج 5، ص 559.
12) امالی صدوق، ص 238.
13) من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 141، ح 10.
14) میزان الحكمة، ح 3666، به نقل از امالی طوسی، ص 680، ح 1448.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 32.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1399 ساعت: 19:00 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره شادکامی در اسلام

بازديد: 30
تحقیق درباره  شادکامی در اسلام

تحقیق درباره  شادکامی در اسلام

شادکامی در اسلام

 

شادي براي انسان يك امر ضروري است و در سايه شادي و نشاط، زندگي معنا و مفهوم خاصي پيدا مي كند و دلها به هم نزديك و ترس و بدگماني و ناكامي و نگراني بي اثر مي گردد...

شادي براي انسان يك امر ضروري است و در سايه شادي و نشاط، زندگي معنا و مفهوم خاصي پيدا مي كند و دلها به هم نزديك و ترس و بدگماني و ناكامي و نگراني بي اثر مي گردد. شادي نه تنها بر روح و روان تأثير مي گذارد، بلكه جسم را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. غم و شادي فرد فقط مربوط به خودش نيست، بلكه شادي يا غمگين شدن يك فرد در تمامي جامعه تأثير مي گذارد؛ يعني غم و شادي به صورت فردي و در يك جا باقي نمي ماند و به همه افراد سرايت مي كند.
دين اسلام كه دين فطرت است، به تمام نيازهاي انسان، از جمله شادي توجه دارد. شهيد مرتضي مطهري مي نويسد:
"بعضي از مقدس مآبان و مدعيان تبليغ دين، به نام دين با همه چيز به جنگ برمي خيزند. شعارشان اين است كه اگر مي خواهي دين داشته باشي، به همه چيز پشت پا بزن! به دنبال مال و ثروت نرو! حيثيت و مقام را ترك كن! از علم بگريز كه حجاب اكبر و مايه گمراهي است! شاد مباش و شاد زندگي نكن! از خلق بگريز! به انزوا پناه ببر و امثال اينها."
آن متفكر شهيد اين نظر را مخالف منطق اسلام مي داند و در پاسخ مي گويد: "يكي از مختصات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطري انسان را در نظر گرفته و هيچ كدام را از قلم نينداخته و معناي فطري بودن قوانين اسلامي هماهنگي آن قوانين و عدم ضديتِ آن با فطريات بشر است." (1)
اسلام پيروان خود را به شاديهاي مثبت و سازنده دعوت مي نمايد؛ چرا كه استفاده از امور مفرّح در اوقات مناسب با رعايت حدود لازم، براي تجديد نشاط و كاستن از يكنواختي زندگي بسيار مؤثر است. امام علي عليه السلام در روايتي مي فرمايند: "لِلْمُؤْمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ فَساعَةٌ يُناجي فيها رَبَّهُ وَساعَةٌ يَرُمُّ مَعاشَهُ وَساعَةٌ يُخَلّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَبَيْنَ لَذَّتِها فيها يَحِلُّ وَيَجْمُلُ؛(2) مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند: زماني براي نيايش و عبادت پروردگار و زماني براي تأمين هزينه زندگي و زماني براي واداشتن نفس به لذتهايي كه حلال و مايه زيبايي است."
البته اين نياز چون نيازهاي ديگر انسان اگر مهار نشود، به طور حتم زيانهايي به دنبال خواهد داشت؛ لذا بايد مرز شاديها و تفريحات سالم و مشروع از شاديهاي ناروا روشن گردد.
به اين جهت، در اين نوشتار شاديهاي پسنديده و ناپسند را از منظر اسلام بيان مي كنيم:

شاد كردن ديگران
اين مضمون كه شاد كردن برادر مؤمن، يكي از عبادات بزرگ است، به صورتهاي گوناگون در روايات وارد شده و ابوابي از مجموعه هاي روايي، مثل: كافي، وافي، وسائل الشيعة و... را به خود اختصاص داده است.
مضمون بعضي روايات اين است كه بهترين و يا محبوب ترين عبادت نزد خداي متعال اين است كه انسان دل برادر مؤمن خود را شاد كند و يا به تعبير معروف، در قلب مؤمن "ادخال سرور" كند. در اين باره مرحوم كليني روايتي از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كرده است:
"اِنَّ اَحَبَّ الْاَعْمالِ اِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِدْخالُ السُّرُورِ عَلَي الْمُؤْمِنينَ؛(3) محبوب ترين اعمال نزد خداوند، شاد كردن مؤمنين است."

الف. شاديهاي پسنديده
همان طوري كه بيان شد، انسان فطرتاً طالب شادي است، مهم مصاديق شادي است كه برخي گمان مي كنند با ثروت اندوزي، استفاده از نوارها و موسيقيهاي مبتذل، شركت در مجالس گناه و فساد و استفاده از تجملات مي توانند خوشي و شادي براي خود فراهم كنند؛ ولي از نگاه دين، شادي پسنديده آن است كه جهت گيري الهي داشته باشد و يا مقدمه اي براي انجام وظايف شرعي باشد؛ چون طبق نظام ارزشي اسلام، مطلوب واقعي تقرب به خداست و همه حركات و سكنات و افعال انسان بايد در راستاي آن انجام گيرد تا تكامل حاصل گردد. با توجه به معيارهاي كلي مي توان براي شاديهاي پسنديده ويژگيهاي ذيل را برشمرد:
1. همراه با گناه نباشد؛ 2. با غفلت از خدا مقرون نباشد؛ 3. اعتدال و ميانه روي در آن رعايت گردد.
اينك به چند نمونه از شاديهاي پسنديده اشاره مي كنيم:

1. ذخيره آخرت
امام علي عليه السلام در نامه خود به عبد اللّه بن عباس مي فرمايد: "وَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِما قَدَّمْتَ وَاَسَفُكَ عَلي ما خَلَّفْتَ؛(4) و بايد شاد باشي به چيزي كه از پيش فرستاده اي و افسرده باشي به چيزي كه گذاشته اي."

2. ملاقات با برادران ديني
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در وصيت خويش به علي عليه السلام فرمود: "يا عَلِيُّ ثَلاثٌ فَرَحاتٌ لِلْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيا لِقاءُ الْاِخْوانِ وَالْاِفْطارُ مِنَ الصِّيامِ وَالتَّهَجُّدُ في آخِرِ اللَّيلِ؛(5) اي علي! براي مؤمن در دنيا سه خوشحالي است: ديدار برادران ديني، افطار از روزه و شب زنده داري در آخر شب."

3. حل مشكلات علمي
يكي از شاديهاي معقول و سازنده، خوشحالي براي رشد علمي و رفع مشكلات علمي است. كساني كه عشق به مطالعه و دانش دارند، لحظه هاي تحصيل و مطالعه خود را بهترين لحظه ها مي دانند. درباره شيخ طوسي گفته اند: "گاهي تا صبح روي مسئله اي فكر و مطالعه مي كرد و وقتي براي حل آن مشكل موفق مي شد، آن چنان بهجت و مسرّتي به او دست مي داد كه فرياد مي كرد: اَيْنَ الْمُلُوكُ وَاَبْناءُ الْمُلُوكِ مِنْ هذِهِ اللَّذَّةِ؛ پادشاهان و پادشاه زادگان [كه شبها را به عيش و عشرت و لذّت به سر مي برند] كجا هستند كه بيايند و اين لذّت را درك كنند؟"(6)

4. ذكر و ياد خدا
كسي كه به خدا محبت دارد، طبعاً به ياد اوست و از ياد او لذّت مي برد و تمامي دلخوشيها و لذتش به اين است كه به ياد او مشغول باشد. فرد مؤمن وقتي كه يك غمي به سراغ او مي آيد و همه درها به روي او بسته مي شود و حالت گرفتگي و افسردگي پيدا مي كند، اگر در همان حال به نماز بايستد يا به راز و نياز با خدا و به حرف زدن با او بپردازد و تنها او را ببيند و تمام حوادث را از حكمت خداوند بداند و به غير او دلخوشي و اميدي نداشته باشد، بعد از راز و نياز با خدا سبك مي شود و شادي و خوشحالي در اعماق وجود او موج مي زند و احساس مي كند كه محبوبش از او راضي و خشنود است.

5. شادي در روز شادي معصومان عليهم السلام
يكي از شاديهاي پسنديده، تشكيل مجالس جشن و سرور به مناسبت مواليد ائمه معصومين عليهم السلام است. امام رضاعليه السلام به ريان بن شبيب فرمود: "...اَنْ تَكُونَ مَعَنا فِي الدَّرَجاتِ الْعُلي مِنَ الْجِنانِ فَاَحْزَنْ لِحُزْنِنا وَافْرَحْ لِفَرَحِنا؛(7) اگر دوست داري در درجات عاليه بهشت با ما باشي، به حزن ما محزون و به شادي ما شاد باش!"

ب. شاديهاي ناپسند
انسان به طور طبيعي مي خواهد در دنيا شاد باشد و اين شاديها از راههاي مختلفي پيدا مي شود. گاهي شاديها غمهاي طولاني را در پي دارند كه با هدف تكاملي انسان سنخيت ندارد و يا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت و هيجان و آزار و اذيت ديگران توأم است. از نظر شرع مقدس، اين گونه شاديها مذموم و ناپسند است و مؤمنان بايد از آنها پرهيز كنند.
تجربه نشان داده است كه هر كس در هر حال به ديگران بخندد، ديگران هم به او خواهند خنديد. متأسفانه افرادي هستند كه اگر صدها خبر درباره شادي و موفقيت ديگران بشنوند، اصلاً به روي خودشان نمي آورند و گويي چنان خبري را نشنيده اند؛ درحالي كه از شنيدن خبر شكست ديگران چنان به وجد و نشاط مي آيند كه آن را بزرگ هم مي كنند؛ غافل از اينكه روزي ممكن است از خود آنان نيز چنين لغزشي سر بزند


در ذيل به برخي از شاديهاي ناپسند اشاره مي كنيم:

1. شادي از طريق گناه
كسي كه با گناه و معصيت خدا به شادي بپردازد، با اين كار دو عمل زشت انجام داده است: يكي ارتكاب خود معصيت و ديگري شادي به گناه و چه بسا شادي به گناه از خود گناه قبيح تر است.
علي عليه السلام فرمود: "التَّبَجُّحُ بِالْمَعاصي اَقْبَحُ مِنْ رُكُوبِها؛(8) شادي كردن به گناه زشت تر از انجام دادن آن است."

2. شادي تمسخرآميز
يكي از شاديهاي منفي، شاديهاي تمسخرآميز است كه به منظور تحقير و تضعيف حق، انجام مي شود. مانند خنده فرعون در برخورد با دلايل منطقي و معجزات روشن حضرت موسي عليه السلام؛ چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:
"فَلَمَّا جَآءَهُم بَِايَتِنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا يَضْحَكُونَ "؛(9) "چون آيات ما را بر آنها آورد، [او را مسخره كردند و] بر او خنديدند."
اين شيوه همه طاغوتها و جاهلان متكبر است كه مي خواهند بدين وسيله به ديگران بفهمانند كه اصلاً سخن و نظر آنها قابل بررسي، مطالعه و جوابگويي نيست و ارزش يك برخورد جدي را ندارد. (10)
در عصر حاضر نيز متكبران و افراد خودخواه و فاسد چنين رفتارهايي را به صورتهاي مختلف، همچون فيلم، طنز و... دارند و براي اينكه حرف باطل خود را به كرسي بنشانند و زير بار حق نروند، هر قدر دليل و برهان برايشان آورده شود، باز با خنده تمسخرآميز سعي مي كنند دلايل طرف خود را ناديده بگيرند و بر باطل اصرار ورزند. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:
"إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا يَضْحَكُونَ "؛(11) "همانا بدكاران بر اهل ايمان مي خندند [و مسخره مي كنند]."
آري، بدكاران پيوسته به مؤمنان مي خندند؛ خنده اي كه از روح طغيان، كبر، غرور و غفلت ناشي مي شود؛ غافل از اينكه روزي مي رسد مؤمنان به آنها بخندند. قرآن كريم مي فرمايد:
"فَالْيَوْمَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ "؛(12) "پس امروز [كه روز جزاي نيك و بد است ] اهل ايمان به كفار مي خندند."
روز قيامت كه بازتابي از اعمال انسان در دنياست و در آنجا بايد عدالت الهي اجرا شود، عدالت ايجاب مي كند كه مؤمنان پاك دل به كفار لجوج و معاند و استهزاء كننده، بخندند و اين خود نوعي عذاب دردناك براي مغروران متكبر است.

3. شادي به خاطر غرور و سرمستي
بعضي از انسانها به قدري مغرور و از خود راضي هستند كه خيال مي كنند همه اعمال آنها دقيق و درست است و از اين بابت، خوشحالي مي كنند و گاه دوست دارند حتي به خاطر كارهايي كه نكرده اند، مردم آنها را بستايند.


قرآن كريم درباره چنين افرادي مي فرمايد:
"لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَآ أَتَوا وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ "؛(13) "[اي پيغمبر!] مپندار آنهايي كه به كردار خود شادمان اند و دوست دارند به خاطر كارهايي كه انجام نداده اند ستايش شوند، از عذاب خدا رهايي يابند. بلكه براي آنها عذاب دردناكي خواهد بود." از اين آيه استفاده مي شود كه فرح و سرور در برابر كار نيكي كه انسان توفيق انجام آن را يافته، اگر به صورت معتدل باشد و مايه غرور و خودپسندي نگردد، نكوهيده نيست. (14)

4. شادي به مشكلات ديگران
هر كس در طول زندگي، لغزشها و اشتباهاتي دارد و گاهي در موقعيتهايي قرار مي گيرد كه ممكن است مورد مضحكه و خنده ديگران قرار بگيرد همچون: شكست در كارها، لكنت زبان، توپوق زدن در سخن گفتن، به زمين خوردن و... كه نبايد در چنين مواقعي، ديگران خوشحالي كنند. علي عليه السلام فرمود: "لا تَفْرَحَنَّ بِسَقْطَةِ غَيْرِكَ فَاِنَّكَ لا تَدْري ما يُحْدِثُ بِكَ الزَّمانُ؛(15) به لغزش ديگران خوشحال مشو! زيرا تو نمي داني زمانه با تو چه خواهد كرد."
تجربه نشان داده است كه هر كس در هر حال به ديگران بخندد، ديگران هم به او خواهند خنديد. متأسفانه افرادي هستند كه اگر صدها خبر درباره شادي و موفقيت ديگران بشنوند، اصلاً به روي خودشان نمي آورند و گويي چنان خبري را نشنيده اند؛ درحالي كه از شنيدن خبر شكست ديگران چنان به وجد و نشاط مي آيند كه آن را بزرگ هم مي كنند؛ غافل از اينكه روزي ممكن است از خود آنان نيز چنين لغزشي سر بزند.
نقل شده: عرب باديه نشيني محضر رسول خداصلي الله عليه وآله رسيد، در حالي كه بر ماده شتري چموش سوار بود. پس از عرض سلام، شترش او را از آن حضرت دور كرد. اين جريان تكرار شد و همراهان پيامبرصلي الله عليه وآله به او خنديدند. مرد عرب ناراحت شد و شترش را كشت. اصحاب به پيامبرصلي الله عليه وآله عرض كردند: مرد عرب شترش را كشت. حضرت فرمود: "بله، دامنهاي شما پر از خون آن شتر است؛ شما خنديديد و او از رفتار شما عصباني شد و آن را كشت." (16)

5. شادي با دروغ
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "وَيْلٌ لِلَّذي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ؛(17) واي بر كسي كه سخني دروغ بگويد تا مردم را بخنداند! واي بر او! واي بر او! واي بر او!"

6. خنديدن هنگام مصيبت
علي عليه السلام در تشييع جنازه اي شركت كرده بود. ناگهان صداي خنده مردي را شنيد. در اين هنگام، فرمود: "گويي مرگ براي غير ما نوشته شده! گويي حق بر غير ما واجب گشته! گويي اين مردگاني كه مي بينيم مسافراني هستند كه به زودي به سوي ما بازمي گردند؛ آنها را در قبرشان مي گذاريم و ميراث آنها را مي خوريم و گويي بعد از آنها جاودان هستيم!" (18)
و نيز خنده و شادي در برابر افراد محزون و غصه دار صحيح نيست. امام عسكري عليه السلام فرمود: "لَيْسَ مِنَ الْاَدَبِ اِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزُونِ؛(19) از ادب انساني به دور است كه انسان در برابر افراد محزون اظهار شادي كند."
يا به قول شاعر:
گر لب پرخنده داري شادمان باش
ترك شادي كن چو ديدي چشم گريان كسي
حق و باطل هميشه بوده است و همواره مظلوماني در تاريخ به دست ظالمان و ستمگران كشته شده اند. بزرگ ترين ظلم تاريخ، ظلم به اهل بيت عليهم السلام و شهادت جانسوز سالار شهيدان، امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش بود. بني اميه، آل زياد و آل مروان بر اين جنايت بزرگ تاريخ شادي كردند؛ چنان كه در فرازي از زيارت عاشورا آمده است: "وَهذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ؛(20) روز عاشورا روزي است كه آل زياد و آل مروان به كشتن امام حسين عليه السلام شادي كردند." و با شادي و سرور خود رضايت و ارتباط خود را با اين فاجعه تاريخ به تماشا گذاشتند. امروز هم اگر ظلمي در هر جاي جهان صورت بگيرد و كسي به آن ظلم، خشنود و شادمان باشد، شريك ظالم خواهد بود.

پی نوشت ها:
1) امداد غيبي، مرتضي مطهري، صص 56 - 57.
2) نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 382.
3) همان، ص 189.
4) همان، نامه 66.
5) بحار الانوار، ج 77، ص 52.
6) آشنايي با قرآن، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ص 38.
7) وسائل الشيعة، ج 14، ص 502.
8) ميزان الحكمة، ج 3، ص 493.
9) زخرف/47.
10) تفسير نمونه، ج 21، ص 79.
11) مطفّفين/29.
12) همان/34.
13) آل عمران/188.
14) تفسير نمونه، ج 3، ص 210.
15) ميزان الحكمة، ج 7، ص 149.
16) محجة البيضاء، ج 5، ص 233.
17) بحار الانوار، ج 77، ص 88.
18) نهج البلاغة، حكمت 118.
19) بحار الانوار، ج 78، ص 374.
20) بحار الانوار، ج 98، ص 293.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره91

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM

بازديد: 17
تحقیق درباره مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM

تحقیق درباره مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM

اصول مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM


مخفف عبارت Customer Relationship Management است و به روش نرم افزاري اطلاق مي شود كه به سازمان كمك مي كند به شيوه اي سازمان يافته ارتباط با مشتريانش را مديريت كند. نمونه ساده اي از CRM ، يك بانك اطلاعاتي حاوي اطلاعات مربوط به مشتريان يك سازمان است كه مديريت و كاركنان فروش يا خدمات سازمان به كمك آن مي توانند نيازهاي مشتريانشان را با محصولات خود تطبيق دهند، نيازهاي خدماتي آنها را يادآور شوند و غيره.
صرف نظر از اين تعريف ساده، بايد بدانيم كه CRM راهبردي است كه به كمك فناوري به اجرا درآمده است؛ CRM تنها يك ابزار نرم افزاري نيست كه باعث شود كارتان را بهتر انجام دهيد، CRM فلسفه اي است كه سعي دارد راهبردي خلق كند كه تمام اجزاي يك سازمان را يكپارچه كرده، اطلاعات را در بين تمام كاربران به اشتراك بگذارد و مانع از تكرار بيهوده كارها شود. اين فلسفه، فضايي را در سازمان ايجاد مي كند كه در آن اطلاعات به اشتراك گذاشته شده، در زمان لازم در اختيار افرادي كه به آن نياز دارند قرار مي گيرد، يعني همه كاركنان و همه چيز به يكديگر مرتبط و متصل هستند و خروج يك نفر از سازمان باعث از هم پاشيدن هيچ چيز در سازمان نخواهد شد.

معيارهاي موفقيت CRM
عوامل موفقيت يك برنامه CRM در هر سازمان و بازاري، به واسطه قابل دسترس بودن و سطح كيفيت اطلاعات مشتريان تعيين مي شود. هر چقدر بيشتر در مورد نيازها، مشكلات، انتظارات و شكايات مشتريان بدانيد، بهتر مي توانيد يك برنامه مديريت ارتباطات پايدار بسازيد.
امروزه براي فعاليت هاي بازاريابي در هر فعاليت تجاري، نتايج قابل اندازه گيري وجود دارد. براي مثال براساس تحقيقات انجام شده،66 درصد مديران معتقدند بزرگترين نياز بازاريابي، تحليل واقعي بازگشت سرمايه (ROI) است. برخي معيارهاي مورد استفاده در سنجش موفقيت CRM عبارتند از:
- رضايت مشتري: افزايش وفاداري مشتري به سازمان را مي توان در تكرار خريد در يك دوره زماني معين و افزايش ضريب نفوذ محصول مشاهده كرد.
- منفعت مشتري: منفعت مشتري را مي توان از طريق افزايش درآمد به ازاي خريد مشتري، افزايش ارزش دوره عمر محصول و كاهش هزينه خدمات رساني سنجيد.
- سهم بازار: ميزان نفوذ در بازار را مي توان به كمك مقايسه عملكرد سازمان نسبت به ساير رقبا سنجيد.
- تحليل مالي: معيارهاي مالي كمي برنامه CRM سازمان، مانند هزينه كل مالكيت، بازگشت سرمايه، ارزش فعلي خالص، نرخ بازگشت داخلي و نسبت درآمد به سهم است.
- حاشيه درآمد و سود: ميزان افزايش سود و درآمد هر سه ماهه را نسبت به سه ماهه قبل و همچنين ميزان افزايش سود و درآمد در هر سال نسبت به سال قبل را سنجيد.
- صرفه جويي در هزينه: ميزان صرفه جويي هاي ناشي از كنترل بهتر و افزايش كارايي عملياتي و غيره را مي توان سنجيد.
از آنجا كه ممكن است اين معيارها تصوير كاملي از موفقيت برنامه CRM ارايه نكند، بايد يك راهبرد اندازه گيري جامع طراحي كنيم تا ارزيابي
مناسب تري نسبت به عملكرد CRM به دست آوريم.


فرايند و مسير تكوين CRM موفق:
مرحله اول؛ آگاهي: اگر سازمان شما به سختي مي تواند مشتريان خود را در بيرون سازمان بشناسد، در مرحله اول قرار دارد. چنين سازماني محصول گراست و داراي نظام ارزيابي و فروش خاصي است. گام بعدي براي چنين سازماني، تعريف فرايندهاي بازاريابي و فروش و تهيه يك بانك اطلاعاتي است.
مرحله دوم؛ تمركز: در اين مرحله، سازمان شناخت مشتريانش را آغاز كرده و به دنبال راههايي براي يافتن سودآورترين آنها مي گردد. سازمان سعي مي كند فرايندها و ارتباطات خوبي با مشتريان داشته باشد، اما هنوز نگرش جامعي نسبت به آنها ندارد.گام بعدي براي چنين سازماني، هماهنگ كردن فرايندها، يكپارچه سازي اطلاعات و بهبود ارتباط و همكاري بين بخش هاي مختلف سازمان است.
مرحله سوم؛ رضايتمندي: در اين مرحله سازمان رضايتمندي را اندازه گيري مي كند و سعي دارد از رقباي خود پيشي بگيرد. اين شركت ها سطح رضايتمندي را به مدل هاي جبراني درون سازماني مرتبط مي كنند. گام بعدي براي اين سازمان ها، تعريف سيستم هاي انگيزشي براي تمركز روي مشتريان و ادامه روند بهبود فرايندهاي بازاريابي و فروش است.
مرحله چهارم؛ ارزش: چنين سازماني مراقب شيوه ارزش گذاري براي يك مشتري خاص است و مي داند چرا مشتريان خريد مي كنند و مي داند چگونه براساس نياز مشتري برخورد كند تا به رضايتمندي آنها منجر شود. در اينجا نگرش جامع مشتري مدار وجود دارد، اما هنوز به طور كامل به كار گرفته نمي شود. گام بعدي، تحليل شرايط بهترين مشتري، پالايش ابزارهاي بازاريابي و فروش، فناوري ها و فرايندهاست.
مرحله پنجم؛ وفاداري: چنين شركتهايي از تمديد معاملات خود لذت مي برند و سطح تقاضاي مشتري را افزايش مي دهند، آنها مي توانند هزينه چيزهايي را كه از ديدگاه مشتري اهميت ندارد، كاهش داده و محصولات و خدمات مهم براي مشتري را با قيمت خوب بفروشند. آنها براي درك و هدايت رفتار مشتري از اطلاعات استفاده مي كنند. گام بعدي براي اين سازمانها، تحليل مستمر معيارهاي كليدي مشتري، پالايش انگيزه هاي مشتري و طراحي محصولات و خدمات منطبق بر نيازهاي هر مشتري است.

پنج اصل براي موفقيت CRM


اصل اول: CRM خريد نرم افزار نيست
همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد،CRM يك راهبرد است كه فناوري، آن را به عمل در آورده است. هيچ فناوري (هر چقدر هم كه پيچيده باشد)، بدون وجود يك راهبرد هدايتگر، نمي تواند موفق باشد. راهبردهاي تجاري و فناوري با كمك يكديگر باعث مي شوند برنامه هاي مشتري مدار، ثمر بخش باشد.
راهبرد CRM نمي تواند مستقل از ساير برنامه هاي راهبردي سازمان عمل كند و بايد همخوان و همسو با ساير اهداف كلان و راهبردهاي سازمان باشد. پيش از اجراي هر برنامه CRM ، ابتدا بايد نيازهاي سازمان و به دنبال آن راهبرد CRM تعريف شوند.
در اين زمينه بايد همواره در نظر داشت كه مشتريان تنها كساني هستند كه بهتر از ما سازمان را مي شناسند. اگر به درستي از آنها سئوال شود، حرف هاي زيادي در مورد كارايي و اثربخشي بازاريابي، فروش و خدمات خواهند داشت كه مي تواند اثري مستقيم بر روي شيوه اداره سازمان داشته باشد. بنابراين بهتر است سازمان و تجارت خود را براساس مفاهيمي كه مشتريان بيان مي كنند، هدايت كنيم. اگر هدف سازمان اين است كه در زمان مناسب، پيشنهادي مناسب به مشتري مناسب بدهد، بايد نيازهاي مشتري را به طور كامل درك كند.
نكته مهم ديگر در تببين راهبرد CRM ، نگرش كل نگر است. سازمان بايد نگرش جامع و كل نگر داشته باشد و اين نگرش را در عملكرد محدود خود به كار گيرد. سازمان هاي بزرگ بين المللي بايد بتوانند به كمك CRM اطلاعات خود را با مشترياني كه در محدوده جغرافيايي بزرگي پراكنده هستند، به اشتراك بگذارند. ممكن است سازمان هايي شعب متعددي در شهرهاي مختلف داشته باشند، اما همواره بايد به خاطر داشت كه مشتري در محدوده جغرافيايي محل سكونتش خريد را انجام مي دهد.
همچنين بايد به خاطر داشت كه در دنياي امروز، قدرت در حال انتقال از سازمان ها به سمت مصرف كننده نهايي است، يعني هر چقدر هم كه برنامه CRM براي سازمان مناسب باشد، اما در نهايت مصرف كننده است كه بايد كارايي و عملكرد برنامه شما را پذيرفته و از آن رضايت داشته باشد. اين نكته به اين معناست كه مصرف كننده از قدرت زيادي براي ايجاد تغيير در سازمان شما برخوردار خواهد بود.

اصل دوم: CRM بايد با اولويت هاي تجاري منطبق شود
با هر نوع تغيير در محيط خارجي سازمان ممكن است نياز به حركت و تغيير در فرايندها و راهبرد درون سازماني به وجود آيد.
سازمان براي تغيير سريع، به زيرساخت هاي فناوري نياز دارد. همان گونه كه براي يك مجموعه مبلمان، انعطاف پذيري براي تطبيق با فضاهاي مختلف يك امتياز محسوب مي شود، براي سازمان ها نيز توانايي تغيير سريع فرايندها به كمك فناوري هاي انعطاف پذير، يك امتياز رقابتي محسوب
مي شود.
يك ساختار مناسب CRM بايد امكان انتخاب ايجاد كند و براي اينكه برنامه CRM بتواند به قابليت تغيير سريع و تطبيق با ساير راهبردها و نيازهاي مشتري دست پيدا كند، بايد داراي معماري و ساختار پايه متناسب باشد.
از سوي ديگر براي اينكه سازمان بتواند انتخاب و رقابت كند، بايد انعطاف پذير باشد. خدمات به مشتري كليدي ترين عاملي است كه تفاوت بين سازمان ها را ايجاد مي كند. خدمات عالي به مشتري نيازمند يك برنامه CRM سريع و انعطاف پذير است.

 

اصل سوم: CRM منافع قابل اندازه گيري به وجود مي آورد
اگر سازمان توانايي لازم براي جمع آوري اطلاعات صحيح را نداشته باشد، شناسايي معيارهايي مانند نرخ بازگشت سرمايه، به هدفي متحرك تبديل خواهد شد كه دستيابي به آن چندان ساده نيست.
اگر معيارهاي كمي براي CRM تعريف نشود، امكان ارايه تحليل هاي كمي نيز وجود نخواهد داشت. پيش از اجراي برنامه CRM ، ابتدا بايد معيارهاي قابل اندازه گيري براي آن تعريف شود. براي اين كار بايد اطلاعات را به دقت بررسي كرده و در زمان طراحي سيستم، نيازهاي اطلاعاتي و فرايندهاي جمع آوري اطلاعات را تعريف كرد.
در اين زمينه بايد به اين نكته توجه داشت كه بازاريابي به كمك فناوري هاي جديد، كارايي بازاريابي را افزايش خواهد داد. اين افزايش كارايي نسبت به روش هاي سنتي بازاريابي با هزينه اي اندك انجام خواهد شد. CRM ارايه خدمات سريع تر و بهتر را تسهيل مي كند، يعني درآمد بيشتر با هزينه كمتر، ضمن اينكه با ارتقاي سطح توقع مشتريان، نياز به ارايه سريع تر خدمات نيز بيشتر احساس مي شود.


اصل چهارم: قيمت و هزينه كل مالكيت را به دقت در نظر داشته باشيد
در اغلب سازمان ها معمولاً يك دوره3 ساله را براي اجراي CRM در نظر مي گيرند و نتايج حاصل از اجراي آن نيز پس از راه اندازي قابل مشاهده خواهد بود. از سوي ديگر، بودجه همه سازمان ها محدود است و هزينه راه اندازي CRM هزينه اي نيست كه يك بار انجام شود. حدود60 درصد سرمايه گذاري مورد نياز CRM ، در سال اول انجام مي شود و با توجه به عدم مشاهده نتايج قابل اندازه گيري، اين سرمايه گذاري ريسك بزرگي به شمار مي آيد. بدين ترتيب در طول دوره اجراي CRM بايد هزينه كل مالكيت به دقت زيرنظر باشد. بدين منظور بايد چهارچوب شفافي براي اندازه گيري نتايج پروژه تعريف شود.
در اين زمينه بايد در نظر داشت كه اگر در يك سازمان بتوان برنامه CRM ويژه آن نوع سازمان را اجرا كرد، هزينه كل مالكيت كاهش خواهد يافت. يك برنامه CRM كه براي يك سازمان يا صنعت خاص طراحي شده است، حداقل75 درصد نيازهاي آن سازمان يا صنعت را برآورده مي كند.

 

اصل پنجم: تجارت شما منحصر به فرد است، پس معيارهاي انتخاب نيز همين گونه هستند
CRM مي تواند در هر سازماني متفاوت از سازمان هاي ديگر باشد. به طور كلي سازمان ها به كمك CRM اطلاعات، افراد و فرايندها را در
بخش هايي مانند فروش، بازاريابي و خدمات (كه با مشتري سر و كار دارند)، به يكديگر مرتبط مي كنند. اما توانايي هاي مورد نياز هر سازمان براي پشتيباني از جريان كار و اهداف تجاري، با سازمان هاي ديگر تفاوت دارد.
هر سازمان براي اندازه گيري موفقيت CRM معيارهايي را انتخاب
مي كند كه بيشترين ارتباط را با آن سازمان دارد. همچنين اولويت اين معيارها توسط هر سازمان تعيين و متناسب با نيازهاي آن انجام مي شود. بنابراين تنها الگوبرداري از معيارهاي سازمان هاي مشابه يا رقيب ممكن است سازمان را با نتايج غلط مواجه سازد.


منبع: نشريه روش، شماره96

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:22 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره دکتورهای گاز سرمازا

بازديد: 15
تحقیق درباره دکتورهای گاز سرمازا

تحقیق درباره دکتورهای گاز سرمازا

دکتورهای گاز سرمازا

 

دستگاههاي سرد كننده به علتهاي زياد ممكن است دچار نشتي گردند. اين نشتي بيشتر از نقاط اتصال و جوش بروز كرده و باعث كاهش مبرد و روغن در سيستم ميگردد كه در نهايت كمي سرما و بد كار كردن كمپرسور را به دنبال دارد. به همين جهت لازم است هر چند وقت يك سيستم سرد كننده را مورد بازرسي و بازديد قرار دهيد پيش از آنكه به مرحله بحراني برسد. منجر به تعميرات كلي و پر هزينه گردد. در زير به روشهاي كشف يك نشت پرداخته مي شود.

دتكتور هالیدی :
براي پيدا كردن نشت مواد سرمازايي مانند R22, R12  مي توان از يك مشعل هالايد كه يك لوله دراز دارد استفاده نمود. مشعل را روشن و سر آزاد لوله مكنده را به پيرامون اتصالات نزديك كنيد. اگر از اين نقاط بخار مبرد نشت كند از لوله مكنده خود را به شعله مي رساند و رنگ آن را به سبز روشن و براق بر مي گرداند. مشعل هالايد را بايد در خارج ساختمان و يا در اتاقي كه به هيچ صورتي احتمال وجود بخار ماده سرمازا در آن نيست پر نمود و هوا در آن پمپ كرد ( مانند چراغ زنبوري ) زيرا اگر مقداري بخار ماده سرما زا همراه الكل و يا هوا وارد منبع مشعل شود شعله ي آن هميشه سبز خواهد بود و ديگر نمي توان از آن به عنوان نشت ياب استفاده كرد. الكل مصرفي در اين مشعل بايد خيلي تميز باشد زيرا مجراي خروج (سوزن) آن بسيار تنگ و باريك است. قبل از روشن كردن مشعل بايد محل شعله گرم و سر لوله مكنده با انگشت مسدود شود تا وقتي كه شعله به رنگ طبيعي درآيد. مشعلهاي نشت ياب گازسوز - استيلني و پروپان سوز هم يافت مي شود

دتكتور خميري :

روش ديگر كشف نشت ماليدن يك مايع غليظ و چسبنده خميري شكل مانند كف صابون به لوله ها و اتصالات مشكوك به نشت است. اين ماده با وجود چسبندگي زياد بازهم حالت مايع دارد و براحتي در اطراف محل مورد نظر جريان مي يابد و آن را در بر ميگيرد. در صورت وجود ترك يا سوراخ در محل بخار متصاعد شده سبب باد كردن ماده واسطه و ايجاد حباب در محل نشت مي شود.

 

دتكتور شيميايي :
معرف نسلر نوع محلول شيميايي براي تشخيص آمونياك در آب است كه با اضافه شدنش به آب در حال حركت سيستمهاي آمونياكي موجب تغيير رنگ ( قهوه اي ) آب مي شود.


دتكتور سولفوري :
شمع سولفوري نوعي شمع يا كاغذ است كه با روشن شدن و تماس با گاز آمونياك بخار سفيد رنگ سمي توليد مي شود. لازم به ذكر است كه برخي سيستمها با مبردي كه با رنگ آميخته شده شارژ شود در صورت نشت براحتي فابل مشاهده هستند. چنین سیلندر هایی را باید پیش از اتصال به سیستم جهت شارژ بخوبی تکان دهید تا ماده رنگی ته نشین شده در سیلندر با مایع ترکیب شود.

دتکتور الکترونیکی:
حساسترین و دقیقترین نشت یاب ، نشت یاب الکترونیکی است، این دستگاه مقاومت الکترونیکی نمونه های بخار مواد سرمازا را می سنجد و چنانچه در هوای مجاور سیستم بخار ماده سرمازا وجود داشته باشد، آن را نشان می دهد.


دتکتور التراسونیک :

جدیدترین نشت یاب که بسیار دقیق و حساس می باشد نشت یاب التراسونیک است. این دستگاه مجهز به تکنولوژی مافوق صوت برای شنیدن می باشد و دارای حساسیت و نفوذ پذیری دقیق و قدرتمندی برای تشخیص دقیق محل نشت ماده سرمازا از سیستم می باشد. این دستگاه می تواند صداهای بسیار ضعیف از نشت مبرد در هر نقطه سیستم حتی در حال روشن بودن و کار کردن سریع تشخیص داده و بیابد و صدای نشت را از صداهای دیگرجدا نماید. این دستگاه برای یافتن دیگر گازهای غیر مبرد و بخار در تحت فشار و وکیوم کاربرد گسترده ای دارد و به کمک آن نیز می توانید صدای سالم یا معیوب کارکردن بلبرینگها، ولوها، سلونوییدها، و دیگر تجهیزات را تشخیص دهید. دتکتور التراسونیک با باطری 9 ولت قابل شارژ کار می کند و دارای یک کیف مخصوص، هدفون و لوازم جانبی برای شنیدن و تفکیک صدا ها می باشد. برای سه گروه گازهای مبرد کاربرد دارد. دتکتور بسیار پیشترفته در نوع هالوژنی نیز ساخته شده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:20 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره انرژی زمین گرمایی

بازديد: 98

تحقیق درباره انرژی زمین گرمایی

انرژی زمین گرمایی چیست ؟

توجه به انواع انرژی  غیر وارداتی و متفاوت از سوخت فسیلی نکته‌ای است که در بسیاری از کشورهای دنیا مبنای برنامه ریزی‌های بلند مدت قرار گرفته است. از سوی دیگر با افزایش بحران آلاینده‌های ناشی از سوختهای فسیلی ، توجه به فاکتورهای زیست محیطی توسط ارگانها و نهادهای بین المللی و نیز توجه برنامه ریزان به استفاده ازانرژی تجدیدپذیرموجب گردیده تا امروزه  به این مباحث با جدیت بیشتری پرداخته شود . انرژی زمین گرمایی نیزیکی از منابع انرژیهای تجدیدپذیر میباشد . اصطلاح زمین گرمایی ترجمه واژه Geothermal است که ریشه یونانی داشته و از کلمات Geo به معنای زمین و Therme به معنی حرارت تشکیل شده است. انرژی زمین گرمایی، انرژی موجود در عمق زمین است که از انرژی خورشیدی که در طول هزاران سال در داخل زمین ذخیره شده و همچنین فروپاشی یا زوال ایزوتوپ های اورانیوم رادیو اکتیویته،توریم و پتاسیم در طی سالیان درازدرعمق زمین  نشات گرفته است که عمدتا در نواحی زلزله خیز و آتشفشانی جوان و صفحات تکتونیکی زمین متمرکز شده  است . زمین منبع عظیمی از انرژی است بطوریکه حرارت در هسته آن بیش از ۵۰۰۰ درجه سانتیگراد  می رسد حرارت زمین به طرق مختلف از جمله فوران آتشفشان – چشمه های ابگرم- ابفشانها- و گلفشانها در اثر کاهش چگالی زمین و خاصیت رسانایی از بخشهایی از زمین به سطح آن هدایت میشوند. درجه حرارت  زمین با توجه به عمق آن به صورت غیر خطی زیاد میشود. (با تقریب خطی هر ۱۰۰ متر ۳ درجه سانتی گراد)  انرژی حرارتی ذخیره شده در ۱۱ کیلومتر فوقانی پوسته زمین معادل پنجاه هزار برابر کل انرژی به دست آمده از منابع نفت وگاز شناخته شده امروزجهان است.انرژی زمین گرمایی بر خلاف سایر انرژیهای تجدید پذیر محدود به فصل ، زمان وشرایط خاصی نبوده بدون وقفه قابل بهره برداری می باشد. همچنین قیمت تمام شده برق در نیروگاههای زمین گرمایی با برق تولیدی از سایر نیروگاههای متعارف( فسیلی ) قابل رقابت بوده و حتی از انواع دیگر انرژیهای نو بمراتب ارزانتر است.

 

 

 

تاریخچه انرژی زمین گرمایی در ایران :

در ایران از سال ۱۳۵۴ مطالعات گسترده ای بمنظور شناسایی پتانسیل های منبع انرژی زمین گرمایی  توسط وزارت نیرو با همکاری مهندسین مشاور ایتالیایی ENEL در نواحی شمال و شمال غرب ایران در محدوده ای به وسعت ۲۶۰ هزار کیلومتر مربع آغاز گردید. نتیجه این تحقیقات مشخص نمود که مناطق سبلان، دماوند، خوی، ماکو و سهند با مساحتی بالغ بر ۳۱ هزار کیلومتر مربع جهت انجام مطالعات تکمیلی و بهره برداری از انرژی زمین گرمایی مناسب می باشند. در همین راستا برنامه اکتشاف، مشتمل بر بررسیهای زمین شناسی، ژئوفیزیک و ژئوشیمیایی برنامه ریزی شد. در سال ۱۳۶۱ با پایان یافتن مطالعات اکتشاف مقدماتی در هر یک از مناطق ذکر شده، نواحی مستعد با دقت بیشتری شناسایی شده و در نتیجه در منطقه سبلان: نواحی مشکین شهر، سرعین و بوشلی، در منطقه دماوند ناحیه: نونال، در منطقه ماکو- خوی نواحی: سیاه چشمه و قطور و در منطقه سهند پنج ناحیه کوچکتر جهت تمرکز فعالیتهای فاز اکتشاف تکمیلی انتخاب شدند. پس از یک وقفه نسبتاً طولانی و با هدف فعال نمودن مجدد طرح، گزارشهای موجود مجدداً در سال ۱۳۶۹ توسط کارشناسان UNDP بازنگری شده و منطقه زمین گرمایی مشکین شهر بعنوان اولین اولویت جهت ادامه مطالعات اکتشافی معرفی شد. پیرو مطالعات ذکر شده پروژه انجام حفاری های اکتشافی ، تزریقی، توصیفی به منظور شناسایی بیشتر پتانسیل در منطقه سرعین مشکین شهر در سال تعریف ۱۳۸۱گردید که عملیات حفر اولین چاه زمین گرمایی نیز در همان سال آغاز گردید .فاز اول این پروژه در سال ۱۳۸۳ اتمام یافت که درمجموع سه حلقه چاه اکتشافی و دو حلقه چاه تزریقی در این مرحله حفر گردید و تست دوحلقه از سه حلقه چاه اکتشافی با موفقیت انجام گرفت که مهم ترین دستاورد این فاز از پروژه کسب دانش فنی مربوط به حفر چاههای زمین گرمایی بود . فاز دوم این پروژه در سال ۱۳۸۴ آغاز گردید.

توانمندی های حاصله در کشور در حوزه انرژی زمین گرمایی:

در پروژه توسعه میدان زمین گرمایی و ساخت نیروگاه مشکین شهر مراحل حفاری چاهها،بهره برداری از چاه ها در دوره تست،ساخت دستگاههای مربوط به تست در کشور کاملا بومی شده و توسط متخصصان داخلی به انجام رسیده است.

همچنین در زمینه استفاده از پمپ های حرارتی زمین گرمایی تا کنون تکنولوژی نصب کویل های زمینی به صورت کامل و ۱۰۰% در کشورمان ایران بومی شده است.

 

تاریخچه انرژی زمین گرمایی درجهان :

وجود کوههای آتش فشانی اولین نشانه وجود گرما درزیر زمین بود.

حفر اولین منابع زمین گرمایی در فاصله زمانی بین قرنهای  ۱۶و ۱۷ میلادی

قرن هجدهم میلادی اولین اندازه گیریها در بلفورت فرانسه

اوایل قرن نوزدهم استخراج سیالات زمین گرمایی با هدف بهره برداری ا ز پتانسیل انرژی حرارتی در ایتالیا صورت گرفت.

۱۸۷۰: استخراج بخارات طبیعی آب با هدف بهره برداری از انرژی مکانیکی آن انجام شد.

۱۹۰۴:تولید برق از این انرژی در لاردرلو ایتالیا

۱۹۲۰:نخستین چاهها ژئو ترمال در ژاپن و کالیفرنیا به طور همزمان

۱۹۲۸:استخراج سیال زمین گرمایی برای تامین گرمایش منازل در ایسلند.

پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۵۸ نیوزلند بعنوان دومین کشور فعال در این زمینه اقدام به تولید برق از انرژی زمین گرمایی نمود.

 

انرژی زمین گرمایی با توجه به ظرفیت سنجی‌های صورت گرفته در ایران یكی از مناسب‌ترین انرژیهای تجدیدپذیر قابل جایگزینی برای سوختهای فسیلی در كشور است.
براساس مطالعات دفتر انرژی زمین گرمایی سازمان انرژیهای نو ایران منطقه مشكین شهر بهترین نقطه برای استفاده از ظرفیت انرژی زمین گرمایی در كشور است به طوری كه مهمترین هدف این دفتر، ساخت و راه‌اندازی نیروگاه زمین گرمایی به ظرفیت اسمی ‪۱۰۰‬مگاوات در این منطقه است.
بررسی مطالعات موجود و برنامه‌ریزی برای نصب و راه‌اندازی نیروگاه زمین گرمایی مشكین شهر از سوی گروه نیروگاهی دفتر انرژی زمین گرمایی از سال ‪۷۴‬ آغاز شد.
فعالیت های اجرایی این طرح در قالب فاز اكتشافی شامل مطالعات ژئوفیزیك، ژئوشیمی و زمین شناسی با همكاری مهندسان مشاور نیوزلندی(‪KML)‬با هدف احداث نخستین نیروگاه زمین گرمایی در ایران از سال ‪۷۷‬شروع و با تعیین نقاط حفاریهای اكتشافی مطالعه در فاز اكتشافی در سال ‪۷۸‬به پایان رسید.
عملیات حفاری نخستین چاههای اكتشافی زمین گرمایی این طرح از سوی پیمانكار حفاری(شركت حفاری ایران)و با نظارت كارشناسان شركت نیوزلندی ‪SKM‬ صورت گرفت.
بر اساس مطالعات گروه نیروگاهی دفتر انرژی زمین گرمایی، نخستین چاه اكتشافی زمین گرمایی مشكین شهر به صورت عمودی با عمق سه هزار و ‪۲۰۰‬متر و دمایی بالغ بر ‪۲۵۰‬درجه سانتیگراد حفر شده است.
چاه اكتشافی دوم به صورت انحرافی به عمق سه هزار و ‪۱۷۷‬متر حفر شد كه دمای انتهای چاه ‪۱۴۰‬درجه سانتیگراد است و پس از آن چاه اكتشافی سوم به صورت انحرافی و به عمق دو هزار و ‪۲۶۵‬متر و با دمای ‪۲۱۱‬درجه سانتیگراد حفاری شد.
پس از پایان حفاری چاه های اكتشافی هم‌اكنون تجیهزات فلزی آزمایش چاه بر روی چاه اكتشافی اول نصب شده است و دفتر انرژی زمین گرمایی همراه با مشاور نیوزلندی در حال بهره‌برداری از این چاه و نتایج به دست آمده در حال بررسی است.
توسعه كاربرد منابع انرژی زمین گرمایی به صورت غیرنیروگاهی در مناطق مستعد ایران نیز از اولویتهای راهبردی گروه غیر نیروگاهی این دفتر در استفاده بیش از پیش از نیروی خفته در بطن زمین است.
فعالیت این گروه بر طراحی و برنامه‌ریزی انواع كاربردهای مستقیم از جریان سیال زمین گرمایی متمركز است به طوری كه گلخانه‌های زمین گرمایی، استخر شنا، ذوب برف در معابر، حوضچه‌های پرورش ماهی، گرمایش فضا و مصارف صنعتی از انواع این كاربردها هستند.
یكی از مهمترین اهداف این گروه اجرای پروژه‌های نمونه در نقاط مختلف برای بررسی اثرات اولیه اجرای چنین طرحهایی در كشور است.
همچنین اجرای پروژه پمپ حرارتی در شهر تبریز كه فازهای اولیه آن نصب شده و به پایان رسیده و دوره آزمایشات مربوطه در حال انجام است از دیگر برنامه‌های در دست اجرای گروه غیر نیروگاهی دفتر انرژی زمین گرمایی است.
گروه اكتشاف و ظرفیت سنجی دفتر انرژی زمین گرمایی نیز فعالیتهای مشتمل بر ظرفیت سنجی و تحلیل كاربردی مطالعات انجام شده در مناطق مختلف ایران و انجام فاز تكمیلی اكتشافات ژئوفیزیك، ژئوشیمی و زمین شناسی مناطقی از ایران كه دارای ظرفیت مناسب هستند را برعهده دارد.
این گروه در مشكین‌شهر بررسی و مطالعه نتایج حاصل از حفر چاههای اكتشافی منطقه سبلان برای دستیابی به ظرفیت مخزن بازبینی در دست اجرا دارند.
توجه روزافزون متولیان امر انرژی به ضرورت بهره‌برداری از منابع انرژی های نو و احداث نیروگاه زمین گرمایی مشكین شهر گامهای اساسی در توسعه منابع زمین گرمایی در كشور است.
اجرای پروژه‌های نمونه برای استفاده غیر نیروگاهی و ایجاد دانش فنی لازم برای اجرای طرحهای فناوری و جایگزینی این انرژی پاك، چشم‌انداز فردایی بدون آلاینده‌های زیست محیطی در بخش تولید انرژی را ترسیم می‌كند.
انرژي هاي تجديد پذير    
امروزه با توجه به افزايش بهاي سوخت هاي فسيلي و عوامل زيان آور زيست محيطي در استفاده از انرژي هاي فسيلي استفاده از منابع انرژي تجديد پذير نظير انرژي بادي، انرژي آبي، انرژي زمين گرمايي و انرژي خورشيدي از بخش هاي اساسي سياست انرژي متعهدانه براي آينده است. در اين راستا انرژي خورشيدي يکي از منابع تامين انرژي بدون اثرات مخرب زيست محيطي بشمار مي رود که با اعتبار بالايي از دير باز مورد استفاده بشر قرار گرفته است. ايران به لحاظ موقعيت جغرافيايي و برخورداري مناسب از تابش خورشيد  از  پتانسيل بالايي براي بهره گيري از انرژي خورشيد برخوردار است. در اين راستا بخش ساختمان و مسکن شركت بهينه سازي مصرف سوخت در شهرها و روستاهايي که داراي شرايط اقليمي مناسب براي نصب هستند پروژه استفاده از آبگرمکن خورشيدي خانگي و آبگرمکن خورشيدي عمومي را بعنوان يکي ازاقدامات اساسي در جايگزيني سوخت هاي فسيلي و توجه به انرژي هاي تجديد پذير در دست اقدام دارد.
 
انرژی‌های تجدید‌پذیر در كانادا
كانادا علاقه‌ای روزافزون به انرژی‌های تجدید‌پذیر نشان می‌دهد و به هر شكل ظرفیت عظیم برق آبی آن سبب شده كه كانادا در بالاترین مراتب استفاده‌كنندگان از انرژی‌های تجدید‌پذیر قرار گیرد. «بیل ایگرتسون» از «اتحادیه انرژی‌های نوی كانادا» وضعیت و برنامه‌های توسعه انرژی تجدید‌پذیر در این كشور را بررسی می‌كند.    
كانادا علاقه‌ای روزافزون به انرژی‌های تجدید‌پذیر نشان می‌دهد و به هر شكل ظرفیت عظیم برق آبی آن سبب شده كه كانادا در بالاترین مراتب استفاده‌كنندگان از انرژی‌های تجدید‌پذیر قرار گیرد. «بیل ایگرتسون» از «اتحادیه انرژی‌های نوی كانادا» وضعیت و برنامه‌های توسعه انرژی تجدید‌پذیر در این كشور را بررسی می‌كند.
كانادا همواره یكی از تولید‌كنندگان پیشتاز انرژی جهان بوده و رشد اقتصادی آن مرهون صادرات عظیم نفت، گاز طبیعی و ذغال‌سنگ و تا حدی زیادی متكی به سدهای بسیار، تاسیسات عمده بیوماس (زیست‌توده) و ظرفیت بالایی ازانرژی هسته‌ای است. در نتیجه كمبود عرضه هیچ‌گاه دغدغه‌ای ملی نبوده است. پس از گذشت بیش از سی سال از شوك‌های نفتی اوپك، مساله مدیریت انرژی، كه از دیرباز در قلمرو اختیارات ایالتی و باعث كشاكش با دولت فدرال بوده،‌دوباره مطرح شده است. تاكنون همكاری رسمی بین این دو سطح مدیریت كشور در زمینه انرژی‌های تجدید‌پذیر وجود نداشته كه این برخلاف توصیه‌ای است كه برای ایجاد آژانس ویژه توسعه این انرژی‌ها شده و بخش صنعت به شكلی قوی از آن حمایت می‌كند. به لحاظ سیاسی، گرایشی به سوی انرژی‌های تجدید‌پذیر، مبتنی بر دگرگونی آب و هوا و نیاز به كاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای (GHG) است و به هر صورت مخالفان اشاره می‌كنند كه همسایه جنوبی كانادا (ایالات متحده آمریكا) و شریك عمده تجاری این كشور از امضاء كردن پروتكل كیوتو خودداری می‌كند.
بیشترین پشتیبانی دولت فدرال در زمینه این انرژی‌ها به باد مربوط می‌شود و دولت ۲۶۰ میلیون دلار را به طرح تولید برق از باد اختصاص داده و قرار است تا قبل از پایان دهه اول قرن بیست و یكم ۱۰۰۰۰ مگاوات ظرفیت بادی جدید نصب شود. قیمت در نظر گرفته شده یك سنت (cent) برای هر كیلووات ساعت است كه از ماه مارس ۲۰۰۶ به ۸/۰ سنت برای هر كیلووات ساعت كاهش خواهد یافت. این طرح برای پوشش نیمی از ارزش انرژی بادی در نظر گرفته شده اما هیچ استانی برای تكمیل بقیه بودجه پا پیش نگذاشته است. انتظار می‌رود در «طرح تولید برق از باد (به اختصار WPPI)) تا سال ۲۰۱۰، ۵/۱ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری شود و میزان انتشار GHG به ۳MT كاهش یابد. حامیان برای تولید دست كم ۹۰۰۰ مگاوات در طرح WPPI پیشنهاد سرمایه‌گذاری كرده‌اند اما هیچ طرحی هنوز به پیش نرفته است.
ظرفیت نصب شده برق بادی در كانادا ۳۲۷ مگاوات و میزان تولید آن ۸۵۰ میلیون كیلووات ساعت در سال است كه برای یكصد هزار خانوار كافی است و در مقایسه با تولید برق از ذغال‌سنگ باعث كاهش MT۵۰۸ گاز CO۲ می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد كه كانادا می‌تواند ۲۰ درصد منابع تولید برق خود را از طریق توربین‌های بادی تولید كند. گرچه این كشور خواهان رساندن ظرفیت نصب شده به ۱۰۰۰۰ مگاوات در سال ۲۰۱۰ است اما ظرفیت ساخت توربین بادی در كانادا وجود ندارد. باد تنها مقوله‌ای در انرژی بوده كه در سال‌های اخیر در انتخابات فدرال مورد بحث قرار گرفته است. حزب حاكم لیبرال وعده چهار برابر كردن ظرفیت بادی را در صورت تجدید پیروزی قوی در انتخابات داده بود (كه با اكثریت ضعیفی در پارلمان پیروز شد). این دولت می‌گوید كه در صدد است كانادا را به پیشتاز كاربرد انرژی بادی در جهان تبدیل كندو با ایالات درتدوین سیاست‌های مشترك، قوانین و مقررات ویژه مشاركت ورزد. بسیاری از سیاستمداران دیگر حمایت قوی خود را از انرژی‌ بادی اعلام داشته و برای مثال حزب دموكراتیك نوین وعده نصب ده هزار توربین با هزینه ده میلیارد دلار را می‌دهد كه این میزان از هدف‌های حزب سبز اندكی پایین‌تر است. حزب دموكراتیك تنها حزب محافظه‌كار است كه موضعی مشخص در زمینه انرژی‌های بادی نگرفته اما وعده داده است كه در توسعه یك راهبرد ملی انرژی‌های جایگزین با استان‌ها همكاری كند و از جمله میزان استفاده از انرژی‌های تجدید‌ پذیر را بالا بردو در درازمدت هزینه‌های نسبی منابع انرژی‌های مختلف را مورد بررسی قرار دهد.
از سال ۱۹۹۵ دولت فدرال این سیاست را پی‌می‌گیرد كه ۲۰ درصد از مصرف داخلی انرژی از منابع برق سبز از طریق نیروگاه‌های بادی و آبی كوچك تامین كند. درحال حاضر دولت فدرال ۴۷۰۰۰ وات ساعت برق تولیدی ازاین منابع را خریداری می‌كند و اینك می‌خواهد ۴۰۰۰۰۰ میلیون وات ساعت در سال معامله كرده و میزان كاهش سال نه انتشار CO۲ را به ۲۵۰۰۰۰ تن در سال برساند.
در سطح دولت فدرال تامین منابع مالی برای سایر فناوری‌های مربوط به انرژی‌های تجدید‌پذیر دیگر در مقایسه با انرژی بادی اندك است. ظرفیت برق آبی را باید از این میزان كسر كرد. مقامات هنوز چارچوبی را برای تعریف انرژی‌هایی نو با تاثیر اندك (بر محیط‌زیست) پیدا نكرده‌اند و این امر به رغم سال‌ها مباحثه دنبال می‌شود كه صنعت‌برق آبی مدعی است كه بیشتر بخش مربوط به آن در چارچوب‌های انرژی تجدید‌پذیر قرار ندارد. درچند برنامه فدرال انرژی خورشیدی فتوولتائیك شامل كمك مالی شده و طرح برنامه بازار با اعتبار ۲۵ میلیون دلار در صدد حمایت از توزیع‌كنندگان برق سبز تدوین شده و در آستانه تصویب است.
طرح پیاده‌سازی انرژی‌های تجدید‌پذیر در سال ۱۹۹۸ با بودجه‌ای شش ساله به میزان ۲۴ میلیون دلار برای سیستم‌های حرارتی خورشیدی، بیوماس و زمین‌گرمایی تصویب اما نحوه تامین مالی آن باعث انتقاد عمومی شد. پس از بررسی مجدد این برنامه تا ماه مارس ۲۰۰۷ تمدید و كلاً ۲۵ میلیون دلار به عنوان یك چهارم هزینه (تا حداكثر ۸۰۰۰۰ دلار) برای این طرح‌ها تصویب شد (این نسبت در مناطق دوردست به ۴۰ درصد نیز می‌رسد.)
طبق قانون فدرال بیشتر وزارتخانه‌ها باید استراتژی توسعه پایدار خود را به پارلمان ارایه دهند. یكی از آخرین تعهدهای «منابع ملی كانادا» نصب ۲۵۰۰۰ سیستم انرژی زمینی در تاسیسات تجاری تا سال ۲۰۰۸ و ۱۰۰۰ سیستم حرارتی خورشیدی و بیوماس است. تعداد ۲۵۰۰۰ پنج برابر سستم‌های موجود تجاری بوده و مكمل تعهد دولت فدرال در پشتیبانی از آن دسته شركت‌های برق استانی است كه تكنولوژی انرژی زمینی راترویج می‌كنند.
درشماری از استان‌ها حمایت از انرژی‌های تجدید‌پذیر قوی است. حكومت قبلی «اونتاریو» طرحی را ارایه داد كه بر مبنای آن در شمار پیشتازان كاربرد انرژی‌های تجدیدپذیر در جهان درآید اما هرگز آن را به پارلمان تسلیم نكرد. دولت جدیدبرای نصب ۳۰۰ مگاوات برق سبز آگهی مناقصه منتشر كرد كه با پیشنهادهای بسیاری مواجه شد. این دولت مشخص كرده كه سهم انرژی‌های تجدید‌پذیر تا سال ۲۰۰۷ باید به ۵ درصد و تا سال ۲۰۱۰ به ۱۰ درصد برق تولیدی برسد و برای تشویق ۸ درصد از مالیات فروش شركت‌های انرژی سبز خواهد كاست.
در ایالت «كبك» در خواست برای پیشنهاد نصب ۱۰۰۰ مگاوات برق بادی بر اثر استقبال ۳۲ موسسه به ۲۱۰۰ مگاوات تبدیل شد. اینطرح‌ها از دسامبر ۲۰۰۶ شروع شده تا ۲۰۱۱ ادامه خواهد داشت. سه سازنده توربین یعنی «گیمسا»، «جی‌ئی‌ویند» و «وستاس» در شمار پیشنهاد‌دهندگان هستند زیرا یك پیش شرط آن بود كه مناقطه دهندگان باید تاسیساتی را در «كبك شرقی» ایجاد كنند تا ۶۰ درصد هزینه پروژه در محل انجام شود. میانگین قیمت برق بادی در سال ۲۰۰۷ شامل هزینه انتقال و تعدیل برق ده سنت تعیین شده است.
هنگامی كه در استان «ساسكاچوان» شركت برق برای ۱۵ مگاوات برق سبز مناقصه منتشر كرد، سازندگان ۱۷۰ مگاوات پیشنهاد كردند كه ۵۹ مگاوات برق بادی و سه مگاوات خورشیدی بود. دولت «آلبرتا» قراردادی را امضا كرده كه به موجب آن از سال ۲۰۰۵ نود درصد برق مورد نیاز خود را از تولید‌كنندگان برق سبز خریداری می‌كند و دولت «مانیتوبا» وعده داده كه تأسیسات زمینی انرژی را در منطقه‌ای نزدیك «وینی‌پیگ» در ۱۳۰۰۰ خانوار نصب كند.
در ساحل شرقی شركت برق‌ «نووااسكاتیا» ۱۰۰ گیگاوات برق بادی در هر سال از تولید‌كنندگان طی ۱۵ سال خریداری خواهد كرد و جزیره «پرنس ادوارد» هدف خود را خرید ۱۵ درصد برق مورد نیاز از منابع تجدید‌پذیر تا سال ۲۰۱۰ اعلام كرد. این میزان در حال حاضر ۷ درصد است كه از منابع بیوماس و باد تامین می‌شود. افزایش این میزان تا صددرصد در سال ۲۰۱۵ بخشی از استراتژی انرژی تجدید‌پذیر این ایالت است. در ساحل غربی، شركت «بریتیش كلمبیا هیدرو» هدف خود را خرید ۵۰ درصد توان از منابع تمیز (تولید انرژی) اعلام كرده است.
«بی‌سی‌هیدرو» اخیرا‌ً پژوهش‌های خود را متوجه تولید برق از نیروی امواج كرده و دولت محلی حفر چاه‌های تولیدی برای نخستین طرح زمین‌گرمایی در شمال «وانكوور» - با ظرفیت پیش‌بینی شده ۱۹۲ مگاوات تصویب كرده است.
تا این اواخر رهبری بیشتر طرح و برنامه انرژی‌های تجدید‌پذیر در دست ایالت بود از جمله می‌توان به صندوق سبز فدراسیون شهر‌داری‌های كانادا اشاره كردكه مطالعات یا نصب تاسیسات انرژی تجدید پذیر در سراسر كشور را بر عهده می‌گرفت. در میان طرح‌های محلی می‌توان به بزرگترین سیستم سرما یعنی دریاچه عمیق در جهان اشاره كرد كه از تكنولوژی زمینی انرژی برای خنك كردن دو میلیون متر مربع فضای اداری در پایین شهر تورنتو و شماری سیستم‌های گرمایشی محلی اشاره كرد.
كانادا، به رغم وجود نشانه‌های مثبت، هنوز با چالش‌هایی عمده برای توسعه انرژی‌های تجدید پذیر روبروست. همان‌طور كه اشاره شد دولت فدرال هنوز تعریف خود از تكنولوژی‌های مناسب ومنطقی را ارایه نكرده و این امر سبب شده كه شماری از تاسیسات عامل، خود را در قلمرو انرژی‌های تجدید‌پذیر طبقه‌بندی كنند. موضع‌گیری دولت فدرال درباره نقش هیدروژن و كربن‌های پایه هیدروژن مشخص نیست (كه در طبقه انرژی‌های تجدید پذیر قرار می‌گیرند یا نه؟)
بزرگ‌ترین كاستی به كمبود داده‌ها در سراسر كشور برمی‌گردد این امر هم در مورد وضعیت موجود و هم در مورد پیش‌بینی كوتاه‌مدت و دراز‌مدت وجود دارد. تنها پیش‌بینی رسمی از NRC در ژوئن ۲۰۰۲ منتشر شد كه این بخشی از موضع‌گیری قاره‌ای همراه با مكزیك و ایالات متحده بود كه نشان می‌داد تولید ناخالص از محل انرژی‌های تجدید‌پذیر غیرآبی از شش تریلیون وات ساعت در سال ۱۹۹۹ به دوتریلیون وات ساعت در سال ۲۰۱۰ افت می‌كند. به دنبال چهار درخواست رسمی ازاتحادیه انرژی‌های تجدید پذیر كانادا (C.A.R.E) شامل درخواست مطالعه‌ای جامع در زمینه انرژی‌های باد، فتوولتائیك، آبی، امواج، اقیانوس، انرژی زمین، خورشیدی حرارتی و بیوماس در كانادا، NRC یك رشته همایش و گروه‌ كاری تشكیل داد تا داده‌های انرژی‌های تجدید‌پذیر را گردآوری كند اما این داده‌ها هیچ‌گاه منتشر نشد. هنگامی كه C.A.R.E درخواستی را برای محرمانه ماندن برنامه‌های كاری NRC برای انرژی‌های تجدید‌پذیر تسلیم مقامات قانونگذاری كرد، آشكار شد كه چنین اطلاعاتی وجود ندارد.
سایر داده‌های NRC یا نهاد تنظیماتی شورای ملی انرژی در سناریو وجود دارد كه تمام آنها مشخص می كند سهم نسبی انرژی تجدید‌پذیر (از جمله تاسیسات بزرگ آبی) تادهه آینده كاهش خواهد یافت اما مقامات صنعت در تدوین این سناریو سهیم نبوده‌اند.
تردیدی نیست كه كانادا گستره‌ای از انرژی‌های تجدیدپذیر را در دسترس دارد و به نظر می‌رسد برای تولید برق سبز، باد بهترین گزینه بوده اتانول برای سوخت سبز و انرژی زمین برای گرمایش سبز نیز چنین ویژگی دارد. به رغم فراوانی منابع سوخت‌های فسیلی، تعهد كانادا به پروتكل كیوتو سبب خواهد شد كه این كشور به رغم آگاهی از برآورده نشدن كاهش GHG به سوی فناوری‌هایی با آلایندگی اندك رو آورد.
مثل هر كشور دیگر صنایع داخلی انرژی تجدید‌پذیر از ناكافی بودن حمایت دولتی و منافع بالقوه اقتصادی و زیست‌محیطی آن شاكی هستند كه بر مبنای آن بتوان تصمیماتی قاطع و راهبردی گرفت. به دلیل محدودیت‌های قانون اساسی كانادا و وجود گزینه‌هایی معمول، غیرواقعی خواهد بود كه تعهدی قوی را از سوی مقامات ملی یا استانی شاهد باشیم مگر آن كه مردم فشار بیشتری برای شتاب گرفتن وارد آورند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:17 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره اضطراب در زوجین

بازديد: 20
تحقیق درباره اضطراب در زوجین

اضطراب در زوجین

 

اضطراب چیست؟

تاثیر اضطراب بر روابط زناشویی

اضطراب واکنش طبیعی انسان‌ها در برابر فشار روانی است.
همه‌ی ما در موقعیت‌های تهدیدآمیز یا فشارهای زندگی کم و بیش آن‌ را تجربه کرده‌ایم.
همچنین واژه ای عمومی برای چندین مدل اختلال در بدن که سبب استرس، ترس، نگرانی و دلهره می شوند.
این اختلال ها،رفتار و احساسات ما را تحت تاثیر قرار داده و می توانند مسبب بروز علائم فیزیکی واقعی شوند.
اضطراب مبهم و ناراحت کننده است، در حالی که اضطراب شدید می تواندتاثیرات جدی روی زندگی فرد بگذارد.

انسان غالبا زمانی اضطراب را تجربه می کند که با یک چالش مهم برخورد دارد، مثل امتحان یا آزمونی مهم، اجرا در برابر جمعی کثیر و یا حتی حین مصاحبه.
چنین اضطرابی را کاملا طبیعی و قابل قبول می خوانند اما اگر مسئله به قدری پیچیده شود
که فرد قادر به خوابیدن نباشد یا توانایی انجام کارهای عادی را از دست بدهد، شرایط فرق می کند.

 علائم کلی اضطراب

تاثیر اضطراب بر روابط زناشویی

  • افزایش ضربان قلب
  • تنفس سریع و پی در پی
  • بی قراری
  • مشکل تمرکز
  • اختلال خواب

اضطراب غیر عادی چه به خاطر مسائل کاری و مشکلات خانوادگی و چه به علت خستگی، نداشتن تناسب اندام،
ترس از ناتوانی جنسی، رابطه دردناک، هراس از بارداری و برقراری روابط زناشویی بخصوص در اوایل ازدواج می تواندآتش شور جنسی را خاموش کند.
این استرس می تواند درهرسنی و برای هردوجنس اتفاق بیفتد،
ولی اغلب ابتدای ازدواج و دردوران بارداری و یائسگی زنان و در دوران سالمندی مردان شایع تر است.

 

استرس در روابط عاطفی و زناشویی می تواند باعث شود همسران به جای ارائه رویکردهای ارتباطی عاطفی از رویکردهای ارتباطی اجتنابی استفاده کنند.

 

استرس چه ضربه ای به روابط زناشویی میزند؟

تاثیر اضطراب بر روابط زناشویی

استرس و نگرانی یکی از زوجین یا هر دوی آنها باعث می شود رابطه زناشویی لذت بخشی را تجربه نکنند
و به جای تمرکز بر لذت بردن از رابطه، ذهنشان درگیر نگرانی ها و استرس ها باشد.
اضطراب باعث میشود به دلایل غیرمنطقی مانند خستگی، بی میلی، نداشتن زمان کافی یا مشغله های دیگر از برقراری این ارتباط خودداری کند.

با ادامه این نگرش به آرامی افکار منفی در ذهن زوجین شکل می گیرد و حالا دیگر دو طرف از انجام روابط خودداری می کنند که تبعات آن ناسازگاری و نارضایتی از زندگی زناشویی و در نهایت جدایی و متارکه خواهد بود.

معمولا همسران در بسیاری از موارد به اشتباه، علت نداشتن رابطه زناشویی را بروز مشکلات جنسی عنوان می کنند، حال آن که استرس و مشکلات ارتباطی بین فردی دلیل اصلی نداشتن این ارتباط است.

 

استرس خود را درمان  کنید

تاثیر اضطراب بر روابط زناشویی

گاهی هم زوجین به دلیل علاقه ای که به یکدیگر دارند،
اجتناب از برقراری رابطه را راه حلی مطمئن برای کاهش بحثها و نگرانی های خود در نظر می گیرند
و همه توجه و تمرکزشان را بر مسائل دیگر زندگی مانند روابط دوستانه و بین فردی، مسائل کاری و…
معطوف کرده واز پرداختن به روابط زناشویی پرهیز می کنند، غافل از این که استرس و اضطرابی که این گونه سرکوب می شود تاثیرهای مخربی بر عواطف و هیجان های بین فردی می گذارد و مشکل را حادتر می کند که در این شرایط زوجین باید بلافاصله به افراد متخصص مراجعه کنند
تا با بررسی و ارزیابی دقیق روابط بین فردی، علل مشکلات زناشویی شناسایی و در نهایت با ارائه درمان ها و آموزش ها مشکل حل شود.

 

یکدیگر را درک کنید

بسیاری از زوجین به دلیل این که در طول رابطه جنسی درک نمی شوند یا ترس از ارضا نشدن یا عدم ارضای طرف مقابل دارند
یا اصول و روش های رابطه جنسی را نمی دانند، دچار اضطراب شده و همین باعث اختلالات جنسی در مرد یا زن می شود.
البته استرس الزاما موجب کاهش میل جنسی نمی شود و درجه آن در زنان و مردان متفاوت است.

برای مثال مردان بهتر از زنان می توانند بر استرس خود غلبه کنند، ولی زنان در شرایطی که خسته و مضطرب هستند
یا آرزوها و تمایلات مختلفشان برآورده نشده است، از نظر جنسی ضعیف می شوند
که به توصیه مشاوران سلامت جنسی، مردان باید قبل از برقراری رابطه از نظر عاطفی وقت لازم را برای رفع تنش و آمادگی روحی همسر به کار گیرند
چراکه اگر یکی از زوجین در زمان برقراری روابط دچار استرس، فشار و هیجانات منفی باشد
هیچ یک از طرفین احساس رضایت نخواهد داشت.

اگر زوجین به داشتن رابطه زناشویی تمایل دارند باید با کاهش استرس و فراهم آوردن شرایط محیطی و روانی مناسب
برای برقراری رابطه اقدام کنند و هرگز یکی از طرفین، دیگری را برخلاف میلش وادار به این کار نکند
زیرا چنین رفتاری موجب سردی و استرس در تمایلات جنسی و افزایش اضطراب می شود.
حمایت عاطفی و تلاش برای لذت بردن زن و شوهر از یکدیگر، شرط اصلی موفقیت و کاهش اضطراب
در تجربه های جنسی اولیه است و سایر مهارت ها آموختنی است.

 

زنان، نگران تر از مردان
با این که دقیقا مشخص نیست زنان در زمینه نگرانی هایشان چه تفاوت هایی با مردان دارند، اما معمولا زنان نگران تر و پراسترس تر از مردان هستند. آنان اغلب نگران خانواده، والدین و روابط شخصی خود هستند. در یک بررسی وقتی از زنان و مردان خواسته شد در آزمون اضطراب شرکت کنند، اغلب زنان اضطراب بیشتری را ثبت کردند. شاید بتوان گفت یکی از دلایل استرس و نگرانی بیشتر در زنان گرایش آنان به درک و جذب احساسات ناخوشایند باشد و از آنجا که زنان تحت تاثیر عواطف منفی قرار می گیرند، امکان دارد بیشتر در معرض اختلال اضطراب و افسردگی واقع شوند. این تفاوت در دو جنس مذکر و مونث در تمام دوران کودکی تا نوجوانی افزایش می یابد. به این شکل که در پسران تفاوتی دیده نمی شود، اما عاطفه منفی در دختران افزایش می یابد.
از طرف دیگر، زنان بیش از مردان به جنبه های منفی خود دقت می کنند. این موضوع سبب احساس پریشانی بیشتر آنان می شود. همچنین آنان به جنبه های احساسی درون خود توجه بیشتری می کنند. البته این مورد چندان هم بد نیست، اما هر چه شخص به پاسخ های احساسی ناخوشایند خود بیشتر توجه کند، احتمال استرس وی بیشتر می شود. از این رو توجه بیشتر زنان به احساسات درونی بر میزان هراس و اضطراب آنان می افزاید. همچنین زنان به حوادث ناخوشایند و دردناک زندگی واکنش بیشتری نشان می دهند که این امر نیز می تواند بر شدت اضطراب آنها بیفزاید. استرس و نگرانی های مزمن در زنان می تواند روی دستگاه ایمنی بدن تاثیر منفی بگذارد و گاه روی دستگاه های بدن از جمله دستگاه گوارش نیز تاثیر نامساعد برجا می گذارد. استرس ها در زنان اغلب به نشانه های اضطراب منجر می شود. گرفتگی عضلات، سردردهای تنشی، مشکلات مربوط به خواب و دشواری در تمرکز کردن از جمله مواردی است که می توان به آنها اشاره کرد. نگرانی سبب می شود فرد از لحظه فعلی خارج شود، به این ترتیب توجه کردن و متمرکز شدن روی کاری که وی در دست دارد، برایش مشکل می شود، بازدهی کاری وی پایین می آید و بهره وری نقصان می یابد.

کارشناسان به ۱۲ مورد به عنوان نشانه های افسردگی در مردان اشاره می کنند که عبارتند از:
خستگی
در افراد افسرده برخی تغییرات جسمی و عاطفی ایجاد می شود. آنها احساس خستگی می‌کنند و از نظر حرکتی، تکلم و روند تفکر کند می‌شوند. به گفته کارشناسان مردان بیشتر از زنان از احساس خستگی و سایر نشانه های فیزیکی افسردگی به عنوان مهمترین شکایتشان خبر می دهند.
کم خوابی یا خواب زیاد
اختلال در خواب مانند بی خوابی زود بیدار شدن در صبح یا خواب بیش از حد نشانه های رایج افسردگی هستند. برخی افراد ۱۲ ساعت در روز می‌خوابند و باز هم احساس خستگی و خواب آلودگی دارند و هر دو ساعت یک بار هم بیدار می‌شوند. همانند خستگی مشکلات خواب نیز یکی از مهمترین نشانه‌های افسردگی در مردان است که با پزشکان در میان می گذارند.
شکم درد یا کمر درد
مشکلات سلامت مانند یبوست یا اسهال به مانند دل درد و کمر درد در افراد افسرده رایج است. اما مردان اغلب متوجه نیستند که دردهای مزمن و اختلالات گوارشی کاملاً مرتبط با افسردگی هستند.
کج خلقی
مردان افسرده اغلب دچار کج خلقی و زودرنجی هستند. علاوه بر آن افکار منفی یکی از جوانب رایج افسردگی هستند. مردان از این لحاظ کج خلق به نظر می‌رسند که به طور مداوم افکار منفی در سر دارند.
اختلال در تمرکز
کندی روانی می‌تواند توانایی مردان در تحلیل اطلاعات را کاهش داده و در نتیجه تمرکز بر کار یا سایر کارها را مختلف کند. افسردگی فرد را پر از افکار منفی می‌کند و نیروی فکری فرد صرف فکر کردن به دنیای منفی شده و تمرکزش را بر کارها سخت می‌کند. افسردگی و تأثیر آن بر تمرکز مانند درست کار نکردن CPU کامپیوتر است.
عصبانیت و پرخاشگری
برخی مردان افسردگی را با پرخاشگری و عصبانیت و خصومت بروز می دهند. مردی که متوجه شود یک جای کار لنگ می زند ممکن است نیاز داشته باشد تا با اثبات اینکه او هنوز قوی و توانا است این نقص را جبران کند. عصبانیت و پرخاشگری متفاوت از کج خلقی است. عصبانیت یک احساس قوی است. برخی اوقات مردانی که Fر اثر افسردگی گوشه گیر شده اند زیر فشار دوستان و خانواده برای بازگشت به جامعه عصبانی و پرخاشگر می شوند.
استرس
مردان بیش از زنان هنگام افسردگی از داشتن استرس خبر می دهند نه به این دلیل که استرس آنها بیشتر است بلکه به خاطر اینکه اعلام این موضوع برای آنها از نظر اجتماعی پذیرفته شده تر است. استرس و افسردگی همچنین می توانند علت و معلول یکدیگر باشند. تحقیقات نشان می‌دهد استرس طولانی مدت می‌تواند به تغییراتی در بدن و مغز منجر شود که می‌تواند به افسردگی بینجامد.
تشویش و اضطراب
تحقیقات نشان دهنده ارتباط قوی میان تشویش و اضطراب و افسردگی هستند. تشویش و اضطراب ممکن است در زنان نمود بیشتری داشته باشد اما برای مردان صحبت کردن در مورد آن راحت تر از زنان است. مردان ممکن است در مورد نگرانیشان در مورد از دست دادن شغل و سخت شدن تأمین نیازهای خود و خانواده شان صحبت کنند.
سوء استفاده از مواد
سوء استفاده از مواد متناوب همراه با افسردگی است. تحقیقات نشان داده که افراد الکلی تقریباً دو برابر سایرین با افسردگی شدید روبه‌رو می‌شوند. این اتفاق برای مردان و زنان می‌افتد اما استفاده از مواد مخدر یا الکل برای پنهان کردن احساسات نامطلوب تاکتیکی است که بسیاری از مردان به جای دریافت مراقبتهای بهداشتی به آن روی می آورند.
ناتوانی جنسی
افسردگی دلیلی برای از دست رفتن تمایلات و بروز اختلالات جنسی است و مشکلی است که مردان معمولاً علاقه ای به گزارش آن ندارند. این مشکلات می‌توانند از افسردگی ناشی شده و حتی آن را تشدید کنند. با این حال این مشکلات می‌تواند نتیجه سایر شرایط بهداشتی مانند داروهای ضد افسردگی نیز باشد.
تردید و دو دلی
برخی افراد به طور عادی در تصمیم گیری های مشکل داشته و دو دل هستند. اما اگر این حالتی تازه برای یک فرد باشد نگران کننده است. تصمیم گیری هم یک روند تحلیل اطلاعات است و افسردگی توانایی تصمیم گیری را کاهش می دهد.
فکر خودکشی
زنان بیشتر از مردان دست به خودکشی می‌زنند اما احتمال مرگ مردان اگر به خودکشی دست بزنند ۴ برابر بیشتر از زنان است.
یکی از دلایل این است که شیوه های خودکشی مردان مرگبارتر است. آنها بیشتر از سلاح گرم استفاده کرده و در اولین خودکشی موفق می‌شوند. مردان مسن تر احتمال خودکشی بیشتری دارند و پزشکان ممکن است متوجه علایم افسردگی در این گروه نشوند. در واقع بیش از ۷۰ درصد قربانیان خودکشی در یک ماه قبل از خودکشی به روانشناس خود مراجعه کرده بودند
چرا افسردگی مردان معمولاً تشخیص داده نمی‌شود؟
افسردگی مردان نامشخص‌تر از افسردگی زنان می‌باشد. علل این مسئله عبارتند از:
بی میلی برای بحث در مورد علائم افسردگی
به عنوان یک مرد، شاید برای صحبت کردن راجع به علائم خود با خانواده و دوستان خودتان رو راست نباشید، به ویژه بیان احساسات خود، بنابراین با متخصص در این زمینه مشورت کنید. و اگر نه افسردگی شما به طور صحیحی درمان نخواهد شد.
اینکه فرد، بیماری روانی خود را تهدیدی برای مردانگی خود بداند
مثل خیلی از مردان دیگر، شاید به استقلال، مناعت طبع و وارستگی خود تاکید داشته باشید. شاید بیان احساسات مربوط به افسردگی خود را جدا از حالات مردانه خود بدانید و تمایلی برای بروز آنها نداشته باشید در صورتی که با بیان آنها می‌توانید افسردگی را سرکوب کنید.
بروز ندادن علائم افسردگی
علائم افسردگی مردان کمتر واضح می‌باشند. برای نمونه، شاید برای نهان کردن علائم افسردگی از نوشیدنی‌های الکلی استفاده کنید. همچنین امکان دارد که بیشتر از علائم جسمی افسردگی بنالید تا از مشکلات رفتاری و احساسی آن. و شاید علائم افسردگی شما با علائم افسردگی معمول همخونی نداشته باشد. همه اینها بررسی افسردگی مردان را سخت‌تر می‌سازد و همچنان در پرده‌ای از ابهام باقی می‌ماند.
مخالفت با درمان بیماری روانی
گاهی اوقات، با وجود اینکه افسردگی مردان مشخص می‌شود اما با درمان خود مخالفت می‌کنند. شاید نگران خراب شدن وجه خود در محل کار خود می‌باشند یا فکر می‌کنند دیگر خانواده و دوستان به آنها احترام نمی‌گذارند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:15 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره هنر قلمکاری

بازديد: 20
تحقیق درباره هنر قلمکاری

تحقیق درباره هنر قلمکاری

هنر قلم کاری

 

هنر قلمکاری یکی از هنرهای اصیل در صنایع دستی این مرز و بوم به شمار می رود که قلمکاری قدمتی چند ساله در سرزمین ایران دارد.

اصفهان یکی از مهمترین مراکز این هنر است که هنرمندانش از دیر باز با این هنر آشنا بوده اند.

سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو) به تازگی به منظور ارج نهادن به این هنر ایرانی و تقدیر از تعالی آن در نزد هنرمندان، مهر اصالت آن را در اصفهان به یکی از هنرمندان این فن اعطا کرد.

تاریخچه قلمکار

قلمکارسازی از پیشه‌های کهن و قدیمی ایران است که قرنها در اوج شهرت بوده است.

این هنر به همراه نقاشی روی پارچه از دوره مغولها در ایران مرسوم شد و به همین دلیل است که در دوره فوق به علت حمایت و پشتیبانی خوانین مغولی پارچه‌های منقوش و چینی در بازارهای ایران فروش فوق‌العاده‌ای پیدا کرده بود.

ایرانیان نیز برای رقابت با چینی‌ها دست به ابتکاراتی زدند که از آن جمله ابداع نقاشی به روی پارچه یا به اصطلاح پارچه‌های قلمکار است.

در دوره صفویه این هنر گسترش یافت. در حقیقت می‌توان گفت دوره پررونق این صنعت از زمان صفویه شروع و به اواسط عصر قاجاریه ختم گردید.

در زمان صفویه بیشتر لباسهای مردانه و زنانه از پارچه‌های قلمکار تهیه می گردید و این پارچه‌ها در آن زمان شهرت فراوان داشت.

یک نوع قلمکار با طرح و نقش خاص خود به نام دلگه جهت لباس مردانه و زنانه تهیه می‌شد.

از دیگر انواع قدیمی قلمکار می‌توان خمرها ی زریا اکلیلی، جیگرنات قرمز و جیگرنات بنفش را نام برد.

تلاش پیگیر صنعتگران قلمکارساز و استقبالی که از آن می‌شد موجب ازدیاد تقاضا برای این‌گونه پارچه‌های نقش دار شد و چون عرضه محدود بود، صنعتگران را به چاره اندیشی و پیدا کردن راه حل جهت عرضه بیشتر با همان کیفیت هنری واداشت.

در این مورد تنها راه چاره را ایجاد نقوش مورد نظر بر روی قالب و انتقال قالب‌های مذکور روی پارچه دانستند.

هنرمندان در آغاز تنها از یک یا چند قالب استفاده می‌کردند و بقیه را با دست می‌کشیدند ولی پس از چندی با طراحی روی کاغذ و انتقال این طرحها بر روی قالب و حکاکی و قالب تراشی، استادکاران فن توانستند به طور کلی محصولات قلمکار را به وسیله قالب زنی تولید کنند.

* مراکز تولید

شهر اصفهان که در زمان صفویه مرکز و پایتخت ایران بود، یکی از مراکز عمده تجمع هنرآفرینان و صنعتگران گردید و هنرمندان از گوشه و کنار ایران به این شهر روی آوردند وسعی در تولید و عرضه محصولات مختلف از جمله قلمکار با عالی‌ترین کیفیت هنری نمودند.

در حال حاضر شهر اصفهان مرکز تولید قلمکار ایران است و در شهرهای دامغان و سمنان هم نوعی قلمکار خاص منطقه تهیه می‌گردد.

محصولاتی که امروزه از پارچه قلمکار تهیه می‌شود عبارتند از: لباس، سجاده، سفره، رولحافی، پرده، مجمعه پوش، بقچه، سوزنی، حمام،قطیفه، کتیبه، کلاه، قبا، شلیته، روکش‌صندلی، رومیزی، روتختی، دستمال، زیر لباسی، سربخاری ، کیف ، دامن، کفش زنانه و برای مصارف دکوراسیون.

* قالب‌ها و قالب تراشان

قالب تراشی یکی از هنرهای ظریف و بسیار مهم و قدیمی اصفهان است که از استادان این فن فعلا به جز عده معدودی باقی نمانده اند.

استاد کاران قدیمی بهترین چوب را برای تراش قالب چوب‌های گلابی و زالزالک تشخیص داده‌اند که معمولا چوب زالزالک را برای قالب‌های ریز استفاده می‌کردند که ازن روش تا اکنون نیز هم چنان ادامه دارد.

هر چه نقش‌ها در یک قالب درشت‌تر باشند کار تراش آسانتر و هر چه نقوش ریزتر باشند به همان نسبت کار تراش مشکلتر می‌شود.

برای اینکه یک قالب کامل شود از ابتدا یعنی جور کردن چوب تا زمانی که قالب آماده نقش‌زنی می‌شود چندین مرحله طی می‌شود که به طور مختصر عبارتست از :

- جور کردن چوب قالب – پیه دادن که به سه دلیل صورت می‌گیرد. دوام چوب را زیادتر می‌کند، چوب را برای‌تراش نرم می‌کند و مانع نفوذ و ایجاد تغییرات و شکستگی در آن می‌شود – لیسه یا پولیش کردن چوب – طرح ریزی که در آن پوسته سائیده شده انار یا ما زوج را با لعاب کتیرا مخلوط کرده مایع‌حاصله را روی سطح صاف چوب مالند. این عمل برای آن صورت می‌گیرد که طرح آماده شده از رو ی کاغذ بر روی چوب منتقل شود.

- مرحله آخر پیه دادن قالب قلمگیری است که برای‌استحکام و غیر قابل نفوذ کردن قالب صورت می‌گیرد.

* رنگ‌های مصرفی قلمکار

رنگ در هنر قلمکاری نقش اصلی را باز می‌کند و اگر در این مرحله کار درست انجام نشود، هنر تولید شده نیز ارزشی نخواهد داشت.

در ساختن قلمکار بیشتر از دو رنگ مشکی و قرمز استفاده می‌شود که برای ساختن رنگ مشکی از موادی مانند: کتیرا، اکسید، آهن، زاج سیاه و روغن کرچک و برای ساختن رنگ قرمز از موادی مانند گل سرخ، روغن کنجد، زاج سفید و کتیرا استفاده می‌شود.

گاهی هم برحسب مورد رنگهای ترکیبی مانند آبی یا نیلی، سبز زرد و قهوه‌ای به کار می‌برند.

* چگونگی تولید

مواد مصرفی قلمکار سازان بسیار متنوع است ولی آنچه که قابل توجه است عبارتست از: پارچه‌های متقال، کدری و چلوار، کتیرا، پوست انار، رنگ گیاهی زاج سفید، نیل، روغن‌گلیسیرین و آلیزارین.

مراحل تولید قلمکار به اختصار عبارتست از: آبخور کردن پارچه، دندانه کردن پارچه انجام عمل قالب زنی که با دو رنگ قرمز و مشکی آغاز و بعد از اتمام کار و تثبیت رنگها،در مرحله‌سفیدگری، زمینه برخی از پارچه‌های تولیدی سفید می‌شود و چنانچه نیازی به استفاده از رنگهای دیگر باشد مجددا پارچه به کارگاه برگردانده شده و نقوش لازم بر روی آن انتقال می‌یابد.

قلم‌کارسازى

صنعت قلم کاری از دوره صفویه در اصفهان توسعه و رواج داشته است و تا امروز زنده است.

قلم کارى روى پارچه

          چاپ قلم‌کار یکى از چاپ‌هاى سنتى ایران است و امروز در اصفهان رونق خاصى دارد. در این صنعت قدیمى ایرانی، نقش به‌وسیلهٔ مهر چوبى بر روى پارچه منتقل مى‌شود. کلیشه یا مهرى که نقش روى آن زده مى‌شود را قالب گویند. جنس این قالب‌ها معمولاً از چوب گلابى است که مقاوم و سخت است و تغییر فرم نمى‌دهد.

          این صنعت تا قرون ۱۰ و ۱۱ هجرى کاملاً در ایران معمول بود. و در گذشته رشت و اصفهان و کاشان از مراکز عمدهٔ آن بشمار مى‌رفته است. در دورهٔ صفوی، قلمکار زر ساخته مى‌شد. در این نوع چاپ، معمولاً پارچه‌هاى پنبه‌اى و دستباف یا انواع دیگر نظیر پوپلین، چلوارد، … بکار مى‌رود و براى لباس، سفره، دستمال، سجاده، پرده، رومیزی، روتختى و … مورد استفاده واقع مى‌شود. در قلم‌کارسازى معمولاً از پنج رنگ سیاه، قرمز، آبی، سبز و زرد بعنوان رنگ‌هاى اصلى و از قهوه‌اى و سایر رنگ‌هایى که از ترکیب این رنگ‌ها به‌‌دست مى‌آید، به‌عنوان رنگ‌هاى فرعى استفاده مى‌شود.

ابتدا پارچه‌ها را یک شبانه‌روز در آب رودخانه مى‌گذارند تا آبخورد شود و بعد آنها را در ظرفى محتوى پودر خمیر شده، پوست انار مى‌خوابانند تا رنگ آن به کرم تبدیل شود. پس از آن آنرا به کارگا برده و به‌وسیلهٔ قالب‌ها و رنگ‌ها، نقوشى را روى پارچه نقش مى‌کنند. ابتدا قالب‌ها را با رنگ مشکى روى پارچه مى‌زنند تا طرح اصلى مشخص شود. سپس قالب‌هاى دیگر را که هر یک داراى یک رنگ است، روى پارچه مى‌زنند. و بعد پارچه را بخار مى‌دهند. و دوباره در آب مى‌گذارند و بعد در ظرفى محتوى آبجوش و پوست انار و آلیزارین انداخته و هم مى‌نند و بعد آویزان مى‌کنند تا خشک شود و رنگ به این ترتیب تثبیت مى‌شود.

پارچه قلم کار

پارچه قلم کار هنر قدیمی ایرانی است که از چاپ روی پارچه توسط قالب بدست می آید . پارچه های قلم کار از صادرات عمده اصفهان هستند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:13 منتشر شده است
نظرات(0)

التهاب و پارگی تاندون آشیل

بازديد: 9
التهاب و پارگی تاندون آشیل

التهاب تاندون آشيل (Achilles Tendonitis)

 


تاندون آشيل بزرگترين و مهمترين تاندون عضلاني در بدن است – تاندون آشيل تاندون عضله سه سر ساقي است و در پائين به استخوان پاشنه پا اتصال دارد. التهاب و آسيب هاي آن علل مختلفي دارند که عموماً‌ ناشي از پرش, رقص پاي مکرر, تمرين بيش از اندازه و گرم کردن نامناسب و کفش نامناسب و کف پاي صاف است.
از التهاب و آسيب هاي تاندون آشيل آمار دقيقي در دست نيست چرا که بسياري از آسيب هاي تاندون آشيل بدون مراجعه به پزشک بهبود مي يابد اما تخمين زده مي شود که شيوعي بين 18-5/6% در دوندگان داشته باشد.
آناتومي کاربردي
آشيل تاندون عضله سه سر ساقي است که در پشت ساق قرار دارد. اين تاندون 15 سانتي متر طول دارد و در پائين با يک زاويه 30 درجه به استخوان پاشنه اتصال دارد. حرکات تاندون توسط يک بورس بافت همبند تسهيل مي شود. اين تاندون از محل اتصال به استخوان و عضله سه سر خونگيري مي کند. 6-2 سانتي متر انتهاي تحتاني تاندون آشيل عروق خوني ندارد و همين بخش است که در حرکات متوالي و تکراري بيشترين آسيب را  مي بيند.
بيومکانيک ورزشي
واحد عضله – تاندوني پشت ساق که از عضله سه سر ساقي و تاندون آشيل شکل مي گيرد در بالا به زانو و در پائين به استخوان پاشنه اتصال دارند و سبب بسته شدن زانو و خم شدن به عقب کف پا مي شوند. در حين دويدن نيرويي معادل 10 برابر وزن بدن بر واحد سطح تاندون آشيل وارد مي شود.
شرح حال
•  آسيب تاندون آشيل اغلب در افراد مسن که گاهگاه ورزش مي کنند رخ مي دهد اما مي تواند در ورزشکاران جوان آماده هم رخ دهد.
•  بايد پرسيده شود که آيا اخيراً در ميزان فعاليت و سطحي که در آن ورزش مي شود تغيري داشته است يا خير.
•  درد آشيل در هنگام ورزش نشانه آن است که غالباً دردي موضعي و سوزاننده است.
•  با پيشرفت التهاب شروع درد با فعاليت کمتر و زودتر رخ مي دهد.
معاينه
•  فرد را در وضعيت خوابيده به شکم بطوريکه کف پا از تخت معاينه آويزان باشد معاينه مي کنيم.
•  بايد محل تاندون و عضله لمس شود و هر گونه تورم- گرمي و حساسيت در لمس تشخيصي است.
•  وجود کليک ( صداي تق ) در معاينه مي تواند نشانه التهاب تاندون باشد.
•  وجود تحليل عضلاني عضله سه سر ساقي که با اندازه گيري دور ساق و مقايسه با طرف مقابل انجام مي شود نشانه مزمن بودن التهاب است چرا که ورزشکار بخاطر درد موجود کمتر از آن پا استفاده کرده است.
•  بايد دامنه حرکات فعال و غير فعال ) توسط معاينه گر ) در مفاصل زانو و مچ پا تعيين گردد. افراد مبتلا به التهاب تاندون آشيل معمولاً‌ کاهش دامنه حرکات در مفصل مچ پا دارند.
•  بايد به وضعيتهاي مستعد کننده آسيب هم توجه شود مثل کف پاي صاف و راه رفتن بصورتي که فرد کف پا را به سمت داخلي قرار مي دهد.
•  بايد يک معاينه عصبي – عروقي کامل در زير زانو صورت گيرد.
علل التهاب تاندون آشيل
علل خارجي:
•  فعاليت بيش از حد
•  افزايش شدت فعاليت
•  افزايش مدت فعاليت
•  راه پله هاي زياد ساختمان محل اقامت
•  کفش نامناسب
•  سطح نامناسب براي تمرين ( سطوح سفت)
•  ورزشهاي غلط کششي

علل داخلي:
•  سن بالا
•  تاندونهاي سفت ( ژنتيکي (
•  کف پا به سمت داخل در هنگام راه رفتن
•  کف پاي صاف
•  علل پزشکي مثل ديابت, مصرف کورتون


تصويربرداري
•  اولتراسوند نسبتاً ارزان – سريع و قابل تکرار است. استفاده از آن ارزيابي ديناميک حرکات و ساختار تاندون و تعيين درجه ضخيم شدگي آن را فراهم مي آورد اما مشکل آن اين است که اپراتور با تجربه مي خواهد و وابسته به شخص است.
 MRI• روش گراني است و از سويي امکان بررسي بصورت ديناميک را فراهم نمي کند, اما در درگيري مزمن و پارگي هاي تاندوني بهترين روش است. با MRI مي توانيم مايع – التهاب دور تاندوني – بورسيت و ضخيم شدگي تاندوني را تشخيص دهيم.
•  راديوگرافي معمولاً‌ غير تشخيصي است ولي ممکن است تورم بافت نرم- کلسيفيکاسيون و جدا شدگي قطعه استخواني همراه با آشيل کنده شده از استخوان را نشان دهد.
درمان
استراحت و کاهش فعاليت لازم است. کمپرس آب سرد ( يخ ) را مي توان براي کاهش تورم و درد استفاده نمود. بنظر مي رسد که ورزشهاي کششي بهترين روش درمان باشد چرا که بهترين انعطاف پذيري را براي مچ پا ايجاد مي کنند. کشش بايد آهسته روي واحد عضله – تاندون اعمال گردد. هر بار براي مدت 20 تا 30 ثانيه ادامه يابد و چند بار تکرار گردد.
پيشگيري
کليد پيشگيري از التهاب تاندون آشيل حفظ انعطاف پذيري و قدرت خوب عضلاني در ناحيه مچ پا است. گرم کردن مناسب قبل از تمرين لازم است و بهتر است با انجام حرکات کششي اين امر صورت گيرد.


پيش آگهي
پيش آگهي عالي است و در صورت استراحت و توجه و انجام کارهايي که اشاره شد بهبودي حاصل مي گردد.
پيش زمينه
التهاب بورس جلوي تاندون آشيل ( بين تاندون آشيل واستخوان پاشنه پا ) يک علت شايع درد پا در ورزشکاران مي باشد که اين امر بخصوص در ورزشکاراني که به دوميداني مي پردازند بارزتر و شايع تراست. يک بورس در واقع کيسه اي پر ازمايع است که بين تاندون و استخوان قرار مي گيرد وسبب تسهيل حرکات تاندون و استخوان قرار مي گيرد و سبب تسهيل حرکات تاندون بر روي استخوان مي گردد . بورس تاندون آشيل در محل اتصال اين تاندون به استخوان پاشنه اي و بين تاندون و استخوان قرار مي گيرد ، ضربات و اعمال فشار بر روي اين بورس بخصوص بخاطر کفش نا مناسب سبب التهاب آن مي شود که به آن بوريست کالکانئال هم مي گوئيم .
فرکانس
با توجه به اين که اين آسيب شايع اغلب خود به خود بهبود مي يابد و سبب مراجعه به پزشک مي شود آمار دقيقي از ميزان بروز آن در دست نيست .
علائم و نشانه ها
•  درد در پشت پاشنه پا بخصوص هنگام دويدن روي سطوح نرم يا در دويدن يک مسير سر بالايي .
•  حساسيت در لمس ناحيه پشت پاشنه پا که ممکن است سبب اختلال در پوشيدن کفش به خاطر درد شود .
 • تورم ناحيه پشت پا
 • امکان دارد درلمس ناحيه پشت پا يک قوام خميري حس شود .
درمان
•  آنچه ورزشکار بايد انجام دهد :
  استراحت به پا
  استفاده از سرما درماني
  تعويض کفش
 • آنچه پزشک مي تواند انجام دهد :
 تجويز داروهاي ضد التهابي غير استروئيدي مثل ايبوپروفن
 درخواست انجام سونوگرافي براي بررسي ساير احتمالات مطرح
 تزريق استروئيد به درون بورس براي کاهش التهاب آن در مواد خاص
 جراحي در صورت عدم پاسخ به درمان طبي يا تداوم علائم

پيش آگهي ( دورنما )
در اغلب موارد با تعويض کفش و پوشيدن کفش راحت و مناسب و استراحت به پا التهاب بورس برطرف مي شود و نيازي به اقدام بيشتر نيست . به ندرت علائم ادامه مي يابد که توجه خاص پزشکي را مي طلبد .


کشيدگي رباط و عضله و کرامپ عضلاني

اسپرين (رگ به رگ شدن)
رگ به رگ شدن از شايع ترين مصدوميتهاي همه ورزشهاست از آنجاييکه در بسکتبال از حرکات پرشي بيش از ساير ورزشها استفاده ميشود در نتيجه شايع ترين مصدوميت بسکتباليستها همين رگ به رگ شدن مچ پاست.بيش از 80 درصد مصدوميتهاي مچ پا ناشي  از کشيدگي و پارگي رباطها مي باشد.
صدمات وارد بر رباطها و ليگامنتها را اسپرين گويند اگر حرکت غير طبيعي مفصل تا درجه اي ادامه پيدا کند که فشار حاصل بيش از توانايي تحمل آن
باشد کپسول اطراف مفصل و رباطهاي آن آسيب مي بينند بنابراين اسپرين بر اثر چرخش يا کشش بيش از حد معمول يک عضو در سطح مفصلي روي مي دهد البته حرکات غير طبيعي مانند ضربه يا نيروي غير مستقيم نيز ممکن است رباط را دچار آسيب کند.
در بعضي مواقع جهت اصلاح اين نوع آسيب نياز به عمل جراحي براي ترميم پارگيها وجود دارد.


علائم و نشانه ها:
بيشتر مواقع تشخيص اسپرين شديد و شکستگي از يکديگر سخت مي باشد زيرا علائم مشابهي دارند.
1 درد شديد(اين درد مانع راه رفتن مصدوم روي عضو آسيب ديده ميشود(
2 تورم
3 کبودي به علت خونريزي ناشي از مويرگهاي پاره شده


اقدامات و کمکهاي اوليه:
در بحث دررفتگي توضيح داده شده است
1 به کار گيري مراحل  RICE
2 انتقال مصدوم به مراکز درمان
استرين ( کشيدگي عضله )
استرين يا کشيدگي عضله زماني روي مي دهد که عضله بيش از حد دامنه حرکتي نرمال خود کشيده شود که اين منجر به پارگي رشته هاي عضلاني مي گردد.
علل کشيدگي عضلات:
1 ضربه شديد يا فشار بيش از حد به بخشهاي مختلف عضلاني.
2 تمرينات بيش از حد و خارج از تحمل ورزشکاران( مانند بلند کردن وزنه بيش از اندازه توان )
علائم و نشانه ها:
1 درد شديد و ناگهاني در عضله آسيب ديده
2 حساسيت شديد به لمس در ناحيه آسيب
3 تورم
4 ضعف و ناتواني در استفاده از قسمت آسيب ديده
5 درد و سفت شدن عضله هنگامي که مصدوم آن را حرکت مي دهد.
6 کبودي پوست اطراف ناحيه آسيب ديده (پس از چند روز به علت خونريزي ناشي از پارگي مويرگها )
اقدامات و کمکهاي اوليه:
به کار گيري مراحل RICE
کرامپ ( گرفتگي عضلاني )
به گرفتگي و انقباض خود به خودي عضله يا اسپاسم کنترل نشده کرامپ گويند.
کرامپ با بعضي بيماريها مانند ديابت ارتباط مستقيم دارد ولي در حالت کلي رابطه اصلي آن با فعاليتهاي بدني است.
علائم و نشانه ها:
1 درد شديد و ناگهاني که اغلب در پاهاست.
2 محدوديت در حرکت يا عدم حرکت.

اقدامات و کمکهاي اوليه:
1 محل آسيب را ماساژ دهيد.
2 روي ناحيه آسيب به منظور رفع درد يخ بگذاريد.
3 عضله مصدوم را به آرامي بکشيد از آنجايي که کرامپ يک اسپاسم يا انقباض کنترل نشده است کشيدن تدريجي عضلات به رفع کوفتگي آن کمک مي کند.
4  نوشيدن آب نمک رقيق (4/1 قاشق چايخوري نمک را در 4/1 ليوان آّ ب سرد حل کنيد و به مصدوم بخورانيد)


پارگي تاندون آشيل از نگاهي ديگر

پارگي اين تاندون از شايعترين آسيبهاي تاندونهاي بدن است. ممکن است اين پارگي کامل يا ناقص باشد و در ورزشهايي از قبيل فوتبال ، واليبال ، هندبال ، بسکتبال ، تنيس ، اسکواش بدمينتون و پرش اتفاق مي افتد

پارگي کامل تاندون آشيل
علائم دژنرسانس بين سنين 25 تا 30 سالگي در تاندون ظاهر مي شود البته اين حالت ، ضعفي در تاندون به وجود مي آورد ولي با انجام تمرينات فعال مي توان حتي الامکان از ضعيف شدن رباط جلوگيري به عمل آورد. معمولا پارگي در رباطي صورت مي گيرد که دچار دژنرسانس و فشار بيش از حد شود . اين عارضه در اغلب ورزشکاراني که به عللي مدتها ورزش را ترک ، ولي مجددا فعاليت خود را شروع کرده اند، ديده مي شوند.

علائم و تشخيص
1 در مرحله حاد درد شديدي در ناحيه پارگي تاندون حس مي شود. احساس شخص اين است که گلوله به پاي او اصابت کرده است يا اينکه از پشت محکم به او لگد زده اند. البته درد به تدريج تسکين پيدا مي کند همچنين بايد به اختلال در کار تاندون توجه شود.
2 ورزشکار آسيب ديده نمي تواند به طور طبيعي يا روي نوک پنجه راه برود.
3 به تدريج به علت خونريزي موضعي ، تورمي در ساق پا ديده مي شود.
4  شخص در ناحيه 5/2 سانتيمتري بالاي استخوان پاشنه ، احساس درد مي کند.
5 گاهي در تاندون پريدگي حس مي شود.
6 مصدوم قادر نيست پا را به پايين خم کند.
7 تست تامپسون مثبت است. اجراي اين آزمايش بدين صورت است که بيمار به شکم مي خوابد و زانوي طرف صدمه ديده را کمي خم مي کند. وقتي که عضلات ساق طرف معيوب فشار داده شود  اگر تاندون آشيل سالم باشد ، پاي مربوطه به طرف پايين خم مي شود و اگر تاندون پاره باشد ، وضعيت پا تغييري نمي کند.

معالجه
وظيفه پزشک :
عمل جراحي و دوختن انتهاي تاندون ضروري است . در اين صورت 6 هفته بايد پا در گچ باشد و گاهي در افراد مسن و کم فعاليت گچ گيري به تنهايي کافي است ولي در آن شرايط توان بخشي دقيق ، ضروري است.
بهبودي و عوارض
دوران نقاهت به اندازه دوران گچ گيري است و مدت 6 تا 8 هفته طول مي کشد. پس از برداشتن گچ ، پزشک ، تمرينات حرکتي مچ را توصيه مي کند. پس از اينکه حرکات به طور کامل برگشت نمود ، تمرينات قدرتي توصيه مي شود. اگر تاندون فقط با گچ گيري معالجه شود ، احتمال پارگي مجدد آن زياد است . اگر با عمل جراحي رباط ترميم شود ، 6 تا 8 ماه وقت لازم است تا به صورت جدي ورزش شروع شود و اين زمان بعد از معالجه پارگي تاندون با گچ گيري تنها 9 تا 12 ماه است


پارگي ناقص تاندون آشيل
پارگي ناقص تاندون آشيل در ورزشهاي زير اتفاق مي افتد :
دو ، پرش ، ورزشهاي پرتابي ، و ورزشهاي با راکت
اين عارضه سبب پيدايش اسکار مي شود و ممکن است التهاب نيز به وجود آورد. اين عارضه اگر مزمن شود مشکلات طولاني به بار مي آورد.
علائم و تشخيص
1 اغلب مصدومين هنگام پارگي تاندون درد شديدي حس مي کنند . بعضي ها اين احساس را ندارند ولي پس از پايان يافتن ورزش احساس درد مي کنند.
2 وقتي که مجددا فعاليت آغاز شود ، دردي شبيه به چاقو خردگي ، يا اصابت گلوله حس مي شود.
3 گاهي با خوب گرم کردن ، علائم بيماري از بين مي رود ولي معمولا پس از پايان تمرين به صورت شديدتري عود مي نمايد و نتيجه آن پيدايش چرخه دردناک است که به تدريج بدتر و معالجه آن نيز مشکل تر مي گردد.
4  سختي حرکات مفصل در صبح و قبل و بعد از ورزش اتفاق مي افتد.
5  در مراحل حاد ، نوعي فرورفتگي در تاندون حس مي شود ( گاهي حتي به اندازه بند آخر انگشت کوچک ) که در آن نقطه ، درد خيلي شديد است.
6 پس از شروع ترميم يک تورم موضعي کوچک به وجود مي آيد که اگر از طرفين به آن فشار وارد آيد، فوق العاده دردناک است اين تورم اغلب کوچک است. ولي ممکن است فرم تاندون را تغيير يافته نشان دهد . اگر نقطه متورم شده تاندون در مجروحي که در مرحله حاد درد باشد ، از ناحيه پشت لمس شود ، فوق العاده دردناک خواهد بود.
7  اگر علائم خيلي طول بکشد ، اندازه و قدرت عضلات ساق کم مي شود ( آتروفي (
8  انجام الکتروميوگرافي ( ثبت الکتريکي فعاليت عضله ) به تشخيص بيماري کمک مي کند.
9  راديوگرافي نسوج نرم ، تورم موضعي را در ناحيه پارگي نشان مي دهد.
10  اگر پارگي در محل چسبيدن رباط به استخوان پاشنه باشد ، راديوگرافي با ماده حاجب  (بورسوگرافي ) به تشخيص کمک مي کند.

معالجه
وظايف ورزشکار:
1 استراحت و گذاشتن يخ در مرحله حاد ناراحتي.
2 استفاده از چوب زير بغل ، اگر درد خيلي شديد است.
3 استفاده از کفشي که داراي يک سانتيمتر پاشنه است.
4 مراجعه به پزشک
وظايف پزشک :
1 اگر پارگي کوچک است ، بايد پا را در وضعيت قدري خم به طرف کف به مدت 4 تا 6 هفته گچ گرفته شود.
2 اگر علائم به مدت طولاني وجود داشته باشد ، بايد بيمار را جراحي کرد ، نسوج اسکار را برداشت . بايد 5 تا 6 هفته عضو در گچ باشد ، بعد از آن يک برنامه صحيح توان بخشي ضروري است.
معالجه بايد هرچه سريع تر شروع شود ، در غير اين صورت مشکلتر مي گردد.
بهبود و عوارض
دوران نقاهت معمولا 10 تا 12 هفته و برابر زمان گچ گيري طول مي کشد و ورزشکار نبايد قبل از 4 تا 6 ماه فعاليت ورزشي خود را شروع نمايد.

تحقيقات نشان مي دهد:
استفاده از كفش‌هاي ساق بلند، تاندون آشيل را در برابر ضرب ديدگي حفظ مي‌كند
80 درصد مردان به ضايعه تاندون آشيل گرفتار مي‌شوند
بررسي هاي محققان دانشكده توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران نشان مي دهد: پارگي خفيف و بدتر شدن ضايعه تاندون آشيل مي‌تواند به زخم هميشگي منجر شود.

به گزارش سرويس پژوهشي ايسنا منطقه علوم پزشكي تهران در اين پژوهش آمده است: 80 درصد مردان درگير ضايعه تاندون آشيل مي‌شوند كه در افراد غير ورزشكار طي يك نوع فعاليت تكرار شونده ايجاد مي‌شود. همچنين اين ضايعه در ورزشكاراني كه در سرازيري‌ها مي‌دوند بسيار شايع تر است.

تاندون آشيل بافتي است كه استخوان پاشنه را به ماهيچه نرم ساق وصل مي‌كند. بروز ضايعه در اين بافت سبب ملتهب و يا پاره شدن تاندون شده و موجب درد در ناحيه پشت پا، نزديكي پاشنه مي‌شود.

ضايعه تاندون ممكن است در سه ناحيه شامل محل اتصال عضله به تاندون، محل چسبندگي تاندون به استخوان يا 2 تا 6 سانتيمتري بالاي محل چسبندگي تاندون رخ دهد.

اين حالت در موارد استفاده از كفش‌هاي سفت و بدون انعطاف، افزايش پروناسيون پا و چرخش داخلي ساق پا، اختلالات مفصل ساكروايليك، فقدان انعطاف‌پذيري كافي در واحد عضلاني تاندوني و افزايش ناگهاني در شدت تمرينات بروز مي‌كند.

اين ضايعه با علائمي چون درد شديد بر روي انگشتان هنگام پرش رو به بالا و ايجاد صدا در اين ناحيه هنگام حركت همراه است.

براي مراقبت از ضايعه تاندون آشيل استفاده از كيسه‌هاي يخ روي آن به مدت 20 تا 30 دقيقه هر سه تا چهار ساعت در حدود دو تا سه روز مؤثر است.

همچنين پوشيدن كفش ساق بلند، استفاده از بالش روي ساق پا هنگام خواب و عدم ورزش كردن هنگام درد و ناراحتي توصيه مي‌شود.

در موارد التهاب و درد شديد، استفاده از يخ، داروهاي ضد التهاب، استراحت دادن به پا در وضعيت پلنتار فلكشن، حذف فعاليت‌هاي ورزشي و تقويت عضله گاستروسولوس از درمانهاي مفيد هستند .


منابع :

پايگاه اينترنتي امدادگران ايران: Author
دکتر دانيال شريفی رضوی
دکتر فاطمه مقدسی


سايت اينترنتی:

www.prozhe.com

www.sportmedicine.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:11 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره دیسک کمر

بازديد: 0

تحقیق درباره دیسک کمر

پيش زمينه

  درد کمر حاد و مزمن و آسيبهای ورزشی ديسک کمر در ورزشکاران نسبت به جمعيت عادی بيشتر است. هر الگويی از آسيب امکان دارد بدنبال ضربات به ستون مهره در ورزشکاران ديده شود. از سويی ورزشکاران بخاطر اعمال نيروهای مکرر فشاری به آنها نسبت به تغييرات تخريبی در ديسکها مستعد هستند. کمردرد بعد از سرماخوردگی دومين علت شايعی است که فرد را از حضور در محل کارش باز می دارد. کمردرد مهمترين عامل پزشکی است که افراد را در عرصه اجتماعی ناتوان می کند.

  احتمال ابتلا به کمردرد در طول عمر ( حداقل يکبار ) حدود 70% است.

  در تحقيقات نشان داده شده است که دردکمر در 40% موارد با درد ساق و ران همراهی دارد و به درجات کمتری هم ضعف و بی حسی با دردکمر مشاهده می شود.

  فتق ديسک مهمترين علتی است که سبب کمردرد در ورزشکاران می گردد. ديسک بين مهره های کمری چهارم و پنجم شايعترين ديسکی است که دچار هرنی ( فتق ) می گردد و بعد از آن هم فتق ديسک بين مهره پنجم کمری و مهره اول ساکرال ( خاجی ) از همه شايعتر است.

  *کمردرد(علل,علايم,پيشگيری ودرمان)

  *کشيدگی عضلانی-رباطی کمر

  *صدمات مهره های کمر

  فرکانس

  مشاهدات و تحقيقات بر روی ميزان شيوع و بروز کمردرد حاد و مزمن اغلب در ورزشکارانی انجام شده است که بخاطر کمردرد شديد از ميادين رقابت دور مانده اند, از سويی بسياری از ورزشکاران که کمردرد خفيف دارند علی رغم ابتلا به کمردرد به ورزش ادامه می دهند و آنرا بيان نمی کنند و لذا در آمار لحاظ نمی شود. اين امر سبب شده که آمار دقيقی در دسترس نباشد. ميزان ابتلا به کمردرد و آسيب کمر در ژيمناستيک کاران به نحو محسوسی با سطح رقابتها ارتباط دارد بطوريکه احتمال بروز آن در ميادين المپيکی حدود 63% می باشد.

  ورزشهای غير تماسی مثل گلف و دوچرخه سواری با افزايش احتمال ابتلا به دردکمر ارتباط دارند که احتمالاً علت آن اعمال نيروهای تکرار شونده به کمر در يک وضعيت خاص بصورت طولانی مدت می باشد.

  آناتومی کاربردی

  کمر از۵ مهره شکل می گيرد که در حد فاصل بين مهره ها ديسک های کمری قرار دارند. در حد فاصل بين ديسک و مهره کمری يک صفحه غضروفی به نام صفحه انتهايی مهره وجود دارد که از لحاظ آناتوميک آنرا جزئی از ديسک بحساب می آوريم.

  هر ديسک دو قسمت دارد يک قسمت مرکزی که به آن هسته می گوييم و يک قسمت محيطی که دور تا دور هسته را فرا می گيرد به نام حلقه فيبری در بالغين جوان هسته از يک ماده ژلاتينی و نرم که 90-70% آنرا آب تشکيل می دهد شکل می گيرد, با افزايش سن درصد آب هسته کاهش و ميزان انعطاف پذيری و خاصيت ارتجاع پذيری آن ( که سبب ضربه گير شدن ديسک می شود ) کاهش می يابد. هسته ديسک بر حسب نيروی وارد شده و جهت آن هم خاصيت جامدات را دارد و هم خاصيت مايعات و می تواند سبب پخش شدن متعادل نيروهای وارد به کمر و انتقال يکنواخت نيرو به اندام تحتانی شود. حلقه فيبری اطراف ديسک از 20-10 لايه هم مرکز شکل می گيرد که از جنس کلاژن بوده و هسته ديسک را از اطراف احاطه می کند و نيز اتصالاتی به مهره ها دارد.

  بيومکانيک ورزشی

  هر عاملی که سبب اعمال نيروی زياد از حد يا غير يکنواخت و متعادل روی کمر شود می تواند منجر به آسيب ديسک و بروز درد ناشی از آن گردد. اعمال فشار زياد می تواند بدنبال اعمال حرکات تکراری و يکنواخت يا بدنبال فشار شديد ناگهانی غير منتظره روی کمر ( مثل سقوط از ارتفاع يا افتادن بدنبال تکل رفتن در فوتبال ) يا ناشی از تحمل وزنی بيش از حد توان فرد ( وزنه برداری ) باشد.

  همواره آسيب های ورزشی کمر در افرادی که تناسب و آمادگی بدنی کمتری دارند بيشتر رخ می دهد.

  تمرين زير نظر مربی, انجام صحيح تکنيکهای ورزشی و استفاده از محافظهای کمر ( کمربند ها ) می تواند در کاهش آسيب های کمر موثر باشند.

  شرح حال

  - شرح حال مبنی بر اينکه دردکمر با نشستن و خم شدن به جلو يا سرفه کردن تشديد می شود.

  - امکان دارد درد تير کشنده در امتداد عصب سياتيک در ران يا ساق حس شود.

  - درد با راه رفتن و ايستادن بهبود و با نشستن تشديد می گردد.

  معاينه

  معاينه فردی که با دردکمر مراجعه می کند متمرکز بر اين است که درد ماهيت مکانيکی دارد ( با فعاليت بدتر و با استراحت بهتر ) يا منشأ نورولوژيک دارد ( عصبی ) يا ناشی از اختلالات ديسک است.

  تصويربرداری

  - MRI بهترين روش برای بررسی آسيب و فتق ديسک است. هر چند ارتباط بين يافته های MRI در مورد آسيب ديسک و ميزان درد و يا حضور يا عدم کمر درد هنوز مسائلی است که حل نشده است.

  - MRI تغييرات تخريبی ديسک مثل فيشرهای آنولار و کاهش سيگنال را که نمايانگر کاهش آب ديسک می باشد را بخوبی نشان می دهد اما اين تغييرات برای آسيب ديدگی داخلی ديسک اختصاصی نيستند.

  - ديسکوگرافی روش استاندارد برای شناسايی آسيب ديسک و تنها روش برای تشخيص دقيق اين مطلب است که درد منشأ ديسک دارد يا خير. البته اين روش تهاجمی است و تفسير آن نياز به فرد خبره و در نظر گرفتن شرايط بيمار و از سويی انجام صحيح آن دارد.

  درمان طبی

  فاز حاد:

  آسيب های حاد کمر را بايد بصورت حمايتی درمان نمود. درمان حمايتی شامل فيزيوتراپی, استفاده از داروهای غير استروئيدی ضد التهابی و ضد دردهاست.

  تاکيد بر روی فيزيوتراپی بخاطر اثر آن در کاهش اسپاسم عضلانی, بهبود حرکات ناحيه صدمه ديده و بهبود عملکرد فرد آسيب ديده است و از طريق برنامه تمرينی در خانه انجام می گيرد.

  زمانی که اسپاسم عضلات کمر بر طرف شد ورزشکار بايد به تقويت پايداری ناحيه کمر اقدام کند.

  اين امر با يک برنامه دقيق از حرکات کششی بر روی عضلات تنه و اندام تحتانی انجام می پذيرد.

  فاز بهبودی :

  در اين فاز توانبخشی بر نقايص بيومکانيک عملکردی در آسيب های بافت نرم تمرکز دارد. تقويت قدرت عضلانی در اين فاز با انجام حرکات ساده شروع و به انجام حرکات با الگوی ترکيبی بدل می گردد. در اين فاز تقويت پايداری مهره های کمر با انجام انقباضات منظم در ناحيه تنه و سطح پشتی ران در يک وضعيت خنثی آغاز می شود. زمانی که در تمام طول دامنه حرکت مفاصل کمردردی وجود نداشته باشد فرد می تواند با مرور تمرينهای خاص رشته ورزشی خود و انجام صحيح تکنيکها به ورزش باز گردد.

  بازگشت به رقابت

  بازگشت به تمرين يک امر وابسته به فرد است چرا که زمان خاصی برای بازگشت به تمرين برای يک آسيب خاص وجود ندارد. زمانی که برنامه بازتوانی کامل شد و فرد در تمام طول دامنه حرکتی درد نداشت می تواند به ميادين رقابت باز گردد.

  جلوگيری از صدمه ديدگی

  با تمرين زير نظر مربی, انجام درست تکنيکهای ورزشی, گرم کردن کافی قبل از انجام ورزش و استفاده از وسايل محافظتی مثل کمربند در وزنه برداری می توان از آسيب های ورزشی کمر جلوگيری نمود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:09 منتشر شده است
نظرات(0)

افزايش کارايی ورزشکاران با تغذيه مناسب

بازديد: 25
افزايش کارايی ورزشکاران با تغذيه مناسب

افزايش کارايی ورزشکاران با تغذيه مناسب    

 

  امروزه نياز به اطلاعات دقيق در مورد تغذيه ورزشی بيش از هر زمان ديگر احساس می شود. کارايی يک ورزشکار به شدت تحت تأثير تغذيه اوست. متأسفانه درباره رژيم غذايی مناسب برای ورزشکاران اطلاعات نادرست بسياری وجود دارد. بسياری از ورزشکاران برای افزايش کارايی خود در يک مقطع زمانی کوتاه، به انواع مکمل ها و رژيم های غذايی غلط روی می آورند که برخی از آنها ممکن است عوارض غير قابل جبرانی نيز داشته باشند. بدن انسان برای عملکردهای پيچيده بايد اطور مداوم انرژی کسب نمايد. از آنجاييکه با انجام تمرينات ورزشی نياز فرد به انرژی بالا ميرود، لازم است بدن اين انرژی اضافی را تامين نمايد، در غير اينصورت فعاليت ورزشی متوقف خواهد شد. يکی از دغدغه های اصلی تمام ورزشکاران کمبود انرژی در طول فعاليت ورزشی و نحوه مقابله با آن است. شايد بتوان " تعادل انرژی " را مهمترين عامل حفظ کارايی ورزشکار در طول يک رقابت ورزشی دانست که بايد از طريق تغذيه مناسب تامين شود . تعادل انرژی زمانی ايجاد می شود که انرژی دريافتی از غذای روزانه معادل انرژی مصرفی در طول فعاليت روزانه باشد.

  منابع سوخت عضلات کدامند؟

  کربوهيدراتها، چربی ها و پروتئين ها همگی منابع مهم سوخت برای انقباض عضلات می باشند ولی برخی عوامل وجود دارند که طی ورزش نعيين کننده نوع سوخت مصرفی توسط عضلات می باشند. اين عوامل عبارتند از: شدت و مدت ورزش، سطح آمادگی جسمی فرد و دريافت غذايی وی.

  ورزشکاران به چه مقدار از درشت مغذی ها نياز دارند؟

  نياز های انرژی و مواد مغذی يک ورزشکار بر اساس وزن، قد، سن، جنس و سرعت سوخت وساز و با توجه به نوع، تناوب، شدت و طول مدت تمرين متفاوت است. مقادير توصيه شده هر يک از درشت مغذيها به قرار زير است:

  کربوهيدرات: کربوهيدرات را شايد بتوان مهمترين ماده مغذی انرژی زا برای ورزشکاران ناميد. نخستين منبع توليد انرژی برای عضلات در حال ورزش، ذخاير گليکوژن (شکل ذخيره ای کربو هيدرات در بدن ) عضلات است. ولی نکته قابل توجه اين است که ذخيره کربوهيدرات بدن بسيار محدود است و اين ماده مغذی بايد به طور مداوم دريافت شود تا کارايی ورزشکار آسيب نبيند. کاهش ذخاير کربو هيدرات بدن باعث ايجاد خستگی در حين انجام فعاليت ورزشی می شود.

  به منظور جلوگيری از تخليه شديد ذخاير کربو هيدرات بدن و نيز بازسازی اين ذخاير پس از انجام فعاليت ورزشی، بايد به دريافت مقادير کافی کربوهيدرات قبل از فعاليت ورزشی، طی فعاليت ورزشی و پس از فعاليت ورزشی توجه شود. وعده غذايی قبل از فعاليت ورزشی بايد به منظور مما نعت از بروز احساس گرسنگی و حفظ سطح مطلوب قند خون برای عضلات در طول ورزش مصرف شود. ورزشکارانی که صبح زود قبل از خوردن يا نوشيدن تمرين می کنند، دچار خطر کاهش ذخاير گليکوژن کبد می شوند و اين امر می تواند عملکرد بدن را بخصوص اگر ورزش از نوع قدرتی باشد مختل نمايد. وعده غذايی قبل از رقابت ورزشی، بايد پرکربوهيدرات، غير چرب و به آسانی قابل هضم باشد. مصرف وعده غذايی حاوی 200 تا 350 گرم کربوهيدرات (4 گرم به ازای هر کيلوگرم وزن بدن ) در فاصله 4-3 ساعت قبل از فعاليت ورزشی توصيه می شود. برای پرهيز از ناراحتی گوارشی، کربوهيدرات وعده غذايی بايد با نزديک شدن به زمان ورزش، کاهش يابد. برای مثال؛ اگر وعده غذايی يک ساعت قبل از شروع فعاليت ورزشی مصرف می شود، بايدحاوی يک گرم کربوهيدرات به ازای هر کيلوگرم وزن بدن باشد.

  مصرف کربو هيدرات طی ورزش قدرتی طولانی تر از يک ساعت، باعث دسترسی به مقدار کافی انرژی در مرحله آخر ورزش شده و عملکرد را بهبود می بخشد. بنابر اين ،مصرف کربوهيدرات در طول ورزش قدرتی به حفظ گلوکز خون و بهبود عملکرد کمک می کند. اگر در طول ورزش يک نوشيدنی ورزشی حاوی کربوهيدرات مصرف گردد، سرعت دريافت کربوهيدرات بايد حدود 25-30 گرم در هر 30 دقيقه باشد که معادل يک ليوان نوشيدنی دارای 8-6 درصد قند در هر 30-15 دقيقه است. به اين ترتيب اطمينان حاصل می شود که هنگام خستگی، کربوهيدرات کافی به بافت ها می رسد. اما مصرف نوشيدنيها با غلظت بيشتر از 10 درصد اغلب با گرفتگی عضلات، تهوع و اسهال همراه است.

  مصرف کربوهيدرات بلافاصله بعد از ورزش باعث افزايش بازسازی ذخاير گليکوژن بدن می شود و توصيه های اخير حاکی است که مصرف 100 گرم کربوهيدرات در مدت 30 دقيقه بيشترين اثر را در بازسازی اين ذخاير دارد. برای بسياری از ورزشکاران، مصرف غذا بلافاصله بعد از ورزش مشکل می باشد. معمولاً وقتی دمای کل بدن بالا می رود، اشتها سرکوب شده و مصرف غذا های پرکربوهيدرات سخت می شود. در چنين مواردی مصرف کربوهيدرات به صورت مايع مانند آبميوه آسانتر است.

  جدول زير می تواند به شما در محاسبه مقدار کربوهيدرات دريافتی از غذا ها کمک کند

  هر يک از مواد غذايی زير حاوی 30گرم کربوهيدرات می باشند

  يک و نيم ليوان شير کم چرب

  200 گرم ماست کم چرب

  2 تکه نان تافتون

  40-30 گرم غلات صبحانه با شير

  سه چهارم ليوان برنج پخته

  نصف ليوان(150 گرم) لوبيا پخته

  يک عدد سيب زمينی بزرگ (200 گرم)

  2 عدد سيب متوسط

  1 عدد موز

  يک سوم (45گرم) ميوه های خشک شده

  يک ليوان آبميوه

  پروتئين : اگر چه مدت هاست اين باور بين ورزشکاران رواج دارد که پروتئين اضافی قدرت را بالا برده و عملکرد را بهبود می بخشد، اما متخصصان تغذيه و اغلب فيزيولوژيستهای ورزشی عموماً توافق دارند که نتايج تحقيقات انجام شده، اين نظريه را تاييد نمی کنند. تامين 12تا 15 درصد انرژی مورد نياز بدن از پروتئين کافی است (معادل 2/1 تا 2 گرم به ازای هر کيلو گرم وزن بدن) و مصرف بيشتر پروتئين نسبت به نياز بدن ضروری نيست و بايد از آن خودداری شود. هنگامی که ورزشکاران رژيمهای پرپروتئين مصرف می کنند، وضع کربوهيدرات خود را به خطر می اندازند و ممکن است توانايی ايشان برای تمرين و رقابت در سطوح بالاتر تحت تاثير قرار گيرد. علاوه بر اين، مصرف پروتئين زياد توليد ادرار را افزايش داده و خطر دفع آب از بدن را افزايش می دهد. به طور متوسط هر 30 گرم از گوشت قرمز يا گوشت پرندگان و يا يک عدد تخم مرغ درشت حاوی 7 گرم پروتئين می باشد.

  چربی: چربی اگرچه مهمترين سوخت نيست اما سوخت عمده برای ورزشهای با شدت سبک تا متوسط محسوب می شود. با اينکه چربی يک سوخت متابوليک با ارزش برای فعاليت عضلات طی ورزش طولانی هوازی است، اما نبايد بيشتر از مقدار معمول مصرف شود. ورزشکاران بايد 20 تا 30 درصد کل انرژی مورد نياز خود را از چربی کسب نمايند. مصرف رژيم های پر چربی با بروز بيماريهای قلبی- عروقی، چاقی و سرطان های دستگاه گوارش ارتباط دارد و بايد از مصرف چنين رژيم هايی حتی در ورزشکاران اجتناب شود.


تغذيه نقشي كليدي در عملكرد مناسب يك ورزشكار ايفا مي كند. اهميت بكارگيري تغذيه مناسب ورزشي به قدري است كه آن را به عنوان بخشي از آماده سازي يك بازيكن يا ورزشكار براي كسب بهترين عملكرد به حساب مي آورند. در اين زمينه وعده هاي غذايي هم پيش از ورزش يا رقابت و هم پس از آن از اهميت برخوردار است. بنابراين كسب اطلاعاتي پايه اي و مفيد درباره تغذيه ورزشي ارزشمند است.
هيچ ماده غذايي وجود ندارد كه بتوان در روز يا ساعات قبل از مسابقه مصرف نمود و بدين ترتيب عادت غذايي غلط در زمان تمرين را جبران كرد. همانگونه كه رسيدن به بالاترين سطح آمادگي جسماني ماه ها زمان مي برد، رسيدن بدن به وضعيت مطلوب تغذيه اي نيز ماه ها طول مي كشد. تغذيه مناسب در طول زمان تمرين كمك خواهد كرد كه بتوانيد سخت تر تمرين كنيد، حجم عضلات را افزايش دهيد و ذخاير انرژي مورد نياز براي بهترين كارآيي در رقابت را اندوخته كنيد.
وعده هاي غذايي موجب بازسازي گليكوژن عضلات و كبد مي شود كه اين گليكوژن در طي ورزش و تمرين به انرژي تبديل مي شود. مصرف مقدار كافي مايعات نيز به اندازه وعده هاي غذايي مهم است تا از آبرساني مناسب به بدن اطمينان حاصل كنيم. در مورد اين مقدار مصرف بايستي حد متعادل رعايت شود. يكي از اصول مهم در تغذيه ورزشي، زمان مصرف وعده هاي غذايي است. زمان مصرف غذاي پيش از مسابقه به حجم آن و زماني از روز كه مسابقه برگزار مي شود بستگي دارد. اگر غذايي سنگين ميل كنيد زمان طولاني تري براي هضم آن لازم است به طوري كه بايستي حداقل سه تا چهار ساعت قبل از شروع تمرين يا ورزش آن را مصرف كنيد. در مورد غذاهاي سبك مي توانيد پس از يك تا 2 ساعت بسته به مقدار مصرف فعاليتتان را شروع كنيد. معمولا بهترين منابع غذايي گليكوژن دار از نظر كربوهيدرات غني و داراي چربي كمي است. كربوهيدرات به مولكول هاي گلوكز كه منابع انرژي آماده براي عملكرد ورزشي به شمار مي رود، تجزيه مي شود. پروتئين و چربي كندتر جذب مي شود و دير هضم اند. پس بايد زودتر از غذاهاي پر كربوهيدرات مصرف گردد حال آنكه غذاهاي كم حجم و مايع سريعتر هضم مي شود.

** مصرف مايعات
آب از مهمترين مايعات موجود در بدن است. از آنجايي كه آب بر خلاف مواد غذايي ديگر در بدن ذخيره نمي شود، بنابراين بايستي مقادير كافي آن قبل از تمرين مورد مصرف قرار گيرد. مصرف آب يا ديگر مايعات سبك بلافاصله قبل از فعاليت ورزشي، در طي فعاليت و پس از آن لازم است. گاهي اوقات تغذيه قبل از تمرين مي تواند به صورت غذاهاي مايع باشد كه اين نوع غذاها در مقايسه با غذاهاي جامد سريعتر هضم شده و بنابراين ناراحتي معده اي ايجاد نمي كند به علاوه مايعات نيز همراه آنها مصرف مي شود.

** كربوهيدرات ها
كربوهيدرات هاي مركب، جزو اصلي يك رژيم است كه در غذاهايي چون پاستا، ماكاروني، انواع نان هاي شيريني، نان هاي سبوسدار و برنج وجود دارد. كربوهيدرات ها تامين كننده انرژي، فيبر، ويتامين ها و مواد معدني است و در عين حال، داراي مقدار ناچيزي چربي است. يك رژيم غذايي مملو از كربوهيدرات ها، باعث افزايش ذخيره انرژي بدن از كربوهيدرات هاست كه گليكوژن ناميده مي شود. همين موضوع باعث انجام هرچه بهتر ورزش هاي استقامتي به ويژه در زمان هاي بيش از يك ساعت مي شود.
امروزه روش كلاسيك و سنتي ذخيره كربوهيدرات ها منسوخ شده است و به جاي آن از روش جديد و اصلاح يافته استفاده مي شود كه در افزايش گليكوژن ماهيچه ها كم ضررتر و موثر تر است. مهم ترين عاملي كه ذخيره گليكوژن را افزايش مي دهد، سوزاندن 50 تا 60 درصد از كربوهيدرات ها و تبديل آن به انرژي در طول روز است. قندهاي ساده كه در موادي نظير نوشابه هاي غير الكلي، انواع مرباها و ژله ها و آبنبات هاست اگرچه كالري بسيار زيادي را به بدن مي رساند، از نظر غذايي ارزش چنداني ندارد و اگر دقيقا پيش از انجام ورزش ها مصرف شود، باعث كاهش كارآيي ورزشكاران مي شود و حتي ممكن است منجر به هيپوگليسما (كاهش ميزان قند خون) شود.

** پروتئين ها
مهم ترين نقش پروتئين ها در در بدن، رشد و ترميم بافت هاي بدن است. بسياري از مردم بر اين عقيده هستند كه ورزشكاران به مقدار زيادي پروتئين نياز دارند و رژيم آنان بايد از مقدار پروتئين بالايي برخوردار باشد تا ماهيچه هاي آنها رشد كند اما محققان بارها و بارها در آزمايش ها و تحقيق هاي خود، چنين نظريه اي را غلط بر شمرده اند و اين موضوع كه رژيم پروتئين باعث رشد و افزايش ماهيچه ها مي شود، نادرست است.
تنها عاملي كه باعث افزايش حجم عضلات بدن مي شود، انجام تمرينات شديد و مداوم است. مصرف پروتئين در ورزشكاران و افرادي كه به تمرين هاي بدنسازي مي پردازند، در مقايسه با افراد معمولي، تنها مقدار بسيار كمي افزايش مي يابد و البته اغلب آنها اين مقدار ناچيز را از راه خوردن غذاي زياد جبران مي كند. به طوري كه اغلب ورزشكاران آمريكايي بيش از نياز بدنشان پروتئين مصرف مي كنند و حتي اين مقدار به 2 وعده در روز مي رسد. بنابراين بدن افراد براي افزايش عضلات و ماهيچه ها، پيش از آنكه شروع به ورزش هاي سنگين و سخت كنند، نياز به پروتئين دارد. البته بايد يادآور شد كه پروتئين اضافي تبديل به انرژي شده و حتي در بعضي مواقع به شكل چربي در بدن ذخيره مي شود. به همين دليل مصرف بالاي اسيدآمينوها وپروتئين ها به هيچ عنوان توصيه نمي شود زيرا ممكن است علاوه بر ايجاد كمبود كلسيم، بار زيادي بر روي كليه ها مي گذارد كه نيازمند تصفيه بيشتر مواد پروتئيني نيتروژن دار است.

** آب و مايعات
آب مهم ترين ماده براي بدن است و با وجود اهميت آن، از سوي ورزشكاران ناديده گرفته مي شود. آب و مايعات براي آبرساني به اندام هاي بدن و تنظيم دماي آن بسيار ضروري است. آبي كه بدن از راه تعريق از دست مي دهد تا خنك بماند، ممكن است در طول مدت يك ساعت ورزش، به چندين ليتر برسد. افراد بالغ و بزرگسال، هرگونه كاهش وزن در طول ورزش را كه به علت از دست دادن آب بدن است، بايد از طريق نوشيدن آب و ديگر مايعات جبران كنند. بهترين روش براي آنكه مطمئن شويد آب كافي به بدن شما در حين ورزش مي رسد، آن است كه ادرار شما شفاف باشد.
منبع: هفته نامه آذربايجان بيدار

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره انواع ماساژهای ورزشی

بازديد: 13

 تحقیق درباره انواع  ماساژهای ورزشی

ماساژ برای حفظ شرايط آمادگی ورزشکار
  انجام يک برنامه موثر ماساژ توسط يک فرد آموزش ديده و آشنا به آناتومی عضلات و عملکرد اندامها درکنار استفاده از دانش تخصصی شناخت عضلات مهم و درگير در ورزشهای مختلف و ميزان آسيب پذيری عضلات در ورزشهای گوناگون می تواند به ورزشکاران در امر بهبود دامنه حرکات ، انعطاف پذيری بيشتر و آسيب ديدگی کمتر کمک کند .

  اين برنامه به حفظ قابليت های ورزشی ورزشکار در دوره های بين رقابتها و حتی افزايش کارايی آنها کمک شايانی خواهد نمود .

 

  ماساژ در رقابتهای ورزشی

  • ماساژ قبل از رقابت های ورزشی :

  انجام ماساژ به مدت 10 – 15 دقيقه و حدود4 ساعت قبل از شروع مسابقه با تقويت جريان خون و کاهش فشارهای عضلانی و عصبی می تواند منجر به افزايش بازده وزشکارو کاهش ميزان مصدوميت های ورزشی گردد . در ماساژ قبل از رخدادهای ورزشی تاکيد بر روی عضلات درگير در آن ورزش خاص است .

  • ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی :

  اين ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی و در زمانهای استراحت يا تايم اوت به ورزشکار داده می شود . اين ماساژ زمان کوتاهی دارد و به طور خاص بر روی عضلانی متمرکز است که بيشتر تحت استرس قرار داشته اند و خسته شده اند . اين ماساژ بازيابی توان از دست رفته و آماده شدن بهتر برای ادامه رقابت را سبب خواهد شد .

 

  • ماساژ بعد از رقابتهای ورزشی :

  اين ماساژ بعد از پايان رقابتها انجام می گيرد و اساسا" به منظور ريکاوری و بازيابی توان از دست رفته انجام می شود. اين ماساژ به مدت 15 5/1 ساعت انجام می گيرد و در آن با ماساژ گروههای عضلانی درگير بازسازی عضلانی ، دفع مواد زائد حاصل ...... و آرامش روحی به ورزشکار خواهد شد .

  • ماساژ به منظور توانبخشی :

  ماساژ می تواند به افزايش سرعت بهبودی پس از آسيب ديدگی های ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال آسيب ها را سبب شود . ماساژ درمانی ميتواند هم برای آسيب های حاد ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال مزمن ورزشی استفاده شود . به عنوان مثال انجام ماساژ لنفاتيک در طول فاز حاد آسيب ديدگی می تواند منجر به کاهش عدم و و تورم و کاهش کمبود اکسيژن بافت صدمه ديده و تسريع دفع مواد سمی از بافت آسيب ديده شود ، ماساژ نقاط کليدی می تواند منجر به کاهش اسپاسم و درد در عضلات صدمه ديده و عضلات مجاور نقطه صدمه ديده که کارعضله صدمه ديده را بر عهده گرفته اند شود ، ماساژ فيبرهای متقاطع هم چنانچه در فاز تحت حاد (( subacute انجام شود سبب بهبود شکل گيری و عملکرد يافتهای در حال ترميم خواهد شد که اين امر سبب می شود فرد پس از ترميم صدمات ورزشی دچار محوديت حرکتی ، درد ، سفتی و ناتوانی نشود .

کاربردهای ماساژ در ورزش ::
 
 

  ماساژ برای حفظ شرايط آمادگی ورزشکار

  انجام يک برنامه موثر ماساژ توسط يک فرد آموزش ديده و آشنا به آناتومی عضلات و عملکرد اندامها درکنار استفاده از دانش تخصصی شناخت عضلات مهم و درگير در ورزشهای مختلف و ميزان آسيب پذيری عضلات در ورزشهای گوناگون می تواند به ورزشکاران در امر بهبود دامنه حرکات ، انعطاف پذيری بيشتر و آسيب ديدگی کمتر کمک کند .

  اين برنامه به حفظ قابليت های ورزشی ورزشکار در دوره های بين رقابتها و حتی افزايش کارايی آنها کمک شايانی خواهد نمود .

 

  ماساژ در رقابتهای ورزشی

  • ماساژ قبل از رقابت های ورزشی :

  انجام ماساژ به مدت 10 – 15 دقيقه و حدود4 ساعت قبل از شروع مسابقه با تقويت جريان خون و کاهش فشارهای عضلانی و عصبی می تواند منجر به افزايش بازده وزشکارو کاهش ميزان مصدوميت های ورزشی گردد . در ماساژ قبل از رخدادهای ورزشی تاکيد بر روی عضلات درگير در آن ورزش خاص است .

  • ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی :

  اين ماساژ در خلال رقابتهای ورزشی و در زمانهای استراحت يا تايم اوت به ورزشکار داده می شود . اين ماساژ زمان کوتاهی دارد و به طور خاص بر روی عضلانی متمرکز است که بيشتر تحت استرس قرار داشته اند و خسته شده اند . اين ماساژ بازيابی توان از دست رفته و آماده شدن بهتر برای ادامه رقابت را سبب خواهد شد .

 

  • ماساژ بعد از رقابتهای ورزشی :

  اين ماساژ بعد از پايان رقابتها انجام می گيرد و اساسا" به منظور ريکاوری و بازيابی توان از دست رفته انجام می شود. اين ماساژ به مدت 15 5/1 ساعت انجام می گيرد و در آن با ماساژ گروههای عضلانی درگير بازسازی عضلانی ، دفع مواد زائد حاصل ...... و آرامش روحی به ورزشکار خواهد شد .

  • ماساژ به منظور توانبخشی :

  ماساژ می تواند به افزايش سرعت بهبودی پس از آسيب ديدگی های ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال آسيب ها را سبب شود . ماساژ درمانی ميتواند هم برای آسيب های حاد ورزشی و کاهش ناتوانی و ناراحتی به دنبال مزمن ورزشی استفاده شود . به عنوان مثال انجام ماساژ لنفاتيک در طول فاز حاد آسيب ديدگی می تواند منجر به کاهش عدم و و تورم و کاهش کمبود اکسيژن بافت صدمه ديده و تسريع دفع مواد سمی از بافت آسيب ديده شود ، ماساژ نقاط کليدی می تواند منجر به کاهش اسپاسم و درد در عضلات صدمه ديده و عضلات مجاور نقطه صدمه ديده که کارعضله صدمه ديده را بر عهده گرفته اند شود ، ماساژ فيبرهای متقاطع هم چنانچه در فاز تحت حاد (( subacute انجام شود سبب بهبود شکل گيری و عملکرد يافتهای در حال ترميم خواهد شد که اين امر سبب می شود فرد پس از ترميم صدمات ورزشی دچار محوديت حرکتی ، درد ، سفتی و ناتوانی نشود .

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:44 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق کامل در مورد هوش هیجانی

بازديد: 461

تحقیق  کامل در مورد هوش هیجانی

تاريخچة هوش هيجاني :
اصطلاح هوش هيجاني در سال (1995) توسط دانيل گلمن 1 مطرح شد و بحث هاي بسياري را بر انگيخت هوش هيجاني 2 با توانايي درك خود و ديگران يعني شناخت هرچه بيشتر احساسات ،‌عواطف خويش و ارتباط و سازگاري فرد با مردم و محيط كه پيوند دارد .
پژوهشگران با ارزيابي مفاهيمي چون مهارتهاي اجتماعي . توانايي هاي بين فردي ، رشد رواني و وقوف فرد بر هيجانهاي خويش و توان كنترل آن هيجان ها توصيف و تبين هوش هيجاني غير شناختي پرداخته اند .
بار – آن هوش هيجان ( هوش غير شناختي ، را عامل مهمي در شكوفايي توانايي هاي افراد براي كسب موفقيت در زندگي تلقي مي كند آن را با سلامت عاطفي و در مجموع با سلامت رواني مرتبط مي داند  
باز آن را براي اولين بار در سال 1980 هوش بهر هيجاني   را مطرح كرد و در همان سال به تدوين پرسشنامه هوش هيجاني   پرداخت به اعتقاد بار آن هوش شناختي تنها شاخص عمده براي پيش بيني موفقيت افراد نسيت ، زيرا بيشماري از افراد با هوش شناختي بالايي دارند ولي آن طور كه بايد در زندگي موفق نيستند .
با وجود اين سنجش بهر اجتماعي 1 به نحوي روز افزون در تعيين و تشخيص حدود و توانايي هاي ذهني و رفتاري افراد اعم از هنجار و ناهنجار مورد استفاده قرار مي‌گيرد. بديهي است با توجه به اشارة مختصري كه به كاستي هاي اين مقياس شده توقع پافشاري بر نتايج مرتمت مرتب بر آن از احتياط علمي به دور است .شايان به ذكر است كه با همة تلاشهايي كه از سال 1995 تا كنون براي تبيين و تعريف هوش به عمل آمده ، بعد عاطفي يا هيجاني آن بدان گونه كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است .
از اين تاريخ به بعد گزارش كساني كه از دير باز در انديشة تدوين ابزاري براي سنجش اين حيطه ذهني غير شناختي بودند و مي خواستند آن را با معيار مناسب ديگري محك بزنند و جلوه هاي آن را با عدد و رقم مجسم كنند منتشر شد و در اختيار انديشمندان . روان شناسان قرار گرفت .
اين كه تلاش جديد تا چه اندازه روشنگر بخش ديگري از واقعيت هاي پيچيده ذهن آدمي است موضوعي است كه آينده به آن پاسخ خواهد گرفت .
 
تعريف و پيشينه هوش هيجاني :
تعريف هوش هيجاني نيز مانند هوش غير شناختي دشوار است اين اصطلاح از زمان انتشار كتاب معروف گلمن (1995) به گونه اي گسترده به صورت بخشي از زبان روزمره درآمد و بحثهاي بسياري را بر انگيخت گلمن مصاحبه اي با جان اينل (1996) هوش هيجاني را چنين توصيف مي كند : « هوش هيجاني نوع ديگري از هوش است اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويشتن و استفاه از آن براي اتخاذ تصميم هاي مناسب در زندگي است توانايي اداره مطلوب خلق و خوي با وضعرواني ، كنترل و تكانش ها است عاملي كه به هنگام شكست ناشي از دست نيافتن به هدف در شخص ايجاد انگيزه و اميد مي كند . هم حسي يعني آگاهي از احساسات افراد پيرامون شماست مهارت اجتماعي يعني خوب كنار آمدن با مردم و كنترل هيجانهاي خويش در رابطه با ديگري و توانايي تشويق و هداست آنان است »
گلمن در همين مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختي و هيجاني مي گويد هوش بهر (  ) در بهترن حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقيت هاي زندگي است ، 80 درصد موفقيت ها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موارد در گروه مهارت هايي است كه هوش هيجاني را تشكيل مي دهد .
« هوش غير شناختي ابعاد شخصي هيجاني اجتماعي و حياتي هوش را كه اغلب بيش از جنبه هاي شناختي آن در عملكرد هاي روزانه مؤثرند مخاطب قرار مي دهد .
هوش هيجاني با توانايي درك خود و ديگران  ( خود شناسي و ديگر شناسي ) ارتباط با مردم و سازگاري فرد با محيط پيرامون خويش و پيوند دارد . به عبارت ديگر هوش غير شناختي پيش بين موفقيت هاي پيرامون خويش و پيوند دارد يه عبارت ديگر ههوش غير شناختي پيش بين موفقيت هاي فرد رادر ميسر مي كند و سنحش و اندازه گيري آن به منزله اندازه گيري و سنجش و توانايي هاي شخص براس سازگاري با شرايط زندگي و ادامة حيات در جهان است . ( بار – آن ، 1997 ص 28)      
پيتر سالوي (1990) ضمن اختراع اصطلاح سواد هيجاني به پنج حيطه در اين مورد اشاره مي كند .
شناخت حالات هيجاني خويش :‌ يعني خود آگاهي
اداره كردن هيجان ها : يعني مديريت هيجانها ، به روش مناسب
خود انگيزي يعني كنترل تكانش ها تا تأهير در ارضاي خواسته ها و توان رار گرفتن در يك وضعيت رواني مطلوب  
تشخيص دادن وضع هيجان ديگران ،‌همدلي
برقراري رابطه با ديگران

 

پيشينه مطالعه هوش غير شناختي
پيشينه هوش هيجاني را  مي توان در ايده هاي و كسلر بههنگام تبين جنبه هاي غير شناختي هوش و عمومي جست و جو كرد و كسلر در صفحه 103 گزارش 1942 خود دربارة هوش مي نويسد « كوشيده ايم نشان دهم كه علاوه بر عوامل هوشي ، عوامل غير هوشي ويژه اي نيز وجود دارد كه مي توان رفتار هوشمندان را مشخص كند نمي توانيم هوش عمومي را مورد سنجش قرار دهيم كتفكر اينكه آزمون ها و معيارهايي نيز براي سنجش عوامل غير هوش در بر داشته باشد » و كلسر در صدد آن بود كه جنبه هاي غير شناختي و شناختي هوش عمومي را با هم بسنجد تلاش او در اين زمينه را مي توان در استفاده وي از كاربرد خرده آزمون هاي تنظيم تصاوير ، درك و فهم كه دو بخش عمدة آزمونوي را تشكيل مي دهد دريافت . در خرده آزمون درك و فهم كه دو بخش عمدة آزمون وي را تشكيل مي دهد دريافت . در خرده آزمون درك و فهم «سازگاري اجتماعي» و در تنظيم تصاوير شناخت و تميز « موفقيت هاي اجتماعي ، مورد بررسي قرار مي كيرد ،‌پژوهش هاي انجام شده توسط سيپس و همكارانش (1987) نيز نشان مي دهد كه بين درك و فهم تصاوير و شاخص هاي هوش اجتماعي پرسشنامه شخصيت كاليفرنيا   هم بستگي معناداري وجود دارد . (شريفي ، 1375 )
علاوه بر اين موارد ، و كلسر در كارهاي خود به تلاشهاي «دال»1 مبني بر سنجش جهات غير شناختي هوش نيز اشاره كرده است و نتيجه كوشش هاي دال همان گونه كه پيش از اين عنوان گرديد ، در مقياس رشد اجتماعي وايلند منعكس است .
پژوهشگران از طريق سنجش مفاهيمي مانند مهارتهاي اجتماعي توانمنديهاي بين فردي را رشد روانشناختي ؤ آگاهي هاي هيجاني كه همگي مفاهيمي مرتبط با هوش هيجاني هستند بر روي ابعاد اين نوع هوش پرداخته اند و دانشوران علوم اجتماعي نيز به كشف روابط بين هوشي هيجاني سبك هاي مختلف مديريت و رهبري و عملكردهاي فردي و تغييرات دروني فردي . اجتماعي و انجام ارزش يابي از عملكرد هاي فردي و گروهي همت گماشته اند .    


تعريف هوش و انواع آن از نظر گاردنر
شايانبه ذكر است كه ايده « هوش هيجاني » پس از 50 سال بارديگر توسط گاردنر2 (1983) استاد روانشناسي دانشگاه هار وارد دنبال شد گاردنر هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون موسيقيايي ، منطقي ، رياضي ، رياضي ، جسمي ، ميان فردي و درون فردي مي داند او وجوه شناختي مختلفي را با عناصري از هوش غير شناختي يا به گفته خودش «شخص» تركيب كرده است بعد غير شناختي ( شخصي ) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مؤلفه علمي است كه وي آنها را با عناوين استعداد درون رواني و مهارت هاي ( ميان فردي ) معرفي مي كند به نظر گاردنر هوش هيجاني متشكل از دو مؤلفه زير است :
 هوش درون فردي : كه مبين آگاهي فرد از احساسات و هيجانات خويش ابراز باورها و احساسات شخصي و احترام به خويشتن و تشخيص استعدادهاي ذاتي ، استقال عمل در انجام كارهاي مورد نظر و در مجموع ميزان كنترل شخص بر هيجان ها و احساسات خود رهبري است .

هوش مياني فردي :  كه به توانايي درك و فهم ديگران اشاره دارد و مي خواهد بداند چه چيزهاي انسانها را بر مي انگيزاند كه چگونه فعاليت مي كنند و چگونه مي توان با انها همكاري داشت به نظري گاردنر فروشندگان ، سياست مداران ، معلمان ، متقاضيان باليني ، رهبران مذهبي موفق احتمالاً از هوش ميان فردي بالايي برخوردارند.  
روانشناسان در قلمرو فعاليت هاي پژوهش خود علاوه بر اين موضوع هوش ، انواع ديگري از هوش نيز پي برده و  به طور كلي آنها را به سه گروه به شرح زير تقسيم كرده اند ( ري زل ، 1992 ص 36 )


هوش انتزاعي : منظور توانايي درك و فهم حل مسائل از طريق نمادهاي كلامي و رياضي .
هوش عيني : منظور توانايي درك و فهم ديگران و ايجاد ارتباط با آنهاست . ( ماير وسالووي 1993)
« هوش هيجاني را نوعي هوش هيجاني اجتماعي و مشتمل برتوانايي كنترل هيجان هاي خود و ديگران وو تمايز بين آنها و استفاده اط اطلاعات براي راهبر تفكر و عمل دانسته و آن را مشتمل از مؤلفه هاي درون فردي و ميان فردي گاردنر مي دانند .

 

هوش هيجان و مؤلفه هاي آن :
   هوش هيجان عبارت است از توانايي نظارت بر احساسات و هيجاتان خود ، ديگران و توانايي و تفكيك احساسات خود و ديگران و ديگران و استفاده از دانش هيجاني در جهت هدايت تفكر و ارتباطات خود و ديگران ( ميروسالووي ، 1990)
هوش هيجاني هم عناصر دروني است و هم بيروني شامل ميزان خود آگاهي ، خود انگاره ، احساسات ، استقلال و ظرفيت خود شكوفايي و قاطعيت مي باشد عناصر بيروني شامل ظرفيت فرد براي قبول واقعيت انعطاف پذيري و توانايي حل مشكلات هيجاني ، توانايي مقابله با استرت و تكانه هاي مي شود ( گلمن ، 1995 ، ص 85 )

خود آگاهي :
   از نظر گلمن خود آگاهي ريشه و اساس مؤلفه هاي هوش هيجاني  است و تا زمانيكه از سطح خود آگاهي پاييني برخورد داريم و در انتخاب هدف و برنامه ريزي – براي رسيدن به هدف مديريت كنترل احساسات خود و بر انچيختگي خود و بكار گيري نظمي كه بتوان بر اساس آن با احساسات ديگران هماهنگ شود رشد مهارت هاي اجتماعي متناسب با هدف و عمل با مشكلات مواجه مي شويم . تعريفي كه گلمن )1995( براي خود آگاهي در نظر گرفته عبارتست از درك عميق و روشن احساسات ، هيجانات نقاط ضعف و قوت و نياز و سائق هاي خود .


خود كنترلي يا مديريت خود :
همچنان كه با آگاهي خود درمورد احساسات ، هيجانات ، و اثرات آنها رشدد مي دهيم ما نيز مي توانيم توانايي خود را در جهت كنترل انها بهبود بخشيم . به طوريكه آنها نتوانند تأثير ناجور بر روي عملكرد ما داشته باشند خود كنترلي هيجان به معناي سركوب هيجان نيست بدين شكل نيست كه با يك سد دفاعي محكم در مقابل احساسات و خود انگيزه هاي خود درست كنيم بر عكس خود كنترلي به اين مي‌پردازد كه با يك انتخاب براي چگونگي ابراز احساساتمان داريم و چيزي كه مورد تأكيد است روش ابراز احساسات مي باشد به شكلي كه اين روش  ابراز هم جريان تفكر را تسهيل كند و هم از انحراف آن جلوگيري كند . ( گلمن ، 1995 )
بطور كلي خلقيات تأثير فوق العاده بر روي محتواي جريان تفكر مي گذارد به عنوان مثال زمانيكه ما خشمگين هستيم وقايعي را در ذهن خود مي پروانيم كه غضب آلوده هستنمد و اين باعث مي شود كه نگرش و تفكر ما از موضوع اصلي منحرف شود و ما چيز ديگري را پردازش  مي كنيم چون در آن موقعيت محتواي تفكر ما عوض شده است نوع نگرش ما نيز عوض خواهد شد و اين ففرايند باعث ايجاد يك عقده خواهد شد كه نتيجة منفي گرايي و كناره ديگري از واقعيت ممي باشد و در آخر به عملكرد نادرست و روابط نامطلوب مي انجام . گلمن معتقد است كه توان خود داري و مقاومت در مقابل چنين خلقيات مستبد هستند اقدامي براي افزايش بازده كاري ايجاد روابط مطلوب مي باشد .    
گلمن معتقد است زمانيكه هيجانات از سلامت افراد ناشي مي شود زمينة رشو وو تميز براي افراد مهيا مي شود زيرا يكي از مفاهيم پذيرفته شده در مورد انسان فيدبك گر ، فيد بك دادن است افرادي كه از لحاظ هيجاني يالكم مي باشند در ايجاد ارتباط موفق هستند و هميشه فيدبك مثبت از ديگران مي گيرند يعني باعث متنوعيت هيجانات مثبت مي شوند ما در طول زندگي بدون شك با محركهاي برخرد مي كنيم كه ممكن است براي ما نا خوشايند باشند و اين ناخوشايندي شريع در خلق و خوي ما تأثير مي‌گذارد مثل برخورد افراد خانواده و يا همكار و در سطح وسيعتر محركهايي كه ساخته و پرداخته ذهن ما مي باشند دراين خصوص ما بايد توانايي لازم براي كنترل و مديريت افكار و رفتار خود داشته باشيم كه اساس آن خود شناسي به مهارتهاي اجتماعي تشكيل مي دهد.
از نظر گلمن مشاهدة خود كنترلي خيلي راحت نيستو خود كنترلي در نبود آتش بازيهاي هيجاني بهتر خود را نشان مي دهد يعني هر چه شدت احساسات كمتر باشد خود كنترلي نمود بهتر پيدا مي كند گلمن معتقد است احساس مسؤليت در محيط كاري و نوع برخورد با افراد تحت تأثير خلقيات فردي مي باشند و هرچه محتواي فكر در رابطه با مسئوليتي كه فرد قبول كرده است خالصتر باشد احساس مسئوليت بيشتر و بهتر صورت مي گيرد .
در يكي از تحقيقات صورت گرفته شده مشخص شده بود افراد موفق در محيط كاري از نظر خود آگاهي با خود كنترلي ، سازگاري ، خود اعتماد نوآوري هفت برابر نمره بيشتري نسبت به افراد نا موفق داشتند و در نتيجه ما مي توانيم نتيجه بگيريم كه خود كنترلي و مديريت خود تا حد زيادي مي توانند موفقيت شغلي را شكل دهند .
 
شعور اجتماعي :
شعور اجتماعي سومين مؤلفه هوش هيجاني مي باشد و عبارت است از درك احساسات و جنبه هاي مختلف ديگران و بكار گيري سك عمل مناسب و واكنش مورد علاقه براي افرادي كه پيرامون ما قرار گرفته اند ( گلمن ، 1990 ، ص 213 )
اين مؤلفه با احساس مسئوليت در قبال ديگران نسبت بيشتري دارند زيرا هر چه افراد پيرامون يا مقابل براي ما اهميت بيشتري داشته باشند سعي بيشتري خواهيم كارد واكنش مناسب در قبال آنها نشان دهيم و شرط واكنش مناسب ،درك نوع احساس طرف مقابل مي باشد .
اين مؤلفه براي افرادي كه با مراجعين زياد و متفاوت برخوردارند وضرورض مي باشد خيلي از متخصصين هوش هيجاني عقيده دارند كه نشان اصلي هوشياري اجتماعي توان همدلي است .
در بين مؤلفه هاي هوش هيجاني تشكيل همدلي از همه راحتتر مي باشد همه ما همدلي يك دوست ، يك معلم با حساس كرده ايم و تشخيص داده ايم كه واكنش او تا چه حد باعث دلگرمي ما شده است .
 
همدلي به معني من خوبم تو خوبي نيست و بيه اين معني هم نيست كه تمام احساسات طرف مقابل را تأييد و تحسين كنيم همدلي بيشتر به معني تأمل و ملاحظة احساسات ديگران مي باشد ( شگلمن ، 1995 )
به عقيدة نظريه پردازان هوش هيجاني نككته كليدي جهت افزايش حي همدلي پرورش توانايي گوش دادن در خود مي باشد زيرا هرچه افراد احساس مسئوليت بيشتري بكنند تحمل بيشتري براي گوش دادنبه حرفهاي ديگران خواهند داشت در نتيجهببه درك بهتري از احساسات ديگران خواهند رسيد گفتن اين نكته ضروري است كه همدلي نيز ريشه در خود آگاهي دارد . زيرا هرچه ما نسبت به احساسات خود گشاده تر باشيم به همان اندازه در شناخت آنها ماهر تر خواهيم بود . و به راحتي مي توانيم نوع احساس خود را از ديگران تفكيك دهيم و براي طرف مقابل يك احساس مستقل قائل شويم . گلمن معتقد است كه افراديكه توانايي درك احساسات ديگران را ندارند از لحاظ احساس نا شنوا هستند تشخيص مزان همدلي افراد از طريق كلام ، كردارد ، آهنگ ، صدا ، سكوت و لرزش آنها راحت است در همه روابط انساني ، توجه كردن به ديگران از انس و الفتهاي هيجاني و از  طريق ظرفيتهاي كه شخص براي همدلي با ديگران دارد سر چشمه مي گيريد ظرفيت شناخت احساسات ديگران در عرصه هاي مختلف زندگي از كار فروشندگي مديريت گرفته تا روابط عشق و عاشقي و فعاليتهاي سياسي نقش بازي مي كند ( گلمن ، 1995)
عدم وجود همدلي عواقب ناگوار آن در خيلي از افراد مثل جنايتكاران و كودك آزاران زياد به چشم مي خورد آنچه مهم است ذكر شود اين است كه افراد به ندرت احساسات خود را در قالب كلمات بيان مي كند و بيشتر از طريق نشانه هاي غير كلامي از جمله طرفين صدا و حركت دست و محدوديت و حالات چهره ابزار مي‌كنند و هرچه ما از نظر هوش هيچاني ، قوي تر باشيم مي تواينم اين پيامهاي غير كلامي را تشخيص دهيم .
در يكي از تحقيقات كه در آمريكا صورت گرفتهبود مشخص شد دانش آموزان كه در درك پيامهاي احساسي خيلي كمتر از ديگران توانايي بيشتري دارند محبوبترين از لحاظ عاطفي و با ثبات ترين بچه هاي مدرسه هستند .

خود انگيزي
يكي ديگر از مؤلفه هاي هوش هيجاني مي باشد و خيلي از روانشناسان آنرا شرط بقا مي نامند به عقيدة آنان انسان سالم هيچ كاري را بدون هدف از پيش تعيين شده انجام نمي دهد و براي رسيدن به هدف و حتي انتخاب هدف خود انگيزي لازم ميباشد از نظر گلمن ، خود انگيزي زبان سائق پيشرفت مي باشد و كوشش است در جهت رسيدن به حد مطلوبي از فضيلت افرادي كه اين خصيصه را زياد دارند هميشه در كارهاي خود نتيجه محور سائق زيادي در آنها براي رسيدن به اهداف و استانداردهاي وجود دارد اين افراد اهداف چالش برانگيز را خيلي سريع مرتب و ميزان مخاطرات آنها را حساب مي كنند و اطلاعات و راهبردهايي را بكار مي برند كه باعث كاهش عدم اطمينان آنها و افزايش عملكرد آنها شود اين افراد خيلي شريع ياد مي گيرند كه چگونه بازده كاري خود را افزايش دهند و خيلي سريع با اهداف گروه يا سازمان سازگار مي شوند .
اين افراد هميشه انتقاد شديد و سازننده در گروه از خود نشان مي دهند و موقعيت آنها در گروه طوري است كه مديران هميشه از توانايي هاي آنان حساب مي برند . اين افراد هميشه به توانايي خود اعتماد دارند و هميشه نسبت به آينده اميدوار هستند .
اگر قرار است يك صف ضروري براي افراد در نظر بگيريم خود انگيزي مي باشد زيرا فقط از طريق خود انگيزي است كه مي توان به پيشرفت فراي انتظار رسيد از آنجا كه افراد زير چتر تفاوتهاي فردي قرار گرفته اند و از لحاظ نياز و سائق با هم متفاوت مي باشن پس عوامل انگيزش در آنها متفاوت مي باشد تعداي از افراد از طريق عوامل بيروني مثل افزايش حقوق و پرستره شغلي و نمره   برانگيخته مي شوند و تعدادي به خاطر خود پيشرفت و نفس كار برانگيخته مي شوند گلمن (1995) در اين رابطه معتقد است افراديكهانجام كار براي آنها مهم است در طول كار علاقة زيادي به چالشهاي خلاقانه از خود نشان مي دهند و عشق به يادگيري و انجام كار در آنها بيشتر وجود دارد اين افراد انرژي بيشتري صرف اين كار مي كنتد و سؤالي كه هميشه ذهن آنها را مشغول مي كند اين است كه با چه روش بهتري مي توان اين كار را انجام داد . اين افراد زمانيكه عمل آنها به شكست مي انجامد بازهم مطلوب باقي مي مانند در چنين مواقعي خود تنظيمي با انگيزه پيشرفت در جهت غالب شدن برناكامي تركيب مي شود دو شخص با آمادگي بيشتري در جهت مقابله با موانع يا كار جديد شروع به كار مي‌كند به طور كلي مراحل خود انگيزي مطلبو بدين شكل است كه در ابتدا اهداف را ربه بندي مي كنيم و ميزان اهميت هركدام را مشخص كنيم اسن مسئله كاملاً در گروه خود شناسي مي باشد و هر چه خود شناسي ما بيشتر باشد بهتر مي توانيم اهداف خود را بر اساس نيازهاي واقعي اولويت بندي كنيم .
4- مهارتهاي اجتماعي :
مهارتهاي اجتماعي يكي ديگر از مؤلفه هاي هوشي هيجاني مي باشد و شامل توانايي ها براي مديريت روابط با خود و ديگران مي باشد مهارتهاي اجتماعي فقط شامل دستيابي نمي شود اگر چه افرادي كه اين مهارت را زياد دارند خيلي سريع يك جو دوستانه با افراد ايجاد مي كنند ولي اين مهارت بيشتر به دوستيابي هدفمند مربوط مي شود افرادي كه مهارتهاي اجتماعي قوي دارند به راحتي مي توانند ميسر فكري ديگران را در سمتي كه مي خواهند هداست كنند خواه براي ايجاد رفتار جديد باشد خواه برانگيختن او براي ايجاد رفتار عملكرد و يا توليد جديد باشدد (گلمن ، 1910 )
افرادي كه مهارتهاي اجتماعي بالايي دارن هميشه درصد هستند كه يك چرخة وسيعي از اطلاعات با افراد را بدست آورند و خيلي سريع جنبه هاي مشترك افراد را شناسايي كنند بعد از آن يك رابطه مؤثر برقرار كنند و اين عمل حاكي از آن است كه اعمال چنين افرادي بر اساس فرضيات حساب شده و دقيق مي باشد چنين افرادي در اولين فرصت در محيط كاري يك شبكه ارتباط قوي برقرار مي كند .
بر اين اساس همة ما اين را مي پذيريم افرادي كه در جهت پيشرفت بر انگيخته مي شوند خوش بيني آنها نسبت بر آينده است حتي مواقعي كه با شكست مواجه مي شوند زياد مي باشد .
افراد فقط از طريق مهارتهاي اجتماعي بالا مي دانند در كجا چه مواقع از خود حالات هيجاني نشان دهند و همچنان كه پيداست اين مشكلات تعداد زيادي از افراد جامعه مي باشد مخصوصاً  زندگي امروزي كه افراد در طول روز بايد به سمت رفع نيازهاي خود با افراد متفاوتي مواجه شوند و هر موقعيتي اقتضاي خاص خود را دارند ما در طول روز با افراد متفاوتي برخورد مي كنيم و در هر برخورط پيام عاطفي خاص به طرف مقابل ارسال مي كنيم طبيعي است هرچه مهارتهاي براي ارسال نوع پيام بيشتر باشد راحتتر مي توانيم طرف مقابل را تحت تأثير قرار دهيم .
 
اساس فرهنگي هوش هيجاني :
يكي از مشكلات مشاوران در مدارس دربارة نمرة كسب شده توسط دانش آموزان است كه داراي زمينه هاي فرهنگي متفاوتي مي باشند و در چنانچه بعد از اجراي آمون مثل هوش هيجاني تفاوت زيمنه هاي فرهنگي دانش آموزان فراموش مي شود و موقعيت واقعي آنان به مخاطره مي افتد .
همچنانكه قبلاً گفته شد نظريه هوش هيجاني توسط ميروسالووي (1990) معرفي شده است و منظور آنها از هوش هيجاني عبارتست از توانايي درك درست برانگيختني ، براز هيجانات و توانايي استفاده از احساسات به منظور تسهيل فكر ، همچنان كه پيداست همه در اين تواناييها قابل يادگيري دارند بدين رو محتواي فرهتگي و محيطي تأثير فوق العاده اي بر روي هر كدام از اين توانائيها مي گذارد .
تعيين  تأثير گذاري محتواي فرهنگي بر روي هركدام از اين مؤلفه هاي مستلزم اطلاعات جاممعه شناسي مي باشد و تحقيقات زيادي مبني بر تفاوتهاي فرهنگي در رابطه با هوش هيجاني صورت نگرفته است شواهدي مربوط به شموليت هيجاني و تثبيت هيجانات وجود دارد تحقيقات جديد در درون فرهنگي پيشنهاد دادند كه تشخيص و تفكيك هيجانات اساسي از قبيل خوشايندي و شگفت زدگي و ترس و انزجار به صورت همگاني مي باشد سموليت هيجاني براي اين يافته ها توسط تحقيقات (آلمن و همكارانش) تائيد شده است آنها معتقدند كه هر حالت چهره اي در فرهنگي در ابراز هيجانات مشاهده شده است مت ساموتوو در يكي از تحقيقات خود از سه گروه از دانشجويان ( آمريكايي  ، آفريقايي ، آسيايي ) درخواست كرده بود كه نوع هيجاني را كه در تصوير دريافت مي كنند نامگذاري و آننها را بر اساس شدت و كندي بگويند بعد از مقايسه پاسخهاي دانشجويان تفاوت معناداري در گروههاي نژادي در قضا.تهاي هيجاني آنها مشاهده شده بود .
بار آن (1997) معتقد است كه توانايي هاي هيجاني با بافت فرهنگي پيوند دارد . نتيجة سخن اينكه صحبت تأثير ساز ، هوش هيجاني و تأثير فرهنگ بر اين سازه است ، و ما نياز به تحقيقات هم درون فرهنگي و هم بيشرون فرهنگي بيشتري داريم.

تفاوت  با هوش هيجاني
نظريه پردازان هوش هيجاني با دلايل تربيتي و رواني را در   تفكيك كرده اند در اول گفتن اين نكته ضروري است كه  در هوش هيجاني اندازه اي از توانايي هستند خود توانايي نظريه پردازان هوش هيجاني معتقدند كه   به ما مي گويد كه چكار مي توانيم انجام دهيم و اين شامل توانايي ما براي يادآوري تفكر منطقي و انتزاعي مي شود در حاليكه هوش هيجاني شامل توانايي ما در جهت خوداگاهيهيجاني و اجتماعي مي شود و مهارتهاي لازم در اين حوزه ها اندازه گيري مي كنند هوش هيجاني شامل مهارتهاي ما در شناخت احساسات خود و ديگران و مهارتهاي كافي در ايجاد روابط سالم با ديگران و ضمن مسئوليت پذيري در مقابل خلاقيت با ديگران مي باشد . ( گلمن ، 1995 ص 101 )
گلمن نيز معتقد است كه هوش هيجاني شامل توانايي ها براي حل مشكلات هيجاني ؤ انعطاف پذيري و قبول آن مي شود هوش هيجاني به ما مي گويد چنانچه در شناخت تواناييهاي خود و منتقل شدن بر جايگاه اصلي ما در جامعه چگونه اين فرايند را مطلوب و خوشايند سازيم هوش هيجاني دلالت بر بهزيستي فرد دارد .

زمينه هاي بحث هوش هيجاني
زمانيكه دانشمنان در مورد هوش شروع به تحقيق كردند فقط جنبه هاي شناختي آنم از ققبيل حافظه و حل مسئله را در نظر قرار دادند ولي در ميان اين دانشمندان افرادي بودند كه زود تشخيص مي دادند كه جنبه هاي غير شناختي هوشي نيز به نوبه خود براي موقعيت مفيد هستند براي مثال ديويد كسلر هوش را چنين تعريف كرده است .
ظرفيت فرد براي عمل هدفمندانه كار تفكر منطقي برخورد موثر با محيط پيرامون خويش از همان موقع (1920)
وكسلر به جنبه هاي غير شناختي هوشي به اندازة جنبه هاي شناختي اهميت داده است و كسلر نيز پيشنهاد داده است براي پيش بيني موفقيت افاد توانايي هاي غير شناختي او لازم است و كسلر  تنها محققي نبود كه عقيده داشت جنبه هاي غير شناختي هوشي براي تطبيق و موفقيت لازم هستند رابرت نژندايك يكي از محققين است كه در مورد اهميت هوشي اجتماعي صحبت كرده است مانترو بر اين باور بود كه   يه تنهايي نمي تواند يك پيشبيني كننده خوب براي عملركد شغل افراد باشند در بهترين شرايط فقط 25 درصد موفقيت افراد را پيش بيني مي كند .
يك محقق ديگر پيشنهاد داده است كه آزمودنهاي شناختي واقع گرايانه است .

 

كالبد شكافي يك تسخير هيجاني
در انسان بادامه مغز كه از لغت يوناني   به معني بادام گرفته شده است خوشه اي بادامي شكل از ساختارهاي به هم پيوسته اي است كه در بالاي ساقه مغز ، نزديك انتهاي حلقة ليبيك قرار گرفته است درهر يك از دو نيمكره مغز يك بادامه قرر دارد كه در طرفين سر جاي گرفته اند بادامه مغز انسان در مقايسه با نزديكترين بستگان تكامل آن يعني نخستينها تا حدودي بزرگتر است .
هيپو كامپ بادامه مغز دو قسمت مهم « مغز بويايي ) اوليه بودند كه در جريان تكامل موجب پيدايش قشر مخ و سپس قشر تازة مخ گرديدند .
هنز هم اين ساختارهاي ليمپيك اثر مارهاي مربوط به يادگيري و به خاطر سپاري را انجام مي دهند متخصص با دامه مغز در مسائل هيجاني است هرگاه با دامه مغز از ساير قسمتهاي مغذ جدا شوند بدين مي انجامد كه فرد به ناتواني چسمگيري در سنجش معناي هيجاني وقايع دچار شود گاهي به اين وضعيت « كوي عاطفي » مي گويند .
بادامه به عنوان مخزن خاطرات هيجاني عمل مي كند و از همين رو اهميت دارد . زندگي بدون بادامه مغز زندگي اي عادي از معناي شخص است .
فقط عاطفه نيست كه با بادامة مغز وابسته است تمام هيجانهاي انسان به آن بستگي دارد . حيوانهايي كه بادامه مغزشان برداشته شده يا پيوند هايش قطع شدده است فاقد ترس و خشم هستند ميلي به رقابت و همكاري ندارند در اين حيوانها هيجان كم اثر است يا از بين مي رود ترشه اشك كه نشانه اي هيحاني و مختص نوع بشر است بوسيله بادامه مغز و ساختاري نزديك آن به نام شنج كمربندي  تحريك مي شود . و در آغوش گرفتن نواش كردن يا آرام كردن شخص گريان به هر نحو ممكن تسكين اين بخشهاي مغز مي شود و هق هق گريه خود را متوقف مي سازد .

 

منابع
- شريفي، حسن پاشا ، نجفي زند ،‌جعفر ، (1376 )، روشهاي آماري در علوم رفتاري ، تهران ، انتشارات سخن.
- گلمن ، دانيل، (1382)، هوش هيجاني ، ترجمه شريف پارسا، تهران ، انتشارات رشد.
- گنجي ، حمزه ، (1386) ، بهداشت رواني ، تهران ، انتشارات ارسباران .
- شاملو ، احمد ، (1372 ) ، بهداشت رواني ، چاپ يازدهم .
- شريعتمداري ، علي ، (1373) ، تعليم و تربيت اسلامي ، تهران ، انتشارات امير كبير.
- دلاور، علي ، (1374)، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و علوم اجتماعي ، تهران، انتشارات رشد.
-سرايي ، حسن ، (1372 )، مقدمه اي بر نمونه گيري در تحقيق ، تهران ، انتشارات سمت.
- مارشال ، جان ، انگيزش دميتان، ترجمه يحيي سيد محمدي.
- رحيمي ، آزيتا، پايان نامه شماره 65.
- سيبر، شرنيگ ، هنجاريابي آزمون هوش هيجاني ( براي دانشجويان دوره كارشناسي ارشد دانشگاه دولتي در شهر تهران علوم تربيتي)
- بازرگان ، عباس، (1376) ، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري ، تهران ، انتشارات آگاه.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:40 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره معماری ساختارشکن یا دیکانستراکشن

بازديد: 19

تحقیق درباره معماری ساختارشکن یا دیکانستراکشن

واژه واسازی یا ساختار شکنی ( deconstruction) یکی از سبکهای جدید در معماری می باشد. در این سبک از معماری معمار به شیئ تقریبآ فاقد حجم مشخص طرحی معماری می دهد.مانند این که شما بخواهید از فرم کاغذ مچاله، یک ساختمان برای موزه خلق کنید.
تنوع زیست محیطی از یک سو و فرم موزه از سوی دیگر,فضا را برجسته میسازد.ساختن و پرداختن بدان پلی خواهدبود که ساختمان را به زندگی ارتباط و سوق میدهد.برجستگی متقابل موزه,تاثیری فوق العاده ای خواهد بودکه متاثر از نزدیکی فرم خانه با طبیعت میباشد.بام غرفه ها به وسیله سقف های رنگارنگ حتی از فاصله های دور نمایان خواهند بود و موجی خواهد بود که در نزدیکی ساحل نقش میبندد و ناظر را از میان دریایش اغوا میکند و همچنان که برپهنه های حسی وسعت متلاطم است گویای پیوند انچه در نهانش است با طبیعت بکرش میباشد و جاذب کشتی های توریستی کانال پاناما به سوی خود خواهد بود.جمعآ این پشت بامها ناهمواری هائی خواهند داشت که گوشه هایی از طبیعت اطرافشان می باشد و یک بازنمایی روشن از نیروهای طبیعت که گوشه هایی از جهان مان میباشد
خواهد بود.این منطقه یک تاریخ غنی دارد.ان اصولا مشتمل از سلسله ای از جزایر می باشد که بوسیله گذرگاهی که از سنگ و صخره می باشد اتصال یافته اند و کانال پاناما را خلق کرده اند.
دیکانستراکشن، تدقیق و تحلیل موشکافانه یک "بافت" است. نقدِ صرف نیست. دیکانستراکشن، کنشِ یاد-آوری است؛ کنشِ حیرانی؛ حیرتی مستمر. دیکانستراکشن یک گرایش اخلاقی است؛ اخلاق به مفهومی که لویناس به کار می برد. یعنی یک رابطه بنیادین، نه ضرورتا قواعدی برای زندگی در آن رابطه.»
واسازی ، صرفاً نظریه ی درباره معنا نیست بلکه واسازی بدنبال نفی هژمونی و سلطه است. و ادعای معناداری از نظر دریدا، شکلی از بسط سلطه و هژمونی است که متن آن را تحقق می بخشد.اگر دریدا به مساله معنا در متن می پردازد بدان خاطر است که سلطه و هژمونی نهفته در معنای مدعی حقیقت را متزلزل نماید. بعبارت دریدایی ، تلاش وی برانداختن دوگانه هایی همچون صدق / کذب است که از طریق و بوسیله آنها ادعای حقیقت نهادینه و بسطمی یابد. و امکان سلطه و هژمونی یک روایت را بر کنش فردی و اجتماعی فراهم می سازد.
این برداشت از واسازی باعث می گردد که " واسازی " از نظریه ی در باب معنا فراتر رفته در گستره اجتماعی – سیاسی کاربرد یابد.دراینصورت واسازی ، تلاشی برای برانداختن هر ادعایی است که سعی می کند با ادعای حقیقت و یگانگی خود را مشروع و توجیه نماید.


زاها حديد، معمار ساختار شکن
اين معمار عرب در آثار به جا گذاشته از خود ضمن رعايت اصول زيبايي‌شناسي، شرايط محل و مقتضيات شهر را هم در نظر مي‌گیرد
«زاها حديد»، معمار زن معاصر، از جمله معماران پيشرو در عرصه معماري است. شهرت وي به خاطر طراحي‌هاي عميق و پرمحتوا، طرح‌هايي كه القاكننده انديشه‌ها و تفكرات نو و در بسياري موارد رويكرد ساختارشكن دارند، است.

وي همچنان به تغيير مرزهاي تعريف شده در معماري و شهرسازي پرداخته، به همين علت جزو معماران ساختارشكن به شمار مي‌رود.

اين معمار عرب در آثار به جا گذاشته از خود ضمن رعايت اصول زيبايي‌شناسي، شرايط محل و مقتضيات شهر را هم در نظر مي‌گيرد. وي همزمان با كار طراحي و اجرا همراه به تحقيق، تدريس و تمرين در حوزه معماري و شهرسازي مشغول است.

حديد در بغداد _ عراق_ متولد شد و تحصيلات خود را در انجمن معماري لندن به پايان رساند.

وي سال‌ها در دانشگاه «هاروارد» و «پل» در آمريكا به تدريس مشغول بود. وي در حال حاضر در دانشگاه هنرهاي تزييني وين _ اتريش_ به عنوان استاد مشغول به كار است.

حديد همچنين در سال 2002 عضو افتخاري آكادمي ادب و هنر آمريكا، عضو موسسه معماري آمريكا و رييس «بريتيش امپاير» شد.

اين معمار زن عرب از سال 1982 تا 2004 موفق به دريافت هجده جايزه برتر معماري از موسسه‌هاي معماري سراسر دنيا شده است.

طراحي و نقاشي‌هاي حديد هم از سال 1983 تا 2003 به صورت نمايشگاه‌هاي طراحي در دنيا برگزار شد.

مانند نمايشگاهي كه در انجمن لندن و در سال 1983، موزه گوگنهايم نيويورك آمريكا در سال 1988، دانشگاه هاروارد _ آمريكا در سال 1995، «گراند سنترال استيشن» نيويورك آمريكا در سال 1995، سنفرانسيسكو آمريكا در سال‌هاي 98 _ 1997، موزه بين‌المللي واشنگتن _ آمريكا در سال (2002) و در نمايشگاه ماك در وين اتريش در سال 2003 برگزار شد.

از پروژه‌هايي كه وي در سال‌هاي اخير در دست داشته و از اهميت بالايي برخوردار است مي‌توان به پروژه‌ خانه‌سازي «آي _ بي _ اي بلاك 2» در برلين آلمان (1993)، «مايندزون» در گرينويچ انگلستان (1999)، «ايستگاه تراموا» و «پاركينگ خودروها» در استراسبورگ فرانسه (2001)، «پيست و سكوي پرش اسكي» در اينسبراك اتريس (2002) ، مركز نمايش هنرهاي معاصر سينسيناتي آمريكا (2003) و طراحي کارخانه بي.ام.و در لايپزيک آلمان اشاره كرد.

آثار «حديد» به طور گسترده به شكل نشريات ادواري و رساله به جا مانده است نمونه‌هاي آن شامل: «زاها حديد: سياره معماري 2» سال 1983، «فايل‌هاي اي‌اي» سال 1986، «زاها حديد: سازه‌ها و پروژه‌هاي كامل شده» سال 1998، «تصاوير معماري زاها حديد توسط هلن بينت» سال 2000 و «معماري زاها حديد» سال 2003 هستند.

البته جرايدي چون روزنامه نيويورك تايمز در ژوئن 2002 و 2003، فانينشال تايمز در ژوئن 2002 و 2003، ايندي پندنت در ژوئن 2002، مجله تايم در اكتبر 2002 و ژوئن 2003 و در هفته‌نامه نيوزويك در مي 2003 به زاها حديد و آثار وي پرداخته اند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:40 منتشر شده است
نظرات(0)

معماری شیوه هندسی و دوره کهن

بازديد: 0

شیوه هندسی و دوره کهن
گذشته از معماری معاصر، معماری یونانی برای ما غربیها از هر معماری دیگری آشناتر است. «احیای» این معماری به دست مهندسان معمار اروپایی در اواخر سده هجدهم باعث انتشار پردامنه سبک یونانی شد و مخصوصاً در بناهای رسمی – دادگستریها، بانکها، تالارهای شهر، مجالس قانونگذاری – که با توجه به تأثیرگذاری پرابهت شان طراحی می شدند، از معماری دوره کلاسیک که اساساً از معماری یونان ملهم بود، تقلید می شد.
با آنکه خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی درخور خانه های شاهانه نداشتند و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری از تندیسهای خدایانشان ساخته می شدند. هر روز به ساختن این ساختمانها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمانها یا زیارتگاهها مجسم گردانند.
پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین معنی که تا اندازه ای در تزیین ساختمانها، تا اندازه ای در بازگویی بخشی از صفات خدایی که نمادش درون معبد گذاشته می شد و تا اندازه ای نیز به عنوان یک پیشکش نذری مورد استفاده قرار می گرفت. اما یونانیان، خود ساختمان را نیز گونه ای پیکره می پنداشتند که شکلی انتزاعی دارد و از نیروی پیکره برای مجسم ساختن صفات انسانی برخوردار است. اهمیت نافذ معبد پیکره دار و نقش الهام بخش آن در زندگی همگانی را با برگزیدن نقطه ای مرتفع – غالباً بر فراز تپه ای مشرف یا مسلط به شهر (آکرو پولیس) – برای ساختمانش، مورد تأکید قرار می دادند.
همچنان که ارسطو تأکید کرده است: «محل ساختمان معبد باید نقطه ای باشد که از همه طرف دیده شود و مقام فضیلت را حقاً بالا ببرد و بر پیرامونش تسلط داشته باشد» و احترامی که یونانیان برای معبد و نبوغ پایه گذارانش قایل می شده اند، در این سخن افلاطون بازتاب یافته است: «خدایان و معابد، به راحتی پیدا و ساخته نمی شوند و برپا داشتن آنها کار عقلی پرتوان است». معابد اولیه از چوب ساخته می شدند و با گذشت زمان، شکل چوبی آنها تدریجاً دگرگون شد و مصالحی ماندگار چون سنگ آهک و گاه مرمر به کار گرفته شدند. مرمر گران بود ولی کوههای سنگ مرمر بسیار نزدیک بوند: هومتوس در شرق آتن با سنگ آبی – سفیدش، پنتیلیکوس در شمال شرق آتن با سنگ سفید براقش که مخصوصاً برای کنده کاری مورد استفاده قرار می گرفت، و جزایر آیگینا، مخصوصاً پاروس، که مرمرهای دارای کیفیتهای گوناگون را به مقادیر بسیار زیاد در اختیار هنرمندان قرار می دادند.
معبد یونانی، از لحاظ نقشه، شباهت نزدیکی به تالار بارگان میسنی دارد و حتی در پیشرفته ترین شکل این معبد، سادگی بنیادی ساختمان تالار مزبور به چشم می خورد، یک اتاق تک یا دو اتاق تو در تو (مقصوره) بدون پنجره، با یک در (دو در برای مقصوره تو در تو) و (الف) یک رواق یا دو ستون بین دیوارهای پیش آمده (ستونهای بین دو جرز)، یا (ب) ستون بندی خلفی (ستون بندی بی دیوار)، یا (ج) ستون بندی خلفی و قدامی، یا هر یک از این نقشه ها که به وسیله (د و ه) یک ردیف یا (و) دو ردیف، ستون بندی محاط شده باشند.
آنچه از همه در معماری خاور نزدیک باستانی دیده ایم: نظم و فشردگی و تقارن آن است که مثلاً در نقطه مقابل گروه بندیهای بی نقشه معابد مصری قرار دارد. تفاوت در حس تناسب توسط یونانیها و کوشش شان برای رسیدن به شکلهای کمال مطلوب برحسب رابطه های منظم عددی و قواعد هندسی است.
در این نقشه ها می توان نوعی جهش یا فرارویی از واحدهای بسیار ساده به واحدهای بغرنج تر را بدون هیچ گونه تغییر بنیادی در نوع واحدها یا طرز گروه بندی آنها دید؛ زیرا معماری یونانی، همچون موسیقی کلاسیک، یک تم یا مضمون ساده مرکزی دارد که مجموعه ای از شکلهای بغرنج اما همیشه مفهوم تر، از بطن آن فرا روییده اند و یا مقایسه ای دیگر، می شود گفت که نقشه معبد، همانند آن اختراع بزرگ دیگر یونانیها یعنی هندسه است که قضایا و دیگر استنباطات جنبی آن از یک مجموعه اصول متعارف ساده و اولیه استنتاج می شود.
پافشاری یونانیان بر نظم ریاضی، راهنمای آزمایشگریهای ایشان در دست یافتن به تناسبهای موجود در نقشه های معابد شد. معابد پیشین (متعلق به دوره کهن) غالباً دراز و باریک بودند که نسبت میان دیوارهای خلفی و قدامی با دیوارهای پهلویی تقریباً یک به سه بود. نقشه های متعلق به دوره کلاسیک پسین و دوره هلنی به نسبت یک به دو نزدیک شدند ولی هیچگاه دقیقاً یک به دو نبودند، دیوارهای پهلویی معابد دوره کلاسیک غالباً کمی بیش از دو برابر دیوارهای خلفی و قدامی بودند.
همین نسبت در معابد هلنی کمی کوتاهتر می شد تناسب در معماری و پیکرتراشی و هارمونی در موسیقی، در ذهن یونانی تقریباً پدیده ای واحد می نمودند و به بیان درست تر تجسمی از نظم کیهانی بوند، همچنان که «زندگی خوب» و منطقی چنین می نمود. توصیف بلندی ساختمان یونانی از پی به بالا با اصطلاحات ستون، سکو و روبنا یا اسپر بیان می شود؛ این گونه ترکیب و روابط میان سه جزء یا واحد را شیوه می نامند. سه شیوه ای که معماران یونانی پدید آوردند تا اندازه ای بر حسب جزییات، ولی عمدتاً برحسب تناسبهای نسبی اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر شیوه ای برای منظوری خاص به کار گرفته می شد و مفاهیم متفاوتی را مجسم می کرد. کهن ترین شیوه های قابل فرمول بندی در معماری یونانی عبارت بودند از شیوه دوریک متعلق به سرزمین اصلی یونان و شیوه یونیک متعلق به آسیای میانه و جزایر دریای اژه شیوه کرونتی، بعدها رواج یافت.
ستونها که بر یک سکو یا پایه پله دار نهاده شده اند، بر حسب نوع هر شیوه از دو یا سه جزء تشکیل می شوند: بدنه ستون که سطحش با شیارهایی عمودی (قاشقیها) پوشیده شده است؛ سر ستون و (در شیوه یونیک و کورنتی) پاسنگ یا پایه ستون، ارتفاع بدنه ستون هر قدر بیشتر شود تدریجاً از قطر ستون کاسته می شود و انحنای ظریفی در نیمرخ آن پدید می آید (تحدب خوش تناسب)؛ بالای ستون (در شیوه دوریک) با یک یا چند خط افقی (گلویی سرستون) که مقدمه گذار به سرستون هستند مشخص می شود.
سر ستون از دو جزء تشکیل می شود، که جزء پایینی (بالشتکی) بر حسب شیوه، متغیر است؛ در شیوه دوریک محدب و بالش مانند است؛ در شیوه یونیک، کوچک است و زیر تکیه گاهی قرار می گیرد که به مارپیچهای تومار مانندی (مارپیچ) منتهی می شود و در شیوه کورنتی برای ارتفاعش افزوده می شود و اساساً به شکل تزیینی برگ کنگری در می آید و همچون یک ناقوس وارونه کار گذاشته می شود.
بخش بالایی که در همه شیوه ها دیده می شود سنگی تخت و چهارگوش (لوحه چهارگوش) است که مستقیماً در زیر اسپر یا پیشانی قرار می گیرد. اسپر از سه بخش تشکیل می شود: حاشیه حمال یا تکیه گاه و فشارگیر اصلی که مستقیماً بر روی سرستونها گذاشته می شود؛ کتیبه و طره، یا لبه برجسته و افقی بام که با دو طره شیب دار دیگر مثلثی پدید می آورد که سنتوری را در خود می گنجاند. حاشیه حمال در شیوه های یونیک و کورنیت غالباً به سه ردیف قالبسنگ روی هم نهاده تقسیم می شود. کتیبه در شیوه دوریک به دو بخش سه ترکیبها و چهار گوشهای تزیینی تقسیم می شود و در شیوه یونیک رو باز می ماند تا زمینه یکپارچه ای برای نقشهای برجسته گردد.
معابد شیوه دوریک ظاهری تناورانه دارند و ستونهایشان محکم بر سکو یا صفحه پله دار نهاده شده اند. شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین، جسیم و جدی دوریک، شیوه ای سبک، تشریفاتی و به مراتب تزییناتی به نظر می رسد. ستونها در این شیوه باریکترند و روی پاسنگها برجسته کاری شده ای نهاده شده اند.
خیاره ها یا قاشقهای ستون شیوه دوریک با لبه های تیز (نبش تند) به هم می رسند ولی قاشقیهای ستون شیوه یونیک تخت هستند. البته آشکارترین تفاوتهای موجود بین این سه شیوه در سرستونهایشان است. سرستون دوریک ساده و بی تزیین است و سرستونهای یونیک و کورنتی شدیداً تزیین یافته اند. در روزگار باستان ، شیوه های دوریک و یونیک به عنوان شیوه های مذکر و مؤنث در مقابل یکدیگر قرار داده می شدند.
شیوه کورنتی تا سده پنجم پیش از میلاد به وجود نیامده بود و در این زمان به عنوان شکلی طبیعی که در تاریکی درون معبد رشد یافته باشد به ظهور رسید. لیکن شیوه کورنتی تا روزگار اقتدار رومیان، رواج نیافته بود. از رنسانس به بعد و تقریباً تا دو نسل پیش [از اواخر نیمه دوم سده بیستم] چنین پنداشته می شد که معماری دنیای غرب در اصل، نمایشی از زیبایی پالوده این شیوه های معماری بوده است.
انتخاب نقاط معینی برای قرار دادن اجزای معماری، احتمالاً از سنتی ساختمانی که به استفاده از اجزای چوبی مربوط می شود ناشی شده است. مثلاً بسیاری از بخشهای شیوه دوریک، ظاهراً واگردانهایی از شیوه معماری چوبی کهن به معماری سنگی هستند.
پاوسانیاس سیاح و جغرافیادان یونانی سده دوم پس از میلاد می گوید که حتی در معبدی باستانی چون معبد هرا در اولمپیا یک ستون چوبی برجا مانده بود، بقیه ستونها را با ستونهای سنگی جایگزین کرده بودند. از روی نسبتهای متغیر ستونهای مزبور به این نتیجه رسیده اند که ستونهای چوبی در زمانهای مختلف و احتمالاً پس از پوسیده شدن چوب ستونهای اصلی کار گذاشته شده اند.
فقط یکی از ویژگیهای شیوه دوریک را می توان واگردان ستون چوبی اصلی به ستون سنگی تلقی کرد: سازماندهی و تقسیم کتبیه به چهارگوشهای تزیینی و سه ترکیبها، سه ترکیبها به احتمال بسیار زیاد از انتهای تیرهای عرضی متکی بر تیر افقی اصلی یا حاشیه حمال منشعب می شدند. در این حالت، چهارگوشهای تزیینی بر جاهای خالی بین سر تیرها در بنای چوبی اصلی نقش می بستند. تزیین پیکری که نقش مهمی در طراحی معبد ایفا می کرد، در بخش فوقانی ساختمان یعنی کتیبه و سنتوریها متمرکز شده بود.
فقط پیکره ای بود که با رنگهای شاد و قرمز و آبی با ریزه کاریهای سبز، زرد، سیاه و احتمالاً طلایی، رنگ آمیزی می شد و در بخشهایی از ساختمان به کار گرفته می شد که کارکرد یا وظیفه ساختمانی نداشتند یا سابقاً مورد مصرف ساختمانی بوده اند. این، مخصوصاً در مورد شیوه دوریک صدق می کند که در آن از پیکره فقط برای تزیین نقاط «خالی» چهارگوشهای تزیینی و سنتوریها استفاده می شد. معماران یونیک از این لحاظ زیاد سخت گیری نمی کردند و دلشان می خواست کل کتیبه و گاهی حتی پاسنگها ستونها را تزیین کنند.
در برخی موارد، پیکره های زنان (کاریاتیدها) را به جای ستونهای مزبور می نشاندند و این کاری بود که معمار دوریک احتمالاً انجام نمی داد. طراح با استفاده از رنگ می توانست رابطه های میان اجزای ساختمان را روشن تر بنمایاند، از شدت براقی سنگ در برخی نقاط بگیرد و زمینه مناسبی برای کار گذاشتن پیکره تزیینی پدید آورد.
گرچه حقیقت دارد که از رنگ برای تأکید کردن و کاشتن از آن چیزی استفاده می شد که می توان سادگی عریانش نامید (در ساختمانهای دوریک و یونیک). معماری یونانی – همچون ریاضیات، علم و فلسفه یونانی – عمدتاً بر تعیین حدود مشخص تکیه داشت. فرض مزبور با این اصل متعارفی آغاز می شود که از خود حدود یاد شده هیچگاه نباید تجاوز شود، همیشه باید چیزی در درون آن وجود داشته باشد، و هیچگاه نباید گنگ باشد. شیوه های معماری توصیف شده در بالا، تجسمات حدودی تدوین شده بودند که به عنوان واقعیتهایی کارکردی در برابر دید مردم قرار داشتند.
برای هنرمند یونانی، استفاده از سطوح به شیوه ای که هنرمند مصری از ستونهای غول آسای خویش – همچون میدانهایی برای تزیینات بغرنج – استفاده می کرد، قابل تصور نبود. خود ساختمان، یعنی معبد یونانی به شکلی که در واقعیت دیده می شد، می بایست از وضوح اثبات اقلیدسی برخوردار می شد. این را نه فقط نقشه، تصویر قائم و تزیین کارکرد افزای آن بلکه ساختمان «بی ملاط» آن نیز اثبات می کند و ظاهراً گواهی بر این مدعاست که معماران یونانی به معابد ساخت خویش نه به عنوان «ساختمان» بلکه به عنوان تکه های عظیمی از یک پیکره می نگریستند. انتخاب محل ساختمان، جنبه پیکری آن را تقویت می کرد. معابد یونانی برخلاف معابد مصری، رو به فضای باز ساخته می شدند.
مراسم دینی در مذبح های مقابل معبد برگزار می شد و در درون آن نیز پیکره مورد پرستش و احتمالاً یادگارهای پیروزی، غنایم جنگی و خزانه را نگهداری می کردند. کیشهای فردی طرد و آیینهای همگانی تشویق می شدند. به همین علت، معمار، تمام تلاشها و توجهش را بر نمای بیرونی ساختمان و سطوح آن متمرکز می ساخت تا معبد مذکور را به یادگاری شایسته و ماندنی برای خدا تبدیل کند. نسبتهای مورد مطالعه دیوارها و نقاط خالی، نور و سایه در ستون بندی و تأکیدهای ملایم اسپر، شکلی پیکروار از بطن توده چهارگوش معبد پدید می آورد. تاریخ معماری یونانی، تاریخ تلاشهای تزلزل ناپذیر هنرمندان برای نمایاندن شکل معبد با رضایت بخش ترین – یعنی کامل ترین – نسبتها و ابعاد است.
تجربه اندوزی در زمینه نسبتها را، چنانچه کار از بررسی معماری مستعمرات یونانی به شیوه دوریک کهن – مخصوصاً معماری رایج در سیسیل و جنوب ایتالیا – آغاز کنیم، تقریباً به سادگی می توان ردیابی کرد؛ زیرا در همین جاست که بهترین نمونه های برجا مانده از معابد متعلق به دوره کهن یافت شده اند. (در بررسی معماری یونانی بهتر است تکامل پیکره آدمی در نقاشی و پیکرتراشی یونانی را نیز در نظر داشته باشیم، زیرا رویدادهای معماری نه فقط هم عصرند بلکه بازتابی از علاقه ای مشابه به «نسبتهای» حقیقی اند.) «باسیلیکا»ی پستوم در جنوب ناپل، به حدود ۵۵۰ پیش از میلاد، مربوط می شود و نمونه ای «نوعی» از سبک دوریک کهن به شمار می رود.
پژوهندگان اولیه، به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و یک نوع ساختمان رومی به نام «باسیلیکا» پیدا کرده بودند آن را «باسلیکا» نامیدند. «باسلیکا»ی پستوم معبدی است دور ستونی با ستونهای سنگین و تحدب خوش ترکیب برجسته، فواصل فشرده، سرستونهای بزرگ، جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه می نمایاند. این اجزای شیوه مزبور تدریجاً دستخوش تغییراتی می شوند و سرانجام ترکیبی سبک تر، بلندتر، و شکوهمندتر پدید می آورند.
سنگینی طرح و باریکی فضاهای بین ستونها احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره، نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده شان اطمینان داشته باشند و به همین علت، منطقاً بر دامنه ضریب اطمینان کارشان افزوده اند. در گوشه ستون بندی «باسیلیکا» ، شاهد بزرگتر شدن سرستونهای بالشتی شکل و افزایش فوق العاده سطح اتکا به نسبت فواصلی که به وسیله قالبسنگها حمّال پل بندی شده اند هستیم. ستونها از قطعه سنگهای بی ملاط ساخته شده اند.
این قطعه سنگها با میخها یا گیره های زانویی شکل فلزی به یکدیگر متصل شده اند تا از چرخیدن یا جابه جا شدنشان جلوگیری شود. ساختمان کل معبد به همین شیوه ی نمونه وار یونانی بود، قالبسنگها به وسیله گیره هایی فلزی در یک رج افقی به یکدیگر وصل شده بودند و قالبسنگهای رجهای مختلف که روی هم قرار گرفته بوند به طور عمودی با بستهای میخچه ای به یکدیگر وصل شده بودند. از لابه لای ستونهای «باسیلیکا» می توان معبد هرا را که در مجاورت آن است و نزدیک به هشتاد یا نود سال پس از آن ساخته شده بود و ستونهایش نسبتهایی بس متفاوت با نسبتهای «باسیلیکا» دارند، مشاهده کرد.
نمودار خطی که تغییرات نسبتهای شیوه دوریک از کهن به کلاسیک را نشان می دهد، تأکیدی است بر این فرض که هنر یونانی چه از لحاظ شکلهای پیکری و چه از لحاظ معماری، به اتکای منطقی خاص تکامل می یابد و به سوی نتیجه اش پیش می رود که در عین حقیقی بودن، رضایت بخش نیز هست. افلاطون ضمن صحبت از هنرهای تقلیدی اعلام داشت که درجه حقیقت یا درستی این هنرها از روی متناسب بودن اجزایشان تعیین می شود و اصولاً اگر بخواهیم درباره شان قضاوتی بکنیم، باید با «معیار حقیقت و نه معیاری دیگر» به قضاوت بنشینیم.
در این نمودار می بینیم که معماران در تلاش دست یافتن به نسبتهایی هستند که می توان «حقیقی» و قطعی پنداشتشان. برخی از کهن ترین ستونها بی نهایت باریک بودند و بر فرازشان سرستونهایی جسیم کار گذاشته شده بودند. بر قطر بدنه ستونها، در اندک مدتی افزوده شد و آنها را به شکل ستون نوع «سلیلیکا» درآوردغ زیرا معماران به دنبال رابطه ای درست تر و بهتر بین بدنه ستون و سرستون می گشتند. از آن به بعد، شکلها پیوسته پالوده تر شدند، بدنه ستونها باریکتر، تحدّب شیارها ظریفتر، سرستونها کوچکتر و اسپر سبکتر شدند. نسبتهای نهایی کلاسیک، نسبتهایی کمال مطلوب پنداشته می شدند که در ورای آنها هیچ تهذیب یا اصلاح دیگری امکان نداشت.
معبد هرا در پستوم به حدود ۴۶۰ پیش از میلاد مربوط می شود، با آنکه اصلاحاتی در شکل ستونهای آن به عمل آمده، ولی ستونها همچنان جسیم اند و فاصله میانشان بسیار کم و فشرده است. این معبد زمانی برپا داشته شد که شیوه دوریک در اوایل ۴۹۰ پیش از میلاد در سرزمین اصلی یونان به نسبتهای کلاسیک اش – در معبد آفایا واقع در آیگینا – دست یافته بود. بین دستاوردهای معماری در سرزمین اصلی یونان و اقتباس این دستاوردها در ایتالیا و سیسیل یک فاصله زمانی وجود داشت؛ به طوری که در معماری مستعمرات، محافظه کاری ولایتی معمول و مختص سبکهای دور از منبع الهامشان در پایتخت یا مرکز فرهنگی، خودنمایی می کند. در نقشه ساختمانی و مقطع معبد هرا ویژگی چشمگیری در ساختار ستونهای داخلی به چشم می خورد؛ زیرا این ستونها از ستونهای بیرونی و پیرامونی بلندترند.
هریک از دو ردیف ستونهای کوچک دوریک که سقف بر روی آن قرار می گیرد از دو مجموعه ستون تشکیل می شود، یک مجموعه بر رجی سنگی نهاده شده که بر مجموعه ستونهای زیرین قرار دارد. این، پایه ای بود که ستونهای دوریک برای نگهداشتن سقف بر آن نهاده می شدند و دلیش ظاهراً این بود که ردیف تنهایی از ستونهای بزرگ مانند ستونهای «باسیلیکا» باعث کژنمایی مقیاس می شود و در درون مقصوره های نسبتاً کوچک بی تناسب و سخت به نظر می رسد. بعدها مسأله نگهداشتن سقف با استفاده از ستونهای یونیک یا کورنتی در داخل حل شد؛ زیرا این ستونهای به نسبت قطرشان، از ستونهای دوریک بلندتر بودند.
یکی از کهن ترین بناهای یونیک در یونان، گنج خانه سیفنوسیها در دلفی است که تقریباً در ۵۳۰ پیش از میلاد ساخته شد. با آنکه این بنا هیچ گونه ستون یونیک ندارد و وظیفه نگهداری سقف را پیکره های ستونی (کاریاتیدها) انجام می دهند، از ویژگی متمایز کننده شیوه یونیک – کتیبه پیوسته – که در اینجا به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن ظاهر می شود، برخوردار است.
کاریاتیدها با آن جامه های زیبا و نیمرخهای بسیار مضرس شان هیچگاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک و بی توجهی اش به تزیین بگنجند؛ اما همچنان که از معبد ارختنوم آتن برمی آید، نیازهای معماری می تواند نیمرخهای کاریاتیدها را آرام بنمایاند و معمار و پیکرتراش می توانند برای آفریدن متقاعد کننده ترین جلوه ستونی با مضمون پیکره آدمی به جای پایه یا ستون نگهدارنده عمودی دست به دست یکدیگر بدهند.
ابو سیمبل معبدی است كه توسط رامسس دوم (Ramesses II) بین سالهای 1279-1213 قبل از میلاد در حبشه قدیم همان جایی كه آرزو داشت قدرت و ذات الهی اش را به نمایش بگذارد، ساخته شد.
چهار مجسمه عظیم (به ارتفاع 20 متر) از او در طرفین ورودی معبد وجود دارد. از زمان های قدیم ورودی معبد تاب برداشته و به سمت چپ متمایل شده، علت پدیدار شدن این حالت، به احتمال زیاد وقوع یك زلزله بوده است. این معبد رو به شرق است و Re-Horakhty یكی از خدایان خورشید درست در بالای فرورفتگی سردر ورودی قرار دارد.
یكی از خصوصیات جالب توجه این معبد، چگونگی تنظیم جهت قرارگرفتن آن است كه باعث شده دو بار در سال، در 22 فوریه و 22 اكتبر، اشعه خورشید دقیقا به داخلی ترین مكان مقدس معبد بتابد و مجسمه های چهار خدای نشسته در آن مكان كه عبارتند از‌ Path ، Amun-Re ، Ramesses II و Re-Horakhty را كاملا درخشان و روشن كند.
برای رسیدن به منظور فوق، روش كاملا مشابهی در طراحی غارهای مصنوعی نیوگرانگ (Newgrange) استفاده شده است.

این معبد در صخره های سنگی بالای رودخانه نیل و در جایی نزدیك به دومین آبشار بزرگ این رود بنا شده است. در اوایل سالهای بعد از 1960 سد مرتفعی در آن مكان ساخته شد، یك شركت بین المللی برای جابجا كردن این معبد و انتقال آن به محلی مرتفع تر سرمایه گذاری كرد و بررسی های لازم را از نقطه نظر فنی انجام داد.
از آنجاییكه به دلیل وجود سد فوق، امكان مدفون شدن معبد در زیر آب های رودخانه ناصر (Nasser) وجود داشت، این جابجایی باعث می شد كه چنین خطری از بین برود.
بین سال های 1966- 1964 یونسكو (UNESCO) انجام پروژه جابجایی معبد را به عهده گرفت و دولت مصر معبد را در صخره ای 200 فوت بالاتر از محل اصلی اش مجددا باز سازی كرد.
معبد Hathor در ابو سیمبل نیز توسط رامسس دوم (Ramesses II) به افتخار Hathor خدای عشق و موسیقی و همسرش Nefertari ملكه قابل پرستش، ساخته شد. نمای خروجی و سر در این معبد از شش مجسمه ایستاده عظیم (10 متر) تشكیل شده كه شبیه یك برج است.
در فاصله اواخر سده دهم و سده دوازدهم، با حمایت پادشاهان مقدونی، پدیده ای رخ داد که دومین شکوفایی یا دومین عصر طلایی بیزانس نامیده شده است؛ در این دوره فرهنگ بیزانسی یک بار دیگر با سرچشمه های هلنی خود مواجه شد و تا رسیدن به سبکهای به ارث رسیده از عصر یوستی نیانوس یا روزگار نخستین شکوفایی، با آنها همراه شد.
در فاصله اواخر سده دهم و سده دوازدهم، با حمایت پادشاهان مقدونی، پدیده ای رخ داد که دومین شکوفایی یا دومین عصر طلایی بیزانس نامیده شده است؛ در این دوره فرهنگ بیزانسی یک بار دیگر با سرچشمه های هلنی خود مواجه شد و تا رسیدن به سبکهای به ارث رسیده از عصر یوستی نیانوس یا روزگار نخستین شکوفایی، با آنها همراه شد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:39 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق در باره افسردگی زایمان

بازديد: 12

تحقیق در باره افسردگی زایمان

مقدمه
ازدواج و تشکيل خانواده اي کوچک و جديد، هرچند براي هر دو طرف تحولي بزرگ محسوب شده و هر دو را دچار کمپلکس هاي رفتاري مي کند، اما بارداري، تجربه ويژه و منحصر به فرد زنان است؛ تجربه اي که هرچند شيرين به نظر مي رسد، اما مادران را با مشکلات متعددي از جمله مشکلات رواني- رفتاري روبه رو مي کند که در اين بين «افسردگي دوران بارداري» و «افسردگي پس از زايمان» از شايع ترين آنهاست.

روان شناسان معتقدند علت اين امر روبه رو شدن با تحول بزرگي چون بارداري است که نه تنها از جهت ظاهري خانم ها را متحول مي کند، بلکه از جهت ذهني نيز تحولات بزرگي را ايجاد مي کند و لازم است پيش از بارداري، شخص از جهت ذهني، جسمي و روحي آمادگي لازم را داشته باشد.

آنچه در پي مي خوانيم نگاهي است بر افسردگي دوران بارداري و افسردگي پس از زايمان؛ علل و شيوه درمان.

افسردگي چيست؟

افسردگي با علائمي چون احساس غمگيني، شکست، ناراحتي و کلافگي، هيجان و استرس، بي علاقگي به همه چيز و گاه همه کس مشخص مي شود؛ در واقع بيمار با بيان اين علائم، ناراحتي خود را بروز مي دهد.

بسياري از ما، شايد چند روزي از ماه را با چنين احساس هاي منفي روبه رو شويم، اما اين علائم اگر زودگذر باشند، افسردگي محسوب نشده و نوعي تحول رفتاري خوانده مي شوند؛ اما اگر فرد مدت زيادي با اين تحولات رفتاري درگير باشد و مشکلاتي چون احساس پوچي، عصبانيت ، و احساس عجز و ناکامي نيز به آنها افزوده شود، افسردگي آغاز شده است.

افسردگي ممکن است خفيف، متوسط يا بسيار پيشرفته و جدي باشد که متأسفانه گاه خود فرد نيز از بيماري خود آگاه نيست و با مراجعه به پزشک از آن آگاه مي شود؛ چرا که تصور مي کند اين علائم طبيعي و ناشي از خستگي کار روزانه است!

افسردگي دوران بارداري و پس از وضع حمل

افسردگي دوران بارداري يا پس از وضع حمل، يکي از مشکلات رايج در ميان زنان باردار است که متأسفانه در اغلب موارد يا تشخيص داده نمي شود و يا چنان دير تشخيص داده مي شود که راهي براي درمان وجود ندارد و مادر دچار «ديوانگي» پس از زايمان مي شود. علائم افسردگي دوران بارداري و پس از وضع حمل، اندکي با علائم افسردگي معمولي تفاوت دارد، اما بسياري از علائم نيز بين افسردگي معمولي و افسردگي دوران بارداري و پس از زايمان مشترک است که اين علائم مشترک يکي از راه هاي شناسايي سريع و به موقع افسردگي دوران بارداري و پس از زايمان است.

الف: افسردگي دوران بارداري

افسردگي دوران بارداري گاه از همان روزهاي ابتدايي بارداري آغاز مي شود، اما گاهي هم از ماه سوم به بعد بروز مي کند. افسردگي دوران بارداري (PERINATAL DEPRESSION) با علائمي چون؛ خستگي ، بي خوابي ، کمپلکس ها (درگيري ها) ي رواني- احساسي به ويژه گريه کردن و زودرنجي آغاز شده و به تدريج علائم حادتري بروز مي کند که از اين ميان مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:

- تندمزاجي و تحريک پذيري؛ به عبارتي کاهش آستانه تحمل .

- احساس غم، نااميدي و غرق شدن و نابودي؛

- گريه کردن زياد.

- کاهش شديد انرژي و انگيزه براي انجام امور؛

- ولع خوردن يا بي اشتهايي شديد.

- خوابيدن بيش از حد يا بي خوابي.

- کاهش تمرکز، فراموشي و مشکل در به ياد آوردن مسائل، و ناتواني در تصميم گيري.

- احساس بي ارزش بودن و گناهکار بودن؛ چرا که مادران مي انديشند کودکي را به دنيا مي آورند که قرار است مانند آنها با مشکلات زندگي دست و پنجه نرم کند؛ اين احساس به ويژه اگر نوزاد دختر باشد بيشتر است.

- از دست دادن علاقه و اشتياق به انجام امور منزل يا امور مربوط به خود؛

- گوشه گيري و قطع ارتباط با دوستان و خويشاوندان.

- سردرد، درد قفسه سينه، تپش قلب، تنگي نفس و احساس خفگي و کلافگي؛

اين علائم ممکن است همزمان با هم و يا به تدريج بروز کنند. شدت و ضعف بروز علائم، بستگي به ميزان افسردگي و برخورد اطرافيان به ويژه همسر دارد.

عوامل مؤثر بر بروز افسردگي دوران بارداري

دلايل متعددي براي بروز افسردگي در زنان باردار در دوران بارداري وجود دارد که از اين عوامل مي توان به تغييرات هورموني، حوادث استرس زا و آزار دهنده در طول دوران بارداري چون مشکلات زندگي، مرگ عزيزان و... اشاره کرد. اما ازعلل مهم ابتلا به افسردگي و يا به عبارتي علل محرک بروز افسردگي دوران بارداري مي توان به اين نکات اشاره کرد:

- سابقه افسردگي يا سوءاستفاده جنسي.

- سابقه بيماري عصبي يا افسردگي در ميان بستگان، به ويژه بستگان درجه يک.

- بي توجهي همسر و اطرافيان به زن باردار.

- وحشت از تولد نوزاد؛ اين احساس در اغلب دختران پيش از ازدواج و بارداري ديده مي شود که اگر به تدريج با ازدواج و بارداري از بين نرود، به عاملي جهت بروز افسردگي دوران بارداري تبديل مي شود.

- مشکلات ازدواج، به ويژه مشکلات عاطفي و اقتصادي.

- سن پايين مادر؛ دختراني که در سن پايين ازدواج مي کنند و باردار مي شوند، به ويژه اگر تحصيلات مناسبي نيز نداشته باشند، به سرعت به افسردگي دچار مي شوند.

- ازدواج، به اجبار والدين، و بي علاقگي به همسر.


ب: افسردگي پس از زايمان

افسردگي پس از زايمان (POSTPARTUM DEPRESSION) پس از وضع حمل به دلايل متعدد به ويژه تغييرات هورموني بروز مي کند. در دوران بارداري، ترشح هورمون زنانه شامل استروژن (ESTROGEN) و پروژسترون (PROGESTERONE) به طور چشمگيري افزايش مي يابد، اما بيست و چهار ساعت پس از تولد نوزاد، ميزان ترشح اين دو هورمون شديداً کاهش مي يابد و به ميزان ترشح اين دو هورمون قبل از بارداري بازمي گردد.

پژوهش ها نشان مي دهد اين تغيير ناگهاني در ميزان ترشح هورمون ها يکي از دلايل اصلي افسردگي پس از زايمان است. لازم به تذکر است که کاهش ترشح اين دو هورمون تا پيش از اولين عادت ماهيانه، پس از وضع حمل ادامه دارد. به اين ترتيب روان شناسان معتقدند فاصله بين وضع حمل تا اولين عادت ماهيانه پس از زايمان، بحراني ترين شرايط رواني - عاطفي زنان پس از وضع حمل بوده و احتمال ابتلا به افسردگي پس از زايمان در اين دوره 5 برابر است.

علاوه بر تغيير در ميزان ترشح دو هورمون استروژن و پروژسترون، ترشح هورمون هاي غده تيروئيد نيز دستخوش تغيير مي گردد و ترشح اين هورمون ها نيز به شدت کاهش مي يابد - تيروئيد غده بسيار کوچکي در جلوي گلو است که در متابوليسم و تنظيم سوخت و ساز بدن نقش اساسي دارد - کاهش ميزان ترشح هورمون هاي غده تيروئيد نيز از ديگر علل ابتلا به افسردگي است که با ايجاد علائمي چون بي علاقگي به هر چيز و هر کس، تحريک پذيري و تندمزاجي، احساس خستگي شديد، کاهش ميزان تمرکز، بروز مشکلات متعدد هنگام خواب و استراحت، و افزايش وزن بدن مشخص مي شود. بنابراين لازم است تا بلافاصله پس از وضع حمل، با انجام آزمايش خون، ميزان ترشح هورمون تيروئيد کنترل شود.

روان شناسان علل ديگر بروز افسردگي پس از زايمان را به اين شرح مي دانند:

- احساس خستگي، پريدن از خواب يا به اصطلاح خواب مقطع که اغلب با کابوس همراه است.

- احساس بيگانگي با نوزاد به جهت ترس از ناتواني در نگهداري مناسب از نوزاد.

- افسردگي به خاطر تغيير در شرايط کار و امور منزل؛ که به دليل مختل شدن امور و خارج شدن زندگي از شرايط عادي بروز مي کند.

- هيجان ناشي از نگهداري و تربيت فرزند همپاي رسيدگي به امور منزل و امور شخصي؛ بسياري از مادران تصور مي کنند با تولد نوزاد بايد به شخص ويژه يا به عبارتي مادري ويژه و فوق العاده تبديل شوند تا علاوه بر رسيدگي به همه امور مدت زيادي را صرف نگهداري از فرزندشان بکنند؛ اگرچه با تولد نوزاد نياز به مراقبت از او به بزرگترين دغدغه مادر و پدر تبديل مي شود؛ اما بدون هيجان، بايد با برنامه ريزي صحيح با مسئله روبرو شد.

- احساس بيهودگي و از دست دادن حس شخصيت و هويت؛ از دست دادن شخصيت و هويت و يا به عبارتي از دست دادن اعتماد به نفس به دنبال ظهور اين تفکر در ذهن ايجاد مي شود که مادر مي پندارد با تولد نوزاد هويت خويش را گم کرده است چرا که ديگر نمي تواند مانند گذشته به امور شخصي، منزل و اوقات فراغت خويش بپردازد و نوزاد را مانع مهمي تصور مي کند.

- از دست دادن اوقات فراغت و به دنبال آن به هم خوردن تعادل رواني؛ پس از تولد نوزاد، مادر مجبور است مدت زمان بيشتري را در منزل بماند و از فرزندش نگهداري کند. به اين ترتيب زماني براي فراغت باقي نمي ماند. اين نکته به ويژه در خانواده هايي که پدر هيچ گونه کمکي به مادر ننموده و مسئوليتي در قبال نوزاد احساس نمي کند بسيار حائز اهميت است و مادر را به افسردگي حاد مبتلا مي کند.

در شرايط حاد، ترس از کشتن يا مجروح کردن نوزاد يا خويشتن و بي علاقگي و بي توجهي به نوزاد نيز ديده مي شود که اگر به سرعت چاره اي براي آن انديشيده نشود به مرگ مادر و نوزاد منتهي مي شود.


تفاوت هاي بين احساس تحول ناشي از تولد نوزاد و افسردگي ناشي از تولد نوزاد

بي ترديد همراه با تولد نوزاد، تحول بزرگي در وضعيت زندگي، امور شخصي و... والدين - به ويژه مادر- پديدار مي شود که اين تحولات، تغييرات رفتاري را نيز به دنبال خواهد داشت. تحولات رفتاري ناشي از تولد نوزاد هر چند ناخواسته ايجاد شده و طبيعي هستند، اما به طور طبيعي و حداکثر تا چند روز پس از تولد نوزاد از بين مي روند.

همه مادران، به ويژه مادراني که تولد نوزاد اول را تجربه مي کنند به تغييرات رفتاري چون: احساس دربند بودن و محدوديت، غم و اندوهي خاص، گريه کردن به ويژه به هنگام شير دادن يا خواباندن نوزاد، بي اشتهايي، اختلال در خواب و استراحت، عصبانيت و کلافگي، کاهش آستانه تحريک پذيري، بيقراري، نگراني و دلشوره و احساس تنهايي و بي کسي دچار مي شوند که هر چند اين علائم، علائمي مهم و قابل تأمل است اما با اندکي توجه و تمهيداتي چون خوابيدن و استراحت همراه با نوزاد، ياري خواستن از همسر، مادر، دوستان و يا هر فرد مورد اعتماد براي نگهداري از نوزاد، انجام امور منزل با کمک همسر، صبحت کردن با افرادي که مانند وي صاحب نوزاد جديدي شده اند، برنامه ريزي صحيح و اختصاص زماني به عنوان اوقات فراغت، ورزش و معاشرت و ... از بين مي روند.

اما افسردگي پس از وضع حمل با 3 تفاوت عمده نسبت به اين علائم که طبيعي بوده و ناشي از تحول وجود يک موجود جديد در خانواده است، مشخص مي شود:

1 - تأثير در بروز علائم افسردگي حتي يک تا دو سال پس از وضع حمل،

2 - طولاني شدن مدت درگيري شخص با مشکلات رواني- رفتاري بيش از سه هفته.

3- شدت بروز علائم؛ که در افسردگي پس از زايمان علائم افسردگي با شدت زيادي بروز مي کنند.

آمارها نشان مي دهد از هر هزار زايمان، يک تا دو نفر به «افسردگي پس از زايمان» دچار مي شوند و در بسياري موارد نيز بيماري در شش هفته نخست پس از زايمان بروز مي کند. در افرادي که زمينه بيماري هاي رواني چون «شيزوفرني» (جنون جواني) يا بيماري دوقطبي(BIPOLAR DISORDER) داشته اند، علائم زودتر و شديدتر ظاهر مي شود که در صورت عدم درمان سريع، به خودکشي و يا خودکشي همراه با کشتن نوزاد و ساير فرزندان منتهي مي شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره انواع استخوان های بدن

بازديد: 1

آشنايي با اسکلت بدن انسان
تنها چيزي که از جسم ما در زير خاک باقي مي‌ماند اسکلت و استخوان‌هاي ماست. استخوان‌ها از بادوام‌ترين اشيا در روي كره زمين هستند. بدن انسان در حدود 206 استخوان دارد. البته تعداد استخوان‌ها تفاوت دارند. به‌طور مثال، يك كودك معمولاً 33 مهره در ستون فقرات دارد. در بالغان قطعات پاييني به هم جوش خورده استخوان خاجي و دنبالچه ايجاد مي‌گردد كه در اين صورت تعداد مهره‌ها به 26 عدد مي‌رسد. تعداد دنده‌ها نيز تغيير مي‌كند. قاعدتاً تعداد دنده‌ها بايد 12 جفت باشد ولي در بعضي‌ها 11 و در عده‌اي هم 13 جفت است. استخوان‌ها از لحاظ اندازه نيز متغيرند، به‌طوري‌ كه بزرگ‌ترين آنها مربوط به استخوان ران و كوچك‌ترين آنها مربوط به استخوان ركابي گوش است كه در عمق گوش مياني قرار دارد. اين هفته مي‌خواهيم با ساختمان اسکلت بدن انسان بيشتر آشنا شويم.
ساختمان استخوان
استخوان بافتي است همبندي که از سخت‌ترين بافت‌هاي بدن انسان به شمار مي‌رود. استخوان از يک ماده بنيادي آلي که در نمک‌هاي غيرآلي ذخيره شده‌اند، تشکيل شده است. سختي استخوان به سبب وجود همين نمک‌هاي غيرآلي است که تقريبا 60 درصد وزن کل استخوان را تشکيل مي‌دهند. اين نمک‌ها عمدتا شامل کلسيم، فسفات و مقداري منيزيم و کربنات هستند. خارج کردن نمک‌هاي کلسيم از يک استخوان با قرار دادن استخوان در اسيد معدن رقيق امکان‌پذير است.
شکل استخوان پس از خارج کردن نمک‌هاي کلسيم به هم نمي‌خورد ولي نرم مي‌شود، به‌طوري که مثلا يک استخوان دراز را آن‌قدر مي‌توان خم کرد که دو انتهاي آن به هم برسند. يک غشاي همبندي به نام پريوستيوم سطح خارجي استخوان‌ها را مي‌پوشاند. اين غشا در مفاصل حرکتي که با غضروف مفصلي پوشانده شده‌اند، وجود دارد. پريوستيوم محتوي يک شبکه عروق خوني است که از طريق آن، عروق به داخل استخوان نفوذ مي‌کنند.
انواع استخوان
در برش عرضي، دو گونه استخوان تشخيص داده مي‌شود.
استخوان متراکم
با چشم معمولي و غيرمسلح، به صورت متراکم و بي‌شکل ديده مي‌شود و لايه خارجي استخوان را تشکيل مي‌دهد. موقعي که استخوان متراکم زير ميکروسکوپ مورد بررسي قرار مي‌گيرد، واحدهايي با آرايش منظم مشاهده مي‌شوند که سيستم هاورس نام دارد.
استخوان اسفنجي
از رشته‌هاي استخواني شبکه‌اي که فضاي ما بين آنها توسط چشم معمولي قابل رويت است تشکيل شده است. مقدار هر يک از دو نوع استخوان فوق، از استخواني به استخوان ديگر و از قسمتي از استخوان به قسمتي ديگر فرق مي‌کند و به ميزان قدرت مورد نياز آن استخوان بستگي دارد. در تنه استخوان دراز، يک لايه خارجي ضخيم از نوع استخوان متراکم وجود دارد. در صورتي که در يک استخوان نامنظم و يا کوتاه لايه متراکم استخوان نسبتا نازک است. استخوان اسفنجي داراي لاملاهايي است که از نظر ساختمان شبيه به لاملاهاي استخوان متراکم هستند با اين تفاوت که فضاهاي موجود در استخوان اسفنجي بزرگ‌تر بوده و سيستم‌هاي هاورس فقط در ترابکول‌هاي بزرگ ديده مي‌شوند. استخوان اسفنجي مواد غذايي خود را از رگ‌هاي اطراف دريافت مي‌کند.

شرح وظايف استخوان
استخوان چارچوب نگه دارنده بافت‌هاي نرم را تشکيل داده و به منزله تکيه‌گاهي براي تحمل وزن بدن مي‌باشد.
استخوان اهرمي است که ماهيچه‌ها براي ايجاد حرکت، فشار خود را بر آن اعمال مي‌کنند.
استخوان از ارگان‌هاي حياتي خاصي محافظت مي‌کند مانند جمجمه که از مغز حفاظت مي‌کند.
استخوان از نظر دارا بودن بافت توليد کننده سلول‌هاي خوني، داراي اهميت مي‌باشد.
استخوان منبع تجمع نمک‌هاي کلسيک است.
توسعه و رشد استخوان‌ها
در مدت تکامل بدن انسان، بيشتر استخوان‌ها ابتدا به صورت غضروف نمايان مي‌شوند. اما تعداد کمي از آنها مانند ترقوه و استخوان‌هاي سقف جمجمه ابتدا توسط پرده‌هاي متشکله مزودرم ظاهر شده و هيچ غضروفي ندارند. اين تشکيلات اوليه غضروفي پرده‌اي بعدها طي مراحل استخوان‌سازي به استخوان تبديل مي‌شوند. بعضي از استخوان‌ها از يک مرکز استخوان‌سازي منفرد به وجود مي‌آيند. به اين معني که تشکيل استخوان از يک نقطه در ماده اوليه شروع شده و تا استخواني شدن تمام استخوان ادامه مي‌يابد.
استخوان‌هاي ديگر (مانند استخوان‌هاي دراز) از بيش از يک مرکز استخوان‌سازي استخواني مي‌شوند، به‌طوري که در بعضي از مراحل رشد، استخوان به وسيله قسمت‌هاي غضروفي به چند بخش تقسيم مي‌شود.
اولين مرکز استخوان‌سازي که در هر استخوان ظاهر مي‌شود مرکز استخوان سازي اوليه، و مراکز بعدي، مراکز استخوان‌ سازي ثانويه ناميده مي‌شوند. مرحله نموي که در آن اين مراکز ظاهر مي‌شوند در هر استخوان تقريبا ثابت است. بنابراين تعيين سن يک کودک با رشد طبيعي با انجام راديوگرافي از مناطق به خصوصي از اسکلت وي امکان‌پذير است.
در يک استخوان دراز نمونه مرکز استخوان‌سازي اوليه در مرکز غضروف اوليه، در حدود هشتمين هفته زندگي جنيني ظاهر شده و تا استخواني شدن تمام تنه استخوان ادامه مي‌يابد. تنه يک استخوان دراز و در حال رشد ديافيز ناميده مي‌شود.
استخوان‌هاي 5 گانه
اسکلت بدن ما از تعداد زيادي استخوان تشکيل شده است که بعضي از آنها فرد و بعضي ديگر زوج هستند. استخوان‌ها از نظر شکل و اندازه بسيار متفاوتند ولي به‌طور کلي آنها را به 5 گروه اصلي مي‌توان تقسيم‌ کرد:
استخوان‌هاي دراز: استخوان دراز، از يک تنه تقريبا استوانه‌اي با يک قسمت پهن در دو انتها تشکيل شده‌اند. اين گروه بيشتر استخوان‌هاي اندام‌هاي فوقاني و تحتاني را در بر مي‌گيرد.
 استخوان‌هاي کوتاه: از نظر شکل تفاوت‌هاي زيادي باهم دارند ولي به طور کلي مي‌توان آنها را به شکل مکعب در نظر گرفت. اين گروه استخوان‌هاي قسمت پروکسيال دست و پا را در بر مي‌گيرند که به ترتيب استخوان‌هاي کارپال و تارسال ناميده مي‌شوند.
استخوان‌هاي پهن: استخوان‌هاي پهن در مقايسه با قطرشان سطح پهن دارند و شامل استخوان‌هاي سقف جمجمه و دنده‌ها مي‌شوند.
استخوان‌هاي نامنظم: استخوان‌هاي نامنظم در نظر شکل تفاوت‌هاي زيادي باهم دارند و در هيچ‌کدام از گروه‌هاي فوق قرار نمي‌گيرند و شامل استخوان‌هايي مي‌شوند که ستون فقرات و بعضي از استخوان‌هاي جمجمه را تشکيل مي‌دهند.
استخوان‌هاي سزاموييد (کنجدي): اين استخوان‌ها در تاندون‌هاي نزديک مفاصل ظاهر مي‌شوند.
مهم‌ترين استخوان اين گروه، استخون کشکک است.
مغز استخوان
استخوان دراز، داراي يک حفره مرکزي به نام موولا است. اين حفره با مغز استخوان، که در ميان ترابکول‌هاي استخوان اسفنجي نيز ديده مي‌شود، پرشده است. به هنگام تولد تمامي مغز استخوان سلول‌هاي خوني را توليد مي‌کنند که به آن مغز قرمز استخوان گفته مي‌شود. با آغاز دوران بلوغ، مغز قرمز فقط در استخوان‌هاي جمجمه، قرقره‌هاي استخوان‌هاي کتف، ستون مهره‌ها، دنده‌ها، لگن و انتهاي فوقاني بازو و ران‌ها يافت مي‌شود. در هر جايي که مغز قرمز توسط مغز زرد يا به عبارت ديگر، چربي جايگزين شده باشد بافت خون‌ساز کمي در آنجا وجود خواهد داشت.
آسيب استخوان جمجمه ناشي از گلوله تفنگ
سوراخ شدن استخوان ناشي از ضربه شمشير
پوکي استخوان
استخوان سالم
استخوان رکابي گوش کوچک‌ترين استخوان بدن

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:36 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره دوپینگ و تاریخچه آن

بازديد: 0

تحقیق درباره دوپینگ و تاریخچه آن

تاريخچه ي دو پينگ
واژه ي دوپينگ از زبان آفريقاي جنوبي مشتق شده است .اشاره به يك نوشيدني الكي باستاني دارد كه به عنوان محرك در رقص استفاده مي گرديد. بتدريج اين واژه استفاده ي گسترده تري كرد و در ورزش امروز به معضلي تبديل شده است .
اين واژه در دنياي امروز به معناي استفاده ورزشكاران شده از مواد يا روش هايي  است كه به قصد افزايش كارايي در ورزش انجام مي شود .
تعريف دوپينگ
طبق تعريف جديد كميته بين المللي المپيك : دو پينگ عبارت است از تجويز يا استفاده از هر ماده ي خارجي و يا هر ماده ي فيزيولوژيك خود بدن ‌‌با مقادير غير عادي يا راههاي استعمال غير طبيعي توسط ورزشكار مسابقه دهنده با هدف انحصاري افزايش كارايي در مسابقه بطور مصنوعي است.
علل مخالفت با دوپينگ :
مبارزه بر عليه دوپينگ بر سه اصل استوار است
احترام به اخلاق پزشكي و ورزشي
محافظت از سلامت ورزشكاران
فراهم آوردن محيطي برابر براي تمامي ورزشكاران
دوپينگها به دو گروه تقسيم مي شوند:
1.دوپينگ دارويي.
2.دوپينگ خوني.
بسياري از دارو هاي معمولي اي كه ما مصرف مي كنيم هستند كه به عنوان وسايلي براي دوپينگ از ان ها سوء استفاده مي‌شود. مانند: : دارو هاي ضد سرفه، سرما خوردگي، استامينوفن و....


دوپينگ خوني
تزريق خون به يك فردباسطح طبيعي گلبول قرمز درجهت افزايش هموگلوبين را دوپينگ خوني مي گويند.
دارو هاي دوپينگي
الف) دارو هاي محرك سيستم عصبي مركزي   از اين رده مي توان امفتامين.كوكاءين.افدرين.پسودوافدرين.فليل پروپانولامين و... نام برد.
ب) دارو هاي مخدر :از اين دارو ها مي توان هروِيين.مورفين.متادين و...نام برد.
پ) استروييدهاي انابوليك :دارو هايي نظير ناندرولون.تستوسترون.اكسي متولون.استانوزولل و...در اين گروه جاي مي گيرد.
ت) دارو هاي ادرار اور:دراين گروه مي توان از فوروسمايد.تيازيد.اسپيرو نا لاكتون و...نام برد.
ث)هورمون هاي پيتيدي و گليكوپروتئيني و انالوگ هاي انها : دارو هايي مثل هورمون رشد اريتروپويتين و...در اين دسته جاي مي گيرند.
عوارض دوپينگ
اين دارو ها داراي عوارض :
قلبي و عروقي : احتباس آب و نمك . افزايش  حجم خون . ازدياد فشارخون . افزايش چربي هاي خون . بي نظمي ريتم قلب . تغيير ابعاد قلب . انفاركنوس قلبي و سكته ي مغزي .
عوارض كبدي : اختلال در عمل كرد كبدي . افزايش انزيم ها ي كبدي . يرقان و سرطان كبد .
عوارض رواني :  افسردگي . هيجان بيش از حد . پر خاشگري . بي ثباتي عاطفي . حالت تهاجمي و خشونت  . بي خوابي اظطراب . اختلالات شخصيت و وابستگي رواني به دارو .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:35 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره رفتارگرایی

بازديد: 11

تحقیق درباره رفتارگرایی

رفتارگرایی ، طبیعتگرا است؛ یعنی بر این باور است که جهان مادی ”حقیقت محض“ است و هر چیز را می‌توان با استفاده از قوانین طبیعی توضیح داد. انسان ”روح“ و ”اندیشه“ ندارد، بلکه مغزی دارد که به انگیزه‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد. یک نویسنده می‌گوید؛ مبنا و انگاره اصلی رفتارگرایی این است که اندیشه ، احساسات ، نیات و فرایندهای عقلانی ما تاثیری در رفتار ما ندارند و رفتار ما محصول شرطی شدن ما است. ما ماشینهایی جاندار هستیم و رفتارمان آگاهانه نیست. اسکینر تا آنجا پیش می‌رود که اندیشه و فرایند عقلانی را استعاره و وهم می‌شمارد و می‌‌گوید رفتار ، بخشی از زیست شناسی موجود زنده است! اسکینر می‌پذیرد که این دیدگاه او به نوعی سلب اختیار و آزادی انسان است. بدیهی است که دیدگاههای رفتارگرایان با باورهای موجود در عرفان ایرانی ، پروردگار و ... تضاد آشکار دارد

روان‌شناسي رفتارگرا
گاه گفته می شود كه لامُتری یا هابز یا حتی ارسطو نخستین رفتارگرایان بوده اند. اما چنین ادعاهایی موجب می شود كه نكته اصلی نادیده گرفته شود و آن اینكه رفتارگرایی در اصل، حركتی روشمند در روان شناسی بود كه تنها باید در بستر تاریخی خود در اوایل قرن بیستم موردتوجه قرار گیرد. این باور كه جان. بی. واتسون بنیانگذار این اندیشه آن را چنین نامید، بر این مبنا استوار بود كه روان شناسی تنها زمانی می تواند علم شمرده شود كه اساس خود را بر گونه ای از مقایسه ها و مشاهدات عینی كه دانشمندان علوم طبیعی و زیست شناسان بنا كرده اند استوار كند. این ادعا پذیرفتنی بود، زیرا هنگامی كه عنوان شده بود كه روان شناسی درون گرایانه(1) با زمینه ای از مباحثات بی پایان دربارة معانی و مفاهیم مواجه بود، هنگامی كه به عكس آن مطالعة رفتار حیوانات كه با نظریات داروین جهش عظیمی یافته بود، با شتاب به پیش می رفت. در نتیجه زمان برای پیشنهاد بحث انگیز واتسون مناسب بود: پیشنهادی كه تنها راه پیشرفت مطالعه علمی انسان را در اتخاذ روشی مشابه روشهای مشاهده ای می دانست كه با مطالعه دربارة حیوانات موفقیت و قابلیت بسیار بالای خود را به اثبات رسانده بود. آنچه گفته شد جوهرة رفتارگرایی بود و هم چنین دربارة تنها اصلی بود كه در بین همة كسانی كه خود را رفتارگرا می نامند، مشترك است.
مرتبط با این ادعا كه شواهد قابل اتكا فقط در حوزة علم یافت می شوند، دیدگاهی به میان می آید كه مبتنی بر كاركرد حقیقی علم است. واتسون معتقد بود كه كاركرد علم به آن میزان نیست كه همه رویدادها را تبیین كند، اما می تواند آنها را پیش بینی و هدایت كند. در نتیجه رفتارگرایی شباهت نزدیكی با اشكال خاصی از مصلحت گرایی (پراگماتیسم)(2) امركایی داشت كه از سوی جان دیویی، چارلز پیرس و ویلیام جیمز ارائه می شد و بخوبی با گرایش فراگیر موجود در امریكا سازگاری داشت. گرایشی كه باور داشت شیوة بدیهی برای بهبود بخشیدن به وضعیت انسان در بهره برداری صحیح از محیط بیرونی است كه تاثیر مهم و مشخصی بر رفتار او دارد.

پس چه چیزی مردم را به این ادعا سوق می دهد كه اشكال پیشین درتاریخ روان شناسی همچون هابز و ارسطو ممكن است رفتارگرا نامیده شوند؟ شاید تا حدی این حقیقت كه بسیاری از دانشمندان پیش از واتسون به مطالعه انسان به طور عینی تمایل نشان می دادند. در عین حال بر مشاهدات درونگرایانه اتكایی نداشت، علت این امر هم این بودكه این افراد فاقد نظریه ای روشمند در بررسیهای خود بودند. گرچه مهمتر از اینها وجود دیگر اصول و نظریه ای بود كه واتسون از آنها حمایت می كرد و بخوبی با رهنمودهای روش شناختی او سازگار بود و توسط اندیشمندان پیش از او ارائه شده بود.

واتسون همانند بسیاری دیگر از رفتارگرایان به اصولی ناگفته و بی قید و شرط دربارة گونه ای از موجودات حاضر درجهان باور داشت. او یك ماده باور بود كه تفكر حاصل فرآیندهایی در مغز و حنجره است. دیدگاه او دربارة گونه ای از مفاهیم كه برای گسترش علم روان شناسی مناسب بود، با ماده گرایی ارتباط تنگاتنگی داشت. او همانند هابز كه پیش از او زندگی می كرد و هال كه پس از او به عرصه آمد، اعتقاد داشت كه مفاهیم باید ویژگی ماشینی و مكانیكی داشته باشند. این باور از سوی بسیاری از رفتارگرایان تعلقی و ذهنی متأخر هم طرح شده بود، كسانی كه حاضر نبودند دربارة هیچ ایدة مرتبط با مسائل متافیزیكی بحث كنند، چرا كه مدعی بودند این مسائل خارج از محدوده صلاحیت علمی قرار دارند. سرانجام آنكه واتسون در نظریة خود یك تداعی گرا محسوب می شود. او اعتقاد داشت چرخه های واكنش ساده در رفتار با یكدیگر به وسیله تداعی به هم مرتبط می شوند، در این خصوص نظریه براستی غیرخلاق بود، چرا كه او قلمروی تحركات كاملاً ساده ای به ساخت نظریه ای منتقل كرد كه پیش از آن برای پاسخگویی به ارتباط میان شیوه های تفكر ابتدایی و ساده طرح شده بود. او بر اهمیت ارتباط پیرامون میان محركها تأكید داشت و نقش فرآیندهای مركزی را كمتر می دانست. به این ترتیب او آنچه را كه بعدها نظریة یادگیری محرك- پاسخ (Stimulus- response) نامیده می شد، بنیان گذاشت.

با دانستن این موارد مشخص می شود چون روان شناسان پیش از واتسون اصول روشمند مشخصی نداشتند، نمی توانند به عنوان خاستگاه روان شناسی رفتارگرا تلقی شوند. در واقع اساس این اصول روشمند برجنبش روان شناسی و بر جنبه های دیگری از اندیشه واتسون استوار بود، اندیشه ای كه البته همه رفتارگران دربارة ماده باوری و كاربرد مفاهیم ماشینی و قالبی و قواعد تداعی گرایانه در آن مشترك نبودند.

بایددقت داشت كه در این قضیه، در اندیشمندان پیش از واتسون كاربرد اندكی از خودآگاهی در روشهای عینی، وجود داشته است. این تحلیل روشن دربارة وجه ممیزة رفتارگرایی، روشی مفید برای طرح رفتارگرایی به عنوان پدیده ای در تاریخ اندیشه را پیش روی ما قرار می دهد. در همین ارتباط چهره های مهم و شناخته شده ای در تاریخ روان شناسی مطرح هستند كه تنها با اغماض بسیار می توانند پیشاهنگان رفتارگرایی شمرده شوند اما به اقتضای موقعیت و برای هرچه روشنتر شدن پیشینه رفتارگرایی به مثابه یك جنبش در تاریخ روان شناسی، باید شناخته و معرفی شوند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 22:04 منتشر شده است
نظرات(0)

تحلیل فضای کسب و کار

بازديد: 1

تحلیل فضای کسب و کار


تحلیل صورت‌های مالی در واقع‌ بخشی از تحلیل کسب و کار به شمار می‌آید.تحلیل کسب‌و‌کارم عبارت از ارزیابی چشم‌انداز و ریسک‌های بنگاه به منظور اتخاذ تصمیم در مورد کسب‌و‌کار آینده است.تصمیم‌گیری‌های کسب‌وکار شامل موارد متعددی، از جمله ارزش‌گذاری سهام و بدهی‌ها، ارزیابی ریسک اعتبار، پیش‌بینی سود، حسابرسی‌ها و مذاکرات جبران خسارت است.
تحلیل کسب‌و‌کار، با ارزیابی محیط کسب‌و‌کار، استراتژی‌ها و عملکرد بنگاه به مدیران کمک می‌کند تا تصمیمات به‌جا و آگاهانه اتخاذ کنند.
یکی از مراحل اولیه تحلیل کسب‌وکار عبارت است از: ارزیابی محیط کسب‌وکار و استراتژی‌های بنگاه که شامل: محصولات و فعالیت‌های کنونی و آتی، بازارها، رقیبان، قیمت سهام بنگاه، مزیت‌های بنگاه (از جمله مزیت هزینه‌ای) و بسیاری موارد دیگر است.
صورت‌های مالی، منبعی مطمین جهت کسب اطلاعات مالی لازم برای تحلیل کسب‌و‌کار به شمار می‌آیند.
صورت‌های مالی مشخص می‌کنند که یک بنگاه منابع خود را چگونه به دست می‌آورد (تامین مالی)، کجا و چگونه این منابع را مصرف می‌کند (سرمایه‌گذاری) و از این منابع تا چه حد کارآمد استفاده می‌کند (سوددهی عملیاتی).
برای پی بردن به اینکه اطلاعات صورت‌های مالی چگونه در تحلیل کسب و کار مورد استفاده قرار می‌گیرند به یک مثال توجه کنید به عنوان نمونه، درآمدهای کمپانی «دل» طی 5 سال، بیش از 50درصد افزایش یافته است، در حالی که سود آن حدود 40درصد افزایش نشان می‌دهد.
همان‌گونه که مشاهده می‌شود، کمپانی «دل» نه تنها سوددهی خوبی داشته، بلکه خالص گردش وجوه نقدی‌اش از محل عملیات بنگاه طی 5سال حدود 27درصد افزایش یافته است و 3/5میلیارد دلار گردش وجوه نقد عملیاتی‌اش معادل بیش از 10درصد درآمد بنگاه بوده است.
و بالاخره سوددهی و بازده فوق‌العاده حقوق صاحبان سهام، همراه با توانایی ایجاد گردش وجوه نقد قابل ملاحظه، سبب شده است تا قیمت سهام کمپانی «دل» از سال 2003 تا 2005 حدود 33درصد افزایش پیدا کند.
حال آیا این اطلاعات برای قضاوت در مورد خرید سهام کمپانی «دل» و یا سایر تصمیم‌گیری‌های مرتبط با این کمپانی کفایت می‌کند؟ یقینا خیر!
برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دقیق در مورد کمپانی «دل» و یا هر شرکت به اطلاعات بیشتری مانند اطلاعات زیر نیاز است:
* چشم‌انداز کسب و کار آینده شرکت چگونه است؟ آیا انتظار می‌رود که بازار محصولات شرکت گسترش یابد؟ نقاط قوت و ضعف شرکت در رقابت با رقبا کدامند؟ شرکت برای پاسخگویی به فرصت‌ها و تهدیدها چه تدابیر استراتژیک اتخاذ کرده است و یا در نظر دارد اتخاذ کند؟ (SWOT )
* توانایی بالقوه شرکت برای کسب سود چه مقدار است؟ سوددهی شرکت در سال‌های اخیر چگونه بوده است؟ سود کنونی شرکت تا چه اندازه پایدار است؟ عوامل موثر در سوددهی شرکت کدامند؟ رشد سود شرکت چگونه ارزیابی می‌شود؟
* وضع مالی شرکت در حال حاضر چگونه است؟ ساختار مالی شرکت متضمن چه ریسک‌ها و مزایایی است؟ آیا سود شرکت در برابر نوسانات بازار آسیب‌پذیر است؟ آیا شرکت می‌تواند از پس یک دوره کاهش شدید سوددهی برآید؟
* شرکت چگونه می‌تواند با رقبای داخلی و خارجی رقابت کند؟
* قیمت معقول سهام شرکت چیست؟
* اعتبار دهندگان و وام‌دهندگان نیز در پی یافتن پاسخ برای سوال‌های زیر هستند:
* برنامه‌های کسب و کار شرکت و چشم‌انداز آن چگونه است؟ نیازهای تامین مالی آتی شرکت کدام‌اند؟
* منابع احتمالی شرکت برای پرداخت بهره و اصل وام‌های اخذ شده، کدامند؟ سود و گردش وجوه نقد شرکت تا چه میزان پشتوانه‌ای برای پرداخت بهره و اصل وام‌های دریافتی به شمار می‌روند.
* احتمال قصور شرکت در ادای تعهداتش چه مقدار است؟ سود و گردش وجوه قد شرکت تا چه اندازه ممکن است دچار نوسان شوند؟ آیا توانایی مالی شرکت آن اندازه است که در یک دوره رکود سوددهی بتواند به تعهداتش عمل کند؟
پاسخگویی به این سوالات و یک رشته سوالات دیگر در ارتباط با چشم‌انداز و ریسک‌های شرکت مستلزم تحلیل اطلاعات کیفی در مورد برنامه کسب و کار شرکت و اطلاعات کمی در مورد وضع مالی و عملکرد آن است و این همان نقش اصلی تحلیل صورت‌های مالی است.
انواع تحلیل‌های کسب و کار
تحلیل صورت‌های مالی، بخش مهم و لاینفک تحلیل کسب و کار را تشکیل می‌دهد. تحلیل کسب و کار به صورت‌‌های مختلف انجام می‌پذیرد که در زیر به عمده‌ترین انواع آن اشاره می‌شود.
تحلیل اعتبار
تحلیل اعتبار عبارت است از ارزیابی شایستگی اعتباری یک بنگاه اقتصادی، یا به بیان دیگر توانایی بنگاه در ادای تعهداتش. بنابراین، تحلیل اعتبار عمدتا بر مساله ریسک و نه بر سوددهی بنگاه تاکید دارد. تغییرات سود به ویژه حساسیت سود در مقابل کسادی کسب و کار، مهم‌تر از سطح سود شرکت است. سطح سود فقط تا آن حد مهم است که منعکس‌کننده حاشیه امنیت توانایی بنگاه برای ادای تعهداتش است.
تاکید تحلیل اعتبار متوجه ریسک‌ تنزل عملکرد و نه توانایی افزایش عملکرد بنگاه است. به این ترتیب، ریسک اعتبار شامل تحلیل نقدینگی و تحلیل توانایی پرداخت بدهی‌ها می‌شود. قابلیت فراهم آوری نقدینگی عبارت است از توانایی یک بنگاه برای تهیه پول نقد در کوتاه‌مدت به منظور ایفای تعهدات. نقدینگی بنگاه بستگی به گردش وجوه نقد و ترکیب دارایی‌های جاری و بدهی‌های جاری آن دارد. توانایی پرداخت بدهی‌ها نیز عبارت از قابلیت و توانایی بلندمدت بنگاه در ایفای تعهدات بلندمدت است، این امر به سوددهی بلندمدت و ساختار سرمایه (ساختار تامین مالی) بنگاه بستگی پیدا می‌کند.
ابزار تحلیل اعتبار و معیارهای ارزیابی آن، متناسب با طول مدت، نوع و مورد استفاده وام تغییر می‌کند. در مورد اعتبارات کوتاه‌مدت، وام‌دهندگان به شرایط مالی فعلی، گردش وجوه نقد و نقدشوندگی دارایی‌های جاری توجه می‌کنند و در مورد اعتبارات بلندمدت و ارزش‌گذاری اوراق قرضه، وام دهندگان خواستار اطلاعات بیشتر و تحلیل‌های آینده‌نگر هستند. تحلیل اعتبار بلندمدت شامل پیش‌بینی گردش وجوه نقد و ارزیابی بلندمدت سوددهی (یا قدرت کسب سود پایدار) است.
تحلیل سهام
تامین مالی با انتشار سهام را سرمایه‌ سهمی نیز می‌نامند. سرمایه سهمی در واقع پشتوانه یا محافظی برای سایر انواع تامین مالی که بر آن ارجحیت دارند، به شمار می‌آید. این امر بدان مفهوم است که سرمایه‌گذاران در سهام فقط پس از تادیه کلیه مطالبات سایر طلب‌کاران (از جمله پرداخت بهره و سود سهام ممتاز) نسبت به دارایی‌های شرکت محق، خواهند بود. به این ترتیب، سرمایه‌گذاران در سهام نخستین کسانی هستند که به هنگام ورشکستگی بنگاه متحمل زیان می‌شوند، هرچند که مقدار زیانشان به میزان سرمایه‌گذاریشان محدود می‌شود. از طرف دیگر، وقتی کسب و کار بنگاه رونق می‌گیرد، سرمایه‌گذاران در سهام در کلیه موفقیت‌های به دست آمده سهیم خواهند بود. به این ترتیب، برخلاف تحلیل اعتبار، در تحلیل سهام باید هم ریسک تنزل و هم امکان ترقی بالقوه قیمت سهام، مورد ارزیابی قرار گیرد.
سرمایه‌گذاران در سهام معمولا از تحلیل‌های فنی و تحلیل‌های اساسی و یا ترکیبی از این دو استفاده می‌کنند. تحلیل‌های فنی یا نموداری در پی یافتن الگوی تاریخی قیمت یک سهم هستند تا از آن طریق، تغییرات آتی قیمت سهام را پیش‌بینی کنند. تحلیل‌های اساسی که رواج بیشتری دارند عبارت از تعیین ارزش یک بنگاه از طریق تحلیل و تفسیر عوامل اصلی اقتصاد، صنعت و بنگاه است. از جمله بخش‌های عمده تحلیل اساسی عبارت از ارزیابی موقعیت مالی و عملکرد بنگاه است.
یکی از اهداف عمده تحلیل اساسی نیز تعیین ارزش ذاتی یا ارزش اساسی است. ارزش ذاتی یک ارزش یک بنگاه (یا یک سهم) از سوی تحلیل اساسی و بدون رجوع به ارزش بازار تعیین می‌شود. استراتژی سرمایه‌گذاران در قبال تحلیل اساسی از این قرار است: وقتی ارزش ذاتی یک سهم از ارزش بازار آن سهم بالاتر می‌رود، اقدام به خرید می‌کنند و در مقابل وقتی ارزش بازار یک سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر می‌شود، اقدام به فروش می‌کنند.
برای تعیین ارزش ذاتی بنگاه، تحلیلگر باید سود یا گردش وجوه نقد بنگاه را پیش‌بینی کند و ریسک‌های بنگاه را مشخص سازد. وقتی سوددهی آتی و ریسک‌های بنگاه برآورد شدند، تحلیلگر با استفاده از یک مدل ارزش‌گذاری، این اطلاعات را تبدیل به معیاری برای سنجش ارزش ذاتی می‌کند.
عناصر تحلیل کسب و کار
تحلیل کسب و کار دربرگیرنده چندین فرآیند مرتبط با هم است. در شکل «یک» این فرآیند‌ها در ارتباط با برآورد ارزش بنگاه، نمایش داده شده‌اند. ارزش شرکت یا ارزش ذاتی با استفاده از یک مدل ارزش‌گذاری، برآورد می‌شود.
ورودی‌های مدل ارزش‌گذاری از برآورد سود و زیان‌های آتی (گردش وجوه نقد یا سود آتی) و هزینه سرمایه به دست می‌آیند. فرآیند پیش‌بینی سود و زیان آتی به اصطلاح تحلیل چشم‌انداز نامیده می‌شود. برای پیش‌بینی دقیق سود و زیان آتی، ارزیابی دو مقوله اهمیت فو‌ق‌‌العاده دارد: چشم‌انداز کسب و کار بنگاه و صورت‌های مالی. ارزیابی چشم‌انداز کسب و کار یکی از اهداف عمده تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه است. وضع مالی بنگاه را با مراجعه به صورت‌های مالی و استفاده از تحلیل‌های مالی ارزیابی می‌کنند و کیفیت تحلیل مالی نیز به نوبه خود بستگی دارد، به قابلیت اعتماد و محتوای اقتصادی صورت‌های مالی. این امر مستلزم تحلیل حسابداری صورت‌های مالی است. تحلیل صورت‌های مالی، کلیه فرآیند‌های زیر را در برمی‌گیرد:
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه
تحلیل چشم‌انداز آینده بنگاه یکی از مهم‌ترین اهداف تحلیل کسب و کار می‌باشد. برای انجام دقیق این امر مهم باید به آینده‌نگری چندرشته‌ای مجهز شد که شامل پرداختن به تحلیل محیط‌ کسب و کار و استراتژی بنگاه می‌شود.
هدف تحلیل محیط کسب و کار، شناسایی و برآورد شرایط اقتصادی بنگاه و صنعت مربوطه است و تحلیل استراتژی کسب و کار نیز در پی شناسایی و ارزیابی قدرت رقابت و نقاط ضعف بنگاه همراه با فرصت‌ها و تهدیدها است.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه از دو بخش تحلیل صنعت و تحلیل استراتژی تشکیل شده است. تحلیل صنعت معمولا اولین گام به شمار می‌آید، زیرا چشم انداز و ساختار صنعت تا حدود زیادی تعیین کننده سوددهی بنگاه است. تحلیل صنعت معمولا در چارچوب مدلی که از سوی پورتر در سال‌های 1980 تا 1985 طراحی شد و تحلیل زنجیره‌ ارزش نامیده می‌شود، صورت می‌پذیرد. در این چارچوب، یک صنعت به مثابه مجموعه‌ای از رقبا در نظر گرفته می‌شود که بر سر کسب قدرت چانه‌زنی در مقابل مشتریان و تامین‌کنندگان‌، بایکدیگر رقابت و مبارزه می‌کنند و در عین حال با تهدیدهایی از جانب رقبای جدید و محصولات جانشین روبه‌رو هستند. تحلیل صنعت باید هم آینده صنعت مربوطه را پیش‌بینی کند و هم میزان رقابت بالفعل و بالقوه‌ای که بنگاه با آن مواجه است.
تحلیل استراتژی شامل ارزیابی دو مقوله، شامل: اول، تصمیمات بنگاه در مورد کسب و کار، و دوم، موفقیت بنگاه در دستیابی به مزیت رقابتی است. تحلیل استراتژی شامل برآورد واکنش استراتژیک بنگاه در مقابل محیط کسب و کار و تاثیر این واکنش‌ها در موفقیت‌ها و رشد آتی بنگاه می‌شود.
تحلیل استراتژی مستلزم بررسی دقیق استراتژی رقابت بنگاه در زمینه ترکیب محصولات و ساختار هزینه‌ها است.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی مستلزم تسلط بر دانش اقتصاد، نیروهای صنعت و نیز مدیریت استراتژیک، سیاست کسب و کار، تولید، مدیریت پشتیبانی، بازاریابی و اقتصاد مدیریت است.
تحلیل حسابداری
تحلیل حسابداری شامل فرآیند ارزیابی میزان انعکاس واقعیت‌های اقتصادی در حسابداری بنگاه است. این امر با بررسی مبادلات و رویدادهای بنگاه، برآورد تاثیر سیاست‌های حسابداری بنگاه بر روی صورت‌های مالی و تنظیم این صورت‌های مالی به گونه‌ای که واقعیت اقتصادی را بهتر منعکس سازند و قابلیت تحلیل بیشتری پیدا کنند، تحقق می‌یابد. صورت‌های مالی منبع اصلی اطلاعات لازم برای تحلیل مالی هستند. این امر بدان معنا است که کیفیت تحلیل مالی به میزان اعتماد به صورت‌های مالی بستگی دارد که این نیز به نوبه خود به کیفیت تحلیل حسابداری بستگی دارد. تحلیل حسابداری به ویژه در موارد تحلیل‌های مقایسه‌ای اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کنند.
در تحلیل کسب و کار معمولا تحلیل حسابداری کمتر مورد توجه و استفاده قرار می‌گیرد. احتمالا یکی از علل این کم‌توجهی آن است که تحلیل حسابداری مستلزم مجهز بودن به دانش حسابداری است. تحلیلگرانی که به دانش حسابداری آشنا نیستند، گرایش بدان دارند که تحلیل حسابداری را از پیش دیده‌ دور کنند و صورت‌های مالی را همان‌گونه که تنظیم شده‌اند، بپذیرند. این بی‌توجهی به حسابداری، عملی بسیار خطرناک است، زیرا تحلیل حسابداری در تحلیل کسب و کار و تحلیل مالی اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.
تحلیل مالی
تحلیل مالی یعنی استفاده از صورت‌های مالی جهت تحلیل وضع مالی و عملکرد بنگاه و نیز برآورد عملکرد مالی آینده آن است. طرح سوالات متعدد می‌تواند به انجام تحلیل مالی کمک کند. یک رشته از این سوالات به آینده بنگاه مربوط می‌شوند. مثلا، آیا بنگاه منابع کافی برای کسب موفقیت و رشد در اختیار دارد؟ آیا منابع کافی برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های جدید وجود دارند؟ منابع سوددهی بنگاه کدامند؟ قدرت درآمدزایی آتی چگونه است؟ و یک رشته دیگر از سوالات مربوط می‌شود به ارزیابی عملکرد بنگاه و توانایی آن در تحقق عملکرد مالی مورد انتظار. مثلا این که موقعیت مالی بنگاه تا چه اندازه محکم است؟ بنگاه تا چه اندازه سودده است؟ آیا درآمدهای بنگاه با پیش‌بینی‌های تحلیلگران مطابقت دارد؟
تحلیل مالی از سه جز تحلیل سوددهی، تحلیل ریسک و تحلیل منابع و مصارف تشکیل می‌شود. تحلیل سوددهی از ارزیابی بازده سرمایه‌گذاری به دست می‌آید.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 22:03 منتشر شده است
نظرات(0)

رنگ در شاهنامه

بازديد: 212

رنگ در شاهنامه

مقدمه
بدون شك رنگ‌ها نقش مهمي را در حيات انسان ايفا مي‌كنند و تصور و تصوير جهان بدون رنگ چقدر سرد و بي‌روح مي‌نمود. بنابراين رنگ به عنوان يكي از چاشني‌هاي خلقت در استئيك و زيبايي اشياء و در ارائه‌ي معاني و مفاهيم مختلف قابل بررسي‌ست.
رنگ‌ها داراي مفاهيم بي‌شماري هستند و جهت‌دادن به رنگ از هر لحاظ ممكن نشانه‌يي از طرز تفكر و احساس فرد است و ساختار دروني شخص به وسيله‌ي انديشه‌اش انعكاس مي‌يابد. رنگ گاهي به عنوان سمبول (Symbol) به كار مي‌رود، در سمبول رنگ و طبقه‌بندي آن‌ها مي‌توان نشانه‌ي رنگ را در قالب نشانه‌هاي طبيعي قرار داد، به عنوان مثال سياهي آتش مي‌تواند حامل پيام خطر تلقي شود، همچنين مي‌توان مفهوم نشانه‌ي رنگ را در قالب نشانه‌هاي وضعي و قراردادي نيز مورد بررسي قرار داد، مثلاً سرخي چراغ راهنما حامل پيامي است، بنابراين رنگ‌ها مي‌توانند در علم نشانه‌ شناي حامل صدها پيام گوناگون باشند.
رنگ‌هاي سمبوليسم مدام در حال تغيير و تحول هستند، گستردگي كاربرد رنگ در پرچم‌ها، خيام، البسه، آيين و حتي در عالم ماوراء طبيعت آن‌ها را مجبور به تغيير مفاهيم مي‌كند. پذيريش يك رنگ معين به عنوان سمبل در اقوام گوناگون تحت تأثير عوامل متعددي‌ست مانند: آب و هوا، آداب و رسوم، باورهاي كهن و ....
اما تأثيرگذاري رنگ‌ها به اين جا ختم نمي‌شود و در طي مطالعات دانشمندان معلوم شد رنگ‌ها رابطه‌ي مستقيمي با اعصاب سمپاتيك انسان‌ و حتي حيوانات دارند و همچنين رنگ در بزاق و اشتهاي آدمي بي‌تأثير نيست، روانشناسان دريافتند هر رنگ داراي نتي‌ست، به همين دليل مثلاً‌ رنگ آبي،‌ آرام‌بخش و رنگ قرمز باعث افزايش فشار خون مي‌شود.

امروزه رنگ از سه ديدگاه مورد بررسي قرار مي‌گيرد:
امپرسيون (بصري)؛ اكسپرسيون (حسي)؛ كنستروكيسون (سمبوليك).
اما نكته‌ي جالب اين كه قدما به اهميت رنگ‌ها پي‌برده بودند و اين نكته در متون عرفاني، حماسي، غنايي و .... كاملاً قابل مشهود است.
رنگ در نزد ايرانيان باستان نيز مهم به شمار مي‌رفته، چنان‌كه در آيين‌هاي ايران باستان شاهد حضور رنگ‌هاي گوناگون مانند سفيد و سبز و ... هستيم. رنگ و تاريخچه‌ي آن در باورها و اعتقادات تمدن‌هاي باستاني است. چون رنگ در تمدن‌هاي باستاني مظهر نور بوده‌است، در نتيجه رنگ‌ها با خدايانشان در ارتباط بودند.
بزرگ‌ترين نقش رنگ در اشعار شاعران مربوط به حس‌آميزي است و اين حس آميزي از طريق دو چندان بر زيبايي شعر تأثير مي‌گذارد، زيرا به نوعي در انديشه‌، هيجانات روحي و رواني مخاطب اثر مستقيمي دراد. ساخت تصاوير هنري به معناي حقيقي در گزينش رنگ از طريق ناخودآگاه شاعر صورت مي‌گيرد و شاعر در ضمير ناخودآگاه خود مي‌تواند با تركيب رنگ به يك تصوير ايده‌آل برسد و از سه عنصر امپرسيون، اكسپرسيون، كنستروكسيون سود جويد.

ارزش هاي رنگ در هنر و ادبيات ايران
زمينه‌هاي نمادين رنگ در ايران
باورهاي ايرانيان در دوران پيش از ظهور اسلام، از اعتقادها ونوشته‌هاي اديان ايراني، به ويژه آيين زرتشت نشأت يافته است. كتاب‌هاي مذهبي اوستايي و پهلوي، حاوي اسرار و واقعيات دنياي ايران باستان است. نگرشي به متون كتب مقدّس و ديني، بازتابي از باورهاي مردمان آن دوران را در رابطه با رنگ براي ما مشخص مي‌كند. اگرچه آن باورها هنوز به صورت ضرب‌المثل و يا ادبيّات شفاهي، نه فقط در كتاب‌ها، بلكه در ميان اصطلاحات مردم كوچه و بازار نيز متداول است، بدون اين‌كه دريابند كه منشأ و ريشۀ هر يك از عادات و اصطلاحات، قدمتي به اندازۀ تاريخ دارند، با وجود اين، بايد يادآور شد كه مفاهيم رنگ در طول زمان تغييراتي نيز يافته است.
در ادبيات ايران باستان و در كتاب‌هاي مذهبي، همانند كتاب‌هاي مقدّس اديان الهي، دو رنگ سفيد و سياه، گذشته از مفهوم فيزيكي كه تك رنگ محسوب نمي‌شوند، براي مفاهيم معنوي و اجتماعي به كار رفته است. سفيد و سياه، با تضادي كه همواره نشان مي‌دهند، از جانبي نماد يا سمبلي براي خوبي، پاكي و خلوص، اميد و نشاط و نور و از جانب ديگر نمادي براي بدي، اهريمني، نااميدي و تاريكي هستند.
در متون مذهبي اديان ايراني، مانند متون اوستايي و پهلويي، ايزد باران به صورت اسبي سفيد و ديو خشكسالي به صورت اسبي سياه يادآور شده‌اند. طبقات و رده هاي مختلف مردم نيز با پوشيدن جامه‌هاي رنگين از يكديگر متمايز مي‌شدند. در متون اوستايي از سه طبقه و بعد از چهار طبقۀ روحانيون، جنگجويان، كشاورزان و صنعتگران نام مي‌برند. در متون پهلوي نيز، دبيران به اين طبقات اضافه مي‌شوند:
1. موبدان يا روحانيون        جامۀ سفيد
2. جنگجويان                جامۀ سرخ
3. دبيران                جامۀ زرد
4. صنعتگران و كشاورزان        جامۀ كبود مي‌پوشيدند.

در مفاهيم كيهاني و يا جغرافيايي ملل مختلف‌، جهات اربعه يا چهار رنگ نشان داده مي‌شدند. اين نكته در چين، مغولستان،‌نزد اسلاوها و حتي در تمدّن‌هاي آمريكاي مركزي و جنوبي متداول بوده است: رنگ سياه براي شمال، قرمز براي جنوب، آبي براي مشرق و سفيد براي مغرب. در ايران باستان، ديوان يا تورانيان از شمال (شمال شرقي) مي‌آيند كه نشان هاي سياه دارند.روميان كه از غرب به ايران حمله‌ور مي‌شدند، داراي پرچم و جامه سرخ بودند. امّا دوستان ايرانيان كه از شرق مي‌آيند، درفشي سفيد در دست دارند.
در اسطوره‌هاي ايراني بنا بر نوشتۀ دينكرد، سه جهان وجود دارد. جهان «فراز» يا آسمان بلند – آن‌جا كه جايگاه اهورا مزدا است و روشنايي- سپيد است و آن‌جا كه «فرود» است و زيرين، جاي اهريمن است و سياه. جهان مياني زّرين و يا به گونه‌اي سرخ فام است كه از آن مردمان است.
اين‌گونه باورها، كم و بيش در علم نجوم و گاهشماري دوران اسلامي نيز ديده مي‌شود. به طور مثال در كتاب التّفهيم بيروني، روزهاي هفته بدين گونه شرح داده مي‌شود:
شنبه        كيوان (زحل)        به رنگ سياه (نيلگون)
يكشنبه    خورشيد        به رنگ طلائي
دوشنبه    ماه            به رنگ سبزفام (در ادبيات سيمين فام)
سه‌شنبه     مريخ(بهرام)        به رنگ قرمز
چهارشنبه    عطارد            به رنگ آبي آسماني    
پنج‌شنبه    مشتري        به رنگ خرمائي
جمعه        ناهيد(زهره)         به رنگ سفيد

بدين سان مفاهيم خورشيد و ماه در ادبيّات تجلي بخش آن شده است كه خورشيد مظهر نور، خلقت، آفرينندۀ زيبايي و رنگ است. رنگ زر، زرّين، طلائي، سرخ آتشين (به هنگام غروب) از جمله رنگ‌هايي هستند كه ملهم از خورشيدند. ماه را شاعران ادب فارسي، رنگرز گل‌ها دانسته‌اند و رنگ‌هاي سيمين‌گون و نقره‌اي را بدان منتسب كرده‌اند.

كاربرد رنگ در ادبيات
در ادبيات مكتوب و منظوم و نيز ادبيات شفاهي به رنگ توجه خاصّي شده است و در تشبيهات، استعاره‌ها و كنايات به خصوص در ادبيات شفاهي از آنها استفادۀ فراوان شده است.

سرخ
در اشعار و متون، رنگ سرخ به دليل تشبيهات مكرر مورد توجه بوده است. به انواع رنگ سرخ مانند آتشي، ارغواني، پشت گلي، جگري، خرمائي، دارچيني، زرشكي، شاه‌توتي، عنابي، گلي، گل‌سرخي، بلوطي، لاكي، حنايي و در تركيب‌ها بيشتر به سرخ لعل‌گون، سرخ آتشين و سرخ ياقوتي توجه شده است.
چون گل سرخ از ميان بيلغوش        يا چو زّرين گوش‌دار از خواب گوش
                                        (رودكي)
اگر به رنگ عقيقي شد اشك من چه عجب
                    كه مهر خاتم لعل تو هست همچو عقيق
                                        (حافظ)
شيرين و سرخ گشت چنان خرما            چون برگرفت سختي گرما را
                                           (ناصرخسرو)
همچو ياقوت‌كش نباشد رنگ            پس چه ياقوت باشد و چه حجر    
                                        (عنصري)

نارنجي
آنكه بر پير كند موزۀ نارنجي عيب       تا نكرد ست بپا بر ويش‌ انكاري هست
                                        (نظام قاري)

زرد
رنگ زرد، الهامي از زّر يا طلا، ليمو و يا زعفراني و غيره است. رنگ زرد در ادبيات براي ترس،‌بيماري و ناتواني و اشك به كار رفته است. در زبان پارسي باستان به صورت «زرته» (zarta)، در اوستايي «زِرته» (zertea) و در پهلوي «زرت» (zart) آمده است.
پديد آمد آنگاه باريك و زرد            چو پشت كسي كه غم عشق خورد
                                        (فردوسي)
چو بشنيد گشتاسب شد پر ز درد            ز مژگان بباريد خوناب زرد
                                        (فردوسي)
بباريد از ديدگان آب زرد                 دلش گشت پر تاب و جان پر ز درد
(فردوسي)
لب موبدان خشك و رخساره زرد        زبان پر زگفتار و دل پر ز درد
                                        (فردوسي)
تنش زشت و بيني كژ و روي زرد        بد انديش و كوتاه و دل پر ز درد
                                        (فردوسي)
من از بينوايي نيم روي زرد        غم بينوايان رخم زرد كرد
                                        (فردوسي)

سبز
رنگ سبز در ادبيات و وصف طبيعت جايگاه خاص دارد و اين رنگ ملهم از برگ درختان و رنگ طبيعت سبز است. كلمۀ سبز به زبان پهلوي «سِپز» (sapz) و در ديگر لهجه‌هاي ايراني به صورت : سبز (گيلكي)، سُوز (سنگسري)، سائوز (اوراماني) و سوز (كردي) آمده است.
تركيبات و مفاهيم به كار رفته در اشعار براي شادابي، سرسبزي،‌ترو تازه بودن، سلامت بودن و شادي است:
كجا شد زمين سبز آب روان            چنان چون بود جاي مرد جوان
                                        (فردوسي)
بدان تا تو پيروز باشي و شاد            سرت سبز بادا دلت پر ز درد
                                        (فردوسي)
سرت سبز باد و دلت شادمان            تن پاك دور از بد بدگمان
                                        (فردوسي)
سرش سبز باد و تنش بي‌گزند            منش بر گذشته ز چرخ بلند
                                        (فردوسي)

آبي
رنگ آبي، ملهم از رنگ‌هاي آب‌هاي عميق و كلمۀ آب است. تركيب هاي آن عبارت‌ است از: آبي آسماني، آبي نيلي، نيلگون، آبي فيروزه‌اي و آبي كبود:
در تن خود بنگر اين اجزاء تن            از كجا جمع‌آمده‌اند اندر بدن
آبي و خاكي و باد و آتشي                عرشي و فرشي و رومي و كشي
                                        (مولوي)
چو شد چادر چرخ پيروزه رنگ            سپاه تباك اندر آمد به جنگ
                                        (فردوسي)
همه جام‌ها كرده پيروزه رنگ            دو چشمان پر از خون و رخ باده رنگ
                                        (فردوسي)

نيلي
رنگ ملهم از «نيل» (مأخوذ از سنسكريت، گياهي رنگين) به صورت نيلگون، نيل‌فام، نيلي رنگ كه مراد رنگ آبي يا آبي متمايل به كبودي و سيري است و در تركيبات و كنايات بيشتر مراد از آن، آسمان است: «نيلي بحر»، «نيلي پرده»، «نيلي پنگان»، «نيلي حصار»، «نيلي چادر»، «نيلي حقّه»، «نيلي خُم»، «نيلي دايره»، «نيلي رواق» و غيره.
گوي زمين ربودۀ چوگان عدل اوست        وين بركشيده گنبد نيلي حصار هم
                                        (حافظ)
سياوش فرودآمد از نيل رنگ            پياده گرفتش به آغوش تنگ
                                        (فردوسي)
بپوشيد سهراب خفتگان جنگ             نشست از سر چرمۀ نيل رنگ
                                        (فردوسي)
هوا گشت چون چادر نيلگون            زمين هم به كردار درياي خون
                                        (فردوسي)

بنفش
رنگ بنفش ملهم از رنگ گل بنفشه، كه گاه براي آبي كبود و يا نيلگون نيز به كار رفته است، مي‌باشد:
يكي شير پيكر درفش بنفش            دُر افشان گهر در ميان درفش
                                        (فردوسي)
ماه منير صورت ماه درفش تست            روز سپيد سايۀ چتر بنفش توست
                                        (فرّخي)
زده هم برش گاو پيكر درفش            سپر زرد و برگستوان بنفش
                                        (اسدي)
ستاده ملك زير زيرين درفش             ز سيفور بر تن قباي بنفش
                                        (نظامي)
گويند برگ سبز شود اطلس بنفش                آري شود و ليك به خون‌جگر شود
                                        (نظام قاري)

سياه
سياه معمولاً ضد سفيد به كار مي‌رود. در تركيبات و كنايات ادبي براي شب، بددلي (دل سياه داشتن)، نحسي و سيرشدن از چيزي استفاده شده است:
غايت رنگ‌ها است رنگ سياه            كه سيه كم شود به ديگر رنگ
                                                    (ناصرخسرو)
چه گويم چرا كشتمش بي‌گناه            چرا روز كردم برو بر سياه
                                        (فردوسي)
همه جامه كرده كبود و سياه            همه خاك بر سر به جاي كلاه
                                        (فردوسي)
شب سياه بدان زلفكان تو ماند             سپيد روز به پاكي رخان تو ماند
                                        (دقيقي)
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود           از گوشۀ برون آي اي كوكب هدايت
                                        (حافظ)
نقد دلي كه بود مرا صرف باده شد        قلب سياه بود از آن در حرام رفت
                                        (حافظ)
مراد من از خرابات چونكه حاصل شد         دلم ز مدرسه و خانقاه گشته سياه
                                        (حافظ)
دل ز رنگ سيه چه غم دارد             زانكه شب روز در ميان دارد
                                        (سنائي)

سپيد
رنگ سپيد به صورت «اسپيد»، «اسفيد»، «سفيد» و يا «سپي» در ادبيات ديده مي‌شود. در اوستا به صورت «سپتا» (spaeta) و در پهلوي «سپت» (spet) آمده است. «ديو سپيد» مازنداران،‌ همان ديوي است كه رستم به مازندارانش كشت و در متون فارسي به خصوص نظم، به كرّات آمده است.
در تركيبات ادبي، اطلاق «چشم سفيد» به معني بيهوشي، نابينائي، بيماري و پرروئي، و اصطلاح «كف سفيد» به معني بخشنده و «زمين سفيد» به كنايه از زمين خالي از آباداني و روز روشن به كار رفته است. رنگ سفيد هم‌ چنين تضادي براي رنگ سياه است:
هشيوار با جامه هاي سپيد             لبي پر ز خنده دلي پر اميد
                                        (فردوسي)
شما را سوي من گشاده راست را            به روز سپيد و شبان سياه
                                        (فردوسي)
من آن روز بركندم از عمر اميد            كه افتادم اندر سياهي سپيد
                                        (سعدي)

 

مفاهيم معنوي و عرفاني رنگ
رنگ به عنوان يك نماد، در مذهب نيز مانند شعر و يا زندگاني روزمرۀ مردم ديده مي‌شود. اين حقيقتي براي جهان اسلام، فرهنگ ايران و نيز فهم انساني در تمام جهان است.
دنيايي از رموز رنگ‌هاي تصّوف را خاقاني در اشعار خود متجسم مي‌كند، همان‌گونه كه هائري كرين آن را در اثر خود يادآور مي‌شود.
رنگ‌هايي كه بيشتر يادآور شده است، سه رنگ سفيد و سياه و قرمز است (اگر چه رنگ سياه و سفيد در مفهوم فني آن تك رنگ محسوب نمي‌شوند).
سياه و سفيد با تضادي كه همواره نشان مي‌دهند، از جانبي نمادي براي «خوبي، خلوص، نشاظ، نور و اميد» است و از جانب ديگر « بدي، اهريمني، تاريكي و نااميدي» را نشان مي‌دهند.
اهميت رنگ «سفيد» نيز به خوبي از «قرآن كريم» مشخص است. رنگ سفيد در عربستان از گذشته نمادي از «خوبي و اصالت» است. برابري رنگ سفيد براي «اصالت و نجابت» در ايران و تركيه نيز شناخته شده است. «سفيد» نمادي از روز «رستاخيز» است و بهشتيان با لباس‌هايي ابريشمين به رنگ سفيد و يا سبز ظاهر مي‌شوند. «سفيد» هم چنين رنگ روحانيون زرتشتي در اجراي مراسم مذهبي و به طور كلي است.
معجزۀ موسي (ع) نيز كه در قرآن كريم به صورت «يد بيضا» (دست سفيد) ذكر شده، «سفيد رنگ» بوده است (سوره 7، آيه 105). اين اصطلاح در ادبيات ايران به صورت «نيروي پيامبري» و يا «نيرويي از عشق» به پروردگار تجسم يافته است.
اما رنگ «سياه» يا «نگاه سياه» و يا «سياه رويان» تداعي بخش گناهكاران در روز رستاخيز بوده است.
در ازمنۀ قديم «سياه كردن روي گناهكاران» نوعي تنبيه محسوب مي‌شد و اين امر نشانگر «سياه رو» بودن آنان بوده است.
«رنگ سياه» به طور كلي به عنوان رنگي براي اين جهاني بودن، و يا به عبارتي نشانگر «نفس» يادآوري مي‌شود. «سياه» با «فقر» هم به طور مترادف به كار مي‌رود و اين در زماني تأكيد مي‌شود كه شخص «سياهي دو جهان» بر او متصور شده‌باشد.
اما «خال سياه» معنا و مفهوم ديگري دارد (مانند خال هندو) ولي كلمۀ «سياه» گاه به تنهائي، فقط به معناي هندوان به كار برده شده است، در حالي كه تركان در ادبيات با رنگ «سفيد» مشخص مي‌شوند، اما «خال هندوي حافظ» نكتۀ ديگري است.
«رنگ سياه» همچنين رنگ شيطان است و نيز رنگ نگون بختي به صورت «سياه‌بخت».
ضرب‌المثل «بالاتر از سياهي رنگي نيست» شايد نمايناگر نگون‌بختي و نااميدي باشد. در كنار «رنگ سياه» براي ماده، رنگ سياه براي امور معنوي نيز در ادبيات به كار رفته است. «ميرسياه» براي شب،‌«گاه تاريكي مطلق» و زماني نيز «فنا» بيان مي‌شود كه در واقع نقش مهمي در نوشته‌هايي مانند آثار شبستري و نجم‌الدّين دايه رازي دارا بوده است.
به عنوان جانشيني براي سياه، گاه «آبي-سياه» «ازرق»، در واقع «كبود» و يا حتي «بنفش تيره» آمده است (شايد اين جايگزيني بتواند دليلي براي آن باشد كه چرا سنبل اغلب به عنوان نمادي براي «حلقۀ سياه زلف يار» بيان مي‌شود).
به طور متناوب تغيير رنگ «سياه» را به «آبي-سياه» يا «كبود» مي‌بينيم. رنگي كه «سوگواري و رياضت» را نشان مي‌دهد. به همين سبب رنگي است كه صوفيان آن را براي تن‌پوش استفاده مي‌كنند.
«رنگ بنفش» به طور معمول با «دينداري و پرهيزكاري» به همراه «رنگ سبز» به كار مي‌رفته است، در حالي كه «آسمان كبود» به طور متناوب نماد غمناكي از «آسمان آبي» تلقي مي‌شود. رنگ «آبي» گاه رنگي منفي تلقّي مي‌شود زيرا «چشم زخم» و بلايايي كه مي‌بايست دفع شود، به صورت تزئينات «دانه مانند» يا «مهره مانند» به رنگ آبي نشان داده مي‌شود.
«رنگ قرمز» امّا، رنگ قدرت، خون و نيروست. قرمز رنگ «رداء كبريا» است. ردايي الهي و پر از شكوه كه تحت آن بخي از صوفيان مانند «روزبهان بقلي شيرازي» حضور الهي را تجسم بخشيده است.
«رنگ قرمز» با «قدرت و عمل» و گاه نيز با «خشم» در ارتباط است. صوفياني كه مظهر و يا متشعشع قدرت بودند، «سرخ‌پوش» خوانده مي‌شدند. سهروردي نيز اصطلاح «عقل سرخ» را به كار برده است. همچنين اصطلاح «سرخ‌رو» در نزد عطّار نيشابوري نيز نمادي براي «پاكدامني، عفت و آبرو» به كار رفته است كه يادآور ماليدن دست خون‌آلود حلاج به صورت خود است تا ديگران شاهد چهرۀ رنگ پريدۀ او به هنگام مرگ نباشند و اين عبارت «سرخ رو» اعتباري براي آن عمل است.
«رنگ قرمز» همچنين نمادي از «شهدا» است كه تجّلي آن در لاله‌هاي سرخ است. «رنگ سرخ شاد» نيز نمادي از نيرو، انرژي و عشق است. معشوق نيز با رنگ‌هاي «سرخ‌گون» تجسم مي‌شود در حالي كه عاشق همواره «رنگ پريده و زرد» است. «زرد» همچون كهربا و يا مانند كاه. اين «كه-‌ربا» كه مي‌بايست كاه را بربايد، خود زردست.
«زرد» يا «زرد صفراوي» در همۀ انواع ناخوشي و بيماري‌ و در دوران طولاني رنج عاشق پديدار مي‌شود، تا به هنگامي كه احوال و دوران عاشق، همچون فلزي در آتش، در «بوتۀ عشق»،‌ «طلائي» شود.
سايۀ ديگري از رنگ «زرد» در برگ‌هاي خزان تجلي مي‌يابد. فرخي، ناصر خسرو و خاقاني « از رداي زرد» و يا تكه پارچه‌هاي زرد زخم آلود ياد مي‌كنند.
«رنگ سبز» برخلاف رنگ‌هاي زرد و قرمز، در ادبيات معنويات و عرفان، رنگ زندگي و شادماني است. رنگ گياهان و رنگ آب‌هاي ژرف. به همين سبب مي‌تواند به طور طبيعي و معقول با «بهشت و رستاخيز» در پيوند باشد. بالش‌هاي سبز و لباس‌هايي از ديباي سبز در مكاني شگفت انگيز، جايي كه رحمت‌شدگان، نشاط و جاوداني را در محيطي سبز و جاويدان خواهند يافت.
يكي از «سبزپوشان» كه هم ساكن بهشت و هم جهان معنوي فرشتگان است، همانا انسان است كه بدو اين بشارت داده شده است.
«طوطيان سبز» در اين مكان بهشتي جاي دارند، در آن جا، در سرزمين جاويدان و بهشتي، ديگر جايي براي «سپاه كرداران» نخواهد بود.
«رنگ سبز» با تاريخ جهان اسلام و نيز با عالم تصوّف در ارتباط است. «رنگ سبز» نشانگر عالي‌ترين مقام رمز در تصوّف و عرفان است. درجات هفت‌گانۀ تصوف و جنبۀ نمادين‌ رنگ‌ها، اهميت و ارزش والايي دارد. به طور مثال در طريقت قادريه، طور سرسفيد، طور خفا سياه، طور تن ازرق، طور دل سرخ،‌ طور روح زرد و طور غيب سبز است.
تمركز دائم بر اسماء الهي در هنگام عزلت‌نشيني موجب هشياري و بيداري عرفاني مي‌شود. با توجه به اين امر، هم نجم‌الدين كبري و هم علاء‌الدولۀ سمناني به «رنگ سبز» در تصوف جايگاهي خاص داده‌اند.
نجم‌الدين  كبري، توصيف دقيقي از تجليات سالك طريقت در خلال آموزش معنوي وي كه به صورت انوار رنگارنگ متجّلي مي‌شود، ارائه مي‌دهد. اين انوار به صورت دواير يا نقطه‌هايي از نور است؛ روح از مراحلي رنگين از رنگ سياه و نقطه‌هاي سياه و قرمز عبور مي‌كند، تا جايي كه رنگ سبز كه تجلي‌گر الطاف الهي است، ظاهر مي‌شود، زيرا «سبز» متعالي‌ترين رنگ‌ها و نمادي از يك رنگ آسماني است.
در تصوف سمناني، «رنگ سبز» رنگي است كه صوفي پس از گذشتن از «سياه» (تاريك و روشن) و خروج از آن، به «كوه زمرّد» مي‌رسد، جايي كه «قرب الهي» و «بقاء» را به همراه دارد. به باور شاهدان معنوي، مركز رنگ‌ها در شعر و زندگي، «حجاب يا هالۀ» «بي‌رنگي» است. «رنگ عوض كردن» برخي تغيير ماهيتي و شخصيتي افراد برداشت شده است.
در نزد مولانا، داستان «شغالي كه در خم رنگ شد» و دعوي طاووسي و زيبايي كرد، بهترين مثال براي اين تغيير ماهيت است. به عبارتي «بي‌رنگي» همان«هم رنگي» است. عبارت قرآني «صبغه الله» (سوره 2، آيه 138) «رنگ خدا» بازگو كنندۀ بسياري از نكته‌هاست. رنگ همه چيز، از پروردگار است. اوست كه همه‌چيز را «رنگ» بخشيده است و «نامرئي‌» ها را با «پرتوي از نور» نمايان كرده است، و در آن مرحله است كه تفاوت رنگ‌ها با «نور الهي» از ميان مي‌رود.
چون كه بي‌رنگي اسير رنگ شد         موسي با موسي در جنگ شد
صبغه الله است رنگ خمّ هو        رنگ‌ها يك رنگ گردد اندرو

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 22:03 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره روش 6 سیگما

بازديد: 5

تحقیق درباره روش 6 سیگما

 

شش سيگما، سالها نمونه معمولي بود به عنوان يك ابزار توسع فرايند (مثل مديريت كيفيت محصول نهايي) براي كمك كردن به كارخانه ها جهت توسعه فعاليتهاي توليدي و كاهش عيب ها و ايرادات محصولاتشان.
پس چرا ناگهان به صورت شيوه اي براي اداره تجارت و كارخانه هاي تبديلي تغيير كرد؟ چرا كارخانه ها و شركت هاي عظيمي چون جنرال الكتريك ، جي پي مرگان، كاترپيلار ، ري تن، داوجميكال و بمبارير ، همگي از اين روش استفاده ميكنند، نه فقط براي كاهش هزينه ها و كم كردن تعداد محصولات معيوب ، براي فهميدن اين موضوع لازم است كه شخص ابتدا طبيعت رقابت تجاري در دوران معاصر و طبيعت فضاي تجارت را درك كند.
امروزه انواع كارخانه ها در حال از بين بردن فشارهاي تجاري هستند، نه فقط براي تداوم ساده و موثر عمليات توليد و كاهش هزينه ها بلكه به منظور رشد و توسعه تجارت ها و پي بردن به روش هاي تداوم سوددهي در توليد.
در سال هاي اخير بيشتر فشارهاي تجاري موجود برروي كارخانه ها ، آنها را به سمت پي بردن به روش هاي توليد پيوسته و مستمر و رسيدن به سودهاي منفعت بار سوق داده نه افزايش توقعات سرمايه داران . اين موضوع همچنين در نتيجه تثبيت بازار ، نزديك شدن صنعت ها به هم ، رشد تجارت الكترونيك و .... نمود بيشتري پيدا كرده است.
در نتيجه توانايي كارخانه ها در سرعت ، كيفيت بي رونقي و سر فرم بودن براي توليد هر قطقه توليدي در وضعيت بحراني قرار گرفته كه نه تنها موفقيت هاي تجاري را تحت الشعاع قرار داد. بلكه بقاي تجارت را تهديد ميكند. نياز كارخانه ها به تحت كنترل در آوردن اين چهار عنصر كليدي فشار زيادي را روي تجارت ها نه تنها در مرحله شالوده و زيربناسازي، طراحي و آموزش بلكه در چگونگي اندازه گيري در مرحله اجراي طرح ها، اطلاعات نحوه كاربرد، جلب مشتري ها و بدست آوردن سودهاي حاصل از رقابت وارد كرده است.
كمترين نتيجه هايي كه با مركز توجه قراردادن مشتري، نايل شركتها ميگردد عبارتند از استفاده از روش 6 سيگما جهت از بين بردن كاستي هاي سيستم و كسب كردن حس اعتماد و وفاداري مشتري در فرايند توليد. كارخانه هاي ديگر مانند Lockheed-martin اخيراً بزرگترين قرارداد تدافعي در تاريخ را جهت ساخت يك جنگنده ي F-35 (مراجعه كنيد به بخش 5) كه در ساخت و طراحي تركيبات مختلف آن از روش 6 سيگما استفاده شده است را منعقد كرده است. همه اينها براي پيش بردن فرايند، توليد و توسعه سيستم ميباشد كه اجرا و انجام انرا حمايت ميكند و سلامتي و قدرت لازم پايه ها  را براي تجارت شركت ها بيمه ميكند. «درآمد ناشي از قدرت سيستم عملياتي تجارت» نوشته mike joyce  ابتكار توسعه اي رئيس شركت Lockheed-martin و ارتقا آن با نام LM-21 (يعني Lockheed-martin قرن 21) ميباشد». به سرتاسر شركت ما نگاه كنيد، خواهيد ديد صدها فرايند را كه هركدام معين ميكنند كه ما چه كاري را بايد در زمينه ي مهندسي ، بازاريابي، مديريت، ساخت و .... انجام بدهيم . با روند كند تغيير در بازار امروزي ولي سيستم هاي عملياتي هنوز نميتوانند دوام بياورند.

Joys ميگويد شركت Lockheed-martin كه در سال 1998 به نام LM-21 تبديل شده است. به متخير در آمدي ساليانه 7/3 ميليون دلار چشم دوخته هزينه ثابت ايالت ها در 2002 با تكيه به روش 6 سيگما . او ميگويد ائتلاف نيروهاي متولوژي 6 سيگما تفكر تكيه با ما روز به روز ،‌ نحوه ي مسير گزيني ما رو تغيير ميدهد . همانا هدف ، رسيدن به بدون نقص شدن توليدات و بي عيب كردن فرايندها و افزايش درآمدها و وفادار نگه داشتن مشتريان است. باوجود اينكه امروزه بطور فزاينده اي گرايش استراتژي بسياري از شركت ها را ابتكاري هاي 6 سيگما تشكيل داده اما بسياري ديگر نيز تلاش ميكنند تا قوانين 6 سيگما را به سطوح محلي و قابل دسترس سازمانهايشان محدود كنند تا بتوانند بطور فزاينده اي فرايندهاي اجرا را توسعه دهند ، كاستي ها و عيوب فرايند را بكاهند، يا فرايند اجرا را در نواحي عملياتي محدود بيافزايند.
با اين وجود ما پيشنهاد ميكنيم كه استفاده مجتمع از قوانين و مستي هاي استراتژي 6 سيگما به طور فزاينده اي اقتصادي خواهد بود درجهت موفقيت شركتها در سالهاي پيش رو . زيرا امروزه شركتها با تغييرات ثابت و پايداري روبرو هستند.
با افزايش شمار ريسك ها و اينكه سرعت كسب بازار بايد بيشتر و بيشتر شود، متدها و قوانين6 سيگما مورد استفاده قرار ميگيرند تا نه تنها پروژه هاي توسعه انفرادي بلكه همه جنبه هاي تجارت مورد حمايت قرار بگيرند. براي مثال، بگذاريد ببينيم چگونه قوانين و متد استراتژي 6 سيگما ميتواند به شركتها در گرفتن حقوقشان كمك كنند:
-    جهاني شدن و ترويج شركتها و فراگير شدن آنها
-    برنامه ريزي و پياده سازي تجارت الكترونيك
-    برنامه ريزي و طراحي زنجيره ي توليد
-    مديريت رفتار با مشتري
-    ساخت برند جهاني و ملي
-    پيشرفت توليدات
-    افزايش قدرت تحمل
-    مديريت ريسك تجارت

 

جهاني شدن و M&A
جهاني شدن و M&A  گرايشات پيچيده ي عمليات واقعي انجام همه انواع تجارتهاي امروزي هستند. آنها توسط نيروهاي متنوعي پيش برده ميشوند: تثبيت سود ناشي از حواشي در به تكامل رساندن بازار، مشتري هايي كه به طور فزاينده اي توليدات گوناگون تقاضا ميكنند . تكنولوژي هاي جديد فعال كه كشف شركتهاي يكي شده را تسهيل ميكنند نياز به دستيابي به شايستگي هاي توليد و كارخانه هاي توسعه يافته ، و رسيدن به بازار جهاني. آن زمان كه سود ناشي از پيشرفت كارخانه ها ، در سطح جهاني و بطور وسيع نمايان گرديد، رهبران كارخانه ها نياز دارند كه برخي سئوالات را از انديشمندان و كارشناسان خودشان بپرسند. براي مثال :
-    چگونه يك شركت بطور موثر عمليات تجاري جهاني خودش را به انجام ميرساند و چگونه با نيازهاي پيچيده و پيشرفته ي مشتريان روبرو ميشود؟

-    چگونه يك شركت بطور موثر از تماميت هاي ملي و جهاني خود محافظت ميكند؟
-    چگونه يك شركت ها به مقياس و سرعت بهينه دست پيدا ميكند آنقدري كه بتواند در هر دو رده ي جهاني ( در دوره هايي از دستيابي به بازار و مجموعه هاي توليد) و محلي ( در دوره هايي از توليد و يا سرويس دهي به مشتريان) خود را گسترش دهد؟
گريدي مينز ، مولف (همراه با بيل دافينز و كالين پريس) روشنفكر CED اين نوشته ها يك ايده ي خوب در پيوستن به جهان تجارت در اجراي بالاست. جهاني شدن يك هدف متعالي با ريسك بالاست.

او ميگويد : زماني كه يك شركت با استراتژي مركزي قوي جهاني شود، هدفش افزايش مي يابد.  اما وقتي يك شركتي با استراتژي مركزي ضعيف جهاني شود ، ريسك آن افزايش مي يابد.
اين مطلب به درستي ترس ايجاد مي كند به پيچيدگي تكنولوژي جديد و نياز به ماشيني كردن نيروي كار ، سختي هاي تجارت و فرهنگ سراسري اقليم ها به عنوان بخشي از مدرن شدن ، و امر مهم تجارت جهاني توجه داشته باشيم.
امروزه شركتها در حلال بدست آوردن استراتژيهاي جهاني با ريسك بالا و در مقياس بزرگ و تحكيم اهداف با رقباي ماهر در بخش هاي ويژه اي هستند. بنابراين تجارت نيازمند آناليزهاي دقيق و برنامه ريزي و تعهد معتبر رهبران اصناف و معرفهاي كارا جهت حركت به سمت جلو ميباشد. به اعتقاد ما، اين نقشه ها همچنين نيازمند انضباط ، روش ها و سيستم هاي توانمند مانند استراتژي استفاده از روش 6 سيگما جهت كمك به اختلاط شركت ها و يكي كردن آنها و توسعه و پيشرفت استراتژي ها و عمليات تجاري آنها ميباشد.
در اين صورت روش هاي تشريك مساعي و رشد وسيع تجارت را ميتوان دريافت . يكي از شركت هايي كه درصدد است با استفاده از 6 سيگما تجارت جهاني خودش را تقويت كند و رشد وسيع تجارتش را تسريع بخشد، شركت Dow chemical است.
در سالهاي اخير اين شركت توانسته خودش را از يك سازمان كوچك زمين شناسي به يك شركت تجاري جهاني با فروش بالغ بر 30 ميليون دلار تبديل كند. رئيس اين شركت بزرگ آقاي مايك پاركر ميباشد. او همچنين تصميم گرفته است با بستر سازي زمينه مساعد لازم ، دوكار كسب سود تجاري بالا و سازماندهي بخش قابل توجهي از استراتژي شركت M&A را با هم به عهده بگيرد.
 يكي از مهمترين ادغامات اين شركت ادغام آن با اتحاديه كاربيد است. براي تقويت فعاليتهاي مربوط به رشد شركت، آقاي پاركر ميگويد شركت dow يك تكنولوژي اطلاعاتي جهاني نيرومند (IT) و يك سيستم برنامه ريزي سرمايه گذاري جهاني جهت حمايت از عمليات تجاريش ايجاد كرده است. همچنين اين شركت استفاده از روش 6 سيگما را جهت كمك به توسعه برنامه كار استراتژيش بنيانگذاري نموده است.
اين برنامه كار چهار نكته را يادآوري ميكند. از نوشته هاي پاركر:
اول،‌بنيان نهادن يك استاندارد رقابتي،‌تجارت توسط تجارت . 6 سيگما يك نقش تعدادي در بحراني را ايفا ميكند و اين كار را براي به فعاليت واداشتن ما در ايجاد هر چه بيشتر رقابت در كليه چيزهايي كه توليد ميكنيم انجام ميدهد.
دوم ، سودمندي: در بسياري از مواقع6 سيگما ميتواند نقش كليد را در باز كردن گير و گرفتاري ها در پروژه هاي ذخيره هزينه كه امروزه در بسياري از توليدات ما بوجود مي آيند بازي كند.
سوم ، ارزش افزوده: DFSS به ما كمك ميكند پروسه ها را طراحي كنيم بنابراين ميتوانيم سطوح بالايي سيگما را در همان ابتداي كار به كار بنديم.
چهارم، فرهنگ تحول: 6 سيگما به ما كمك ميكند تا افكارمان را توسعه دهيم و قدرت تحمل مان در كنارگذاشتن مسايل بيهوده افزايش يابد. پاركر ميگويد پذيرفتن 6 سيگما به عنوان بخشي از برنامه ريزي استراتژي شركت و اجراي آن امري بديهي و طبيعي است. بعد از سقوط شركت در سال 1990 او دريافت كه نيازمند پيدا كردن راه ها و روش هاي جديد جهت رشد و پاسخگويي بيشتر به مشتري است. ادامه سفرمان در را ه دستيابي به بهترين ها به ما كمك ميكند تا به اين نكته پي ببريم كه آيا در توسعه تجارت بنا نهاده مان موفق بوده ايم يا در توسعه تجارت جديد ، به ابزار ديگري نيز نيازمنديم. ما همچنين به يك طرز فكر مختلف و توانايي هاي متفاوت نيازمنديم و دليل اينكه چرا ما به 6 سيگما به عنوان يك روش حركت نگاه ميكنيم را بايد بيابيم.
امروز ، شركت DOW  به صورت سلطه جويانه اي در حال استفاده از روش 6 سيگما است نه فقط براي كمك به توسعه برنامه كار استراتژي اش بلكه آنرا اهرمي قرارداده تا منفعت هاي حاصل از تكميل و اتمام 6 سيگما را در سرتاسر نواحي سازمان به يكديگر متصل كند. اين شركت 2400 پروژه 6 سيگما را در دستور كار خود قرار داده است. بيش از 350 پروژه جديد به كار برده شده از اين پروژه هاي فعال سرتاسر سازمان را در برگرفته است.
مطلب فوق از گفته هاي كاتلين بيدر، مدير توليد مهندسي گروه تجاري شركت DOW  ميباشد.
 
كاربردهاي رايج و نوظهور
ما در مجموع در عصر مشتري مداري زندگي ميكنيم. آيا شما چيزهايي كه ما گفتيم را شنيده ايد ؟ هرگز زماني بهتر از اين براي مشتري و سخت تر از اين براي توليد كننده وجود نداشته است. مشتري ها نسبت به گذشته هم توقع بيشتري دارند و هم فرصت انتخاب بيشتر . اين بدين معني است كه شما بايد با دقت بيشتري به خواسته هاي مشتري گوش كنيد. با فراموش شدن سازمان هاي يادگيري و ساختاري ، شما بايد ابتدا يك سازمان كه بيشتر شنونده باشد – يك كارخانه كه كاركنان آن هميشه گوش به زنگ باشند- بسازيد.
شش سيگما، سالها نمونه معمولي بود به عنوان يك ابزار توسع فرايند (مثل مديريت كيفيت محصول نهايي) براي كمك كردن به كارخانه ها جهت توسعه فعاليتهاي توليدي و كاهش عيب ها و ايرادات محصولاتشان.
پس چرا ناگهان به صورت شيوه اي براي اداره تجارت و كارخانه هاي تبديلي تغيير كرد؟ چرا كارخانه ها و شركت هاي عظيمي چون جنرال الكتريك ، جي پي مرگان، كاترپيلار ، ري تن، داوجميكال و بمبارير ، همگي از اين روش استفاده ميكنند، نه فقط براي كاهش هزينه ها و كم كردن تعداد محصولات معيوب ، براي فهميدن اين موضوع لازم است كه شخص ابتدا طبيعت رقابت تجاري در دوران معاصر و طبيعت فضاي تجارت را درك كند.
امروزه انواع كارخانه ها در حال از بين بردن فشارهاي تجاري هستند، نه فقط براي تداوم ساده و موثر عمليات توليد و كاهش هزينه ها بلكه به منظور رشد و توسعه تجارت ها و پي بردن به روش هاي تداوم سوددهي در توليد.

در سال هاي اخير بيشتر فشارهاي تجاري موجود برروي كارخانه ها ، آنها را به سمت پي بردن به روش هاي توليد پيوسته و مستمر و رسيدن به سودهاي منفعت بار سوق داده نه افزايش توقعات سرمايه داران . اين موضوع همچنين در نتيجه تثبيت بازار ، نزديك شدن صنعت ها به هم ، رشد تجارت الكترونيك و .... نمود بيشتري پيدا كرده است.
در نتيجه توانايي كارخانه ها در سرعت ، كيفيت بي رونقي و سر فرم بودن براي توليد هر قطقه توليدي در وضعيت بحراني قرار گرفته كه نه تنها موفقيت هاي تجاري را تحت الشعاع قرار داد. بلكه بقاي تجارت را تهديد ميكند. نياز كارخانه ها به تحت كنترل در آوردن اين چهار عنصر كليدي فشار زيادي را روي تجارت ها نه تنها در مرحله شالوده و زيربناسازي، طراحي و آموزش بلكه در چگونگي اندازه گيري در مرحله اجراي طرح ها، اطلاعات نحوه كاربرد، جلب مشتري ها و بدست آوردن سودهاي حاصل از رقابت وارد كرده است.

تجارت در جهاني كه احتمال ريسك و خطر در آن در حال رشد و فزوني است.
هنوز دلايل محكم زيادي وجود دارد كه چرا امروزه در كارخانه ها استراتژي 6 سيگما يك استراتژي مهم و ضروري است:
انتفلار و چشم داشت تحريك كننده ي ناشي از ريسك تجارت.
در وقايع 11 سپتامبر سال 2001 ، كه 3000 نفر از بين رفتند و هزينه اي بالغ بر 150 ميليون دلار بر جاي گذاشت. كارخانه ها اعتراف ميكنند كه نه تنها به سفارش مجدد اوليت هايشان نياز دارند بلكه در بسياري از موارد به پيش بيني ريسك هاي جديد از نوع تروريستي و حمله هاي ناشي از خطوط هوايي، تا خطر هاي ناشي از يك آبشار كوچك بالقوه كه ميتوانند هر يك فاكتورهاي اقتصادي باشند پرداختند. بعد از وقايع 11 سپامبر، واقعاً اقتصاد دست نخورده جهان متوقف شد ، هزاران نفر در صدها كارخانه، از كارهايشان بيكار شدند و همه اينها نتيجه عدم پيش بيني يك واقعه تروريستي بود.

بروز خطا در سيستم هاي كنترل كيفيت رايج تر از آن چيزي هستند كه ما انتظارش را داريم.
بنابراين متاسفانه خطاي سيستم هاي كنترل كيفيت در حوادث 11 سپامبر تعيين و پيش بيني نشده بود. در سالهاي اخير، خطاهاي كيفي متعددي وجود داشته كه بسياري از آنها در بخش صنعت و مناطق تجاري بوده است. در حادثه راكتور هسته اي chernobgy  بدترين حادثه در صنعت هسته اي در طول تاريخ 125000   نفر جان باختند و 5/3 ميليون نفر مسموم شدند و هزينه هاي بي شماري خسارت بر جاي گذاشت. حادثه شاتل فضايي challenger  هفت نفر را به گام مرگ بود و هزينه اي بين 5 تا 10 ميليون دلار خسارت وارد كرد. چه اقداماتي جهت پيشگيري از اين حوادث ميتوانست انجام شود؟ چه مطالعات اندازه گيري و سيستم هاي صنعتي ميتوانست در سيستم قرار گيرد تا چنين اتفاقاتي روي نميداد؟
البته جواب اين سئوالات به اين بستگي دارد كه ما به عنوان يك تاجر چه تعريفي از كيفيت داريم. با تركيب با اهميت ترين پاسخ به اين سئوالها به اين نتيجه مي رسيم كه در واقع حوادثي كه شرح داده شد تنها معمولترين نمونه ها در ارتباط با خطاهاي كيفي بودند هر روز بسياري از موارد ناگفته و بي شمار مالي ، تجاري و حتي شاخه هاي مختلف انساني نيز وجود دارد كه گزارش نشده اند يا اينكه شناخته شده نيستند.
براي مثال به حقيقت كلماتي كه ما مينويسيم توجه كنيد. رسيدگي عمومي در حال تمركز بر روي مواد تركيبي است. كه در سالهاي اخير به عنوان يك جايگزين براي آلومينيوم هاي قديمي در ساختمان هواپيما به كار گرفته شده است. به دنبال سقوط يك جت در خطوط هوايي آمريكا تنها چند لحظه بعد از بلند شدن از روي باند فرودگاه كندي نيويورك، مهندسين حمل و نقل، مواد و كليه متصديان امنيت عمومي طرح سئوالاتي درباره ي اينكه آيا اين مواد تركيبي از استحكام و دوام كافي برخوردارند تا جايگزين آلومينيوم هاي قديمي شوند. آيا اين يك جريان كيفي بالقوه است؟

سازمان شما كيفيت را چگونه تعريف ميكند؟
فليپ كروسبي، پيشتاز مشهور كيفيت پايين را چنين تعريف كرد: تطبيق با احتياجات و برآورده كردن آنها در اولين تلاش. جنيچي تاگوچي، مهندس كيفيت ديگر كه اصطلاح كارايي كم را به نارضايتي مردم از يك محصول وابسته مي داند ، كيفيت پايين را چنين توصيف ميكند: زيان يك محصول توليدي بعد از وارد شدن به جامعه.
دكتر جوزف جوزان ، يك ياز بنيانگذاران تحول كيفيت در امريكا ، كيفيت را اينگونه بيان ميكند: آن خصوصياتي از توليدات كه در رابطه با احتياجات يك مشتري ساخته ميشود و موجبات بهبود رضايت مشتري ميشود.
ادوارد مينگ نخستين كسي بود كه نزديك ترين نظريه را به مفهوم امروزي كيفيت براي كارخانه ها ارائه كرد. كيفيت بايد از روي رضايتمندي مشتري تبيين شود و اين امر نيازمند تغيير بنيادين مديريت امريكايي مي باشد.
ما موافقيم بجز در مواردي جزئي از نظر ما كيفيت به عنوان عامل اصلي هدايت يك تجارت عبارت است از ميزان رضايتمندي يك مشتري. چراكه هيچ كسي قادر نيست فعاليت اقتصادي خودش را بدون رضايتمندي مشتريانش ادامه دهد. رسيدن به رضايت مشتري به ويژه در جهان بعد از 11 سپامتر نيازمند دقت و توجه بيشتري داشتن و تعاريف جديدي است.
امروزه ديگر تجارت مانند سابق نيست. بلكه در آن مي بايستي به صورت استراتژيك عمل كرد و براي حواث پيش بيني نشده برنامه داشت. مشكلات را پيش بيني كرد قبلي از اينكه اتفاق بيفتد. با سقوط بازارها مقابله كرد و نيز قادر بود كه راه خود را از ميان تحولات اقتصادي بازار پيدا كرد. اين بدان معني است كه تمامي ما كارايي مان را با دقت بيشتري آناليز كنيم و از فجايع بپرهيزيم.
اين حقيقت حتي در زمان وقايع قبل از 11 سپتامبر وجود داشت . اقتصاد بسيار بي رحم است و نيز بسياري از ارزش گذاري هايي كه بر روي سهام شركت ها گذاشته شده بود به دور از واقعيت بود. به هر حال امروزه اين موضوع بسيار روشن است. دنياي تجارت اگر آنرا به خوبي نشناسيم جاي بسيار نامطمئني است براي داشتن بازدهي در سطح جهاني و ايجاد فرهنگي براي بازدهي بسيار بالا.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تاثیر انگیزه بر رفتار افراد

بازديد: 114

اثرات انگیزه پیشرفت بر رفتار
 (Effects of achievement motivation behavior)
از اسکات تی. رابیدیو (Scot T.Rabideau)


انگیزه (motivation) به عنوان نیروی محرک، در پس سر همة فعالیت های فردی تعریف می شود. نیازها و خواسته های یک فرد بر جهت رفتاری اش اثر می گذارد. انگیزه مبتنی بر هیجان ها (emotions)  و اهداف مرتبط با موفقیت (achievement)  است. انواع مختلف انگیزه شامل انگیزه بیرونی (extrinsic) ، درونی (intrinsic) ، فیزیولوژیکی (physiological) و پیشرفت است. انواع منفی انگیزه نیز وجود دارد. انگیزه پیشرفت می تواند به عنوان نیاز برای موفقیت یا رسیدن به برتری تعریف شود. افراد نیازهایشان را از طریق منابع مختلف برطرف خواهند کرد و به واسطه استدلال های درونی و بیرونی به سوی موفقیت رانده می شوند. انگیزه یک سایق اساسی (basic drive) برای همه فعالیت های ماست. انگیزه بر پویایی (dynamic) رفتار که شامل نیازها، امیال و آرزوهایمان در زندگی است، اشاره می کند. انگیزه پیشرفت براساس رسیدن به موفقیت و همه آرزوهایمان در زندگی است و هدفهای مرتبط با موفقیت بر شیوه ای که یک فرد کاری را انجام می دهد اثر می گذارد و تمایل برای نشان دادن شایستگی را فراهم می کند (هاراکویز، بارون، کارتر، لئووالیوت، 1997).
این سایق های انگیزشی فیزیولوژیکی اساسی، بر رفتار طبیعی ما در محیط های مختلف اثر می گذارد. بیشتر اهدافمان مبتنی بر انگیزه است که می تواند از گرسنگی تا نیاز برای عشق و برقراری روابط جنسی مختلف باشد و انگیزه های ما برای موفقیت می تواند از نیازهای بیولوژیکی (biological needs) تا امیال ارضا کننده یا رسیدن به پیروزی در کارهای رقابتی تغییر کند. انگیزه مهم است زیرا آن بر زندگی روزانه ما اثر می گذارد. همه اعمال، رفتار، افکار و عقایدمان از سایق درونی اثر می پذیرد.

 انگیزه های ناآشکار و نسبت دادن به خود (Implicit and self-attributed motives).
محققان انگیزش با این نظر موافقند که رفتار موفقیت، تعامل بین متغیرهای موقعیتی و انگیزه شخصی برای موفق شدن است. انگیزه های ناآشکار (implicit) و آشکار (explicit) مستقیماً در پیش بینی رفتار نقش دارند. انگیزه های ناآشکار، تکانه های فوری(spontaneous impulses)  هستند، که به عنوان اجرا کننده های کار و فعالیت(task performances) شناخته شده اند و از طریق انگیزه های ذاتی (incentives inherent) برای فعالیت برانگیخته می شوند. انگیزه های آشکار، در طی انتخاب های سنجیده نمایان می شوند و اغلب از طریق عوامل بیرونی انگیخته می شوند.همچنین افراد با نیاز ناآشکار قوی برای موفقیت، معیارهای درونی بالاتری برای خود قرار می دهند در حالی که دیگران تمایل به پیروی از هنجارهای اجتماعی را دارند. این دو انگیزه به منظور تعیین اشتیاق و جهت رفتار افراد با یکدیگر فعالیت می کنند (برانستین و مایر، 2005).  
انگیزه های آشکار و ناآشکار اثر جبری شدیدی بر روی رفتار دارند. رفتارهای وظیفه ای (task behaviors) در برابر یک چالش در طول انگیزه ناآشکار سرعت پیدا می کنند که منجر به انجام فعالیتی با رفتار مؤثرتر جهت رسیدن به هدف اولیه می شوند. یک فرد با سایق ناآشکار قوی با مؤثرترین روش جهت رسیدن به هدف، احساس لذت خواهد کرد. افزایش تلاش و فائق آمدن بر چالش ها به واسطه تسلط یافتن و مهارت بر تکلیف فرد را ارضاء می کند. اگرچه،انگیزه های آشکار در اطراف خودانگاره (self-image) یک فرد قرار دارند. این نوع از انگیزه رفتار یک فرد را براساس دیدگاه خود آنها شکل می دهد و می تواند بر انتخاب ها و پاسخ های آنان به واسطه عوامل بیرونی اثر بگذارد. نخستین عامل برای این نوع انگیزه ادراک (perception) یا توانایی درک شده است. بسیاری از نظریه پردازان هنوز نمی توانند در این زمینه توافق کنند که آیا موفقیت مبتنی بر غلبه مهارتهای یک فرد است یا تلاش جهت گسترش خود انگاره بهتر (براستین و مایر، 2005). اکثر پژوهش ها جهت تعیین این مسئله که آیا انواع مختلف انگیزه در رفتارهای متفاوت با محیط مشابه نتیجه خواهند داد یا نه ناتوان هستند.

مدل مرتبه ای انگیزه پیشرفت  (The hierachal model of achievement motivation)
انگیزه پیشرفت با روش های مختلف بسیاری شرح داده شده است. درک ما از اثرات مرتبط با موفقیت، شناخت و رفتار بهتر شده است. با وجود شباهتهای محیطی بسیار رویکردهای انگیزشی موفقیت به طور جداگانه ای رشد یافته و پیشنهاد شده که اکثر نظریات مربوط به انگیزه پیشرفت در توافق با یکدیگر به جای رقابت هستند. محققان انگیزش به واسطه ترکیب دو رویکرد برجسته خواستار ترویج یک مدل مرتبه ای از انگیزه پیشرفت و اجتناب شدند: رویکرد انگیزه پیشرفت و رویکرد هدف پیشرفت. انگیزه پیشرفت شامل نیاز برای موفقیت و ترس از شکست است. این ها انگیزه های مهمی هستند که رفتار ما را به سوی پیامدهای مثبت و منفی هدایت می کنند. هدف پیشرفت به عنوان نماینده شناختی نیرومندتري دیده می شود که افراد را به سوی پیامد خاصی هدایت می کند. اهداف پیشرفت سه نوع است: یک هدف عملکرد- گرایش (performance-approach goal) ، یک هدف عملکرد- اجتناب (performance-avoidance) و هدف مهارتی (mastery goal).
هدف عملکرد- گرایش بر کسب شایستگی در رابطه با دیگران متمرکز است، هدف عملکرد- اجتناب بر اجتناب از بی کفایتی در رابطه با دیگران متمرکز می شود و هدف مهارت بر پرورش صلاحیت فرد و غلبه بر کار تمرکز دارد. انگیزه پیشرفت می تواند به عنوان پیش بینی کننده ی مستقیم رویدادهای محیطی وابسته به پیشرفت دیده شود. بنابراین، انگیزه پیشرفت ذکر شده اثری غیرمستقیم و هدف پیشرفت ذکر شده اثری مستقیم بر پیامدهای مرتبط با پیشرفت دارند (الیوت و مک گریگور، 1999). این انگیزه ها و اهداف به عنوان فعالیتی جمعی برای تنظیم رفتار پیشرفت دیده شده اند. مدل مرتبه ای، اهداف پیشرفت را پیش بینی کننده نتایج عملکرد می داند. این مدل شامل رویکردهای بیشتری برای انگیزه پیشرفت است. ضعف این مدل این است که دلیل مسئول بودن در رابطه با اهداف پیشرفت و عملکرد را مشخص نمی کند و همان طور که این مدل گسترش می یابد در پیش بینی پیامدهای رفتاری مرتبط با موفقیت سودمندتر می شود (الیوت و مک گریگور، 1999).

اهداف پیشرفت و جستجوی اطلاعات (Achievement goals and information seeking)
نظریه پردازان این فرضیه را داده اند که هدف پیشرفت بر نگرش و رفتارهای مرتبط با موفقیت اثر می گذارد. دو نوع متفاوت از نگرش های مرتبط با موفقیت شامل درگیری شغلی (task-involvement) و درگیری خود (ego-involvement) است. درگیری شغلی یک حالت انگیزشی است که هدف اصلی فرد در آن کسب مهارت و دانش است در حالی که هدف اصلی در درگیری خود نشان دادن توانایی های بالاتر است (باتلر، 1999). یک مثال از فعالیتی که فرد در آن تلاش می کند تا به مهارت برسد و توانایی بهتری را به نمایش بگذارد تکلیف مدرسه است. اگر چه، عوامل موقعیتی مثل محیط اطراف فرد می تواند بر توفیق کسب یک هدف در هر زمان اثر بگذارد پژوهش ها تأیید می کنند که درگیری شغلی اکثر اوقات ناشی از اسنادهای چالشی و تلاش فزاینده است (مخصوصاً در فعالیتهایی که یک فرصت برای یادگیری و گسترش رقابت فراهم می شود) تا درگیری خود.
انگیزه درونی که به عنوان تلاش برای به عهده گرفتن فعالیت براي رضایتمندی از خود تعریف می شود، متداول تر است تا زمانی که یک فرد در فعالیت های شغلی درگیر شده است. زمانی که افراد بیشتر با خود درگیر هستند، تمایل دارند که درک متفاوتی از توانایی هایشان داشته باشند در جایی که تفاوت ها در توانایی اثرات تلاش را منعکس می کند. افراد درگیر با خود به واسطه کارهای دیگران به سوی موفقیت رانده می شوند و احساسات آنان از موفقیت به کسب ارزشمندی (self-worth) و دوری از شکست مربوط می شود. از طرف دیگر، افراد درگیر با کار تمایل دارند با تصوری که از توانایی هایشان دارند منطبق شوند (باتلر، 1999). در نتیجه افراد با توانایی کم، احساس موفقیت بیشتری خواهند کرد. مادامی که بتوانند از تلاش برای یادگیری و پیشرفت رضایت داشته باشند و شرایط خود خواسته پاسخهای دلخواه کمتری را برای شکست و سختی فراهم می کند. نگرش و رفتارهای محدود به شایستگی در درگیری خود رایجترند تا درگیری شغلی. در جایی که افراد با سطوح توانایی مختلف می توانند برای پیشرفت آموزش ببینند یک موفقیت انگیزه درونی محدود شده به شرایط درگیری شغلی نیست. انگیزه درونی در شرایط درگيری خود در بین افراد با موفقیت بالا که توانایی بیشتری را نسبت به افراد با موفقیت پایین نشان می دهند، بالاتر است (باتلر، 1999). این نگرش های مختلف نسبت به موفقیت می تواند با جستجوی اطلاعات مقایسه شود. گزاره های درگیری خود و درگیری شغلی موجب ادراک توانایی و پاسخهای متفاوت نسبت به مشکل می شوند. آنها همچنین الگوهای متفاوتی از جستجوی اطلاعات را گسترش می دهند. افراد با سطوح توانایی مختلف اطلاعات مربوط به رسیدن به اهدافشان را از جهت سلطه بهتر بر شرایط درگیری شغلی جستجو خواهند کرد. اگر چه، برای ارزیابی خود و رسیدن به درک بهتری از صلاحیت به جستجوی اطلاعات نیاز دارند (باتلر، 1999).
از طرف دیگر، افراد در درگیری خود بیشتر علاقمند به اطلاعاتی درباره ارزیابی های اجتماعی و سنجش توانایی هایشان در ارتباط با دیگران هستند.


نظریه ارزشمندی خود در انگیزه پیشرفت (Self-Worth theory in achievement motivation)
نظریه ارزشمندی خود بیان می کند که در موقعیت های معینی دانشجویان آماده تلاش کردن جهت دستیابی به موفقیت نیستند و تعمداً از تلاش خودداری می کنند. اگر کارآیی پایین تهدیدی برای حس عزت نفس (sense of self-esteem) فرد است این عدم تلاش احتمالاً روی می دهد. اکثر اوقات این مسئله بعد از یک تجربه شکست اتفاق می افتد.
باخت ارزیابی خود از توانایی را تهدید می کند و موجب تشویق افراد به طور نامشخص جهت عملکرد بهتر در زمینه بعدی می شود. اگر عملکرد بعدی ضعیف باشد تردیدها در مورد توانایی تأیید می شود. نظریه ارزشمندی خود بیان می کند راهی برای اجتناب از تهدید عزت نفس به واسطه کناره گیری از تلاش (withdrawing effort) وجود دارد. کناره گیری از تلاش می پذیرد که شکست به عدم تلاش نسبت داده  شود تا به توانایی پایین که میزان عزت نفس فرد را کم می کند، کارآیی پایین احتمالاً بازتاب توانایی پایین است که یک موقعیت تهدید کننده بالا برای درک افراد ایجاد می کند. به عبارت دیگر، اگر دلیلی بیاوریم که کارآیی پایین به یک عامل نامربوط در رابطه با توانایی نسبت داده شود تهدید شدن عزت نفس و درک فرد کمتر می شود (تامسون، دیوید سون و باربر، 1995). مطالعه ای که بر روی دانشجویان با مشکلات غیرقابل حل اجرا شد برخی فرضیات نظریه ارزشمندی خود دربارة انگیزش و تلاش را مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان داد، با وجود کارآیی پایین هیچ مدرکی در رابطه با کاهش تلاش وجود نداشت و تکالیف به عنوان مشکلات متوسط توصیف شدند البته زمانی که با تکالیف مشکل تر مقایسه شدند. این احتمال بیشتر شد که تلاش کم مسئول عملکرد ضعیف دانشجویان در شرایطی که عزت نفس تهدید می شود نیست. دو پیشنهاد ارائه شد، یکی اینکه دانشجویان ممکن است به طور ناهشیار از تلاش صرف نظر کنند و دیگر اینکه کاهش تلاش ممکن است به عنوان نتیجه چشمپوشی از مشکل باشد. صرف نظر از درستی پیشنهادات مطرح شده، نظریه ارزشمندی خود این فرضیه را مطرح می کند که افراد تمایل کمی برای داشتن مسئولیت در برابر شکست دارند (تامسون، دیوید سون و باربر، 1995).


انگیزه پیشرفت اجتنابی   (Avoidance achievement motivation)
در زندگی روزمره افراد سعی می کنند در کارهایشان با کفایت ظاهر شوند. در دهة گذشته، نظریه پردازان بسیاری یک رویکرد هدف پیشرفت شناختی- اجتماعی را برای افرادی که جهت کسب شایستگی و صلاحیت تلاش می کنند، به کار برده اند. هدف پیشرفت معمولاً به عنوان هدف برای به عهده گرفتن کاری تعریف می شود و نوع خاص هدف چارچوبی را از لحاظ اینکه تجربیات افراد موفقیت را به دنبال دارد، ارائه می دهد. به طور کلی نظریه پردازان هدف پیشرفت دو دیدگاه مجزا را در مورد شایستگی مطرح کردند: یکی هدف عملکرد (performance goal) متمرکز بر نشان دادن توانایی زمانی که با دیگران مقایسه می شویم و دیگری هدف مهارت (mastery goal) که بر رشد شایستگی و غلبه بر تکلیف تأکید می کند. هدف عملکرد آسیب پذیری را در زمینه پیشرفت برای الگوهای پاسخ معينی از قبیل ترجیح دادن تکالیف آسان، کناره گیری از تلاش در برابر شکست و کاهش لذت کاری را مطرح می کند ولی هدف مهارت می تواند به یک الگوی انگیزشی منجر شود که ترجیحی برای تکالیف چالش انگیز متوسط فراهم می کند، در برابر شکست مقاومت می کند و لذت کاری را افزایش می دهد (الیوت و جرج، 1997). اکثر نظریه پردازان هدف پیشرفت اهداف عملکرد و مهارت را به عنوان انواع "رویکردهای" انگیزش (approach forms of motivation) در نظر می گیرند. نظریه پردازان انگیزه پیشرفت کلاسیک حاضر ادعا کرده اند که بر فعالیت تأکید می کنند و به سوی کسب موفقیت یا اجتناب از شکست جهت گیری شده اند در حالی که نظریه پردازان هدف پیشرفت بر نمود رویکردشان تأکید دارند.
اخیرا درک یک هدف پیشرفت یکپارچه مشتمل بر نظریات عملکردی و مهارتی جدید با ویژگی های گرایش و اجتناب مشخص، مطرح شده که در این زمینه هدف عملکرد به یک عنصر مستقل گرایش و یک عنصر اجتناب تقسیم می شود و سه جهت گیری پیشرفت زیر ملاحظه می گردد:
یک هدف مهارت که بر رشد شایستگی و غلبه بر تکلیف متمرکز است، یک هدف عملکرد- گرایش که به سوی کسب قضاوتهای مطلوب از شایستگی هدایت شده و یک هدف عملکرد- اجتناب که بر محور قضاوتهای نامطلوب از شایستگی قرار گرفته است. اهداف عملکرد- گرایش و عملکرد- اجتناب به عنوان خود تنظیمی جهت رشد پیامدهای بالقوه مثبت و برای جذب افراد در کار تعریف شده است. ایجاد شور و هیجان منجر به یک الگوی مهارتی درباره نتایج موفقیت می شود. اگر چه، هدف عملکرد- اجتناب به عنوان گسترش رویدادهای منفی محیطی مشخص شده این جهت گیری اجتنابی، اضطراب (anxiety) ، حواس پرتی کاری (task distraction)  و درماندگی (help less) نسبت به پیامدهای موفقیت را به وجود می آورد و انگیزه درونی، که علاقه و لذت به یک فعالیت به خاطر خودش است نقشی را برای موفقیت به خوبی بازی می کند. هدف عملکرد- اجتناب انگیزه درونی را در حالی که هدفهای مهارتی و عملکرد- گرایش به بالارفتن آن کمک کردند را کاهش داد (الیوت و جرج، 1997). اکثر نظریه پردازان و فلاسفه پیش بینی شایستگی در یک تکلیف معین را به عنوان متغیری مهم در زمینه پیشرفت تشخیص دادند. اهداف پیشرفت برای کسب صلاحیت و اجتناب از شکست ایجاد شدند که این اهداف به عنوان ناآشکار (ناهشیار)  (non- conscious) یا نسبت دادن به خود (هشیار) (conscious) و رفتار موفقیت بی واسطه ملاحظه شدند. پیش بینی شایستگی متغیری مهم در نظریات انگیزه پیشرفت کلاسیک بود ولی اکنون فقط بر میانه رو بودن در دیدگاههای معاصر تأکید می کند.

اهداف گرایش و اجتناب (Approach and avoidance goals)
نظریه پردازان انگیزه پیشرفت بر پژوهشهایی که بر رفتارهای مرتبط با شایستگی متمرکز است توجه دارند. براساس پژوهشها و نظریات گرایش- اجتناب اولیه افراد تمایل دارند شایسته باشند یا برای دوری از بی کفایتی تلاش کنند. تمایل جهت موفقیت و دوری از شکست به عنوان محدودیت های انتقادی تمایل و رفتار، به واسطه نظریه پردازی به نام لوین (Lewin) مطرح شد. مک کللند (Mc Celland) در نظریه انگیزه پیشرفت خود پیشنهاد کرد دو نوع انگیزه پیشرفت وجود دارد که یکی پیرامون اجتناب از شکست و دیگری پیرامون دستیابی به موفقیت جهت گیری شده است. نظریه پرداز دیگر اتکینسون (Atkinson) از کارلوین و مک کللند در نظریه نیاز- پیشرفت خویش در یک چارچوب ریاضی که میل به موفقیت و اجتناب از شکست را به عنوان تعیین کننده های مهم رفتار موفقیت مطرح کرده، سود برد (الیوت و هاراکویز، 1996). اخیراً نظریه پردازان رویکرد هدف پیشرفت را بیشتر از انگیزه پیشرفت معرفی کرده اند. این نظریه پردازان هدف پیشرفت را به عنوان دلیلی برای فعالیت های مرتبط با شایستگی تعریف کردند. در ابتدا این نظریه پردازان دنباله رو لوین، مک کللند و اتکینسون بودند که در فرضیاتشان بین انگیزه گرایشی و اجتنابی تمایز قائل می شدند. سه نوع هدف پیشرفت به وجود آمد که دو تای آن جهت گیری گرایشي و سومي یک نوع اجتناب است. یک نوع گرایشی با هدف درگیری با کار بر شایسته بودن و مهارت کاری تأکید می کرد و نوع دیگر با هدف درگیری خود به سوی کسب قضاوتهای مطلوب در مورد شایستگی هدایت شده بود و جهت گیری اجتنابی هم با هدف اجرا بر اجتناب از قضاوتهای نامطلوب در مورد شایستگی قرار گرفته بود. در ابتدا به این نظریات جدید توجه کمی شد و برخی نظریه پردازان با تشویق کمی مواجه شدند. در نتیجه نظریه پردازان انگیزشی روششان را تغییر دادند و مفاهیم دیگری از قبیل هدف عملکرد- یادگیری دوک (Dweck's performance-Learning goal) با دو عنصر گرایش و اجتناب یا خود نیکولز (Nicholl's ego) و جهت گیری های شغلی را در نظر گرفتند که او آنها را به عنوان دو شکل از انگیزه گرایشی معرفی کرده است (الیوت و هاراکویز، 1996). هم اکنون نظریه هدف پیشرفت جهت تحلیل انگیزه پیشرفت یک رویکرد مناسب است . اکثر نظریه پردازان معاصر از چارچوب مدلهای تجدید نظر شده دوک و نیکولز استفاده می کنند. اولاً، اکثر نظریه پردازان جهت گیری های اولیه ای را نسبت به شایسته بودن به واسطه تمایز بین اهداف مهارت، توانایی یا مغایرت کار و درگیری خود برقرار کردند. یک مباحثه ای نسبت به چارچوبهای هدف پیشرفت برپا شد اینکه آیا آنها به طور مناسبی همگرایی ترکیب هدف مهارتی (یادگیری، درگیری شغلی و مهارت) را با هدف عملکردی (توانایی و عملکرد، درگیری خود و رقابت) توجیه می کنند یا نه.
دوماً، اکثر نظریه پردازان جدید، هدف های مهارتی و عملکردی را به عنوان اشکال گرایشی انگیزه معرفی کرده و برای در نظر گرفتن گرایش و اجتناب به عنوان تمایلات انگیزشی خودمختار با جهت گیری هدف عملکرد شکست خوردند (الیوت و هاراکویز، 1996). نوع جهت گیری پذیرفته شده در شروع یک فعالیت زمینه ای را برای چگونگی تفسير، ارزیابی و عمل افراد بر روی اطلاعات و تجربیات در یک دوره از موفقیت فراهم می کند. پذیرش یک هدف مهارتی برای ارائه مدل انگیزشی مهارت توسط ترجیح فعالیتهای چالش انگیز متوسط، مقاومت در برابر شکست، نگرش مثبت نسبت به یادگیری و افزایش لذت کاری مشخص شده است. اگر چه،  درماندگی واکنشی انگیزشی نتیجه پذیرش یک جهت گیری هدف عملکرد است این شامل ترجیح کارهای آسان یا مشکل، کناره گیری از تلاش در برابر شکست، تغییر سرزنش به دلیل شکست به توانایی پایین و کاهش لذت کاری است.
برخی نظریه پردازان مفهوم شایستگی درک شده را به عنوان یک عنصر مهم در فرضیاتشان در نظر گرفته اند. هدفهای مهارتی داشتن تلاش یکنواختی را در همه سطوح شایستگی درک شده که منجر به یک الگوی مهارتی می شود را پیش بینی می کنند و هدف های عملکردی می توانند منجر به مهارت در افراد با یک شایستگی درک شده بالا و درماندگی یک مدل انگیزشی در آنهایی که شایستگی کمی دارند، شود (الیوت و هاراکویز، 1996). اخیراً سه نظریه هدف انگیزش براساس چارچوب سه گانه ای توسط نظریه پردازان هدف پیشرفت ارائه شده است:
مهارت، گرایش- عملکرد و اجتناب- عملکرد. هدفهای مهارت و گرایش- عملکرد جهت گیری های گرایشی را بر طبق پیامدهای بالقوه مثبت از قبیل رسیدن به شایستگی و غلبه بر کار (مهارت شغلی) مطرح می کنند.
این روش های رفتاری و خودتنظیمی (self- regulation) مجموعه متنوعی از فرآیندهای شناختی- ادارکی مؤثری را فراهم می کنند که به مشغولیت کاری بهینه (optimal task engagement) کمک می کند. آنها اطلاعات مربوط به موفقیت و تمرکز مؤثر در کار را که منجر به غلبه بر مجموعه واکنش های انگیزشی شرح داده شده توسط نظریه پردازان هدف پیشرفت می شود را به چالش می کشند. هدف عملکرد- اجتناب به عنوان یک جهت گیری اجتنابی بر طبق پیامدهای بالقوه منفی مطرح شده این شکل از تنطیم، فرآیندهای ذهنی خود- حمایتی (self-protective) را که به مشغولیت کاری بهینه تداخل می کند، فرا می خواند. این موضوع  موجب حساسیت اطلاعات مربوط به شکست می شود و مشغله ای فکری مبنی بر نگرانی در مورد ظاهر یک فرد تا ارتباطات شغلی که می تواند منجر به درماندگی پاسخ های انگیزشی شود، را موجب می شود. سه نظریه هدف مطرح شده، مراحل مختلف بسیاری را در محیط جهت گیری کرده اند. هدف های گرایش و اجتناب به عنوان اثرات مختلف بر روی رفتار پیشرفت توسط فرآیندهای انگیزشی در نظر گرفته شده اند (الیوت و هاراکویز، 1996).

انگیزه درونی و اهداف پیشرفت (Intrinsic motivation and achievement goals)
انگیزه درونی به عنوان علاقه و لذت به انجام یک فعالیت برای خاطر خودش تعریف شده و اساساً به عنوان یک رویکرد از انگیزه در نظر گرفته شده است. انگیزه درونی به عنوان یک عنصر مهم در نظریه هدف پیشرفت شناخته شده است. اکثر نظریه پردازان هدف پیشرفت و انگیزه درونی بیان می کنند که هدفهای مهارتی به انگیزه درونی و فرآیندهای ذهنی مرتبط کمک می کنند و هدفهای عملکردی موجب اثرات منفی می شوند. هدفهای مهارتی توسعه درک چالش ها، گسترش درگیری شغلی، ایجاد هیجان و حمایت از خودمختاری را رواج می دهند در حالی که هدفهای عملکردی با اینها در تضاد هستند. هدفهای عملکردی به عنوان تحلیل برنده های انگیزه درونی به واسطه درک تدریجی تهدید، درهم گسيختگی درگیری شغلی و ایجاد اضطراب و تنش توصیف شده اند (الیوت و هاراکویز، 1996). مجموعه متناوب پیش بینی ها ممکن است از چارچوب گرایش- اجتناب ناشی شده باشد. هدفهای عملکرد- گرایش و مهارت بر کسب شایستگی و پرورش انگیزه درونی متمرکزند به ویژه در جهت گیری های گرایش- عملکرد و مهارت افراد زمینه های پیشرفت را به عنوان یک چالش درک می کنند و این موضوع احتمالاً موجب هیجان، عملکرد شناختی، افزایش تمرکز و جذب شدن در کار می شود و فرد را به سوی موفقیت و غلبه بر اطلاعاتی که انگیزه درونی را به تحلیل می برد هدایت می کند. هدف اجتناب- عملکرد بر اجتناب از بی کفایتی در جایی که افراد زمینه های پیشرفت را به عنوان یک تهدید در نظر می گیرند و به دنبال فرار از آن هستند، تأکید می کند (الیوت و هاراکویز، 1996). از این جهت گیری احتمالاً اضطراب، کناره گیری از تلاش و منابع شناختی استنباط می شود در حالی که بین تمرکز و انگیزه تداخل ایجاد می کند.

تحلیل اهداف شخصی  (Personal goals analysis)
در سال های اخیر نظریه پردازان بسیار بر ساختارهای مختلف هدف به جهت بیان علت عمل در زمینه های پیشرفت تکیه کرده اند. چهار سطح هدف مطرح شده، ارائه می شوند به عنوان: راهبردهای عملی خاص جهت اجرا مانند انجام یک کار معین، جهت گیری های خاص موقعیتی که هدف عمل را به نمایش می گذارد مانند اثبات شایستگی در رابطه با دیگران در یک موقعیت، اهداف شخصی که بر پیگیری موقعیت دلالت می کنند مانند گرفتن نمرات خوب و الگوها و تصورات خود که شامل برنامه های هدفمند برای رسیدن به موفقیت در آینده است. این نظریه های انگیزه پیشرفت مبتنی بر هدف منحصراً بر روی انواع رویکردهای رفتاری تأکید کرده اند ولی در سال های اخیر به سمت اجتناب تغییر جهت داده اند (الیوت و شلدون، 1997). انگیزه عنصری مهم در زندگی روزانه ماست. رفتار و احساسات اساسی ما به واسطه سایق درونی ما به سمت موفقیت در طول چالشهای زندگی تحت تأثیر قرار می گيرد در حالی که ما برای خودمان اهدافی را قرار می دهیم. همچنین انگیزه ما، احساس شایسته بودن و ارزشمند بودن ما را افزایش می دهد همان طور که ما به هدفمان نزدیک می شویم. آن برای ما مفاهیمی را به وجود می آورد تا با دیگران در جهت بهتر شدن رقابت کنیم و اطلاعات بیرونی جدیدی را برای یادگیری و فراگرفتن جستجو کنیم. افراد انگیزه را به شیوه های مختلفی تجربه می کنند که آن بر اساس کار یا خود در طبیعت است. بعضی افراد جهت رسیدن به اهدافشان، رضایت شخصی و پیشرفت خود تلاش می کنند در حالی که دیگران در زمینه پیشرفت با محیط و اطرافیانشان رقابت می کنند و به راحتی به عنوان بهترین ها دسته بندی می شوند. انگیزه و پیامدهای رفتاری از مدلهای انگیزه پیشرفت مختلفی متأثر شده که این مدل ها به صورت جداگانه در ماهیت و نظریه بسیار به هم شباهت دارند.
گزاره های عملکرد و مهارت هر یک اثر قابل توجهی بر چگونگی با انگیزه کردن افراد دارند. هر نظریه پرداز در پژوهشهای امروزی در رابطه با پیشرفت همکاری می کند. اغلب نظریه پردازان جهت گسترش نظریه های قدیمی و خلق نظریه های جدید کار همدیگر را نقض می کنند. انگیزه پیشرفت یک شاخه جالب است و من خودم بعد از مرور نظریات مشابه از دیدگاههای مختلف بسیار به آن علاقمند شدم.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد تولید برف مصنوعی

بازديد: 94

برف مصنوعی

برف مصنوعي چگونه ساخته مي شود؟

 

برف مصنوعي ذره هاي كوچك يخ هستند كه براي افزايش مقدار برف در دسترس براي ورزش هاي زمستاني مانند اسكي يا اسنوبوردينگ استفاده مي شوند، توسط ماشيني توليد مي شود كه از يك تلمبه فشار قوي براي پخش كردن ابري از آب به داخل هواي سرد استفاده مي كند. قطره هاي كوچك آبي متعاقباً به شكل كريستال در مي آيند تا برف مصنوعي ايجاد شود. اولين ماشين هاي موفق از نظر تجاري در سال 1950 به وجود آمدند و پيشرفت هاي تكنولوژي، به طور ثابت معرفي شده اند. با افزايش تعداد ورزش هاي زمستاني، انتظار مي رود كه بازار برف مصنوعي رشد قابل توجهي نشان دهد.
تاريخچه برف مصنوعي
از سال 1952، زماني كه كت اسكيل از سوي رسورت گراس اينجر با مهارت هاي مهندسي آرت هانت پوشانده شده بود،‌ ديو ريچي و وين پيرس، صنعت اسكي به سازنده ي برف مصنوعي وابسته بود. گاهي اوقات تفنگ برفي يا لوله برفي ناميده مي شد، اين وسايل جالب و گران هم براي سطوح شيب دار داخل  سالن و هم براي خارج سالن استفاده مي شدند. در حالي كه گرم شدن زمين هنوز مورد بحث است، برخي تفريح گاه ها مانند پائولي پيكر در هندوستان به بازديدكنندگان اين نكته را نشان مي دهد كه لزومي ندارد به بارش برف طبيعي وابسته باشند. به هر حال، برخي ورزش هاي داخل سالن اصلاً برف ندارند وبه آن نيازي هم ندارند.
ماشين هايي كه برف مصنوعي توليد مي كنند براي تقليد از روشي طراحي شده اند كه برف طبيعي ساخته مي شود. در طبيعت، دانه هاي برف زماني شكل مي گيرند كه دما تا 32درجه فرانهايت يا (صفر درجه سانتيگراد) كاهش مي يابد. آب اتسمفري به صورت ذره هايي در هوا متراكم مي شود و به شكل كريستال در مي آيد. اين عمل دانه هاي بيروني توليد مي كند كه تنوعي از اندازه ها و شكل ها دارند.
در يك ماشين برفي، آب در ابتدا با ماده ي اتمي تركيب مي شود. سپس از طريق يك دهانه ي اتم ساز فشرده مي شود. اين آب را متلاشي مي كند تا به شكل ابر در آيد، كه با هواي فشرده تزريق مي شود تا حتي بيشتر متلاشي شود. زماني كه ماشيب برفي خارج مي شود،‌ابر در هسته ها به شكل كريستال در مي آيد و به ذره هاي يخي برف مانند ريز تبديل مي شود. بسته به كيفيت ماشين برفي، برف مصنوعي مي تواند به اندازه برف طبيعي خوب باشد.
اگرچه مدرك باستاني شناسي دال بر اين است كه در ابتدا انسان ها حدود 4000 سال قبل اسكي بازي كردند، تا اواسط قرن نوزدهم علاقه به اين فعاليت به عنوان ورزش شروع نشد. در سال 1883 اولين رقابت بين الملللي در نروژ برگزار شد. خيلي زود ورزش به بقيه اروپا و آمريكا منتشر شد. همانطور كه محبوبيت اسكي افزايش يافت بنابراين نياز به يك دستگاه كه مي توانست برف را بسازد، زماني كه به طور طبيعي برف در دسترس نبود احساس شد. اين نياز موجب ايجاد اولين ماشين سازنده ي برف مصنوعي شد.
يكي از اولين ماشين ها در اوايل سال هاي 1900 به ثبت رسيد. در حالي كه كاربردي بود، اين ماشين ناقص و نيز قابل اعتماد بود. بهبود ثابت در طراحي منجر به ايجاد ماشين هواي فشرده ي برف سازي در سال 1950 شد. اين ماشين با استفاده از هواي فشرده براي راندن آب از طريق دهانه عمل مي كند. دهانه آب را به قطره هاي ريز تبديل مي كرد، ‌كه متعاقباً به شكل كريستال در مي آمد. دستگاه پرس، كه بعد از اختراع آن نام گذاري شد، ‌به اندازه كافي مؤثر بود كه اكثر تفريحگاه هاي اسكي از آن استفاده كردند. به هر حال، اشكال هايي داشت، به طور قابل توجهي، دهانه مسدود مي شد و به مقدار بسيار زيادي از هواي فشرده نياز داشت. اجراي اين بسيار هزينه بر بود. به علاوه ماشين كاملا پر سر و صدا بود و برخي كه توليد مي شد، مرطوب تر و يخي تر بود. در طول سال هاي 1970، تنوع اختراع هاي جديد براي ماشين هاي عرضه شده كه كيفيت و روش توليد مصنوعي را بهبود بخشيد. يكي از بهبودها اضافه كردن پايه چرخان و پنكه بود. پنكه برف هاي تازه توليد شده دورتر از ماشين نسبت به فقط هواي فشرده به بيرون مي راند و پايه چرخان تغيير جهت برف فراهم مي كرد. اين امكان را فراهم ساخت كه مساحت بسيار بيشتري با يك ماشين مي پوشاند. بهبود ديگر معرفي ماشين با دريچه ي پنيكي بود. اين ماشين ها سودمند بودند كه اين امكان را فراهم مي كردند كه از آنها در كل مسير اسكي استفاده كنند. آنها نسبت به ماشين هاي هواي فشرده برتري داشتند زيرا آنها به طور قابل توجهي بي سر و صداتر بودند و اجراي آنها كمتر هزينه بر بود.
در سال 1975، عامل هسته سازي كه توسط استيو ليندو، ‌دانشجوي فارغ التحصيل در دانشگاه وينستون كشف شد. در حالي كه روش محافظت گياهان ازآسيب سرمايي را بررسي مي كرد، پروتئيني پيدا كرد كه مولكوله هاي  آب را جذب مي كرد و به آنها كمك مي كرد كه شكل كريستال در بيايند. خيلي زود فهميدند كه اين پروتئين يك ماده ي مفيد براي ساختن برف مصنوعي خواهد بود. بعداً براي ماده علامت تجاري گذاشتند و در حال حاضر تحت نام تجاري اسنومكس فروخته مي شود.
همانطور كه الكترونيك بهبود يافت، همچنين كنترل هاي ماشين هاي برف سازي مصنوعي بهبود پيدا كردند. كنترل هاي كامپيوتري اضافه شدند، مانند سنسورها كه مي توانستند به طور اتوماتيك الزامات برفي را مشخص نمايند. پنكه هاي با قدرت بالاتر هم اضافه شدند. ساير اختراعات متنوع ماشيني ايجاد كرد كه مي توانست برف بهتر و بيشتري توليد كند. امروزه تقريباً تمام تفريح گاه هاي اسكي از نوعي سيستم برف سازي مصنوعي به منظور بهبود شرايط اسكي و افزايش طول فصل اسكي استفاده مي كنند.
مواد خام
همانطور كه الكترونيك بهبود يافت،‌ همچنين كنترل هاي ماشين هاي برف سازي مصنوعي بهبود پيدا كردند. كنترل هاي كامپيوتري اضافه شدند، مانند سنسورها كه مي توانستند به طور اتوماتيك الزامات برفي را مشخص نمايند. پنكه هاي با قدرت بالاتر هم اضافه شدند. ساير اختراعات متنوع ماشين ايجاد كرد كه مي توانست برف بهتر و بيشتري توليد كند. امروزه، تقريباً تمام تفريح گاه هاي اسكي از نوع سيستم برف سازي مصنوعي به منظور بهبود شرايط اسكي و افزايش طول فصل اسكي استفاده مي كنند.
آب جزء تركيبي اوليه است كه براي توليد برف مصنوعي لازم است. زيرا منطقه هاي اسكي در كوهستان قرار دارند، كه به هر حال پيدا كردن يك منبع آب مناسب اغلب مشكل است. اگر رودخانه ها يا نهرها نزديك باشند، ممكن است مورد استفاده قرار گيرند. از جهات ديگر،‌ استخرها يا سدها در پايه كوه براي توليد ذخيره آبي ايجاد        مي شوند. سپس زماني كه نياز باشد آب به ماشين هاي برف سازي پمپاژ مي شود.
اضافه بر آب، هواي فشرده سازي و ماده ي هسته ساز هم براي توليد برف لازم هستند. هواي فشرده از طريق يك تلمبه به دست مي آيد. عامل هسته ساز يك پروتئين قابل تجربه زيست شناختي است، كه باعث مي شود مولكول هاي آب در دماي بالاتر از حد نرمال به شكل كريستال در آيند. از يك زنجيره غير رسمي باكتري به نام پسودوموناس سيرينگاني به دست مي آيد. به طور متوسطه، اين مواد مي تواند مقدار برف توليد شده توسط ماشين را تا 50% افزايش دهد. به دانه هاي برف سبك تر و خشك تر هم كمك مي كند.

طراحي
مهمترين بخش هر سيستم برف  سازي است كه لوله برف يا تفنگ برفي ناميده مي شود. تنوع طرح ها در دسترس هستند، كه اكثرا شامل عناصر رايج مانند كمپروسورها، تلمبه ها، پنكه ها و كنترل كننده ها هستند.
قطعه ي مركزي ماشين برف سازي مونتاژ پنكه است. اين بخش براي تبديل تركيب هوا/ آب به قطرهاي كوچك و ريز و بيرون فرستادن آب به روي سطح شيب دار مي باشد. شبيه به يك پنكه خانگي مفيد معمولي است. يك تيغه ي پروانه ي چرخان متصل به موتور با سرعت متغير دارد. روي تيغه ها پره هاي خميده هستند كه جريان هوا را به يك روش خطي هدايت مي كنند. پنكه با لوله استيل كشيده پوشانده مي شود كه به هر دو انتها باز مي شود. زماني كه تيغه هاي پنكه حركت مي كنند، هوا از يك طرف لوله كشيده مي شود. اين قسمت با توري براي جلوگيري از وارد شدن اشياي خارجي به مونتاژ پوشانده مي شود. مكانيزم هايي كه اجزاي اصلي برف را كنترل مي كنند،‌ درقسمت جلو يا قسمت انتهايي تخليه لوله ي پنكه قرار دارند. اين شامل بخش آب، تلمبه ي هواي فشرده و وسيله هسته ساز مي شود. وسيله ي هسته ساز شامل يك مخزن است كه با يك عامل هسته ساز پر شده است. آب از طريق اين مخزن پمپاژ مي شود و با پروتئين تركيب مي شود.
در طول پروسه ي برف سازي، مونتاژ پنكه به تكه هاي زيادي متصل مي شود. براي رسيدن به آب و هوا، شلنگ ها را به مونتاژ پنكه متصل مي شوند. اين شلنگ ها به يك سري كمپروسورها و تلمبه ها متصل هستند كه هوا را از طريق لوله ها به بالاي كوه منتقل مي شوند. براي افزايش پوشش برفي، مونتاژ پنكه روي يك جايگاه نوساني يا يوغ افزايش داده مي شود. بسته به طراحي قرار دادن يوغ مي تواند فقط به زمين بسته شود يا به يك برج بلند متصل شود. ممكن است اهرم ها به يوغ متصل شود، كه مي تواند زاويه كه برف از ماشين خارج مي شود تنظيم كند. جعبه كنترلي براي ماشين طبق معمول، در پايه ي يوغ قرار داده مي شود. اين شامل تغييرات به موارد عملي مانند جريان آب، چرخش پنكه و سرعت نوسان مي باشد. جعبه ي كنترلي ممكن است توسط كامپيوتر از راه دور عمل كند.
پروسه ي توليد
توليد برف مصنوعي به يك سري وسيله نياز دارد كه مي توانند آب و هوا را به بالاي كوه جابه جا كنند،‌ آنها را با ماده ي هسته ساز تركيب كنند و آنها را به هوا مانند قطره هاي كوچك پخش كنند. طبق معمول، سيستم در طول ماه هاي تابستان نصب مي شود و در شب بعد از اينكه سطوح شيبدار بسته مي شوند، عمل مي كنند.
 نصب سيستم
توليد برف مصنوعي به يك سيسم كلي براي نصب كردن روي سطح شيب دار كوه نياز دارد. اين سيستم شامل يك سري لوله هاي آب، كابل هاي الكتريكي،‌ تلمبه ها و كمپرسورها به علاوه ي ماشين هاي برف ساز مي باشد. در ابتدا، طرح هايي كه طرح كلي سيستم را نشان مي دهند، كشيده مي شوند. بعد لوله هاي آب و كابل ها در مسير شيار طولاني كل سطح شيب دار قرار داده مي شوند. شيارها بايد به طور قابل توجهي عميق كنده شوند تا آب در طول ماه هاي زمستاني يخ نزند. در نقاط مختلف در طول خط آبي، سوپاپ ها و شلنگ هايي براي آوردن آب به سطح نصب مي شوند. بسته هاي علف خشك اطراف آنها براي محافظت قرار داده مي شوند.
تركيب كردن آب با ساير اجزاي تركيبي
توليد برف معمولا در شب انجام مي شود و به كنترل مداوم نياز دارد. معمولا فقط زماني انجام مي شود كه بيرون 28 درجه ي فارنهايت (20/2- درجه سانتي گراد) يا پايين تر است. تعداد زيادي ماشين هاي برفي خطوط آبي تمام مسير تا بالاي سطح شيب دار متصل مي شوند. زماني كه ماشين ها روشن مي شوند، پروسه ي برف سازي شروع مي شود. ابتدا آب به بالاي كوه به ماشين هاي مختلف پمپاژ مي شود. بسته به نوع ماشين، آب ممكن است با ماده ي هسته ساز قبل از پمپاژ با زماني كه اولين بار وارد ماشين مي شود، تركيب شود.
ايجاد برف
بعد آب با هواي فشرده تركيب مي شود و از طريق يك پنكه با قدرت بالا پمپاژ مي شود. پنكه مي تواند تركيب را تقريباً 60 فوت (3/18 سانتي متر) به هوا پخش كند. زماني كه از ماشين رها مي شود، آب به شكل كريستال در مي آيد و برف شكل مي گيرد. برفي كه بر روي هم جمع مي شود تپه ي بزرگي هستند كه به عنوان بالن ها شناخته شده اند. در اين نقطه برف ممكن است تجزيه شود و ماشين ها براي توليد بهترين كيفيت برف تنظيم مي شوند. زماني كه كپه اي از برف مصنوعي به طور قابل توجهي زياد است، ماشين برف سازي خاموش مي شود. در مطلوب ترين اجرا، يك ماشين برفي مي تواند به اندازه كافي برف براي پوشاندن يك اكر تقريبا در دو ساعت توليد كند. بعد اين امكان فراهم مي شود كه بالن، به مدت سه روز تنظيم يا خشك شوند. اين امكان خشك شدن زيادي آب را فراهم مي كند و به توليد برف نرم تر كمك مي كند.

جابه جايي برف
بعد از مرحله ي خشك كردن،‌ كپه برف براي آراستن آماده است. با استفاده از يك پاروي مخصوص، برف روي سطح اسكي صاف مي شود. در حالي كه جابجا مي شود، توسط يك وسيله كشت فرستاده مي شود. اين برف را به سمت بالا تكان مي دهد، كه آن را براي اسكي مناسب مي سازد.
كنترل كيفيت
توليد برف مصنوعي كه به اندازه برف طبيعي خوب يا بهتر از آن است، به ارزيابي هاي كنترل كيفيت قابل توجهي نياز دارد. پيش از توليد، ماده ي هسته ساز براي اطمينان از اين مسئله بررسي مي شود كه خصوصيات مناسب را به وجود آورده است. در حالي كه برف ساخته مي شود، براي كيفيت كريستال، ظاهر و مرطوب بودن بررسي مي شود. نسبت هوا/ آب ممكن است براي بهبود كيفيت برف تنظيم شود. اگر برف داراي بالاترين كيفيت است، مدت طولاني تري خواهد ماند، شكلش را بهتر حفظ خواهد ماند و براي آراستن راحت تر خواهد بود.
آينده این صنعت
نواقص تكنولوژي برف سازي مصنوعي جديد بهبودهايي در آينده را پيشنهاد مي كنند. اخيراً، سر و صدايي كه توسط اين ماشين ها ايجاد مي شود يك مشكل است. در حالي كه تلاش كرده اند كه سر و صدا را كاهش دهند، ماشين هاي بعدي ممكن است بتوانند برف در دماي بالاي 28 درجه فارنهايت (2/2- درجه سانتي گراد) توليد كنند. اين ماشين ها همچنين ممكن است برف با كيفيت بالاتر در زمان كمتر توليد كنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:45 منتشر شده است
نظرات(0)

آمار پارامتریک و ناپارامتریک

بازديد: 545

 

آمار پارامتریک و ناپارامتریک

آمار پارامتریک که در خلال جنگ جهانی دوم شکل گرفت در برابر آمار ناپارامتریک قرار می گیرد.از تقسیم بندی­های رایج آمار، تقسیم بندی آن به آمار پارامتریک و ناپارامتریک است.

به ساده‌ترین بيان بايد گفت كه براي سنجش فرضيه­ هايي كه متغير آن كمي­ اند، از آمار پارامتريك استفاده مي‌شود. متغيرهاي كمي به علت كمي بودن و واحد پذير بودن از اين ويژگي برخوردارند كه آنها را ميانگين‌پذير و انحراف معيار­پذير مي‌­كنند و به دليل همين ويژگي معمولا براي استفاده از آزمون هاي پارامتريك، پيش فرض هايي لازم است كه از جمله،‌ نرمال بودن توزيع جامعه است زيرا در حالتي كه توزيع جامعه نرمال نباشد، ميانگين و انحراف معيار، نمايي واقعي از داده ها را به تصوير نمي‌كشانند.

براي آزمون متغيرهاي كيفي و رتبه ای از آمار ناپارامتريك استفاده مي‌شود. اين آزمونها كه از آنها با عنوان آزمونهاي بدون پيش فرض نيز ياد مي‌شود به هيچ پيش فرض خاصي نياز ندارد.آزمون های ناپارامتریک مشروط به مفروضات آمار کلاسیک نیستند و کاربرد اصلی آنها در بررسی جوامع آماری غیر نرمال ، جوامع با داده های کیفی و نمونه های کوچک آماری می باشد

درخصوص تبديل متغيرها بايد يادآور شد كه مي‌توان متغيرهاي كمي را به متغيرهاي كيفي تبديل كرد و آنها را با آزمون­هاي ناپارامتريك مورد ارزيابي قرار داد ولي عكس اين عمل امكانپذير نيست.

شايان ذكر است كه سطح دقت درآزمونهاي آماري پارامتريك از آزمونهاي آماري ناپارامتريك بيشتر است و معمولا پيشنهاد مي­شود كه در صورتي كه استفاده از آزمونهاي پارامتريك امكان پذير باشد از آزمونهاي ناپارامتريك استفاده نشود، بايد توجه داشت كه بيشتر متغيرهاي علوم رفتاري به كمك آزمونهاي ناپارامتريك مورد قضاوت قرار مي‌‌گيرند.

همانطوركه مي­دانيد متغير تصادفي ممكن است به يكي از چهار مقياس اندازه­ گيري از قبيل : اسمي، ترتيبي، فاصله­اي و نسبتي تعلق گيرد. يك روش آماري را وقتي ناپارامتري گويند كه حداقل يكي از شرايط زير را وجود داشته باشد:

1-   مناسب داده ­هايي باشد كه داراي مقياس اسمي هستند.

2-   مناسب داده­ هايي باشد كه داراي مقياس ترتيبي هستند.

3-   مناسب داده­ هايي است كه داراي مقياس فاصله­اي نسبتي هستند، اما تابع توزيع جمعيت متغير تصادفي كه از آن داده­ها بدست آمده­اند مشخص نباشد.

مزاياي استفاده از روش­هاي ناپارامتري:

1-   محاسبه روشهاي غير پارامتري معمولا آسان است.

2-   روشهاي ناپارامتري را مي­توان در مورد داده ­هايي بكار برد كه روشهاي پارامتري را نمي توان درباره آنها اعمال كرد. اين وضعيت در مواردي است كه مقياس اندازه­ گيري داده ­ها اسمي يا ترتيبي باشد.

3-   در روشهاي ناپارامتري لازم نيست كه فرض كنيم متغير تصادفي جمعيت  داراي توزيع احتمال خاصي است. اين روشها بر مبناي توزيع نمونه­ گيري هستند، امادر شكل توزيع نمونه­ گيري لازم نيست كه شكل خاصي  را براي توزيع احتمال جمعيت فرض كنيم.

4-   اگر يك روش غير پارامتري را بتوان در مورد يك مقياس اندازه ­گيري ضعيف بكار برد در آن صورت مي­توان آن را در مورد مقياسهاي قويتر نيز بكار برد.

تفاوت آمار پارامتريك و ناپارامتريك
آمار پارامتريك، براي سنجش فرضيه هايي كه متغير آنها كمي است از آمار پارامتريك استفاده مي شود. متغيرهاي كمي به علت كمي بودن و واحد پذير بودن از اين ويژگي برخوردارند كه آنها را ميانگين پذير و انحراف معيار پذير مي كنند و به دليل همين ويژگي معمولا براي استفاده آزمون هاي پارامتريك، پيش فرض هايي لازم است كه از آن جمله نرمال بودن توزيع جامعه است زيرا در حالتي كه توزيع جامعه نرمال نباشد، ميانگين و انحراف معيار، نمايي واقعي از داده ها را به تصوير نمي كشانند.
آمار ناپارامتريك: براي سنجش فرضيه ها با متغيرهاي كيفي، آما ناپارامتريك استفاده مي شود. اين آزمون ها كه از آن ها با عنوان «آزمون هاي بدون پيش فرض» نيز ياد مي شود،‌ به هيچ پيش فرض خاصي نياز ندارند. جهت تبديل متغيرها مي توان متغيرهاي كمي را به كيفي تبديل نمود و آنها را با آزمون هاي ناپارامتريك مورد ارزيابي قرار داد ولي عكس اين عمل امكان پذير نمي باشد. ضمناً سطوح دقت در آزمون هاي پارامتريك از آزمون هاي ناپارامتريك بيشتر است.
مقياس هاي اندازه گيري :
1- مقياس اسمي (Nominal Scale): ساده ترين كار، طبقه بندي است. وقتي متغيري را به دو يا چند بخش تقسيم مي كنيم مانند جنسيت به زن و مرد يا دين به اسلام و مسيحيت و يهوديت و غيره و اين تقسيم بندي ما بيانگر اولويت دادن و رتبه دادن يكي بر ديگري نيست و صفر عدد هم ندارد و فاصله اي بين اين بخش ها مد نظر نيست كه برابر باشند يا داراي تفاوت خاصي باشند به آن مقياس اسمي مي گوييم.(كيفي است)
2- مقياس ترتيبي(ordinal Scale): در اين مقياس، سؤالمان يا همان متغيرمان را به دو يا چند بخش تقسيم مي كني اعداد منسوب به رده ها و مقوله ها، امكان تنظيم داده ها را با تعيين اولويت ها و ترتيب ها فراهم مي كنند (كيفي است) مانند بالا، متوسط، پايين، زياد، متوسط،‌ كم،‌ كاملا مخالف، مخالف، بي نظر،‌ موافق، كاملا موافق
3- مقياس فاصله اي(Interval scale): در اين مقياس، مقوله طبقه بندي مي شود(مانند اسمي) ترتيب طبقات و اولويت آنها مشخص مي گردد (مانند ترتيبي) و فاصله بين طبقات هم به صورت عددي ثابت و مشخص، دقيقاً معلوم مي گردد، مانند نمرات دانش آموزان در يك امتحان در اين مقياس صفر مطلق و واقعي(به معناي هيچ) وجود ندارد و صفر انتخابي يك صفر قراردادي است.
4- مقياس نسبي همان مقياس فاصله اي در صفر مطلق است.
تفاوت آمار توصيفي با آمار استنباطي چيست؟
آمار توصيفي(descriptive): به مجموعه روش هايي كه براي سازمان دادن، خلاصه كردن و توصيف مشاهده ها مورد استفاده قرار مي گيرند آمار توصيفي مي گويند. روش هاي آمار توصيفي هميشه براي تعيين و بيان ويژگي ها يا اطلاعاتي كه به وسيله پژوهشگران جمع آوري شده اند به كار برده مي شوند. شاخص هايي كه غالباً در آمار توصيفي به كار برده مي شوند: نما، ميانه، ميانگين، پراكندگي، همبستگي.
آمار استنباطي(inferential): به مجموعه روش هايي گفته مي شود كه با استفاده از داده هاي حاصل از نمونه، ويژگي ها و خصوصيات گروه بزرگ يا جامعه را استنباط مي كنيم غالبا هدف اصلي پژوهشگر كسب اطلاع درباره گروه هاي كوچك نيست بلكه از طريق يافته هاي گروه هاي كوچك اطلاعات لازم درباره جامعه اي كه اين گروه كوچك را با آن انتخاب كرده است كسب كند هدف پژوهشگر تعميم اصول و يافته هاست.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مفهوم ادبیات و نقد ادبی

بازديد: 5

تحقیق درباره مفهوم ادبیات و نقد ادبی

بررسی مفهوم ادبیات و نقد ادبی
مقدمه
زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، در تلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ وعمده بر دوش داشته است . به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود .
زبان و ادب فارسی ، زبان دوم عالم اسلام و زبان اول عالم تشیع ، عامل وحدت ملی و پل انتقال مواریث ارجمند فرهنگی از نسل های گذشته به امروز و از امروز به آینده است . به همین دلیل مضامین پر شور عرفانی ، حکمی، فلسفی ، اخلاقی و هنری در زبان و ادب فارسی چشمگیر و چشم نواز است.
در این نوشتار مفهوم «نقد ادبی» نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
نقد ادبی كاری خلاق است و گاه منتقد ادبی به اندازه صاحب اثر بايد دارای ذوق و خلاقيت باشد، با اين فرق كه نويسنده و شاعر ضرورتآ اهل فضل و بصورت خود آگاه آشنا به همه فوت و فن ‌های علوم ادبی نيست. حال آنكه منتقد ادبی بايد دقيقاً به علوم ادبی آشنا باشد تا از آنها بعنوان ابزاری در تجزيه و تحليل عوامل علوّ آن اثر ادبی بهره گيرد. از سوی ديگر منتقد گاهی به عنوان واسط‌ بين نويسنده و خواننده عمل می ‌كند و باعث می ‌شود تا خواننده متون طراز اول را به سبب برجستگی و تازگيشان كه معمولاً با ابهام و اشكال همراهند فهم كند. معمولاً آثار ادبی والا را فرهيختگان می ‌ستايند و عوام ‌الناس به تبع ايشان به آن آثار و نويسندگانشان احترام می ‌نهند. اما خود دليل ارزش آنها را نمی ‌دانند.
ادبیات چیست؟
کوشش‌های بسیاری برای تعریف ادبیات صورت گرفته است. به عنوان مثال، ادبیات را می‌توان نوشته‌ای تخیلی به معنای داستان یا نوشته‌ای که حقیقی نیست تعریف کرد. که این تعریف کاملی نیست. ادبیات قرن هفدهم انگلیس صرفا آثار شکسپیر، وبستر، مارولو میلتون را شامل نمی‌شود، بلکه گسترة آن مقالات فرانسیس بیکن، خطابه‌های جان‌دان زندگینامة معنوی بونیان و نوشته‌های سرتوماس براون را نیز دربرمی‌گیرد. حتی می‌توان لویاتانِ هابز و یا تاریخ قیام کلاندرن را نیز در این محدوده جای داد.
تمایزمیان «داستان» و «واقعیت» راه'گشا به نظر نمی‌رسد. چرا که خود این تمایزسوال‌برانگیز است.
در اواخر قرن شانزدهم و اوائل قرن هفدهم در زبان انگلیسی واژة «رمان» در مورد حوادث واقعی وتخیلی، هر دو، به کار می‌رفت و حتی گزارش‌های خبری بهندرت واقعی تلقی می‌شد. رمان‌ها و گزارش‌های خبری مشخصا نه واقعی تلقی می‌شد و نه تخیلی.
شاید بتوان ادبیات را نه بر مبنای «داستانی» یا «تخیلی» بودن بلکه براین اساس که زبان را به شیوة خاصی به کار می‌گیرد تعریف کرد. به موجب این نظریه، ادبیاتنوعی نوشته است که به گفتة منتقد روس، یاکوبسن، نمایشگر «درهم ریختن سازمان یافتةگفتار متداول است.» ادبیات زبان معمول را دگرگون می‌کند، قوت می‌بخشد و به گونه‌ای نظام یافته آن را از گفتار روزمره منحرف می‌سازد.
این تعریف از ادبی بودن را درواقع فرمالیست‌های روسی مطرح کردند. فرمالیست‌ها که منتقدینی مبارز و جدلی بودنداصول نیمه رازآمیز نمادگرایی را که پیش از آن‌ها وارد قلمرو نقد ادبی شده بود ردکردند و با روحیه‌ای عملی و علمی توجه خود را به واقعیت مادی خود اثر ادبی معطوف نمودند. نقد می‌بایست هنر را از رمز و راز جدا سازد و ماهیت حقیقی اثر ادبی را موردبررسی قرار دهد. از دیدگاه آن‌ها ادبیات نظام ویژه‌ای از زبان بود نه چیزی شبیه مذهب و روانشناسی و یا جامعه شناسی.
نظامی که قوانین، ساختارها و ابزار خاص خود راداشت که باید به مطالعة آن‌ها می‌پرداخت نه این که آن‌ها را به چیزی دیگر تقلیل داد.
اثر ادبی وسیله‌ای برای بیان عقاید، انعکاسی از واقعیت اجتماعی و یا تحقق بخشیدن به حقیقتی متعالی نبود، بلکه واقعیتی مادی بود که کارکرد آن همچون عملکرد یکماشین قابل تحلیل بود. اثر ادبی ساخته شده بود نه مقاصد یا احساسات و اشتباه بوداگر آن را تراوشی از ذهن نویسنده به شمار می‌آوردند. اوسیپ بریک به ظرافت می‌گوید: «حتی اگر پوشکین هم وجود نداشت، کتاب اژن‌انگین نوشته می‌شد.»
فرمالیسم اساساکاربرد زبانشناسی در مطالعة ادبیات بود؛ و به دلیل آن که زبانشناسی مورد بحثزبانشناسی صوری بود که بیشتر با ساختارهای زبانی سر و کار داشت تا گفتار متداول،فرمالیست‌ها ترجیح می‌دادند به جای تحلیل محتوی به بررسی فرم بپردازند.
محتوی صرفا انگیزه‌ای برای فرم بود. «دن کیشوت» اثری دربارة شخصیتی به این نام نیست، بلکه وسیله‌ای است برای گرد‌آوری فنون مختلف داستانویسی. از دیدگاه فرمالیست‌ها «قلعةحیوانات» را نباید تمثیلی از استالینیسم به شمار آورد، بلکه به عکس این استالینیسم است که شرایط را مناسب برای به وجود آوردن یک تمثیل فراهم می‌سازد.
فرمالیست‌ها ابتدا اثر ادبی رامجموعة کم و بیش دل خواسته‌ای از «تمهیدات» می‌دانستند و فقط بعدهابود که این تمهیدات را به مثابه اجزائی مرتبط با یکدیگر و دارای «نقشهایی» در درونکل نظام متن تلقی کردند. این تمهیدات عبارت بودند از صدا، صور خیال، آهنگ، نحو،وزن، قافیه و فنون داستانویسی و در واقع کل عناصر ادبی صوری. فصل مشترک همة اینعناصر، تاثیر «غریبه کننده» یا «آشنائی زدایندة» آن‌ها بود.
زبان معمول زیر فشارتمهیدات، تقویت، فشرده، تحریف، موجز، گزیده و واژگونه می‌شد. پس زبان غریب می‌شد وبه تبع آن دنیای مالوف، به یکباره ناآشنا می‌نمود. در گفتار روزمره، دریافت‌های مااز واقعیت و پاسخ به آن بی‌روح و ملال‌آور و یا به قول فرمالیست‌ها «خودکار» می‌شود. ادبیات با وارد کردن ما به دریافتی مهیج از زبان پاسخ‌های عادی ما را جانی تازه می‌بخشد و اشیاء را «قابل درک‌تر» می‌نماید.
سخن ادبی زبان معمول راغریبه یا ناآشنا می‌کند، اما شگفت آن‌که ما را به کسب آگاهی کامل‌تر و نزدیکتری ازتجربه سوق می‌دهد.
بنابراین فرمالیست‌ها زبان ادبی را مجموعۀ انحرافهایی‌ ازهنجارها یا نوعی طغیان زبانی می‌دانستند. به عبارت دیگر ادبیات نوع «خاصی» از زباناست که بازبان متداولی که به کار می‌بریم در تقابل قرار می‌گیرد.
فرمالیست‌هایروسی می‌دانستند که هنجارها و انحرافها در بافت‌های مختلف اجتماعی یا تاریخی بایکدیگر فرق می‌کنند. به عبارت دیگر، در این مفهوم شعر بودن یا نبودن یک متن بستگی به آن دارد که شخص درچه موقعیت تاریخی و اجتماعی قرار دارد. این واقعیت که یک قطعةزبانی غیر «معمول» است تضمین نمی‌کند که همواره و همه جا چنین باشد. این ویژگی «ناآشنا» بودن، فقط در یک بافت زبانی معیاری خاص مفهوم دارد که اگر تغییر یابد دیگرنمی‌توان آن قطعه را ادبی به شمار آورد. به عبارت دیگر از دیگاه فرمالیست‌ها «ادبی بودن» یکی از نقش‌های مناسبات مختلف میان انواع سخن بود و نه ویژگی ثابت وتغییرناپذیر آن. آن‌ها در پی تعریف ادبیات نبودند بلکه «ادبی بودن» را مدنظرداشتند. منظورشان از «ادبی بودن» کاربردهای زبانی خاص بود که نه تنها در متون ادبی بلکه در بسیاری موارد خارج از این متون نیز عرضه می‌شد.
فرمالیست‌ها براین عقیده بودند که «آشنایی‌زدایی» جوهر «ادبی بودن» است.
آنها این کاربرد زبان را نسبی تلقی می‌کردند و آن را مقوله‌ای مربوط به تقابل انواع گفتار به شمار می‌آوردند.
اگر بخواهیم از دیدگاه فرمالیست‌ها با ادبیات برخورد کنیم در واقع باید تمامی ادبیات را به شعر محدود کنیم. جالب است که فرمالیست‌ها در بررسی متون نثر نیز همان فنون بررسی شعر را به کار می‌گرفتند. اما ادبیات حوزه‌ای فراتر از شعررا شامل می‌شود.
مردم گاهی صرفا به این دلیل نوشته‌ای را «زیبا» می‌نامند که به حق توجه آن‌ها را به خود جلب می‌کند.
یکی دیگر از مسائل مربوط به «آشنایی‌زدایی» این است که در پرتو توجه و دقت کافی، هیچ نوشته‌ای نمی‌توان یافت که غریب نباشد. جمله‌ای بسیار واضح و معمولی مانند جملة زیر را که در ایستگاه‌های متروی لندن بهچشم می‌خورد در نظر بگیرید «هنگام استفاده از پله برقی، سگ‌ها را باید حمل کرد.» شاید این جمله آن‌قدرها هم که در نظر اول می‌نماید واضح نباشد. آیا معنی این جمله آن است که شما باید سگی را با پله برقی حمل کنید، یا این که بدون همراه داشتن یک سگ استفاده از پله برقی مجاز نیست؟ [یا این جمله که «با کفش وارد نشوید.» یعنی بادمپایی می‌توانیم وارد شویم؟ یا اگر کفشی در دست داریم نمی‌توانید وارد آنجا بشویم؟ ...]
ادبیات به خلاف متون زیست شناسی، و یا یادداشتی برای شیرفروش، متضمن مقاصدعملی بلافصل نیست بلکه به وضعیت کلی امور اشارت دارد. گویی برای روشن شدن این حقیقت است که گاهی زبان ویژه‌ای را به کار می‌گیرد. این تاکید بر شیوة توصیف به جای واقعیت آنچه که توصیف می‌شود بدین منظور است که نشان دهیم منظورمان از ادبیات نوعی زبان «معطوف به خود» است، یعنی زبانی که دربارة خودش صحبت می‌کند.
اما این شیوةتعریف نیز مشکلاتی دارد. مثلا برای جورج اورول شگفت‌آور می‌بود اگر می‌شنید مقالات او باید به گونه‌ای خوانده شوند که گویی عناوین مورد بحث کمتر از شیوة تحلیل او اهمیت دارند. در عرصة وسیعی از آنچه ادبیات به شمار می‌آید، در مجموع حقیقت واعتبار عملی آنچه گفته می‌شود اهمیت دارد. اما حتی اگر وجهی از ادبیات استفادة «غیرعملی» آن از سخن باشد، نتیجه این می‌شود که نمی‌توان تعریفی «عینی» از ادبیات به دست داد. در واقع تحلیل ادبیات منوط به آن می‌شود که شخص تصمیم بگیرد چگونه آن راتعبیر کند، نه آنکه ماهیت خود نوشته چیست. در این مفهوم شعر، نمایشنامه و رمان انواعی ادبی هستند که منظور از آفرینش آنها آشکارا «غیرعملی» بودن است. اما تضمینیوجود ندارد که همواره چنین برداشتی داشته باشیم. [بعید نیست] من به عنوان ژاپنی پرورش دهندة گل، شعر رابرت برنز رابه این دلیل بخوانم که ببینم در بریتانیای قرن هجدهم گل وجود داشته است یا نه.
به درستی باید گفت بسیاری از آثاری که در موسسات فرهنگی دانشگاهی به عنوان اثر مسلم ادبی مطالعه می‌شوند در واقع ادبیات به حسابنمی‌آیند. ممکن است اثری در وهلة اول تاریخی یا فلسفی باشد اما درنهایت بتوان آن رادر زمرة آثار ادبی قرار داد. همچنین این امکان وجود دارد که یک اثر ادبی خلق شوداما صرفا به دلیل محتوای باستانشناختی آن ارزش پیدا کند.
بر این اساس ادبیات کیفیت یا مجموعه‌ای از کیفیات ذاتی نیست که در برخی آثار خاص به چشم می‌خورد، بلکه بیشتر در چگونگی ارتباطی که مردم بین خود و این آثار برقرار می‌کنند.
جدا کردن مجموعه ویژگی‌های مشخصی که از دیدگاه‌های مختلف ادبیات نامیده می‌شود کار آسانی نیست.
جان الیس براین عقیده است که واژة «ادبیات» در عمل مانند واژة «علف» است؛بدین معنی که علف به گیاه خاصی اطلاق نمی‌شود بلکه انواعی گیاهانی که باغبان به دلیلی مایل نباشد در باغچه بروید علف نامیده می‌شود. شاید «ادبیات» مفهومی کاملامعکوس داشته باشد، یعنی به انواع نوشته‌هایی اطلاق گردد که به دلیلی برای شخص بسیار با ارزش است.


آشنایی با مفهوم «نقد ادبی»

تعريف نقد ادبی در نزد قدما با آنچه امروزه از آن استنباط می شود متفاوت است. در نزد قدما مراد از نقد معمولاً براين بوده است كه معايب اثری را بيان كنند و مثلاً در اين كه الفاظ آن چه وضعی دارد يا معنی آن برگرفته از اثر ديگری است و بطور كلی از فراز و فرود لفظ و معنی سخن گويند. و اين معنی از خود لغت نقد فهميده می ‌شود زيرا نقد جدا كردن سره از ناسره است. توضيح اينكه در ايام باستان پول كلاً دو نوع بود. پول نقره (درم) و پول طلا (دينار). گاهی در دينار تقلب می ‌كردند و به آن مس می ‌آميختند و در اينصورت عيار طلا پايين می ‌آمد. در روزهای نخست تشخيص مس ممزوج با طلا با چشم ميسر نبود. البته بعد از گذشت مدتی، مس اندک اندک سياه می‌شد، چنان كه حافظ گويد:

خوش بود گر مِحَکِِ تجربه آيد به ميان

تا سيه روی شود هر كه در او غِش باشد

به سكه تقلبی زر مغشوش و ناسره و امثال اين می ‌گفتند، چنان كه حافظ فرموده است:

يار مفروش به دنيا كه بسی سود نكرد

آنكه يوسف به زرِ ناسره بفروخته بود

بدين ترتيب چنانكه اشاره شد، كار منتقدان باستان بيشتر نشان دادن نقاط ضعف بوده است. جامی در «سبحه الابرار» به منتقدان می ‌گويد:


عيب جويی هنــر خود كردی                               عيب ناديده يكی صد كردی

گاه برراســت ‌كشی خط گزاف                             گاه بر وزن زنی طعن زحاف

گاه برقافيه كــان معـلول است                             گاه برلفــظ كه نامقبول است

گاه نـابرده ســـوی معنــی پی                             خرده گيری ز تعصب بــروی

اما در دوران جديد مراد از نقد ادبی نشان دادن معايب اثر نيست (هر چند ممكن است به اين امر هم اشاراتی داشته باشد) زيرا نقد ادبی به بررسی آثار درجه يک و مهم ادبی می ‌پردازد و در اينگونه آثار بيش از اينكه نقاط ضعف مهم باشد نقاط قوت مطرح است. لذا منتقد ادبی می ‌كوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبی اولاً ساختار و معنی آن را برای خوانندگان روشن كند و ثانياً قوانينی را كه باعث اعتلای آن اثر ادبی شده است توضيح دهد. لذا نقد ادبی از يک سو بكار گرفتن قوانين ادبی در توضيح اثر ادبی است و از سوی ديگر كشف آيين‌های تازه ممتازی است كه در آن اثر مستتر است.

بدين ترتيب می ‌توان به اهميت نقد ادبی در گسترش ادبيات و متعلقات آن پی برد زيرا با نقد ادبی اولاً همواره ادبيات و علوم ادبی متحول و زنده می ‌ماند زيرا منتقد در بررسی آثار والا از آن بخش از ابزارهای ادبی استفاده می ‌كند كه كارآمد است و خود به خود برخی از ابزارهای علمی و فنی فرسوده از دور خارج می ‌شوند و ثانياً با بررسی آثار والا معايير و ابزارهای جديدی را كشف می ‌كند و به ادبيات كشور خود ارزانی می ‌دارد. خوانندگان به كمک منتقدان ادبی معاييری بدست می آورند كه آثار والا را بشناسند و بدين ترتيب به آثار سطحی وقعی ننهند و اين باعث می ‌شود كه جريانات فرهنگی و ادبی در مسير درست خود حركت كنند و صاحبان ذوق و انديشه و رای و نبوغ مقام شايسته خود را بازيابند.

نقد ادبی هميشه به معنی ديگرگونه خواندن اثر نيست. گاهی به معنی دقيق‌تر خواندن يا هوشيارانه‌تر مطالعه كردن اثر است. فرماليست‌ها1 می ‌گفتند دقت در متن و ژاک دريدا می ‌گويد: تأكيد در دقت. در همان حال و هوای سنتی هم دقيق‌تر خواندن اثر مهم است. هنرهای نهفته در آن را بازنمودن و اهميت اثر را نشان دادن و گاهی ارتباط آن را با مسائل اجتماعی وسياسی دوران متن بازنمودن (گرايشی كه در نحله‌های جديد نقد مطمح نظر نيست). به هرحال، در مورد نقد ادبی آنقدر سخن گفته‌اند كه امروزه يكی از شاخه‌های مطالعات ادبی، نقدشناسی و و بحث در مورد خود نقد است. عيب اثری را گفتن، اثری را وصف كردن، تجزيه و تحليل اثر ادبی، ديگرگونه خواندن اثری، تأثر خود را از اثری بيان كردن و... اين تلقيات و انتظارات اولاً در هر دوره‌ای فرق می ‌كند و ثانياً بستگی به فلسفه يا سليقه منتقد دارد. مثلاً ميشل فوكو در مقاله معروف «مؤلف چيست» نقد را چنين تعريف می ‌كند: «كار نقد، آشكار ساختن مناسبات اثر با مؤلف نيست و نيز قصد ندارد تا از راه متون، انديشه يا تجربه‌ای را بازسازی كند، بلكه می ‌خواهد اثر را در ساختار، معماری، شكل ذاتی و بازيِ مناسبات درونی ‌اش تحليل كند. در اينجا، مسأله‌ای پيش می ‌آيد: اثر چيست؟»

در مورد نثر نقد ادبی بد نيست به این نکته اشاره شود که بايد ساده و روشن و علمی باشد. در ايران مرسوم است كه در ستايش از نثرهای ادبی و انشايی و در عيب‌جويی از طنز استفاده می ‌كنند. حال آنكه نقد ادبی اولاً در اساس ربطی به ستايش و عيب جويی ندارد و گاهی هدف فقط تحليل اثر است و ثانياً در مواقع مدح و هجو هم بايد سخن روشن و جنبه استدلالی داشته باشد. فرنگيان به نثر نقد ادبی،  Expository prose می ‌گويند يعنی نثری كه توصيفی و ارتباطی است و جنبه استدلالی دارد يعنی با ذكر جزئيات مطلب را قدم به قدم جلو می ‌برد.

نقد ادبی كاری خلاق است و گاه منتقد ادبی به اندازه صاحب اثر بايد دارای ذوق و خلاقيت باشد، با اين فرق كه نويسنده و شاعر ضرورتآ اهل فضل و بصورت خود آگاه آشنا به همه فوت و فن ‌های علوم ادبی نيست. حال آنكه منتقد ادبی بايد دقيقاً به علوم ادبی آشنا باشد تا از آنها بعنوان ابزاری در تجزيه و تحليل عوامل علوّ آن اثر ادبی بهره گيرد. از سوی ديگر منتقد گاهی به عنوان واسط‌ بين نويسنده و خواننده عمل می ‌كند و باعث می ‌شود تا خواننده متون طراز اول را به سبب برجستگی و تازگيشان كه معمولاً با ابهام و اشكال همراهند فهم كند. معمولاً آثار ادبی والا را فرهيختگان می ‌ستايند و عوام ‌الناس به تبع ايشان به آن آثار و نويسندگانشان احترام می ‌نهند. اما خود دليل ارزش آنها را نمی ‌دانند. منتقد در تجزيه و تحليل‌های خود علل برجستگی اين آثار را براي مردم توضيح می ‌دهد و در اين صورت گويی غير مستقيم به مردم می ‌فهماند كه چه آثاری فاقد ارزشند. در نتيجه در كشورهايی كه نقد ادبی رواج و اهميت بيشتری دارد وضع نويسنده و شاعر و نشر و مطبوعات و جريانات فرهنگی معمولاً بسامان است، معمولاً حق به حقدار می ‌رسد و متقلبان فرهنگی كمتر مجال سوء استفاده می ‌يابند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 21:41 منتشر شده است
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 159

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس