تحقیق و پروژه رایگان - 315

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آموزش پروپزال نویسی

بازديد: 647

چگونه يك پروپوزال بنويسيم؟ 

اولين قدم براي نوشتن يك پروپوزال انتخاب موضوع است و موضوع بايد داراي معيارهايي باشد كه خلاصه آنها به شرح زير است.

معيارهاي انتخاب يك موضوع تحقيقاتي چيست؟

-1 موضوع بايد مناسبت داشته باشد:  يعني موضوع جزء موضوعات اولويت دار باشد.

 -2اجتناب از دوباره‌كاري در موضوع طرح: براي اينكه بدانيم موضوع مورد تحقيق ما تكراري است يا نه و آيا ارزش تحقيق دارد يا نه، بايد متون مرتبط بررسي شود. با توجه به امكانات موجود و در دسترس، این امر كار دشواری نیست. محقق مي‌تواند با مراجعه به مقالات داخلي و خارجي، خلاصه كنگره‌ها تماس با ساير محققيني كه درخصوص موضوع پژوهش يا موضوعات مشابه كار كرده‌اند، نظري اجمالي به كارهاي ساير محققين داشته باشد. البته ذكر اين نكته لازم است كه زماني يك موضوع تكراري است كه تمامی ابعاد تحقیق و موضوع مانند هم باشند. ولي اگر از نظر زماني يا مكاني با هم متفاوت باشند، موضوع ديگر تكراري نیست.

 -3موضوع قابليت اجراء را داشته باشد: يعني آيا تمامی امكانات و شرايط لازم برای انجام تحقيق درخصوص موضوع مذبور در آن مكان فراهم است يا نه؟ و يك موضوع حتي اگر تمامی ويژگي‌هاي لازم را داشته باشد، اما قابل انجام نباشد، موضوع خوبي نخواهد بود.

 -4كاربردي و مناسب با زمان و مقرون به صرفه باشد: عملاً مطالعاتي در اولويت پژوهشي قرار دارند كه با حداقل هزينه جنبه كاربردي داشته و نتيجه آن براي برنامه‌ريزان و مديران جامعه در زمان حال يا آيندة نزديك مفيد واقع شود.

 -5نداشتن موانع اخلاقي: در مطالعاتي كه در آن جامعة مورد مطالعه انسان بوده و مداخله‌اي بر سوژه‌هاي انساني صورت مي‌گيرد، رضايت‌مندي و حفظ حرمت انساني و محرمانه نگاه داشتن اطلاعات بسيار ضروري است.

  -6مقبوليت سياسي و فرهنگي: موضوع مورد مطالعه بايد مورد پذيرش فرهنگ و عرف جامعه باشد.

  نكات مهم در نوشتن عنوان موضوع

عنوان موضوع از همة قسمتهاي كار بيشتر خواننده دارد. پس در انتخاب عنوان بايد دقت كرد و به نكات زير توجه نمود. 

-1 عنوان نبايد خيلي كوتاه و يا خيلي طويل باشد.

-2 دربرگيرندة تمام محتويات كار تحقيقاتي باشد. 

 -3از به كار بردن مخففها، اصطلاحات و كلمات غير مصطلح و كلمات انگليسي كه معادل فارسي دارند، اجتناب شود.

 -4به صورت خبري نوشته شود و از عناوين اختصاري استفاده نشود.

-5سال و مكان انجام تحقيق حتماً ذكر شود.

بيان مسئله يا مشكل (ضروري اجراي پژوهش)

بيان مسئله بايد مختصر و دقيق (حداكثر 1 صفحه) و با ذكر منابع نوشته شود و در نگارش آن به نكات زير توجه كرد.

-1 مسئله و مشكل چيست؟ با جملاتي كوتاه و شيوا ماهيت، شدت، وسعت و عوامل موثر بر مسئله را ذكر كنيد.
-2 به پيامدهاي مسئله و خطرات ناشي از آن اشاره كنيد؟

-3 چرا انجام پژوهش مورد نظر لازم است و با توضيح و ارائه راه حل، اهميت موضوع طرح و ضرورت آن را توجيه نمایيد.

نكته:  بلافاصله پس از بيان مسئله بايد تمامی مخففها و اصطلاحات و منابع مورد استفاده در پاورقی توضيح داده و نوشته شوند.


بررسي متون (منابع)و ادبیات تحقیق

در بررسي متون با مراجعه به كتب، مجلات داخلي و خارجي، تماس با ساير محققين و استفاده از بانكهاي الكترونيك داخلي و خارجي مي‌توان مروري بر مطالعات ساير محققين در زمينه كار خود يا مشابه آن داشت و با مطالعه آنها از تجربيات و نتايج به دست آمده استفاده كرد و از متدولوژي طرح، روشهاي نمونه‌گيري و تحلیلهاي آماري آنها برای تحقق انجام يك تحقيق مفيد و درست بهره برد.

نكته: در پايان اين قسمت نيز ذكر منابع ضروري است (حداقل 3 منبع).

 

اهداف، سئوالات، فرضيات (با توجه به موضوع پژوهش)

اهداف يك پروژه تحقيقاتي خلاصه آنچه كه بايد با انجام مطالعه به آن برسيم را بيان مي كند.
1ـ هدف كلي

آنچه را كه مطالعه به طور كلي به آن دست خواهد يافت، هدف كلي مي‌گويند. هدف كلي در واقع همان عنوان مطالعه است با اين تفاوت كه با لغتهاي قابل اندازه‌گيري مثل «تعيين يا شناخت» كه معني و كاربرد دقيق و واضحتري دارند، شروع مي شود.

مثال: عنوان موضوع: بررسي ميزان شيوع كيست هيداتيك در جمعيت روستايي استان كردستان در سال 1385.

هدف كلي: مانند تعيين ميزان نرخ تکفل در جمعيت استان كردستان در سال 1385.

2ـ اهداف اختصاصي (ويژه يا جزيي):  اين اهداف بايد واقع‌بينانه مطرح شود و به آنچه كه مطالعه براي حل آن طرح‌ريزي شده متمركز باشند.

اهداف جزئي در واقع جزئي از هدف كلي هستند و اگر به خوبي تنظيم شوند، محقق را به طراحي روش تحقيق و نحوه گردآوري، تجزيه و تحليل و تفسير داده‌ها هدايت خواهند نمود.

هدف جزئي: نبايد از قالب هدف كلي خارج شد و بايد به جنبه‌هاي اساسي مطالعه محدود باشد.

در اهداف جزئي هم بايد از افعالي نظير تعيين كردن، مقايسه‌كردن، اثبات‌كردن، محاسبه‌كردن و برقراركردن استفاده كرد و از به كارگيري افعال مبهم نظير فهميدن، مطالعه كردن و اذعان كردن دوري نمود.  
مثال: در مورد مطالعه نرخ تکفل كه در هدف كلي مطرح شد، تعدادي از اهداف جزئي (اختصاصي) را مي‌توان چنين بيان كرد.

1ـ تعيين ميزان تکفل در جمعیت استان كردستان بر حسب جمعیت روستایی و شهری.

2ـ تعيين ميزان تکفل در جمعیت استان كردستان بر حسب ميزان تحصيلات.

 نكته: در اهداف جزئي (اختصاصي) معمولاً 2 نوع هدف با توجه به نوع مطالعه مطرح مي شوند.

1- اهداف توصيفي:  اين اهداف معمولاً نرخ تکفل در شهر و روستا و ميانگين نرخ در استان را مي‌سنجد و نتيجه آن معمولاً به صورت اعداد بيان مي شود.

2ـ اهداف تحليلي:  اين اهداف معمولاً تعيين ارتباط يا مقايسه دو موضوع را مي‌سنجد و نتيجه آن به صورت تحلیلی بيان مي شود.

 مثال: تعيين ميانگين نرخ تکفل در جمعيت روستايي استان كردستان در سال 1385 (هدف توصيفي) ـ تعيين ارتباط بين نرخ تکفل و ميزان تحصيلات در جمعيت روستايي استان كردستان در سال 1385 (هدف تحليلي)

3ـ اهداف كاربردي:  معمولاً در بعضي از مطالعات هدف ديگري تحت عنوان هدف كاربردي نیز وجود دارد كه در آن نحوه به كارگيري نتايج حاصل از بررسي تحقيقات را مشخص مي كند و ساختار مشخصي ندارد.
نكته:  ذكر اين نكته لازم است كه اهداف بايد تمامی قسمتهاي مسئله را آنچنان كه تحت عنوان بيان مسئله آورده شده است، در برگيرد. اگر مسئله تحقيق با دقت كافي بيان شده باشد، تنظيم اهداف آسان‌تر خواهد بود.

ذكر سئوالات تحقيق و فرضيات

در يك مطالعه توصيفي اهداف توصيفي به سئوالات توصيفي تبديل مي شوند كه معمولاً جواب آنها عدد است.

مثال:  ميزان نرخ تکفل در جمعيت روستايي استان كردستان در سال 1385 بر حسب جنس چقدر است؟ در يك مطالعه تحليلي اهداف تحليلي به فرضيات تبديل مي‌شوند و يك فرضيه توضيح يا پيش‌گویي اين مسئله است كه چرا يك يا چند عامل، عوامل ديگر را تحت تأثير قرار مي دهند.

مثال: نرخ تکفل در جمعيت روستايي استان كردستان در افراد بي‌سواد بيشتر از افراد تحصيل كرده است.


بيان متغيرهاي تحقيق و تعريف عملياتي آنها

متغيرهاي يك تحقيق بسيار مهم است و در واقع هسته اصلی يك تحقيق به شمار می رود. متغيرها در واقع داده‌هایي هستند كه محقق در صدد جمع‌آوري و تحلیل است. به طور كلي، متغيرها به دو دسته اصلي كمي و كيفي تقسيم مي شوند. مبناي اين تقسيم‌بندي اين است كه متغيرهاي كمي مقادير مختلف به خود مي‌گيرند و متغيرهاي كيفي حالات مختلف به خود مي‌گيرند.

مثال: سن يك متغير كمي است و جنس يك متغير كيفي است.

متغيرهاي كمي خود به دو دسته تقسيم مي شوند:

1ـ كمي گسسته:  بين دو عدد اعشار نمي‌گيرد؛ مانند تعداد فرزندان.

2ـ كمي پيوسته:  بين دو عدد بي‌نهايت عدد و اعشار مي‌تواند قرار گيرد؛ مانند قد بين 175 و 180 سانتي‌متر.

 متغيرهاي كيفي نيز به 2 دسته تقسيم مي شوند:

1ـ كيفي اسمي:  برتري ترتيبي بين حالات مختلف متغير وجود ندارد؛ مانند جنس يا شغل.

2ـ كيفي رتبه‌اي:  برتري ترتيبي بين حالات مختلف متغير وجود دارد؛ مانند درجه بدخيمي‌ها يا ميزان تحصيلات. 

مقياسهاي اندازه‌گيري متغيرها

گاهي در هنگام ثبت متغيرها يا در موقع تحليل آماري، كمي بودن متغير براي پژوهشگر مطلوب نیست و او مايل است که متغير مربوط را به مقياسي درآورد كه تعداد كمتري مقدار يا حالت بپذيرد؛ مانندً تبديل متغير سن به گروههاي سني يك مثال معمول است.

به طور كلي، براي متغيرها چهارنوع مقياس مختلف تعريف شده است كه عبارتند از:

1ـ مقياس نسبتي: داراي صفر واقعي هستند و فاصله‌ها مساويند؛ مانند قد، وزن.

2ـ مقياس فاصله‌اي: داراي صفر قراردادي هستند و فاصله‌ها كاملاً قراردادي مي شوند؛ مانند درجه حرارت.
3ـ مقياس ترتيبي: در اين مقياس ترتيب مقادير قابل مشاهده است؛ مانند وزن از كم به زياد
4ـ مقياس اسمي: در اين مقياس نسبت مقادير به هم، فواصل مقادير و ترتيب آنها، هيچكدام مشخص نيست و هيچكدام به هم برتري ندارند و فقط كد يا شماره‌اي به آنها تعلق يافته است؛ مانند كد 5.

نكته: در ثبت متغيرهاي كيفي فقط دو مقياس رتبه‌اي و اسمي مورد استفاده قرار می گیرند. 
در مطالعات تحليلي يك جنبه ديگر متغيرها نيز بايد در نظر گرفته شود و آن مستقل يا وابسته بودن آنهاست.
متغير مستقل يا علت:  تغييرات آن تابع تغييرات متغير ديگر نیست.

متغير وابسته يا معلول: تغييرات آن تابع تغييرات متغير ديگري است.

مثال: «بررسي تاثیر سطح تحصیلات بر روی بهره وری نیروی کار». در اين سطح تحصیلات متغير مستقل و بهره وری متغير وابسته است.

متغيرهاي مخدوش‌كننده (مزاحم):  متغيرهايي هستند كه با علت و معلول هر دو در ارتباط هستند و بر روي هريك از آنها تأثير مي گذارند. مثلاً فرض كنيم كه محققي مي‌خواهد نقش سيگار را بر روي بيماريهاي قلبي و عروقي مطالعه كند. يكي از متغيرهاي مخدوش‌كننده در اين ميان استرس است كه هم مي‌تواند باعث بيماري قلبي شود و هم بر روي مصرف بيشتر سيگار اثر بگذارد.

در مطالعات تحليلي شناخت تمامی متغيرهاي مخدوش‌كننده از اهميت بسيار زيادي برخوردار است؛ زيرا اگر اثر اين متغيرها بر نتيجه مطالعه در مرحله نمونه‌گيري يا تحليل آماري خنثي نشود، نتايج حاصل قابل اطمينان نخواهد بود.

متغيرهاي زمينه‌اي:  متغيرهاي مربوطه به خصوصيات فردي جمعيت نمونه را متغير زمينه‌اي مي‌گويند. اين متغيرها معمولاً در تمامی مطالعات ثبت مي‌شوند؛ مانند سن، جنس، شغل، تحصيلات و وضعيت تأهل.

 در برخي از مطالعات اين متغيرها نقش متغير مستقل را بازي مي‌كنند.


متدولوژي تحقيق

در اين بخش نوع مطالعه (توصيفي يا تحليلي) و جامعه موردنظر را كه تحقيق بر روي آن صورت مي‌گيرد، باید توضیح داده شود. در اين مرحله بهتر است با كمك مشاور آماری يا مشاور روش تحقيق آگاه به تجزيه و تحليل داده‌ها، حجم نمونه و روش تحلیلهای آماري را مشخص كرد.


مدت زمان لازم براي اجراي طرح

در اين قسمت زمان لازم براي اجراي طرح بايد ذكر شود و نوع و تاريخ فعاليتهاي انجام شده را در خصوص انجام طرح در جدولي زماني به نام جدول گانت كه در فرمهاي پروپوزال وجود دارد مشخص شود.


فهرست منابع
:

در اين بخش مشخصات منابع مورد استفاده در متن پروپوزال ارائه مي گردد و فهرست منابع فارسي و انگليسي همراه با هم نوشته می شود.

با توجه به آنکه پروپزال یکی از دغدغه های دوره تحصیل دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا می باشد لذا جهت اطلاعات بیشتر دانشجویان عزیز نحوه نگارش آن را به استحضار می رساند:

 

نحوه نگارش پروپوزال

 

پروپوزال يا طرح تحقيق ، پيش نويس پ‍ژوهشي است كه شما مي بايست براي اخذ مدرك تحصيلي خود انجام دهيد. در پروپوزال ، شما به معرفي موضوعي كه براي پايان نامه خود انتخاب كرده ايد ، توضيح اهميت آن موضوع ، ذكر پ‍‍ژوهش هايي كه در گذشته در اين باره صورت گرفته ، و نتايجي كه فكر مي كنيد از تحقيق خواهيد گرفت می پردازيد. هم چنين روش يا روش هايي كه در پژوهش از آن ها بهره خواهيد گرفت را ذكر مي كنيد.

 

شكل پروپوزال بنا بر هدفي كه از آن داريد و يا به مقتضاي رشته تحصيلي شما مي تواند قدري متغير باشد. اما شكل بندي بنيادين آن ، همواره بايد شامل عنوان بندي ها و بخش هاي زير باشد :

 

1- موضوع تحقيق ( Project Title )

 

ذيل اين عنوان مي بايست عنوان دقيق تحقيق خود را ذكر كنيد. براي مثال :

 

Project Title: Women Role in Southeast Thailand

 

 

 

2- توضيح موضوع و اهميت آن ( Importance and Statement of Topic )

 

در اين بخش مي بايست جوانب موضوع ، چگونگي ارتباط آن با رشته تحصيلي مورد نظر ، و اهميت موضوع به لحاظ علمي و كاربردي را توضيح دهيد.

 

 

 

3- ادبيات تحقيق و پژوهش هاي مرتبط ( Review of Literature and Relevant Topics)

 

زير اين عنوان ، بايد توضيح مختصري درباره پژوهش هايي كه پيش از شما روي اين موضوع و موضوعات نزديك به آن انجام شده بدهيد. در اين بخش در واقع بايد به ذكر پژوهش هايي بپردازيد كه شما قصد داريد يافته هاي آن ها را تكميل كنيد ، اشتباهات آن ها را رفع نماييد و يا نتايج آن ها را رد كنيد.

 

 

 

4- اهداف و فرضيه ها ( Aims and Hypothesizes )

 

در اين بخش بايد به ذكر نتايجي بپردازيد كه فكر مي كنيد از تحقيق خواهيد گرفت. توضيح دهيد كه از انجام تحقيق چه هدفي داريد؟ به كدام سمت حركت مي كنيد؟ و فكر مي كنيد به كجا خواهيد رسيد؟

 

 

 

5- روش ها و ابزار هاي تحقيق ( Methodology )

 

در اين قسمت توضيح دهيد كه در انجام پروژه از چه روش هاي علمي سود خواهيد برد و چه ابزارهايي را براي رسيدن به اهداف تحقيق به خدمت خواهيد گرفت.

 

 

 

6- منابع( References )

 

فهرستي از منابعي كه فكر مي كنيد از آن ها استفاده خواهيد كرد و به كار شما مرتبط هستند را الفبايي و منظم كنيد و در اين بخش بياوريد.

 

 

 

*نكات مهم

 

 

 

1- پروپوزال را با موضوع شروع نكنيد، بلكه عنواني مانند مثال زير را در روي جلد بياوريد و بعد متن پروپوزال را بنويسيد :

 

 

 

A PhD / Master Dissertation Proposal Presented to

 

The Department of Gerontology

 

Faculty of Gerontology

 

University Putra Malaysia

 

By : Maryam Mobini

 

2- اين نكات را در مورد انتخاب و نگارش تيتر پروژه رعايت كنيد :

 

الف ) سعي كنيد موضوع روشن و ساده باشد. از خوشگل كردن عنوان تحقيق خودداري كنيد !

 

ب ) عنوان پروژه را به صورت خلاصه اي فشرده از آن چه در ذهن داريد در نظر بگيريد. سعي كنيد با همان يك جمله عنوان پروژه بتوانيد چارچوب كلي تحقيق و هدف هايتان را به خواننده منتقل كنيد. عنوان كار شما بايد كاملاً مشخص كند كه شما مي خواهيد چه چيز را و در چه شرايطي مطالعه كنيد.

 

پ ) در جمله بندي عنوان پروژه دقت كنيد تا چيدمان آن طوري باشد كه آن چه اصل موضوع تحقيق شماست از فرع آن قابل تشخيص باشد. به اين دو مثال دقت كنيد:

 

1- Red-haired Musicians and Their Preferences for Music Style

 

2- Music Style Preferences of Red-haired Musicians

 

در اين جا هر دو جمله ظاهراً يك مفهوم را منتقل مي كنند:"سليقه موزيسين هاي مو قرمز در انتخاب سبک موسيقي" . اما عملاً تفاوتي بين اين دو وجود دارد و آن هم اين است كه در جمله اول ، تعبير خواننده اين است كه توجه بيشتر ما به موزيسين هاي مو قرمز است و ما اول موزيسين هاي مو قرمز را بررسي مي كنيم و بعد به سليقه موسيقيايي آن ها مي پردازيم. اما در جمله دوم بر عكس ، اولويت به سبك هاي موسيقي و سليقه موسيقيايي داده شده و موزيسين هاي مو قرمز در درجه دوم قرار دارند.

 

ت ) سعي كنيد كلمات اضافي را از عنوان پروژه حذف كنيد . دو مثال زير در واقع يكي هستند ، اما شماره 2 مقبوليت بيشتري دارد :

 

1- The Systematic Development which has occurred during last 50 years and has Changed the face of Southeast Asia

 

2- Changes and Development in Southeast Asia

 

 

 

3- در مورد (1)هدف هايي كه از تحقيق داريد و (2) ابژه اي كه براي مطالعه انتخاب كرده ايد (Objectives) حتماً دقت كنيد كه در رابطه كامل با هم باشند و در نگارش پروپوزال سعي كنيد كه اين رابطه را به خوبي نمايش دهید. منظور اين است كه مثلاً اگر هدفي كه مي خواهيد به آن برسيد ، نامناسب بودن عروسك هاي باربي براي تربيت دختران هست ، انتخاب ابژه اي مانند جامعه دختران 15 ساله ساكن منطقه 20 تهران ، نا مناسب و نامربوط به نظر مي رسد. توجه داشته باشيد كه بهترين ابژه را براي رسيدن به هدفتان انتخاب كنيد.

 

4- در زمينه چگونگي انتخاب روش تحقيق نيز ، وضع به همين ترتيب است. سعي كنيد مناسب ترين ، عملي ترين ، علمي ترين و هم خوان ترين روش را براي پژوهش مورد نظرتان انتخاب كنيد. 

 

5- پروپوزال را تميز و با بخش بندي مناسب تحويل دهيد. سعي كنيد مرز بين عنوان ها مشخص باشد و مطالب را بر روي 1 روي كاغذ A4 تايپ كنيد.

 

6- حجم پروپوزال میبایست برای دوره های کارشناسی ارشد حداقل 5 صفحه و برای دکتری حداقل 8 صفحه باشد. در این میان حداقل یک صفحه به ادبیات تحقیق و حداقل یک صفحه به منابع تحقیق اختصاص دهید. سعی کنید از منابع جدید و به روز استفاده نمایید و همه ی منابع پروژه فارسی زبان نباشند. هم چنین توجه بفرمایید فونت استاندارد برای پروپوزالTimes and New Romans با سایز 12 است.

 

7- از نوشتن موارد اضافه در پروپوزال ، مثل عريضه نويسي براي استاد راهنما و غيره ، جداً خود داري كنيد. از توضيح اضافه هم پرهيز كنيد.

 

8- در مورد نگارش انگليسي ، حتماً درباره متن پروپوزال با يك مترجم و يا كسي كه انگليسي ادبي را به خوبي مي داند مشورت كنيد. متن پروپوزال می بایست به لحاظ علمی و ادبی هیچ غلطی نداشته باشد.

 

9- پروپوزال را جدي بگيريد! سنجش علمي شما در واقع فقط از طريق پروپوزال ميسر است . پس تمام تلاش و دانش خود را براي تنظيم آن به كار بگيريد.

راهنماي تنظيم و تدوين پيش نويس پايان نامه  (پروپوزال)

 

تنظيم عنوان : اولين آشنايي با هر تحقيق توسط عنوان آن صورت مي گيرد . داشتن تصور روشني از موضوع مورد تحقيق ، محقق را در ارايه عنواني روشن و يا معني كمك مي نمايد . رعايت نكات زير در تنظيم عنوان طرح ضروري است :

از نظر جمله بندي و رعايت قواعد دستوري صحيح باشد .

از بكار بردن علائم اختياري و اصطلاحات ناآشنا پرهيز شود .

به سئوالات چه چيز ، چه كساني ، چگونه ، كجا و چه زماني پاسخ دهد .

فاقد كلمات اضافي بوده و به طور روشن و واضح تنظيم شود .

به طور كلي هدف اصلي مطالعه را بيان دارد .

عاري از پيش داوري باشد .

 

بيان مسئله

از بخشهاي مهم و زير بنايي براي نگارش پيش نويس طرح تحقيقاتي ، بيان مسئله است كه ضمن آشنا نمودن خواننده با موضوع تحقيق در روشن نمودن مراحل بعدي پژوهش مثل اهداف و روش ، تاثير بسيار دارد . در اين بخش محقق اطلاعات زمينه اي و ابعاد مختلف موضوع ، دلايل انتخاب و فوايد ناشي از تحقيق را به روشني توضيح مي دهد تا ايدة تحقيق موجه جلوه كند و ضرورت انجام آن احساس شود و اهميت آن آشكار گردد . بيان مسئله همچنين در ارائه طرح به مسئولين و سازمانهاي تامين كننده بودجه و توجيه آنان كاربرد دارد .

در نگارش اين مبحث بايد ابتدا به ارائه موضوعات كلي پرداخت ، سپس طي يك روند منطقي موضوع مورد نظر را به طور اختصاصي شرح داد . به عنوان مثال اگر موضوع مورد بررسي تاثير نوعي وسيله پيشگيري از بارداري است ، بهتر است اول اشاره اي مختصر به مشكلات ازدياد جمعيت نمود . سپس راههاي كنترل جمعيت و راههاي پيشگيري از بارداري و در نهايت به طور اختصاصي به روش مورد نظر پرداخت . توجه به نكات زير در تدوين بيان مساله ضروري است :

تعريف مساله ( توضيح بنيادي موضوع ، تبيين ابعاد و وسعت آن )

اهميت مساله ( با تاكيد بر منابع علمي و اطلاعات جديد )

راه حلهاي موجود ( با تاكيد بر منابع علمي و اطلاعات جديد )

لزوم اجراي پژوهش ( مثل عوارض ناشي از تداوم مشكل )

اشاره به آنچه مي خواهد انجام شود همراه با اشاره اي كلي به اهداف و جمعيت مورد مطالعه .

بررسي متون

چرا بررسي متون هنگام تهيه طرح پژوهشي حائز اهميت است ؟

از دوباره كاري جلوگيري مي كند .

به يافتن آنچه ديگران درباره موضوع شما دريافته و گزارش نموده اند كمك مي كند . اين امر ممكن است به اصلاح بيان مسئله بينجامد .

زمينه آشنايي با انواع مختلف روش كار كه امكان استفاده از آن در مطالعه شما وجود دارد را فراهم مي نمايد .

دلايلي براي ديگران تامين مي كند تا از پژوهش پيشنهادي شما پشتيباني كنند .

 

منابع گوناگون كسب اطلاعات كدامند ؟

افراد ، گروهها و موسسات

اطلاعات منتشر شده (كتب ، مقالات ، اندكس و چكيده ها )

اطلاعات منتشر نشده ( ساير طرح هاي تحقيقاتي در همين زمينه  ، گزارشات ، نوشته جات )

مواد سمعي بصري و اطلاعات كامپيوتري

اين منابع گوناگون را كجا مي توان يافت ؟

منابع گوناگون اطلاعاتي را مي توان در سطوح مختلف سيستم اجرايي در سطح ملي و بين المللي مورد توجه و مرور قرار داد .

براي دستيابي به هر منبع و گرفتن اطلاعات به روش كارآمدتر ، لازم است استراتژي مناسبي داشته باشيد . اين استراتژي مي تواند بر حسب محل كار و موضوع تحت مطالعه متفاوت باشد اما كلاً ممكن است شامل گامهاي زير باشد :

شناسايي يك شخص كليدي ( محقق و يا سياست گذار ) ، مطلع نسبت به موضوع ، و خواستن از وي تا ماخذ و يا نام افراد ديگري را كه مي توانند اطلاعات بيشتري به شما بدهند در اختيارتان بگذارد .

بررسي ليست سخنرانان يك كنفرانس راجع به موضوع مورد نظر و مشخص كردن افراد صاحب نظر .

ملاحظه ليست ماخذ يا عناوين مناسب در مقالات و كتب كليدي مربوط به موضوع ، براي تعيين منابع .

ملاحظه ماخذ در نمايه نامه ها ، اندكس ها ( مثل Index Medicus)  و چكيده نامه ها ( Excerpta Medica)

تماس با كتابداران در دانشگاهها ، انستيتوهاي تحقيقاتي ، وزارت بهداشت و روزنامه ها و تقاضاي ماخذ مناسب .

تقاضاي بررسي كامپيوتري متون ( مثلاً مدلاين و يا EMBASE)  . بعضي از كتابخانه ها و آژانس ها در صورت درخواست تلفني يا كتبي ، شما را در زمينه بررسي متون ياري خواهند كرد . اين درخواست بايد بسيار اختصاصي باشد ، در غير اين صورت ممكن است ليستي بلند از ماخذيكه بسياري از آنها به سوژه شما مرتبط نيست دريافت داريد . در صورتيكه درخواست بررسي متون از طريق كامپيوتر مي نمائيد . بهتر است كلمات كليدي مناسبي كه مي توانند دريافتن مقالات مرتبط بكار گرفته شوند را پيشنهاد كنيد ( پيشنهاد مي شود از كتاب Mesh براي اينكار استفاده شود .)

 

با ماخذ يافت شده چه بايد كرد ؟

ابتدا بايد مرور و يا خوانده شوند .

سپس خلاصه اي از اطلاعات مهم ماخذ را بايستي روي كارتهاي اندكس و يا كامپيوتر وارد كرد .

اين اطلاعات مي تواند بعداً به گونه اي طبقه بندي گردد كه به آساني قابل بازيابي باشد .

و بالاخره بايستي از آنها خلاصه اي به رشته تحرير در آورد .

اطلاعات ثبت شده روي كارت اندكس بايد به نحوي باشد كه كليه داده هاي لازم را براي تهيه گزارش به سادگي در اختيارتان قرار دهد .

براي مقاله : اطلاعات مربوطه بايستي به طريق زير تنظيم گردد :

نويسنده يا نويسندگان ( اول نام فاميل ) ،عنوان مقاله ، نام مجله ،سال انتشار  ، شماره مجله ، شماره صفحات

مثال

 

براي كتاب ، اطلاعات مربوط بايستي به صورت زير تنظيم گردد :

مولف يا مولفين ( اول نام فاميل ) ، عنوان كتاب ، مرتبه ويرايش ، محل انتشار  ، ناشر  ، تعداد صفحات كتاب .

مثال :

 

براي رفرانس دادن به فصلي از يك كتاب : نام نويسنده فصل مربوطه ( اول نام فاميل ) ، عنوان فصل در : ويراستاران كتاب ( اول نام فاميل ) ، عنوان كتاب ، محل انتشار و ناشر و سال ، شماره صفحات فصل كتاب

مثال :

 

اطلاعاتي را كه بر اساس دستور العمل فوق ثبت شد ، مي توان به آساني در تهيه ليست ماخذ در طرح پيشنهادي بكار گرفت .

كارت اندكس بايستي حاوي چند مشخصه و اطلاعاتي به قرار زير باشد :

واژه هاي كليدي

خلاصه اي از محتواي كتاب يا مقاله با تاكيد بر اطلاعات مربوط به مطالعات شما

تجزيه و تحليل مختصري از محتوا  همراه با ابراز نظريه هايي مانند :

مناسب بودن كار

نقاط قوت مطالعه

چگونگي استفاده از اين اطلاعات در تحقيق شما

چگونه مرور بر متون را مي نويسيد ؟

گامهاي چندي در تهيه مرور بر اطلاعات موجود بايستي برداشته شود براي اين كار :

  • نخست كارتهاي اندكس خود را در گروههاي مناسب بر حسب جنبه هاي خاص مساله تنظيم كنيد .
  • سپس نسبت به ترتيبي كه مي خواهيد اين جنبه ها را مورد بحث قرار دهيد تصميم گيري نمائيد .

اگر دريافتيد كه هنوز مقاله يا اطلاعات درباره بعضي جنبه هاي مهم را نيافته ايد  ، تلاش دوباره اي را در اين مورد آغاز كنيد .

  • بالاخره بحث مناسبي را در حدود يك تا دو صفحه با استفاده از تمام ماخذ مربوطه به رشته تحرير در آوريد .

توصيه مي شود كه در متن از شماره هاي پشت سر هم براي ارجاع به ماخذ استفاده كنيد . سپس ماخذ خود را به همان ترتيب و با استفاده از نمونه اي كه در بخش كارت اندكس ارائه شده تنظيم نمائيد اين ليست را به صورت پيوست به طرح پژوهشي خود اضافه نمائيد و يا ممكن است در داخل گزارش ، به عوض شماره ، از نام فاميل نويسنده ، سال انتشار و صفحاتي كه اطلاعات از آن بدست آمده استفاده گردد . اين اطلاعات در داخل پرانتز قرار گرفته و در انتهاي طرح تحقيقاتي بر حسب حروف الفبا مرتب مي گردند .

 

تورش در بررسي متون

تورش در متون يا در مرور بر متون مي تواند به صورت اخلال در اطلاعات مرجود تلقي شود به طوريكه نظريات با استنتاج هايي را منعكس كند كه نماينده وضعيت واقعي نباشد .

آگاهي نسبت به انواع مختلف تورش مفيد خواهد بود . اين امر به شما كمك مي كند كه به متون موجود با ديد انتقادي بنگريد . هر گاه نسبت به بعضي ماخذ ملاحظاتي داريد با نظرات متناقضي را مي يابيد اينها را صريح و منتقدانه مورد بحث قرار دهيد  . چنين نگرش منتقدانه اي مي تواند در اجتناب از تورش در مطالعه خودتان به شما كمك كند . انواع رايج تورش شامل موارد زير است :

استفاده از مغلطه به جاي استدلال براي متقاعد ساختن خواننده و بنابراين گمراه ساختن وي .

كوچك شمردن اختلاف نظر ها و نتايج متفاوت

محدود ساختن ماخذ تنها به آنهاييكه نقطه نظر نويسنده را تائيد مي كنند .

گزارش موارد اختلاف كم اهميت بين گروههاي مورد و شاهد به صورت با اهميت

كسب نتايج دور از دسترس از نتايج مقدماتي يا سست و يا تعميم هاي همگاني از موارد محدود .

 

ملاحظات اخلاقي

تورشهايي كه در بالا بدان اشاره رفت امانتداري علمي محقق مسئول را به زير سئوال مي برد . علاوه بر آن ، بي دقتي در ارائه و تفسير داده ها ممكن است خواننده اي را كه مي خواهد از نتايج استفاده كند ، در مسيري غلط قرار دهد . چنين امري مي تواند عواقب جدي از نظر زمان و بودجه ايكه صرف تحقيق در سيستمهاي بهداشتي شده به همراه داشته و ممكن است منجر به تصميمات غلطي گردد كه سلامت انسانها را به خطر اندازد . اقدام غير اخلاقي ديگر مي باشد ، بكارگيري نتايج تحقيقات ديگران بدون اشاره به آنها در ليست ماخذ خود لذا در تهيه طرح تحقيقاتي و يا در تهيه گزارش تحقيق بايد همواره ماخذ را به صورت دقيق ارائه نمود .

اهداف و فرضيات

يكي از اساسي ترين قسمتهاي هر طرح پيشنهادي اهداف آن است ، اهداف خلاصه آن چيزي است كه با اجراي مطالعه بايد به آن رسيد . اهداف بايستي رابطه نزديكي با بيان


مسئله داشته باشند تنظم آنها در طرح پيشنهادي در قالب اهداف كلي ( اصلي ) و اهداف اختصاصي ( ويژه جزئي ) صورت مي گيرد .

هدف كلي ( General Objective) : آنچه را كه مطالعه به طور كلي بدان دست خواهد يافت را هدف كلي است .

اهداف اختصاصي ( Specific Ob) : اهداف اختصاصي اجزاي مختلف هدف كلي هستند كه پيدا كردن پاسخ براي آنها جهت رسيدن به هدف كلي ضروري است . با تعيين اهداف اختصاصي چهارچوب مطالعه مشخص شده و از گردآوري اطلاعات غير ضروري جلوگيري مي شود .

هدف اختصاصي محقق را در مشخص كردن متغيرها ، نوع مطالعه ، روش كار ، نحوه گرد آوري اطلاعات ، طرح جداول و غيره ، هدايت مي كند .

- توجه به نكات زير در بيان اهداف ضروري است :

- با توالي منطقي ، جنبه هاي گوناگون مسئله را بپوشاند .

- با توجه به شرايط و امكانات ، واقع بينانه باشد .

- به صورت قابل اندازه گيري با افعال عملي كه براي سنجش از توانايي كافي برخوردار باشند ، بيان گردد . ( از ميان افعال عملي مي توان به تعيين كردن ، مقايسه كردن ، محاسبه كردن و .. ) اشاره كرد .

مثلاً در مطالعه توصيفي تحت عنوان بررسي ميزان مرگ و مير داخل بيمارستاني ناشي از جراحي قلب در بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1377 : اهداف به صورت زير نوشته مي شوند :

هدف كلي تعيين ميزان مرگ و مير داخل بيمارستاني ناشي از جراحي قلب در بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1377 .

 

اهداف اختصاصي

تعيين توزيع جنسي مرگ و مير ناشي از جراحي قلب در بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1377

تعيين توزيع سني مرگ و مير ناشي از جراحي قلب در بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1377

تعيين درصد مرگ و مير بر حسب نوع جراحي ناشي از جراحي قلب در بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1377

تعيين علل مرگ و مير ناشي از جراحي قلب ناشي از جراحي قلب در بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1377

فرضيه : اگر بر اساس تجربيات قبلي نسبت به مسئله مورد مطالعه توجيهي وجود دارد يا عواملي را مي شود پيش بيني كرد كه قابل آزمون باشند ، سئوال تحقيق به شكل فرضيه تنظيم مي گردد ( بر حسب نوع مطالعه )

فرضيه پيش گويي رابطه يك يا چند عامل يا مسئله مورد مطالعه مي باشد كه قابل آزمون آماري است . در اين قسمت فرضيات را مي توان به صورت فرضيه صفر ( H0) و يا فرضيه تحقيق ( H1  ‌‌) بيان كرد .

بعنوان مثال در مطالعه اي تحت عنوان مقايسه كارائي دو داروي A, Bدر درمان بيمار X مي توان فرضيه ( H0) را به صورت:

كارايي دو داروي  B,A  در درمان بيمار X تفاوتي ندارند .

و يا فرضيه ( H1  ‌‌) را به صورت :

كارايي دو داروي B,A در درمان بيمار X تفاوتي دارند . و يا كارايي داروي A در درمان بيمار X بيشتر از داروي B است نوشت

روش شناسي

تا اين مرحله ، موضوع تحقيق را انتخاب نموده ، اهميت مسئله مورد تحقيق را به همراه مروري بر مطالعات انجام شده مطرح و اهدافي براي پروژه تنظيم كرده ايد . حال در اين مرحله بايستي راه رسيدن به اهداف مورد نظر مشخص گردد . اين بخش به متغيرها ، نوع مطالعه ، جمعيت مورد مطالعه ، روش جمع آوري داده ها ، روش اجراي طرح ، روش تجزيه و تحليل داده ها و مشكلات و محدوديتهاي مطالعه مي پردازد .

متغيرها : متغير عبارت است از صفت يا مشخصه قابل اندازه گيري يك فرد يا پديده كه مي تواند مقادير مختلف داشته باشد و از فردي به فرد ديگر تغيير كند . به بيان ديگر متغير به خصوصياتي از افراد مورد مطالعه كه اندازه گيري مي شوند يا مورد پرس و جو قرار مي گيرند اطلاق مي شود . همانگونه كه در بحث اهداف ذكر گرديد متغيرها عمدتاً بر اساس اهداف ويژه تعيين مي شوند و براي ثبت هر يك از آنها بايد دليل و هدفي وجود داشته باشد . و تعريف ، مقياس ، نقش و واحد آنها ذكر شود .

تعريف عملي : متغيرهاي طرح بايد تعريف دقيق و مشخصي داشته باشند . گاهي اوقات تعريف يك متغير نسبتاً مشخص است و نياز به تعريف بيشتري ندارد  ، به عنوان مثال براي متغير قد لازم نيست حتماً تعريفي مانند فاصله كف پا تا فرق سر بر حسب سانتي متر  را ارائه دهيم ( هر چند ذكر مواردي كه هنگام اندازه گيري آن در نظر مي گيريم مانند بدون كفش بودن ، وضعيت ايستادن و .. لازم و ضروري است ) . ولي گاهي اوقات تعاريف متعددي براي يك متغير مي توان در نظر گرفت كه در اين موارد بايد حتماً تعريف خود را ارائه دهيم . به عنوان مثال اگر محققي در نظر داشته باشد شيوع چاقي را در يك اجتماع خاص در نظر بگيرد . بايد حتماً تعريف دقيقي از چاقي ارائه كند . مثلاً BMI بالاي 25 را به عنوان چاقي در نظر بگيرد . در غير اين صورت يك محقق ممكن است با يك تعريف خاص شيوع چاقي را در يك اجتماع 12 % و محقق ديگر يا تعريف ديگري اين عدد را در همان اجتماع 30 % به دست آورد .

مقياس : متغيرها از لحاظ نوع عمليات رياضي كه مي توان روي آنها انجام داد به دسته هاي مختلفي تقسيم مي شوند :

اسمي Nominal         رتبه اي Ordinal                       فاصله اي Interval                 نسبتي Ratio

متغيرهاي اسمي : متغيرهايي هستند كه حالتهاي مختلف آنها نسبت به هم برتري ندارند، مانند جنس ، گروه خوني يا رنگ چشم ( حالتهاي مختلف رنگ چشم ، آبي ، ميشي ، قهوه اي و .... برتري خاصي نسبت به هم ندارند ) . متغيرهاي رتبه اي ، متغيرهاي خاصي هستند كه حالات مختلف آنها هر كدام كمتر يا بيشتر از ديگري است و مي توان آنها را مرتب كرد . مانند:

شدت درد :                                 بدون درد                    خفيف                       متوسط                       شديد

فراواني درد :                               هرگز                         ندرتاً                          گاهي                         اغلب

هر چند حاتهاي مختلف يك متغير رتبه اي نسبت به هم برتري دارند . ولي فاصله آنها مقدار مشخصي نيست به عنوان مثال فاصله ندرتاً تا گاهي به اندازه فاصله گاهي تا اغلب نيست .

متغيرهاي فاصله اي و نسبتي آنهايي هستند كه حالتهاي مختلف آنها از يكديگر كمتر يا بيشتر هستند و فاصله در اين متغيرها مفهوم مشخص و ثابتي دارد . صفر در مقياس فاصله اي نشان دهنده فقدان خاصيت مورد نظر نيست ( مانند درجه حرارت ) در حاليكه در مقياس نسبتي ، صفر بدليل فقدان ويژگي مورد اندازه گيري است در نتيجه نسبت مابين اعداد در اين مقياس همان نسبت مقدار آن ويژگي است ( مانند قد و وزن . درآمد و ...) .

اين تقسيم بندي متغيرها از لحاظ عمليات رياضي و كارهاي آماري كه مي توان بر روي آنها انجام داد اهميت دارد . به عنوان مثال در متغيرهاي فاصله اي مي توان تفاضل انجام داد و يا از آنها ميانگين گرفت . در حالي كه در مورد يك متغير رتبه اي حالتهاي مختلف آن قابل كسر كردن از هم نمي باشد و متوسط منهاي شديد هيچ مفهومي ندارد و يا ميانگين گرفتن از متغيرهاي رتبه اي مفهوم خاصي ندارد . به همين ترتيب بسياري از عمليات رياضي پيچيده تر كه بر روي متغيرهاي فاصله اي و نسبتي اجرا مي شود در مورد متغيرهاي رتبه اي قابل استفاده نمي باشد و عملياتي هم كه روي متغيرهاي رتبه اي مي تواند اجرا شود ، روي متغيرهاي اسمي قابل اجرا نيست . در متغيرهاي اسمي يا درصد با نسبت مقادير مختلف كار داريم مانند درصد گروه خوني A و يا نسبت جنس و يا نسبت جنس زن در كل بيماران لوپوسي .

 

در مورد اين مقياسها بايد به چند نكته اساسي توجه كرد :

1 . متغيرهايي كه داراي مقياسهاي سطح بالا هستند را مي توان به متغيرهاي با مقياسهاي سطح پايينتر تبديل كرد . مثلاً فشار خون كه يك متغير فاصله اي است را مي توان به يك متغير رتبه اي تبديل نمود . به عنوان مثال به صورت زير :

فشار خون طبيعي : mmHg            90 <DBP

پر فشاري خفيف : mmHg 99 <DBPmmHg90

پر فشاري متوسط : mmHg 109 <  DBP<mmHg 100

پر فشاري شديد : mmHg 110   DBP

 و يا مي توان حتي ان را به يك متغير دو حالتي كه نوع خاصي از يك متغير اسمي است تبديل كرد .

پر فشاري خون ندارد : mmHg 90  <  DBP

پر فشار خون دارد : mmHg 90    DBP

اما عكس اين موضوع ( تبديل از پايين به بالا ) معمولاً ممكن نيست .

2- اين كه چه مقياسي را براي يك متغير انتخاب كنيم ، بستگي به عوامل مختلفي دارد :

الف معمولاً بهترين حالت اين است كه در صورت امكان بالاترين مقياس را براي متغير انتخاب كنيم ( مثلاً فشار خون را بر حسب ميلي متر جيوه اندازه گيري كنيم ) زيرا در اين حالت امكان انجام عمليات رياضي بيشتري بر روي متغير وجود دارد و حساسترين تستهاي آماري در اين حالت مي توانند كاربرد داشته باشند . در صورت لزوم نيز مي توان آنها را به مقياسهاي سطح پايين تر تبديل كرد .

ب گاهي به دليل مشكلات عملي چنين كاري امكان پذير نيست . مثلاً ممكن است امكانات كافي براي اندازه گيري دقيق تر پروتئين ادرار بر حسب گرم نداشته باشيم و مقدار آن را فقط به صورت رتبه اي ( +++ ، ++ و + ) بيان كنيم .

ج گاهي هدف ما از مطالعه به صورتي است كه اصولاً هيچ نيازي به مقياس سطح بالا نداريم . در اين صورت مي توان متغير را از ابتدا با مقياس سطح پايين سنجيد . به عنوان مثال اگر هدف از مطالعه اي ، تعيين درصد پر فشاري خون در يك اجتماع خاص باشد كافي است فقط بدانيم شخصي مبتلا به پر فشاري خون بوده يا خير ؟ و اصولاً لزومي به ذكر عدد دقيق فشار خون نيست . البته وقوع چنين حالتي بسيار بعيد است و بهتر است از ابتدا مقياس سطح بالا استفاده شود و در صورت لزوم در هنگام آناليز به سادگي مي توان آن را به مقياس مناسب تبديل نمود . هنگام انتخاب مقياس يك متغير رتبه اي بايد سعي كرد تعداد رده هاي آن را براي جدا كردن حالات مختلف از هم كافي باشد و در عين حال زياد كردن بيش از حد تعداد رده ها ممكن است ايجاد مشكل بكند . مثلاً همانطور كه گفته شد براي شدت سر درد ممكن است چهار رده ( ندارد ، خفيف ، متوسط ، شديد ) كافي باشد .

نقش : متغيرها از لحاظ نقشي كه در يك مطالعه ايفا مي كنند نيز به دسته هاي مختلفي تقسيم بندي مي شوند . در مطالعات تحليلي متغيرها به چند دسته تقسيم ميشوند :

متغيرهاي زمينه اي

متغيرهاي مستقل

متغيرهاي وابسته

متغيرهاي مخدوش كننده

متغيرهاي زمينه اي ، متغيرهايي هستند كه تقريباً در هر مطالعه اي مورد بررسي قرار مي گيرند مانند سن ، مذهب ، نژاد ، محل سكونت و .. اين متغيرها چون به راحتي قابل بررسي هستند و تقريباً با هر فاكتور ديگري ارتباط دارند در بيشتر مطالعات مورد بررسي قرار مي گيرند . متغير وابسته، همان معلول است و متغير مستقل ، متغيري است كه به عنوان علت احتمالي ، تحت بررسي است . به عنوان مثال ممكن است بخواهيم بدانيم آيا مصرف سيگارايجاد سرطان ريه مي كند يا خير ؟ در اين حالت مصرف سيگار متغير مستقل و سرطان ريه متغير وابسته است .

سرطان ريه مصرف سيگار

در حالتي كه بخواهيم بدانيم آيا استرس باعث مصرف سيگار مي شود يا خير ؟ سيگار كشيدن متغير وابسته و مقدار استرس متغير مستقل است .                                                             مصرف سيگار استرس

در مطالعه اي كه رابطه بين سطح تحصيلات مادر و سوء تغذيه در كودكان زير 5 سال را بررسي مي كند ممكن است ارتباطي بين سطح تحصيلي پايين و وجود سوء تغذيه يافت شود ولي بايد دقت كرد كه در اين مثال سطح درآمد خانواده مي تواند بر هر دو عامل تاثير گذار باشد . در اين جا متغير درآمد مي تواند به عنوان يك متغير مخدوش كننده مطرح باشد . بنابراين متغيرهاي مخدوش كننده متغيرهايي هستند كه خود شخصاً متغير مستقل يا وابسته مطالعه نيستند ولي به نحوي در تضعيف يا تقويت ارتباط آنها موثر هستند و بايد مورد بررسي قرار گيرند . بايد توجه نمود كه متغير مخدوش كننده از طريق اثر همزمان بر روي متغير مستقل و وابسته موجب اين امر مي شود .

درآمد

 

سوء تغذيه                                                  سطح تحصيلي

براي بررسي متغيرهاي مخدوش كننده در طرح راه مناسب اين است كه در يك دياگرام تمامي عوامل مداخله گر در ان بررسي را كشيد و از ميان آنها عواملي كه بيشترين اهميت را دارند برگزيد و مورد مطالعه قرار داد .

نكته مهم آن است كه در مطالعات توصيفي كه يك رابطه علت معلولي مورد بررسي نيست ، اصلاحات ذكر شده فوق مفهوم روشني پيدا نمي كنند . در واقع در اين مطالعات تعدادي متغير زمينه اي و تعدادي نيز متغير اصلي وجود دارند .

جدول متغيرها : در يك پروتكل تحقيقاتي متغيرها را به صور مختلف ارائه مي كنند كه مرسوم ترين آنها تشكيل جدولي از متغيرها بوه كه در آن نام ، تعريف عملي ، مقياس ، نقش و واحد آن مشخص مي گردد . به عنوان نمونه به جدول زير توجه نماييد .

نام متغير

نقش

مقياس

تعريف عملي

واحد

سن

زمينه اي و مداخله گر

فاصله اي

بر اساس شناسنامه بيمار

سال

جنس

زمينه اي و مداخله گر

اسمي

---

---

سابقه مصرف سيگار

مستقل فاصله اي

فاصله اي

سابقه مصرف سيگار به صورت تعداد بسته در روز و ساعتهاي مصرف

بسته X سال

بيماري عروق كروتر

وابسته

اسمي

وجود يا عدم وجود بيماري عروق كروتر كه از طريق آنژيوگرافي مشخص مي گردد ( درگيري حداقل يك رگ بيش از 50 % )

 

2- نوع مطالعه

انتخاب نوع مطالعه به ماهيت مسئله ، ميزان اطلاعات موجود درباره يك شكل و منابع موجود براي انجام طرح بستگي دارد . تقسيم بندي هاي گوناگوني براي انواع مطالعات موجود است . يكي از انواع تقسيم بنديها به شرح زير است :

مطالعات غير مداخله اي : در اين نوع از مطالعات ، محقق اهداف مورد تحقيق را فقط توصيف و مورد بررسي قرار داده و تغييري ( مداخله اي ) در آنها به عمل نمي آورد ( مطالعات مشاهده اي نيز ناميده مي شوند ) .

مطالعات مداخله اي : كه در آنها پژوهشگر در وضعيت مورد تحقيق دست كاري به عمل آورده با تغييراتي كه در آنها ايجاد مي كند و پيامدهاي اين دست كاري را اندازه مي گيرد . ( مثال : ارائه آموزش بهداشت به مردم و تعيين ميزان بالا رفتن پوشش واكسيناسيون كه در اين جا آموزش بهداشت ، مداخله يا دستكاري محسوب گشته و اثر اين مداخله به صورت بالا رفتن ميزان پوشش واكسيناسيون اندازه گيري مي شود .

مطالعات غير مداخله اي ( مشاهده اي )

انواع اين گروه از مطالعات عبارتند از :

مطالعات اكتشافي

مطالعات توصيفي

مطالعات مقايسه اي ( تحليلي )

مطالعات اكتشافي

مطالعه اكتشافي ، مطالعه اي است در سطح كوچكي ( روي تعداد كمي از افراد ) و به مدتي كوتاه انجام مي شود . اين مطالعه مواقعي به كار ميرود كه اطلاعات موجود در مورد يك مشكل يا يك وضعيتي بسيار ناقص باشد .

مطالعات توصيفي

مطالعه توصيفي شامل جمع آوري و ارائه منظم داده ها است تا تصوير روشني از يك موقعيت خاص بدست آيد .

مطالعه توصيفي را مي توان روي گروههاي كوچك يا بزرگي از افراد انجام داد .

مطالعات توصيفي كه روي يك مورد ( مثلاً يك بيمار ) يا تعداد محدودي بيمار انجام مي شود مشخصات فرد يا افراد مورد مطالعه را به طور دقيق و مفصل توصيف مي نمايد منظور از موارد ممكن است يك بيمار ، يك مركز بهداشتي ، يا يك روستا باشد . نتيجه چنين مطالعاتي ممكن است نگرش ما را نسبت به مشكل تغيير داده و نگرش جديدي ايجاد نمايد . مطالعه موارد در علوم اجتماعي ، مديريت ، و طب باليني كاربرد زيادي دارد . مثلاً در پزشكي مي توان مشخصات يك بيماري ناشناخته اي را توصيف نمود ( گزارش مورد ) . معمولاً اطلاعات حاصله از گزارش مورد ( CASE REPORT ) مبنايي است براي مشخص ساختن شكل باليني بيماري . البته اگر محقق بخواهد نتايج حاصله از مطالعه يك يا چند مورد ( مثلاً بيماري ) را به يك جامعه تعميم دهد بايد مطالعه مقطعي وسيعي انجام دهد .

بررسيهاي مقطعي Cross Sectional

هدف بررسيهاي مقطعي ، تعيين توزيع فراواني متغيرهاي مختلف در يك جمعيت و در يك مقطع از زمان است .

مثال :

بررسي مشخصات فيزيكي افراد ، مواد ، يا محيط . مثال : تعيين ميزان شيوع ( ديابت ، جزام )

تعيين ميزان پوشش واكسيناسيون كودكان

مطالعات مقطعي معمولاً روي نمونه اي از جمعيت انجام مي گيرد و اگر كل جامعه را مورد مطالعه قرار بدهيم به آن سرشماري مي گويند .

محققين غالباً ا انجام يك مطالعه مقطعي ، ضمن توصيف مشخصات جمعيت ، گروههاي مختلف را نيز از نظر تعدادي از متغيرها مورد مقايسه قرار مي دهند . توام ساختن توصيف با مقايسه روش متداولي است و بهمين جهت تمايز بين مطالعات توصيفي و مطالعات تحليلي را آشكار مي سازد .

مطالعات تحليلي يا مقايسه اي

هدف مطالعات تحليلي ، تعيين و شناسايي علل يا عوامل محيطي يا عوامل خطر زايي Risk Factors  است كه در ايجاد يك مسئله ( مثلاً يك بيماري ) دخالت دارند . اين كار از طريق مقايسه دو گروه ( و يا بيشتر ) كه يك يا چند گروه داراي مشكل بوده ( مثلاً بيمار باشند ) و يك يا چند گروه فاقد مشكل باشند ( مثلاً بيمار نباشند ) انجام مي گيرد .

در اين مبحث سه نوع مطالعه تحليلي متداول مورد بحث قرار مي گيرد ( شكل 1):

مطالعات مقطعي مقايسه اي : در بيشتر مطالعات مقطعي ، محقق علاوه بر توصيف مسئله ، گروههاي مختلف جامعه مورد مطالعه را نيز از نظر متغيرهاي مختلف مورد مقايسه قرار مي دهد .

شكل 1: انواع مطالعات تحليلي

 

مطالعات تحليلي

           
   
 
     
 
 

                                                                                                                

 


  مطالعات هم گروهي                                                  مطالعات مورد شاهدي                                          مطالعات مقطعي مقايسه اي

 

 

مثال

در بررسي سوء تغذيه در يك جامعه ، محقق ممكن است بخواهد كه :

درصد كودكان مبتلا به سوء تغذيه در جامعه را تعيين نمايد .

نقش عواملي مثل وضعيت اجتماعي اقتصادي ، بيماريهاي زمينه اي را در قبال دسترس بودن مواد غذايي مورد مطالعه قرار دهد .

روشهاي تغذيه اي را بررسي نمايد .

نقش آگاهي ، عقايد و باورها و تاثير آنها را در روشهاي تغذيه اي مورد مطالعه قرار دهد.

در مطالعات مقطعي مقايسه اي ، محقق تنها متغيرهاي فوق الذكر را توصيف نمي نمايد ، بلكه ضمن مقايسه كودكان مبتلا به سوء تغذيه يا كودكاني كه سوء تغذيه ندارند ، سعي مي نمايد تا ميزان تاثير يا دخالت متغيرهايي مثل وضعيت اجتماعي ، اقتصادي ، رفتاري يا ساير متغيرهاي مستقل را در سوء تغذيه تعيين نمايد .

در هر مطالعه مقايسه اي بايد مواظب متغيرهاي مخدوش كننده يا مداخله گر بود .

مطالعات مورد شاهدي Case – Control : در يك مطالعه مورد- شاهدي ، محقق به منظور تعيين عواملي كه در ايجاد مشكل دخالت داشته اند دو گروه را با هم مقايسه مي كند . يكي گروه مورد ، كه در آنها مسئله مورد بررسي وجود دارد ( مثلاً كودكان مبتلا به سوء تغذيه ) و ديگري گروه شاهد ( كنترل ) كه در آنها مسئله مورد بررسي وجود ندارد شكل (2) .

مثال : به منظور مطالعه علل مرگ و مير نوزادان، محققي ابتدا يك گروه مورد ( نوزاداني كه در ماه اول تولد فوت كرده بودند ) و يك گروه شاهد ( نوزاداني كه در ماه اول تولد زنده مانده اند ) را انتخاب مي نمايد . سپس مادران اين دو گروه نوزاد را مورد ماحبه قرار مي دهد . با مقايسه نتايج مصاحبه محقق سعي مي نمايد تا عوامل خطر زايي كه ميزان شيوع آنها در دو گروه متفات است را مشخص سازد .

همانند مطالعات مقطعي مقايسه اي ، در مطالعات مورد ، شاهدي نيز بايد متغيرهاي مخدوش كننده را كنترل نمود . در مطالعات مورد شاهدي براي كنترل متغيرهاي مخدوش كننده ميتوان در موقع انتخب دو گروه ، افراد را از نظر متغيرهاي مخدوش كننده با يكديگر جور نمود . منظور از جور كردن (MATCHING) آن است كه توزيع فراواني متغيرهاي مخدوش كننده بالقوه در دو گروه ( گروه مورد و گروه شاهد ) مشابه باشند .

مثال : در مطالعه علل مرگ و مير نوزادان ، محقق مي بايست عوامل مخدوش كننده اي نظير سن مادر ( ممكن است سن مادر در مرگ و مير نوزاد اثر داشته باشد ) و وضعيت اجتماعي اقتصادي مادر ( تحصيلات ، وضعيت تاهل ، وضعيت اقتصادي ) ا كنترل نمايد . به همين منظور براي مادري كه نوزادش در ماه اول تولد فوت كرده ، بايد مادري را انتخاب نمود كه نوزادش در ماه اول زنده بوده و سن او دقيقاً برابر با سن مادر قبلي باشد . علاوه بر سن ، ممكن است محقق گروه مورد يا گروه شاهد را از نظر محيط زندگي ( مثلاً شهر يا روستا ) نيز جور نمايد .

شكل 3 : يك مطالعه مورد شاهدي

 
 

 


زمان حال                                                                    زمان گذشته

                                                                                                                                                           ( مطالعه گذشته نگر )

               گروه مورد                                                                      عامل خطر وجود دارد

 

عامل خطر وجود ندارد

       
   

 


                                    

                                                        مقايسه

عامل خطر وجود دارد

          گروه مورد   گروه شاهد

عامل خطر وجود ندارد

 

 

 

مطالعات هم گروهي Cohort

در يك مطالعه هم گروهي ( كوهورت ) ، گروهي از افراد مواجهه يافته با يك عامل خطرزا ( گروه مطالعه ) ، با گروهي از افراد كه با عامل خطر زاي مورد نظر مواجهه نيافته اند ، مورد مقايسه قرار مي گيرند . محقق ، پس از مشخص نمودن گروهها ، آنها را براي مدتي تحت پيگيري قرار خواهد داد تا ببيند كه آيا بيماري كه حالا تصور مي رود در رابطه با عامل خطر است ، ظاهر خواهد شد ؟ و سپس ميزان بروز بيماري را در هر دو گروه به طور مجزا تعيين نموده و ميزان هاي بروز را با يكديگر مورد مقايسه قرار مي دهد تا ببيند كه آيا ميزان بروز بيماري در افراد مواجهه يافته بيشتر از ميزان بروز بيماري در گروه مواجهه نيافته مي باشد، يا خير ( شكل 30) .

يك مثال معروف از مطالعه كوهورت ، مطالعه فرامينگهام مي باشد كه در آن افراد سيگاري را به مدت چند سال تحت پيگري قرار دادند تا اهميت و نقش سيگار كشيدن را به عنوان يك عامل خطر در ايجاد سرطان ريه تعيين نمايند .

مطالعه كوهورت معمولاً با انتخاب تعداد زيادي از افراد شروع مي شود ، سپس محقق سعي مي كند كه چه كساني سيگار مي كشند و چه كساني نمي كشند ) و هر دو گروه را مورد پيگيري قرار مي دهند تا ميزان بروز بيماري ( مثلاً سرطان ريه ) را در هر دو گروه تعيين نمايد .

مطالعات مقطعي مقايسه اي و مطالعات مورد شاهدي معمولاً سريعتر قابل انجام بوده و نسبتاً نيز ارزان تر است . در مطالعات مقطعي مقايسه اي در صورتيكه تعداد افراد تحت مطالعه زياد نباشد امكان طبقه بندي افراد محدود مي گردد . مشكل اساسي در مطالعات مورد شاهدي انتخاب گروه شاهد ( كنترل ) مناسب است . در عين حال جور كردن افراد گروه مورد با گروه شاهد بايد با دقت زياد صورت بگيرد .

مطالعات كوهورت تنها روش مطمئن براي اثبات روابط عليتي است اما براي انجام مطالعه كوهور ما در مقايسه با مطالعه مورد شاهدي به زمان بيشتري نياز داريم . در عين حال براي انجام مطالعه كوهورت به پرسنل و در نتيجه به بودجه بيشتري نياز خواهيم داشت . مشكل اساسي در مطالعات كوهورت شناسايي تمام موارد بيماري در جمعيت تحت مطالعه است . مخصوصاً اگر جمعيت تحت مطالعه تعدادشان زياد بوده و ميزان بروز بيماري نيز كم باشد مشكل ديگر مطالعات كوهورت ، خروج افراد از مطالعه به علت تغيير شهر يا محل زندگي بوده و در نتيجه محقق در شناسايي موارد بيماري در اين افراد با مشكل مواجه خواهد شد .


 


 

 

 

 

 

 

شكل 3 : يك مطالعه مورد شاهدي

 
 

 


زمان حال                                                                                     زمان گذشته

                                                                                                              ( مطالعه آينده نگر )

    بيماري يا مشكل بوجود آمده

 

     با عامل خطر مواجهه يافته اند

  

 بيماري يا مشكل بوجود نيامده

       
   
 
 

 

 


مقايسه

    بيماري يا مشكل بوجود آمده

 

    با عامل خطر مواجهه نيافته اند

    بيماري يا مشكل بوجود نيامده

 

       
   

 

 


مطالعات مداخله اي

در تحقيقات مداخله اي ، محقق يك متغير مستقل يا يك وضعيت را ، تحت دستكاري قرار مي دهد و نتايج حاصله از دستكاري را اندازه گيري مي كند . معمولاً ( نه هميشه ) دو گروه در تحقيق وجود دارد ، گروهي كه مورد مداخله قرار مي گيرد ( مثلاً داروي معيني را دريافت مي دارد ) و ديگري گروهي است كه مداخله مورد نظر را دريافت نمي دارد ( مثلاً بجاي دارو دارونما دريافت مي دارد ) مطالعات مداخله اي را مي توان به دو گروه تقسيم بندي نمود :

مطالعات تجربي

مطالعات شبه تجربي ( يا نيمه تجربي )

 

مطالعات تجربي

مطالعات تجربي تنها نوع مطالعه اي است كه مي تواند رابطه عليت را به اثبات برساند .

در مطالعه تجربي ، افراد به طور تصادفي به دو گروه تقسيم مي شوند . يك گروه تحت تاثير مداخله يا تجربه قرار گرفته و گروه ديگر به عنوان شاهد در نظر گرفته مي شوند نتايج مداخله ( تاثير مداخله بر روي متغيرهاي وابسته مشكل يا مسئله مورد تحقيق ) از طريق مقايسه دو گروه مشخص مي گردد . ( شكل 4)

يك طرح تجربي كلاسيك بايد داراي مشخصات ( سه شرط ) زير باشد :

مداخله : محقق در يكي از گروههاي مورد مطالعه مداخله اي به عمل آورد ( متغيري را دست كاري يا تغيير بدهد )

داشتن گروه كنترل محقق بايد يك يا چند گروه شاهد داشته باشد تا نتايج حاصله از گروه دست كاري شده را با نتايج حاصله از گروه شاهد مقايسه نمايد .

تقسيم بندي تصادفي : تقسيم بندي ( قراردادن ) افراد مورد مطالعه به گروههاي تجربي و شاهد بايد به طور تصادفي صورت پذيرد .

توجه : قدرت مطالعات تجربي در تقسيم بندي تصادفي افراد است كه با اين عمل اثر متغيرهاي مخدوش كننده خنثي خواهد شد .

تاكنون طرحهاي ( DESIGENS) مختلف و متعددي در زمينه تحقيقات تجربي تهيه شده اند اين طرحها در تجربيات آزمايشگاهي و همچنين در تحقيقات باليني مي توانند مورد استفاده قرار گيرند ، اما انجام تحقيقات تجربي روي انسان به علت مسائل اخلاقي بسيار محدود است . گر چه مطالعات تجربي با داشتن گروه كنترل و تقسيم راندوم براي تعيين ميزان تاثير داروهاي جديد با روشهاي درماني جديد معمولاً مورد استفاده محققين قرار ميگيرد ، ولي در هر حال ، قبل از شروع يك مطالعه تجربي لازمست به عملي بودن تحقيق و به خصوص مسائل اخلاقي توجه خاص مبذول داشت .


 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

شكل 4 : نمودار يك مطالعه تجربي

 

جمعيت مورد مطالعه

             ( نمونه برداري از جمعيت )

                                                                                                                                                                                                                                                           

 نمونه جمعيت

 

( تقسيم بندي تصادفي )

 

                 گروه كنترل                                                                                                                                                 گروه مورد مطالعه ( گروه تجربي )

     ( گروه مورد مقايسه يا گروهي    

     كه مداخله را دريافت نخواهد داشت )                                                                                                 گروهي كه مداخله را  دريافت خواهد داشت  

                                                                                                               


       
   
 
 

 


 

 گرد آوري داده هاي مورد نياز                                                                                                                     گرد آوري داده هاي مورد نياز

      ( همزمان با گروه تجربي )                                                                                                                               ( قبل از مداخله )

       
   

 

 


    بدون مداخله يا دست كاري                                                                                                                        مداخله يا دست كاري يك متغير

 

       
   

 

 


جمع آوري داده هاي مورد نياز                                                                                                                        جمع آوري داده هاي موردنياز

    ( همزمان با گروه تجربي )

                                                                                                                                                                   ( بعد از مداخله )

       
   
 
 

 


مقايسه

 


مطالعات شبه تجربي ( Ouasi Experimental)

مطالعات شبه تجربي مطالعه اي است كه حداقل فاقد يكي از شرايط با مشخصات مطالعه تجربي است به عبارت ديگر يك مطالعه شبه تجربي ، با نافذ تقسيم بندي تصادفي است يا فاقد گروه كنترل مي باشد ولي در هر حال مطالعات شبه تجربي نيز هميشه با مداخله با دستكاري و تغيير در متغير مستقل همراه است .

يكي از متداولترين روشهاي شبه تجربي انتخاب دو ( يا چند ) گروه از افراد است . سپس يك گروه مداخله مورد نظر را دريافت داشته و گروه ديگر مداخله را دريافت نمي نمايند هر گروه قبل از مداخله مورد بررسي قرار مي گيرند . در اين روش افراد مورد مطالعه به صورت تصادفي به دو گروه تقسيم نشده اند .( شكل 5)

 

شكل 5 : نمودار يك مطالعه شبه تجربي با دو گروه

       گروه تجربي                                                                         مداخله                                                       گروه تجربي

( گرد آوري داده ها قبل يا                                                                                                             ( گرد آوري داده هاي بعد از

   در شروع مطالعه )                                                                                                                         مداخله )

 

 
 

   

        مقايسه

 

 
 

 


    

 گروه شاهد                                                                                                                                                 گروه شاهد

( گردآوري داده ها قبل                                                                                                                                     ( گردآوري مجدد  داده ها )

   يا در شروع مطالعه )

 

شكل 6 : نمودار يك مطالعه قبل و بعد

           گروه تجربي                                                                                      مداخله                                                      گروه تجربي

(گردآوري داده ها قبل از مداخله )                                                                                                                ( گردآوري داده ها بعد از مداخله )

 

       
   

 

 

 


مقايسه

 

 

3- نمونه گيري                                                                                          

جمعيت هدف : جمعيتي است كه محقق مايل است نتايج رابه ان تعميم دهد .

جمعيت مورد مطالعه : جمعيتي است كه نمونه از آن انتخاب شده است اين جمعيت لازم است در طرح پيشنهادي به طور واضح تعريف شود .

نمونه گيري : يعني انتخاب تعدادي از افراد از يك جمعيت مشخص و تعريف شده علت نمونه گيري آن است كه اولاً مطالعه در كل جمعيت بسيار پر هزينه و اتلاف كننده زمان است . ضمن اينكه در بسياري از موارد نمي تواند جمعيت را به طور دقيق تعيين نمود ( به عنوان مثال  : جمعيت دقيق بيماران مبتلا به بيماريهاي كرونر قلبي را نمي توان تعيين كرد) . ثانياً اگر نمونه به اندازه كافي بزرگ و نماينده جمعيت مورد مطالعه باشد مي توان اطلاعاتي در مورد جمعيت بدهد كه مورد اعتماد و اطمينان باشد .

هر نمونه بايستي واجد دو خصوصيت باشد ، نخست آنكه اندازه يا حجم منطقي داشته باشد و دوم اينكه مصرف يا نماينده جمعيتي باشد كه از آن بدست آمده است .


               

نقش تفسير آماري عبارت است از صدور مجوز براي تعميم نتايج حاصل از نمونه به جمعيت نمونه برداري شده در رابطه با تعميم نتايج از جمعيت مورد مطالعه به جمعيت هدف بايد به اين پرسش پاسخ داد كه آيا جمعيت نمونه برداري شده نماينده جمعيت هدف مي باشد يا خير ؟ در اين مورد يك جمعيت ( يا نمونه ) در صورتي نماينده جمعيت هدف است كه توزيع خصوصيات يا ويژگيهاي مهم آن جمعيت با توزيع آن صفات در جمعيت هدف يكسان باشد . قضاوت يكساني در اين توزيع بيشتر يك امر باليني است تا آماري.


 

روشهاي نمونه گيري ، دو روش عمده براي نمونه گيري استفاده ميشود كه هر يك از آنها نيز روشهاي خاص خود را دارد :

1 . نمونه گيري احتمالي ( Probability Sampling)

2 . نمونه گيري غير احتمالي ( Nonprobability Sampling)

1) نمونه گيري احتمالي : چنانچه هدف محقق اندازه گيري متغيرها در نمونه و تعميم آن به جامعه باشد مانند مطالعه اي كه هدف آن تعيين ميزان شيوع پوسيدگي دندان در جامعه است ، اين هدف با نمونه گيري غير احتمالي تامين نمي شود و بايستي از روشهاي نمونه گيري احتمالي استفاده شود .

در نمونه گيري احتمالي ، انتخاب افراد و واحدهاي مطالعه به صورت تصادفي است تا اطمينان حاصل شود كه انتخاب بر اساس شانس است و نيز شانس مساوي براي انتخاب شدن هر يك از واحدهاي نمونه وجود دارد .

نمونه گيري احتمالي شامل چند روش نمونه گيري است كه عبارت است از :

- نمونه گيري تصادفي ساده ( Simple Random Sampling)

- نمونه گيري تصادفي سيستماتيك ( Systematic Random Sampling)

- نمونه گيري طبقه اي ( Stratified Sampling)

- نمونه گيري خوشه اي ( Cluster Sampling)

- نمونه گيري چند مرحله اي ( Multistage Sampling)

نمونه گيري تصادفي ساده : دراين روش نمونه گيري واحدهاي مورد انتخاب داراي شانس مساوي براي انتخاب شدن هستند . در اين جا قوانين احتمال است كه معين مي كند  كدام واحدها يا افراد از جمعيت مادر انتخاب خواهد شد . انتخاب يا از طريق قرعه كشي است و يا از طريق استفاده از جدول اعداد تصادفي . در روش قرعه كشي ابتدا كليه واحدها يا افراد شماره بندي شده و يا اسامي آنها تهيه مي شود و سپس به قيد قرعه از بين آنها تعداد لازم براي نمونه انتخاب مي شود .

در روش اعداد تصادفي مي توان از جدول اعداد تصادفي و يا از كامپيوتر استفاده كرد . در روش استفاده از جدول اعداد تصادفي با توجه به حجم نمونه اعداد را انتخاب مي كنيم مثلاً اگر حجم نمونه دو رقمي است . ابتدا يك عدد دو رقمي را به صورت كاملاً تصادفي مثلاً با قرار دادن نوك مداد انتخاب كرده و سپس جلو رفته و اعداد دو رقمي را انتخاب مي كنيم تا جايي كه به تعداد مورد نياز انتخاب كرده باشيم .

نمونه گيري تصادفي سيستماتيك ( منظم ) : در اين روش تعداد نمونه مورد نياز ( n) ، از كل جامعه آماري (N) انتخاب مي گردد . ابتدا فاصله نمونه گيري ( K) را به صورت زير محاسبه مي كنيم :

تعداد اعضاي جامعه مورد مطالعه = K

      تعداد اعضاي نمونه

سپس بين عدد 1 تا K يك عدد به طور تصادفي انتخاب ميكنيم و بعد واحدها يا افراد بعدي را با فاصله K از عدد مذكور انتخاب مي نماييم . در اين روش حتماً تهيه ليست از جامعه مورد مطالعه قبل از همه لازم است .

به طور مثال اگر بخواهيم از بين 1000 بيمار 100 نفر را با استفاده از اين روش انتخاب كنيم . ابتدا ليست هزار نفره تهيه مي كنيم . سپس فاصله نمونه گيري را محاسبه مي كنيم :

در مرحله بعدي يك نفر از بين 1 تا 10 را به طور تصادفي انتخاب مي كنيم . اگر به طور مثال شماره 5 انتخاب شده باشد ، نفرات بعدي با فاصله ده تايي انتخاب مي شوند : شماره هاي 15 ، 25 ، 35 ، 45 ، 55 و ... به ترتيب انتخاب خواهند شد .

نمونه گيري طبقه اي : در اين روش نمونه گيري براي اجتناب از اشكالاتي كه ممكن است در روش قبلي با آن مواجه شويم ، افراد جامعه آماري را بسته به خصوصياتي كه آنها را از يكديگر متمايز مي سازد به طبقات مختلف تقسيم مي كنيم . سپس به تعداد مورد نياز و متناسب با جمعيت هر يك از طبقات افراد نمونه را انتخاب مي كنيم . انتخاب افراد مي تواند هم به روش تصادفي باشد  و هم به روش تصادفي سيستماتيك .

به طور مثال از يك جامعه آماري 10000 نفري كه 15 درصد آن دانشجو ، 20 درصد كارمند اداري ، 30 درصد كارگر و 35 درصد كشاورز هستند مي خواهيم 400 نفر نمونه انتخاب كنيم . در مرحله اول تعداد مورد نياز را در هر يك از اين طبقات بر حسب درصدهاي فوق معين مي كنيم كه به شرح زير است :

تعداد افراد نمونه از بين دانشجويان 60=15/0 ×400

تعداد افراد نمونه از بين كارمندان 80 = 2/0 × 400

تعداد افراد نمونه از بين كارگران 120 = 30/0 × 400

تعداد افراد نمونه از بين كشاورزان 140=35/0 × 400


 

مجموع افراد انتخاب شده از طبقات 400 نفر خواهد بود ( 400 = 140 + 120 + 80 + 60 ) در مرحله دوم از هر يك از طبقات جمعيت و با استفاده از روش تصادفي ساده يا سيستماتيك افراد نمونه را انتخاب مي كنيم .

مزيت بزرگ اين نمونه گيري بر نمونه گيريهاي قبلي در اين است كه نسبت طبقات در بين افراد نمونه با نسبت طبقات در جامعه آماري تطابق دارد و شرايط يكسان بودن شانس انتخاب براي كل افراد جامعه تحقق پيدا مي كند .

توجه: در جمعيتهاي ناهمگن يا نامتجانس كه توزيع جمعيت در گروهها و طبقات مختلف متفاوت است ، از روش نمونه گيري طبقه اي استفاده مي شود .

نمونه گيري خوشه اي : در اين روش نمونه گيري ، يك نمونه تصادفي از گروهها يا خوشه هايي از افراد و نه واحدهاي منفرد گرفته مي شود به عبارت ديگر واحدهاي نمونه گيري خوشه هايي هستند نظير خانواده ها ، مدارس ، بيمارستان ها ، بلوكهاي شهري ، دهكده ها و غيره . در اين جا فهرستي از خوشه ها تهيه كرده و به روش تصادفي از بين آنها نمونه را انتخاب مي كنيم سپس افرادي را كه در هر يك از خوشه ها قرار دارند مطالعه مي كنيم .

براي مثال اگر بخواهيم از بين دانش آموزان دبستانهاي دخترانه تهران نمونه اي براي بررسي بهداشت دهان و دندان انتخاب كنيم . ابتدا ليست تمام مدارس ابتدايي دخترانه تهران را تهيه كرده و سپس به صورت تصادفي چند مدرسه را از بين آنها انتخاب و دانش آموزان را معاين مي كنيم . تعداد خوشه هاي صرفه جويي در وقت و هزينه و جلوگيري از پراكنده بودن نمونه هاي انتخاب شده در سطح شهر يا منطقه است .

نمونه گيري چند مرحله اي : در اين روش نمونه گيري ، ابتدا از بين خوشه هاي جمعيت مورد مطالعه به صورت تصادفي نمونه را انتخاب مي كنيم . سپس از افراد هر خوشه نيز به صورت تصادفي تعدادي را انتخاب مي نماييم ، كه در اين صورت نمونه گيري حالت دو مرحله اي پيدا مي كند . چنانچه در داخل خوشه هاي انتخاب شده ( مثل شهرستانها و پروژه هاي ملي ) ، خوشه هاي ديگري ( مثل روستاها ) را انتخاب كنيم  و داخل هر روستاي منتخب شده به طور تصادفي افرادي را انتخاب كنيم ، نمونه گيري حالت سه مرحله اي پيدا مي كند .

2- نمونه گيري غير احتمالي

زماني كه در انتخاب نمونه هيچگونه روش تصادفي به كار گرفته نشود ، نمونه گيري حالت غير احتمالي به خود مي گيرد كه بر دو نوع است : نمونه گيري آسان و نمونه گيري سهميه اي .

نمونه گيري آسان : نمونه گيري آسان ( Convenient Sampling)  روشي از نمونه گيري است كه براي سهولت و آساني كار از افراد و واحدهايي در نمونه مورد مطالعه استفاده مي گردد كه در زمان مطالعه در دسترس هستند . براي مثال انتخاب تمام مراجعه كنندگان به يك درمانگاه تا سقف تعداد مورد نياز ، نمونه گيري از نوع آسان است . فرق اين روش با سرشماري آن است كه در اين روش از يك جامعه مورد مطالعه تعداد محدودي براي نمونه گيري انتخاب مي شود ولي در روش سرشماري همه افراد جامعه مورد مطالعه تحت بررسي قرار مي گيرند .

نمونه گيري سهميه اي : نمونه گيري سهميه اي ( Quota Sampling) روشي از نمونه گيري غير احتمالي است كه در آن براي هر يك از طبقات با زير گروههاي جامعه مورد مطالعه سهميه اي در نظر گرفته مي شود . روش انتخاب به صورت غير احتمالي و از بين افراد در واحدهاي در دسترس است ، اما متناسب با تعداد هر يك از طبقات با گروههاي تشكيل دهنده جامعه آماري براي مثال پژوهشگري مي خواهد در مورد آگاهيهاي بهداشتي مردم در يك محله از شهر تحقيق كند . تعداد مورد نياز او اگر به طور مثال 1000 نفر باشد ، اين افراد را متناسب با تعداد افراد بي سواد و باسواد از بين افراد در دسترس انتخاب مي كند . مثلاً اگر جمعيت محله 10000 نفر باشد كه 8000 نفر آنها باسواد و 2000 نفرشان بي سواد باشند ، تركيب نمونه انتخاب شده شامل 800 نفر باسواد و 200 نفر بي سواد در دسترس پژوهشگر خواهد بود .

حجم نمونه Sample size

تقريباً تمامي محققان در ابتداي مطالعه با اين سئوال كه چند نفر را بايد وارد مطالعه كننده روبرو هستند . يكي از باورهاي شايع اين است كه هر قدر اندازه نمونه مورد مطالعه بزرگ تر باشد ، تحقيق بهتر خواهد بود . اين باور الزاماً صحيح نمي باشد . به طور كلي به جاي انتخاب نمونه اي با حجم مازاد بر نياز ، بهتر است به گردآوري صحيح تر و دقيق تر داده ها بپردازيم . كم بودن حجم نمونه نيز هميشه دليل بر عدم انجام مطالعه نيست .

محاسبه حجم نمونه براي انجام مطالعه فرايندي نيازمند تفكر است و تنها با استفاده از فرمولهاي آماري حل نمي شود ، اگر چه كه استفاده از فرمولها در محاسبه حجم نمونه لازم است ولي اين كار نيازمند توجه به نكات متعددي است كه به اهم آنها در زير اشاره شده است .

محاسبه حجم نمونه مستلزم ارائه مقادير پارامترهايي نظير ميانگين ، واريانس ، نسبت مورد مقايسه ، سطح اطمينان ، توان و دقت و .. بر حسب اهداف ، نوع مطالعه  ، پراكندگي داده ها ، نوع متغيرهاي مورد بررسي ، منابع و .. مي باشد .

چنانچه مداركي دقيق از اين مقادير در دسترس نباشد مي توان از اطلاعات مقالات مشابه و يا از نتايج مطالعه مقدماتي ( Pilot Study ) استفاده كرد .

هر قدر پراكندگي داده ها بيشتر باشد ،براي حصول به دقت مورد نظر ، به تعداد بيشتري از افراد نياز داريم .

هر گاه هدف نشان دادن اختلاف معني دار بين دو گروه است، هر چه اين اختلاف بيشتر باشد حجم نمونه لازم براي نشان دادن آن كمتر خواهد بود در مرحله بعد حجم نمونه بستگي دارد به اين كه ما بخواهيم معني دار بودن نتيجه را با چه احتمالي پيدا نماييم هر اندازه حجم نمونه بزرگ تري انتخاب شود ، احتمال يافتن اختلاف معني دار بيشتر است .

در مواقعي كه تعداد اهداف و متغيرهاي مطالعه خيلي زياد است ، كه هر كدام از آنها حجم نمونه خاص خود را نياز دارند ، راه حلهاي متفاوتي را مي توان در نظر گرفت ، كه به دو مورد از آنها اشاره مي كنيم :


 


 

1- ساده ترين راه حل اين است كه بزرگ ترين حجم نمونه را انتخاب كنيم .

2- راه دوم آن است كه بر اساس هدفي كه از بقيه اهميت بيشتري دارد ، حجم نمونه را محاسبه كنيم .

به طور كلي براي تعيين حجم نمونه بايد مراحل زير طي شود :

اهداف را به دقت مشخص كنيد بدانيد كه هدف مورد نظر تحليلي است يا توصيفي و براي رسيدن به آن چه متغيرهايي بايد اندازه گيري شود .

ترتيب اهميت خود را مشخص كنيد .

براي اهداف مورد نظر مقادير واريانس ، حدود اطمينان ، توان ، دقت و ..  قابل قبول را تعيين نماييد .

با در نظر گرفتن امكانات موجود حجم نمونه را مشخص كنيد .

از محاسبه حجم نمونه ، نحوه محاسبه و توجيه آن بايد در طرح پيشنهادي قيد گردد .

 

روش جمع آوري اطلاعات

جمع آوري اطلاعات در يك پژوهش علمي از حساسيت زيادي برخوردار است و براي آن كه نتايج به دست آمده قابل اعتماد و نتيجه گيري باشد بايد كليه اطلاعات به طور مرتب و سيستماتيك جمع آوري شوند . براي جمع آوري اطلاعات از روشهاي متعددي استفاده مي شود كه انتخاب هر روش با توجه به شرايط و نوع اطلاعات مورد نظر صورت مي گيرد . در يك پيش نويس طرح تحقيقاتي جزئيات روشهاي جمع آوري اطلاعات و همچنين وسايل و ابزارهاي مورد استفاده و ميزان اعتبار هر كدام و چگونگي اعمال كنترل بر روي هر يك از روشها بايد ذكر گردد . به طور كلي روشهاي جمع آوري اطلاعات شامل مشاهده ، مصاحبه استفاده از اطلاعات موجود است .

مشاهده : عبارت است از كاربرد تكنيكهايي كه مي تواند از يك مشاهده عيني ساده تا روشهايي نيازمند به مهارتهاي ويژه مثل معاينه باليني يا كاربرد دستگاههاي پيچيده راديولوژي ، بيوشيميايي و ميكروبيولوژي را شامل شود .

مصاحبه و پرسشنامه كتبي ( چهره به چهره ) : روشهاي جمع آوري اطلاعات است كه در آن مصاحبه شوندگان به صورت فردي يا گروهي به طور شفاهي مورد پرسش قرار مي گيرند در استفاده از پرسشنامه كتبي كه توسط پاسخگو پر مي شود سئوالات به صورت مكتوب ارائه شده و پاسخ دهنده بايد به صورت نوشته جواب دهد .

استفاده از اطلاعات موجود مانند گزارشهاي درماني يا ساير پرونده هاي بيمارستاني و .. استفاده از اين مدارك بايستي يقين حاصل شود كه اطلاعات موجود داراي اعتبار است . از آن جا كه اين اطلاعات معمولاً توسط تعدادي از پزشكان و كاركنان كه احتمالاً تعاريف تفاوتي را در پبت اطلاعات بكار مي برند ، تهيه شده است بايد به تعاريف مورد استفاده توجه خاصي داشت . امكان بروز خطا در هنگام استخراج اطلاعات از مدارك نيز وجود دارد . بعضي از دست نوشته ها ناخواناست و يا لازم است كه پيگيري شوند . برخي از اطلاعات مورد نياز نيز در پرونده ها موجود نيست و يا ناقص ثبت شده است . در مقابل مزيتي كه استفاده از داده هاي موجود دارد ، ارزان بودن آن است .

معمولاً براي جمع آوري هر نوع اطلاعات ، راههاي مختلفي وجود دارد مثلاً اطلاعات مربوط به شيوع بيماري فشار خون ممكن است از راه اندازه گيري فشار خون ( مشاهده ) ، يا سئوال از افراد در مورد اينكه آيا هرگز پزشكي به آنها گفته است كه مبتلا به پر فشاري خون هستند ( مصاحبه ) و يا از راه مراجعه به پرونده پزشكي ( اطلاعات موجود ) بدست آورد . بر حسب روشي كه انتخاب مي شود ، دقت اطلاعات حاصله متفاوت خواهد بود . دقت كار را بايستي با ميزان عملي بودن آن متعادل نمائيم و روشي را انتخاب نمائيم كه حداكثر دقت را تامين نمايد .

در انتخاب يك روش براي جمع آوري اطلاعات نكات زير را در نظر داشته باشيد :

نياز به پرسنل ، مهارتها ، زمان ، وسايل كار و ساير تسهيلات در مقابل آنچه كه موجود است .

قابل قبول بودن شيوه كار براي افراد تحت مطالعه از جمله عدم ايجاد ناراحتي ، نگراني و عوارض ناخواسته .

اين احتمال كه روش مورد استفاده در مورد تقريباً تمامي افراد ، اطلاعات مورد نياز را بدست آورد .

اگر احياناً افراد زيادي پاسخ به يك سئوال را ندارند خود سئوال مناسب نيست .

براي جلوگيري از اشتباه در كاربرد اصطلاحات ، تفاوتهاي بين روشهاي جمع آوري داده ها به ابزار مربوط به اين كار ذيلاً آورده شده است .

در روش مشاهده : ابزار مي تواند چشم ، قلم و كاغذ ، ساعت ، ترازو ، ميكروسكوپ و ..باشد .

در روش مصاحبه و پرسشنامه: ابزار مي تواند برنامه مصاحبه ، ضبط صوت ، پرسشنامه باشد .

در روش استفاده از اطلاعات موجود ، ابزار مي تواند چك ليست ، فرم ثبت اطلاعات باشد .

در مورد نحوه طراحي مصاحبه و پرسشنامه هاي كتبي در كتب مربوطه به تفصيل بحث شده است .

 

جدول 10 الف -2 مزايا و معايب روشهاي مختلف جمع آوري داده ها

روش

مزايا

معايب


استفاده از اطلاعات موجود

- ارزان : براي اينكه داده ها از پيش آماده است .

- آزمايش روندهاي گذشته را ممكن مي سازد .

- داده ها هميشه براحتي در دسترس نيستند .

- ملاحظات اخلاقي ممكن است پيش آيد .

- اطلاعات ممكن است ناقص و غير دقيق باشد .

مشاهده

- جزئيات موضوع بررسي ميشود .

- تورش مشاهده ( پژوهشگر ممكن است تنها به نكاتي كه به نظرش جالب مي آيد توجه كند .)

- وجود مشكلات اخلاقي ( مسائل شخصي و محرمانه )

- نياز به آموزش كامل دستياران

 

- مي توان در مورد نكاتي كه در پرسشنامه ذكر نشده كسب اطلاع كرد .

- حضور پرسشگر مي تواند در پديده مورد مشاهده تاثير بگذارد .

مصاحبه

- براي بي سوادان مناسب است .

- روشن نمودن سئوالات امكان پذير است .

- در مقايسه با پرسشنامه كتبي درصد پاسخ بيشتري بدست مي آيد .

- حضور مصاحبه كننده مي تواند در پاسخ مصاحبه شونده تاثير بگذارد .

- ثبت وقايع ممكن است در مقايسه با روش مشاهده ناقص باشد .

اجراي پرسشنامه كتبي

- هزينه كمتري دارد .

- براي بي سوادان قابل استفاده نيست .

 

- به علت ناشناس ماندن پاسخ دهنده پاسخها با صداقت بيشتري داده مي شود .

- درصد پاسخهايي كه مي رسد پايين است .

- سئوال را ممكن است درست نفهمد .

 

فرم ثبت اطلاعات : وسيله اي است كه توسط محقق طراحي مي شود تا اطلاعات مورد نياز پروژه در آن ثبت شود . در تحقيقات پزشكي استفاده از فرم اطلاعاتي شايد متداول تر از پرسشنامه و مصاحبه باشد . در اين فرم ، اطلاعات مربوط به هر فرد آزمودني ، كه ممكن است حاصل مشاهده و معاينه او و يا استخراج شده از پرونده و يا جواب آزمايشهاي پاراكلينيك وي باشد در يك يا چند فرم اطلاعاتي وارد مي شود  . در مواقعيكه تعداد متغيرها محدود است مي توان اطلاعات نزديك به 20 يا 25 نفر را در يك برگ از فرم اطلاعاتي وارد كرد . چرا كه در هر سطر از فرم اطلاعاتي مي توان اطلاعات يك فرد را وارد كرد .

 

5- روش اجراي تحقيق

روش كار و نحوه اجراي پروژه جهت جمع آوري اطلاعات لازم نوشته مي شود . روش معاينه بيماران ، معيارهاي قرار دادن آنها در گروههاي شاهد و آزمايش ، شرايط ورود به مطالعه و شرايط خروج از مطالعه ( اين قسمت را در توضيح جامعه مورد مطالعه نيز مي توان قيد نمود ) ، آزمايشگاههاي پاراكلينيك و نحوه انجام آن، محل انجام آن و نحوه تفسير آنها ، ويژگيهاي ابزارهاي لازم ، نحوه استفاده از ابزارها و نحوه كنترل آنها در اين مبحث بيان مي گردد .

همچنين چگونگي اجراي پرسشنامه ، مصاحبه و نحوه برداشت اطلاعات از مدارك و اسناد نوشته ميشود . نحوه اندازه گيري متغيرهايي مثل قد ، وزن و .. نوشته مي شود . اگر از استانداردهايي استفاده مي شود بايستي مشخص گردد . در تحقيقات مداخله اي به نحوه مداخله ( مثلاً داروي خاص ) و مدت و مقدار آن اشاره گرديده و چگونگي مقابله با عوارض داروها و روشهاي اعمال شده بيان مي گردد .

به طور كلي در قسمت روش اجراي مطالعه ، روش كار از نظر فني و تخصصي كاملاً توضيح داده مي شود . ضمناً يادآوري مي نمايد كه جنبه هاي اخلاقي مورد توجه قرار گرفته و در صورت لزوم مورد بحث قرار مي گيرد .

تهميدات لازم براي تامين اعتبار ( Validity) و پايائي ( Reliability) ابزار هر تحقيقي بايستي از تكنيكها و ابزارهائي استفاده كند كه اعتبار و پايائي لازم را داشته باشد و محقق بايستي تدابير لازم را براي تامين اين دو خصيصه پيش بيني كند . هر عاملي كه باعث جمع آوري اطلاعات غير واقعي شود يا بايد كنار گذاشته شود يا تحت كنترل در آيد . تدابير لازم براي افزايش دقت مطالعه و بالا بردن اعتبار علمي طرح توسط محقق انديشيده و به اجرا در مي آيد .

انتخاب آزمايشگاههاي مناسب و معتبر به اعتبار پاراكلينيك كمك مي كند . توصيه مي شود معاينه گروههاي شاهد و آزمايش و تفسير آزمايشها و تصاوير راديولوژيك توسط يك فرد انجام گيرد . پيش آزمون ( Pretest) تكنيكهاو ابزارها و پرسشنامه ها براي محاسبه اعتبار و پايائي آنها لازم است . ( روشهاي محاسبه اعتبار و پايائي در كتب روش تحقيق موجود است ) .

 

 

6- ملاحظات اخلاقي

ملاحظات اخلاقي در حرفه پزشكي و ساير رشته هاي وابسته از اهميت فوق العاده برخوردار است . به نكات اخلاقي بايستي ر تمام مراحل تحقيق توجه نمود . در اين راستا ارزشهاي فرهنگي و احترام به حقوق افراد تحت مطالعه بايد مد نظر قرار گيرد . صدمات احتمالي بايد پيش بيني شود و در مجموع صداقت در تمامي مراحل تحقيقها رعايت شود .

نكاتي كه بايد در نظر داشت عبارتند از :

- آيا عنوان از نظر باورهاي عقيدتي فرهنگي مورد قبول مي باشد ؟


 

- آيا در بازنگري منابع و مقالات رعايت امانت رعايت مي شود ؟ آيا نظراتي كه با نظرات محقق همسو نبوده است تعهداً كنار گذاشته نشده ؟ آيا از منابع مشكوك و فاقد اعتبار استفاده شده است ؟ آيا در اجراي تحقيق رعايت آزادي فردي افراد مورد مطالعه لحاظ شده است ؟ آيا گروهي از دريافت دارو و درمان با واكسن و غيره محروم شده اند ؟ آيا موافقت و رضايت كتبي افراد كسب شده است ؟ آيا دستكاري و مداخله پژوهشگر باعث صدمه جسمي و روحي به افراد مي شود ؟ آيا تجويز دارونما به گروه كنترل از نظر اخلاقي جايز است ؟ آيا اعمال روشهاي درماني و تشخيص جديد از نظر موازين اخلاق پزشكي جايز است ؟ آيا اهداف و روش كار قبل از كسب رضايت به اطلاع افراد مورد مطالعه رسانده شده است ؟ آيا اطلاعات كسب شده از فرد مورد مطالعه محرمانه خواهد ماند ؟ آيا حق انصراف از مطالعه براي وي ملحوظ شده است ؟ آيا صدمات و خسارتهاي احتمالي جبران خواهد شد ؟ آيا براي افراديكه دچار عوارض احتمالي بشوند تدبيري انديشيده شده است ؟ آيا چنين افرادي به موقع از مطالعه خارج خواهند شد ؟ آيا در تجزيه و تحليل و انتشار نتايج ، نتيجه گيريها با توجه به يافته هاي مطالعه قابل توجيه است ؟ آيا گزارش بگونه اي تهيه شده است كه محرمانه ماندن اطلاعات مربوط به افراد تضمين شود ؟ آيا همه اطلاعات سودمند حاصل از تحقيق جهت استفاده در دسترس قرار مي گيرد ؟

 

7- طرح تجزيه و تحليل اطلاعات

در اين قسمت بايد چگونگي تجزيه و تحليل اطلاعات روشن گردد . اين كار بايد قبل از انجام مطالعه و جمع آوري اطلاعات صورت پذيرد  . زيرا به اين ترتيب محقق مطمئن مي گردد كه كليه اطلاعات لازم با شيوه مناسبي جمع آوري خواهند شد و هم چنين اطلاعاتي كه هرگز مورد تجزيه و تحليل قرار نمي گيرند مشخص مي شوند و مي توان آنها را جمع آوري نكرد . در مواردي نيز ابزار و روش جمع آوري بخشي از اطلاعات تغيير داده مي شوند . براي كسب نتايج بهتر حتماً بايد قبل از شروع مطالعه براي تصميم گيري در مورد نحوه تجزيه و تحليل اطلاعات و تعيين حجم نمونه و چگونگي نمونه گيري با يك متخصص آمار مشاوره كنيم . تجزيه و تحليل اطلاعات شامل مراحل زير مي باشد :

1- آماده سازي اطلاعات : در اين مرحله اطلاعات ثبت شده در پرسشنامه ها و فرمها كه به صورت خام مي باشند ، كد بندي شده و در صورت لزوم در كد شيفتهائي ( Code sheet) ثبت مي گردند .و همچنين اگر از كامپيوتر جهت آناليز اطلاعات استفاده مي شود ، داده ها وارد كامپيوتر مي گردند . ( در پيش نويس طرح تحقيقاتي لازم است نمونه اي از كد شيفتها و فرمهاي مادر شوند .

2- طرح آناليز آماري اطلاعات : در اين مرحله روشهاي آماري شامل روشهاي توصيفي و تحليلي كه قرار است به كار رود ، مشخص مي شوند  . اين كار بايد قبل از جمع آوري اطلاعات و انجام مطالعه صورت بگيرد تا اطلاعات مناسب و با روش صحيح جمع آوري گردند .

يك روش براي تشخيص متدهاي آماري مورد نياز آن است كه جداول و نمودارهايي را كه مي خواهيم در گزارش نهايي بياوريم . به صورت خالي از اطلاعات رسم كنيم . به اين طريق كاملاً مشخص خواهد شد كه به چه آناليزهايي نياز داريم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 9:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد بسم الله الرحمن الرحيم

بازديد: 1917

تحقیق  در مورد بسم الله الرحمن الرحيم

مقدمه:

قرآن كتاب مقدس و پر ارزشى است كه محصول مغز بشر نيست، مجموعه اى از سخن الهى است كه در مدت 23 سال بوسيله امين وحى خدا بر قلب نازنين پيشواى گرامى اسلام نازل گرديد. كلمات نغز آن سايه روشنهائى حيرت انگيز است كه بلنداى معانى و فصاحت آن از اوج تصور هر خردمند بالاتر است، به حدى كه با آن كه پانزده قرن است فرياد تحدى و مبارزه طلبى آن در جهان طنين انداز است، جهانيان در برابر اين دعوت آن سر در گريبان حيرت فرو برده اند و در مقابل جلال و عظمت بيكران آن مات و مبهوت مانده اند. معانى ظريف آن چون پرتو آينه لرزان و از دسترس ‍ انديشه گريزان است ولى وقتى در دلى افتاد تا ناپديدترين زواياى روان او نفوذ كرده و آن را دربست مجذوب خود مى سازد. تعاليم و رهنمودهاى آن شعله هاى فروزانى از نور الهى است كه در طى سالهاى زياد بر جهان دانش ‍ گرمى و نور پاشيده و بشر هر اندازه در جاده علم به پيش مى رود و از اسرار پيچيده جهان خلقت پرده بر مى دارد چهره پر فروغش درخشان تر و حقيقتش نمودارتر مى شود. با اين همه از همان روز نخست كه اين كلمات از حنجره پاك محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم ) در زير سقف نيلگون آسمان جزيرة العرب طنين انداخت و گوش دلها را به خود متوجه ساخت، اهريمنانى انسان نما كه نشر و گسترش آن را مخالف منافع شيطانى خود مى پنداشتند بيكار ننشستند و به تلاشهاى مذبوحانه اى دست زدند، نغمه هاى ناموزونى ساز كردند سحر آشكارش خواندند،اساطير الاولينش گفتند، خيالات پريشانش پنداشتند،افتراء به خدا دانستند و چون از اين راه به مقصود خود نرسيدند به معارضه با آن برخاستند ولى جز رسوائى محصولى به بار نياوردند. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم ) تا زنده بود كمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى آن را داشت و به مسلمين توصيه مى فرمود: به اين ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت برهانيد. و در حديثى كه مسلم بين الفريقين است پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: من دو چيز بزرگ و گرانبها در در ميان شما مى گذارم اگر به اين دو چنگ زده و متمسك شويد هرگز گمراه نخواهيد شد و قطعا نجات مى يابيد، و اين دو يكى قرآن و ديگرى اهل بيت من است .

اين تحقيق سعي دارد كه به بررسي يكي از مهمترين آيات قران بپردازد، آيه اي كه هر سوره( به جز سوره توبه) با آن آغاز مي شود: بسم الله الرحمن الرحيم

گرچه هر چه گفته اند و بگوييم و بگويند، قطره اي بيش نيست از درياي معرفت ازلي چرا كه معروف است على (عليه السلام) از سر شب تا به صبح براى ابن عباس از تفسير بسم الله سخن مى گفت ، صبح شد در حالى كه از تفسير با بسم الله فراتر نرفته بود.

 

دليل شروع سوره هاي قران با " بسم الله الرحمن الرحيم":

 

هر كار مهمى كه بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است.(رسول اكرم)

ميان همه مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مى كنند ، و نخستين كلنگ هر مؤسسه ارزنده اى را به نام كسى كه مورد علاقه آنها است بر زمين مى زنند ، يعنى آن كار را با آن شخصيت مورد نظر از آغاز ارتباط مى دهند .

اين معنا در كلام خداى تعالى نيز جريان يافته ، خداوند متعال كلام خود را به نام خود كه عزيزترين نام است آغاز كرده ، تا آنچه كه در كلامش هست نشانه او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نيز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب ، مودب كند، و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت نموده ، آن را با نام وى آغاز نموده ، نشانه وى را به آن بزند، تا عملش خدائى شده ، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال ، خدا و رضاى او باشد، و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدائى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد. خلاصه اينكه پايدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است كه با خدا دارد . در تاييد اين سخن حديثي از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كنم : سزاوار است هنگامى كه كارى را شروع مى كنيم ، چه بزرگ باشد چه كوچك ، بسم الله بگوئيم تا پر بركت و ميمون باشد .

 گفتن بسم الله در آغاز هر كار هم به معنى استعانت جستن به نام خدا است ، و هم شروع كردن به نام او و اين دو يعنى استعانت و شروع كه مفسران بزرگ ما گاهى آن را از هم تفكيك كرده اند و هر كدام يكى از آن دو را در تقدير گرفته اند به يك ريشه باز مى گردد ، خلاصه اين دو لازم و ملزوم يكديگرند يعنى هم با نام او شروع مى كنم و هم از ذات پاكش استمداد مى طلبم . به هر حال هنگامى كه كارها را با تكيه بر قدرت خداوند آغاز مى كنيم خداوندى كه قدرتش مافوق همه قدرتها است ، سبب مى شود كه از نظر روانى نيرو و توان بيشترى در خود احساس كنيم ، مطمئنتر باشيم ، بيشتر كوشش كنيم ، از عظمت مشكلات نهراسيم و مايوس نشويم ، و ضمنا نيت و عملمان را پاكتر و خالصتر كنيم . و باز روى همين اصل ، تمام سوره هاى قرآن - با بسم الله آغاز مى شود تا هدف اصلى كه همان هدايت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقيت و پيروزى و بدون شكست انجام شود .تنها سوره توبه است كه بسم الله در آغاز آن نمى بينيم چرا كه سوره توبه با اعلان جنگ به جنايتكاران مكه و پيمان شكنان آغاز شده ، و اعلام جنگ با توصيف خداوند به رحمان و رحيم سازگار نيست .

نقل است كه حضرت نوح (عليه السلام) در آن طوفان سخت و عجيب هنگام سوار شدن بر كشتى و حركت روى امواج كوه پيكر آب كه هر لحظه با خطرات فراوانى روبرو بود براى رسيدن به سر منزل مقصود و پيروزى بر مشكلات به ياران خود دستور مى دهد كه در هنگام حركت و در موقع توقف كشتى بسم الله بگويند ( و قال اركبوا فيها بسم الله مجراها و مرسيها ) ( سوره هود آيه 41 ) . و آنها اين سفر پر مخاطره را سرانجام با موفقيت و پيروزى پشت سر گذاشتند و با سلامت و بركت از كشتى پياده شدند چنانكه قرآن مى گويد : (قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك و على امم ممن معك) ( سوره هود آيه 48 ) . و نيز سليمان در نامه اى كه به ملكه سبا مى نويسد سر آغاز آن را بسم الله قرار مى دهد ( انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم ... ) (سوره نحل آيه30 ).

 

لفظ جلاله " الله":

در لغت، لفظ جلاله الله در اصل ال اله بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و كلمه اله از ماده اله است، كه به معناى پرستش مي باشد ، وقتى مى گويند اله الرجل و ياله معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد.

اما در معني، كلمه الله جامعترين نامهاى خدا است . زيرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامى آمده نشان مى دهد كه هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مى سازد ، تنها نامى كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهى ، يا به تعبير ديگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله مى باشد .به همين دليل اسماء ديگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى كلمه الله گفته مى شود. مثلا ميگوئيم الله رحمان است، رحيم است، ولى بعكس آن را نميگوئيم، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است. به نمونه هاي بيشتري در قران توجه كنيد:

غفور و رحيم كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى كند ( فان الله غفور رحيم - بقره - 226 ) .

سميع اشاره به آگاهى او از مسموعات ، و عليم اشاره به آگاهى او از همه چيز است ( فان الله سميع عليم - بقره - 227 ) .

بصير ، علم او را به همه ديدنيها بازگو مى كند ( و الله بصير بما تعملون - حجرات - 18 ) .

رزاق ، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى كند و ذو القوه به قدرت او ، و مبين به استوارى افعال و برنامه هاى او ( ان الله هو الرزاق ذو القوة المتين - زاريات - 58 ) .

و بالاخره خالق و بارء اشاره به آفرينش او و مصور حاكى از صورتگريش مى باشد ( هو الله الخالق البارى المصور له الاسماء الحسنى - حشر - 24 ) .

آرى تنها الله است كه جامعترين نام خدا مى باشد ، لذا ملاحظه مى كنيم در يك آيه بسيارى از اين اسماء ، وصف الله قرار مى گيرند: هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر : او است الله كه معبودى جز وى نيست ، او است حاكم مطلق ، منزه از ناپاكيها ، از هر گونه ظلم و بيدادگرى ، ايمنى بخش ، نگاهبان همه چيز ، توانا و شكست ناپذير ، قاهر بر همه موجودات و با عظمت .

يكى از شواهد روش جامعيت اين نام آنست كه ابراز ايمان و توحيد تنها با جمله لا اله الا الله مى توان كرد ، و جمله لا اله الا العليم ، الا الخالق ، الا الرازق و مانند آن به تنهائى دليل بر توحيد و اسلام نيست ، و نيز به همين جهت است كه در مذاهب ديگر هنگامى كه مى خواهند به معبود مسلمين اشاره كنند الله را ذكر مى كنند ، زيرا توصيف خداوند به الله مخصوص مسلمانان است .

 

معنی رحمن و رحیم و فرق آن دو:

 

مشهور در ميان گروهى از مفسران اين است كه صفت رحمان ، اشاره به رحمت عام خدا است كه شامل دوست و دشمن ، مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار مى باشد. زيرا مى دانيم باران رحمت بى حسابش همه را رسيده ، و خوان نعمت بى دريغش همه جا كشيده همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره مندند ، و روزى خويش را از سفره گسترده نعمتهاى بى پايانش بر مى گيرند، اين همان رحمت عام او است كه پهنه هستى را در بر گرفته و همگان در درياى آن غوطه ورند .

ولى رحيم اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه بندگان مطيع و صالح و فرمانبردار است ، زيرا آنها به حكم ايمان و عمل صالح ، شايستگى اين را يافته اند كه از رحمت و بخشش و احسان خاصى كه آلودگان و تبهكاران از آن سهمى ندارند، بهره مند گردند .

تنها چيزى كه ممكن است اشاره به اين مطلب باشد آنست كه رحمان در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است كه نشانه عموميت آنست ، در حالى كه رحيم گاهى به صورت مقيد ذكر شده كه دليل بر خصوصيت آن است مانند و كان بالمؤمنين رحيما : خداوند نسبت به مؤمنان رحيم است ( احزاب - 43 ) و گاه به صورت مطلق مانند سوره حمد .

در روايتى نيز از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود : و الله اله كل شيىء ، الرحمان بجميع خلقه ، الرحيم بالمؤمنين خاصة : خداوند معبود همه چيز است ، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان ، و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است از سویى ديگر رحمان را صيغه مبالغه دانسته اند كه خود دليل ديگرى بر عموميت رحمت او است، و رحيم را صفت مشبهه كه نشانه ثبات و دوام است و اين ويژه مؤمنان مى باشد .

شاهد ديگر اينكه رحمان از اسماء مختص خداوند است و در مورد غير او به كار نمى رود ، در حالى كه رحيم صفتى است كه هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال مى شود ، چنانكه درباره پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در قرآن مى خوانيم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم : ناراحتيهاى شما بر پيامبر گران است، و نسبت به هدايت شما سخت علاقمند است، و نسبت به مؤمنان مهربان و رحيم مى باشد ( توبه - 128 ) .

لذا در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده : الرحمان اسم خاص ، بصفة عامة ، و الرحيم اسم عام بصفة خاصة : رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد ( نامى است مخصوص خدا ولى مفهوم رحمتش همگان را در بر مى گيرد ) ولى رحيم اسم عام است به صفت خاص ( نامى است كه بر خدا و خلق هر دو گفته مى شود اما اشاره به رحمت ويژه مؤمنان دارد ) .

با اين همه گاه مى بينيم كه رحيم نيز به صورت يك وصف عام استعمال مى شود البته هيچ مانعى ندارد كه تفاوتى كه گفته شد در ريشه اين دو لغت باشد ، اما استثناهائى نيز در آن راه يابد . در دعاى بسيار ارزنده و معروف امام حسين (عليه السلام) بنام دعاى عرفه مى خوانيم : يا رحمان الدنيا و الاخرة و رحيمهما : اى خدائى كه رحمان دنيا و آخرت توئى و رحيم دنيا و آخرت نيز توئى !  سخن خود را در اين بحث با حديث پر معنى و گويائى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم) پايان مى دهيم آنجا كه فرمود : ان الله عز و جل ماة رحمة ، و انه انزل منها واحدة الى الارض فقسمها بين خلقه بها يتعاطفون و يتراحمون ، و اخر تسع و تسعين لنفسه يرحم بها عباده يوم القيامة ! : خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد كه يكى از آن را به زمين نازل كرده است ، و در ميان مخلوقاتش تقسيم نموده و تمام عاطفه و محبتى كه در ميان مردم است از پرتو همان است ، ولى نود و نه قسمت را براى خود نگاه داشته و در قيامت بندگانش را مشمول آن مي سازد .

اين درس را نيز از بسم الله به خوبى مى توان آموخت كه اساس كار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى دارد كه تا عوامل قاطعى براى آن پيدا نشود تحقق نخواهد يافت، چنانكه در دعا مى خوانيم يا من سبقت رحمته غضبه : اى خدائى كه رحمتت بر غضبت پيشى گرفته است . انسانها نيز بايد در برنامه زندگى چنين باشند ، اساس و پايه كار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براى مواقع ضرورت بگذارند ، قرآن 114 سوره دارد ، 113 سوره با رحمت آغاز مى شود ، تنها سوره توبه كه با اعلان جنگ و خشونت آغاز مى شود و بدون بسم الله است !

 

تفسیر ادبی و عرفانی "بسم الله الرحمن الرحیم"

 

نزد اهل عرفان: ب بهار خدا و سین سنای خدا و میم مُلک خدا.

نزد اهل معرفت: ب بهای احدیت، سین سنای صمدیت، میم مُلک الوهیت.

نزد اهل ذوق: ب بّر با اولیاء، سین سّر با اصفیاء، میم منت بر اهل ولاء، ب بّر او با بندگان، سین سّر او با دوستان، میم منت او بر مشتاقان.

آغاز کتاب خدا بر نام الله و رحمن و رحیم از آن جهت است که همه معانی در آن سه نام جمع است و آن معانی سه قسم است: قسمی جلال و هیبت و آن در نام الله است، قسمی نعمت و تربیت و آن در نام رحمن است، قسمی رحمت و مغفرت و آن در نام رحیم است!

معنی دیگر آنست که در آن زمان که خداوند پیغمبر را به خلق فرستاد مردم سه گروه بودند: بت پرستان، جهودان، ترسایان.

گروه نخست نام آفریننده را الله می دانستند و این نام در میان آنان مشهور بود، گروه دوم نام او را رحمن می دانستند و در تورات مذکور، گروه سوم نام او را رحیم می دانستند و نزد آنان در انجیل معروف است.

اینکه آغاز به نام الله و بعد رحمن و سپس رحیم شده. جهت آنست که سرآغاز همه، آفرینش است و بعد قدرت و پرورش و سپس رحمت و آمرزش. یعنی که به قدرت بیافریدم و به نعمت بپروریدم و به رحمت بیامرزیدم!

 

منابع:

1-تفسیر نمونه اثر آيت الله ناصر مكارم شيرازي

2- تفسیر المیزان اثر علامه سيد محمد حسين طباطبايي

3- قرآن هرگز تحريف نشده اثر استاد علامه حسن حسن زاده آملى

4- تفسير ادبي و عرفاني قران اثر خواجه عبدالله انصاري( از وبلاگ كلئوپاترا دختر فيليپ)

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 9:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره معماری روستایی ایران

بازديد: 1321

مقدمه:

 

رابطه شهرو روستا موضوعي است جغرافيايي كه در شكل دهي نظام اسكان جمعيت و سلسله مراتب سكونتگاهي و در نهايت توسعه جغرافيايي متوازن از طريق انتشار امواج توسعه از كانون هاي توسعه (شهر) به نقاط پيراموني (روستا) نقش به سزايي دارند اما هنگامي كه اين توسعه روند يك طرفه پيدا كند منجر به مهاجرت روستائيان و تخليه روستاها مي گردد . خالي شدن روستا مترادف با از بين رفتن سرمايه هاي انساني و مالي كشور است در صورت ادامه اين فرآيند روستائيان روز به روز فقيرتر مي شوند براي برقراري عدالت اجتماعي و فقرزدائي رشد و توسعه يكپارچه نواحي كشور روستا و روستائيان در الويت هستند در اين راستا برنامه ريزان و كارشناسان توسعه در سال هاي اخير اقدام به طرح هاي مختلف توسعه در مناطق روستايي نموده‌اند كه از آن جمله مي توان به طرح هاي بهسازي ،طرح تجميع ،طرح هادي روستايي اشاره نمود اين مسئوليت خطير به عهده نهاد ها و سازمان هاي عمراني كشور است كه در راس آنها بنياد مسكن انقلاب اسلامي قرار دارد . طرح هادي روستايي كه از مهمترين پروژه هاي روستايي است در سال هاي اخير در روستاهاي زيادي به اجرا درآمده است بر اساس تعريف ارائه شده . طرح هادي عبارتند ازفراهم آوردن بستر تجديد حيات و هدايت روستا به لحاظ ابعاد اجتماعي ،اقتصادي و فيزيكي حيات روستا به ويژگي هاي محيطي (كوهستاني ،دره اي،دشتي بودن روستا)،اجتماعي(ميزان و خصوصيات جمعيتي ،سواد ،بهداشتي ودرمان)و اقتصادي(درآمد، چگونگي اشتغال و فعاليت هاي اقتصادي) بستگي دارد . طرح هادي روستا با در نظر گرفتن پتانسيل‌هاي موجود كه در بالا به ذكر آن پرداختيم سعيدر هدايت اقتصادي و اجتماعي آينده روستا دارد حال با توجه به زيرساختهاي موجود ارائه خدمات و امكانات تسهيلي و رفاهي به روستا ضروري به نظر مي رسد مهمترين اهداف طرح هادي عبارتند از :

1 - ايجاد زمينه توسعه و عمران روستاها با توجه به شرايط فرهنگي ،اقتصادي، اجتماعي و فيزيكي .

2 - تامين عادلانه امكانات از طريق ابعاد تسهيلات اجتماعي ،توليدي و رفاهي هدايت و توسعه كالبدي .

3- ايجاد تسهيلات لازم جهت بهبود مسكن روستائيان وخدمت زيست محيطي عمومي .

4 - ايجاد و استقرار ساخت و سازمان فضايي مناسب در پيكره روستاها براي تقويت كار كرد هاي توليدي روستا .

5 - ايجاد زمينه هاي فعاليت و اشتغال با در نظر گرفتن قابليت ها و امكانات بالقوه موجود و سعي در فعاليت بخشيدن به آنها .

6 - فراهم آوردن محيطي سالم جهت سكونت جمعيت روستا به نحوي كه علاوه به تثبيت جمعيت از جمعيت گريزي روستاها كاسته شود .

7 - ايجاد بستر لازم براي گسترش صنايع روستايي و فعاليت هاي كشاورزي .

 


1)معرفي اجمالي شهرستان:

 

1 1 موقعيت جغرافيايي:

 

شهرستان مشهد در موقعيت رياضي بين 35 درجه و 43 دقيقه تا 37 درجه و8 دقيقه عرض شمالي و59 درجه و 4 دقيقه تا 60 دقيقه طول شرقي قرار گرفته است . اين شهرستان در بين ارتفاعات هزار مسجد بينالود و چهل تن و يك تن در شمال شرقي استان خراسان واقع شده است. اين ناحيه از شرق به شهرستان سرخس از جنوب شرقي به شهرستان تربت جام از جنوب و جنوب غربي به ارتفاعات چهل تن و يك تن در شمال تربت حيدريه از غرب به شهرستان قوچان و از شمال و شمال شرقي به شهرستان درگز و كشور تركمنستان محدود مي شود وسهت اين شهرستان 13500كيلو متر مربع مي باشد.

 

1 2 1 تقسيمات سياسي :

 

شهرستان مشهد بر اساس قانون اداري و تقسيمات كشوري سال 1385 يكي از ولايات هجده گانه خراسان بوده و مركز آن شهر مشهد بوده است در سال 1316 با اجراي قانون تقسيمات كشوري جزءهفت شهرستان استان خراسان گرديد كه شامل بخش هاي حومه، ارداك، طرقبه، فريمان ،تربت جام، جنت آباد، سرخس و تايباد بوده است در سال 1339 بخش هاي تايباد ،تربت جام و جنت آباد در سال 1369 بخش هاي چناران و سرخس در سال 1372 بخش فريمان و در سال 1382 بخش كلات نادر از اين بخش متزع شدند. بر اساس آخرين تقسيمات كشوري انجام شده اين شهرستان داراي 4 بخش ( مركزي، احمد آباد، رضويه و طرقبه) 13 دهستان (تبادكان، طوس، كارده).

 

 

شهرستان

بخش

دهستان

تعداد آبادي

وسعت دهستان

مركز دهستان

 

مسكوني

غيرمسكوني

 

 

 

 

 

 

 

 

مشهد

 

 

 

مركزي

تبادكان

88

33

886

فاز

 

طوس

89

38

500

كاظم آباد

 

كارده

17

48

873

كارده نو

 

كنويست

45

32

785

كنويست

 

ميان ولايت

81

46

220

عسگريه

 

درزآباد

50

20

801

گوارشك

 

احمد آباد

پيوه ژن

41

190

936

امام تقي

 

سرجام

42

79

661

ملك آباد

 

 

رضويه

ابروان

27

17

973

ابروان

 

پايين ولايت

24

29

1693

كلاته منار

 

ميامي

35

38

1210

رضويه

 

طرقبه

شانديز

27

40

315

ارچنگ

 

طرقبه

50

122

686

حصار گلستان

جمع

616

732

10538

 

 

                         

 

جدول تقسيمات اداري و سياسي شهرستان مشهد

 

 

1-3ويژگي هاي طبيعي:

 

1-3-1 توپوگرافي:

 

بلند ترين ارتفاعات مشهد در ارتفاعات بينالود با 3211 متر و پست ترين نقطه در امتداد كشف رود در جنوب شهر مشهد با ارتفاع 500 متر از سطح دريا واقع شده است ارتفاع شهر مشهد به طور متوسط 970 متر مي باشد . اين شهرستان بر روي جلگه ارتفاعات بينالود و هزار مسجد واقع شده است . دشت مشهد سرزميني است هموار كه در ميان كوه هاي هزار مسجد در شمال كوه هاي بينالود در جنوب قرار دارد و با جهت شمال غرب ،جنوب شرق امتداد مي يابد عرض اين دره قسمتي كه در شهر مشهد قرار دارد به 28 تا 30كيلومتري مي رسد.

رودخانه كشف رود و در آبراهه هاي متعدد آن و همچنين اراضي هموار پايكوهي و حاصلخيزي خاك ، سبب وجود سكونتگاه هاي روستايي و شهري متعدد و در دشت مشهد گرديده است . اراضي منطقه با هم متفاوت هستند داراي خصوصيات زير مي باشد:

1- دشت هاي مسطح در طول كشف رود و فرورفتگي هاي مركزي و جنوبي منطقه كه داراي خاك هاي شور بوده و زهكشي نا مناسب دارند

2- مخروطه افكنه ها در غرب و در جنوب شهر مشهد قرار دارند كه در قسمت مرتفع تقريبا با نوك تيز در قسمت تحتاني تقريبا مسطح مي باشد و داراي خاك سنگريزه اي و كم عمق است و قسمت پايين آن منحصرا از قلوه سنگ هاي آذرين و دگرگوني تشكيل شده است .

3- تپه ها و دشت هاي كوهپايه در امتداد كوه ها و فلات هاي كوهپايه قرار دارند در قسمت هاي پايين دست كه شيب زياد تر است داراي خاك هاي عميق تري مي باشد .

4- تپه هاي كوهپايه اي، دشت هاي كوهپايه كه در مركز منطقه قرار گرفته اند كمي شيب دار مي باشند و قابل آبياري بدون محدوديت ظاهري است اما در قسمت هاي مرتفع تر با شيب بيشتر و خاك كم عمق تر آبياري با محدوديت همراه است.

5- فلات ها كه در امتداد رشته كوه ها قرار دارند و به علت شيب زياد و عمق كم خاك براي كشت هاي آبي مناسب نمي باشد.

 

1-3-2 ناهمواري ها :

 

دشت مشهد بيشتر لايه هاي آن در دوران چهارم زمين شناسي شكل گرفته است و شامل كنگلومراهاي پليمو ، پليمستوسن، مخروطه افكنه ها ، پادگا نه هاي آبرفتي قديمي و جديد ، رسوبات آبرفتي بستر رودخانه ،رسوبات دشت ها و بالاخره پهنه هاي پوشيده از مس مي گردد.

1-ارتفاعات سمت راست كشف رود كه جزءرشته كوههاي بينالود و اكثرا از سنگ هاي زير تشكيل شده است سنك هاي رسوبي  كه بيشتر شامل آهك هاي ژوراسيك و كرتاسه با مسيل هاي زيادي از دو كنه ها مي باشد و همچنين ماسه سنگ و مارن و كنگلومراي بختياري نيز ديده مي شود . سنگ هاي دگرگوني بيشتر شامل شيست هاي لياس (ژوراسيك)و مرمر است كه ضخامت زيادي را داراست و منشا بسيارياز خاك هاي سمت راست كشف رود مي باشد . سنگ هاي آذرين بيشتر شامل سنگ هاي دروني و گرانيت و پريدوتيت مي باشد.

2- ارتفاعات سمت چپ رودخانه كشف رود كه جزء كوه هاي هزار مسجد و بيشتر شامل ماسه سنگ هاي سرخ و طبقات مارن و گچ و منشا اصلي خاك هاي منطقه مورد مطالعه و آهك هاي ژوراسيك است كه بر روي آنها تشكيلات آهكي مزدوران قرار دارد.

 

1-3-3 اقليم شهرستان:

 

الف) رطوبت:

رطوبت متوسط مشهد 4/56 درصد و متوسط حداقل و حداكثر سالانه 5/36 درصد در تير ماه و 19/7 درصد در دي ماه است.

ب)درجه حرارت:

درجه حرارت در طي دوره آماري 1330-1380 4/14 درجه سانتي گراد و اختلاف ميانگين درجه حرارت در سرد ترين ماه و گرم ترين ماه 35 درجه است ميانگين حداكثر دماي سالانه 4/26 درجه مربوط به ماه تير و ميانگين حداقل دماي سالانه 4 درجه مربوط به ماه دي است.

ج)بارندگي:

متوسط بارندگي در طي دوره آماري 1380-1330 در شهرستان مشهد 64/259 ميليمتر است حداكثر ميانگين ماهانه بارش در شهرستان مشهد 8/55 ميليمتر در اسفند ماه و حداقل ميانگين ماهانه بارش 7/0 ميليمتر در مرداد ماه مي باشد . به طور كلي ميزان نزولات در اين شهرستان كم است.

 

 

 

 

 

رديف

ماه هاي سال

ميانگين درجه حرارت ماهيانه

ميانگين بارش ماهيانه

1

فروردين

7/14

2/50

2

ارديبهشت

4/19

8/28

3

خرداد

9/24

5/6

4

تير

2/27

1/0

5

مرداد

3/25

1

6

شهريور

4/20

5/3

7

مهر

2/14

4/6

8

آبان

9/9

4/10

9

آذر

2/4

3/27

10

دي

3/2

3/33

11

بهمن

5/3

8/40

12

اسفند

8/7

6/57

 

ميانگين سالانه

5/14

1/266

 

جدول وضعيت اقليمي شهرستان مشهد در سال هاي 1361-1375

 

 

د)باد:

 

جريان هوا در مشهد تحت تاثير توده هاي هواي متفاوتي است كم سهم تريت آنها عبارتند از توده هواي پر فشار سيبري- جريان هاي مديترانه اي جريان هاي شمالي و غربي

 

ر)تابش خورشيد:

 

ميانگين مجموع سالانه ساعات آفتابي مشهد 2500 ساعت است كه از اين ميزان كم ترين ساعات آفتابي در بهمن ماه بيشترين آنها در تيرماه است . زاويه تابش خورشيد در عرض جغرافيايي 37 درجه در ظهر محلي ، اول تير ماه برابر 90 درجه و در ظهر محلي دي ماه 45 درجه است . عوامل تاثير گذار بر اقليم مشهد عبارتند از عرض جغرافيايي، هواي گرم وخشك كوير قره قوم.

 

1-3-4 آب و هواي شهرستان:

 

اگر چه بخش هاي جنوبي و شمالي شهرستان مشهد كوهستاني مي باشد و اين باعث شده تا اين نواحي از آب و هواي معتدلي برخوردار گردند ليكن ارتفاع كم دشت مشهد و همچنين نفوذ توده هاي گرم و خشك دشت هاي مركزي ايران در فصل گرم سال و نفوذ توده هاي سردو خشك در فصل سرد سال باعث شده است تا بخش هاي عمده اي از اين شهرستان از اقليم گرم و نيمه خشك برخوردار شوند.

نتايج بدست آمده از ايستگاه هواشناسي مشهد در سال هاي 1361تا 1375 نشان مي دهد شهرستان مشهد داراي ميانگين درجه حرارت سالانه 5/14 درجه سانتي گراد مي باشد كه تير ماه با ميانگين 2/27 درجه سانتي گراد گرمترين ماه سال و ماه بهمن با 3/2 درجه سانتي گراد سردترين ماه سال مي با شند همچنين ميانگين ساليانه بارش در اين شهرستان حدود 266 ميلي متر در سال است.

 

1-3-5 منابع آب:

 

شهرستان مشهد عمدتا در حوزه آبريز رودخانه كشف رود قرار دارد مهمترين رودخانه اين شهرستان رودخانه كشف رود است كه متوسط دبي ساليانه آن حدود 87 ميليون متر مكعب مي با شد ساير منابع آب هاي سطحي اين شهرستان رودخانه هاي كارده با حدود 24 ميليون متر مكعب رودخانه شانديز با حدود 22 ميليون متر مكعب رودخانه طرق با حدود 26 ميليون متر مكعب رودخانه جاغرق با حدود 15 ميليون متر مكعب رودخانه ميامي با حدود 11 ميليون متر مكعب و سدهاي كارده با گنجايش 36 ميليون متر مكعب طرق با گنجايش 31 ميليون متر مكعب چالي دره با گنجايش11 ميليون متر مكعب و بند گلستان با گنجايش5 ميليون متر مكعب مي باشد ضمن آنكه طبق برنامه ريزي ها و اقدامات انجام شده در سال هاي آتي بخش عمده آب شرب مورد نياز شهر مشهد از طريق سد در دست احداث واقع در مرز ايران و تركمنستان تامين خواهد شد .

علاوه بر آب هاي سطحي منابع آب هاي زيرزميني اين شهرستان از طريق 766 رشته قنات ، تعداد 246 دهنه چشمه ،تعداد 2510 حلقه چاه عميق و تعداد 1109 حلقه چاه نيمه عميق مورد بهره برداري قرار مي گيرد .

 

منابع آب سطحي شهرستان مشهد : مهمترين رود هاي شهرستان مشهد عبارتند از كشف رود ،كارده، ماه نساء، ميامي ،شانديز، طرقبه، طرق، سنگ بست ،جاغرق، مراغه، مايان،برگ ،زشك، چشمه گيلاس، قره تيكان، چهچهه ، كلات، ارچنگان . علاوه بر رئدهاي فوق ميلي هايي مانند كال شريف آباد و كال سرغايه كه حالت فصلي دارند و نيز در بخشي از سال داراي آب مي باشد.

 

منابع آب هاي زيرزميني شهرستان مشهد: آب هاي زيرزميني كه به صورت قنوات و چاه هاي عميق و نيمه عميق چشمه ها مورد استفاده قرار مي گيرند به دليل حفر چاه هاي عميق اكثر قنات ها خشك شده و آب رودهايي چون كشف رود ،جام، رود اترك به حداقل رسيده است .آب خوان هاي دشت مشهد به مصرف گياهان زراعي و محصولات باغي مي رسد زيرا به طور متوسط در فصل زمستان و مهار بارندگي صورت مي گيرد . هر ساله 1071 ميليون متر مكعب آب از اين دشت تخليه مي شود . ييلاق آب منفي (كسري مخزن) اين دشت 136 ميليون متر مكعب است.

 

1-3-6 خاك ها :

 

از نظر اقتصادي خاك وسيله و عامل اصلي توليد محصول زراعي به شمار مي آيد به كارگيري ساير عوامل توليد مانند سرمايه ، كار ،مديريت به طور نسبي به حاصلخيزي و قابليت بهره دهي آن افزوده مي شود . انواع خاك هاي شهر مشهد به شرايط توپوگرافي نوع و جنس رسوبات و ليتولوژي زمين و نيز فرآيند اقليمي و فرسايش متفاوت است مهمترين مشكل خاك درشهرستان  مشهد به ويژه در نواحي كوهستاني فرسايش شديد خاك هاي سطحي مي باشد كه اين مسئله اثرات زيست محيطي زيادي مانند : آلودگي خاك ،شستشوي خاك ،تخريب پوشش گياهي و حتي خطرات جانبي را به همراه داشته و دارد .

جهت دقت مطالعه و شناسايي نسبتا كامل خاك هاي مشهد از نظر توزيع جغرافيايي خاك ها كه در 4 ناحيه و شهرستان مورد بررسي قرار دارد كه هر يك معرف مشخصه هاي خاك از نظر تيپ و استعداد در قسمت هاي شرقي و شمالي است.

الف)خاك هاي دشت مشهد كه عمدتا شامل قسمتهاي جلگه اي و دشت آبرفتي است .

ب)خاك هاي نقاط شهري طرقبه و شانديز كه نمونه هاي كوهستاني در جنوب شهرستان است.

ج)خاك هاي شهر كلات نادري نمونه خاك هاي كوهستاني در شمال شهرستان مشهد.

د) خاك هاي بخش شرقي و شمال شرقي كنويس كه محدوده استقرار كوره هاي آهك پزي و گچ پزي است همانطور كه گفته شد شهرستان مشهد بر روي آبرفت كوه هاي هزارمسجد واقع شده است جنس خاك دره سطحي بسيار نرم و قابل نفوذ مي باشد . ضخامت عمق خاك در ناحيه مشهد بين 150 تا 200 متر مي باشد كه دشت مشهد را به همين خاطر از مرغوب ترين و مستعدترين زمين هاي كشاورزي استان كرده است.

 

1-3-7 پوشش گياهي:

 

پوشش گياهي هر منطقه به ميزان بارش و اقليم آن مي باشد با وجودي كه قسمت وسيعي از مناطق خشك كشت و زرع شده اند ولي نبايد چنين تصور كرد كه پوشش گياهي آنها ثابت بوده و دستخوش اثرات حاصله از انسان واقع نشده اند اين موضوع در مورد بيابان ها كه در آنها تعادل بين پوشش گياهي و محيط بسيار متزلزل است بيشتر صدق مي كند . گياهان اين منطقه شامل بوته اي از نوع گون ،زنبق وحشي ،اسپند،درمنه، چرفه يا مشكمبه گاو ميباشد . درخچه اي از نوع زرشك وحشي ،بادام وحشي ،گز، كلپوره،قياق  مي باشد اما وسعت جنگل هاي شهرستان مشهد براساس آمار اداره منابع طبيعي شهرستان مشهد 29750 هكتار برآورد شده است .كه شامل جنگل هاي پسته ،ارس، ارغوان مي گردد و مراتع آن وسعتي معادل1886000 هكتار را به خود اختصاص مي دهد كه 3/1 آنها مراتع درجه 2 و مابقي مراتع درجه 3 هستند.

 

 

 

1- 4ويژگي هاي انساني:

 

جمعيت شهرستان مشهد در سال 1375 معادل 1887405 نفر برآورده شده است كه اين رقم در سال 1365 معادل 1463508 نفر بوده است با توجه به جمعيت اين شهرستان در دو دهه اخير رشد آن برابر 5/2 درصد در سال محاسبه شده است وسعت شهرستان مشهور بالغ 13500كيلو متر مربع مي باشد و تراكم نسبي آن در سال 1375 معادل 8/139 نفر كيلومتر مربع بوده است .

 

1-4-1 توزيع فضايي جمعيت :

بر اساس آمار 1375 از مجموع 1887405 نفر جمعيت شهرستان مشهد 51/85 درصد در نقاط شهري برابر 16139200 نفر و 49/14 درصد معادل 2738484 نفر در نقاط روستايي سكونت داشتند

 

مكان

تعداد خانوار

تعداد جمعيت

مرد

زن

شهرستان مشهد

482746

2247996

1137632

1110364

مناطق شهري

412781

1908083

967837

940246

 

 

 

 

 

 

مناطق

روستايي

 

 

بخش

مركزي

تبادكان

10959

52749

26725

26024

ميان ولايت

3249

15734

7858

7876

طوس

15712

75879

38378

37501

كارده

1674

8310

4018

4292

كنويست

4733

23562

11758

11804

درزآباد

2902

15028

7481

7547

بخش طرقبه

شانديز

2951

13253

6722

6531

طرقبه

3583

15446

7675

7771

بخش

احمدآباد

پيوه ژن

4081

18821

9225

9596

سرجام

5758

27254

13456

13798

بخش

رضويه

پايين ولايت

1158

6316

3128

3188

آبروان

2341

12186

6027

6159

ميامي

8286

42878

21392

21416

 

جدول توزيع جمعيت در شهرستان مشهد در سال 1375

 

 

 

1-4-2سواد و اشتغال :

 

از مجموع جمعيت شهرستان مشهد در سال 1375 معادل 1965903 نفر را افراد واقع در گروه سني بالاي 6 سال تشكيل مي داده است كه از اين تعداد 993884 نفر مرد و 972519 نفر زن بوده اند كه از اين تعداد 1732369 نفر باسواد بوده اند كه در مقايسه با جمعيت بالاي 6 سال 1/88 درصد را شامل مي شود از كل جمعيت بالاي 10 سال كه معادل 573487 نفر مي شوند و 79/33 در صد جمعيت را در برمي گيرد كه 18 /33 درصد در نقاط شهري 49/37 درصد در نقاط روستايي بوده از كل جمعيت شهرستان 538212 نفر شاغل و 35275 نفر بيكاران و افراد جوياي كار تشكيل مي دهد.

 

1-5ويژگي هاي اقتصادي :

فعاليت هاي اقتصادي شهرستان مشهد را مي توان به سه بخش : كشاورزي ،صنعت ، خدمات تقيسم بندي كرد.

1-5-1زراعت :

بر اساس آمار سال 1379 ادره كشاورزي شهرستان مشهد سطح زير كشت محصولات زراعتي شهرستان مشهد 143794هكتار بوده است از اين ميزان غلات (گندم و جو) 91328 هكتار(5/63) درصد سطح زير كشت را به خود اختصاص داده اند از سطح زير كشت محصولات اين شهرستان 65941 هكتار (9/45) درصد مربوط به كشت آبي و 77813 (1/54) درصد را كشت هاي ديم به خود اختصاص داده اند . محصولات عمده شهرستان شامل :گندم،جو، چغندرقند، محصولات جاليزي و نباتات علوفه اي مي باشد كه به صورت آبي و ديم كشت مي شود .

 

نوع محصول

سطح زير كشت

مقدار توليد (تن)

گندم و جو

55000

98418

هندوانه و خربزه

8123

41028

چغندر قند

3300

90750

پنبه

450

1035

علوفه

3620

53380

صيفي جات

7969

242886

ساير

1087

1500

حبوبات

1965

1203

زيره سبز

48

61

جمع

88990

530261

 

جدول سطح زير كشت و ميزان توليد محصولات زراعي شهرستان مشهد در سال1380

 

 

باغداري: باغات شهرستان مشهد شامل سيب ،گيلاس ،آلبالو و گردو مي باشد كه در بخش هاي مختلف شهرستان واقع شده اند سطح زير كشت محصولات باغي شهرستان 12955 هكتار مي باشد كه 12532 هكتار (7/96) درصد آن را اراضي آبي و 423 هكتار (3/3) درصد آن اراضي ديم باغي تشكيل مي شود .

 

دامداري: شيوه دامداري در اين شهرستان به دو صورت سنتي و صنعتي بود كه شيوه غالب به صورت صنعتي مي باشد بر اساس اطلاعات شبكه پست دامپزشكي شهرستان در سال 1379 مجموعا 2396093 واحد دامي معادل 67/11 درصد از كل واحد دامي استان است.

 

1-5-2صنايع:

 

صنايع اين شهرستان را در دو بخش صنايع دستي و صنايع سنگين مورد بررسي قرار مي دهيم .

الف) صنايع دستي : اين صنايع كه با استفاده از مواد اوليه محلي و اتكاء به نيروي دست در نواحي روستايي شكل مي گيرند در سطح شهرستان مشهد از اهميت زيادي برخوردار است . مهمترين صنايع دستي شهرستان قاليبافي و صنايع چوبياست كه در بخش هاي مختلف شهرستان توليد مي شوند كه صنعت فرش بافي به تنهايي 1077 نفر را مشغول به كار كرده است .

 

ب) صنايع بزرگ: معم.لا مواد اوليه آن از خارج منطقه تامين شده و در توليد آنها انرژي جايگزين كارگر مي شود . شهرستان مشهد در پايان سال 1378 داراي 1997 واحد صنعتي فعال بوده است كه پروانه بهره برداري تحت پوشش اداره كل صنايع سازمان جهاد سازندگي و اداره كل معادن و فلزات استان را اخذ كرده هند و در واحدهاي فوق الذكر تعداد 59140 نفر مشغول به كار بوده اند كه اين رقم 66 درصد از شاغلين واحدها صنعتي استان را دربر مي گيرد . مهمترين صنايع شهرستان مشهد شامل : صنايع غذايي ،صنايع نساجي و چرم، صنايع چوبي و سلولزي ،صنايع شيميايي ، صنايع فلزي ،صنايع برق و الكترونيك و صنايع ماشين سازي و ساخت تجهيزات مي باشد.

 

ج)معادن :در شهرستان مشهد 27 معدن با توليد سالانه 27540تن در حال بهره برداري مي باشد اين معادن در سطح شهرستان عبارتند از: معدن آهك،معدن مارن، معدن گچ خاكي و سنگ گچ ، سنگ لاشه ، معدن سنگ تزييني ، معدن سنگ نمك ،معدن فلدسپات و معدن سنگ آهن.

 

1-5-3 خدمات:

 

خدمات مهمترين سهم را در بين فعاليت هاي مزبور بخش خدمات به خود اختصاص داده خدمات اين شهرستان شامل : عمده فروشي ،تعمير وسايل نقليه موتوري ، موتور سيكلت و كالاهاي شخصي و خانگي و هتل و رستوران ،حمل و نقل، انبارداري و ارتباطات ، واسطه گرهاي مالي ،مستغلات و اجاره و فعاليت هاي كار و كسب ، اداره امور عمومي و دفاع و تامين اجتماعي و شخصي ،خانوار هاي معمولي و داراي مستخدم سازمان ها و هيئت هاي برون مرزي و دفاتر و ادارات مركزي . اين بخش در نقاط شهري تمركزبيشتري دارد تا نقاط روستايي به طوري كه فعاليت هاي خدماتي در نقاط شهري 3/61 درصد و در نقاط روستايي برابر 55/21 درصد مي باشد در مجموع شاغلين بخش خدمات شهرستان مشهد 92/54 درصد از كل شاغلين را به خود اختصاص داده است.

 

2)شناخت حوزه نفوذ:

 

مطالعه و بررسي وضعيت سكونتگاهي روستايي نشان مي دهد بعضي از روستاها به دليل برخورداري از موقعيت اداري ،ارتباطي ،خدماتي،اقتصادي و... مناسب در چنان شرايطي قرار مي گيرند كه ساير روستاهاي پيرامون آنها بخشي از خدمات مورد نياز خود را از اين روستاها تامين مي نمايد در چنين وضعيتي روستاهاي پيرامون اثرات خاص خود را در روستا ي نافذ به جاي مي گذارند كه مهمترين آنها تقويت هر چه بيشتر موقعيت روستاي مركزي در نظام سلسله مراتب خدماتي روستاها و جذب خدمات بيشتر تقويت موقعيت اقتصادي روستا و ... مي باشد بدين جهت مي توان گفت شناخت حوزه نفوذ و نافذ روستاها در مطالعات و برنامه ريزهاي توسعه روستايي از جهت والايي برخوردار است براي حوزه نفوذ تعاريف مختلفي تا كنون ارائه شده است مهمترين آنها عبارتند از حوزه نفوذ يك روستا فضايي است كه ساكنين سكونتگاه هاي پيرامون براي انجام امور روزمره و با تامين خدمات مورد نياز به آن روستا مراجعه مي نمايند.

در مطالعات حاضر به منظور شناخت تاثيرات روستاهاي حوزه نفوذ ر روستاي خادم آباد وضعيت حوزه نفوذ اين روستا به شرح ذيل مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته است تا با درك هر چه بيشتر شرايط حاكم بر اين روستا نسبت به تهيه طرح هادي روستا اقدام گردد.

 

2-1 تعيين حوزه نفوذ :

 

براي تعيين حوزه نفوذ روستاي خادم آباد از روش ضريب برخورداري از خدمات عمومي مورد نياز جوامع روستايي و همچنين ميزان وابستگي روستاهاي پيرامون خادم آباد به يكديگر و موقعيت اين روستا در سلسله مراتب خدماتي تعيين شده در طرح هاي بالا دست (طرح هاي سطح بندي خدماتي و طرح جامع شهرستان مشهد) استفاده شده است .

الف) خدمات موجود در روستاي خادم آباد :

اين روستا در حال حاضر با برخورداري از 860 نفر جمعيت داراي :

1-          دبستان ابتدايي پسرانه و دخترانه . 2- مدرسه راهنمايي پسرانه و دخترانه .3- دبيرستان و پيش دانشگاهي پسرانه .4- حمام عمومي.5- خانه بهداشت.6- غسلخانه .7- دفتر پست و مركز تلفن .8- برق سراسري .9- لوله كشي آب .10- پايگاه مقاومت بسيج و شوراي اسلامي

ب)در حال حاضر ساكنين هيچ يك از روستاهاي پيرامون جهت بهره برداري از خدمات موجود در روستاي خادم آباد به اي روستا مراجعه نمي نمايند به جز دبيرستان و پيش دانشگاهي كه تعداد زيادي از اطراف روستا به اين دبيرستان مشغول به تحصيل هستند.

ج)روستاي خادم آباد فاقد حوزه نفوذ مي باشد و خدمات موجود در اين روستا صرفا مورد استفاده مردم خود روستا مي باشد ضمن آنكه اين روستا وضعيت در آينده كماكان ادامه خواهد داشت در طرح هادي روستاي خادم آباد خدمات در نظر گرفته شده صرفا براي جمعيت ساكن در اين روستا خواهد بود .

 

3)آشنايي روستا

 

3-1 موقعيت جغرافيايي روستا:

 

روستاي خادم آباد واقع در دهستان ميامي از بخش رضويه شهرستان مشهد مي باشد اين روستا در طول جغرافيايي 59 درجه 48 دقيقه و در عرض جغرافيايي 36 درجه 13 دقيقه قرار گرفته است و فاصله اش به مركز شهرستان كيلومتر مي باشد اين روستا در 13 كيلومتري جاده مشهد واقع شده است و از نظر توپوگرافي اين روستا جلگه اي است.روستاي خادم آباد از سمت شمال به ارتفاعات و از سمت جنوب به باغات و از سمت شرق به بخش رضويه محدود مي گردد .

 

3-2 تعيين محدوده اراضي كشاورزي و منابع طبيعي:

 

وسعت روستا ها تا حد زيادي بيانگر ويژگي هاي محيط طبيعي و شرايط اجتماعي و اقتصادي  آنهاست در نواحي كه مسطح بوده و خاك حاصل خيز و آب كافي در دسترس است . روستاها معمولا بزرگ و برعكس در نواحي تپه ماهوري و كوهستاني كه قشر خاك ناچيز مي باشد و در نتيجه حاصلخيزي خاك و بهره دهي پايين است روستا ها كوچك مي باشند . اكنون روستاي خادم آباد داراي وسعت كمي است و محدوده اراضي كشاورزي اين روستا  است كه از نظر حاصل خيزي خاك و آب كافي در سطح خيلي پاييني است .

 

3-3 بررسي منابع آب :

 

اصولا در كشور ايران هر جايي كه روستايي شكل گرفته قطعا منبع آبي داشته و تعيينتوسعه روستا تا حد زيادي با ميزان كيفيت آ ب و در مراحل بعدي با زمبن و پيشرفت هاي فني جوامع انساني مرتبط است .

 تنها يك قنات در روستا وجود دارد كه تقريبا 10 سال پيش مردم روستا از همين قنات براي آشاميدن و براي كشاورزي استفاده مي كردند اكنون آب آشاميدني اين روستا از طرف دولت لوله كشي شده و آب مورد نياز مردم از طريق لوله كشي تامين مي گردد كه تنها از آب قنات براي كشاورزي استفاده مي كنند كه طبق مقررات افراد روستا هر 6 ساعت به 6 ساعت حق استفاده از آب را دارند و گاهي كه مردم با كمبود آب يا قحطي آب مواجه مي شوند افرادي كه وسيله نقليه دارند از شهرك رضويه آب تهيه مي كنند و افراد ديگر هم مجبور هستند از آب قنات كه كمي شور است استفاده كنند.

 

3-3-1اقليم روستا :

 

الف) رطوبت:

رطوبت متوسط مشهد 4/56 درصد و متوسط حداقل و حداكثر سالانه 5/36 درصد در تير ماه و 19/7 درصد در دي ماه است.

ب)درجه حرارت:

درجه حرارت در طي دوره آماري 1330-1380 4/14 درجه سانتي گراد و اختلاف ميانگين درجه حرارت در سرد ترين ماه و گرم ترين ماه 35 درجه است ميانگين حداكثر دماي سالانه 4/26 درجه مربوط به ماه تير و ميانگين حداقل دماي سالانه 4 درجه مربوط به ماه دي است.

 

ج)بارندگي:

متوسط بارندگي در طي دوره آماري 1380-1330 در شهرستان مشهد 64/259 ميليمتر است حداكثر ميانگين ماهانه بارش در شهرستان مشهد 8/55 ميليمتر در اسفند ماه و حداقل ميانگين ماهانه بارش 7/0 ميليمتر در مرداد ماه مي باشد . به طور كلي ميزان نزولات در اين شهرستان كم است.

 

د)تابش خورشيد:

 

ميانگين مجموع سالانه ساعات آفتابي مشهد 2500 ساعت است كه از اين ميزان كم ترين ساعات آفتابي در بهمن ماه بيشترين آنها در تيرماه است . زاويه تابش خورشيد در عرض جغرافيايي 37 درجه در ظهر محلي ، اول تير ماه برابر 90 درجه و در ظهر محلي دي ماه 45 درجه است . عوامل تاثير گذار بر اقليم مشهد عبارتند از عرض جغرافيايي، هواي گرم وخشك كوير قره قوم.

 

آمارهاي به دست آمده نشان مي دهد كه روستاي خادم آباد داراي آب و هواي معتدل و مرطوب مي باشد و وضع طبيعي ان به صورت جلگه اي است . باد روستا از سمت  شمال به جنوب است به همين دليل خانه ها تقريبا به صورت شرقي غربي ساخته شده اند ولي بايد براي طرح پيشنهادي با  دقت بيشتري طراحي را ارائه داد. و همچنين به دليل رطوبتي بودن روستا باد مزاحمي ندارد.

 

3-4 بررسي ويژگي هاي جمعيتي :

 

جمعيت مهمترين عامل انساني در شكل گيري  روستا و همچنين توزيع و تراكم و معيشت و توسعه آنهاست بنابراين آگاهي از كميت و كيفيت جمعيت ساكن در منطقه از ضروريات برنامه ريزي مي باشد . چنانچه هدف از مطالعه اجراي يك پروژه عمراني باشد اين امر مضاعف مي شود چرا كه با مطالعه دقيق عناصر مختلف جمعيت مي توان نسبت به توانايي مشاركت فكري و دستي و قدرت ريسك و عواملي از اين دست آگاهي لازم را به دست آورد .

 

3-4-1 تعداد جمعيت و بعد خانوار:

 

واضح ترين نوع سنجش در جمعيت شناسي شمارش ساده تعداد افراد جمعيت است ولي دانستن رقم كل جمعيت به تنهايي كافي نيست و بايد رابطه اي ميان اين رقم و بعضي عوامل ديگر مثلا تعداد خانوار برقرار كرد كه به اين ترتيب بعد خانوار بدست مي آيد.  

تعداد خانوار

 

تعداد جمعيت

 

 

= بعد خانوار

 

         

 

 

 

 

 

 

 

سال سرشماري

 

1345

1355

1365

1375

1384

جمعيت

385

469

938

752

853

تعداد خانوار

90

125

160

114

138

بعد خانوار

27/4

75/3

8/5

6/6

18/6

 

 

 تعداد جمعيت و بعد خانوار بر اساس آمارهاي 45 تا 75 جمعيت اين روستا به ترتيب 385،469،938،752 نفر بوده است كه بعد خانوار همين سال ها به ترتيب عبارتند از 27/4 ،75/3،8/5 ، 6/6 بوده است . براي شناخت وضعيت جمعيت و خانوار روستا از نتايج سرشماري هاي عمومي ومسكن نشان مي دهد روستاي خادم آباد در سال 45 در قالب 90 خانوار با بعد خانوار 27/4 اين روستا در سال 55 داراي 469 نفر در قلب 125 خانوار با بعد خانوار 75/3 و در سال 65 داراي 938 نفر در قالب 160 خانوار با بعد خانوار 8/5 و در نهايت در سال 75 با 752 نفر جمعيت در قالب 6/6 بوده است.

 

3-4-2 بررسي تحولات جمعيتي و روند مهاجرت :

 

در بررسي روند افزايش و كاهش جمعيت اين روستا تنها مواليد و مرگ و مير تاثير ندارد بلكه درون كوچي و برون كوچي نيز جمعيت در اين امر نقش مهمي ايفا مي كند از اين افزايش جمعيت يك منطقه با محاسبه نرخ رشد مطلق و نرخ رشد طبيعي و نرخ مهاجرت مواجه است .

 

نرخ رشد مطلق:

 

در مطالعه نرخ رشد مطلق جمعيت يك روستا از آمارهاي سرشماري فرهنگ آبادي در دوره هاي مختلف و همچنين از آمار خانه بهداشت استفاده شده است تحولات جمعيت روستا را طي دوره هاي مختلف زماني در يك جدول نشان داده شده است.

 

Pt = po (1+r) *100

 

 

 

سال

 

1345

1355

رشد 5545

1365

رشد65        -55

1375

رشد 75-65

رشد 75-45

جمعيت

 

385

469

9/1

938

1/7

752

1/2-

02/2

 

 

 

دليل عدم تعلدل:

به طور كلي با بررسي هاي انجام شده در اين روستا روند كلي جمعيت در سال 45-55

جمعيت رو به كاهش است به دليل اين كه قبل از انقلاب بوده و مردم روستا به اطراف

مهاجرت كرده بودند و همچنين در سال 55-65 جمعيت افزايش يافته كه روال طبيعي خود

را دارد ولي جمعيت در سال 65-75 روند جمعيت بايد كاهش داشته باشد به دليل سواد كم و زاد و ولد بيش از حد و همچنين به دليل ورشكستگي افراد از شهر به روستا مهاجرت كرده بودند و به همين دليل از روال طبيعي خود خارج شده ولي در سال 75-84 به دليل آگاهي دادن به افراد روستا از طريق خانه بهداشت و به وجود آمدن فرهنگ در روستا جمعيت روستا رئ به كاهش بوده و روند جمعيت را به طور طبيعي به وجود آورده است.

 

 

 

نرخ رشد طبيعي:

نرخ رشد طبيعي بر اساس آمار تولد و مرگ و مير جمعيت روستا محاسبه شده است با توجه به نرخ رشد طبيعي و نرخ رشد مطلق مي توان نرخ هماجرت را مشخص كرد.

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

سال

جمعيت

جمعيت ميانه

تعداد متولدين

تعداد فوت شدگان

نرخ رشد طبيعي

نرخ رشد مطلق

نرخ مهاجرت

1379

842

865

12

4

9/0

3/3

38/2

1380

870

5/860

18

2

8/1

1/2-

9/3-

1381

851

5/868

9

3

7/0

03/2

33/1

1383

886

873

13

0

4/1

72/3-

12/5-

1384

853

5/869

14

4

2/1

 

 

ميانگين

8/861

75/866

2/13

25/3

2/1

08/0

3/1-

 

 

 

 

3-4-3ساخت جمعيت:

 

3-4-3-1تركيب سني :

در برنامه ريزي هاي اقتصادي ، آموزشي ،بهداشتي آگاهي از ويژگي هاي طبقاتي سني جمعيت الزامي است اين آگاهي ها سبب مي شود تا نياز به تعداد مشاغل در آينده را فراهم نمود و از قبل به تعداد مورد نياز براي جوانان وارد بازار كار مي شوند وبه  افزايش جمعيت پي برد در مطالعات جمعيتي روستاي خادم آباد از اطلاعات و آمار خانه بهداشت در سال 84 استفاده شده است بر اساس اين آمار جمعيت روستاي خادم آباد 860 نفر مي باشد از مجموع اين افراد 47/29 درصد از گروه سني كودكان و نوجوانان ، 15/43 درصد از گروه سني جوانان ،46/22 درصد در گروه سني بزرگسالان و 92/4 درصد از گروه سني سال خوردگان واقع شده اند .

 

 

سال

گروههاي سني

14-0

34-15

64-35

65+

جمع

1375

تعداد

263

464

25

752

درصد

97/34

7/61

33/3

100

1384

تعداد

252

369

192

42

855

درصد

47/29

15/43

46/22

92/4

100

 

3-4-3-2تركيب جنسي:

 

آمارهاي ارائه شده از سوي خانه بهداشت روستاي خادم اباد نشان مي دهد كه نسبت جنسي اين روستا در سال 1385 26/649 محاسبه شد كه نشان دهنده عدم تعادل بين زنان و مردان روستا است البته اين وضعيت در طبقات مختلف سني متفاوت از هم مي باشد به طوري كه در جدول نشان مي دهد نوعي عدم تعادل در نسبت جنسي طبقات مختلف مشاهده مي شود بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد اين اصل بنا به دلايلي از قبيل عدم تعادل در زمان تولد و مهاجرت در سالهاي بعد ايجاد شده است.

 
 

 

 

 

 

 

 

 

گروه سني

مرد

زن

نسبت چنسي

درصد از جمعيت

4-0

34

35

14/97

08/8

9-5

38

41

68/92

26/9

14-10

66

38

68/173

19/12

19-15

73

57

07/128

24/15

24-20

49

56

5/87

3/12

29-25

39

26

150

6/7

34-30

40

29

93/137

08/8

39-35

20

21

23/95

8/4

44-40

25

18

88/138

04/5

49-45

21

16

25/131

3/4

54-50

13

17

47/76

5/3

59-55

10

11

9/90

4/2

64-60

8

10

80

1/2

69-65

13

6

6/216

2/2

74-70

7

6

6/116

5/1

79-75

4

2

200

7/0

84-80

1

3

3/33

46/0

جمع

461

392

38/2046

100

 

 

 

 

در مي يابيم كه در سنين 9-0 سال گروه دختران بر پسران برتري دارد ولي نسبت جنسي در گروه 14-10 افزايش زيادي يافته است اختلاف زيدي ارقام اين دو گروه سني و افزايش پسران نسبت به گروه سني قبلي ناشي از اختلاف ميزان مرگ ومير بين دو جنس مي باشد . از علاقه بيشتر خانواده هاي روستايي به جنس پسر مراقبت بيشتري از آنها به عمل آمده در نتيجه مرگ ومير پسرها مقابل دخترها با كاهش مواجه مي باشد .نسبت جنسي در گروه24-15 افزايش يافته در اين بين نسبت جنسي مربوط به گروه سني 24-20 كاهش يافته به دليل اينكه اين گروه سني شامل نيروي جوان مي باشد براي دستيابي به امكانات و خدمات بيشتر از قبيل فرصت هاي شغلي و برخورداري از خدمات رفاهي بيشتر اقدام به مهاجرت نموده اند در گروه سني 49-25 نسبت جنسي افزايش يافته است و به دليل نداشتن در آمد كافي وورشكستگي  مردان به روستاي خود بازگشته اند و همچنين در سنين  84-50 نسبت جنسي به دليل عدم تعادل درآمد دچاد اختلال شده است.

 

3-4-4سواد و تحصيلات:

 

عمده ترين دلايل عقب ماندگي سرزمين ها ريشه در ككم سوادي و ضعف آموزشي آنها دارد و جمعيت ها در سايه دانش و تخصص بالا تر آنها عملي مي شود فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي يك جمعيت متاثر از سطح سواد و ميزان تحصيلات جمعيت است . جمعيتي كه از نظر تحصيلات در ستون پايين قرار دارد ناگزير به مشاغل ساده و بي اهميت مي باشد چنين جمعيتي داراي خلاقيت و نوع آوري كمتري مي باشد پس بايد براي سطح سواد  كوشيد زيرا هرگونه  تحول و رشد وتوسعه در جامعه متزمل دارا بودن يك جمعيت با سواد مي باشد بنابراين آگاهي از ميزان كميت و كيفيت سواد هر جامعه نقش مؤثري در ميزان پذيرش يافته هاي جديد و افزايش قدرت ريسك و مسائل اجتماعي دارد هر جه ميزان باسوادي در يك جامعه بيشتر باشد علاوه بر اين كه آگاهي افراد نسبت به طرح هاي عمراني بيشتر مي شود ميزان مشاركت فكري آنها در به ثمر رسيدن طرح ها نيز بيشتر خواهد شد .

عوامل سواد پايين:

1-                    پايين بودن سطح در آمد

2-                    موقعيت جغرافيايي روستا

3-                    عدم وجود مراكز آموزشي در روستا در زمان گذشته

 

نام مكان

با سوادي نقاط روستايي

مردان

زنان

ايران

74/76

41/62

روستاي خادم آباد

25/54

27/23

 

 

همان طور كه در جدول مشاهده مي كنيد وضعيت باسوادي مردان بيشتر از زنان است به خاطر اين كه دبيرستان اين روستا فقط پسرانه است و همچنين اين دبيرستان به عنوان قمر حساب مي آيد .

 

 

3-4-4-1اشتغال به تحصيل:

 

 

مقطع تحصيلي

پسران

دختران

جمع

درصد

دبستان

41

33

74

34/64

راهنمايي

16

15

31

27

متوسطه

10

0

10

69/8

جمع

67

48

115

100

 

نرخ اشتغال به تحصيل عمومي برابر است با:             

 

       
 
   

 100 ×

 
 

 

 

 

 

 

 

3-4-5 وضعيت فعاليت و اشتغال:

 

رشد و توسعه اقتصادي هر سرزمين متكي به قدرت توليدي آن سرزمين است قدرت توليدي خود عامل عمده در تفاوت هاي فضايي است جمعيتي كه از قدرت توليدي بالايي برخردار است علاوه بر تامين نيازهاي مصرفي جمعيت خود مازاد توليد را صادر مي نمايدو از طريق آن پول كافي را براي تامين وارددات بدست مي آورد مسلما براي رسيدن به سطح بالايي از توليد به يك نيروي فعال كاري و داراي مهارت و تخصص كافي نياز است كل جمعيت بالاي 10 سال را مي توان به دو گروه فعال اقتصادي و غير فعال اقتصادي تقسيم نمود جمعيت فعال شامل افراد شاغل و بيكاران جوياي كار است جمعيت غير فعال اقتصادي شامل دانش آموزان ،دانشجويان ،زنان خانه دار ،افراد داراي درآمدهاي بدون كار و بازنشسته ها مي باشد.

 

جمعيت بيكار+جمعيت شاغل =جمعيت فعال

 

139=5 +134 =جمعيت فعال روستاي خادم آباد(سال 75)

       
   

جمعيت شاغل

 
 
 

 

 

 

 

 

 

40/96=100  134 =نرخ اشتغال روستاي خادم آباد(سال75)

 

Text Box: جمعيت بيكار

 

 

Text Box: جمعيت فعال

 

 

59/3=100  5 =نرخ بيكاري روستاي خادم آباد(سال75)

 

 

100   جمعيت فعال = ميزان فعاليت اقتصادي

 

 

41/22 = 100   139 = ميزان فعاليت اقتصادي روستاي خادم آباد(سال75)

 

همچنين بار تكفل خالص در روستا نيز محاسبه گرديده است بار تكفل نشا ن دهنده بار حقيقي و اقتصادي است كه از نظر تامين معاش زندگي افراد غير شاغل بر دوش افراد شاغل جامعه قرار دارد.

 

جمعيت شاغل جمعيت كل = بار تكفل خالص

 

751= 134-752 = بار تكفل خالص روستاي خادم آباد (سال75)

 

3-5 ويژگي هاي اقتصادي:

 

توان اقتصاد روستايي به عنوان عامل موثر در جذب و دفع جمعيت مي تواند نقش موثري در چگونگي پيش بيني جمعيت و در نهايت طراحي روستاداشته باشد . به طور كلي فعاليت هاي روستا در سه محور اصلي كشاورزي ،صنعت و خدمات قرار دارند.

 

3-5-1 كشاورزي:

كشاورزي به طور كلي  به سه بخش باغداري ،زراعت و دامداري تقسيم ميشود ولي در اين روستا به دليل كمبود آب بخش باغداري در اين روستا وجود ندارد.

 

الف)زراعت:

در هر منطقه با توجه به نوع اقليم ،خاك،وضعيت ناهمواري ها و ساير عوامل طبيعي يك يا چند محصول زراعي داشته و ساير محصولات را تحت تاثير خود قرار مي دهد .

 

 

 

 

 

 

 

نام محصول

سطح زير كشت

راندومان

(kg)

كل توليد

(kg)

قيمت هر كيلو(ريال)

هزينه در هكتار(ريال)

هزينه كل(ريال)

درآمد ناخالص

درآمد خالص

گندم آبي

5/169

2790

472905

1500

1100000

18900000

709357500

523457500

گندم ديم

12

290

3480

1500

300000

3600000

5220000

1620000

جو ديم

33

280

9240

1350

300000

9900000

12474000

2574000

جو آبي

5/14

2100

30450

1350

1300000

18850000

41107500

22257500

يونجه

2

68000

136000

1000

100000

200000

136000000

135800000

اسپرس آبي

2

68000

136000

1000

100000

200000

136000000

135800000

نباتات جاليزي

5

800

4000

4500

800000

4000000

18000000

14000000

گوجه فرنگي

2

2200

44000

2500

2000000

4000000

11000000

7000000

جمع

240

 

 

 

 

226650000

29000000

84259000

 

 

 

ب)دامداري:

در هر روستايي با توجه به اقليم ، آب و هوا و ساير عوامل طبيعي داراي تعداي دام است.كه در جدول زير موقعيت دامي روستاي خادم آباد را مورد بررسي قرار داده شده است.

 

نوع دام

تعداد دام

درآمد نا خالص هر راس(ريال)

درآمد خالص هر راس(ريال)

كل درآمد خالص

(ريال)

گاو

67

4000000

2500000

167500000

گوسفند

610

500000

350000

213500000

بز

101

400000

300000

30300000

جمع

778

4900000

3150000

411300000

 

 

 

3-5-2 صنعت:

در اين روستا متاسفانه صنعتي كه قابل محاسبه باشد و همچنين در اقتصاد آنها تاثير بگذارد ندارند.

 

3-5-3 خدمات:

در هر روستايي با توجه به  نيازهاي افراد روستا امكاناتي وجود دارد كه در اين روستا خدمات آن را مورد بررسي قرار داده ايم.

 

 

نوع اشتغال

 

تعداد شاغلين

درآمد ماهانه

(ريال)

درآمد سالانه

(ريال)

خانه بهداشت

1

1200000

14400000

مخابرات

1

1000000

12000000

نانوايي

1

900000

19200000

فروش نفت

1

1000000

12000000

مواد غذايي

2

1000000

12000000

جمع

6

5100000

69600000

 

 

 

 

 

 

 

3-5-4 درآمد حاصل از بخش هاي اقتصادي:

 

بخش هاي اقتصادي

ميزان درآمد

درصد از كل درآمد

روستا

درآمد سرانه

جمعيت

درآمد سرانه

خانوار

زراعت

842509000

66 /63

713/1120357

825/7390429

دامداري

411300000

07/31

4894/546941

737/3607894

خدمات

69600000

25/5

19149/92553

3158/610526

جمع

132340900

100

3939/259282

88/11608850

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3-5-5 سرانه درآمد جمعيت و خانوار از كل درآمد روستا :

 

 

درآمد سرانه

سالانه

درآمد سرانه

ماهانه

جمعيت (سال75)

752

3939/259282

86616/21606

خانوار

114

88/11608850

24/967404

 

 

3-6 شناخت عوامل موثر در پيدايش روستا :

 

شكل و نحوه استقرار و در مجموع علت وجودي سكونتگاه هاي وستايي نازمند يك بررسي همه جانبه و دقيق است چرا كه ب پايه سكونتگاه هاي انساني عوامل و نيروهاي گوناگون اعم از محيطي،اجتماعي ،اقتصادي،فرهنگي و سياسي در محل استقرار و وسعت سكونتگاه ها تاثير گذارند كه تاثير اين عوامل در گذر زمان تفاوت مي نمايد نه تنها عوامل و نيروهاي دروني بلكه نيروهاي بيروني نيز در گستره دخل و تصرف گروه هاي انساني در محيط و نهايتا شكل بخشي به فضاهاي زيستي معيشتي تاثير به سزايي داشته است بر اين اساس گروه هاي انساني به نوعي آرامش مكاني ،فضايي و طبيعي دست مي بابند كه عمدتا كل محور منابع طبيعي به ويژه آب و خاك مي گرد.

 

الف)عوامل طبيعي:

 

ب)عوامل فرهنگي ،اجتماعي و اقتصادي:

 

روستاي خادم آباد از نظر جمعيتي ،اقتصادي از روستاهاي تقريبا كم جمعيت شهرستان مشهد به شمار مي آيد همچنين بنا به مطالعات انجام شده اين روستا از قدمت زيادي برخوردار مي باشد علي پيدايش اوليه اين روستا در محل فعلي آن وجود آب و فضل و بخشش ارباب روستا به نام آقاي هاشم زاده بوده است كه سند بيشتر زمين ها و خانه ها به نام ارباب بوده . مطالعات انجام شده نشان مي دهد روستاي خادم آباد در سال حدود 300 ه.ق وجود داشته است سنگ قبر هايي در گورستان عمومي اين روستا تاريخ آن را در سال هاي 389 ه.ق نشان مي دهد.

 

3-7 شناخت وتعيين نحوه كاربري وضع موجود:

 

شناخت و تعيين فضاهاي وضع موجود و آگاهي از ميزان هر يك از آنها كمك شاياني به بررسي و ارائه پيشنهاد جهت رفع مشكلات فضاهاي مورد نياز روستا مي نمايد لذا بررسي نوع و مساحت و سرانه كاربري هاي مختلف در روستا ضروري است.

 

 

 

 

كاربري موجود

مساحت m2

سرانهm2

درصد از وسعت

مسكوني

32/33664

46/39

46/67

تجاري

52/46

05/0

08/0

آموزشي

8/861

01/1

72/1

بهداشتي درماني

74/261

3/0

51/0

مذهبي فرهنگي

66/308

36/0

61/0

تاسيسات و تجهيزات

86/290

34/0

58/0

ارضي باير

22/12519

67/14

09/25

معابر

6/1941

27/2

88/3

جمع

72/49894

46/58

95/99

 

 

 

3-8 بررسي چگونگي مالكيت اراضي:

 

با بررسي هاي انجام شده مي توان مالكيت اراضي را به چهار گروه مالكيت خصوصي ،مالكيت دولتي، مالكيت وقفي و مالكيت عمومي تقسيم بندي كردكه خانه هاي خصوصي در اصل به نام ارباب بوده كه اكنون به عنوان خصوصي استفاده مي كنند . مالكيت دولتي اين روستا مدرسه ،خانه بهداشت و اداره پست است .مالكيت وقفي آن دو فضاي مذهبي است كه وقف شده است و در نهايت مالكيت عمومي اين روستا را ميتوان حمام و گورستان نام برد.

 

 

3-9 شناخت كيفيت ابنيه روستا و بررسي مصالح ساختماني:

 

در بررسي كيفيت ابنيه عوامل مختلفي همچون شرايط اقليمي ،اقتصادي،فرهنگي ،نوع مصالح ساختماني موجود در روستا و امكان دسترسي به مصالح خارج روستا نقش دارد مجموعه اين عوامل ابنيه موجود درروستا را به چهار گروه با دوام ،نيمه با دوام، كم دوام و بي دوام (مخروبه)تقسيم بندي مي كنيم.

 

3-10 بررسي شبكه هاي ارتباطي:

 

شبكه ها امكان مبادله را درون يك اجتماع و اجتماعات مختلف فراهم مي آورد روستاها واسطه شبكه در هم تنيده اي كه تار و پود آن را يكي از عناصر اساسي ادغام فضاها در ميان فضاي مسكوني تشكيل مي دهد سازمان مي يابد.

جابه جايي انسان ،حيوان از نقطه اي به نقطه ديگر از مسائل مهم هر جامعه استاگر سيستم حمل .نقل كافي در اختيار نباشد مسلما امكان اتصال نواحي توليد و مصرف امكان نداشته بنابراين سيستم حمل ونقل مناسب نتايج مثبت و پراهميتي را براي بهره دهي بهينه ايجاد مي نمايد.

بسياري از نواحي منزوي و دور افتاده هنگامي كه از امكانات ارتباطي مناسب برخوردار مي گردند از انزواي جغرافيايي خارج شده و ارزش اقتصادي مناسبي را كسب مي نمايند در جوامع روستاي شبكه هاي ارتباطي به حيث تنوع محدود مي باشد عمدتا داراي شبكه هاي ارتباطي داخل روستا ،شبكه هايي كه روستا را به مزارع سوق مي دهد و شبكه هايي كه روستاهاي مجاور را به يكديگر مرتبط مي نمايد و به اصطللاح راه بين روستايي ناميده مي شود.

 

 

 

3-11 تعيين مراكز اوليه روستا و مراحل توسعه:

 

مطالعات و بررسي هاي انجام شده در اين زمينه نشان مي دهد اولين مساكن روستا در قسمت شمال غربي و حاشيه باغات و اطراف مسجد به وجود آمده و پس از آن در جهات مختلف گسترش يافته شكل فعلي خود را پيدا مي كند.

همچنان كه اشاره گرديد هسته اوليه روستاي خادم آباد در حاشيه باغات و اطراف مسجد روستا به وجود آمده و در طي زمان ،توسعه پيدا نموده است . مراحل مختلف توسعه روستاي خادم آباد در سه دوره زماني :

 

1- توسعه روستا قبل از سال 42 كه در بالا اشاره گرديد.

2-توسعه روستا در سال هاي 42 تا75 كه روستاي خادم آباد در بين اين سال ها شمال شرق آن شكل گرفت.

3- توسعه روستا پس از پيروزي انقلاب اسلامي سال 57 و بعد از آن كه روستاي خادم آباد به تدريج با شكل گرفتن قسمت مركزي شكل فعلي خود را به وجود آورده است.

 

3-12 وضعيت شيب روستا:

 

مي دانيم كه شيب هر منطقه با توجه به وضعيت توپوگرافي بايد با دقت كامل در نظر گرفته شود شيب روستاي خادم آباد از سمت جنوب به شمال شكل گرفته است كه در زمان بارندگي آب باران به سمت باغات سرازير مي شود و خانه هايي كه در اين مسير قرار داشته باشند باعث مزاحمت افراد خانه مي شود .به طوركلي با در نظر گرفتن شيب روستا مي توان طرح هاي پيشنهادي خود را ارائه داد كه در مسير شيب روستا قرار نگيرد.

 

3-13 بررسي معماري و تركيب فضاهاي مسكوني و واحدهاي همسايگي:

 

اگر چه نياز انسان تامين مواد غذايي است اما نياز به محافظت از خود ،يافتن سر پناه نيازي بنيادي و همه گير است اگر چه تامين سر پناه و چهار ديواري بسيا ر مهم است و اگر همه ساختمانهاي مسكوني نيز با توجه دقيق به استاندارد هاي فني و ضوابط معماري بنا شوند بسياري از معضلات امروزي از قبيل ناپايداري ساختمانها در طول زمان ،هزينه هاي غير منطقي تعمير مداوم و عدم مقاومت در مقابل زلزله بر طرف خواهند شد وظيفه معماري فقط تامين اين نيازهاي عملي نيست به طور كلي تقليل معماري به چنين سطحي نه فقط با رسالت معماري در تضاد است بلكه عملا به ناچيز شمردن همان حداقل هاي فني و كاربردي منجر مي شود.

به طور كلي انتخاب جهت استقرار ساختمان به عواملي چون وضع طبيعي زمين ،ميزان نياز به فضاهاي خصوصي ،كنترل و كاهش صدا و دو عامل باد و تابش آفتاب بستگي دارد مهمترين وظيفه آ ن است كه با توجه به شرايط حرارتي ،بهداشتي و رواني مورد نياز ساختمان را در جهتي قرار دهد كه بيشترين استفاده از نور خورشيد حاصل شود همان طور كه فصل هاي مختلف سال به دليل تغيير محور زمين نسبت به خورشيد از يكديگر متمايزاند جهت يك ساختمان نيز تحت تاثير مقدار انرژي خورشيدي تابيده به ديوارهاي  آن در ساعات مختلف قرار دارد.

شكل ساختمان نيز مي تواند تاثير زيادي در هماهنگ ساختن ساختمان با شرايط اقليمي همچنين در تعديل انتقال شرايط بحراني هواي خارج به داخل ساختمان  داشته باشد بهترين فرم ساختمان فرمي است كه كمترين مقدار حرارت را در زمستان از دست بدهد و در تابستان نيز كمترين مقدار حرارت را از آفتاب و محيط اطراف دريافت كند بنابراين پلان مربع بهترين فرم ساختمان محسوب مي شود زيرا با وجود بيشترين حجم كمترين سطح خارجي را دارد . البته اين مسئله در مورد ساختمان هاي قديمي كه معمولا پنجره هاي كوچكي دارند و به همين دليل مي توان نفوذ بسار كم آفتاب به داخل آنها را ناديده انگاشت صدق مي كند ولي در مورد ساختمان هاي امروزي كه داراي قسمت هاي شيشه خور بزرگي است اين مسئله صادق نييست تعيين بهترين فرم براي ساختمان ها با توجه به تاثير دماي هوا و تابش آفتاب در شرايط حرارتي هواي داخلي ساختمان صورت گيرد.

در تمامي نظريه هايي كه در مورد ارتباط جهت ساختمان با تابش آفتاب ارائه شده جهت جنوبي بهترين جهت براي ساختمان ها اعلام شده است البته بي ترديد اين جهت باعث  دريافت بيشترين مقدار انرژي خورشيدي در زمستان و كمترين آندر تابستان مي شود . عمده ترين و قابل توجه ترين ويژگي مصالح ساختماني ظرفيت و مقاومت حرارتي آن است مهمترين ويژگي مصالح ساختمان به شرايط اقليمي محيط آن بستگي دارد از اين رو ويژگي لازم براي مصالح ساختماني در مناطق اقليمي گوناگون متفاوت است . در فصل گرم به دليل اختلاف زياد دماي هواي شب و روز مصالح ساختماني بايد با دقت بيشتري انتخاب شود بنابراين بهترين نتيجه زماني حاصل مي شود كه قسمت هايي از ساختمان كه هنگام روز مورد استفاده قرار مي گيرد با مصالح ساختماني سنگين مورد استفاده هنگام عصر و شب با مصالح سبك و با ظرفيت حرارتي كم ساخته شوند .

در طراحي خانه ها ي روستايي بايد مصالح فضاي مسكوني با فضاي دامي تفاوت داشته باشد و همچنين بايد ورودي فضاي مسكوني با فضاي دامي جدا باشد . در طراحي خانه هاي روستايي بايد دقت كرد كه در مسير وزش باد و همچنين در مسير شيب قرار نگيرد و بايد با توجه به فرهنگ و معيشتي كه دارند خانه ها طراحي شود.

 

3-14 تجزيه و تحليل و پيش بيني جمعيت آينده:

 

اسامي هر گونه برنامه ريزي اقتصادي ،فرهنگي ،اجتماعي .... تحولات جمعيتي است به دليل تغييرات اجتماعي ،فرهنگي و معيشتي در روستا و مراكزي كه با آن روستا مرتبط هستند افزايش جمعيت متغير است بنابراين نمي توان به طور قطع نسبت به تعيين تعداد جمعيت در سال هاي آينده اقدام كرداما به جمعيت اينكه به طور تقريبي شرايط آتي جمعيت مشخص شده است .

 

پيش بيني جمعيت 10سال آينده :

 

الف)توجه به نرخ رشد 30 ساله روستا =02/2

ب)توجه به نرخ رشد طبيعي 5 دوره اخير=44/2

ج)توجه به عامل مهاجرت كه نرخ رشد واقعي در آن محاسبه شده است=08/0

 

80224/1039 = (02/0 +1) 853 =94p

 

افراد افزايش يافته    8022403/186 =853 -80224/1039

 

خانوار افزايش يافته                 36/37=8022403/186

 

نرخ رشد پيشنهادي                                        2

 

بعد خانوار پيشنهادي                                      5

 

 

 

 

 

كاربري موجود

مساحت m2

سرانهm2

درصد از وسعت

مسكوني

6/5435

37/6

67/41

حمل و نقل

48/1012

18/1

7/7

صنعتي

1240

45/1

48/9

تاسيسات

1580

85/1

1/12

بهداشتي- درماني

720

84/0

49/5

تجاري

30

035/0

22/0

ورزشي

1040

21/1

9/7

اداري

880

03/1

7/6

دامداري

260

3/0

9/1

فرهنگي -آموزشي

1040

21/1

9/7

فضاي سبز

708

83/0

43/5

جمع

08/13946

285/15

100

 

 

جدول وضع موجود پيشنهادي

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد پلان:

 

اين بنا يك ساختمان نيمه با دوام است كه به صورت شرقي غربي در داخل روستا واقع شده است از آنجا كه مي دانيم تابش خورشيد هميشه براي روشنايي طبيعي در ساختمان لازم است ولي از آنجا كه اين نور در نهايت به حرارت تبديل مي شود ميزان تابش مورد نياز براي ساختمان بايد با توجه به نوع آن و شرايط اقليمي محل آن تعيين شود و اين بنا از لحاظ تابش خورشيد ضعيف است .

ديوار هاي شرقي غربي در زمستان پرتوي آفتاب كمتر از تابستان به اين ديوارهامي تابد.اين ساختمان داراي فضاهاي داخلي :دو اتاق خواب ،آشپزخانه كهفضاي مناسبي براي آشپزخانه وجود ندارد و همچنين داراي يك سرويس است كه در خارج از ساختمان قرار دارد و داراي يك فضايي براي نگهداري مرغ و همچنين فضايي براي نگهداري دام وجود دارد و قسمتي از اين ساختمان به صورت مخروبه است كه استفاده اي جز انباري نشده است از معايبي كه در اين ساختمان وجود دارد اينكه ورودي حيوانات و افراد خانه يكي است كه بايد ورودي را جدا كرد . اين ساختمان تقريبا در جهت مخالف وزش باد قرار گرفته است به طور كلي ايجاد تهويه طبيعي در ساختمان به اختلاف فشاري كه وزش باد در جداره هاي خارجي آن به وجود مي آورد بستگي دارد و جريان هواي ايجاد شده در اثر اختلاف دماي سطوح مختلف ساختمان در فضاي داخلي آن ناچيز و قابل اغماض است و فقط وزش باد در چگونگي تهويه طبيعي و دماي هواي داخل يك ساختمان و در نتيجه آسايش آن تاثير مي گذارد . بنابراين نياز به تهويه در ساختمان لازم است كه به نوع اقليم بستگي دارد و بر اساس فصل هاي مختلف سال در منطقه مورد نظر تغيير مي كند در اين بنا بسته به نوع اقليم و كمبود امكانات تهويه مناسبي وجود ندارد و همچنين اندازه پنجره هاي اتاق در شرايط تهويه داخل آن تا حد زيادي به وجود يا عدم وجود كوران در اتاق بستگي دارد در اتاق هايي كه پنجره هاي آن در يك طرف ديوار قرار دارد و اندازه پنجره ها تا حد بسيار كمي در سذعت جريان هوا در آن اتاق تاثير دارد كه در اين  ساختمان متاسفانه از پنجره چنداني استفاده نشده است .

مصالح اين ساختمان قسمتي آجر و قسمتي كه محل نگهداري دام است از كاه گل استفاده شده است عمده ترين و قاب توجه ترين ويژگي مصالح ساختماني ظرفيت و مقاومت حرارتي آن است مهمترين ويژگي مصالح ساختماني به شرايط اقليمي محيط آن بستگي دارد از اين رو ويژگي لازم براي مصالح ساختماني در مناطق اقليمي گوناگون متفاوت است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد پلان نوساز

 

با توجه به اينكه مسير باد در روستا شمالي جنوبي است جهت بازشوها در سمت شرقي غربي قرار مي گيرد . فضائي كه مربوط به نگهداري دام است در حياطي كه پشت نماي اصلي لست قرار گرفته كه باعث شده تا اين قسمت از فضاي مسكوني ساختمان جدا شود و داراي ورودي مجزا مي باشد . حياط ديگر براي رفت و آمد افراد مورد استفاده قرار مي گيرد . اين بنا در دو طبقه طراحي شده است كه طبقه پايين فضاهاي آشپزخانه ،اتاق نشيمن و اتاق قرار دارد و در طبقه بالا حال پذيرايي ،حمام و آشپزخانه و اتاق قرار دارد حال پذيرايي نسبتا وسيع است كه البته وسيع بودن فضاها در ابنيه قديمي كمتر ديده مي شود كه دليل آن اين بوده تا فضاها به آساني گرم شوند و تبادل حرارتي كمتري داشته باشد كه در پلان هاي نوساز اين امر كمتر ديده مي شود

 

 

 

 

 

 

نقد پلان با دوام

 

 

 

اين خانه به صورت شمالي مي باشد تقريبا خانه به دو بخش مساوي دامي و مسكوني تقسيم شده كه يكي از معايب آن نيز همين است بنا براين حداقل حدود 60 درصد مسكوني و بقيه دامي است يكي ديگر از معايب آن محل سرويس مي باشد كه خارج از خانه در حياط مي باشد حمام نيز ندارد يكي از اتاق هاي داخل خانه تهويه ندارد آشپزخانه نيز همين طور يكي از محاسن آن فيلتر ، تقسيم فضاست كه داراي نورگير مي باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 9:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره شهر سازی

بازديد: 949

شهرسازي

انديشه هاي خام شهرسازي

مقدمه:

ماهيت امروز شهرهاي ايران

از سرش پيچيدة شهر سرچشمه مي گيرد. اين سرشت داراي دو وجه است: يكي فرآيند شهرنشيني مانند مسائل اجتماعي، اقتصادي، زيست محيطي ارتباطات و مانند آن، و ديگري فرآيند خرد و انديشة شهرسازي، كه براي ماسئل شهري بنيان هر دو جنبه را به چهار عامل اساي زير نسبت مي دهند:

1 پويشهاي اجتماعي اقتصادي

2 رشد شتابان شهرنشيني

3 تحول فرهنگ مادي (تكنولوژي) و فرهنگ عقلي (انديشه)

4 مديريت اجتماعي (سياسي)

عوامل ذكر شدة همة نيروهاي موثر در ايجاد مسائل شهري هستند اما در يك تحليل منطقي، عوامل ياد شده آنچنان درسلسلة علت و معلول به همديگر مرتبط اند، كه هر يك به شمار آيد. چنين تحليلي سرانجام دور و تسلسل به وجود مي آورد. براي خروج از چنين دور باطلي كساني مانند: «انگلس»، «اشپنگلر» و «هانري لافور» مسائل شهري را تجلي اقتصاد سياسي دانسته اند. و برخي مانند مشيل فوكو از ان تعبير قدرت گرفته اند و مانوئل كاسل آن را تعبير به سياست كرده است.

برخي نويسندگان، بر اساس نظرات نتچه و هاديگر جامعه صنعتي عصر ما و به تبغ آن مدرنيسم نسبت مي دهند و حجابي از مفاهيم خردباوري و فرهنگي را بر چهرة ماهيت شهر مي كشند. رواج مباحث مدرنيته در چند سال اخير چنان هزار تويي پديد آورده كه خروج از آن آسان نيست برخي مانند كولاكوفسكي مي گويند: ابهام و گوناگون كاربرد مفهوم مدرنيسم آن را به برچسبي بدل كرده كه فاقد كاركرد و دقت تبيني است.

اما بنا به گفتة بنه ولو شهرسازي نه از طريق اين استنتاجها و بكار بردن تئوري آرمانگرايي بلكه از راه استقرار و از تجارت مكرر مشكلات و تصادمهايي صورت گرفت كه برخي از افراد متعهد تر مانند موريس و سپس گدس را وادار مي سازد تا سلسله علت ها و معلول ها را بپيمايند و تعهد خود را را گسترش دهند و رابطة گمشگتة ميان سياست و فن را بازيابند.

آنچه مسلم است شهرسازي نوين همزاد توسعة تمدن صنعتي است. تحولات ناشي از صعت جديد ساختارهاي اجتماي اقتصادي و فرهنگي جوامع را دگرگون كرد و باعث توسعة شهرنشسي شد و نيز همراه با رشد نظام سرمايه داري ثروتهاي كلان و همزمان با آن فقر و بيچارگي عظيم پديد آمد. از آن پس پديده هايي مانند محلات فقيرنشين چشمگير شدند و بالاخره اتومبيل پيكر شهر را دگرگون ساخت.

افكار و ايده هاي شهرسازي براي مسائل شهري با تاخير يك قرن پس از وقوع اين تحولات به تدريح شكل گرفت. در طول ايبن يك قرن اتوبيسم اروپايي باري شهرها طرحهاي آرماني ارائه مي داد و دولتها به اقدامات موضعي دست مي زدند. هوسمن در پاريبس و آنسپاش در بروكسل خيابانكشي مي كردند. دولتها نيز مانند صاحبان انديشه همواره از توسعه و تحول عقب بودند و كارهاي آنها حالت علاج واقعه بعد از وقوع را داشت.

بررسي شهرسازي در ايران نيز گوياي همين عقب ماندگي انديشه و عمل به علت دوري از واقعيتها بوده است. التبه جريان توسعه شهر نشيني در ايران با تاخير يك قرن نسبت به جوامع صنعتي رخ داد و هر چند فرآيند و حتي خصوصيات شهرنشيني در كشورهاي توسعه نايافته بكلي با كشورهاي صنعتي متفاوت است و در واقع يك جريان برونزا است اما حاصل كار در اصل داراي تفاوت ماهوي نيست.

حاصل توسعه شكل گرفتن تجمعات عظيم است. تحولات شهرسازي در مجموعه هاي بي نظام شهري است. تحولات شهرسازي دويست سال گذشتة جهان صنعتي و صد سال گذشتة ايران تفاوتي جز تفاوت زماني و مكاني ندارند. مشكل اصلي در هر دو تاخير در ادارك ضرورت واقعيت و خامي در تدبير و انديشه هاي شهرهاي اروپايي به شهادت مفاد منشور آتن با آن روربه رو بودند ما هم اكنون با آن مواجه هستيم.

درا ين مقاله قصد آن را نداري كه منشا اين مسائل و تحولات را بيابيم بلكه منظور اين است كه در وهلة اول به جريان تاخير در تدابير شهرسازي ايران اشاره بشود و در وهلة دوم مسائل ناشي از چنين تدابيري را به اجمال بررسي كنيم:

1 درست در زماني كه اصول منشور آتن در چهارمين كنگرة معماران مدرن زيرنظر لوكوربوزيه به تصويب مي رسيد و بر ارزشهاي انساني و معماري در شهرها تاكيد مي شد (در سال 1933 ميلادي برابر 1313 هجري شمسي) سرتيپ كريم آقا بوذرجمهري كفيل شهرداري تهران به (1853-1869) كه تحت حمايت ناپلئون سوم به نوسازي پاريس پرداخت با قدرت رضاشاهي خيابانهاي جديد تهران را در بافت قديم شهر مي گشود. هر روز پرچم سرخي بر فراز محله اي به اهتزاز در مي آمد و گروه گروه ساكنين آن به محله هاي جديد پيرامون شهر رانده مي شدند و بدون ارج گذاري به تاريخ، ساختمانهاي جديد دولتي و ويرانه هاي ميراث تاريخي دورة قاجاريه بنا مي شد.

در آن موقع دو دهه از انتشار كتاب پاتريك گدس به نام شهرها در تحول در 1915 مي گذشت. او در كتاب خود از فراز برج ادينبور خاطر نشان مي كرد كه ارگانيسم شهري را مي بايست به مثابة تجمعي بشري دانست كه در مسير تحول خود همواره متاثر از محطيهاي دور و نزديك خويش است. گدس خواهان اين بود كه همة يافته هاي علمي در راه اين هدف به كار گرفته شوند. از ديدگاه او شهر يك سيستم پيچيده متشكل از ساختارهاي مختلف و مقوله هاي مختلف و طبعاً موضوعي ميان رشته اي است. بنابراين متدولوژي سنتي شهرسازي كه از يك رشته عمليات حرفه اي و فيزيكي و بر اساس برداشتهاي تجربي و ادراكات شخصي شهر ساز استوار بود بايد بر پايه الگوي عملي (بررسي تحليل طرح و با درك همة جوانب و وجوه به طور جامع انجام پذيرد. نظريات گدس مدت 60 سال بر تفكر شهرسازي علمي سايه انداخته بود و بر پاية همين انديشه مدل يا الگوي طرحهاي جامع به عنوان متدولوژي شهرسازي شكل گرفت. اين طرز تفكر در 1932 و 1949 در انگليس و در 1928 و 1949 در ايالات متحده امريكا جنبة قانوني يافت.

25 سال تجربه شهرسازي بعد از جنگ جهاني در اروپا مشكلات اين رويكرد يا طرز تفكر را نيز به تدريج آشكار ساخت. از يك سو اعتراض معماران جوان گروه ده (Ten Team) به تقسيمات عملكردي (مسكن، كار، فراغت، و حمل و نقل) منشور آتن و از سوي ديگر تئوري سيستم كه در سال 1954 توسط برتالنفي تدوين شد بر تفكر شهرسازي موثر واقع شدند. تحت تاثير اين جريانات فكري ساختگرايان كوشيدند در مخالفت با مقولات عملكرد گرايي با شهر به عنوان يك كليت واحد (گشتالت Gestalt) برخورد كنند. هر چند تئوري سيستم ثابت كرد كه سرشت سيستمها جامع و ميان رشته اي است اما اقرار داشت كه براي شناخت كليت سيستمهاي باز هيچ معياري در دست نداريم تا بگوييم كه درشناسايي سيستم تمام خصيصه هاي خاص آن را در نظر گرفته ايم. برتالنفي به صراحت بيان كرد كه شناخت شناسي سيستمها با شناخت شناسي پوزيتيويسم يا امپريسيسم (اصالت تجربه) عميقاً فرق دارد.

تحت تاثير اين جريانها در سال 1964 در انگليس گروه مشورتي برنامه ريزي (PAG) لايحة تغيير قانون شهرسازي جديد (1969-1971) انگليس قرار گرفت. بر اساس آن طرحهاي جامع كه تحت عنوان طرح توسعه و عمران خوانده مي شدند. منسوخ و مدل طرحهاي ساختاري جايگزين آن گرديد. مك لوين يك از اعضاي اين گروه در سال 1969 كتاب برنامه ريزي شهري و منطقه اي رويكردي سيستمي را منتشر كرد و در سال 1971 جرح چيدويك در تكميل مباحث آن كتاب مشهور خود نگرش سيستم برنامه ريزي را انتشار داد. حاوي نظرياتي كه در مفاهيم و انديشة شهرسازي متدها و مدلهاي آن تحولي اساسي پديد آورد.

در همان حال كه مدل طرحهاي جامع مورد انتقاد كوبندةاين شهرسازان قرار داشت يعني در سال 1345 شوراي عالي شهرسازي ايران تشكيل و در سال 1347 نخستين قرارداد طرح جامع براي شهر تهران منعقد شد و درست در زمان انتشار كتاب چدويك در سال 1971 ميلادي يعني در سال 1351 (ه ش) مدل طرح جامع به مفهوم كاربري زمين در قانون تغيير نام وزارت مسكن و شهرسازي به تصويب رسيد.

2 تغييرات بنيادي

اواخر دهة هفتاد و اوايل دهة هشتاد را مي توان سالهاي درخشان تحقيقات شهري دانست. طرحهاي جامع در بيشتر كشورهاي دستخوش دگرگوني شد و خصلت استراتژيك (راهبري) يافت. برنامه ريزي شهري از يك سو به برنامه ريزي عمل گرايش يافت. اين تحولات بر پاية متدهاي تحليل سيستمي به جاي صرف نيرو بريا شناخت جامع موضوعي تلاش خود را متوجه تحليل جامع مساله كرد. زيرا هم در عمل و هم در تئوري مشخص شده بود كه حل مساله ا هر چيز مستلزم صورت بندي درست از صورت مساله است.

مدل پوزيتويستي (شناخت، تحليل، طرح،) كه مدتها الگو و روش تهية طرحهاي شهري بود جاي خود را به مدل سيستميك (تحليل، طرح، سياست) داد. اين مدل به مفهوم رسيدن به اهداف و سرانجام ارزيابي و ساستگذاري براي اجرا بود.

بدين ترتيب انتظار معجزه از مطالعات برنامه ريزي كنار گذاشته شد و شهرسازي عملاً به شهرسازي واقعي روي آورد.

در آوريل 1982 دادگاه شهرستان كالاوراس در ايالات متحده آمريكا بر اساس لايحه اي كه از طرف وكلاي مردم بر ضد مصوبات طرح جامع شهر تهيه شده بود به دلايل گوناگون بي كفايتي طرح جامع را در تامين منافع مردم اعلام داشت و قانون ايالتي را نقض نمود.

رويدادهاي مهمي كه از 1975 شروع شده بود در دهة 1980 اساس طرح جامع در ايالات متحدة آمريكا را دگرگون ساخت و از اواسط 1980 تعدادي از شهرداريهاي و حكومتهاي محلي كار جديدي را تحت عنوان طرحهاي استراتژيك آغاز كردند.

اساس طرحهاي استراتژيك از طرحهاي ساختاري اقتباس شده است. در طرحهاي ساختاري و استراتژيك موضوعتات حياتي روشن مي شوند و مناطقي تعيين مي گردند كه رشد و تغيير آنهابايد در چهارچوب كلي و انعطاف پذير خط مشي ها و رهنمودها صورت گيرد. اين روش به زمان و كوشش فوق العاده اي براي جمع آوري اطلاعات نياز ندارند و ايستا نيست. در اين رورش به جاي آنكه تكليف تمام بخشهاي شهر به طور يكسان براي دراز مدت تعيين گردد به اولويتها و خط مشي ها و رويكردهاي مالي براي جوابگويي به اين خط مشي هاي مي پردازند.

طي 15 سال گذشته بر پاية تلاشهاي دهة 70.

 

چهارچوب نظري تحقيق:

قبل از بررسي موضوع ابتدا لازم است كه با فلسفة اجراي طرح هاي بلند مرتبه سازي آشنا شده و سپس موضوع تحقيق بپردازيم.

مكتب شيكاگو:

اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم همراه با رشد و رونق اقتصاد در آمريكا و رقابت آن با كشورهاي اروپايي بود. كه اين مساله سبب افزايش تراكم زمين در مراكز شهري گرديد و 2 عامل اصلي پديد آورندة آسمانخراش يعني 1 كمبود زمين و 2 امكانات فني و تكنيكي با يكديگر جمع شدند و اولين آسمانخراش ها را به وجود آورند. اين امر سبب شد تا بعد از آتش سوزي بزرگ شهر شيكاگو در سال 1871 كه در آن تمام. ساختمان ها كه از چوب بودند سوختند، اين بار ساختمان هايي بلند با اسكلت فلزي جايگزين ساختمان هاي سوخته شده شوند.

بنابراين مكتب شيكاگو در راستاي جنبش نوگرايي قرون نوزده و بيست حركت مي كرد و از خصايص مهم اين جنبش رد سنت هاي ديرين در تزيين و آراستن بنا و رو كردن به اشكال ساده و خالص () و همچنين نمايان ساختن اسكلت ساختمان مي باشد.

لويي سوليوان از اعضاء مشهور مكتب مي گويد: خاصيت اصلي و صنعت بارز يك بناي چندين طبقه چيست. فورا جواب مي دهيم عظمت اين عظمت عاملي است كه بيش از همه به يك بناي چندين طبقه فريبندگي برخودار است به خود جلب مي كند و آن چيزي است كه بيش از همه به يك بناي چندين طبقه فريبندگي مي بخشد و بنابراين بايد بيش از همه چيز مورد نظر هنرمند قرار گيرد و محرك اصلي تصورات او باشد.

همان طور كه از مطلب فوق هم بر مي آيد نظريه پردازان اين مكتب بيشتر ديدي تحسين آميز و شگفت زده از امكانات حاصل از ساختارهاي بلند ارائه مي گردند و متوجه تاثيرات خطير اين پديده در بافت و سيماي زندگي شهري كه كاربرد قوانين و ضوابط محكمي را طلب مي كند، نبودند.

 

مكتب نوگرايي (عملكردگرايي) (Modernism)

اين مكتب در قرن نوزدهم شروع شد و در قرن بيستم به اوج شكوفائي خود رسيد و مي توان گفت كه بيشترين تاثير را بر بافت شهري عمودي قرن بيستم داشته است. از مهمترين نظريه پردازان اين مكتب از والتر گروپيوس لوكوربوزيه و ميس وندرروهه مي توان نام برد. اصول كلي عقايد اين مكتب از طريق منشور آلن در سال 1931 در كنگرة جهاني معماران مدرن در آتن ارائه شد.

(لوكوربوزيه: منشور آتن)

و مانند اكثر انديشه اي شهر سازي شهرسازي قرن نوزده و بيست كه متاثر از اوضاع با سامان شهرها بعد از بعد از انقلاب صنعتي بودند افكار عملگرايان نيز به دشت از شرايط زندگي غير انساني خصوصاً طبقات پايين جامعه در شهرهاي صنعتي آزرده بود اين منشور بعد از ذكر نابسماني هاي زندگي شهري، راه حل مسئله را قوانين شهري محكمي مي داند كه تامين كنندة رفاه و عدالت شهري باشد و از طرف ديگر حكومتي مقتدر پشتيباني گردد.

امكان آزاد شدن سطح زمين از قيد ساخت و ساز و استفاده از آن جهت فضاي باز و بسته، امكان قرار دادن خدمات عمومي مورد نياز مسكوني امكان صرفه جويي اقتصادي در توليد ساختمان امكان بهره گيري از فوايد عملي ناشي از بالا رفتن قيمت زمين امكان استفاده از ساختمان هاي بلند براي كاربري هاي متفاوت تجاري اداري مسكوني صنعتي و ...

كنستركيتوسيم: اين مكتب از شاخه هاي مكتب نوگرايي (عملكرد گرايي) در روسيه شوروي بعد از انقلاب اكتبر همزمان با پايان جنگ جهاني اول مي باشد. كه در بسياريي از موارد اصول مكتب نوگرايي Modernism را به طريقي افراطي تر در نظريه ها و طرح هاي خود ارائه دادند. متوقف شدن عمليات ساختماني در اثناي جنگ و صدمات كه طي جنگ بر بسياري از شهرهها و ارد آمده بود سبب شد تا به عمليات ساختماني در مقياسي وسيع و حجيم اقدام گردد.

انقلاب 1917 انفجاري از خلاقيت و نوآوري را در كليه امور مطرح گردانيد  موجب فروپاشي كامل اقتصاد و نظام اجتماعي سابق كشور گرديد و نياز به بازسازي و طرح هاي نوين را در كليه امور مطرح گردانيد. ميليوتين رئيس كميسيون ملي ساختن شهرهاي جديد شوروي در سال 1930 همان اصول عملكردگرايان در اروپاي غربي را صورت بندي كرد و در كتاب خود به رشتة تحرير درآورد (استروفسكي 1381).

بلند مرتبه سازي بنا بر اصل بنيادي حداكثر راندمان و بازدهي بلند مرتبه سازي مسكن با ارائه حداقل فضاي خصوصي و شخصي و حداكثر فشاي مشترك و عمومي ساختمانهاي بلند مسكوني در جوار و نزديكي به محل كار سادگي افراط در داخل و خارج بناهاي بلند مسكوني و غير مسكوني از محورهاي عقايد افراد اين مكتب بود.

مگااستراكچراليسم (فن گرايان): از نيمة دهة 1950 و براي تقريباً 20 سال ايدة منطقه شهري (شهر) به شكل يك ساختمان بزرگ بهم پيوسته بر تفكر معمارانه دربارة شهرها حاكم بود. خيابان به شكل يك راهرو مايل حفاظت شده ميدان به صورت حياط سرپوشيدة داخلي و ... از جمله اين نظريات بودند. مگااتراكچراليست ها براي تبيين و توجيه عقايد خود بر اصولا و طرحهايي تاكيد مي كردند: شرايط نگران كنندة محيط زيست و كرة زمين، و تاكيد بر استفادة وسيع و بسيار پيچيده از آخرين توانايي هاي تكنولوژي از مهمترين اين موارد بودند. اولين پروژة مگااستراكچر توسط معمار ژاپني كتروتانگه با همكاري دانشجويان ام آي تي براي بندر بوستن در 1959 طراحي شد. ايده مگااستراكچر يعني ‌«شهر به عنوان يك ساختار غول آسا» اگر چه همواره به صورت طرح هاي علمي تخيلي روي كاغذ باقي ماند اما اثرات آشكاري بر ساختمان هاي واقعي نيز داشت.

از ميان نظريه هاي ذكر شده، نظرية كنستركتيوست ها كه مبتني بر تقسيمات داخلي فضاهاي بلند مرتبه مشتمل بر فضاهاي خصوص كوچك خوابگاهي و اشتراك در فضاهاي خدماتي مسكن مي باشد در شرايط فعلي ايران عملي به نظر نم رسد و همين طور نظرية اوليه يعني مكتب نيسكاگو و مكتب نوگرايان كه اولي مبتني بر بلند مرتبه سازي به صورت متراكم در كناره معابد و خيابان و دومي بر بلند مرتبه اسزي به صورت پراكنده در دل فضاهاي باز و ورود از خيابان مي باشد با شرايط فعلي ايران سازگارترند.

 

مباحث نظري:

در اين بخش به بررسي آثار اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، كالبدي و آثار زيست محيطي ساختمان هاي بلند مرتبه مي پردازيم.

 

بلند مرتبه سازي و عوامل اقتصادي آن

الف: تاثير ساختمان هاي بلند بر تراكم ساختماني و مصرف زمين: بدين معني كه با مصرف زمين يكسان تعداد طبقات را افزايش داده مثلاً اگر در مساحتي معين 5 ساختمان يك طبقه موجود باشد آنها را با همان مساحت زير بنا به 5 ساختمان 10 طبقه تبديل كرد و يا اينكه با مساحت زير بنايي بسيار كمتر از مجموع مساحات اوليه تبديل كرد و بقيه فضاهاي آزاده شده را به امكاناتي از قبيل فضاي سبز اختصاص داد. اما نكتة قابل توجه آن است كه بلند مرتبه سازي تا ارتفاع مشخصي باعث صرفه جويي قابل ملاحظه اي در مصرف زمين مي گردد و از آن ارتفاع به بالا اين ميزان چندان زياد نخواهد بود.

 

ب: هزينه احداث ساختمانهاي بلند: آنچه كه مشخص است اين است كه هزينة احداث ساختمان در ارتفاع بالاتر بيش از هزينة احداث ساختمانهاي كوتاهتر است. اين هزينه ها شامل به كارگيري مصالح و افزودن امكانات بيشتر گرمايشي و سرمايشي و پله فرار و .... و نيروي كار متخصص تر و ... مي شود. از طرفي اين پديده همان طور كه در بخش مصرف زمين نيز بدان اشاره شد سب صرفه جويي در مصرف زمين مي شود حال بايد ديد كه اين ميزان افزايش هزينه ها تا چه حد به صرف است را در عمل بلند مرتبه سازي زماني اتفاق مي افتد كه كاهش قيمت ناشي از صرفه جويي در مصرف زمين از اضافه قيمت ناشي از ساختمان سازي در ارتفاع، بيشتر باشد (مهندس هاشمي (معاون وزير مسكن) در مصاحبه با بولتن سمينار سياست هاي توسعه مسكن در ايران، مهر ماه 73) از اين روست كه مراكز شهري كه به دليل دسترسي تمكز خدمات و ساير نقاطي كه داراي قيمت زمين بالاتري هستند مرتفع تر مي گردند.

 

ج: تاثير ساختمان هاي بلند بر كاربري زمين: «ميزان جمعيت پذيري و به عبارتي ديگر تراكم ناخالص جمعيت در يك سطح شهري به ميزان اراضي تخصيص داده شده به سه كاربرد مسكن، معابر و خدمات بستگي دارد» (مجيد غمامي: ملاحظاتي در باب سياست افزايش تراكم در شهرها، مجله آبادي، شماره 5)

هنگامي كه از بلند مرتبه سازي افزايش تراكم ساختماني جهت افزايش تراكم جمعيتي استفاده مي گردد، نمي توان بدون برنامه ريزيق كاربري زمين براي تامين سرانه هاي استاندارد جهت جمعيت جديد اضافه شوند. هيچ گونه اقدامي جهت بلند مرتبه سازي نمود بايد توجه داشت كه بلند مرتبه سازي يا افزايش تراكم ساختماني در يك شهر موجود در معناي افزودن بر جمعيت شهر در همان اراضي محدود شهري است. در اين حالت بايد اين مساله را بررسي كرد كه آيا مي توان براي جمعيت جديد، سرانه هاي استاندارد ار در زمينه خدمات، تسهيلات شهري تامين مود يا نه؟ ميزان تراكم ساختماني در اكثر مناطق تهران در حال حاضر افزايش يافته و علاوه بر آن قانون امكان خريد تراكم 2000 درصد، جمعيت ساكن در تهران به زودي از دو برابر متجاوز خواهد شد در حالي كه در تامين بسياري از تاسيسات و خدمات شهري دچار كمبود هستيم و آلودگي محيط زيست تهران (هوا، آب، خاك) در نهايت خود به سر مي برد. در واقع هر روز شاهد برافراشته شدن ساختمان هاي بلند به جاي ساختمان هاي كوتاه در همان قطعات ثابت زمين و با همان درصد اشتغال زمين هستيم و تامين فضاي باز مورد نياز و افزايش ظرفيت كشش معابر و خيابان هاي و تامين و افزايش ظرفيت لوله كشي ها و كانال هاي تاسيساتي آب برق گاز تلفن فاضلاب و تامين خدمات آموزشي بهداشتي و درماني براي جمعيتي كه به مرور زمان برابر مي شوند محتاج برنامه ريزي دقيقتري است.

 

بلند مرتبه سازي و عوامل اجتماعي، فرهنگي و رواني آن:

يكي از مسائلي كه همواره در پديدة آپارتمان نشيني و بلند مرتبه سازي مورد توجه بوده است مناسب بودن اين نوع زندگي با گروهها و طبقات مختلف اجتماعي بوده است . تحقيقات مختلف در اين زمينه نشان داده است كه طرز سكونت نحوة رفتار و كنش هاي اجتماعي مختلف بين ساكنين بلند مرتبه ها  بيشترين تاثير را در اين امر مي گذارد كه زندگي در اين مكان ها از سوي ساكنين مناسب و مطلوب يا نامناسب و نامطلوب تلقي شوند.

نتايج بررسي ها مختلف در ايران نشان داده است كه اكثرا اقشار مرفه از روي تمايل و آگاهي اين نوع زندگي را انتخاب مي كنند دلايلي مثل: 1- امنيت مالي و 2 نگهداري آسان. اما در نزد اقشار متوسط اجتماعي آگاهي كاملي نسبت به اين پديده وجود ندارد عواملي مانند:

1 فراهم آمدن امكانات مناسب جهت خريد آپارتمان مانند وام بانكي و ... 2 تمايل شديد به مالكيت با توجه به ويژگي هاي فرهنگي فرهنگي و ارزان بودن اين نوع زندگي عامل جذب اين گوره به بلند مرتبه ها بوده است. گروه سوم اقشار پايين با ريشة روستايي و تهيدست هستند كه به هيچ وجه آگاهي نسبت به اين پديده ندارند. عوامل زير از جمله عوامل موثر در انتخاب اين نوع زندگي براي اين طبقه بوده است:

1 كمبود مسكن استيصال، اجاره ارزانتر (در مورد اجاره نشينان) 2 رهايي از دست صاحبخانه در مورد ساكنين مالك آپارتمان 3 سرمايه گذاري مناسب از نظر مالكين جهت اجاره آن . (هايده نصيري: آپارتمان سازي و آپارتمان نشيني در تهران رساله نهايي به طور كلي مي توان گفت كه 1- زندگي آپارتماني مناسب كليه گروهها و طبقات اجتماعي نمي باشد و 2 براي اقشار متوسط به بالا مناسبتر از اقشار تهيدست شهري كه غالباً داراي فرهنگ روستايي مي باشند است و همچنين 3 اگر افراد ساكن داراي فرهنگ مشابه هم باشند، روابط بهتري نتيجه مي گردد و رضايت بيشتر ساكنين را به همراه خواهد داشت.

ب: ايجاد تراكم جمعيتي: هنگامي كه تعداد استفاده كنندگان از يك فضاي مشخص افزايش يابد، به همان نسبت هم فضا بزرگتر مي شود. در نتيجه خصوصيت و شخصيت فضا خدشه دار مي شود زيرا حدي از بزرگي فضاداران مطلوبيت مي باشد. ديگر آنكه جمعيت زياد در يك فضا سطح روابط انساني را تنزل مي دهد و باعث جدايي انفراد دوري و بيگانگي در محيط انساني مي شود. اما چنانچه فضاهاي داخلي و مشترك بلند مرتبه ها با تراكمي مناسب و اندازه اي مطلوب و طراحي جاذبي ايجاد گردد ميت وان امكان برقاري تماس و روابط نزديك را ميان افراد پديد آورد و از اين جهت حتي به عنوان نكته اي مثبت براي بلند مرتبه ها عمل كند.

 

ج: يكنواختي در بلند مرتبه ها: يكنواختي شديد در واحدهاي يك ساختمان بلند مرتبه در نتيجه استفاده از سازه مشترك مي باشد و تا حد زيادي اجتناب ناپذير است.

عملكرد گرايان قرن بيستم با تاكيد بر جنبه هاي اقتصادي اين پديده ها كه نتيجه استانداردي كردن فضاها و استفاده از سازة مشترك عمودي مي باشد، آن را معقول و موجه مي دانستند و براي جنبه هاي رواني موضوع اهميتي قائل نبودند.

يكساني و يكنواختي به همراه تراكم جمعيت در بلند مرتبه ها موجب پديده عدم شناسايي و هويت (بيگانگي) مي گردد. همچنين فضا را ملال آور و خسته كننده مي سازد. بنابراين بايد دقت نمود تا در در طراحي ساختمان هاي بلند با ايجاد تنوع و نماها از يكنواختي و خسته كنندگي فضا جلوگيري شود.

 

بررسي آثار كالبدي ساختمان هاي بلند مرتبه:

الف: ديد و منظر:

1 ديد و چشم انداز: يكي از آثار بلند مرتبه سازي كه طرفداران آن همواره از آن به عنوان مزيتي قابل توجه ياد مي كنند، فراهم آمدن چشم انداز مطلوب از داخل بلند مرتبه ها به مناظر گوناگون شهري را طبيعت اطراف مي باشند. اما از طرف ديگر اين ساختمان ها ديد و چشم انداز ساختمان هاي ديگر را مسدود مي كنند. در تحقيقي كه توسط شهرداري تهران راجع به بلند مرتبه سازي در تهران انجام يافته است از 26 مجموعه ساختماني بلند مرتبه برداشت شده100% آنها موجب مسدود نمودن مناظر شهري براي ساختمان هاي اطراف بوده اند. (فرشته كازروني حقيقت، شعله نوذري «نگاهي به ساختمان بلند تهران» سازمان مشاور فني مهندسي تهران، واحد تحقيقات، 1372، ص 124و125)

لذا براي ايجاد ديد مطلوب تر و انساني تر به ساختمان بلند مناسب تر است فضايي باز در اطراف ان در نظر گرفته شود. براي جلوگيري از تغيير مقياس و ايجاد ناهماهنگي در نماي شهري در تركيب بلند مرتبه ها با كوتاه مرتبه ها يا بايد از مراحل و مقياس هاي مياني استفاده كرد و يا بايد فضاي حائل بين دو اندازه بلند و كوتاه به صورت فضاي باز و بسته در نظر گرفت.

شكل: شكل كلي و ساده شدة ساختمان هاي بلند عموماً به صورت مكعب مستطيل است كه بر قاعده كوچكتر خود بر روي زمين قرار گرفته است. مكعب مستطيل بلندي كه بعد ارتفاع در آنها نسبت به ابعاد ديگر بسيار چشمگير است.

2 انواع حجيم Masire: ساختمان هايي كه بعد ارتفاع در آنها نسبت به ساير ابعاد تفاوت چشمگيري ندارند.

بعضي از صاحبنظران بر سطح سايه بزرگي كه ساختمان هاي حجيم ايجاد مي كنند تاكيد مي كنند و آن را بسيار نامطلوب مي انگارند.

برج مسطح كه از يك طرف ديگر بسيار عريض است يك فرم ساختماني بسيار ناهنجار در داخل شهر مي باشد. هر چن سمت باريك ساختمان ممكن است به طرز زيبايي باريك و بلند باشد سمت پهنش چنان وسيع و صاف است كه هيچ ساختماني با آن ارتباط مطلوب را پيدا نمي كند. اين ساختمان ها به تنهايي مخرب و شكننده بوده و در كنار يكديگر به صورت تودة بدتركيب  نخراشيده اي در سيماي شهري ديده مي شود. (ريچارد هرمن، آندرو يازوسكي، مباني طراحي شهري، ص 160 و 161).

 

ج:فضاي شهري:

فضاي شهري به عنوان زندگي اجتماعي و گروهي مردم شهر تاثيرات بسيار حائز اهميتي از وجود ساختمان هاي بلند مرتبه مي پذيرد. متاسفانه اين تاثيرات در اكثر موارد ارزيابي شده است. شناخت كامل و تجزيه و تحليل تاثيرات بلند مرتبه ها در فضاي شهري جهت كنترل و ممانعت از جنبه هاي منفي آن بسيار ضروري به نظر مي رسد.

1 تعريف و مشخصات فضاي شهري: فضاي شهري به عنوان يك جزء بسيار مهم از ساخت شهر فضايي است جمعي كه در برگيرندة بخشي از روابط اجتماعي و فرهنگي جامعه باشد. (فضاي شهري چيست؟ روكر اعتقاد دارد كه ساختاري است سازمان يافته، آراسته و واجد نظم به صورت كالبدي براي فعاليت هاي انساني و بر قواعد معين و روشن استوار است. ... ) (طراحي فضاي شهري محمود توسلي)

هر گونه فضايي را در شهر نمي توان فضاي شهري دانست بلكه ارتباطات ويژه بصري و حركتي موجود فضاي شهري است و در غير اين صورت حفره اي بيش ميان ساختمان ها نخواهيم داشت. (محمود توسلي. طراحي فضاي شهري (1)، ص 18).

صاحبنظران مختلف بر سه مشخصه اصلي شهري تاكيد داشته اند: 1 محصور بودن 2 تركيب و هماهنگي متناسب اجزاء 3 عملكرد و فعاليت جمعي.

1 -1 محصور بودن از محصور بودن فضا به عنوان نخستين اصل حاكم ر طراحي مكان هاي شهري نام برده مي شود بطوري كه اگر فضا به شكل مطلوبي محصور نشود نمي توان به يك مكان شهري جذاب دست يافت (محمود توسلي، و روشهاي طراحي ص 36).

3/3/84:

چگونگي محصور شدن فضا در انسان احساسات مختلفي بر مي انگيزد و براي اينكه مطلوب ترين احساسات در انسان برانگيخته شود محصور بودن فضا بايد داراي مقياس انساني باشد.

بطور كلي مي توان گفت كه نسبت هاي بهينه عرض فضا به ارتفاع براي محصور كردن فضاي شهري از نسبت 2/1 تا 4/1 متغير مي باشد. خارج از اين نسبت ها وقتي فضا تنگ تر يا عريض تر (گشادتر) گردد ايجاد فضاي مطلوب با مقياس انساني با مشكلات طراحي روبرو خواهد بود.

1-2 تركيب و هماهنگي متناسبا اجزاء: هر فضايي را در شهر نمي توان فضاي شهري دانست مگر آن كه بر اساس قواعد زيبايي شناسي شكل گرفته باشد.

1-3 فعاليت اجتماعي در فضاي شهري مي باشد كه صاحبنظران مختلفي بر آن صحه گذاشته اند. در ادامه به بررسي اين 3 مشخصه اصلي فضاي شهري در رابطه با بلندمرتبه سازي پرداخته مي شود:

1 محصور بودن: همان گونه كه ذكر شد، ميزان محصوريت فضائي بايد متناسب با مقياس انساني باشد اگر اين محصوريت زياد باشد هر نوع چشم اندازي را از داخل به فضاي خارج مسدود مي كند و هر چه ساختمان ها بلندتر باشند تنگي و نامطلوبي فضا بيشتر مي شود.

(بنابراين بايد ساختمان هاي بلند را تا حد امكان از فضاي شهري ميدان و خيابان دور و به جاي آنها در جداره اصلي، ساختمان هاي كوتاهتري كه با مقياس انساني سازگارترند ايجاد نمود. از راه حل هاي ديگر ايجاد حفره ها يا درزهايي به وسيلة فضاي باز نيز در طول خيابان و در هم آميختن ساختمان هاي بلند و كوتاه را مي توان نام برد. اما از سوي ديگر اگر اين محصوريت از حد معيني كاهش يابد مشكلات ديگري بروز مي كند در اين حالت تك ساختمان هاي بلند در ميان فضاي باز و گسترده قرار مي گيرند و محصوريت كالبدي تشكيل نمي شود در واقع فضا بوجود نمي آيد و پديدة بي فضايي رخ مي دهد.

2 تركيب و هماهنگي ميان اجراء: در اين مورد نيز مي بايد ساختمان هاي بلند مرتبه به عنوان عناصري منفرد بلكه به صورت عناصري متحد و تنيده به بافت شهر نگريسته شود. طراحي بلند مرتبه ها به صورت متنوع از نظر ارتفاع و حجم و طرح در حالي كه يكپارچگي بصري حفظ شود و طراي حفره ها و محوطه هاي بين بلند مرتبه ها به صروت سه بعدي به تحقق اين امر كمك مي كنند.

3 عملكرد و فعاليت هاي اجتماعي پيش بيني شده است نقش دارند. از آن ميان دو عامل ديد پذيري و جذابيت محيطي ارتباط قوي تري با مبحث ساختمان هاي بلند دارند. نتايج پژوهش نشان مي دهد كه تعداد استفاده كنندگان از ميدان پارك با نوانايي ايشان براي ديدن آن از خانه يا محل كارشان ارتباط دارد. و پاركهاي ميادين مناطق كوتاه مرتبه نسبت به ميادين مناطق بلند مرتبه توسط تعداد بيشتري از مردم و در دفعات بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرند. و علاوه بر اين جذابيت محيطي يك ميدان محصور در ميان بلند مرتبه ها نيز به لحاظ جنبه هاي زيباشناسي و همچنين عوامل اقليمي (تابش نور و آفتاب و جريان باد) پايين مي باشد و بدين لحاظ نيز دچار ركود فعاليت و عدم جذب مردم به خود مي شود.

 

ساختمان هاي بلند و عوامل اقليمي و زيست محيطيگ

الف: تابش آفتاب: ساختمان هاي بلند اگر در جهت گيري مناسب قرار گيرد به خصوص براي طبقات بالايي، امكان استفاده از نور و انرژي آفتات و خوبي مهياست اما اين مسئله براي ساختمان هاي مجاور سبب بروز مشكل سايه اندازي مي شود و هنگامي كه چند بلند مرتبه در مجاورت يكديگر باشند حالت شديدتري بروز مي كند. براي حل اين مشكل وجود مقررات و ضوابط كنترل كننده با توجه به تاثيرات اقليمي، ارتفاع و حجم و فرم ساختمان ها ضروري است.

ب: جريان باد: بررسي جريان باد در بافت هاي شهري خصوصا بافت هاي بلند مرتبه به دو لحاظ حائز اهميت فراوان مي باشد:

ساختمان هاي بلند يا بافت هاي بلند مرتبه از سوي مي توانند باعث تشديد نامطلوب جريان باد در خيابان هاي شهري (يا ميدانها) گردند و از سوي ديگر نيز اين قابليت را دارند كه باعث ركود و جلوگيري از جريان يافتن باد در فضاهاي شهري شوندو در هر دو حالت بسته به شرايط مختلف ركود يا شدت جريان باد مي تواند مطلوب يا نامطلوب ارزشيابي گردد، چنانكه در محيط هاي آلوده شهري تشديد جريان هوا براي جلوگيري از سكون آن و تجمع آلودگي بسيار مفيد و سودمند است در حالي كه در فضاي ديگر ممكن است شدت نامطلوب باد براي عابر پياده و استفاده كننده از فضا نامطلوب و ناراحت كننده باشد.

به طور كلي جريان باد در سطح خيابان، بستگي به مكان و تداوم فضاهاي باز اندازه و شكل آنها و توپوگرافي ساختمان ها دارد. (آن ويستون اسپرن: استراتژي هايي براي طراحي شهري كيفيت بهتر هوا در سطح خيابان سطح ترجمه راضيه رضازاده مجله آبادي شماره 3) هر ساختماني به تنهايي در مقابل جريان باد، داراي مناطق آيروديناميكي خاص در اطراف خود مي باشد. قوي ترين اين مناطق منطقة سايه باد در ساختمان هاست. كه اين منطقه مجاور به سمتي از ساختمان تشكيل مي شود كه وجه مقابل مورد اصابت باد غالب است. كه اين منطقه به علت ركود هوا در آن داراي بيشترين ميزان آلودگي است. وقتي بلند مرتبه هاي با هم تركيب شده و بافتي از بلند مرتبه ها تشكيل شود. محاسبات مربوط به مناطق مختلف پيچيده تر شد و نيازمند محاسبات دقيق تري مي گردد.

 

سابقه تاريخي محور نواب:

در مسير گردش شهر تهران در اوايل سلطنت پهلوي دوم زمينهاي بخش غربي تهران به كارمندان دولت با قيمت مناسب واگذار شد كه به تدريج علاوه بر گسترش محله بريانك محلات سلسبيل باغ شاه و امامزاده حسن گسترش مي يابند و از دو طرف محدودة مشخص تري را براي خيابان نواب به وجود مي آورند. در اين دوره خيابان نواب به شكل ديگري با عرض متوسط با عملكرد تجاري در منطقه ايفاي نقش مي كرد در سال هاي 1345 تا 1353 و با شكل گيري كامل بزرگراه چمران (پارك وي) اين محور (چمران) به ميدان جمهوري و توحيد ختم شد و محلة نواب را به شكل بن بستي محدود به پادگان قلعه مرغي درآورد.

در گذر اين دوره خيابان نواب به شكل مشخصي از شمال به ميدان جمهوري و از جنوب به قسمت شمالي فرودگاه قلعه مرغي ختم مي شد. ساختار عمومي خيابان در اين دوره عبارت بود از بدنه هاي سه تا چهار طبقه كه در طبقات همكف تعميرگاههاي ماشين و كارگاه هاي نجاري و آهنگري احداث شده بود و طبقات فوقاني داري كاربري مسكوني بودند. با گذر از سال هاي 50 و 60 شمسي خيابان نواب با افول تدريجي روبرو گرديد و در جوار خيابان هاي سلسبيل و كارگر به شكل محوري واسطه اي تغيير ماهيت داد.

در آغاز دهة 70 شمسي در امتداد بزرگراه چمران تصميم به تعريض و تعريف مجموعه اي مسكوني در دو طرف خيابان گرفته شد تا علاوه بر برقراري ارتباط بين ميدان توحيد و فرودگاه قلعه مرغي (و در نهايت خروجي شهر) اهداف اقتصادي نيز تامين گردد.

 

طرح نواب در طرح هاي جامع:

در طرح جامع مصوب آذر 1347 محورنواب به عنوان يكي از بزرگراه هاي شبكة بزرگراهي پيشنهاد مي شود. طرح جامع ساماندهي تهران مصوب خرداد 1371 نيز آن را با همين موقعيت تثبيت نمود و به عنوان يكي از چهار بزرگراه تهران در حوزة مركزي قرار داد (مشاور باوند، 1379، صحفه 5).

 

طرح نواب در طرح هاي تفصيلي:

طرح تفصيلي مناطق 10 و 11 تهران به تبع پيشنهاد طرح جامع در خصوص توسعه و تعريض محور عرض 45 متر را براي اين محور پيش بيني نمودند كه در مرحلة اجرا در برخي نقاط تا 60 متر نيز افزايش يافت.

 

موقعيت محدودة مورد مطالعه:

بخشي كه در حال حاضر به عنوان نمونه موردي براي ارزيابي اثرات انتخاب شده در حد فاصل مناطق 10 و 11 از مناطق 22 گانه شهرداري تهران در شرق و غرب واقع شده و از شمال به خيابان آذربايجان و از جنوب به پل خيابان امام خميني (ره) منتهي مي شود. در نقشة زير مي توان محدودة مورد مطالاه را مشاهده نمود.

؟؟؟

1 پيشينه طرح: طرح تعريض خيابان نواب و تبديل آن به يكي از بزرگراه هاي اصلي شهر از حدود 30 سال پيش يعني زماني كه نخستين طرح جامع شهر تهران در سال 1347 تصويب و ابلاغ شد، مد نظر وده است (تا اينكه سرانجام شهرداري تهران در سال 1369 با اخذ مجوزهاي لازم و انتخاب مشاور عملا دست به كار اين طرح شد (نشرية آبادي ش 20، ص 96).

در مطالعات قسمت يك مرحله اول كل انجام مسير طرح به پنج مرحله تقسيم گرديد مرحله اول از تقاطع خيابان آذربايجان تا تقاطع خيابان امام خميني مرحله دوم از تقاطع خيابان امام خميني تا خيابان سينا مرحله سوم از خيابان سينا تا خيابان هلال احمر مرحلة چهارم از خيابان هلال احمر تا انتهاي مسير طرح (شمال  فرودگاه قلعه مرغي) مرحله پنجم از تقاطع خيابان آذربايجان تا ميدان توحيد و سپس عمليات اجرايي در سال 1373 آغاز گرديد.

اهداف: از آنجا كه اجراي طرح تعدادي واحدهاي مسكوني و تجاري و غيره كه در محدودة طرح قرار داشتند نيز مي بابد تخريب مي شد لذا احداث واحدهاي جديد به جاي واحدهاي مشمول تخريب و به منظور اسكان مجدد ساكنان آنها از جمله اهداف طرح به مار مي رفتند كه البته هدف و انگيزة اصلي از اين ساخت و سازها سود حاصل از فروش آنها بود كه مي بايد هزينه هاي اجرايي طرح را تامين مي كرد.

ساختمان هاي مسكوني كه مهم ترين عنصر تشكيل دهندة اين طرح و سازندة اصلي بدنه بزرگراه تلقي مي گردند به صورت نواريي باريك از ساختمان هاي به طور ميانگين بين 6 تا 9 طبقه در دو طرف بزرگراه در نظر گرفته شده اند. (استخوان بندي شهر تهران جلد 1، ص 311).

برنامه زمان بندي: مدت انجام مطالعات و اجراي طرح 4 سال پيش بيني شده بود كه نيمه سال 1370 آغاز و در نيمه سال 1374 پايان مي پذيرفت.

ملاحظات اقتصادي طرح: اعتبار لازم براي انجام طرح كه هزينه هاي تملك تخريب تسطيح احداث معابر بناهاي مسكوني و جز آن حق الزحمه خدمات مهندسي ثبتي و متفرقه  8 درصد موارد پيش بيني نشده را در بر مي گرفت از 2 راه زير تامين مي شد:

الف:سود ناشي از سرمايه گذاري در ساخت و از ارضاي مشمول طرح در حاشيه بزرگراه و نقاط مشخصي كه در محدودة طرح به دلايل فني يا نيازهاي شهري تملك و با كاربري هاي مناسب از جمله مسكوني اداري و تجاري مي بايست بازسازي مي شد.

ب: بودجة عمراني شهرداري تهران (در پي مطالعات به عمل آمده اين گونه اعلام شد كه سود ناشي از بند الفف تامين اعتبار پاسخگويي انجام طرح است و در شرايط عادي به استفاده از بودجة عمراني شهرداري نيازي نيست.

 

ويژگي هاي طرح:

از جمله ويژگي هاي طرح مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1 مهار آلودگي هاي صوتي و گرد غبار در دو سطح طراحي شهري و طراحي در سطح طراحي شهري افزايش فاصلة ساخت و سازها تا بزرگراه چرخش بازشوها و نماهاي اصلي نسبت به جهت بزرگراه ممتد در نظر گرفتن ساخت و سازهاي مجاور بزرگراه عقب نشيني پلكاني بناها ارتفاع و استفاده از پوشش گياهي مناسب .

2 مهار باد در انتقال سر و صدا و گرد و غبار مقابله با باد مزاحم و تبعات آن پرتر بودن ساخت و ساز جبهة غربي بزرگراه نسبت به جبهة شرقي آن.

3 كاركرد بناها: از آنجا كه براي نظم بخشيدن به محلات و مناطق مجاور بزرگراه ترجيحا كاركرد هاي خدماتي ادراي تجاري درماني در مراكز آنها متمركز خواهد شد لذ ساخت و سازهاي مجاور بزرگراه به كاركرد مسكوني اختصاص داده مي شود و تنها در ساختمان هاي واقع در تقاطع ها مي توان طراحي محدود فضاهاي ادراي خدماتي را در نظر گرفت.

4 نقاط عطف و با اهميت: از آنجا كه تقاطع ها در طول بزرگراه ها به عنوان نقاط مكث تصميم گيري و كاهش سرعت در نظر گرفته شده اند لذا طراحي بناها در اين تقاطع ها مي تواند روحية متفاوتي نسبت به طراحي ديگر بناها داشته باشد.

5 استفاده از مدول جهت ايجاد و توازن و يكپارچگي در طرح و پرهيز از تناقضات احتمالي هر بخش كار به قطعات 100 تا 150 متري تقسيم كرد و هر قطعه به طور مستقل طراحي شود.

علاوه بر نكات مذكور موارد و مسائل ديگري نيز مورد توجه طراحان بوده است كه از آنها با عنوان ايده هاي طراحي نام برده شده است از جمله:

نماي بلوك هاي سمت بزرگراه درست دانه و با جزئيات كم و نماي مجاور بافت مسكوني موجود ظريف تر و با جزئيات بيشتر طراحي مي شود.

در داخل بناها فضاهاي خدماتي و ارتباطي در سمت بزرگراه و فضاهاي زندگي رو به بافت مسكوني موجود تعبيه شوند.

حريم هاي سبز بزرگراه به عنوان جاذب و عايق صوتي نيز عمل مي كنند.

با تعبيه كوچه هايي ب عرض 6 تا 8 متر از به هم پيوستن ساخت و سازهاي جديد و بافت موجود پرهيز شود.

براي تامين نور كافي و پرهيز از اشراف داشتن بناها به بافت موجود ترجيح داده مي شود كه ساخت و ساز در ارتفاع به صورت پلكاني در آيد.

ملاحظات ساختاري با توجه به شرايط اقليمي و منطقه اي و همچنين فنون ساختماني موجود مصالح فولاد بتن و آجر نسبت به ساير مواد در اولويت تشخيص داده شده اند كه دو مورد اول براي عناصر باربر و آجر براي عناصر غاير باربر پيشنهاد شده است. اما به هر حال انتخاب نهايي و نوع استفاده بر عهدة مشاوران منتخب واگذار شده. با توجه به ميانگيني انتخاب نهايي و نوع استفاده از بر عهدة مشاوران منتخب واگذا شده. با توجه به ميانگين طبقات بين 6 تا9 طبقه انتخاب هر دو سيستم اسكلت فلزي يا بتن مسلح ساختار طرح مناسب تشخيص داده شده است.

 

بررسي اثرات و تحليل اطلاعات بدست آمده از آن:

پس از بررسي پاسخ سوالات پرسشنامه، استحصال اطلاعات كمي نظرات اهالي و به كارگيري مشاهدات موارد زير را مي توان در مورد تاييد و تاثر هر دو بافت (قديم و جديد) از همديگر بيان كرد.

حدود 60% جمعيت محدود را قشر جوان تشكيل مي دهند كه با توجه به عدم برنامه ريزي مناسب براي اين قشر و در نظر نگرفتن محلي براي اوقات فراغت آنها فضاهاي خالي رها شده در قسمت پشتي بافت جديد تبديل به محلي براي تجمع اين قشر شده است. اين پديده موجبات بر هم زدن آسايش ساكنان را فراهم مي آورد و نشان مي دهد اجراي طرح نه تنها اثري براي رفع اين مشكل نداشته ناامني را افزايش داده و فضايي براي ارتكاب جرايم به وجود آورده است.

چون در كل طرح به پارك بوستان محلي براي گذراندن بافت قديم و جديد بيش از 70% آنها جايي بيرون محدوده را براي انتخاب و مابقي محور رودكي يا پارك مذكور و خيل كمتر از فضاهاي طرح يا بافت جديد را طرح مي دهند كه اين سبب ازدحام جمعيت مكانهاي ياده شده در ساعات پاياني روز و اوايل شب شده باعث بروز آلودگي صوتي مزاحمت هاي خياباني و سلب آسايس ساكنان همجوار اين مكانها مي شود.

با ايجاد بزرگراه يك گسست جدي بين دو طرف بزرگراه ايجاد شد و همچنين تعداد زيادي از خانه هاي تخريب گرديد كه منجر به انزواي بسيار از اهالي باقيمانده يا كم رنگ شدن روابط اجتماعي گرديد.

همچنين به دليل كمبود خدماتي مناسب و ارزان قيمت در بافت جديد ساكنان اين بافت مجبور به مراجعه به بافت قديم هستند كه اين مورد در بعضي مواقع باعث طولاني شدن صفوف و كمبود اراية خدمات در بافت قديم مي شود. نمونة موردي اين پديده صفوف طولاني فروشگاههاي سپه (در قسمت غربي) و ارتش (در قسمت شرقي) است.

اين كه طرح از لحاظ كالبدي مشكلاتي در دسترسيها ايجاد كرده را نيز بايد در نظر داشت و اثر غير مستقيم اين مورد را در درآمد مغازه داران خيابانهاي كه بن بست شده اند مي توان مشاهده نمود ولي از طرفي مغازه داراني كه محل مغازه هايشان در خيابانهاي عبور واقع شده است احساس رضايت مي كنند و دليل آن هم افزايش فروش و تعداد مشتري بود.

قيمت برخي از خانه ها هم به دلايل متفاوت مانند: مجاورت با بافت جديد و فضاهاي دنج و بسته كاهش نورگيري در روز آلودگيهاي زيست محيطي فضاهاي رها شدة پشت بافت جديد و آلودگي صوتي ناشي از بزرگراه كاهش يافته است

اگر معيار پيوستگي و انسجام كالبدي را تناسبات ابعاد و اجزا با يكديگر، توالي ها فرمها و هماهنگي آنها و ارتباط مناسب ميان توده فضا در نظر بگيريم. ايجاد شبكة جديد باعث انقطاع عمودي كلية دسترسي هاي قبلي به صورت ناهماهنگي شده است و ساختمانهاي طرح نيز با جهت گيري كاملاً متفاوت (شرقي، غربي) هيچ گونه پايبندي به ايجاد ارتباط با بافت پشتي ندارند كه اين امر در ايجاد اختلاف ارتفاع و نيز مسدود ساختن وبرش بافت پشتي به خوبي قابل مشاهده است. علي رغم بازسازي ابنيه پشت مجموعة نواب به شكل چهار طبقه همچنان اختلاف زيادي در مقياس و عرض قطعات ساختماني بافت جديد و قديم موجود مي باشد. به ويژه كه هم چرخش ساختماني طرح نواب و هم خط آسمان ناهماهنگ كه به دليل دامنه تعداد طبقات از 2 تا 14 طبقه به وجود آمده است، عدم انسجام را چند برابر نموده است. اين عدم تناسب مقياس و نيز چرخش ابنيه حتي با ساير قطعات درشت دانه شهري در اين منطقه (كه عموماً اداري هستند) نيز قابل مقايسه نيست.

همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد اغلب دسترسيهاي ورودي و خروجي از طريق باند كندور صورت مي گيرد. به جز خيابان دامپزشكي و آذربايجان كه به طور مستقيم به بزرگراه متصل شده اند با همة اين اوصاف چه خيابانهايي كه از طريق باند كندور و چه خيابانهايي كه به طور مستقيم به بزرگراه متصل هستند، در ساعات پر رفت و آمد صف طولاني ماشنيها در آنها مشاهده مي شود كه اين موضوع باعث سلب آسايش ساكنان بافت مجاور است و شايد دليل عمدة آن همين عدم تناسب يا سازگاري ماهيت شبكة بزرگراهي يا شبكه هاي اطراف باشد.

 

بيان ديدگاه ها و نقد نظريات حاكم بر طرح

الف: بيان ديدگاه اقتصادي:

از اين لحاظ نگرش طراحان به دو بخش معطوف بود. اقتصاد خرد و كلان

از ديد اقتصاد كلان شهري:

كاهش هزينه هاي حمل و نقل و زمان سفر

تاثير بر بازار مسكن تهران شكستن انحصار بخش خصوصي و كاهش قيمت مسكن در نتيجه احداث حدود 10 هزار واحد مسكوني

و از ديد اقتصاد خرد:

تامين هزينه هاي تملك و احداث از سود فروش واحدهاي مسكوني و تجاري و اداري احداث شده.

 

ب: بيان ديدگاه اجتماعي:

از اين ديد يكي از تاثيرات اجراي اين طرح كاهش آسيب زايي اجتماعي در بافت هاي فرسوده و ايجاد شرايط مناسب براي كنترل هاي اجتماعي قلمداد شده است. همچنين مي توان به نفوذ جريان پر قدرت تجدد گرايي در اقشار سنتي ماندگاري جوانان در بافت هاي فرسوده و جلوگيري از جابجايي جمعيت ناشي از فرسودگي بافت ها اشاره كرد.

 

ج: باين ديدگاه كالبدي:

بزرگراه نواب بايد جايگزين خيابان نوابي مي شد كه عرض آن 12 متر بود و دو سوي آن بافت كاملا فرسوده اي داشت. از طرف ديگر اين بزرگراه يكي از ورودي هاي شهر تهران محسوب مي شد. از اين رو طرح نواب فرصتي بود تا بافت هاي فرسوده بازسازي شوند و ساختمان هايي مستحكم با نمايي زيبا ايجاد شوند و نيز اين اميدواري وجود است تا با اجراي اين طرح الگوي ساخت و سازهاي مجاور بزرگراه به بافت هاي فرسوده مجاور هم نفوذ كند.

 

د: بيان ديدگاه زيست محيطي

از ديدگاه زيست محيطي هم همان طور كه در ويژگي هاي طرح هم بدان اشاره شد اعمال بعضي روشها جهت كاهش تاثيرات منفي احداث بزرگراه از جمله استفاده از حريم هاي سبز حاشيه بزرگراه به عنوان جاذب و عايق ديگر موارد ديگر مي توان نام برد.

 

نقد روشها و نظريات طرح:

الف: ديدگاه اقتصادي: نخست آنكه كاهش هزينه ها و زمان حمل و نقل ناشي از اجراي بزرگراه كوتاه مدت توجيه پذير است اما از آنجا كه هزينه هاي حمل و نقل خصوصي در آستانه هاي رقابت پذير با حمل و نقل عمومي قرار دارد، در دراز مدت و ميان مدت باز هم ترافيك به شرايط پيشين باز مي گردد دوم، به فرض آنكه از 10 هزار واحد مسكوني پيش بيني نشده شده در طرح در هر سال دو هزار واحد آن به بهره برداري برسد باز هم اين رقم در مقابل 30-15 هزار واحد مسكوني توليدي سالانه تهران ناچيز است و عملا تاثير نامحسوسي بر بازار مسكن خواهد داشت. و سوم از سوي ديگر مداخله بخش عمومي در چنين عرصه اي كه به توليد كالاي خصوصي و نه كالاهاي عمومي مي پردازد چندان موفقيت آميز نخواهد بود چرا كه در هزينه گذاري ناچار از تبعيت از قيمت هاي بازار در سكب درآمد ناچار از پذيرش و به كارگيري قيمت هاي بازار در كسب درآمد ناچار از پذيرش و به كارگيري قيمت هاي تثبيت شدة دولتي است. ناگفته پيداست كه اين بنگاه حتي قادر به تراز هزينه منفعت براي توليد همين ساختمانها هم نيست. علاوه بر اينها بلند مرتبه سازي همان گونه كه ذكر شد بايد در زمين هاي گرانتر شهري انجام شود كه اين مورد هم با توجه به وضعيت منطقه صادق نبوده است.

از ديد كاربري اراضي از آنجا كه تامين هزينه هاي طرح در اولويت بوده است كمبود كاربري فضاي سبز مناسب در ميان ساختمانها احساس مي شود. ساير كاربري ها نيز بدون در نظر گرفتن نيازهاي مردم منطقه صورت گرفته است. مانند پراكندگي استقرار واحدهاي تجاري و خدماتي در بر خيابان و در داخل بلوك هاي ساختماني و همين طور احداث انبارها و كارگاههاي صنعتي كه مكان هاي خاصي را در شهر طلب مي كنند.

 

ب: ديدگاه اجتماعي: به لحاظ فرهنگي محله هاي جنوبي شهر تهران كه محل اسكان اقشار ميان درآمد و كم درآمد و تهيدست است براي ايجاد بلند مرتبه ها مناسب نيست. ساختمانهاي لبه بزرگراه نواب نه تنها شرايط را براي كاهش آسيب هاي اجتماعي بر طرف نكرده اند بلكه به دليل طراحي خطي و عدم پيوند با ساير محلات مجاور و ايجاد فضاهاي بسته پر پيچ و خم و دور از كنترل و ديد جامعه به افزايش آسيب هاي اجتماعي و يكساني شده و عدم شناسايي و هويت (بيگانگي) را باعث مي شود.

همچنين فضا را ملال آور و خسته كننده مي سازد و همان طور كه در فصل سوم هم بدان اشاره شد يكي از بنيادهايي كه مي تواند به كنترل اجتماعي در فضاهاي آپارتماني بپردازد مديريت مردمي مجتمع هاي ساختماني است كه آن هم نيازمند فضاهاي عمومي و  مشاع تعريف شده است كه در اين طرح چنين فضاهايي تعريف نشده باقي مانده اند و مالك و متولي و استفاده كنندگان از آنها نامشخص اند.

 

ج: ديدگاه كالبدي: يكي از ديدگاههاي حاكم بر طرح به لحاظ كالبدي امكان الگوبرداري بافت هاي مجاور از طرح بود. در صورتي كه هنگامي كه هيچ گونه امكاني براي مشاركت پيشين وجود نداشه باشد هر گونه فعاليت عمراني بازسازي ساختمان ها و نه محتواي انساني آنها منجر مي شود. در اين صورت نمي توان بر الگوبرداري بافت هاي مجاور اميدوار بود.

ساختمان ها درست در لبة بزرگراه سر به آسمان كشيده اند كه اين بر خلاف معيارهاي طراحي براي ايجاد ديد مطلوب تر و انساني است كه در آن از راهكارهايي مانند مقياس هاي مياني و عقب رفتن ساختمان هاي بلند و ايجاد فضاي سبز مايل ميان ساختمان ها استفاده مي شود كه همگي در اين طرح بسيار ضعيف عمل مي كنند.

از طرفي فاصله ميان بافت قديمي و ساختمان هاي بلند احداث شده كوچه هاي 6 و 8 متري است كه مسلماً محرميت فضايي ساكنان بافت هاي قديمي را در طول بزرگراه و پشت بلند مرتبه ها خدشه دار مي كند. عدم وجود فضاهاي شهري مناسب و فضاهاي باز و محصوري كه به وسيله فعاليت هاي عمومي احاطه شده باشند نيز احساس مي شود.

از جمله اين فضاها ميدان جمهوري است كه اگر چه توانسته افرادي را براي استراحت به خود جلب كند اما در محوطه اي قرار گرفته است كه با اتومبيل محاصره گشته و دود و سر و صدا در آن وجود داشته و با مشكل عدم امنيت براي كودكان و سالمندان مواجه است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 9:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره نقش اندیشه در فرآیند طراحی معماری

بازديد: 799

نقش اندیشه در فرآیند طراحی:

مقدمه

روند طراحی یک معیار شامل تعداد زیادی تقسیم‌ها وفرآیند تکامل آنهاست که منجر به تولد مفهومی خیالی با پتانسیل واقعیت در ذهن می‌شود که در آینده تحقق می‌پذیرد . این مفهوم خیالی به واسطه الزاماتی خاص مانند توجه به فرم، عملکرد، فن‌آوری ،‌  مقررات دولتی با کمک ترسیمات، گام به گام به طرح نهایی نزدیک می‌شود.

در سالهای اخیر معماران درگیر بحث‌هیا نظری طراحی و نحوه اعمال نظر طراح در فرآیند طراحی هستند. ا ین روند نشان می‌دد که اهداف و اصول حاصله از بحث‌های نظری به سادگی قابل اجرا در یک طرح واقعی نیستند اما کشف این اصول جزء الزامات جهت ارتقاء طراحی معماری می‌باشند. یکی از این موارد، آشنایی با نوع اندیشه طراح و در پی آن، مهارت به کارگیری اندیشه در طراحی می‌باشد، در پی این هدف لازم است که انواع اندیشه شناخته شود و نسبت هر یک در روند طراحی مورد کنکاش قرار گیرد.

واژه کلیدی:

اندیشه اندیشه شهودی اندیشه فلسفی- اندیشه علمی دورة تعادل فوت‌نامه


چکیده :

مقاله حاضر، ضمن معرفی انواع اندیشه و نگاهی به جایگاه آن در معماری به ردیابی دوره تعادل سه اندیشه علمی،‌ فلسفی و شهودی در تاریخ که همان دوران طلائی اسلام می‌باشد می‌پردازد. در راستای این کنکاش تاریخی تنها اسلامی به جا مانده از قرن 10 و 11 هـ.ق به عنوان ماحصل معاصری می‌شود.

اندیشه و انواع آن:

اندیشه ناب لازمة پیشرفت است چرا که مصرف زدگی در تولید اندیشه، از مصرف زدگی در تولیدات صنعتی خطرناکتر است.

اولین قدم در استقلال فکری،‌ و جایگزین کردن اندیشه مفهومی با اندیشه تولیدی، فراگیری مهارت اندیشیدن است. اندیشیدن از کجا شروع می‌شود. سلامتش کدام است و چه شرایطی پیدا می‌کند که تبدیل به اندیشه زمان می‌شود؟

اندیشه‌‌ای ماندگار و در انتقال از نسلی به نسل دیگر چه خصوصیاتی باید داشته‌ باشد.

1- اندیشه‌ای علمی اندیشه‌ای است که ذهن در شرایط عادی به سمت آن گرایش دارد . علم به آن بخش از معرفت بشری گفته می‌شود که از طریق یک نوع تجزیه قابل اندازه‌گیری، کسب می‌شود. اکتشاف آن اندازه‌گیری، در فضای علمی صورت می‌گیرد.

نوع اندیشه با 2 آیتم شناخته می‌شود. اول موضوع و دوم روش آن اندیشه است. موضوع اندیشه علمی یافتن قوانین طبیعت و کشف قوانین عالم مادی با روش تجربی می‌باشد در این بین نظریه‌ها خلق می‌شوند که هدف آنها نزدیک کردن انسان به دید برتر و پیشبرد علم بشر امید اثبات در آینده می‌باشد. (اوج اندیشه علمی قرن 18 میلادی می‌باشد. ) گاهی موضوع اندیشه علمی طبیعت و گاهی روانشناسی و کارکرد انسان است. علوم انسانی هم جزئی از اندیشه علمی به شمار می‌آیند و در نتیجه بخش عمده‌ای از معماری نیز متکی بر اندیشه علمی است.  اما سوال اینجاست این اندیشه تا چه حد در تفکر طراح و خقل یک جانمایه طراحی اجازه نفوذ دارد اندیشه علمی در کدام قسمت از طراحی به کار می‌آید. این سوالی است که در جمع‌بندی به آن پرداخته می‌شود.

یکی از مهمترین گرایش‌های معماری قرن بیستم که معماری نیمه دوم این قرن را تحت تأثیر قرار داده است استفاده از داده‌ها و سیستم‌های جدید علمی برای تدوین فضای معماری است که از آن با  ؟؟ معماری علمی یا تولید علمی معماری یا تولید علمی معماری یاد می‌شود هدف آن خارج ساختن روند طراحی معماری از شهودی و مبتنی بر احساسات و تجربیات طراح و به نظم درآوردن آن در قالب یک نظام و دستورالعمل طراحی می‌باشد این نوع معماری در تلاش برای کشف رابطه بین عناصر یا بخش‌های سازنده نظام طرح می‌باشد معمارانی چون الکساندر با توسل به علوم ریاضی در کتاب عرصه‌های زندگی خصوصی و زندگی جمله‌ وینچ در کتاب سیمای شهر به این مقوله پرداخته‌اند. آن امری که باعث حرکت معماران علم گرامی می‌شود عقش و باور به علم و شیوه‌های علمی برای ادراک و آفرینش معماری به عنوان روشی تدوینی می‌باشد که بهتر می‌تواند گذر از جهان ذهنیات (مرحله در دستة بندی علم روانشناسی) به جهان عینیات (مرحله )  و بالعکس را ممکن سازد.

اندیشیدن به معماری به عنوان یک علم در سال 1931 توسط هانس مدیر از بنیانگذاران با و هانس اینگونه توجیه می‌شود:

1- معماری اصیل کلاسیک دیگر معماری نیست، ساخته علم است و ساختن مساله احساس نیست بلکه مساله شناخت است.

2- ساختن عملیاتی ترکیبی نیست که از احساس الهام بگیرد و انسان قرن 2 دیگر نمی‌تواند به فرآورده‌ای بیاندیشید که در آن آفرینش، به دست اتفاق رخ دهد این نوع تفکری تک بندی خواهد بود که مرحلة خالق جانمایه طراحی مرتبط با شهود درونی معماری را نفی می‌کند. تفکر شرقی معتقد به وجود مرحله و خلق از درون جعبه سیاه ذهن یا همان اتفاق می‌باشد که می‌تواند ناشی از شهود قبلی معمار باشد.

اندیشه فلسفی مبتنی بر تعقل تجریدی است که موضوع آن رسوخ به تدوین عقلی هستی می‌باشد که توسط آن تنها بخشی از حقایق عالم به دست اندیشه درز می‌آید زیر که در این نوع اندیشه محک عقل است و در تلاش جهت پیدا نمودن تصویری عقلانی از عالم تنها به قدر طاقت کسی که می‌اندیشد می‌باشد فیلسوف تمرکزی بر جزئیات و ماهیت بیرونی اشیاء ندارد بلکه به کل هر اشیاء می‌پردازد . در طول تاریخ اندیشة فلسفی در جستجوی پاسخ به دو سوال عام بود.

1- هستی چیست؟ 2- معرفت چیست ؟ آنچه مسلم است آن است که سوالات فیلسوفان در طی قرون، همان سوالات درونی همه ما می‌باشد که در فلسفه بزرگ شده است روشی که اندیشه فلسفی به کار می‌برد تعقل در فضای عقل و صحت و سقم کلام با محک منطق است.

پس از آنکه انسان محور همه چیز شد و تفکر وی نشان بودن او نه صفاتی که پیش از این مظهر انسانیت بود ارزش هر تفکری تخیل سنجیده می‌شد و آنچه بواسطه ادراک شهودی و حضوری درک می‌شد همه رنگ اوهام و خیالات به خود می‌گرفت و رفته رفته این تحلیل مکانیکی تفکر جایگزین ادراکات درونی شد و بدین ترتیب انسان به یک ماشین که همه چیز را تجزیه و تحلیل می‌کرد تبدیل شد در نتیجه تفکر از آسمان به زمین آمد. انسانی که زمانی همه چیز را در آسمان می‌جست حتی تفکر خویش را شهود می‌دانست اینک همه چیز را در زمین می‌جست زمینی بی‌پناه که او می‌بایست از نو می‌ساخت. تفکر فلسفی اساساً رسالتش مشخص کردن چرایی امور است نه چگونگی آنها و بنابراین از تفکر سنتی نیز خارج است زیرا در تفکر سنتی پاسخ از پیش در منابعی چون وحی مشخص است اما در گردونه تقدیر تاریخی ،‌ ما با پرسشی بدون پاسخ رو به روئیم و به ناچار به تفکر فلسفی رو می‌آوریم.

اندیشه شهودی قدمتی به اندازة بشر دارد لذا همة‌ انسانها  آنرا تجربه نموده‌اند این اندیشه از طریق شهود و درک درونی حاصل می‌شود. و در خیلی از زمینه‌ها قادر به حل مشکلات است به طوریکه این عقیده وجود دارد که خیلی از اکتشافات حاصل منطق یا علم نبوده است بلکه از طریق رسیدن راه جدیدی به ذهن از جائیکه گمان برده نمی‌شود به صورت جرقه‌ای ظهور می‌یابد علم روانشناسی محل ظهور آنرا از طریق جعبه سیاه ذهن می‌داند که قانونی ندارد و مرکز ظهور خلاقیت فردی به شمار می اید عارفان از آن به معرفت شهودی یا معرفت عرفانی یاد می‌کنند که روند حرکت آن در جهت وقوف به حقیقت هستی می‌باشد در حالیکه حقیقت هستی شاید هرگز توجه علم فلسفه نباش و هستی خود به تنهایی برای ظرف وجود فلسفه کافی بنماید اما آنچه مسلم است این است که تبیین عقلانی هستی، معرفت شهودی را سیراب نمی‌نماید.

تفکر ذن از این دست است . ذن گرایان اعتقاد دارند که انسان باید همه چیز را بدون آنکه چیزی به آن بیفزاید یا از آن کم کند بنگرد یعنی اینکه همه چیز را بایستی بدون اینکه از خود ارزش بیشتری بدان افزوده شود یا چیزی از آن کم شود دیدن عین واقعیت و حقیقت و دور ریختن الحاقات آن بینی علوم به کارگیری ذهن در تحلیل و تجزیه وقایع از این تفکر ذن از شهود پیروی می‌کند زیرا زیرا که شاگرد ذن گرا باید همیشه منتظر تحول ناگهانی خویش بماند  زیرا که ذن همکف تحول ناگهانی است یعنی تحول انساندر این مکتب دفعتا حادث می‌شود ژرچه برای رخ دادن این تحول طی مراحی لازم می‌نماید این تحول چیزی جز ظهور شهود بر قلب ذن گرانیست که از آن به تفکر شهودی یاد می‌شود. در حقیقت انسان در عالم شهود گونه‌ای از آزادی را تجربه می‌کند که در قلمرو فلسفه امری محال است از این جاست که بسیار از متفکران مانند کانت و هایدگرا، مقام هند را مقام آزادی بشر تلقی کرده‌اند. در قلمرو علم چنین خیالات و آمال‌هایی نامعقول است. بسیاری ازاختراعات و صنایع مستطرفه در عالم خیال تکوین پیدا می‌کنند . بسیاری از فرضیه‌های تخیلی علمی نیز در عالم خیال حسی (شهود) شکل می‌گیرند، زمانی که شهود کارتصویرسازی جهان را در قلمرو علم شکل می‌دهد. .

در اینجا بد نیست که از حوزة علم روانشناسی تفکر شهودی را بازبینی نمائیم.

به طور کلی ذهن واگرا در جمع‌آوری Data‌های خویش از معیارها می‌گذرد چون ذهن به بستن آنها علاقه‌ای ندارد اما ذهن همگرا مساله را در ابتدا باز می‌کند و با معیارها دوباره می‌بندد ذهنی خلاق است که از صفت همگرا بودن و واگرا بودن به موازات یکدیگر بهره‌برد به عنوان مثال مولوی ابتدا با ذهنی واگرا و استفاده از مثالهای قیاسی با ذهنی در عالم محسوسات و خاکی محشور می‌شود، سپس به ملکوت می‌رود و ذهن را به سوی وحدانیت همگرا می‌نماید لذا در عالم بالا (شهود) تفکر همگرا می‌شود معمارها شاید همینگونه باشند . تفکیک هرچه به سمت شهودی پیش رود همگراتر است پروژه‌هایی که اثری از ردپای شخصی و درونی معمار درونی خود دارند. از تفکر همگرا شکل می‌گیرد اما اندیشة علمی حاصل تفکری واگراست . به نظر می‌رسد که اندیشة واگرای علمی ریشه در چند بستری و چند فرهنگی بودن ملل حاصل تفکری واگراست. که به نظر می‌رسد که اندیشه واگرای علمی ریشه در چند بستری و چند فرهنگی بودن ملل تازه متولد شده دارد به دلیل وجود فرهنگهای متنوع جهت پذیرفته شدن یک پدیده در جامعه نیاز به علم و اثبات به روش علمی که زبان مشترک همه فرهنگهاست می‌باشد در واقع تفکر واگرا در یک جامعه حاصل عدم یگانگی و تنوع عقاید و نظرات دارد.

نتیجه‌گیری:

به ندرت می‌توان نمونه‌ای یافت که در آن فقط یک نوع اندیشه به تنهایی به کار رفته باشد همه نوع اندیشه ملازم یکدیگرند و شیوة اندیشیدن بسیار وابسته به طبیعت موقعیت است اما گاهی در دوره‌های تاریخی یکی بر دیگری غلبه می‌کرده است. تنها زمانی می‌توان به صحت اندیشه اطمینان حاصل کرد که هر سه نوع تفکر در توازن و توازن یکدیگر باشند. (خیر الامور اوسطها)

در معماری نیز تک روی در هر شاخه به گونه‌ای تک بعدی پیش رفتن است زمانی می‌شود در هر سه نوع اندیشه غوطه‌ور شد که داده‌ها به صورت اسلیمکاهای ذهنی درآمده باشند تا بتوان بدون طی مرحلة آمادگی و تمرین (Prepration به مرحلة خلق (incubation) رسید. و این مستلزم تمرین بر روی قسمت شهوری (خلق طرحمایه) می‌باشد و شهود چیزی نیست جز همگرا کردن فکر به سوی ماوراء و آرامش درون در نتیجه جانمایة‌اثر از دل جعبة سیاه ذهن خلق خواهد شد. همان جرقه بدون تمرینات بیش از حد یا کشنده.

«ای کم ایمانان چرا هراسانید» آیه 13 باب 24 صفحه یوشع در اینجا ایمان یعنی همان اعتقاد به شهود «اذا دعوت فظن ان حاجتک باالباب» وقتیکه خواسته‌ای داری پس خیال و تصور و شهود بپندار که نیاز ت پشت در است . (امام جعفر صادق)‌ در اینجا خیال و تصور و اعتقاد به شهود

همان طی کردن مرحله Pnepration از طریق تخلیه درون و ممارت در تزکیه نفس یا همان تقویت ایمان به غیب است.

همانطور که دیده می‌شود تفکر شهودی نه تنها در معمار بلکه در دستورالعمل‌های اصلی زندگی مشکل گشا خواهد بود. کنترل و آمیختن اندیشة ‌منطقی و خیال پردازانه (شهود پردازانه) یکی از مهمترین قابلیت‌های طراح است.

در فرایند طراحی معماری هر اندیشه جایگاهی ویژه دارد در عین حال اینکه نمی‌توان ادعا کرد هر مرحله از مرحلة دیگر مجزاست و فردی برای آنان قابل تعیین نیست . معمار در فضای شهودی است که جانمایه اصلی طرح را خلق می‌نماید او خمیر مایه‌ای از معرفت می‌سازد مرحله Pnepration – Incubation| هنگامیکه به عماری به عنوان یک اکتشاف و یا نقد نگاه می‌کنیم وارد عرصه فلسفه شده‌ایم و در نهایت در بخش انتقال از ذهن به عمل بر علم نیازمندیم.

طبق نظر کن پنیگ «من به احساس درونی اعتماد می‌کنم» به دست شهود به حس شهودی درباره پروژه ... مسائل کارکردی را از نظر فنی می‌توان حل کرد مسائل چشم انداز و غیره را نیز .... اما این که کدام مسئله را ابتدا باید حل کرد احساس درونی است... آن را نمی‌توان توصیف کرد اما می‌توان احساس کرد که درست است و از هر ده بار نه بار آن واقعا درست در می‌آید.[1]

الهی است؟

و اکنون دستورالعمل آینه شدن در بیانیه‌ای معمار تحت عنوان قنون نامه بنایان چگونگی پرورش فکری و رشد استادان معمار را از مرحلة خرمد تا استاد بنا نشان می‌دهد (برگردید به عقب)

با حمد خدا و ثنای خدای یگانه شروع می‌شود قنوت را معنی می‌کند و 8 خسیسه جوانمردان را در 2 دستة خاص و عام نام می‌برد نخستین تواضع است و آنرا اولین مرتبة شجاعت می‌داند و شجاعت را مغلوب عقل کردن نفس معنا می‌کند و راه رسیدن به آنرا توجه به خویش می‌داند. توجه به نفس به عبارتی همان تلاش برای آینه شدن در راه تفکر شهودی است دومین را امن نام ترس را از خواص تاریکی یم‌داند. سومین صدق است که آنرا اولین درجه حکمت می‌بیند و هیچ چیز را در طریق جوانمردی بدتر از دروغ نمی‌داند . چهارم و از اشرف خصایص وفا و صدق عهد و و عهده نام می‌برد شرایط عام قنوت را ذکور بودن و بلوغ بلاغت ،‌ داشتن عقل که آنرا وسیله بندگی حق و واسطه کسب کمال می‌داند. در ا ینجا این دیدگاه قابل مقایسه با فطریه ذکاوت است . ذکاوت عقل را خود کمال می‌دانست من می‌اندیشم پس هستم در حالیکه هنرمند معمار خود را به مثابه ظرفی می‌داند که تنها می‌خواهد کمال مطلق را در غالب هنر به مردمان انتقال دهد. تفاوت بین این دیدگاه در طی تاریخ و تا معماری اسلامی و در مقابل معماری غربی قابل ردیابی است. شروط بعدی دین داری که قنوت کمال دین داشتن است : و کمال این داشتن نیز توکل به خدا یا همان شهود درونی است،‌ دیگر اصل ، صحت و سلامت جسم ؛‌ششم مروت داشتن و هفتم حیا و دلیل نجابت جوهر نفس است.

در بخش بعدی در تقدم ابزار اصلی کاربنایان از لوازمی یاد می‌نماید که همگی لازمة بهداشت جسم است و چه نیکو استفاده از آنان را جزء ادب می‌داند که سلامت جسم کمکی است به سلامت روح و قدمتی در راه زلالی درون کار دو ناخن چینی و سرتراش و شانه و مسواک  میل و منقاش . و این نکته بسیار قابل توجه می‌باشد که دلیل لزوم هر یک را تک به تک ذکر می‌نماید. به عنوان مثال مسواک را سنت پیامبر و دیانت اسلام و سنت جوانمردان می‌شمرد اساب خاص بنایان را در مرحلة بعد ذکر می‌کند شیشه، ماله ، قالب ، ناوه ، ریسمان ،‌ شاغول . اما در آخر ذکر نمی‌نماید که «بنای نیک آنست که اینهمه در راه رضای خداوند و خلق خداوند به کار رود و از طریق صلاح منحرف نگردد.» این دیدگاه با تفکر بساز بفروشی جامعة ما قابل مقایسه است . در همین نکات و اصول است که می‌توان نتیجه گرفت چقدر از مسیر اصلی منحرف شده‌ایم تغییر در نوع نگرش معماران و انسانهاست که معماری چنین بر هم ریخته و آشفته را به مردمان هدیه می‌دهد.

رساله جوانمردان (قنوت نامه)

دستورالعمل‌های عقیدتی و اجرائی متعلق به اهل هر حرفه را قنوت نامه می‌نامیدند که تعیین کننده روابط بین خود و بین خود و جامعه آن دوران بود. ریشه‌های قنوت نامه‌ها به جنش‌های رهایی بخش ایرانیان در مقابل خلفای ظالم اموی و عباسی بر می‌گردد. به طور خاص بعد از حمله مغول به ایران ، هدف عمده آن حمایت از توده‌های رنج دیده جامعه بود و با نیت ترمیم خرابی‌ها شکلی جدی به خویش گرفت.

قنوت نامه بنایان تنها متن شناخته شده در یکی از کتابخانه‌های ترکیه موجود است که تاریخ آن به قرن 10 یا 11 هجری قمری باز می‌گردد و محل نگارش آن را به یکی از ناحیه‌های مسلمان نشین فارسی زبان عثمانی نسبت می‌دهند.

این قنوت نامه در 2 بخش اول عمومی که خود شامل 12 مورد است و شامل تاکید بر کسب فضایلی چون ایثار، تواضع، امن ،‌ صدق و وفا می‌باشد و بخش دوم تخصصی که بصورت سوال و جواب امور ارشادی و سخنانی از پیرامون و مرشدان را مطرح می‌کند.

رسیدن به اندیشه‌ای که متعادل باشد و 3 نوع آن به طور هماهنگ و نه الزاما یکسان در کنار یکدیگر به کارآیند بسیار مشکل می‌نماید. اما در دوره‌ای از تاریخ که همان دوران طلائی اسلام می‌باشد این امر تحقق پذیرفته و اکنون قابل بررسی می‌باشد. دوره‌ای که تفکر شهودی در قالب اعتقاد به خداوند یکتا در قلب مردمان نفوذ کرد و خود را در تمامی هنرهای آن زمان اعم از معماری نشان داد . در اینجا غرض مرور صفات مثبت معماری آن دوره نیست. بلکه از این نظر این معماری قابل بازبینی است که پاسخی برای سهوال از این دست باشد معمار آن دوره چطور بارون وقوف به علوم آکادمیک امروزه و یا بدون وجود تکنولوژی چه در طراحی چه در ساخت بناها به خلق تابلوی عظیم هنری در فضای سه بعدی نائل آمده است. اگر نظریه به میراث رسیدن همه این هنرها را از پدران آنان محفوظ بدانیم باز هم این پرسش وجود خواهد داشت که با چه انگیزه و دیدگاهی ، این میراث ماندگار مانده و تبدیل به اندیشة زمان وقت خویش گشته است که به خلق آثاری بدیع چون مقبره سلطانیه یا مدرسه نمائید و بسیاری از بناهای دیگر منجر شده است؟ آیا این چیزی جز همان آینه شدن درون معمار برای انعکاس عشق در مرحله بعد مراتب بنایان را می‌شمرد پائین‌ترین مرتبه را ؟‌ که بر سر گیرندة ناوه است و کنندة کارگل می‌داند در رده‌بندی کنونی به گونه‌ای از نظر مبتدی بودن می‌توان آنرا با دانشجوی کاردانی معماری مقایسه نمود. گرچه حضور در کنار استاد بر سر کار و آشنایی  حضوری با افت و خیزهای کار قطعا مبتدی آن دوره را بسی قدرتر از کاردان امروزه می‌ساخته است . بعد از آ‌ن صاحب است که حدواسط میان استاد و مزبور بوده است و اندک مایه‌ای از بنایی کسب کرده است و آخرین مرحله استاد بناست که واند هر وسیله چگونه به کار برد و خشت را چگونه بر سر خشت نهد و چگونه از عهده قوس و ستون برآید.

بخش بعدی بخش سوال و جواب است نکتة قابل توجه در این بخش انتخاب ادبیات پرسش و پاسخ است. به گونه‌ای ساختار پرسش و پاسخی ساختار قوی‌تری در ذهن می‌سازد و اهمیت تک تک مطالب ملموس‌تر می‌شود.

اگر پرسند اول بنا که بود بگو ابراهیم خلیل که خانه کعبه بنا نمود یا نوح که چون طوفان ؟ شهرها و روستاها دیگر بار بساخت » و ... مجالی برای بیان کل قنوت نامه نمی‌باشد فقط همین بس که به گونه‌ای تمام اصول و فروع دین در این پرسشها مرور می‌گردد. و معمار باید همه آنها را در دل و جان می‌سپرده و درونی می‌نموده است. همان چیزی که در روانشناسی از آن به Prepration (آمادگی) و طی مرحلة و رسیدن به مرحله ظهور یاد می‌کنند.

احکامی که از بنایی یاد می‌کند بر خلاف انتظار عام احکامی است که شامل هر فردی که مقصد عارف یا صوفی یا فردی که در جست تزکیه نفس خویش قدم برداشته است، می‌شود «هر صبح که برخیزد از علم شریعت و طریقت با خبر باشد.»

هر کس را در خود حوصله و توانایی کار فرماید.... » و مهمترین خصلت بنایان و احیاء ذکر می‌کند در حایلکه امروز کسی معمار خوبی است که خوب خط بکشد یا نهایتا خوب و خلاقانه تفکر نماید. اما این قنوت از معمار خویش اصول انسانیت می‌طلبد و در ادامه ذکرهایی در همان زبان پرسش و پاسخ خوش آموزش می‌دهد که هر حرکت بنا را متبرک گرداند. چون بر سر کار روی کدام آیه از کتاب خدا را قرائت می‌کنی؟  بگو:‌ لیس الانسان اما با سقطی . چون ناوه بر دست دیگری بگو ما من ثقلت موازینه فهوفی عیشه و اخیرا سوره القارغه آیه 6 و 7 اما هر که اعمال وزن شده‌اش گرانست در عیشی پسندیده است. چون رسیمان بدست گیری .... چون طرح گنبداندازی... و الی آخر

در تحلیل بیانیه حاضر و آشنایی با فضای فکری و رشدی معماران آن دوره می‌توان اطلاعات زیر را افزود:

مصادیق هنر در معنای اخص در آن دوره به 2 دسته تقسیم می‌شد ادبیات و فنون و معماری فنی بود که وابسته به فنون دیگر مانند کاشی‌کاری گروه چینی نجاری ، حجازی ،‌فلزکاری از سوئی و فنون وابسته به کتابت شامل خوش نویسی، تذهیب، تشعیر و نگارگری به حساب می آمد. بسیار این نکته حائز اهمیت است که ارتباط با ادبیات در کنار ارتباط با کاشی کاری یا نجاری و .... پر اهمیت می‌نمود و اشرف هنرها در میان مسلمانان ادبیات بود که تأثیر  عمیق غیرمستقیمی بر معماری می‌گذاشت زیرا که زبان فرهنگ پیش از مدرن درممالک اسلامی و بارزترین جلوه آن فرهنگ به شمار می‌آمد. معمار از جریان فرهنگی تصوف ارتزاق می‌کرد و چون زبان تصوف ادبیات بود بدون آشنایی با ادب نمی‌توانست آنرا وسعت و عمق بخشد

ارتباط معماری با علوم بدین صورت بود که علم الحیل (مکانیک) ترفند در مسائل آبرسانی و جراثقال و مهندسی نظامی به کار معماری می‌آمد علمی که پیوند ناگسستنی با معماری داشت هندسه خاصه هندسه علمی (کاربردی) بود چرا که معماری در جزء و با کل با هندسه سامان می یافت از طرح استقرار بنا در زمین و ترکیب فضاهای باز و بسته گرفته تا شکل سطوح و حجم‌ها، جزئیات و نقوش گاه استاد معماری چنان در هندسه عملی جسارت می‌یافت که او را هم نظر از «مهندس» (یعنی عالم هندسه)  می‌شمردند. به عنوان مثال کتیبه سر در مسجد امام مسجد استاد علی اکبر اصفهانی را جزء مهندسان شمرده‌اند. کسی به منصب معمار باشی می‌رسید که علاوه بر مهارت خویش در هندسه و یا علم الحیل علم مدیریت را نیز در آستین خویش داشته باشد. انسانی آگاه و اجتماعی

نگاه به هستی در آموزش معماری : معمار عقیده داشت که با ساختن بنا عالمی صغیر بر صورت کائنات بنا می‌کند از این رو معماری او مانند نظام کائنات بر نظم و ریاضیات استوار است. این مشابهت بین انسان و آفرینش خدا در تفکر یونان نیز ریشه داشته است که هنرمندان آفریند   ؟؟؟ و این نخستین رویکرد کلامی (مانیفست) به شمار می‌آید.

افلاطون عقیده داشت که هنرمند مانند آفریننده‌ای است که با آینه‌ای که در دست دارد،‌ تصویر خورشید و زمین و آسمان را منعکس می‌کند و اثرات این تفکر را چه در بناهای یونانی و چه بناهای دورة اسلامی و نقوش ستاره و خورشید بر بنا می‌توان دید. (معماران خداوند را معمار می‌دانستند که گنبد کبود و عظیم جهان را برافراشته و همة جهان را چنان زیبا و کارآمد آفریده که هیچ سستی در آن نیست پس در معماری نیز باید بنای خلق خدا را با خلقی خدایی ساخت و در نظم و کارآیی و زیبایی و خلل ناپذیری از عمارت الهی تقلید کرد) این تنها تفکری است که در قید زمان نیست که پس از قرنها از تاریخ ظهور آن به درمان درد جامعة معماری امروز ما نیاید) این عبادت با تفکر پس خودش در بند مکان یا زمان نیست و لازمة بازسازی تفکر معمار امروز می‌باشد.

اثر معماری در عالم پیش از مدرن ، اثری مصنوع و منفک از خلقت مانند امروزه نبود : بلکه جزئی از خلقت الهی شمرده می‌شد از این رو معمار در پی آن نبود که اثری متباین با طبیعت بسازد، بلکه نهایت هنر خود را در آن می‌دانست که اثر او در عمل آسیبی به طبیعت نرساد و متباین نباشد و یکی از معانی شهود و سیالیست هنری همین است هماهنگی با جریان طبیعت برای معماری منشأ قدسی قائل بودند بطوریکه شاگرد معماری در بدو آ‌موزش خود راهکار و پیرو انبیاء می‌دانست و جایگاه خود را در سلسله‌ای قدسی می‌یافت که از طریق آن به معمار جهان متصل می‌شد او در نظام هستی معلق نبود بلکه با همه خلقت و ناموس الهی پیوند داشت از این رو چه در زندگی شخصی و چه حرفه‌ای خود را مجاز به هر کاری نمی‌دید. بر خلاف دانشجوی امروز معماری که ساعات کار و تحصیلیش کاملا منفک از زندگی جاری او به حساب می‌یاد بطوریکه صبح در محل‌های آکادمیک به فراگیری تئوری معماری می‌پردازد و بعد از آن در محل کار خود مغازه یا اداره‌ای به کاری کاملا بی‌ارتباط با معماری اشتغال دارد.

نظام صنفی فقط برای حفاظت معمار نبود بلکه معمار را در عمل و کار دنیا با نظام هستی از منظر دینی پیوند می‌داد و به زندگی او مقنی می‌بخشید. آموزش نظری به مشتاقان فن معماری در حاشیه وجود داشت خواندن و نوشتن و اطلاعات مهم فرهنگی (آشنایی با فروع دین و ادبیات) در سطوح پائین و تکمیل آموزش هندسه در سطوح پائین و تکمیل آموزش هندسه در سطوح بالا آموزش داده می‌شد . آغاز کار با شاگردی و غلامی بود که اصول اولیه بنایی، ضوابط کار ، روابط فرهنگی و اصول اخلاقی را می‌فهمید رابطه استاد و شاگرد بالاتر از رابطة پدر و فرزند بود جوراستاد به زمهر پدر و استاد پدر معنوی شاگرد بود. که تربیت معنوی وی را بر عهده می‌گرفت. استاد هم نگاهش برده مانند یا مثال دانشجویی که برای معامله علم نزد او می‌آید نبود بر همه امور زندگی شاگر و ناظر و مسئول بود زیرا در آن دوره زندگی به ساحت‌های مختلف کار ، درس ، حرفه ، استراحت و ... تقطیع نشده بود تربیت اخلاقی در حین تربیت حرفه‌ای بود مردم معمار خویش سیرت را خوش نفس و خوش دست و مبارک می‌شمردند. اخلاق امری عرفی نبود ، امری دینی و لازمه تقرب به خدا به حساب می‌آمد. با توجه به اندیشة پیوستگی همه ساحات نظام هستی به اعمال آدمی، در امور دنیوی و اخروی این اعتقاد وجود داشت که محصول کار همه فنون متأثر از دل پدید آوردندة آنهاست (یعنی همان شهود) نویسندگان هنگام ذکر کسان ،‌ از صفات خدایی بهره‌ می‌بردند به عنوان مثال ،‌نصرآبادی، ادیب صفویه ، راجع به استاد علی اکبر اصفهانی می‌گوید. «استاد علی اکبر معمار باشی اصفهانی، مردکدخدایی در نهایت آرامی و صلاح و درویشی است مسجد جمعه کبیر واقع در میدان نقش جهان به عمایر او به اتمام رسید.»

و نکته آخر اینکه فنون خویشاوند با معماری به جای نقاشی و مجسمه‌سازی امروز، نجاری ، حجازی ، کاشی‌کاری ، طراحی هندسی و خوش نویسی بود. همه این فنون زمینة ارتباط بهتر وی را با درک شهودی و عرفانی فراهم می‌کرد.

معماری معاصر و نقش اندیشه:

در این بخش به بررسی آثار چند معمار که در دسته‌بندی انواع اندیشه، به زعم نگارنده در یکی از رشتهپ‌های معمارگرا و معمار فلسفی یا معمار شهودی قرار می‌گیرند پرداخته می‌شود. لازم به ذکر است که در اینجا هدف بیان بیوگرافی معمار نیست بلکه تلاش می‌شود نحوه تفکر وی مورد بازیابی قرار گیرد.

کریستوفر الکساندر:

الکساندر تحمیل کرده رشته ریاضی دانشکده کمبیریج بوده و به دلیل علاقه‌ای که به معماری پیدا کرد در این رشته در ابتدا در دانشکده کمبیریج لیسانس و هاروارد مدرک دکترای خویش را اخذ نمود. این دلیل اعتقاد پیدا کرد که معمار با دیاگرامهای ریاضی قابل طراحی است.

لذا کتاب یادداشتهای بر ترکیب فرم را نوشت و در آن یک روستا را بر اساس الگوهای ریاضی طراحی نمود.

اگر عبارتست از یک سلسله اپینرورهای رفتاری که از یک گذشته بسیار دور در جامعه‌ای وجود داشته و برای جامعه اکنون هم به محضر روبه رو شدن با آنها قابل شناسایی است. مانند مفهوم پذیرائی کردن از میهمان برای که هم برای فقیر معنی داراست و هم برای غنی و معنی آن حفظ شدن شأن میزبان و میهمان است. طبق نظر الکساندر الگوها باید در یک جامعه حفظ شوند و تشکیل اکوسیستم بدهند مانند الگوی نشستن در کوچه.

الکساندر در Case Study خویش در طراحی روستا با شیوه‌ای عمل کرد که طرح وی با روشهای علمی دیاگرامی قابل اندازه‌گیری شد.استفاده از این روش و به عرصه ظهور رساندن آنها در طراحی گرچه او را به یک طرح رساند ولی چون تفکر وی تک بعدی و با گرایش شدید به محاسبات ریاضی بود (بدون کمک از شهود خویش و یا تفکر فلسفی) حتی از نظر خود وی کاری تمام و کمال نبود. حاصل کار شکلی بود فقط عملکرد واگرا، فضایی که فاقد هرگونه خلاقیت به معنای رخق عادت و اصول زیبایی شناسانه یا ترکیب بندیی مفهوم دار بود. تنها قسمتی که حضور کمرنگ شخص معمار در طراحی روستا دیده می‌شد همان چیدمان ریز دیاگرامها در کنار یکدیگر و ظهور یک درشت دانه به نام روستا بود که در آنهم مجددا توجه به عملکردها بر خلاقیت معمار غلبه داشت همانطور که شخص الکساندر به نتیجه رسید و آنرا کتاب بعدی خویش A City is not a tree بیان نمود، اصول علمی و محاسباتی و توجه صرف به عملکرد برای طراحی یک اثر معماری کافی نیست و تفکری دیگر لازم است.

با صحت و سقم آن طراحی را حک بزند گرچه الکساندر در جمع‌آوری  کدها به فاکتورهای موثر در طراحی حتی اجتماعی و عاطفی و نیازهای گذشته و حال و آینده بدون هیچ تعصبی برخورد نمود و روابط انسانی نظیر ایجاد فضایی جهت غیبت زنان به حساب آورده بود اما طرحی جامع و مانع نشد.

لوئی کان:

لوئی کان زمانیکه دردانشگاه پنسیلوانیا تحصیل می‌کرد آن دانشگاه از دانشگاههای برتر آن دوره بود که برنامه‌ریزان و روانشناسان نیز همزمان با آنان همراهی می‌کردند. مبنای تدریس در آن دانشگاه تئوری و تاریخ و ساز بود. این نوع آموزش آکادمیک به همراه حس تعلق خاطری که به ایران و تفکر شرقی و به خصوص مولانا داشت از وی معماری فلسفی ساخت. از نظر وی، هم تفکر مدرن و هم تفکر پست مدرن را معلول مدحی می‌دانست و طبق شیوه‌ باوهاس به هنر برای مردم وخلوص در فرم و شعر اعتقاد داشت بر خلاف بوزار که به سازه معتقد بود لوئی کان به هندسه علاقه نشان می‌داد و توجه به مسائل تاریخی در سر لوحة کارش بود. از این نظر در گروه بوزاری‌ها به شمار می‌آمد علاوه بر این کان به روح تاریخ و نه به مد تاریخی می‌پرداخت لوئی کان ابتدا تحصیلاتش را در مدرسه هنر و سپس در دانشکده معماری دنبال می‌کرد. اما هنری که به آنان تدریس می‌شد همراه منطق و فلسفه بود. ادبیات بسیار خوب می‌دانست تفکر وی تفکری واگرا و شیوة عمل وی قیاسی بود. در ابتدا از قیاس و مسائل عام شروع می‌نمود و با استعاره به معماری می‌رسید. طراحی آزمایشگاه بیولوژی کان در فیلادلفیا مصداق این نگرش است. وی قبل از ساخت این پروژه ، تصوری تیره از قطعات پیش ساخته و ابزار و تشکیلاتی که بزرگ  مقیاس باشد داشت اما با تغییری که در نگرشش نسبت به جرثقیل وثیقه دانستن آن به پنجه‌های دست انسان پیش آمد با تفکر واگرا و قیاسی خویش توانست با ماشین‌الات و قطعات پیش ساخته و درشت مقیاس ارتباط برقرار نماید.

برخلاف فرانک لویدرایت  انسان را بالاتر از طبیعت می‌دانست اعتقاد داشت نورفرم دهنده فضاست . به نحوة پنجره گذاشتن و تابش نور پلان خیلی توجه می‌کرد و می‌گفت نور باید مکمل هندسه فضای معمار باشد. معتقد بود انسان تا زمانی زنده است که خودش را بیان کند و برای بیان خودش زبانی منطقی پیدا کرده بود پیشنهاد می‌داد به جای نگاه کردن به شرایط به کارگیری ماده، ابتدا به ماده بودنش و خصیصه اصلی آن نگاه کنیم. در واقع اول به جوهر بعد به عارض ماده نگاه نمائیم . به همین خاطر می‌گفت «آنچه آجر می‌خواهد باشد....» در طراحی آزمایشگاه پژوهشی ان،‌ریچاردر وی (61-57) اینگونه بیان می‌کند که گاز سمی می‌خواهد که در اسرع وقت خارج شود. پس پیچ و خم در مسیر حرکت این گاز بر خلاف طبیعتش است. بنابراین دودکش و بادگیرها مستقیم با هوا ارتباط دارند.

تفکر وی برای نمای ساختمان بدین گونه بود که 1- جلوه بیرونی دیگر حوزه خصوصی معمار نیست ،‌ متعلق به فرهنگ جامعه است. 2- ساختمان و شأن آن می‌گوید که چه می‌خواهد باشد. 3- گاهی با وجود داشتن جوهر قضیه، تعدادی از فاکتورهای در عرض آنقدر مهم هستند که فاکتورهای جوهری ساختمان را تحت پوشش خویش قرار می‌دهد. مانند تأثیر مکانیت سایت (مازندران در کنار یزد) با این سه فاکتور،‌ در همان لحظه‌های اول بازدید زمین به تصوری از پروژه دست می‌یافت. در مرحله Preprateai  افراد مبتدی زمانیکه به یک برنامه کلی رسیدند و به اجبار مقاطعی از ورودی ورنت و برگشت زدند، به آن سناریوی مطلوب دست می‌یابند،‌اما کان با همین اندیشة فلسفی خویش از همان ابتدا شأنی برای ورودی تعریف می‌کرد.


چارلز کورآ:

معمار کورآ به دلیل اصلیت شرقی که داشت به گونه‌ای تفکر شهودی در آثارش مشهود می‌باشد. و همة تلاش وی در طرحهایش توجه به فرهنگ غیرغربی علیرغم مدرن بودن آنها بود.در فرهنگ بومی توجه به اقلیم یکی از نکات برجسته به شعار می‌آید. وی  ا ز روشهای طبیعی در جهت تنظیم شرایط داخلی استفاده می‌نمود تفکر وی از این نظر شهودی به حساب می‌آمد که اعتقاد به سقف باز و نگاه به آسمان دارد در واقع فضا را با صورت برانگیختن احساسات تاب می‌گیرد. و وجوه عاطفی بیننده را تحریک می‌نماید. از این نظر حساسیت شرقی دارد. شهود در این دستگاه تفکر درک کامل بستر خویش می‌باشد درست همانگونه که تب چشیده می‌شود. درست همان شهودی که سهراب می‌فهمد در آسمان مال من است.»

نتیجه‌گیری

این انتظار می‌رود که با شناخت انواع اندیشه و آشنایی با هر یک از آنها در چه تاریخ و چه در دورة معاصر نحوة به کارگیری آن در طراحی شناخته شده باشد. زیرا ذکر بیانیه قنوت نامه بنایان به منظور استفادة مستقیم از دستورالعمل‌های آن نیست گرچه استفادة صرف از آن نیز باگذشت قرن‌ها هنوز هم پاسخگوست. آنچه مهم است اینست که این حقیقت درک گردد در دستگاه فکری رو به رشد، بین خالق اثر و اثر، اتحاد وجود داشته است. و هنر به گونه‌ای توسط دین به باور قلبی مردم متصل می‌شد و آیه‌ای خوانده می‌شد که حکمت آیه فضای ذهنی معمار را پرنماید و دستمایة فکری او باشد مصداق این تفکر در زندگی امروز می‌تواند این باشد که طراحی امروز باید با ارزشها و زندگی معماران هماهنگ باشد.

منابع و مأخذ

لاوسون برایان (1384) . «طراحان چگونه می‌اندیشند ؟ ترجمه حمید ؟

بوطبقای معماری . جلد اول . توجیه : احمدرضا آی

مجموعه مقالات اولین هم اندیشی معنویت و آموزش هنر

جزوه درس سیر اندیشه‌های معماری. دکتر محمود رازجویان

معماری اسلامی . خرم فضا

معماری اسلامی . پاپادوپلو

مجله صفه شماره 5 بهار 71 . قنوت نامه بنایان.

 

 

 

 

 

 

 



[1]- کتاب طراحان چگونه می‌اندشند ص 247

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 9:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در باره ساختمان و اجزای آن

بازديد: 2693

تعريف ساختمان :

        ساختمان : عبارت است از بنائي كه بوسيله ديوار از ديگر بناهاي همجوار خود ، يك بناي مستقل و مجزا و استواري را تشكيل مي دهد و شامل يك يا چند اطاق و يا هر نوع فضاي مسقف ديگر مي باشد كه بمنظور سكونت ، كسب و يا استفاده توأم و يا ديگر مقاصد ساخته شده باشد . منظور از مستقل بودن داشتن درب ورودي و خروجي مستقل به گذرگاه عمومي و منظور از جدا بودن و داشتن ديوارهاي خارجي مشترك يا مستقل است.

          هزينه ساختمان : عبارت است از مجموع عمليات اساسي تكميل بنا تا هنگامي كه ساختمان آماده اشتغال و سكونت مي گردد اين ارقام شامل هزينه نقشه ، تهيه پروانه ساختمان ، و مصالح ساختمان ، وسائل و ابزار كار و كارگر ، حق الزحمه معمار ، هزينه تأسيسات حرارت مركزي ، روشنائي ، آب و فاضلاب مي گردد .

           انواع ساختمان :

           الف ـ واحد مسكوني : عبارت است از يك ساختمان و يا قسمت مستقلي از يك ساختمان كه در آن يك يا چند خانوار سكونت دارند .

           ب ـ واحد مسكوني و بازرگاني : ساختمانهائي كه قسمتي از ساختمان به كارهاي بازرگاني اختصاص يافته و قسمت ديگري از بنا جهت سكونت استفاده مي گردد .

          پ ـ واحد بازرگاني : ساختمانهائي هستند كه مورد استفاده موسسات تجاري قرار دارند ، مانند : تجارتخانه ، بيمه و غيره . 

         ت ـ واحد صنعتي : ساختمان يا قسمتي از ساختمان مي باشد كه براي انجام فعاليتهاي صنعتي اختصاص يافته  است .

         ث ـ واحد آموزشي و بهداشتي : ساختمانهائي كه جهت انجام فعاليتهاي آموزشي و بهداشتي به منظور ارائه يك يا چند خدمت براي عموم بكار گرفته مي شود مانند :  ساختمان دانشگاهها ، مدارس و بيمارستانها

         مصالح عمده ساختمان : منظور نوع مصالح عمده است كه در ساختن ديوارها ، سقف و پي ساختمان واحد ساختماني   بكار رفته است مصالحي كه در رو كار ساختمان به كار رفته جزء مصالح عمده به حساب مي آيد .

 

  ساختمانهاي اسكلت فلزي:

     احداث ساختمان بمنظور رفع احتیاج انسانها صورت گرفته و مهندسین ، معماران مسئولیت تهیه اشکال و اجراء مناسب بنا را برعهده دارند ، محور اصلی مسئولیت عبارت است از الف ) ایمنی ب ) زیبائی ج) اقتصاد.   
با توجه به اینکه ساختمان های احداثی در کشور ما اکثرا" بصورت فلزی یا بتنی بوده و ساختمانهای بنایی غیر مسلح با محدودیت خاص طبق آئین نامه 2800 زلزله ایران ساخته میشود . آشنایی با مزایا و معایب ساختمانها می تواند درتصمیم گیری مالکین ، مهندسین نقش اساسی داشته باشد .

كه در اين تحقيق ما به بررسي مزايا و معايب ساختمانهاي اسكلت فلزي مي پردازيم:

 

مزایا و معایب ساختمانهای فلزی

 

مزایا ی ساختمان فلزی :

1- مقاومت زیاد :

 مقاومت قطعات فلزی زیاد بوده و نسبت مقاومت به وزن از مصالح بتن بزرگتر است ، به این علت در دهانه های بزرگ سوله ها و ساختمان های مرتفع ، ساختمانهائی که برزمینهای سست قرارمیگیرند ، حائز اهمیت فراوان میباشد .

2- خواص یکنواخت :

 فلز در کارخانجات بزرگ تحت نظارت دقیق تهیه میشود ، یکنواخت بودن خواص آن میتوان اطمینان کرد و خواص ان بر خلاف بتن با عوامل خارجی تحت تاثیر قرار نمی گیرد ، اطمینان در یکنواختی خواص مصالح در انتخاب ضریب اطمینان کوچک مؤثر است که خود صرفه جو یی در مصرف مصالح را باعث میشود .

 

 

3- دوام :

دوام فولاد بسیار خوب است ، ساختمانهای فلزی که در نگهداری آنها دقت گردد . برای مدت طولانی قابل بهره برداری خواهند بود .


4-
خواص ارتجاعی :

 خواص مفروض ارتجاعی فولاد با تقریبی بسیار خوبی مصداق عملی دارد . فولاد تا تنشهای بزرگی از قانون هوک بخوبی پیروی مینماید . مثلآ ممان اینرسی یک مقطع فولادی را میتوان با اطمینان در محاسبه وارد نمود . حال اینکه در مورد مقطع بتنی ارقام مربوطه چندان معین و قابل اطمینان نمی باشد .

5- شکل پذیری :

 از خاصیت مثبت مصالح فلزی شکل پذیری ان است که قادرند تمرکز تنش را که در واقع علت شروع خرابی است ونیروی دینامیکی و ضربه ای را تحمل نماید ،در حالیکه مصالح بتن ترد و شکننده در مقابل این نیروها فوق العاده ضعیف اند. یکی از عواملی که در هنگام خرابی ،عضو خود خبر داده و ازخرابی ناگهانی وخطرات ان جلوگیری میکند.

6- پیوستگی مصالح :

قطعات فلزی با توجه به مواد متشکه آن پیوسته و همگن می باشد و ولی در قطعات بتنی صدمات وارده در هر زلزله به پوشش بتنی روی سلاح میلگرد وارد میگردد ، ترکهائی که در پوشش بتن پدید می آید ، قابل کنترل نبوده و احتمالا" ساختمان در پس لرزه یا زلزله بعدی ضعف بیشتر داشته و تخریب شود .

 

 
7-
مقاومت متعادل مصالح :

 مصالح فلزی در کشش و فشار یکسان ودر برش نیز خوب و نزدیک به کشش وفشار است .در تغییر وضع بارها، نیروی وارده فشاری ، کششی قابل تعویض بوده و همچنین مقاطعی که در بار گذاری عادی تنش برشی در انها کوچک است ، در بارهای پیش بینی شده ،تحت اثر پیچش و در نتیجه برش ناشی از ان قرار میگیرند . در ساختمانهای بتنی مسلح مقاومت بتن در فشار خوب ، ولی در کشش و یا برش کم است. پس در صورتی که مناطقی احتمالآتحت نیروی کششی قرار گرفته و مسلح نشده باشد تولید ترک و خرابی مینماید.

8- انفجار :

 در ساختمانهای بارهای وارده توسط اسکلت ساختمان تحمل شده ، از قطعات پرکننده مانند تیغه ها و دیواره ها استفاده نمی شود . نیروی تخریبی انفجار سطوح حائل را از اسکلت جدا می کند و انرژی مخرب آشکار میشود ، ولی ساختمان کلا" ویران نخواهد گردید . در ساختمانهایی بتن مسلح خرابی دیوارها باعث ویرانی ساختمان خواهد شد .

 

9- تقویت پذیری و امکان مقاوم سازی :

 اعضاء ضعیف ساختمان فلزی را در اثر محاسبات اشتباه ، تغییر مقررات و ضوابط ، اجراء و .... میتوان با جوش یا پرچ یا پیچ کردن قطعات جدید ، تقویت نمود و یا قسمت یا دهانه هائی اضافه کرد .


10-
شرائط آسان ساخت و نصب :

 تهیه قطعات فلزی در کارخانجات و نصب    آن در موقعیت ، شرایط جوی متفاوت با تهمیدات لازم قابل اجراء است .


11-
سرعت نصب :

 سرعت نصب قطعات فلزی نسبت به اجراء قطعات بتنی مدت زمان کمتری می طلبد .


12-
پرت مصالح :

 با توجه به تهیه قطعات از کارخانجات ، پرت مصالح نسبت به تهیه و بکارگیری بتن کمتر است .

 

 


13-
وزن کم :

 ‌میانگین وزن ساختمان فولادی را می توان بین 245 تا 390 کیلوگرم بر مترمربع و یا بین 80 تا 128 کیلوگرم بر مترمکعب تخکین زد ، درحالی که در ساختمانهای بتن مسلح این ارقام به ترتیب بین 480 تا 780 کیلوگرم برمترمربع یا 160 تا 250 کیلوگرم برمترمکعب می باشد .


14-
اشغال فضا :‌

در دو ساختمان مساوی از نظر ارتفاع و ابعاد ، ستون و تیرهای ساختمانهای فلزی از نظر ابعاد کوچکتر از ساختمانهای بتنی میباشد ، سطح اشغال یا فضا مرده در ساختمانهای بتنی بیشتر ایجاد میشود .


15-
ضریب نیروی لرزه ای :

 حرکت زمین در اثر زلزله موجب اعمال نیروهای درونی در اجزاء ساختمان میشود ، بعبارت دیگر ساختمان برروی زمینی که بصورت تصادفی و غیر همگن در حال ارتعاش است ، بایستی ایستایی داشته و ارتعاش زمین را تحمل کند . در قابهای بتن مسلح که وزن بیشتر دارد ، ضریب نیروی لرزه ای بیشتر از قابهای فلزی است .
تجربه نشان میدهد که خسارت وارده برساختمانهای کوتاه و صلب که در زمینهای محکم ساخته شده اند ، زیاد است . درحالیکه در ساختمانهای بلند و انعطاف پذیر ، آنهائی که در زمینهائی نرم ساخته شده اند ، صدمات بیشتری از زلزله دیده اند . بعبارت دیگر در زمینهای نرم که پریود ارتعاش زمین نسبتا" بزرگ است ، ساختمان های کوتاه نتایج بهتری داده اند و برعکس در زمینهای سفت با پریود کوچک ، ساختمان بلند احتمال خرابی کمتر دارند . عکس العمل ساختمانها در مقابل حرکت زلزله بستگی به مشخصات خود ساختمان از نظر صلبیت و یا انعطاف پذیری آن دارد و مهمترین مشخصه ساختمان در رفتار آن در مقابل زلزله ، پریود طبیعی ارتعاش ساختمان است .

 
معایب ساختمانهای فلزی :


1-
ضعف در دمای زیاد :

 مقاومت ساختمان فلزی با افزایش دما نقصان می یابد . اگر دکای اسکلت فلزی از 500 تا 600 درجه سانتی گراد برسد ، تعادل ساختمان به خطر می افتد .


2-
خوردگی و فساد فلز در مقابل عوامل خارجی :

 قطعات مصرفی در ساختمان فلزی در مقابل عوامل جوی خورده شده و از ابعاد آن کاسته میشود و مخارج نگهداری و محافظت زیاد است .


3-
تمایل قطعات فشاری به کمانش :

 

 با توجه به اینکه قطعات فلزی زیاد و ابعاد مصرفی معمولا" کوچک است ، تمایل به کمانش در این قطعات یک نقطه ضعف بحساب می رسد .


4-
جوش نامناسب :

 

 در ساختمانهای فلری اتصال قطعات به همدیگر با جوش ، پرچ ، پیچ صورت میگیرد . استفاده از پیچ و مهره وتهیه ، ساخت قطعات در کارخانجات اقتصادی ترین ، فنی ترین کار می باشد که در کشور ما برای ساختمانهای متداول چنین امکاناتی مهیا نیست . اتصال با جوش بعلت عدم مهارت جوشکاران ، استفاده از ماشین آلات قدیمی ، عدم کنترل دقیق توسط مهندسین ناظر ، گران بودن هزینه آزمایش جوش و ...... برزگترین ضعف میباشد . تجربه ثابت کرده است که سوله های ساخته شده در کارخانجات درصورت رعایت مشخصات فنی و استاندارد ، این عیب را نداشته و دارای مقاومت سازه ایی بهتر در برابر بارهای وارده و نیروی زلزله است .

شبكه وسيع سازه اي از فضاهاي ازاد بدون ستون تامين گرديد سازه نمايان و اشكار اين ساختمان كاملا" با نظريات كارفرما براي يك حضور بصري قوي ، گرايش به فن اوري جديد را مورد تاكيد قرار مي دهد 0 طراح با ايجاد سازه اي كه با تاكيد بسيار بيان كننده عملكرد سازه اي طرح در بخش خارجي ساختمان مي باشد، در تضاد با فضاي خشك و بي روح اطراف ، وجود چنين مركز تحقيقاتي را در اطراف پرينستون به خوبي مشخص مي كند ، بدين ترتيب به نياز كارفرما پاسخ داده است0 ( بروكز و گرچ،1990) ( تصاوير 2-3تا5-3) 0 ايده اي اصلي طرح استفاده از يك ستون فقرات مركزي به عرض 5/29 فوت (9متر) و ايجاد مجموعه اي از سازه هاي 000   شكل با نماي شيشه اي مي باشد0

سيستم هاي تاسيساتي ساختمان به طور مستقيم مركزي ساختمان و قابهاي معلقي كه از سازه اصلي ساختمان اويزان هستند، قرار گرفته اند0

دو طرف اين ستون فقرات ارتباط مركزي ساختمان را تامين مي كند دو فضاي بزرگ يك طبقه به ابعاد 74*236 فوت (5/22*72متر) قرار گرفته اند كه براي انجام تحقيقات مورد نظر به كار مي روند براي ايجاد انعطاف پذيري لازم در بخشهاي  تحقيقاتي از يك سازه كابلي خاص ( با اعضاي كششي فولادي باريك ويژه ) با زيبايي هاي بصري كه دهانه هاي سقف را مي پوشاند و فضاهاي وسيع و عريضي را در بين ستونها فراهم مي كند ، استفاده شده است در سازه اصلي يك قاب فولادي مستطيل شكل به عرض 6/24 فوت ( 5/7متر ) كه به عنوان پايه اي براي تير 000 شكل لوله اي بلند به طول 49 فوت (15متر) عمل مي كند، استفاده شدده است 0 اين سيستم تكيه گاه عمودي اصلي براي كل ساختمان مي باشد0

اصلي سطح پل يك تير فولادي جعبه اي با مقطع شش ضلعي است كه به كابل هاي مهاري متصل شده است0 سطح پل كه داراي سه خط ماشين رو در هر طرف مي باشد در طرفين اين تير اصلي مي باشد به صورت طره اي اجرا شده است( فرامپتون و ديگران ،1993)

در حقيقت مجموعه طراحي شده به وسيله بهنيش براي المپيك شامل استاديوم ، يك سالن ورزشي ( با ظرفيت 1400 نفر براي ژيمناستيك ، هندبال ، بسكتبال و ديگر فعاليتهاي داخلي سالن) و يك سالن شنا ( با ظرفيت 8000نفر براي شنا و شيرجه ) است 0 تمامي اين فعاليتها در زيرزمين قرار داده شده است0 فعاليتهاي خدماتي و پشتيباني در زير زمين و در زير جايگاهها قرار گرفته اند0 سقف هاي كابلي يك بخش مركزي براي مسابقات و يك فضاي وسيع براي سايبان در محوطه را فراهم مي سازد 0 با مساحت 800 800فوت مربع ( 74000متر مربع ) ، يكي از بزرگترين سازه هاي كشتي در جهان در زمان ساخت خود به شمار مي ايد 0 طراحي و اجراي اين سقف ، پيشرفت مهم و قابل توجهي در توسعه و گسترش سازه هاي كششي كه براي اولين بار در كتاب فراي اوتو مطرح گرديده بود ، محسوب مي شد(اوتو ، 1954)0

اين ساختمان داراي سازه اي با كابل پيش تنيده است كه خصوصيات كابلهاي مضاعف براي مقاومت در برابر نيروي باد را نيز دارد و متشكل از كابلهاي فولادي با سه قطر مختلف مي باشد 0 شبكه عريض بام ، تركيبي از كابلهايي با قطر يك اينچ ( 25ميليمتر ) است كه به صورت جفت هاي 2 اينچي (50 ميليمتر ) با فاصله 30 اينچ ( 76 سانتيمتر) از يكديگر در هر جهت بايك اتصال گيره ا ي در نقاط تقاطع به يكديگر مهار شده اند0

اين اتصال براي نصب پانل هاي اكريليك نيز استفاده شده است، كه در مجموع 137عدد از انها مورد نياز بوده است0 قطر كابلهاي مورب كناري برابر 1/3 اينچ ( 80 ميليمتر ) مي باشد، قطر بزرگترين كابلها 7/4 اينچ 120 ميليمتراست و به عنوان طنابها ( براي اتصال كابل كناري به پي ) ، مهارها ( اتصال خط الراسها  به بالاي دكل ها) و كابل زنجير واره اصلي با طول1440فوت (439 متر)كه لبه جلويي را نگاه مي دارد به كار رفته است0 كابل اصلي براي تحمل بار كششي بيشتر از 5000 تن ( 4530 تن متريك) طراحي شده است و متشكل از يك دسته 10تايي از كابلهاي بزرگ مي باشد 0

تكيه گاه اصلي عمودي به وسيله 12ستون با لوله فولادي به ارتفاع متغير از 165 تا 262فوت (50تا80متر) و با قطري بيش از 5/11(5/3متر) باضخامت ديوار بيش از 3 اينچ (75 ميليمتر) تامين گرديده است 0 اين ستون هاي عظيم در پشت جايگاه تماشاچيان به منظور ايجاد ديد مناسب قرار گرفته اند0 كابل هاي مهار به صورت قطري از بالاي هر ستون به خط الراسهاي شبكه كابلب كشيده شده اند0 شبكه كابلي از اين خط الراسها براي جايگاه از طريق مجموعه كابل زنجيرواره كه به جهت مخالف استاديوم در هر انتها متصل شده اند، كشيده شده اند 0 در نتيجه سايباني روي جايگاه ايجاد مي شود كه به نظر مي رسد بدون هيچ گونه تكيه گاه نماياني شناور مي باشد0 سخت در جهت مخالف بر روي جايگاه قرار دارد كه فاصله انها در پشت جايگاه كمتر مي شود ، در نتيجه رانش قابل ملاحظه كابل اصلي را در جلو متعادل مي كند 0 دو مسئله مهم در حين اجراي ساختمان به وجود امد كه قبلا" در طراحي ديده نشده بود 0 طرح پيشنهادي اوليه يك پوشش پلي وينيل كلرايد بود كه سقف معلق پلي استر در زير شبكه كابل را مي پوشاند ( مشابه غرفه المان در نمايشگاه بين المللي مونترال )0 گر چه به منظور تامين نور مورد نياز و رضايت بخش براي تلويزيون هاي رنگي ، پانل هاي توپر اكريليك در قابهايي كه در بالاي شبكه كابل قرار دارند ، نصب گرديد

 

انرژي تابشي

همه ما احساس مطبوع  گرما ي خورشيد درليك روز سرد  زمستاني را تجربه  كرده ايم .

وقتي كه در معرض نورخورشيد قرار مي گيريم  دماي محيط  تغيير نمي كند  بلكه  اين انرژي تابشي است  كه باعث احساس گرما مي شود .

تقريباً 60% از گرماي حاصله در سيستم گرمايش كمي به صورت تابشي  است كه به طور مستقيم  و به سرعت احساس مي شود .

انتخاب صحصح يك سيستم گرمايشي نقش موثري در تامين آيسايش ساكنين ساختمان دارد .

سيستم گرمايش كف يك سيستم مدرن و امروزي است كه مزاياي غير قابل انكاري نسبت به رادياتور و ساير روش هاي  گرمايش دارد.

( محيط هاي مسكوني )

 

نحوه كار :

سيستم گرمايش كمي سوپر پايپ //// در نحوه گرم كردن  ساختمان  ها است . در اين سيستم گردش آب گرم از درون شبكه اي  از لوله هاي سوپر پايپ  كه در زير كف نصب شده اند . حرارت  رابه ارامي توزيع  مي كند .

از انجا  كه شبكه اي  لوله تمام  كف را پوشش مي دهد توزيع حرارت  كاملاً يكنواخت است .

حداكثر دماي كف در اين سيستم 29 درجه سانتيگراد است آب گرم  رورودي با دماي حدود 50 درجه ي سانتيگراد از طريق موتورخانه  //// يا پانل هاي خورشيدي  تامين  و از طريق كلكترهاي ويژه  توزيع  مي شود .

سيستم گرمايش كفي براي كف هاي مختلف با پوشش هاي متفاوت از جمله  سنگ ،سراميك ، پاركت ، و موكت مناسب است .

به غير از محيط هاي مسكوني ،گرمايش كفي از جمله در مكانهاي زير قابل استفاده است .

-         گرمايش دور استخر

-         سالن هاي ورزشي

-         كتابخانه ها

-         بيمارستانها

-         مساجد

-         رستوران ها

-         سالن هاي اجتماعات

-          هتل ها

-         دفاتر اداري

-         فروشگاهها

-         موزه ها

-         زمين  هاي فوتبال

-         گل خانه ها و محيطهاي صنعتي  مانند انبارها سالن هاي توليد

 

سيستم هاي حرارتي كف

گرمايش كفي يك سيستم  ساده  با پيچيدگي هاي بسياري است بنابراين  از ابتدا بايد طراحي آن بدرستي و با دقت  انجام شود . محاسبات و طراحي يك خورده مهم از سيستم  طراحي كفي است  كه بر مبناي نقشه هاي معماري اماده مي شود .

سيستم گرمايشي كفي با چرخش آب گرم  از ميان شبكه اي  از لوله اي //// پنج لايه  سوپر پايپ كه در كف نصب مي شود  كاري كند با توجه به اينكه  سيستم گرمايش كفي از  كف توزيع كننده حرارتي و همچنين انبار حرارتي استفاده مي كند  وبه منظور  موثر تر كردن  اين سيستم  بايد انتقال حرارت  به سمت پايين به حداقل برسد .

نگاهي  به برخي از مزاياي سيستم گرمايشي كف :

برخي از مزايا

گرماي يكنواخت به منظور  تامين  بالاترين  شرايط آزمايش و راحتي

طراحي راحت فضا  و معماري داخلي

انعطاف پذيري در چيدمان اثاثيه

سياه نشدن ديوارها و پردها

ايمني بالا به دليل  عدم  وججود لبه هاي تيز و داغ برخلاف رادياتور

كاهش مصرف سوخت از 30% تا 50%

مزاياي جانبي

عدم نياز به تعمير و نگهداري

قابليت  كاربا انرژي خورشيدي

سلامتي و بهداشت  بخاطر حفظ رطوبت و هوا

حفاظت  از محيط زيست  به دليل كاهش و رود آلاينده هاي سوخت به هوا

مزايا ي استفاده  از سيستم  هاي حرارتي كف

       ·گرماي مطبوع و يكنواخت

       ·معماري راحت تر

       ·ديوارهاي تميز

       ·فضاهاي مفيد بيشتر

       ·ايمني و بهداشت

       ·صرفه جويي در مصرف انرژي

احساس مطبوعي راكوسيستم گرمايشي كف فراهم مي كند كه تنها با تجربه قابل  لمس است .

تغييرات  دمادر گرمايش با رادياتور بخاطر توزيع نامناسب حرارت  بسيار زياد است  اما در سيستم گرمايش كفي با موازنه چهار عامل اصلي  راحتي معني هاي محيط، گرماي تابشي ، جريان هوا و رطوبت نسبي براي انسان  احساس مطبوعي  فراهم  مي شود .

جانمايي رادياتور ها به صورتي ككه ضمن استفاده از  حداكثر فضا ،به زيبايي طرح لطمه نخورد

از دغدغه  هاي معماران  در طراحي خانمه هاي مدرن است . درسيستم گرمايش كفي مسطح حرارتي زير كف قرار دارد .

بدين ترتيب  ضمن استفاده  اقتصادي  از فضا ، امكان طراحي با جلوه ها و ايده هاي نو فراهم  مي شود.

سياه شدن ديوارها و پرده ها  از اثرات  نامطلوبي است كه همه با آن  آشنا هستند در سيستم گرمايش كفي لزومي به رنگ  كردن يا تميز  كردن ديوار و خود رادياتور نيست پرده ها تميز تر مي مانند و به دليل  حفظ رطوبت  هوا و گرد و غبار  كمتر //// و ساير  اثاثيه منزل نيز ديرتر كثيف مي شوند نتيجه دردسر كمتر آسايش بيشتر است .

ارزش  فضاي مفيد  در يك خانه امروزي  بيشتر  از هر زمان  ديگري است ودرست  نيست  كه اين فضا با وسايلي مثل رادياتورها اشغال شود  در سيستم گرمايش كفي امكان بهره برداري حداكثر از فضاي موجود فراهم شده  و محدوديت  رايج در تعيين  محل اثاثيه  منزل هم ديگر وجود ندارد .

در سيستم گرمايش كفي هيچ سطح داغ و يا لبه تيزي وجود ندارد  وايمني بيشتري براي كودكان وجود دارد  . كف گرم و خشك مانع رشد ئوو تكثير قارچ ها  و موجودات  ريز ميكروسكوپي كه باعث بروز انواع بيماري هاي پوستي و تنفسي هستند مي شود.

اما رطوبت هوا  به طور  مطلوب  حفظ شده  باعث شادابي  و طراوت پوست  مي شود .

ميزان  ذارات غبار نيز كاهش مي يابد  بنابراين  مشكلات بيماريهاي مانند آسم ،///// آلرژيك وبيماريهاي مفصلي مانند رماتيسم به حداقل مي رسد .

سيستم گرمايش كفي به جاي گرم كردن هوا ، اجسام و ساكنين  ساختمان را گرم  مي كند .

بدليل  انرژي تابشي ،دماي آب پاينتر ،كاهش اتلاف حرارت و دلايل ديگر مصرف انرژي در سيستم گرمايش كفي بين 30تا50درصد كمتر از ساير روش هاي گرمايش است .

ساختار اين لوله ها در گرمايش كف

ويژگي برجسته  و منحصر به فرد اين لوله ها ، چگونگي تلفيق پنج لايه آن است .

لايه هاي دروني و بيروني اين لوله ها  از پايمري با عمر بسيار طولاني و مقاوم در برابر حرارت است كه باعث مي شوند لوله ها دربرابر خوردگي زنگ زدگي و رسوب مقاوم  باشد .

لايه ي مياني يك لوله آلومينيومي با جوش طولي لولتراسونيك است كه  مقاومت در برابر فشار حرارت و نفوذ اكسيژن را تامين  مي كند .

لايه هاي فلز و پليمر طي يك فرايند دقيق توسط دو لايه  چسب مخصوص مي شوند برايند ويژگي هاي پنج لايه ي لوله ها  همراه با به كارگيري تكنيك هاي خاص ،آن رابه لوله هاب يكپارچه با خصوصيات استثنايي و متمايز تبديل  مي كند.

لوله اي بابالاترين ضريب  كه درعين مقاومت مكانيكي بالا  شكل پذير  و سبك است و به سرعت و سهولت  نصب  مي شود.

ضريب انبساط طولي اين لوله ها  كم و تقريباً معادل لوله هاي فلزي است .

سيستم گرمايش كف  براي محوطه هاي استخر    مزيتها در يك نگاه

       ·تامين شرايط بسيار مطبوع

       ·تامين گرماي يكنواخت دركل محوطه استخر

       ·سرد نبودن كف محوطه استخر

       ·مقاوم بودن در برابر خوردگي  وپوسيدگي  به علت  استفاده از لوله هاي سوپر پايپ

       ·صرفه جويي در مصرف انرژي از 30% تا 50%

       ·هزينه بهره برداري بسيار كم

       ·عدم نياز به تعمير و نگهداري

       ·ايمني

       ·عدم اشغال فضاي مفيد

       ·كاملاً بي صدا

سيستم گرمايشي :

با بار حرارتي مورد نياز برابر با 5 كيلو وات براي هر واحد بيش از صد واحد مسكوني را مي توان  با يك ////110 ميلي متري تغذيه كرد.

سيستم گرمايش كفي براي محوطه هاي استخر

انتخاب يك سيستم گرمايش  مناسب براي محوطه ي استخر كار بسيار مشكل است  چرا كه روش هاي متاول و نسبي براي اين منظور  نقاط ضعف زيادي دارند .

محوطه استخر به طور يكنواخت گرم نمي شود .

گرماي حاصله  بيشتر زير سقف جمع مي شود

كف محوطه استخر سرد است

رطوبت بالاي محوطه استخر باعث خوردگي در اجزاي آنها مي شود

مصرف انرژي انها زياد است

برخي از آنها آلودگي صوتي دارند  و برخي فضاي مفيدرااشغال مي كنند دريك كلام شرايط راحتي انسان را فراهم نمي كنند.

نحوه اجرا :

برخلاف روش هاي سنتي ذر گرمايش كفي گرما از كف يعني جايي كه  به ان نياز است تامين  مي شود .دراين سيستم  گردش آب گرم  ازدرون شبكه اي  از لوله ها  كه درزير كف نصب شده اند  حرارت  رابه طور يكنواخت توزيع مي كند  بدين ترتيب  كف محوطه استخر شرايط بسيار مطلوبي رابراي راه  رفتن با پاي برهنه و يا دراز كشيدن روي آن  فراهم مي اورد  . تقريباً 60% از گرماي خروجي به صورت  تابشي است كه  به طور مستقيم و به سرعت احساس مي شود .

ومصرف انرژي حتي وقتي كه ارتفاع  سقف زياد است  بسيار كم است .

-         كف استخر سريع تر خشك  مي شود كه احتمال ليز خوردن را كم مي كند  ودر ضمن هيچ سطح داغ يا سردي تيزي هم وجود ندارد

-         سيستم  گرمايش كفي همين مزايا رابراي گرمايش در محوطه سونا  ،قسمت رختكن ، و دوش ها نيز به ارمغان مي آورد .

-         به غير از سيستم گرمايش كفي براي محوطه هاي استخر ،امكان خدمات  كلي براي گرمايش محيط هاي مسكوني لوله كشي آب سرد و گرم . لوله كشي سيستم هاي گرمايشي و سرمايشي و همچنين كاربدهاي گوناگون صنعتي ارايه مي كند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درب ساختمان :

 

در: به طور كلي از ساختمان  گفته مي شود  كه با بازو و بسته  شدن فضاهاي داخلي و خارجي  رابه هم مربوط مي ناميد .ودر بعضي از مولرد نيز عبور نور و تبادل هوا را ممكن يا نا ممكن مي نمايد. وظيفه اوليه در ايجاد امكان دسترسي است و از جمله مقاومت و پايداري حفظ حريم خصوصي و ايمني عايق حرارتي و صوتي حفظ محيط از باد و باران .

قسمتهاي مختلف در عبارتند از :

لنكه در: قسمتي كه درون چهار چوب قرار مي گيرد .

قاب : همان چهار چوب در .

آستانه : قسمت پتييني قاب در.

كتيبه :  قسمتي از در يا پنجره كه  در قسمت بالايي در مانند شكل مقابل قرار  مي گيرد و ممكن است  بازشو ثابت  باشد .

وادار : تقسيم كننده  لنگه در  به دو يا چند قسمت .

بائو : واردار عمودي طرفين در يا پنجره كه قفل و لولا نيز به آن متصل و يا درون آن قرار مي گيرد را بائو مي گويند.

قيدهاي فوقاني و تحتاني : وادارهاي بالا وپايين .

تنكه : قسمت صفحه مانندي از در كه مابين دو وادار قرار گيرد را تنكه گويند.

پاخور : يال پاييني لنگه در كه معمولاً پهنتر از يالهاي  جانبي بوده و به منظور جلوگيري از صدمه ديدن در از ضربه پيش بيني مي شود .

شيشه خور : قسمتي از يالهاي  دركه شيشه را بر روي آن تكيه  مي دهند .

دماغه : قسمتي از لنگه در كه روي نماي قاب قرار مي گيرد .

زهوار : قسمتي از در كه  به منظور زينت يا درز گيري  و يا سهولت نصب شيشه بر روي در يا پنجره نصب مي گردد.

يراق : قسمتي از لوازم در است كه  به منظور باز وبسته شدن و قفل كردن در مانند لولا ،دستگيره ،.. به كار مي رود؟

انواع در :

برحسب شرايط زير داراي انواع مختلفي هستند.

محل قرارگيري : درها از نظر محل قرار گيري به دو دسته كلي درهاي خارجي و درهاي داخلي تقسيم مي گردند.

تعداد لنگه : يك لنگه،دو لنگه       3- جهت بازشو : مانند درهاي يك لنگه از نظر محل قرار گيري لولا به درهاي راست كه با دست راست به سمت خارج باز مي شود  ودرهاي چپ كه با دست چپ به سمت خارج  باز مي شوند . معمولاً بازشوها به طرف داخل است و جزء محل هاي كه از 20 نفر بيشتر جمعيت داشته باشد .كه در اين صورت  به سمت خارج باز مي شود .

مصالح مورد استفاده در درها :

درهاي چوبي : معمولاً براي فضاهاي داخلي

درهاي فولادي : به عنوان درهاي خارجي

درهاي آلومينيومي : با توجه به مقاومتي كه  در برابر رطوبت  دارند براي فضاهاي مرطوب استفاده مي شوند .

درهاي شيشه اي : اين نوع درها كه از شيشه هاي ضخيم و آبديده ساخته شده اند معمولاً در فضاهاي تجاري و اداري  و در مكانهايي كه حفظ محرميت داخلي مورد نظر نباشد پيش بيني مي شوند .

درهاي پلاستيكي : اين  نوع مصالح كه به تازگي وارد صنعت ساختمان شود است به سرعت جاي مصالح  مختلف  را پر مي كند درهاي ساخته شده از مقاطع pvc مخصوصاً در مكانهاي مرطوب پيشنهاد مي شود .

انواع ديگر درها عبارتند از :

درهاي با لولاي كنار : درها با لولا هاي محوري ـدرها با لولاي دورانه .

درهاي كشويي : اغلب به منظور جلوگيري از به هدر رفتن فضاها از اين نوع درها و بيشتر در كارخانه ها و كارگاههاي صنعتي استفاده مي گردد.

در هاي آكاردئوني : اين درها نيز به منظور جلوگيري از به هدر رفتن فضاها مورد استفاده قرار گرفته و اغلب در مكانهاي صنعتي و گاراژ ها استفاده مي گردد.

موقعيت  قرارگيري درها

درهاي داخلي : درهاي  داخلي بايد در جايي قرار بگيرند كه فضاي قابل استفاده اتاق بيشتر شود . اما درباره اين كه در ،به داخل يابه بيرون ساختمان باز شود ، بايد  تصميم گيري درستي اتخاذ گردد كه معمولاً درها به داخل باز  مي شوند  درها بر اساس نوع ساختار ، مكان گيري و اهدافي كه لذاي آنان طراحي مي شود نامگذاري شده است . در متعادلا يا بالانس شده براي باز شدن به نيروي كمي نياز دارد و براي كريدورها بسيار مناسب است .

پهناي در، براساس نوع كاربردي آن براساس اتاق آن تعيين مي شود و كمترين مقدار  بازشوي يك دراز داخل 55 است . در ساختمانهاي مسكوني اندازه هاي استاندارد عرض درها در زير آورده شده است :

درهاي يك لنگه : اتاق هاي اصلي تقريباً 170 سانتي متر . درهاي ورودي 140 تا 325 سانتي متر  ارتفاع بازشوي در حداقل 185 سانتي متر  اما به صورت معمولي 195 تا 200 سانتي متر .درهاي كشويي و بادبزني معمولاً براي خروج و فرار مناسب نيستند ،زيرا در شرايط اضطراري ،ننكم است راه را ببندد.

اشخاص معمول احتياجات خاصي دارند كمترين پهناي مورد نياز  در، براي اين اشخاص 80 سانتي متر است . كه البته  براي استفاده  كنندگان از صندلي چرخدار بسيار كم است و90 سانتي متر معمولاً كافي مي باشد . ناگفته نماند كه براي  عبور صندلي چرخدار بايد  يك فضاي اضافي  در دو طرف در نظر گرفته  شود . كريدور ها نبايد  كمتر از 120 پهنا داشته  باشند . پس استفاده كنندگان از صندلي  چرخدار مي توانند  در ديوار انتهايي كريدور و يا در  ديوارهاي كناري ،براي خود دررا باز كنند . در انتهايي بايد جلوتر قرار بگيرد تا فضاي كافي در ،براي دستگيره را فراهم كند. در ضمن هنگامي كه يك  در گوشه اي از يك اتاق قرار مي گيرد ، لولاي آن بايد در گوشه نزديك به ديوار بسته شود .

اندازه  ها و چهار چوب : اندازه فاصله ها و حفره هاي ديوارها براي درها .

1)    اندازه هاي اسمي استاندارد  ساختمان مي باشند  اگر در موارد استثنايي ،اندازه هاي ديگري لازم است . اندازه استاندارد  ساختمان  براي آنها بايد  مضربي از 125 ميلي متر (براسا  استاندارد انگليس ) باشد  چهار چوب هاي سمت راست و سمت چپ به كار برده  شوند .

2)    درهاي چرخان و كشويي : درهاي چرخان در طرح ها متنوعي ساخته مي شوند و بعضي از آن ها قابل تنظيم هستند هنگامي كه تعداد  مصرف كنندگان زيادباشد (بخصوص در تابستان ) پانل ها مي توانند در وسط قرار گيرند تا به هنگام رفت و آمد زياد ،به طور همزمان عده اي بتوانند از يك دو وارد و عده اي از در ديگر خارج شوند. در برخي از طرح ها پانل هايي وجود دارند كه مي توانند هنگامي كه عبور  و مرور فقط در  يك جهت  است ،به گوشه اي جمع شوند (به عنوان مثال ) هنگامي كه در پايان  يك روز تجاري پر رفت و آمد موسسه تعطيل مي گردد وسايل دقيق كنترل كننده مي توانند براي كنترل درهاي اتو ماتيك  به كار برده  شوند  اين وسايل  شامل  /////و صفحات الكتريكي و يا ارتباط دهندگان پنوماتيك كف مي باشند . صفحات  تك جهتي و صفحات انعكاس  دهنده نور براي كنترل درهاي  كشويي اتوماتيك  كه داراي پانل هاي 6تا8 متر پهنا هستند  براي نصب راهها  فرار در بلوك هاب اداري ساختمان هاي عمومي و سوپر ماركت هاي ايده ال مي باشند .

در،در مكانهاي مختلف :

سينماها : خروجي هاي به بيرون  تقريباً بيش از 2 متر از پهناي كل و محاسبه آن شبيه  محاسبه  كريدور است . درهاي 5/1 متري اجازه  داده        مي شود در صورتيكه يك لنگه اصلي آن يك متر پهنا داشته باشد و اگر لنگه ثابت را بتوان  به داخل توسط لولا باز نمود ارتفاع در 20/1 كافي است و كف گير خودكار براي باز كردن در بايد  تعبيه  باشد  درهاي بدون آستانه بايد به بيرون باز شده ،بتوان  به داخل كريدور تقريباً 150 ميلي متر بريد اما پهنا محدود  نيست.

 

 

بيمارستانها :تمام درها  بايد جزم و كاملاً بسته  شوند ( لب كنگره دار توصيه  مي شود )

پهناي در براي تخت هاي متحرك  مساوي يا بزرگتر از 10/1 متر و بهتر آن 20/1 متر مي باشد  براي  سرسرا (حال ) درهاي دو لنگه  پروانه اي  خود بسته شد به پهناي 80/1 متر لازم است . براي محوطه آماده سازي برحسب استفاده معمولاً يك متر است درهاي تخته چند لاي قاب آهني دار لب كنگره اي  لاستيكي ضد صدا بسيار مناسب است .

دربهاي  گاراژ و انباري :

از دربهاي فوقاني و يكطرفه  مي توان  درگاراژ ها و مكانهاي مشابه  استفادهع  كرد اين  درها  مي توانند به صورت  درهاي  تاشو  يا درهاي  با وزنه تعادل  فنري و يا سنگيني  تعادل  باشند و اينكه به صورت  درهاي  تك جداره  و دو جداره  مقاوم و نيمه شيشه اي يا تمام شيشه اي  استفاده شوند .  صفحات  اين نوع  درها ،پلاستيكي ،آلومينيومي  يا ورقه  فولاد گالوانيزه مي باشند . بيشترين ابعاد اين درها 96/1 *82/4 و حداكثر محيط صفحه در m2 10 مي باشد . ازدرهاي طاق ماند هم مي توان در اين نوع استفاده كرد عملكرد  درهاي فوقاني  و يكطرفه  ساده است  . زيرا  اين نوع درها تا سقف بالا رفته  و توسط  دستگاههاي بي سيم كنترل شود .

1-   همچنين درها  بالا رونده تاشو.

2-   درهاي قسمت ////////

3-   درهاي تلسكوپي تاشو.

4-   درهاي كركره اي غلتكي و الومينيومي از انواع ديگر  درها هستند  كه هنگام باز بودن  شكل غير معمولي دارند . درهاي تك جداره  يا چند جداره  در ساختمانهاي صنعتي شركتهاي حمل و نقل و كارگاههاي استفاده مي شوند . حداكثر اندازه  اين درها  از لحاظ پهنا 18 متر و از لحاظ ارتفاع 6 متر مي باشند . اين درها  با يك سوئيچ كشنده صنعتي مانع سبك يك چرخ زنجيردار يا كنترل از راه دور به صورت الكتريك  يا با استفاده  از هواي ف فشرده با بالشتك تماس حركت مي كنند . درهاي متحرك  بايد از جريان برق براي افزايش سرعت  باز و بسته  شدن استفاده نمايند .درهاي قاب دار پلاستيكي و درهاي  يك لايه  و شفاف pvc در برابر ضربه و سايش مقاوم  بوده و بدين ترتيب پرده هاي شبكه اي pvc نيز مناسب مي باشند .

درهاي پلاستيكي مثل درهاي /////// درز پلاستيكي  و بالشتك پلاستيكي براي باز زدن ويا تخليه  بار اندازها وورود و خورج از انبارهاي داروي سيستم حرارتي مناسب هستند اين درها طي عمليات بارزدن و تخليه بار اجناس واز اثرات بادو باران نگه مي دارند .

درهاي ضد حريق T90-T30 وجود دارد  هريك از درهاي مقاوم در برابر حريق مثل درهاي كشويي ، بالا رونده و يا تابدار بايد از تجهيزات برقي به صورت مستقيم و جداگانه استفاده كنند تا دريك حادثه آتش سوزي به صورت خود ار بسته شوند

 

 

توضيح كلي درباره درهاي مقاوم در برابر آتش :

مونتاژ درهاي مقاوم در برابر آتش ، به منظور جلوگيري از پخش دود و آتش ساخته شده اند كه از در مقاوم ،چهار چوب ، يراق آلات ، قفلو گچ بريهاي فلزي تشكيل شده است . هر جزء آن به عنوان عايق آتش عمل مي كند . اين نوع در طبق استاندارد NFPA80 است كه تامين كننده حداقل  معياد پخش دود و آتش دردريچه ها وروزنه هاي ديوار، سقف و كف است . درجه حفاظت برحسب ساعت بيان مي شود .

انواع درتنكه اي : 1)4ساعته و3 ساعته : دريچه هاي ديوار آتش ، ساختمان را به  نواحي مختلف آتش تقسيم مي كند . 2) 1و5/1 ساعته : دريچه هاي ارتباطات عمومي و //////// قسمتهاي مجزا ي افقي را فراهم مي كند .3) سه چهارم  ساعت و 20 دقيقه اي : دريچه هاي بين اتاقها  و كريدور ها نكته حفاظت ساعتي براي دريچه ها ، بستگي به استفاده  از عايق دارد كه در دريچه هاي عمودي ، ديوارهاي تقسيم كننده ،ديوار كريدور ، عايق دود و مكانهاي خطرناك  استفاده شده است .

انواع در :

1)درهاي مركب : شامل صفحات پلاستيكي ، فولادي و چوبي است كه توسط يك قسمت توپر به همديگر متصل مي شوند. 2) درهاي فلزي مجوف : پانل هايي كه از ريل ، با هو ، قسمت اصلي چوبي با پوشش فلزي فولاد شماره 20 يا سبكتر .3) در فلزي روكش دار : پانل با روكش چوبي و پوشش فولاد شماره 24 .4) درب صفحه فلزي : فولاد با شماره 22 با سبكتر .

5) درفلي با روكش قلع با قسمت اصلي چوب ، پلميت «ترن » فولاد گالوانيزه .

6) درب قسمت اصل يا چوبي : با صفحه روكش پلاستيك ، چوب سخت و يك قسمت خرده چوب

انواع چهار چوب :

چارچوب ها به صورت كارخانه اي يا ساخت در محل كار ، ساخته مي شوند  چار چوب بايد  در لغاز و كف كاملاً مهار شود .  از چار چوب سبك : اعضاي لغاز و سريا كلاهك چارچوب از آلومينيوم (حداكثر45دقيقه ) و يا از فولاد با شماره  سبك (5/1 ساعت)

چارچوب فولاد پرسي مجوف : اعضاي لغاز و سر يا كلاهك چارچوب از فولاد شماره 18 و يا سنگين (3ساعته)

يراق الات : يراق الات نيز به صورت  فابريك يابعداً در محل كار ، بروري در نصب مي شوند  سازنده در بايد  يراق الات را اماده  كند طوري كه آنها براقي در جاي خود قرار گيرند . در برروي لولاي فولادي بلبرينگي نصب مي شود . بسته شدن و قفل شدن در اتوماتيك صورت  مي گيرد .

اين درها  دارده ي سيستم اعلان حريق اتوماتيك نيز مي باشند .

 

محل نصب چهارچوب در

محل نصب چهار چوب  در بروي ريوارها ي داخلي و خارجي نبايد در گوشه اطاق پيش بيني شود.

حداقل 10 سانتيمتر ودر شرايط خاص مانند قرار گرفتن رادياتور و يا كابينت و كمد در پشت در تا70 سانتيمتر فاصله براي بهتر باز شدن در قرار گرفتن دستگيره در فاصله مناسبي از رايوار الزامي است.

وچون محل گچ نازك كاري يا اندود ذلخلي با چارچوب فلزي يا چوبي ترك برمي دارد. براي رفع اين مساله  در چهارچوب فلزي (چفت) ودرچارچوب چوبي از روكوب يا فيتيله  استفاده مي گردد.  چارچوب درهاي ورودي بايد به طريقي نصب شوند كه از عبور جريان هواو رطوبت به داخل جلوگيري نمايند. براي منظور درمحل اتصال ديوار به چارچوب لز ماستيك استفاده مي نمايند. ويا نماسازي راتاحداقل 2CM برروي چارچوب در ادامه مي دهند.

پنجره : قسمتي از يك ديوار است  كه امكان ورود نور ازطريق شيشه هاي شفاف يا نيمه شفاف فراهم مي آورد. اين وظيفه  اوليه پنجره با نصب جام شيشه در قالب پنجره به انجام مي رسد . اين نوع  پنجره را پنجره ثابت  يا نورگير مي نامند زيرا هيچ يك ازقسمت هاي ان باز است .

پنجره ها بخش  مهمي از پوشش ساختمان  به شمار مي روند . وبايد چندين عملكرد را انجام دهند علاوه برعملكرد هاي اوليه پنجره  كه عبارتند از تامين نور طبيعي در داخل ساختمان و ارتباط بصري با خارج پنجره ها  حافظي هستند دربرابر باران باد گرما وسرما وهمچنين عايقي در برابر صداهاي ناهنجار خارج از ساختمان .

وظايف اوليه پنجره  عبارتند از :

1-   فراهم  ساختن امكان ورود  نور طبيعي

وظايف ثانويه پنجره  عبارتند از :

1-   امكان روئيت منظره خارجي

2-   ايجاد تهويه

ديگر وظايف پنجره عبارتند از :

1-   مقاومت و استحقام .

2-   حفاظت در برابر باد وباران .

3-   عايق بندي حرارتي .

4-   عايق بندي صوتي .

استفاده از نور طبيعي روز :

وظيفه  اوليه پنجره   فراهم ساختن  امكان ورود  نور كافي براي اجراي موثر فعاليتهاي روزانه است  عقل سليم حكم مي كند كه با توجه به هزينه تامين  نور الكتريكي و هدررفتن مقدار زيادي از منابع سوخت طبيعي از اين منبع رايگان روشنايي حداكثر استفاده به عمل آيد.

حداقل ميزان نور طبيعي روز براي اجراي فعاليتهاي  مختلف برحسب عملكرد  فضاي معماري متفاوت است و بر حسب نياز به نور تعيين مي شود . 

ديد مناسب براي دست يابي به ديد مناسب عرض و ارتفاع پنجره  اهميت زيادي دارد . فاصله  كف پنجره  از كف اتاق ها بسيار مهم است .در مكانهايي كه مبل و صندلي استفاده مي شود  ارتفاع  مناسب كف پنجره  با فضاهايي كه افراد برروي زمين  مي نشينند.

حفاظت دربرابر باد وباران :

باد به سرعت به نماي ساختمان مي كوبد و از منافذ پنجره  وارد اتاقها مي شود . به غير از نفوذ هواي سرد و گرم باد به همراه خود گرد و غبار والودگي هاي مختلف را  وارد فضاهاي داخل ساختمان  مي نمايد . قطرات آب  باران  به علت اختلاف فشار مابين خارج و داخل از كوچكترين روزنه اي وارد مي شود  و باعث خرابيهاي فراواني مي گردد. ناچيزي وجود نداشته  باشد .

درزمان بسته بودن پنجره   جابه جايي هوا از ميان  چارچوب پنجره  محيطي ،شكافهاي ميان شيشه و قاب بندي  واز همه بيشتر از شكاف باز ميان لنگه هاي بازشو و چار چوب پنجره  صورت مي گيرد .

از نشت هوادر اطراف چارچوب پنجره  و اطراف شيشه  مي توان  با دقت در طراحي جلوگيري كرد . شكاف باز///// اطراف لنگه هاي پنجره بازشورا مي توان با دقت  در طراحي و استفاده از نوارهاي هوا بند تا اندازه  معقولي  هوا بندي كرد .

به كمك تعبيه آبچكان  و شيارهاي مناسب جهت خروج آب ناشي از تعريف مشكل را مي توان بر طرف نمود .

عايق بندي حرارتي :

-         از طريق ضريب هدايت گرمايي شيشه كه حرارت  وبرودت رابه راحتي از خود عبور مي دهد .

-         از راه  نفوذ گرماي تابشي خورشيد كه موجب افزايش دماي داخل مي گردد.

با توجه به اينكه ضريب هدايت حرارتي شيشه هاي دو جدار- تقريباً نصف يك جداره مي باشد . بنابراين استفاده از اينگونه شيشه ها به منظور جلوگيري از نفوذ حرارت  حائز اهميت فراواني مي باشد. عايق بندي صوتي : انتقال سرعت از طريق مواد به وزن آنها بستگي دارد ، به طوري  كه هر چه مواد متراكم تر و سنگين تر باشند به همان  نسبت در كاهش انتقال صوت نقش موثرتري خواهند داشت .

البته بافت و توانايي جذب امواج صوتي نيز بر كاهش انتقال صوت موثر است كه در مورد شيشه صدق نمي نمايد. به علت  نازكي شيشه پنجره ها  و شكافهاي باز اطراف لنگه هاي باز شو پنجره  ها عايق بندي ضعيفي در  برابر سرو صداي خارجي ايجاد مي كنند. درضمن پنجره  هاي باز مسير بدون مانعي براي صداهاي مزاحم فراهم مي سازند و گاهي موجب انعكاس صداهاي خارجي در داخل اتاقهاي مي شوند.

براي كاهش قابل توجه صوت بايد از پنجره  مضاعف استفاده نمود  كه فاصله دو جام شيشه در اين حالت 10 تا 30 سانتيمتر مي باشد .

پنجره  ها بر حسب نكات زير داراي انواع مختلفي مي باشند .:

1-   محل قرار گيري

2-   تعداد لنگه و طريقه باز و بسته شدن

3-   مصالح

4-   نحوه ساخت و مشخصات ظاهري

5-   ابعاد و اندازه

6-   مشخصات ويژه

براي انتخاب نوع پنجره  با توجه  به اينكه در نماي خارجي ساختمان  به كار مي رود. رعايت نكات معمارانه  از اهميت زيادي برخودار است .

علاوه برآن به دليل  تاثير نيروهاي محيطي(مانند: تابش آفتاب ،اقليم ، صوت، مناظر خارجي ،) انتخاب پنجره  مناسب را دشوارتر مي نمايد.

مهمترين عامل انتخاب نوع پنجره  محل قرارگيري پنجره  است .

در نگاه كلي پنجره  ها به دو گروه زير تقسيم مي شوند .

پنجره  هاي خارجي :

براي  استفاده از نور طبيعي و مناظر و همچنين  تهويه پنجره  را در نماي ساختمان قرار مي دهند . براساس شرايط خاص اقليمي و همچنين قرار گيري پنجره  و ساختمان (شمال ،جنوب ، شرق و غرب ) مشخصات آن مي تواند تغيير كند.

پنجره  داخلي :

بعضي اوقات به منظور استفاده  از نور درجه دوم از ساير فضاهاي ساختمان  از پنجره  هاي داخلي سود مي بريم  اين گونه  پنجره  ها از طريق نورگيرها (پاسيو ) نور را به اتاق مي رسانند.

بعضي از ساختمان ها نورگيري از طريق كتيبه بالاي درها انجام مي شود .

تعداد لنگه  و نحوه بازو بسته شدن :

براسا ويژگيهاي  نما و همچنين به منظور ورود هوا پنجره  را به لنگه هاي متعدد  تقسيم مي نماييم . لنگه هاي پنجره  ممكن است  ثابت يا باز شو باشند .

پنجره ها از نظر بازو بسته شدن به چنددسته تقسيم مي شوند كه عبارتند از :

-         پنجره هاي لولايي

-         پنجره  هاي محوري

-         پنجره هاي كشويي

-         پنجره  هاي مركب

مصالح مورد استفاده در پنجره 

پنجره  هاي چوبي گرانتر و حجيمتر از انواع ديگر هستند و انتخاب آنها بستگي به ساير مصالح  به كار رفته در نما دارد .

پنجره  هاي فولادي :

پنجره  هاي فولادي به علت استحكام و ///// و همچنين سرعت اجراي كار از محبوبيت زيادي برخودار ند به منظور جلوگيري از زنگ زدن فولاد از رنگ آميزي استفاده مي نماييم  لكن در اقليم مرطوب و نقاطي كه رطوبت در كنار پروفيلها جمع مي شود و پوسيدگي تقريباً غير قابل جلوگيري است

پنجره  آلومينيومي :

توسعه آلومينيوم در صنعت ساختمان به علت  دو ويژگي منحصر به فردآن است .

اول عدم نياز به رنگ آميزي به علت آنكه هرگز آلومينيوم زنگ مخرب نمي شود بنابراين ازآن مي توان در مناطق فوق العاده مرطوب بدون نياز به نگهداري زياد استفاده كرد . دوم به علت توانايي ايجاد پروفيلهاي با اشكال بسيار پيچيده  از اين مصالح  مي توان  پنجره  هايي با هوابندي بسيار مطلوب ساخت . به منظور افزايش توان مكانيكي اين مصالح معمولاً از ميلگردهاي فولادي استفاده مي نماييم .

پنجره  آلومينيومي به كمك تسمه هاي فولادي به ديوار اطراف محكم مي شوند .

پنجره  پلاستيكي استفاده از پلاستيك در جهان پس از جنگ جهاني دوم  رايج شد . اين مصالح  مزاياي آلومينيوم را با عمر طولاني و فرم پذيري و همچنين رنگ آميزي متنوع خود تكميل مي نمايد .از پي وي سي (p .v.c) خشك پروفيلهاي //// با هوابندي بسيار عالي براي پنجره  ها مي سازند. كه به وسيله پروفيلهاي فولادي گالوانيزه تقويت مي شوند . اين پنجره  ها نيز به كمك تسمه هاي فولادي به ديوار متصل مي شوند .

ابعاد اندازه پنجره 

موقعيت جغرافيايي ساختمان و جهت نورگيري آن در تعيين سطح پنجره  موثر است

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 9:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره معماری روم

بازديد: 1723

معماری روم

   قدرت روم که پس از اتروسکها بر ایتالیا حاکم و جانشین ایشان شد. اقوام ستیزه ایتالیا را مطیع حکومت واحد روم گردانیده و سرانجام ملتهای اروپای غربی و مدیترانه و خاور نزدیک را در زیر پرچم امپراطور روم گرد آورد .که به گفته مورخ بزرگ روم « انقلابی پدید آورد که تا ابد در یاد ها خواهد ماند ،و امروز نیز ملتها آ« را احساسا می کنند.» در واقع اگر در بررسی امروزمان می بینیم که نبوغ یوناننین با تابش هر چه بیش تر در عرصه هنر ،علم ، فلسفه ، تاریخ، و به طور کلی در قلمرو عقل و تخییل می درخشید نبوغ رومی در عرصه فعالیتهای دنیوی حقوق و کشورداری پر تو افکنی می کند 15 .و به اعتقاد بسیاری دیگر هنر رومی از هنر یونانیان متولد گردید،هنر رومی به واقع انتشار دهنده میراث هنر یونانیان بوده است16. و هر چند عده ای اعتقاد بر این دارند که معماری رومی ریشه در معماری اتروریایی داشته است اما در واقع دارای خصوصیاتی یو نانی مآبی بوده است 17 .

اما آنچه که معماری رومی را متمایز از معماری اقوام دیگر همچون یونانیان میکنند را شاید بتوان به صورت ذیل توجیح کرد . که در واقع  تمرکز قدرت های نظامی مالی  و اداری روم باستان، دیر تر با تمرکز توان علمی و فرهنگی همراه شد و چنان که دانسته شده است، مدتی، توانمندترین شخصیتهای زبده، دانش و هنر زمان، را از دور و نزدیک جذب خود کرده است .و این امر تا آنجا که به تولید فضای معماری و به ویژگیهای آن باز می گرداند دارای پیاوردهایی به شرح ذیل است18:

-توان اجرایی متکی بر ثروتهای مادی با یا بی ( رشادتهای که به رومیان نسبت داده شده است) بر سایر تلاشها مقدم بوده و رشد دهنده و بر انگیزاننده تولید در زمینه های دیگر است .

- آنچه پیشتر در جهان یا از حوزه پر تحرک مدیترانه شقی با فراست و ظرافت ساده پرداخته شده بود و به همراه دستا آوردهای اتروسکها تنها فضاهایی را به شمار می آورد که می توانستند مورد بهره ورداری سریع حکومت تازه به قدرت رسیده قرار گیرند . شور و ذوقی که از تحرک اجتماعی و از امکانات مادی و اجرا بهره می برد و از اینها منبعث می نمود به تدریج به تولیدات تازه ای در معماری ، مجسمه سازی، نقاشی، موسیقی ، نمایش، رقص و شعر منتهی شد که دارای اصالت بودند و توانستند بپایند .

  اما آنچه در این نوشتار مورد اهمیت است و مورد اصلی بحث نیز می باشد ویژگیهای رومی می باشد که از مجموعه گوناگون و پر شمار معماری  های رومین بیرون  مزنند که به عبارتی  میتوان این گونه دسته بندی نمود19 : پر شماری گونه های معماری ،گستره بودن حجم های معماری و شکفته شدن در صور هندسی و اتکاء به سیستم ساختمانها و استخوانبندی بناها به فنونی یکسره و نو و بر خوردار از کارایی گسترده که به مختصر در باره هریک چند سطری را در ادامه خواهیم نوشت.


پر شماری گونه های معماری

گسترش پر شتاب سلطه رو میان باستان باعث گردید که تر تیبی متداول و همه گیر و شکلی مجلل در معماری به وجود آورنند و هر آنچه را که می خواستند بزرگ می ساختند و در ساختن آن هم درنگ نمی کردند این روحیه رومیان در صورتی برای بومیان سرزمینهای تسخیر شده مقبول می افتاد که با رنگ و بوی محلی آمیزش پیدا میکرد .که پیدایش این بناها با مداخله که در وضع عمومی شهر ها به وجود می آورد تحرک و پویایی جدیدی به شهرها می بخشید به طریقی که آبراه ها ،حمامها ، ورزشگاها ،آمفی تئاتر ها و... دارای گوناگونی فراوانی گردید و انواع مختلفی به خود گرفت. این تنوع  تنها در راستای اصلی کاربری، رده بندی بناها  ممکن می شد و نه در مجموعه ای از ویژگیهای که تاثیر پذیری شدید از عوامل محلی نیز در بگیرد.این گونه مسائل باعث گردید که پر شماری گونه های بناها  را در دوران رومیان داشته باشیم که یکی از ویژگیهای اصلی معماری آنان به شمار می آید که همراه و همزاد با تحرک اجتماعی و فرهنگی ،اقتصادی است و نمودی از شکوفایی یک تمدن است.

گستردگی حجمی بنا

یکی از نو آوری های رو میان در باب ترسیم یا تدوین پلان ولومتریک واحدهای معماری شهری این است که شالوده کالبدی بنا و در نتیجه شکل خارجی یا حجم آزاد را در تبعیت از شالوده کار بردی بنا می خواستند و در واقع معماران را وا می داشتند تا خود را از تصور پلاستیک و محدود هندسی برهانند و برخورداری از آزادی در تدوین نقشه را بر پیروی از پوششی یکپارچه و پیوسته را ترجیح دهند.مسلما با توجه به مسائل بالا حجم های معماری یک بنای واحد ضمن بر خورداری از ترتیب و تدرجی که دارای اصالت و ارزش کاربردی است با یک دیگر ترکیب شوند و ساختمان به شکلی ارگانیک بر روری زمین استقرار یابد که این کار مستلزم این است که یک بنا توسط  معمارانی ساخته و پرداخته نشود که دارای سبک و روش خاصی هستند بلکه از شیوه های فنی و اجرایی متداول و نیز در پیروی مستقیم از دولت عمل کنند و دیگر همچون یو نانیان پی جوی اینکه نگاه بیننده را به یک نمای خاص توجه دهند نباشند .

با توجه به سطور بالا برای شناخت یک بنای رومی به آنچه که درون آن اتفاق می افتد باید توجه کرد و عوامل داخلی آن را باید مورد بررسی قرار داد.تا بتوان به درک صحیحی از آن داشت.

فنون اولیه ساختمان

رومیان به منظور بر پایی بناهای خود از روشها و فنون خاصی بهره می گرفتند و با توجه به اینکه این فنون تاثیر به سزایی در شکل بنا ها داشته و در زمینه روان شناختی معماری نیز اثر گذار بوده که اشره به آن بی فایده نمی باشدمخصوصا که این وجوه مشخصه معماری رومی می باشد که می توان چنین دسته بندی کرد:

-اوپوس کو آدراتوم.که عبارت است از سنگهای  چهار گوش تراش که معمولا منظم اند و گاه تراش کامل ،که به صورت افقی کنار یکدیگر قرار داده می شدندکه علاوه بر کارایی های ساده در ساختن قوسها و پوششهای گهوارهای به کار می رفته است.

-اوپوس سیلیکئوم. عبارت است از دیواری که سنگهای به شکل نا منظم و دارای اندازه های جور وا جور بنا می شده است.

-اوپوس کمنتی کئوم. عبارت است از  ترکیبی از لاشه سنگهای نا منظم و گاه خردی که به وسیله ملات به یکدیگر می چسبند و شکلی کم وبیش یکنواخت و یک پارچه می یابند که در موارد پیشرفته برای تعبیه پوششها استفاده  می گردید.

-اوپوس لاتریکیوم. که روش به کار بردن خشت خام و آجرهایی که در کوره پخته شده اند در بنای پیکره های ساختمانی مبتنی است.

بیشترین و یا نوترین ابداع ساختمانی رومیان را در بنای قوسها و طاقها ی منحنی شکل می یابیم که تناسب و اندازه هایی هستند همزمانپاسخگو به نیازهای فنی و کاربردی و زیباشناختی .

بیشتر ساختن و تند ساختن دوری جستن از تلاش های نظری خالص در زمینه مدلهای کاربردی و سیتم های اندازه گذاری معطوف به شکل ظاهری بنا ها، پاسخ گویی به نیازهای محلی با احداث بناها و مجموعه های معماری از راه به کاربردن شیوه های ابداع و تدوین معماری که مدل مولد اصلی یا ماتریس یا پروتوتیپ آنها بناهای شناخته شده رومی است ولی در نهایت دو عامل دیگر نیز در ترسیم و اجرای آنها موثر است : فرهنگ محلی و سلیقه و توان معمار و معمار مجری.

معماري روم باستان

اگراستقلال يا اصالت مجسمه سازي و نقاشي رومي مورد ترديد قرار گرفته باشد،برعكس معماري رومي آفرينشي چنان با عظمت بوده است كه جايي براي چنين شك و شبهه باقي نمي

گذارد. بعلاوه رشد و تحول معماري رومي نيز از همان ابتداءمنحصراًتابع راه و رسم زندگي عمومي و خصوصي روميان بوده است. بطريقي كه در طول زمان هر عنصر معماري كه از اتروسكها يا يونانيها بعاريت گرفته مي شده در اندك مدتي به مهر خاص تمدن رومي ممهور مي شده است. وجود اين گونه پيوند ها با دوران گذشته در معابدي كه طي سالهاي آخر دورةجمهوري (510-560ق م ) يا عصر قهرماني و كشور گشايي روميان ساخته شده بيشتر بچشم مي خورد .

معبد "فورتونا"قديميترين نمونه اي است از آن نوع ساختمان كه تاكنون محفوظ مانده است . اين معبد كه در سالهاي آخر قرن دوم ساخته شده ،با تناسبهاي ظريفي كه در ستونهاي ايونيايي و يا ايونيك خود داردحكايت از موج عظيم نفوذ يوناني مي كند كه به دنبالةاستيلاي روميان بر يونانيان بسوي تمدن رومي سرازير شد. با اين حال بابناي مورد بحث تنها تقليدي از معبديوناني نيست زيرا در آن بسياري عناصر اتروسكها نيز بكار رفته است مانند پايه كرسي بلند رواق و مقصوره اي عريض كه رديف ستون جانبي معبدرا بخود منضم  ساخته است.

از جانب ديگر مقصوره نيز به سه بخش مجزا ،آنچنان كه در معماري اتروسكها معمول بود تقسيم نشده است.بلكه شامل فضايي واحد و بي جدار است.

اصولاًروميان نيازمند فضاي وسيعي در داخل معابد خويش بودندزيرا آن را نه فقط براي جاي دادن پيكرةرب النوع بلكه همچنين بمنظور عرضه داشتن غنايم جنگي (مانندتنديسها و سلاحهاو

مانند آن)كه بدست لشكريان پيروزشان مي افتاد بكار مي بردند.پس مشاهده مي شود كه معبد" فورتونا"نوع تازه اي بودكه بفراخورنيازمندهاي روميان بوجود آمده بود نه آن كه بطور اتفاقي از تلفيق عناصر اتروسكهاو يوناني تشكيل يافته باشد.اين شيوةمعماري مي بايست عمري دراز يابد ،چنان كه نمونه هاي فرواني از آن كه معمولاًبزرگتر و آراسته به ستونهاي كرنتي بود تا دوقرن پس از ميلاد در ايتاليا وهم در پايتخت تابع امپراطوري ساخته مي شد.

نوع ديگراز معبدسازي دوره جمهوري در نمونه ا ي كه بنام معبد سبيل معروف شده و متعلق است بچند دهه بعد از معبد "فورتونا"،اين ساختمان نيز محصول پيوند خوردن دو سنت جدا از هم بود. بناي بزرگ آن معبدي بود در مركز شهر روم كه آتش مقدس در آن نگاهداري مي شد. بناي فوق در ابتداءشكل كلبه هاي گرد روستايي را داشت كه به سنت ديرين در دهات رومي بنا مي شدولي بعد ها در زيرنفوذ ساخنمانهاي گنبدي شكل يوناني يا تولوس از نو با مصالح سنگي بر پا گرديدو بدين ترتيب سر مشقي شد براي عموم معابد گرددورةجمهوري

پسين ،در اينجا بار ديگر پايةكرسي بلند تنها پلكان مقابل مدخل كه از ظرافت و رعنايي معماري يوناني الهام گرفته است جلب نظر مي كند. با وجود اين كه اين شيوةساختماني متجاوز از هزارسال بيشتر در خاور نزديك اختراع شده بود و بطور عمده در ساختن استحكامات بكار مي رفت ليكن روميان بودند كه امكانات و موارد استعمال آن را توسعه دادند و كم كم اساس هر نوع ساختمان را بر آن بنا نهادند .  ديوارهاي اين نوع بناها با نوعي ساروج مخلوط با سنگ ريزه و خرده هاي باقيمانده از مصالح ساختماني برپا شده و در نمونةمورد بحث بويژه سطح آنها با قطعه سنگهاي كوچك و صيقلي روكش شده است.

قديمي ترين بنايي كه در آن خواص فوق بطور كامل نمايان است پرستشگاه فورتونا پريميجنيادر پالسترينا واقع بر تپه هاي دامنةرشته جبال آپنين در مشرق روم است . شكل و حجم اين بناءمدتهاي درازدر زير شهر قرون وسطايي كه بر روي آن ساخته شده بود تقريباًبكلي از انظار پنهان مانده بود تا آن كه در سال 1944 بمباران بسياري از خانه هاي آن شهر را ويران كرد و بقاياي معبد عظيم و كهنسال را آشكار ساخت كه بعدها در سالهاي اخير مورد كاوش قرار گرفته و كلاًاز زير خاك بيرون آمد.

آنچه كه معبد پالسترنيا را بصورت چشم گير با بهت جلوه گر مي سازد تنها بزرگي حجم آن نيست بلكه انطباق كامل و شايستةآن بناست با وضع طبيعي مجاورش پشته اي بلند با موفقيت

شامخي نظير آكروپوليس آتن تغيير شكل پذيرفته است ، چنانكه بنظر مي رسد شكلهاي ساختماني از درون سنگ و خاك بيرون رسته است اين گونه قالب زني بر فضاهاي گسترده هرگز در دنياي يونان كلاسيك امكان پذير و يا حتي مورد پسند نبود و ساختمانهايي از اين قبيل را تنها در معماري مصر باستان مي توان يافت و از طرفي روحيةهنري دوران جمهوري روم هيچوقت بدين گونه تجلي نمي يافته است.

رستشگاه پالسرينادر دورة حكومت فرمانرواي "سولّا "حوالي سالهاي 79-82 ق م ساخته شده است.

مجتمع ساختماني ديگري كه در شهر روم جلب توجه مي كند "فوروم يوليوم "مي باشد. در حقيقت فوروم يوليوم ميداني بود كه از چهار طرف محصور در معماريهاي معظم و با شكوه و متصل به معبد ونوس گينتريكس يا مادر نياي اساطير خاندان قيصر.اين مجتمع ساختماني باشكوهترين منظرةمعماري رادر دنياي رومي بوجود آورد. متاسفانه از آن ساختمانها جز ويرانه اي باستونهاي شكسته و پايةستونهاكه چيزي از شكوه اصليشان را در نظر آشكار نمي سازد برجاي نمانده است.

 ساختمان ديگري كه از نظر شيوةمعماري ويژگيهاي بناهاي رومي را در خود حمل مي كند مي توان در بناي "كولوسئوم "كه نمايشخانةسرگشادةعظيمي براي انواع ورزشهاو مسابقات در مركز شهر روم بود ،از نزديك مشاهده نمود.اين ساختمان كه در سال 80 بعد از ميلاد بپايان رسيد از نظر حجم يكي از بزرگترين بناهاي منحصربفرد است در سراسر دنيا در عصر فوق بوجود آمده است . بطوريكه در روزگار عمارتش بيش از 50000 تماشكر را در خود جاي مي داده است.

در اين بنا هم طاق گهواره اي عادي و هم طاق مختلط بنام متقاطع كه از تداخل دو طاق گهواره اي با زاويةقائم تشكيل مي يابد بكار رفته است .در اين بناء سه شيوة كلاسيك يا سه نوع ستون يوناني بر حسب سنگيني ذاتيشان بر روي يكديگر سوار شده اند:1)ستون دوريك كه قديمي ترين و با صلابت ترين آنهاست2)ستون ايونيك 3)ستون كرنتي  اگر بستونها دقت شود تقليل تدريجي تناسب ستونها بزحمت قابل تشخيص است زيرا سه نوع ستون يوناني در اقتباسي كه روميان از آنها بعمل آورده اند تقريباًشبيه يكديگر شده اند.

 هلالها و طاق هاي قوسي و نيز استعمال ساروج مخلوط با خرده سنگ به روميان اجازه دادكه براي نخستين بار در تاريخ معماري فضاهاي وسيع در داخل ساختمان بوجود آورند.اين عناصر بويژه در احداث حمامهاي بزرگ يا چشمه هاي آب گرم كه در دورةامپراطوري روم بصورت مراكز مهم زندگي اجتماعي در آمده بود مورد استفاده كامل قرار گرفت كه بعدها  نيز اين شيوةمعماري در ساختمانهاي رومي كه بيشتر جنبةسنتي داشت بكار رفته است.شايد برجسته ترين نمونه حاصل از اين تحول معماري بناي مشهور "پانتئون "در روم باشد.كه معبد گردبسياربزرگي متعلق به ابتداي قرن دوم بعد از ميلاد مي باشد،داخل اين معبدكه به طرزي استثنائي سالم مانده از كليةساختمانهاي رومي ديگر كه اثري از خود برجاي گذارده اندبزرگتر است .گرچه مدتها پيش از آن معبدهاي گرد ساخته شده بود ليكن شكل عمومي آنها به اندازه اي با بناي پانتئونتفاوت داردكه بهيچ وجه نمي توان تصور كرد كه معبد فوق به تقليد آنها ساخته شده باشد.

مقصورةپانتئون از خارج به طبلي استوانه شكل و ساده مي نمايدكه كنبدي با انحناي خفيف روي آن را پوشانده باشد.در مدخل آن رواق ورودي عميقي ،از آن نوع كه در شيوةعمومي

معبد سازي روميان معمول بود تعبيه شده است .در اين معبد معمار رومي تا آنجا كه مربوط به احداث مقصوره اي وسيع بوده است ظاهراًچندان توجهي بچگونگي نماي خارجي بنا ننموده است ،بلكه همةتجه خود را به ايجاد فضاي گنبدداربطور مجزا و با عظمت خاصي كه هنوز هر تازه واردي را دچار حيرت ناگهاني مي سازدمعطوف داشته است.القاي تاثير رعب انگيز و در عين حال موزون اين درونخانةفخيم با هيچ تصويري امكان پذير نيست و حتي نقاشي استادانه اي كه باين منظور انتخاب شده است فقط جزئي از آن جلال و عظمت را در نظر بيننده آشكار

مي سازد. ليكن در هر حال نتيجةحاصل بكلي غبر از آنست كه از ظاهر عمومي بر مي آيددرون گنبد كم عمق نيست بلكه نيم كره اي كامل است و دهانه گردي كه در مركز آن باز شده نوري كافي و كاملاًيكدست بداخل مقصوره مي افشاند.اين نور گير 43 متر از كف ارتفاع دارد و قطر كمربند يا بدنةاستوانه اي شكل زير گنبد نيز درست به همين اندازه است چنان كه در ميان آن دو بعد ساختماني تعادلي كامل بوجود آمده است . ولي در خارج بنا ايجاد چنين

 اعتدالي امكان ناپذير بوده است زيرا مي بايست قاعدةگنبد را بمراتب ضخيمتر از راس آن بسازند تا در مقابل فشار رو بخارج گنبد پايداري كند.(ضخامت جدار گنبداز 6 متر در قاعدة آن به 80/1متر در راس آن تقليل مي يابد)بدعت ديگر وجود طاقچه بنديها يا تو رفتگيهاي ديوار مقصوره است كه نشان مي دهد سنگيني گنبد بطور مساوي بر بدنةكمربند تقسيم نشده بلكه

بيشتر روي هشت جرز دور مقصوره فرود آمده است.البته پشت اين تو رفتگيها مسدود است.ليكن چون آنها در پس ستونهايي قرار گرفته اند چنين بنظر مي رسد كه هركدامشان درگاه يا معبري است بسوي اتاقي ديگر و همين است كه در داخل فضاي پانتئون احساس دربستگي يا زنداني بودن به شخص دست نمي دهد.قاب بندي هاي گود افتادةسقف نيز بهمان صورتي كه در زمان روميان داشت محفوظ مانده ليكن مطلا كاري روي آنها از ميان رفته است .

بناي پانتئون چنان كه از نامش برما آيد به "همه خدايان "و يا خصوصاًبه هفت خداي سيارگان(در بدنةگرد مقصوره هفت طاقچه بندي تعبيه شده است)اهداءشده است . از اين جهت

رواست اگر بگوييم كه گنبد مطلا كاري شدةآن نيز معنايي رمزي داشته است يعني مظهر قبة آسمان بوده است ناگفته نماند كه آن بناي بزرگ از مقدماتي نسبتاً ناچيزبوجود آمده بود .


منابع :

بر گرفته از کتاب هنر در گذر زمان نوشته هلن گارنر ص175

بر گفته از کتاب آشنای با معماری جهان نوشته محمد ابراهیم زارعی ص 247

برگرفته از کتاب خلاصه تارخ هنر  نوشته پرویز مرزبان ص95

برگرفته از کتاب شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب  نوشته دکتر محمد منصور فلامکی  ص350

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 8:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره معماری ارگ کریمخانی

بازديد: 749

ارگ

ارگ كريم خاني در ابتداي خيابان كريم خان زند( شیراز ) نبش ميدان شهرداري قرار گرفته است؛ کریم خان به هنگام پایه گذاری حکومت در شیراز تحت تاثیر معماری صفوی قرار گرفت. به این صورت که بعد از بازدید از میدان نقش جهان اصفهان تصمیم به ایجاد میدان وسیعی در شمال شیراز قدیم گرفت. این میدان به میدان توپخانه شهرت داشت. در شمال میدان دیوان خانه کریم خان، درشرق میدان بازار وکیل و چندین کاروانسرا، در جنوب میدان حمام و مسجد وکیل و در جنوب غربی باغ و در غرب ارگ و اندرونی را بنیان می گذارد. بعد از فتح شیراز توسط آقا محمد خان بنا به خصومتی که با کریم خان داشت تصمیم به تخریب بناهای کریم خانی گرفت، به دنبال این تصمیم تعدادی از بناهای عصر زندیه را تخریب شد از جمله حصار شهر که به وسیله کریم خان احداث شده بود.خوشبختانه بنای ارگ از تخریب محفوظ مانده و از آن به عنوان دارالحکومه امرائی که از طرف حکومت مرکزی به امیری و استانداری فارس برگزیده شده بودند استفاده می شد.

 

 امرا و فرمانروایان عصر قاجار بنا به سلیقه های شخصی در این بنا دخل و تصرف هایی ایجاد نمودند از جمله در حیاط مرکزی دست به ایجاد یک سلسله عمارت زدند که نسبت به ارگ

وصله ناجوری بود و دیگر اینکه سطح نقاشی های دوران زندیه را پوشاندند و تزییناتی دیگر مطابق با سلیقه خود ایجاد نمودند. برای انجام این کار چون گچ به راحتی بر روی لایه های قبلی گچ قرار نمی گرفت سطح دیوار را با تیشه زخم کرده و به همین دلیل بیشترین تخریب را در بنا ایجاد کردند.

 

در سال 1310 به دنبال ساخت مرکز شهربانی این بنا کاربرد زندان شهربانی می یابد ازاینسال تا سال 1350 که ارگ کریم خانی تحویل دفتر فنی حفاظت آثار باستانی شد تخریباتی به بنا وارد گشت، به دلیل اینکه جهت اسکان زندانیان تالارها را دو طبقه کرده، و سطح نقاشی های عصر

 

 

 

 

قاجاریه را با گچ پوشاندند و بنا به نیاز گرمازایی و روشن کردن آتش، سطح اتاقها با لایه ای از دود پوشیده شد.

در دوره پهلوي كه بنا تبديل به زندان مي شود در مقابل ارسي ها جرزي به ضخامت 50 سانتي متر كشيده بوده اند و اتاق ها و تالار ها را دو طبقه كرده و هر كدام به 4 تا 6 سلول تبديل شده بوده اند.

در سال 1350 کار مرمت بر روی این بنا آغاز شد و در حال حضر جهبه شمال و غربی و نیمی از جنوب مرمت گردیده است.

 

مشخصات ساختمانی ارگ کریم خانی

ارگ اندرونی ، کاخ سلطنتی کریم خان و خانواده اش بوده که در زمینی به مساحت 12800متر مربع با حدود 4000متر مربع زیر بنا در غرب میدان توپخانه قدیم واقع است.

پلان، زمینی به شکل مستطیل است. در چهار گوشه ارگ، چهار برج مدور سه طبقه قرار گرفته است که ارتفاع آنها حدود 14 متر می باشد و ارتفاع ديوارهای ارگ نیز به 12 متر می رسد. به

هنگام تماشای ارگ ظاهری خشونت آمیز و بدور از هرگونه تزیین پیش چشم تماشاگر جلوه می نماید. معماری ارگ به شیوه اصفهانی و ازنوع معماری درونگرا است که وجود تزیینات

ظریف و زیبای داخل ساختمان در مقابل تزیینات خشن و ساده دیوارهای بیرونی گواه این مطلب است. عمده مصالح در بنای ارگ سنگ و آجر است.

در بالای ورودی اصلی، کاشکاری از نوع هفت رنگ مشتمل بر صحنه نبرد رستم و ديو سفید مربوط به دوره قاجاریه است.بعد از ورودی در بخش داخلی هشتی قرار گرفته است. در بخش شمالی حیاط خلوتی به اضافه چند اطاق کوچک مجزا از سایر مجموعه اطاق های ارگ قرار دارد. در گوشه جنوب شرقي هشتی نیز حمام اختصاصی کریم خان ساخته شده است. در چهار گوشه بنا در کنار برجها چهار حیاط خلوت با حوضی در مرکز آن قرار گرفته است که احتمالا کاربردهایی از قبیل ایجاد سرویس دهی و آشپزخانه داشته اند.

بخش های مسکونی بنا در سه جبهه شمالی، جنوبی و غربی واقع شده اند. در مرکز هر جبهه یک ایوان ستوندار با دو ستون سنگی قرار دارد که در زمان قاجاریه ستونهای اصلی ايوانهاي جنوبي و غربي برداشته شده و ستونهای چوبی با تزیینات مارپیچی شکل جایگزین شده است. در دو طرف هر ایوان ستوندار و تالار و میان تالارها دو راهرو دو طبقه بکار رفته است.

 

 

 

 

نمای تالارها با پنجره های چوبی مشبک کاری شده همراه با شیشه های رنگی پوشیده شده است. تالارها به وسیله دو سقف پوشیده شده اند که یکی سقف طاقدار با مقرنس های گچی در بخش داخلی آن تزیین شده و دیگری سقف کاذب که با فاصله ای نسبت به سقف اصلی ایجاد

گردیده، بخش داخلی سقف اصلی تالار ها با نقاشیها و تذهیب های بسیار زیبایی که از نقاشیهای عصر صفوی الگو گرفته اند تزیین شده است. در ترسيم این نقاشی ها از موادی مانند طلا، جیوه، شنگرف، گل اخرا و سایر مواد معدنی استفاده شده است.

حمام داخل ارگ

در گوشه جنوب شرقي ارگ حمامي از دوره زنديه هنوز پا بر جا مي باشد. رختكن اين حمام بصورت يك هشت ضلعي ساخته شده است به اين ترتيب كه اضلاع اصلي آن يك چهار ضلعي است كه در چهار گوشه چهار ضلعي، چهار ضلع ديگر تعبيه و بدين ترتيب بصورت يك هشت ضلعي در آمده است.

در ورودي حمام در گوشه جنوب غربي حمام قرار گرفته است و به وسيله دالان كوتاهي به رختكن مربوط مي شود، در چهار سمت رختكن چهار ايوان تعبيه شده است در پاي هر يك از ايوانها سه محفظه كوچك تعبيه شده كه اختصاص به كفش ها دارد.

در وسط صحن رختكن يك حوض هشت ضلعي ديده مي شود كه پاشويه هاي آن كمي از سطح زمين بلند تر است و يك فواره سنگي در وسط حوض ديده مي شود. سقف رختكن از

 

 

يك عرق چين آجري ساده تشكيل شده است كه در گوشه هاي آن ترنجهاي آهكبري بسيار زيبايي نصب شده است. در گوشه شمال غربي رختكن دالان نسبتاً طولاني است كه به صحن گرمخانه حمام مربوط مي شود جالب ترين قسمت حمام چهار ستون سنگي يكپارچه داخل

گرمخانه آن است كه داراي تزيينات بسيار جالبي مي باشد كه ستونهاي مذكور از ته ستون، ستون و سرستون تشكيل شده است.

در گرمخانه حمام 3 مخزن آب وجود دارد كه ازآب آنها براي استحمام استفاده مي شده است. در كف خزينه وسط ديگي مسي قرار دارد كه براي گرم كردن آب آن استفاده مي شده است و از طريق انباري که در پشت حمام قرار دارد هيزم زير آن قرار مي دادند.

در كف حمام دالان هايي وجود دارد كه در اصطلاح به آنها گربه رو مي گويند و كاربرد آنها انتقال گرماي حاصل از آتش زير ديگ آب گرم بوده است.

پیوند مرتبط:

 

عکسها: http://www.shirazcity.org

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 8:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سيستم تهويه مطبوع در خودرو

بازديد: 327

 

مقدمه

امروز سيستم تهويه مطبوع جايگاه ويژه اي در خودرو دارد. سرنشينان خودرويي كه از سيستم تهويه مطبوع پيشرفته و مجهزي برخوردار است، احساس آرامش مي كنند و چه بسا در شرايط سخت رانندگي در جاده هاي طولاني، به دليل داستن اين سيستم، سختي هاي سفر را بر خود هموار سازند و آن را با خاطره اي خوش به پايان رسانند.

سيستم هاي تهويه مطبوع پس از سال ها سير تكاملي، به شكل امروزي خود رسيده اند. اين سيستم در ابتدا از سرنشينان خودرو در برابر تابش مستقيم نور خورشيد يا بادهاي شديد محافظت مي كرد. پس از مدتي، سيستم گرمايش براي غلبه بر سرما طراحي شد و بالاخره با ساخت كولر، هوايي مطبوع و خنك در اتاق خودرو فراهم آمد. با توجه به جايگاه مهم سيستم تهوية مطبوع، بهتر است با روش و اصول كاركدر آن بيشتر آشنا شويم تا در مراحل گسترده تر، به رفع عيوب اين سيستم بپردازيم و با استفادة صحيح از آن، بيشترين بهره را از سيستم تهويه مطبوع ببريم.

تهويه مطبوع در خودرو

تهويه مطبوع در اتومييل ها از نظر كار و طرح با هم شبيه هستند، ولي كارخانجات سازنده خودروها از اجزاء متفاوتي براي بكار انداختن و كنترل اجزاء در محدوده مشخصات خود استفاده مي كنند.

عمل سرماسازي (برودت) در سيستم كولر

عمل سرماسازي در سيستم كولر خودرو از گردش گاز 12-R (ماده سرماساز) در يك مدار بسته انجام مي گيرد. گاز 12-R به حالت بخار از طرف اواپراتور (تبخيركننده) بوسيله كمپرسور مكيده مي شود و پس از فشردن 14bar در كمپرسور و افزايش دما حدود 80 درجه سانتيگراد بطرف كندانسور (رادياتور كولر) رانده مي شود. در كندانسور گاز داغ و فشرده خنك مي شود با خنك شدن گاز تقريباً تبديل به مايع يعني تقطير مي گردد. و از آنجا به طرف رطوبت گير (رسيور) رطوبت و ناخالصي آن گرفته مي شود و به صورت مايع كامل بطرف اواپراتور حركت مي كند، قبل از ورود به اواپراتور با عبور از شيرانبساط بواسطه گشاد بودن مسير فشار آن بشدت كاهش و منبسط مي گردد و در اواپراتور به سرعت تبخير مي گردد. سرعت تبخير سرماي زيادي را ايجاد مي نمايد كه توسط فن كولر تهويه هواي تازه محيط يا هواي محيط اطاق خودرو از اطراف اواپراتور عبور داده مي شود به اين معني كه حرارت اطاق خودرو را جذب خود مي كند و ماده سرماساز بصورت بخار مجدداً بطرف كمپرسور مكيده مي شود. اين سيكل تا زماني كه كمپرسور كار مي كند ادامه دارد در اين سيستم كار كمپرسور توسط جريان برق كه از كلاچ كمپرسور عبور داده مي شود ايجاد ميدان مغناطيسي كلاچ با محور كمپرسور درگير شده و با نيروي موتور كه توسط تسمه به پولي كلاچ متصل مي باشد حركت مي نمايد. در حالتي كه اواپراتور زياد سرد مي شود توسط ترموستاتي كه به اواپراتور متصل مي باشد مسير گاز را در شيرانبساط مسدودتر مي نمايد تا از يخ زدن هواي اطراف اواپراتور جلوگيري نمايد.

كولر

كولر دستگاهي است كه هواي اتاق را سرد مي كند و در صورتي كه رطوبت هوا زياد باشد، آن را كاهش مي دهد.

قانون عمومي سرمايش

در فصل تابستان گاهي اوقات پس از شنا احساس سرما يا خنكي مي كنيم. علت اين پديده آن است كه با توجه به گرماي خورشيد، آب روي پوست ما تمايل به تبخير دارد. آب، گرماي تبخير خود را از پوست بدن مي گيرد و با كاهش گرماي روي پوست، احساس سرما به ما دست مي دهد. مثال ديگر اين است كه اگر مقداري الكل روي دستمان بريزيم، به علت تبخير الكل از روي سطح پوست، احساس سرما مي كنيم. از اين روش مي توان در سيستم هاي سرمايش استفاده كرد. اين روش مبتني بر قانوني است كه مي گويد: هر ماده اي براي تبخير مجبور به جذب حرارت از محيط اطراف خود و در نتيجه سرد كردن محيط است.

در ظرفي كه كاملاً نسبت به محيط اطراف عايق بوده و شير كنترل بخار دارد، اگر مقداري مايع مبرّد بريزيم، اين ماده به هنگام تبخير، گرماي هواي ظرف را جذب خود مي كند. با اين كار، دماي هواي داخل ظرف از دماي هواي محيط خارج سردتر مي شود. همان گونه كه در شكل صفحة بعد نشان داده شده است، هنگام باز كردن شير بخار، بخارات مبرّد به سمت خارج رانده مي شوند. تا زماني كه شير باز نشده باشد، دماي هواي درون ظرف سرد مي شود. با اين روش مي توان در سيستم سرمايش نيز توليد سرما كرد. براي توليد سرما، بايد مايع مبرّد را زياد كنيم كه در نهايت اين مايع تمام مي شود. از اين رو استفاده از مايع مبرّد غيراقتصادي است. روش مناسب توليد سرما، تبديل گاز به مايع و تبخير مجدد آن است.

مبرّد

مبرّد ماده اي سيال مانند است كه در سيستم تبريد به كار مي رود و با انبساط و تبخير خود سرما توليد مي كند.

رايج ترين مبرّدي كه در سيستم سرمايش خودرو به كار مي رفت، ”12 ـ R” بود كه شكلي از گاز فريون است. اين مبرّد به دليل تخريب لاية اوزون، ديگر به كار نمي رود.

ويژگيهاي فريون 12ـ R

همان طور كه مي دانيد، در فشار جو، آب در دماي 100 درجة سانتي گراد يا 212 درجة فارنهايت به جوش مي آيد، در حالي كه ”12 ـ R” در دماي 8/29- درجة سانتي گراد يا 6/21- درجة

فارنهايت تبخير مي شود.

اگر فشار به 2 kg / cm 2 تبديل شود، 12ـ R در دماي 13- درجة سانتي گراد يا 6/8 درجة فارنهايت بخار خواهد شد. در حالي كه در اين شرايط، آب در دماي 121 درجة سانتي گراد يا 250 درجة فارنهايت به جوش مي آيد. حال اگر مبرّد 12ـ R را در دماي عادي اتاق و در شرايط فشار استاندارد قرار دهيم، گرماي محيط را جذب و بسرعت تبديل به گاز مي شود. فريون 12 تحت فشار مناسب مي تواند براحتي با گرفتن گرما و انتقال آن به محيط، تبديل به مايع شود.

نمودار صفحة بعد ارتباط مبرّد فريون 12 را با دما و فشار محيط نشان مي دهد. اين منحني نشان مي دهد كه فريون 12 در چه فشار و دمايي تبخير مي شود. قسمت بالايي نمودار، حالت گازي مرد و قسمت پاييني آن مرحلة مايع مبرّد را نشان مي دهد.

مبرّد با روش هاي نشان داده شده در نمودار زير، تبديل به مايع مي شود. مي توان با افزايش فشار و بدون كاهش دما، مبرد را از حالت گازي به حالت مايع رساند و يا بدون تغيير فشار و با كاهش دما، آن را به مايع تبديل كرد. اين حالت ها در مسير 1 و 2 نمودار نشان داده شده اند.

با ثابت نگه داشتن دما و كاهش فشار يا با ثابت نگه داشتن فشار و افزايش دما مي توان مايع مبرد را تبديل به گاز كرد.

توضيح آنكه هر اتمسفر معادل 1/03kg / cm2 يا 760mmHg يا 1bar ، معادل 0/1mpa است.

 قسمتهاي مهم سيستم كولر

اجزاء تشكيل دهنده سيستم كولر

1ـ كمپرسور                                                    2ـ كندانسور              

3ـ اواپراتور (تبخيركننده)                            4ـ رسيور (خشك كننده)                             

5ـ سوپاپ اطمينان ذوبي                                6ـ سوپاپ انبساط (شيرانبساط)                   

7ـ سوئيچ ترموستاتيك

1ـ كمپرسور

يك پمپ دوار با طراحي مخصوص كه وظيفه مكش و فشردن گاز را بر عهده دارد و حركت خود را از تسمه بوسيله موتور مي گيرد. دماي خروجي كمپرسور حدود 80 درجه سانتيگراد و فشار حدود 12 bar مي باشد.

2ـ كندانسور (رادياتور كولر)

در جلو رادياتور نصب مي شود كه گاز متراكم شده در كمپرسور با دماي 80 درجه سانتيگراد پس از ورود به داخل كندانسور دماي خود را تا حدود 45 درجه سانتيگراد از دست مي دهند و بصورت مايع در مي آيد.

3ـ اواپراتور (مخزن انبساط ـ تبخير)

در قسمت جلو اطاق خودرو نسب مي شود و وظيفه آن انتشار برودت به داخل اطاق مي باشد.

4ـ رسيور (رطوبت گير)

داراي سه وظيفه مي باشد. الف: جذب ذرات و ناخالصي

        ب: جذب رطوبت از ماده مبرّد

        ج: ذخيره نمودن ماده سرماساز در حالتي كه كولر متوقف مي باشد.

5ـ سوپاپ اطمينان ذوبي

روي كپسول رسيور يك سوپاپ اطمينان وجود دارد تا در صورتيكه دماي گاز از حدود 105 درجه سانتيگراد تجاوز كرد سوپاپ ذوبي عمل و گاز تخليه گردد.

6ـ شيرانبساط

وظيفه آن كنترل ورود مقدار معيني از ماده به داخل اواپراتور و همچنين كمك به كم كردن فشار ماده سرماساز جهت راندمان بيشتر مي باشد.

7ـ ترموستات

ترموستات از يك طرف به شيرانبساط و مخزن آن مجاور اواپراتور نصب مي شود تا مانع ورود ماده مبرد از شيرانبساط به اواپراتور و جلوگيري از يخ زدن آن شود.

اساس كار سيستم سرمايش خودرو

انبساط و تبخير

در سيستم تبريد مكانيكي، هوا به روش زير سرد مي شود:

ابتدا مايع مبرد درون ظرفي تحت دما و فشار بالا ذخيره مي شود كه به آن ظرف «رسيور» يا «مخزن ذخيره» مي گوييم. سپس مايع مبرد را از دهانة ريزي به نام «شيرانبساط» عبور مي دهيم. در اين هنگام دما و فشار مايع مبرد كاهش پيدا مي كند. بيشتر مبردها در اين حالت بخار مي شوند.

مبرد در فشار و دماي پايين به سمت محفظه اي به نام «اواپراتور» جريان مي يابد. در اين ظرف، مايع مبرد بخار مي شود. هنگام اين فرايند، گرماي هواي محيط اطراف جذب مبرد مي شود.

تقطير مبرد

همان گونه كه گفتيم، در سيستم تبريد مكانيكي، مي توان مبرد را با افزايش فشار و سپس كاهش دما به صورت مايع درآورد.

هنگامي كه مبرد گازي اواپراتور را ترك مي كند، به وسيلة «كمپرسور» متراكم مي شود. در «كندانسور» مبرد متراكم شده، گرماي خود را به محيط انتقال مي دهد. پس از آن مبرد تقطير و به مايع تبديل مي شود. در پايان، اين مايع به مخزن ذخيره باز مي گردد.

چرخة تبريد

1ـ مبردي كه با فشار و دماي بالا از كمپرسور خارج مي شود، علاوه بر گرماي جذب شده از اواپراتور، گرماي تشكيل شده در كمپرسور را نيز داراست.

2ـ مبرد گازي شكل در كندانسور جريان مي يابد و به مبرد مايع تبديل مي شود.

3ـ مايع مبرد به سمت مخزن ذخيره جريان پيدا مي كند و در اين محل ذخيره و به وسيلة فيلتر رطوبت گيري مي شود. تا زماني كه اواپراتور به مبرد نياز نداشته باشد، مايع مبرد از مخزن ارسال نمي شود.

4ـ شيرانبساط، مايع مبرد را به مخلوط دومرحله اي (گاز ـ مايع) و داراي فشار و دماي پايين تبديل مي سازد.

5ـ اين مبرد دومرحله اي در اواپراتور به جريان مي افتد. با تبخير مايع در اواپراتور، هواي گرم كه از روي اواپراتور عبور مي كند، گرما مي گيرد و مايع مبرد به گاز تبديل مي شود. پس از آن مبرد گازي شكل به سوي كمپرسور جريان مي يابد و اين فرايند مجدداً تكرار مي شود.

كمپرسور

كمپرسور پمپي است كه براي افزايش فشار مايع مبرد طراحي شده است. منظور از افزايش فشار، افزايش دماست. بخار مايع مبرد در دماي بالا بسرعت تقطير مي شود و انرژي گرمايي خود را به محيط پس مي دهد.

كمپرسورها را مي توان به 3 شكل زير طبقه بندي كرد:

1ـ كمپرسور رفت و برگشتي (خطي)

2ـ كمپرسور دوراني

3ـ كمپرسور صفحه مورب

نوع رفت و برگشتي يا خطي

در كمپرسور رفت و برگشتي، حركت دوراني ميل لنگ ناشي از حركت رفت و برگشتي پيستون است.

مدل دوراني

در اين مدل، پره ها از ميان يكديگر و در جهت مخالف هم به صورت اجزاي مركب قرار مي گيرند. هر كدام از اين پره ها در زواياي مستقيم بر روي شيارهاي موتور قرار گرفته اند. هنگامي كه موتور شروع به كار مي كند، پره ها در جهت شعاع دوران و انتهاي خود، در داخل به خموازات سطح سيلندر از يك طرف به سمت ديگر حركت مي كنند.

كندانسور يا واحد تقطير

كندانسور براي سرد كردن و گرفتن گرما از گاز مبرد به كار مي رود. در كمپرسور، مبرد تبديل به گازي با دما و فشار بالا مي شود كه كندانسور آن را به مايع مبرد تبديل مي كند.

گرماي گرفته شده از مبرد گازي شكل، شامل گرماي جذب شده در اواپراتور و گرماي ناشي از كار كمپرسور در هنگام تراكم مبرد است.

گرماي آزاد شده از كندانسور به شرطي اثر تبريد را افزايش مي دهد كه به وسيلة اواپراتور قابل دسترسي باشد. به تازگي كندانسورهاي جديدي ساخته شده اند كه مانند مدل هاي قديمي از فن رادياتور استفاده نمي كنند و داراي فن مستقلي هستند.

مخزن ذخيره / خشك كن

براي ذخيرة موقتي، مبرد مايع شده به وسيلة كندانسور و نيز زدودن ناخالصي و رطوبتي كه به سيستم تهويه آسيب مي زند، مخزن ذخيره طراحي شده است. براي تهية اين مخزن از فيلتر و خشك كن استفاده مي كنيم. در بالاي مخزن چشمي شيشه اي نيز براي ديدن ورود و خروج مبرد كار گذاشته شده است.

اگر گاز مبرد در رطوبت داشته باشد، باعث زنگ زدگي اجزاي سيستم مي شود. علاوه بر اين، رطوبت سبب مي شود مبرد در دهانة شيرانبساط يا در اواپراتور يخ بزند. براي جلوگيري از بروز اين گونه مشكلات، از خشك كن استفاده مي كنند.

چشمي شيشه اي قابل ذوبي كه در بالاي مخزن ذخيره و خشك كن نصب شده است. نقش سوپاپ اطمينان را دارد. اين چشمي شيشه اي كه پيچ ذوب نيز ناميده مي شود، از پركنندة لحيمي مخصوصي تشكيل شده است كه در مركز پيچ قرار دارد. اگر كاركرد كندانسور مختل شود يا سرمايش به طور مفرط افزايش يابد، فشار در كندانسور و مخزن ذخيرة خشك كن بالا مي رود و خطر تركيدن سيستم لوله كشي پيش مي آيد. براي جلوگيري از اين حالت در فشارهاي بالا (حدود 30 kg/cm2 و دماي 100 درجة سانتي گراد) فلز لحيمي مخصوص داخل درپوش زودگداز، ذوب مي شود و به مبرد براي تخليه به اتمسفر اجازة خروج مي دهد و به اين ترتيب از رسيدن هرگونه خسارت به سيستم تبريد جلوگيري مي كند.

در بعضي سيستم هاي جديد، مدل ديگري را به كار مي برند كه هم سبك تر و هم كوچك تر از مدل ياد شده است. در اين مدل، اتصالات لوله نيز با روش جديدي طراحي و تعبيه شده است.

واحد سرمايش

واحد سرمايش، تشكيل شده است از: اواپراتور، موتوردمنده، فن، شيرانبساط و ظرف تخليه اي كه در اتاقك سرنشين نصب شده است. در بعضي مدل ها، موتوردمنده و فن به صورت يكپارچه در واحد سرمايش قرار نگرفته اند.

ظرف تخليه محفظه اي در واحد سرمايش است كه هدف آن جمع آوري آب تقطيرشده به وسيلة اواپراتور و تخلية آن به سمت خارج است. تشتك يا ظرف تخليه به گونه اي طراحي شده است كه از زنگ زدگي در قسمت سرنشين جلوگيري مي كند. شيرانبساط و اواپراتور در قسمت بعدي تشريح خواهند شد.

شير انبساط

مايع مبرد پس از عبور از ميان مخزن ذخيره و خشك كن، از روزنه اي كوچك به سمت خارج تزريق مي شود. در اين مرحله، مايع مبرد ناگهان منبسط مي شود و فشار و دماي آن
كاهش مي يابد.

شيرهاي انبساط به دو گونة زير تقسيم مي شوند:

1ـ شيرانبساط فشار ثابت

2ـ شيرانبساط حرارتي

با توجه به بار اواپراتور، شرايط خروجي آن بايد به گونه اي باشد كه مايع مبرد بتواند گرماي نهان تبخير خود را از محيط اطراف بگيرد و به صورت كامل تبخير شود. در غير اين صورت، مايع مبرد نمي تواند به طور كامل در چرخه اي مشخص و شرايطي مناسب جريان پيدا كند.

شيرانبساط حرارتي براي تنظيم جريان مبرد به كار مي رود و بخار مبرد به صورت بخار فوق گرم از اواپراتور خارج مي شود. در اين زمان، اختلاف دما بين بخار مبرد و بخار اشباع، ثابت است. بنابراين با استفاده از شيرانبساط حرارتي، اواپراتور تنها مقدار لازم از مبرد را تبخير مي كند. اين كار باعث مي شود كه از بيشترين ظرفيت اواپراتور بهره ببريم و تمام اجزاي سيستم بخوبي و با بهترين بازدهي كار كنند. پس از آنكه مبرد در كندانسور به مايع تبديل شد، حركت عمودي شير سوزني ميزان جريان مبرد را كنترل مي كند. ميزان اين حركت به اختلاف فشار بخار P داخل لولة حسگر گرما و مجموع فشارهاي ” Ps ” و ” Pe ” بستگي دارد. فشار Ps فشاري است كه از فشار فنر گرفته مي شود و فشار Pe فشار بخار در داخل اواپراتور است.

اكنون اجازه دهيد زماني كه ميزان بار سرمايش زياد است را در نظر بگيريم. هنگامي كه بار سرمايش زياد است، دماي گاز مبرد در حين عبور از خروجي اواپراتور بالاست. بنابراين دما و فشار درون لولة حسگر گرما نيز بالا مي رود. در اين حالت، ساچمه به سمت پايين فشار مي آورد و باعث مي شود مقدار زيادي مبرد جريان يابد. هنگامي كه بار سرمايش كمتر مي شود، برعكس حالت يادشده اتفاق مي افتد و مقدار كمتري مبرد جريان مي يابد.

در شيرانبساط حرارتي، يك كتعادل كنندة داخلي يا خارجي تعبيه شده كه كاركرد آنها به فشار داخلي اواپراتور بستگي دارد، اما هر دو نوع از يك قانون تبعيت مي كنند.

اواپراتور يا واحد تبخير

كار اواپراتور برعكس كندانسور است. مبرد پيش از رسيدن به شيرانبساط، 100 درصد مايع است. به محض اينكه فشار مبرد افت مي كند، مايع به جوش مي آيد. در اواپراتور اين كار با جذب حرارت و گرما از هواي عبوري روي فين هاي سرمايش انجام مي پذيرد كه در نتيجة آن هواي محيط سرد مي شود.

جنس اواپراتورها از آلومينيم است و 3 نوع از آنها در بازار موجود است:

1ـ داراي فين لوله اي

2ـ داراي فين مارپيچ

3ـ داراي فين صفحه اي

ساختمان اواپراتور نيز مثل كندانسور بسيار ساده است. اواپراتور از اجزاي مهم سيستم تبريد است كه براساس قانون انتقال حرارت كار مي كند و اثر زيادي بر بازده سيستم سرمايش دارد.

از جمله اشكالاتي كه در فين ها يا پره هاي اواپراتور پيش مي آيد، يخ زدگي آنهاست. زماني كه هواي گرم به فين هاي اواپراتور برخورد مي كند و تا زير دماي نقطه شبنم سرد مي شود، بخارآب موجود در هوا تقطير شده و به صورت قطرات ريز آب درمي آيد. اگر در همين زمان فين ها سرد شوند و دماي آنها به زير صفر درجة سانتي گراد برسد، قطرات آب يخ مي زنند. قطرات يخ زده بر بازده اواپراتور كه به مثابة مبدل حرارتي است اثر مي گذارد و آن را كاهش مي دهد. علاوه بر اين، مقدار هواي عبوري از ميان فين ها نيز كاهش مي يابد كه اين امر به كم شدن سرما مي انجامد.

فن يا بادگير با جريان اجباري

در سيستم هاي تهوية اجباري هوا، فن الكتريكي يا وسيلة مشابه آن هوا را درون خودرو به جريان مي اندازد. در شكل زير، منفذهاي مكش و خروجي تهويه، مانند سيستم جريان طبيعي هوا نشان داده شده اند.

اين نوع سيستم تهويه مي تواند در سيستم هاي سرمايش و گرمايش، توأم با يكديگر و يا به صورت مجزا به كار رود.

فيلتر و تصفيه كنندة هوا

تصفيه كنندة هوا وسيله اي است كه هواي داخل خودرو را تصفيه مي كند. اين كار با گرفتن گردوغبار و زدودن بوهاي نامطبوع خودرو انجام مي شود. به طور كلي فيلتر هوا شامل فني است كه هوا را به داخل خود مي كشد و از سمت ديگر خود خارج مي سازد. براي پاك كردن غبار از «فيلترصافي» و براي از بين بردن بوهاي زايد از «فيلترذغالي» استفاده مي شود.

انواع ديگر فيلتر هوا، مجهز به لامپ ضد باكتري و فيلتريوني هستند. در شكل صفحة روبه رو ساختمان داخلي فيلتر هوا نشان داده شده است.

انواع دمنده

فن ها به دو نوع جريان محوري يا داراي سيستم گريز از مركز تقسيم مي شوند كه طبقه بندي كلي آن به جهت جريان هوا بستگي دارد. در نوع جريان محوري، هوا به موازات محور دوراني وارد و در امتداد همان محورهاي دوراني خارج مي شود. در مدل گريز از مركز، هوا به موازات محور دوران وارد و در جهت عمود بر محور دوراني فن وزيده مي شود.

فن هاي گريز از مركز، در مدل هاي توربوفن و جريان شعاعي ديده مي شوند.

كلاچ مغناطيسي

كلاچ مغناطيسي براي اتصال يا آزاد كردن كمپرسور از موتور به كار مي رود. اجزاي اصلي آن عبارتند از: «استاتور» ، «روتور با پولي» و «صفحة فشاردهنده».

روش كار اجزاي كلاچ مغناطيسي

كلاچ مغناطيسي از استاتور، روتور همراه با پولي و صفحة فشاردهنده اي براي درگير كردن پولي متحرك و كمپرسور به صورت مغناطيسي، تشكيل شده است. استاتور روي هوزينگ كمپرسور نصب شده و صفحة فشاردهنده متصل به شافت كمپرسور است.

بين سطح داخلي روتور و مقابل هوزينگ كمپرسور، دو ياتاقان به كار گرفته شده است.

مكانيزم عملكرد كلاچ مغناطيسي

هنگامي كه موتور روشن است، پولي به وسيلة تسمه به ميل لنگ متصل مي شود و شروع به چرخيدن مي كند، اما كمپرسور تا زماني كه كلاچ درگير نباشد، كار نمي كند. هنگامي كه سيستم تهويه شروع به كار مي كند، تقويت كننده جرياني را به كوئل استاتور مي فرستد. در اين هنگام آهن رباي مغناطيسي، صفحة فشاردهنده را جذب مي كند و آن را در جهت مخالف صفحه كلاچ به داخل پولي مي كشد. اصطكاك بين لنت و صفحه، باعث مي شود كلاچ به صورت يكپارچه با كمپرسور به حركت درآيد.

انواع كلاچ مغناطيسي

كلاچ هاي مغناطيسي را براساس شكل ظاهريشان به صورت زير تقسيم مي كنند:

1ـ مدل F و G براي انواع كمپرسورهاي رفت و برگشتي يا خطي همراه با ميل لنگ.

2ـ مدل R و P براي كمپرسورهاي دوراني.

سوئيچ فشار (سوئيچ دومرحله اي يا سه مرحله اي)

سوئيچ فشار را بين مخزن ذخيره و شيرانبساط نصب مي كنند. هنگام كه فشار در قسمت فشار بالايي چرخة تبريد در حال افزايش است، سوئيچ حركت كلاچ مغناطيسي را قطع مي كند و باعث متوقف شدن كمپرسور مي شود و به اين ترتيب هنگام تراكم چرخة تبريد از بروز هرگونه مشكلي جلوگيري مي كند.

فشار بالاي غيرعادي

هنگامي كه فشار در چرخة تبريد به صورت غيرعادي بالا مي رود، ممكن است به اجزاي مختلف سيستم آسيب وارد شود. در اين هنگام، سوئيچ فشار حس مي كند كه فشار به طور غيرعادي بالاست. منظور از فشار بالا، حدود 27 kg/cm2است. در اين فشار، حركت كلاچ مغناطيسي و كمپرسور متوقف مي شود.

فشار پايين غيرعادي

اگر مقدار مبرد در چرخة تبريد به ميزان غيرعادي پايين بيايد يا كاملاً به مصرف برسد، روانكاري روغن كمپرسور در سيستم اهرم بندي و ساير قسمت ها كم مي شود و ممكن است به كمپرسور آسيب برسد. بنابراين هنگامي كه مقدار مبرد كمتر از مقدار معمول باشد و فشار آن به 2/1 kg/cm2 يا كمتر از آن برسد، سوئيچ فعال مي شود و كمپرسور را متوقف مي كند.

انواع سوئيچ فشار

دو نمونه سوئيچ فشار به كار برده مي شوند. روش كار سوئيچ فشار دومنظوره به اين صورت است كه هم در هنگام بالا بودن فشار و هم در هنگام پايين بودن آن، برق كلاچ كمپرسور را قطع مي كند. ساختمان اين سوئيچ در شكل زير نشان داده شده است.

مدل هاي تهويه مطبوع و ويژگي هاي آنها

سيستم تهويه خودرو براساس مكان قرارگيري واحد سيستم تهويه يا عملكرد تقسيم مي شود.

قرارگيري در محفظة داشبورد

در اين مدل، سيستم تهويه معمولاً زير محفظة داشبورد و جلوي صندلي سرنشين قرار مي گيرد. ويژگي هاي اين مدل عبارتند از:

1ـ هواي سرد از واحد تهويه مستقيم به راننده مي وزد و اثر سرما به صورتي نامطلوب
حس مي شود.

2ـ مقدار هواي خروجي از جلوي پنجره تا اندازه اي كه راننده احساس مطلوبي داشته باشد، قابل تنظيم است.

قرارگيري در صندوق عقب

در اين مدل، واحد تهويه در قسمت عقب ماشين نصب مي شود. محل ورود و خروج هواي سرد، در قسمتي از صندلي عقب سرنشين قرار داده شده است. زماني كه واحد تهويه در قسمت عقب قرار بگيرد، فضاي نسبتاً بيشتري تهويه و سرد مي شود. اين سيستم، مزيت سيستم تهويه با اواپراتور بزرگ تر و نيز ذخيرة سرمايش را داراست.

مدل دوگانه

در اين مدل، هواي سرد مانند شكل زير جريان مي يابد.اين مدل تركيبي از دو مدل قبلي است و هواي سرد از قسمت جلو و عقب به درون خودرو وزيده مي شود.

ويژگي هاي اين سيستم در قسمت داخلي خودرو بسيار خوب است و با تقسيم هماهنگ دما در خودرو، همة سرنشينان احساس آرامش مي كنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 7:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره آلومینیوم

بازديد: 11965

 

آلومینیوم

ویژگیهای قابل توجه

کاربردها

تاریخچه

پیدایش و منابع

ایزوتوپها

هشدارها

املاء

منابع

اتصالات خارجی

تولیدصنعتی آلومینیوم

 

 

آلومینیومعنصرشیمیایی است که درجدولتناوبی دارای علامت AL وعدداتمی 13 می باشد . آلومینیوم که عنصری نقره ای و انعطاف پذیر است عمدتأ به صورتسنگ معدنبوکسیت یافت می شود و از نظرمقاومتی که در برابراکسیدا سیوندارد همچنین وزن و قدرت آن قابلتوجه است. آلومینیوم در صنعت برای تولید میلیونها محصول مختلف به کار می رود و درجهان اقتصاد عنصر بسیار مهمی است. اجزای سازه هایی که از آلومینیوم ساخته می شونددر صنعت هوانوردی و سایر مراحلحملو نقل بسیار مهم هستند نِیز سازه هایی که در آنها وزن ِ پایداری و مقاومت لازماست وجود این عنصر اهمیت زیادی دارد.

ویژگیهای قابل توجه

آلومینیوم فلزی نرم ِ سبک اما قوی است باظاهری نقره ای خاکستری مات و لایه نازک اکسیداسیون که در اثر برخورد با هوا درسطح آن تشکیل می شود از زنگ خوردگی بیشتر جلوگیری می کند.وزن آلومینیوم تقریبأ یکسومفولاد یامس است ِ چکش خوار ِ انعطاف پذیر و به راحتی خم می شود ِ همجنین بسیار با دوام و مقاومدر برابرزنگ خوردگیاست.
بعلاوه این عنصر غیرمغناطیسی ِ بدون جرقه ِ دومین فلز جکش خوار و ششمین فلز انعطاف پذیر است.

کاربردها

جه از نظر کیفیت و چه از نظر ارزش آلومینیوم کاربردیترین فلز بعد ازآهن است وتقریبأ در تمامی بخشهای صنعت دارای اهمیت می باشد. آلومینیوم خالص نرم وضعیفاست اما می تواند آلیاژهایی را با مقادیر کمی از مس ِ منیزیوم ِ منگنز ِ سیلیکن ودیگر عناصر بوجود آورد که این آلیاژ ها ویژگیهای مفید گوناگونی دارند.
اینآلیاژها اجزای مهمهواپیماها وراکتهارا می سازند . وقتی آلومینیوم را درخلا تبخیر کنند پوششی تشکیل می دهد که هم نور مرئی و هم گرمای تابشی را منعکس میکند. این پوششها لایه نازک اکسید آلومینیوم محافظ را بوجود می آورند که همانندپوششهاینقره خاصیت خود را از دست نمی دهند. یکی دیگر از موارد استفاده از این فلز در لایه آینههایتلسکوپهاینجومی است.
برخی از کاربردهای فراوان آلومینیوم عبارتند از :
-
حمل و نقل «اتومبیلها ِهواپیماها ِکامیونها ِ کشتی ها ِ ناوگانهای دریایی ِراه آهن و...)
-
بسته بندی«قوطیها ِفویلو...)
-
ساختمان«دربِپنجرهِ دیوار پوشها و ...)
-
کالاهایبا دوام مصرف کننده(وسلیل برقی خانگی ِوسایل آشپزخانهِ ...)
-
خطوط انتقالالکتریکی (به علت وزن سبک اگرجه هدایت الکترِکی آن تنها 60% هدایت الکتریکیمس می باشد)
-
ماشین آلات
اکسید آلومینیوم «آلومینا) بطور طبیعی وبصورتکوراندومِسنگ سمباده (emery) ِیاقوت (ruby) ویاقوتکبود (sapphire) ِافت می شود که در صنعتشیشهسازی کاربرد دارد.یاقوت و یاقوت کبودمصنوعی درلیزر برای تولید نور هم نوسان بکار می روند . آلومینیوم با انرژی زیادی اکسیده می شود ودر نتیجه در سوختموشکهایبا سوخت و دمازاها مورد استفاده واقع می شود.

 


تاریخچه

فردریکوهلربطور کلی به آلومینیوم خالص اعتقاد داشت «لاتین :alum , alumen) .اما این فلز دو سالپیشتر بوسیلههانس کریستین ارستدشیمیدان و فیزیکداندانمارکی بدست آمد.
دررومویونانباستان این فلز را بعنوانثابت کنندهرنگ در رنگرزی و نیز بعنوان بندآورنده خون در زخمها بکار می بردند وهنوز هم بعنوان داروی بند آورنده خون مورداستفاده است. در سال 1761 گویتون دمورووپیشنهاد کرد تا alum راآلومین (alumin) بنامند.

 

پیدایش و منابع

اگر چه AL یک عنصر فراوان در پوسته زمیناست(1ِ8%) ِ این عنصر در حالت آزاد خود بسیار نادر است و زمانی یک فلز گرانبها وارزشمندتر ازطلا به حساب می آمد.بنابر این بعنوان فلزی صنعتی اخیرأ مورد توجه قرار گرفته ودرمقیاسهای تجاری تنها بیش از 100 سال است که مورد استفاده است.
در ابتدا که اینفلز کشف شد جدا کردن آن از سنگها بسیار مشکل بود و چون کل آلومینیوم زمین بصورتترکیب بود مشکل ترین فلز از نظر تهیه به شمار می آمد.

 


آلومینیوم برای مدتی از طلا با ارزش تر بود اما بعداز ابداع یک روش آسان برای استخراج آن در سال 1889 قیمت آن رو به کاهش گذاشت و سقوطکرد.تهیه مجدد این فلز از قطعات اسقاط (از طریقبازیافت) تبدیل به بخش مهمی از صنعتآلومینیوم شد.بازیافت آلومینیوم موضوع تازه ای نیست بلکه از قرن نوزدهم یک روش رایجبرای این کار وجود داشت. با اینهمه تا اواخر قرندهه 60این یک کار کم منفعتی بود تا زمانیکهبازیافت قوطیهای آلومینیومیآشامیدنیهابالاخره بازیافـت این فلز رامورد توجه قرار داد.منابع بازیافت آلومینیوم عبارتند از: اتومبیلها ِ پنجره ها ِدربها ِ لوازم منزل ِ کانتینرها و سایر محصولات ...
آلومینیوم یک فلزواکنشگر است و نمی تواند ازسنگ معدنخود بوکسیت (Al2o) بوسیله کاهش باکربن جدا شود.در عوض روش جدا سازی این فلز از طریقالکترولیزاست.(این فلز در محلول اکسیده شدهسپس بصورت فلز خالص جدا می شود.) لذا جهت این کار سنگ معدن باید درون یک مایع قراربگیرد.امابوکسیتدارای نقطه ذوب بالایی است (c2000) که تامین این مقدار انرﮊی از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست . برای سالهای زیادیبوکسیت را در فلورید سدیم و آلومینیوم مذاب قرار می دادند و نقطه ذوب آن تا c900 کاهش می یافت.اما امروزه مخلوط مصنوعی ازآلومینیوم ِ سدیم وفلوریدکلسیمجایگزینفلورید سدیم و آلومینیومشده است. اینفرایند هنوز مستلزم انرژی بسیار زیاد است و کارخانجات آلومینیوم دارای ایستگاههایبرق مخصوص خود در اطراف این کارخانه ها هستند.
الکترود
هاییکه در الکترولیز بوکسیت بکار می روند هر دوکربن هستند. وقتی سنگ معدن در حالت مذاب است یونهای آن آزادانه حرکت می کنند. واکنش درکاتدمنفی اینگونه است:
Al3++3e -Al
در اینجا یون آلومینیوم در حالت کاهش است(الکترونها اضافه می شوند) سپس فلزآلومینیوم به سمت پایین فرو می رود و خارج می شوند.
آند مثبت اکسیژن بوکسیت رااکسیده می کند که بعد از آن با الکترود کربنی واکنش کرده تا تولید دی اکسید کربننماید.

اینکاتدباید عوض شود چون اغلب تبدیل بهدی اکسید کربنمی شود.بر خلاف هزینهالکترولیزِ آلومینیوم فلزی ارزان با کاربردوسیع است. امروزه آلومینیوم را می توان ازخاکه معدنی(clay) استخراج کرد اما اینفرایند اقتصادی نیست.

 

 

 

ایزوتوپها

آلومینیوم دارای 9ایزوتوپ است که عمده ترین آنها بین 23 تا 30 مرتب شده اند. تنها AL-27 «ایزوتوپ پایدار) و AL-26 (ایزوتوپرادیو اکتیو) بطور طبیعی وجود دارند.AL-26 از پراشیدن ذرات اتمآرگون دراتمسفر که در نتیجه پروتونهایاشعه کیهانیرخ می دهد تولید می شود. ایزوتوپهای آلومینیوم کاربردهای عملی در تعیین قدمت رسوباتدریاییِ سختگاهمنگنز ِ یخهای دوران یخبندان ِکوارتز درصخرهها شهابسنگها دارد.
نسبت AL-26 بهبرلیوم 10 برای 5 مطالعه 6 نقش حمل ِ تهنشینی ِ ذخیره رسوب ِ زمان دفن و فرسایش در مقیاس زمانی 10 تا 10 بکار برده شدهاست.
AL-26«Cosmogenic)
اوْطن بار در مطالعاتماه و شهاب سنگها بکار رفت. اجزاء شهاب سنگها بعد از جدا شدن از پیکره مادر در مدت سفرخود در فضا در معرض شدید بمباران اشعه کیهانی هستند که باعث تولید آلومینیوم 27پایدار می شود. بعد از سقوط روی زمین حفاظ اتمسفر مانع از تولید AL-26 بیشتر ازقطعات شهاب سنگها می شود و واپاشی آن در تعیین عمر زمینی آنها موتر است.تحقِقات رویشهاب سنگها ثابت کرده AL-26 در زمان شکل گیری سیاره ما نسبتا به مقدار فراوان وجودداشته است. احتمالا انرژی آزاد شده در نتیجه واپاشی AL-26 ِ ذوب شدن مجدد و جداییسیارکهابعد از شکل گیری آنها را 2-4میلیارد سال پیش در پی داشته است.

هشدارها

آلومینیوم یکی از معدود عناصر فراوانی است ظاهرا هیچفعالیت موثری در سلولهای زنده ندارد اما درصد کمی از مردم به آن حساسیت دارندآنها تجربه کرده اند تماس هر نوع از آن موجب التهاب پوستی می شود- مصرف داروهای بندآورنده خون ومواد ضد عرق باعث ایجاد جوشهای خارش آور و سوء هاضمه می گردد ِ عدم جذبمواد غذایی مفید از غذاهای پخته شده در ظروف آلومینیومی همچنین تهوع و سایر علائممسمومیت در نتیجه خوردن اینگونه محصولات مانند Maalox,Amphojel,Kaopectate . درسایر افراد آلومینیوم بمانند فلزات سنگین سمی نیست اما ر صورت مصرف زیاد علائمی ازمسمومیت دیده شده است اگرچه استفاده از ظروف غذای آلومینیومی به خاطر مقاومت دربرابر زنگزدگی و خاصیت هدایت گرمایی بالای آنها بسیار رایج است در کل ِ هیچگونهعلامتی در مورد ایجاد مسمومیت آنها دیده نشده است. مصرف زیاد داروهایضد اسیدو مواد ضد عرق که حاوی ترکیباتآلومینیومی هستند احتمالمسمومیتبیشتری دارند بعلاوه احتمال ارتباطآلومینیوم بابیماریآلزایمر مطرح شده گرچه اخیرا این فرضیه رد شده است.

تولیدصنعتی آلومینیوم

آلومینیومفلزی پرمصرف است که عنصر دوم از گروه سوم جدول تناوبی می‌باشد. آلومینیوم (Al) دومین عضو از گروه سومجدولتناوبی ، فلزی است که در کشور ما تولید می‌شود و در میان عنصرهای فلزی هم گروهخود بیشترین اهمیت را دارد. آلومینیوم به حالت آزاد در طبیعت یافت نمی‌شود، اماترکیبهای آن فراوان است. آلومینیوم بعد ازاکسیژن وسیلیسیمفراوان‌ترین عنصر در پوسته زمیناست.

پیوند در ترکیبهای آلومینیوم

مهمترین کانی آلومینیوم ،بوکسیتاست که‌اکسید آلومینیومآبپوشیده می‌باشد و برایتهیه فلز از این کانی استفاده می‌شود. چگالی بار (نسبت بار به شعاع) برای یون Al+3 به علت داشتن بار زیاد و کوچک بودن شعاع آن ، زیاد است. می‌دانیمکه‌الکترونهااعم از از اینکه پیوندی باشند یابه صورت زوج تنها ، پیوسته در فضایی که در اختیار دارند، در حرکت‌ هستند و اغلب ،الکترونها را به صورت ابری با بار منفی مجسم می‌کنیم.

این ابر بار می‌تواندبوسیله یکمیدانالکتریکی که در مجاورت آن قرار دارد، از حالت کروی خارج شده، به سمت یک بارمثبت کشیده یا بوسیله یک بار منفی رانده شود. درجه سهولت واپیچش ابر الکترونی یکذره راقطبش‌پذیریآن می‌نامند. قطبش‌پذیری اتمهایا یونهای کوچکتر کمتر از اتمها یا یونهای برزگتر است، زیرا در اتمها یا یونهایکوچکتر ، الکترونها بههسته نزدیکترند و اتصال آنها با هسته محکمتر است. آلومینیوم در ترکیبهای خود با از دستدادن هر سه ‌الکترون ظرفیت ،عدداکسایش 3+ بدست می‌آورد.

اما یون Al+3 با توجه به ‌اندازهکوچک و بار زیادی که دارد، می‌تواند به راحتی باعث قطبش ابر بار هر آنیونی که با آندر تماس است، شود و آنآنیون را به سمت خود بکشد و در فضای بین یون آلومیینوم و آنیون ،ابر الکترونیقابل ملاحظه‌ای پدید می‌آید کهنشانه‌ای از پیدایشخصلتکووالانسی در پیوند است. به ‌این ترتیب ، پیوند آلومینیوم با آنیونهایی نظیر -Br و -I که قطبش‌پذیری آنها بیشتر است، به صورت کووالانسیتوصیف می‌شود. اثر قطبش یون Al+3 را روی هالیدها می‌توان با مقایسه خواصهالیدهای آلومینیوم دریافت.

اکسید آلومینیوم (Al2O3)

اکسید آلومینیوم را معمولایکترکیبیونی در نظر می‌گیریم، اما به علت قطبش‌پذیری یونهای اکسید بوسیله یونهای Al+3 پیوند آلومینیوم و اکسیژن تا حدودی خصلت کووالانسی دارد. برهمکنش الکتروستاتیکبین یونهای کوچکآلومینیوم و اکسیژن از یک طرف و پیدایش خصلت کووالانسی از طرف دیگر ، سبب شده کهپیوند بین این یونها در اکسید آلومینیوم بسیار قوی باشد. این اکسید در دمای 205درجه سانتیگراد ذوب می‌شود و در آب نامحلول است. اکسید آلومینیوم در طبیعت به دوصورت آبپوشیده و بی آب یافت می‌شود. شکل آبپوشیده آنبوکسیتنام دارد. سنگ سنبادهو «کوراندوم» شکل بی آب آناست.

کوراندوم جسمی ‌سخت و متبلور است و با جایگزین شدن مقدار کمی ‌ازیونهایفلزهای واسطهبه جای یونهای آلومینیوم دراینبلور ، سنگهای قیمتی مانندیاقوتقرمز یا یاقوت کبود بدست می‌آید. یاقوت قرمز که درلیزر هم از آن استفاده می‌شود، شامل مقدار جزئی Cr+3 و یاقوت کبود شامل Fe+3 و (Ti(IV است. رنگ این سنگها ناشی از وجود این یونهایفلزات واسطه‌است. از اکسید آلومینیوم بهخاطر داشتن ساختاری پایدار و فوق‌العاده سخت در تهیهسیمان ، آجرهای دیرگداز کوره‌ها و سطح بی‌اثرکاتالیزور در کراکنیگ برشهای نفتی استفاده می‌شود.

استخراج آلومینیوم

آلومینیوم در صنعت بوسیله‌الکترولیز اکسید آلومینیوممذاب تهیهمی‌شود. اکسید آلومینیوم از بوکسیت که ‌اکسید آلومینیوم آبپوشیده و ناخالص است،بدست می‌آید. ناخالصیهای بوکسیت بطور عمده ،هماتیتوسیلیساست. برایجداسازی آلومینیومبا توجه به خصلت بازیاکسید آهن (III) ، خصلت اسیدی «اکسید سیلسیم» (سیلیس) وخصلت آمفوتریاکسید آلومینیوم ازسود سوزآوراستفاده می‌کنند. اکسیدآلومینیوم و سیلیس در محلول غلیظ سود حل می‌شوند. اکسید آهن (III) را بوسیله صافیجدا می‌کنند، سپسدی‌اکسیدکربن را از محلول عبور می‌دهند. دی‌اکسید کربن با آب ، اسید ضعیف «اسید کربنیک» را تشکیل می‌دهد.

بدینترتیب ، اکسید آلومینیوم رسوب می‌کند و یون سیلیکات در محلول باقی می‌ماند. اکسیدآلومینیوم را درکریولیت مذاب (Na3AlF6) که دمای ذوب آن از اکسید آلومینیوم کمتر است،حل می‌کنند. دمای الکترولیت مذاب حدود 850 درجه سانتیگراد است. یون AL+3 در کاتد سلول الکترولیز که ‌از جنسگرافیت است، کاهش یافته، به صورت آلومینیوم مذاب در ته سلول جمع می‌شود. در آند نیز اکسیژنآزاد می‌شود. آند نیز از جنس گرافیت است. اکسیژن در دمای زیاد باکربن ترکیب شده ، اکسیدهای کربن تشکیل می‌دهد. از این رو ، آند می‌سوزد و هرچند مدت یکبار آن را تعویض می‌کنند.

موارد استفاده آلومینیوم

آلومینیوم یکی از فلزهای ساختمانی است و آن را بافلزهای مختلف به صورتآلیاژدر می‌آورند و درصنایع هواپیما سازی،موتوراتومبیل و ساخت در و پنجره بکار می‌برند. همچنین ، آلومینیوم برای ساختقوطی‌های نوشابه مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین آلومینیوم برای تولید فویلهایآلومینیومی ‌مورد استفاده قرار می‌گیرد.

هزینه تولید آلومینیوم و مشکلات زیست محیطی

منابع آلومینیوم در طبیعت ازمنابع تجدیدناپذیر به شمار می‌آیند. به ‌این معنا که طبیعت راهی برای تولید مجدداین منبع ندارد. از طرف دیگر ، تولید آلومینیوم به مصرف الکتریکی بسیار زیادی نیازدارد. با توجه به ‌اینکهآلومینیوم مصرفی سرانجام به صورت زباله به طبیعت راه پیدا می‌کند، مساله بازگردانی آلومینیوماز نظر حفظ محیط زیست حائز اهمیت و از نظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه ‌است. مثلاهزینه لازم برای جمع‌آوری قوطی‌های نوشابه ،انرژیالکتریکی مصرفی برای ذوب این قوطی‌ها و ساخت مجدد آنها حدود 5 درصد هزینه‌استخراج آلومینیوم ازبوکسیتاست. انجام این کار

به حفظ طولانی‌تر منابع بوکسیت

به حفظمنابع سوختهای فسیلیکه باید برای تولیدانرژی الکتریکی مورد نیاز کارخانه‌های تولید آلومینیوم بکار رود.

به کاهش مواد آلاینده‌ای که در نتیجه‌احتراقسوختهای فسیلی در فضا پراکنده می‌شوند.

و در نهایت به حفظ محیط زیست کمک می‌کند.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 7:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

معرفی رشته مهندسی مکانیک

بازديد: 269

 

مهندسی مکانیک

هدف :

الف گرايش مكانيك در طراحي جامدات

هدف تربيت آزمايشگاهي متخصصاني است كه بتوانند در مراكز توليد و كارخانه‌ها اجزاء و مكانيزم ماشين‌آلات مختلف را طراحي كنند. دروس اين دوره شامل دروس نظري، آزمايشگاهي، كارگاه و پروژه و كارآموزي است. فارغ‌التحصيلان مي‌توانند در كارخانجات مختلف نظير خودروسازي ، صنايع نفت، ذوب فلزات و صنايع غذايي و غيره مشغول شوند و براي اين دوره امكان ادامه تحصيل تا سطح كارشناسي ارشد و دكتري در داخل يا خارج از كشور وجود دارد. موفقيت داوطلبان به آگاهي آنها در دروس جبر و مثلثات، هندسه ، فيزيك و مكانيك همچنين آشنايي و تسلط آنان به زبان خارجي بستگي فراوان دارد. از جمله دروس اين دوره مي‌توان دروس مقاومت مصالح، طراحي و ديناميك را نام برد. در اين رشته زمينه اشتغال و بازاركار خوب وجود دارد و مطالب ارائه شده در طول تحصيل براي دانشجويان محسوس و قابل لمس است.

 

ب گرايش مكانيك در حرارت و سيالات

 

اين رشته در به كاربردن علوم و تكنولوژي مربوط جهت طرح و محاسبه اجزاء سيستمهايي كه اساس كار آنها مبتني بر تبديل انرژي ، انتقال حرارت و جرم است به متخصصان كارآيي لازم را مي‌دهد و آنها را جهت فعاليت در صنايع مختلف مكانيك در رشته حرارت و سيالات (نظير مولدهاي حرارتي، انتقال سيال نيروگاههاي آبي، موتورهاي احتراقي و ... ) آماده مي‌سازد. فارغ‌التحصيلان اين دوره قادر به طراحي و محاسبه اجزا و سيستمها در بخشهاي عمده‌اي از صنايع نظير صنايع خودروسازي ، نيروگاههاي حرارتي و آبي، صنايع غذايي، نفت، ذوب فلزات و غيره هستند.

 

فارغ‌التحصيلان اين دوره مي‌توانند تا مقطع كارشناسي ارشد و دكتري در داخل يا خارج از كشور ادامه تحصيل دهند. داوطلبان اين رشته بايد در دروس رياضي و فيزيك تسلط داشته و با يك زبان خارجي آشنا باشند. دروس اين رشته شامل مطالبي در زمينه‌هاي حرارت و سيالات ، مي‌باشد.

 

نظر دانشجويان: با توجه به اينكه اصولا تحصيلات دانشگاهي به خصوص در زمينه‌هاي مهندسي نياز صد در صد به علاقه‌مندي داوطلب دارد، بنابراين عدم داشتن علاقه‌ و همچنين عدم تقويت دروس اساسي و پايه‌اي در بخش مكانيك مانند رياضي، فيزيك مكانيك ، شيمي ، رسم فني (تجسم بالا داشتن) و هوش نسبتا خوب و عدم روحيه تجزيه و تحليل در مسائل باعث دلسردي و از دست‌دادن انگيزه تحصيل و ركورد شديد در تحصيلات خواهد شد.

 

ج - گرايش ساخت و توليد

هدف تربيت كارشناساني است كه با به كاربردن تكنولوژي مربوط به ابزارسازي، ريخته‌گري ، جوشكاري، فرم دادن فلزات ، طرح كارگاه يا كارخانه‌هاي توليدي آماده كار در زمينه ساخت و توليد ماشين‌آلات صنايع (كشاورزي ، نظامي، ماشين‌سازي، ابزارسازي ، خودروسازي و ... ) باشند. فارغ‌التحصيلان اين دوره قادر خواهند بود در صنايعي مانند ماشين‌سازي، ابزارسازي، خودروسازي ، صنايع كشاورزي، صنايع هوايي و تسليحاتي به ساخت و توليدي ماشين‌آلات، طراحي كارگاه و يا كارخانه توليدي بپردازند و نظارت و بهره‌برداري و اجراي صحيح طرحها را عهده‌دار شوند. داوطلبان اين رشته بايد در دروس رياضي، فيزيك و مكانيك از آگاهي كافي برخوردار باشند. دروس اين دروه شامل مطالبي در مورد نحوه توليد، طراحي قالبهاي پرس، طراحي قيد و بندها، كار و برنامه‌ريزي با ماشينهاي اتوماتيك، اصول كلي و نحوه كار با ماشينهاي دستي و تعمير و نصب تمام سرويسهاي صنعتي مي باشد و درصد نسبتا بالايي از آنها به صورت عملي ارائه مي‌گردد. داوطلب بايد سالم باشد تا بتواند كارهاي كارگاهي را به خوبي انجام دهد و استعداد كارهاي فني را داشته باشد. با توجه به خودكفايي صنايع كشور اين رشته داراي بازار كار خوبي است.

 

در حقيقت رشته مكانيك بخشي از علم فيزيك است كه با استفاده از مفاهيم پايه علم فيزيك و به تبع آن رياضي به بررسي حركت اجسام و نيروهاي وارد بر آنها مي‌پردازد و مي‌كوشد تا با توجه به نتايج بررسي‌هاي خود ، طرحي نو در زمينه فن‌شناسي و صنعت ارائه دهد و در راه پيشرفت انسان گامي به جلو بردارد.

 

به عبارت ديگر رشته مكانيك، رشته پياده كننده علم فيزيك است چون براي مثال بررسي حركت خودرو و عوامل موثر بر روي آن برعهده فيزيك است. اما اين كه چگونه حركت آن تنظيم گردد بر عهده مكانيك مي‌باشد.

 

دكتر آريا الستي استاد مهندسي مكانيك دانشگاه صنعتي شريف در معرفي اين علم مي‌گويد:

 

«علم مكانيك به تحليل حركت و عوامل ايجاد كننده حركت مانند نيروها و گشتاورها و شكل حركت مي‌پردازد. اما مهندسي مكانيك تا حدودي با علم مكانيك تفاوت دارد چرا كه يك مهندس مكانيك علاوه بر علم مكانيك بايد بسياري از علوم ديگر را ياد گرفته و بعضي از هنرها را نيز كسب كند. شايد بتوان گفت كه رشته مهندسي مكانيك ، رشته تحليل و طراحي سيستم‌هاي ديناميكي و استاتيكي است

 

دكتر محمد دورعلي يكي ديگر از اساتيد مهندسي مكانيك دانشگاه صنعتي شريف نيز در معرفي اين رشته مي‌گويد:

 

«رشته مهندسي مكانيك را شايد بتوان از نقطه‌نظر تنوع موضوعات تحت پوشش، جامع‌ترين رشته مهندسي به شمار آورد. چون رشته مهندسي مكانيك در برگيرنده تمامي علوم و فنوني است كه با توليد ، تبديل و استفاده از انرژي، ايجاد و تبديل حركت و انجام كار، توليد و ساخت قطعات و ماشين‌آلات و به كارگيري مواد مختلف در ساخت آنها و همچنين طراحي و كنترل سيستم‌هاي مكانيكي، حرارتي و سيالاتي مرتبط مي‌باشد.

 

به عبارت ديگر محاسبات فني، مدلسازي و شبيه‌سازي ، طراحي و تهيه نقشه‌ها ، تدوين روش ساخت ، توليد و آزمايش تمامي ماشين‌آلات و تاسيسات موجود در دنيا ، با تكيه بر توانايي‌هاي مهندسان مكانيك انجام مي‌گيرد

 

گرايش‌هاي مقطع ليسانس:

 

رشته مهندسي مكانيك داراي سه گرايش «طراحي جامدات ، حرارت و سيالات، ساخت و توليد» در مقطع ليسانس مي‌باشد كه البته دانشگاه صنعتي شريف داراي گرايشهاي ديگري نيز هست.

 

مهندسي مكانيك ( در سطح كارشناسي)

 

در شروع آموزش مهندسي در ايران ، مهندسي مكانيك با برق يكي بود و «الكترومكانيك» ناميده مي‌شد. اما اين دو رشته حدود 45 سال پيش از هم جدا شدند و به مرور رشته‌هاي ديگري مانند مهندسي شيمي و مواد نيز از مهندسي مكانيك جدا شد و مهندسي مكانيك به عنوان رشته مهندسي مكانيك عمومي ارائه گرديد. ولي با پيشرفت صنعت و نياز صنايع به تخصص‌هاي مختلف در اين زمينه، از مهندسي مكانيك عمومي دو گرايش «طراحي جامدات» و «حرارت و سيالات» و بعد از آن «ساخت و توليد» بيرون آمد و بالاخره بايد به مهندسي دريا اشاره كرد كه هنوز در دانشگاه صنعتي شريف به عنوان يكي از گرايشهاي مهندسي مكانيك ارايه مي‌شود. ما در اين‌جا به معرفي اجمالي هر يك از گرايشهاي فوق مي‌پردازيم.

 

گرايش حرارت و سيالات

همان‌طور كه از نام اين گرايش پيداست مهندسي مكانيك گرايش حرارت و سيالات به مبحث حرارت و مسايل مربوط به سيالات مي پردازد. به عبارت ديگر در اين رشته عوامل موثر بر خواص مختلف حركت سيال بخصوص سيال داغ مطالعه شده و اثر عبور سيال بر محيط محل عبور مانند نيروهايي كه در اثر عبور خود در محل ايجاد مي‌كند و يا طول‌هاي ناشي از اثر افزايش و يا كاهش دما در اعضاي مختلف يك دستگاه، بررسي مي‌شود. همچنين از دروس اصلي اين رشته مي‌توان به مكانيك سيالات اشاره كرد كه نيروهاي وارد بر جسم متحرك در سيال را بررسي مي‌كند.

 

دكتر الستي در معرفي اين گرايش مي‌گويد:

 

«گرايش حرارت و سيالات به فيزيك حرارت و مكانيك سيالات مي‌پردازد و وظيفه‌اش تحليل و طراحي سيستم‌ها از ديدگاه حرارتي و سيالاتي است . براي مثال در طراحي يك موتور احتراق داخلي، مسائل مربوط به تبديل حرارت به انرژي ، انتقال حرارت، حفظ موتور در حرارت مناسب و سرد نگه‌داشتن موتور توسط يك مهندس مكانيك حرارت و سيالات بررسي مي‌شود.

 

همچنين مسايل مربوط به تاسيسات ساختمان و رآكتورها، انتقال آب ، نفت و گاز ، طراحي نيروگاههاي مختلف ، طراحي توربو ماشين‌ها (ماشين‌هاي دوار) مثل توربين‌هاي بخار، توربين‌هاي گاز و فن‌كويل‌ها به گرايش سيالات مربوط مي‌شود

 

شهرداد صادق مهندس مكانيك گرايش حرارت و سيالات نيز در معرفي اين رشته مي‌گويد:

 

«دانشجويان اين گرايش در زمينه تهويه مطبوع ، دستگاههاي آب و فاضلاب و گرم كننده ساختمان‌ها و به طور كلي مباحث «تاسيساتي» مطالعه مي‌كنند. در ضمن در اين رشته مباحث مربوط به طراحي نيروگاهها ، موتورهاي احتراق داخلي و طراحي انواع موتورهاي درون‌سوز اتومبيل‌ها مطالعه مي گردد

 

گرايش طراحي جامدات

گرايش طراحي جامدات به بررسي انواع نيروها، حركتها و تاثير آنها بر اجزاء مختلف ماشين مي‌پردازد. در واقع مهندس طراحي جامدات با توجه به نيازهاي جامعه ، دستگاهها و ماشين‌هاي مختلف را طراحي مي‌كند.

 

محمد رضوي مهندس مكانيك گرايش طراحي جامدات در معرفي اين گرايش مي‌گويد:

 

«هر ماشين از دو قسمت متحرك و ثابت تشكيل شده است. حال بررسي اين مطلب كه حركت مورد نياز ماشين از چه راهي تامين شده و چگونه از منبع توليد به جايگاه مورد استفاده انتقال پيدا كند و بالاخره چگونه از اين حركت استفاده گردد تا بيشترين بازدهي را داشته باشد، در حيطه وظايف مهندسي طراحي جامدات است. همچنين ابداع و پيش‌بيني دستگاه تنظيم ماشين‌آلات نيز از مسايل مطرح در اين گرايش مي‌باشد.

 

در واقع مهندس طراح جامدات بايد تمامي نيروها و گشتاورهايي را كه به هر عضو ماشين وارد مي‌شود بررسي كرده و بهترين حالت قطعه مورد نظر را براي تمامي آن نيروها و گشتاورها و همچنين در براي داشتن بهترين كارايي به دست آورده و كارايي مناسب آن قطعه را در زمان طولاني تضمين كند

 

دكتر الستي در معرفي اين گرايش مي‌گويد:

 

« طراحي سيستم ، طراحي ماشين‌هاي تراش، فرز، چاپ و قسمت‌هاي تعليق ، سيستم‌هاي انتقال قدرت و ديناميك يك خودرو، توسط مهندسان اين گرايش طراحي مي‌شود. همچنين يك هواپيما قسمتهاي مربوط به فرود، پرواز، كنترل پرواز به نحوي مربوط به طراحي جامدات مي‌گردد

 

دكتر قرشي استاد دانشگاه صنعتي شريف نيز در معرفي اين گرايش مي‌گويد:

 

«گرايش طراحي جامدات به طراحي ماشين‌آلات و اجزاي آنها، ارتعاشات ماشين‌آلات، ديناميك آنها و كنترل سيستم‌ها مي‌پردازد

 

گفتني است كه دو گرايش طراحي جامدات و حرارت و سيالات بسيار نزديك به هم هستند و تنها در 20 واحد درسي با يكديگر تفاوت دارند. بنابراين فارغ‌التحصيلان آنها نيز توانايي‌هاي مشترك زيادي دارند.

 

گرايش ساخت و توليد

يك قطعه بايد به چه روشي ساخته شود تا داراي توليدي سريع و ارزان و همچنين كيفيت مناسب و وقت و كارايي مطلوب باشد؟

 

پاسخ به اين سوال مهم بر عهده مهندسان گرايش ساخت و توليد است. چرا كه به گفته دكتر الستي يك مهندس ساخت و توليد به مسائل مربوط به ساخت بهينه و توليد با كيفيت بالا مي‌پردازد. در واقع اين گرايش بيشتر به مشكلات و معضلات ساخت و توليد مي‌پردازد و در نتيجه نسبت به دو گرايش حرارت و سيالات و طراحي جامدات علمي‌تر است و دو گرايش فوق جنبه عملي‌تر دارند.

 

دكتر قرشي نيز با تاكيد بر كابردي بودن اين گرايش مي‌گويد:

 

«گرايش ساخت و توليد به زمينه‌هاي كاربردي مهندسي مكانيك مي‌پردازد و مهندس اين گرايش در زمينه شكل دادن فلزات ، طراحي قالب‌ها و ساخت قطعه‌هاي گوناگون فعاليت مي‌كند

 

گرايش مهندسي دريا

يكي از گرايش‌هاي مهندسي مكانيك كه تنها در دانشگاه صنعتي شريف ارائه مي‌گردد، مهندسي دريا (كشتي‌سازي) است چرا كه در دانشگاههاي ديگر از جمله دانشگاه صنعتي اميركبير، دانشگاه خليج فارس و دانشگاه سيستان و بلوچستان، مهندسي دريا به عنوان يك رشته مستقل با سه گرايش مهندسي كشتي‌سازي ، مهندسي كشتي و دريانوردي ارائه مي‌شود.

 

اما چرا دانشگاه صنعتي شريف، مهندسي دريا را به عنوان يكي از گرايش‌هاي مهندسي مكانيك ارائه مي‌دهد؟

 

دكتر الستي در پاسخ‌ به اين سوال مي‌گويد:

 

«مهندس دريا گرايش كشتي‌سازي مسائلي از قبيل طراحي بدنه، استحكام بدنه، سيستم‌هاي پيشرانه (موتور گيربكس) ، پايداري كشتي در مقابل امواج كناري جانبي كشتي و طراحي مربوط به ناوبري (مسيريابي كشتي) را مطالعه مي‌كند كه همه اين مسائل در گرايش‌هاي ديگر مكانيك نيز مطرح مي‌شود و فقط مهندسي كشتي‌سازي اين مسائل را به صورت تخصصي در ارتباط با كشتي و سازه‌هاي دريايي مثل اسكله‌ها و سكوهاي نفتي متحرك مطالعه مي‌كند. به عبارت ديگر يك مهندس دريا ، مهندس مكانيكي است كه در كاربردهاي دريايي مشغول به كار مي‌باشد

 

گفتني است كه در دانشگاه صنعتي شريف، رشته مهندسي هوا و فضا نيز در دانشكده مكانيك ارائه مي‌گردد و اساتيد اين دانشكده ، مهندسي هوا و فضا را يكي از گرايش‌هاي مكانيك به شمار مي‌آورند.

 

آينده شغلي ، بازاركار، درآمد:

 

در حال حاضر دانشجوي توانمند مهندسي مكانيك پس از فارغ‌التحصيلي مشكل كاريابي ندارد چرا كه به گفته دكتر دورعلي توسعه سخت‌افزاري و رشد مسايل مهندسي ، گرايش به سمت توليد داخل و ايجاد تكنولوژي توليد تجهيزات و وسايل در داخل كشور و روي آوردن به خدمات مهندسي در داخل كشور به علت محدوديت‌هاي ارزي و كاهش درآمدهاي نفتي، باعث رشد چشمگير بازاركار مهندسان مكانيك در ايران شده است.

 

دكتر دورعلي در ادامه مي‌گويد:

 

«يك مهندس مكانيك در حال حاضر در زمينه‌هاي مختلفي فعاليت مي‌كند كه از جمله آنها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

 

طراحي و ساخت تمامي ماشين‌آلات و قطعات آنها، اعم از ماشين‌آلات توليدي تمامي صنايع، لوازم خانگي و تجهيزات پزشكي.

 

- طراحي و ساخت تجهيزات مكانيكي نيروگاههاي فسيلي، اتمي ، خورشيدي ، بادي و آبي.

 

- طراحي و ساخت تجهيزات و سيستم‌هاي انتقال و تصفيه آب، سيستم‌هاي مكانيكي و كنترلي پالايشگاهها و كارخانجات شيميايي.

 

- طراحي و ساخت تاسيسات حرارتي و برودتي ساختمانها و اماكن، بالابرها و آسانسورها و سيستم‌هاي حمل و نقل.

 

- ساخت ماشين‌آلات تغليظ و بازيافت مواد مثل كارخانجات قند، كاغذسازي ، سيمان ، نساجي ، نمك و كنسانتره .

 

- طراحي و ساخت وسايل و تجهيزات حمل و نقل زميني، دريايي و هوايي.

 

- ساخت تجهيزات دفاعي مانند تانك، راكت، اژدر و پلهاي متحرك

 

- ساخت روبات‌ها ، بازوهاي مكانيكي و سيستم‌هاي توليد.

 

در ضمن يك مهندس مكانيك مي‌تواند به عنوان كارشناس و مشاور فني در بانك‌ها ، شركت‌هاي سرمايه‌گذاري و بيمه و شركت‌هاي بازرسي و نظارت امور بين‌المللي فعاليت بكند

 

دكتر الستي نيز در اين زمينه مي‌گويد:

 

«در همه جاي دنيا يك فارغ‌التحصيل مهندسي مكانيك مثل يك موم خام است كه دانش كافي دارد و در هر زمينه‌اي كه كار كند مي‌تواند در آن زمينه متخصص بشود.

 

براي مثال مي‌تواند در تحليل و طراحي خودرو، در طراحي و ساخت ماشين‌هاي ابزار و حتي در تدوين و توليد برنامه‌هاي كامپيوتري فعاليت بكند. يعني رشته مكانيك زمينه كار و زمينه انتخاب بسيار گسترده‌اي را در مقابل فارغ‌التحصيلان اين رشته قرار مي‌دهد

 

دكتر قرشي نيز در مورد فرصت‌هاي شغلي، گرايش مهندسي دريا مي‌گويد:

 

«بدون شك چون مهندسي دريا نسبت به گرايش‌هاي ديگر رشته مكانيك تخصصي‌تر است، فرصت‌هاي شغلي آن نيز محدودتر مي‌باشد اما با اين وجود فارغ‌التحصيلان اين گرايش مي‌توانند در كارخانه‌هاي كشتي‌سازي كشور مثل كارخانه كشتي‌سازي «صدرا» در بوشهر ، كارخانه «نكا» در شمال و «اروندان» در خليج فارس مشغول به كار گردند و يا در سازمان بنادر و كشتي‌راني وظيفه ساخت سكوهاي شناور را بر عهده بگيرند

 

توانايي‌هاي مورد نياز و قابل توصيه :

 

«مكانيك بهشت رياضيات است.» اين جمله زيبا از «لئونارد اولر» رياضي‌دان بزرگ سوئيسي، بيانگر ارتباط تنگاتنگ رياضيات با مكانيك است. در واقع مهندسي مكانيك بخصوص در گرايش حرارت و سيالات از مباحث و مسايل رياضي بسيار استفاده مي‌كند. از سوي ديگر همان‌طور كه پيش از اين گفتيم مكانيك بخشي از علم فيزيك است و حتي دانش‌آموزان دوره متوسطه نيز با علم مكانيك در كتاب فيزيك خود آشنا مي‌شوند و اين علم بخصوص در گرايش طراحي جامدات اهميت بسياري دارد. به همين دليل دانشجوي مهندسي مكانيك بايد در دو درس رياضي و فيزيك قوي بوده و همچنين از هوش، استعداد و قدرت تجسم خوبي برخوردار باشد.

 

دكتر الستي در مورد توانايي‌هاي لازم براي دانشجوي اين رشته مي‌گويد:

 

«فعاليت در رشته مهندسي مكانيك بسيار متنوع است و در نتيجه هم دانشجوي علاقه‌مند به كارهاي تئوريك مي‌تواند جذب اين رشته شده و در بخش‌هاي نظري و تئوري فعاليت كند و هم دانشجوي خلاق و علاقه‌مند به طراحي و ساخت وسايل و دستگاههاي مختلف مي‌تواند اين رشته را انتخاب نمايد. اما بدون شك يك مهندس مكانيك موفق كسي است كه به ياري دو بال علم و عمل پيشرفت كند. به همين خاطر من در دانشگاه ، دانشجويان را تشويق مي‌كنم كه پروژه‌هاي تحقيقاتيشان تلفيقي از كار تئوريك و عملي باشد

 

دانشجوي اين رشته بايد از نظر جسمي آمادگي كار در محيطهاي پرجمعيت و كارخانجات دور از شهر را داشته باشد.

 

وضعيت ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر:

 

امكان ادامه تحصيل در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتراي تخصصي ميسر مي‌باشد. در دوره كارشناسي ارشد 32 واحد و در دوره دكترا 48 واحد درسي ارايه مي‌گردد.

 

رشته‌هاي مشابه و نزديك به اين رشته :

 

رشته مهندسي مكانيك به عنوان جامع‌ترين رشته مهندسي داراي دروس مشترك با اغلب رشته‌هاي مهندسي ديگر نظير مهندسي دريا ، مهندسي شيمي، مهندسي هوا فضا و ... مي‌باشد.

 

مصاحبه با دانشجوي مشغول به تحصيل :

 

مهندسي مكانيك جامع‌ترين رشته مهندسي است كه در آن با اصول اساسي طراحي تمامي سيستمهاي محيط پيرامون آشنا مي‌شويم . دروس اين رشته غالبا كاربردي بوده و در ارتباطي تنگاتنگ با دروس رياضيات و فيزيك است. دانشجوي اين رشته بايد فردي خلاق و داراي قدرت تجسم كافي باشد تا بتواند در طراحي مكانيزمها موفق باشد.

 

وضعيت نياز كشور به اين رشته در حال حاضر :

 

دانش مكانيك دانش زندگي است . در هر مجتمع و كارگاه صنعتي نياز به فارغ‌التحصيلان اين رشته امري ضروري و مشهود است و با توجه به حركتهاي صنعتي اين چندساله اخير كشور مهندسين مكانيك بيش از پيش در گرداندن چرخ صنعت دخيل شده‌اند و راه همواره براي رشد و ترقي آنها گشاده است.

نكات تكميلي :

رشته مهندسي مكانيك داراي واحدهايي ملموس و كاربردي است ولي داشتن شناخت كافي نسبت به اين رشته قبل از انتخاب آن ضروري است. اغلب واحدهاي اين رشته داراي رياضيات ديفرانسيلي پيچيده و تجسم فيزيكي هستند كه منجر به سخت‌شدن اين واحدها مي‌شوند. ضمنا واحدهاي كارگاهي و فعاليت در واحدهاي توليدي نيز از ويژگي‌هاي اين رشته مي‌باشد كه داوطلبان آن را با محيطهاي صنعتي آشنا كرده و پيوند مي‌زند

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 15 خرداد 1393 ساعت: 7:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره بازاریابی در بازرگانی پیشرفته

بازديد: 2819

تحقیق و مقاله درباره 

بازاریابی در بازرگانی پیشرفته

مقدمه

 

وضع اقتصادي و اجتماعي ايران تشابهي با كشور هاي متحده امريكا ندارد و اكثر مطالب مندرج در كتابهاي بازاريابي آنها در ايران بدون استفاده است.

اصول كلي بازاريابي امريكا در ايران قابل استفاده است ولي بايد جرح و تعديل گردد و با اوضاع و احوال ايران انطباق داده شود.

ترقيات , اكتشافات و اختراعات قرن بيستم به علت احتياجات نظامي , بيشتر در رشته هاي فيزيك و مكانيك متمركز شده و نصيب ديگر رشته ها از اين پيشرفت كمتر بوده است.تجارت تنها رشته اي است كه از اين قاعده مستثناست و ترقي و تكامل آن را ميتوان مديون قرن بيستم دانست. بازرگاني كه در مراحل اوليه زندگي بشر بوجود آمده بود, تا اوايل قرن بيستم كم و بيش به همان وضع ابتدايي باقي ماند و چيزي جز خريد و فروش كالا به قصد بردن سود نبود.

مشكل مهم بازرگانان فراهم آوردن سرمايه كافي و يافتن منبع خريد بود و چون توليد هميشه كمتر از احتياجات جوامع ميبود, رقابت در فروش نمي توانست اهميتي داشته باشد.

ايجاد كارخانه هاي بزرگ در اروپا و آمريكا, بتدريج بر سطح توليد افزود به حدي كه مهمترين مسئله براي بازرگانان يافتن خريدار جهت كالاي ساخته شده گرديد.

در دنياي امروز, توليد چشم انتظار فعاليتهاي فروش است زيرا مسئله توانايي ساخت كالا بكلي منتفي شده است.درنتيجه,هماهنگ با پيشرفت صنايع پيشرفتهاي شگرفي در بازرگاني پديد آمد و دانشگاه هاي انگليس و آمريكا براي ارضاي اين نياز جديد تجارت را جزو برنامه درسي خود قرار دادند و اكنون كمتر دانشگاهي در كشورهاي مزبور يافت ميشود كه در اين رشته فعاليتي نداشته باشد. تدريس تجارت كه در اوايل امر از چند درس حسابداري اقتصاد و ماليه تجاوز نمي كرد بتدريج گسترش يافت و اينك اكثر دانشگاههاي جهان مديريت بازرگاني دارند.

بازاريابي مجموعه فعاليتهايي است كه در نتيجه آن كالاها و خدمات مورد نياز مردم در دسترس آنها قرار مي گيرد.اين فعاليتها از نقطه توليد شروع و در نقطه مصرف ختم ميشود. به مفهوم علمي تر, در نتيجه فعاليتهاي بازاريابي كالاها و خدمات در زمان و مكان مورد نياز, به مقدار و به قيمت مناسب, در دسترس مردم قرارداده ميشود.

بدين ترتيب ميتوان فعاليتهاي بازار يابي را به ترتيب تقدم و تاخر انجام عمل به هشت دسته تقسيم كرد:

1-نامگذاري كالا اولين قدم در راه توليد و فروش كالاي جديد انتخاب نام مناسب براي آن كالا ميباشد.

2-جور كردن و بسته بندي جور كردن(استاندارد يا سورت كالا) بخصوص در توليدات كشاورزي اهميت بسيار زيادي دارد. كالاي جور شده ميبايست نخست بسته بندي شود و بعد به بازارهاي مختلف حمل شود.

3-حمل و نقل-بندرت اتفاق مي افتدكه تمام كالا در محل توليد به فروش برسد و ميبايست به بازارهاي مختلف حمل شود.

4-انبار داري توليد كالا بيش از مصرف فوري آن است, بخصوص محصولات كشاورزي ميبايست مدتها نگهداري شود.

5-پخش-كالاهاي مختلف به مقادير مورد لزوم به مراكز اجتماع بشر برده ميشود و در نقاطي كه در دسترس مردم باشد پخش ميگردد.

6-رقابت- در جوامع سرمايه داري كالاهاي مشابه معمولاً بيش از يك توليد كننده دارند و مواجهه هريك با ساير توليد كنندگان يكي از مهمترين مباحث بازاريابي است.

7-فروش-آخرين مرحله فعاليتهاي بازاريابي فروش كالاهاو خدمات و تبليغات و ترويج فروش آنهاست.

8-مطالعات بازاريابي- انجام مطالعات به منظور تسهيل, تكميل يا تسريع در كليه فعاليتهاي بازاريابي.

 

فصل اول

تاريخچه تجارت در جهان

 

تجارت بشر اوليه به صورت تهاتر يعني تعويض جنس با جنس صورت ميگرفت و به اين جهت احتياجي به واسطه در اموربازرگاني وجود نداشت.هركس محصول كار خود را با محصول ديگران معاوضه مي كرد و چون اجتماعات بشري بسيار كوچك و احتياجات و محصولات آنها نيز بسيار محدود مي بود , اين طريق كاملاً رفع احتياجات بازرگاني آنهارا مي كرد.

وقتي اجتماعات بشر بزرگتر و محصول كار آنها زيادتر و متنوعتر شد, احتياجات رو به فزوني نهاد و واسطه هاي تجاري پديد آمدند ومال التجاره را از شهري به شهر ديگر و از كشوري به كشور ديگر حمل كردند. ولي مدتها طول كشيد تا بازرگانان در بين مردم يك شهر به داد و ستد بپردازند.

در اين دوره, بزرگترين مسائل تجاري, خطر هاي راه و گذشتن از موانع طبيعي بود. بواسطه وجود اين خطر ها فقط اجناسي معامله مي شد كه وزن كم و قيمت زياد داشتند مانند ادويه, سنگهاي قيمتي, پوست حيوانات,فلزات گرانبها,ابريشم ,چوبهاي پر ارزش, پارچه و نظاير آنها.

اولين بازار داد و ست جهان در سال 3000قبل از ميلاد در چين بدست امپراتور شن نونگ گشوده شد. چينيها در قديم سرآمد تجار جهان بوده اند.

سومريها سالها قبل از ميلاد مسيح در سواحل دجله و فرات و بنادر غربي خليج فارس تجارت منظم و مرتبي داير كرده بودند و كشتيهاي تجاري آنها در كليه بنادر خاورميانه رفت وآمد داشتند.قوانين تجاري راجع به حمل و نقل, حسابداري و خيا نت درامانت نوشته بودند و براي كشتيها بارنامه صادر مي كردند.

در يونان تجارت به درجات عاليتري رسيد و بر خلاف ديگر كشورها تجارت داخلي رونق گرفت و تجار واردات و صادرات از بازرگانان داخلي جدا شدند. ارسال مسطوره جنس و توافق روي آن قبل از ارسال كالا از ابداعات يونانيان مي باشد.

در قرون 17و18 تجارت بين المللي وضع ديگري بخود گرفت و مراكز بزرگ تجارت در اروپاي غربي بخصوص آلمان فرانسه هلند و انگلستان بوجود آمد .

بورسها و بانكهاي عظيم و اعتبارات تجاري و راهنمايي حمل و نقل و ديگر تسهيلات تجاري مدرن در قرن نوزدهم و مخصوصاً در اواخر آن بوجود آمد.

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

اقتصاد بازرگاني

 

توليد در نظر اكثر مردم بمعناي كشاورزي و صنعت ميباشد و ديگر كارها را امور توليدي نميدانند. البته اين نظريه مبناي علمي ندارد.

از نظر اقتصادي هرنوع تغييري كه در هر چيز داده شود بطوريكه آن را براي رفع احتياجات مردم آماده تر كند توليد نامبرده مي شود.

مثال 1-استخراج آهن از معدن بصورت قابل استفاده درآوردن آهن ساختن چيزي ازآن حمل آن به محلي كه مورد استفاده قرار گيرد خريد و فروش آن تامين اعتبار خريدار و فروشنده و خلاصه هر عملي كه ارزش آهن استخراج شده را بالابرد جنبه توليدي دارد.

مثال2- وقتي كسي را براي عمل جراحي به بيمارستان ميبرند پليس كه آمبولانس را خبر ميكند راننده آمبولانس جراح پرستار خدمه بيمارستان و تمام كسان ديگري كه به نحوي كمك به بهبودي بيمار كرده باشند به كار توليدي اشتغال دارند.

بنابراين از نظر اقتصادي كليه فعاليتها جنبه توليدي دارند مشروط بر آنكه نتيجه اي از آن فعاليتها حاصل گردد و مانند قدم زدن در خيابان يا كندن چاه به قصد پركردن نباشد.

توليد دو عنصر اصلي دارد:يكي مخارج و ديگري درآمد.

1- مخارج.مخارج يك واحد اقتصادي مجموع ارزش عناصري است كه درآن بكار برده ميشد. اين عناصر را ميتوان به سه گروه تقسيم نمود:

الف:كارگر و كارمند (خريد كار)

ب:ماشين آلات اثاثه ساختمان و مواد اوليه (سرمايه)

پ:مديريت(حقوق مديران)

 
 

وجود مخارج مستلزم پرداخت پول نيست. چنانچه مدير شركتي به علت آنكه مالكآن است حقوق دريافت ندارد بازهم بايد معادل حقوقي كه او ميتواند در محل ديگري بگيرد به حساب مخارج منظور گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

2- درآمد: درآمد از نظر اقتصادي جمع وصولي واحد اقتصادي است و مترادف با سود نميباشد. ممكن است يك شركت در سال در آمد هنگفتي داشته باشد, ولي در همان سال مقداري ضرر نمايد. درآمد رابطه نزديك با فروش دارد. هرچه مقدار فروش بيشتر باشد درآمد زيادتر است.

سود اختلاف بين درآمد و مخارج است.

رقابت و تعيين قيمتها

براي آنكه بتوانيم مساله رقابت اقتصادي را تجزيه و تحليل كنيم ميبايست در مورد رقابت يعني خواستها و قدرت خريد مردم  اطلاع كافي داشته باشيم . زيرا خواسته مردم در برابر قدرت توليد موسسات قرار دارد و اين دو غير قابل تفكيك ميباشد.در اينجا مختصري از هردو يعني عرضه و تقاضا بيان مي گردد.

عرضه هر كالا مجموع مقاديري است كه دارندگان آن در زمان واحد مايل به فروش به قيمت معين مي باشند. بنابراين موجودي كالا عرضه نيست, بلكه ميبايست دوشرط آمادگي فروش و قبول قيمت را دارا باشد.

تقاضاي هر كالا مجموع مقاديري است كه در زمان واحد, مردم مايل و قادر به خريد آن به قيمت معين مي باشد.

قانون عرضه و تقاضا

هرچه قيمت بيشتر شود عرضه زيادتر و تقاضا كمتر ميشود و بعكس در برابر تنزل قيمت, عرضه كم و تقاضا زياد ميگردد تا آنكه در يك قيمت مقدار عرضه و تقاضا مساوي ميشود و تعادل اقتصادي برقرار ميگردد.

تعيين قيمتها

وقتي توليد كننده اي تصميم گرفت كالاي جديدي روانه بازار نمايد. نميتواند آن را بدون ذكر قيمت بدست مشتري بدهد.

در تعيين قيمتها اصول زير مي بايست در نظر گرفت شود:

1-مقررات دولتي: در مواردي كه دولت يا شهرداري ها قيمت را معين ميكنند و يا حداكثر آن را تعيين مي نمايند البت  نمي توان خلاف آن رفتار كرد.

2-قيمت تمام شده: اگرچه در رقابت مخارج توليد تعيين كننده قيمت فروش نميتواند باشد و در برخي موارد بايد حتي كمتر از آن فروخت.در مورد تعيين قيمت تمام شده بايد با در نظر گرفتن سطح فرش احتمالي اقدام كرد.

3- درآمد مردم: درآمد مصرف كنندگان احتمالي و طرز خرج كردن آن و اينكه چه مقدار از درآمد خود را احتمالاً براي خريد اين كالا اختصاص خواهند داد.

4-قيمت مقبول عام: براي بعضي از اشيا مردم قيمت بخصوصي را منصفانه ميدانند و بيش از آنن را گران فرض ميكنند و كمتر از آن را بي مصرف و جنس بد تصور مي نمايند. اين نوع تصورات مردم در تعيين قيمت بايد مد نظر باشد.

5-سود معين: در رشته هايي كه رقابت شديد نيست ميتوان مقدار معيني سود را در نظر گرفت و تمام محصولات را طبق فرمول معين قيمت گذاري كرد(مثلاً با10%سود)

6-ارزانتر از رقبا: قيمت ارزانتر از همه رقبا در دو مورد بسيار خوب است: يكي وقتي كه خرج توليد كمتر از رقبا باشد و بتوان بطور دائم ارزانتر فروخت, دوم وقتي كه برنامه فروش بسيار وسيع باشد و براي مدت محدودي ارزانتر از همه فروخته شود و پس از تسلط بر بازار با قيمت رقبا تطبيق داده شود.

7-زيان بنفع ديگر كالاها: وقتي موسه توليدي چندين كالاي مختلف به بازار ميفرستد يكي از آنها را كه قيمت تعيين شده در بازار دارد و مصرف كنندگان در مورد قيمت آن حساسيت دارند ارزانتر از قيمت تمام شده ميتوان فروخت تا باعث جلب اعتماد مردم نسبت به ديگر كالاهاي موسسه گردد و چون قيمت بقيه كالاها حساسيت ندارد مردم تصور خواهند كرد آنها هم ارزانتر از اجناس مشابه به فروش ميرسد.

8-قيمت مختلف: وقتي خريداران احتمالي از لحاظ مالي از طبقات مختلف اجتماع باشند, اگر جنبه كم درآمد ها گرفته شود و قيمت در سطح پايين قرارگيرد از طبقات بالا كمتر پول وصول ميگردد و اگر جنبه پر درآمد ها را بگيريم و قيمتها را بالاتر بگذاريم, فروش به طبقات پايين از دست ميرود. برخي موسسات بازرگاني راه حل را در توليد جنس مشابه از لحاظ مرغوبيت, لي متفاوت از لحاظ ظاهر دانسته اند.

فصل سوم

پخش كالا

وقتي بر سر ميزصبحانه مينشينيدهرگزفكركردهايد كه اين ساده ترين  غذاي روزانه شما مستلزم چقدر فعاليتهاي مختلف اقتصادي بوده است؟ و تا چه اندازه ((ابروباد و مه و خورشيد و فلك))در كار بوده اند تا آن را مهيا نمايند؟

سال گذشته در كردستان كشارزان گندم كاشته اند و درو كرده اند و پس از طي مسافت و ازا ين انبار به آن انبار شدنها,اين گندم به صورت آرد به نانوايي نزديك منزل شما آورده شده تا بتوان نان ساخته شده از آن را همراه با پنير تهيه شده در ليقوان و كره ساخت فلان كارخانه لبنيات از طريق بقال سر كوچه به منزل شما ارسال دارند.

چاي مخصوص كلكته و لاهيجان يا قهوه برزيل را در استكان روسي يا فنجان ژاپني همراه با شكر كوبايي روي ميز چوب جنگلي آستارا كه با روميزي يزدي زينت يافته است, ميگذارند و شما با قاشق اتريشي آن را مخلوط ميكنيد و با مرباي پرتقال شهسوار كه در رشت تهيه شده ميل مي فرماييد.اگر قدري بيشتر دقيق شويم و بينديشيم كه خدمه اجير آنها را تهيه كرده اند,زير پايمان قالي ساخت كرمان است راديوي ساخت آلمان اخبار ايران را پخش ميكند بخاري ساخت تهران با آهن بلژيكي نفت آغاجاري را مي سوزاند, لامپ آمريكايي با برق مولد فرانسوي اطاق را روشن كرده است و غيره, خواهيم ديد كه پخش كالا در اين دنيا چقدر پيچيده و در عين حال منظم است.

هريك از مواردي كه روزانه مصرف ميكنيم سرگذشت مفصلي داشته و طي طريق پرپيچ و خمي كرده تا به دست ما رسيده است. يكي از ساده ترين آنها يعني نان را در نظر بگيريد و از روزي كه زمين را شخم زدند و بذر كاشتند و آن را آبياري كردند تا وقتي كه شاطر آن را از تنور در آورد. هرقدر جوامع بشري پيشتر بروند و درجات عاليتري را داشته باشند, اين طي طريق كالاها مفصلتر و پيچيده تر ميشود.

مادران ما پنجاه سال پيش, از كشاورزان و مالكان آرد مي خريدند و در منزل نان مي پختند, ولي امروز شركتهاي تعاوني يا دولت, گندم را خريداري و انبار ميكنند و پس از گذشت از چند دست به نانواييها مي دهند و كمتر خانواده اي يافت ميشود كه نان مصرفي را در منزل تهيه نمايد.

طرق پخش

پخش كالا ممكن است بدون واسطه باشد, يعني جنس مستقيماً از سازنده به مصرف كننده فروخته شود و يا از يك يا چند واسطه پخش استفاده شود.

فروش مستقيم ممكن است به دو نوع صورت گيرد:

1-فروش در محل توليد: كالا در محل توليد به معرض فروش گذاشته مي شود و خريداران به محل توليد كننده مراجعه و جنس مورد نياز خود را تهيه ميكنند مانند: كفاشيها و شيريني فروشهيا در فروش اكثر خدمات اين تنها راه پخش ميباشد: مثلاً براي سلماني و طبيب امكان ندارد از واسطه پخش استفاده كنند.

2- فروشنده سيار: فروشندگان سيار نمونه يا عكس كالا را به محل اقامت خريداران احتمالي برده به معرض فروش ميگذارند . اين نوع فروش بيشتر در كالاهاي صنعتي و نيز در برخي كالاهاي گران قيمت مصرفي نظير دايره المعارف و جاروي برقي ديده ميشود.

فروش با واسطه به وسيله يك يا چند واسطه پخش كالا صورت ميگيرد.

واسطه هاي پخش در ايران

1-دلالان شغل دلالان معرفي خريدار به فروشنده و سعي در حصول توافق بين آنان است و معمولاً محل كار مشخصي ندارند و بين محل خريدار و فروشنده انجام وظيفه مي نمايند. اين واسطه ها در بازارهاي كليه شهرهاي ايران به تعداد زياد وجود دارند.

2-بنگاه معاملات بنگاههاي معاملات جنس يا كاتالوگ آن را به مشتري نشان ميدهند و پس از قطع معامله كالا را از فروشنده ميگيرند و به خريدار تحويل ميدهند.تفاوت بزرگ اين دسته با دلالان داشتن محل كار مي باشد.به عنوان مثال ميتوان بنگاههاي معاملات اتومبيل و برخي از نمايندگان كالاهاي وارداتي را نام برد كه به نام خود هرگز اقدام به ورود كالايي  نمي كنند.

3-عمده فروشي كار عمده فروش خريد به مقدار زياد از توليدكننده و فروش به مقدار كم به خرده فروش و فروشندگان دوره گرد و دستفروشان مي باشد.

4-خرده فروش خرده فروش كالا را از عمده فروش يا توليد كننده ميخرد و در دسترس مصرف كننده قرار ميدهد وميتواند وسيله پخش هر نوع كالاي مصرفي باشد.

5-فروشنده دوره گرد فروشنده دوره گرد كالا را از عمد فروش يا توليد كننده مي خرد و در كوي و برزن راه ميافتد و در منازل آن را به معرض فروش ميگذارد. يك دسته از اين فروشندگان در دهات به كار اشتغال داشته و دارند و مايحتاج كشاورزان را از شهرها خريداري ميكنند و در دسترس ايشان ميگذارند.

6-دستفروش دستفروشان نظير خرد فروشانند با اين تفاوت كه محل كار معتبري ندارند و در گوشه و كنار خيابانها به كار مشغولند و غالباً موجودي كمتر از خرده فروشان دارند.

توليد كننده ميتواند يك يا چند طريق از اين طرق پخش را مورد استفاده قرار دهد, ولي استفاده از كليه ‌‌‌‌آنها هرگز مقرون به صرفه نيست .در اثر توسعه كار و عظمت دستگاه, گاهي توليد كنندگان خود عهده دار عمده فروشي و حتي خرده فروشي ميشوند.

در بعضي از كشورها عكس اين مورد هم ديده شده است, يعني خرده فروش در اثر توسعه كار, اقدام به تاسيس عمده فروشي و حتي كارخانه نموده است.

انتخاب راه پخش:

هيچيك از طرق پخش به خودي خود بهتر يا بدتر از ديگر راهها نيست و توليد كننده بايد با در نظر گرفتن عوامل زير بهترين راه فروش كالاي خود را معيين نمايد:

1-مقدار فروش: ظرفيت توليد و حداكثر مصرف, يكي از عوامل موثر تعيين طرقپخش مي باشد.مثلاً كفاشي كه در روز پنج جفت كفش ميدوزد, به طور قطع بايد در محل كار خود آن را بفروشد تا بتواند با سود حاصل زندگي كند و فروش آن به عمده فروش مطرح نيست, ولي شركت سازنده نوشابه, حتي تصور فروش در محل كارخانه را نميتواند بخود راه دهد زيرا فروش در محل كارخانه هرگز قادر نيست مخارج گردش دستگاه را تامين كند. علاوه برآنكه غالباً خريد اين كالا در موقع تشنگي است,مقدار فروش در محل كارخان نميتواند جوابگوي مخارج كارخانه باشد.

2-مصرف از نظر كلي, كالاها داراي دو نوع مصرف مي باشد: صنعتي و مصرفي .كالاي صنعتي آن است كه به مصرف توليد ديگر كالاها ميرسد و كالاي مصرفي آنكه مصرف كننده نهايي از آن استفاده مي كند. اين تقسيم بندي فقط از لحاظ فروش اهميت دارد وگرنه اكثر كالاها به هردو مصرف مي رسد.مانند نفت كه براي گرم كردن منازل و بكار انداختن كارخانه ها به مصرف مي رسد.

كالاهاي صنعتي بايد به صاحبان كارخانه ها و كارگاهها فروخته شود و بهترين راه فروش, استفاده از فروشندگان سيار است كه با داشتن اطلاعات و معلومات كافي به مديران موسسات رجوع نمايند.

3- سرويس كالاهاي گران قيمت فني را مردم وقتي خريداري ميكنند كه از كار آن اطمينان داشته باشند بنابراين فروش اين كالاها بايدبا سرويس مرتب همراه باشد. اگر بهترين اتومبيل را به قيمت ارزان بدهند, ولي وقتي عيبي پيدا كرد, وسيله رفع آن موجود نباشد, فروش موفقيت آميز نخواهد بود. در مورد كالاهايي كه به سرويس احتياج دارد, پخش فقط بايد از طرقي باشد كه بتواند با سرويس همراه باشد.

4-عادات خريد در هر جامعه اي با مرور زمان, آداب و رسومي خاص بوجود مي آيد كه كم كم جزو خصوصيات زندگي مردم ميگردد و عادت ناميده ميشود.

 

 

براي مثال دونمونه از عادات خريد در اينجا ذكر ميشود:

الف.اكثر خانمها عادت دارند لباس و لوازم توالت را در چندين مغازه قيمت كنند و بعد تصميم به خريد بگيرند. بنابراين لوازم مزبور ميبايست در كليه مغازه هاي نزديك به هم موجود باشد تا در هر مغازه كه تصميم به خريد گرفته شد جنس مقابل ديد باشد.

ب.مردم عادت دارند كه براي خريد هرنوع كالا به مغازه هاي خاص يا محلهاي خاص شهر بروند. مثلاً در ايران وسايل نظافت حتي صابون, از داروخانه خريداري ميشود و براي خريد لوازم يدكي اتومبيل مردم تهران روانه خيابان چراغ برق ميشوند.

5-روش خريد خريد اجناس به وسيله مصرف كنندگان به سه روش مختلف انجام مي گيرد : برخي از كالاها را مردم با تعقل و تصميم قبلي ميخرند,بعضي را فقط باديدن و  هوس كردن و بقيه كالاها را به روش مابين اين دو .

الف.تعقل. براي خريد كالاهاي گران قيمت, مردم مدتي وقت صرف كرده , جوانب امر را مطالعه مينمايند و حتي بارها براي خريد مراجعه ميكنند و پس از بازديد كالا و مطالعه خواص آن هم نميتوانند تصميم قطعي بگيرند. هرچه قيمت كالا بالاتر و دوام آن بيشتر باشد,محاسبه و تعقل قبلي زيادتر ميشود.مانند: خريد خانه, اتومبيل, يخچال و غيره.

ب.معمولي. خريد برخي كالاهاراي مردم عادي شده است و اگرچه گاهي راي نوع آن تعقل صورت ميگيرد, ولي تعقل مستلزم هر بار خريد نمي باشد : مثلاً وقتي خانم خانه داري براي خريد مواد غذايي يا دستمال و جوراب و نظاير آن از منزل بيرون ميرود, زياد بخود زحمت فكر كردن نداده است, بلكه به عادت هر ساله يا هر روزه دست به اين كار ميزند. در ايران معمولاً لغت خريد به اين نوع خريد ها اطلاق ميشود.مثل وقتي كه فلان خانم ميگويد:(فردا صبح بايد بروم خريد)يا به مستخدم خانه ميگويند: (امروز خريدت را بگذار براي بعد از ظهر) منظور خريد اين نوع كالاهاست.

پ.تفنن. نوع سوم كالاها غالباً با هوي و هوس خريداري ميشود . مثل: نوشابه هاي غير الكلي,آدامس, شكلات و بستني. كمتر كسي با تفكر قبلي آنها را مي خرد و به ندرت مردم به قصد خريد اين كالاها از منزل بيرون ميروند. بنابراين خريد اين كالاها اغلب با خريد ساير كالاها همراه است.

6-اعتبار فروشنده مردم اجناس گران قيمت را يا به اعتبار سازنده ميخرند يا با اعتبار فروشنده و يا هردو. اعتبار سازنده فقط در مواردي موثر است كه كالا مارك داشته و شناخته شده باشد . فروش اجناس گران قيمت بدون مارك مانند: جواهر قالي و عتيقه فقط از مغازه هايي ممكن است كه جلب اعتماد عموم را كرده باشند.

 

 

فصل چهارم

فروش

فروش به كليه اعمالي اطلاق ميشود كه منجر به داد و ستد ميگردد. بزرگترين ركن داد وستد, تمايل و تصميم مردم به خريد است. بنابراين مهمترين وظيفه دستگاه فروش ايجاد تصميم به خريد در جامعه مي باشد.

شرايط مدير فروش لايق به قرار زير است:

1-توانايي فروش اگرچه مدير فروش كمتر اقدام به فروش مي نمايد ولي بايد تسلط كامل بر كليه جزئيات فروش داشته باشد. زيرا اگر خود قادر به فروش نباشد نميتواند فروشندگان را درامرفروش راهنمايي ونظارت كند.

2-تجربه اطلاع از جزئيات كارها فقط با تجربه حاصل مي شود و هيچ كتابي نميتواند مدير فروش را به جزئيات و مسائل فروش واردكند.

3-ابتكار دنيا دائماً رو به جلو ميرود و حفظ وضع موجود يا تقليد از ديگران به شكست منتهي ميگردد.

4-مديريت آنچه را كه مدير يك سازمان اداري لازم دارد بايد چندين برابرش در يك مدير فروش جمع باشد.زيرا اداره فروشندگان مشكلترين نوع مديريت است.

5-خجالتي نبودن فروش مستلزم تماس دائم با مردم طبقات مختلف مي باشد و مدير فروش بايد علاوه بر آشنايي به وضع رواني مردم جامعه,خجالت و شرم نداشته و بتواند جوابگوي اعتراضات باشد.

6-اطلاع از جامعه چون قسمت اعظم فعاليت فروش صرف ايجاد علاقه و تصميم در مردم ميگردد, مدير فروش بايد تسلط كامل بر طرز فكر و سليقه و احتياجات مردم را داشته باشد.

7-اطلاع از حسابداري صنعتي براي تعيين قيمتها و ترتيب سازمان فروش, قدرت درك مسائل حسابداري هزينه براي مدير فروش از ضروريات است.

8-اطلاع از قوانين در اكثر نقاط جهان بخصوص در كشور ما, مقررات متعدد و پيچيده راجع به امور بازرگاني وجود دارد كه رعايت نكردن آنها موجب زيانهاي غير قابل جبران ميشود. مدير فروش بايد علاوه بر اطلاع از كليه قوانين مربوط, قادر به تجزيه و تحليل مسائل حقوقي باشد.

علاوه بر آنچه كه ميتوان به فروشنده آموخت,شرايط زير بايد در او موجود باشد:

1-ظاهر كسي كه قيافه اش نفرت يا دلسوزي مردم را جلب كند نميتواند مشتريان را در اخذ تصميم مجاب كند. بعكس وقتي كسي از فروشنده خوش آمد آمادگي بيشتري براي قبول گفته هاي او دارد.

2-شخصيت ايجاد علاقه در مردم كه منتهي به اخذ تصميم شود مستلزم تفوق فروشنده بر خريدار است . فروش در واقع نوعي تلقين است و كسي حرف كوچكتر از خود را قبول نمي كند.

3-معلومات تحصيلات فروشنده بايد مساوي يا بالاتر از خريداران احتمالي باشد تا بتواند به آساني زبان آنها را درك كرده مطابق سطح فكر ايشان استدلال نمايد. زيرا در صورتي كه مشتري مشكوك بماند اخذ تصميم را به بعد موكول مي كند.

 4-رفتار فروشنده بايد بتواند با لبخند و خوشرويي و ادب پاسخ كليه اعتراضها را بدهد. زيرا فروش در محيط شادي به مراتب سهلتر از مواقع عصبانيت و ناراحتي است.

5-حوصله فروش بايد در نهايت آرامش و با رعايت كليه انتظارات خريدار باشد و با عجله كاري از پيش نميرود . در اينجا منظور اتلاف وقت نيست و كوتاهترين راه بايد اتخاذ شود.

6-فعاليت كمتر شغلي به اندازه فروشندگي محتاج فعاليت است, و از شرايط اوليه هر فروشنده خوب علاقه و توانايي به كار زياد مي باشد.

 

 

فصل پنجم

تبليغات

جوامع امروزي بشر بدون ارتباطات نمي توانست تشكيل گردد. زيرا بدون تماس باهم و استفاده از تجربيات ديگران جامعه بشري مفهومي ندارد. تعليم و تربيت تجارت حكومت و خلاصه كليه اعمال بشر مستلزم ارتباط افراد با يكديگر است.

منظور از ارتباطات فقط تبادل لغات و ثبت آنها نيست, بلكه ابراز عقايد تصورات روشها  و خواستهاي  بشري است و اينها ممكن است بوسيله الفاظ و لغات, نقاشي و ترسيمات, موسيقي و يا هر روش ديگري اظهار شود.

وقتي ارتباط بصورت دسته جمعي صورت گيرد و يك يا چند نفر در يك زمان با عده زيادي تماس گيرند تبليغات ناميده ميشود و آنچه كه در اينجا مورد بحث ماست, تبليغاتي است كه مستلزم مخارجي باشد.

تبليغات بازرگاني وسيله تسريع حركت كالاها و خدمات از نقطه توليد به نقطه مصرف است و فروش جمعي نيز ناميده شده است. تبليغات بر خلاف تصور برخي مردم, فقط بمنظور شناسايي نيست, بلكه نقش بزرگ آن يادآوري و تشويق به مصرف است.

تبليغات داراي سه اثر بسيار مهم است: اول ايجاد احتياج دوم ازدياد فروش و سوم ايجاد واحدهاي عظيم صنعتي و بازرگاني .

ايجاد احتياج تبليغات مكرر باعث ايجاد ميل و احتياج در جامعه ميشود و افراد, علاقه مند به داشتن چيزهايي ميشوند كه در گذشته به آنها بي اعتنا بوده اند مثال: آبگرم كن , يخچال و اتومبيل در ايران . افراد براي ارضاي اين احتياجات فعاليت بيشتري ميكنند تا در آمد بيشتري داشته باشند و بالنتيجه سطح زندگي بالا ميرود(استحمام بيشتر, غذاي سالمتر , مسافرت بيشتر و زندگي مرفه تر).

ازدياد فروش نتيجه مسلم اثر تبليغات ازدياد فروش و توليد است كه باعث كم شدن مخارج توليد ميگردد.

اثر اقتصادي تبليغات

تبليغات باعث ايجاد ميل به داشتن اشيا يا خدمات ميشود و تشديد ميل, ايجاد احتياج ميكند ايجاد ميل و احتياج بصورت تغييراتي در سليقه, آداب و رسوم, اعتقادات و خلاصه طرز زندگي مردم بروز ميكند.

مردم ايران بجاي خريد فرش, زمين , طلا, نقره و جمع آوري پول در لاي تشك و نظاير آنها, اكنون اتومبيل ,يخچال, آبگرمكن, كولر, راديو و تلويزيون ميخرند, بجاي زندگي در خانه هاي گلي و قديمي در آپارتمان زندگي مي كنند و لوازم راحت و زيباي منزل را فقط براي ميهمان        نمي گذارند, غذاي بسيار بهتري ميخورند و بجاي مسافرت به مكه و مدينه وقم و مشهد  وشاه عبدالعظيم , به اروپا , آمريكا , مراكز تفريحي شمال,آبعلي و شمشك ميروند و بجاي حضور در مجالس وعظ وروضه خواني به سينما و كافه و كاباره علاقه مند شده اند و نميتوان منكر شد كه تبليغات نقش بسيار مهمي در اين تغييرا ت ايفا كرده است.

هدف از تبليغات بازرگاني

تبليغات ميتواند هدفهاي متفاوتي داشته باشد كه اهم آنها به قرار زير است:

1-ازدياد نوع مصرف سعي در اينكه نوع مصرف متنوع گردد. مانند نوشابه هاي غير الكلي كه بجز رفع عطش ميتواند وسيله تفريح باشد, با ناهار و شام صرف شود, با بستني مخلوط گردد, با نوشابه هاي الكلي مخلوط شود و غيره .گل بجز براي تزيين منزل كه سابق مرسوم بود, ميتواند به نامزد, معشوق, همسر يا والدين هديه شود, براي عروسي و جشن ارسال گردد و به مراسم ختم و تشييع فرستاده شود يا به مصارف ديگري برسد.

2-ازدياد مقدار خريد كالاهاي كوچك را ميتوان دربسته هاي بزرگ

چندين عددي فروخت كه رد مصرف كل موثر است چون ديرتر تمام ميشود . مثال: صابون, نوشابه غير الكلي, بيسكويت و دستمال كاغذي.

3-جلب نسل جديد تبليغات رقبا مانع از ارث رسيدن شهرت كالاهاست و به اين اميد نميتوان نشست كه وقتي كالايي معروف يك نسل شد نسل بعدي هم پس از بلوغ همان را بخرد.

4-نام موسسه يا نام كالا كالا يا موسساتي كه در اثر تبليغ معروفيت يافته اند, اگر تبليغ مداوم نكنند پس از مدتي فراموش ميشوند و نام رقبا جانشين آنها مي گردد.

5-مبارزه با جانشين در اثر اختراعات يا تبليغات, برخي كالاها جانشين ديگر كالاها ميشوند. مانند نايلون كه جانشين ابريشم شد ماشين ريش تراش و تيغ , آلومينيوم و آهن. برنامه هاي متناسب تبليغاتي ميتواند تا حدودي جلوي متروك شدن كالا را بگيرد يا لااقل به مدت زياد آن را به تاخير اندازد.

6-فعاليت خاص موسسات بازرگاني گاهي ناچارند در مدت كوتاه به هدف بزرگي برسند. مثلاً سازندگان كالاهاي تابع مد در آخر فصل بايد تمام موجودي را بفروشند. زيرا در سال بعد خريدار نخواهد داشت . اين كار با برنامه هاي فوق العاده تبليغاتي ممكن ميشود.

وقتي پيام تبليغاتي تنظيم شد,بايد وسيله رساندن آن به مشتريان احتمالي تعيين گردد . وسايل تبليغاتي به گروههاي زير تقسم ميشوند كه به شرح چندي از آنها مي پردازيم:

1-روزنامه 2-مجله 3-راديو 4-تلويزيون 5-سينما 6-نشريات7 -تابلوها و نقاشي روي ديوار 8-نقطه خريد 9-وسايل نقليه 10- تماس مستقيم        11-نمايشگاهها  12-برنامه هاي خاص 13-اماكن عمومي 14-اوراق چاپي .

 

 

روزنامه

 در اغلب كشورها روزنامه يكي از مهمترين وسايل تبليغ بشمار ميرود, ولي در ايران بعلت تيراژ كم, ارزش آگهي در روزنامه ها بمراتب كمتر از استاندارد بين المللي آن است.

مزاياي روزنامه فوريت درج آگهي, مهمترين حسن اين وسيله تبليغاتي است و معمولاً ميتوان در ظرف 24ساعت آگهي به هر اندازه را در روزنامه چاپ كرد.

حسن ديگر روزنامه, انتخاب روز انتشار است و اگر تبليغ كننده روز مخصوصي را در نظر داشته باشد هميشه در اين وسيله حق انتخاب دارد. انتخاب صفحه حسن ديگر آگهي  روزنامه است  و ميتوان آگهي را در صفحه اي كه مشتريان ااحتمالي بيشتر مي خواهند چاپ كرد.

معايب روزنامه : بزرگترين عيب آگهي در روزنامه زودگذر بودنآن است.

تلويزيون

تلويزيون كه جديدترين وسيله تبليغ در جهان بشمار ميرود, يكي از مهمترين وسايل در اغلب كشورها شده است و در كشور ما نيز با داشتن فقط 15 سال سابقه, سهم بزرگي از مخارج تبليغات را بخود اختصاص داده است.

خواص آگهي تلويزيوني. بزرگترين حسن آگهي تلويزيوني سمعي و بصري بودن آن است, يعني بيننده هم تصاوير و نوشته ها را ميبيند و هم صداي گويندگان را مي شنود. حسن ديگر تلويزيوناين است كه ميتواند از كليه وسايل اعم از تصوير, انسان, فيلم و كليه اشيا براي تشريح كالا يا جالب توجه كردن برنامه استفاده نمايد.

 

معايب آگهي تلويزيوني محدوديت شعاع ديد تلويزيون بزرگترين عيب آن است و هر فرستنده فقط در يك شهر و حومه آن قابل رويت است. زيرا موانع طبيعي مانع از انتقال امواج تلويزيوني است.اما بايد توجه داشت كه در تهران, تلويزيون موثرترين وسيله تبليغ است.

تلويزيون بهترين وسيله تبليغ براي لوازم گران قيمت منزل اتومبيل اشيا لوكس و خلاصه كالاهايي است كه در طبقات پردرآمد مصرف ميشود, حتي با در نظر گرفتن آنكه تبليغ در حوزه محدودي از كشور صورت ميگيرد.

نمايشگاهها

نمايشگاههاي عظيم بين المللي ,منطقه اي و داخلي همه ساله در نقاط مختلف جهان تشكيل ميگردد و اگرچه هدف عمده آن عمده فروشي است, ولي ميتواند وسيله موثري براي تبليغات روي بازديدكنندگان قرارگيرد. مزيت نمايشگاهها از نظر تبليغاتي آن است كه مردم فقط براي ديدن كالاها به آنجا ميروند و قصد تماشاي فيلم يا تفريح ديگر ندارند و به اين جهت آمادگي قبول تبليغ بيشتري دارند.

اماكن عمومي و باشگاهها

 

باشگاهها, كلوپها, رستورانها و ديگر اماكن عمومي ميتوانند مورد استفاده تبليغاتي قرارگيرند.اگر كالا در اين اماكن مصرف داشته باشد تبليغات جنبه نقطه فروش هم دارد مانند تبليغ نوشابه در رستورانها .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 13:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله استراتژي سه جانبه در مدیریت

بازديد: 399

استراتژي سه جانبه ؛يك روش جديد براي تدوين استراتژي

 

چكيده

مديران، مشاوران و كارشناسان برنامه ريز، همواره در جست وجوي روشهاي موثرتري براي تدوين استراتژي هستند. روشهايي كه در صورت به كارگيري، نتايج بهتر و ملموس تري را به همراه داشته باشد. اين جست وجو از سوي محققان، انديشمندان و مراكز آكادميك، باارائه مستمر الگوهاي تازه و تكامل يافته تري پشتيباني مــــي شود.

 

اين مقاله روش جديدي را براي تدوين استراتژي معرفي مي كند؛ استراتژي سه جانبه با گردآوري و تلفيق اطلاعات مربوط به بازار، رقيب و سازمان، ابتدا حوزه اثربخشي استراتژي را مشخص كرده و سپس بااستفاده از يك جدول تحليلي، زمينه خلق استراتژي هاي مناسب كسب و كار را فراهم مي سازد.

اين روش، به موازات متدولوژي و فرايندهاي گام به گام، بر اقدامات شناختي و فهم قواعد كسب و كار تاكيد داشته و در اين راستا از الگوهاي مفهومي و توصيه هاي تفكر استراتژيك بهره مي جويد.

استراتژي سه جانبه فلسفه خود را بر ماهيت فضاي رقابتي متشكل از سازمان، رقيب و مشتري استوار ساخته و شرايط اين سه بازيگر را براي تدوين استراتژي به كار مي گيرد. اين روش جديد با تاكيد بر مفاهيم شناختي و تكيه بر اركان كسب و كار، شيوه متفاوتي را براي تلفيق و تحليل اطلاعات و تدوين استراتژي پيشنهاد مي كند، هر چند در رابطه با اثربخشي استراتژي، علاوه بر روش، بايد بر نقش قدرت تحليل و خلاقيت ذهني استراتژيست نيز تاكيد شود.

 

مقدمه

استراتژي با طيفـي كه يك سوي آن برنامـه ريزي استراتژيك و در سوي ديگر تفكر استراتژيك قرار دارد شناخته مي شود. در واقع اين دو رويكرد، نماينده دو مكتب متفاوت هستند؛ برنامه ريزي استراتژيك به مكتب طرح ريزي (PLANNING SCHOOL) تعلق دارد كه در آن تدوين استراتژي يك فرايند رسمي و سيستماتيك به شمار مي آيد و رويكرد تفكر استراتژيك بر مكتب يادگيــري (LEARNING SCHOOL) - كه در آن شكل گيري استراتژي يك روند تكوين در حين اجرا دانسته مي شود - استوار است.1در برنامه ريزي استراتژيك بر توسعه متدولوژي ها و ابزار موثرتر برنامه ريزي تاكيد مي شود و در تفكر استراتژيك توسعه بصيرت استراتژيست محور اصلي كار است.

 

صاحب نظران و طرفـداران هريك از اين مكتب ها به نقـاط قوت و كارآيي آن در عمل اشاره دارند، در برنامه ريزي استراتژيك، كار ساختار يافته است و گام به گام برنامه ريز را در راستاي دستيابي به مناسب ترين استراتژي ممكن هدايت مي كند، در حالي كه كار در تفكر استراتژيك فرايند ساختار يافته اي ندارد و صرفاً با مجموعه اي از توصيه ها و الگوهـاي مفهومـي پشتيبـــاني مي شود. از سوي ديگر، نظريه پردازان مكتب يادگيري، از عدم كارآيي رويكرد برنامه ريزي استراتژيك در تحولات سريع محيطي - جايي كه عمر عوامل موثر در موفقيت محدود است - سخن مي گويند و بر ضرورت آگاهي مستمر از رفتار بازار و پاسخگويي خلاقـانه به آن تاكيد مي كنند.

 

اين مقاله به معرفي يك روش جديد براي تدوين استراتژي مي پردازد كه در آن توسعه بصيرت و ساختار يافتگي فرايند به گونه اي متوازن مورد توجه قرار گرفته است. در اين رويكرد، كار تدوين استراتژي، با يك فرايند سيستماتيك و گام به گام ساماندهي مي شود و در عين حال در هر گام، با تكيه بر الگوهاي تفكر استراتژيك، زمينه فهم عميق موضوعها و كسب بصيرت لازم در خلق يك استراتژي اثربخش فراهم مي گردد. نام اين روش استراتژي سه جانبه انتخاب شده است. اين انتخاب از اين جهت است كه همواره سه بازيگر اصلي فضاي كسب و كار را يادآوري كند؛ سازمان، رقيب و مشتري.

 

فضاي رقابت

استراتژي رويكردي براي خلق مزيت رقابتي است و الگوهاي آن براي فضاي رقابتي اثربخش است. فضاي رقابتي نه تنها در كسب و كار، بلكه در صحنه هاي نظامي، سياسي، ورزشي و هر فضايي كه در آن قواعد رقابت حاكم باشد موضوعيت دارد. فضاي رقابت چگونه است؟

 

تشريح فضاي رقابت موضوعي است كه خود نياز به بحث مستقلي دارد ولي از آنجا كه روش استراتژي سه جانبه مبتني بر ساختار مفهومي اين فضا شكل گرفته است، ارائه كليات اين موضوع مفيد به نظر مي رسد.

 

فضاي رقابتي از حداقل دو وجود مستقل(ENTITY) با هدف متعـارض، عرصه اي براي رويارويي و يك عامل رفع تنازع شكل مي گيرد. تعارض در هدف بدين مفهوم است كه دستيابي يك طرف به هدف، مستلزم چشم پوشي طرف (هاي) ديگر از اهداف خود باشد. اين شرايط ممكن است به صورت بالفعل (مانند بازار جهاني خودرو) و يا بالقوه محقق گردد. در رقابت بالقوه هرچند رقيب بالفعلي وجود ندارد ولي، امكان و انگيزه شكل گيري يك رقيب قدرتمند، شرايط رقابتي را حاكم مي سازد. (سيستم عامل ويندوز در طول ده سال گذشته بيش از 90 درصد بازار را در اختيار داشته است ولي كماكان فضاي آن رقابتي به شمار مي آيد و پيش بيني مي شود تا سال 2007 اين سهم به كمتر از 60 درصد سقوط كند2). سازمانها در دستيابي به اهداف متعارض، مقدورات خود را براي حضور و موفقيت در عرصه رويارويي بسيج مي كنند.

 

عرصـه رويارويي ركـن لازم ديگري در شــكل گيري فضاي رقابتــي است و آن عرصه اي است كه در آن رقبا براي دستيابي به اهداف خود به مبارزه مي پردازند. بازار (براي فضاي رقابت كسب و كار)، مسابقات ورزشي، انتخابات (براي فضاي رقابت سياست داخلي كشورها) و جنگها نمونه هايي از عرصه هاي رويارويي هستند. در فقدان عرصه رويارويي، قدرت رقابتي يك مفهوم انتزاعي بيش نيست.

عامل ضروري ديگر در فضاي رقابتي، عامل رفع تنازع است. اين عامل در چارچوب قواعد مربوطه، نتيجه رقابت را مشخص ساخته و پاداش دستيابي به هدف را متوجه طرف شايسته تر مي سازد. مشتري براي محيط كسب و كار، داور در رقابتهاي ورزشي و مردم در مبارزات انتخاباتي اين نقش را برعهده دارند.

 

بدين ترتيب سازمان، رقيب و مشتري سه كنشگر اصلي عرصه كسب و كار هستند. روش استراتژي سه جانبه بر اين اساس بنا شده تا با شناخت و تلفيق داده هاي مربوط به اين سه كنشگر، مناسب ترين حوزه براي اثربخشي استراتژي را مشخص كرده و سپس با استفاده از يك روش تحليلي، زمينه خلق استراتژي اثربخش را فراهم سازد.

 

استراتژي سه جانبه

استراتژي سه جانبه يك روش تحليلي است كه با يك چرخه سه مرحله اي، برنامه ريز را به سمت موفقيت آميزترين استراتژي ممكن به پيش مي برد (شكل 1). در هر دور از اين چرخه، فضاي فرصتهاي كسب و كار تحليل و ارزيابي مي شود تا در نهايت مناسب ترين حوزه براي شكل گيري استراتژي مشخص گردد. خلق راهكار استراتژيك در اين حوزه بالاترين احتمال موفقيت را به همراه دارد. هريك از اين مراحل باارزيابي شناخت آغاز مي شود و داده هاي مربوطه تنها پس از حصول اطمينان از آگاهي لازم مورد تحليل و ارزيابي قرار مي گيرد. براي معرفي اين روش ابتدا، گردآوري و تحليل داده هاي مربوطه به سه ركن اصلي كار يعني مشتري و بازار، رقيب اصلي و شايستگي هاي كليدي تشريح مي شود، سپس اقدامات مربوط به تلفيق داده ها و ايجاد بستر خلق استراتژي اثربخش توضيح داده خواهد شد.

 

 

 

كاركرد استراتژي خلق مزيت رقابتي براي سازمان است. مزيت رقابتي عاملي است كه سبـب ترجيح سازمان بر رقيب توسط مشتـري مي شود. (3) خلق مزيت رقابتي براي سازمان همزاد با خلق ارزش براي مشتري است واين واقعيت اهميت فوق العاده شناخت ارزش از ديدگاه مشتري را نمايان مي سازد.

 

ارزش چيست؟ ارزش از ديد مشتري عبارتست از مجموعه مطلوبيتهاييكه يك محصول (كالا و خدمات) براي او ايجاد مــــي كند، منهاي كليه هزينه هايي كه در اين رابطه متوجه او مي شود.4

نكته مهم اينكه استراتژي براي اثربخشي بايد براي مشتري ارزش بيشتري نسبت به رقيب بيافريند و مفهوم اين امر، خلق مطلوبيت برتر نسبت به رقيب (استراتژي هاي تمايز) و يا ارائه قيمت غيرقابل رقابت (استراتژي هاي رهبري هزينه) است. براي خلق ارزش براي مشتري بايد ابتدا مطلوبيت از ديدگاه مشتري را به درستي شناخت. مطلوبيت براي مشتري از پاسخگويي مناسب به نيازهاي او برمي خيزد. اين مفهوم نشان مي دهد كه براي دستيابي به مزيت رقابتي (براي سازمان) و ارزش (براي مشتري)، بايد نيازهاي اساسي مشتري را شناخت و (بهتر از رقيب) به آنها پاسخ داد.

 

مرحله اول اين الگو، شناخت نيازهاي اساسي مشتري (نسبت به محصولات سازمان) است. براي اين امر ابتدا بايد پرسيد آيا شناخت ما از نياز مشتري واقعي است؟ شناخت نياز واقعي مشتري يك عامل مهم در ايجاد ارزش براي اوست. در يك بيمارستان خصوصي كه علي رغم تلاش زياد براي ارتقاي كيفيت خدمات درماني باانتقاد مشتريان اصلي همراه بود، مشخص شد آنچه مراجعان مقدم بر خدمات درماني انتظار دارند توجه ويژه و احساس تشخص است. هدف مشتري از خريد يك ساعت گرانقيمت نيز صرفاً دانستن زمان نيست، بلكه آنان به احساس تمايزي كه استفاده از يك نام تجاري برجسته ايجاد مي شود نياز دارند و اگر شركت در ايجاد اين احساس كوتاهي كند، مشتريان خود را به نفع رقيبي كه مي تواند اين احساس را بهتر ايجاد كند، از دست خواهد داد.

 

شناخت نياز يك مشتري، بايد عيني و مبتني بر واقعيت باشد. در اينگونه موارد نمي توان بر برداشتهاي ذهني و فردي (حتي افراد با سابقه و با تجربه) تكيه داشت. لازمه اين كار ايجاد و فعال كردن ساز وكارهاي ضروري به منظور تعامل، گردآوري داده و تحليل آنها براي درك عميق و صحيح از نياز و انتظارات مشتري است. مطالعه بازار، تحليل شكايات مشتريان، تحليل اطلاعات مراكز فروش (POINT OF SALE) و شبكه توزيع و اقدام براي تجربه، هريك مي توانند در راستاي ايجاد اين شناخت موثر و مفيد باشند.

 

اين فعاليتها، نه به عنوان يك كار مقطعي، بلكه به عنوان يك فرايند مستمر مورد نياز است زيرا، رفتار بازار متاثر از ساير عوامل محيطي (فناوري، قوانين، ...) تغييـــر مي يابد و هرروز ابعاد جديدي از نياز مشتري را متجلي مي سازد.

 

درك نيازهاي جديد مشتري (زودتر از رقبا) و پاسخ موثر به آن، به منزله كشف و استفاده از يك فرصت استراتژيك در خلق مزيت رقابتي براي سازمان است. نيازهاي پنهان، گنج ارزشمند سازمانها به شمار مي آيد.

 

بسياري از كسب وكارهاي بزرگ، از چنين كشف هاي ساده و در عين حال ارزشمندي آغاز شده اند؛ پولارويد و عكسبرداري فوري، كلينكس و دستمالهاي كاغذي، سوني و تجهيزات واكمن، نمونه هايي از اين مفهوم هستند. چگونه مي توان به نيازهاي پنهان مشتري، يعني نيازهايي كه حتي خود او بر آنها آگاهي ندارد پي برد؟ راه اين كار برداشتن ديوار بين تفكر و خلاقيت است، بايد خلاقانه فكر و يا متفكرانه خيال پردازي كرد. بايد آينده را ابتدا در ذهن ساخت و سپس در دنياي واقعي براي ايجاد آن تلاش كرد.

 

براي دستيابي به يك استراتژي اثربخش ابتدا بايد از شناخت صحيح بازار و مشتري اطمينان حاصل كرد. براي اين كار به سه سوال زير صادقانه پاسخ گوييد:

 

1 - آيا در سازمان ما سازوكارهاي نظم يافته اي براي شناخت نياز مشتري وجود دارد (مطالعه بازار، تحليل شكايات مشتري و...)؟

 

2 - آيا شناخت ما از مشتري واقعي و به روز است (گزارشها حاصل از سازوكارهاي مذكور دوره اي و مستمر است)؟

3 - آيا شناخت ما از نياز مشتري عميق است و ابعاد مختلف آن را نشان مي دهد (نياز، انتظارات، عوامل ارزش ساز و...)؟

اگر پاسخ به اين پرسشها منفي يا ضعيف است، حركت استراتژيك خطرناك و در بهترين حالت بي فايده است. چنانچه پاسخ به اين پرسشها قوي و موثر باشد، مرحله اول استراتژي سه جانبـه قابل اجراست، اين كار در 3 گام اجرا مي شود:

 

در حوزه محصولات سازمان خود (كالا و خدمات) نيازهاي اساسي مشتري را فهرست كنيد. در اين كار نيازها بايد به صورت شفاف و قابل فهم (نه كلي و مبهم) بيان شود. براي اين امر مراجعه به گزارشهاي دوره اي مطالعات بازار و يا تحليل اطلاعات بخش رسيدگي به شكايات ضروري به شمار مي آيد. خوبست در كنار هر نياز، سطح انتظار مشتري نيز مشخص و ذكر گردد.

در گام بعدي به هريك از اين نيازها برحسب اهميت براي مشتري امتيازي بين 1 تا 9 تخصيص دهيد. امتياز 9 نمايانگر اساسي ترين نياز مشتري در استفاده از محصولات موردنظر و امتياز 1 نمايانگر پايين ترين سطح اهميت از ديدگاه مشتري است. در اين گام نيز لازم است به جـاي نظريات شخصي، به گزارشهـــا و داده هاي بازار توجه كنيد و يا با هدف رده بندي نيازهاي بازار، مطالعات مستقلي را برنامه ريزي و اجرا كنيد؛

 

نيازها، خصوصيات و سطح اهميت آنها را در يك جدول فهرست كند. اين جدول بايد حداقل 3 و حداكثر 10 نياز اساسي را به طور مشخص بيان كند. اين جدول، جدول بازار و مشتري ناميده مي شود و ماهيتاً از جنس فرصت است. در تعيين حوزه اثربخشي و خلق استراتژي از اين جدول استفاده خواهد شد.

 

رقيب اصلي

رقباي اصلي همانند مشتريان از مهم ترين مفاهيم در استراتژي است. رقيب كسي است كه در تلاش براي دستيابي به هدف، منافع سازمان با منافع او در تعارض قرار دارد. اصولاً استراتژي زاييده محيط رقابتي است.

محيط رقابتي به مفهوم امكان برابر رقبا در عرصه رقابت است. در برخي از كسب و كارها هر چند رقيب قابل توجه بالفعلي وجود ندارد وليكن محيط رقابتي است و سازمان براي جلوگيري از شكل گيري يك رقيب بالفعل، مستمراً در ارائه محصولات ارزش آفرين تر براي مشتري تلاش مي كند. كاركرد اصلي استراتژي خلق مزيت رقابتي است و اين مفهوم، اثربخشي استراتژي را در رابطه تنگاتنگ با خصوصيات رقيب قرار مي دهد. مشابه مرحله قبل، كار از شناخت آغاز مي شود. براي تحليل رقيب ابتــدا بايد از ميـزان و صحت داده هاي مرتبط با رقيب اطمينان حاصل كرد. بايد از خود پرسيد؛ تا چه اندازه از استراتژي رقيب آگاهي داريم، تا چه حد قابليتهاي او را مي شناسيم.

 

برنامه هاي او چيست؟ اين اطلاعات بايد واقعي و متكي به مدارك و مستنـدات باشد. هيچ چيز به اندازه حدسهاي بي پايه در مورد رقيب، براي يك حركت استراتژيك خطرآفرين نيست. دستيابي به اطلاعات رقيب كاري دشوار ولي پرفايده است و براي اين كار تحليل و تلفيق مستمر اطلاعات آشكار (مصاحبه ها، سايت اينترنتي، اطلاعيه ها و...) يك روش مفيد است. استفاده از سازمانهايي كه خدمات آنان اطلاع رساني در مورد شركتهاست نيز يك امر معمول است. اطلاع گيري از مشتري، شبكه توزيع و مراكز فروش هم يك روش موثر در اين راستا به شمار مي آيد. اقدامات پيچيده تري همچون جاسوسي صنعتي نيز در برخي شرايط امكان پذير است كه در جاي خود مي تواند مهم و تعيين كننده باشد. گردآوري و تحليل اطلاعات مربوط به رقباي اصلي (يعني سازمانهايي كه در اين مقطع قصد پيشي گرفتن بر آنها را داريد) نيازمند سازوكار سازمان يافته و مستمر است. بدون اين سازوكار، حركت استراتژيك همانند رهاكردن تيري در تاريكي خواهد بود.

 

براي اطمينان از حداقل سطح آگاهي در مورد رقباي اصلي بايد صادقانه به سه پرسش زير پاسخ داده شود:

1 - آيا رقباي اصلي خود را مشخص كرده ايد (از ميان ده ها و بلكه صدها رقيب، رقباي اصلي ما كدامند)؟

2 - آيا در سازمان، سازوكارهاي سيستماتيك براي گردآوري و تحليل اطلاعات از رقيب وجود دارد (گردآوري و تحليل اطلاعات در مورد حركتها و جهت گيريهاي رقيب و...)؟

3 - آيا از وضعيت خود نسبت به رقيب آگاهي داريد (آيا مقايسه دوره اي با رقيب در سازمان شما معمول است)؟

چنانچه پاسخ شما به اين پرسشها منفي يا ضعيف است، قبل از برنامه ريزي استراتژيك بايد به منظور ايجاد اين شناخت، سازوكارهاي لازم را ايجاد كنيد و پس از آن به تدوين استراتژي سازمان بپردازيد وليكن چنانچه اين سازوكارها از قبل سازماندهي و فعال شده اند و اطلاعات شما نسبت به رقيب، مرتبط، واقعي و به هنگام است مي توانيد مرحله دوم تحليل را آغاز كنيد. اين كار در3 گام اجرا مي شود.

1 - در حوزه نيازهاي مشتري (جدول بازار و مشتري) متناظر با هريك از نيازهاي اساسي، ميزان پاسخگويي رقيب و قابليتهاي مرتبط با آن را مشخص سازيد. اين ارزيابي بايد متكي بر اطلاعات واقعي باشد؛

2 - به قابليتها و شيوه هاي رقيب، متناسب با ميزان پاسخگويي به نياز، امتيازي بين 1 تا 9 اختصاص دهيد. امتياز 9 براي بالاترين سطح پاسخگويي (پاسخگويي كامل به انتظار مشتري) و 1 براي حداقل سطح پاسخگويي است. اين عوامل، قابليتهاي اساسي رقيب در خلق ارزش براي مشتري است و معيار حداقل توانمندي لازم براي خلق مزيت رقابتي به شمار مي آيد.

3 - جدولي متناظر با جدول بازار و مشتري تنظيم كنيد و متناظر با هر نياز، به اثربخشي رقيب در پاسخگويي به نياز مشتري امتيازي تخصيص دهيد (امتياز 1 تا 9) اين كار مي تواند براي چند رقيب اصلي انجام شود و امتيازات آن به صورت ميانگين محاسبه گردد.

اين جدول، جدول رقيب ناميده مي شود و از آن در تعيين حوزه اثربخشي استفاده خواهد شد. ماهيت اين جدول تهديد است.

شايستگي هاي متمايزكننده

هستند. شايستگي متمايزكننده عاملي است كه براي مشتري ارزش آفرين و دستيابي به آن براي رقيب با دشواري و پيچيدگي همراه است. هيچ سازماني نمي تواند بدون شايستگي متمايزكننده به استراتژي موفقيت ساز دست يابد و يكي از مهم ترين وظايـف مديـران ارشد خلـق و توسعه شايستگي هاي متمايزكننده در سازمان است.

شايستگي هاي متمايز كننده با قابليتها متفاوتند. هر قابليتي نمي تواند شايستگي متمايزكننده تلقي شود ولي در بسياري از موارد در يك فرايند تكويني مي تواند به آن تبديل شود. مادامي كه قابليتهاي سازمان به عاملي براي خلق ارزش براي مشتري تبديل نشود جزو شايستگي ها به شمار نمي آيد و نقشي در استراتژي و مزيت رقابتي سازمان نخواهند داشت4.

شناخت قابليت، شايستگي و شايستگي هاي متمايزكننده سازمان و قدرت تفكيك آنها از يكديگر امري مهم است. قبل از آغاز مرحله سوم بايد صادقانه به پرسشهاي زير پاسخ داد:

آيا سازمان داراي حداقل چند شايستگي متمايزكننده مي باشد و نسبت به آنها آگاهي دارد؟

 

آيا سازوكاري براي حفظ و توسعه شـايستگي هاي متمايزكننده سازمان وجود دارد (آيا برنامه هاي توسعه سازمان به اين منظور انجام مي شود)؟ آيا شايستگي هاي متمايزكننده سازمان در راستاي پاسخ به نياز بازار و مشتري توسعه يافته است؟

چنانچه پاسخ به پرسشهاي منفي يا ضعيف باشد، دستيابي به يك استراتژي موفقيت ساز امري بعيد و بلكه محال خواهد بود. در اين حالت ابتدا بايد منابع سازمان در راستاي توسعه شايستگي هاي متمايزكننده به كار گرفته شود (استراتژي هاي قابليت ساز) و سپس يك استراتژي كسب وكار اثربخش مي تواند شايستگي هاي متمايزكننده به مزيت رقابتي تبديل كند.

(استراتژي هاي منفعت ساز). چنانچه نسبت به شايستگي هاي متمايزكننده شناخت لازم وجود دارد، اجراي مرحله سوم تدوين استراتژي امكان پذير خواهد بود. براي اين منظور:

1 - در حوزه نياز مشتري (جدول بازار و مشتري) متناظر با هريك از نيازهاي اساسي، شايستگي هاي متمايزكننده سازمان را مشخص و فهرست كنيد؛

2 - به هريك از شايستگي هاي متمايزكننده، متناسب با ميزان پاسخگويي به نياز مرتبط، امتيازي بين 1 تا 9 اختصاص دهيد: امتياز 9 براي بالاترين سطح پاسخگويي (پاسخگويي كامل به انتظار مشتري) و 1 براي حداقل سطح پاسخگويي؛

3 - جـدولي متناظر با جـدول بازار و مشتري تنظيـم كنيد و براي هرنياز مشتري، شايستگـــي هاي متمايزكننده مرتبط و ميزان اثربخشي آن را فهرست كنيد. اين جدول، جدول «شايستگي هاي متمايـزكننده» ناميده مي شود و از آن در انتخاب حوزه اثربخشي و خلق استراتژي استفاده خواهد شد.

تلفيق داده ها و تعيين حوزه اثربخشي استراتژي

داده هاي گردآوري شده در مورد مشتري، رقيب و سازمان مي تواند در يك فرايند تلفيقي، حوزه محتمل براي شكل گيري يك استراتژي اثربخش را مشخص كند. لازمه اين امر تحقق دو شرط اساسي زير است:

1 - عوامل ذكرشده در مورد مشتري، رقيب و سازمان مبتني برشناخت و بصيرت نسبت به كسب و كار سازمان باشد.هيچ روشي در فقدان اين شناخت نمي تواند به يك استراتژي اثربخش منجر شود؛

2 - ارزيابيهاي انجام شده در مورد مشتري، رقيب و سازمان متكي به داده هاي واقعي (مدارك، مستندات، مطالعات و...) باشد و نه برداشتهاي ذهني.

چنانچه اطميناني از تحقق شرايط مذكور وجود ندارد توصيه اكيد، بازگشت به نقطه شروع و تامل لازم براي دستيابي به قضاوتهاي واقعي و مبتني بر شناخت است. يكي از دلايل اصلي شكلي شدن فرايند برنامه ريزي استراتژيك و كم اثري (يا بي اثري) استراتژي حاصل، عبور سطحي و كم عمق از واقعي بودن داده ها و شناخت قواعد كسب و كار است. براي جلوگيري از اين امر هيچ روش و فرايندي وجود ندارد ولي توجه به توصيه هاي مربوطه مي تواند كمك كننده و جهت بخش باشد. تلفيق داده ها و تعيين حوزه اثربخشي استراتژي در 3 گام انجام مي شود:

گام اول: سه جدول مشتري بازار، رقيب و شايستگي هاي متمايزكننده را در قالب يك جدول تلفيق كنيد. جدول شماره يك، يك جدول مثالي براي اين گام را نشان مي دهد.

 

 

گام دوم: از طريق رابطه مذكور در جدول شماره دو، مزيت نسبي سازمان به ازاي هريك از نيازهاي بازار را محاسبه كنيد.

گام سوم: مزيتهاي نسبي را تحليل كنيد. تحليل مزيت نسبي نشان مي دهد كه سازمان نسبت به رقيب (رقباي اصلي) در چه وضعيتي قرار دارد. براي اين كار، ابتدا ميانگين مزيتهاي نسبي محاسبه مي شود. حداكثر اين شاخص 72 و حداقل آن 72 - است. ميانگين مزيت نسبي مثبت با قدر مطلق بالا (بيشتر از 25+) نمايانگر وضعيت قوي سازمان نسبت به رقيب است و در اين حالت استراتژي هاي تهاجمي (رسوخ در بازار، توسعه بازار، يكپارچه سازي) مورد توصيه است. در ميانگين مزيت هاي نسبي نزديك به صفر، شرايط نزديك با رقيب و استراتژي هاي مناسب سازمان استراتژي هاي رقابتي (توسعه محصول، مشاركت) است. ميانگيـن مزيتهاي نسبي منفـي (كوچكتـــر از 25-)، مبين ضعف نسبت به رقيب و ضرورت اتخاذ استراتژي هاي تدافعي (مشاركت، واگذاري، كاهش و...) است (جدول 2). علاوه براين، هريك از مزيتهاي نسبي «برجسته» (مثبت يا منفـي قوي) در مقابل يك نياز نشان مي دهد كه استراتژي اثربخش در پاسخ به كدام يك از نيازهاي اساسي بازار قابل شكل گيري است و اين تشخيص، كانون توجه استراتژيست در خلق استراتژي اثربخش را مشخص مي سازد و نشان مي دهد استراتژي (تهاجمي، رقابتي يا تدافعي) سازمان در رابطه با چه ويژگيهايي از رقيب و مشتري بايد پاسخگو باشد.

 

تحليل مزيتهـاي نسبي تنها حوزه استراتـژي هاي اثربخش را مشخص نمي سازد (مشابه روش SPACE) بلكه مي تواند (مشابه روش SWOT) استراتژي هاي مشخصي را خلق و پيشنهاد كند. براي اين كار يك فرايند تحليلي ارائه مي شود.

 

 

 

تحليل داده ها و خلق استراتژي هاي اثربخش

تحليل داده ها و خلق استراتژي، يك فرايند تحليل ذهني بر مبناي داده هاي عيني (واقعي) است. فرايند از آن رو متكي بر تحليل ذهني است كه استراتژي هاي حاصل، نتيجه خلاقيت و زايش ذهني انسان است و نه متدولوژي و روش پيشنهادي. روش پيشنهادي صرفاً در ساختاردادن ذهن و متوجـه ساختن آن به زمينـه هاي اثربخشي كمك كننده است ولي چگونگي خلق استراتژي، يك فرايند ذهني بدون توضيح است. براي انجام اين كار پنج گام وجود دارد.

باتوجه به شكل شماره دو اين گامها را دنبال كنيد: گام اول: از جدول تلفيق، حوزه اثربخشي استراتژي را مشخص كرده و نيازهاي

«برجسته» متناظر را در خانه شماره 1 فهرست كنيد. اين نيازها منطقه اي از فضاي استراتژيك را مشخص مي سازد كه احتمال اثربخشي در آن حداكثر است (در اين مثال نيازهاي رديف 3و6).

 

گام دوم : شايستگي هاي متمايزكننده متناظر را در خانه 2 جدول تحليل وارد كنيد؛

 

گام سـوم : با ملاحظـه يك به يك محتواي خانـه هاي شماره 1 و 2 جدول تحليل، تلاش ذهني خود را برروي پاسخ به اين پرسش متمركز كنيد كه چگونه بااستفاده از يك شايستگي متمايزكننده مي توان به نيازهاي اساسي بازار پاسخ داد؟ اين پاسخها راهكارهاي استراتژيك هستند كه بايد در خانه شماره 3 نوشته شود. هرچند انجام اين تحليل فرمول و قاعده مشخصي ندارد. وليكن رعايت توصيه هاي زير مي تواند در انجام صحيح كار موثر باشد:

 

1 - جنس پاسخها بايد از نوع راهكار باشد. راهكاري كه شايستگي متمايزكننده را به كار گيرد و به بهترين نحو ممكن پاسخگوي نياز به بازار باشد؛

 

2 - ممكن است به ازاي يك شايستگي متمايزكننده و يك نياز، راهكارهاي متعددي به ذهن شما برسد. اين امر مفيد است زيرا هرچه تعداد راهكارها بيشتر باشد، احتمال دستيابي به يك راهكار موثرتر بيشتر خواهد بود؛

 

3 - تلاش كنيد كه از راهكارهاي ساده و ابتدايي پرهيز كنيد و راهكارهاي عميق تر و خلاقانه تر را در ذهن خود بيافرينيد؛

گام چهارم : هريك از راهكارهاي استراتژيك حاصل از گام سوم را با جدول بازار و مشتري مقابله كنيد و ملاحظه كنيد هرراهكار به كدام يك از نيازهاي اساسي به صورت نسبي پاسخ مي دهد. امتيازات نيازهاي پاسخگويي شده (بين 1 تا 9) را با هم جمع بزنيد و در مقابل هر راهكار در خانه شماره 4 ثبت كنيد؛

 

گام پنجم : مناسب ترين استراتژي براي سازمان راهكارهايي است كه جمع امتيازات پاسخگويي به نياز (گام چهارم) آنها بيشتر باشد. بدين ترتيب راهكار اصلي استراتژيك سازمان (از ميان راهكارهاي خلق شده) انتخاب مي شود و در خانه شماره 5 ثبت مي شود. اين استراتژي مناسب سازمان است. بايد توجه داشت كه كيفيت اثربخشي اين استراتژي تابعي از كيفيت تحليل و خلاقيت ذهن استراتژيست (گام دوم) و بصيرت و درك او از كسب و كار در انجام قضاوتهاي گام چهارم است و اينجاست كه تفاوت استراتژيست ها و استراتـژي ها با هم آشكار مي شود.

 

 

 

نتيجه گيري

استراتژي سه جانبه يك روش جديد براي تدوين استراتژي است كه با تلفيق فرايندهاي گام به گام (مشابه رويكردهاي تجويزي) و مفاهيم استراتژي (مشابه رويكردهاي توصيفـي)، استراتژيســت را در خلق مناســب ترين استراتژي ممكن كمك و هدايت مي كند. اين روش با تمركز بر مشتري و رقيب به عنوان مهم ترين عوامل محيطي و شايستگي هاي متمايزكننده به عنوان مهم ترين عامل داخلي، تطابق موثري را بين سازمان و محيط آن برقرار مي سازد.

 

استراتژي زاييده محيط رقابتي است. رقابت شرايطي است كه در آن دستيابي به (بخشي از يا تمامي) هدف مستلزم پذيرش از دست دادن آن توسط ساير بازيگران (رقبا) است. در محيط كسب و كار اين پذيرش توسط مشترياعمال مي شود. از اين منظر سازمان، رقيب و مشتري سه ركن اصلي براي شكل گيري استراتژي به شمار مي آيد و اين روش با تمركز براين سه ركن، به نحو موثري عوامل شناختي و روشهاي تحليلي را براي شكل گيري يك استراتژي اثربخش به كار گرفته است.

 

در اين روش پايبندي به مفاهيم استراتژي، همانند انجام فرايندهاي گام به گام اهميت داشته و به هيچ وجه نبايد فرعي و جانبي تلقي شوند. اين بخش از روش، وجه تمايز اصلي آن با ساير فرايندهاي برنامه ريزي استراتژيك (مانند تحليـلSWOT ، BCG ، SPACE و...) بـــه شمار مي آيد.

 

يك ويژگي قابل ذكر ديگر روش استراتژي سه جانبه، قابليت تعيين حوزه مناسب استراتـژي (مشابه روشهاي SPACEو IEM) و در عيـن حال قدرت تعييـن استراتــژي هاي مشخص (مشابه روش SWOT) است. اين ويژگـي، سازمان را از بـــــه كارگيري روشهاي متعـدد و مكمل بــي نياز مـي سازد.

 

 

روش استراتژي سه جانبه به عنوان يك روش مناسب براي تدوين استراتژي پيشنهاد مي شود، هرچند مجدداً بايد تاكيد كرد كه در تدوين استراتژي، اثربخشي مرهون قابليتهاي تحليلي و خلاقيت مديران و بصيرت آنان نسبت به كسب وكار است؛ قابليتهايي كه هنر مديران شايسته است.

 

 

 

منابع و ماخذ

1 - غفاريان وفا و غلامرضا كياني، پنج فرمان براي تفكر استراتژيك، نشر فرا، چاپ دوم، 1383.

2- IT FACTS, OS. HTTP://WWW.ITFACTS. BIZ/ INDEX.PHP?ID=P1059.2004

3 - غفاريان وفا و مرتضي عمادزاده، معاني نوظهور در مفهوم استراتژي، سازمان مديريت صنعتي، 1383.

4 - DEFINITION OF CUSTOMER VALRE, MCGRAW- HILL. Co UK/HE/WEB - SITES/BUSINESS/MARKETING/JOBBER/FILES/ GLOSSARY/C.HTML.

وفا غفاريان: دكتراي مهندسي صنايع - استاديار دانشگاه مالك اشتر

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 13:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره عوامل مستعد کننده اعتیاد

بازديد: 341

 

عوامل مستعد كننده اعتياد

اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است عوامل متعددي در اتيولوژي سوء مصرف و اعتياد موثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند. عوامل موثر بر فرد، محيط فرد و كليه علل و عوامل درهم بافته اي هستند كه بر يكديگر تاثير مي گذارند. درك كليه علل و عوامل زمينه اي موجب مي شود تا روند پيشگيري، شناسايي، درمان و پيگيري به طور هدفمند طرح ريزي شود.

بنابراين، آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد:

1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛

2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره اي لازم براي معتادان.

عوامل مخاطره آميز

عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.

 

عوامل مخاطره آميز فردي

دوره نوجواني        استعداد ارثي      

صفات شخصيتي:      

صفات ضد اجتماعي   پرخاشگري      اعتماد به نفس پايين    

اختلالهاي رواني:

افسردگي اساسي       فوبي

نگرش مثبت به مواد

موقعيتهاي مخاطره آميز:

ترك تحصيل      بي سرپرستي

تاثير مثبت مواد بر فرد

در اينجا به شرح هر يك از عوامل فوق مي پردازيم:

دوره نوجواني

مخاطره آميز ترين دوران زندگي از نظر شروع به مصرف مواد دوره نوجواني است. نوجواني دوره انتقال از كودكي به بزرگسالي و كسب هويت فردي و اجتماعي است. در اين دوره، ميل به استقلال و مخالفت با والدين به اوج مي رسد و نوجوان براي اثبات بلوغ و فرديت خود ارزشهاي خانواده را زير سوال مي برد و سعي در ايجاد و تحليل ارزشهاي جديد خود دارد. مجموعه اين عوامل، علاوه بر حس كنجكاوي و نياز به تحرك، تنوع و هيجان، فرد را مستعد مصرف مواد مي نمايد.

ژنتيك

شواهد مختلفي از استعداد ارثي اعتياد به الكل و مواد وجود دارد. تاثير مستقيم عوامل ژنتيكي عمدتاً از طريق اثرات فارماكوكينتيك و فاركوديناميك مواد در بدن مي باشد كه تعيين كننده تاثير ماده بر فرد است. برخي از عوامل مخاطره آميز ديگر نيز تحت نفوذ عوامل ژنتيكي هستند مانند برخي اختلالهاي شخصيتي و رواني و عملكرد نامناسب تحصيلي ناشي از اختلالهاي يادگيري.

 

صفات شخصيتي

عوامل مختلف شخصيتي با مصرف مواد ارتباط دارند. از اين ميان، برخي از صفات بيشتر پيش بيني كننده احتمال اعتياد هستند و به طور كلي فردي را تصوير مي كنند كه با ارزشها يا ساختارهاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه و مذهب پيوندي ندارد و يا از عهده انطباق، كنترل يا ابراز احساسهاي دردناكي مثل احساس گناه، خشم و اضطراب بر نمي آيد. اين صفات عبارتند از: عدم پذيرش ارزشهاي سنتي و رايج، مقاومت در مقابل منابع قدرت، نياز شديد، احساس فقدان كنترل بر زندگي خود، اعتماد به نفس پايين، فقدان مهارت در برابر پيشنهادهاي خلاف ديگران، فقدان مهارتهاي اجتماعي و انطباقي. از آنجا كه اولين مصرف مواد، معمولاً از محيطهاي اجتماعي شروع مي شود هر قدر فرد قدرت تصميم گيري و مهارت ارتباطي بيشتري داشته باشد، بهتر مي تواند در مقابل فشار همسالان مقاومت كند.

اختلالهاي رواني

در حدود 70 درصد موارد، همراه با اعتياد اختلالهاي ديگر روانپزشكي نيز وجود دارد. شايع ترين تشخيصها عبارتند از: افسردگي اساسي، اختلال شخصيت ضد اجتماعي، فوبي، ديس تايمي، اختلال وسواسي- جبري، اختلال پانيك، مانيا، اسكيزوفرني.

نگرش مثبت به مواد

افرادي كه نگرشها و باورهاي مثبت و يا خنثي به مواد مخدر دارند، احتمال مصرف و اعتيادشان بيش از كساني است كه نگرشهاي منفي دارند. اين نگرشهاي مثبت معمولاً عبارتند از: كسب بزرگي و تشخص، رفع دردهاي جسمي و خستگي، كسب آرامش رواني، توانايي مصرف مواد بدون ابتلا به اعتياد.

موقعيتهاي مخاطره آميز فردي

بعضي از نوجوانان و جوانان در موقعيتها يا شرايطي قرار دارند كه آنان را در معرض خطر مصرف مواد قرار مي دهد. مهمترين اين موقعيتها عبارتند از: در معرض خشونت قرار گرفتن در دوران كودكي و نوجواني، ترك تحصيل، بي سرپرستي يا بي خانماني، فرار از خانه، معلوليت جسمي، ابتلا به بيماريها يا دردهاي مزمن. حوادثي مانند از دست دادن نزديكان يا بلاياي طبيعي ناگهاني نيز ممكن است منجر به واكنشهاي حاد رواني شوند. در اين حالت فرد براي كاهش درد و رنج و انطباق با آن از مواد استفاده مي كند.

تاثير مواد بر فرد

اين متغير وقتي وارد عمل مي شود كه ماده حداقل يك بار مصرف شده باشد. چگونگي تاثير يك ماده بر فرد، تابع خواص ذاتي ماده مصرفي و تعامل آن با فرد و موقعيت فرد مصرف كننده است. تاثير مواد بر فرد مصرف كننده، به ميزان قابل توجهي، به مشخصات او بستگي دارد. اين مشخصات عبارتند از: شرايط جسمي فرد، انتظار فرد از مواد، تجربيات قبلي تاثير مواد و مواد ديگري كه هم زمان مصرف شده اند. مواد مختلف نيز تاثيرهاي متفاوتي بر وضعيت فيزيولوژيك و رواني فرد دارند، مثلاً: هروئين و كوكائين سرخوشي شديد، الكل آرامش و نيكوتين مختصري هشياري و آرامش ايجاد مي كند.

عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي

عوامل مربوط به خانواده:

غفلت از فرزندان     وجود الگوي نامناسب در خانواده     خانواده آشفته    

عوامل مربوط به دوستان:

دوستان مصرف كننده مواد

عوامل مربوط به مدرسه:

فقدان محدوديت     فقدان حمايت    

عوامل مربوط به محل سكونت:

شيوع خشونت و اعمال خلاف

عوامل مربوط به خانواده

خانواده اولين مكان رشد شخصيت، باورها و الگوهاي رفتاري فرد است. خانواده علاوه بر اينكه، محل حفظ و رشد افراد و كمك به حل استرس و پاتولوژي است، منبعي براي تنش، شكل و اختلال نيز مي باشد. نا آگاهي والدين، ارتباط ضعيف والدين و كودك، فقدان انضباط در خانواده، خانواده متشنج يا آشفته و از هم گسيخته، احتمال ارتكاب به انواع بزهكاريها مانند سوء مصرف مواد را افزايش مي دهد. همچنين والديني كه مصرف كننده مواد هستند باعث مي شوند فرزندان با الگوبرداري از رفتار آنان مصرف مواد را يك رفتار بهنجار تلقي و رفتار مشابهي پيشه كنند.

تاثير دوستان

تقريباً در 60 درصد موارد، اولين مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ مي دهد. ارتباط و دوستي با همسالان مبتلا به سوء مصرف مواد، عامل مستعد كننده قوي براي ابتلاي نوجوانان به اعتياد است. مصرف كنندگان مواد، براي گرفتن تاييد رفتار خود از دوستان، سعي مي كنند آنان را وادار به همراهي با خود نمايند. گروه«همسالان» به خصوص، در شروع شروع مصرف سيگار و حشيش بسيار موثر هستند. بعضي از دوستيها، صرفاً حول محور مصرف مواد شكل مي گيرد. نوجوانان به تعلق به يك گروه نيازمندند و اغلب پيوستن به گروههايي كه مواد مصرف مي كنند، بسيار آسان است. هر چند پيوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم كمتر باشد، احتمال پيوند او با اين قبيل گروهها بيشتر مي شود.

عوامل مربوط به مدرسه

از آنجا كه مدرسه بعد از خانواده، مهم ترين نهاد آموزشي و تربيتي است، مي تواند از راههايي زير زمينه ساز مصرف مواد در نوجوانان باشد:

بي توجهي به مصرف مواد و فقدان محدوديت يا مقررات جدي منع مصرف در مدرسه، استرسهاي شديد تحصيلي و محيطي، فقدان حمايت معلمان و مسئولان از نيازهاي عاطفي و رواني به خصوص به هنگام بروز مشكلات و طرد شدن از طرف آنان.

عوامل مربوط به محل سكونت

عوامل متعددي در محيط مسكوني مي تواند موجب گرايش افراد به مصرف مواد شود: فقدان ارزشهاي مذهبي و اخلاقي، شيوع خشونت و اعمال خلاف، وفور مشاغل كاذب، آشفتگي و ضعف همبستگي بين افراد محل و حاشيه نشيني از جمله اين عوامل هستند.

عوامل مخاطره آميز اجتماعي

فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر

بازار مواد

مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي

كمبود فعاليتهاي جايگزين

كمبود امكانات حمايتي، مشاوره اي و درماني

توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي- اقتصادي

مشخصات فردي و عوامل محيطي بخشي از علل اعتياد هستند و بخش ديگر را بازارهاي بين المللي مواد و عوامل اجتماعي- اقتصادي حاكم بر جامعه تشكيل مي دهند. اين عوامل عبارتند از:

قوانين

فقدان قوانين جدي منع توليد، خريد و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب وفور و ارزاني آن مي شود.

بازار مواد

ميزان مصرف مواد، با قيمت آن نسبت معكوس دارد. هر چه قيمت مواد كاهش يابد، تعداد افرادي كه بتوانند آن را تهيه كنند افزايش مي يابد. همچنين سهل الوصول بودن مواد به تعداد مصرف كنندگان آن مي افزايد.

مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي

در جوامعي كه مصرف مواد نه تنها ضد ارزش تلقي نمي شود، بلكه جزيي از آداب و سنن جامعه و يا نشان تمدن و تشخيص و وسيله احترام و پذيرايي است، مقاومتي براي مصرف مواد وجود ندارد و سوء مصرف و اعتياد شيوع بيشتري دارد.

 

كمبود امكانات فرهنگي، ورزشي، تفريحي

كمبود امكانات لازم براي ارضاي نيازهاي طبيعي رواني و اجتماعي نوجوانان و جوانان از قبيل كنجكاوي، تنوع طلبي، هيجان، ماجراجويي، مورد تاييد و پذيرش قرار گرفتن و كسب موفقيت بين همسالان، موجب گرايش آنان به كسب لذت و تفنن از طريق مصرف مواد و عضويت در گروههاي غير سالم مي شود.

عدم دسترسي به سيستمهاي خدماتي، حمايتي، مشاوره اي و درماني

در زندگي افراد، موقعيتها و مشكلاتي پيش مي آيد كه آنان را از جهات مختلف در معرض خطر قرار مي دهد. فقدان امكانات لازم يا عدم دسترسي به خدماتي كه در چنين مواقعي بتواند فرد را از نظر رواني، مالي، شعلي، بهداشتي، اجتماعي حمايت نمايد، فرد را تنها و بي پناه، بدون وجود سطح مقاومت اجتماعي رها مي كند.

توسعه صنعتي جامعه، مهاجرت، كمبود فرصتهاي شغلي و محروميت اقتصادي- اجتماعي

توسعه صنعتي، جوامع را به سمت شهري شدن و مهاجرت از روستاها به شهرها سوق مي دهد. مهاجرت باعث مي شود تا فرد، براي اولين بار، با موانع جديدي برخورد نمايد. جدايي از خانواده، ارزشهاي سنتي و ساختار حمايتي قبلي به تنهايي، به انزوا و نااميدي فرد مي انجامد. كم سوادي، فقدان مهارتهاي شغلي، عدم دسترسي به مشاغل مناسب و به دنبال آن محدوديت در تامين نيازهاي حياتي و اساسي زندگي و تلاش براي بقا، فرد را به مشاغل كاذب يا خريد و فروش مواد مي كشاند و يا براي انطباق با زندگي سخت روزمره و شيوه جديد زندگي به استفاده از شيوه هاي مصنوعي مانند مصرف مواد سوق مي دهد( رحيمي موقر، آفرين؛ و همكاران، 1376).

انواع مواد مخدر

:اين مواد كند كننده فعاليتهاي سيستم اعصاب مركزي، جزو گروه مواد سستي زا، مسكن درد و شديدا اعتياد آور مي باشند. معمولا ايجاد حالت سرخوشي و نشاط مي كنند. برخي از اين مواد به صورت طبيعي وجود دارند، مانند ترياك كه از بوته خشخاش بدست مي آيد. بقيه به طور مصنوعي و شيميايي در آزمايشگاهها ساخته مي شود. برخي از مخدرها مانند كديين ارزش استفاده پزشكي و درماني دارند، ولي مصرف بي رويه و نابجاي آنها بدون تجويز پزشك، خطراتي را به دنبال دارد. به علت اينكه مصرف اين گونه مواد مشكلات جدي فردي و اجتماعي را موجب مي گردد، اين داروها تحت كنترل شديد قانوني مي باشند.

مواد مخدر افيوني و تركيبات آن عبارتند از:

الف- تريـــاك  ب- كديين  پ- مرفين  ت- هروئين   ث- متادون  ج- پتيدين (دمرول)   

چ- پيركدان  ح- ديلاوديد   خ- دارون   د- ديفن اكسيلات (لوموتيل)   ذ- هيدرو مرفين

ر- هيدرو كديين و كليه داروهايي كه هيدرو كديين دارند

هروئين

هروئين كه نام شيميايي آن "دي استيل ـ مورفين" است و در سال 1900 به عنوان وسيله‌اي براي درمان مؤثر اعتياد به مورفين ارائه شد. اما افسوس كه اين اميد واهي خيلي زود به يأس مبدل گشت. زيرا متوجه شدند، گرچه هروئين خواب‌آوري كمتري دارد، اما قدرت مسموم كنندگي آن پنج برابر مورفين است.

هروئين با عمل تقطير از مرفين استخراج مي‌شود. هروئين پودر كريستالي سفيد رنگي است كه در سال 1874 توسط دانشمند انگليسي در بيمارستان سنت مري كشف شد. دانشمند قوي اين ماده را تترااستيل مرفين خواند تا اينكه در حدود سال 1890 دانشمند آلماني بنام درسر و چند دانشمند ديگر مطالعات بيشتري روي آن انجام دادند و دريافتند كه اين مشتق دي استيله است و آن را براي معالجه اشخاص مبتلا به سل و ساير بيماريهاي جهاز تنفسي و همچنين براي ترك اعتياد به مرفين پيشنهاد و عمل كردند.

كارخانه باير آلمان دست به تهيه تجارتي آن زد و به آن نام هروئين داد شايد باير كلمه هروئين را از كلمه كه در زبان آلماني به معني‌ عامل بسيار قوي و بسيار موثر كه مقدار كم آن اثر زياد دارد، اقتباس كرده است. از طرفي شايد چون مصرف هروئين مي‌تواند اثر اعتياد مرفين را از بين ببرد (چون يك مخدر قوي‌تر مي‌تواند اثرارت فيزيولوژيكي داروي مخدر قبلي را از بين ببرد و خود جانشين آن بشود)در ضمن چون پس از مصرف هروئين البته فقط در شروع و اوايل مصرف آن اعمال رواني و جسماني به شدت تقويت مي‌شود و شخص مي‌تواند كار چند روزه را در يك روز تمام كند به اين ماده نام هروئين مشتق از كلمه به معني قهرمان دادند.

پودر هروئين در رنگ سفيد

Heroin-(whit-powder).jpgHeroin-(brown-powder).jpg

                                                                            پودر هروئين در رنگ قهوه اي

هروئين اعتياد شديد فيزيكي را در كمتر از 21 روز در 97 درصد اشخاصي كه آن را مورد مصرف قرار داده بودند، به وجود آورد. هروئين ماده مخدري قوي است، كه آخرين پله نردبان اعتياد را در مصرف مواد مخدر به خود اختصاص داده است و شخص را به سفري مي برد كه كمتر كسي از آن به سلامت بازگشته است!

فردي كه پس از سير در مصرف انواع مواد مخدر به هروئين روي مي‌آورد. ابتدا آن را استنشاق مي‌كند، اما كمي بعد جهت تأثير فوري و افزايش دادن اثر آن، به سرنگ روي مي‌آورد و در رگ تزريق مي‌كند.

هروئين تزريق شده احساس لذت عمومي و سريع و شديد را توليد مي‌كند. متخصصان اين حالت را شبيه اوج در جماع توصيف نموده ولي در اصطلاح، معتادان آنرا فلش (Flash) يعني چيزي شديد و آني همانند نور فلش دوربين عكاسي مي‌نامند.

فلش عكس‌العملي است ناگهاني، زنده و عميق كه ارگانيسم نسبت به ورود ماده نشان مي‌دهد. اين حالت كه حداكثر در حدود 10 ثانيه طول مي‌كشد براي معتاد هميشه عالي است. هروئين كه قدرت خواب‌آوري كمتري دارد، توليد برانگيختگي‌هاي شديد و خشني مي‌كند، ليكن سهولت تفكر و تصور ترياك را توليد نمي‌نمايد،شايد به همين علت است که مصرف اين ماده بيشتر در بين مردها متداول است. بررسي‌هاي آماري نشان مي‌دهد كه در برابر هر 5 مرد معتاد فقط يك زن معتاد وجود دارد.

هروئين از مورفين مستبدتر است و كمبود آن زودتر احساس مي شود. به طوريكه معتاد را مجبور مي‌سازد در فواصل زماني مشخص ( 3 تا 5 ساعت براي هروئين و 8 تا 12 ساعت براي ترياك) از اين ماده استفاده كند، تا اضطراب غيرقابل تحمل ناشي از كمبود را از بين ببرد.

مضافا اينكه پس از مدتي، مصرف هروئين به جز رفع احتياج، اثر ديگري ندارد و مكانيسم وابستگي، ريتم تزريق و مقدار مصرف را رفته رفته افزايش مي‌دهد و زوال و نابودي فرد را سرعت مي‌بخشد.
اعتياد به هروئين بندگي مطلق است و معتاد فقط براي هروئين و توسط آن زنده است. شخص معتاد به علت آگاهي از اعتياد خود رنج فراوان مي‌برد، اما ظاهرا كاري از دستش بر نمي‌آيد.

بايد دانست هروئين برخلاف الكل كه بعضي از رفتارهاي سركوب شده را آزاد مي‌سازد، تعدادي از رفتارهاي پايه، مانند رفتارهاي جنسي، خشونتي و تهاجمي و حتي رفتارهاي رفع گرسنگي را سركوب كرده و از قدرت اصلي آن مي‌كاهد. ايجاد حالت كرخي در معتاد باعث مي گردد كه فشار مختلف و دردهاي جسماني خصوصا دلواپسي و اضطراب وي بهبود يابد.

وابستگي فيزيكي بسيار شديد است، معتاد مي‌بايست حداقل هر 8 تا 12 ساعت يكبار از اين ماده مصرف كند تا از بروز علائم كمبود جلوگيري نمايد.

تجربيات حاصله نشان مي‌دهد كه مصرف روزانه 60 ميلي‌گرم هروئين مي‌تواند در مدت دو هفته فرد را كاملا معتاد سازد. زيرا در اين مدت ارگانيسم بدن خود را با ماده مخدر وفق داده و با آن سازگار مي‌گردد، و وقتي شخص از نظر فيزيكي كاملا معتاد شد، كمبود مصرف يا عدم دستيابي باعث بروز علائمي ‌مي‌شود. تقريبا 12 ساعت بعد از آخرين مصرف، معتاد خود را بدحال حس مي‌كند، احساس ضعفي به او دست داده و خميازه مي‌كشد، مي‌لرزد و عرق مي‌كند، از بيني و چشمهايش ترشحات زيادي خارج مي‌شود. اين علائم توام با حالت آشفتگي به مدت چند ساعت ادامه يافته و پس از آن معتاد به خوبي ناآرام فرو مي‌رود. در موقع بيداري يعني 18 تا 24 ساعت بعد از آخرين تزريق فرد معتاد وارد عمق جهنم زندگيش مي‌شود. خميازه ها آنچنان شديد مي گردد كه مي‌توانند فكهايش را از هم جدا سازند. ترشحات بيني همچنان ادامه مي‌يابد، موهاي بدن سيخ مي‌شود و انقباضات شديدي در معده و روده‌ها پديد مي‌آيد، كه باعث ايجاد اسهال و استفراغ شديد مي‌شود.
حدود 36 ساعت بعد از آخرين تزريق، معتاد خود را با پتوهاي متعدد مي‌پوشاند. زيرا بدنش به شدت مي‌لرزد و پاهايش بي‌اختياد دچار لرزشهاي شديدي مي گردد. به طوري كه قادر به خوابيدن نيست، بلند مي‌شود، راه مي‌رود، روي زمين دراز مي‌كشد و فرياد مي‌زند.

ريزش ترشحات از بيني همچنان ادامه مي‌يابد و سرعت و ميزان آن باور نكردني است، زيرا فقط تعريق او باعث خيس شدن دائم لباسها و رختخوابش مي‌شود.

در اين مرحله ضعف جسماني به حدي است كه فرد قادر به بلند كردن سر از روي بالش نمي‌باشد و گاهي متخصصان از بيم جان بيمار به هراس مي‌افتد و مقداري هروئين به وي تزريق مي‌كنند. تزريق مقدار كمي هروئين تقريبا تمام علائم را به سرعت از بين مي‌برد.

هاريس ايزبل در اين مورد مي‌نويسد "منظره شگفت انگيزي است، زيرا شخصي كه به شدت مريض است، نيم ساعت پس از تزريق به صورت آدمي سالم، خنده رو، خوشحال و مرتب در مي‌آيد."
البته اگر تزريق انجام نگيرد تمام علائم فوق پس از 6 تا 7 روز از بين مي‌رود، زيرا بدن پس از اين مدت دوباره قابليت عدم نياز به هروئين را باز مي‌يابد.

حشيش چيست؟

حشيش صمغ چسبناك از بوته كانابيس است كه معمولا به صورت تكه هاي جامد مكعبي شكل فروخته مي شود و در رنگهاي مختلف از قهوه اي كم رنگ تا سياه ديده شده، در ساختمان تركيبي اش به صورت انواع مختلف از خشك و سخت گرفته تا نرم و شكننده ديده مي شود. معمولا آن را خرد و ريز كرده و در پيپ و يا سيگارهايي كه با دست درست مي كنند، مي پيچند و با ماري جوانا يا توتون مصرف مي كنند. حشيش به صورت خشت پخته مي شود.

نامهاي خياباني آن (Pot, Smoke, grass, Hash) مي باشد. از نظر طبقه بندي فارماكولوژي، تضعيف كننده يا محرك سيستم اعصاب مركزي است.

مصرف پزشكي:

حشيش به عنوان مسكن و ماده رفع بي خوابي كه ايجاد آرامش مي كند و THC و ديگر مشتقات براي درمان برخي از بيماريها از جمله آسم و صرع مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، ولي در حال حاضر فقط در درمان حالت تهوع و استفراغ ناشي از شيمي تراپي در درمان سرطان، استفاده مي شود.

اثرات كوتاه مدت:

بايد دانست كه اثرات حشيش با توجه به مقدار و نوع استفاده (كشيدن يا خوردن) متفاوت است. وضعيت جسمي و سلامت فرد از جمله وزن، اندازه، خلق و خوي فرد، درجه تحمل و ... فرق مي كند. اثرات كشيدن حشيش در عرض چند دقيقه پس از مصرف ظاهر مي شود و 2 تا 4 ساعت باقي مي ماند. در صورت خوردن هضم آن به طور بطي و كند صورت مي گيرد. لذا اثر آن به تدريج و طولاني تر مي گردد، معمولا فرد پس از مصرف حشيش احساس آرامش و راحتي مي كند، قوه درك و احساس او افزايش مي يابد، رنگها به نظرش شفاف تر و روشن تر مي آيند، صدها به نظر از فاصله دورتر به گوش مي رسد. به هر حال در ادراكات حسي به خصوص بينايي و شنوايي تحريف به وجود مي آيد، اشتها افزايش مي يابد، مخصوصا در مورد غذاهاي شيرين.

حشيش                                           روغن حشيش:


hashish.jpg       Hashish-Oil.jpg

از اثرات كوتاه مدت ديگر مصرف حشيش عبارتند از: خواب آلودگي ، قرمز شدن چشمها، افزايش ضربان قلب، خشكي دهان و گلو، گشادگي مردمك چشم، مختل شدن قوه حافظه و تمركز فكري به طور موقت، اختلال درك زمان و مكان، اضطراب، افسردگي، هيجان، تحرك زياد، تحريك پذيري، تند مزاجي، بي قراري، پر حرفي، خنده هاي بي دليل، احساس طرد شدگي، ترس و وحشت، دگرگوني و تغيير شكل فضا و زمان اختلال در هماهنگي و تعادل در راه رفتن، احتمالا اوهام كه اغلب توام با حالت پارانويايي به خصوص در مصرف مقدار زياد آن همراه است. دوز معمولي آن، مهارتهاي كاربردهاي ماشيني را لطمه مي زند، از اين رو به خصوص رانندگي در حين مصرف حشيش بسيار خطرناك است ، ماده T. H. C. كه تركيب فعال حشيش است در بدن افرادي كه تصادفات شديد رانندگي داشته اند و منجر به جراحات سختي گرديده، ديده شده است.

اثرات عمده بلند مدت:

تحقيقات نشان مي دهد كه اثرات سوء مصرف حشيش به خصوص در بين جوانان و بزرگسالان حتمي است از جمله: از دست دادن انگيزه و علايق، آسيب به حافظه و تمركز فكر، عدم قابليت رانندگي، كاهش قواي دفاعي بدن در برابر عفونتها و بيماريها، گيجي و سردرگمي، فقدان انرژي و ... در اثر استفاده مرتب و مداوم حشيش پيش مي آيد.

هم چنين خطر ابتلا به برونشيت مزمن، سرطان ريه و بيماريهاي دستگاه تنفسي در مصرف كنندگان منظم حشيش بيش از ديگر گروههاست. كشيدن سيگار ماري جوانا و حشيش آسيب شديدي به دستگاه تنفسي مي زند، زيرا تار موجود در آن، دو برابر قوي تر از تار موجود در سيگار معمولي است. هم جنين عوامل ايجاد كننده سرطان در تار موجود در حشيش خيلي بيش از سيگارهاي معمولي است.

مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد كه رشد طبيعي بك نوزاد به وسيله مصرف مرتب حشيش يا ماري جوانا به وسيله مادر، در دوران بارداري مي تواند به طور جدي آسيب ببيند. آزمايشات بر روي حيوانات نشان داد كه نوزادان حيوانات آزمايشگاهي كه در دوران بارداري تحت مصرف اين ماده قرار گرفته بودند، داراي برخي از ناهنجاريها و رفتار غير عادي بودند، در اثر مصرف مداوم وابستگي رواني و تحمل ايجاد مي شود، نشانه هاي ترك شامل اضطراب، عصبانيت، از دست دادن اشتها و بي خواب و بد خوابي است.

روغــــن غليظ سبزه تيره يا قهوه اي مايـــــل به قرمز است كه از تصفيه حشيش با يك ماده محلل ارگانيك بدست مي آيد و معمولا آن را به توتون داخــــل سيگار ماليده و به صورت دود كردني مصرف مي شود.

تي. اچ. سي. (T. H. C.)

يك تركيب حلال در حشيش است و به طور خالص، يك تركيب شيميايي است. THC به ندرت در خيابان قابل دسترسي و خريد و فروش است و آنچه كه به نام THC فروخته مي شود، معمولا پي. سي. پي يا ال. اس. دي است.

THC مخفف (Tetra Hydro Cannabinol) يكي از عناصر فعال شاهدانه است. THC يك ماده قوي توهم زاست، و اثرات شيميايي آن شباهتهايي به L. S. D. دارد كه عبارتند از تغييرات در رفتار، اختلال در حس زمان و حواس بينايي و شنوايي، از خود بي خود شدن. با اين همه شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد احتمالا اين دو دارو از طريق مكانيسم هاي بيوشيميايي مختلفي عمل مي كنند و اثرات آنها روي عملكرد مغز متفاوت است.

 

 

آيا تا بحال نام اکستاسي را شنيده ايد؟ آيا تا به حال در ميهمانيهائي موسوم به اکس پارتي شرکت کرده ايد؟ احتمالاً در بين دوستان شما کساني هستند که اسم اين ماده را شنيده اند يا آنرا مصرف کرده اند ؟! اکستاسي در قالب قرص هاي شادي بخش به طاعون خفتۀ عصر ما تبديل مي شود.
ايدۀ ابتدائي نوشتار اين مطالب نگراني جمعي از دانشجويان پزشکي است که با توجه به شيوع مصرف اين ماده در بين جوانان بر آن شدند تا تحقيقي جامع در اين زمينه از بررسي عوارض مصرف تا بررسي ميزان مصرف انجام دهند. آنچه در اين نوشتار مشاهده مي کنيد نتيجۀ تحقيقات اين جمع است که به منظور اطلاع رساني عمومي خدمتتان عرضه مي شود.

● آيا مي دانيد در صورت دستگيري فرد مصرف کننده يا توزيع کننده قرصهاي اکس اين فرد به دادگاه انقلاب ارجاع مي شود و در اين موارد حکم تعزيري صادر مي شود ؟

قرص اكس

اکستاسي چيست ؟

تركيب MDMA يا 3 و 4 متيلن دي اكسي مت امفتامين كه به نامهاي اكستاسي، اكستازي، XTC ، E (اي) ،X (اکس) هم معروف است. در ايران به نام قرص شادي هم شناخته مي‌شود. اين ماده در 1914 در آلمان به عنوان كم كننده اشتها مورد استفاده قرار گرفت كه به علت اثرات آن از رده مصرف خارج شد. در دهه 70 ميلادي اين دارو كاربرد مجدد يافت و در روان درماني براي كمك به بيان احساسات بيماران استفاده شد كه در 1984 با اثبات اثرات آن روي مغز حيوانات آزمايشگاهي، از رده خارج شد. در 1985 در آمريكا، مصرف آن ممنوع اعلام شد. در سالهاي اخير مصرف آن در آمريكا، در پارتي‌هاي شبانه موسوم به Raves به شدت افزايش يافته است كه باعث نگراني دولت امريكا شده است. در دوره زماني خاصي در اروپا، مصرف اين مواد انرژي زا و شادي‌بخش براي كاهش مصرف ساير مواد مخدر مثل هروئين تشويق شده است بطوري كه مصرف آن در اروپا در 1995 از 500 هزار قرص در سال به 30 ميليون قرص در دو سال بعد رسيده است.

2 درصد مردم امريكا حداقل يكبار اين تركيب را مصرف كرده‌اند. حداقل يازده و هفت دهم درصد دانش‌اموزان كلاس آخر دبيرستان در آمريكا يكبار “اكس” مصرف كرده‌اند مصرف اين قرصها در ايران به خصوص در يكسال اخير در پارتي‌هاي شبانه به شدت افزايش يافته است. جوانان تحصيل كرده و مرفه مصرفكنندگان اصلي اين داروها هستند. لازم است عموم مردم و پزشكان با اثرات سوء مصرف اين دارو آشنا شوند ميزان مراجعه به اورژانس‌ها در امريكا در اثر سوء مصرف اين دارو به شدت افزايش يافته است. (از 1143 مورد در 1998 به 4511 مورد در سال 2000)
همچنانكه ذكر خواهد شد مشكل اصلي در مصرف اين مواد عوارض مزمن آن مي‌باشد. عوارض حاد مصرف بيشتر در مرتبه اول مصرف و در صورت تداخل با بعضي داروهاي ضدافسردگي پيش مي‌آيد.

ترکيب شيميائي

3 , 4 MethylendioxyMethAmphetamine يا N, Alpha, DiMethyl 1,3 Benzodiazoxide 5 Ethamine با فرمول C11H15N2O که بنامهاي MDMA يا اکستاسي معروف است.

اشکال رايج داروئي

دارو در امريكا بصورت قرصهاي خوراكي و جويدني، كپسول و مواد تدخيني و تزريقي موجود است. قيمت هر قرص بين 10 تا 30 دلار است در ايران قيمت قرص بين 4 تا 20 هزار تومان (متوسط 10 هزار تومان) است كه با ماركهاي مرسدس بنز و ميستوبيشي، $ ، KO ، صليب، موجود است و به علت قابليت ساخت آن كه براحتي انجام مي‌شود در لابراتورهاي داخلي هم ساخته مي‌شود كه خطر وجود مواد اضافي در آن و عوارض آن است. هر قرص خوراكي حاوي 80 تا 160 ميليگرم MDMA است. پس از بلعيدن اثرات قرص پس از 20 تا 90 دقيقه بعد ظاهر شده و حدود 2 تا 3 ساعت اثرات آن در يك حد حفظ شده و بعد افت مي کند و از 3 تا 24 ساعت اثرات آن باقيست.

اپيدميولوژي

ميزان مصرف اين قرص‌ها در آمريكا به شدت ميان جوانان و نوجوانان در حال افزايش است طبق آخرين آمار تعداد كساني كه براي حداقل يكبار از اين ماده استفاده كرده‌اند بين دانش‌آموزان كلاس آخر دبيرستان در آمريکا از نه درصد به دوازده درصد افزايش يافته است.
دو درصد از کل حمعيت ايالات متحده حداقل يکبار اکستاسي مصرف کرده اند.
نحوۀ اثر در مغز

آمين‌هاي مغز بويژه نوراپي نفرين و سرتونين نوروترانسيمترهاي مسيرهايي هستند كه كارشان بروز خلق است. با توجه به فرضيه آميني، كاهش عملكرد اين آمين‌ها باعث افسردگي خواهد شد و افزايش فعاليت‌ آنها باعث بالا رفتن خلق مي‌شود.

MDMA از طرقي كه ذكر خواهد شد باعث افزايش خلق و احساس نشاط مي‌شود.

فرضيه تاثير
MDMA (اکستاسي) بر مغز:

1 - افزايش آزادسازي سروتونين در سيناپس‌هاي مغزي       2 - بلوك بازجذب سروتونين
3 - افت ميزان سروتونين مغز         4 - اثرات غيرمستقيم بر ميزان دوپاين مغز

عوارض پس از مصرف اكستاسي:

●● اثرات مثبت:

● افزايش شديد احساس خوب بودن در فرد   ● افزايش انرژي در فرد
● احساس تمايل براي ارتباط با ديگران و احساس تعلق و نزديكي به ديگران
● احساس عشق و سرخوشي   ● دست و دلبازي   ● افزايش هوشياري و درك موسيقي
● افزايش حسهاي بويايي و چشايي   ● احساس تجربيات و حالات روحي جديد در زندگي
● احساس روشنايي   ● تمايل براي آغوش گرفتن و بوسيدن ديگران
● به علت افزايش انرژي در افراد مصرف كنندگان تمايل براي فعاليت شديد و رقصهاي طولاني دارند.
● يك تجربه: الكساندر شوگيلين بيوشيميت آمريكايي كه براي اولين بار روي عوارض اين دارو كار مي‌كرد پس از يكبار مصرف اكستاسي مينويسد كوهي كه نزديك منزلم بود و هر روز آنرا مي‌ديدم پس از مصرف اكستاسي طوري به نظرم مي‌آمد كه دوست داشتم ساعتها آنرا تماشا كنم؟!

●● اثرات منفي:

● كاهش اشتها     ● تغييرات بينايي

● گشاد شدن مردمكها (ميدرياز) افراد مصرف كننده در محل‌هاي مصرف مثل پارتي‌ها با وجود كم بودن نور مجبور به استفاده از عينكهاي آفتابي در شب هستند كه علت آن تحريك‌پذيري با نور است.
● حركات غيرطبيعي چشم (نيستاگموس)

● توهم بينايي (هالوسيناسيون)

● افزايش ضربان قلب و فشار خون (تاكي‌كاردي و هيپرتانسيون)

● تغيير در نظم حفظ دماي بدن

● فك زدنهاي طولاني (افراد مصرف كننده براي جلوگيري از حالت قفل شدن فك مجبور به مصرف آدامس هستند، تا ساعتها پس از مصرف اين حالت فك زدنهاي غير طبيعي موجود است).
● لرزيدن، عصبي شدن، عدم تمايل براي استراحت
● تمايل شديد براي مصرف مجدد اين ماده پس از افت تاثير اوليه
●● اثرات منفي شديد:

● اثرات شديد احساسي، اختلال خواب، كابوسهاي شبانه حملات ناگهاني اضطراب (Panic Attack)، ديوانگي (Psychosis)

● انقباض شديد فك و پارگي زبان در اثر فك زدنهاي طولاني (Trisma){در صورت بروز اين حالت بايد از آمپول ديازپام و يا قرصهاي خوراکي آن استفاده کرد.
● عدم تمركز، فراموشي، اختلال در يادگيري (Confusion)
● افزايش دماي بدن و كاهش آب بدن (در پارتي‌هايي كه اين دارو مصرف مي‌شود افراد مجبور به مصرف آب فراوان و مكرر هستند و اين مساله خطرات خاص خود را به دنبال دارد).
● اختلال در مكانيسم نعوظ و نرسيدن به اوج لذت جنسي (ارگاسم)

● تهوع و استفراغ      ● كاهش سديم خون در اثر مصرف زياد مايعات (هيپوناترمي)
● سردرد و سرگيجه و تشنج    ● آنمي آپلاستيک (سرکوب شديد خونسازي مغز استخوان)
● افت شديد خلق در روزهاي پس از مصرف   ● خستگي و افسردگي شديد تا يك هفته پس از مصرف

● احتمال اعتياد جسمي كم است ولي احتمال اعتياد رواني بسيار زياد است.

● احتمال سميت كبدي   ● صدمه به اعصاب مغزي

● بزرگ شدن پستان در آقايان (ژنيكوماستي)    ● احتباس ادراري (Retension)
● تخريب عضلات مخطط (رابدوميوليز) که در نتيجۀ افزايش دماي بدن رخ مي دهد و مي تواند بعلت رسوب مواد حاصل از اين تخريب در کليه باعث آسيب به اين ارگان شود.
● ميزان بروز مرگ در اثر مصرف اكستاسي 2 در 100000 مصرف كننده است.
●● دختران جوان بعلت اثرات هورمونهاي جنسي زنانه، در صورت مصرف اكستاسي در معرض خطر بيشتري براي ابتلا به افت سديم خون و بدنبال آن تشنج هستند. (ميزان بروز SIADH در ارتباط با استروژن خون افزايش مي‌يابد).

●● موارد منع مصرف:

با توجه به اثرات اكستاسي در افزايش فشار خون و تعداد نبض و با توجه به اينكه گروهي از مردم پاسخ و واكنش بيشتري نسبت به اين ماده نشان مي‌دهند افراد با سابقه فشار خون بالا، مشكلات قلبي (اختلالات ضربان قلب و) يا افراد با سابقه سكته قلبي نبايد از اين ماده استفاده كنند. افراد با سابقه مشكل كبدي و كليوي نيز منع مصرف قطعي دارند.

كساني كه از داروهاي ضد افسردگي مثل فنلزين، ترانيل سيپرومين و ضد افسردگي‌هايي مثل پروزاك و زولوفت (Zoloft) هم استفاده مي‌كنند به هيچ‌وجه نبايد از اكستاسي استفاده كننده موارد مرگ ناشي از مصرف همزمان اين داروها با اكستاسي گزارش شده است.
علائم مسموميت با اكستاسي (مربوط به بالا رفتن بيش از حد غلظت دارو در خون) به شكل افزايش شديد ضربان قلب، فشارخون، خستگي، گرفتگي عضلاني يا حملات حاد ترس (
Panic Attack) مي‌باشد. در صورت بروز علائم فوق شخص بايد فعاليت را كنار گذاشته، بنشيند و مايعات (آب و آب ميوه) به ميزان كافي مصرف كند. در صورت بروز علائم مثل تشنج، كاهش سطح هوشياري و هرچه سريعتر به مراكز درماني مراجعه شود. در صورت مصرف همزمان قرص‌هاي اكستاسي با الكل عوارض ناشي از دهيدراتاسيون و كاهش آب بدن تشديد مي‌‌شود و در عين حال عوارض اكستاسي بر خلق كاهش مي‌يابد

●● نتايج آخرين تحقيقات:

در يك بررسي انجام شده يا كمك اسكن(PET (Positron Emission Tomography كه روي 2 گروه 14 نفري از مصرف كنندگان اكستاسي (حداقل 3 هفته مصرف) كه هيچ داروي روان‌گردان ديگري مصرف نكرده‌اند و 15 نفر كه هيچ دارويي مصرف نمي‌كنند نشان داده شد كه ميزان سروتونين در مغز بشدت كاهش يافته است و سلولهاي عصبي حاوي سروتونين آسيب ديده‌اند. لازم به ذكر است كه افراد مورد مطالعه از لحاظ سن و تعداد زن و مرد مشابه بوده‌اند.

●●  در مقاله اي که در مجله نوروساينس در 15 ژوئن 1999 به چاپ رسيد، نتايج يك تحقيق بر روي ميمونها به چاپ رسيد. در بررسي اين ميمونها كه براي مدت 4 روز و روزي 2 بار قرص Ecstasy محلول در مايعي را مصرف كرده بودند و ميمونهاي كه فقط همين مايع را استفاده كرده بودند و پس از 7 سال كالبد شكافي شده بودند مشاهده شد كه تغييراتي در سلولهاي سروتونيني مغز ايجاد شده است كه در لوب فرونتال و نواحي مربوط به فكر كردن، ناحيه هيپوكامپ و نقاط عمقي مغز مربوط به حافظه بوده است. پس مشاهده مي‌شود كه مصرف اكستاسي در دراز مدت باعث ايجاد اختلال در قوه تفكر و حافظه و قابليت يادگيري در فرد مي‌شود. در تحقيقي ديگر مشاهده شد كه پس از مصرف دارو، ميزان سروتونين در مغز به ميزان بيست تا شصت درصد كاهش مي‌يابد و مشاهده شد كه اثرات مخرب مغزي غيرقابل بازگشت است و تغييراتي در نورونهاي دوپامينرژيك مشاهده شد.

درمان اعتياد:
شامل پرهيز از مصرف و حمايت رواني فرد مي‌باشد.از داروهاي ضد اضطراب و ضدافسردگي نيز استفاده مي‌شود.

کوکائين و کراک چيستند؟
كوكايين، آلكالوئيد اصلي برگ كوكا است كه از برگهاي بوته اي به نام (
Ergthroxglom Coca) بدست مي آيد، كه مركز اصلي رويش آن آمريكاي جنوبي است. كوكايين به عنوان ماده موثر در سالهاي 60- 1859 م. از برگ كوكا (تصوير 1) مجزا و استحصال شد. كراك را نيز از كوكايين تهيه و در اواخر تابستان و اوايل پاييز سال 1985 م. به بازار شهر نيويورك عرضه كردند. كراك خطرناكترين ماده اعتياد آوري است كه تا كنون به بازار آمده و به حدي وابستگي آور است كه يك بار مصرف آن، فرد را معتاد مي كند. از نظر طبقه بندي فارماكولوژي، محرك سيستم اعصاب مركزي است.

كوكايين پودر سفيد نرم شفاف كريستالي با طعمي تلخ است كه اغلب با پودر تالك، يا ملين ها يا شكر مخلوط مي شود و معمولا به صورت استنشاق، تزريقي، خوراكي يا دود كردن و گاهي هم به طريق پاشيدن روي دستگاه تناسلي مصرف مي كنند.

دود معمولي آن براي انفيه و استنشاق 30 تا 100 ميلي گرم است و 10 تا 25 ميلي گرم آن براي تزريق استفاده مي گردد. كوكايين بي حس كننده موضعي است و به ندرت براي برخي از اعمال جراحي استفاده مي شود.

نامهاي خياباني آن Coke مخفف كلمه كوكايين (Cocaine)، Candy (شيريني) ، Nose (بيني) ،Snow (برف) ، Happy (خوشحال، خوشبخت) و Dust (مواد گردي، گرد و خاك) مي باشد.
                                                        تصوير1- گياه کوکا

coca.jpg


استعمال كوكا قرنها است در كشورهاي هند، پرو و بوليوي معمول بوده، برگهاي رنگ كوكا را براي لذت و خوش بودن مي جوند، مردم اين كشورها براي قادر شدن به انجام كارهاي سخت و جدي و راه رفتن و تحمل گرسنگي و تشنگي از جويدن كوكا ياري مي گيرند.
تا آنجا كه به تاريخچه كوكا مربوط مي شود، اين عادت در ميان ساكنان كوه هاي آند رايج بوده است. در تابوت هاي (
Huacas) باستاني پرو، مجسمه هاي در حال استعمال كوكا كشف شده اند. روشن ترين علامتي كه بر چهره معتادان كوكا ديده مي شود فرو رفتگي گونه هاست كه در اثر مكيدن برگ كوكا به وجود مي آيد.

پودر کوکائين
 
Cocaine-Powder.jpgCrack-Cocaine.jpg

                                                                                      کراک
اثرات كوتاه مدت:

اثرات كوتاه مدت آن مشابه آمفتامين است ولي با مدت زمان كوتاهتر، احساس افزايش انرژي، چابكي و سرخوشي زياد مي كند، از جمله اثرات آن پس از مصرف عبارت است از: افزايش ضربان قلب، نبض، تنفس، درجه حرارت بدن، فشار خون، گشادگي مردمك چشم، پريدگي رنگ، كاهش اشتها، تعرق شديد، تحريك و هيجان، بي قراري، لرزش به خصوص در دستها، توهمات شديد حسي، عدم هماهنگي حركات، اغتشاش دماغي، گيجي، درد پا، فشار قفسه سينه، تهوع، تيرگي بينايي، تب، اسپاسم عضله، تشنج و مرگ.

در حالت قطع ماده نيز افسردگي شديد حادث مي شود. ناخالصي كوكايين خيابان اغلب موجب حساسيت و آلرژي شديد مي شود كه معمولا با آب ريزش بيني و بي خوابي شديد همراه است. در مسموميت حاد با كوكايين، فرد مصرف كننده دچار بي قراري و تشويش، هيجان، شوريدگي فكر و اختلال تنفسي مي گردد. ضربان، تنفس و فشار خون فرد افزايش مي يابد.

اثرات دراز مدت:

از جمله اثرات بلند مدت آن از دست دادن وزن بدن، يبوست، بي خواب، ضعف جنسي، دپرسيون تنفسي، اشكال در ادرار كردن، تهوع، كم خوني، رنگ پريدگي، تعرق شديد، دردهاي شكمي و اسهال، اختلالات در هضم و دستگاه گوارشي، سردرد، لرزش دست ها، لرزش و تشنج، پريدن عضلات و سفتي آنها، هپاتيت، آب ريزش دائمي بيني، ايجاد زخم، آماس و جوشهاي پوستي به خصوص اطراف مخاط گوش و بيني، زخم مخاط بيني (در مصرف به صورت انفيه)، اضطراب، بي قراري، تشنج پذيري شديد، سوء ظن، گيجي، اختلالات درك زمان و مكان، رفتار تهاجمي، تحريك پذيري شديد، افسردگي، پرخاشگري، تمايل به خود كشي، توهمات و اختلال در حواس (به خصوص بينايي، شنوايي، و لامسه)، افكار هذياني، و گاهي اشتهاي كاذب و سرانجام ناراحتي جدي دماغي و رواني به نام سايكوز و كوكايين.

تحمل و ايجاد وابستگي كوكايين مشابه آمفتامين است وابستگي شديد رواني ايجاد مي كند كه اين وابستگي در عصاره كوكايين يعني كراك شديدتر مي باشد.

در آزمايشاتي كه براي تحقيق پيرامون اثر كوكايين بر روي موش و ميمون انجام شده، پس از قطع مصرف آن، نشانه هاي ترك از جمله ضعف شديد، بد خوابي، افسردگي، تحريك پذيري، گرسنگي زياد ديده شده است.

مصرف كننده، كراك را چه به طريق استنشاق يا پاشيدن روي توتون و ماري جوانا و چه از راه كشيدن با پيپ استعمال كند، ديگر نمي تواند از مصرف آن خودداري كند و بايد پي در پي آن را استعمال نمايد. خيلي سريع جذب ريه گشته و به مغز مي رسد و حالت تهاجمي به مصرف كننده دست داده، باعث بزرگ شدن قلب، افزايش فشار خون مي شود، به گونه اي شديدتر از كراك پديدار مي گردد. اصولا فردي كه كراك مصرف مي كند، ديگر بر خود تسلط ندارد و گويا خودي خود را گم كرده است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره اسیب های اجتماعی

بازديد: 18003

مقدمه

اي خداي پاك و بي انباز ويار                          دست گير وجرم ما را در گذار

«مولوي»

انسانها در فراز و نشيبهاي تاريخ هميشه از دردها و آسيبهاي اجتماعي بسياري رنج برده اند و همواره در جستجوي يافتن علل و انگيزه هاي آنها بوده اند تا رهها و شيوه هايي را براي رهايي ازآنها بيابند. از مجموعه اين آگاهيها و تجربه ها و آموخته ها، توانسته اند زمينه هاي مطالعاتي و رشته هاي مختلفي را براي تبيين بي هنجاريها و نابسامانيهاي زندگي اجتماعي پي ريزي كنند. حاصل اين كار پيدايي دانش آسيب شناسي اجتماعي (جامعه شناسي انحراف) است. آسيب شناسي اجتماعي مطالعه بي نظميها و آسيبهاي اجتماعي همراه با علل و انگيزه هاي پيدايي آنها و نيز شيوه هاي پيشگيري و درمان اين پديده ها، به انضمام مطالعه شرايط بيمار گونه اجتماعي است؛ زيرا خاستگاه اصلي تبهكاري را بايد در كل حيات اجتماعي از قبيل: فقر، تورم، گراني، بيكاري، فقدان امنيت مالي و حقوقي و ديگر عواملي كه باعث محروميت مي شوند. زمينه مساعدي را براي انواع مختلف آسيبهاي اجتماعي چون: خودكشي، سرقت، اعتياد به مواد مخدر، الكليسم، طلاق، گدايي و فراهم مي آورند. از اين رو مفهوم آسيب شناسي گسترده وسيعي پيدا مي كند و از ابعد ارزشي و كاربردي فراواني برخوردار مي گردد.

 

تعريف آسيب شناسي اجتماعي

آسيب شناسي عبارت است از مطالعه و شناخت ريشه بي نظيمها در ارگانيسم در پزشكي به فرآيند به علت يابي بيماريها، آسيب شناسي گويند. در مشابهت كالبد انساني با كالبد جامعه مي توان اسيب شناسي اجتماعي را مطالعه و ريشه يابي بي نظمي هاي اجتماعي تعريف كرد.

در واقع، آسيب شناسي اجتماعي، مطالعه ناهنجاريها و آسيب هاي اجتماعي نظير بيكاري، اعتياد، فقر، خودكشي، روسپيگري، طلاق. ولگردي، گدايي و... همراه با علل و شيوه هاي پيشگيري و درمان آنها به انضمام مطالعه شرايط بيمارگونه و نابسامان اجتماعي است.

اعتياد چيست؟ معتاد كيست؟

اعتياد چيست؟ اعتياد را به عادت كردن خود گرفتن، خوگر شدن، و خود را وقف عادتي نكوهيده كردن معني كرده اند. به عبارت ديگر، ابتلاي اسارات آميز به ماده مخدر كه از نظر جسمي يا اجتماعي زيان آور شمرده شود اعتياد نام دارد.

اصطلاح اعتياد به سهولت قابل تعريف نيست، اما عواقب آن به صورتهاي مختلف نظير كم شدن تحمل و وابستگي بدني هويدا مي شود.

در طب جديد به جاي كلمه اعتياد، وابستگي به دارو به كار مي رود كه داراي همان مفهوم ولي دقيق تر و صحيح تر است. مفهوم اين كلمه آن است كه انسان بر اثر كار برد نوعي ماده شيميايي از نظر جسمي و رواني به آن وابستگي پيدا مي كند، به طوري كه بر اثر دستيابي و مصرف دارو، احساس آرامش و لذت به او دست مي دهد؛ در حالي كه نرسيدن دارو به خماري، دردهاي جسماني و احساس ناراحتي و عدم تامين دچار مي شود(فدائي و سجاديه، 1365: 19).

معتاد كيست؟

معتاد كسي است كه در اثر مصرف مكرر و مداوم، متكي به مواد مخدر يا دارو شده باشد، يا به عبارت ديگر قرباني هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به مواد مخدر معتاد شناخته مس شود. (برژره،  1368:5) از نظر آسيب شناسي هر دارويي كه پس از مصرف چنان تغييراتي را در انسان به وجود آورد كه از نظر اجتماعي قابل قبول و پذيرش نباشد و اجتماع نسبت به آن حساسيت يا واكنش نشان دهد، آن دارو مخدر است و كسي كه چنين موادي را مصرف مي كند معتاد شناخته مي شود.

عوارض جسمي

1.   ترياك و مشتقات آن دندانها را كثيف و آسيب پذير كرده، مخاط دهان را ملتهب مي سازد و موجب نقصان ترشحات غدد بزاقي مي گردد.

2.   ورود مرفين يا هروئين به بدن، كار دستگاه عصبي را در سطوح مختلف تغيير مي دهد و در صورت تداوم، آن را به بدكاري مزمن و دايمي سوق مي دهد. (تقوي: 1370: 97).

3.   مواد فيوني موجب تنبل شدن كبد گرديده، راه ريختن صفرا به روده را منقبض و تنگ مي كند و چون ترشحات پانكراس به خوبي در روده ها نمي ريزد، يرقان ايجاد مي شود و اثرات ناگواري بر دستگاه گوارش دارد.

4.   كليه ها در اثر مصرف مواد مخدر دچار ورم يا نفريت مي گردد و اين اثرات منجر به تكرر ادرار از يك سو و اشكال در دفع ادار يا ادرار ادارار توام با درد از سوي ديگر مي شود.

5.    استعمال مواد مخدر سبب كم يا متوقف شدن ميل جنسي مي شود. زنان معتاد خيلي زود نازا مي شوند و در زمان بار داري با احتمال سقط جنين مواجه خواهند بود.

6.   مواد مخدر، تارهاي صوتي حنجره را تحريك كرده، به التهاب مزمن مي انجامد و در نتيجه آهنگ صوتي معتاد غير طبيعي مي شود به علاوه، گاه بيماري بر نشيت مزمن و آسم را در پي داشته، ريه ها به محيط سازگاري براي بروز سل تبديل مي شود.

7.    چنانچه دود ترياك ريه را پر كرده باعث شود كه اكسپژن لازم به خون نرسد، تپش قلب، تنگي نفس، و دوران سر ايجاد مي شود. (آذرخش، 1334: 422)

8.   از عوارض ديگر مي توان خشكي پوست، قرمز شدن، بالا رفتن حرارت پوست در نقاط مختلف بدن و شكننده شدن ناخنها و به طور كلي ضعف عمومي را نام برد.

مثال: زندگي نامه و مصاحبه باليني يك معتاد

عباس 26 سال داشت ـ در خانواده اي محروم در جنوب تهران به دنيا آمد ـ روابط او با ديگر اعضا خانواده نه تنها گرم و صميمي نبود؛ بلكه در خانواده اي طرد كننده زندگي مي كرد. ـ مرگ برادر بزرگ و عقب ماندگي ذهني خواهرش، او را سخت ناراحت كرده بودـ در تعدادي از دروس دوره راهنمايي ضعيف بود. اما علاقه بسياري به ورزش داشت؛ ولي خانواده او را از رفتن به باشگاه منع مي كرد ـ رابطه گرمي با شوهر خواهر خود داشت و گاهي از سيگارهاي حشيش دار او استفاده مي كرد. در سال سوم راهنمايي با 6 مورد تجديدي روبرو شد ـ همين امر موجب شد كه به هم سن و سالهاي خود روي آورد ـ اكثر دوستانش دچار انواع بزهكاري بودند و دزدي و اعتياد ميانشان رواج بسيار داشت. در 17 سالگي بعد از مردود شدن در سوم راهنمايي به سيگار وحشيش روي آورد و داماد خانه نيز به اين مساله دامن زد و عرصه را براي او باز تر كرد و او را براي به  اين امر تشويق نمود...

مصاحبه باليني:

در مصاحبه باليني كه از عباس به عمل آمد، وي مضطرب و افسرده بود و با تكيه كلامهاي خاص خود صحبت مي كرد و تا حدودي تيكهاي عصبي در نقاط مختلف صورتش قابل مشاهده بود. البته از اعتياد خود اظهار ناراحتي مي كرد؛ ولي خود را در چنگال آن اسير مي ديد و مي گفت كه به هيچ عنوان نمي تواند آن را ترك كند. شخصيت مايل به نوروتيك او با گرايشهاي شديد و افسردگي از طرز و محتواي كلامش مشخص بود. با نااميدي صحبت مي كرد و خود را بازنده اي مي پنداشت. بازنده اي كه به علل مبهم نتوانسته است از چيزهايي كه ميخواسته برخوردار باشد. نااميدي شديدي نسبت به آينده و سردرگمي در زندگي را مطرح مي كرد. عين گفته او چنين است. گاه گاهي گيج گيجم رو هوام. به علاوه بيزاري نسبت به فعاليتهاي روزمره را عنوان مي كرد و خود به يكي از علائم افسردگي اش كه اختلال در خواب و كم اشتهايي است اشاراتي داشت.

روابط نادرست خانوادگي سبب شده كه داراي روحيه اي خجول و آن طور كه خودش مي گويد همواره از پايين بودن اعتماد به نفس در رنج باشد.

علل و انگيزه هاي اعتياد را مي توان در موارد ياد شده برشمرد:

1ـ زندگي در گذر جواني به زمزمه اي پايان ناپذير مي ماند، رازها و جاذبه هاي اين برهه از عمر آدمي به گونه اي است كه بسياري را به ورطه تباهي مي كشاند. نتايج بررسي ها نشان داده است كه 16% از معتادان كمتر از 19 درصد سن دارند و 28 درصد آنان بين 20 تا 24 سال، حدود 4% از معتادان در سنين 46 تا 50 سالگي و 3% از معتادان را افراد بين 51 تا 59 سالگي تشكيل مي دهند.

2ـ افراد سست عنصر و بي اراده

3ـ عوامل رواني و فشار عصبي

4ـ نابساماني هاي زندگي، بيكاري، فرار از مشكلات و عدم توانايي فرد از رو به رو شدن با مسائل اجتماعي

5ـ ماده اي است عده اي از افراد تصوري نادرست براي پيدا كردن آرزوهاي گم شده خود مي پندارند.

6ـ اختلالات خانوادگي و تضاد و كشمكش بين والدين

7ـ فراواني مواد مخدر و تهيه آسان آن

8ـ در نزد فرد معتاد، ترس  و وحشت، بزدلي، جانشين شجاعت، شهامت و از خود گذشتگي مي شود.

اصلي ترين راه مبارزه با مواد مخدر و خشكاندن ريشه اعتياد، برچيدن زمينه و انگيزه اعتياد در نزد جوان است. آموزش عمومي و پيشگيري از اعتياد بايد به عنوان يك فرهنگ همگاني شود. و مقدم بر همه بايد با شناخت دقيق نيازهاي جوانان كه متاسفانه بيشتري شمار معتادان را تشكيل مي دهد به علل و ريشه هاي اعتياد پي برد. و خانواده به عنوان اساسي ترين واحد جامعه نقش به سزايي در دور نگه داشتن فرزندان از مواد مخدر را دارد.

تعريف طلاق

طلاق مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه يعني خانواده است طلاق در لغت به معني رها شدن از عقد نكاح و فسخ كردن عقد نكاح بوده و پديده اي است قرار دادي كه به زن و مرد امكان ميدهد تا تحت شرايط پيوند زناشويي خود راگسيخته و از يكديگر جدا شوند.

طلاق بر انحلال يك ازدواج رسمي در زماني كه طرفين آن هنوز در قيد حياتند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج كنند دلالت مي كند. يا به عبارت ديگر طلاق شيوه نهادي شده اختياري پايان يك ازدواج است.

متفكران و جامعه شناسان طلاق را يكي از آسيبهاي اجتماعي به شمار آورده بالا رفتن ميزان آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقي و به هم خوردن آرامش خانوادگي در مجموع دگرگوني در هنجارهاي اجتماعي محسوب مي دارند.

انواع طلاق

1.     طلاق رجعي: آن است كه بعد از طلاق و قبل از سر آمدن مدت عده مرد مي تواند بدون عقد به زن خود رجوع كند.

2.     طلاق بائن: طلاقي است كه مرد بعد از طلاق حق رجوع به زن خود بدون عقد مجدد را ندارد.

3.   طلاق خلع: به طلاقي مي گويند كه زن به شوهرش مايل نيست و با گرفتن مال يا بخشيدن كابين خود از شوهر مي خواهد تا او را طلاق دهد.

4.   طلاق مبارات: آن است كه زن و شوهر كه از يكديگر بيزار شده اند در نتيجه، قرار مي گذارند كه زن قسمتي از مهر و كابين خود را به مرد ببخشد و طلاق بگيرد و مرد نيز از آنچه قبلاً به زن داده صرف نظر كند. بر خلاف طلاق خلع كه در آن زن براي تحقق طلاق مي تواند همه داراييش را ببخشد. در طلاق مبارات فقط مي تواند از مهريه خود صرفنظر كند.

 

طلاق در ايران

اگر در گذشته در باره طلاق و عواقب و پيامدهاي آن كمتر سخن رفته شايد يكي از دلايل اين باشد كه تعداد موارد طلاق به اندازه امروز نبوده است. زندگي اجتماعي امروزه طوري شكل گرفته كه بيش از پيش موجبات جدايي و تفرقه و از هم گستن پيوند هاي خانوادگي را فراهم آورده است. مجله نيوزويك مي نويسد: طلاق گرفتن در آمريكا به آساني تاكسي گرفتن است. تهديدهاي مختلف عليه خانواده در ايالات متحده آمريكا نيست به جاهاي ديگر شكل حادتري دارد.

افزايش طلاق منحصر به آمريكا نيست؛ بلكه اين پديده از بيماريها و آسيبهاي قرن معاصر است. شواهد نشان مي دهد هر جا فرهنگ غربي رسوخ بيشتر يافته، نرخ طلاق هم فزوني داشته است. در ايران نيز مانند ديگر جهان، طلاق سابقه اي طولاني دارد و مي توان گفت كه سابقه اين امر به نخستين روزهاي تشكيل خانواده و  ايجاد جوامع انساني باز مي گردد. همچنين، ناگفته پيدا است كه  در ادوار مختلف تاريخي براي طلاق در ايران مقررات و قوانين متعددي وجود داشته كه معرف نگرش جامعه نسبت به اين امر بوده است. از سوي ديگر، در بررسيهاي مختلف، طلاق به صورتهاي متعدد بررسي شده و ديدگاههاي متفاوتي نسبت به آن وجود داشته و دارد. به اين ترتيب دامنه اين موضوع بسيار گسترده است و طبعاً در فصل حاضر امكان بررسي و تجزيه و تحليل اين پديده وجود ندارد. بنابر اين فقط به بررسي چند آمار نمونه اكتفا مي شود.

مطالعه آماري طلاق در 6 سال مورد بررسي حاكي از آن است كه از سال 1365 تا سال 1370 بيشترين ميزان طلاق مربوط به سال 1370 (39336 مورد) و كمترين تعداد مربوط به سال 1367 (33114 مورد) بوده است.

ميزان وقوع طلاق را به شيوه ديگري نيز مي توان بررسي كرد و آن مقايسه نسبت طلاق به ازداوج در طي يك سال است. براساس جدول 1ـ12 نسبت طلاق به ازدواج در سالهاي 1365 تا 1370 به ترتيب 3/10،6/9،1/9،4/7،3/8 و 8/8 در صد بوده است. اين شاخص گوياي آن است كه نرخ طلاق  نسبت به از دواج در سال 1368 با 4/7 در صد كمترين است. اين روند در سالهاي بعد تغيير مي كند؛ چنانچه در سال 1369 برابر 3/8 در صد و در سال 1370 برابر 8/8 در صد مي شود. مقايسه ارقام فوق، افزايش نسبت طلاق به ازدواج را در سالهاي مذكور نشان مي دهد.

براساس جدول 2ـ12 در مناطق شهري، استان هرمزگان با 6/18 در صد بالاترين ميزان طلاق و استان چهار محال بختياري با 7/1 درصد كمترين ميزان طلاق را در بين سالهاي 70ـ65 دارا بوده اند. در نقاط روستايي استان لرستان 7/17 درصد، با لاترين ميزان طلاق و استان كهكيلويه و بوير احمد و استان بوشهر با صفر در صد كمترين ميزان طلاق را داشته اند. در بين مناطق شهري و روستايي، استان تهران با 9/15 درصد بالاترين و استان يزد با 3/2 در صد كمترين ميزان طلاق را دارا بوده اند.

عواملي كه به افزايش احتمال وقوع طلاق كمك مي كند.

1.     ازدواج در سنين پايين به ويژه در مناطق شهري؛

2.     كوتاه بودن طول مدت آشنايي قبل از ازداوج؛

3.     زندگي در خانواده هايي كه در آنها، والدين ازدواج موفقي نداشته اند؛

4.     عدم تاييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان؛

5.     عدم شباهت محلي و فرهنگي در سوابق زندگي زوجها:

6.     داشتن مذهب متفاوت؛

7.     داشتن عقايد و ديدگاههاي متفاوت مذهبي، اجتماعي و سياسي؛

8.     عدم تفاهم زن و شوهر نسبت به ايفاي نقشها و وظايف خود؛

9.     سابقه زندگي شهري؛

عواقب و پيامدهاي طلاق

عواقب و پيامدهاي احتمالي طلاق يا تاثير ضمني طلاق در پديده هاي رواني و اجتماعي را مي توان چنين برشمرد:

1ـ بزهكاري كودكان و نوجوانان، ناسازگاريها و رفتارهاي ضد اجتماعي آنان

2ـ فحشا به ويژه در نتيجه فقر و ناآگاهي

3ـ اعتياد زنان، مردان و كودكان و استفاده از كودكان در توزيع مواد مخدر و ديگر فعاليتهاي غير مجاز

4ـ پرخاشگري و ناسازگاري كودكان فراز از منزل و ولگردي آنان

5ـ افت تحصيلي، خودكشي زن يا شوهر و حتي كودكان

6ـ كاهش ميل به ازدواج در ديگر افراد خانواده به ويژه بچه هاي طلاق

7ـ اهمال و مسامحه والدين در تعليم و تربيت فرزندان، ايجاد آسيبهاي رواني و اجتماعي براي آنان

8 ـ فرزندان پسر طلاق در همانند سازي مردانه دچار اشكالات زيادي خواهند شد و در بسياري از موارد تمايلات هم جنس گرايانه از خود بروز مي دهند و اتكاي به نفس آنان نيز به شدت كم  مي گردد. اصولاً ميزان افسردگي و خودكشي در آنان شيوع بيشتري پيدا مي كند.

9ـ بچه هاي طلاق با گذشت پنج سال به هيچ وجه نمي توانند ثبات هيجاني و عاطفي خود را به دست بياورند. از آنجا كه هستة مركزي شخصيت افراد به نظر بسياري از پژوهشگران روان شناسي در دوران كودكي شكل مي گيرد، اين گونه كودكان در بسياري از موارد دچار اختلالات شخصيتي خواهند شد.

10ـ و بالاخره بچه هاي طلاق آينده اي خوبي را براي خود تصور نمي كنند و اطمينان خود را به اركان زندگي از دست مي دهند و از آنجا كه عدم توجه خانواده را به مسايل و نيازهاي خود لمس مي نمايند. در آينده نسبت به افراد پيرامون خود و در مقياس بالاتر، اجتماع، به نوعي بي اعتنايي و بي توجهي كشيده مي شوند.

عواملي كه به كاهش احتمال وقوع طلاق كمك مي كند

1ـ ازدواج در سن 25 و بالاتر براي مردان و 20 سال و بالاتر براي دختران

2ـ مدت زمان لازم براي شناخت طرفين قبل از ازدواج به ويژه در شهرها

3ـ زندگي در خانواده هايي كه در آنها، والدين ازدواج موفقي داشته اند

4ـ تأييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان

5ـ شبيه بودن سوابق زندگي زوجها

6ـ دارا بودن مذهب يكسان

7ـ شركت در مراسم و مناسك مذهبي

8 ـ توافق زن و شوهر نسبت به تعهدات و نقشهاي خود

9ـ سابقة زندگي در مناطق روستايي

تعريف خودكشي

دست يافتن به تعريفي جامع و مانع براي خودكشي كار ساده اي نيست. ملاك كار اكثر كساني كه از خودكشي تعريف كرده اند، براساس «تعريف» دوركيم بوده است. دوركيم در سال 1897 تعريف زير را ارائه داد: «خودكشي به هر حالتي از مرگ اطلاق مي شود كه نتيجة مستقيم يا غير مستقيم عملي باشد كه شخص قرباني آن را انجام داده و از نتيجة عملش آگاه بوده است».

علل و انگيزه هاي خودكشي

تا كنون مطالب بسياري دربارة انگيزه هاي خودكشي نوشته شده است. غالباً دلايلي كه قربانيان خودكشي ارايه مي دهند به قدر كافي قابل درك است، اما به طور معمول هيچگاه اين مشكلات آن قدر با اهميت نيست كه خودكشي تنها چارة آن به نظر برسد.

به دست آوردن اطلاعات دربارة انگيزه هاي خودكشي غالباً مشكل است، زيرا مهمترين عامل دستيابي به اطلاعات يعني شخص قرباني در اختيار نيست تا بتوان از او سئوال كرد و از اين طريق به انگيزه هاي اقدام او پي برد.

بدين ترتيب، بايد گفت عوامل بسياري دست اندر كارند كه به عنوان مثال عواملي چون جنس، ازدياد سن، بيوگي، مجرد يا مطلقه بودن، نداشتن فرزند، تمركز جمعيت، اقامت در شهرهاي بزرگ، بالا بودن هزينه هاي زندگي، بحرانهاي اقتصادي، اعتياد، سابقة اختلافات خانوادگي در دوران كودكي، اختلال رواني و بيماريهاي جسماني را مي توان نام برد.

شخصيت و تجربه هاي مراحل اولية كودكي

عوامل فرهنگي

يگانگي اجتماعي

شرايط اقتصادي

تجدد طلبي (نوگراي)

خودكشي در ميان ملل مختلف جهان

خودكشي در جهان صنعتي

خودكشي در ايران

تا كنون مطالعة دقيقي دربارة خودكشي در كشور ما انجام نگرفته. زيرا آمار پزشكي قانوني و ديگر مراجع گويا نيست و تنها مطالب منتشر شده در برخي از روزنامه ها و مجله ها تا حدي به بررسي پديده خودكشي كمك مي كند.

علاوه بر آن، تعداد زيادي از خانواده هاي ايراني خودكشي افراد خانواده را كتمان مي كنند و آن را ننگ مي شمرند. در سال 1342  تحقيقي به وسيله خسرو خسروي انجام شد كه مأخذ اصلي بررسي وي مطالب روزنامه ها بود.

بر اساس اين تحقيق، از سال 1335  تا 1340 مجموعاً 568 نفر اقدام به خودكشي كرده بودند كه از اين عدد 367 نفر مرد و 176 نفر زن بودند ضمن اينكه از جنس و سن 25 نفر اطلاع درستي نبود.

در مقايسه با كشورهاي صنعتي، ميزان خودكشي، در ايران كمتر بوده هر چند در دو دهة اخير روندي رو به افزايش داشته است. مهمترين عاملي كه قضاوت دقيق را در اين مورد غير عملي مي سازد، نبود آمارهايي از نقاط مختلف كشور است. به علاوه، اگر آماري هم از طرف پزشكي قانوني اعلام شده، مربوط به شهر تهران است. طبق آمار سازمان بهداشت جهاني (جدول 1ـ 13) ميزان خودكشي در مردان 16 و در زنان 4 در هر ميليون نفر در سال 1987 بوده است كه اين آمار فزوني تعداد خودكشي در مردان را نسبت به زنان نشان مي دهد. بر اساس مجموع تحقيقاتي كه تا كنون انجام شده است.

علل و انگيزه هاي خودكشي را در ايران

1ـ اختلافات زناشويي و نامناسب بودن شرايط زندگي خانوادگي

2ـ ناراحتيهاي رواني، شكست در عشق و اختلالات رواني و شخصيتي

3ـ فقر، بيكاري، اعتياد و شرايط نامساعد اقتصادي

4ـ شرايط خاص زندگي شهري به ويژه شهرهاي بزرگ و صنعتي

5ـ از هم پاشيدگي و جدايي گروههاي اجتماعي

بر اساس گزارش مركز آمار ايران تعداد خودكشيها و مرگهاي اتفاقي در حوزه استحفاظي شهرباني جمهوري اسلامي ايران در طي سالهاي 1365 تا 1369 به شرح (جدول 2ـ13) بوده است.


منابع: 

سایت اطلاع رسانی دانشنامه رشد :

www.daneshnameh.roshd.ir

سایت اطلاع رسانی آفتاب :

www.aftab.ir

سایت اطلاع رسانی تبیان :‌

www.tebyan.net

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(8)

تحقیق و مقاله درباره افسردگی

بازديد: 407

افسردگی

افسردگیمیتواندتنهایکباردرزندگیفرداتفاقبیفتد . بههرحالاغلببهصورتحملاتتکراریدرطولزندگیبادورههایبدونافسردگیدربینآنهااتفاقمیافتدیامیتواندوضعیتیمزمنباشدکهنیازمندیکدرمانپیوستهدرطیزندگیباشد.

افسردگیاختلالیاستکهبرتفکر،خلق،احساسات،رفتاروسلامتجسمیشماتأثیرمیگذارد.
پیشازاینعقیدهبراینبودکه « تمامآندرسرشماست » واگرواقعاًتلاشکنیدمیتوانیدخودراازآنرهاکنید. امروزهپزشکانمیدانندکهافسردگینوعیضعفنیستوشمابهتنهایینمیتوانیدآنرادرمانکنید. افسردگییکاختلالپزشکیبازمینهشیمیایییازیستشناسیاست .گاهیاوقاتیکزندگیپراسترسمحرکیبرایافسردگیمیشود. درسایرمواردبهنظرمیرسدکهافسردگیبدونیکعلتتعیینشدهمشخصوبطورخودبخودیرویمیدهد.

افسردگی،بدونتوجهبهعلتآنچیزیبیشازیکحالتمحزونویایکخمودگیدرآماتیکاست .

افسردگیمیتواندتنهایکباردرزندگیفرداتفاقبیفتد . بههرحالاغلببهصورتحملاتتکراریدرطولزندگیبادورههایبدونافسردگیدربینآنهااتفاقمیافتدیامیتواندوضعیتیمزمنباشدکهنیازمندیکدرمانپیوستهدرطیزندگیباشد.ایناختلالبیشاز۱۸میلیونآمریکاییرادرتمامسنینونژادهامبتلاکردهاست.
داروهاییکهدردسترسهستند،حتیدرموردافسردگیهایبسیارشدیدایمنومؤثرهستند. بادرمانمناسب،بسیاریازافرادیکهافسردگیشدیددارند،درعرضچندهفتهبهبودیمییابندومیتوانندبهفعالیتهایطبیعیروزانهخودبازگردند .
●●
علایمونشانهها

دونشانهشاخصافسردگیکهنشانههایکلیدیبرایتشخیصمحسوبمیشونددرزیرآوردهشدهاند .

ازدستدادنعلاقهبهامورروزمرهطبیعی

شماعلاقهوخوشحالیخودرادرفعالیتهاییکهقبلاًازآنهالذتمیبردیدازدستمیدهید. اینمورد « بیلذتی » نامیدهمیشود .

خلقافسرده

شمااحساسغمیاناامیدی،بیفریادرسیمیکنیدوامکانداردنوبتهایگریهداشتهباشیدازدیدپزشکانیاسایرمراقبینبهداشتیکهافسردگیراتشخیصمیدهند،علاوهبرمواردفوقبیشترعلائمونشانههاییکهدرزیرآوردهشدهاندنیزمیتوانددربیشترروزهاویاتقریباًهرروز،بهمدتحداقلدوهفتهدرفردوجودداشتهباشند .
ختلالاتخواب

خوابزیادیامشکلاتحینخوابمیتواندعلامتیباشدمبنیبراینکهشماافسردههستید. بیدارشدندرنیمهشبیاصبحزودوناتوانیدربهخوابرفتندوبارهمعمولهستند .
اختلالدرفکرکردنیامتمرکزشدن

ممکناستبرایتمرکزکردنیاتصمیمگرفتندچارزحمتشویدومشکلاتیباحافظهخودداشتهباشید .

کاهشوزنیاوزنگیریقابلتوجه

کاهشیاافزایشوزنووزنگیرییاکاهشوزنبدونتوجیهمیتواندنشاندهندهافسردگیباشد .
پرخاشگرییاکاهشحرکاتبدن
ممکناستبیقرار،پرخاشگر،تحریکپذیروزودرنجبهنظربرسید. یاممکناستاینطوربهنظربرسدکهکارهایتانراباسرعتآهستهانجاممیدهیدوبهسوالاتبهآهستگیوباصداییکنواختپاسخمیدهید .
خستگی
ممکناستاحساسکسالتوفقدانانرژیراتقریباًهرروزداشتهباشید . ممکناستصبحهنگامبهاندازهزمانیکهدرشبقبلبهرختخوابمیرفتیداحساسخستگیکنید .
اعتمادبهنفسپایین
ممکناستاحساسبیارزشیکنیدواحساسگناهشدیدداشتهباشید .
کاهشعلاقهبهفعالیتجنسی
اگرپیشازظهورافسردگیازنظرجنسیفعالباشید،ممکناستکاهشقابلتوجهیدرسطحعلاقهخودبهداشتنارتباطجنسیاحساسکنید .
افکارمرگ
ممکناستدیدگاهمنفینسبتبهخود،موقعیتخودوآیندهخودداشتهباشید . ممکناستافکارمرگ،مردنوخودکشیداشتهباشید .
افسردگیمیتواندشکایاتجسمیگستردهایرانیزمانندخارشعمومی،تاریدید،افزایشتعریق،دهانخشک،مشکلاتگوارشی) سوءهاضمه،یبوستواسهال( سردردوکمردردایجادنماید .
کودکان،نوجوانانوبالغینممکناستبهطورمتفاوتیبهافسردگیواکنشدهند. دراینگروههاممکناستنشانههااشکالمختلفداشتهباشدیابادیگروضعیتهاپوشاندهشود .
●●
انواعاصلیافسردگیشاملمواردزیراست :
افسردگیاساسی
ایننوعازاختلالخلقبیشازدوهفتهپایدارمیماند . نشانههامیتواند،شامل : احساسعظیمغموسوگ،ازدستدادنعلاقهوخوشحالیدرفعالیتهاییکهمعمولاًبرایتانلذتبخشاستواحساسگناهوبیارزشیباشد. ایننوعافسردگیمیتواندباعثکمخوابی،تغییراشتها،خستگیشدیدومشکلشدنتمرکزشود. فسردگیشدیدمیتواندخطرخودکشیراافزایشدهد.
دیستایمی Dysthymia
نوعخفیفترامامداومترافسردگیاست. ایننوعحداقلدوسالواغلببیشاز۵سالدواممیآورد. علایمونشانههامعمولاًناتوانکنندهنیستندودورههایدیستایمیمیتواندبادورههایکوتاهمدتاحساسطبیعیبودنجابهجاشود. ابتلابهدیستایمیشمارادرخطربیشتربرایافسردگیاساسیقرارمیدهد .
اختلالاتتطابقی
اگرفردیکهمحبوبشماستفوتکند،شغلتانراازدستبدهیدیاتشخیصسرطانبرایشماگذاشتهشودبسیارطبیعیاستکهاحساسفشار،غم،عصبانیتیالبریزشدنکنید . درنهایتبسیاریافرادباپایاناسترسهایزندگیبهحالتاولیهبازمیگردند. امابعضیخیر،اینچیزیاستکهبناماختلالتطابقیخواندهمیشود. زمانیکهپاسخشمابهیکحادثهیاواقعیتپراسترسباعثایجادعلائمافسرگیمیشود . بعضیافراددرپاسخبهیکحادثهمنفرددچاراختلالتطابقیمیشوند. بهنظرمیرسداینمشکلدردیگرانازترکیبیازعواملاسترسزاریشهدارد. اختلالتطابقیمیتواندحادباشد) کمتراز۶ماهدوامبیاورد( یامزمنباشد) بهمدتطولانیتریباقیبماند( .
پزشکاناختلالاتتطابقیرابراساساینکهعلایمونشانههایاولیهبهصورتافسردگییااضطرابباشندطبقهبندیمیکنند .
اختلالاتدوقطبی
داشتندورههایعودکنندهافسردگیوسرخوشی)مانیا = شیدایی( مشخصکنندهاختلالدوقطبیاست.ازآنجاکهاینوضعیتاحساساترادرهردوسرطیف)قطبها( درگیرمیکند،اختلالدوقطبییااختلال A افسردگیشیدایینامیدهمیشود . شیداییبرقضاوتاثرمیکندوباعثگرفتنتصمیماتغیرهوشمندانهمیشود . بعضیافرادمراحلیازافزایشخلاقیتونوآوریدرطیمرحلهشیداییدارند. تعدادحملاتهرحملهدرهریکازقطبهاممکناستمساوینباشد .
بعضیافرادممکناستچندینحملهافسردگیپیشازمرحلهشیداییداشتهباشندیابالعکس. ● اختلالاتخلقیفصلی
اختلالاتخلقیفصلیشکلیازافسردگیاستکهبهتغییراتفصلوفقدانتماسباآفتابمربوطاست . ممکناستباعثبروزسردرد،تحریکپذیریوسطحپایینانرژیشود .
بسیاریافرادباافسردگیعلایماضطرابراهمنشانمیدهند . اضطرابیکهبعدازسن۴۰سالگیایجادشوداغلببهافسردگیمربوطاستتایکمشکلمستقل .
علتها
هیچعلتمنفردیبرایافسردگیوجودندارد. اینبیماریغالباًشکلخانوادگیدارد . کارشناسانمعتقدندکهیکحساسیتژنتیکیدرترکیبباعواملمحیطیماننداسترسیابیماریجسمیمیتواندباعثایجادیکعدمتعادلدرموادشیمیاییمغزبانامنوروترانسمیترهاشودکهموجبافسردگیمیشود . بهنظرمیرسدعدمتعادلبینسهنوروترانسمیتر   سروتونین،نوراپینفرینودوپامین   باافسردگیمرتبطباشد.
دانشمندانکاملاًنمیدانندکهچگونهعدمتعادلدرنوروترانسمیترهامیتواندعلائمونشانههایافسردگیراایجادکند. بهطورقطعمشخصنیستکهآیاتغییراتنوروترانسمیترهاعلتافسردگیاستیانتیجهآن .

دانشگاه علوم پزشکی بوشهر

●● عواملیکهباافسردگیمربوطهستندشاملمواردزیراست :
ارث : محققینچندژنراکهممکناستبااختلالاتدوقطبیمربوطباشندرامشخصکردهاند،آنانبهدنبالژنهاییمیگردندکهباسایراشکالافسردگیمرتبطباشند . اماهمهافرادیکهسابقهفامیلیافسردگیرادارندبهایناختلالدچارنمیشوند .
استرس : وقایعپراسترسزندگی،بهویژهازدستدادنیاتهدیدبهازدستدادنیکفردمحبوبباشغلمیتواندمحرکافسردگیباشد .
داروها : استفادهطولانیمدتازبرخیداروهامانندداروهاییکهجهتکنترلفشارخوناستفادهمیشوند،قرصهایخوابیاقرصهایجلوگیریازبارداریمیتوانندعلائمافسردگیرادربعضیافرادایجادکنند .
بیماریها : ابتلابهیکبیماریمزمن،مثلبیماریقلبی،سکتهمغزی،دیابت،سرطانیاآلزایمرباعثمیشودکهشمادرخطربیشتریبرایافسردگیقراربگیرد. مطالعاتیکارتباطثابتنشدهبینافسردگیوبیماریقلبیرانشانمیدهد . افسردگیدربسیاریافرادیکهحملهقلبیداشتهانداتفاقمیافتد . افسردگیدرماننشدهمیتواندشمارادرخطربیشتریبرایمرگدرسالهایاولپسازسکتهقلبیقراردهد . ابتلابهکمکاریتیروئیدحتیاگرخفیفباشدهممیتواندباعثبروزافسردگیشود .
شخصیت : صفاتشخصیتیخاصیماننداعتمادبهنفسپایینووابستگیشدید،بدبینیوحساسیتدربرابراسترسهامیتواندشمارامستعدافسردگینماید .
افسردگیپساززایمان : احساسخفیفناراحتیکهمعمولاًچندروزتاچندهفتهپساززایماناتفاقمیافتددرمادرانمسئلهشایعیاست. دراینزمانممکناستاحساسناراحتی،عصبانیت،اضطراب،تحریکپذیریوکاهشظرفیتکنید. فرمشدیدتریاز baby blues افسردگیپساززایماننامیدهمیشودکهآنهمتازهمادرانراگرفتارمیکند .
الکل،نیکوتینوسوءاستفادهازمواد : کارشناسانتصورمیکردندافرادافسردهالکل،نیکوتینوداروهایتغییردهندهخلقرابهعنوانراهیبرایکاهشافسردگیاستفادهمیکنند . امادرواقعاستفادهازاینموادمیتواندباافسردگیواختلالاظطرابیمرتبطباشد .
رژیمغذایی: کمبودهایاسیدفولیکوویتامین B۱۲میتواندباعثایجادنشانههایافسردگیشود. سطوحپایینهردومادهمغزیباپاسخضعیفتریبهداروهایضدافسردگیهمراههستند .
عواملخطر
افسردگیتمامسنینوتمامنژادهارامبتلامیکند. میزانافسردگیدرمیانافرادمتأهل،بخصوصمردانمتأهلوافرادیکهارتباطاتطولانیمدتدارندکمتراست. اینمیزاندربینافرادمطلقهوکسانیکهتنهازندگیمیکنندبیشتراست . احتمالعدمتشخیصافسردگیدرافرادسنبسیاربیشتراست .
زناندوبرابربیشازمردانافسردگیراتجربهمیکنند. گرچهمرداناحتمالکمترینسبتبهزنانبرایافسردگیدارند،ایناختلالبین۳تا۴میلیونمردآمریکاییرامبتلاساختهاست. تفاوتهایجنسیتیتاحدیمیتواندناشیازعللبیولوژیکمثلهورمونهاوتغییراتمتفاوتسطحوروترانسمیترهاباشد .
چهوقتبایدبهدنبالتوصیهپزشکیرفت
اگرعلاقهکمیبهفعالیتهایلذتبخشدرخوداحساسمیکنید،اگراحساسغم،ناامیدی،خستگییابیارزشیمیکنیدواگرعاداتخوابوخوراکشمابهمیزانزیادیتغییرکرده،پزشکخودراببنیدتامشخصکنیدکهآیاافسردگیداریدیاخیر. اگرکسیرامیشناسیدکهشخصاتافسردگیرانشانمیدهد،اوراتشویقبهدریافتکمککارشناسانهکنید .
غربالگریوتشخیص
برایتشخیصافسردگی،پزشکمعاینهبالینیشامل: آزمایشاتیبرایردکردنوضعیتهاییکهمیتوانندعلایمتقلیدکنندهافسردگیراایجادکنندانجامدهد .
اگرپزشکشماعلایمافسردگیشدیدرامیبینیدیابهاحتمالخودکشیمشکوکاستمیتواندشمارابهمتخصصروانپزشکارجاعکندیاحتیبستریفوریراتوصیهکند .
پزشکیاروانپزشکتشخیصافسردگیرابراساسعلائمونشانههایمشخصبیماریبعلاوهحضورعلائمونشانههاییکهمعمولاًهمراهباافسردگیهستندمیگذارند.
عوارض
افسردگییکبیماریجدیاستکهمیتواندآثاروخیمیبرفردوخانوادهبهجاگذارد. افسردگیدرماننشدهمیتواندمنجربهمارپیچنزولیناتوانی،وابستگیوخودکشیشود. میزانخودکشیدرمردان۴برابربیشتراززناناست،گرچهزنانبیشتراقدامبهخودکشیمیکنند. میزانخودکشیپساز۷۰سالگیدرمردانافزایشمییابد،واینمیزانپساز۸۵سالگیبیشتراست .
علایمهشدارخاصیمیتواندنشاندهندهافسردگیشدیدواحتمالخودکشیباشند. باجدیتهردرمانیرابرایپیشگیریازخودکشیبهکارگیریدحتیاگرفردتحتدرمانافسردگیاست. اگرهریکازعلائمخطرزیررامشاهدهکردیدبایکپزشکیادرمانگاهروانیتماسبگیرید. ▪ (pacing ) آرامش،رفتارپرخاشگرانه،تغییراتخلقیزیادوبیخوابیبرایچندشبمتوالی.
تهدیدیاعملبهآسیبجسمییاخشونت .
تهدیدیاصحبتدرموردمرگیاخودکشیمانند: A دیگربرایماهمیتندارد@ یا A دیگرنیازینیستبیشازایننگرانمنباشی  .
افتفعالیتهاوارتباطات .
کارهاییمانندخداحافظیبادوستان،نوشتنوصیتنامهیا ... .
بهبودناگهانیخلقپسازیکدورهافسردگی .
رفتارخطرناکغیرطبیعیمانندخریدیاحملاسلحهیارانندگی ... .
درمان
ساختداروهایضدافسردگیوداروهایتثبیتکنندهخلقدرمانافسردگیرابهبودبخشیدهاست. داروهامیتوانندعلائمافسردگیرابرطرفکنندودربسیاریازانواعبیماریتبدیلبهخطاولدرمانشدهاند. رواندرمانیهممیتواندبخشیازدرمانباشدکهبهشماکمکمیکندبامشکلاتدائمیخودکهافسردگیراتحریکمیکندیابهآندامنمیزندکناربیایید. ترکیبیازداروهاویکدورهکوتاهرواندرمانیدرصورتیکهافسردگیخفیفیامتوسطداشتهباشید،معمولأبادارویادرمانالکتروشوکآغازمیشود. بهمحضاینکهبهترشویدرواندرمانیمیتواندمؤثرترواقعشود.
پزشکانعموماًافسردگیرادردومرحلهدرمانمیکنند. درمانحادداروییبهبرطرفکردنعلائمتاآنجاکهشمااحساسخوببودنپیداکنیدکمکمیکند. بهمحضاینکهعلائمتانبرطرفشود،رماننگهدارندهمشخصاًبامدت۶تا۱۲ماهبرابپیشگیریازعودادامهدادهمیشود.
حتیاگراحساسمیکنیدحالتانخوباستوبهفعالیتهایمعمولتانبازگشتهاید،بسیارمهماستکهداروهایتانرامصرفکنید. درافرادبسیاریکهیکحملهداشتهاند،حملهمجددافسردگیاتفاقمیافتد،اماادامهدرمانبهمدتحداقل۶ماهبهمیزانزیادیخطرعودفوریراکممیکند،اگردربیشازدوموردحملهقبلیافسردگیداشتهاید،امکانداردکهپزشکتاندرمانطولانیمدتباضدافسردگیهاراپیشنهادبدهد .
●●
مراقبتازخود
باآغازدرمانضدافسردگیشماهمچنانبایدبهطورروزانهکنترلشویددراینجاچندرهنمودآوردهشدهاست .
مرتبأپزشکخودراببینید: پزشکپیشرفتشماراارزیابیمیکند،شماراحمایتوتشویقمیکندوداروهایشمارادرصورتلزومتعدیلمیکند.
داروهایخودرادریافتکنید: پیداکردنداروییکهبرایشمابهترینباشد،ممکناستنیازبهچندینبارامتحانداشتهباشد. امکانداردچندهفتهطولبکشدتانتیجهراببینید. وقتیاحساسبهتربودنکردیدهمبهمصرفداروهایتانهمانگونهکهتوصیهشدهاستادامهدهید.
تنهانمانید: سعیکنیددرفعالیتهایطبیعیشرکتکنید .
ازخودمراقبتکنید: یکرژیمسالمداشتهباشیدومیزانمناسبیخوابوورزشداشتهباشید . ورزشمیتواندبهدرمانبعضیاشکالافسردگی،برطرفشدناسترسوآرامشدنشماکمککند.
ازالکلوداروهایتفریحیپرهیزکنید: سوءاستفادهازالکلوداروهاازبهبودشماجلوگیریمیکندیاسرعتآنراکندمینماید.

همانطورکهانسانسرتاپاشادمیشود،دچاراندوههمهجانبههممیگردد.

- چهوقتبهپزشکمراجعهکنیم؟
-
احساسغم،نگرانی،یابیهودگیمداومدارید.
-
بهخودکشیفکرمیکنید.
-
روابطوفعالیتهائیکهشادیبخشبودندلذتخودراازدستدادهاند.
-
نمیتوانیدبخوابید،زیادمیخوابید،یاصبحخیلیزودقدممیزنید.
-
احساسغممیکنیدودرتمرکز،یادآوری،وتصمیمگیریدچاراشکالشده‌‌اید.
-
دچارگریههایدورهایشدهاید.

-
افسردگینشانهٔچیست؟
همانطورکهانسانسرتاپاشادمیشود،دچاراندوههمهجانبههممیگردد. غصهوغمازدستدادنعزیزی،ونیزگرفتاریهایفردیمثلطلاقیابیکارشدنبخشیاززندگیانساناست. افسردگیناشیازاینشرایط)حتیبهمدتچندینماه( چیزیطبیعیاست.
اگراعتمادبهنفسخودراازدستدادهایدیاباهرتنشروانیازپادرمیآئید،ممکناستگرفتارافسردگیشوید. افسردگیممکناستعلتجسمانینیزداشتهباشد. محققاندریافتهاندکهبسیاریازافراددچارافسردگیشدید،اغلبدچارعدمتعادلدرموادشیمیائیمغزهستند.

- درمانافسردگی
علتهرچهباشد،راههائیبرایکاهشافسردگیوجوددارد.
احساسگناهنکنید. اگرافسردگیشماناشیازاحساساشتباهاست،سرزنشکردنخودکمکینمیکند. البتهبهعهدهگرفتناشتباهمهموناراحتیباآنهمراهاست،امااحساسگناهیاشرمندگیشدیدخودشخصراعاملاصلیقلمدادمیکند.
برنامهمنظمیداشتهباشید. چرخهٔخواب - بیداریخودراتنظیمکنید. درطولروزچرتنزنیدتاتنظیمبرنامهٔخوابوبیداریآسانترشود. بیشترکارکنید،چوناعتمادبهنفسشمارازیادترمیکند. امااگردرآنواحددرسهجاکارمیکنید،آنراکمکنید،چونتنشروانیراتشدیدمیکند.
صبحانهٔمناسببخورید. یکفنجانقهوهٔشیرینممکناستافسردگیرادوبرابرکند. شکروکافئینکمتربخورید. کسانیکهاینهاراکنارگذاشتهاندظرفچندروزتغییراثرآنرادرخوداحساسکردهاند.
الکلنخورید. برخلافاثرکوتاهمدتالکلدرایجادنشاط،دربلندمدتباعثافسردگیمیگردد.
ورزشکنید. ورزشاثرضدافسردگیخوبیدارد. بهطورمنظمبهورزشیکهبرایتانمناسباستبپردازید.
دانشتانرازیادکنید. کتابهایمناسبدربارهٔافسردگیوراههایمبارزهباآنبخوانید.
کمترتلویزیوننگاهکنید. تماشایتلویزیوناثررخوتزاداردوافسردگیراتشدیدمیکند. رخوتوکمبودتحرکیکیازعلائماولیهافسردگیاست. تماشایزیادتلویزیوندرمانافسردگیرامشکلمیکند.
سیگارنکشید. سیگارکشیدننیزباعثتشدیدافسردگیمیشود. بهتراستآنراترککنید. اگرنمیتوانید،ازپزشککمکبگیرید. ترکسیگاربهدرمانافسردگیکمکزیادیمیکند. تصمیمهایمشکلنگیرید. درهنگامیکهدچارافسردگیهستید،تصمیمهایسختنگیرید. تصمیمبهتغییرشغل،ازدواجوطلاقرابهبعدازدورانافسردگیموکولکنید. بهبودازافسردگیطولمیکشدونبایدتغییرسریعراانتظارداشت.
ازبوهاکمکبگیرید. تحقیقاتنشاندادهاستکهرابطهٔقویونزدیکیبینبویائیوهیجانوجوددارد. حتیمقادیرکمعطرمیتواندامواجمغزیراتغییردهد. مثلاًعطرگلیاسعملاًتحرکفردافسردهرابالامیبرد.
وقتیافسردگیازبیننمیرود. اگرباهمهٔاینهاهنوزافسردههستید،بازکارهایدیگریمیتوانیدبکنید. برایانجامهریکازمواردزیرازپزشکخودراهنمائیبخواهید.
داروهایتانراتغییردهید. برخیداروهایضدفشارخون،ضدحساسیت،واستروئیدکهبرایآسمتجویزمیشودممکناستافسردگیراتشدیدکنند. پرکارییاکمکاریغدددرونریز،مثلتیروئید،نیزمیتواندباعثافسردگیشود. ازپزشکخوددربارهءتغییراینداروهاکمکبخواهید.
مشاورهروانیکنید. یکدرمانگرمتخصصمیتواندمشکلاتشمارابررسیکندوروابطیراکهبهکاهشافسردگیکمکمیکندبرقرارکند. درمانگرهایرفتاریروشهایمنفیتفکرورفتارراکهباعثافسردگیمیشوندتغییرمیدهند.
داروبخورید. پزشکممکناستبرایشمادارویضدافسردگیتجویزکند. دونوعدارویمعروفضدافسردگیسهحلقهایهاومهارکنندههایمونوآمیناکسیداز (MAOI) هستند. داروهایدیگرینیزوجوددارندکهعوارضجانبیاینهاراندارند.
ویتامین B بخورید. تحقیقاتاخیرنشاندادهاستکهافزایشویتامینهای B۲,B۱و B۶اثرداروهایضدافسردگیسهحلقهایرادرسالمندانبیشترمیکند. ولیمثلهردارویدیگر،ویتامینهارانیزبایدبانظرپزشکمصرفکرد. خوردنمقادیرزیادویتامین B۶میتواندسمیشود.

انواعافسردگی

احساساتافسردگیشماكاملاًشخصیومنحصربهخودشمامیباشد،اماپزشك،مشاورویاسایرمتخصصینرشتهروانشناسییاروانپزشكیمیتوانندبینانواعبیماریهابراساسعلتایجادآنها،علایمشانومدتزمانطولكشیدنشانتمایزقابلشوند.

احساساتافسردگیشماكاملاًشخصیومنحصربهخودشمامیباشد،اماپزشك،مشاورویاسایرمتخصصینرشتهروانشناسییاروانپزشكیمیتوانندبینانواعبیماریهابراساسعلتایجادآنها،علایمشانومدتزمانطولكشیدنشانتمایزقابلشوند.
طبقهبندیافسردگی
خفیف،متوسط،شدید
افسردگیخفیف: درافسردگیخفیف،خلقپایینممكناستایجادشودوبعدازمدتیازبینبرود. اینبیماریاغلببعدازیكواقعهاسترسزابروزمیكند. شخصممكناستبهغیرازاحساسخلقپایین،احساساضطرابونگرانیهمداشتهباشد. تغییردرنحوهزندگی،اغلبتمامآنچیزیاستكهبرایدرمانایننوعافسردگیلازماست.
افسردگیمتوسط: درافسردگیمتوسط،خلقپایینطولكشیدهوباقیمیماندوشخصدچارعلایمجسمینیزمیگردد. گرچهاینعلایمازفردیبهفرددیگرفرقمیكند. درچنینمواردی،فقطتغییردرنحوهزندگیبهندرتباعثبهبودیمیشودونیازبهدرمانداروییهموجوددارد.
افسردگیشدید: افسردگیشدیدیكبیماریتهدیدكنندهزندگیمیباشدكهدارایعلایمشدیدیمیباشد. بیماردچارعلایمومشكلاتجسمی،هذیانهاوتوهماتشدهومراجعهبهپزشكدراولینفرصتازاهمیتزیادیبرخورداراست.
سایراصطلاحاتافسردگی
سایراصطلاحاتیكهبطوررایجدرپزشكیبرایتوصیفانواعافسردگیبكارمیروندعبارتنداز: افسردگیواكنشی،افسردگیدرونزاد،افسردگیعصبی،افسردگیروانی،افسردگیدوقطبی،افسردگییكقطبی،افسردگیتهییجی،افسردگیتاخیری،افسردهخویی،افسردگیپنهان،افسردگیعضوی،افسردگیراجعبهكوتاهمدتوافسردگیمفصلی.
افسردگیواكنشی: پزشكانازاصطلاحافسردگیواكنشی (Reactive Depression) دردومورداستفادهمیكنند. درمورداول،بهافسردگیهاییكهبهعلتیكحادثهاسترسزاایجادشدهاست،واكنشیاطلاقمیشودكهمدتاینافسردگیهاهممعمولاًزیادنیست. چنینافسردگیهاییرامیتوانبهصورتیكپاسخطبیعیتشدیدیافتهدرمقابلناملایماتزندگینیزدرنظرگرفت.
انجاممشاوره،حمایتخانواده،كنترلاسترسوبعضیازاقداماتعملی،ممكناستتمامآنچیزهاییباشندكهبرایدرماناینبیماریلازمهستند.
بااینحال،یكحادثهاسترسزامیتواندباعثشروعافسردگیشدیدیشودوافرادیكهمستعدبهاینبیماریهستندمیتوانندبعدازشروعبیماریشان،زندگیپراسترسیراداشتهباشند. درصورتوقوعچنینوضعیتی،بسیارمشكلاستكهدقیقاًبگوییمكهاینافسردگی،واقعاًواكنشیبهاسترسبودهاست.
اصطلاحواكنشافسردگیراهمچنینبرایمواردیكهیكشخصهنوزمیتواندبهموقعیتهایاجتماعیواكنشنشاندادهوازآنلذتببردنیزبكارمیبرند.
افسردگیدرونزاد: افسردگیدرونزاد: (Endogenous Depression) بدونهیچدلیلیایجادمیشود. اینافسردگیمعمولاًشدیدبودهوبیماراحتمالاًدچارعلایمجسمیافسردگیهمچونازدستدادناشتهاوكاهشوزن،صبحخیلیزودازخواببیدارشدن،بدترشدنخلقدرهنگامصبحوكاهشمیلجنسی،میباشد. ایننوعافسردگیمعمولاًفقطبادرمان،بهبودمییابد.
اشكالیكهاستفادهازایننوعروشهابرایتوصیفانواعافسردگیوجودداردایناستكههمینعلایمبیماریمیتوانددربعضیافرادبهعلتحوادثاسترسزاایجادشود. بعلاوه،فقطبخاطراینكهشماقادرنیستیدكهروییكحادثهاسترسزاانگشتبگذاریدوانرامشخصنماییدكهباعثبروزافسردگیشدهاستبهاینمعنینیستكهچنینحادثهاسترسزاییوجودنداشتهاست.
افسردگیعصبی: اصطلاحافسردگیعصبی (Neurotic Depression) برایتوصیفنوعخفیفیازافسردگیبكارمیرودكهدرآن،دربعضیروزهاحالبیمارخوباستودربعضیروزهاحالشبدمیشود. چنینبیمارانیمعمولاًعصرهابیشتراحساسافسردگیمیكنند. درچنیننوعیازافسردگی،بیمارممكناستشبهادربخوابرفتنمشكلداشتهباشدودرنیمههیشبهمازخواببیدارمیشود،امااینافرادصبحهایزودبیدار
نمیشوند. بعضیازاینبیمارانبیشازحدمیخوابندوبعضینیزاحساسمیكنندكهبیشترازمعمولتحریكپذیرشدهاند.
افسردگیروانی: افسردگیروانی (Psychotic Depression) یكافسردگیشدیدبودهوبیمارانیكهبهچنینافسردگیدچارمیشوندبهعلایمجسمیآننیزمبتلاشدهوممكناستارتباطشانراباواقعیتازدستبدهند. آنهاممكناستبههذیانهاویاتوهماتنیزدچارشوند. بیمارانمبتلابهافسردگیروانیهمیشهبهدرمانپزشكینیازدارند.
افسردگیدوقطبی: افسردگیدوقطبی (Bipolar Depression) نامدیگربیماریشیدایی- افسردگی)مانیك- دپرسیو( میباشد. افرادمبتلابهبیماریشیدانی- افسردگیدربعضیمواقعدچارخلقبالاهستندودردورههایینیزبهخلقپاییندچارمیشوندكهمیتواندافسردگیآنخفیفویاشدیدباشد. وقتیچنینبیمارانیدرحالتخلقبالا(شیدانی)قراردارندآنهااحتمالاًاحساسخوشحالیوسرخوشیدارند،بهخوابوخوراككمترازحدمعمولنیازدارندواحساسمیكنندكهحالعمومیشانخیلیخوباست. آنهادرچنینمواقعیدارایانرژیزیادیمیباشند،خیلیسریعوتندحرفمیزنندواحساسمیكنندكهانگارافكاردرمغزآنهادرحالمسابقهدادنهستند. قضاوتآنهامختلفوبدشدهوممكناستدچارهذیانهاویاتوهماتنیزبشوندامااینهذیانهاوتوهماتباآننوعیكهدرافسردگیروانیدیدهمیشودفرقداردومحتوایآنهابسیارمثبتتراست. درچنینمواقعیبعضیازبیمارانفكرمیكنندكهخیلیپولدارهستندوآدممعروفیشدهاندویااینكهازقدرتزیادیبرخوردارند. اینخلقبالانیزهمانندخلقپایینمیتواندبهبیمارآسیببرساند. گاهیاوقاتقضاوتهاینادرستوتوهماتآنهامنجربهایجادمسایلمالیمیشود. دربعضیموارد،اینبیمارانخرجهاوولخرجیهایزیادیانجاممیدهند.
افسردگییكقطبی: افسردگییكقطبی (Unipolar Depression) اصطلاحیاستكهبرایتوصیفافسردگیایكهدراكثریتافرادایجادمیشودبكارمیرودونشاندهندهایناستكهدرایننوعافسردگی،فقطخلقپاییندیدهمیشودوخلقبالادرآنرخنمیدهد.
افسردگیتهییجی: افسردگیتاخیری (Retarded Depression) نیزتوصیفعلایمنوعیافسردگیاستكهفرآیندهایجسمیوذهنیبیمار،كندوآهستهشدهواشكالدرتمركزحواسنیزاغلبوجوددارد. وقتیكهاینبیماریخیلیشدیدمیشود،بعضیازاینافرادحتینمیتوانندحركتكرده،حرفبزنندویاغذابخورند.
افسردهخویی: اصطلاحافسردهخویی (Dysthymia) بهافسردگیخفیفوطولكشیدهاطلاقمیگردد. پزشكاندرمواردیكهدریكدورهدوسالهبهمدتبیشازدوماه،افسردگیدرفردیایجادشود،چنینتشخیصیرامطرحمیسازند. علایماصلیاینبیماران،تردیدوبیتصمیمیوكمشدنباعثطبعمیباشد. درچنینبیمارانی،رواندرمانیممكناستبهترازدارودرمانیجواببدهد.
افسردگیپنهان: افرادمبتلابهافسردگیپنهان (Masked Depression) اظهارمیدارندكهاصلاًاحساسافسردهبودنندارند)حتیباوجودیكهسایرعلایمافسردگیرادارامیباشند(. درچنینافرادیممكناستقبلازاینكهتشخیصافسردگیدادهشود،آزمایشاتومعایناتمتعددیبرایپیداكردنمشكلشانانجامشود. علایمجسمیمثلدردسینهیامشكلاتخوابیدناینبیماریبامصرفداروهایضدافسردگیبهبودمییابد.
افسردگیعضوی: افسردگیعضوییاارگانیك (Organic Depression) نامیاستكهبهنوعیافسردگیدادهشدهاستكهبهعلتیكبیماریجسمیویامصرفبعضیازداروهاایجادشدهاست.
افسردگیراجعهكوتاهمدت: اصطلاحافسردگیراجعهكوتاهمدت (Brief Recurrent Depression) بهنوعیازافسردگیگفتهمیشودكهافسردگیشدیدفقطبهمدتچندروزایجادمیشودوسپسبرطرفمیگردد.
افسردگیفصلی: اصطلاحافسردگیفصلیبهنوعیافسردگیگفتهمیشودكهبهعلتكمتابیدننورخورشیددرروزهایكوتاهزمستانایجادمیگردد. اینبیمارانممكناستمیلزیادیبهخوردنچیزهایشیرینویاشكلاتداشتهباشندودرطیماههایزمستان،نیازآنهابهخوابیدنافزایشمییابد.

 

افسردگیواعتیاد: كاربردمقیاس‌ SCL۹۰درسنجشمیزانافسردگیمعتادانخودمعرفبهمراكزتركاعتیادوبازپروری

اعتیادبهموادمخدروالكلبیماریدورهاییامزمنیاستكهتوسطسایقینابهنجاروممتدبرایبرخینوروتروپهامشخصمیشود . اگرسوژهازمادهمخدركهبهآنمعتادشدهمحرومگردد،حالتنیازدراوروبهتزایدخواهدگذارد.

مقالهحاضربااستعانتازمباحثنظریواطلاعاتتجربیبهدستآمدهازبررسیتأثیراتاختلالاتهمراه(كوموربیدیتینظیرافسردگیوبرخیمتغیرهایزمینهایبررفتاراعتیادیوتمایلاتبهسوءمصرفمواددرمعتادانخودمعرفبهمراكزتركاعتیادوبازپروریتهران،میكوشدضمنآزمون(تست)تجربیمدلنظریارایهشدهازسویبرخیازصاحبنظرانمعاصر(گلانتز۱۹۹۶،هارتل۱۹۹۶،كسلر۱۹۹۳،سودنسن۱۹۹۶،نلسون۱۹۹۶،ساندرزوفیلیپس۱۹۹۴ودیگران)درخصوصنقشاختلالاتهمراه (‌ Comorbidity)،نظیراضطراب،افسردگی،اختلالدوقطبی،اختلالسلوكواختلالشخصیتضداجتماعیونظایرآندررفتاراعتیادیوآمادگیجهتسوءمصرف،بهطوراخصبهسنجشمیزانافسردگیازطریقكاربردآزمون‌ SCL۹۰درنمونهایازمعتادانخودمعرفبهمراكزتركاعتیادوبازپروریدرتهراندردومقطعزمانیقرنطینهومرحلهاصلیبازپروریبپردازدومیزانتمایلبهسوءمصرفرابراساسآزمون ‌ APSدرآناندردومقطعزمانیفوقبسنجد.
باكاربردروشپیمایشیوبااستفادهازتكنیكپرسشنامهومصاحبهاز۱۵۳معتادنگهداریشدهدرمراكزبازپروریوتركاعتیاددرتهران‌ - كهبهطریقنمونهگیریطبقهای (‌ (Stratified بادقتاحتمالیمطلوب(d=۰/۰۵)وضریباطمینان ‌%۹۵( t=۱/۹۶%)انتخابشدهبودند - اطلاعاتموردنیازجمعآوریشد.
براساسنتایجبهدستآمدهبهرغمكاهشنسبیدرمیزانافسردگیورفتاراعتیادیآزمودنیهادرمرحلهٔاصلیبازپرورینسبتبهمرحلهقرنطینه،میزانبیماریافسردگیوتمایلاتبهسوءمصرفمواد)آمادگیبهاعتیاد( همچناندرآنانبالابودهاست‌.
ازطرفی،براساسنتایجبهدستآمده،ازكاربردالگویتبیینیتحلیلیواستفادهازرگرسیونچندمتغیرهوتحلیلمسیر،میتواناستدلالكردكهمیلبهمصرفموادمخدردرمعتادانخودمعرفبهمراكزترك،متأثرازعواملمتعددیاستكهدرشبكهایازروابطعلیبایكدیگربهسرمیبرندوكلتغییراتآنرامجموعمتغیرهاییكهعلتدرنظرگرفتهشدهاندنشانمیدهند. دراینالگوسندرومافسردگی،سابقهاعتیاد،نوعمادهمخدرمصرفی، SES وسابقهتركاعتیادبرتمایلاتفردبهسوءمصرفورفتاراعتیادیتاثیرمیگذارد. اینیافتهضمنتائیدمدلهاییكهبرتاثیراتاختلالاتروانیدرگرایشبهسوءمصرفتاكیدمیكنند،ضرورتتوجهبهآزمونمدلهایآلترناتیوراتوصیهمیكند.
اعتیادبهموادمخدروالكل]۱[ بیماریدورهاییامزمنیاستكهتوسطسایقینابهنجاروممتدبرایبرخینوروتروپهامشخصمیشود . اگرسوژهازمادهمخدركهبهآنمعتادشدهمحرومگردد،حالتنیازدراوروبهتزایدخواهدگذارد. سندرمابستیننسیاپرهیز]۲[كهدراثرمحرومیتسوژهازمادهمخدرحادثمیشودغالبابااختلالاتجسمیوروحیهمراهاست(كوركینا [۳]،تسیومیكو [۴]،كوسودا [۵]،۱۱۵:۱۹۸۹) مثلاالكلیسممزمن‌ (اتیلیزم)بانیازغیرقابلمقاومتدربرابرالكلوباظهوروابستگیروانیوجسمانینسبتبهالكلوبراساسسیندرومپرهیزنمایانمیگردد.
برخیازموادمخدرها،اعتیادهایخاصیایجادمیكنندكهباتوسعهوگسترشداروسازی(فارماكولوژیبرمقداراینموادافزودهمیشود؛امادراینمیان،بیشازهمهمیتوانبهموادافیونینظیرتریاك،مرفین،دیامرفینیاهروئین،پانتوپونیاانوپون،كدئینیامتیلمرفینوهمچنینبهمشتقاتمرفیننظیرتریمهپریدینیاپرومدولاشارهكرد. داروهایخوابآورنیزمیتوانندایجاداعتیادكنندمثلاباربیتوریكهاوبرخیموادتحریككنندهنظیركافئین،آمفتامینیافنامین،متامفتامینیاپروتئینخصلتوابستهكنندهواعتیادآوردرمصرفكنندهدارند. (ال‌. اس‌. دی‌ L.S.D ۲۵)،كهسابقابهصورتدارویمحركاستعمالمیشد،اینكبهعنوانمادهمخدرموردمصرفپیداكردهاست‌. اینمادهكهتأثیرینشاطآوردارد،اعتیادآوراستومصرفآن،چونسایرموادتوهمزا،بهایجادحالتروانپریشی،حالاتاوهامی،خطایبصریوایدههایهذیانیمنجرمیشودایناختلالاتاغلبممكناستخصلتیقطعیوبرگشتناپذیرپیداكنند.
درصورتیكهفردمعتادازمادهمخدریكهمصرفمیكنددورشوددچارعوارضروحیوجسمیگوناگونهمراهباسردرد،ضعفوعلایمعصبیـنباتیمیشودودرنقاطمختلفبدناحساسدردمیكند،یادلشمیخواهدبدونعلتبهزیرگریهبزند. درمواردینیزحالتتهوع،اسهال،افسردگیوتحریكپذیریدرفردظاهرمیگردددراینحالتاستكهفردمعتادزمینوزمانرابههممیزندتاموادیامادهموردنیازرابهدستآورداو،درایناحوال،قادربهانجامهركاریمیشودوحتیممكناستدستبهجنایتهمبزندواكنشهایافسردگیاغلببابیقراریودلهرههمراهاستو،درمواردینیز،تمایلبهخودكشیوآرزویمرگدرمعتادفزونیمیگیرد. خطاهاواشتباهاتبصریـحسیهمراهباتوهموتیرگیشعوردرفردآشكارمیشودكه،بهزعمبرخیازروانپزشكان،اینمواردرادردرمانمعتادانبهموادمخدرحتمابایدمدنظرداشت(كوركینا،تیومیكو،كوسووا،۱۹۸۹ :۱۲۰ـ۱۲۱)
طرحوبیانمسأله‌:
كوموربیدیتی]‌۶[ یااختلالهایهمراهدرمطالعاتهمهگیرشناختی]‌۷[ وسببشناختی]۸[‌ اعتیادوسوءمصرفموادبیشازپیشموردتوجهمحققانوصاحبنظرانمسایلاعتیادقرارگرفتهاست‌.
اینتحقیقاتنشاندادهاندكهاختلالهایمصرفموادمخدردراغلبمواردبراساسمشاهداتبالینی]‌۹[ بابرخیازاختلالاتروانی،نابهنجاریهاونابسامانیهایروحی،عاطفی،خلقیورفتاری،نظیراختلالسلوكواختلالشخصیتضداجتماعی [‌۱۰]،اختلالدوقطبی [‌۱۱] ،اختلالاتافسردگی [‌۱۲]،اختلالاتاضطراب [‌۱۳]،ضربهواختلالفشارروانیپسازآسیبی [‌۱۴]،احساسازخودبیگانگی [‌۱۵]،احساسبیقدرتی [‌۱۶] ونظایرآنهمبستگیوهمخوانیدارند ( بروین [‌۱۷] ۱۹۹۲،ویناستاین [‌۱۸] ۱۹۹۳،برونر [۱۹] ۱۹۹۶،كیدروف [‌۲۰] ۱۹۹۶،كوهن [‌۲۱] ۱۹۹۱،كسلر [۲۲] ۱۹۹۶،نلسون [‌۲۳] ۱۹۹۶،گلاسنیوكامینر[۲۴] ۱۹۹۲،سوندسن [‌۲۵] ۱۹۹۸،كلاركوهجندوس [‌۲۶] ۱۹۹۷).
یكیازاختلالهایهمراهكهدراعتیادواختلالهایمربوطبهسوءمصرفموادمخدر،روانگردانهاوالكلدیدهمیشود،اختلالاتمربوطبهافسردگیاست. گرچهدراغلبتحقیقات،افسردگیبهعنوانشایعتریناختلالهمراهدراعتیادمطرحاست،برخیازمحققانوصاحبنظران‌ (هیل [‌۲۷] ۱۹۹۱،ساندرز [۲۸] ۱۹۹۴وفیلیپس [‌۲۹] ۱۹۹۶وافسردگیراهمیكیازعلتهای [‌۳۰] گرایشبهسوءمصرفوهممعلولویكیازپیامدهاوآثار [۳۱] سوءمصرفعنواننمودهاند.
مطالعاتوتحقیقاتهمهگیرشناسیاینملاحظاتبالینیرابهاثباترساندهاندكهاختلالهایمصرفموادمخدرمعمولابااختلالافسردگیهمدرنوجوانیوهمدربزرگسالیهمراهاست ) گرینبام [‌۳۲] ۱۹۹۶،كسلر۱۹۹۴،اندروز [۳۳] ۱۹۹۳ودیگران).
ازطرفی،كیدروف ( ‌ ۱۹۹۶) ونلسون ( ‌ ۱۹۹۶) عنوانكردهاندكهوجودیكنوعاختلال،نظیرافسردگی،درمعتادانبهالكلوموادمخدرملاكتشخیصیمهمیبرایانواعاختلالاتدیگرخواهدبود. ازاینرو،شیوعگستردهاینهمبودیتلویحاتضمنیبسیاریداردوافرادمعتاددرعمل،علاوهبراعتیاد،بابیماریهایهمراهمواجههبودهاند،ولذانیازمنددرمانهایبیشترومراقبتهایبالینیوپزشكیدقیقتروطولانیتریهستندكهنهتنهاسیربالینیآنانراوخیم،حادوبدجلوهمیدهد،بلكهدورهدرمانراطولانیترمیسازد (اشمیت [‌۳۴] وبیگلو [۳۵] ۱۹۹۶).
گرچهپیوندوهمراهیاختلالاتهمراه‌ (كوموربیدیتی‌) ،نظیرافسردگیبااعتیاد [۳۶]،ازلحاظتجربیوبالینیبهاثباترسیدهاست،امادلیلآنهمانطوركهبرخیمحققان‌ (كسلر۱۹۹۵،خانتزیان [‌۳۷] ۱۹۹۷و …) متذكرگردیدهاندروشننیست‌.
درمتونجدید،مربوطبهسوءمصرفواختلالاتروانی ( ‌ Meyer, Glantz, Hartel, ۲۰۰۲)امروزهسهالگودرخصوصپیوستگیمیاناعتیادواختلالهایهمراهمطرحاست‌:
الفـاختلالهایروانیكهبهسوءمصرفموادمنجرمیگردند؛
بـسوءمصرفمواد (اعتیاد ) كهبهپیدایشاختلالهایروانیمیانجامد؛
جـعواملخطرسازمشتركیكهمنجربههردومیگردند.
مطالعاتوتحقیقاتانجامشدهنشاندهندهنوعیحمایتازهریكازالگوهایفوقالذكراست‌. بههرحال،اغلبمحققانبرایناصلتاكیدمیكنندكهارتباطمیاناختلالمصرفموادمخدرواختلالهایروانی،نظیرافسردگی،نسبتبهآنچهكهدرهریكازاینالگوهامطرحشدهاستپیچیدهتر،تبادلیتروچندعاملیتراست‌.
اخیراگلانتز [۳۸]،واینبرگ [‌۳۹] ومینر [۴۰] (۲۰۰۲) ازالگویچهارمیسخنراندهاندكهسهالگویپیشینرابهیكدیگرپیوندمیدهدوبرایهریكازمواردبروزبیماریهایهمراهتوضیحیوتفسیریدارد.بنابراینالگو،دربرخیازافراد،سوءمصرفموادوآسیبروانیخاصهمراهیكدیگررشدمیكنند. ازطرفی،هریكگامهایسببشناختیدیگریراازطریقتعاملهایچندگانهتشدیدمیكند،احتمالتداومهردوراافزایشمیدهدوپیامدوعواقبهردوراوخیمترمیسازند (Glantz, Weinberg Miner, ۲۰۰۲: ۱۴-۱۶). باوجودآنكههمبستگیهایمیانمصرفموادمخدرودیگراختلالهایروانی،نظیرافسردگیبسیارقویهستند،معهذابایددراستنباطاتعلیخوددراینخصوصمحتاطبود. یكدلیلآنایناستكهمتغیرهایمشخص،بویژهعواملژنتیكی،وسایرعواملزیستشناختیدربسیاریازمطالعاتوتحقیقاتتجربیموردسنجشواندازهگیریقرارنگرفتهاند. بسیاریازتحقیقاتومطالعاتبرگزارشهای ‌“ گذشتهنگر“ دربابشروعزمانیاختلالهاتكیهمیكنندكهمیتواندسوگیرانهوغیردقیقباشدمضافاآنكهنشانگانوپیشنشانههاییكهبرایتشخیصاختلالاتبالینیلازمهستندبروزمیكنندازطرفی،همگرایشبهسوءمصرفموادمخدروهمحالتهایمخصوصبهتركموادتوأماًاختلالهایروانیخاصیرابروزمیدهندكهبهپیچیدگیامرخصوصادرفرایندهایدرمانومداخلاتبالینیمیافزاید.
مقالهحاضردرپرتونتایجیكتحقیقپیمایشی [۴۱] بررویمعتادانخودمعرفودستگیرشدهدرمراكزتركاعتیادوبازپروریتهرانوباهدفسنجشمیزانافسردگیدرآنانبهعنوانیكاختلالهمراهتحریروتنظیمگردیدهاست‌ (محسنیتبریزی،وثوقی،بررسیوضعیتمعتادیندرمراكزبازپروریتهران،۱۳۷۶)

دراینتحقیق،وضعیتبیماریافسردگیدرآزمودنیهایدارایسابقهسوءمصرفدردومرحلهبازپرورییعنیمرحلهقرنطینهومرحلهاصلیبازپروریبررسیومیزانآنسنجیدهشدهاست‌.همچنینحالاتافسردگیدرآزمودنیهایمعتادبرحسبمتغیرهایینظیرطولمدتاعتیاد،نوعمادهمصرفی،سن،( SES( Socio - Economic Status ،منشاءجغرافیاییوسابقهتركاعتیادبررسیوسنجیدهشدهاست‌.
مبانینظریوتجربیتحقیق‌:
باعنایتبهارتباطمعنیدارمیاناختلالاتهمراه،نظیرافسردگی،اضطراب،اختلالدوقطبیواختلالشخصیتضداجتماعیونظایرآنبااعتیاد،دربخشمربوطبهمباحثنظریوتجربینخستمختصرابهتشریحوتوصیفسندرومافسردگیپرداختهمیشودوسپسمبانیتجربیموضوعمرورمیشود.
الف‌:سندرومافسردگی‌:
سندرومافسردگیازانواعسندرومهایپسیكوپاتولوژیكاستكهدرآنحالاتوتظاهراتكلینیكینشانگریكحالتغمگینی،دلتنگی،بیتحركیوآشفتگیادراكاستدراختلالافسردگی،فردغالبادرگوشهایبیحركتمینشیندوحالتونگاهیمغموموبیروحدارد. دراینبیماری،بیماربهنقطهایخیرهمیشود،بهپرسشهاغالبانامفهومپاسخمیدهداغلب،گرفتهوغمزدهاستونالهوفغانسرمیدهد. حالتافسردگیاغلبباایدههایهذیانیخصوصابااحساسبیاعتمادیبهخود،عدماعتمادبهنفس،ناتوانیوفتور،خودرابیمقدارشمردن،وآسیبوگزندونفیوانكارهمراهاست‌.
هنگامیكهافسردگیعمیقمیشودمیتوانسیمپتومموسومبه‌ “بیهوشیروانیدردناك‌“ راملاحظهكردوآنزمانیاستكهبیمارانبهعاطفهدوستداشتنواحساسبیاعتنامیشوندودرموردمحیطاطرافخودعكسالعملنشانمیدهنددرمرحلهافسردگیمالیخولیایی،كهدرآنبیماردچارخلقوخویگرفتهوكندیفرایندهایهمخوانیووقفهحركتیاست،بااحساساندوهعمیقودلهرههمراهاست‌. بیماران،دراینمرحله،همهچیزرابهرنگتیرهمیبینندواحساسحقارتپیدامیكنندوقیافهایمشخصدارند:حالیدردمندانه،صورتیبیحالومنجمدباچشمانیاندوهگینوپسنشستهوگوشههایلبهاآویزان‌.
درافسردگیخفیف،بیماراغلبمیگریددرمواردحادبیماری،اینروشتسكیندردازبینمیروددرچنینحالاتی،بیماراناظهارمیدارندهمهچیزدرباطنآنهافلجشدهاست‌. دراینبیهوشیروانیدردناك،بیماراناحساسگذشتهخودرابهاطرافیانازدستمیدهندوازاینحیثرنجمیكشنددراینحالت،آنانخودرابدوبیهودهوبیطرفمیپندارندوزندگیدرنظرشانپوچوبیمقدارجلوهمیكندوافكارخودكشیبهذهنشانراهمییابدبههمینعلت،بایدآنهارادربخشهایمراقبتویژهبستریكرد.
فكردرعارضهافسردگیدچاروقفهوركودمیشودوبااشكالتداعیهمراهاستبیمارانباصدایآهستهگفتگومیكنندوكمحرفمیشوندبهسؤالاتجوابنمیدهندو،درصورتاضطرار،بهگفتنآرییانهقناعتمیكنندبندرتقادرندجملهایراتمامكنندوبینكلماتوعباراتمكثهایطولانیدارند. ازاینكهنمیتوانندافكارشانرامتمركزسازندنالهسرمیدهنددراوجافسردگیممكناستدچاراختلالاتتفكربهشكلهذیانی‌ (اتهامبستنبهخود،خودرامجرمانگاشتن،هیپوكندری،سندرومكوتار) شوند (محسنیتبریزی،۱۳۷۲ : ۱۷۰).
وقفههایحركتیباكمتحركیخودرانشانمیدهد؛بیمارانازرختخوابدلنمیكنندوبسختیازخواببیدارمیشوند؛حوصلههیچكاریراندارندومدتهادرهمانحالافسردگیمیمانندودرهیجاناتخودغرقمیشوند.
سندرومافسردگیاغلببااضطراب [‌۴۲] همراهاستبیماردرآنحالتنگرانوبیقرارمیشودودستهاایشرابههممیپیچدوباصدایبلندآهمیكشد (افسردگیهمراهبابیقراری‌ ) زمانیكهاضطرابدرحالتافسردگینمایانمیشودممكناستبهبیقراریروانیوحركتیمنجرگردد. درآنحال،بیمارعادتبهپرسهزدنمییابدوباالتماسوزاریتقاضایكمكمیكندواظهارمیداردكهدیگرقادرنیستدردورنجشراتحملكند. حتیممكناستبهخودزخمهمبزندیاسرخودرابهدیواربكوبدوبرایخودكشیتلاشهایمأیوسانهایبهعملآورد [۴۳] (همان،ص۱۷۱).
دیكسترا [۴۴] حالاتافسردگیمفرطراباخصوصیاتزیرمشخصمیكند:
ـماندندریكوضعیتروحی،فكریورفتاریثابتبهطوردائموپایدار (مدتهافرددروضعیتروحیورفتاریثابتیقراردارد)؛
ـبدبینیمفرطبههمهچیز؛
ـگوشهگیریوانزوا؛
ـبیاشتهایی؛
ـعدمتحركوفعالیت؛
ـعدمتمایلبهشركتدرجمع؛
ـگذراندناوقاتفراغتبهبطالتوبدونهدفدرخلوتخود؛
ـدرفكرفرورفتنوبهنقطهایخیرهشدن؛
ـعدمرسیدگیبهظاهرخود (لباس،آرایش،استحمام،نظافتو ...)؛
ـبیتفاوتیبههرآنچهدرپیراموناست؛
ـدرجمعنبودنبهطورفكری،دركی،شناختیواحساسی؛
ـفرارازخانهیامدرسه‌ (درنوجوانان‌)؛
ـناخشنودیازروابطجنسی‌ (درمتأهلان‌)؛
ـاحساسناتوانیوفتور؛
ـرفتارجنسیغیرعادی؛
ـبشدتكسیرارنجاندنیاازكسیرنجیدن؛
ـناتوانیدرایجادارتباطبادیگران؛
ـغمگینیوغمزدگیمفرطهمراهباآهونالهوگریه؛
ـبینظمیمفرطدربرنامهخواب (خوابكمیاخوابزیاد)
ـبینظمیمفرطدربرنامهغذایی‌ ( پرخورییاكمخوری‌)؛
ـكمحرفی؛
ـشكوتردیدوعدمباورنسبتبههرچیزی؛
ـاحساسخستگیودرماندگی؛
ـبروزرفتارهایتند،سریع،غیرارادیوبدوندلیل؛
ـنافرمانی،سركشیوعدماطاعت؛
ـعدموقتشناسی؛
ـدروغگویی؛
ـتمایلبهدزدی؛
ـپنهانكاری؛
ـاحساسبییاوریوناامیدیمفرط (دیكسترا،۱۹۸۵ :۱۷۶ - ۱۷۸).
ب‌ : مبانیتجربی
تحقیقاتمتعددینشاندادهاندكهچگونهاعتیادبهموادمخدروالكل‌ - مخصوصادرشكلالكلیسممزمن‌ - بهفسادتدریجیشخصیت،نابسامانیهایروانیواختلالاترفتاریمنجرمیشود. دگرگونیمحسوسخلقوخویمعتادرفتهرفتهنمایانمیشودوبااختلالاتحافظهوافتظرفیتكاروازبینرفتنروحیهمشخصمیشود. دراینحالت،بیماربهخشونتودروغمیگرایدورفتارغیراجتماعیپیدامیكند (كوركینا،تسیومیكو،كوسودا،۱۹۸۸: ۱۱۶).
تحقیقپیمایشملیدرباببیماریهایهمراه [‌۴۵] (NCS) درایالاتمتحدهامریكانشاندادهاستكهبالغبر۴۰درصدكسانیكهنشانههایافسردگیرادردورانزندگیخودداشتهاندواجدنشانههایاختلالمصرفموادمخدردردورانزندگیخودنیزبودهاند. ازطرفی،بیشاز۲۶درصدازكسانیكهپیشینهاختلالمصرفموادمخدرداشتهاند،ازملاكهایتشخیصیسندرومافسردگیدرگذشتهخودبرخورداربودهاند. درمطالعاتمتعددانجامشدهدربرخیجوامعدرخصوصنوجوانان،رابطهمیانافسردگیواعتیاد (اختلالمصرفمواد) مشاهدهشدهاست‌ (بوكستاین [‌۴۶]،گلسنیوكالینر،۱۹۹۲). بااینحال،تشخیصزمانشروعایناختلالدشواراست‌. ازسویدیگر،بهعلتتأثیراتافسردهسازبرخیازموادمخدرومحرك،تعیینیكتوالیخاصبسیاردشواراست (كلاركونیبرز [۴۷]،۱۹۹۶).
ازطرفی،هرچندافسردگیمیتواندمستقلازمصرفموادمخدرظاهرشودوشایدبتوانثابتكردكهعاملیخطرسازبرایاعتیادواختلالمصرفموادمخدراست،امابایددانستكهافسردگیبهمثابهاختلالیثانوینیزمیتواندمطرحگردد،بهطوریكهدربارهبرخیبیماراندرابتلابهافسردگیمزمن،نشانههایتمایلبهسوءمصرفمواددیدهنمیشود. اینحالتدربارهمعتادانغیرافسردهنیزصادقاست (كسلر،نلسون،مكگانیگل [‌۴۸] ولیو [۴۹] ،۱۹۹۶).
معالوصف،مطالعاتمتعددیدرجوامعمختلفشواهدوقرائنمتقنیدالبروجودرابطهمعنیدارمیانافسردگی،فشارروانیووقایعفشارزایزندگیومصرفسیگار،الكلوموادمخدرارایهنمودهاند (گاتلیب [‌۵۰] وگرین [‌۵۱] ۱۹۸۴،فرگوسن [‌۵۲]،لنوكس [‌۵۳] وكلام [‌۵۴]،۱۹۸۲). كوهن (‌ (۱۹۹۱ولكس [‌۵۵] (۱۹۹۳)،سابقهاختلالاتوتعارضهایزناشویی،بیماریافسردگی،ومصرفزیادسیگار،الكلوموادمخدررادرتحقیقخودگزارشكردهاند.
طبقگزارشكوهنوهمكاران (‌ (۱۹۹۱،احتمالمصرفسیگار،ماریجوانا،والكلدربینزنانمبتلابهافسردگیبهترتیب۹۰درصد،۱۰۰درصدو۱۲۰درصدبیشتراززنانیاستكهسابقهابتلابهبیماریافسردگینداشتهاند.
لكس (‌۱۹۹۱) نشاندادهاستكهرابطهبینفشارهایروانی،افسردگی،اضطرابوگرایشبهمصرفالكلوموادمخدردرافرادمتعلقبهگروههایكمدرآمدوفقیرمعنیدارتراست‌. تایلور [۵۶]،هندرسون [‌۵۷] وجكسون [‌۵۸] طیمطالعهایكهدرسال۱۹۹۱درامریكاانجامدادنددریافتندكهرویدادهایفشارزایزندگی‌ - همچونمواجههبافقراقتصادی،تبعیضنژادی،خشونت،اجبار،احساساجحاف،احساساختلافطبقاتیوبیعدالتی‌ - ازعواملموثردربروزافسردگیازیكسووگرایشبهمصرفموادمخدروالكلازسویدیگراست‌. آنهااحساساجحاف،سرخوردگیوناكامی [‌۵۹] وتبعیضنژادینهادینهشده [‌۶۰] راباافسردگیومصرفالكلزیاددرگروههایقومیونژادیواقلیتهاهمبستهومرتبطمیدانند (Glantz & Hartel, ۲۰۰۲:۱۹۸) .یافتههایبراون [‌۶۱]،گری [‌۶۲]،گرینومیلبرن [‌۶۳] (۱۹۹۳) درایالاتمتحدهامریكانشانمیدهندكهبیننژادپرستینهادینهشدهومصرفالكلدرزنانسیاهپوستهمبستگیمثبتیوجوددارد. آناننشاندادهاند (۱۹۹۲) كهباافزایشمشاركتهایاجتماعیزنانسیاهپوستخصوصاشركتدرفعالیتهایمذهبی،عضویتدرانجمنهایداوطلبانه،شركتدركلیساونظایرآن،احساسنژادپرستینهادینهشدهاست؛احساستبعیضنژادیواجحافونارضایتیدرآنهاتقویتمیشودوزمینهراجهتبروزافسردگیوگرایشبهمصرفبیرویهالكلفراهممیسازد.
الگوینظریتحقیق‌:
باعنایتبهمبانینظریاختلالاتهمراهواعتیاد،ودرپرتونتایجتحقیقاتانجامشدهونیزبراساساعتبارمتغیرهاییكهدرجریانتحلیلدومتغیرهمحققانپیشین‌ (كسلر۱۹۹۶،كوهن۱۹۹۱،لكس۱۹۹۱،ساندرز۱۹۹۴،كیدورف۱۹۹۶نلسون۱۹۹۳ودیگران‌ ) معنیدارشناختهشدهبودند،میتوانباارایهالگویینظری،رفتاراعتیادی [‌۶۴] وتمایلبهمصرفموادراتحتتاثیرافسردگیبهعنوانیكاختلالهمراهوچندمتغیرزمینهای[‌۶۵] فرضكرد:
درالگوینظریارایهشده،متغیرهایافسردگی، SES ،نوعمادهمخدر،طولمدتاعتیاد،سابقهتركومنشاءجغرافیاییبررفتاراعتیادییاتمایلاتفردبهمصرفموادتاثیرگذاراست‌. متغیرافسردگی،همبهطورمستقیموهمازطریق‌ SES ،نوعمادهمخدروطولمدتاعتیادبرمتغیروابسته (رفتاراعتیادی‌) تأثیرمیگذارد.
درمدلارایهشده،همچنینمتغیرهای‌ SES ،نوعمادهمخدر،سابقهاعتیاد،سابقهترك،سنومنشاءجغرافیایینیزبررفتاراعتیادیمؤثرهستند. چنانكهمشاهدهمیشود، SES همازطریقمتغیرهایافسردگی،طولمدتاعتیاد،ونوعمادهمخدربرگرایشبهمصرفموادتأثیرگذاراست‌ (ساندرزوفیلیپس۱۹۹۴،لكس۱۹۹۳،هندرسون۱۹۸۱)وهمبهطورمستقیمبررفتاریاعتیادیاثرمیگذارد. نوعمادهمخدرمصرفینیزهمبهطورمستقیمبامتغیروابستهوهمازطریقمتغیرهایافسردگی، SES ،سابقهاعتیادوسنبارفتاراعتیادیمرتبطاست(هیل۱۹۹۱،كوهن۱۹۹۱،كسلرونلسون۱۹۹۶).
متغیرسابقهاعتیادوطولانیمدتاعتیادنیزهمبهطورباواسطهازطریقمتغیرهایافسردگی،نوعمادهمصرفی‌ SES وهمبهصورتبیواسطهومستقیمبرمتغیررفتاراعتیادیاثرمیگذارد (براون۱۹۹۳،گری۱۹۹۲،گرین۱۹۹۲،ویناشتاین۱۹۹۳،راكوفسكی۱۹۸۷) متغیرسابقهتركنیزهمازطریقمتغیرنوعمادهمخدروهمبهطورمستقیمبررفتاراعتیادیتاثیرمیگذارد (هندرسون۱۹۹۱،ساندرزوفیلیپ۱۹۹۴) متغیرسننیزهممستقیماوهمازطریقمتغیرهاینوعمادهمخدربررفتاراعتیادیموثراست‌ )ساندرزوفیلیپس۱۹۹۴،بكس۱۹۹۱(.

متدلوژی
۱ـروشمطالعه
باتوجهبهماهیتموضوعموردمطالعهواهدافتحقیقوطبیعتمتغیرهایمورداندازهگیریوتنوعآنها،ازروشپیمایشی [‌۶۶] ومشاهده [‌۶۷] استفادهشدهاست‌. علاوهبراین،ازاسنادومداركموجودازقبیلپروندههایمددجویان،بیمارانوتاریخچهزندگیمتعاداننگهداریشدهدرمراكزبازپروریبهرهگرفتهشدهاست‌.
۲ـجامعهآماریوروشنمونهیابی
جامعهآماریاینپژوهشرامعتادانخودمعرفومعتاداننگهداریشدهدرمراكزبازپروریتهران‌ (درطیدورهجمعآوریاطلاعات،تابستانوپاییز۱۳۷۶) تشكیلمیدهند. اینجمعیتمشتملبودبر۱۵۰نفرمعتادنگهداریشدهدرمرحلهقرنطینهو۱۵۶معتادنگهداریشدهدربخشاصلیبازپروریكه‌ - درمجموع‌ - ۳۰۶مددجوراشاملمیشد.
درنمونهیابیباكاربردروشهایمتداولتعیینحجمنمونه [‌۶۸] (شارپ،۱۹۹۲) ازجامعهآماری،۱۵۳نفربهعنوانجامعهنمونهبادقتاحتمالیمطلوب ‌ d=%۵وضریباطمینان۹۰% (t=۱/۹۶) بهدستآمد. نتایجبهدستآمدهازایننمونهباكمتراز۵درصدخطابهجمعیتكلتعمیمپذیربود. بادرنظرگرفتندوصفتطولمدتاعتیادونوعمادهمصرفی،بهانتخابجامعهنمونهازجامعهكلاقدامشد. دراینروش،بامنظوركردننسبتتوزیعصفاتوخصوصیاتموردنظردرجامعهكل،بهتعیینهماننسبتدرجامعهنمونهپرداختهمیشود)شارپ،همان،۱۲۱(.
۳ـتكنیكجمعآوریاطلاعاتوابزارسنجش
پرسشنامهكتبیـحضوری،مصاحبهومشاهدهمستقیمازعمدهترینابزارگردآوریاطلاعاتدراینپیمایشبودند.ازپرسشنامهنظرسنجیبرایشناختوضعرفتار،انگیزشها،تمایلاتوخصوصیاتشخصیتی،وازتكنیكمصاحبهومشاهدهجهتجمعآوریپارهایازاطلاعاتمربوطبهتاریخچهزندگی،تمایلات،وضعیتظاهری،صفاتونشانههایبارزونظایرآناستفادهشد.
باتوجهبهضرورتكاربردشاخصومقیاسهای [‌۶۹] سنجشبرایمتغیرهاوحالاتوكیفیاتینظیرافسردگی،تمایلاتوگرایشهایسوءمصرفورفتاراعتیادیازآزمون ‌ SCL۹۰برایتعیینمیزانافسردگیدرپاسخگویان،وازمقیاس APS [۷۰] جهتوقوفبهتمایلاتوآمادگیهایمددجویانبهسوءمصرفدرمرحلهبازپروریوشناساییافرادمستعداستفادهشد.
مقیاسیاطیفافسردگییكیازمقیاسهایاندازهگیریابعاددهگانهبیماریهایروانیدرآزمون ‌"اسسیال۹۰" است‌. اینمقیاسمتشكلاز۱۳گویه (‌ ITEM) استكهدرفرملیكرت (‌ LICKERT) بهصورتمدرجتنظیمگردیدهاست‌. هرگویهدارای۵موردپاسخ‌ ( هیچ،كمی،تاحدی،زیاد،بشدت) استوآزمودنییكیازمواردراكهباوضعیتویتناسبداردانتخابوعلامتمیزند.
متنگویههاپسازبرگردانبهفارسیوتعدیلوتطبیقباوضعیتجامعهموردمطالعهدردومرحلهقرنطینهومرحلهاصلیبازپروریدرخصوصمددجویاناعمالگردید. گویههایاینمقیاسعبارتنداز:
۱.آیانسبتبهروابطومناسباتاجتماعیبیمیلشدهاید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۲. آیااغلباحساسضعفوكندیمیكنید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۳. آیاگاهیفكرخودكشیبهسرتانمیزند؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۴.آیازودبهگریهمیافتید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۵.آیااحساسمیكنیدطوریگیرافتادهایدكهنهراهپیشداریدنهراهپس؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۶.آیاخودرابرایهركاریسرزنشمیكنید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۷.آیااحساستنهائیمیكنید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۸. آیااحساسغمگینیمیكنید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۹. آیاهراتفاقكوچكشمارانگرانومضطربمیسازد؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۱۰. آیانسبتبههمهچیزبیعلاقهشدهاید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۱۱.آیانسبتبهآیندهناامیدهستید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۱۲.آیاانجامهركاریرامشكلوپرزحمتمیبینید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
۱۳.آیااحساسپوچیوبیارزشیمیكنید؟
هیچ‌ □ كمی □ ‌ تاحدی‌ □ زیادبشدت
ازمجموعنمراتبهدستآمدهازهرگویهبراساسارزشهایدادهشدهبهمواردپاسخمیتوانبهمیزانافسردگیآزمودنی (‌ Subject) واقفشد. برایطبقهبندینمراتبهدستآمدهازآزمودنیهاوتعیینشدتوضعفبیماریافسردگی،نرمجامعهباتوجهبهوضعیتافسردگینفوسعمومیتعیینشدندوپسازنرمگیریآزمودنیهابراساسنمراتكسبشدهدرپنجطبقهكاملاسالم (VH) ،سالم‌(H) ،درآستانهبیماری (‌ (BL ،بیمار (S) وكاملابیمار (SS) قرارگرفتند.
مقیاس ‌ ASP نیزكهجهتسنجشمیزانتمایلاتوگرایشهایمددجویانبهرفتاراعتیادیمورداستفادهقرارگرفتمشتملبودبر۳۸سوالبستهبهصورتبلیوخیركهپسازهنجاریابیآزموندرخصوصپاسخگویانمددجوبهكاررفت‌. برایاحتسابروائیمقیاسهایسنجشازآلفایكرونباخبادامنهصفرتایكاستفادهشد. باتوجهبهمقادیرآلفایكرونباخ،مقدار &#۹۴۵; برایهمهشاخصهامحاسبهشد.
بهدلیلمدخلیتعواملمتعدددرالگوینظریكهبررفتاراعتیادیموثرندونیزبهمنظورسنجشتاثیراتجمعیوهمزمانمتغیرهایمستقل (‌ (X برمتغیروابسته (‌ (Y،ازتحلیلچندمتغیره [۷۱] استفادهشد. رگرسیونچندمتغیرهامكانمیدهدكه،علاوهبرتعیینمیزانتاثیرهریكازمتغیرهایمستقل،میزانكلیتغییراتمتغیروابسته‌ (تمایلبهسوءمصرف‌ ) همكهمجموعمتغیرهانشانمیدهند،بررسیشود.
ازتحلیلمسیر [۷۲] نیزبرایبررسیآلفایمستقیموغیرمستقیمهریكازمتغیرهای (‌ X) بررویمتغیروابسته (‌Y) استفادهشد.
یافتههاونتایج
۱ـخصوصیاتمعتادان
نتایجحاصلازبررسیخصوصیاتفردی،خانوادگی،اعتقادی،شخصیتیورفتاریمعتادانتحتمطالعهدرمراكزبازپروریدرتهران،كموبیشمشابهتآنهارابامعتادانمطالعهشدهدرجوامعدیگرنشانمیدهند. بهاینترتیب،نتایجبهدستآمدهازاینپیمایشدربارهویژگیهایمعتادانمطالعهشده،ضمنحمایتازیافتههایپیشین‌ (ساندرز۱۹۹۴،فیلیپس۱۹۹۶،كسلر۱۹۹۶،لكس۱۹۹۱،فرگوسن۱۹۸۲،هیل۱۹۹۱،كیدورف۱۹۹۶،نلسون۱۹۹۳،ویناشتاین۱۹۹۳،گلنتز۲۰۰۲وهارتل۲۰۰۲ودیگران‌)،نشاندهندهومؤیدآناستكهمعتادانیكتیپیاگروهواجدویژگیهایفردی،شخصیتی،خانوادگی،احساسی،اعتقادیورفتاریمختصبهخودهستندكهآنانراازافرادغیرمعتادممتازومتمایزمیسازد.
براساسنتایجبهدستآمده،ازحیثتوزیعسنی،اكثریتقریببهاتفاقآنها (۸۶درصد) درگروهسنیجوانومیانه (‌ ۱۸ـ۲۹ ) سالو (۳۰ـ۴۹ )سالقرارداشتند. بیشازنیمیازآنانمهاجر(۵۲/۵درصد ) وبالغبر۶۳درصددارایمنشاءشهری‌ (متولدشهر) هستند. ازلحاظسطحتحصیلات،قریببه۸۰درصددارایتحصیلاتكمترازدیپلمبودهاندوحدود۵۲درصدقبلازورودبهدورهراهنماییتركتحصیلكردهاند. ازاینرو،آنانازنظرموفقیتتحصیلی۸۵جزوافرادناموفقوسرخوردهجامعهبهحسابمیآیند. بالغبر۷۰درصدمددجویانتحتمطالعهدارایوالدینیبیسوادیاكمسوادبامشاغلیدرسطوحپایینوبامیزاندرآمدودستمزداندكوقلیلهستند،بهطوریكهبااحتساب (‌ SESپایگاهاجتماعیـاقتصادی‌) خانوادهوخودافرادبالغبر۶۴درصدآناندر SES پایینقرارمیگیرند.
نتایجتحقیقهمچنیننشانگرآناستكهحدود۳درصدآنانمجردوبالغبر۶۷درصدفرزندانوالدینناموفقدرزندگیزناشوییومتعلقبهخانوادههاییازهمپاشیدهاند. حدود۳۹درصدازاینافراددورانكودكیونوجوانیخودرادرمحیطهایبدونسرپرستیوحمایتروحی،عاطفیومادیوالدیناصلیخودودرخانههایناپدری،نامادریمراكزتربیت،زندانهاوپرورشگاههاونظایرآنگذراندهاند. محیطزندگیآنانمملوازتجاربنامطلوبوزمینههاوشرایطمساعدبرایتربیتوپرورششخصیتهایكجروونژنداست‌. ۳۶درصدازآناندارایوالدینیمعتاد،۴۱درصددارایوالدینیباسابقهمجرمیتو۷۴درصددارایدوستانیباسابقهاعتیادوبزهكاریبودهو۴۸درصدآناندردارودستههاوگروههایبزهكاروتبهكارعضویتداشتهاند. بالغبر۴۱درصدمعتادانتحتمطالعهدرزندگیزناشوییناموفقبودهوهمسرانخودرارهاكردهیاطلاقدادهاند.
نتایجحاصلازاعمالآزمون ‌ SCL۹۰درآزمودنیهایموردمطالعهودردومقطعزمانیقرنطینهومرحلهاصلیبازپرورینشانمیدهندكه،بهرغمتفاوتنسبیدرمیزانافسردگیمددجویاندردومرحلهقرنطینهواصلی ‌(بهبودنسبیدروضعیتبیماریافسردگیآناندرمرحلهاصلیبازپروریمشهوداست‌)،درصدزیادیازآناندروضعیتبیماروكاملابیمارقراردارند.
نتایجحاصلازاعمالآزمون( APS مقیاسآمادگیاعتیاد) درمددجویاندردومرحلهقرنطینهومرحلهاصلیبازپروری‌ (زمانترخیص‌) نشانمیدهندكه،بهرغمكاهشنسبیدرمیزانتمایلاتمعتادانبهمصرفموادمخدر(رفتاراعتیادی‌)،درصدزیادیازآنانبالقوه (‌ (Potentially مستعدبهسوءمصرفهستند،وآمادگیاستفادهازمادهمخدررادارند.
۲- برازشالگویتحلیلی
رگرسیونچندمتغیرهوتحلیلمسیر
باعنایتبهمبانینظریاختلالاتهمراهوسوءمصرفموادمخدرودرپرتودیدگاههایمطروحشده‌ (گلاتتز۲۰۰۲،هارتل۲۰۰۲،كسلر۱۹۹۶،نلسون۱۹۹۶،برداین۱۹۹۲،ویناشتاین۱۹۹۳،برونرز۱۹۹۶،كیدرف۱۹۹۶،كوهن۱۹۹۱،گلسنیوكامینر۱۹۹۲،ساندرز۱۹۹۴ودیگران‌ ...) ونیزاعتبارمتغیرهاییكهدرجریانتحلیلدومتغیرهمعنیدارشناختهشدند،متغیروابسته‌ (رفتاراعتیادییاگرایشبهسوءمصرف‌) تحتتأثیرعواملزیردرنظرگرفتهشد:
افسردگی،طولمدتاعتیاد (سابقهاعتیاد)،نوعمادهمصرفی،سن، SES ،سابقهتركاعتیادومنشاءجغرافیایی‌.
درجریانتحلیلرگرسیونچندمتغیره،۵متغیردرسطح a=۵% درمعادلهباقیماندندومعنیدارتشخیصدادهشدندودومتغیرسنومنشاءجغرافیاییازمعادلهحذفگردیدند.
نتایجاجمالیمعادلهرگرسیونیمتغیروابستهباتوجهبهضرایب‌ Beta (ضریبتاثیرمتغیرمستقل) R ( ضریبهمبستگیرگرسیونچندمتغیره‌)، R۲ (ضریبتعیین‌) وآزمونمعنیداریحضورهرمتغیرمستقلدرمعادله (‌ (T وسطحمعنیداری (‌ Sig T) بهشرحزیرند:
متغیرافسردگیتعیینكنندهترینعاملتاثیرگذاربررفتاراعتیادیدرجامعهموردمطالعهاست‌.اینعاملبهمیزان۴۶درصد (Beta = ۰.۴۶) برمتغیروابستهتأثیرداشتهودرسطحمعنیداری (‌Sig. = ۰.۰۰۰) باصددرصداطمینانازنظرآماریتأییدگردیدهاست‌.

طولمدتاعتیاددومینعاملتعیینكنندهبررفتاراعتیادیوتمایلفردبهسوءمصرفاست‌.تأثیراینعاملرابهمیزان۳۷درصد (Beta = ۰.۳۷) باصددرصداطمینانازنظرآماریمیتوانتأییدكرد.
SES
یاوضعیتاجتماعیـاقتصادیفردسومینمتغیرتأثیرگذاربررفتاراعتیادیویاآمادگیفردجهتاستفادهازمادهمخدراست‌. اینمتغیربهمیزان۳۳درصد (Beta= ۰.۳۳) باصددرصداطمینانازنظرآماریتأییدگردیدهاست‌. سپسبهترتیبنوعمادهمخدربهمیزان۲۹درصدوسابقهتركاعتیادبهمیزان۲۷درصدتعیینكنندهترینعواملاثرگذاربررفتاراعتیادیوتمایلاتبهسوءمصرفدرجامعهموردمطالعهمطرحشدهاند.
علاوهبربررسیمیزانتأثیرهریكازعواملومتغیرهایمستقلبرمتغیروابستهوتعیینمیزانكلتغییراتپرفتاریاعتیادییاتمایلبهسوءمصرف (متغیرY ) كهمجموعمتغیرهایمستقلنشانمیدهند،بارسمنمودارتحلیلمسیر،آثارمستقیموغیرمستقیمهریكازمتغیرهایعلت (‌X) رابررویمتغیرمعلول (‌Y) بررسیوازاینطریقمیزانمتناسببودنالگوراارزیابیكردهایم‌.
نمودارتحلیلمسیرارایهشدهمبینآناستكهمتغیرهایافسردگی،سابقهاعتیاد، SES ،نوعمادهمخدرمصرفیوسابقهتركاعتیادبهطورمستقیموبیواسطهبرمتغیروابسته‌ (رفتاراعتیادی‌) تأثیرمیگذارد.
متغیرافسردگی،درعینحالكهبامتغیرهایسابقهاعتیاد، SES ونوعمادهمخدرهمبستگیداردوبهطورغیرمستقیمبرمتغیروابستهاثرمیگذارد،بهطوربیواسطهبررفتاراعتیادینیزتأثیرگذاراست‌.
ازطرفی،متغیرهای‌ SES ،نوعمادهمخدرمصرفی،سابقهاعتیادوسابقهتركنیزكهبایكدیگروبامتغیرافسردگیهمبستگیمعنیداریدارند،مستقیمابرمتغیررفتاراعتیادی‌ (متغیروابسته) اثرمیگذارند.
●● نتیجهگیری‌:
براساسنتایجبهدستآمدهازكاربردالگویتبیینیـتحلیلیواستفادهازرگرسیونچندمتغیرهوتحلیلمسیر،میتواناستدلالكردكهمیلبهمصرفمادهمخدردرآزمودنیهایاینتحقیقمتاثرازعواملمتعددیاستكهدرشبكهایازروابطعلیبایكدیگربهسرمیبرندوكلیهتغییراتآنرامجموعمتغیرهایی،كهعلتدرنظرگرفتهشدهاند،نشانمیدهند. دراینالگو،سندرومافسردگی،سابقهاعتیاد،نوعمادهمصرفی، SES وسابقهتركاعتیاد،تمایلاتفردبهسوءمصرفورفتاراعتیادیتأثیرمیگذاردوگرایشاورابهاستفادهازمادهمخدرتقویتمیكند. دراینالگو،رفتاراعتیادیبازتابیازتأثیراتمتقابلافسردگیبهعنواناختلالیهمراهونیزمجموعهایازعواملومتغیرهایزمینهایاست‌. اینیافتهضمنتأییددیدگاههاومدلهاییكهمعتقدنداختلالهایروانیبهسوءمصرفموادمنجرمیگردند (گلانتروهارتل۲۰۰۲،نلسون۱۹۹۲،ركسلر۱۹۹۶،كیدرف۱۹۹۲،ساندرز۱۹۹۴،هیل۱۹۹۱و …) ضرورتتوجهبهآزمونمدلهاییراكهبرنقشاعتیاددربروزاختلالاتروانیونیزمدلهاییكهبرنقشعواملخطرسازمشتركدربروزاعتیادواختلالاتروانیونیزمدلهایتركیبیتأكیددارند،توصیهمیكنند.

دكترعلیرضامحسنیتبریزی
دانشیارگروهجامعهشناسیدانشكدهعلوماجتماعیدانشگاهتهران
منابع :
-
كوركینا،تسیویلكو،كوسووا؛روانكاوی،رواندرمانی؛ترجمهرزمآزما،تهران،نشرنی،۱۳۶۸.
ـمحسنیتبریزی،علیرضا؛خودكشیدراستانایلام؛موسسهمطالعاتوتحقیقاتاجتماعیدانشگاهتهران،۱۳۷۲.
ـمحسنیتبریزی،علیرضا،وثوقی،منصور؛بررسیوارزیابیوضعیتمعتاداندرمراكزبازپروری،موردمركزبازپروریقرچك؛تهران،۱۳۷۶.
- Clark, D. B., Leshick, L., Hegedus, A.M, )
۱۹۹۷(; "Traumas and other adverse life eventsin adolescents with alcohol abuse and dependence"; Journal of the American Acdademyof Child and Adolescent Psychiatry, ۳۶)۱۲(, ۱۷۴۴-۱۷۵۱.
- Cohen, P.)
۱۹۹۳(; "An Epidemiological Study of Disorders in Late Childhood andAdolesence"; journal of Child Psyohology and Psychiatry, ۳۴(G), ۸۵۱-۸۶۷.
.- Diskstra, Rene;)
۱۹۸۵(. Suicide in Adolescence; MA, Hingham
- Glantz, M, Hartel, C.,)
۲۰۰۲( Drug Abuse, Origins and Interventions; AmericanPsychological Association, W.D.
- Green, R.W. )
۱۹۹۷(; "Comorbidity of Eating Disorders and Substance Abuse ReviewLiterature"; International journal of Eating Disorders, ۱۶(۱), ۱-۳۴.
.- Kessler, R., )
۱۹۹۵(; Epidemiology of Psychiatric Comorbidity; New York: Wiley-Liss
- Kessler, R., Nelson, C.B., McGonagle, K.A. )
۱۹۹۶(; the Epide Miolog of CoocuringAddictive and Mental Disorders; American journal of Orthopsychiatry, ۶۶)۱(, ۱۷-۳۱.
- Swendsen, J.D. )
۱۹۹۸(; "The Comorbidity of Alcoholism with Anxity and DepressiveDisorders in four Geographic Communities"; Comprehensive Psychiary, ۳۹)۴(, ۱۷۶-۱۸۴.
۱-Toxicomanie
۲- Abstinence
۳- Kourkina
۴- Tessiomikoo
۵- Koussoda
۶- Comorbidity
۷- Epidemioligical
۸- Etiological
۹- Clinical
۱۰- Conduct Disorder and Antisocial Personality Disorder
۱۱-Bipolar Disorder
۱۲- Depreesive Disorders
۱۳- Anxity Disorders
۱۴- Trauma and PTSD
۱۵- Self-Alienation
۱۶- Powerlessness
۱۷- Burdine
۱۸- Weinstein
۱۹- Brooner
۲۰-Kidorf
۲۱-Cohen
۲۲- Kessler
۲۳- Nelson
۲۴- Glancy and Kaminer
۲۵ - Swendsen
۲۶- Clark and Hegendus
۲۷- Hill
۲۸- Sanders
۲۹- Phillips
۳۰- Causes
۳۱- Effects
۳۲- Greenbaum
۳۳-Anderews
۳۴- Schmit
۳۵- Bigelow
۳۶- Addiction
۳۷- Khantzian
۳۸- Glantz
۳۹- Weinberg
۴۰- Miner
۴۱- Survey
۴۲- Anxity
۴۳-افسردگیبیقراری
۴۴- Diekstra
۴۵- National Comorbidity Survey
۴۶- Bukstein
۴۷-Neighbors
۴۸- McGonagle
۴۹- Liu
۵۰- Gottlieb
۵۱- Green
۵۲-Ferguson
۵۳- Lennox
۵۴- Kellam
۵۵- Lex
۵۶-Taylor
۵۷- Henerson
۵۸- Jackson
۵۹- Frustration
۶۰- Internalized Kacisim
۶۱ - Brown
۶۲- Gary
۶۳- Milburn
۶۴- Addictive Behavior
۶۵- Contextual Studies
۶۶- Survey
۶۷- Observation
۶۸- L. n = p.q.t۲N / Nd۲ + p.q.t۲
۶۹-Scales
۷۰- Addicition Potential Scale
۷۱-Multiple Regression
۷۲- Path Analysis

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره بلوغ جنسی

بازديد: 3401

بلوغ جنسی

بلوغ مرحله ای از رشد انسان است که باعث گذار از کودکی و رسیدن به بزرگسالی می شود. فردی که دوران بلوغ را پشت سر گذاشته باشد بالغ نامیده می شود و از نظر جنسی، توانایی تولید مثل دارد. بلوغ بیشتر اشاره به تغییرات جسمانی جسمانی در بدن مرد و زن دارد. این دگرگونی با نام بلوغ جسمانی شناخته می شود. علاوه بر آن بلوغ روانی نیز اشاره به رشد روانی و شخصیتی فرد دارد. بلوغ جسمانی معمولا در دوران نوجوانی اتفاق می افتاد. بلوغ روانی دیرتر و پس از بلوغ جسمانی روی می دهد. بلوغ اجتماعی مرحله تکاملی بلوغ انسان است که موجب تعیین شخصیت اجتماعی فرد می شود.

بلوغ جسمانی

بلوغ جسمانی به مجموعه تغییرات فیزیکی و فیزیولوژیکی در بدن انسان و سایر جانوران گفته می شود که بر اساس آنها، بیشتر بر اثر ترشح هورمونهای گوناگون، بدن کودک تبدیل به بدن بزرگسال می شود. بیشتر این تغییرات جنبه جنسی دارند و به غدد و اندامهای جنسی مرتبط می شوند. به همین علت بلوغ باعث ایجاد آمادگی، احساس نیاز و توانایی سکس و تولید مثل می شود. زمان، فرآیندها و نشانه های بلوغ در پسران و دختران متفاوت است. جهش بلوغ اصطلاحا به رشد جسمانی بسیار سریعی گفته می شود که معمولا در اوایل بلوغ رخ می دهد که در نهایت موجب افزایش قد، وزن و رشد عضلات بدن می شود .


بلوغ در پسران

بلوغ در پسران دیرتر از دختر دختران روی می دهد و معمولا سنین ده تا شانزده سالگی زمان بروز بلوغ جسمانی در پسران است. سرعت بلوغ نیز در پسران کمتر از دختران است و به همین دلیل دوران بلوغ و تکمیل نشانه های آن در پسران بیش از دختران طول می کشد [۲].

نشانه های بلوغ در پسران که معمولا از آنها با عنوان صفات ثانویه جنسی نیز نام برده می شود، عبارتند از:

رشد بیضه، ترشح هورمونهای جنسی و افزایش تولید اسپرم

رشد آلت تناسلی

رویش موی صورت (ریش و سبیل)

رویس موی زهار در پائین شکم و اطراف اندامهای جنسی

رویش مو در زیر بغل و سایر بخشهای بدن

تغییر در صدا و کلفت شدن یا مردانه شدن آن

رشد بدنی و تغییرات جسمانی.

بلوغ در دختران

نخستین نشانه شروع بلوغ در دختران، قاعدگی است که از نه تا هجده سالگی آغاز می شود. بطور متوسط دختران برای نخستین بار در سن سیزده سالگی دچار عادت ماهیانه یا قاعدگی می شوند [۳].

 

از نظر جسم، با رشد استخوانها و عضلات بدن بویژه استخوان لگن و نیز به دلیل رشد پستانها، جهش بلوغ در دختران به سرعت و در مدتی کوتاه قابل مشاهده است. افزایش قد معمولا تا هجده سالگی ادامه می یابد [۴].

نشانه های بلوغ و یا صفات ثانویه جنسی دختران عبارتند از:

قاعدگی

رشد پستانها

رویش مو در اطراف اندامهای تناسلی

رویش موی زیر بغل

زنانه شدن صدا

افزایش و توزیع چربی در بدن

نشانه های مشترک بلوغ

برخی نشانه های بلوغ در دختران و پسران هر دو دیده می شود:

افزایش قد

افزایش وزن

رویش موی زیر بغل

رویش موی زهار

تمایل به جنس مکمل

افزایش ترشح غدد پوستی و بوی بدن

انواع بلوغبلوغ جسمانی یا تغییرات فیزیکی و فیزیولوژیکی در بدن کودک. بلوغ جسمانی معمولا نخستین بلوغ است.

بلوغ روانی. تغییرات روانشناختی و شخصیتی در سنین نوجوانی و جوانی که باعث گذار از کودکی به بزرگسالی می شود.

بلوغ اجتماعی. تکمیل و مشخص شدن جایگاه اجتماعی فرد در جامعه و کارکرد وی.

بلوغ هیجانی. سنی که در آن فرد توانایی کنترل هیجانات و احساسات خود را پیدا می کند .


منابع :

 بلوغ جسمانی نوجوانان. مرکز تحقیقات باروری. وبگاه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران. مقاله ۲۳ تنظیم خانواده.

شمشیری میلانی، حوریه. کتاب جامع بهداشت عمومی. ج ۳، فصل ۱۱، گفتار ۲۰: بهداشت بلوغ و نوجوانی. متن کتاب

بلوغ جسمانی نوجوانان. مرکز تحقیقات باروری. وبگاه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران. مقاله ۲۴ تنظیم خانواده.

بلوغ جسمانی نوجوانان. مرکز تحقیقات باروری. وبگاه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران.مقاله ۲۳ تنظیم خانواده.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره اختلالات خلقي

بازديد: 1649

اختلالات خلقي[1]

مقدمه:

 خلق بر طبق تعريف عبارت است از احساس هيجاني نافذي كه درك و نگرش فرد نسبت به خود، ديگران، و در كل نسبت به محيط را عميقاً تحت تأثير قرار مي‌دهد (كاپلان و سادوك، 1385).

خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد. شخص طبيعي طيف وسيعي از خلق‌ها را تجربه مي‌كند و به همان نسبت مجموعه‌اي از تجليات عاطفي نيز دارد. شخص عادي  قادر به كنترل اخلاق و عواطف خود است. اختلالات خلقي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق، و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند. ( كاپلان و سادوك، 1379).

 اختلالات خلقي به دليل اين كه يكي از خصوصيات اساسي آنها غير عادي بودن خلق است به اين نام مشهور شده‌اند. امروزه اين اصطلاح محدود به اختلالاتي است كه به شكل افسردگي يا نشئه ظاهر مي‌شوند (گلدر و همكاران، 1382)

كساني كه خلق بالا دارند (مانيا)، حالت انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان مي‌دهند. افرادي كه خلق پايين دارند (افسردگي)، با كاهش انرژي و علاقه، احساس گناه، اشكال در تمركز، بي‌اشتهايي و افكار مرگ و خودكشي مشخص هستند. اين اختلالات عملاً هميشه  منجر به اختلال در عملكرد شغلي، روابط اجتماعي و بين فردي مي‌گردد (كاپلان و سادوك، 1379).

تاريخچه:

مردم موارد افسردگي را از زمان‌هاي بسيار دور ثبت كرده‌اند، و توصيف‌هائي از آنچه امروزه اختلالات خلقي مي‌خوانيم، در بسياري از منابع طبي قديم وجود دادر. حدود 450 سال قبل از ميلاد، بقراط اصطلاح ماني و ملانكولي را براي توصيف اختلالات رواني به كار برد (كاپلان و سادوك، 1379).

حدود پانصد سال پس از بقراط، اوائل قرن دوم بعد از ميلاد، آرتائوس كاپادوچيا[2] رابطه بين ماني و ملانكولي را كشف كرد (پورافكاري، 1369).

در حدود 100 سال قبل از ميلاد، كورنليوس سلسوس[3] افسردگي را ناشي از صفراي سياه معرفي نمود. اين اصطلاح را پزشكان ديگر از جمله ارسطو (120 تا 180 بعد از ميلاد) و جالينوس (129 تا 199 بعد از ميلاد) نيز به كار بردند. همين طور الكساندر ترالز[4] در قرن ششم (كاپلان و سالوك، 1379).

در قرون وسطي،طبابت در ممالك اسلامي رونق داشت و دانشمندان نظير رازي و ابن‌سينا و ميموند[5] (پزشك يهودي) ملانكولي را بيماري مشخصي تلقي كردند و هنرمندان آن زمان نيز اين بيماري را به تصوير كشاندن مثل ملانكولي اثر آلبرت دورر (بهرامي و نيكيار، 1384).

در سال 1854 ژول فالره حالتي را توصيف نمود و آن را جنون ادواري[6] ناميد.چنين بيماراني متناوباً حالات خلقي ماني و افسردگي را تجربه مي‌كنند. ژول بايارژه جنون دو شكلي[7] را شرح داد كه در آن بيمار دچار افسردگي عميقي مي‌شود كه به حالت بهت افتاده و بالاخره از آن بهبود مي‌يابد. در سال 1882، كارل كالبام[8] روانپزشك آلماني، با استفاده از اصطلاح «سايكلوتايمي» ماني و افسردگي را مراحل مختلف يك بيماري توصيف نمود. در سال 1899، اميل كرپيلن[9]، بر اساس معلومات روانپزشكان فرانسوي  و آلماني، مفهوم بيماري منيك- دپرسيو را شرح داد (همان منبع).

توصيف او از نشانه‌ها، به طور چشمگيري با اصطلاحات به كار گرفته شده براي توصيف اختلال دو قطبي در DSM IV-TR هماهنگ است و بسياري از وجه تمايزات تشخيصي او، امروزه تأييد شده (جانسون و لي‌هاي، 2004)

 طبقه‌بندي بر اساس سير بيماري، اختلالات يك قطبي و دوقطبي

اختلالات خلقي مشخصاً عود كننده هستند و كرپلين براي به هم پيوند دادن افسردگي و مانيا به عنوان يك اختلال واحد از سير بيماري راهنمايي گرفت. وي متوجه گرديد كه سير بيماري، خواه افسردگي و خواه مانيا، اساساً يكسان است و به همين دليل آنها را در يك طبقه قرار داده پسيكوز منيك ـ دپوسيو ناميد. اين نظريه به وسعت مورد قبول بود تا اين كه در سال 1962 كارل لئونارد[10] و همكاران تقسيم‌بندي به سه گروه را پيشنهاد نمودند:

·        بيماراني كه فقط اختلال افسردگي داشتند (افسردگي يك قطبي)[11]

·         بيماراني كه فقط اختلال مانيا داشتند (مانيا يك قطبي)[12]

·        بيماراني كه افسردگي مانيا را با هم داشتند (دو قطبي)[13] (گلدر و همكاران،1382).

امروزه از اصطلاح مانيا يك قطبي استفاده نمي‌شود بلكه همه چنين مواردي در گروه دو قطبي قرار داده مي‌شوند، به اين دليل كه تقريباً همه كساني كه مانيا دارند بالاخره روزي افسردگي را نيز تجربه مي‌كنند. براي حمايت از تفكيك اختلالات يك قطبي و دو قطبي، لئونارد و همكاران (1962) تفاوت‌هاي ارثي و شخصيتي بين بيماران دو گروه را شرح دادند كه با مطالعات بعدي تأييد شد. معهذا توافق كلي وجود دارد كه دو گروه در مرحله افسردگي از نظر علائم تفاوتي با هم ندارند و ممكن است بين دو گروه انطباقي وجود داشته باشد، چون بيماري كه يك قطبي طبقه‌بندي شده است، ممكن است روزي  حمله مانيا نشان دهد. به عبارت ديگر فرم‌هاي يك قطبي بدون ترديد مواردي دو قطبي شامل  مي‌گردند كه هنوز قطب ديگر خود را نشان نداده‌اند.  عليرغم اين محدوديت‌ها، تقسيم‌بندي يك قطبي ـ دو قطبي، طبقه‌بندي مفيدي است چون مفاهيم ضمني براي درمان نيز دارد (گلدر ـ همكاران، 1382).

به طور كلي، انجمن روانپزشكي آمريكا (1379) اختلالات خلقي را به اختلالات افسردگي يك قطبي (يعني، اختلال افسردگي اساس، اختلال افسرده‌خويي و اختلال افسردگي كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است، اختلالات دو قطبي (يعني، اختلال دو قطبي I ، اختلال دو قطبي II، اختلال خلق ادواري، و اختلال دو قطبي  كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است) و دو اختلال مبتني بر سبب شناسي ـ اختلال خلق به علت يك حالت طبي عمومي، و اختلال خلق ناشي از مصرف مواد ـ تقسيم مي‌كند.

همه‌گير شناسي اختلال‌هاي خلقي

شيوع اختلالات خلقي در طول عمر 2 تا 25 درصد گزارش شده است (كاپلان و سادوك، 1379). اختلال افسردگي اساس اختلالي شايع است، با ميزان شيوع حدود 15 درصد براي طول عمر، شايد در زن‌ها تا 25 درصد. شيوع اختلال دو قطبيIكمتر از اختلال افسردگي اساسي است، با ميان شيوع حدود 1 درصد در طول عمر، تقريباً مشابه شيوع اسكيزوفرني و شيوع اختلال دو قطبي II حدود 5/0 درصد است (همان منبع).

نتايج مطالعات زمينه يابي وايزمن[14] و همكاران (1996) و كسلر[15] و همكاران (1997؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382) در جوامع صنعتي، حاكي از آن است كه خطر ابتلا به اختلال دو قطبي در طول عمر بين 3/0 تا 5/1% است. همچنين ميزان شيوع 6 ماهه اختلال دو قطبي پايين‌تر از شيوع آن در طول عمر نيست، كه حاكي از ماهيت مزمن اختلال است.

جدول:ميزان شيوع بعضي از اختلالات خلقي DSM- TV-TR در تمام طول زندگي

اختلال خلقي

ميزان شيوع مادام‌العمر

اختلالات افسردگي

 

اختلالات افسردگي اساسي (MDD)

10 تا 25% در زنان؛ 5 تا 12% در مردان

  • عود كننده با بهبود كامل بين دوره‌ها كه بر اختلال افسرده خويي اضافه مي‌شود

حدود 3% افراد مبتلا به MDD

  • عود كننده بدون بهبود كامل بين دوره‌ها كه بر اختلال افسرده‌خويي اضافه مي‌شود (افسردگي دوگانه)

حدود 25% مبتلايان به MDD

اختلال افسرده‌خويي

حدود 6%

اختلالات دو قطبي

 

اختلال دو قطبي I

4% تا 6/1%

اختلال دو قطبي II

حدود 5/0 %

  • اختلال دو قطبي I يا دو قطبي II با چرخه سريع

5 تا 15% مبتلايان به اختلال دو قطبي

اختلال خلق ادواري

4/0 تا 0/1 %

جدول ازكاپلان ـ سادوك، 1385

جنس:

مشاهدات بين‌المللي، بدون ارتباط با كشور تحت مطالعه، افسردگي يك قطبي را در زن‌ها دو بار شايع‌تر از مردها نشان داده است. علت اين تفاوت مي‌تواند به دليل تفاوت‌هاي هورموني، تأثير زايمان، تفاوت در استرسورهاي روحي اجتماعي و الگوهاي رفتاري درماندگي آموخته شده[16] باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

اختلال دو قطبي تقريباً بطور برابر در مردان و زنان شايع است (كسلر و همكاران، 1994؛ به نقل از هالجين، 1384). با اين حال در نحوه‌اي كه اين اختلال براي اولين بار ظاهر مي‌شود، تفاوتهاي  جنسيتي وجود دارد. اولين دوره در مردان به احتمال زياد منيك است، اما در زنان به احتمال بيشتري دوره افسردگي اساسي است. زنان مبتلا به اخلاق دو قطبي، در مدت پس زايماني بيشتر از مواقع ديگر در زندگي‌شان در معرض خطر ابتلا به دوره منيك هستند (ليبن لوفت[17] 2000؛ به نقل از هالجين، 1384).

 

سن:

 بطور كلي، شروع اختلال دو قطبي I زودتر از اختلال افسردگي اساسي است. حدود سن شروع اختلال دو قطبي I از كودكي (حتي 5 يا 6 سالگي) تا 50 سالگي حتي ندرتاً بالاتر، با ميانگين 30 سالگي، گسترده است (كاپلان و سادوك، 1379). در افراد بالاي 65 سال، ميزان شيوع 1/0 درصد برآورد شده است. با اين حال، به علت همزيستي بيماري جسماني، امكان تشخيص غلط وجود دارد (كينگ و ماركوس[18]، 2000؛ به نقل از هالجين، 1384).

سن متوسط شروع اختلال افسردگي اساسي حدود 40 سالگي است؛ در 50 درصد بيماران سن شيوع بين  20 تا 50 سالگي است. اختلال افسردگي اساسي هم ممكن است در كودكي يا سالمندي شروع شود، هر چند ندرتاً چنين است. بعضي از داده‌هاي همه‌گير شناسي جديد حاكي است كه ميزان بروز اختلال افسردگي اساسي احتمالاً در افراد زير 20 سال در حال فزوني است. اگر اين موضوع واقعيت داشته باشد، ممكن است به افزايش مصرف الكل يا ساير مواد در اين گروه سني مربوط باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

  نژاد:

نژاد براي اختلال افسردگي و دو قطبي I به عنوان عامل خطر مورد تأييد قرار نگرفته است. معهذا، متخصصين ظاهراً ميل دارند اختلال‌هاي خلقي را در كساني كه زمينه فرهنگي  و نژادي متفاوتي با خود دارند، كمتر از معمول و اسكيزوفرني را بيشتر از معمول تشخيص بدهند. مثلاً  روانپزشكان سفيد‌پوست در تشخيص اختلال‌هاي خلقي در سياه‌پوشان و اسپانيايي‌تبارها، ترديد بيشتري به خرج داده و آن را كمتر از معمول تشخيص مي‌دهند. به هر حال، وقتي عوامل ديگر مثل وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي، سن و ساير عوامل كنترل مي‌شوند، عامل نژاد خودش را نشان نمي‌دهد (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

عوامل اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي

رابطه‌اي بين طبقه اجتماعي و افسردگي يك قطبي وجود ندارد (كاپلان و سادوك، 1379). معهذا بيكاري، سطح درآمد و تحصيلات پايين‌تر به عنوان عوامل خطر براي افسردگي مطرح شده است (كاپلان، 2000، به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

اختلال دوقطبي ظاهراً ميزان بروز بالاتري در طبقات اجتماعي دوقطبي I در افرادي كه تحصيلات دانشگاهي ندارند شايعتر از كساني است كه از دانشگاه فارغ‌التحصيل شده‌اند، كه احتمالاً نشان دهنده شروع نسبتاً زودتر اختلال است (كاپلان و سادوك، 1379).

در گذشته رابطه‌اي بين اختلال خلقي دو قطبي و موقعيت شغلي و تحصيل بالاتر از معمول گزارش شده است (وودراف و همكاران، 1971). بعضي از  پژوهشگران معتقدند كه اين اختلال در افراد پرتلاش از نظر اجتماعي كه فشار زيادي براي مطرح و مقبول بودن در خود احساس مي‌كنند ظاهر مي‌گردد (پورافكاري، 1369).

وضع تأهل

افسردگي يك قطبي در افرادي كه فاقد رابطه بين فردي نزديك هستند يا از همسر خود طلاق گرفته و يا جدا شده‌اند بيشتر ديده مي‌شود. اختلال دوقطبي I ممكن است در افراد طلاق گرفته يا مجرد بيشتر از افراد متأهل ديده شود. اما اين اختلاف نشان‌دهنده شروع زودرس و ناهماهنگي زناشويي حاصل از آن است، كه از خصوصيات اين اختلال شمرده مي‌شود (كاپلان و سادوك، 1379).

تاريخچه خانوادگي:

در بيشتر مطالعات همه‌گير شناسي نمونه‌هاي درماني، يك تاريخچه خانوادگي از اختلال‌هاي خلقي مخصوصاً در وابستگان درجه اول مشاهده شده است. همچنين در آزمودني‌هايي كه دچار اختلال افسردگي بودند، تاريخچه فاميلي بيشتر بوده است. اساس ژنتيكي در بيماري دو قطبي I بيشتر از افسردگي اساسي است. در بين اعضاي خانواده آزمودني‌هاي دو قطبي، هم اختلال دو قطبي و هم افسردگي اساسي شايع است (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

تجارب دوران كودكي

همراهي تجارب دوران كودكي، با شروع اختلال‌هاي خلقي در مراحل بعدي زندگي مورد توجه زيادي قرار گرفته است. برخي وقايع مثل طلاق يا جدايي والدين و يا والدين غفلت كننده و طرد كننده مي‌توانند موجب ابتلا به اختلال‌هاي خلقي در فرزندان خود شوند. محروميت و محيط خانوادگي آشفته نيز يك عامل خطر مي‌باشد (همان منبع).    

جدول: عوامل خطر براي اختلال دو قطبي I و اختلال افسردگي اساسي

عامل خطر

اختلال دو قطبي I

اختلال افسردگي اساسي

جنس

اثري ندارد

زنان نسبت به مردان در خطر بيشتري هستند.

نژاد

اثري ندارد

اثري ندارد

سن

جوانان در خطر بيشتر هستند

جوانان در خطر بيشتري هستند

وضعيت اقتصادي اجتماعي (SES)

(SES) بالاتر تا حدودي در خطر بيشتر هستند

(SES) پايين‌تر در خطر بيشتري هستند

وضعيت تأهل

اشخاص جدا شده و طلاق گرفته در خطر بيشتري هستند

اشخاص جدا شده و طلاق گرفته در خطر بيشتري هستند

تاريخچه خانواگي

افراد با تاريخچه خانوادگي در خطر بيشتري هستند

افراد با تاريخچه خانوادگي در خطر بيشتري هستند

وقايع استرس‌آور زندگي

وقايع استرس‌آور منفي با خطر بيشتري براي ابتلا همراه هستند.

وقايع استرس‌آور منفي با خطر بيشتري براي ابتلا همراه هستند

استرس مزمن

اثر آن شناخته نشده است

استرس‌هاي مزمن همراه با ريسك زياد براي ابتلا به افسردگي هستند

عدم وجود اعتماد

اثر آن شناخته نشده است

عدم وجود اعتماد موجب افزايش احتمال ابتلا به افسردگي به خصوص در زنان مي‌شود

مسكن و محل زندگي

خطر حومه‌نشيان بيشتر از  شهرنشيان است.

در شهرنشينان، خطر ابتلا بيشتر از روستانشينان است.

جدول از كاپلان 2000، ص 1304؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384

دوره‌هاي خلق

براي معرفي انواع اختلالات دو قطبي و بررسي علائم به چهار نوع دوره[19]، متفاوت اشاره مي‌شود كه شامل دوره افسردگي، دوره مانيا، دوره هيپومانيا و دوره آميخته (علائم مانيا و افسردگي اساسي همزمان) مي‌باشد.

دوره افسردگي:

علامت اصلي اختلال افسردگي اساسي يك دوره حداقل دو هفته‌اي است كه در طي آن يا خلق فرد افسرده است و يا علاقه و احساس لذت را تقريباً در همه فعاليت‌ها از دست مي‌دهد. در كودكان و نوجوانان، خلق ممكن است تحريك‌پذير باشد تا غمگين. افراد همچنين بايد حداقل چهار علامت ديگر را تجربه كنند كه عبارتند از: تغيير در اشتها يا وزن، خواب و فعاليت رواني ـ حركتي، كاهش انرژي، احساس بي‌ارزشي يا گناه، دشواري در انديشه‌‌پردازي، طرح و اقدام براي خودكشي. براي به حساب آوردن يك دوره افسردگي اساسي، يك علامت بايد يا اخيراً به وجود آمده باشد و يا در مقايسه با حالت پيش از دوره افسردگي فرد، آشكارا بدتر شده باشد. علايم بايد براي بيشتر ساعات روز، تقريباً هر روز، براي حداقل دو هفته پيوسته استمرار يابند. دوره افسردگي بايد از نظر باليني با درماندگي قابل ملاحظه يا آسيب در كاركردهاي اجتماعي و شغلي يا ديگر زمينه‌هاي مهم همراه باشد. در بعضي افراد با دوره‌هاي خفيف‌تر، ممكن است فرد كاركرد ظاهراً طبيعي داشته باشد، اما نيازمند تلاش فزاينده بسيار زياد است (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

اين دوره مي‌تواند منفرد يا عود كننده باشد. وجود فاصله 2 ماهه بين دوره‌ها كه ضمن آن بيمار فاقد علائم افسردگي باشد براي حالت عود كننده ضروري  است.

حدود  دوره‌هاي افسردگي اساسي عود نمي‌كند اين حالت بيشتر  در بيماران با سن بالاتر و سابقه فاميلي كمتر اختلال خلقي ديده شده و معمولاً بيشتر طول مي‌كشد (2ـ1 سال) (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

اسپيرينگ[20] (2002) علائم و نشانه‌هاي يك دوره افسردگي را چنين ذكر مي‌كند:

ـ غمگيني، نگراني يا خلق افسرده پايدار

ـ احساس نا اميدي و بدبيني

ـ احساس گناه، بي‌ارزشي و درماندگي

ـ فقدان علاقه و لذت در فعاليت‌ها من جمله مسائل جنسي

ـ كاهش انرژي و احساس خستگي مفرط

ـ اشكال در تمركز، يادآوري و تصميم‌گيري

 ـ بي‌قراري، تحريك‌پذيري و زودرنجي

ـ افزايش خواب يا بي‌خوابي

ـ تغيير در اشتها و يا وزن

 ـ دردهاي مزمن يا ساير نشانه‌هاي جسماني مزمن كه ناشي از بيماري جسماني يا آسيب نيستند

ـ افكار مرگ يا خودكشي، يا اقدام براي خودكشي

جدول: معيارهاي دوره افسردگي اساسي بر اساس DSM IV-TR

A- پنج علامت (يا بيشتر) از علايم زير در يك دوره دو هفته‌اي وجود داشته‌اند و نشان‌دهنده تغيير از سطح كاركرد قبلي هستند: حداقل يكي از علايم يا به صورت (1) خلق افسرده و يا (2) از دست دادن علاقه و احساس لذت است.

توجه: علايمي كه به وضوح ناشي از يك حالت طبي عمومي هستند و يا هذيان‌ها و توهمات ناهماهنگ با خلق را به حساب نياوريد.

1‌ـ خق افسرده در بيشتر اوقات روز، تقريباً هر روز، خواه از طريق گزارش ذهني (مثلاً، احساس غمگيني يا پوچي) و خواه مشاهده ديگران (مثلاً، غمگيني و اشكباربودن) باشد. توجه: در كودكان و نوجوانان خلق ممكن است تحريك‌پذير باشد.

2ـ كاهش قابل ملاحظه علاقه يا احساس لذت نسبت به همه يا تقريباً همه فعاليت‌ها در بيشتر اوقات روز، تقريباً هر روز (به طوري كه شرح ذهني بيمار يا مشاهدات ديگران نشان مي‌دهد).

3ـ از دست دادن قابل ملاحظه وزن بدون رژيم غذايي يا افزايش وزن (مثلاً، تغيير در بيش از 5 درصد وزن بدن در يك ماه)، يا كاهش و يا افزايش  اشتها تقريباً هر روز. توجه: در كودكان ناتواني در رسيدن به وزن مورد انتظار را در نظر بگيريد.

4ـ بي‌خوابي يا پرخوابي هر روز.

5ـ بي‌قراري يا تأخير رواني ـ حرتي تقريباً هر روز (قابل مشاهده توسط ديگران، فقط به احساسهاي ذهني بي‌قراري يا كندي اكتفا نمي‌شود.)

6ـ خستگي شديد يا از دست دادن انرژي تقريباً هر روز.

7ـ احساس بي‌ارزشي يا گناه افراطي و نامناسب (كه ممكن است هذياني باشد) تقريباً هر روز (فقط شامل سرزنش خود و احساس گناه در مورد بيمار بودن نمي‌باشد).

8ـ كاهش توانايي تفكر يا تمركز، يا بلاتصميمي، تقريباً هر روز (خواه به صورت شرح ذهني بيمار و خواه قابل مشاهدئه توسط ديگران).

9ـ افكار تكرار شونده در مورد مرگ (نه به صورت ترس از مرگ، انديشه پردازي مكرر در مورد خودكشي بدون يك طرح خاص، يا اقدام به خودكشي، يا طرح خاصي براي انجام خودكشي.

B- علايم واجد ملاك‌هاي يك دوره آميخته نيستند.

C- علايم از نظر باليني موجب اختلال يا آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركرد اجتماعي، شغلي و يا ديگر زمينه‌هاي مهم مي‌شوند.

D- علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قابل سود مصرف، داروي تجويز شده و يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً كم‌كاري تيروئيد) نيستند.

E- علايم از طريق داغديدگي بهتر توضيح داده نمي‌شوند، يعني، بعد از دست دادن فرد مورد علاقه، علايم بيش از دو ماه دوام مي‌يابند و با اختلال كاركردي قابل ملاحظه، اشتغال ذهني مرضي همراه با بي‌ارزشي، انديشه در مورد خودكشي، علائم سايكوتيك يا تأخير رواني ـ حركتي، مشخص مي‌شوند.

 

جدول از DSM.IV (1379)

دوره مانيا:

دوره مانيا به صورت دوره‌اي خاص كه طي آن، خلق به گونه غير طبيعي و مستمراً بالا خود بزرگ بين و يا تحريك‌پذير است تعريف مي‌شود. اين دوره خلق غيرطبيعي حداقل يك هفته (يا كمتر اگر بستري شدن ضروري باشد) طول مي‌كشد. اختلال خلق بايد حداقل با سه علامت ديگر از علائم زير همراه باشد: عزت نفس مغرورانه يا خود بزرگ‌بيني، كاهش نياز به خواب، فشار تكلم، پرش افكار، حواس‌پرتي، افزايش درگيري در فعاليت‌هاي هدفدار يا بي‌قراري رواني ـ حركتي، و درگيري مفرط در فعاليت‌هاي لذت‌بخش كه پيامدهاي بالقوه دردناك بالايي دارند. اگر خلق تحريك ‌پذير باشد (به جاي اينكه بالا يا خود بزرگ‌بين باشد) حداقل چهار علامت از علايم فوق بايد وجود داشته باشند. علايم واجد ملاك‌هاي يك دوره آميخته كه از طريق پديدار شدن علايم هر دو دوره مانيا و افسردگي اساسي تقريباً هر روز و براي يك دوره حداقل يك هفته‌اي مشخص مي‌شوند نيست. اختلال بايد به حدي شديد باشد كه موجب آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركرد اجتماعي يا شغلي شود، يا نيازمند بستري شدن باشد كه موجب آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركرد اجتماعي يا شغلي شود، يا نيازمند بستري شدن باشد، يا با وجود علايم سايكوتيك مشخص گردد. دوره مانيا نبايد ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك داروي قابل سود مصرف، يك داروي تجويز شده، ديگر درمان‌هاي سوماتيك افسردگي (مثلاً الكتروشوك درماني يا نوردرماني) و يا در معرض سموم قرار گرفتن باشد. همچنين اين دوره نبايد ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك حالت طبي عمومي (مثلاً اسلكروز متعدد، تومور مغزي) باشد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

جدول: معيارهاي دوره مانيا بر اساس DSM IV-TR

A-  دوره مشخصي كه خلق به گونه غير طبيعي و مستمر بالا، خود بزرگ بين و يا تحريك پذير است و حداقل يك هفته (يا هر مدتي اگر بستري شدن لازم باشد) طول مي كشد.

B-   در طي دوره اختلال خلق، سه علامت (يا بيشتر) از علائم زير دوام يافته (چهار علامت اگر خلق فقط تحريك پذير باشد) و با يك درجه قابل ملاحظه اي وجود داشته باشند.

1.     عزت نفس مغرورانه يا خود بزرگ بيني .

2.     كاهش نياز به خواب (مثلا، احساس سرحال بودن پس از فقط سه ساعت خواب).

3.     حراف تر از معمول بودن يا احساس فشار براي ادامه صحبت.

4.     پرش افكار يا تجربه ذهني كه افكار در حال رقابت هستند.

5.     حواس پرتي (يعني، توجه به آساني به محرك هاي خارجي نامربوط يا بي اهميت معطوف مي شود).

6.     افزايش در فعاليت هدفدار (خواه از نظر اجتماعي، شغلي، تحصيلي و خواه از نظر جنسي) يا بيقراري رواني حركتي.

7.     اشتغال مفرط در فعاليت هاي لذت بخش كه پيامد هاي بالقوه دردناك بالايي دارند (مثلا، اشتغال به خوشگذرانيها و ولخرجيهاي بي مهابا، بي احتياطي هاي جنسي و يا سرمايه گذاريهاي تجاري جاهلانه).

C-   علايم واجد ملاك هاي دوره آميخته نيستند.

D-  آشفتگي خلق به حدي شديد است كه موجب آسيب قابل ملاحظه در كاركرد شغلي يا فعاليت هاي اجتماعي معمول يا روابط با ديگران مي شود و يا بستري شدن به منظور جلوگيري از صدمه زدن به خود يا ديگران را الزامي مي سازد و يا علايم سايكوتيك وجود دارد.

E-   علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قابل سود مصرف، داروي تجويز شده و يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً كم‌كاري تيروئيد) نيستند.

توجه: دوره هاي شبه مانيك كه آشكارا ناشي از درمان سوماتيك ضد افسردگي (مثلا،داروها، الكتروشوك دردماني، و نوردرماني) هستند، نبايد به عنوان تشخيص اختلال دوقطبيI به حساب آورد.

 

جدول از DSM.IV (1379)

اسپيرينگ (2002)علايم و نشانه‌هاي يك دوره مانيا را چنين ذكر مي‌كند:

ـ افزايش انرژي، فعاليت و بيقراري

ـ احساس خوب بودن مفرط و سرخوشي

ـ تحريك‌پذيري بيش از حد

‌ـ پرش افكار و تكلم سريع

ـ حواس‌پرتي، ناتواني در تمركز

ـ كاهش احساس نياز به خواب

ـ افكار غير واقع‌بينانه در مورد توانايي‌ها و قدرت خود

ـ قدرت قضاوت ضعيف

ـ رفتارهاي بادوام غير عادي

ـ افزايش ميل جنسي

ـ سوء مصرف مواد، خصوصاً كوكائين، الكل و داروهاي خواب‌آور

بسياري از افراد وقتي در فاز مانيا قرار دارند به خصوص در شروع آن براي درمان مراجعه نمي‌كنند زيرا احساس بسيار خوبي در طي اين دوره دارند و دوست ندارند كه متوقف بشود و اين يك مشكل قضاوتي جدي به دنبال دارد. در صورت پيشرفت دوره مانيك، تمركز دچار مشكل مي‌شود و افكار بيشتر بزرگ منشانه مي‌شود و مشكلات افزايش مي‌يابد. رفتارهاي خطر كردن افزايش مي‌يابد. و متأسفانه نتايج دردناكي به بار مي‌آورد مثل از دست دادن شغل يا يك ارتباط، يا دچار مشكلات قانوني شدن (بهرامي‌ و نيكيار، 1384)

علائم سندرم مانيك را مي‌توان به شرح ذيل به طور طبقه‌بندي شده بيان كرد:

ظاهر كلي: بيماران منيك هيجان‌زده، پر حرف، گاهي سرگرم‌كننده و بيش‌فعال هستند.گاهي آشكارا پسيكوتيك و آشفته بوده و نيازمند مهار فيزيكي و آرام‌بخشهاي تزريقي هستند (كاپلان و سادوك، 1379).

رنگهاي روشن و انتخاب ناجور لباس اغلب منعكس‌كننده خلق مسلط او است. در فرم‌هاي شديد لباس آشفته و ظاهر بسيار پريشان است(گلدر و همكاران، 1382).

خلق: اين بيماران به طور كلاسيك حالت نشئه دارند، اما ممكن است تحريك‌پذير نيز باشند، بخصوص اگر مانيا مدتي دوام پيدا كرده باشد. سطح تحمل ناكامي آنها نيز پايين است، كه ممكن است به خشم و رفتار خصمانه منجر گردد. بيماران منيك ممكن است خلق بي‌ثبات داشته‌ باشند و ظرف دقايق و ساعات از خنده به خشم و افسردگي تغيير حالت دهند (كاپلان و سادوك، 1379).

تكلم و تفكر: صحبت بيماران منيك را نمي‌توان قطع كرد و غالباً براي افراد دور و بر خود منبع مزاحمت هستند. تكلم غالباً مختل است با پيشرفت ماني، تكلم بلندتر، سريعتر و فهم آن مشكلتر مي‌گردد (كاپلان و سادوك، 1379).

تكلم سريع و پرحجم است، چون افكار با سرعت زياد در ذهن آنها تجمع مي‌يابد و در موارد شديد‌تر پرش افكار[21] وجود دارد و تغييرات چنان سريع است كه تعقيب سلسله افكار بيمار مشكل است. معهذا، ارتباط كلام را درصورت ضبط مكالمه و مرور دوباره مي‌توان درك كرد. اين در تضاد با اختلال تفكر در اسكيزوفرني است كه در آن جريان تفكر حتي با تعمق هم قابل فهم نيست (گلدر و همكاران، 1382).

رفتارهاي تكانشي: به طور مشخص بيماران مانيك تكانشي، مهار گسيخته و مداخله‌گر هستند. تعاملات افزايش يافته با ديگران، فضول و مداخله‌گر بودن منجر به اختلاف با اعضاي خانواده و دوستان مي‌شود. آنها خستگي‌ناپذير بوده و خود را در فعاليت‌هاي مختلف همراه با قضاوت اجتماعي مختل درگير مي‌كنند، مانند سخنراني يا رقص در خيابان، خريد اتومبيل‌هاي نو، جواهرات گران‌قيمت، ازدواجهاي تكانشي (بهرامي و نيكيار، 1384).

تقريباً 75 درصد بيماران منيك تهديد كننده و مهاجم هستند. بيماران منيك نيز اقدام به خودكشي و ديگر‌كشي مي‌كنند، اما ميزان بروز اين رفتارها معلوم نيست. قرائني وجود دارد كه بيماران تهديد كننده شخصتي‌هاي بسيار مهم، بيشتر مبتلا به اختلال دو قطبي هستند تا اسكيزوفرني (كاپلان و سادوك، 1379).

اختلال در علائم نباتي:

 الف) خواب: غالباً كاهش يافته است، ولي هنگامي كه بيمار از خواب برمي‌خيزد احساس سرزندگي و انرژي فراوان دارد. ممكن است بيمار زود از خواب بيدار شده و كارهاي پر و سر و صدايي انجام دهد كه مايه تعجب و آزار ديگران باشند (گلدر و همكاران، 1385).

ب) تغذيه: اشتها افزايش يافته و بيمار بدون توجه به آداب و رسوم قراردادي غذا را با حرص و ولع مي‌بلعد (گلدر و همكاران، 1382)/

گاه ممكن است نسبت به تغذيه بي‌توجه شوند كه اين مسأله از نظر باليني مشكل‌ساز نيست. ولي به دليل افزايش فعاليت و بي‌توجهي به تغذيه ممكن است كاهش وزن رخ دهد (بهرامي و نيكيار، 1384).

ج) ميل جنسي: تمايلات جنسي به طور مشخص افزايش يافته منجر به بي‌مبالاتي جنسي مي‌شود. اين رفتارها منجر به مشاجرات زناشويي، جدايي مكرر و يا طلاق مي‌شود (همان منبع).

عقايد بزرگ‌منشانه: عقايد بزرگ‌منشانه شايع است. بيمار معتقد است كه افكارش بديع و نظراتش مهم و كارش برجسته است. گاهي اين زمينه‌هاي  فكري بزرگ‌منشانه به هذيان بزرگ منشي مبدل مي‌گردد، گاهي بيمار باور دارد كه يك پيشواي مذهبي است و مأموريت دارد كه زمامداران امور را در مسائل مهم راهنمايي كند. گاهي هذيان‌هاي  گزند و آسيب مشاهده مي‌گردد و بيمار اعتقاد پيدا مي‌كند كه ديگران به دليل اهميت خاص او براي وي توطئه مي‌چينند. هذيان‌هاي انتساب‌ نيز ديده مي‌شود. هذيان‌ها و علايم درجه اول اشنايد[22]ر در 10 تا 20 درصد از بيماران منيك ديده مي شود.هذيان ها و علائم درجه اول اشنايدر دوام پيدا نمي‌كند و غالباً تغيير يافته يا ظرف چند روز از بين مي‌روند (گلدر و همكاران، 1382).

اختلالات دركي: توهمات نيز ممكن است وجود داشته باشد. محتواي آنها معمولاً هماهنگ با خلق بيمار بوده و به شكل صداهايي كه در مورد توانايي‌هاي خاص بيمار صحبت كرده، يا ندرتاً محتواي مذهبي دارند، در مي‌آيند (همان منبع).

قابليت اعتماد: بيماران منيك از نظر اطلاعاتي كه مي‌دهند مشهور به غير قابل اعتماد بودن هستند. دروغگويي و فريب‌كاري در اين اختلال شايع بوده و غالباً سبب مي‌شود كه پزشك بي‌تجربه با اين بيماران با تحقير بيجا و نامناسب رفتار نمايد (كاپلان و سادوك، 1379).

بينش: بينش در تمام موارد مختل شده است. ممكن است بيمار هيچ دليلي براي محدود كردن طرح‌هاي بزرگ‌منشانه خود و يا جلوگيري از ولخرجي‌هاي افراطي اش نداشته باشد. اين بيماران به ندرت خود را بيمار مي‌پندارند و يا نيازمند به درمان مي‌دانند (گلدر و همكاران، 1385).

اكثر بيماران مانيك مي‌توانند براي يك مدت كوتاه، تا حدي علايم خود را كنترل كنند. ممكن است اين كار را در مواقعي كه مصاحبه‌گر نياز به درمان را ارزيابي مي‌كند انجام دهند و در نتيجه شدت اختلال را كمتر از حد واقعي نشان دهند. به همين دليل در صورت امكان، حتماً بايد علاوه بر بيمار با يك فرد مطلع ديگر هم صحبت شود (همان منبع).

دوره آميخته:

دوره آميخته با يك دوره زماني (حداقل يك هفته استمرار) كه در آن ملاك‌ها واجد هر دو دوره مانيك و افسردگي اساسي، تقريباً براي هر روز، هستند مشخص مي‌شود. اين افراد به گونه‌اي سريع، تغيير خلق (غمگيني، تحريك‌‌پذيري، شنگولي) همراه با علايم دوره مانيك و دوره افسردگي اساسي را تجربه مي‌كنند. تظاهر علايم غالباً مشتمل بر بي‌قراري، بي‌خوابي، نوسان اشتها، علايم سايكوتيك و فكر خود كشي مي‌باشد. اختلال بايد به حدي شديد باشد كه موجب آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركردهاي اجتماعي و شغلي شده يا بستري شدن را ضروري ساخته و يا با وجود علايم سايكوتيك مشخص شود. اختلال نبايد ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً، يك داروي قابل سوء مصرف، يك داروي تجويز شده و يا ديگر درمان‌ها) يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً پركاري تيروئيد) باشد. علايمي شبيه آنچه كه در يك دوره آميخته ديده مي‌شود ممكن است ناشي از اثرات مستقيم داروي تجويز شده ضد افسردگي، الكتروشوك درماني، نور درماني، يا داروي تجويز شده براي ديگر حالات طبي عمومي (مثلاً كورتيكواستروئيدها) باشد.چنين تظاهري به عنوان دوره‌هاي آميخته در نظر گرفته نمي‌شود و نبايد تشخيص اختلال دو قطبيI را ارائه داد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

جدول: معيارهاي دوره آميخته بر اساس DSM IV-TR

A- ملاك‌ها واجد هم يك دوره مانيك و هم دوره افسردگي اساسي (به جز از نظر مدت) هستند و تقريباً هر روز در طي يك دوره حداقل يك هفته‌اي استمرار دارند.

B- آشفتگي خلق به حدي شديد است كه موجب اختلال قابل ملاحظه‌اي در كاركرد شغلي يا فعاليت‌هاي اجتماعي معمول يا روابط با ديگران مي‌شود و يا بستري شدن به منظور جلوگيري از صدمه ‌زدن به خود يا ديگران را الزامي مي‌سازد و يا علايم سايكوتيك وجود دارد.

C- علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قبل سوء مصرف، يك داروي تجويز شده، يا ديگر درمانها يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً پركاري تيروئيد) نيست.

توجه: دوره‌هاي شبه آميخته كه به وضوح از درمان سوماتيك ضد افسردگي (مثلاً داروي تجويز شده، الكتروشوك درماني، و نوردرماني) ناشي مي‌گردند را نبايد به عنوان اختلال دو قطبيI تشخيص داد.

جدول از DSM.IV (1379)

 

دوره هپيومانيا:

هپيومانيا بر اساس DSM-IV فرم غير سايكوتيك و غير آشفته مانيا است كه شايع‌تر است. از نظر تشخيصي سابقه سندرم خفيف مانيا معمولاً خوشايند بوده و فرد يا از آن آگاه نمي‌شود و يا تمايل به انكار آن دارد. DSM IV-TR براي هپيومانيا مدت زمان حداقل 4 روز را تصريح كرده اما مطعالات ممفيز و زوريچ[23] مدت زمان 2 روز را پيشنهاد كرده است. نكته ديگر اين كه اگر چه بر اساس  DSM IV-TR هيپومانياي ناشي از درمان  در بيماران، نبايستي تشخيص دو قطبي گذاشته شود ولي مشاهدات آينده‌نگر نشان داد كه تقريباً همه اين دوره‌ها با دوره‌هاي هيپومانيا خود به خود دنبال شده و نهايتاً منجر به تشخيص اختلال دو قطبي مي‌شود (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

 جدول: معيارهاي دوره هيپومانيا بر اساس DSM IV- TR

A-  دوره مشخصي كه خلق مستمرا بالا، خود بزرگ بين و يا تحريك پذير است و به مدت حداقل چهار روز ادامه مي يابد و به وضوح از خلق غير افسرده معمول متفاوت است..

B-   در طي دوره اختلال خلق، سه علامت (يا بيشتر) از علائم زير دوام يافته (چهار علامت اگر خلق فقط تحريك پذير باشد) استمرار داشته و تا حدي قابل ملاحظه باشند.

1.عزت نفس مغرورانه يا خود بزرگ بيني .

      2. كاهش نياز به خواب (مثلا، احساس سرحال بودن پس از فقط سه ساعت خواب).

      3.حراف تر از معمول بودن يا احساس فشار براي ادامه صحبت.

       4.پرش افكار يا تجربه ذهني كه افكار در حال رقابت هستند.

       5.حواس پرتي (يعني، توجه به آساني به محرك هاي خارجي نامربوط يا بي اهميت معطوف

          مي شود).

      6.افزايش در فعاليت هدفدار (خواه از نظر اجتماعي، شغلي، تحصيلي و خواه از نظر جنسي) يا         بيقراري رواني حركتي.

7.اشتغال مفرط در فعاليت هاي لذت بخش كه پيامد هاي بالقوه دردناك بالايي دارند (مثلا، اشتغال به خوشگذرانيها و ولخرجيهاي بي مهابا، بي احتياطي هاي جنسي و يا سرمايه گذاريهاي تجاري جاهلانه).

C-دوره اختلال با تغيير صريح در كاركرد فرد همراه است كه هرگاه شخص بدون علامت باشد، مشخصه فرد نيست

D-آشفتگي در خلق و تغيير در كاركرد توسط ديگران قابل مشاهده است.

E اين دوره تا آن حد شديد نيست كه موجب آسيب قابل ملاحظه در كاركرد اجتماعي يا شغلي، يا الزامي شدن بستري كردن شود و علايم سايكوتيك وجود ندارد.

F-    علايم ناشي از اثرات فيزيولوژيكي مستقيم يك ماده (مثلاً يك داروي قابل سود مصرف، داروي تجويز شده و يا يك حالت طبي عمومي (مثلاً كم‌كاري تيروئيد) نيستند.

توجه: دوره هاي شبه هيپومانيك كه آشكارا ناشي از درمان سوماتيك ضد افسردگي (مثلا،داروها، الكتروشوك دردماني، و نوردرماني) هستند، نبايد به عنوان تشخيص اختلال دوقطبيII به حساب آورد.

 

 

اختلالات دو قطبي:

اختلال دو قطبي، كه به عنوان بيماري منيك ـ دپرسيو (شيدايي ـ افسردگي) نيز شناخته مي‌شود، يك اختلال مغزي است كه باعث ايجاد تغيير غير عادي در خلق، انرژي و توانايي عملكرد فرد مي‌شود.

اين تغييرات مي‌تواند باعث اختلال در روابط بين فردي، عملكرد تحصيلي و شغلي پايين و حتي خودكشي شود(اسپيرينگ،2002).

بيماري دو قطبي اساساً اختلالي است كه در آن فرد دچار بي‌نظمي هيجاني است و اين بي‌نظمي ناشي از آسيب‌پذيري بيولوژيكي هيجان به اضافه عدم توانايي براي تنظيم هيجان است، بنابراين بيماران بيشتر احتياج به تنظيم هيجانات خود دارند (گاندرسون و زانارين[24]، 1989؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

آسيب‌پذيري هيجاني شامل حساسيت بالا نسبت به محرك‌هاي هيجاني، عمق هيجان و بازگشت كند و آرام به خط پايه هيجاني[25] است. حساسيت زياد، به اين معني است كه به سرعت واكنش نشان مي‌دهد و داراي يك آستانه هيجاني پايين است كه موجب مي‌شود از لحاظ هيجاني آسيب‌پذير باشند. عمق يا شدت هيجان به اين معني است كه واكنشهاي هيجاني افراطي دارند. يك مشكل كوچك آنها را شديداً غمگين و يك شادي كوچك آنها را بسيار خوشحال مي‌كند. (بهرامي و نيكيار، 1384).

انواع اختلال دو قطبي:

انجمن روان‌پزشكي آمريكا (1379) چهار نوع اختلال دو قطبي را در DSM IV-TR معرفي مي‌كند.

1ـ اختلال دو قطبي I

2ـ اختلال دو قطبي II

3ـ اختلال دو قطبي ادواري

4ـ اختلال دو قطبي كه به شكل ديگري شناخته شده است.

اختلال دو قطبي I

علامت اصلي اختلال دو قطبي I يك سير باليني است كه با پديدار شدن يك يا چند دوره مانيا يا دوره آميخته مشخص مي‌شود. اغلب افراد يك يا چند دوره افسردگي نيز داشته‌اند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

به طور معمول  اين اختلال از حدود 13 سالگي تا سالهاي 30 شروع مي‌شود و اولين دوره مي‌تواند مانيا، افسردگي يا مختلط باشد. يك فرم شايع شروع بيماري، افسردگي خفيف با پرخوابي يا كندي رواني حركتي است. كه پس از چند هفته تا ماه منجر به دوره‌ مانيا مي‌شود.شكل ديگر شروع با يك دوره شديد مانيا با تابلو سايكوتيك است و فرم سوم بروز چندين دوره افسردگي قبل از دوره مانيا مي‌باشد. به طور معمول دوره‌هاي مانيا در جوانان و دوره‌هاي افسردگي در سنين بالاتر بارزتر است. اگر چه شيوع بيماري در زنان و مردان يكسان است، اما مردان بيشتر دوره‌هاي مانيا و زنان دوره‌هاي افسردگي و مختلط را تجربه مي‌كنند ( كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

 علايم و اختلالات همراه:

عمل خود كشي در 10 تا 15 درصد افراد مبتلا به اختلال دو قطبي I وجود دارد. سوء استفاده از كودك، سوء استفاده از همسر يا هر رفتار تجاوزكارانه ديگري ممكن است در طي دوره‌‌هاي مانياي شديد يا در طي دوره‌هايي كه همراه با علايم سايكوتيك هستند وجود داشته باشد. ديگر مشكلات همراه عبارتند از: فرار از مدرسه، شكست شغلي، طلاق و يا رفتارهاي ضد اجتماعي دوره‌اي. ديگر اختلالات رواني همراه عبارتند ا ز: بي‌اشتهايي عصبي، جوع عصبي، اختلال كمبود توجه، بيش‌فعالي، اختلال وحشت، فوبياي اجتماعي و اختلالات مرتبط با مواد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

سوء مصرف مواد و الكل در ميان مبتلايان به اختلال دو قطبي بسيار رايج است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه عوامل بسياري مي‌تواند در اين مشل سوء مصرف مؤثر باشد من جمله خود درماني نشانه‌ها. همچنين ممكن است نشانه‌هاي خلقي به وسيله سوء مصرف مواد بوجود آمده يا تداوم يابد. از اين جهت درمان سوء مصرف مواد در اين بيماري بخشي مهم از طرح درماني كلي است. همچنين اختلالات اضطرابي از قبيل اختلال استرس پس از سانحه و اختلال وسواس جبري در مبتلايان به اختلال دو قطبي رايج است كه نياز به درمان جداگانه دارد(اسپيرينگ،2002).

سير و پيش‌آگاهي:

اختلال دو قطبي I اختلابي عود كننده است. بيش از 90 درصد افرادي كه يك دوره مانيا واحد دارند در آينده دوره‌هاي ديگري خواهند داشت (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379)

اختلال دو قطبي I غالباً با افسردگي شروع مي‌شود (75 درصد موارد در زنها و 67 درصد موارد در مردان) اكثر بيماران هم دوره‌هاي مانيا و هم افسردگي را تجربه مي‌كنند، هر چند 10 تا 20 درصد آنها فقط دوره‌هاي مانيا دارند. دوره‌هاي مانيا به طور معمول شروع حاد (ساعات تا روزها) دارند، اما ممكن است ظرف چند هفته تكميل شود صورت عدم درمان حدود سه ماه دوام مي‌يابد. با پيشرفت اختلال فاصله دوره‌ها كاهش مي‌يابد. معهذا، پس از تقريباً پنج دوره فاصله دوره‌ها معمولاً در شش تا نه ماه تثبيت مي‌شود (كاپلان و سادوك، 1379)

گر چه اكثريت افراد مبتلا به اختلال دو قطبي I در بين دوره‌ها به سطح كاركردي كاملي مي‌رسند، اما در بعضي (20 تا 30 درصد) اختلال ادامه يافته تا اين كه نوسان خلق يا مشكلاتي را در روابط بين شخصي يا شغلي خود نشان دهند. وقتي فردي دوره‌هاي مانيك همراه با علايم سايكوتيك دارد، احتمال بيشتري مي‌رود كه دوره‌هاي مانيك بعدي، علايم سايكوتيك داشته باشند. (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي I نسبت به بيماران مبتلا به اختلال افسردگي اساسي پيش آگهي نامساعدتري دارند. وضعيت شغلي ناجور قبل از بيماري، وابستگي به الكل، ويژگي‌هاي پسيكوتيك، ويژگي‌هاي افسردگي بين  دوره‌ها و جنس مذكر از عواملي هستند كه پيش‌آگهي را بدتر مي‌سازند. دوره‌هاي كوتاه مانيا، سن بالا به هنگام شروع، افكار انتحاري كمتر و مسائل رواني يا غير روانپزشكي توأم كمتر، به نفع پيش آگهي بهتر است (كاپلان و سادوك، 1379).

 حدود 40 تا 50 درصد بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي I  ممكن است ظرف دو سال پس از حمل اول دچار حمله دوم گردند. تقريباً در 7 درصد بيماران عدد علايم ديده نمي‌شود، 45 درصد بيماران پيش از يك حمله بيماري داشته‌اند، و 40 درصد بيماران به بيماري مزمن مبتلا مي‌گردند. بيماران ممكن است بين 2 تا 30 (به طور متوسط 9 دوره) دوره مانيك را تجربه كنند. در پيگيري دراز مدت، 15 درصد بيماران سالم، 45 درصد آنها در وضعيت خوب قرار داشته اما عودهاي مكرر بيماري داشته‌اند، 30 درصد در بهبود موقتي نسبي قرار داشته و 10 درصد دچار فرم مزمن بيماري بوده‌اند (همان منبع).

الگوي خانوادگي:

بستگان زيستي درجه اول افراد مبتلا به اختلال دو قطبي I ميزان بالايي از اختلال دو قطبي I اختلال دو قطبي II، و اختلال افسردگي اساسي دارند. مطالعات در مورد دوقلوها و فرزند خوانده‌ها شواهد قاطعي از يك تأثير ژنتيكي براي اختلال دو قطبي I فراهم كرده است (انجمن روانپزشكي آمريا، 1379)

تشخيص افتراقي:

اختلال دو قطبي I از اختلال افسردگي اساسي و اختلال افسرده‌‌خويي از طريق سابقه پايدار حداقل يك دوره مانيا يا آميخته متمايز مي‌گردد. همچنين از اختلال دو قطبي II، به واسطه وجود يك يا چند دوره مانيا يا آميخته متمايز مي‌گردد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

تشخيص افتراقي بين اختلال پسيكوتيك (مثلاً اسكيزوافكتيو، اسكيزوفرني و اختلال هزياني) و اختلال دو قطبيI ممكن است (به ويژه در نوجوانان) مشكل باشد، زير اين اختلالات در پاره‌اي از علايم مهم (مثلاً هذيان‌هاي خود بزرگ‌بيني و تعقيب و گزند، علايم تحريك‌پذيري و بي‌قراري)، به ويژه در اوايل سير اختلال، مشابه هستند (همان منبع). تركيب خلق مانيك، تكلم سريع يا پرفشار، و بينش فعالي بيشتر به نفع تشخيص مانيا است. شروع مانيا معمولاً سريع بوده، و تغيييي قابل ملاحظه‌ با رفتار قبلي تلقي مي‌شود. همچنين نيمي از بيماران دو قطبي سابقه خانوادگي اين اختلال را دارند (كاپلان و سالوك، 1379).

 ضايعه عضوي مغز، بخصوص در افراد ميانسال و سالمند كه رفتار بزرگ منشانه نشان داده‌اند و سابقه اختلالات عاطفي ندارند، هميشه بايد در مد نظر باشد. در غياب اختلال بارز خلق، مهار گسستگي اجتماعي افراطي (مثلاً ادرار كردن در ملاء عام) قوياً از پاتالوژي لوب پيشاني حكايت مي‌كند. در بالغين جوان عفونت با HIV يا صدمات مغزي ممكن است به تظاهرات ماني منجر شود (گلدر و همكاران، 1382).

دوره‌هاي افسردگي اساسي، مانيا و هيپومانيا در اختلال دوقطبي‌ I را بايد از دوره‌هاي اختلال خلق ناشي از يك حالت طبي عمومي متمايز كرد. براي  دوره‌هايي كه به عنوان پيامد فيزيولوژيكي مستقيم يك حالت طبي عمومي مشخص (مثل پركاري تيروئيد) قلمداد مي‌شود، تشخيص مناسب (مبتني بر سابقه، يافته‌هاي آزمايشگاهي و يا معاينه فيزيكي)، اختلال خلق ناشي از يك حالت طبي عمومي خواهند بود (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

افتراق ميان مانيا و رفتارهاي تحريكي ناشي از سود مصرف آمفتامينها بر اساس شرح حال و آزمايش ادرار از نظر وجود داروهاي محرك صورت مي‌گيرد حالت‌هاي ناشي از دارو معمولاً پس از بستري شدن بيمار در بيمارستان و عدم مصرف داروهاي روان‌گرا به سرعت فروكشي مي‌كنند. (گلدر و همكاران، 1385).

اختلال دو قطبيII:

علامت اصلي اختلال دو قطبي II، سير باليني است كه با پديدار شدن يك يا چند دوره افسردگي اساسي همراه با حداقل يك دوره هيپومانيا مشخص مي‌شود (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379)

افراد مبتلا به اختلال دو قطبيII، ممكن است دوره‌هاي هيپومانيا را به صورت مرضي در نظر نگيرند، اگر چه ديگران ممكن است از رفتار ؟ اين افراد در عذاب باشند. اغلب افراد به ويژه زماني كه در اواسط دوره  افسردگي اساسي هستند، دوره‌هاي هيپومانيا را بدون به ياد آوردن دوستان و بستگان نزديك، به خاطر نمي‌آورند. كسب اطلاعات از ديگر مراجع با اطلاع، اغلب براي تشخيص اختلال دو قطبي II بسيار مهم است (همان منبع).

جدول: ملاك‌هاي تشخيص DSM IV-TR براي اختلال دو قطبي II

A- وجود (يا سابقه) يك يا چند دوره افسردگي اساسي.

B- وجود (يا سابقه) حداقل يك دوره هيپومانيك

C- هرگز يك دوره مانيك يا آميخته وجود نداشته است.

D- اختلال اسكيزوافكتيو توضيح بهتري براي علايم خلقي ملاك‌هاي A و B ارائه نداده و بر تشخيص‌هاي اسكيزوفرني، اختلال شبه اسكيزوفرني، اختلال هذياني يا اختلال سايكوتيك كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده‌ است اضافه نمي‌شود.

 E- علايم از نظر باليني موجب اختلال يا آسيب قابل ملاحظه‌اي در كاركردهاي اجتماعي، شغلي يا ديگر زمينه‌هاي مهم مي‌گردد.

دوره اخير يا آخرين دوره را مشخص كنيد:

هيپومانيك: اگر در حال حاضر (يا آخرين دوره) ك دوره هيپومانيك وجود دارد.

افسرده: اگر در حال حاضر (يا آخرين دوره) يك دوره افسردگي اساسي وجود دارد.

مشخص كنيد (براي دوره افسردگي اساسي جاري يا آخرين دوره، در صورتي كه آن نوع آخرين دوره خلق است):

شاخص‌هاي شدت/ سايكوتيك/ بهبودي توجه: از رقم پنجم كدها در اينجا نمي‌توان استفاده كرد، زيرا براي اختلال دو قطبي II قبلاً، از رقم پنجم استفاده شده است.

مزمن

همراه با علايم كاتاتونيك

همراه با علايم ملانكولي

همراه با علايم ناجور

همراه با شروع در دوره پس اززايمان

مشخص كنيد:

شاخص‌هاي سير طولي (با يا بدون بهبودي در بين دوره‌ها)

همراه با الگوي فصلي (فقط براي الگوي دوره‌هاي افسردگي اساسي استفاده مي‌شود9

همراه با چرخش سريع

جدول از DSM.IV (1379)

علايم و اختلالات همراه:

اختلال دو قطبي II در مقايسه با اختلال دو قطبي I با گسستگي زناشويي بيشتر و شروع در سنين پايين‌تر رابطه دارد. همچنين قرائن حاكي است بيماران مبتلا به اختلال دو قطبيII در خطر اقدام و تكميل بالاتر خودكشي قرار دارند، تا متبلايان به اختلال دو قطبي I و اختلال افسردگي اساسي(كاپلان و سالوك، 1379).

 اختلالات رواني همراه عبارتند از: سوء مصرف يا محروميت از مواد، بي‌اشتهايي عصبي، جوع عصبي، اختلال كمبود توجه/ بيش‌فعالي، اختلال وحشت، فوبياي اجتماعي و اختلال شخصيت مرزي(انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379 ).

الگوي خانواده:

بعضي مطالعات نشان داده‌اند كه بستگان زيستي درجه اول افراد مبتلا به اختلال دو قطبي II در مقايسه با جمعيت عمومي، ميزانهاي بالايي از اختلال دو قطبي II، اختلال دو قطبي I، و اختلال افسردگي اساسي دارند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

 سير و پيش‌آگهي:

مطالعه روي سير و پيش‌آگهي اختلال دو قطبي II تازه شروع شده است. معهذا داده‌هاي مقدماتي حاكي است كه تشخيص با ثبات است، و احتمال اين كه بيماران مبتلا اختلال دو قطبي II پس از 5 سال همان تشخيص را دريافت كنند بالا است.داده‌ها نشان داده‌اند كه اختلال دو قطبي II بيماري مزمني است و مستلزم روشهاي درماني طولاني مدت است (كاپلان و سادوك، 1379).

تشخيص افتراقي:

دوره‌هاي هيپوماين و افسردگي اساسي در اختلال دو قطبي II را بايد از دوره‌هاي اختلال خلق ناشي از يك حالت طبي عمومي متمايز كرد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

اختلال دو قطبي II از اختلال افسردگي اساس و اختلال افسرده‌خويي از طريق سابقه پايدار حداقل يك دوره هيپومانيا متمايز مي‌گردد و همچنين اختلال دو قطبي II را بايد از اختلال پسيكوتيك و اختلال خلق ناشي از يك ماده متمايز كرد (همان منبع).

بيماران مبتلا به اختلال شخصيت مرزي غالباً زندگي بسيار آشفته‌اي، شبيه زندگي بيماران مبتلا به اختلال دو قطبي II دارند (كاپلان و سادوك، 1379).

اختلال خلق ادواري[26]

اختلال خلق ادواري از نظر علايم شكل خفيف اختلال دو قطبي II است (كاپلان و سالوك، 1379).

علامت اصلي اختلال خلق ادواري آشفتگي خلق بي‌ثبات و مزمني است كه در بر گيرنده دوره‌هاي بسياري از علايم هيپومانيا و افسردگي است. علايم هيپومانيا از نظر تعداد ، شدت، جامعيت يا مدت ناكافي هستند تا واجد تمام ملاك‌هاي يك دوره مانيا باشند، و علايم افسردگي نيز از نظر تعداد، شدت، جاميعت يا مدت ناكافي هستند تا واجد تمام ملاك‌هاي يك دوره افسردگي اساسي باشند. (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

جدول: ملاكهاي تشخيص DSM IV-TR براي اختلال خلق ادواري

 

 

علايم و اختلالات همراه:

اختلالات مرتبط با مواد يا اختلالات خواب ممكن است وجود داشته باشد(انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

سير و پيش‌آگهي

شروع علايم آشكار خلق ادواري معمولاً تدريجي و در نوجواني و اوان جواني صورت مي‌گيرد.شروع علايم در اين دوره‌ها ممكن است مانع عملكرد خوب تحصيلي و برقراري دوستي با همتاها شود. واكنش بيماراني كه روشهاي مقابله‌اي ضعيف دارند، پيش آگهي بهتري دارند. حدود يك سوم اين بيماران بالاخره به اختلال خلقي عمده و غالباً اختلال دو قطبي II   مبتلا مي‌گردند (كاپلان و سادوك، 1379).

الگوي خانوادگي:

اختلال افسردگي اساسي و دو قطبي I يا دو قطبي II ظاهراً در ميان بستگان زيستي درجه اول اشخاص مبتلا به اختلال خلق ادواري از جمعيت عمومي شايع‌تر است. همچنين ممكن است افزايش خطر خانوادگي اختلالات مرتبط با مواد وجود داشته باشد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379)

تشخيص افتراقي

وقتي تشخيص اختلال خلق ادواري مطرح است علت احتمالي طبي و وابسته به مواد افسردگي و ماي بايد در مد نظر قرار بگيرد. رد تشنج‌ها و مصرف مواد به عنوان ايجاد كننده شكل باليني خلق ادواري لازم است. اختلال كمبود  توجه همراه با بيش‌فعالي به دشواري از خلق ادواري تفكيك مي‌شود (كاپلان و سادوك، 1379).

 همچنين اختلال شخصيت مرزي كه همراه با تغييرات قابل توجه در خلق است ممكن است اختلال خلق ادواري را مطرح سازد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

اختلال دو قطبي كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است. N.O.S

مقوله اختلال دو قطبي كه به گونه‌اي ديگر مشخص نشده است مشتمل بر اختلالاتي است كه داراي علايم دو قطبي هستند اما ملاك‌هاي هيچ يك از اختلالات خاص دو قطبي را ندارند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1379).

 

 

سبب‌شناسي

دانشمندن از طريق مطالعات مختلف به عوامل احتمالي ايجاد كننده اختلال دو قطبي پي برده‌اند. امروزه بيشتر دانشمندان به اين توافق رسيده‌اند كه علت واحدي براي اختلال دو قطبي وجود ندارد بكله عوامل بسياري در ايجاد اين بيماري دخيل هستند(اسپيرينگ،2002).

مدل استرس ـ آسيب‌پذيري[27] بيماري دو قطبي:

بر اساس مدل استرس ـ آسيب‌پذيري براي جمع شدن عوامل زيست شناختي، رواني اجتماعي و محيطي، يك فرد ممكن است واجد يك آسيب‌پذيري خاص باشد؛ وقتي اين آسيب‌پذيري تحت تأثير وقايع پر استرس فعال مي‌شود، به علايم بيماري اجازه ظاهر شدن مي‌دهد (كاپلان، 3ـ2؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

مدل استرس ـ آسيب‌پذيري براي بيماران دو قطبي توسط ويليامز و هيلي[28] (1989) ارائه شده است. در اين مدل فرض شده كه آسيب‌پذيري بيولوژيكي ارصي در بيماران دو قطبي وجود دارد كه موجب بي‌نظمي و بي‌ثباتي ريتم‌هاي نباتي در آنها مي‌شود گفته شده كه بي‌نظمي نباتي به دنبال وقايع اجتماعي و روزمره مي‌آيد (مينورز و واتوهاوس[29]، به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

عوامل زيست‌شناختي

ـ آمين‌هاي بيوژنيك

تعداد زيادي از مطالعات، ناهنجاري‌هاي مختلف در متابوليست آمين‌هاي بيوژنيك در خون، ادرار، مايع مغزي ـ نخاعي (CSF) بيماران مبتلا به اختلالات خلقي ناشن داده‌اند. اين مطالعات با اين فرضيه هماهنگ است كه اختلالت خلقي با بي‌نظمي ناهمگون آمين‌هاي بيوژنيك همراه هستند. از آمين‌هاي بيوژنيك، نوراپي نفرين و سروتونين دو ناقل عصبي هسند كه بيش از همه در فيزيوپاتولوژي اختلالات خلقي مطرح مي‌باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

شيلد كرات[30] (1965) اعلام داشت كمبود نورابي‌نفرين موجب افسردگي و وفور نوراپي‌نفرين موجب مانيا مي‌شود (هالجين، 1384).

يك فرضيه پر نفوذ فعاليت مفرط دوپامي را به فيزيوپاتولوژي اسكيزوفرني ربط مي‌دهد همچنين مطرح شده است كه حالات فنيك نيز ممكن است به پيش‌فعالي در پاميني قابل انتساب باشند (سيلوراستون[31] و كوكسون[32]، 1992؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

- نظم عصبي ـ غددي

هيپوتالاموس در تنظيم محورهاي عصبي ـ غددي نقش مركزي دارد و دروندادهاي نوروني بسياري دريافت مي‌كند كه با استفاده از آمين‌هاي بيوژنيك انجام مي‌گيرد. انواعي از بي‌نظمي‌هاي عصبي  ـ غددي در متبلايان به اختلالات خلقي گزارش شده است (كاپلان و سالوك، 1379).

وجود رابطه‌اي بين ترشح بيشتر از معمول كورتيزول و افسردگي يكي از قديمي‌ترين مشاهدات در روانپزشكي زيست‌شناسي است (همان منبع). تقريباً در نيمي از بيماران مبتلا به اختلال افسردگي، كورتيزول پلاسما افزايش يافته است، با اين حال افزايش كورتيزول مختص اختلال افسردگي نيست، چون در مانيا و اسكيزوفرني نيز رخ مي‌دهد (گلدر و همكاران، 1385)

- تصويرگيري از مغز

مطالعات مربوط به تصوير گيري از مغز به دانشمندان كمك مي‌كند تا پي ببرند به اين كه چه اختلالي در مغز باعث ايجاد اختلال دو قطبي و سايه بيماري‌هاي رواني مي‌گردد. شواهدي از مطالعات مربوط به تصويرگيري از مغز وجود دارد كه نشان مي‌دهد مغز افراد به اختلال دو قطبي ممكن است از مغز افراد سالم متفاوت باشد(اسپيرينگ،2002).

- علل ژنتيك

يافته‌هاي مطالعات ژنتيك نشان مي‌دهد كه اختلال دو قطبي مانند ساير بيماريهاي رواني، تنها به علت يك ژن واحد رخ نمي‌دهد. به نظر مي‌رسد ژن‌هاي مختلف بسياري در عمل با يكديگر و همراه با ساير عوامل همچون عوامل فردي و محيطي در ايجاد اختلال دو قطبي دخيل‌اند(اسپيرينگ،2002).

تجمع خطر اختلالات خلقي در بستگان درجه اول نمونه‌هاي دو قطبي و يك قطبي ابالا است.خطر براي بستگان بيماران دو قطبي دو برابر بيشتر است. بستگان نمونه‌هاي دو قطبي با خطر بالا ي ابتلا به افسردگي يك قطبي و اختلال اسكيزوافكتيو و نيز اختلال دو قطبي روبرو هستند (گلدر و همكاران، 1382).

-مطالعات خانوادگي

مطالعات خانوادگي مكرراً به اين نتيجه رسيده‌اند كه بستگان درجه اول بيماران دو قطبي I 8 تا 18 بار بيشتر از بستگان درجه اول گروه شاهد با احتمال ابتلا به اختلال دو قطبي I و 2 تا 10 بار با احتمال ابتلا به اختلال افسردگي اساسي روبرو هستند. اين مطالعات همچنين نشان داده‌اند كه با كم شدن ميزان قرابت خانوادگي احتمال ابتلا به اختلال خلقي نيز كاهش مي‌يابد (كاپلان و سادوك، 1379).

50 درصد مبتلايان به اختلال دو قطبي، يكي از والدينشان به اختلال خلقي، غالباً اختلال افسردگي اساسي مبتلا استع اگر يكي از والدين مبتلا به اختلال و قطبي I  باشدع 25 درصد شانس ابتلا به اختلال خلقي در فرزندان وجود دارد؛ اگر هر دو والدين به اختلال دو قطبي I مبتلا باشند شانس بچه‌ها براي ابتلا به اختلال خلقي به 5 تا 75 درصد مي‌رسد (همان منبع).

مطالعات دوقلويي:

مطالعه بر روي دوقلوها حاكي است كه تجمع خانوادگي اختلالات خلقي به عوام ژنتيك مربوط است و ميزان تطابق هم براي اختلال دو قطبي و هم يك قطبي در دوقلوهاي يك تخمكي بالاتر از دو تخمكي است (گلدر و همكاران، 1382).

اين مطالعات نشان داده‌اند كه ميزان ابتلاء توام براي اختلال دو قطبي I در دوقلوهاي يك تخمكي 33 تا 90 درصد و در دوقلوهاي دو تخمكيم 5 تا 25 درصد مي‌باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

مطالعات فرزند خواندگي:

مطالعات فرزندخواندگي نيز داده‌هايي در تأييد اساس ژنتيك براي توارث اختلال‌هاي خلقي به دست داده‌اند (كاپلان و سادوك، 1379).

در سال 1977 دكتر ژوليوس و مندلويچ و دكتر جان رينر[33]بر روي فرزندخوانده‌ها را در مورد بيماري منيك ـ دپرسيو (اختلال دوقطبي) منتشر ساختند. مطالعه آنها نشان داد كه خطر بيماري دو والدين بيولوژيك افراد مبتلا به اختلال دو قطبي 5/2 برابر خطر مابه در بستگان پذيرنده آنها بود (پورافكاري، 1369).

مطالعات كروموزومي

بر اساس تحقيقات انجام شده رابطه‌اي بين اختلال دو قطبي I و كروموزوم 11 و X نشان داده شده است (كاپلان و سادوك، 1379).

عوامل رواني ـ  اجتماعي

 شواهد محكمي وجود دارد كه متغيرهاي رواني ـ اجتماعي، دوره بيماري دو قطبي را پيش‌بني مي‌كنند(جانسون، 2004).

بر طبق  اين پيش‌بيني كننده‌هاي رواني ـ اجتماعي، دليل منطقي محكمي براي كاهش تعارضات خانواده، استرس‌هاي محيطي و انزواي اجتماعي بيمار به عنوان راهي براي مقابله با نشانه‌ها وجود دارد (همان منبع).

 

رويدادهاي زندگي و استرس محيطي

يك مشاهده باليني كه از ديرباز تكرار شده است اين است كه رويدادهاي استرس‌آميز زندگي قبل از نخستين دور اختلالاتم خلقي بيشتر از دوره‌هاي بعدي رخ مي‌دهد (كاپلان و سادوك، 1379).

بروز مانيا به دنبال اتفاقات زندگي بيشتر مورد سوال است. سابقاً تصور مي‌شد كه مانيا كاملاً  به علل روان‌زا مربوط است. معهذا، تجربيات باليني حاكي است كه تعدادي از موارد مانيا، گاهي تحت تأثير اتفاقاتي  كه انتظار مي‌رفت ايجاد افسردگي نمايد (مثلاً پس از داغديدگي) تسريع مي‌گردد. ممكن است تأثير رويدادهاي زندگي در اوايل سير بيماري دو قطبي عود كننده اهميت بيشتر داشته باشد، چون وقتي بيماري برقرار شد عوامل تسريع كننده محيطي اهميت كمتري پيدا مي‌كنند. همچنين به نظر مي‌رسد كه رويدادهاي زندگي بيشتر روي بيماراني تأثير داشته باشد كه بيماري‌ آنها در سنين بالاتري شروع مي‌شود، احتمالاً به اين دليل كه بار ژنتيك در اين افراد كمتر است (پيكل و كوپر[34]، 1992؛ مك فرسون[35] و همكاران، 1993؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

 خانواده و تجارب اوايل زندگي

چندين مقاله نظري و تعدادي گزارش‌هاي رواني در زمينه ارتباط بين كاركرد و خانواده و شروع و سير اختلالات خلقي، بخصوص اختلال افسردگي اساسي، وجود دارد (كاپلان و سادوك، 1379).

تجارب اوايل زندگي فرد نظير ناهماهنگي والدين يا سوء رفتار به اشكال مختلف نيز ممكن است نقش در شكل دادن خصوصيات شخصي كه به نوبه خود تعيين مي‌كند، رخدادهاي خاصي در بزرگسالي استرس‌اميز تجربه شوند، داشته باشند. به علاوه تجارب اوايل عمر مي‌تواند محور HPA (هيپوتالاميك ـ هيپوفيز ـ آدرنال) را براي پاسخدهي به استرس به گونه‌اي كه ممكن است زمينه را براي اختلال خلقي فراهم كند، تنظيم نمايد (گلدر و همكاران، 1382)

عوامل شخصيتي:

قرائني از رابطه يك اختلال شخصيتي خاص با پيدايش بعدي اختلال دو قطبي در دست نيست. اما بين كج خلقي و خلق ادواري با پيدايش بعدي اختلال دو قطبي I رابطه‌اي وجود دارد (كاپلان و سادوكم، 1379)

اثرات بيماري جسمي:

همه بيماريها و درمان آنها مي‌توانند بعنوان عوامل استرس‌زاي غير اختصاصي عمل كنند كه ممكن است در افراد مستعد به بروز اختلالات خلقي منجر شود. معهذا، عقيده بر اين است كه گاهي اختلالات طبي نقش مستقيم‌تري در ايجاد اختلالات خلقي دارند؛ نمونه‌هاي اين نوع اختلالات طبي عبارت‌اند از بيماري مغز، برخي عفونت‌ها، از جمله HIV و بيماريهاي غدد درونريز (گلدر و همكاران، 1382).

عوامل روان‌پويشي در مانيا:

كارل آبراهام[36] دوره مانيك را به عنوان دفاعي بر عليه افسردگي زمنيه‌اي مي‌داند به اعتقاد وي  دوره ماينا است بازتاب ناتواني در تحمل مصائب دوران كودكي نظير از دست دادن والدين باشد. دوره مانيك، راهي است براي رهايي از چنگ سوپر خشن و جايگزين رضايت‌مندي از خود به جاي خودملامتگري است (كاپلان، 2003؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

برترام لوين[37] معتقد است الگوي بيماران مانيك به وسيله سائق‌هاي لذت‌بخش  نظير مسائل جنسي و يا سائق‌هاي ترسناك نظير پرخاشگري مضمحل مي‌شود (همان منبع).

ملاني كلاين[38] مانيا را يك واكنش دفاعي به افسردگي مي‌داند او معتقد است دفاع‌هاي مانيك هم براي كنترل و غلبه بر موضوعات ناخوشايند خطرناك و هم نگهداري موضوعات خوب دوست داشتني لازم است. اين دفاع‌ها شامل همه‌تواني[39]، انكار[40]، آرماني سازي[41] و تحقير[42] مي‌باشد (كاپلان، 2000؛ به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

مكانيسم همه‌تواني در خدمت انكار نياز فرد به شيئي خوب و اعتال فرد در جهت احساس خودكفايي و احساس خود بزرگ‌بيني و در نتيجه كمك به احساس در امان بودن و محافظت از تهديد آسيب‌رسانهاي داخلي مي‌باشد آرماني‌سازي و انكار با همديگر سبب مي‌شوند كه فرد خود و ديگران را ايده‌آل قرار بدهد و هر گونه امكان تخريب و يا پرخاشگري در روابط را انكار كند. البته آرماني‌سازي ممكن است سريعاً به تخمير تبديل شود كه آنهم به نوعي در ارتباط با مكانيسم انكار است. (به نقل از نيكجو، 1377)

ژاكوبسون[43]، مانيا را بعنوان تغيير، سوپرايگو ديگر آزار از شكل سوپرآيگو تنبيه‌گر و زجر دهنده به شيئي بخشنده و دوست دارند. و كاملاً ايده آل ذهن فر مانيك فرافكن مي‌شود و بسيار مانكي  با آنها روابط ايده‌الي بر قرار نموده و آنها را مبري از هر گونه مشخصات منفي مثل خشم و نفرت مي‌داند (به نقل از نيكجو، 1377).

مدل تقويتي[44]

حوزه اوليه اين تحقيق‌ها از تئوري يونسون[45] سرچشمه گرفته كه به ارتباط بين خلق و حوادث روزانه مي‌پردازد. بر طبق اين فرض كه حوادث مثبت و منفي مي‌تواند بعنوان پاداش و تنبيه در نظر گرفته شوند، اين بررسي‌ها به خلق به عنوان پيامد تقويت نگاه مي‌كند. در اين مطالعات وابستگي بين حادثه و رفتار فرد در نظر گرفته شده اما معمولاً اثبات نشده است (رم و تيندال، 1993).

مدل مهارت اجتماعي [46]

رويكردهاي مهارت اجتماعي، ديدگاههاي نظري، رويكردهاي پژوهشي و مدل‌هاي درماني مختلفي را ارائه مي‌كند. تحقيقات بسياري از رويكرد كمبود مهارت اجتماعي در افسردگي حمايت مي‌كند. يونسون چاپلين[47] و بارتون [48] (1980) ثابت كردن كه افراد  افسرده هم از طريق خودشان  و هم از طريق ديگران به عنوان افرادي ضعيف در مهارتهاي اجتماعي درك مي‌شوند. همچنين مطالعات چندي نشان دادند كه فرد افسرده تأثير منفي‌اي بر روي افرادي كه با آنها تعامل دارد مي‌گذارند (به عنوان مثال كوينه[49] 1976) افسردگي دو قطبي در ارتباط با مهارت‌هاي اجتماعي كمتر مورد مطالعه قرار گرفته است اما بررسي عملكردهاي افراد دوقطبي در طولاني‌مدت ثبات زناشويي ضعيفي را نشان مي‌دهد آنگست[50] و همكاران 1973؛  برودي[51] ولف؛ 1961؛ دانر[52] و همكاران، 1976). اين ثبات زناشويي پايين مي‌تواند پيامد اختلال باشد اما همچنين مي‌تواند كمبود مهارت را اثبات كند (رم و تيندال، 1993).

تئوري شناختي

آرون بك[53] نظريه شناختي را كه اساساً بر روي افسردگي تمركز داشت را پديد آورد و سپس آن را به ساير زمينه‌هاي آسيب‌شناسي رواني و روان‌درماني گسترش داد. تئوري بك (1972) افسردگي را با واژه‌اي شناختي توصيف مي‌كند. وي عناصر اصلي اختلال را به عنوان مثلث شناختي[54] مي‌پندارند.: الف) ديدگاه  منفي نسبت به خود، ب) ديدگاه منفي نسبت به جهان  ج) ديدگاه منفي نسيبت به آينده (رم و تيندال، 1993).

مدل شناختي يك عنوان مي‌كند كه حالت خلق افسرده، از طريق الگوهاي فكري باعث افزايش تغييرات خلقي مي‌شود، مشخص مي‌شود. براي مثال، هنگامي كه افراد افسرده مي‌شوند، ديدگاهشان نسبت به خود، جهان و آينده منفي‌تر مي‌شود. بنابراين به نتيجه‌گيري‌هاي منفي، تعميم افراطي، ديدن همه چيز بصورت همه يا هيچ (تفكر سياه و سفيد)، شخصي‌سازي افراطي و  برچسب‌زدن به خود، گرايش مي‌يابند. (تمرينات شناختي) تغييرات رفتاري از قبيل اجتناب از تعاملات اجتماعي ممكن است دليل يا پيامد تغييرات خلق و افكار منفي باشد. دگرگوني شناختي افسردگي، به عنوان پيامد كنش نادرست باورهاي زيربنايي (بعنوان مثال، من دوست‌داشتني‌نيستم) كه از يادگيري‌هاي اوليه حاصل شده و تفكر و رفتار را پر هدايت مي‌كند، در نظر گرفته مي‌شود. اين طور فر مي‌شود كه اين باورها به وسيله رويدادهاي زندگي كه براي آن افراد داراي معناي ويژه‌اي هستند، فعال مي‌شوند (به عنوان مثال طرد شدن به وسيله افراد مهم) اسكات[55]، 2002).

بك بيان مي‌دارد كه مانيا تصوير آينه‌اي از افسردگي است كه به وسيله مثلث شناختي مثبت از خود، جهان و آينده و تمرينات شناختي مثبت، توصيف مي‌شود. خود، بسيار دوست‌داشتني، جذاب، قدرتمند و با توانايي‌هاي نامحدود در نظر گرفته مي‌شود، جهان پر از موقيت‌هاي عالي و تجارب مثبت تلقي  مي‌شود و آينده پر از اميد و فرصت‌هاي نا محدود به نظر مي‌رسد. تفكر بيش از اندازه مثبت به وسيله تحريفات شناختي  همانند آنچه در ا فسردگي است، نشان داده مي‌شود اما در جهت مثبت. براي مثال نتيجه‌گيري مثبت از قبيل من برنده هستم و من مي‌توانم هر كاري را انجام دهم ارزيابي نكردن خطرات هيچ خطري وجود ندارد؛ كوچك كردن مشكلات هيچ مشكلي پيش نخواهد آمد و غيره.در اين افراد تجارب مثبت زندگي بطور انتخابي در نظر گرفته شده و اين طور فرض مي‌شود كه از اين طريق باورهاي زيربنايي و طرحواره‌هاي مشخصي كه رفتار، فكر و احساس  را هدايت مي‌كند، حفظ شده و گسترش مي‌يابند (اسكات، استنتون[56]، گارلند[57] و فريئو[58]، 2000؛ وينترز[59] و نيله[60]، 1985؛ به نقل از اسكات، 2002).

درمان:

درمان بيماران مبتلا به اختلالات خلقي بايد معطوف به چند هدف باشد. اولاً، سلامتي و ايمني بيمار بايد تضمين شود. ثانياً، ارزيابي تشخيصي كامل بايد به عمل آيد. ثالثاً طرح درماني بايد نه تنها به علائم فعلي بلكه به رفاه كلي بيمار معطوف باشد (كاپلان و سادوك، 1379).

بستري كردن در بيمارستان: اولين و مهمترين تصميم پزشك اين است كه ايا لازم است بيمار بستري شود يا درمان سرپايي مناسب است. خطر خودكشي و ديگر كشي، كاهش بارز توانايي در مراقبت از خود از نظر تغذيه، مسكن و لباس، و نيز نياز به آزمايشات تشخيصي از موارد لزوم آشكار براي بستري شدن است. موارد خفيف‌تر، اگر پزشك با فواصل كم مريض را مرتباً ارزيابي نمايد؛ نشانه‌هاي باليني اختلال قضاوت، كاهش وزن يا بيخوابي حداقل باشد و بيمار از سيستم‌ حمايتي قوي برخوردار باشدع بطور سرپايي نيز قابل درمان است (همان منبع)

از آنجائيكه اختلال دو قطبي يك بيماري عود كننده است، درمان پيشگيرانه طولاني مدت قوياً توصيه شده و تقريباً  هميشه ضروري بوده است. رويكردي كه درمان‌هاي دارويي و رواني ـ اجتماعي را ادغام مي‌كند در كنترل و مديريت اين اختلال خوش‌بينانه‌تر است(اسپيرينگ،2002).

درمان دارويي:

اختلال دو قطبي I:

درمان مانيا يكي از چالش‌هاي باليني دشوار است كه مهارت‌هاي مديريتي باليني تيم روانپزشكي را ايجاب مي‌كند. درمان دارويي نقش محوري در مداواي مانيا دارد و با هدف كاهش فعاليت مفرط جسمي و رواني، بهبود علايم پسيكوتيك و پيشگيري از تخريب سلامتي در نتيجه تحليل قوا، محروميت از خواب و مصرف كم مايعات به عمل مي‌آيد. قابل توجه است كه قبل از پيشرفت درمان‌هاي دارويي امروزي، ميزان مرگ و مير مانيا در بيمارستان‌ها بالاتر از 20 درصد بود، نيمي از اين بيماران از تحليل قرار مي‌مردند (درباي[61] 1993؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

ليتيوم[62]

ليتيوم عمده‌ترين درمان اختلالادت دو قطبي به شما ر مي‌رود. يك دوره كامل درمان حداقل بايد 4 هفته طول كشيده و سطح خوني مناسب حداقل به مدت 2 هفته ايجاد شده باشد (كاپلان و سالوك، 1385).

پنج آزمايش كنترل شده با داروها نشان داده‌اند كه ليتيوم در درمان حاد مانيا مؤثر است. مطالعات اوليه ميزان‌هاي بالاي بهبود را گزارش كردند. (گودرين و جاميسون،[63] 1990؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

اثرات نامطلوبي كه ممكن است مصرف ليتيوم را معدود  و پزشك را به در نظر گرفتن كار با مازپين يا والپروئيت وا دارد،عبارت‌اند از: تشنگي، لرزشع اختلال حافظه، آكننه، پسوريارنيس (نوعي بيماري پوستي)، گواتر و از نگراني‌هاي بالقوه جدي در مورد درمان با ليتيوم اثرات آن روي كليه است. (كاپلان و سالوك، 1379).

زنان مبتلا به اختلال دو قطبي كه باردار هستند و يا قصد باردار شدن دارند، با چالش‌هاي ويژه‌اي در ارتباط با اثرات زيان‌آور احتمالي داروهاي تثبيت كننده خلق موجود بر روي رشد جنين، روبرو هستند. لذا مزايا و مضرات گزينش درمان‌هاي در دسترس بايستي با يك پزشك متخصص در اين حوزه، مورد بحث قرار گيرد. درمانهاي جديد با خطرات كمتر در طي دوران بارداري و شيردهي در دست مطالعهاست(اسپيرينگ،2002).

ضد تشنج‌ها

كاربامازپين:[64]  به طور كلي به نظر مي‌رسد كاربامازپين از نظر تأثير در حد داروهاي ضد جنون است، هر چند تأثير نسبتاً كمتر آن را در مقايسه با ليتيوم نمي‌توان رد كرد (انجمن روانپزشكي آمريا، 1944؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

تداخلات دارويي كاربامازپين با ساير داروها، مصرف آن را با اشكال مواجه كرده و حتي مي‌تواند سبب قطع مصرف آن و تغيير دارو شود (كاپلان  و سالوك، 1385).

والپروئيت[65]

چندين آزمايش كنترل شده تصادفي نشان داده‌اند كه والپروئيت فعالي آنتي‌منيك برتر از دارو و برابر ليتيوم دارد. يك مزيت والپروئيت اين است كه زمان شروع فعاليت آن سريعتر از ساير تثبيت‌كننده‌هاي خلق است (بودن[66]، 1996؛ به نقل از گلدر و همكاران، 1382).

اثرات نامطلوب قابل توجه اين دارو عبارتند ازك ريز مو، لرزش، افزايش وزن، خواب‌آلودگي، تهوع، استفراغ، اسهال (كاپلان، 2003، به نقل از بهرامي و نيكيار، 1384).

داروهاي جديد ضد تشنج شامل لاموتويژين[67] گاباپنتين[68] و توپيرامات[69] جهت پي بردن به مؤثر بودن و چگونگي كاركرد آنها در تثبيت چرخه‌هاي خلقي، در دست مطالعه‌اند(اسپيرينگ،2002).

داروهاي ضد جنون داروهاي ضد تشنج براي تأثير بيشتر ممكن است با ليتيوم و يا با يكديگر ادغام شوند(همان منبع).

چندين آزمايش كنترل شده تصادفي تأثير كلروپرومازين و هالوپريدول را در درمان علايم مانيا، خواه بيماران علايم پسيكوتيك آشكار داشته باشند ياخير نشان داده‌اند.معهذا، استفاده از داورهاي ضد جنون محدوديت‌هايي دارد (گلدر و همكاران، 1382).

بنزو ديازپين‌ها

بنزوديازپين‌ها مانند لوازم بام و كلونازپام داروهاي كمكي مفيدي در درمان مانيا هستند چون به سرعت فعالي مفرط را كاهش داده و خواب را تأمين مي‌كنند. مفيدترين نقش آنها به عنون مكمل تثبيت كننده‌هاي خلق است چون داروهاي اخير چندين روز طول مي‌كشد تا اثرشان ظاهر شود (همان منبع).

درمان با الكتروشوك ECT

هر چند شواهد اندكي از كارآزمايي‌هاي باليني به دست آمده اما تجربه باليني نشان مي‌دهد الكتروشوك يك تأثير درماني قدرتمند بر مانيا دارد با اين حال ECT يك درمان خط اول نيست؛ اين روش در مواردي استفاده مي‌شود كه داروهاي ضد روانپريش بي‌اثر بوده و بيمار به قدري آشفته باشد كه فرصت امتحان يك داروي ديگر نبوده يا صبر كردن براي بهبود خودبخودي، ناموجه باشد (گلدر و همكاران، 1385).

درمان دارويي افسردگي دو قطبي

داورهاي ضد افسردگي به نظر مي‌رسد داروهاي ضد افسردگي تأثير قابل توجهي بر افسردگي دو قطبي دارند (گلدر و همكاران، 1385).

تحقيقات نشان داده است كه افراد مبتلا به اختلال دو قطبي به دنبال درمان با داروهاي ضد افسردگي، وارد دوره‌هاي مانيا يا هيپومانيا مي‌شوند. لذا استفاده از داروهاي تثبيت كننده خلق به تنهايي يا در تركيب با ضد افسردگي‌ها به منظور جلويگري از اين امر، لازم است(اسپيرينگ،2002).

داروهاي ضد جنون[70]

پاره‌اي شواهد نشان مي‌دهند اولانزاپين (از داروهاي ضد جنون غير معمول) تاحدي بر افسردگي دو قطبي مؤثر است(گلدر و همكاران، 1385).

ليتيوم

اثر ليتيوم بر افسردگي كمتر از مانيا است و بيشتر براي پيشگيري داروي بعد از بهبودي از فاز حاد به كار مي‌رود. به علاوه در مواقعي كه حمله افسردگي در بيماري كه مدت‌هاي مديدي ليتيوم مصرف مي‌كرده  روي دهد يك روش درماني مي‌تواند افزايش مقدار ليتيوم باشد (همان منبع).

داروهاي ضد صرع:

هيچ دليل  محكمي به نفع اثربخشي والپروئيت و يا كار با مازبين بر افسردگي دو قطبي وجود ندارد. لاموتريژين ممكن است مؤثر باشد (همان منبع)

درمان با الكتروشوك

همانند ديگر موارد افسردگي مقاوم يا شديد، الكتروشوك در مواقعي كه درمانهاي ديگر بي‌اثر باشند ضرورت مي‌يابد (همان منبع).

اختلال دو قطبي II:

درمان دارويي اختلال دو قطبي II بايد محتاطانه صورت بگيرد؛ درمان دوره‌هاي آفسردگي با داروهاي ضد افسردگي غالباً موجب تسريع يك دوره‌ ماني مي‌گردد. اين كه روشهاي درماني تيپيك اختلال دو قطبي I (مثل ليتيوم و ضد تشنج‌ها) در درمان مبتلايان به اختلال دو قطبي II مؤثرند يا خير تحت بررسي است.آزمايش اين دارو قابل تجويز به نظر مي‌رسد. به خصوص وقتي درمان با ضد افسردگي‌ها به  تنهايي موفقيت‌آميز نبوده است (كاپلان و سالوك، 1379).

اختلال خقق ادواري

داروهاي تثبيت كننده خلقع داروهاي خط اول درمان بيماران مبتلا به اختلال خلق ادواري است. دوزاژ و غلظت پلاسمايي داروها مشابه اختلال دو قطبي I مي‌باشد. (كاپلان و سالوك، 1379).

 

درمان هاي رواني اجتماعي

 

 

روان‌درماني

استفاده از درمان هاي رواني شايد به قدمت خود علم طبابت است. بين بعضي از جنبه هاي روان درماني نوين و آيين تشريفاتي كه در معابد شفابخش يونان قديم به عمل مي آمده است، مشابهت هايي ذكر شده است معهذا ، تاريخ روان درماني رسمي در اواسط قرن نوزدهم شروع مي شود(گلدر و همكاران،1382).

كاپلان و سادوك (1385) روان درماني را اينچنين تعريف مي كنند : روان درماني روشي براي درمان بيماري هاي رواني و مشكلات رفتاري است كه در طي آن ، يك درمانگر دوره ديده، قرارداد درماني حرفهاي با بيمار برقرار مي سازد، و با ارتباط كلامي و غيركلامي كه صرفا جنبه درماني دارند، سعي مي كند مشكلات هيجاني وي را مرتفع سازد، الگوهاي ناسازگار رفتاري را تغيير يا برگشت دهد، و بيمار را براي رشد و تحول شخصيتي ترغيب كند. اين روش درماني ، متمايز از بقيه روشهاي درماني روانپزشكي مانند درمان هاي جسمي(دارودرماني و الكتروشوك) مي باشد.

ولبرگ[71] (1967) روان درماني را نوعي درمان براي مشكلات هيجاني مي داند كه در آن شخص آموزش ديده، با بيمار آگاهانه رابطه اي حرفه اي برقرار مي كند تا نشانه هاي موجود در بيمار و الگوهاي رفتاري مخرب او برطرف شوند يا كاهش يابند و زمينه براي رشد و كمال وي فراهم آيد(فيرس و ترال[72]،1383).

طبقه‌بندي درمان‌هاي روان‌شناختي

انواع مختلفي از درمان‌هاي روانشناختي وجود دارد که گروه‌بندي آنها در يک طبقه‌بندي ساده مفيد است. در نخستين و ساده‌ترين طبقه‌بندي درمان‌هاي روان‌شناختي تعداد افراد شرکت‌کننده در درمان موردنظر است. درمان‌ها به انواعي که در آنها فقط يک بيمار شرکت مي‌کند (درمان‌هاي فردي) با زوج‌ها و خانواده‌ها، و گروه‌هاي کوچک و بزرگ طبقه‌بندي مي‌شوند.درمان انفرادي معمولاً زماني انتخاب مي‌شود که لازم است درمان مطابق مسائل خاص بيمار تعديل شود، يا زماني که بحث گروهي موجب ناراحتي بيمار مي‌شود، و يا به دليل ماهيت مسأله (مثلاً، يک انحراف جنس). زوج درماني ممکن است زماني انتخاب شود که مسائل ارتباطي سهمي مهم در ايجاد اختلال پزشکي دارند. خانواده درماني در مواردي انتخاب مي‌شود که مشکلات يکي از فرزندان کوچک يا نوجوان بخشي از يک مسأله گسترده‌تر در خانواده است. گروه درماني زماني انتخاب مي‌شود که چندين بيمار به درمان مشابهي نياز دارند يا زماني‌که مشارکت ساير اعضا گروه کمک کننده خواهند بود(گلدر و همكاران،1382).

گروه درماني

تعريف گروه:

 گروه از نظر لغوي به معناي جماعت، انجمن، جمعيت، جمعي از مردم و طايفه و قبيله است (شفيع‌آبادي، 1375).

فورسايت[73] (1380) گروه را اين چنين تعريف مي‌كند: گروه عبارت است از دو يا چند فرد كه به هم وابسته‌اند و با تعامل اجتماعي، بر يكديگر تأثير مي‌گذارند.

پ

روان‌درماني گروهي عظيم‌ترين بخش از سومين انقلاب روانپزشکي است. اولين انقلاب در جو انقلاب کبير فرانسه و با آزاد کردن ديوانگان از غل و زنجير توسط پنيل[74] (1793) صورت مي‌گيرد. دومين انقلاب که در قرن نوزدهم صورت مي‌گيرد، پيدايش روان درماني است که از مسمر[75] شروع مي شود و تا پيشروان جنبش روانكاوي ادامه مي‌يابد. سومين انقلاب كه اينك در جريان است، متأثر از نيروهاي اجتماعي و هدف آن يك جامعه درماني است (ثنايي، 1374).

كاپلان و سادوك(1379) روان‌درماني گروهي را چنين تعريف كرده‌اند: "نوعي درمان است كه در آن افراد دچار ناراحتي رواني كه به دقت انتخاب شده‌اند، زير نظر درمانگري آموزش ديده، به منظور كمك به همديگر براي تغيير دادن شخصيت خود، در گروهي قرار داده مي‌شوند و با استفاده از انواعي از مانورهاي تكنيكي و سازه‌هاي نظري، رهبر گروه از روابط متقابل اعضاءگروه براي ايجاد تغيير استفاده مي‌كند."

اتكينسون(1380) معتقد است با كمك روان درماني گروهي درمانجو مي تواند مشكلات خود را در حضور ديگران حل كند و ببيند كه ديگران در برابر رفتارش چگونه واكنش مي كنند و هنگامي كه روشهاي پاسخدهي قديمي وي رضايتبخش نيست روشهاي تازه اي را به كار گيرد.

تاريخچه روان‌درماني گروهي:

مي‌توان گفت ريشه‌هاي روان درماني گروهي در اعماق تاريخ بشر نهفته است. انسان از روز اول وجود، در گروه زندگي کرده است و بيشتر اعمال خود را از قبيل کار و عبادت را به صورت گروهي انجام داده است (ثنايي، 1374).

ارسطو، انسان را ذاتاً حيوان اجتماعي قلمداد مي‌کند. از زمان‌هاي بسيار دور انسان براي غلبه بر قهر طبيعت، انجام راحت‌تر و بهتر کارها و کسب رضايت بيشتر، به عنوان يک ضرورت به زندگي گروهي روي آورده است. زندگي گروهي به انسان احساس تعلق و امنيت و ارزشمندي مي‌دهند. انسان همواره از بودن با اطرافيان و نزديکان، احساس شادي مي‌کرده و ناراحتي‌ها و نگراني‌هاي خود را در جمع به فراموشي می سپرده است (شفيع‌آبادي، 1379).

تا سال‌هاي اخير بيشتر توجه معطوف به اثرات خارجي و فيزيکي روابط و مشارکت‌هاي گروهي بوده است در حالي‌که اهميت و اثرات رواني آن بسيار مهمتر است. انسان به عنوان يک موجود اجتماعي محتاج است به تعلق، به مورد قبول واقع شدن،‌ به ارزش يافتن و مورد طلب و خواست بودن به عبارت ديگر، سلامت رواني انسان بسته به روابط گروهي است (ثنايي، 1374).

اغلب گفته مي‌شود که گروه درماني با کار ژوزف پرات[76](1905)، پزشک آمريکايي شروع شده است که بيماران مبتلا به سل ريوي را با روش کلاسي درمان مي‌نمود. مع‌هذا کلاس‌هاي پرات محدود به حمايت و آموزش بود (گلدر و همكاران، 1382).سپس لازل[77] براي بررسي ارزش درماني گروه‌ها در بهبود بيماران رواني، به انجام پژوهش‌هايي اقدام کرد. او همچنين براي آموزش بيماران اسکيزوفرنيک بستري شده در بيمارستان‌ها سخنراني‌هايي ايراد کرد (شفيع‌آبادي، 1379). در سال 1919، کودي مارش[78] روش هاي درمان گروهي را در بيماران رواني به كار برد(سادوك و سادوك،2005). مارش به همراه لازل از روش‌هاي گروه درماني در بيمارستان‌هاي رواني استفاده کرد و براي ايجاد رابطه با بيماران از بحث‌هاي گروهي و موسيقي و هنر بهره گرفت. مارش معتقد بود که در درمان بايد از يک مجموعه افراد استفاده شود تا نتايج مطلوب حاصل گردد (شفيع‌آبادي، 1379).

پيشرو آشکارتر گروه درماني کار مورینو[79] يکي از اتباع روماني است که قبل از مهاجرت به ايالات متحده در وين کار مي‌کرد (گلدر و همكاران، 1382). وي در سال 1931 ميلادي، واژه «گروه درماني» و در سال 1932 ميلادي «روان درماني گروهي» را ارائه داد. در سال 1951 ميلادي، اولين کميته بين‌المللي روان درماني گروهي را تأسيس کرد. مورينو ضمن مخالفت با رفتارگرايي و روانکاوي، تحليل‌هاي فرويد را کافي ندانست و از روش نمايش رواني و اجتماعي در درمان بيماران استفاده کرد (شفيع‌آبادي، 1379).

مع‌هذا، ريشه‌هاي عمده گروه درماني در درمان نوروز جنگ در دهه 1940 در بريتانيا بوده است (گلدر و همكاران ، 1382). در 1944 ميلادي بر اثر گسترش علوم اجتماعي و تأسيس مرکز روابط انساني در دانشگاه بوستون و افزايش سريع نوشته‌ها و تحقيقات درباره گروه‌ها، کورت لوين پويايي گروه را با استفاده از نظريه ميداني مطرح ساخت. به نظر او هرگروه در هر لحظه از زمان يک ميدان رواني خاص دارد که بر رفتار فرد اثر مي‌گذارد. به نظر لوين کنش‌هاي متقابل اعضاي گروه موجب تحرک يا پويايي گروه مي‌شود و اعضاي گروه بر يکديگر اثر مي‌‌گذارند (شفيع‌آبادي، 1379).

اکرمن[80] از گروه درماني در حل مشکلات خانواده استفاده کرد. سپس ستير[81] از انجام گروه درماني خانواده موفقيت‌هايي كسب كرد. درايكورز[82] که از پيروان روان‌شناسي فردي آدلر[83] است، از گروه درماني در خانواده و مدرسه و مراکز تربيتي استفاده بسيار کرد. راجرز[84] و پيروانش از تکنيک‌هاي گروه درماني در حل مشکلات مراجعان استفاده کردند. رفتارگرايان نيز به استفاده از گروه درماني علاقه وافري نشان دادند و لازارس[85] كه از شاگردان ولپي[86] بود، سهم مهمي در اين توسعه به عهده دارد. سرانجام آنکه امروزه گروه درماني يکي از روش‌هاي متداول در درمان بيماران رواني در سرتاسر جهان است و درمانگران و مشاوران در موقعيت‌هاي گوناگون از آن به وفور استفاده مي‌کنند (شفيع‌آبادي، 1379).

به طور کلي ثنايي(1374) تاريخ معاصر روان درماني و مشاوره گروهي را به دو دوره تقسيم نموده است. يکي از 1905 تا 1932 که با کارهاي پرات آغاز و به مورينو ختم مي‌شود و ديگري از آن تاريخ تا زمان حاضر که آن را دوره پيشرفت سريع و شکوفايي مشاوره و روان‌درماني گروهي تلقي مي‌نمايد.

عوامل درماني در گروه درماني:

درمان‌هاي گروهي در عوامل مشترک بين تمام انواع درمان‌هاي روان‌شناختي، يعني گوش کردن و حرف زدن، تخليه هيجاني، دادن اطلاعات، ارائه دليل منطقي، بازسازي روحيه و تلقين سهيم هستند. در درمان گروهي عوامل ديگري وجود دارد که در درمان‌هاي انفرادي وجود ندارد اما بين همه انواع گروه درماني‌ها مشترک است:

ـ همگاني شدن (شريک شدن در تجربه)[87]: به بيماران كمك مي‌كند كه دريابند تنها نيستند و ديگران هم تجارب و مسائل مشابهي دارند. شنيدن از زبان بيماران ديگر كه آنها نيز تجارب و مسائل مشابهي داشته‌اند، غالباً متقاعدكننده‌تر و مفيدتر از اطمينان‌بخشي درمانگر در اين مورد است.

_ نوع دوستي[88] (حمايت كردن اعضا گروه و حمايت شدن از جانب آنها): حمايت از ديگران موجب بالا رفتن احترام به نفس شخص حمايت کننده و نيز کمک به دريافت‌کننده حمايت مي‌گردد. حمايت متقابل يکي از عواملي است که به داشتن احساس تعلق به گروه مي‌انجامد.

ـ وابستگي به گروه: احساس تعلق به گروه مخصوصاً براي بيمارانی که قبلاً احساس انزوا مي‌کرده‌اند مفيد است. وابستگي گروهي مي‌تواند گروه را به هنگام خطر گسستگي آن تحت تأثير مسائل، حفظ کند.

ـ اجتماعي شدن: به کسب مهارت‌هاي اجتماعي در گروه از طريق اشارات و واکنش‌هاي اعضا در مورد رفتار يک عضو اطلاق مي‌شود. اعضا مي‌توانند رفتارهاي اجتماعي تازه را در سايه امنيت گروه آزمايش کنند.

ـ تقليد[89]: به يادگيري از طريق مشاهده و انتخاب رفتارهاي اعضا ديگر گروه اطلاق مي‌شود. اگر گروه به خوبي اداره شود، بيماران رفتارهاي انطباقي ساير اعضا را تقليد مي‌کنند؛ اگر به خوبي اداره نشود ممکن است رفتارهاي غيرانطباقي ديگران نظير ابراز هيجان فوق‌العاده، حالت دفاعي بيجا، يا صحبت به گونه‌اي که توجه را از مسائل هيجاني خود آنها دور کند تقليد مي‌شود.

ـ يادگيري بين فردي: به يادگيري از طريق تعامل در گروه و آزمايش راه‌هاي تازه اطلاق مي‌شود. يادگيري بين فردي جزئي مهم از گروه درماني است.

ـ باز پس‌گيري گروه خانوادگي: با پيشرفت گروه، تعامل به طور فزاينده غیر واقعگرایانه و مبتني بر روابط قبلي بين بيماران و والدين و همشيرهاي آنان مي‌گردد. اين انتقال گروهي بالاخره در تمام گروه‌ها پديد مي‌آيد؛از انتقال در درمان، مخصوصاً درمان مبتني بر روانکاوي، استفاده مي‌شود (گلدر و همكاران ، 1382).

يالوم [90](1975؛به نقل از فيرس و ترال،1383) نيز مجموعه اي از عوامل درمان بخش مشابهي را ذكر مي كند شامل : انتقال اطلاعات، اميدوار شدن،همگاني بودن، نوع دوستي، يادگيري ميان فردي، تقليد، بازپيدايي اصلاحي خانواده اوليه، تخليه هيجاني و انسجام گروه.

 

ثنايي (1374) عوامل درماني را در روان درماني گروهي، 11 مقوله عمده زير مي‌شمارد:

1ـ ايجاد اميد، 2ـ عموميت، 3ـ انتقال اطلاعات، 4ـ نوع‌دوستي، 5ـ مرور تصحيحي گروه اوليه خانواده، 6ـ رشد مهارت‌هاي اجتماعي، 7ـ رفتار تقليدي، 8 ـ يادگيري همنشينانه، 9ـ همبستگي گروهي، 10ـ تخليه رواني، 11ـ عوامل وجودي (اگزيستانسياليستي).

بديهي است که اين عوامل در عمل منفک از هم نيستند و هيچ‌کدام به تنهايي عمل نمي‌کنند. اگرچه هريک از اين عوامل را در هر گروه درماني مي‌توان يافت، مع‌هذا تداخل آنها از گروهي به گروه ديگر مي‌تواند بسيار متفاوت باشد (ثنايي، 1374).

سادوک(1379) نيز بيست عامل درماني را در روان درماني گروهي ذکر مي‌کند شامل: تخليه هيجاني، پذيرش، فداکاري، پالايش، پيوستگي، اعتباريابي وفاقي، تسرّي، تجربه خانوادگي، همدلي، همانندسازي، تقليد، بينش، تزريق اميد، تعامل، تعبير، يادگيري، واقعيت‌سنجي، انتقال، عموميت دادن، تهويه (خودگشايي).

ساختار و سازمان گروه:

1ـ‌ هدف 

تنها داشتن اطلاعات و علم فراوان براي شروع يک گروه درماني کافي نيست. يک درمانگر بايد بتواند و بداند چطور گروه خود را تدارک کند و آن را با موفقيت به حرکت درآورد. عوامل بيشماري در سرنوشت يک گروه مؤثرند. شايد بسياري از اين عوامل خارج از کنترل باشند ولي بسياري از آنها قابل کنترل‌اند. يک درمانگر مجرب مي‌تواند با کنترل اين عوامل در موفقيت گروه خود تأثير قاطع داشته باشد. اين کار يکي از مسؤوليت‌هاي درمانگر است. مهمترين اين عوامل شامل تعيين هدف، ترکيب گروه، انتخاب مراجعان، محيط درمان، کمک درمانگري، اندازه گروه و بالاخره مدت، فراواني و عمر گروه است (ثنايي، 1374).

هدف، از نظر لغت به معني نشانه و مقصد و آن چيزي است که آدم براي رسيدن به آن مي‌کوشد. هدف، ايجاد انگيزه مي‌کند و به فرد نيروي انجام کار مي‌دهد. هر گروه، هدف يا اهدافي دارد و اعضا درصدد هستند بدان برسند. وجود هدف، باعث تداوم گروه مي‌شود و گروه‌هاي بي‌هدف به زودي متلاشي مي‌گردند. هدف، اعضاي گروه را به هم پيوند مي‌دهدو موجب انسجام و همبستگي آنان مي‌گردد. رسيدن يا نرسيدن به هدف، موجب دلگرمي و يا دلسردي اعضا مي‌شود و در بقاي گروه نقش مهمي ايفا مي‌کند. تنوع در اهداف، باعث تمايز گروه‌ها از يکديگر مي‌شود. اهداف گروه بايد براي تمام اعضا کاملاً روشن و آشکار باشند و با توجه به واقعيات موجود و علاقه‌مندي افراد گروه تهيه و تعيين شوند (شفيع‌آبادي، 1379).

کوري ـ کوري(1382)، برخي از هدف‌هاي گسترده متداول در اکثر گروه درماني‌ها را موارد زير برمي‌شمارند.

ـ افزايش عزت‌‌نفس.

ـ پذيرش واقعيت محدوديت‌هاي فردي.

ـ کنار گذاشتن رفتارهايي که مانع از ايجاد صميميت مي‌شوند.

ـ آموختن نحوه اعتماد کردن به خود و ديگران.

ـ آگاهي از تأثيرات فرهنگي بر تصميم‌گيري‌هاي شخصي.

ـ افزايش خودآگاهي و در نتيجه افزايش قدرت انتخاب و عمل.

ـ آموختن تميز قايل شدن بين احساسات و عمل کردن به آنها.

ـ رها کردن خود از تصميم‌گيري‌هاي نامناسب و عجولانه که مانع از دستيابي فرد به اهدافش مي‌شود.

ـ پذيرش اين موضوع که ديگران نيز در زندگي تلاش مي‌کنند.

ـ حفظ استقلال و در عين حال برقراري ارتباط با ديگران.

ـ يادگيري انتخاب کردن در جهاني که هيچ چيز در آن تضمين نشده است.

ـ يافتن راه‌حل براي مشکلات شخصي.

ـ افزايش توانايي و ظرفيت فردي براي پذيرش و اهميت قايل شدن به ديگران.

ـ گشادگي و صداقت بيشتر نسبت به ساير افراد گروه.

ـ سروکار داشتن با اعضاي ديگر به شکل مستقيم و بر پايه‌ي اصلي اينجا و اکنون.

ـ حمايت کردن از ديگران و چالش کردن با آنها.

ـ رودررو شدن با ديگران به شکل صريح و روشن.

ـ آموختن اين موضوع که آنچه را براي خودمان نمي‌پسنديم براي ديگران هم نپسنديم.

ـ حساس بودن به نيازها و احساس‌هاي ديگران.

ـ آماده کردن شرايط براي دريافت پسخوراند مفيد از آنها.

کاپلان و سادوک(1379) برخي از اهداف مشترک گروه درماني در بيمارستان را چنين مي‌شمارند: بالا بردن آگاهي بيماران از خود از طريق تعامل با ساير اعضا گروه، که پسخوراندي براي رفتار آنها به وجود مي‌آورد، فراهم آوردن امکان کسب مهارت‌هاي اجتماعي و بين فردي براي بيماران، کمک به بيماران براي انطباق با بيمارستان، بهبود بخشيدن روابط بيماران و کارکنان.

2ـ انتخاب اعضا:

بين اعضاي گروه در زمينه‌هاي جنس، سن، آشنايي‌هاي قبلي و تفاوت‌هاي شخصيتي بايد هماهنگي موجود باشد. در صورتي که بين تجارب گذشته اعضاي گروه، تفاوت‌هاي فاحش موجود باشد اعضاي گروه قادر نخواهند بود به طور درست و مناسبي با يکديگر ارتباط برقرار سازند. چون تشابه بيش از حد نيز مانع پيشرفت فعاليت‌هاي گروهي مي‌گردد، از اين‌رو بايد سعي شود بين تجربيات و زمينه‌هاي قبلي اعضاي گروه حتي‌الامکان تعادلي موجود باشد (شفيع‌آبادي، 1379).

در کتاب رهنمودهاي اخلاقي مشاوران گروهي (ASGW) (1989؛ به نقل از کوري ـ کوري، 1382) چنين آمده است: «مشاور تا جايي که امکان دارد آن دسته از اعضاي گروه را که نيازها و اهداف آنها با اهداف گروه هماهنگ هستند، انتخاب کند؛ يعني، آنهايي که جلوي فرايند گروه را نمي‌گيرند و سازگاري آنها تحت تأثير تجربه گروه به خطر نمي‌افتد.»

ثنايي (1374) مهمترين عوامل مؤثر در انتخاب اعضا را، هدف‌هاي گروه، ساخت و روش کار گروه، شخص درمانگر و آمادگي و تجربه او، و بالاخره تناسب اعضا با گروه مي‌داند.

تماس شخصي با رهبر بهترين راه پذيرش اعضاي بالقوه براي گروه است، زيرا اعضا خود را به کار با اشخاص بخصوصي متعهد مي‌کنند. مراجعان بالقوه در فرايند پذيرش حق دارند اهداف گروه، روش‌هاي اصلي مورد استفاده در گروه، انتظاراتي که از اعضاي گروه مي‌رود، انتظارات اعضا از رهبر، و هرگونه خطر عمده و بالاخره ارزش‌هاي بالقوه شرکت در گروه را بدانند (کوري و همکاران، 1379).

تماس فردي بين عضو و رهبر به عنوان راهي براي شروع ايجاد اعتماد، شيوه بي‌نهايت مفيدي است زيرا مي‌تواند ترس‌ها را تخفيف دهد و زيربنايي براي کار آينده فراهم کند(همان منبع).

برخي افراد بنا به وضع رواني و شرايط آنها، اعضاي خوبي براي گروه درماني نيستند. کوري و کوري (1382) معتقدند منافع احتمالي اضافه کردن اعضا به گروه بايد نسبت به خارج شدن آنها از گروه مورد بررسي قرار گيرد. همچنين بر اين باورند که مشاوره گروهي براي افرادي که اقدام به خودکشي کرده‌اند، مشکلات شديد رواني دارند، مبتلا به روانپريشي و جامعه‌ستيزي هستند، با بحران‌هاي طاقت‌فرسايي مواجه شده‌اند، پارانوييد يا کاملاً خودمدار هستند، عاقلانه نيست.

3ـ ترکيب گروه:

اين‌که آيا اعضاي يک گروه بايد با هم همگن يا ناهمگن باشند به اهداف گروه بستگي دارد. به طور کلي با توجه به جمعيت موردنظر و نيازهاي مشخص آن، بهتر است که اعضاي گروه از آن جمعيت انتخاب شوند تا از يک گروه ناهمگن. شباهت بين اعضاي گروه مي‌تواند موجب افزايش انسجام گروه شود و اين خود امکان فراهم آمدن يک بررسي همه جانبه و باز از بحران‌هاي زندگي را به دست مي‌دهد. اعضا مي‌توانند احساس‌هايشان را به نحوي بيان کنند که محرمانه باقي بماند و شرايط زندگي آنها مي‌تواند رابطه عميقي با يکديگر ايجاد کند. نمونه‌هايي از گروه‌هاي همگن عبارت‌اند از: گروه سالمندان، الکلي‌هاي گمنام، مؤسسه‌هاي ترک اعتياد و اصلاح، والدين جدا شده و تنها، و کنترل‌کنندگان وزن (کوري ـ کوري، 1382).

همگني و تجانس اعضاء با هم از دو حسن برخوردار است. يکي اينکه همبستگي بين اعضاي گروه را تسهيل مي‌کند، و ديگر اينکه امکان همانندسازي را افزايش مي‌دهد. از سوي ديگر، ناهمگني اعضاي يک گروه اين حسن را دارد که به علت فراهم کردن امکان تماس با اشخاص گوناگون، براي اعضاي آن توأم با تجربيات پربارتري بوده و يادگيري‌هاي بيشتري را به همراه خواهد داشت (ثنايي، 1374).

گاهي يک نمونه کوچک از ساخت اجتماعي دنياي بيروني مطلوب است و لذا در اين شرايط وجود يک گروه ناهمگن ضروري است. گروه‌هاي رشد شخصي و گروه‌هاي درماني معین بيشتر ناهمگن‌اند. اعضا مي‌توانند با کمک بازخوردهاي گرفته شده از يک گروه ناهمگن در محيط که نماينده‌ي واقعيت خارج از گروه است، رفتارهاي جديدي را آزموده و مهارت‌هاي ميان فردي خود را گسترش دهند (کوري ـ کوري، 1382).

کاپلان و سادوک(1379) معتقدند که بايد گروه ناهمگون باشد تا حداکثر تعامل صورت بگيرد. بنابراين، گروه بايد از اعضاء و طبقات تشخيصی مختلف و با الگوهاي رفتاري متفاوت انتخاب شوند، تمام نژادها، سطوح اجتماعي و زمينه‌هاي تحصيلي را دارا باشند، و در سنين مختلف و از هر دو جنس باشند.

ترکيب گروه در گروه درماني در بيمارستان: دو عامل عمده در گروه‌هاي بستري، ناهمگوني اعضاء آنها و تغيير و تعويض سريع افراد است که در تمام درمان‌هاي کوتاه مدت معمول است. در بخش، درمانگر تعداد محدودي بيمار و موضوع علاقه‌مندي و تناسب آنها نيز براي شرکت در گروهي کوچک مطرح است. در بعضي موارد، ممکن است شرکت در گروه درماني اجباري باشد (مثلاً در واحدهاي سوءمصرف دارو و الکليسم). اما در يک بخش روانپزشکي عمومي چنين وضعيتي وجود ندارد، و در واقع، اکثر تجارب گروهي زماني مفيدتر است که بيمار خود علاقه‌مند شرکت در گروه شده باشد (کاپلان و سادوک، 1379).

جلسات متعدد بهتر از جلسات محدود است. در بيمارستان ممکن است، جلسات گروه روزانه باشد، تا تداوم واکنش‌هاي متقابل و انتقال مایه های صحبت از جلسه‌اي به جلسه ديگر امکان‌پذير باشد. اعضا جديد گروه را ممکن است درمانگر يا يکي از اعضاي گروه به مطلب جاري در گروه آشنا سازد. هرچه فاصله جلسات بيشتر باشد، نياز به سازمان‌دهي گروه به وسيله درمانگر بيشتر خواهد شد و فعاليت بيشتر او را ايجاب خواهد کرد. در هرحال، فعال بودن يکي از شرايط درمانگري است که به گروه درماني کوتاه مدت، چه در بيمارستان و چه خارج از آن، مي‌پردازد (همان منبع).

جدول: مقايسه گروه هاي بيماران سرپايي و بستري

گروه هاي بيماران قنبري

گروه هاي بيماران سرپايي

عوامل

ممكن است هر روز باشد

معمولا هفتگي

تعداد ملاقات ها

45 تا 60 دقيقه

1 تا 2 ساعت

طول مدت جلسات

متغيير ( اعضا ممكن است هر جلسه تغيير كند)

ثابت

تركيب

نامتعادل بوده ولي عمدتا نيازمند جذب هستند

داراي انگيزه بالايي هستند

انگيزه

نامتجانس

در اكثر موارد متجانس

سطح عملكرد ايگو

فعال، ساختار دهنده گروه ، تشويق كننده و همراهي كننده

خنثي

وضعيت رهبر

حريم هاي كمي بين كاركنان و بيماران وجود دارد

محرمانه

محرمانه بودن

اجتناب ناپذير؛ بيماران در يك بخش زندگي مي كنند.

ممنوع( روابط خارج از گروه تشويق نمي شود)

معاشرت و روابط اجتماعي بيرون از گروه

حمايت، تاكيد بر اينجا و اكنون

معمولا بر ابراز و اكتشاف

تمركز

مداخله در بحران، بازگرداندن به سطح عملكرد قبلي جهت درمان سرپايي

بازسازي و تغيير شخصيت، از بين بردن نشانه ها

موارد درماني

بسته به طول مدت بستري( معمولا 1 تا 21 روز)

 

 

 

كوتاه مدت: 4 تا 6 ماه؛ بلندمدت، 1 تا چند سال

طول درمان

 

جدول از كتاب جامع روانپزشكي كاپلان و سادوك(2005)، صفحه 2577

4ـ حجم گروه:

حجم مناسب يک گروه به عوامل متعددي بستگي دارد از جمله سن مراجعان، تجربه رهبر، نوع گروه و مشکلاتي که مورد بررسي قرار مي‌گيرند (کوري ـ کوري، 1382).

گروه درماني با گروه‌هاي کوچک مثل 3 نفر، و گروه‌هاي بزرگ مثل 15 نفر نيز موفق بوده است؛ مع‌‌هذا اکثراً درمانگرها 8 تا 10 نفر را تعداد مناسب براي گروه مي‌دانند. در گروه‌هاي کوچک ممکن است تعامل کافي پيدا نشود، در گروه بزرگ نيز، ممکن است تعامل بيشتر از آن باشد که اعضا يا درمانگر بتواند پيگيري نمايند (کاپلان و سادوک، 1379).

به طور کلي تعداد اعضا، اثرات مهمي به فرايند کار گروه دارد. با افزوده شدن بر تعداد اعضاء، دامنه‌ي توانايي، شناخت و مهارت‌هايي که در دسترس گروه قرار مي‌گيرد، بيشتر مي‌شود. هر شخص جديد در واقع يک منبع تازه براي عرضه‌ي مسائل و راه‌حل‌هاي جديد است. لذا مي‌توان گفت يک گروه بزرگ‌تر، امکان بيشتري براي مواجهه با اشخاص جالب‌تر فراهم مي‌کند. در عين حال، يک گروه بزرگ‌تر با مشکلات سازماني بيشتري همراه است، که شايد کمتر شدن ارتباط نزديک، تشکيل يافتن گروه‌هاي زيرمجموعه‌‌اي و غيره، از آن جمله است (ثنايي، 1374).

5ـ تعداد و طول جلسات

اكثر روان درمانگرها گروه جلسات هفتگي ترتيب مي دهند . تداوم جلسات حائز اهميت است. در بعضي موارد گروه هفته اي دوبار تشكيل مي شود(كاپلان و سادوك،1379).

به طور كلي جلسات گروه درماني 1 تا 2 ساعت طول مي كشد .معهذا زمان انتخاب شده بايد ثابت بوده باشد(همان منبع).

گروه هاي ماراتون[91] كه در دهه 1970 خيلي رواج داشت، روشي است كه در آن اعضا 12 تا 72 ساعت را به طور مداوم با هم مي گذرانند . نزديكي تعاملي اجباري درد جلسات و محروميت از خواب موجب از بين رفتن برخي از دفاع عا، آزاد شدن فرآيندهاي عاطفي و مكالمات صريحتر مي گردد. مع‌هذا گروه درماني ماراتون ممکن است براي کساني‌که ايگو ضعيف‌تري دارند، مثل بيماران اسکيزوفرنيک و مرزي خطرناک باشد (همان منبع).

  6ـ مکان ملاقات‌هاي گروه:

جلسه‌هاي گروه را مي‌توان در مکان‌هاي زيادي برگزار کرد، اما رعايت اصل محرمانه بودن اهميت زيادي دارد؛ اعضا بايد احساس کنند که گفته‌هاي آنها توسط افرادي که در اتاق‌هاي مجاور قرار دارند، شنيده نمي‌شود. چنانچه آنها در يک سالن يا بخش عمومي پر از سر و صدا يا مزاحمت جلسه‌ي خود را تشکيل دهند، کار گروه به خوبي صورت نمي‌گيرد. براي فعاليت و کار گروه اتاقي پر از صندلي و ميز مناسب نيست. اتاق موردنظر بايد جاي نشستن راحتي را براي اعضا فراهم کند (کوري ـ کوري، 1382).

هواي محيط بايد مناسب باشد و از فضاي خارج از ساختمان عوامل مخل به داخل نفوذ نکند. بايد فضاي کافي براي درمانگران وجود داشته باشد تا اطراف گروه دور بزند و همچنين مقدار کمي از حريم خصوصي شرکت‌کنندگان آزاد گذاشته شود. فضا نبايد اين قدر بزرگ باشد که درمانگر وقت زيادي را صرف قدم زدن در بين شرکت‌کنندگان کند (فري، 1382).

7ـ آرايش گروه:

طرز قرار گرفتن اعضاء در گروه، در کيفيت رابطه اثر دارد. بسياري از درمانگران ترجيح مي‌دهند اعضاي گروه آنها دور يک ميزگرد بنشينند که بالا و پايين نداشته باشد. عده‌اي هم ترجيح مي‌دهند که اصلاً چيزي مثل ميز بين اعضا حائل نباشد، تا تمام وجود بيماران قابل رؤيت باشد. زيرا در اين صورت حرکات و پاسخ‌هاي غيرکلامي آنها با وضوح بيشتري نمايان است. بسياري از درمانگران ترجيح مي‌دهند اعضاي گروه به صورت دايره روي زمين بنشينند. البته مي‌توان استفاده از ميز يا زمين را با اعضا در ميان گذاشت. چنين آرايشي امکان ارتباط مستقيم و فعال في ما بين اعضا را افزايش مي‌دهد و بر روند ارتباط گروهي اثر مطلوب دارد (ثنايي، 1374).

در بعضي از موارد نيز بهتر است کمک درمانگران در کنار اعضا بنشينند. بدين‌ترتيب، درمانگر و کمک درمانگر مي‌توانند حالت‌هاي غيرکلامي تمام اعضا را مشاهده کنند و در نتيجه از ايجاد يک فضاي «ما» در مقابل «آنها» جلوگيري کنند (کوري ـ کوري، 1382).

8 ـ طول گروه:

اگر نشست‌هاي يک گروه در يک، دو يا سه جلسه خلاصه شود، نمي‌توان آن را روان‌درماني گروهي خواند. براي اين‌که نشست‌هاي يک گروه جنبه گروه درماني به خود بگيرد، لااقل بايد هشت تا ده جلسه تشکيل گردد. عمر گروه بايد با توجه به اهداف و ترکيب اعضاي گروه انتخاب شود. وقتي گروه به اهداف خود رسيد، ادامه‌ي جلسات لزومي ندارد (ثنايي، 1374).

کوري ـ کوري(1382) براين باورند که تاريخ خاتمه‌ي اکثر گروه‌ها بايد از همان ابتدا اعلام شود، به طوریکه اعضا کاملاً از زمان شروع و خاتمه گروه آگاه باشند.

هنگامي که بالاخره زمان کار گروه به پايان مي‌رسد، اعضا حق اين انتخاب را دارند که در صورت تمايل به گروه جديدي بپيوندند. مزاياي چنين برنامه‌اي اين است که اين مدت زمان، امکان انسجام و فعاليت بارآور را فراهم مي‌کند و در نتيجه اعضا مي‌توانند مهارت‌هاي ميان فردي اکتسابي جديد خود را با گروه جديدي از افراد به کار گيرند. احتمالاً ارزش اصلي اين نوع گروه‌ها (يعني، گروه‌هايي با محدوديت زماني) در اين است که اعضا سرانجام درمي‌يابند که براي هميشه به اهداف فردي خود نمي‌رسند.البته تعداد جلسات گروه‌هايي که اعضاي يکساني دارند مي‌تواند سال‌ها به طور انجامد. اين برنامه‌ي زماني به اعضا امکان مي‌دهد تا به طور عميق مسائل را مورد بررسي قرار دهند و در صورت لزوم به ارائه راه‌حل و حمايت بپردازند (کوري ـ کوري، 1382).

9ـ گروه‌هاي باز يا گروه‌هاي بسته:

گروه‌هاي بسته تعداد و ترکيب معيني از بيماران دارند. اگر بيماري گروه را ترک کند، عضو جديدي به جاي او گرفته نمي‌شود؛ چنين گروه‌هايي اصطلاحاً بسته ناميده مي‌شوند. گروه باز گروهي است که تغييريابي در آن زياد است و وقتي اعضاء قديمي آن را ترک مي‌کنند اعضا جديد گرفته مي‌شود (کاپلان و سادوک، 1379).

اين‌که آيا گروه بايد باز يا بسته باشد به چندين عامل بستگي دارد. پذيرش اعضا هنگامي‌که بعضي افراد گروه را ترک مي‌کنند فوايد چندي را دربر دارد، زيرا اين تغيير باعث تحريک و ايجاد انگيزه مي‌شود. با وجود اين، اگر بسياري از افراد گروه را ترک کنند يا اعضاي جديدي در گروه پذيرفته شوند، ديگر ممکن است آن انسجام قبلي وجود نداشته باشد. بنابراين بهتر است زماني اعضاي جديد را بپذيريم که در گروه جاي خالي وجود داشته باشد. هنگامي که اعضاي جديد گروه وارد مي‌شوند، اين نکته را که بايد حداقل در شش جلسه شرکت کنند، مي‌پذيرند. علاوه بر اين، اعضايي که در دو جلسه متوالي بدون عذر موجه شرکت نکنند، از گروه کنار گذاشته مي‌شوند. اين روش‌ها شانس تداوم کار گروه را افزايش مي‌دهد (کوري ـ کوري، 1382).

معمولاً گروه‌هايي که براي حل مشکلات عاطفي تشکيل مي‌گردند، از نوع گروه بسته مي‌باشند (شفيع‌آبادي، 1379).

10ـ نقش درمانگر به عنوان گروه:

هرچند عقايد در مورد ميزان فعال يا کنش‌پذير بودن درمانگر متفاوت است، توافق کلي وجود دارد که نقش درمانگر در درجه اول تسهيل و کمک است. در شرايط ايده‌آل، اعضاء گروه خودشان منبع عمده بهبود و تغيير هستند (کاپلان و سادوک، 1379). يالوم (به نقل از شفيع‌آبادي، 1379) مي‌گويد: اعضا در همان جلسه اول، بايد بياموزند که خود، مسؤوليت، فعاليت، تصميم‌گيري، ارزشيابي و غيره را دارند و کنترل از طريق درمانگر انجام مي‌گيرد.

اتمسفري که شخصيت درمانگر به وجود مي‌آورد، يکي از عوامل قوي ايجاد تغيير است. درمانگر بيش از يک کارشناس ساده است که راه به کار بردن روش‌هاي مختلف را مي‌داند، او از يک نفوذ شخصيتي نيز برخوردار است که بر متغيرهايي مثل همدلي، صميميت و احترام تأثير مي‌گذارد (کاپلان و سادوک، 1379).

به نظر ناپیرو و جرشنفلد[92](1973؛ به نقل از شفيع‌آبادي، 1379) رهبر گروه، وظايف و مسؤوليت‌هايي دارد که اگر آنها را به درستي انجام ندهد، گروه در نيل به هدف‌ها موفق نخواهد بود.

رهبري عبارت از ايجاد روابط انساني سازنده و تسهيل‌کننده بين اعضاي گروه مي‌باشد. رهبري مفيد و سازنده مستلزم آن است که رهبر گروه شخصاً از توانايي عقلاني و عاطفي کافي برخوردار باشد. رهبري، بخش تفکيک‌ناپذيري از فرايند کل گروه محسوب مي‌شود و عادات خاص، توانايي‌ها، مهارت‌ها و روش‌هايي را در برمي‌گيرد (شفيع‌آبادي، 1379).

تکاليف اساسي درمانگر در گروه درماني

1ـ تصميم براي ايجاد يک گروه درماني

   ـ تعيين زمينه و ابعاد گروه

   ـ انتخاب طول و دفعات جلسات گروه

   ـ انتخاب گروه بسته يا باز

   ـ انتخاب درمانگر همکار براي گروه

   ـ فرمول‌بندي مقررات گروه درماني يا ساير انواع درمان‌ها

2ـ کار ايجاد يک گروه درماني

   ـ فرمول‌بندي اهداف مناسب

   ـ انتخاب بيماراني که قادر به انجام تکاليف گروهي باشند   

   ـ آماده‌سازي بيماران براي گروه درماني

3ـ ساخت و حفظ يک محيط درماني

   ـ ايجاد فرهنگ گروه به طور آشکار و پنهان

   ـ شناسايي و حل مسائل رايج (عضويت، چرخش،گروه‌هاي فرعي، تعارض)

(جدول از اس .وينوگراف: گروه درماني: در درسنامه روانپزشکي، انتشارات روانپزشکي آمريکا، واشينگتن دي. سي. 1988؛ به نقل از کاپلان و سادوک، 1379).

11ـ کمک درمانگر

اکثر روان‌درمانگران ترجيح مي‌دهند در کار گروهي خود يک کمک درمانگر داشته باشند (ثنايي، 1374). موضوع اصلي در مرحله‌ي اوليه آن است که درمانگر و کمک درمانگر از سهم مساوي در تشکيل گروه و اداره آن برخوردار باشند. درمانگر و کمک درمانگر بايد تصوير روشني از اهداف گروه کاري که مي‌خواهند در اين زمان انجام دهند و نحوه تحقق هدف‌ها داشته باشند. همکاري و توافق اساسي بين درمانگر و کمک درمانگر براي شروع کار گروه بسيار اهميت دارد. چنانچه درمانگر سهم بيشتري در فعاليت‌هاي گروه داشته باشد، احتمالاً کمک درمانگر نقش منفعلي را پيدا خواهد کرد. آمادگي رواني درمانگر و کمک درمانگر و تبادل اطلاعات بين آنها اهميت زيادي دارد (کوري ـ کوري، 1382).

آماده سازي[93] :

به اعتقاد کاپلان و سادوک(1379)، بيماراني که توسط درمانگر براي تجربه گروهي آماده مي‌شوند، مدت طولاني‌تري به درمان ادامه داده و اضطراب ابتدايي کمتري در مقايسه با کساني‌که آمادگي پيدا نکرده‌اند گزارش مي‌کنند؛ اين آماده سازي عبارت است از توضيح دادن هر چه كاملتر روش درماني قبل از جلسه اول و پاسخگويي به هر سوالي كه ممكن است بيمار داشته باشد.

چيزي که معمولاً به نام «مقاومت» از اعضا ديده مي‌شود، اغلب نتيجه‌ي عدم موفقيت درمانگران در تبيين مناسب وجود گروه‌ها، چگونگي کارکرد آنها و نحوه مشارکت فعالانه‌ي اعضاست (کوري ـ کوري، 1382).

بارگرز و تيندال[94] (1982) و باومن و دي لو‌سيا[95](1993) (به نقل از کوري و کوري، 1382) سه روش را براي آماده ساختن اعضا جهت تجربه گروه توصيف مي‌کنند: يادگيري شناختي، تجربه‌ي جانشيني و تمرين رفتاري. اعضا با کمک روش‌هاي شناختي و از طريق خواندن جزوه‌هايي که هدف از گروه، انتظارات مربوط به عملکرد اعضا، مشکلات رايج و موارد خاص را توصيف مي‌کند، اطلاعات کسب مي‌کنند. تجربه جانشيني شامل استفاده از نوارهاي ضبط شده، نوارهاي ويديويي و فيلم‌هايي است که رفتار گروهي موردنظر را در يک گروه فعال منعکس مي‌کنند. تمرين رفتاري شامل شرکت دادن اعضا در فعاليت‌هاي ساخت‌دار مانند اداره‌ و دريافت پسخوراند، مواجهه، خودافشايي و شناسايي موارد مقاومت است. بارگرز و تيندال استدلال مي‌کنند که احتمالاً مفيدترين شکل آمادگي‌هاي پيش از تشکيل گروه تلفيقي از اين روش‌هاست.

مراحل رشد و تکامل گروه

گروه در طول عمر خود مراحل مختلفي را طي مي‌کند. مکانيسم‌هاي درماني در طول مدت درمان به طور يکسان و يکنواخت عمل نمي‌کنند. بلکه در هر مرحله‌اي از درمان، پاره‌اي از عوامل نسبت به ساير آنها اولويت و امکان وجود بيشتري پيدا مي‌کند. در مراحل اوليه که گروه در پي جذب و انسجام و تداوم کار گروه است، عواملي همچون «ايجاد اميد» و «عموميت» اهميت و اولويت‌ خاصي پيدا مي‌کنند. بر اثر ايجاد اميد و دلگرمي از ميزان کساني که احتمالاً گروه را ترک خواهند کرد، کاسته مي‌شود. بر اثر عموميت، ابهام و اضطراب ناشي از ناشناخته بودن گروه و اعضاي آن رفع مي‌شود، و اعضا در گروه احساس آرامش بيشتري خواهند داشت. انتظارات و نيازهاي اعضا، در طول عمر گروه ثابت و يکنواخت نخواهد ماند. ابتدا آنچه بيمار طالب آن است خلاصي از آثار جسمي و روحي (نشانه‌هاي مرضي) ناراحتي او است. ولي بعداً اين هدف تغيير پيدا مي‌کند و نظر او بيشتر معطوف به روابط انساني و ژرفاي رابطه مي‌گردد. به کار افتادن عوامل درماني هم از اين تغييرات متأثر است (ثنايي، 1374).

به طور کلي در روند تکامل گروه، چهار مرحله‌‌ي مختلف وجود دارد که عبارتند از: مرحله آميزش (آغازين)[96]، مرحله انتقال[97]، مرحله کار[98] و مرحله‌ي اختتام[99](همان منبع).

1ـ مرحله‌ي آميزش (آغازين)

به طور کلي در جلسه اول، اعضا و درمانگران گروه هر دو مضطرب‌اند. نگراني درمانگران گروه احتمالاً از اين است که گروه چگونه از آب در خواهد آمد، آيا آنها به عنوان رهبر گروه به خوبي از عهده رخدادهاي گروه بر خواهند آمد، و اين که آيا خواهند توانست گروهي از افراد بيگانه با يکديگر را طوري با هم الفت دهند که اعتماد لازم براي کار مؤثر و کارساز گروهي فراهم آيد. اضطراب اعضا معمولاً به خاطر نگراني از طرد شدن، بروز دادن خود، ملاقات با اشخاص جديد و وارد شدن به يک محيط و شرايط تازه است. اين قبيل نگراني‌هاي اعضا آميخته به اضطراب ايشان درباره موضوعات مشخصي است که قصد دارند آنها را در گروه طرح و بررسي کنند، اما نمي‌دانند که آيا از عهده اين کار برخواهند آمد يا نه. آنها به درستي مطمئن نيستند که از گروه چه انتظاري داشته باشند، و همين نکته باعث بالا رفتن نگراني آنها درباره تناسب خود با گروه و يا مورد قبول آن قرار گرفتن می شود. اعضاء در شروع گروه نگران جذب شدن در گروه و یا برکنار ماندن از آن هستند. اعضاي گروه ممکن است مقاومت هم داشته باشند، خصوصاً اگر گروه، يک گروه داوطلبانه نباشد. ممکن است آنها جسماً اما نه روحاً در گروه حاضر باشند؛ ممکن است نسبت به ارزش‌هاي گروه‌ها يا هدف گروه شک داشته باشند؛ ممکن است نسبت به ميزان کارآيي گروه براي خودشان نامطمئن باشند (کوري و همکاران، 1379).

اعتماد يکي از ملاحظات اساسي در مرحله اوليه گروه است. اعضا ممکن است از خودشان سؤال کنند که آيا «خود واقعي بودن» در گرون امن است؟ آيا بقيه به سخنان آنها گوش مي‌کنند، ديگران راجع به آنها چه فکر خواهند کرد؟ (همان منبع).

همچنين اعضاي گروه نگران نتايج هم هستند. آيا گروه بهره‌اي براي آنها خواهد داشت، آيا اتلاف وقت خواهد بود؟ و بالاخره اين‌که افراد در مرحله شروع نقش‌هايي در گروه پيدا مي‌کنند، ساختارهاي قدرت را به وجود مي‌آورند و متحداني پيدا مي‌کنند، هويت‌هايي را شکل مي‌دهند،‌رهبر و ساير اعضاي گروه را مي‌آزمايند، مي‌رسند به اين‌که آيا گروه آنها را پذيرفته و يا کنار گذاشته است، سعي مي‌کنند رهبر گروه را شاد کنند و مي‌کوشند انتظارات ساير اعضاي گروه را برآورده سازند (کوري و همکاران، 1379).

2ـ مرحله انتقال

گروه قبل از آن‌که بتواند وارد کار عميق و ثمربخش شود، نوعاً بايد يک دوره انتقالي نسبتاً دشوار را پشت سر بگذارد (کوري و همکاران، 1379). در اين مرحله، هريک از اعضاي گروه بحث درباره مشکل خود را آغاز مي‌کند. ابراز مشکل با نوعي شک و ترديد همراه مي‌باشد. زيرا روابط اعضا آن‌طوري‌که بايد و شايد، هنوز عميق نشده است (شفيع‌آبادي، 1379).

وظيفه اصلي و دشوار رهبر(ان) گروه در مرحله انتقال تدبير مداخله‌هايي است که گروه را به يک واحد همبسته[100] تبدیل مي‌کند. از فنون بايد با حساسيت دقيق و در موقع مناسب استفاده کرد. يکي از وظايف رهبر گروه تشويق و ترغيب اعضا به گذر از برخي مقاطع دشوار است. در عين حال، لازم است که رهبر(ان)، اعضاي گروه را به روبه‌رو شدن و حل تعارضاتي سوق دهند که طي تعامل اعضا در همان محل تشکيل گروه شکل مي‌گيرد. رهبران با عمل خود، موضع خويش را نشان مي‌دهند. اگر آنها از اعضاي گروه انتظار مواجهه و برخورد صادقانه، صريح، و سازنده دارند، شايسته است که خودشان با رهبري خويش الگوي اين قبيل رفتارها باشند (کوري و همکاران، 1379).

3ـ مرحله کار

پس از عميق‌تر شدن روابط و اعتقاد اعضا به يکديگر و طرح مسائل و مشکلات، تلاش براي حل آنها آغاز مي‌شود. بدين‌معني که اعضاء به بحث مي‌نشينند و فارغ از هرگونه عامل مزاحمي سعي مي‌کنند مددکار يکديگر باشند (شفيع‌آبادي، 1379).

تمرکز گروه در مرحله کار بر آن است که اعضا را با برانگيختن آنها به جستن و پي‌گيري مسائل مشترک گروه، به يکديگر نزديک کند. گروه وقتي در مرحله کار است که سطح همبستگي آن به حدي است که دو يا چند عضو گروه مي‌توانند همزمان روي مسائل مشترک کار کنند، نه اين‌که اعضا در فضاي گروه به نوبت به کار فردي مي‌پردازند. يکي از ويژگي‌هاي مرحله کار آن است که اعضا عموماً اشتياق به کار يا طرح مسائلي دارند که مايل به کاوش در آنها هستند. معمولاً در گروهي که به مرحله کار رسيده باشد، چند نفر از اعضا به وضوح مي‌دانند که از گروه چه مي‌خواهند، و لذا طالب اختصاص وقت گروه به خود هستند. از ويژگي‌هاي ديگر اين مرحله، تمرکز بر اکنون و اينجاست.از نشانه‌هاي يک گروه پربار اين است که اعضايش حرف زدن درباره رفتار و احساس‌هاي فعلي خود را ياد گرفته‌اند. همچنين اعضا مايل به تعامل ارزشمند و صريح و حتي رويارويي با يکديگر هستند گروه تعارض را به رسميت شناخته و ياد گرفته‌اند که نيازي به فرار از آن نيست.. ويژگي‌هاي ديگري که «مرحله کار» گروه را از مراحل اوليه و انتقال متمايز مي‌کند از اين قرار است: اعضا گروه هدف‌ها و نگراني‌هاي خود را آسان‌تر تشخيص مي‌دهند و ياد گرفته‌اند که مسؤوليت آنها را قبول کنند. درباره انتظارات رهبر و اعضاي گروه از خود، تصوير روشن‌تري دارند. اکثر اعضا احساس مي‌کنند جزئي از گروه‌اند . اعضاي گروه به پيشنهادات و تعبير و تفسيرهاي رهبر اعتماد دارند و نسبت به فنوني که در گروه به کار گرفته مي‌شود کمتر احتياط به خرج مي‌دهند. ارتباط اعضا از طريق رهبر کمتر صورت مي‌گيرد و بيشتر به صورت گفت‌ و شنود يا مبادله آزاد بين اعضا و تمايل آنها به ارتباط مستقيم با يکديگر است. اعتماد آنها به خود افزايش يافته و براي ابراز افکار خود، آزمودن رفتارهاي متفاوت و کاوش در مسائل شخصي، آمادگي بيشتري دارند. همبستگي گروهي در اين مرحله افزايش پيدا مي‌کند. اعضاي گروه با اشتراک مساعي، يک جمع قابل اعتماد به وجود آورده‌اند و براي يکديگر احترام، ارزش و اهميت قايل‌اند (کوري و همکاران، 1379).

4- مرحله اختتام

در هر گروهي که يک رابطه عميق، با معنا و توأم با ملاطفت به وجود آيد، اعضاي آن اکراه دارند که به پايان رسيدن آن را ببينند. اکثر مردم عميقاً از اين‌که جزو گروهي باشند که در آن بتوانند آزادانه احساسات، ترس‌ها، اضطراب‌ها، ناکامي‌ها، خصومت‌ها، عقايد و آرزوهاي خود را بيان کنند لذت مي‌برند (ثنايي، 1374).

سرانجام گروه به جايي مي‌رسد که بايد به طور موقت يا براي هميشه به کارش پايان داده شود. بهترين زمان براي خاتمه دادن به جلسات گروهي، هنگامي است که گروه به هدف‌هاي تعيين شده نايل آمده باشد (شفيع‌آبادي، 1379).

کرامر[101](1990؛ به نقل از کوري و کوري، 1382) وظايف اصلي خاتمه کار گروه را به صورت زير بيان مي‌کند: مرحله خاتمه کار گروه با آميزه‌اي از احساس‌هاي توأم با غمگيني، سردرگمي و شادي مشخص مي‌شود. وظايف اين مرحله بسيار زياد و مشکل است. اين وظايف عبارت‌اند از: درک خاتمه به عنوان يک تجربه‌ي روان‌شناختي، جمع‌بندي کردن تجربه‌ي درمان، صميمي شدن و رها کردن و بالاخره اوج آزادي براي تجربه شروع جديد.

شايد دو مرحله مهم گروه، شروع و پايان آن باشد. شروع به اين علت که در اين مرحله آهنگ کار و حرکت گروه نواخته مي‌شود، و پايان، به اين خاطر که در اين مرحله درس‌‌هاي آموخته شده شکل مي‌گيرد و نوعاً برنامه های عمل فرموله و تدوين مي‌شود (کوري و همکاران، 1379).

به طور کلي، لازم است که تکاليف زير در مرحله نهايي گروه جامه‌ي عمل بپوشد:

ـ مي‌توان اعضاي گروه را ترغيب به روبه‌رو شدن با پايان اجتناب‌ناپذير گروه و بحث همه جانبه در مورد احساس آنها درباره‌ي جدايي پرداخت.

ـ اعضاي گروه مي‌توانند هر مورد ناتمام خود با ساير اعضا و رهبر گروه را به اتمام برسانند.

ـ مي‌توان به اعضاي گروه ياد داد که گروه را چگونه ترک کنند و چطور آموخته‌هاي خويش را با خود ببرند.

ـ مي‌توان به اعضاي گروه کمک کرد تا برنامه‌هاي مشخصي براي تغيير کردن و به موقع اجرا گذاشتن درس‌هاي گروه در زندگي روزمره خود تنظيم کنند.

ـ رهبر گروه مي‌تواند به اعضا کمک کند تا راه‌هايي براي ايجاد شبکه حمايتي خود بعد از ترک گروه پيدا کنند.

ـ براي پيگيري و ارزيابي مي‌توان برنامه‌هاي مشخصي تدوين کرد (همان منبع).

رويكرد هاي گروه درماني

رويكردهاي مختلف گروه درماني محصول نظريه هاي مختلف هستند و در توصيف گروه درماني از زبان هاي نظري متفاوتي استفاده ميشود(فيرس و ترال،1383).

رويكردهاي نسبتا مطرح در گروه درماني عبارتند از :گروه درماني روانكاوانه،نمايش رواني،تحليل تبادلي؛ گروه هاي گشتالتي،رفتار درماني گروهي ،شناخت درماني گروهي و گروه هاي شناختي-رفتاري.

 

 

 

 

 

 



[1]- Mood Disorders

[2]-Cappadocia

[3]-Celsus

[4]- Tralles

[5]-Maimonides

[6]- Foli Criculaire

[7]-Folie a double forme

[8]- Kahlbaum

[9]- Kraepelin

[10]- Leonhard

[11]- unipolar depression

[12]-unipolar mania

[13]- bipolar

[14] - Weissman

[15] - Kessler

[16]- Learned hilplessness

[17]- Leibenluft

[18]- King & Markus

[19] - episode

[20]-Spearing

[21]-Flight of idea كلام و افكار بيمار به سرعت از موضوعي به موضوعي ديگر منتقل شده و قبل از اينكه  رشته‌اي از افكار تكميل    شود، رشته‌اي ديگر آغاز مي‌گردد. ترادف منطقي بهنجار عقايد غالباً حفظ مي‌شود.

[22].علائم درجه اول اشنايدر:شنيدن صداي بلند، توهمات سوم شخص، توهمات به صورت اشاره، توهمات جسمي، بيرون كشيدن يا تزريق افكار، انتشار افكار، درك هذياني، احساسات يا اعمالي كه بيمار آنها را ساخته يا تحت نفوذ ديگران مي داند.

[23] - Memphis & Zurich

[24]- Gunderson & Zanarine

[25]- Emotional baseline

[26]. Cyclothmic Disorder

[27] - Stress – diathesis modlel

[28] - Williams& Healy

[29] - Minors & Water house

[30] - Schildkraut

[31] - Silverstone

[32] - Cookson

[33] - Mendlewicz & Rainer

[34] -Paykel & Cooper

[35] - Mcpheerson

[36] - Abraham

[37] - Lwwin

[38] - Klein

[39] - omnipotence

[40] - denial

[41] - Idealization

[42] - Contempt

[43] - Jacobson

[44] - Reinforcement Model

[45] - Lewinosohn

[46] -Social skill Model

[47] - Chaplin

[48] - Barton

[49] - Coyne

[50] -Angest

[51] -brodie

[52] - Dunner

[53] - Back

[54] - Cognitive trial

[55]- Scott

[56] - Stanton

[57] - Garland

[58] - Ferrier

[59] - Winters

[60] - Neale

[61] - Derby

[62] - Lithium

[63] - Goodwin & Jamison

[64] - Carbamazepine

[65]-Valproate

[66] - Bowden

[67] -Lamotrigine

[68] - Gabapentin

[69] - Topiramate

[70] - olanzapine

[71]-Wolberg

[72]-Phares & Trull

[73]. Forsyth

[74].

[75]. Mesmer

[76]. Joseph Pratt

[77]. Lazell

[78].Marsh

[79].Moreno

[80]. Ackerman

[81]. Satir

[82]. Dreikurs

[85]. Lazaros

[86]. Wolpe

[87]. Universality

[88]. altruism

[89].Imitation

[90].Yalom

[91].Marathon

[92].Napier &Gershenfeld

[93].Preparation

[94].Borgers & Tyndall

[95].Bowman & Delucia

[96].Initial state

[97].Transition stage

[98].Working stage

[99].

[100]. Cohesive unit

[101]. Kramer

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره روان شناسی رنگ ها

بازديد: 595

تحقیق درباره روان شناسی رنگ ها

انسان-وبه تبع او اثر هنري-موجوديت نمي يابد،مگر انكه قالب وروحي داشته باشد0قالب و روح دو وجه منفك ياهمراه و تركيبي نيستند ،بلكه وجوهي محشور و عجيبند كه هيچ كدام بدون ديگري موجوديت و معنا نمي يابد0نه هر فالبي محمل هر روحي است و نه هر روحي تاب نشستن برهر قالبي رادارد0اين دو تنها با يكديگر موجوديت مي يابند و رشد مي كنند و مرتبت وجودي مي يابند0

در هنر معماري ، اثر و روح حاكم بر جايجاي آن از يكديگر منفك نيستند و نمي توانند كه باشند0نمي توان فضايي را تخيل نمود ؛بدون انكه صورت و شمايلي برايش قائل گشت و به همين منوال نمي توان صورت و شمايلي تصور نمود و مصالح ان را در نظر نداشت 0روح فراخ در همنشيني با قالب تنگ ،همچون انيسش خرد وحقير مي گردد يا قالب شكسته بر مي دارد0قالي فراخ نيز ذيل روح خرد شده ، ويران مي شود0 اين دو تنها با رشد متناسب و همپاي يكديگر ،كاراو زيبنده مي گردند0

هر عنصر يا واحد معماري در همان بدو پيدايي ، متحد با مصالح و پيكره ،معرفتي را نيز هويدا و اشكار مي گرداند كه به واسطه اين معرفت است كه آن پيكره ادراك مي شود0هرچند كه مصالح بنايي عامل ايستايي و برپا شدن هر اثر معماري است اما معرفت حاكم بر ان است كه حافظ و نگارنده كليت و گاه حتي جزئيات اثر خواهد بود و گرنه متروك خواهد ماند و ايستايي اش نيز ديري نخواهد پاييد و رو به ويراني خواهد گذاشت0

نقش و رنگ ،نقش پويايي در معماري دارند0 هنرمند در سطوح رنگارنگ كاشي كه به نحوي مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است-نمايش عالم ملكوت و مثال را ، كه عاري از خصوصيات زمان و مكان و فضاي طبيعي است، مي بيند0

پيشگفتار:

در هنر و معماري ايراني با دو پديده شكل و محتوا-يا عينيت و ذهنيت-و در يك كلام قالب و روح مواجهيم0اين مقولات در بر گيرنده هر سه جنبه از هنر معماري، يعني جايگاه اثر در شهر يا معماري شهري ، طراحي خود را بنا يا حجم اثر ، و در نهايت هنرهاي وابسته به معماري كه شامل مواردي چون رنگ و نقشي محوري در انچه كه معماري ايراني ناميده مي شود دارد، اما در دوره هاي پسين، اين شيوه يا مهجور گشته يا نقشي حاشيه يي يافته است 0 حال انكه چنين ظرفيتي را دارد كه فضاسازي كند و بدون اينكه تركيب احجام نا متجانس ضرورت يابد، فضاهاي دلخواه را ايجاد نمايد0

نقش و رنگ كه مبنا و اساس كاشي كاري مي باشند؛ چنانكه زاينده دنيايي از رموز و اسرار عميق اند و رنگ كه مبين حالات روحاني و نفساني ادمي در عالم ملكوت است وازصدها سال پيش مزين مساجد و مقابر و 000 بوده و در هر دوره سير تحولي ويژه خود را داشته است؛ در عصر حاضر به انزال و انزوار روي كرده است و توجه شاياني به ان نمي شود و كاشي كاري ، امروزه به صورت ماشيني انجام مي گردد و روح هنر امروز ، تجلي گاه روحيات عالي هنرمند نيست0

رنگ ها ، رنگ باخته اند و نقش ها مانند ستاره هاي درخشان اسمان بر صفحه كاشي كاري نمي درخشند0 باشد كه بدرخشند0

اين روزها بسياري از رنگ ها از دايره كلمات انسان دي حذف شده اند0 كسي حالا اسمشان را زبان نمي اورد0 كودكان اين دوره نمي دانند بيد مشكي چه رنگي است0 زرين ، لعل، مينايي ، ازرق ، گلگون ، و كهربايي هم به گوش نا اشنا هستند0ودر حال انقراض 0

محمدكاظمي ،نويسنده و پژوهشگر مي نويسد: از نظر عرفا مسائل غير مادي يا معنوي نيز رنگين بوده اند 0 ما بر  خلاف گذشتگان رنگ هاي مادي را هم از ياد مي بريم0 حال انكه انان معتقدبه رنگ هايي براي معنويات و ناديدني ها هستند0 رنگي براي دوست، رنگي براي صلاح و رنگي براي خدا0

ايه 138سوره بقره مي فرمايد: " اين رنگ خداست و چه رنگي بهتر از رنگ خداست؟ و ما پرستندگان اوييم" 0

فصل اول

رنگ

رنگها هر يك بنا بر مميزات خويش متضمن معنايي سمبوليك هستند0 حالات روحاني و نفساني ادمي و نحوه تحقيق وجود موجودات و اموردر عالم  همواره بابيان سمبوليك در ساخت هنر توام بوده است0 در سمبوليسم طبيعي ، رنگها بسيار ساده در كار مي ايند ، چنانكه سبز و سفيدو ابي و بي رنگ مظاهر تازگي ، پاكي ، اسمان و بي تعلقي است0 اما در هنر ديني و اساطيري حد مظهريت رنگها از اين فراتر مي رود0 في المثل در فرهنگ اسلامي سمبوليسم سبز متضمن عاليترين معاني عرفاني است و به اين صورت بالاخص در اطراف نام حضرت خضر(ع)تجلي مي كند .خضرسبز پوش جاويد است.

رنگ سبز سمبوليسم جاودانگي و نيكويي است كه صورتش از عالم طبيعت و محسوس اخذ شده ،اما معنايش از عالم معاني و نامحسوس .

درعين حال خشم و غضب و جنگ و جهاد نيزبا زبان خون ظاهر شده است و شياطين و ديو سيرتان در لباسي قرمزرنگ در نظر امده اند. علي رغم ايت تلقي ثا نوي رنگ سرخ از حيث زيبايي بسيار به هم نزديكند .بديسان نوعي سمبوليسم دوگانه از رنگ سرخ القا شده است كه درمورد رنگ سياه صدق مي كند .

نظام سه رنگه

سه در حد عدد ، و در حد مثلثدر هندسه  ، بازتابي از مفهوم بنيادي روح ، نفس ، و جسم است كه تمامي افرينش را مي سازد0 اگر از سوي ديگر در حد سيرهاي سه گانه روح در نظر گرفته شود، ياداور اعمال نزول، وبسيط عرضي است كه به ترتيب نمايشگر صفات انفعالي ، فاعلي ، و خنثي هستند( پيكره 66 )

سفيد غايت يكپارچگي همه رنگها است، پاك و بي الايش 0 در حالت نا مظهر خويش ، رنگ نور محض است پيش از تجزيه و پيش از انكه يكي خود بسيار گردد0 نور ، كه از حالت نمادين سفيد تلقي مي شود ، از خورشيد نازل مي شود و نماد توحيد است 0

همچنانكه رنگ با سپيدي اشكار مي گردد ، با سياهي پوشيده مي ماند ؛ " پوشيده از روشني بسيارش" سياه ، " شبي روشن ميان روز تاريك  " است ، چنانكه از خلال اين سياهي تابناك است كه مي توان وجوه پنهان حقتعالي را يافت 0 اين دريافت از طريق سياهي مردمك چشم حاصل مي شود كه ، در حد مركز چشم ، رمزا" حجاب بينش دروني و بيروني ، هردو است0 سياه فناي خويشن است0

نظام چهار رنگه

چهار در حد عدد ، و در حد مربع درهندسه ، بازتابي از نقش بندي تصويري نفس كل است كه به گونه ي صفات فاعلي طبيعت ( گرم ، سرد ، تر ، خشك) و كيفيات انفعالي ماده (اتش ، اب ، هواو خاك) ظاهر گشته است0 ( جدول 2) چهار ربع روز ، تربيعات قمر ، چهار فصل ، و بهره هاي چهارگانه ي زندگاني اين جهاني ادمي بازتاب هاي ثانوي اين نظام اند ( پيكره ي 67)0

رنگ هاي اوليه سرخ ، زرد ، سبز، و ابي به چشم مي ايند 0 اين چهار رنگ با چهار عنصر اصلي ( " اركان اربعه " ) همخواني دارند0 طبيعت ،عامل فاعلي در قبال ماده ، دائر كننده ي خلقت دنيوي ست و نواخت هاي ظاهر و باطن تمامي هستي راتعين مي بخشد 0 ادمي از طريق نظام چهار رنگه همخواني هاي محسوسي با جنبه هاي گونه گون اين نيروي جبلي طبيعت برقرار مي كند كه پيوسته در طلب حالت تعالي متماثل با حالت ازلي انتظام  خود است0

سرخ تداعي با اتش دارد ، نمايشگر صفات طبيعي و جفت گرمي و خشكي است 0خود مبين روح حيواني است-فاعلي، انبساطي ، انعقادي 0 از لحاظ زماني ، همان بامداد ، بهار ، و كودكي است0 سبز مكمل سرخ است ، نمايشگر صفات متضاد سردي و رطوبت است 0 سبز نماينده ي اب است و نفس مطمئنه ، با صفاتي انفعالي ، انقباضي ، و انحلالي 0 از لحاظ زماني همان شامگاه ، خزان ، و پختگي ست0 زرد هواست ، گرم و تر 0 صفتي فكورانه ، فاعلي ، انبساطي ، وانحلالي دارد0

ابي نماينده خاك است،سرد و خشك، ابي نشانه ي نفس اماره است ،با صفاتي انفعالي ،انقباضي، و انعقادي، ضمن انكه نمايشگر پايان دوره هاست ،زيرا كه شب است، زمستان است ،و پيري0سيرهاي نزولي و عروجي اين رنگها ،چون در حد حركتي از طريق چهار ربع يك دايره در نظر گرفته شوند، خود دايره ئي تمام و كمال ترسيم مي كنند؛ پايان يك دوره هيچ نيست جز نشانه ي اغاز دور ه ئي

ديگر0

سبز در اسلام برين هر چهار رنگ به شمار مي رود چرا كه متضمن ان سه رنگ ديگر هم هست0زرد وابي رويهم آميزه ئي متعادل از سبز به دست مي دهند كه سرخي ،پسديد آنست0سبز با دو ساحت فطري اش كه گذشته يا ازليت (ابي)و آينده يا ابديت (زرد)باشد،و با ضدش،زمان حال سرخ فام ،نشانه ي اميد ،باروري ،وجاودانگي ست0

هماهنگي رنگهاي همجوار

رنگهاي همساز ،يارنگهائي كه در دايره اي رنگ كنار هم هستند ،معمولا"در طبيعت يافت مي شوند0رنگين كمان مقياسي از سرخ تا به نارنجي و آبي تابه بنفش دارد0رنگهاي پائيزي رنگ سرخ را از خلال نارنجي ،زرد،طلايي،قهوئي ،و ار غواني در جه بندي مي كند0برگهاي در ختان با سبز زرد گونه ،سبز ،سبز ابي گونه درجه بندي مي شود 0بيشتر رنگها از حيث سايه-روشن با رنگهاي همجوار درجه بندي مي شوند0

رنگهاي همساز بر تاثيرات رنگي تاكيد دارد،همچنانكه در تمام موارد رنگ ساده ي اصلي يا فرعي به پيشگرمي دو همسايه ي واسط،كه نمايشگر منش اصلي انند،تشديد مي شود0

هماهمنگي رنگهاي ناهمساز

تضاد همزمان رنگهاي ناهمساز (مخالف)روي دايره ي رنگ در طبيعت نيز به همان فراواني رنگهاي موافق و همساز رخ مي نمايد0اين تضاد يا تخالف به شدت هر رنگ مي افزايدو،به اتكا‌ي پديده هاي پسديد، به هر كدام درخشش ،وضوح ،و باروري مي بخشد0

گلهاي بنفشه كه بيشتر مركز زرد فام دارند؛ بالهاي مرغ نيلي كه با تلا لو هاي مخالفتاب ،نارنجي زرد گونه مي زند؛و صحنه ي يك غروب نارنجي بر اسمان بحري سير هيچ نيستند جز نمو نه ئي چند استفاده عالي طبيعت از تضاد هماهنگ رنگها (پيكره ي 70)

با رنگهاي مكمله يا ناهمساز ،يك رنگ كرم (اغلب به مساحتهاي كوچك)را مي توان بر مساحتهاي بزرگي از رنگهاي سرد نشاند و بدينسان براي در هم شكستن كيفيتي انفعالي كيفيتي مثبت بر انگيخت 0ترتيب ناهمساز ها ،البته ،نه محدود به دايره ي رنگ بلكه شايد به بر جسته ترين نحوي در دو رنگ مكمل سياه و سفيد جلوه گر است 0

هفت رنگ

سنتا" مجمو عه ي هفت رنگ به مفهوم كلي رنگ نافذ است 0سفيد ،سياه ،و سندل فام،در حد گروه سه رنگه ي اول ،مكملسرخ ،زرد،سبز،و آبي اند كه در حد چهار رنگه ي دوم تلقي مي شوند0اينها رويهم ،به تعداد،گروهبندي  عالي هفت رنگ را نشان مي دهند0اين مشخصه ي عددي اساس درك نظام سنتي رنگ است0

رنگ سفيد:

سفيدي حتي "در بسياري از اشيا ي طبيعي نيز به نحو صفا بخشي زيبايي را تعالي مي بخشد ،چنان كه در مورد مرمر و مرواريد و گل ياس چنين است-بعضي از ملت هاي مختلف به طريقي در اين رنگ نوعي قداست و تاثير گذاري تشخيص داده اند 0در فلسفه حيات و رمزهاي مردمان ، اين رنگ نشانه بسياري چيز هاي موثر و بزرگ بوده است همچون عصمت نو عروسان وبركت پيري 0يا مثل تقدس آتش سپيد زبانه كشيده نزد زرتشتيان ،ولباس رو حانيان زرتشتي ،كه نشانه اي است از همان احساس احترام و حرمت ،ونيز پاكي دور از دسترسي كه براي روحانيت و مقام آن تصور  شده است0در بسياري از نقاط عالم ،سفيدي در پوستي كه بر گردن قضاوت مي افكنند ،حاكي از عظمت نمادين و عدالت در داوري است0هم چنين اين رنگ در بسياري از فر هنگ هاي ملل ،خبر آور نوعي شادي و بشارت نيز شده است0چنان كه در ميان روميان ،سنگ سفيد نشانه روز  خوش بود0

البته همه اين معاني و رموز رنگ سفيد و خصايص آييني آن ،كه به حالت خواسته يا نا خواسته در ذهن معماران اثار اسلامي ودر هيئت و جامه دروني و گاه بيروني اين بناها (به خصوص در مناطق كويري)متجلي مي گردد،علي رغم گوناگوني نظرات و تشتت اعتقاداتي كه اين رنگ در فر هنگ هاي قبلي داشته ،در مسجد اسلامي ،شكل واحدي و توحيدي به خود مي گيرد،از اعتقادات و معاني بومي فراتر رفته و در جهت بيان حالات قدسي و ان روح عبادتگر و نيايشگري قرار مي گيرد كه ديده بر نقطه اي واحد و نوري متجلي از منبع فياض وحدانيت دارد0

رنگ سفيد،هم چنان كه "پر معني ترين رمز پديده هاي روحاني است ،عامل تشديد در تمامي چيز هايي نيز هست كه براي بشر از همه چيز پر مهابت تر ،وحشتناك تر و حتي تر ساننده تر هستند0

رنگ سياه:

رنگ سياه در عرف عام با تيرگي و پريشاني روزگار و فلاكت و بدبختي قريت است0اما حضور آن در آداب ور سوم مختلف حكايت از معني دو گانه آن مي كند0لباس برخي روحانيون مسلمان و مسيحي  و لباستيره كاهنان  بابلي كه قبايي به شكل ماهي سياه بود از معاني مثبت آن حكايت مي كند0در محافل اشرافي قديم رنگ سياه رنگ رسمي لباسها بوده است0خلعت سياه از اين زمره است

سياه پوشي در برخي اقوام معنايي قريب به معتقدات اسلامي در باره سبز پوشي خضر دارد0

در ادبيات و عرفان اسلامي رنگ سياه نشانه تعالي است0چنانكه آب حيات در ظلمات به دست مي ايد و مقام شب قدر نشانه تعالي شب از روز است0

سندل فام خاكي ست، رنگ زمين:"تهي از رنگ" 0

سندل فام ،از جنبه ي نمادين ،همان آدمي ست به اجمال ،زمين است به تفصيل،جسم نزد صنعتگر ،سطح خنثي نز دهندسه دان،و كف از براي مهندس ومعمار0

آميزش بصري رنگها:

رنگها از كيفياتي واجد بعد بر خوردارند0رنگهاي كرم از قبيل سرخ ،نارنجي وزرد فاعلي و پيشتاز ،رنگهاي سرد از قبيل سبز ،آبي و بنفش انفعالي اندو پسنشين0با اين اصل ،سلسله هائي از تراز هاي اوليه ،ثانويه و ثالثه ،وابسته به پس زمينه ،الگوها و روشني ها يا تلالو حاصل مي ايد0

پس زمينه ،سنتا"به رنگي واحد يا به رنگهاي همساز متمركز به رنگ آبي كه همجوار با سبز-آبيها يا آبي-بنفش هايند،گرايش دارند0تراز هاي ثانويه ،در حالي كه سوي ناظر پيش مي آيند و گاهي اوقات مركب از الگوهاي بسيارند،نمايشگر رنگهاي مكمله ي پسزمينه هايشان هستند0تسلط عمده يرنگ زرد ويژگي اين تراز است،اما الگوهاي ثانويه ي فيروزه ئي هم رايج اند0در مورد اخر،اما،تاكيد اصلي هميشه روي تراز هاي نارنجي زرد گونه است0

روشنه هاي شكو فه هاي سفيد وزرد روشن يا ديگر نقشمايه ها ويژگي بخش تراز ثالثه اند كه به ناظر از همه نزديك تر مي نمايد0اين روشنه ها لاجرم به پسنشين ترين نظامالگو هاي ثانويه تعلق مي گيرند و بدينسان عمق بصري با توازني پديد مي اورند0

رنگها،نمايشگر اندازه ي نسبي آشكاري هستند ،چون رنگهاي روشن مايل به انبساط اندو رنگهاي تيره مايل به انقباض0زرد فراخمايه ترين رنگها مي نمايد ودر پي ان سفيد،سرخ ،سبز،آبي   و سرانجام سياه قرار داردكه تنكمايه ترين رنگهاست0گزينش عاقلانه ي شكوفه هاي كوچك سفيد يازرد در تراز هاي ثالثه، كه پيش تر مطرح شد، شاهدي است براي آگاهي هنرمند سنتي از اين ظرايف كاربرد رنگ0

قوانين آميزش بصري رنگ با تضاد هاي همزمان يا متوالي رنگها سرو كار دارد 0اگر رنگها پر تضاد در مساحت هاي كوچك ارائه شده باشند به چشم از هم شناخته نمي شوند و خبط بصر به بار مي اورند0اگر سرخ و سبز در اميزند حاصل كار قهوه اي گلفام است0

رنگ در معماري اسلامي

در معماري اسلامي به خصوص مساجد ،نقوش گچبري ها ،آجر كاريها و كاشي كاريها بر مبناي معناي سمبوليك هر يك از انها و حس پوياي زيبا پسندي مذهبي مردمان انتخاب مي شوند0ختايي ها ،اسليمي ها و ديگر نقوش كاشيكاري كه با رنگ هاي ملايم و تضاد هاي دلنشين كنار هم و در لابلاي هم مي خزند ،چشم را با منحني هاي بيكران به هم بافته شان به مسير هاي بي انتهاي مامني نامعلوم و بهشتي گم شده سوق مي دهند0

بيشترين قسمت سطوح كاشي كاري به رنگ هاي سردي چون زنگاري ها ،فيروزه اي ها و لاجوردي ها تعلق دارد0لاجوردي ها ورنگ هاي آبي خام،عمق دارند كه آدمي را به بي نهايت و به جهاني خيالي و دست نيافتني مي برند0ابي گستردگي و وسعت آسمان صاف را به ياد مي آورد0نشانه صلح است و بهجت و فرحناكي ورنگ بي گناهي 0نور ابي،كساني راكه بي قرارند،ارام مي كند0آبي همواره متوجه درون است و جنبه هاي گوناگون روح آدمي را نشان مي دهد ،در فكر و روح اوداخل مي شود و باروان او پيوند مي خورد0آبي معني ايمان مي دهد واشاره اي است به فضاييلايتناهي وروح0براي مردم مشرق زمين ،آبي سمبل جاودانگي است0وقتي به تاريكي مي گرايد،معني وهم ،بيم،وغم واندوه،يامرگرا به خود مي گيرد0مردمان آيين پرداز باستان،به قداست فيروزه اي معتقد بودند 0به زعم انها،فيروزه سوي چشم را زياد مي كرد0رنگ رويش وتعالي بود،نازايي و بي باري را از بين مي برد،عزت وسلامت نفس مي اورد ،و نقشي داشت در چيرگي نور بر ظلمت0

لاجورد رنگ عالم مثال است،حكمت عاليه عالم علوي است 0تماشاي اين رنگ،تماشاي وسعت درون است،رسيدن به شعور را زناك و شهود متاعلي است0بيانگر بيكرانگي آسمان آرام و تفكر بر انگيز سحرگاهان صاف و صميمي است0

در زمينه كاشيكاري ،اين رنگ به نهايت گويايي مي رسد و همچون سينه فراخ لاجوردين سپهر،تماميت فضاي ميان نقش ها را مي اكند و نقوش زير زرد و نارنجي در ميانه ان بسان ستارگاني در اسمان بيكرانه شب هنگام ، مي درخشند0

در اين عرصه ،هر عاملي كه به كار گرفته مي شود و هر فني كه مايه زايش و افرينش اثري است،نشان از جهان علوي دارد و هر نقش ورنگ ،در تمام نماد وسمبل ،بيانگر چيزي از همان عالم است وهنر مند در اين فرايند ،در مقام انساني است كه به صورت ،ديدار و حقيقت اشيا در وراي عوارض و ظواهر مي پردازد0او صنعتگري است كه هم عابد است وهم زائر،وبراي اين است كه صورت خيالي هنر اسلامي متكفل محالات و ابداع نور جمال ازلي حق تعالي است ؛ نوري كه جهان در آن آشكار مي شود و حسن جمال اورا چون اينه جلوه مي دهد.

نتيجه:

لذت ارتجالي از زيبايي رنگ ونوربي شك با معاني ماوراي طبيعي نور و تصاوير استعاري حاصل از رخشندگي و تابندگي مطلق آن قابل حس است.

رنگ ها هر يك نشانگر موجوديتي خاص هستند ،ويژگي هر رنگ با خصوصيت هر وجودي تطابق دارد ،رنگ ها به آنها شخصيت مي دهند و هر كدام را متمايز از ديگري مي كنند اين موجوديت شامل حالات روحاني ،دوره هاي مختلف زندگي زمان و عناصر چهارگانه و... مي باشد.

فصل دوم : كاشي كاري

سابقه تاريخي

كاشي سازي و كاشيكاري كه بيش از همه در تزيين معماري سرزمين ايران ،وبه طور اخص بناهاي مذهبي به كار گرفته شده ، داراي ويژگي هاي خاصي است0

اين هنر و صنعت از گذشته بسيار دور در نتيجه مهارت ،ذوق و سليقه كاشي ساز در مقام شيئي تركيبي متجلي گرديده ،بدين ترتيب كه هنرمند كاشيكار با كاربرد و تركيب رنگهاي گوناگون و يادر كنار هم قرار دادن قطعات ريزي از سنگهاي رنگي و بر طبق نقشه اي از قبل طرح گرديده ،به اشكال متفاوت وموزون از تزينات بنا دست يافته است0

طرح هاي ساده هندسي ،خط منحني ،نيمدايره،مثلث،و خطوط متوازي كه خط عمودي ديگري بر روي انها رسم شده از تصاويري هستند كه بر يافته هاي دوره هاي قديمي تر جاي دارند،كه به مورور نقش هاي متنوع هندسي ،گل و برگ،گياه و حيوانات كه باالهام و تاثير پذيري از طبيعت شكل گرفتند پديدار مي گردند،و در همه حال مهارت هندمند و صنعت كار ، در نقش دادن به طرحها و هماهنگ ساختن انها ،بارزترين موضوع مورد توجه مي باشد0

اين نكته را بايد ياد اور شد كه مراد كاشيگر و كاشي ساز از خلق چنين اثار هنري هرگز رفع احتياجات عمومي وروزمره نبوده ،بلكه شناخت هنرمند از زيبايي و ارضاي تمايلات عالي انساني و مذهبي مايه اصلي كارش بوده است 0مخصوصا"اگر به ياد اوريم كه هنرهاييي كاربردي بيبشتر جنبه كاربرد مادي دارند ،حال انكه خلق اثار هنري نمايانگر روح تلطيف يافته انسان مي باشد0

هنر كاشي كاري معرق، تركيبي از خصايص تجريدي و انفرادي اشيا و رنگهاست ،كه بيننده را به  تحسين ذوق وسليقه واعتبار كار هنرمند در تلفيق و تركيب پديده هاي مختلف وادار مي سازد0

وجه تسميه كاشي

جغرافي نويسان قديم عرب  شهر كاشان را قاشان نوشته اند ،ودر شرق زمين ساخت يك نوع اجر معروف به كاشي يا كاشاني به اين شهر نسبت داده شده است0

هنر در عرصه معنا

در تذهيب ها ،گچبري ها ،و معماري و كاشي كاري ،هر تصوير ي، نشان از بهشت مثال روح دارد0

ضمنا" انچه فرش را پيوند و يگانگي مي دهد همانا پود است كه در حواشي ظاهر مي شود0از نظرگاه سمبوليسم هنر ديني تارهاي پود مانند "اسما و صفات خدا "است كه زير بناي همه هستي است اگر ان را از فرش بكشيم سراسر مي پاشد0

باكمي تعمق روشن مي گردد كه هنرمندي كه همه نيروهاي باطني خودرا براي به وجود اوردن اثاري كه ابعاد ان از چند سانتي متر فراتر نمي رود گرد مي اوردو همه پريشانيهاي خاطررا به هنگام طرح دقيق و رنگ اميزي و قلم زني و اتصال ظريف چوب  و كاشي وفلز و ايجاد خطوط و نقوش برروي فلزات و شيشه و كاشي و چوب از ياد مي برد و جمعيت خاطر را جايگزين انها مي سازد،  در ان حال امادگي براي  الهامات و پذيرش صور خيالي ابداعي ،پيدا مي كند استاداني كه با قلم گيري ظريف سروكار دارند مجبورند نفس را در سينه حبس نمايند و مرتبا"لحظاتي چند به اين حالت كار كنند0معلوم است كه در اثار اين گونه هنرمندان  چه اندازه رنج و درد و زحمت وجود داشته كه طبيعتا"در نفوس انها اثري تهذيبي و پالايشي دارد، و خود يك نحوه  رياضت روحاني است كه در مراحل بعد با ادمي همراه مي شود كه سيرر وسلوك هنرمند را هنگام كار بيان مي كند0

از روحانيت هنر در اسلام است كه بسياري از هنرمندان اهل سير و سلوك بوده و ادابي معنوي را در صنايع اسلامي ايجاد كردند و به همين جهت صوفيه براي انان ادابي معنوي پرداختند كه از معماري گرفته تا چيت سازي را در بر مي گرفت و به اين فنون روحانيتي عميق مي بخشد0علاوه بر اين ،اوضاع خاص حاكم بر هنر هاي مستظرفه خود بر اين حالت مي افزود و ان عبارت از ريزه كاريهاي مندرج در كار صنايع بود 0

كاشي كاري در دوره هاي مختلف ايران

در ايران مراوده فرهنگي ،اجتماعي ، نظامي ،دادو ستد هاي اقتصادي و رابطه صنعتي ، گذشته از ممالك همجوار  با ممالك دور دست حتي از دوران تاريخي سابقه داشته است0اين روابط تاثير متقابل فرهنگي را در بسياري از شئون صنعتي و هنري به ويژه هنر كاشي كاري و كاشي سازي به همراه داشته ،كه اولين اثار و مذاهب اين هنر در اواخر هزاره دوم ق0م0 جلوه گر مي شود0در كاوش هاي باستان شناسي چغازنبيل ،شوش وساير نقاط باستاني ايران،علاوه بر لعاب روي سفال ،خشت هاي لعاب دار نيز يافت شده است0فن و صنعت موزاييك سازي يعني تركيب سنگ هاي كوچك و طبق طرح هاي هندسي و با نقوش مختلف زيبا در اين زمان به اوج ترقي و پيشرفت خود رسيده است0

تزينات به جاي مانده از زمان هخامنشيان حكايت از كاربرد اجرهاي لعاب دار رنگين و منقوش و تركيب انها دارد،بدنه ساختمان هاي شوش و تخت جمشيد با چنين تلفيقي ارايش شده اند ،دو نمونه  جالب توجه از اين نوع كاشي كاري در شوش بدست امده كه به "شيران وتير اندازان"معروف است علاوه بر موزون بودن و رعايت تناسب كه در تركيب اجزاي طرحها به كار رفته ،نفش اصلي همچنان حكايت از وضعيت و هويت واقعي سربازان دارد0چنانكه چهره ها از سفيد تا تيره و باالاخره سياه رنگ مي باشد، وسايل زينتي مانند گوشواره و دستبندهايي از طلا در بردارند و يا كفش هايي از چرم زرد رنگ به پادارند0از تزينات كاشي همچنين براي ارايش كتيبه ها نيز استفاده شده است 0 رنگ متن اصلي كاشي هاي دوره هخامنشيان اغلب زرد ،سبز و قهوه اي مي باشد و لعاب روي اجر ها از گچ و خاك پخته تشكيل شده است0

در دوره اشكانيان صنعت لعاب دهي پيشرت قابل ملاحظه اي كرد ،و به خصوص استفاده از لعاب يكرنگ براي پوشش جدار داخلي و سطح سفالين معمول گرديد، و همچنين غالبا" قشر ضخيمي از لعاب بر روي تابوت هاي دفن اجساد كشيده شده است0در اين دوره به تدريج استفاده از لعاب هايي به رنگ هاي سبز روشن و ابي و فيروزه اي رونق كرده است0

طرح هاي تزيني اين دوره از نقش هاي گل و گياه  ،نخل هاي كوچك، برگ هاي شبيه گل لوتوس و تزينات انساني و حيواني است0

در عصر ساسانيان هنر و صنعت دوره هخامنشيان مانند ساير رشته هاي هنري ادامه پيدا كرد ، و ساخت كاشي هاي زمان هخامنشيان با همان شيوه و با لعاب ضخيم تر رايج گرديده است0نمونه هاي متعددي از اين نوع كاشي ها كه ضخامت لعاب انها به قطر يك سانتي متر مي رسد در كاوش هاي فيروز اباد و نيشابور به دست امده است0در دوره ساسانيان علاوه بر هنر كاشي سازي هنر موزاييك سازي نيز متداول گرديد0 رنگ اميز هاي متناسب ، ايجاد هماهنگي و رعايت تناسب از ويژگي هاي كاشي كاري هاي اين دوره مي باشد 0

پس از گسترش دين اسلام  به مرور ،هنر كاشي كاري يكي از مهمترين عوامل تزيين و پوشش براي استحكام بناهاي گوناگون به ويژه بناهاي مذهبي گرديد0يكي از زيباترين انواع كاشي كاري را در مقدس ترين بناي مذهبي يعني قبه الصخره به تاريخ قرن اول هجري مي توان مشاهده كرد0

از اوايل دوره اسلامي كاشيكاران و كاشي سازان ايراني  مانند ديگر هنرمندان ايراني پيش قدم بوده و طبق گفته مورخين اسلامي شيوه هاي گوناگون هنر كاشي كاري  را با خود تا دورترين نقاط ممالك تسخير شده يعني اسپانيا نيز برده اند0

هنرمندان ايراني از تركيب كاشي هايي با رنگ هاي مختلف به شيوه موزاييك نوع كاشي هاي "معرق"را به وجود اورده اند0و خشت هاي كاشي هاي ساده و يكرنگ دوره قبل از اسلام را به رنگ هاي متنوع اميخته و نوع كاشي "هفت رنگ"را ساختند0 همچنين از تركيب كاشي هاي ساده با تلفيق اجر و گچ نوع كاشي هاي معلقي را پديد اوردند0و به اين ترتيب از قرن پنجم هجري به بعد كمتر بنايي را مي توان مشاهده كرد كه بايكي از روش هاي سه گانه فوق و يا كاشي هاي رنگي تزيين نشده باشد0

انواع كاشي:

1-كاشي يكرنگ 2- كاشي معرق 3-كاشي هفت رنگ 4-كاشي زرين فام 5- كاشي با تلفيق اجر6-كاشي معلقي

سير تحول هنر كاشي سازي از اوايل دوره اسلامي تا عصر حاضر

ارزش و اعتبار معماري ايران تا حدود زياد ي به تزينات ان بستگي دارد 0كاشي كاري از مهم ترين خصوصيات معماري بوده ،و بسياري را عقيده بر اين است كه ايران اولين كشوري بوده كه از كاشي به عنوان عاملي براي تزئين و سپس استحكام بنا از ان بهره گرفته است0قبل از رواج كاشي كاري در معماري تقريبا"از اوايل دوره سلجوقيان اغاز مي شود ،"اجركاري "و "گچ كاري"دو عنصر مهم در تزيينات بودند0شيوه اجركاري  در معماري ايران منجر به "كاشي كاري گرديده است 0

از اوايل دوره اسلامي تا قرن چهارم هجري، گچبري ، " نقاشي" و " سنگ كاري " بيشترين تزئينات بناهاي مذهبي و غير مذهبي را در بر گرفته ، به نظر مي رسد بهره گيري از تزئينات اجر تا قبل از حدود سال سيصد هجري چندان متداول بوده است0

در دوره غزنويان نيز اجر كاري از اهميت ويژه اي برخوردار بوده و هنرمندان و معماران اين دوره بسياري از بناها را با اجر تزئين كرده اند0

با اغاز قرن پنجم هجري ،شيوه اجر كاري كه در اغاز از شرق ايران شروع شده بود تقريبا"در تمامي نقاط در تمامي نقاط به خصوص قسمت شمال متداول گرديد،و بناها ي مذهبي و غير مذ هبي با اين شيوه تزيين شدند0

از دوره سلجوقيان هنرمندان به رموز ساخت اجرهاي لعابدار اشنا بوده اند ،هم چنين پاره يي از منابع اوليه و تاريخي حكايت از ان دارد كه در اوايل دوره اسلامي بناها با نوعي كاشي اراسته شده اند0

معماران ايراني در اوايل دوره اسلامي در پوشش اجر با لعاب يكرنگ پيشقدم و مبتكر بودند و در رنگ اميزي كاشي ،رنگ ابي فيروه اي را بر ساير رنگها برتري دانسته و مورد توجه قرار داده ، و همراه با تلفيق اجر كاشي هاي فيرو زه يي رنگ استفاده كرده اند و به نحوه مانند نشانيدن نگين انگشتري ، تكه هاي رنگين كاشي را به اشكال هندسي در اندازه هاي مختلف ميان اجر هاي قالب زده ويا در بين اجر هاي تزئيني به صورت كتيبه هاي كوفي قرار داده اند 0

در دوره كوتاه مدت خوارزمشاهيان هنر اجر كاري و كاشي كاري يكرنگ به شيوه دوره متقدم ادامه يافت0 سردر وروديه بناها مزين به سوره هاي قراني به خط كوفي به رنگ فيروزه يي زيباترين نوع تزيين بنا با كاشي يكرنگ را در بر مي گيرند0

حملات "مغول" زماني فعاليت هاي هنري را دچار وقفه ساخت ولي به تدريج از اواسط قرن هفتم هجري ،با پذيرش دين اسلام توسط حكمرانان ايلخاني ، احداث بناهاي مذهبي و غير مذهبي همراه با تزينات اجر كاري و كاشيكاري اغاز گرديد0از اين زمان به بعد استفاده از رنگهاي ديگري چون زرد ،نيلي ،قهوه يي ،سياه و سفيد رواج يافت0

تزينات كاشيكاري كه تا دوره ايلخاني فقط سطوح خارجي بناها را مزين مي كردند،از اين دوره به بعد براي پوشش سطوح داخلي بناها نيز به كار گرفته مي شدند0

در اواخر دوره ايلخانيان و آغاز عهد تيموريان هنر كاشيكاري با سابقه يي در حدود سه قرن ، به زيباترين شكل خود يعني كاشي "معرق " نمايان گرديد0

هنر كاشي سازي معرق يا كاشي گل وبته به تدريج زينت بخش معماري ايران ،به ويژه بناهاي مذهبي گرديد0اهميت كاشي معرق نسبت به انواع ديگر كاشي ،زيبايي فو ق العاده و درجه استحكام آن است،وبه همين دليل پس از گذشت ساليان سال بر روي بناها بر جاي مي ماند0

هنرمندان دوره تيموريه كاشيكاري معرق رادر شرق ايران توسعه داده و بسياري از بناهاي مذهبي اين ناحيه ،به ويژه در هرات ،سمرقند و بخار اپايتخت هاي تيمورو جانشينان او با كاشي معرق تزيين گرديده است0

در كاشيكاري معرق، رنگ هاي متنوع بكار برده شده كه در اين بين رنگهاي متنوع سفيد وآبي تيره ،فيروزه يي ،سبز و پرتقالي بيشتر به چشم مي خورد0

از اواخر دروره تيموريه و آغاز دوره صفويه استفاده از نوع ديگري از كاشي معروف به كاشي "خشتي"يا"هفت رنگ" در تزيين بناهاي گوناگون متداول شد0

در اواخر دوره هاي تيموري و صفويه به تدريج تزئينات كاشي " هفت رنگ " جايگزين كاشي كاري معرق گرديد 0 تحول و رواج كاشي " هفت رنگ " را تا حدودي مي توان ناشي از دلايل اقتصادي و سياسي دانست 0 با توجه به اهميت معماري و احداث روز افزون بناهاي مذهبي و غير مذهبي در دوره صفويه معماران بر ان شدند كه در تزئين بناهاي گوناگون از شيوه تزئيني كاشي "هفت رنگ " بهره گيرند0

براي ساخت كاشي هفت رنگ ابتدا طرحهاي مورد نظر را روي كاشي ساده اماده ساخته ، و سپس نقش ها و نگاره ها را به رنگهاي مختلف دراورده و سر انجام لعاب داده و به كوره مي برند0 كه هر يك از كاشي هاي مربع ، خود شكل قسمتي از طرح تزئيني را تشكيل مي داده است0

طرح اسليمي از جمله طرحهاي متنوع كاشي هفت رنگ است كه هنرمندان دوره صفويه به ان توجه فراواني داشته اند اين شيوه امكان هماهنگ ساختن با معماري اسلامي را به ميزان زياد فراهم مي اورد ، كه از جمله پوشش گنبد هاي مزين به طرح اسليمي تناسب چشمگيري با اندازه گنبد دارند0

كاربرد كاشي كاري هفت رنگ كه از اواخر دوره تيموري در بناهاي مختلف مامور گرديد ، تا دوره قاجاريه ادامه داشت، ولي متاسفانه در دوره متاخر اين شيوه تزئين از نظر ساخت ، رنگ و لعاب به استثناي چند مورد نادر سير نزولي پيموده است0 رنگ هاي زرد و نارنجي روشن از جمله رنگ هاي متداول دوره قاجاريه هستند0

از ديگر انواع كاشي هاي تزييني دوره اسلامي ، كه به سابقه ساخت و استفاده از ان در تزيين معماري به قرون اوليه اسلامي باز مي گردد، نوع طلايي و زرين فام است 0 كه پس از اندك زماني در قرون اوليه اسلامي نزديك شد0

توسعه تدريجي ساخت كاشي زرين فام و استفاده ان در معماري به ويژه در بناهاي مذهبي از اواخر دوره سلجوقيان اغاز گرديد، و در دوره هاي خوارزمشاهيان و به خصوص ايلخانيان به اوج ترقي رسيد و تحول چشميگري در ان به وجود امد 0

برجسته اري در روي كاشي در زمان مغول رواج داشته و تعداد زيادي از كاشي هاي ستاره اي شكل اين دوره كه در حاشيه با كتيبه و در وسط با نقوش انسان ، حيوان و يا گل و گياه مزين گرديده در كارگاههاي كاشي سازي تخت سليمان ساخته شده است0 از انواع ديگر نقشهاي مختلف ، مخصوصا" نقش اژدها در روي كاشي ها مستطيل شكل بيشتر به شيوه برجسته در كاشي هاي كوكبي شش ضلعي و هشت ضلعي به شكل ساده به چشم مي خورد 0 اغلب نوشته هاي دور كاشي هاي كتيبه دار روي زمينه لاجوردي به رنگ قهوه اي ساده نوشته شده است0

در قرن هفتم هجري قمري كاشي كاران هنرمند با الهام از گرايشهاي مذهبي ، زيبا ترين كاشي هاي محرابي را ساختند0

شيوه كاشي  با تلفيق  اجر همانند شيوه اجر و كاشي يكرنگ بوده ،با اين تفاوت كه به جاي كاشي يكرنگ از كاشي هاي الوان استفاده شده است0تلفيق اجر و كاشي كه عموما"با حركت زيباي شطرنجي شكل مي گيرد ،ارزش ويژه اي به معماري دوره اسلامي بخشيده است0

استفاده از كاشي و اجر در ارايش بناهاي مذهبي و غير مذهبي از قرن هفتم هجري به بعد از زماني توسعه يافت كه هنرمندان كاشي كار در صنعت كاشي سازي با لعاب الوان به مرحله پيشرفته اي رسيدند، و به رنگهاي مورد نظر مانند لاجوردي، سفيد، آبي و سبز با لعاب هاي گوناگون دست يافتند0

تزينات خط بنايي كه به علت شيوه خاص نگارش آن به خط معلق نيز شهرت يافته زيباترين شكل تركيب اجر و كاشي را به روي نناها  نمايش مي دهند  ،اين شيوه به خصوص نقش افرين سطوح بناهاي مذهبي متعددي گرديده است0

هنر معلقي را مي توان مكمل كارها وتزيناتي دانست كه در اناوع نماسازيها و پوشش هاي خارجي و داخلي به كار گرفته مي شود0

در قرن چهارم و پنجم هجري براي زيبا سازي و نماسازي ساختمانها،از روش تزينات اجري در رج چيني بناها استفاده مي شد و اتصال و پيوند يك جاي نما به بنا از ويژگي هاي اين روش بود اين ،پيوند را در اسلام معماري "امود"مي نامند0

سنگ كاري ،اجر كاري ،گچبري و كاشيكاري از تزينات چهار گانه معماري دوره اسلامي ايران هستند ،كه در هر دوره اي از تاريخ عوامل مختلف طبيعي ،سياسي و اقتصادي را پشت سر گذاشته وراه خود را طي كرده و نمايشي از زيباييها افريده و به جايي گذاشته ،ولي در يكي دو قرن اخير،وبا اغاز عصر ماشين و توسعه هنر هاي جديد ،هنرهاي سنتي تزيني معماري ايران به دست فراموشي سپرده شده است0

گذشت 14قرن از معماري ايران، و انچه تا كنون از هنر اجر كاري ،گچبري و كاشيكاري در كشور پهناور ايران بر جاي مانده همگي ياد اور ذوق و سليقه و مهارت و ابتكار هنر مندان و استاد كاراني است ، كه هنر خود را با الهام از عقايد مذهبي به كار گرفته و با ايمان به وحدانيت در تزيين معماري ايران به خصوص كاشيكاري ، به زيباترين شكل به ان ارزش جاودانه اي بخشيده اند0

نگارش بر كاشي در تمامي ادوار اسلامي يكي از تزينات مهم و مورد علاقه سفالگران بوده است،كه زماني با الهام از عقايد و گرايش هاي مذهبي ،و زماني تحت تاثير ادبيات شكل گرفته و زيبايي و جلوه يي خاص به اين هنر  سنتي ايران بخشيده است0در اوايل دوره اسلامي از قرن دوم الي چهارم  هجري قمري كتيبه هاي ظروف سفالين را كلمات قصار ،احاديث، گفته هاي بزرگان ،ضرب المثل هاو همچنين عباراتي در طلب بركت و خوشبختي براي صاحب ظرف و تو كل به خدا در بر مي گيرد ،كه عموما"به شيوه كوفي به ويژه در جدار داخلي و سپس بر كف و يا بر روي آن جاي گرفته است0سفالگران همچنين پندواندر زهاي بزرگان و يا احاديثي منسوب به حضرت محمد (ص ) پيامبر اسلام ،حضرت علي (ع )پيشواي شيعيان جهان ،حضرت امام حسين (ع)و ديگر نام آوران دين اسلام ياد كرده ،و اين گفته ها را بر روي سفالينه ها و كاشي ها به تحرير در اورده اند0

 علاوه برشيوه كوفي  ساده، شكسته و تزييني از ديگر شيوه هاي نگارش است كه در تحرير كلمات بر روي كاشي به كار گرفته شده است0بسياري از نوشته ها ي روي كاشي از نظر شكل حروف و تحرير با نوع كتابت قران هاي اوايل دوره اسلامي هماهنگي و شباهت دارند0از انواع سفالينه ها كه در قرون اوليه سلامي با نوشته هاي كوفي همراه بوده مي توان از سفالينه با پوشش گلي وزرين فام اوليه ذكر كرد0

در قرون وسطي (از دوره سلجوقي تا پايان دوره تيموري) شيوه نوشته هاي كاشي ها تغيير نموده و به سبك هاي گوناگون روي سفالينه ها و كاشيها آرايش شده است0

از ديگر شيوه هاي نگارش برروي كاشي و سفالينه ،شيوه شكسته نستعليق است0

اواسط دوره ايلخاني به اين سبك آرايش شده است،و تزيينات عموما" جدار داخلي ،كف ظرف و سطح كاشي را در بر مي گيرد0مضمون نوشته ها عموما"رباعي يا غزل است كه از ديوان شعراي بزرگ آن دوره برگزيده شده ،كه اشعار فردوسي ،بابا افضل كاشاني ،ظهير فاريابي ،حافظ، ظغانشاه مجد الدين بغدادي و مولانا بيشترين نو شته ها را شامل مي شود0

از اين دوره به تدريج نام سفالگر و تاريخ ساخت سفالينه ظاهر مي شود كه پي امد ان بسياري از ظروف و كاشي هاي عهد خوارزمشاهي و ايلخاني داراي نام سازنده و تاريخ ساخت مي باشد0

هنر كاشي سازي از اوايل قرن ششم هجري 0قمري وارد مرحله نويني گرديد،و ساخت كاشي هاي گوناگون مانند كاشي هاي مربع ،كوكبي ، ستاره اي و چند ضلعي و محرابي رايج شد0اين گونه كاشي ها كه بر اي تزيين بناها ي مذهبي مانند مساجد ، مقابر يا مدارس و ديگر بناها مورد استفاده قرار گرفته نقوش تزييني و نوشته هاي گوناگون را در بر مي گيرد0

از دوره صفويه ،نوشته هاي تزييني به شيوه هاي نسخ و ثلث تغيير يافت ، و بسياري از بناهاي مذهبي مانند مساجد و مقابر با دارا بودن تزيينات كاشي كاري گو ناگون ساده ،معرق و هفت رنگ شيوه هاي متفاوت نگارش را نمايش مي دهند0

نتيجه

كاشي و كاشي كاري پايه پيشرفت و تو سعه بي نظير تزئينات در معماري اسلامي است0

كاشي كاري اميزه اي از نقش و رنگ مي باشد و هنر كاشي كار كارفن را به خدمت گرفته تاهنر خودرا به صورت الوان ترين تزينات در كنار ترسيمات و تناسبات عرضه دارد تكامل شناخت نقش و رنگ در هر دوره سير تكاملي كاشي كاري را در بر داردو بالعكس0

فصل سوم :مسجد و مدرسه سپهسالار

كتيبه هاي تاريخي بنا: كتيبه هشتي ورودي مدرسه تاريخ 1298را نشان مي دهد وبر ازاره سنگي ايران تاسال 1301خوانده مي شود و كتيبه سردر بنا مورخ به سال 1302است0كتيبه اي در جلو خان مدرسه داراي تاريخ 1311ه0ش0 مي باشد0

باني و سازندگان بنا : باني مدرسه ميرزا حسين خان سپهسالار متوفي به سال 1298بوده كه پس از فوت وي بناي مدرسه توسط برادرش ميرزا يحيي خان مشير الدوله ادامه يافت0از جمله معماران سازنده بنا مي توان به استاد جعفريان معمار باشي كاشاني و حاج ابوالحسن معمار اشاره كرد0

حجاران مدرسه استاد سيد محمد ،استاد عبداله قزويني ،عمر غلامحسين و استاد ابراهيم بوده اند 0و از استادان كاشي كار مهدي ومحمد صادق كاشاني در كتيبه ها نام برده شده اند0خطاطان كتيبه جلو خان ميرزا غلام رضا خوشنويس و ميرزا حسين خان عماد الكتاب سيفي بوده اند0

سير تحول بنا:چنانچه امد سپهسالار در قسمت جنوبي باغ شخصي خود به سال 1296بناي مدرسه را آغاز نمودو پس از وي برادر ش مشير الدوله به امر ناصر الدين شاه قاجار مامور اتمام بنا گرديد، وليكن پيش از اتمام بنا  در گذشت و قسمتي از تزيينات ان ناتمام ماندكه در دوره هاي بعد تكميل شد0

در سال 1326طد گلوله باران مجلس شورا توسط سربازان روسي گنبد مدرسه سپهسالار نيز مورد حمله قرار گرفتو اسيب ديد0

كاشي كاري گنبد در سال 1307و1308ه0ش0انجام شده ودرسال1319 ه0ش در مدخل شرقي تهيه و نصب گرديده است0

كتابخانه مدرسه از اثار دوره رضاخان مي باشد و تاسال 1339محل فرهنگستان ايران بوده و سپس كتابخانه مدرسه به انجا منتقل شده است0در سال هاي اخير مرمت هايي در گنبد خانه و ايوان جنوب غربي بنا به عمل امده است0

اغلب مدارس همانند بيشتر فضاي هاي معماري-شهري ايران سبب خصوصيت اقليمي ،اجتماعي ،فاقد نماي بسيار متمايز ي نسبت به محيط پيرامون خود بوده اندو به طور عمدهبه وسيله يك ورودي مرتفع و مزين موقعيت خودرا نسبت به فضاهاي پيرامون متمايز مي كردند،فضاي داخلي مسجد به صور گوناگون و بيشتر به توسط كاشي هايي با نقش هاي هنري ودر برخي مواقع با خطاطي به صورت معرق ،معلقي و يا خشتي ،هفت رنگ و000همچنين با استفاده از كاربندي ،مقرنس تزيين شده است0

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره روانشناسی سازمانی

بازديد: 2753

روانشناسی سازمانی         

روانشناسی سازمانی عبارت است از علم بررسی مجموعه عوامل و متغیرهایی که رفتار فرد را در دنیای کار تحت تأثیر قرار می‌دهند. بطور کلی روانشناسان سازمانی رفتار را در موقعیتهای کاری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند.

تاریخچه روانشناسی سازمانی

قبل از سال 1900 حتی نامی از روانشناسی سازمانی وجود نداشت. تا اینکه روانشناسی به نام برایان مقاله‌ای در این باره که چگونه تلگرافچیهای حرفه‌ای مهارت خود را در زمینه فرستادن و گرفتن پیام توسعه دهند، انتشار داد. چند سال بعد در سال 1904 مطالعه روانشناختی تحت عنوان فعالیتها و کنشهای بهم پیوسته که در زندگی روزانه آشکار می‌شود، انجام گرفت که گامهای آغازین در مطالعات مربوط به حوزه روانشناسی سازمانی بود. سه شخص به عنوان پدران بنیان گذار روانشناسی سازمانی شناخته شده‌اند که هر چند بطور مستقل کار کرده‌اند، ولی در اصل آنها آشکارا همپوشی داشته است.

والتر دلیل اسکات به عنوان یک روانشناس بر این نکته تأکید داشت که رهبران مؤسسات بازرگانی در تبلیغات خود نیاز به کاربرد علم روانشناسی دارند. فردریک تیلور ارزش طراحی مجدد شرایط کاری را برای دستیابی به بازده والتر برای کارخانه و دستمزدی بهتر را برای کارگران محقق ساخت. هوگو مونستربرگ یک روانشناس آلمانی یا آموزش آکادمیک سنتتی بود. او به کاربرد روشهای سنتی روانشناسی به مشکلات عملی صنعت علاقمند بود. او در کتاب خود گزینش کارکنان ، طراحی شرایط کار و کاربرد روانشناسی فروش را مورد بحث قرار داده است. بعد از جنگ جهانی اول و دوم روانشناسی سازمانی توسعه بیشتری پیدا کرد و قلمرو تخصصی خود را وسعت داد.

زمینه‌های روانشناسی سازمانی

استخدام و گزینش کارکنان

استخدام و گزینش کارکنان برای محیطهای کاری ، ادارات ، سازمانها ، کارخانجات و ... حائز اهمیت فراوانی است. نیازهای یک سازمان ، تواناییها و قدرتهای لازم برای احراز یک وظیفه و شغل انتخاب افراد مناسب طراحی می‌سازد. روانشناسی سازمانی در بررسی ویژگیهای افراد مفید برای احراز یک شغل نقش اساسی دارند.

ارزیابی عملکرد کارکنان

برای نظارت بر چگونگی پیشرفت کار در یک محل کاری نیاز به بررسیها و ارزیابیهای مختلف از عوامل دخیل در چگونگی عملکرد است. بر این اساس لازم است برای رفع مسائل احتمالی عملکرد کارکنان مورد بازبینی و ارزیابیهای مناسب قرار گیرد. روانشناسان سازمانی تحقیقات متعددی را در چگونگی انجام این ارزیابیها انجام داده‌اند که در مراکز مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

توسعه و آموزش کارکنان

روانشناسان سازمانی مسائل پیرامون توسعه و آموزش نیروی انسانی را نیز در خط مشی وظایف خود می‌دانند. در برخی از حرف و مشاغل نیاز به آموزش و توسعه با شدت بیشتری احساس می‌شود که روانشناسان سازمانی چگونگی و شیوه انجام این امر را عهده دار هستند و بهترین روشها را پیشنهاد می‌کنند.

انگیزش و خشنودی شغلی

بررسی رضایت شغلی کارکنان مسأله‌ای است که توجه بسیاری از اقشار شغلی را به خود جلب کرده است. فقدان و احساس خستگی و نارضایتی شغلی با کاهش عملکرد کارکنان ارتباط تنگاتنگ دارد. روانشناسان سازمانی به دنبال ارائه روشهایی هستند که انگیزش شغلی و خشنودی شغلی کارکنان را بالا ببرند.

محیط کار (بهداشت ، ایمنی ، استرس)

در بررسی عواملی که در محیط فیزیکی و روانی کار نقش مهمی روی افراد دارند. روانشناسان سازمانی نفوذ زیادی دارند، این روانشناسان در چگونگی طراحی فیزیکی محیط اعم از نور ، صدا ، رنگ ، طراحی تجهیزات و ایجاد محیط روانی و ارتباطی مناسب نقش مهمی ایفا می‌کند.

روانشناسی مهندسی

طراحی ابزار کار و تجهیزاتی که در برخی مشاغل کاربرد دارد با مسائل روانشناختی افراد در ارتباط هستند. روانشناسان سازمانی توصیه‌های مفیدی را برای طراحی این ابزار به روانشناسان مهندسی ارائه می‌کنند.


نیازهای ارباب رجوع و مصرف کننده

توجه به نیازهای ارباب رجوع مورد توجه روانشناسان سازمانی است که در پیشبرد اهداف سازمان ، کارخانه یا شرکت نقش مهمی دارد. طلب رضایت ارباب رجوع یا مصرف کننده در واحدهای تولیدی با راه کارهای روانشناسی سازمانی عملی است.

مدیریت و رهبری

استفاده از راه کارهای مدیریتی مناسب و قوی و سبکهای رهبری از جمله مباحثی است که روانشناسان سازمانی به آن می‌پردازند. اینکه کدام شیوه مدیریتی و رهبری می‌تواند نتایج بهینه‌ای به همراه داشته باشد، نتیجه تحقیقات و پیشنهادات این روانشناسان است.

روشهای پژوهش در روانشناسی سازمانی

این دسته از روانشناسان از شیوه‌های مختلف پژوهشی استفاده می‌کنند، به این دلیل که اغلب راه کارهای خود را از یاخته‌های تحقیقاتی که انجام می‌دهند، بدست می‌آورد. تمام روشهای رایج در روانشناسی و علوم انسانی کاربرد خوبی در این تحقیقات دارد، از جمله روشهای مشاهده ، مصاحبه ، پرسشنامه نگرش سنجی و ... .

روانشناسی صنعتی سازمانی چرا؟

          به طور کلی روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار را در موقعیت‌های كاری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند. روانشناسی صنعتی سازمانی دارای دو جهت است: علم و عمل.   

عنوان روانشناسی صنعتی سازمانی، با حفظ تفاوت‌های مفهومی موجود، در انگلستان روانشناسی حرفه‌ای،‌ بیشتر كشورهای اروپایی روانشناسی كار و سازمانی، كانادا و استرالیا روانشناسی صنعتی سازمانی و آفریقای جنوبی روانشناسی صنعتی اتلاق می گردد و تحت این عنوان‌ها روانشناسان به كار و فعالیت می‌پردازند.

در جامعۀ آمریكا به عنوان مهد روانشناسی دنیا، تقریباً چهاردرصد از كل روانشناسان در زمینۀ صنعتی سازمانی فعالیت دارند، این در حالی است كه در كشور ما تعداد روانشناسان صنعتی سازمانی، دارای مدرك تحصیلات دانشگاهی فوق‌لیسانس و بالاتر در این رشته به صورت خالص، از شمار انگشتان دو دست نیز كمتر است.

تقریباً نصف كل روانشناسان در جامعه آمریكا در حیطۀ تخصصی روانشناسی بالینی و روانشناسی مشاوره كار می‌كنند و همین عامل می‌تواند به طور كلی منجر به شكل‌گیری نوعی قالب فكری نسبت به فعالیت روانشناسان گردد. به نحوی كه در جامعه خودمان به وضوح شاهد این پدیده‌ایم. تعریفی كه جامعۀ ما از روانشناسان و روانشناسی ارائه می‌نماید حاكی از خلاصه شدن روانشناسی در سر و كار داشتن با بیماران روانی است.

سالیان پیش بلوم و نیلور (۱۹۶۸) روانشناسی صنعتی سازمانی را این چنین تعریف كردند:

« كاربرد یا گسترش حقایق و اصول روانشناختی به مشكلات انسان‌هایی كه در زمینۀ صنعت و تجارت كار می‌كنند.»

به طور کلی روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار را در موقعیت‌های كاری مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند. روانشناسی صنعتی سازمانی دارای دو جهت است: علم و عمل.

جهت اول: روانشناسی صنعتی سازمانی دارای حق قانونی تفحص علمی است، و علاقه‌مند به رشد و توسعۀ دانش در موضوع انسان در محیط كار.

جهت دیگر: روانشناسی صنعتی سازمانی ـ جهت حرفه‌ای ـ مربوط به كاربرد دانش برای حل مشكلات واقعی دنیای كار است. یافته‌های پژوهشی روانشناسی صنعتی سازمانی را در زمینه‌های استخدام بهتر كاركنان، كاهش غیبت، بهبود ارتباطات، افزایش خشنودی شغلی و حل مشكلات بی‌شمار دیگر دنیای كار، می‌توان به كار گرفت.

روانشناسی صنعتی سازمانی چیزی بیش از یك وسیله است كه در اختیار رهبران تجارت و صنایع قرار گیرد، تا فقط بتواند كارآیی واحد ایشان را افزایش دهد.

متد علم روانشناسی عینی است، چون بر مشاهده متمركز است. روانشناسان رفتار انسان را مشاهده می‌كنند ـ حركت‌ها، سخنان و كارهای خلاق. این رفتارها تنها جنبه‌های موجود انسان است كه می‌توان آنها را به صورت عینی مشاهده كرد (مثل دیدن و شنیدن) و اندازه‌گیری و ثبت نمود. چیزهای دیگری نیز هستند كه به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند و همچون جنبه‌های ناآشكار انسان مثل انگیزه‌ها، عواطف، ادراك، تفكرات و احساسات ولی به طریقی رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. مثلاً، انگیزه‌ كه به عنوان یك سایق درونی مشاهدۀ آن غیرممكن است ولی بر عملكرد تأثیر مستقیم دارد و قابل مشاهده و اندازه‌گیری است. بنابراین آثار انگیزه قابل مشاهده است. یك فرد عصبانی رفتارهای بسیاری همچون صورت برافروخته، تنفس تند و مشت‌های گره كرده را نشان می‌دهد. فردی كه نیازی بسیار به پیشرفت دارد رفتاری متفاوت‌تر از فردی كه نیازی اندك به پیشرفت دارد، از خود بروز می‌دهد، چه در شغل، چه در یك میهمانی و یا در یك آزمون روانشناختی.

هوش را به طور مستقیم نمی‌توانیم مشاهده كنیم، اما رفتارهای بسیاری را كه نشانه‌هایی از سطح هوشی متفاوت‌اند می‌توانیم مشاهده كنیم.

روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار كاركنان را در مشاغلشان تحت شرایط كنترل دقیق و نظام‌مند مشاهده می‌كنند. آنان پاسخ رفتاری، چون تعداد قطعات تولید شده در یك ساعت، تعداد كلمات تایپ شده در یك دقیقه و یا كیفیت تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و را ثبت می‌كنند. آنان شرایطی را كه تحت آن یك شغل انجام می‌گیرد، را تغییر می‌دهند و سپس هرگونه تفاوت نتیجه در كاركردها را اندازه‌گیری می‌كنند.

روانشناسان صنعتی و سازمانی در چهار زمینهٔ اصلی می‌كوشند. در دانشگاه‌ها روانشناسان صنعتی و سازمانی بیشتر عالم هستند در زمینه‌های مشاوره بیشتر به كار گیرنده علم بوده‌اند و در دولت و تجارت و صنایع، تركیبی از هر دو می‌باشند.

روانشناسی صنعتی سازمانی برای شما چه مفهومی دارد

حرفۀ شما و هر فرد دیگری یك احساس هویت و جایگاه (منزلت) برای شما و دیگران فراهم می ‌كند كه در حقیقت بیانگرآن است كه شما « كی» هستید. شغل شما شاید شرایطی را برایتان فراهم كند كه مهارت جدیدی را یاد بگیرید و درگیر چالشی تازه شوید. همچنین آن شغل موجبات پاداش اجتماعی را دربرآوردن نیاز شما به تعلق داشتن به گروهی خاص فراهم می ‌نماید و این آسودگی خاطر در شما ایجاد می ‌كند كه فردی مورد قبول و با ارزش برای همان گروه هستید. یك شغل می ‌تواند فرصت‌های دوست‌یابی را برای شما فراهم آورد و شرایطی را مهیا نماید كه بتوانید با افرادی كه به آنها علاقه‌مندید، ملاقات نمایید.

از سوی دیگر كار می ‌تواند برای سلامتی شما خطرناك باشد. علاوه بر خطرات بدنی موجود در اغلب محیط‌های كاری، شرایط نامساعد كار می ‌تواند اضطراب و محرومیت را پدید آورد. اگر شما در كار خود خسته شدید تمام برنامه‌هایتان برای پیشرفت بی ‌نتیجه خواهد ماند و یا از مافوق خود خشمگین خواهید شد و در پایان کار روزانه این نارضایتی را به خانه خواهید برد و بستگان و خانواده و دوستان خود را متأثر خواهید كرد.

استرس‌های كاری به عدم سلامت روانی و جسمانی منجر می‌گردند. یك مطالعۀ تحقیقی طولی نشان داد كه خشنودی شغلی یك پیش‌بین مهم برای طول عمر می ‌باشد. كاركنانی كه از شغل خود خشنوداند عمر طولانی ‌تر از آنهایی دارند كه از شغل‌شان ناخشنودند.

یكی از مهمترین تصمیم‌هایی كه انسان در طول زندگی خود می‌گیرد انتخاب یك شغل به نحوی است كه با علایق، مهارت‌ها و خلق و خوی او هماهنگ باشد. به همین دلیل مطالعه و آشنایی با رشتۀ روانشناسی صنعتی سازمانی شاید بیشترین رابطه شخصی را با زندگی حرفه‌ای شما در آینده داشته باشد. یافته‌ها و كنش‌های روانشناسان صنعتی سازمانی در سازمان‌ها از توانایی‌های شما لزوماً حمایت می‌كند و وضعیت شما را در سازمان مشخص خواهد كرد، از جمله شیوۀ انجام وظایف شغلی شما، منزلت و میزان حقوق، سطح مسئولیت و آن رضایت شخصی را كه می‌خواهید به آن برسید، تعیین خواهد نمود.

روانشناسی صنعتی سازمانی و شغل شما

برخورد رسمی شما با روانشناسان صنعتی سازمانی، هنگام پركردن فرم تقاضای استخدامی، مصاحبه، انجام تست‌های روانشناختی و سایر ابزارهای گزینش است كه از این ابزارها در جهت تطبیق شغل مورد نظر با فرد متقاضی و فرد با شغل مورد نظر بهره می‌گیرند و به عبارتی می‌خواهند مشخص كنند كه آیا شخص متقاضی برای شغل مورد نظر مناسب است یا خیر و همین‌طور آن شغل برای آن شخص.

بعد از فرایند انطباق، پیشرفت شما در سازمان وابسته به عملكردتان در انجام كار و برنامه‌های آموزشی خواهد بود كه این ارزیابی توسط معیارهای تهیه شده توسط روانشناسان صنعتی سازمانی انجام خواهد گرفت و در زمان ارتقا، آزمون‌های خاص دیگری در رابطه با تعیین این‌كه آیا شما برای ارتقا مناسب هستید یا خیر؟ انجام خواهد گرفت. اغلب تصمیم‌های واحد درباره ارتقای به سطح متوسط یا بالا و دادن پاداش به توصیه‌های روانشناس صنعتی سازمانی، سازمان نیاز دارد. مدیران شركت‌ها و سازمان‌ها در هنگام احراز این پست و بعد از عهده‌دار شدن آن باید نسبت به عوامل انگیزشی و عاطفی گوناگون افرادی كه برای آن‌ها كار می‌كنند، آگاه و حساس باشند. مدیران در جهت هدایت زیردستان، برانگیختن و دلگرم نگه داشتن آنان به آگاهی از تحقیقات روانشناسی صنعتی سازمانی دربارۀ این عوامل نیاز دارند.

اگر شما زیردست مستقیم ندارید و به عنوان مهندس، حسابدار و یا تكنسین در میان دیگر كاركنان كار می‌كنید، باید مهارت‌های روابط انسانی را به خوبی كسب نمایید. دانستن این‌كه چگونه با دیگران كنار بیایید می‌تواند معانی متفاوتی میان شكست و پیروزی داشته باشد. شما طالب موفقیت و رشد سازمانی كه در آن كار می‌كنید، هستید. سازمان باید محصولات خود را با بالاترین اثربخشی و كیفیت تولید نماید. ماشین‌آلات، تجهیزات و شرایط كاری باید جوّ كاری موّلد را ایجاد نماید.

روانشناسان صنعتی سازمانی در جهت كمك به طراحی محیط كارخانه در راستای به حداكثر رساندن كارایی و تولید اقدامات مؤثری می‌كنند. فرآورده‌های كارخانه باید به نحوی بسته‌بندی و تبلیغ و بازاریابی گردد كه مردم برای خریدن آنها جلب شوند. روانشناسان صنعتی و سازمانی در تمام این فعالیت‌ها نقش مؤثری را ایفا می‌كنند.

روانشناسان صنعتی سازمانی، در تمام سطوح زندگی سازمانی، برای كاركنان وكارفرمایان خدمات اساسی ارائه می‌كنند. روانشناسی كه در دنیای كار كاربرد دارد برای دو موضوع ارائه خدمت می‌كند. « برای شما و برای سازمان شما» یكی نمی‌تواند بدون آن‌كه دیگری منتفع گردد سود ببرد.

روانشناسی صنعتی سازمانی و زندگی روزانه شما

روانشناسی صنعتی سازمانی در زندگی شخصی شما كاربرد بیشتری دارد تا در زندگی شغلی شما. این علم نگرش‌ها و رفتارهای شما را در سایر نقش‌ها تحت تأثیر قرار می‌دهد. برای مثال، به عنوان مصرف كننده، رأی دهنده و راننده. چه نیرو و عاملی در استفاده از یك نوع خمیر دندان خاص و نوع ماكارونی كه مرتباً آن را مصرف می‌كنید، انتخاب شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

آگهی‌های تجاری به ما می‌گویند كه پوشیدن فلان لباس، استفاده از نوع اودكلن خاص و سوار شدن در فلان خودرو، مقبولیت عام ما را بیشتر می‌كند و سبب افزایش موفقیت ما خواهد گردید. اغلب كسانی كه این نیازها را تشخیص می‌دهند و ایجاد می‌نمایند و در جهت برآوردن آنها شعار می‌دهند، روانشناس‌اند. تكنیك‌های روانشناسی برای ترویج و تبلیغ كاندیداهای سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرند. كسب آرای عمومی نیازمند كسب آگاهی رهبران سیاسی است از این‌كه مردم در مورد نكات مختلف چه احساسی دارند.

روانشناسان در طراحی و طرح‌ جلوه‌ها و تابلوها به مهندسان مثل وسایل نشانگری كه در جلو خودرو تعبیه شده است، كمك می‌كنند. برای اطمینان از این‌كه استفاده از تابلوها آسان و نمایش‌های بصری مطلع‌كننده و برای تفسیر آسان باشند. شكل و رنگ‌های علائم بزرگراه‌ها نتیجه تحقیقات روانشناسان صنعتی سازمانی است. روانشناسان اتاقك خلبان در هواپیما، وسایل خودكار تلفن‌ها، اجاق‌های میكروویو، و نمایشگر (مونیتور) و كی‌بورد و نوت بوک را به نحوی برای ساخت طراحی می‌كنند كه استفاده‌كنندگان از این وسایل آن‌ها را هم دوست داشته باشند و هم برای آنان كارآیی داشته باشد.

مفهوم روانشناسی صنعتی سازمانی برای كارفرمایان

مشكلی به نام غیبت كاركنان در نظر بگیرید. تكنیك‌های مورد استفاده روانشناسان صنعتی سازمانی برای كاهش غیبت می‌تواند صرفه‌جویی بسیار قابل توجهی را به دنبال داشته باشد.

یك مشكل بسیار مهم و قابل توجه از مشكلات سازمان‌ها ترك كار است. با ترك كار یك كارمند و یا كارگر، شركت سرمایه‌گذاری‌های مصروف روی آن فرد را كه برای انتخاب و آموزش او هزینه كرده از دست می‌دهد و سپس از نو باید فرد جایگزین او را گزینش و آموزش دهد و برای فرد تازه استخدام دوباره سرمایه‌گذاری نماید.

مطالعات انجام گرفته توسط روانشناسان صنعتی سازمانی و به كارگیری راه‌های پیشنهادی آنان می‌تواند به میزان قابل توجهی سبب كاهش ترك كار گردد.

یكی دیگر از علایق اصلی روانشناسان صنعتی سازمانی خشنودی شغلی است. بهبود نگرش نیروی كار از شغل و كارفرما می‌تواند شكایات و دیگر مناقشه‌های كاركنان را كاهش دهد و سبب كاهش غیبت، دیرآمدگی، ترك كار، كم‌كاری، تولید بنجل (بدون كیفیت) و حوادث گردد. روش‌های مناسب گزینش كاركنان كه توسط روانشناسان صنعتی سازمانی طراحی شده به حصول این اطمینان كه متقاضیان شایسته استخدام گردند، یاری می‌رساند.

به طور كلی استفاده از آزمون‌ها در برنامه‌های گزینش، ورود تعداد افراد استخدام شده فاقد صلاحیت را به میزان ۶۱ درصد كاهش داده است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

مکتب روانکاوی فروید

بازديد: 913

 

جايگاه روانكاوي در تاريخ روان شناسي

روانكاوي يا روان تحليل گري و نام زيگموند فرويد در سرتاسر دنياي نوين براي بيشتر مردم آشناست. گر چه ساير چهره هاي پيشرو در تاريخ روان شناسي، مانند فخنر، وونت و تيچنر خارج از روان شناسي حرفه اي كمتر شناخته شده اند، فرويد در ميان عامه مردم از شهرت فوق العاده اي برخوردار است. بيش از چهل سال پس از مرگ فرويد نيوزويك نوشت كه بدون او تفكر قرن بيستم به دشواري قابل تصور است. او يكي از معدود افرادي است كه در تغيير شيوه تفكر ما درباره خودمان نقش اساسي داشته است.

روانكاوي با ساير مكاتب روان شناسي همزمان است. وضعيت را در سال 1985 در نظر بگيريد، سالي كه فرويد نخستين كتابش را انتشار داد و آغاز رسمي جنبش نوين خود را مشخص كرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تيچنر كه تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پيش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوين نظام ساخت گرايي اش را به تازگي آغاز مي كرد. روح ساخت گرايي در آمريكا در حال رشد بود. روان شناسي رفتار گرايي و روان شناسي گشتالت هيچ كدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتايمر 15 سال داشتند.

با وجود اين در هنگام مرگ فرويد در سال 1939 ، چشم انداز كلي روان شناسي تغيير يافته بود. روان شناسي وونت، رفتارگرايي و كاركردگرايي به صورت تاريخ درآمده بودند. روان شناسي گشتالت از سوي آلمان به سوي ايالت متحده ريشه مي دوانيد، و رفتارگرايي شكل مسلط رفتار در آمريكا شده بود.

بر عكس ديگر مكاتب، روانكاوي نه محصول پژوهش هاي دانشگاهي بود نه محصول علم محض،  ‌بلكه از درون روانپزشكي برخاست كه تلاش مي كرد كساني را كه جامعه به آنان برچسب بيماران رواني مي زد، درمان كند. بدينسان روانكاوي يك مكتب فكري روان شناسي كه به طور مستقيم با ساير مكاتب قابل قياس باشد نبود، و هنوز هم نيست.

 

 

روانكاوي از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فكري روان شناسي دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، كه تا اندازه اي از سوي مكاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اوليه آن به جاي آزمايش كنترل شده آزمايشگاهي، مشاهده باليني است. همچنين روانكاوي با ناهشياري سرو كار دارد، موضوعي كه از سوي ساير مكاتب فكري در روان شناسي اساساً ناديده گرفته شده بود.

با اين وجود روانكاوي ويژگي هاي زمينه اي مشتركي با كاركردگرايي و رفتارگرايي دارد. همه آنها از روح ماشين گرايي، از كارهاي فخنر در پسيكوفيزيك و از افكار انقلابي داروين تأثير پذيرفته بودند.(داون پي شولتز، سيدني الن شولتز1384)

اهميت مطالعه روانكاوي:

بانظر به اين كه روانكاوي اولين نظامي است كه به طور كامل به بررسي نيروي انگيزشي و شخصيت پرداخته است وهمچنين اين تئوري مسائلي را كه تا زمان پيدايش آن به صورت تابو به آن نگريسته مي شد ولي در عين حال در تكوين شخصيت ، مبين چگونگي رابطه فرد با ديگران و احتمالاً نيرومند ترين نيروي انگيزشي انسان يعني مسائل جنسي را به دقت مورد بررسي قرار داد و بر آن تاكيد كرد كه به علت همين تاكيد مخالفتهاي جدي با اين نظريه صورت گرفت. اين مسائل چيزي جز امر جنسي نبود كه بنا برمدل روانكاوي مسائل جنسي از بدو تولد تاثير چشم گيري بررشد شخصيت دارد .

علاوه بر اين، مكاتب بعد از نظام روانكاوي كه فرويد آغاز گر آن بود، به نحو چشم گيري تحت تاثير روانكاوي بوده اند . همچنين، اين نظريه به دليل ارائه تصوير جديدي از انسان، روانشناسي را دستخوش انقلاب و مسير آينده آن را تا حد زيادي تحت تاثير قرار داده است .به دليل اين حقيقت كه اين تصوير تفاوت بسياري با تصوير مورد قبول عام داشت، روانكاوي نه تنها روان شناسي را، كه بسياري از حوزه هاي ديگر انديشه و حيات انساني را تحت تاثير قرار داد، به ويژه حوزه هايي از قبيل ادبيات ،هنر ،تعليم و تربيت ،اخلاق ،جامعه شناسي ،انسان شناسي والهيات.

 

 

گفته اند كه روانكاوي درست به اندازه نظريه هاي كوپرنيك و داروين تصور انسان را از خويش تغيير داده است.همچنان كه كوپر نيك توهم مربوط به وضعيت مركزي زمين و انسان را در جهان از بين برد و داروين هم توهم يگانه بودن انسان در طبيعت زنده را نابود ساخت ،فرويد نيز ضربه اي مهلك بر احتمالاً بزرگترين توهم انسان نواخت ،تصور اين بود كه انسان حاكم بر اعمال و افكار خود است. 

روانكاوي، بالاخص از رهگذر كار زيگموند فرويد، جامع ترين و منسجم ترين نظريه درباره انگيزش و آسيب شناسي رواني را ارائه نموده است، نظريه اي كه هنوز طراوت و تازگي خود را حفظ كرده است. در واقع بينش ها و تحليل هاي فرويد درباره جبرگرايي رواني، اوايل كودكي،و فرايند هاي ناهشيار، تاثير زايل نشدني بر روانشناسي گذاشته است(كورچين، 1983). مفاهيمي مانند آسيب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شيئي،اظطرب جدايي،و دوره هاي حساس در اوايل كودكي، براي طرز تفكر روان كاوي درباره مشكلات مراجع بسيار تعيين كننده هستند.مع هذا، انواع ديگر روان درماني و روش هاي رفتاري تنها در اين اواخر توجه جدي به اين اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبي،1982).

افزون بر اين، روانكاوي فراتر از يك نوع روان درماني صرف است؛ روان كاوي همچنين نظريه اي درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فرويد (1923) در تعريفي كلي به اين نكته اشاره كرده است((شيوه اي براي تحقيق درباره فرايندهاي ذهني به ويژه پديده ناهشيار، روش درمان مبتني بر اين شيوه، و مجموعه اي از مشاهدات و واقعيت هاي گردآوري شده كه درمجموع ساختار منسجم و يكپارچه نظريه اي در خصوص رفتار انسان را پديد مي آورند))(ارگل،1995؛ص523). روانكاوي، به عنوان نظريه اي در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضيه بنيادي متكي است:(الف)جبرگرايي رواني- همه رخدادهاي ذهني علت دارند و هيچ رخدادي به طور تصادفي روي نمي دهد ؛(ب)ناهشياري پويا- بسياري از نيازها،آرزوها، وتكانه هاي اساسي بيرون از آگاهي شخص قرار دارند(برنر، 1973)اما هدف روانكاوي، به عنوان فرايند درماني، اين است كه افراد كمك كند رشد و تكامل شان را تحقق ببخشند؛روانكاوي عمدتاً براي انجام اين كار سعي مي كند محتواي قسمت ناهشيار ذهن رابه

 

 

بخش هشيار بياورد و سازمان ساختارهاي رواني (خود)را كه دنياي واقعي، به ويژه دنياي واقعي روابط بين فردي،را دريافت نموده و با آن كنش متقابل دارد،نيرومند سازد(گرينسون،1967).

در اينجا بي مورد نيست يادآوري شود كه چنانچه توضيح داده شد روانكاوي فرويد فلسفه لهو و لعب نيست. راست است كه فرويد جنسيت را پايه مهم شخصيت انساني معرفي كرده و بخصوص در هيستري سركوب شدن آنرا علت كسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عياشي جنسي ندانسته است (بيماري به علت قوي بودن غريزه جنسي در اين اشخاص پيدا نمي شود بلكه به علت غير صحيح با آن ايجاد مي گردد)(جرالد اس . بلوم ، 1352).

قبلا ديديم كه در قرن نوزدهم پزشكان اعصاب مي خواستند علل جسماني بيماري هاي رواني را كشف و به وسيله رفع آنها بيمار را درمان كنند .فرويد در جهت معكوس آنها رفت . يعني با روش رواني، به كشف علل رواني بعضي بيماريها ، (روش و طرز برخورد شخص بيمار با موانع زندگي)پرداخت و نشان دادن كه بعض عوارض جسماني همراه با بيماريهاي رواني علت رواني دارند. مثلا در بيماران مبتلا به هيستر فلجهاي جسماني زيادي ديده مي شود كه آزمايشهاي پزشكي نمي توانند آنها را تاييد كنند .مثلا بيمار قادر نيست دستش را حركت دهد، در حاليكه عضلات و اعصاب دستكاملا سالم اند؛ يا درست نمي بيند،   در حاليكه چشم پزشك هيچ ضايعه عضوي در چشم او تشخيص نمي دهد؛ يا مرتب قي  مي كند و قادر به غذا خوردن نيست، در حاليكه پزشك متخصصدستگاه گوارش علت موجهي براي اين حالت نمي يابد. پيش از آن بيماران هيستريك را درغگو مي شناختند.فرويد نشان داد كه در اين بيماران اعضاي بدن تحت تاثير بيماري رواني واقعا قدرت عمل خود را از دست مي دهند. روش درمان فرويد خيلي ثمربخشتر بود.معذلك او رقيب و مخالف پزشكان اعصاب نبود و راهي را كه آنها دنبال مي كردند مورد تحقير قرار نداد . چه روش فرويد محدود به يك دسته از بيماريهاي رواني است كه آنها را نوروز مي ناميد و در مورد دسته ديگر بيماريهاي رواني به نام پسيكوز موثر نيست. فرويد نخستين كاشف ضمير ناخوآگاه نيست، چنانچه اشاره شد قبل از او ديگران آن را درك كرده بودند ولي او نخستين كسي است كه نقش آن را در ساختمان و و طرز كار روان نشان داده است.يك دسته از پيروان او كه مهم ترين آنها فرانتس

 

الكساندر رئيس سابق موسسه روانكاوي شيكاگو است با پيروي از قسمتي از نظريات فرويد و تكميل آنها پايه و علت عده زيادي از بيماريها را كه ظاهرا جزء بيماريهاي عمومي به نظر مي آمد ند رواني معرفي كردند. الكساندر مي گويد مثلا ظهور مرض قند حلقه آخر يك سلسله پديده هايي است كه تجزيه ادرار و خون مريض حلقه هاي پيشين را نمي تواند معرفي كند. اين بيماريها را بيماريهاي "رواني- تني" و اين رشته مهم جديد پزشكي را "پزشكي-تني"مي نامند.

فرويد روشي براي درمان نوروزها ساخته كه تا امروز در اين راه وسيله منحصر به فرد است. در حقيقت همه روشهاي روان درماني كه به وسيله تماس اجتماعي مي كوشندفرد را معالجه كنند، بر پايه روش فرويد ساخته شده اند. مترجم در اينجا نمي خواهد وارد بحث درباره ارزش پزشكي آن شود. يقينا اگر روانكاوي فرويد جز يك روش درماني چيزي ديگري نبود، سازنده آن در طول زمان اينقدر شهرت پيدا نمي كرد و آثار او مورد بحث و جدال واقع نمي گشت . فرويد علاوه بر روش درماني يك سلسله اطلاعات وسيع راجع به طرز كار روان انساني داده است. اگر چه از نظر علمي بر روش تحقيق او به حق انتقادهايي كرده اند، با اينهمه اين انتقاد پذيري روش پژوهشهاي او خود يك دليل نبوغ اين مرد بزرگ است. چه استخوان بندي نظريات او نقطه حركت بسياري از تحقيقات علمي روان شناسي شده است كه نتيجه گيريهاي اورا به رغم ضعف روش پژوهشش تاييد كرده اند. بنا بر اين فرويد نه فقط پدر روانپزشكي نوين است بلكه روانشناسي امروز نيز فوق العاده مديون اوست. درباره ارزش پزشكي كشف او نظرهاي فراواني ابراز شده است . خود او متواضعانه روانكاوي را فقط در نوروز موثر مي دانست و مي گفت براي موفقيت بيشتر بايد منتظر كشفيات زيستشيمي شويم.امروزه هم روانپزشكان مجرب و محتاط استعمال روانكاوي را در مورد بيماريهاي رواني واقعي مانند اسكيزوفرني و پارانوياو صرع و پسيكوزتحريك- افسردگي و آشفتگي روانيو جنون پيري و كم هوشي شديد مضر و خطر ناك مي دانند.

فرويد از 1902 در وين در ميان پزشكانپيرواني يافت. از 1906 بر تعدادآنها افزوده شد. از طرفداران او آدلر اطريشي و يونگ و بلولر سويسي و كار آبراهام مقيم برلين و رانك اطريشي فرنتسي مقيم بوداپست را مي توان نام برد كه اغلب آنها در سالهاي بعد با او اختلاف عقيده پيدا كردند و از او

 

جدا شدند.  آدلر پايه تحريك شخصيت انساني را ميل به توانايي قرار داد. يونگ چنانچه در متن كتاب ديده خواهد شد، از " ضير ناخودآگاه احتماعي"سخن گفت.

فرويد در سالهاي آخر عمر از بيم دستگاه هيتلري به انگلستان مهاجرت كردو در سال 1939 در آن كشور درگذشت. اما روانكاوي در كشورهاي متمدن جهان رشد و تحول بسيار يافته و از آن شعب مختلفي منشعب شده اند . در خود روانكاوي سه تمايل مهم و اصلي مي توان تشخيص داد:

1) روانكاواني كه در درمان مي كوشندآآاا   آ   به اعماق دور ضمير ناخودآگاه مراجعه كنند. اين روانكاوان براي سال اول زندگي نقش اصلي را در شخصيت قائلندو توضيح برخوردهاي عاطفي بعدي مانند اوديپ و اضطراب اختگي و غيره را توضيحات سطحي مي شمارند. مظهر اين تمايل ملاني كلاين انگليسي است.

2) روانكاوي كه تقريبا خطي مشي فرويد را مي پيمايند و پيرو وفادار او مانده اند نمونه آنها دختر فرويد به نام آنا فرويد است.

3) روانكاوي كه به روشهاي دفاع بيمار در برخورد با حالات فعلي اش توجه دارند. سر دسته هاي آنها را مي توان رانك و كارن هورناي  معرفي كرد.(جرالد اس.بلوم،1352).

مقايسه روانكاوي و روانشناسي

چنانچه ديده شد روانكاوي و روانشناسي علمي شانه به شانه هم در آخر قرن نوزدهم به وجودآمدند و در قرن بيستم رشد كردند.با اينهمه اين دو دانش، كه باهم ارتباط بسيار دارند، هم موضوعشان از هم مختلف است هم طرز تحقيقاتشان.

روانكاوي با تفسير تداعي افكار، تفسير روياها، تفسير اعمال سهوي و شخصيت، انسان بيمار را  به منظور معالجه او مورد تحقيق قرار مي دهد. لذا روانكاوي در اصل يكي از شعبه هاي روانپزشكي است. معهذا اطلاعاتي كه ضمن اين روش درمان بدست آمده وارد روانشناسي و هنر شناسي شده است. روانكاوي به نمايلات ناخودآگاه انسان دسترسي دارد. آزمونهاي برون افكن كه بعد در روانشناسي ساخته شده اند ملهم از نظيه هاي روانكاوي اند. تا كنون تنها روانكاوي توانسته است ساختمان و طرز رشد جنبه عاطفي شخصيت انسان را توضيح دهد.

 

نبايد روشهاي روانكاوي  را با روشدرون نگري كه قبلا بي اعتباري آن مورد بحث قرار گرفت اشتبا كرد. روانكاوي بر اساس شهادت صريح شخص نيست. روانكاو از گفته هاي بيمارش مطالبي درك مي كندكه خود بيمار متوجه نيست. آنچه بيمار براي روانكاو نقل مي كند ولو اينه دروغ باشدبراي روانكاو دلااتگر است. خلاصه روانكاو به ساختمان دروني "ساختمان عاطفي" شخص توجه دارد، به روانكاوي در طرز تحقيق قوانين و خصوصيات رفتار و شخصيت انسان انتقادهايي شده است، چه همواره در تفسير رويا و تفسير تجسمهاي بيمارو اعمال سهوي او از بين روانكاوان مختلف، به رغم وجود قوانين كلي براي آنها تفات نظرهايي موجود خواهد بودكه نظر درماني مهم نيستند ولي از نظر پژوهشهاي علمي يك نقطه ضعف مهم تلقي مي شوند. از اينرو در سالهاي اخير براي كسب اطمينان از استحكام استنتاجهاي رو.انكاوان، نظريه هاي روانكاوي را با روش روانشناسي مورد پژوهش قرار مي دهند.

روانشناسي با مشاهده و آزمايش، رفتار خارجي موجود زنده را به منظور پيش بيني استعدادها و واكنشهاي آن مورد پژوهش قرار  مي دهد. روانشناس نتايج مشاهدات و آزمايشهاي خود را به كمك روشهاي رياضي تفسير مي كند، از اين رو روش  پژوهش روانشناسي به روشهاي پژوهش علوم فزيك و شيمي نزديكتر است. با اين همه چون در روانشناسي تعداد عوامل مسبب خيلي بيشتر است تا در فزيك و شيمي، بعلاوه اندازه هاي روانشناسي هنوز دقت اندازه هاي فيزيك و شيمي را ندارند، در حال حاضر رفتار، بخصوص رفتار انسان صد در صد پيش بيني پذير نيست بلكه به عنوان احتمال قوي بيان مي شود. هدف روانشناسي  شناختن انسان سالم است به منظور هدايت او در زندگي. روانشناسي رفتار حيوانات رابخصوص به منظور بهتر شناختن رفتار انسان مطالعه مي كند، چه مطالعه رفتار حيوان آسانتر است و در عين حال رفتار حيوان و انسان تابع قوانين واحدند. روانشناسي بيشتر به منظور خارجي شخصيت انسان توجه دارد.وجه اشتراك روانكاوي و روانشناسي اين است كه هر دو شخصيت انسان را مطالعه مي كنند.

 

 

 

ابداع روانكاوي

هيچگونه شرح تاريخي يا جامعه شناختي از پيشرفت علم قادر نيست ظهور ناگهاني روانكاوي و كشفيات آن در مورد جريانات ناخودآگاه روانشناتسي را تشريح كند .در بخش نهايي قرن نوزدهم بسياري از مردماني كه در وين يا شهرهاي مهم ديگر اروپايي رشد يافته بودن و تعليمات پزشكي را گذرانده بودند، در جهت روانشناسي فيزيولوژيك سنتي گام برداشته بودند ولي فقط فرويد بود كه به كار در عصب شناسي پرداخت ،بعد درمان با خواب مغناطيسي را در موارد هيستري به كار گرفت و در تهايت روانكاوي را ابداع كرد .تغيير جهت فكري او بخشي به دليل شرايط اجتماعي و موقعيت دانش علمي زمان او بود ولي از سويي هم نبوغ او و مشكلات خصوصي او بود كه او را نسبت به مشكلات مشابه در ديگران حساس كرده بود .

فرويد اولين گام كوچك خود را به سوي ابداع روانكاوي نه به صورت طراحي آن بلكه در پاسخ به درخواست يكي از بيمارانش برداشت .اين بارونس فني موزر بيوه چهل ساله اي بود كه فرويد در كتاب مطالعات راجع به هيستري او را خانم امي فون ان ناميده است.اين خانم در سال 1889هنگامي كه از پرش عضلات چهره ،او مارهاي پرپيچ و تاب و موش هاي مرده، خواب هاي ترسناكي در مورد كركس ها و حيوانات وحشي درنده، قطع پي درپي كلامش به وسيله سرو صداهايي كه با دهانش ايجاد مي كرد، ترس از اجتماع و نفرت از بيگانگان در رنج بود به دنبال فرويد فرستاد .

فرويد به مرور زمان با استفاده از روش روان پاك سازي بروئراو رااز بسياري از عوارضش رهانيد-اين خانم اولين بيماري بود كه فرويد اين روش را در باره اش به كار برد-او همچنين از روش نانسي در نظريه پس از خواب مغناطيسي نيز بهره گرفت. همان گونه كه بعد ها در مطالعات نوشت:

موفقيت درماني در مجموع قابل توجه بود، ولي پايا نبود .تمايل بيمار به درگير شدن در بيماري با روش مشابه و بر اثر آسيب رواني جديد از بين نرفته است .هركس بخواهد درمان قطعي چنين مواردي از هيستري را به عهده بگيرد ،بايد خيلي بيشتر از آنچه من سعي داشتم وارد آن پديده پيچيده بشوم.ولي او از خانم امي چيز بسيار پر اهميت تري را ياد گرفت .وقتي از او خواست تا ان ماجراي آسيب زا را كه در او عوارضي ايجاد كرده بود به ياد بياورد، خانم امي اغلب با خستگي و مكررگويي،

 

بدون بازگويي چيزي مربوط به قضيه، وقت كشي مي كرد .يك روز فرويد از او پرسيد كه چرا مشكلات سوء هاضمه دارد و اينها از كجا ايجاد شده است :

پاسخ او كه با قدري تمجمج همراه بود اين بود كه نمي داند .و من از او درخواست كردم كه فدا جواب بدهد .او سپس با لحني حاكي از اعتراض و غرولند به من گفت كه من نمي بايستي مداماز او سئوال كنم كه اينها از كجا آمده اند بلكه مي بايستي بگذارم آنچه را مي خواهد بگويد .

اين به نفع فرويد بود و او احساس كرد اين مسئله درخواست مهمي بوده و اجازه داد او طبق ميلش عمل كند.آن خانم راجع مرگ همسرش صحبت كرد و درآن مرحله قدري سرگردان شد،بالاخره به تهمت هاي رسيد كه به وسيله افراد خانواده همسرش و يك((روزنامه نويس مجهول))مبني بر اين كه او همسرش را مسموم كرده است بر سر زبان افتاده بود.با اين كه اين ماجرا با مشكلات سوءهاضمه او هيچ ارتباطي نداشت،براي فرويد مشخص شد كه چرا او اين قدر منزوي و غير اجتماعي است.و چرا اين همه از بيگانگان نفرت دارد؛اصرارهاي قبلي اين افكار مهم را بيرون نياورده بود ولي وقتي بيمار آزاد گذاشته شد،اين نتيجه به دست آمد.او تشخيص داد كه به رغم ظاهر خسته كننده اي كه دارد، اگر بگذارد بيمار هرچه به ذهنش مي رسد بگويد،راه موثر تري براي نفوذ به خاطرات پنهان شده است تا ترغيب و كاوش كردن،اين امر در نهايت او را به سوي استفاده از روش ((تداعي آزاد))كه هم براي درمان و هم درتحقيق بسيار پر اهميت است راهنمايي كرد.

فرويد همچنين تشخيص داد كه اين شيوه شايد او را از استغاده از خواب مغناطيسي در بيماراني كه نمي توانستند به خواب مغناطيسي بروند،برهاند.او از بيمارش درخواست مي كرد- و بعد از چندي از چندي از همه بيمارانش- كه در دفتر كار او روي كاناپه اي دراز بكشند، چشمانشان را ببندند،براي يادآوري افكارشان را متمركز كنند،و هر آنچه به ذهنشان مي رسد به زبان بياورند.

اغلب اوقات ذهنشان بي خواب بود؛هيچ چيزي به ذهن خطور نمي كرد،يا اگر هم چيزي به ذهن مي رسيد نامربوط بود. دليل آن هم مشخص بود،فرويد متوجه شده بود كه خاطرات فراموش شده كه تنها با اشكال بسيار زياد باز مي گشتند،همان هايي بودند كه شخص تشخيص مي داد فراموش كند- خاطراتي كه حاوي شرمساري، سرزنش كردن خود،((دردهاي جسماني))،يا صدمات حقيقي بودند.

 

بيماراني كه قادر نبودند وقايع آسيب زا را به ياد بياورند،ناخودآگاهانه از خودشان در برابر درد دفاع مي كردند.

فرويد اين ناتواني در به يادآوري خاطرات دردناك را (مقاومت)ناميد و راهي ابداع كرد تا آن را درهم بشكند.او اولين مرتبه اين شيوه را در 1892 درمورد زن جواني به كار گرفت كه نمي توانست به خواب مغناطيسي برود و خاطرات مفيدي را باز گو كند.فرويد پيشاني او را فشار داد و به او اطمينان داد كه اين حركت بدون لغزش، خاطرات را بيرون ميريخت.و اين اتفاق رخ داد.آنچه بار اول به ذهن آن زن آمد،يادآوري شبي بود كه او از يك مهماني به منزل برگشته بود و در كنار تختخواب پدر بيمارش ايستاده بود؛از آنجا به بعد آهسته و با پيچ و خم به باز گويي افكارش پرداخت و پس از لحظه اي اين درك برايش پيش آمده بود كه از خوشگذرانيش احساس گناه مي كرد چون پدرش با بيماري شديدي بستري بود. تالاخره با تلاش بسيار فرويد او را وادار كرد كه يكي از عوارضش را تشخيص بدهد،درد شديد پاهايش يكي از دلايلي بود كه از آن طريق احساس گناه را كه درنتيجه خوشگذراني پيدا كرده بود از خود دور كند. آن زن بعدها بكلي بهبود يافت و ازدواج كرد.جنبه اساسي اين جريان در اين نبود كه فرويد با دست هايش او را لمس كرده بود بلكه موافقت خود بيمار اصل ماجرا بود.بعدها فرويد چنين شرح داد :

من بيمار اطمينان مي دهم كه درتمام مدت فشار باقي مي ماند. او درمقابل خود يك اثر يادآوري كننده به شكل يك عكس و يا عقيده اي راكه فكرش به وجود مي آيد مجسم مي كند و من او را وادار ميكنم كه اين عكس يا آن عقيده را،هر چه هست به من منتقل كند.او نبايد آن را براي خودش نگاه دارد چون ممكن است فكر كندكه آنچه مي خواسته نباشد،يعني درست همان خواسته او نباشد،با اين كه ممكن گفتن آن برايش بسيار ناخوشايند باشد.درباره آن هيچ انتقادي يا سكوتي نبايد ايجاد بشود، يا به جهات احساسي يا به دليل اين كه بي اهميت دانسته شده است.فقط به اين طريق قادريم آنچه را به دنبالش هستيم بيابيم، و تقريبا با اين روش آن را بدون كمترين لغزش در مي يابيم.

آنچه پيش آمد به ندرت يك خاطره دردناك محوب مي شود بلكه اغلب حلقه اي در زنجيره تداعي استكخ اگر پي گيري شود، آرام آرام به فكر بيماري زا و به مفهوم پنهان آن مي رسد.در

 

مطالعات،فرويد اين جريان را"تحليل"ناميد و سال بعد يعني در 1896استفاده از عبارتروانكاوي را آغاز كرد.

چندي بعد فرويد عنوان كرد كه شيوه فشار كه خود شكلي ديگر از پيشنهاد كردن بود، قابل توصيه نيست، براي اين كه يادآور خواب مغناطيسي بود و در زماني كه كه بيمار سعي داشت برروي خاطراتش تمرمز پيدا كند،حضور پزشك بسيار محسوس مي شد. او در سال 1900 اين روش را رها كرد و پس از آن بر روي پيشنهادهاي شفاهي تكيه مي كرد.

بدين ترتيب در سال 1900 عوامل اساسي اين روش عبارت بودند از آرام دراز كشيدن در روي كاناپه، پيشنهاد مكرر درمان گر مبني بر اين كه تداعي آزاد افكار مفيدي را آزاد مي سازد،موافقت بيمار براي ابراز كردن هر آنچه به ذهنش مي آيد بدون خوداري از بيان يا خودسانسوري و تداعي هاي ناخوآگاهي كه اين جريان در خاطرات و افكار بيمار ايجاد مي كرد.ثابت شد كه اين روش نه تنها در مورد هيستري كاربرد دارد بلكه درمورد ساير بيماري هاي عصبي نيز مفيد است.فرويد ده ها سال اين شيوه را جفت و جور مي كرد ولي اساس آن به منظور دست يافتن به بينش درماني با توجه به روان پويايي ضمير ناخودآگاه همه در مدت دوازده سال بعذ از زماني رخ داد كه او براي اولين بار بيماري را بدون استفاده از خواب مغناطيسي درمان كرد.البته در مورد شيوه روانكاوي مطلب بسيار زيادتري موجود است كه اغلب آنها پوشيده و پيچيده است.چون منظور اصلي ما توسعه علوم روانشناختي و نه مداواي اختلالات رواني است، لازم نيت در اينجا بر روي جزئيات درمان با روانكاوي يا روش هاي گوناگوني كه به وسيله پيران فرويد در مخالفت با نظريه ها و روش هاي درماني او ايجاد گرديد،تكيه كنيم.ولي بايد دو عنصر ديگر درمان با روانكاوي را كه فرويد ابداع كرد در نظر بگيرم،چون اين دو عنصر نه تنها در مورد درمان بيمارانش اساسي بودند بلكه در استفاده او از روانكاوي به عنوان روش تحقيقي كه طبق آن او به كشفات اصلي روانشناختي خود نائل گرديد نيز اهميت داشتند.

اولين عنصر پديده انتقال است.فرويد آن را به اختصار وبه حالت محدودي در مطالعات ذكركرده بود ولي پنج سال بعد در 1900 يك درمان ناموفق او را بر آن داشت تا از آن بيشتر استفاده كند.در

 

آن زمان او درمان دختر هجده ساله اي را آغاز كرده بود كه درگزارش هايش از او به نام دورا نام برده است.آن دو باهم عوارض هيستريك او را زماني برگرداندند كه دورا به وسيله همسايه اش آقاي ك سوء استفاده جنسي قرار گرفته بودولي دورا بعد از سه ماه درست وقتي كه داشت به پيشرفت خوبي مي رسيد،درمان را قطع كرد.فرويد كه سخت يكه خورده بود، مدتي طولاني و با تعمق فكر كرد كه او چرا بايد اين كار را كرده باشد.هنگامي كه يكي از روياهاي اورا درمورد ترك كردن درمان- كه قياسي از فرار كردن او از خانه آقاي ك در زمان پيشروي جنسي بوده مورد بررسي قرار داد-فرويد به اين نتيجه رسيد كه چون خود او زياد سيگار مي كشيد و نفسش بوي تنباكو مي داد او را به ياد آقاي ك انداخته كه او هم سيگاري بودو احتمالا دورا احساساتي را كه نسبت به آقاي ك داشته به فرويد انتقال مي داده است.اگر غير از اين بود،او اساسا به شكست مواجه شده بود.فرويد چنين بيان مي كند:

من مي بايستي به هشدارهايي كه احساس مي كردم گوش مي دادم.مي بايستي به او مي گفتم((حالا تو از آقاي ك به من نقل مكان كرده اي.آيا تو متوجه چيزي شده اي كه باعث سوءظن تو شده كه ممكن است من هم مقاصد شيطاني مشانهي داشته باشم(چه به وضوح و چه پوشيده)كه شبيه آقاي ك باشد؟يا ايا در من متوجه چيزي شده اي يا مي خواهي چيزي درباره من بداني كه با روياي تو مطابقت كندو قبل از اين مورد آقاي ك داشته اي ؟))

فرويد مي گويد يك چونين كاري مي توانست دورا را در اصطلاح احساساتش نسبت به فرويد كمك كند تا درمان را ادامه بدهد و در خودش عميق تر بنگرد و ساير خاطراتش را هم پيدا كند.فرويد نتيجه گرفت كه انتقال را نمي توان متوقف كرد؛پيدا كردن چاره كار مشكل ترين بخش كار است ولي گامي اساسي است در شكستن مقاومت تا ضمير ناخودآگاه را به آگاه تبديل كند:

فقط بعد از اين كه مسئله انتقال حل شد، بيمار به مرحله پذريفتن اعتبار ارتباطي مي رسد كه در طول زمان تحليل شكل گرفته شده است...‌"در درمان"تمامي تمايلات بيمار،از جمله تميلات خصمانه بيدار مي شوند،سپس آنها از طريق ايجاد آگاهي به جانب مقاصد مورد نظر تحليل سوق پيدا مي كند

 

 

...انتقال كه به نظر مي رسد بزرگ ترين مانع و سد راه روان كاوي باشد، قدرتمندترين متحا آن مي شود،به شرط اين كه حضورش هر بار كشف شود و براي بيمار تشريح گردد.

تحليل انتقال،از نقطه نظر درمان،تجربه اي اصلاح شده است كه آسيب را آشكار و ترميم مي كند.اگر فرويد به موقع عمل مي كرد،دورا مي فهميد كه او،بر خلاف آقاي ك(و احتمالا بسياري از مردان ديگر)مي تواند مورد اعتماد قرار گيردو دورا لازم نيست از احساسات آنها نسبت به خودش و يا احساسات خودش نسبت به آنها وحشت داشته باشد.با توجه به ديدگاه روانشناختي، تحليل انتقال يك طريقه تحقيق و تشريح فرضيه انگيزه هاي ضمير ناخودآگاه است كه درپس رفتار غير قابل شرح قرار مي گيرد.

دومين عنصر شيوه تحليلي كه براي فرويد روش اصلي تحقيق روانشناختي گرديد تعبير روياهاست. به رغم اين كه او نتوانست از روياي دورا نشانه انتقال به خودش را دريافت كند، با استفاده از روياهاي بيمارانش به مدت پنج سال توانسته بود به ذخاير ضمير ناخوآگاه دست يابد؛او بعدها تعبير روياها را ((راه سلطنتي به دانش ضمير ناخودآگاه در زندگي رواني ))ناميد.فرويد اولين روانشناسي نبود كه روياها توجه نشان داد؛ در كتاب تعبير روياها(1900)او به 155 مورد بحث اوليه در اين موضوع اشاره نموده است. ولي اغلب روانشناسان روياها را افكاري بي اعتبار،مزخرف و بي معني دانسته اند كه از جريان روح نشات نگرفته است بلكه متاثر از جريانات جسمي است كه خواب را آشفته مي كند.فرويد ضمير ناخودآگاه را تنها افكار و خاطرات بيرون از هشياري نمي دانست بلكه آن را جايگاه تجمع احساسات و وقايع دردناكي مي دانست كه با وارد آوردن فشار به فراموشي سپرده مي شوند و روياها را ماده نهفته اصيلي مي دانست كه آنها را به نمايش مي گذارند واين درحالي است كه ضمير ناخودآگاه محافظ از خدمت معاف شده است.

او فرض كرد كه روياها آرزوهايي را براورده مي سازند كه در غير آن صورت ما را دنبال مي كنندو مقصود اصلي آنها وادار كردن ما به ادامه خوابيدن است. بعضي از روياها نيازهاي ساده جسماني را بر طرف مي كنند. فرويد در تعبير گفته است كه هروقت غذاي پر نمك خورده استدر طول شب تشنه مي شود. و در خواب مي ديده جرعه هاي بزرگ آب مي نوشد. همچنين او روياي يك

 

دوست پزشكش را بازگو مي كند كه دوست داشت شب ها دير بخوابدو يك روز صبح صاحبخانه اش از پشت در صدا كرد ((بلند شو آقاي پپي.وقت رفتن به بيمارستان است.))آن روز صبح پپي تصميم گرفته بود در رختخواب باقي بماندو در خواب ديد كه در بيمارستان بيمار و بستري است، در آن موقع او به خودش گفته بود((چون در بيمارستان هستم، ديگر لازم نيستكه به آنجا بروم ))وبه خوابش ادامه داده بود.

ولي برآورده شدن آرزو در بسياري از روياها ظريف تر و پيچيده تر است.اغلب آرزوهايي كه در ضمير ناخودآگاه پنهان مانده اند در طول وضعيت آرام خواب براي براي ورود به خودآگاه حمله مي كنند؛اگر اين طور بشود، به قدري ايجاد تنش مي كنند تا شخص خوابيده را بيداركنند. فرويد اظهار داشته استكه در حفاظت از خواب،ذهن ناخودآگاه عوامل ناراحت كننده را پوشيده نگاه مي داردو آنها را به شكل عوامل نسبتا بي ضرر تغيير شكل مي دهد. رويادقيقا پر راز و رمز است چون درباره آنچه به نظر مي رسد باشد،واقعا نيست. ولي به وسيله تداعي آزاداز آنچه از رويا به خاطر مي آوريم ممكن است بتوانيم محتويات حقيقي آنچه را پوشيده نگاه داشته شده است تشخيص بدهيم و بدين ترتيب به درون ذهن ناخودآگاهمان نظر بيندازيم.

فرويد پس از تحليل يكي از روياهاي خودش به اين ديدگاه رسيد.در جولاي 1895 او درباره(ايرما)كه زن جواني تحت مداواي او بود خوابي ديد. اين خواب پيچيده است و تحليل فرويد از آن بسيار طولاني است (درحدود يازده صفحه).به طور خلاصه،او ايرما را در سالن بزرگي كه مهمانان بدان جا وارد مي شوند ملاقات مي كند و از گفته هاي ايرما در مي يابد كه در گلو،شكم و معده اش دردهاي خفه كننده اي دارد؛فرويد مي ترسيدكه سر بي توجهي يكي از مشكلات جسمي ايرما را ناديده گرفته باشد؛و بعد از تفاصيل بسيار در مي يابد كه دوست پزشكش اوتو،به ايرما دارويي را در يك سرم آلوده تزريق كرده است و منشا مشكل او همين بوده است.

فرويد در پيگيري مفاهيم حقيقي بسياري از بخش هاي اين خواب از طريق تداعي آزاد به ياد آورد كه روز قبل دوستش اسكارراي متخصص كودكان را ديده بوده است كه ايرما را مي شناسد و راي به فرويد گفته است(او حالش بهتر است ولي كاملا خوب نيست.)اين به فرويد برخورده بود و آن

 

را انتقادي پوشيده دانسته بود به اين معني كه درمان ايرما فقط مقداري موفقيت كسب كرده است.او در خواب حقيقت را پوشيده نگاه داشت و اسكار راي را به اوتو تبديل كردو بقاي عوارض عصبي ايرما را به عوارض جسماني مبدل نمود و او تو را مسئول وضعيت او قرار داد- به عكي خود او كه همواره در مورد سوزن هايي كه مصرف مي كرد خيلي وسواس به خرج مي داد.نتايج فرويد از اين قرار بود:

اوتو در حقيقت با تذكراتش در مورد درمان ناقص ايرما مرا ناراحت كرده بود،و اين رويا برگرداندن آن ملامت به سوي او،براي من انتقام جويي كرد.اين خواب مرا از مسئوليت وضع ايرما به وسيله نشان دادن ساير عوامل موثر،مبرا كرد...اين خواب حالت خاصي از امور را متجلي مي كرد كه من آرزو داشتم آنگونه باشد.بنابرين محتويات آن براورده شدن يك آرزو بود و انگيزش هم آرزو بود.

فرويد از طريق خودآزمايي بي رحمانه و اعتبار دادن به انگيزه هاي كم اعتبارش در رويا شيوه اي را كشف كردكه ارزش آن قياس كردني نيست.او در طي پنج سال بعد حدود هزار روياي بيمارانش را تحليل كرد و در تعبير رويا گزارش نمود كه اين روش يكي از مفيدترين ابزار درمان به وسيله روانكاوي و تحقيق بر روي كاركرد ذهن ناخودآگاه است.

استفاده از جريانات روانكاوي به منظور تحقيق بسيار مورد انتقاد قرار گرفته است چون آن را از جهت روش شناسي نامطمئن مي دانند.تداعي آزاد بيمار و روانكاو را به تغيير رويا راهنمايي مي كند ولي شخص چگونه مي تواندثابت كند كه تعبير صحيح است؟در بعضي موارد ممكن است شواهد تاريخي مبني بر وجود آسيب كه از يك نماد رويا بازسازي شده است ديده شود كه در حقيقت رخ داده است ولي در اغلب موارد مثل روياي فرويد درباره ايرماهيچ دليلي وجود ندارد تا عينا اثبات گردد كه تعبير واقعا محتواي حقيقي رويا را آشكار كرده است.

با وجود اين همان گونه كه هركس كه روياهايش در روانكاوي تعبير شده است مي داند،درضمن تلاش لحظه اي پيش مي آيد كه شخص دچار حيرت شناسايي مي شود،يك تجلي، يك احساس لغزيدن بر روي حقيقي احساس .در پايان، تحليل خواب به وسيله پاسخگويي خود تحليل شونده-

 

يعني بگويد(بله-اين بايد معناي حقيقي آن باشد چون احساس مي كنم درست باشد)-براي اين كه آن پاسخ او را قادر مي سازد تا با مشكلي كه از ناحيه رويا بروز كرده است دست و پنجه نرم كند.

در مورد فرويد،تداعي آزاد و تحليل خواب او را به سمت تجارت اشراقي هدايت كردو از اقدام به يك خطاي جدي علمي نجات داد.اودر اوايل اقدام به روانكاوي در اين فكر بود كه مشكلات جنسي اساس اغلب اختلالات عصبي است.با اين كه جامعه ويني هنوز در امور جنسي كوته فكر و متعصب بودند،اين مسئله در مراكز پزشكي و عملي بسيار مورد توجه قرار گرفته بود.

ولي همه تحقيقات درباره امور جنسي بزرگسالان بود،فكر مي شد كه كودكان بيگناه،پاك و از نظر خواهش ها و تجارب جنسي بكر هستند.ولي فرويد بارها از بيمارانش شنيده بود كه انها پس از كوشش بسيار به ياد مي آورند كه در كودكي هم احساسات جنسي داشته اند و در كمال حيرت اعلام مي كردند كه به وسيله بزرگسالان مورد آزار جنسي قرار گرفته اندو تجارب آنها شامل موارد نوازش تا تجارب مي شود.هيستري يكي از نتايج آن بود و وسواس هاي عصبي، ترس ها و پارانويا هم نتايج ديگر آن به حساب مي آمدند. اين بزرگسالان تقصير كار عبارت بودند از پرستارها،كدبانوها،خدمتكاران،معلمان،برادران بزرگترو حيرت انگيز تر از همه در بيماران مونث،پدرها بودند.

فرويد غرق در حيرت شدو به اين فكر افتاد كه كشف بزرگي كرده است. تاسال 1896 پس از ده دوازده سال درمان با خواب مغناطيسي و تجارب تحليلي،او نظريه اغوايي خودش را به صورت مقاله چاپ شده،و در طي يك سخنراني در مقابل انجمن محلي روانكاوي و نورولوژي كه تحت رياست كرافت ابينگ بزرگ تشكيل شده بود،ارائه داد.سخنراني او با سردي روبه رو شدو كرافت ابينگ به او گفت(مثل يك داستان علمي پريان است)در هفته و ماه هاي بعد از سخنراني فرويد احساس مي كرد كه جامعه پزشكي از او دوري مي كند و او را كاملا منزوي كرده اند،مراجعات بيماران هم به مقدار محسوسي كاهش يافت. ولي با اين كه او تا مدتي به باورهايش معتقد بود،خود او هم به تدريج در صحت آن به ترديد افتاد.

 

 

يكي از علل آن اين بود كه او در ميان بيماراني كه خاطرات مربوط به تجاوز را برملا كرده بودند تنها به بخشي از موفقيت نايل آمده بود و در حقيقت بعضي از آنها كه فرويد فكر مي كرد دارند موفق مي شوند،قبل از مداوا كامل درمان را رها مي كردند.ديگر اين كه گستردگي دامنه سوءاستفاده جنسي پدران از دخترانشان براي فرويد حيرت آور و باور كردني بود.چون هيچ گونه ذكر حقيقت غير قابل بحثي در ناخودآگاه وجود نداشت،چنين يادآوري هايي از تجاوز مي توانست ساختگي باشد.و اين فكر دلسرد كننده اي بود؛ آنچه را او يك كشف عظيم مي پنداشت و (راه حل يك مشكل قديمي هزاران ساله)،ممكن بود نادرست باشد.

با اين كه او اين اواخر توانسته بود خانواده پرجمعيتش را به آپارتمان وسيعي در خيابان برگاس شماره 19 منتقل كند و كارش به قدري خوب شده بود كه مي توانست به فكر خوشايندتري لذتش باشد كه سفر سالانه به ايتاليا بود،به دلايل بسيار ديگري حق داشت دلسردو مضطرب باشد. مرگ پدرش در سال 1896 بيش از آنچه فكر مي كرد فرويد را تحت تاثير قرار داد(او احساس مي كرد ريشه هايش از هم دريده شده است)؛دوستي ديرپايش با بروئر كه اين همه به او كمك كرده بود ولي حاضر نبود عقايد انقلابيش را در مورد بيماري هاي عصبي و درمان بپذيرد داشت از هم فرو مي پاشيدو با اين كه هنوز هم موقعيت محترمانه ولي بدون مزد سخنران در آسيب شناسي اعصاب را به مدت تقريبا دوازده سال حفظ كرده بود،ولي هنوز به مقام استادي نريسده بود.اين مقام سطح محترمانه بالا تري داشت كه به دوام زندگي حرفه اي اش هم بسيار كمك مي كرد.به اين دليل عوارض عصبي عصبي فرويد تشديد شد، بخصوص نگراني هايش در مورد پول،ترس از بيماري قلبي،وسواس در مورد فكر كردن به مرگ و ترس از سفر كه ديدارش را از رم غير ممكن ساخته بود.او شديدا به اين سفر علاقه مند بودولي غرق در وحشت هاي غير قايل تشريح مي كرد.

فرويد چهل ويك ساله در تابستان 1897 روانكاوي از خود را آغاز كرد تا سعي كند روان رنجوري خودش را درك كند وبا آن بجنگد. او تا اين زمان از طريق تحليل خواب هايش توانسته بود تا حدودي اين كار را انجام دهدولي حالا ديگر او همه روزه خودش را به سبكي قدرتمندانه و روشمندانه به دقت تحت نظر قرار مي داد.دكارت، جيمز و حتي سقراط هم ذهن هاي آگاه خودشان را

 

بررسي كرده بودند ولي فقط فرويد بود كه در جستجوي گشودن رازهاي ذهن ناخودآگاهش تحقيقاتش را پي گيري مي كرد.

تحليل كردن از خود ممكن است از نظر لغوي داراي مغايرت باشد. چگونه شخص مي تواند هم راهنمايي كند و در يك زمان هم تحليل گر باشد و هم تحليل شونده؟

چگونه شخص مي تواند هم مريض باشد و هم درمانگري كه بيمار احساساتش را به او منتقل مي كندتا او آنها را تحليل كند؟ ولي هيچ كس ديگر نمي توانست يا آن گونه تعليم نديده بود تا به عنوان تحليل فرويد عمل كند و او مي بايستي خودش اين كار مي كرد. ولي او تا حدودي ويلهلم فلاس را كه نسبت به او تعلق خاطري احساس مي كرد، به عنوان تحليل گر جانشينانتخاب كرده بود. فلاس با اين كه متخصص گوش و حلق و بيني بود،علاقه مندي هاي فراوان از جمله به روانشناسي داشت و در اين مورد اخير نظرياتي هم ارائه داده بود كه تعدادي برجسته و بعضي ديگر نامربوط و اسرار آميز بودند.فرويد مرتبا و اغلب به فلاس نامه مي نوشت و برايش توضيح مي داد كه در تحقيقاتش و در تحليل از خودش چه اتفاقي رخ مي دهد و گاه به گاه او را ملاقات مي كرد و اين ملاقات ها را (كنگره)مي ناميد- كه عبارت بود از دو يا سه روز بحث عميق درباره كارهاو نظريه هاي فلاس و خودش.جواب هاي فلاس به فرويد موجود نيست و هيچ اثري هم از آنچه او در اين كنگره ابراز نموده ندارد ولي كلا عقيده بر آن است كه او در تحليل شخصي فرويد كمك كرده است يا اين كه لاقل فرويد افكار خودش را بيان نتايج تحليل از خود به يك شخص قابل اعتماد روشن نموده است.

فرويد به مدت چند سال همه روز از تداعي آزاد و بازبيني روياهاي شبانه اش براي كاويدن خاطرات پنهان مانده، تجارب اوليه و انگيزه هاي پنهان در وراي آرزوهاي روزمره،هيجان ها،لغزش هاي زباني و گريز هاي كوچك خاطرات استفاده كرد.او در جستجوي درك كردن خود بود.

و از آن طريق مي خواست پديده هاي فيزيولوژيكي محاط بر نژاد بشر را كشف كند. او در اوايل اين كار به فلاس نوشت:" اين تحليل از هر تحليل ديگر مشكل تر است ولي اعتقاد دارم كه بايد انجام شود و در كار من يك مرحله الزامي است." بارها به اين فكر افتاده بودكه كار تمام شده ولب

 

بعد خلاف آن مشخص گرديده بود، بارها به مرحله توقف كامل رسيده بودو براي پيشرفت كار جنگيده بود- و بالاخره همانطور كه در نامه مي گويد، موفق شد:

من حالا دارم چيزهايي را تجربه مي كنم كه به عنوان سوم شخص شاهد انجام شدنش در بيمارانم بوده ام- روزهايي هست كه من به حالت افسرده اين طرف و آن طرف مي روم چون هيچ چيزي در مورد روياها، اوهام يا حالات آن روز يا سار روزها در نيافته ام تا اين كه 1رتوي از نور، وابستگي هارا مي نماياندو آنچه در گذشته رخ داده است براي امروز تمهيدي مي گردد.

بدون شك كار سختي بود. او داشت از ميان آنگونه كه خودش مي گويد"انبوهي از پهن" خاطراتي را كه عميقا پنهان مانده بودند بيرون مي كشيد چون آنها دافع بودند و گناه مي آفريدند،مثل حسادت دوران كودكي او به برادر كوچكترش (كه در كودكي درگذشت و آثار دائمي احساس گناه را در فرويد باقي نهاد)، احساسات در هم ستيز او از محبت و نفرت نسبت به پدرش و يخصوص در زماني كه در دوسال و نيمگي مادرش مادرش را لخت ديده بودو از نظر جنسي برانگيخته شده بود.

ارنست جونز در زندگينامه ماندنيش از فرويد گفته است كه تحليل او از خود هيچ گونه نتايج سحرآميزي ايجاد نكردو عوارض عصبي فرويد و وابستگي او به فلايس در سال اول يا دوم كه مطلب آزاردهنده اي افشا مي شود شدت بيشتري يافت. ولي تا سال 1899 عوارض فرويد بهبودبيشتري يافته بودو او خيلي بيش از چهار يا پنج سال قبل احساس عادي بودن داشت. در سال 1900 اين كار عمدتا كامل شده بود ولي او تا آخر عرش همواره نيم ساعت آخر هر روزش را به تحليل حالات و تجاربش مي گذارنيد.

تحليل از خود، با اينكه چندان كامل نبود، فوايد شخصي قابل ملاحظه اي داشت، ولي طبق نظر بسياري از شاگردان فرويد يك نتيجه خيلي بزرگ تر هم ارائه داد. فرويد از طريق اين اقدام به بسياري از نظريه هايش در مورد طبيعت انسان دست يافت و بسياري از نظريه هاي را كه از راه تجربه با ساير بيمارانش به دست آورده بود، تاكيد نمود.

مهمترين اين نظريه ها اين بود كه كودكان حتي در ساله هاي اوليه زندگي احساسات قوي جنسي دارند بخصوص گرايش جنسي را به پدريا مادر كه معمولا بايد جنس مخالف باشند برانگيز.

 

ولي بچه ها مي فهمند كه اين اميال و اوهام در چشم پدر و مادرش يا ساير بزرگتر ها به قدري شيطاني است كه آنها را در ضمير ناخودآگاه پنهان مي كنندو بدون آن را كاملا به فراموشي مي سپارند.

حالا سرانجام فرويد درك مي كردكه چرا بسياري از بيمارانش مي گفتند كه در كودكي به آنها تجاوز شده است. آن"خاطراتي" كه آنها عريان كرده بودند اوهام كودكي بودند نه اغواي حقيقي. او در مسير درستي قرار گژرفته بود، فقط راه را به قدري كافي نپيموده بود تا به حقيقت روحي برسد.جفري ميسون مي گويد كه فرويد نظريه اغواگري را براي اين رها كرد چون به همكارانپزشكش بر مي خوردو براي حرفه اش زيان آور بود ولي در حقيقت همعصران فرويد نظريه جديد او را در موردخواسته هاي جنسي كودكان و تمايلات زنا با محارم نفرت انگيزتر از نظريه اغواگري مي دانستند. ولي فرويد به رغم نگراني هاي مادي،احساس انزواو اشتياق به قبول شدن در جامعه، براي انتشار حقايق احساس اجبار مي كردو همين كار را هم انجام داد، بخشي در سال1900 و به طوركامل تر در1905.

تا سال 1900 او بجز ابداع راه درمان جديدي براي روان جديدي براي روان رنجوري و كشف تمايلات جنسي دوران كودكي، موفقيت هاي به دست آورده بود. او چند نظريه پر بر آيند در مورد روانشناسي انسان عادي ارائه نمود. وقتي كه آخرين ياقته ها و افكار بعضي از روانشناسان را مورد نظر قرار داد(روانشناس فرانسوي پير ژانه حتي فرويدرا محكوم به سرقت افكارش درباره"ضمير ناخوآگاه"طبق روالي كه او مي ناميد نموده بود).آنچه در كارهاي فرويد اصيل دانسته مي شد- و بسياري از كارهايش اين گونه بود- مبتني بود بر آنچه او از ذهن خود و بيمارانش به شكلي كه در تاريخ روانشناسي سابقه نداشت، جمع آوري كرده بود.

اصول اساسي

نظريه ي روانكاوي هنگامي كه با كليت آن مورد بحث قرار گيرد،‌ بسيار پيچيده است. با اين حال، در زير بناي اين پيچيدگي  تعداد  نسبتاً  اندكي  اصول و فرآيند وجود  دارند.  اين نظر در  آغاز

 

 

 مي تواند گيج كننده باشد، زيرا مفاهيم آتن عميقاً دز هم تنيده اند. به اين دليل سخن گفتن از هر يك از جنبه هاي نظريه جداي از ساير نظريه جنبه ها

امر دشواري است، به هر حال شايد بهترين نقطه آغاز ، نظر فريد در مورد چگونگي سازمان بندي ذهن باشد كه الگوي مكان نگر ذهن ناميده مي شود.

الگوي مكان نگار ذهن

توصيف رايج ذهن اين است كه ذهن دو حوزه يا دو منطقه دارد. يك منطقه تجربه هشيار را در بر مي گيرد، يعني افكار، احساسها، و رفتارهايي كه در حال حاضر از آن آگاهيد. منطقه هاي ديگر تجربه هايي را در دارد كه طرفين به انتظار ايستاده اند در حال حاضر خارخ از اگاهي هستند اما به آساني قادرند وارد آگاهي شوند. فريد در پي آشنايي با كار ساير نطريه پردازان عصر خود حوزه سومي نيز به اين فهرست افزود. اين سه منطقه از ذهن در مجموع آن چيزي را تشكيل مي دهندكه فرويد آن را مكان نگاري يا شكل بندي ظاهري آن مي پنداشت.

         استفاده فرويد از اصطلاح هشيار بسيار شبيه طريقي ايست كه ما امروزه آن را به كار مي گيريم- يعني جزِ ي از مغز را كه فرد در حال حاضر از ان آگاه است در بر مي گيرد. افراد نوعاً مي توانند درباره تجربه هوشيار خودشان سخن بگويند و  مي توانند به طريقي منطقي و عقلاني به آن  بينديشند. جزيي از ذهن كه نماينگر حافظه معمولي است پنيمه هوشيار ناميده مي شود. عناصر موجود در نيمه هوشيار گر چه اكنون خارج از آگاهي است، به آساني مي تواند به اگاهي آورده شود. به عنوان مثال اگر شما به شماره تلفن يك دوست و يا نام آخرين فيلمي كه ديديد فكر كنيد، شما در واقع آن اطلاعات را از ضمير نيمه هوشيارتان به ضمبر هوشيارتان  مي آوريد.

فرويد اصطلاح نيمه هوشيار را به طريقي به كار مي برد كه بسيار متفاوت از طريقي است كه در زبان روزمره به كار مي رود. او اين واژه  را براي اين كه بيانگر بخشي از ذهن باشد كه به طور فعال و به اجبار از ضمير هوشيار دور نگهداشته شده، اختصاص دارد. انديشه ها يا تكانشهايي كه به نا هوشيار انتقال داده شده اند به اين دليل در آنجا نگهداشته مي شوند با اضطراب، تعارض، يا درد تداعي مي شوند. آنها فقط به شكلي تحريف شده مي توانند پديدار شوند(كه چون براي شخص غير

 

قابل تشخيص است تهديد آميز به شمار نمي رود). بر طبق نظر فرويد، نا هوشيا به عنوان مخزني براي بخش وسيعي از اميال، احساس ها، و انديشه هاي فرد عمل مي كن. اين عنصر تأثيري بي پايان، هر چند غير مستقيم، بر اعمال و تجارب آگاخانه بعدي مي گذارد.

فرويد اغلب ذهن را به توده يخ شناور تشبيه مي كند(انديشه اي كه از تئودور ليپس وام گرفته است) رأس اين توده يخ با آگاهي هوشيارانه مقايسه شده است. بخش بسيار بزگتر ان، بخشي كه زير آب است نيمه هوشيار را تشكيل مي دهد. به هر حال، بخش عمده آن نمابانگر نا هوشيار است. گر چه پديده هاي هوشيار و نيمه هوشيار بر رفتار فرد تأثيز مي گذارند، فرويد معتقد بود كه اهميت اين تأثير كمتر از رويدادهاي درون نا هوشياراست. در واقع در ضمير نا هوشيار بود كه فرويد مي پنداشت كه علم مكانيك شخصيت را بايستي درك كرد.

اين سه سطح از هوشياري بر روي هم تأثير الگوي مكان نگار ذهن را تشكيل مي دهند. مطالب به آساني مي توانند از هوشيار به نيمه هوشيار و بالعكس عبور كند. مطالب از هر دوي اينها مي توانند به درون نا هوشيار انباشته شود. با اين حال مطالب واقعاً ناهوشيار از ورود به هوشياري نيروهاي رواني كه براي پنهان نگهداشتن آن عمل مي كنند، منبع مي شود. اين سه منطقه ذهن صحنه اي را تشكيل مي دهد كه پويشهاي شخصيت در اآن به نمايش در مي آيند.

اجزاي شخصيت

فرويد همچنين يك الگوي ساختاري از شخصيت به وجود آورد كه مكمل اين الگوي مكلن نگار ذهن است. او بر اين باور بود كه شخصيت داراي سه جزء است، كه براي ايجاد مجموعه وسيعي از رفتارهاي انسان با هم تعامل مي كنند. اين سه جزء كليت هاي فيزيكي نيستند، بلكه بر چسب هايي خلاصه براي سهجنبه از عملكرد شخصيت ب شمار مي روند. اين اجزا نهاد، من و فرا من ناميده مي شوند.

نهاد. ايد بخشي از شخصيت است كه فرويد در انتدا ناخودآگاه ناميد. و حاوي بازتاب ها و انگيزه هاي اساسي زيست شناختي مي باشد.فرويد ايد را به گودالي پر از هيجانات جوشان تشبيه كرده است كه همه براي خروج از آن گودال فشار مي آورند(ويليام، سي كرين،1383). نهاد جزء

 

آغازين شخصيت و اولين جزء موجود در هنگام تولد است. نهاد همه جنبه هاي موروثي، غريزي و ابتدايي شخصيت را در بر مي گيرد. نهاد تماماً در ضمير نا هشيار عمل مي كند و ارتباط نزديكي با فرآيندهاي زيستي- غريزي، كه نيروي خود را ار آنها مي گيرد، دارد. بدين ترتيب نهاد موتور شخصيت است (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375).

نهاد با آنچه اصل لذت ناميده مي شود همنوايي دارد.اصل لذت عبارت از اين است كه يك مقصود واقعي در زندگي شما ارضاي آني نيازهايتان است(فرويد 1949،1940). بنا بر اين نهاد از لحاظ انگيزش تحت تسلط اصل لذت است كه هدف آن به رسانيدن بالاترين درجه لذت و كاستن از رنج ممكن است.ازديد فرويد در اصل، مربوط به كاهش تنش استبه طوركلي نهاد مي كوشد كه همه هيجانات را برطرف كندو به وضعيت آرامي برگردديعني به خواب عميق پر آرامش(ويليام، سي كرين،1383).

 نيازهايي كه ارضا نمي شوند حالت تنش نا گواري را به وجود مي آورندكه فرد جوياي اجتناب از آن است. از اين رو افراد بر انگيخته مي شوند تا نيازهايشان را فوراً ارضا كنند. بر طبق اين اصل، حتي كمترين افزايش در گرسنگي بايستي موجب تلاش براي خوردن  شود. در ظاهر اصل لذت فريبنده است . وانگهي چه كسي مي خواهد نياز هايش ارضا نشده باقي بماند؟ با اين حال يك مسئله وجود دراد. اصل لذت نمي تواند به هيچ وجه چگونگي ارضا شدن نيازها را محدود يا محصور كند. اين اصل مي گويد كه نيازها بايد سريعاً ارضا شوند. نمي گيد كه نيازها بايد به طريقي معقول و مناسب ارضا شونديا به طريقي كه خطرات و مسائل بالقوه را در نظر بگيرد.

افرادي كه كلاً تحت سيطره اصل لذت هستند طولي نمي كشد كه خود را كه دچار درد سر زيادي مي كنند. در واقع محيطي پيچيده و اغلب تهديد آميزي به وجود مي آيدكه بايد با آن مواجه شد. براي به دست اوردن غذا يك فرد نمي توانند كوركورانه از عرض خياباني پر از اتومبيل عبور كند. يك كودك خرد سال كه وقت نامناسبي را براي آزاد كردن فشار از روي مثاته اش انتخاب مي كند با خطر سرزنش از سوي والدينش مواجه است. يك هم اتاقي كه شيشه نوشابه فرد ديگري را از يخچال همگاني بر مي دارد ممكن است با خطر سر زنش بسيار بيشتري مواجه باشد.

 

همان طور كه قبلاً اشاره شد نهاد بر طبق اصل لذت عمل مي كند. در عمل اين بدان معناست كه فرآيند هاي نهاد هر گاه تنشي تجربه شود فعال مي شوند، خواه منشاء آن دروني باشد مثل گرسنگي يا بيروني باشد مثل دوستي كسل كننده . هرگاه تنش انباشته شود، نهاد وارد عمل مي شود تا تنش را از بين ببرد،‌ و اين كار را نيز به سرعت انجام مي دهد. نهاد از دو راه تنش را بر طرف مي كند. راه اول مجموعه اي از واكنش هاي ذاتي موسوم به اعمال بازتابي است، كه به طور خود كار و سرسعاً اتفاق مي افتد. نمونه اين قبيل واكنش ها سرفه كردن در پاسخ تحريك گلو، و اشك ريختن در پاسخ ا رفتن خاك در چشم. اعمال بازتابي با منشاء تحريك، نا خوشايندي، يا تنش مقابله مي كند يا آن را بر طرف مي كند.

اما اعمال بازتابي هميشه در كاهش تنش مؤفق نيستند. به عنوان مثال هيچ عمل باز تابي به نوزادي گرسنه امكان نخواهد داد غذا به دست آورد. هنگامي كه عمل بازتابي نتواند تنش را كاهش دهد، دومين عمل كرد نهاد، به نام فرآيند اوليه، اتفاق مي افتد. نهاد تصويري ذهني از شيئ كه مي تواند نياز را ارضا كند تشكيل مي دهد. در مورد نوزاد گرسنه، فرآيند اولي ممكن است تصويري از سينه مادريا شيشه شير ابداع كند. به همين ترتيب نيز از كسي كه دو ستش مي داريد جدا مي افتيد، فرآيند اوليه تصويري ذهني از آن شخص به وجود مي آورد. تجربه خلق تصويري ذهني از شئ مورد نظر كامروايي نا ميده مي شود. 

كاهش تنش توسط فرايند اوليه داراي يك اشكال عمده است.چون فرايند اوليه تنها با واقعيت ذهني سرو كار دارد، نمي تواند بين تصويرذهني و خود شئ تمايز قايل شود. در نتيجه گر چه فرايند اوليه ممكن است در كوتاه مدت تنش را كاهش دهد، در دراز مدت قادر به اين كار نخواهد بود. نوزاد گرسنه اي كه تصور مي كند كه پستان مادرش را مي مكد  به مدت زيادي راضي نخواهد ماند. فردي كه فرد مورد علاقه اش را از دست مي دهد با خاطرات خرسند نخواهد بود، هر چند كه آن خاطرات واقعي به نظر برسند.

نهاد دستگاهي انعكاسي است كه تمام هيجان هاي حسي را از طريق ركتي دفع مي كند. ناكامي ها و ناراحتي هايي كه طفل در راه ارضي تنش ها با ان مواجه مي شود عامل تحريك كننده اي براي

 

نمو نهاد است. نهاد بر خلاف خود و فرا خود از تشكيلات خاصي بر خوردار نيست و چون با دنياي خارج تماس ندارد، از طريق تجربه نمي توان آن را تغيير دا؛ بلكه به وسيله خود مي توان آنرا تعديل يا مهار كردچون نهاد فقط در پي ارضاي نياز هاي غريزي و تابع اصل لذت است، پايبند ارزش ها و اصول اخلاقي نست و از هيچ گونه عقل و منطقي پيروي نمي كند. به عبارت ديگر، بيقراري، عدم تعقل، خود خواهي و لذت طلبي و حفظ مشخصات كودكانه در سر تاسر عمر، از صفات بارز نهاد است. به نظر فرويد، نهاد واقعين رواني حقيقي است و قبل از اينكه فرد دنياي خارج را تجربه كند، به طور دروني در او وجود دارد. نهاد زيربناي شخصيت هر فرد را تشكيل مي دهد(شفيع آبادي، 1383).

      من. من بخش سازنده شخصيت است و از نهاد سر چشمه مي گيرد و رشد مي كند(شفيع آبادي، 1384).اگر بنا بود كه ايد ما را اداره كنددر آن صورت نمي توانستيم مدت زيادي زندگي كنيم. شخص براي زنده ماندن نم يتواند تنها بر اساس توهات يا پيروي از تكانه هاي خود عمل كند. ما بايد بياموزيم چگونه با واقعيت كنار بياييم(ويلييام، سي كرين،1383).

 از آنجا كه نهاد نمي تواند با واقعيت ذهني به طور مؤثري برخورد كند، مجموعه دومي از فرايند هاي رواني، موسوم به من به وجود مي آيد. فرويد معتقد بود كه من از نهاد تكامل مي يابد وبخشي از نيروي نهاد را براي مقاصد خودش تحت كنترل در مي آورد. از اين رو به ناچار به وسيله نيروهاي ناهشيلر كاهش تنش سائق هاي جنسي و پرخاشگري بر انگيخته مي شود(تامپسون پروت و داگلاس براونف1383) فرايند هاي من به تضمين اين امر كمك مي كند كه تكانش هاي نهاد با در نظر گرفتن مقتضيات جهان خارج به طور مؤثري ابراز شوند. به خاطر اهميت اين تبادلات با جهان خارج، بخش عمده عملكرد من با نهاد، من مي تواند در سطحي ناهشيار نيز عمل كند (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375).

       به گفته فرويد در حالي كه ايد از عواطف رام نشده و وحشي طرفداري مي كند، ايگو نماينده منطق و احساس درست است. چون ايگو به واقعيت توجه دارد گفته مي شود كه ايگو از"اصل

 

 

واقعيت " پيروي مي كند. ايگو مي كوشد تا زماني كه فرصت يابد واقعيت را به درستي درك كند و آنچه را كه ودر گذشته در وضعيت هاي مشابه روي داده است در نظر بياورد و برنامه هاي واقعگرايانه براي آينده طرح نمايد، جلوي اقدام را بگيرد. چنين روش هاي منطقي انديشه،"تفكر فرايند ثانويه" نا يده مي شود( ويلييام، سي كرين،1383).

      خيال بافي نمونه اي از فرايند ثانوي است. گرچه ما از تخيل لذت بخش خيالي محظوظ مي شويم،‌ولي حالت تخيل را با واقعيت اشتباه نمي گيريم و اين همان چيزي است كه در فرايند اوليه در خواب ديدن شبانه حاصل مي گردد. فرويد من را به مرد سوار كاري تشبيه كرده است كه هر چه تحربه و مهارتش در سوار كاري بيشتر باشد، بهتر مي تواند به تاخت و تاز و سوار كاري بپردازد و عنان مركب خويش را كه همان نهاد است، به نحو دلخواه در دست داشته باشد. خود داراي دو سطح ادراكي است. يكي از اين دو سطح متوجه نيازها و جنبش هاي غريزي دروني است و ديگري از طريق ادراك حسي با واقعيات محيط خارج مر بوط مي شود.نقش خود ان است كه بين اين دو سطح چنان موازنه اي برقرار كند كه حد اكثر رضايت در فرد به وجود آيد.فرايند ثانوي كه بر فرايند نخستين تسلط دارد اصل واقعيت را عملاًبه اجرا در مي آورد.(شفيع آبادي، 1384).

 به عبارت ديگر يك هدف اصلي من به تأخير انداختن تخليه انرزي نهاد تا زماني است كه بتوان يك شئ يا فعليت مناسب يا تنش پيدا كرد. به تعبيري ملموستر من از طريق فرايند ثانويه مي كوشد تطابقي بين تصوير ذهني شئ مورد نياز (از فرايند اوليه نهاد) و ادراكي واقعي از آن شئ در جهان پيدا كند. مهم اين است كه در نظر داشته باشيم كه هدف من مسدود كردن تمايلات نهاد به دائمي نيست بلكه هدفش اين است كه مراقب باشد كه تمايلات نهاد در زماني مناسب و به شيوه اي واقعگرايانه ارضا شوند. آسان مي توان اين نكته را گم كردو اين نكته اي است كه يقيناً در نهاد گم مي شود. گفته شد كه من با اصل واقعيت هماهنگي دارد. اصل واقعيت عبارت از اين تصور است كه رفتار بايستي با موقعيت جهان خارج هدايت شود نه فقط با نياز ها و اميالي كه از درون بر مي خيزند. اصل واقعيت احساسي از خرد پذيري را به درون رفتار معرفي مي كند. چون اين اصل شما را به سمت محيط خارج هدايت مي كند، شما را وادار مي سازد كه قبل از عمل مخاطراتي را كه با اختيارات

 

مختلف ارتباط دارنددر نظز بگيريد. اگر خطرات يك مسير عمل بسيار بالا به نظر برسد ما راه ديگري را براي ارضاي نيازتان در نظر خواهيد گرفت. اگر نتوانيد هيچ راه مطمئني براي كاهش فوري تنش پيدا كنيد، ارضاي نياز را به زماني ديرتر، مطمئن تر يا معقولتر به تدخير خواهيد انداخت. (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375)

من، كه عمدتاً تحت نظر اصل واقعيت و با استفاده از فزايند فكر ثانويه عمل مي كند، جايگاه فرايند هاي عقلي ومسئله گشايي است. استعداد تفكر واقعگرايانه به من امكان مي دهد كه طرح هايي عملي براي ارضائ نيازها صورت بندي كند و سپس آن طرح ها را مي آزمايد تاآيا كارگر خوهند افتد يا نه. اين فرايند واقعيت آزمايي ناميده مي شود. من اغلب به اين عنوان كه نقشي اجرايي در عملكر شخصيت و در ميانجيگري بين خواست هاي نهاد غريزي و قيد و بند هاي دنياي خارج ايفا مي كند، در نظر گرفته شده است. (چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375)

 

كنترل من و تأخير ارضاء

 

 

يك عملكرد عمده من به تأخير انداختن ارضاي تكانش ها و اميال تا مدتي بعد است تأخير ارضا يكي از نشانه هاي شخصيتي بالغ و رشد يافته و يكي از مهمترين اهداف پرورش اجتماعي است. كودكان بايد ياد بگيرند كه قادر باشند براي دريافت پاداش صبر كنند-به عنوان مثال كار را اكنون انجام دهند و مزد ان را بعداً بگيرند- تا بتوانند اعضاي مساعد گروه انساتي باشند. اين طور نيز مطرح شده است كه ناتوانب در بعه تأخير انداختن ارضاءنقش مهمي در رشد رفتار جنايي ايفا مي كند. تعجبي ندارد كه 0تحقيقات گسترده اي پيرامون مفهوم ارضاء انجام شده است.

در مطالعه آزمايشگاهي معمول در مورد اين پديده، انتخاب زير در اختيار كودكان گذاشته مي شود. آنها مي توانند بلا فاصله پاداشي كوچكتر و نه چندان مطلوب دريافت كنند، يا ميتوانند مدتي صبر كنندو سپس پاداشي بزرگتر و مطلوي تر دريافت كنند. تحقيق كه از اين الگو استفاده كرده استتوجه خود را به دو مجموعه متغيرهاي جداگانه معطوف ساخته است. يك مجموعه عبارت است

 

از تعيين كننده هاي موقتي تأخير ارضاء. به عنوان مثال ترجيح دادن پاداش هاي تأخيري در صورتي افزايش مي يابد كه كودك بتور كند به تدخير افتاده را به دست خواهد آورد يعني ميل او واقعاً ارضاء خواهد شد. جاي تعجب است كه قرار دادن اشياي مورد علاقه در مقابل كودكان تأخير را براي كودكان آسانتر نمي كند(ميشل، ابسن،1970). در عوض احتمال تأخير را كم مي كند. با اين حال اگر كودكان بتوانند از نظر شناختي موقعيت را تغيير شكل بدهند تا به نظر برسد كه اشياء واقعاً آنجا نيستند، رابطه فوق مي تواند تغيير يابد(مثلاً با تصور كردن اينكه اشياي واقعي در مقابل آنها تنها تصاويري ذهني در ذهنشان است به مفهومي كلي تر اينكه به نظر مي رسد كه تأخير ارضاء هنگامي افزايش مي يابد كه كودكان با تكنيك هاي حواس پرتي، توجهشان از پاداش هاي مطلوب به سوي ديگر معطوف شود. در عمل، من نهاد را با درگير كردن در عملي ديگر آن را فريب مي دهد(چارلز اس.كارور ومايكل اف. شي ير،1375).

دومين خط تحقيق در مورد ارضاء همبستگي هاي مربوط به توانايي تأخير را مورد توجه قرار داده است. به نظر مي رسد كه توانيي تأخير با برخي جنبه هاي هوش ارتباط داشته باشد، شايد به اين دليل كه كودكان باهوشتر بهتر قادرند كه موقعيت را از نظر ذهني تغيير شكل دهند. به نظر مي رسد كه كودكاني كه بهتر اقادر به تأخير هستند بيشتر به پيشرفت و مسؤليت اجتماعي توجه داشته باشند، كه اين امر همساز با اين تصور است كه آنها داراي من هاي كاملاً تعريف شده اي هستند.

تحقيق طولي طولاني تر فاندر بلاكو بلاك(1983)حاكي از آن است كه مبتاي تأخير در پسر ها اندكي متفاوت از دختر هاست. به نظر مي رسد كه تأخير ميان پسرها رابطه نزديكي با كنترل تكانش هاي هيجاني  وانگيزشي، با تمرگز عميق، و با آگاه و محتاط بودن در عمل، داشته باشد. اين موضوع هماهنگ با اين وضوع روانكاوانه است كهتأخير ارضاءنوعي عملكرد من است كه هدفش كنترل آگاهانه تجلي تكانش نهاد است . بر عكس، تأخير ميان دختران با هوش، كارداني و شايستگي ارتباط دارد. بر طبق نظر فاندر و ديگران(1983) اين اختلاف جنسي تاشي از روش متفاوتي است كه پسران و دختران در طي آن پرورش اجتماعي پيدا مي كنند.

 

 

آسان مي توان ديد كه چطور اصل لذت و اصل واقعيت، و در نتيجه نهاد و من، مي توانند با يكديگر به تضاد برخيزند(شكل). اصل لذت حكم مي كند كه نيازها هم اكنون برآورده شوند؛ اصل واقعيت تأخير را تشويق مي كند. اصل لذت افراد را به سمت حالات تنشي درونشان سوق مي دهد، اصل لذت آنهارا به سمت محيط نيز سوق مي دهد. به مفهومي بسيار واقعي عملكرد من در كوتاه مدت اين است كه نهاد را از عمل بازدارد-او را طوري تحت كنترل در آورد نيازها بتوانند به شيوه اي واقعگرايانه و معقول برآورده شوند. اين تصور كه نيروي بالقوه وسيعي براي تعارض دز درون شخصيت وجود دارد مضموني است كه ريشه در درون نظريه روانكاوي دارد

 

ارضاي فوري تياز، جهت گيري به سمت درون،

بي توجهي به ايمني

 

 

ارضاي نياز در وقت مناسب، جهت گيري به سمت درون و بيرون، توجه به ايمني

 

فرا من.آخرين جزء شخصيت كه رشد مي كند فرا من است. فرامن به عنوان راهي براي حل تعارض خاصي كه در طول رشد شخصيت اتقاق مي افتدبه وجود مي آيد. درباره اين تعرض در طول همين فصل بحث خواهيم كرد.

فرا من تجسم ارزش هاي والديني و اجتماعي است. همين جزء است كه تعيين مي كند كه چيز درست است و چه چيز غلط است، و بيشتر در پي تكامل است تا در پي لذت . الگوي دقيق قواعد در فرامن شما از نظام پاداش هايتان و تنبيه هايي كه والدينتان به كار مي برند سرچشمه مي گيرد . كودك براي جلب محبت و علاقه والدينش مي كوشد از آنچه والدينش آنرا درست مي پندارند متابعت كند . كودك براي اجتناب از درد ، تنبيه ،‌ و طرد شدن از آنچه كه والدينش آنرا خطا مي پندارند اجتناب مي كند. گرچه ساير مراجع قدرت نيز مي توانند تأثيري ثانوي بر رشد فرامن داشته باشند،‌ فرويد معتقد است كه فرامن عمدتاً از والدين سرچشمه مي گيرد. فرايند پذيرش يا جذب ارزش هاي والدين و جامعه بزرگتر درون فكني ناميده مي شود.

فرامن باز هم مي توان به دو دستگاه فرعي تقسيم كرد- يكي پاداش دهنده ،‌ يكي تنبيه كننده. آن جنبه از فرامن كه به رفتار پاداش مي دهد من آرماني ناميده مي شود. هر آنجه كه والدين آن را تأييد كنند يا ارج نهند ،‌ به درون من آرماني جذب مي شود. بدين ترتيب من آرماني به شما به خاطر رفتارهايي كه مناسب با آن معيارها باشد به وسيله وادار كردن شما به احساس غرور پاداش مي دهد. جنبه تنبيه كننده فرامن وجدان ناميده مي شود. آنچه كه والدين آنرا رد كنند يا به خاطر آن تنبيه كنند جذب وجدان مي شود وجدان با ايجاد احساس گناه در شما ،‌ شما را به خاطر اعمال و افكار بد تنبيه مي كند.

فرامن داراي سه نقش به هم پيوسته است. اول ،‌ مي كوشد هر نوع تكانش نهادي را كه جامعه ( يعني والدين شما محكوم مي كند كاملا منع كند. دوم ،‌ مي كوشد من را مجبور سازد كه بيشتر با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقي عمل كند تا با ملاحظات عقلي. سعي مي كند فرد را به سمت كمال مطلق در انديشه ،‌ كلام و عمل هدايت كند. از اين توضيح بايستي روشن شود كه فرامن بسيار دور از

 

واقع گرايي است . گر چه تأثيري متمدن كننده بر شخص مي بخشد ،‌ اما كمال گرايي آن جداً دور از واقعيت است.

فرامن،‌ مانند من در تمامي سه سطح هوشياري عمل مي كند اين موضوع مفاهيم ضمني مهمي را در مورد چگونگي تجربه كردن آثار فرامن در بر دارد. هنگامي كه فرايندهاي من برتر هوشيارانه اتفاق مي افتد شما از احساس هايتان و اينكه آنها از كجا سرچشمه مي گيرند آگاه هستيد. تصور كنيد به كسي اهانت كرديد،‌ هر چند كه معتقيد كه اهانت به افراد غير قابل بخشش است در اين صورت سرچشمه هاي احساس هاي گناه شما آشكار است. هنگامي كه فرامن ناهشيارانه عمل مي كند،‌ نتيجه كاملاً متفاوتي به بار مي آيد. شما احساس گناه مي كنيد،‌ اما هيچ تصوري نداريد كه چرا چنين احساسي مي كنيد. از آنجا كه احساس ها را مي توان با تفكر فرايند اوليه جاري ساخت ،‌ اين احساس ها كه ناهشيارانه اتفاق مي افتند حتي ممكن است كاملاً نامعقول باشند .

توانايي بالقوه براي تعارض. هنگامي كه فرامن رشد مي كند، من راه دشواري ر ا  براي طي كردن درپيش دارد. من به طورهمزمان بايستي با خواست هاي نهاد، دستورات اخلاقي فرامن ، وقيد و  بند هاي واقعيت سروكار داشته باشد. براي ارضاي همه اين خواسته ها، من مجبور است فوراً راهي براي تخليه تمامي تنش ها به طريقي كه از نظر اجتماعي قابل قبول و هم واقع گرايانه باشد، پيدا كند. البته اين كار بسيار نا محتمل است. احتمال بيشتر اين است كه در ميان اين نيروها تعارض ها ي مكرر به وجود آيد. برطبق ديدگاه روانكاوي ، چنين تعارض هايي جزء ذاتي زندگي هر كسي است.

 اصطلاح قدرت من براي اشاره به توانايي من براي عملكرد مؤثربه رغم خواست ها و توقعات اين نيروهاي متعارض، به كار مي رود. با سطوح پايين من، فرد در ميان فشارهاي رقابت آميز از هم مي پاشدو باقسدرت من بيشتر فرد مي تواند از عهده آن فشارها بدون مشكلي جدي برآيد.

به هر حال با يد به اين نكته اشاره كنيم كه براي من اين امكان وجود دارد كه بيش از حد قوي باشد. فردي كه بيش از من اش قوي است به شدت عمل گرا و خردگرا و در عين حال نيز ملال آور هست. فرويد تصور نمي كردكه هر يك از سه جزء شخصيت ذاتاً بهتر از بقيه است. بلكه بايستي در

 

بين آنها بايد تعادلي وجود داشته باشد. فردي كه داراي فرامني بيش حد قوي است ممكن است در همه حال احساس گناه كند يا اينكه ممكن است به شيوه اي غير قابل تحمل قديس وار رفتار كند. فردي كه داراي نهادي بيش از حد قوي است ممكن است چنان پايبند ارضاي خويشتن باشد كه نسبت به ساير افراد كاملاًبي علاقه باشد. سالمترين شخصيت آن است كه در آن تأثيرات سه جزء كاملاً متعادل باشد.

اكنون به بررسي دقيق تر نيروهاي انگيزشي كه افراد را وادار به عمل مي كند مي پردازيم.

انگيزش: غريزه ها

فرويد در تفكردر باره انگيزش مطالب زيادي را از نظرات حاكم در درون علوم زيست شناختي و فيزيكي وام گرفت. او معتقد بود كه افراد دستگاه هاي انرژ‍ي پيچيده اي هستند كه در آنها انر‍‍‍‍ژي لازم براي كارهاي رواني( تفكر، ادراك،‌يادآوري، رؤيا)از طريق فرايندهاي زست شناختس رها مي شود. به سخني دقيق تر،‌او معتقد بود كه انرژي رواني از طريق غريزه هاي ذاتي، يا سائق ها توليد مي شود. اين غريزه ها از طريق نهاد بيان مي شوند.

يك غريزه داراي دو عنصر به هم پيوسته است: يك حالت نياز زيستي و باز نمايي رواني ذاتي آن(يا ميل). به عنوان مثال،حالت نيازي كه به تجربه تشنگي مربوط مي شود نوعي عدم تعادل در تركيب شيميايي ياخته ها در درون بدن است. تشنگي از نظر رواني به منزله ميل به آب بازنمايي مي شود. اين عناصر با هم تركيب مي شوند تا هنگامي كه آب مورد نياز است غريزه اي براي نوشيدن اب تشمكيل مي شود.

غريزه ها داراي چهار مشخصه هستند: يك منبع، يك موضوع، يك نيروي محرك، و يك هدف. منبع موقعيت يا نياز زير ببنايي زييست شناختي است كهغريزه بر آن مبتني است. مقصود (همسان با اصل لذت) عبارت است از كاهش آني تنشي كه اين نياز زيربنايي به وجودآورده است. نيروي محرك اندازه يا فشاري است كه توسط قدرت نياز زيربنايي تععين مي شود. هدف يك غريزه چند چيز

 

 

مختلف است. در يك سطح، عبارت از هر چيزي استكه نياز را ارضاء كند-به عنوان مثال آب براي فردي تشنه. هدف همچنين اعمالي را شامل مي شود كه به منظور به دست آوردن آنچه مورد نياز

است بايد انجام شود. بنا بر اين هدف تشنگي مي تواند آب، عمل نوشيدن، گامهايي كه براي به دست آوردن آب برداشته مي شود(مثلاً برداشتن ليوان، باز كردن شير و از اين قبيل)را شامل مي شود.

در مورد بسياري از جنبه هاي كار فرويد بايد گفت كه تصورات او درباره ماهيت و تعداد غريزه ها در طي زمان تغيير كرد. در نهايت او قانع شدهمه غريزه هاي اساسي را مي توان در يكي از دو طبقه اختصاص داد. اوليت طبقه عبارت است از غريزه هاي زندگي و غريزه هاي جنسي(كه در مجموع شهوت ناميده مي شود)شهوت مجموعه اي از غرتيز صيانت نفس و جنسي است- غرايزي كه با بقا، توليد مثل ولذت سرو كار دارند. اجتناب از گرسنگي و درد-و نيز ميل جنسي- غريزه هاي زندگي هستند. در مجموع كه نيروي رواني كه با غرايز توليد مي شود به ليبيدو معروف است.

http://eshghegol.blogfa.com/

گرچه همه غرايز زندگي به طور آشكاري جنسي نيستند، ميل جنس واقعاً نقش مهمي در نظريه روانكاوي ايفا مي كند. بر طبق نظر فرويد نه يك بلكه تعداد فراواني غريزه جنسي وجود دارد. هر يك از آنها با ناحيه متفاوتي از بدن،‌به بام ناحيه شهوتزا ارتباط دارد.سه ناحيه شهوتزا كه در نظريه فرويد تشخيص داده شده عبارت است از :دهان، مقعد، و اندامهاي تناسلي. ناحيه هاي شهوتزا منابع بالقوه اي از تنش به شمار مي روند. دستكاري اين ناحيه تنش را كاهش مي دهدو ايجاد لذت مي كند. از اين رو مكيدن و دود كردن لذت دهانبي ايجاد مي كند،عمل دفع لذت مقعدي ايجاد مي كند،‌و تحريك مهبل و احليل موجب لذت تناسلي مي شود.

در مقبل شهوت، طبقه دوم غريزه ها وجود دارد كه غريزه هاي مرگ ناميده مي شود. نظر فرويد در مورد غريزه مرگ در اين جمله او خلاصه شده استكه هدف تمامي زندگي مرگ است. فريودئ معتقد بود كه زندگي به مفهومي صرفاً وسيله اي نقليه براي مرگ فراهم مي آوردو اين كه افراد به طور ناهشياري مايلند كه به حالت غير آلي اي كه از آن آمده اند بازگردند. فرضاً غريزه هاي مرگ دائماً

 

 

در حال عمل هستند اما غريزه هاي زندگي آنها را مهار مي كنند. فرويد هرگز اصطلاح خاصي براي نيرويي كه بع غرايز مرگ مربوط مي شود ابداع نكرد. همچنين هزگز يك غريزه مرگ را به يكي از

ناحيه هاي بدن، چنان كه در مورد غرايز شهواني قائل بود، ارتباط نداد. تا حودي با اين دلايل، غريزه مرگ كمتر از شهوت مورد توجه قرار گرفته است.

يكي از جنبه هاي غريزه مرگ كه واقعاً مورد توجه قرار گرفته است به پرخاشگري مربوط مي شود. فرويد معتقد بود كه افراد داراي سائقي پرخاشگرانه هستند. اين سائق غريزه اي اساسي نيست، بلكه از ناكامي غريزه هاي مرگ ناشي مي شود. به عبارت ديگر شهوت معمولاًمانع ازتجلي مسمتقيم غريزه هاي مرگ مي شود، و بدن ترتيب نيروي غريزي را بلا مصرف ميگذارد. اين انرژي ميتواند به صورت پرخاشگرانه يا ويرانگر عليه ديگران صرف شود. بدين ترتيب در نظريه روانكاوي اعمال پرخا شگرانه تجلي اميال خود ويرانگر است كه به سمت ديگران تغيير جهت داده است.

پالايش و پرخاش

 اين تصور كه انرژي پرخاشگرانه برانگيزنده اي در شخصيت به شمار مي آيديكي از ادعاهاي مهم نظريه روانكاوي به شمار مي رود. فرويد تصور مي كرد كه انرژي رواني به طور مداوم بايد استفاده شود، زيرا موجود زنده به طور مستمر آن را مي سازد. اگر اين انرژي مصرف نشود، شاري كه اعمال مي كند همواره بيشتر و بيشتر مي شود، درست همانگونه كه فشار در يم ديگ بخار در صورتي كه بخار ان خارج نشود افزايش مي يابد. در يم نقطه ، تركم انرژي پرخاشگرانه چنان زياد مي شودكه ديگر نمي توان آن را مهار كرد. در اين مرحله كنترل تكانه از دست مي رود و شخص اقدام به پرخاشگري مي كند.

اين تحليل به دو پيش بيني منتهي مي شود. اول پرداختن به پرخاشگري بايد باعث شودافراد احساس بهتري پيدا كند- يعني سطوح پايين تري از تنش يا برانگيختگي داشته باشند. زيرا سائق پرخاشگرانه ديگر ناكام گذارده نمي شود. دوم، چون تكانش ابراز شده است، انرژي پشت آن نيز تحليل رفته است وفرد كمتر احتمال مي رود كه در آينده اي نزديك دوباره پرخاشگري كند. اين دو

 

تأثيردرگير شدن در پرخاشگري روي هم رفته پالايش ناميده مي شود. اين نظر مربوط به انرژي پرخاشگرانه و رها سازي آن در انديشه نظريه پردازان جديدتر-مثلاً شرح مگارگي از اعمال به شدت

خشونت آميز-نيز منعكس شده است. مگارگي استدلال مي كند كه افراد دارايموانع قوي در برابر پرخاشگري موسوم به پرخاشگران پر كنرل به ندرت تخليه بخار ميكنند كه حتي اجازه مي دهند در رويارويي با تحريك، احساساتشان را بروز دهند. با اين حال با مرور زمان، احساساتشان بر روي هم انباشته مي شودتا اين كه قيد و بندهايشان ديگر نتوانند دوام بياورند. از آنجا كه انرژي زيادي روي هم جمع شده است، پرخاشگري رها شده ممكن است كاملاً وحشيانه باشد. جالب اينجاست كه تحريك نهايي اغلب پيش پا افتاده استو صرفاً در حكم ضربه نهايي است. هنگامي كه دوره پرخاش به پاين رسيد، اين افراد گرايش دارندكه شيوه هاي انفعالي و پر كنترل خود را دوباره در پيش گيرند.

به طور كلي، اگر فرض كنيم كه تكانش هاي نهادي اين افراد بيش از حد در كنترل من و فرا من آنها قرار دارد، اني مجموعه نيروهاهمستز با نظريه روانكاوانه پرخاشگري مي باشند. مجموعه نيروهاي پرخاشگري پركنترل تا حد زيادي مورد اثبات تجربي نيز قرار گرفته است. با اين حال بايد يادآور شويم كه اين شواهد به يك گروه تقريباً منتخب از افراد مربوط مي باشد.

امتزاج انرژي هاي ليبيدويي و پرخاشگرانه. فرويد جنين فرض مي كرد كه انرژي پرخاشگرانه و جنسي، و راههاي راه گزيني آنها رفتار انسان را تعيين مي كنند. به عنوان مثال روابط را در نظر بگيريد. رابطه اي كه تنها ليبيدو در خدمت آن باشد مشخصه اش مهرباني و مراقبت است.با اين حال ، گاه انرژي جنسي و پرخاشگرانه در رابطه بين افراد كنار هم قرار مي گيرند، كه اول يكي و سپس ديگري تجلي مي يابد. اين الگو دو سو گرايي ناميده مي شود. گاه اين دو انرژي همجوشي پيدا مي كنند و فعاليتي واحد را دامن مي زنند(فرويد،1933). اين ادغام جنسيت و پرخاشگري، آزارگري (ساديسم)ناميده مي شود.

     

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 12:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تعادل و اختلالات آن

بازديد: 2021

فصل اول

تعادل و اختلالات آن

مقدمه :

كنترل تعادل و وضعيت بدن در زندگي روزانه عملكرد پيچيده اي است كه چندين ارگان گيرنده و مراكز عصبي را درگير مي كند. در واقع، بخش دهليزي، بينايي و رفلكس گيرنده هاي حسي عمقي بايد در تعادل بدن درگير باشند. نقش برجسته اي از تعامل حسي در جهت يابي را مي توان در جانوري نظير هرمي سندا (مثل حلزون) مشاهده كرد. هرمي سندا اين جانور بي مهره فقط از طريق گيرنده هاي دوسيستم بينايي و دهليزي تعادل را برقرار مي كنند.

سيگنالهاي آوران از گيرنده هاي نوري در چشم و از سلولهاي موئي در استاتوسيت از طريق نورونهاي واسطه در مجموعه گانگليون مغزي جمع شده كه در اين منطقه نورونهاي حركتي در هر گانگليون پايي عملكردي را كنترل مي كند. تحريك نورونهاي حركتي باعث چرخش و حركت پاي حيوان در مسير همانسويي شده كه با چرخش حيوان به سمت نور ادامه مي يابد.

بلوك دياگرام شكل 1 بيانگر ساختار و تعادل حسي ـ حركتي در مغز انسان است. هر كدام از سيستم هاي حسي اوليه فراهم كنند، اطلاعات اوليه اي براي سيستم پردازش مركزي هستند كه درشروع اين اطلاعات به يك پردازشگر مركزي مي رود كه فراهم آورندة سيگنالهايي براي حركات چشم و رفلكسهاي وضعيتهاي است. عملكرد كلي سيستم تحت كنترل تطبيق، به طريق مشابهي با ساير جنبه هاي عملكردي مغز و رفتار مرتبط است. پردازشگر تطبيقي، اطلاعات را از گيرنده هاي حسي متقاطع آمده از ارگانهاي خاص كه مسئول تعادلند، مثل حركات چشم و يا كشش و حركت مفاصل دريافت نموده حركات چشمي را با بزرگ نمايي يا كوچك نمايي تطبيق مي دهند. مكانيسم هاي تعديل كننده يا سازگاركننده همچنين براي تعيين موقعيتهاي جهت يابي همانند، نياز به برقراري تعادل بعد از حركت زانو، مفصل ران، شانه و يا همه با هم بسيار مفيطد و انتخاب كننده هستند. اهمتي باليني اين مكانيسم تطبيق هنگامي واضح تر مي گردد كه با بيماري برخورد كنيم كه به هر دليلي دچار ضايعات اين سيستم شده است.

رفلكسهاي دهليزي، بينايي و حس عمقي بايد در مراكز عصبي يكپارچه شوند تا وضعيت طبيعي بدن بوجود آيد.

سازماندهي رفلكسهاي وضعيتي :

اساس كنترل تونسيته در عضلات اسكلتي تنه و اندامها و حركت عضلات اسكلتي، رفلكسهاي ميوتاكتيك يا رفكلس تاندون عمقي است. رفلكس هاي ميوتاكتيك حاصل عضلاتي هستند كه خلاف نيروي جاذبه عمل مي كنند كه تحت تأثير مراكز تحريكي و مهاري فوق نخاعي هستند. (شكل 2 ـ 2)

در گربه ها دو مركز اصلي تسهيل كننده (هسته هاي دهليزي طرفي و تشكيلات مشبك فوقاني) و چهار مركز اصلي مهاري وجود دارد (كورتكس مغزي، كانگليوتهاي قاعده اي، مخچه و تشكيلات مشبك تحتاني) ورودي تعادل كه از مناطق مختلف مغزي وارد مي شود، تعيين كننده ميزان تونسيته عضلاني است كه خلاف جهت جاذبه عمل مي كنند، اگر يكي از آنها را مثلاً اثر مهاري كورتكس پيشاني و گانگليون قاعده اي را در مغز حيواني بگذارد و ارتباط مغز مياني و مغز فوقاني قطع شود وضعيت خامي در انقباض عضلاني كه در خلاف جاذبه عمل مي كنند بوجود مي آيد كه باعث سفتي عضلات مي شود.

سيستم وستيبول نقش مهمي را در افزايش ميزان تونسيته عضلاني تا زماني كه تحريكاتي در گوش داخلي وجود دارد، انجام مي دهد. ساختار گوش مياني يا هسته هاي وستيبولار طرفيِ طرف مقابل موجب كاهش تونسيته به صورت همانسويي مي گردد كه باعص تغيير ورودي به سلولهاي شاخة قدامي در هسته هاي وستيبولار همانسويي مي شود.

تمامي دانسته هاي مربوط به گوش در مورد نقش وستيبولار در تونسيته وضعيتي، حاصل مطالعه بر روي نمونه هاي حيواني است. تونسيته بازكننده (در عضله) در گربه توسط تغيير وضعيت سر در فضا به خوبي مشخص مي شود. تونسيته در حالتي كه حيوان در وضعيت طاق باز (در حالتي كه دهان در زاوية 95 بالاتر نسبت به افق باشد، وقتي رو به شكم قرار بگيرد و نيز هنگامي كه سر به گونه اي باشد كه دهان در زاويه 45 زير افق قرار گيرد) مي باشد. در وضعيت ماكزيمم يا حداكثر قرار مي گيرد. وضعيت بينابيني در چرخش بدن حيوان نسبت به محور طولي و عرضي است و موجب ايجاد حالت تونسيته متوسط مي گردد. اگر سر حيوان بالا باشد (بدون كشش گردن) كشش عضلات جلوي پا افزايش مي يابد و كج كردن سر به سمت پايين موجب كاهش تونسيته كششي و جمع شدن عضلات جلوي پاها مي گردد.

اين رفلكسهاي تونسيته گوش داخلي كه بواسطة راههايي است كه از اتوليتيك عبور مي كند، در حيوان يا انسان سالم وجود ندارد. چون تحت تأثير اثر مهاري مراكز بالاي كورتكس قرار دارد. (شكل 2ـ2)

اين رفلكس ها را مي توان در نوزادان نارس و نيز در بزرگسالاني كه ضايعه در ساقه مغز يا در مراكز عصبي بالاتر دارند، ديد.

شرح حال بيمار مثلاً به عدم تعادل :

بيماران معمولاً از واژه گيجي براي توضيح حس عدم تعادل فقط در مواردي كه ايستاده يا راه مي رود و به احساس غيرطبيعي سر ربطي ندارد، استفاده مي كنند.

واژة گيجي و عدم تعادل معمولاً مربوط به ضايعه اي مرتبط با ساختارهاي مركزي و محيطي وستيبولار است.

شدت اين علائم به دنبال ضايعه وسستيبولار مربوطه و وابسته به چند عامل است:

1ـ وسعت ضايعه     

2ـ يك طرف يا دوطرفه بودن ضايعه          

3ـ سرعتي كه كاهش در عملكرد روي مي دهد.

در ضايعات وستيبولار يك طرفه يا دوطرفه ، عدم تعادل مي تواند بدون احساس گيجي هم وجود داشته باشد.

بيماراني كه به كندي عملكرد وستيبولار خود را به صورت دوطرفه از دست مي دهند. (مثلاً در اثر داروهاي اتوتوكسيك) شكايت از گيجي ندارند اما نوساناتي همراه با حركت سر و بي ثباتي، در حين راه رفتن دارند. (به علت كاهش رفلكس هاي دهليزي ـ چشمي و دهليزي ـ نخاعي) . اگر بيمار به كندي عملكرد وستيبولار خود را در يك طرف طي يك دورة چند ماهه تا يك ساله از دست بدهد، (به علت نورونيوم اكوستيك) علائم و نشانه ها ممكن است در حداقل سطح قرار بگيرد، اين بيماران غالباً احساس تهوع، عدم تعادل و بي ثباتي را در حالت ايستاده بيان مي كنند و ندرتاً از گيجي شاكي هستند.

از سوي ديگر كاهش ناگهاني در عملكرد يك طرفة وستيبولار يك رخداد بسيار ناخوشايند است. شكايت بيمار گيجي شديد، تهوع همراه با رنگ پريدگي، تعريق زياد و استفراغ به صورت مكرر است (نيستاگموس خود به خودي، ديد و بينايي را نيز درگير مي كند.) اين علائم و نشانه ها قابل تغييرند، مكانيسم هاي جبران كننده و پروسة جبراني آن معمولاً به طور سريع فعال مي گردد. بعد از مدتي بيمار به عدم تعادل عادت كرده و طي پروسه هايي جبران سازي مي كند كه نيازمند سلامت سيستم بينايي و حس عمقي، در گردن و اندامها و حس كامل، در اندامهاي تحتاني است، مسيرهاي وستيبولار مركزي يكپارچه عمل مي كنند و تخريب در اين نواحي كمتر بهبود مي يابد. وضعيت كلي سلامتي بيمار قبل ازشروع عدم تعادل بايد دقيقاً مورد بررسي قرار بگيرد.

بيشتر بيماري هاي سيستميك مي توانند با گيجي و عدم تعادل همراه باشند كه اين مسئله به علت درگيري نسبي كل سيستم هاي جهت يابي بدن يا به علت كاهش ظرفيت سيستم هاي در ارتباط با مواجهه اطلاعاتي از سيستم هاي جهت يابي است. بايد تاريخچه دقيقي از داروهاي مصرفي بيماري كه شكايت از عدم تعادل دارد گرفته شود كه نقش حياتي دارد. داروهاي اتوتوكسيك مثل آنتي بيوتيكهاي آمينوگليكوزيدها و سالسيلات باعث اختلال در راه رفتن و حفظ تعادل و اختلال در اسيلو بسيار مي شود كه به علت تخريب سيستم تعادلي است. داروهاي ضد فشار خون مي توانند باعث گيجي و عدم تعادل به دنبال ايستادن شوند كه به علت افت فشار خون وضعيتي است الكل و فنيتوئين موجب عدم تعادل حاد برگشت پذير مي شوند ولي استفادة طولاني مدت باعث عدم تعادل غيرقابل برگشت به علت تخريب نورونهاي مخچه مي شوند. داروهاي آرام بخش مثل پاربيتورات، بنزودپازپان و فنويتازين مي توانند موجب گيجي و عدم تعادل شوند كه بيمار آن را تيرگي شعور گزارش مي كند. اين حالت احتمالاً بدليل افسردگي منتثري است كه كل CNS را بويژه مراكزي كه مربوط به درك حس مي باشند را فرا مي گيرد.

بيماري هاي رواني بطور معمول با گيجي و عدم تعادل همراه هستند. احساس جداشدگي از خود مثلاً فرد مي گويد من بدنم را ترك كرده ام. بيماران رواني از كلماتي نظير شناوربودن و تلوتلوخوردن براي توصيف حالات خود استفاده مي كنند. آنها ممكن است به مواردي مثل احساس عدم تعادل همانند احساس سقوط از بلندي و تلوتلوخوردن و حتي به احساس چرخش در درون سر اشاره كنند كه با سرگيجه متفاوت است. چرا كه اين حس با حركت محيط ونيستاگموس همراه نيست. رخداد و دوره هاي گيجي و عدم تعادل مي توانند در اثر مجموعه اي از تحريكات حسي بوجود آيند، مثل رانندگي روي يك تپه، قدم زدن روي يك سطح صاف و براق، نگاه كردن به يك قطار در حال حركت و يا در مواردي نظير موقعيتهاي خاص اجتماعي مثل غذا خوردن در رستوران، خريد در يك فروشگاه بزرگ، گوش دادن يا مراجعه به پذيرش يك هتل، اين نشانه ها مي تواند بعد از يك دورة فشار روحي ـ رواني، بروز كند به خصوص بعد از مرگ عزيزي يا بعد از يك بيماري سخت براي بيمار مي تواند تا ماهها يا سالها ادامه يابد.

ارزيابي باليني راه رفتن و تعادل :

تعادل و حفظ آن پروسة پيچيده اي است كه نيازمند دريافت و درك متقابل سيگنالهاي حسي در مراكز مختلف مغز بصورت دقيق و ظريف است. چون بخش هاي مختلفي در سيستم عصبي محيطي و مركزي ممكن است باعث عدم تعادل فرد شوند، بررسي هاي باليني براي تشخيص بيماري بايد از نظر راه رفتن، ايستادن، هماهنگي حركتي، رفلكسهاي تاندوني و سيستم حسي به خوبي انجام بگيرد.

معاينه بيمار از نظر تعادل بايد شامل ارزيابي دقيق راه رفتن، ايستادن، هماهنگي حركتي اندامها، رفلكسها و عملكردهاي حسي باشد.

ارزيابي راه رفتن و تعادل بايد در حين راه رفتن طبيعي در يك محوطه باز كه داراي امكاناتي براي بررسي طرز راه رتفن فرد مورد مطالعه است انجام گيرد. اين بررسي و مشاهده طول قدمها، فاصله عرضي پاها از يكديگر، وضعيت كلي بدن و حركات همراه بويژه در هنگامي كه بيمار به انتهاي اتاق مي رسد و هنگامي كه مي خواهد برگردد و نحوه چرخش بيمار بايد دقيقاً بررسي شود. از بيمار مي خواهيم كه آزمون Heel _ to _ toeرا انجام بدهد. زيرا با مثبت بودن اين آزمون مي توان به نقص CNS خصوصاً ضايعه مخچه اي شك كرد.
(شكل 3ـ1)

(شكل 46ـ3)

با اين حال اين نكته مهم را بايد به خاطر سپرد كه افراد سالمند طبيعي به علت وضعيت خاص تاندونها داراي طرز راه رفتن مخصوصي هستند، اين تست را خوب انجام نمي دهند.

رومبرگ براي اولين بار به اين مسئله پي برد كه بيماران با اُفت عملكرد گيرنده هاي حس عمقي به علت اختلالات خاص نمي تواند هنگامي كه چشم خود را مي بندد پاهاي خود را كنار هم جفت كرده و بايستند. باراني بعدها تأكيد كرد كه اثر مهم وستيبولار در فهم موقعيت رومبرگ آن است كه حتماً چشم ها بسته باشد. بيماران با ضايعه مخچه اي اغلب قادر نيستند كه حتي با چشم باز در موقعيت رومبرگ قرار گيرند.

تخريب در سيستم هاي وستيبولار، حس عمقي يا بينايي اغلب موجب ناهنجاريهايي در طرز راه رفتن بيمار مثلاً تغيير در طول گام ها فاصله پاها از همؤ ريتم راه رفتن و وقتي كه بيمار مي خواهد برگردد به آرامي اينكار را انجام مي دهند، مي شود.

تفاوتها در حالات مختلف بررسي، نمود مي يابد. مثلاً بررسي تعداد قدمهايي كه بيمار مي تواند بردارد و يا مدت زماني كه بيمار قادر به ايستادن است چند ثانيه است. همچنين اندازه گيري زماني كه بيمار قادر است در يك مسير مشخص راه برود. البته توانايي انجام اين آزمونها با افزايش سن كاهش يافته ولي با پيشرفت بيماري اين تستها بسيار مختل مي شوند. البته تفاوتهاي فردي نيز براساس سن و جنس و وجود دارد و هنوز هنجاريابي نشده است. ارزيابي ديگر به نام tinettigait وجود دارد كه تعادل و وضعيت تعادل را نشان مي دهد. احتمالاً بهترين آزموننيمه كمي براي ارزيابي راه رفتن و تعادل آزمون راه رفتن و تعادل tinetti است. معيار براساس قواعدي مثل:

1ـ سرعت راه رفتن

2ـ طول گامها و هماهنگي آنها

3ـ حفظ تعادل در حالت ايستادن و تغيير مسير با چشم هاي باز و بسته انجام مي شود.

انجام تست tinetti خوب است. زيرا وقتي بيماران مسن از نظر كيفي بررسي مي شوند مي تواند نشان دهد كه اين افراد مسن چقدر در معرض سقوط و زمين خوردن هستند.

چگونگي راه رفتن و تعادل در ضايعات مناطق مختلف :

ـ اختلالات حسي

تا زماني كه سيستم هاي حسي عمقي، دهليزي و سيستم بينايي منابع اطلاعاتي در مورد موقعيت سر و بدن در فضا هستند، هرگونه ضايعه در سيستم آوران آنها مي تواند منجر به عدم تعادل و عدم توانايي و حفظ تعادل در حين راه رفتن شود به عنوان يك قاعده كلي اختلالات راه رفتن همراه با كاهش ورودي حسي خفيفتر از ديگر اختلالات راه رفتن است و بنابراين تشخيص براساس آزمايش مشكل است. علائم شايع آن، ايستادن عريض، كوتاه شدن قدم ها، دقت در چرخش و كند بودن سرعت چرخش است. (جدول 1) نوت و همكارانش اين پديده را «راه رفتن محتاطانه» ناميدند. بيماران داراي مشكل در سيستم وستيبول يا گيرنده هاي حس عمقي افرادي وابسته به بينايي هستند. لذا علائم و نشانه ها در تاريكي و يا با چشم بسته بسيار بدتر خواهد بود. (براساس تست وضعيت رومبرگ)

جدول 1 ـ چگونگي اختلالات راه رفتن در افراد مسن :

خصوصيات اختلالات راه رفتن

طبقه بندي

ـ راه رفتن محتاطانه، ايستادن عريض، كاهش طول قدمها و چرخش كند و با تأمل

اختلالات حسي

ـ رشد متفاوت عضلات پا، كاهش كلي، معدود شدن و كاهش فاصله پاها و قفل شدن زانو

اختلالات عضلاني ـ اسكلتي

 

ـ راه رفتن آرام، عدم ثبات truncal ، رفلكسهاي موقعيتي افزايش يافته

اختلالات مخچه اي

 

ـ خشك شدگي، سخت شدگي و فقدان حركات يكپارچه

اختلالات گانگليون قاعده اي

 

ـ آپراكسي در راه رفتن، كشيدن پا روي زمين در حين راه رفتن، پاهاي چسبيده به زمين

اختلالات كورتكس و مراكز ساب كورتيكال و مادة سفيد فرونتال

 

 عمكرد سيستم بينايي و حس عمقي معمولاً به عنوان بخشي از آزمون ها در ارزيابي نورولوژيك در نظر گرفته مي شود، كاهش در توزيع حسي بصورت جوراب يا دستكش براقي نشانگر نروپاتي محيطي است. براي ارزيابي حدت بينايي بهترين سنجش استفاده از چارت استاندارد حدت بينايي است.

ارزيابي هاي وستيبولار افراد بستري بسيار دشوارتر است چرا كه سيستم وستيبولار با ديگر سيستم هاي حسي ـ حركتي همپوشاني پيدا كرده است. از نظر تئوريكي و طبق چارتهاي موجود روشهايي براي بررسي افراد بستري هست. اما در تجربه و در عمل دو روش مفيد براي ارزيابي بيماران بستري، به نام آزمون head _ thrust و آزمون پويايي حدت بينايي وجود دارد. در هنگام آزمون head thrust بيمار روي بيني معاينه كننده بطور ثابت نگاه مي كند و در همين حال سر خود را به يك سمت و سپس به سوي ديگر مي چرخاند. بطور طبيعي چشم اساساً با ثابت شدن بر روي هدف موردنظر به آرامي در حدقه حركت مي كند. فرد مبتلا به كاهش عملكرد سيستم وستيبولار نياز دارند كه چندين حركت سريع ساكاريك را براي ادامه ثبات بينايي خود در يك طرف با ضايعات يك طرفه و در دو طرف با ضايعات دو طرفه انجام بدهند.

براي آزمون پويايي حدت بينايي بيمار به صورت متناوب سر خود را به عقب و جلو حركت مي دهد. (با سرعتي بالاتر از يك دور در ثانيه) در حاليكه مشغول خواندن يك چارت استاندارد بينايي است. اُفت در حدت بينايي با تكان دادن سر در بيش از دو خط چارت، بيانگر كاهش دو طرفه وستيبولار است.

دو آزمون مهم و كاربردي ديگر براي بررسي عملكرد وستيبولار آزمون head _ thrust پويايي حدت بينايي است.

اختلالات عضلاني ـ اسكلتي

هر بيماري كه از عدم تعادل شاكي است بايد مجموعه آزمونهايي مثل ارزيابي هاي دقيق كششي و تحركِ مفصل اندام هاي تحتاني براي او انجام شود. علاوه بر آزمون كشش عضلات از بيمار مي خواهيم از روي صندلي بدون كمك گرفتن از دستها بلند شود و از پله بالا و پايين برود در مسير يك خط مستقيم در حاليكه پاشنه يي را كه به جلو برداشته شده مماس بر پنجره هاي پاي عصبي قرار دارد راه برود. ضعف و سختي عضلات پاروكسيمال با تعداد زيادي از بيماري هاي نورولوژيك و بيماري هاي سيستميك بدن مرتبط است.

بيماري هاي عضلاني ـ اسكلتي در افراد سالمند بيشتر و شايع تر است. عدم تحرك مناسب و انجام حركات تكراري موجب سختي مفاصل و كاهش كشش ناشي از تحرك كم، موجب ضعف و سختي بيشتر سيستم عضلاني ـ اسكلتي مي گردد. بيماران مبتلا به مشكلات عضلاني ـ اسكلتي در ايستادن از حالت نشسته مشكل دارند، آهسته راه مي روند و حالت سردرگمي حركتي دارند. علائم ظهور يافته در اندامها اينگونه است كه براي غلبه بر ضعف پاروكسيمال مفاصل پا، زانوي آنها قفل مي شود.

اختلالات مخچه اي

با اينكه مخچه را بعنوان مركز تعادل در مغز مي شناسيم، هنوز از نظر عملكردي بخش كمي از آن شناخته شده است. از نظر عملكردي مخچه مي تواند به دو بخش بزرگ تقسيم شود: ساختارهاي خط وسط (ورميس و لبهاي فولوكوندولار) كه بخشهاي مهم در حفظ تعادل هستند.

و نيمكره ها يا hemispher كه كنترل كننده هماهنگي حركت دست ها و پاها مي باشند و ساختارهاي خط وسط را درگير مي كند. ضايعاتي كه منجر به عدم تعادل Truncal گردد به طور معمول در ساختارهاي خط وسط قرار دارند (به صورت اختصاصي تر در وريس قدامي يا منطقه فولوكولونودولار). از ويژگي هاي اين نوع ضايعات، راه رفتن همراه آتاكسي wide _ base است كه به راحتي آن را از ديگر بيماري ها افتارق مي دهد. (جدول 1).

برخلاف بيماران مبتلا به نوروپاتي هاي محيطي و نقايص وستيبولار دو طرفه بيماران مبتلا به ضايعات مخچه اي قادر نيستند. از بينايي خود براي برقراري تعادل بهره ببرند. به همين دليل راه رفتن آنها حتي با ديد كامل با مشكل بسياري همراه است. برخي بيماران با ضايعات لوب قدامي مخچه مشخصه خاصي دارند و آن وجود لرزش وضعيتي با فركانس 3 هرتز است.

اختلالات گانگليون قاعده اي

سيستم دوپامينرژيك گانگليون قاعده اي براي شروع راه رفتن و ادامة حفظ وضعيت ضروري مي باشد. در ميمونهايي كه اين سيستم بوسيلة سم Mptp آسيب ديد. رفلكسهاي وضعيتي آنها به طور كلي مختل گرديد. بيماران مبتلا به اختلالات گانگليون قاعده اي به خصوص مبتلايان به پاركينسون، معمولاً به علت پاسخهاي وضعيتي مختل شده زمين مي خورند.

ويژگي راه رفتن افراد مبتلا به ضايعات گانگليون قاعده اي با سختي و سفتي در راه رفتن مشخص مي شوند.

مشخصه راه رفتن با سختي و سفتي نشان داده مي شود و اين مشكل در شروع راه رفتن و بدنبال آن نبودن حركت هماهنگ است.

مشخصة پاركنيسون هنگامي ظاهر مي گردد كه يكي از علائم زير در فرد ديده مي شود: راه رفتن سخت و مشكل، خشك و سخت شدن و صورتهايي ماسك مانند و لرزش pill _ rolling .

از سوي ديگر روند بيماري در ابتدا، آبنورماليهاي ظريفي هنگام راه رفتن را نشان مي دهد كه ممكن است تنها آبنورماليتي نيز باشد. فلج پيشروند، فوق هسته اي باعث درگيرشدن سيستم هاي متعددي مي شود كه ممكن است در ابتدا با پاركينسون اشتباه شود. ولي علائم و نماهاي ديگر موجود در اين بيماري آن را از پاركينسون مجزا مي كند مثل گيز عمودي آسيب ديده، تظاهرات سودوبولبار و علائم مخچه اي است. از نشانه هاي ديگر تشخيص افتراقي زود هنگام در تشخيص افتراقي بيماري پاركينسون و فلج پيشرونده فوق هسته اي، وضعيت در حين راه رفتن است. در صورتي كه افراد مبتلا به فلج پيشرونده فوق هسته اي، تونسيته عضلات كشنده گردن افزايش مي يابد، لذا سر و گردن آنها در حين راه رفتن به عقب كشيده مي شود. اين حالت عقب كشيده شدن سر، همواره با آسيب گيز به سمت پايين، منجر به اُفت شديد در توانايي راه رفتن و زمين خوردنهاي مكرر افراد مبتلا به فلج پيشرونده فوق هسته اي مي گردد.

اختلالات كورتكس و مراكز ساب كورتيكال و ماده سفيد فرونتال

مشخصه راه رفتن در اختلالات مراكز كورتيكال، ساب كورتيكال و جسم سفيد فرونتال بصورت آپراكسي در راه رفتن است، كه با قدمهاي كوچك نامنظم همراه با به هم چسبيدگي پاها است. (جدول 1)

اين بيماران به صورت تيپيك رفلكسهاي وضعيتي كنترلي دارند لذا در هنگام افتادن نمي توانند رفلكس مناسبي داشته باشند و معمولاً صدمات شديدي مي بينند. در آزمون هاي نورولوژيك علائم بحراني را نشان مي دهند و نمي توانند به صورت ارادي دست و پاي خود را باز كنند و دچار انعطاف ناپذيري پاراتونيك مي گردند. در مراحل بعدي فرد نمي تواند بايستد و يا نمي تواند از حالت ايستاده بنشيند. آنها به دسته هاي صندلي تكيه مي كنند و سقوط مي كنند و در انتها زمين گير مي شوند. اگر چه وضعيت آنها مشابه افرادي است كه دچار اختلالات گانگليون قاعده اي هستند اما وجود آپراكسي مهمترين علامتي است كه درگيري هاي لوب فرونتال را
نشان مي دهد.

سالمندي و حفظ تعادل

تأثير سالمندي روي سيستم و راههاي كنترل حركتي و تعادل محيطي و مركزي همانند ساير سيستمها مثل حافظه و ديگر فعاليتها و عملكردها طي يك پروسة تدريجي دچار زوال مي شود. مشخصه راه رفتن يك مرد سالمند بصورت خميدگي جزيي به سمت جلو در uppertorso همراه خميدگي در بازو و زانو ايجاد مي گردد. حركت بازو كاهش يافته و طول قدم ها كوتاهتر مي شود. وضعيت حركتي زنان سالمند محدوديت بيشتري يافته معمولاً راه رفتن اردك وار دارند. افراد سالمند عمدتاً به اين صورت شناخته مي شوند كه آرامتر راه مي روند و دور زدن آنهارh

 دقت بيشتري مي طلبد و بايد متوجه باشند كه وضعيت تعادلي آنها همانند سالهاي جواني نيست. سالمند طبيعي معمولاً به پزشك شكايتي از عدم تعادل ارائه نمي دهد، فقط هنگامي كه يك يا چند پروسه بيماري زا رخ مي دهد، علائم رشد و نمو مي يابد و در اين حالت عاقلانه نيست كه علائم گيجي و عدم تعادل را ناديده بگيريم.

چرا كه از محدودة نرمال ناشي از سن همانند پيرگوشي و گيجي حواس، خارج است. تغييرات وابسته به سن در هر يك از حس هاي ويژه در مراكز كورتيكالي كه اين سيگنال ها را يكپارچه مي كنند. مشخص شده و تغييرات در سيستم و عملكرد دهليزي توسط محققين متعددي بررسي شده است و همچنين تخريب ساختارهاي وستيبولار محيطي ناشي از روند سن نيز مشخص شده است.

كاهش نوران در هسته هاي وستيبولار و بخش هاي كورتيكال مرتبط با سن تا حدودي روشن شده است. حس محيطي اندام هاي تحتاني به ناتواني در وضعيت مربوط مي شود، و كاهش حس عمقي ناشي از سن، مشخص شده است. دريافت بينايي با افزايش سن تغيير مي كند و كاهش حدت بينايي با عدم ثبات در وضعيت ارتباط دارد. كُند شدن پردازش مركزي اطلاعات حسي مي تواند منجر به عدم تعادل در افراد سالمند شود، و ثابت شده كه كاهش در تعداد سلولهاي پروكنژ مخچه اي با افزايش سن مي تواند منجر به هماهنگي و سازگاري تعاملات بينايي ـ دهليزي گردد.

آتروفي مغزي و مخچه اي، بزرگي بطن هاي مغز و ضايعات در ماده سفيد و قسمتهاي ساب كورتيكال همگي با عدم تعادل در افراد سالمند مرتبط است. آسيب شناختي، ضعف عضلاني و استفاده از بعضي داروهاي آرام بخش به خطر افتادن را افزايش داده و مي تواند نقش مهمي در اختلالات راه رفتن در بعضي افراد سالمند داشته باشد.

راهبردهاي توانبخشي در بيماران مبتلا به اختلالات راه رفتن

هدف درمان بيماران مبتلا به عدم تعادل ناشي از اُفت حسي افزايش كلي عملكرد حسي در صورت امكان است و آموزش در اين راستا كه مغز با اين كاهش حسي تطبيق يابد كه راهبردي در مديريت كاهش وستيبولي ناشي از داروهاي اتوتوكسيك است. داروهاي اتوتوكسيك بالقوه بايد با دقت بسياري تجويز شوند بويژه در مبتلايان به نارسايي كليوي، هنگامي كه داروهايي از اين دسته مصرف مي شوند. بيمار بايد به طور دقيق تحت نظر باشد و بررسيهاي روزانه اي از نظر راه رفتن و تعادل روي فرد انجام شود. بعضي از داروهاي اتوتوكسيك مثل استرپتومايسين و جنتامايسين مشخصاً روي سيستم وستيبولار تأثير مي گذارند. از اين رو پيگيري شنوايي نتيجه قابل ملاحظه اي را نمي دهد. هدف فيزيوتراپي براي بازآموزي مغز، در استفاده از سيگنالهاي حسي باقيمانده براي جبران عملكرد مناطق از بين رفته است. آموزش بيماران در اين جهت است كه آنها طبيعت نقص خود را درك نموده و كمك نمايند تا بر اين مشكل غلبه شود. براي مثال: بيمار مبتلا به نقص دو طرفه وستيبولار به خوبي نمي تواند در حين راه رفتن ببيند. پس آموزش مي بينند، بايستند و هر زمان كه آنها مي خواهند چيزي را بخوانند، يا به صورت رهگذري نگاه كنند سر خود را ثابت نگه دارند. آنها آموزش مي بينند كه از امور تصادفي دوري كرده و استفاده مناسبي از وسايل كمكي نظير عصا داشته باشند.

اگر چه درمان اختلالات خاص تعادلي محدوديت دارد، بسياري از بيماران از فيزيوتراپي با هدف بهبود تحرك و كشش بهره مند خواهند شد و با آموزش، راه رفتن و حفظ تعادل آنها
كنترل مي شود.

فيزيوتراپي مي تواند براي مبتلايان به بيماري هاي عضلاني ـ اسكلتي مفيد باشد و دامنه حركتي مفاصل و توانايي كشش آنها را بهبود بخشد و چرخه معيوب ناشي از شرايط بد آنها را
برعكس كند.

تدابير لازم براي راه رفتن در اختلالات مغزي، معمولاً فقط براي كمك به بيماران در يادگيري و حفظ خود از موقعيت هاي خطرناكِ افتادن است. آموزش در حفظ تعادل و راه رفتن معمولاً اثر كمي دارد، زيرا مخچه شاه كليد رفلكسهاي تطبيق وضعيت است. مبتلايان به تحريك مغزي ناشي از مصرف بيش از حد الكل با قطع مصرف، روند تخريب متوقف شده و روند بهبودي بعد از قطع آن بوضوح قابل مشاهده است.

درمان بيماران مبتلا به پاركينسون كه سيستم دوپامين گانگليون قاعده اي آنها مشكل دار شده تجويز L _ dopa يك خواستة رويايي است. بيماران مبتلا به فلج پيشروند، فوق هسته اي ممكن است به L _ dopa پاسخ دهند اگر چه موفقيت آن كم است.

فيزيوتراپي بر اي بهبود دامنه حركت مفاصل و كشش بهتر عضلات با سرعت كم ولي اثربخش است. افراد مبتلا به پاتولوژي فرونتال مي توانند با كمك واكر و عصا راه روند. در همة اين بيماري ها بايد اين نكته مدنظر باشد كه تا زماني كه مشكل ارتباط بين اطلاعات حسي آمده برقرار نشود، مشكل آنها باقي است.

فصل دوم

علل نورلوژيكي اختلالات تعادل

مقدمه :

مطالعات باليني تأثيرات افتراقي ضايعات مسيرهاي وستيبولار مركزي بطور فزاينده اي نشان مي دهد كه نشانه هاي عرضي وستيبولار شاخص هاي صحيحي براي تشخيص توپوگرافيك هستند. اين مسيرها از عصب 8 و هسته هاي وستيبولار توسط فيبرهاي صعودي مثل MLF همانسويي و دگرسويي، و اتصالات برانگيوم يا شكاف تگمنتال قدامي به هسته هاي اكولوموتور، مراكز ارتباطي فوق هسته اي در حفرة مغز مياني و بخش فوق هسته اي وستيبولارتاميك مرتبط مي شود و از آنجا به قشرهاي متعددي از طريق پروجگشن تالاميك مي رسد. رشته صعودي ديگر متصل شونده به كورتكس از هسته هاي وستيبولار موجود در ساختار وستيبولار مخچه هسته هاي fastigial مي رود.

در اغلب موارد نشانه هاي مرضي سيستم مركزي توسط نقص عملكرد يا توقف ورودي هاي حسي در اثر ضايعات، ايجاد مي گردد. اختلالات وستيبولار محيطي توسط تركيبي از علائم چشمي، وضعيتي و نشانه هاي ضايعات وستيبولار مركزي همانند يك سندرم تركيبي و يا به صورت يك جزء واحد است.

از نظر جنبه حركت چشمي براي مثال نشانه هاي مرضي، اغلب بصورت نيستاگموس بالازن و پايين زن است. افتادن به يك سمت ممكنست بدون سرگيجه در ضايعات وستيبولار تالاميك يا به صورت هل دادن طرفي در سندرم والنبرگ روي دهد.

طبقه بندي باليني اختلالات وستيبولار مركزي

شبكه نوروني اوليه سيستم وستيبولار، رفلكس دو يا سه سيناپسي و دهليزي چشمي است. قابليت هاي VOR در كليه بيماراني كه از گيجي شكايت مي كنند بصورت بخشي از بررسي بيماران غيرهوشيار را تشكيل مي دهد. مدارك كاربردي براي طبقه بندي باليني سندرم هاي وستيبولار مركزي در سه برنامه و حالت VOR وجود دارد: Pitch, Roll, yaw (شكل 1ـ2)

(شكل 1ـ49)

پلان اختصاصي سندرم وستيبولار توسط نشانه هاي حركت چشمي، وضعيتي و دركي مشخص مي گردد. (شكل 2ـ2)

ـ نشانه هاي پلان Roll : نيستاگموس چرخشي، انحراف مورب، چرخش چشمي، خم شدن سر، بدن و درك عمودي و مقابله با منحرف شدن چشم.

ـ نشانه هاي پلان Pitch : نيستاگموس بالازن / پايين زن. انحراف به سمت جلو/ عقب افتادن و انحراف عمودي از خط وسط سر.

ـ نشانه هاي پلان yaw : نيستاگموس افقي، past pointing ، افتادن طرفي و چرخشي و انحراف دركي از خط وسط سر.

(شكل 2ـ49)

بنابراين در سندرم هاي VOR گفته شده مي توان با استفاده از رويش تشخيص توپوگرافيك ضايعات ساقة مغز، محل و ابعاد آن را مشخص كرد.

ـ عدم تعادل در Roll : مشخص مي كند كه ضايعه يك طرفه است.

ـ عدم تعادل در Pitch : مشخص كنندة ضايعة دو طرفه يا ضايعة دو طرفة نقص عملكردي فولوكس است.

ـ عدم تعادل در yaw : مشخص كنندة ضايعه طرفي مدولا در زاويه ورودي عصب 8 همراه هسته هاي وستيبولار است.

فرض بر آنست كه انتقال سيگنالهاي پردازشي VOR در Roll و Pitch مجزا از راه صعودي در (Medial Longitudinal fasciculrs) MLF و در ارتباط با برانكيوم انجام مي گيرد. يك ضايعه يك طرفه در اين راه Graviceptive (كه از مجراي نيمدايره واتوليت ها اطلاعات را مي آورد) عملكرد Roll را تحت تأثير قرار مي دهد و به نظر مي رسد ضايعه دوطرفه تحريكي عملكرد Pitch را متأثر مي سازد. (شكل 2ـ3) بنابراين سيستم وستيبولار قادر است نقشة عملكردي فعاليت را از Roll به حالت Pitch درآورد و اين ناشي از تغيير سيستم از حالت يك طرفه به دوطرفه است. سندرم هاي خاص در حالت yaw نادر است چرا كه امكان آنكه فقط منطقة مياني يا هستة فوقاني وستيبولار تحت تأثير قرار گيرد كم است.

زيرا احتمال همپوشاني ضايعه با مناطق ديگر وجود دارد. در واقع ضايعه معمولاً حالت نيستاگموس آميخته را ايجاد مي كند (افقي و عمودي) . ضايعات در سندرم yaw به پل مغزي ـ بصل النخاعي محدود مي شود به خاطر فاصلة كمي كه بين هسته دهليزي و مركز ادغام حركات افقي چشم در بخش پارامدين رتيكولار فورميشن وجود دارد. سندرم ها در Roll و Pitch اگر چه ممكن است برخاسته از ضايعة ساقة مغز باشد كه از مدولا به فرانسفال كشيده شده اما فاصلة زيادي بين هسته وستيبولار و مناطق ارتباطي عمودي و افقي حركات چشمي در Rostral مغز مياني وجود دارد. حال آنكه عدم تعادل توني در Pitch (كه شامل راه دوطرفه است) ممكنست همراه ديگر بيماري هاي متابوليك يا مصرف دارو روي دهد، كه اين يك علت غيرمعمول براي عدم تعادل yawو Roll كه شامل راههاي وستيبولار يك طرفه است مي باشد.

(شكل 3ـ49)

برخي مشكلات وستيبولي داراي نشانه هايي از درگيري وستيبولار محيطي و مركزي است كه نمونه هاي آن تومورهاي بزرگ عصب زوج VIII انفاركتوس شريان سربلار قدامي تحتاني ضربه به سر و سندرم هاي ناشي از مصرف الكل است. ديگر آنكه ممكنست عصب 8 در ساقه مغز تحت تأثير قرار گيرد و انتقال بين سيستم اعصاب محيطي و مركزي كه به عنوان منطقة Redlich oberstein معروف است متأثر شود (انفازكتوس و ادم ميلن ها در MS).

سندرم هاي وستيبولار عمودي كه شامل تحريك وستيبولار (صرع وستيبولار) و نقص عملكرد ناشي از ضايعه كه ممكنست با انحراف درك عمودي آشكار شود، هل دادن طرفي دگرسويي و به ندرت سرگيجة چرخشي است. در اينجا كورتكس وستيبولار ابتدايي وجود ندارد اما عملكرد كورتيكو وستيبولار در شبكة چندحسي (Visual _ Vestibular _ Somatosensory) جا دارد و در نواحي مجزا و نواحي دور از هم در منطقه گيجگاهي ـ آهيانه اي توزيع شده است. به نظر مي رسد كورتكس وستيبولار ـ پرتيال به عنوان نوعي از مراكز ارتباطي عمل مي كند. مشكل عملكرديِ سيستم چندحسي و كورتكس حسي ـ حركتي براي جهت يابي و درك حركت خود ممكنست بيماري نيمه فضايي بيني و توهم فضايي ناگهاني را ايجاد كند كه نادر است.

بيشتر سندرمهاي سرگيجة مركزي محل مشخصي دارند اما علت مشخصي ندارند. علت مشكلات وستيبولي براي مثال ممكن است عروقي، عفوني، نئوپلازي يا حاصل از صدمات و ضربات باشد.

افتادن وستيبولي

شرايط ذيل ممكنست از دلايل افتادن بدون علت به شمار آيد. كمبود اكسيژن در مغز، صرع، مسموميت دارويي، آتاكسي، اختلالات حركتي، فلج ناقص يا مشكلات شديد حسي، بدعملكردي وستيبولي تشخيص افتراقي مهمي هستند كه در بيماراني كه دچار سقوط غيرمنتظره يا غيرقابل اجتناب مي شوند، مطرح هستند.

هر دو بيماري وستيبولار محيطي مركزي موجب ناتواني در حفظ وضعيت و افتادن در جهات مختلف مي شود. مكانيسم خاص پاتولوژيكي كه برانگيزانده ناتواني در حفظ وضعيت و افتادن وستيبولار هستند اساساً متفاوت هستند. زيرا ممكنست ناشي از تغييراتي در عملكرد اتوليت يا مجراي نيمدايره افقي يا عمودي باشد.

افتادن وستيبولاري ممكنست يا به سطح خاصي از مجراي نيمدايره درگير شده يا يك مسير مركزي كه VOR در سه حالت Roll , Pitch , yaw دارد روي بدهد. افتادن همان سويي در نورتيت وستيبولار يا در سندرم والنبرگ رخ مي دهد كه به صورت هل دادن طرفي از آن ياد مي شود. افتادنهاي دگرسويي معمولاً براي پديدة توليد، صرع وستيبولي و عدم تعادل تالاميك، عدم تعادل به صورت fore _ and _ aft بصورت مشخص در وستيبولوپاتي دوطرفه، سرگيجه حمله اي وضعيتي خوش خيم، سندرم نيستاگموس بالازن و پايين زن روي مي دهد. افتادن مي تواند بصورت مورب به سمت جلو يا عقب و به سمت ضايعه يا دور از ضايعه، بسته به محل ضايعه و يا بعلت تحريك يا مهارساختارهاي وستيبولار روي بدهد.

افتادن در ضايعات وستيبولار محيطي (جدول 2ـ2)

نورتيت وستيبولي : سرگيجة چرخشي // همراه با افتادن //

نورتيت وستيبولي ـ بعلت عدم تعادل وستيبولي، فاز سريع نيستاگموس چرخشي خود به خودي و درك ابتدايي حركت واضح بدن به سمت ضايعه موضعيت عكس العمل هاي شروع شده بوسيله رفلكس وستيبولي ـ نخاعي هميشه در جهت مخالف حركت واضح بدن است. اين نتايج در هر دو افتادن هاي رومبرگ و // به سمت ضايعه است. در اينجا دو حس مخالف جهت وجود دارد كه بيمار ممكنست يكي از آنها را بيان كند. (شكل 4ـ2)

در ابتدا حس عيني خالصي از افتادن در جهت نيستاگموس فاز سريع كه هيچ ارتباطي با حركت نوساني بدن ندارد. دوم عكس العمل جبراني وستيبولي ـ نخاعي ذهني كه فرد دچار افتادن مخالف جهت نيستاگموس فاز سريع مي شوند.

(جدول 1ـ2)

محل ضايعه

سندرم

مكانيسم / علت شناسي

قشروستيبولار

(چندحسي)

صرع و ستيبولار

حملات ناگهاني وستيبولار قابل پيش بيني است

(حملات به صورت ساده يا تركيبي و چندحسي است)

 

صرع ولولار

حملات حسي ـ حركتي و چرخشي وستيبول همراه راه رفتن در يك دايرة كوچك

 

سرگيجة كوررتيكال غيرصرعي

سرگيجه چرخشي ـ نسبي در ضايعات حاد و شديد در قشر پاريتال ـ اينسولار

قشروستيبولار

Contrave rsive

(spinal heminglent)

انحراف چندحسي افقي (غيرغالب) با ضايعه قشرآهيانه يا پيشاني

 

Transientroom _ tilt illvsions

عدم تطابق پرگزيمال يا عرضي بينايي و وستيبولار پلان سه بعدي در ضايعات وستيبولار ساقه مغز، قشرآهيانه يا پيشانه

 

انحراف در درك عمودي هل دادن طرفي بدن

(اغلب contraversive)

عدم تعادل وستيبولار در Roll همراه با ضايعات حاد قشر پاريتال ـ اينسولار وستيبولار

تالاموس

استازياي تالاميك

ضايعات تالاميك وستيبولار Dorsolateral

 

انحراف در درك عمودي بدن (cotraversive  يا Ipsiversive) همراه با هل دادن طرفي بدن

عدم تعادل وستبولار در Roll

مرز بين مغز و ساقة مغز

واكنش افتادن چشمي (OTR)

عدم تعادل تن وستيبولار در Roll

 

(ipsiversive, contraversive اگر پروگزيمال باشد)

درگيري OTR همراه ضايعه هسته هاي كاجال (INC)

 

نيستاگموس پيچشي (torsial)

Ipsiversive در ضايعات INC

 

 

contraversive در ضايعات riMLF

pontomedullary

ساقة مغز

انحراف درك عمودي هل دادن طرفي بدن،

انحراف عكس العمل چشمي

نوروتيت كاذب وستيبولار

عدم تعادل در Roll همراه ضايعات مديلا يا هسته هاي فوقاني وستيبولار انفاركتوس در حفرات يا پلاك MS در ساقه و روي منطقة عصب 8

 

نيستاگموس پايين زن

transient room _ tilt illusion

MS در proxymal room _ tilt Msillusion

آتاكسي يا ديزارتري پروگريمال در MS

سرگيجه پروگزيمال برانگيخته همراه خيرگي طرفي

عدم تعادل وستيبولار در pitch

عدم تعادل حاد و شديد در Roll , pitch

كاهش عملكرد و فعاليت آناپتيكي اكسونها

كاهش عملكرد و فعاليت آناپتيكي اكسونها

ضايعات هسته هاي وستيبولار

 

Medulla

نيستاگموس بالازن

عدم تعادل وستيبول در pitch

Vestibular cerebellum

نيستاگموس پايين زن

عدم تعادل وستيبول در pitch ناشي از ضايعات دوطرفه فولوكوس (عدم عملكرد مهاري)

 

نيستاگموس وضعيتي پايين زن

آتاكسي مشابه فاميلي (EA1 همراه Myokymia و EA2 همراه سرگيجه)

آنسفاليت همراه با پيشگويي سرگيجه همه گير

عدم عملكرد مهاري در كانال اتوليت در ضايعات نودولها

 EA1: غالب اتوزومي غيرارثي، آسيب كانالهاي پتاسيمي

EA1: غالب اتوزومي غيرارثي، آسيب كانالهاي كلسيمي

عفونت ويروسي سربلوم

عفونت ويروسي سربلوم

 

سرگيجة حمله اي وضعيتي خوش خيم (BPPV) : افتادن رو به جلو ناشي از حركت اتوليت ها در مجراي نيمدايرة خلفي .

بررسي هاي پوسچروگرافيك در بيماران مبتلا به // كه از حملاتشان بواسطة خم شدن سر و حتي بر روي پلان فرم بررسي قرار مي گيرند بدست مي آيد كه بيانگر الگوي مشخصي از ناتواني وضعيتي است. بعد از يك تأخير كوتاه بيمار دامنه حركت موجي در حركت جلو ـ عقب را با ميانگين فركانسي // 3 نشان مي دهد.

عدم ثبات بعد از 30ـ10 ثانيه به موازات كاهش نيستاگموس و احساس سرگيجه، كاهش مي يابد. وقتي كه بيمار چشمهايش را مي بندد عدم تعادل حاد ممكن است موجب افتادن وي شود. اطلاعات بدست آمده از پوسچروگرافي نشان دهندة تغيير از موقعيت تعادل در خط وسط به سمت جلو و به سمت مسير خم شدن سر مي باشد. تغييرات قابل اندازه گيري از مركز جاذبه در مسير به سمت جلو و خم شدن سر همان سويي مي تواند به عنوان يك حركت جبراني حركتي براي سرگيجه عيني اوليه در جهت مخالف در نظر گرفته شود و تشخيص را به سمت كانال خلفي سمت مقابل برد.

سرگيجه در حملات منيير

در بيماران منيير غشاء اندولنفاتيك كه موجب انتقال سديم و انتقال پيام در عصب 8 مي گردد به صورت دوره اي فلج شده و سرگيجه حملات و ناتواني در حفظ موقعيت را بوجود مي آورد كه مشابه علائم نوروتيت وستيبولار مي باشد.

(جدول 2ـ2) افتادن در وستيبولي محيطي

بيماري

جهت

مكانيسم

نوروتيت وستيبول

// طرفي

عدم تعادل وستيبول (//) ناشي از نيمه فلجي مجاري نيمدايره قدامي و افقي  و نيمه فلجي اوتريكول

سرگيجة حمله اي وضعيتي خوش خيم

// به جلو

تحريك آمپولها در كانال پشتي توسط // وكلات هاي سنگين شامل مايع اندولنف

حملات منييري //

عمودي

ضعف و اُفت تن وضعيتي ناشي از تحريكات نادرست اتوليت در تغيير فشار ناگهاني مايع اندولنف

پديدة طبيعي توليو

رو به عقب

تحريك اوتريكول در اثر صدا و حركت قاعدة ركابي

حملة وستيبولي //

رو به جلو

تحت فشار بودن عرضي عروق نورونها به علت تحريك // عصب وستيبول (چند جهتي)

آسيب وستيبول دوطرفه

چند جهتي //

رفلكسهاي ناقص وضعيتي به خصوص در تاريكي

 

جهت نيستاگموس و سرگيجه در طي حمله وابسته به محل غشاء تحت تأثير قرار گرفته يا قسمت آمپول دار عصب در بخش افقي يا خلفي است.

(شكل 4ـ49)

حملات ناگهاني وستيبولار در مراحل كوتاه يا بلند تحريك هيدروپس آندولنفاتيك رخ مي دهد و زماني روي مي دهد كه تغييراتي در فشار مايع اندولنفاتيك به صورت ناشناخته موجب تحريك انتهاي ارگانها مي شود و شايد سبب تغيير شكل غشاء اوتريكول و ساكول گردد و همراه با ضعف رفلكس وستيبولواسپانيالِ وضعيتي است.

بيمار بدون هيچ علامتي مي افتد  وقتي اتفاق مي افتد كه كنترل تعادل كم شود. گاهي در حين حملة وستبولار، بيمار احساسي دارد مثل آنكه كسي او را به جلو يا عقب هل مي دهد. احساس خفيفتر آن شامل افتادن به اطراف مثل افتادن به سمت جلو، عقب يا طرفين است. پديدة توليو عكس العمل افتادن چشمي // (//) و سقوط .

صدا موجب علائم وستيبولاري مثل سرگيجه، نيستاگموس، // و عدم تعادل وضعيتي در بيماران مبتلا به فيستول پري لنف مي گردد كه از آن به عنوان پديدة توليو ياد مي شود.

پديدة توليو ناشي از حركت بيش از حد قاعده ركابي معمولاً در اثر مواجه با صوت است كه موجب // مي گردد. شكايت بيمار حملات عصبي، // چرخشي و سقوط به سمت گوش غيرمتأثر و سقوط رو به عقب در برابر صداي بلند است كه علت آن يك مكانيسم تحريك غيرفيزيولوژيك اتوليت است. در بررسي جراحي گوش مياني يك دررفتگي نسبي فوت پليت ركابي با يك هايپرتروفي عضلة ركابي به علت پاتولوزي حركت بيش از حد رفلكس ركابي را نشان مي دهد كه اتوليت نزديك فوت پليت ركابي قرار دارد.

(شكل 5ـ49)

وستيبولوپاتي دوطرفه همراه سقوط و كج شدن به سمت جلو و عقب :

ضعف دوطرفه عملكرد وستيبولار موجب عدم تعادل در راه رفتن به خصوص در تاريكي و Oscillopsia مرتبط با حركات سريا حركت در حين راه رفتن مي گردد ـ علت آن اثر ناكافي VOR در فركانسهاي بالا است ـ

اين بيماران شكايت از // و عدم تعادل و شرايطي دارند كه بيانگر ضعف در پاسخ // به نست كالريك و شتاب زاويه اي بدن است. اندازه گيري عدم تعادل وضعيتي نشان مي دهد كه دامنه بزرگي در جهت // و حالاتي از بروز سقوط وجود دارد.

افتادن ممكن است به علت اختلال يك طرفه چشمي باشد كه جزئيات در تاريكي ديده نمي شود و ضعف وستيبول را نمي تواند به قدر كافي جبران نمايد. نبودن يك كانال ورودي حسي (به خصوص در ورزشهايي كه نياز به تعادل دارد) يك عدم تعادل كلينيكي را آشكار مي سازد. در مواردي كه اطلاعات حسي از دو سيستم تعادلي متأثر شود، كنترل موقعيت به صورت حاد و شديد آسيب مي بيند. براي مثال: در بيماراني ه دچار پلي نوروپاتي حسي يا وستيبولوپاتي دوطرفه هستند (شكل 6ـ2) به خصوص در شرايط خاص بينايي. (تاريكي)

(شكل 6ـ49)

ضعف وستيبولار مركزي :

ـ صرع وستيبولار همراه با سرگيجه و افتادن // :

از جزئيات گزارش شده در حركت به دور خود يا حركت محيط به دور بيمار در صرع وستيبولار احتمال بيشتر آنست كه حركت به دور خود، اندازه گيري حركت بدن و انحراف چشمي حالت // دارد ولي در حركت محيط به دور بيمار در اثر تحريك، حركت حالت // دارد. حركات سريع بدن موجب بروز رفلكس وستيبولار ـ اسپاينال و ايجاد سرگيجه نمي شود اما موجب پاسخ حمله مي گردد. حملة چرخشي در صرع ولولار نادر است كه حركت حالت حمله اي دارد مثل اينكه بيمار روي يك دايرة كوچك دور مي زند. حملات وستيبولي توسط حركات چشمي و بدن آشكار مي شود.

استازياي تالاميك همراه با افتادن // يا // :

فرضيات اندكي در مورد اختلال عملكردي وستيبولار مركزي در بيماران بدون فلج خفيف يا اختلال حسي يا مغزي وجود دارد كه نمي تواند عمل حمايتي خود را براي حفظ وضعيت مناسب انجام دهد. شرايط استازياي تالاميك شامل هل دادن طرفي بدن در سندرم والنبرگ و // است. عدم تعادل وضعيتي همراه با تمايل زودگذر به افتادن نشان دهندة خونريزي تالاميك و تالاموتومي است.

آستازياي تالاميك كه توسط // شرح داده شده به عنوان يك ضايعه اي است كه با علل مختلف رخ مي دهد و منشاء عموماً در بخش تالاموس است. تجربه ها در 30 بيمار با انفاركتوس تالاميك كه از نوع خلفي / جنبي بودند مي تواند هر دو نوع عدم تعادلي // و // را ايجاد نمايد.

بازتاب انحراف چشمي // (حالت همان سويي در ضايعات تحتاني و دگرسويي در ضايعات فوقاني ساقة مغز)

در پلان // ، // يك تعادل وستيبولار است كه شامل // عمودي در سطح // است. (شكل 7ـ2) .

// نشان دهندة مبناي الگوي هماهنگي چشم ـ سر در حركت // و انحراف بدن است كه بر مبناي هر دو بخش ورودي اتوليت و كانال عمودي است و از راه // آمده از لايرنت از ميان حفره مياني و هسته وستيبولار فوقاني و جسم زانويي طرف مقابل و فاسيكل ها به تگمن هاي حفرة مغز مياني مي روند.

OTR مركب است از انحراف طرفي سر، انحراف نوساني چشم (hypotropia در چشم متأثر) پيچيدگي چشمي (جهت حركت عقربه هاي ساعت در حركت سر به سمت چپ و عكس جهت عقربه هاي سر در حركت سر به سمت راست) و انحراف عمودي چشم ها .

(شكل 7ـ49)

در ابتدا ترسيم آن در طي تحريك الكتريكي در هسته هاي كاجال ممكن و واضح بود. // يك وضعيت نادر نيست. در انفاركتوس حاد يك طرفه ساقه مغز در 20% موارد به خوبي با آزمايشات دقيق پيچيدگي هاي چشمي و انحراف عمودي بينايي به خوبي متمايز مي شود. در // در ضايعات پلي مخچه اي حركت انحرافي بدن معمولاً و يا هميشه همانسويي است. ولي در ضايعات پلي / مزانسفالي خم شدن بدن دگرسويي است.

سندرم نيستاگموس پايين زن همراه با افتادن به طرف پشت :

نيستاگموس پايين زن در موقعيت گيز اوليه و بخصوص در گيز طرفي اغلب همراه با تعادل وضعيتي // است. اندازه گيري هاي پوسچروگرافيكي يك نوع عدم تعادل موقعيتي همراه با نوسان بدن به سمت // و يك تمايل افتادن به سمت عقب را نشان مي دهد. اين عدم تعادل موقعيتي به سمت // مي تواند يك بي تعادل در جهت خاص // در // تفسير شود كه به علت ضايعه اي در كف بطن چهارم يا ضايعه دوطرفه فولوكوس است. بنابراين نيستاگموس پايين زن يك سندرم حركتي چشمي ساده نيست. اما يك سندرم وستيبولار مركزي حركات چشمي را فشرده كرده، اثرات موقعيتي و دركي مي گذارد.

(شكل 8ـ49)

سالمندي و تحرك

راه رفتن يكي از رايجترين اعمال حركتي هر انسان است و در سالهاي اولية زندگي آموخته مي شود و در هفت سالگي كامل مي گردد. بعد از سن شصت سالگي اين توانايي شروع به زوال مي كند و كم كم آهسته و محتاطانه مي گردد.

براساس مطالعات، مشخص شده كه در 15% موارد بعد از 60 سالگي آنرمالي هايي در راه رفتن ها مشاهده شده و اين عده در معرض خطر ابتلا به عدم تعادل بيماري هاي حركتي و سقوط هاي مكرر بودند.

(جدول 3ـ2) طبقه بندي سندرم هاي راه رفتن :

1)     پايين ترين سطح اختلالات راه رفتن

الف: اسكلتي ـ عضلاني محيطي:

راه رفتن آرتريتي               

راه رفتن ميوپاتيك                        

راه رفتن نوروپاتي محيطي

ب: مشكلات حسي ـ محيطي:

راه رفتن آتاكتيك حسي        

راه رفتن آتاكتيك وستيبولي            

راه رفتن آتاكتيك بينايي

2)     اختلالات راه رفتن سطح متوسط

راه رفتن همي بلژيك                                                   راه رفتن پاراپلژيك

راه رفتن آتاكسيك سربلار                                           راه رفتن پاركينسوني

راه رفتن اختلالات ديس تونيك                                                راه رفتن بيماري كري

3)     اختلالات راه رفتن سطح بالا

راه رفتن محتاطانه                                            بيماري هاي راه رفتن سايكوژنيك

عدم تعادل ساب كورتيكال                                  عدم تعادل فوق قشري

عدم تعادل فرونتال

(جدول 4ـ49) ترمونولوژي استفاده شده براي شرح طرح هاي كلينيكي راه رفتن در مقايسه با قديم.

ترمينولوژي

اصطلاح قديم

ضايعه

محتاطانه

راه رفتن سالمندي

عضلاني ـ اسكلتي

عدم تعادل فوق قشري

//

//

استازياي تالاميكي

مغز مياني

گانگليون قاعده اي

تالاموس

عدم تعادل //

آپاراكسي راه رفتن

آپاراكسي پيشاني

//

محتويات ماده سفيد و لوب پيشاني

//

//

راه رفتن آپاراكسي

راه رفتن مگنيتكي

راه رفتن دشوار

پاركينسون نيمه اندام تحتاني

پاراكينسون آرتريواسكروزيس

ناتواني در راه رفتن (راه رفتن همراه با ترس)

 

لوب فرونتال

محتويات مادة سفيد و گانگليون قاعده اي

اختلالات راه رفتن فرونتال

//

آپاراكسي مگنتيك

پاركينسون ارترواسكروزيس

پاركينسون اتاكسيك

پاركينسون نيمه تحتاني

پاركينسون پائين تنه

ضايعات ماده سفيد و لوب فرونتال

 

لذا به راه رفتن زمان پيري راه رفتن محتاطانه مي گويند، بيشتر افراد سالمند به درجاتي كم يا زياد از درهاي مفاصل يا مشكلات وستيبولار و يا فقط ترس از سقوط دچار هستند. در حين راه رفتن افراد سالمند به علائم شنيداري ديرتر از افراد جوانتر پاسخ مي دهند. اين حدس وجود دارد كه اين دمانس و اُفت حاصل از پيري در تعادل آنها هم اثر مي گذارد. لذا با وجود اين ناتواني در تأمين تعادل، مكانيسم هاي حيراني بايد وجود داشته باشد. بهترين حالت مثل زماني است كه روي يخ راه مي رويم. پاها با فاصله از هم قرار مي گيرند، بدن، رانها و بازوها به راحتي قرار مي گيرد كه مركز ثقل (جاذبه) بدن در قاعده وسيعي قرار مي گيرد، دستها به گونه اي قرار مي گيرند و خم و راست مي شوند كه تعادل بدن به هم نخورد و حالت بالانس آنها حفظ شود و به گونه اي راه مي رود كه گويي روي پل معلق يا كششي بااحتياط مي رود.

با به كارگيري آناليزهاي // و همكارانش درمي يابيم كه به طور واضح اين تغييرات مربوط به سن در راه رفتن و كاهش گام بلند است كه با هر ثانيه از افزايش سن تغيير مي كند. آنها حدس مي زنند كه بسياري از بي نظمي هاي راه رفتن در افراد سالمند بدون توجه به علت شناسي آن مشابه است. چرا كه خصوصيات اين نوع بي نظمي هاي راه رفتن به طور غيراختصاصي وابسته به تغييرات ناشي از سندرم راه رفتن پيري است.

همچنين اعتقاد بر آن است كه تغييرات رخ داده همگام با افزايش سن با كاهش توانايي عضلات در ارتباط است. به هر حال به عنوان يك كلينسين احساس ما بر آن است كه مي توانيم تفاوت بين راه رفتن هاي سالمندي را از سطوح مختلف بيماري هاي حركتي مثل عدم تعادل فرونتال، ضعف در ابتداي راه رفتن (//) يا اختلال راه رفتن فرونتالي را تشخيص دهيم.

مشكل تعادلي ساب كورتيكال به عنوان مشكل گانگليون قاعده اي يا شوكهاي مغز مياني به صورت حاد گزارش شده است. در عدم تعادل فرونتال سقوط ناگهاني در هنگام حركت ديده مي شود، بنابراين راه رفتن آنها اغلب خيال و وهم است و غالباً احساس مي كنند كه در جهت غلط حركت مي كنند. آتاكسي فرونتال يا آستازياي آبازيا كه تعيين كننده نقص عملكردي لوب فرونتال و مادة سفيد است. مشكل در آغاز راه رفتن يك ناتواني را در آغاز و حفظ حركت همراه با تأخير در آغاز چرخش، كشيدن پا روي زمين و ثابت شدن را شرح مي دهد. اما به محض اينكه حركت را آغاز مي كند راه رفتن آنها نورمال مي شود. و قامت آنها به صورت راست است. چرخش بازو خوب است قدم هاي بلند طبيعي دارند و بدون شتاب زدگي راه مي روند و اين چيزي است كه آنها را از لحاظ موقعيت و راه رفتن با افراد مبتلا به سندرم پاركينسون متفاوت مي كند.

اختلال راه رفتن فرونتالي كه در بالا به آن اشاره شد باعث يكسري خصوصيات بي تعادلي فرونتالي و اختلال در شروع حركت كه پايه متفاوت دارند مي شود كه مي تواند باريك و پهن باشد. مشكل در آغاز حركت، فرم هاي كوتاه كشيدن پا در روي زمين و تأمل در چرخيدن به همراه ثبات و عدم تعادل متوسط است. سؤالات معين در مورد سندرمهاي سطح بالاي بيماري هاي حركتي نشان مي دهد كه تا چه حد بين سندرم هاي مختلف اختلاف و همپوشاني وجود دارد.

Refrence

 

Audiological Medicine _ hooh / linda luxon

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد اختلالهای اضطرابی

بازديد: 355

تحقیق در مورد اختلالهای اضطرابی:

مضطرب بودن تا اندازه ای به عنوان بخشی از یک پاسخ مقابله ای طبیعی به مسائل زندگی روزمره در نظر گرفته می شود. با این حال، زمانی که اضطراب شدید و یا نا متناسب با موقعیت باشد به عنوانیک اختلال و یا یک شک مشکل بالینی در نظر گرفته  می شود. تعاریف ارائه شده در مورداضطراب به عنوان یک پدیده بالینی متفاوت  می باشند. بعضی از تعاریف بر علائم فیزیولوژیکی و بعضی بر علائم روانشناختی تأکید می ورزند. بطور کلی د رمورد این که آیا علائم فیزیولوژکی و روان شناختی هر دو برای تشخیص لازمند یا این که این علائم تا چه میزان باید آشکار شوند تا اضطراب به عنوان یک اختلال در فرد تشخیص داده شود. توافق نظر کمی وجود دارد.

 اختلال اضطراب منتر: همان طور که درمورد بیماری افسردگی گفته شد، توصیفهای DSM III-R  از اختلال اضطراب منتشر (GAD) اختصاصی تر از توصیفهای ICD-9 می باشد. ملاک هایی تشخیص اختلال اضطراب منتشر در جدول 7-1 آمده است.

جدول7-1 ملاکهای تشخیص DSM III-R برای اختلال اضطراب منتشر

الف- اضطراب و تشویق شدید یا غیر معقول( انتظار توأم با دلواپسی) در مورد دو یا چند موقعیت زندگی( به عنوان مثال، نگرانی در مورد بدشانسی احتمالی کودکی که در معرض خطر قرار ندارد، نگرانی بدون دلیل برای مسائلمادی) برای مدت شش ماه یا بیشتر، که ضمن آن بیمار اکثر روزها گرفتار این حالت بوده است( درکودکان ونوجوانان، این حالت ممکن است به صورت نگرانی در مورد  تحصیل، ورزش یا عملکرد اجتماعی ظاهر شود)

ب- اضطراب عمومی نسبت به اختلالی دیگر نظیر اختلال وحشتزدگی یا بی اشتهایی عصبی در مرتبه ثانوی قرار ندارد.

ج- اختلال فقط در جریان یک اختلال خلقی یااختلال روان پریشی روی نمی دهد.

د- در حالت اضطراب حداقل شش علامت از هجده علامت زیر باید وجود داشته باشد:

تنش حرکتی

1- رعشه، انقباض ناگهانی، یا احساس لرز

2- تنش عضلانی، درد یا کوفتگی

3- بی قراری

4- خستگی پذیری مفرط

پیش فعالی خود بخودی

5- احساس تنگی نفس یا احساسا خفگی

6- طپش یا سرعت ضربان قلب( تاکیکاردی)

7- تعریق، دستهای سرد و مرطوب

8- خشکی دهان

9- احساس سر گیجه یا سبکی سر

10- تهوع، اسهال یا سایر ناراحتی های شکمی

11- گل انداختن صورت(احساس داغ شدن) , احساس سردی

12. تکرار ادرار

13. اشکال در بلع یا احساس گرفتگی در گلو

گوش به زنگ بودن و پیگیری

14- احساسا تحریک(کوک بودن) و بی صبری

15- واکنش و از جا پریدن به طور مفرط

16- اشکال در تمرکز یا « احساس تهی شدن ذهن» به علت اضطراب

17- اشکال در خواب رفتن و تدام خواب

18- تحریک پذیری

 

اختلال اضطراب منتشر و حملات وحشتزدگی:

با توجه به سطح فعلی دانش مان گفتن این که در این گروه از اختلالات شناخت درمانی برای چه نوع فرد بیماری موثر است تقریباً غیر ممکن است. با این حال، در کتب و مقالات تحقیق اشاره ها و راهنماییهای کلی را می توان یافت که در جول10-1 خلاصه شده است.

برخلاف شواهد مربوط به بیمارن افسرده، همراه بودن این دو اختلال به نظر نمی رسد که یک نشانه متناقض با کاربرد شناخت درمانی در بیماران  مضطرب باشد.

جدول 10-1  نشانه های لازم برای شناخت درمانی اختلالات اضطرابی

اختلال اضطراب منتشر( با جملات وحشتزدگی یا بدون آنها)

اختلال وحشتزدگی( ذر مواردی که علائم ناشی از تنفس نامنظم است)

اضطراب به عنوان یک علامت  همراه با افسردگی

با دارو یا بدون دارو

 

 (سالکوسکیس و همکاران، 1986؛ دورهام و توروی، 1987).

قرائتی وجود دارد مبنی بر این که توإم کردن درمان دارویی( سه حلقه ای هایی خاص و بازدارنده های مونوآمین اکسید از) و رویکردهای روانشناختی که شامل مواجهه تدریجی باشد، مخصوصاً در مورد بیماران مبتلا به حملات وحشتزدگی می تواند اثرات درمانی خوبی داشته باشد.( تلچ؛ 1988) برای حالات اضطراب منتشر، مصرف دراز مدت بنزودیازپین شیوه درمانی موثری محسوب نمی شود( کمیته بررسی داروها، 1980) و مخصوصاً در این جا به نظر می رسد که شناخت درمانی شیوه مناسبی باشد.

 

الگوی اضطراب بک، اختلالات تفکر.

الگوی شناختی بک در باره اضطراب(الگوی کلی): الگ.یی که بوضوح تمام بین عواطف و تفکر در اختلالات اضطرابی پیوند برقرار می کند، الگوی شناختی بک است(بک ،1976؛ بک و امری، 1985) . در این الگو اختلالهای اضطرابی به عنوان اختلالهایی که در وهله نخست به تفکر مربوط می شوند تعریف می گردند.

بک و همکارانش (1974) در بررسی دو مطالعه که به منظور شناسایی   شناختها و تصویر دیداری که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با اضطراب توأم بود دریافتند که بیماران مظریب انواع افکار یا تصورات تهدید کننده را که اغلب قبل از حملات اضطراب وجود دارند، تجربه می کنند. این افکار در ارتباط پیش بینی یا تصور خطر و آسیب پذیری شدید هستند.

 تصور می شود اختلالهای اضطرابی ناشی از مکانیسم بق است که ارگانیسم به هنگام مواجهه با تهدیدهای عینی و خطرا به طور طبیعی آن ا انتخاب می کند. اضطراب تجربه شده در این گونه موارد نشانه ای است که با استفاده از آن ارگانیسم به منظور اجتناب یا کاهش خطر متوسل به واکنش دفاعی می شود. برانگیختگی خودبخودی، بازداری رفتار و وارسی و پیگردی انتخبی محیط به منظور اجتناب از خطر، معمولاً عملکرد انتخابی است که شانس بقاء ارگانیسم را افزایش می دهد. با این حال، در اختلالهای اضطرابی بر انگیختگی خود بخودی رفتار و پردازش شناختی در  ارتباط با ارزیابی عینی میزان خطر در یک موقعیت نیست. بیماران مضطرب نوعاً نسبت به احتمال وقوع و شدت یک حادثه تهدید کننده غلو می کنند و توانایی خود را برای مواجهه با آن و عوامل موجود برای رهایی از آن وضعیت را دست کم می گیرند. الگوی شناختی اضطراب در جدول 2-2 ارائه شده است. در این الگو همانند الگوی افسردگی، سوگیریهایی در سطوح مختلف پردازش اطلاعات است که بر پاسخ فرد تأثیر می گذارند.

جدول 2-2- الگوی شناختی اضطراب

محرک                                                 واسطه                                       پاسخ

(موقعیتهای                                        طرحواره ها                         (تجربه ذهنی اضطراب،

اضطراب اور)                                   فرایندهای شناختی               برانگیختگی خود به خودی

                                                      پیامدهای شناختی                 بازداری رفتاری

                                                  ارزیابی اولیه و ثانویه

 

اختلال وحشتزدگی: الگوی شناختی اختلال وحشتزدگی (کلارک،1986 وب،1988) بیانگر این است که وحشتزدگی ناشی از  تفسیر نادرست و فاجعه انگیز احساساهای بدنی خاصی است که به صورت ناهنجار ادراک می شوند. بک معتقد است که در خلال حملات وحشتزدگی فرد توانایی خود برای پردازش اطلاعات را که می تواند حمله را به حداقل برساند یا آن را متوقف کند از دست می دهد. در نتیجه تمرکز شدیدتر بر احساسهای بدنی، احتمال این که شخص این احساساها را به صورت فاجعه آمیز تفسیر کند بالا می رود و این به نوبه خود  سبب افزایش بر انگیختگی فیزبولوژیکی  میگردد. لذا این چرخه معیوب و نادرست ادامه پیدا می کند. یک ادعا می کند که این« استنباط بازتابی و خودبخودی» قریب الوقوع بودن مصیبت و بلامانع از توانایی فرد در جهت دادن به تفکر و لذا ارزیابی احساسها به صورت عینی تر می شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد بهداشت روان

بازديد: 765

تحقیق در مورد بهداشت روان

تعريف بهداشت روان :

بهداشت روان عبارت است از تامين، حفظ سلامت جسمي، رواني و اجتماعي هر فرد به طوري كه افراد قادر باشند فعاليتهاي روزمره خود را به خوبي انجام دهند، با افراد خانواده و جامعه خود ارتباط مناسب برقرار نمايند و رفتار و گفتار غير عادي ند اشته باشند.

پنج گروه ازبيماريهاي اعصاب و روان در اين برنامه مد نظر هستند كه عبارتند از:

1- بيماران شديد روانى:

 

بيماراني هستند كه رفتار و گفتار غير طبيعي دارند، توهمات بينايي و شنوايي دارند، يعني چيزهاي را مي بينند و صداهايي مي شنوند كه وجود ندارند و افراد سالم آنها را احساس نمي كنند، به بيماري خود آگاهي ندارند و خود را بيمار نمي دانند، احتمال حمله به ديگران و آسيب به خود دارند، بعضي مواقع احساس مي كنند افراد مهم و بزرگي شدند.

اين بيماران با درمانهاي دارويي قابل كنترل و درمان هستند. هم زمان با مصرف دارو در مواردي هم درمانهاي غيردارويي مثل روان ‌ درماني براي آنها موثر است، درمان آنها مي تواند بصورت سرپايي يا بستري انجام شود و با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان باليني ‏از پيشرفت اين بيماري جلوگيري شده و به بهبود آنها كمك مي شود.

 

 

 

2- بيماران خفيف روانى:

علامت ‌ هاي مهم اين بيماري عبارت است از: دلهره، ترس، اضطراب و بي ‌ قراري هاي زياد، احساس افسردگي، وسواس هاي فكري وعملي، كاهش لذت از زندگي، عصبانيت و پرخاشگري، احساس نااميدي و ياس، احساس غصه اندوه و گريه هاي بي دليل، احساس سستي و خستگي مداوم، ميل به تنهايي و گريز از جمع، بي ميلي نسبت به كار و زندگي، شكايت‌هاي زياد از دردهاي جسماني، افزايش يا كاهش خواب، افزايش يا كاهش اشتها

بيماريهاي خفيف رواني قابل درمان هستند، بهتر است كه درمانهاي دارويي و غير دارويي را با هم بگيرند، درصد كمي از اين بيماران نياز به بستري دارند و در اكثر موارد به صورت سرپايي قابل درمان هستند. براي درمان اين بيماران مي توان از پزشكان عمومي، روانپزشكان(متخصص اعصاب وروان) و روانشناسان باليني كمك گرفت.

3- بيماران صرعى:

صرع يك بيماري عصبي مغزي است كه به دليل اختلال در كار سلول‌هاي مغزي بوجود مي آيد كه مردم آن را به نام غش مي شناسند.

در هر شرايطي ممكن است بيمار دچار حمله مغزي ( تشنج ) شود؛ در خواب، بيداري، هنگام كار، رانندگي و... زماني‌كه اين بيماران دچار حمله مي‌شوند ناخود آگاه به زمين مي افتند، بيهوش مي‌شوند، اعضاي بدن آنها سفت مي‌شود، دست و پا مي زنند، ممكن است از دهان آنها كف خارج شود، به همين دليل احتمال خفگي در آنها زياد است، دهان آنها قفل مى شود و ممكن است زبان خود را گاز بگيرند، معمولا " پس از به هوش آمدن به ياد نمي آورند كه براي آنها چه اتفاقي افتاده است.

با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان(متخصص اعصاب وروان) و متخصصان داخلي مغز و اعصاب مي‌توانيد به اين بيماران كمك كنيد. با تشخيص و درمان به موقع اين بيماري قابل درمان است، اما در بعضي از موارد لازم است كه براي هميشه دارو مصرف كنند. توصيه مي ‌ شود اين بيماران از كار هايي مثل رانندگي، كار در ارتفاع، كار با ابزار واشياء تيز وبرنده خودداري كنند.

4- بيماران عقب مانده ذهني:

 

بيماري عقب ماندگي ذهني يك بيماري مغزي است كه اغلب از هنگام تولد يا در دوران كودكي افراد به آن مبتلا مي‌شوند، اين بيماري ارثي است، اما مي‌تواند به دليل زايمان سخت، ضربه سر در دوران نوزادي وكودكي، بيماريهاي عفوني مثل مننژيت، سرخجه يا تشنج بوجود آ يد.

كودكاني كه به اين بيماري مبتلا مي شوند مراحل رشد آنها مثل: نشستن، راه رفتن، حرف زدن، كنترل ادرارو مدفوع و يادگيريهاي آنها نسبت به كودكان هم سن خودشان با تاخير وكندي صورت مي‌گيرد. معمولا سن عقلي يا هوشي آنها كمتر از سن شناسنامه ايشان است.

اين گروه ازبيماران معمولا قابل درمان نيستند، اما مي‌توان با تعيين ميزان هوش آنها در حد توانشان به آنها آموزش هاي ويژه داد بعضي از اين كودكان كه آموزش پذير هستند مي‌توانند در مدارس استثنايي درس بخوانند، بعضي از انها قادرند كارهاي ساده دستي را بياموزند.

5- اختلالات رفتاري كودكان:

اختلالات رفتاري در كودكان بسيار شايع و متنوع است مثل: لكنت زبان، شب ادراري، ناخن جويدن، انگشت مكيدن، تيك، بيش فعالي يا پرتحركي، اختلال در توجه، تمركز ويادگيرى.

اين اختلالات اغلب قابل درمان هستند، در مواردي استفاده از درمانهاي دارويي وغير دارويي بطور هم زمان ضروري است، بيشترين خدمات براي اين بيماران آموزش به خانواده و خود كودكان است كه بهتر است توسط روانشناسان ارائه شود.

با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان باليني مي ‌توان از پيشرفت اين اختلالات در كودكان جلوگيري نمود و آنها را به سادگي درمان كرد.

گروههايي كه در مراكز دولتي خدمات بهداشت روان را ارائه مي دهند عبارتند از:

بهورزان: درخانه هاي بهداشت‏، بهورزان بيماران اعصاب روان را شناسايي مي‌كنند و درصورت نياز به درمانهاي دارويي به پزشك معرفي مي‌كنند. بيماراني كه توسط پزشك ويزيت شده اند را پيگيري نموده و به خانواده بيمار و خود بيماران در خصوص نحوه رفتار با او و مصرف داروها آموزش مي دهند.

پزشك عمومي: در مراكز بهداشتي درماني روستايي و شهري پرشكان عمومي وظيفه پذيرش بيماران معرفي شده از خانه هاي بهداشت و پايگاه هاي بهداشتي را بعهده دارند، پرونده تشكيل مي‌دهند در صورتي‌كه در تشخيص و درمان بيمار مشكل نداشته باشند براي آنها درمان دارويي شروع مي‌كنند.

سپس بيمار را تحت نظر قرار مي‌دهند به بهورز يا رابط بهداشتي توصيه مي‌كنند كه درمان آنها را پيگيري كنند.

در صورتي‌كه پزشك در تشخيص و درمان بيمار مشكل داشته باشد، موظف است بيمار را جهت بررسي بيشتر به سطح بالاتر ( سطح سوم ) در مركز شهري ارجاع دهد.

پزشك سطح سوم بهداشت روان: پزشك سطح سوم بهداشت روان، پزشك عمومي است كه يك دوره 2 ماهه روانپزشكي را گذرانده است در مراكز بهداشتي درماني شهري به جاي متخصص روانپزشكي بيماران اعصاب و روان را ويزيت مي ‌ كند. كليه پزشكاني كه در مراكز شهري و روستايي ( سطح دوم ) هستند مي ‌ توانند بيماران اعصاب و رواني را كه در تشخيص و درمان آنها مشكل دارند با فرم ارجاع به پزشك دوره ديده بهداشت روان ( سطح سوم ) معرفي كنند.

توضيح : كليه بيماران اعصاب و رواني كه از طريق فرم ارجاع به پزشك سطح دوم و سطح سوم معرفي مي‌شوند رايگان ويزيت مي‌شوند.

كارشناس بهداشت روان: در هر مركز بهداشتي درماني سطح سوم يك كارشناس روانشناسي حضور دارد كه خدمات روانشناسي و مشاوره و راهنمايي را به بيماران ارائه ميدهد

امروزه در دنيايي بهسر مي‌بريم كه مشكلات اجتماعي و نوسانات رواني نه تنها بر ارتباطات عاطفي افراد بايكديگر بلكه بر سلامت جسمي و روحي آنها نيز تاثير بسيار سوئي گذاشته است. تا آنجاكه روانپزشكان خنده درماني را به عنوان يكي از روش‌هاي درماني مؤثر در برطرف كردناختلالات رفتاري دانسته‌اند.

لبخند زدن تامينكننده شادابي جسم و سلامت روان

به گزارش خبرنگار «بهداشت و درمان» خبرگزاري دانشجويان ايران،عادت به خنديدن و خلق خوش داشتن نه تنها با افزايش پذيرش پيام‌ها در ارتباطات مؤثراجتماعي، يك آرامش رواني را در تعاملات انساني تامين مي‌كند بلكه با آرامش دادن بهعضلات، تقويت سيستم ايمني بدن، زيباتر كردن چهره، تحريك مركز خلاقيت و ابداع مغز،ايجاد يك حافظه قوي و سازگاري اجتماعي مطلوب و همچنين افزايش جذب اكسيژن به بدن،سلامت، بهداشت و شادابي جسمي را نيز به دنبال دارد.

خنديدن و خلق خوش كاركرد سيستم ايمنيبدن را افزايش مي‌دهد

تبسم يكي از مهمترين ابزارهاي مهرورزيو برقراري ارتباط مؤثرست

يك عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرساظهار كرد: خنديدن و خلق خوش داشتن علاوه بر تامين آرامش رواني و افزايش پذيرش پيامدر ارتباطات اجتماعي، آرامش عضلات و تقويت سيستم ايمني بدن در مقابل عوامل آسيب زارا نيز به همراه دارد.

دكتر پرويز آزاد فلاح در گفت‌وگو با‌خبرگزاري دانشجويان ايران با اشاره به مطلب فوق گفت: ‌در ارتباط‌هاي انساني معمولامبادله پيام‌هاي هيجاني و عاطفي نقشي مهمتر از محتواي كلامي بر عهده دارند. به اينصورت كه در بحث ارتباط مؤثر علاوه بر اظهار پيام، چگونگي افزايش تاثيرگذاري و پذيرشپيام نيز حائز اهميت است.

وي حالات خلقي خوش را در افزايشتاثيرگذاري و جذابيت پيام بسيار مؤثر دانست و افزود: يكي از مهمترين ابزارهايمهرورزي داشتن روي خوش و متبسم است و گاهي اين ارزش كاملا بي بديل است و هيچ عنصرديگر توانايي رقابت با آن را ندارد.

اين دكتراي روانشناسي سلامت تاكيد كرد: هنگامي كه افراد يك لبخند ناب بر چهره دارند، اين امر نشان مي‌دهد كه آنها فضايپذيرش و فضاي الفت را فراهم كرده‌اند و اين عامل خود به خود باعث مي‌شود كه افرادمقابل گاردهاي هيجاني منفي كه در بسياري از ارتباطات وجود دارد را كنار بگذارند وراحت تر با ديگران تعامل برقرار كنند.

وي تصريح كرد: لبخند بايد ناب باشد يعنييك لبخند ساختگي و يا سطحي گاهي اين حس را به فرد مقابل منتقل مي‌كند كه افراد نقشبازي مي‌كنند لذا افراد مي‌توانند با توجه به قابليت‌هاي خود حالات هيجاني ناب راهم در ابعاد منفي و هم در ابعاد مثبت شناسايي كنند.

دكتر آزاد فلاح با اشاره به اين كه دربرقراري ارتباطات اجتماعي پيام‌هاي مورد نظر با فراهم آوردن فضاي عاطفي مثبت آسانترمنتقل مي‌شود، بيان كرد:‌ خنده رو بودن و خلق خوش داشتن آمادگي افراد مقابل را نسبتبه پذيرش پيام‌هاي اجتماعي افزايش مي‌دهد و با توجه به اين كه در ارتباطات مؤثرپذيرش پيام بسيار حائز اهميت است لذا خنده يكي از مهمترين عوامل در ايجاد موفقيت درارتباطات اجتماعي است.

وي همچنين نسبت به تاثيرات جسمي خنده روبودن و خلق خوش داشتن تاكيد كرد و به ايسنا گفت:‌ لبخند زدن و خنديدن علاوه بر اينكه باعث كاهش فشار بر روي عضلات و رها شدن آنها مي‌شود يك احساس عاطفي و خلقي مثبترا به خود فرد مي‌دهد و موجب مي‌شود كه فرد مقابل نيز اين احساس آرامش را داشتهباشد.

اين عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرسخاطرنشان كرد: همانطور كه تغييرات زيستي در درون ارگانيسم‌ صورت مي‌گيرد بر رويحالات عاطفي و رواني تاثير گذار است، ‌از سوي ديگر حالات عاطفي و رواني نيزمي‌تواند تاثيرات بسزايي بر روي ارگانيسم بدن ايجاد كند.

وي يكي از اين تاثيرات را تاثير بر رويسيستم ايمني بدن خواند و اظهار كرد: سيستم ايمني بدن در مقابل پاتوژن‌ها و آسيبزاهايي كه در محيط فراوان هستند مثل ويروس‌ها و عفونت‌ها مقابله مي‌كند. بر ايناساس تحقيقات نشان داده است كه افرادي كه خلق خوش دارند، مي‌خندند و هميشه متبسمهستند، كاركرد سيستم ايمني اين افراد در مقابل عفونت‌ها بسيار افزايش مي‌يابد و لذااين افراد در مقايسه با افرادي كه خلق عبوس و گرفته دارند از سيستم ايمني قوي‌تريبرخوردار هستند.

دكتر آزاد فلاح بيان كرد: خنديدن علاوهبرتغييراتي كه در وضعيت زيستي و ارگانيك بدن ايجاد مي‌كند، يك احساس آرامش رواني رانيز تامين مي‌كند. اين در حاليست كه حالت عبوس و گرفته يك احساس رنجش را براي افرادبه دنبال دارد كه اين احساس به ديگران نيز منتقل مي‌شود.

خنده با تحريك مركز خلاقيت و درك فوقمنطق راندمان كار مغز را افزايش مي‌دهد

زود فهميدن، حافظه قوي داشتن وسازگاري اجتماعي مطلوب از تاثيرات رواني خنده

خنده با رساندن اكسيژن بيشتر به بدن،شادابي و سلامت جسمي را تامين مي‌كند

دكتر مصطفي تبريزي دكتراي مشاوره درگفت‌وگو با ايسنا اظهار كرد: خنده علاوه بر افزايش راندمان كار مغز و تامين بيشترسلامت رواني از طريق تحريك نيمكره راست مغز به عنوان مركز خلاقيت، درك و ابداع، بارساندن اكسيژن بيشتر به بدن و زيباتر كردن چهره شادابي و سلامت جسمي را نيز تامينمي‌كند.

‌مطالعات بسياري كه بر روي تاثيرات خندهصورت گرفته است و يا ابداع فني به نام «خنده درماني» ‌يا laughtropy به عنوان يكياز فنون شناخته شده روانشناسي و مشاوره نشان مي‌دهد كه در هنگام خنديدن علاوه براين كه اكسيژن بيشتري به بدن مي‌رسد و سلامت و شادابي جسمي بيشتر تامين مي‌شود، باتحريك بخش‌هاي متعدد خاصي از مغز به ويژه نيمكره راست كه مركز خلاقيت، ابداع و دركفوق منطق است، راندمان كار مغز نيز افزايش پيدا مي‌كند.

وي با تاكيد بر اين كه خنده در تامينسلامت روان بسيار مؤثرست، افزود: زود فهميدن، حافظه قوي داشتن، قدرت استدلال و منطقبيشتر پيدا كردن و سازگاري اجتماعي مطلوب ايجاد كردن نيز از ديگر مزاياي خنديدن وايجاد اين عادت به صورت هميشگي در افراد است.

اين دكتراي مشاوره علاوه بر همه اين عواملنسبت به تاثير ظاهري خنده، نيز بسيار تاكيد كرد و ادامه داد: اصولا يك لب خندان، يكچهره گشاده و حتي خنده‌هاي بلند جاذبه فرد را براي افراد مقابلش افزايش مي‌دهد. يعني اگر دو چهره زيبا و نسبتا زيبا در كنار هم قرار بگيرند، خنده جذابيت فردي كهچهره نسبتا زيبا دارد را نسبت به فرد كاملا زيبا و فاقد خنده افزايش مي‌دهد و اينامر از نظر علم روانشناسي كاملا به اثبات رسيده است.

دكتر تبريزي همچنين به تاثيرات منفي عبوسبودن در مقابل خنده‌رو بودن اشاره و خاطرنشان كرد: عبوس بودن به روابط اجتماعيافراد لطمه مي‌زند به اين صورت كه چهره عبوس كه حتي بر بعضي حركات بدن نيز تاثيرمي‌گذارد با فرستادن پيام‌هاي تلفني در مقابل ايجاد ارتباطات عاطفي مؤثر با ديگرانسد ايجاد مي‌كند. لذا عادت به عبوس بودن تعاملات انساني را به حداقل كاهش مي‌دهدزيرا اين عارضه به جاي تسهيل در برخوردهاي اجتماعي، برقراري ارتباط را سخت مي‌كند وبازخوردهاي منفي از افراد ديگر را نيز نسبت به اين عادت ناپسند افزايش مي‌دهد.

پس بياييم با اكسير خنده بر بيماريهايمختلف جسمي و روحي غلبه كنيم

 

تعريفی دیگر از  بهداشت روان

بهداشت روان، علمی است برای بهتر زيستن و رفاه اجتماعی كه تمام زوايای زندگی از اوّلين لحظات حيات جنينی تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمي، نوزادی، كودكی تا نوجوانی، بزرگسالی و پيری را در بر می‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنری است كه به افراد كمك می‌كند تا با ايجاد روش هايی صحيح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محيط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوب‌تری را برای حل مشكلاتشان انتخاب نمايند.

تعريف سازمان جهانی بهداشت  

عبارت است از قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمايلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب. نتيجه آنكه مفهوم بهداشت روانی عبارت خواهد بود از: تأمين رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پيشگيری از ابتلاء به اختلال روانی، درمان مناسب و بازتوانی آن.

سلامت روانی به نحوه تفکر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد. به طور کلی افرادی که از سلامت روانی برخوردار هستند، نسبت به زندگی نگرش مثبت دارند. آماده برخورد با مشکلات زندگی هستند. در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند. در محیط کار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند. زیرا وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را در زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثه ای هستیم.

ما با آموختن ویژگی های سلامـت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست یابیم. سلامت روانی در بسیاری از موارد مانند سلامت جسمی است و باید به آن توجه کافی داشت. بسیاری از مردم برخی اوقات احساس افسردگی می کنـند همـان طـور که بسیـاری از آن ها دچار سرماخوردگی می شوند. از همین رو، نمی توان از همه ناراحتی های روحی جلوگیری کرد، همان طور که از بروز همه بیماری های جسمی نیز نمی توان ایمن بود. سلامت روانی و جسمی هر دو برای خوشبختی انسان ضروری اند. رسیدن به سلامت روانی به هیچ وجه تصادفی نیست، نیل به این هدف با صرف زمان و زحمت محقق می شود. همچنین نباید فراموش کرد که اعتماد به نفس، کلید سلامت روانی است. وقتی که اعتماد به نفس بالا باشد از زندگی رضایت داریم، هدف های زندگی را مشخص می کنیم و به آنها می رسیم، برای حل مشکلات به خود اتکا می کنیم، روابط سالم و قوی ایجاد می نمائیم و ناملایمات و پستی و بلندی های زندگی را می پذیریم.

طبق آخرین گزارشات منتشر شده از سوی سازمان بهداشت جهانی، بسیاری از کشورها بخش بسیار اندکی از بودجه بهداشتی خود را صرف بهداشت روانی می کنند. یک پنجم یکصد کشوری که آمارهای خود را به این سازمان ارائه داده اند، کمتر از یک درصد بودجه بهداشتی خود را برای سلامت روانی هزینه می کنند. در حالی که طبق آمارهای این سازمان، 13 درصد هزینه های درمان بیماریها، به دسته گسترده ای از اختلالات عصبی روانی مربوط می شود. یافته های جدید حاصل از تحقیقات این سازمان نیز بیانگر این واقعیت است که مراقبت از بهداشت روانی هنوز در اولویت قرار نگرفته است و منابع جهانی برای مبتلایان به اختلالات روانی و عصبی به منظور رفع نیازهای روزافزون بهداشت روانی ناکافی و توزیع آنها در جهان نابرابر است.

سازمان بهداشت جهانی شعار امسال (2006) این سازمان را بمناسبت روز جهانی سلامت روان، "ایجاد آگاهی؛ راهی برای کاهش خطرات ناشی از خودکشی و بیماریهای روانی" اعلام نمود


منابع :

 

http://isna.ir/main/NewsView.aspx?ID=News-802577&Lang=P

http://www.iums.ac.ir/find.php?a=26.2319.1722.fa

http://www.irib.ir/occasions/Mental%20Health/health%20day.fa.htm

http://www.al-shia.com/html/far/books/akhlaqh/slmti-tn/fehrest.htm

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خودکشی

بازديد: 511

خودکشی

خودكشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسط خودش می‏باشد كه ممكن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شكل احساسی در فرد بماند .

 

تعریف خودكشی

خودكشی به عنوان یك رفتار، مرگی است كه به دست خود شخص انجام می‏گیرد. به گفته اشنایدمن ”خودكشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است كه می‏توان آن را یك ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست كه برای مسئله تعیین شده او این عمل بهترین راه حل تصور می‏شود.“

بر مبنای تعریف مركز مطالعات انستیتو ملی بهداشت روانی آمریكا، خودكشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسط خودش می‏باشد كه ممكن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شكل احساسی در فرد بماند. این تعریف سه شكل مختلف این پدیده را مطرح می‏كند.

۱) خودكشی به اتمام رسیده: به معنی عملی موفق كه منجر به مرگ شود.

۲) اقدام به خودكشی: به عملی ناقص گفته می‏شود كه به مرگ منتهی نگردیده است.

۳) افكار و تمایلات خودكشی: فكر و یا تمایل به خودكشی است كه در ذهن فرد وجود دارد ولی به مرحله عمل در نیامده است.

آمارهای سازمان جهانی بهداشت، نشان می‏دهد كه سالیانه حدود چهارصد هزار نفر به دلیل خودكشی موفق جان خود را از دست می‏دهند. خودكشی در ردیف دهمین علت مرگ و میر برای تمام سنین در بیشتر كشورهای جهان است. در حالیكه آمار مرگ میر بیماران خودكشی كرده در بین مردان سه برابر بیشتر از زنان است، ولی زنها چهار برابر بیشتر از مردها اقدام به خودكشی می‏كنند.

علل خودكشی

در زمینه علل خودكشی طبقه بندیهای متعددی وجود دارد، در این‌جا به یكی از این طبقه‌بندی‌ها اشاره می‌شود.

۱) علل آسیب شناختی- روانی شامل بیماریهای جسمی، بیماریهای روانی همچون افسردگی.

۲) علل اقتصادی شامل بیكاری، مشكلات اقتصادی، اخراج شدن از كار ورشكست شدن و از دست رفتن پایگاههای اجتماعی.

۳) علل عاطفی شامل شكست در عشق، از دست رفتن شخص مورد علاقه، مرگ یا بیماری خطرناك یكی از نزدیكان، درگیریها و اختلالات خانوادگی.

عوامل پیشگیری كننده خودكشی

بر اساس نتایج بررسیهای مختلف می‏توان به برخی از عوامل پیش گویی كننده خودكشی اشاره كرد. بین خصوصیات همراه با خطر بالای خودكشی می‏توان از سن بالای ۴۵ سال، جنس مذكر، الكلیسم، خشونت و تحریك پذیری، از دست دادن سلامت جسمی، افسردگی و بستری شدن قبلی در بیمارستان روانی نام برد. هم‌چنین اقدام و مبادرت قبلی به خودكشی، به عنوان یك ملاك قوی برای احتمال بروز مجدد خودكشی به شمار می‏رود. آشكارترین هشدار در خودكشی ابراز تمایل مستقیم است. بررسی‏ها نشان می‏دهد كه تقریباً بیش از دو سوم كسانی كه خودكشی می‏كنند قبلاً قصد خود را با دیگران در میان گذاشته و آنها را به انجام آن تهدید می‏نمایند. بنابراین یكی از راه‌های موفق پیشگیری از خودكشی توجه به ابراز این فكر از طریق دیگران كمك به حل مشكل آنان و راهنمایی آن‌ها جهت مراجعه به روانشناس یا روانپزشك است.

شیوه‏های مقابله با خودكشی

درمان افراد اقدام كننده به خودكشی عبارتست از:

۱) مشاوره، راهنمایی و حمایت فرد

۲) آموزش و درمان حل مسأله‏ای

۳) روان درمانی فردی

۴) مداخله خانوادگی

۵) گروه درمانی

۶) درمان دارویی

۷) بستری كردن در بخش بیماران روانی

مهارتهای حل مسأله به فرد این امكان را می‌دهد كه با بررسی راه‌حل‌های مختلفی كه در پیش‌رو دارد، یكی آز آن‌ها را مؤثرتر تشخیص داده و در جهت حل مشكل آن را به‌كار بندد. به‌یاد داشته باشیم كه خودكشی می‌تواند یك راه‌حل باشد، اما بدترین و آخرین راه حل مشكل است. همیشه برای حل همه مشكل‌ها راه‌حل‌های بسیاری ساده، ارزان و آبرومندانه وجود دارد كه باید به آن‌ها فكر كنیم و با كمك مشاور آن‌ها را پیدا كنیم

 خودکشی 2

كسی كه حرف خود كشی را می زند به آن عمل نمی كند . اینطور نیست این یك باور غلط است . متخصصین بهداشت روان ( روانپزشك ، روانشناس) همیشه حرف بیمار را جدی می گیرند.

خود كشی به معنای خاتمه زندگی به دست خود فرد است ، اگر كسی دست به خود كشی بزند ولی زنده بماند به این رفتار اقدام به خود كشی می گوئیم. در حال حاضر در جهان بیش از یك میلیون نفر در سال خود كشی می كنند و ۲۰ ۱۰ میلیون نفر دست به خود كشی می زنند . در غرب ( مغرب زمین) قربانیان اصلی خود كشی مردان مسن هستند. در ایران قربانی اصلی زنان جوان می باشند. نكته بسیار مهم اینست كه خود كشی در بسیاری از موارد قابل پیشگیری است.

باور های غلط درباره خود كشی :

كسی كه حرف خود كشی را می زند به آن عمل نمی كند . اینطور نیست این یك باور غلط است . متخصصین بهداشت روان ( روانپزشك ، روانشناس) همیشه حرف بیمار را جدی می گیرند.

افراد خود كش افراد ضعیفی هستند یا ایمان ندارند . كسی كه خود كشی می كند در بسیاری از موارد دچار بیماریهای روانپزشكی از جمله افسردگی است، بنا براین ما با بیمار طرف هستیم و نه آدم ضعیف یا بی ایمان و بیمار نیاز به درمان دارد.

علل خود كشی :

۱) بیماریهای روانپزشكی مثل افسردگی اساسی ، اختلال دو قطبی، الكلیسم، اعتیاد.

۲) علل اجتماعی فرهنگی شامل تقلید، تحت تاثیر قرارگرفتن رسانه ها، ور شكستگی ، بیكاری ، اپیدمی خود كشی.

۳) علل روانشناختی : شكست در عشق، كنكور یا هر شكست دیگر، استرس ها ( اختلافات زنا شویی)

عوامل پیشبینی كننده ( پیش گوئی )خود كشی:

جوان، متاهل و زن سن زیر ۳۰ سال سابقه قبلی اقدام به خود كشی ، سابقه خانوادگی خود كشی ، افسردگی، احساس درماندگی و بی كسی ، تهدید یا ابراز خود كشی ، اعتیاد .

چطور حدس بزنیم عزیز ما در معرض خطر خود كشی است؟

اگر اخیرا" حرف از مرگ و مردن می زند و می گوید زندگی به چه درد می خورد ، آخرش كه چی ، آخرش كه باید رفت، آخرش كه همه می میرند، ایكاش می مردم ، مرگ بهتر از زندگانی، خوش به حال آنهایی كه مردند.

اگر به تازگی رفتار شخص عوض شده ، كم حرف و ساكت شده ، مرتب توی فكر یا توی خودش است، به تازگی خیلی مهربان شده است، اشیاء خود را می بخشد.

اگر تهدید به خودكشی كرده یا درباره خود كشی حرف می زند.

به سخنان او با دقت و همدلی گوش كنید مبادا اورا نصیحت كنید به او بگوئید درك می كنم كه در موقعیت سختی گیر افتاده ای نگوئید مگر دیوانه شده ای ! مگر بچه ای! مگر می خواهی بری جهنم، جواب خدا را چی می دهی؟ بیماری افسردگی كه از علل اصلی خود كشی است قابل پیشگیری و درمان است. حتما" فرد را به روانپزشك یا روانشاس معرفی كنید خودتان هم با او نزد دكتر بروید اگر فرد از مراجعه به دكتر خودداری كرد خودتان به دكتر مراجعه كنیدو راه حل بخواهید به یاد داشته باشید " پیشگیری از خود كشی یك وظیفه همگانی است" ، فرد خود كش نباید تنها بماند و در صورت توصیه روانپزشك ممكن است نیاز به بستری شدن در بخش روانپزشكی یك بیمارستان باشد .

بحران خودکشی

 

آیا تاكنون با پیشامدهای ناكام كننده ای در زندگی مواجه شده اید، طوری كه دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاكنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دوره ای از زندگی خود به مرگ فكر كرده اند ولی تعداد بسیار كمی از آنها واقعاً به خودكشی عمل می كنند. بحران خودكشی تجربه ای مغشوش كننده, دردناك و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودكشی, تعیین عوامل ایجاد كننده بحران, فهم احساسات شخص خودكشی كننده و مواجهه با افكار خودكشی گرا مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.

چه چیزی به بحران خودكشی منجر می شود؟

یك بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب كه احساس ارزشمندی شخص را پایمال می كنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یك فقدان اساسی, ناكامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشكلات شخصی دراز مدت می باشند. زمانی كه نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد, افسردگی و یأس ناشی از آن می تواند شخص را به افكار خودكشی آسیب پذیر نماید.

احساسات شخص خودكشی كننده

عموماً شخص در معرض خودكشی به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی كناره گیری می كند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می نماید. نیروی لازم برای عملكردهای روزانه كاهش می یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می شوند. خواب, خوراك و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می گردند. شخص ممكن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری كند, در خواب مشكل داشته باشد, كلاس درس یا كار خود را فراموش كند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم, آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می گیرد.

شیوه های مواجهه با افكار خودكشی

در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودكشی ذكر شده است. نكته كلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت, برقرار كردن رابطه با یك شخص و مشاركت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.

۱) ترسها، ناكامی ها و نگرانی های خود را با والدین, دوست, همسر, استاد, مشاور یا یك روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشكلات ندارید به این معنی نیست كه برای آن مشكلات دیگر هیچ راه حلی وجود ندارد. ابراز افكار و احساساتتان آغاز كننده فرایندی است كه از طریق آن نیرو, امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به كشف راه حل های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می گردد. اگر افكار خودكشی پیش از چند روز طول كشید, كمك حرفه ای و تخصصی الزامی خواهد بود.

۲) آنچه را كه موجب ناراحتی شما می شود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این, چگونگی رویارویی تان با مشكلات را معین كنید. با مشخص كردن آنچه جهت مقابله با یك موضوع خاص انجام می دهید, دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز می گذارید.

۳) افكار مثبت را جایگزین افكار منفی كنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص, تقصیرها و بدبیاری های زندگی خود تعمق و تفكر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید كرد. تمركز بر اسنادها, توانایی ها و مشاركت های شخصی مثبت, نگرشی متعادل در مورد خود و توانایی هایتان ایجاد خواهد كرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.

۴) كسانی را كه در صورت كشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید, مشخص كنید. تعیین اینكه آیا كسی در زندگی خود به شما نیازمند است, كاری سخت است. بهرحال, ما همه در شبكه های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد كه رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید كه شما به حساب می آئید (برای دیگران مهم هستید), ارزشمندید و استحقاق این را دارید كه چیزها را بهتر سازید.

زندگی در دوره هایی از زمان سخت می گردد, همه فراز و نشیب دارند. یك بخش از خوبی زندگی در این است كه شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود.

اگر شما از افسردگی, ناامیدی و افكار خودكشی در رنج هستید, مطمئن باشید كه مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار كمك كننده خواهد بود.

پیشگیری از خودكشی!؟چرا مردم خودكشی می كنند؟

خصوصیت مشترك ما بین افرادی كه اقدام به خودكشی می كنند داشتن این باور است كه خود كشی تنها راه حل غلبه بر احساسات غیر قابل تحمل است .كشش خودكشی دراین است كه نهایتا به این احساسات غیرقابل تحمل خاتمه می دهد .درتراژدی خودكشی ،آشفتگی ومشكلات عاطفی به حدی شدید می گردند كه فرد را دریافتن راه- های مختلف حل مشكل خود ناتوان می سازند. رحالی كه راه حل‌های دیگری نیز وجود دارند.

همه ما درطول زندگی احساس تنهائی ،افسردگی ،بی كسی ونا امیدی را تجربه می -كنیم .مرگ یكی از اعضای خانواده وشكست دربرقراری ارتباط از جمله مواردی هستند كه اعتماد به نفس ما را تحت تأثیر قرارداده احساس بی ارزشی را در ما بوجود می -آورند.ورشكستگی‌های اقتصادی نیز از جمله مشكلات عمده‌ای هستند كه بعضی از ما در طول زندگی كم و بیش با آن مواجه می‌گردیم. از آنجائی كه ساختار هیجانی هر شخص منحصر به فرد می باشد هركدام ازما در شرایط مختلف پاسخهای متفاوتی می‌دهیم .

درتشخیص این كه آیا واقعا ٌفردی قصد خودكشی دارد لازم است این موقعیت بحرانی ،از دیدفردمورد ارزیابی قرارگیرد، چرا كه ممكن است موضوعی كه از دید شما از اهمیت كمی برخوردار است بنظر شخص دیگر بسیار مهم باشد ویا واقعه ای كه شما برای آن اهمیتی قائل نمی‌شوید برای شخص دیگر بسیار ناراحت كننده و مهم تلقی گردد.

بدون توجه به ماهیت بحران ،اگر كسی احساس می كند كه دیگر تحمل مشكلات را ندارد خطر اقدام به خودكشی ،به عنوان راه حل جذاب برای وی وجود دارد.

علائم خطر

حداقل ۷۰ درصد كسانی كه اقدام به خودكشی می‌كنند قبل از اقدام ،به گونه‌ای قصد خودشان را نشان می‌دهند .آگاهی از این نشانه‌ها وحاد بودن مشكلات فرد میتواند د ر پیشگیری از چنین تراژدیهایی كمك كننده باشد. اگر شما فردی را می شناسید كه در برقراری یك ارتباط هدفمند ویا رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده درموقعیت پراسترسی قرار دارد و یا حتی به دلیل شكست درامتحان دچار مشكل می‌باشد لازم است درصدد یافتن سایر علائم بحران برآئید.

بسیاری از افراد غالبا با ابراز جملاتی همچون « دلم می خواهد خودم را بكشم »یا « نمی دانم چه مدت دیگر می توانم این فشارها ومشكلات را تحمل كنم » ،یا اینكه «من قرص‌هایم را برای روزی نگهداشته‌ام كه كارها واقعا بدتر گردد» یا« اخیرا طوری رانندگی می كنم گوئی واقعا برایم اهمیت نداردچه اتفاقی برایم پیش بیاید.» دیگران را مستقیما از برنامه خود كشی خود مطلع میگردانند.بطور كلی وجود احساس افسردگی ، ابراز درماندگی ،تنهایی ونا امیدی شدید می تواند بیانگر افكار منجر به خودكشی درفرد باشد.گوش دادن به صحبتهای فرد كه نشانهٔ درخواست كمك از طرف اوست حائز اهمیت بسیاری است چرا كه معمولا این گونه صحبتها تلاش نا امیدانه فرد جهت برقراری ارتباط ، دریافت كمك و درك مشكلاتش توسط دیگران می باشد.

بیشتر اوقات دررفتار بیرونی افرادی كه به فكر خودكشی می افتند تغییراتی دیده می‌شود آنها ممكن است با بخشیدن اموال قیمتی خود ومرتب كردن كارهایشان خود را برای مرگ آماده كنند .آنها همچنین ممكن است از اطرافیان خود كناره گیری نموده الگوی خواب و خوراك خود را تغییر دهند ویا علاقه‌أشان را نسبت به فعالیتها یا ارتباطات گذشته‌اشان از دست بدهند.

چنین تغییرات ناگهانی وشدید می تواند به عنوان زنگ خطر تلقی گردد چرا كه با این تغییرات فرد خود را درموقعیتی می بیند كه بزودی مشكلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد یافت .

باورهای غلط وحقایقی راجع به خودكشی

باور غلط : فرد باید دیوانه باشد كه حتی فكر خودكشی به سرش بزند .

ـ حقیقت : بیشتر مردم گاهگاهی درطول زندگی خود درمورد خودكشی فكر كرده‌اند. بسیاری از افرادی كه خودكشی می‌كنند ویا اقدام به خود كشی حقیقت : اغلب مواقع عكس قضیه درست است ،كسانی كه اقدام‌های قبلی خودكشی داشته‌اند بیشتر در معرض خطر خودكشی قرار دارند.برای بعضی از این افراد، خودكشی دردفعات دوم و سوم آسانتر می‌باشد.

باور غلط :كسانی كه قصد جدی خودكشی دارند هیچ كاری را نمی‌توان برای آنها انجام داد .

ـ حقیقت :بیشتر بحرانها ی منجر به خودكشی ،محدود به زمان بوده و براساس افكار مبهم صورت گر فته‌لند .كسانی كه اقدام به خودكشی می‌كنند به نحوی قصد فرار از مشكلات را دارند .درحالی كه آنها می‌باید مستقیما با مشكلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهای دیگری را بیابند .راه حلهایی كه با كمك افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمایت آنها این افراد قادر خواهند بود دقیق تر راجع به مسائل فكر كنند.

باور غلط: صحبت راجع به خودكشی می تواند ایده خودكشی را در فرد بوجود آورد.

ـ حقیقت :بحران و آشفتگی‌های هیجانی ناشی از آن ،فكر راجع به خود كشی را در ذهن فرد مستعد ایجاد نموده است .علاقمندی وصحبت مستقیم راجع به خودكشی ،این اجازه را به فرد می‌دهد فشار یا ناراحتی صحبت دربارهٔ مشكلات خود را تجربه نماید كه این امر می‌تواند منجر به كاهش اضطراب در وی گردد.این گونه صحبتها همچنین باعث می‌شود فردی كه قصد خودكشی دارد كمتر احساس تنهایی یا انزوا داشته واحتمالا برای وی تسكین دهنده نیز باشد.

چگونه میتوان به فردی كه قصد خودكشی دارد كمك نمود:

اغلب خودكشی ها را می توان با اقدام‌های بجا و مناسب در مورد افراد در معرض بحران پیشگیری نمود. اگر فردی راكه قصد خودكشی دارد می شناسید لازم است اقدامات زیر را انجام دهید :

ـ خونسرد باشید:دربیشتر موارد عجله‌ای دركار نیست .بنشینید و واقعا به صحبتهای فرد گوش فرا دهید وضمن درك،حمایتهای عاطفی خود را در مورد وی اعمال نمائید.

ـ بطور مستقیم راجع به خودكشی بحث نمائید. بیشتر افراد راجع به مرگ و مردن احساسات مبهمی داشته و آماده دریافت هرنوع كمكی هستند . از صحبت یا سؤال مستقیم راجع به خودكشی ،ترس و وحشتی بخود راه ندهید.

ـ فرد را به استفاده از روش‌های حل مسئله واقدامات مثبت تشویق وترغیب نمائید بخاطر داشته باشید فردی كه در موقعیت بحران عاطفی قرار دارد نمی تواند منطقی ودقیق فكر كند. اورا از هر گونه اقدام جدی وتصمیمات غیر قابل برگشت درموقعیت بحران باز دارید وراجع به تغییرات مثبتی كه امید به زندگی را در وی افزایش می دهد بحث وگفتگو نمائید.

ـ از دیگر افراد كمك بگیرید.علیرغم اینكه شما قصد كمك را دارید،سعی نكنید با ایفای نقش مشاور تمام مسئولیت را خود برعهده بگیرید .درجستجوی افرادی كه بتوانند در زمینه‌های تخصصی به شما كمك كنند برآیید ،حتی اگر به قیمت از بین رفتن اعتماد او به شما شود.اجازه دهید فرد مشكل دار بفهمد كه شما برای وی اهمیت قائلید ونسبت به او چنان علاقمندید كه قصد گرفتن كمك از دیگران جهت رفع مشكلات وی را دارید.

اطلاعات ارائه شده را می توان چنین خلاصه نمودكه:

بحران منجر به خودكشی موقتی است .غیر قابل تحمل ترین دردها و ناراحتی ها نیز می توانند تحمل گردند .كمك همیشه در دسترس شماست .

خیلی كسانی كه خودكشی كرده‌اند افراد با هوشی بوده‌اند كه در موقعیت بحران ، انتظار بیش از حدی از خود داشته وموقتا دچار آشفتگی وپریشانی احوال شده‌اند .

ـ باور غلط : كسا نی كه یك بار اقدام جدی برای خودكشی داشته‌لند رغبتی برای اقدام مجدد ندارند

چرا خوداکشی

 

خودکشی یکی از جرائمی است که در اورپا و امریکا رقم بالایی را در میان سائر جرائم بخود اختصاص داده است. در امریکا هرساله حداقل ۳۰۰۰۰ جوان بدلیل آینده نامعلوم و زندگی بدون هدف دست به خودکشی میزنند. در کشور فرانسه هر روز ۴۳۸ نفر بدلایل مختلف اقدام به خود کشی میکنند. اما سئوالی اینجاست چرا؟

آن لور دانشجویی از پاریس که برای مدت کوتاهی به انگلستان آمده بود قبل از خود کشی خود در رودخانه تایمز لندن یک نامه ۱۳ صفحه ای از خود بر جای گذاشت که درآن نامه دلیل خودکشی خود را اعلام نموده بود. آن لور در قسمتی از نامه خود ا ینطور نوشته بود که من میخواهم به زندگی خود پایان دهم و تنها ترس من این است که بار دیگر خود را بر روی تخت بیمارستان ببینم .

یک مامور پلیس که در رابطه با این پرونده تحقیق میکرد عنوان داشت که مرگ آن لور یک موضوع شوکه کننده و مرموز برای دوستان ، خانواده و اطرافیان او میباشد. خانم آن لور دارای یک زندگی خوب و راحت در فرانسه بود اما بگفته یکی از دوستان او کامل گرایی در زندگی و یا بعبارت دیگر زندگی تمام عیار و بی عیب احتمالا موضوعی است که او را به طرف این عمل سوق داده بود بگونه ای که در انتها تصمیم به خودکشی نمود.

بسیاری از مردم اغلب در زمانی که کلافه میگردند و تصور میکنند که در بن بست گیر کرده اند آرزوی مرگ میکنند. ایشان بخاطر احساس بدی که در خود دارند تصور میکنند که مرگ میتواند برطرف کننده احساسات آنها باشد. اما حقیقیت این است که مرگ نمیتواند تبدیل کننده احساسات ما باشد چون آنها در درون ما هستند و نه در شرایط خارجی زندگی ما.حال بیائید به چند واقعیت در این زمینه نگاه کنیم .

خودکشی و تاثیر آن بر خانواده شما

مرگ هر فرد تاثیر بسزائی بر اطرافیان او می گذارد. مخصوصا بر جمع دوستان، خانواده و عزیزانی که به بیش از هرفرد دیگر به او نزدیک میباشند. خود کشی باعث میگردد خانواده و دوستان احسا س کنند که ایشان مسبب و عامل این موضوع بوده اند. بسیاری از خانواده ها پس از خودکشی عزیز از دست رفته خود هرگز نتوانسته اند به زندگی طبیعی خود بازگشت کنند. امروز تصمیم شما میتواند باعث ازبین رفتن خانواده یا دوستان نزدیک شما گردد ویا باعث تسلی و شادی آنها گردد.

گذشته را بخاطر آورید

زمانیکه شما نا امید و متاثر هستید و تصور میکنید که زندگی ارزش زیستن را ندارد به گذشته برگردید و ببینید که زمانی بوده که اوضاع شما بسیار بهتر از حال بوده است. زمانی که شما اوقات خوب و شادی را داشته اید در کنار دوستان و خانواده و از بودن با آنها لذت میبردید. این تجربه میتواند دوباره تکرار شود اگر شما بخواهید.

چه چیزی در فراسوی مرگ منتظر شماست

تقریبا در اکثر مذاهب مردم باور دارند در فراسوی مرگ جهانی دیگر قرار دارد. این موضوع حتی درمیان افراد بدون مذهب نیز بگونه ای دیگر عنوان میگردد. دنیایی که افراد در قبال عملکرد خود مورد تقدیر و یا تنبیه قرار میگیرند. بهمین جهت باید مواظب بود که چه راهی را ما برای خود انتخاب میکنیم. این راه میتواند بسیار خطرناک باشد نه چون صرفا خلاف مذهب است بلکه چون ممکن است این بجایی ختم شود که رهایی از آن غیر ممکن باشد. اگر شما امروز در این مورد مطمئن نیستید قبل از تصمیم گیری کمی بیشتر در مورد آن بیاندیشید.

واقعیت زندگی چیست

هدف و واقعیت زندگی این است که ما بتوسط خالقی بوجود آمده ایم که عاشق ماست و برای ما ارزش زیادی قائل است. او وضعیت شما را بخوبی درک می کند و میتواند شما را در این راه امداد کند البته اگر به او اجازه دهید تا وارد زندگی شما شود. او حتی برای ما انسانها به جهان خود قدم گذاشت و به شباهت ما درآمد. او همانند ما زندگی نمود و برای ما بر روی صلیب فدا شد تا امروز هریک از ما آزاد و رها باشیم و بتوانیم در او هدف و واقعیت زندگی را دریابیم. امروز او میتواند جوابگو افسردگی ها، بیماریها و مشکلات ما باشد جائیکه دیگران قادر به درک آن نمیباشند.

بله این خالق امروز میخواهد به شما کمک کند چون شما را دوست دارد همانطور که در کلام خود میگوید.

ای دوست من، من هرگز تو را تنها نمیگذارم. من قبل از اینکه تو بدنیا بیایی تو را تو را دوست داشته ام و همیشه در همه حال تو را می نگریستم وبا تو بوده ام. من هنوز هم با تو هستم و تو را در این وضعیت تنها نخواهم گذاشت. اما من منتظر میمانم تا تو به من اجازه دهی تا وارد زندگی تو شوم و تو را از این راه نجات بخشم. چرا که من نقشه بزرگی برای تو در زندگی دارم.

شما میتوانید این موضوع را امروز نزد خود بررسی کنید و ببینید که زندگی میتواند بزرگتر از آن باشد که شما فکر میکنید و شما میتوانید از آن لذت ببرید. شما میتوانید همین امروز مشکل خود را با یک فرد درمیان بگذارید و به او بگوئید. این فرد میتواند یک دوست باشد یا عضوی از اعضای خانواده، یک دکتر و یا فردی که شما میتوانید به او اعتماد کنید. اگر شما هیچ دوستی ندارید و یا نمیتوانید به فردی اعتماد کنید میتوانید مشکل خود را با ما میان بگذارید و ما تلاش میکنیم تا آنجا که ممکن است شما را کمک نمائیم.

وخداوند میگوید مرا بخوان و تو را اجابت خواهم نمود و تو را از چیزهای عظیم و مخفی که ندانسته ای مخبر خواهم ساخت

بحران خودکشی 1

یك بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب كه احساس ارزشمندی شخص را پایمال می كنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یك فقدان اساسی, ناكامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشكلات شخصی دراز مدت می باشند.

 

آیا تاكنون با پیشامدهای ناكام كننده ای در زندگی مواجه شده اید، طوری كه دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاكنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دوره ای از زندگی خود به مرگ فكر كرده اند ولی تعداد بسیار كمی از آنها واقعاً به خودكشی عمل می كنند. بحران خودكشی تجربه ای مغشوش كننده, دردناك و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودكشی, تعیین عوامل ایجاد كننده بحران, فهم احساسات شخص خودكشی كننده و مواجهه با افكار خودكشی گرا مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.

چه چیزی به بحران خودكشی منجر می شود؟

یك بحران خودكشی معمولاً توسط یك تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب كه احساس ارزشمندی شخص را پایمال می كنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یك فقدان اساسی, ناكامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشكلات شخصی دراز مدت می باشند. زمانی كه نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد, افسردگی و یأس ناشی از آن می تواند شخص را به افكار خودكشی آسیب پذیر نماید.

احساسات شخص خودكشی كننده

عموماً شخص در معرض خودكشی به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی كناره گیری می كند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می نماید. نیروی لازم برای عملكردهای روزانه كاهش می یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می شوند. خواب, خوراك و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می گردند. شخص ممكن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری كند, در خواب مشكل داشته باشد, كلاس درس یا كار خود را فراموش كند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم, آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می گیرد.

شیوه های مواجهه با افكار خودكشی

در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودكشی ذكر شده است. نكته كلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت, برقرار كردن رابطه با یك شخص و مشاركت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.

۱) ترسها، ناكامی ها و نگرانی های خود را با والدین, دوست, همسر, استاد, مشاور یا یك روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشكلات ندارید به این معنی نیست كه برای آن مشكلات دیگر هیچ راه حلی وجود ندارد. ابراز افكار و احساساتتان آغاز كننده فرایندی است كه از طریق آن نیرو, امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به كشف راه حل های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می گردد. اگر افكار خودكشی پیش از چند روز طول كشید, كمك حرفه ای و تخصصی الزامی خواهد بود.

۲) آنچه را كه موجب ناراحتی شما می شود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این, چگونگی رویارویی تان با مشكلات را معین كنید. با مشخص كردن آنچه جهت مقابله با یك موضوع خاص انجام می دهید, دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز می گذارید.

۳) افكار مثبت را جایگزین افكار منفی كنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص, تقصیرها و بدبیاری های زندگی خود تعمق و تفكر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید كرد. تمركز بر اسنادها, توانایی ها و مشاركت های شخصی مثبت, نگرشی متعادل در مورد خود و توانایی هایتان ایجاد خواهد كرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.

۴) كسانی را كه در صورت كشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید, مشخص كنید. تعیین اینكه آیا كسی در زندگی خود به شما نیازمند است, كاری سخت است. بهرحال, ما همه در شبكه های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد كه رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید كه شما به حساب می آئید (برای دیگران مهم هستید), ارزشمندید و استحقاق این را دارید كه چیزها را بهتر سازید.

زندگی در دوره هایی از زمان سخت می گردد, همه فراز و نشیب دارند. یك بخش از خوبی زندگی در این است كه شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود.

اگر شما از افسردگی, ناامیدی و افكار خودكشی در رنج هستید, مطمئن باشید كه مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار كمك كننده خواهد بود .

پیش گیری از خود کشی _ چرا مردم خودکشی می کنند ؟

 

خصوصيت مشترك ما بين افرادي كه اقدام به خودكشي مي كنند داشتن اين باور است كه خود كشي تنها راه حل غلبه بر احساسات غير قابل تحمل است .كشش خودكشي دراين است كه نهايتا به اين احساسات غيرقابل تحمل خاتمه مي دهد .درتراژدي خودكشي ،آشفتگي ومشكلات عاطفي به حدي شديد مي گردند كه فرد را دريافتن راه- هاي مختلف حل مشكل خود ناتوان مي سازند. رحالي كه راه حل‌هاي ديگري نيز وجود دارند.

همه ما درطول زندگي احساس تنهائي ،افسردگي ،بي كسي ونا اميدي را تجربه مي -كنيم .مرگ يكي از اعضاي خانواده وشكست دربرقراري ارتباط از جمله مواردي هستند كه اعتماد به نفس ما را تحت تأثير قرارداده احساس بي ارزشي را در ما  بوجود مي -آورند.ورشكستگي‌هاي اقتصادي نيز از جمله مشكلات عمده‌اي هستند كه بعضي از ما در طول زندگي كم و بيش با آن مواجه مي‌گرديم.  از آنجائي كه ساختار هيجاني هر شخص منحصر به فرد مي باشد هركدام ازما در شرايط مختلف پاسخهاي متفاوتي مي‌دهيم .

درتشخيص  اين كه آيا واقعا ٌفردي قصد خودكشي دارد لازم است اين موقعيت بحراني ،از ديدفردمورد ارزيابي قرارگيرد، چرا كه ممكن است موضوعي كه از ديد شما از اهميت كمي برخوردار است بنظر شخص ديگر بسيار مهم باشد ويا واقعه اي كه شما براي آن اهميتي قائل نمي‌شويد براي شخص ديگر بسيار ناراحت كننده و مهم تلقي گردد.

بدون توجه به ماهيت بحران ،اگر كسي احساس مي كند كه ديگر تحمل مشكلات را ندارد خطر اقدام به خودكشي ،به عنوان راه حل جذاب براي وي وجود دارد.

 

                              علائم خطر

حداقل 70 درصد كساني كه اقدام به خودكشي مي‌كنند قبل از اقدام ،به گونه‌اي قصد خودشان را نشان مي‌دهند .آگاهي از اين نشانه‌ها وحاد بودن مشكلات فرد ميتواند د ر پيشگيري از چنين تراژديهايي كمك كننده باشد. اگر شما فردي  را مي شناسيد كه در برقراري يك ارتباط هدفمند ويا رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده درموقعيت پراسترسي قرار دارد و يا حتي به دليل شكست درامتحان دچار مشكل مي‌باشد لازم است درصدد يافتن ساير علائم بحران برآئيد.

بسياري از افراد غالبا با ابراز جملاتي همچون " دلم مي خواهد خودم را بكشم   "يا  " نمي دانم چه مدت ديگر مي توانم اين فشارها ومشكلات را تحمل كنم " ،يا اينكه "من قرص‌هايم را براي روزي نگهداشته‌ام كه كارها واقعا بدتر گردد" ي" اخيرا طوري رانندگي مي كنم گوئي واقعا برايم اهميت نداردچه اتفاقي برايم پيش بيايد." ديگران را مستقيما از برنامه خود كشي خود مطلع ميگردانند.بطور كلي وجود احساس افسردگي ، ابراز درماندگي ،تنهايي ونا اميدي شديد مي تواند بيانگر افكار منجر به خودكشي درفرد باشد.گوش دادن به صحبتهاي فرد كه نشانة درخواست كمك از طرف اوست حائز اهميت بسياري است چرا كه معمولا اين گونه صحبتها تلاش نا اميدانه فرد جهت برقراري ارتباط ، دريافت كمك و درك مشكلاتش توسط ديگران مي باشد.

بيشتر اوقات دررفتار بيروني افرادي كه به فكر خودكشي مي افتند تغييراتي ديده مي‌شود آنها ممكن است با بخشيدن اموال قيمتي خود ومرتب كردن كارهايشان خود را براي مرگ آماده كنند .آنها همچنين ممكن است از اطرافيان خود كناره گيري نموده الگوي خواب و خوراك خود را تغيير دهند ويا علاقه‌أشان را نسبت به فعاليتها يا ارتباطات  گذشته‌اشان از دست بدهند.

چنين تغييرات ناگهاني وشديد مي تواند به عنوان زنگ خطر تلقي گردد چرا كه با اين تغييرات فرد خود را درموقعيتي مي بيند كه بزودي مشكلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد يافت .

 

                                باورهاي غلط وحقايقي راجع به خودكشي

                                باور غلط : فرد بايد ديوانه باشد كه حتي فكر خودكشي به سرش بزند .

                                حقيقت : بيشتر مردم گاهگاهي درطول زندگي خود درمورد خودكشي فكر كرده‌اند. بسياري از افرادي كه خودكشي مي‌كنند ويا اقدام به خود كشي حقيقت : اغلب مواقع عكس قضيه درست است ،كساني كه اقدام‌هاي قبلي خودكشي داشته‌اند بيشتر در معرض خطر خودكشي قرار دارند.براي بعضي از اين افراد، خودكشي دردفعات دوم  و سوم آسانتر مي‌باشد.

                                باور غلط :كساني كه قصد جدي خودكشي دارند هيچ كاري را نمي‌توان براي آنها انجام داد .

                                حقيقت :بيشتر بحرانها ي منجر به خودكشي ،محدود به زمان بوده و براساس افكار مبهم صورت گر فته‌لند .كساني كه اقدام به خودكشي مي‌كنند به نحوي قصد فرار از مشكلات را دارند .درحالي كه آنها مي‌بايد مستقيما با مشكلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهاي ديگري را بيابند .راه حلهايي كه با كمك افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمايت آنها اين افراد قادر خواهند بود دقيق تر راجع به مسائل فكر كنند.

                                باور غلط: صحبت راجع به خودكشي مي تواند ايده خودكشي را در فرد بوجود آورد.

                                حقيقت :بحران و آشفتگي‌هاي هيجاني ناشي از آن ،فكر راجع  به خود كشي را در ذهن فرد مستعد ايجاد نموده است .علاقمندي وصحبت مستقيم راجع به خودكشي ،اين اجازه را به فرد مي‌دهد فشار يا ناراحتي صحبت دربارة مشكلات خود را تجربه نمايد كه اين امر مي‌تواند منجر به كاهش اضطراب در وي گردد.اين گونه صحبتها همچنين باعث مي‌شود فردي كه قصد خودكشي دارد كمتر احساس تنهايي يا انزوا داشته واحتمالا براي وي تسكين دهنده نيز باشد.

 

                                چگونه ميتوان به فردي كه قصد خودكشي دارد كمك نمود:

اغلب خودكشي ها را مي توان با اقدام‌هاي بجا و مناسب در مورد افراد در معرض بحران پيشگيري نمود. اگر فردي راكه قصد خودكشي دارد مي شناسيد لازم است اقدامات زير را انجام دهيد :

                                خونسرد باشيد:دربيشتر موارد عجله‌اي دركار نيست .بنشينيد و واقعا به صحبتهاي فرد گوش فرا دهيد وضمن درك،حمايتهاي عاطفي خود را در مورد وي اعمال نمائيد.

                                بطور مستقيم راجع به خودكشي بحث نمائيد. بيشتر افراد راجع به مرگ و مردن احساسات مبهمي داشته و آماده دريافت هرنوع كمكي هستند . از صحبت يا سؤال مستقيم راجع به خودكشي ،ترس و وحشتي بخود راه ندهيد.

                                فرد را به استفاده از روش‌هاي حل مسئله واقدامات مثبت تشويق وترغيب نمائيد بخاطر داشته باشيد فردي كه در موقعيت بحران عاطفي قرار دارد نمي تواند منطقي ودقيق فكر كند. اورا از هر گونه اقدام جدي وتصميمات غير قابل برگشت درموقعيت بحران باز داريد وراجع به تغييرات مثبتي كه اميد به زندگي را در وي افزايش مي دهد بحث وگفتگو نمائيد.

                                از ديگر افراد كمك بگيريد.عليرغم اينكه شما قصد كمك را داريد،سعي نكنيد با ايفاي نقش مشاور تمام مسئوليت را خود برعهده بگيريد .درجستجوي افرادي كه بتوانند در زمينه‌هاي تخصصي به شما كمك كنند برآييد ،حتي اگر به قيمت از بين رفتن اعتماد او به شما شود.اجازه دهيد فرد مشكل دار بفهمد كه شما براي وي اهميت قائليد ونسبت به او چنان علاقمنديد كه قصد گرفتن كمك از ديگران جهت رفع مشكلات وي را داريد.

 

                                اطلاعات ارائه شده را مي توان چنين خلاصه نمودكه:

بحران منجر به خودكشي موقتي است .غير قابل تحمل ترين دردها و ناراحتي ها نيز مي توانند تحمل گردند .كمك هميشه در دسترس شماست .

           كرده‌اند افراد با هوشي بوده‌اند كه در موقعيت بحران ، انتظار بيش از حدي از خود داشته وموقتا دچار آشفتگي وپريشاني احوال شده‌اند .

       باور غلط : كسا ني كه يك بار اقدام جدي براي خودكشي داشته‌لند رغبتي براي اقدام مجدد ندارند

 

ترجمه : نسرين مصباح

منبع :  University  Of Illinois - Counseling Center

http://iransco.org/Br_PIshgIrIkhodkoshI.asp

بحران خودكشي

   آيا تاكنون با پيشامدهاي ناكام كننده اي در زندگي مواجه شده ايد، طوري كه دلتان بخواهد به همه چيز خاتمه دهيد؟ آيا تاكنون مرگ به عنوان راه حلي بهتر از مبارزه با زندگي برايتان مطرح شده است؟ بسياري از مردم در دوره اي از زندگي خود به مرگ فكر كرده اند ولي تعداد بسيار كمي از آنها واقعاً به خودكشي عمل مي كنند. بحران خودكشي تجربه اي مغشوش كننده, دردناك و سخت است. براي بيرون آمدن از بحران خودكشي, تعيين عوامل ايجاد كننده بحران, فهم احساسات شخص خودكشي كننده و مواجهه با افكار خودكشي گرا مسائل بسيار مهم و اساسي هستند.

چه چيزي به بحران خودكشي منجر مي شود؟

يك بحران خودكشي معمولاً توسط يك تجربه آسيب زا و يا مجموعه اي از تجارب كه احساس ارزشمندي شخص را پايمال مي كنند, ايجاد مي شود. اين تجارب شامل يك فقدان اساسي, ناكامي در نيل به اهداف شخصي و يا مشكلات شخصي دراز مدت مي باشند. زماني كه نظام مقابله اي شخص قادر به رويارويي با تجارب منفي زندگي نباشد, افسردگي و يأس ناشي از آن مي تواند شخص را به افكار خودكشي آسيب پذير نمايد.

 احساسات شخص خودكشي كننده

عموماً شخص در معرض خودكشي به دليل احساس بيگانگي از تعاملات اجتماعي كناره گيري مي كند. او در پس انبوه جمعيت احساس انزوا و تنهايي مي نمايد. نيروي لازم براي عملكردهاي روزانه كاهش مي يابد. احساس خستگي و نوسانات خلقي ايجاد مي شوند. خواب, خوراك و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج مي گردند. شخص ممكن است بدليل سخت و غير قابل تحمل بودن الزامات زندگي از خوردن خودداري كند, در خواب مشكل داشته باشد, كلاس درس يا كار خود را فراموش كند و از آرايش ظاهري خود غفلت نمايد. عواطف خشم, آسيب و غمگيني احساس نااميدي و درماندگي فرد را در بر مي گيرد.

شيوه هاي مواجهه با افكار خودكشي

در زير چند راهبرد جهت مواجهه با معماي بحران خودكشي ذكر شده است. نكته كليدي براي پيشرفت از طريق اين حالت, برقرار كردن رابطه با يك شخص و مشاركت در يافتن راههاي جايگزين جهت (توجيه) زندگي (زنده ماندن) است.

        1)    ترسها، ناكامي ها و نگراني هاي خود را با والدين, دوست, همسر, استاد, مشاور يا يك روحاني در ميان بگذاريد. اگر شما راه حلي براي مشكلات نداريد به اين معني نيست كه براي آن مشكلات ديگر هيچ راه حلي وجود ندارد. ابراز افكار و احساساتتان آغاز كننده فرايندي است كه از طريق آن نيرو, اميد و احساس ارزشمندي مجدداً ايجاد شده و به كشف راه حل هاي ديگر جهت حل و فصل بحران منجر مي گردد. اگر افكار خودكشي پيش از چند روز طول كشيد, كمك حرفه اي و تخصصي الزامي خواهد بود.

 

        2)   آنچه را كه موجب ناراحتي شما مي شود بطور مشخص بنويسيد. علاوه بر اين, چگونگي رويارويي تان با مشكلات را معين كنيد. با مشخص كردن آنچه جهت مقابله با يك موضوع خاص انجام مي دهيد, دريچه ذهن خود را براي راه حلهاي ديگر باز مي گذاريد.

 

        3)       افكار مثبت را جايگزين افكار منفي كنيد. اگر شما بطور دائمي درباره نقائص, تقصيرها و بدبياري هاي زندگي خود تعمق و تفكر نمائيد، خود پنداره و نگرشي منفي در مورد آينده را دروني خواهيد كرد. تمركز بر اسنادها, توانايي ها و مشاركت هاي شخصي مثبت, نگرشي متعادل در  مورد خود و توانايي هايتان ايجاد خواهد كرد. در بعضي اوقات جهت ايجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنيد.

 

        4)     كساني را كه در صورت كشتن خودتان زندگي آنها آسيب خواهد ديد, مشخص كنيد. تعيين اينكه آيا كسي در زندگي خود به شما نيازمند است, كاري سخت است. بهرحال, ما همه در شبكه هاي اجتماعي درگير هستيم و در هر لحظه از زمان شخصي وجود دارد كه رابطه اي معني دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشيد كه شما به حساب مي آئيد (براي ديگران مهم هستيد), ارزشمنديد و استحقاق اين را داريد كه چيزها را بهتر سازيد.

  زندگي در دوره هايي از زمان سخت مي گردد, همه فراز و نشيب دارند. يك بخش از خوبي زندگي در اين است كه شما اميدواريد فردا بهتر از ديروز خواهد بود.

  اگر شما از افسردگي, نااميدي و افكار خودكشي در رنج هستيد, مطمئن باشيد كه مراجعه به متخصصين بهداشت رواني براي شما بسيار كمك كننده خواهد بود

سایت  :

 

http://mohsenazizi.blogfa.com/post-604.aspx

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت: 8:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 331

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس