ایین زرتشت

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق زرتشت

بازديد: 183

دراين نوشته بگونه اي کوتاه آورده مي شود که زرتشت از چه و چگونه ساخته شد و براي چه پا بدين دنيا گذاشت و دليل مبارزه اش چيست.

از انروز که اهريمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته بود و درين مدت، اهرمن دوبار با (آفات و ديوان و تاريکي و بيماري و درد و نياز و خشم و دروغ) به جهان هورمزد کمين زده و آب و خاک و گياه و حيوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد براي رهايي ازين آفت ها ، زرتشت را به اين گيتي فرستاد و دين و آيينهاي خود را به او سپرد تا مردمان را به سوي نيکي راهبري کند و جهان را به راستي و پاکي و آباداني از شر و بديِ اهريمن آزاد گرداند تا پيروزي هورمزد به انجام برسد. در پايان آن سه هزار سال، (رستاخيز) خواهد شد و بدي و زشتي و ناپاکي از ميان بر خواهد خاست و دست اهريمن تا ابد از دامان آفريدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستين را باز خواهد يافت.

بنابر گفتارهاي زرتشتي ، براي زادن زرتشت سه چيز از جهان بالا بهم پيوست: نخست، فره ي زرتشت که فروغ و شکوه ايزدي بود، دوم روان بود و سوم، تن. اينک بهترست به تشريح هريک ازين سه عنصر و چگونگي همگون شدن انها براي زايش اشو زرتشت پرداخته شود تا خواننده اي که بتازگي به کاوش در دين زرتشت علاقمند شده است بداند که خوشحالي و شگفتي زرتشتيان از زايش اشو زرتشت از چه روست.

فره ي زرتشت

فره ي زرتشت را اهورا مزدا از «روشنايي بيکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشيد و از آنجا به ماه و از انجا به سپهر ستارگان که در زير سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان» ، فره ي زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهيم روان زُيش» فرود آمد. از آن پس ، آتشگاه فراهيم بدون نيازمندي به چوب و هيمه ، پيوسته و با فروغ بسيار مي سوخت. فراهيم نياي زرتشت شد و فره ي زرتشت از اتشگاه خانه در وجود زن فراهيم که فرزندي را آبستن بود داخل شد. پس از چندي زن فراهيم دختري بدنيا اورد که نامش را «دغدوا» يا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون ديگر کودکان رشد ميکرد و چون فره ي ايزدي را در وجود خود داشت چون چراغ ميدرخشيد و نور مي پراکند.

از ديگر سو، اهريمنان که از زادن زرتشت بيم داشتند ، وسيله انگيختند تا فراهيم و ديگر مردمان گمان کنند که دغدوا ازينرو انچنان ميدرخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهيم فريب خورد و دغدوا را از خانه و قبيله ي خويش راند. دغدوا در مسير آوارگي خود به قبيله ي «سپيتمان» رسيد و در خانه ي سرور قبيله فرود آمد. پس از چندي دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئيس قبيله ازدواج کرد. بدين گونه بود که فره ي زرتشت از خاندان فراهيم به خاندان سپيتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسيد.

 

روان زرتشت

روان زرتشت را هورمزد بگونه ي «ايزدان بهشتي» آفريد. پيش از آنکه زرتشت به جهان زيرين بيايد، روان وي در جهان بالا ميزيست. چون زمان زادن زردشت رسيد «بهمن» و «ارديبهشت» از ايزدان مينوي و ياوران هورمزد، ساقه ي بلند و زيبايي از گياه «هَوم» را از سپهر ششم که جايگاه روشنايي بيکران است، برگرفتند و بزمين فرود آمدند و آنرا بر سر درختي که دو مرغ برآن آشيانه داشتند فرود آوردند.

«مار»ي به آشيانه راه يافت و چوجه ي مرغان را فرو برد. آنگاه ساقه ي هوم، مار را کشت و مرغکان را رهايي بخشيد. آنگاه روزي پوروشسپ که تازه دغدوا را بزني گرفته بود درپي گله به چراگاه رفت . در راه ، بهمن و ارديبهشت بر او آشکار شدند و او را بسوي درختي که ساقه ي هوم برآن بود رهبري کردند. پوروشسپ بياري اين دو مهين-فرشته، ساقه ي مقدس را بدست آورد و آنرا بخانه برد و بزن خويش سپرد تا آنرا نگاه دارد.

تن زرتشت

گوهرِ تن اشو زرتشت از «آب و گياه» بدست «خورداد» و «امرداد» ، دو ايزد ديگر از ياوران هورمزد ساخته شد. خورداد، «ايزد آبها» ست و امرداد ، «ايزد گياهان». پس خورداد و مرداد در آسمان، ابر انگيختند و باران فرواني بر زمين باريد. چارپايان و مردمان شاد شدند و گياهان، تازه و خرم گرديدند. مايه ي تن زرتشت، که خورداد و امرداد در باران نشانده بودندش، با قطرات باران بزمين رسيد و در دل گياه جاي گرفت.

آنگاه پوروشسپ براهنمايي خورداد و امرداد، شش گاو پرمايه برداشت و به چراگاه برد. گاوان از گياهاني که مايه ي تن زرتشت در آنها بود خوردند. بزودي پستانهاي گاوان پرشير شد و مايه ي تن زرتشت به شير انها آميخت. پوروشسپ گاوان را بخانه برد و به دغدو سپردشان تا انها را بدوشد. آنگاه زن و شوي اش ، ساقه ي گياه مقدس هوم را که بياري بهمن و ارديبهشت بدست آورده بودند ، نرم کردند و در شير آميختند و از آن خوردند.

بدين گونه؛ روان زرتشت و مايه ي تن وي در وجود دغدوا با فره ي زرتشت گرد آمد و پس از چندي زرتشت براي راهبري دين و آيين هورمزد در ششم فروردينگان از مادرش دغدوا در کنار درياي چي چست اروميه زاده شد.

جشنها و گهنبارها

جشن فروردینگان

می دانيم در آيين مزديسنی وقتی نام ماه و روز با هم موافق می افتد آن روز را جشن می گيرند روز نوزدهم فروردين ماه که فروردين روز نام دارد از جمله آنست و آنرا جشن فروردينگان يا فروردگان می گويند يعنی هنگام جشن فروردين روز از فروردين ماه . اين جشن نيز همانطور که از اسمش پيداست به فره وهر درگذشتگان پاک تعلق دارد و بياد روان آنان می باشد.زرتشتيان عموما از بزرگ و کوچک در اين روز به پرستشگاه می روند اوستا می خوانند و به عبادت خدا می پردازند و برای شادی روان درگذشتگان جهت ساختمان های همگانی و رفع احتياج از نيازمندان با دادن پول يا مساعدت های ديگر اقدام لازم بعمل می آورند . نظير اين جشن در اديان ديگر نيز وجود دارد و آنرا جشن اموات می گويند . در نزد هندوان ستايش نياکان (pitara) شبيه فروردگان ايرانی می باشد.رمها نيز ارواح مردگان را باسم مانس پروردگارانی تصور کرده و فديه تقديم آنها می نمودند و عقيده داشتند روح پس از بخاک سپردن بدن بيک مقام بلند می رسد و هر چند آرامگاه آنان در زمين است ولی قادر است در روی زمين نفوذ و تسلطی داشته باشد . بواسطه فديه و قربانی توجه او را از عالم زبرين بسوی خود می کشيدند .ماه فوريه در قبرستانها عيدی برای مردگان می گرفتند و نياز می نمودند.در جشن فروردينگان پارسيان هند به آرامگاه می روند و در معبد آنجا چوب صندل بخور می دهند و موبدان باندر ميوه و گل مراسم آفرينگان خواندن دعا بجا می آورند جشن فروردگان شبه است به عيد (taussaint)نزد عيسويان کاتوليک که در اول ماه نوامبر عيد اموات شمرده می شود و از درگذشتگان ياد نموده و مزار آنان را با گل می آرايند.زرتشتيان ايران در جشن فروردگان بآرامگاه درگذشتگان می روند و اوستا می خوانند و احسان و انفاق می کنند و بوهای خوش به آتش می نهند و هفت جور ميوه خشک از قبيل خرما انجير سنجد کشمش و غيره در اصطلاح لرک نام دارد تهيه می بينند و موبد بر آنها اوستا می خواند و پس از خواندن اوستا که در واقع تبرک می شود بين مردم تقسيم می کنند.علاوه بر لرک ميزد نيز برای انجام مراسم آماده می شود ميزد عبارت است از ميوه های تر و خوراکی هايی است که برای تشريفات آفرينگان گذارده می شود . در اين روز نان مقدس هم که درون نام دارد (در اوستا دره ئونه) می آورند و بمردم می دهند و علاوه بر اين نان ديگری که از روغن کنجد درست می شود و نان گرد است و به سورک معروف است آماده می نمايند سورک مانند نان روغنی است که مسلمانان در جمعه آخر سال درست می کنند و مخصوصا در قبرستان می برند و بمردم می دهند .در اين روز معمولا قسمتی از فروردين يشت و همچنين نمازهای ديگر را که به آفرينگان اردا فروش يا فروردينگان و آفرين بزرگان معروف است می سرايند . در اينجا لازم است ياد آور شويم موبدان و ساير زرتشتيان پيش از خواندن آفرينگان يا قسمتهای ديگر اوستا آداب طهارت بجا می آورند يعنی وضو می گيرند و دست و صورت می شويند که در پهلوی پادياب گفته می شود .

جشن اردیبهشتگان

جشن اردی بهشتگان در اردی بهشت روز از اردی بهشت ماه است که نام روز  و ماه با هم برابر افتاده است .مطابق گاهنمای قديم که هر ماه سی روز بوده اين جشن در سوم اردی بهشت می باشد ولی مطابق تقويم کنونی که شش ماه اول سال را ۳۱ روز حساب کرده و يک روز به فروردين ماه افزوده اند جشن ارديبهشتگان در دوم ارديبهشت واقع می شود . در اين جشن شهرياران بار عام می دادند و موبد موبدان آيينی را که مرسوم بوده در حضور پادشاه برگزار می کرد و همه را اندرز می گفت.سران هر گروه به پادشاه معرفی می شدند و هنرمندان مورد مرحمت واقع می گرديدند و بدريافت پاداش افتخار حاصل می کردند .اين روز به فرشته مقدس ارديبهشت تعلق دارد که مظهر پاکی و راستی و درستی و نماينده آيين ايزدی و نگهبانی آتشها با اوست .معمولا بايد در اين روز ارديبهشت يشت خوانده شود و به آتش توجه گردد .و به خاطر مقام و مرتبه ارديبهشت  امشاسپند اين جشن به نام اوست و نظر به همان صفات و کمالات است که ايرانيان قديم اين روز را جشن می گرفتند و خود را برای قبول صفات اين فرشته مقدس آماده می ساختند .جشن ارديبهشت گان همان عيد گل است که در ميان ساير ملتها با تجليل فراوان بر پا می شود .ابوريحان در باره اين جشن می نويسد: ((ارديبهشت ماه؛روز سوم آن اردی بهشت است و آن عيدی است که ارديبهشتگان نام دارد برای اينکه هر دو نام با هم متفق شده.اردی بهشت به معنی بهترين راستی است ؛بعضی  گفته اند بمعنای منتهای خير و خوبی است . ارديبهشت  فرشته آتش و نور است و اين دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به اين کار موکل کرده و نيز ماموريت داده است علل و امراض را بياری ادويه و اغذيه زائل کندو صدق را از کذب و حق را از باطل تميز دهد .))اينکه ابوريحان فرشته ارديبهشت را تميز دهنده راست و دروغ و حق و باطل تشخيص داده برای اينست  که اين فرشته همانطور که گفته شد نماينده راستی و درستی است . بنابراين هر کس از او پيروی نمايد معلوم می شود در راه راست و حق است و هر کس از او دوری کند و از صفات او بی بهره باشد مسلم است که در راه باطل دروغ است.

جشن خوردادگان

جشن ها، يادگارهاي درخشان پدران و مادران بيداردل ما هستند كه در گذر تاريخ بسياري از آنها به دليل ويژگيهاي زمان و تعصبات بسيار از بين رفته و هم اكنون از آنها نمونه هايي بسيار اندك در ميان ايرانيان به چشم مي خورد. با اين حال اين نمونه هاي اندك، نشانه هايي بس بزرگند از انديشه بلند و طبع ظريف ايراني كه خداوند به اين قوم ارزاني داشته و آيين زرتشتي با پيام ها و آموزش هايش آن را آشكار ساخته است.

واژه جشن از كلمه يسنه اوستايي است با ريشه اي اوستايي به معناي ستايش كردن . بنابراين معناي واژه جشن، ستايش و پرستش است .

:همانگونه كه مي دانيد جشن هاي ايران باستان سه دسته اند :

1)جشن هاي ماهيانه 2) جشن هاي ساليانه 3) جشن هاي متفرقه

جشن خوردادگان يكي از جشن هاي ماهيانه اي است كه در روز چهارم خورداد ماه برگزار مي شود. از چگونگي برگزاري اين جشن در دوران باستان آگاهي دقيقي در دست نيست؛ اما چون خورداد به معناي رسايي و تندرستي است و در جهان مادي نگهبان آب است مي توان پنداشت كه نياكان ما در اين روز به كنار چشمه ها ، رودها و يا درياها رفته و به پرستش اهورامزدا مي پرداخته اند .

واژه اوستايي خورداد، هئوروتات است كه در زبان سانسكريت در ودا بصورت سئوروتات آمده و به معني رسايي و تندرستي است . اهورامزدا از سرچشمه بخشايندگي خويش اين فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفريدگان خود بخشيده تا هر پديده اي رسا گردد و رسايي و تندرستي نه تنها ويژه اين جهان است ، بلكه رسايي مينوي و تندرستي روح و روان ، هدف والاي جهانيان است .

اهورامزدا مي خواهد كه همگان به ياري امشاسپند هئوروتات از اين بخشايش مينوي و مهرباني حقيقي برخوردار گشته و هركس بتواند با نيروي رسايي و پرورش و افزايش آن در وجود خويش، داراي مقام رسايي و كمال بي زوال گردد .

فر و پيروزي ما ملت پيداست هنوز

كيش زرتشت ز آتشكده برجاست هنوز

كاخ داراي بلند اختر برپاست هنوز

طاق كسري به لب دجله هويداست هنوز


جشن تیرگان

جشن فرخنده تيرگان که آغاز آن از روز تير از ماه تير می باشد و به مدت ۹ روز ادامه دارد جشن تيرگان به همراه نوروز و مهرگان و سده از جمله مهمترين جشنهای ايرانيان است که در گذشته برای ايرانيان اهميت وافری داشت و اين جشن را با شکوه و زيبا برگزار می کردند در مورد فلسفه جشن تيرگان دو روايت جالب است روايت اول مربوط به قهرمان ملی ايرانيان آرش است که تقريبا همه ما با آن آشنا هستيم :

((ميان ايران و توران سالها جنگ وستيز بود در نبرد ميان افراسياب و منوچهر شاه ايران سپاه ايران شکست سختی می خورد اين واقعه در روز اول تير اتفاق می افتد و در گذشته اين روز برای ايرانيان عزای ملی بود و جالب است بدانيد هنوزم ديدار از خانواده های عزادار در اين روز ميان زرتشتيان رايج است سپاه ايران در مازندران به تنگنا می افتد سر انجام دو سوی نبرد به سازش در آمدند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستيز از ميان بر خيزد پذيرفتند از مازندران تيری به جانب خاور پرتاب کنند هر جا تير فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هيچ يک از دو کشور از آن فراتر نروند تا در اين گفتگو بودند فرشته زمين اسفنديارمذ پديدار شد و فرمان داد تير و کمان آوردند. آرش در ميان ايرانيان بزرگترين کماندار بود و به نيروی بی مانندش تير را دورتر از همه پرتاب می کرد . فرشته زمين به آرش گفت تا کمان بردارد و تيری به جانب خاور پرتاب کند.آرش دانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد توش و توان خود را در اين را بگذارد.او خود را آماده کرد برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت ببينيد من تن درستم و گژی در وجودم نيست ولی می دانم چون تير را از کمان رها کنم همه نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد آمد. آن گاه آرش تير و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نيروی خداداد تير را رها کردو خود بی جان بر زمين افتاد(درود بر روان پاکش).هرمز خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد . تير از بامداد تا نيمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود جيهون بر تنه درخت گردويی که بزرگتر از آن در گيتی نبود ؛نشست .آن جا را مرز ايران و توران جای دادند و هر سال به ياد آن جشن  گرفتند .جشن تيرگان در ميان ايرانيان از اين زمان پديدآمد.))

اما روايت دوم که  مربوط به فرشته باران يا تيشتر می باشد  و نبرد هميشگی ميان نيکی و بدی :((تيشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه بصورت جوانی پانزده ساله در می آيد و در ده روز دوم بصورت گاوی نر و در ده روز سوم بصورت اسب.تيشتر به شكل اسب زيباي سفيد زرين گوشي، با ساز و برگ زرين، به درياي کيهاني فرو رفت. در آنجا با ديو  خشکسالی (اپوش) كه به شكل اسب سياهي بود و با گوش و دم سياه خود ظاهري ترسناك داشت، رو به رو شد. اين دو به مدت سه شبانه روز بايکديگر به نبرد بر خواستند و تيشتر در اين نبرد شکست می خورد به نزد خدای بزرگ آمده و از او ياری و مدد می جويد و به خواست و قدرت پروردگار اين بار بر اهريمن خشکسالی پيروز می گردد.و آب ها توانستند بي مانع به مزارع و چراگاه ها جاري شوند. باد ابرهاي باران زا را كه از درياي گيهاني برمي خاستند به اين سو و آن سو راند، و باران هاي زندگي بخش بر هفت اقليم زمين فرو ريخت و به مناسبت اين پيروزی ايرانيان اين روز را به جشن می پردازند))

اما در مورد آداب و رسوم اين جشن و دوستانی که می خواهند اين جشن زيبا و نشاط آور را برگزار کنند.تاريخ شروع جشن ۱۳ تير ماه به تقويم زرتشتی و ۱۰ تير به تقويم خورشيدی است يکی از مراسمهايی که در ميان زرتشتيان رايج است رسم فال و کوزه می باشد در شب جشن معمولا خانواده ها ونزديکان دور هم جمع می شوند و هر يک آرزو و نام خود را روی کاغذ می نويسند و همگی  آنرا در يک کوزه می ريزند و در آنرا می گذارند و تمام شب را به شب نشينی و خواندن حافظ و شاهنامه می پردازند و روز جشن يکی از دختران جوان خانواده که هنوز ازدواج نکرده بايد در کوزه را بردارد و يکی از کاغذها را بيرون بياورد و به نام هر کسی که بود آرزوهای آن شخص بر آورده خواهد شد و تمام شعرهای خوانده شده به او تعلق می گيرد .در روز جشن هم  مانند تمام جشن های ديگر با شادی و سرور همراه است و مراسم آبريزان به ياد فرشته تيشتر(باران) و به خاطر گرمای تابستان و آب پاشيدن روی همديگر و خنک شدن از لذت جالبی بر خوردار است . در گذشته در آغاز جشن بعد از خوردن شيرينی بندی به نام تير و باد که از ۷ ريسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده بود به دست می بستند و ۹ روز بعد در پايان ايام جشن اين بند را باز کرده و به باد می سپردند تا آرزوها و خواسته هايشان را به عنوان پيام رسان به همراه ببرد .جشن تيرگان بر تمامی ايرانيان فرخنده باد و اميدوارم به تمامی دوستان خوش بگذرد هميشه شاد و اهورايی باشيد.

جشن امردادگان

امرداد روز در امرداد ماه که روز هفتم است جشن امردادگان می باشد و به تاريخ خورشيدی برابر ۳ امردادماه است  اين  جشن متعلق به  امشاسپند امرتات که مظهر جاودانگی و تندرستی و دير زيستن است .قبل از هر چيز بايد درباره واژه اشتباه مرداد توضيح داده شود؛واژه اوستايی امرداد امرتاته amertata است که به معنای بی مرگی است و اگر الف آن را که پيشوند نفی است از قلم بياندازيم معنی آِن عوض شده و فرشته بيمرگی  و جاودانگی به ديو نيستی و مرگ تغيير شکل می دهد .زيرا همانطور که امرداد به معنی بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد .بنابراين شايسته است که اين کلمه را امرداد بخوانيم.بطوريکه در بحث امشاسپندان توضيح داديم اين فرشته نماينده آخرين مرتبه کمالاتست . صفات پاک فرشته امرداد و توجه او نسبت  بآبادی زمين و پاکی و نظافت بطور مشروح بيان شد  نظر بهمان صفات پاک و پسنديده است که ايرانيان اين روز را جشن می گرفتند و به شادی می پرداختند و خود را برای پيروی از فرشته مذکور آماده می ساختند .ابوريحان در صفحه ۲۵۰ ترجمه فارسی آثارالباقيه می نويسد ((مرداد ماه روز هفتم آن مرداد روز است و آنروز را بواسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند معنای مرداد آنست که مرگ و نيستی نداشته باشد مرداد فرشته ايست که بحفظ گيتی و تربيت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است وزائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد موکل است))

نياکان ما در اين روز به باغها  و مزارع خرم و دلنشين می رفتند و پس از نيايش به درگاه اهورامزدا اين جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبيعت برگزار می کردند

جشن شهریورگان

شهريور روز از شهريور ماه مي باشد که روز چهارم ماه است (به تقويم هجري۳۰امردادماه) و به نام امشاسپند تواناي خشترا يا شهريور مي باشد جشن شهريورگان است . چنانکه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسماني و قدرت رحماني است و هميشه خواهان فر و بزرگي و نيرومندي مي باشد در جهان مادي نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگير بينوايان و فرشته رحم ومروت است پادشاهان دادگر در تحت و حمايت اين فرشته مقتدر هستند نظر به همين صفات پاک است که ايرانيان قديم اين روز را جشن مي گرفتند و بفقرا احسان و اطعام مي نمودند چون اين جشن بپادشاهان دادگر بستگي دارد که نماينده سلطنت آسماني هستند لذا معمولا در اين جشن بايد بحضور پادشاهان بروند و شادباش بگويند.ابوريحان در صفحه ۲۵۱ترجمه آثار و الباقيه مي نويسد ((شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد و آنرا شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزو است شهريور فرشته ايست که بجواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات که برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم بآنها بستگي دارد موکل است ))براي جشن شهريورگان از دو گونه ديگر مي توان برتري قائل شد اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوري مي شود و چون معمولا براي بدست آوردن نتيجه هر کاري جشن و شادي لازم است لذا شهريورگان بمناسبت نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و بدست آوردن محصولات بخصوص براي کشاورزان بهترين جشن وشادي است و در واقع جشن سر خرمن مي باشد .دوم اينکه در اين ماه پاييزه کاري شروع مي شود و چون معمولا هر کار نيکي را با شادي بايد آغاز کرد از اين لحاظ جشن شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلايلي که ذکر شد جشن شهريورگان بخصوص براي کشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بکار پاييزه بهترين جشن و شادماني است و بهمين جهت است که نسبت به آن احترام زيادي قائل هستند و با شادي فراوان مراسم آنرا بجاي مي آورند.پس دوستان گرامي در کنار شادي هاي خود نيازمندان را فراموش نکنيد هر چند که در قلمرو پر گوهر ايران زمين نبايد نيازمندي معنايي داشته باشد اما صد افسوس!..... بگذريم. هميشه ايراني باشيد و سرافراز.

 

جشن مهرگان

جشن مهرگان متعلق به فرشته بزرگ مهر است و برابر با مهرروز (شانزدهم مهر) است و مطابق گاهنمای کنونی دهم مهر می باشد اين جشن فرخنده و زيبا در گذشته ميان ايرانيان مقامی بسيار ارجمند در حد نوروز داشت و همانگونه که ايرانيان نوروز را بواسطه پايان سرما و آغاز بهار جشن می گيرندمهرگانرا نيزدر نيمه سال و با پايان فصل گرما و شروع سرما جشن می گرفتند آداب و رسوم آن بسيار شبيه به نوروز است و همانطور که نوروز را به  پادشاه افسانه ای ايران جمشيد نسبت می دهند مهرگانرا نيز به فتح و پيروزی فريدون ديگر قهرمان ايرانی بر ضحاک نسبت داده می شود ولی در حالت کلی چون ايزد مهر نزد کليه اقوام آريايی سابقه ای ديرين دارد و قديميترين آيين آرياييان می باشد نزد هر دو دسته ايرانيان و هندوان در يک روز گرامی داشته می شود  و مهردر زبان سانسکريت هم بمعنی دوستی است و در ويد کتاب مذهبی برهمنان مانند اوستا ايزد روشنايی و فروغ می باشد و زرتشتيان بپرستشگاه خويش درب مهر گويند هر دو جشن مهرگان و نوروز  از آثار درخشان و جاودان ايران زمين هستند و برماست که اين دو ميراث گرانقدر نياکانمان را همچون دو گنجينه گرانبها سينه به سينه و نسل به نسل انتقال دهيم  چرا که هويت و پهنای مرز ايران زمين را اين دو جشن به وضوح نشان می دهد و هر کجا نوروز و مهرگان جشن گرفته شود آنجا ايران است و هر که ايندو جشن با شکوه و زيبا را برگزار کند ايرانی. مهرگان و نوروز در کنار يکديگر هزاران سال است که همانند دو  ستون محکم و استوار پايه های استقلال و فرهنگ ايرانی را حفظ نموده اند و آنرا از هجوم تازی و بيگانه محفوظ داشته اند و در هر زمانی که قدرت حاکمه نتوانسته استقلال ايران را حفظ کند و سرزمين عزيزمان گرفتار قومی بيگانه گشت و به چند پاره تقسيم گرديد برگزاری همين آيين های ساده ولی سحر انگيز ايرانيان را همدل ساخته و بار ديگر کنار هم جمع نمود .متاسفانه از آيين مهرگان امروزه جزء ميان زرتشتيان اثری باقی نمانده و اين آيين ملی که همانند نوروز به تک تک ايرانيان تعلق دارد به روحی تازه و همتی ملی نياز دارد تا دوباره مانند گذشته جايگاه خود را بازيابد و احياء گردد .دوستان گرامی اگر به اهميت و جايگاه اين جشن فرخنده پی برده ايد بر عهده ما جوانان ايران زمين است که با اراده و کوشش خويش مهرگان را دوباره نزد خانواده های خود زنده کنيم اينکه به جای يکبار در سال دوبارپای سفره هفت چين (هفت سين در نوروز)بشينيم به شادی و سرور و نيايش پروردگار بپردازيم و به ديدار هم رفته و از احوال يکديگر جويا شويم و به برطرف ساختن کدورتها و قهرها و جداييها  بپردازيم مطمئنا نه تنها به مذاق هيچ کسی بد نخواهد آمد بلکه با استقبال بزرگترهايمان نيز همراه خواهد شد .اما اينکه از هزاران سال پيش تا کنون چگونه اين جشن برگزار می شود :

((طول مدت جشن ۶روز و از مهرروز آغاز و به رامروز ختم می شودپادشاهان تاجی به شکل خورشيد که در آن دايره ای مانند چرخ چسبيده بود به سر می گذاشتند در جشن مهرگان مردی با صدای رسا ندا می داد ای فرشتگان بسوی دنيا بشتابيد و جهان را از گزند اهريمنان برهانيد . پادشاهان لباسهای گرانبهای ارغوانی می پوشيدند و با باده خواری در اين جشن می رقصيدند موبد موبدان خوانچه ای که در آن ليمو شکر نيلوفر سيب به انار و يک خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته بود نزد شاه می آورد. در اين روز پارسيان مشک و عنبر و عود به يکديگر می دادند و توده های مردم برای پادشاه پيشکش می آوردند . زرتشتيان در روز مهر از ماه مهر به نيايشگاهها رفته و با تهيه خوراک های سنتی از يکديگر پذيرايی می کنند و با سخنرانی های ملی و آيينی سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می کنند . در برخی روستاها جشن مهرگان با ساز همراه است روز پنجم پس از مهرگان گروهی از اهالی روستا که بيشتر آنانرا جوانان تشکيل می دهند در محل آدريان و يا سرچشمه و قنات گرد هم می آيند و يکی از هنرمندان روستا به وسيله سرنا و هنرمند ديگر با دف گروه را همراهی ميکند آنها با هم حرکت کرده و از يک سوی روستا و اولين خانه شروع می کنند و با شادی به خانه ها وارد می شوند کدبانوی هر خانه نخست آينه وگلاب می آورد اندکی گلاب در دست افراد ميريزد و آينه را در برابر چهره آنها نگه می دارد و سپس آجيلی را که فراهم نموده به همه تعارف می کند آجيل مخلوطی از تخم کدو آفتابگردان و نخودچی کشمش است و با شربت و چای نيز پذيرايی خود را انجام می دهند آنگاه يکی از افراد گروه ساز که صدايی رسا دارد اسامی کسانی که پيش از اين در خانه سکونت داشته و اکنون فوت کرده اند باز می گويد و برای همه آمرزش و شادی روان آرزو می کند .بعد از آن بشقابی از لرک (نوعی آجيل)از اين خانه دريافت می کنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بسته اند می ريزند و از خانه با ساز و شادی بيرون می آيند و به خانه بعدی می رود و چنان که در خانه ای بسته باشد برای لحظه ای بيرون خانه می ايستد و با بيان اسامی درگذشتگان اين خانه بر روان و فروهر آنها درود می فرستد دادن پول و ميوه هم مرسوم است تا برای جشن استفاده شود نسبت به جمعيت لورگ (نان مخصوص)تهيه شده و گوشت های بريان شده را به قطعات کوچک تبديل می کنند و با مقداری سبزی ميان دو عدد لورگ می گذارند و موبد ده نيز هنگام اجرای گاهنبار ميوه ها را به قطعات کوچک تقسيم کرده و پس از پايان مراسم به همه ميوه تعارف می شود. مردم تا آنجا که امکان دارد با لباسهای ارغوانی گرد هم آمده و به رقص و شادی می پردازند و هر يک چند نبشته شاد باش (کارت تبريک) برای هديه به همراه دارند. سفره مهرگان شامل گل و ريحان و آجيل و بوهای خوش کتاب مقدس (قرآن يا اوستا)آينه سرمه دان شربت يا شراب  شيرينی انار سيب و آويشن کاسه ای پر از آب و سکه و ظرفهايی از سنجد و بادام ميباشد ضمن اينکه اسفند و عود نيز می سوزانند))

  • جشن آبانگان
  • جشن آذرگان
  • جشن دیگان
  • جشن بهمنگان
  • جشن اسفندگان
  • جشن نوروز
  • جشن زادروز حضرت زرتشت
  • جشن سده

 

مطالب دین بهی ( زرتشتی)

دو گوهر همزاد : سپَنتامَينو و اَنگرَه مَينو

"اين دو پديده ي همزادي كه در آغاز آفرينش به صورت دو نيروي متضاد در انديشه و گفتار و كردار ظهور نمودند يك نيكي است و ديگري بدي . انسان دانا از ميان اين دو ، نيكي را بر گزيند ولي شخص نادان چنين نخواهد كرد ."      (گاتها 30 بند 3)

 

اشوزرتشت در فلسفه ي پيام خود به دو گوهر همزاد ولي متضاد اشاره دارد كه در نظم هستي نقش دارند . اثر اين دو گوهر ، نيرويي است كه در كوچكترين ذره ها به صورت مثبت و منفي در پروتون و الكترون وجود دارد و در همه جاي هستي حتي كهكشان به گونه ي كشش و رانش و يا دو نيروي ناهمگون اثر مي گذارد . بنا به تعاليم آيين مزديسنا، در انديشه ي هر كس از هنگام تولد دو نيروي متضاد بوجود مي آيد كه پايه و اساس آفرينش انديشه ي انسان بر آن ها قرار گرفته . اين دو نيرو ، خوبي و بدي يا سپَنتامَينو و اَنگرَه مَينو هستند .

اين دو گوهر يا پديده در انديشه اند و ناسازگاري و وارونگي ، راستي و ناراستي ، پديدآرندگي و تباهكاري ، افزايندگي و كاهندگي ، روشني و تيرگي ، دوستداري و دشمني ، هستي و نيستي ، سامان و بي سامان ، دل آزردگي و دلگرمي ، در اين جهان و در انديشه ي آدمي به نام دو گوهر يا دو مينوي كه نخستين سپَنتامَينو يعني روشن روان و ديگري اَنگرَه مَينو يعني تيره روان شناسانده شده است . اين دو نيز با روان با هم ، همزاد و توامان و برادر دوقلو هستند .

در اين ميان اگر قدرت سپَنتامَينو در انديشه ي انسان فزوني يا بد انسان را به سوي خوشبختي و كاميابي و اگر انديشه ، راه اَنگرَه مَينو را در پيش بگيرد ، بعكس آدمي به سوي ناراحتي و بدبختي خواهد رفت و بنا به عقيده ي ما در هر دو جهان ناكام خواهد شد . اين نگاه اشتباهاً به دوگانه پرستي تعبير شده است در حاليكه دو گانه پرستي يعني پرستش دو خداي متضاد . مثل خداي توانايي و خداي ناتواني ، خداي دارايي و خداي بي نوايي ، خداي تندرستي و خداي بيماري و ... . اعتقاد درست بر اين است كه اهورامزدا همه ي جهان را از جمله انسان را آفريده و به انسان قدرت انديشه داده و اين انديشه مي تواند دو راه را در زندگي برگزيند . راه خوبي يا سپَنتامَينو و راه بدي يا اَنگرَه مَينو . اهورا مزدا خداي خوبي و اهريمن خداي بدي نيستند . زيرا هيچ گاه براي اهريمن نماز و نيايشي انجام نمي شود . و پيوسته شكستش آرزو مي شود . اهورامزدا خالق انديشه ي انسانهاست و سپَنتامَينو و اَنگرَه مَينو (اهريمن) زاييده ي انديشه و کردار  انسانها هستند .

آتش "پرستش سو" يا قبله در آيين زرتشتي  

"اي نمازگزار ، نمازت را ، نيايشت را با دل پاک و روشن به آرامي و خلوص نيت بخوان و بدان ، اين روشنايي که قبله گاه و پرستش سوي خود کرده اي پرتويي از روشني جاودان است که خداوند در دل مردمان نهاده است ."

پيروان آيين زرتشت که خود را مزديسني يعني پرستندگان مزدا (خداوند) نيز مي گويند در نيايش هاي خود با تن و رواني پاک ، رو به سوي " روشنايي" ، خداوند را سپاس گفته و نيايش مي کنند . زرتشتيان به گاه نيايش ، زندگي سرشار از آسايش و بهروزي را براي نيک انديشانِ روزگار ، آرزو مي کنند و آتش را در کنار سه عنصر ديگر آب و خاک و هوا گرامي مي دارند و از آتشکده ها به نشانه ي مهر و پاکي در محل زندگي خود ، پاسداري مي کنند . آنان از روشنايي آتش ، همانند نورهاي ديگر ، به عنوان پرستش سو (قبله) به هنگام نيايش بهره مي گيرند . آتش بزرگترين پاک کننده است و در عين حال نوراني ترين عنصر است و آن را سمبل اهورا مزدا ميدانند .

ايرانيان از سال ها پيش ، آتش را به عنوان نماد موجوديت خود يا به عبارتي پرچمي براي هويت ملي خود در نظر داشتند و به آن افتخار مي کردند . زيرا آتش از بين برنده ناپاکي ها و روشن کننده ي تاريکي هاست . گرما و انرژي آتش ، چرخ هاي صنعت و پيشرفت را به چرخش مي آورد . آتش دروني انسان است که انديشه او را به خرد بي پايان اهورايي پيوند مي زند . بنابراين زرتشتيان به پيروي از نياکان خود همچنان آتش را گرامي داشته ، از روشنايي آن به عنوان قبله به هنگام نيايش بهره مي گيرند . اگر زرتشتيان رو به سوي نور دارند و آن را پرستش سو مي دانند ، براي نزديک شدن به اهورامزدا ، پروردگار و آفريننده کل است که خود سرچشمه ي همه نورها(شيدان شيد) است .

به جا آوردن مراسم در برابر نور خدا به انسان حرارت زندگي و جوش و خروش و اراده و پايداري مي بخشد و دل دينداران و مشتاقان ، با برخورد به امواجش ، سبک و شاد و خرم مي گردد و پرتو آن به نسبت ايمان و اخلاص ستايندگان بر دل ايشان مي تابد و انوار تسلي و اميدواري ، کانون دل آنها را روشن مي گرداند .

دلبستگي و اعتقاد و احترام خاص ايرانيان به آتش موجب شده که برخي به غلط چنين بپندارند که آتش نزد ايشان جنبه الوهيت دارد و لذا ايرانيان را آتش پرست بيانگارند .

فردوسي در اين باره مي گويد:

بدانگاه بد آتش خوبرنگ          چو مر تازيان را مهراب سنگ

مپندار کآتش پرستان بدند         پرستنده ي پاک يزدان بدند

برخي از اقوام سامي نيز آتش را مقدس مي شمرده اند . به روايت تورات در کوه تور ، "نور خدا" به صورت آتشي بر موسي تجلي کرد و "يهوه" يا خداي موسي ، با زبانه ي آتش با موسي سخن گفت . آتش بر ابراهيم خليل گلستان شد . موسي را خاله اش ، در کودکي ، در تنور مخفي کرد و چونن ندانسته تنور را آتش کردند ، ديدند موسي در تنور نشسته است و آتش گرد او مي گردد بي هيچ زيان و گزند .

"درود و ستايش به تو ، اي آتش اهورامزدا ، مي ستايم اين روشني پاک و درخشان را اينک که به ما آشکاري ، توان و نيرويمان بخش تا بهترين انديشه و گفتار و کردار را داشته باشيم . ياريمان ده که با بدي و زشتي و دروغ پيکار کنيم . روان را پالوده گردان از بدي و راه بي فرجام تا شايسته ي پرستش اهورامزداي بزرگ باشيم ."

 

 

 

 

سوشيانت در آيين زرتشتی

براستی کسانی از زمره سوشيانتها و رها کنندگان جهان بشمار خواهند رفت که فرمانهای مزدا و وظيفه خود را با نيک منشی بجای آورند و بر ضد خشم وستم بپا خيزند و آنرا در هم شکنند. يسنا ۴۸ بند ۱۲

 در آخرين روز جشن تيرگان قرار داريم و اميدوارم اين جشن به تمامی دوستان خوش گذشته باشد و به اندازه کافی به يکديگر آب و پاکی را هديه داده باشيد امروز بايد بندهای هفت رنگ خود را باز کرده و همراه با آرزوهای خود به باد بسپاريد و چه آرزويی بهتر از آزادی ايران  و سر بلنديی  ايرانی مطالب کاملی در رابطه با آداب و رسوم جشن تيرگان در ميان اقوام ايرانی در وبلاگ چو ايران نباشد تن من مباد می باشد که خواندن آن خالی از لطف نيست.و اما  سوشيانت اين کلمه از ريشه سوکه به معنی بهره و منفعت است می باشد کلمه سود فارسی از همين ريشه و بنيان است و سوشيانت به معنای رها کنندگان است.عقيده به موعود ۳۱ قرن است که مايه اميد ايرانيان گشته در کشاش گيتی آنان را اميدوار ساخته و از انحطاط و سقوط آنان جلو گرفته است . اگر روزی شکستی و بدبختی رو می کرد و دشمن فرومايه ای غالب می آمدو اگر زمانی ديو خشکی سرزمين ايران را در کم آبی و قحطی فرو برد اگر روزگاری تيرگی و سياهی در آسمان ايران نمودار گرديد نهراسيد و اميدوار باشيدکه خورشيد تيز است از بالای البرز کوه دگر باره بر شما نور خواهد افشاند خود اشو زرتشت نيز در سرودهای گاتها پيوسته پيروان خود را به آينده بهتر و انتظار ساختن روزگار خوش تر و سر افرازی اميدوار می سازد و می گويد با کار و کوشش و سعی و عمل مسلحانه در برابر سپاه اهريمن و اهريمن خويان ايستادگی نمايند  و از ميدان کارزار جور و ستم و پليدی و زشتی نگريزند بلکه آنقدر ايستادگی نمايند تا پيروزی قطعی و فتح نهايی نصيب آنان گردد عقيده به سوشيانت  می آموزد که به پيش برويد و گذشته را رها سازيد و اصل انتظار يعنی آينده گرايی و حرکت به آينده ای که بهتر از امروز خواهد بود و قناعت نکردن به يک زندگی فقيرانه و تحت ظلم .منتظر يعنی منتظر آينده آنکه منتظر است اميدوار است و آنکه اميدوار است زنده است .روح زندگی در اوست بی شک در پرتو همين انتظار است که ايران ما روی نجات خواهد ديد و از فلسفه اين عقيده مقدس بوده که ايرانيان را به شجاعت و دلاوری ترغيب نموده ؛يکی از ويژگی های قوم ايرانی اميد به آيندهاست که پيوسته از زمان حال به آينده توجه دارد عقيده سوشيانت بيانگر اين حقيقت است که روزی فرا خواهد رسيد که عدالت و آدميت و راستی پيروز گردد و بديها بروند و نيکی ها باز آيند خيانت و دروغ و ناراستی و فساد فردی و اجتماعی از جهان رخت بربند و سازش همگانی و عدالت اجتماعی مطلق و برابری و راستی حکمفرما شود عقيده به سوشيانت می گويد آدم منتظر هم از نظر فکری و هم از نظر علمی و مادی يک آدم يا يک ملت آماده است پس سوشيانت حتما نبايد يک فرد باشد بلکه تک تک ما می توانيم بخشی از آن باشيم (مانند سی مرغ عطار) عقيده به سوشيانت اعتقاد به اين است که وعده خداوندگار در کتابهای دينی و همچنين  آرزوی تمامی آدمهای پارسا و صالح تحقق خواهد يافت و جامعه ای که در آن آدميت و عدالت و حقيقت برای هميشه حکمفرمابوده باشد هرگز بازيچه دست ستمکاران نخواهد شد. رسالت سوشيانت ازبرای همين است.آزاد و پاينده باد ايران و سربلند باد ايرانی.

 

يکی پر خرد گفت کز سيستان                   بیايد يکی گرد گيتی ستان

سراسر  بيالايد  ايران  زمين                       زتازی نژادان پر  مکرو  کين

چنان  پست  گرداند  اهريمنان                    که ديگر نماند از ايشان نشان 

پس  آنگه  آن  گرد عالی تبار                      بيارايد  ايران  چو  باغ  بهار

از  ايلام  تا  خاک  مازندران                         ز اروند  تا   دامن   سيستان

نگردد   بجز    داد  ؛  فرمانروا                        گلستان  شود  کشور  آريا

نماز و نيايش و روزه در آيين زرتشتی

در آيين زرتشتی نماز عملی اجباری و اعتياد گونه نيست که بصورت برده وار و ترس از آدمی ظالم خوانده شود و يا تجارتی سود رسان نيست تا کسی برای رسيدن به ثروت و بهره لازم آنرا بجا آورد نماز در دين زرتشت خود شناسی است و در نماز بايد انديشه پالايش شود بر طبق اعتقادات دين زرتشت هر يک از موجودات ذره ای از اهورا مزدا را در خود دارند و اين فروهر در وجود من شما و ديگران است برای همين است که اين آيين تنها آيينی است که قربانی نمودن برای خدا در آن منع شده است حتی گياهان و جمادات هم از اين فروهر بی بهره نمی باشند. به همين خاطر است که آشو زرتشت در بخشی از نيايش خود می فرمايند :((با فروتنی کامل پيش از همه چيز خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خود را به من عطا فرمايی تا به همراهی درستی کردار و ضمير پاک بتوانم خوشبختی روان آفرينش را(همه جهانيان) فراهم سازم)).

در مورد روزه در آيين زرتشت نيز بايد گفته شود که روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اينکه باعث سستی بدن و عدم فعاليت مفيد و کار روزانه می شود حرام می باشد. چون اين موارد در آيين زرتشت نکوهيده شده وبی کاری و تن پروری بشدت نهی شده است و  امابرای افراط نکردن در خوردن گوشت حيوانات روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بيست و يکم هر ماه زرتشتيان از خوردن گوشت پرهيز می کنند اين چهار روز متعلق به چهار امشاسپند  وهمن ؛ماه و گوش و رام که از حاميان چهارپايان هستند می باشد.

اما نيايشی که امروزه در بين زرتشتيان متداول می باشد و خواندن آن نيازی به آداب و رسوم خاصی ندارد و در هر هنگام از شبانه روز  می توانيم آنرا بخوانيم و سپاس خدای يگانه را بجای آوريم و نبايد فراموش کنيم که اين ما هستيم که به راز و نياز و برقراری ارتباط با خداوند نياز داريم و بايد روح و روان خود را پالايش کنيم . اين نيايش برگرفته از نيايش اشو زرتشت در يسنا ۲۸ می باشد و برای اجرای آن کافيست دستهای خود را بلند کرده و به پيروی از اشو زرتشت بخوانيم:

((با دستهای بر افراشته بسوی تو ای مزدا و با فروتنی کامل پيش از همه چيز خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خود را بمن عطا فرمايی تا بهمراهی درستی کردار و ضمير پاک بتوانم خوشبختی روان آفرينش را فراهم سازم.ای اهورامزدا بشود که با انديشه نيک به تو نزديک شده و با پيروی از قانون اشا به ارزشهای مادی و معنوی خود پی ببرم تا بدين وسيله دين داران را بسرای روشنی و خرمی و زندگی نيک هر دو جهان رهبری کنم . من اين سرودهای ستايش خود را آنسان که پيش از اين کسی نسروده نثارت می کنم ای اهورا ای روان راستی و ای نيک انديش واقعی از تو در خواست می کنم تا در جهان نيروی فنا ناپذير معنوی تجلی نمايد .اينک تو را با ستايش خود فرا می خوانم بسويم شتاب و مرا از خوشبختی و کاميابی  واقعی بر خوردار ساز. هنگاميکه با منش پاک تو را با سرودهای ستايش فرا می خوانم آگاهم که مرا برای رهبری روان مردم جهان گماشته ای و از پاداشی که تو ای اهورا مزدا برای کردار نيک می بخشی خبر دارم و آماده ام تا زمانيکه مرا تاب و تواناييست بمردم بياموزم که بسوی راستی راه پويند. ای مزدا بسوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و راستی برخوردار ساز تا بوسيله آموزش آيين مقدست گمراهان و بدکاران را براه راست رهبری کرده و بر دشمنی بد خواهان چيره گردمای اهورا مزدا مبادا هرگز کار ناشايستی از من سر زند که مورد خشم تو قرار گيرم . ای راستی و ای اصل پاک منشی پيوسته می کوشم تا تو را بستايم ای کسی که آرزوهای ما را بر می آوری تو را از ته دل درود می گويم چه می دانم نمازيکه از روی ايمان و اعتقاد کامل انجام شود بدرگاهت پذيرفته خواهد شد .ای کسی که اميد بهشت ما بسوی تست.))

درود فراوان بر روان زرتشت بزرگ و تمامی پيامبرانی که در جهت راستی و تعالی روح بشر گام بر داشتند و جان خود را نيز در اين راه فدا کردند .اميدوارم دوستان هم انديش که در مورد نماز و روزه پرسش نموده بودند به پاسخ لازم رسيده باشند .با تشکر از خانم خادم(دبير انجمن زرتشتيان) که مرا در اين نوشتار ياری رساندن .هميشه پاک و اهورايی باشيد.

 

 

زرتشت

در ميان تمامی جشنها و شاديهايی که در ايام نوروز برگزار می شود نبايد ششم فروردين زادروز اشو زرتشت پيامبر راستين ايران زمين را از يادببريم .اشو زرتشت در تاريخ ايران زمين از جايگاه ويزه ای برخوردار است مردی که از سرزمين آذربايجان برخاست و با انديشه و گفتار و کردار نيکش پيام آور صلح و دوستی و خردورزی در جهان گرديد تا ايرانيان برای قرنها به عنوان نخستين ملت يکتا پرست دنيا راه خود را از ديگر ملل دنيا جدا نمايند و در پرتو گفتارهای هدايتگر و روشنگرش سرزمين اهورايی خويش را به عنوان پرچمدار صلح و يگانه پرستی به جهانيان معرفی نمايند و نشان دهند که راه در جهان يکيست و آن راه راستی است.هر چند قدمت نوروز به عنوان کهن ترين آيين ملی در جهان بسيار قديميتر از زمان زرتشت است اما انديشه ها و باورهای آيين مزديسنی در اين جشن باستانی تاثير بسياری گذاشته است .در آيين زرتشت مراحل شناخت و عرفان به هفت مرحله تقسيم می شود و يک جوينده راه راستی بايد در پرتو اين هفت فروزه اهورايی به پيش رود و با سرلوحه قرار دادن هر يک در زندگی خويش راه نيک از بد و درستی را از نادرستی تشخيص دهد .هر يک از اين هفت فروزه اهورايی که به اصطلاح امشاسپند ناميده می شوند و به جهان مينوی تعلق دارند در جهان مادی نيز برای آنها نماينده ای تعبير شده است که ما هر ساله بر سر سفره هفت سين آنها را قرار می دهيم اما از فلسفه وجودی هر يک بی اطلاعيم اميدوارم دانستن اين موارد برای شما دوستان گراميم جالب و مفيد باشد:

در راه رسيدن به شناخت کامل نخستين گام بهمن يا انديشه نيک است اشو زرتشت چگونه خدا راشناخت و به مردم شناسانيد؟اشو زرتشت فراگيري و شناخت و دريافت را بر پايه پرسش و پاسخ استوار ساخت . از خود مي پرسيد :چه کسي اين زمين و آسمان و ستارگان را آفريده است؟چه کسي گياهان را پديد آورده است و چه کسي حيوانات را هستي بخشيده؟با خرد ذاتي خود و دانش فراگيري از راه گوش و چشم کنکاش مي نمود جستجو مي کرد و مي پرسيد مي خواند و مي شکافت و در پايان بياري انديشه پاک پاسخ پرسش خود را در مي يافت .اشو زرتشت دريافت که اهورا مزدا آفريننده يکتاست اوست که با دانش خود دانشها را آفريد.زمين و آسمان را آفريد و جهان و جهانيان را هستي بخشيد .و بدين ترتيب نخستين گام را در راه بالندگي انساني که همان انديشه نيک مي باشد بر داشت و به کمک يانش اهورايي نيرويي برتر از انديشه و خرد که انديشه و خرد نيز آنرا تاييد مي کند و بر گرفته از روان و خرد الهي و جهاني است به حقايق دست يافت و اين خرد الهي که از آن مي توان به دل آگاهي نيز تعبير نمود سرچشمه شناخت و معرفت اهوراييست .قرار دادن شير بر سفره هفت سين و خوان مهرگانی به اين امشاسند نسبت داده شده است.

دومين گام اشاوهيشتا يا امشاسپند ارديبهشت است که به معنای راستی والاست .قانون دگر ناپذيری است که آفرينش را نظم می دهد اشا نشانه خواست اهورايی است . اشا راه راستی است و پويندگان آن راه به خوشبختی می رسند و به بيان ساده تر اشا بيانگر هنجارها و قانون های حاکم بر جهان هستی است و هر کس بايد با انديشه نيک اين راه درست زيستن را انتخاب کرده و بر طبق راستی رفتار نمايد و از کجروی پرهيز کند چرا که طبق قانون اشا نتيجه اعمال خود را درو می نمايد و اين ميوه کارکرد خودشان است نه مجازات خداوند .بارها شاهد بودم که بسياری از دوستان دين زرتشت را دينی کهنه و متعلق به زمانهای گذشته می دانند اما در پاسخ به اين عده می توان گفت بر طبق قانون اشا انسانها بايد خود را با هنجار ها و نظمهای پيرامون خود هماهنگ سازند دين زرتشت بر خلاف ديگر اديان برای جزئيات تصميم گيری نمی نمايد اصول کلی در گاتها بيان گرديده اما جزئيات به خرد و دانش واگذار شده تا بتوانند خود را همگام با زمان تطبيق دهند و همراه سازند . روشن کردن شمع در سفره هفت سين به خاطر روشنايی آن و يا قرار دادن آتش در آتشدان به خاطر پاکی که آتش می آفريند و پليدی ها را نابود می کند و می سوزاند به همين دليل است.

سومين گام شهريور و يا خشتراوييريا به معناي توانايي برگزيدني است .خشترا از ريشه خش به معناي توانايي است .اين فروزه را به شهرياري خدايي تعبير کرده اند.اما استاد وحيدي در همان معني اما به تعبيري ديگر آنرا شهرياري بر ميل بيان نمودند و فرهنگ ايرانی مي گويد که اي انسان تو بايد بر ميلهاي خودت شهرياري و فرمانروايي داشته باشي چرا که ميل انسان حد و مرز ندارد به نوعي ديگر مي توان شهريور را کنترل بر نفس اماره که در روايات اسلامي از آن بسيار گفته شده بيان نمود.بدست آوردن شهريور به هر انسانی توانايی اهورايی را می بخشد که هيچ چيز نمی تواند آن را از بين ببرد در جهان مادی نيز نگهبانی فلزات به اين فروزه نسبت داده شده چرا که فلزات نيز هيچ گاه از بين نمی روند و آتش هر چقدر بر آنها قرار گيرد محکمتر و قدرتمندتر نيز می شوند فلسفه قرار دادن سکه در سفره هفت سين نيز شهريور می باشد.

سپنتا آرميتي يا اسفند چهارمين فروزه بزرگ اهورامزداست استاد وحيدي اين فروزه اهورايي را به معني انديشه نيک ترازمند بيان نمودند.ما يک انديشه نيک داريم که آن بهمن است آيا بهمن به تنهايي کافيست که مرا به يک راه درست برد؟ اماهمين انديشه درست بايد به دنبالش يک سپنتا آرميتي باشد تا انديشه نيک مرا در تراز و اندازه نگه دارد يک مثال ساده پاکيزگي است که در حالت معمول کار شايسته اي مي باشد اما اگر همين از حد خود خارج شود به وسواس تبديل مي شود که براي هر انساني درد سر ساز است .سپنتا آرمئيتي عاطفه و مهر و محبت است . ايمان و مهر به اهورامزدا و فرمانبردار اهورامزدا بودن و انديشه نيک را از اهورا مزدا منحرف نکردن و در دنياي مادي نيز نگهباني زمين بر آن قرار گرفته چرا که فروتني و افتادگي پيش از هر چيز از آن خاک است و اين صفات مهر و محبت و فروتني بيشتر در ميان زنان خصوصا مادران يافت مي شود به همين جهت است که جشن اسفندگان را به نام روز زن و مادر در ايران باستان نامگذاري نمودند .کاشت سبزه و قرار دادن آن در سفره هفت سين نيز به همين دليل است.

و اما پنجمين و ششمين گام هاوروتات (haurvatat) و يا خرداد که به معنای رسايی و کمال است و امرتات و يا امرداد که به معنای جاودانگی است .اهورامزدا گوهر کمال است او همه خوبی ها را در خود دارد و همه خوبی ها را از خود می دهد کمال نمادی از خود شناسی اهورامزداست .آدميان می توانند با کوشش در راه رسيدن به کمال با به کار بردن خرد (بهمن)و کارکرد به راستی (اشا )و مهر ورزی(سپنتا آرميتی)توان اهورايی بدست آورده (شهريور)ودر راستای کمال (خرداد) راه پی موده خود را شناخته و به خدا برسند (امرداد) امرتات به معنای بی مرگی است اهورامزدا بی آغاز بی پايان و جاودانی است در اوستا امرتات و هاوروتات بيشتر جاها با هم آمده اند و اين نشانه آن است که راه رسيدن به جاودانگی نايل شدن به خودشناسی و رسايی و کمال است و آدمی ميتواند با خرد و راستی و مهرورزی به توانايی سازنده دست يافته و با آن توانايی به رسايی و سرانجام به جاودانگی برسد.در جهان مادی نگهبانی آبهای روان با خرداد است و در سفره هفت سين نيز ما به احترام اين امشاسپند آب می گزاريم.و در فرهنگ ايرانی درخت سرو نيز به امرداد نسبت داده می شود چرا که هيچ وقت از بين نمی رود .

آخرين گام رسيدن به اهورامزداست که در فرهنگ و عرفان ايرانی آخرين مرحله و شناخت خداوند است و انسانی که از خدايی به خودآيی رسد در اين مرحله گام نهاده است .که عطار از آن به سيمرغ تعبير می کند و حلاج ندای انا الحق سر می دهد .سخن در اينباره بسيار است . ريشه کلمه جشن که يشن می باشد به معنای ستايش و نيايش خداوند هدف اصلی تمامی جشنهای ايرانی از جمله نوروز می باشد .قرار دادن دانه های مختلف از گياهان مختلف بر سفره هفت سين به نوعی سپاسگزاری از برکات خداوندی است و آرزو کردن سالی پر از خير و برکت به همراه خوشی و تندرستی از خداوند يکتا و راز جاودانگی فرهنگ ايرانی به همين دليل است. فرهنگی که هدف آن رسيدن به حقيقت و ناب هستی و شناخت هر چه بيشتر خداوند است .

اي خداوند جان و خرد هنگامي که در انديشه خود تو را سر آغاز و سرانجام هستي شناختم .آنگاه با ديده دل دريافتم که توئي آفريننده راستي و داور دادگري که کردار مردم جهان را داوري مي کنی هات۳۱ بند ۸

هر کسی در اين جهان بايد برابر آيين ازلی اشا يا راستی که بنياد زندگی را تشکيل می دهد رفتار کند هات۳۳بند۱

ای هستی بخش دانا ای اشا و ای وهومن سرودهايی می سرايم که کسی پيش از اين نسروده است .آرزو دارم بوسيله اشا و وهومن و خشترای فناناپذير حس و ايمان و فداکاری در قلبهايمان افزايش يابد . پروردگارا درخواست ما را بپذير و بسويمان روی آور و بما خوشبختی کامل ارزانی دار.هات ۲۸ بند ۳

کسي که به گوهر راستي و نيکي بگرود شهريور و بهمن و ارديبهشت و اسفند او را ياري و استواري دهند و در کوشش در راه راستي و بر انداختن دروغ پشت و پناه وي باشند چنان که در روز پسين از آزمايش سرافراز بر آيد و در برابر دروغ پرستان نخستين کسي باشد که به سوي بهشت جاودان گام بردارد.هات ۳۰بند۷

مزدا اهورا با شهرياری و مهرخود به کسی که رفتار و گفتارش در پرتو انديشه نيک و بهترين منشها بر پايه راستی باشد رسايی و جاودانگی بخشد.هات۴۶ بند۱

 

زیــــارت پیر هِریــشـت : 


زرتشتیان ایران از سراسر جهان،هر سال از روز امرداد تا روز خور از ماه فروردین (7 تا 11 فروردین) برای برگزاری آیینهای دینی و سنتی در زیارتگاه «پیرهریشت» گردهم میآیند این زیارتگاه در 15 کیلومتری اردکان یزد، بر دامنه کوههایی پست واقع شده است .

دلیل اعتقاد زردشتیان به این زیارتگاه، غیب شدن یکی از ندیمگان دختر یزدگرد سه ام در این منطقه است.

                                                      
آورده اند که این مکان مقدس « گوهربانو »، از ندیمگان دختر یزدگرد سه ام شهریار را در خود گرفته است .

گوهربانو در پی تعقیب تازیان پس از حملۀ وحشیانه به ایران از کاروان همراهان جدا شده و پس از سرگردانی در این محل به نیایش خدا میپردازد و ناگهان ناپدید میشود و سالها پس از ناپدید شدن بر کودکی گمشده نمایان میشود و به او می‌گوید از پدرش بخواهد که بنای پیر هریشت را بسازد.

در پایین این کوه آهکی سیاه رنگ ، ساختمانهایی یه وسیلۀ خیر اندیشان  ساخته شده است که خیله نام دارد و نیایش کنندگان که از راه دور و نزدیک به این مکان   می آیند برای چند روزی در این خیله ها به سر میبرند

بنابر تقویم قدیم زرتشتیان در طول ماه آبان هر به دینی میتوانست به این جشن‌گاه رفته و آیین ویژه زیارت را به جا آورد.

به روایتی جشن آتش افروزی ( هیرومبا ) را زرتشتیان شریف آباد در 26 فروردین در این زیارتگاه برگزار میکنند

 روایت دیگری هم از برگزاری جشن و پایکوبی در 18 فروردین خبر می‌دهد.
بنای زیارتگاه منحصر به یک اتاق و یک پستو است. در قسمتی از کوه، همواره آتش روشن است.

در وسط اتاق آتشگاهی وجوددارد که بر آن آتش می افروزند.
« به نظر من پرستش و زیارت این پیرها کهنترین شکل زیارت در ایران است که بعدها با ورود اعراب و اسلام آوردن ایرانیان تبدیل به پرستش امامزاده ها شده است .»

اشو زرتشت

 

01ـ5  پرسش : زرتشت در چه زماني مي زيسته است  ؟

پاسخ : به درستي مشخص نيست ، بعضي از پژوهشگران زمان او را 6000 سال پيش از افلاتون و يا ورود خشايار به يونان مي دانند ، چندي او را 5000 سال پيش از جنگ «تروا» كه 6100 سال پيش از ميلاد مسيح بوده مي دانند . نوسان اين دوره ها از 600 تا 6000 سال پيش از ميلاد است زرتشتيان ايران در حال حاضر به نظر ذبيح بهروز استناد كرده و تا نتيجة علمي و پژوهشي بهتري به دست آيد زاد روز اشوزرتشت را 1768 سال پيش از ميلاد مسيح باور كرده اند .  ولي به نظر من بايد پژوهش بهتري در مورد زمان زرتشت انجام گيرد .

 

02ـ5  پرسش : محل زندگي زرتشت كجاست ؟

پاسخ : اوستا زادگاه اشوزرتشت را محلي به نام «رَگه» در كنار رودخانة «دْرُجي» و درياچة چيچَست مي داند بعضي از پژوهشگران اين محل را در غرب ايران يعني درياچة اروميه و برخي درياچة هامون در خاور را اشاره كرده اند و چندي نيز رگه را شهرري در نزديكي تهران مي دانند.

 

03ـ5  پرسش : خانوادة زرتشت چه كساني بودند ؟

پاسخ : در اوستا و منابع ديگر نام پدر زرتشت پوروشسب و مادرش دْغدو است ، اشوزرتشت با هووي ازدواج كرد و شش فرزند داشت سه دختر به نام هاي فرِني ـ تريتي ـ پورچيستا ، و سه پسر به نام هاي ايسَدواستَر ـ اوروتَت نَر ـ  خورشيد چهر .

 

          پرسش : معني نام زرتشت چيست ؟    5-04

پاسخ : در گات ها اين نام به صورت زَرَت اوشتره آمده است پژوهشگران براي نام پيامبر معنا و ترجمه هايي گوناگون دارند مانند ستاره زرين ، ستاره درخشان ، روشنايي زرين ، فروغ پاك ، روشنفكر و دارنده شتر زرد .

 بهترين ترجمه اين است كه بخش  زَرَه را زرين و بخش دوم اوشتره را  روشنايي به معناي روشنايي زرين يا هاله اي از نور بدانيم .

 

05- 5  پرسش : در باره درگذشت اشو زرتشت آیا روایت به قتل رسیدن در نیایشگاه بلخ درست تر است یا اینکه در کنار خانواده و درآرامش از این دنیا رفته اند ؟

پاسخ : هر دو روایت است و به درستی مشخص نیست که نزدیک به چهار هزار سال پیش پیامبر چگونه درگذشته است .

 

آیا درست است که اشوزرتشت بنا بر سنت آن روزها سه بار ازدواج کرده است ؟     5-06

          در برخی روایت ها ازدواج اشوزرتشت چنین گزارش شده است .

 

07-5     آيا به جزء اشوزرتشت پيامبر ديگري كه ايراني باشد آمده است ؟

خير ، تنها پيامبري كه يكتاپرستي را بنياد گذاشت و گسترش داد اشوزرتشت بود .

 

08-5  اينكه نخستين پيامبر ايراني را هوشنگ مي نامند درست است ؟

شاهنامه فردوسي ، آغاز تمدن و پيشرفت دانش بشري را با حضور هر يك از پادشان پيشدادي همراه داشته است كيومرث ، جمشيد ، هوشنگ و فريدون نقش برجسته تري داشته اند و از زمره  نجات دهندگان به شمار مي آيند .

 

09-5  به عنوان پيامبر معجزه اشوزرتشت كدامند ؟

اگر قرار باشد تا براي اشوزرتشت نيز معجزه يي در نظر بگيريم پيام مانتره ، انديشه برانگيز و جهانشمول او يكي از آنان است .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 9:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

اديان ايران

بازديد: 291

اديان ايران

 

زرتـشت

مهمترين شـعـار زرتـشت : پندار نيک، گفـتار نيـک، کردار نـيـک

آيـيـن " پـيـر سـبز"  زرتشتـيـان

 

ظهور زرتشت

در فضائي که کاهنان، ساحران، آتشبانان بي شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خداي نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها ميکشيدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهاي ساختگي مافوق بشري تظاهر مي نمودند؛ در محيطي که انسانها با وحشت و هراس به هر پديده طبيعي مينگريستند و در هر گوشه اي به انتظار برخورد با موجودات عجيب و مافوق الطبيعه بودند. در دوراني که بشر خود را اسير نيروهاي خارق العاده و رام نشدني ميدانست و اميدوار بود سرنوشت خويش را با شرک و بت پرستي، نيايش مردگان و هراس از زندگاني که با خرافات و شعائر و آداب بدوي آميخته شده بود تحول بخشد. ابرمردي ظهور کرد که پيام نافذ يگانه توحيدش و صداي پر طنين حق پرستيش مرزهاي زمان و مکان را در هم ريخت و از لابلاي قرون و اعصار تاريخ جهل را در نورديد و به فضاها و مکانهاي دور پراکند.

او مبشر سرور و صفا و راستي و محبت بود و مبلغ اراده و اختيار و کار و فعاليت. او بر آن شد که سرنوشت بشر را از کف اختيار خدايان و کاهنان، رمالان و سرداران و سردمداران بدر آورد و در دستهاي پر توان و سازنده انسانهاي راست پندار و راست کرداري که جز در مقابل حق سر فرود نياورند قراردهد. و همين امر موجب اشاعه سريع انديشه هاي او و سربلندي ايرانيان آگاه گرديد. سرودهاي مذهبي که از اعصار بسيار کهن بنام (گاثاها) بر جاي مانده است بخشي از پيام هاي زرتشت است که با رسالتش انقلاب فکري عظيمي را در انديشه بشري پايه گذاري کرد. اين انديشه والا هر چند ابتدا به ظاهر پيروان بسيار نيافت ولي در بسياري از مکاتب فکري و مذهبهاي دورانهاي بعد اثر خود را بجاي گذاشت.

آرياها احساسات و عواطف و معتقدات خود را بيشتر در لباس شعر و سرود نمايان مي ساختند و گفتار منظوم از هنرهاي جالب توجه آنان بشمار ميرفت. به ويژه ميتولوژي و اسطوره هاي مذهبي و فولکلوريک خويش را به صورت حماسه و شعر ميسرودند که حفظ کردن و انتقال آنها نيز بسيار آسانتر صورت ميگرفت. سرودهاي ريگ وداي آرياهاي هند از کهن ترين نمونه هاي اين اسطوره ها و معتقدات مذهبي منظوم است. سرودهاي زرتشت و سرانجام سروده هاي نغز و دلکش گويندگان قديم پارسي را که در ادبيات جهان بي نظير است ميتوان نشانه هاي جوان تري از اين هنر آريايي دانست.

گاث يا به زبان اوستاي قديم "گاثا" به معني سرود است و در زبان سانسکريت يا زبان آريائيان هند، نيز همين مفهوم را دارد. در پهلوي يا زبان ايرانيان دوران ساساني نيز "گاث" به معني سرود بوده است. نام حقيقي زرتشت به آنگونه که در گاثاها آمده «زرتوشتره اسپيتامه» است. يونانيان، زرتشت را "زرو آستر" مي ناميدند و معتقد بودند که اين نام را کلمه آستر يا استر (ايستار) به معني ستاره مشتق شده و مفهوم آن ستاره شناس بوده است.

پروفسور گيگر خاورشناس مشهور آلماني معتقد است که برخي از يونانيها نام او را ترکيبي از کلمات زئيرا به معني نياز و استر (استار) به معني ستاره ميدانستند که رويهم مفهوم آنکه به ستاره نياز مي برد (يا مدد ميگيرد که همان محاسبات نجومي است) داشته است. بهمين جهت گاهي هم زرتشت را استروتوتم يا فرمانرواي ستارگان (که همان عالم آگاه بر ستارگان باشد) مي ناميدند.

رستاخيز زرتشت و تعليمات وي

آئين اوستا خود به خود بوجود نيامده بلکه داراي مؤسس است که از آن طريق مندرجات اوستا را با کيش قديم آريايي و آئين شرک ايران مقايسه مي کنند و تحولي را نمايان مي بينند که تحقق پذيرفته و دين جديد در آنزمان تأسيس  شده است. از طرفي زرتشت در گاتها از خويشتن چون انساني ساده سخن مي گويد، نه چون يک وجود افسانه اي. از خداوند متعال (اهورامزدا) به او وحي شده است که آئين خود را به هم ميهنانش و همچنين خانواده اي که در زندگاني او سهم عمده داشته اند و در تبليغات کمک کرده اند اعلام دارد، با اين ترتيب مطالعه منشاء و مبدأ دين زرتشت به طريق قانع کننده اي مشکل و شايد غير ممکن مي باشد، زيرا مهمترين مدرکي که درباره اين دين بدست ما رسيده است کتاب آسماني همان دين مي باشد که به نام (اوستا) موسوم و حقيقت امر اين که کتاب اوستا هشتصد سال بعد از زرتشت پيامبر اين دين نوشته شده است، اين کتاب شامل سه بخش و از مبادي مختلف ميباشد.

گاتها که قديمي ترين قسمت هاي اوستا و شامل سرودها است در زمان هخامنشيان تدوين يافته و قسمتهاي ديگر اوستا در زمانهاي بعدي درست شده است، در زمان ساسانيان همه قسمت اوستا را جمع آوري کردند و هم در اين دوره بود که اوستا (تمام کتاب اوستا) تدوين يافت و اين خود در دوراه اي بود که آئين زرتشت دين رسمي و انحصاري سراسر ايران زمين شده بود. زرتشت در کتاب مقدس اوستا (زاراتوشترا) خوانده شده است.

مطابق آنچه که از اوستا معلوم ميشود، زرتشت در «مدي» بدنيا آمده و از ميان طايفه اي از مغ ها برخاسته است و اين طبقه و طايفه در حقيقت از مردم عاقل و اهل نظر و فيلسوف و دانشمند ملت ايران بود. وقتي زرتشت به سن 20 رسيد از دامهائي که افسونگران و جادوگران و احضار کنندگان ارواح براي او درست کرده بودند گريخت و از دنيا کناره گيري کرد و اين عمل براي اين بود که خود را آماده اجراي فرمان آسماني که به او وحي شده بود نمايد.

در سي سالگي به الهامات و وحي هاي آسماني رسيد که در آنها امشاسپند و (هومانو) که به معني پندار نيک است بنظر او آمد؛ و او را به آسمانها برد و به خدا نزديک کرد. زرتشت دستورات خدائي را گرفت، به فواصل ده سال شش بار ديگر اين الهامات به او دست داد، در چهل سالگي رسماً براي تبليغ دين جديد به مبارزه و پيکار پرداخت. بيش از دو سال از ظهور او نگذشته بود که توانست با تبليغ مؤثر پادشاه عصر يعني (ويشتاسب) را بدين خود برگرداند و به پشتيباني همين پادشاه بود که زرتشت توانست همه ايران را به آئين زرتشتي آشنا کند و بدون ترس در همه جا دين خود را رواج دهد؛ زيرا ديگر نه از مجازات مي ترسيد و نه مانعي براي کار او وجود داشت، آنوقت گروه گروه مردم به دين او در مي آمدند و همه ايران از آن آگاهي داشتند. بيش از سي و پنج سال زرتشت به پشتيباني و اجراي مراسم دين خود پرداخت و اين بدون شک به کمک و پشتيباني سلسله هخامنشي بود. وي در سن هفتاد و هفت در جنگي مقدس که عليه يورش قبيله (هياوآ) مي کرد زندگي را بدرود گفت؛ و يا بقولي با هفتاد تن از پيروانش در پرستشگاه بلخ حين نيايش و ستايش اهورامزدا بدست "براتور" نام توراني به شهادت رسيد. برخي از محققان نوشته اند که در دوران باستان چند نفر به نام زرتشت آمده اند که مروج عقايد زرتشت نخستين بوده اند؛ از جمله فريدون را زرتشت ثاني و جاماسب را زرتشت سوم دانسته اند که در زمان ويشتاسب پدر داريوش ظهور کرده است.

زرتشت به دو عالم معتقد است: يکي روحاني يا « مينو » و يکي جسماني يا « گيتي » و آنچه در عالم است به دو قسم تقسيم مي کند؛ تقدير يا « بخشش » و فعل يا « کنش » و حرکات افعال انسان را سه قسم مي کند؛ اعتقاد يا « منش »، گفتار يا « گويش »، رفتار يا « کنش »، و وقتي انسان به مرتبه سعادت عالي رسيده و، به يزدان نزديک شده و اهل بهشت است که هر سه چيزش اصلاح و داراي: انديشه نيک، گفتار نيک و کردار نيک شده باشد. زرتشت مي گويد، بناي آفرينش عالم بر اضداد است و اين خاکدان ميدان مبارزه نيکي و بدي يا جنود يزدان و اهرمن، و کائنات مابين گير و دار اين قوا واقعند و سعادت بشر بستگي به پيروي اين دو چيز متضاد است و بهشت جاويدان منزل پيروان يزدان و صاحبان نيت و گفتار و کردار نيک است و دوزخ اتباع پليدان و ارواح اهرمني.

اعتقاد به ظهور آخرين منجي

به موجب مقررات آئين زرتشت هر هزار سال از دختري باکره از نطفه زرتشت نجات دهنده اي نمايان مي شود، در هزاره سوم يعني آخرين دوره (سوشيانت) ظهور مي کند، مردگان زنده مي شوند؛ حوادث آسماني موجب ذوب شدن فلزات در دل کوهها مي گردد؛ فلز ذوب شده براي مؤمنين شير سرد و براي دشمنان دين، دردناک است، مردم بدکار و شياطين نابود مي شوند، نيکوکاران به آب زندگي جاويد ميرسند. طبق مدرکي سوشيانت و بنا بر سند ديگر شخص زرتشت خودش آئين مزدا را تکريم و تقديس مي کند؛ خراي از جهان ميرود و خوشي و شادي برقرار ميگردد. کرگ لينگر مينويسد: در دين زرتشت مفهوم بزرگي وجود دارد که نه در آئين مصريان قديم ديده مي شود و نه در انديشه هاي بسيار عميق هندو، آن اين است که جهان داراي تاريخ است و از قانون تحول پيروي مي کند، وضع فعلي جهان را به مرحله نهائي رهبري مي کند، همه نيروها در کار خود بايد به آن راه بروند، در نظر زرتشت دنيا از برنامه استمرار تاريخ پيروي مي کند و ميدان جنگ است، مبارزه اي پر شور، نيروها را مقابل يکديگر قرار داده است و اين امر واجب است و نتيجه آن تکامل مردم با تقوي و بهره مندي از زندگي جاويدان است.

جايگاه برزخ

طبق آئين زرتشت بين بهشت و دوزخ جائي است که برزخ ناميده مي شود، و اين محل جاي کساني است که اعمال نيک و گناهان آنها يکسان است، اين دسته در برزخ تا روز واپسين خواهند بود و آنگاه که همه مردگان زنده شدند آنها نيز بيرون خواهند آمد، زيرا ديگر صاف و پاک شده اند و به مقر سعادتمندان خواهند رفت.

تأثير آئين زرتشت در يهوديان و دين مسيح

بطوريکه بيشتر محققان معتقدند با بررسي دقيق مي توان نفوذ آئين مزدا را در اديان ديگر نمايان ديد.

فتح بابل بدست کوروش کبير موجب شد، ميان ايرانيان و يهوديان رابطه برقرار گردد و به آنان اجازه داده شود که به کشور خويش بازگردند؛ در نتيجه، بسياري از اصول آئين مزدا در ميان يهوديان رواج يافت و سپس در معتقدات مسيحي نفوذ کرد، مکتب ثنوي، شيطان را در برابر خدا قرار ميدهد؛ عقيده به فرشتگان و زندگي جاويدان و معاد از اصول مزديستا است که در اديان مذکور ديده مي شود.

آئين بهائيت

سيدعلي محمد باب

بنيانگذار اين فرقه سيد علي محمد شيرازي است که در اول محرم سال 1235 هجري در شيراز متولد شد. پدر او ميرزا رضا بزاز شيرازي بود که در اوان کودکي وي زندگي را بدرود گفته بود و سختي ها و رنجهاي سيد علي محمد از همين زمان آغاز گشت. پس از مرگ پدر زير سرپرستي دائي خود سيد علي که پيشه تجارت داشت قرار گرفت. پس از رسيدن به سن بلوغ به آموختن درسهاي ابتدايي فارسي و سپس به فراگرفتن ادبيات فارسي و عربي پرداخت و آنگاه در سلک طلاب علوم ديني درآمد.

در اين مدت کارهاي او عادي نبود، بدين طريق که از مردم کناره گرفت و در رياضت کشي و چله نشيني و گرفتن ختومات مي کوشيد. و نيز از ويژگيهاي وي خوش نويسي و تند نويسي بود؛ بطوريکه در اين هنر ميان مردم مشهور شد و او را خوشنويس ماهري ميشناختند. اينها خصوصياتي است که در شرح احوال اوليه او ثبت شده است.

بهرحال سيدعلي محمد شيرازي پس از پايان تحصيلات مقدماتي و فراگرفتن اصول ادبيات عرب و منطق در تجارتخانه دائي خود به امور داد و ستد پرداخت و پس از چندي به همراه دائي خود به بوشهر رفت و در تجارتخانه دائي خود به کارهاي امور بازرگاني اشتغال ورزيد. وي در مدت اقامت در بوشهر اوقات فراغت خود را به مطالعه کتابهاي ديني و دعاهاي وارده و ختومات و رياضت ميگذرانيد و از اين رو هميشه تنها بسر ميبرد.

در مدتي که سيدعلي محمد شيرازي در بوشهر بسر مي برد در اثر رياضتها و خواندن دعاهاي مداوم داراي افکار لطيف، شاعرانه و ساده شده بود و آمادگي زيادي براي پذيرش افکار تازه پيدا کرده و گويا اضطرابي نيز در فکر و خيال او پديدار شده بود. با اين اوضاع و احوال و آمادگي ذهني و جستجوگري در سال 1255 هجري در 20 سالگي به سوي کربلا رهسپار گرديد و در آنجا با بعضي از شاگردان سيد کاظم رشتي دومين پيشواي فرقه شيخيه که نزديک بودن ظهور حضرت مهدي (عج) را تبليغ ميکرد آشنا شد و به راهنمايي آنان به نزد سيد کاظم رشتي راه يافت.

در مدت زمان ماندن سيدعلي محمد شيرازي در کربلا و استفاده او از حوزه درس سيد کاظم رشتي اختلاف است. طبق نوشته خود سيدعلي محمد شيرازي، مدت يکسال در خدمت سيد رشتي بوده است. در روزهاي آخر آن يکسال به همراه چند نفر از همدرسان خود مدتي به کوفه رفت و در مسجد بزرگ آن شهر که مسکن مرتاضان و معتکفان بود به رياضت و چله نشيني و اعتکاف پرداخت. پس از آنکه چله اي در مسجد کوفه گرفت، يعني چهل روز در آنجا به رياضت نشست؛ دوباره به کربلا رفت و در حوزه درس سيد رشتي حاضر شد. ولي اين بار بيشتر در انزوا و تنهايي بسر مي برد.

سيدعلي محمد شيرازي در سال 1257 هجري (1217 خورشيدي) از کربلا به شيراز مراجعت کرد. در آنجا نيز همانند سالهاي توقف در بوشهر و کربلا به خواندن دعاها و ختومات در انزوا گذرانيد. پس از مرگ سيد کاظم رشتي دومين پيشواي فرقه شيخيه در سال 1259 هجري که در وصيت نامه خود نوشته بود ظهور امام غايب نزديک است و بهمين علت جانشيني براي خود انتخاب نکرد. سيدعلي محمد شيرازي در سال 1260 هجري (زمان حکومت محمدشاه قاجار) در شيراز خود را «باب» ناميد. (باب به معني "در" است و منظور اين نام دري است که مهدي موعود از آن طريق دستورهاي خود را براي مردم صادر مي کند) سپس به سال 1263 هجري خود را پيام آور مهدي (عج) دانست و کتابي بنام «بيان» منتشر کرد.

در اين کتاب اصول آموزش ديني او بيان مي شد. باب مي انديشيد که جوامع بشري پيوسته در حال پيشرفتند و رهبران اين جوامع بنا به مقتضيات زمان عوض مي شوند. زمانهاي بعدي با زمانهاي پيشين فرق دارند و بايستي نظام و قوانين نوين ويژه زمان بر جامعه حکومت کنند. نظام ها و قوانين پيشين به انگيزه کهنگي در دوره جديد نمي توانند نافذ باشند. و خداوند قوانين تازه را از طريق پيام آور به جامعه ابلاغ مي کند. رهنمودهاي پيام آور از راه کتاب مقدس به مردم ارائه مي شود. و بنابراين کتاب تازه جاي کتاب قديمي را ميگيرد. بنا به عقيده باب تورات را موسي ارائه داد. عيسي انجيل را به مردم ارائه نمود و حضرت محمد قرآن را آورد.

سيدعلي محمد شيرازي که خود را پيام آور جديد ميدانست ضمن کتاب «بيان» يعني کتاب مقدس جديدش، برابري تمام مردم از جمله زنان را اعلام داشت. او تأکيد کرد که به مرور زمان آموزشهاي او در تمام جهان گسترده خواهد شد. اما هم اکنون دين بابي فقط در پنج منطقه ايران يعني آذربايجان، مازندران، عراق عجم(ايران مرکزي)، فارس و خراسان نفوذ خواهد کرد.

بهرحال سختي و فساد و فشار استبداد و وخامت اوضاع اقتصادي و معنوي و سياسي، و مظالم حاکمان و مالکان زمان قاجار و نيز تلفات ناشي از بيماريهاي مسري و ناامني روح مردم آنزمان را بيش از پيش علاقمند به ظهور امام غايب و نجات بخش موعود مي نمود که هدف و آرزوي نهايي همه اديان است.

در چنين اوضاع و احوال نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي که مردم منتظر ظهور نجات دهنده موعود بودند سيدعلي محمد شيرازي ادعاي خود را اعلام داشت و داعيان وي به مردم ميگفتند که او همان امام منتظر و مهدي موعود است که در انتظارش هستيد. شايد سيد باب در آغاز باور نداشت که مردم دعوت او را زود اجابت کنند. ولي در همان آغاز دعوت، کسان بسياري مريد او شدند و بيشتر آنان همان شيخيان بودند که به استناد گفته هاي شيخ احمد احسائي و سيد کاظم رشتي در جستجوي ظهور امام غايب در شهرها مي گشتند.

در اين زمان با توجه به موقعيت نااميدانه مردم از بهبود وضع اجتماعي و اقتصادي جنبش سختي ميان مردم شيعي مذهب افتاد و اغلب کسانيکه دلشان براي ديدن طلعت امام زمان پر ميزد نديده و نشناخته او را قبول کردند و به او ايمان آوردند. در اندک مدت شورشي عظيم ميان خاص و عام بلند شد، تا سرانجام نظام الدوله حسين خان قاجار که حاکم شيراز بود او را توقيف کرد و مدت شش ماه در زندان شيراز محبوس نگاهداشت. از اين تاريخ به بعد مردمي که مشتاق ديدار امام نوظهور بودند او را نديدند. زيرا ديگر آزاد نشد و تا آخر عمرش تحت نظر و يا در زندان گذرانيد و اين امر بيشتر باعث ابهت او در نظر مردم شد.

منوچهرخان معتمدالدوله، خواست که باب را از نزديک ببيند و حقيقت امر را دريابد و چند نفر را فرستاد تا او را از زندان شيراز به اصفهان بردند. بر حسب فرمان حاجي ميرزا آقاسي صدراعظم محمدشاه قاجار که به سبب تمايلات عرفاني روابط خوبي با روحانيون نداشت، سيد باب را از اصفهان به آذربايجان بردند و در شهر ماکو يعني در شمالي ترين نقطه ايران که هم مرز کشورهاي روسيه و عثماني بود، بصورت تبعيد نگاهداري کردند. سيدعلي محمد باب در سال 1266 قمري در تبريز کشته شد.

 ظهور فرقه بهائي

پس از تبعيد ميرزا حسينعلي بهاء از ادرنه به "عکا" وي براي جلب پيروان جديد به فعاليت مستقل خود زير عنوان "من يظهره الله" و "بهاءالله" افزود. و مدعي نبوت و پيامبري شد و اظهار ميداشت که ظهور او همان معادي است که سيدعلي محمد باب پيش بيني کرده بود به همين جهت بيشتر بابيان که به همراه او به عکا رفتند و يا آنان که بعد به او ملحق شده و يا ارتباط مي يافتند بهائي خوانده شدند. بهاءالله بوسيله مکاتبه از عکا به ايران، بابيان ايران را هم کم کم پيرو خود گردانيد بطوريکه بيشتر بابيان بهائي شدند و بهاءالله را هم "من يظهره الله" دانستند. او روش تازه اي براي بهائيان ساخت و تا آخر عمرش مدت بيست و چهار سال با کمال فراغت و آسودگي اساس آئين خود را در عکا استوار کرد.

رمز پيروزي ميرزا حسينعلي بهاء در ادعاي "من يظهره الله" خود چند عامل بوده است؛ يکي اينکه وي برادر جانشين سيد باب بود و از آغاز خلافت صبح ازل نزد بابيان داراي احترام بود. دوم اينکه او مردي باهوش و دورانديش بود و اشتباهات باب و عوامل پيروزي او را مورد نظر قرار داده و خوب به اوضاع و احوال اجتماع و مذهب و زمان خود آشنا گرديد. از طرفي هم خود ميرزا حسينعلي و هم جانشينانش از جمله پسرش عبدالبهاء نوشته اند که جانشين اصلي سيد باب، بهاءالله بوده و براي مصلحت، ابتدا صبح ازل در ظاهر و بطور موقت بدان سمت به مردم معرفي شده بود تا توجه مخالفان متوجه بهاءالله نگردد.

ميرزا حسينعلي بهاءالله نوشته ها و مقاله ها و رساله ها و کتابهايي به فارسي و عربي نوشت و عقايد و احکام مکتب خود را به عنوان وحي در آنها ايراد کرد. تفاوت اساسي که ميان نوشته هاي ميرزا حسينعلي بهاءالله و سيدعلي محمد باب مشاهده مي شود، اين است که نوشته هاي بهاءالله هم از لحاظ ادبي و هم از نظر مفهوم و معنا عميقتر و بهتر از نوشته هاي عربي باب مي باشند. مهمترين نوشته هاي ميرزا حسينعلي بهاء به شرح زير است:

1. کتاب اقدس که به زبان عربي است و کوشيده است که جمله هاي آن را مانند جمله هاي قرآن ايراد کند، او اين کتاب خود را وحي منزل شمرده است و داراي 470 آيه است، و شامل همه احکام و حدود آئين بهاء مي باشد که در عکا نوشته شده است.

2. کتاب ايقان که ظاهر آن به فارسي است، ولي بيشتر جمله ها و واژه هاي آن به عربي مي باشد. بهاءالله اين کتاب را نيز وحي منزل شمرده و در آن به قول خودش خواسته حقانيت قيام باب و نبوت و اصول دين خود را مورد استدلال و توجيه قرار دهد. از قرار معلوم آن را پيش از اقدس نوشته است.

3. کتاب اشراقات که آن را به تقليد کتاب "بيان" سيدعلي محمد باب هم به عربي و هم به فارسي نوشته است که شامل بر احکام و حدود آئين بهاء است.

4. کتاب هفت وادي که آنرا براي شيخ عبدالرحمن کرکوتي نوشته و چون کرکوتي از مشايخ صوفيان بود، بهاءالله مصطلحات صوفيان و عارفان را در آن بکار برده است.

5. کتاب "الواح السلاطين" که آن هم به فارسي و عربي نوشته شده و عبارت است از نامه ها و الواح پراکنده اي که آنها را بهاءالله به پادشاهان و رئيسان جمهور کشورها نوشته است (حاوي 66 لوح). علاوه بر اينها رساله ها و الواح ديگري نيز نوشته که به مجموع آنها "الواح بهاءالله" گفته مي شود.

ميرزا حسينعلي بهاء مؤسس مذهب بهاء به سال 1309 هجري در هفتاد و شش سالگي در شهر عکا زندگي را بدرود گفت و از سه زن او چهار پسر و دو دختر باقي ماندند. يکي از آنها ميرزا عباس، ملقب به عبدالبهاء است که جانشين او گرديد.

آئين ماني

در قرن سوم ميلادي آئين ديگر همگاني يعني (آئين مانوي) در اطراف مرزهاي مشترک ايران و بابل نمايان گرديد. مؤسس آن ماني يا مانس نام داشت و نسبش از طرف مادر به اشکانيان (پارتيان) ميرسيد. نام پدرش تيک (پاتک) يا فوتتق بابک پسر ابوبزرام بود که از همدان به بابل در بين النهرين رفته بود. وي به سال 215 يا 216 ميلادي (سال چهارم سلطنت اردوان، آخرين پادشاه اشکاني) در قريه ماردينر در ولايت «مسن» ناحيه نهر کوتاه در بابل باستاني متولد شد. پس از فرا گرفتن علوم متداول زمان خود به آئين مغتسله که يکي از فرقه هاي گنوسي است و در آن زمان در نواحي بين فرات و دجله ساکن بودند درآمد؛ ولي بعد هنگامي که از اديان زمان خود مانند زرتشتي و مسيحي و آيين هاي گنوسي به ويژه مسلک ابن ديصان و مرقيون آگاهي يافت، منکر مذهب مغتسله گرديد. ماني آئين زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و بقول خودش در سيزده سالگي (سال 228 ميلادي) چند بار مکاشفاتي يافت و فرشته اي اسرار جهان را بدو عرضه داشت و سرانجام پس از آغاز دعوت آئين خود در سال 242 ميلادي خويش را فارقليط که مسيح ظهور او را خبر داده بود معرفي کرد. چنانکه در سرودي که به زبان پهلوي سروده گويد:

«من از بابل زمين آمده ام تا نداي دعوت را در همه جهان پراکنده کنم.»

ماني در باب آفرينش مي گفت: در آغاز خلقت دو اصل وجود داشته است. يکي نيک و ديگري بد. نور را خالق خير و تاريکي را خالق شر ميدانست و ميگفت:

انسان در اين ميان مختار است به جلوه هاي دو اصل مذکور، يعني به بدي: که تيره انديشي، نادرستي، خودخواهي احمقانه، کشتار، حق کشي و غيره است. يا به نيکي که روشن انديشي، مهرباني، دوستي، گذشت، اتحاد، صميميت، غمخواري ديگران و غيره است توجه و کمک کند. اگر به نيکي توجه کند، رستگار و اگر به بدي عمل کند سرافکنده و معذب خواهد شد. و حاصل آنکه تمايل به نيکي باعث سرافرازي و عروج و بقا و تمايل به بدي سبب اضمحلال و فناي آدمي مي گردد. او مي گفت: در حقيقت روشنائي و تاريکي، يا نيکي و بدي (يا روح و ماده) هستند که بعلت اصل غير قابل تغيير سرنوشت سرشت خود مجبورند به مسير تعيين شده ازلي خويش ادامه دهند. زيرا در اصل:

از نيک و بدي نايد و از بد ثمر نيک                          اين گفته ماني است که او گفته به تفکيک   (رفيع)

در اين ميان فقط انسان است که با تعيين و انتخاب مسير تمايلي يا مصلحتي خود ميتواند به يکي از آن دو راهي که در پيش دارد عمل کند و يا بهتر بگوئيم:

نيکي و بدي دو راه تعيين شده قطعي است و هر انساني عامل انتخاب و ادامه حرکت آن دو در وجود خود است.

ماني ابتدا پيرو يکي از فرقه هاي مسيحي ماندائي يا زارئيان بود. اين دسته حضرت يحيي را پيغمبر حقيقي ميدانست و عيسي را دروغگو مي شمرد، با بي همسري و رياضت در زندگي مخالفت داشت.

ماني پس از مطالعه آئين زرتشت خود را مصلح آن شناخت. هند را سياحت کرد و با عقايد بودائي آشنا شد، سپس به ايران بازگشت و به تبليغ دين جديد پرداخت و آن را با اديان زرتشتي و بودائي و مهري و مسيحي مطابقت داد، ولي تحت تعقيب روحانيان زرتشتي قرار گرفت و محکوم گرديد و در سال 276 ميلادي در شصت سالگي مصلوب شد.

اصل و مبدأ آئين ماني و علل ظهور آن

پس از سقوط و انقراض دولت اشکانيان و گسترش آئين مسيح که تغيير شکل يافته آئين مهر بود (مشابهت هاي ديني مسيح با آئين مهر آنقدر زياد بود و به قدري در ساختن دين مسيح از آئين مهر کمک گرفته شده بود که براي پيروان آئين مهر آسان بود که دين مسيح را بپذيرند؛ بدون اينکه احساس کنند از دين اصلي خود زياد فاصله گرفته اند:

1. علامت صليب که خاص آئين مهر بود و بر پيشاني سربازان مهر داغ يا خال کوبي مي شد، علامت دين مسيح قرار داده شد.
2. روز
 يکشنبه که روز خورشيد بود بيشتر در اثر تلقين پيروان مهر روز اول هفته مسيحيان شد و آن را روز خداي ما خواندند. (Day of our Lord
)
3. روز تولد مهر که در اول زمستان يعني هنگام بلند شدن روزها پس از رسيدن به کوتاهترين زمان خود
 بود و روز تولد مهر شناخته مي شد، مسيحيان به عنوان روز تولد مسيح شناختند و آن را عيد کريسمس يا نوئل خود قرار دادند.
4. مسيح مانند مهر در غار يا (دالان دراز) پا به عرصه وجود مي نهد و مانند او از سنگ برخاسته به
 
آسمان ميرود.
5. ميهماني مقدس آخرين شام به طوري که در انجيل آمده با شام آخرين شب مهر شباهت دارد.
6. هر دو از مادراني باکره به وجود
 
مي آيند.
7. هيچيک زن
 
نميگيرند.
8. مهر با کشتن گاو موجب زنده شدن موجودات و تجديد حيات يافتن آنان ميگردد و حضرت مسيح نيز مردگان را از گور بر مي خيزاند.
9. غسل تعميد در آئين مهر از ضروريات بود و همين امر جزو آداب اصلي مسيحيت گرديد.
10. در جزو مراسم و آداب مهر اين بود که همه حاضران در خوردن از يک قطعه نان و آب ممزوج
 با شراب به عنوان هئومه شرکت ميکردند و پيروان مسيح نيز در 
کليساها نان و شراب ميخورند.
11. ميترا در پايان جهان به اين عالم باز ميگردد، تا جهان را پر از عدل و داد کند و اشخاص صالح و درستکار را از اشخاص گناهکار جدا کند و به درستکاران شير مقدس يعني هئومه ممزوج با روغن بدهد تا عمر جاويد يابند و حضرت عيسي نيز در پايان جهان به اين دنيا باز خواهد گشت.
12. جزو مراسم آئين مهر - ناقوس و روشن کردن
 
شمع هست که هر دو در دين مسيح نيز به چشم ميخورد.
13. مهر ايزد عهد و پيمان است، و جالب است که کتاب انجيل را نيز کتاب عهد جديد مي نامند.) مغرب زمين دين مسيح را به ايران فرستاد و در مقابل اين آئين به مرور در ايالت مرزي ارمنستان و
 نواحي ديگر بطور کامل بسط و انتشار يافت.

درست در همين زمان بود که دين ماني در ايران به وجود آمد. دين ماني در حقيقت واقع: آئيني است که از ترکيب دين زرتشت و دين مهر و مسيحيت به وجود آمده است، ميخواست ديني يگانه و مشترک بين آنها بسازد و اگر اين فرض به موفقيت منجر مي شد و مورد قبول همه واقع مي گرديد، خطر بزرگ دو دستگي دين و اختلافات آنها براي هميشه رخت بر مي بست.

ماني وقتي به سن 27 رسيد (242 ميلادي) روزي که شاپور اول تاجگذاري مي کرد براي نخستين بار به انتشار دين خود پرداخت. شاپور اول گفتار ماني را پذيرفت و به اتباع خود دستور داد چنان کنند. اينکار بر زرتشتيان سخت ناگوار آمد و موبدان اجتماع کردند تا وي را از اين عقيده منصرف سازند. ولي شاپور درخواست آنها را نپذيرفت.

ماني در اثبات عقيده خود کتابهايي چند پرداخت، از جمله کتاب "کنزالاحياء" است در شرح آنچه در نفس از جهت روشنائي مايه خلاص و از جهت تاريکي مايه فساد است. و در اين کتاب افعال نکوهيده را به ظلمت نسبت ميدهد. کتاب ديگري دارد بنام "شاپورگان" که نفس رهائي يافته و نفس درآميخته با اهريمنان و آلوده به کژي را شرح ميدهد، و نيز کتابي دارد بنام "الهدي التدبير" و دوازده انجيل که هر انجيل را به حرفي از حروف تهجي ناميده و نماز را بيان نموده و آنچه بايد در خلاص روح بعمل آيد توضيح داده است. کتاب ديگر وي "سفرالاسرار" است که آيات و معجزات انبياء را مورد طعن قرار داده است و بسياري کتابها و رساله هاي ديگر.

شاپور مدت ده سال به کيش ماني وفادار ماند، تا اينکه موبد موبدان نزد او رفت و گفت: اين مرد دين ترا فاسد کرده است، مرا با او روبرو کن تا با او مناظره و مباحثه کنم. شاپور آنها را روبرو کرد. موبد موبدان در صحبت برتري يافت و شاپور اول از ثنويت دين ماني برگشت و به مذهب زرتشت درآمد. موبدان در صدد قتل ماني برآمدند. ماني ايران را ترک گفت، زيرا شاپور اول او را به کشمير تبعيد کرده بود. وي پس از هند به ترکستان رفت و سپس به چين رهسپار گرديد. در چين طرفداران زيادي دور او جمع شدند. اين طرفداران جديد بيشتر ترکان آن ديار بودند و از همينجا بود که آوازه شهرت کارهاي مربوط به نقاشي و تصوير گري او با آموزش جديد از صنعت گران چيني آغاز گرديد.

واقعه اعدام ماني

پس از مرگ شاپور ساساني در سال 272 ميلادي ماني به ايران بازگشت. هرمزد اول ماني را به چشم احترام مينگريست، اما وهرام (بهرام) اول برادر هرمز اول که پادشاهي عشرت طلب و سست عنصر بود؛ ماني را بدست روحانيون زرتشتي سپرد و آنان وي را چندان عذاب دادند تا زندگي را بدورد گفت. بنابر يک روايت ماني، مصلوب شد و برخي گويند زنده زنده پوست او را کندند. بعدسرش را بريدند و پوست او را پر از کاه کرده به يکي از دروازه هاي شهر گنديشاپور خوزستان بياويختند (275 يا 276 ميلادي) و از آن پس آن دروازه به باب ماني موسوم گشت.

ماني مخترع خط جديد هم بوده داراي حروف مصوته، که کتابهاي مانويان پارتي زبان و پارسيک زبان و سغدي زبان و غيره به آن خط که مشتق از سرياني و ساده تر از آن است، نوشته شده. ماني 6 کتاب نوشته و منشورهاي بسيار به اصحاب و پيروان خود و شايد ديگران هم فرستاده که اسامي عده اي از آنها در ضمن فهرست 76 رساله ماني و اصحاب او در کتاب الفهرست ابن نديم به ما رسيده است. پنج کتاب را به زبان آرامي شرقي (که ماني در سرزمين آنان بزرگ شده بود) نوشته و يک کتاب هم به نام "شاهپورگان" به پارسيک يعني زبان جنوب غربي ايران نگاشته که بيشتر مندرجات آن راجع به معاد بوده است. يکي از کتابهاي ماني معروف به "سفر الجبابره" است که قطعاتي از آن به زبانهاي ايراني بدست آمده و در زبان ايراني به نام کتاب "کوان" [ ک ] خوانده مي شد که جمع "کو" و مشتق از لغت اوستائي "کوي" [ ک ] است که در زمان ساسانيان به معني "جبار" استعمال مي شده است. ديگر "کنزالاحياء"، "سفرالاسرار"، "فرقماطيا" که در مآخذ ايراني ظاهراً "بنگاهيک" و در لاتيني شايد همان "اپيستو لاخوندار منتاء" معروف است. ديگر انجيل زنده يا انجيل ماني را بايد نام برد. اين کتاب که قطعاتي از آن در آثار تورفان بدست آمده بر 22 قسمت مطابق 22 حرف تهجي آرامي بنا شده بوده است، و ظاهراً يک جلد آلبوم تصاوير که مبين و نشان دهنده مطالب کتاب بوده و در يوناني "ايقون" و در زبان پارتي "اردهنگ" و در پارسيک "ارتنگ" و در قبطي "ايفونس" و در کتابهاي مانوي چيني "تصوير دو اصل بزرگ" ناميده مي شد.

آئين اسلام

ولادت حضرت محمد

در عام الفيل (سالى كه سپاه ابرهه به قصد تخريب خانه خدا به مكه هجوم آوردند) قادر متعال از نسل اسماعيل پيامبر (عليه السلام) فرزندى به دنيا آورد كه قرار بود با ابلاغ آخرين شريعت الهى، بزرگترين تحول را در تاريخ بشريت ايجاد كند، و مكتبى حيات بخش و انسان ساز را به تشنگان معرفت و عدالت عرضه نمايد.

 

نام پدر اين كودك، عبدالله و نام مادرش آمنه بود. پس از تولد نوزاد، طى مراسمى خاص، نام (محمد) را براى او برگزيدند. اين نام را (عبدالمطلب) جد پيامبر انتخاب كرد و مادرش، نام (احمد) را برگزيد و در قرآن به هر دو نام اشاره شده است.

 

پدر او بنابر آنچه مشهور است، پيش از ولادت (محمد) از دنيا رفت. تربيت و نگهدارى كودك را عبدالمطلب، جد او و پس از وى ابو طالب، عموى ايشان متكفل شدند.

 

كودك سه روز از مادر شير خورد. پس از آن، وى را به (ثويبه)، كنيز ابو لهب ـ عموى پيامبر ـ سپردند. او چهار ماه كودك را شير داد، سپس وى را به (حليمه سعديه) سپردند و او آخرين دايه حضرت بود.

 

محمد (صلى الله عليه وآله) در سرزمين سخت و خشن عربستان رشد و كمال يافت. سرزمينى با مردمى خرافى، بت پرست، متعصب، جاهل و نادان مردمى كه دختران را زنده ب‏گور مىكردند و گاه به خاطر تعصبات بيجاى قبيله ‏اى، سالها با يكديگر مىجنگيدند. اگر شتر يك قبيله وارد سرزمين قبيله ديگرى شده و كشته مىشد، همين براى آغاز جنگى بزرگ كافى بود!

 

پيش از بعثت، در ميان مردم مكه فقط 17 نفر و در ميان مردم مدينه فقط 11 نفر باسواد بودند. كعبه كه پايگاه توحيد ومركز يكتاپرستى است، به بتخانه و محل آويختن اشعارى پوچ و بىمحتوا تبديل شده بود. آثار خداپرستى محو و رذايل، فضايل و فضايل انسانى، رذايل به شمار مىآمدند.

 

محمد در دوران جوانى چنان معروف و خوشنام و درستكار بود كه به (امين) ملقّب شد و حتى در ميان منازعات قومى، وى را به عنوان داور انتخاب مىكردند. از جمله، هنگام نزاع بين قبايل عرب بر سر نصب حجرالاسود در محل خودش، كه ميانجيگرى پيامبر، همه را مسرور ساخت و به مشاجره آنها خاتمه داد. در دوران جوانى مدافع سرسخت ضعفا و دشمن سرسخت ظالمان و ستمگران بود. (محمد امين) از امضاكنندگان پيمانى بود كه به (حلف الفضول) شهرت داشت و اين، پيمانى بود كه جمعى براى احقاق حق ستمديدگان، آن را امضا كردند و آن حضرت در 20 سالگى در آن شركت داشتند و به آن نيز افتخار مىنمودند. از ايشان نقل شده است: (در خانه عبدالله بن جدعان در پيمانى حضور يافتم كه اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت مىشدم، اجابت مىكردم. اسلام جز استحكام، چيزى به آن نيفزوده است).

ازدواج و بعثت حضرت محمد

محمد در آن سن مدتى به چوپانى مشغول بود و گوسفندان اهل مكه را شبانى مىكرد. امانت و حسن شهرت (محمد) سبب شد كه خديجه، دختر خويلد، از ثروتمندان قريش و صاحب قافله‏ هاى تجارى، وى را به استخدام درآورد. سپس پيشنهاد كرد كه محمد رياست قافله تجارى او را كه به شام مىرفت به عهده گيرد و در عوض، دو برابر بقيه مزد بگيرد و محمد امين نيز پذيرفت.

 

پيامبر (صلى الله عليه وآله) پيش از بعثت، هر سال مدتى را در غار (حرا) به عزلت و تنهايى مىگذراندند. در اين مورد در نهج البلاغه على (عليه السلام) آمده است:

 

(ولقد كان يجاور فى كل سنة بحراء فأراه ولا يراه غيرى: ايشان هر سال مدتى را در غار حرا مىگذراند و من او را مىديدم و جز من، كسى او را نمىديد) (خطبه 190).

 

روزى آن حضرت در غار حرا مشغول عبادت بود كه فرشته وحى نازل شد كه (امّى) يعنى درس نخوانده بودند، فرمودند: (من خواندن بلد نيستم) فرشته وحى ايشان را بسختى فشرد و دوباره گفت (إقرأ) و باز همان جواب را شنيد. براى بار سوم حضرت را فشرد و گفت: (إقرأ) اين بار جواب شنيد: (چه بخوانم) فرشته وحى عرض كرد: (إقرأ باسم ربك الذي خلق خلق الإنسان من علق إقرأ وربك الأكرم الذي علّم بالقلم علّم الإنسان ما لم يعلم): بخوان به نام پروردگارت، كسى كه آفريد، انسان را از خون بسته آفريد، بخوان، و پروردگارت كريمترين موجودات است، كسى است كه با قلم آموخت، به انسان آنچه را كه نمىدانست، آموخت (سوره علق، آيات 1 الى 5).

 

بدين سان آيات اول سوره (علق) بر حضرت نازل شد. فرشته وحى سپس عرض كرد: (اى محمد! تو رسول خدايى و من جبرئيلم). حضرت از كوه حرا فرود آمده، به منزل خديجه بازگشت. چون به منزل وارد شد،  پيامبر فرمودند: (من در خود سرمايى احساس مىكنم، جامه‏اى به من بپوشان!) سپس جامه‏اى پوشيده، خوابيد. در اين هنگام از جانب حق تعالى وحى آمد: (يا أيها المدّثر قم فأنذر وربّك فكبّر): اى جامه به خود پيچيده، برخيز و انذار كن، و پروردگارت را به بزرگى ياد كن ـ سوره مدّثر) حضرت برخاسته، انگشت در گوش خود گذاشت و فرمود: (الله أكبر، الله أكبر).

 

بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) واضح بود، اسلام كه همه را به برابرى مىخواند و تبعيض ها و ثروت اندوزىها و بهره كشىهاى ظالمانه را ممنوع مىسازد، در مقابل خود مخالفين بسيارى خواهد داشت، كسانى كه حاضر به از دست‏ دادن منافع مادى و معنوى و امتيازات اجتماعى خويش نبودند به يكباره و بدون زمينه سازىهاى قبلى نمىتوان دعوت را علنى كرد. لذا مدت سه سال مخفيانه اسلام را تبليغ مىكردند. پس از خديجه، على (عليه السلام) ايمان آورد و اينها تا مدتى تنها كسانى بودند كه با پيامبر نماز مىخواندند. سپس، (زيد بن حارثه) و به دنبال او ساير مردم ايمان آوردند و نام اسلام شيوع پيدا كرد.

 

سه سال پس از بعثت پيامبر، طى دو مرحله، دستور علنى كردن دعوت به اسلام، از جانب حق تعالى ابلاغ شد. ابتدا دستور رسيد كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) خويشاوندان نزديك خود را دعوت كند. بدين منظور جلسه‏اى تشكيل شد. در آن جلسه، على (عليه السلام) كه نوجوانى بود و ابولهب عموى پيامبر و ساير خويشاوندان حضور داشتند. حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پس از ستايش خداوند و اعتراف به وحدانيت او دعوت خود را علنى كرد و از آنان خواست كه به يگانگى خداوند و پيامبرى ايشان اعتراف كنند تا رستگار شوند.

 

در مرحله دوم اين آيات نازل شد: (فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين إنا كفيناك المستهزئين) (سوره حجر: آيه 94 ـ 95) در اين مرحله، پيامبر (صلى الله عليه وآله) همه مردم را بطور علنى و آشكارا دعوت كرد. از اينجا بود كه قريش با تمام قوا به مقابله برخاستند. اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله) را بسختى شكنجه كردند، آنان را تحت شديدترين محاصره ‏هاى اقتصادى و اجتماعى قرار دادند و حتى با پيشنهادهاى فريبنده خود، خواستند آن حضرت را از ادامه رسالت خود باز دارند، ولى پيامبر با قاطعيت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چيم قراردهيد تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنين نخواهم كرد!).

 

در طى 13 سال كه از بعثت پيامبر (صلى الله عليه وآله) مىگذشت، آن حضرت با ياران خود به مدت سه سال در سخت ‏ترين شرايط در شعب ابىطالب (دره ‏اى در ميان كوههاى مكه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشركين نيز هر لحظه شدت مىگرفت.

هجرت و تشکيل حکومت اسلامي

پس از آن، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مخفيانه به مدينه مهاجرت كرده و در آنجا در محيطى امن، حكومتى اسلامى تشكيل دادند. در 10 سالى كه از حيات شريف آن حضرت باقى مانده بود، اسلام با سرعتى باور نكردنى گسترش يافت و مرزها را در نور ديد.

 

بر طبق گفته مورخين، در طول مدت حكومت اسلامى پيامبر (صلى الله عليه وآله) جنگهاى فراوانى رخ داد كه در 26 و به روايتى 27 نبرد، خود پيامبر شخصاً شركت داشتند (كه به اين نبردها غزوه مىگويند) و 35 و به روايتى 48 و حتى 66 جنگ نيز تحت فرماندهى منصوبين آن حضرت به وقوع پيوست (كه به اين جنگها، سريه مىگويند).

 

مهمترين عواملى كه در پيشبرد دين اسلام مؤثر بود، در درجه اول، حمايت مالى حضرت خديجه از ايشان، حمايتهاى سياسى، اجتماعى (ابو طالب عموى پيامبر) و برخى ديگر از خويشاوندان ايشان از جمله (حمزه سيد الشهداء عموى حضرت) و در رأس همگان، اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) كه با دفاع دليرانه خود سد راه تهاجم كفر به سرزمين نوپاى اسلامى گرديد، از عوامل مؤثر پيشبرد نهضت اسلام بود. اخلاق حميده و صبر مردانه پيامبر (صلى الله عليه وآله) نيز دلها را به خود جلب مىكرد.

 

قرآن كريم در مدح پيامبر (صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: (فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك: رحمت الهى سبب شد كه با مردم نرمى كنى و ملايمت پيشه سازى و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از اطرافت مىگريختند) (سوره آل عمران: آيه 159).

 

رحلت پيامبر

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در تاريخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدينه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پيوستند، و اين در حالى بود كه سر در سينه برادر خويش على بن ابى طالب (عليه السلام) داشتند: (ولقد قبض رسول الله...): و رسول خدا در حالى قبض روح شد كه سر بر سينه من نهاده بود و جانش در ميان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ايشان كشيدم و من متولى غسل آن حضرت شدم . (نهج البلاغه، فيض الاسلام: خطبه 88).

 

منابع :

 

برگرفته شده از:
تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران - از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، جلد اول، چاپ اول سال 1375 خورشيدي

تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران - از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، جلد سوم، چاپ اول سال 1377 خورشيدي

تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران - از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، جلد چهارم، چاپ اول سال 1377 خورشيدي

http://www.farhangsara.com/fadyan.htm

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 20:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس