باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست
پایه ی هشتم-حکایت-درس دوم-صفحه ی۳۶
انشاء پایه نهم با موضوع مردکی را چشم درد خواست
«مردکی را چشم درد خواست.پیش بیطار (دام پزشک)رفت که دوا کن.بیطار از انچه در چشم ستوران می کرد ،در دیده او کشید و کور شد.حکومت (شکایت)به داور بردند.گفت:براو هیچ تاوان نیست.اگر این خر نبودی بیش بیطار نرفتی»
در روزگاران قدیم مردی چشم درد گرفت وپیش دام پزشک روستا رفت که بیماریش را مداوا کند.دام پزشک از دارویی که برای چشم درد چهارپایان و حیوانات می زد به مرد داد.زیرا که تنها چنین دارویی داشت برای مداوای چشم درد. دام پزشک داروی حیوانات را در چشم مرد کشید و از بد روزگار کور شد.مردک از دام پزشک شکایت کرد و پیش قاضی رفتو قاضی گفت:براین دام پزشک هیچ گناه و تاوان و مجازاتی نیست زیرا که اگر ایین مرد خر نبود پیش دام پزشک نمی رفت..
بازنویسی به طریقی دیگر :
بازنویسی : آقای سلمانی بعد از اینکه شامش را خورد. تلفن همراهش را برداشت تا وقایع را بررسی کند. آنقدر از این صفحه به آن صفحه رفت که چشمانش قرمز شد و درد گرفت.
فکر کرد اگر بخوابد، خوب می شود. دستمالی روی چشمانش بست و دراز کشید اما درد خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. آقای سلمانی که خیلی آدم تنبلی بود، حوصله نداشت به یک بیمارستان برود.
برای همین به طبقه پایین رفت و از همسایه اش که دامپزشک بود، دارویی برای درمان دردش خواست. همسایه گفت: برادر من عزیز من , من پزشک حیواناتم، تو باید به چشم پزشک مراجعه کنی، آقای سلمانی همچنان اصرار کرد.
همسایه که خسته بود و آن روز چهار زایمان گاو انجام داده بود، رفت و قطر ای آورد و همین که آن را در چشم آقای سلمانی چکاند، یکدفعه آقای سلمانی داد زد: سوختم سوختم و تمام شب درد کشید.
صبح روز بعد به دادگاه رفت و شکایت کرد که همسایه چشم او را کور کرده است. چند روز بعد که دادگاه تشکیل شد و قاضی همه ماجرا را شنید، دام پزشک را بی گناه اعلام کرد.
توجه :
برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :
نظر هم یادتون نره
آقای سلمانی عصبانی شد و با صدای بلند از قاضی دلیل کارش را پرسید. قاضی لبخندی زد و گفت: اگر خر نبودی که برای درد پیش دام پزشک نمی رفتی!
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 18 بهمن 1398 ساعت: 20:28 منتشر شده است
برچسب ها : انشا در مورد چشم درد,باز نویسی,بازنویسب حکایت,بازنویسی حکایت صفحه 36 نوشتاری هشتم,بازنویسی حکایت صفحه ی ۳۶ نگارش هشتم,بازنویسی حکایت نگارش هشتم,حکایت صفحه 36,کتاب نگارش پایه هشتم,انشا با مقدمه و نتیجه گیری در مورد مردکی را چشم درد خواست,انشا با موضوع مردکی را چشم درد خواست,انشا با موضوع مردکی را چشم درد خواست جدید,انشا در مورد مردکی را چشم درد خواست,انشا درباره مردکی را چشم درد خواست,انشاء پایه نهم با موضوع مردکی را چشم درد خواست,باز بینی انشا مردکی را چشم درد خواست,باز بینی انشاء مردکی را چشم درد خواست,باز بینی انشامردکی را چشم درد خواست,باز نویسی انشا مردکی را چشم درد خواست,باز نویسی انشاء مردکی را چشم درد خواست,باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست,