مسئله حجاب اسلامي در كشور آلمان

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد کشف حجاب

بازديد: 1217

 

تحقیق در مورد کشف حجاب

مقدمه

 با هجوم عظيم فرهنگي در دو قرن اخير بر جوامع اسلامي يكي از جنجال برانگيزترين مسائل، موضوع حجاب زنان و بالاخره ترديد در ضرورت آن بود. مصطفي كمال پاشا در تركيه و به تقليد او رضا شاه در ايران، عليه مستوري زنان و حتي اجبار آنان به بي‌حجابي تا دخالت قواي قهريه و كمك گرفتن از پليس و پاسبان پيش رفتندواز سيل عظيم تبليغاتي كه حجاب را نشانه‌اي از اسارت زنان مي‌دانست، بهره جستند.

 قبل از انقلاب اسلامي، روشنفكران مسلمان براي مبارزه با فرهنگ مهاجم زمان، بار ديگر داوطلبانه به اين سنت اسلامي روي آوردند. از آنجا كه اين اقبال با ساير آرمانها و اصول آن نهضت هماهنگي داشت، بسرعت در ميان دانشگاهيان و تحصيل‌كرده‌گان و ساير قشرهاي شهري ايران توسعه يافت و حتي گاهي بصورت پرچم و نشانه‌اي عليه فرهنگ حاكم در آمد.

 پس از پيروزي انقلاب، ميل و رغبت بسياري از زنان به سردي و گاهي مقاومت در مقابل حجاب مبدل شد. فشارهاي نامناسب و غالباً غير عاقلانه، فاصله عظيم ميان قول و فعل و شكاف ميان عقيده و سازماندهي، بر دلسردي‌ها و مقاومت‌ها افزود. و بالاخره حوادث گوناگون سياسي به مخالفان جرأت داد تا بار ديگر پوشش زنان را به عنوان نشانة اسارت آنان تبليغ كنند.

مخالفان بي عدالت فرهنگ اسلامي به بهانه همين مسائل، دستاويزي براي سوء استفاده خود يافته و با تمام قوا درصدد تخطه مجموعه اصول و كليت احكام اسلامي برآمدند. شايد تلقي مردم از اصرار و پافشاري حاكميت بر او حجاب، بيشتر به عنوان نمايش قدرت و نشانه اقتدار حكومت بوده است تا خير خواهي مشفقانه و ايكاش اين چنين بود.

اينكه غالب مردان بهنگام مراوده با زنان بي پوشش، عنان و اختيار را از كف داده و به جاي سازندگي بسوي تباهي مي‌روند، يا وظيفه و احساس برادري نسبت به زنان، جاي خود را به كامجوئي و تسلط طلبي خواهد داد، يا حريم مقدس زنان، بسيار محترم تر از آنست كه دائماً هدف نگاههاي حريصانه و خريدارانه قرار گيرد، و اينكه زيباييهاي خدادادي مادران جامعه وسيله‌اي براي ثروت اندوزي و فروش كالا نيست، وضع عمومي زنان در غرب، بي‌ثباتي خانواده‌ها، دربدري كودكان معصوم و ... همگي از ابعاد مهم و جهات مختلف اين مسأله است كه مي‌توان مطرح ساخت.

تاريخچه حجاب  

قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضي ملل حجاب وجود داشته است.

در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‌تر بوده است، اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسيله اسلام در عرب پيدا شده است.

ويل دورانت در صفحه 30، جلد 12 ، تاريخ تمدن (ترجمه فارسي) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي‌نويسد:

« اگر زني به نقض قانون يهود مي‌پرداخت چنانكه مثلاً بي آنكه چيزي بر سر داشت به ميان مردم مي‌رفت و يا در شارع عام نخ مي‌رشت يا با هر سخني از مردان درد دل مي‌كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‌اش تكلم مي‌نمود همسايگانش مي‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»

عليهذا حجابي كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامي بسي سخت‌تر و مشكلتر بوده است. در ميان مسيحيان نيز عيناً ديده مي‌شود. هر چند پيروان جديد يا مذاهب اصلاح شده اكنون همه آن فروع را رعايت نمي‌كنند.

همينطور حجاب سخت و شديدي در ايران باستان حكمفرما بوده، حتي پدران و برادران نسبت به زن شوهر‌دار نامحرم شمرده مي‌شده‌اند.

در هند نيز حجاب سخت و شديدي حكمفرما بوده است ولي درست روشن نيست كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير مسلمانان و مخصوصاً ايراني حجاب زن را پذيرفته‌اند. آنچه مسلم است اين است كه حجاب هندي نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و شديد بوده است.

اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكي از علل پديد آمدن حجاب بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمي‌ترين ايام حجاب را پذيرفته است، زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادي بوده است.

به هر حال آنچه مسلم است اين است كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست.

نگاهي تاريخي به حجاب ستيزي_ از رضاخان تا شيراک

رضاخان که محصول سياسي جريان روشنفکري لائيک و اميدوار به غرب در ايران بود، با حمايت سياست خارجي و در چارچوب دخالت‌هاي مستقيم انگليس در امور داخلي ما و همچنين به توصيه مشتي از  روشنفکران غربگرا، حجاب را به عنوان مهم‌ترين مانع بر سر راه ورود زنان به کاروان تمدن بشري عنوان کرد. پس از آن، با تمامي‌توان کوشيد تا به هر قيمت شده حجاب را از سر زن ايراني بردارد. وي که تفکر نظامي‌گري داشت، راه‌حل فيزيکي را برگزيد و از طريق امنيه‌هاي خود، در تمامي‌ شهرها براي تحقق اين هدف کوشيد و به تمام معنا فاجعه آفريد.

اين اقدام که در برخورد مستقيم با يک سنت شرعي عميق و ريشه‌دار بود، کينه مردم را نسبت به پهلوي برانگيخت. شايد توده‌هاي مردم از نفوذ سياست خارجي سر درنمي‌آوردند، اما همه آنان درک مي‌کردند که رضاخان به دنبال بر باد دادن سنن شرعي آنهاست. قيام گوهرشاد يکي از واكنش‌هاي اين واقعه بود که تا چندين دهه بعد، به ياد آن در شهرهاي مختلف عزاداري مي‌شد.

بدون ترديد بايد گفت، اين مسأله يکي از عميق‌ترين ريشه‌هاي مخالفت با حکومت رضاخاني را در عمق جامعه مذهبي ايران پديد آورد. مخالفتي که در نهايت به سرنگوني اين دولت منجر شد.

سالها گذشت و دولت ايران در سال 1322 (ه.ش) اجباري بودن کشف حجاب را لغو کرد. از آن پس کساني که به مرور بي‌حجابي را پذيرفته بودند، همچنان بي‌حجاب ماندند. اما بخش عمده مردم مسلمان ايران حجاب خويش را حفظ کردند.

در آستانه انقلاب اسلامي، درست زماني که مي‌رفت تا خروش مردمي ‌خشمگين، بساط حکومت ظالمانه پهلوي را بر اندازد، ناگهان جمعيت عظيمي‌ از زنان سياهپوش سطح خيابان‌ها را پر کرد. بازگشت تدين در ميان نسل جديد در قالب بازگشت حجاب خود را نشان داد.

انقلاب الامي به گونه اي عنوان انقلاب حجاب به خود گرفت وخوشبختانه در روزهاي پس از انقلاب، حجاب به عنوان يک اصل در فرهنگ ايران اسلامي ‌پذيرفته شد. يکي از مهم‌ترين دلايل آن هم اين بود که حجاب هيچ‌گاه محدوديت به حساب نيامد و جمهوري اسلامي‌ نشان داد که زنان با حجاب هم مي‌توانند در تمامي ‌عرصه‌ها فعال باشند.

آنان که با فرهنگ اسلامي ‌در کشورهاي عربي و غيرعربي سر و کار دارند، مي‌دانند که تقريبا پنج تا ده سال پس از انقلاب اسلامي‌، به آرامي‌فرهنگ حجاب در سراسر دنياي اسلام قوت گرفت. هر سالي که مي‌گذشت، حجاب در جهان اسلام نيرومند تر از گذشته مي‌شد. لبنان، سوريه و مهم‌تر از همه ترکيه نمونه‌هاي خوبي هستند که مي‌توانند روند رو به رشد حجاب را طي بيست سال گذشته اثبات کنند.

اکنون پس از گذشت 25 سال از انقلاب اسلامي، حجاب به صورت يک رمز، سمبل و شعار در تمامي‌ جهان اسلام و نيز ميان مسلماناني که به صورت اقليت در کشورهاي غيراسلامي ‌زندگي مي‌کنند درآمده است. حجاب تنها به عنوان يک امر شرعي مورد توجه نيست، بلکه به عنوان يک نشان و يک علامت از بازگشت به سنت‌هاي اسلامي‌مورد توجه قرار گرفته است.

جنبش‌هاي لائيک صفت، در تمامي‌ کشورهاي اسلامي، حتي اگر ادعاي مسلماني هم داشته باشند، به طور مداوم به سمت سست کردن پايه‌ها و ارکان حجاب حرکت مي‌کنند، زيرا حرکت آنها در راستاي هضم شدن در فرهنگ غربي است که به غلط نام فرهنگ جهاني به خود گرفته است. اين در حالي است که سنت گرايان روي حجاب به عنوان يک امر اساسي و يک مسأله حياتي پافشاري دارند. اين برخورد، يک نشان بسيار صريح از نوع و چگونگي حرکت‌هاي فرهنگي است که در جهان اسلام در جريان است.

طي سالهاي اخير بحث حجاب، يکي از مباحث زنده در کشورهاي غربي بوده است. فرانسه که رسالت خود را در حفظ بنيادهاي اساسي لائيسم مي‌داند، علمدار کشف حجاب اجباري در اين کشور شده است. در واقع، شيراک خوب مي‌داند که حجاب يک شعار و يک رمز براي حفظ هويت اسلامي ‌کساني است که در دل فرهنگ غربي زندگي مي‌کنند. راه بازداشتن آنها از هويت پيشين آنان، آن است که حجاب را به يک سوي گذارند و اين رمز و شعار را از دست بدهند و تنها در آن صورت است که در فرهنگ جديد هضم خواهند شد.

اسلام و حجاب

غالباً چنين تصور مي شود كه آداب و سنن و همچنين شعائر و قوانين اسلامي، مستقلا توسط بنيانگزاران و رهبران صدر اسلام وضع گرديده. بسياري نيز با اينكه اعتقادي به خرافات مذهبي ندارند برخي شعائر و قوانين مذهبي را مفيد بحال جامعه مي شمارند. حجاب يكي از مهمترين اين شعائر است. از ياد نبرده ايم زماني كه مزدوران و اوباشان حزب اللّه شعار "بي حجابي زن از بي غيرتي مرد اوست" را سر مي دادند، چگونه با اين شعار برده دارانه بر اينگونه ادراكات رايج و ارتجاعي خصوصاً در بين مردان اتكاء مي كردند. مشاهده اسناد و شواهد تاريخي نشان ميدهد كه بسياري از اينگونه شعائر و قوانين بطور مستقيم متاثر از شرايط جامعه و ساير اديان بوجود آمده اند، و نه از توهمي بنام چشمه في اض و نوربخش الهي. بعنوان مثال بسياري از آداب و سنن و مناسك اسلامي متاثر از عيسويت، يهوديت، زرتشتيگري و حتي جاهليت اعراب 14 قرن پيش است. مثلا روزه از مذهب يهود و از مجراي عادات اعراب به اسلام آمده. در آن دوران اعراب، پيش از اسلام روز دهم محرم را روزه مي گرفتند. پس از هجرت به مدينه ده روز اول محرم را روزه مي گرفتند. و پس از آنكه مسلمانان خرج خود را از يهوديان جدا كردند ماه رمضان به ماه روزه گرفتن اختصاص يافت. حج تحقيقاً براي تاييد و تثبيت عادات قومي عرب مقرر شده است. عاداتي كه بعلت رونق كسب و كار و تجارت سران قريش و ديگر قبايل عرب رواج يافته بود. چرا كه بعلت وجود بتخانه بزرگ كعبه و هجوم زوار، مكه به يك مركز تجاري بزرگ اعراب تبديل شده بود، و تبليغات عليع بت پرستس از جانب محمد خطر لطمه وارد ساختن به كسب و كار برده داران و تجار بزرگ عرب و در نتيجه عدم برخورداري وي از حمايت آنان را بهمراه داشت. بهمين دليل سنت حج كه پيش از اسلام و در ميان اعراب بت پرست نيز وجود داشت، ابقاء گرديد. تمام مناسك حج، عمره، احرام، لمس حجرالاسود يا سنگ سياه، "سعي" يعني باشتاب راه رفتن ميان دو نقطه صفا و مروه، وقفه در عرفات، رمي جمره يا سنگباران شيطان، همگي در دوره جاهليت متداول بود و در اسلام تنها با برخي تعديلات مواجه شد. حتي بريدن دست راست دزد نيز پيش از اسلام متداول بود. همچنين انواع غسل، و منع ازدواج با برخي نزديكان. شباهت مقام معنوي دختر زرتشت "پوروچيستا" با فاطمه دختر پيغمبر، شباهت اهميت پنج نماز روزانه در اسلام و زرتشتيگري، اعتقاد به روز محشر و پل صراط ـ همان پلي كه بهنگام عبور از آن در آخرت كافران و زيانكاران به قعر جهنم سقوط مي كنند و مومنان به بهشت راه خواهند يافت ـ اعتقاد به ملائك مقرب، و همچنين باور به ظهور مهدي همه از مشتركات اين دو مذهب است. قابل ذكر است كه حتي خود قرآن كه كتابي بزبان عربي فصيح بوده و به نسبت زياد از كلمات غيرعربي بركنار مي باشد، حدود 30 كلمه فارسي در آن وجود دارد.

تاريخچه حجاب نيز از اين قاعده مستثني نيست. ويل دورانت، مورخ سرشناس در كتاب تاريخ تمدن خود مي نويسد: "در زمان زرتشت زنان منزلتي عالي داشتند، در كمال آزادي و با روي گشاده در ميان مردم آمد و شد مي كردند."

 اما با گذشت زمان و تحولات حاصله در ايران آن دوره، اوضاع تغيير مييابد. در اوايل حكومت هخامنشيان چهار طبقه اصلي در ايران وجود داشت: بردگان، برزگران، فرمانروايان ولايت (يعني مامورين دولتي) و درباريان. غير از سيل عظيم و روزافزون بردگان كه بدون مزد فقط بيگاري مي كردند، دهقانان نيز ماليات مي پرداختند، بيگاري مي كردند، وبصورت آزاد نيز زندگي مي كردند. با وجود اينكه اين ماليات و بيگاري كمر دهقانان را خرد مي كرد ولي آنها بهرحال جزء دهقانان آزاد محسوب مي شدند. فشار طاقت فرساي كار و توليد، زنان زحمتكش را نيز به پروسه توليد مي كشاند و اين امر خود به آزادي زنان روستا نسبت به زنان شهري و درباري كمك مي كرد. ولي مامورين دولت، دولتي كه هر روز در اثر جهان گشاي قدرتمندتر ميشد و بدين جهت مامورين آن نيز جابرانه تر عمل مي كردند، با چشماني حريص بدنبال زيباترين زنان و دختران جهت ارائه و هديه به شاه، درباريان، حكام و سوءاستفاده شخصي، مي گشتند. به اينجهت مرد كه در اين جامعه صاحب و مالك خانه و مالك زن و فرزندان خود بود، جهت جلوگيري از غارت زنان و دختران خود چاره اي جز پوشاندن و مخفي كردن آنها از نظر مامورين دولتي نداشت. پوشاندن زن و دست و پاگير بودن آن در پروسه توليد و كار خانه، حجابي متناسب با كار را براي زنان كه عبارت از شلوار بلند چين دار، روسرس و شالي در كمر بود، ايجاب مي كرد. بدين ترتيب ميل به عيش و عشرت شاهان، برده داران و فئودالها از يكسو، و حكومت مردان در خانه بتدريج نقش زن در اقتصاد در اقتصاد و سياست و علم و هنر و فرهنگ، و به يك كلام به حاشيه راندن زنان در جامعه را شدت بخشيد.

زنان در شهرها بر خلاف زنان روستاها، اساساً در كار توليد اجتماعي شركت نداشتند. به اينجهت تنها فعاليت مهم آنها انجام كارهاي خانه، خدمتگزاري مردان و زائيدن و بزرگ كردن فرزندان بود. اين تقسيم كار اجتماعي بعنوان زيربنا كه در نهايت مردان را سرور و حاكم، چه در سطح جامعه و جه در عرصه خانواده تعيين مي نمود، رفته رفته موقعيت زن بمثابه موجود درجه دوم و در خدمت مردان را تثبيت كرد.

البته اين تقسيم كار تاريخي بسيار پيشتر از اينها آغاز و تثبيت شده بود، اما آنچه در اينجا بيان مي شود، اسناد تاريخي معتبر مربوط به آن دوره از حيات جامعه ايران است.

هردوت، مورخ معروف يوناني، درباره طبقه اشراف عهد هخامنشي مي نويسد: "هركدام از آنها چند زن عقدي داشتند ولي عده زنان غيرعقدي آنان بيشتر بود. وجود مامورين بسيار در شهرها، بويژه زنان زحمتكش را در خطر ربوده شدن و تجاوز قرار مي داد. به اين جهت در شهرهاي ايران حجاب اهميت بيشتري را نسبت به روستا كسب مي كرده و با شدت بيشتري رعايت مي شد."

پس از حمله اسكندر و گسترش فرهنگ يوناني در قلمرو وسيع او در ايران، قدري از محدوديت زنان در زمينه هاي مختلف بويژه مسئله حجاب كاسته شد. اين امر در مناطقي كه يوناني ها در جوار سكنه بومي زندگي مي كردند و يا با سكنه بومي در نتيجه ازدواج مخلوط شده بودند، بروشني ديده مي شود.

از اسناد و شواهد تاريخي چنين برمي آيد كه در زمان اشكانيان نيز تعدد زوجات معمول بوده. مرد مي توانست فقط يك زن عقدي و تعداد زيادي زنان غيرعقدي داشته باشد. با توجه به اين واقعيت مي بينيم كه با ظهور اسلام و حمله مسلمانان به ايران در زمان عمر، و مشروع بودن داشتن چهار زن عقدي در قرآن، بر ابعاد محروميت و تعدي به حقوق زن در ايران افزوده شد. البته ناگفته نماند كه بسته به اينكه قدرت اقتصادي مردان طبقه اشراف و درباريان و همچنين ميزان نفوذ سياسي آنان در جامعه چقدر بوده، ابعاد تسلط آنان بر شئون اجتماعي نيز متغير بوده. بعنوان مثال، خسرو يكي از شاهان ساساني حرمسرايي مشتمل بر 3000 زن داشت، و هر زمان كه وي ميل تجديد حرم مي كرد، نامه اي به فرمانروايان اطراف مي فرستاد و در آن وصف زنان مورد دلخواه خود را برميشمرد. پيرو چنين نامه هايي مامورين او در هر كجا زني را كه با مشخصات توصيف شده تطابق مي كرد، به دربار مي بردند.

كشورگشائي هاي مكرر در دوره ساسانيان و افزايش تعداد بردگان يكي از دلايل رشد تعديات وحشيانه به حقوق زنان در اين دوره مي باشد. چرا كه در اثر اين كشور گشائي ها و افزايش ثروت طبقات حاكم و عدم برخورداري زنان از استقلال اقتصادي، بر توان مالي و نفوذ مردان در جامعه افزوده گشت. بارتلو مه ي از شرق شناسان معروف در مورد تعدد زوجات در دوره ساسانيان چنين مي نويسد: "تعداد زوجات در امپراتوري ساساني همانند امروزه كشورهاي اسلامي بوده است. در عمل تمايل مرد، مخصوصاً موقعيت مالي او بود كه تعداد زنان را معين مي كرد. يك مرد معمولي بايد به يك زن قناعت كند، در حاليكه مرد ثروتمند و اشرافي مي توانست با تعداد زيادي از زنان ازدواج نمايد. گزارشات يوناني حتي از صدها زن در اين رابطه صحبت مي كنند."

بنابراين مي بينيم كه ايدئولوژي اسلامي اگر حق و حقوق بيشتري در خصوص تعدد زوجات به مردان اعطاء نكرده باشد، حقوق كمتري نسبت به آنچه كه شاهان و اشراف ايراني قبل از اسلام براي مردان قائل بودند، در نظر نگرفته است.

فلسفه پوشش در اسلام

فلسفه‏هايي كه قبلا براي پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتي بود كه مخالفين‏پوشش تراشيده‏اند و خواسته‏اند آن را حتي در صورت اسلامي‏اش امري غير منطقي ونامعقول معرفي كنند.روشن است كه اگر انسان مساله‏اي را از اول خرافه فرض كند،توجيهي هم كه براي آن ذكر مي‏كند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث كنندگان،مساله را با بي‏طرفي مورد كاوش قرار مي‏دادند در مي‏يافتند كه فلسفه پوشش وحجاب اسلامي هيچ يك از سخنان پوچ و بي‏اساس آنها نيست.

ما براي پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصي قائل هستيم كه نظر عقلي آن راموجه مي‏سازد و از نظر تحليل مي‏توان آن را مبناي حجاب در اسلام دانست.

واژه‏«حجاب‏»

پيش از اينكه استنباط خود را در اين باره ذكر كنيم لازم است‏يك نكته رايادآوري كنيم.آن نكته اين است كه معناي لغوي‏«حجاب‏»كه در عصر ما اين كلمه‏براي پوشش زن معروف شده است چيست؟كلمه‏«حجاب‏»هم به معني پوشيدن است‏و هم به معني پرده و حاجب.بيشتر، استعمالش به معني پرده است.اين كلمه از آن‏جهت مفهوم پوشش مي‏دهد كه پرده وسيله پوشش است،و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست،آن پوشش‏«حجاب‏»ناميده مي‏شود كه ازطريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.

در قرآن كريم در داستان سليمان غروب‏خورشيد را اين طور توصيف مي‏كند: حتي توارت بالحجاب (1) يعني تا آن وقتي كه‏خورشيد در پشت پرده مخفي شد.پرده حاجز ميان قلب و شكم را«حجاب‏» مي‏نامند.

در دستوري كه امير المؤمنين عليه السلام به مالك اشتر نوشته است مي‏فرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك‏» (2) يعني در ميان مردم باش،كمتر خود را در اندرون‏خانه خود از مردم پنهان كن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند،بلكه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشكايات خود را به گوش تو برسانند و تو نيز از جريان امور بي اطلاع نماني.

ابن خلدون در مقدمه خويش فصلي دارد تحت عنوان‏«فصل في الحجاب كيف يقع في‏الدول و انه يعظم عند الهرم‏».در اين فصل بيان مي‏كند كه حكومتها در بدو تشكيل ميان‏خود و مردم حائل و فاصله‏اي قرار نمي‏دهند ولي تدريجا حائل و پرده ميان حاكم ومردم ضخيم‏تر مي‏شود تا بالاخره عواقب ناگواري به وجود مي‏آورد.ابن خلدون كلمه‏«حجاب‏»را به معني پرده و حائل(نه پوشش)به كار برده است.

استعمال كلمه‏«حجاب‏»در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و مخصوصا در اصطلاح فقها كلمه‏«ستر»كه به معني پوشش است‏به كار رفته‏است.فقها چه در كتاب الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده‏اندكلمه‏«ستر»را به كار برده‏اند نه كلمه‏«حجاب‏»را.

بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمي‏شد و ما هميشه همان كلمه‏«پوشش‏»را به‏كار مي‏برديم، زيرا چنانكه گفتيم معني شايع لغت‏«حجاب‏»پرده است و اگر در موردپوشش به كار برده مي‏شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب‏شده كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه‏محبوس باشد و بيرون نرود.

وظيفه پوشش كه اسلام براي زنان مقرر كرده است‏بدين معني نيست كه از خانه بيرون نروند.زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخي از كشورهاي‏قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجودندارد.

پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوه‏گري و خودنمايي نپردازد.آيات مربوطه همين معني را ذكر مي‏كند وفتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت‏«حجاب‏»به كار نرفته است.آياتي‏كه در اين باره هست،چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب،حدودپوشش و تماسهاي زن و مرد را ذكر كرده است‏بدون آنكه كلمه‏«حجاب‏»را به كاربرده باشد.آيه‏اي كه در آن كلمه‏«حجاب‏»به كار رفته است مربوط است‏به زنان‏پيغمبر اسلام.

مي‏دانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهاي خاصي وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز مي‏شود: يا نساء النبي لستن كاحد من‏النساء يعني شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايت‏خاصي داشته است كه زنان‏پيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان،در خانه‏هاي خودبمانند،و در اين جهت‏بيشتر منظورهاي اجتماعي و سياسي در كار بوده است.قرآن‏كريم صريحا به زنان پيغمبر مي‏گويد: و قرن في بيوتكن يعني در خانه‏هاي خودبمانيد.اسلام مي‏خواسته است‏«امهات المؤمنين‏»كه خواه ناخواه احترام زيادي در ميان‏مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نكنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سياسي و اجتماعي واقع نشوند.و چنانكه مي‏دانيم يكي از امهات‏المؤمنين(عايشه)كه از اين دستور تخلف كرد ماجراهاي سياسي ناگواري براي جهان‏اسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف مي‏كرد و مي‏گفت دوست داشتم‏فرزندان زيادي از پيغمبر مي‏داشتم و مي‏مردند اما به چنين ماجرايي دست نمي‏زدم.

سر اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخص ديگري‏ازدواج كنند به نظر من همين است;يعني شوهر بعدي از شهرت و احترام زنش‏سوء استفاده مي‏كرد و ماجراها مي‏آفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اكيدترو شديدتري وجود داشته باشد بدين جهت است.

به هر حال آيه‏اي كه در آن آيه كلمه‏«حجاب‏»به كار رفته آيه‏53 از سوره احزاب است كه مي‏فرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعني اگر از آنهامتاع و كالاي مورد نيازي مطالبه مي‏كنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاح‏تاريخ و حديث اسلامي هر جا نام‏«آيه حجاب‏»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول‏آيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد،مقصود اين آيه است كه‏مربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات سوره نور كه مي‏فرمايد:

قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الي آخر-قل للمؤمنات يغضضن من‏ابصارهن .

يا آيه سوره احزاب كه مي‏فرمايد: يدنين عليهن من جلابيبهن الي آخر.

اما اينكه چطور در عصر اخير به جاي اصطلاح رايج فقها يعني ستر و پوشش‏كلمه حجاب و پرده و پردگي شايع شده است‏براي من مجهول است،و شايد از ناحيه‏اشتباه كردن حجاب اسلامي به حجابهايي كه در ساير ملل مرسوم بوده است‏باشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.

 

سيماي حقيقي مساله حجاب

حقيقت امر اين است كه در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخير حجاب‏سخن در اين نيست كه آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن اين است كه آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟آيا مرد بايد حق‏داشته باشد كه از هر زني در هر محفلي حداكثر تمتعات را به استثناي زنا ببرد يا نه؟

اسلام كه به روح مسائل مي‏نگرد جواب مي‏دهد:خير،مردان فقط در محيطخانوادگي و در كادر قانون ازدواج و همراه با يك سلسله تعهدات سنگين مي‏توانند اززنان به عنوان همسران قانوني كامجويي كنند،اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينكه مردان را در خارج از كانون خانوادگي كامياب‏سازند به هر صورت و به هر شكل ممنوع مي‏باشند.

درست است كه صورت ظاهر مساله اين است كه زن چه بكند؟پوشيده بيرون‏بيايد يا عريان؟ يعني آن كس كه مساله به نام او عنوان مي‏شود زن است و احيانا مساله‏با لحن دلسوزانه‏اي طرح مي‏شود كه آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محكوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينكه آيا مرد بايد دربهره‏كشي جنسي از زن،جز از جهت زنا، آزادي مطلق داشته باشد يا نه؟يعني آن كه دراين مساله ذي نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در اين مساله ذي‏نفع‏تراست.به قول ويل دورانت:

«دامنهاي كوتاه براي همه جهانيان بجز خياطان نعمتي است.»

پس روح مساله،محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگي و همسران مشروع،ياآزاد بودن كاميابيها و كشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضيه‏اول است.

از نظر اسلام محدوديت كاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسران‏مشروع،از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك مي‏كند،و از جنبه خانوادگي‏سبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت كامل بين زوجين مي‏گردد،و ازجنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي كار و فعاليت اجتماع مي‏گردد،و از نظروضع زن در برابر مرد،سبب مي‏گردد كه ارزش زن در برابر مرد بالا رود.

فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است.بعضي از آنها جنبه رواني دارد وبعضي جنبه خانه و خانوادگي،و بعضي ديگر جنبه اجتماعي،و بعضي مربوط است‏به‏بالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او.

حجاب در اسلام از يك مساله كلي‏تر و اساسي‏تري ريشه مي‏گيرد و آن اين است‏كه اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي،چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر،به‏محيط خانوادگي و در كادر ازدواج قانوني اختصاص يابد،اجتماع منحصرا براي كارو فعاليت‏باشد.بر خلاف سيستم غربي عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذتجوييهاي‏جنسي به هم مي‏آميزد اسلام مي‏خواهد اين دو محيط را كاملا از يكديگر تفكيك كند.

اكنون به شرح چهار قسمت فوق مي‏پردازيم:

1.آرامش رواني

نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرتهاي بي بند و بار هيجانها و التهابهاي‏جنسي را فزوني مي‏بخشد و تقاضاي سكس را به صورت يك عطش روحي و يك‏خواست اشباع نشدني درمي‏آورد.غريزه جنسي غريزه‏اي نيرومند،عميق و«درياصفت‏»است،هر چه بيشتر طاعت‏شود سركش‏تر مي‏گردد،همچون آتش كه هر چه به‏آن بيشتر خوراك بدهند شعله‏ورتر مي‏شود.براي درك اين مطلب به دو چيز بايدتوجه داشت:

1.تاريخ همان طوري كه از آزمندان ثروت ياد مي‏كند كه با حرص و آزي‏حيرت‏آور در پي گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بيشتر جمع مي‏كرده‏اندحريصتر مي‏شده‏اند،همچنين از آزمنداني در زمينه مسائل جنسي ياد مي‏كند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملك زيبارويان در يك حدي متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه كساني كه قدرت استفاده داشته‏اند چنين بوده‏اند.

كريستن سن نويسنده كتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم كتاب خويش‏مي‏نويسد:

«در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زني كه خسرو(پرويز)در حرم‏داشت مي‏بينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نمي‏شد.دوشيزگان و بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مي‏دادند به حرم خود مي‏آورد.هر زمان كه‏ميل تجديد حرم مي‏كرد نامه‏اي چند به فرمانروايان اطراف مي‏فرستاد و در آن‏وصف زن كامل عيار را درج مي‏كرد.پس عمال او هر جا زني را با وصف نامه‏مناسب مي‏ديدند به خدمت مي‏بردند.»

از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار مي‏توان يافت.در جديد اين جريانها به‏شكل حرمسرا نيست،به شكل ديگر است،با اين تفاوت كه در جديد لزومي نداردكسي به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات داشته باشد.در جديد به بركت‏تجدد فرنگي،براي مردي كه يك صد هزارم پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهره‏كشي كند.

2.هيچ فكر كرده‏ايد كه حس‏«تغزل‏»در بشر چه حسي است؟قسمتي از ادبيات‏جهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود راستايش مي‏كند،به پيشگاه او نياز مي‏برد،او را بزرگ و خود را كوچك جلوه مي‏دهد،خود را نيازمند كوچكترين عنايت او مي‏داند،مدعي مي‏شود كه محبوب و معشوق‏«صد ملك جان به نيم نظر مي‏تواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير مي‏كند»،ازفراق او دردمندانه مي‏نالد.

اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نمي‏كند؟آيا تاكنون‏ديده‏ايد كه يك آدم پول پرست‏براي پول،يك آدم جاه پرست‏براي جاه و مقام‏غزلسرايي كند؟!آيا تاكنون كسي براي نان غزلسرايي كرده است؟چرا هر كسي از شعرو غزل ديگري خوشش مي‏آيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت مي‏برند؟آيا جزاين است كه همه كس آن را با زبان يك غريزه عميق كه سراپاي وجودش را گرفته‏است منطبق مي‏بيند؟چقدر اشتباه مي‏كنند كساني كه مي‏گويند يگانه عامل اساسي‏فعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است!!

بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد،همچنانكه براي معنويات‏نيز موسيقي خاص دارد،در صورتي كه براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نان‏موسيقي ندارد.

من نمي‏خواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسي است و هم هرگز نمي‏گويم كه‏حافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفته‏اند.اين‏مبحث،مبحث ديگري است كه جداگانه بايد بحث‏شود.

ولي قدر مسلم اين است كه بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزل‏هايي است كه‏مرد براي زن داشته است.همين قدر كافي است كه بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجه‏به نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود،بلكه يا به صورت حرص و آز وتنوع پرستي درمي‏آيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره بحث‏خواهيم‏كرد كه در چه شرايطي حالت‏حرص و آز جنسي تقويت مي‏شود و در چه شرايطي‏شكل عشق و غزل پيدا مي‏كند و رنگ معنوي به خود مي‏گيرد.

به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است. روايات زيادي درباره خطرناك بودن‏«نگاه‏»،خطرناك بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناك بودن غريزه‏اي كه مرد و زن را به يكديگر پيوند مي‏دهد وارد شده است.

اسلام تدابيري براي تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه،هم براي زنان و هم براي مردان تكليف معين كرده است.يك وظيفه مشترك كه براي‏زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است:

قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضن‏من ابصارهن و يحفظن فروجهن .

خلاصه اين دستور اين است كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند،نبايدچشم چراني كنند،نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يكديگر بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يكديگر نگاه كنند.يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اين‏است كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوه‏گري و دلربايي‏نپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانه‏اي كاري نكنند كه‏موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند.

روح بشر فوق العاده تحريك پذير است.اشتباه است كه گمان كنيم‏تحريك پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام مي‏گيرد.

همان طور كه بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملك جاه و مقام سير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد،در ناحيه جنسي نيز چنين است.

هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب‏آنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نمي‏شود.

و از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدني است و هميشه مقرون‏است‏به نوعي احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به‏اختلالات روحي و بيماريهاي رواني مي‏گردد.

چرا در دنياي غرب اينهمه بيماري رواني زياد شده است؟علتش آزادي اخلاقي‏جنسي و تحريكات فراوان سكسي است كه به وسيله جرايد و مجلات و سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابانها و كوچه‏ها انجام‏مي‏شود.

 

اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است كه ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشكار است و زن شكارچي،همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شكار است ومرد شكارچي.ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شكارچيگري او ناشي مي‏شود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريك كننده‏به كار برند.اين زن است كه به حكم طبيعت‏خاص خود مي‏خواهد دلبري كند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگي از انحرافهاي‏مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.

ما درباره طغيان پذيري غريزه جنسي و اينكه بر خلاف ادعاي افرادي مانند راسل‏غريزه جنسي با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحريك هرگزسير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد و همچنين درباره انحراف‏«چشم چراني‏»در مردان وانحراف‏«تبرج‏»در زنان،باز هم بحث‏خواهيم كرد.

2.استحكام پيوند خانوادگي

شك نيست كه هر چيزي كه موجب تحكيم پيوند خانوادگي و سبب صميميت‏رابطه زوجين گردد براي كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر كوشش‏مبذول شود،و بالعكس هر چيزي كه باعث‏سستي روابط زوجين و دلسردي آنان گرددبه حال زندگي خانوادگي زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد.

اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در كادرازدواج مشروع، پيوند زن و شوهري را محكم مي‏سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين‏به يكديگر مي‏شود.

فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع،از نظر اجتماع‏خانوادگي اين است كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن اوبه شمار برود;در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي،همسر قانوني از لحاظ رواني‏يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي‏رود و در نتيجه كانون خانوادگي‏بر اساس دشمني و نفرت پايه‏گذاري مي‏شود.

علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقت‏به آنان پيشنهاد مي‏شود،جواب مي‏دهند كه حالا زود است،ما هنوز بچه‏ايم،و يا به عناوين ديگر از زير بار آن‏شانه خالي مي‏كنند همين است;و حال آنكه در قديم يكي از شيرين‏ترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود. جوانان پيش از آنكه به بركت دنياي اروپا كالاي زن اينهمه ارزان‏و فراوان گردد« شب زفاف را كم از تخت پادشاهي‏» نمي‏دانستند.

ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندي انجام مي‏گرفت و به همين‏دليل زوجين يكديگر را عامل نيكبختي و سعادت خود مي‏دانستند،ولي امروزكامجوييهاي جنسي در غير كادر ازدواج به حد اعلي فراهم است و دليلي براي آن‏اشتياقها وجود ندارد.

معاشرتهاي آزاد و بي‏بند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يك وظيفه‏و تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيه‏هاي اخلاقي و يا احياناچنانكه برخي از جرايد پيشنهاد مي‏كنند-با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد.

تفاوت آن جامعه كه روابط جنسي را محدود مي‏كند به محيط خانوادگي و كادرازدواج قانوني، با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده مي‏شود اين است كه‏ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسي پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر وپسر خاتمه مي‏دهد و آنها را ملزم مي‏سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم‏اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان مي‏بخشد.

سيستم روابط آزاد اولا موجب مي‏شود كه پسران تا جايي كه ممكن است ازازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامي كه نيروهاي جواني و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستي مي‏نهد اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقطبراي فرزند زادن و احيانا براي خدمتكاري و كلفتي بخواهند،و ثانيا پيوند ازدواجهاي‏موجود را سست مي‏كند و سبب مي‏گردد به جاي اينكه خانواده بر پايه يك عشق‏خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر خود را عامل‏سعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت‏ببيند وچنانكه اصطلاح شده است‏يكديگر را«زندانبان‏»بنامند.

وقتي پسر يا دختري مي‏خواهد بگويد ازدواج كرده‏ام،مي‏گويد براي خودم‏زندانبان گرفته‏ام. اين تعبير براي چيست؟براي اينكه قبل از ازدواج آزاد بود هر كجابخواهد برود،با هر كسي بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ كس نبود كه بگويد بالاي چشمت‏ابروست.ولي پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر يك شب دير به خانه‏بيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار مي‏گيرد كه كجا بودي؟و اگر در محفلي با التهاب با دختري برقصد همسرش به او اعتراض مي‏كند. واضح است كه روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است.

بعضيها مانند برتراند راسل پنداشته‏اند كه جلوگيري از معاشرتهاي آزاد صرفا به‏خاطر اطمينان مرد نسبت‏به نسل است;براي حل اشكال،استفاده از وسائل‏ضد آبستني را پيشنهاد كرده‏اند;در صورتي كه مساله،تنها پاكي نسل نيست;مساله‏مهم ديگر ايجاد پاكترين و صميمي‏ترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگي‏و اتحاد كامل در كانون خانواده است.تامين اين هدف وقتي ممكن است كه زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريك و جلب توجه كسي جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع كاميابي جنسي در غير كادر خانواده حتي قبل از ازدواج هم‏رعايت گردد.

به علاوه،زني كه تا اينجا پيش رفته است كه به پيروي از امثال راسل و تقليد ازصاحبان مكتب‏«اخلاق نوين جنسي‏»با داشتن همسر قانوني عشق خود را در جاي‏ديگر جستجو مي‏كند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر مي‏شود،چه اطميناني‏هست كه به خاطر همسر قانوني كه چندان مورد علاقه‏اش نيست وسائل ضد آبستني‏به كار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسرقانوني نبندد؟قطعا چنين زني مايل است كه فرزندي كه به دنيا مي‏آورد از مرد موردعلاقه‏اش باشد نه از مردي كه فقط به حكم قانون همسر اوست و الزاما به حكم قانون‏نبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا علاقه‏مند است كه از زن مورد عشق‏و علاقه‏اش فرزند داشته باشد نه از زني كه با زور قانون به او پيوند كرده‏اند.دنياي‏اروپا عملا نشان داده است كه با وجود وسائل ضد آبستني آمار فرزندان غير مشروع‏وحشت‏آور است.

3.استواري اجتماع

كشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع،نيروي كار و فعاليت اجتماع‏را ضعيف مي‏كند.بر عكس آنچه كه مخالفين حجاب خرده‏گيري كرده‏اند و گفته‏اند: «حجاب موجب فلج كردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است‏»بي‏حجابي و ترويج‏روابط آزاد جنسي موجب فلج كردن نيروي اجتماع است.

آنچه موجب فلج كردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوست‏حجاب به صورت‏زنداني كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي است‏و در اسلام چنين چيزي وجود ندارد.اسلام نه مي‏گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه‏مي‏گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي‏كند.اسلام هرگزنمي‏خواهد زن بيكار و بيعار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد.پوشانيدن بدن به‏استثناي وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوييهاي‏شهواني است.

آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانه‏اي تحصيل كنند و فرضا در يك محيطدرس مي‏خوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشي نداشته باشند بهتردرس مي‏خوانند و فكر مي‏كنند و به سخن استاد گوش مي‏كنند يا وقتي كه كنار هرپسري يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالاي زانو نشسته باشد؟آيااگر مردي در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با قيافه‏هاي محرك و مهيج زنان‏آرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعاليت مي‏شود يا در محيطي كه باچنين مناظري روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از كساني كه در اين محيطها كار مي‏كنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شركت‏يا اداره‏اي كه سخت مايل است كارها به خوبي جريان‏يابد از اين نوع آميزشها جلوگيري مي‏كند.اگر باور نداريد تحقيق كنيد.

حقيقت اين است كه اين وضع بي‏حجابي رسوا كه در ميان ماست و از اروپا وآمريكا هم داريم جلو مي‏افتيم از مختصات جامعه‏هاي پليد سرمايه‏داري غربي است‏و يكي از نتايج‏سوء پول پرستي‏ها و شهوترانيهاي سرمايه‏داران غرب است،بلكه يكي‏از طرق و وسائلي است كه آنها براي تخدير و بي حس كردن اجتماعات انساني ودرآوردن آنها به صورت مصرف كننده اجباري كالاهاي خودشان به كار مي‏برند.

«اطلاعات‏»5/9/47 گزارشي از اداره كل نظارت بر مواد خوردني،آشاميدني،آرايشي نقل كرده است.درباره لوازم آرايش چنين مي‏نويسد:

«تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيك،سرخاب،كرم،پودر، سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است.از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطي و 2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغري،2280آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم را نيز به آن اضافه كرد.»

آري بايد زن ايراني به بهانه‏« تجدد» و« تقدم‏» و« مقتضيات زمان‏» هر روز و هرساعت‏با وسائلي كه در دنياي سرمايه‏داري تهيه مي‏شود خود را در معرض نمايش‏بگذارد تا بتواند چنين مصرف كننده لايقي براي كارخانه‏هاي اروپايي باشد.اگر زن‏ايراني بخواهد خود را فقط براي همسر قانوني و يا براي حضور در مجالس‏اختصاصي زنان بيارايد،نه مصرف كننده لايقي براي سرمايه‏داران غربي خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف‏اراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعي،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.

در جامعه‏هاي غير سرمايه‏داري با همه احساسات ضد مذهبي كه در آنجا وجوددارد كمتر شنيده مي‏شود كه چنين رسواييها به نام آزادي زن وجود داشته باشد.

4.ارزش و احترام زن

قبلا گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسماني بر زن تفوق دارد.از نظر مغز و فكرنيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است.زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت‏ندارد،ولي زن از طريق عاطفي و قلبي هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت كرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يكي از وسائل مرموزي بوده است كه زن براي‏حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.

اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند.اسلام مخصوصاتاكيد كرده است كه زن هر اندازه متين‏تر و باوقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را درمعرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده مي‏شود.

بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه توصيه‏مي‏كند زنان خود را بپوشانند مي‏فرمايد: ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين يعني اين كاربراي اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمي‏دهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر مي‏گردد.

زن و حجاب

رعايت حجاب تکليفي است از سوي خداوند به زن؛ البته مرد هم در اين مورد هم تکليفي دارد که به اندازه تکليف زن نيست؛ چرا که در برابر حق خدا، براي اين دو جنس، تکليف ايجاد شده است. اکنون به آيه هاي 30 و 31 سوره نورکه در آن حجاب تشريع شده است توجه کنيد:

«(اي پيامبر)به مردان بگو که ديده از نظربازي فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند.اين براي آنان پاکيزه تر است و بي گمان خدا به آنچه که مي کنند آگاه است.و به زنان بگو که ديدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زينتشان را جز آنچه از آن آشکار است ،آشکار نکنند. و روسريهايشان را بر گربيانشان باندازند جز بر پدر و مادر و شوهر و.....بگو که چنان پاي نکوبند تا زينتي که پنهان داشته اند آشکار شود و اي مومنان همگي به درگاه خدا توبه کنيد»

در اين آيه ابتدا به مردان مومن دستور داده است که که چشم از نامحرم فرو ببندند و شرمگاه خويش را بپوشانند؛و در اينجا اين گونه رفتار را سبب پاکدامني آنان معرفي کرده است.و به مومنان يا آور شده است که تنها خداست که به آنچه بندگان مي کنند آگاه است لذا در نهان و آشکار حکم او را به اجرا گذارند و از نظر بازي بپرهيزند تا دامنشان به گناه بزرگ آلوده نشود .و سپس همين دستور را براي زنان مومن صادر کرده است و آنان را هم به چشم فروپوشي و حفظ شرمگاه امر کرده و آنگاه لباسي را که براي زنان معين کرده براي بستگانش واجب نکرده است.

خداوند در آيه 59سوره احزاب به پيامبر خطالب مي کند که:«اي پيامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسريهاي خود را بر خود بپوشانند که به اين وسيله متحمل تر است که شناخته شوند و رنجانده نشوند و خداون آمرزگار و مهربان است»

بنابراين هر گونه شتابزدگي و تهديد و اعراب و ارعاب و اجبار و گاهي اعمال ضرب و شتم در معابر و خيابانها و به کار بردن تازيانه عبرت بدون ارشاد و آگاهي صحيح و بهره برداري از يک تربيت اخلاقي همراه باديانت واقعي معکوس و لجاجت خواهد داد و بايد طوري عمل کرد که بانوان با ارشاد صحيح از آن استقبال کنند.بديهي است که که در جو اسلامي امروز و بلکه هميشه، آزادي و بي بندري در لباس پوشيدن تجاوز به حريم اخلاقي جامعه است و برخوردهاي نادرست و ايجاد توطئه و جنجال و سوءاستفاده مغرضين و قشريون بهانه جو خواهد بود.

پس حکم حجاب به اين جهت صادر شده و رعايت آن واجب شده است که که ابتدا دلهاي مردان و سپس دلهاي زنان را پاکيزه نگاه دارد تا در دامن گناه نيافتند و ثانيا زنان را از خطر آزار مردان مصون و محفوظ بمانند.و به نظر بنده حجاب از مواردي است که خداوند به زن لطف و عنايت بسيار کرده است .يکي از شعرهائي که بر ديوار شهر نوشته شده اين است که«حجاب مصونيت است نه محدوديت»آري، حجاب موجب مصونيت زن از آزار مردان بوالهوس است.از اين آيه و آيات ديگر به روشني مي توان فهميد که بعضي از مردان به زنان چشم طمع مي دوزند و با سخنان به ظاهر دلنشين ولي با سوء نيت هم خود را گناه کار مي کنند و هم دامن زنان را آلوده مي کنند.پس با اينها مي توان گفت که وقتي زن ،نرمي گفتارش را در نگاه مرد بنشاند و او را به پرتگاه هوا و هوس خواهد انداخت و اگر زن به هوا و هوس مرد تسليم نشود آزار خواهد ديد و در چنين وضعيتي آيا به صلاح فرد و با جامعه نيست که زن رعايت حجاب و عفت خود را بکند؟؟؟؟آيا براي جلوگيري از وقوع جرايم ناموسي، که مردم جهان همه روزه شاهد آنند نبايد به راههائي که خداوند آنان را هدايت فرموده است بروند؟؟؟؟ چرا به خود نيائيم و با روش آسان پيشگيري از وقوع جرايم، خود و جامعه را از خطر ضرب و جرح و حتي قتل و بي عفتي در امان نگاه نداريم؟؟چــــــــــــرا؟؟ 

 اما چگونگي حجاب

آنچه از موضوع احاديث بر مي آيد اين است که اسلام دستور حجاب صورت و دست و پا را نداده است و نمونه آن در نماز و هنگام اداي فريضه حج است.در قرآن مجيد در چندين آيه به حجاب اشاره شده است ولي در مورد کيفيت آن که به چه شکل و چه رنگي و چه نوعي باشد اشاره نشده و آنچه که امروز به صورت رنگ سياه و سراسر پوشيده و روي هم طبق سليقه خصوصي و نظري است که هر سازمان به ميل خودش فتوا صادر مي کند.

ديانت اسلام فرم حجاب را مشخص نکرده است ولي چون طرفدار حفظ سلامت اخلاق و صيانت ناموس زنان است حجاب را اجمالاً به معني پوشش ضروري مي داند و در هر نوعي مي پذيرد.

از طرفي کساني را که حجاب را که حجاب را وسيله اختفاي عمل ناشايست خود کنند مورد نکوهش و سرزنش قرار مي دهد و در اين صورت مضار اين گونه حجاب را بيش از محسنات آن را مي داند که:

«ما حکم به العقل کم به الشرع» هرآن چه را عقل حکم کند شرع نيز اين گونه حکم مي کند.

اما با خيلي ها گمان مي کنند که اسلام حجاب را فقط براي زنها واجب شمرده است .ولي به عقيده بنده حجاب و عفت هم شامل مرد مي شود و هم زن .عفت زن اين است که خود را در معرض ديد مردان نامحرم قرار ندهد و عفت مرد اين که چشم خود را از نامحرم فروببندد.

اکنون با در نظر گرفتن نکات فوق در باره حجاب مي توان مطلب را چنين خلاصه کرد:

1)اولاً حجاب به معني عفت و پرهيزکاري و تقوا در شرع اسلام براي مرد و زن هر دو واجب و ضروري است.

2)ثانياً حجابي که براي زن دستور داده شده پوشيدن سر ومو و بدن است و دستور حجاب رخساره، کفين(کف دست و پا)براي زنان نيست با ذکر اين که بدون آرايش باشد.

3)ثالثاً اين که حجاب به معني چادر و يا مقنعه به فرم امروزي نيست بلکه به هر نوع و به هر شکلي که زن بتواند بدن بتواند بدن و سر و موي خود را مخفي کند، کافي است.

حجاب زن حق الهي

شبهه اي كه در ذهنيت بعضي افراد هست، اين است كه خيال مي كنن حجاب براي زن محدوديت و حصاري است كه خانواده و وابستگي به شوهر براي او ايجاد نموده است و بنابراين، حجاب نشانه ضعف و محدوديت زن است راه حل اين شبهه و تبيين حجاب در بينش قرآن كريم اين است كه زن بايد كاملاً درك كند كه حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا نگويد من از حق خودم صرف نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضيم، حجاب زن مربوط به خانواده نيست تا اعضاي خانواده رضايت بدهند، حجاب زن، حق الهي است.

  لذا مي بينيد در جهان غرب و كشورهايي كه به قانون غربي مبتلا هستند اگر زن همسرداري آلوده شد وهمسرش رضايت داد، قوانين آنها پرونده را مختومه اعلام مي كنند، اما در اسلام اين چنين نيست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر نه ويژه برادر و فرزندانش مي باشند، همه اينها اگر رضايت بدهند قرآن راضي نخواهد بود، چونن حرمت زنن وحيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است وخداي سبحان زن را با سرمايه عاطفه آفريد كه معلم رقت باشد و پيام عاطفه بياورد.

اگر جامعه اي اين درس رقت وعاطفه را ترك نموده و به دنبال غريزه و شهوت رفتند به همان فساوي مبتلا مي شوند كه در غرب ظهور كرده است. لذا كسي حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دارم.

از اين كه قرآن كريم مي گويد هرگروهي اگر راضي هم باشند. شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا كنيد، معلوم مي شود عصمت زن، حق الهي است وبه هيچ كس ارتباط ندارد. قهراً همه اعضاي خانواده و اعضاي جامعه وخصوصاً خود زن امين امانت الهي هستند. زن به عنوان امين حق الله از نظر قرآن مطرح است.

يعني اين مقام را واين حرمت وحيثيت را خداي سبحان كه حق خود اوست، به زن داده و فرموده: اين حق مرا، تو به عنوان امانت حفظ كن، آن گاه جامعه به صورتي در مي آيد كه شما در ايران مي بينيد، جهان در برابر ايران خضوع نموده است، زيرا كه در مسأله جنگ تا آخرين لحظه، صبر نمود وكاري كه بر خلاف عاطفه و رقت ورأفت و رحمت باشد انجام نداد. جامعه اي قرآن در او حاكم است، جامعه عظيم است وسرش اين است كه نيمي از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند.

پوشش زن                    

 دنياي غرب و غربزدگان مي گويند زن بايد همانند مرد از نظر لباس و پوشش آزاد باشد و در مكان هاي مختلف به هر شكلي كه دوست دارد و با هر كس كه مورد علاقه اش مي باشد، رفت وآمد نمود وروابط جنسي داشته باشد و بالاتر از همه، بايد اين روابط و عشق ها را نيز محترم و مقدس شمرد.

درمقابل اينان، اسلام مي گويد: برهنگي از زنان در اجتماع و در برابر ديدگان جوانان هوس باز، عامل فساد و از هم پاشيدگي خانواده را ببار مي آورد وخود زنان را نيز در اين آتش مي سوزاند.

هنگامي كه زنان بدون پوشش لازم وبا قيافه اي فريبنده در صحنه اجتماع و مردم ظاهر شوند، قهراً در چنين جامعه اي زنان ومردان به ويژه جوانان اعصابي آرام و قلبي مطمئن نخواهند داشت زيرا از ديدن يكديگر در چنين وضعفي فوق العاده تحريك گرديده و به بيماري هاي اعصاب و روان گرفتار مي شوند و هيجانات روحي با شدت تمام افكار آنان را پريشان خواهد ساخت. علاوه بر اين معاشرت هاي اختلاطي و بي بند و باري زنان با مردان نه تنها راهيان اين راه را اشباع نمي كنند، بلكه عطش و هوس آنان را نيز افزايش مي دهند.

خسرو پرويز پادشاه ساساني، با اين كه سه هزار زن و دوازده هزار كنيز وبازي گر داشت. با وجود آنها اشباع نگرديد و به عمال و كارگزارانش دستور داد هر كجا زناني زيبا و دوشيزگاني مطلوب ديدند آنان را به دربار شاهنشاهي بفرستند!

مهم تر از آن مسأله زنان در اروپاي متمدن و آزاد است، مردم اروپا بدون كوچك ترين مانع قانوني و اخلاقي به امور جنسي و شهوتراني مي پردازند و هيچ گونه انحصار ناموسي در اين سرزمين هاي آزاد و متكامل بچشم نمي خورد ولي با اين وضع مردم اين سرزمينها نه تنها سير نمي شوند بلكه عطش آنان در بي بند وباري روز به روز افزونتر مي گردد.

هنگامي كه در بلژيك، «پارلمان اروپا» تشكيل شد، در رابطه با «تجاوز به عنف» به بانوان، بحثي رامطرح ساختند از جمله مطالبي كه پس از تحقيقات لازم گزارش نمودند اين بود  كه دستگاه پليسي وقضايي آمريكا هنگام شكايت زنان از ديگران، خود نيز به زور به آنان تجاوز مي كنند. يك خانم آلماني در اين جلسه گفت: در كشور من هر ساعت 20 تجاوز به عنف، فقط در رابطه با محارم صورت مي گيرد و روز به روز رو به افزايش است.

هم اكنون سه برابر شده است وتازه 26 درصد اين تجاوزها را تجاوز به كودكان خانواده تشكيل مي دهند. سپس گزارش گر ديگر گفت: زنان درمحل كارشان امنيت ندارند مورد تجاوز به زور قرار مي گيرند و در كارهاي خدماتي و اجتماعي نيز وضع به همين گونه است حتي بيماران زن در مطب پزشكان اروپايي امنيت جنسي ندارند.

اين آمار رسمي گوياي وضع مردم سرزمين برهنگان است كه زنان در اين مناطق آزادي مطلق دارند و اما مردمان آنها هرگز سير نمي شوند وعطش آنان روز به روز در حال افزايش است.

آري زماني كه زن در بازار مشترك جوانان متاع مناسب قرار گرفت، آمار طلاق ها بالا مي رود، عشق و صفا از ميان خانوداده رخت مي بندد و شماره بچه هاي نامشروع به ميليون ها تن مي رسد، تا آنجا كه درهر سال بيش از پانصد هزار نوزاد نامشروع فقط در انگلستان متولد مي شوند و سرزمين هاي ديگر غرب نيز مطلوب تر از انگلستان نيستند، بلكه همه آنان گرفتار فحشاء و مرض «ايدز» گرديده اند.

حالا خوب به قضاوت بنشينيد آيا با اين فرهنگ منحط وبا اين فحشاء وبي بند وباري، پيوند خانوادگي استوار مانده و علاقه اي ميان زن و شوهر باقي مي ماند؟ آيا در چنين اجتماعي جوانان رغبت براي ازدواج پيدا مي كنند؟ آيا در ميان مردم اين سرزمين كسي را مي توان پيدا كرد كه صفات مردانگي داشته باشد؟

بنابراين برهنگي وبي حجابي و اختلاط زن ومرد با آن كيفيت، بدون ترديد زيان آور و برخلاف مصالح اجتماع است و مسلمانان و انسان هاي آزاد انديش بايد خود را با فرهنگ غني اسلام كه همان پوشش بدن از نامحرم و بيگانه است تطبيق دهند.

حجاب حق زنان، حدّ مردان

 مقدمه

اصولا مکاتب بدون شعائر در جوامع حضور ندارند و شعائر نيز بدون مکاتب نمي توانند موجوديت مستقلي داشته باشند.  شعائر، به منزله شاخ و برگي هستند که ريشه در مکاتب دارند و به ميزان بهره مندي مکاتب از حقيقت ،آنها نيزاز حقيقت برخوردارند  و پيروانشان در وهله اول « توفيق در اعتقاد » و در وهله دوم « تکليف در اجرا» را مي يابند.

 ما در اين فرصت فراهم آمده بنا بر ضرورتهايي که در متن بحث به آن خواهيم پرداخت به يکي از شعائر مکتب اسلام ، از ميان مجموعه شعائري همچون نماز روزه حج حجاب و خمس و .... خواهيم پرداخت ، ابتدا به اين پرسش مي پردازيم که در بين شعائر و رفتارهاي ديني بر شمرده ، کدام شعار است که مي تواند به صورت فوري و فراگير ، نه تنها انتخاب يک فرد را، بلکه سمت و سوي خاص يک نظام فرهنگي سياسي را در جامعه نشان دهد ؟ تصور کنيد مثلاًٌ جهانگردي ، به کشور ما بيايد ، آيا در بدو ورود اين نماز و روزه و خمس و زکات است که مي تواند نوع نظام فرهنگي سياسي حاکم را نشان دهد،يا حجاب زنان ؟ پس زنان با نوع حضور و حجابشان هم مَنش حکومت را نشان مي دهند و هم کٌنش اعتقادي و التزامي شهروندان را . در واقع نوع پوشش، وحضور اجتماعي زنان به هر تازه واردي يک شناخت اجمالي مي دهد که البّته اين شناخت اجمالي با ورود به لايه هاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي کشور مي تواند تصديق يا تکذيب شود .حال که نوع پوشش زنان به يک مورد جامعه شناختي تبديل شده است لازم مي نمايد که تأمل و دقت بيشتري بر آن داشته باشيم .

 پس زمينه انديشه هاي جهاني در مورد حجاب

 حجاب از جمله شعائر اسلامي است که در طي سالها، بيشترين حرف و سخن را به دنبال داشته است . با اين حال تأمل درمورد حجاب ، نمي تواند بدون طرح يک " پس زمينه در جهان" و" پيش زمينه در ايران "کاري منصفانه و همه جانبه باشد لذا در پرداختن به اين دو بخش بايد بگوييم که :" پس زمينه جهاني "، ساختن يک فضاي موثر و برنامه ريزي شده براي جدايي انداختن ميان زن و حجاب بوده است .

 فضايي که با فريب ، عفاف را يک رياضتِ بي جهت و غير عاقلانه نشان داد و حجاب را يک رعايت با زحمت و غير عادلانه معرفي کرد. فضايي که بي حجابي را نوعي آزادي دروني و بيروني بر شمرد تا از گذر آن مردان از تمتع آزادانه و از قدرت انتخاب بيشتر برخوردارباشند و زنان نيز اسير پاسخگويي به آنان باشند . بنابراين در" پس زمينه  جهاني" ، عصري را در برابر خود مي بينيم که وارث يک قرن يورش به نهادها و نمادهاي ديني است.

 يک قرن غارت با عصاي آبرومندانه علم ، به منظور فرود آوردن و به زير کشاندن آموزه ها و گزاره هاي ديني نه از اِريکه حقيقت و حقانيت، بلکه از اِريکه هنجارها و ارزشهاي ذهن و تاريخ و جامعه بشري صورت گرفته است .اين موضوع ، يعني توان علم در فرو کشاندن حاکمان ذهني و تاريخي بشر که با بالا بردن استيلاي علمي بر طبيعت همراه بود، به خدمت « انانيت بشر » در آمد، و عصري را پديد آورد که در بخشي، وارث الحاد گذشته بود و در بخش ديگر، مي توانست والد الحاد آينده باشد.  لذا قرن بيستم، هم محل ظهور الحادهاي پيشين است و هم خالق الحادهاي پسين .  وارث الحاد قرن نوزدهم ،  الحاد سرمايه داري است و الحاد قرن هجدهم ،  الحاد آکادمي است . در کل قصد بر اين است که :اولاً جهان را بدون خدا تبيين کنند و دوماً بدون خدا در جهان با رفاه و سعادت زندگي کنند . البته قرن بيستم با اِلحاد ديگري که خاص اين قرن است يعني «اِلحاد سياسي» روبروست که در پي حکومت و اداره حيات جمعي انسانها است . اين حجم از تاريکيهاي هولناک است که بشر را از عصر نوگرايي و مدرنيسم به سوي عصر فرانوگرايي و پست مدرنيسم روانه مي کند و عصر ديگري را بوجود مي آورد که به لزوم غفلت از خدا  راضي نمي شود و در پي لزوم غيبت خدا است. اين عصر نه با مشخصه سر پيچي از خدا ،که با سرکوبي خدا به پيش مي تازد !!

 حاصل اين تهاجم تاريک ، پيدايش انديشه هاي قدرتمنــد  در غرب و شرق عالم است . نظامات ملحد اين عصر ، در پي گسترش گستاخانه جدايي ايمان از عقل ، اخلاق از علم ، دين از سياست ، تعالي از هنر ،مسئوليت از آزادي، و در نهايت انسانيت از انسان هستند . در اين دنياي پست که آرمانش « اومانيسم » است ، همانطور که روز به روز بر شکوه بشري افزوده مي گردد شِکوه انساني نيز فزوني مي يابد. در اين عصر هر چقدر دستهاي کار کردن و پاهاي راه رفتن تواناتر مي شود به عوض چشمهاي ديدن ، لوچ تر و احول تر مي گردد ، دائماً « وهم » فربه و « فهم » لاغر مي شود . اين طوفان تباه کننده ، که حامل مرگ ايمانها و ارزشهاي راستين است ، به نيرنگ ، خود را نسيم روحبخش مي نماياند و در درون همه چيز مي خزد و پاي مي گيرد . ورودش به عرصه فرهنگ ، اباحه گري ، به عرصه اقتصاد ، سرمايه داري ، به عرصه اجتماع ، لذت گرايي و به عرصه سياست ، دين زدايي را در پي دارد .


 انديشه هاي قدرتمند قرن 20

از پيامد هاي چنين طرز تفکري اين است که در اين چرخه آزاد ، انسان همه چيز را مي تواند در صحنه " فکر و نظر " انتخاب کند ، حتي مذهب را و  در صحنه" رفتار و عمل" ، همه چيز را مي تواند انتخاب کند  الا مذهب را  . اين ستم هنجار شده که علم با همه دانندگي، و اقتصاد با همه دارندگي اش به حمايت از آن برخاسته ، در هر دوره داراي قربانيان بي شماري بوده است و  مثل همه نظامهاي باطل که وقتي به زنها مي رسند ، بيشترين ستم را به آنها روا مي دارند در اين ستم مدرن نيز زنان بيشترين آسيب و آفت را مي بينند. وقتي براي رونق اقتصادي کار ارزان و کم توقّع مي خواهند زن را با نام " آزادي" از خانه به خيابانها مي کشانند.  براي تأمين ديدگاه هاي هدونيستي ولذت گرا ، زن، همه جاذبه هاي لازم را دارد . پس باز او را با نام « آزادي از پوشش » به کوي و برزن مي کشانند و اين سرنوشت غم انگيز زن امروز در غرب است.

 پيش زمينه انديشه ها در ايران

 اما پيش زمينه اين تراژدي در ايران ، اگر چه ظهور رگه هاي نخستين اش به دوره قاجار و اولين سفر ناصرالدين شاه بر مي گردد، اما گسترش همه جانبه و جاسازي کردن آن در لايه هاي مختلف فرهنگي اجتماعي سياسي به دوره پهلوي مي رسد . به قول مخبرالسلطنه- رئيس الوزراي رضا شاه غرب، با لابراتورهايش که مظهر سخت کوشي و نظم و پژوهش است، به ايران وارد نمي شود بلکه با بلوارهايش که مظهر برهنگي و خوش باشي و کافه نشيني است وارد مي شود و ماندگارميکردد.اين نکته را نيز جلال آل احمد به درستي در کتاب غرب زدگي اشاره مي کند که :

 « از واجبات غرب زدگي يا مستلزمات آن ، آزادي دادن به زنان است . ظاهراً لابد احساس کرده بوديم که به قدرت کار اين پنجاه درصد نيروي انساني مملکت نيازمنديم که گفتيم آب و جارو کنند و راه بندانها را بردارند تا قافله نسوان برسد !!اما چه جور اينکار را کرديم ؟... به زن تنها اجازه تظاهر در اجتماع را داديم فقط تظاهر ، يعني خود نمايي ، يعني زن را که حافظ سنّت  خانواده و نسل و خون است را به ولنگاري کشيده ايم ، به کوچه آورده ايم و به خود نمايي و بي بند و باري واداشته ايم سر و رو را صفا بدهد و هر روز ريخت يک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد ... ما در کار آزادي صوري زنان ، سالهاي سال پس از اين هيچ هدفي جز افزودن به خيل مصرف کنندگان پودر و ماتيک محصول صنايع غرب نداريم و اين  صورت ديگري از غرب زدگي است ...  »

اگر چه موضوع زن در دوره ستمشاهي پهلوي يک قطعه از کل پازل فرهنگي ، سياسي و اقتصادي آن نظام را نشان مي دهد که چگونه رژيم نسبت به غرب در بعد فرهنگي مجذوب ، در بعد اقتصادي مرعوب و در بعد سياسي مأمورگرديد، و در هر عرصه نوکري را با نام نوگرايي ، به اتمام رسانيد ، نحوه حضور و پوشش زن سريعتر از هر موضوع ديگر مي توانست اشکال ظاهري را نسبت به جامعه ايده آل غربي نشان دهد. پس مهمترين مخاطبان جامعه زنان بودند و لذا بيشترين سرمايه گذاري را نيز روي زنان انجام دادند. در واقع به زن توجّه کردند ، اما از همان توجهي که صياد در همه فراخناي شکار، نسبت به صيدش دارد !

زنان در آستانه ورود به انقلاب

 با اين وصف زنان فهيم جامعه ما ، با ورود آگاهانه خود به عرصه انقلاب و قرار گرفتن در صف مبارزه اي، به وسعت يک ملت ، همه نقشه هاي شيطان را نقش بر آب کردند و سرباز فداکار عرصه هاي جديد « تحّول و تحمّل » شدند . رشد چشمگير زنان که حتي در برابر ديدگان معاندين  و مخالفين انقلاب هم قابل انکار نيست ، خود گواه حضورمثبت زنان در مشارکتهاي سياسي و مشاغل اجتماعي و عرصه هاي علمي و به ويژه در سنگرهاي پايداري و ايثار است.

 به اين ترتيب همه جا مشحون از حضور سرافرازانه زنان شد، اما نقاط چالش در موضوع حجاب و نحوه حضور به اين نکته بر مي گردد که پس از انقلاب اسلامي ، عده اي با ايمان و بدون آگاهي ، عده اي با آگاهي و بدون ايمان و عده اي نيز با ايمان و آگاهي ، بسته به آنکه در کجاي حلقه هاي تصميم گيري باشند ، شروع به کار نمودند .

1- عده اي آگاه بي دين ، ميدانستند راه را چگونه بروند که نه ردّي از جرم بماند و نه از اهدافشان دور بمانند و چون مي دانستند بد دفاع کردن هزاران بار مؤثرتر از خوب کوبيدن است با تقلب در انديشه و عمل ، دست به کار شدند . ظهور وبروز آن در مدرسه و دانشگاه و خيابان و اداره به رفتارهايي انجاميد که با اسلام مطابقت نداشت پس نتيجه اش هم نمي توانست افزايش مسلماني باشد.

 2- عده اي ديگر ايمان بدون آگاهي داشتند ، صادق جاهل بودند ، نسبت به ارزشها صادق بودند و نسبت به روشها جاهل . و چون به گفته امام جعفر صادق (ع) ، يکسان است نتيجه کاري که به جاهل و يا به خائن سپرده مي شود ، لذا هر دو گروه اگر چه انگيزه هاشان متفاوت بود ولي انگيخته هاشان يکي شد !

3-  آن عده ي ديگر که با ايمان آگاه بودند از هر دو طرف ، تحت فشار بودند . آنها مي دانستند که قلبها ايمان پذيرند نه فرمان پذير، يعني جسم تابع فرمان مي شود ، قلب تابع ايمان . پس بايد با دادن آگاهي و فرصت به مخاطب و بکارگيري شيوه مناسب براي مفاهمه فکري و مراوده قلبي، در پي تربيت و هدايت بود ، واِلا با فرمان و بخشنامه، فقط مي توان به يک سلسله هم شکلي هاي ظاهري دست يافت بدون آنکه شاکله شخصيتي و فهم قلبي و ايماني در آنها ايجاد شده باشد. در واقع اعمال روشهاي غير منطقي، طرح منطقي ِ آراء اسلام را که قدرت ايجاد انقلاب دروني در انسانها و اصلاح بيروني در اجتماع  دارد را مهجور مي کند.

 اما حلقه غم انگيز اين ماجرا وقتي رو مي شود که ببينيم همانهايي که مهره ها و مدلهاي اصلي اين رَويه هاي نابخردانه بودند بي آنکه ذره اي از سنگيني آثار عملکرد گذشته را بر دوش داشته باشند ، شاد و چالاک از آن طرف جوي به اينطرف پريدند و به سرعت سراغ تريبونهاي گفتگو رفتند ، براي جوانها سخن سرايي نمودند و براي آزاديهاي بر باد رفته شان دل سوزاندند . آن روز که مدير بودند نردبان معنويت جوانان نشدند بلکه امروز که منتقد شدند، جوانان نردبان موقعيت ايشان شدند  . هيچکس هم در اين آشفته بازار نبود که برخيزد و برود منصفانه و محققانه از متن جرايد ها و روزنامه ها ، مصاحبه ها و گزارشها و گفته ها ، شيوه هاي اعمال مديريتي شان را بيرون بکشد که چگونه ديروز ، جوانان را از دينداري جدا کردند و امروز هم با زبان و شيوه اي ديگر دين گريزي را رواج ميدهند.

6 حضوروحجاب زن و نحوه برخورد با آن

 در اين چرخه ، ماجراي حضور و حجاب زن و نحوه برخورد با آن از همه غير قابل تحمل تر است ، زيرا نه به کام تشنگان پاسخ چرايي حجاب، سبوي آگاهي و معرفت رساندند و نه به جويندگان پاسخ ِ چگونگي حجاب ،پاسخ دقيقي ارائه دادند. طيفي از پوشش مقبول تا مطلوب را ارائه دادندو در واقع سَرخود، مدرسه ايي را ساختند که هر کس نمره ممتاز را نمي گرفت مردود مي شد ، آنها کمتر از بيست را بر نتابيدند و حالا بايد ما در درياي صفر، مبهوت و مغروق گرديم .

حجاب، يک فريضه عبادي-عرفاني-حماسي

حجاب نماز نبود که در روز چند نوبت اقامه شود و تمام گردد . روزه نبود که در سال يکماه فريضه گردد . خمس نبود که چون تسويه شود ديگر وظيفه ايي به بار نياورد . حجاب، يک فريضه ي" عبادي- عرفاني حماسي" بوده و هست .

 "عبادتي" است در تمام لحظات . زن محجبه در حال عبادت و فرمانبرداري خداوند است و همين مسئله مي تواند براي او کافي باشد.

داشتن حجاب براي زن محجبه حالت "عرفاني" دارد که با عشق در آميخته است و همين امر، اجراي آن را آسان و آثار آن را ماندني مي کند .

از طرف ديگر جنبه" حماسي" دارد ، يعني پرچم حق سالاري و عدالت خواهي است . زن با حجاب خود فرصت مرد سالاري و حاکم شدن تمنيات را نمي دهد . حجاب، لباس مشارکت و حضور اجتماعي است چرا که اگر زن در فضاي خانه خود ، بدون هيچ  ارتباطي  با محيط اطراف خود زندگي ميکرد و تنها با محارم خود در ارتباط بود ، خود به خود حجاب معني و ضرورت نمي يافت .

 

ضرورت طرح  حجاب از جانب مکتب اسلام

طرح مؤکدانه حجاب از طرف مکتب مترقي اسلام، بيانگر آن است که حضو زن را پذيرفته و براي سلامت حضور ، حجاب را مطرح مي نمايد پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر اين حضور ِ شايسته نزد خداي متعال پسنديده است که فريضه بي بدليل نماز را براي زنان ، با لباس حضور اجتماعي قرين و همراه خواسته است . ميتوان گفت: حجاب « حقّ زنان » است و « حدّ مردان ».

  زنان با حجاب به حق خود مي رسند و مردان با حجاب حّد خود را مي يابند . حجاب از فطري ترين قوانيني است که کاملاً بر تکوين و طبيعت زن و با تکامل و تعالي او توافق دارد . متأسفانه اين امر ، در چرخه « بد دفاع کردن ِدوستان » و « خوب کوبيدن دشمنان » قرار گرفته است .

 اين بي اعتنايي در محيطهاي علمي که بيشترين مسئوليت را در تبيين و تحکيم حجاب دارند ، نشانگر آن است که براي تفهيم علمي و براي تمرين عملي، بخصوص براي دختران دانش آموز در محيط هاي تحصيل،نه تنها اقدامات در خوري انجام نشده است  برعکس کارهاي صادره از کج فهمي و بد سليقگي مسئولين،مثل نشان دادن عبور و مرورزنان مجرم و متهم با  چادر، و ابلاغ بخشنامه هايي جهت ظاهر شدن زنان با چادر آن هم از روي اجبار نه تربيت آنان ، بويژه در محيطهاي علمي ، همچنان جاري و ساري است .

ميتوان به اين چرخه، اين را هم اضافه کرد که عده اي هوشمندانه تفاوت و يا تضاد آنچه را که اعلام مي کنيم با آنچه را که دنبال مي کنيم مي يابند و زبان به اعتراض مي گشايند که: شما حفظ کرامت زن را که سخن درستي است ، به خوبي دنبال نميکنيد ، زيرا وقتي از حجاب و لزوم آن براي زن سخن ميگوييد، شأن زن را تا عرش بالا مي بريد و حريم و حرمتش را تعريف ميکنيد، اما وقتي همين زن با مشکل جّدي حقوقي و اجتماعي مواجه مي شود و گذرش به قانون مي افتد بايد براي کمترين احقاق حق ، در دالان دادگاه وقانون ، نالان بماند ، زيان ببيند و زبان ببندد .

 اما  زنان فهيم و والاي ما مي دانندکه به دور از معايب و نواقص در عملکردها ، حجاب براي حفظ و رشد زن، «حق»  است و براي حفظ و رشد ديگران « تکليف » ، پس نبايد بگذارد به هيچ ترفندي اين حق از او گرفته و يا با هيچ توطئه اي اين تکليف در اوسست گردد .  او بدرستي مي داندکه دستاورد بي حجابي همچنانکه نتايج گسترده آن در غرب مشهود است، چيزي جز آسيب زدن به عفاف و طهارت فردي و اجتماعي
نيست .

مدافعان فرهنگ بي حجابي خواهان آن هستند که زن با جنبه زنانه اش در اجتماع حضور يابد و جنبه انساني زن در حضور اجتماعي مغفول و مهجور و بلکه منفور بماند . دستاورد مهم حجاب به تعبير زيباي قرآن « اَن يعرفن فلا يؤذين » است . يعني زن شناخته شود، تا هم فرصت شناخت خود را بيابد و هم جامعه او را با جنبه انساني اش بشناسد و طلب کند .

 حجاب براي ناشناختگي و مغفول ماندن نيست ، بلکه زن در مکتب حجاب مي آموزدکه با جنبه انساني اش با جامعه در يک تعامل همه جانبه و سازنده و خردمندانه باشد . او مي آموزد که جنبه زنانگي زن، براي محيط گرم و صميمي خانه و تربيت و توليد نسل سازنده بماند و حاصل اين شناخت وعمل « فلا يؤذين » است يعني اذيت نديدن و به رنج نيفتادن و احساس امنيت کردن  .

وضعيت حجاب دردوران فعلي

اما مع الوصف بايد ديد که چرا با همه ضرورت و حرمتي که حجاب دارد و توافق فطري و باطني که با روح زن و جامعه زنان دارد، وضعيت حجاب و عفاف و ميزان وفاداري به آن به وضعيت امروز رسيده است ، وضعيتي که هيچ انسان مسلمان انقلابي مکتب امام  را قانع و راضي نمي کند . واقعاً سهم دشمن در وضعيت پيش آمده چقدر است و سهم ما چقدر ؟ دشمن که پيداست، بايد دشمني کند که مي کند . دشمن از روزي که از اشغال مرزها نتيجه نگرفت، به اغفال مغزها طمع نمود ، از ارائه الگوهاي متکثر و پر جاذبه براي نسل جوان گرفته تا توليد انبوه و توزيع سازمان يافته فرآورده هاي ضد فرهنگي . اما سهم ما چقدر است ؟

 در وضعيت پيش آمده صحبت از بد حجابي هاي ناآگاهانه و غير معاندانه نيست، بلکه به طرز مرموزي "جنون عصيان" و" ابتذال"است که از حاشيه جامعه به سمت اشغال متن جامعه به پيش مي تازد .امروز، نسل ِ  جوان ِ مسئول ِ آگاه ما که به خوبي جوهره ايمان و انقلاب را از پدران و مادرانشان که جوانان ديروز انقلاب اسلامي بودند به ارث برده اند، به طرح اين پرسشهاي اساسي کشيده مي شوند که :

- آيا اين هجوم، صبغه ديانت حکومت را کمرنگ نمي کند ؟

- آيا اراده مسئولان را در تطهير جامعه از تباهي به زير سئوال نمي برد ؟

- آيا انبوه اين تيرگيهاي ناخواسته و تحميلي توهم توافق مسئولين را بر ادامه حيات اين روند ، تشديد نمي کند ؟

- آيا رسانه ها به ويژه راديو و تلويزيون و مطبوعات ، تماميت رسالت و توانايي و خردشان در دفاع فرهنگي ، همين است که به تماشا گذاشته اند ؟

- آيا نيروهاي امنيتي و انتظامي و مردمي که در برابر « جنگ تحميلي » ايستادند، در برابر فســـاد و « ننگ تحميلي » آرام مي نشينند ؟

- آيا دانشگاههاي ما رسالت علمي و ايماني خود را در طرح پرسشهاي عميق و پاسخهاي همه جانبه انجــــــــــام مي دهند ؟

و دهها آيا و چرا و پرسش ديگر که همه را وا مي گذاريم و سراغ امام علي (ع) را در نهج البلاغه مي گيريم که فرمودند :

 « ادعاهايتان کوهها و صخره ها را مي شکند اما عملهايتان دشمن را اميدوار مي سازد »

  بي ترديد يگانه راه نجات و بقا و بهروزي، راه عزتي است که امام حسين (ع) در اصلاح جامعه نشان داد. بايد آهنگ يک بازگشت عمومي ، « توبوا الي الله جميعاً »، به ارزشها و اصالتها در جامعه طنين انداز شود.

 بايد براي نابودي قاطع و قهر آميز فساد و فحشا و اعتياد ، عزم و اراده ملي بکار گرفته شود تا اعتماد و اعتقاد آحاد ملت به خدمت صادقانه مسئولان دوباره باز گردد و زمينه هدايت اسلامي و عدالت اجتماعي محقق گردد .

حدود پوشش

در اينكه پوشانيدن غير وجه و كفيّن بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هيچ گونه ترديدي وجود ندارد اين قسمت جزء ضروريات و مسلّمات است. نه از نظر قرآن و حديث و نه از نظر فتاوي در اين باره اختلاف و تشكيكي وجود ندارد آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است.

به چند دليل مي‌توان گفت كه پوشش وجه و كفيّن واجب نيست:

  1.   آية پوشش كه همان آيه 31سورة نور است و براي بيان اين وظيفه و تعيين حدود آن است پوشانيدن وجه و كفيّن را لازم نشمرده است.

  2.   در موارد بسياري كه مستقيماً مسأله پوشش يا مسأله جواز و عدم جواز نظر مطرح است ملاحظه مي‌كنيم كه در جواب و سؤالهايي كه ميان افراد و پيشوايان دين رد و بدل شده فقط مسأله « مو» مطرح است و مسأله « رو» به هيچ وجه مطرح نيست؛ يعني وجه و كفيّن مفروغ عنه و مسلم فرض شده است.

  3.  رواياتي كه مستقيماً حكم وجه و كفيّن را چه نظر پوشيدن و چه از جنبه نگاه كردن بيان مي‌كند ولي البته عدم لزوم پوشيدن وجه و كفيّن دليل بر جواز نظر نيست اما جواز نظر دليل بر عدم لزوم پوشيدن وجه و كفيّن هست.

  4.  رواياتي كه در باب احرام، پوشانيدن چهره را بر زن حرام مي‌كند.

راههاي مقابله با بي‌حجابي و بدحجابي

 براي مقابله صحيح با بي‌حجابي و بدحجابي و مظاهر آن، كارهاي مختلفي بايد در جامعه صورت گيرد كه نمونه‌اي از آنها را در ذيل بيان مي‌داريم:

1ـ تعبيين صحيح حجاب از ديدگاه قرآن و سنت؛

2ـ تعبيين آثار حجاب و آثار شوم بي‌حجابي و بدحجابي.

3ـ رشد فكري و فرهنگي و تعبيين شخصيت واقعي زن در اسلام و جامعه اسلامي و يادآوري وضعيت اسف بار فرهنگي و اجتماعي زنان در جوامع ديگر و دوران ننگين ستم شاهي.

4ـ تبليغات غير مستقيم از طريق الگوسازي و ...

5ـ آسان كردن ازدواج

6ـ شناسائي ترفندهاي استعمارگران در اين راستا و مقابله و مبارزه شديد و پيگير با تمامي آنها؛

7ـ تعبيين جايگاه غيرت براي مردان؛

مسئله حجاب اسلامي در كشور آلمان

بعد از رخداد تروريستي يازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ ميلادي، و روشنشدن اين نكته كه بسياري از عاملان آن اعضاي گروه هاي افراط گراي اسلامي و بخصوصشبكه تروريستي القاعده بودند، سختگيري بر مسلمانان جهان كه در كشورهاي غربي زندگيمي كنند، افزايش يافت. يكي از نمونه هاي اين سختگيري ها، مسئله پوشش اسلامي درفرانسه و آلمان است. چندي پيش مخالفت با سر كردن روسري عليه فرشته لودين، يك زنافغاني مربي مهد كودك در آلمان و شكايت او به ديوان عالي كشور، بحث در اين مورد رادوباره داغ كرد.

در آلمان ديگر ديدن زناني با پوشش اسلامي  كم نيستند و اين زنان چادري بخشيناگسستني از نماي شهرهاي بزرگ كشورهاي اروپاي غربي شده اند. زنان مسلمان حتي ايناجازه را يافته اند كه با چادر و روسري به محل كار خود در كارخانه ها بروند. امااكنون حضور آنها به عنوان معلم در مدارس با مخالفت هاي شديدي روبرو شده است.

مهد كودكي در شهر كوچك Bergkamen  در منطقه اي آرام در ايالت نورد راين وستفالندر آلمان.  سِلما گوموس، يكي از معلمان زن اين مهد كودك كوچك و زيباست. اين زن سيساله در آلمان به دنيا آمده و پدر و مادرش ترك هستند. چند هفته اي ست كه چرخ هاياتوموبيل سِلما گوموس را با كارد سوراخ مي كنند و به اتوموبيلش آسيب مي رسانندچند سال پيش در ابتداي شروع  كار، سِلما گوموس مورد علاقه ي بسيار كودكان، همكارانو پدر و مادر ها بود، تا اين كه دو سال پيش با روپوش اسلامي به مهد كودك آمد و ازهمان زمان مخالفت با روسري او آغاز گشت. اختلافات بالا گرفت و به اخراج او منجر شد. رونالد شِفِر، شهردار شهر در اين مورد مي گويد:
ما در ابتدا سعي كرديم به اينخانم بفهمونيم كه اين البته حق اوست كه در مواقع بيكاري ، اگه خواست روسري سرش كنه،اما بايد بدونه كه وقتي به مهد كودك مياد ، بايد روسري رو برداره. در همين راستا دوبار بهش تذكر داديم تا اين كه تابستون سال ۲۰۰۲ حكم اخراجش رو صادر كرديم.”

حكم ديوان عالي كشور آلمان در باره اعتراض فرشته لودينِ افغاني، شامل حال  سِلماگوموس هم شد و او اجازه يافت تا به سر كارش بازگردد. قضات ديوان عالي كشور در موردفرشته لودين اعلام كردند كه تنها در صورتي مي توان از ورود زنان مسلمان با روسري بهمدارس جلوگيري كرد كه مجلس هر ايالت آلمان به طور جداگانه لايحه هايي را در اينمورد به تصويب برسانند.  سِلما گوموس به سر كارش بازگشت اما از بازگشت خود خوشنودنيست و در اين مورد مي گويد :شروع مجدد اصلا ساده نيست. از وقتي كارم رو دوبارهتوي مهد كودك آغاز كردم، دو تا نامه ي تهديد آميز عليه من به مهد كودك رسيده. نويسنده نامه ها رو كسي نمي شناسه. چرخ ماشينمو پاره كردن ... اين خيلي بي انصافيه. من فقط برا به دست آوردن حقم مبارزه كردم. من اينجا زندگي مي كنم و براي بچه هامعلم خوبي هستم، اما اينا چنان كارهاي تنفر انگيزي انجام مي دن كه از برگشتن به سركارم پشيمون شده ام.”

ممنوع كردن روسري در آلمان به اين سادگي ها هم نيست. قانون اساسي كشور به همهاتباع، حق آزادانه ي اجراي مراسم مذهبي خود را داده است. اما در جاي ديگرِ همينقانون آمده، افرادي كه در ادارات دولتي كار مي كنند بايد در محل كار خود، بي طرفيكامل را رعايت كرده و براي هيچ مذهب و يا عقيده سياسي  تبليغ نكنند. موافقانممنوعيتِ  روسري براي معلمان، موافق اين بي طرفي،  بخصوص در مدارس هستند، زيرامعلمان الگوي كودكانند و مي توانند بر ديدگاه آينده آنها تاثيراتي عميق برجايگذارند. آنها بر اين نظرند كه روسري نماد تحقير زن و نابرابري او با مرد است، و بههمين جهت بايد بر طبق قانون اساسي،  در مدارس ممنوع گردد. رولاند شِفِر، شهردار شهربِرگ كامِن،  در اين مورد مي گويد: “ روسري نشونه ي اجراي يه عمل مذهبيه وبههمين دليل هم من با روسري مخالفم. اين فقط در مورد زناي مسلمون نيست. من اجازه نصبصليب مسيح رو هم، روي ديوار كلاس هاي مدارس نمي دم و معلماي  مسيحي مدارس هم حقندارند، با صليبي به گردن به مدارس بيان.”

مخالفان روسري در آلمان بسيارند. Hans Peter Raddatz يكي از اين افراد است. اوكتاب هاي بسياري در مورد اسلام نوشته و مخالف سرسخت روسريِ معلمان است. او اين حجاباسلامي را نشاني از نابرابري حقوقي ميان زنان و مردان مي داند و دليل مي آورد كه كهفقط مسلمانان افراطي از زنان مي خواهند تا روسري سر كنند. او مي گويد، در ميانمسلمان افراطي نقش زن در اجتماع بسيار ناچيز است و چنين برخوردي به زن با قانوناساسيِ آلمان به هيچ وجه همخواني ندارد:“قوانين  اسلامي حق انتخاب پوشش رو اززنها مي گيره. اونا نمي تونن خودشون در مورد پوشيدن و يا نپوشيدن روسري تصميمبگيرن. زندگي زنها در كشورهاي اسلامي، ارتباطي ناگسستني  با خانواده، پدر، برادرهاو بعد از ازدواج با شوهر داره. در واقع در مراسم عقد، شوهر  با پرداخت مبلغي، حقتملك زن رو براي ارضاع تمايلات جنسي و توليد بچه، به دست مي ياره.”

آقاي  Helmut Wiesmann  ، مسئول گفتگوي ميان مذاهبِ كليساي كاتوليك آلمان هم،  نظري منفي نسبت به روسري دارد. او با اشاره به اين نكته كه در بسياري از كشورهايمسلمان، زنان اين حق را دارند كه روسري سر نكنند، به گروه هاي مسلمان افراط گرايياشاره مي كند، كه برايشان سر كردن روسري براي زنان امري حياتي ست.او در توضيح ايننظر مي گويد:“اين برداشت مسلمون هاي افراطي از روسري تا حديه كه ميگن، زنهاييكه روسري سر نمي كنند، پاك و منزه نيستند. در ميان چنين گروه هايي، زنهايي كه مخالفسركردن روسري هستند، از جمع رونده مي شن. شما مي تونيد در خيلي از بحث هايي كه درآلمان، در مورد روسري انجام ميشه،  بينيد كه موافقاي روسري، به زنايي كه حجاباسلامي رو رعايت نمي كنند، بي بندوبار و يا حتي بدكاره مي گن. در چنين شرايطي، بايدزنهايي كه روسري سر نمي كنندرو  مورد حمايت قرار داد.”

پرفسور Heinrich Steiger  يكي از قضات ديوان عالي كشور آلمان، بحث در مورد مسئلهروسري را تنها بخشي بسيار محدود از مشكلات عميق ترِ مهاجرانِ به آلمان مي داند و ميگويد :“ما در واقع بايد به مباحثي بپردازيم كه براي جامعه حائز اهميتي گرهيهستند، مباحثي در مورد اين كه روند رشد عمومي جامعه در چه جهتي باشه.”

بله، مباحثي چون چگونگي زندگي فرهنگ هاي گوناگون در كنار هم در كشور آلمان ازاين گونه اند. آن چه مسلم است اين است كه در اين كشور، سياست اجرا شده در زمينهمهاجران، در سال هاي گذشته با شكست روبرو گشته. كودكانِ خانواده هاي مهاجر، زبانآلماني نمي دانند،  شمار خارجياني كه در جامعه آلمان ادغام شده اند، بسيار كمند وبسياري از آنها آگاهانه از اين كار سرباز مي زنند. در مجموع زندگي بدون درد سرآلماني ها و خارجيان مهاجر  بسيار دشوار شده است. و در چنين شرايطي ست كه مسئلهروسري براي بسياري ناقدان، عاملي تشديد كننده است براي جدايي بيشتر مهاجران، ازجامعه آلمان و قبول نكردن آگاهانه هنجارهاي اجتماعي آن. در مقابل، هنوز كم نيستندكساني كه به اين تز خرده مي گيرند و برابر دانستن همه كساني  كه روسري سر مي كنندرا با بنيادگرايان خشونت گراي اسلامي، كاملا اشتباه ارزيابي مي كنند.

نتيجه

حتي نگاهي گذرا به عوارض و تبعات خارج كردن زنان از مستوري و پوشيدگي، بسياري از حكمت‌هاي اين حكم الهي را روشن خواهد كرد. مواهب خداوند به زنان تنها زيبايي ظاهري نيست كه با پايان آن زن به پايان نقش خود در حيات اجتماعي نزديك شود و سپس همين مبلغان كم معرفت بي‌بندوباري بي‌اعتنا از كنار او بگذرند.

ارزش زنان به كسب كمالات و فضايل اخلاقي و انساني و جلب رضاي خداوند متعال است نه اصرار بيهوده و جلب توجه ديگران. متأسفانه بزرگترين بازنده اين بازي زنان خواهند بود. زنان مستور و پوشيده اگر چه زحمت اجتناب‌ناپذيري را تحمل مي‌كنند، اما بعدها كليدي مؤثر در زندگاني فردي و اجتماعي در دست دارند كه درهاي بسته بسياري را مي‌گشايد.

گذشته از آنكه پوشيدگي براي زنان و عفاف براي زنان ومردان، حكم خداوند است واطاعت از حكم پروردگار به خودي خود بزرگترين ارزشهاست.

 

 

 

 

منابع تحقيق

حجاب نوشته‌ي متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري


سه اصل ضروري رفع حجاب

غالباً مطالبي كه در ضرورت رفع حجاب از سوي شاه و اطرافيان تحت عناوين متعدد از جمله نهضت آزادي زنان مورد تاكيد قرار مي گرفت اين بود كه وجود حجاب اولا « خلاف تمدن » ثانيا « خلاف قانون طبيعت» بوده و ثالثا « سبب عدم حضور زن به عنوان نيمي از مردم جامعه در عرصه كار» مي شود.

مخبر السلطنه هدايت كه خود بيش از شش سال و سه ماه بعنوان رئيس الوزراء در خدمت رضا شاه بود در خاطرات خود سه اصل ياد شده را اين گونه تحليل مي كند : « در اين اوقات (سالهاي بعد از تصويب تغيير لباس به تاريخ 6 دي 1307) روزي به شاه عرض كردم تمدني كه آوازه اش عالمگير است، دو تمدن است : يكي تظاهرات در بولوارها، يكي تمدن ناشي از لابراتوارها. تمدني كه مفيد است و قابل تقليد، تمدن ناشي از لابراتوارها و كتابخانه است. گمان كردم به اين عرض من توجهي فرموده اند. آثاري كه بيشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود كه به كار لاله زار مي خورد و مردم بي بند و بار  خواستار بودند.» در جاي ديگر ضمن استهزاء «روز 17 دي 1314» در مورد نقش زن ايراني در اقتصاد كشور مي نويسد :

« 17 دي روز ورود به صحنه تمدن است. مملكت را آوازه تمدن و ترقي فراگرفته است. مسرورم كه مي بينيم خانمها در نتيجه معرفت به وضعيت خود آشنائي يافته اند. نصف قواي مملكت بيكار بود و به حساب نمي آمد، اينك داخل جماعت شده است. آنان كه مشغول خانه داري بودند به عرصه ولنگاري قدم نهادند. در هيچ جاي دنيا زن به قدر ايران كار نمي كرد و نمي كند. در شهرها و قراء زن علاوه بر كارخانه داري بزرگترين كمك را به اقتصاد مملكت مي كند. قالي، گليم، جاجيم، اغلب از زير دست زن بيرون مي آيد يا دخترها».

شاهكار بزرگ تاريخ شاه !!

خبر، انفجار آميز بود، قانون توسط شاه ابلاغ گرديد. بايد به قانون احترام گذاشت. در تهران و شهرستانها، تمام روزنامه ها و مجلات دولتي سرمقاله هاي خود را به موضوع رفع حجاب اختصاص دادند و عمل شاه را يك نقطه عطف در تاريخ زنان دانسته، اقدام شاه را يك شاهكار بزرگ تاريخي ناميدند و خلاصه بحث بيشتر روزنامه هاي آزادي زنان از قيد اسارت بود. با وجوي كه طرح و برنامه ريزي و تبليغات، از سه سال پيش و پس از كنگره زنان شروع شده بود، روزنامه ها و مجلات مرتبا از جشنها و ميهماني هايي كه (البته به زور) تشكيل مي گرديد و در آن زنان بي حجاب به همراه شوهرانشان شركت مي كردند، عكس و تفسير مي نوشتند. از مدارس مختلف و شاگردهاي ممتاز در هر مدرسه، عكس برداري و در روزنامه چاپ مي گرديد. هدف اصلي نشان دادن تصوير زنان بي حجاب و در واقع تشويق و ترغيب ديگران به اين كار بود ... و اسفبارتر از همه، معرفي زنان هنرپيشه خارجي به عنوان سمبل زنان آزاد و بصورتي احترام انگيز و قابل ملاحظه با لباسهايي كه از نظر بيشتر زنان ايران عجيب و غريب مي نمود، بود.

بزرگداشت روز 17 دي توسط روزنامه هاي دولتي

در مجلات و روزنامه هاي دولتي مرتب ميهماني هايي را كه برگزار مي گرديد و در آن زنان و مردان مشتركا حضور داشتند، معرفي و عكسهايي از زنان بي حجاب به چاپ مي رساندند. تيتر روزنامه ها و مقالات اول آن، همه درباره كشف حجاب بود و اينكه در تهران رفع حجاب با سرعت زيادي پيشرفت دارد و يا  اينكه رفع حجاب عموميت مي يابد. 17دي 1315 سرمقاله هاي روزنامه ها بزرگداشت اين روز و اينكه رفع حجاب در ايران از ضروريات بوده است و سبب پيشرفت و ترقي مردم ايران گرديده، اختصاص داشت. زنان كوشش مي كنند هر چه بيشتر و هرچه زودتر حقوق از دست رفته خود را به دست بياورند و جالب است كه در يكي از روزنامه ها مي خوانيم : فروشگاهها و تجار و صاحبان مغازه ها و بوتيك ها در تهران تصميم گرفته اند كه جنس به زنان با حجاب نفروشند. انجمن هاي زنان و گردهمايي ها براي احقاق حقوق از دست رفته گسترش مي يابد.

برداشتن روسري از سر زنان توسط پليس

امر داده شده بود كه از اول فروردين 1314 مردها كلاه شاپو به سر بگذارند و زنها بدون چادر از خانه خارج گردند ، زنها ابتداي امر ، وقتي از خانه خارج مي شدند ، پيراهن هاي بلندي پوشيده ، روسري بر سر مي نهادند .

... پليس اجازه يافت روسري ها را با زور از سر زنان بردارد و اگر روسري ها داراي ارزشي بود ، به ادارة پليس تحويل داده شود . درگيري ميان زنان و پليس تا مدتها ادامه داشت و نتيجتاً بسياري از بانوان كه نمي خواستند به هيچوجه بدون حجاب خارج شوند تصميم به ماندن در خانه گرفتند تا به تمام درگيريها خاتمه دهند ، براي عده اي ، اين خانه ماندن تا رفتن رضاشاه از ايران ادامه داشت و عده اي رفت و آمد هاي خود را فقط در شب ها انجام مي دادند و چه بسيار خانه هايي كه اجبارا اقدام به ساختن حمام نمودند كه زنان جهت حمام مجبور نشوند از خانه ها خارج گردند .

محمدرضا و كشف حجاب :

اقداماتي كه پدرم براي ترقي و پيشرفت معنوي بانوان بعمل مي آورد ، طبعا با مخالفتهايي مواجه مي گرديد ولي با ان شهامت و دور انديشي فطري كه داشت موانع را از پيش برداشته و راه را هموار مي ساخت . چنانكه مثلا در سال 1307 كه مادرم به زيارت عتبه منورة حضرت معصومه عليها السلام به قم مشرف شه بود ، با وجود انكه خود و همراهانشان در نقاب بودند ولي باز چون چادرشان كمي كوتاه بود از طرف بعضي از متعصبين جاهل مورد طعن و توهين قرار گرفتند . به مجرديكه اين خبر به تهران رسيد ، پدرم با چند كاميون سرباز به ان شهر رفت و عامل آن اهانت را شخصا تنبيه فرمود .

پدرم بدوا به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريص وي در سال 1309 نخستين بار بعضي از بانوان طبقه اول در خانه هاي خود و مجالس مهماني به لباس زنان اروپائي در آمدند و عدة كمي هم جرأت كرده بدون حجاب در خيابانها ظاهر شوند . در سال 1313 آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانيكه حجاب داشتند راه نمي رفتند . بالاخره روز 17 ده 1314 پدرم با اعلام كشف حجاب قدم نهايي را در اين راه برداشت و از مادر و خواهرانم خواست كه بدون حجاب همراه وي در يكي از جشنهاي مهم رسمي كشور حاضر شوند . جشن مزبور به مناسبت اعطاي دانشنامه به بانوانيكه از دانشسرا فارغ التحصيل شده بودند برگزار مي شد و موقع بسيار مناسبي براي اعلام اين تصميم عمومي بود .

روبه ديوار ايستادن زنان در تمام طول سخنراني رضا شاه

در تمام طول سخنراني شاه بعضي از بانوان چنان از بي حجابي خود ناراحت بودند كه رو به ديوار ايستاده و روي خود را بر نمي گرداندند و از گرية خود نمي توانستند جلوگيري نمايند ( اين هم رفع حجاب اجباري ) . از فرداي آن روز ، بر سر كردن چادر در خيابانهاي تهران ممنوع گرديد .

اهانت و كتك زدن به زنهاي چادري

« در اتوبوس زن با حجاب را راه نمي دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنهايي كه چادر داشتند با نهايت بي پروايي و بي رحمي فروگذار نمي كردند ، حتي بعضي از مامورين بخصوص در شهرها و دهات زنهايي كه پارچه روي سر انداخته بودند ، اگر چه چادر معمولي نبود از سر آنها كشيده پاره پاره مي كردند و اگر زن فرار مي كرد او را تا توي خانه اش تعاقب مي كردند و باين هم اكتفا نكرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده ، اگر چادر از هر قبيل مي ديدند پاره پاره مي كردند يا به غنيمت مي بردند . من اين حركات وحشيانة مامورين پست فطرت را در ولايات زياد شنيده بودم ولي در محلات كه بهتر از همه جا اطلاع به اوضاع داشتند ، اين قبيل اقدامات از طرف مامورين حاكم و خود حاكم زياد واقع شده بود » .

 

منابع تحقيق :

                        حكايت كشف حجاب

( خاطرات و حكايتهاي واقعه كشف حجاب ، حادثة مسجد گوهرشاد ، اسناد و مدارك خوشنت رضاخاني و مقاومت مردمي )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Text Box:


فهرست مطالب

 

عنوان........................................................................................ صفحه

مقدمه :...................................................................................... 1

تاريخچة حجاب :............................................................................ 2

نگاه تاريخي به حجاب ستيزي از رضا خان تا شيراك : ......................... 4

اسلام و حجاب :............................................................................. 7

فلسفة پوشش در اسلام :............................................................... 13

واژة حجاب :................................................................................. 13

سيماي حقيقي مسئله حجاب :.......................................................... 18

زن و حجاب :................................................................................ 33

چگونگي حجاب :............................................................................ 35

حجاب زن حق الهي :....................................................................... 37

پوشش زن :................................................................................. 39

حجاب حق زنان ، حق مردان :........................................................... 42

پس زمينة انديشه هاي جهاني در مورد حجاب :................................... 43

انديشه هاي قدرتمند قرن 20 :....................................................... 46

پيش زمينة انديشه ها در ايران :..................................................... 46

زنان در آستانه ورود به انقلاب :....................................................... 48

6 حضور و حجاب زن و نحوة برخورد آن :............................................ 50

حجاب ، يك فريضة عبادي عرفاني حماسي :.................................... 51

ضرورت طرح حجاب از جانب مكتب اسلام :......................................... 52

وضعيت حجاب در دوران فعلي :....................................................... 54

حدود پوشش :............................................................................. 56

راه هاي مقابله با بي حجابي و بد حجابي :............................................. 57

مسئله حجاب اسلامي در كشور آلمان :............................................... 58

نتيجه :........................................................................................ 63

3 اصل ضروري رفع حجاب :............................................................. 65

شاهكار بزرگ تاريخ شاه :................................................................ 66

بزرگداشت روز 17 دي توسط روزنامه هاي دولتي :.............................. 67

برداشتن روسري از سر زنان توسط پليس :......................................... 68

محمدرضا و كشف حجاب :................................................................ 68

روبه ديوار ايستادن زنان در تمام طول سخنراني رضا شاه :.................... 69

اهانت و كتك زدن به زنهاي چادري :.................................................. 70


 

 

 

منابع تحقيق :

تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد


موضوع تحقيق :

كشف حجاب

استاد ارجمند :

جناب آقاي شريعتي

 

گردآرونده :

نگار نيك فرجام

 

 

هنرستان فرهنگ و هنر

 

سوم معماري

 

بهار 84


 

 

 

منابع

 

 

حجاب نوشته‌ي متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري

نام كتاب : تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد

ناشر : مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات

سال چاپ : اول مرداد 1378

سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

نام كتاب : حكايت كشف حجاب

ناشر : موسسه فرهنگي قدرت ولايت

سال چاپ : چهارم 1378


 

 

 

 

موضوع تحقيق :

تاريخچه حجاب

استاد ارجمند :

حجه الاسلام والمسلمين جناب آقاي اميري

 

گردآرونده :

لعيا اسفندياري

 

دانشكده پزشكي

بهار 84


موضوع تحقيق :

كشف حجاب

استاد ارجمند :

سركار خانم حبيب زاده

 

گردآروندگان :

سپيده بيك خراساني

نفيسه بيك آبادي

 

 

بهار 85


 

 

موضوع تحقيق :

كشف حجاب

استاد ارجمند :

سركار خانم حبيب زاده

 

گردآروندگان :

سپيده بيك خراساني

نفيسه بيك آبادي

 

 

بهار 85

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 16:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس