اسناد تاریخی ایران

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

اسناد تاریخی ایران

بازديد: 385

به نام خداوند جان و خرد

اسناد تاریخی ایران

سخن آغاز

اسناد مهم تاريخي كه در اين مجموعه به نظرتان مي رسد ، بخشي از معاهدات سياسي ، فرمانهاي سلطنتي ، اسناد وقايع تاريخي ، اسناد حقوقي ، و نامه هاي خصوصي تاريخي خراسان است ، كه در طول سالهاي تحقيق و تهيه مطالب تأليفات متعدد خود ، درباره ي روي دادهاي اين استان گرد آوري كرده ام ، با آنكه اغلب اين استاد و عكس ها در بعضي از تأليفات منتشر شده بنده به چاپ رسيده است ، با اين وصف ، در اثر توصيه و تأكيد دوست فاضلم جناب آقاي دكتر محمد حسين پاپلي يزدي استاد دانشگاه مشهد ، كه مرا به گرد آوري و چاپ اسناد تاريخي خراسان وعكس هاي مربوطه قشويق و ترغيب فرمودند . به تهيه اين مجموعه و شرح هاي توضيحي اسناد و عكس هاي مربوطه كه تاكنون از اشخاص و منابع مختلف جمع آوري نموده ام و در ارشيو كتابخانه ام داشتم اقدام كردم. تا چاپ و منتشر شد و مورد استفاده محققان و دانشجويان قرار گيرد . لازم به ذكر است ، كه اين مجموعه اسناد مقدمه اي است بر شناخت كل اسناد مربوط به وقايع و مطالب تاريخي خراسان كه در بايگاني هاي دولتي و شخصي وجود دارد ، اميد است باانتشار اين اسناد ، دارندگان اسناد تاريخي خراسان كه در بايگاني هاي دولتي و شخصي وجود دارد ، اميد است با انتشار اين اسناد دارندگان اسناد تاريخي خراسان همت كنند اسناد خود را چاپ و در دسترس پژوهشگران قرار دهند ، يا لطفاً فتوكپي روشن وخواناي آن را براي بنده ارسال فرمايند تا در چاپ بعدي اين مجموعه استفاده گردد، و مجموعه كاملتر در اختيار علاقمندان گذارده شود.

جاي ترديد نيست كه هيچ منبعي ، دقيق تر و درست تر از اسناد نمي تواند ، زمان و حقايق روي دادها را براي پژوهش گر روشن نمايد.

در قديم اسناد را به سه نوع با عناوين زير تفكيك و تقسيم مي كردند .

1-           سلطانيات ، شامل ، مكاتبات سلطنتي و فرامين و احكام درباري

2-           ديوانيات ، شامل ، مكاتبات اداري دولتي

3-           اخوانيات ، شامل ، مكاتبات خصوصي

بعضي از منشيان درباري و دبيران قرن هاي گذشته ، همت به جمع آوري مكاتبات درباري و ديواني و شخصي به نام ، منشآت ، و ترسل ، نموده اند ، كه نام آنها و آثارشان در كتب ادبي و تاريخي ذكر شده است ، و امروز آن اسناد مورد تحقيق و استفاده ي پژوهشگران مي باشند .

جاي خشنودي است كه درسال هاي اخير ، سازمان اسناد كشور و سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ايران و بعضي از محققان دست به انتشار اسناد روي دادهايي تاريخي و مدارك فرهنگي زده اند كه فوق العاده براي محققان مفيد بوده و از آنها در تحقيقات و تأليفات خود بهره برده اند ، كه يكي از آنها نگارنده هستم

از خوانندگان گرامي تقاضا دارم با مطالعه شرح توضيحي مربوط به هر يك از اسناد و عكس هاي چاپ شده در اين مجموعه هر گونه نقص و نارسايي مشاهده فرمايند ، توضيحات لازم را با فتوكپي اسنادي كه دارند ، براي تكميل اسناد منتشر شده دراين مجموعه نشاني پستي نگارنده در سال فرمايند ، تا به نام خودشان در تجديد چاپ اضافه و منتشر گردد ، شهريور 1372 سيد علي مير نيا 1376

مشهد ، صندوق پستي 3839/91375

تلفن 99،7614

سكه سلطان ارغون

ضرب قوچان

سلطان ارغون پسر اباقاآن نوه هولا كوخان پس از سلطان احمد تكودار عمويش به ايلخاني مغول خراسان رسيد ( 683 هـ ، ق) و تا سال 690 هـ ، ق  در اين سمت بود ، وي سكه هايي در شهر قوچان (خمپوشان ) ضرب زده كه نمونه آن در تصوير ديده مي شود .

سكه ظهيرالدين سربدار

ضرب اسفراين

ظهير الدين سربدار بعد از خواجه يحي كروبي سومين حاكم اين سلسله بودكه در سال 759 هـ ، ق به اين مقام رسيد حكومت وي تا سال 760 دوام يافت ، او سكه هايي كه در اسفراين ضرب زد كه نمونه اي از آن در تصوير ديده مي شود .

1-           بالا سكه ارغون خان مغول ضرب خبوشان (قوچان )

2-           پايين سكه ظهير الدين سربدار ضريب اسفراين

سند تاريخي تفويض سلطنت ايوان

به نادر شاه افشار ، كه دريكي از خانه هاي درگز پيدا شد

وثيقه نامه كه سران طبقات مردم ايران و بزرگان و معاريف استان ها و شهرستانهاي كشور و امراء و فرماندهان ارتش ،كه دردشت مغان در ماه شوال 1148 هـ ، ق ، نوشته و ضمن آن با پذيرفتن شرايط نادر بشرح زير :

1-           ترك هواخواهي از سلطنت اولاد صفويه

2-           پيروي از مذهب سنت و جماعت جعفري ، و خودداري از سب ولعن خلفاي راشد(عمر و عثمان )

3-           تعهد وفاداري به سلطنت او و اولاد او با قيد سوگند ، سلطنت ايران را به نادر تفويض كردند ، تصادفاً هنگام تعمير خانه علي خان درگزي در سال 1331 شمسي ، از مياني كه در پوشش سقف و كاربرده بودند پيدا شد.

علي خان درگزي اولاد يكي از سركردكان سپاه نادرشاه بود ، كه در موقع نوشتن آن وثيقه نامه در التزام ركاب نادر و در حضور نادر در دشت مغان بوده است .

اين سند مهم و بي نظير در چند نسخه با خط خوش مستعليق شكسته شده ، كه احتمال دارد خط ميرزا مهدي خان استرآبادي منشي مخصوص نادر باشد ، و به وسيله ي چند نفر معتمد كه ممكن است يكي از آنها جد همين علي خان درگزي باشد ، به مهر و امضاء حاضران رسيده است ، و يكي از نسخه ها دست او باقي مانده و چنانكه ذكر گرديد، در سال 1331 در درگز پيدا شد.

نادر شاه افشار ، اصلاً از طايفه قرقلو يكي از طوايف ايل افشار درگز بود ، افشار يكي از 24 قبيله اوغوز مي باشد ، نادر شاه و در روستاي دستگرد سال 1100 هـ ، ق متولد شد ، و دوران كودكي ، نوجواني  را در درگز گذرانيد ابتدا گوسفندان پدر را مي چرانيد ، سپس رئيس سواران حكومتي درگز شد ، و بعد به خدمت شاه طهماسب دوم صفوي درآمد مراحل ترقي را تا دست يابي به سلطنت ايران با ارابه و انجام خدمات ارزنده ي خود پيمود . اين سند ، پس از كشف به وسيله ي دانش بزرگ نيا نماينده وقت مجلس شوراي ملي خريداري شد ، و به موزه ي ايران باستان اهداء گرديد ، كه امروز در آن جا نگهداري مي شود (تصوير شماره 1 ) متن اين سند چنين است :

متن وثيقه نامه دشت مغان

در حدود دو قرن است كه خاندان صفويه ، تاج و تخت سلطنت را از تصرف سلاطين تركمانپه كه اهل سنت بوده اند گرفته ، و خود براريكه سلطنت نشسته اند ، براي اينكه سلطنت خود را استحكامي بخشند بفكرشان رسيد ، فيما بين اهم بناي سب و رفض گذاشته و به دستيابي اين تدابير آتش افروزند ، و مردم را به جان يك ديگر اندازند ، اين تفرقه اندازي آنقدر پيش رفت ، تا اين كه مسلمين دست از مقاتله كفره برداشته مشغول اسر و قتل نفوس و غارت و نهب اموال و برادران ديني خود شدند ، وضع مملكت به آنجا رسيد ، كه طايفه لزكيه (لكزيه)به شروان ، و افاغبه بر عراق و فارس و اصفهان ، و ملك محمود سيستاني برخراسان و عثماني بر آذربايجان و كرمانشاهان و همدان ، و روسيه بر مازندران و گيلان دست يافتند و متصرف شدند . اهالي اين ديار و بلدان جميعاً پامال جنود حوادث فتنه اسير سرپنجه فتور و محسن گشتند ، بعد از اين كه دست اميد ، ما بي كسان و هر سو گسيخته گرديد ، دست به دامان پروردگار يكتا دراز كرديم ، و ازدرگاهش خواستيم بعداز عسر يسري ، به عنايت يزداني و مرحمت صمداني ، كوكب وجود مسعود همايون و نير تا بناك ذات فرخنده صفات ميمنت اثر طالع و بار كاب برگزيده حضرت خالق ، زحمت كش راه خلايق ، آفتاب اوج سلطنت  جهانباني ، و ستاره برج معدلت و گيتي ستاد ، مظهر قدرت الهي ، دست افشار معدن پادشاهي را از افق خراسان تابان ، مشعل دولت فروزش را براي ظلمت زايي شب تيره روزي سيله بختان ، روشن و فروزان ساخت ، اولاً به نيروي تأييد الهي دارد الملك خراسان را از وجود متغليه پرداخت ، بعد از آن ، رايت فراز عزيمت به جانب اصفهان گشته ، و اصفهان و ممالكي را كه درتصرف افاغنه بود مسخر ساخت ، و همچنين ولايت مازندران و گيلان را از تصرف اروس ، ممالك آذربايجان و كرمانشاهان و همدان و گرجستان را از تصرف عثماني انتزاع و مسخر كرده ، آثار جور و عدوان را بردند اخت ،در اين اوان سعادت غشان ، كه يعون عنايت ياري ، و چيره دستي بخت فيروز بر همگي دشمنان و سركشان ايران و اطراف ممالك محروسه غالب و مظفر ، و رعاياو ضعفاي اين بلاء كه چندين سال بود اسير انواع مصائب و گرفتار محسن نوائب بودند ، هر يك از مكان و مسقر خودآسوده حال درفاهيت پرور شدند و كارعدل تمام و امور ممالك نظام يافت ، تمام اهالي ممالك ايران را از اسيد و فاضل ، و عالم و جاهل ، و خرد و بزرگ . و تاجيك و ترك ، و صغير و كبير ، و برنا و پير را در صحراي مغان در اردوي ظفر نمون احضار فرمود و خواهشمند اذن كلات و ابيورد (درگز ) گشته مقرر فرمودند ، كه از بردي خود از سلسله صفويه با ساير طبقات امم هر كس را كه خواهيم ، به سلطنت درياست قبول كنيم ، چون اهالي ايران آنچه در وتن مدت به روزگار خود ديده ، از گل خير بوستان دولت صوفيه بود ، كه در عهد ايشان ، آتش فتنه و نقاضت افروخته گشت همگي اطراف را به دشمني و ما را به دست انواع بالا يا و محن داده ، و در اين اواخر از عهده ضبط و محافظت ما برنيامدند و در معني همگي آزاد كرده بندگان اقدس بوديم ، از چنگ اعدا نجات ، و قالب افسرده ما را دوباره حيات دادند ، لهذا همگي در مقام تمنا آمده ، و دست به دامن مرحمتش زده مستدعي فرسخ اين عزيمت هستيم ، بندگان اقدس از راه مرحمت استدعا كمترينان را پذيرفته ترك عزيمت مذكور فرمودند ، و كمترينان قلباً و لساناً و متفق اللفظ و الكلمه بندگان اقدس را به سلطنت و رياست اختيار و ترك تولاي سلسله صفويه كرده عهد و شرط و قرار و اعتراف كرديم ، كه نسلاً بعد نسل شيوه سب و رفض مبدعه دولت صفويه را كه گناهي عظيم بود با لكيه ترك و مذهب و سنت حنيف جعفري كه هميشه راهنما و مطبوع امت احمدي بوده قبول و مسلوك نمائيم ، و از سلسله صفويه ذكوراً و اناثاً احدي را تابع و مطيع نشويم ، ودر هر ملك و شهر كه باشد ايشان را اعانت و متابعت نكنيم ، و از هر يك از كمترينان كه نسلاً بعد نسل خلاف عهد و قول ظاهر شد ، مردود در گاه الهي و مستحق سخط غضب حضرت رسالت پناهي بوده ، خون ماهدر و عرض و نفس ما مستوجب عقوبت و خطر باشد ، تحريراً في چهارم شهر شوال المكرم سنبه 1148 هجري قمري

تعدادي از نام و مهر حاضران در مجلس

خراسان

امام قلي بيگ ، قرقلوافشار

امام وردي خان قرقلوافشار

لطف علي بيگ ، كوسه احمد لوافشار

حاج محمد بيك ، مين باشي

طهماسب خان ، جلاير وكيل الدوله

محمد علي بيك ، قرقلو ، نايب ايشيك آقاسي

علي قلي بيك ، قرقلو

باباخان ، چايشلر

اراس (اراض ) سلطان ، قراباشلو

ابراهيم بيك ، استاجلو

شكر سلطان ، باچوانلو

محمد امين بيك ، كلانتر درجز

شيخ عبدالله ، در جزي

شيخ محمد ، درجزي

علي رضا بيگ ، افشار

ميرزا جعفر ، كلانتر درون عاشورخان در جزي

ميرزا غندم ، كلانتر آشخانه

رضا قلي ، قرقلو

رستم بيك ، قرقلو

امام وردي بيك ، افشار

محمد بيك ، قرقلو

حسن بيك ، وكيل قراچورلو

محمد كريم بيك ، قرقلو

شير محمد ، در جزي

ميرزا رضا قلي ، در جزي

محمد خان عاصل ميانكوه

مصطفي بيك ، كيوانلو

احمد بيك ، گرايلي

شعادت خان قوقلو ، كشيك چي باشي

قوچه خان ، شيخوانلو

سلطان علي بيك ابيوردي

محمد رضا خان پساكوهي

محمد ولي ، در جزي

علي قلي بيك ، وكيل قوشخانه

عباس قلي بيك ، قره قوينلو

مرشد علي بيك ، وكيل گرايلي

بهبود خان ، برودنلو

استراباد

محمد قلي خان قاجار ، بيگلربيگي استراباد

جان محمد خان قاجار ، ميرآخور باشي صحرا

علي رضا بيك

محمد رضا بيك ، سركشيك باشي

محمد علي بيك ، شامبياتي

ابراهيم بيك ، ايروانلو

فارس

امير خان زند

محمد رضا بيك زنگنه

نام نمايندگان ساير ايالات ايران متأسفانه محو شده و از بين رفته است. (1)

در اين جا لازم به ذكر است ، كه نادر شاه با تشكيل مجلس مؤسسان در دشت مغان و نظر خواهي درباره سلطنت ايران ، تنظيم وثيقه نامه بر تقويض سلطنت ايران به او كه تا آن روز چنين كاري شايد در ايران بي نظير بود ، دو نظر و هدف داشت :

1-           چون مدتي در خدمت شاه طهماسب دوم بود و با ارائه كفايت و لياقت و فداكاري ارزنده در باز پس گرفتن استان ها و شهرستان هاي ايران و همچنين تاج و تخت سلطنت ايران از غاطبين بيگانه ، كه اين خدمات مورد توجه شاه قرار گرفته و بزرگترين مقام نظامي يعني شبيه سالاري ارتش ايران را اختيارات امور شرق كشور يعني فرمان فرمايي استان هاي خراسان و افغانستان و سيستان و گرگان را به او اعطا كرده بود و مهمتر از آن خواهر خود راضيه بيگم را كه قبلاً زن محمود افغان بود و بعد ازكشته شدن او بيوه مانده بود به همسري نادر و خواهر كوچكتر خود را به نام فاطمه سلطان بيگم به همسري رضا قلي ميرزا پسر نادر داده و بدينوسيله و از اين طريق نادر را به خود نزديكتر ساخته بود ، لذا نادر خواست با انجام اين كار مردم ايران ، او را در مقابل آن همه عنايات شاهانه نمك نشاس ندانند و بي وفا نخوانند .

2-           نادر توجه داشت كه هنوز ايرانيان به خانواده سلطنتي صفويه از لحاظ مذهبي ، كه پادشاه آن سلسله را مرشد و رهبر مذهبي خود مي دانند سخت دلبستگي و علاقه دارند ، خواست با سپردن آن وثيقه نامه و تقويض سلطنت ايران با قيد تعهدات در انجام شرايط نادر ، از طرف سران و بزرگان كشوري و لشكري ايران ، در آينه كسي به هواخواهي صفويه سربلند نكند ، و او بتواند ادعا نمايد كه مردم از صفويه رو گردان شدند ، و سلطنت ايران را به او دادند .

نادرشاه ، با توجه به اوضاع اسف بار ايران در اواخر دوران صفويه كه كشور پارچه ، پارچه شده ، و هر قسمت در تصرف وزير سلطه غاصب بيگانه اي بود . كه او كمر همت بر بست و جان بر كف نهاد با قدرت شمشير و ياري سران و سربازان فداكار سپاه خود همگي آنها را از كشور بيرون راند و تاج و تخت ايران را باز پس گرفت ، حقاً شايستگي پادشاهي ايران داشت ، ولي متأسفانه با آن همه پيروزي هاي درخشان در جنگ ها و توسعه حدود مرزهاي كشور و به دست آوردن غنائم بسيار ، در اثر توطئه و دسائس نزديكان خود كه از روز اول سروري او را تحمل نداشتند ، و سعي مي كردند كه او و سلطنت او و اولاد او را نابود سازند و موفق هم شدند ، نتوانست از آن همه غنائم در جهت عمران و آبادي و ترقي كشور و تأمين رفاه مردم استفاده نمايد و همگي پس از او نابود شدند .

نامه نيكلاي اول امپراتوري روسيه

به عباس ميرزا نايب السلطنه و فرمان فرماي خراسان درباره نظم و امنيت ناحيه خراسان

نيكلاي اول امپراتور روسيه ، هنگامي كه عباس ميرزا نايب السلطنه و فرمان فرماي آذربايجان به فرمان پدرش فتح علي شاه قاجار به سرپرستي استان خراسان منصوب و مأمور سركوبي طغيان خوانين ، و برقراري نظم و امنيت اين استان گرديد ، نامه اي به تاريخ 1248 هـ ، ق برابر با 13 سپتامبر 1831-م به عباس ميرزا نوشت و ضمن ابراز محبت و علاقه به عباس ميرزا ، در آن نامه براي رفع اغتشاشات و قلع و قمع طاغيان و برقراري نظم و آرامش به وي تأكيد كرد ، و اعلام نمود ، كه به سردار گرجستان دستورداده شد،كه دراين لشكركشي، مهندسين ومأمورين وملزومات موردنيازرادر اختيار او قرار دهد.

اين نامه تاريخي از هر لحاظ حائز اهميت است ، و ما اين جا ترجمه سند شماره 2 و متن نامه اصلي شماره 3 را چاپ مي كنيم و به نظر خوانندگان ارجمند مي رسانيم. بايد توجه داشت ، كه روسيه تزاري سعي و كوشش داشت تا براساس وصيت بطركبير راهي از طريق ايران به خليج فارس و هندوستان به دست آورد. بنابراين اقدام به تصرف مرو و سرخس ايران نمود و خود را به هرات و مرز هندوستان نزديك كرد .

ترجمه نامه عليحضرت امپراطور روسيه

از فضل خداوند يگانه نيكولاي اول سلطان غالب قاهر را امپراطوري داد بكلي ممالك روسيه و غيره .

بشهزاده عزيز ما عباس ميرزاي ناب السلطنه دولت ايران محبانه مرقوم مي شود كه من بهيچوجه از نوشتجات .

آخري شما بطوريكه مرقوم داشته بوديد متشكي نشده ام بهمان مهرباني كه داشته ام باقي و برقرار مپاشم مبت باطني قلبي ما نسبت بشخص شما تغيير نيافته است الفت مهرباني درباره شما بصدقت عن صميم القلب بوده و خواهد بود چنانچه از استعداد حاليه دولت ايران بقسميكه اظهار داشته بوديد زياده از حد خوشوف و خورسند شدم باهمه اينحال هميشه سرصدم كه بان استعداد چگونه از عهد بنظم طرف خراسان خواهد برآمد.

خراساني كه يك جزء ، از ممالك محروسه ايران متصرفي پدر شما برادر فكرم ما فتحعلي شاه است هر ايامي در اغتشاش است مع ذالك ملتفت نظم انصفات  نشده ايم برشما واجب و لازم است كه اسباب نظم اين مملكت را آماده  و حاضر نموده به امنيت صفحات خراسان بكوشيد كه رفع اغتشاش انصفحات قبل از وقت شده باشد باقنصاي نظم مملكت داري و امور جهان داري در بروز فتنه و فساد و اختلال در بلاد دولت را مسامحه و غفلت در قلع و قمع اغتشاش مملكتي نبايد نمود . يقين ما حاصل است در صورتيكه شما اقدام برفع و منع اغتشاش خراسان نمائيد امنيت راراهي در انصفحات حاصل خواهد شد بلاحظه دوستي و مروت فيما بين از طرف امپراطوري ما بسردار گرجستان حكم داده شد.

موافق خواهش شما به سر حدات ايران حاضر شده از فرستادن صاحب منصبان و مهندسين و مأمورين و ساير ملزومات كمال مواظبت را نموده و در خدمت و همراهي بشما بخراسان رفته رفع فتنه و فساد  را كرده انصفحات را منظم دارند در اين ائنا خوش دارم ازنقل كردن مملكت لهستان كه به تفصيل آن را  شما بنويسم لله الحمد شورش و اغتشاش ملت پولاك به قوت عساكر منصوره ما مضممل و منكوب كرديد . اهالي ياغي طاغي لهستاني در ثاني با طاعت و تابعيت  ما در آمدن حالا ما مثل كراف پاسكويج فاتح ارمنستان و قنياز و رشوف اسكي فتح نمايان عظيمي در لهستان در شهر ورشر نمودند اشطام كليه كه در آن ممكلت احداث شده بود و سبب طغيان لهستاني تا شيرازه نظم مملكت از هم كسيخته شده بود بتكرار سلسله نظم ممالك لهستان بهم پيوسته كرديد بنابراين شكر و سپاس به درگاه خداوند پي قياس بنماييم كه آن قدر قدرت و تسلط بماكرامت فرمود كه طاغيان را بقهر و غلبه مغلوب و منكوب كرده ما را وسيله تربيت ملت اعمار و آبادي بسياري از مملكت فرموده است بهرحال شما را بحفظ خداوند حفيظ علي الدوام مي سپارم حررا در سنكت پطربورزم مورخه سيزدهم سبتامبر درسنه تولد ناجي عيسي مسيح مطابق 1248 هجري در سال ششم سلطنت ما ترجمه بنده در كاه ميرزا هارطون

اسناد واگذاري استان هرات به افغانستان

استان هرات تا دوران سلطنت ناصر الدين شاه جزيي از خراسان بود ، و در اثر رقابت دو ابر قدرت قرن « انگليس ، روسيه تزاري » در آن كه :

1-           روسيه تزاري براساس وصيت و توصيه پطركبير مي خواست به هر وسيله اي  كه شد ، از طريق ايران و افغانستان به هندوستان و آب هاي اقيانوس هند دست يابد.

2-           انگلستان ، با توجه به اين هدف روسيه تزاري ، مي كوشيد در پيش روي روسيه به سوي هدفي كه دارد ، سدي ايجاد كند و دولت هايي ظاهراً مستقل و باطناً دست نشانده خود ، در ميان مناطق نفوذي روسيه مرز هندوستان به وجود بياورد.

اين دو ابر قدرت به منظور مساعد ساختن زمينه اجراي نقشه هاي خود ، دائماً در ايران و افغانستان و مرو ، داشت تركمان ، مشغول فريفتن خوانين و رؤساي ايلات و يا افراد مستعد ديگر بودند ، و آنها را تحريك مي كردند ، كه دست به شورش و اغتشاش در استان ها و شهرستان ها بزنند و به عناوين مختلف طغيان و قيام نمايند ، تا بدان وسيله نيروهاي كارآمد دولتي و ملي را به جاي يك ديگر بياندازندو دولت مركزي را تضعيف نمايند ، و با استفاده از اين وضع به سوي اهداف خود پيش روند .

روسيه تزاري در دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار با سرعت به سوي مرزهاي هندوستان « از طريق ايران هرات ، قندهار » پيش مي رفت تا از طريق هرات و قندهار بدان دست يابد.

انگلستان نيز سريعاً دست به كار شده ، مقدمات روي كار آوردن فردي دست نشانده و تحت نفوذ خود در مسند نخست وزيري و رأس دولت ايران فراهم مي ساخت .

امير كبير نخست وزير باكفايت ايران كه هرات را با تدبير تحت تابعيت ايران نگاه دانسته بود ، به فرمان ناصر الدين شاه جوان كشته شد ، و ميرزا آقاخان با كمك سفارت انگليس در تهران بجاي او صدر اعظم (نخست وزير ) ايران گرديد ، و در نهاني مقرر شد ترتيب واگذاري هرات را به افغانستان فراهم نمايد . در اين موقع سلطان مراد ميرزا حسام السلطنه استاندار خراسان بود ، و دوست محمد خان امير افغانستان به تحريك انگلستان تصميم گرفت هرات را به تصرف آورد ، و به حوزه ي اقدار خود ضميمه نمايد ، لذا شورشي در هرات برپا كردند ، حسام السلطنه ، با سپاه تحت فرمان خود در خراسان و افراد مكري كمك نيروهاي ايلات و طوايف خراسان به سوي هرات لشكر كشيد ، و هرات را تصرف كرد .

دولت انگلستان هم نيروي نظامي به جنوب ايران وارد كرد و كشتي هاي جنگي اش در بندر بوشهر لنگر انداخت ، و به جزيره خارك و بوشهر نيرو پياده نمود و آنجا ها را به تصرف در آورد .

ميرزا آقاخان نوري نخست وزير دست نشانده انگليس ها سعي داشت با انگليس مصالحه نمايد . لذا ناصر الدين شاه را وادار ساخت كه به حسام السلطنه فرمان دهد. تا هرات را تخليه كند و به مشهد برگردد.

حسام السلطنه محرمانه به ناصر الدين شاه پيغام داد ، كه از آمدن كشتي هاي جنگي انگلستان به بندر بوشهر و پياده شدن نيروهايش در جزيره خارك و بوشهر نگران نباشيد ، زيرا سپاهيان هند در اين موقع در هندوستان شورش كرده اند ، و انگلستان سخت گرفتار فرونشاندن اين شورش است ، زحمت ما را به هدر ندهيد ، ما مي توانيم تا هندوستان هم برويم. ولي ميرزا آقا خان نوري ، ناصر الدين شاه را از موافقت با اين پيش نهاد بازداشت  و حتي او را متوجه به موضوع خيالي ساخت ، كه اگر حسام السلطنه هندوستان را بگيرد ، در آن صورت سلطنت ايران را هم به سادگي و آساني به دست خواهد آورد . لذا ناصر الدين شاه امير اكيد به حسام السلطنه صادر كرد كه فوري هرات را تخليه كرده و به مشهد مراجعت نمايد . و الا يقين خواهد كرد كه او مستمرد و ياغي شده است ، حسام السلطنه ناچار با تأسف بسيار قوي خود را از هرات خارج ساخت ، و هرات را به سلطان احمد افغاني واگذاشت و به مشهد برگشت.

درباره ي واگذاري هرات به افغانستان با مساعي ميرزا آقا خان كه منجر به بستن قراردادي به نمايندگي فرخ خان امين الملك غفاري در پاريس شد . اسناد جالب توجهي موجود است كه حقايقي را روشن مي نمايد ،در اين جا چند سند مربوط به واگذاري هرات ديگر نقل مي شود .

1-           فرمان ناصرالدين شاه قاجار به عنوان فرخ خان امين الملك نماينده اعرافي ايران به پاريس براي مذاكره و روپرداخت خسارت جنگي و عقد قرار داد بستن فرمان چنين است :

مهر ناصر الدين شاه «الملك الله ، السطان بن سلطان بن ناصر الدين شاه قاجار»

امين الملك فرخ خان ،و عده تخليه هرات محض حفظ دوستي و خاطر خودهي دولت انگليس بشرط قرار نامه شيل صاحب عيب ندارد براي خاطر دوستي انگليس قبول كرديم اما خسارت مردم هرات را از ما خواستن بكدام شرط دوستي سزاواراست اگر مقصود دولت انگليس دوام و بقاي دوست (دوستي ) ميان اين دو دولت باشد ، اين تكليف جريمه دادن به هراتي بقدري در مزاق دولت و ملت ايران تلخ و كرردر خطرناك است كه منافات تمام با بقاي دوستي دولتين خواهد داشت ، و دورنيست كه اولياي دولت انگليس خود نيز به معايب اين تكليف متوجه شده باشد . تا حال با الضاف خود از آن صرافت افتاده باشند ، مطالبه خسارت از يك دولت كارعمده ايست هراز ملاحظه لازم دارد ، آن هم در صورتي كه آن ملك و آن خسارت راجع به خود آن دولت باشد ، كه مطالبه خسارت مي كنيد ، هزاره و هراتي با دولت انگليس كه اين حالت را داشته است بجز قرار نامه شيل صاحب كه آن هم از خود او نقض پيدا كرده چيزي در ميان نبوده اينست ، و نيز چيزي همان قرارنامه نبوده است كه هزاره و انگليس رامناسبتي به يك ديگر برهد. باري ما از مراه گرفته (تصرف كرده‌) محض حفظ دوستي دولت انگليس چشم مي پوشيم و همان قرار نامه شيل صاحب را مدتيست اولياي دولت انگليس قصديق ايشان كه هنوز نشده بود معمول مي داديم ، و در حقيقت دليل بزرگي دررده دوستي آن دولت بوده ، باز ترضيه مستر . را نمايم . بازهماشان . از دولت كه دستورالعمل داري ، اولياي دولت ها حاضرند . مابقي را كه هيچ سابقه نداشت و بر حسب اين نيز عمل نموده است و امر يست تازه كه تابحال شنيده نشده بود و علانيه منافات با قيال استحكام دوستي دولتين دارد. چه اسم مي توان گذاشت و دولت و ملت ايران جاناً و مالاً چگونه متحمل مي شود ، تحريراً في به شهر ربيع الثاني 1273  ، ناصر الدين شاه در حاشيه بالا باخط خود نوشته است .

امين ملك ، ما هرات را موافق قرارنامه كه با شيل صاحب وزير مختار سابق آن دولت داده ايم ، تخليه مي كنيم ، بشرط كه آن قرارنامه مجري باشد، بغير از اين دولت انگليس دو (آن) را ممضي دارد و الافلا ، اين علامت بزرگي است كه ما هميشه طالب بقاي دوستي دولت انگليس بوده و هستيم ، ساير را جناب صدراعظم بتو نوشته اند از همان قرار جي تخلف رفتار كند  20ربيع الثاني 1273 (تصوير شماره 4)

2-           نامه مورخ 15 رجب 1273 ميرزاآقاخان نوري نخست وزير دولت ناصر الدين شاه :‌ به امين الملك (فرخ خان غفاري) درباره دادن اختيارات تام در گذراندن سريع امر واگذاري هرات به افغانستان . با متن زير :

برادر مكر، كاغذهاي شما اين دفعه مرا به حيرت زياده از حد انداخت ،كه نوشته بوديد دستورالعمل و اختيار مطلقه بلاشرط از براي شما انفاذ شود ، و علاوه در كل كاغذهاي خودتان دلايل و براهن بر حسن عمل خود مادام توقف اسلامبول متعلق به سئوال و جواب با ايلچي (سفير) انگليس اقامه كرده بوديد اولاً ، كسي شما را مورد ايراد نساخته بود ، بر فرض كه يك دو نفر اشخاص بي اطلاع از بابت هواي نفس يا عدم شعور و يا غرض خارجي حرفي بگويد ، در مقابل اراده همايون وعقيده و اعتقاد اولياي دولت كه عالم به كلي و جزئي امور و مراتب دستورالعمل و حالت خطرناك شما بوده و مي باشند ، چه اعتباري خواهد داشت و حال اينكه مكرر و بي هوده شما ، خود نوشتم كه آنچه گفته ايد همه موافق عقل و مناسب حالت ، حاليه بوده است ، و اگر حرفي و روايتي شما از قول خودم بي اطلاع برسد محل اعتماد و اعتقاد نخواهد بود ، شما هوش و حواس خود را جمع كار خودتان نمائيد .

ثانياً ، از حالا ديگر چه اختيار نامه بلاشرطي بايد به جهته شما فرستاده شود ، با آن فرمان همايون موشيخ به دستخط همايون مورخه 21 ربيع الثاني و كاغذ من مورخه همان تاريخ ديگر احتياجي بدستور العمل جديد و اختيار نامه تازه نداشته و نخواهيد داشت ، و همان فرمان مبارك ، و كاغذ من دستورالعمل و اختيار نامه شما بوده و خواهد بود ، علاوه كاغذ عليعده با خط معهود بشما نوشتم و پاي آن رامهر كردم ، مرتب مندرجه در آن حسب الامر است ، و بايد از آن قرار معمول داريد ، و حالت ترديد و تفكر ، به هيچ وجه نداشته باشيد ، و در خصوص آن مطلب ديگر خود را محتاج به رجوع دارد نحلافه نداشته باشيد 14 رجب الرجب 1273 .

امين الملك بسيار حيف بود از مدرك شما با آن دستخط مبارك و كاغذ صريح من ، و بگذران ، بگذران مرقسم باشد .(؟) تازه اختيار نامه خواسته بوديد ، بلاشرط . اگر مقصود بلاشرط نبودن من است ، من كه در دنيا نيستم چه اختيارنامه از من مي خواهي از هر كس عوض من بر قرار كردند از او بخراه ، و اگر ساير شرايط است كه اختيار كل بشما داده شده ، هر چه در دولتخواهي بتواني كم كني و تسهيل كني بهتر ، والا فلا ، و اگر نمي تواني بگذراني اين اختيار نامه را بهانه كرده آن حرفي است عليعده ، شش ماه است در جنگ هستيم از همه طرف تا خدا چه كند .

عاليجاه  ميرزا ملكم خان البته حق نمك مرا و زحمت مرا در حق خودش بجا  آورد، و من از زحمت او بسيار راضي هستم انشاءالله در انجام كار سعي كند ، و آرام نگيرد و بس ، پانزدهم شهر رجب امرجب ، سنه 1273 (تصوير شماره 2)

فرخ خان امين الملك ، در مأموريت خود موفق شد با سفير انگليس در پاريس به نمايندگي آن دولت و با وساطت ناپلئون سوم ، امپراطور فرانسه به مذاكره بنشيند ، بالاخره نتيجه مذاكرات و اقدامات فرخ خان امين الملك در پاريس ، چنانكه در كتاب وقايع خاور و « رقابت دو ابر قدرت در خاور ايران » آورده ام ، با وساطت ناپلئون سوم كه با كمك دولت انگليس از رياست جمهوري به امپراطوري فرانسه رسيده بود منتهي به عقد قرارداد ننگين ميان دولتين ايران و انگلستان گرديد و ضمن آن انگلستان شرايط بسيار موهن و سنگين به ايران تحميل نمود ، و ناپلئون سوم هم كمك دولت انگلستان را نسبت به خود بااين خدمت جبران كرد ، (1) متن قرارداد چنين است : (سند شماره 6)

متن سند شماره 6

قرارداد پاريس

بسم الله الرحمن الرحيم

چون اعليحضرت خورشيد رايت اقدس همايون ، پادشاه اعظم و شاهنشاه بالا استقلال كل ممالك ايران ، و اعليحضرت شاهنشاه انگليس هر دو علي السويه از روي صدق مايل اين هستند كه مصائب جنگي را كه منافي ميل و مكنوفات دوستانه ايشان است رفع نمايند ، و روابط دوستي كه مدت مديدي فيما بين دولتين عليتين بر قرار بوده مجدداً به اين صلحي كه بر وفق فوايد طرفين باشد ، بربنيان محكم بر پا نمايند‌، لهذا براي اجراي اين مقصود و مطلوب ، اعليحضرت پادشاه ايران جناب جلالتماب مقرب الخاقان فرخ خان امين الملك سفير كبير دولت عليه ايران ، صاحب تصوير همايون و حمايل آبي و درااي كمر مكلل به آلماس و غيره و غيره و غيره را و عليا حضرت پادشاه انگليس جناب مسجدت نصاب ، هنري ريچارد چارلس بارون كاولي ، از امناي دولت انگليس و از اجراي مشورت مخصوصه مباركه عليا حضرت پادشاه انگليس جامل نشان بزرگ سئد شريف حمام و سفير كبير مخصوص و مختار دولت انگليس در نزد اعليحضرت امپراطور فرانسه و غيره و غيره و غيره را و كلاي مختار خود تعين فرمودند ، و ايشان بعد از آنكه اختيار نامه هاي خود را ابزار و مبادله نمودند ، و موافق تركيب رسمي ديدند فصول ذيل را مقبول و مقرر داشتند .

فصل اول ازروز مبادله امضاء نامه‌هاي عهدنامه حال فيمابين اعليحضرت شاهنشاه ايران وعلياحضرت پادشاه انگليس وهمچنين فيمابين خلفاء وممالك ورعاياي طرفين صلح ودوستي دائمي خواهد بود.

فصل دوم چون به دولت واقبال فيمابين دولتين ايران وانگليس صلح برقرارگرديد بحكم اين فقره مقرراست كه عساكردولت انگليس ممالك ايران راتخليه خواهدكرد، و موافق تعهدات و شرايط ذيل.

فصل سوم ـ دولتين عليتين معاهد متين تعهد مي كنند  كه كل اسراء كه در حين جنگ بدست عساكرطرفين افتاده باشند بلادرنگ آزاد نمايند .

فصل چهارم- اعليحضرت پادشاه ايران تعهد مي كند كه بلافاصله بعد از مبادله امضاء نامه هاي اين عهد نامه يك عفو نامه كامل اعلام نمايند كه بواسطه آن جميع رعاياي ايران كه در وقت جنگ به مراوده خود با عساكر انگليس مصدر خيانتي شده باشند از عقوبت اين حركت خود معاف باشند . بطوري كه هيچ كس هر درجه داشته باشد به جهت اين حركت خود مورد تنبيه و اذيت و تعدي نخواهد شد.

فصل پنجم اعليحضرت شاهنشاه ايران تعهد مي نمايد كه بلادرنگ لازمه تدابير رابكار ببرد كه عساكر و كارگزاران ايران را از ملك و شهر هرات و ساير ممالك افغانستان پس بكشد ، تخليه ممالك مزبور 0 تا مدت سه ماه بعد از مبادله امضاء نامه هاي اين عهد نامه معمول خواهد بود.

فصل ششم اعليحضرت شاهنشاه ايران راضي مي شود ك ترك بكند كل ادعاهاي سلطنتي بر خاك وشهر هرات و ممالك افغان ، و هرگز مطالبه نكند از رؤساي هرات و ممالك افغان هيچ علامت اطاعت مثل سكه و خطبه و باج ، و نيز اعليحضرت ايشان تعهد مي كند كه بعد از اين از هر ملاخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نمايد ، اعليحضرت ايشان و عده مي دهد كه استقلال هرات و تمام افغانستان را اعتراف نمايد ، و هرگز به استقلال ممالك مزبور مداخله نكند ، در صورت ظهور منازعه فيما بين دولت ايران و  ممالك هرات و افغانستان ، دولت ايران تعهد مي كند كه اصلاح آن را رجوع به اهتمامات دوستانه دولت انگليس نمايد ، و اقدام به جنگ نكند ، مگر در صورتي كه اهتمامات دوستانه دولت انگليس مثمر ثمر نشود ، از طرف ديگر دولت انگليس تعهد مي كند كه همه وقت اعتبار خود را در ممالك افغان بكار ببرد و نگذارد كه از آنها باعث هيچ گونه تشويش و پريشاني دولت ايران بشود ، و اگر دولت ايران در وقوع مشكلات رجوع به دولت انگليس نمايد ، دولت انگليس نهايت كوشش را خواهد كرد كه منازعات فيما بين را موافق حق و مطابق شأن دولت ايران اصلاح نمايد .

فصل هفتم در صورتي كه از جانب هرات و ممالك افغان به سر حدات ايران تجاوز بشود ، هر گاه ترفيصله شايسته داده نشود ، دولت ايران حق خواهد داشت كه به جهت دفع فتنه و تنبيه جانب متعدي اقدام بحركات جنگ نمايد : اما اين صراحت معلوم و مقبول است كه هر لشكري از جانب دولت ايران كه به جهت مقصود مزبور از سر حد بگذرد بمحض اجراي مقصود خود مراجعت بخاك خودخواهد كرد . حق مزبور نبايد بهانه توقف دائمي عساكر دولت ايران يااتفاق شهري يا يك جزء ممالك مزبوره به مالك ايران بشود.

فصل هشتم دولت ايران تعهد مي كند كه بلافاصله بعد از مبادله امضاء نامه هاي اين عهدنامه جميع اسرائي كه در حين جنگ در افغانستان بدست‌ آورده است، بدون مطالب عوض نقدي آزاد نمايد ، همچنين جميع افاغنه كه به اسم گروي يا به جهت امور دولتي در هر جاي ممالك ايران مقيد باشند به همان طور آزاد خواهد بود ، بشرط اينكه افاغنه هم از طرف خود اسراء و مقيدين ايراني را كه در دست آنها باشند ، بدون عوض نقدي آزاد نمايند ، دولتين معاهدتين ، در صورت لزوم مأمورين نصب خواهد كرد ، كه شرايط اين فقره را معمول دارند .

فصل نهم دولتين عليتين تعهد مي كنندكه درباب نصب و اعزام قونسولها و جنرال قونسولها و وكلاي قونسول هر يك از اين دو دولت ا زممالك ديگر ، همديگر باشند ، حالت دول كامله الوداد مي شود .

فصل دهم بلافاصله بعد از مبادله امضاء نامه هاي اين عهد نامه ، سفارت انگليس مراجعت به تهران خواهد كرد ، در همان وقت دولت ايران راضي بشود ،‌كه سفارت مزبور را پذيرايي نمايد ، با شرايط خاطر خواهي و تشريفات مندرجه شرح عليحده وكلاي دولتين عليتين متعاهدتين .

فصل يازدهم دولت ايران تعهد مي كند كه در مدت سه ماه بعد از مراجعت سفارت انگليس به تهران اين نفر مأمور را تعيين نمايد ، كه به اتفاق يك نفر مأمور دولت انگليس مطالبات نقدي جميع رعاياي انگليس را از رعاياي دولت  ايران تحقيق و مشخص نمايد . و دولت ايران هر يك از اين مطالبات كه به تصديق مأمورين مزبوره بجاباشد ، بايد دفعتاً يا به قسط خواهد داد ، در يك مدتي كه بيشتر از يك سال از تاريخ اعلام مأمورين مزبوره نباشد ، و مأمورين مزبوره تحقيق و مشخص خواهد كرد ، قروض دولت ايران به رعاياي ساير دول تا وقت عزيمت سفارت انگليس از تهران ، در زير حمايت دولت انگليس بودند ، و از آن وقت به بعد ترك حمايت مزبور نكرده اند .

فصل دوازدهم- در فصل سابق مقرر شده دولت انگليس اين حق را ترك و آشكار خواهد كرد ، كه حمايت نكند ، بعد از اين هيچ يك از رعاياي ايران را با لفعل در نوكري سفارت قونسولها و وكلاي قونسول انگليس نباشد ، بشرط اينكه چنين حق به دول ديگر داده و معمول نشود ، در اين باب و جميع خصوصيات ديگر دولت انگليس مطالبه مي كند ، و دولت ايران هم تعهد مي نمايد كه همان امتيازات و معافات در ممالك ايران به دولت انگليس و به نوكري و رعاياي آنها داده خواهد شد ، كه به دول كامله الوداد و به نوكرا و رعاياي آن بهره ياب خواهد بود ، از همان اعتسار و احترام كه به دول كامله الوداد و نوكرهاي و رعاياي آنها داده مي شود .

فصل سيزدهم دولتين عليتين معاهدتين يحكم اين تجديد مي نمايد آن قرار را كه در ماه افست (اوت) 1851 م مطابق شهر شوال سنه 1267 هجري در باب رفع تجارت غلام و كنيزه در خليج فارس فيما بين اين دو دولت داده شده است. و علاوه بر اين تعهد مي كنند كه قرار مزبور پس از انقضاي مدت بر قراري آن كه عبارت از ماه آفست (اوت) باشد تا مدت ده سال ديگر بر قرار خواهد بود و باين نحو امتداد خواهد يافت ، تا يكي از جانبين به يك اعلام رسمي قرار مزبور را موقوف بدارد ، اما اعلام مزبور معمول نخواهد بود . مگر بعد از يكسال ظهور آن

فصل چهاردهم بلافاصله از مبادله امضاء نامه هاي اين عهدنامه عساكر انگليس هر نوع حركات حضمانه را نسبت به دولت و مملكت ايران ترك خواهد كرد ، دولت انگليس علاوه بر اين تعهد مي كند به محض اينكه قرار تخليه هرات وممالك افغانستان از عساكر ايران و همچنين قرارداد پذيرايي سفارت انگليس به تهران كاملاً مجري شود ، عساكر انگليس خود را از جميع و لايات و اماكن ، و جزاير كه تعلق به ايران دارند ، بلادرنگ پس خواهد كشيد، و دولت انگليس تعهد ميكند ، در اين اثنا سركرده عساكر انگليس عمداً هيچ حركتي كه موجب ضعف اطاعت رعاياي ايران نسبت به اعليحضرت شاهنشاه ايران باشد نخواهند كرد ، بلكه تقويت اطاعت مزبور نهايت مقصود دولت انگليس است، علاوه براين دولت انگليس تعهد مي كند كه بقدر امكان رعاياي ايران از زحمت حضور عساكر انگليس ايمن خواهند بود ، و همچنين آذوقه كه براي عاكره مزبور لازم شود ، دولت ايران تعهدمي كند كه به كارگزاران خود قدغن نمايد ، كه به عساكر انگليس در تحصيل آذوقه مزبوره اعانت كنند ، و نز دولت انگليس تعهد مي نمايد كه در حين اخذ اشياء ، قيمت آن موافق نرخ دوز از جانب مأمورين انگليس بلادرنگ داده خواهد شد ،

فصل پانزدهم عهد نامه حال ممضي خواهد شد و امضاء نامه هاي آن مبادله خواهد شد در بغداد ، در  مدت سه ماه يا زودتر ، هرگاه ممكن شود و به جهت اثبات مسطورات فوق ايلچيان طرفين اين عهد نامه راممضي و به مهر ممهور ساخته در پاريس در چهار نسخه در هفتم شهر رجب المرجب در تاريخ 1273 هجري تحرير يافت .(1)

اسناد رقابت دو ابر قدرت قرن

انگلستان و روسيه تزاري در مرزهاي

خراسان و انتزاع ابيورد ، مرو ، سرخس  از خراسان

روسيه تزاري و انگلستان در دوران سلطنت ناصر الدين شاه چنانكه در اين مجموعه در موضوع واگذاري هرات به افغانستان ذكر شد ، براي دست يابي به اهداف سياسي و نظامي و كشور گشايي خود با هم رقابت داشتند ، روسيه تزاري پس از تصرف دشت آخال و مناطق تركمن نشين ، به سوي مرو ، سرخس بيش مي رفت تا با تصرف مرو و سرخس به هرات نزديك شود ، و از طريق قندهار به هند و درياي هند دست يابد ، انگلستان هم به اين هدف روسيه توجه داشت و مي كوشيد ، بين ايران و هندوستان كشوري دست نشانده به وجود آورد ، تا مانع پيش روي نظامي روسيه به سوي هندوستان شود ، در نتيجه با تحريكات و دسايسي و تهديدات هرات را از خراسان جدا نمود و ضميمه افغانستان ساخت ، و در مرو هم از طرف روسيه علي خانف يكي از افسران ورزيده و مجرب در امور نظامي و سياسي مأموريت يافت با سران تراكمه مرو مذاكره و آنان را به سوي روسيه متمايل كند و به تابعيت روسيه در آورد

علي خانف به مرو رفت و محرمانه با سران تركمان هاي مرو به مذاكره نشست ، او دو نوان يكي از عوامل انگليس هم با سران تركمان هاي مرو تماس گرفت و آنها را تشويق به سوي انگلستان كرد ، خوانين توختاميش و او تا ميش ايل تكه مرو ، نامه تاريخي به او دو نوان نوشته و فعاليت عوامل روسيه را در جلب رؤساي تراكمه مرو به تبعيت از روسيه رامتذكر شده ، و در خواست كرده اند كه آنها را در اتخاذ تصميم راهنمايي نمايد ، اين سند نشان دهنده رقابت و فعاليت شديد عوامل دو ابر قدرت در به دست آوردن هدف هاي سياسي خود در اين منطقه مي باشد .

در اين جا نامه ي تاريخي مورخ 1228 هـ . ق سران ايل تكه مرو به سرپرستي قوشيد خان كه مهر او با علامت (+) در زير نامه مشخص شده است .

چاپ مي كنيم (تصوير شماره 7) و عكس ادونوان (تصوير شماره 8)

علي خانف به كوشش خود در مذاكره با رؤساي تكه مرو و جلب تمايل آنها را به تعبيت از روسيه ادامه داد و موفق شد ، مخدرم قلي خان يكي از روساي قبايل تكه را براي شركت در جشن تاج گذاري ، الكساندرسوم (1881-م تا 1894 امپراطور روسيه ) همراه خود به مسكو به برد ، مخدرم قلي خان در اين جشن شركت كرد و مورد توجه امپراطور روسيه قرار گرفت و به دريافت خلعت (لباس فاخر) و شمشير ساعت طلا و مدال طلا تاج گذاري مفتخر شد ، و پس از بازگشت از مسكو به مرو از ديدني هاي خود و لطف و محبت هاي امپراطور براي قبايل تكه تعريف ها كرد و آنها را به سوي روسيه متمايل ساخت ، در نتيجه علي خانف در انجام مأموريت خود پيروز گرديد ، و بعداً عليخانف كاغذي از روساي قبايل تكه مرو گرفت كه ما خواهان تابعيت روسيه هستيم و بيست و چهار نفر از آنها را به اشك آباد نزد ژانرال كمارف فرمان فرمائي تركمنستان برد و آنها در حضور فرمان فرما در باره ي اطاعت خود از دولت روسيه سوگند ياد كردند . اين مراسم زمستان سال 1301 هـ . ق برابر با 1884 م برگزار شد ، بعد از چند روز قزاقان روسيه به مرو وارد شدند و آنجا را به تصرف خود در آوردند ، (1)

اسنادي در باره ي تصرف سرخس

به وسيله روسيه تزاري

تسخير منطقه مرو به وسيله ژنرال كمارف فرمانفرماي كل تركمنستان دولت انگليس را به هراس انداخت ، از طريق جرايد به عمليات نظامي روسيه تاختند و مذمت بسيار كردند و نوشتند ، كه چندي قبل دولت روسيه به دولت انگليس وعده داده بود كه ديگر به سوي مرزهاي افغانستان پيش نرود، و اين پيش روي و تصرف منطقه مرو نزديك شدن به هرات ، خلاف وعده و قولي است كه داده است ، اما با تجاوزاتي كه خود دولت انگلستان براي تصرف بعضي نواحي هند ، و افغانستان ، و ايران به كار برده بود اين ايراد ها و اعتراض ها اثري در بر نداشت .

از روزي كه ارتش روسيه منطقه مرو را تصرف كرد تمام سياستمداران و صاحب نظران معتقد بودند كه طولي نخواهد كشيد ، روس ها به سوي هرات بيش روي خواهند كرد ،‌و سافت 388 كيلومتر بين مرو و هرات را طي خواهند نمود.

دولت روسيه پس از تسخير مرو ، تمركز ارتش خود را از او رنبورغ كه تا هرات شش ماه طول زماني لازم داشت ، به مرو انتقال داد ، و نقشه پيش روي خود را به سوي مرزهاي هندوستان كماكان تعقيب كرد ، در اين زمان بين دولتين روسيه و انگلستان در مورد حدود مناطق نفوذي كه قبلاً نهاني در باره آن توافق نموده بودند ، اختلاف حاصل شده بود ، بخصوص با تمركز سپاه روسيه در مرو و نزديكي هرات بر شدت نگراني انگليس افزوده بود ،

ارتش روسيه پل خاتون را تصرف كردند ، و دو ماه بعد از انكه مرو را تصاحب نموده بودند ، ژنرال كمارف سرخس قديم را نيز تصرف كرد .

تصرف سرخس براي دومنظوربود، يكي آنكه دولت روسيه بااين اقدام معلوم نمودكه قصد پيش روي به طرف هرات رادارد،وديگرآنكه چون سرخس درناحيه‌اي واقع است كه تاكنون جزوقلمروحاكميت ايران و سرحد ايران و افغانستان بود حدود تازه اي بين مناطق نفوذي روسيه و انگليس باشد.(1)

در اين زمان ميرزا ملكم خان ناظم الدوله سفير ايران در لندن اعتراض و ايراد دولت انگليس را به ميرزا سعيد خان وزير اصور خارجه ايران ضمن تلگرافي اعلام نمود ، كه  متن آن بشرح زيراست :‌

استخراج تلگراف رمز لندن

به جناب مستطاب وزير امور خارجه محرمانه عرض مي كنم ، مي گويند شما از روي منتهاي غفلت سد استقلال ايران را شكستيد ،‌آنچه داشتيم تسليم روس كرديد ، و الآن شما خواه و نا خواه نوكر روس هستيد ، خدا رحم كرد كه هرات رابشما نداديم ؟ آن را هم به روس مي داديد آنچه هم از سيستان بدهيم آخر عايد روس خواهد شد ، شما خوب مي توانستيد خراسان را موافق قاعده نگاه بداريد ، سوء اداره شما ايران را فقير ضعيف و تمام كرد ، با اين وضعيت شما دوستي شما ديگر چه معني خواهد داشت ، با اين اداره شماهيچ چيز را حفظ نخواهيد كرد ، و بعد از اين خاك ايران خاك روس محسوب خواهد بود . بنده از اين وضعي كه بدون عداوت و با كمال جلالت بيان مي كنند ، و از آن نتايج آينده كه مجسم مي بينم به درجه حول هستم كه واقعاً ديگر از زندگي خود متنفر شده ام ، واضح است كه در اصلاح اين عقيده نه خواب دارم و نه آرام ، نمي دانم اين حالت را بچه زبان در خاكپاي اقدس همايون شاهنشاهي روحنافداه بروز خواهيد داد ، چه فرصت ها از دست داديم ، ملكم نمره 43 سلخ رجب 1301

ناصر الدين شاه قاجار ، در زير و حاشيه اين تلگراف با خط خود چنين نوشته است :

بايد جواب نوشت ،ما چيزي به روس نداديم ، شما كه انگليس هستيد در حقيقت داده ايد (؟) اگر دفعه اول روس را از اين همه پيش آمدن به سمت آخال و تركمان رسماً و قوياً مانع مي شديد ، البته روس ها ميدان جولان بازي خودشان را كمتر مي كردند ، بلكه هيچ نمي توانستند داخل شوند ، وقتي كه مثل شما دولتي قوي نتواند سد راه و خيال روس ها را بكند ، ما بطريق اولي نمي توانيم (؟)

روس آمد آخال را گرفت ، ما چه مي كرديم (؟!) بعد گفت ، سر حد طبيعي خراسان و تركمن را بايد معلوم كنيد ، و از اين قرار ما چه مي كرديم ، اگر قبول نمي كرديم برضايت ، خودش همان طوري كه آخال را تصرف كرد ، حد طبيعي تركمان را هم با خراسان بزور تصرف مي كرد ، آنوقت آيا ما بايد با روس ها چنگ بكنيم ، آيا شما بما امداد قشوني و پولي و اسلحه مي كرديد يا نه ؟ روس آخال را گرفت با لطبيعه مرو را تصاحب مي كرد ، ما چطور مي توانستيم بگوئيم مرو نرو و تصرف نكن (؟) اگر اين ممانعت ها را مي كرديم جز آنكه روس را با خودمان دشمن بكنيم ، هيچ فايده اي نداشت و او هم كار خود را مي كرد ، پس در اين صورت تقصيري به اولياي دولت ايران و اردنيست ، و ماخود به استقبال روس نرفتيم ، و او را نياورده ايم‌، و هرگز مايل اين اتفاقات نبوده ايم ، البته هر وزيري بشما اين صحبت محرمانه كرده است همين جواب را بدهيد ، و باز هم بايد حالت دولت انگليس باتفاق ايران ، براي سدراه روس ها كه از اين هم بيشتر نروند ، بعد از اين حرف زده و اتفاق كرده كه فكر و تدبير بكنند كه از اين بيشتر به مشكلات دچار نشوند ، جواب بخواهيد . ( سند شماره 9)

محمد حسن خان اعتماد السلطنه ، وزير انطباعات ناصر الدين شاه در خاطرات خود نوشته ، در اين موقع ناصر الدين شاه مشغول بازي وتفنن با مليجك ، پسر برادر امين اقدس زن سوگلي و كرد نژادش بود (تصوير شماره 10) و بعد از دست دادن مناطق مرو سرخس قديم اين شعر را حكيم الممالك ساخت و ورد زبانها نمود ،

مرو و سرخس اگر به با درفت عجب نيست .

خال مليجك بس است و مال مليجك (1)

تلگراف تاريخي ركن الدوله استاندار خراسان

درباره تصرف مرو و سرخس

روسيه ، پس از تصرف مرو و سرخس ، علي خانف يكي از افسران ارتش را كه در جلب سران طوايف تركمن مرو به تابعيت روسيه نقش مؤثري داشت ، به حكومت مرو و سرخس منصوب نمود .

علي خانف ، پس از استقرار در سرخس ، طايفه تركمن سالور را زير حمايت خود گرفت و پادگان نظامي سرخس ومرو و تجسن را تقويت نمود ،‌

علي مردان خان نصره الملك تيموري حاكم جام و زور آباد و سرخس درباره تصرفات و تجاوزات علي خانف گزارشي به محمد تقي ميرزا ركن الدوله استاندار خراسان داده كه بسيار جالب توجه است ، ركن الدوله آن گزارش را ضمن تلگراف رمزي به استحضار ناصر الدين شاه رسانيده و در خواست كرده است ، اقداماتي به عمل آيد كه سرخس از دست فرود ، و اگر روسيه فشار مي آورد ، جاي ديگري را به روسيه بدهيد ، و سرخس را نگه داريد ، ناصر الدين شاه ضمن دستخطي به وزير خارجه نوشته :

« ما هيچ عهد و شرطي ملك سرخس را از نو و كهنه به دولت روس واگذار نكرده ايم و دولت روس بدون خبر و بدون هيچ حقي قشون خود را داخل خاك صحيح ما كرده است . شما مأمورهستيد كه مضامين اين دستخط را به جناب وزير مختار (انگليس ) حالي كرده و در اين فقره مجدداً تلفگراف مخصوص محرمانه به وزارت خارجه انگليس نكنيد ، و جواب ديگري بما بدهند ، كه آيا خاك صحيح خودمان را به هيچ شرطي واگذار به روس نكرده باشيم آيا صرف نظر كردن از دست بدهيم يا خير ،

بديهي است استمداد ناصر الدين شاه پس از تصرف مرو و سرخس بوسيله ارتش روسيه از دولت انگليس كه خود در تعين حدود حوزه نفوذي خوددر مناطق مرزي ايران براي حفظ حريم مرز هندوستان بادولت روسيه قرار و مداري داشته بي نتيجه بود .

در اين جامتن گزارش تلگرافي ركن الدوله سند شماره 11 كه تاريخ آن احتمالاً 1301 قمري است و دستخط ناصر الدين شاه سند شماره 12 براي ملاحظه خوانندگان گرامي چاپ مي شود ،

متن گزارش استاندار خراسان

به خاك پاي جواهر آساي بندگان اقدس همايون روحي و روح العالمين فداه الآن كاغذ نصرت الملك (تيموري ) از سرخس رسيد نوشته است كه بعد از ورود به سرخس ناصري كاغذي به عليخان ، نوشتيم كه سرخس ملك دولت عليه ايران است شما به چه جهت و به چه قاعده آمده در سرخس و قلعه نصرت آباد نشسته ايد و چرا سالور را برده نگاه داشته ايد ، جواب نوشته است كه حكام بزرگ ما به من  حكم كرده اند من هم آمده اين جانشسته ام اگر اولياي دولت

ايران مطلع نباشند ربطي به من ندارد ، وزراي مختار از اين كارها خبر دارند ، شما هر حرفي داريد با سفارت بزنيد و زباني به باقرخان نيشابوري كه نصرت الملك نزد عليخان فرستاده است گفته است ، من چرا تا حال به اين جا نمي آمدم حالا حكم كرده اند آمده ام عجالتاً تا اين طرف آب را تصرف كرده ام ، نصرت الملك نوشته است صريح به خاكپاي ملوكانه عرض كنيد سرخس از دست رفت اگر اين طرف آب را كه سرخس ناصري باشد واگذار نمائيد آنها آب آن را قطع مي كنند و طوري سخت خواهند گرفت كه نمي توان نگاه داريم، هر طور است فكري به حال سرخس بفرمائيد ، اگر هيچ علاج ندارد جاي ديگر را به روس بدهيد و سرخس را نگاهداريد كه رفتن سرخس مايه خيلي مرارت است ، طايفه سالور هم به طوريكه غلام جان نثار در عريضه رمز سابق عرض كرده بود و حالا نصرت الملك نوشته است ، تماماً به آن طرف آب رفته اند اگر شصت خانوار منكليخان كه با او باقي هستند نصرت الملك بعد از آب برون آمده نصرت الملك ديده است مغده مي شود متعرض نشده عليخان گفته است طايفه سالود پناه بما آورده نگاه داشته ايم هر وقت از دولت حكم شد اينها را پس مي دهيم ، نصرت الملك نوشته است علي خان خيلي با غرور حركت مي كند و گفتگوئيكه آنجا با او بشود ثمر ندارد ،‌خانوار تكه مرو راهيم خبر كرده اند بيايند . سرخس بنشيند و زراعت نمايند ، يكصد نفر سوار قزاق هم علي خان فرستاده است به ميان طايفه سالور كه كسي متعرض آنها نشود نصرت الملك نوشته است محققاً از سمت خيوق قشوني اين روزها به سرخس سه هزار نفر شتر هم در مرو خبر كرده اند و مي خواهند دو فوج سرباز در سرخس ودو فوج در ساير ولايات و دو فوج در قاري بند و طژن (تجن ) ساخلو قرار بدهند ، اين ها حالات سرخس و نصرت الملك و عليخان است كه مشروحاً به شرف عرض رسانيده است ، كه عاكفان حضور مهر ظهور مبارك فكر درستي در باب سرخس و سالور بفرمائيد كه اين ملك از دست برفت ، نصرت الملك در باب زراعت بذه السنه تكليف خودش را پرسيده ، آنچه آن طرف آب است كه متعرض نمي توان شد . در اين طرف هم هرچه سالور زراعت كرده تكليف آنها چيست بايد عشر از آنها تكليف نصرت الملك را معلوم نمايد ، در ضمن صحبت عليخان ، باقرخان گفته است درباب كلات هم حرف ميرود غلام جان نثار محمد تقي (ركن الدوله )

سند قرارداد آخال (1) و انتزاع

شهرها و روستاهايي از خاك خراسان

روسيه تزاري ، پس از آن كه مناطق حساس و سوق الجيثي ، دشت تركمن و دشت اتك ( بخشي از درگز ) و مرز و سرخس را كه براي رسيدن به مرز هندوستان و دست يابي به اقيانوس هند اهميت داشتند به تصرف خوددر آورد ، موافقت كرد جهت تعيين خطوط مرزهاي جديد ميان روسيه و ايران مذاكره و اقدام به عمل آيد .

ناصر الدين شاه قاجار ناچار شد اقدام به مذاكره و مصالحه نمايد ، و استان هاي مرو و سرخس و دشت هاي اتك و تركمان را مانند جدش فتح علي شاه كه استان هاي قفقاز و داغستان و گرجستان را به روسيه داد به روسيه ي تزاري واگذار نمايد ، در نتيجه ي مذاكرات هئيت ايراني به رياست ميرزا سعيد خان موتمن الملك انصاري وزير امورخارجه ايران و هئيت روسيه به رياست ذي نوديف وزير مختار روسيه در ايران قرار داد مورخ 1299 هـ . ق برابر با دسامبر 1881 م آخال بسته شد ، و حدود مرز جديد بين دو كشور تعيين گرديد ، و ايران حق حاكميت خود را به بيش از سي شهر و روستا كه آن سوي خط مرز جديد قرار گرفتند از دست داد. (1)

اعتماد السلطنه ،وزير انطباعات ناصر الدين شاه قاجار ، در خاطرات خود نوشته «مسئله سرحدروس و خراسان گذشت ، وسي و چهار قريه و آبادي ايران تسليم روس گرديد ، روس ها به ميرزا سعيد خان وزيرخارجه دراين مورد،ده تادوازده هزار تومان داده اند . (3) در اين جا دو سند به نظر مي رسد

1-           متن قرارداد آخال و متن روسي و فارسي آن (سند شماره 13)

2-           نقشه تقريبي كلات و درگز و قوچان و شيروان و بجنورد شهرها و روستاهايي كه آن سوي مرز واقع شده اند . سند شماره 14

سند شماره 13

قرارداد آخال

چون اعليحضرت شاهنشاه ايران واعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه لازم ديدند كه در طرف شرق بحر خزر سر حد ممالك خود را از روي دقت معين كرده و موجبات آسودگي و امنيت آن جاها را فراهم نمايند چنين صلاح ديدند كه براي حصول اين مقصود قراردادي منعقد دارند ، لهذا وزراي مختار خود را از اين قرار معين داشتند.

از طرف اعليحضرت شاهنشاه ايران ، ميرزا سعيد خان مؤتمن الملك وزير خارجه ، و از طرف اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه ، ايوان ذي نوديف ، وزير مختار ويلچي « سفير » مخصوص در درباره دولت عليه ايران وزراي مختار مزبور پس از اينكه اختيار نامه هاي خود را مبادله نموده  و آن را موافق قاعده و مرتب به ترتيبات شايسته يافتند در فصول ذيل متفق الراي شدند .

فصل اول

در طرف شرق بحر خزر سر حد بين ممالك ايران و روس از قرار ذيل خواهد بود و از خليج حسين قلي الي چات سرحد بين الدولتين مجري رود اترك است از چات خط سر حدي در سمت شمال شرقي قلل سلسله كوه هاي سنگرداغ و ساكريم را متابعت كرده وبعد درسمت شمال بطرف رود چندر متوجه شده و در چقان قلعه ، به بستر رود مزبور مي رسد ، از اين جا در سمت شمال به قلل كوه هاي كه فاصل دره ي جندر و دره ي سومبار ، است متوجه شده و در سمت مشرق قلل كوه هاي مزبور را متابعت كرده و بعد بطرف بستر رودخانه سوميار ،و در ملتقاي رود مزبور و بانهر آخ آقايان فرود مي آيد از اين نقطه خبر بطرف شرق بستر رود سومبار خط سرحد محسوب مي شود ، الي خرابه هاي مسجد داريانه و از مسجد داريانه الي قلل كپت داغ سر حد راهي است كه به درون ممتداست پس از آن خط سرحدي در امتداد قلل مزبور بسوي جنوب شرقي حركت مي كند ولي نرسيده به انتهاي تنگه گرماب بطرف جنوب برگشته و از سه كوه هائي كه فاصل دره ي سومبار و سرچشمه گرماب گذته بعد متوجه بسوي جنوب شرقي شده از قلل كوه هاي مير نو ، و چوب بست عبور و راهي را كه در گرماب به رباط مي رود در محلي ملاقات مي كند كه در يك ورستي شمال رباط است، چون به اين محل رسيد خط سر حدي از قلل كوه ها الي قلل كوه دالانچه كشيده شده ، پس از آن از شمال خير آباد گذشته ودر سمت شمال شرقي الي حدود گوك قتبال، ممتد شده و از حدود گوك قنبال به دربند رود فيروزه تقاطع مي كند و از اين جا در سمت جنوب شرقي متوجه به قلل كوه هائي ميشود ، كه از طرف جنوب وصل به دره است كه راه عشق آباد «اشك آباد » و فيروزه از آن عبور مي كند ، و پس از آن كه قلل كوه هاي مزبور را الي اقصي نقطه ي شرقي متابعت نموده خط سر حدي به شمالي ترين قله كوه اسلم گذشته و در سمت جنوب شرقي قلل اين كوه ها را طي كرده و بعد شمال قريه كلته چنار را دور زده و به محل اتصال كوه هاي زير كوه ، و قزل داغ مي رسد ، ازاين جا خط سر حد در سمت جنوب شرقي از قلل سلسله زير كوه كشيده مي شود تا اين كه به دره ي رود با يا دور مزيرسد ، بعداز وصول به اين محل بطرف شمال حركت و به راهي كه ارگاورس الي لطف آباد ممتد است به جلگه مي رسد بطوري كه قلعه بابا دورمز در شرق اين خط واقع مي شود .

فصل دوم

چون در فصل اول اين قرارداد نقاط عمده خط سر حدي بين متصرفات ايران و روس معين شده است طرفين معاهد تين كميسرهاي مخصوص مأمور خواهند نمود كه خط سرحدي را در محل و بطور صحيح ترسيم كرده و علامات را نصب نمايند ، زمان و محل ملاقات كميرهاي مزبور را طرفين معاهدتين بالا تفاق معين خواهند نمود.

فصل سوم

چون قلعه جات ، گرماب ، قلقلاب ، واقعه در دره ي رودي كه آبش اراضي ماوراء خزر را مشروب مي كند ، در شمال خطي واقع است كه بموجب فصل اول ، سرحد بين متصرفات طرفين است ، دولت ايران متعهد مي شود، كه قلاع مزبور را در ظرف يك سال از تاريخ مبادله اين قرار داد تخليه كند ، ولي دولت عليه «ايران» حق خواهد داشت  كه در ظرف مدت مزبوره سكنه گرماب ، و قلقلاب را به مملكت خودمهاجرت دهد ، از طرف دولت روس متقبل مي شود ، كه در نقاط مزبوره استحكامات بنا نكرده و خانواده تركمن در آنجا سكنا ندهد .

فصل چهارم

چون منبع رود فيروزه و منابع بعضي رودها و انهاري كه ايالت ماوراء بحر خزر متصله سرحد ايران را مشروب مي كند ، در خاك ايران واقع شده است ، دولت عليه متعهد مي شود كه به هيچ وجه نگذارد كه از منبع الي خروج از خاك ايران در امتداد رودها و انهار مزبور قراء جديدي تأسيس شده و به اراضي كه بالفعل زراعت مي شود توسعه داده مي شود و نيز براي اراضي كه فعلاً در خاك ايران مرزوع است بيش از آن مقداري كه لازم است نگذارد آب استعمال كنند، محض اينكه اين شرايط بطور صحيح اجرا و بدون تعطيل و تعلل رعايت شود . دولت ايران متقبل مي شود كه بقدر لزوم مأمورين صحيح براي اين امر معين كند و به كساني كه از مدلول آن تخلف مي ورزند سياست سختي برسد.

فصل پنجم

محض ترقي و پيشرفت مناسبات تجارتي مابين ايالت ماوراء بحز خزر و ايالت خراسان طرفين معاهدتين متقبل مي شوند كه در باب ساختن راه هاي عرابه روكه براي مراودات تجارتي بين ايالات مذكوره مناسب بوده باشد حتي الامكان زودتر مابين قراري دهند ، كه مستلزم نفع جانبين بوده باشد

فصل ششم

دولت ايران متعهد مي وشد ، كه درتمام امتداد سر حد استرآباد «گرگان » و خراسان اخراج هر نوع اسلحه و آلات جنگي را در مملكت ايران سخت ممنوع دارد ،و نيز تدابير لازمه را بعمل آورده نگذارند كه به تراكمه كه خاك ايران هستند اسلحه برسد ، كارگزاران سرحدي دولت عليه در درباره اشخاصي كه از طرف روسيه مأموريت منع خروج اسلحه از حدود ايران دارند كمال مساعدت و همراهي را منظور خواهند داشت .

فصل هفتم

محض مراقبت اجراي شرايط اين قرارداد وبراي مواظبت حركات و رفتار تراكمه كه مجاور ايران هستند ، دولت روس حق خواهد داشت كه به نقاط سر حدي ايران مأمور معين كند ، مأمورين مزبور در مسائلي كه راجع به حفظ انتظام و آسودگي صفحات مجاور متصرفات دولتي است واسطه ي بين كارگزاران خواهند بود .

فصل هشتم

تمام تعهدات و شرايط مندرجه عهد نامه جات و قرارنامه هائي كه ما بين طرفين منعقد شده است به قوه ي خود باقي خواهد ماند .

فصل نهم

اين قرارنامه كه به دو نسخه نوشته شده و به امضاء و مهر ووزراي مختار طرفين رسيده است ، به تصويب و تصديق اعليحضرت شاهنشاه ايران واعليحضرت امپراطور روس خواهد رسيد . و تصديق نامجات درظرف چهارماه وحتي الامكان زودتردرطهران مابين وزراء مختار طرفين مبادله خواهد شد .

در طهران 9 دسامبر 1881 م مطابق 22 محرم 1299 قمري امضاء-ذي نوديف ، مهرميرزاسعيد .

سند  تعين سهم آب روستاهاي واگذارشده به روسيه ، طبق قرارداد آخال

پس از عقد قرارداد 1299 هـ . ق آخال ميان دولتين ايران و روسيه ، نمايندگان دو دولت در سال 1301 هـ . ق در مناطق مرزي لطف آباد و كلات حضور بهمرسانيدند ، و نسبت به مزارع و ميزان حق آب روستاهاي واگذار شده ، به روسيه ،روستاهاي ايران كه از آبهاي مشترك استفاده مي نمودند ، بررسي كردند و قرارداد لازم را بستند ، كه با توجه به شرايط و مقررات قيد شده اين قرارداد حق فعاليت كشاورزي ساكنين روستاهاي ايران را محدود نموده است .

ميرزا رضاخان ارفع الدوله كه جزو هئيت اعزامي دولت ايران به رياست  سليمان خان صاحب اختيار بود، در خاطرات خود نوشته است ؛

«درمورد تقسيم آب، ديديم كه تمام رودقوزقان «گزگان » (شمس خان ) كه ازابتداي كوه هاي قوچان (مزارمسجددرگز) جمع مي شوند، و به دره ي قوزقان «گزگان » و از آن جا ،به روستاها جاري مي شود ، مي توان آب را در آن جا تقسيم كرد، مال قلعه هاي تركمن (واقع درآن سوي مرز)ومال قلعه هاي ايران رادرخاك ايران به ايراني ها داد،تركمن ها درمنبع آب واقع شده اند، و لطف آبادي ها در زير آب ، بعد از رفتن ما (از درگز) ديگر تركمن ها به لطف آبادي ها دخالت نخواهند كرد ، بعد از اين كه اين تصميم را گرفتيم ، مسئله آمد برسير تقسيم ، كه آب را به چه ميزان بايد تقسيم كرد ، كپيلوف عضو هئيت روسيه مي گفت ، كه وقت آمدن به اين جا رئيس به او دستور داده كه وقت تقسيم آب ، بايد آب را خانه شمار تقسيم كرد ، يعني اهالي سيزده قلعه تركمن (حق آب دار از اين رودخانه ) و سه قلعه ايراني ، لطف آباد ، شيلگان ، حصار را شمرد. اگر اين قرار را اجرا مي كرديم ، ميبايست آب را شانزده قسمت مي كرديم ، سيزده قسمت مال تركمن (روسيه ) سه قسمت مال ايران ، من راضي نشدم ، و گفتم از عدالت به دور است ، پس ازمذاكرات در حضور روساي هئيت هاي نمايندگي طرفين ، بالاخره موافقت شد ، كه آب را به ترتيب زير تقسيم نمائيم ، تمام آب رودخانه را به سه قسمت تقسيم كنيم كه يك قسمت براي لطف آباد و شيلگان و حصار ، و دو قسمت مال سيزده قلعه تركمن ، و به همين ترتيب قرارداد بسته شد.

در مورد تقسيم رودخانه چهچهه نيز طبق قرارداد اقدام شد و آب مورد نياز روستاهاي ايران و روستاهاي واگذار شده به روسيه تعين گرديد .(1)

در اين جا متن قرارداد تقسيم آب به نظر مي رسد (سند شماره 15)

قرارداد تقسيم آب روستاهاي واگذار شده به روسيه و كلات و درگز

(پروتكل پنجم )

بنا به دستور العمل واحد المضمون مأمور اعليحضرت پادشاه كل ممالك ايران سليمان خان صاحب اختيار امير تومان ، و مأمور اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه فزانس شتاب بولكونيك نكولا (نكولا) قرزمين قراوايف ، در خصوص قرارداد آب و تعين زمين در ميان اهالي اتك و اهالي سرحديه دره در جز و كلات مأمورين مشاراليهما بتاريخ  28 شهر شعيان المعظم 1301 مطابق 11 ماه ايون سند 1882 م در اردوي قره تكان مجلس كرده و چنين قرار گذاشتند .

فصل اول چون خط سرحد شمالي خراسان تقاطع مي كند دره رودخانه چهچهه را در دربندي كه نزديكي چهچه قزل باش «ايران » واقع است ، در دروازه چهچهه ناميده مي شود ، لهذا به قزل باش ها تجويز نمي شود كه در شمال خط سرحد مزبور زراعت بكنند و هرگونه زراعت قزل باش كه حالا در آن جاموجود است بايد بدون درنگ خراب شود .

فصل دوم در قريه چهچه قزل باش عددخانوار نبايد زياده بر شصت خانوار بشود ، محل از براي زراعت اين قريه معين مي شود، از دره مزبور بطرف جنوب دردره رودخانه چهچه تا دربندي كه هفت ورس بالاتر از قريه چهچهه واقع است هر سال بايد يك طرف رودخانه را در اين مسافت زراعت كنند و زراعت را از آب رودخانه بواسطه يك نهر كه از دم در بند ابتدا مي شود مشروب كنند زراعت كنجد و پنبه وسبزي كاري از همه جهت نبايد زياده بر يك خروار بشود در نزد اين قريه باغات از مقداري كه حالا موجود است نبايد بيشتر بشود .

فصل سوم در همه مسافت دره رودخانه چهچهه در ميان دربند مذكور فوق كه در طرف جنوب قريه چهچه هفت ورس بالاتر از قريه مزبور مي باشد ، و ميان دربندي كه نزد قريه امير آباد و جائي كه خور چاي با آب گرم بهم وصل ميشود ، و از آن نقطه رودخانه چهچه ناميده مي شود هيچ گونه زراعت تجويز نميشود.

فصل چهارم در دره رودخانه آب گرم در همه مسافت آن نبايد زراعت بشود . بيرون كردن آب از مجراي آن قدغن مي شود ، نهرهائي كه در دره آب گرم موجود است بايد خراب شود .

فصل پنجم عدد خانوار امير آباد نبايد زياده از بيست خانوار باشد ، احداث باغات در اين جا تجويز نمي شود ، محل از براي زراعت امير آباد معين مي شود دردره خور چاي از قريه مزبوره بطرف جنوب الي قريه دربند اول كه بالاتر از خرابه ينگي قلعه واقع است ، هر سال تجويز مي شود ، كه يك ثلث همه اين مسافت زمين را زراعت كنند ، غير از گندم و جو زراعت كنجد و پنبه و سبزي كاري نيز اجازه (داده ) مي شود . و ليكن از اين ها نبايد زياده بر پنجاه من نيم خروار بكارند .

فصل ششم در قريه خور عدد خانوار نبايد از سيصد خانوار بگذرد و محل از براي زراعت اين قريه در دره ي خور جاي در ميان خود قلعه خور و منحرج  جنوبي دربندي كه در طرف جنوب خرابي بنگي قلعه درجائي كه محل زراعت هاي امير آباد منتهي مي شود واقع است معين مي شود ، خود دربند مزبور نبايد زراعت بشود ، هر سال در اين مسافت يك ثلث همه اين محل را مي توانند زراعت نمايند ، غير از گندم و جو به اهالي خور تجويز مي شود ، زراعت كنجد و پنبه و سبزي كاري مشروط به اينكه از همه جهت زياده به سه خروار از آنها يعني از پنبه و كنجد و سبزي كاري نكارند ، همچنين زراعت شلتوك نيز به آنها تجويز مي شود ، بشرطي كه زياده به سه خروار نكارند .

فصل هفتم نهرهائي كه بواسطه آنها آب به زراعت ها داده مي شود نبايد از دامنه تپه هائي كه اين طرف وآن طرف دره واقعند بالاتركشيده شوند. بعد از برداشتن محصولات ، آب از نهار بودن درنگ بايد به مجراي رودخانه رها شود بردن آب از مجراي به رودخانه دره هاي همجوار قدعن مي شود.

فصل هشتم همه زراعت هاي شلتوك كه امسال كرده اند دره چهچهه و خورچاي از خط سرحد خراسان تا دربندي كه بالاتر از خرابه ينگي قلعه واقع است ، با نهرهائي كه آنها را مشروب مي كند بايد بلادرنگ خراب شود و اب از انهار به مجري رودخانه رها شود در مستقبل زراعت شلتوك در همه اين جاها بدون حرف قدغن مي شود مگر مقدار شلتوك كه در فصل ششم همين پروتكل از براي رهايي قريه خو معين شده است ، همچنين در همه مسافت دره زراعت ترياك قدغن مي شود .

فصل نهم  در همه مجراي خورچاي و آب گرم و رودخانه چهچهه هيچگونه بناي جديد و آبادي و اسياب تازه و باغات جديد تجويز نمي شود ، سيلمان خان قوزمين  قراوايف

سند واگذاري قصبه فيروزه به روسيه و گرفتن حصار به عوض آن

يكي از كارهاي اعجاب انگيز ناصر الدين شاه قاجار ، واگذاري قصبه فيروزه از توابع سابق شيروان ، كه ازمناطق خوش آب و هوا و حاصل خيز و داراي آب فراوان و مزارع مفصل و باغ هاي مصفا بود به روسيه تزاري در سال 1310 هـ . ق و گرفتن روستاي كوچك حصار درگز با مقداري زمين لم يزرع در سرحد آذربايجان در عوض آن .

روسيه تزاري ، چنان كه در اين مجموعه ذكر شد ، قبلاً استانهاي قفقاز و گرجستان و غيره را در زمان فتح علي شاه از ايران گرفته بود ، و استان هاي مرو و سرخس و دشت هاي اتك و دشت تركمن را هم در زمان سلطنت ناصرالدين شاه به تصرف خوددر آورده به اين همه تصرفات اكتفا نكرده ، چشم طمع به اين شهرك خوش آب و هواي ييلاقي كه براي استفاده ي افسران پادكان اشك آباد پسنديده بود ، دوخته و قبل از عقد قرارداد گويا مورد استفاده قراردادن در واقع به تصرف خود در آورده بود.

جالب آن است ، كه طبق قرارداد تركمن چاي سلطنت اولاد عباس ميرزا ، نايب السلطنه تحت حمايت دولت روسيه تزاري بود ، و از اين لحاظ مي بايست علاوه بر حفظ سلطنت اين سلسله تماميت ارضي كشور ايران نيز تحت حفاظت و حمايت روسيه قرار مي گرفت ، ولي متأسفانه نه تنها چندين استان راكه در بالا ذكر شد در دوران سلطنت اين سلسله به بهانه هاي مختلف با قدرت نظامي خود از ايران جدا ساخت ، حتي از اين قصه سر سبز و خرم نيز چشم نپوشيد.

ناصر الدين شاه قاجار دو فرمان در مورد تحويل و تحول فيروزه و حصار ، يكي براي شجاع الدوله حاكم قوچان جهت تحويل دادن فيروزه به روسها و ديگري به نام محمد علي خان منصور الملك حاكم درگز براي تحويل گرفتن روستاي حصار ، كه در اجراي قرارداد آخال آن سوي مرز درگز قرارگرفته بود.

مردم فيروزه موقع تحويل دادن مسكن اباء و اجدادي اشان به روس ها گريه و زاري مي كردند ، و حاضر نبودند از علائق اجدادي خود دست بردارند ، ولي خان و نمايندگان اعراضي آنها را مجبور كردند فيروزه را تخليه و علائق و املاك خود را رها نمايند ، و به شهرستان هاي ، قوچان و شيروان و بجنورد انتقال يابند .

مردم فيروزه به مناطق جديد در قوچان ، شيروان ،‌بجنورد منتقل شدند ، و محل تازه ي واگذاري شده را به سبب شدت علاقه اي كه به مسكن اصلي خود داشتند ، (فيروزه) نام گذاشتند ، امروز در هر يك از شهرستان هاي قوچان و شيروان و بجنورد ،يك روستاي فيروه وجود دارد كه بازماندگان همين مهاجران در آنها ساكن مي باشند ، (1)

در اين جا اسناد مربوط به اين تعويض را بشرح زير به نظر مي رسانيم

1-           متن قرارداد تعويض فيروزه با حصار (سند شماره 16)

2-           فرمان ناصر الدين شاه به عنوان محمد علي خان حاكم درگزبراي تحويل گرفتن حصار (سند شماره 17)

لازم به ذكر است ، فتوكپي اين سند مهم تاريخي كه اصل آن در درگز در كتابخانه فريدوني است ، به وسيله دوست عزيزم آقاي حسين قلي فريدوني در اختيار نگارنده گذارده شد ، در اين جا از ايشان تشكر مي كنم

3-           عكس محمد علي خان منصور الملك حاكم درگز (تصوير شماره 18)

4-           فرمان ناصر الدين شاه درباره اضافه حقوق ،محمد علي خان سند شماه 19)

متن سند شماره 16

متن قرارداد واگذاري فيروزه به روسيه

چون اعليحضرت شاهنشاه ايران و اعليحضرت امپراطور و صاحب اختيار كل ممالك روسيه مايل هستندكه بعضي مسائل راجعه به سر حد بين دولتين را اصلاح نموده و بدين جهت اتحاد حاصله ما بين را مستحكم نمايند ، لهذا براي حصول موافقتي در مسائل مذكور وكلاي خود را به تفصيل ذيل معين داشتند .

از طرف اعليحضرت شاهنشاه ايران ، ميرزاعلي اصغر خان امين السلطان صدر اعظم ، و از طرف اعليحضرت امپراطور صاحب اختيار كل ممالك روسيه كنسيه بريده اوژن بوت زن ، وزير مختار در دربار اعليحضرت شاهنشاه ايران وكلاي مزبوره فضول ذيل را مقرر داشته و امضاء نمودند .

فصل اول اعليحضرت شاهنشاه ايران از طرف خود و از طرف وراث خود قريه سر حدي فيروزه و تمامي محلي كه واقعه است ما بين سرحدي مقرره 1881 و خطي كه از كوه كناره به طرف دره بير ممتد است به اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه واگذار مي كند . حدودي كه راجع به اين محل و در فصل اول قرارداد 1881 ، 1299 هـ . ق آخال ذكر شده است بموجب اين فصل متروك و ساير فصول قرارداد 1881 م  بقوه خود باقي خواهد ماند.

فصل دوم- در عوض زميني كه در فصل اول مذكور منتقل به روسيه شده است ، اعليحضرت امپراطور و صاحب اختيار كل ممالك روسيه از طرف خود و از طرف وراث خود نقاط ذيل را به اعليحضرت شاهنشاه ايران واگذار مي كند .

اولاً قطعه زميني كه در ساحل راست رودخانه ارس و محاذي قلعه ي قديم عباس آباد واقع و بموجب فصل چهارم عهد نامه منعقده در تركمان چاي مورخه10 فوريه 1828 م به دولت روسيه واگذار شده بود .

ثانياً ده حصار با قطعه زميني كه ما بين سرحد حاليه و خط ذيل واقع است ، اين خط از محل تقاطع سر حد حاليه بانهر حصار و شيلگان شروع شده ، ساحل درست نهر مزبور را متابعت نموده و شرق ده حصار را دورزده ، و پس از تقاطع بانهر مزبور بطرف جنوب غربي ممتد و به گودي مي رسد كه در دو ورستي آسياب حصار واقع است ، پس از آن خط سرحد بطرف جنوب حركت كرده و به محلي خواهد آمد كه رود با رز نگلانلي چاي سرحد حاليه را قطع مي نمايد .

فصل سوم- چون بواسطه ي واگذار نمودن اراضي عباس آباد به اين حدود سرحدي كه راجع به اين محل و در فصل چهارم عهد نامه تركمان چاي مقررات متروك مي شود ، لهذا در عوض آن بموجب اين قرارداد مقرر است . كه خط سرحدي بين دولتين از شرور الي گدار يدي بلوك در درس را متابعت كند و از يدي بلوك در ارتس را متابعت كند واز بدي بلوك هم به آن طرف خط  سر حدي از قراري است كه در فصل مزبور ذكرشده است . ساير فصول عهد نامه ي تركمان چاي به اعتبار باقي خواهد ماند .

فصل چهارم از طرف دولتين كميسر مأمور خواهد شد كه حدود اراضي فيروزه و حصار را در محل و از روي صحت معين كرده و اراضي مزبور را تحويل داده و تحويل گرفته و علامات سر حدي را نصب نمايند ، براي تحويل دادن و تحويل گرفتن اراضي عباس آباد از جانب طرفين نيز كميسر معين خواهد شد ، معذالك از تاريخ مبادله تصديق نامجات اين قرارداد به قطعه اراضي مزبور منتقل و طرفين حق تصرف فوري آن را خواهند داشت .

فصل پنجم از نقطه معينه در 9 دسامبر 1881- م به طرف شرق سر حد بين متصرفان روسيه و ايران از قرار تفصيل ذيل است ، از بابا دورمز ، خط سرحدي قلل جبال زيركوه و اعتابعت نموده در سمت جنوب شرقي بطرف قريه خير آباد متوجه شده و نرسيده به اين قريه دركنار چپ دره ي درون كليار ممتد ، و پس از آن در شمال قريه كه به قلعه مير است به ساحل راست رود درون كليار مي گذرد ، چون به اين جار سيد خط سرحدي از وسط كوكلان گلخان و شور قلعه عبور كرده بسمت شمال متوجه شده ، مغرب و شمال لطف آباد و نيز جنوب ده كوران را دور مي زند و پس از آن در سمت جنوب شرقي ، بطرف ده شيلگان كشيده چقور عقيل «چنحور آغل» را در شرق گذارده و شمال و مشرق شيلگان را دور مي زند ، از اين جا به سمت جنوب حركت و از وسط قرار شيلگان و مگين لي  (مين لي ) تا بلندي هاي خوشاتپه ممتد ، و مشرق قريه حصار را بدين طور دور مي زند ، كه اول ساحل نهر حصار ، شيلگان را متابعت مي كند . و بعد به ساحل چپ نهر مذكور رسيده و به سمت جنوب غربي الي گودالي بزرگ امتداد مي يابد ، بعد از وصول به اين محل در سمت جنوب الي رود بار زنگانلي چاي ، رفته و  نيم فرسخ بالاتر از قريه گزگان از رود مزبور گذشته بسمت مشرق جنوبي متوجه مي شود ، و از محلي كه جنوب تر از تمام قراء اتك است عبور و تا مخرج كوه ها از دره ي تجن امتداد مي يابد ، پس از آن خط سرحدي در سمت شرق به دره ي تجن متوجه شده و قدري جنوب تر از جرابه هاي قلات كشور قلعه به مجراي تجن متصل مي شود ، و از آن جا بستر تجن را الي ذوالفقار كه اول نقطه متصرفات افغانستان است ، متابعت مي كند ، پس از تحويل دادن و تحويل گرفتن اراضي فيروزه و حصار ، دولتين كميسر معين خواهند كرد كه خط سرحدي را درمحل و از روي دقت معين نموده و نصب علائم نمايند .

فصل ششم از روز مبادله اين قرارداد الي مدت يك سال دولتين ايران و روس حق خواهند داشت كه سكنه ي دهات فيروزه و حصار را كه معاوضه كرده اند ، به خاك يكديگر مهاجرت دهند و دولتين متعهد مي شوند كه در نقاطي كه بموجب اين عهد نامه معاوضه شده است، قلاع و استحكامات بنا نكنند، و در  فيروزه و حصار تركمن ننشانند .

فصل هفتم قراري كه در 1884 در خصوص تقسيم خاك و آب ما بين رعاياي سر حدي مملكتين بتوسط مأمورين دولتي داده شده است . بموجب اين قرارداد تأييد مي شود مگر شراط راجعه به فيروزه وحصار كه مابين دولتين معاوضه شده است زيراممكن است . تفسير آن صورت لزوم پيدا كند.

فصل هشتم اين قرارداد را  اعليحضرت شاهنشاه ايران و اعليحضرت امپراطور صاحب اختيار كل ممالك روسيه امضاء خواهند نمود ، و تصديق نامجات در طهران در ظرف چهار ماه از تاريخ امضاء آن و حتي الامكان زودتر مبادله خواهد شد .

عليهذا وكلاي طرفين اين قرارداد را امضاء كرده و به مهر خود محهور داشتند ، نخستين در طهران بتاريخ 27 مه 1892 مطابق ذي قعده 1310 امضاء علي اصغر امين السلطان بوت زف (1)

متن سند شماره 17

فرمان ناصر الدين شاه به محمد علي خان حاكم درگز

مهر ناصرالدين شاه قاجار ، عمده الامراء العظام فدوي دولت جاويد ارتسام محمد علي خان بيگلر بيگي حاكم در جز بعنايت خاطر خطر همايون شاهنشاهي مباهي بوده بداند ، بموجب عقد عهدنامه مقدسه فيما بين اين دولت جاويد مدت و دولت بهيه روسيه ، آبادي فيروزه و واقعه در سرحد قوچان با آبادي حصار واقعه در سرحد در جزء با يك قطعه زمين نيم دايره در مقابل عباس آباد واقعه در سرحد آذربايجان كه واگذار به دولت ايران شده مبادله و مقرر گرديد ، كه اهالي فيروزه بداخله خاك خراسان نقل و آبادي فيروزه بمأمورين دولت بهيه روسيه تسليم و بلافاصله آن قطعه زمين و آبادي حصار بمأمورين اين دولت عليه تسليم شود ، و بعد از آن مأمورين طرفين از بابا دورمز تا هريرود و از آنجا تا ذوالفقار شروع به نصب علامات سرحديه بكنند ، لهذا جناب جلالت نصاب امير الامراء انعظام چاكر دولت جاويد ارتسام محمد صادق خان امين نظام امير تومان بسمت رياست كميسيون دولت عليه معين و مأمور شده است كه بخراسان عزيمت كرده موافق دستور العمل كه با وتسليم شده فقرات مأموريت خود را بانجام برساند . بنابراين بصدور اين خطاب متطاب امر و مقرر مي فرمائيم ، كه بعد از آنكه امين نظام آبادي حصار را از مأمورين دولت بهيه روسيه تحويل گرفت با نعمده الامراء تحويل مي دهد ، آبادي حصار را تحويل گرفته و در نصب علامات سرحديه خاك حكومت خود از لازمه تقويت و جديت و همراهي با كميسيون دولت عليه فرو گذار نكند ، كه اسباب معطلي كميسيون نشده ، و اين مأموريت را در خاك حكومت آن دولتخواه بخوبي بانجام برساند ، و حسب المقرر مرتب داشته در عهده شناسد ،‌شهر وني حجه 1310 هـ . ق (سند شماره 17)

شوروي فيروزه را به ايران ميستور مي دارد .

پس از انقلاب روسيه و تشكيل دولت شوروي قرار دادي بين دولتين ايران و شوروي ، در تاريخ 8 اسفند 1299(26 فوريه 1921 م ) به امضاء رسيد و ضمن آن دولت شوروي بعضي از قرارداد هاي استعماري دولت تزاري روسيه را كه با دولت ايران داشت لغو نمود ، از جمله جزاير آشوراده و ساير جزاير ساحل درياي خزر در گرگان را كه در تصرف داشت به ايران واگذار نمود ، و در فصل سوم اين قرارداد موافقت نمود كه قصيه فيروزه را نيز به ايران مستمرد نمايد ، متن آن چنين است :

« همچنين قريه فيروزه را با اراضي مجاور آن كه مطابق قرارداد 28 مي 1893 م از طرف ايران به روسيه انتقال داده شده است به ايران مسترد مي دارد ..(1)

ولي هيچگاه اين قسمت از قرارداد به اجرا در نيامد و قصبه فيروزه با اراضي و املاك تابعه به ايران مسترد نشد.

متن سند شماره 13

فرمان ناصر الدين شاه قاجار براي اضافه حقوق حاكم درگز

مهد ناصر الدين شاه قاجار

الحكم لله آنكه چون عمده الامراء العظام محمد علي خان بيگلر بيگي حاكم درگز استدعا كرده است ، كه مبلغ پانصد تومان از بابت منافع عمل حكومتي در جز كه همه ساله يا و مي رسيد ، در حق او بر قرار شود ، لهذا بنا به استدعاي مشارالله مبلغ ششصد و بيست و پنج تومان باين تفصيل بصيغه مواجب در حق اومرحمت و برقرار فرموديم كه بعد از وضع رسوم علاوه جمع در جز شده از هذه السنه ئيلان ايل همه ساله اخذ ودريافت نمود ، مشغول خدمتگذاري باشد ، مقرر آنكه مستوفيان عظام شرح فرمان مبارك را ثبت و ضبط نموده در عهد شناسند ، شهر ربيع الثاني سند 1311 هـ . ق

اسناد ، روي داد گلوله باران گنبد مرقد مطهر امام رضا(ع)

در اوايل سال 1330 هـ . ق ، قواي روسيه تزاري مجهز به توپ و مسلسل وارد مشهد شدند ، در اين زمان علي نقي ميرزا ركن الدوله ، استاندار خراسان بود،‌به وسيله او ميهمانان ناخوانده درشهر اسكان يافتند و وسيله پذيرايي اشان فراهم گرديد .

علت ورود ارتش روسيه به ايران آن بود، كه محمد علي ميرزا قاجار كه از سلطنت ايران خلع شده بود ، و در خارج به سر مي برد ، با ياري و حمايت روسيه ، براي به دست آوردن تاج و تخت از دست داده خود . از طريق مرز گنبد قابوس به ايران وارد گرديد، و در دشت تركمن اقدام به جمع آوري نيروي محلي نمود ، همزمان دسته هائي از افراد نيز در شهرهاي ايران با ارشاد عوامل روسيه از جمله مشهد به هواخواهي محمد علي ميرزا به تظاهرات پرداختند ، و آشوب هايي بر پا نمودند .

نيروي مسلح محلي محمد علي ميرزا ،  از دشت تركمن به سوي تهران روانه شد ، اين نيرو تحت فرماندهي ارشد الدوله تا ورامين پيش رفت ولي در آنجا با مقابله نيروي دولتي بيش روي آنها متوقف گرديد، و جنگ در گرفت و در اثر فرار تركمن هاي نيروي ارشد الدوله ، نيروي دولتي موفق شد بقيه نيروي ارشد الدوله را متلاشي و پراكنده نمايد ، و خود او را نيز دستگير و اعدام كند در نتيجه  محمد علي ميرزا ناكام از ايران خارج شد .

مجلس شوراي ملي بنا به درخواست دولت ايران ، املاك شعاع السلطنه و سالار الدوله برادران محمد علي ميزا را كه در اين لشكر كشي شركت داشتند و او را ياري نموده بودند به نفع دولت ضبط نمود .

مورگان شوستر آمريكايي خزانه دار ، مأمور اجراي قانون ضبط املاك آنها گرديد ، و ژاندارم هايي براي ضبط پارك و اموال شعاع السلطنه در تهران فرستاد ، وزير مختار روسيه بعنوان اينكه شعاع السلطنه تحت حمايت دولت روسيه است ، به وسيله قزاق هاي خود ، ژاندارم ها از پارك شعاع السلطنه بيرون راند ضمناً اولتماتومي هم به نام دولت خود به دولت ايران داد ، و ضمن آن اخراج فوري مورگان شوستر از ايران خواست .

مجلس شوراي ملي ايران اين اولتماتوم را رد كرد ، روسيه ، در اوايل ذي قعده 1329 ق ارتش خود را از قفقاز به بندر انزلي و رشت و تبريز ، سپس به مشهد وارد نمود .

دولت ايران ناگزير شد مجلس شوراي ملي را به بندد ، و اولتماتوم روسيه را به پذيرد ، و مورگان شوستر را از كاربر كنار كند . مورگان شوستر ناچار گرديد از ايران برود ، و رفت

نيروهاي روسيه در انزلي و رشت و تبريز دست به كشتار زيادي زدند ، كه از آن جمله بود ، اعدام ثقه الاسلام روحاني بزرگ تبريز و گلوله باران گنبد مرقد مطهر حضرت رضا(ع) و در اين ميان و كشتار عده ي زوار و افراد بي گناه در مشهد ، جريان واقعه در منتخب التواريخ محمد هاشم خراساني چنين ضبط شده است :

«.. بهنگامي كه لشكر روسيه تزاري ، مشهد را در اشغال خود داشت ، دسته هايي به رهبري يوسف خان هراتي در ميادين شهر متينگ بر پا كرده و به سخن راني پرداختند ، و بابيان شديد اللحني دائر بر اينكه ما محمد علي شاه را مي خواهيم ، و  احمد شاه را به سلطنت قبول نداريم ، مردم را به شورش و اغتشاش تحريك نمودند ، و افراد مسلح نيز به اطراف وي جمع شدند و او را تقويت كردند ، اين ها به تدريج مركز فعاليت خود را از ميادين شهر به صحن جديد حرم انتقال دادند.

يوسف خان هراتي مورد حمايت قونسول روسيه تزاري در مشهد بود‌، و محمد علي قورش آبادي يكي از طاغيان و اشرار خراسان با افراد مسلح خود ، يوسف خان را ياري مي كرد، محمد هاشم خراساني در  ادامه جريان فعاليت محركين قونسول روسيه در مشهد به هواخواهي محمد علي ميرزا افزوده است ، كه يوسف خان هراتي و افرادش حجره بالاسر حوض انبار صحن جديد و حجره بالاي كفش داري را تصرف كردند ، و افراد مسلح خود را در محدوده حوزه فعاليت خود ، ميان مسجد گوهرشاد ، و صحن جديد و بازار به پاسداري گماردند ، و موقعيت خود را استحكام بخشيدند .

يوسف خان اقدامات خود رااز سخن راني و ترغيب مردم به آشوب ، توسعه داده و مخالفين و ارباب ثروت را به بهانه ي مخالفت ، به مركز خود جلب كرده و دستور مي داد به سه پايه اي كه در صحن جديدگذارده بود مي بستند و شلاق مي زدند ، و كار را به جائي رسانيدند ،كه تجار و كسبه ناچار شدند ، محل كسب خود را بسته و دست از كسب و كار روزانه بكشند .

در كتاب منتخب التواريخ عكس العمل يوسف خان هراتي در مقابل اقدامات نيروهاي انتظامي مشهد چنين ذكر شده است :

نيروي مسلح يوسف خان هراتي به سردستگي محمد قورش آبادي نيشابوري كه از اشرار معروف بود و طبق دستور قونسول روسيه عمل مي كمرد و اسماعيل ترشيزي (كاشمري ) و جمعي از افغان ها كه حدود پانصد نفر مي شدند ،گلدسته  ها و سردرهاي صحنين را براي جلوگيري از ورود نيروي انتظامي و نظامي دولتي سنگر قرار دادند .

قواي دولتي هم در گلدسته هاي مسجد شاه واقع در اول بازار سنگر گرفتند ، و شروع به تيراندازي به سوي يك ديگر نمودند كه جمعي از زوار بي گناه در اين زد خورد كشته شد .

د راوايل ماه ربيع الثاني 1330 جمعي از سربازان روسيه وارد معركه شد ، و چند مركز از اطراف بست وبالاي بام ها را سنگر بستند ، و به عنوان حفظ جان رعاياي خود(؟) به فعاليت پرداختند . ژنرال كنسول روسيه در مشهد براي آنكه بهانه اي در جهت سركوب مخالفين كه در صحنين و حرم اجتماع كرده بودند به دست آورد . به مقامات دولتي و روحانيون مشهد پيغام داد ، كه اگر مخالفين متفرق نشوند به وسيله نيروي نظامي اقدام خواهد شد ، محمد هاشم خراساني سپس نوشته است : يك دسته از سربازان روس با توپ و مسلسل به پشت بام حرم رفته ، و از پنجره هاي پشت بام ضريح و حرم مطهر را به گلوله بستند ، و دسته ديگر با توپ و مسلسل وارد دارالسياده شده از شبكه پنجره به حرم و ضريح مرقد مطهر امام رضا (ع) تير اندازي نمودند ، دسته سوم از پشت پنجره صحن به حرم و ضريح مرقد امام شليك كردند .

در اين تير اندازي ها حدود هفتار نفر از زوار و جمعيت كه ميان حرم و رواق ها و پشت بام ها و ميان صحن بودند كشته شدند ، بقيه متفرق و متواري شدند ، در اين گلوله باران ، چند گلوله توپ هم به گنبد مرقد مطهر اصابت كرد و سوراخ نمود  (1)

رئيس قواي روسيه تزاري به نام ژنرال ردكو پس از اين روي داد تأسف بار و درد آور ، اعلاني منتشر كرده و ضمن آن دستور مؤكد داد كه :

1-           رؤساي اشرار تسليم شوند .

2-           هر چه اسلحه دارند تحويل دهند .

3-           تمام بازار و دكاكين و تجارتخانه ها باز شوند و مشغول كسب گردند .

4-           هر كس از دستورات اين اعلان اطاعت نكند مسئوليت سخت متوجه او خواهد شد .

نگارنده با پي گيري زياد ، اخيراً يك نسخه از اين اعلان تاريخي را به دست آوردم كه متن آن ، چنين است :

آرم دولت روسته تزاري اعلان

جمعي از اشرار ، آستانه مقدسه را مأمن خود قرار داده بواسطه اغراض و منافع شخصي (؟) در مدت يك ماه باعث اضطراب و وحشت عموم اهالي شهر گرديده ، مردمان سالم را مي كشتند ، و غارت مي  كردند ، و بواسطه اين قتل و غارت مانع از كسب كسبه كه مي بايستي معاش يوميه خود را تحصيل نمايند شده بودند ، محض حصول امنيت شهر و رفاه اهالي هر چه اولياي امور دولت بهينه روسيه از اشرار خواستار شدند ، تمرد از احكام ننمايند ، قبول نكردند ، و باوجود اتمام حجتي كه كرده بودم اشرار خلع اسلحه نه نمودند ، و ابتدا از طرف آنها به سمت قشون دولت بهيه روسيه شليك كردند. و قوه جبريه شهر مشهد را منظم كرده از عموم مطالب ذيل را خواستارم .

1-           تسليم رؤساي اشرار و تعين محل اقامت آنها

2-           تما بازار و تجارتخانه ها را باز كرده مطمئن باشند.

كه در تحت حمايت قشون دولت بهيه روسيه به فراغت و آسودگي مي توانند مشغول تجارت باشند .

3-           همه بايد بدانند ،‌كه روس ها فقط با اشرار طرف بودند ، نه با اهالي بي طرف شهر ، زيارت گاه مسلمين ، و اموال آنها نه فقط دست نخورده ، بلكه بواسطه قشون دولت بهيه روسيه محافظت مي شود ، كه همه مي توانند مشاهده كنند .

4-           هر كس با مواد اين اعلان ممانعت (مخالفت ) نموده اطاعت نكند ،‌مسئوليت سخت خواهد داشت ، في شهر 11 ربيع الثاني 1330 رئيس قشون دولت روسيه در خراسان ، جنرال ردكو

روس ها بر خلاف اظهار رئيس قشون در ماده چهارم آگهي كه ذكر كرده به اموال دست درازي نشده است ، بر طبق نوشته ژنرال سرپرسي سايكس ژنرال كنسول انگليس در مشهد ، نفايس خزانه حضرتي را به بانك روس انتقال دادند ، و به بعضي از آنها دست برد زدند ،‌و پس از گفتگوي ژنرال قونسول انگليس بقيه را به متولي استان قدس پس دادند و رسيد تمام آن نفائس را گرفتند .

و يوسف هراتي را كه خودشان تحريك كرده بودند بوسيله نيروي دولتي ايران نابود كردند .

ژنرال سرپرسي سايكس ، كه در زمان گلوله باران گنبد مرقد مطهر امام رضا(ع) ژنرال كنسول انگليس در مشهد و ناظر واقعه بود در كتاب تاريخ ايران تأليف خود نوشته است :

« همقطار روس من در شهر مقدس مشهد براي منافع شاه مخلوع (محمد علي ميرزا ) جداً كار مي كرد ، او حتي تا اين قدر جلو رفت ، كه يوسف هراتي را كه يك اخلال گرمفسد و يدنامي بود تحريك نمود ، كه از مأمن و پناه قونسولگري بر له شاه تبليغات نمايد من اين وقايع را به سفارت بريتانيا گزارش دادم ، و نتيجه اين شد ، كه مطابق تعليمات سفير روس ، يوسف و همكارانش از قونسولگري به خارج رانده شدند ، ولي او فوراً به مزار و مكان مقدس (صحن حرم ) شتافت .

سايكس سپس در اين باره توضيح بيشتري داده و اضافه كرده است كه يوسف توانست ، عده زيادي زن و مرد را دور خود جمع نمايد ، از بين اين عده صد ها نفر از زائرين بودند ،‌كه به نطق هاي مهيج و مرتجعانه او گوش مي دادند ، اين جا بود كه روس ها اظهار داشتند كه جان اتباع آنها در خطر افتاده و نيروهاي زياد به آن جا وارد كردند .

روسها تصميم به بمباران مزار مقدس (مرقد مطهر امام رضا (ع) ) كه در دست  جاسوسان خودشان بود گرفتند ، و آنها به اين مطلب كه توده مردم ساكت و آرام باشند يا نه هيچ اهميت نمي دادند ، در 29 ماه مارس =(اوايل ربيع الثاني ) توپخانه آنها شروع به فعاليت و شليك نمود ، عملاً هيچ گونه مقاومتي به عمل نيامد ، هر چند كه يوسف هراتي و مردان وي مطابق تعليماتي كه به آنها داده شده بود ، چند تيري خالي كردند ، ولي فقط يك عده زوار بي گناه و مردم بدبخت كشته و مجروح شدند ، پس از آنكه تاريكي همه جا را فرا گرفت ، يوسف و ديگر مزدوران و جاسوسان را در يك واگوني از يك دروازه كه روسها در حصار شهر باز كرده و تحت مراقبت و محافظت داشتند به خارج فرستادند . چند روز بعد ، يوسف هراتي به من نامه نوشته و شكايت كرد كه همقطار من پاداش زحمات و خدمات او را بطور كافي نداده است :

روسها در اين موقع مقامات ايراني را تحريك نمودند كه وارد عمل شدند ، يوسف هراتي دستيگر شده وبدون محاكمه به قتل رسيد ، و نعش او را براي عبرت مردم در كوچه ها گردانيدند. چون من نتوانسته بودم از بمباران جلوگيري نمايم بر ضد آن به سختي اعتراض كرده و روز بعد اصرار نمودم كه از آن مزار ديدن نمايم ، البته اجساد مقتولين و محرومين را از آن جا برده بودند ، ولي خسارت و زيان هاي وارده . بر اثر بمباران بي جهتي كه روسها براي ارتكاب بدان دنبال بهانه اي مي گشتند كاملاً ظاهر و آشكار بود ، خزانه حضرتي كه داراي نفايس و هداياي گران بهاي امراء و سلاطين و ديگر زائرين بود ، به بانك روس انتقال داده شده بود . پس از بازديد نگارنده آن را پس دادند ، هر چند كه به بعضي از آن اشياء قيمتي و گران بها دستبرد زده و ازبين برده بودند، و متولي حرم را با تهديد به مرگ حاضر كردند تا سندي را امضاء كند كه تمام خزانه را تحويل گرفته است .. (1)

در اين جا اسناد اين روي داد بشرح زير به نظر مي رسد

1-           تلگراف عزيز الله شادلو سردار معزز حاكم بجنورد و تركمن صحرا در مودر ورود محمد علي ميرزا به ايران سند شماره 40

2-           تلگراف معادن ايالتي به وزارت داخله (سند شماره 21)

3-            نامه وزارت خارجه به وزارت داخله سند (22)عكس يوسف خان هراتي و محمد علي قورش آبادي (تصوير شماره 23)

4-           اعلان ژنرال روكورئيس قشون روسيه در خراسان (سند شماره 24)

5-           گنبد مرقد مطهر امام (ع) (سند 25)

اسنادي درباره تقسيم آب رود تجن يا هري رود .

احمد قوام قوام السلطنه استاندار خراسان ضمن نامه اي از وزارت امور خارجه سئوال كرده كه نحوه تقسيم آب رودخانه ي هريرود (تجن ) بين مزارع مرزي ايران و سرخس كهنه چگونه است .

وزارت امور خارجه تحت نامه شماره 5640 مورخ 10 ربيع الاول 1337 هـ . ق جواب داده ، كه هريرود قبل از پروتكل مورخ محرم 1312 هـ . ق بين ايران و روسيه موافق قوانين بين المللي و قواعد طبيعي تنصيف مي شده ، ولي بر اساس پر تكل مزبور كه به فشار روس ها به امضاء رسيد از دهم جوزا تا آخر برج مزبور آب را داده اند نصير الدوله (1) »

در اين جا متن نامه هاي قوام السلطنه سند 27 ، و وزارت امور خارجه سند 28 چاپ مي شود .

رودخانه تجن همان هريرود است، كه پس از گذشتن از هرات وارد تنگه «قزل قيه » مي شود كشف رود قبل از ورود، رود تجن به تنگه قزل قيه به تجن مي ريزد و تركان به آن «قراسو» مي گويند . كشف رود از كوه هاي مزار مسجد سرچشمه مي گيرد .

رود تجن پس از گذشتن از تنگه قزل قيه به دولت آباد و كاسان مي رسد در اين جا شاخه اي از آن به طرف راست جدا مي شود ، و اراضي سرخس «جمهوري تركمنستان » كه شامل كجان قلعه سي ، نياز آباد ،‌قانلي تپه ، چو كدور تپه ، قرمز تپه ، آبياري مي كند .

دنباله رودتجن ازشرق سرخس ايران مي‌گذرد،وازطرف چپ ، شاخه قرابوكان كه از كوههاي قراداغ سرچشمه مي گيرد به آن مي پيوندد ، و از قراقلعه و ايستگاه راه آهن تجن مي گذرد و به شاخه هايي متعدد تقسيم مي گردد و پس از آبياري دهات مسير خود باقي مانده به بيابان قراقوم فرو مي رود.

آب رود تجن (طژن ) طبق ضبط جغرافياي حافظ ابرو چنين تقسيم مي شود

1-           جويبارملك محمد2 جويباردرويش بيگ،جويبار محمد تركمان ، جويبار علي سالار ، جويبار

دولت شوروي حق تساوي از رودخانه تجن براي ايران تأئل شد

پس از انقلاب روسيه و تشكيل دولت شوروي ، در قراردادي كه به تاريخ 8 اسفند 1299 شمس بين دولتين ايران وشوروي منعقد شد در فصل سوم اين قرارداد موافقت شده است كه :

« طرفين معظمين متعاهدتين به حقوق مساوي از رودخانه اترك (تجن) و ساير رودخانه هاي سرحدي بهره مند خواهد شد »(1)

سندي از ورود قواي روسيه به خاك ايران و جنگ با تركمن ها و خلع سلاح آنها و تصرف منطقه تركمن نشين گرگان و خراسان

روسيه تزاري بنا به فصول ششم و هفتم قرارداد 1299 هـ . ق كه موافقت شده بود ،‌از مناطق مرزي گرگان و خراسان خروج اسلحه به ميان تركمنان روسيه جلوگيري شود ، و در صورت لزوم مأمورين مرزي روسيه براي مواظبت و مراقبت رفتار و حركات تركمن ها و حفظ نظم و امنيت در آن مناطق مي تواند مأمور تعين و به اين مسائل رسيدگي و اقدام نمايد ، در سال 1335 هـ . ق قواي نظامي خود را به گنبد كاوس ، رشت ، گرگان ، وارد كرد و با تركمنان آن منطقه جنگ كرد و همه ي آنها را خلع سلاح نمود و مناطق تركمن نشين گرگان و خراسان را تصرف نمود .

كارگذاري امور خارجي بجنورد ، در اين مورد گزارشي به وزارت امور خارجه داده كه بسيار جالب است ، ما متن آن را در اين جا به نظر خوانندگان مي رسانيم . سند شماره 30

بخش دوم

اسناد وقايع تاريخي

سند تاريخي انتصاب عميدالملك

به استانداري قهستان «بيرجند ، قائنات »

سند شماره (18) فرماني است كه سلطان ارسلان شاه سلجوقي (465-455ق) به عنوان محمد بن منصور عميد كندري صارد كرده و او را به استانداري قهستان منصوب نموده است

عميد الملك اصلاً از روستاي كندا كاشمر است ، و قبل از انتصاب به اين سمت ، وزارت طغرل بيك سلجوقي مؤسس سلسله سلجوقي ايران سپس سلطان آلب ارسلان را به عهد داشت .

ارسلان شاه پسر طغرل با ياري اتابك ايلدگز حاكم آذربايجان در سال 556 به ولايتعهدي سپس به سلطنت رسيد و تا سال 571 هجري قمري عمده دارد امور سلطنت بود بعد در گذشت. 1

از سلاطين سلجوقي فرمان و اسناد ديواني كمتر باقيمانده و ديده شده ، انشاء متن اين فرمان شيوه نگارش آن دوران را كه فرامين و مكاتبات درباري از زمان غونويان به تدريج از عربي به فارسي تبديل يافت نشان مي دهد .

قهستان معرب كوهستان ، قديم خود ايالتي مستقل بود و شهرستان هاي تابعه آن عبارت بودند از :

1-           قابين

2-           كاشمر

3-           گناباد

4-           فردوس

5-           طبس

اين ايالت (استان ) همان است كه ماركوپولو آن را ديده و در سفر نامه اش به نام «تونوكاين» يعني تون (فردوس ) و قايين ذكر كرده است .

سرزمين قهستان مرتفع و كوهستاني است ، و به همين لحاظ آن را كوهستان ناميده اند كه به قهستان معروف شده است متن فرمان سلطان آلب ارسلان چنين است .

فرمان (سند شماره 20)

سند شماره 20

متن فرمان سلطان ارسلان سلجوقي در انتصاب عميد الملك به استانداري قهستان (بيرجند ، قائنات )

هر كرا سعادت جاوداني در تمهيد قواعد كامراني مساعدت نمود ، تأييد آسماني را تأكيد مباني جهانياني موافق و موفقي بود و لطف ضع باري مثال طاعت داري و فرمان برداري او را به توقيع اولوان مؤكد موشح گردانيد و عنايت الهي تعظيم قدر و تنويه ذكر او را به بيان و رفعت و تضاعيف اعمال ثقيل قبول ايزدي كه قمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره واجب دارد كه تا هر كس احرام خدمت او بست و دست درفتراك طاعت او زد به حبل المتين دولت تمسك جست و شرايط اخلاص و تاعت داري  در اقامت وظايف خدمتكاري او بجاي آورد و داعي همت ملكانه و مساعي كرم خسروانه برقضيت من جأبالحسنه فله عشر امثالها و در تقريب و ترجيب و انعام و اكرام او متوفر شود و آثار ثمره و فرسعادت اختصاص بر چهره احوال او ظاهر گردد و باز هركه از ربقه طاعت و مقتضاي فرمان او سر بتابد و خذلان و اعيان روزگار او را در يابد و سوابق حقوق را بكفران عقوق مقابله روادارد و بخت بد و سادس بد خدمتي بردل و خاطر او گمارد و عزم درست پادشاهانه كه به اصابت مخصوص باشد بر موجب حكم يزداني كه ذلك با قدمت ايديكم بواعث سياست و حميت را در تعريك او به واجبي تحريك دهد ، چنانكه سولت آتش از سر آن خاكسار بواسطه شمشير آبدار بر شكلي برون برد كه آفريده ديگر جز جاده متاوعت و مهج متابعت نسپرد كه هرگاه كه اين دوقاعده استمرار يافت و اين دو قانون استقرار گرفت ، و هركس جزاي فعل خويش بيند و كاشته عمل خود درود و فتوي كلام يزداني درتحقيق اين معاني كه ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسألتم فلها ، با مضارسد و دولت موافق از دشمن منافق مميز شود ، هر آينه كسوت جهانباني بطراز كامراني معلم گردد و مقاصد اماني به نيكوترين وجهي  حاصل و مسلم شود واداني و قاصي و مطيع و عاصي راد امثال فرمان اتفاق كليه پديد آيد و رغبت بندگان در طاعت هر ساعت بيفزايد بحكم دلالت اين مقالت مقتضي اين حالت چون ايزد عصمت نعمته و تمت حكمته رقم پادشاهي روي زمين كه دان الارض تعديورثنامن يشاء من عباده ، برناحيه روزگار ما كشيده است و در خزاين رحمت ماگشاده و دفاين نعمت را بر سرمانثار كرده و جبرات مملكت ما به درجه كه لاعين رأت و لا ازن سمعت و لاخطر ببال بشر علي و كياست آن باشد كه هر كه پاي از خطه فرمان ما بيرون نهد ، دست برد و سزاي او بواجبي بدهيم ، و چون كسي به سوابق مرضي از خدمت مستظهر شد باندازه درجه و حسب استحقاق كه دارد بر قضاي حقوق او توفير نمائيم تا در وظايف شكر نعمت مي افزايد كه والشاكريستحق لمزيد مبني بر مقدمه حباب شجاعت باب امارت منائب شوكت اكتساب جلالت و رفعت پناه عظمت دستگاه امير عميد الملك ادامه الله تعالي تأييد در حرس تمهيد و هر چند از امراي زمان و لشگركشان عهد اوان بمزيت تقدم امتياز دارد و در مضمار اكابر روزگار چون مبرزان پاي بدعواي يلق السوابق منافر پيش نهاده است و در وصف دلاوران روزگار چون مبارزان نداي عين المخافوتا در داده ، بيت ، و ، زارقرن سپهر پياده دوند ، ناروجنون بسوار بميدان زورگار ، و با اين همه اوصاف مبارزت و شجاعت در بندگي و طاعت داري حضرت ما هم ثبات قدم دسد و حق قدم حاصل دارد و امداد لواحق خدمت را بافراط سوابق طاعت متواصل پيوسته ، و او را بدين حضرت محل معمور و منزل مرفوق و درجه عالي و منصب رفيع بوده است ، و خدمتش تا از فرعاطفت اين ترتيب گزيده اوست قيام مي نمايد و در استنكاف راي از رايع و شوافع را مشفوع مي گرداند . لاجرم پيوسته در خاطر مبارك ، صامتصوراست و انديشه بر امضاي اين عزيمت مقرر كه حقوق اكيد او را بر فور عنايت بغايت رعايت رسانيم و او را محسود اقران و مفيوض اكفا گردانيم ، مع هذا در اين وقت عنايت فرموده ايالت ولايت قهستان «بيرجند و قائنات » و توابع و نواحي آن را بحقوق نيك خدمتي جناب شجاعت مآبي مهازت اكتسابي علم شانه مسلم داشته ايم و انتفاع اين بقعه و اموال و محصولات و اخراجات را بديوان اعلي  اعلاءالله تعالي عرض مي گرداند برسبيل اقطاع بدوتفويض فرموديم و مقاليه حل و عقد و مفاتح امر و نهي اين تواضع به خصال حميده و خلال پسنديده او سپرديم و از راه عاطفت و حضارت پادشاهانه نصايح مشفقانه مي فرمائيم ، تا در كل اوقات و احوال باطن و ظاهر خود را به زينت تقوي كه عروه الوثقي است آراسته دارد كه واتقوالله واعملوان الله بما تعملون بصير ، و چون بواسطه عين خدمت ما و وفور قوت و قدرت و كثرت حشم و خدم خويش بيند بايد كه از وحدت يوم يفراعرمن اخيه و امه وابيه ، ياد آرد و شاخ دولت خود را با دامت شكر نعمت ايزدي و اقامت شرايط خدمتكاري ما شاداب دارد و رعايا و زير دستان آن مواضع را كه بندگان آفريدگار و دعاگويان دولت ما و تكاليف كشان ديوان و بند به خفض عيش و سبكباري كه رضاي باري در آن است مشمول گرداند ، چه عنايت در حق درويشان و رعايت جانبه ايشان در فطرت عقل محول است ، و هر كس بقدر حالت و اندازه ايالت خويش عقتضاي كلكم رايع و كلكم مسئول عن رعيته ، از جهت ايشان مواخذ و مسئول در استيفاي دولت خويش و استيفاي نعمت ايزدي و استدامت و استقامت احوال تمسك تعيره معدلت و مرحمت كند و خويش را به سوز دل بيچارگان و آه سحر مظلومان هدف تير بلانسازد كه اتقوا و عده امظلوم فانها نيسه الحجاب و نواب را بفرمايد تا با رعايا در استخراج مال خارج خراج و معاملت رجوع نسازند و تكليفي كه طاقت تحمل مشاق آن ندارد سجكم لاكر الله نفس الاوسمها بريشان نتهد و مال ديواني بمدارا و آهستگي حاصل آرند و بي آنكه رعيت از پاي بافتد و از جاي برگيرند چه تعجيل در تحصيل موجب تنفير باشد نه مثمر توفير ، جناب امارت مابي بايد كه اين اوامر و اشارات را از مفاخر روزگار خويش شمرد و به چشم طاعت و عبوديت نگرد، تا از شرف اجتهاد و مزيد اعتماد ما بهره مند شود و رغبت در نواخت و اعزاء و تزايد گيرد ، و الله يوفقه تقبل ما اوضاعليه و تقبل ماهدنياالله انه الموفق للسداد و الميسر للعباد و سبيل رؤسا و اعيان و رعايا و سكان مواضع مذكور حاطهم الله آنست كه دال و مقطع و مال و خويش جانب شريف مشار اليه حرس الله تمهيده و اعطاء من فضله مزيده را دانند و از انقياد ومطاوعت او كه مراضي ما بدان مقرون است تجاوز ننمايد ، و بر احترام عمال او مستوفر و به حسن اشفاق و مكارم اخلاق او مستظهر باشند تا مستحق مزيد رأفت و مستوجب دوام عاطفت شوند ، انشاء الله تعالي و حده العزيز.(1)

(سند 31)

سند تاريخي بستن يندگلستان مشهد

بند گلستان مشهد ، در كنار روستايي به همين نام ، جنب وكيل آباد قرار دارد ، كه در تابستان عصرها در روزهاي جمعه خانواده هاي مشهدي يا زوار و مسافران براي گردش و هواخوري بدان جا مي روند و در كنار بند به استراحت و تفرج مي پردارند .

سندي كه در اين جا ملاحظه مي فرمائيد ، نشان مي دهد بندگلستان به فرمان سلطان ابو سعيد تيموري (855-873 ق ) پسر سلطان محمد از نوادگان امير تيمور گوركان كه از سال 855 هـ . ق در شرق ايران «ماوراء النهر و خراسان » سلطنت مي كرد ،ساخته شده است .

سلطان ابوسعيد تيموري ، بموجب اين فرمان مزارعي كه از آب بند گلستان مشروب مي شده جز و املاك خالصه دولتي قرار داده ، و مولانا قطب الدين محمد خوافي را نيز به وكالت از سوي خود ، براي فيصله دادن دعاوي مردم و انجام معاملات آب و زمين تعين كرده است .

متن فرمان چنين است :

سادات و داروغه و قضات و مشايخ و موالي و اعيان و اعالي و ارباب و مباشران و اهالي ولايت طوس و مشهد بدانند‌،كه چون تعمير بلاد و ترفيه عباد وسيله حصول تمهيد رضاي حضرت باري ، و واسطه وصول و منافع دين و دنياست ، لاجرم پيوسته همت بلند نهمت در ذمه آن است ، كه به ياري توفيق حضرت باري تمامي ممالك محروسه از رشحات خاطر سحاب خاصيت صفت گلستان مردم گيرد ، و رياض احوال ملك و ملت از فيض بنا بيع مرحمت و عنايت و طراوت و نضارت پذيرد. مبني بر اين معني ، اشارت عليه به بستن بند گلستان شرف صدور يافت ، و چون به عين دولت ابد پيوند به اتمام رسيد ، به مسامع عليه رسيد كه اراضي كه به آب آن مزروع مي شود ، چيزي ملك ارباب و بعضي وقف از هر باب است .

خاطر همايون چنان اقتصا نمودكه تمام آن مزارع بروجه سابقه و طريق استبدال شرعيه داخل املاك خاصه شريفه گردد.

بنابراين مولانا قطب الدين محمد خوافي را كه دقايق معاملات شرعيه و حقايق مهمات عرفيه برو خافي نيست ، از قبل ذات اشرف و نفس اقدس وكيل عام گردانيده فرستاده شد ، كه بدانچه محتاج اليه اين مهام باشد ، از بيع و شري و مفا و ضات و دعاوي و خصومات و غير و ذالك قيام نمايد ، و مولانا جلال الدين يوسف حاجي محمد اين معني و تصحيح سبحلات دعوي بوده ،در قضيه اي كه به مرافعه و حكم احتياج شود ، باتفاق قاضي آنجا برسيده بروجه شرع حكم نمايد ، مي بايد كه برين موجب مقرر داشته تغير بدوراه ندهند ، واز مضمون فرمان همايون تجاوز ننمايند ، و در اين بابت تقصير ننمايند ، (1)

(سند شماره 32)

فرمان شاه تهماسب اول صفوي با استاندار هرات و خراسان در باره نحوه پذيرايي از همايون پادشاه هندوستان

نصير الدين همايون پسر بابر پادشاه كورگاني هندوستان ، در اثر شكست از شير شاه افغان پادشاه ديني در سال 951 هـ . ق در دوران سلطنت شاه تهماسب اول صفوي به ايران پناهنده شد .

همايون پادشاه شكسته خورده هندوستان با سي چهل نفر از ملازمان خود ابتدا به سيستان روي آورد ، و مورد استقبال احمد سلطان شاملو حاكم آن جا قرار گرفت و پذيرايي شد ، سپس با همراهان راهي هرات گرديد .

شاه تهماسب اول ، پس از آگاهي از پناه آوردن همايون پادشاه هندوستان به ايران به شرف الدين اوغلي تكه لو استاندار هرات و خراسان فرمان داد ، كه از او و همراهان در هرات و شهرهاي مسير راه  درخراسان بوسيله فرمانداران پذيرايي شاياني به عمل آيد ، و نحوه پذيرايي را نيز ضمن فرمان تعين و اجراي آن را تأكيد كرد .

لازم به ذكر است،‌كه همايون پانزده سال در ايران اقامت نمود بعد با كمك شاه تهماسب مجدداً تاج و تخت سلطنت هندوستان را به دست آورد . متن فرمان جالب شاه تهماسب صفوي چنين است :

« ميهماني آن ايالت پناه در هرات بدين دستور كه ، طعام و حلاوه ، وشيره و ميوه سه هزار طبق كشيده شود ، و يراق (ساز و برگ ) ضروري مذكور بدين طريق سير راه نمايند .

اول پنجاه چادر ، وبيست سايبان ، و چادر بزرگ آلابوته و خرگاه گل بوته سرخ ، كه جهت خاصه تربيت كرده عرض نموده بود ، با دوازده زوج قالي دوازده ذرعي و ده ذرعي و هفت ذرعي ، و هفت زوج قالي پنج ذرعي و نه قطار مايه (ماده شتر ) و دويست و پنجاه طبق چيني بزرگ و كوچك و ديگر اطباق و ديك ها تمامي با سرپوش سفيد قلعي كرده پاكيزه داشته باشد ، بادو قطار استركه در ميهماني خود پيش كش نمايد ، و امراي مذكور را امر شده بود كه ميهماني نمايند . بدين دستور كه طعام و حلاوه و پالوده يك هزار و پانصد طبق بكشند ، و سه اسب و يك قطار شتر و يك قطار استر كه اول آن ايالت پناه آن را ديده و پسنديده باشد پيش كش نمايند، و حاكم غور ، و فوشنج ، و كوسو‌، در ولايت خود ميهماني نمايند . و حاكم با خزر در چام ميهماني نمايد ،و حاكم خواف ، و ترشيز (كاشمر ) و زاوه (تربت حيدريه ) و محولات در سراي فرهاد جرد (فرهاد گرد ) كه پنج فرسنگي مشهد است ميهماني نمايند ، (1)

سندي در انتصاب محمد حسين خان زعفرانلو

برادر زن نادر شاه به حكمراني قوچان

محمد حسين خان زعفرانلو پسر سام خان رئيس ايل كردان چمش گزك ، با نادر شاه قبل از آن كه به سلطنت برسد ، در ابتداي ظهور او در درگز سابقه ي جالبي دارد ، كه لازم است در اين جا نقل شود :

نادر پس از آن كه قبايل تاتار مرو و تركمان هاي نسا و طوايف افشار درگز و جلاير كلات راتحت انقياد و اطاعت آورد ،به سراغ ايلات و طوايف كرد منطقه قوچان و رادكان و چناران رفت تا آنها را نيز زير سلطه خود در آورد ، لذا بادوازده هزار نفر نيروي متشكله از جوانان قبايل درگز و كلات و مرو و سرخس ازدرگز به سوي قوچان حركت كرد .

رؤساي ايلات كرد ، از تصميم نادر آگاه شدند ، و به سرعت به جمع آوري نيروي محلي اقدام كردند ، و با سي هزار نفر از جوانان رشيد طوايف كرد به سركردكي ، همين محمد حسين خان زعفرانلو رئيس ايل چمش گزك ،و شاه وردي خان رئيس ايل كيوانلو به مقابله ي نادر آمدند ، و پس از برخورد دو نيرو ، جنگ خونين ميان دو نيروي مسلح در گرفت ، تا آن كه نيروي نادر با اين كه نصف نيروي كردان بود ، در اثر ابراز رشادت و استقامت نيروي كردان را به سختي شكست داد ، و نيروي كردان به قوچان عقب نشيني نمود .

نادر با افراد خود آنها را تعقيب كرد ، و قوچان را به محاصره خوددر آوردد ،سران كردان راه خروج از محاصره را هر طرف مسدود ديدند ، وبه ناچار از در مصالحه با نادر در آمدند ،و نمايندگاني از سوي خود براي مذاكره نزد نادر فرستادند.

نادر شنيده بود كه محمد حسين خان زعفرانلو خواهري در حرم سرا دارد كه بسيار زيبا است ، در اين موقع به اين انديشه افتاد كه بارئيس ايل كردان وصلت نمايد ، و اتحاد و اتفاق استواري ميان خود وسران كردان شهرستان هاي شمالي خراسان ، كه از لحاظ كثرت جمعيت و قدرت رزمي از اهميت خاص برخوردارند ، به وجود آورد ، لذا پس از حصول ملاقات و آغاز مذاكرات ،مادر اظهار نمود . من ميل دارم صلح و صفا بين ما پايدار بماند ، اين نظر تأمين نخواهد شد ، مگر ميان ما وصلتي بشود ، وقوم و خويشي و اتحاد واقعي به وجود آيد ، بنابراين پيش نهاد من آن است كه محمد حسين خان خواهر خود را به همسري من در آورد ، تا از اين طريق اتفاق و يگانگي كامل بين ايلات و طوايف مناطق درگز و قوچان ايجاد گردد .

نمايندگان كردان ، نتيجه مذكرات و پيش نهاد نادر را به محمد حسين خان زعفوانلو و شاه ويردي خان كيوانلو اطلاع دادند ، محمد حسين خان با صلاح ديد سران طوايف با خواستگاري نادر از خواهر خود موافقت كرد ، و نمايندگان را مجدداً نزد نادر فرستاد و پيغام داد ، كه ما بادر خواست شما براي انجام وصلت موافقت داريم ، ولي حالا فرستادن دختر با اين جنگ و خون ريزي در شأن مانيست ، و شما هم در عالم ايلياتي راضي به اين نحو عمل نخواهيد بود ، بهتر آن است كه به درگز برگرديد ،و بعد بارعايت رسم و قاعده ايلياتي ، بناي عروسي را بگذاريد ،و عروس را با عزت و احترام به بريد ، نادر اين نظريه و در خواست كردان را پذيرفت و به درگز مراجعت كرد .

پس از اندك مدتي كه از برگشتن نادر به درگز مي گذشت ، شاه طهماسب دوم ، از طريق مازندران و گرگان براي لشگركشي بر عليه ملك محمود سيستاني حاكم غاصب خراسان به قوچان آمد ،و با اطلاعي كه قبلاً از كفايت و لياقت و شجاعت نادر شنيده بود ،او را براي شركت در اين قشون كشي به قوچان خواست .

نادر با سه هزار نفر از افراد رزمنده مسلح خود به قوچان آمد و به حضور شاه طهماسب دوم رسيد ، و مورد توجه والتفات شاه قرار گرفت ، وپس از تسخير مشهد به دريافت لقب طهماسب قلي (نوكر طهماسب ) و مقام سپه سالاري مفتخر شد ،

در اين موقع بعضي از سران كردان كه سروري نادر را تحمل نمي كردند ، محمد حسين خان زعفرانلو را ترغيب كردند ،كه از دادن خواهرش به همسري نادر خود داري كند ، و او را راضي نمودند كه خواهرش را به شاه طهماسب بدهد ، با شاه طهماسب هم مذاكره كردند ، و مقدمات اين وصلت را فراهم ساختند ، بدون اينكه سابقه خواستگاري نادر را از اين دختر و موافقت محمد حسين خان را با اين وصلت به ميان آورند. و دختر  را كه قبلاً  به شيروان فرستاده بودند ، عده اي سوار مسلح به شيروان فرستادند تا دختر را به قوچان بياورند ، و ترتيب برگزاري جشن عروسي او را با شاه بدهند

نادر از اين موضوع آگاه شد ، و شبانه با عده اي از سواران خود راه را بر آن عده بست و آنها را متواري ساخت ، و فراريان به قوچان بازگشتند و جريان را به محمد حسين خان اطلاع دادند ،

رؤساي كردان با مذاكره با شاه طهماسب او را راضي كردند كه به قوچان بيايد و در آن جا تحت حمايت كردان قرار گيرد ، و شاه را به قوچان بردند .

نادر شاه پس از اطلاع ، با نيروي مسلح خود قوچان را به محاصره در آورد ، و كردان نمايندگاني نزد نادر فرستادند و از كردار خود عذر خواستند ، نادر شرايط صلح را چنين عنوان كرد .

1-           شاه طهماسب را فوري به مشهد برگردانند

2-           مبلغ دوازده هزار تومان بابت خسارت جنگي به پردازند

3-           قمر طلعت خواهر محمد حسين خان را به عقد و ازدواج او در آورند

خوانين كرد هر سه شرط نادر را پذيرفتند و انجام دادند نادر ، در مشهد جشن باشكوهي برپا ساخت ، و عروس خود را با عزت و جلال از قوچان به مشهد آورد ، و شاه طهماسب هم قبل از عروسي به مشهد برگشت و در اين جشن شركت نمود.

محمد حسين خان ؤ خواهر خود را با جهيزيه بسيار كه عبارت بود از چند گله گوسفند ، و اسب ،‌و غلام ،‌و كنيز با شكوه تمام همراه بزرگان كرد به مشهد روانه ساخت .

نادر پس از انجام عروسي ، دستور داد سه چهار هزار نفر از جوانان رزمنده كرد را انتخاب و به مشهد اعزام نمايند تا جزو سپاهيان نادر به خدمت مشغول شوند ، از اين پس محمد حسين خان زعفرانلو برادر زن نادر ، يكي از سرداران سپاه و مورد توجه او بود ، نادر پس از رسيدن به سلطنت در سال 1148 هـ . ق جز و اولين فرامين ، فرماني هم براي برادرزنش صادر كرد و ضمن آن محمد حسين خان را به حكمراني قوچان منصوب نمود ،وچون اوهميشه در الترام ركاب نادر بود لذا نايبي براي اداره امور قوچان تعين كرد

متن فرمان نادر شاه درباره انتصاب محمد حسين خان به حكمراني قوچان چنين است :

(سند 33)

سند شماره 33

الحكم لله فرمان عالي شد آنكه عاليجاه امير الامراء العظام محمد حسين خان بيگلر بيگي حاكم ايل جليل چمش كزك و الكاي خبوشان (قوچان) و توابع به عواطف از حد افزون خسروانه سرافراز گشته بداند ، كه چون رفعت و معالي شاه عمده القبايل محمد جعفر بيك مستبانلو را به نيابت آن عاليجاه سرافراز فرموديم ، و مبلغ چهل تومان مرمري در و جه او مواجب شفقت گرديده ، تا روزي كه آن عاليجاه در قصبه خبوشان توقف دارد مبلغ مزبور او را كافيست ، هرگاه خواهد به جهته تمشيت امري از قصه خبوشان حركت نمايد ، محمد جعفر بيك را در خبوشان نايب گذاشته ، بنا بگذارد كه در امر نيابت تا ورود آن عاليجاه به خبوشان سواي مواجب ، روزي دو هزار و پانصد قاز مرمري از مداخل و يا هوايي به جهته اخراجات يوميه خود باز يافت و به مصارف برساند ، و سر رشته نگاهدارد ، نهايت آنچه به هر جهتي از جهات از وجوه هوايي آن عاليجاه خود و نايب آن عاليجاه بعمل مي آورند ، تا دينار و حبه آخر به قلم وكيل و مستوفي داده دفتري نموده و ابوابجمع مداخل نموده بمصارف  سركار ديوان برسانند ، و حسب الواقع موجه شده و دقت لازمه كرده و مقرر ضابطه و سررشته رانگاهدارد . مستوفيان عظام و كتاب دفاتر خلود و وكيل ومستوفي و عمال الكاي خبوشان صورت رقم مبارك را ثبت دفاتر و حسب السطور عمل نموده و قد غن تمام در عهده  شناسند .

تحويراً في 14 شهر شوال اعلكرم سنه 1148 مهر نادر شاه با اين سبحع ، لافتي الاعع لاسيف الاذوالفقار ، نادر عصرم زلطف حق غلام هشت و چهار 1144 (1)

سند انتقال چند خانوار

از ايل افشار به درگز

افشار ، از بيست و چهار قبيله او غوز و از فرزندان ، اولدوزحان «اولدوز = ستاره» يكي از چهار پسر اوغوز مي باشد

ميان طايفه هاي ايل افشار ساكن درگز ، طايفه كوسه احمد لو از مهمترين و معتبرترين طايفه ي افشار بود ، رؤساي اين طايفه هميشه بر ساير طوايف ايل افشار بر تري و نيز به درگز رياست وحكومت داشتند‌، ازجمله باباعلي بيگ كوسه احمد لو ،كه در دوران جواني و كروفرمحلي نادر ، رئيس ايل افشار و حاكم درگز بود ، و نادر كه از طايفه قرقلو افشار بود به استخدام وي در آمد و به رياست سواران حكومتي درگز منصوب گرديد.

نادرشاه در دوران سلطنت خود با علاقه اي كه به موطن خودو طوايف ايل خود داشت . حكمراني درگز را هميشه به يكي از افراد ايل افشار مي سپرد ، چنانكه مي بينيم ، پس از به قدرت رسيدن نادر ، و در دوران فرمانفرمايي خراسان يا سلطنت حكمران هاي درگز بشرح زير از ايل وطايفه او بوده اند :

1-           لطف علي بيگ كوسه احمدلوافشار ، پسر بابا علي بيگ و برادرزن و برادر مادري نادر ، در سال 1144 هـ . ق

2-           بيكتاش بيك قرقلوافشار ، عموي نادر شاه در سال 1146 هـ . ق

3-           بهبود خان چاووشلو ، از وابستگان ويكي از سرداران معروف سپاه نادر شاه ، در سال 1147

4-           عاشور خان افشار ، در سال 1150

5-           بعد از اين ها اولاد در عقاب بهبود خان چاووشلو

حكمراني درگز را به عهده داشته اند.

نادر شاه ، سعي داشت ، طايفه هاي ايل افشار را كه در مناطق مختلف ايران سكونت داشته اند ، به درگز بكوچاند و به آنها جا و زمين و آب و زراعتي بدهد تا بارفاه زندگي كنند . در اينجا فرمان مورخ 1151 هـ .ق نادرشاه را به نام عاشور خان افشار حاكم درگز مي بينم كه ضمن آن مقرر داشته ، چند خانوار تازه وارد ايل افشار را در روستاي شاه توت و در كنار طايفه ي كوسه احمد لوي افشار جاي وزمين و آب دهد .(1) (تصوير شماره )(1)

متن فرمان چنين است :

مهر نادرشاه ، طغري فرمان ، آنكه عاليجاه عاشور خان افشار حاكم الكاي ابيورد (درگز ) به شفقت شاهانه سرافراز گشته بداند ، كه درين ولابعرض اقدس رسيده ، چون چند خانوار جماعت افشار را كه تازه وارد شده اند به محال شاه توت كوچاينده و همگي زراعت آبي و ديحجه آن محل را متصرف گرديده اند .

بحصول اطلاع بر مضمون رقم اقدس آن عياليماه خود متوجه گرديده خانه الله قلي صوفي و چهار پنج خانوار كوسه احمد لوي قديمي كه در آن جاسكني دارند از زراعت آبي و ديم چه آن محال آنچه از براي زراعت و مدار گذار جماعت مذكور ضرور باشد از آب و زمين شيار كرده تسليم كه زراعت نمايند ، و باقي آب و زمين ديم چه نراء را به تصرف جماعت افشار جديد داده قدغن نمايد كه زمينهاي بياض زراعت نشده را شيار نموده و مرتب كرده اصلاح آورده،‌از براي خود ديم چه فراوان زراعت نمايند ، و در اين باب قدغن اكيد داند و در عهده شناسد تحريراً في 22 شهر ربيع الاول 1151

سند شماره 24

جابه جائي هزاره هاي خراسان

در زمان ناصر الدين شاه قاجار ، پس از تسخير هرات به وسيله ي حسام السلطنه استاندار خراسان ، عده اي از هزاره هاي افغانستان از قلعه نو با دغيس ، به جام و با خزر خراسان انتقال يافتند ، ولي بعد از مدتي دو هزار خانوار از هزاره ها به هرات مراجعت و مهاجرت كردند .

به فرمان ناصر الدين شاه دولت ايران نيز سكونت هزاره ها را در جام و يا خزر منطقه ي مرزي صلاح ندانسته و همه را تحت سرپرستي يوسف خان هزاره به اسفرايين كوچ دادند .

لازم به ذكر است ، كه ايل هزاره قبل از هزاره هايي كه به وسيله حسام السلطنه به خراسان انتقال داده شد ، اصلاً به فرمان نادرشاه در سال 1141 هـ . ق پس از تسخير هرات و به اطاعت آوردن الله يار خان حكمران هرات همراه ايلات جمشيدي ، روتي ، به خراسان منتقل شدند ، و در جام و با خزر وسرخس اسكان يافتند . بنابراين موقع انتقال هزاره هايي كه حسام السلطنه به خراسان آورد ايل هزاره د رخراسان زندگي مي كردند .

هزاره هاي انتقالي به اسفرايين مدتي در آن جا به سربردند و تعدادي از آنها در اسفرايين در اثر بيماري وبا ، وبيماريهاي ديگر تلف شدند ، بر حسب موافقت دولت بقيه ي هزاره ها از اسفرايين به روستاهاي كنه و يس و كنه گوشه اطراف مشهد منتقل گرديدند ، و بالاخره در سال 1275 هـ . ق ناصرالدين شاه قاجار موافقت كرد و اجازه داد كه ايل هزاره مجدداً به محمود آباد جام و با خزر مراجعت نمايند .

اين مأموريت را ميرزا محمد قوام الدوله وزير خراسان كه در غياب حمزه ميرزا حشمت الدوله استاندار خراسان كفالت امور استان را به عهده داشت انجام داد ، كه احتمام ومساعي او در اين مورد ،‌تحت توجه ناصر الدين شاه قرار گرفت ، و فرماني به اين شرح به نام ميرزا محمد قوام الدوله صادر كرد ، و ضمن آن از اين خدمت اظهار رضايت كرد ، (سند شماره 35)

متن فرمان ناصرالدين شاه قاجار

مهر ناصر الدين شاه قاجار  مقرب الخاقان ميرزا محمد قوام الدوله وزير مملكت خراسان ، به مزيد عنايات خاطر خطير شاهنشاهي مفتخر و مباهي بوده بداند ،كه عريضه ارادت فريضه آن دولت خواه كه از محمود آباد معروض داشته ، و حاكي از كيفيت كوچايندن ايل هزاره و اهتمامات آن دولت خواه در تقديم اين امر مهم بود . به شرف لحاظ انور اقدس همايون رسيد ،و نوشتجاتي هم كه مقرب الخاقان دبير الملك «ميرزا نصرالله خان شيرازي » نوشته بود، تماماً ملحوظ افتاده ، از فقرات مندرجه آن خاطر خطير مبارك به استحضار و آگاهي مسقرون گرديد.و مراتب اهتمامات آن دولت خواه ، در تقديم اين خدمت كماينبفي مشهود و معلوم افتاده ، زياده از اندازه در پيشگاه حضور با هرالنور همايون مستحن و مقبول افتاد و ، اعتماد و اعتقادي كه به فرط درايت و كارداني آن دولت خواه داشته و داريم ، يك بر هزار افزود ، و اين خدمت آن عاليجاه كه در چنين وقتي در شدت سرماي زمستان ، و با نبودن حاكم و والي خراسان به تقديم رسانده ، با كمال خوبي و خوشي ايل مزبور را حركت داده بود ، در نظر انور همايون خيلي جلوه گر و نمودار آمد ، و بر محاسن اهتمامات آن دولت خواه تحسينات بليغه فرموديم ، چون از مقرب الخاقان مراتب خدمت گزاري هر يك از صاحب منصيان مأمور خراسان را كه در اين مقدمه خدمت كرده بودند ، فرداً فرد معروض داشته ، تعريف و توصيف زياد از طرز خدمت گزاري آنها نموده بود . مراتب خدمات آنها زايد الوصف پسنديده ، مقبول افتاده در حق هركدام مرحمت خاصي مبذول فرموديم ،و مي بايد آن دولت خواه نيز مراتب مراحم بلوكانه را كماينبفي به آنها حالي و خاطرنشان ساخته ، به مزيد مشمول عنايت خديوانه مستظهر و اميدوار نمايد ، كه با كمال دل گرمي مشغول خدمت گزاري باشند ، ساير احكام همايون از قراري است ، كه در طي ملفوفه جات مرقوم شده است ، از آن قرار رفتار نموده ، و در عهده شناسد شهر شعبان 1275 هجري قمري

ناصرالدين شاه ، در حاشيه ي بالاي فرمان با خط خود اضافه كرده است :

الحق از عهده كوچاندن ايل هزاره خوب بر آمد ، و فرمايشات ما را به طورخوبي و پخته به انجام رساند ، هيچ كس گمان نداشت كه اين خدمت را به اين خوبي آن دولت خواه مي تواند انجام دهد ، الحمد الله بسيار خوب از عهده برآمد ، حال بايد درنگاه داري و استمالت ايل و جا به جا كردن آنها ، در جايي كه به آنها خوش بگذرد ، هم منفعت و حاصلي براي دولت داشته باشد ساعي باشد ، كه در كمال نظم و خوبي در مكان و يورت هاي خود نشينند ، و آسوده باشند ، و هزار سوار هم بايد بدهند ، البته قرار اين فقرات را به طور خوب بدهد و به عرض برساند، و به همه ي سركردگان مأمورين خدمت هم التفات شد ، و براي رؤساي ايل هزاره هم خلعت التفات فرموديم ، و براي ايل هم الغام مرحمت شد ، همه را برسانيد ، و اميدوار كنيد ، و در تهيه سفر سرخس باشد ، انشا الله .» (1)

سند تاريخي واقعه ربوده شدن چهل و دو نفر زن و دختر كردان با جكانلو قوچان

يكي از وقايع حيرت آور خراسان ، در دوران استانداري غلامرضا شاهسون آصف الدوله ، شبيخون زدن سواران مسلح تركمن به چادرهاي كردان با جكانلو قوچان در سال 1323 هـ .ق و به اسارت بردن چهل  ودو نفر زن ودختر و كشتار دوازده نفر و غارت اموال آن طايفه است .

صاحبان اسيران شكايات تلگرافي به مركز مخابره نموده و در خواست كردند سريعاً براي آزاد ساختن اسيران آنها اقدام شود ، و نمايندگاني نيز به تهران فرستادند كه آن نمايندگان در مجلس شواري ملي منحصن شدند و در خواست رسيدگي و اقدام فوري نمودند .

در اثر شكايات و پي گيري كسان اسيران و تحصن نمايندگان آنها در مجلس شوراي ملي كه مقارن بود با آغاز مشروطيت ، به دستور دولت كمسيوني براي تحقيق مركب از

1-           نمايندگان مجلس شوراي ملي

2-           نمايندگان وزارت كشور

3-           نمايندگان وزارت امور خارجه

4-           نمايندگان وزارت دادگستري

5-           نمايندگان شاكيان

در وزارت دادگستري تشكيل گرديد ،تشكيل چنين كميسيوني در آن موقع اهميت و عظمت واقعه را مي رساند .

اعضاي كميسيون عبارت بودند از :

وزارت كشور 1- سيد مهدي 2 محتشم السلطنه

وزارت امور خارجه 1- كارگزار قوچان 2- كارگزار بجنورد

مجلس شواري ملي 1- سيد حسن تقي زاده 2- حاج ملك التجار

3- حاج ميرزا محمود  4- حاج ميرزا بابا نماينده قوچان در مجلس شواري ملي

وزارت دادگستري 1- عبدالحسين ميرزا فرمانفرما ، وزير دادگستري 2- عدالت السلطنه 3- ممتاز الدوله 4- صدر الدوله 5- ميرزا حسن خان معين

نمايندگان شاكيان 1- يوسف كدخداي تك مران 2- علي بيگ تكمراني

مطلعين 1- هژبر ديوان قوچاني 2-مدير ديوان (علي اكبر افشار ) قوچاني 3- صفوت السلطنه قوچاني

اين كميسيون طي پنج جلسه از شاكيان ، و استانداران خراسان و گرگان ، و فرمانداران بجنورد ، قوچان ، و مأموران اعزامي از مركز و مطلعين محلي تحقيق به عمل آورد و در آخر چنين رأي صادركرد

1-           سالار مفخم حاكم بجنورد ،كه تركمان ها را به خاك خود راه داده و از آمدن آنها مطلع بوده و جلوگيري نكرده محكوم است به سلب شئون نظامي ، و بركناري ازحكومت بجنورد ، و پرداخت سيصد تومان براي هر نفر از ربوده شدگان «در صورت عدم استرداد آنها » به صاحبان ربوده شدگان .

2-           سردار افخم حاكم استرآباد-كه تركمان ها از حوزه حكومتي او به ايلغار به قوچان آمده و اسيران رابه ميان تركمان هاي گنبد  قابوس برده بودند ، به علت قصور در انجام وظيفه محكوم است به تنزل يك درجه رتبه نظامي و پرداخت پنج هزار تومان جزاي نقدي و يك سال محروميت از خدمات نظامي .

3-           امير حسين خان پسر آصف الدوله حاكم قوچان كه ورود تركمنان و تاخت و تاز و غارت كشتار آن ها و ربودن زنان و دختران در حوزه حكومتي او روي داده ، به علت قصور در حفظ مردم و عدم تعقيب تركمنان و غفلت در آزادي ربوده شدگان محكوم است به دو سال محروميت از خدمات دولتي و پرداخت سه هزار تومان جزاي نقدي

4-           غلامرضا خان شاهسون آصف الدوله استاندار خراسان به علت قصور در حفاظت وامنيت حوزه استان محكوم است به پرداخت دو هزار تومان جزاي نقدي شدند .

لازم به ذكر است ، كه اين محكوميت ها درد و رنج صاحبان اسيران را التيام نه بخشيد ، زيرا تشكيل اين كميسيون و محكوميت مسئولان امور ، پس از دو سال دوندگي و پي گيري قضيه از سوي صاحب اسيران صورت گرفت ، كه در آن موقع زنان و دختران ربوده شده از تركمنان بچه دار شده و يا حامله بودند و روي بازگشت به خانه ي شوهر قبلي يا پدر نداشتند و از برگشتن به خانه زندگي اوليه از خجالت خود داري كردند . در اين جا عين صورتمجلس كميسيون را كه متضمن راي صادره است نظر خوانندگان گرامي مي رسانيم متن صورتمجلس چنين است :

شير و خورشيد ،وزارت عدليه اعظم ، تاريخ ، 3 جمادي الاول سنه 1325-راي كميسيون عدليه در خصوص اسراي باشقانلو «با حكانلو» بعد از استنطاق متعدد و مجالس مفصل و خواندن و ديدن اغلب نوشتجات ، با حضور وكلاي دارالشوراي ملي آراي كميسيون عدليه قرار محاكمه و مجازات بر اين قسم داده مي شود .

اولاً مقصر درباب اسراء سالاد مضخم است به آراي همه اجزاي كميسيون اعم از عدليه و وكلاي مجلس

مقصر دويم ، سردار افخم است كه حاكم وقت استرآباد بوده است .

سيم امير حسين خان پير آصف الدوله است .

چهارم غلام رضا آصف الدوله است .

پنجم ، مفاخر الملك و اكرم الملك مي باشند كه هنوز براي استنطاق حاضر نشده اند و احضار آنها منوط به امر مبارك است عقايد كميسيون عدليه در مجازات اين اشخاص مطابق نمره تقصيراتشان رااز قرار تفصيل ذيل معين مي كنند.

1-           مالار مفخم است بايد بكلي سلب شئونات نظامي از او بشود ، حكومت بجنورد را هم از او خلع نمايند ، يك سال هم جيره و مواجب سوار را كه در آن سنه به خرج دستورالعمل بجنورد منظور شده است بايد به دولت نقد برسانند ، و تقبل اسراء را علي قدر مقدور بكند چنانچه از عده اسرا چند نفري را نتوانست حاضر كند ، هر نفري را سيصد تومان وجه نقد به صاحبان اسراء بدهد ، خودشان بروند بخرند ، و بايد توقيف باشند تا مراتب منظوره بموقع اجرا گذاشته شود

2-           سردار افخم كه حاكم وقت استرآباد بوده و بايستي در آن موقع مجاهدات و اقدامات فداكارانه نمايد به هيچ و جه اقدامي ننموده بايد يك درجه از رتبه نظامي او كاسته شود و پنج هزار تومان جزاي نقديه بدهد ، و يك سال هم مصدر خدمات دولتي نباشد .

3-           امير حسين خان ، پسر آصف الدوله بايد تا دوسال به هيچ وجه به مأموريت دولتي مأمور نشود ،‌زيرا كه پس از شنيدن اين خبر اقدامات سريعانه ننموده است ، و بايد سه هزار تومان جزاي نقدي بدهد .

4-           آصف الدوله ،‌بواسطه تلگرافاتي كه از عين الدوله در دست دارد و تحقيقات خارجي اظهارات خودش به عدليه كرده است تقريباً قرينه از تقصير اينكار دارد ولي قصوري كه عدليه نسبت با و ميدهد اين است كه چرا بيشتر از آنچه نوشته و گفته است اقدام نموده ، لهذا بايد دو هزار تومان جزاي نقديه بدهد .

5-           مفاخر الملك و اكرم الملك چون شخصاً حاصر نبودند و محاكمه حضوري نشده است موكول به حكم دولت است ، كميسيون عدليه دراين موقع به اقتضاي حال امروزي مملكت مجازات را همين قدر كافي مي داند ،مهر هاي اعضاي كميسيون

وزير عدليه در حاشيه صورتجلسه در اين كميسيون نوشته است :

اين حكم محكمه ابتدايي و اجرايي كميسيون عدليه كه درباره مقصر و قاصر نسبت به اسراي باشقانلو مجازات معين كرده اند صحيح است استنطاقات و تحقيقات همه با حضور شش نفر از وكلاي مجلس شده است و حكم را اجزاي ابتدايي و كميسيون عدليه نموده اند بايد مجري و همضي و اعلان شود . ديوان خانه عدليه اين حكم را تصدتي دارد ، عبدالحسين فرمانفرما

امضاء و مهر (سند 37)

سند تاريخي از دختر فروشي در قوچان

درسال 1323 هـ .ق (=1292 ش ) در خراسان خشك سالي روي داد و محصول غله به عمل نيامد ، و در اثر كمبود گندم قحطي روي داد و نرخ گندم ترقي كرد .

مردم خراسان براي تأمين نام خوراكي افراد خانواده اشان گندم به دست نياوردند ناچار به خوردن نان جو و ذرت شدند .

در اين موقع غلام رضا خان شاهسون آصف الدوله استاندار خراسان و پسرش امير حسين خان فرماندار قوچان بود . استاندار به دستور عين الدوله صدر اعظم ايران مردم را براي وصول ماليات تحت فشار قرارداد ،مردم به علت خشك سالي و نداشتن محصول ودر آمدقادر به پرداخت ماليات نبودند .

عين الدوله نخست وزير به استاندار خراسان نوشت :‌اگر مردم فرزندان خود را هم بفروشند ماليات را بايد به پردازند . (1)

امير حسين خان پسر آصف الدوله حاكم قوچان براي وصول ماليات به مردم قوچان فشار آورد و چوب فلك داير كرد تا كساني كه از پرداخت ماليات خودداري نمايند به ضرب چوب ماليات مورد مطالبه را از آنها بگيرند .

مردم قوچان در مقابل اين ظلم و ستم حاكم ، ناچار شدند دختران خود را به تركمنان تركمنستان بفروشند و پول فراهم كنند ،و ماليات مطالبه شده را به پردازند .

مجتهد بزرگ تهران سيد محمد طباطبائي درچهاردهم جمادي الاول 1324 در منبر گفت : .. حكايت قوچان را مگر نشنيده ايد كه پارسال زراعت به عمل نيامدو  مي بايست هر يك نفر مسلمان قوچاني سه ري(1) گندم ماليات بدهد ، چون نداشتند ، و كسي هم به داد آن ها نرسيد ، حاكم آنجا (امير حسين خان پسر آصف الدوله ) سيصد نفر دختر مسلمان را عوض گندم ماليات گرفته ، هر دختري به ازاء دوازده من گندم محسوب وبه تركمنان فروخت .. )(2)

اين عمل اعتراض شديد مسلمانان ايران وقفقاز را برانگيخت وموضوع در مجلس شوراي ملي مطرح شد .

1-           تلگراف از تجن به تهران ، مجلس شوراي ملي ، حكومت قوچان و درگز قريب هزار دختر به همراهي آصف الدوله به خارجه فروخته اند . مقيم تجن ، حاج عبدالله عسگراف .

2-           سيد محمد تقي نماينده مجلس روز يك شنبه چهارم محرم1325 تلگرافي را كه از اشك آباد رسيده بشرح زير قرائت كرد .

اگر چه از شاهد كسي قسم نمي خواهد ، ولي ما ايرانيان مقيم عشق آباد «اشك آباد ) ، كه پنج هزار نفر هستيم به شرف و دين و اسلام قسم ياد مي نمائيم ، و خداوند را به شهادت مي طلبيم كه به چشم خود ديديم كه اطفال قوچاني ها را در عشق آباد مثل گوسفند وساير حيوانات به تركمان ها مي فروختند وكسي نبود دادرسي نمايد .

اين عمل در درگز هم در دوران حكمراني محمد علي خان منصور الملك انجام شده و درگمرك لطف آباد دفتري بود كه در آن نام يكصدو شصت و چهار نفر دختري كه فروخته شده با نام پدر و اقامت اصلي و نام خريدار و محلي كه برده شده اند ثبت بوده است .

روزنامه خورشيد ، تهران اين روي دادها را منتشر كرد ، و روزنامه وطن اين عمل ننگين دولت وحكومت قوچان را در وادار ساختن مردم به فروش دختران خود به بيگانه جهت فراهم ساختن پول ماليات با چاپ كاريكاتوري منعكس نموده كه هر بيننده و خواننده را تحت تأثير قرار داد و از زمام داران مردم متنفر و منزجر ساخت .

در اين جا اين سند تاريخي را به نظر مي رسانيم .

سند شماره 38

اسنادي از دختر فروشي در اثر قطحي و گرسنگي در مناطق مرزي خراسان

در سال 1297 شمسي در اثر خشك سالي و كمبود حاصل غله قحطي عمومي در مناطق مرزي خراسان ، كلات ، درگز و غيره ، مردم فقير ناگزير شدند دختران خود را به تركمن هاي مناطق مرزي بفروشند ، در اين مورد كارگذاري امور خارجه درگز و كلات ،گزارشي به شماره 143/473 مورخ 21 برج عقرب 1297 به وزارت امور خارجه داده ،كه اوضاع و خيم آن روز مناطق مرزي و عمل شينع مردم روستاهاي درگز و كلات را مي نماياند .

وزارت امور خارجه اين موضوع را به وزارت كشور منعكس و درخواست نموده است كه دستور لازم براي جلوگيري از اين عمل غير انساني مردم ، به حكومت هاي محلي صادر نمايند .

متن اين دو نامه تاريخي را دراين جا به  نظر خوانندگان مي رسانيم .

سند شماره 39- گزارش كارگذاري امور خارجه درگز و كلات

سند شماره 40- نامه وزارت امور خارجه به وزارت داخله (كشور)

سندي از ججوخان و يوسف بيك درگزي كه در درگز طغيان كردند.

الف- ججوخان

ججوخان از جوانان دلير درگز بود ، وي در روستاي حصار از توابع لطف آباد در نوار مرزي ايران و جمهوري تركمنستان به دنيا آمد ، حصارهمان روستايي است كه با فيروزه معاوضه شد و شرح آن در اين مجموعه آمده است ، پدر ججوخان الله ويردي بيك از تركان حصار بود.

نام ججو از جوجي خان پسر چنگيزخان مغول گرفته شده ، در دوران قاجار ، نام گذاري مغولي روي فرزندان پسر در ايران رواج داشت ،مانند ، هولاكو ، چنگيز ، جوجي يا ججو ، خاقان ، ارغون و غيره .

الله ويردي بيگ در زمان محمد علي خان منصور الملك حاكم درگز ، نايب الحكومه بخش ميان كوه دربندي بود كه مركزش كبكان است .

ججوخان بعد از فوت پدر ، بجاي او نايب الحكومه ميان كوه ،شد وسوار آن مسلح را به دور خودجمع كرد ، وي اعمال ستمگرانه حاكم درگز را تحمل نمي كرد ، ودر نتيجه بحمايت از طبقه ضعيف علم مخالفت و طغيان بر عليه محمد علي خان منصور الملك حاكم درگز برافراشت ، و درگز را به تصرف خوددر آورد ، و به حكمراني پرداخت .

محمد علي خان حاكم درگز از (محمد آباد) مركز شهرستان فرار كرد و به درونگر از توابع بخش نوخندان رفت و به جمع آوري نيرو  از جوانان آن بخش پرداخت ، وموفق شد ، دويست نفر افراد مسلح گردآورد ، و به محمد آباد حمله كند ، ولي از نيروي ججوخان شكست خورد و متواري گرديد.

در اين موقع مسعود خان پسر صيد علي خان برادرزاده محمد علي خان منصور الملك در مشهد اقدام كرد و ركن الدوله استاندار خراسان او را به سمت حكمران درگز منصوب كرد. و او را براي سركوبي ججوخان با عده ي نظامي به درگز روانه ساخت .

مسعودخان با نظاميان به درگز حركت نمود ، ججوخان پس از اطلاع ، از مركز شهرستان خارج شد و در كوه هاي زنگلانلو موضع گرفت .

مسعود خان با قواي نظامي به تعقيب ججوخان رفت و او را محاصره كرد و جنگ سختي در گرفت ، نيرو ججوخان به تدريج او را ترك كردند و پراكنده شدند ، ججوخان با عده كمي كه دراطراف او باقي مانده بود به سوي كوه هاي قوچان رفت .

اين روي داد موقعي بود،كه قشون روسيه تزاري درخراسان بود ، كه شرح آن در موضوع گلوله باران گنبد مرقد مطهر امام رضا (ع) داده شده ، روسيه تزاري به علت سوابق تجاوزات ججوخان به آن سو مرز دل خوشي از ججوخان نداشت ، قواي روسيه در مشهد به عنوان همكاري با نظاميان ايراني به تعقيب ججوخان پرداختند ،ججوخان دائماً در حركت بود ، و درحدود يام به محاصره سربازان روس افتاد و اسبش به باتلاقي فرو رفت و در اثر اصابت گلوله به اسب و خود او كشته شد اين واقعه سال 1330 هـ . ق رويداد «ججوخان تصوير شماره 41 لازم به توضيح است كه از ججوخان همين عكس باقي مانده ومنحصر به فرد است »

ب- يوسف بيك

يوسف بيك از رؤساي سواران ججوخان و دست راست و يا رومشاور او بود او بعد از كشته شدن ججوخان به كار كشاورزي اشتغال داشت و بعد به سمت نايب الحكومه نوخندان منصوب شد ،هنگاميكه در 1320 لشگر هاي شوروي سابق ، خراسان را اشغال كرد ، وصولت السلطنه هزاره در سال 1321 در خراسان قيام كرد و شهرهاي جنوبي خراسان را تصرف نمود ، يوسف بيك هم در درگز علم طغيان بر افراشت وبانيروي مسلح كه در نوخندان جمع آوري كرده بود به محمد آباد مركز شهرستان تاخت و شهرباني وژاندارمري آنجا را خلع سلاح كرد و به رتق وفتق امور پرداخت .

پس از آنكه صولت السلطنه به كلات رفت ، و با خوانين شيروان و درگز ، فرج الله بيك و علي خان بيك و يوسف بيك تماس گرفت و آنها را دعوت به همكاري نمود ،فرج الله بيك و علي خان بيك با نيروهاي خود به درگز آمدند تا از آن جا به صولت ملحق شوند ، اما چون صولت السلطنه تسليم شد و نيروي مسلح اش خلع سلاح گرديد و متفرق شدند ، خوانين شيروان ودرگز نيز تسليم گرديدند و سلاح خود را تحويل دادند ، خوانين مدتي زنداني بودند و بعد آزاد شدند .

يوسف بيك (تصوير شماره 42)

اسنادي از قيام كلنل محمد تقي خان پسيان فرمانده ژاندرمري خراسان

كلنل (سرهنگ ) محمد تقي خان پسيان از خانواده مهاجر قفقاز بود ، اجدادش پس از جنگ ايران و روس (1243 هـ . ق) و مجزا شدند قفقاز از ايران به تبريز مهاجرت كردند ، محمد تقي خان پستان در سال 1319 هـ . ق در تبريز متولد شد ، و پس از تحصيلات مقدماتي ورود مدرسه نظام گرديد ، و با درجه ستوان دومي فارغ التحصيل ومشغول خدمت شد ، وي در سال 1297 شمسي با درجه سرهنگ 2 به فرماندهي ژاندرمري خراسان منصوب شد ،در اين موقع احمد قوام (قوام السلطنه ) استاندار خراسان بود .

كلنل محمد تقي خان ، پس از شروع به كار در خراسان با كمك و حمايت استاندار ، سازمان ژاندرمري خراسان را از لحاظ تجهيزات و اسلحه و استخدام افراد تعليم ديده در رديف يكي از بهترين سازمانهاي نظامي كشور در آورد .

در اسفند ماه 1299 شمسي در تهران كودتا شد وكابينه سيدضياء الدين طباطبائي تشكيل گرديد ، و اكثر رجال معروف تهران زنداني شد ، قوام السلطنه زير يار دستورات شديد سيد ضياء نرفت ،در نتيجه سيد ضياء محرمانه به وسيله سيد مهدي فرخ كارگزار خراسان  به كلنل محمد تقي خان دستور داد كه استاندار را باز داشت و روانه تهران نمايد .

كلنل محمد تقي خان بعنوان اطاعت از اوامر دولت در انجام وظيفه و بدون پيش بيني دگرگوني سريع اوضاع ، قوام السلطنه را روز 13 فروردين ، 1300 بازداشت كرد و تحت الحفظ روانه تهران ساخت ، سيد ضياء كلنل محمد تقي خان را به كفالت امور استانداري خراسان منصوب نمود ، اما اين كفالت ديري نپائيد و در خرداد همان سال كابينه سيد ضياء الدين سقوط كرد و احمد قوام السلطنه به نخست وزيري انتخاب شد ، و بلافاصله نجدالسلطنه معاون استانداري را تلگرافي به كفالت استانداري تعين نمود و كلنل محمد تقي خان راهم بدون اينكه عهد شكني او رادرباره خود و توقيف ومصادره اموال خود را به رخ او بكشد ،در مقام فرماندهي ژندامري خراسان ابقاء نمود ، و تلگرافي هم به حاج حسين آقا ملك كه درباره كلنل وساطت كرده بود مخابره وضمن آن متذكر شد ، كه كلنل محمد تقي خان با كمال اطمينان به محبت اين جانب به كارخود ادامه دهد ، كلنل هم ضمن تلگرافي شماره 337-13 خرداد 1300 شمسي از مراحم قوام السلطنه تشكر كرده و آمادگي خود را براي هر تنبه ومجازات اعلام نمود قوام السلطنه در جواب ، تلگراف محبت آميزي مخابره نمودند ، كه با اميدواري بمراحم دولت بخدمات مرجوعه اشتغال و خود تان را مأمور مشمول محبت و مساعدت اينجانب بدانيد ، اما كلنل در اثر تلقين و تحريك مغرضين به تلگراف قوام السلطنه اعتماد نكرده .

از بيم انتقام جوئي قوام السلطنه و تلقين و سعايت ديگران زير بار اين انتصاب نرفت ،و نجدالسلطنه را بازداشت كرد و علم قيام برعليه قوام السلطنه برافراشت ،و استان قدس و دارائي و پست و تلگراف خراسان را با نيروي نظامي اشغال كرد و زير نظر گرفت ، تلگراف هاي كلنل و قوام السلطنه از لحاظ اهميت موضوع و روشن شدن حقايق در اين جا چاپ مي شود .

قوام السلطنه نجفقلي خان بختياري (صمصام السلطنه ) را به استانداري خراسان منصوب نمود ، كلنل محمد تقي خان با شرايطي ، استانداري صمصام السلطنه را پذيرفت ،واز او قول ايلخاني گرفت كه صدمه اي به وي نرسانند و بعضي از خواسته اش را از جمله ابقاي پيشكار دارايي در مقام خود جامه عمل بپوشانند صمصام السلطنه ، ابتدا ، قول ايلخاني به كلنل محمد تقي خان داد كه نظرش را تأمين نمايد ،ولي پس از بررسي موارد خواسته هاي كلنل محمد تقي خان متوجه شد كه دولت قصد مجازات كلنل محمد تقي خان را دارد ، لذا قول ايلخاني خود را ضمن تلگرافي پس گرفت .

كلنل محمد تقي خان از آن تلگراف چنين استباط كرد ، كه خطري او را تهديد مي كند ، فوري در استان خراسان حكومت نظامي اعلام نمود و از بجنورد تا نيشابور جاده ها را تحت كنترل نظاميان قرارداد .

محمد ابراهيم شوكت الملك علم حكمران قاينات ميانجي گري كرد و تماس حضوري به وسيله تلگرافخانه با كلنل محمد تقي خان گرفت ، و پيامي بوسيله فرخ كارگزار خراسان براي كلنل محمد تقي خان فرستاد و درخواست كرد ، كه از ادامه روشي كه پيش گرفته است دست بردارد زيرانه به صلاح خود دولت و نه به مصلحت كشور است و متذكر شد ، بهتر است تغير رويه دهد ، و از در مسالمت در آيد .

كلنل محمد تقي خان ، به شوكت الملك علم چنين جواب داد .

« بيرجند ، جناب اجل امير شوكت الملك دام اجلاله العالي پس از اطلاع ازمذاكرات حضوري ديشب جنابعالي ، با اين كه از مضامين تلگراف معلوم است ، كه مسئله را بطور كلي طور ديگر جلوه داده و سركار را كاملاً در اشتباه انداخته اند ، و براي اينجانب كه نه همديگر را ديده و نه سابقه آشنايي با هم داريم ، معرفي خود و خدماتي كه تاكنون به وطنم كرده ام و ضمناً رفع سوء ظن از وجود محترم از اين راه دور با يك بلكه هزار تلگراف ممكن نخواهد شد ، باز محض اينكه به تكليف ايرانيت و اسلاميت و ديانت خود رفتار كرده باشم عرض مي كنم .

من سرهنگ محمد تقي خان ، زاده يكي از نجيب ترين خانواده هاي ايران ، و اجدادم از شريف ترين شرفاي حاليه شريف تر بوده اند ، در راه خدمت مملكت برادر و عمويم در شيراز و پدرم در اردبيل كشته شده اند ، خود دارائي موروثي و مكتبي را درهمين راه فنا كرده تمام عمرم را در جنگ ها گذرانيده و اينك فقط نصف جاني دارم كه مي خواهم نثار و طنم بكنم ، اگر مخابرات اين سه ماهه مرا با طهران ملاحظه مي فرمودند هرگز سوءظن پيدا نكرده ، قطعاً نيز عقيده مي داديد ، من درهواي مستموم بزرگ نشده ام ، كه براي اشغال مقامي مردم را به زحمت و مهلكه بياندازم ، اگر خراسان نسبت به يك انتخاب اعتراض مي كنند ؛ شهد الله و كفا به شهيداً اقدام غير مستقيم و تحريك نيست ، خودشان از پذيرايي والي ها خسته و فرسوده شده ، و ديگر آهي در بساط ندارند ،من مخالفتي نداشته سهل است بشهادت مخالف و موافق ، در صدر تهيه وسايل پذيرايي (والي جديد) بر آمدم ، تلگرافات و احكام من در اين موضوع بهترين شاهد است ،من تا آخرين درجه امكانات سعي كردم كه امنيت و آسايش عمومي را حفظ كرده و نگذارم سياست كينه جويانه معدودي خودخواه وخود پسند منتج به نتيجه گردد ، ليكن افسوس زحمات من مي رود بي نتيجه بماند ، و رقيب ديوسيرت بر اثر تعليمات و تحريكات ظالمانه خود نزديك است ، امن ترين ايالت ايران را به آتش انقلاب دچار نمايد ؟ و رعايا يعني فلك زده ترين قسمت اهالي اين مملكت گرفتار نهب و غارت گردد ، وروح مرا رنجيده ترو افسرده تر كند ، اما رفتار من نسبت به خود جنابعالي چه در ايام حكومت نظامي ، و چه از پنجم اسد به اين طرف كه كفالت عهده دار امور هستم ، همواره دوستانه و صميمانه بوده و پس از اين هم تا وقتي كه از طرف سركار اقدامي نشود همين رويه را به وثيقه شرافت نظامي تعقيب خواهم كرد ، در عالم هم وطني خواهش مي كنم كه به وسيله غولان آدم صفت كساني كه خودتان بهتر از بنده مي شناسيد ، شرافت خانوادگي و نام با افتخار خودتان را لكه دار نفرمائيد ،وگرنه هر چه پيش سالك آيد خوش آيد ، هيچ مانعي و عايقي مرا از دفاع حقوق جهاد كرور از هموطنانم ، خود و چهار هزار قوه فداكار صديق شاه پرست ايالت خراسان باز نخواهد داشت .

چون اين تلگراف خود را از هر حيث جامع مي دانم ديگر از حضور در تلگراف خانه معذرت خواسته عرض مي كنم، درخانه اگركس است يك حرف بس است،هفتم سنبله 1300 نمره 577 محمد تقي.

امير شوكت الملك علم پس از وصول و مطالعه تلگراف كلنل محمد تقي خان ، جواب ايشان را چنين داد :

ليله 8 سنبله 1300 شمسي ، مشهد جناب اجل كلنل محمد تقي خان دام اجلاله العالي ، تلگراف عالي زيارت شد ، عرايضي كه ديشب خدمت حضرت آقاي معتصم السلطنه فرخ كردم خصوصي ،و از نقطه نظر دوستي و وطن پرستي بود ، نه رسميت، اينك در جواب

تلگراف ، باز هم از نقطه نظر دوستي و وطن خواهي مختصري عرض مي كنم ، سبزه منكر حسب و نسب و لياقت شخصي سركار نيستم و جزء خودنمائي خواهد بود  اگر بنده نيز عرض حسب و نسب نمايم ، فقط اين قدر عرض مي كنم . در مدت عمر خودم بقدي سخت و سست روزگار و پشت هم اندازي ها  ديده ام كه ديگر خسته شده ام ، واگر پيش آمد روزگار بگذارد ديگر هيچ ميل به كار بازير و بالا شدن روزگار ندارم ، و فقط نقطه نظر شخصي من اين است ، كه بايد از حيث از ديار معارف به وطن و دولت خود خدمت نمود ، نه از جهت ديگر .

اينكه حضرت عالي مي فرمائيد ، نيم جاني را مي خواهم در راه وطن فدا نمايم ، بفرمائيد وطن منحصر به محوطه ارض اقدس است يا تمام مملكت ايران ، و آيا مي خواهيد جان نثاري را تحت حكم همين سلطنت و دولت بمعرض نمايش آوريد يادولت ديگر تشكيل دهيد ، تا اين  دو جواب را مرحمت نكنيد نمي توانم چيزي عرض كنم ، اينكه مي فرمائيد اين يالت مي رود در زير آتش انقلاب ويران شود ، آيا به نكته توجه فرموده ايد كه اگردر يك خانواده طفل خردسالي خيانتي وارد آورد ديه برعاقله است نه طفل صغير ؟ اينكه به بنده اظهار لطف فرموده ايد كه نسبت به بنده قصد سوئي نفرموده ايد ، نخواهيد فرمود متشكرم ، ولي افسوس كه بنده بخود اينقدر اهميت نمي دهم و تمام افراد مملكت را برادر و خواهر و هموطنم مي دانم ، چو  عضوي بدرد آورد روزگار ،ديگر عضوها رانماند قرار ، در خاتمه عرض مي كنم ، حضرت‌ آقاي كلنل محمد تقي خان (!) عقيده من اين است ، اگر نصف اهالي مملكت در موقع خطر خارجي كشته و نابود گردد و تمام خاك مملكت ويران شود ،هيچ اهميتي ندارد و نبايد ترس داشت ولي با اغراض شخصي و خودنمايي ديگري دما غي خونين شود زياد است ، اگر خودتان غير از اين تصور فرمائيد ، اشتباه كرده ايد ، اگر ديگري غير از اين بشما عرض كند ، رأي بدهد يا نادان است يا مغرض ؟ آقايان محترم اهالي ارض اقدس اگر مخالف اين عقيده بنده هستند. بگوئيد خود را به بنده معرفي فرمايند كه به بينم از پادشاه جسم جاهشان چه خواسته اند كه داده نشده ، و اگر مطلب غير از اينها است ، پرده پوشي لازم نيست كه مردم به اشتباه بيفتند ، به طور نصيحت به خود و تمام هموطنان صالح عرض مي كنم ،از خدا و خلق هر د و بايد ترسيد ؟ زياده عرض ندارم ، محمد ابراهيم.(1)

دراين موقع دراثروساطت ژنرال حمزه بسيان عموي كلنل محمد تقي خان ، هئيت دولت تصويب كرد كه كلنل محمد تقي خان ازكشور خارج شود،ومادام العمرما سي سيصدتومان مقرري دريافت نمايد

كلنل ، حاضر شده بود كه نصايح عمويش را به پذيرد و به خارج از كشور برود ، اما در اثر مساعي مشاوران بدانديش او كه منافع شخصي خود را در نظر داشتند . مانع اجراي تصميم كلنل شدند. او را به مهلكه انداختند.

قوام السلطنه ناگزير شد ،به كليه حكام و خوانين خراسان دستور تلگرافي دهد ، كه چون كلنل از نظر دولت ياغي محسوب مي شود ،لذا با نيروي مسلح محلي كه در اختيار دارند ،با كلنل محمد تقي خان مبارزه كشند و دست او را از قدرت كوتاه نمايند . (سند شماره 26)

دراثر اين دستور ، در چند جبهه نيروهاي محلي خوانين با نيروي ژاندامري جنگ را آغاز كردند ، در حدود با خزر و جام ، و بجنورد وشيروان و قوچان ، نيروهاي مسلح خوانين خراسان واحدهاي ژاندار مري را يكي پس از ديگري خلع سلاح كردند ، و به سوي مشهد به حركت در آمدن نامه هائي كه كلنل محمد تقي خان در اين ايام به افسران خود در جبهه جنگ يا به دوستان در خارج از خراسان نوشته و خامت اوضاع وگرفتاري سخت او را نشان مي دهند .

كلنل محمد تقي خان با عده ي قليل افراد ژاندارمري براي جلوگيري از پيش روي نيروهاي خوانين شهرستان هاي شمالي خراسان به سوي قوچان حركت كرد ، و در جعفر آباد عده اي از ژاندارمرهاي پراكنده را جمع كرد ،وشخصاً با يك مسلسل به جبهه جنگ رفت و دستور داد از مشهد نفر و اسلحه و مهمات پشت سر او بفرستند ، در نزديكي تپه داودلي ، نزديك قوچان به محاصره ي نيروي كرر افتاد وگلوله اي به پشت او اصابت كرد و به خاك خون غلتيد و اطرافيانش متواري شدند ، يكي از افراد كرر ، او را شناخته و سر او راكه هنوز زنده بود و ناله ميكرد بريد و نزد خان آورد ، خان ها سربريده كلنل را به تلگرافخانه قوچان بردند ، و تلگرافي قوام السلطنه را از كشته شدن كلنل آگاه كردند ، قوام السلطنه نيز به پاداش اين خدمت به هر يك آنها از لقبي داد و تلگرافي آن را ابلاغ نمود ، در اين جا چند سند تاريخي از اين روي داد چاپ مي شود .

1-           دستور تلگرافي قوام السلطنه به امير شوكت الملك علم حكمران قاينات (سند شماره 43)

2-           عكس سواران خوافي و با خزري و درگزي (شماره 44)

3-           نامه كلنل محمد تقي خان به نايب احمد آقاخان (شماره 46)

4-           نامه كلنل محمد تقي خان به يحي دولت آبادي (شماره 47)

5-           عكس كلنل محمد تقي خان (شماره 48)

6-           فتوكپي تصويب نامه لقب تاج محمد خان قوچاني

قوام السلطنه بشرح اسامي زير لقب عطا كرد و تلگرافي ابلاغ نمود .

1-           تاج محمد خان بهادري سطوت الملك

2-           فرج الله خان نگهبان ضغيم الملك

3-           ميرزا محمود درگزي صارم الملك

4-           محمد ابراهيم خان روشني ظفرالسلطنه

5-           غلامرضا خان رشيد نظام

قيام تركمن هاي تركمن صحرا به تحريك بيگانگان و لشگركشي فرمانده لشگرخراسان براي سركوبي قيام

بعد از روي كار آمدن حكومت سوسياليستي در شوروي ، در مناطق مرزي خراسان و گرگان هم بنابه تحريك بيگانگان قيامها و شورش هايي در ميان ايلات و طوايف بوسيله ي بعضي از فريب خوردگان بر پا مي شد ،و مدتي مردم منطقه و مسئولان امور را گرفتار مي ساخت ، و تلفات جاني وخسارات مالي فراوان وارد مي آورد كه قابل جبران نبود .

در ناحيه خراسان و دشت گرگان نيز مانند گيلان وآذربايجان قيامها و شورش هايي روي داد كه به مهم ترين آنها ذيلاً اشاره مي شود .

1-           شورش و قيام خداوردي سردار شيرواني معروف به خدو سردار در منطقه ي مرزي شيروان (1)

2-           قيام هولاكوخان سالار جنگ معروف به لهاك خان در مراوه تپه بجنورد (2)

3-           قيام تركمن هاي يموت دشت تركمن و تركمن صحرا به راهبري عثمان آخوند در گميش تپه در اين جا علل وجهات و چگونگي بر پايي اين قيام را با توجه به اطلاعاتي كه در منابع مختلف ذكر شده مورد بررسي قرار مي دهيم ، سران قبايل تركمن دشت گرگان (تركمن صحرا ) در سال 1301 شمسي با عنوان نارضايتي از دولت ايران جلسه اي در روستاي (امچلي ) درشمال گرگان با شركت نمايندگان ايلات و طوايف تركمن بشرح زير تشكيل دادند .

1-           عثمان آخوند ، از سوي ايل جعفرباي (يموت)

2-           جان محمد بيك ، و گوكي ملا ،از سوي ايل آتاباي (يموت )

3-           قصر امن ، از سوي ايل گوكلان

در اين جلسه اتحاد و اتفاق خود را براي قيام بر عليه دولت ايران اعلام و اعضاي شوراي اجرايي اين قيام را بشرح زير انتخاب كردند.

1-           ملارجب از طايفه ،كر

2-           اراز قربان طايفه ارق كل

3-           امام قلي از طايفه توماج

4-           خوجه نياز  خان از طايفه قرنجيك

5-           عزيز خواجه مرادف از طايفه چوگان

6-           احساس خان از طايفه كلته

7-           چهار نماينده بنا به معرفي آتاباي و گوكلان

عثمان آخوند را به رياست شورا انتخاب و مقرر نمودند ، مرزهاي جمهوري تركمن صحرا مورد بررسي قرار گيرد . (1)

عثمان آخوند كه بود

عثمان آخوند پسر عمر قويونلي از تركمن هاي گميش تپه گنبد كاوس بود ، وي در مدرسه گوگلدامش بخارا تحصيل كرده و به گميش تپه مراجعت نمود و به تدريس علوم ديني پرداخت ، و در ضمن تدريس به فعاليت هاي سياسي وارد گرديد .

در كتاب مخابرات استر آباد آغاز عمليات رهبر قيام تركمن ها چنين ضبط شده است :

1-           عثمان آخوند خود را سلطان تركستان محسوب كرده ، مشغول گرفتن گمرك وبعضي دست اندازي ها بوده ، او شبانه خود را به گميش تپه رسانده ، عمارتي را كه روس ها بنا كرده بودند همه را خراب كرده است .

2-           هفتم ماه سپتامبر 1919 خبر رسيد شش نفر عثماني بالباس بالشويكي وارد گميش تپه شده باعثمان آخوند و ساير تراكمه مذاكراتي نمودند ، كه هر يك از تراكمه صاحب اسب و تفنگ باشند روزي هزار منات(2) به او حقوق داده ميشود .

تشكيل مدرسه نظام

شورشيان تركمن صحرابراي تربيت وتعليم نيروي رزمي يك مدرسه ويژه نظامي تشكيل دادند ، و از افسران ترك بشرح زير1- قادر افندي 2- جمال بي 3- مهدي افندي 4- مصطفي بي 5- خدايار افندي

غيره دعوت كردند كه در اين مدرسه افراد را تعليم دهند .

پس از آماده كردن افراد رزمي و تهيه تجهيزات جنگي آنان با كمك بيگانگان عمليات نظامي خود را از نيمه دوم سال 1302 شمسي شروع كردند ، در اين موقع بود كه دولت ايران متوجه اهميت اين قيام شدند.و سردار سپه (رضاخان پهلوي ) فرمانده كل قوا ضمن تغيير امير لشگر حسين آقاخان خزاعي و انتصاب امير جان محمد خان سرتيپ به فرماهندي لشگر شرق خراسان فرمان داد اميرجان محمد خان فرمانده لشگر شرق خراسان با جلب ياري سران ايلات خراسان و سرتيپ فضل الله زاهدي فرمانده تيپ رشت با جلب سران قبايل گوكلان كه از اتحاد با تركمن هاي يموت جدا شده بودند به تركمن صحرا لشگر كشي كرده و قيام كمونيستي تركمن صحرا را سركوب نموده و انتظامات و امنيت را در آن منطقه بر قرار نمايند و نيز تلگراف زير را به خوانين خراسان صادر نمود.

از تهران به مشهد عدد كلمات 400-1304

توسط فرمانده لشگر شرق ، آقايان ضيغم الملك (1) ، سطوت الملك (2) ، هژبر الملك (3) ، مظفر السلطنه (4) ، ناصر لشگر و ساير خوانين زعفرانلو

اين نكته را من كاملاً واقف هستم كه از ساليان دراز اباعن جد خادم صديق مملكتي بوده ، خدماتي را كه در سرحدات خراسان به منصه بروز ؟ و ظهور رسانيده ايد ، پيوسته مورد تمجيد كارگذاران امور بوده مخصوصاً نمايشاتي كه در واقعه انقلاب سه سال قبل (1) خراسان ابراز داشتند يكي از مفاخر تاريخي بوده كه در دفتر افتخارات شماها يادداشت شده ، اما فوق العاده حيرت آور است ، در اين موقع كه جمعي دزد بي حيثيت تراكمه كه هميشه مغلوب شما بوده و درآن حدود بناي طغيان گذارده اند ، شما برخلاف هميشه ساكت نشسته و تماشا مي كنيد ، و عجيب تر اين است كه انتظار داريد كه من به شماها امربدهم ودرصدداجراي آن برآئيد،حقيقت اگراين است كه باخون ايرانيت كه درعروق شماخشك شده وباآن احساسات پاكي كه هميشه افتخارات شمارا در آن حدود تشكيل مي داد و (1)

دراين تلگراف تأكيدشده بودكه با قواي لشگر خراسان همكاري و قيام تركمن صحرا راسكوب نمايند .

مخابرات استرآباد  ج2ص686

تركمن هاي يموت شورش كردند ، و سردار سپه فرمان سركوبي شورش را صادر كرد .

حركت قواي نظامي و چريكي به سوي تركمن صحرا

الف قواي خراسان

در ابان ماه 1304 ، شمسي ستون هاي لشگر شرق خراسان به فرماندهي سرتيپ  اميرجان محمدخان علايي باقواي چريكي ايلات خراسان به سركردگي نامبردگان زير :

1-           تاج محمد خان بهادري (سطوت الملك ) رئيس افراد زعفرانلو

2-           فرج الله خان نگهبان (ضيغم الملك ) رئيس ايلات كرد شيروان

3-           محمد ابراهيم خان روشني (مظفر السلطنه ) رئيس ايلات كرد اسفراين

4-           ميرزا محمود صارمي (صارم الملك ) رئيس ايلات درگز

5-           هژبر الملك قليچي رئيس كردان قوچان

6-           ناصر لشگر ، از قوچان رئيس كردان هيودانلو

7-           سعادت قلي خان قبادي اوغازي رئيس كردان او غاز

8-           ولي خان قهرمانلو رئيس كردان قهرمانلو

9-           يوسف بيك درگزي رئيس افراد درگزي

ب قواي تيپ گيلان

10-     ستون اول به فرماندهي سرتيپ فضل الله زاهدي فرمانده تيپ گيلان

11-     ستون دوم به فرماندهي سرهنگ حكيمي فرمانده نظامي گرگان

12-     ستون سوم به فرماندهي سرگرد علي اصغر جهان بيني

سريعاً به سوي دشت گرگان حركت كردند ، و هم زمان وارد تركمن صحرا شدند و عمليات نظامي را طبق نقشه ي تنظيمي شروع كردند .

1-           نيروهاي تحت امر سرتيپ امير جان محمد خان فرمانده لشگر خراسان با سران و افراد ايلات خراسان از راه بجنورد به گوكلان حمله نمودند عمليات نيروي تحت اميرجان محمد خان چنان سريع و وحشت آور بود كه هنوز هم در خانواده هاي تركمن بصورت داستان بيان مي كنند .

عمليات به توپ بستن آلاجيق ها و خانه هاي تركمن ها از طرف خوجه نفس شروع شد و همه جا را به آتش كشيدند ، تركمن ها هم سخت به مقابله پرداختند ولي شكست خوردند قواي تحت فرماندهي سر تيپ زاهدي هم نواحي گميش تپه را مورد هجوم قرار دادند ، فرماندهي عمليات را سرهنگ ابراهيم ضرابي به عهده داشت و سرگرد منوچهر امير پاشايي هم با فرماندهي سواران امور اكتشاف را عهده دار بود .

در اين جنگ تلفاتي به تركمن ها و نيز به نظاميان و چريك ها وارد آمد و در نتيجه سرعت و شدت عمل قواي نظامي شورش تركمن هاي دشت گرگان سركوب شد ،و فرماندهان نظامي و سران چريكي در 12 آبان ماه 1304 وارد شهر گنبد كاووس شدند ، و فتح تركمن صحرا را جشن گرفتند .

پس از شكست جنبش تركمن ها ، عثمان آخوند با الله يار خان و لالي خان سران شورش به خاك شوروي فرار كردند (1)

در اين قيام تركمن ها نوشته اند كه خوانين كرد منطقه ي بجنورد هم ابتدا فعاليت داشتند ولي بعداً از صحفه مبارزه خارج شدند . در كتاب سيري در تاريخ و اجتماعي تركن ها آمده است ، « شورش تركمن ها از چنان قدرتي برخوردار بود كه خواستار بيرون رفتن سپاهيان دولتي و استقلال مناطق تركمن نشين و خان نشين بجنورد گرديدند .

شورشيان تهديد كردند ، كه اگر اين خواسته بر آورده نشود ، با قيام همگاني تركمن ها و كردها (منطقه بجنورد) روبروخواهند شد.ولي پس از چندي رهبر شورشيان كردها باحكومت ساخت و از صحنه مبارزات بيرون رفت

در سال 1344 هـ . ق برابر با 1303 شمسي ) حكومت ، درمشهد (سردار معزز ، خان بجنورد ) و دو برادرش و 28 تركمن و 48 كرد را كه از فعالان قيام بودند اعدام كرد(1)

علت اعدام سردار معززو برادران وكسان او

علت اعدام عزيز الله خان سردار معزز حاكم بجنورد و برادران وكسان او در كتاب حركت تاريخي كرد خراسان جلد چهارم چنين آمده است .

« عزيز الله خان سردار معزز ، عبد الله خان ، اسد الله خان ، شاهرخ خان ، يوسف خان ، افراسياب خان برادران سردار ، و حسين قلي خان قراچورلو حكمراني سملقان و رئيس ايل قراچورلو ، و محمد رضا كيكانلوميرآخور و جعفر خان حمزانلو رئيس سواران سردار معزز ، و محمد بهادر قراچورلو سركرده سواران كرد به مشهد احضار و به قيام برعليه دولت متهم مي شوند به انگيزه اعتراض به احضار آنان متجاوز از سه هزار نفر كرد و تركمن گوكلان موافقين ايل شادلو ، به سرپرستي اصغر معروف به (هو) برادر محمد بهادر به بجنورد حمله نموده و قشون دولتي را به فرماندهي سرهنگ انصاري «پدر مهندس عبدالرضا انصاري وزير كشور هويدا» محاصره مي نمايند .در اين جنگ سرهنگ انصاري به قتل مي رسد ، قشون خراسان با كمك خوانين قوچان و شرودن با بمباران نمودن شهر بجنورد محاصره را در هم شكسته و افراد ايلات را پراكنده مي سازند .

و در نتيجه 1- سردار معزز بجنورد 2- عبد الله خان 3- اسدالله خان 4- حسين قلي خان قراچورلو 5-محمد بهادر(ممو) 6- محمد رضا خان كيكانلو 7- جعفر خان حمزه كانلو در مشهد اعدام مي شوند و بقيه زنداني مي گردند ، بعداً خوانين شادلو و قراچورلو به اصفهان تبعيد شدند.(1)

اسنادي از لهاك خان كه در بجنورد قيام نمود.

اسنادي از لهاك خان

كه در بجنورد قيام كرد

سروان هولاكوخان با وند معروف به لهاك خان سالار جنگ فرمانده پادگان نظامي مراوه تپه ، برادرزاده امير مويد سوادكوهي رئيس خاندان باوند ،و امر مازندراني ، و رؤيان بود ، وي مرام ناسيوناليستي كه داشت به بهانه ي كشته شدن پسر عموهايش سهيم و هژير در جنگل هاي مازندران ، و اختلافي كه در اثر حقوق افرادش ميان او و جان محمد خان فرمانده لشگر خراسان ايجاد شده بود ،در سال 1304 شمسي علم طغيان برافراشت و بانيروي نظامي تحت فرمان خود، و عده اي از تركمن ها وبلوچ هاي منطقه را به نيروي خود ملحق كرد و با سلاحي كه به دست آورده بود نيروي خود را تقويت نمود . سپس به پادگان بجنورد حمله برد و آن جا را تصرف و افرادش را خلع سلاح و پنج افسر و دو استوار را كه با طغيان او به مخالفت برخاسته بودند ، در بجنورد تير باران كرد .

لهاك خان با يك هزار نفر افراد مسلح خود به سوي قوچان تاخت ، و قصدداشت پس از اشغال قوچان به مشهد برود و مركز استان را به تصرف خود در آورد .

غلامحسين رحيميان نماينده اسبق مردم قوچان در مجلس شوراي ملي براي نگارنده حكايت كرد .

لهاك خان با نيروي مسلح خود به قوچان وارد شد ، سيصد نفر از افراد لهاك خان لباس عجيبي داشتند كه تا آن روز ديده نشده بود ، اين لباس عبارت بود از كت مخملي قرمز ، چكمه هاي سرخ رنگ كلاه هاي پارچه اي قرمز به شكل خود ، كه در وسط آن سرنيزه گذاشته بودند ،و روي گوشهاي خود را با پوشش هايي به شكل گوش فيل پوشانده بودند ، آنها اعلاميه اي با امضاي «كميته بالشوسيم »منتشر كردند ، و ضمن آن خواستند كه هر كس اسلحه دارد بياورد به كميته تحويل دهد ،در اين جا نمونه اي از اعلان و نامه هاي يكي از سران كميته انقلاب رابه نام علي گشتاني مأمور منطقه اسفراين به نظر خوانندگان گرامي مي رسد ، خوانين قوچان ، فرهادخان ، حبيب خان ناصر لشگر ، فرج بيگ بيچرانلو ، علي خان بيچرانلو ، با سواران محلي خود به دفاع از شهر برخاستند ،در نتيجه ي زد و خورد بين دو نيرو عده اي كشته شدند ،

لشگر خراسان ، به محض اطلاع از قيام لهاك خان ، اقدام به اعزام نيروي نظامي از مشهد نمود ، و هواپيماي لشگر هم روي شهر قوچان به پرواز در آمد .

نيروي نظامي لشگر خراسان با كمك افراد مسلح خوانين كرد وارد عمليات نظامي گرديد ، يك سنگ سرباز هم از سبزوار به مشهد حركت نمود .

لهاك خان به قصد تسخير مشهد ، با قواي خود بسرعت به آن سو روانه شد ،ولي بين راه درگبرآباد با نيروهاي محلي خوانين كرد مواجه گرديد ، وپس از نبرد سخت ناچار به بازگشت به قوچان شد ، و نيمه شب بانيروي خود قوچان را تخليه كرد و به سوي باجيگران حركت كرد ، وي قصد داشت از راه دره ي بردر و جيرستان به بجنورد برگردد ، در تخته آلازار مرز ايران و جمهوري تركمنستان ، كردهاي آن حدود كوه ها را محاصره كرده و راه رابر لهاك خان و افرادش بستند ، جنگ شديدي ميان آن ها با نيروي لهاك خان در گرفت ، و لهاك خان كه تاب مقاومت با كردها رانداشت ، با عده اي از افراد خود از مرز گذشت و به خاك اتحاد جماهير شوروي سابق وارد شد .

ازلهاك خان تا سال 1334-خبري واثري نبود ، در آن موقع بر اثر اقداماتت خواهرش و اقدامات سفارت كبراي ايران در مسكو ، لهاك خان پيدا شد و تحت حمايت سفارت ايران قرار گرفت ، بعد ازمدتي او را به ايران فرستادند ، جالب آن بود كه ميان سفارت كبراي ايران ووزارت خارجه شوروي درباره تابعيت لهاك خان با وند مكاتبه و بحث بود ،كه وزارت خارجه شوروي مدعي بود لهاك خان باوند از اتباع شوروي است نمي تواند به ايران برگردد

ظهمورس آدميت ،وزير مختار سابق ايران در مسكو ، دركتابي تحت عنوان «گشتي بر گذشته » تحقيقاتي را كه درباره ي لهاك خان باوند در شوروي به عمل آورده نوشته است :

لهاك خان پس از ورود به شوروي ،‌مدتي را در آكادمي فرونتره به تحصيل علوم نظامي مشغول شده ، سپس مدتي در قفقاز اقامت داشته ، بعد او را به اردوگاه كليما سيبري ، منتقل ياتبعيد مي كنند كه مشغول بيگاري ميشود .

لهاك خان باوند ، چند سال در تبعيد ، به جنگل تراشي مشغول بوده است ، بعد درسال 1335 شمسي تحت حمايت سفارت ايران در مسكو قرار گرفته و مشغول كار در سفارت مي شود ، وسمت مترجمي را در سفارت بعهده مي گيرد .

لهاك خان با اقدامات و حمايت و مساعدت سفارت ايران در مسكو به ايران بازگشت .

لهاك خان باوند ، در جواني نامزدي داشته به نام ساسان نوش ، كه در طول اين همه سال غيبت لهاك خان در انتظار بازگشت او شوهر اختيار نمي كند ، و پس از بازگشت لهاك خان آن دو به هم رسيدند و عروسي نمودند .(1)

در اينجا اسناد مربوط به لهاك خان بشرح زير به نظر مي رسد

1-           عكس لهاك خان سالار جنگ در لباس نظامي روسيه در سال 1327 (تصوير شماره 49)

2-           نامه شماره 50394 مورخ 28/12/34 وزارت امور خارجه ايران به سفير كبير ايران در مسكو ، كه ضمن آن خواسته است درباره تابعيت ايراني لهاك خان اقدام نمايد (سند شماره 50)

3-           نامه وزير امور خارجه ايران به عنوان تهمورس آدميت وزير مختار ايران ، كه ضمن آن از اقدامات معموله براي رهايي از گرفتاري و اعزام لهاك خان به ايران قدرداني نموده ، و نيز تشكر پرفسور آرياپارت برادر لهاك ازوزير مختارايران (سند شماره 51)

متن (سند 50) نامه وزير امور خارجه ايران به سفارت ايران درباره رهايي لهاك خان

4- نامه ها و اعلان مربوط به قيام لهاك خان

شماره 50394

تاريخ 28/12/1334

شير و خورشيد وزارت امور خارجه ،خيلي فوري است ،جناب آقاي عبدالحسين مسعود انصاري سفير كبير شاهنشاهي پيرو آخرين نامه وزارت خارجه 7/10/34 شماره 2418/د 37570 راجع به آقاي لهاك باوند ، براي اينكه خاطر جنابعالي كم و بيش از جريانات امر مستحضر گردد ، بشرح مراتب زير مي پردازد .

بطوريكه از فحواي مكاتبات اخير مشهود ميافتد وزارت امور خارجه اتحاد جماهير شوروي به سفارت كبري اظهار داشته است ، كه آقاي لهاك باوند ، تابع شوروي است ، در صورتيكه سوابق امر به اندازه اي روشن و واضح است كه اين اظهار به هيچ وجه من الوجوه با سوابق امر وفق نمي دهد ، آقاي لهاك باوند ، پس از طي سالها زنداني و تبعيد در نقاط شمالي در سال 1325- از تبعيد وزندان رهائي يافته ، و به وي تكليف شد ، كه براي بازگشت به ايران به اولين نمايندگي شاهنشاهي در مسير راه خود مراجعه ، و پس از تحصيل گذرنامه باورواريد خروج داده خواهد شد .

در نتيجه نامبرده به سركنسولگري شاهنشاهي دريادكوبه مراجعه و پس از معرفي خود ، و استعلام سر كنسولگري از مركز و تثبيت ايراني بودن او گذر نامه صادر و پروانه اقامت نيز براي نامبرده از جانب مأمورين محلي بادكوبه صادر گرديد .

ولي معلوم نشد ، بعداً بچه جهاتي صدور رواديد را براي او معوق گذارده و به وي تكليف نمودند چندي در زاكاتال اقامت ورزد تا تكليف امر روشن گردد.

از آن تاريخ تاكنون اين موضوع ، يعني مراجعت آقاي لهاك باوند ، به ايران معوق و علاوه بر اعزام مجدد او به سيبري اكنون بهانه تابعيت شوروي را پيش كشيده اند ، و شايد هم عدم حصول نتيجه در اثر اين بوده است ، كه در موقع خود مأمورين ايران نخواسته اند ، موضوع را با جديت هرچه تمام تر دنبال نمايند حتي با اينكه در آذر سال 33 سفارت كبراي شاهنشاهي طي تلگراف رمزي به وزارت امور خارجه اشعار داشته اند ،چون گذرنامه سابق آقاي لهاك باوند ،در دو ائر شوروي مفقود شده گذرنامه جديد صادر و ارسال شد ، اقدامات تعقيب نتيجه بعرض مي رسد ، از اين روبخوبي بر مي آيد كه تاآن وقت همواره آقاي باوند تابع ايران محسوب مي شده و نمي توانسته است ، تبعه شوروي قلمداد شودمتعاقب اين امر هم سفارت كبري نامه هاي آقاي باوند را براي همشيره هايش فرستاده و تقاضاي هزينه راه نموده بود كه يك هزار و پانصد روبل هم به همين منظور در دسترس سفارت كبري گذارده شده است.

بنابه مراتب بالا خواهشمند است قدغن فرمايند اقدامات سابق را دنبال و در رد اظهارات وزارت خارجه شوروي داير به تابعيت غير ايراني آقاي لهاك  باوند ، اهتمام بعمل آورده و مساعي لازمه مبذول دارند ، كه وسايل حركت نامبرده به ايران هر چه زودتر فراهم گردد ، و نتيجه را هم به وزارت امور خارجه مرقوم فرمايند ،وزير امور خارجه امضاء ، آرام

آقاي مسعود انصاري سفير كبير ايران در مسكو ، در بالاي اين نامه نوشته است :

فوري است ، اقامي آدميت ، اقدام شده به جناب آقاي وزير امور خارجه اشعار گردد ،كه مجدداً يادداشتي به شماره ……… مورخ …………بوزارت خارجه شوروي ارسال شده وموضع را تعقيب و نتيجه به استحضار خواهد رسيد 19/1/35

 

 

سندي در باره تغيير شكل لباس

لباس مردان در ايران ، تا سال 1307 شمسي عبارت بود از :

1-           قباي بلند تا زير زانو جلو و يقه باز از پارچه هاي نخي ساده يا سورمه اي يا خاكستري يا شير شكري .

2-           كمر بند پارچه اي كه عام از چلوار سفيد و سادات ازپارچه سبز از روي قبا به دور كمر مي پيچيدند و مي بستند .

3-           لباده گشادتر از قبا و بلندتر از آن ، از پارچه نخي يا ماهوت كه اعيان و اشراف از شال ترمه كرمان جلو باز ، از روي قبا مي پوشيدند .

4-           شلوار بند دار از پارچه ي نخي مشكي ساده ودعيان از پارچه ماهوت مي پوشيدند .

5-           كلاه - اغلب كلاه نمدي در سر داشتند كه دور آن را پارچه سفيد و يا شال كشميري مانند عمامه مي پيچيدند و سادات شال سبز ياابي سير دور كلاه مي بستند ،وياكلاه پوستي معروف به قزاقي به سر مي گذاشتند ،و در شهرستان هاي شمالي و مناطق تركمان نشين كه مردم به تركمنستان (اشك آباد ) و يا به بخارا رفت و آمد داشتند ، كلاه تركمان كه كلاه پوستي تخم مرغي بود بر سر مي گذاشتند كه با اصطلاح محلي و تركي شپرمه ، مي گفتند .

در دي ماه سال 1307 شمسي قانون اتحاد شكل لباس مردان ، در مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد ، ومقرر شد از آن پس لباس مردم به كت وشلواردكمه دار ، پالتو ، كلاه لبه دار ،معروف به پهلوي تغيير يابد.

كلاه پهلوي از مقوا درست مي شد وروي آن پارچه هاي ساده نخي يا ماهوت مشگي مي كشيدند ، ولبه اي به جلو كلاه مي دوختند ،كه روي پيشاني قرار مي گرفت .

مقررات قانون متحد الشكل شدن لباس چنين بود‌:

1-           كليه اتباع ذكور ايران مكلف هستند ،ملبس به لباس متحد الشكل بشوند .

2-           مجتمهدين ، مراجع امور شرعيه ، مفتيان اهل سنت ، پيش نماز ،محدثين ، طلاب ، مدرسين ، روحانيون اقليت ها ، با شرايطي از مقررات قانون مستثني هستند ،

3-           متخلفين به جزاي نقدي از يك تا پنج تومان و يا به حبس از يك تا هفت روز محكوم مي شوند .

فرمانداران و رؤساي شهرباني به روحانيون كه مقام اجتهاد داشتند ، يا يكي از عناوين مقرر در قانون را داشتند ، جواز معافيت از پوشيدن لباس متحد الشكل ميدادند .

در اين جا جواز شماره 721 مورخ 18/1/1308 رئيس شهرباني خراسان ، سرهنگ نوايي را كه درباره معافيت سيد محمد رضا مجتهد بختياري از پوشيدن لباس متحد الشكل صادر شده  است مي بينيم (سند شماره 52).

اسنادي درباره اسكان كوچ نشينان ايلات دام دار

دولت ايران در سال 1314 شمسي به اسكان كوچ نشينان ايلات دام دار ايران اقدام نمود ، منظور از اين اقدام آن بود ،كه نيروي رزمي عشاير ايران مهار گردد ، اين امر در خراسان نيز بشدت اجرا شد .

وزارت كشور ، براي اجراي اين امر سازماني تأسيس كرد ، و افرادي را استخدام نمود و به مناطق عشايري كشور اعزام كرد ، تا نسبت به اسكان دام داران كوچ رو اقدام كنند.

در ناحيه ي خراسان در آن زمان اكثر ايلات عشاير ، به دام داري اشتغال داشتند ، و كوچ رو كوچ نشين بودند ، با اجراي اين امر به وسيله مأموران اشكان عشاير و با كمك ژاندرمري ، سران ايل ها و طايفه هاي عشاير دام دار وكوچ رو ملزم و وادار شدند ،كه در يكي ازمناطق تعيين شده بوسيله دولت اسكان يابند ،در انجام اين امر ، ورقه اي نيز كه نشان دهنده اسكان ايل يا طايفه اي در محل تعيين شده بود به سرپرست يا رئيس ايل مي دادند .

لازم به ذكر است ،كه اسكان دام داران كوچ روكه بدون مطالعه ي كافي و برنامه ريزي لازم جهت نگهداري و جلوگيري از اتلاف دام بود ، موجب نابودي دام شد ، وبيشتر دامداران بعد از آن به كار كشاورزي پرداختند .

در نتيجه ي اجراي اين امر ، توليدات دامي رو به كاهش گذاشت ، ودولت ناگزير گرديد ، احتياجات مردم را از حيث گوشت و روغن و پنير و كره از خارج وارد كند . دراين جا اسنادي بشرح زير در رابطه بااسكان دامداران به نظر مي رسد .

1-           ورقه تصديق سكونت ايل توپكانلو در حسين آباد نشابور (سند شماره 54)

2-           عريضه مورخ 15/5/1316 الوار اسكان يافته در كاشمر (سند شماره 54)

3-           نامه شماره 11750 مورخ ، 2/6/1316 استاندار خراسان راجع به درخواست كمك غذايي الوار اسكان يافته در اطراف كاشمر (سند شماره 55)

4-           نامه شماره 9204/43094 مورخ 4/7/1316 وزارت كشور در جواب استانداري خراسان واتر به اينكه دادن جيره به الوار اسكان يافته در اطراف كاشمر ميسر نيست . (سند شماره 56)

 

 

متن سند شماره 53

نمره 430

تاريخ 5/5/1314

شير و خورشيد

وزارت داخلي

اسكان ايلات

(ورقه تصديق ترك چادرنشيني و سكونت دائمي و اشتغال برعيتي ) موافق تحقيق و معاينه محلي و بموجب دوفقره تصديق كدخدا قريه حسين آباد و كدخدا وريش سفيد طايفه توبكانلو ايل زعفرانلو (به نمره ‌ضبط است ) تصديق مي نمايد كه آقاي اسد الله خان و لدفرهادخان داراي ورقه هويت نمره 495 ، از طايفه و ايل مزبور از تاريخ اول مهر 1314 در قريه حسين آباد واقعه در بلوك سرولايت نشابور ساكن شده وحاليه با مر رعيتي مشغول وچادرنشيني را ترك نموده است .

رئيس اشكان ايلات امضاء انصاري

متن سند 54

25/5/1316

پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاهي

محترماً معروض مي دارند دعاگويان الواركاشمر راجع باينكه مدت هشت سال مي شود كه ما را آورده اند كاشمر ، در صورتي كه سال ها گذشته گندم سدمن پنج تومان بوده و از ظرف دولت قويشوكت هم بماجيره مي داده اند ، و فعلاً امساله گندم سي تومان يا چهل تومان است ، و قوه خريد گندم نداريم و جيره هم كه از طرف دولت قويشوكت بما نمي دهند ، و هر خانه داري ، پنج شش نفر عيال و نان خور داريم ، و بهرخانه داري كه در يك محلي است دشتباني معين كرده اند سه خروار غله معين كرده اند ، اين سه خروار غله را ،‌همين زمستان خورده ايم و بكلي منده ايم (مانده ايم ) معطل و پريشان ، اميدواريم كه مرحمتي بفرمائيد كه از دست نرويم ،منتظر پاسخ نامه مي باشيم بارسيدگي ، هئيت الوار كاشمر

متن سند شماره 55

شير و خورشيد و شمشير

ايالت خراسان

تاريخ : 2/6/1316

شماره : 11750

وزارت داخله

رونوشت عرضحال هئيت الوار ، كه در اطراف كاشمر اسكان شده اند، راجع بوضعيت خودشان و تقاضاي جيره به پيوست ، براي استحضار و اتخاذ تصميم فرستاده مي شود ، هم والي ايالت خراسان ،

امضاء

پاكروان

متن سند شماره 65

شماره 43094/9204

تاريخ : 4/7/1316

ايالت خراسان

عطف بنامه شماره 11750 مورخ 20/6/16 متضمن رونوشت عرضحال الوار ساكنين كاشمر اشعار ميدارد ، پرداخت جيره بالوار مزبور ميسر نيست ، و بطوريكه كراراً تذكر داده شده است ميبايستي با اشتغال بامور رعيتي وسايل زندگاني خود راتأمين كنند ، از طرف وزير داخله ،فريدوني

اسنادي از كشف حجاب در خراسان

دردي ماه سال 1314 شمسي از طرف دولت محمود جم مقرر شد ، از زنان ايران رفع حجاب به عمل آيد ، اجراي اين امر در يك كشور اسلامي براي مردم مسلمان كه فرهنگ وسنت ملي مذهبي خاص خود دارند بسيار دشوار مي نمود .

اجراي اين امر خطير مورد توجه و علاقه ي رضاشاه پهلوي بود ، كه پس از مسافرت به تركيه در سال 1313 شمسي و ديدن زنان بي حجاب در آن جا تصميم گرفت در ايران هم بي حجابي اجرا شود .

نمايندگان دولت «استانداران و فرمانداران و بخشداران » و سازمان هاي انتظامي در مراكز استانها و شهرستان ها ، قبلاً با كمك ادارات فرهنگ (آموزش و پرورش ) مقدمات اجراي امر را تدارك ديده بودند ، بخصوص آنكه در تابستان آن سال كه مقدمات كشف حجاب فراهم مي شد ، و موضوع تغير كلاه پهلوي به كلاه شاپولبه دار در جريان اجرا بود در مشهد ،واقعه ي مسجد گوهرشاد (قيام مردم ) روي داده و عده اي از مردم و زوار بي گناه كشته شده بودند ، لذا مسئولان امور با پيش بيني لازم براي پيش گيري هر گونه وقايع نظير روي داد مسجد گوهرشاد  ، با دقت بيشتر و شدت عمل به اجراي امر كشف حجاب پرداختند .وبا بر پا ساختن مجالس جشن رؤساي ادارات ،و سران طبقات مردم را با اجبار واكراه همراه زنان نشان به اين مجالس كشاندند .و گزارش برگزاري هر يك از مجالس جشن را با آب وتاب بمركز منعكس كردند و براي تأييد گزارش ها عكس هايي نيز از شركت كنندگان زن و مرد در آن مجالس برداشتند و بمركز فرستادند ، ما در اين جا اسناد جالبي را از اين واقعه مهم تاريخي به نظر خوانندگان گرامي مي رسانيم .

1-           دستور محرمانه شماره 16514 تاريخ 7/10/1314 ، استاندار خراسان (پاك روان) به فرمانداران شهرستان ها درباره ترتيب اجراي امر كشف حجاب زنان (سند شماره 57)

2-           گزارش تلگراف رمز شماره 270 مورخ 16/10/14 استاندار خراسان به نخست وزير راجع به پيشرفت امر كشف حجاب زنان در مدارس مشهد و شهرستان ها و در خواست ، پارچه و پالتو دوخته و كلاه از تهران (سند شماره 58)

3-           گزارش تلگراف رمز 349-15/11/14 به محمود جم نخست وزير راجع به برگزاري جشن هاي متعدد درمشهد بوسيله طبقات مردم و صدور دستور جلوگيري از ورد زنان با حجاب صحن و حرم مطهر ، و به ادارات و مجالس رسمي (سند شماره 59)

4-           عكس دستجمعي زنان رؤساي ادارات با همسران خود در اين جشن عكس پاك روان استاندار ، سرلشگر ايرج مطبوعي فرمانده لشگر ، و سرهنگ نوايي رئيس شهرباني خراسان و رؤساي ديگر ادارات ديده مي شوند (تصوير شماره 60)

5-           تلگراف رمز 338-20/11/14 پاك روان استاندار خراسان ، به نخست وزير راجع به برگزاري جشن از طرف كاركنان استان قدس و شركت زنان آنان و ساير طبقات مردم در اين جشن (سند 61)

6-           عكس شركت كنندگان (زن و مرد ) در جشن كاركنان استان قدس كه در صحن كهنه برداشته شده است (تصوير 62)

7-           گزارش محرمانه كتبي شماره 6130 18/4/1315 پاك روان استاندار خراسان ، به نخست وزير ،راجع به اينكه زنان افغاني كه به مشهد مي آيند ، چادر مشكي زنان ايراني را بر سر مي كنند ،در صورتي كه چادر زنان افغاني سفيد است ، اين موضوع مأمورين رادچار اشكال كرده چه بايد كرد (سند 63)

8-           گزارش  محرمانه كتبي شماره 60695-27/4/15 استاندار خراسان به نخست وزير ،دائر باينكه مأمورين ژاندرمري در مرزها براي برداشتن چارقد از سر زنان خشونت عمل مي كنند ، و بعضي مواقع هم سوء استفاده مي كنند ، در خواست نموده از مركز تعليمات لازم به ژاندمري خراسان داده شود (سند 64)

9-           گزارش كتبي 541 30/3/1315 فرمانداري كاشمر به استانداري خراسان ،راجع به اقدامات گوناگوني كه در اجراي امر رفع حجاب در آن شهرستان به عمل آورده است (سند 65)

10-     نامه محرمانه ، حسين شكوه رئيس دفتر مخصوص رضا شاه به محمود جم نخست وزير ، در باره اين كه طبق گزارش رسيده زنان فردوس مجدداً چادر به سر مي كنند و تأكيد در صدور دستور مراقبت در امر كشف حجاب بر فرمانداران (سند شماره 66)

11-     تلگراف رمز شماره 105-7/12/16 نخست وزير به استاندار خراسان درباره ترتيب رفتن زنان به حرم ومساجد و مجالس روضه سند 67)

12-     نامه خصوصي سرهنگ نوايي رئيس شهرباني خراسان به محمود جم نخست وزير ، راجع به اين كه دستور نخست وزير (105-7/12/16)

در باره ترتيب رفتن زنان به حرم و مساجد و مجالس روضه ايجاد اشكال كرده است (سند شاره 68)

متن سند شماره 57

شير و خورسيد

ايالت خراسان

محرمانه و مستقيم

حكومت نظر باينكه حسب الامر رياست وزراء بايد نسبت به رغبت نسوان به تجدد و تربيت و پيشرفت آنان در ترقي و تعالي كمك آقاي رئيس الوزراء دستور العمل هاي ذيل را مزيداً ابلاغ مي نمايند . كه كاملاً رعايت نكات لازمه رانموده اقدام نمائيد .

1-           بدواً بوسيله معارف در مدارس بعنوان پيش آهنگي ورزش دختران بطوريكه در همه جا اقدام شده اقدام شود .

2-           بوسيله رؤسا ادارات وسائل تشويق خانم ها را فراهم آورده كه مجالس نه بعنوان رفع حجاب بلكه بعناوين ديگر ،ولي براي همين منظور تشكيل گردد.

3-           وعاظ و پيشوايان محل را وادار كنيد كه نتايج حاصله از اين منظور را بمردم بفهمانند ، و ثابت كنند كه اين عمل نه تنها خلاف مذهب نيست بلكه اول اسلام از اين ترتيب حجاب دور است .

4-           اگر كسي از وعظ كنندگان يا غير ممانعتي يا اظهاراتي برضد رفع حجاب نمايند ، فوراً بوسيله شهر باني جلب و تنبه شود .

5-           خانمهاي رؤسا و مأمورين بايد در پيشرفت اين منظور پيش قدم شده و با طرز پسنديده و معقول باساده ترين لباس ها به تجدد نسوان كمك نمايند .

6-           اين اقدامات بايد خيلي عاقلانه با متانت و بدون اينكه كسي را عنفاً به كشف حجاب مجبور نمايند مجري گردد .

بوسيله وزارت معارف (آموزش و پرورش ) و اداره شهرباني كل كشور به تمام مأمورين معارف و شهرباني دستور العمل هاي مقتضي و لازم داده شده است و نتيجه اقدامات و پيشرفت اين منظور را مرتباً را پرت (گزارش ) بدهيد .

والي (استاندار ) ايالت خراسان

امضاء پاكروان

16514-7/10/14

سواد (رونوشت ) شرح فوق براي استحضار جناب آقاي رئيس الورزاء و وزارت داخله تقديم مي شود ، اقدامات ديگر هم كه بعد از وصول دستورهاي اخير شده بعداً بعرض خواهد رسيد ،

والي ايالت خراسامن ، امضاء پاكروان

در حاشيه بالاي نامه ، محمود جم نخست وزير دستور داده :رمزاً جواب داده شود :نمره 16154 واصل ، منتظر نتيجه اقدامات ايالت است كه اين منظور بانهايت متانت پيش روي حاصل كند .

متن سند 59

رياست وزراء نمره 43 در قسمت مدارس (كشف حجاب ) كاملاً  پيشرفت كرده، تا آخر هفته ديگر از معلمات و شاگردها يك نفر هم باچادر ديده نخواهد شد ، عده از مأمورين دولت و مخصوصاً افسرها و اعضاء آستانه هم شروع كرده اند ، در ولايات تابعه هم مشغول اقدام ، در بعضي جاها پيشرفت كرده است ، بانهايت جديت و متانت اقدامات تعقيب مي شود ، اميدوارم عنقريب بآرامي مقصودحاصل شود . پيدا نشدن لباس و پالتو و كلاه به قيمت مناسب موجود تعويق امر شده است ، استدعا دارد ، درصورت امكان مقرر فرمائيد بوسيله شركت كالا ، مقداري كافي پارچه و پالتوي دوخته و كلاه ارزان قيمت فوراً حمل گردد (نمايد 270 16/10/14 پاكروان - زير اين گزارش ، نخست وزير چنين دستور صادر كرده است :

1-           سواد اين را پورت بدفتر مخصوص (رضاشاه) فرستاده شود و عرض شود كه در تهيه كلاه و پالتو و لباس توسط شركت كالا اقدام شد كه بفرستند .

2-           به ايالت (خراسان ) جواب داده شود نمره 270 به شركت كالا دستور داده شد، در فرستان لباس و كلاه‌»

متن سند شماره 60

جناب آقاي رئيس الوزراء ، جشن هاي تجدد نسوان كه از طرف كليه طبقات و حتي طبقات پست در مشهد گرفته اند ، روز افزون و بشكل با شكوهي ادامه دارد. ديروز در پنج نقطه شهرجشن بود كه يكي از آنها در ناحيه چهار نوغان منعقد ، و در آن جا حدود سه هزار مرد و زن حاضر بودند ، امروز هم پايين خياباني ها جشن مفصلي مي گيرند ، باترتيباتي كه پيش مي رود . تا چند روز ديگر هيچ صنفي در مشهد باقي نخواهد ماند كه جشن نگرفته باشد ، در نظر است ، پس خاتمه جشن ها ، ورود به صحن و حرم مطهر و بيوقات شريفه براي زنها با چادر قدغن شود البته زوار خارجه كه تذكره ارائه بدهند ، مستثني خواهند بود (منظور زنان افغاني است ) فعلاً دستور داده شد ، زنها باچادر رادر ادارات دلتي و محاضر رسمي نه پذيرند ، اميدوارم به زودي موضوع تجديد نسوان در مشهد بكلي عملي شود ، مستدعي است مراتب را به عرض خاكپاي مبارك ملوكانه اروا حنافدابرسانند . 349-15/11/14 پاكروان

در زير اين تلگراف محمودجم نخستوزير دستور داده «دفتر مخصوص تقديم شود »

در اين جا لازم به ذكر است ، كه قسمت اخير تلگراف استاندار خراسان نشان مي دهد ،كه رضاشاه با توجه به روي داد قيام مسجد گوهرشاه درتابستان آن سال ، تا چه حد نگران اوضاع مشهد درجريان اجراي كشف حجاب زنان بوده است.

متن سند شماره 63

شير و خورشيد

ايالت خراسان

تاريخ 18/4/15

نمره 6130

محرمانه مستقيم

رياست وزراء

چون بر طبق شرحي كه از ژنرال تونسولگري دولت شاهنشاهي مقيم هرات رسيده و سواد آن تلواً از نظر محترم مي گذرد ، چادر ملي افغانها سفيد روبند سرخود بوده و بر خلاف درمشهد كليه زنهاي افغاني به عنوان لباس ملي با چادر سياه و همان سبك سابق بانوان ايراني در خيابانها و معابر ديده مي شوند ،لهذا سواد مراسله ژنرال قونسولگري براي اطلاع و كسب نظر اداره شهرباني شرق (خراسان ) ارسال ، اينك جوابي داده اند كه سواد آن هم بنظر مبارك مي رسد و چون با اين ترتيب پوشيدن چادر سياه ازطرف زن هاي افغاني در نظر ساكنين خراسان كه غالباً به مناسبت همجواري به لباس ملي افغاني و چادرهاي سفيد آنها آشنا هستند ممكن است موجب توليد سوء تفاهم گردد ، مستدعي است مقرر فرمايند ، نسبت به پيشنهاد اداره شهرباني نظريه عالي را تلگرافاً ابلاغ فرمايند ، والي ايالت خراسان ، امضاء پاكروان در حاشيه اين گزارش ، محمود جم نخست وزير چنين دستور داده است .

1-           به ايالت خراسان ، دستور داده شود كه پوشيدن چادر ايران تدغن است ، اگر افاغنه يا اتباع مسلم ساير ملل مايل به داشتن حجاب هستند‌.بايد لباس ملي خود را به پوشند ، والا به شهرباني دستور داده شده است جلوگيري از استعمال چادرايراني بنمايند .

2-           جريان به دفتر مخصوص عرض شود ، و تذكر داده شود ،دستور داده شده ، اگر چنانچه اتباع افغاني ياملل ديگر ميل داشتن (داشتند ) بايد لباس ملي خود را بپوشند ، استعمال چادر در ايران ممنوع است 25/4/15

متن سند شماره 66

محرمانه

رياست وزراء

حسب الامر مطاع اعليحضرت همايون شاهنشاهي ابلاغ مي نمايد ، در ضمن اخبار تلگرافي ولايات ، راپرتي از تلگرافنخانه فردوس به عرض پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاهي رسيده است ،كه در فردوس كه اهالي براي رفع حجاب پيش قدم بوده ، اخيراً به صورت لباس هاي اولي خود در آمده و چاقچور مي پوشند ، وچادر شب ياچادر نماز هاي سابق را به سر و صورت تا كمر پيچيده و يك چشم خود را باز مي گذارند و در راپورت اين طور اظهار شده كه چون در فردوس شهرباني داير نيست ، مراقبتي در اين باب نمي باشد ، و اگر به حكومت و امنيه آنجا تعليماتي داده نشود ، تدريجاً چادر را مستعمل خواهند نمود.

حسب الامر مطاع مبارك ابلاغ مي نمايد، كه اگر چه ازبرخي ولايات اطلاع مي دهند ، كه ترك چادر و حجاب خاتمه پيدا كرده است ، ولي به اين اطلاعات نبايد كار را تمام شده فرض نمود ، چون مسأله چادر و حجاب مدتهاست عادت مردم بوده اعتياد به عكس آن هم البته وقت و مدت نيز لازم دارد ،بنابراين نه تنها در فردوس بلكه در تمام ولايات بايد از طرف ايالت وزراء به مأمورين و حكام دستور داده شود ،كه در امر نهضت بانوان از مراقبت هاي لازم كوتاهي و  غفلت ننمايند ، دائماً مواظب باشند كه مثل فردوس مجدداً اهالي به عادت حجاب بر نگردند ،نهضت را پيشرفت بدهند . رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي حسين اضافه شده اين دستور را بعد از انقضاي دهه عاشورا در هفته آينده روز شنبه صادر فرمائيد ، حسين (1)

متن نامه خصوصي سرهنگ نوايي

رئيس شهرباني خراسان به نخست وزير

سند 53

تصدقت گردم مرقومه عالي راجع به اشرفي زيارت ،كمال تشكر حاصل ، ولي از قراري كه شنيده ام بخرج خودش عازم اروپا شده است ، ديروز از طرف والي پاك روان استاندار (خراسان ) شرحي به شهرباني نوشته و اشاره به امر حضرت اشرف فرموده «در صورتي كه زن ها بي حجاب به استانه «حرم مطهر امام رضا (ع)» مي روند قائل شدن ترتيب خاصي براي مجالس روضه ومساجد صورتي ندارد ، و مخصوصاً بستن دستمال به سر هيچ مورد ندارد »

اولاً ،در استانه تماماً با روسري مي روند ، ثانياً كميسيون رأي نداده كه باحجاب به مساجد ومجالس روضه بروند ، چون هر چيزي را نمي شود رسماً نوشت ، در صدتصديع برآمده كه رفع اين اشكال را بفرمايند ، اگر براي رفتن مسجد غمض عين نشود ، ممكن است باز دچار اشكال بشود ، زن ها در مساجد براي عبادت مي روند در موضوع نمازحكم قطعي است ،چنانچه درنماز جز صورت و كفين جاي ديگر او نمايان بشود نمازش باطل است .اگر امر شده باشد كه حتماً با كلاه به مساجد بروند ، مثل اين است كه امر شود نماز نخوانند آنچه تحقيق كرده ام در اروپا هم ، لباسي كه زنان در موقع عادي مي پوشند با آن لباس به كليسا نمي روند ، نميدانم چه نوع بعرض رسانيده اند كه جواب اين طور مرقوم فرموده ايد ، چون محرم در پيش و سال اول رفع حجاب است عقيده مندم كه رفع اين اشكال را بفرمايند ، كه دچار مشكلي نشويم ، استدعا مي كنم ،جواب اين عريضه را هر چه زودتر مرحمت وشرح لازم هم به والي مرقوم فرمايند ،و ضعيات رفع حجاب هم بخوبي پيشرفت كرده مي توانم عرض كنم در مشهد خاتمه پيدا كرده يك جشن مهمي فردا در عيد گاه خواهند گرفت ، خاتمه آن را بعرض مي رسانم همواره سلامت و بقاي وجود مقدست را از خداوند خواهانم ،امضاءنوايي (سند 68)

محمود جم نخست وزير ،در حاشيه اين نامه نوشته : دوسيه « پرونده » ضبط شود ، جواب از طرف شهرباني كل داده شده ، مانعي براي استعمال روسري براي زن ها كه به قصد نماز و عبادت به مساجد مي روند نمي باشد.

تبعيد سيد حسن مدرس به خواب

آيت ا سيد حسن مدرس ، از سادات طباطبايي اصلاً زواره اي وبزرگ شده درقمشه اصفهان است وي تحصيلات خود را به مدت 13 سال در اصفهان گذارند سپس به عتبات عاليات رفته و در محضر آيت ا حاج ميرزا حسن شيرازي در نجف به تحصيل پرداخت و تحصيلات خود را در محاضر آيت ا خراساني و يزدي به مدت 7 سال ادامه داد و به درجه اجتهاد رسيد بعد به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده كوچك به تدريس فقه و اصول مشغول شد. مدارس در دوره دوم مجلس شوراي ملي در سال 1328 هـ . ق از طرف مجتهدين عتبات عاليات به عنوان مجتعهد طراز اول نظارت مجلس شورا انتخاب گرديد و به تهران آمد و در مجلس شورابه انجام وظيفه پرداخت و در دوره سوم هم به نمايندگي انتخاب شد و در جنگ جهاني اول باعده اي از مجاهدين ايرني و 27 نفر از وكلاي دوره سوم و اعيان و اشراف و كسبه بعنوان اعتراض به تجاوز قواي روسيه به كشور و لغوبي طرفي ايران تهران را ترك كردند و به قم رفتند وكميته دفاع ملي را تشكيل دادند و تصميم گرفتند‌با دولت عثماني ايجاد اتحاد نموده و با كمك قواي ژاندارمري استقلال كشور راحفظ نمايند. روسيه قوايي از قزوين به قم فرستاد تا آزادي خواهان را متفرق سازد. در اثر زدوخورد قواي روسيه با قواي ميليون آزادي خواهان شهر قم را تخليه كردند ، در نتيجه عده اي از آزادي خواهان به تهران مراجعت كردند و عده اي هم به طرف اراك و همدان حركت كردندو در كرمانشاه اقامت گزيدند .قواي روسيه به قصدتسخير بغداد تا قصر شيرين پيشروي كردند ولي آنجا از قواي عثماني شكست خورد.و به همدان و قزوين عقب نشست .دراين موقع 1325 هـ .ق آزاديخواهان در كرمانشاهان تحت رياست نظام السلطنه ، مافي دولت موقتي تشكيل دادند كه اعضاي آن بشرح زير بود :

هئيت دولت موقت آزادي خواهان

1-           نظام السلطنه (رضا قلي مافي ) رئيس هئيت دولت موقت

2-           سيد حسن مدرس ، وزير عدليه و اوقاف

3-           اديب السلطنه سميعي وزير كشور

4-           عباس ميرزا سالار لشگر فرمانفرمائيان وزير جنگ

5-           ميرزا قاسم خان صور وزير پست و تلگراف

6-           عزالممالك(امان ا اردلان ) خزانه دار

7-           محمد علي فرزين معروف به كلوب وزير دارايي

اين هئيت مورد حمايت قواي عثماني بود ولي در اثر شكست قواي عثماني از قواي انگليس متلاشي شدند و يه همراهي قواي عثماني از طريق سوريه به استانبول رفتند. سيدحسن مدرس درسال 1336 از استانبول به تهران مراجعت نمود . ودر مدرسه سپه سالار به تدريس فقه وا صول مشغول شد ، و در واقعه كودتاي سيد ضياء الدين طباطبايي دستگير و به قزوين تبعيد گرديد . اما در انتخابات دوره چهارم به نمايندگي مجلس برگزيده شد و در مجلس به نيابت رياست مجلس تعيين گرديد . مدرس در مجلس با اعمال و ديكتاتوري رضاخان پهلوي سردار سپه به مخالف برخاست و باتشكيل دادن اقليتي از رجال خوشنام در مجلس بر عليه سردار سپه به مبارزه پرداخت ، اما با تمام مخالفت ها و نطقهاي شديد مدرس و اعضاي اقليت مجلس سردار سپه با ياري طرفداران خود ابتدا به فرماندهي كل قواسپس به نخست وزيري و بعد به رياست حكومت موقت وبالاخره به سلطنت ايران دست يافت .

دستگيري و تبعيد مدرس

به دستور رضاشاه پهلوي آيت ا سيد حسن مدرس در سال 1207 خورشيدي به وسيله مأموران شهرباني دستگير شد و به خواف خراسان تبعيد و در ارگ قديمي خواف بازداشت گرديد ، و مدت نه سال در خواف در زندان به سركرد و در اين مدت بوسيله بيست و پنج نفر سرباز لشگر خراسان به سرپرستي يك افسر از زندان او مراقبت و محافظت مي شد ، و در آبان ماه 1316 به زندان شهرباني كاشمر متقل گرديد و در آذرماه همان سال بوسيله ماموران شهرباني به شهادت رسيد ،متهمين به شركت در قتل مرحوم مدرس كه بعداً تحت تعقيب قرار گرفتند نامبردگان زير بودند : سرهنگ منصوروقار رئيس شهرباني خراسان و سرگرد جهان سوزي و ستوان مستوفيان و سرپاسبان حبيب ا خلج و غيره

اسنادي از ورود لشگرهاي شوروي سابق به خراسان

نيمه شب سوم شهريور ماه 1320 شمسي كه جنگ بين المللي دوم در اوج شدت بود‌، دو لشگر از ارتش شوروي ، همزمان با ورود قواي انگليس به جنوب ايران ، به خراسان وارد شدند .

يكي به فرماندهي سرتيپ شاپكين از مرز پل خاتون سرخس .

ديگري ،به فرماندهي سرتيپ كازان ، از مرز باجگيران به خاك ايران تجاوز كردند ،و مختصر مقاومت نيروهاي اعزامي لشگر خراسان را در گردنه مزدوران سرخس ودر باجگيران در هم شكستند ، و به سوي مشهد پيش روي نمودند ، و شهرهاي سرخس ،لطف آباد ،درگز ،نوخندان ، باجگيران ،قوچان شيروان ،بجنورد رابه تصرف خود در آورند ، وبه سوي مشهد پيش روي كردند .

در اين جا دو گزارش تلگرافي سرلشگر محتشمي فرمانده لشگر خراسان را درباره اعزام نيرو به مقابله لشگرهاي مجهز شوروي به نظر خوانندگان مي رسد اين گزارش هاي فرمانده لشگر ،وضعيت اسف آور لشگر خراسان را كه دفاع مرز طولاني خراسان را در مقابل تهاجم شوروي به عهده داشت نشان مي دهد.

متن گزارش فرمانده لشگر خراسان چنين است :

گزارش اول از مشهد به تهران ،جنگ ، محترماً معروض ميدارد با وسايل مختصري (؟) كه در مشهد بود قوائي بسمت باجگيران و سرخس اعزام ، لشگر نمي تواند بموضع دفاعي برسد ،و مجبوراً در جلگه به آنها تصادف خواهند نمود ،تصور نمي رود با اين اسلحه بتوان جلوي ستون هاي موتوريزه راگرفته آنها رامتوقف ساخت 516 5/6/1320 ساعت 11 سرلشگر محتشمي

گزارش دوم

ازمشهد به تهران ، جنگ محترماص پيرو 516-5/6/20 معروض مي دارد پادگان مشهد بادو آتش بارگردنه مزدوران را اشغال و از ساعت 11 با عناصر زره دار دشمن تماس حاصل ، زره پوش هاي دشمن با نبودن اسلحه حمله  و فعلاً گردنه دفاع مي شود ،ولي با نبودن اسلحه ضد زره مقاومت مشكل است شماره 521 5/206 سر لشگر محتشمي

علت حمله و تجاوز لشگرهاي انگليس و شوروي به ايران كه در جنگ بين المللي كه بي طرفي خود را اعلام نموده بود آن بود كه انگلستان و شوروي سابق مدعي بودند كه عده اي آلماني و ايتاليايي در ايران وجود دارند ،كه دولتهاي آنها با انگليس و شوروي در حال جنگ هستند و ايران بايد آنها را به دول متفقين تحويل دهد .

درايران‌درآن زمان تعدادي‌مهندس‌آلماني وايتاليايي‌درراه‌آهن وكارخانجات‌دولتي مشغول به‌كاربودند.

روزهفتم شهريوردولت ايران اعلام ترك مقاومت در برابر قواي متجاوز دول انگليس و شوروي نمود.

در اين موقع سرتيپ كازان فرمانده لشگر شوروي وارده از باجگيران در قوچان بود ، از اعلان ترك مقاومت ارتش ايران آگاه شد وضمناً شنيد كه فرمانده لشگر خراسان فرار كرده است ، لذا شرايط خود را براي ترك مخاصمه ضمن نامه اي به پاك روان استاندار خراسان چنين اعلام مي دارد .

جناب آقاي استاندار

نيروي شوروي ، در صورت قبول شرايط نه گانه زيرين حاضر به قبول ترك مخاصمه مي باشد .

1-در هيچ جا مقاومت نشود

2- لشگر مشهد تا آخر روز 29 اوت درمشهد جمع و خلع سلاح شود .

3- اسلحه به انبار تحويل شود .

4- از خروج مردم خود داري شود ، و اهالي مراجعت نمايند .

5- كليه اتباع آلماني توقيف شوند .

6- كليه ساختمان هاي اساسي محفوظ بماند .

7- هواپيماها در فرودگاه مشهد جمع شوند .

8- به قسمت بجنورد دستور ترك مقاومت و مخاصحت داده شود .

9- در صورت قبول شرايط ، هواپيماهاي ما بمباران نخواهند كرد . فرمانده لشگر شوروي سرتيپ كازان » (1)

پاكروان استاندار خراسان ناگزير تمام شرايط را پذيرفت و هر دو لشگر شوروي به مشهد وارد شدند ، و در پادگان هاي لشگر خراسان كه در اثر متلاشي و متواري شدن و احد هاي لشگر و افراد آن خالي شده بود مستقر گشتند.

هنگ نو پاي نيروي هوايي به فرماندهي سرگرد جهان سوز كه فقط چهارده هواپيما داشت ، و چند تاي آن مشقي بود متلاشي شد و سرگرد جهان سوز فرار كرد، چند تن از خلبان ها بعضي از هواپيما ها را به سوي سبزوار پرواز دادند ولي هواپيماهاي جنگنده شوروي آنها را تعقيب كرد و در فرودگاه سبزوار منهدم نمود .

لشگرهاي شوروي تا زمان تسليم آلمان و خاتمه جنگ در مشهد بودند ،سپس خراسان راتخليه كرده درفتند (1)

اسناد اين روي داد تاريخي را بشرح زير به نظر خوانندگان عزير مي رسانيم .

1-           تلگراف هاي غزاه مورخ 5/6/20 وشماره 521 مورخ 5/6/20 فرمانده لشگر خراسان به عنوان وزارت جنگ (سند شماره 69)

2-           عكس سرلشگر محتشمي فرمانده لشگر خراسان (تصويرشماره 70)

3-           عكس پاك روان استاندار خراسان (تصوير شماره 71)

4-           اولتماتوم سرتيپ كاران فرمانده لشگر مهاجم شوروي به پاكروان استاندارخراسان(سند شماره 72)

سند شماره 72

 

 

سندي كه دست آويز دولت شوروي سابق در وارد كردن ارتش خود به ايران در سوم شهريور 1320 شمسي شد .

ميان دولت ايران و روسيه تزاري هنگام انعقاد قرارداد سال 1299 هـ .ق معروف به قرارداد آخال ، قرارداد سري نيز به تاريخ 29 محرم 1299 همان سال برابر با 9 دسامبر 1881-م امضاء شد ،و طبق فصل چهارم آن قرارداد به دولت روسيه اجازه داده شد ، هروقت براي مرزهاي خود احساس خطر نمايد و لازم بداند مي تواند قشون خود را براي حفظ امنيت ولايات مرزهاي خود از لطف آباد و شيلگان (درگز ) و سرخس به خاك ايران وارد نمايد .

دولت ايران در اين قرارداد تعهد نموده كه از عبور قشون روسيه به خاك ايران جلوگيري نكند ، وقتي كه ارتش شوروي سابق در سوم شهريور 1320 از مرزهاي سرخس و لطف آباد به ايران وارد شد ،وبه سوي مشهد حركت در آمد ، ضمن اعلاميه اي كه قبلاً به فارسي چاپ كرده بودند ،به مردم ايران اعلام كردند ،كه دولت شوروي طبق فصل چهارم قرار دارد مذكور ،ارتش خود را به خاك ايران وارد كرده است ، و آن اعلاميه را در شهرهاي مسير راه خود ، درگز ، قوچان ،سرخس ، مشهد ، بين مردم منتشر كردند.

متن قرارداد سري به دو زبان روسي و فارسي در اين جا به نظر خوانندگان مي رسد (سند 73)

اسنادي از قيام صولت السلطنه در خراسان

محمد يوسف هزاره معروف به صولت السلطنه ،بعد از پدرش محمد رضا خان شجاع الملك  هزاره رياست ايل هزاره خراسان را به عهده داشت .

صولت السلطنه قبل از اشغال ايران بوسيله قواي متفقين (انگليس ،شوروي ) مانند ساير خوانين خراسان به شيراز تبعيد شده و بعد در تهران تحت نظر پليس زندگي مي كرد ، وي بعد از واقعه ي شهريور ماه 1320 شمسي ،« اشغال خراسان بوسيله لشگرهاي شوروي » به باخزر آمد و نيرويي جمع آوري كرد و مسلح نمود و طغيان كرد و شهرهاي با خزر و جام و فريمان و تربت حيدريه و رشنحوار و غيره را تصرف كرد،وواحدهاي، ژاندرمري آن مناطق راخلع سلاح نمود، ودارايي هاي آن جاهارا ضبط كرد.

در اين موقع علي منصور (منصور الملك ) كه هنگام تجاوز و ورود قواي بيگانگان به ايران و اشغال كشور ، نخست وزير بود ومستعفي شد ، به سمت استاندار خراسان منصوب و به مشهد اعزام گرديد .

استاندار پس از ورود به مشهد و بررسي اوضاع خراسان از مركز درخواست كرد نيروي نظامي براي سركوبي طاغيان و برقراري امنيت و آرامش به خراسان بفرستند ، ارتش يك تيپ نظامي به فرماندهي سرتيپ محمد نخجوان مركب از شصت كاميون نظامي مسلح و دو تانك و دو عراده توپ از تهران به مشهد راهي نمود ، اين قوا در سنگ بست مشهد با نيروي صولت كه جاده را بسته و دركمين نشسته بودند برخورد كرد ،و جنگ در گرفت ، نيروي صولت تاب مقاومت نياورد وبه سوي تربت حيدريه عقب نشست ، سپس به كلات رفته و در آن جا كه دژ مستحكمي بود مستقر شد.

فرمانده قواي اعزامي به صولت اخطار كرد كه دست از ادامه كار خود بردارد و تسليم شود ،و عده اي هم از معاريف مشهد و سران ايلات ميانجي گري كردند ، و صولت نامه اي به فرماندهي قواي اعزامي نوشت و شرايط تسليم خود را اعلام نمود .

فرمانده نظامي مورد در خواست صولت السلطنه را بدون اطلاع ومشورت با منصور استاندار خراسان به ستاد ارتش منعكس كرد ، استاندار از اين موضوع اطلاع يافت و نامه محرمانه اعتراض آميزي تحت شماره 15 مورخ 16/1/21 به نخست وزير وقت ونوشت و به طرز عمل فرمانده قواي اعزامي اعراض كرد.

صولت تسليم شد

صولت السلطنه بالاخره تسليم شد و به تهران رفت و نيروي مسلح اش هم خلع سلاح و متفرق شدند ، صولت به تهران رفت ودر آنجا به زندگي پرداخت ، ولي در پائيز سال 1322 شمسي مجدداً به يا خزر آمد و مشغول اقداماتي شد علي منصور استاندار خراسان ستوان يكم جمتاش افسر ناحيه ژاندارمري را نزد صولت فرستاد تا او را متقاعد كرده و به مشهد بياورد تا درباره ي دعاوي اش مذاكره گردد ،اما ضمن مذاكره بين جم تاش و صولت اختلاف ومشاجره روي داده و تير اندازي شد و جم تاش با تيريكي ازهمراهان صولت وصولت باتيركلت جم تاش كشته شدند.دراين جااسنادزير به نظر مي رسد

1-           نامه صولت به فرمانده نيروي نظامي خراسان سند شماره 74

2-           نامه استاندار به نخست وزير در اعتراض به عمل فرمانده نيروي نظامي (سند 75)

3-           عكس صولت السلطنه هزاره (تصوير 76)

سند شماره 74

متن نامه صولت السلطنه هزاره

به فرمانده نيروي نظامي

تاريخ 11/12/1321

فرماندهي محترم نيروي شرق

ازموقع تشريف فرمايي حضرتعالي بخراسان تاكنون چندين دفعه آقاي امير كلالي و  غيره مكاتباتي به بنده نوشته و از طرف حضرتعالي پيغاماتي داده اند ، اينك هم آقاي انصاري بكلات آمده اظهاراتي نمودند ولي هيچيك از آقايان مدركمي از طرف حضرتعالي ارائه نداده اند ، كه بنده را متقاعد نماند .

لهذا بعرض اين معروضه  مبادرت نمود ، كه اولاً اظهارات آقايان از طرف حضرتعالي بوده يا خير .

ثانياً : گرچه خود حضرت اجل از صدمات و خساراتي كه بعموم اهالي وارد شده كاملاً مستحضر هستيد ، باز هم مختصري از تعدياتي كه نسبت به بنده و فاميل بنده شده است خاطر محترم را مستحضر دارد پس از حبس و تبعيد و غارت و پول هائي كه از بقيه السيف اندوخته اجداد بنده باقي مانده بود با شكنجه گرفتند . و در شيراز به لقمه ناني قناعت كرده با يكصد نفر عائله امرار معاش مي كردم ، بعد از تغير شاه سابق همان جزئي املاك راهم صاحبانشان متصرف و يكصد و پنجاه هزار تومان گوسفند و اموال ديگر اين جانبان هم در انقلاب اخير فارس غارت شد ،خودم به تهران آمده يكصد نفر عائله اين جانب بدون مخارج در شيراز مانده سه ماه در تهران آنچه اقدام كردم بهيچ وجه كسي اعتنايي نكرد و در عوض اينكه توجهي بوضعيت اينجانب بشود . بعد از سه ماه سرگرداني ، شهرباني تهران اين جانب را احضار توضيح خواستند كه چرا بدون اجازه از شيراز حركت كردي ، با اين حال اگر شخص حضرت اجل بجاي بنده مي بوديد چه اقدامي ميفرموديد (؟)

حال هم اگر حضرتعالي قصدداريد جراحات بيست سال را التيام دهيد و پس از بيست سال رنج و شكنجه وسايل آسايش يك مشت عائله ستمديده رافراهم فرمائيد ترتيبي بفرمائيد كه موجب اطمينان بنده هم فراهم گردد ، باقي عرضي ندارد ، يوسف هزاره رونوشت برابر اصل است ، معيري ( رئيس دفتر استانداري خراسان )

متن سند 74

نامه استاندار خراسان به نخست وزير .

تاريخ 16/1/1321

شماره 15

جناب آقاي نخست وزير

در تأييد تلگراف اخير مشعر بر اينكه فرمانده نظامي ما بجاي اينكه حسب وظيفه نظامي صولت و چند نفر همراهان او را كه به هيچ وجه اهميتي نداشتند تعقيب كرده باشد ، تا او متوسل بدولت شده استدعاي تأمين نمايد خودش متوالياً اشخاص را براي مذاكره نزد او فرستاده و تقاضاي صلح نموده و بالاخره اظهار داشته بود كه صولت كاغذي نوشته تقاضاي تأمين كرده است ، اينكه محض روشن شدن كيفيت جريان قضيه ، رونوشت كاغذي كه صولت به سرتيپ نخجوان فرمانده اردو نوشته به پيوست فرستاده مي شود ، مسوده اين كاغذ كه بخط صولت بدست آمده ، و در پرونده موجود است .

بطوريكه ملاحظه مي فرمائيد صولت مبادرت به تقاضاي تأمين نكرده و نامه او صريحاً حاكي است كه خواسته است درمقابل اصرار و مراجعات مكرر فرمانده اظهاري كرده باشد و به هيچ وجه آثار ندامت و استدعاي عفو در آن ديده نمي شود .

اين ترتيب بديهي است در تجري اشرار و عدم اعتناي آنها به قواي دولتي چه اثراتي بخشيده و تا چه اندازه اسباب يأس و نگراني مردم ميشود ،استاندار نهم ، علي منصور (سند 74)

سند تاريخي جابجا كردن خاكستر استخوانهاي حكيم عمر خيام درنيشابور

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد

از خاك در آمديم و بر خاك شديم .

«خيام»

مقبره قديم خيام ،در جوار آرامگاه امام زاده محروق در نيشابور قرار داشت چون ، مقبره ي خيام دائماً محل بازديد سياحان و ايران شناسان خارجي بود ، و آن مقبره مخروبه باشأن و مقام علمي حكيم عمر خيام تناسب نداشت لذا انجمن آثار ملي ايران ،دست به ساختمان آرامگاه با شكوهي با ستون مسلح در باغ امامزاده محروق با مسافت كمي از مقبره قبلي زد ، و اين ساختمان در سال 1341 شمسي به اتمام رسيد ، و قرارشد خاكستري استخوانهاي پوسيده خيام با انجام مراسم مذهبي به مقبره جديد انتقال يابد ، از نظر اهميت و تاريخي موضوع مقرر بود كه هئيت  رئيسه انجمن آثار ملي ايران و استاندار خراسان در ايران مراسم شركت نمايند بنابراين هئيت رئيسه انجمن آثار ملي ايران مركب از اشخاص زير :

1-           سپهبد آق اولي رئيس انجمن آثار ملي ايران

2-           سپهبند امان الله جهان باني ، نايب رئيس انجمن

3-           سرلشگر فيرزو ، عضو انجمن

4-           دكتر علي دكتر شهابي مدير كل اوقاف ايران

5-           دكتر رضا زاده شفق عضو انجمن

6-           دكتر عيسي صديقي عضو انجمن .

7-           حسن نبوي ، نماينده نيشابور در مجلس 

دراردي بهشت ماه سال 1341 به نيشابور آمدند ، در آن موقع نگارنده كفالت فرمانداري نيشابور را به عهده داشتم ، استاندار خراسان ، سيد جلال الدين تهراني ضمن ضمن تلگرافي به بنده دستور داد كه بجاي ايشان در اين مراسم شركت كنم .

بنابراين دستور ،نگارنده همراه هئيت رئيسه انجمن آثار ملي ايران در اين مراسم شركت نمودم ، و جعبه ي محتوي مشتي خاكستر استخوانهاي پوسيده خيام ، بازديد ، سپس در جلو صف شركت كنندگان قرارگرفت ، و مراسم مذهبي بوسيله سيد نورالله احمدي پيش نماز نيشابور انجام شد ،بعد جعبه در قبر جديد بتوني ساختماني مجلل آرامگاه خيام گذاشته شد .

در اينجا عكس تاريخي ومنحصر بفرد اين مراسم بنظر مي رسد (تصوير شماره 77)

اسناد تاريخي افتتاح آرامگاه جديد حكيم عمر خيام

روز دوازدهم فروردين 1342 محمد رضا شاه پهلوي پس از افتتاح آرامگاه باشكوه سردار بزرگ ايران نادر شاه فشار در مشهد ، باقطار سلطنتي عازم نيشابور شد تا آرامگاه جديد حكيم عمر خيام را نيز افتتاح نمايد ، در اين سفر اسدالله غلم نخست وزير ، دكتر خانلري وزير فرهنگ و مسعينيان وزير راه و سيد جلال الدين تهراني استاندار خراسان و سپهبد ضرغامي فرمانده ارتش دوم و عده اي از مديران و رؤساي ادارات استان خراسان شاه را همراهي مي كردند .

قطار سلطنتي ساعت دوازده و چهل دقيقه در ايستگاه نيشابور توقف كرد و شاه و همراهان از قطار پياده شدند .

در ايستگاه نيشابور گارد احترام نظامي بوسيله سرتيپ منوچهري فرمانده لشگر سبزوار استقرار يافته بود ، و با نوان اعضاي سازمان زنان ، و روساي ادارات و اعضاي انجمن معاريف شهر نيشابور ، و اعضاي جمعيت شير و خورشيد سرخ و سران طبقات اهالي و دختران جوانان شير و خورشيد سرخ و پيش آهنگان مستقبلين موكب شاهنشاه را تشكيل مي دادند .

ابتدا سيد علي ميرنيا كفيل فرمانداري نيشابور ، چنين خير مقدم گفت «اعليحضرتاً بنده سيد علي مير نيا كفيل فرمانداري نيشابور افتخار دارد به شرفعرض همايوني برساند امروز مردم سرزمين خيام و عطار سربلند و شادمان هستند از اينكه موكب مسعود اعليحضرت همايون شاهنشاه به اين شهر تاريخي و باستاني نزول اجلال فرموده اند ، جان نشاء مباهات دارد كه احساسات پاك ميهن پرستي و شاهدوستي اهالي اين شهرستان را به پيشگاه مبارك همايوني تقديم نمايد و از طرف روساي ادارات و كاركنان دولت و قاطبه اهالي اين سامان تشريف فرمايي موكب ملوكانه را خير مقدم معروض دارد .

محمدرضا شاه پهلوي كفيل فرمانداري نيشابور را مورد تفقدقرار دارند و دختر خردسالي به نام شهلا ميرنيا از سوي بانوان دسته گل زيبايي به شاه تقديم نمود . شاه پرسيد اسمت چيه و دختر ،جواب داد شهلا دختر فرماندار ، سپس سرتيپ منوچهري فرمانده لشگر سبزوار گردوش نظامي داد و بعد گارد تشريفات احترامات نظامي به عمل آورد .

شاه همچنانكه به سوي صفت بانوان وساير مستقبلين كه در يك صف منظم ايستاده بودند حركت مي كردند ، از كفيل فرمانداري اوضاع عمومي شهرستان راسئوال كرد ، كه وي در مورد پيشرفت وضع اجتماعي و فعاليت زنان و توسعه آموزش و پرورش و كمبود آب زراعي در اثر خشكيدن قنوات و كمبود احتياجات بيمارستان نيشابور توضيحاتي داد.

سرصفت بانوان خانم پرويزي از سوي سازمان زمان خير مقدم گفت ، شاه از موارد فعاليت سازمان زنان سئوالاتي كردند توضيح داده شد .سازمان زنان براي آموزش سواد به زنان دختران بي سواد كلاس شبانه داير كرده و نيز براي تعليم گلدوزي ، سوزن دوزي و نقاشي براي دختران داوطلب داير نموده و مشغول كسب هنر هستند .

شاه در جلو صف روساي ادارات كه كفيل فرمانداري يكايك آنانرا معرفي مي نمود . از رئيس دادگستري و شهردار نيشابور و رئيس بهداري و رئيس انجمن شهر درباره كار سازمان هر يك سئوالاتي كردند كه توضيحات لازم داده شد .

شاه و همراهان درحالي كه كفيل فرمانداري و فرمانده لشگر در انزام ركاب بودند به سوي باغ خيام حركت كردند ، در طول مسير دو طرف خيابان انبوه  جمعيت مردم ايستاده بودند و ابراز احساسات مي كردند و تعدادي طاق نصرت زبا از سوي شهرداري ، تربيت بدني و ورزشكاران و بازرگانان و مالكين و اضاف بسته شده بود كه مورد توجه واقع شد در جلوآرامگاه جديد خيام سپهد آق اولي رئيس انجمن آثار ملي ايران گزارش ازوضع ساختمان داد و ابراهيم صهبا شاعر خراساني شعري بمناسبت تجديد بناي آرامگاه خيام سروده بود خواند .شاه نوار سه رنگي كه جلو آرامگاه بسته شده بود قطع كرد و بنا را به دقت بازديد نمود كه در هر مورد مهندس سيحون طراح بنا توضيحاتي داد ، بعد شاه با توجه به توضيحات كفيل فرمانداري كه روحانيون نيشابور جلو آرامگاه اما زاده مجروق شرفيابند به آن سو حركت كرد و حجت الاسلام سيد سعيد انوار از سوي روحانيون خير مقدم گفت و احتياجات شهرستان را بعرض رسانيد . شاه در دفتر كتابخانه خيام حضور يافت و دفتر يادبود را امضاء كرد . سپس به فرودگاه نيشابور رفتند وبا اسدالله علم و آجردان آني مخصوص براي تقسيم سند مالكيت به بيرجند پرواز كردند ، و در فرودگاه ضمن تشكر از كفيل فرمانداري گفتند رضايت مرا به همه ابلاغ كنيد ، وزراء با قطار به تهران و استاندار بااتومبيل به مشهد عزيمت نمودند .

دراين مسافرت تاريخي كفيل فرمانداري نيشابور مراتب احساسات و موارد خدمات مردم و عشاير وبازرگانان و مالكان و ورزشكاران و غيره را هر يك به نحوي در حسن انجام برنامه سفر به عمل آورده بودند .

تهيه و تقديم نمود ، كه از دفتر مخصوص رضا عندي شاه ضمن نامه بشرح زير ابلاغ شد « مارك تاج دفتر مخصوص شاهنشاهي تاريخ 2/1/1342 آقاي سيد علي ميرنيا كفيل فرمانداري نيشابور ، عريضه مورخ 12/1/42 شما با يك برگ ضميمه آن بشر فرض رسيد ،ذات اقدس ملوكانه از احساسات مردم و اقدامات شما كه در موقع نزول اجلال موكب شاهنشاه معمول داشته بوديد اظهار خرسندي فرمودند ، رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي هيراد.

اسنادي از آثار آرامگاه ديروز و امروز سخن سراي بزرگ و زنده كننده زبان پارسي حكيم ابوالقاسم فردوسي

اثر گران قدري را كه سخن سراي بزرگ ايران حكيم ابوالقاسم فردوسي در زنده كردن زبان پارسي از خود باقي گذاشت ، سزاداشت كه از زحمت و رنج سي ساله او در خلق اين اثر ارجمند متحمل شده بود به نحو شايسته اي حق شناسي و حق گذاري شود .

سند بناي ديروز

ساختمان مقبره قديمي ، روبه ويراني نهاده بود و اطراف ساختمان از تپه هاي خاك و خار و خس پوشيده شده ، و رفت و آمد عمومي بدان  جا متروك گشته بود ، مگر گاهي سياحان و ايران شناسان خارجي يا زردشتيان سري بدان مقبره  ي متروك مي كشيدند ، و باتأسف از آن وضع آن جا را ترك مي كردند . تصوير شماره 60 بناي مخروبه ي قديم آرامگاه فردوسي را نشان مي دهد .

سند بناي امروز

انجمن آثار ملي ايران با توجه به مراتب قدر و منزلت فردوسي در نزد ايرانيان و ايران شناسان ،در صدد برآمد آرامگاهي در خور شأن ومقام فردوسي بنا نمايد ،ودر سال 1313 شمسي با كمك دولت و جمع آوري اعانه ، آرامگاه متناسبي ساختند و باغ كوچكي هم در اطراف ساختمان جديد احداث كردند ، و در مهر ماه سال 1313 مقارن هزارمين سال سرودن شاهنامه جشن مجللي ترتيب دادند ، و آرامگاه را در حضور دانشمندان و ايران شناسان خارجي و هئيت وزيران و نمايندگان مجلس شوراي ملي و مديران جرايد و دانشمندان ايراني افتتاح كردند (تصوير شماره 61)

با گذشت چهل سال از ايجاد آن بنا . به تدريج ساختمان نشست كرد و ترك برداشت و بيم خرابي اش مي رفت ، و ضرورت داشت ساختمان آرامگاه اصلاح و تجديد شود .

انجمن آثار ملي ايران در سال 1345 دست به كار شد و نسبت به اصلاح تجديد بنا اقدام كرد.

همزمان با شروع اصلاحات جديد ، با توجه به اينكه آرامگاه فردوسي دائماً محل بازديد تعداد زيادي از سياحان و ايران شناسان خارجي و علاقمندان ومسافران داخلي بود ،تصميم گرفته شد ، بر وسعت باغ كه تناسب با طرح جديد نداشت افزوده شود ، و بناهايي هم از قبيل : كتابخانه ، موزه ، ميهمان سرا ، در محوطه باغ و نيز بلوار در جلو باغ احداث گردد، انجام اين برنامه ي گسترش وسعت باغ و ساختمان ، مستلزم تهيه زمين مورد نياز ، از طرفين باغ و طول و عرض بلوار بود ، اراضي مورد احتياج ملكي برادران مؤسسي قائم مقام و عيسي مشار قائم مقام و حاج حسين آقا ملك بود .

به دستور سپهبد با تمان قليچ استاندار و رئيس انجمن آثار ملي خراسان ، كه خود نايب التوليه استان قدس رضوي نيز بود . نگارنده مأمور شدم براي واگذاري زمين مورد نياز ، با برادران موسي و عيسي قائم مقام مذاكره نمايم ،و موافقت آنها را در واگذاري زمين بطور رايگان از اراضي ملكي خود براي توسعه ي باغ فردوسي و ايجاد بلوار جلب  كنم ، زيرا انجمن آثار ملي ايران مجري طرح اعتبار كافي جهت خريد يا اجاره اين اراضي نداشت ، بعلاوه قسمتي از اين اراضي ، در اجراي قانون اصطلاحات اراضي بين زارعين تقسيم شده بود . مقرر شد سعي شود ، اراضي مورد احتياج ، آنچه مربوط به حاج حسين آقاملك است بادادن عوض به زارعين با اجاره و آنچه ملكي برادران قائم مقام است به رايگان وبلاعوض به انجمن مزبور واگذار گردد.

نگارنده با اخذ تماس و مذاكره با برادران قائم مقام ، اهميت اين موضوع تاريخي را كه نام نيكي از آنها باقي خواهد ماند خاطر نشان نمودم ، هر دو برادر بامسئه صدر موافقت كردند ، هر قدر زمين براي اين منظور لازم است ، به رايگان وبلاعوض در اختيار انجمن آثار ملي خراسان بگذارند ، استاندار هم ضمن قدرداني ازهمت وكمك آنها ، به نگارنده نمايندگي داد ، كه بجاي ايشان اسناد انتقال اراضي واگذاري را در دفتر اسناد رسمي امضاء نمايم (سند شماره 62)

اسنادمربوط به انتقال اراضي به انجمن آثار ملي خراسان در دفتر اسناد رسمي شماره 6 مشهد امضاء شد ، و اراضي واگذاري به تصرف انجمن مذكور در آمد ، و باغ فردوسي به تناسب بناي باشكوه و مجلل آرامگاه ،گسترش يافت و تغييرات ذيل بعمل آمد.

1-           مساحت اوليه باغ 25248 متر مربع بود ، كه اين مساحت به بيش از 56753 متر مرع افزايش يافت ،

2-           صحن باغ از هر سو پنجاه متر فراتر رفت .

3-           كتابخانه، موزه، ميهمان سرا ، آسايشگاه ، رستوران ، ساختمان براي سكونت كارگران ساخته شد ،

4-           استخر ، گل خانه ،منبع آب احداث گرديد .

در نتيجه ي اين اقدامات بناي باشكوه و باغ وسيع مصفا و استخر آب با فواره ، و كتابخانه وموزه و ميهمان سرا و آسايشگاه آبرونند جهت توقف ايران شناسان خارجي و مقامات داخلي به وجود آمد و بدين وسيله از حكيم فردوسي حق شناسي و تجليل به عمل آمد (تصوير شماره 63)

5-           تمام ساختمان جديد آرامگاه چه بيرون و چه اندرون از سنگ مرمر انتخاب شد ،و تلفيقي است از معماري بناهاي تخت جمشيد و معماري مدرن .

انجام اين اصلاحات ، بنا به گزارش اداره كل حفاظت آثار باستاني وبناهاي تاريخي ايران بالغ بر 956،585،98 ريال يعني تقريباًده ميليون تومان هزينه برداشت كه غيراززمين واگذاري كه رايگان بود.

برگزاري مراسم سلام رسمي عيد مبعث بشكرانه تاج گذاري محمد رضا شاه پهلوي در تالار تشريفات استان قدس رضوي (مشهد )

سلام هاي رسمي پاي تخت در سال چهار بار در اعياد نوروز ، عيد مبعث ، عيد غدير ، روز ميلاد شاه  در كاخ گلستان درحضور شاه با شركت وزراء ، سفراء  ، رجال ، امراء ، سران طبقات اضاف برگزارمي شد . محمد رضا شاه پهلوي پس از بيست و شش سال سلطنت روز چهارم آبان ماه سال 1346 تاج گذاري نمود . در گذشته شاهان ايران پس از رسيدن به مقام سلطنت بدون فاصله تاج گذاري مي كردند ولي محمد رضا شاه به دو علت تاج گذاري خود را به تأخير انداخت يكي آنكه موقع جنگ جهاني دوم در حاليكه ايران در اشغال قواي كشور هاي انگلستان و شوروي و امريكا بود مناسب نداشت  ديگر آنكه اولاد پسري نداشت تا به وليعهدي انتخاب و مراسم تاج گذاري را انجام دهد در آبان ماه سال1346 اين دو علت برطرف شده بود . و شاه داراي وليعهدي بنام رضا پهلوي بود .محمد رضا شاه پس از تاج گذاري روز چهارم در كاخ گلستان شكرانه اين توفيق تصميم گرفت مراسم سلام رسمي عيد مبعث حضرت رسول اكرم (ص) را در تالار تشريفات استان قدس رضوي در جوار مرقد مطهر امام رضا (ع) برگزار نمايد .

بفرمان شاه ، باقر مير نيا استاندار خراسان ونايب القوليه استان قدس رضوي بجاي وزير در بار ، از وزراء ، سفراء ،رجال ، افراد ومقامات استان خراسان دعوت نمود كه ساعت 10 صبح روز چهارشنبه دهم آبان ماه 13465 براي شركت در مراسم سلام در تالار تشريفات آستان قدس رضوي حضور بهمرساند، مدعوين پايتخت با هواپيما به مشهد آمدند اميرعباس مويدا با وزراء كابينه خود ، سفراي كشورهاي اسلامي در تهران دسته دسته در تالار مذكور حضور يافتند وشاه هم با فرج پهلوي و همراهان با هواپيماي سلطنتي بموقع مشهد آمدند و به تالار تشريفات وارد شدند و مراسم سلام بر خلاف آئين هميشه كه ابتدا نخست وزير روز عهد را به شاه تبريك مي گفت اين بار استاندار و نايب التوليه آستان قدس رضوي تبريكات خود مقامات آستان و مردم خراسان را به شاه عرضه داشت و شب آن روز هم استاندار و بائوپيرنيا مجلس ضيافتي به شام در پيشگاه شاه و شه بانو در كاخ استانداري ترتيب داد كه مدعوين در آن مجلس ضيافت شركت نمودند . نگارنده هم كه در آن موقع فرماندار كاشمر بود و با ساير فرمانداران شهرستان هاي خراسان در اين مراسم و شام دعوت داشتيم كه بعلت عارضه بيماري و بستري بودن در بيمارستان شركت نداشتيم اسناد اين واقعه تاريخي را در اين جا به نظر علاقمندان و محقق مي رسانم .

بخش سوم

اسناد مكاتبات اداري

فرامين احكام ، خصوصي

سندي از تشيخ الاسلام مولانا ابوبكر تايبادي

به امير تيمور گوركان

امير تيمور گوركان ، اول بار كه در سال 782 هـ . ق به خراسان وارد شد ، با علاقه وارداتي كه به عرفاداشت ، به ديدار شيخ زين الدين ابوبكر تايباري رفت ، وي امير تيمور را نصيحت و تأكيد كرد ، كه با مسلمانان مدارا نمايد .

امير تيمور گفت ، اين فصايح را كه با من گفتي چرا باملك غياث الدين حكمران ستم كار خراسان نكردي ابوبكر تايبادي جواب داد ، به او گفتم وحتي اين شعر را براي ايشان خواندم ،

افراز ملوك پر از نشيب است ،مكن       در هر دلكي از تونهيب است مكن

برخلق ستم اگر به سيب است ،مكن    از هر ستمي با توحسيب است ، مكن

ولي او نشنيد ، خدا ترا بر او مسلط كرد ، تو نيز اگر نشنوي ديگري را بر تو مسلط كند ،

در اين جا يكي از نامه هاي تاريخي مولانا ، ابوبكر تايبادي را كه به امير تيمور ، در سفارت فرزندان شيخ احمد جامي و ديگر مشايخ نوشته . و توصيه ي رعايت جانب آن ها را كرده است .

به نظر خوانندگان گرامي مي رسانيم (1) (سند شماره 82)

نامه مولانا ابوبكر تايبادي ، به امير تيمور گوركان

حضرت معبود طريق بهبود ارزاني دارد ، «انه روف بالعباد » خداي عزوجل مرتشييد ملك داري و مباني جهانداري را وسلني بزرگ نهاده است ، و آن مشيت بالتفات خاطر پاكان درگاه و مشايخ آگاه قدس الله ارواحهم كه به حقيقت پادشاهان دين دولتند و شاهان دنيا در نظر عنايت ايشانند ، چنانكه شيخ الاسلام احمد جامي قدس الله روحه العزيز فرموده اند :

شاهان دلق پوش كه كمتر حمايتي     زير گليمشان جسم وخاقان و قيصرند

و از قبيل تشبث با رواح آن پاكان است كه از براي تعظيم ايشان رعايت جانب فرزندان ايشان كنند ، قطع نظر از آنكه آن فرزندان بذات ومعاملات خود مستحق آن نظر باشند كه در مقامات شيخ ابوسعيد ابوالخير قدس الله روحه العزيز ، آورده اند كه آنها كه ما را  در حيات در نيافتند ، بعد از ما رعايت جانب فرزندان ما كنند ، همچنان است كه ما را دريافتند و در اقامت مراسم خدمت ما كوشيدند و در مقامات شيخ الاسلام احمد جام قدس الله روحه آورده است كه هر كه باعتقاد برماسلام كرده است ، يا بر مريدي از مريدي ما بر فرزندي در فرزندان ما ، از براي ما حق سبحانه و تعالي همه را در كارما كرده است ، چون موسي و خضر عليهما السلام از عمارت ديواران دو يتيم به شهر انطاكيه فارغ شدند ، موسي را عليه السلام وجه آن ديوارگري ظاهر نبود ، در توجيه آن خضر عليه السلام تمسك به صلاح پدران يتيمان كرد چنانكه حق تعالي در قرآن از آن خبر داد «و كان ابوهماصالحاً» در تفسير آورده است ، كه ميان آن دو يتيمان و آن پدر صالح هفت پشت بوده و بعضي زيارت نيز گفته اند ، پس حمايت آن فرزندان ، سبب عنايت و حمايت آن پاكان است . اولاد ايشان آنچه اينجااند بشدت مونات مبتلي و آنچه نه اينجا اند با اين بهم وزرحمت جلااند ، از حضرت احديت توفيق كرامت باد تافرزندان شيخ الاسلام ابوسعيد ابوالخير و فرزندان شيخ الاسلام احمد جام قدس الله روحهما و فرزندان كسي ديگر از شايخ كه باشند بنظر عنايت منظور گردند .

بدان نظر كه تو داني بحال ايشان رس كه قدر و قيمت اين منفعت نداند كس خنك آنرا كه بود راه بدين دولت و بخت ، في الجمله چون اين مسكين غريق نعمت آن حضرت است ، ‌و آنچه او را اصلاح دولت دنيا و سعادت عقبي نمايد ، اخفاي آن نوعي از خيانت باشد ، وبدين سبب بدين نوع سخن جرأت نمود حق سبحانه و تعالي مزيد مرحمت برعايت رعيت كه بحكم «الراحمون يرحمهم الرحمن » واسطه رحمت و عنايت الله است ارزاني دارد ، الله روف بالعباد.

دو سند از دستخط هاي جامي

از مولانا عبدالرحمن جامي آثار زيادي از تأليفات و اشعار ، از جمله دستخط هاي او باقي مانده است ، كه در كتابخانه هاي ايران و از بكستان و تركيه و غيره نگهداري مي شود.

مولانا عبدالرحمن جامي درهرات كتابخانه ي معظمي داشت ، و خواهر زاده اش خوشنويس معروف محمد نور و هم چنين سلطان علي مشهدي ، وسلطان محمد خندان براي كتابخانه او نسخه بر داري مي كردند ، بخصوص محمد نور ، آثار  او را مي نوشت . و براي پادشاهان و امراي ايران و هند و عثماني كه تقاضاي آثار مولانا جامي را داشته اند ، مي فرستاد.

نسخه هايي از كتاب هاي كتابخانه جامي در دست است ، كه مولانا در اطراف صحيفه هاي آن به خط خود مطالبي نوشته ، و يا از اشعارش ثبت و رقم كرده است . (1)

در اين جا دو نامه از عبدالرحمن جامي چاپ مي شود ،

1-  نامه اي به خط جامي به سلطان حسين ميرزا بايقرا (873-878 ق ) درباره شرارت فقير علي يكي از دلالان بازار و درخواست كوتاه كردن دست او از سر مسلمانان (سند شماره 82) (2) لازم به ذكر است ، كه امير علي شير نوايي وزير سلطان حسين بايقرا از ارادتمندان مولانا عبدالرحمن جامي بود . و در اجراي درخواست هاي اوساعي ،و جامي در نزد سلطان حسين بايقرا نيز قرب و منزلت خاص داشت ومورد احترام او بود .

2-           نامه عبدالرحمن جامي گويا آن نيز به سلطان حسين بايقرا در توصيه و تذكر صرف اوقات به مصالح مسلمانان ودفع مفاسد ظالمان (1) (سند شماره 84)

سند تاريخي در شناخت ايل ها و طايفه هاي ساكن

مركز قديم درگز

ايل ها و طايفه هايي ازتركان و كردان ، دردوران سلطنت شاه اسماعيل اول صفوي (916هـ .ق ) و شاه عباس كبير در حدود سال 1007 هـ .ق و سال 1011 هـ . ق ، به دفعات به مناطق مرزي درگز انتقال يافتند .و د رحدود مرز اسكان داده شدند ، تا مناطق مرزي تقويت شود، از تجاوزات ازبكان خوارزم جلوگيري گردد ، زيرا آن موقع حدودمرزي درگز خالي از سكنه و يا كم جمعيت بود .

آن زمان حكومت نشين ، درگز و ابيورد و نساشهر ابيورد بود ، و اين مركزيت تازمان نادرشاه افشار ادامه داشت ، سپس در زمان او به چاووشلو كه محل سكونت و زندگي پدر ومادر نادر شاه بود انتقال يافت ، و بعد در دوران محمد شاه قاجار ، مركز فعلي شهر محمد آباد ساخته شد و مركز شهرستان درگز گرديد ، و دردوران سلطنت ناصر الدين شاه نيز بر اثر قرارداد آخال ، مناطق ابيورد و نسا با بخشي از توابع آنها در آن سوي خط مرز قرار گرفت و جزء خاك جمهوري تركمنستان گرديد .

اخيراً سندي به دست آمده كه در آن شخصي به نام مصطفي شيخوانلو ازكردان ايل شيخوانلو اهل و ساكن ابيورد . در سال 1132 هـ . ق از بزرگان و معادريف ابيورد در خواست نموده كه شهادت دهند بر اين كه زمين ديم كار واقع در بين سنگر اورياني و دره يادگارگاوشانلو مدت بيست سال است به او تعلق دارد ، اكنون ندر محمد (نادر محمد ) عرب اسكندري به غير حق و حساب ادعا مي كند ملك من است ، در حاشيه ي اين سند كم نظير و مهم از سران ايل ها و طايفه هاي كرد و ترك و غيره شهادت و نام خود را نوشته اند كه نشان دهند وجود ايل ها و طايفه هاي بسياري در مركز شهرستان درگز درزمان صفويه سكونت داشته و زندگي مي كرده اند ، كه بعد از خرابي ابيورد ، اين ايل ها و طايفه ها به شهر ها و روستاهاي داخل درگز و يا به قوچان و چناران كوچ كرده اند .

نام معاريف ايل ها و طايفه هايي كه در اين سند ذكر شده بشرح زير است :

1-           ندرمحمد جاني قرباني (ترك )

2-           اوتاربيك ، افشار (ترك )

3-           محمد علي بيك ، عرب (عرب)

4-           يعقوب ، عرب (عرب )

5-           محمد كريم بيك يوز باشي ساري و انلو يا ساري و ليلو از ايل افشار (ترك)

6-           محمد قلي بيك ، قرقلو، از ايل افشار (ترك )

7-           اوروج ، دادلو  يا دودالو (ترك) (1)

8-           قلندر بيك ، ايل اوغلي (ترك)

9-           قنبر ،ايل اوغلي (ترك )

10-     اسماعيل بيك ، ايل اوغلي (ترك

11-     تيمور بيك ، ايل اوغلي (ترك )

12-     گداي علي ، افشار (ترك )

13-     سلطان ولي ، ابيوردي (ترك )

14-     رستم بيك ، ساروانلو (ساري و ليلو) افشار (ترك)

15-     غير خوانا

16-     ندر محمد عرب اسكندري (عرب)

17-     يادگار گاوشانلو(كرد)

18-     مصطفي شيخوانلو (كرد) (2)

دو سند منحصر به فرد از قوق لوهاي  درگز طايفه قوق لو ،يكي از طوايف متعدد ايل افشار درگز است . مهم ترين طايفه اين اين در درگز طايفه ي كوسه احمد لو افشار بود، كه رئيس اين طايفه در زمان خود بر تمام طوايف ايل افشار رياست داشت ، ضمناً بابا علي بيك كوسه احمد لو افشار ، رئيس طايفه كوسه احمد لو در دوران سلطنت شاه سلطان حسين صفوي حكومت درگز را نيز به عهده داشت ، كه وي با توجه به شجاعت و لياقت ذاتي نادر قلي قرقلو او را به سمت رياست سواران حكومتي منصوب كرد‌، ميان طوايف ايل افشار  از همه كم جمعيت ترو كم بضاعت تر ،طايفه قرقلو بود كه در رأس اين طايفه امام قلي بيك قرقلو پدر نادر قرارداشت ،و در روستاي مياب دهستان كبكان درگز سكونت داشت ، با فرآورده هاي مختصر گوسفندي كه دارا بودونيز از پوستين دوزي زندگي مي كرد .

نادر قلي ، در دستگرد ييلاق درگز متولدشد ، و در نوجواني گوسفندان پدر را در صحرا مي چرانيد سپس اقتدار محلي پيدا كرد و به خدمت حاكم درگز در آمد ، و بعداً كل افشان دختر زيبايي او را هم به همسري گرفت ، او بعد از مدتي در گذشت ، نادر قلي در اين موقع كه ما در بيوه اش زن بابا علي بيك حاكم درگز شده بود با صوابديد مادرش گوهرشاد دختر دوم حاكم را به عقد و ازدواج خود در آورد ، اين وصلت و دامادي حاكم موجب تقويت و ترقي او در منطقه گرديد ، از معاريف طايفه قرقلو ،ديگر ابراهيم خان ظهير الدوله برادر نادر و بيكتاش قرقلو عموي نادر و امام ويردي خان قرقلو يكي از سرداران نادر و امير اصلان خان قرقلو ، پسر عمو نادر و صالح خان قرقلو رئيس دربار نادر ، كه در قوچان با چند نفر ديگرهمدست شد و نادرشاه راكشتند .

در اين جا دو سند منحصر بفرد از اين طايفه چاپ ميشود

1-دستخط نادر قلي يا نادر شاه بعدي بالقب طهماسب قلي ، كه اين لقب را پس از فتح مشهد و دستگيري ملك محمود سيستاني شاه طهماسب دوم به او اعطاكرد و نادر تا زمانيكه به سلطنت رسيد نام و امضاي خود را طهماسب قلي مي نوشت ، نادر شاه در موقع روي كار آمدن سواد نداشت ، بعداً به ياد گرفتن نوشتن و خواندن همت گماشت و در دوران نيابت سلطنت بوسيله ميرزا مهدي خان منشي خصوص خود تاحدي كامل كرد ، تاكنون خطي غير از اين از نادرشاه ديده نشده يا نگارنده نديده است

(سند شماره 86)

2- سند معامله ملكي است بتاريخ 1159 هـ .ق با خط نسخ زيبا دائر بر اينكه تراب خان فرزند قليچ خان بيك گنجلو كلاوند . دو زوج از چهار زوج مزرعه آق چشمه راواقع در بلوك ابيورد وصل به اراضي درونگر به سردار امام ويردي خان قرقلو به مبلغ يكصد و بيست تومان تبريزي برابر بادويست عدد روبيه دو مثقال نيمي سكه نادري (سند شمره 87)

چيزي كه در اين سند جلب توجه مي كند نام پول رايج دوران نادرشاه است كه ذكر شده روپيه سكه نادري ،معلوم مي شود پس از آوردن غنائم فراوان و پول نقد دهلي كه از بابت غرامت جنگي گرفته شد ،بعداً اين پول هندي در ايران رواج داشته است .

متن سند شماره 71

بفروخت بمبايعه لازمه جاريه نازله معتبره صحيحه صريحه شرعيه عاليجاه رفيع جايگاه شوكت واجلال دستگاه امير الامراء العظام اسوه الكبراء الفخام تراب خان خلف قليچ خان گنجلوكلاوند بعاليجاه رفيع جايگاه و اجلال دستگاه سردار زوي الاقتدار امام ويردي خان قرقلو ، همگي وتمامي دو زوج از جمله چهار زوج مزرعه آق چشمه كه واقع است در بلوك ابيورد ، محدود است باين حدود اربع ، حدي بمزرعه عاليجاه مير محمود خان ،‌‍ حدي درونگر ، حدي خير آباد ، حدي قرك بثمن معين معلوم القدر مبلغ يكصد تومان تبريزي فضي دو مثقال نيمي سكه مباركه نادري و دعوي نجمن فاحش بل افحش مبايعه مذبوره ( مزبوره ) را باهرگونه حقي و بهره و نصيبي كه در مبلغ مزبور متصور بودديده ودانسته بمبلغ ده تومان تبريزي كه مساوي از دو عدد روپيه دومثقال نيمي سكه مباركه نادري بوده باشد ، مصالجه شرعيه نمود ، و بعدذالك اجراه صحيحه صريحه شرعيه نمود از حال تحرير لغايت مدت نود سال كامل بمبلغ ده تومان تبريزي فضي و اسقاط جميع خيارات نمود و مبيع مزبور را از تحت و تصرف خود اخراج و تصرف مالكانه مشتري مزبور واگذاشت و مبلغ مزبور كل وجوه مبلغ مبايعه و خيار عين الفاحش و مال المصالحه كه جمله يكصد وبيست تومان تبريزي فضي كه مساوي و معادل او دو هزار و چهارصد روپيه دو مثقال نيمي سكه مبادله نادري بوده باشد تمام و كمال اخذ و قبض نمودوضامن درك شرعي گرديد كه هرگاه كاشف فاحشي به ظهور رسد از عهده كل مايلزم عليه برآيد ، و صيغه شرعيه به لسان عربي في بينهما در مراتب مرقومه واقع و جاري گرديد ، كان ذالك في تاريخ شهر جميد (جماد ) الاول سنه 1159 هـ . ق

اسنادي از درباري صحرايي نادر شاه سردار دلاور خراسان

از نادر شاه پرسيدند ، كه پاي تخت شما كجاست ؟ جواب داد پشت زين اسبم ، و دربارم چادرهاي بر پا شده در صحراست.

نادر شاه در طول پادشاهي خود 1148 تا 1160 هـ . ق مقر ثابتي نداشت ، اسماً پاي تخت را از اصفهان به مشهد انتقال داد ،و خانه و زندگي و در بارش در چهار باغ مشهد بود. (جاي امروز دار التوليه واطراف آن )

ولي چون دائماً درجبهه جنگ بسر مي برد . لذا سفراء خارجي و نمايندگان اعزاعي دولت ها ، و استانداران ، و امراء نادرشاه را هر چند گامي در منطقه اي از كشور در ميان دربار سيار ياضميه و خرگاه بر پا شده ديدار كردند.

تشكيلات اين دربار سيار صحرايي خود ديدني و جالب توجه بود ، در اين تشكيلات ، اقامتگاه و خوابگاه نادرشاه ، و حرم سرا و طبيبان و شاهزادگاه و مقامات هر يك با دقت در محل خاص خود تعين شده بود كه از تصوير 72 به خوبي نمايان است .وخلاصه اين تشكيلات عبارت بود از :

1-           اقامتگاه و خوابگاه نادرشاه

2-           حرم سري مخصوص

3-           حرم سراي شاهي

4-           جايگاه سربازان دور حرم

5-           چادر هاي بازيگران و نوازندگان

6-           چادر امور بسري

7-           چادر طبيب مخصوص و چادر طبيبان

8-           چادر قنادان پادشاه

9-           چادرهاي قراولان

10-     چادر دژخيمان

11-     محل تازيانه زدن و خفه كردن

12-     جايگاه فراشان

13-     محوطه چادرهاي شاهزادگان و پسران شاه

14-     ديوان حرب نظام

15-     چادرهاي قراولان دربار

16-     جايگاه كمانداران

17-     چادر وزيران

18-     چادر صاحبمنصبان كشيك

19-     چادر سربازان كشيك

20-     بازار دربار

سند شماره 88

نادرشاه در ميان همين چادرها نبوغ ذاتي خود را بكار مي انداخت و نقشه هاي جنگي خود را طرح مي كرد ، و تصميم هاي خود را مي گرفت و بعد با ارتش نيرومند و ورزيده خود به سوي هدف لشگر مي كشيد و مي تاخت (تصوير 89)

نادر شاه در اثر جنگ هاي پيروز مندانه موفق شد نه تنها غاصبين بيگانه را كه هر يك استانهايي از كشور را در تصرف داشتند از ايران براند بلكه وسعت امپراطوري خود را ازرود سند تا رود دجله و از رود جيحون تا خليج فارس برساند

(سند 90)

در اين جا سه  سند مهم  و ديدني 88 و 89 و 90 به نظر مي رسد .

سندي در اظهار عدم رضايت فتح علي شاه قاجار از وضع كارفرزندش حسن علي ميرزا شجاع السلطنه استاندار خراسان

در دوران سلطنت فتح علي شاه قاجار ، هر يك از استانهاي ايران و حتي شهرستانها ، به يكي از فرزندان او واگذار شده بود‌. و آنها در منطقه فرمان فرمايي خود اقتدار و اختيار تام داشتند ،  جان و مال و ناموس مردم در دست قدرت آنها بود.

فتح علي شاه اولاد زيادداشت و تعداد فرزندان پسر او به بيش از پنجاه نفر مي رسيد .

در آن موقع كشور به چهار استان بزرگ تقسيم مي شد

1- خراسان 2- آذربايجان 3-فارس 4- كرمان

كه در مكاتبات اداري و اسناد آن ها را مملكت مي نوشتند

خراسان از لحاظ وسعت خاك و كثرت جمعيت ازمهمترين نواحي كشورمحسوب مي گرديد. بدين لحاظ مقام فرمان فرمايي اين استان داوطلب زياد داشت ، و نيز طرز كار استاندار ،مورد توجه عمال دو ابر قدرت انگليس و روسيه بود ، تاچنانچه رفتار وكردار استاندار در اداره امور منطقه و يا سركوبي متنفذين ، كه در اثر تحريك بيگانگان دست به شورش مي زدند ، و قدرت استاندار را تضعيف مي كردند ، مورد رضايت آنها نبود ، نزدشاه سعايت مي نمودند و ذهن او را نسبت به آن حاكم مشوب مي ساختند ، و او را وادار به تغير استاندار مي كردند .

در دوران استانداري حسن علي ميرزا شجاع السلطنه .

1-           فيروز الدين ميرزا حاكم هرات سر به نافرماني گذاشت ،شجاع السلطنه به هرات لشگر كشيد ، فيروزالدين ميرزا را تحت اطاعت در آورد وسكه خطبه در آن جا به نام فتح علي شاه بر قرار نمود.

2-           بنياد خان هزاره رئيس ايل هزاره خراسان در تربت جام برعليه استاندار طغيان كرد ، استاندار ناگزير لشگر خراسان را به فرماندهي اسماعيل خان دامغاني به آن جا فرستاد ،و بنياد خان را سركوب كرد .

3-           فتح علي وزير شاه محمود افغاني امير قندهار به تحريك بنياد خان رئيس ايل هزاره در سال 1233 به سوي مشهد لشگر كشيد ،وبنياد خان به او پيوست ، اين بار نيز بوسيله لشگر خراسان هر دو شكست خوردند و متواري شدند .

4-           شاه محمود افغاني درسال 1235 باز بنياد خان و خوانين جمشيدي را برعليه استاندار تحريك نمود ، آن ها بار ديگر عليه دولت قيام كردند و امنيت و آرامش منطقه را بر هم زدند

حسن علي ميرزا شجاع السلطنه ، طاغيان را سركوب نمود ، و بنياد خان را از حكومت با خزر وكوسويه ، عوزيان معزول كرد ، و امير قليچ خان تيموري را به آن مقام منصوب نمود .

5-           شاه محمود افغاني بار سوم ، به دعوت و ترغيب و تحريك خوانين سركش خراسان ، مخصوصاً محمد خان قرايي ،كه پدر و برادرش به امر محمد ولي ميرزا استاندار قبلي خراسان و برادر حسن علي ميرزا ، اعلام شده بودند ، و از اين لحاظ در صدد انتقام بود، فتح خان وزير خود را با سي هزار سوار مسلح براي تسخير مشهد از هرات به سوي مشهد روانه ساخت ،و در اين لشگركشي رحيم خان اوزبك ،خان خوارزم هم شركت داشت .

لشگر خراسان به فرماندهي ذوالفقار خان دامغاني به مقابله رفت ، و در كوسويه جنگ در گرفت ، و قواي افغان و خوارزم شكست خوردند و متلاشي شدند ، و دوازده هزار نفر به اسارت در آمد ، و فتح علي نيز كشته شد .

رحيم خان پس از متلاشي شدن نيرويش با عذر خواهي به خوارزم باگشت .

بررسي دقيق اين وقايع پي در پي در منطقه خراسان نشان مي دهد ، كه دست بيگانگان در اين قيام ها و لشگركشي ها دخالت داشته و هدفي را پي گيري مي كردند .

حسن علي ميرزا شجاع السلطنه پس از كسب اين پيروزي ها وبر قراري نظم و امنيت در خراسان ، از پدر خود فتح علي شاه دعوت كرد كه به خراسان مسافرت نمايد ، و نتيجه زحمات او را به بنيد ،وانتظار داشت كه پدرش در اين مسافرت زحمات و خدمات او را ارج نهد و به اعطاي پاداشي سرافراز كند ،ولي غافل از آن بود ،كه اعمال قدرت وبسط نفوذ او تا افغانستان و خوارزم براي استعمارگران خوش آيند نيست ، و مي بايست چنين كسي از مسند قدرت به زير كشيده شود ، و به جاي او مرد ضعيف و ناتوان اعزام گردد، لذا فتح علي شاه را نسبت به فرزندش بدبين ساختند ، واو را تحت فشارقرار دادند ، كه شجاع السلطنه را از خراسان تغير دهد .

فتح علي شاه پي بهانه بود ، و پس از وصول دعوت نامه شجاع السلطنه ، نامه ي ملامت آميز تندي به او نوشت كه حتي بر خلاف معمول آن زمان از نوشتن كلمه ميرزا و لقب او ( شجاع السلطنه ) كه جزو اسم محسوب ودر نامه ها ذكر مي شد ، خودداري كرد ، (سند شماره 91)

ما از جواب حسن علي ميرزا شجاع السلطنه آگاهي نداريم ، و نمي دانيم كه او در مقابل اين تعرض و ايرادات پدرش ، چه عكس العمل نشان داده ، و چه توضيحاتي تعرض رسانيده ، و چه گونه از خود دفاع كرده است ،ولي همين قدر مي دانيم ،كه فتح علي شاه دعوت فرزندش را پذيرفته و به مشهد آمده است ، و ضمن زيارت مرقد مطهر امام رضا (ع) به بناء صحن جديد امر كرده و نيز درب مرصعي سمت پايين ضريح مرقد حضرت ،به امر دو نصب شده است ،

حسن علي ميرزا شجاع السلطنه در سال 1238 هـ . ق از خراسان تغير يافت ، و بجاي او علي نقي ميرزا حجه السلطان پسر ديگر فتح علي شاه منصوب و به مشهد اعزام شد ، ولي وي از عهده ي اداره امور استان خراسان برنيامده و با تعجب مي بينيم ، كه فتح علي شاه مجدداً همان حسن علي ميرزا شجاع السلطنه راكه آن همه قصور در نامه اش براي او رديف كرده بود ، براي باردوم به استانداري خراسان منصوب نموده است ، و وي تا سال 1243 اين سمت را در خراسان به عهده داشته است .

در اين جا نامه ي فتح علي شاه را به عنوان حسن علي ميرزا شجاع السلطنه استاندار خراسان مي بينيم (سند 91)

متن اين نامه از كتاب زنبيل شاهزاده فرهاد ميرزا معتمد الدوله نوه ي فتح علي شاه . از انتشارات كلاله خاور ، تهران ، 1345 ص 281 اخذ و نقل شد .

سند شماره 91

نامه فتح علي شاه قاجار به شجاع السلطنه فرمان فرماي خراسان

فرزند مسعودنامدار حسن علي موفق بوده بداند ، كه كراراً به آن فرزند فرمايشات مؤكد در اين خصوص رفته مستضسر شده ايم كه در كار بهار و پاييز امسال چه خيال كرده ، و اين كه هسمي مي نويسد كه موكب شاهنشاهي ساحت آزاي آن صفحات گردد چه انديشيده است ، و جوابي كه كاشف صوابي باشد از آن فرزند نرسيده اكنون زمان ركضت خيول قاهره نزديك است و بايد قبل از نهضت رايات و آيات جهانگشا معلوم خدمت همايون شود كه مقصود آن فرزند از اين عرض و اسندعا چيست ، موكب شاهنشاهي را در نهضت خراسان چه كار بايد كرد پيشنهاد باشد ، آن فرزند با اين اوضاعي كه با خراساني رفتاركرده است بعد از اني چه خواهد كرد . فرزند همي مي نويسي و ازبي مرحمتي شاهنشاهي شكايت مي كني ، ما را با آن فرزند چرا مرحمت نباشد ، چرا كار اورا كه مهم مملكتي مثل خراسان است منتظم نخواهيم اين ها چه سخن است ، معلوم نيست كه آن فرزند صد هزار يك ما از پريشاني كار خود ملول باشد ، بلكه چنين معلوم مي شود كه همين ملوليم نه آن فرزند چرا كه گوئي هنوز ندانسته است كه كارش تا چه حد آشفته و بي سامان است ، و اگر نه در تدارك و تلافي آن مي كوشيد خراساني با آن اوضاعي كه از آن فرزند ديده است و حال تسبيح دردست دارند . و يك يك مي شمارند ، قرچه خان و پسرش حسن خان كرد ، رستم خان چوله صيد محمد خان ، ابراهيم خان ، و سليمان خان بغايري ، سهرابخان عمارلو ، باقر خان خورشاهي ، حسين قلي خان ، ميرزا لطف علي خان و علي نقي خان ، و علي قلي خان ،محمد خان قرائي ، قليچ خان ، در احوال هر يك از اينها تأمل كند بيند چه اوضاع گذشته است ، مردم كه همه چيز را ديده اند و با اين كه اين اشخاص خدمتگار و بيشتري از آنها بي شبهه صادق و فدوي دولت و كار خدمت مي آمدند ، آنطور با ايشان رفتار شده است ، مردمي كه تفصيري بخود سراغ دارند ديگر چه گونه از آن فرزند اطمينان حاصل خواهند كرد و غير از اين اشخاص هم در خراسان كسي نيست مگر سه نفر خوانين كرد و ترك كه متوحش و دورگرد قديمند ، و با الجمله در همه آن مملكت يكنفر كه از آن فرزند دلخوشي داشته ، باشد نمانده است و با عدم اطمينان همه خراسان چگونه كار آن جا به كفايت آن فرزند منتظم خواهد شد ، اگر موكب پادشاهي ساحت آراي آن صفحات گردد و تمامي خلق مملكتي را كه نمي توان بي موجبي مورد سياست داشت و با عدم تقصيري ظاهر همه بندگان خدارا آورد دوهير منشي را نوشي سزاوار است و با هر هيمي اميدي در كار ، آزان فرزند كه مردم آنجا به جز نيش يا نوشي بدتر از نيش چيزي نديده اند ، فرض ميفرمائيم كه مانيز همه سخط و غضب دهم باشيم اين هم را هم اهالي آنجا بواسطه آن فرزند مي دانند ، و زياده بازار از مأيوس خواهند شد ، آخر اميدي هم در كار هست بعد از انصراف موكب پادشاهي و وصول زمستان ديگر آن فرزند با آن مردم چگونه بسر خواهد برد ، در همه خراسان ضعيف تر و خدمتكار تر از ميرزا لطف علي خان و حسين قلي خان نبود ، هرگاه آن ها را هم نتوان در نوكري و خدمتكاري راه برد ديگران معلوم است كه چگونه كار مي توان گذراند ، حق مطلب اينكه در كار آن فرزند و خراسان متفكر مانده ايم ، نمي دانيم چه كنيم ، بهار است وقت كار است ليكن بايد كاري كرد كه مايه و پايه داشته باشد تاكي و تاچند قشون هر ساله به خراسان مأمور شود و در انقضاي بهار همان اغتشاش پار باشد ، بلكه بيشتر و بدتر ، مهدي بيك را به چاپاري فرستاديم وبدين ملفوفه همايون آن فرزند را آگاهي داديم ، با خود او شور مي فرمائيم ، امروز كار از آن گذشته است كه آن فرزند خير خود را ملاحظه نمايد و اندك فكر كند به بيند خير دولت شاهنشاهي چه چيز است ، اگر في الواقع ممكن است كه هر گاه از جانب همايون التفاتي و اقدامي در كار او وخراسان بشود و امر آنجا به كفالت او نظمي بگيرد و از اين اختلال و رسوايي برآيد از اين چه بهتر ، معلوم است كه مرا و خاطر ما هم جز اين نيست عزيمت نهضت موكب جهانگشا را تصميم خواهيم فرمود و هر چه مقتضي پيشرفت كار باشد بعون خدا به ظهرور خواهد رسيد و چنانچه في الواقع كار او با اين مردم پيشرفت نخواهد كرد و بايد مردم خراسان راعموماً مورد سياست داشت و خراب كرد ،و ان فرزند را به بيم محض در آن مملكت مسلط كرد مشكل مي بينم كه كار آنجا به اصلاح بيامد ،واو تواند از عهده كار آن مملكت برآيد بنابراين فكري بايد كرد كه پيشرفت داشته باشد ، با وصول رقم مبارك حقيقه صوا بديد خود را مفصلاً مشروحاً قلمي داشته مصحوب همين فرستاده كه با المشافهته العليه نيز با و بعضي فقرات القا فرموده ايم يا فرستاده ديگر كه به چاپاري و سرعت تمام به دربار پادشاهي برساند ارسال دارد ،كه بيست روزه برسد و حقيقتاً احوال و اوضاع و مقصودوپيشنهادآن فرزند درست معلوم و معروض گردد ، تحريراً في شهر جمادي الآخر،سنه 1236 ق

سند باز خواست ناصرالدين شاه از استاندار خراسان

سوء سلوك آصف الدوله شيرازي (ميرزا عمدالرهاب ) كه از سال 1301 قمري استاندار خراسان بود به مردم و فرمانداران خراسان و نمايندگان سياسي انگليس و روسيه در مشهد ، قصور و عدم تسلط او در امور استان بخصوص تجاوز روس ها از مرز زورآباد «جنت آباد» به خاك خراسان سبب شده بود ،كه ناصر الدين شاه ،آصف الدوله را مورد باز خواست شديد قرار دهد . و براي هر يك از موارد بازخواست توضيحاتي از وي بخواهد .

آصف الدوله ضمن تلگراف رمزي ، نسبت به موارد بازخواست توضيحات بي سروته داده ، كه نمايان گر وضع امور خراسان در دوران استانداري او و طرز كار وميزان آگاهي و تسلط آصف الدوله به منطقه ي مهم و حساس مرزي خراسان است ، تملق و چاپلوسي آصف الدوله ،در اين تلگراف ، ناصرالدين شاه راتحت تأثير قرارداده ، و موافقت او را درباره ي وعده هاي پوچ خود جلب مي نمايد .

نكته اي كه در اين گزارش توجه هر خواننده را معطوف به خودمي سازد ،ناآشنايي آصف الدوله استاندار را به موقعيت جغرافيايي مناطق حوزه ي مأموريتش مي باشد ،كه ناصر الدين شاه تذكر مي دهد ، كه دهنه ذوالفقار در مرز زورآباد قراردارد نه در مرز درگز ، و ضمن دستوراتي كه در حاشيه گزارش او صادر نموده ، استاندار را به محل دهنه ذوالفقار متوجه كرده ، اين است نمونه اي از وضع كار زمام دار امور مردم ناحيه ي مهمي از كشور .

متن تلگراف آصف الدوله استاندار خراسان در جواب مداخذه ناصر الدين شاه چنين است :

«29 شهر جمادي ادلاولي 1302 هـ .ق

حضور اقدس همايون روحنافراه قربان خاك پاي اقدس همايونت گردم ، دستور العمل مفصل را زيارت كرده ، به ذات الهي نكات و وقايعي كه در هر جزو به نظر مبارك رسيده ، غلام كه حاضر وشب و روز مشغول است ، غير آن رانفهميده و تمام را ان اشاالله تعالي بخوبي اجرا خواهد داشت ،پاره پي را فقره به فقره با چاپار بيست وششم ، عرايض خوب و مطالب مهم غالب باسند عرض شده از نظر انور همايوني مي گذرد تمام فتنه از اين خبيث شهاب الملك (1) بوده مسلم شد ، از روز ورود مشغول بوده ،همه از او فريفته ، تلگرافچي ، بيگلربيگي ، نصره الملك (2) ، عماد الملك (3) و نصرالله خان را او وحشت داده ، ملاها ، سر كشيك ها تمام حالات او را بروز مي دهند ، و غلام تصور نمي كرد بحمدالله تعالي رفع شد .

با عضدالدوله (5) هم همين طور كه فرموده ايد حركت مي كنم بي كم و زياد ، گله از او كردم ، اظهار خجلت كرد ،و زياد ترسيده بود ، اطمينان دادم ، ليكن همان صورت است ، تمام جواب و سئوال اجزاي آستانه با خود غلام است ، و در كمال خوبي بعد از دو سه مرتبه آمدن ملاها به ارك بمعارف ، ملاهايي كه ديدن كرده ، باز ديد كردم ،‌و هر شب يكي از آنها در منزل غلام است .

نصره الملك سه روز ديگر ان اشا الله تعالي وارد مي شود بقدري به او محبت ومهرباني كنم كه شكرهاي او بعرض برسد . چرا نكنم (؟) همچنين عمادالملك بد بخت را .

در فقره رفتن سفر ،بسيار رأي مبارك صحيح است ، و به اين طولاني لازم نيست ، عيب و دردمي شود . از كار دور مي شوم ، به كمال اختصار مي روم قوچان سه شب مي مانم .

شجاع الدوله (6) را هم مهرباني مي كنم ، سهام الدوله (7) مي آيد ،‌به او هم مهرباني ميشود .

كليات دستورالعمل ساليانه هر دو را مي دهم.

شجاع الدوله را همراه به درگز مي برم ، محض ريختن ترس محمد علي خان (1) و درگزي ها ، قرار كار ماليات و همه چيز درگز را مي دهم . مي روم به كلات ، قرار همه كار كلات را هم بحول الله تعالي مي دهم .از هر جهت به نمك همايون مبلغ زياد خلاع (2) براي زن و مرد اين دو محل حاضر كرده ام ، طوري كنم كه اين دو محل همه جان فشان دولت خود شوند ، روزنامه و كتابچه «گزارش » و عرايض آنها به حضور مبارك مي رسد .

اما حالت تمام خراساني ، يك جسارت مي كنم و باز اطلاع خاطر همايون راگواه مي گيرم ، هر كس هر چه مي خواهد بگويد ، به نمك همايون تمام خراسان امروز ، با روزي كه غلام وارد شده طوري است ، كه اگر دولت ده آدم كافي را مي فرستاد و دولت هزار تومان و ده هزار قشون مي فرستاد اين طور نمي كرد ، يك غفلت غلام ، چهل روز غلام را مشغول داشت ،و اين حرف  هاي لغو در دهن (اهالي)هاافتاد.بعضي مردم بيچاره را وحشت دادند، بحمدالله تعالي همه رفع شد،بقيه راهم رفع مي‌كنم.

اما بابي هاي سبزوار ، همان است كه عرض كردم ، به دو كاغذ چسباندن به ديوار نمي شود متعرض شد ، مخفي به حاجي فرامرز خان (3) نوشتم ، روز و شب مراقب باش ، مسلم كه فهميدي يكي اظهار بابي گري كرد ، فوراً گرفته به مشهد بفرست ، هم عاقل است ، هم بلد شهر است ، هم هر دو طايفه و غرض هر دو طايفه را مي داند ، عباس آبادي ، جنساً شرور و هرگز حاكم  نداشته اند ، حاكم تعين كرده به محمد رضا خان سر كرده سپردم رفتند ، ان اشاالله منظم خواهد شد .

نردين (1) بسيار خوب شد . به همين نحو كه فرمودند ،بلكه بهتر كردم ، كتابچه ي آن را فرستادم بنظر مبارك مي رسد . ليكن همه نرديني حتي خود حاكم و ملاها استدعاي مرخصي محمد قلي (2) را مي كنند و ضامن مي شوند ، جز خدمت كاري نكند ، آدم كار آمدي هم هست ، و حالا آبادي و زراعت اين جا خيلي لازم است ،جواب اين عرض مخصوص تلگراف باز مرحمت شود .

عمادالملك را ان اشا لله تعالي با يك ترتيب بسيار خوب راضي كرده به طبس مي فرستم، ليكن به جسارت عرض مي كنم ،‌ اين قدر اين صدمه و ترس براي عماد الملك لازم بود ، كه اندازه ندارد كه بفهمد درست بوده برود ، يك مملكت (شهرستان ) مثل طبس را بي حاكم نمي توان گذارد ، كه اين فقير است و پدرانش حاكم بوده اند ، اقلاً طوري حركت كند ، كه معلوم شود‌. حاكمي است ، فرضاً اگر طهرانهم بيايد همين طور با او سلوك مي كنم ،‌ليكن گويا با آن اطميناني كه غلام به او داده مشهد بيايد .

شيخ الرئيس (3) زياد بدجنس و فضول وگداست . از روزي كه رفته ماهي ده تومان ويك خرداد نان به عيال اومي دهم ، والا هيچ ندارد ، در قوچان به اقتضاي وقت كار او را درست مي كنم .

فقره دهنه ذوالفقار ، ديروز تلگراف صريح  عرض شد، كه در كاغذ هاي شاه محمد خان و محمد خان (حاكم درگز ) هيچ جز صريح درنمي آيد ،حالا اصرار هم لازم نيست ، خود غلام مي رود ، و  حقايق را عرضه ميدارد ،‌كار انگليس ها را درست كرده ، ديروز هم استيورت «مأمور كارهاي مرزي خراسان» دو ساعت نزد غلام بود ، راپرت سئوال و جواب و قرار داد را با پست 26 عرض كرده ام ،و از اين بهتر غير ممكن است ، قرار آذوقه را دو به دوداديم ، و درهمان مجلس بي اطلاع احدي شش حكم به شش حاكم فرستاده شد ، احدي از اجزاي خود بنده نفهميد ، هر روز هم براي آنها از هر قبيل هدايا فرستاده اي شود ،قرارداده ام ، هر دو روز يك مرتبه تنها مرا ملاقات كند ، كار بسيار عمده خواهد بود ، حالا كه خوب قرار شده ، با روس ها هم در كار دوستي و مؤالف است با چاپار 28 پاره يي اسناد هست كه هر دو را مدلل مي كند ، چند طغرا فرامين سفيد مهر دار بزرگ خواسته بودم ، امروز جناب صدر اعظم (1) تلگراف كرده بودند ، كه فرمايش همايون است ، فرمان سفيد لازم نيست ، هر قراري كه توبدهي دولت قبول ميكند ‌، بعد فرمان مي دهد ، جوابي عرض كرده بنظر همايون مي رسد ، خواستن فرمان براي چيزي نبود‌. درآن سرحد خودم به آن ها فرمان بدهم ، اميدواري شأن ديگري دارد ، تا حكم را خودم بدهم ، فرمان در آن سرحد آخال (2) خيلي نقل دارد ، همه فرامين قديم را آوردند . بنظر غلام اين طور هزار مرتبه بهتر است .

دولوله توپ كبود گنبد (كلات‌) را فردا ان اشا لله تعالي  آدم مي رود سوار بكند ، تا غلام آنجا برسد ، هر جا مناسب است گذاشته شود ، در پست 28 خيلي مطالب و عرايض خوب نافع است . خدا جان غلام را فداي استان همايون كند ، آصف الدوله ، ناصر الدين شاه ، با خط خود در حاشيه كشف تلگراف رمز مذكور ، پاسخ آصف الدوله راچنين نوشته است :

«جواب هايي كه عرض كرده ايد ،همه را خاندم «خواندم » همه صحيح است (؟) و انشاالله (ان اشا الله ) همه درست مي شود ، در بابت دهنه ذوالفقار وآمدن روسها به اين طرف هريرود ، از قول انگليس ها است ، ديروز هم كه با وزير خارجه ، ايلچي (سفير) انگليس ملاقات كرد ،بازهم در اين فقره شرحي گفت ، كه به عين ها به وزير خارجه گفتم ، براي شما تلگراف كند ، كه مطلع باشيد ، در فقره ذوالفقار ،شما عجب به شبهه افتاده ايد ، كه مي نويسيد از كاغذهاي حاج شاه محمد خان ومحمد علي خان چنين چيزي معلوم نيست ، دهنه ذوالفقار طرف سرحدات جام و با خزر و افغان است ،و خيلي به سمت در جز و كلات نست كه شاه محمد خان و حاكم در جز مطلع شوند، شما اين فقره را بايد از عطاالله خان تيموري سئوال بكنيد ، به بينيد در سمت دهنه ذوالفقار كه پايين تر از زورآباد است ، روس ها به اين طرف هري رود گذشته اند يا نه ، و فوراً عرض كنيد . كه اين جا حرف زده شود ، و اگر همچو چيزي شده باشد ،سرحدداران شما بسيار غفلت كرده اند ، روس و غيره چه حق دارند ، از رود هري كه سر حد است ، و اين طرف خاك خراسان است عبور كرده ، به خاك ما بيايند ، براي بعد از اين در سر حداث سوار و قراول بگذاريد هر وقت اين طور اتفاقات بيفتد فوراً به شما اطلاع بدهند،وشما هم فوراً بعرض برسانيد ، البته اين فقرات راتحقيق كرده زود جواب بدهيد . (1) (سند 92)

سندي منحصربفرد از صيد علي خان اديب درگزي

صيد علي خان درگزي از ادباي معروف خراسان است،وي شخصي بود اديب ،مورخ ، شاعر ، در عين حال بعدازمحمدعلي خان منصور الملك ، مدت كوتاهي در سال 1324 هـ .ق حكمران درگز نيز بود .

صيد علي خان خط نستعليق را خوش مي نوشت ، و غزل را نيك مي سرود ، ملك الشعراء بهار ، صيد علي خان را استاد خود دانسته و مكتب ادبي او را ستوده است . ميرزا حبيب خراساني شاعر معروف خراسان درباره ي وي نوشته ، در جلال قدرداني و كمال فضل وي همين بس كه مي گفتند ، اديب نيشابوري استاد ادب خراسان ، از خوان فضائل خان برخوردار بود ، و دقايق ادبي را از او فرا گرفته است. صيد علي خان در تعريف درگز گفته است :

موطين انوري ومولد نادرشاهي

درگز دان كه چنودر همه ايران نبود

شهرهاي كهنش گرچه كنون ويرانست

از قلك ناحيتي نيست كه ويران نبود .

شهر باورد(1) ، يا ناحيه ، داراگرد (2)

يا چو شهرستان (3) كودر همه كيهان نبود

سنگ امروز بر آثار همه گريا نست

واي بر سنگدلي كاين جاگرين نبود .

چهار صد سال فزون شد زتيغ كچ ما

خواب در چشم همه اوزبك و افغان نبود

نيرالدوله (1) خداوند خراسان كه چنو

نيري تابان برگنبد گردان نبود

افتخار درگز امروز با (صيد علي )است

كه در آفاق چنو مرد سخندان نبود .

از صيد علي خان ، كمتر نوشته يا شعري  باقي مانده است ، بطوري كه با نو محترم خانم دختر او كه تا چند سال قبل زنده بود مي گفت : صيد علي خان اشعار خودرا غلب روي كاغذ پاره ها مي نوشت ودر كيسه اي جمع مي كرد ، و بعد از كشته شدن او در زمان حكومت پسرش مسعود خان بوسيله مخالفينش ، متأسفانه كسان اومتوجه ارزش معنوي محتوي آن كيسه نشدند و بوسيله ناآگاهان از بين رفت ، تنها دستخطي كه از او باقي مانده ، نامه اي است كه وي در همان سالهايي كه حكومت درگز را به عهده داشت ، در سال 1324 هجري قمري به شيخ مهدي كشاورز به مشهد نوشته و اصل آن در كتاب (خورشيد درخشيد ) سيد علي آذري به چاپ رسيده ، كه نگارنده از آنجا اخذ و اين سند منحصر بفرد باقيمانده از اين سخندان و سخنور درگز را در اين جا نقل مي نمايم .

انشاء نامه مقام ادبي صيد علي خان درگزي را مي رساند متن نامه چنين است : (سند 77)

متن سند 77

قبله گاها ، بحق حق اولياي حق قسم است ،كه از زيارت دستخط مبارك جناب مستطاب عالي ، و دستخط مبارك بندگان قبله الانام و حجه الاسلام آقاي شريعتمدار آقاي حاج ميرزا ابوالقاسم دامت بركاته چشمم روشن شد ، و شكر حضرت پروردگار را بجاي آوردم كه اين عبدذليل را قابل اين فيض عظمي و عطيه كبري فرمود .

با وجود قيل و قال حكومتي كه كمتر از قبل و قال مدرسه نيست ودل شخص عارف را مي گيرد ، چنانچه همه شكايت كرده اند خصوص حافظ شيرازي ، كه گفته ، دلم گرفت يكچند نيز خدمت بزرگان مكان ديگر بايد كرد ، هر وقت شبي يا روزي ساعتي فرصت و فراغت روزي شود ، مصاحب و همزبان ذوقي درين ملك مثل عنقاو كيميا و وفاناياب بلكه اسم بي مسمي است ،لهذا عمرگرامي هپا و هدر مي شود . به بطالت مي گذرد ، از كتاب و كاغذ هم بهره نيست كه براي كنج تنهايي خوبند .

اگر جناب مستطاب عالي امساله حج را بدل بعمره مفرده ، يعني نيشابور را مبدل به درجز فرمايند بنده اي آزاد مي سازي ، غلامي ميخري ، و اگر فرض محال آقاي حجه الاسلام مدظعه العالي نيت مبارك را ارشاد و راهنمايي و تقويت امور شرعيه مسلمين عوام در جز فرموده مثل نعمت غير مترقبه و دولت ناگاه ميل سفراين خرابه سرحد بفرمايند ، كه شهدالله ازمحسنات اين عنايت و امتنان اين عبد وساير مسلمين قلم و زبان عاجز خواهد بود . كه خيمه سلطنت آنگاه رضاي درويش ،در آن قيل و قالها هم چندان سودي است ، هرچند نيز سياحت و تماشا لازم است .

جناب ناصر الشريعه حفظه الله شما هم مرحمت فرموده رقعه كه نوشته بود خط آقاي امير خان خودمان بود شناختم ، يعني از بسياري القاب شبه داشتم آخر به سليقه درست كردم ، محبت ايشان واردات بنده حالائي نيست كه از جواب پاكت اندكي دير شد ، موجب قهر و طرح گردد ، باقي عمر ايستاده ام بغرامت ، هر چه بفرمايند اطاعت دارم.

اميدوارم كه جناب مستطاب عالي هر شبه چاكر را ياد فرموده به نوشتجات مرحمت آيات شادم فرمائيد ، و آقاي شريعتمد دام ظله العالي را بيشتر از اين ها بسر التفات آوريد . تا حضرت حق بچاكر حق توفيق خدمتگذاري وجان نثاري بيش از اين ها عنايت فرمايد ، و در سايه مبارك مثل ساير ملازمان غنوده آسوده باشم ، و هميشه بچاكري و ملازمت آن وجود مسعود مبارك افتخار داشته باشم ، دنبال آن مرحمت و اين بندگي و چاكري با خير وسعادت كوتاه نگردد ، شايد ازبركت نعمت وجود مبارك ايشان باقي عمر را از سعيد العواقب ها بشمارايم في الواقع اين موهبت عظمي بسته بهمت بلند جناب مستطاب عالي است ، هرگز هم نرسم بميوه درخت بلند ، كه نيائي بدست كوتاهم ، دست  ما كوتاه و خرما برنخيل ، اين سعادت را بخود گمان نمي برم كه مگر پيش نهد لطف شما گامي چند ، اميدوارم سايه بلند و مبارك بندگان حضرت حجه الاسلام مدظله بر مفارق مسلمين خاصه اين عبد ذليل دير پايد ، و حضرت حق وجود مسعود جناب متطاب عالي را هم سلامت بدارد ، ايام شوكت و عزت وصحت مستدام باد ابرب العباد ، صيد علي درجزي (سند 75) عكس صيد علي خان با برادران خود (تصوير شماره 93)

سندي از رهبران مشروطه درباره انتخابات دوره دوم درگز

پس از تنظيم و تصويب قانون اساسي كه در روزهاي آخر عمر مظفرالدين شاه قاجار به صحه او رسيد و بعد در گذشت ، حقوق دانان متوجه شدند كه آن قانون كامل نيست ، و احتياج به تدوين متمم دارد ، لذا متمم قانون اساسي را نوشتند ، كه محمد علي شاه قاجار در سال 1325 هـ . ق با تأكيد رهبران مشروطه آن را صحه گذاشت .

رهبران مشروطه با توجه به زير پا گذاشتن بعضي مقررات قانوني اساسي از سوي محمد علي شاه قاجار بفكر افتادند كه انتخابات دوره دوم هر چه زودتر برگزار و انجام شود ، تا نمايندگان منتخب سريعاً به تهران بيايند و مجلس شوراي ملي افتتاح شود ،و به انجام وظايف به پردازد .

در اين جا تلگرافي را مي بينيم به امضاي مرحوم سيد عبدالله بهبهاني يكي از رهبران مشروطه به عنوان شيخ عبدالرحيم حجه الواعظين مجتهد درگزي ، كه در آن تأكيد شده انجمن محلي زودتر تشكيل  و نمايندگان منتخب سريعاً به تهران اعزام گردند (سند شماره 79)

متن تلگراف چنين است :

متن تلگراف آيت الله بهبهاني يكي از رهبران مشروطه به شيخ عبدالرحيم حجه الواعظين درگزي

مشهد ، جواب نمره 6

توسط جناب مستطاب شريعتمدار مروج اله حكام آقاي آقاشيخ عبدالرحيم حجه الواعظين سلمه الله ، خدمت جناب متطاب حجه الاسلام آقاي حاج ميرزا حبيب الله و ساير علماء اسلام و حجج اسلام دامت بر كاتهم و اعضاي محترم انجمن رضوي دام بقائهم ، از قرار اظهارات كتبي و تلگرافي كه متوالياً از در جز ملاحظه ميشود ،طايفه صوفيه به تحريك مغرضين مخل انتخاب آن جا بوده و باعث اغتشاش و فساد آنجا شده اند ، با اينكه ميرزا آقا رئيس صوفيه بواسطه اين حركات به مشهد احضار شد اكنون كه جناب شريعتمدار حجه الواعظين كه از بسته گان مخصوص خادم شرع مطهر است با جمعي از محترمين در جز در انجمن رضوي حاضر شده مسلماً كمال توقير و تقويت رااز جناب معزي اليه در انجام مقاصد شان كه آسايش عموم رعاياي در جزاست خواهند فرمود ، كه با كمال اميدواري بدعاگويي وجود اعليحضرت اقدس شاهنشاهي اسلام پناه خلدالله ملكه مشغول باشند و عاجلاً با اقدامات مجدانه انجمن محترم منتخب آنجا معين و هر چه زودتر با بقيه منتخبين آن سامان روانه فرمايند ، الداعي عبدالله الموسوي البهبهاني 4 شهر ربيع الاول 1325 ( سند95)

سند تاريخي در شكايت از نحوه انتخابات دوره سوم درگز

پس از تصويب قانون اساسي ايران در دوران سلطنت مظفر الدين شاه قاجار نمايندگان دوره اول مجلس شوراي ملي نه از طبقات مختلف مردم انتخاب شد ، وطبقات مردم چنين معرفي شده بودند:

1-           اعيان وخوانين و ملاكين

2-           روحانيون دوعاظ و ذاكرين

3-           بازگانان

4-           صرافان

5-           اصناف مختلف

6-           اقليت هاي مذهبي

و حوزه هاي انتخابي به اين شرح اعلام شده بود : تهران ، آذربايجان ، فارس ، خراسان ،‌كرمان ،‌گيلان ، مازندران ، گرگان ، كرمانشاهان ، شهرستان هاي مركزي ايران وغيره

گويا درگز در دوره هاي اول و دوم جزو حوزه انتخابيه قوچان محسوب شده بود و نماينده اي به نام درگز در مجلس نداشت .

در دوره سوم ، محمد تقي ملك الشعراء بهار يكي از دوستان ،مسعود خان حاكم درگز به نمايندگي درگز انتخاب شد ، حوزه ي انتخابيه درگز به نمايندگي درگز انتخاب شد ، حوزه ي انتخابيه درگز عبارت بودند از :

درگز ، كلات ، سرخس

اين انتخاب مورد اعتراض وشكايت مردم واقع شد در اين جا ، اين شكايت جالب توجه راكه به وسيله آيت الله مدرس به شعبه ششم مجلس براي رسيدگي تقديم شده به نظرمي رسانيم(سندشماره 80)

متن شكايت چنين است :

متن سند شكايت ازنحوه انتخابات درگز ،كلات ،سرخس در دوره سوم

بتوسط حجه الاسلام آقاي آقاسيد حسن مدرس دامت بركاته خدمت نمايندگان محترم شعبه ششم دامت توفيقاتهم .

اگر چه مدت شكايات منقضي شده است ليكن بطور ضرورت و محل تذكر خاطر آقايان محترم و براي بقاي حيثيت اساس مجلس مقدس شوراي ملي يادآوري و بعرض مي رسانيم ، در موضوع انتخاب ملك الشعرا(محمد تقي بهار) تحقيقات ذيل را بفرمائيد .

اولاً از انجمن سرخس سئوال شود چه وقت بشما اعلان انتخابات داده شد ، و نظار شما چه اشخاص بوده اند .

ثانياً ازكلات سئوال شود كه چه شد قبل از در جز كه مركز انتخابات بود در آنجا شروع به انتخابات شد ،و آيا مقررات قانوني به عمل آمد يا خير .

ثالثاً از در جز سئوال شود كه مدت اعلان چه قدر بود ، اخذ راي و استخراج آن كي تمام شد ، و آيا تعرفه بقراء و دهاتي كه مسعود خان ( حاكم درگز ) مايل بود فرستاده شد ، و يا بجاهاي ديگر هم فرستاده شد ، صورت  مجلس دو شعبه كلات و سرخس كجا است .

رابعاً اين انتخاب وقتي واقع شد كه مسعود خان ياغي دولت بوده ، اعمال و افعال و قتل و غارت و حركات شنيعه مسعود خان بر همه كس و در نزد اولياي امور اظهرمن الشمس است .

خامساً در اين باب تصديق شاهزاده نيرالدوله (استاندار خراسان ) كه امروزه براي بقاي خودش از امضاي هيچ سند غلطي مضايقه ندارد ، به هيچ وجه تصديق نيرالدوله محل اعتبار نيست .

سادساً خوب است دوسيه (پرونده ) وزارت جليله داخل با ايالت خراسان راجع به مسعود خان را خواسته و مطالعه فرمائيد .

سابعاً علاوه بر اين ها تكفير بيست نفر از علماي اعلام مشهد را درباره ملك الشعراء از نظر دقت گذرانيده نمره اول خصوصاً مقاله روح ديانت كه بر خلاف كليه اديان عالم است .

تاسعاً نمره ديگر كه بعلماء اعلام توهين مي كند .

عاشراً نمره ديگربه قبورمطهره منوره ائمه طاهرين صلوات الله عليهم اجمين توهين واستهزاء مي كند.

احدعشر نمره ديگر منكر منهيات مي شود . لعنت خدا و رسول م و ملائكه بر همچو اشخاص باد ، اعمال سئيات و افعال قبيحه و كفريات ملك الشعر از ياده بر اينها است كه بعرض مي رسانيم ، اميدواريم از آقايان وكلاي محترم اسلام دوست محض حفظ اسلام و حدود قوانين اسلام وبقاي مجلس مقدس اينگونه اشخاص مفتضح شده خدا و خلق را نپذيرند . به لعنت خدا و بنفرس رسول م گرفتار شوند ، آن كساني كه محض هواخواهي و خاطر خواهي با ملك الشعرا همراهي و مساعدت نمايند ، و الله العالم بحقايق الامور ، آنچه وظيفه ديانت و اسلام خواهي بود بعرض رسانيديم .

1-           اين بنده بارها از اشخاص موثق شنيدم كه اين شخص بعضي كفريات در روزنامه و غيره اظهار داشته ، و معلومست كه اين طور اشخاص نبايد در مجلس مقدس باشد ، مهر ناخوانا

2-           بسمه تعالي شانه العزيز ، در شهر رجب كه اين دومي در خراسان مشرف بودم قاطبه اهالي مشهد مقدس را از شخص ملك الشعراء متنفر ديدم و شكيات بسيار ازبابت عدم ديانت و بعضي از كفريات مجله او داشتند ، بطوريكه علماء موثق آقايان نزد حكومت متظلم شدند ، ولي ملاحظات شخصي مانع از همراهي آقايان شد . تا اينكه ورقه نوشتند به كفر ملك الشعراء و عموم علماء مشهد مقدس امضاء نمودند ورقه ديگر هم بر اين مضمون آقايان و عاظ و ذاكرين نوشتند ، ورقه ديگر اجزاء آستانه مقدسه بر اين معني نوشتند ، بنا بود كه اعدام او را از حكومت بخواهند كه بنده حركت كردم بعد از آن كه آمدم ديدم ايشان بسمت وكالت درجز وارد شده اند خداوند بحق آل محمد مسلمين را از شر اين اشخاص محافظت فرمايد ، بر تمام علماء و حفاظ شرع و ابناء ملت است كه در حفظ اساس مقدس رفع اين اشخاص و باطل باشند ، حوزه الاحقر فاني عبدالله الطهراني

3-           اين بنده آتا ميرزا غلام حسين در مشهد مقدس بودم كفريات ملك الشعرا را ديدم و هم شنيدم حاضرم در مجلس مقدس عرض كنم و معلوم نمايم مهر محونده

سند شماره 96

سند تاريخي از انتخابات خراسان در دوره دوم مجلس شوراي ملي

تصويري كه در اين به نظر خوانندگان گرامي مي رسد ، عكس تاريخي نمايندگان خراسان در دوره دوم مجلس شوراي ملي است ، كه با دونفر از خادمين معروف استقرار مشروطيت يعني ، ستارخان سردار ملي وباقرخان سالار ملي گرفته اند .

شخصيت اين نمايندگان نشان گر نحوه گزينش اشخاص براي نمايندگي مجلس بوده است ، اين عده از راست به چپ عبارتند از :

1-           محمد اسماعيل كاشف ، نماينده مشهد

2-           عبدالحسين تيمور تاش ( معزز الملك ، سردار معظم ، نماينده مشهد )

3-           ميرزا رضا خان ، نماينده آذربايجان

4-           ستارخان ، سردار ملي

5-           باقر خان ، سالار ملي

6-           سيد يعقوب صدر العلماء ، نماينده مشهد

7-           عبدالحميد خان متين السلطنه ، نماينده مشهد و نايب رئيس مجلس شوراي ملي

8-           محمد هاشم ميرزا افسر ، نماينده سبزوار

9-           شيخ علي ، نماينده سبزوار

(تصوير شماره 97)

قيام زبردست خان در درگز

زبردست خان پسر ساري خان آقا برادر محمد علي خان منصور الملك حاكم درگز بود و رياست قره سواران «ژاندرمري » ، درگز را به  عهده داشت ، بعد از كشته شدن مسعود خان حاكم درگز با پدرش صيد علي خان بوسيله مخالفين خود ، رضاخان برادر مسعود خان به حكومت درگز منصوب گرديد ولي زبردست خان خود را جانشين مسعود خان معرفي كرد و حكومت درگز را حق خود مي دانست .

قوام السلطنه استاندار خراسان كه رضا خان رابجاي برادر به حكومت درگز منصوب كرده بود ، هر دو را به مشهد خواست ، و بين آنها را صلح داد و مقرر نمود زبردست خان در مشهد بماند ، و رضاخان به درگز برگردد و به كار حكومتي به پردازد .

زبردست خان دست از مخالفت با رضاخان برنداشت و از مشهد خارج و به درگز وارد شد و باكمك مرسل و ياران ديگر از قبيل رستم حاج دولت غيره اقدام به جمع آوري اسلحه نمود . رضاخان فعاليت زبردست خان را بر عليه خود محرمانه به قوام السلطنه گزارش داد . قوام السلطنه تلگراف زبردست خان را مورد بازخواست قرار داد .زبردست خان بوسيله رئيس تلگرافخانه از موضوع اقدام رضاخان اطلاع يافت و او را در فروردين 1300 خورشيدي براي مذاكره حضوري با استاندار به تلگرافخانه كشاند و با شليك چند تير او را كشت . و خود به مسند حكومت نشست و مرسل را براي مذاكره و جلب موافقت كلنل محمد تقي خان كفبل استانداري كه اغرقع قوام السلطنه را گرفته و به تهران فرستاده بود . به مشهد فرستاد ،‌كلنل كه از وقايع آگاهي داشت ، مرسل زا دستگير و اعدام نمود ، سپس نيرويي از ژانداعربي با راهنمايي ميرزا محمود صارمي درگزي براي سركوبي طغيان زبردست به درگز فرستاد ، زبردست خان در اين جنگ شكست خورد و به روسيه فرار كرد ، و ميرزا محمود صارم درگزي به رياست سواران حكومتي منصوب گرديد و به حفظ نظم و امنيت درگز پرداخت تا حاكم جديد تعين و اعزام شود رستم حاج دولت يكي از ياران زبردست خان ميرزا محمود را هنگام ورودبه مسجدتيرزدولي اومرد. دراينجاعكس ميرزامحمود صارمي و رستم حاج دولت ديده مي شود .

سندي از سران ايلات عشاير خراسان

خراسان داراي اقوام مختلف و ايلات عشاير ، افشار ، بيات ، قرايي ، گرايلي ، تركمن ، كرد ، تيموري ، هزاره ، جمشيدي ، جلاير ، عرب ، بلوچ ، خاوري و غيره است ، كه در جريان تحولات سياسي منطقه اي  و تهاجمات اعراب و تركان سلجوقي ، مغول ، تيموري و تشكيل حكومت ، و مهاجرت تيموري ، هزاره ،جمشيدي ،خاوري و عرب و غيره ،در مناطق مختلف خراسان استقرار يافته و نسل به نسل در ميان مردم بومي خراسان حل شده اند ، و امروز تمام اين اقوام جزومردم خراسان بشمار مي آيندودر شهرستان هاي زير به كار كشاورزي ، دام داري ، باغ داري و غيره اشتغال دارند .

1-           مشهد، افشار، بيات، اعراب ، گرايلي ، كرد ، تركمن ، تيموري ، هزاره ، جلاير ، بلوچ ، خاوري ، جمشيدي و غيره

2-           نيشابور بيات ، گرايلي ، كرد ، خاوري ، بلوچ و غيره

3-           قوچان كرد ، گرايلي ، خاوري ، بلوچ و غيره

4-           درگز تركمن ، ترك ، كرد ،‌جلاير ، عرب ،‌خاوري ، بلوچ ، تيموري و غيره

5-           شروان كرد ، گرايلي ، ترك ، خاوري و غيره

6-           بجنورد كرد ، گرايلي ، خاوري ، بلوچ ، تركمن ، تيموري و غيره

7-           اسفرايين كرد ، گرايلي ، بغايري ، خاوري ، بلوچ ،ترك و غيره

8-           سبزوار كرد ، گرايلي بغايري خاوري ، بلوچ ، غيره

9-           تربت حيدريه ترك ، بلوچ ، خاوري ، قرايي و غيره

10-     كاشمر- عرب ، بلوچ ، قرايي ، جلاير ، طاهري ، و غيره

11-     گناباد عرب ، بلوچ ، خاوري و غيره

12-     قاينات عرب ، بلوچ ، خاوري، غيره

13-     بيرجند عرب ، بلوچ ، خاوري ، و غيره

14-     فردوس عرب ، بلوچ،‌خاوري ، قرايي ، وغيره

15-     طبس عرب ،بلوچ ، غيره

16-     فريمان خاوري ، تيموري ، بلوچ ، هزاره و غيره

17-     تربت جام تيموري ، هزاره ، خاوري ، بلوچ ، تركمن ، وغيره

18-     چناران كرد ، خاوري ، بلوچ ،

19-     سرخس بلوچ،‌عرب ، تيموري ، غيره

20-     نهبندان عرب ، بلوچ ، غيره

افراد جوان و سلحشور ايلات عشاير در گذشته جزو ذخاير و پشتيباني ارتش بودند و به هنگام بروز خطر و پيش آمد تجاوز بيگانه و يا شورش و طغيان و قيام دست نشاندگان بيگانگان در منطقه همراه با افراد قشون براي حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور و استقرار امنيت صميمانه همكاري مي كردند . كه در همين خراسان ، موارد متعددي از ياري و همكاري افراد ايلات خراسان در تاريخ ضبط است از آن جمله است

1-           قيام نادر شاه براي بيرون راندن بيگانگان در كشور و اعاده استقلال و تاج و تخت و سلطنت ايران

2-           قيام سالاردرخراسان كه ارتش ايران با كمك و دلا وران ايلات خراسان آن قيام را سركوب كرد.

3-           لشگر كشي به مرو كه در آن ايلات و طوايف خراسان شركت داشتند .

4-           قيام مكلئل محمد تقي خان بسيان كه ايلات و عشاير در سركوبي اين قيام دولت را ياري كردند .

5-           شورش خدوسر دار در شيروان ، كه افراد ايلات در سركوبي آن شورش دولت را ياري كردند .

6-           قيام هولا كو معروف به لهاك خان در مراوه تپه بجنورد كه افراد ايلات و عشاير لشگر خراسان را در سركوبي اين قيام ياري نمود .

7-           قيام تركمنان يموت كه افراد ايلات خراسان لشگر خراسان را در سركوبي اين قيام ياري كردند وجزاين ها

در اين جا عكس از سران ايلات عشاير خراسان در دوره پهلوي براي ضبط در تاريخ چاپ مي شود.

نام سران ايلات خراسان در عكس

اين عكس سران ايلات عشاير خراسان رادر دوره پهلوي (1327) نشان ميدهد

رديف اول از راست به چپ

1-           تاج محمد خان بهادري (سطوت الملك ) رئيس ايلات كرد زعفرانلو قوچان

2-           يار محمد خان شادلو رئيس ايل كرد شادلو بجنورد

3-           نورمحمد خان اميري (خواهرزاده صولت السلطنه ) رئيس ايل هزاره خراسان

4-           خانلرخان قراچورلو رئيس ايل كرد قراچورلو بجنورد

5-           سليمان خان روشني رئيس ايل كرد ميلانلو اسفرايين

6-           جيب الله خان ناصري (ناصر لشگر ) رئيس كردان هوه دانلو قوچان

رديف دوم از راست

7-           نفر سوم امير حسين خان نگهبان رئيس ايلات و عشاير شيروان

8-           نفر چهارم ملك حسين خان بهادري ، از سران كرد زعفرانلو قوچان

9-           نفر ششم ميرزا محمود صارمي (صارم الملك ) رئيس ايلات و عشاير درگز

رديف سوم از راست

10-     نفر سوم و چهارم سرگرد عباس جلاير و ذوالفقار جلاير رؤساي ايل حيدر كلات

دو سند حقوقي محلي كه در قديم نوشته مي شد .

قبل از تشكيل سازمان ثبت اسناد املاك ، معاملات ملكي و مصالحه و قراردادهاي تجاري و تشكيل شركت و بطور كلي امور حقوقي به وسيله اسناد عادي محلي انجام مي گرفته ،و اين قبيل اسناد به وسيله ي اشخاص با سواد و وارد به امور حقوقي و آگاه به حقوق و حدود شرعي و نحوه تنظيم سند نوشته مي شد ، و در سند نوع معامله و مقدار و مبلغ و حدود و نوع مصالحه ذكر مي گرديد و ذيل آن را چند نفر حاضر و شاهد ، گواهي و مهر مي كردند در اين جا دو سند حقوقي عادي محلي يكي معامله ملك و ديگري مصالحه حق است به نظر مي رسانيم .

1- سند معامله مزرعه شورا كه در 1092 هـ . ق واقع در دهستان بيان از توابع آن روز ابيورد مركز شهرستان درگز است ،‌امروز قسمتي از دهقان بيان در اثر قرارداد 1299 هـ . ق آخان جزو خاك جمهوري تركمنستان قراردارد .

معامله بين دو خانواده ترك و كرد ساكنين ابيورد انجام گرفته ، و فروشندگان عبارتند از :

افراسياب ، مرتضي ، محمد يوسف ، عوض از طايفه چوله (1)

فرزندان فولاد بيك جوله

و خريداران عبارتند از : حسن خان ، نقد علي ، الله ويردي فرزندان حسن خان شيخوانلو از كردان ايل شيخوانلو ساكنين ابيورد .

اين سند در دوران صفويه نوشته شده وشيوه تنظيم سند شرعي معاملات را نشان مي دهد (تصوير 98)

سند معالجه اي است كه بين لطف علي بيك و شادروان سيد آقاجان پدر نگارنده به عمل آمده و اين سند كه در خانواده ي ما باقي مانده محمد حسن روحاني يكي از خوش نويسان معروف درگز نوشته است (تصوير شماره 99)

متن سند شماره 98 معامله ملكي در سنه 1092

الحمد الله الذي احل البيع و الشري و حرم الغصب والربوا ،وصل الله علي خير خلقه و اله اجمعين ، اما بعد باعث بر تحرير اين سطور شرعيه التوارعد والاركان كه حاضر شدند و بفروختند به بيع الا وتام صحيح شرعي رفقت مقامات زبده الاعيان و الاقرآن افراسياب بيك و مرتضي قلي بيك و محمد يوسف بيك و عوض بيك و لدان مرحمت و غفران پناه فولاد بيك چوله بر فعت و عزت پناهان حسن خان آقا و نقد علي آقا و الله ويردي آقا و لدان مرحمت پناه ذوالفقار آقا شيخوانلو همگي و تمامي مزرعه شوراك كه واقع است در ولايت ابيورد بلوك بيان ، محدود است به پنج رود حري (هري ) شوردبه خور ، و حدي به آق چشمه ، حدي به كلاب ، و حدي به رباط مكه عبدي با جميع ( غير خوانا ) و لواحق و مضافات و ملحقات و منسوبات و چشمه سار والنگ و قنات و آبخوار و علفخوار از لحه از مزرعه مذكور دانند و شمرند و نسبت به واخذ ثمن مبين المعلوم مبلغ ده تومان عراقي نصفه مذكور مبلغ پنج تومان تبريز كه ثمن مثين و قيمت و قب مزين منبع رايوم البيع تقديم معلومان ذوي البصرت و ارباب خبرت نمود و بيلي لازم شرعي واقع شد ، مشتمل بر ايجاب و قبول خاني ازا كرده و اجبار و بايع مشاراليهما و عواي ثمين فاحش افحش را دانسته و فهميده مبلغ دو تومان شرعيه نمود و اخذ تمامي ثمن مبلغ مزبور مال المصالحه نمودند و مبلغ مزبور …… ضامن درك شرعي …… و فيمابين صيغه عربي و فارسي جريان يافت و اين چند كلمه حسب سند قلمي شد . سلخ شهر ذي القعده الحرام 1092 هجري قمري امضاء ها : افراسياب چوله ، مرتضي قلي چوله ، محمد يوسف چوله ، عوض چوله ، محمد يوسف چوله ، و چند نام مهم ديگر (سند 82)

متن سند مصالحه

در سال 1326 هـ .ق

مخفي و مستور نماند ، غرض از تحرير و باعث برتر قيم اين كلمات شرعيه الالالات آنست كه حاضر گرديد ، عاليشأن محمد خان بيك خلف مرحوم لطف علي بيك در حالت صحت نفس وثبات عقل بدون شاييه اكراه و اجبار مصالحه صريحه شرعيه مليه اسلاميه نمود جميع دعاوي و حقوقات شرعيه سلاله السادات آقا سيد آقاجان خلف مرحوم آقا سيد حسين را به مال الصلح معين مقدار نصف يك قطعه باغ ميمي كه فعلاً در اختيار مشاراليه است ، و محدود است ، بحدود اربعه من حيث الكل متصل است ازطرفي بزمين يا بس جناب حاجي پيش نماز نوخندان و از جانبين اتصال دارد به محرعام ، و از سمتي متصل است به حصه زوجه جان محمد ولدكربلايي آقاجان همين قطعه باغ واقع است در نوخندان و مقدار ده استار نمك معدن و صيغه مصالحه  جاري گرديد ، اگر چنانچه بعد اليوم محمد خان بيك او احد من قلعه در خصوص نصف باغ مرقوم فوق به سيد آقا جان يا قائم مقام او ادعا نمايد حرفش در نزد اهالي شرع مطاع عاطل و باطل و از درجه اعتبار شرعي ساقط خواهد بود ، و اين مصالحه نامحه در حضور عدول المومنين نوخندان به صحه آنها گذشت . اسامي آنها از قرار ذيل است ، آقا سيد جمال ، آقا سيد عباس خلف مرحوم حاج سيد حسن ، غفار بيك ، آقا مير مصطفي ، ميرزا عبدالرحمن امام ويردي بيك ، كربلايي شرف خان ، حاج حيدر شيخ علي محمد شخالچي ، عبدل ولدمحمد كاظم ، نادر قلي ،‌و اين چند كلمه محض يادداشت قلمي گرديد ، كه عندالحاجه سند و تذكار بوده باشد ،ذالك تحريراً بتاريخ دوم شهر شعبان المعظم سند 1326

مهر ، ملابرات قلي قاضي در جز

هنت مهر حاضران در جلسه كه نامشان در سند ذكر شده است مهر و نوشته ، شيخ عبدالرحيم حجه الواعظين مجتهد درگز

مهر و نوشته ، نويسنده سند ، محمدحسن (1)

سند 83

سندي از اسدي

نايب التوليه اعدام شده استان قدس

محمد ولي اسدي مصباح السلطنه اهل بيرجند و از كارگزاران محمد ابراهيم علم ، شوكت الملك بود ، و در دوران حكمراني امير شوكت الملك در بيرجند و قاينات ، وي مدتي نايب الحكومه قاين شد ، سپس به نمايندگي مردم قاينات به مجلس شوراي ملي راه يافت .

اسدي در سال 1305 شمسي به سمت نايب التوليه استان قدس رضوي منصوب گرديد ، و تا سال 1314 در اين سمت باقي بود.

اسدي در واقعه ي قيام مردم درمسجد گوهر شاد مشهد ، در سال 1314 شمسي متهد به تحريك مردم در اجتماع مردم در مسجد گوهرشاد و اعتراض به تغير كلاه پهلوي به كلاه لبه دار گرديد ، كه در آن واقعه عده اي مردم و زوار كشته و مجروح شدند اسدي تحت تعقيب قرار گرفت و پس از محاكمه محكوم به اعدام شد و تير باران گرديد .

اسدي در طول خدمت در استان قدس چند كار مهم و مفيد انجام داد كه موارد زير از آن جمله است

1-           استرداد املاك و رقبات استان قدس از متصرفين ، وسازمان دادن به امور آن املاك ، و قطع مقرري هاي كلان افراد كه به عناوين مختلف ازصندوق استان قدس دريافت مي نمودند كه خود اين عمل ، مخالفين زيادي براي او به وجود آورد . و افزايش عوايد استان قدس

2-           جاري ساختن آب قنوات گون‌آباداز48 كيلومتري خارج شهربه مشهد،وجاري كردن به شهرمشهد

3-           ساختمان بيمارستان امام رضا كه در زمان خود در خاورميانه نظير نداشت .

4-           احداث خيابان عريض كوه سنگي و استخر كوه سنگي و غيره

5-           دبيرستان شاه رضا

بعد از اعدام اسدي ، امورآستان قدس رضوي به پاكروان استاندار خراسان واگذار شد ، كه اين عمل بعدها ادامه پيدا كرد ،و اكثر استانداران خراسان از آن به بعد ، نيابت ترليت استان قدس را هم عهده دار بودند .

در اين  جا عكس منحصر به فردي از اسدي وكاركنان استان قدس كه همراه با داور وزير دادگستري و گلشائيان معادن وزارت دارايي گرفته شده ، به نظر مي رسانيم
(تصوير شماره 100)

دو سند تاريخي درباره حجاب زنان و موقوفات مدارس دينيه و غيره

بعد از واقعه ي سوم شهريور ماه 1320 شمسي و اشغال كشور بوسيله ي لشگرهاي انگليس  وشوروي سابق و كناره گيري رضا شاه و تبعيد او از ايران ، آزادي نسبي براي مردم از لحاظ بيان و قلم فراهم آمد ، و اكثر زنان كشور كه از بي حجابي دلخوش نبودند ، از تغير اوضاع استفاده كرده ، وبعد از شش سال چادر نماز و چادر سياه به سر انداختند.

از شهرستان ها اين وضع مرتباً به وزارت كشور گزارش داده شد ، كه زنان در كوچه و خيابان باچادر نماز و چادر سياه رفت و آمد مي كنند ، وزارت كشور ، ضمن بخشنامه شماره 71599/669/س مورخ 16/11/1320 به كليه فرمانداري هاي كشور چنين دستور داد ك

فرمانداري …….. با وجود اين كه متجاوز از شش سال است كه رفع حجاب در تمام كشور علمي شده است ، معذالك طبق گزارشهاي رسيده از شهرستان ها غالباً در كوچه و بازار ، زنها با چادر نماز و گاهي هم با چادر سياه ديده مي شوند.

چون اين ترتيب بر خلاف سياست دولت است قدغن نمايئد ، شهرباني به نحو متقضي جلوگيري نموده ، متخلفين را به داداگاه خلاف جلب نمايند ، نتيجه اقدامات را نيز اطلاع دهند ، وزير كشور (1)

از طريق شهرباني كل كشور نيز به شهرباني هاي شهرستان ها نيز چنين  دستوري صادر گرديد.

ولي با تغير اوضاع كشور و آزادي كه به وجود آمده بود جلوگيري وسخت گيري مأمورين انتظامي در استفاده زنان از چادر نماز ياچادر سياه ديگر عملي نبود و دخالت آنها مورد اعتراض و شكايت مردم و دخالت و تذكر آيات عطام روحانيون قرار مي گرفت و تذكرات لازم رابه وزارت كشور و نخست وزير مي دادند ، و دولت ناگزير شد تغيير وضع را به پذيرد و دستور دهد كه مأمورين انتظامي متعرض زنان چادر بسر نشوند .

در اين جا دو سند تاريخي وجالب به نظر خوانندگان مي رسد:

1-           نامه شماره 134-27/1/22 فرماندار سبزوار (ميرفخرائي) به شهرباني و رونوشت به وزارت كشور در باره ي وضع مردم از لحاظ اثرات اشغال كشور ، گراني كميايي ، و اين كه اجراي امر دولت درباره جلوگيري از استفاده چادر زنان مانعي ندارد ؟ (سند شماره 101)

2-           تصويب نامه شماره 11226 مورخ12/6/1322 هئيت دولت و تلگراف مهم نخست وزير به عنوان آيت الله قمي به مشهد ، درباره آزادي زنان در استفاده از چادر و استرداد موقوفات مدارس دينيه و تدريس شرعيان در مدارس و تعمير بقاع مطهره بقيع و تأمين ارزاق عمومي (سند شماره 102)

متن سند شماره 101

شير و خورشيد

وزارت كشور

فرمانداري سبزوار

اداره شهرباني سبزوار

پيرو شماره 68-19/1/22 و در پاسخ نامه شماره 78-10/1/22 كه رونوشت بخشنامه شماره 11116/22012-24/12/21 و ايضاً 22304/713-24/11/21 اداره كل شهرباني راجع به جلوگيري از استعمال چادر نماز و چادر سياه از بانوان ارسال داشته ايد تصديع مي دهد ، بطوريكه ملاحظه فرموده ايد اين بخشنامه با اصول جوابي كه بشماره 68489/3705 14/11/21 از وزارت كشور صادر گرديده توام گرديده است ، در اين صورت اينجانب با مناسبات بوضع فلاكت باري كه جهت عموم دست بهم داده است از هر گونه اظهار عقيده كه مخالف با اجراي اين قبيل دستورات باشد ، ناچار است خودداري نمايد ، زيرا اولياي امور در مركز مي بينند ، و البته از اوضاع اسف آوري هم در شهرستانها كه چون شيرازه اوراقي نيروي مقدار مالي هر فردي از افراد روبا نحطاط گذاشته است با اطلاع نمي باشند ، آيا بافاقد بودند تمام وسايل صوري و معنوي كه چيت متري سي شاهي به چهل ريال و جوراب جفتي دوريال و بيست وپنج ريال و كفش30 ريالي به ششصد ريال وبلكه خيلي بالاتر ترقي يافته است ، خواهند توانست بدون پيچيدن چادرنماز به خود ، يا چادري كه با اصطلاح رختخواب پيچ است ،كه مي توان گفت ستر عودت نموده اند بيرون بيايند «آنهم در شهري كه صدها نفر اطفال و زنان ومردان پير و جوان لخت و عور و فرياد بيچارگي از گرسنگي نمايند « با تمام اين بدبختي ها كه يكي از هزار گفته نشده » البته امتشال امر لازم و اجراي دستور صادره به نحو تذكر به اهالي كه شايد ازبين گروهي به چند نفري مؤثر واقع گردد مانعي ندارد .

فرماندار سبزوار ، مير فخرائي

134-27/1/1322 رونوشت و رونوشت پيوست آن جهت زير استحضار ، استانداري نهم ايفاء ميگردد . فرماندار سبزوار مير فخرائي

134-27/22 رونوشت جهت استحضار به وزارت كشور اداره اطلاعات و تبليغات ايفاء مي گردد  ، فرماندار سبزوار مير فخرائي

سند قدمت هفت هزار ساله منطقه درگز

كشف آثار دوره ساساني درحفريات

مهر ماه 1373 دريارم تپه درگز (زمين باستاني بنديان )

درانر كاوشي كه درمناطق باستاني درگز به وسيله سازمان ميراث فرهنگي خراسان به عمل آمده ، در يارم تپه ، واقع در بنديان حومه شهر محمد آباد مركز شهرستان درگز بناي معبدي از زير خاك در آمد ،كه ديوارهاي اين بنا تماماً بانقاشي و گچ بري تزيين شده است ، و نقش اي برجسته ي گچي بر روي ديوار هاي اين معبد ساخته شده ،كه متأسفانه در اثر مرور زمان وخرابي ورود بالاتنه ي اين پيكره ها از بين رفته است ، در زير يكي از اين پيكرهاي برجسته با خط پهلوي نوشته شده « اين پيكر ويد مهرشاپور پسر ويدشاپور اردشيردن »

اين معبد چهار تا پايه دارد ، زير پايه ها نظيره پايه ي ستون هاي تخت جمشيد ساخته شده است ،به مساحت اين معبد 8×8 متر و ارتفاع آن 20/1 متر باقي مانده و بالاتر از آن از بين رفته است .

يا قوت حموي در معجم البلدان نوشته كه شهر نسا به دست تهمورس پادشاه بزرگ و ديوبند ايران بنا شده ، اگر اين نوشته را به پذيريم ، سرزمين نسا و باورد (ابيورد) و داد گرد(درگز ) قبل از آرياها «دوهه ها » مردمي با تمدن و فرهنگ مترقي بوده اند ، قدمت تاريخي اين منطقه را به هفت هزار سال مي رساند .

مشخصات معبد يا كاخ ساساني

مكشوفه دريارم تپه درگز

بنا به توضيحات كارشناس ميراث فرهنگي كه در تاريخ 21 مهرماه 1374 از تلويزيون پخش شد مشخصات معبد يا كاخ مكشوفه دريارم تپه حومه حومه شهر محمد آباد مركز درگز چنين است :

1-           طول سان 2/1-10 مترو عرض آن 9 متر است .

2-           بدنه ي ديوارهاي اطراف داراي نقاشي گچ بري است ، از ارتفاع ديوارهاي اطراف يك متر و بيست سانتي متر باقي مانده است .

3-           از نقاشي ها ، اسب سوار دوره ساساني ديده مي شود، كه با دشمن در جنگ است ، و جسد چند كشته بر زمين افتاده است .

4-           سراپرده اي جمع شده

5-           نقش زن كوره اي به دست دارد .

6-           چند بوته زنبق سنبل آناهيتا ديده مي شود .

7-           نقش محراب

8-           شخصي ايستاده و در دست چوب دارد

9-           كتبه ايست مربوط به معرفي شخص

10-     نقش شخص ديگر با يك لياس گل دار كه در دست آتش دان روبان دار دارد .

11-     نقش اسب ، و شخص دهنه اسب راگرفته است .

12-     تصوير پادشاه كه چكمه به پا دارد

13-     جنب سالن اطاقك وجوددارد كه در آن تعدادي مهر تصوير دار با نوشته موجود بود ، كه بايگاني مهرها محسوب مي شود .

14-     شش پايه هاي ستون در اطراف سالن ديده مي شود كه شباهتي به پايه هاي ستون هاي تخت جمشيد دارد (1)

 

مشخصات معبد ساساني

كشف شده در سال 1373

در بنديان درگز

1-           تالار معبد به طول 25/10 متر و عرض 6/8 متر

2-           نقشهاي گچ بري شده در ديوار تالار در موضوعات مختلف اجرا شده اند ، و در داخل كادري به صورت قاب به عرض بين 12 تا 18سانتيمتر قرارداده شده اند

3-           نقش اين قابها منحصراً پالت و صليب شكسته است . هنرمند از تغيراتي كه به پالت ها داده متنوع ترين نقوش گياهي را به وجود آورده است .

4-           نقوش تالار را از نظر موضوعي مي توان به چند گروه تقسيم كرد ،

اول صحنه شكار ، كه دو اسب سوار در تعقيب دو گوزن هستند كه با تيرهايي كه به بدنشان زده اند ، آنها را از پاي در آورده اند ،

دوم- صحنه جنگ بين يك پادشاه ساساني ويك پادشاه اجنبي كه در زير پاي اسبان طرفين حداقل 5 كشته دشمن افتاده است .

سوم ------- و صحنه پيروزي بر دشمن

چهارم صحنه مذهبي كه اناهيتا در كنار تالاري كه پرده جمع شده اي دارد مشغول ريختن آب به زمين است ،در حاليكه در پشت سرش به بوته زنبق يا نرگس كه احتمالاً سمبل روس است ،اززمين روئيده اند .

پنجم- معرفي شخصيت هاي مذهبي و سياسي نقش پنج شخصيت در داخل محراب در وضعيت مختلف نقش شده است ، و در كنار هر يك از خط پهلوي مطالبي فقر شده است ، كه احتمالاً حاوي معرفي اين شخصيت هاست ، در ديوار مقابل محراب ، تصويري از يك بنا با دوستون در طرفي نقش شده است ، اين معبد بر روي يك مصطنه اي سه پله اي ساخته شده است ،درحاليكه دوروبان در طرفين آن در متيزار است در دو طرف اين معبد دو شخصيت ايستاده اند كه در يك دست برسم ودر دست ديگر آتش آن دارند .

ششم صحنه تاج بخشي از چهار شخصيت كه لباس هاي متنوعي در بردارند به طور ايستاده نقش شده اند ، در پشت سر يكي از اين شخصيت ها روبان بلندي آويزان است و حد فاصل بين شخصيت سوم وچهارم نيزكوزه دو دسته اي نقش شده است كه قاعداً يكي از اين دو شخصيت بايد اناهيتا باشد.

هفتم - ----------- بر روي ديوار ---------------- اين گچ بري كه متأسفانه بعلت نفوذ آب صدمات فراواني ديده است ، نقش يك شخصيت نشسته به صورت چهار زانو و شخصيت ديگري كه بر روي پشتي يا متكايي تكيه داده و دراز كشيده است و نيز در شخصيت ايستاده كنار آن ملاحظه مي گردد .

هشتم در كف اطاق محراب چندين اثر مهر بر روي قطعاتي ازگل رس به صورت گوزن ، گاو ، گريفون ، و نقش يك انسان كشف شد كه در دور سر اين شخص به خط پهلوي نام « روز به » خوانده مي شود .

نهم سقف تالار به وسيله چهار ستون كه شالي ستون هاي پيازي شكل آن بر روي سه پله مكعب شكل قرار گرفته اند ، نگهداري شده است .

دهم- سقف اين بنا سطح و احتمالاً پوشش با تير و چوب داشته است .

 

 

اسنادي از كوچ ديروز و امروز

دامداران كوچ نشين خراسان

روزي وروزگاري مهمترين و بهترين وسيله حمل و نقل لوازم زندگي و مسكوني چادر نشينان دام دار شتر بود ، اثاثه خود را با شتر حمل مي كردند ، و درنتيجه منزل به منزل توقف مي نمودند ،و درهر منزل مدتي مي مانند ، و يواش ، يواش به سوي ييلاق كوچ مي كردند ، و اين نحوه كوچ مستلزم صرف وقت بيشتر و تحمل زحمت كارهاي جنبي آن بود ، كه مردان و زنان كوچ نشين در منزلگاه ها ناگزير به آن كارها بودند . از قبيل بر پا ساختن چادر و دوشيدن گوسفند و ماست بندي و كره گيري و غيره (تصوير شماره 87) و اما

امروز

وقت ارزش بيشتري يافته و كوچ نشينان حوصله ي كند روي به سوي ييلاق وقشلاق و توقف درمنزلگاه ها را ندارند ، و مفيد مي دانند كه باسرعت وصرف وقت كم تر وسايل زندگي و مسكوني و دام خود را به ييلاق و قشلاق به برند ، لذا ازوسائط نقليه موتوري استفاده مي كنند. بنابراين امروز كاميون ، وانت بار ، تراكتور جاي شتر راگرفته است نگاه كنيد به (تصوير شماره 88 و 89)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع و مآخذ

1-           آدميت ، طهمورس ، گشتي بر گذشته ،كتاب سرا ، تهران 1368

2-           بامداد ، مهدي ، رجال ايران ، زوار ، تهران 1357

3-           توحدي ، كليم الله ، حركت تاريخي كرد خراسان ، مولف ،مشهد 1371

4-           سايكس،سرپرستي،تاريخ ايران،ترجمه محمدتقي فخرداعي،نشرعلمي،تهران،چاپ چهارم 1362

5-           سعيد زاده ، سيد محسن ،تاريخ قاين ، قيم ، مولف ، 1370

6-           قاسمي ،ابوالفضل .خاوران ، تهران ، مؤلف 1349

7-           گلي ، امين الله ،سيري در تاريخ تركمن ، نشر علم تهران 1366

8-           مجله آينده ، ايرج افشار ،‌شماره 3-1 تهران 1372

9-           مجله ذخاير انقلاب شماره 4 تهران ، انتشارات عشايري «عكس و سندها » 1367

10-     مجله سيمرغ ،شماره 13-12 تهران ،مقاله نامه هاي جامي 1372

11-     معين ، محمد ، فرهنگ معين ج5 ، امير كبير ، تهران 1363

12-     ميرنيا ، سيد علي ايلات و طوايف درگز ، مولف ،مشهد 1360

13-     ميرنيا ، سيد علي ايل ها و طايفه هاي خراسان ،‌ نسل دانش ، تهران 1369

14-     ميرنيا ، سيد علي از چوپاني تا سلطاني زندگي نامه نادر شاه ،ادوشر مشهد 1372

15-     مير نيا سيد علي رقابت دو ابرقدرت در خاور ايران ، نشراطلس مشهد 1367

16-     مير نيا سيد علي سرزمين ومردم داراگرد ، اروشير ،مشهد 1372

17-     ميرنيا سيد علي وقايع خاورايران ، نشر پارسا ، تهران 1367

18-     نوايي ، عبدالسحين ، اسناد و مكاتبات تاريخي ايران ،‌ بنگاه و ترجمه نشر كتاب تهران 2536

19-     وحيد نيا ، سيف الله ، خاطرات واسناد وحيد ، تهران 1360

تاليفات ديگر نگارنده

الف ادبيات و فرهنگ

1-           نغمه مير-(مجموعه اشعار) چاپ اول ، 1361 چاپ دوم 1367مشهد

2-           فرهنگ مردم ايران (فولكلور ) چاپ اول 1369 تهران نشر پارسا

3-           فرهنگ مردم ايران (فولكور) جلد دوم آماده چاپ

4-           داستانهاي حيرت انگيز و وقايع عبرت آميز- چاپ اول 1376 نشر ---- - مشهد

5-           شوخي شعراء (آماده چاپ)

ب- تاريخ

6-           سرداراني از ايلات و طوايف درگز چاپ اول-1361 مشهد نشر -----

7-           رقابت دو ابر قدرت در خاورايران چاپ اول 1365 نظر اطلس مشهد

8-           خواستگاري نادرشاه از امپراتوريس روسيه چاپ اول 1365 مشهد نشر اطلس

9-           وقايع خاورايران (دوره قاجار ) چاپ اول تهران نشرپارسا 1367

10-     از چوپاني تا سلطاني (زندگي نامه نادرشاه ) چاپ اول 1373 نشر ----------- مشهد

11-     وقايع خاور ايران (تاريخ خراسان دوره قاجار ) چاپ دوم ، نشر -------مشهد 1376

12-     وقايع خاور ايران (تاريخ خراسان دوره پهلوي ) چاپ اول ،نشر -------- مشهد 1376

13-     زادخان عيار (گوشه اي از تاريخ) چاپ اول نشر ---------- مشهد 1376

14-     اسناد مهم تاريخي خراسان (آماده چاپ )

15-     چه شد چنين شد (انقلاب اسلامي ايران‌) (آماده چاپ )

ج- مردم شناسي

16-     ايل ها و طايفه هاي درگز چاپ اول 1362 نشر مولف- مشهد

17-     ايلها و طايفه هاي تركمن در دشت گرگان و خراسان چاپ اول 1366 نشر اطلس مشهد

18-     ايلها وطايفه هاي خراسان (چاپ اول ) نشر نسل دانش تهران 1369

19-     ايلها و طايفه هاي كرد ايران (چاپ اول) نشر نسل دانش تهران 1369

20-     ايلها و طايفه هاي كرد ايران به زبان كردي مترجم دكتر غزالدين 1375

21-     سرزمين ومردم اسفراين چاپ اول 1345 نشر سازمان تربيت بدني اسفراين

22-     سرزمين ومردم كاشمر چاپ اول 1342 نشر فرمانداري كاشمر

23-     سرزمين و مردم قاينات آماده چاپ

24-     سرزمين و مردم خاور زمين (خراسان ديروز و امروز ) (آماده چاپ )

د- براي كودكان و نوجوانان

25-     بازي كودكان

26-     نخجه سازي براي كودكان (آماده چاپ )

27-     افسانه ها و داستانها ، براي كودكان (آماده چاپ )

28-     گنج گفتار براي نوجوانان (آماده چاپ )

29-     عروسك براي كوكان (چاپ =------------- نشر نگارنده 1368



1 از چوپاني تا سلطاني ، سيد علي ميرنيا ، نشر اردشير ، مشهد 1374 صفحه 42

1 وقايع خاور ايران ، تاليف سيد علي ميرنيا ، نشر پارسا ، تهران 1367 صفحه 81 به بعد

1 رقابت دوابر قدرت در خاور ايران ، تأليف سيد علي مير نيا ، مشهد نشر اطلس 1367 صفحه 106

1 رجال ايران ج 3- مهدي با مداد ، نشر زودر تهران ، ماده غلام علي مليجك

1 وقايع خاور ايران مأخذ قبلي صفحه 150

1 وقايع خاور ، مأخذ قبلي صفحه 132

1 وقايع خاور ايران ، صفحه 159

1 اسنادي از روابط ايران با مناطقي از آسياي مركزي ،انتشارات وزارت امورخارجه 1372 صفحه 476

1 منتخب التواريخ ، محمد هاشم خراساني صفحه 632 نقل به اختصار

1 تاريخ ايران ، ژنرال سرپرسي سايكس ، ترجمه محمد تقي فخر داعي ، علمي ، تهران، چاپ جلد دوم 1362 صفحه 655

1 اسنادي از روابط ايران و مناطقي از آسياي مركزي ،‌انتشارات وزارت امور خارجه 1372 صفحه 476

1 فرهنگ معين ، ج 5 امير كبير ، تهران ، 1363 صفحه 1216

1 تاريخ قاين ، تأليف لحن سيد زاده صفحه

1 كتاب اسناد و مكاتبات تاريخي ايران ، دكتر عبدالحسين نوائي ، بنگاه ترجمه كتاب ، تهران 2536صفحه 313

1 سادات ناصري ، سيد حسن ، مقاله قصرص الخاقاني ، مجله شهر و مردم شماره 184-1356

1 حركت تاريخي كرد خراسان ، حكيم الله توحدي ج 1 صفحه 120

1 سرزمين و مردم شهرستان درگز ، سيد علي ميرنيا  چاپ 1362

1 سه ري گندم برابر است با 12 من تبريز يا 36 كيلو

2 همان مأخذ به نقل از تاريخ بيداري ايرانيان ناظم الاسلام كرماني صفحه 445

1 وقايع خاور ايران ، تأليف سيد علي مير نيا ، نشر درويش ، مشهد 1374 صفحه 335

1 2 براي آاهي بيشتر به كتاب وقايع خاور ايران تأليف سيد علي ميرنيا ، نشر درويش ، 1374 مراجعه نمائيد .

1  سيري در تاريخ سياسي و اجتماعي تركمن ها ، امين الله گلي ، نشر علم ، تهران ص

1 بقيه اين تلگراف از بين رفته ، كتاب اسفراين ، توحدي ص 176

1 همان مأخذ قبلي

1 حركت تاريخي كرد خراسان ، حكيم الله توحدي ، ج 4 ، مشهد ، ص 317

1 گشتي بر گذشته ، طمورس ادميت ،كتاب سرا ، تهران 1368 ص 123

1 واقعه كشف حجاب ، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ايران تهران 1371

1 وقايع خاور ايران مأخذ قبلي ، ص 442

1 اسناد و مكاتبات تاريخي ايران ، دكتر عبدالحسين نوايي ، تهران 2536 ص 2

1 مجله هنر و مردم شماره 64 ص 32

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 21:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس