ادبیات بومی استان فارس
.jpg)
ادبیات بومی استان فارس
مقدمه
با تکوین و رشد شهرنشینی، فرهنگ مردم دچار دگرگونی و تغییرات ساختاری شده است. بیشک، ویژگیهای قومیو فرهنگی تعریف شده مشخص در میان اقوام و عشایر قابل رؤیت است. به دنبال رشد شتابان شهرنشینی، بسیاری از سنن و آداب و رسومیکه در گذشتههای نه چندان دور در میان اقوام رواج داشت، امروزه به فراموشی سپرده شده است. زندگی ساده عشایری هنوز ویژگیهای سنتی را حفظ کرده است. استان فارس یکی از استانهایی است که بالاترین جمعیت عشایری کشور را دارد. ایلات قشقایی، کهگیلویه، خمسه و… هنوز بخش قابل توجهی از جمعیت استان را تشکیل میدهند.
فضاهای ویژه عشایری
استان فارس حدود ده هزار خانوار غیرساکن دارد که بیشترین تعداد آنها را عشایر کوچنده منتسب بهایلات قشقایی، خمسه، کهگیلویه و ممسنی تشکیل میدهند. فضاهای کوچ و اطراق عشایر استان همراه با کنشهای فرهنگی ویژه عشایری مشتمل بر نوع پوشش، مناسبات اجتماعی، نحوه کوچ، مسیرهای ایلرو و…. جاذبههای متنوع و جالب توجهی را پدید میآورند که در نوع خود برای ایرانگردان و جهانگردان جالب توجه است. عمدهترین زیست بومهای عشایری استان را ایل راههای عشایر منطقه تشکیل میدهند که عبارتند از: کازرون، لار، ممسنی، سمیرم، خنج و داراب.
ییلاقات ایل قشقایی که در دامنه شمالی کوههای زاگرس در امتداد شمال غربی به جنوب شرقی ادامه دارد، از شمالیترین منطقه کامفیروز یعنی از نواحی طویله بند و گرمه شروع میشود و با عرض متفاوت از نود تا سی کیلومتر در دامنه شمالی کوههای دنا که حد فاصل بین کهگیلویه و بویراحمد، فارس و اصفهان است تا منطقه بروجن امتداد مییابد.
این منطقه از جنوب و جنوب غربی به ناحیه جاوید و رستم ممسنی، دشت روم یاسوج و سیسخت در کهگیلویه و بویراحمد، از غرب به فلارد و خانمیرزا و بروجن در چهار محال و بختیاری، از شمال به بروجن و شهرضا در استان اصفهان و دشت سعادتآباد آباده در استان فارس و از شرق بهییلاقات ایل خمسه باصری یعنی به نواحی قنقری و ابرج محدود میشود. این نواحی پنج بخش بزرگ جمعیتی کاکان، بن رود، چهار دانگه، پادنا و سمیرم علیا را به طور کامل و قسمتهایی از حومه آباده و کامفیروز را در بر میگیرند.
ییلاقات ایل خمسه در شرق ییلاقات ایل قشقایی قرار دارند و به ترتیب از جنوب به شمال نواحی مرودشت، رامجرد، بیضا، ابرج، مشهد مرغاب قنقری و بوانات را در برمیگیرند. این ناحیه از شمال به استان یزد، از شرق به سیرجان در استان کرمان، از جنوب به شهرستان شیراز و از غرب بهییلاقات قشقایی محدود میشود.
علاوه بر مناطق ییلاقی فوقالذکر که خارج از مرز سیاسی استان فارس قرار گرفتهاند. ییلاقات داخلی استان فارس نیز از زیستبومهای جالب توجه عشایری منطقه محسوب میشوند کهییلاقات کوهمره از مهمترین آنهاست. کوهمره به ترتیب از شرق به غرب در امتداد کوههای زاگرس در جنوب شهرستان شیراز در فاصله سیاخ و دشمن زیاری به سه قسمت کوهمره سرخی، کوهمره جروق و کوهمره نودان تقسیم میشود.
عشایر این ناحیه که به نام محلهای یاد شده شناخته میشوند، فاصله زیادی بین ییلاق و قشلاق خود ندارند.در اوایل فروردین از دامنه کوهها بالا رفته و تابستان را در دشتهای مرتفع و دامنههای شمالی رشته کوه زاگرس سکونت میگزینند و در اوایل شهریور ماه از این کوهها پایین آمده و با طی مسافتی که از چهل تا هشتاد کیلومتر تجاوز نمیکند به مناطق قشلاقی خود در دامنههای جنوبی رشتهکوه مذکور میرسند.
مناطق قشلاقی عشایر فارس عموماً دشتهای جنوب شرقی، جنوب غربی و گاهی نیز دشتهای مرکزی استان را شامل میشوند و عموماً ارتفاع کم و هوای ملایم در زمستان و بسیار گرم در تابستان دارند قشلاق ایل قشقایی در دامنه جنوبی رشتهکوههای زاگرس قرار دارد و گاهی نیز از این کوهها فاصله زیادی گرفته و به سوی دشتهای کم ارتفاع ساحلی و تا زمینهای دشتستان و استان بوشهر و نوار ساحلی جنوب پیش میرود.
مناطق قشلاقی قشقائیان به طور مشخص در جنوب شرقی از ناحیه هرم و خنج شروع میشود و نواحی قیر و کارزین، افزراربعه، سیمکان، میمند، فیروزآباد خواجهای، فراشبند، بوشگان، قسمتی از جره و سپس در ناحیه جنوب غربی استان فارس نواحی شاپور ماهور در استان کهگیلویه و بویراحمد اطراف دو گنبدان و در استان بوشهر لیراوی را دربرمیگیرند.
موسیقی بومی
موسیقی بومی ایل قشقایی با نام « عاشیقها»، «چنگیان» و «ساربانان» درآمیخته و در این میان موسیقی عاشیقی از جایگاه والایی برخوردار است، موسیقی عاشیقی کهن و گسترده است و با شعر فولک درآمیخته است عاشیقها برای رویدادهای غمناک و شاد نوایی در سینه دارند. در هنر عاشیقی حماسه جایگاه ارزندهای دارد و در شعر آن نیز عرفان مقامیشایسته. حضور این هنرمندان را نه تنها در فارس، بلکه در آذربایجان و بیرون از مرزهای این سرزمین نیز میتوان پی گرفت.از خلال روایات قومیمیتوان دریافت که عاشیق های قشقایی در اصل از مناطقی همانند قفقاز، شیروان و شکی به فارس مهاجرت کردهاند و وجوه اشتراک قابل توجهی بین عاشیق های قشقایی و آذربایجانی به ویژه در زمینه بیان شجاعت و مردانگی افسانهوار «کوراوغلو» وجود دارد، ولی از نظر شیوه اجرا تفاوتهایی نیز با همدیگر دارند. آهنگهایی همچون «کرمی»، «معصوم»، «محمود» و… را با کمیاختلاف عینا در اجرای عاشیقهای آذربایجانهم میتوان ملاحظه کرد. سازی که عاشیق قشقایی مینوازد شبیه سهتار و دارای ۹ سیم است که عموما آن را با مضراب و یا پنجه مینوازند، ولی در دهههای اخیر کاربرد تار، کمانچه و دیگر آلات موسیقی نیز جایگاهی در میان موسیقی قشقایی یافتهاند که عمدتا مورد استفاده هنرمندان جوان قرار میگیرد از آهنگهای قدیمیو امروزی عاشیق های قشقایی میتوان از «سحرآوازی»، «جنگنامه»، «محمدطاهر بیک»، «معصوم»، «صمصام»، «کوراوغلو»، «محمود و صنم»، «محمود و نگار»، «باش خسرو»، «هلیله خسرو»، «بیستون»، «حیدری، «گرایلی»، «باش گرایلی»، «باسماگرایلی»، «کرمی» و… نام برد که برخی از آنها همراه با داستانی که عمدتا مایه مهر و محبت و دلدادگی دارند، خوانده میشود.
هر کدام از آهنگهای مذکور با پیشینه قومیو تاریخی قوم قشقایی و دیگر اقوام ترک زبان ارتباط جداییناپذیر یافتهاند عاشیق های قشقایی معمولا همراه عشایر کوچ میکنند. از معروفترین عاشیق های معاصر ایل قشقایی میتوان به « عاشیق صیاد» و « عاشیق اسماعیل» اشاره کرد گذشته از عاشیق ها، در میان ایل قشقایی هنرمندان دیگری نیز هستند که به «چنگیان» معروفند. این هنرمندان «کرنا» و «نقاره» مینوازند و پیشه اصلی آنها نوازندگی است. اغلب مردم ایل، این گروه را چندان حرمت نمینهند و آنها را گروهی پست میشمارند و حتی از وصلت با آنها خودداری میکنند چنگیان که نمیتوانند تنها از راه هنرمندی به زندگیشان ادامه دهند، به کارهایی مانند اصلاح سر و صورت، کشیدن دندان، ختنه کردن کودکان و… میپردازند.
از هنرمندان منسوب به گروه چنگیان میتوان از «گنجی» و «فرامرز» نام برد که بیشتر اوقات همراه ایل کوچ میکنند. فرامرز در اجرای کرنا شیوه و سبک خاص دارد ساربانان گروهی دیگر از خادمان موسیقی ایل قشقایی هستند که صرفا براساس ذوق و علاقه شخصی به کار موسیقی کشانده شدهاند. آنان آهنگهای قومیایل قشقایی را با «نی» مینوازند. نی در میان قشقاییها سازی قدیمی و شناخته شده است که هنوز از محبوبیت و اهمیت ویژهای برخوردار است. از آهنگهای مخصوص ساربانان «گدان دارغا» را میتوان نام برد که در وصف شترهای در حال حرکت است ترانههای عاشیقها و چنگیان به زبان ترکی قشقایی است، ولی ساربانان با زبانی غیر از ترکی قشقایی آواز میخوانند که در اصطلاح محلی به نام «کوروشی» مشهور است. جای شگفتی است که ساربانان با آنکه دارای فرهنگ ایل قشقایی هستند با زبانی شبیه زبان پهلوی سخن میگویند. در حال حاضر به دلیل تعداد اندک این قبیل افراد، زبان آنها نیز در حال از بین رفتن است، تا جایی که حتی فرزندان آنها نیز رغبتی به تکلم با این زبان ندارند.
ادبیات فولک ایلی
پیشینه مکتوب شعر و ادبیات در میان ایل قشقایی به بیش از ۲۵۰ سال پیش میرسد. اشعار شاعران گمنام سینه به سینه نقل میشود و به گنجینه فولکلوریک قشقاییها غنا میبخشد. اشعار قشقایی ها مالامال از سوزوگداز زندگی، هجر و فراق است شعر عشایری از جداییها، از جور روزگار، از عشق و از عاطفه سخن میگوید. از ویژگیهای عمده شهر قشقایی نقش بسیار پراهمیت طبیعت در لطافت بخشیدن بهاین گونه اشعار است. کمتر شعری از شاعران قشقایی میتوان پیدا کرد که در آن یادی از کوه، جنگل، دشت، سبزه و آب نشده باشد از سوی دیگر شعر قشقایی تحت تاثیر کوچ صاحب مقام و مرتبهای خالص است کوچ را به دلیل دل کندن از سرزمینی به سرزمین دیگر، جدا شدن از یارانی که درراه کوچ میمیرند و یا آنانی که اسکان را میپذیرند سرزنش کرده اند.
شعر قشقایی را همه جا میخوانند در عروسی در عزا به هنگام شادی و غم. شعر عروسیها همراه پایکوبی و شعر عزا همراه با حزن و اندوه خوانده میشود متاسفانه بیشتر سرایندگان شعر قشقایی ناشناخته اند اما به نام چند تن از شاعران معاصر ایل که با سرودههای خویش در میان ایل زندگی کرده اند ازآن جمله به شاعر مشهور ایل قشقایی محزون و به عبارتی دیگر ماذون و همچنین یوسف علی بیک میتوان اشاره کرد که نام و یادشان همیشه در نزد قشقاییها زنده و جاوید خواهد ماند از شاعران تقریبا آشنای ایل قشقایی میباید به عیسی قاسم نیز اشاره شود وی همزمان با محزون زندگی میکرد و تنها یک قطعه شعر از او باقی مانده است که به مناظره او با محزون مربوط است بعد از وی باید به حسین صمصام اشاره کرد وی از نزدیکان خوانین قشقایی بود از اشعار این شاعر هم ادبیات بسیار اندکی باقی مانده است.
محزون(ماذون)
از شرح حال و روزگار محزون این شاعر بلندپایهایل قشقایی چندان اطلاعات مستندی در دست نیست. آنچه درباره او بر سر زبانهاست حکایت از آن دارد که محزون درحدود ۲۵۰ سال پیش میزیسته و همزمان با سلطان محمودخان ایلخان قشقایی زندگی میکرده است. محزون شاید تنها شاعر ایل قشقایی است که نامش بی ذکر هیچ نمونه شعری در کتاب شرح احوال شاعران ایران آمده است وی در طول زندگی همواره با فقر و تنگدستی مواجه بوده که دراشعارش نیز منعکس شده است.
از ویژگیهای دیگر زندگی محزون آوارگی و بی سامانی اوست، تا آنجا که هرگز ساکن در طایفهای نشده است و هر روز جایی و هرزمان مکانی تازه میجسته است محزون مدتی را نیز برای کسب معلومات بیشتر در شهر شیراز گذرانده و دراین شهر موفق به دیدار بسیاری از شاعران و ادیبان شیرازی و کسب فیض از محضر آنان شده است. سال مرگ محزون و چگونگی مرگ آن مشخص نیست، قبر این شاعر دلسوخته قشقایی در جوار آرامگاه سعدی شیراز است.
جشنهای ملی و مذهبی
در سراسر استان فارس، مراسم و اعیاد ملی برگزار میشود. از میان این مراسم، جشنهای ملی چهارشنبه سوری، عید نوروز، سیزده بدر، عید قربان، عید فطر، عید غدیر خم، نیمه شعبان، عید مبعث، روز تولد ائمه اطهار و… با شور و شوقی زایدالوصف برگزار میشود. عید نوروز و مراسم مربوط به آن نیز، با شور و شعف وصفناپذیر برگزار میشود و شیوه برگزاری این مراسم در استان فارس نیز مانند سایر نقاط ایران است.
جشن هنر شیراز
جشن هنر شیراز؛ شهبانو فرح پهلوی با جان کیج و مرس کانینگهام در جشن هنر ۱۳۵۱
شهر شیراز در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ محل برگزاری جشن هنر شیراز بود. این جشنواره در زمان خود بزرگترین رویداد فرهنگی در نوع خود در سطح جهان بود. این رویداد با هدف تشویق هنرهای سنتی ایران و بالا بردن استانداردهای فرهنگی ایران تشکیل شدهبود. همچنین این رویداد محلی بود برای گرد آمدن بزرگترین هنرمندان سنتی و مدرن ایران و سراسر دنیا در رشتههای مختلف هنری.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله
محمدرضا شاه پهلوی در حال ادای احترام به آرامگاه کورش بزرگ در جریان برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به مناسبت دوهزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در تخت جمشید برگزار شد. در این جشنها، سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند و تمدن و تاریخ کهن ایران را ارج نهادند.
مراسم ویژه عشایری
در سطح استان فارس و به ویژه در میان ایل قشقایی و سایر ایلات کوچرو فارس مراسم ویژهای برگزار میشود. یکی از مهمترین و جالبترین این نوع مراسم در ایل قشقایی «کوساگلین» نام دارد و معمولا در مواقعی که باران نبارد به اجرا گذاشته میشود.
قالی بافی
قالی بافی، هموارهیکی از صنایع مهم دستی ایرانیان بوده است در میان عشایر استان فارس هنوز زیباترین هنر دستی، قالی بافی است که آمیزهای است از کار و تلاش و هنر که با دست های سخت کوش زنان عشایر بافته میشود در میان این بافتههانوعی فرش به نام گبه بافته میشود گبه تجلی زیبایی، طراوت و شادی زندگی عشایری است که مانند پیراهن های رنگ به رنگ زنان قشقایی موجی از رنگها ی شاد طبیعت را درخود جای داده است زمینه اصلی این فرش، دشتهای سرسبزی است که عشایر در آنها زندگی میکنند. انگار تمامیزیباییهای طبیعت در زمان کوچ به دست دختران و زنان هنرمند قشقایی بر این فرشها ی کوچک نقش بسته است.
پارچه بافی
در گذشته در شهرهای شیراز و کازرون پارچههای ابریشمینخی و پشمیبافته میشد و شهرت بسیار زیادی را دارا بود.
حصیر بافی
بوریا بافی و سبدبافی در استان فارس رواج دارد و بهترین نوع بوریا متعلق به شهر کازرون است. سبد بافی قشقاییها از منظر شکل و نقش بسیار جالب است.
سفالگری
در استان فارس انواع ظروف سفالی ساده و لعابدار و انواع کاشیهای هنری تولید میشود بهترین ظروف کاشی در استهبان تولید میشود.
نقره کاری و مسگری
ظروف مسی و نقره کاری از جمله صنایع مهم استان فارس میباشد مسگری و نقره کاری شیراز نیز شهره خاص و عام میباشد.
خاتم کاری
مهمترین صنعت دستی استان فارس، خاتم کاری شیراز است و بهترین نوع خاتم نیز در این شهر تولید میشود. منبت کاری نیز در استان فارس رواج زیادی دارد. همچنین منبت کاری و کنده کاری آباده شهرتی بسزا دارد. در استان فارس صنایع دیگری مانند تلکلی دوزی، گیوه دوزی، نمدمالی، خراطی، چرم سازی، سنگ تراشی و شیشه گری نیز رایج است.
رقصهای محلی
رقصهای محلی و بومی قشقاییها عمدتا به صورت گروهی اجرا میشود. در این میان «رقص چوب» به لحاظ شیوه اجرا و حرکات ریتمیک و ماهرانه اجراکنندگان آن، از جذابیت خاصی برخوردار است. به ویژه آنکهاین نوع رقص با آهنگ «جنگنامه» توأم است و در مراسم جشن و سرور قشقاییها اجرا میشود رقص چوب توسط دو نفر اجرا میشود.
غذاها
از غذاها و خوارکیها استان فارس می توان به آش کارده، آش سبزی صبحانه، کلم پلوی شیرازی، کوفته هلو، دو پیازه آلو، کوفته سبزی، فالوده، دمپخت عدس و کلم چنگال اشاره نمود. همچنین شکر پلو، آش انار، یخنی نخود، بادام سوخته، قرمه به، رب پلو، یخنی عدس کلم، شکر پنیر، حلیم بادمجان، حاجی بادام، حلوای کاسه، دوای آرد و روغن، آش ماست، پاچه پلو، قنبرپلو، آب پیازک، رنگینک و شامی نیز از غذاهای مخصوص شهر شیراز هستند.
شعرا و ادیبان استان فارس
سعدى شیرازى
ابو عبدالله مشرف الدین مصلح شیرازى از شاعران بزرگ قرن هفتم هجرى و در سال ۶۰۶ ه .ق متولد شد.
سعدى در نظامیه بغداد تحصیل کرد و پس از اتمام تحصیل به سیر و سیاحت پرداخت.
به طورى که از آثار سعدى برمىآید و معاصرین او نوشتهاند، در لغت، صرف و نحو، کلام، منطق، حکمت الهى و حکمت عملى (علم الاجتماع و سیاست مدن) مهارت داشت.
کتاب بوستان نه فقط حاوى مطالب اخلاقى و حکمت عملى است، بلکه استادى شیخ را در علم الاجتماع نشان مىدهد.
سعدى ابتدا سبک رایج زمان را در نویسندگى در پیش گرفت و بعد به سبک خواجه عبدالله انصارى گرائید ولى طولى نکشید که سبک خاصى ارائه داد که بعد از هشتصد سال کسى قادر به تقلید آن نبوده است.
شیخ نه تنها به نصیحت مردم مىپرداخت، بلکه از اندرز دادن به سلاطین هم مضایقه نداشت. شاهکار سعدى در نثر، گلستان اوست که در حقیقت نوعى مقامه نویسى است.
چهل و سه سال پس از فوت شیخ، یکى از فضلا و عرفا به نام على بن احمد بن ابى بکر معروف به بیستون اقدام به تنظیم اشعار سعدى به ترتیب تهجى کرد. سعدى در سیر و سلوک نیز مقام والا داشت. او به تمام قلمرو اسلامى و کشورهاى همسایه مسافرت کرد.
در یکى از همین سفرها بود که در زمان جنگهاى صلیبى در خندق طرابلس اسیر فرنگ گشت و با همه دانش و فضیلت به کار گِل واداشته شد اما یکى از رؤساى حلب به سابقه دوستى او را شناخته و به ده دینارش خرید و دختر بدخوى خود را به کابین صد دینار به نکاح وى درآورده است.
سعدى در حدود سال ۶۵۴ ه .ق پس از ۳۴ سال دورى از وطن به شیراز بازگشت و در سلک خواص سعد بن ابوبکر بن سعد زنگى درآمد و تخلص خود را از نام سعد بن ابى بکر بن سعد زنگى، ولیعهد مظفر الدین ابوبکر گرفت.
سعدى بار دیگر در حدود سال ۶۶۳ ه .ق با رنجیدگى خاطر شیراز را ترک کرد و پس از زیارت مکه از راه بغداد عازم تبریز شد و به خدمت خواجه عطا ملک جوینى و برادرش خواجه شمسالدین صاحب دیوان رسید و همراه آن دو به ملاقات اباقاخان ایلخان مغول نائل آمد و او را اندرزهاى مشفقانه داد و سپس به شیراز بازگشت و چندى معتکف مقبره شیخ ابو عبدالله بن خفیف شد تا اینکه خواجه شمس الدین صاحب دیوان مبلغى وجه نقد براى ساختن رباطى پیش او فرستاد.
سعدى در چهار کیلومترى شمال شرقى شیراز در زیر قلعه فهندژ در کنار جویبارى مصفا آن رباط را بنا کرد و تا آخر عمر در آن به سر برد.
در سال ۶۵۵ ه .ق کتاب بوستان و در سال ۶۵۶ ه .ق کتاب گلستان را به نام وى تصنیف و تدوین کرد.
سرانجام سعدى در سه شنبه شب ۲۷ ذى الحجه سال ۶۹۱ ه .ق درگذشت و در همان رباط و کنار آن جویبار رخ در نقاب خاک کشید.
خواجوى کرمانى
محمود ملقب به کمال الدین و متخلص به خواجو فرزند على بن محمود در ذیحجه سال ۶۸۹ ه .ق در کرمان به دنیا آمد. پس از تحصیل مقدمات علوم و ادبیات در جوانى به شیخ مرشد ابو اسحاق کازرونى (متوفى ۴۲۶ ه .ق) ارادت پیدا کرد و در تصوف به سلک سلسله مرشدیه درآمد از این رو به مرشدى معروف شد.
او براى نخستین بار به شیراز سفر کرد و از آنجا به کازرون رفت و به خدمت خواجه امین الدین بلیانى، پیشواى سلسله مرشدیه رسید و دست ارادت به او داد. پس از کسب اجازه از آن پیر مراد از طریق اصفهان رهسپار سفر حج گردید.
خواجو سالها به مسافرت پرداخت به سلطانیه و تبریز و بغداد سفر کرد و در سال ۷۳۷ ه .ق به کرمان بازگشت و بار دیگر عازم شیراز شد و تا آخر عمر در شیراز باقى ماند.
خواجو از شاعران پر کار زمان خود بود که در انواع و اقسام شعر طبع آزمایى کرده قصاید محکم و غراء در مدح سلاطین و وزیران و امیران زمان خود سروده است.
مجموع اشعارى که در تصنیفات مختلف از او باقى مانده است بنا بر مقدمه دیوان او متجاوز از ۳۴۰۰۰ بیت مىباشد.
خواجو در سرودن غزل یکى از شاعران بزرگ زمان خود بود. با اینکه مضامین غزلیات سعدى در غزلیات خواجو زیاد به چشم مىخورد و حتى چندین غزل سعدى را از لحاظ وزن و قافیه استقبال کرده است ولى طرز بیان خاصى دارد که بعدا مورد توجه حافظ قرار گرفته است.
او در سال ۷۵۳ ه .ق در خانقاه خود واقع در تنگ الله اکبر درگذشت و در همان جا مدفون شد
تن خواجوى کرمانى به شیراز به تنگ افتاده است الله اکبر
از آثار خواجو مىتوان به موارد زیر اشاره کرد: صنایع الکمال شامل قصاید و غزلیات مشتمل بر ۱۰۷۳۶ بیت. بدایع الجمال مشتمل بر قصاید، ترکیبات، غزلیات و رباعیات شامل ۴۳۴۰ بیت. مثنوى روضه الانوار بر وزن مخزن الاسرار نظامى شامل ۲۲۲۴ بیت و … .
حافظ شیرازى
خواجه شمس الدین محمد حافظ لسان الغیب در حدود ۷۲۶ ه .ق در محله شیادان شیراز (درب شاهزاده امروزى)، به دنیا آمد. پدر حافظ، بهاء الدین از اصفهان به شیراز مهاجرت کرد و به تجارت پرداخت و ثروتى اندوخت. حافظ خردسال بود که پدر را از دست داد و ناگزیر خیلى زود وارد زندگى شد و با عرق جبین و کد یمین امرار معاش نماید. گفتهاند در نانوایى محله به خمیرگیرى مشغول شد تا آن که به مکتب خانه رفت و به کسب دانش پرداخت و قرآن مجید را به چهارده قرائت حفظ کرد و به همین جهت او را «حافظ» گفتهاند.
او با شاه شیخ ابو اسحق بسیار محشور بود و علاقه سرشارى بدو داشت. چنان که پس از مرگش، با وجودى که شیراز به دست حریف شاه شیخ، یعنى امیر مبارز الدین افتاده بود، باز از دوست دانش پرور خود یاد مىکرد و در غزلى تأثر خود را از دورى او نشان مىدهد. حافظ به زادگاه خود عشق سرشارى داشت و از آن دور نمىشد. سفرى به یزد رفت. بنا به دعوت محمود شاه بهمنى رکنى نیز قصد هند کرد… ولى به شیراز بازگشت.
سلطان احمد بن اویس جلایرى او را به بغداد دعوت کرد ولى او در جواب نوشت:
نمىدهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم خاک مصلى و آب رکن آباد
سرانجام این شاعر گرانمایه، در سال ۷۹۱ ه .ق در شیراز درگذشت و در گورستان مصلى به خاک سپرده شد.
از اشعار اوست:
در طریق عشقبازى امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمى
اهل کام و ناز را در کوى رندى راه نیست رهروى باید جهان سوزى، نه خامى بىغمى
آدمى در عالم خاکى نمىآید بدست عالمى دیگر بباید ساخت وز نو آدمى
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندى دهیم کز نسیمش بوى جوى مولیان آید همى
گریه حافظ چه سنجد پیش استغناى عشق کاندرین دریا نماید، هفت دریا شبنمى
بیدل شیرازى
حاجى میرزا رحیم شیرازى متخلص به «بیدل» طبیب، ادیب مشهور به حکیم باشى در زمان شاه قاجار، طبیب مخصوص خانم فخر الدوله دختر فتحعلى شاه گردید.
او هنگام غیبت میرزا عبدالوهاب معتمد الدوله منشى الممالک، نوشتن نامهها و فرمانهاى دولتى را بر عهده داشت.
میرزا رحیم بیدل خوشنویسى توانا بود و در سال ۱۲۵۸ ه .ق در قم درگذشت و در همان شهر مدفون گردید.
از اشعار اوست:
چون سپهرم دشمن، از یاران چه آید جز فسوس چون طبیبم خصم از درمان چه خیزد غیر درد
درد خود را چون کند بیدل نهان از مردمان اشک سرخش آشکارا میرود بروى زرد
قا آنى
میرزا حبیب، متخلص به «قا آنى» فرزند میرزا محمد على گلشن در سال ۱۲۲۳ ه .ق در شیراز به دنیا آمد. در هفت سالگى به مکتب رفت و در یازده سالگى پدر خود را از دست داد.
او بعد از چندى به اصفهان رفت و در حوزه اصفهان به آموختن دانش پرداخت و در سال ۱۲۳۹ ه .ق به شیراز بازگشت و قصایدى در مدح شجاع السلطنه گفت و مورد عنایت شاهزاده قرار گرفت.
قا آنى سپس همدم شجاع السلطنه قرار گرفت و زمانى که حاکم کرمان شد همراه او به کرمان، مشهد و تهران رفت و با اشعارش مورد توجه فتحعلى شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه قرار گرفت و فتحعلى شاه او را به «مجتهد الشعراء» ملقب نمود.
حافظه قوى، نبوغ سرشار، زبان شیوا و غنى و تسلط او بر الفاظ و بدیهه گویى قاآنى را در ردیف یکى از بزرگترین شاعران دوره قاجاریه قرار داده است. تا آنجا که وى داراى سبک به نام خود «سبک قا آنى» در شعر فارسى مىباشد.
از او دیوانى با ۱۷۰۰۰ بیت در مدح پیغمبر صلىاللهعلیهوآله، ائمه علیهالسلام، شاهان و شاهزادگان و پریشان نامه در مقام معارضه با گلستان سعدى بر جاى مانده است.
قا آنى در سال ۱۲۷۰ ه .ق در تهران دار فانى را وداع گفت و در شهر رى در مقبره ابوالفتوح رازى مدفون گردید. از اشعار اوست: قا آنى ار ز پاى فتادست عیب نیست نیکو قویست دست توانا خداى او
قا آنى از گنه چه هراسد که روز حشر بى پرسشش به خلد برند از ولاى تو
میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل
میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل از آزادى خواهان و شاعران بزرگ در سال ۱۲۵۳ ه .ش در شیراز به دنیا آمد. در کودکى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستى عمه و جده خود در آمد.
او در سال ۱۲۷۲ به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون به کسب دانش پرداخت و پس از چندى به شیراز بازگشت. او همزمان با نهضت مشروطه خواهى به تأسیس روزنامه صوراسرافیل پرداخت و با همراهى دهخدا توانست اولین شماره آن را در سال ۱۲۸۵ منتشر کند.
میرزا جهانگیر خان پس از حمله محمد على شاه به مجلس شوراى ملى دستگیر و در باغ شاه زندانى شد و پس از شکنجههاى فراوان در سال ۱۲۸۶ ه .ش به دار آویخته شد.
از اشعار اوست:
ما ز ازل باده خوار و باده پرستیم پیرو پیر مغان ز زور الستیم
سبحه و سجاده رهن باده نهادیم ز آنچه تعلقپذیر بود برستیم
تا شده پیوند تار مهر تو از جان رشته مهر جهانیان بگسستیم
مونس شیرازى
میرزا عبدالحسین شیرازى متخلص، به مونس ملقب به به ذوالریاستین در سال ۱۲۵۲ ه .ش در شیراز به دنیا آمد. و مقدمات علوم و فنون در خدمت پدر و استادان معروف فرا گرفت.
او از جوانى در سلک طریقه نعمت اللهى در آمد و پس از در گذشت پدرش خود به ریاست سلسله نعمت اللهى رسید و به مونس علیشاه ملقب گردید. او سالهاى آخر عمر خود را در تهران اقامت گزید و در آنجا خانقاه بنا نمود و سرانجام در سال ۱۳۳۲ ه .ش دیده از جهان گشود و در خانقاه کرمانشاه مدفون گردید.
وى داراى تألیفات متعدد و همچنین دیوان شعر است. از اشعار اوست:
در حلقه ما غمزدگان شور و شرى هست وین شور و شراز جذبه شوریده سرى هست
بخشید اثر ناله مستانهام آخر البته که در ناله مستان اثرى هست
جان چیست به تیغ غمش اى مرگ شتابى کو را به سر کشتهاش آخر گذرى هست
لطفعلى صورتگر
دکتر لطفعلى صورتگر فرزند آقاخان در سال ۱۲۷۹ ه .ش ه .ش در شیراز به دنیا آمد. وى پس از گذران تحصیلات ابتدایى در ۱۸ سالگى به هندوستان رفت و پس از اتمام دوره متوسطه به شیراز بازگشت و مجله سپیده دم را منتشر ساخت.
او در سال ۱۳۰۵ به تهران رفت و در سال بعد جزء محصلین اعزامى به انگلستان فرستاده شد.
او در سال ۱۳۱۲ به تهران بازگشت و به تدریس و اشتغال ورزید و در سال ۱۳۱۶ بار دیگر به انگلستان رفت و در رشته ادبیات انگلیسى به درجه دکترا نائل شد.
او از سالهاى نخست تأسیس دانشگاه تهران با حفظ سمت استادى ریاست دانشکده ادبیات شیراز را بر عهده داشت. او شاعرى قصیده سرا و قصائدش به سبک شاعران خراسان مىباشد. بلاغت و فصاحت از سوى دیگر سادگى روانى و ترکیب هاى تازه، اشعار او را از اشعار استادان کهن متمایز مىسازد. دیوان اشعار او به نام «برگهاى پراکنده» در سال ۱۳۳۵ به چاپ رسیده است.
او همچنین داراى آثار متعدد دیگر از جمله ترجمه مقالات بایکن، تاریخ ادبیات انگلیس در (۲ جلد) و دیگر آثار مىباشد.
دکتر صورتگر در سال ۱۳۴۸ ه .ش دار فانى را وداع و در جوار آرامگاه حافظ به خاک سپرده شد.
از اشعار اوست:
به گوش من آید ز پیرى نهیب چو بینم که مویم سپیدى گرفت
هزار اختر آرزو پیش من فرو خفت یا ناپدیدى گرفت
شدم دوش بر دوش بدگوهران وز آن دامن من پلیدى گرفت
مهدى حمیدى
دکتر مهدى حمیدى از شاعران و محققان برجسته کشور در سال ۱۲۹۳ ه .ش در شیراز به دنیا آمد. حمیدى پس از گذراندن دوران ابتدایى و متوسطه به تهران رفت و در سال ۱۳۱۶ از دانشکده ادبیات فارغ التحصیل شد و به شیراز بازگشت.
او در سال ۱۳۲۸ ه .ش موفق به اخذ دکتراى ادبیات از دانشگاه تهران شد و سالها در کرسى ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. وى در سال ۱۳۶۵ دارفانى را وداع و در جوار آرامگاه حافظ به خاک سپرده شد.
وى داراى تألیفات متعدد و ترجمههایى بسیار است از این شاعر نو آور معاصر اشعار زیادى به یادگار مانده است.
از اشعار اوست:
به پاس هر وجب خاکى از این مُلک چه بسیار است، آن سرها که رفته
زمستى بر سر هر قطعه زین خاک خدا داند چه افسرها که رفته
گویشهای استان فارس
گویشهای زبان فارسی بخشی از میراث ماندگار فارسی به شمار میآید که در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار میگیرد و به رغم آنکه در گذر تاریخ دستخوش تغییرات گسترده قرارگرفته اما در برخی از مناطق این گویش ها همچنان کاربرد دارد.
به طور کلی میتوان گفت آمیختگی گویشها و لهجه ها دراستان فارس موجب شدهاست کهنوع گفتار در این استان بسیار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوییم به ازای هرشهر یا روستای موجود در این استان، نوعی گویش و لهجهخاص وجوددارد که در برخی موارد شباهتها و در پارهای موارد اختلافاتی با هم دارد، سخنی به گزاف نگفتهایم.
اگراین تقسیمبندی را قدری کلی تر و بسته تر ببینیم باید گفت هر شهرستان استان فارس دارای نوعی گفتارخاص و گویشی از زبان فارسی است به طوری که مثلا اصطلاحاتی کهدرشهرستان جهرموروستاهای آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار میگیرد با واژهها و اصطلاحاتی که درشهرستان کازرون و روستاهای آن در غرب فارس مورد استفاده قرار میگیرد، متفاوت است.
در برخی ازمناطق استان فارس گویشهای خاص آنقدر توسعه یافته و غنی شده است کهبهاعتقاد اهالی این مناطق باید نوع گویش آنان را زبانی دیگر نامید، این موضوع در شهرستان لارستان در جنوب استان فارس به وضوح قابل رویت است طوری که بسیاری از صاحبنظران گویش لارستانی را زبانی مستقل از زبان فارسی می دانند که دارای دستور زبان ویژه است.
در عین حال کلمات و واژههای این نوع زبانها که در شهرستانهایی مانند خنج و کازرون نیز در بین مردم رواج دارد بسیار شبیه به واژگان فارسی است و یک فردفارسی زبان اگر چه نتواند به این زبان گفت و گو کند اما در مقابل فردی که به آن سخن میگوید میتواند مفاهیم کلی را دریابد.
برخی ازاهالی مناطق استان فارس ازجمله شهرهاو روستاهایی در شهرستانهای آباده، مرودشت و کازرون واژهایی در گفتار و نوشتارهای خودبه کار میبرند که واژههای اصیل زبان پهلوی و زبان ایران باستان است و نیاکان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل این واژهها را در گفت و گوهای خود به کار برده اند.
شهر سیوند در ۵۵کیلومتری شمال شیراز که در محدوده شهرستان مرودشت قرار دارد و روستای گاوکشک و برخی دیگر از روستاها در شهرستان کازرون از جمله مناطقی است که واژههایی از زبان ایران باستان هنوز در آن متداول است.
شیراز به عنوان مرکز استان فارس نیز دارای نوع گفتار و گویش خاص از زبان فارسی است، تنوع گویش فارسی در این شهر به حدی است که میتوان گفت گویش ساکنان شرق این شهر با گویش ساکنان شمال یا غرب این کلان شهر متفاوت است.
برخی ازمردم شیراز ازجملهساکنان محلههای سعدی،پودنک،قصردشت و گودعربان دارای مفاهیم بسیار عمیق در گویشهای خود هستند که درعین حال که بر گرفته از زبان فارسی است اما به دلیل مخفف شدن کلمات به نوعی گویش متفاوت تبدیل شده است.
اگربخواهیم درتقسیم بندی گویش زبان فارسی در شیراز نوعی مرزبندی رعایت کنیم باید زبان و گویشهای فارسی در این شهر را به سه قسمت شیرازی شرقی، شیرازی مرکزی و شیرازی شمال غرب تقسیم کرد.
بر اساس مستندات تاریخی از زمان آل بویه تا دوره قاجار فقط یک گونه گویش شیرازی در این شهر وجود داشته است این گویش که اکنون به عنوان گویش اصیل شیرازی شناخته میشود در میان ساکنان مناطقی از مرکز و شمال غرب شیراز رواج دارد و معمولا محلات بافت قدیم شیراز که ساکنان آن شهروندان قدیمی شیراز هستند به این نوع گویش سخن میگویند.
گویشهای دیگر در شیراز به علت مهاجرت برخی از مردم از سایر مناطق به این شهر در شیراز رواج یافته است ، برخی از محلات مناطق شرق شیراز اکنون به این نوع گویش صحبت میکنند و اگر چه واژههای زبان فارسی در این نوع گویش باواژههای زبان فارسی درگویش شیرازی مرکزی مشابه است اما تفاوتهایی نیز در گفتار میتوان دید.
شهروندانی که در مناطق شرق و شمال شرق شیراز زندگی میکنند برای ادای کلمات از نوعی گویش شیرازی که غلیظ تر از گویش شیرازی مرکزی است استفاده می کنند و در تخفیف کلمات سعی میکنند کلمات را بیشتر مخفف نمایند.
علت اصلی تفاوت در گویش شیرازی به ساختار جمعیتی شیراز ، تاثیرگذاری مشاغل ، تاثیر مهاجرت ، نزدیکی به روستاهای همجوار و مسایل اینچنین باز می گردد، در گویش شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده این نوع تاثیرگذاری ها نیز بیشتر است.
برخی از واژههایی که در زبان و گویش عامیانه شیرازی از آن استفاده می شود احمال داده میشود،مخفف شده واژههایی از زبان لاتین است ، مثلا واژه ” ببه ” به معنای عزیزم شاید مخفف شده واژهی Babyدر زبان انگلیسی باشد که به معنای فرزندم و عزیزم بکار میرود.
منابع
· ویکی پدیا
· همشهری آنلاین
· میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
· ویکی اطلس فرهنگی ایران
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 04 فروردین 1397 ساعت: 19:22 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق ادبیات بومی استان فارس,تحقیق درباره ادبیات فارسی فارس,ادبیات بومی فارس,ادبیات بومی شیراز,تحقیق درباره ادبیات بومی شیراز,