سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
ژاپنیها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سالهاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند.. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی میکردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول میکشید.
موفقیت
اگر بازگشت بیش از چند روز طول میکشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند. برای حل این مسئله،شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.. آن ها ماهی ها را میگرفتند آن ها را روی دریا منجمد میکردند. فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند. اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه میشدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری میکردند. ماهی ها پس از کمیتقلا آرام میشدند و حرکت نمیکردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.
متاسفانه ژاپنیها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح میدادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند. باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح میدادند. پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل میکردند.
آنها چطور میتوانستند ماهی تازه بگیرند؟
پول زیاد به محض اینکه شما به اهدافتان میرسید مثلاً «یافتن یک همراه فوق العاده خوب ، تأسیس یک شرکت موفق ، پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر» ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل نداشته باشید ، لذا سست میشوید. شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمائی که پولشان را به راحتی از دست میدهند، کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث میرسد و هرگز موفق نمیشوند و ملاکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند، شنیده و تجربه کرده اید. این مسئله را رون هوبارد در اوایل سال های ۱۹۵۰دریافت: ” بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت میکند ”
منافع و مزیتهای رقابت شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت میبرید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید ، خوشبخت و خوشحال خواهید بود.
چطور ژاپنیها ماهیها را تازه نگه میدارند؟ برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده میکنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن میاندازند. کوسه جندتایی ماهی میخورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد میرسند. زیرا ماهی ها تلاش کردند.
توصیه : -به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه بزنید. -از بازی لذت ببرید. -اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته میکند به جای آن مشکل را تشخیص دهید. -عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید. -اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید . -زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه ، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید. -پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را دارید که میتوانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید. -در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر میتوانید دورتر بروید شنا کنید.
آیا لكنت زبان درمان پذیر است؟ برای درمان آن چه راهی وجود دارد؟
بله لكنت زبان درمان پذیر است و روش های مؤثری برای درمان وجود دارد كه مهمترین آنها گفتار درمانی است و توسط كارشناسان این رشته انجام می شود. با این حال آنچه در درمان لكنت زبان اهمیت دارد این است كه والدین بدانند (یا اطرافیان بیمار و خود فرد مبتلا) كه درمان های لكنت زبان معمولاً، طولانی است و برای تمام سنین (كودكان، نوجوانان و بزرگسالان) كاربرد دارد، به شرط آنكه بپذیریم لكنت زبان هم مثل بسیاری اختلالات دیگر درمان سریع و معجزه آسایی ندارد.
بد نیست بدانید كه "چرچیل" نخست وزیر موفق انگلیس و سیاستمدار معروف جهانی و بسیاری از اشخاص معروف و موفق دیگر دچار لكنت بوده اند و خللی در زندگیشان ایجاد نشده، بنابراین والدین در صورت لكنت زبان كودكشان نباید نگران باشند كه شاید باعث عدم موفقیت وی در تحصیل و زندگی گردد.
نقش والدین در درمان لكنت زبان كودك چیست و اطرافیان فرد مبتلا چه باید بكنند؟
٭ در برخورد با فردی كه دچار لكنت زبان است (كودك یا بزرگسال فرقی نمی كند) از بیان عباراتی مثل "سعی كن آهسته تر صحبت كنی" "نفس عمیق بكش" و "آرام باش" خودداری كنید در ضمن هرگز، جمله فرد دچار لكنت را كامل نكنید. ارتباط چشمی طبیعی را با فرد دچار لكنت حفظ كنید ... .
٭ سعی كنید خسته به نظر نرسید، فقط آرام و بطور طبیعی تحمل كنید تا جمله تمام شود. همواره با او ملایم صحبت كنید، ولی نه خیلی آرام كه غیر طبیعی به نظر برسد.
٭ همچنین با رفتار و بیان خود به او نشان دهید كه شما گوش می كنید كه چه می گوید نه چگونه می گوید. اگر با او تلفنی صحبت می كنید، به یاد داشته باشید كه او در صحبت كردن با تلفن مشكل دارد بنابراین تحمل كنید و اگر گوشی را برداشتید و صدایی نشنیدید قبل از قطع كردن مطمئن شوید كه در آن سوی تلفن فردی كه دچار لكنت است و سعی می كند صحبت را شروع كند نیست.
شخصی كه دچار لكنت است چه باید بكند؟
چند راهكــــار در این زمینه وجود دارد، از جمله اینكــــه:
٭ فردی كه دچار لكنت است علاوه بر درمان باید همیشه سعی كند آهسته و آزاد صحبت كند و حروف صدا دار را بكشد.
٭ با حركات شل و سبك لب ها از روی كلمات بگذرد.
٭ از جایگزینی كلمات خودداری كند. فرار از برخی كلمات فقط ترس از تلفظ آن ها را بیشتر می كند.
٭ در صحبت رو به جلو برود. تكرار كلماتی كه بیان شده كمكی نمی كند.
٭ ارتباط چشمی طبیعی را با مخاطب حفظ كند.
٭ گهگاه در صحبت لكنت عمدی ایجاد كند! با قطع و تكرار عمدی می توان احساس كنترل بهتری را بر روی تكلم در لحظه های حساس پیدا كرد.
٭ در جستجوی كارها و مسائلی باشد كه موقع لكنت مشكل را بیشتر می كند. هر چه فرد خودش لكنتش را تجزیه و تحلیل كند بهتر می تواند هماهنگی دستگاه تكلم را برقرار كند.
٭ به یاد داشته باشد كه هدفش تكلم سلیس تر و بهتر است نه تكلم بی عیب و نقص و ایده آل. حتی كسانی كه هیچ لكنتی ندارند گاهی در صحبت كردن دچار مشكل می شوند.
٭ به مخاطب خود بگویند كه لكنت دارند و هرگز لكنت خود را پنهان نكنند بلكه با آن مواجه شوند.
٭ اگر موقع صحبت دچار اضطراب و تنش می شوند، آن را طبیعی تلقی كنند و از آن خجالت نكشند، چون عمداً دچار لكنت نشده اند.
٭ زمان هایی كه دچار لكنت بیشتر می شوند فراموش كنند و مواقعی را كه در صحبت كردن موفق هستند بخاطر بسپارند.
روشهـــای درمانــــی
دكتر برائتی روشهای درمانی این عارضه، ابتدا رفتار درمانی و در درجه بعد گفتار درمانی را عنوان كرد: با توجه به این كه فرد دچار لكنت زبان، به مرور زمان دچار مشكلاتی از قبیل عصبانیت و پرخاشگری، گوشهگیری و منزوی شدن، عدم اعتماد به نفس در صحبت كردن و همچنین افت تحصیلی در مدرسه میشوند، در جهت درمان ابتدا بایست مشكلات رفتاری و روحی حاصل از این عارضه رفع شود و در درجه بعد به فرد دارای لكنت تمریناتی داده شود تا بتواند شمرده شمرده صحبت كند.
دكتر برائتی از دیگر روشهای درمانی لكنت زبان را دادن مشاوره به فرد و خانواده وی در راستای افزایش اعتماد به نفس فرد و كاهش لكنت بیان نمود و یادآور شد: استفاده از دستگاه لكنت شكن و تمرینات فرد برای شمردگی در صحبت كردن نیز از روشهای درمانی مؤثرند.
خانوادهها از كمك به فرزند دارای لكنت خویش در گفتن كلمات خودداری نمایند و سعی كنند با تشویق كودك به صحبت كردن در جمع، اعتماد به نفس وی را بالا ببرند.
اطلاعات مردم ایران در مورد این آیین خیلی کم است و اغلب این آیین را با بودایی اشتباه می کنند. پیروان آیین برهمایی در عصر کنونی هندو نامیده می شوند اگرچه که این نام صحیحی نیست و هیچ رابطه ای با دین برهمایی ندارد. هندوییسم در زمان ما افراد زیادی را به خود جلب کرده است از جمله مسلمانان که به دلیل بی اطلاعی از آیین اسلام و همچنین نا آگاه بودن از اصول ادیان دیگر مخصوصا دین برهمایی یا هندو به این آیین و مروجان آن گرویده می شوند.
اگرچه برخی از هندوان به دروغ خود را یکتا پرست معرفی می کنند آن هم برای جلب نظر مسلمانان و سایر ادیان یکتاپرست است اما در حقیقت هندوییسم بر پایه ی چند خدا بنا شده است. در راس مثلث ? خدای برهما- ویشنو و شیوا قرار دارند که هرکدام چندین زن و چندین فرزند دارند و زنان آنها خدای مونث یا الهه نامیده می شوند و فرزندان مذکر آنها خدا محسوب می شوند.
فلسفه ی آیین برهمایی از ناقص ترین و به گمان من ابلهانه ترین فلسفه هاست .چرا که در کتب مقدس آنها این خدایان هستند که صحبت می کنند و نه یک آفریدگار.
ویشنو
اگر شما از هندوان سوال کنید که بلاخره چه کسی اول خدا بود از میان این همه خدا ؟ و چه کسی دنیا را خلق کرد هر کس جواب متفاوتی به شما می دهد و هیچ یک هم نمی داند که چرا و چگونه. در آیین هندو سوال پرسیدن امری محال است و زمانیکه از یک هندو بپرسید چرا بت می پرستد ؟ او با تمسخر جواب می دهد که مگر می شود خدایی را پرستید که دیده نمی شود؟ آنها چیزهایی را می پرستند که می توانند ببینند و این تنها به خدایان دریا و کوه و آتش و باران و یا ارکان طبیعت محدود نیست بلکه خدایان مهمتری هم هستند که از روزگار بسیار کهن در هندوستان پرستش می شده اند از جمله - لینگا- و -لینگم -که در زبان سنسکرین به معنی آلت تناسلی مرد و زن می باشند.
تمامی خدایان به همراه خانواده هایشان همواره از چوب و سنگ و فلز و ...ساخته شده و در فروشگاهها به فروش می رسند . برای اعیادی مثل دورگا پوجا و یا گانش چاتورچی بتهای غول آسایی از این خدایان از گل رس ساخته و رنگ می شود و بعد لباس پوشانده می شوند و برای مدت خاصی پرستیده شده و سپس آنها را در شهر می چرخانند و به رودخانه می دهند.مردم به یکدیگر خدا هدیه می دهند و هر خانواده معبد خانگی خود را در گوشه ای به نام اتاق عبادت دارد و معماران هندو خانه ها را بر اساس جایگاه این بتکده های خانگی می سازند.
در پاسخ به اینکه چرا چنین کار بیهوده ای را با چنین هزینه هایی متحمل می شوید می گوییند که خدایان به دیدن ما آمده بودند و حالا دارند بر می گردند به خانه هایشان!
توجه داشته باشید که این خدایان را با دست خود می سازند و شکل می دهند و لباس می پوشانند و راه می برند و به عنوان خالق خود می پرستند .
کاست سیستم
خدایان همه ی مردم را به یک چشم نگاه نمی کنند و همواره طبقات بالا هستند که می توانند به بتها نزدیک شده و به آنها لباس بپوشانند و این طبقات از- برهمنان- و -شاتریا -و- بانیاز- و .... هستند که برای هزاران سال از ثروتهای فراوان و موقعیتهای فراوان در هند استفاده کرده و تمامی قدرتهای جامعه را به دست دارند.
سایر مردم که از طبقات پایین جامعه هستند نمی توانند به خدایان طبقات بالا نزدیک شده و یا داخل معبدهایشان شوند . آنها باید خدایانی برای خود بسازند و برای خود جداگانه پرستش کنند.
پایین ترین طبقه که به اصطلاح- نجسها- هستند اصلا هیچ گونه حق و حقوقی به عنوان انسان نداشته و همیشه به صورت حیوانات زندگی می کنند و رفتار می شوند. اگرچه در زمان استقلال هند تلاشهای زیادی انجام شد که وضعیت مردم نجس بهبود حاصل کند اما فقط در حد حرف و قوانین روی کاغذ بود و تا امروز نجسها جزو انسان حساب نمی شوند.
این سیستم وحشتناک جامعه را -کاست- می نامند که در سنسکریت -وارنا -نامیده می شود و دقیقا همان سیستمی است که در زمان ساسانیان در ایران پیش از اسلام اجرا می شد و زاییده ی فرهنگ آریایی است .
در آیین برهمایی نمی توان یک خدا را انتخاب کرد و پرستید بلکه باید همزمان به همه ی این خدایان ایمان داشت اما می توان یک یا چند خدا را به عنوان خدای اول و دوم انتخاب کرد و بیشتر به معابد آنها رفت.
هر خدا معبد جدای خود را دارد و در هر خیابان دهها معبد ساخته می شود. بتها در جیب لباسها و در داشبرد ماشینها نگهدای می شوند تا از صاحبان خود محافظت کنند!! زیرا وقتی خدا را باید دید تا پرستید باید همه جا او را با خود حمل کرد در غیر این صورت آن بت قادر نیست که شما را ببیند و صدای شما را بشنود.
در معبد پس از صحبت با بت ها باید حتما زنگ معبد را به صدا در آورد تا خدا که در کوهای هیمالایا زندگی می کند صدای زنگ را شنیده و برای بر آوردن حاجت شما به سوی شما بیاید!
این خدایان بخش اصلی زندگی زندگی هر هندویی را فرا گرفته اند تا جایی که مردم فرصت فکر کردن به هیچ چیز را ندارند به جز مراسم متعددی که باید برای ???? خدا در طول سال بگیرند .
برهمنان که مروجان اصلی آیین آریایی برهمایی هستند بالاترین طبقه ی جامعه بوده و به اصطالاح در همه ی موارد حرف حرف آنهاست. پیش از هر ازدواج - تولد - عید و مراسم برهمنان باید حضور داشته باشند و مراسم مخصوصی را برای خشنودی خدایان از آن مراسم اجرا کنند که گاهی تا ماهها طول می کشد. چنانچه چنین کاری انجام نشود خشم و غضب خدایان تمام زندگی آن خانواده را نابود خواهد کرد و آن خانواده از جامعه و از طرف برهمنان طرد خواهد شد.
آیین برهمایی که امروزه به غلط نام دین هندو به خود گرفته است در اصل آیین باستانی آریاییان است و امروزه همچنان به حیات خود در هندوستان ادامه می دهد.
آریاییان مقیم در صحرای سیبری در ????(ق.م) شاید هم قبل از آن به هند و ایران کوچ کردند و عده ای که در ایران ساکن شدند ساکنان بومی و البته متمدن ایران را شکست داده آیین آریایی را بر آنان تحمیل کردند . اگرچه مشخص نیست که ایرانیان اصیل و بومی پیش ار حمله آریاییان دارای چه دین و آیینی بودند . همین اتفاق در هندوستان نیز به وقوع پیوست .
مردم آریایی با پوست سفید و چشمان رنگ روشن و قامتهای تنومند با مهارت اسب سواری و نیزه پرانی به راحتی بر مردم ضعیف و سیه چرده ی هندوستان پیروز شدند و آنان را برده ی خود ساختند .
اساس آیین آریایی بر طبقه بندی اجتماعی است ( رجوع به مقاله ی قبل) اگرچه این طبقه بندی ظالمانه در ایران پس از اسلام نابود شد ولی همچنان در نهایت ظلم و ستم در هندوستان زنده است و طبق آمار بین سالهای ???? تا ???? چیزی بیش از ? میلیون زن و کودک دختر بر اثر باورهای این آیین جان خود را از دست دادند و می دهند.
زنده کشی دختران
اگر فکر می کنید که کشتن کودکان دختر فقط در عصر جاهلیت در مکه اتفاق می افتاد باید سری به هندوستان بزنید. طبق باورهای آیین آریایی فرزند دختر بسیار بد یمن و بد شگون است و باید حتی پیش ار تولد در شکم مادر کشته شود . برای همین امروزه وقتی خانواده ها از دختر بودن کودک مطمئن می شوند بی رحمانه مادر را به همراه کودک در شکمش می کشند . قانون کوچکترین دخالتی در موارد مذهبی و دینی نمی کند زیرا حکومت هند حکومتی غیر دینی است و تمام اتباعش را در انتخاب و اقتدا به هر دینی آزاد می گذارد.
از آنجا که ??? از مردم هند برهمایی هستند و حتی خود پلیس و قاضی دادگاه به این خرافات و اعمال ننگین باور قلبی دارند این مسائل متوقف نخواهند شد.
کشتن فرزندان دختر فقط برای طبقات پایین جامعه است زیرا این طبقات پایین هستند که خون ناخالص دارند! و این کار در سراسر هند مرسوم است مخصوصا در میان دراویدیان که مردم اصلی و بومی هند هستند.
چنانچه دختر متولد شود و به سن ? و ? برسد خانواده از غذا دادن به کودک خودداری می کنند تا بمیرد و یا زنده در شیر خفه می کنند و یا می سوزانند.
نتیجه حج آن نبود كه تو دیدی. پدر و مادر و نسل مومنت رفتند و وقتی برگشتند،... دیدی هیچ فرقی نكرده و با كسب تیتر و عنوان «حاجی» با دست بازتری دوباره تملق و چاپلوسی، خیانت و كثافت كاری ... و بعد دیدی كه تنها نتیجه گیری كه او كرده است و تو می توانی ببینی این است كه چمدانش را باز كردی! نتیجه گیریش فقط برای تو و خانواده ات بود كه مقداری سوغات آورده بود. و نتیجه بهتر و بهره كافی تر برای سرمایه داران ژاپنی كه از سنت ابراهیم خلیل بت شكن كامروا شدند!
...
می خواهم بگویم: آری، قرآنی كه تو می گویی درست است اما كدام قرآن؟!
قرآن به عنوان شی متبركی در دست جهل؟ قرآن به عنوان پرچمی بر سر نیزه های خیانت؟ یا قرآن به عنوان كتابی كه قبایل وحشی پراكنده در صحرایی را در كمتر از یك ربع قرن،تعیین كننده سرنوشت جهان و كوبنده قدرت های عالمگیر می سازد و در كمتر از یك قرن، فرهنگی نو و انقلابی در تمدن بشری می آفریند؟
قرآن كتابی است كه با نام «خدا» آغاز می شود و با نام «مردم» پایان می یابد! كتابی «آسمانی» است اما – برخلاف آن چه مومنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می كنند – بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و كمال و جهاد! كتابی است كه نام بیش از هفتاد سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از سی سوره اش از پدیده های مادی و تنها دو سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!! این كتاب را از آن روزی كه به «حیله دشمن» و به «جهل دوست»، «لایش» را بستند، «لایه» اش مصرف پیدا كرد و وقتی «متنش» متروك شد، «جلدش» رواج یافت و از آن هنگام كه این كتاب را - «خواندنی» نام دارد – دیگر نخواندند، برای تقدیس و تبرك و اسباب كشی به كار رفت. از وقتی كه دیگر درمان دردهای فكری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امرا جسمی چون درد كمر ... شد، و چون در بیداری رهایش كردند، بالای سر، در خواب گذاشتند و بالاخره این كه می بینی،اكنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار ارواح گذشتگان می كنند و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد، از آن است كه نمی دانی برادر و خواهر روشنفكر من! نمی دانی كه چه كوشش ها كردند تا آن را از میان زنده ها دور كنند و اثرش را از زندگی قطع كنند و ندایش را، هم در صحنه های «جهاد» خاموش كنند و همدر حوزه های «اجتهاد»!!
...
گفتند: اسراری را كه فقط در زیر «ب» بسم الله نهفته است، اگر كسی بخواهد تفسیر كند یك عمر كفاف نمی دهد! گفتند قرآن هفتاد «بطن» دارد و هر بطن آن باز هفتاد بطن و همین طور! این درست است اما این را طوری معنی كردند كه نباید نزدیكش رفت؛ یعنی هر كس قرآن را گشود و خواند و در آن اندیشید و از آن چیزی فهمید محكوم شود و هرچه از آن فهمیده،مطرود و مشكوك اعلام شود.
...
گفتند: «هركس قرآن را با عقل خویش تفسیر كند، باید در نشیمنگاهش آتشی فرود آید» در حالی كه سخن پیغمبر «من فسر القرآن برایه فلیتبو مقعده من النار» است؛ یعنی هر كس با «نظر خودش» ، «رای» خودش قرآن را تفسیر كند ...
و این سخنی بسیار علمی و منطقی است و اصل تحقیق است كه محقق در جستجوی حقیقت باید ذهنش را از نظریات شخصی و عقاید قلبی و به اصطلاح دانشمندان اروپایی از «پیش داوری» خالی كند تا وقتی متنی را تفسیر می كند معنی حقیقی آن را بتواند دریابد؛ نه این كه هر كلمه ای و تعبیری را با رای قلبی خود به روز تطبیق دهد و با سلیقه و عقیده خاص خود آن را توجیه و تاویل نماید. می بینیم چطور هوشیارانه «رای» را «عقل» معنی كردند و چون خواندن و فهمیدن و عمل كردن به هر سخنی و كتابی جز با «عقل» امكان ندارد، مردم را از ترس این كه مقعدشان نسوزد! از خواندن و فهمیدن و عمل كردن به قرآن ترساندند و بعد خودشان در حالی كه «تفسیر به عقل» را تحریم كردند، بر خلاف همین حدیث، قرآن را سراسر به «رای خود» تحریف و توجیه و تاویل كردن و به صورت كتابی معرفی كردند كه همه اش در تعریف و تمجید یا فحش و بدگویی نسبت به چند نفر از اشخاص پیرامون پیغمبر است و آن هم چون از آن ها می ترسد،همه اش به گوشه و كنایه و غیرمستقیم است به طوری كه خود آن ها هم متوجه نمی شده اند!! چقدر هوشیارانه دشمنان اسلام خواستند ریشه را قطع كنند، چون فكر كرده بودند با همه آن زمینه سازی ها برای این كه قرآن را در میان مردم ببندند و صدایش را خاموش كنند و فكرش را مجهول كنند و متروك سازند و جلدش را و جسمش را رواج دهند، باز خطر این هست كه روزی، روشنفكری به این زمینه سازی ها گوش ندهند و این كتاب را باز كنند و بخوانند و از آن الهام گیرند... می بینی دوست روشنفكر من كه چه كردند و چه ها نكردند؟!!
كاری كردند كه قرآن (كه كتاب خواندن و اندیشیدن و فهمیدن و روشن شدن و راه یافتن و برخاستن و عمل كردن بود) شد یك شی مقدس و متبرك كه مصرف واقعیش در «هدایت پیروانش» و «نشان دادن راه حل و مسئولیت انتخاب انسانی» ، فقط «استخاره» است! وظیفه پیروانش هم در برابر آن تعظیم و تكریم و تجلیل و بوسیدن و بی وضو بدان دست نزدن و توی قاب گذاشتن و كنار آینه نهادن و در بند قنداق و سفره عقد و خانه نو و روی سر مسافر و ...!!
ویل دورانت می گوید: این آیه قرآن «فمن اغتدی علیكم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیكم» (هر كه به شما تجاوز كند، شما نیز، به همان گونه كه بر شما تجاوز كرده است بر او تجاوز كنید!) در مقایسه با آیه انجیل كه «اگر بر نیم رخ چپت سیلی زدند،نیم رخ راستت را پیش آر و اگر عبایت را خواستند، ردایت را نیز ببخش» روشن می كند كه قرآن یك «اخلاق مردانه» را تعلیم می كند و انجیل «اخلاق زنانه» را !
آری روشنفكر حق طلب! كه از جمود و انحطاط جامعه ات رنج می ربری و قرآن را این چنین كه در دست این مومنین هست تلقی می كنی! روشنفكر كسی است كه مسائل را سطحی نمی نگرد. قرآن را چگونه و كجا شناخته ای؟ قرآنی كه تو می شناسی و می بینی، آن شی مقدسی است كه امروز در دست جهل و فریب، ابراز استخاره و تبرك شده است، آن چنان كه دیروز نیز بر نیزه زور و ظلم، ابزار تزویر شده بود، آن چنان كه پیش از آن نیز، جمع آوریش، برای قاتل ابوذر وجهه تقدس دینی و تقرب به مومنین شد!
قرآن را عوامانه – یعنی درست مثل عوامی كه بدان معتقدند – نباید این چنین شناخت. آن را هم چون یك كتاب باید گشود و خواند و اندیشید و اثر آن را در تاریخ بررسی كرد. نقش آن را در برابر هجوم فكری و فرهنگی و سیاسی استعمار در آسیا و افریقای 150سال اخیر تحقیق نمود و آن گاه شناخت و دید كه كتاب اندیشه و آزادی و عدالت و قدرت است.
...
می خواهم بگوییم
خواهر! برادر!
فلسفه معاد در اسلام راستین، فلسفه نفی «معاش» نیست؛ وسیله ای در دست طبقه روحانی و زورمند و زر اندوز برای اغفال مردم از زندگی مادی و از توجه به جهان و جامعه نیست؛ «بهشت آخرت» در اسلام حقیقی، امید واهی برای جبران «دوزخ دنیا» نیست. اساساً دعوت اسلام برای اندیشیدن به زندگی پس از مرگ، به سعادت و لذت و برخورداری و رفاه انسان در دنیای دیگر، به این معنی نیست كه به این دنیا نیندیشم و به زندگی پیش از مرگ اهمیت ندهیم و به قیمت ویرانی دنیا و محرومیت و ذلت در زندگی، آبادانی آخرت و برخورداری و رستگاری قیامت را كسب كنیم.
درست برعكس بینش عامیانه و منحط مذهبی رایج، اسلام، معاش و معاد را، مادیت و معنویت را و دنیا و آخرت را از هم جدا و با هم متضاد نمی داند، بلكه اساساً دنیا را تنها جایگاه كار و تولید و تكامل و سازندگی و كسب ارزش های مادی و معنوی و سعادت اخروی معرفی می كند. دنیا وسیله كسب ارزش های خدایی و بدست آوردن شایستگی های بهشتی است. اساساً دنیا اصل است و زندگی پیش از مرك اصل است و آخرت فرع بر دنیا است؛ بدین معنی كه زندی اخروی، سعادت و رستگاری الهی و سرنوشت نهایی آدمی در معاد، نتیجه و معلول سرگذشت آدمی در زندگی این جهانی او است. اصل «الدنیا مزرعه الاخره» رابطه دنیا و آخرت را در «جهان بینی اسلامی» نشان می دهد. آخرت محصول و منطقی دنیا است و (درست برعكس بینش منحط مذهبی های فعلی و انتقاد نابجای مذهبی های فعلی) با كار و تولید و آبادی زندگی دنیا است كه «محصول آخرت» بدست می آید، نه آن چنان كه این دو قطب متضاد (هر دو) می اندیشند؛ با خرابی مزرعه دنیا!
حضرت رسول در یك جمله كوتاه و قاطع و روشن این اصل را چنان بیان كرده است كه آن را به عنوان مترقی ترین شعار سازنده و علمی و ضد خرافی باید طرح كرد: «من لا معاش له لا معد له» (هر كه زندگی مادی ندارد، زندگی اخروی نیز ندارد!)
بنابراین كسانی كه تحمل فقر و ذلت و اسارت و بیماری و عقب ماندگی و ضعف و بدبختی خود را در زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی (كه استبداد، استثمار و یا استعمار برایشان فراهم آورده اند) عامل جبران و پاداش الهی و كسب ثروت و عزت آخرت و رستگاری و عافیت و ورود به بهشت می پندارند، فریب دنیا دارانی را خورده اند كه به نام دین، آن ها را «استحمار» كرده اند و به تحمل و شكیبایی بر سرنوشت شوم خویش وا داشته اند! قرآن به اینان و نیز به روشنفكران ضد مذهبی كه هر دو، این فریبكاری استحماری را به نام مذهب تلقی كرده اند پاسخ می دهد كه: «من كان فی اعمی، فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا» (هر كه در این جا، در زندگی این جهانی، در زمان و جامعه خویش نابینا و ناخودآگاه است، در آخرت نیز نابینا و ناآگاه است و گمراه تر!
...
می خواهم بگوییم:
خواهر، برادر!
دعا عامل عجز و ذلت و نفی اصالت ها و ارزش های انسانی نیست. دعا وسیله ای برای بدست آوردن آن چه محال است و نامعقول و بی منطق، نیست. «دعا» هرگز جانشین «وظیفه» نمی شود و مسئولیت های فرد یا جامعه را سلب نمی كند. دعا گریز گاهی برای فرار تعهداتی كه هركس در برابر زندگی، مردم، جامعه و سرنوشت خویش دارد نیست. ماده ای كه لكه زشتی و پستی و ننگ و خیانت را بشوید نیست. كلكی كه ناشایسته و محكوم را از راهی غیرمنطقی و غیر قانونی، پاداش دهد و رستگار سازد نیست...
اما تاسف این است كه روشنفكر از روی كتاب دعاهایی كه اكنون در میان ما رواج یافته است (و بازار قرآن را هم كساد كرده است!) و نیز از طرز فكر و شیوه زندگی گروهی كه اكنون اهل دعا و توسل اند ( و تمام ساعاتی را كه از مشغولیات روزمره كسب و كار خود فارغ شده اند و می بایست آن را به «وظیفه اسلامی» خود اختصاص دهند، فقط به قرائت دعا می پردازند و آن هم هر دعایی كه در كتاب دعا چاپ كرده اند و آن هم بدون این كه معنی جملاتی را كه بر زبان می رانند بفهمند و چیزهایی را كه با اصرار و گریه از خدا می طلبند بدانند چه چیزهایی است و اصلا مفهوم حرف هایی را كه با خدا می زنند احساس نمی كنند!) یعنی از همین نمونه های انحرافی، معنی دعا را استنباط كرده و بدان حمله می كند و درست هم حمله می كند، اما این كه به عنوان دعای اسلام تلقی می كند درست نیست.
برای شناخت دعای اسلام باید دید پیامبر اسلام، علی و حسین و فاطمه و زینب اسلام، و پرورده های ناب اسلام (یعنی ابوذرها و عمارها و ...) چگونه دعا می كرده اند و چه می خواستند؟ آیا این ها معنی دعا را بهتر می فهمیده اند یا این دعا خوان های حرفه ای موجود؟! آیا دعا در زندگی اینان عامل نفی مسئولیت های اجتماعی و فرار از انجام وظیفه بوده است؟ اینان هم مثل این « كتاب دعا بازها» ی مقدس مآب، برای كسب ثواب شهادت و شایستگی بهشت و جلب رضای خدا فقط دعا «قرائت» می كرده اند؟
...
می خواهم بگویم:
خواهر! برادر!
قضا و قدر آن چنان كه پدر و مادر تو و قیافه های حرفه ای مذهبی در محیط تو می فهمند و آن چنان كه تو از آن ها فهمیده ای، نه تنها قضا و قدر اسلامی نیست كه اساساً ضد اسلامی است و نه تنها ضد قضا و قدر اسلامی بلكه ضد همه احكام و قرآن و مسئولیتها و وظایف و نفی كننده اصل نبوت و وحی و دعوت دین است. اگر آن چنان است كه هر چه پیش می آید و هر كس و هرچه می كند و هر جور هست از پیش معین است و بر او تحمیل و اراده هیچ كس در سرنوشت دخیل نیست، پس پیامبران برای چه آمده اند و هدایت خلق چه معنی دارد و بایستن و نبایستن یعنی چه؟ این «جبر الهی» برخلاف صفت «الهی اش» سوغات زرتشتی ها است و این است كه پیغمبر اسلام می گوید: «القدریه مجوس هده الامه»! بعدها كه صوفی گری هندی از شرق و فلسفه بافی یونانیاز غرب به كمك خلافت رواج یافت این فكر ضد انسانی ضد اسلامی طرح شد. لااقل به عنوان سند، قرآن باید ملاك تحقیق تو باشد: «كل نفس بما كسبت رهینه» (هر فردی، در گرو دستاورد خویش است.)
حتی قیامت، سرنوشت هر كسی تحقق نوشته قبلی و جبری خارج از اراده او نیست. قرآن كه برای یك محقق ضد مذهبی هم، از نظر شناخت حقیقت اصلی عقاید اسلامی، سند معتبرتری است از «فرمایشات» مدعیان رسمی علوم مذهبی كه مغزشان را انباشته اند با فلسفه یا تصوف و یا افسانه های اسرائیلی و غیر اسرائیلی كه در كتب مذهبی ما راه یافته، بسیار روشن و قاطع و همه كس فهم خطاب به همه می گوید كه قیامت چه روزی است و چیست؟
قیامت: «یوم ینظر المر ما قدمت یداه» (روزی است كه فرد، آن چه را به دو دست خویش، پیش فرستاده است، می نگرد)! همواره قرآن تكرار می كند كه هر قومی و جامعه ای كه در تاریخ نابود شده اند به خاطر آن بوده است كه خود بر خود ستم كرده اند ....
قرآن هر تغییری را در نظام فكری یا اجتماعی یك جامعه معلول تغییر طرز تفكر و احساس و روح اجتماعی مردم می داند و در نتیجه انسان ها را مسئول تقدیر تاریخی و سرنوشت اجتماعی و وضع زندگی و نظام حاكم بر جامعه خویش اعلام می كند. «ان الله یغیر ما بقوم، حتی یغیروا ما بانفسهم»!
اساساً به جای این كه خودمان فلسفه بافی كنیم و یا به فلسفه بافی ها و «معارف» این و آن گوش دهیم و آن گاه برای قضا و قدر و آثار آن در زندگی انسان، علم نمایی و فضل فروشی و تحقیقات متا فیزیكی كنیم یا برعكس: تحلیل های روشنفكرانه و انتقادات مترقیانه، خیلی ساده تر و روشن تر و مطمئن تر، به طرز فكر و شیوه زندگی و نوع كار و مبارزه شخصیت های نمونه اسلام نخستین بپردازیم و آن گاه ببینیم آن ها، كه بی شك معنی قضا و قدر را بهتر از علما و فلسفه و عرفا و عوام مسلمان می فهمند، كجا این عقیده آنان را از تلاش و جهاد و اراده و مسئولیت و كار برای تغییر سرنوشت جامعه و نظام زندگی و انتخاب شیوه اندیشه و اخلاق خوی مانع می شده است و چگونه از قضا و قدر اسلامی معنی «جبر متا فیزیكی» می فهمیده اند؟
قضا و قدر به معنی اسلامی (نه مسلمانی) عامل حركت و پیشرفت و قبول فداكاری و مسئولیت و استقبال از خطر و مرگ، در راه هدف و دعوت به مبارزه با انحطاط و فساد و ستم بوده است و این كه «هرچه پیش آید باید پیش می آمده و فقیر و ذلیل را خدا فقیر و ذلیل كرده و غنی و عزیز را او غنی و عزیز آفریده با این معنی كه خود هیچ نقشی در این سرنوشت نداشته ایم و چون هر كاری از قبل معین شده، هر كاری برای تغییر وضع بیهوده است»، از وقتی برای قضا و قدر تفسی شده است كه اسلام رفته است و فقط مسلمین مانده اند! و عامل انحطاط و تن دادن به وضع موجود، این تفسیر را رایج كرده است و آن ها كه با تاریخ اسلام آشنایند می دانند كه اساساً این تفسیر و این معنی را اول بار بنی امیه و علمای وابسته به این رژیم در ذهن خلق رواج دادند و پیداست چرا!
...
مثلاً می دانیم كه در مبانی اعتقادی شیعه، هم چنان كه عدل و امامت هست،توسل و شفاعت و عبادت و تقوی و تزكیه نفس و توبه و تقیه و تقلید هم هست. این مبانی بیشتر جنبه فردی و روحی و اخلاقی دارد و گذشته از آن، ساده تر می توان تحریفشان كرد و مردم را به آن وسیله از مسائل حاد زندگی اجتماعی و پرداختن به مسئولیت های جمعی و اندیشیدن به عوامل و علل بدبختی و تضادها بازداشت و به نام تقیه و تقلید ساكتشان كرد و به بهانه عبادت و تزكیه به خود سر بندشان ساخت!
یا مثلاً در تاریخ شیعه پدیده های مختلفی هست و ائمه شیعی، بسته به شرایط خاص و متناسب با اوضاع و احوال اجتماعی عصر خویش جبهه گیری و تاكتیك و عمل مختلفی داشته اند. مثلاً امام حسن صلح می كند و امام حسین انقلاب و امام سجاد به عبادت و دعا می پردازد و امام صادق به تدریس و امام موسی كاظم زندگی را در زندان های سیاه هارون می گذراند و همان جا جان می دهد و فرزند امام رضا ولایتعهدی مامون را به ظاهر می پذیرد و ائمه دیگر تقیه می كنند و مبارزه نظام یا سیاسی آشكار را بیهوده و حتی زیان آور می بینند و به هر حال كدام بسته به شرایط زمان خویش شكل مبارزه را به گونه ای انتخاب می كنند و بنابراین برای تردستی های بازیگر افكار و سازنده عقاید و عواطف جامعه، طبیعی تر و ساده تر این بود كه اصول مذهب شیعه را به جای «عدالت و امامت» ،مثلاً تقیه و عبادت و یا به جای «قیام حسین» مثلا «صلح حسن» را طرح می كردند و هر سال برایش مراسمی برپا می ساختند و از آن سخن می گفتند و با تكیه شدید و مداوم و تلقین و تكرار همیشگی این حادثه و تحریف ساده مفهوم حقیقی آن، روح مسالمت جویی با دشمن و سازش و پذیرش و تحمل ظلم و زور و بیهودگی مبارزه و منطقی بودن و شرعی بودن تسلیم را، حتی به عنوان یك وظیفه مذهبی و تكلیف شرعی و لازمه اعتقاد به امامت تفسیر و تاویل می نمودند.
اما چنین نكردند و به جای این كه رسماً اصول خاصه تشیع را تقیه و تقلید اعلام كنند، همان عدالت و امامت را كه بود گذاشتند و به جای آن كه در تاریخ شیعه تكیه را از قیام حسین بردارند و بر روی صلح امام حسن بگذارند،همه تاریخ را به روز عاشورا منحصر كردند و حتی بیش از آن چه در گذشته بود، بر عدالت،امامت و كربلا تكیه كردند؛ یعنی بر سه كانون آتش زا و روشنفكر و سازنده مسئولیت اجتماعی و سیاسی و انقلابی! و تمام موفقیت بی نظیرشان هم در همین حیله هوشیارانه و عمیقشان بود كه همین سه كانون آتش را سرد كردند و سه چشمه جوشنده آگاهی و روشنایی و حیات و حركت و جهاد را از سرچشمه آلودند، مسموم كردند و رنگ و طعم و بو و اثرش را چنان عوض كردند كه نه تنها توده ناآگاه، كه روشنفكر مترقی و آگاه هم كه شیفته عدالت و رهبری و انقلاب علیه ظلم و استبداد و اشرافیت است، مذهبی را كه بر همین سه اصل استوار است باز می شناسد و آن را عامل انحطاط و تخدیر و ذلت می شمارد!
...
علی به عاصم بن زیاد حارثی كه زهد و ریاضت «پیشه» كرده بود، با خشم تشر می زند: شیطان پلید تو را چنین گمراه ساخته. چرا یا «بزرگ ترین دشمن خویش»! به خانواده و فرزندانت رحم نكردی؟ و چرا آن چه را خدا حلال كرده است بر خود حرام می كنی؟ و او كه دچار بدفهمی پارسایی علی شده بود و «زهد انقلابی» او را (كه پارسایی انسان مسئول است) «زهد صوفیانه» و «ریاضت كشی های راهبانه» پنداشته بود نشانه مذهب «فقر پرستی» ، گفت : «یا علی پس تو چرا چنین جامه ژنده و خوراك نامرغوب داری؟» و علی با خشم بر سرش كوفت كه: «وای بر تو! من مثل تو نیستم. وظیفه من سنگین است. خداوند بر پیشوایان دادگر و رهبران جامعه واجب كرده كه زندگی خود را با زندگی محروم ترین افراد جامعه شان برابر و هم اندازه سازند و بسنجند.»
ای خواهر و ای برادر روشنفكر!
چگونه بگویم؟ آن خدایی كه من به او معتقدم،خدایی است كه خانه خودش را مثل معابد دیگر، وسیله چاپیدن انسان ها نمی كند كه با قربانی، با نذر و باج دادن به نمایندگانش او را راضی كنیم ... !
آن خدا، خدایی است كه مردم را «عیال خودش» می خواند و خانواده اش (اناس عیال الله). خدایی كه خانه خودش را خانه مردم می خواند (ان اول بیت وضع للناس). خدایی است كه جامعه بشری، در كنار انسان و همدست و هم داستان انسان، با ظلم و با جور و فساد مخالفت می كند. خدایی است كه پیامبر بزرگش، پیامبر شمشیر است و به قول رودنسون «پیامبر مسلح» است (او به عنوان حمله می گوید و من به عنوان افتخار!) البته پیامبر من مثل پیامبر مسیحیت كاتولیك رومی نیست كه میان ظالم و مظلوم، آقا و برده، استعمار روم و استعمار زده فلسطین، عشق و محبت تبلیغ كند و با چند تا نصیحت (كه به درد موضوع انشا می خورد) در برابر امپراطوری وحشی و نظامی جهان بخواهد توده ذلیل را نجات دهد و بعد هم دو تا آجان بیایند و منجی قوم اسیر را مثل یك اسیر بگیرند و ببرندش بالای دار و پیامش هم این باشد كه «ای ملت اسیر استعمار رومی! كار قیصر را به قیصر و كار خدا را به خدا واگذار كنید! اگر آن ها به یك طرف صورتتان كشیده زدند رسالت شما این است كه طرف دیگر صورتتان را تقدیم ظالم كنید!»
اما پیامبر ما پیامبر شمشیر است در برابر جنایت و خیانت، و دیدم شمشیری كه با آن بنی قریظه را دسته دسته ذبح كرد و در چاه ریخت، آن شمشیر كه دیگر غلاف شد، ما را دسته دسته ذبح می كنند و در چاه می ریزند! این پیغمبر مذهب من، پیغمبر قدرت و پیغمبر عزت است.
ویل دورانت می گوید: «هیچ پیغمبری به اندازه محمد، پیروانش را به نیرومندی ترغیب نكرد و هیچ پیغمبری به اندازه او در این راه توفیق نیافت.» پیغمبر زندگی این جهان است. پیغمبر حكومت عدل است و پیغمبر كار و تولید است.
خانه ای كه در آن زندگی می كند، از همه پارسایان پارسانه تر، و زندگی اش از همه عابدان منزوی و گوشه گیر، ساده تر! و همه زندگی اش در خدمت جامعه و مردم. و علی، جانشین،هم چنین! و همه پیشوایان این مذهب در كار مبارزه با ظلم و جوری كه به نام خدا و به نام قرآن در جهان ایجاد كرده بودند، نابود شدند، پیش از مردم كافر و غیر مسلمان، این ها كه خانواده پیغمبر بودند، قربانی شدند!
چگونه بگویم؟ كدام وسیله را من و امثال من داریم كه به طبقه خود این پیام ها را تبلیغ كنیم؟ از این طرف مومنان راحت و بی درد (كه از نظر آن ها چیزی نشده تا بترسند و بجنبند)،صدها و هزارها منبر دارند، محراب دارند، مسجد دارند، تكیه دارند و وسیله انجام همه مراسم دینی شان را دارند!
در این وسط گروهی كه مثلاً فكر می كنند، بی وسیله و بی پناه و بی پایگاه آواره مانده اند! اگر با زحمت و رنج و هزار مشكل و تصادف كتابی منتشر كنند، آن گروه حمله می كنند كه «امروز ، قرن بیستم! باز كتاب دینی! باز ابوذر غفاری! و آن گروه حمله می كنند كه مثلاً : چرا جلوی نام پیغمبر اسلام «ص» نگذاشته ای؟ كجا است این كسی كه جلوی اسم پیغمبر به اندازه كافی صلوات ننوشته تا حدش بزنیم!
پس مذهبی و نیروی مذهبی بازاری و وفادار به «كهنه سنت ها» را می بینیم كه همه امكانات موروثی و سنتی برای انجام اعمال و بیان افكارش و تلقیناتش هست. آن ضد مذهبی طرفدار «نئومكتب ها» هم، همه اندیشه ها و قلم ها و بیان های نو را در اختیار دارد. در این وسط كسانی كه مثل من گرفتار شده اند، و مثل یك دانه گندم، در لای این دو سنگ آسیایی كه « جامعه امروز» و «زمان ما» نام دارد، یا له می شوند و آرد می شوند و به تنور می روند و از آن ها برای جوعشان نان می پزند، و یا فریاد می زنند و خفقان می گیرند و نعره و ناله شان به گوشی نمی رسد. «تنها» ها هستند و هیچ وسیله ای ندارند. برای این طبقه ذز این جامعه یك سقف نیست! كه اگر باشد فرو می ریزد. یك موسسه ای نیست، كه اگر باشد باید لجن مال شود! یك زبان و یك قلم نباید باشد كه اگر باشد باید بریده و شكسته شود.
...
اگر شما به عنوان مسلمان، به عنوان شیعه، به عنوان شخص مسئول و مومنی كه به ایمانش عمل می كند و به عنوان كسی كه می دانید خدا به آن شكلی كه دیگران فهمیده اند نیست ... و اگر معتقدید به تشیع راستین ... و اگر معتقدید كه این مراسم دینی و مذهبی و اعتقادی كه در این مملكت انجام می شود نمی تواند نیاز زمان و عصر را برآورده كند ...
برای این نسلی كه از آن سخن گفتم كاری كنید! این نسل دارد از دست می رود. این نسل در میانه دو پایگاه تجدد و تقدم، دو قطب مجهز و شكل گرفته سنت و بدعت، املیسم و فكلیسم، ارتجاع و انحراف، مقلدین گذشته و مقلدین حال، كهنه پرست و غرب پرست، متعصب مذهبی و متعصب ضد مذهبی ... تنها مانده و بی پایگاه و بی پناه. این نسل نه در قالب های قدیم موروثی مانده است و نه در قالب های جدید تحمیلی و وارداتی شكل گرفته و آرام یافته؛ در حال انتخاب یك ایمان است. نیازمند و تشنه است. آزاد است اما آواره، از مذهب (آن چنان كه هست و بر او عرضه می شود) گریزان است و از آن نومید. ایدئولوژی های غربی، مدهای فكری را و تیپ های اخلاقی و اجتماعی و زندگی مدرن را و استعمار فرهنگی جدید را نپذیرفته و در جستجوی مكتبی است كه به او انسان بودن و به جامعه اش آزادی و آگاهی و عزت و به او ایمانی روشنگر و سلاحی اعتقادی در مبارزه با جهل و ذلت و اسارت و عقب ماندگی و تضاد طبقاتی ببخشد.
اگر می دانید كه اسلام راستین می تواند به او پاسخ این نیازها را بدهد، اگر معتقدید كه تشیع راستین علوی به او چنین سلاحی را می بخشد، برای او، برای اسلام و برای تشیع كاری بكنید .
...
این خوراك های قدیمی، این كتاب های مذهبی و این شكل تبلیغ مذهب، او را به ایمان شما نمی كشاند، در برابر صدها ایدئولوژی و مكتب فلسفی و اجتماعی و علمی امروزی كه از تمدن جدید بر او هجوم آورده اند نمی تواند بایستد. آن چه هست تنها نسل قدیم وفادار به مذهب و سنت را اشباع می كند. برای این نسل كاری بكنید. برای او خوراك فكری تازه فراهم كنید. برای حرف زدن با او، برای شناساندن اسلام و تشیع و فرهنگ و تاریخ و ایمان و توحید و قرآن و محمد و علی و فاطمه و كربلا و امام و عدالت و امامت و جهاد و اجتهاد ... زبان تازه بیافرینید. دست به خلق یك رنسانس اسلامی، یك نهضت انقلابی فكری، یك جوشش نو نیرومند شیعی بزنید و گرنه این نسل از دست می رود. این فرصت از میان می رود. این ایمان و این مذهب به فردا نمی رسد. هنوز كه می توان و هنوز كه می توانید كاری بكنید.
خانه تمیز است.لباسهای نو بر تن کردهای و حالا کنار سفره هفت سین د رکنار اعضای خانواده هستی.صدای ملکوتی تلاوت قران به گوشمیرسد.سفره زیباییست.همه منتظر حلول سال نو. هیجانی تمام وجوداعضای خانوادهرادربرگرفته همه جاتمیزوخوب است و همه چیزنو.
ولی آیا براستی همهچیز را نو کرده ای؟ آیاسراغ ذهنت نیز رفته ای؟گرد و غبار سالیان سال را از گنجینه های ذهنتزدوده ای؟ آیا برای روح و روانت نیز رختی نو و پاک دوخته ای؟
حتماً کههمینطوراست.
بیا باهم به صندوقخانه دلمان برویمو آن را برای سال نو گردگیری کنیم و اگرآنجا چیزهائی یافتیم که به دردمان نمی خورد چهبهتر که آنها را بدور بیاندازیم و منتظر ورود افراد و اشیائی نو باشیم.برای چیزهایتازه جا باز کنیم.شاید بعضی خاطره ها را دوست داشته باشیم پس آنها را گردگیری کردهسر جایش میگذاریم ولی خاطرات بد ممکن است آینده مان را هم آلوده کنند آنها آلودههستند و باید دور بریزیمشان.
عزیزان درسال نو کینه و خشم و نفرترا دور بریزیم تا ذهن و روح و قلبمان را فاسد نکنند و بجای آن دوستی و مهر و محبت را جایگزینکنیم و گذشته را رها کنیم.باشه؟
چیدنسفره هفت سین
این سفره یک سفره خیالی و پوچ وبی معنی نیست بلکه نشانه ایاز آنست که در آغازسال که روز و سال نو می شود ما نیز نفس خویش راتهذیب کنیمو برآن تزکیه ارج نهیم تا خداوندی که هفت آسمان را آفریده و هفت دریا را زیر آن نشانیدهو بدین وسیله هفت نماد را فرا روی ماقرار داده و به ما نشان می دهدکه به کدامین وجهزندگی خویش را سپری کنیم و با نشستن و برخاستن در کنار این سفره اسطوره ای عشقو صفا و پاکی ای را که درآنوجود دارد در جسم وروح خود منعکسکنیم
اولین سینسنجد
سنجد نماد سنجیده عمل کردن است.سنجد را بر این باور بر سفرهمیگذارند که هرکس با خویشتن عهد کند که درآغازسال هرکاری را سنجیده انجام دهد.سنجدنشانه گرایش به عقل است. احترام به تفکر و ترویج و خردمندی.اولین چیزی که خداوند آفریدعقل بود پس عقلانیت را ارج مینهیم و خردمندی را بزرگ.
دومین سینسیب
دومین سینی که برسفره مینهند سیب است که نماد سلامتیمیباشد.
سومین سینسبزه
سبزه پس از سنجد و سیب بر سفره گذاشته می شود که نشانه خرّمیو شادابی و خوش اخلاقی است.سبزی با خود شادابی نیکویی و زندگی را به همراه میآورد.من باخویشتن عهد میکنم که دراین سال شاد و خوش خلق و خوشاخلاق باشم.رنگ سبز ارتعاش افکار ما را موزون نگه می دارد و به ما آرامشمی دهد.
چهارمین سینسمنو
سمنو مظهر صبر و مقاومت و عضو عدالت و قدرتاست.
پنجمین سین سیر
سیر به نشانه دست نگه داشتن از تجاوز به سفره هفت سین راهیافته تا پای را از گلیم خویش بیرون ننهیم .سیر نماد مناعت طبع است یعنی انسان بایدهمواره با قناعت بر جهان بنگرد که انسان قانع از نفس کریحش برتر از انسان قانع بهدارندگی ثروت است.
پس سیر که نشانه قناعت و یادآور امتناع از تجاوز استرا بر سر سفره می نهیم تاانسانی عاقل سالم شاداب قوی و قانع باشیم.سیر چشمی و چشم سیریاز بزرگترین صفات انسان برتر می باشد.
ششمین سینسرکه
سرکه نماد پذیرش ناملایمات و نماد رضا و تسلیم است.واقفبر این نکته هستیم که زندگی پیوسته توام بارنج و مشقت و زحمت است و هیچ انسانمتعهد و با مسئولیتی نیست که بدون دغدغه بتواند به زندگی ادامه دهد.خداوند زمینو آسمان و انسان را آسوده و بی غم نیافرید و سرکه گویای نکته ایست از تسلیمدر برابر رخدادهای ناگوار زندگی.
و هفتمین سین سماق
آخرین سین سفره هفت سین سماق است.سماق نمادصبروبردباریوتحمل دیگران است.صبربه انسان میاموزدکه درگذرزندگی خستگی رابایدخسته کندوکامرابیابد.
پس بیائید باایمانبه چنین ارزشهایی سال نو را آغازکنیم و با گرایش به عقل و غلبه بر ترس و اضطراب تصمیمبگیریم زندگی را ازنوبسازیم....
آه ای خالق متعال پروردگار هستی
قلبم را با عشقو سپاس به پاس شادی امروز پُر می کنم.
امروزه ما در دنیایی زندگی می کنیم که ناگزیر از ارتباط و برخورد با دیگران هستیم آنچه مسلم است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و ارتباط با دیگران، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد. حال سئوالی که این جا مطرح می شود این است که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم؟ و جهت افزایش این ارتباط چه کارهایی باید انجام دهیم؟ یا اینکه چه کارهایی نباید انجام دهیم؟
در معاشرت باید با روی گشاده و نرمی و مهربانی با همه رفتار نمود و تندخویی با هرکس که باشد بد است. اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم و از زبان آن ها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم، اغلب به نتیجه دلخواه می رسیم و با دیگران در سطح خود آنها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثر می باشد.
بعضی ها گمان می کند که ارتباط فقط شامل حرف زدن ،نوشتن و یا بحث کردن است، این ها از عناصر مهم ارتباطی هستند ولی در واقع ارتباط را رفتاری می گوییم که پیامی در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک می شود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی، آگاهانه یا ناآگاهانه، عمدی و…. ولی اگر ادراک شود، جنبه پیام ارتباطی پیدامی کند و همین عدم درک پیام رابطه را مختل، معشوق و نارسامی سازد.
ارتباطات عامل و منشا بسیاری از شادی ها و غصه ها و رنج ها زندگی است ، زندگی شاد ، زندگی سرشار از دوستی است. روشن است که با افراد متفاوت ، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت تاکید بر خصوصیات مشترک ارتباط را موثر می کند ، ما انسان ها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم ،با کمی تمرین می توان خود را همراه دیگران بیابیم و با آن ها دوست و هم رای شویم.
شیوه های افزایش ارتباط خود با دیگران :
1- صریح وصادق بودن: سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح و صادق باشیم ، در گفته های خود صریح و صمیمی باشیم و از هر نوع ابهامی اجتناب کنیم، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه می افتد و به حدس و گمان متوسل می شود و از واقعیت دور می گردد.
2- احساسات خود را بیان کردن: با احساس خود روراست باشیم ، سعی کنیم مشکلات زندگی و احساساتی که داریم،با همسر و شریک و با طرف مقابل خود در میان بگذاریم .حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آن ها می شود اگر می خواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول و منطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم ، بهترین روش روراست بودن است و احساس خود را با وی در میان گذاشتن است .اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم و یا موضوعی را که مداقه و گفتگو در باره آن الزامی است به میان نکشیم ، مثل این است که دمل چرکین و دردناکی را سرجایش گذاشته و به حال خود رها کرده باشیم .
3- زمینه مشترک ونکات مشابه را یافتن : درجست و جوی زمینه های مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشتر نکات مشترک و مشابه را بیابیم . اهداف و نیازها و نگرانی ها را از نظر او نگاه کنیم و برای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید امور او را از دید و نظر او ببینیم و با پرس وجو ، از اموری که نگرانی او باعث شده ، متوجه گردیم ،همین نکات مشترک زمینه های مساعدی هستند که شالوده همدلی و وحدت و تفاهم را بر روی آن می توان بنا کرد ، عبارتی مثل : «من و تو هر دو همین را می خواهیم » را می توان بیان نمود.
4- همدلی و همدردی کردن: سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم . شادی و غم خود به حساب آوریم و موقعی که او احساس غم می کند ما نیز با او همدرد و هم غم شویم و بالعکس مساعی ما این باشد که با سیستم حسی فرد ارتباط برقرار کنیم .
5- شنونده خوبی بودن: شنونده خوبی باشیم و گوش کردن را یاد بگیریم . گوش کردن به سخن و کلام دیگری موجب می شود تا او در نهایت آرامش خیال ، به طور واقع ، منویات قلبی و احساسات خود را با ما در میان بگذارد و برایمان احترام قائل شود و آماده شنیدن نظرات ما شود.
6- سیستم روحی افراد را شناختن و تقلید از آنها: برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم و به سخنان آن ها به دقت گوش فرا دهیم و ببینیم غالبا" از چه نوع کلماتی استفاده می کنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات ، تقلید از لحن صدا،حالات و حرکات چشم ها به گونه ای با آنها نحوه فکر و عملکرد ذهنی شان مطابق باشد.
7- شخصیت افراد در نظر گرفتن: باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد ، برون گراست یا درون گرا ، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایده ها و ارزش هایی برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوب های ذهنی شان با آن ها رفتار کنیم و صحبت کنیم و بالعکس ، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه می گویند و عمل می کنند با اندیشه و رفتار مردم هماهنگ است.
8- تقویت نمودن عزت نفس : برای تقویت عزت نفس خود باید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم ، به کاستی هایمان پی ببریم ، جهت گیری هایمان را در قبال رویدادهای مردم و شرایط گوناگون بشناسیم و به فکر اصلاحشان باشیم و با کمک حرمت نفس و ارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چند برابر می شود و ارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود می یابد .
9- محترم شمردن احساس طرف مقابل : همواره رفتاری احترام آمیز داشته باشیم و احساس طرف مقابلمان را محترم بشماریم، کوچک کردن همدیگر،به خصوص در حضور دیگران در مناسبات و روابط، اثر تخریبی دارد، رفتار توام با ظرافت و ملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه می شود، بلکه صفا و صداقت واقعی و اعتماد کامل نیز در بردارد.
10- سکونت نمودن : سکوت پیامی اعجازگر در امر ارتباط است و یکی از جنبه های مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت می تواند در مناسبات انسان عشق و رضایت و خشنودی و تفاهم دوگانه و احساس ها را منتقل سازد.
11- عدم افراط در موعظه: منظورمان را به صورت سخنرانی و نصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم . موعظه می تواند جنبه افراطی و مخرب در روابط داشته باشد و ماباید سعی کنیم حـد اعتـدال را نگاه داریم و برای سخنانمان ارزش قائل شویم و جایی که از ما نظر می خواهند ، نظر بدهیم .
12- وقت و موفقیت شناس بودن : یادبگیریم که چه وقت شوخی و چه وقت جدی باشی، هیچ گاه طرف مقابلمان را دست نیدازیم ، ازگفتن جملات و کلماتی که بار اخلاقی و فرهنگی مناسبی ندارند در بیان منظورمان ، خودداری نماییم، شوخی کردن باید با توجه به موقعیت و زمان خاصی باشد .
13- مخالف نمودن به شیوه مناسب : یاد بگیریم که چگونه بدون بحث و جدل های مخرب، مخالفت خود را نشان دهیم ، جرو بحث ها غالبا" با بلند کردن صدا ، داد و فریاد ، خشم و غضب ، همراه است . بحث و جدل ها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات و خلق و خوی افراد درگیر مباحثه قرار می گیرد .اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند می توانند از درگیری و اهانت خودداری کنند. کسی که می خواهد شما را خشمگین کند تا از کوره در بروید بهترین راه مقابله با آن برگزیدن روشن سازنده به جای عکس العمل و روش مخرب و منفی است که او به آن توسل جسته است .
14)یکی بودن قول و عمل : سعی کنیم قول و عملمان یکی باشد .هنگامی که خودمان برای گفته های خود ارزش قایل نیستیم ، چه انتظاری می توان داشت که دیگران قول ها و سخنان ما را محترم بشمارند .هنگامی که ما قول می دهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم و اگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود مکلف به وعده ای که از عهده آن بر نمی آییم ، نکنیم روراست و صادقانه بگوییم نمی توانیم. پس برای این که دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم و این امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن ، دقت نظر ، همدلی ، طرح سئوالات مفید و سودمند و احترام متقابل است . احترام با سیستم حسی فرد دیگر ، مشاهده همه چیز از نگاه او و سر در آوردن از نیازها و علایقش به ما کمک می کند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قابل فهم و هضم باشد .
دو عامل اساسی ارتباط ، همان درک شدن و درک کردن است . زندگی یک مسابقه صرف نیست، می توانیدبا اشخاص به گونه ای رفتار کنید که هرکس خود را یک برنده در نظر بگیرد و احساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی و باختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران ، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظه ای بر جای می گذارد. وقتی با دیگران همگام می شویم در واقع به دورن آنها می رویم و در ذهن آن ها جا می گیریم و در ارتباطمان باید سعی مان در افزایش و ارتفاء بیش از بیش این رفتارها باشد و در نتیجه تجربه ای از آن ها پیدا کنیم. همگام شدن موثر به ما امکان می دهد با دیگران برخورد همدلانه و به یاد ماندنی داشته باشیم.
سفری هزار کیلومتری با یک گام آغاز می شود.(کنفسیوس)
بعضی از مرگ ها یک عمر طول می کشد.
در زندگی نکته ی بامزه ای وجود دارد، اگر فقط به دنبال بهترین ها باشید بیشتر اوقات به آنها دست می یابید.( سامرست موام)
تغییری رخ نمیدهد، این ما هستیم که تغییر میکنیم.(هنری دیوید تورو)
ذهن است که خوشی و ناخوشی، خوشبختی و بدبختی، فقر و غنا می آورد.(اسپنسر)
انسان همان باور خویش است.(آنتوان چخوف)
یا چنان نما که هستی یا چنان باش که مینمایی.( بایزید بسطامی)
هیچ گاه گذشته مساوی آینده نیست.(رابینز)
وقتی به داشته هایمان فکر میکنیم خودمان را خوشبخت می دانیم و زمانی که به نداشته هایمان می اندیشیم خود را بدبخت احساس می کنیم. پس باید قبول کنیم که خوشبختی در تصورمان نهفته است.(تناجیو)
در بازی زندگی انسان اول گول میخورد و سپس گول میزند به عبارتی انسان بره به دنیا میاید و گرگ از دنیا میرود.(ولتر)
آزموده را ازمودن خطاست.
کاری که از آن می ترسی انجام بده. به سه دلیل: اول برای آنکه ترست از آن کار بریزد، دوم برای بدست آوردن تجربه و سوم برای موفقیت.
بهترین راه برای پیش بینی آینده ساختن آن است.
انسان آزاده با زنجیر عادت به بند کشیده نمی شود.
مفهوم تقوا پرهیز از گناه نیست بلکه نداشتن تمایل به ارتکاب آن است.(جرج برنارد شاو)
خرد سازش را فرا گیر زیرا اندکی خم شدن بهتر از شکستن است.(جین ولز)
اغلب مردم تقریبا" همان مقدار که می خواهند خوشبخت هستند.(آبراهام لینکلین)
هیچ کس تا وقتی دست به کار نشده از توانایی های خود با خبر نیست.
اگر خیلی مقرراتی باشید همه ی سرگرمی های خود را از دست می دهید.(کاترین هپبورن)
آرزو مانند سلسله کوهستانی است که قله ای را که فتح کنیم قله ای دیگر بعد از آن است.( پل. سزان)
از دست دادن ثروت یک غم است از دست دادن دوست صد غم است اما آن که اعتماد به نفس خویش را از دست داده است همه چیز را از دست داده است.
انسان مانند رودخانه است هرچه عمیق تر باشد آرام تر است.
شرط اصلی موفقیت در تمام مراحل زندگی سه چیز است: اول پول، دوم پول، سوم پول.( ناپلئون بناپارت)
تاسف برای گذشته مثل این است که به دنبال باد بدویم.
زندگی بسیار قشنگ و زیباست به شرطی که به گذشته و آینده نیاندیشیم.
هیچ آرزویی نیست که مورد مخالفت دیگران قرار نگیرد.( کوپرنیک)
زندگی برای مردم حساس غم انگیز، و برای افراد متفکر خنده "آور است.( سونیت)
مردم اشتباهات خود را روی هم میریزند و از آن غولی میسازند و نامش را تقدیر می گذارند.
غیبت خیلی بد است مخصوصا" اگر راست باشد.
می دانید بزرگترین خدمت علم شیمی به جهان تمدن چیست؟ ساختن خانم های مو طلایی
بزرگترین علت طلاق ازدواج است.
برای بهانه گیر همیشه بهانه وجود دارد.
شما به همان چیزی تبدیل می شوید که اکثر اوقات به آن فکر می کنید.
عادت یا بهترین خدمتکار است یا بدترین ارباب.
هر چیزی که با تمام وجود به آن معتقد باشید به واقعیت تبدیل می شود.
هیچ چیز به اندازه ی رویا در ساختن آینده موثر نیست.( ویکتور هوگو)
افکار انرژی هستند و شما می توانید دنیای خود را با افکارتان آباد یا نابود سازید.(سوزان تیلور)
هرچه را که ذهن انسان به آن برسد و آن را باور کند حتما" تحقق می یابد.( مارک فیشر)
اگر انسان نیرو های درونش را بشناسد می تواند به رویاهایش واقعیت ببخشد.( مارک فیشر)
هولناک ترین دیوارها آنهایی هستند که در ذهن و فکر ما بوجود می آید.( جواهر لعل نهرو)
مقصر ترین مردم کسانی هستند که روح مایوس دارند.( ناپلئون)
موفقیت شخصی رابطه ی تنگاتنگی با چگونگی اندیشه و افکارش دارد.( جامس آلن)
خوشخطی از جمله صفاتی است كه برخی آن را ارثی میدانند. میتوان شواهدی برای اثبات این مدعا یافت. اما ذاتی بودن خطخوش به آن معنا نیست كه این صفت قابل یادگیری نباشد. در واقع میتوان از ابتدا كه بچهها دبستان میروند، با توجه به یك رشته ملاحظات و انجام تمرینهایی چند، دانشآموزان را به اهمیت خط خوش واقف و این قابلیت را در آنان تقویت كرد. در مطلبی كه در پی میآید، آموزگاری توصیههایی را برای واداشتن دانشآموزان از بدخطی و تشویق آنان به خوشخطی عرضه میكند. مخاطب برخی از این توصیهها آموزگاران و والدین و برخی دیگر خود دانشآموزان است. نویسنده معتقد است توجه به نگارش دانشآموزان از همان سالهای اولیه دبستان مورد توجه قرار بگیرد.
پرورش قابلیت خوشنویسی در بچهها میتواند امتیازی چشمگیر در بزرگسالی برای آنان به همراه داشته باشد. هر چه باشد، خوشخطی از جمله صفاتی است كه همواره مورد توجه بسیاری قرار میگیرد. پس اگر میخواهید فرزندتان خوشخط شود، به این نكات توجه كنید:
علل بدخطــــی
* توجه نكردن دانشآموزان به خط زمینه دفتر و تخته كلاس.
* اضطراب و نگرانی دانشآموزان هنگام نوشتن.
* نداشتن اعتماد به نفس هنگام نوشتن.
* نداشتن آمادگی جسمانی، روانی، روحی.
* وجود اختلالات یادگیری در دانشآموزان.
* نداشتن هدف و انگیزه برای زیبانویسی.
* مواجه شدن دانشآموزان با حجم زیاد تكالیف.
* تندنویسی تكالیف.
* استفاده از خودكار، رواننویس و وسایل مشابه آن.
* آشنا شدن دانشآموزان در كلاس اول با خط نسخ ماشینی، این امر سبب میشود دركلاسهای بالاتر به سختی بتواند خط نستعلیق را جایگزین خط نسخ كند.
* خط نسخ كتابهای درسی دوره ابتدایی.
* اتلاف وقت هنگام نوشتن خط نسخ مانند كلمه (محمد) اگر همین كلمه را دانشآموز با خط نستعلیق بنویسد سرعت بیشتری خواهد داشت.
* بیتوجهی به هنر.
* خط نسخ روی كاغذ حجم بیشتری میگیرد، اما واژگان در خط نستعلیق جای كمتری اشغال میكنند.
* خط نسخ به سبب نداشتن سیرهای دایرهای و انحناها و قوسهای موجود در مفردات و كلمات صرفاً یادگیری در خواندن و نوشتن را تسهیل میكند و تأثیری در خوشنویسی ندارد.
* فشردگی برنامه كلاسی در یك نیمروز و فشار بر دانشآموزان به سبب دو یا چند نوبتی بودن مدرسه.
* استفاده از ابزار نامناسب از جمله مداد كوتاه و كاغذ بدون خط به خصوص در پایههای اولیه ابتدایی.
* بیدقتی هنگام نوشتن و رعایت نكردن هم شكلی، هم اندازه و هم فاصله بودن واژگان.
* بیدقتی برای تمیز و مرتب نوشتن.
* تراكم بیش از حد شاگردان در كلاس و نداشتن فضای مناسب و كافی برای نوشتن. * دادن تكالیف نامناسب و بدون تناسب با توانایی كودكان.
* بیاعتنایی اغلب معلمان ابتدایی به استفاده از خط نستعلیق و آموزش آن.
* واكنشهای منفی و نامناسب بعضی معلمان در برخورد با نوشتههای دانشآموزان. * جدی نگرفتن یادگیری خط از طرف خانواده و مدرسه و نبود مراقبتهای لازم.
* نبود انگیزه، حوصله و دانش لازم نزد برخی معلمان ابتدایی برای آموزش خط به دانشآموزان.
* بدخطی بعضی از والدین، سرمشق نامناسبی برای كودكان است.
* دادن سرمشقهایی با رسمالخط نامناسب به دانشآموزان.
* ندانستن روش و راهكارهای، خوشنویسی و اجرا نكردن تمرینهای لازم.
* قرار دادن چپ دست و راست دست در كنار هم هنگام نوشتن.
* بیتوجهی به زیبایی هنری خط كه باعث تقویت روح لطیف در كودكان میشود.
* نبود دستورالعمل مشخص و روشنی برای آموزش خط نستعلیق به منظور تكرار و تمرین دانشآموزان.
راهكـــارهای رفـــع بدخطـــی
برای رفع بدخطی دانشآموزان، از سوی معلمان و پژوهشگران راهكارهای فراوانی معرفی شده است كه به ذكر برخی از آنها میپردازیم:
* در كلاس اول ابتدایی از مجربترین و علاقهمندترین معلمان استفاده شود.
* تمهیداتی به عمل آید كه معلم درس اول بتواند در حین آموزش از ابزارهای سمعی بصری استفاده كند.
* معلمان با اصول صحیح نوشتن آشنا و دارای خط خوش باشند.
* برای معلمان در زمینه خط نستعلیق دورههای كارآموزی آموزش ضمن خدمت گذاشته شود تا پس از دیدن دورههای لازم، در كلاس حضور یابند.
* انگیزه آموزش خط زیبا به دانشآموزان در معلمان تقویت شود.
* معلمان در مورد خط بچهها را توبیخ نكنند.
*معلم با رفتار خود در میان دانشآموزان تبعیض قایل نشود.
* با رسیدگی انفرادی به نوشتههای كودكان ضعیف دلیل بدخطی بررسی و برای برطرف كردن آن تمهیدات لازم اندیشیده شود.
* علاقه و انگیزه برای صحیح نوشتن و زیبانویسی را در كودكان تقویت كنند.
* به تفاوتهای فردی و نقاط قوت و ضعف دانشآموزان توجه شود.
* مقدار تكالیف با توانایی كودكان تناسب داشته باشد.
* تكالیف هدفدار باشد و باعث تقویت قوای ذهنی كودك شود.
* تكالیف به گونهای باشد تا تمرین و تكرار آنها باعث تثبیت یادگیری شود.
* تكالیف به صورت مستمــــر مورد رسیدگــی معلم قرار گیرد و او از تشویق و تذكر استفاده كند.
* اهمیت انجام دادن تكالیف نوشتنی برای كودك مشخص باشد.
* از الفاظ مناسب و زیبا مانند بسیار خوب، عالی، آفرین فرزندم و ... در تأیید نوشتههای كودكان استفاده شود.
* هرگز نباید تكالیف دانشآموزان را خط زد، زیرا انگیزه زیبا نوشتن را در آنها از بین میبرد.
* در نوع تكالیف تنوع وجود داشته باشد تا رغبت انجام دادن آن در دانشآموز ایجاد شود.
* بعضی اشتباهات دانشآموزان چشمپوشی شود و او مورد راهنمایی قرار گیرد.
* هدف از نوشتن به صورت خط نستعلیق برای دانشآموزان روشن باشد.
* دانشآموزان به خط زمینه دفتر و تخته كلاس توجه كنند.
* دانشآموزان به جهتهای حركت در نوشتن مانند بالابه پایین، راست به چپ و زیر خط دقت كنند.
* كودك مداد را به طور صحیح در دست بگیرد و برای نوشتن، از ابزار مناسب استفاده كند.
* با رعایت نظم و پاكیزگی صفحه دفتر خود را كثیف نكند.
* زیاد درشت و زیاد ریز ننویسد و به یك اندازه نوشتن عادت كند.
* در آغاز نوشتن از دفاتر خطدار استفاده كند تا بتواند در مراحل بعدی بدون استفاده از خط زمینه مطلب خود را در خطی مستقیم و درست بنویسد.
* دانشآموزان عادت كنند واژگان را یكسره و یك باره بنویسند و سپس نقطههای حروف هر كلمه را بگذارند.
* بهتر است تا زمانی كه شاگردان به درست نوشتن عادت كنند، تكالیف خود را در كلاس و زیر نظر مستقیم معلم انجام دهند.
* دانشآموزان نوشتن واژگان دیگر را نیز تمرین كنند و نوشتن كلمات و رونویسی مختص به كتاب نباشد تا درست نوشتن كلمات دیگر را نیز یاد بگیرند.
* از وضع خانوادگی، مالی، فرهنگی، تواناییها، حالات روحی روانی، عاطفی و بهداشتی دانشآموزان اطلاعات كافی در دست باشد، زیرا گاهی انگیزههای بدخطی ناراحتیهای روحی عاطفی و فرهنگی است.
* یك رسمالخط یك دست و یكسان به خط ریز نستعلیق یا شبیه آن برای سال اول در نظر گرفته شود.
* كتب درسی با رسمالخط تلطیف شده خط نستعلیق چاپ شود.
* نگاه كردن به خط نستعلیق(مشق نظری) تأثیر زیادی در خوشنویسی دارد. بنابر این بهتر است از پایه اول دانشآموز با این خط آشنا شود.
* به ساعت خوشنویسی اهمیت بیشتری داده شود.
* از رسمالخطهای تحریری برای تقویت مهارت دانشآموزان در نوشتن استفاده شود(مانند تمرینهایی برای پر رنگكردن كلمات تحریری، كپی كردن از روی آنها جهت تمرین، شبیهسازی به طور مستقیم از طریق نگاه كردن(مشق نظری) و عمل سایهزدن).
در مترو ایستاده ای ناگهان مسافری میآید و پایش را به روی پای تو میگذارد و بدون اینکه به روی خود بیاورد و از این رفتار معذرت خواهی کند، راهش را میکشد و میرود!
داخل خیابان اصلی مشغول رانندگی هستی ناگهان اتومبیلی از فرعی وارد میشود و چیزی نمانده که با تو تصادف کند، با آنکه حق تقدم با تو بوده و او خلاف آمده با کمال تعجب میبینی که به جای اینکه معذرت خواهی کند، تازه طلبکار هم هست و سرش را از شیشه بیرون آورده و داد و بیداد میکند! در پیاده روی خیابان در حال راه رفتنی ناگهان از یکی از مغازهها یک پارچ آب به سمت تو پاشیده میشود و کل وجودش را خیس میکند، در این هنگام مغازه دار به جای معذرت خواهی طوری رفتار میکند که انگار تقصیر تو بوده که بد موقع از پیاده رو رد شده ای!
در چنینی شرایطی که عذر خواهی به حلقه مفقوده فرهنگ کشورمان تبدیل شده است، این نهادهایی مانند آموزش و پرورش و رسانه به خصوص رسانه ملی هستند که باید در این زمینه فرهنگ سازی کنند تا معذرت خواهی به عنوان یک ارزش در جامعه ما مطرح شود و مردم به دنبال فرار از آن نباشند
این اتفاقها و هزار نمونه مشابه آن بارها در زندگی همه ما پیش آمده است، شاید در برخی از موارد این ما بودهایم که در مقابل عملی نادرست به جای معذرت خواهی به دنبال شانه خالی کردن بودهایم. اما در هر حال مسئله یکسان است ؛ اینکه پس از انجام رفتاری نادرست، معذرت خواهی فراموش شده است.
عذر خواهی در آیات و روایت
عذر خواهی در آیات قرآن و روایات، نقش پررنگی دارد و بارها به مسلمانان تاکید شده است که در صورت بروز رفتار نادرست، معذرت خواهی شود. در همین راستا در قرآن کریم 87 بار از توبه و معذرت خواهی سخن به میان آمده و در روایات هم آمده است که حضرت علی(ع) به مردم میگویند: من و شما بر هم حقوقی داریم و اولین حق شما بر من این است که چیزی را از شما پنهان نکنم .
فرار از خسارت و مسئولیت
یکی از دلایلی که عذرخواهی در کشور باب نیست، مسئله فرار از خسارت و بار مسئولیتی است که اشتباهات به دنبال دارد. زمانی که یک فرد متوجه میشود که با اعتراف به اشتباه و عذرخواهی، باید مسئولیت خسران وارد آمده را بر عهده گیرد یا اینکه با این کار خود را متوجه تنبیه و جزا میکند، ترجیح میدهد که به طور کلی مسئله را انکار کند تا از زیانهای احتمالی مصون بماند. همین میشود که دیگر کسی اشتباهاتش را گردن نمیگیرد، چه برسد به اینکه بخواهد عذرخواهی کند.
یکی از دلایلی که عذرخواهی در کشور باب نیست، مسئله فرار از خسارت و بار مسئولیتی است که اشتباهات به دنبال دارد. زمانی که یک فرد متوجه میشود که با اعتراف به اشتباه و عذرخواهی، باید مسئولیت خسران وارد آمده را بر عهده گیرد یا اینکه با این کار خود را متوجه تنبیه و جزا میکند، ترجیح میدهد که به طور کلی مسئله را انکار کند تا از زیانهای احتمالی مصون بماند
وقتی عذرخواهی در جامعه ارزش نباشد!
اینکه در کشورهای اروپایی یا کشورهایی مانند ژاپن اگر مقام مسئولی اشتباهی انجام میدهد، هر چند خسارت داشته باشد و حتی اگر اعتراف او مجازات شدیدی را برایش به دنبال داشته باشد، باز هم اعتراف میکند و معذرت خواهی میکند، به این دلیل هم هست که معذرت خواهی و مسئولیت پذیری در مقابل اشتباهات در آن کشورها ارزش تلقی میشود و اصلاً کسی نمیتواند اشتباهش را گردن نگیرد، چون رسانه و به طور کلی افکار عمومی اجازه وقوع چنین اتفاقی را نمیدهند.
در چنین کشورهایی فرهنگ معذرت خواهی درونی شده است و کسی دلیلی برای فرار از بار مسئولیت کارهایش نمیبیند. اما در کشور ما، همه از همان کودکی به دنبال راه های شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت کارهایشان هستند و هر کسی هم بیشتر از زیر بار مسئولیت اشتباهاتش فرار کند، از دیدگاه دیگران زرنگتر جلوه میکند!
مسئولین عذرخواهی را فرهنگ غربی تلقی میکنند
جالب اینجا است که مسئولین ما در مقابل این پرسش که چرا پس از اشتباهاتشان از مردم معذرت خواهی نمیکنند، فرهنگ معذرت خواهی را غربی تلقی میکنند و الزامی برای اعتراف به اشتباهاتشان که ملتی را دچار خسران میکند، احساس نمیکنند. این در حالی است که معذرت خواهی در فرهنگ ایران باستان و هم چنین در متون اسلامی بارها و بارها تاکید شده است و بیشتر از اینکه غربی باشد ، متعلق به فرهنگ ایرانی و اسلامی است. اما مسئله این است که مسئولین با این تلقی به دنبال فرار از بار مسئولیت اشتباهاتشان هستند.
رسانه و آموزش و پرورش باید فرهنگ عذر خواهی را نهادینه کند
در چنینی شرایطی که عذر خواهی به حلقه مفقوده فرهنگ کشورمان تبدیل شده است، این نهادهایی مانند آموزش و پرورش و رسانه به خصوص رسانه ملی هستند که باید در این زمینه فرهنگ سازی کنند تا معذرت خواهی به عنوان یک ارزش در جامعه ما مطرح شود و مردم به دنبال فرار از آن نباشند.
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق . آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد . « دکتر علی شریعتی»
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و می میرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است.
زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....
اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتن هاست !
عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی .
اگر مثل گاو گنده باشی، میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی، بارت می كنند، اگر مثل اسب دونده باشی، سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند !
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش!
هر لحظه حرفی در ما زاده میشود هر لحظه دردی سر بر میدارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟
دکتر شریعتی : «کلاس پنجم(دبیرستان) که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
1285- نجی ایل شهریور آیی تبریزده، چای قیراغی محله سینده آنادان اولماسی
1288- ده تبریز ده باش وئره ن سیاسی حادثه لر گؤره، اوستاد عائله سی ایله بیرگه، آتا-بابا یوردو خشكناب كندینه گئتمه سی.
1291- ده كنده، ملا محمد باقر و ملا ابراهیمین یانیندا ایلك تحصیله باشلادی.
1292- ده اوستاد حبیب ساهرله دوستلو غونون باش توتماسی
1292- میرزا علی اكبر صابر یارادیجیلیغی تانیش لیغی و ایلك شعر سؤله مه سی.
1294- ده ایلك فارس دیلینده شعر سؤله مه سی.
1295- تبریزین وصفینده ایلك شعر یازماسی.
1298- ده ماراغانین صافی چاپی كناریندا آتاسی ایله بیرلیكده دولاناركن بو چای حاقدا بئشینجی شعر یازماسی.
1299- ده ایلك تحصیلاتینی باشا چاتدیرماسی و اروپا سفریندن واز كئچمه سی.
1299- ده تهرانا كؤچوب اؤز تحصیلینی دوام ائتدیرمه سی.
1299- نجو ایلی اسفند آیی نین 29 یندا تهراندا محمدعلی شاه قاجارین باجیسی اكرم السلطنه نین ائوینده قالماسی.
1300- ده اورتا تحصیلی نین تكمیل لشدیرمه سی.
1302- سئوگی دونیاسینا داخل اولماسی.
1303- عالی طب مكتبینده اوخوماغا باشلاماسی.
1310- دا ایلك شعر كتابی نین چاپدان چیخماسی.
1310- دا ثبت و اسناد اداره سینده ایشه باشلاماسی.
1311- ده نیشابور و مشهد شهرلرینده ایش اوچون كؤچوب قالماسی.
1314- ده تهرانا قاییتماسی.
1315- ده كشاوری (كند تصرفاتی) بانگیندا استخدام اولونماسی.
1316- ده عائله سینی گؤرمك اوچون قیسا مدت تبریزه قاییتماسی.
1318- ده عشقدن شكست نیمه سی و روحی بحرانلارا آلیشماسی.
1325- ده آناسی كوكب خانیم تبریزدن گلیب، بیر مدت اونونلا قالماسی.
1329- دا مشهور حیدربابا منظومه سی نین یازیلماسی.
1331- ده آناسی كوكب خانیمی همیشه لیك ایتیرمه سی.
1332- ده تبریزده قاییتماسی.
1332- ده یاخین قوهوملاریندان اولان و عین حالدا تبریزین آدلیم معلم لریندن عزیزه عبدالخالقی ایله تانیش اولماسی، ارك ین جواریندا چوخورلار كؤچه سینده ائو آلماسی.
1332- ده تبریزده «حیدربابا یه سلام» منظومه سی نین ایشیق اوزو گؤرمه سی.
1333- ده ایلك اوشاغی شهرزادین دونیایا گلمه سی.
1335- ده ابوالحسن آدلی ایكینجی اوشاغی نین دونیایا گلمه سی و 15 گوندن سونرا، اؤلمه سی.
1336- ده مریم آدلی قیزینین دوینایا گلمه سی.
1337- ده معارف وزیری طرفیندن 16 اسفندی شهریار گونو آدلاندیریلماسی.
1337- ده تبریزده نیما یوشیج ایله گؤرشمه سی.
1338- ده دؤردونجی اوشاغی هادی نین دونیایا گلمه سی.
1340- ده سئچیلمیش اثرلرینین انگلیس دیلینه ترجمه ائدیلمه سی.
1342- ده غلامحسین بیگدلی طرفیندن، شاعرین منو گرافیا كتابی نین باكیدا نشر ائدیلمه سی.
1343- ده خشكنابا گئدیب، «حیدربابا یه سلام» منظومه سی ایكینجی بؤلومونون یازیلماسی.
1343- ده شهریار و حیدر بابا یه سلام آدلی اثرین توركیه ده پروفسور احمد آتش طرفیندن ایشیق اوزو گؤرمه سی.
1344- ده كشاورزی بانگیندا تقاعده چاتماسی.
1344- ده ملا پناه واقفین آنادان اولماسی نین 250- نجی ایل دؤنومونه باكییا دعوت ائدیلمه سی.
1346- دا سهندیه منظومه سی نین یارانماسی.
1348- ده مقصودیه كوچه سینه كؤچمه سی.
1350- ده بیر نئچه آی سهندین ائوینده قالماسی و بیر چوخ گؤروشلرین باش توتماسی.
1351- ده تانینمیش تورك عالیمی محرم ارگین طرفیندن حیدربابا یه سلام منظومه سی نین تورك دیلینده ان معتبر بیر سند كیمی تانینماسی و بو خصوصدا آذری توركجه سی آدلی اثرین ایشیق اوز گؤرمه سی.
1351- ده داغستانلی شاعر رسول حمزه اوغلو ایله تبریز ده گؤروشو.
1352- ده تهراندا قالماسی.
1353- ده عؤمور یولداشی عزیزه خانیمین دونیادان كؤچمه سی.
1356- ده تبریزه قایتماسی.
1357- ده ایران اسلام انقلابینی منیمسه مه سی.
1361- ده اوستا شیدانین همتی ایله شهریارین آذربایجان دیلینده اثرلرینین تبریز ده ایشق اوزو گؤرمه سی.
1365- بیر آیلیق اسكو سفری.
1366- ده هوشنگ ابتهاج (سایه و شفیعی كدكنی ایله تبریز ده گؤرشمه سی.
1366- نجی ایلی تیر آیی نین 29- یندا معظم انقلاب رهبر آیت الله خامنه ایله گورشو ، بو گؤرشده بیر چوخ آذربایجان شاعرلرین اشتراك ائتمه سی.
1366- نجی ایلی آذر آیی نین 19- یندا تبریزین امام خمینی خسته خاناسیندا 4 آی قالماسی.
167- نجی ایلی مرداد آیی نین 9- ندا تهرانین مهر خسته خاناسیندا آپاریلماسی، بوردا تانیمیش فارس ادبیاتی نماینده لریندن مهدی اخوان ثالث، فریدون مشیری، سیمین بهبنانی ، شفیعی كدكندی و بیر چوخ آذربایجان شاعرلری ائله جه ده مفتون امینی و یوزلرجه بو كیمی لرین، اوستادین عیادتینه گئتمه سی.
1367- نجی الی شهریور آیی نین 27- سینده تهراندا دونیادان گؤز یومماسی و بیر گون سونرا جنازه سی نین تبریزه گتیریلمه سی و مقبره الشعرا دا سون منزله كؤچمه سی.
قایناقلار:
1- ویژه نامه اختر، 1381، چاپ تبریز، سالشماری زندگی شهریار، جمشید علیزاده.
مرد فقیری بود كه آه در بساطنداشت و به هر دری كه می زد كار و بارش رو به راه نمی شد. شبی تا صبح از غصه خوابشنبرد. نشست فكر كرد چه كند, چه نكند و آخر سر نتیجه گرفت باید برود فلك را پیدا كندو علت این همه بدبختی را از او بپرسد.ر
خرت و پرت مختصری برای سفرش جوركرد؛ راه افتاد رفت و رفت تا در بیابانی به گرگی رسید. گرگ جلوش را گرفت و گفت «ایآدمی زاد دوپا! در این بر بیابان كجا می روی؟» مرد گفت «می روم فلك را پیدا كنم. سر از كارش در بیاورم و علت بدبختیم را از او بپرسم». گرگ گفت «تو را به خدا اگر پیداشكردی اول از قول من سلام برسان؛ بعد بگو گرگ گفت شب و روز سرم درد می كند. چه كاركنم كه سر دردم خوب بشود.» مرد گفت «اگر پیداش كردم, پیغامترا می رسانم.»
و باز رفت و رفت تا رسید بهپادشاهی كه در جنگ شكست خورده بود و داشت فرار می كرد. پادشاه تا چشمش افتاد بهمرد, صداش زد «آهای! از كجا می آیی و به كجا می روی؟» مرد جواب داد «رهگذرم. دارم میروم فلك را پیدا كنم و از سرنوشتم باخبر شوم.» پادشاه گفت «اگر پیداش كردی بپرسچرا من همیشه در جنگ شكست می خورم.» مرد گفت «به روی چشم!»
و راهش را گرفت و رفت تا رسید بهدریا و دید ای داد بی داد دیگر هیچ راهی نیست و تا چشم كار می كند جلوش آب است. ناامید و با دلی پر غصه نشست لب دریا كه ناگهان ماهی بزرگی سر از آب درآورد و گفت«ای آدمی زاد! چه شده زانوی غم بغل گرفته ای و نشسته ای اینجا؟»مرد گفت «داشتم می رفتم فلك راپیدا كنم و از او بپرسم چرا من همیشه آس و پاسم و روزگارم به سختی می گذرد كه رسیدماینجا و سفرم ناتمام ماند. چون نه كشتی هست كه سوار آن شوم و نه راهی هست كه پیادهبروم.» ماهی گفت «تو را می برم آن طرفدریا؛ به شرطی كه قول بدی فلك را كه پیدا كردی از او بپرسی چرا همیشه دماغ من میخارد.» مرد قول داد و ماهی او را به پشتشسوار كرد و برد آن طرف دریا. ر
مرد باز هم رفت و رفت تا رسید بهباغ بزرگی كه انتهاش پیدا نبود و پر بود از درخت های سبز شاداب و بوته های زردپژمرده. خوب كه نگاه كرد, دید كرت درخت های شاداب پر آب است و كرت بوته های پژمردهاز خشكی قاچ قاچ شده. رمرد جلوتر كه رفت باغبان پیری رادید كه ریش بلند سفیدش را بسته دور كمر؛ پاچه شلوارش را زده بالا؛ بیلی گذاشته روشانه و دارد آبیاری می كند. رباغبان از مرد پرسید «خیر پیش! بهسلامتی كجا می روی؟» مرد جواب داد «می روم فلك را پیداكنم.»
باغبان گفت «چه كارش داری؟» مرد گفت «تا حالا كه پیداش نكردهام؛ اگر پیداش كردم خیلی حرف ها دارم از او بپرسم و از ته و توی سرنوشتم با خبرشوم.» باغبان گفت «هر چه می خواهی بپرس. من همان كسی هستم كه دنبالش می گردی.» مرد ذوق زده پرسید «ای فلك! اولبگو بدانم این باغ بی سر و ته با این درخت های تر و تازه و بوته های پلاسیده مالكیست؟» فلك جواب داد «مال آدم های رویزمین است.» مرد پرسید «سهم من كدام است؟» فلك دست مرد را گرفت برد دو سهكرت آن طرفتر و بوته پژمرده ای را به او نشان داد. ر
مرد به بوته پژمرده و خاك تركخورده آن نگاه كرد. از ته دل آه كشید و بیل را از دست فلك قاپید. آب را برگرداندپای بوته خودش و گفت «حالا بگو بدانم چرا همیشه دماغ آن ماهی بزرگ می خارد؟» فلك گفت «یك دانه مروارید درشتتوی دماغش گیر كرده. باید با مشت بزنند پس سرش تا دانه مروارید بپرد بیرون و حالشخوب بشود.»
مرد پرسید «چرا آن پادشاه در تمامجنگ ها شكست می خورد و هیچوقت پیروزی نصیبش نمی شود؟» فلك جواب داد «آن پادشاهی كه میگویی دختری است كه خودش را به شكل مرد در آورده. اگر می خواهد شكست نخورد, باید شوهركند.» مرد گفت «یك سؤال دیگر مانده؛ اگرجواب آن را هم بدهی زحمت كم می كنم و از خدمت مرخص می شوم.» فلك گفت «هر چه دلت می خواهدبپرس.» مرد پرسید «دوای درد آن گرگی كههمیشه سرش درد می كند, چیست؟» فلك جواب داد «باید مغز آدم احمقیرا بخورد تا سر دردش خوب بشود.»
مرد جواب آخر را كه شنید, معطلنكرد. شاد و خندان راه برگشت را پیش گرفت و رفت تا دوباره رسید به كنار دریا. ماهیبزرگ كه منتظر او بود و داشت ساحل را می پایید, تا او را دید, پرسید «فلك را پیداكردی؟» مرد گفت «بله.» ماهی گفت «پرسیدی چرا همیشه دماغمن می خارد؟»مرد گفت «اول من را برسان آن طرفدریا تا به تو بگویم.»رماهی او را برد آن طرف دریا وگفت, حالا بگو ببینم فلك چی گفت.»مرد گفت «مروارید درشتی توی دماغتگیر كرده. یكی باید محكم با مشت بزند پس سرت تا مروارید بیاید بیرون.» ماهی خوشحال شد و گفت «زودباشمحكم بزن پس سرم و مروارید را بردار برای خودت.» مرد گفت «من دیگر به چنین چیزهاییاحتیاج ندارم؛ چون بوته خودم را حسابی سیراب كرده ام.» هر چه ماهی التماس و درخواست كرد, حرفش به گوش مرد نرفت كه نرفت و مرداو را به حال خودش گذاشت و راهش را گرفت و بیخیال رفت. ر
پادشاه هم سر راه مرد بود و همینكه او را دید, پرسید «پیغام ما را به فلك رساندی؟» مرد گفت «بله. فلك گفت تو دخترهستی و خودت را به شكل مرد درآورده ای. اگر می خواهی در جنگ پیروز شوی باید شوهركنی.» دختر گفت «سال های سال كسی از اینراز سر در نیاورد؛ اما تو سر از كارم درآوردی. بیا بی سروصدا من را به زنی بگیر وخودت به جای من پادشاهی كن.» مرد گفت «حالا كه بوته ام راسیراب كرده ام, پادشاهی به چه دردم می خورد. حیف است آدم وقتش را صرف این كارهابكند.» دختر هر قدر از مرد خواهش و تمناكرد و به گوش او خواند كه بیا و من را بگیر, مرد قبول نكرد.
آخر سر به دختر تشر زدو رفت و رفت تا رسید به گرگ. گرگ گفت «ای آدمی زاد دوپا! خیلی شنگول و سرحال به نظرمی رسی. دروغ نگفته باشم فلك را پیدا كرده ای.»مرد گفت «راست گفتی! دوای سر دردتو هم مغز یك آدم احمق است و بس.»گرگ گفت «برایم تعریف كن ببینمچطور توانستی فلك را پیدا كنی و در راه به چه چیزهایی برخوردی؟»
مرد رو به روی گرگ نشست و هر چهرا شنیده و دیده بود با آب و تاب تعریف كرد. رگرگ كه نزدیك بود از تعجب شاخ دربیاورد, گفت «بگو ببینم چرا مروارید درشت را برای خودت ورنداشتی و برای چه با آندختر عروسی نكردی؟» مرد گفت «خدا پدرت را بیامرزد! دیگر به مروارید درشت و تخت پادشاهی چه احتیاج دارم؛ چون بوته بختم را حسابی سیرابكرده ام و تا حالا حتماً برای خودش درخت شادابی شده.»
گرگ سری جنباند و گفت «اگر تو ازاینجا بروی من از كجا احمق تر از تو پیدا كنم؟» و تند پرید گلوی مرد را گرفت. اورا خفه كرد و مغزش را درآورد و خورد. ر
محققان اخیرا آنچه را کارشناسان علوم انگیزشی همچون خود من سالها تدریس کردهاند اثبات نمودهاند و آن این است که مثبتاندیشی چنان نیروی عظیمیاست که موجب افزایش طول عمر میشود. مثبتاندیشی همچنین با کسب ثروت و موفقیت مرتبطاست.
نتایج مطالعهای دراهایو که موضوع پیری و بازنشستگی را 20 سالمورد بررسی قرار داده است نشان میدهد نظر افراد در مورد پیری بر میزان عمر آنهاتاثیرگذار است. بنابر یافتههای این تحقیق افرادی که درباره پیری نگرش مثبتی دارندبه طور متوسط 8/7 سال بیش از کسانی که نگرششان در این باره منفی است عمر میکنند .
البته بدیهی است که عوامل بسیاری بر طول عمر انسان تاثیرگذار است. اما از آنجاکه این تحقیق روی 1157 نفر انجام شده است سعی شده تاثیر عوامل دیگر تا حد امکان تحتکنترل قرار گیرد. در نتیجه اگر وضعیت جسمانی افراد تا حدی تحت تاثیرنگرش آنهادرباره پیری است،مثبتاندیشیچه اثری در پیدارد؟ به طور کوتاه باید گفت :
«همه چیز تحت تاثیر نگرش ماست.»
حال کهچنین است از خود بپرسید میخواهید بر چه چیزی اثر بگذارید. بر سلامتی،شادابی، درآمدتان، کدامیک؟ ابتدا لیستی از موارد دلخواه تهیه کنید. اما سعی کنید کمتر از 7مورد را در نظر بگیرید تا بتوانید نیروی خود را به خوبی روی آنها متمرکز کنید. سپسنگرش واقعی خود را درباره این موارد بیابید و برای دستیابی به حقیقت امر از دیگرانبخواهید نظر خود را درباره نگرش شما نسبت به آن موارد اعلام کنند. اگر اعمال ورفتارتان مطابق نگرشتان نیست، برای یافتن نگرش واقعی خود به اعمال و رفتارتان توجهکنید زیرا آنها معرفهای واقعی تری هستند. حال ببینید نگرشتان برای دستیابی به هریک از اهداف موردنظر اثربخش است یا خیر. ببینید در کدام یک از زمینهها لازم استنگرشتان را تغییر دهید و نگرش تازهای در پیش گیرید. سعی کنید نگرش تازه را به باورتبدیل کنید. برای نمونه اگر میخواهید نگرشتان این باشد که «پولدار شدن خوب است»چند بار در روز این جمله را تکرار کنید:«من عقیده دارم پولدار شدن خوب است». ایننوع تاکید و تصریح راهی بسیار موثر برای تغییر نگرش در مدتی کوتاه است .
برایتغییر نگرش همچنین میتوانید از دوستان و اطرافیانتان کمک بگیرید. از آنها بخواهیدشما را از نشانههای تغییر نگرشتان با خبر سازند. این کار موجب ایجاد روحیه، عزتنفسو تسریع روند تغییر میشود. خود من دریافتهام به دلیل اینکه کارشناس علوم انگیزشیهستم اطرافیانم انتظار دارند همواره مرا با روحیه و با نشاط ببینند. بدین ترتیبزمانی که مطابق انتظار آنها سرحال نیستم سریعا متوجه میشوند و همین باعث میشودبتوانم فوراً روحیه خود را به دست آورم. در این خصوص همیشه به مخاطبانم میگویم کهیکی از بدیهای شغل من این است که هیچ وقت حق ندارم ناراحت باشم.
من به دلیل نیرویعظیم نگرش انسان و نقش مهم آن، شرح زیر را در کتابم با عنوان «60 ثانیه تا موفقیت»آوردهام: «خودتان طالعبین خودتان باشید و برای خود چیزهای خوب پیشگویی کنید. اینیکی از ترفندهایی است که طالعبینان از آن استفاده میکنند و شما هم میتوانید آنرا به کار بندید. طالعبینان به سرعت متوجه میشوند که افکار فرد مراجعهکننده مثبتاست یا منفی. سپس براساس برداشتی که از نگرش فرد میکنند درباره او به پیشگوییمیپردازند. شما میتوانید خودتان این کار را بکنید. اگر دیدتان مثبت است، پساتفاقات خوشایندی در انتظار شماست. اما اگر فرد بدبینی هستید، باید در انتظاراتفاقات ناخوشایندی باشید .
اگر میخواهید سرنوشت خوبی برای خودتان پیشبینیکنید، افکار و رفتار مثبتی داشته باشید و ببینید جهان از آن شما میشود. وقتی صحبتمیکنید دید مثبتی از خود داشته باشید. اگر دیدتان در این خصوص منفی باشد، علاوه براینکه خودباوری خود را از دست میدهید موجب میشوید دیگران هم باور خود را نسبت بهشما از دست بدهند. همیشه در خودتان مثبت صحبت کنید. حتی اگر کسی شنونده صحبتهایتاننیست، خودتان میشنوید و خودتان مهمترین فرد هستید. فراموش نکنید که نگرش شما بهدیگران هم سرایت میکند. پس برای خودتان و دیگران آینده روشنی پیشبینی کنید وببینید چگونه به حقیقت میپیوندد .»
در آخر باید گفت نگرش ما عاملی بسیارنیرومند است که میتوان از آن سود جست یا متضرر گشت. من تاکید می کنم که از آن درجهت مثبت استفاده کنید و از این لحظه به بعد بر نقاط مثبت زندگیتان تمرکز کنید. زندگی قطع نظر از نگرش ما به روند خود ادامه میدهد اما نوع نگرش ما بر طول عمرمانتاثیرگذار است .
کیسه صفرا چیست؟ کیسه صفرا یک ارگان گلابی شکل زیر کبد است که صفرا در آن جمع میشود. صفرا مادهای ضروری برای هضم و جذب چربیها است. صفرا از طریق مجاری صفراوی از کبد به رودهها منتقل میشود. کیسه صفرا به مجاری صفراوی متصل است. وجودکیسه صفرا برای بدن ضروری نبوده و بدون وجود آن هم امکان هضم و جذب چربیها وجود دارد.
سنگ کیسه صفرا چیست؟
سنگهای صفراوی شایع بوده و در حدود 15-10٪ افراد ایجاد میشود. علت ایجاد سنگهای صفراوی معمولاً عدم تعادل بین ترکیبات شیمیایی صفرا است.
سنگ صفراوی چه مشکلاتی ایجاد میکند؟
گاهی سنگ کیسه صفرا بدون علامت است ولی در برخی افراد سبب بروز علایم زیر میشود:
-درد: اگر سنگ صفراوی سبب بسته شدن خروجی کیسه صفرا شود درد ایجاد میشود. این درد میتوانند تا چند ساعت طول بکشد و خودبخود برطرف میشود (کولیک صفراوی)، ولی گاهی موجب تورم و التهاب حاد کیسه صفرا (کله سیستیت حاد) میگردد که نیازمند بستری و درمان اورژانسی است.
-تورم لوزالمعده (پانکراتیت): در صورت عبور سنگ از مجاری صفراوی و آسیب خروجی مجرای پانکراس التهاب حاد پانکراس (پانکراتیت) ایجاد میشود.
-زردی: یکی از عوارض سنگ کیسه صفرا ایجاد زردی (یرقان) است. این در صورتی است که سنگ کیسه صفرا وارد مجاری صفراوی شده و آن را مسدود کند، در این صورت صفرا به رودهها سرازیر نشده و موجب زرد شدن پوست و سفیدی چشمها میشود. همچنین ممکن است ادرار پررنگ و مدفوع کمرنگ شود و خارش پوست ایجاد شود.
سنگ کیسه صفرا چگونه درمان میشود؟
رژیم کمچرب به کاهش درد شکم پس از مصرف غذا به علت سنگ کیسه صفرا کمک میکند. درمان دارویی برای از بین بردن سنگ صفراوی وجود ندارد و درمان این بیماری با خارج کردن کیسه صفرا انجام میشود. از آنجا که باقی ماندن کیسه صفرا موجب تشکیل دوباره سنگ در آن میشود، همیشه در این عمل جراحی کیسه صفرا خارج میشود.
عمل جراحی کیسه صفرا چگونه انجام میشود؟
این عمل جراحی به دو روش باز و لاپاراسکوپی انجام میشود. در روش باز با برش پوستی معمولاً زیر دندهها در سمت راست، کیسه صفرا و سنگها خارج میشود.
در روش لاپاراسکوپی چند سوراخ کوچک حدود 5/1-1 سانتیمتری در پوست شکم ایجاد شده و عمل جراحی از این طریق انجام میشود.
عمل جراحی کیسه صفرا خصوصاً در بین خانمها بسیار شایع است و با انجام این عمل جراحی علاوه بر از بین بردن درد از بروز عوارض ذکر شده و همچنین سرطان کیسه صفرا جلوگیری میشود.
فواید انجام این عمل جراحی به روش لاپاراسکوپی کدام است؟
-بهجای برش پوستی حدود 20-15 سانتیمتری، عمل جراحی از طریق چند سوراخ کوچک انجام میشود.
-بیماران پس از عمل درد کمتری دارند.
-مدت زمان بهبودی بیماران و برگشت به فعالیت عادی کوتاهتر است.
-اغلب بیماران روز بعد از عمل جراحی مرخص میشوند.
عوارض احتمالی این روش جراحی کدام است؟
بهطور کلی بروز عوارضی مانند عفونت و چسبندگی داخل شکمی در روش لاپاراسکوپی نسبت به روش باز کمتر است. با این حال مانند هر عمل جراحی احتمال بروز عوارض نادر وجود دارد.
-درد شانه: احساس درد پشت و شانهها معمولاً تا 24 ساعت پس از عمل از بین میرود. این حالت به علت استفاده از گاز داخل شکم حین عمل جراحی ایجاد میشود.
-عفونت: با وجود کمتر بودن احتمال بروز عفونت در روش لاپاراسکوپی، عفونت بهصورت نادر در محل زخم یا مسیرهای وریدی یا داخل شکم ممکن است ایجاد شود.
-خونریزی: مانند سایر انواع عمل جراحی، احتمال اندک خونریزی وجود دارد.
-لیک صفراوی: احتمال لیک صفراوی از مجاری نازک فرعی یا مجاری اصلی با احتمال کم وجود دارد. این عارضه ممکن است خودبهخود برطرف شود ولی گاهی نیاز به مداخله درمانی پیدا میکند.
-ترومبوز وریدی عمقی: این عارضه مانند سایر اعمال جراحی در جراحی لاپاراسکوپی نیز ایجاد میشود با استفاده از جوراب الاستیک و سایر درمانها پزشک از احتمال وقوع این عارضه کم میکند.
برای کاهش درد پس از عمل چه اقدامی لازم است؟
بهطور کلی عمل جراحی لاپاراسکوپی نسبت به عمل جراحی مرسوم به روش باز درد کمتری دارد. با این حال جراح با تزریق مواد بیحسکننده به محل زخم و تجویز دارو حین عمل موجب کمتر شدن درد پس از عمل میشود. همچنین در صورت بروز درد از مسکنهای تزریقی یا خوراکی استفاده میشود.
مراقبت از زخم چگونه است؟
سوراخهای کوچک ایجاد شده حین عمل جراحی معمولاً با بخیههای قابل جذب ترمیم میشوند و لذا نیازی به کشیدن بخیه نیست. معمولاً پس از 48 ساعت توصیه به حمام رفتن میشود و بعد از آن دیگر پانسمان انجام نمیشود.
دورة بهبودی پس از عمل چقدر است؟
معمولاً از چند ساعت پس از عمل جراحی مصرف مایعات آغاز میشود، پس از ترخیص از بیمارستان و به فاصله چند روز امکان برگشتن به محل کار وجود دارد. دورة بهبودی پس از عمل لاپاراسکوپی بسیار کوتاهتر از عمل باز است.
2- ایجاد فضای مناسب برای هضم فلسفه جدید مدیریتی در سازمان- فضای مناسب برای برخورد مثبت و توجیهی با چالشهای ناشی از تغییرات تدریجی در اثر اجرای TQM فراهم شود.
3- عدم اتکاء صرف به بازرسی نهایی برای نیل به کیفیت برتر- کنترل، پیشگیری و خودکنترلی در مراحل مختلف کار برای جلوگیری از بروز ضایعات و تولید محصول (خدمات یا نتیجه مطالعات) معیوب لازم است.
4- هزینه منابع (منابع انسانی و مواد اولیه) عامل تعیین کننده در انتخاب آنها نباشد- هدف مدیریت باید کاهش هزینه تمام شده از طریق کاهش هزینه ها در کل فرآیند و واحدهای تابعه باشد، منابع ارزان قیمت ممکن است خود باعث هزینه های بالاتر، ضایعات بیشتر و کار معیوب باشند.
5- بهسازی مستمر سیستم تولید (یا خدمات مطالعات و نظارتی)- تحقیقات مستمر در جهت بهبود کیفیت و بهره وری، کاهش هزینه ها و بهبود بخشی معیارها و استانداردها برای دستیابی به سطح بالاتری از کیفیت
6- انجام آموزشهای ضمن خدمت- داشتن برنامه مستمر آموزش ضمن خدمت برای بهره گیری از روشهای جدید
7- رهبری و هدایت فعالیتهای کارکنان با استفاده از تکنیکهای جدید- ایجاد انگیزش، آموزش، افزایش آگاهی و ارزیابی به منظور رشد مهارتهای کارکنان در استفاده از تجهیزات، تکنولوژی، سخت افزارها و نرم افزارهای جدید
8- از بین بردن ترس و نگرانی در محیط کار- به منظور رشد خلاقیت و آزادی ابراز پیشنهادات سازنده و مستدل و نهایتا ایجاد محیط کار پویا و شاداب لازم است.
9- حذف محدودیتها و موانع موجود در بین واحدها- پرسنل مختلف در واحدهای مختلف باید بتوانند بدون در نظر گرفتن خشکی و درجه رسمیت بالای ارتباطات سازمانی و با حفظ صمیمت و تفکر همکاری نسبت به گردهمایی و همفکری در جهت حل مشکلات و در راستای اهداف سازمان بصورت گروهی عمل کنند.
10- پرهیز از دادن شعارهای صوری و کم محتوا- شعارهای غیر قابل دسترسی مانند ((انجام کار بدون نقص)) ما را به جایی نمی رساند، به جای این شعارها باید به ریشه یابی نقص و اصلاح سیستم اقدام نمود تا در نتیجه این اقدامات، کار با کمترین نقص انجام شود
11- اکتفا نکردن به ثبات در استانداردها و اهداف مقداری- فرآیندها و فرآورده ها مستمرا باید در حال بهسازی بوده و همه آنها در جهت جلب رضایت و اعتماد مشتری باشند، به یک معیار ثابت نباید بسنده کرد و پس از رسیدن به آن استاندارد باید به دنبال استانداردهای بالاتر رفت.
12- حذف موانعی که بر سر راه ارتباطات بین کارکنان بوده و باعث اختلال درکار می شود- درجه رسمیت ارتباطات سازمانی نباید در حدی باشد که مانع از صمیمت و همکاری در جهت اهداف سازمانی گردد.
13- تهیه و اجرای برنامه ای جامع و توانمند در زمینه بازآموزی و بهنگام کردن دانش و مهارت پرسنل
14- اعلام حمایت دائمی مدیریت از هر گونه بهبود در کیفیت و بهره وری- تمام پرسنل بایستی از فلسفه مدیریت کیفیت جامع (TQM) آگاه و زمینه مشارکت آنها در بهبود مستمر کیفیت، نوآوری و شکوفایی استعدادها فراهم گردد.
اصول مدیریت کنترل کیفیت در قوانین GMP
آنچه مسلم است در یک نظام کیفی مبتنی بر اصول GMP بخش اعظم بندهای استاندارد به سیستم کنترل کیفیت اختصاص دارد. در چنین وضعیتی دپارتمان کنترل کیفیت در یک سازمان همچون یک واحد تولیدی مستقل عمل می نماید که " محصول " آن نتایج آزمایش ها ، بررسی ها و یافته های مختلف دیگر می باشد. برای نیل به این هدف یک دپارتمان کنترل کیفیت نیاز به سه عنصر مهم دارد:
۱- ساختمان، پرسنل آموزش دیده و منابع مالی کافی
۲- تجهیزات و مواد اولیه مناسب
۳- یک برنامه تضمین کیفیت کارآمد و قوی
با وجود این عناصر مدیریت دپارتمان کنترل کیفیت قادر خواهد بود اهداف کیفی یک سازمان را در جهت برقراری استانداردهای تعریف شده پیش برد.
در همین راستا مدیر کنترل کیفیت بایدبا:
۱- ایجاد پست های سازمانی مدیریتی و فنی در جهت اطمینان از عملکرد مطابق با سیستم های کیفی
۲- ایجاد چارت سازمانی و ابلاغ شرح وظایف مکتوب
۳- نظارت و آموزش مستمر
در جهت خط مشی کیفی از پیش تعیین شده سازمان گام بردارد.
در هزاره جديد، مديريت رفتار سازماني، بايد اصول موثر در هزاره قديم را بهكارگيرد. نويسندگان اين مقاله، پس از بررسي رفتار سازماني و متون مديريت براساس واقعيتهايي كه در طول بيش از 25 سال تجربه عملي و دانشگاهي بهدست آمده است، اين اصول را در هفت اصل اساسي تدوين كردهاند، كه براي هزاره جديد مناسبند.
1 - افراد سركش
اين افراد اغلب باعث پيشرفت ناگهاني در دانش و تكنيكها ميشوند.
اين افراد از عوامل تغييرند و اغلب با نقزدنهاي ممتد موجبات برخي تغييرات را در سازمان فراهم ميكنند. آنها بهندرت مطالب از قبل اعلام شده را ميپذيرند و چون سري نترس دارند و ضوابط قراردادي گذشته را قبول ندارند، ثروتي باارزش بهشمار ميروند. بههمين خاطر مدير موفق كسي است كه هميشه با اين افراد در ارتباط باشد، زيرا آنها راهنمايي براي آينده هستند.
2 - تجربه مديريت
قبل از توبيخ رسمي كاركنان، مدير ميبايد از خود بپرسد تاچه اندازه موفق شده انگيزه سوال و اعتراض را در افراد بهوجود آورد. يك اصل اساسي روانشناسي موسوم به <قانون تاثير> ميگويد رفتار نتيجه عمل است. رفتار مثبت افراد با تشويق تكرار ميشود و رفتار بد با تنبيه كاهش مييابد.
ازطرفي هم گاهي سرپرستان براي انجام بد كارها پاداش ميدهند. براي مثال، فرض كنيد يك كارمند كه علاقه به كار در تعطيلات آخر هفته را ندارد، هنگام كار در تعطيلات، ناراحتي ايجاد ميكند. و لذا اگر سرپرست چاره كار را به عدم واگذاري كار در تعطيلات ببيند، به كارمند نشان ميدهد كه راه رسيدن به خواستهها، ايجاد ناراحتي است. و لذا موارد ناخوشايند هميشه كار نامناسب كارمند را بهدنبال خواهد داشت. سرپرستان، هميشه كاركنان را بهخاطر كار ضعيف آنها مورد سرزنش قرار ميدهند بدون آنكه به نقش خود در ايجاد اين وضعيت توجه كنند.
3 - ترس مفيد
مسلماً ترسي كه بهخاطر ابهت مدير در كاركنان بهوجود ميآيد، در دنياي كسبوكار جايي ندارد. اما درجهاي از ترس قابل قبول، ميتواند مفيد باشد. براي مثال، ترس ممانعت از ادامه كار يك گروه بهخاطر ايجاد ناراحتي براي يك نفر و يا براي خانواده يك نفر، و يا ترس بسيار معمول اينكه، اگر رقابت بين گروهها كنترل شده نباشد، چه تاثيرات مخربي خواهد داشت و نهايتاً از ادامه اين رقابتها جلوگيري خواهدشد.
هرگز نبايد اين نوع ترسها ناديده گرفته شده و يا حذف گردند. اگر اين ترسها وجود داشته باشند، ميتوان اطمينان حاصل كرد كه بزودي هركدام از آنها جاي خود را به يك ترس بزرگتر خواهند داد. و آن ترس براي ادامه بقا سازمان ضروري است. ترس، سازمان را بيدار و زنده و كمي عصبي نگه داشته و باعث جلوگيري از بيتفاوتي ميگردد. يك برخورد ملايم و جزيي از نشانههاي يك سازمان سالم است. اين فشار روحي ملايم، حداكثر بازدهي كاركنان را بهدنبال خواهد داشت.
4 - قانون طلايي
قانون طلايي <با ديگران طوري رفتار كن كه ميلداري ديگران با تو رفتار كنند> واقعاً بهترين سياست نبوده و بهتر است به جاي آن از سياست: <با ديگران طوري رفتار كن كه آنها ميخواهند> استفاده شود. در سال 1969 يك مثال در يكي از شمارههاي مجله <بررسي توسعه بينالمللي> آمده است، كه بهطور روشني جنبه منفي قانون طلايي را وقتي كه يك سرپرست ميخواهد بدون هيچگونه چونوچرايي از اين قانون پيروي كند، نشان ميدهد.
در روزگاري، سيلي بزرگ آمد و بر دو مخلوق خداوند تاثير گذاشت. يك ميمون و يك ماهي. ميمون زرنگ، باتجربه و خوششانس بود. از يك درخت بالا رفت و از آب طغيان زده نجات يافت. همانطور كه از جاي امن خود به پايين نگاه ميكرد، ديد كه يك ماهي بيچاره در برابر جريان سريع آب تقلا ميكند. به قصد كمك به ماهي، خود را به پايين رسانيد و ماهي را از آب گرفت، كه در نتيجه مرگ ماهي اجتنابناپذير بود.
بسياري از مديران نيز تصور ميكنند كه فكر، احساس و تمايل كاركنان را ميشناسند و لذا همانطور كه مديران ميخواهند، با كاركنان رفتار ميكنند كه نتيجه چنين رفتاري نامطلوب است.
اولين رمز موفقيت در مديريت موثر، شناخت افرادي است كه ما با آنها سروكار داريم. برخي بستني شكلاتي را دوست دارند، درحالي كه بعضي ديگر بستني توتفرنگي را ترجيح ميدهند. بهخاطر آنكه ممكن است ما بستني وانيلي را دوست داشته باشيم، نبايد فكر كنيم كه ديگران هم بايد همينطور فكر كنند.
5 - تلاش براي تغيير
دريكي از پرفروشترين كتابها بهنام <براي چيزهاي كوچك خودتان را ناراحت نكنيد... و همه چيزها كوچك هستند>، نويسنده توضيح ميدهد كه چرا نبايد اجازه بدهيم چيزهاي كوچك در زندگيمان تاثير بگذارند. اين گفته احتمالاً در زندگي يك نفر صحيح است. ما قبول داريم كه بعضي از چيزهاي كوچك مثل: هوا، ترافيك و چيزهاي نامطلوب ديگر را نميتوان تغيير داد. اما بايد سعي كنيم چيزهاي اصلاحپذير را تغيير دهيم.
مهندس معمار <مايزون در روه> ميگويد: خداوند در جزئيات وجود دارد; اگر ما كلمه قصار او را در انجام كارها جدي بگيريم، ضروري است تا به جنبههاي كوچك كار توجه كنيم. تصوير كلي مهمتر از جزئيات نيست. و يا تصوير كلي مهم است، اما از جزئيات مهمتر نيست. <چيزهاي جزيي، ايدهآلها را ميسازند و ايدهآلها چيزهاي جزيي نيستند.
6 - بازكردن گره مشكلات
سازمانها و مديران موفق در هزاره جديد براي اتخاذ تصميم، مشكلات را باز كرده و روي اجرا و نتايج حاصله تاكيد ميكنند. اجازه ندهيد حرف جاي عمل را بگيرد. يكي از موانع تبديل علم به عمل، تمايل به يكسان پنداشتن اين دو است. در ذيل به بعضي از اين موانع اشاره ميشود:
احتمال دارد شما حرف را جايگزين عمل سازيد وقتي كه:
بهنظر ميآيد كه جملات، ايده، مراحل و ساختار پيچيده، از انواع ساده آن بهتر باشد;
اين اعتقاد وجود دارد كه مديران افرادي هستند كه حرف ميزنند و ديگران كار را انجام ميدهند;
شخصيت بالا، از زياد صحبت كردن و تفسير ايدههاي ديگران به دست ميآيد.
گزارشهاي مربوط به ماءموريتها، صورت مسائل سازماني و توضيحات آنها، برنامههاي عملياتي يك ساله، و برنامهها و نقشههاي پنجساله، جاي عمل را نميگيرند. بلكه آنها راهنما و محركي براي عمل هستند. درحقيقت، علم معاني بيان يكي از اصول اساسي اوليه براي عمل كردن است. لكن فقط صحبت كردن و يا نوشتن درمورد كارهايي كه بايد انجام شوند، كافي نيست. عمل كردن و جهتدهي عمليات، يك كار ضروري براي تكميل كارهاست. بنابراين، آماده حركت و اقدام بودن، شعار سازمانهاي موثر در آينده خواهدبود.
بهعبارت ديگر، مديران موفق در هزاره سوم، ميبايد آماده حركت باشند. و لازم است سازمان خود را به دلخواه تغيير دهند، نه آنكه خود را با آن تطبيق دهند. آنها، به جاي آنكه خود را با آن شرايط همآهنگ سازند، بايد افرادي باشند كه بتوانند دنيا را تغيير دهند. افراد آماده حركت از موقعيتها استفاده كرده و تغييرات لازم را بهوجود ميآورند. طبق مقالهاي كه توسط تي.اس. بيتمن و جي.ام. گرنت در روزنامه رفتار سازماني در سال 1993 چاپ شده است، افراد آماده حركت، شناساييكننده راهحلهاي مشكلاتند. برعكس، افرادي كه آماده حركت نيستند در شناسايي مشكلات كوتاهي كرده و فرصتها را از دست ميدهند. آنها از خود ابداعگري كمي نشان ميدهند، به ديگران تكيه دارند و عادت دارند شرايط را تحمل كنند.
7 - رعايت ادب
سازمان بابت بيادبي در محيط كار، فرياد به زيردستان، نوك همكاران را چيدن يا اطلاعات را منتقل نكردن، ميبايد بهاي سنگيني را بپردازد. طبق مقالهاي كه امسال به نام <اهميت مهرباني>، در مج---له <ب---ررسي م--دي--ريت> ت--وسط <جي.سي.مككيون> چاپ شد، برخوردهاي غيرمودبانه تاثير منفي روي كاركنان دارد و آنها در مقابل كارفرما، تعهد كمتري را درخود حس ميكنند.
برخي از مهندسان عالي رتبه معمولاً داراي غرور بوده و نميخواهند خود را به افراد نزديك سازند. آنها فكر ميكنند كه روابط انساني مساله مطلوبي براي سطح عالي مهندسي نيست. لذا متخصصان با غروري كه دارند، از اطلاعات اوليه روابط انساني و روشهاي حل مشكلات محرومند. ازطرف ديگر، كارشناسان خارجي اعتقاد دارند كه مهارت كاري براي موفقيت آنها كافي بوده و به آشنايي با تاريخ، فرهنگ و آداب و رسوم كشوري كه درآن كار ميكنند، اهميت نميدهند كه اين بيتوجهي در كشورهاي مختلف نتايج نامطلوب متفاوتي را درپي دارد. بايد دانش و مهارت لازم را در اين مورد بهدست آورد و بهطور شايستهاي آنها را بهكار بست.
تكبر و خودبيني فقط مربوط به رشته مديريت نيست. ايدهها، سيستمها، روشها و شيوههاي قابل قبول در يك زمينه علمي، در زمينه ديگر ناديده گرفته ميشوند. براي مثال، متخصصان رهبري در دانشگاهها تمايلي به مشاوره با متخصصان رهبري در بخش كسبوكار، درخصوص متون رهبري را ندارند، و برعكس. و اين بهخاطر خودخواهي متخصصان در هر دو بخش است. همينطور متخصصان علوم بهداشتي، در طب و روانشناسي، درمورد تحقيقاتشان خود را بينياز از مشاوره با يكديگر احساس ميكنند و لذا متخصصان روانشناسي، هنگام معالجه بيماريهاي رواني، متون روانشناسي كلينيكي را ناديده ميگيرند و متخصصان روانشناسي كلينيكي، متون پزشكي را ناديده ميگيرند.
نتيجهگيري
مديريت رفتار سازماني موثر، در هزاره جديد نياز به مديران و سرپرستاني دارد كه از اصولي كه در هزاره قديم موثر بودهاند، استفاده كنند. لذا ضمن اظهار اينكه مطالب ارائه شده پيشگفته كامل نبوده و شامل كليه جزئيات نيست، اعلام ميدارد كه اصول اساسي مذكور براي هزاره جديد مناسب هستند.
شاید قبل از هرچیز لازم باشد در مورد این موضوع بحث کنیم که «مذاکره چیست؟» و «چرا یادگیری فنون مذاکره برای ما اهمیت زیادی دارد؟»
همه ی ما می دانیم که مذاکره یکی از ابزارهای اساسی ارتباطات و یکی از مهمترین مهارت های ارتباطی می باشد. ما در طول شبانه روز مدام در حال برقراری ارتباط با دیگران هستیم و رفع نیازهای خود را در گرو ارتباط برقرار کردن با دیگران می دانیم. اگر به زندگی روزمره خود کمی توجه کنید، اهمیت و ضرورت برقراری ارتباط را در زندگی خود در می یابید. در بیان اهمیت ارتباطات، این نکته نیز ضروری است که علاوه بر اینکه ارتباط ابزاری برای ارضای نیازهای انسان است، خود نیز یک نیاز است که این از «اجتماعی بودن» انسان نشأت می گیرد و شاید بتوان گفت انسان بدون برقراری ارتباط نمی تواند زنده بماند.
شاید تا اینجا این سوال برای شما پیش آمده باشد که بحث درباره اجتماعی بودن انسان و اهمیت ارتباطات چه جایگاهی در یک «نشریه تخصصی مهندسی صنایع» می تواند داشته باشد؟
دنیای صنعت و تجارت امروز، دنیای پیچیده ای است و همچنین روابط انسانی در این صنعت جایگاه خاص و پیچیده ای پیدا کرده. در این صنعت و تجارت کسی موفق است که هنر برقراری ارتباط را به خوبی می داند. فروشنده ای موفق است که بتواند با مشتری خود به خوبی ارتباط برقرار کند. مشتری ای موفق است که بتواند با فروشنده مورد نظر به صورت تکنیکی ارتباط برقرار کند. مدیری موفق است که اصول مذاکره و برقراری ارتباط با سازمان های دیگر و همچنین با کارمندان خود را به خوبی می داند و در نهایت مهندس صنایعی موفق است که بتواند نتایج تحقیقات و پروژه های انجام شده را در قالب «پیام» به مسئولین اجرایی به طور موثر منتقل کند.
بنابراین «مهارت برقراری ارتباط» و در رأس آن «مهارت مذاکره» برای یک مهندس صنایع جزو مهارت های کلیدی و مهم می باشد.
اما قبل از اینکه بحث اصلی خود را در مورد مذاکره شروع کنیم لازم است برخی از اصول کلی ارتباطات را در قالب مقدمه ای مختصر بیان کنیم زیرا برای اینکه مذاکره کننده خوبی باشیم، ابتدا باید ارتباط گر ماهری باشیم.
ارتباط فرایندی است که طی آن پیامی از طرف فرستند به گیرنده منتقل می شود. فرایند به مجموعه ای از فعل و انفعالاتی گفته می شود که به هدف خاصی انجام می شوند. اجزای فرایند ارتباطی را می توان به صورت زیر تعریف کرد:
1ـ پیام: پیام شامل سه بخش است. یعنی انتقال پیام از سه راه انجام می شود:
1ـ کلامی (که 7% پیام را تشکیل می دهد.)
2ـ لحن صدا (که 38% پیام را تشکیل می دهد.)
3ـ زبان بدن (که 55% پیام را تشکیل می دهد)
این بدان معنی است که برای موفقیت در برقرار ارتباط، باید غیر از مهارت های کلامی، مهارت های غیر کلامی خود را نیز به خوبی تقویت کنیم. مثلا اصول زبان بدن را به خوبی بیاموزیم.
باز خورد نیز یعنی اعلام اینکه گیرنده تا چه حد متوجه پیام گیرنده شده و یا اینکه با او موافق است یا مخالف. بازخورد نیز تمام ویژگی های پیام را دارا می باشد.
2ـ فرستنده: یک فرستند باید بر ویژگی ها و اجزای یک پیام تسلط کافی داشته باشد و همچنین به فرستنده فرصت بازخورد دادن را بدهد. در این مقاله مجال باز کردن همه ی تکنیک های مربوط به انتقال پیام نیست.
3ـ گیرنده: گیرنده علاوه بر دانش و تسلط کافی بر ویژگی های پیام، باید دارای مهارت «خوب گوش کردن» نیز باشد. گوش کردن نیز تکنیک هایی دارد که باید بر روی آنها به خوبی کار شود. همچنین گیرنده مهارت بازخورد دادن را نیز نیاز دارد.
4ـ کانال ارتباطی: کانال ارتباطی شیوه ی ارتباط است که شامل رو در رو، تلفنی، نوشتاری و... می باشد. بهترین کانال ارتباطی کانالی است که دارای کمترین پارازیت باشد و همچنین بتوان به وسیله ی آن هر سه اجزای پیام را منتقل کرد. بنابراین بهترین کانال ارتباطی کانال رو در رو است. زیرا در ارتباطات تلفنی زبان بدن (یعنی 55% انتقال پیام) وجود ندارد و در ارتباط نوشتاری فقط پیام کلامی (یعنی فقط 7% ارتباط) شکل می گیرد. به همین خاطر است که گفته می شود مذاکرات مهم حتماً باید به صورت رو در رو و حضوری انجام شود.
برای فرایند ارتباطی، مانند هر فرایند دیگری می توان بازده تعریف کرد. ارتباط موثر وقتی شکل می گیرد که بازده فرایند ارتباطی به سمت 1 میل کند. بازده فرایند ارتباطی به صورت زیر تعریف می شود:
2ـ تعریف مذاکره
مذاکره از جمله مفاهیمی است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده اما تمام این تعاریف، فقط در جزئیات با هم تفاوت دارند. در یکی از این تعریف «مذاکره فرآیندی گفتوگو محور اطلاق میشود که روی یک موضوع مشخص به منظور حل یک اختلاف یا رسیدن به منافع مشترک بین دو یا چند نفر یا گروه انجام میپذیرد، به شرط آن که بتواند رضایت طرفین را برآورده سازد.»[1] و در یک تعریف دیگر «روندی است کی طی آن دو یا چند نفر در مورد مبادله داشته های خود و رسیدن به نتایج موثر با یکدیگر به گفتگو می پردازند.».
3ـ انواع مذاکره
مذاکره را می توان با داشتن دیدگاه های متفاوت، به صورت های مختلفی تقسیم بندی کرد. یکی از این تقسیم ها بر اساس نتیجه مذاکره می باشند که آن را به سه دسته تقسیم می کند:
3ـ1ـ مذاکره بازنده ـ بازنده: مذاکره ای که در آن هیچ یک از طرفین به اهداف خود نرسیده اند و در واقع مذاکره موثری صورت نگرفته است.
3ـ2ـ مذاکره برنده ـ بارنده: مذاکره ای که در آن یکی از طرفین به قیمت نابود کردن طرف مقابل یا به قیمت اینکه دیگر هیچ نفعی از مذاکره نبرده است، به هدف خود می رسد. این مذاکره نیز مذاکره ی موثری نمی باشد.
3ـ3ـ مذاکره برنده ـ برنده : مذاکره ای که در آن هر دو طرف به هدف خود دست یافته اند بدون اینکه مشکلی پیش آمده باشد و یا به روابط بین فردی طرفین خدشه ای وارد شده باشد. هدف یادگیری اصول مذاکره، انجام مذاکرات برنده ـ برنده است.
نوع دیگری از دسته بندی را می توان برای مذاکرات تصور نمود و آن هم از دید شیوه مذاکره می باشد. از نظر شیوه مذاکره، مذاکرات به دو دسته سنتی و اصولی تقسیم می شوند. روش سنتی به نام «چانه زنی» نیز معروف است. در روش سنتی هر کس می خواهد سهم خود را از کیک بردارد یعنی سود یک طرف موجب زیان طرف دیگر می شود. اما در روش اصولی دو طرف با هم همکاری کرده و کیک بزرگتری خواهند داشت. مذاکرات سنتی نیز خود به دو دسته ملایم و سخت تقسیم می شوند که در قسمت بعدی انواع مذاکره را با هم مقایسه می کنیم.
4ـ مقایسه شیوه های مذاکره
ـ در مذاکره سنتی ملایم، هدف نیل به توافق است. در مذاکره سخت، هدف پیروزی است اما در مذاکره اصولی هدف نیل به یک نتیجه معقول است که با کارایی و به طور دوستانه به دست آید.
ـ در مذاکره ملایم امتیاز می دهید تا تداوم روابط بین فردی را تامین کنید. در مذاکره سخت به عنوان شرط تداوم روابط، امتیاز می گیرید و در مذاکره اصولی اشخاص را از مسئله جدا می کنید.
ـ در مذاکره ملایم باید با اشخاص و مسئله نرم برخورد می کنید. در مذاکره سخت با اشخاص و مسئله سخت برخورد می کنید اما در مذاکره اصولی، به اشخاص نرم و با مسئله سخت برخورد می کنید.
ـ در مذاکره ملایم، به دیگران اعتماد می کنید. در مذاکره سخت به دیگران اعتماد نمی کنید اما در مذاکره اصولی مستقل از اعتماد مذاکره می کنید.
5ـ ویژگی های یک مذاکره خوب
یک مذاکره خوب را با سه ویژگی می توان شناخت:
5ـ1ـ بایستی به یک موافقت معقول منتهی شود.
5ـ2ـ باید موثر و دارای کارایی باشد.
5ـ3ـ باید روابط بین فردی را بهبود بخشد یا حداقل به آن خللی وارد نکند.
6ـ تکنیک های مذاکره اصولی
6ـ1ـ همیشه بیش از اینکه صحبت کنید، گوش بدهید: اصولا کسی که زیاد حرف می زند اطلاعات را از دست می دهد، تمرکز حواس خود را از دست می دهد و معمولا در موضع ضعف قرار می گیرد.
6ـ2ـ اولین پیشنهاد را به طرف مقابل واگذار کنید: هیچ گاه اولین پیشنهاد را شما ندهید زیرا ممکن است طرف مقابل پیشنهاد بهتری که بیشتر به نفع شماست را برای شما داشته باشد.
6ـ3ـ برای خود خط کف مشخص نکنید: خط کف عبارت است از موضعی که قابل تغییر نیست. تعیین خط کف مضراتی دارد که عبارتند از:
ـ توانایی بهره گیری شما را از آنچه در طی مذاکره به آن پی بردید کاهش می دهد.
ـ قدرت خلاقیت و نوآوری شما را کاهش می دهد.
ـ گوش شما را به هر حرف تازه ای می بندد.
6ـ4ـ از معیارهای عینی استفاده کنید: در توافقات خود از قوانین، استانداردها، لیست قیمت ها و ... استفاده کنید. این معیارهای عینی باید مستقل از خواسته هریک از طرفین باشد و همچنین باید علمی و مشروع نیز باشد.
7ـ نیرنگ های مذاکراتی
7ـ1ـ اطلاعات نادرست و ساختگي: دادن اطلاعاتی بر خلاف واقعیت، که یکی از قدیمی ترین نیرنگ های مذاکراتی است.
راه حل: افراد را از مسئله جدا کنيد. تا زماني که براي اعتماد به ديگران دلايل کافي نداريد از اعتماد به آنها پرهيز کنيد و مذاکرات را مستقل از اعتماد دنبال کنيد
7ـ2ـ. اختيارات مشکوک و مبهم: ممکن است طرف شما خود را داراي اختيارات کامل در مورد موضع جلسه جلوه دهد در صورتيکه واقعيت چنين نباشد. در اين مواقع پس از اعلام مواضع و موافقت نهايي شما، تازه اعلام ميکند که بايد موافقت و تاييد شخص ديگري را کسب کند! به اصطلاح به خود اجازه ميدهد که "يک گاز ديگر به سيب بزند!"
راه حل: پيش از شروع مباحث جدي و تصميم گيري با طرح اين سوال که " اختيارات شما در مورد اين موضوع چقدر است؟ " در مورد ميزان اختيارات طرف تحقيق و بررسي کنيد.
7ـ3ـ. موقعيتهاي اضطراب آور: شما بايد در مورد سوالات متواضعانه و مودبانه اي که مطرح ميشود مانند: "آيا مايليد مذاکرات در محل شما انجام شود يا در محل آنها يا در محل بي طرف؟" حساس باشيد. راه حل: سريعا موقعيتهاي موجود را تحليل کنيد و آگاه باشيد که ممکن است تمامي اين شرايط طوري طراحي شده باشد که شما را وادار سازد بخواهيد به توافق رسيده و امتياز دهيد. بنابر اين درنگ نکنيد و مطلوب خود را به صراحت مطرح سازيد.
7ـ4ـ حملات شخصي: ممکن است طرف مقابل شما با بيانات شفاهي يا رفتار ناشايست قصد ناراحتي شما را داشته باشد. حتي ممکن است در مورد لباس يا ظاهر شما صحبت کند. ممکن است با منتظر نگه داشتن شما براي ورود به جلسه يا قطع جريان مذاکرات براي اينکه با افراد ديگري صحبت کند، سعي به بي حرمت کردن شما داشته باشد. ممکن است طي مذاکرات شما را ناآگاه و نادان جلوه دهد و با طفره رفتن از گوش دادن به سخنان شما، وادارتان سازد که حرف خود را تکرار کنيد. [2]
» "رابرت دانهام"مدير پيشين سيستمهاي كامپيوتري "موتورولا" و بنيانگزار برنامة سراسري پرورش مديران اجرايي 14 اشتباه فاحش مديران ارشد را بدون توجه به صنعت چنين توصيف مي كند:
1-گوش ندادن:
» به سخنان كاركنان خود توجه نمي كنيد بلكه فقط با آنها صحبت مي كنيد. نتيجه اين شيوه فقدان تعهد, وفاداري و احساس تعلق و نيز افزايش انزجار و دلسردي كاركنان است.
2-افراط در تعهد:
» اگر نتوانيد كاركناني پرورش دهيد كه در مواقع لازم بتوانند پاسخ منفي دهند, به جاي يك استراتژي موفقيت آميز، با كار بيش از حد, دستاورد اندك, نارضايتي مشتري و «قهرماناني مرده1» دست به گريبان خواهيد بود.
3-دل خوش كردن به آمار و ارقام:
» آمار و ارقام تنها نتيجه فرعي تصميمات شما هستند. انجام اقداماتي به منظور تغيير اعداد, بدون توجه به عوامل پديد آورنده اين اعداد (از جمله پيشنهادهاي ارزشمند, اجراي عالي, رضايت مشتري و انگيزه و اشتياق كاركنان), ونيز بدون توجه به مديريت اين عوامل, در نهايت به نتايجي مخرب مي انجامد.
4- پذيرش تعهدهاي مبهم و نامشخص يا پرهيز از تعهد:
» توافقهاي مبهم و نامعين و فقدان استانداردي روشن براي ايجاد و پذيرش تعهد و مديريت آن، به اتلاف نيرو و كناره گيري كاركنان مي انجامد. همچنان كه پرهيز از پذيرش تعهد و مسئوليتي روشن نيز همين نتايج را در پي خواهد داشت.
5- توجه به مشتري در اولويت آخر:
» انجام وظيفه بدون توجه به واكنش مشتري به آنچه انجام شده و چگونگي انجام آن, رضايت مشتري را سلب مي نمايد.
6- ترس و بي ميلي نسبت به ارزيابي عملكرد:
» گفتگوي صادقانه و مستقيم، يك مهارت ارزشمند است كه انجام آن مستلزم مقداري جرأت و شهامت است. مديران ارشد بايد ياد بگيرند كه زمينه هاي ارايه بازخور مستقيم و به موقع عملكرد را فراهم نمايند.
7- تيم سازي, فقط به شكل صوري:
» تيمها تنها گروه هايي از افراد نيستند كه با هم كار مي كنند, مهارتهاي ايجاد تيمهاي واقعي با عملكردي مطمئن و اثر بخشي, بايد آموخته شوند و واقعيت اين است كه, كمتر كسي از اين مهارتها برخوردار است.
ايجاد تعهد, توانايي شنيدن, مديريت روحيه, مبارزه و غلبه بر كاستي ها , مديريت رضايت مشتري, برنامه ريزي اثر بخش, استانداردهاي مشترك واضح و روشن, اصول اخلاقي معين, حضور و موجوديت و منفعل نبودن.
8-خالي بودن چنته مديريت:
» مديريت اثر بخش مستلزم دامنه اي از مهارتهاست و اغلب مديران همه مهارتها و توانائيهاي لازم را ندارند. كليدي ترين اين توانايي ها عبارتند از تيم سازي, توانايي ايجاد تعهد، توانايي شنيدن، مديريت روحيه، مبارزه و غلبه بر کاستي ها، مديريت رضايت مشتری، برنامه ريزی اثربخش، استانداردهای مشترک واضح و روشن، اصول اخلاقي معين، حضور و موجوديت و منفعل نبودن
9- دستور دادن به جاي درخواست كردن و ايجاد تعهد:
» احساس تعلق و تعالي در افرادي كه صرفاً فرمان پذيرند ديده نمي شود و معمولاً دستور دادن به امتناعي همراه با آزردگي مي انجامد. در واقع آنچه كه در پي آن هستيم, احساس تعلق به سازمان, غرور و دلبستگي است و اينها وقتي ايجاد مي شود كه فرد نسبت به آنچه انجام مي دهد, متعهد باشد.
10- ناتواني در ايجاد اعتماد يا غلبه بر عدم اعتماد:
» اعتماد احساسي مبهم برخواسته از سوابق قبلي نيست. ايجاد اعتماد, بازسازي و حفظ اعتماد موجود مهارتهاي ارزشمندي هستند كه كمتر در رفتار مديران مشاهده مي گردند و بايد آموخته شوند.
11- نداشتن طرح كاري روشن:
» يك هدف كمي يا بيانيه چشم انداز2, تنها بخشهايي از يك طرح كاري هستند. طرح كاري مستلزم يك استراتژي روشن, نقشها و مسئوليتهاي روشن, ارزش و اهميت كافي براي مشتريان و تيمي آماده و توانمند براي اجرا است.
12- چون من گفتم:
» شدت عمل تنها به دستور دادن منتهي مي شود نه جلب احترام و تعهد ديگران. شدت عمل قدرت و نشاط سازمان را نابود مي كند و كاركنان را ضعيف و شكست خورده رها مي سازد.
13- متعهد نبودن به يادگيري:
» ما بايد ياد بگيريم كه از اشتباهاتمان، موفقيتهايمان و تجاربمان بياموزيم. ما بايد ياد بگيريم كه چگونه از ديگران بياموزيم؛ بويژه از آنها كه ريسك كرده اند و موفقيت و شكست را تجربه نموده اند.
14- بدبيني و عيب جويي نسبت به مديريت:
» افراد داراي حرفه مديريت, مديران و به طور كلي فرهنگ موجود, اغلب به شيوه اي عيب جويانه و به نحوي استهزا آميز به مديريت مي نگرند.
» براي تعيين استاندارد مهارت هاي مديريتي و برنامه هاي اثر بخش تعهد لازم است. رابرت دانهام با بيش از بيست سال تجربه به عنوان مدير اجرايي و پرورش دهنده مديران اجرايي در اين مسير بر تعيين دقيق زيربناها و مهارتهاي عملي, تعهد, اعتماد, ارزش و رضايت, به عنوان پايه هاي مديريت موثر و رهبري شركت تاكيد مي كند.
آيا بزرگترين اشتباهات مديران ارشد درسازمان و صنعت شما نيز همين اشتباهات است؟ اگر دانش و تجربه رابرت دانهام به وي اجازه داده است كه درباره اشتباهات مديران كشورش اظهار نظر نمايد، شما هم مي توانيد با تكيه بر دانش و تجربه خويش اشتباهات فاحش مديران را در سطوح مختلف برشماريد. نظر شما چیست؟
این مقاله یک ES را برای ارزیابی افراد بیکار در خصوص پستهای معین نشان می دهد این خبره از تکنیکهای Neuro –Fuzry برای تجزیه و تحلیل یک پایگاه داده ها از افرادبیکار و بنگاهههای کاریابی استفاده می کنند فرآیند انطباق یک فرد بیکار با یک کار پیشنهاد شده انجام می شود از طریق یک ...........از سیستم Neuro –Fuzry مجموعه های ازمایشات گسترده تاریخچه ای از داده های افراد بیکار (که متعلق به یک کلاس اجتماعی هستند) پستهای متعددی را می پذیرند یا رد می کنند.
{ آزمایشات گسترده نشان می دهند که مجموعه های افراد بیکار (که به یک کلاس اجتماعی تعلق دارند) پستهای متعددی را می پذیرند یا رد می کنند.} که در این پروژه استفاده می شود جهت تعیین اوزان پارامتر های سیستم.
مثالهای جدید از Case هایی رسیده از قبول یا رد یک موقعیت بعنوان یک بخش از مجموعه آموزشی در نظر گرفته می شوند. آزمایشات مجدد بعد از دستیابی به یک میزان استاندارد از حالتهای از حالتهای جدید موجود بدست می آید .
خروجی سیستم یک میزانی از مناسب بودن هر فرد بیکار جهت یک کار معین می باشد.
1.معرفی :
یکپارچه سازی شبکه های عصبی و فازی منطقی سبب بوجود آمدن یکسری از سیستم ها تصمیم گیری خبره بسیار قوی شده است. در سالهای اخیر، دامنه مورد مطالعه از فرآیند شبکه های عصبی بصورت گسترده و قابل توجه ای در حال افزایش می باشد. بعلاوه یک میزان موفقیت در استفاده از سیستم های خبره تلفیق بصورت قابل ملاحظه ای افزایش یافته است در بسیاری از زمینه ها مانند طرح ها، درک زبان عصبی، روباتیک ، تشخیص ها بیماری، تشخیص عیب یابی ابزار آلات صنعتی، آموزش، توصیه یابی و بازیابی اطلاعات. بهر حال در مورد کاریابی خبره[1] ادبیات موضوعی مشخصی در گذشته وجود ندارد. فرآیند انطباق یک فرد بیکار با یک شغل مشخص بندرت احتیاج به مطالعات ساختاری بسیار عمیق و هدف یابی کامل نسبت به یک روش Boolean matchin metchal که استفاده می کنند از یک صفحه web مانند A beater tast Europ's career market on the ) انتخاب جداگانه افراد واجد شرایط برای پستهای مختلف یک کار بسیار مشکل می باشد چه در شرکتهای بزرگ چه در شرکت های کوچک و نیاز به سیستمهای تصمیم گیری خبره دارد. نرم افزارSkills Analyzer tod(labate & Meds keys 1993) طراحی شده است برای حل مسائل مدیریتی که کلاس بندی کارمندان به گروههای مختلف را محور کار خود قرار می دهد و ترکیبی از شبکه های عصبی و آنالیزهایی برمبنای قانون را به منظور تقسیم کارمندان شرکت به گروههای کاری مختلف مورد استفاده قرار می دهد.
سیستم فوق یک سیستم خبره است هر چند تکنیک های تلفیقی مورد استفاده آن قدیمی تر می باشند.
تکنیکهای collaboration filtering در نرم افزار Casper (1) جهت بوجود آمدن موتور جستجوی مبتنی بر هوش مصنوعی بوجود آمد. سیستم Casper بر روی زیر سیستمهایی که ذیلا آورده می شوند تمرکز می نماید
1- یک سیستم مشخصه کاربر که یک پایگاه داده از مشخصات رفتاری فرد را بوجود می آورد درون سایت کاریابی که شامل یک موتور فیلترینگ مکانیزه توصیه سرویس ها و یک موتور برای جستجوی فردی می باشد.
2- تکنولوژی سرویس متحرک (2) که بعنوان EMA شناخته می شود یک سرویس توصیه فعال شمرده می شود و در جهت بوجودآوری اطلاعات بر اساس نیاز یا جایی که توجه به کارهای مرتبط می شود برای یک کاربر خاص استفاده می گردد.
متدهایی که بوسیله Casper و EMA استفاده شده است در زمینه توصیه و پدیدآوری اطلاعات می تواند بسیار با موفقیت زیادی در پدیدآوری اطلاعات استفاده شود.
هر چند چنین سیستم هایی خبره نیستند و هیچ مورد واقعی ای در زمینه کاریابی خبره به حساب نمی آیند. آموزش مجدد بر اساس رد نهایی و یا قبول نهایی استفاده کاربر بوسیله بنگاه ها یک نکته حساس می باشد و نمی بایست نادیده گرفته شود. کم نیستند موردهای توصیه شده که با درصدهای بالا یا متوسط توصیه شده اند ولی در یک مصاحبه معمولی رد شده اند توصیه گرهای خبره و سیستمهای پدید آوری آموزش را تضمین نمی کنند و باید بعنوان یک پایگاه داده اطلاعات کار در نظر گرفته شوند نه به عنوان یک کاریابی واقعی ساختار کنونی مقاله که در قسمت 2 آورده می شود معماری ساختار سیستم را نیز تحلیل می کند در قسمت 3 هر یک مطالعه موردی که در یک مثال واقعی کارهای انجام گرفته را بررسی می نماییم.
نتیجه گیری در قسمت 4 انجام گرفته است در ضمیمه 1 مباحث آماری را مورد بررسی دقیق قرار می دهیم.
2.تعریف سیستم :
سیستم ما در این مقاله شامل 4 مشخصه می باشد.
1-ارتباط با یک پایگاه داده فعال که شامل اطلاعات افراد بیکار شاغل و اطلاعات پیشنهاد شده می باشد.
2-استفاده از تکنیکهای فازی- عصبی برای آموزش استنتاجی پیچیدگی فازی واژگان فازی این واژگان استفاده می شوند برای ارزیابی داده ها و فاز و تصمیم گیری نهایی
3- آموزش مجدد سرپرستی شبکه های فازی – عصبی هر کجا که توسط Aolminstartel توصیه گردد.
4-مدل های فازی که طراحی و گسترش می دهد موتور استنتاج فازی
5-بوجود آوری ترکیبی از عناصر فازی برای ارزیابی نهایی یک داده.
6-بوجود آوری یک برنامه werfrindly و قابل انعطاف (توسط فرم های ورودی ویژوال بیسیک)
سیستم ما مبتنی بر مفاهیم شخصی می باشد (مطابق شکل1) که نیاز به یکپارچه سازی به یک سیستم خبره برای دستیابی به خروج نهایی دارد (یعنی برای ارزیابی یک فرد بیکار برای شغل مناسب ) تابع هدف ارزیابی بر مبنای پارامتر که در زیر می آیند فرموله شده اند (شکل 2)
1-سن
2- تحصیلات
3- آموزش های مرتبط
4- تجربه کاری مرتبط
5- زبان های خارجی
6- تسلط بر سیستمهای کامپیوتر
به طور کلی تابع هدف از دو قسمت تشکیل گردیده است. قسمت مقطعی و قسمت احتمالی (تقریبی) قسمت قطعی شامل صدهای صفر و یک در نظر گرفته می شود که فرد متقاضی حتما در یک شغل قرار گیرد.
در احتمالی که چندین محدودیت وجود دارد پایگاه داده بگونه ای فیلتر می شود که تابع هدف بصورت فاز در می آید و باز خود را بصورت که در مقاله sngeno (3) آمده است می آید.
خروجی Fis یک میزان ارزیابی از فرد متقاضی بیکار است که برای یک شغل معین در نظر گرفته می شود. ( یعنی تا چه اندازه فرد متقاضی برای شغل مورد نظر مناسب است)
این مسئله یک مسئله ریاضی احتمالی است با ورودی های پیوسته بدین معنی که شکل انتخاب سرپرست کار را تا اندازه ای حل می نماید.
ما از داده های ارزیابی قبلی به منظور پارامترهای ورودی FISاستفاده می نماییم
1.2 . Rule های مبتنی بر سیستم
در اینجا ما از یک قانون تازی برای کلیه شغل هایی که باید ویزیت شوند استفاده می کنیم بصورت زیر:
Candidate X matches Cnterion
در حالیکه x می تواند فقط یک محموله فازی را شامل شوند (سن – تحصیلات- آموزش- تجربه – زبان و کامپیوتر) مجموعه کلیه قانون های فوق ، قانون کلی سیستم را شامل می شود (جدول 1)
2.2 فازی سازی و قوانین ارزشیابی :
در متن های زیر با متدهای فازی سازی رشته های مرتبط را در تابع هدف فرمول می کنیم در این مقاله استفاده بسیاری از ارتباطات فازی می شود. ارتباطات فازی صفر و یک مجموعه ای از فازی هستند که در موقعیت هر عنصر در x,y را به یک عنصر جامعه امتیاز صفر و یک مشخص می نمایند بصورت دقیق تر : اگر x,y دو عنصر مجموعه باشند داریم:
تساوی فرق یک ارتباط فازی صفر و یک از Xn,Y می باشد هر گاه x,y گسسته باشند می توانیم ارتباط فازی با استفاده از ماتریس زیر تعریف کنیم.
جائیکه یک عنصر عددی از i,j است.
برای فازی سازی ، تعطیلات و آموزش های اضافی و تجربه های کاری مرتبط، ما یک ارتباط فازی بین پارامترها گوناگون برقرار می کنیم . ارتباط فازی نشان دهنده روابط بین پارامترهای مختلف می باشد مقدار عددی هر عنصر مجموعه بعد ار چندین مصاحبه با آژانس های کاریابی در خصوص ارتباط بین پراامترهای مختلف تعیین می گردد. ارزش نهایی هر پارامتر میانگین میزان هایی است که از طریق فوق بدست می اید.
سپس یک ماتریس ارتباط که ماتریس عناصر نامیده می شود بوجود می آید که شامل دامنه مختلفی از یک طبقه است بوجود می آید مانند مکانیک ها، مهندسین )
می توانیم از کدهایی جهت تعریف طبقات و زیر طبقات هر شکل استفاده نماییم. بعنوان مثاال در جدول 2 کد 45 نشان دهنده طبقه اصلی سازندگان و 4513 و 4514 و4590 ویژگیهای یک شغل خاص در زمینه ساخت و تولید را نشان می دهند .
1-2-2- سن
تابع عضویت سن ب مبنای اطلاعات کارمندان می تواند تهیه شود که در آن حد مجاز و مناسب برای هر شکل مشخص می گردد مانند (20-30-25-35-…) بدین منظور ما تابع عضویت فازی برای سنین تعریف می نماییم بگونه ای که محدودیت های از پیش تعیین شده برای حدود مختلف را ارضا نماید. (شکل 3)
در این راه، کاندیدهایی که مقدار سن بدست آمده برای آنها در محدوده نباشند بطور کلی از دور خارج نمی گردند بنابراین s را میزان قدرت این rule می نامیم داریم
Candidate's Age matches Criterion
که بوسیله میزان داده شده توسط فرمول ریاضی بدست می آید.
2-2-2 تحصیلات :
تحصیلات متقاضی در سه رشته ثبت خواهد گردید:
تحصیلات ابتدایی، مدرک و تحصیلات پس از فراغت از تحصیل (تحصیلات تکمیلی) این ویژگیهای بصورت کدهای کاری با یک روش لاینگ عمومی ثبت می شوند.
قانون مربوطه بصورت زیر است :
Candidates Education matches Education criterion.
که بصورت یک ارتباط فازی بین رشته تحصیلی فرد کاندید شده و نیز شغل تقاضا شده می باششد (جدول 3)
قانون قدرت (S2) بیانگر محصول انطباق تحصیلات با میزان تبحر عضو است.
3-2-2- آموزش های اضافی
در این شاخه ما تحصیلات اضافی متقاضی در شغل های معینی را ثبت می کنیم این شاخه فقط می تواند دو مقدار بگیرد. (1 و0)
قانون قدرت (SY) این rule عبارتست از
Candidates training matches training Criterion
که بصورت حاصل ارزیابی آموزش با تبحر فرد می باشد (1و0)
4-2-2- تجربه :
بصورت مشابه ، تجربه قبل فرد به سد قسمت تقسیم می گردد با همان نحوه لدینگ و می تواند تنها دو مقدار صفر و یک (1و0) را بگیرد.
که حاصل به صورت {0.1} با توجه به توانایی فرد داده می شود.
5-2-2- تبحر در زبان خارجی – اطلاعات کامپیوتری:
زبان خارجی و اطلاعات کامپیوتری بوسیله واژگان فازی مرتبط با سطح های (متوسط، خوب ، خیلی خوب، و عالی) ثبت می گردند (جدول 4) .
قانون S6, S5 در این زمینه عبارتند از :
Candidates f. language matches F.language Criterion .
C. knowledge . C .Knowledge Criterion
3-2 آموزش
تمامی قوانین دارای یک سیستم در تصیمم گیری نهایی که بوسیله یک وزن مانند wi برای شاخه ناو در نظر گرفته می شوند.
این اوزن بین (0,1) می باشند بگونه ای که صفر بیانگر کمترین میزان و یا بیانگر بزرگترین میزان می باشد. این اوزان بوسیله الگوریتم های ماشین تغییر می کنند.
نحوه استفاده از اوزان در این مقاله درست مشابه نحوه استفاده از آنها در موارد قبلی بنگاههای کاریابی می باشد اگر یک شغل قدیمی واقعا پذیرفته باشد آنگاه بعنوان یک نمونه مثبت در نظر گرفته می شود و در غیر اینصورت بعنوان یک نمونه منفی .
عناصری که بوجود آمده در یک فایل جاگذاری می کگردند (در یک فایل فاری- عصبی)
این داده ها (ورودی، خروجی) بصورت پشت سر هم در داخل فرمت شبکه های فاری عصبی با توجه به اوزان شان قرار می گیرند.
عملکرد سیستم سپس از طریق یک مجموعه داده ها و بوسیله یک شغل داده های مشخص تست می گردد.
هر نمونه اموزشی شامل داده های ورودی و خروجی بهمراه توضیح داده های خروجی می باشد.
در خلال پروسه آموزش اوزان شبکه از طریق آموزش تطبیق داده می شوند بگونه ای که خطای ریشه دوم بین واقعیت و خروجی کاهش یابد.
در انتهای آموزش سیستم شبکه باید قارد به تحلیل کامل یک داده باشد.
برای توضیح بیشتر اگر ( ) داده های آموزشی باشند ، جائیکه ( ) معیار پذیرش برای آموزش حالت باشد و 1 باشد اگر شغل خاصی قبلاً برای حالت ناپذیرفته شده باشد و در غیر اینصورت صفر باشد .
اهداف آموزشی در یافتن یک بردار وزنی نامیده می شود که خطای ریشه دوم را کاهش می دهد داریم :
در حالتیکه حد پایین اوزان و حد بالای آن می باشد، آموزش بگونه ای انجام می گیرد
مقدمه سازمان چيزي نيست مگر مجموعه اي از افراد. تقريباً در همه سازمانها بزرگترين نقش افراد، انجام دادن كارها يا به قولي پيشبرد وظايف محوله است. اگر اخلاق بر محيط سازمان حاكم باشد يعني هم از طرف سازمان و هم از طرف كاركنانش مراعات گردد از چند جهت مفيد و موثر خواهد بود. اول اينكه اصول اخلاقي به عنوان يك ارزش در سازمان نهادينه خواهد شد. دوم اينكه بين سازمان و افراد روابط موثر، شفاف و دوستانه حكمفرما خواهد بود و بالاخره اينكه شاهد پويايي و عملكرد مثبت كل سازمان خواهيم بود. ارزشهاي اخلاقي خوب و ارزشهاي اخلاقي بد در سازمانها هست اما بستگي به محيط، فرهنگ و شيوه رفتار افراد دارد. رفتار اخلاقي كارمند به دو عامل ارزشهاي شخصي و جو حاكم بر سازمان بستگي دارد. مثلاً هنگامي كه سيستم پاداش سازمان به گونه اي باشد كه رفتار نادرست را به صورت مثبت تقويت كند، افراد خوب هم دست به كارهاي نادرست مي زنند. هنگامي كه سازمان به افراد دروغگو و متقلب و يا كساني كه اعمال خلاف را انجام مي دهند. ارتقاي مقام بدهد و يا آنها را مورد ستايش قرار دهد اين برداشت مي شود كه رفتارهاي غيراخلاقي بازدهي مناسبي دارند، اينجاست كه اصول غيراخلاقي در سازمان ريشه مي گيرد.
اصول غيراخلاقي كدامند؟ حاكميت روابط بر ضوابط تنها يكي از مواردي است كه سازمانها را به طرف اصول غيراخلاقي مي كشاند. موارد ديگري مانند: تاخير ـ ترك محل كار- پنهانكاري - انجام كارهاي شخصي در محيط كار - استفاده از امكانات سازمان به نفع خود - دزدي اموال سازمان - فاش كردن اسرار سازمان - رياكاري و چاپلوسي - اخذ رشوه و... گاهي به صورت ارزش درآمده اند. متاسفانه تمامي موارد پيش گفته كم و بيش در اكثر سازمانهاي دولتي كشورمان وجود دارند.
درباره چرائي پيدايش چنين اصولي در سازمان چندين دليل اساسي را مي توان مطرح كرد. عدم احساس مسئوليت، ضعف ايمان، نبود وجدان كاري، پايبندنبودن به تعهدات خود در قبال سازمان، حاكميت ارزشهاي مادي در برابر ارزشهاي معنوي و... در پيدايش اصول غيراخلاقي در سازمان موثرند.
نقش مدير در پيدايش اصول غيراخلاقي
مديري كه رفتاري درست و صادقانه دارد بدون آنكه قصد آموزش كاركنان را داشته باشد به آنان تعهد اخلاقي را ياد مي دهد.او الگوي كاركنانش در زمينه اخلاق است و مظهر ارزشهايي است كه در سازمان غالب هستند. اگر مدير از كاركنانش انتظار مشاركت در انجام كار، وظيفه شناسي، انضباط و جديت را دارد يا سهل انگاري، كم كاري و حيف و ميل منابع را نمي پذيرد در مقابل آن عدم درك و ناديده گرفتن نيازهاي كاركنان و نيز عدم برقراري شرايط مناسب كاري از طرف مدير پذيرفتني نيست. تجمل پرستي مدير راه را براي بروز رفتارهاي غيراخلاقي در محيط سازمان هموارتر مي سازد.
اتاق كار مجلل و ماشين گران قيمت، برپايي جلسات بي محتوا و مسافرتهاي بي دليل به بهانه ماموريت جزو عواملي هستند كه نقش مدير را در پيدايش اصول غيراخلاقي به اثبات مي رسانند. مسلماً چنين اعمال و رفتاري از طرف مدير تاثيرات سوء و مخربي را در بين كاركنان به جاي خواهد گذاشت و آنان تصوير ذهني منفي نسبت به سازمان و مديرش خواهند داشت.
اقدامات لازم در برخورد بااصول غيراخلاقي در سازمان
1 - ايجاد مدل گزينشي مناسب: افراد براي سازمان يك سرمايه انساني محسوب مي شوند چرا كه سازمان براي جذب و به كارگيري آنان هزينه هاي زيادي را انجام داده است. اگر يك سيستم جامع گزينش در آن حاكم نباشد و از اصول و رويه هاي غيرمنطقي پيروي گردد، يقيناً افراد نالايق و ناكارامد وارد سازمان خواهند شد. مصاحبه هاي استخدامي بايد توسط روانشناسان و كارشناسان مجرب سازمان صورت گيرد تا با آگاهي از روحيات و اعتقادات فرد و نيز شناخت بهتر شخصيت او بتوانند افراد مناسب را انتخاب كنند. اگر سازمان مي خواهد اصول اخلاقي را حاكم كند، پيشگيري تدبير مناسبي از درمان آن است. افراد صادق، امين، باوجدان و درستكار از دل همين سيستم مناسب است كه به سازمـــان راه پيدا مي كنند و باعث ترقي آن مي شوند.
2 - تدوين منشور اخلاقي: تشويق و ترغيب كاركنان به ارزشهاي اخلاقي و حرمت نهادن به آن بدون وجود قانون مكتوب در اين زمينه راه به جايي نخواهد برد و تمام تلاشها براي استمرار اصول اخلاقي در سازمان بي نتيجه خواهند ماند. بهترين راه براي مبارزه بااصول غيراخلاقي همانا عمل به قوانين مدون و پذيرفته شده اي است كه در اساسنامه سازمان ذكر گرديده اند. باوجود يك منشور اخلاقي راه براي بروز رفتارهاي غيراخلاقي مسدود خواهد شد و كسي جرئت پيدا نخواهد كرد كه خارج از اين قاعده عمل كند. چه در صورت تخلف فردي از اين اصول مجازات و برخورد قانوني خواهد شد.
3 - ارزيابي عملكرد : اگر فرد عملكرد ضعيفي از نظر اخلاقي در كارنامه خود دارد علل آن را بايد شناخت. آيا از شغلش ناراضي است؟ شايد شغل وي هيچ تناسبي با علاقه و تخصص او نداشته باشد. يا ممكن است كه فقر و ديگر مشكلات اقتصادي موجود در جامعه باعث شود فرد ناخواسته دست به اعمال غيراخلاقي بزند. آيا شايسته سالاري در سازمان حاكم است؟ ميزان مشاركت و تعهد كاركنان در چه سطحي قرار دارد؟ آيا بين مديران و پرسنل تعارض وجود دارد؟ آيا جو بي اعتمادي و نگرش منفي در محيط سازمان سايه گسترانده است؟به هر حال عوامل پيش گفته مي توانند تاثير زيادي را در رشد اصول غيراخلاقي به همراه داشته باشند. بايد كاركنان مورد ارزيابي عملكرد مداوم قرار بگيرند و يك سيستم پاداش و تنبيه مناسب اتخاذ گردد.
بابرگزاري كارگاههاي آموزشي و توجيهي و پرورش ذهن و روح كاركنان نيز مي توان اعمال و رفتارهاي غيراخلاقي را از صفحه فكري او پاك كرد. آخرين گزينه در برخورد با تكرار اعمال غيراخلاقي در سازمان اخراج و طرد شخص از سازمان است. تا مثل ويروس به ديگر اجزا، سازمان سرايت نكند.
فرايندهاي تقويت كننده اصول اخلاقي
1 - خودشناسي : شناخت بيشتر شخصيت خود و خودسازي درون؛
2 - خودكنترلي : قدرت كنترل و تسلط بر نفس خويش؛
3 - خودارزيابي: احساس تكليف در برابر سازمان و سنجش اعمال نيك و بد خود.
نتيجه گيري
اخلاق يكي از سرمايه هاي اجتماعي هر كشوري است. اگر جايگاه والايي در زندگي مردم نداشته باشد. اثرات آن به مراتب ويرانگر خواهد بود. نابسامانيهاي موجود در جامعه در زمينه اخلاق و ارزش يافتن انگيزه هاي مادي بر ارزشهاي معنوي زنگهاي هشدار را به صدا درآورده است.
سازمانهاي دولتي كشور نيز از اين قاعده مستثني نيستند. اصول غيراخلاقي موجود در محيطهاي كار به يقين از سوي جامعه به درون سازمانها تسري يافته اند. پرسش اين است كه براي مقابله با آن چه بايد كرد؟ آيا بايد دست روي دست گذاشت و شاهد و ناظر آن بود تا به صورت يك اپيدمي درآيد؟ اگر مي خواهيم معيارهاي اخلاقي به صورت يك فرهنگ در سازمانها نهادينه شود بايد به راهكارهاي مناسب آن عمل كنيم. آموزش صحيح كاركنان و پرورش مهارتهاي انساني و رفع نيازهاي اساسي زندگي افراد باعث خواهد شد تا كم كم اصول غيراخلاقي رنگ ببازند و اصول اخلاقي جايگزين آن شوند.
منابع و ماخذ
1 - مهدي الواني، مديريت عمومي، نشر ني، تهران، 1368.
2 - اسفنديار سعادت، مديريت منابع انساني.، ناشر: سازمان مطالعه تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) تهران، 1375.
3 - استيفن رابينز، مديريت رفتار انساني، مترجمان: علي پارسائيان و محمد اعرابي، ناشر: موسسه مطالعات و پژوهشهاي بازرگاني، تهران 1374.
مديريت نيز مانند ساير امور فردي و اجتماعي داراي اصول و ضوابطي است كه اگر مدير در چارچوب آن اصول حركت كند ، ميتواند كشتي سازمان و تشكيلات را به ساحل نجات و مقصد نهايي رهنمون گردد و اگر از آن اصول و ضوابط خارج شود و به شيوهها و روشهاي نامطلوب براي وصول به هدف متوسل گردد ، آفتي مخرب دامنگير سازمان و تشكيلات خواهد شد و در نتيجه انحطاط و اضمحلال سازمان را در پيخواهد داشت .
امام علي (ع) در سخن زيبايي اين حقيقت را چنين بيان فرموده است : « سُوءُ التَّدْبير ، سَبَبُ التَّدْمير» . مديريت و رهبري ناصحيح (سوء مديريت) موجب سقوط و نابودي است.
مدير آگاه و با كفايت ، همانطور كه به هدف ميانديشد ، به سلامت وسايل و روشهايي كه بايد يك مجموعه را به مقصد برساند نيز فكر ميكند و ميداند كه با شيوههاي آفت گرفته و ابزار ناصحيح هرگز نميتوان قله رفيع هدف را تسخير كرد .
در انديشه يك مدير مسلمان ، هدف هيچگاه وسيله را توجيه نميكند لذا براي دستيابي به هدف نميتوان از هر روش و ابزاري استفاده كرد و به هر شيوهاي متوسل شد و اين مسأله يكي از بارزترين تفاوتهاي مديريت اسلامي با مديريت غربي است . زيرا در مديريت غربي آنچه از اصالت و اهميت برخودار است ، سازمان و اهداف سازماني است (سازمان گرايي) و انسان ، با تمام ارزشها و كرامات خويش در لابلاي چرخهاي سازمان، له ميشود و در پاي بت سازمان ، قرباني ميگردد. پيامد چنين بينشي جز ظلم و تبعيض و بيعدالتي ، چيز ديگري نميتواند باشد و اين آفت بزرگي است كه در عصر فناوري اطلاعات ، گريبانگير مديريت بسياري از سازمانهاي بزرگ گرديده است . در بينش علوي ، درست عكس اين مطلب ديده ميشود يعني بجاي اينكه انسان در خدمت سازمان باشد ، سازمان و تشكيلات در خدمت به انسان و رشد و تعالي او نقش دارند . چنانكه امام در مورد ارتش و سپاهيان به مالك اشتر ميفرمايد : «سپاهيان ، دژهاي محكم براي رعيت و زينت فرمانروايان و مايه عزت و سربلندي دين و موجب آسايش و امنيت راهها هستند» .
همچنين امام ، هدف از تشكيلات ماليه و گرفتن خراج و ماليات را آباداني شهرها و رفاه مردم ميداند و خطاب به مالك ميفرمايد : «اي مالك ، تو بايد در آباداني شهرها بيش از جمعآوري خراج تلاش كني كه خراج جز با آباداني فراهم نميگردد و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آباداني شهرها و مزارع به دست آورد ، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود ساخته است و حكومتش جز اندك مدتي دوام نياورد».
2- تحكم و زورگويي :
آفت ديگر مديريت ، تحكم ، زورگويي و اجبار زيردستان به انجام كار ميباشد . به تجربه ثابت شده است كه هيچ مديري ، نتوانسته از طريق اعمال قدرت و زور ، در پيشرفت كارها به موفقيت و كيفيت مطلوب نائل آيد . هر چند كه در مواردي ، توسل به زور و قدرت در كوتاه مدت ، كارساز بوده و ظاهراً كارها را به پيش برده است ولي عواقب و پيآمدهاي روحي و رواني آن در دراز مدت ، صدمات و لطمات جبران ناپذيري به كيفيت كار و نيروهاي انجام دهنده كار ، وارد ساخته است و نهايتاً سازمان را با مشكل مواجه ساخته است .
مديري كه سعي دارد با توسل به زور ، ارعاب و تهديد ، زيردستانش را به انجام كار مجبور نمايد ، بايد بداند كه نتيجه مطلوب را نخواهد گرفت و اگر لحظهاي نظارت دقيق او قطع گردد، كارها رها شده و كاركنان به سستي و فرار از كار و مسئوليت روي ميآورند.
امام علي(ع) در اينباره ميفرمايد :«از تحكم و زورگويي بر بندگان خدا بپرهيز، زيرا خداوند هر زورگو و گردنكشي را درهم ميشكند».
مدير شايسته و با كفايت تنها از قدرت شخصي و آمريت خويش استفاده نميكند بلكه ميكوشد تا شيوههاي مناسبي را اعمال نمايد و از درون ، دلهاي همكاران خود را تسخير كند و براي اين كار بيشتر بر مايههاي فطري و باطني افراد تكيه مينمايد و بر جاذبههاي شخصيتي خويش ميافزايد و خود ، در انجام امور پيشقدم شده ، اسوه و الگوي زيردستان قرار ميگيرد زيرا ميداند كه برخوردهاي متجبّرانه و با تحكّم ، دل را ميميراند و روح را افسرده ميكند و شيرازه وحدت و صميميت سازمان را از هم ميپاشد .
امام علي (ع) ميفرمايد : «هر گاه دل، از روي اجبار و اكراه به انجام كاري وادار شود ، كور ميگردد».
همچنين آن روز كه امام ، مسند مديريت سرزمين پهناور مصر را به دست مالك ميسپارد، اين نكته را صريحاً به او گوشزد نموده و ميفرمايد : « نبايد بگويي من مأمورم و معذور ، فرمان ميدهم ، پس بايد اطاعت كنيد . اين شيوه مغرورانه باعث ميشود كه دل ، فاسد، دين ، بيحرمت و نعمت ، زايل گردد»[6].
امام همچنين استبداد و برخوردهاي مستبدانه و تحكّمآميز را مذموم ميشمارد و به مالك ميفرمايد : «مبادا در منصب مديريت برخوردهاي تو مانند جانور درندهاي باشد كه فرصت خوردن آنها را غنيمت بشماري».
آري در بينش اسلامي، مدير هرگز مديريت رابراي حاكميت و سلطهگري خويش نميخواهد وخود را خادمخلق ميداند نه مخدوم آنان.
3- عُجب و خودپسندي :
آفت ديگر مديريت ، «عجب و خودپسندي» است . منشأ «عجب و خودپسندي» معمولاً جهل و ناداني است و چون انسان خودپسند به فقر ذاتي و نيازمنديهاي فراوان خويش واقف نيست ، گفتار و كردار خود را بزرگ ميشمارد و به وادي وحشتناك خودپسندي كشيده ميشود . امام علي (ع) ميفرمايد : « خود پسندي انسان ، نشانه كمخردي اوست».
خودپسندي مانع درست انديشيدن و تفكر خلاق است و مديري كه عقل و انديشه خود را قرباني اين خصلت پليد نمايد ، مديريت خويش را به آفتي مبتلا ساخته كه سرانجامي جز شكست و ناكامي نخواهد داشت .
امام علي (ع) در بيان زيبايي ، صريحاً به آفت بودن خودپسندي براي مديريت و رياست اذعان داشته و ميفرمايد :«آفت مديريت ، به خود باليدن (خودپسندي) است».
خصلت ويرانگر خودپسندي ، پيآمدهاي ناگواري را براي مديريت و سازمان درپي خواهد داشت ، يكي از آن پيامدهاي ناگوار ، تملقگويي و چاپلوسي اطرافيان است . مدير خودپسند بايد عطش دروني خود را به هر طريق ممكن فرونشاند و از اين فضاي آماده، متملّقان بيشترين سود را خواهند برد لذا در حوزه مسئوليت چنين مديراني ، امتيازات براي كساني خواهد بود كه مدير را در ارضاي خواستههاي خودپسندانهاش بيشتر ياري رسانند .
امام علي (ع) در ضمن سفارشات خود به مالك اشتر ميفرمايد : « و بپرهيز از خودپسندي و از تكيه نمودن به آنچه كه تو را به خودپسندي سوق ميدهد و نيز بپرهيز از اين كه دوست بداري ستايش مردم را ، زيرا بهترين فرصتها براي شيطان اين حالت است تا نيكي نيكوكاران را بوسيله خودپسندي از بين ببرد » .
يكي ديگر از عوارض سوء خودپسندي اين است كه قدرت پذيرش انتقاد را از انسان سلب ميكند . مدير خودپسند هرگز تحمل پذيرش انتقاد را ندارد زيرا انتقاد را نشانه ضعف خويش و كامل نبودن وضع موجود ميداند و طبيعي است كه اين امر با تمايلات خودپسندانه او مطابقتي ندارد .
امام علي (ع) در اين باره به كارگزار خويش ، مالك اشتر توصيه مينمايد :«درشتي و سخنان ناهموار مردم را برخود همواركن و تنگخويي و خود بزرگ بيني را از خود دور ساز تا خدا درهاي رحمت خود را به روي تو بگشايد و تو را پاداش اطاعت ببخشايد».
4- دوري از مردم :
يكي ديگر از آفات مديريت ، « دوري و جدايي از مردم يا زيردستان» است . براي برخي از مديران ، مسند مديريت به منزله حصاري است كه بين آنان و زيردستان كشيده ميشود و بجاي حلقههاي ارتباط و اتصال ، حفرههاي عميق و وحشتناكي در ميان مديريت و كاركنان به وجود ميآيد .
اصولاً ارتباطات سازماني بين مدير و كاركنان يكي از بهترين راهها و منابع كسب اطلاعات و كشف دشواريهاي سازمان ميباشد و به مدير اين امكان را ميدهد كه با شناخت بهتري نسبت به وضع موجود ، درباره آينده سازمان و رسيدن به وضع مطلوب برنامه ريزي و تصميمگيري نمايد .
مديري كه از كاركنان و زيردستانش دور باشد و تنها توسط معاونين و مشاورين از اخبار سازماني مطلع گردد، نميتواند تصميمات مؤثر، به موقع و كاربردي اتخاذ نمايد و از مشكلات و نارساييهاي كار خويش آگاه گردد زيرا اخبار معاونين و مشاورين ، كمتر بيانگر نارساييها و نقاط ضعف مديريت وي ميباشد و بيشتر بر موفقيتها و كاميابيهاي سازماني تكيه و تأكيد دارد . همچنين اطلاع از نحوه كاركرد گروههاي غيررسمي و ارتباطات آنها با يكديگر و هدايت آنها در جهت اهداف سازماني تنها در صورت نزديكي و پيوند با آنان قابل حصول است.
مطالعه سيره و منش امام علي (ع) به خوبي بيانگر اين واقعيت است كه امام در تمام احوال و شئون زندگي ، در بين مردم و در كنار آنان بوده و با پايين نگه داشتن سطح زندگي اقتصادي خويش ، شركت در غمها و شاديهاي آنان ابراز نموده است[12]. ايشان همچنين به واليان و كارگزاران خويش نيز در اين مورد ، بسيار توصيه و سفارش فرموده ، چنانچه در نامهاي به «قثّم بن عباس» ، والي حجاز مينويسد : « هر صبح و عصر براي رسيدگي به امور مردم بنشين و پرسشهاي آنان را خود ، شخصاً جوابگو باش و با اين كار نادان را آگاه كن و با آگاه مذاكره بنما و جز زبانت ، واسطهاي و به غير از چهرهات ، حاجبي بين خود و مردم قرار مده ».
همچنين امام در منشور مديريتي خويش ، خطاب به مالك ميفرمايد : «اي مالك ،مبادا در تماس خود با مردم ، مديريت ، برايت حجابي گردد و بيش از اندازه ، خويش را از آنان پنهان بداري ، زيرا فاصله و دوري مديران جامعه از مردم ، نوعي نامهرباني و بياطلاعي نسبت به مديريت است و چهره پنهان داشتن مديران در حجاب مديريت ، آنها را از امور دور نگه ميدارد و در نتيجه ، بينش و برداشت را از كارها آن چنان تغيير ميدهد كه بزرگ در نظر آنان كوچك و كوچك ، بزرگ و كار نيك ، زشت و كار زشت ، نيك جلوه ميكند و بالاخره حق و باطل به يكديگر آميخته ميگردد».
5ـ رياست طلبي :
از جمله آفات مديريت رياست طلبي است . شخص مقام طلب و رياست خواه به انواع گناه از قبيل دروغ و ريا و نفاق آلوده است و همواره در صدد است تمام امور را در خود منحصر سازد و مركز همة قدرتها و فعاليتها قرار گيرد و براي تأمين اين مقصود از هيچ اقدامي دريغ نمي كند . همة استعدادها و خلاقيت ها را در مردم ميكشد ، و تاب تحمل انتقاد و اعتراض ديگران را ندارد ، افراد صالح و دلسوز را از خود مي راند و كساني را بدور خود جمع مي كند كه ثنا خوان و مداح او باشند . اگر كسي را مانع جاه طلبي خود ببيند از هر وسيلة ممكن استفاده مي كند تا او را از پاي در آورد و حتي به نزديك ترين كسان خود رحم نمي كند .
6 ـ تملق و چاپلوسي :
از آفات ديگر مديريت چاپلوسي و تملق است ، اصولا افرادي در جامعه پيدا مي شوند كه معاش خود را تنها از راه چاپلوسي تأمين مي كنند و به دور كسانيكه عقدة خود برتربيني و جاه طلبي دارند گرد آمده و با تمجيد و ستايش خود را به آنان نزديك مي كنند و از سوي ديگر با دروغپردازي و تعاريف كاذب نيزة فريب خود را در قلب مردم ساده لوح و خوش باور فرو برده و زمينه را براي دستيابي خود پرستان به مقام و موقعيت بهتر و بالاتر آماده مي سازند ، و حتي چاپلوسي را در حق چاپلوس پسندان و خود خواهان به جايي مي رسانند كه نه تنها انتقاد و اعتراض عليه آنان را جائز نمي دانند بلكه سكوت را نيز در حق آنان خيانتي آشكار تلقي مي نمايند و فقط ستايش و ثنا گويي آنان را از همگان انتظار مي كشند . از اينروست كه خداي متعال پيامبر ( ص ) را از چاپلوسي كذابان بر حذر مي دارد .
رياست طلبي و چاپلوسي مكمل يكديگرند ، يعني هم رياست طلب چاپلوسان را دوست دارد و هم اينكه چاپلوس دلباخته رياست طلبان است و راهي براي رهايي از شر چاپلوسان وجود ندارد جز اينكه مسئولان حس جاه طلبي را در خود بكشند و اگر حب جاه و مقام در دلشان باشد نه تنها چاپلوسان را بدور خود جمع مي كنند بلكه ديگران را هم به اين صفت زشت و ناپسند مبتلا مي سازند.
معمولا عواملي كه انسان را به تملق و ثنا خواني واميدارند فراوان هستند ، برخي براي رسيدن به نان و آب ، در مقابل پولداران و زور مندان به سجده مي افتند ، بعضي براي در امان ماندن از شر در مقابل افراد شرور از خود خضوع نشان مي دهند و عده اي هم در مقابل صاحبان مقام به خاك مي افتند و عده اي هم هستند كه اهداف سياسي دارند و براي آنكه حريف اصلي را از ميدان بدر كنند به ثنا خواني افراديكه تا حدودي وجهة مردمي دارند مي پردازند و با چاق كردن آنها مقاصد سياسي خود را در پشت پرده تعقيب مي كنند و چون به اهداف خود رسيدند قهرمان دروغين خود را قرباني مي نمايند و بديهي است كه خطر اين نوع از چاپلوسي بمراتب بيشتر از انواع ياد شده است .
در هر حال تملق و چاپلوسي از هر نوعي كه باشد از فرومايگي و كم خردي انسان سرچشمه مي گيرد، آدمي بايد بسيار ضعيف النفس باشد كه آزادگي و شخصيت خود را زير پاي منت ديگران نهد و به زندگي ذلت باري كه از بردگي بدتر است راضي شود.
برخی از آفات مدیریت وقت (راهزنان وقت) عبارتند از:
1- هدف گذاری معین و مشخص نداشتن و یا عدم رعایت اصول هدفگذاری
2- محاسبه نکردن خود- عدم نظارت برکیفیت رفتار- عادت ها- بینش ها- باورها و ارزشهاو...
3- عدم مهارت در تصمیم گیری موثر- عدم تفکیک جایگاهها و کانون های عقل و احساس
4- بار بیش از توان – قبول مسئولیت های فراوان بدون در نظر گرفتن ظرفیت ها و توان فردی
5- بد خلقی و عدم تسلط بر رفتارها
6- اولویت های کارها را رعایت نکردن
7- ضعف در برقراری ارتباطات موثر با دیگران
8- عجله کردن
9- ذهنیت گرایی(فکر های بدون عمل)
10- کنجکاوی ها و ماجراجویی های غیر منطبق با هدف ها وارزشها
11- عمل زدگی(فکر های بدون عمل)
12- پر حرفی ها و عدم رعایت جغرافیا و تاریخ سخن
13- بی نظمی و عادات غلط مرتبط باآن
14- کار امروز را به فردا موکول کردن
15- تنبلی و بدون دلیل وقت را تلف کردن(عادت غلط)
16- لجبازی – تعصب های بیجا
17- کارها را عکس العملی انجام دادن- عدم خلاقیت در انتخاب گزینه های رفتاری و
عملکردی
18- تصاویر منفی از خود داشتن
19- تلفن ها و قرارهای ملاقات غیر ضروری
20- عدم صراحت با دیگران
21- بی توجهی به استفاده مثبت از راهکارهای مقابله با استرس و اضطراب و ترس و خود
کم بینی
22- تاخیر در مبادلات و مکاتبات و معاشرت ها
23- عدم تفویض و واگذار کردن منطقی بعضی از امور به دیگران
24- تلقینات منفی و پذیرفتن باورهای غلط و بی توجهی به عادات غلط که خیلی ساده
چرا در محیط کار خود را دلتنگ و افسرده احساس می کنید
13
با کنترل خشم از کار و زندگی لذت ببریم
17
استرس را چگونه دفع کنیم
19
تنش محيط كار پزشكان را دچار افسردگي ميكند
22
منابع
26
فشار عصبی در محیط کار
فشار عصبي در افراد عارضهاي است که سلامت جسمي و فکري فرد را به مخاطره مياندازد. فشار عصبي زماني به وجود ميآيد که بدن بيشتر از حد معمول از تواناييهايش استفاده ميکند. عوارض فشار عصبي براي افراد، خانوادهها، جامعه و سازمان هايي که ممکن است از «فشار عصبي» رنج ببرند زيانبار است.
شناسايي علايم:
علايم فيزيکي برخي از علايم فشار عصبي ممکن است تهديدي براي زندگي باشند( نظير فشار خون بالاو بيماري قلبي). از علايمي که کمتر زندگي را تهديد ميکنند ميتوان از بي خوابي، احساس خستگي مداوم، سردرد، خارش پوست، نامنظم شدن سيستم گوارشي، زخم معده، ورم معده، بي اشتهايي، زياده خوري و گرفتگي عضلات نام برد. بسياري از اين عوارض بلافاصله بعد از يک جريان تنشزا به وجود ميآيند. فشار عصبي علايم ديگري دارد که زودتر نمايان ميشوند( براي مثال حالت تهوع، نفس تنگي يا خشکي دهان). علايم رواني علايم رواني فشار عصبي شامل تند مزاجي، حملات زهر دار عصبي، از بين رفتن قواي جسمي، کم شدن احساس شادي و ناتواني در تمرکز روي سادهترين کارهاي روزمره است.
علل ایجاد فشارهای عصبی سازمانی:
1- الزامات شغلی :
*نوع شغل – بعضی شغل ها بیشتر از سایر مشاغل دارای فشارهای عصبی می باشند مانند مشاغل جراحی – کنترل ترافیک هوایی .
*ایمنی – اگرامینت شغلی کارکنان به خطر بیافتند، فشار عصبی تا حد زیادی افزایش پیدا می کند مانند زمان کاهش تعداد کارکنان یا ادغام کردن سازمانها. *حجم کار – زمانی که کار واگذار شده به فرد خارج از توان او باشد ایجاد تنش و اضطراب می کند.
- الزامات فیزیکی :
یکی از عوامل مهم درجه حرارت است . مانند کارکردن در فضای آزاد هنگامی که درجه حرارت بسیار زیاد است یا دفترهایی که دارای طرح نامناسبی می باشند. 3- الزامات نقش :
فشار عصبی ممکن است از ابهام نقش (روشن نبودن انتظاراتی که از فرد دارند) یا تضاد نقش (ناهماهنگی بین دو یا چند نقش) باشد.
4- الزامات مراوده با دیگران:
اگر سبک رهبری خشن بوده و دلسوزی چندانی نسبت به کارکنان نداشته باشد ایجاد فشار عصبی می کند. و یا فشار برای انجام هنجارهای گروهی مانند وجود یک فرد سیگاری در میان تعدادی غیر سیگاری.
پی آمدهای فشار عصبی
الف: پی آمدهای فردی:
1- پی آمدهای رفتاری: واکنش هایی هستند که ممکن است باعث ایجاد آسیب به فرد یا دیگران شوند. شواهد نشان می دهد بین اعتیاد به الکل و مواد مخدر با فشار عصبی رابطه ای مستقیم وجود دارد.
2- پی آمدهای روانی: هنگامی که اشخاص در محیط کار با فشار عصبی شدیدی مواجه می شوند ، ممکن است دچار افسردگی ، پرخوابی یا بیخوابی شوند. 3- پی آمدهای جسمی: پی آمدهای جسمی فشار عصبی بر وضع جسمی فرد اثر می گذارد. این پی آمدها عبارتند از: ناراحتی و حمله قلبی ، سردرد، کمر درد، زخم معده و ناراحتی های معده و اثنی عشر.
ب: پی آمدهای سازمانی:
1- عملکرد – یکی از پیامدهای فشار عصبی کاهش عملکرد مناسب و درست است. 2- کناره گیری – مهمترین انواع کناره گیری عبارتند از غیبت، استعفاء و کناره گیری روانی به معنی بی توجهی نسبت به شغل و سازمان..
- طرز تلقی – رضایت شغلی؛ روحیه، تعهد سازمانی، همزمان با انگیزش فرد از فشار عصبی صدمه می بینند.
4- واماندگی – یک احساس عمومی تحلیل رفتگی است، و هنگامی بوجود می آید که فرد احساس کند فشارهای زیادی را تحمل می کند و منابع رضایت نیز خیلی کم است. اقدامات سازنده مقابله با فشار عصبی از طریق فرد:
مرتب کردن ميز کار- برای کاهش فشار در محيط کار ابتدا از ميز کار خود شروع کنيد. به هم ريختگی روی ميز، خود عاملی در ايجاد فشار عصبی است. خود را فريب ندهيد، شايد فکر کنيد چون میدانيد هر چيز کجا قرار دارد، ميز نامرتب بهتر است. به تکنولوژی جديد و « دفتر کار بدون کاغذ » تکيه نکنيد؛ چرا که گرهای از مشکل شما باز نخواهد کرد.اگر میخواهيد روز را بدون فشار عصبی آغاز کنيد، از شب قبل ميزتان را مرتب کنيد.
دور ريختن وسايل زايد- برخی از دور ريختن چيزها امتناع میورزند، چون فکر میکنند ممکن است بعدها به آنها نياز پيدا کنند. به همين دليل يادداشتهای بهدرد نخور و بلا استفاده را جمع میکنند. دربسياری از مشاغل شما میتوانيد با اطمينان از «قانون سه ماهه» پيروی کنيد: هر چيزی که به مدت سه ماه روی ميز شما نخوانده باقی ماند بايد به مکان ديگری (به يک فايل برای ذخيره بلند مدت و يا به درون سطل زباله) منتقل شود. پرونده¬ها را به سه دسته مجزا طبقه¬بندی کنيد:
* اقدام فوری- همين امروز آنها را انجام دهيد.
*اقدام بعدی ـ اين پروندهها را در کازيه کارهای دردست اقدام بگذاريد و ظرف مدت يک هفته آنها را انجام دهيد.
* بدون اقدام ـ اين پروندهها را بايگانی کنيد و يا آنها را دور بريزيد.
بهبود ارتباطات کاری- رابطه ضعيف با همكاران در محيط كار باعث بروز فشار عصبي ميشود. روابط كاري خود را توسعه ببخشيد، آنها را تجزيه و تحليل كنيد و حوزههاي مشكل ساز را مشخص نماييد. براي مثال
ببينيد آيا كنترل افراد زير دست مشكل است؟ آيا مقامهاي ارشد دور از دسترس هستند؟ و...
- به تمامي كارمندان خود، بدون در نظر گرفتن پست و عنوان آنها، احترام بگذاريد.
- باهمكاران طوري رفتار كنيد كه نشانگر قدرداني و سپاس شما باشد.
- براي برقراري ارتباط كاري با يك همكار جديد، ناهار را با او صرف كنيد.
- از دفتر كار افراد ديدن كنيد و بدين، وسيله خود را به آنها معرفي كنيد.
- اگر همكاري داريد كه در نزديكي شما زندگي ميكند، در رفت و آمد به محل كار، او را همراهي كنيد.
اقدامات سازنده مقابله با فشار عصبی از طریق سازمان:
سازمانی که میخواهد برای مقابله با فشار عصبی در محیط کار حرکت مثبتی انجام دهد، باید هزینههای مربوطه را بپردازد تا منافع کلی خود را تامین کند؛ منافعی که نه تنها از نظر مالی قابل ملاحظه هستند بلکه بالا رفتن روحیه کارمندان و افزایش خلاقیت را نیز به دنبال خواهند داشت.
نحوه واکنش افراد به فشار عصبی متفاوت است. تنها با شناخت ماهيت واکنش افراد میتوانيد مقابله با فشار عصبی در خود و ديگران آغاز کنيد.
- نصب يک صندوق پيشنهادات تا کارمندان بتوانند نظرات خود را در مورد کاهش فشار عصبی در آن بيندازند.
- با بحث باز در مورد مشکلات، فشار از دوش کارمندان برداشته می شود.
- برای کاهش ميزان فشار عصبی امکانات ورزشی (شنا) را برای کارکنان فراهم آورید.
- با نژادپرستی و تبعيض جنسی در سازمان خود مبارزه کنيد.
- برای کمک به کارمندانی که دچار فشار عصبی هستند، ستادهای پشتيبان تشکيل گردد.
- برای مقابله با فشار عصبی قبل از اتخاذ هر گونه استراتژی، از منابع و امکاناتی که سازمان در اختيار دارد استفاده کنيد.
- با بهبود کيفی و تنوع در غذاهای سازمان، افراد را به خوردن غذاهای سالم عادت دهيد. بر خود سخت مگیر
گاه بسیار آشفته ایم و سردرگم،
گویی کوهی از کارها در برابر ماست،و گره های بسیاری که باید گشود.و زمان کافی برای این همه فراهم نیست.
گویی فراموش می کنیم که هر روز معجزه زیبایی است، سرشار از عشق و شادی. مجبور نیستی تمام گره ها را یک روزه بگشایی و تمام هدفها را،یکباره نشانه روی. امروز همان کن می توانی، و باقی را گو که فردایی هست.
برای آسایش خود، بودن با دوستان و عزیزان،
بازی و تفریح و نشستن در زیر آفتاب، وقتی برگزین. بر خود سخت نگیر تا ببینی که سختی ها چگونه آسانتر می شوند و چگونه می توانی کارهای بیشتری را پیش ببری. و نیز دریابی که زندگی اینگونه با آرامشی بیشتر می گذرد. و روزها شادمانه تر به شب می رسند،
و تو خود سرزنده تری و راضی تر.
تهیه و تنظیم:رقیه خانعلیزاده
اقتباس ازکتاب
رفتار سازمانی. نوشته: مورهد_ گریفن
ترجمه: دکتر سید مهدی الوانی_دکترغلامرضا معمارزاده
اینترنت
مدیریت بر فشارهای روحی محیط کار
امروزه مدیریت بر فشارهای روحی و روانی و به کنترل درآوردن این پدیده مخرب سهم اساسی و تأثیرگذار در روند موفقیت هر سازمان دارد. زیرا فشارهای روانی در سازمانها یکی از چالش های جدی مدیران در عصر صنعتی شدن جوامع است و بازدهی سازمان ها را تا حد زیادی کاهش داده و به تبع این موضوع موجب معضلات رفتاری و تعارض در روند انجام امور سازمانها شده است. از سوی دیگر دامنه فشار عصبی تا آنجا گسترده شده است که به صورت پدیده ای فراگیر در سازمان ها شده و تنها معدودی از سازمان ها توانسته اند با توسل به راهکارهای مناسب از آثار مخرب و زیانبار آن در امان بمانند. نگرانی افراد نسبت به کار، خانواده، فرزند، دوری اعضاء خانواده از یکدیگر، مشکلات اجتماعی، تنگناهای اقتصادی، انتظارات و توقعات سازمان ها از کارمندان، پیشرفت تکنولوژی و نگرانی مدیران از عقب ماندن از دانش روز و توقعات کارکنان دست بهم داده سبب می شوند که مدیران و کارکنان سازمان ها در طول روز همواره دچار هیجانها، تنشها، نگرانیها، بیم و امیدهای گوناگون شوند، تنش ها و هیجان هایی که گاه با توان بدنی، عصبی و روانی افراد تناسبی نداشته و با آن سازگار نمی باشد. افزون بر این از آنجا که اغلب کارکنان هر سازمان یک سوم اوقات شبانه روز خود را در محیط کار می گذرانند، فشارهای کاری می تواند یکی از مهمترین علل افسردگی جسمی و ذهنی در این افراد باشد. فردی که مورد حمله فشارهای عصبی و روحی قرار می گیرد، مسلماً در تصمیم گیری و برنامه ریزی، برقراری روابط با دیگران، شیوه اجرایی اثربخشی کار و در نهایت کارایی و بهره وری دچار مشکل خواهد شد. از همین رو، برخی از روانکاوان مجرب در راهبرد روانی سازمان ها بر این باورند که به هنگام رویارویی با فشارهای عصبی و هیجان های استرس زا اگر مدیران توان کنترل اعصاب و هیجان های خود را ندارند، بهتر است که با مدیریت صحیح اثرات آن را تحت کنترل درآورند. در این راستا ممکن است این سئوال در ذهن بسیاری از مدیران مطرح شود که چرا باید فشار عصبی سازمان را جدی گرفت و این پدیده را بررسی نمود؟ نگرش های متفاوتی در این زمینه ارائه شده است. کیت دیویس و جان نیواستورم عقیده دارند که فشارهای عصبی عبارت است از فشاری که مردم در زندگی احساس می کنند که شدت و درجه آن با توجه به تحمل پذیری افراد متفاوت است. گوردون (1998) معتقد است فشارهای عصبی به یک حالت فیزیولوژیکی و روانی اشاره دارد، یعنی هنگامی که فرد در محیطی قرار می گیرد که ناراحتی، تشویش و اضطراب داشته و احساس کند که از پا درمی آید. یکی از راهکارهای کنترل فشارهای عصبی، مدیریت این فشارها می باشد. مدیریت فشارهای عصبی به مفهوم واکنش حقیقی نسبت به مسایل زندگی به وسیله کاهش مطلوب استرس و تنشهای زیاد است. وقتی افراد با چالشهای زندگی روبرو می شوند، به تنهایی نمی توانند در مقابل استرس و تنش ها، واکنش سریع و موثری داشته باشند، اما هنگامی که در مقابل این هیجانات تفکر و عمل همراه با کنترل داشته باشند، در آن صورت می توانند عکس العمل مناسب و مؤثری ارایه دهند. بنابراین برای رویاروئی صحیح با فشارهای روحی و روانی در محیط کار سه راهکار را می توان پیشنهاد نمود: مرحله اول: جلوگیری از فشارهای عصبی و تعدیل یا حذف عوامل ایجاد کننده استرس است. در این مرحله، عوامل استرس ساز سازمانی شناسایی می شوند و اقدامات لازم در مورد حذف یا کنترل آنها صورت می گیرد. مرحله دوم: آگاهیهای مدیران و افراد سازمانها را درخصوص عوامل ایجاد کننده فشارهای عصبی ارتقاء می دهد. مرحله سوم: با توجه به علایم استرس بدخیم ناشی از فشارهای عصبی اقدام لازم برای بهبودی و ایجاد آرامش در مدیریت، کارکنان و در نهایت سازمان را پی می گیرد. در این راستا روش های متناسب برای کاهش فشارهای عصبی به منظور کمک به مدیران عبارتند از: 1- با دوستان، خانواده و دیگر گروه های ارشادی درباره نگرانی ها و فشارهای عصبی خود گفتگو کنید و از آنها کمک بگیرید. 2- 15 الی 20 دقیقه در روز با آسودگی کامل بنشینید عمیقاً نفس بکشید و به یک موضوع آرامش بخش بیاندیشید.3- یاد بگیرید و بپذیرید که شماهمه چیزها را نمی توانید تغییر بدهید و راه حل همه مشکلات در دست شما نمی باشد. 4- زمانی که عصبی می شوید قبل از هر گونه واکنش تا شماره 10 بشمارید و چند نفس عمیق بکشید! 5- برای غلبه بر فشارهای عصبی از کشیدن سیگار پرهیز کنید. 6- جهت فائق آمدن بر موقعیتهای بد تلاش کنید، راهکار مناسب برای حل معضلات را پیدا کنید. 7- مرتباً ورزش کنید و از طریق تحرک کافی و تغذیه سالم تعادل روحی و جسمی داشته باشید. 8- چنانچه فکر می کنید اضطراب دارید سعی نمائید هرطور امکان دارد آرامش خود را حفظ نمائید. 9- برای حل مسایل و مشکلات برنامه ریزی داشته باشید. 10- یاد بگیرید به آنچه که دوست ندارید و در جهت منافع اعتباری و مادی سازمان شما نمی باشد نه بگوئید و از دادن وعده و وعید احتراز کنید. 11- به یک گروه حمایتی بپیوندید و با انجام امور خیریه به احساسات انسان دوستـانه خود عمق بیشتری بخشید. 12- در صورت لزوم برای اطمینان از سلامت روحی و روانی خودبا یک مشاور یا یک فـرد متخصـص در این زمینـه دیدارکنید.
فشارهای عصبی که در محیط کار به افراد وارد می آید می تواند احتمال ابتلا به بیمار یهایقلبی و دیابت را در آنها افزایش دهد.
_مطالعات جدید نشانمی دهند، فشار های عصبی که در محیط کار به افراد وارد می آید می تواند احتمال ابتلابه بیمار یهای قلبی و دیابت را در آنها افزایش دهد. پیشتر مشخص شده بود استرس وفشار های عصبی مشکلات عدیده ای را برای سلامت افراد به همراه دارد، اما طبق گزارشاتمنتشر شده در نشریه پزشکی بریتانیا، این عارضه احتمالا اختلالات زیستی را نیز در پیخواهد داشت.
مطالعات صورت گرفته روی 10 هزار پیشخدمت نشان می دهد که بین استرسو سندروم های متابولیک که با چاقی و افزایش فشار خون در ارتباط است رابطه وجوددارد.
دانشمندان معتقدند، نتایجی که محققان دانشگاه پزشکی لندن به دست آوردهاند بسیار شگفت انگیز است و می تواند در بسیاری از موارد مورد استفاده قرار بگیرد.
طبق این مطالعات، افرادی که به استرس های مزمن مبتلا هستند و شغلشان به صورتدائم به آنها فشار های عصبی وارد می آورد، تا دو برابر احتمال فعالیت سندروم یادشده در آنها افزایش می یابد
سندرم زدگی از کار
سندرم برنات یا سندرم زدگی از کار برای اولین بار در سال ۱۹۷۴ توسط فردن برگز عنوان شد و بدان معنی است که شخص از محیط کار و کاری که انجام می دهد زده می شود و هیچ گونه علاقه ای به آن ندارد. این سندرم دارای علائم متفاوتی در سطح روانی-فیزیکی و رفتاری است. ماسلچ یکی از محققانی است که پدیده فوق را مورد مطالعه قرار داده و عنوان می کند که این سندرم دارای سه بعد است:
۱- افسردگی یا تحلیل هیجانی: احساس تنش دائم، از لحاظ هیجانی خالی شدن، احساس اینکه در سطح روانی چیزی ندارد که ارائه دهد.
۲- مسخ شخصیت: فرد مبتلا به به این سندرم با دیگران چه در محیط کار و چه در محیط خارج رفتار سردی دارد و سعی می کند از آنها دوری کند و گاهی مواقع رفتارهای خصمانه از خود نشان می دهد. نباید آن را با مسخ شخصیت که در سایکوز دیده می شود، اشتباه کرد.
۳-کاهش میل به تحقق یافتن شخصیت: احساس بی کفایتی، عدم اعتماد به نفس، کاهش علاقه به موفق شدن در کارها، احساس بی ارزش بودن، نداشتن دلیل کافی و یا آینده نگری برای کار از مشخصه های آن است.
این سندرم بر اثر استرس مزمن و طی دوره های مختلف از یک واکنش ساده نسبت به استرس شروع و در نهایت به حالات و علائم برنات ختم می شود. سندرم برنات در تمامی افراد مبتلا به یک صورت خود را نشان نمی دهد و تفاوت درنشان دادن علائم بستگی به زمینه اجتماعی، مشخصات شغلی و ویژگی های شخصیتی افراد دارد. این سندرم قابلیت بازگشت دارد. این سندرم بیشتر در افرادی که در مراکز اجتماعی و بهداشتی مشغول به کار هستند، خود را نشان می دهد. زیرا این گونه مشاغل با مراجعه کنندگان بسیاری روبرو هستند و قطعا در ایجاد روابط کاری نیز با مشکلاتی مواجه می شوند. بنابراین حالت واپس زدگی در این افرد بیشتر دیده می شود. این امر در مشاغلی همچون پزشکی و شاخه های وابسته همانند پرستاران اتاق عمل و معلمان و شاغلان نیروی انتظامی و وکلا بیشتر خود را نشان می دهد.
نظرات مختلفی درباره دلیل بروز این سندرم ارائه شده است. ولی همگی بر اهمیت ارزیابی شناختی فرد و روشی که با آن با موقعیت استرس زا روبرو می شود، تاکید می نمایند. با توجه به تحقیقات مختلفی که توسط محققان مختلف صورت گرفته است حتی با وجود نظریه های مختلفی که ارائه داده اند، موارد زیر در تمام منابع یکسان است: ۱-وجود مشاغلی پراسترس خود دلیل واضحی به شروع، ادامه و تثبیت این سندرم در افراد هستند ولی بروز آن به عواملی مانند درک شخص از خود و کار خود و برخورد وی با کارش دارد.
۲-سندرم برنات به دنبال عدم پاسخ صحیح به اضطراب و استرس های مزمن ایجاد می شود و پیامد آن تحلیل جسمانی یا هیجانی، عدم سازگاری با محیط کار و تغییرات رفتاری است. مانند بی توجهی به کار، سردبودن با مراجعه کنندگان و همکاران، تنها به فکر خود و رفاه خود بودن، غایب بودن از لحاظ عاطفی و روانی در محیط کار و میل به ترک شغل و تغییرات روانی و فیزیکی مانند حساس شدن، زود عصبانی شدن و... که تمام این عوامل بر کیفیت کار تاثیر می گذارند.
۳-طبق تحقیقات به عمل آمده در پیدایش سندرم برنات ویژگی های شخصیتی نیز قابل اهمیت است. شخصیت هایی که دارای تیپ آ (عجول،بلندپرواز و... ) هستند و شخصیت های مضطرب، وحشت زده و دارای حالت فوبی و تیپ وسواسی بیشتر در معرض ابتلا به این سندرم هستند. محیط های کاری دارای سرو صدای زیاد و محیط هایی که ابزار لازم برای انجام کار و امکانات رفاهی کاملی ندارند، خود بر شدت بروز این سندرم می افزایند. شرایط خانوادگی، درگیری های داخل خانه، عدم وجود حامی و عدم تفریح و فعالیت های جانبی مناسب نیز از عوامل بروز این سندرم هستند.
درمان: در کل محققان ۴ راه حل برای این مشکل ارائه داده اند: ۱- مقابله فعال مستقیم: مقابله با شرایط منفی و ناراحت کننده و جست و جوی جنبه های مثبت حتی در شرایط رنج آور و استرس زا مانند تعویض محیط کار یا حداقل تغییر نحوه کار در همان محیط، رفتن به مرخصی و ایجاد فضایی مناسب در محیط کار و بیرون از آن ماننده خانه و خانواده.
۲-مقابله فعال غیرمستقیم: بیان مشکلات کاری و در واقع تخلیه روحی و روانی: صحبت کردن درباره کارخویش بادیگران و تلاشی در تغییر رفتار خود در محیط کار با دیده مثبت.
۳-مقابله غیرفعال مستقیم: پرهیز از صحبت کردن در مورد مشکلات شغلی با دیگران و یا کنار کشیدن از مشکلات و دیگر عوامل.
۴- مقابله غیرفعال غیرمستقیم: استفاده از روش دارو درمانی و مصرف داروهای ضداضطراب و آرام بخش به همراه مشاوره با روانشناس و روانپزشک.
چگونه فشارهای روانی را کنترل کنیم.
از آنجا که در دنیای صنعتی کنونی انسان بیش از حد دچار دغدغه کار و زندگی است ، همواره این احتمال وجود دارد که فشردگی فعالیتهای اجتماعی در این گونه جوامع به ویژه در زندگی شهری آرامش خاطر را از افراد سلب نموده و آنان را در برهه ای از زمان دچار فشارهای روانی و تنشهای عصبی نماید. برای رهایی از تنشهای روانی نخستین گام شناخت عوامل ایجادکننده فشارهای عصبی است . پس از شناخت این عوامل ، برای کاهش میزان استرس ضروریست تغییراتی در محیط کار و زندگی بوجود آورد که از آن جمله می توان به کاهش تعهدات اجتماعی ، تغییر مسیر زندگی و جابجایی مکانی اشاره کرد. افزون بر این تأثیر آلودگیهای زیست محیطی و مواد آلرژی زا را در ایجاد استرس نباید نادیده گرفت . در این راستا رعایت بهداشت تغذیه از قبیل رژیم غذایی مناسب و استفاده بیشتر از میوه و سبزی تازه ، مواد معدنی و ویتامین ها و ثابت نگه داشتن قند خون و انجام فعالیتهای ورزشی در کاهش فشارهای روانی مؤثر است . کارشناسان بهداشت روان در این زمینه برای کاهش استرس به دو نکته دیگر نیز اشاره می کنند. استراحت دادن به فکر و تنظیم ساعت بیولوژیک بدن . از این رو، هر شخص باید براساس توان و بسته به وظایف خانوادگی و اجتماعی خود زمان انجام کارها را به گونه ای تنظیم نماید که در ساعات مشخص دست از کار کشیده و به استراحت بپردازد. با این وجود درصورت تداوم فشارهای روانی از سایر راهکارها نیز برای غلبه بر استرس می توان بهره گرفت ، اما پیش از هر اقدام لازمست علائم وجود استرس را تشخیص داد که از آن جمله می توان به مواردی چون تغییر الگوی خواب ، خسته شدن زیاد، سردردهای شدید، لذت نبردن از زندگی ، دلشوره داشتن و دردهای موضعی اشاره نمود . پس از آن که وجود استرس در فرد مشخص شد، که عمدتاً ناشی از تغییرات شیمیایی در مغز و ترشح بیش از حد آدرنالین و در نتیجه افزایش فشار خون و انقباض عضلات است ، باید راههای غلبه بر آن را جستجو کرد. به عقیده روانپزشکان یکی از راههای غلبه بر استرس ، جابجایی مسائل استرس زاست ، به بیان دیگر اگر موضوع پرتنش جدیدی گریبانگیر شخص شد با حذف یا به تعویق انداختن سایر مسائل جایی برای موضوع جدید باز کند و از انباشته کردن مشکلات بپرهیزد تا فشارهای عصبی به نقطه انفجار نرسند. افزون بر این برای جلوگیری از پیدایش استرس می توان به تمهیداتی از قبیل برنامه ریزی در کارها یا تجدیدنظری واقع بینانه در برنامه های قبلی توسل جست و هنگام برنامه ریزی این نکته رعایت شود که توان فکری و جسمی هر فرد محدودیت های خاص خود را دارد و به تبع این واقعیت بعضی از چیزها را نمی توان تغییر داد. بنابراین ، هر شخص باید با تحلیل مشخص از شرایط مشخص مبتنی بر توان خود قبول کند که توانایی تغییر همه چیز را ندارد و لازم نیست برای رتق و فتق امور متفاوت انرژی بیش از ظرفیت خود صرف کند. در ضمن چنانچه فشارهای عصبی ناشی از تراکم کار و خستگی باشد می توان با 5 دقیقه استراحت در هر ساعت یا 15 دقیقه در هر دو ساعت ، استرس را نسبتاً کنترل نمود. رعایت برخی از اصول تندرستی نیز مانند نحوه نشستن هر چند پیش پا افتاده به نظر می رسند، در کاهش استرس مؤثرند. زیرا صاف و درست نشستن تنفس را راحت تر می سازد و جریان خون را به مغز افزایش می دهد، برعکس قوز کردن از حجم ریه ها کاسته و از میزان رسیدن خون و اکسیژن به مغز می کاهد. ایجاد روحیه اعتماد به نفس نیز در کاهش استرس مؤثر است و نباید این روحیه در انسان ایجاد شود که در انجام وظایف محوله ناتوان است . عوامل پیرامونی زندگی اجتماعی نیز ممکن است در ایجاد فشار روانی نقش داشته باشند مانند ترافیک ، شلوغی ، آلودگیهای صوتی و تنفسی و... از این رو در حد امکان از تردد در چنین محیط هایی اجتناب شود، همانطور که اشاره شد هنگام استرس میزان آدرنالین موجود در خون افزایش می یابد و سبب انقباض عضلانی و دردهای ناشی از آن می گردد، برای کاهش میزان استرس و به تبع آن دردهای عضلانی با دوش آب گرم گرفتن یا تنفس عمیق و بستن چشم ها و رها کردن ارادی عضلات ، می توان به آرامش بیشتری دست یافت . رژیم غذایی مناسب نیز برای کنترل استرس مؤثر است . بنابراین ، برای تأمین انرژی موردنیاز حتماً باید صبحانه را که شامل پروتئین و کربوهیدارتها باشد به طور کامل صرف کرد و همواره در نظر داشته باشید که نقش صبحانه در کاهش استرس از نهار به مراتب بیشتر است .
چرا در محیط کار خود را دلتنگ و افسرده احساس می کنید؟
نوع کار، نقشی که افراد باید ایفا کنند، خواستههای همکاران، ساختار سازمانی، مدیریت یا رهبری در میزان فشار وارده بر فرد دخیل اند. جو حاکم بر سازمان و فرهنگ سازمان نیز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاکم بر سازمانی مثبت باشد، افراد پرتلاش، کاری و مسؤولیت پذیر و خلاق فشار کمتری احساس میکنند. عامل دیگر نحوه تقسیم وظایف و شرح وظایف در سطح سازمان است که وظایف باید شفاف و مشخص بوده و قوانین دست و پاگیر نباشد، همچنان که اگر سبک مدیر با سلیقه کارکنان مطابقت نداشته باشد، کارمندان استرس بیشتری را متحمل میشوند. حجم کم کار، حجم زیاد کار، شیفت کاری، حوادث محیط کار، شرایط نامساعد محیط کار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شیمیایی،...) احساس عدم امنیت شغلی، عدم توزیع عادلانه امکانات، اختلاف همکاران، کار در شرایط تنهایی، به چالش نگرفتن استعدادهای فرد، ارتقای بی ضابطه، تصاحب پستها توسط افراد بیرون سازمان همه فشارزا هستند.
آیا تاکنون از خود سئوال کرده اید که چرا دلتنگ یا افسرده و غمگین هستید؟ چرا برخی از مواقع حال و حوصله
انجام هیچ کاری را ندارید و خود را کاملا گرفتار و مستأصل احساس می کنید؟ یقیناً جوابهای متعددی در پاسخ به این سئوال در ذهن شما متبادر می شوند که معمولا ریشه در تلاش های مستمری دارد که برای حل مشکلات و معضلات روزمره انجام می دهید، به گونه ای که زندگی را به منزله پیکاری دایمی می پندارید که برای آن پایان و فرجامی نمی توان تصور نمود. هر روز فشار تازه ای بر ما وارد می شود و مشکل جدیدی سرراهمان قرار می گیرد، برخی مواقع احساس می کنیم که مورد بی عدالتی و ستم دیگران یا اجتماع قرار گرفته ایم و آنگونه که انتظار داریم به خواست های ما اهمیت نمی دهند، به هنگام روبرو شدن با مشکلات پی درپی معمولا به غصه خوردن متوسل می شویم و برای بیرون آمدن از گرداب معضلات راهی نمی یابیم و خود را تسلیم حوادث می نمائیم و بربخت بد خود نفرین و لعنت می فرستیم که چرا بدشانس به دنیا آمده ایم! اما در این شرایط نامطلوب هرگز به این واقعیت نیاندیشیده ایم که راه حل های فراوانی برای بیرون آمدن از این بن بست های فکری وجوددارد که ما از آنها خبر نداریم، راه حل هایی ساده و عملی که مردم برخی از کشورها سال هاست آنها را آزموده اند و علم بر این راهکارها صحه گذاشته است. بنابراین اگر شما مصمم هستید با دلتنگی، افسردگی و غمگینی به مبارزه برخیزید، در گام نخست سعی نمایید که وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود را همانطور که هست بپذیرید. به بیان دیگر با موقعیت زندگی خود کنار بیائید و قبول نمائید که شرایط نگران کننده کنونی دائمی نمی باشد و گذراست. باورتان شود که این وضعیت یک شبه به وجود نیامده است که در یک روز بتوان آن را دگرگون نمود، از این رو لازم است در مرحله اول برای مدتی شرایط موجود را پذیرا شوید و کم کم در راه دگرگون نمودن آن تلاش کنید. به تجربه ثابت شده است در مدتی که برای تغییر وضع موجود گام بر می دارید متوجه خواهید شد که در همه اوقات دلتنگ و افسرده نیستید بلکه برخی مواقع دچار این احساس می شوید و گاهی اوقات چنین احساسی ندارید، در نتیجه قبول خواهید کرد که دلتنگی و افسردگی یک پدیده گذرا و ناپایدار است. از همین رو، مشاورین بهداشت روان توصیه می نمایند هروقت احساس دلتنگی و افسردگی می کنید، بر گذرا بودن مشکلات تاکید جدی داشته باشید. زیرا پذیرش گذرابودن دشواریها سطح روحیه شما را بالا می برد و قدرت پذیراشدن دلتنگی و افسردگی را در ذهنتان ایجاد می کند به گونه ای که می توانید با اراده ای تزلزل ناپذیر از گذرگاه ناخوشایند دلتنگی عبور می کنید. راهکار دیگر برای رهایی از یأس و دلمردگی، سرگرم نمودن خود به هنگام احساس دلتنگی است. زیرا بدترین شیوه رویاروئی با دلتنگی و افسردگی به گوشه ای نشستن و زانوی غم را در بغل گرفتن است! از این رو، به هنگام افسردگی و دلتنگی فکر و جسم خود را تا آنجا که امکانپذیر است سرگرم و مشغول کنید برنامه زندگی خود را به گونه ای تنظیم نمایید که همه لحظات زندگی به کارهایی مثبت و سازنده مشغول باشید. به عنوان نمونه به ورزش یا کتاب خواندن بپردازید و از نتایجی که به دست می آورید خوشحال باشید. افزون بر این به اشخاصی بیندیشید که در زندگی شما می توانند نقش سازندگی ایفا کنند و مورد احترام شما می باشند. به سراغ دوستان و آشنایان باعاطفه خود بروید. بارها دیده شده است که شما به سراغ یک دوست رفته اید و جملات امیدوارکننده ای که برای دلداری او بیان نموده اید خود شما را بیشتر امیدوار کرده است. به هر حال دیدار افراد و گفتگو با آنان در تسکین و کاهش دلتنگی و افسردگی شما بسیار مؤثر است. افزون بر این استراحت کردن به مفهوم واقعی نیز در کاستن غمگینی و افسردگی تأثیر انکارناپذیری دارد. از این رو لحظاتی توأم با سکوت را برای خود فراهم کنید، حتی اگر این زمان کوتاه و فقط 10 دقیقه باشد می توان آن را یک استراحت واقعی تلقی نمود که روان و جسم شما را آرامش و آسایش بخشد. به هنگام استراحت اندیشه های نفرت انگیز نسبت به دیگران را از خود دور کنید و بگذارید افکار شما از آرامش و زیبائی انباشته گردد. خاطرات باشکوهی را که در ذهن دارید، مسافرتی که رفته اید، دیدار شوق انگیزی که داشته اید در ذهن خود مرور کنید و در حال استراحت به خود تلقین کنید امروز روز خوبی خواهم داشت. در سایه این تلقین یک نوع خوش بینی در شما به وجود می آید، این خوش بینی به شما این احساس را می دهد که دیگران را انسانهایی با حسن نیت تصور کنید. به خودتان تلقین کنید که برای به انجام رساندن آنچه که عهده دار می شوید، قدرت لازم را دارید. باید قبول کنید که دلتنگی و افسردگی نمی تواند با امید همگام شود. این دو، مثل روز و شب با هم بیگانه و در حکم "اضداد" هستند. شما نمی توانید هم امیدوار و شاداب باشید و هم دلتنگ و افسرده، قبول این واقعیت، انگیزه ای است تا آنچه را که مثبت است، جایگزین پدیده های منفی نمائید. وقتی یک هیجان منفی برشما غلبه می کند آن را با یک هیجان مثبت ازمیدان بیرون کنید مثلاً وقتی خود را مضطرب احساس می کنید، اعتماد به نفس را جایگزینش سازید. در این مورد کار شما باید نظیر نوار ضبط صوت باشد که هنگام استفاده از ضبط صوت، موزیکی دلنشین روی آن ضبط می شود، اما پس از اینکه این نوار صاحب آن را دلزده کرد، روی همان نوار چیز دیگری را که دوست دارد ضبط می کند و این عمل، اثرقبلی نوار را از بین می برد. شما هم روی نوار ضبط اندیشه های خود که با افسردگی و غمگینی پر شده است، آنچه را که امیدوارکنـنده اسـت ضبـط کـنیـد. درضمن همواره به آنچه که محاسن زندگی شما است وکمتر به آن توجه دارید فکر کنید و نسبت به موقعیت خانوادگی و اجتماعی و سلامتی خود قدرشناس باشید. چنانچه قدرشناس موقعیت فعلی خود نباشید نمی توانید با امید به زندگی خود ادامه دهید. به یاد داشته باشید دلتنگی، افسردگی و غمگینی در فضایی که امیـد، حق شناسی و شکرگزاری در آن موج می زند، دوامی نخواهد داشت. اگر خود را افسرده و دلتنگ احساس نمودید و پی بردید که زیر بار مشکلات متعدد دارید خرد می شوید، به گونه ای برنامه ریزی کنید تا وظایفی را که به شما محول شده است در همـان روز انجـام دهید. هـر روز، بـرای همـان روز زنـدگی کنید، نه بـرای دیروز و فردا. زیرا روان و جسم ما، روز و شب، و در یک کلام تمام دنیا بر این اساس به پیش می رود. اگر یک شب نخوابیم، روز بعد حال و حوصله کار کردن را نخواهیم داشت. این کنش ها و واکنش ها سرشت زندگی است. از این رو، جهت رهایی از غم و افسردگی قوانین و موازین حاکم بر زندگی اجتماعی و طبیعت را باید شناخت و خود را با این قانونمندیها هماهنگ نمود و در هر حالت این اصل مسلم را همیشه بخاطر داشت که انسانها برای زندگی در همان روز ساخته شده اند. به همین دلیل، به هنگام ارزیابی توان خود باید به این نکته توجه داشته باشیم که هیچ کاری را نمی توان صد در صد خوب و بدون عیب و نقص در یک روز به پایان رسانید، باید قبول نمود توان و مهارت افراد نه تنها محدودیت دارد بلکه در انجام هر کار متفاوت است از همین رو، نسبی بودن توان را باید در هر حالت مد نظر داشت. بنابراین معقول به نظر نمی رسدکه لحظات شیرین زندگی را کنار گذاشته و بدون وقفه در اضطراب و نگرانی به سر بریم که عواقب کارهایمان چه خواهد شد؟ زیرا مشکلات و مقابله مستمر با آن در جوهره زندگی ریشه دارد و این قانون زندگی است و ما نمی توانیم آن را تغییر دهیم. اگر می خواهیم زنده باشیم و خوب زندگی کنیم باید زندگی را با تمام مشکلات آن بپذیریم. تجربه اشخاص موفق و شاداب بیانگر این واقعیت است که وقتی احساس می کنیم که ما برای زندگی در همان روز ساخته شده ایم، آنچه موجب دلتنگی ما گردیده است، در نظرمان کوچک و حقیر جلوه می کندو از ذهن ما حذف می شود. از همین رو، تصمیم بگیرید همگام با تلاش و برخورد برای حل مشکلات متفاوت که شما را احاطه نموده اند بر زودگذربودن معضلات تأکید داشته باشید، در طول روز خود را با انجام کارهایی که بر روح و جسم شما اثر آرام بخش پایدار دارد مشغول نمائید و به هنگام احساس خستگی ذهنی یا جسمی با تغییر محیط و تنفس عمیق، استراحت کامل کنید. امید را سرلوحه زندگی خود قرار دهید و نگاه شما به خوبیهای زندگی باشد. تا آنجا که ممکن است از تشویش و دل شوره داشتن برای هر چیز اجتناب نمائید. تشویش دشمن آرامش و منشاء بسیاری از قضاوت های شتاب زده و پیش بینی های غلط است. بدون شک اکثر ما به هنگام تشویش و اضطراب با حالتی مانند بی قراری، دستهای سرد و عرق کرده، لرزش بدن، ترس و نگرانی، حالت تهوع، خشک شدن دهان، ضربان شدید قلب، تنفس تند و هوشیاری ذهن قبل از رویارویی با واقعه ای مهم، آشنا هستیم. این حالت از تغییرات فیزیولوژیکی به این علت در بدن به وجود می آیند که به جنگیدن یا عقب راندن عامل تشویش کمک کنند. نیروی جنگنده ای که در ساز و کار بدن وجود دارد، به هنگام رو به رو شدن با تهدید، به سرعت برای مقابله آماده می شود. ضربان قلب افزایش می یابد تا خون بیشتری را به ماهیچه های دست و پا برساند. تنفس بیشتر می شود تا به جریان خون در حال افزایش، اکسیژن برساند. بدن عرق می کند تا گرمای ناشی از تلاش را خنک کند و سرانجام سرعت انعقاد خون برای مقابله با زخم های احتمالی، بالا می رود.همه این تغییرات، برای رویارویی با تهدیدهای فیزیکی مفید هستند. در زندگی مدرن امروزی، موقعیتهای تهدید کننده کمتر یک چنین مقابله جسمی را طلب می کنند، ولی نیروی ستیزنده بدن، کار خود را انجام می دهد. این واکنش راه حلی کوتاه مدت برای مقابله با خطر فوری به شمار می رود و وجود چنین حالاتی، در بلند مدت نه تنها مفید نمی باشد، بلکه برای سیستم ایمنی بدن مضر محسوب می شود. هنگام رو یا رویی با یک رویداد مهم، در واقع میزان متعادلی از دلشوره می تواند کارایی ما را بالا ببرد. زیرا اگر کاملا آرام باشیم، احتمالا تلاش کافی نخواهیم نمود. متاسفانه در مواقعی که تجربه ناموفقی را پشت سر گذاشته ایم، ممکن است همان میزان اضطراب قابل قبول را نیز بد تعبیر نمائیم و نتیجه بگیریم که در تجربه آتی نیز موفق نخواهیم بود. به این ترتیب، دور باطلی از افزایش نگرانی و بدبینی در ما آغاز می شود. در چنین موقعیتی، بهتر است این دور باطل قبل از آن که از کنترل ما خارج شود، متوقف گردد. برای این کار لازم است با افکار منفی مقابله کنیم. "افکار نگران کننده" عامل مهمی در ایجاد اضطراب به شمار می روند، از افکار منفی و مبالغه آمیز، "بایدها و نبایدها"، "همه چیز یا هیچ چیز" که کمکی به شما نمی کنند، بپرهیزید. این افکار اغلب غیر ارادی و وسوسه انگیز هستند. مراقب باشید این افکار مضر در ذهن شما جای نگیرد و همواره با این پدیده مخرب به طور جدی مبارزه کنید. با یک بررسی متعادل و واقع گرایانه موقعیت، روی آمادگی قبلی و توانایی خود حساب کنید و به افکار منفی اجازه پیشروی ندهید. برای به دست آوردن آرامش بیشتر افزون بر بیش از حد جدی نگرفتن مشکلات و تاکید بر گذرا بودن معضلات، از تکنیک های ایجاد آرامش مثل تنفس عمیق همراه با شمارش، تمرکز فکر، شل کردن اعضای بدن، تغییر محیط، ورزش،دیدار عزیزان، مسافرت و انجام کارهای عام المنفعه و سایر راههای آرام بخش بهره بگیرید.
با کنترل خشم از کار و زندگی لذت ببریم
همه ما با حالت روحی خشم آشنا هستیم و در زندگی بارها آن را تجربه کرده ایم. خشم نوعی هیجان روحی است که اغلب بر اثر واکنش شخص نسبت به رفتار ناشایست دیگران بروز میکند. خشم می تواند یک رنجش و ناراحتی زودگذر باشد و یا یک عصبانیت تمام عیار، در هر حال پدیدهای کاملا طبیعی است و مانند سایر احساسات نشانه سلامت و تندرستی و عواطف انسانی می باشد، اما هنگامی که از کنترل خارج شود، می تواند به یک حس مخرب و ویرانگر تبدیل شود و پیامدهای ناگوار در محیط کار، روابط شخصی و در تمامی عرصههای زندگی شما به وجود آورد. همچنین خشم میتواند حس خود بزرگ بینی را در شما زنده کند. و زودتر ازآنچه تصور میکنید به سلامت شما آسیب می رساند. متأسفانه خشم برای شما مانند همدم همیشگی است که تمام عمر همراهتان خواهد بود و با هر طغیانی، فشار خونتان را به مقدار قابل توجهی بالا خواهد برد و این تنها یکی از پیامدهای زیانبار خشم بر تندرستی شما است. افزون بر این باید بدانید که خشم و عصبانیت همچون زهری است که دائما به درون شما میریزد. حال ممکن است این سئوال در ذهن شما متبادر شود که خشم چیست؟ و چگونه می توانید از دست این پدیده رنج آفرین رهایی یابید؟خشم یک نوع احساس است که همواره بین دو حالت متغییر است: خشم می تواند عصبانیت و ناراحتی جزئی و یا در نوع حاد آن، واکنشی جنون آمیز باشد. طبق نظر دکتر چارلز اسپیلبرگر، خشم نیز احساسی نظیر سایر احساسات انسان است که با ویژگی های روانشناسی اشخاص تغییر می کند. هنگامی که عصبانی میشوید آثار فیزیولوژیک خشم در بدن ظاهر میشود، ضربان قلب و فشار خونتان بالا می رود و میزان ترشح هورمون ها نیز افزایش می یابد. عصبانیت میتواند به دلیل حوادث و رویدادهای بیرونی و یا تغییرات درونی باشد. ممکن است شما از شخص خاصی مانند همکاران ،اعضاء خانواده و یا رئیس خود رنجیده باشید و رفتار آن ها باعث عصبانیت شما شده باشد و یا ترافیک و شلوغی شهر شما را خشمگین کند. فکر کردن و نگرانی در مورد مسائل و مشکلات روزمره و یا به یادآوردن وقایعی که قبلا باعث خشم و ناراحتی شما شده اند نیز از عواملی هستند که می توانند خشم شما را برانگیزند. بیان کردن خشم، صحبت کردن پرخاشگرانه و عکس العمل تند و خشن حالتی غریزی است که اکثر ما هنگامی که خشمگین می شویم، از خود بروز میدهیم. خشم عکس العمل طبیعی در برابر تهدید،خطر و ... است که به ما این اجازه را می دهد که در شرایط بحرانی از خود دفاع کنیم. بنابراین عصبانیت برای بقا و پایداری انسانها ضروری و اجتناب ناپذیر است، ولی نباید فراموش کرد که برخورد فیزیکی با افراد و مواردی که ما را خشمگین میکنند، از لحاظ قانونی و معیارهای اجتماعی ناهنجار تلقی میگردد و پیامدهائی منفی خواهد داشت. سه روش مهم برای برطرف کردن منطقی خشم وجود دارد: 1- ابراز کردن 2- سرکوب کردن 3- آرام کردن. ابراز کردن خشم به این معناست که در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر، این روش منطقی ترین راهکار برای ابراز خشم است. شما باید یاد بگیرید که چگونه رفع اتهام کنید و خود را تبرئه نمائید و چگونه به این هدف بدون صدمه زدن به دیگران برسید. جسور بودن به این معنی نیست که قلدر باشید و به دیگران زور بگویید، بلکه به این معنی است که برای خودتان و دیگران ارزش قائل باشید و با احترام رفتار کنید و مشکلاتتان را از راه منطقی حل کنید. سرکوب کردن خشم راه حل دیگری است برای مهار عصبانیت و سرکوب خشم و جهت دادن و تبدیل آن به رفتارهای دیگر. راهکار آن هم به این صورت است که هنگامی که خشمگین می شوید، در مورد موضوعی که باعث خشم شما شده است، فکر نکنید و بجای آن به چیزهایی خوب و مثبت بیاندیشید. هدف از این روش، مهار خشم شما و تبدیل آن به رفتارهای سازنده است. اما پیامد منفی این روش، این است که اگر عصبانیت خود را ابراز نکنید، خشم فروخورده در درون شما باقی میماند و این خشم درونی می تواند باعث افزایش فشار خون و یا افسردگی شما شود. از این رو، بیان نکردن خشم میتواند مشکلات دیگری را به وجود آورد. افرادی که خشم خود را ابراز نمیکنند، نسبت به همه چیز بدبین هستند و با دیگران رفتاری پر از کینه و خصمانه دارند. آنها مرتب دیگران را تحقیر می کنند و همه چیز را مورد انتقاد قرار میدهند و معمولا در روابط خود با دیگران دچار مشکل هستند و کمتر رابطهای موفق دارند. در نهایت سومین راهکار فرو نشاندن خشم مرحله آرام کردن آن است. در این حالت با جملات و واژه های تسکین دهنده خود را آرام کنید. بنابر این می توان چنین نتیجه گرفت که شما نه تنها در قبال اعمال ظاهری خود مسئول هستید، بلکه روحیات درونی خود را هم باید پرورش دهید. پس بکوشید به هنگام خشم خود را تسکین دهید و احساسات خود را مهار کنید.کنترل خشم این امتیاز را دارد که احساسات ناشی از خشم و هم تحریکات جسمانی که خشم باعث به وجود آمدن آنها میشود، کاهش مییابد. بیتردید نمیتوان پیشاپیش حوادثی را که باعث خشم می شوند، از سر راه برداشت و یا از روبهرو شدن با آنها اجتناب نمود، شاید نتوانیم آنها را تغییر دهیم اما میتوانیم بیاموزیم که چگونه واکنشهای خود را کنترل کنیم.
استرس را چگونه دفع کنیم
استرس محیط کار بيماري قلبي می اورد.
پژوهشگران انگليسي در يک بررسي نشان دادند؛ استرس در محل كار ،عامل عمدهايدر ابتلا به بيماري قلبي و ديابت است.
به گزارش آفتاب اگرچه رابطه استرس بابيماري به اثبات رسيده بود اما تحقيق "مجله پزشكي انگليس" براي نخستين بار روندبيولوژيكي استرس را در بروز اين بيماريها نشان داد.
اين تحقيق بر روي۱۰هزار كارمند دولت به رابطه بين استرس و " سندرم متابوليك" از جمله چاقي و فشارخون بالا، پيبرد.
پژوهشگران يافتههاي دانشگاه لندن را شگفت انگيزخواندند.
تاراني چاندولا ، مجري اين تحقيقات اعلام كرد ، پس از محاسبهعوامل خطرناك ديگر ، احتمال ابتلا به بيماريهاي قلبي و ديابت در كارمنداني كهاسترس كاري مزمن دارند بيش از دو برابر افرادي است كه در محيطهاي كاري بدون استرسكار ميكنند.
اين تحقيق شواهدي را براي معقول بودن رابطه بيولوژيكي مكانيسماسترسهاي رواني - اجتماعي زندگي روزمره با بيماريهاي قلبي فراهم ميكند.
در طول اين تحقيق كه بين سالهاي ۱۹۸۵تا ۱۹۹۹انجام شد سطح استرسهايكاري چهار بار مورد اندازهگيري قرار گرفت.
محققان در اين تحقيق جنبههايمتفاوتي از سندرم متابوليك(مجموعهاي از عوامل موثر در بيماري قلبي و ديابت مانندفشار خون بالا و سطح بالاي كلسترول ) طي سالهاي ۱۹۹۷۱۹۹۹مورد بررسي قرار دادند.
عوامل ديگري مانند طبقه اجتماعي، استعمال سيگار، مصرف زياد مشروبات الكلي وهمچنين ورزش نكردن نيز در اين تحقيق بررسي شدند.
استرس نوعی حالت درونی است كه، می تواند زمینه ساز بیماری های گوناگونی باشد. استرس می تواند یك سازمان و كارمندان آن را تحت تأثیر قرار دهد.اولین مشكل ، غلبه بر استرس و تشـخیص وجود آن است. تشـخیص این كه اسـترس یك مشـكل است، گامی حیاتی به ســوی كاهــش آن است. شـــما می توانید با پاسخ دادن به جملات زیر نزدیكترین گزینه به تجربه خود را علامت بزنید و تا حدودی به میزان استرس خود پی ببرید
یکی از راههای مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است. هر رویدادی که اتفاق می افتد باید آن را بپذیریم و بعدازپذیرش،درآن پدیده به دنبال حکمت و مصلحتی باشیم و با موضوع بدین صورت برخورد کنیم که چگونه از آن اتفاق به صورت مثبت بهره برداری نماییم. به بیان دیگر همه چیز می تواند به یک فرصت تبدیل شده و قابل استفاده باشد. پذیرش مسئولیت به خصوص در سطوح مدیریت فشار آفرین و تنش زاست پس باید این واقعیت را بپذیریم و در فکر این باشیم که چگونه باید عمل کرد تا بتوانیم از موضوع به نفع سازمانمان استفاده کنیم؟ زیرا یکی از هنرهای مدیریت درشرایط بحرانی تبدیل معضلات (هرچند ناگوار) به فرصت است. اگر انسان نتواند واقعیت ها را بپذیرد و از آن ارزیابی مثبت داشته باشد تدریجاً دچارحالتی می شودکه اصطلاحاً به آن تحلیل رفتگی می گویند.یکی ازآثارتحلیل رفتن، پیدایش روحیه ازدست دادن کنترل کارهاست، عدم علاقه به کار نیز نشانه دیگری از درماندگی است، نشانه دیگر این حالت احساس عدم رضایت از کار و فعالیت روزمره است، به گونه ای که شخص نسبت به ادامه کار بی علاقه و بی انگیزه می شود و احساس عدم توانایی می کند. در ضمن احساس گناه و قصور در انجام وظایف خود، تمایل به بی اعتبارکردن کار، احساس مفید نبودن در فرآیند کار، کج خلق شدن، آداب معاشرت را رها کردن، همه نشانه تحلیل رفتگی یا بقول عامه بریدن درکار است، احساس قدر ناشناسی از جانب دیگران، احساس اینکه فرد می خواهد همه چیز را رها کند، همه نشانه های فشار شدید روحی و تحلیل رفتگی است. یکی از راهکارهای پیشگیری از تحلیل رفتگی و درماندگی کاری تأکید بر حفظ ارتباطات اجتماعی است، باید دوستانی داشته باشیم که به رغم وجود نواقص در کارمان ما را تایید کنند. یکی از راهکارها حمایت اطلاعاتی است. دوستان و آشنایانی باید داشته باشیم که به ما اطلاعات بدهند و یا تجربیات خود را در اختیار ما قرار دهند تا بتوان در مواقع ضروری با آنها مشورت نمود. افزون بر این حمایت های مالی نیز در برخی موارد می تواند از شدت فشار بکاهد. یکی دیگر از راههای مقابله با فشار ایجاد روحیه ای صبور، تلاش گر و خوش بین در خود برای رویاروئی با معضلات است. زیرا با ایجاد نگرش مثبت در خود می توانیم خیلی از رویدادها را عامل فشار عصبی تلقی نکینم. در این راستا باید توجه داشت که افراد دو نوع حالت ذهنی دارند: حالت های ذهنی خوشایند و حالت های ذهنی ناخوشایند. برای مثال یک صحنه تصادفی را که می بینیم ناراحت می شویم، کسی لطیفه ای تعریف می کند می خندیم، شخصی حرفی می زند و انتقاد می کند عصبانی می شویم، فردی از ما تعریف می کند خوشمان می آید، بنابراین محرک های محیطی ما را از حالتی به حالتی دیگر می برند از این رو اگر انسان کنترل حالت های ذهنی خود را در اختیار داشته باشد همواره می تواند خود را در بهترین حالت های ذهنی قرار دهد. زیرا ما می توانیم با خودگوئی های منفی ذهن خود را منفی شکل دهیم یا با خودگوئی های مثبت تلقی مثبتی از کار و زندگی پیدا کنیم. به عنوان مثال رئیس محل کارمان ما را به اتاق خود فراخوانده است در این حالت می توانیم در ذهن خود تصور کنیم که رئیس به دلیل عملکرد مثبت ما قصد دارد از ما تشکر کند به همین خاطر با چهره ای خوشایند وارد اتاق رئیس می شویم، یا می توانیم در ذهن خود این تصور منفی را ایجاد نمائیم که رئیس هر وقت ما را ملاقات نمود جز سرزنش و تنبیه چیز دیگری در کار نبوده است! بنابراین خود را برای تنبیه شدن آماده می کنیم و قاعدتاً با حالتی ترسیده وارد اتاق رئیس می شویم، یا خانمی که همسرش برای رسیدن به منزل تأخیر نموده می تواند تصور کند که وی تصادف کرده در نتیجه زخم و خون، بیمارستان، عمل جراحی و درد و رنج در ذهن وی متصور خواهد شد، حال چنانچه مثبت اندیش باشد می تواند تصور کند که همسرش احتمالاً به بازار رفته تا بعد از مدتی برایش هدیه خریداری کند و با این تصور مثبت انتظاری خوشایند در ذهن خود داشته باشد. از این موضوع می توان نتیجه گرفت که واقعیت یک چیز است، در اصل مسأله یکی بود ولی تعبیر و تفسیری که ما می توانستیم داشته باشیم متفاوت است. از همین رو، حالتهای ذهنی مثبت یا منفی که در خود به وجود آوردیم کاملاً متفاوت و متضاد بود. به بیان دیگر می توان هر رخدادی را زیان آور یا سودمند تصور کرد و حالتهای ذهنی متناسب با آن تصور را یافت. عامل دیگر تأثیرگذار در کاهش فشار و استرس داشتن شخصیت خستگی ناپذیر و تلاش گر است. شخصیتهای مبارز و خستگی ناپذیر ویژگیهایی دارند: اولین ویژگی اینکه تغییر و دگرگونی را جزء لاینفک حیات می دانند و آنرا نه تنها اجتناب ناپذیر بلکه یک فرصت و در خدمت خود می بینند. ویژگی دیگر آنها وجدان کاری و تعهد و پشتکار است، پیگیری بی وقفه هدف تا رسیدن به نتیجه. خصوصیت دیگر آنها مسئولیت پذیری است، خود را مسئول اعمال خویش می دانند، افزون بر این دیگر مشخصه آنها ارزش ها و معیارهای درونی آنها است. به همین علت کاری را که لازم می دانند انجام می دهند. فردی که خود را مسئول رفتارهای خودش می داند و معیارهای وی درونی است کمتر مسائل و عوامل بیرونی و محیطی را در پیروزی یا شکست خود سهیم می داند و فشار کمتری متحمل می شود. در مجموع ویژگی های فوق باعث می شود تحمل ما در برابر فشار بیشتر شود. یکی دیگر از راههای کم کردن تنش بیادآوردن خاطرات خوب است بخصوص در زمانی که فکرهای ناراحت کننده و ناامیدکننده بر ذهن ما هجوم می آورد. در ضمن راهکارهایی مانند بالابردن شناخت و آگاهی افراد نسبت به توانائیها، حساسیتها و نقاط ضعف خود، کسب دانش و آگاهی افراد نسبت به استرس، علل، علائم و نشانه های آن. سنجش و ارزیابی وضعیت خود در مقابله با استرس، تجدیدنظر در شیوه زندگی و کم کردن استرسها، تعیین هدف و خودآگاهی بیشتر به آن، شناخت و تعیین ارزشهای خود، مدیریت کردن بر زمان و تعیین اولویتها، ایجاد برنامه برای استراحت، تغذیه مناسب و ورزش، آموزش تکنیکها و روشهای آرام سازی عضلانی، گرفتن راهکارهای مناسب از متخصصین روانشناسی و روانپزشکی در کاهش استرس مؤثرند.
تنش محيط كار پزشكان را دچار افسردگي ميكند
تازهترين آمار درباره دانشكدههاي پزشكي در آمريكا حكايت از آن دارد كه از هر پنج عضو هيات علمي در اين دانشكدهها يك نفر دچار افسردگي روحي شديد است
اعتراض در خصوص ميزان بالاي استرس و تنش در دانشكدههاي پزشكي و بيمارستانهاي پژوهشي در گذشته نيز وجود داشته اما هيچگاه تحقيقي علمي در مورد اين اعتراضها به انجام نرسيده بود.
به نوشته هفتهنامه علمي "نيچر"، "باربارا شيندلر" در يونيورسيتي كالج دركسل در فيلادلفيا به اتفاق همكارانش پرسشنامههايي را براي ۳۵۰۰عضو هيات علمي در دانشكدههاي پزشكي در دانشگاههاي مختلف آمريكا ارسال كرد
در اين پرسشنامهها از ميزان سلامت جسمي و نيز رضايت روحي و شغلي اين افراد سوال شده بود.
بيش از نيمي از دريافتكنندگان به پرسشها پاسخ دادند و نتايج حاصل از بررسي اين دادهها نشان ميدهد كه حدود ۲۰درصد از اعضاي هيات علمي دانشكدههاي پزشكي اعم از زن و مرد تاكيد كردهاند كه نشان مستمر افسردگي شديد در حد باليني را با خود به همراه دارند
اين ميزان با درصد مبتلايان به اين بيماري رواني در كل جمعيت آمريكا همتراز است و نسبت به دادههايي كه در همين زمينه در سال ۱۹۸۴جمعآوري شده بود، افزايشي ۱۴درصدي را نشان ميدهد
بر اساس تحقيق جديد، پژوهشگران جوانتر بيشتر در معرض ابتلا به افسردگي و ناراحتيهاي روحي ناشي از استرس و تنش در محيط كار قرار دارند و آن دسته ار پژوهشگراني كه با بيماران سروكار دارند بيش از پژوهشگراني كه صرفا در محيط آزمايشگاه كار ميكنند دچار ناراحتي روحي هستند.
به گفته خانم شيندلر، اگر ۲۰درصد پزشكان در جامعه بيمار باشند بايد پذيرفت كه جايي از كار دچار يك نقص جدي است
پاسخدهندگان به پرسشها علل متنوعي را به عنوان عوامل بروز استرس و تنش ذكر كردهاند. به عنوان مثال اعضاي هيات علمي در دانشكدههاي پزشكي ميگويند كه فشار زيادي از طرف مسوولان بيمارستانهاي مربوط به دانشگاههاي پزشكي بر دوش آنان گذارده ميشود كه بيماراني را كه حق ويزيت ميپردازند، معاينه كنند
اين امر موجب ميشود كه براي اين پزشكان وقت زيادي براي انجام تحقيقات و انتشار مقالات باقي نماند. عدم انتشار مقالات نيز منجر به آن ميشود كه محققان نتوانند ارتقا شغلي پيدا كنند
بنا بر آمار اتحاديه دانشكدههاي پزشكي در آمريكا، يكي از نتايج اين عدم خرسندي پزشكان آن بوده كه پزشكان از پذيرش مشاركت در تحقيقات پزشكي طفره ميروند و رغبتي به آن نشان نميدهند
علت آنست كه اين قبيل پژوهشها وقت زيادي از آنان ميگيرد و به واسطه وجود تعهدات ديگر آنان عملا نميتوانند تعهد زماني تازهاي را بپذيرند
به گفته سخنگوي اتحاديه دانشكدههاي پزشكي، مسوولان امر از اين مشكل آگاه هستند و براي كاهش ميزان تنش و استرس پزشكان كوشيدهاند نظام تازهاي را به اجرا بگذارند كه بر اساس آن هر محقق از همفكري يك همكار ارشد و با تجربهتر كه به عنوان مربي همكار جوانتر را زير بال خود و تحت حمايت خويش قرار ميدهد، بهرهمند خواهد شد
تامین کسری بودجه با استقراض از بانک مرکزی، افزایش حجم نقدینگی، افزایش قیمت انرژی، حذف یارانه صنعتی و صنفی پس از اجرای سیاستهای تعدیل، افزایش ریسک فعالیتهای مولد اقتصادی، ضعف در مدیریت خصوصا مدیریت ارز و کاهش ارزش پول و بالاخره افزایش قیمتهای جهانی، عوامل اصلی تورم در ایران اعلام شد. از آنجایی که تورم یکی از عوامل مهم نابرابری توزیع درآمد، اهرم فشار اقتصادی بر اقشار آسیبپذیر و گرایش به فعالیتهای دلالی است و همچنین از آنجایی که تورم موجب بیثباتی اقتصاد در نتیجه کاهش رشد اقتصادی در درازمدت میشود هرگونه کار تحقیقی در این زمینه شناخت عوامل موثر بر آن حائز اهمیت است.
تورم مزمن پدیدهای نسبتا بلندمدت در اقتصاد ایران بوده و بالا گرفتن نرخ تورم در سالهای اخیر مشکل اساسی کشور است
نتیجه تحقیقات انجام شده حاکی از گسترش عوامل موثر بر تورم در اقتصاد کشور است و مهمترین این عوامل رامیتوان به این شرح برشمرد. تامین کسری بودجه دولت از طریق استقراض از بانک مرکزی و به تبع آن افزایش حجم نقدینگی، افزایش قیمت حاملهای انرژی و حذف یارانههای صنعتی و صنفی پس از اجرای سیاستهای تعدیل، افزایش ریسک مربوط به فعالیتهای مولد اقتصادی، ضعف در مدیریت خصوصا مدیریت ارز و کاهش ارزش پول و بالاخره افزایش قیمتهای جهانی در این کار بررسی رفتار تورم در کشور با اقتباس از یک مدل پولی با تمرکز بر حجم نقدینگی به نرخ بهره، قیمت کالاهای خارجی، نرخ ارز، تولید کالاهای صنعتی، انتظارات تورمی صورت گرفته است که در آن ارتباط تورم را با این متغیرها بررسی کردیم. نتیجه تحقیقات حاکی از آن است که در بلندمدت سطح عمومی قیمتها با حجم نقدینگی، تولیدات صنعتی و قیمت کالاهای خارجی ونرخ ارز ارتباط دارد.
به این صورت که افزایش حجم نقدینگی منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها و افزایش تولیدات خصوصا تولیدات صنعتی نیز دربلندمدت منجر به کاهش سطح عمومی قیمتها میشود و در عین حال افزایش قیمت کالاهای خارجی و نرخ ارز، سطح عمومی قیمتها را در بلندمدت افزایش میدهد.
در این کار تحقیقی بین رشد سطح عمومی قیمتها ونرخ بهره در بلندمدت ارتباط معنا داری بدست نیامد. به طور کلی با استناد به نتایج این تحقیق و دیگر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه میتوان تورم در ایران را پدیدهای پولی دانست که سایر عوامل از جمله عوامل مربوط به سمت عرضه یا فشار هزینه آثار کمتری بر آن دارند. به عبارت دیگر شدت پولی پدیده تورم نسبت به سایر عوامل در کشور زیادتر بوده و لذا نحوه اثر متغیرهای پولی و حجم نقدینگی بر بخش واقعی اقتصاد کمتر میباشد.
به دلیل بالا بودن تورم نسبت به نرخ بهره اسمی، افزایش یا کاهش نرخ بهره در کشور اثر معنا دار و قابل توجهی بر سطح عمومی قیمتها ندارد در این کار تحقیقی همچنین رابطه پویا و کوتاه مدت تورم بررسی شد و یکی از نتایج آن نقش مهم تورم انتظار در فرآیند تورم میباشد. به عبارت دیگر بخش خصوصی تورم را به عنوان یک شاخص از امنیت و ثبات اقتصادی همواره در تصمیمگیریهای خود دخیل میداند و این امر در نحوه تخصیص منابع به سمت کالاهایی میشود که از درجه نقدینگی بالاتری برخوردار بوده و کمتر تمایل به سرمایهگذاری در بخشهای مولد اقتصادی یافتهاند.
با توجه به مباحث عنوان شده به نظر میرسد سیاست هدفگذاری برای کنترل تورم از طریق اتخاذ سیاستهای پولی میبایست به صورت شفاف صورت گیرد و در این راستا اعتبار سیاست اعمال شده و شفافیت واستقلال آن از سیاستهای مالی، نقش قابل توجهی در تحقق هدف این کاهش تورم خواهد داشت.
از آنجایی که انتظارات تورمی طبق نتایج بدست آمده نقش قابل توجهی در ایجاد تورم برای سالهای آتی دارد، لذا اعتبار سیاستهای پولی واعلام این سیاستها به طور شفاف حایز اهمیت بسیار است. چرا که در صورت عدم اطلاع بخش خصوصی از وثوق اهداف پولی تعیین شده و یا عدم اطمینان وی از تحقق اهداف اعلام شده باعث کاهش اعتبار این سیاستها میشود.
میزان تاثیرگذاری آن را کاهش میدهد. همچنین در این راستا هماهنگی سیاستهای مالی و تجاری و ارزی با سیاست پولی اعمال شده بسیار مهم است. اتخاذ سیاستهای مستمر به جای سیاستهای مقطعی و جلوگیری از صدور بخشنامههای روزمره اعتماد بخش خصوصی را به سیاستهای دولت افزایش میدهد.
نکته اساسی دیگر در کاهش انتظارات تورمی بخش خصوصی هدفگذاری و کاهش نرخ رشد شاخصهایی از تورم است که بخش خصوصی در ارزیابیهای خود به آن توجه بیشتری دارد.
از آنجایی که اقتصاد کشور یک اقتصاد وابسته است به مواد اولیه،کالاهای واسطهای و سرمایهای خارجی میباشد قیمت کالاهای خارجی و نرخ ارز میتواند اثر قابل ملاحظهای بر سطح عمومی قیمتها داشته باشد. لذا اعمال سیاستهای خارجی و ارزی مناسبت در کاهش تورم بسیار مثمر ثمر خواهد بود.در این راستا توجه به وضع حقوق گمرکی و سود بازرگانی بر کالاها و نوع کالاهایی که تعرفه به آنها وضع میشود میبایست با دقت بیشتری صورت گیرد و مدیریت ارز در اتخاذ سیاستهای ارزی جهت جلوگیری از کاهش بیش از حد ارزش پول ملی و جلوگیری از نوسانات آن به عنوان یک شاخص از ثبات اقتصادی بهتر عمل نماید.
اتخاذ سیاستهای مالی انقباضی و برقراری انضباط مالی بیشتر، خصوصا در اجرای پروژههای عمرانی و بهینه کردن هزینههای عمرانی دولت، میتواند در کاهش تورم حائز اهمیت باشد.
در کلیه معادلات تخمین زده شده اثر افزایش تولیدات خصوصا تولیدات صنعتی بر تورم و سطح عمومی قیمتها منفی باشد لذا هر گونه اقدامی جهت جذب سرمایهگذاری و فرآهم آوردن زمینه مشارکت بیشتر بخش خصوصی در فعالیتهای تولیدی در این مسیر سیار حایز اهمیت است.
به عبارت دیگر در اتخاذ سیاستهای اقتصادی علاوه بر این که باید بر کاهش تقاضا از طریق کنترل حجم پول و نقدینگی توجه نمود افزایش عرضه و رشد تولیدات داخلی نیز میبایست مورد توجه قرار گیرد.
گسترش سطح روابط دیپلماتیک با سایر کشورها خصوصا کشورهایی که در تجارت جهانی مطرح هستند و برقراری روابط مستقیم اقتصادی با آنها میتواند از طریق بهرهمندی از قیمتهای پایینتری کالاهای خارجی حذف و هزینههای واسطهگری و کاهش هزینههای مربوط به حمل و نقل، در پایین آوردن تورم موثر باشد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن