سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
زبان به سپاس که می گشایم؟ دریا دریا کوتاهی و کاستی وجودم را پر می کند. وجود من وابسته به توست و بودنم، سلامتم و رشدم تحفه های گران قدری است که از سوی تو دریافت کرده ام. کدام کلام است که بتواند شکر تو را گوید؟ وقتی خداوند عالم شکر تو را در کنار سپاس خودش جای می دهد و می فرماید: «مرا و پدر و مادرتان را شکر گویید»، پس همیشه زبانم از سپاس تو قاصر خواهد بود و دلم در شکر تو خواهد تپید.
آینه خشم و رضای الهی
مادر، ای مظهر رحمت خدا، ای سراسر مهربانی، ای از محبّت لبریز، تو را می ستایم و عزیز می دارم. تو را قدر می نهم و بزرگ می شمرم که تو راهی به سوی بهشتی. رضای خدا را از رضای تو می جویم و از خشم تو که خشم خداست دوری می کنم. مادر، ای خورشید مهربان زندگی ام، دستان مهربان و خسته ات را می بوسم و تو را شکر می گویم و در حسرت سپاس یک لحظه از سختی هایی که برایم تحمل کردی، همیشه می مانم.
مادر فرهیخته
عبدالرحمان فروّخ پس از 27 سال از مأموریتی به خانه برمی گشت. همسرش بعد از رفتن او پسری به نام ربیعه به دنیا آورده بود. مادر ربیعه در نبود همسرش، پولی که عبدالرحمان به عنوان پس انداز نزد او سپرده بود و بر نگهداری آن سفارش کرده بود، صرف تحصیل ربیعه نمود، چنان که ربیعه در ابتدای جوانی دانشمندی توانا شد. هنگام بازگشت، عبدالرحمن فرزندش را دید که در مسجد به تدریس نشسته است و جماعت بسیاری در گرد اویند. بسیار خرسند شد و وقتی فهمید که آن پول پس انداز برای چنین گوهری صرف شده است، بر ذکاوت چنین مادری آفرین گفت و بسیار از او تشکر کرد.
شکری برتر
پروردگار مهربان، در قرآن انسان ها را به نیکوکاری به پدر و مادر سفارش می کند. در برخی آیات قرآن، احسان به والدین و سپاس از آنها بلافاصله پس از سفارش به عبادت و شکر الهی آمده است؛ مانند آیه 36 سوره نساء که می فرماید: «خدا را بپرستید و به او شرک نورزید و به پدر و مادر احسان کنید». و هم چنین آیه 23 سوره اسرا که می فرماید: «پروردگارت دستور داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید». و نیز آیه 14 سوره لقمان که می فرماید: «انسان را سفارش نمودم که مرا و پدر و مادرتان را سپاس گویید». این همه نشان از مقام بلند پدر و مادر و ضرورت احسان و سپاسگزاری از آنها را دارد.
زحمتی طاقت فرسا
ای باغبان بی همتای من، ای ابر سراسر رحمت، ای زلال مهر و عاطفه، خارهایی که گاهِ پروراندنم به دست های مهربان تو فرو رفت و رنجی که گاه مراقبت از من بر تنت نشست، هنوز در چشم های خسته امّا پر مهرت رخ می نماید. من چگونه تو را سپاس گویم؟ آیه های خدا دم به دم دلم را به سپاس تو می خواند و از رنجوری طاقت فرسای تو خبرم می دهد؛ آنجا که می فرماید: «انسان را به پدر و مادرش سفارش نمودیم؛ به ویژه که مادرش با ضعف و زحمت طاقت فرسا او را پروراند و دو سال او را شیر داد، پس مرا و پدر و مادرتان را سپاس گویید». و درجای دیگر می فرماید: «انسان را درباره پدر و مادرش به احسان سفارش نمودیم؛ چون مادرش او را با خود حمل کرد و با سختی و مشقّت بر زمین نهاد». و اینک ای مادر، زبانم همیشه به سپاس تو خواهد چرخید و در چشمم هماره محبّت تو موج خواهد زد.
تورم ، رشد و بیکاری شاخصهای عمده و مهم اقتصاد کلان هستند که همواره مورد توجه اقتصاد دانان و سیاستمداران کشورها قرار می گیرد تا با تنظیم آن شرایط اقتصادی در جامعه را بهبود بخشیده و مردم جامعه را به رفاه برسانند.کاهش نرخ تورم ، کاهش نرخ بیکاری ، افزایش رشد اقتصادی این سه مقوله جدی در مباحث اقتصاد کلان است.در این میان اهمیت نرخ تورم بیشتر از شاخصهای دیگر است زیرا تغییر در این نرخ یا تحت تاثیر دو نرخ دیگر قرار می گیرد یا آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . با توجه به تلاش کشورهای دنیا درخصوص کاهش نرخ تورم و موفقیت های بدست آمده آنان سئوال اینست چرادرکشور مااین نرخ کاهش پیدا نمیکند؟
برای بررسی این موضوع ابتدا ویژگیهای اقتصادی کشور و سپس علل عدم کاهش این نرخ را مورد بررسی قرارمیگیرد.
خصوصیات اقتصادی ایران
بطور کلی اقتصاد دارای دو طرف تقاضا و عرضه می باشد که هر یک ویژگیهای خود را دارند . این ویژگیها در کشورهای مختلف متفاوت است ویژگیهای عرضه و تقاضا در کشور ما به شرح زیر است :
1 – ویژگی های طرف تقاضا
الف – ساختار حجیم اداری وخصوصیات آن :
وجود سازمان اداری بزرگ ، هزینه بر ، بخشهای موازی در ساختار اداری ، تصمیمات اقتصادی از روی مهربانی و دلسوزی نظیر پایین نگه داشتن نرخ سوخت بدون در نظر گرفتن امکانات کشور ، کارکرد در ارتباط با اقتصاد سیاسی نه اقتصاد کلان و در نتیجه اعطای امتیاز به جامعه به دلایل مختلف همه از مواردی است که باعث گسترش بار مالی دولت می گردد .
ب – منابع مالی و سیاستهای مالی :
منبع درآمد تک محصولی ( نفت ) سیاست تثبیت نرخ ارز به عنوان یک متغیر حیثیتی ، فروش نفت در داخل به قیمت پایین تر از سطح جهانی برای جلب رضایت مردم ، . . . همه از مواردی هستند که باعث محدودیت منابع درآمدی و همچنین رشد هزینه های دولت می گردد .
ج – سیاستهای پولی :
قانون عملیات بانکی بدون ربا و قلمداد کردن بانکها جزئی از بدنه دولت ، (سیاستهای پولی در این قانون اعمال کنترل بر شاخصهای اقتصادی بازار پول به جزء حجم پول تعریف شده اما در اقتصاد کلان سیاستهای پولی اعمال کنترل بر حجم پول می باشد ) .
بطور کلی نگاه به بانکها و سیستم بانکی در کشور به عنوان خزانه کمکی برای خزانه دولت تلقی می شود .
همانگونه که ملاحظه می شود با توجه به این ویژگیها کشور دچار کسری بودجه و رشد بالای حجم پول خواهد شد(این نرخ در کشورهای پیشرفته 2/5 ، در حال توسعه 4/14 و در ایران بین 27 تا30 درصد می باشد).
2- ویژگیهای طرف عرضه
الف – دولتی بودن اقتصاد :
دلایل دولتی بودن اقتصاد را می توان در موارد زیر بیان نمود .
-غالب بودن بخش دولت در حوزه های نفت ، گاز ، پتروشیمی ، مخابرات .
-ایجاد بیش از 50% ارزش افزوده کشور از 120 کارخانه تحت پوشش دولت .
-عدم توجه به شاخص میزان هزینه نسبت به تولید در شرکت های دولتی .
ب – انحصاری بودن شرکت های دولتی :
حمایت از تولید کنندگان داخلی در مقابل رقبای خارجی باعث انحصار در اقتصاد می گردد و در نتیجه انحصارموجب عدم کارایی وعدم کارایی موجب درخواست حمایت بیشتر ازدولت است .
ج – بی ثباتی سیاستهای اقتصادی :
- بی ثباتی در سیاستهای اقتصادی باعث سردرگمی بنگاه برای تولید و عرضه خواهد شد و درنتیجه بنگاه موجودی انبار خود را افزایش می دهد تا بدینوسیله در مقابل تغییرات بازار زیان نکند.
-کسری بودجه اعتبارات عمرانی در اثر کسری بودجه سالیانه نیز باعث طولانی شدن و غیر اقتصادی شدن طرح های عمرانی می شود .
د – ایجاد رانت برای بخش خصوصی
قیمت گذاری نامناسب در مورد نهاده های انرژی و ارز و همچنین نزخ کارآمد تسهیلات بانکی باعث ایجاد رانت اقتصادی می شود .
هـ – ناکارایی بازار مالی
فاصله زیاد بین نرخ سود تسهیلات و نرخ سود سپرده ( حدود 10% ) ( این نرخ در کشورهای توسعه یافته 2 درصد است ) باعث ناکارایی سیستم بانکی می شود از طرف دیگر عدم وجود رقابت بین موسسات مالی در زمینه ارائه خدمات بهتر به علت سیاستهای حمایتی دولت باعث ناکارایی بازارهای مالی می گردد .
بطور کلی با توجه به ویژگیهای عرضه و تقاضای عنوان شده ویژگیهای اقتصاد ایران دارای شرایط زیر است :
Øوجودسازمان اداری بزرگ که به خاطرشرایط و مصالح سیاسی امتیازاتی رابه مردم می دهد هم باعث افزایش هزینه های دولت می شود و هم دولت رابا کسری درآمد روبرو میکند .
Øبه علت دولتی بودن اقتصاد دولت به بانکها دستور می دهد و از آنها تکالیف خاص طلب می کند.
Øبه خاطر انحصاری بودن صنعت ، هزینه تولید کالا نسبت به مشابه خارجی آن بسیار بالاست .
Øبه علت بی ثباتی بازار و اقتصاد کلان بنگاهها موجودی انبار بسیار بالایی را برای سالهای بعد در انبار نگهداری می کند .
Øعرضه و تقاضای پول تورم را تعیین می کند .
Øافزایش حجم پول اثری بر روی تولید و بیکاری ندارد .
نتیجه گیری :
با توجه به مطالب فوق چنین نتیجه گیری می شود که برای کاهش نرخ تورم و رشد و شکوفایی اقتصاد صرف نظر از انضباط مالی و مدیریت پولی عواملی نظیر تغییرات در فناوری ، خصوصی سازی و توسعه بخش خصوصی ، شکل گیری بازارهای کارآمد ، کاهش حساسیت مصرف کنندگان به قیمت و به طور کلی عوامل ساختاری و نهادی زیادی دخالت دارند که با اتخاذ سیاست های مالی و پولی هوشمندانه و به موقع و بدور از گرایشات سیاسی راه برای رشد اقتصادی فراهم می گردد و با ایجاد فضای آزاد اقتصادی و توسعه بخش خصوصی و استقرار بازار آزاد توام با کوچک کردن دولت زمینه سرمایه گذاری مناسب بوجود می آید .
البته این موارد تا زمانیکه اقتصاد سیاسی کشور و نگاه سیاستمداران به مسائل اقتصادی تغییر پیدا نکند محقق نمی شود زیرا دولتمردان از اثرات ناشی از اجرای یک سیاست اقتصادی بی اطلاع و از وقوع بحرانهای احتمالی جامعه نگران هستند لذا این وظیفه بر عهده اقتصاد دانان جامعه است که راه حل بهینه ای را ارائه کنند تا در مسیر توسعه متعادل اقتصادی آثار هر یک از تصمیمات اقتصادی نظیر کاهش نرخ تورم ، افزایش رشد اقتصادی و ... بر سطح عمومی قیمت ها را تعیین تا فشار بر اقشار محروم جامعه داده نشود و بدینوسیله بحرانی در جامعه به وجود نیاید .
همانگونه که ملاحظه می شود نقش سیاستمداران و اقتصاد دانان در تحولات اقتصادی به ویژه در پیامدهای منفی آن بسیار اهمیت دارد . زیرا سیستم تصمیم گیری در کشور ما خواهان بهبود اوضاع اقتصادی است که این امر مستلزم واگذاری بیشتر فعالیت ها به بخش خصوصی است اما همین سیستم با قدرت گرفتن بخش خصوصی چندان موافق نیست و از انباشت سرمایه نزد افراد نگران است این دوگانگی باعث تصمیم گیری های متناقض می گردد که در نتیجه در وضعیت اقتصادی کشور خلل ایجاد می کند . برای رفع این مشکلات در جامعه تدبیر در اقتصاد اهمیت زیادی دارد . تصمیمات اقتصادی می بایستی بدون توجه به تبعات منفی کوتاه مدت آن مورد ارزیابی قرار گرفته و به اجرا درآید . تا از طریق توسعه پایدار در کشور حاصل گردد .
نارنجستان قوام که به ایوانی نه قوام الملکی مشهوراست.یکی از بناهای زیبای دوره قاجاریه (1302) هجری قمری درشیراز می باشد . زیبا ترین بخش نارنجستان ساختمان آن است که از نظرآینه کاری نقاشی کاشی کاری گچبری ومنبت سازی از شاهکارهای هنرمندان قاجاریه به شمار می آید.این ساختمان ایوانی بسیارزیبا بادو ستون سنگی یکپارچه دارد.که دردوسوی آن اتاقهایی به صورت قرینه ساخته شده است.برسنگهای پایین دیوار نیز نقشهای شیر گورسربازان هخامنشی وهلاهل (موجودافسانه ای) به صورت قرینه کنده کاری شده است.
باغ عفیف آباد
باغ عفیف آبادیاباغ گلشن ازباغهای بسیارزیبای شهرشیراز باوسعت 13 هکتار است. ساختمان باشکوه این باغ توسط میرزا علی محمد خان قوام الملک احداث گردیده است.این ساختمان دوطبقه بوده وباگچ بری ها ومقرنس کاریهای زیباتزئین شده است.
ستون ها شبیه ستون های تخت جمشید با گچ ساخته شده است مخصوصا درتالاربزرگ ازچندنقش برجسته تخت جمشید به صورت نقاشی تقلید شده است .ازجلوعمارت حوض بسیار وسیعی بالبه سنگی قراردارد که زیبایی باغ رادوچندان می کند .اززیرزمین این ساختمان به عنوان موزه سلاحهای نظامی استفاده می شود وبه عنوان نمونه تفنگ های متعلق به فتحعلی شاه ناصرالدین شاه ومظفرالدین شاه تپانچه دکتر دکترحشمت ومسلسل رئیس علی دلواری دراین موزه به نمایش گذاشته شده است .ازجمله بناهای دیگراین مکان می توان به قهوه خانه سنتی وحمام خزینه آن اشاره نمود.
ارگ کریم خانی
یکی از مهمترین وبزرگترین بناهای دوره زندیه درشیرازارگ کریم خانی است که با زیر بنای 4000 مترمربع درزمینی به وسعت 12800 مترمربع بناشده است .دیوارهای آجری این بنا12 متر ارتفاع دارد ودرهرگوشه آن برجی به ارتفاع 14 متر ساخته شده است نمای بیرونی بنا ساده است وتنها برروی بدنه دیوار برجها نقوش آجری هندسی دیده می شود .برخلاف نمای ساده بیرونی که مشخصه بناهای عهد کریم خان است.فضای داخلی اتاقهای ارگ ازنماهای زیباتری برخوردارند وبانقوش اسلیمی ترنج وگل ومرغ وبارنگ های زنده وآب طلا تزئین شده است . برسردرارگ طرح کاشیکاری هفت رنگ زیبایی ازداستان کشته شدن دیو سفید به دست رستم نقش بسته است که متعلق به دوران قاجاریه است .اتاقها و تالار درسه جهت شمالی غربی وجنوبی قراردارد که سه قسمت مسکونی را تشکیل می دهند .درگوشه جنوب شرقی بنا حمام ارگ ویژه کریم خان زندقراردارد .که از چندبخش تشکیل شده است وعبارتند از سربینه (رختکن ) باسکوهای سنگ مرمر ،گرم خانه و خزینه باراهروهای ارتباطی آنها وهمچنین سقف حمام که با آهک بریهای زیبا تزئین شده است.
دين زرتشتي را دين ايرانيان خوانده اند زيرا که سرمنشأ آن سرزمين پارس و يا ايران زمين بوده است. در کتاب اول اناجيل (انجيل متي) آمده است که اولين کساني که به ديدار عيساي (ع) تازه متولد شده آمدند، چند نفر از روحانيون زرتشتي (مُغ) بودند. کتاب زرتشتيان اوستا (معرفت) است که در پنج گروه: يسنا، ويسپرد، ونديداد، يشتها، خرده اوستا مرتب شده است. تعداد زرتشتيان جهان حدود صد و پنجاه هزار نفر است که اکثر آنها در هند مستقر هستند که طبق برآوردها حدود سي هزار نفر از آنها در ايـران سکونت دارند که در اصطلاح عـاميانه «گبر» خوانده مي شوند. در مورد اصل وجود زرتشت از شش هزار تا هفت قرن پيش از ميلاد اختلاف نظر وجود دارد.
در عرض مدت ده سال موعظه، تنها يک نفر به دين زرتشت درآمد اما پس از قبول ديانت توسط «ويشتاسب» هشتاد و نه نفر به اين دين گرويدند و شخص پادشاه از مبلغين مؤثر دين جديد گرديد.
دين زرتشتي تعليم مي دهد که تنها يک خداي متعال شايسته پرستيدن است. گفتار نيک، کردار نيک، پندار نيک، جنگيدن در راه خداوند، کشت و کار، طهارت و پاکيزگي جسم و روح، اعتقاد به فرشتگان و شياطين، خواندن ادعيه و ذکور مقدس، داراي اهميت هستند، از آتشکده بايد به طور شايسته اي مراقبت شود که خاموش نشود و هيچ چيز ناپاک و آلوده اي وارد آن نگردد و زنهاي حائضه تا سه قدمي آن نزديکتر نيايند.
از ديگر اعتقادات زرتشتيان اعتقاد به روز بازپسين (روز محشر) است.
«در آن اجتماع [روز محشر] فرد بدکار مثل گوسفندي سپيد که در گله اي از گوسفندان سياه وجود داشته باشد هويدا و معلوم است.»
«دو فرشته اعمال خوب و بد فرد را ثبت مي کنند.»
«روح فرد [از نظر وزن اعمال خوب و بد] در ترازو کشيده مي شود.»
همچنين اعتقاد به منجي به نام شوسيانت که در آخر الزمان موجب نجات جهان خواهد شد جزو اعتقادات زرتشتيان مي باشد. روي هم رفته اين دين تا هنگامي که در ايران گسترش داشت موجب رشد و شکوفايي ايران و ايرانيان گرديد. مرگ زرتشت در زمان حمله تورانيان، احتمالاً در هنگام قتل و غارت شهر بلخ به زماني که او هفتاد و هفت ساله بود صورت گرفت.
در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟
زرتشت پیامبردر دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.
اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.
در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".
اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.
نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.دين زرتشتي را دين ايرانيان خوانده اند زيرا که سرمنشأ آن سرزمين پارس و يا ايران زمين بوده است. در کتاب اول اناجيل (انجيل متي) آمده است که اولين کساني که به ديدار عيساي (ع) تازه متولد شده آمدند، چند نفر از روحانيون زرتشتي (مُغ) بودند. کتاب زرتشتيان اوستا (معرفت) است که در پنج گروه: يسنا، ويسپرد، ونديداد، يشتها، خرده اوستا مرتب شده است. تعداد زرتشتيان جهان حدود صد و پنجاه هزار نفر است که اکثر آنها در هند مستقر هستند که طبق برآوردها حدود سي هزار نفر از آنها در ايـران سکونت دارند که در اصطلاح عـاميانه «گبر» خوانده مي شوند. در مورد اصل وجود زرتشت از شش هزار تا هفت قرن پيش از ميلاد اختلاف نظر وجود دارد.
در عرض مدت ده سال موعظه، تنها يک نفر به دين زرتشت درآمد اما پس از قبول ديانت توسط «ويشتاسب» هشتاد و نه نفر به اين دين گرويدند و شخص پادشاه از مبلغين مؤثر دين جديد گرديد.
دين زرتشتي تعليم مي دهد که تنها يک خداي متعال شايسته پرستيدن است. گفتار نيک، کردار نيک، پندار نيک، جنگيدن در راه خداوند، کشت و کار، طهارت و پاکيزگي جسم و روح، اعتقاد به فرشتگان و شياطين، خواندن ادعيه و ذکور مقدس، داراي اهميت هستند، از آتشکده بايد به طور شايسته اي مراقبت شود که خاموش نشود و هيچ چيز ناپاک و آلوده اي وارد آن نگردد و زنهاي حائضه تا سه قدمي آن نزديکتر نيايند.
از ديگر اعتقادات زرتشتيان اعتقاد به روز بازپسين (روز محشر) است.
«در آن اجتماع [روز محشر] فرد بدکار مثل گوسفندي سپيد که در گله اي از گوسفندان سياه وجود داشته باشد هويدا و معلوم است.»
«دو فرشته اعمال خوب و بد فرد را ثبت مي کنند.»
«روح فرد [از نظر وزن اعمال خوب و بد] در ترازو کشيده مي شود.»
همچنين اعتقاد به منجي به نام شوسيانت که در آخر الزمان موجب نجات جهان خواهد شد جزو اعتقادات زرتشتيان مي باشد. روي هم رفته اين دين تا هنگامي که در ايران گسترش داشت موجب رشد و شکوفايي ايران و ايرانيان گرديد. مرگ زرتشت در زمان حمله تورانيان، احتمالاً در هنگام قتل و غارت شهر بلخ به زماني که او هفتاد و هفت ساله بود صورت گرفت.
در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟
زرتشت پیامبردر دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.
اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.
در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".
اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.
نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.
نخستین محیطی که کودک در آن پرورش می یابد و در رفتار بعدی فرد فوق العاده موثر است، خانواده است. آنچنان که حتی عده ای از جرم شناسان آن را عامل سلامت یا بیماری آینده فرد ذکر کرده اند و مخصوصا ظهور آثار آن را در دوره جوانی فوق العاده دانسته اند.
جامعه شناسان رابطه ای بین جنایات و حیات خانوادگی یافته اند به طور ی که میزان جنایات را در خانواده از هم گسسته بسیار زیاد می دانند. رویدادهای خانوادگی در سرنوشت افراد موثرند، روابط ناخوشایند والدین، فوت و طلاق، جدایی و متارکه، مشکلات بسیاری برای افراد می آفرینند. بررسی جامعه شناسان نشان داده است که افزایش جنایات با مشکلات خانواده ، نسبت مستقیم دارد و این امر در جوامع صنعتی ودر توسعه های شهرنشینی بیشتر نمایان است زیرا در جوامع متراکم و پرجمعیت، کنترل ها ضعیف شده و به سبب تعارض فرهنگی، و رسوم اخلاقی گوناگون و ایدئولوژیهای متفاوت موجب می گردد که دوستی های متقابل کاهش یابد و امکان آشنایی های عمیق از بین رفته و روابط صوری شود. مطالعات انجام یافته دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی و دستورات و راهنمایی هایی که پیامبران الهی برای هدایت و رشد و کمال و تربیت انسانها از منبع وحی ابلاغ کرده اند بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصلی ترین کانون پرورش و تربیت تاکید شده است.
در واقع خانواده، زنجیره ارتباطی اجتماع و تضمین کننده آرامش و ثبات جامعه است. کودکان نخستین وابستگی های عاطفی نزدیک و صمیمی خود را در خانواده برقرار می سازند و درونی کردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در ان آغاز می کنند. کارکرد عاطفی خانواده از نیاز انسان به محبت و وابستگی ها ناشی می شود، بدون وجود محبت و احساس پیوستگی، خانواده ممکن است با مشکلات عاطفی و روانی مواجه گردد.
نقش محبت و تاثیر خانواده به خصوص در سالهای اولیه رشد کودک انکارناپذیر است. کودکانیکه از مراقبت و نوازش مادر محروم بوده و در پرورشگاه ها نگهداری می شوند، رشد عادی آنان دچار اختلال شده و حتی برخی از صاحب نظران اعتقاد دارند که بر رشد ذهنی و هوشی آنان نیز تاثیر منفی گذارد. کودکان برای رشد متعادل و روانی و اجتماعی نیاز مبرمی به آرامش و امنیت و محبت در خانواده دارند.
اهمیت این مساله از آنجا بیشتر آشکار می شود که جامعه شناسان بقا» جامعه را در گرو بقای خانواده و موفقیت و شکست جامعه را در سلامت و یا گسستگی نهاد خانواده، یافته اند. خانواده به عنوان سازمان اجتماعی کوچکی برخوردار از روابط تعاملی والدین فرزندان است و روابط فرزندان، والدین و سایر اعضا» خانواده چون شبکه و نظامی در هم پیچیده است که افراد آن در کنش متقابل با یکدیگر و این نظام در مجموعه ای از نظامهای اجتماعی بزرگتر قرار گرفته است جامعه بزرگتر خود جزئی از زمینه فرهنگی برای الگوهای رفتاری خانواده است و در تثبیت یا تزلزل آن تاثیر دارد. در پژوهشی که انجام گرفته است و در پاسخ به این سوال که هنگام برخورد با مشکلات مایلند آن را با چه کسی در میان گذارند؟ معلم، سرپرست، والدین و دوستان... ۲۷ درصد آنهاوالدین را انتخاب نموده اند که متاسفانه حکایت از سستی روابط عاطفی والدین با فرزندان دارد.
پس لازم است که خانواده به عنوان کسب کانون مقدس بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. همچنین باید:
۱) امنیت خانواده از هر حیث تعیین شود.
۲) نابسامانی ها و اختلافات و بگومگوها تعطیل گردد یا حداقل از انظار کودکان پنهان باشد.
۳) به امر تعلیم و تربیت فرزندان توجه گردد.
۴) به حقوق زوجین از نظر اسلام توجه گردد.
۵) والدین با آموزشهای مستمر با اصول و مبانی تربیتی آشنا گردند "ارتقای سطح فرهنگ خانواده".
۶) والدین تشویق گردند تا ساعات بیشتری را در خانواده و با اعضای آن بگذرانند.
۷) زمینه ها و عوامل ایجاد تزلزل در خانواده از بین برود.
۸) پرورش مذهبی و رعایت اخلاق اسلامی سرلوحه کارها و فعالیت های اجتماعی قرار گیرد.
۹) روح عدالت طلبی و رعایت مساوات بین فرزندان گسترش یابد.
همواره شخصیت فرزندان بویژه در حضور دیگران مورد تکریم قرار گرفته و از سرزنش و تحقیر آنان جدا پرهیز گردد. اگر چه ممکن است در هر خانه ای گهگاهی مشاجره و درگیری رخ دهند، اما هرگز نباید این اختلافات و درگیری ها، به میان فرزندان کشانده شود و از ذکر این گونه مباحث در حضور آنان جدا خودداری گردد. زیرا اساس امنیت آنها را در خانه متزلزل خواهد کرد. باید توجه داشت که زمان برای فرزندان با زمانی که خود در آن رشد یافته اند متفاوت بوده و هرگز نباید توقع داشت نسل جدید نیز همان شیوه پیشینیان را در زندگی پیشه خود سازند. به درستی که حضرت علی(ع) فرمودند: "خوشا به سعادت کسی که فرزندان خود را در برابر نیازهای زمانه تربیت کند".
کارکرد تربیتی خانواده و تاثیر آن در اجتماع
با وجود اینکه خانواده به عنوان کوچکترین و ابتداییترین نهاد اجتماعی عنوان میشود، در صورت توجه به آن میتوان فهمید که این نهاد کوچک نیز پیچیدگیها و کارکردهای خود را دارد. بنابراین، شناخت و توجه به این کارکردها مورد توجه صاحبنظران است. از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین این کارکردها میتوان به کارکرد تربیتی خانواده اشاره کرد.
خانواده علاوه بر بهدنیا آوردن فرزند، وظیفهی مهم دیگری هم برعهده دارد و آن توجه به مسائل تربیتی فرزند است. از آنجا که محیط خانواده اولین کانونی است که فرد بعد از تولد در آن قرار میگیرد و اولین تعاملات در این محیط آغاز میشود. بنابراین تآثیرات فراوانی را بر فرد دارد و درحقیقت بخش بزرگی از سرنوشت انسان را بنا مینهد. سلامت، زندگی آینده شغلی و تحصیلی، اخلاق، شخصیت و... همه و همه در محیط خانواده در فرد تشکیل میشود.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که سالهای آغازین زندگی فرد نقش مهمی در رشد شخصیت او دارد. خانواده با فراهم کردن محیطی مساعد، ایجاد شرایط مطلوب و نظارت بر تربیت و آموزش فرزندان میتواند این کارکرد را فراهم کند. در گذشته تمام وظایفی که مربوط به تعلیم و تربیت فرد و همچنین آمادهسازی او در مهارتهای شغلی بر عهدهی خانواده بوده است و فرزندان با آموزشهایی که از پدران و مادران و همچنین افراد دیگری فرا میگرفتند با آداب اجتماعی و مشاغل جامعه آشنا میشدند. اما در حال حاضر و با دگرگونی عظیم که در زمینه صنعت، شهرنشینی و رشدیافتگی جوامع به وجود آمده است، کارکرد تربیتی خانواده کمتر شده و مقداری از این وظیفه را مهدکودکها و مؤسسات آموزشی به عهده گرفتهاند. با این وجود باید توجه داشت که هیچ کدام از این سازمانها قادر نخواهند بود مانند خانواده تأثیرات مهمی را در فرد دارد.
اسلام نیز سفارشهای خاصی را برای تربیت فرزند در سراسر دوره کودکی و نوجوانی در اختیار خانواده قرار داده است. سفارشهایی مانند انتخاب اسم مناسب، شیر دادن و از شیر گرفتن، رعایت عدالت، مهرورزی و... همانگونه که امام سجاد(ع) میفرمایند: « حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا میکند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و بر عهده توست که او را به خداوند بزرگ راهنمای کنی.» (مکارمالاخلاق صفحه 233)
علاوه بر آن اسلام تأثیرات خانواده در تربیت فرزندان را مهم میداند و سلامت اجتماع را در گروی خانوادهی سالم تعریف میکند. زیرا خانواده سالم فضای امنی را برای همسر و فرزندان فراهم میآورد و فرزند را برای ورود به جامعه آماده میسازد. بنابراین عملکرد و رفتار فرد در جامعه نشاندهنده تربیت صحیح یا غلط آنان توسط والدین است. در صورتی که خانواده به کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد، در عملکرد تربیتی نیز با مشکل مواجه است و ممکن است با اقدامات و رفتارهای نادرست، آیندهی فرزندانشان را دستخوش تنشهای بسیار نمایند. بهعنوان مثال، فرزندانی که عواطف و احساسات آنان توسط خانواده، در سنین کودکی تأمین نمیشود ممکن است مشکلاتی داشته باشند. این مشکلات که اغلب با شیطنت، دروغگویی، و لجبازیهای ساده آغاز میگردد، در بزرگسالی ممکن است به بزهکاری و جنایت و... منتهی شود و فرد به موجودی سرکش و طغیانگر تبدیل گردد. سختگیری و توجه بیش از حد والدین یا بیتوجهی آنان نسبت به فرزندان خود، سبب میشود که آنها دارای شخصیت سالمی نباشند؛ و به دلیل اینکه افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند، هرآنچه را که در خانواده آموختهاند، وارد اجتماع میکنند. بنابراین، به نظر می رسد که اصلاح یک جامعه، در گروی اصلاح خانواده، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش صحیح است.
زاینده رود از رودخانه های مستقل زیر حوضه گاوخونی که سرچشمه اصلی آن دامنه های زردکوه بختیاری و در حد فاصل بین اصفهان و لرستان است.این رودخانه در شهرستان های فارسان،داران،شهرکرد،زرین شهر واصفهان جریان دارد.چشمه جانان یکی از سرچشمه های نخستین این رودخانه در دامنه های زردکوه بختیاری است که به طرف شرق جریان می یابد.در طی راه چشمه دیگری به نام چهل چشمه به آن می پیوندد.پس از آن در ناحیه فریدون در چشمه مهم دیگر به نام های خرسنگ و کودنگ به آن می ریزد.اما از لحاظ بررسی انشعابات مهم و اولیه،زاینده رود در ابتدا از به هم پیوستن رودخانه های خوربه و آب کوهرنگ در جنوب غربی آبادی قلعه سبزی واقع در48کیلومتری شمال غربی شهر فارسان سرچشمه می گیرد.زاینده رود روستاهای بهلان،قورتان،رنگ ده،قلعه سیان بالا،شریف آباد،فیض آباد،فیلورجان،کرنشان،فخرآباد،کله سیج،بداغ آباد،چم یوسف علی،چم علی شاه،خوشوئید،سعیدآباد،چم آسمان،باغ شاه،چم حیدر،چم طاق،چم نار،چم خرم و چم عالی را مشروب می سازد و سرانجام به باتلاق گاوخونی می ریزد.
همچنین این رودخانه در مسیر خود رودخانه های جوب آسیاب،شور،نهرگیشی،نهر مروان،پلاسبحان،دره گاو،آسیاب،دره تیزاب،خشک رود و سمندگان را زاینده رود در جهت شمال غرب به جنوب شرق جریان دارد.طول رودخانه405کیلومتر و شیب متوسط بسترآن0/15درصد است.این رودخانه سرانجام در حدود 120کیلومتری جنوب شرقی اصفهان به باتلاق گاوخونی می ریزد.باتلاق گاوخونی در30کیلومتری جنوب شرقی ورزنه واقع شده است.میانگین بارندگی سالانه در امتداد زاینده رود سالانه450میلیمتر و وسعت حوضه آبگیر آن حدود27100کیلومتر مربع است.
زمین شناسی
زاینده رود در مناطق بی کربنات کلسیک،بی کربناته در سازندهای سیلیکاته و بی کربناته و سولفاته و کلروره جریان دارد.
وجه تسمیه
دلیل اصلی نامگذاری زاینده رود آن است که این رودخانه در طول مسیر خود روستاها،باغ ها و مزارع فراوانی را آباد وزنده می کند و بستر این رودخانه از سرچشمه تا مصب از خود زایش آب می کند و نامگذاری آن به زاینده رود به همین جهت است.این رودخانه از قدیم به نام های زاینده رود،زنده رود،زندرود،زرین رود،زرینه رود،زرن رود و زندک رود نامیده شده است.
مردم شناسی
زاینده رود در طول مسیر خود با اقوام و طوایف گوناگونی در ارتباط است.در اطراف رود خرسنک که یکی از شاخه های زاینده بود است،طایفه چهارلنگ بختیاری و در اطراف زرین رود نیز طایفه مشهور به هفت لنگ بختیاری سکونت دارند.در اطراف جانانه رود نیز در روزگاران گذشته آبادی هایی وجود داشته که امروزه از آنها اثری نیست و محل زراعت طوایف بختیاری شده است.همچنین ادامه مسیر زاینده رود تا باتلاق گاوخونی اقوام گوناگون با آداب و رسوم مختلف درکنار این رودخانه زندگی می کنند که بحث در مورد همه آنها نیازمند به نوشتار چندین جلد کتاب است.
پوشش گیاهی
در کناره ها و سواحل رودخانه زاینده رود پوشش گیاهی متنوعی دیده می شود.این رودخانه به دلیل اینکه از ارتفاعات سرچشمه می گیرد و وارد نواحی کویری و نیمه کویری می شود،دارای تنوع گیاهی چشمگیری است.
از گیاهان کناره های این رودخانه می توان گونه های تیره اسفناج مانند لارک و اشنان نام برد که در نواحی کویری می رویند.
گونه های متنوعی از گز همچون شوره گز،گز گلبرگ نازک و غیره در حاشیه رودخانه زاینده رود می رویند.گیاهانی مانند گل بابونه و گونه های درمنه در نواحی کوهستانی می رویند.گونه های متنوعی از گندمیان،پروانه آساها و گل جالیز نیز در نواحی مختلف دیده می شوند.انواع قیچ و گون و اسکنبیل در نواحی پست در حاشیه رودخانه می رویند.
تنوع جانوری
از ماهی هایی که در رودخانه زاینده رود گزارش شده اند از خانواده کپور ماهیان،گونهAlburnus maculatesاست که در محل ورود به شهر اصفهان دیده می شود.انواع گونه های جنسCapoetaکه بیشتر در نزدیکی باتلاق گاوخونی زندگی می کنند.از خانواده کپورماهیان دندان دار،گونهAphanius mentoاست که در نزدیکی های گاوخونی بیشتر دیده می شود
در طول مسیر رودخانه محل زندگی ماهیان قزل آلای رنگین کمان و گونه ای از کپور ماهیان که در اصطلاح محلی ماهی شیر نامیده میشود و آمور و زرده پر نیز از نام های دیگر آن است . حشرات آبزی گوناگون،مارهای آبی،لاک پشت ها در این رودخانه به چشم می خورند.این رودخانه در برخی نقاط باعث پدید آمدن زیستگاه های متنوعی برای گونه های جانوری شده است که در نوع خود بی نظیر است.
جاذبه های گردشگری
وجود مناطق زیبای طبیعی در امتداد زاینده رود،کوه های مرتفع و ستیغ های صخره ای در سرچشمه های این رودخانه،تونل کوهرنگ،دامنه های پر از گل،لاله های واژگون، چشمه های خنک و شفابخش، چشم انداز زمین های کشاورزی،باغ ها، نیزارهای اطراف گاوخونی و دیگر مناطق طبیعی از جمله خود رودخانه از جاذبه های طبیعی زاینده رود و نواحی مجاور آن هستند.
وجود اماکن تاریخی مانند پل ها،برج های کبوترخانه،آثار تاریخی شهر اصفهان و غیره از جاذبه های تاریخی در نواحی مجاور این رودخانه است.در سواحل زاینده رود مردمانی با آداب و رسوم و فرهنگ های گوناگون همراه با زاینده رود به زندگی جریان می دهند.
در این مطلب در مورد جنگل توضیح و در ادامه نیز دو انشا درباره جنگل را می توانید ببنید :
جنگل براي كيست؟
جنگل ناحیهای که از درختهای انبوه پوشیده باشد را جنگل مینامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم وهمچنین علفهای خودرو فراوانند. جنگل مجموعهای است از درختان، درختچهها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسمها (قارچها، باکتریها و ویروسها) که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و... محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آوردهاند.
جنگلها زیستگاههای مهم جهان هستند که حدود یک سوم سطح خشکیهای زمین را اشغال میکنند.
در حدود ۴۲۰ میلیون سال پیش در طی دوران سیلورین، گیاهان کهن و بندپایان باستانی شروع به انتشار در کره زمین کردند و طی میلیونها سال با زیستگاههای گوناگون جهان سازگاری یافتند. در اولین جنگلها، دم اسبیان عظیم الجثه، خزههای غول پیکر و سرخسهایی با ارتفاع بیش از ۴۰ پا غلبه یافته بودند. حیات روی کره زمین به تکامل خود ادامه داد و در اواخر پالئوزوئیک، بازدانگان پدید آمدند. تا دوره تریاسیک (۲۰۸-۲۴۵ میلیون سال پیش) بازدانگان قسمت اعظم جنگلهای زمین را اشغال کردند. در دوره کرتاسه (۶۵-۱۴۴ میلیون سال پیش) اولین نهاندانگان (گیاهان گلدار) ظاهر شدند. آنها با حشرات، پرندگان و پستانداران، تکامل توأم یافتند و به سرعت انتشار یافتند، به طوری که تا پایان دوره کرتاسه بیشتر چشم اندازهای زمین را پوشاندند. چشم انداز زمین طی عصرهای یخبندان پلسیئتوسن مجدداً تغییر یافت، سطح کره زمین طی میلیونها سال عمدتاً توسط جنگلهای گرمسیری پوشیده شده بود تغییر کرد و جنگلهای معتدله در نیمکره شمالی گسترش یافتند.
جنگلها در آیینها و رسوم سنتی، تکریم و تقدیس میشدند و در ادیان باستانی مورد پرستش قرار میگرفتند، ولی متأسفانه امروزه عمده ترین قربانیان تمدن بشری و صنعتی شدن، آن هستند و همانطور که جمعیت انسان طی چند هزار سال گذشته افزایش یافتهاست جنگل زدایی و آلودگی جنگلها با روندی سریع پیش رفتهاست.
جنگلها در تمام نواحی زمین که قابلیت رشد درخت در آنها وجود دارد و از نظر ارتفاع در زیر خط درخت قرار دارند یافت میشوند، مگر اینکه بارش باران در آنجا کم بوده، یا تناوب آتش سوزیهای طبیعی زیاد باشد. جنگلها عمدتاً شامل تعداد زیادی از گونههای درختان با ارتفاع مختلف میباشند، و در کنار اینها درختچهها و درختان جوان رشد میکنند، که سبب استفاده بهینه از نور آفتاب میشود. یک جنگل به شکل طبیعی اش، محل زندگی بسیاری از جانوران و گونههای گیاهی میباشد، و زیست توده آن در هر واحد سطح، در مقایسه با بیشتر زیست بومها زیادتر میباشد. از دیدگاه بومشناختی، ممکن است یک جنگل از یک درختزار متمایز باشد. جنگل کم و بیش، سایبانی متراکم دارد، و شاخ و برگ درختان به هم میرسند یا این که در هم تنیده میشوند؛ یک درختزار عمدتاً سایبان بازی دارد، که مقداری نور خورشید از بین درختان نفوذ میکند. بیشتر از تمام مناطق دنیا جنگلهای برگ ریز معتدل بر اثر فعالیتهای انسان تحت تأثیر قرار گرفتهاند. در اکثر مناطق معتدل، نواحی وسیعی از جنگلها برای احداث راههای کشاورزی از بین رفتهاند. این فرآیند چندین قرن پیش در اروپا آغاز شد و منجر به باقی ماندن تعداد کمی از جنگلهای خالی از سکنه شد. در شرق آمریکای شمالی، جنگل زدایی با ورود مهاجران اروپایی آغاز شد اما هنوزبه وسعت آنچه در اروپا رخ داده، نرسیدهاست.
جنگل، هدیه خدایی و نخستین دوست بشر به شمار میرود. هیچ یک از پدیدههای طبیعت به اندازه جنگل در زندگی آدمیان نقش اساسی و سازنده ندارند. انسان آغازین تنها در پناه جنگل توانست به حیات و تولید نسل خود ادامه دهد، او نیازمندیهای روزانه خود را از جنگل بدست میآورد. بدین سان احترام به درختان و احساس دوستی نسبت به آنها پدیدهای است که منشا بسیار دیرین در پندار انسانها دارد و افسانههای کهن اقوام و ملل مختلف جهان، سرشار از اساطیر گیاهی است.تعریف جنگل و انواع آن جنگل منطقه وسیعی پوشیده از درختان، درختچهها و گونههای علفی است که همراه با جانوران وحشی نوعی اشتراک حیاطی گیاهی و جانوری را تشکیل داده و تحتتأثیر عوامل اقلیمی و خاکی قادر است تعادل طبیعی خود را حفظ کند. حداقل سطحی که برای تشکیل جنگل از نظر علمی لازم است بسته به نوع گونه درختی، شرایط محیطی و غیره تغییر میکند. این مساحت در شرایط معمولی حداقل ۳/۰ هکتار (۳ هزار متر مربع) است. واژه جنگل از زبان سانسکریت است و از راه فارسی به اکثر زبانهای اروپائی نیز وارد شدهاست و معنای جنگل طبیعی و بکر را میدهد. جنگل بسته به نوع پیدایش آن و خصوصیات ساختاری به جنگل بکر، جنگل طبیعی، جنگل مصنوعی یا جنگل دست کاشت طبقهبندی میشود.
جنگل بکر یا دستنخورده، جنگلی است که بدون دخالت انسان بهوجود آمدهاست و ترکیب گونههای درختی و درختچهای و علفی آن طوری است که وضعیت کاملاً طبیعی را نشان میدهد. چوب و سایر فرآوردههای آن در همان سیستم طبیعی تجزیه شده و به خود جنگل برمیگردد. بهعبارت دیگر از جنگل بکر هیچگونه موادی (زنده یا غیرزنده) به خارج از آن حمل نمیشود. رویش چوبی جنگلهای بکر که به حالت تعادل رسیده باشند عملاً صفر است، یعنی همانقدر که چوب و سایر موادآلی تولید میشود همانقدر هم تجزیه میشود و یا میپوسد، بهعبارت دیگر چرخه رفت و برگشت مواد در یک جنگل بکر چرخهای بستهاست.
جنگل طبیعی، جنگلی است که بدون دخالت انسان بهوجود آمدهاست ولی انسان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در آن دخالت (بهرهبرداری) کردهاست. جنگلهای بکر، دستخورده و بهرهبرداری شده تبدیل به جنگلهای طبیعی میشوند. بهعبارت دیگر جنگلهای طبیعی، جنگلهای بکر دست خورده هستند. ترکیب درختان و سن آنها و تنوع گونههای گیاهی و جانوری در یک جنگل طبیعی با جنگل بکر متفاوت است و عموماً جنگل طبیعی از نظر زیستمحیطی فقیرتر از جنگل بکر است. با وجود این جنگلهای طبیعی قادر هستند چشماندازهای طبیعی هر منطقه را حفظ کرده و در اکثر موارد از جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت غنیتر و پایداتر باشند. جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت یا جنگل انسانساخت جنگلی است که به دست انسان و با هدف مشخصی ایجاد شدهاست و هدف از ایجاد آن تولید چوب، ایجاد مناظر طبیعی، حفظ آب و خاک، ایجاد مناطق تفریحی و تفرجی و غیرهاست.
جنگل مصنوعی معمولاً بهصورت نهال کاری (درختکاری) بهوجود میآید، هر چند این جنگلها را میتوان با کاشت بذر نیز بهوجود آورد. تجربه شدهاست جنگلهای مصنوعی که با این روش بهوجود آمدهاند پایدار و نزدیکتر به جنگلهای طبیعی هستند. جنگلهای مصنوعی که با همه ایجاد شده، قلمستان نامیده میشود (مثل قلمستانهای صنوبر در بسیاری از نقاط ایران). البته باید متذکر شد که قلمستانها در اکثر نقاط دنیا از نظر حقوقی جزء جنگلها محسوب نمیشوند. امروزه ایجاد جنگلهای مصنوعی در دنیا از اهمیت بالائی برخوردار است چرا که به افزایش نیاز چربی در جهان پاسخ میدهد. چنانچه جنگلهائی در زمینهای زراعی و بایر با هدف تولید چوب با استفاده از روشهای پیشرفته زراعی از قبیل شخم زمین، کود دادن و غیره ایجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق میشود. حجم زراعت چوب در زمینهای غیرجنگلی در تمام دنیا در حال افزایش است. علاوه بر سه نوع جنگلی که تعاریف آن ذکر شد در ایران از اصطلاح بیشه هم استفاده میشود. ما بیشه را معمولاً برای پوشش گیاهی بهکار میبریم که اطراف رودخانه و شیار درهها در مناطق خشک ظاهر میشوند. این واژه به تجمع درختچهها و نیزارها نیز اطلاق میشود.
در جنگلهای طبیعی شروع سیکل تمامی و تحملی در جنگل و به تبع آن روند توسعه و پایداری در اکوسیستمهای جنگلی همراه با مرحله تحولی «تخریب» همراهاست. بنابراین یک درخت جنگلی پس از رسیدن به سن دیر زیستی فیزیولوژیک، یعنی زمانی که اندامهای مختلف یک درخت جنگلی در نتیجه کهولت سن و پیری، دچار نارسایی شدند، در نتیجه اختلالاتی که در فعالیتهای بیولوژیکی گیاه حادث میشود، که نماد ظاهری آن خشک شدن شاخهها و اندامهای قسمتهای هوایی درخت (تاج)، کوچک شدن سطح تاج پوشش درخت، پوسیده و توخالی شدن تنه در اثر حمله آفات و بیماریها خواهد بود. در چنین شرایطی با حدوث یک باد سنگین و با بارش سنگین نزولات جوی (بخصوص برف)، ایجاد زلزله، صاعقه، زمین لغزش و سایر عوامل تخریب طبیعی، درختان مزبور افتاده و در نتیجه حرفههایی در تاج پوشش جنگل ایجاد میشود که در واقع روندهای تحولی در جنگلهای دست نخورده (جنگل بکر) از همین نقطه آغاز میشود. (دلفان اباذری ۱۳۸۱). این مرحله تحول میتواند به طور نسبی طولانی (در یک سیکل طبیعی) و یا کوتاه مدت (در نتیجه حدوث عوامل غیر مترقبه طبیعی) باشد (Emborgو همکاران ۲۰۰۰).
به دنبال ایجاد حفره در تودههای جنگلی و تابش نور بر عرصه رویشگاه با مساعد بودن شرایط رویشگاهی و وجود بذر مناسب (به لحاظ کمی و کیفی)، گروههای زادآوری به تدریج حفرههای موجود را پوشش میدهند که این مرحله از تحول را تحت عنوان «مرحله تحولی تجدید حیات» نامیده میشود. گروههای زادآوری به مرور زمان و در نتیجه رقابت بین آنان بر میزان رشد قطری و ارتفاعی خود میافزاید و در این مرحله تعداد قابل توجهی از نهالها مغلوب واقع شده و به تدریج حذف میشوند. ولی پایههای موجود بر میزان رشد خود همچنان خواهند افزود، این مرحله را در اصطلاح«مرحله تحولی صعود و افزایش رشد» یا «مرحله تحولی تشکیل توده» نامیده میشود. تودههای جوان تشکیل شده در حفرهها، در مراحل اولیه به صورت یک جنگل جوان نسبتاً همسال به نظر میرسند که در اصطلاح تحت عنوان «فاز جنگل جوان» نامیده میشوند. در این تودهها به تدریج برخی از پایهها که از شرایط رویشگاهی مطلوب تری مانند نور، رطوبت، خاک، جهت و... بهره مند هستند از نظر رشد قطری و ارتفاعی از سایر پایهها پیشی گرفته و ضمن ایجاد تفاوت آشکوب، تفاوتهایی نیز از نظر قطر نمایان میسازند. در این مرحله جنگل دارای ساختار پلکانی خواهد بود و به عبارت دیگر درختان با قطر و ارتفاع متفاوتی در عرصه جنگل دیده میشوند که در اصطلاح این وضعیت را تحت عنوان «فاز تک گزیده» میتوان نامگذاری نمود. با عبور از این مرحله و به تدریج درختان موجود در توده جنگلی به یک ساختار مشخصی میرسند که در آن درختان موجود دارای ارتفاع نسبی برابر (یک آشکوبه) و از نظر قطری نیز نزدیک به هم هستند. در این وضعیت جنگل به ظاهر به توده جنگلی همسال نزدیک است که از آن تحت عنوان «جنگل همسال دروغین» نیز اسم برده میشود، که این مرحله تحت عنوان «مرحله تحولی اپتیمال» نامگذاری میشود. تحولات در جنگل چنانچه تحت مداخلات شدید انسانی قرار نگیرد در جنگلهای طبیعی شمال ایران در یک سیکل طبیعی حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال به درازا میکشد (دلفان اباذری ۱۳۸۱ و Korpel ۱۹۹۵). اما در جنگلهایی که تحت مدیریت قرار میگیرند، دخالتهای علمی سبب آن میشود که طول هر یک از این مراحل تحولی را کوتاهتر نموده و در ضمن ارزشهای تولیدی درختان جنگلی را نیز افزایش میدهند.
صبح و پرتو آفتاب مانند طلای روی امواج ملایم رودخانه می درخشید . امروز بیشتر از همیشه دلم گرفته بود . درکنار رودخانه یک درخت هفتاد ساله بود من نشستم و سرم را بر تنه درخت تکیه دادم .
سکوت گرمی مرا فرا گرفت چشمانم رابستم باد مانند نوازش مادر روی گونه هایم حس کردم صدای جاری بودن اب رود خانه مانند این است که با مداد آبی امیخته شده است.
قطره ها مانند چند دوست با یک دیگر شوخی می کردند. با قایق کناره رودخانه رفتم درون اب . قایق رودخانه را شکافته بود به درون آب نگاه کردم خودم را می بینم مروارید های رنگارنگ دستم را درون اب کردم . همانند پارچه های نرم بود , به کوه ان سوی رودخانه خیره شدم , که با رنگ های قهوه ای رنگ شده .
نفس عمیقی کشیدم , هوا را معطر حس میکردم , از بوی خار گل گرفته تا بوی آب و….. من فهمیدم که این ها همه از خلقت خداوند است.
در پست انشا ادبی در مورد جنگل سرسبز و زیبا برای دانش آموزان تهیه شده است تا با اصول و قوائد نگارش آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
جنگل هدیهای با ارزش از طرف خداوند است که در اختیار انسان قرار داده تا از زیباییهای آن لذت ببرد و نیازهای خود را از آن تامین کند. جنگل، خانه کوچکترین و بزرگترین موجوداتی است که در آنجا به زندگی خود ادامه میدهند.
با قدم گذاشتن به یک جنگل سبز، رقص برگ درختان در باد، صدای پرندگان و حیوانات، درختان تنومند و نهالهای زیبا به ما آرامشی بی مثال میبخشد. وقتی نور خورشید از لا به لای شاخ و برگ درختان به خاک جنگل میرسد و جنگل را روشن میکند، باعث رشد گیاهان کوچکتری که در کف جنگل هستند میشود. بوتههایی که در جنگلهای انبوه نیز زندگی میکنند برای اینکه خود را به نور برسانند به دور درختان میپیچند که همهی اینها زیبایی جنگل را دو چندان میکند.
انسانها از زمانهای دور احتیاجات روزانه خود را از جنگلها بدست میآوردند. جنگلها علاوهبر تامین نیازهای اقتصادی ما، آب و هوای منطقه را را متعادل و باعث افزایش بارندگی میشوند و هوایی پاک و تمیز برای تنفس در اختیار ما میگذارد و همچنین از خسارت در برابر باد و سیل جلوگیری بعمل میآورند.
هر ساله مقدار زیادی از مساحت جنگلهای سبز بارانی استوایی به دلیل تبدیل آنها به زمینهای کشاورزی، بهره برداری از چوب و یا چرای دامها از بین میروند. اگر این تخریبها با همین روند ادامه یابند فقط تعداد کمی از این جنگلهای زیبا باقی مانده و محل زندگی بسیاری از گیاهان و جانوران نابود میشود.
همچنین با قطع درختان و سوزاندن آنها میزان دی اکسید کربن در هوا زیاد شده و باعث گرم شدن کره زمین میشود که ادامه زندگی در همچین شرایطی سخت خواهد بود. بنابراین تمامی انسانها باید در حفظ و نگهداری از این نعمت زیبا که به رایگان در اختیار آنها قرار داده شده تلاش و راهی برای آشتی با جنگلها پیدا کنند.
همچنین مطلب زیر را در مورد جنگل در سایت از لینک های زیر ببینید :
با سلام به شما بازدید کننده گرامیبرای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر
مطلب زیر شامل سه تحقیق درباره ادبیات بومی می باشد :
ادبیات بومی چیست؟
ادبیات بومی (اقلیمی) ، هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است. کلمهی بومی Nativeدر زبان انگلیسی با کلمهی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران را در مثل میتوان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست و همینطور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقهای خاص بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
الف-وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوهها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخشها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگلهای فراوان دارد، آبادیها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.
ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفههای مخصوص از قبیل حصیربافی و چوببری و ماهیگیری (در شمال) و وجود نخلستانها، مزارع گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی ایران.
ج-وحدّت گویش محلی و وجود گفتها و اصطلاحها و ترانههای مشترک.
د-مشابهت آئین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر) .
ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات زارع با پیشهور و سلفخر، نحوهی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجارهبهای خانهها، باغها، نیروی خرید، نحوهی برخورد با فن و صنعت جدید، بهرهگیری از طرز تولید قدیمی (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتیگیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرطبندی، معرکهگیری.
ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّتهای مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسههای جدید و قدیم. میزان سوادآموزی و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتابها. وجود قهرمانان مشترک و محبوب عامه، نحوهی ارتباط با تمدن جدید، میزان حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و. . . در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامهی مردم در قیامها، مبارزهها، تعاونها، رأی دادن، شرکت در انجمنهای دور شهر.
ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق گرمسیر و حواشی کویر زندگانی میکنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکانهای پرآب و درخت زندگانی میکنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیلهی نقلیه بهرهگیری میکنند، طرز زیست یکسانی ندارند.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همهی این عوامل بهره میبرد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینهی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این گذشته نحوهی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان نیست. آثار فاکتر که جنبهی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسندهی شهر است، تفاوت دارد.
در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان . . . غالبا در روستا و در عشایر روی میدهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکدهی پرملال، سالهای ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم میخورد:
۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشهوران ده. مناسبات زارع و با یک، قیامهای عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین و آب.
۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوهها، راهها که همه خاص منطقهی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.
۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصهی گزارش مانند و مستند. داستان خمرهی مرادی کرمانی نمونهی خوبی در این زمینه است.
کلیدر - محمود دولت آبادی
کلیدر – محمود دولت آبادی
جزو آثاری که برشمردیم آثار زیر را نیز باید نام برد: توپچنار (انسیه شاه حسینی) گاوارهبان، اوسانهی بابا سبحان (دولت آبادی) ، پسرک بومی، داستان یک شهر (احمد محمود) ، ریشه در اعماق (ابراهیم حسن بیگی) ، تنگسیر (صادق چوبک) ، نفرین زمین (جلال آل احمد) ، گیله مرد (بزرگ علوی) ، سووشون (سیمین دانشور) مرداب گاو خونی (جعفر مدرس صادقی) ، وقتی سموم بر تن یک ساق میوزند (خسرو حمزوی) گاو، عزاداران بیل (غلامحسین ساعدی) ، شوهر آهو خانم، شادکامان درهی قره سو (علی محمد افغان) ، کولی کج کلاخان (ابراهیم یونسی) زن شیشهای (راضیهی تجار) ، نخلهای بیسر (قاسمعلی فراست) ، داستان فتاح (جلالی زنوزی) .
۴-میزان ادبی بودن (ادبیات) ، آثار بومی: آثار ادبی بومی (اقلیمی) ، محض، مانند اشعار محلی امیر پازواری (مازندران) ، فایز دشتستانی (استان بوشهر) جنبهی فراگیر ندارد. دلیل آن، این است که: اولا به گویش محلی سروده شده و برای صاحبان گویشهای دیگر مفهوم نیست. دوم این آثار معمولا احساسات ضعیفی را بیان میکند. بهطوری که حتی ترانههای بابا طاهر همدانی از شاعران قدیم رواج اشعار سعدی و حافظ را نیافته است. اشعار محلی سعدی و حافظ نیز زیاد گسترش نیافت و نیافته است.
افزوده بر شعر، قصهها، مثلها و افسانههای عامیانهی نیز به رغم این که گاه جنبهی داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جز آثار مهم ادبی بشمار نمیآیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقهی کودکاناند، مگر این که نویسنده یا شاعری بزرگ مایههای اصلی آنها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. یکی از نمونههای موفق در این زمینه درام فاوست گوته و دکتر فاوستوس کریستوفر مارلوست. نمایش فاوست در زمان کودکی گوته در شهرهای آلمان به صورت خیمهشببازی اجراء میشد و او آن را در همان زمان دید واثر ماندگار بر روان او گذاشت. دکتر فاوست، ساحر و جادوگری بود که کارهای عجیبی انجام میداد، در هوا پرواز میکرد و رعد و برق و طوفان بوجود میآورد. استاد جادوی سیاه بود و در قرون وسطی قصهاش مشهور بود. او در برابر آفریدگار عصیان کرد و به روایتی به جرم جادوگری به قتل رسید و شیاطین روحش را به دوزخ بردند. این درونمایه در دست مارلو و گوته به درام عظیم و جهانی بدل شد.
برخی از داستانهای شاهنامه و منظومههای نظام گنجوی نیز از ادب عامیانه و محلی گرفته شده و از این جمله است داستان زاده شدن زال و پرورش یافتن او به وسیلهی سیمرغ و لیلی و مجنون نظامی گنجوی که از ادبیات شفاهی قبائل عرب گرفته شده و به صورت منظومهای دلپذیر درآمده است. در ادبیات معاصر ایران نیز از قصههای عامیانه بهرهگیری شده: حدیث ماهیگیر و دیو هوشنگ گلشیری، آب زندگی صادق هدایت، رهآورد (قصه کوتاه و موزون) صادق چوبک بهطور کلی در قصهها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل پیش میآید:
۱-نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی سخن میگوید و قصه مینویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درونمایهی آن اقلیمی است: از این جمله است آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونهاش زیاد است، منظومهی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی آذربایجان ایران است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.
۲-نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی مینویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده میکند. در مثل هدایت در قصه “زنی که مردش را گم کرد” زنی مازندرانی را وصف میکند که زن گل ببو میشود. این دو در آغاز در شالیکار یا در تاکستان کار میکنند و به هم علاقهمند میشوند و در این جا کلماتی را که بکار میبرند یا ترانههایی را که میخوانند به گویش محلی است. در برخی از قصههای چوبک گویش شیرازی و بوشهری بکار رفته. در برخی داستانهای احمد محمود گویش خوزی مشاهده میشود. و داستانهای دیگر که به وصف اقلیم خاص میپردازد و در آن گویش و مراسم محلی بازتاب یافته زیاد است و از این جمله است: تنگسیر (چوبک) دل دلدادگی (شهریار مندنی پور) گنجشگها بهشت را میفهمند (حسن بنی عامری) گیله مرد (بزرگ علوی) ، دختر رعیت (م. ا. به آذین) ریشه در اعماق (حسن بیگی) ، گورستان غریبان، دلدادهها، کولی، کج کلاهخان، دعایی برای آرمن (ابراهیم یونسی) ، سایههای گذشته (رحیم نامور) ، رازهای سرزمین من (رضا براهنی) .
۳-نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای انسانی محل آشنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است و چیزی دربارهی زبان، گوش، آداب و رسوم منطقهای خاص نمیگوید و آنچه میگوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است. نمونهی بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام “شور آباد” که جمال زاده دربارهی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی میداند. محتوای قصهی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته. محمد حجازی نیز داستانهایی نوشته که ماجرای آن در روستا میگذرد اما این قصهها نیز بومی و اقلیمی نیست.
۴-بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداختهاند و محیط، آداب، جشنها و گویشهای مناطق متفاوت ایران را جمعآوری و تألیف کردهاند. اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا، خارک، (جلال آل احمد، ) اهل هوا (غلامحسین ساعدی) ، داستانهای امثال (امینی) ، دژهوش ربا (صبحی مهتدی) ، شاهنامه در قصههای عامیانه (انجوی شیرازی) .
با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونیهای تمدنی جدید در جهان و ایران در سدهی اخیر به نظر میرسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونیها حیرتآور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، آسفالت، جادهها، سدسازی، دستگاههای آبیاری مدرن، جراحی با اشعهی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانکها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای (از بین رفتن مبادلهی جنس به جنس) ، از بین رفتن روابط خان مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ. . . هم در مناسبات اجتماعی تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم. به عنوان مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر
و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا میگذاشتند. “مقصر” را خود بازخواست میکردند و خود به مجازات میرساندند، حتی در مواردی افراد “نافرمان” را پنهانی یا در حضور دیگران میکشتند یا ماهها زندانی میکردند. احزاب روزنامهها و آثار ادبی دورهی مشروطیت و دورهی پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان (دو نمونهی طرفه ادبی در این زمینه دختر رعیت به آذین و سالهای ابری درویشیان است) اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه مالک و خانی به آن شکل. طبعا آثار ادبی جدید متوجه فضای شهری شده است. (نیمهی غائب) سناپور، شراب خام (اسماعیل فصیح) .
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکهگیری و مارگیری بود (ر. ک به چراغ آخر صادق چوبک) امروز این تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری موجود نیست.
در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، آیینهای ویژهی برگزاری کشتیها و ورزشهای محلی و. . . برگزار میشد که به تقریب، عموم مردم در آنها شرکت میکردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.
با توجه به این واقعیت باید چارهای اندیشید که گویشها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای حفظ این ارثیهها آسان نیست و مستلزمسرمایه گذاری کلان و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار میتواند مقدمهی کارهای مهمتر و اساسیتر بعدی در این زمینه باشد.
۱-جمع آوری فرهنگ عامه و گویشهای محلی به سرعت و با وسائل مجهّز جدید.
۲-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.
۳-حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران یو گردآورندگان آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.
۴-پخش برنامههای علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامهها، تهیهی فیلمهای سینمایی داستانی یا مستند این آثار.
کارهای دیگری نیز میتوان برای حفظ آثار بومی و ترویج آنها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحبنظران ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت و آن این است که دستگاهها یا افراد مسؤول و مجری چنین طرحهایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آنها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آنها باشد نه تبلیغات رایج و کارهای بیرویه الی که مانع تحقق و اجرای برنامههای مثبت فرهنگی است.
تحقیق شماره 2 : درس ازاد ادبیات فارسی هفتم درباره ادبیات بومی
ادبیات و آثار بومی
ادبیات و آثار بومی مربوط به تاریخچه و شناسنامه ی یک شهر،استان،و کشور است.هر کدام از آثار شهر ها یا استان های کشورمان ارزشمند هستند.مانند زبان ها که انواع مختلفی مانند:ترکی،فارسی،کردی،گیلانی و ...ادبیات بومی من ترکی است و شهر من که در آن زندگی می کنم ارومیه است.آثار فرهنگی این شهر عبارتند از: سه گنبد،مسجد سردار،امام زاده غریب حسن و... در زبان ترکی شاعران زیادی وجود دارد از جمله:ذذه قورقوت،سیّد محمد حسین بهجت(شهریار) و بهرام اسدی و دیگر شاعران.شهر ارومیه دریاچه شوری دارد که روی آن پل بزرگی ساخته اند.
اما متاسفانه این دریاچه در حال خشک شدن است.امّا در این دریاچه که بزرگ ترین دریاچه داخلی ایران است چند جزیره مانند:کبودان،اشک و... وجود دارد.
قیرلار اونا صف باغلاییب باخاندا سلام اولسون شوکه توزه ائلوزه
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلیزه
خود ارزیابی
1.ادبیات بومی و فرهنگی یعنی چه؟
2.چند نمونه از شاعران ترکی زبان را نام ببرید
3.چند نمونه از آثار فرهنگی را نام ببرید
دانش ادبی
شعر از دو قسمت اصلی وزن و قافیه تشکیل شده است.در شعر ترکی به بیت اول چابنه و به بیت آخر توفشیرما می گویند.در شعری که در درس سروده شده پانزده هجا دارد. و می توان آن را به 3 بخش 3/4/4 مانند زیر خواند.
4 4 3
حیدر بابا/ایلدیرملار/ شاخاندا
گفت و گو
1-هر ملتی فرهنگ و ادبیات خود را دارد آیا می توان در آن ها تجاوز کرد و آن ها را از بین برد؟
2-برای حفاظت از ادبیات و آثار بومی دو راهکار بگویید.
فعالیت های نوشتاری
1.کلمه های سخت درس را بیابید و بنویسید
2.بیت اول را نوشته و معنی کنید
3.چند نمونه از آثار فرهنگی شهر خود را بنویسید
4.ادبیات شهر خود را تعریف کنید
تحقیق شماره 3 : درس ازاد - فارسی هفتم درباره ادبیات بومی
جشن تیرگان یا تیرماه سیزّه شو
در گاهشماری (تقویم) طبری ،تیرماه از فصل و خزان و پاییز یعنی آبان ماه است . شب سیزدهم این ماه که به «لال شو» معروف است تبرک و تقدسی خاصی نزد مردم مازندران دارد .
این رسم یادگاری از دلاوری های مردمان پاک سرشت این مرز و بوم است وآن نبرد اصلی ایرانیان و تورانیان است که در مازندران رخ می دهد.در این نبرد افراسیاب تورانی برمنوچهر پادشاه ایران چیره می شود ایرانشهر به خطر می افتد
آرش تیرانداز، با نهادن جان خود در تیر، مرز ایران و توران را مشخص می کند. بعد ها که مازندرانی ها به آیین زرتشتی روی می آورند بر مبنای این نبرد تاریخی، این واقعه را روز رهایی مازندران از چنگال تورانیان دانستند و این روز را جشن گرفتند و گرامی داشتند .
در قدیم مرد میانسال و خوش نامی به نام «شیش دار» عصر روز داوزدهم تیر طبری به حمام رفته و غسل سکوت می نمود . این سکوت به نشانه ی خویشتنداری و مقاومت در برابر هوای نفس بود . لباس تمیزی می پوشید و بعد از نماز و صرف شام به همراه یک تن دیگر به نان« کیسه دار » در کوچه ها به را افتاده به در خانه ها می رفتند و با خواندن شعر، از صاحب خانه هدایایی دریافت می کردند.در این شب خانواده ها دور هم جمع می شدند و تا پاسی از شب ،جشن می گرفتند و حافظ خوانی می کردند و بچه ها هم در کوچه وبرزن این شعر طبری را می سرودند:
لال اِنه لال اِ نه ( لال می آید لال می آید.)
پیسه گَنده خوار اِنه ( کسی که «پیسه گنده » غذای محلی می خورد می آید.)
سر خان سِوار اِنه. (سوار اسب سفید می آید.)
سال اِتا وار اِنه ( سالی یک بار می آید.)
مه مار بِرار اِنه (برادر مادر می آید.)
چوخا پَشِلوار اِنه (در حالی که کت و شلوار پشمینه دارد می آید.)
تندرستی و دلخوشی (صاحب خانه تندرست و دلخوش باشد. ) فِراونی و فِراونی (فراوانی باشد فراوانی باشد.)«بازخوانی تاریخ مازندران،اسدالله عمادی»
خودارزیابی
1- در گاهشماری (تقویم ) طبری تیرماه ، چه تاریخی می باشد؟
2– چرا مردم مازندران شب «لال شو » را جشن می گیرند؟
3- چگونه می توانیم آداب و رسوم محلی را حفظ کنیم و از نابودی آن جلوگیری به عمل آوریم؟
به جمله های زبان طبری وجمله های زبان فارسی دقت کنید:
مِه مار بِرار اِنه .برادر مادرم می آید.
قشنگ ریکا اِنه . پسر زیبا می آید.
در زبان طبری بر عکس دستور زبان فارسی ، اول صفت یا مضاف الیه می آید بعد موصوف یا مضاف الیه. مثل جمله طبری «مِه مارِ بِرار اِنه » کلمه «برار» مضافٌ الیه است و کلمه «مار » مضاف می باشدو همچنین جمله « قشنگ ریکا اِنه .» کلمه قشنگ ، صفت است و کلمه «ریکا » موصوف می باشد.
این جشن ها و رسم ها ،روش ها و عادت های زندگی مردم مازندران را نشان می دهد که در اصطلاح به آن « آداب و رسوم مردم مازندران » می گویند. آداب و رسوم هر ملت نشان دهنده ، میزان پیشرفت تمدن و فرهنگ آن ملت می باشد.
- در نوشتن املا به زبان طبری به نحوه تلفظ و مطابقت آن با شکل نوشتاری دقت شود.
- یکی از راه های تقویت املا به زبان طبری ، عادت به صحبت کردن با این زبان است.
- باید برای ترویج و به کاربستن لغت های زبان طبری، لغات فراموش شده را در زندگی روزمره به کار گیریم.
کار گروهی :
1- در مورد نمونه دیگری از آداب رسوم مردم مازندران در کلاس گفت و گو کنید ؟
2- مراسم جشن تیرگان را به صورت نمایشی در کلاس اجرا نمایید ؟
3 – درمورد شباهت ها و تفاوت های زبان طبری و زبان فارسی درکلاس گفت و گوکنید؟
کال چَرمه دار زین سوار بَیّه / منه پَلی مال پّلیِم جار بَیّه (امیرپازواری)
( امیر می گفت که کارم ، چه زار شده است ؟ کلاه پوستین من ، ناهار شغال شده است. آنکه چرم خام می پوشید سواربر اسب زین کرده شده است و بستر و خوابگاه من ، تبدیل به رویش علف های هرز شده است.)
شعر خوانی : « بهاری خونِش »
بِموئه ، مَستونه و شاد بِموئه
بِموئه ها کنه آباد بموئه
بموئه ، با برکت سرشار بموئه
بِموئه ، سَرخِش پِربار بِموئه
بموئه ، خِش بموئه ، اردوی بِهار بموئه
در صورت مشاهده و رضایت از تحقیق برای حمایت از سایت روی هریک از لینک های زیر کلیک نمائید . باتشکر
دانش آموزان عزیز تحقیقات خود را در زمینه ( جواب سوالات درسی بصورت تحقیق - فعالیت های کتاب با جواب خود را در زمینه درسی ) به آدرس ایمیل asemankafinet@gmail.com بفرستید . در ایمیل نام و نام خانوادگی و شماره همراه و کلاس خود را ذکر کنید . مطلب با نام و نام خانوادگی شما در سایت ثبت می شود . به پنج نفر از بهترین تحقیق های شما ماهانه جایزه تعلق می گیرد .
لست پروژه های اماری سایت با قیمتهای بسیار مناسب در زیر امده است .برای خرید هریک از پروژه های آماری زیر برروی لینک آن کلیک نمائید.در صورت داشتن هرگونه سوال به شماره 09159886819 اسمس دهید .
در قرآن مجید که کتاب آسمانی و کلام الهی است به طور صریح و مکرربه کم فروشی اشاره شده و به شدت تقبیح گردیده است و بالاتر از آن قرآن کریم کم فروشی را موجب ویران شدن شهر مدین و نابود شدن قوم آن معرفی کرده است ، در شش سوره از 114 سوره قرآن کم فروشی مورد مذمت قرار گرفته است .
سوره مطففین که این سوره مبارکه که به نام کم فروشان معرفی شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم . ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون . و اذا کالو هم او وزنو هم یخسرون . الا یظن اولئک انهم مبعوثون . لیوم عظیم . یوم یقوم الناس لرب العالمین.
ترجمه: وای به حال کم فروشان آنان که وقتی چیزی را با پیمانه یا وزن از مردم تحویل می گیرند کاملاً حق خود را استیفاء می کنند ولی وقتی چیزی را تحویل مردم می دهند در پیمانه و وزن کمتر می دهند . آیا آنها عقیده ندارند که بعد از مرگ زنده خواهند شدو به روز بزرگ رستاخیز ایمان ندارند . روزی که تمام مردم در پیشگاه خداوند برای تعیین سرنوشت خود می ایستند، دنباله این سوره شریفه درباره کسانی است که ایمان ندارند و عذابی است که در انتظار آنها است .
تطفیف که مطففین از آن گرفته شده است در لغت به معنای اندک و کم است و مطفف به کسی اطلاق می شود که از چیزی بکاهد و آن را از حد واقعی آن کم کند و آن را اندک کند ، حال آن چیز ممکن است جنسی باشد که به دیگری می فروشد و یا کاری باشد که برای فردی انجام می دهد و یا حتی ممکن است بهای چیزی باشد که می پردازد و یا مزد کاری باشد که می پردازد در واقع امکان تطفیف کردن و کاستن فقط در داد و ستد نیست بلکه در هر معامله ای ممکن است . پس از آنجائی که قرآن کریم از جانب یگانه خالق هستی می باشد آن عالم یگانه با بیان یک کلمه (مطففین) در کمال فصاحت مطلب را طوری بیان فرموده که هر کم کاری و کم فروشی ای را شامل میشود، و این که خداوند متعال راجع به مسئله ی کم فروشی علیرغم آیاتی که در جا های متعدد قرآن آورده است هنگامی که سوره ای را با چنین عنوانی نازل می کند حاکی بر مهم بودن و شایع بودن این مسئله در بین بنی آدم می باشد. واینکه وقتی این سوره ی مبارکه با چنین جمله ای آغاز می شود وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ یعنی وای برکاهش دهندگانِِ (حق مردم ) و یا به عبارت دیگر یعنی وای بر کم فروشان ، این مطلب نشان از سنگین بودن جرم کم فروشی و حق کشی دارد .
سوره اسراء: واوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم . ذلک خیر و احسن تأویلاً .
ترجمه: جنس را با پیمانه کامل و وزن درست تحویل بدهید . که این کار خوب می باشد و عاقبت بهتری برای شما دربردارد . در این سوره مبارکه که قبل از اشاره به موضوع پیمانه و وزن صحیح به زنا و قتل نفس و تعدی به مال یتیمان اشاره شده است و کم فروشی در ردیف این گناهها قرار گرفته است .
سوره رحمن: والسماء رفعها و وضع المیزان . الا تطغوافی المیزان . واقیموا الوزن بالقسط ولاتخسروا المیزان .
ترجمه: آسمان را خداوند برافراشت و میزان عدل را برقرار کرد . تا در آنچه وزن می کنند تجاوز و تعدی روا ندارید و هرگاه چیزی را وزن می کنید عدالت و صحت ترازو را رعایت کنید و آنچه را وزن می کنید کم ندهید .
سوره انعام: واوفوا الکیل و المیزان بالقسط ( پیمانه را تمام و وزن را درست و عادلانه تحویل بدهید )
در این سوره مبارکه خداوند متعال آنچه را بر بندگان خود حرام کرده است برمی شمرد: خودداری از شرک ، و احسان به والدین ، و خودداری از کشتن اولاد خود از ترس فقر و تنگدستی ، و خودداری از فحشاء ظاهر و باطن ، و قتل نفس ، وخودداری از تجاوز و دست درازی به مال یتیم ، و در آخر صحت پیمانه و وزن و خودداری از کم فروشی است.
سوره اعراف:
در این سوره شریفه خداوند خطاب به قوم شعیب اهالی شهر مدین می فرماید : پیمانه و وزن را تمام و کمال تحویل بدهید و در مال مردم نقصان روا مدارید و در پهنه زمین پس از آنکه صلاح و اصلاح برقرار شد فساد را منتشر نکنید و این امر برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید .
سوره هود:
در این سوره مبارکه نیز خداوند داستان قوم مدین و رفتار ناهنجار آنان را با شعیب پیغمبر و سرنوشت وحشتناک آنها را بازگو می کند و در خصوص کم فروشی می فرماید :
والی مدین اخاهم شعیباً قال یا قوم اعبدوالله من آلاه غیره ولاتنقصوا المکیال والمیزان ،انی اراکم به خیر ، وانی اخاف علیکم عذاب یوم محیط و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط ولاتبخسوا الناس اشیاءهم ولاتعثوا فی الارض مفسدین . بقیت الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین . و ما انا علیکم به حفیظ . قالوا یا شعب أصلواتک تأمرک ان نترک ما یعبد آباونا اوأن نفعل فی اموالنا مانشاء انک لانت الحلیم الرشید . قال یا قوم أرأیتم ان منت علی بینه من ربی ورزقی منه رزقاً حسناً و ما ارید ان اخالفکم الی ما انها کم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت ، و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب . ویا قوم لایجرمنکم شقاقی ان یصیبکم مثل ما اصاب قوم نوح ، اوقوم هود ، اوقوم صالح ، و ما قوم لوط منکم به بعید . و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود . قالوا یا شعب مانفقه کثیراً مماتقول وانا لنریک فینا ضعیفاً ولولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا به عزیز . قال یا قوم أرهطی اعزعلیکم من الله و اتخذتموه وراء کم ظهریاً . ان ربی به ما تعملون محیط . و یا قوم اعملوا علی مکانتکم انی عامل سوف تعملون من یأتیه عذاب یخزیه و من هو کاذب و ارتقبوا انی معکم رقیب . ولما جاء امرنا نجینا شعیباً والذین آمنوا به رحمه منا و اخذت الذین ظلموا الصیحه فأصبحوا فی دیارهم جاثمین . کان لم یغنوا فیها، الا بعداً لمدین کما بعدت ثمود .
ترجمه: و همچنین برای مردم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم . شعیب به آنان گفت ای قوم خدای یگانه را پرستش کنید که پروردگار دیگری جز او ندارید و در پیمانه ترازو کم فروشی نکنید ، من شما را در حال و روز خوبی می بینم ولی برای شما بیم دارم از فرا رسیدن روزی که عذاب آن شما را هر طرف دربرگیرد ای قوم پیمانه و ترازو را از روی عدالت به تمام و کمال ادا کنید و حق مردم را ضایع نکنید و در روی زمین فساد را پراکنده نسازید . آنچه که بدون کم فروشی و با اطاعت از دستورات الهی برای شما باقی می ماند متضمن خیر و برکت بیشتر می باشد اگر ایمان به داشته باشید، و من مأمور مراقبت شما نیستم بلکه خدا ناظر و مراقب شما است و من اخطار کننده ام و بس . قوم مدین گفتند ای شعب آیا نماز تو به تو امر می کند که ما آنچه را که پدرانمان می پرستیدند کنار بگذاریم و در اموال خود به دلخواه خود تصرف نکنیم ( و از روی تمسخر و استهزاء) به شعیب گفتند واقعاً که تو مردی بردبار و عاقل و رشید هستی . شعیب گفت ای قوم آیا چنین می پندارید که اگر من آگاه به خواست خدا هستم و در راه راست قدم برمیدارم و خداوند به من روزی حلال داده است ، پس به خاطر شما باید روزی حلال خود را با کم فروشی و دست درازی به مال دیگران تبدیل به حرام کنم ، و من نمی خواهم شما را از چیزی منع کنم سپس خود دست به انجام آن بزنم ، من هدفی ندارم جز اصلاح کار و وضع شما به اندازه ای که برای من مقدور می باشد و توفیق من فقط از ناحیه خداوند است که بر او توکل کرده ام و بازگشت من به سوی او است . ای قوم مدین مبادا که مخالفت شما با اصلاح طلبی من موجب شود که مانند قوم نوح یا قوم صالح گرفتار عذاب الهی شوید و همچنین قوم لوط که گرفتار عذاب خدا شدند از شما زیاد دور نبودند . از خدای خودتان طلب مغفرت بکنید و از کارهای ناپسند و زشت خودتان که کم فروشی است به درگاه خدا توبه کنید که خدای من بخشنده و مهربان است . قوم مدین گفتند ای شعب ما بسیاری از آنچه تو می گوئی درست نمی فهمیم ( به این لحن با شعیب سخن گفتند که نسبت به گفته ها و نصایح او بی مبالاتی و عدم اعتناء نشان داده باشند ) و ما ترا در میان خود فرد ذلیل و ضعیف می بینیم و اگر خویشان و کسان تو نبودند ترا سنگسار می کردیم چه تو در نزد ما عزت و حرمتی نداری شعیب گفت ای قوم آیا کسان من در نظر شما از خدا عزیزتر هستند که به خاطر آنها از آزار من صرفنظر می کنید ولی به خاطر خدا به نصایح من گوش نمی دهید و فرمان خدا را یک امر مهمل دانسته و پشت سر خود به بی اعتنائی انداخته اید . خدای من به تمام کارهای شما عالم است و احاطه دارد . ای قوم مواظب حال و روز خودتان باشید که من هم مواظب حال و روز خودم هستم وشما را معلوم خواهد شد که چه کسی گرفتار عذابی ذلیل کننده می شود و دروغگو چه کسی است و منتظر فرارسیدن عذاب الهی باشید که من هم منتظر فرا رسیدن آن برای شما هستم . وقتی زمان نزول عذاب ما برقوم مدین فرا رسید شعیب را و کسانی را که با او به خدا ایمان آورده بودند مورد رحمت خود قرار داده و از آن عذاب نجات دادیم وصحیه آسمانی کسانی را که ستمکاره بودند ( به خدای یگانه ایمان نیاورده بودند و کم فروشی می کردند ) هلاک کرد پس در شهر و دیار خودشان در حالی که زانوی خود را بغل کرده بودند نابود شدند آنچان که گوئی هرگز نبوده اند دور هلاک باد قثوم مدین همچنان که دور وهلاک گردید قوم ثمود .
کم فروشی وگران فروشی در احادیث
گران فروشی یکی از آفت های کسب روزی حلال است که بسیاری از اهل بازار ممکن است دانسته یا ندانسته به آن مبتلا شوند. درآمد حاصل از گران فروشی حرام است و باید به صاحبان حق برگردانده شود و فروشنده ای که گران فروشی کرده، شرعا مالک آن اموال نیست،زیرا درآمد حاصل از گران فروشی، حرام است و از حق الناس به شمار می رود که باید به صاحب اصلی آن برگردانده شود.
در حدیثی از آقا امام صادق علیه السلام داریم که می فرمایند:
«مغبون ساختن مؤمن، حرام است و مغبون ساختن کسی که در قیمت کالا (و سالم بودن جنس) به فروشنده اعتماد کرده، حرام است.»(کافى ، ج 6، ص 153)
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: هر مردی که قوت مردم را بخرد و تا چهل روز آنرا نگاه دارد به انتظار اینکه مسلمانان در گرانی واقع شوند گناهی کرده که اگر تمام آن قوت را بفروشد و پولش را صدقه بدهد، کفاره آن گناهی که کرده نمی شود.
کم فروشی وکم کاری در کارهای مختلف
نکته دیگر اینکه گاهى مساله کم فروشى تعمیم داده مى شود به گونه اى که هر نوع کم کارى و کوتاهى در انجام وظائف را شامل مى شود، به این ترتیب کارگرى که از کار خود کم مى گذارد، آموزگار و استادى که درست درس نمى دهد کارمندى که به موقع سر کار خود حاضر نمى شود و دلسوزى لازم را نمى کند، همه مشمول این حکمند و در عواقب آن سهیمند. البته الفاظ آیاتى که در بالا گفته شد مستقیما شامل این تعمیم نیست، بلکه یک توسعه عقلى است ولى تعبیرى که در سوره الرحمن خواندیم: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ» اشاره اى به این تعمیم دارد.
مهمترین موانع برای کم فروشی:
مهم ترین عامل در عدالت از جمله عدالت در خرید و فروش و ایجاد امنیت و اعتماد عمومی، دین و ایمان است. خداوند در آیاتی از جمله 1 تا 6 سوره مطففین اعتقاد به خدا را مهم ترین عامل در عدالت اقتصادی و مانع جدی در برابر کم فروشی معرفی می کند و در آیات 85 و 86 سوره هود به ایمان به عنوان مهم ترین بازدارنده از کم فروشی انسان ها توجه می دهد.
در حقیقت عناصر دین و دینداری (هود، آیه 87 و نیز مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 286) و نماز با اخلاص (مجمع البیان، همان، ص 284) و تقوا (شعراء، آیات 181 تا 184) مهم ترین عوامل بازدارنده از کم فروشی و گرایش به عدالت در همه حوزه ها از جمله اقتصادی است.
اگر جامعه ای بخواهد به سوی کم فروشی نرود و عدالت اقتصادی بلکه عدالت جامع را تجربه کند می بایست بر این عناصر بینشی و نگرشی تأکید و توجه داشته باشد وتنها با افزایش مأموران نظارتی نمی توان به این مهم دست یافت؛ چرا که انسان باید وجدانی به نام فطرت الهی بیدار، داشته باشد تا بتواند از درون، خود را نظارت و مدیریت و مهار نماید؛ زیرا اگر چنین پلیس داخلی و پاسبان نفس نباشد نمی توان امید داشت که از کم فروشی رهایی یافت؛ چرا که پس از رفتن مأموران بیرونی، شخص دوباره به همان بی عدالتی و کم فروشی گرایش می یابد و آن را مرتکب می شود. از این رو خداوند و پیامبران همواره بر مأموران درونی از بینش توحیدی و معاد و حسابرسی قیامت و نماز و تقوا توجه داده اند و آن را مهم ترین ابزارهای مبارزه با بی عدالتی معرفی کرده اند.
حرف و حدیث دربارهسید جمال الدین اسدآبادیآنقدر زیاد و متناقض است که در یک مطلب وبلاگی نمیتوان به همه جزئیات آن اشاره کرد. چه درباره ملیت، چه درباره مذهب و چه درباره مبانی فکری و سیاسی او. با آنکه اسناد مسلمی درباره شیوه زندگی، سیره دینی و تحصیلات حوزوی او و نیز اسنادی دال بر تایید سید جمال از سوی بسیاری از علمای دین وجود دارد، در مقابل اسناد و مدارکی هم موجود است که عضویت او را در لژهای فراماسونری تایید میکند.
همین تناقض ظاهری و البته اسناد مبهم و شایعات متعدد، باعث شده است که قضاوت افراد مختلف درباره سید جمال با هم فرق داشته باشد. گروهی او را تا حد تکفیر و خیانت مورد سرزنش قرار دادند، عدهای او را به بهائی بودن و بابیگری و ضدیت با شیعه متهم کردند، برخی او را جاسوس و مفسد فی الارض دانستند و برخی هم مذاکرات سید جمال را با شاهان مستبد و استعمارگران، بهانهای برای کوبیدن او قرار دادند.
علاوه بر همه اینها در دوره رژیم پهلوی محدودیت فراوانی بر تحقیق درباره سید جمال به عمل آمد به طوری که نام و آثار او جزو لیست سیاه ساواک قرار داشت. همچنین نوعی ترور شخصیت سید جمال توسط برخی نویسندگان صورت میگرفت که قصدشان نفی پان اسلامیست مورد نظر سید جمال بود. در همین دوره، نویسندگانی چون رائین و صفائی، او را متهم به جاسوسی کردند!(مقدمهای بر انقلاب فرهنگی – ویژه سید جمال- دفتر تحکیم وحدت- سال ۵۹ )
البته در سال ۱۳۴۲«مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانی» توسط دانشگاه تهران منتشر گردید که انتشار این مجموعه بعد از قیام ۱۵ خرداد، باعث شک و شبهه در نیت تهیه کنندگان آن شد.
نفس حضور سید جمال در تشکیلات فراماسونری و ریاست او برلژ کوکب الشرق قاهره، غیر قابل رد است اما توجیهات قابل قبولی برای این مساله از طرف شاگردان، دوستان و نویسندگان مختلف ارائه شده است. مثلا اینکه در آن زمان، هنوز ماهیت ضدانسانی تشکیلات فراماسونری روشن نشده بود و سید جمال بنا داشت که از طریق این تشکیلات و در جمع روشنفکران و آزادیخواهان، پیامش را به همگان براسند و به آن جامه عمل بپوشاند.
دلیل دیگر، مخالفت گردانندگان محفل فراماسونری کوکب الشرق با فعالیتهای سیاسی سید جمال است که در نهایت موجب کنارهگیری وی از این تشکیلات شد. خروج وی برای این محفل غیرقابل تحمل بود به همین علت به تحریف و تخریب شخصیت سید پرداختند و چنین وانمود کردند که شرط عضویت در محفل فراماسونری، باور به آفریننده جهان است و سید چنین باوری ندارد! (فصلنامه حوزه ویژه صدمین سالگرد شهادت سید جمال-سال ۷۲)
انگلیسیها هم با استفاده از همین ادعاها، به تخریب شخصیت سید ادامه دادند به طوری که نماینده سیاسی انگلیس در نامه محرمانه به وزیر خارجه وقت انگلیس مینویسد:«سال گذشته در برانگیختن احساسات مردم علیه اروپائیان، مخصوصا بیشتر بر ضدانگلیسها که نسبت به آنها احساس کینه و تنفر در دل میکند، فعالیتهای زیادی به خرج داد. اخیرا از لژ فراماسونها که در آنجا عضو بود، برای اینکه علنا منکر خدا بود، اخراج گردیده است!» (تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی- دکتر عبدالهادی حائری)
مخالفت سید جمال با دخالت اروپائیان در امور مصر و وحشت انگلیسیها از او بعدها موجب تبعیدش از مصر به هند شد. زمانی که سید جمال از دلیل بازداشت خود میپرسد، پاسخ میدهند: «علمای ما از تو راضی نیستند! کنسولهای دولتهای خارجی از تو میترسند! افندیهای ما سه شب است که از ترس تو مزه خواب را ندیدهاند!»
سید جمال در ایران
سید جمال بعد از سفر به کشورهای مختلف، دو بار به ایران آمد. یکبار در سال ۱۳۰۳ قمری و یکبار هم در سال ۱۳۰۷
ناصرالدین شاه در دیدار با سید جمال، دلیل دعوت خود را از او اینطور بیان میکند :«ترا به این منظور خواستهام که وضع نامطلوب روزنامه را در ایران مانند روزنامه های خارجی سروسامان دهی» شاه از راه پیشرفت ایران سوال میکند. سید جمال هم پاسخهایی میدهد و در ضمن جواب، از شاه انتقاد میکند. شاه از سید جمال میپرسد :«از من چه میخواهی؟» و سید پاسخ میدهد :«گوش شنوا!»
ناصرالدین شاه از قاطعیت سید جمال ناراحت شد و دیگر هیچوقت از او دعوت نکرد و بعد از مدتی به سید جمال پیغام داد«توقف سید در تهران، به صلاح نیست به خراسان برود» سید جمال هم پاسخ میدهد«حال زمستان است هوا که خوب شد به هرجا که خود میل داشته باشم خواهم رفت» (اسناد و مدارک درباره سید جمال اسدآبادی- صفات الله جمالی با اهتمام سید هادی خسروشاهی)
البته سید موقعیت را برای ماندن مناسب ندید و باز با ارسال نامهای به شاه، از قصد خود برای سفر به اروپا گفت. شاه هم در پاسخ نوشت :«جناب آقای سید جمال الدین، مقصود ما از ملاقات شما حاصل شد و از آن خوشوقت شدیم. حالا هم که باز میل فرنگستان رفتن دارید، بسیار خوب است و البته هرجا باشید دعای ما را فراموش نخواهید کرد! ما هم مرحمت لازمه در حق شما را منظور داریم و محض اظهار و نمایش آن، یک قوطی انفیهدان الماس، نسبت به شما مرحمت فرمودیم که همیشه وجود همایون را در نظر داشته باشید!» (اسناد و مدارک درباره سید جمال اسدآبادی)
در سال ۱۳۰۷ سید جمال مجددا از روسیه به ایران بازگشت و مردم از طبقات مختلف به ملاقات وی میرفتند. هر روز و هر ساعت که از حضور سید در ایران میگذشت، بر مخالفان استبداد و استعمار هم افزوده میشد. در کتابهای مختلف به نقل از گزارشهای ارسالی سفارت انگلستان از تهران آمده است که انگلیس نیروهای زبده خود را که با سید جمال آشنا بودند (مخصوصا از مصر) برای جلوگیری از قیام مردم به ایران فرستاد.
در همان روزها نامه سرگشادهای بدون امضا به دست شاه میرسد که در آن به ناتوانی وی در اداره کشور، تسلیم کشور به انگلستان و … اشاره شده بود. در گزارش محرمانه سفارت انگلیس، سید جمال نویسنده نامه معرفی شد. در نتیجه شاه به دستور سفارت انگلیس، دستور اخراج سید را صادر کرد.
ماجرای تحریم تنباکو و مبارزه سید جمال با شاه
بعد از حکم تحریم تنباکو، سید جمال پیامی را برای روحانیون فرستاد و به آنان اعلام کرد که سرچشمه تمام این مفاسد، شاه و وزرای فاسد وی هستند؛ به همین علت، اکنون فرصت مناسبی برای خلع ناصرالدین شاه فراهم آمده است. وی این پیام را با عنوان«حملة القرآن» به یازده نفر از علمای ایران مینویسد. سفیر انگلستان در ایران در گزارش خود به وزارت خارجه انگلیس مینویسد :«نظر شاه بر این است که نویسنده این نامه، مستحق مرگ یا حداقل حبس ابد میباشد!»
به همین علت دولت ایران برای مبارزه با سید جمال و بدنام کردن او دست به هر کاری زد. حتی برای بیاعتباری او در حوزههای علمیه، نقشههای عجیبی کشیدند: «مرد بیگانهای، بلند قد و سفید رو و مو بور و درویش مآب در لباس جهانگردی، همان ایام از هندوستان به عراق آمد، در مجالس علما و طلاب عتبا حاضر میشد و از سابقه علاقه خود در سفر دریا با سید جمال الدین داستانها میگفت و سید را بیدین و باده نوش و بیمبالات در مسائل مذهبی معرفی میکرد!» (نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین)
شاید تاثیر همین جوسازیها بود که بعد از اشاره امام خمینی به نام سید جمال در نجف، برخی روحانیان نجف بر امام اشکال گرفتند که چرا نام سید جمال را برده است! (نهضت امام خمینی – حمید روحانی)
البته علیرغم همه این دشمنیها، بزرگان زیادی در حوزه و در میان علمای شیعه و سنی بودند که از سید جمال الدین به نیکی یاد میکردند و با او در ارتباط بودند که میتوان به علمایی چونمیرزا محمود بروجردی، شیخ انصاری، شیخ محمد حسن قمی، میرزای نائینی، شیخ هادی نجم آبادی، سید محمد طباطبایی، شیخ علی کاشف الغطاء، میرزای جلوه، شیخ فضل الله نوریو … اشاره کرد.
استاد شهید مطهری مینویسد :«کسانی که شرح حال سید را نوشتهاند، به علت آن که با مکتب اخلاقی و تربیتی و سلوکی و فلسفیمرحوم آخوند همدانیآشنایینداشتهاند و همچنین شخصیتمرحوم آقا سید احمد تهرانی کربلایی و مرحوم سید سعید حبوبیرا نمیشناختهاند، به گزارش سادهای قناعت کرده، درنگ نکرده و از آن به سرعت گذشتهاند. توجه نداشتهاند که شاگردی سید در محضر مرحوم آخوند همدانی و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر، چه آثار عمیقی در روحیه سید تا اخر عمر داشته است. این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظرم بعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد» (نهضت های اسلامی در صد سال اخیر)
شهادت سید جمال
میرزا رضا کرمانی
بعد از ترور ناصرالدین شاه توسطمیرزا رضای کرمانیو با توجه به روابط وی با سید جمال، دولت ایران تلاشهایی را برای بازداشت و بازگرداندن سید جمال به ایران انجام داد. در نهایت سید جمالالدین به دستور سلطان عبدالحمید به زندان افتاد و آخرین نامهاش را همانجا خطاب به ایرانیان نوشت و بعد از درد و رنج بسیار ناشی از زهر، روز سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ به شهادت رسید.
در تشییع جنازه سید، تنها سه نفر از یاران وی حضور داشتند و دیگران جرات شرکت در این مراسم را پیدا نکردند. سید جمال غریبانه در قبرستان مشایخ استامبول دفن شد و تا مدتها قبر وی ناشناخته باقی ماند. حتی شیخ محمد عبده شاگر سید مجلس یادبودی در تجلیل از استاد خود برگزار نکرد و پیام تسلیتی نداد چون نگران واکنش و ناراحتی سلطان عبدالحمید بود! (نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین)
احمد امینمصری میگوید بر سر مزار وی ایستادم و گفتم :«اینجا آرامگاه زنده کننده نفوس و آزاد کننده عقول و تکان دهنده دلها و برانگیزنده ملتها و متزلزل کننده تختهاست. کسی در اینجا آرمیده است که سلاطین وقت بر عظمت او رشک میبردند و از زبان و سطوت او در هراس بودند و دولتهای صاحب ارتش و دارای تجهیزات از حرکت او بیمناک بودند وکشورهایی که آزادی در آنجا موج میزد، حوصلهشان از حریت او به تنگ آمده بود!» (مفخر شرق- غلامرضا سعیدی)
در سال ۱۳۲۴ شمسی سفیر افغانستان در ترکیه، موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید میگیرد و استخوانهای او را به افغانستان منتقل میکند. خاندان سید در اسدآباد در واکنش به این اقدام، از مجلس شورا و وزارت خارجه درخواست میکنند تا مانع این اقدام شوند ولی دولت ایران، هیچ اقدام مثبتی انجام نداد! برخی نشریات وابسته به رژیم پهلوی، بیتوجهی دولت را نشانه افغانی بودن سید جمال دانستند، اما حقیقت این است که رژیم شاه مایل نبود این قهرمان بزرگ و شهید مبارزه با استبداد و استعمار را به ایران بیاورد. (فصلنامه حوزه- ویژه صدمین سالگرد شهادت سید جمال اسفند ۷۲)
اختلال وسواس جبری از جمله اختلالات اضطرابی است و با افکار و امیال پایدار و مهار ناپذیر و نیاز به تکرار پی در پی اعمال خاص مشخص می شود . البته ما اغلب دچار افکار خاص و یا تردید های وسواس گونه می شویم . اما این افکار بعنوان عامل وارسی های مرتب و اضطراب ما در اثر انجام ندادن آن نمیشود.
برای تشخیص OCD یا وسواس فکری و عملی باید یا باعث رنج و نارحتی چشمگیر شود یا در عملکرد شخص ایجاد اختلال کند.
از اختلال وسواسی اجباری چه می دانید؟
– علایم اختلال وسواسی اجباری این اختلال مجموعه علایمی را شامل میشود که به صورت، obsession یا compulsion یا تواماً بروز میکنند.
Obsession: به معنای تجربه افکار، تکانهها یا تصوراتی تکراری است که آزار دهنده و بدون سبب میباشند و اضطراب ایجاد می کنند. در این بیماران افکار، تصاویر یا تکانههای عصبی نگرانی بیش از حدی که در خصوص مشکلات واقعی زندگی فرد است نمیباشد. گاه این افکار آنقدر تمامی ذهن فرد را درگیر میکند، که در عملکرد روزانه وی تأثیرگذار میشود.
بیمار میداند که این وسواسهای فکری زاییده فکر خود او میباشد. به همین سبب شخص مایل است با افکار یا اعمال دیگری این افکار وسواسی را از سر خود خارج کند. به عنوان مثال: در وسواس شستشو، فرد دائما به نجاست و پاکی یا آلودگی فکر میکند و با تکرار در شستن دست ممکن است دچار بیماری جسمی نظیر اگزما شود.
Compulsion: به معنای یک رفتار تکراری و عمدی (مثل شستشو) یا یک عمل ذهنی (مثل شمارش) است که غالبا در واکنش به یک وسواس یا قوانین خشک انجام می گردد. این رفتارها به سبب کاهش رنج و اضطراب یا پیشگیری از یک اتفاق بد، ولی بیش از حد و اندازه معقول انجام میشود، در مقطعی از زمان در طول این اختلال بیمار تشخیص میدهد که افکار و یا اعمالش بیش از اندازه یا غیرمنطقی است، این افکار یا اعمال واماندگی بسیاری ایجاد میکنند و یا بیش از یک ساعت در روز وقت بیمار را میگیرند و به صورت چشمگیری با فعالیتها و عملکردهای روزانه بیمار تداخل دارند. این اختلال ممکن است در بسیاری از موارد با بعضی از بیماریهای اعصاب مانند افسردگی، اختلال اضطراب عمومی، اسکیزوفرنیا، اختلال دوقطبی، اختلال تیک به طور همزمان وجود داشته باشد.
اشکال مختلف وسواس – جبری
-آداب تمیز کردن و ترس از آلودگی
در برخی از بیماران ، ترس از آلودگی ممکن است منجر به آداب شستشو شود که این آداب می تواند ده ها سال بیش از دوازده ساعت در روز به طول بینجامد. ابن افراد اغلب برای پیش گیری از تماس با آلودگی از تمامی قسمتهای منزل و حتی محله اجتناب می کنند.
- آداب وارسی کردن و ترسهای مربوط به سلامتی
اگر شما به آداب وارسی کردن دچار باشید نمی توانید مطوئن شوید که مرتکب خطائی بزر گ نشده اید . بنابراین برای حصول اطمینان به وارسی کردن می پردازید . معمولاً می ترسید که در اثر خطائی که از شما سرزده است به خودتان و دیگران آسیبی برسانید.
- آداب تکرار و اجبارهای شمارش
افراد مبتلا به این نوع وسواس احساس می کنند که باید حرکات ساده ای را چندین بار انجام دهند ، مانند وارد شدن به اتاق و یا شستن بخشی از بدن خود و… . ممکن است تا زمانی که این حرکات را به همان تعداد انجام ندهد احساس راحتی نکند
-کندی اجبار گونه
شخص مبتلا به علائم اختلال وسواس ممکن است دچار کندی در کار باشد . زیرا زمان زیادی را انجام آداب خاص خود می کند.
-وسواس اجبارهای خرافی
ممکن است خرافات بر زندگی همه زندگی مبتلایان به اختلال وسواس سایه بیندازد. به طور معمول وسواس های خرافی ، ترس از مرگ و نمادهای آن متمرکزند . اگر شما به این نوع وسواس مبتلا باشید میان اشیائی که ارتباط برقرار می کنید . یعنی چیزهائی را با بد شانسی مرتبط میدانید و سپس از فعالیتها و مکانهای خاصی که گمان می کنید موجب بدشانسی می شوند اجتناب می کنید.
-آداب صرفه جوئی و اندوختن
همه انسانها اشیائی را که برایشان بار احساسی دارند یا ممکن است به آن نیاز پیدا کنند نگاه می دارند. اما افراد مبتلا به آداب اندوختن نمی توانند میان اشیاء محبوب و اشیاء مورد مصرف تمایزی قائل شوند. آنها نمی توانند مطمئن شوند که یک تکه کاغذ ممکن است ارزشی نداشته باشد ، به همین دلیل برای حل این مسئله هر چیزی را نگاه می دارند.
اقدامات کمکی جهت درمان وسواس -تقویت جسمانی
امروزه از لحاظ پزشکی اثبات شده که ضعف جسمانی و کمبود ویتامین های مورد نیاز بدن نقش مهمی در ابتلا به وسواس ایفا می کند. بنابراین تقویت قوای جسمانی (زیر نظر پزشک) در این زمینه مفید خواهد بود.
-عدم اعتقاد به افکار وسواسی
هرگاه همواره از صمیم قلب اعتقاد داشته باشید که افکار وسواسی شما حقیقی هستند یا آنکه اجبارهایتان در پیشگیری از یک پیشامد بد ضروری اند . آنگاه ممکن است به رفتاردرمانی جواب ندهید . بنابراین مهمترین اصل در درمان غیر داروئی وسواس عدم اعتقاد به افکار وسواسی است.
- آوردن افکار وسواسی به ذهن از روی عمد
سعی کنید افکاری را که باعث بروز رفتارهائی بعد از آن میشود ، در حضور دیگران و یا در مکانهائی که نمی توانید آن اعمال را انجام دهید به ذهن بیاورید . آنگاه بعد از انجام ندادن چند باره آن اعمال متوجه بی اثر بودن آن می شوید.
- رها کردن یکباره وسواس
خود را از بند افکار مزاحم رها کنید و برای خود شعاری بسازید ، مثلاً هرگاه افکار وسواسی به سراغ شما آمد بگوئید : پیش به سوی زندگی عادی عنوان عامل اصلی بیماری تلقی شود خط اول درمان را داروهای «SSRI» Serotonin Reuptake Inhibitor Specific شامل میشوند. این داروها به عنوان مهارکنندههای باز جذب سروتونین به صورتی اختصاصی عمل میکنند.
سابقاً داروی کلومی پرامین با وجودی که یک داروی ضدافسردگی سه حلقهای است ولی به سبب اینکه عمدتاً مهارکننده باز جذب سروتونین (SRI) میباشد در این بیماری کاربرد فراوانی داشته است. در حال حاضر علیرغم اینکه این دارو هنوز تجویز میشود ولی به سبب عوارض جانبی بسیار و ایجاد مشکلات مسمومیتی به عنوان خط اول درمان محسوب نمیشود. بنابراین تجویز داروهای (SSRI) که کمخطرترند مانند: فلوکساتین، پراکستین، سرترالین، فلوواکسامین، سیتالوپرام پیشنهاد میشود.
در حال حاضر داروی Venlefaxine که مهارکننده باز جذب نوراپینفرین و سروتونین (SNRI) است نیز به صورت کمکی یا به تنهایی در درمان اختلال وسواسی جبری کاربرد دارد. باید توجه شود که دوز داروهای ضدافسردگی در درمان وسواس معمولا بیشتر از دوز این داروها در درمان افسردگی است.
در بیماران مبتلا به وسواس، پاسخدهی بیمار به داروی تجویزی را پس از گذشت مدت حدوداً ۱۲- ۸ هفته میتوان ارزیابی کرد. این زمان معمولا بیش از زمان پاسخ به داروها در مبتلایان به افسردگی (۴- ۳ هفته) میباشد. البته این زمان ممکن است کمی متغیر باشد، ولی عمدتا در درمان وسواس برائ پاسخدهی بیمار، نیازمند به زمان و دوز داروی بیشتری میباشیم.
هدف اصلی درمان کاهش افکار و اعمال وسواسی در حدی که بیمار بتواند به طور طبیعی فعالیت کرده و عملکرد داشته باشد معمولا کاهش ۳۵- ۲۵ درصد نمره فرم ارزیابی Y- Bocs به عنوان پاسخ بالینی مطلوب ارزیابی میشود. در حال حاضر حدود ۶۰- ۴۰ درصد بیماران پیشرفت معنیداری با مصرف اولین داروی SSRI و migna.irیا کلومی پرامین نشان میدهند ولی تعداد کمی پاسخ بسیار بالایی به داروها میدهند، حدود ۲۰ درصد از بیمارانی که به اولین داروی SSRI پاسخ ندادهاند، به داروی دیگری از این خانواده و یا به کلومی پرامین پاسخ میدهند.
بایستی توجه شود که روشهای درمانی دیگری مانند: شناخت رفتار درمانی (CBT) که نقش بسیار مهمی در بهینه کردن درمان این بیماران دارد و یا ECT و نوروسرجری در موارد بسیار شدیدی که وسواس به درمانهای دیگر پاسخی نداده است مورد استفاده قرار میگیرند.
اختلال اضطراب فراگیر(GAD) نگرانی مداوم یا ترسی است که به رویداد و موقعیت خاصی وابسته نیست، یا متناسب با انتظار از آن موقعیت نیست.
برای مثال، فردی که به این اختلال مبتلاست، ممکن است در مورد کودکی که در سلامت کامل است، دائما نگرانی داشته باشد.
احتمال ابتلا به این عارضه در زنان بیشتر از مردان است. معمولا این عارضه در افراد وقتی در ابتدای دهه 20 زندگی هستند، شروع میشود.
اغلب افراد گاه به گاه نگران میشوند و این نگرانیهای گاهگاهی عادی محسوب میشود و به معنای آن نیست که فرد دچاز اضطراب فراگیر است.
اگر شما به اضطراب فراگیر مبتلا باشید، آنقدر احساس نگرانی میکنید که کارهای روزمرهتان را نمیتوانید انجام دهید، و در بیشتر روزها احساس تنش و نگرانی دارید.
سایر نشانههای اختلال اضطراب فراگیر اینها هستند:
·اشکال در به خواب رفتن یا در خواب ماندن.
·تنش عضلانی.
·تحریک پذیری.
·اشکال در تمرکز کردن.
·زود خسته شدن.
·بیقراری یا احساس " دلشوره" و عصبی بودن.
اگر در اغلب اوقات احساس تنش می کنید و یا برخی از علائم بالا را دارید، با دکترتان در این مورد مشورت کنید.
احتملا پزشک شما را معاینه خواهد کرد و از شما پرسشهایی به عمل خواهد آورد تا مطمئن شود چیز دیگری علت بیماری شما نیست.
بعضی وقتها برخی از انواع داروها ممکن است سبب اضطراب شود. اگر غده تیروئید شما بیش از حد فعال باشد یا مبتلا به افسردگی باشید، ممکن است دچار علائم اضطرابی شوید.
اگر پزشک دلیل دیگری برای نشانههای اضطرابی پیدا نکند. ممکن است نیاز داشته باشید که برای بهیودی از این اختلال، تحت درمان قرار گیرید.
افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر باید راههایی را یاد بگیرند تا از عهده نگرانی و اضطراب بر آیند. ممکن است به مشاور نیاز داشته باشید تا به شما کمک کند به آنچه سبب ایجاد تنش در شما میشود، پیببرید.
همچنین ممکن است نیاز به مصرف داروهایی که به کاهش اضطراب در شما کمک کنند، داشته باشید. پزشک میتواند درمان صحیح را به شما معرفی کند.
بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر را میتوان بهبود بخشید. اگر دارویهای ضداضطراب برای شما تجویز شود، ممکن است بتوانید مصرف آنها را در زمانی در آینده متوقف کنید. دکترتان به شما خواهد گفت که چه وقت میتوانید مصرف دارویتان را قطع کنید.
اشاره
بارها، لحظه های اضطراب و دلهره را تجربه کرده ایم. از اضطراب و لحظه شماری برای دیدن کسی، شنیدن خبری، انجام کاری تا اضطراب های ساده ای که هر روز، به دفعات سراغ مان می آیند. این حالت ها، گاهی بیش از چند لحظه طول نمی کشند و گاهی هم چند ساعت درگیر شان می شویم، اما به هر حال، بدون این که زندگی مان را مختل کنند، همان طور که آمده بودند، می – روند.
اما نوعی از اختلالات اضطرابی، حمله های شدیدی است که وقتی کسی به آن دچار می شود، حس می کند هر بار تا دم مرگ رفته و باز گشته است. این حملات، " حمله پانیک "
( Attack Panic) نام دارند. این حالت ها می توانند زندگی خصوصی و اجتماعی فرد را تحت الشعاع قرار دهند. این بار درباره اختلال پانیک صحبت می کنیم.
الان آرام است؛ ولی معلوم نیست چند دقیقه دیگر چه حالی دارد. وقتی آن حالت ها می آیند، چنان مضطرب می شود که به قول خودش نزدیک است " دیوانه شود " یا " بمیرد. " کلافه و بی قرار راه می رود . گریه می کند و گاهی اوقات می خواهد سراسیمه از اتاق یا خانه بیرون برود و ما مانع او می شویم. وقتی هم آن حالت ها تمام می شوند، منتطریم، ببینیم کی دوباره حال همسرم دگرگون می شود.
این خانم مضطرب و نگران درباره حالت های همسرش ادامه داد :" دو هفته پیش وقتی از سر کار به خانه بر گشتم، شوکه شدم. دختر 5 ساله ام گوشه اتاق کز کرده بود. همسرم بی قرار و عصبی راه می رفت. عرق کرده بود. چند لحظه بعد، حالت های همسرم شدیدتر شد. احساس خفگی و کلافگی می کرد و دایم می گفت : " الان می میرم. "
حالت هایش شبیه کسانی بود که انگار دچار حمله قلبی شده اند. با وجودی که همسرم 39 سال اش است و تا به حال هم سابقه بیماری قلبی نداشته است، ترسیدم مبادا دچار سکته قلبی شود. بلافاصله او را به اورژانس رساندم. اما بعد از معاینه هیچ عارضه قلبی ای در او ندیدند. فردای همان روز ،همراه همسرم پیش متخصص قلب رفتیم. نظر پزشک هم همین بود. یعنی این که همسرم دچار بیماری قلبی یا سکته قلبی نشده بود. "
او ادامه داد : " طی این دو هفته چندین بار آزمایش های مختلفی انجام داده ایم. چند بار به متخصص قلب مراجعه کردیم. اما بیماری همسرم را تشخیص نمی دهند...."
چون این بیماران به بیماری جسمی مبتلا نیستند، طبیعی است که بعد از انجام معاینه ها و آزمایش های مختلف، بیماری جسمی ای در آنها دیده نشود. به همین دلیل نگران می شوند؛ چون احساس می کنند به بیماری ناشناخته ای دچار شده اند. برای این که به بیمار و همسر او اطمینان بدهم که به بیماری ناشناخته ای دچار نشده است، شروع کردم به شمردن علایم بیمار .
از او پرسیدم : " احساس می کنی همین الان سکته می کنی ؟" گفت : " بله " . به او گفتم : " وقتی این حالت ها به تو دست می دهد نمی توانی یک جا بمانی و می خواهی از جایی که هستی فرار کنی؟ با تعجب جواب داد :" بله " . گفتم : " نفس نفس می زنی و نمی توانی راحت نفس بکشی ؟" باز با هیجان جواب داد : " بله."
گفتم : " احساس گیجی و منگی و سبکی سر داری و حس می کنی مسخ شده ای ؟ " گفت :" بله " . گفتم : " حس می کنی بدن ات مال خودت نیست ؟" گفت:" بله و ادامه داد، شما دقیقا حالت های من را می گویید." دوباره پرسیدم : " بعد از تمام شدن حمله ها دایم نگران حمله بعدی هستی ؟ " گفت :" بله ، دقیقا."
از او پرسیدم: " دیگر نمی توانی تنها بیرون بروی یا تنها بمانی و برای بیرون رفتن از منزل باید کسی همراه تو باشد؟ " باز با هیجان گفت : " بله." پرسیدم : " مرگ را حس می کنی و هر لحظه احساس می کنی در حال مردن هستی؟" باز با هیجان گفت بله و تکرار کرد، " شما حالت های من را می گویید..."
بعد از این سوال ها، نام بیماری اش را به او گفتم و ادامه دادم: " دیدی که من همه حالت های تو را گفتم. اسم بیماری ات را هم گفتم. پس به بیماری ناشناخته ای دچار نشده ای. علاوه بر این که این حالت ها، حس وحشت عمیقی در تو ایجاد می کند که هیچ ارتباطی با میزان خطری که فکر می کنی تو را تهدید می کند، ندارد. " بیمار و همسر او آرام تر شدند و بعد، همسر بیمار به تشریح حالت - های او ادامه داد.
کنار او می مانیم
زندگی مان مختل شده است. طی این 2 هفته فقط 5 روز توانستم سر کار بروم. اوایل خودم می ترسیدم او را تنها بگذارم تا مبادا دچار این حالت ها شود و من کنارش نباشم و نتوانم به او کمک کنم. اما حالا خودش از ما می خواهد کنارش بمانیم.
او ادامه داد:" الان همسرم برای بیرون رفتن از منزل هم مشکل پیدا کرده است. یعنی باید حتما همراه من یا یکی از بچه ها، حتی دختر 5 ساله مان بیرون برود. فرقی هم نمی کند چه قدر از خانه دور می شود؛ تا سر کوچه و خرید کردن از سوپر مارکت یا مسافت های کمی بیشتر. این وابستگی او را بیش از هر کسی آزار می دهد."
این خانم در ادامه توضیح داد:" همسرم دیگر سر کار نمی رود؛با ادامه این وضع، دچار مشکلات اقتصادی خواهیم شد. با وجودی که مدیریت بخشی از شرکت به عهده او است، اما نمی تواند سر کار برود. چون می ترسد مبادا در فاصله خانه تا محل کار، به این حالت ها دچار شود و کسی نباشد که به او کمک کند. علاوه بر این که دوست ندارد همکاران اش او را در این حالت ها ببینند."
او ادامه داد: " اوایل تعداد حمله ها کمتر بود. اما حالا به روزی 5- 6 بار رسیده است. فقط یک لحظه خودتان را جای همه ما بگذارید که یکی از اعضای خانواده تان، روزی چند بار تا دم مرگ برود و برگردد."
این خانم درباره وضعیت فرزندان اش می گفت: " بچه ها هم مثل من نگران هستند. هر دو پسر 9 و 12 ساله من بچه های زرنگی هستند. اما از وقتی پدرشان به این حالت ها دچار شده -است، نمی توانند آن طور که باید درس بخوانند. حتی وقتی نیمه های شب ،این حالت ها به پدرشان دست می دهد، آنها مضطرب و نگران از خواب بیدار می شوند و گاهی حتی تا صبح کنار او می - نشینند. از من می پرسند؛ پدر زنده می ماند؟ "
او از چه رنج می برد
به دلیل شباهت برخی از علایم حملات " پانیک " با بیماری قلبی ،به ویژه سکته قلبی، معمولا اولین محل مراجعه این بیماران بعد از بروز حمله ها، اورژانس قلب است. اما بعد از مراجعه به اورژانس قلب و تشخیص سلامتی قلب، بیمار حس می کند به بیماری ناشناخته ای دچار شده است.
با بروز علایم ، بیمار دچار اضطراب خیلی شدید می شود و از مکانی که هست، فرار می کند. تپش قلب، احساس گرفتگی و خفگی، تعرق، نفس های بریده، گریه، گاهی جیغ کشیدن به دلیل وحشت از علایم، احساس سرما و یا گر گرفتگی، ترس از مردن، مور مور یا سوزن سوزن شدن یا کرختی، احساس درد در شکم، درد قفسه سینه، حالت منگی، ضعف و عدم تعادل، احساس مسخ شخصیت و واقعیت، لرزش اندام ها، ترس از دیوانه شدن و از دست دادن کنترل رفتار، از علایم این اختلال است.
اگر حداقل 4 علامت از این علامت ها ، حدوداً 10 دقیقه بروز کرده و ادامه پیدا کند، فرد دچار " حمله پانیک " شده است. اما اگر بعد از مدت یک ماه، این علایم مجددا دیده شود، یا بیمار در این مدت یک ماه نگران وقوع حمله های بعدی و یا نگران عوارض آن باشد یا تغییر چشمگیری در رفتارش دیده شود، دچار " اختلال پانیک " شده است.
در مواردی ( همیشه این طور نیست) مانند این آفا ،مشکل " گذر هراسی " هم به اختلال پانیک اضافه می شود. در این شرایط ،بیمار نمی تواند " تنها " بیرون برود. مثل همین آقا که حتی برای خرید از سوپر مارکت نزدیک منزل هم باید کسی ، حتی دختر 5 ساله اش او را همراهی می کرد.
از کجا می آید؟
اختلال پانیک ممکن است به صورت ناگهانی یا به دلیل قرار گرفتن در شرایط استرس زا ،مثل زمانی که فرد به هر دلیل " در کانون توجه دیگران قرار می گیرد " بروز کند. گاهی اختلال دیگری مثل، ترس از حضور در جمع، ترس از هر چیزی( فوبیا)، اختلال استرس پس از سانحه ( D . S .T .P )، سو مصرف مواد یا دارو یا یک بیماری جسمی مثل پر کاری غده تیرویید ،زمینه ساز بروز اختلال پانیک می شود؛ که در این حالت، اول باید بیماری اصلی درمان شود و بعد به درمان اختلال پانیک پرداخت.
جدا شدن والدین قبل از رسیدن فرزندشان به سن 17 سالگی، از دست دادن یکی از والدین به ویژه مادر، می توانند زمینه ساز اختلال پانیک باشند. احتمال ابتلا به اختلال پانیک در زن ها ،2 تا3 برابر مردها است.
درمان
معمولا برای درمان مراجعان مبتلا به این اختلال، از این مثال استفاده می کنم. به آنها می گویم فکر کنید در اتاقی هستید که ماری به طرف تان می آید. اگر ندانید مار سمی است یا نه ،خیلی وحشت می کنید و فکر می کنید اگر این مار شما را نیش بزند، حتما می میرید. اما اگر مطمئن شوید مار سمی نیست، باز هم می ترسید؛ اما چون مطمئن می شوید که نیش تان نمی زند، کمتر وحشت می کنید.این بیماری هم شبیه همان ماری است که سمی نیست، نیش نمی زند، نمی کشد. اما حالت هایی که ایجاد می کند ،ترسناک و ناراحت کننده است.
حمله های پانیک معمولا با مصرف دارو، بعد از گذشت یک هفته تا یک ماه کنترل می شود. همراه درمان دارویی، بیمار باید تنظیم نفس را تمرین کند تا در زمان حمله ها بتواند تنفس اش را کنترل کند. برای تنفس آرام می توانند با استفاده از کیسه نایلون و گرفتن آن جلوی دهان و بینی ، تمرین کنترل تنفس را انجام بدهند. علاوه بر این که در لحظه های بروز حمله ، به خودشان یاد -آوری کنند که بیماری من ناشناخته و خطرناک نیست و اگر قرار بود با این حمله ها اتفاقی برای من بیفتد، الان زنده نبودم.
ترک سیگار ،کاهش مصرف قهوه، تنظیم زمان خواب و استراحت ،تنظیم برنامه کاری و دور بودن از هرگونه تنش و اضطراب و ریلکسیشن در فواصل بین حمله ها و استفاده از نور ملایم در حین کار، از دیگر نکاتی است که بیماران مبتلا به اختلال پانیک، باید به آن توجه کنند.
ترس مرضی ـ phobias
ترس مرضی نوعی اضطراب به صورت ترس مداوم غیرمنطقی یا بیش از حد معمول نسبت به یك شیئی، موقعیت، فعالیت، شرایط یا حتی یك عملكرد بدنی (كه هیچ یك از اینها اساساً خطرناك نبوده یا تناسب منطقی با اضطراب ندارند). اكثر افراد دچار فویبا ترس خود را نابجا نسبت به موقعیت میشناسند. فویبا به انواع زیر تقسیم میشود:
۱. جمع هراسی (ترس از حضور در شلوغی یا ترس از مكانهای عمومی)
۲. اجتماع هراسی (ترس از قرارگرفتن در موقعیتهای اجتماعی نظیر سخنرانی عمومی یا استفاده از حمام عمومی)
۳. ترس مرضی ساده (ترس از یك نوع محرك خاص نظیر حیوانات، حشرات، ارتفاع، سفرهوایی، مكانهای بسته و غیره)
ـ علایم شایع:
۱. تپش قلب
۲. تعریق
۳. لرزش
۴. گُرگرفتگی
۵. تهوع
۶. افكار منفی و تصورات مضطربكننده
ـ علل بیماری:
علت واقعی این اختلال ناشناخته است. علت احتمالی آن عبارتست از یك واكنش یادگرفته شده (ساخته شده در ذهن) مثلاً ناشی از تماس با فرد دیگری دارای ترس مشابه، یا داشتن تجربه یك ترس اولیه كه همراه با یك شیئی یا موقعیت خاص بوده است. سایر فرضیههای موجود در این زمینه، ترس مرضی را دارای یك معنی سُمبلیك در نظر میگیرند.
ـ عوامل افزایشدهنده خطر:
۱. سابقه خانوادگی اضطراب
۲. اضطراب ناشی از جدایی در كودكی
۳. وجود سایر اختلالات روانی
۴. دارابودن شخصیبت كمالگرا
ـ پیشگیری:
اقدام خاصی برای پیشگیری از ترس مرضی وجود ندارد. روشهایی برای پیشگیری یا كنترل واكنشها وجود دارد.
ـ عواقب مورد انتظار:
۱. اجتماعی هراسی، ممكن است با درمان برطرف شود؛ داروها در این مورد معمولاً سودمندند.
۲. جمع هراسی، افراد مبتلا بدون درمان روزبهروز بیشتر خانهنشین میشوند؛ اغلب با اختلال هراس همراه است.
۳. ترس ساده، در برخی موارد با بالارفتن سن خود به خود متوقف میشود؛ برخی موارد نیز چنانچه از محرك ترس (مثلاً مار افعی) اجتناب شود اختلال قابل توجهی در زندگی پدید نمیآید؛ برخی موارد با قرار گرفتن فرد مبتلا در موقعیتهای ترسآور (نظیر سفرهوایی) كاهش مییابند؛ سایر موارد نیز با درمان قابل علاجاند.
ـ عوارض احتمالی:
در اثر اجتناب از محركهای ترس مرضی زندگی روزمره دچار محدودیت میشود. به خصوص جمع هراسی فعالیت فرد را دچار محدودیت كرده و شدیداً ناتوانكننده است.
ـ درمان:
۱. اقدامات تشخیصی شامل مشاهده علایم توسط خود بیمار است.
۲. بررسی سابقه طبی و اجتماعی و معاینه فیزیكی توسط یك پزشك ضروری است.
۳. افكار خود را از منفی بودن (مثلاً «سگ گاز خواهد گرفت») به سمت افكار مثبت و واقعگرایانه (مثلاً «سگ با بند بسته شده است») منحرف سازید.
۴. به یك اقدام كنترلكننده بپردازید، مثلاً شمارش معكوس از 1000، كتاب خواندن، بلند حرف زدن، تنفس عمیق و شمردن آنها
۵. افكار خود را به سمت افكار خوشایند منحرف سازید. از روشهای آسودهسازی استفاده كنید.
ـ داروها:
داروها گاهی در درمان ترس مرضی مؤثرند.
ـ فعالیت:
محدودیتی وجود ندارد.
ـ رژیم غذائی:
رژیم خاصی نیاز نیست. از مصرف كافئین خودداری كنید.
ـ در این شرایط به پزشك خود مراجعه نمائید:
۱. بازگشت علایم ترس مرضی پس از درمان
۲. اگر شما یا یكی از اعضای خانوادهتان دارای علایم ترس مرضی باشید كه با مراقبتهای خود كنترل نشده است.
اختلال وسواسی-اجباری چیست؟
نویسنده:اسماعیل درمان جمعه 21/اکتبر/2011 در:روانشناسی فامیلی (خانواده), روانشناسی کلانسالان, صدا و تصویر (ویدیو), مطالب عمومی یک نظر
PrintFriendly and PDFچاپ
تهیه، ویرایش و اضافات: اسماعیل درمان
ماستر روانشناسی بالینی (کلینیکال)
کریمه میترسد که به هرچیزی دست بزند آلوده به میکروب و کثیف باشد و سبب مریضی شود. بنابراین برای باز کردن درها دستکش میپوشد و هر چند دقیقه اجباراً دست خود را می شوید تا از شر میکروبها خلاص شود.
احمد آنقدر زیاد متوجه مرتب بودن است که ساعتها در مرتب کردن و تنظیم و ترتیب وسایل روی میزش یا لباسش وقت صرف می کند. او قبل از آنکه همه چیز را دقیقاً سر جایش نگذارد نمیتواند خانه را ترک کند. دستان یک خانم 20 ساله که از فرط شستن به دستان یک زن مسن شباهت دارد
نگرانیها، تردیدها، و باورهای خرافی که معمولاً در زندگی روزمره شایع هستند اگر جنبه افراطی و شدید به خود بگیرند وسواس نامیده میشوند. مثلاً یک فرد در هنگام شستشوی دست و یا بدن و یا بازرسی و چک کردن، به صورت خیلی زیاد و شدید دست به این عمل بزند که هم وقت زیادی را بگیرد و هم سبب استرس و اضطراب او گردد.
اختلال وسواس به دو صورت فکری و عملی تظاهر می کند و در تمام سنین رخ میدهد، ولی در سنین جوانی بیشتر شایع است.
وسواس فکری: افکار، تصاویر یا تکانه های هستند که مکرراً رخ می دهند و شخص فکر میکند از کنترول او خارج اند و آنها را ناراحت کننده، مزاحم و بی معنا مییابد. شایعترین انواع وسواس فکری عبارتند از :
ترس های آلودگی به میکروب ها و چرک (مثلا شخص فکر می کند به بسیاری چیزها نباید دست بزند چون کثیف و آلوده هستند)
تردید و شک نسبت به انجام دادن درست یک کار (مثلاً بعد از قفل کردن دروازه، به شک می افتد که آیا دروازه را قفل کرده است یا نه)
تقارن و یا دقت بیش از حد (مثلاً اینکه کتابها بسیار منظم چیده شده باشند و یا عکس درست نصب شده باشد، بطوریکه نگرانی و دقت بحدی باشد که وقت ضایع شده و به کارهای مهمتر نتواند رسیدگی کند)
وسواس عملی: اعمال اجباری هستند که شخص بارها و بارها و بر طبق یک سلسله قواعد و مناسک برای خنثی کردن افکار وسواسی خود اقدام به انجام آن می کند. شایعترین نوع وسواس عملی عبارتند از :
چک کردن دوباره، شستشو، شماره کردن، پرسیدن، تقارن و دقت، و ذخیره کردن و انبارکردن بیش از حد اشیا (مثلاً ذخیره کردن اشیایی که شاید هیچ زمانی از آنها استفاده نگردد ولی شخص فکر میکند که به آنها نیاز مبرم پیدا خواهد کرد)
ولی علائمی مانند نفرت و یا نگرانی از دفع ترشحات بدن ( مانند ادرار ، مدفوع ، بزاق )، ترس از احتمال وقوع اتفاق وحشتناک ( آتش سوزی ، مرگ وابستگان ، زهدورزی و عبادت مفرط ، اعتقاد به اعداد نحس مانند ۱۳، مسواک زدن شدید و مفرط ، رسیدن به سر و وضع خود به نحو افراطی ، مو کندن از بدن و ناخن جویدن هم ممکن است از علائم وسواس باشند)
این اختلال در مواردی با افسردگی همراه می باشد .
توصیه به خانواده ها:
۱ – استرس و حوادث بحرانی وضعیت مریض را بدتر کرده و احتمال عود را افزایش می دهد، لذا علی رغم ایجاد مشکلات و آشفتگی در خانواده به واسطه این اختلال در منزل سعی نمایند فضای آرام برقرار باشد .
۲ – مریض روانی نیاز به درک خود از طرف دیگران دارد، لذا پائین آوردن سطح توقعات به طور موقت و مهربانی و حوصله کمک کننده خواهد بود .
۳ –به یاد داشته باشید که مریض برای رفع اضطراب خود دست به اعمال و مناسک وسواس گونه می زند و هیچ کس به اندازه خود او از رفتارهایش متنفر و ناراحت نمی باشد. لذا از قضاوت کردن و یا مسخره نمودن خودش و رفتارش پرهیز کنید .
۴ – شما درگیر رفتارهای وسواس گونه مریض نشوید، اما حد و حدود این اعمال باید به روشنی مشخص شده و فرد وسواسی طبق همان محدودیتها و قواعد عمل نماید .
۵ – به مریض جهت ترک اعمال خود فشار وارد نیاورید ولی به طور دائم به توصیه هایی که داکتر/مشاور برای مریض داشته توجه داشته و آنها را برای مریض یادآور شوید .
۶ – حرکات رفتاری که برای مریض بسیار سخت است و قادر به انجام آن نمی باشد به صورت آهسته و در دراز مدت تغییر دهید و همیشه تغییرات را به مریض گوشزد نمایید .
۷ – اگر مریض تهدید به خشونت ،خودکشی و یا دیگرکشی کرد، این تهدید را جدی گرفته و داکتر را در جریان بگذارید، چون این نوع رفتار نشان دهنده افسردگی شدید است .
۸- باید مواظب اعتماد به نفس مریض باشید. بجای او تصمیم نگیرید، ولی در تصمیم گیری او را کمک نمائید .
۹ – فعالیتهای روزانه مانند دویدن ، آببازی ، و ورزشهای گوناگون دیگر را که باعث صرف انرژی می شود برای مریض توصیه کنید .
۱۰ – موفقیت و پیشرفت مریض را تقدیر کنید و تشویق کردن را فراموش نکنید .
۱۱ – دائم رفتارها و علائم اختلال را زیر نظر داشته باشید در صورت ظهور علائم جدید و علائم عود مسئله را با داکتر/مشاور در میان بگذارید .
معلومات بیشتر
اختلال وسواسی-جبری (وسواسی-اجباری) نوعی از اختلال اضطرابی می باشد که مانع کارایی کامل بسیاری از مردم می گردد. این اختلال اغلب در نوجوانی یا جوانی آغاز می شود.
فرد مبتلا به این اختلال معمولاً از ترسهای غیر منطقی یا افکار وسواسی رنج می برد و اغلب به صورت جبری رفتاری تکراری را برای برطرف کردن اضطراب ناشی از آن افکار وسواسی انجام می دهد. او معتقد است که اگر این رفتار را انجام ندهد اتفاق بدی خواهد افتاد. بطور مثال، اگر اجاق گاز را سه بار خاموش نکنم خانه آتش خواهد گرفت و یا اگر سه بار به عقبم نگاه نکنم حادثه بدی برای من یا نزدیکانم اتفاق خواهد افتاد.
زندگی افراد مبتلا به این اختلال پراز اضطراب و شرمساری است و اغلب قبل از تشخیص و درمان سالها در عذاب استند. پس از تشخیص افراد مبتلا به این اختلال را می توان با دوا و مشاوره یا ترکیبی از این دو بخوبی تداوی کرد.
بسیاری از مبتلایان به این اختلال می پذیرند که افکار آنها بی معنی است اما نمی توانند به آنها فکر نکنند چون منجر به نگرانی بیشتر می شود. و همانطور که اشاره شد، در پاسخ به این افکار وسواسی، آنها ممکن است به افکار جبری رفتارهای مقرراتی (عمل جبری) دچار شوند که بشدت تکرار می شوند تا به آنها در برطرف کردن اضطراب ناشی از افکار وسواسی کمک کنند. این اجبارها ممکن است به شکل شستشوی زیاد، یا بازرسی های مکرر برای اطمینان از مرتب بودن اوضاع باشد.
دواهای متعددی در مهار علائم اختلال وسواسی-اجباری در بالغین مؤثر بوده اند، از آن میان دواهای ضد افسردگی چون فلوکسیتین و کلومیپرامین.
علل:
علت دقیق اختلال وسواسی-اجباری هنوز در جریان تحقیق است. عده ای بر این باور اند که ممکن است ناشی از نامتعادل بودن سروتونین (که یک میانجی عصبی است) باشد. تحقیقات نشان میدهند که سروتونین در کنترل وضعیتهای خلقی (مثلاً شاد یا غمگین بودن) و هشیاری دخالت دارد .
علائم :
علائم اختلال وسواسی-جبری طیفی از خفیف تا شدید را در برمی گیرد. عده ای ممکن است فقط به افکار وسواسی دچار باشند. برخی ممکن است بتوانند افکار وسواسی و رفتارهای جبری خود را برای مدت کوتاهی مهار کنند و بدینوسیله علائم خود را در مکتب یا محل کار پنهان کنند. اما هنگامی که وضعیت شدیدتر می شود ، اختلال وسواسی-اجباری آنقدر زندگی فرد را اشغال می کند که دیگر نمی تواند در فعالیت های روزانه درست عمل کند، چون بسیاری از وقت خود را صرف مراسم وسواسی خود می کند.
اختلال وسواسی-جبری گاهی همراه با افسردگی، اختلالات خوردن (پرخوری یا بی اشتهایی عصبی)، اختلال سوء مصرف مواد (اعتیاد)، اختلال شخصیتی، اختلال نقصان توجه یا دیگر اختلالهای اضطرابی می باشد. این اختلالات همراه در ترکیب با تمایل به پنهان کردن مشکل، تشخیص و تداوی اختلال را بسیار مشکل می کنند. و بدین ترتیب افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری تا سالها پس از شروع علائم هیچ تداوی دریافت نمی کنند .
تداوی:
این اختلال اگر زود تشخیص داده شود، می توان بخوبی با ترکیبی از روان درمانی Psychotherapy (بویژه رفتار درمانی behavioral therapy) و دوا معالجه کرد. یک رویکرد ویژة رفتار درمانی بنام ”مواجهه وجلوگیری از پاسخ“ تاثیر خود را در تداوی مریضان وسواسی-اجباری ثابت کرده است. این رویکرد شامل مواجهه کردن عمدی مریض با فکر یا شی هراس آور بصورت مستقیم یا از طریق تصور است (روشی که فرد بطور واقعی با اشیا یا رویدادهایی که سبب وسواس و اضطراب او میشوند برخورد نکرده بلکه به کمک داکتر این رویدادها را در ذهن خود مجسم ساخته و با وسواس خود مقابله می کند)
مطالعات اخیر نشان داده اند که دواهایی که بر سروتونین اثر می گذارند ، علائم اختلال وسواسی-اجباری را بطور چشمگیری کاهش می دهند.
ادویه که برای محدودکردن این اختلال معمولاً استفاده می شوند:
برای خوانندگانی که به زبان انگلیسی آشنایی دارند، مشاهده این ویدیو نیز توصیه می گردد:
httpv://www.youtube.com/watch?v=tPFQMRx2l3Y
منابع:
۱- Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM-IV-TR) 2000
2- وبسایت پزشکی شفا http://www.irshafa.ir
عکسها برگرفته از وبسایتهای http://www.bipolarlifestyles.comو http://ww.newsmania.com
این مطلب/مطالب را نیز بخوانید
اختلال وسواسی- جبری (اختلال وسواس فکری-عملی)
خودبیمارانگاری یا هایپوکاندریا چیست؟
تابوی اختلالات روانی در افغانستان
نگاهی به اضطراب و اختلالات اضطرابی
Tweet
اختلال اضطراب
اختلالات اضطرابی به دو دسته طبیعی (در موقع حادثه ایجاد شده و بارفع عامل اضطراب انگیز رفع می شود مثل موقع امتحان ) و غیرطبیعی (فرد بدون دلیل و مدام اضطراب دارد) تقسیم می شود. اختلالات اضطرابی شایع ترین اختلالات روانی است و گروهی از اختلالات را در بر می گیرد که خصوصیات اصلی آنها علائم روانی و فیزیکی اضطراب را شامل می شود.
تعریف اضطراب :
یک هیجان عادی می باشد و همه انسان ها آن را تجربه می کنند و عبارتست از یک احساس ناخوشایند ذهنی به صورت بیم، ناراحتی، تنش و دلواپسی مبهم که با یک یا چند علامت جسمی مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد و بی قراری همراه است. (گاهی با رنگ پریدگی و گاهی با سرخی و داغ شدن صورت همراه است) .
اختلال اضطرابی فراگیر یا منتشر :
خصوصیات اصلی آن عبارتست از اضطراب و تشویش مفرط همراه با علائمی مثل تنش عضلانی، احساس گوش به زنگ بودن و از جا پریدن، اختلال در خواب، اختلال تمرکز، لرزش دست که این علائم باید حداقل 6 ماه ادامه داشته باشد این اختلال در زنان و در دهه سوم زندگی بیشتر است.
درمان: تجویز کوتاه مدت بنزودیازپین ها، بوسپیرون، ضد افسردگی های سه حلقه ای، پروپرانولول(برای کاهش علائم جسمی مثل لرزش دست) درمان دارویی 14-6 ماه و گاهی تا پایان عمر طول می کشد. همچنین آگاهی از علل و عوامل بیماری و استفاده از تکتیک های آرامی سازی نیز به درمان کمک می کند.
اختلال هراس:
عبارتست از بروز خودبخودی مکرر و غیرمنتظره حملات هراس (گرفتگی در گلو، تپش قلب شدید، احساس نزدیکی به مرگ، احساس خفگی و لرزش که کمتر از یک ساعت رفع می شود)
اختلال گذر هراسی:
یک ترس اکتسابی و غیرمنطقی از مکان هایی مثل فروشگاههای شلوغ، آسانسور، اتوبوس و .. است که فرد احساس می کند به دام افتاده است و در صورت بروز حمله هراس نمی تواند از آنجا خارج شود.
درمان :
تجویز ضد افسردگی های سه حلقه ای مثل
ایمی پرامین، بنزودیازپین ها مثل آلپرازولام، مهارکننده های مونوآمنیواکسیداز مثل فنلزین- مهارکننده های اختصاصی بازجذب سروتونین مثل فلوئوکسیتین – آرام سازی – مواجهه تدریجی با مکان ها و شرایط استرس زا و کنار آمدن با آنها.
اختلالات فوبی :
فوبی به معنی ترس غیرمنطقی و بیمارگونه است. خصوصیات این اختلالات ترس است که قرار گرفتن در آنها بلافاصله منجر به واکنش اضطرابی می شود بطوری که از محرک اضطراب آور به طور آگاهانه اجتناب می کند علائم فوبی همان علائم اضطراب فراگیر است با این تفاوت که مبتلایان به فوبی فقط در شرایط خاص و قابل شناسایی دچار اضطراب می شوند. فوبی به دو دسته خاص واجتماعی تقسیم می شود.
فوب خاص (ساده) :
ترس غیرمنطقی، بارز و مستمر نسبت به یک شی یا موقعیت خاص که منجر به اجتناب از آن شی یا موقعیت می شود و در صورت مواجه شدن با آن اضطراب شدید را متحمل می شود. نمونه های فوبی ساده عبارتست از : ترس از حیوانات مثل گربه، ترس از ارتفاع، فضای بسته ، طوفان ، آب و ...
فوبی اجتماعی :
عبارتست از ترس بارز و مستمر از یک یا چند موقعیت یا عملکرد اجتماعی که در آن، شخص با افراد ناآشنا مواجه است یا ممکن است مورد کنجکاوی آنها قرار گیرد و فرد می ترسد به گونه ای رفتار کند که موجب تحقیر و شرمندگی او گردد. اگر فرد در این شرایط قرار گیرد دچار اضطراب قابل توجه ای می شود.
درمان فوبی:
بهترین درمان مواجهه تدریجی با عامل ترس آور است. آشنایی با علل بیماری و صحبت با روانپزشک مربوط – استفاده از داروهایی مثل پروپرانولول و فنلزین
اختلال وسواسی- جبری :
وسواس به دوشکل فکری و عملی دیده می شود. وسواس فکری به یک عقیده، احساس یا فکر مربوط می شود. (مثل اشنغال دائم فکر به یکموضوع که فرد نمی تواند فکر را از ذهنش خارج کند) و وسواس عملی به حالت جبری انجام یک عمل اطلاق می شود. (مثل شستن مکرر دست ها)
انواع اختلال وسواسی- جبری : 1- نوع آلودگی مثل شستن مکرر دست ها2-نوع شک و تردید مثل چک کردن مرتب در که آقای قفل است یا نه3-افکار مزاحم بدون اعمال وسواسی مثل مرتب فکر می کند که بچه اش را بکشد اما این فکر بدون عمل است و اقدام به کشتن بچه اش نمی کند. 4- نوع دقت که فرد در کارها دقت افراطی دارد مثل دقت بیش از اندازه در خوردن غذا 5- نوع شمارش مثل شمردن موزاییک ها یا پلاک ماشین ها و ...
درمان:
داروهایی مثل کلومیپرامین و فلوکسیتین و در صورت عدم پاسخ درمانی استفاده از فلووکسامین و در صورت عدم پاسخ درمانی استفاده از فلووکسامین و بوسپیرون با یک بنزو دیازپین مثل کلونازپام- گاهی در وسواس آلودگی فرد را با عامل آلوده مواجه
می کنیم و اجازه نمی دهیم که آلودگی را رفع کند.
اختلال استرس پس از سانحه:
این اختلال عبارتست از یک واکنش اضطرابی قابل توجه به دنبال یک ضربه بسیار شدید که با مرگ یا تهدید جدی زندگی و یا جراحت به بیمار یا فرد دیگر توأم بوده است که یا خود فرد در آن موقعیت وحشتناک بوده و یا شاهد آن بوده و وقتی حادثه تمام شده فرد مدام آن صحنه را به خاطر می آورد گاهی زیر 3 ماه (حاد) و گاهی تا 40 طول می کشد.
خصوصیات بالینی:
1-تجربه مجدد سانحه در رویا یا خیالات بیداری2-اجتناب مستمر از یادآوری سانحه3-برانگیختی بیش از حد و مداوم
درمان :
ضد افسردگی های سه حلقه ای مثل آمی تریپتلین – وقفه دهنده های مونوآمینو اکسیدازمثل فنلزین- مهارکننده های اختصاصی باز جذب سرتونین مثل فلووکسامین
مداخلات لازم:
1- صحبت بیمار در مورد مسائل خود که باعث آرامش قابل توجهی در فرد می شود.
2-استفاده از روش آرام سازی به این صورت که فرد روی تخت دراز کشیده تمام عضلات خود را شل می کند و به یک صحنه آرام مثل طبیعت فکر می کند سپس از نوک پا تا سر به تدریج عضلات را به صورت متناوب به مدت 3 ثانیه منقبض می کند و سپس به حالت اول برگشته و می گوید آرام
3-شناسایی عوامل ایجاد کننده: اضطراب و رفع آنها
4- سعی کنید که به تدریج و با کمک دیگران با عامل ترس آور مواجه شوید.
5-در برابر خواسته دیگران قاطع باشید و در صورت لزوم به آنها نه بگویید.
6- سعی کنید در اجتماعات یا
مکان هایی که باعث ترس و اضطراب شما می شود به تدریج و به تنهایی شرکت کنید.
7- برای بهبود خواب در یک محیط آام قرار بگیرید و قبل از خواب دوش آب گرم بگیرید و از نوشیدنی های گرم مثل شیا راستفاده کنید. از مصرف موادحاوی کافئین مثل چای و قهوه اجتناب شود.
8- در صورت بروز حمله اضطرات و افزایش تعداد تنفس سعی کنید عمیق و کند تنفس بکشید یک پاکت یا نایلون را جلوی دهان و بینی خود گرفته و در آن نفس بکشید.
9-در صورت ابتلا به استرس پس از سانحه سعی کنید صحنه حادثه را به یادآورده و احساسات خود را بروز دهید مطمئن باشید که فرد مبتلا به اختلالات اضطرابی هیچکاه دچار جنون نمی شود.
آیین مزدک که به خرم («شاد» و «خوش») یا درستدین نیز شهره است، در دوره حکومت قباد اول (۴۸۸-۵۳۱ م.)، شاه ساسانی، در ایران شکوفا شد. نام این دین برگرفته از نام مزدک، بنیادگذار آن است. مفاهیم اجتماعی آیین مزدک مهم است، بویژه به این خاطر که اغلب میاندیشند شکل آغازین و شرقی سوسیالیسم و کمونیسم را داشته است، اما، این یک مبالغه است که میخواهد آیین مزدک را به یک نهضت اساساً اجتماعی تقلیل دهد.
▬بنا به گفته کریستنسن ایران شناس دانمارکی، آئین مزدک یکی از شاخههای دین مانی است که در رم و در روزگار دیوکلسین (۳۰۰ م.) به وجود آمد. پایه گذار این آئین شخصی به نام زرتشت فرزند خرکان بوده که بوندوس نیز نامیده میشده است. پیروان این آئین خود را درست دینان مینامیدند. آوازه پیروان زرتشت خرکان دو قرن بعد بلندتر شد. به گفته همین ایران شناس خرکان از مردم فسا (فارس) بوده و همو است که مؤسس آئین مزدک بوده است. زرتشت حامی مزدک بوده است. محققان زادگاه مزدک را شهر پسا یا فسا میدانند. زرتشت حامی مزدک در خوذای نامک نیز مسطور است.
▬دین مزدک را اشتقاقی از مانویت دانستهاند. مزدک در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری دینی شد و قباد در ابتدا از روی عقیده و علاقه یا به عنوان یک نقشه سیاسی برای کوباندن طبقه اشراف و روحانیون زردشتی به او گروید و کار مزدک سخت بالا گرفت، ولی به فاصله اندکی در همان زمان قباد به دستیاری فرزندش انوشیروان یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدکیان قتل عام شدند و از آن پس، به صورت یک فرقه سری در آمدند. مزدکیان در دوره اسلام نیز لااقل تا دو سه قرن وجود داشتهاند. در دوره اسلام نهضتهای ایرانی ضد خلافت و احیاناً ضد اسلامی را غالباً مزدکیان رهبری میکردهاند. به همین جهت زردشتیان با آنها همراهی نکرده، با مسلمین علیه آنها همکاری میکردند. میگویند بانی اصلی آیین مزدکی مردی زردشت نام از اهل فسای شیراز بود و به نوعی مانویت دعوت میکرد مخالف کیش رسمی مانوی. این مرد دعوت خود را در روم ظاهر کرد و، سپس، به ایران سفر کرد و به دعوت پرداخت. در روم این شخص به نام «بوندس» معروف بوده است. کریستنسن پس از ذکر مطلب بالا میگوید: «بنا بر این، دین مزدک همان آیین» درست دیناست که «بوندس» انتشار داد.
▬طبری در تاریخ مشهور خود موسوم به الرسل و الملوک، از «زراذشت پسر خرگان» نام میبرد که آیینی نوین بنا نهاد و مزدک مروج آیین او بود: چون پادشاهی بر خسرو استوار شد آیین مردی دو روی را که از مردم پسا بود و زراذشت پسر خرگان نام داشت از میان برداشت. این آیین بدعتی بود در کیش مجوس و مردم در این بدعت از او پیروی کردند و کار او بالا گرفت. از کسانی که مردم را به این آیین همی خواند یکی بود از مردم مذریه، به نام مزدک پسر بامداد. مالالاس هم از یک مانوی مرتد شده به نام بوندس یاد کرده که دو قرنی پیش از مزدک، در حوالی سال ۳۰۰ میلادی در روم ظهور کرد و، سپس، به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده میشد، بگسترد. «درست دینی» دقیقاً همان عنوانی است که همواره مزدکیان آیین خود را با آن میخواندند و در زبان پهلوی به معنای کیش عدل و برابری است. در کتاب دینکرد نیز از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش را دریست دین میخوانند»، به گونهای جداگانه از «آیین مزدک» یاد شده است؛ و بالاخره، مسکویه نیز از «زرادشت الثانی» یاد کرده که انوشه روان پیروان او و مزدکیان را با هم سرکوب کرد. کریستنسن، از مجموع این روایات، که جملگی نشان میدهند مؤسس آیین مزدکی کسی مقدم بر مزدک پسر بامداد بوده، نتیجه گرفته که «بوندس» و «زراذشت پسر خرگان» هر دو به یک شخص اشارت دارند و: «فرقه مورد بحث ما یکی از شعب مانویه بوده که قریب دو قرن قبل از مزدک در کشور روم تاسیس یافته و مؤسس آن یک نفر ایرانی، زرتشت نام پسر خرگان از مردم پسا بوده است». به سخنی دیگر، طبری سهواً آن «زراذشت» را هم عصر با انوشه روان دانسته است و اندیشههایی که بعدها با نام مزدک شهره شدند، به واقع حدود دویست سال قبل از آن، با نام درست دینی و توسط زرتشت پسر خرگان - که شاید بوندس لقب او بوده- پدیدار گشته بودند. با آنچه از شیوه تاریخ نگاری کهن میدانیم، «سهو» طبری محل اعجاب نیست؛ اما، این که اندیشههای مرتدانه ای چون تعالیم زرتشت پسر خرگان توانسته بودند علی رغم نابردباری دستگاه دینی موبدان، چنان دوامی داشته باشند، البته، حیرت آور است. حتی اگر مانند کریستنسن معتقد باشیم: «زرتشت {پسر خرگان} پیشوایی بوده که دعوات او فقط جنبه نظری داشته است»، باز هم ماندگاری آن تعالیم نظری در ذیل سایه سنگین تعصب دینی موبدان، بس پرسش برانگیز است. به عبارت دیگر، وقتی میدانیم «روحانیان زرتشتی بسیار متعصب بودند و هیچ دیانتی را در داخل کشور تجویز نمیکردند» و در مواجهه با دگرکیشان، هیچ گونه مماشاتی روا نمیداشتند، پس، میتوان پرسید که چگونه اندیشههای زرتشت پسر خرگان چندان تاب آوردند که در درون بلندپایگان دستگاه دینی، کسانی چون مزدک را همراه خویش ساختند؟
░▒▓ طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی در منابع دینی زرتشتی
▬با مراجعه به منابع دینی زرتشتی، درک بهتری از اهمیت این نکته ممکن میشود: در این کتب ما مکرراً با طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی مواجه میشویم. دسته بزرگی از اینان با عنوان دیویسنان، مشخص میشوند. از قرار اینان کسانی بودند که رسالت زرتشت را از بنیاد قبول نداشتهاند و نیایشهای آنان متوجه اهریمن هم بوده است، اما، علاوه بر دیویسنان، دستهای و «جدا راهان» اطلاق شده است. آنان کسانی بودند که خویش را پیرو زرتشت دانسته و اوستا را میخواندهاند، اما، قایل به تفسیر و تأویل خاصی از آن بودهاند. بیست فصل نخست از کتاب سوم دینکرد درباره پرسش و پاسخ میان اشموغان مختلف با موبد سنت پرست است. دینکرد، درست دینان یا پیروان زرتشت خرگان را «اشموغان اشموغ» یا بدترین بدعت گذاران شمرده که با نام و در لفاف دین مزدیسنی، تفسیر خاص خویش را رواج میدادند. منصور شکی با استناد به این نکات و ذکر شواهدی از منش بدون مدارای موبدان زرتشتی در دوره ساسانی، نتیجه گرفته که: «قدر مسلم این است که با تمام کوششی که دولتمردان و موبدان ساسانی در برانداختن دگراندیشی نمودند، جداراهان در نهان و آشکار با گذشت زمان هرچه بیشتر نیرو گرفتند، تا آن جا که به رهبری مزدک بامدادان در شورشی پرشکوه پیشوایی دیانت را به دست گرفتند و به نوآوریهای خود مشروعیت بخشیدند»، اما، باید توجه داشت که اطلاق صفاتی چون «اشموغان اشموغ» به درست دینان در کتاب دینکرد - که در دوره اسلامی نوشته شده - لزوماً به معنای وجود همین برخورد با درست دینی در فاصله زمانی میان زرتشت خرگان و مزدک نیست. به سخن دیگر، به نظرمی رسد که آرای زرتشت خرگان از همان ابتدا مظهر اشموغی یا بدعت گذاری شمرده نمیشدند وگرنه چگونه ممکن بود که چنین اندیشههایی توسط یک روحانی درباری به شاه ساسانی عرضه شده و این یک نیز، آنها را رسماً پذیرفته و مجدانه ترویج کرده باشد؟ این گونه باید پذیرفت که آیین زرتشت خرگان به نحوی در درون جامعه مزدیسنی تحمل میشده تا آن گاه که در نتیجه، فتنههای دوره مزدکی، این آیین به بدترین انواع بدعت گذاری مبدل گشت، اما، چنین چیزی، با آنچه از نابردباری موبدان میدانیم، چگونه قابل قبول تواند بود؟پاسخ را باید در تمرکز دستگاه دینی زرتشتی بر «درست رفتاری» دید: «وقتی ملک و دین با هم همپشت و همداستان باشند، تنها به جای آوردن درست اعمال دینی وسیله تمیز مؤمن از کافر است، نه داشتن ایمان درست». این گونه، از چشم موبد متعصب و دولتی زرتشتی، کافر کسی بود که از آنچه او «رفتار درست» میدانست، دست میکشید و به آیینهایی چون مسیحیت میگروید؛ این اعمال در چشم او هنجارهای کهن جامعه را سست میگردانید و استیلای بی گفت و گوی موبدان را در مخاطره میافکند. بیهوده نیست که به روایت سرگذشت نامههای سریانی، این موبدان مسیحیان را وادار به انجام «اعمال درست»، نظیر ستایش خورشید میکردهاند. آنچه ما را مجاب میکند تا وجود نحلهها و گرایشهای نظری گوناگون در درون زرتشتی گری رسمی دوره ساسانی را بپذیریم، این واقعیت است که اصلیترین متن دینی زرتشتیان - یعنی اوستا - بس غامض و تأویل بردار بود. امروزه، گواهیهای فراوانی در دست است که نشان میدهند در دوره ساسانی اساساً سرودههای زرتشت یا گاهان برای موبدان فهمیدنی نبود و پارههای دیگر اوستا نیز به دلیل فراموش شدن رموز زبان آن، چنان که باید درک نمیشد. روشن است که این وضع، از هر حیث مساعدکننده بروز انواع و اقسام تفسیرها و تأویلها بود، اما، از این تفسیر و تأویلها، آنها که اساس دین و دولت را در مخاطره نمیانداختند، در درون مجامع موبدی پذیرفته شده و مابقی طرد میگشتند.
▬روایت نظامالملک از اظهارنظر موبدان راجع به سخنان مزدک، شاهدی است بر رواج تفاسیر گوناگون از اوستا: در زند و اوستا سخنها هست که هر سخن ده معنا دارد و هر موبدی و دانایی را در او قولی و تفسیری دیگر است، ممکن باشد که او آن قول را تفسیر نیکوتر و عبارتی خوشتر سازد. بر این منوال، به نظر میرسد که در دوره ساسانی - بویژه در انتهای آن، یعنی هنگامی که اندیشههای فلسفی گوناگون و باورهای دینی متفاوت در ایران زمین رخنه یافته بودند - روحانیان ایرانی به دلیل ناتوانی از فهم زبان اوستایی، درگیر تفاسیر گوناگونی بودند که با الهام از مکاتب بیگانه از متن اوستا به عمل میآمد. این موبدان که به دلیل بهرهمندی از حمایت دولتی، چندان مقید به مناظرات کلامی نبودند، تمام توجه خویش را به درست رفتاری مردمان معطوف کرده و ناگزیر از مماشات با تفاسیر گوناگونی بودند که از زند و اوستا میشد. در نتیجه، فرد ایرانی میتوانست در عین «درست رفتاری»، پارهای باورهای خاص را در «حوزه اندیشه» بپروراند و به آنها دل ببندد. این امر، دلیل پدیداری فرقههای نظری گوناگونی در دل زرتشتی گری ساسانی بود که برخی از آنها تا پس از اسلام هم ماندگاری یافتند. اگر چه از برخی از این فرقهها - نظیر کیومرثیه و زروانیه - که شهرستانی در کتاب خود یاد کرده تقریباً، هیچ ردی در تاریخ برجا نمانده است، لیکن میتوان مطمئن بود که چنین فرقههایی در درون زرتشتی گری ساسانی وجود داشتهاند.
▬این گونه، میتوان رمز ماندگاری «تعالیم نظری» زرتشت خرگان را تا آن گاه که کواد و مزدک جنبههای عملی آن را به پیش نکشیده بودند، درک کرد: نه زرتشت خرگان و نه مزدکیان، مدعی یک رسالت نو یا متحول کردن اساس باورهای مزدیسنی نبودند. این هر دو، بر آن بودند که معنای درست تری از «زند و اوستا» به میان نهادهاند و این ادعا نیز در نتیجه، فراموش شدن زبان اوستایی، چیز جدیدی در جامعه موبدان نبود. جالب توجه است که خواجه نظامالملک هم در روایت خویش، همین نکته را به روشنی بازنموده است: مزدک گفت: مرا فرستادهاند تا دین زردشت تازه گردانم که خلق معنای زندواستا را فراموش کردهاند و فرمانهای یزدان نه چنان میگزارند که زردشت آورده است... ملک گفت: ای بزرگان و موبدان، در این معنا چه گویید؟ گفتند: اول چیز آن است که ما را هم بدین ما و کتاب ما میخواند و زردشت را خلاف نمیکند و... بی تردید تا این جای کار عکسالعملی ایجاد نمیکرد؛ اما، آن هنگام که از این تعالیم نظری نتایج عملی ظهور کرد و کار بر مدار هتک و طرد اشراف و بزرگان گردید، درست دینی نمونه تمام عیار بددینی و اشموغی شد و البته، دوران مدارا به پایان رسید.
▬با دست مایههای تاریخی ای که بس تنکاند، کشف احوال مزدک و مزدکیان، دشوار است و از آن بیشتر، درک این دشواری را همین بس که تا حدود چهار سده پس از خیزش مزدکی، در تمام متون شرقی و غربی تقریباً، هیچ نامی از مزدک برده نشده، و طرفهتر آن که همه اخباری که از مزدکی گری در مکتوبات قدیم هست، میتوان در یکی دو صفحه فرا هم آورد؛ که بی گمان این امر در قیاس با کثرت نسبی منابع کهنی که از احوال مانی و اطوار مانویان سخنها راندهاند، بسیار عجیب است. در تمام آن چهار سده سکوت مرموز، مطالبی که قابل اطلاق بر مزدکی گری است، به اشاراتی کوتاه در معدودی کتاب و رساله منحصر میشود: کهنتر از همه، رساله یوشع ستون نشین است که از فرقهای به نام «زردشتگان» یاد میکند که شاه ساسانی، کواد (متوفی به ۵۳۱ م). تعالیم آنان را «احیا کرد» و تحت تأثیر آن، قوانینی نوپدید درباره ازدواج نهاد، چندان که «به هر مردی و آگاثیاس هم در رسالههای خود از اشتراک زنان، به عنوان یکی از بدعتهایی که کواد نهاد یاد کردهاند، اما، برخلاف یوشع ستون نشین، هیچ اشارهای به مبنای دینی این بدعت، یا ملهم شدن کواد از فرقهای خاص ندارند. از میان این دو، سکوت آگاثیاس راجع به مزدک اهمیت بیشتری دارد، زیرا، این مورخ تأکید ورزیده که آگاهیهای خویش را از بایگانی سلطنتی ساسانیان برگرفته است. بالاخره، آخرین مورخ از این دسته، مالالاس است. او از شخصی مانوی به نام بوندس یاد میکند که در حوالی ۳۰۰ میلادی (حدود دویست سال پیش از مزدکی گری) به سرزمین روم پدیدار شد و «نسبت به احکام مانی بی اعتنا بود» و احکام تازهای از خود عرضه کرد و چنین آموخت که «خدای خیر با خدای شر نبرد کرد و او را مغلوب نمود، لذا، پرستش غالب واجب است». به روایت مالالاس، این بوندس به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده میشد، بگسترد؛ بعدها در زمان کواد، شخصی به نام ایندرازار به ریاست مانویان رسید و چون در گسترش آیین خویش موفق شد، شاه ساسانی او و همراهانش را بکشت. همچنان که پیداست، این دسته از مورخان که زمان زندگیشان تقریباً، یا دقیقاً با رخدادهای دوره مزدکی مقارن است، هیچ گونه یادی از شخصی با نام مزدک - یا آیین مزدکی - نکردهاند، بلکه بیشتر گزارشهای آنان بر فرقه زردشتگان، درست دینی، نوعی اباحه گری و آموزگاری به نام بوندس - که مدتها پیش از کواد و جنبش مزدکی میزیسته - دلالت دارد.
▬باری، نام مزدک و مزدکیان تنها در منابعی که در دوره اسلامی نوشته شدهاند، به آشکارگی در میان میافتد و این امر لاجرم میتواند تردیدی در واقع، ی یا تاریخی بودن مزدک بیافریند. با این همه، توصیف پر رنگی که از احوال مزدک در منابع نوشته شده در دوره اسلامی هست، پذیرش این گمان را که مزدک شخصیتی تماماً افسانهای باشد، دشوار میسازد. این گونه منابع، خود بر دو دستهاند: یکی متون دینی زرتشتی و دیگری تواریخ عربی.
▬در متون دینی زرتشتی که (عمدتاً در دوره پس از اسلام نوشته یا بازنوشته) شدهاند، اشاراتی هرچند بسیار کوتاه و بریده، به نام مزدک به عنوان یک «بددین» وجود دارد. در تفسیر پهلوی وندیداد (زند وندیداد)، ضمن شرح بند چهارم از فرگرد نوزدهم، مزدک را نمونه کسانی شمرده است که «مردم را از خوردن بازمی دارند»، که از قرار اشارهای است به زهدورزی مزدکیان. نیز در کتاب زندوهومن یسن از «مزدک ناپاک، پسر ماهداذ ناپاک، که دشمن دین است»، سخن رفته است. دینکرد هم مزدک را در شمار «بی دینان و بی دینترین بی دینان» آورده است.
▬اما بیشترین شرح و بسط از احوال مزدک و مزدکیان در تواریخ نویسندگان دوره اسلامی - چون طبری، ثعالبی، ابن قتیبه، مسعودی، یعقوبی، حمزه اصفهانی، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی، بلعمی، فردوسی و خواجه نظام نظامالملک - به چشم میخورد. بر اساس مندرجات این منابع: «مزدک، فرزند بامداد، اهریمنی بود آدمی روی که در هنگام یکی از قحطسالیها، آتش فتنه برافروخت». «قوانینی که این مزدک نهاد، بعضی با آیین زرتشت موافق بود و برخی جنبه بدعت داشت»؛ اما، او خود معتقد بود که «خلق معنای زند و اوستا فراموش کردهاند» و لذا، «اوستا را تأویل کرد و برای آن باطنی برخلاف ظاهر قایل شد». او «کشتن حیوان و خوردن گوشت را حرام کرد» و همچنین، گفت: «خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما، مردم در آن به یکدیگر ستم کردند». «او زن و خانه و چیز را بخشیدنی دانست» و «ناداران را در گرفتن مال و زن و خواسته از دارایان تشویق نمود؛ در نتیجه سقاط فرومایگان و فقیران و غوغاگران این فرصت را غنیمت شمردند و دست در خان و مان ثروتمندان گشادند».
▬عاقبت، مزدکیان و نیز «پیروان زردشت بن خرکان که در کیش مجوسی بدعت نهاده بود» - و «مزدک، مردم را به آیین او همی خواند» - به دستور شاه ساسانی از دم تیغ گذرانده شدند. چگونگی درآمدن این تفضیلات از مزدک و مزدکیان در تواریخ دوره اسلامی به روشنی معلوم نیست. میدانیم که مآخذ همه اینان، بی گمان برگرفته از خوذای نامگ یا همان خدای نامه بوده که کتاب تاریخ نگاری رسمی و سلطنتی ساسانیان در شمار است. آوردهاند که این خوذای نامگ به احتمال زیاد، در عهد انوشه روان نگاشته شد و یزدگرد سوم بفرمود تا دهقانی به نام دانشور آن را. این کتاب را ابن مقفع در حوالی سال ۷۵۰ میلادی به عربی ترجمه کرد و بسیار محتمل است که مترجمان دیگری هم به این کار همت گمارده بودهاند. بی گمان این گونه ترجمهها، مأخذ بسیاری از کسانی شد که بعدها در حال و هوای نهضت شعوبی، درباره «اخبار ملوک الفرس» قلم فرسایی کردند، اما، متأسفانه متن اصلی این خوذای نامگها - و نیز نخستین ترجمههای عربی آنها - تاکنون، به دست نیامده و بنا بر این، ما نمیتوانیم به تحقیق معلوم کنیم که اصل روایات مربوط به مزدک در آنها چه بوده یا با چه میزان تغییر یا تحریف در ترجمهها و استنساخها همراه شدهاند. با این وصف، دشوار است که قبول کنیم خوذای نامگ در هیأت اصلی خود واجد اخبار درخوری از مزدک بوده است؛ زیرا، از میان وقایع نگاران قدیم، آنان که نظیر آگاثیاس از منابع رسمی و دولتی ساسانی بهره بردهاند، در گزارشهای خود هیچ اشارهای به نام مزدک نکردهاند، بلکه همه بدعت گذاریها را ناشی از ابتکارات کواد شمردهاند.
▬پس، میتوان پرسید که منشأ روایات مربوط به مزدک در منابع عربی چیست؟ شاید توضیح ذیل برای درآمدن نام و یاد مزدکیان در تواریخ عربی، بر گزاف نباشد: مزدکیان با وجود سرکوبیهای بیرحمانه، به راستی فرقهای ماندگار بودند و میدانیم که در وقت فروپاشی دولت اموی، یک چندی در عرصه سیاست و اجتماع کر و فری کردند. آنان جزیی برجسته از ائتلافی بودند که ابومسلم خراسانی برآورد و موجب سرنگونی امویان گشت. میتوان اندیشید که این امر سبب شد تا برای نخستین بار پس از سرکوبیهای عهد انوشه روان، مزدکیان از زندگی مخفی بیرون آیند و اندیشههای آنان، امکان عرض اندام پیدا کند. شکی نیست که ایشان مجال یافتند تا از گذشتهها و باورهای خویش با دیگر اعضای ائتلاف سخن بگویند یا پرسشهای آنان را پاسخ دهند. این گونه بود که بسیاری از نهفتههای جنبش مزدکی در عهد ساسانی، آشکار گردید. از سویی دیگر، این همان هنگام است که برخی ادبا و پژوهندگان آثار برجای مانده از زبان پهلوی و فارسی میانه را به عربی برمی گرداندند.
▬مشهورترین ایشان ابن مقفع است که مترجمی چیره دست بود. از قراین پیداست که مهمترین اثری که بدین گونه ترجمه شد، همان خوذای نامگ مشهور بوده است. در چنین شرایطی که مزدکیان به یک وزنه سیاسی قابل توجه بدل شده بودند و مردمان میخواستند تا این فرقه تازه از تاریکی بیرون آمده را بهتر بشناسند، مترجمانی چون ابن مقفع، از آگاهیهای خویش یا از آنچه در گفتوگو با مزدکیان دریافته بودند، مطالبی درباره مزدک بر ترجمه خوذای نامگ افزودند، تا به آن خواسته پاسخ داده باشند. علاوه بر این، میدانیم که شخص ابن مقفع، کتابچه مختصری هم نوشته که به روایت ابن ندیم و دیگران، مزدک نامک خوانده میشده است. این گونه، یادداشتهایی که توسط مترجمانی چون ابن مقفع و دیگران بر اصل خوذای نامگها افزوده گشتند، اصلیترین دست مایه طبری، حمزه اصفهانی، فردوسی، نظامالملک و سایرینی شد که بعدها درباره مزدک و مزدکیان مطالبی به رشته تحریر درآوردند. چیزی که برای اثبات این نکته به کار میآید، اختلافی است که در روایات دست چندم نظیر شاهنامه و تواریخ عربی وجود دارد. از این اختلافات میتوانیم نتیجه بگیریم که این نویسندگان فقط به منبع واحدی که خود صرفاً برگرفته از خوذای نامگ بوده باشد، دسترسی نداشتهاند، بلکه شماری از «منابع نخستین» در کار بودهاند که هر یک پارههایی از آن گونه اخبار شفاهی را نیز در بر داشتهاند.
▬چرا کهنترین منابع تاریخی از ذکر نام و یاد مزدک طفره رفتهاند؟ و سکوت مورخانی چون مالالاس، آگاثیاس و پروکوپیوس در خصوص مزدک، چگونه قابل درک میشود؟
▬اوتاکرکلیما حذف نام مزدک از این دسته منابع کهن را ناشی از یک رویکرد آگاهانه برای به تاریکی راندن آیینی بس خطرناک دانسته است: «آیین مانوی برای جامعه آن زمان به قدر تعالیم مزدک خطرناک شمرده نمیشد و درست به همین جهت لازم بود که مکتب مزدک کاملاً مسکوت گذاشته شود»، اما، چنین تعلیلی را نمیتوان به سادگی پذیرفت، زیرا، تقریباً، هیچ یک از وقایع نگاران سریانی و رومی و یونانی که نام بردیم، منطقاً چنان هواخواه دولت ساسانی نبودهاند که از روی حمیت یا علاقه، نام مزدک را عمداً محذوف بگذارند. چنین حدسی را حتی با مسامحه فراوان هم نمیتوان درباره قدیسی چون یوشع ستون نشین به کار بست که کواد را به عنوان «احیاکننده ارتداد منفور مغان» شدیداً مورد انتقاد قرار داده، و به عنوان یک مؤمن مسیحی، قاعدتاً از دین زرتشتی هم نفرت داشته است.
▬باید معترف بود که این پرسش یکی از دشوارترین و مبهمترین زوایای جنبش مزدکی است. زیرا، اساساً معلوم نیست که مزدک یک نام خاص بوده یا اسمی عام که بر پیروان یک فرقه اطلاق میشده است، و آیا در زمان مورخان قدیم این نام شهرتی داشته است یا نه. باید گفت که شکل اصیل واژه مزدک، به درستی معلوم نشده و در متون مختلف، به صور گونه گونی چون مزدک، مژدک، مژدک، مژدق، مزدق و مانند آنها درج گردیده است. در نتیجه، وجه اشتقاق واژه مزدک مشخص نیست و ما حتی نمیدانیم که بنیاد این واژه سامی است یا آریایی. شباهت آن با مزدا ممکن است که برخی را وسوسه کند که ربطی با نام خدای بزرگ ایرانیان - و به عنوان یک واژه تصغیری - در نظر آورند و از طرف دیگر، کاربرد معمول آن در کتب عربی با صفت زندیق میتواند برخی را بر آن دارد که شاید «مزدق» و «مزادقه» از روی الگوی «زندیق» و «زنادقه» برساخته شده یا این کلمه ریشه سامی دارد، اما، قریبترین احتمال آن است که مزدک با واژه مژده یا خبرخوش و پاداش هم ریشه بوده است و این نام، از لقب عام یک فرقه تدریجاً بر یک شخص خاص اطلاق شده است. چنین روندی در شیوه تاریخ نگاری کهن که همه رویدادها را بر مدار «اشخاص» میگرداند، نه بی سابقه است و نه غیرمنتظره، اما، نکته جالب توجه این است که با اشکال گونه گونی که واژه مزدک دارد، این نام برای هیچ یک از زبانهای هندواروپایی و سامی، تماماً غریبه نیست و در هر یک از آنها میتوان معنایی برای آن جست.
▬به هر حال، منابع آشنایی با آیین مزدک (بیزانسی، سریانی، پهلوی، عربی و فارسی) اندک است و تقریباً، همه دشمن این دین به شمار میآیند. محض نمونه، مزدک نامگ (نامه مزدک)، اثری کوتاه به پهلوی که ابن مقفع آن را به عربی برگرداند، خطاکاریها و فریبکاری راهبر بدعت گذاران را نکوهش میکند. بخشهایی از این متن را نویسندگان مسلمان، از جمله ابوریحان بیرونی، نظامالملک، ابن بلخی و ابن اثیر در آثار خود آوردهاند. فردوسی نیز نسخهای از سرگذشت مزدک را به نظم درآورد. نسخهای که او [در شاهنامه] به جا گذاشت از یک منبع اشرافی در دوره ساسانی، خودای ـ نامگ (نامه خسروان) به پهلوی که اکنون، از میان رفته است، گرفته بود. شهرستانی، نویسنده الملل و النحل (قرن یازدهم تا دوازدهم)، اطلاعات بویژه مهمی درباره آموزه مزدک در اختیار ما قرار میدهد، چون احتمالاً، اطلاعات را از یک منبع مزدکی گرفته است. با این همه، اطلاعاتی که نویسندگان مسلمان دیگر، مانند طبری، ثعالبی و ابن ندیم فراهم آوردهاند، به همان اندازه مهم است. آیین مزدک را به منزله نهضتی دینی با میراثی عمدتاً مانوی یا به منزله بدعتی در دین زردشت تفسیر کردهاند. شماری از عناصر این دین با آیین مانی مشترک است، بویژه عناصر گنو سی که اندکی در آموزههای مزدک یافت میشود، اما، بی گمان این دین، خود را تفسیر دوبارهای از دین زردشت معرفی کرد.
▬به هر حال، در زمان کواد، شخصی با نام مزدک و شهرتی که بعدها برای او ساختند، در دربار ساسانی وجود نداشته که از پیش خود بانی اندیشههایی انقلابی راجع به دین و اقتصاد و اجتماع بوده باشد. مطمئناً در صورتی که چنین شخصی وجود خارجی میداشت، آن دسته از مورخانی که خصم طبیعی دین و دولت ایرانیان بودند، از او یاد میکردند؛ یا لااقل بخشی از طعنهای خویش را متوجه او میساختند، اما، همچنان که در برخی گزارشهای تاریخی قید شده، فرقهای ملهم از کسی موسوم به زرتشت خرگان وجود داشته که آرای آن راجع به اشتراک زنان بر کواد مؤثر افتاده بوده است. اعضای این فرقه که در شرایط دشوار آخرین سده دولت ساسانی - خصوصاً در دوره اختناق انوشه روان تا ظهور اسلام - خویش را مژده آورد اصلاح و بهبودی میدانستند، به مرور ایام، مزدکیان لقب گرفتند و این نام بعدها به رهبر شهید آنان (ایندرازار، اندرزگر) اطلاق شد.
▬آئین مزدک شاخهای از آئین مانی است. روش او را با توجه به دورهای که وی ظهور کرد باید مورد بررسی قرار داد. آئین مزدک نخستین دینی است که مسائل مربوط به اقتصاد و دین عمیقاً به هم پیوند خوردهاند. این ارتباط مربوط به شرایط زمانی دعوت مزدک است. دورهای که وی در آن زندگی میکند از اختلاف شدید طبقاتی رنج میبرد. ثروت در دست اعیان و اشراف است که تحت نفوذ روحانیون دینی زرتشت برای خود جایگاه ویژهای را در جامعه ایرانی رقم زدهاند و امتیازات فراوانی را به خود اختصاص دادهاند. تلاش مزدک برای بهبود اوضاع معیشتی مردم است که در این راستا در صدد کاهش اختلاف طبقاتی تا حذف کامل آن از جامعه میباشد. قیام وی علیه اشرافیگری و پایان دادن به سلطه پلید سرمایه داری در ایران آن زمان است.
▬آنچه مسلم است و شواهد و دلایل تاریخی نشانگر آن است، آنکه با روی کار آمدن شاه قباد، جریان درست دینی یک جریان نیرومند در کشور و مزدک به هر عنوانی صاحب پر قدرتترین منصب دینی به شمار میرفت و در دربار ایران، بخصوص نزد شاه قباد از نفوذ فوقالعادهای برخوردار گردید. ظاهراً، شاه قباد که به یاری دوستش اخشونواز به سلطنت رسیده بود، به یک معنی خودش را دست نشانده اخشونواز میدید و عملاً هم باج گزار او بود، بیمیل نبود که از نفوذ مراکز قدرت سنتی کشور - اعم از سپهبدان و موبدان - بکاهد و احساس حقارتی که در برابر اخشونواز در دل داشت را با توسعه سلطه داخلیش جبران سازد. از میان برداشتن زر مهر سوخرا و، سپس، شاپور مهران اولین قدم او در تثبیت و تحکیم پایههای قدرتش و عملی کردن اجرای برنامههای اصلاحیاش بود. او که شاهی عدالت خواه و مردم دوست بود، از مزدک پشتیبانی کرد و او را به عنوان قدرتمندترین شخصیت دینی کشور مورد حمایت قرار داد و دستش را در انجام اقدامات اصلاحی باز گذاشت. مزدک موفق شد با حمایتی که قباد از او به عمل آورد، برنامههای اصلاحیاش را دنبال کند و با استفاده از فرمانهایی که از شاه میگرفت، مردم کشور را در راه دست یابی به عدالتی همه پسند به حرکت در آورد. در جامعه ایران که همیشه بخش اعظم مردمش عامی و دین چسب بودهاند، تعالیم دین چنان روح و فکر تودهها را مهار کرده بود، که مردم همیشه هر قدمی که میخواستند بردارند طبق یک حساب دقیق بر میداشتند، تا به معصیت نیفتند و آخرتشان را فدای آنچه روحانیون سرای سپنچی و دنیای فانی و زود گذر نام داده بودهاند، نکنند. این چیزی بود که روحانیت همیشه و در همه روز از بالای منبرها به عوام مردم تلقین میکرد و عوام را از قربانی کردن آخرت جاویدان به بهای خوشی زود گذر و فنا شونده بر حذر میداشت. عوام گرفتار چنین تلقینهایی حاضر بودهاند که همه چیز خود را بدهند و فرجام سعادتمند جاویدان را برای خودشان تأمین کنند و هر جا که قرار بوده میان دنیا و آخرت یکی بر گزینند، آخرت را بر دنیا ترجیح میدادند و از خیر دنیا میگذشتند. در جامعهای که چنین بینشی دارد فقط رهبرانی میتوانند تودهها را به دنبال خود بکشانند که فریباترین وعدههای اخروی را به آنها بدهند و آنها را با دلایل و براهین شرعی متقاعد سازند که راه ایشان تنها راهی است که به سوی بهشت جاویدان رهنمون میشود. جامعه ایرانی دوران قباد و مزدک نیز نمیتوانست از این امر مستثنی باشد. مزدک هیچ فکر تازه و ناشناختهای نیاورده بود. او یک مغ بود که سخن از خدا و زرتشت میگفت و هر چه میگفت مبتنی بر متون رایج دینی بود. او تعالیم زرتشت را برای تودهها تفسیر میکرد و راه رستگاری دنیوی و اخروی را فرا روی مردم مینهاد. منتهی تفسیر سنتی دین رسمی متفاوت بود و به گونهای بود که بخشی از بار ستمها را از دوش تودههای محروم بر میداشت و نوعی عدالت اجتماعی را در جامعه بر قرار میکرد.
▬مزدک بر روی دو نکته حساس انگشت نهاد و نهضتش را بر آن بنا نهاد: نخست آنکه جهان از آن خداست و مردم بندگان خدایند. خدا نعمتهایش را به جهان میفرستد تا همه بندگان بدون امتیازی از آن برخوردار گردند. خدا همان گونه که باران را از آسمان میفرستد و بر کوه و دشت و دره و کتزار و شوره زار میریزد، نعمتهایش را نیز برای همه بندگانش بدون توجه به عقیده و مرامشان میفرستد و چنین میخواهد که همه به طور مساوی از این نعمتها بهرهمند شوند. اگر کسانی با اعمال زور و مردم فریبی برخی از این نعمتها را به انحصار خودشان در آورده و دیگران را از آنها محروم کردهاند کارشان خلاف اراده خداست و باید از آن جلوگیری کنند و بر بندگان نیک اندیش است که جلوی زیادهرویها و زورگوییها را بگیرند و نگذارند که زورمندان با ستمگری شان هم مردم را در محرومیت نگه دارند، و هم خدا را از خود ناخشنود سازند. جلوگیری از ستم آنها کاری است که سودش هم به خود آنها میرسد، و هم به تودههای محروم، زیرا، از طرفی مانع ادامه گناهکاریهای آنها میشود و آنها را مجبور میسازد که به نیکوکاری روی آورند تا خدا را خشنود سازند، و هم مردم از زیر بار ستم بیرون میآمدند. این اصل ستم ناپذیری و مبارزه با ستم ریشه در تعالیم زرتشت داشت و همان اصلی را تشکیل میداد که ما آن را امر به معروف و نهی از منکر مینامیم. مزدک خدای خود را چنین تصور میکرد که بر تختی در عالم بالا نشسته است، چنان که خسرو در این عالم مینشیند و در حضورش چهار قوه تمیز و فهم و حافظه و سرور هستند، چنان که نزد خسرو چهار شخص، یعنی موبدان موبد و هیربدان هیربد و سپاهید و رامشگر حضور دارند. این چهار قوه، امور عالم را به واسطه هفت وزیر خویش میگردانند که عبارتاند از سالار (رئیس) و پیشکار (سرپرست) و بارور (باربر؟) و پروان (مأمور) و کاردان (کارشناس) و دستور (مشاور) و کودگ (غلام و خادم)، و این هفت تن در دایره دوازده تن روحانیان دور میزنند از این قرار: خواننده، دهنده، ستاننده، برنده، خورنده، دونده، خیزنده، کشنده، زننده، کننده، آینده، شونده و پاینده. در هر انسانی این چهار قوه مجتمع است و آن هفت و دوازده در عالم سفلی مسلط هستند. همچنان که در این نظام روحانی دیده میشود، دهقانان و لااقل مسؤول اداری ایشان - که واستریوشان سالار نامیده میشد - هیچ جایگاهی ندارند و این امر دیدگاه و خاستگاه کاملاً اشرافی مزدک را نشان میدهد. در نتیجه، منطقاً نمیتوانیم خیزش دهقانی ای را که مقارن مزدک در ایران به وجود آمد، تماماً به پای آموزههای او بنویسیم و مزدک را چون رهبر یک انقلاب دهقانی در نظر آوریم.
▬معتقدات بنیادی خداشناسی مزدکی را میتوان چنین خلاصه کرد:
۱.اعتقاد به بنیادی که جدا از دوگانه انگاری زرتشتی یا مانوی نیست.
۲.باور داشتن به عناصر سهگانه که میتوان آن را با چهار عنصر یا پنج عنصر مانوی مقایسه کرد.
۳.اعتقاد به منزه بودن خدای بزرگ آن گونه که از فرض دو مدبر خیر و شر بر میآید.
۴.عقیده به عالم کبیر روحانی که در جهان خاکی مظهر کوچکی و آدمی مظهر کوچکتر آن است.
۵.اعتقاد به نیروی نمادی حروف، کلمات و اعداد که کلیدهای دانش و رستگاری هستند.
۶.عقیده به اینکه شناخت مکاشفهای ماهیت یا راز دین به دست آمد، تکلیف شرعی برداشته میشود و فرامین دینی معنی ظاهری خود را از دست میدهند. این اعتقادات، آیین مزدکی را آشکارا در شمار ادیان التقاطی درآورد که در سدههای نخستین مسیحی با آمیزهای از اندیشههای ایرانی، بابلی، سریانی و یونانی پدید آمده بود. مزدک عالم روحانی را بسان عالم زمینی دانسته و به خدای کرسی نشین در آسمان که ۴ نیروی تمیز، عقل، حافظه و سرور در خدمتش و ۷ وزیر بنامهای سالار، پیشکار، پلوان، کاردان، دستور و کودک اجراکننده اوامرش بودند اعتقاد داشت. دکتر باقری که از پژوهشگران پرآوازه ایران در خصوص ادیان پیش از اسلام میباشد، عقاید مزدک را بیشتر موشکافی میکند: مزدک انسانها را برابر میدانست و آنها را به برابری و درستی و برادری بین خود دعوت و نوع دوستی و مساعدت و تعاون و مهماننوازی و دوری جستن از تعلقات مادی و امور دنیوی را به هواداران خود سفارش میکرد. در آموزههای مزدک، حتی، رعایت حال جانوران نیز تأکید شده بود و مروت بر حیوانات عاملی برای افزوده شدن بر خیر درونی بشر تلقی میگردید. به دید مزدک خداوند روزی را برای هر کس برابر آفریده تا انسانها به گونه برابر از آن بهرهمند شوند؛ و در دراز مدت زیادهخواهی شماری باعث شده که غنی و تهی دست به وجود آید. مزدک مخالف وجود حرمسراها بود و به این باور داشت که، حتی، زنان اضافی را باید از ثروتمندان گرفت و به گونه برابر در میان توده مردم و فقرا داد تا در جهان برابری پدید آید. پایه و اساس تعالیم مزدک بر اصلاحات اجتماعی بود که میتوان آن را یک نوع مسلک اشتراکی دانست. در تعالیم وی، جنبه اجتماعی بیشتر از جنبه دینی و فلسفی مورد توجه بوده است. در نهضتی که مزدک در زمان قباد پدید آورد، یک رشته درخواستها و نظرهای اجتماعی دیده میشود. وی معتقد بود که موجب اختلاف بین مردم دو چیز است: یکی مال و خواسته، دیگری زن و برای فرو خواباندن تناقض و بیزاری و اختلاف، همه مردم باید از ثروت و همسر برخوردار باشند. همان طور که مردم از آب و آتش و باد به تساوی بهره میگیرند، باید از زن و مال نیز به بهره بگیرند. مهمترین جنبه تعالیم مزدک مردمگرایی او بوده است.
▬دومین اصل تعالیم مزدک آن بود که میگفت: خدا بندگانش را هم مرد آفریده، و هم زن و این دو در پیشگاه خدا تفاوتی ندارند. در اینجا بود که مزدک مسألهای را مطرح میکرد که برای تمام دنیای آن روز بسیار مترقی بود و آن موضوع حقوق زن بود. فقه اوستایی ساسانی تعدد زوجات را مشروع میدانست و هر مردی مجاز بود با توجه به قدرت مالیاش چندین زن بگیرد، اما، چون شمار زنان در جامعه محدود بود طبیعی است که در چنین وضعی آنان که در آمدهای ناچیزی داشتند از داشتن، حتی، یک زن محروم بمانند و نخستین نیاز فطریشان که نیاز جنسی بود بر آورده نشود. مزدک که منادی زدودن محرومیتها بود با رسم چند همسر گزینی به مخالفت بر خواست و شعار همه زنان برای همه مردان که معنای دیگرش هر مردی فقط یک زن بود را سر داد و اعلان کرد که حرمسرادارن باید درب حرمسراها را بگشایند و زنان اسیر شدهشان را آزاد سازند تا همگان بتوانند به زن دسترسی داشته باشند و کسی در محرومیت جنسی نماند. این نیز صورت دیگری از اجرای امر به معروف و نهی از منکر بود که در گاتای زرتشت بر آن تأکید رفته بود. اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: برابری و دادگری. این دو شعار منعکسکننده تمایلات تودههای مردم آن زمان است که باعث پیشرفت کیش مزدکی شد. از ویژگیهای آئین مزدک تساوی حقوق و برابری اجتماعی است. این ویژگی تا دوره ظهور مزدک چندان در صورت آشکاری نداشته و رنگ بوی دینی نیز به خود نگرفته بود. باور مزدک بر آن بود که رزق و روزی در دست خداست و او ست که نعمتها را میآفریند و مردم تنها وظیفه دارند آنرا به صورت مساوی و عادلانه بین هم تقسیم کنند. وی به صراحت اعلام کرد هر آنچه از دارایی است مربوط به خداست و مردم حق تصرف در آنرا دارند و بدین شیوه سعی در ملغی کردن مالکیت سرمایه داران را داشت که به مردم تنگ گرفته بودند و از بخشش اموال خود به آنان مضایقه میکردند. این گفته مزدک گویای جهش فکری و انقلابی در روابط حاکم و محکوم جامعه طبقاتی ان دوره بود. وی خود و پیروانش را مأمور اجرای تقسیم عادلانه ثروت بین مردم عنوان میکرد. مزدک توسط قباد به قتل رسید اگر چه این پادشاه خود از پیروان مزدک بود، اما، بعد از زندانی شدن مجدداً به سلطنت نشست و این بار به تحریک اقوام و بستگانش که همگی جزو ثروتمندان بودند و همچنین، کینه مغهای زرتشتی که مزدک را خطری برای قدرت و منافع خود میدیند اقدام به کشتن مزدک و قتل عام مزدکیان نمود. آنچه که در بعضی از متون تاریخی در شرح اعتقادات مزدک گفته شده است از جمله ازدواج با محارم با در نظر گرفتن قداست و پاکی قیام وی قابل پذیرش نیست. میتوان چنین نتیجه گرفت اتهاماتی چنین در برخورد با آراء و اندیشههای وی از سوی مخالفان وی بوده که تبلیغ روحانیون زرتشتی نیز در بین آنان برای منحرف کردن اساس قیام وی بیتأثیر نبوده است.
▬همه تواریخ کهن، اشتراک در اموال و نیز زنان را به عنوان برجستهترین آرمان درست دینان در شمار آوردهاند؛ مثلاً، در کتاب دینکرد متنی وجود دارد که «اشتراک در زن و خواسته»را از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش دریست دین خوانده میشوند» میشمرد و تصریح میکند که این امر: «بدعتی است تا به دست آویز سرکوب دیوان آز و نیاز و رشک و کین و شهوت، مردم را در کام گیری از خواهشهای نفسانی آزاد گذارد». طبری نیز روایت کرده است که: این گروه میگفتند که خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما، مردم در آن به یکدیگر ستم کردن و اگر کسی خواسته و زن و کالای پیشتری داشته باشد در آن زیادتی حقی بیش از دیگران ندارد. از کارهایی که او مردم را به آن وامی داشت و در دیده ایشان میآراست و بر آن برمی انگیخت این بود که خواسته و خانواده مردم باید در دست همگان باشد و میگفت این از پارسایی و نیکوکاری است و خداوند آن را میپسندد و بهترین پاداشها را به آن میدهد. محور تعالیم مزدک بر روی این دو نقطه، یعنی، مال برای همه و زن برای همه قرار داشت. مزدک چنان کرد که همه مردم در مال و ملک و همسر و بنده و کنیز مساوی باشند و کسی را بر دیگری برتری نباشد. او ذبح حیوان را تحریم کرد و گفت که برای تغذیه بشر هر آنچه از زمین میروید و هر آنچه از جسم حیوان بیرون میآید، مثل تخم و شیر و کره و.... کفایت میکند. بر خلاف آن چه که مخالفان سنتی مزدک ادعا میکنند، مزدک نه منادی مرام اباحی بود نه دین اشتراکی داشت و نه قیام او یک قیام ضد دینی بود. او منادی عدالت اجتماعی مبتنی بر تعالیم زرتشت بود. او دین داری خدا شناس و درد شناس بود که میکوشید اراده خداوند را در جهان به اجرا در آورد و راه سعادت بندگان خدا را بگشاید. موفقیتی که تعالیم مزدک در جلب لایههایی از روحانیت زرتشتی و روشنفکران خاندانهای اشرافی به دست آورد، ناشی از همین امر بود. حیات بشر در تفکر مزدک هم سعادت دنیایی بود، و هم سعادت جاویدان اخروی که وسائلش را انسان میتوانست در این جهان فراهم سازد. بر خلاف مانی که میپنداشت، با زهد و دنیا ستیزی و دوری از لذتهای مادی و مهار زدن بر نیازهای جنسی و سختی کشی میتوان به خدا رسید، ولی، در تفکر مزدک، بر آوردن امیال نفسانی و شاد زیستن و از نعمتها بهرهمند شدن، وسیله پیمودن طریق کمال روحی تلقی میشد. با مطالعه عقاید مزدک متوجه میشویم که او عقیده داشت که فقر و محرومیت، انسان را به فساد میکشاند و بر آوردن نیازهای فطری سبب اصلاح او میگردد. شهرستانی مینویسد: «مزدک با جنگ و ستیز و کینه کشی مخالف بود و چون اینها به سبب زن و مال اتفاق میافتند، او زنان و اموال را مباح دانست و این دو نعمت را چون آب و آتش و چراگاه برای همگان اشتراکی کرد».
▬در کوشش برای فهم واقعیتهای مستتر در پس، این گونه روایات، باید به یک نکته بسیار مهم توجه کرد: به رغم سنت تاریخ نگاری کهن که همه رویدادها و دیگرگونیها را به اراده اشخاص ربط میدهد و نقش نامآوران را برجسته میکند، باید دانست که هیچ تحولی را نمیتوان بدون بستر و زمینه مناسب در عرصه اجتماع پدیدار ساخت. مسلماً امر اشتراک در زنان نیز از این معنا مستغنی نیست. به عبارت دیگر، به معیار باورهای اخلاقی کنونی، البته، شعار اشتراک در زنان امر مشئومی است و اگر امروز کسی چنین خواستهای را به پیش بکشد، با طعن و تخفیف مواجه خواهد شد؛ لیکن شواهد تاریخی مستدلی در دست است که نشان میدهد در دوره ساسانی چنین شعاری را - همچون امروز - با اشمئزاز مطلق بدرقه نمیکردهاند. به واقع، از دیرباز در جامعه مزدیسنان اشکالی از به اشتراک نهادن زنان، چون سنتی دینی مورد اهتمام بود. بارزترین و مشهورترین این شکلها، ازدواج محارم یا خویتوده بود. بر اساس این رسم که جزء سنتهای فوقالعاده مستحسن مزدیسنان محسوب میشد، دختران و خواهران میتوانستند زنان عقدی پدران و برادران خویش باشند. گذشته از خویتوده، مرد به دین موظف بود تا به عنوان یک عمل خیر، حتی زن خویش را به هم کیش مستمند خویش بسپارد یا بهایی معادل یک زن را به او پرداخت کند. علاوه بر این، مرد میتوانست اختیار زن رسمی خویش را بر عهده خود او وانهد و چنین زنی میتوانست به اختیار خود، به مرد دیگری شوهر کند. همچنین، در معادشناسی مزدیسنان آمده است که پس از ظهور موعود نهایی یا سوشیانت و غلبه قطعی بر اهریمن، مردم به سن پانزده درمی آیند و «چون زن و مردی به یکدیگر متمایل گردند، بدون برگزاری مراسمی با همدیگر گرد میآیند». این همه نشان میدهد که برای مزدیسنان، انتقال نسب از پشت مادر و اشتراک زن (بدون انتقال تخمه)، امری معمول و فراهم بوده است و البته، که در چنین بستری، طرح شعار اشتراک زنان به قدر امروز نمیتوانست مایه حیرت باشد.
▬در بیشتر منابع شرقی و غربی، به قرابت میان آیین مزدکی و کیش مانی اشاره رفته است: مالالاس، بنیان گذار این آیین، یعنی بوندس، را یک مانوی مرتد شده خوانده و شهرستانی نیز بر این معنا تصریح دارد که مبنای اندیشههای مزدکی بر دیانت مانی منطبق است. به علاوه، کریستنسن آیین مزدکی را اصلاحی در کیش مانی دانسته است. ریچارد فرای نیز آن را شاخه اجتماعی و اقتصادی کیش مانی میخواند و پیگولوسکایا هم مجدانه بر هماهنگی میان باورهای مانوی و مزدکی اصرار میورزد. اساس این گفتهها بر تشابه میان برخی باورها یا رفتارهای مزدکی و مانوی است: مزدک، به مانند مانی، کلام را از جنگ میان نور و ظلمت میآغازد و مقصد نهایی در تکامل را نجات ذرات نور میداند که با ذرات ظلمت درآمیخته شدهاند. علاوه بر این شواهد تاریخی نشان میدهند که مزدکیان به مانند مانویان، اهل زهد و ترک و تزکیه بودهاند؛ مثلاً، آنان از خوردن گوشت منع شده و اجازه کشتن هیچ حیوانی را نداشتهاند.
▬بررسی اندیشههای مزدکیان و سنجیدن آن با اندیشههای مانویان میتوان دریافت که این دو مکتب خاستگاههای بسیار نزدیک داشتهاند. «بسیاری از افکار مزدک ملهم از مکتب مانویت بوده. برخی از تاریخ پژوهان نیز جنبش مزدک را ادامه راه مانی دانستهاند». ولی، تفاوتهایی نیز میان آیین تازه با آنچه مانی آنرا تبلیغ میکرد وجود داشت. بر پایهی ایدئولوژی مزدک، «تمامی مردم یکسان آفریده شده و همه باید از مساوات در زندگی برخوردار باشند. بنا بر این، مال و، حتی، زن هر یک بایستی مشترک بین همه مردم باشد. زهد و پارسایی، پرهیز از غذای حیوانی و محترم شمردن حیات حیوانات از دیگر جنبههای آموزشی مزدکیان بود. او در اشاعه عقاید و اصول دین خود نیرنگی جدید به کار برد، به این ترتیب، که زیر آتشکده زیرزمینی بنا کرد و در آنجا تا بالای آتشکده لولهای قرار داد و به دستیاری یک نفر از معتمدین خویش که در زیر زمین نشانده بود، مدعی شد که من با این عنصر مقدس مکالمه میکنم و با او صحبت دارم چنانکه در حضور پادشاه این حیله را با کمال موفقیت انجام داد و در نتیجه، قباد جلب نظرات او شده و در سلک مریدان او در آمد». مزدک با هوشمندی، تجربهی مانی را در جنبش خود به کار گرفت و برای آنکه بخش بزرگتری از تودهها را به سوی خود بکشاند، کار را بر پیروان آسانتر گرفت. پیشوایان آیین مزدک در عمل دیدند که «مردمان عادی نمیتوانند از میل و رغبت به لذات و برخورداریهای مادی از قبیل کسب ثروت و تملک زنان رهایی یابند مگر آنکه بتوانند این امیال خود را به آزادی و بلامانع اقناع کنند.
▬بر اساس دستورات مزدک هیچ کس حق داشتن خواسته و مال و زن بیشتر از سایر همنوعان خود ندارد، پس، باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات را دوباره در جهان برقرار نمود. زن و خواسته باید مانند آب و آتش و مراتع در دسترس همگان بالاشتراک قرار گیرد، این عمل خیری است که خداوند فرموده و نزد او اجر و پاداش عظیم دارد. ناگفته پیداست که گسترش چنین اندیشههایی در میان تودهها چه آشوبی بر پا میکند. گویی طوفانی که مانی به پا کرده بود فرو نشستن نداشت. اندیشههایی نابودکننده که یکی از مریدان مانی با اندک دستکاری به جامعه عرضه میکرد، موجی تازه از آشوب، بیبند و باری و بیقانونی در پی داشت. در پی فتنهی تازه، «حجاب و حفاظ و ادب مرتفع گشت، قومی پدید آمدند که نه معتقد به شرف، هنر و عمل و نه ضیاع موروث و نه غم حسب و نسب و نه حرفت و صنعت. فارغ از هر اندیشه، خالی از هر پیشه، مستعد برای شریری. به انحاء اکاذیب و افترا پرداخته از آن تعیش ساخته، به جمال حال رسیده و مال یافته. پس، در هر حال دست تطاول دراز گشته، شورشیان داخل خانههای نجیبان و بزرگان میشدند و دست به غارت اموال و تصرف زنان میزدند و در گوشه و کنار، املاک و اراضی را تملیک گرفته ویران میکردند، زیرا، که این نود دولتان از کار خلاف خوفی نداشتند». ویژگی برجستهی آن دوران که مزدکیان را در گستراندن هر چه بیشتر اندیشههایشان یاری داد، اختلاف سخت دربار و روحانیون زرتشتی بود. «در این زمان خودخواهی مغان به حد خودسری دینی رسیده بود. چنین وضعی به هیچ وجه به اصالت آئین زرتشت تعلق نداشت. قباد وجود مرد زبان آوری چون مزدک را که بنا بر ایدئولوژی خاص خود هواخواهان بسیاری از مردم داشت مغتنم شمرده بر آن شد که به دست وی تعدیلی در ثروت عمومی و دفع طبقات به عمل آورد و به اصلاحات اجتماعی بپردازد، اما، چون این اقدامات اصلاحی برای جامعه آن روز ایران بسیار زودرس بود در مقابل، نفوذ موبدان و اشراف محکوم به شکست گردید».
▬عقاید مزدک بر دوگانگی مانوی استوار است: روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر، نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام، پیروز خواهد شد. وظیفه انسان مبارزه با بدی و کمک به روشنائی در نبرد او با تاریکی است. اهمیت مزدک در تبلیغ این فلسفه نیست، بلکه درخشش و فروغ او در به کار بستن این فلسفه در زندگی روزانه و اجتماعی مردم است که به آن روح وزندگی میبخشد. کریستنسن میگوید:... درست دین که شریعت بوندس زردشت (فسائی) و مزدک باشد در واقع، اصلاحی در کیش مانی محسوب میشده است و مثل کیش مانی این آیین هم آغاز کلام را بحث در روابط اصلین قدیمین، یعنی، نور و ظلمت، قرار میداد. تفاوت آن با عقائد مانی در این بود که میگفت حرکات ظلمت، ارادی و از روی علم قبلی نبوده، بلکه علی العمیاء بر حسب صدفه و اتفاق جنبشی داشته است بر خلاف اصل نور که حرکاتش ارادی است، بنا بر این، اختلاط و آمیزش تیرگی و روشنایی که عالم محسوس مادی از آن پیدا شده، بر خلاف تعالیم مانی، نتیجه نقشه و طرح مقدمی نبوده و بر حسب تصادف وجود یافته است. پس، در آیین مزدک برتری نور خیلی بیش از کیش مانی مؤکد بوده است.
▬اما با وجود این همانندیها که میان آیینهای مزدکی و مانوی دیده میشود، هم تراز دانستنشان گمراهکننده است؛ زیرا، یک اصل اساسی در آن دو بس متفاوت مینماید: مانی نور را در این جهان اسیر ظلمت میدانست و معتقد بود که حرکات اهریمن آگاهانه است؛ حال آن که مزدکیان میاندیشیدند که نور بر ظلمت غالب آمده و حرکات اهریمن نیز از روی علم قبلی یا ارادی نبوده است. مهمترین منبعی که ما را از عقاید مزدکیان مطلع میسازد، روایت شهرستانی در کتاب الملل و النحل است. او مینویسد: قول مزدکیه موافق قول اکثر مانویه است: در کونین و اصلین. الا آن که مزدک گوید که افعال نور به قصد و اختیار است و افعال ظلمت به خبط و اتفاق، و نور دانای صاحب حس است و ظلمت جاهل نابینا است، و مزاج بر خبط و اتفاق است، نه به قصد و اختیار، و خلاص نور از ظلمت هم به خبط و اتفاق است نه به اختیار، و مزدک مردم را از دشمنی و کارزار کردن و نزاع کردن با هم منع میکرد و چون بیشتر نزاع مردم به سبب مال و زنان بود، زنان را حلال گردانید و اموال را مباح کرد و تمام مردم را در مالها و زنان شریک ساخت، چنان که در آب و آتش و علف شریک میباشند. این گونه، هرچند سرآغاز مباحث کلامی مزدکیان مشابه مانویان است و با بحث رسالت آدمی در نجات ذرات نور از چنگال تاریکی شروع میشود، لیکن مزدکیان بر خلاف مانویان، با همان خوش بینی ای به این امر مینگریستند که اساس دین زرتشت بر آن نهاده شده بود.
▬در نتیجه، اگر چه مانند مانویان، به زهد تمایل داشتند، اما، از آن جا که نوع نگاهشان به جنگ نور و ظلمت فرق میکرد، نجات این جهانی را ممکن میدانستند. درست به همین دلیل بود که باورهای مزدکی عاقبت صبغهای اجتماعی یافتند، درحالیکه مانی گری در حوزه نجات فردی باقی ماند: «به عقیده مزدک چون علت اصلی کینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، پس، باید ناچار عدم مساوات را از میان برداشت، تا کینه و نفاق نیز از جهان رخ بر بندد». همچنین، باید دانست که پرهیز از خوردن گوشت را نمیتوان شاهدی بر وجود همانندی میان دین مانوی و آیین مزدکی دانست یا آن را مغایر با تعالیم زرتشت دانست، زیرا، پرهیز از خوردن گوشت حیوانات، در میان مزدیسنان سنتی سابقهای کهن دارد؛ مثلاً، موبدی چون آذرباد مهراسپندان که به دینی ثنوی را مدیون او میدانند، در اندرزنامه خود سفارش کرده که: از گوشت گاوان و گوسفندان خوردن، سخت پرهیز کنید کهتان ایدر (در این جهان) و آن جا (آن جهان) آمار سخت بازخواست سخت) بود.
▬به سخنی دیگر، هر چند اگر قضاوت بر ظاهر شود، آموزههای مزدک همانند باورهای مانوی مینماید، لیکن مبنای نگرش آن بس تفاوت دارد: دیانت مانی در نجات ذرات نور از چنگ ذرات ظلمت، به ریاضت فردی تکیه میکرد، درحالیکه نوع نگاه مزدکی، به آسانی متوجه نجات جمعی هم میشد. بنا بر این، هم تراز نمایاندن دینهای مانی و مزدک، ساده کردن بیش از اندازه موضوع است: مزدک یک اصلاح طلب در درون جامعه موبدان بود و میخواست تا در چارچوب دین کهن ایرانی، مردم را به سوی چیزی بخواند که معتقد بود واقعیت دین زرتشت است. لذا، خطاست اگر گمان کنیم که آیین مزدکی تداوم دیانت مانی بوده است.
نفت چیست ؟ ماده نفت از دو عنصر کربن و هیدروژن ترکیب شده است ؛ به همین دلیل آنرا هیدروکربور می نامند . نفت ترکیب شیمیایی خاصی ندارد ؛ زیرا کربن و هیدروژن به گونه های مختلفی با یکدیگر ترکیب می شوند . گاه یک نسبت هیدروژن با یک نسبت کربن ترکیب می شود و یک نوع ماده نفتی بوجود می آید؛ گاه مثلاً چهار نسبت هیدروژن با یک نسبت کربن ترکیب می شود و یک نوع ماده نفتی دیگر پدید می آید . بنابر این با ترکیبات مختلف کربن و هیدروژن ، هزاران نوع ماده نفتی ایجاد می شود . در نتیجه ترکیبات گوناگون کربن و هیدروژن ، مواد نفتی جامد ، مایع و گاز بدست می آید. از ترکیب ساده و سبک این دو عنصر ، گازی به نام متان تولید می شود که اصطلاحاً به گاز طبیعی معروف است . این گاز در کره زمین به آسانی یافت می شود و نیازی به ساختن آن در کارخانه های تولید گاز نیست . اگر کربن وهیدروژن بصورت پیچیده تری ترکیب شوند ، ماده سخت و سیاهرنگی به نام تار یا قیر بوجود می آید . این ماده برای ساختن جاده ها مورد استفاده قرار می گیرد . گاهی این دو عنصر به گونه ای ترکیب می شوند که نفت مایع حاصل می شود . ترکیبات مایع از گاز سنگین تر و از جامد سبکترند . بیشتر مردم فکر می کنند که نفت همان ماده ای است که برای سوخت از آن استفاده می کنیم ؛ اما در حقیقت ،کربن و هیدروژن به روشهای گوناگون با یکدیگر ترکیب می شوند و انواع مختلفی از نفت پدید می آورند که هریک از آنها با دیگری کمی تفاوت دارد . سبکترین آنها بنزین است که برای سوخت موتور بکار می رود و سنگینترین آنها گریس و روغن موتور است که برای نرم و روان کردن قسمتهای مختلف ماشین و موتور مورد استفاده قرار می گیرد . در لایه های زیرین زمین ، انواع زیادی از نفت مایع با یکدیگر مخلوط می شوند و ماده درهم و برهمی به نام نفت خام بوجود می آورند . این همان مایعی است که با پمپ از داخل زمین به چاههای نفت کشیده می شود .
نفت چگونه پدید آمد ؟ نفت از بقایای موجودات بسیار ریزی بنام پلانکتون پدید آمده است . پلانکتونها ، حدود 600 میلیون سال پیش ، یعنی از دوره پرکامبرین در کناره دریاها زندگی می کردند . هنگامی که این موجودات می مردند ، با گل و لای همراه آب رودخانه به درون دریاها می رفتند و ته نشین می شدند . مواد رسوبی لایه به لایه روی هم انباشته می شدند ؛ وزن و فشار لایه های بالایی ، مواد رسوبی طبقات زیرین را فشرده و متراکم می کرد . توده موجودات ذره بینی ، بین لایه ها ، بر اثر عمل باکتریها و حرارت طی زمانی نامعلوم تغییر شکل داده و بصورت نفت و گاز در آمده است . امروزه نفت و گازی که از بقایای همان موجودات پدید آمده ، در خلل و فرج بعضی از لایه های رسوبی یافت می شود . پس دانستیم که نفت از موجودات زنده ذره بینی پدید آمده اما نباید تصور کرد که این تغییر ، ناگهانی صورت گرفته ؛ بلکه بر اثر عمل تدریجی باکتریها و یک رشته فعل و انفعالات ، اجساد این موجودات بصورت نفت درآمده است . طی دورانهای گذشته ، فشارهای شدید داخل ، لایه های زمین را به طرف بالا حرکت داده و این تغییرات ، بین لایه های زمین فضاهایی بوجود آورده است و نفت در آن فضاهای خالی جمع شده است . جنس لایه هایی که نفت در آن جای گرفته ، بیشتر از سنگهای آهکی و شنی منفذدار و متخلخل است . در این لایه های منفذدار ، آب و نفت و گاز به ترتیب وزن مخصوصشان روی هم قرار گرفته اند. آب که از همه سنگینتر است زیر می ماند ، نفت روی آب و گاز روی نفت انبار می شود . جستجو برای نفت بشر از قرنها پیش به وجود نفت پی برده بود و این ماده روغنی شکل از دیر باز مورد استفاده پیشینیان بوده است . در اوایل پیدایش صنعت نفت ، آثار و علائم سطحی زمین از قبیل تراوش گاز ، نفت و یر به سطح زمین ، به جویندگان نفت کمک کرد تا منابع زیر زمینی را کشف کنند . به این ترتیب که هر جا این آثار و علائم را مشاهده می کردند ، در کنار آن چاهی می زدند و اگر به نفت می رسیدند ، آن را استخراج می کردند . اما کم کم متوجه شدند که شناسایی وضع لایه ها ، کمک موثری به کشف نفت می کند . از این پس خواص فیزیکی و شیمیایی لایه ها نیز مورد مطالعه قرار گرفت . امروزه اکتشاف چاه نفت بوسیله یک رشته عملیات گوناگون زمین شناسی و فیزیکی صورت می گیرد . مانند عکس برداری ، نقشه برداری ، نوسان سنجی ، ثقل سنجی و حفر چاه برای نمونه گیری از خاک . بدست آوردن نفت تنها راه مطمئن که ثابت می کند یک منطقه حتماً نفت دارد ، حفر چاه است . اولین چاهی که در یک منطقه حفر می شود ، "چاه اکتشافی" نامیده می شود . حفر چاه اکتشافی ممکن است خیلی گران تمام شود . زیرا همانطور که گفتیم تنها یک دهد چاه های اکتشافی ، ارزش استخراج و بهره برداری دارند . گاه برای گروه اکتشاف سفرهای دورو درازی پیش می آید . ممکن است لازم باشد قسمتهایی از جنگل را صاف کند یا باتلاقهایی را خشک کند و جاده بسازند . برای حمل وسائل و لوازم سنگین حفاری به نقطه مورد نظر ، جاده محکمی ساخته می شود این جاده باید بتواند کامیونهای بزرگ با بارهای سنگین را تحمل کند . در مواردی که محل مورد نظر از شهر و آبادی دور باشد ، برای رساندن غذا به کارکنان و نقل و انتقال ایشان ، یک فرودگاه کوچک ساخته می شود برای تأمین آب نیز ، چاه حفر می شود . برای شروع کار ، محل نصب دکل باید با سیمان ، زیرسازی و پی ریزی شود که تحمل دکل پولادی و صحنه حفاری را داشته باشد . صفحه گردنده و منجنیق روی صحنه حفاری نصب می گردد . منجنیق برای کندن چاه های عمیق بکار می رود و حدود 500 تن قدرت دارد . دکل حفاری ستونی پولادی به بلندی 40 متر است . یک لوله چهار پهلوی 12متری از وسط دکل ، درست روی سوراخ وسط صفحه گردنده آویزان است . تیغه مته را به نوک این لوله می بندند و بعد آن را از سوراخ وسط صفحه گردنده فرو می برند تا به زمین برسد . موتورها صفحه گردنده و صفحه گردنده ، لوله و لوله ، مته را می چرخاند . به این ترتیب تیغه مته زمین را می شکافد و فرو می رود . گاه ممکن است برای رسیدن به نفت ، پنج یا شش کیلومتر حفاری شود . همه چاه ها روی خشکی حفر نمی شوند ؛ بلکه امروزه حفاری در دریا نیز توسعه زیادی یافته و برای این کار اسبابهای مخصوصی ساخته اند . سکوهای فولادی را روی آب دریا قرار می دهند . دکل و سایر وسائل چاه زنی را روی این سکو نصب می کنند و از آنجا تنه حفری را به ته دریا می فرستند . چاه را حفر می کنند . در حفاری های دریایی وسائل و تجهیزات لازم را بوسیله قایق و هلیکوپتر به افراد می رسانند . تاکنون صدها چاه در دریا حفر شده و طبق یک ارزیابی ، در آینده ای نه چندان دور ، نیمی از نفت دنیا از حفاری های دریایی بدست خواهد آمد . حفاری برای نفت تیغه مته ای که برای حفاری استفاده می شود از استیل ویژه ای ساخته شده است که ممکن است به آن الماس متصل کرده باشند . برای حفاری در انواع صخره ها مته های متفاوتی بکار می رود . یک دستگاه حفاری می تواند در یک ساعت از هزار متر صخره نرم عبور کند ؛ اما بعضی از صخره ها آنقدر سخت هستند که عبور از صد میلی متر آن ممکن است یک ساعت طول بکشد . موتور بالای چاه نفت ، دستگاه حفاری را در هر ثانیه چند صد بار می چرخاند . اصطکاک با صخره ها مته را خیلی داغ می کند . برای سرد کردن آن و همچنین بیرون کشیدن خرده سنگهای تراشیده شده از دل زمین ، از گل مخصوصی بنام گل حفاری استفاده می کنند . گل حفاری از گل و آب و بعضی مواد شیمیایی تهیه شده است . در قسمت بالایی لوله چهار پهلو که به قرقره دکل آویزان است ، کاسه گردنده ای قرار دارد . گل حفاری را از درون این کاسه گردنده به درون لوله چهار پهلو می فرستند . گل بر اثر فشار زیاد از درون لوله به سر مته می رسد . سر مته دارای سوراخهایی است که گل از آن عبور می کند . وقتی ل به ته چاه رسید ، خرده سنگهای تراشیده شده را با خود بالا می آورد . گل حفاری علاوه بر بیرون کشیدن خرده سنگهای تراشیده شده و خنک کردن سر مته ، فواید دیگری هم دارد . یکی اینکه ستون گل حفاری به دیواره چاه فشار می آورد و مانع ریزش آن می گردد . دیگر اینکه بدنه چاه را اندود می کند و سوراخهای آنرا می گیرد . و در مواقعی که مته در اعماق زیاد به لایه گاز یا نفت می رسد ستون گل مانع می شود که گاز ، نفت یا آب به درون چاه راه یابند . همانطور که دستگاه حفاری ، عمق بیشتری را طی می کند باید لوله های بیشتری به آن اضافه کرد . لوله اول را که از نوع مخصوص و دارا دیواره کلفتی است ، گردن مته می گویند . هر یک از لوله ها 9 متر بلندی دارد . طرز به هم بستن این لوله ها و سر مته مثل به هم بستن پیچ و مهره است . رشته دندانهای این پیچ و مهره ها طوری ساخته شده که خراب و هرز نشوند و به هم بستن آنها آسان باشد . پس از اینکه مدتی از حفر چاه گذشت تیغه مته سائیده و فرسوده می شود و باید آنرا عوض کرد . قبل از بیرون کشیدن لوله ها و باز کردن تیغه مته باید دیواره چاه را آستر کنیم . برای آستر کردن چاه ، لوله ای فولادی در چاه می گذارند و فاصله بین لوله و دیواره چاه را از پایین به بالا به کمک تلمبه با سیمان پر می کنند تا مستحکم شود . در قسمت بالای لوله که کمی از لبه چاه بیرون است ، تعدادی شیر پیچ بزرگ نصب می کنیم . این شیر پیچها زیر سکوی حفاری قرار می گیرند و به همین جهت است که سکو در حدود 8 متر بالاتر از سطح زمین قرار دارد . با کار گذاشتن لوله آستر در چاه ، دهانه چاه تنگ تر می شود و برای ادامه حفاری باید تیغه مته کوچکتری بکار ببریم . کار یک چاه نفت ممکن است با یک تیغه 6/0 متری شروع و در انتهای حفاری قطر چاه تنها 1/0 آن باشد . پالایشگاه نفتکشها و خطوط لوله ، اغلب برای حمل نفت خام از منطقه نفت خیز به یک پالایشگاه مورد استفاده قرار می گیرند . نفت خامی که از چاه بدست می آید ، یک مخلوط تیره چسبناک از انواع مختلف نفت است . این مخلوط ممکن است شامل ناخالصیهایی مانند سولفور باشد ، کار پالایشگاه این است که نفت خام را پخته و از آن مواد گوناگون مانند بنزین ، نفت سفید ، روغن ، قیر ، گریس و مواد بسیار دیگری تهیه کند . نفت خام مناطق مختلف با یکدیگر تفاوت دارد ؛ ولی با تمام این تفاوت ، می توان آنها را به سه دسته اصلی تقسیم کرد : نفت خام پارافینی ، نفت خام قیری و نفت خام مخلوط از این دو . در پالایشگاه تمام ترکیبات نفت خام ، جدا شده و در جریان عملیات شیمیایی خاصی قرار می گیرند . یک پالایشگاه حدود ده میلیون تن نفت خام پالایش می کنند عجیب به نظر می رسد که یک پالایشگاه نفت با آن همه برجهای بلند فلزی و کیلومترها لوله کشی ، کارکنان کمی دارد . همه مراحل پالایش از یک اتاق کنترل می شود ، که به آن اتاق کنترل مرکزی می گویند . اتاق کنترل ، شامل دستگاههایی است که به یک کامپیوتر مربوط هستند . وضعیت دستگاهها به کامپیوتر اعلام می کند که چگونه جریان پالایش را کنترل کند بقیه دستگاهها نیز نشان می دهد که در قسمتهای مختلف پالایشگاه چه می گذرد . یک پالایشگاه تولیدات زیادی دارد . از روغنهای خیلی سنگین که برای روغن کاری دستگاهها و ماشینها استفاده می شود تا روغن های خیلی سبک مثل نفت چراغ که به عنوان سوخت از آن استفاده می کنند . بعضی از این محصولات مانند پروپان و بوتان آنقدر سبک هستند که به راحتی به گاز تبدیل می شوند . به همین دلیل آنها را تحت فشار نگه می دارند تا به صورت مایع باقی بمانند . در این حالت آنها را گاز مایع می نامند که با علامت اختصاری ( L.P.G ) نشان داده می شوند . محصولات مختلف پالایشگاه در مخزنهای متعدد انبار می شوند . بعضی دوباره در اندازه های کنترل شده ، با یکدیگر مخلوط می شوند تا نفت های مخلوط بدست آید . پالایش نفت مراحل زیادی دارد که برای هر مرحله آن وسایل و دستگاههای خاصی لازم است . پالایش نفت سه مرحله عملیات عمده و اساسی دارد که عبارتند از : جداسازی ، تبدیل و صاف کردن . جداسازی نفت
نفت خام شامل هزاران نوع مختلف از ترکیب هیدروژن و کربن است که به طرق گوناگون گرد هم آمده اند . هر کدام از این ترکیبات در حرارتهای مختلف به جوش می آیند . برای جدا سازی آنها ، نفت خام را حرارت می دهند و تقطیر می کنند . تقطیر یعنی جوشاندن و تبخیر یک مایع و دوباره سرد کردن و برگرداندن بخار به حالت مایع . برای انجام عمل تقطیر ، از برج تقطیر استفاده می شود . نفت خام در کوره ای در پایین برج می جوشد . حرارت کوره در حدود 400 درجه سانتیگراد است و این حرارت باعث می شود مقدار زیادی از نفت به گاز تبدیل شود . جنس برج تقطیر استیل ، بلندی آن 45 متر و عرض آن 7 متر است . داخل برج مانند یک ساختمان بلند ، به طبقات مختلفی تقسیم شده است . هر یک از طبقات ، در یک درجه حرارت یکنواخت باقی می ماند . درجه حرارت درجات پایین برج از طبقات بالا بیشتر است . هر طبقه چندین سوراخ دارد که با سرپوشهای کوچکی به نام کلاهک پوشانده شده است . دمای طبقات بالاتر برج کمتر از دمای طبقات پایین است . در هر طبقه نوع بخصوصی از نفت جمع می شود . گریس و روغنهای سنگین در پایین برج باقی می مانند . بار روغن روان کننده در طبقه بعدی جمع می شود . نفت چراغ همراه بنزین به طرف بالا می رود . نفت چراغ حتی از بنزین نیز بالاتر می رود . تنها گازهای بسیار سبک به بالای برج می رسند . محصولات جمع آوری شده در هر طبقه
از مصرف برق در بچگی و خردسالی اینقدر یادم هست که پدرم خیلی در روشن ماندن لامپ در جایی که حضور نداشتیم حساس بود. حتی در جایی هم که حضور داشته و مشغول کاری بودیم یا جمع در آنجا بود، در میزان لامپ روشنایی دقت می کرد و اگر دو یا سه لامپ روشن بود، حداقل یکی از آنها را و در بعضی موارد دو تای آنها را خاموش می کرد. ضمناً این را هم بگویم که پدرم برق کار و اصطلاحاً استاد برقکاری هم بود و یک مدت کوتاهی توی این کار شاگردی کرده بود. در مورد وسایل برقی هم که آن زمان خیلی نبودند با وسواس و گاهی با ناراحتی و عصبانیت، عتاب و خطاب می کرد که؛ این دستگاه را اینقدر روشن نکنید! یا فکر پول برق را هم می کنید!؟ این پرمصرف است! آن برق زیادی می خورد و ممکن است یخچال یا تلویزیون را بسوزاند! ...!
این صرف انرژی پدر برای کنترل مصرف برق، گاهی انرژی بیشتری را از خود او و خانواده می گرفت.
اکنون در عصر و نسلی دیگر در خانواده خود نگاهی متفاوت به مصرف برق دارم. به همین جهت کمی به این عادات و فرهنگ مصرفی خود رجوع می کنم و یک تحلیل و برخی آمار را با هم مرور خواهیم کرد.
چرا ما در گذشته اینگونه نسبت به مصرف برق کنش و واکنش داشتیم؟ آیا مصرف برق معیار سنجش متناسب با سلیقه است؟ یا استانداردی از این استفاده وجود دارد؟
استانداردها از مصرف خانگی، صنعتی و کشاورزی چگونه است؟ و جایگاه و شرایط کشورمان در این بین چگونه است؟ آیا تولید مناسب در صنعت برق داریم؟ بهره وری در این تولید و مصرف چگونه است؟
سوالاتی از این دست در ذهن هر فردی در مواجه با این موضوع، فکرش را مشغول خواهد کرد.
عدم سواد کافی در شناخت و تشخیص؛ اندازه ، ماهیت، کیفیت و بهره وری بسیاری از پدران و بزرگان ما را در برخورد با شیوه استفاده از این انرژی دچار اشتباهاتی برای عکس العمل مناسب می کرده است. ضمن اینکه خلأ رسانه ای و آموزشی در این بین به خوبی دیده می شده است. فقدان تجهیزات و امکانات مناسب در صنعت برق از دیگر کاستی ها شمرده می شود. مدیریت مصرف نیز بسیار نا مناسب در سطح مدیریت دولتی و تولیدی وجود داشت که اکنون به دلیل توجهات دنیای تکنولوژیک و ضرورت کنترل مصرف به وضع مطلوبتری رسیده ایم. گذشتگان بر حسب سنت مصرف سوخت های فسیلی و مصرف برخی کالاهای حجمی و وزنی، ارزیابی خود از مصرف برق را به این اشکال انجام می دادند. این موجب می شد که از اصل ماجرا بی خبر باقی بمانند.
ماجرا چه بود؟ و چیست؟
در مصارف خانگی؛ استفاده از لامپ رشته ای(تنگستن) برای روشنایی رایج ترین و پرکاربردترین لامپ روشنایی در چند دهه گذشته کشور بود. لامپی که در تولید نور با پرت بسیار بالایی با تولید گرما بیش از یک چهارم انرژی را به همین راحتی از دست می دهد. لامپی که به یاد دارم در برخی مواقع که به نفت و گازوئیل یا زغال دسترسی نداشتیم و یا بخاری برقی (که این نیز خود از داستانهای دیگر در قصه غصه این معضل است) منزل خراب شده بود، بعنوان گرم کننده کرسی خانه از آن استفاده می کردیم. این در حالی است که لامپ های فلورسنت(مهتابی) نیز در بازار وجود داشته و عرضه می شده است. عدم بینش کافی در تفاوت ساختاری و صرف انرژی این دو نوع لامپ در حداقل سی سال گذشته که بیشتر آن دوران را خود به یاد دارم و به عنوان شاهدی شهادت می دهم، باعث اقبال عمومی به سمت خرید و استفاده از لامپ رشته ای باشد، چرا که قیمت ارزانتری نسبت به لامپ فلورسنت(مهتابی) داشت و نصب و استفاده از آن نیز راحت تر بود. با یک سیم کشی ساده در وسط و بالای هر مکانی مزین و سوار بر کمان(سینوس) صعودی مصرف برق جامعه شد. عدم توجه به تبیین این اختلاف و ظرافتها، فرصت توضیح این مهم که هزینه مصرف لامپ انتخابی مصرف کننده در یک مدت معین چند برابر قیمت لامپ فلورسنت(مهتابی) که به ظاهر گرانتر می نمود، می شده است.
در مدیریت مصرف منزل نیز سرپرست و بزرگ خانواده دچار مشکل تحلیل بود. امر به عملی می شد که به ظاهر صرفه و در حقیقت موجبات اتلافی که لزوم اتمام آن عمل بود را فراهم می کرده است.
البته اکنون نیز در شرایط آرمانی قرار نداریم. وضع از آن بعد تغییر کرده است که اطلاع عمومی از مصارف و کیفیت مصرف بالا رفته و دستگاهها و لامپ های مصرفی برقی با توجه به راندمان مصرف و به عبارتی برچسب انرژی در دسترس است. اما فرهنگ استفاده بهینه از این انرژی هنوز در پیچ و خم تغییر نگرشها که بعضاً سالها برای دگرگونی آن وقت لازم است، به کندی پیش می رود.
برخی ناهنجاریها در استفاده ناصحیح، مخفی و قاچاق در مصارف خانگی که بیشتر در حاشیه شهرهای بزرگ دیده می شود از مواردی است که هیچگونه کنترل مصرف در آن وجود ندارد.
استفاده از بعضی بخاری های برقی با المنتهای برقی بسیار پرمصرف جهت تأمین گرما نوعی مصرف نا مناسب در مصارف خانگی است. این موضوع در مورد وسایل و دستگاه های خوراک پزی نیز صدق می کند. به عنوان نمونه در خوابگاه دانشجویی دورن دانشگاه به یاد دارم که جهت راحتی بعضی از دوستان و حتی اتاق خود ما یک اجاق با المنت های گرمایی با مصرف فوق العاده داشتیم. که با استفاده از آن آب کتری را جوشاندیده و غذا پخته و یا گرم می کردیم. مصرف این اجاق به حدی بالا بود که نوسان برق خوابگاه در هنگام اتصال به برق قابل مشاهده بود.
مصارف تجاری؛ از جمله مصارفی در جعبه مصرفی این انرژی پاک است که به لحاظ عادت و رفتار در جلوه و جلا دادن به کالای عرضه شده در بین برخی کسبه برای قلب واقعیت و یا نمایش آن زاویه ای از ظاهر که جذاب تر است، مقاومت و تعصب محکمی در بین این قشر مصرف کننده بوجود آورده است که به هیچ وجه مایل به حذف برقی لامپها که بهتر است بگوییم پروژکتورهای روشنایی مدادی، خورشیدی و ... نمی باشند. لامپهایی که در برخی از انواع آن به میزان مصرف یک روستا برق استفاده می کنند.
مصرف برق در صنعت؛ کارخانجات و صنایع و معادن نیز از مصرف کنندگان عمده برق در کشور به شمار می روند. هر چند هزینه دریافت شده متفاوت و بالایی را ممکن است بپردازند،اما نکته مهم این است که پرت انرژی در اینگونه مصارف نیز بالاست. کارخانجات دولتی در این بین گاهاً بدون توجیه اقتصادی در حوزه مصرف برق نیز دچار افراط زیاد شده و به دلیل کم اهمیت یا بی اهمیت بودن بهره وری در این گونه صنایع بدلیل عدم نظارت و مدیریت مناسب، به جولانگاهی برای هدر رفت تبدیل می شود. فرسودگی برخی کارگاه ها و کارخانجات قدیمی که با تغذیه برق فعالیت می کنند باعث کاهش راندمان مصرف می شود.
مصرف برق در ساختمان های، مکانها و معابر عمومی و گروهی؛ این نوع مصرف با مدیریت ناصحیح نور پردازی و روشنایی در طراحی و اجراء شروع شده و با کنترل و نظارت ضعیف در مصرف نهایی به انتها می رسد. عدم تناسب در روشنایی مکانها با موضوع فعالیت نیز از مواردی است که در برخی نمونه های ساختمانهای آموزشی، ورزشی، تفریحی و خدماتی دیده و گزارش می شود.
تولید برق در کشور؛ با نوسانات در مدیریت و برنامه ریزی همراه بوده است. اما در این کش و غوص در دو دهه اخیر به نتایج بهتری نائل آمدیم. قبل از آن کشور وابسته شدید به تولید برق در نیروگاههای با سوخت فسیلی که تولید محدودی نیز داشتند بود. در دهه هفتاد و با اتمام دفاع مقدس با سرمایه گذاری در بخش نیروگاههای آبی و خرید و توربین های مورد نیاز گام مهمی در جهت تولید برق از آب برداشته شد. هر چند کماکان این نسبت تولید قابل توجه نیست، اما با توجه به تربیت نیروی متخصص، و فعالیتهای صورت گرفته در این بخش جای امیدواری است برخی از سدهای کشور که قابلیت نصب توربین را دارند بتوانند به مدار تولید برق کشور مدد کنند. با وجود تلاش فراوان در 35سال اخیر جهت استفاده از برق هسته ای هنوز موفق به بهره برداری اولین نیروگاه برق هسته ای خود در بوشهر نشده ایم. با این حال پیشرفته های تحسین برانگیز دانشمندان جوان کشور در این حوزه، افق روشنی از بهره گیری این منبع تولید انرژی(برق) سالم و پاک در بین مدیران صنعت برق کشور ایجاد کرده است. انرژی هسته ای ضمن کاربرد در بسیاری از صنایع کمک شایان توجهی می تواند به تأمین برق مورد نیاز کشور کند. با وجود لزوم انجام سرمایه گذاری فراون در این بخش، میزان بهره وری و نوع انرژی تولیدی آن بحدی است که تمام کشورهای جهان را به استفاده از این نیروگاهها برای تأمین برق خود ترقیب کرده است. تا جایی که فرانسه بیش از نیمی و در برخی آمار تا هفتاد درصد برق مصرفی خود را از طریق نیروگاههای هسته ای تأمین می کند. در کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، روسیه، هند، چین، آلمان و انگلستان نیز با یک نسبت پایین تری در حال بهره برداری از نیروگاههای هسته ای برای تولید برق بوده و سرمایه گذاری های بسیاری در این بخش علاوه بر این کشورها در دیگر کشورهای جهان برای استفاده از برق و دیگر محصولات توجیه پذیر صورت گرفته است.
توزیع برق در کشور؛ ضمن فرسودگی بسیاری از تأسیسات که موجب اتلاف انرژی فراوانی است، دچار کاستی هایی در مدیریت و اجراست. این موضوع به برنامه ریزی درازمدت کشور در صنعت برق بر می گردد که با تخمین های غیر واقعی و عدم پیش بینی برخی از پارامترهای زمانی، مکانی و اقلیمی، کشور را متحمل صرف هزینه زیادی کرده و می کند. 25 درصد هدر رفت برق در شبکه توزیع کشور حاکی از عمق این مشکل است.
جمع بندی؛ با توجه به شرح ماوقع مصرف برق در کشور، همه این پارامترهای دخیل در یکه تازی ایران بعنوان بزرگترین تولیدکننده، بزرگترین مصرف کننده و بزرگترین هدر دهنده برق در منطقه هستند. کشوری که نوزدهمین کشور مصرف کننده برق در جهان بشمار می آید.
در پایان باید گفت؛ تمام موارد مطرح شده از زاویه نقادی و به جهت بهبود وضعیت مصرف برق، این انرژی پاک (اما گران) است. و این نادیده گرفتن تلاشها و برنامه ریزیهای مدیران و دستندرکاران صنعت برق کشور نیست. به خصوص در دهه اخیر با تلاش فراوانی که در جهت تغییر الگوی مصرف در تمام ابعاد، هزینه و صرف وقت شده است. نتایج آن هر چند به کندی اما در حال حصول به وضعیتی مناسب تر است. به امید تحول واقعی و آرمانی در فرهنگ تولید و استفاده برق با بهره وری بالا، که در سایه تغییر در الگوی مصرف در تمام بخش ها و ارتقاء مولدهای نو تولید برق و دگرگونی و نوسازی در شبکه توزیع برق فراهم خواهد شد.
برای گرفتن عکس ابتدا باید از دوربین عکاسی استفاده کرد .
دوربین از شش قسمت اصلی تشکیل شده است .
1-بدنه 2-تاریک خانه 3-لنز 4-دیافراگم 5-سرعت شاتر (کلید)
1-بدنه : بدنه قسمت اصلی دوربین است که سایر قسمت های دوربین روی آن نسب شده است و جنس آن معمولاً از فلز و پلاستیک است .
2-تاریک خانه : تاریک خانه در داخل بدنه دوربین می باشد که درب دارد و فیلم در داخل آن قرار می گیرد .
3-لنز : لنز در واقع چشم دوربین می باشد و در چند نوع است لنز نورمال – لنز واید و لنز تله –لنز تله رخ و غیره .
4-دیافراگم : دیافراگم که بعد از لنز قرار می گیرد و در نورهای مختلف قابل تغییر است و به دلیل این که فیلمی که داخل دوربین است باید به اندازۀ نورمال نور بگیرد در دوربین دیافراگم را طراحی شد .
در یک زمان ثابت (سرعت) اگر نور کم باشد باید دیافراگم باز گردد و اگر نور زیاد باشد دیافراگم را باید بست .
5-سرعت : سرعت که معمولاً بین تاریکخانه و سطح فیلم قرار دارد زمان بازو بست دیافراگم تنظیم می کند زمان باز و بست سرعت مانند دیافراگم بستگی به نور دارد یعنی اگر نور زیاد باشد سرعت را باید بالا برد و مورد دیگر استفاده از سرعت سوژه مورد نظر برای عکس گرفتن است اگر سوژه در حال حرکت باشد باید سرعت عکس گرفتن از سرعت سوژه بیشتر باشد و یک مورد دیگر که می شود بین دیافراگم و سرعت به صورت مساوی تغییر داد یک عکس را با سرعت عکس گرفته شده را می توان با تغییر عکس گرفت که معمولاً هر چه دیافراگم بسته باشد عمق میدان دید بیشتر می شود.
6-شاتر(کلید) شاتر که پس از تنظیم دوربین و انتخاب کادر و زاویه متناسب شاتر را فشار می دهیم تا دیافراگم و سرعت دوربین عمل کنند و عکس گرفته شود.
قبل از چاپ عکس توسط دستگاه باید ابتدا عکس هایی که توسط دوربین گرفته شده باید اول توسط دستگاه ظهور ظاهر شود سپس تبدیل به عکس شود.
چگونگی کار دستگاه ظهور:
قسمت اول بعد از شماره زدن و آمادگی فیلم برای ظاهر کردن از وسیله ای به نام لیدر استفاده می شود. لیدر از معنای به دنبال خود کشاندن بدست آمده است . بعد از چسباندن فیلم به لیدر-لیدر را داخل دستگاه کرده .
در ضمن دستگاه ظهور از سه قسمت ورودی – میانی و خروجی تشکیل شده است .
قسمت اول : که همان وارد کردن فیلم به داخل دستگاه است .
قسمت دوم : قسمت درونی یا میانی است که فیلم طی گذشتن از میان داروها ظاهر می شود و مهمترین این قسمت است که در زیر به آن اشاره می شود.
قسمت سوم : خشکن و خروجی است که فیلم در این مرحله برای چاپ حاضر است .
قسمت دوم یا میانی دستگاه ظهور از سه نوع دارو یک منبع آب تشکیل شده است . داروها عبارتند از 1-دولوپ Devloop 2- بلیج Blech 3-فیکسر Fikceer
فیلم در ابتدا که وارد دستگاه می شود وارد داوویی به نام دولوپ می شود و فیلم باید به مدت 90 ثانیه در درون آن بماند که دمای این دارو باید 90 درجه باشد . بعد از گذشتن از این دارو باید داخل دارویی به نام بلیج می شود . این دارو رنگ فیلم را ثابت می کند و نمی گذارد فیلم کم رنگ یا پررنگ شود . مدت زمان ماندن در این دارو 36 ثانیه است بعد از گذشتن از این دارو وارد دارویی به نام فیکسر می شود . این دارو قسمت هایی از فیلم را که توسط دوربین در هنگام عکس گرفتن نور دیده را نگاتیو می کند مدت زمان ماندن در این دارو 36 ثانیه است .
بعد از این مرحله داخل آب می شود که آب با محلولی به نام استابلیزر مخلوط شده است که حالت شویندگی دارد . و 5/1 دقیقه در این مرحله باقی می ماند مرحله چهارم خشک کردن فیلم است که بعد از شستشو وارد خشک کن دستگاه شده که دمایی بین 60 درجه دارد . در این هنگام فیلم آماده برای چاپ است .
در ضمن ضایعات قسمت فیکسر تشکیل شده است از آلیاژهای نقره که می توان با استفاده از دستگاههای مخصوص آن را به نقره تبدیل کرد .
البته لازم به ذکر است که دیگر مصرف فیلم و دروبین های عکاسی قدیمی به دلیل پیشرفته علم و تکنولوژی و آمدن دوربین های دیجیتال پیشرفته و حتی گوش هایی که در آنها دوربین طراحی شده است کم شده و کمتر کسی از این گونه فیلم ها استفاده می کند . در سالها گذشته باید برای چاپ این گونه فیلم ها از دستگاههایی که مخصوص چاپ عکس آنالوک بودند استفاده می کرد ولی با پیشرفت علم و تکنولوژی دستگاهها دیجیتالی طراحی شده است که علاوه بر چاپ عکس های دیجیتال عکس های آنالوگ را از روش اسکن کردن چاپ می کند.
دستگاه چاپ دیجیتال :
انواع گوناگون دستگاههای چاپ دیجیتال در بازار وجود دارد . ولی دستگاهی را که برای شما معرفی می کنم مدل آن QSS-2901 می باشد .
این دستگاه مانند هر دستگاه کامپیوتری دیگر تشکیل شده است از سه قسمت ورودی – میانی و خروجی .
قسمت ورودی که همان مانیتور دستگاه است برای دریافت عکس ها از آن استفاده می شود . و شامل گزینه های Start برای باز کردن عکس مورد نظر استفاده می شود.
قسمت Dis Play table که در آن سایز کاغذ معرفی شده است . و سایز کاغذ را از این قسمت انتخاب می کنیم .
در این صفحه مانیتور قسمتی است به نام F که تمام برنامه های نرم افزاری که برای این دستگاه معرفی شده است در این قسمت است بعد از کلید کردن روی این گزینه گزینه های زیر را مشاهده می کنیم .
Menu
لامپ را خاموش و روشن می کند . Scanner lampe on/off
درایو را خاموش و روشن می کند . Processor Drire on/off
کاغذ را حرکت می دهد . Rewind Paper
همین گونه که می بینیم مهمترین این گزینه ها گزینه Menu می باشد که عبارتند از :
برای خاوش کردن دستگاه استفاده می شود. Close Down checks
Pricing sheet Reissue
تعداد چاپ های روزانه را نشان می دهد . Daily totals
از کاغذ برای تنظیم رنگ تست می گیرد به صورت روزانه Daily setup
از کاغذ برای تنظیم رنگ به صورت هفته است تست می گیرد . Weekly setup
رنگ مانیتور را تست گرفته و تنظیم می کند. Monthly setap
اگر بخواهیم از کاغذ با سایز دیگر تست بگیریم از این قسمت استفاده می کنیم .
Emulsion Number change
نور لامپ را تنظیم می کند. Setup (lamp change)
برای تمیز کردن uniform maty,bead استفاده می شود. MLVA head cleaning
AFC Cleaning
اگر خواستیم برای کاغذهایی که در اختیار داریم سایز جدیدی را معرفی کنیم از این گزینه استفاده می کنیم . Extension
لازم به ذکر است که گزینه MLVA head cleaning از اهمیت ویژه ای برخوردار است که اگر روی آن کلیک کنید گزینه های آن را مشاهده می کنید که شامل این ها هستند
Head دستگاه را تمیز می کند head-cleaning
Brush cleaning
Pressure Guide cleaning
فیبر نوری و لنزها را تمیز می کند . Uniformity (Calibratoy)
نکته : اگر head دستگاه را هر چیز روز یک بار تمیز نکنیم در عکس خطهایی ایجاد می شود.
Start : در قبل اشاره ای به این قسمت از دستگاه شد . حالا به طور کل این قسمت را توضیح می دهیم :
بعد از کلیک روی دکمه Start پنجره ای باز می شود که شامل دوگزینه است .
با انتخاب یکی از این گزینه ها به قسمت چاپ منتقل می شود . که می توانیم با ok کردن این قسمت بعد از انتخاب پوشه مورد نظر عکس مربوطه را مشاهده نماییم . عکس در پنجره ای باز می شود که از چهار قسمت تشکیل شده است . قرمز – آبی – زرد –time
که می توانیم با استفاده از مووس آن رنگ ها را کم یا زیاد کنیم و عکس را با رنگ مطلوب و مورد نظر تنظیم نماییم .
قسمت میانی – درونی
بعد از تنظیم رنگ روشنایی و پررنگی عکس کلید yes را فشار داده از این قسمت به بعد عکس وارد مرحلۀ چاپ می شود . یعنی قسمت میانی دستگاه که تشکیل شده است از فیبر نوری – لنزها و ... وقتی کاغذ برش می خورد و وارد قسمت چاپ می شود . در برابر دستگاه پرینتر که توسط دستگاه فیبرنوری به آن متصل است قرار می گیرد . در این قسمت نور به صورت نگاتیوی یا منفی منتقل می شود . نور به کاغذ برخورد می کند و عکس در آن نقش می گیرد . عکس توسط غلطک ها داخل دارو قرار می گیرد . در این قسمت نیز باید عکس از سر دارو عبور کند مانند دستگاه ظهور فیلم داروی اول داروی Develoop است که عکس به مدت 40 ثانیه با دمای 40 درجه در آن باید بماند .
در دستگاه چاپ دو داروی بلیچ و فیکسر با هم مخلوط هستند برعکس دستگاه ظهور که جدا از هم بودند.
در مرحلۀ دوم عکس وارد بلیچ و فیکسری با هم مخلوط شده می شود به مدت 60 ثانیه و با دمای 35 درجه
در مرحلۀ سوم عکس وارد آب که با محلول استابلیزر مخلوط است می شود به مدت 100 ثانیه و دمای 35 درجه
بعد از گذشتن از آب وارد خشک کن شده و عکس خشک می شود و از دستگاه بیرون می آید . که این قسمت مرحلۀ خروجی دستگاه است .
مقدار تقویت هر دارو برای هر فیلم به این گونه است .
- جرأت ورزی یکی از مهم ترین مهارت های زندگی است که به افزایش اعتماد به نفس خودمان و جلب احترام دیگران منجر می شود.
- خیلی از آدم ها در رویارویی با مشکلات زندگی ناتوان اند و در مقابل، عده دیگری می توانند از این مشکلات به آسانی عبور کنند و به کسانی تبدیل شوند که ما به آنها می گویند آدم های موفق.
آیا جرأت ورزی قابل آموزش است ؟؟؟؟!
روان شناسان با بررسی زندگی همین آدم ها به فرایندهای مشابهی دست پیدا کردند. تحت عنوان «راهبردهای مقابله ای» و مشاهده کردند که این راهبردها یک ویژگی مهم دارند:
می شود آن را آموزش داد.
مهارت نه گفتن یا جرأت ورزی
جرأت ورزی چیست؟
جرأت ورزی توانایی ابراز خود و احقاق حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است. عمل به شیوه جرأت ورزی به شما اجازه می دهد تا اعتماد به نفس را در خود حس کنید و موجب برانگیختن حس احترام دوستان و آشنایان شوید.
جرأت مندی امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش می دهد و به شما کمک می کند تا در باره خودتان احساس بهتری داشته باشید و بر موقعیت های روزمره، تسلط بیشتری پیدا کنید. جرأت ورزی رابطه تنگاتنگی دارد با حقوقی که ما به عنوان یک فرد برای خودمان در نظر می گیریم.
من حق دارم که ........
من حق دارم به دیگران بگویم دوست دارم با من چگونه رفتار شود.
من حق دارم افکارم را تغییر دهم، اشتباه کنم و گاه غیر منطقی عمل کنم و البته پیامدهای آن عمل را کاملاً می پذیرم.
من حق دارم خود را دوست بدارم، هرچند می دانم کامل نیستم و گاهی کارهار ا پایین تر از حد توانایی کامل خود انجام می دهم.
من حق دارم روابط مثبت و رضایت بخش برقرار کنم. روابطی که در آن احساس آرامش کنم و آزادم صادقانه احساسم را بیان کنم و حق دارم روابط خود را اگر نیازهایم را برآورده نسازد، تغییر یا خاتمه دهم.
من حق دارم زندگی خود را به هر شیوه ای که خودم می خواهم تغییر و تحول دهم.
من حق دارم مسئول مشکلات دیگران نباشم.
من حق دارم انتخاب های خاص خودم را داشته باشم و دلیلی برای توجیه همه آنها به دیگران وجود ندارد.
جرأت ها و آدم ها
با کمی آسان گیری می توانیم بگوییم آدمها در مورد ابراز حقوقشان در روابط اجتماعی چهار دسته اند:
1. منفعل
این آدمها معمولاً سبک ارتباطی منفعلانه ای دارند. اگر بخواهیم کلمه صریح تری به جای صفت این افراد بگذاریم «بی جرأت» بهترین گزینه است. ما در ظاهر این افراد را فروتن، صبور، از خودگذشته و مهربان می بینیم اما آنها به خاطر این که به دیگران اجازه می دهند به راحتی حقوق و احساساتشان را نادیده بگیرند، همیشه در درون خود ناراحت اند و با خودشان کلنجار می روند.
2. پرخاشگر
این افراد جرآت مندی را با خشونت اشتباه گرفته اند. آنها حقوق خود را به قیمت نادیده گرفتن حقوق دیگران به دست می آورند. پرخاشگرها با منفعل ها یک زوج مکمل ناعادلانه را تشکیل می دهند.
3. پرخاشگر منفعل
این افراد به دلایل مختلف ممکن است احساس خشم یا خصومت نسبت به دیگران را تجربه کنند، اما نه توانایی بیان آن را دارند و نه می توانند این احساس ها را تحمل کنند، مثلاً کارمندی که کار ده دقیقه ای شما را به خاطر احساس خشم از ارباب رجوع های دیگر یا رئیس توی دو ساعت انجام می دهد، نمونه یک فرد پرخاشگر منفعل است.
4. جرأت ورز:
آنها افکار و احساسات خودشان را خود انگیخته و صریح بیان می کنند. این آدمها در عین حال افرادی مورد اعتماد، پذیرا و شونده نیز هستند. آنها اگر با شما مخالف باشند بدون اینکه بی احترامی کنند نظرشان را می گویند.
جرأت ورزی به چه درد می خورد:
علاوه بر این جرأت ورزی در موقعیت های زیر هم به دردتان می خورد:
- تقاضای معقول از دیگران.
- برخورد درست یا مخالف دیگران.
- جلوگیری از تعارضات پرخاشگرانه غیر ضروری.
- اعلام موضع خود در تصمیم های جمعی.
- جرأت ورزی در سه حرکت
برای ورود به دنیای آدم های جرأت ورز لااقل باید از سه مرحله زیر عبور کنید:
- پیش از اعلام موضع.
- اعلام موضع با جمله سه بخشی.
- اعلام موضع در شرایط خاص
پیش از اعلام موضع
ابتدا از موضع خود مطمئن شوید، یعنی مشخص کنید که می خواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویی که برای پاسخ دادن باید کمی فکر کنید. به شخص مقابل بگویید که بداند چه زمانی پاسخ خواهید گفت.
اعلام موضع با جمله سه بخشی
1. بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: این بخش که با کلمه «من» شروع می شود فضا را دوستانه می کند و از پرخاشگرانه بودن جمله تان جلوگیری می کند. همچنین طرف مقابل معمولاً می فهمد که شما علت درخواست و مشکل او را درک کرده اید: «من می دونم که تو واکمن من رو لازم داری ...».
2. بخش استدلالی: در این بخش دلیل یا دلایل تصمیم خودمان را اعلام می کنیم. این دلایل باید تا حد ممکن کوتاه، واضح و روشن باشند. یادتان باشد آوردن دلیل اضافی به ضرر خودتان تمام می شود: اما چون تصمیم گرفتم واکمنم را به کسی قرض ندهم / یا / چون در طول روز به واکمنم احتیاج پیدا می کنم .....».
3. بخش قاطع اعلام تصمیم: خیلی ها به این بخش نمی رسند. در این بخش ما تصمیممان را بدون تعارف اعلام می کنیم: «واکمنم رو به ات نمی دهم».
اعلام موضوع در شرایط خاص
- اگر طرف خیلی سمج بود می توانید از تکنیک های خاص استفاده کنید:
- سی دی خش دار
- قاطعیت پیش رونده
- خلع سلاح
- خود را به خنگی زدن
- عوض کردن موضوع صحبت
1. سی دی خش دار
در این تکنیک که به آن «صفحه خط افتاده» هم می گویند ما دقیقاً مثل یک سی دی آسیب دیده مرتب یک جمله را بی کم و زیاد تکرار می کنیم. شما یک ی دی خش دار هستید که هیچ استدلالی را نمی شوید. زبان بدن شما باید قاطعانه و بدون تغییر باشد.
2. قاطعیت پیش رونده
شما می توانید از یک جمله سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جمله تان را قاطعانه تر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. این تکنیک برای ایستادگی در مقابل دعوت به سیگار و مشروب و مواد مخدر توصیه می شود.
3. خلع سلاح:
همانطور که گفتیم افراد پرخاشگر برچسب زدن و جریحه دار کردن احساساتتان می خواهند به هدفشان برسند. شما بعد از به کار بردن جمله سه بخشی در مقابل این افراد معمولاً می شنوید: «خیلی خودخواهی»
بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید »اگه این کار خودخواهیه آره من خودخواه ام» و او سلاحش را از دست داده است. البته یادتان باشد حتماً مطمئن باشید طرف می خواهد سوء استفاده کند.
4. خود را به خنگی زدن
این تکنیک در مقابل انتقادهای زیاده از حد کاربرد دارد. در مقابل این موقعیت خود را به خنگی بزنید. مثلاً اگر کسی به نحوه کارکردن شما ایرادی غیر منطقی گرفت و گفت «تو کار خودتو بلد نیستی» می توانید زبان بدن ساده لوحانه به خودتان بگیرید، یک لبخند احمقانه بزنید و بگویید: «آره اتفاقاً خودمم فکر می کنم کارمو بلد نیستم!».
5. عوض کردن موضوع صحبت
وقتی شما با چند بار گفتن جمله سه بخشی نتیجه نگرفته اید موضوع صحبت را عوض کنید.
منطقه گردشگری رویین به روستای شکوفههای سیب نیز معروف است و کوچههای پیچ در پیچ آن، نمای قدیمی خانهها و شیب کوچه به کوچه روستا از مشخصات بارز این منطقه است که نظر هر تازه واردی را به خود جلب میکند. بوستان ملی سالوک در اسفراین نیز 17 هزار هکتار وسعت دارد که به لحاظ داشتن تنوع جانوری یکی از مهمترین مناطق حفاظت شده ایران محسوب می شود. شرایط توپوگرافی دشتی و کوهستانی منطقه باعث شده که این منطقه یکی از متنوع ترین زیستگاه های گونه های وحشی به حساب
آید که یکی از جاذبه های زیبای گردشگری اسفراین است. زیبایی این بوستان زمانی آشکارتر می شود که بیننده درمی یابد قسمت شمالی این جاذبه طبیعی گردشگری، کوهستانی و زیست بوم حیوانات گوناگون کوه زی و قسمت جنوبی آن نیز مناسب حیوانات دشت زی است. در کف دره های این بوستان طبیعی نیز گونه های درختی و درختچه های زرشک، بید وحشی، انجیر وحشی، نسترن وحشی و در مناطق مرتفع گونه های ارس به چشم می خورد. بوستان ملی و منطقه حفاظت شده ساریگل نیز با 28 هزار هکتار وسعت در شرق اسفراین واقع است که به دلیل پستی و بلندی های منطقه و منابع فراوان آب از تنوع جانوری قابل توجهی برخوردار است و از 502 گونه پرنده شناخته شده در کشور 70 گونه در این منطقه مشاهده شده اند. این بوستان ملی همچنین با بیش از 200 گونه گیاهی از گونه های گلدار پوشیده شده است.
بقایای شهر کهنه بلقیس
این شهر در 3 کیلومتری جنوب شرقی اسفراین قرار دارد و از ویرانههای قدیمی اسفراین به شمار میرود. این بنای عظیم گِلی پس از ارگ بم دومین بنای گلی ایران است اما به دلیل استفاده از خاک آن برای کشاورزی، وسعت زیادی از زمینهای آن از بین رفته است. مساحت این شهر 48600 مترمربع میباشد که بر روی تپهای در ارتفاع 6 الی 9 متری قرار گرفته است. این شهر بر اساس اسلوب معماری ساسانی ساخته شده و شامل سه بخش کهندژ، ربض و شارستان بوده و 29 برج با ارتفاعهای مختلف داشته که اغلب آنها ویران شدهاند. در این شهر یک آتشکده نیز وجود دارد. در کاوشهای باستانشناسی قطعات چینیهای سبز رنگ و همچنین چینیهای گل و بوتهدار لاجوردی بر زمینه سفید مربوط به عصر صفوی به دست آمده است. به نظر میرسد این شهر در دوره صفوی متروک شده و شهر اسفراین به حدود 3 کیلومتری شمال این ویرانهها منتقل شده است.
شهر بلقیس یکی از بزرگترین بناهای خشتی و گلی ایران است که در ۳ کیلومتری جنوب غرب شهر کنونی اسفراین قرار گرفته است که بالغ بر ۱۸۰ هکتار وسعت میباشد که از یک مجموعه آثار شامل بقایای ارگ و خندق پیرامون آن، شارستان شامل: برج و بارو، مقبره شیخ آذری، ویرانههای معروف به منار تپه (مسجد جامع)، کوره سفالگری، آب انبار، بازار، کاروانسرا، بنای معروف به یخدانها و یک گورستان وسیع در نزدیک دروازه شرقی تشکیل شده است. از لحاظ قدمت استناد به متون تاریخی در قبل از اسلامآباد و شکوفا بوده و در سال ۳۱ هجری توسط مسلمانان فتح میشود و طبق یافتههای باستان شناختی قدیمی ترین استقرار در این شهر تاریخی که تاکنون شناسایی شده مربوط به اواخردوره ساسانی – صدر اسلام است و زندگی در آن تا پایان دوره صفوی به طور مداوم جریان داشته است و بالاخره این شهردر اواخر دوران طهماسب دوم و ابتدای حکومت نادر یعنی در سال ۱۱۳۱ هـ. ق توسط افاغنه کاملاًویران و در هم کوبیده شد. به نحوی که جایگاه پیشین خود را از دست داد از این زمان کمکم اسم افسانهای بلقیس بر روی خرابههای شهر قدیمی اسفراین گذاشته شد.
مورخان و جغرافی دانان اسلامی از اسفندیار پسر گشتاسب به عنوان بنیان گذار این شهر نام بردهاند. الحاکم مؤلف تاریخ نیشابور از تعلق خاطر قباد (کواذ) ساسانی به آن یاد کرده و نوشته که قباد اسفراین را «مهرجان» خطاب می کرده است. بیهقی نیز نام اسفراین را «اسپرآئین» خوانده و آن را مرکب از «اسپر» به معنای سپر و «آئین» به معنای راه و روش دانسته است. نام این شهر به صورتهای سبراین (حدود العالم)، سفراین (تاریخ سیستان)، اسپراین (بیهقی)، اسپرایین (برهان قاطع)، و اسفرائین (ثعالبی، یتیمة الدهر، یاقوت و قزوینی) نیز آمده است. اما گویاترین و موثق ترین سند، که هیچگونه دخل و تصرفی در آن صورت نگرفته و زیر نظر حکومت مرکزی بوده و نام این شهر کهن را به مدت ۷۰۰ سال یعنی از زمان مغولان تا اواخر حکومت صفوی زنده داشته، سکه است این سکه متعلق به ارغون از پادشاهان ایلخانی است که در شهر تاریخی اسفراین که امروزه معروف به شهر بلقیس می باشد ضرب گردیده است.
مار، نوعی حیوان خزنده است که با حرکاتی خودش را با خزیدن به جلو میکشد.
مارها موجوداتی مرموز هستند و با وجود آنکه اغلب مردم از آنها وحشت دارند از پر طرفدارترین جاندارانی می باشند که می خواهیم راجع به آنها اطلاعات کسب کنیم.
تا کنون حدود 3000 گونه از این موجودات شناسایی شده اند که در این میان فقط حدود 400 گونه آنها سمی میباشند و از میان آنهافقط 50 گونه خطرناک بوده و میتوانند برای انسان مشکل ساز باشند. در ضمن باید بدانیم که مارهایی که سمی هم نیستند ممکن است شما را گاز بگیرند که در اینصورت جای هیچ نگرانی نیست.
مارهای زهر دار
با وجود فراوانی گونههای مار در جهان، فقط ۲۰ درصد از مارها، سمی هستند که معمولاً با وجود نشانههایی از قبیل دم نازک و وجود دو دندان تیز توخالی که در ابتدایش سوراخی دارد شناسایی میشوند و بقیه مارها غیرسمی هستند. همچنین از این ۲۰درصد مارهای زهردار، فقط ۷۵ درصد آنها قادر هستند با زهرشان انسان را از پا درآورند. دندانهای نیش مارهای زهری، در فک بالای دهان آنها قرار گرفته و با غدههای سمی که در سر مار قرار دارند در ارتباط هستند. با کشیدن دندان مار نمیشود برای همیشه با خیال آسوده از نیش مار زهری در امان بود چرا که دندانهای نیش در دهان مارهای زهری مجدداً رویش میکنند. مار زهری به کمک این نیشها زهر را به بدن شکار خود تزریق میکند و این گونه میکوشد تا جانش را بگیرد یا حداقل او را ناتوان و بیهوش سازد تا با خیال راحت به خوردن گوشتش بپردازد. تمام مارهای زهری علاوه بر نیش، دندان نیز دارند. در نتیجه، تمام مارهای زهری علاوه بر نیش زدن گاز هم میگیرند.
مار زنگی
از نوع مار زنگی نزدیک به ۱۲ نوع مختلف در جهان وجود دارد. مارهای زنگی را از زنگولهای که در ته دم خودشان دارند به راحتی میتوان تشخیص داد. هر چند دم این مار طوری ساخته شده است که در هنگام حرکت و جنبیدن صدای زنگ درآید ولی با این وجود صدای اصلی زنگوله دم مار بر اثر لرزش دم توسط خود مار، تنها زمانی انجام میپذیرد که مار از چیزی احساس خطر بکند.
افعی
افعی نیز که بیشتر در جنوب شرقی آسیا یافت میشود، همانند مار زنگی است. هر دوی آنها علاوه بر آنکه مانند مارهای دیگر از جلو حرکت میکنند، قادر به حرکت از سمت پهلو نیز هستند. افعیها تنها مارهای زهری در اروپا هستند.
کجا را برای زندگی انتخاب میکنند
این موجودات بجز در قطب جنوب تقریبا" در سایر قسمت های دنیا وجود دارند. اغلب مارها روی زمین یا زیر آن زندگی می کنند امابرخ از انواع آنها هم وجود دارند که درختان یا آب را محل زندگی خود انتخاب می کنند. کنار رودخانه ها باتلاقها نیز از جمله مکانهای مورد علاقه برای زیندگی این خزندگان می باشد. گونه های جالبی از مارها در آسیای جنوب شرقی مشاهده شده است که تواناییپریدن نیز دارند و بسادگی از شاخه درختی به شاخه دیگر میپرند.
غذای مورد علاقه مارها
با توجه به اندازه و ابعاد، یک مار عادی ممکن است انواع کرم، حشرات، انواع موش، انواغ تخم مرغ سایر حیوانات، قورباغه و ... را بعنوان غذا برای خودانتخاب کند ولي مارهاي با جثه بزرگتر موجوداتي بزرگتر و متناسب با وزنشان را انتخاب مي کنند.
نحوه شکار مارها
خطر مارها را می توان به دو دسته تقسیم کرد، اول آنهایی که با سم خود می توانند باعث مشکلاتی در سیستم عصبی یا گردش خون طعمه شوند و دسته دوم آنهایی که با قدرت ماهیچه های خود می توانند طعمه را تحت فشار قرار دهند یا خفه کنند. این نوع از مارها با آرامش خیال آنقدر منتظر می مانند تا طعمه به آنها نزدیک شود و سپس در زمان مقتضی خود را به دور آن پیچیده آنقدر فشار می دهند تا جانور - یا انسان ! - از نفس کشیدن باز ایستد. در حالی که مارهای سمی پس از تزریق یا پاشیدن سم به طعمه منتظر می مانند تا طعمه از پای در آید.
پس از ازپای در آوردن طعمه چه با سم و چه از طریق فشار دادن، از آنجایی که مارها دندان برای جویدن یا خرد کردن ندارند مجبورهستند که طعمه خود را درسته ببلعند و سپس توسط ترشحات معده آنرا هضم کنند.
تولید مثل مارها
اغلب مارها بوسیله تخمگذاری تولید مثل میکنند. تخم مارها بسیار سفت می باشد و حالت چرم مانند دارد بگونه ای که در برخی موارد نوزادان بدون کمک مادر نمی توانند از تخم بیرون بیایند. دلیل نرم بودن پوسته تخم آن است که مارهای ماده برای حفاظت از تخم ها اغلب آنها را در بدن خود تا هنگام تولد نوزادان نگاه می دارند. جالب است بدانید که اغلب بچه مارها در قسمت جلوی سر خود به هنگام بیرون آمدن از تخم دندان خاصی دارند که به Egg Toothمعروف است و توسط آن قاعدتا” باید بتوانند پوسته تخم را پاره کنند.
تورم یکی از آشناترین واژهها در علم اقتصاد است. تورم باعث میشود کشورها به دورههای طولانی بیثباتی گرفتار گردند. مقامات بانکهای مرکزی اغلب دوست دارند که به عنوان سردمداران مبارزه با تورم شناخته شوند.
سیاستمداران با وعدههای مبارزه با تورم بر سر کار میآیند و خیلی راحت با شکست خوردن در این مبارزه، از قدرت کنار گذاشته میشوند. در 1974جرالد فورد، یکی از روسای جمهور آمریکا، حتی تورم را دشمن عمومی شماره یک در آمریکا اعلام کرد. پس ببینیم این تورم چیست و چرا اینقدر اهمیت دارد؟
تورم، نرخ افزایش قیمتها طی یک دوره زمانی معین است. تورم، معمولا یک سنجه کلی از قبیل افزایش عمومی در قیمتها یا افزایش هزینه زندگی در یک کشور است؛ اما به شکل محدودتری نیز تعریف میشود (تورم کالاهای معین از قبیل غذا یا برای خدمات، از قبیل اصلاح موی سر). تورم در هر جا به کار رود، بیانگر میزان گرانتر شدن مجموعهای از کالاها یا خدمات طی یک دوره معین زمانی معمولا سالانه است.
اندازهگیری تورم
هزینه زندگی مصرفکنندگان به قیمت بسیاری از کالاها و خدمات و سهم هر یک در بودجه خانوار بستگی دارد. موسسات دولتی برای اندازهگیری هزینه زندگی یک مصرفکننده معمولی، اقدام به آمارگیری از خانوارهای نمونه میکنند تا سبد اقلام خریداری شده عمومی را شناسایی کرده و سپس هزینه خرید این سبد را طی زمان ردیابی کنند. (به طور مثال، هزینههای مسکن شامل اجاره و بهره وام مسکن، بزرگترین بخش از سبد مصرفی خانوارها در آمریکا را تشکیل میدهد.) هزینه این سبد در یک زمان معین، نسبت به سال پایه را شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) مینامند و درصد تغییر CPIطی یک دروه معین را تورم قیمت مصرفکننده، رایجترین شاخص اندازهگیری تورم است. (برای مثال، اگر سال پایه CPIعدد 100 باشد و CPIجاری 110 است، تورم طی این دوره 10 درصد است.)
تورم اصلی مصرفکننده، با حذف قیمتهایی که دولت تعیین میکند و حذف قیمتهای محصولات پرنوسان مثل غذا و انرژی، که تحت تاثیر شدید عوامل فصلی یا شرایط موقتی عرضه قرار دارند، روی روندهای زیربنایی و پایدار در تورم تمرکز میکند. تغییرات تورم اصلی را سیاستگذاران نیز با دقت نگاه میکنند. محاسبه نرخ تورم کلی برای یک کشور و نه فقط برای مصرفکنندگان، مستلزم ساختن یک شاخص با پوششدهی گستردهتر است از قبیل شاخص تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی.
سبد CPIبه منظور سازگاری آمار تورمی، معمولا طی زمان ثابت نگهداشته میشود؛ اما هر از گاهی تغییر میکند تا تغییر الگوی مصرف جامعه را منعکس نماید؛ مثلا کالاها پیشرفته و مدرن امروزی شامل میشود و اقلامی که دیگر مورد مصرف اکثریت جامعه نیست از آن حذف میشود. یکی از شاخصهای جانشین، شاخص تعدیلکننده تولید ناخالص داخلی است که تغییر قیمت هر کالایی را که در اقتصاد طی زمان تولید میشود، نشان میدهد و در نتیجه محتوای آن هر سال دچار تغییر شده و به روزتر از سبد عمدتا ثابت CPIاست؛ اما از طرف دیگر، چون شاخص تعدیلکننده شامل اقلام غیرمصرفی (از قبیل مخارج دفاعی) است؛ بنابراین نمیتواند معیار خوبی برای ارزیابی هزینه زندگی خانوارها به حساب آید.
برندگان و بازندگان تورم
در صورتی که درآمد اسمی خانوار که به صورت پول رایج دریافت میکند بهاندازه افزایش قیمتها افزایش نیابد، وضع خانوارها بدتر شده است؛ چون آنها حتی موفق به خرید همان سبد کالای سابق نخواهند شد. به عبارت دیگر، قدرت خرید آنها یا درآمد واقعی (که با تورم تعدیل شده است) کاهش مییابد. درآمد واقعی، یک متغیر جانشین برای نشان دادن سطح زندگی است. وقتی درآمدهای واقعی در حال افزایش است، به معنای افزایش سطح زندگی است و برعکس.
در واقعیت امر، قیمت کالاها و خدمات با آهنگ متفاوتی تغییر میکنند. برخی اقلام از قبیل کالاهای تجاری هر روزه تغییر میکنند، سایرین از قبیل دستمزدها بر اساس قراردادهای کاری تثبیت شدهاند که زمان بیشتری طول میکشد تا تعدیل شوند (یا به بیان اقتصادی، «چسبنده» هستند). در محیط تورمی، قیمتهايی که تصادفی و نابرابر افزایش مییابند، قدرت خرید برخی مصرفکنندگان را به شدت کاهش میدهند، که این از دست دادن درآمد واقعی، بزرگترین هزینه تورم است.
تورم همچنین میتواند قدرت خرید را طی زمان برای دریافتکنندگان و پرداختکنندگان نرخهای بهره ثابت مختل سازد. برای مثال یک بازنشسته تامین اجتماعی را در نظر بگیرید که هر ساله مستمریهایش به میزان ثابت 5 درصد افزایش مییابد. اگر تورم بیشتر از 5 درصد باشد، قدرت خرید فرد بازنشسته کاهش خواهد یافت.
از طرف دیگر، وام گیرندهای که نرخ بهره ثابت 5 درصدی برای وام مسکن میپردازد از تورم 5 درصدی سود میبرد؛ چون نرخ بهره واقعی (نرخ بهره اسمی منهای نرخ تورم) صفر خواهد بود. مادامی که درآمد وامگیرنده همراه با نرخ تورم افزایش یابد بازپرداخت اصل و بهره چنین وامی حتی آسانتر خواهد بود اگر تورم بالاتر باشد. البته درآمد واقعی وامدهنده در این حالت آسیب خواهد دید. هر اندازه که تغییرات تورم، خود را در نرخهای بهره اسمی نشان دهند، برخی قدرت خریدشان را از دست داده و برخی دیگر قدرت خرید بیشتری به دست میآورند.
در واقع تعدادی از کشورها هستند که گرفتار تورمهای بالا و در برخی موارد حتی ابرتورم شدهاند که به تورمهای با نرخ بالای 1000 درصد یا بیشتر در سال گفته میشود. در سال 2008، زیمبابوه یکی از بدترین موارد ابرتورم تاکنون در جهان را تجربه کرد که برآورد میشود تورم سالانه به نقطه 500 میلیارد درصد رسید. چنین سطح بالایی از تورم فاجعه بار بوده و کشورها مجبور شدهاند اقدامات سیاستی دشوار و دردآوری را پیشه کنند تا تورم را به سطح معقول و منطقی برگردانند و برخی اوقات مثل مورد زیمبابوه، پول ملی خود را از دست دادهاند.
با اینکه تورم بالا به اقتصاد صدمه میزند، تورم منفی یا کاهش یافتن قیمتها نیز پدیده مطلوب و خواستنی نیست. وقتی قیمتها در حال کاهش هستند، مصرفکنندگان با پیشبینی اینکه قیمتها در آینده کمتر خواهد شد خریدهای خود را تا جایی که میتوانند به تاخیر میاندازند. برای اقتصاد این به معنای فعالیت اقتصادی کمتر و رشد اقتصادی پایینتر است و برای تولیدکنندگان به معنای درآمد دریافتی کمتر است. ژاپن یکی از کشورهایی است که برای دوره طولانی ده ساله، تقریبا هیچ رشد اقتصادی نداشت که عمدتا به خاطر تورم منفی بود. جلوگیری از تورم منفی طی بحران مالی جهانی که در سال 2007 شروع شد یکی از دلایلی است که بانک مرکزی آمریکا و سایر بانکهای مرکزی در اطراف جهان، شروع به پایین نگه داشتن نرخهای بهره برای دورههای طولانی کردند و سایر سیاستهای پولی را دنبال نمودند تا مطمئن شوند که نظامهای مالی، نقدینگی به حد کافی دارند. امروز تورم جهانی یک از پایینترین سطوح خویش از ابتدای دهه 1960 تاکنون را میگذراند که بخشی از آن به دلیل بحران مالی است.
اینک اکثر اقتصاددانان معتقدند که تورم پایین، باثبات و از همه مهمتر قابل پیشبینی، یک عامل خوب برای اقتصاد است. اگر تورم پایین و قابل پیشبینی باشد، آسانتر میتوان آن را در قراردادهای تعدیل قیمت و نرخهای بهره گنجاند و اثرات اختلالزای تورم کاهش خواهد یافت. به علاوه با دانستن اینکه قیمتها در آینده، اندکی بالاتر خواهند رفت، به مصرفکنندگان انگیزه میدهد تا خریدهایشان را زودتر انجام دهند که فعالیت اقتصادی را تقویت میکند. بیشتر بانکهای مرکزی هدف اصلی سیاستگذاری خود را تورم پایین و باثبات قرار دادند که سیاست هدفگذاری تورم نامیده میشود.
چه چیز باعث تورم میشود؟
دورههای بسیار طولانی تورم بالا اغلب نتیجه سیاست پولی آسانگیرانه است. اگر عرضه پول نسبت بهاندازه اقتصاد خیلی زیاد رشد کند، ارزش واحد پول کشور سقوط میکند؛ به عبارت دیگر، قدرت خرید پول کاهش یافته و قیمتها افزایش يابند. این رابطه بین عرضه پول و اندازه اقتصاد را نظریه مقداری پول مینامند که یکی از قدیمیترین فرضیهها در علم اقتصاد است.
فشارها روی طرف عرضه یا تقاضای اقتصاد نیز میتواند تورمزا باشد. تکانههای عرضه که تولید را مختل میسازد از قبیل فجایع طبیعی یا افزایش هزینههای تولید از قبیل قیمتهای بالای نفت میتواند عرضه کل را کاهش داده و منجر به تورم «ناشی از فشار هزینه» گردد که محرک افزایش قیمتها از ناحیه بینظمی در عرضه میآید. تورم مواد غذایی و سوخت در سال 2008 یکی از این موارد در اقتصاد جهانی بود که افزایش شدید قیمت مواد غذایی و سوخت به واسطه تجارت از یک کشور به کشور دیگر منتقل گردید. برعکس آن تکانههای تقاضا هستند از قبیل ترقی بازار سهام یا سیاستهای انبساطی از قبیل زمانی که بانک مرکزی نرخ بهره را کاهش داده یا دولت مخارج خود را افزایش میدهد و میتواند موقتا تقاضای کل را تقویت کرده و رشد اقتصادی را بالا ببرد؛ اما اگر این افزایش تقاضا بیش از ظرفیت تولید اقتصاد باشد، فشار حاصله بر منابع، در تورم «ناشی از کشش تقاضا» منعکس میشود. سیاستگذاران باید توازن درستی بین تقویت تقاضا و رشد اقتصادی پیدا کنند بدون اینکه باعث تحریک بیش از حد اقتصاد شده و تورم به وجود آورند.
انتظارات نیز نقش کلیدی در تعیین تورم ایفا میکنند. اگر مردم یا بنگاهها پیشبینی بالارفتن قیمتها را بکنند، آنها این انتظارات را در مذاکرات و چانهزنیهای دستمزد خود و تعدیل قیمت قراردادها (از قبیل افزایش خودکار اجاره مسکن) وارد میکنند. این رفتار تا حدودی تورم دوره بعد را تعیین میکند؛ به محض اینکه قراردادها عمل شوند و دستمزدها و قیمتها طبق توافق افزایش یابند، انتظارات خودمحقق شونده میشوند و تا آن حد که مردم انتظارات خویش را براساس گذشته اخیر قرار دهند، تورم الگوهای مشابهی را طی زمان دنبال خواهد کرد و منجر به ماندگاری تورم میشود.
چگونه سیاستگذاران با تورم مقابله میکنند؟
مجموعه سیاستهای درست ضدتورمی، آنهایی که با هدف کاهش تورم اجرا میشوند، بستگی به علل تورم دارند. اگر اقتصاد بیش از حد به حرکت افتاده باشد، بانکهای مرکزی، اگر متعهد به تضمین ثبات قیمتها باشند، میتوانند سیاستهای انقباضی را اجرا نمایند که تقاضای کل را مهار کرده و معمولا با افزایش نرخ بهره این کار را میکنند. برخی بانکهای مرکزی، با درجات مختلفی از موفقیت، انضباط پولی را با تثبیت نرخ ارز تحمیل کردهاند که پول خود را به پول کشور دیگری گره زدهاند و بنابراین، سیاست پولی کشور خود را به سیاست پولی کشوری دیگر متصل کردهاند؛ اما وقتی تورم به واسطه تحولات جهانی و نه شرایط داخلی بوجود آمده است، چنین سیاستهایی کمکی نخواهد کرد. در سال 2008، وقتی تورم در سراسر جهان به دلیل بالارفتن قیمت غذا و سوخت افزایش یافت، بسیاری از کشورها اجازه دادند قیمتهای بالای جهانی به اقتصاد داخلی انتقال یابد. در برخی موارد دولت، مستقیما قیمتها را تعیین میکند (همانطور که در سال 2008 این کار را کرد تا از انتقال قیمتهای بالای مواد غذایی و سوخت جلوگیری کند). چنین اقدامات قیمتگذاری اداری، معمولا منجر به متعهدشدن دولت به مبالغ عظیم یارانه برای جبران درآمد از دست رفته تولیدکنندگان میشود.
بانکهای مرکزی هر چه بیشتر متکی به توانایی خود در تاثیرگذاری بر انتظارات تورمی به عنوان یک ابزار کاهش تورم هستند. سیاستگذاران اعلام میکنند که قصدشان پایین نگهداشتن موقت فعالیت اقتصادی است با این امید که بر انتظارات تورمی مردم و عنصر تورم درونیساز قراردادها تاثیر بگذارند. اعتبار بیشتر بانکهای مرکزی، تاثیر زیادی بر اعلانهای آنها روی انتظارات تورمی دارد.
وقتي صحبت از اقتصاد به ميان مي آيد، طبعاً توجه انسان به بانكها، بهره، تورم، وام، معاملات تجاري، و از اين قبيل موضوعات معطوف مي گردد. مقولات ديگر مانند، خانواده، اخلاق ، و معنويت و ساير موضوعات نظير اينها فقط به صورت جانبي ممكن است مطرح شوند. ولي در واقع دامنه اثرات و دست اندازي اقتصاد بسيار وسيع تر و عميق تر از بانكها و معاملات تجاري است. اثرات اقتصاد در تمامي جنبه هاي زندگي انسان اعم از مسكن، تغذيه، تحصيل، بهداشت، سياست و غيره به وضوح ديده مي شوند. اقتصاد شايد پر اثرترين نظام در زندگي بشر باشد، خواه اثرات مفيد و خواه اثرات مضّر. اگر نه در تمامي جنگها، حداقل بسياري از جنگهاي گذشته و حال به طور مستقيم يا غير مستقيم به محركهاي اقتصادي مربوط بوده و هستند. پيشرفت علوم، صنايع، و حتي هنرها بستگي مستقيم و پايا به حمايت هاي اقتصادي دارند. اگر اقتصاد در زندگي انسان اين قدر تاثير گذار است، سئوال طبيعي كه به نظر مي آيد اين است كه چه بر اقتصاد تاثير مي گذارد و به راستي نيروهاي محركه اقتصادي از كجا سرچشمه مي گيرند؟ براي پاسخ دادن به اين سئوال به مقدماتي نيازمنديم.
در این مقاله سعی داریم تاثیر خانواده را بر نظام اقتصادی مورد بررسی قرار دهیم .
خانواده يكي از معصوم ترين نهادهاي اجتماعي است كه بر اساس ازدواج شكل مي گيرد و خود سرچشمه ساير نهادهاي اجتماعي مي باشد..
اقتصاد خانواده مي كوشد، تا مسائل اقتصادي خانواده را مورد ارزيابي قرار دهد. نظام اقتصاد خانواده بايد به گونه اي تكوين يابد كه بتواند نيازهاي افراد خانواده كه همواره در حال گسترش است را پاسخ بگويد..
هر خانواده بايد بتواند امور مربوط به هزينه هاي خود را تحليل كند و بر پايه آن مصرف خود را تعيين كند. اولين گام براي تحليل درست هزينه ها و تعين مصرف مناسب، اراده براي كسب آگاهي است..
علم اقتصاد، علم هماهنگ كردن امكانات و احتياجات در زمان و مكان است. اقتصاد امروز، اقتصاد برنامه اي است ، بدان معنا كه هماهنگ كردن امكانات و احتياجات درچارچوب برنامه است..
علم اقتصاد، علم بررسي چگونگي توليد، توزيع، و مصرف كالاست. هدف اقتصاد در اسلام تلاش براي زندگي سالم و رضايت بخش مي باشد..
سنجش صحيح و تجزيه و تحليل اثرات هر دستگاه و نظامي فقط در قالب مدل صحيح آن دستگاه انجام پذير است. كلاً، مدل يك دستگاه و يا نظام نموداري است از اجزاي تشكيل دهنده آن دستگاه يا نظام و تناسبات و روابط مابين اين اجزا. براي مثال، مدل يك خانه نمودار اجزايي مانند اتاق خواب، آشپزخانه ، حياط ، در و ديوار و غيره و تركيب و تناسبات مابين اينهاست. همين طور، مدل يك حكومت نمودار اجزاي تشكيل دهنده آن مانند رئيس جمهور، مجلس مقننه، نيروي انتظامي و غيره و روابط مابين آنها و طرز كارشان مي باشد. مفهوم مدل و استفاده از آن در تجزيه و تحليل علمي و اجتماعي منحصر به اشياء نيست، بلكه دامنه آن كاملاً كلي است و روابط ، مراحل كار، روش ها و بسياري مفاهيم ديگر را نيز در برمي گيرد. در واقع مي توان گفت تفكر انسان در هر مقوله و مطلبي، چه خودآگاهانه و چه ناخودآگاهانه، نيازمند مدلي مناسب است.يك نكته مهم در باره مدل اين است كه براي هر نظامي مدل هاي متفاوتي مي توان ابداع نمود كه نمودار و نمايانگر
جنبه هاي مختلف آن نظام است.
بنا بر اين مدل يك نظام يا دستگاه واحد و منحصر به فرد نيست. به اين دليل مدل هايي كه در اين مقاله ارائه مي گردند مدل هاي پيشنهادي هستند كه براي تجزيه و تحليل حاضر استفاده مي شوند و الزاما ً با مدل هاي ديگري كه در رابطه با اين مقولات وجود دارند يكي نيستد.
يكي از وظايف خانواده نسبت به اقتصاد، استفاده مؤثر از آنچه كه توليد مي شود، است. چنانچه اگر بخواهيم اقتصاد جامعه در حال رشد باشد و روز به روز پويا تر بشود، بايد از آنچه توليد مي شود استفاده موثر انجام داد..
بنابراين استفاده مناسب اگر از خانه و خانواده شروع شد، مقدمه اي براي تحقق اين مهم در جامعه است. چرا كه اكثر عادات اجتماعي و اخلاقي در خانواده شكل مي گيرد..
تربيت از خانه شروع مي شود يكي از زمينه هاي تربيت -تربیت براي كسب درآمد و هزينه مناسب است..
بهره وري در اصل استفاده مناسب و مؤثر از هر يك از عوامل توليد است. چنانچه شناخت راههاي مناسب در هزينه، به موقع به بهره وري مي انجامد..
براي ايجاد بهره وري در خانه، لازم است افراد خانه نسبت به چگونگي هزينه مناسب آگاهي يابند. هزينهمناسب به معني عدم توجه به نيازها نيست : بلكه به معني رفع مناسب نيازهاست..
در بهره وري انسان با فكر خودش، فعاليتش را با ارزشها و واقعيتها منطبق مي كند و مي كوشد تا با هوشمندي بهترين نتيجه مادي و معنوي را كسب كند..
يكي از مواردي كه در اقتصاد خانواده مي توان به آن اشاره كرد اينست كه مردم به صورت خانوادگي زندگي مي كنند و اكثر توليدات و واردات در خانواده استفاده مي شود..
حال اگر به اقتصاد جامعه توجه شود، ديده مي شود كه اقتصاد جامعه از چگونگي مصرف در خانه اثر مي گيرد. بنابراين تلاش براي اصلاح اقتصاد جامعه از تلاش براي اصلاح اقتصاد خانه آغاز مي شود..
زيرا بدون اصلاح ساختار درآمد و هزينه در خانه، اصلاح اقتصاد جامعه غيرممكن و يا حداقل سخت و مشكل است. بنابراين مديريت بودجه در خانه از ضرورت خاصي برخوردار است. خانه داري علم ايجاد نسبت مياندرآمد و هزينه است. بنابراين هر چقدر نسبت ميان درآمد و هزينه منطقي تر باشد، خانه داري هم منطقي تر است و هر چقدر نسبت ميان درآمد و هزينه بدتر باشد، خانه داري هم ضعيف تر است..
خانه داري ايجاد نسبت ميان ورودي ها و خروجي ها در فرآيند زندگي مي باشد.
فرآيند يعني كليه تلاشها و كوششهايي كه به يك نتيجه منجر مي شود و استاندارد سازي آنها يك امر ضروري است..
اكثر مردم تا حدود زيادي تحت تأثير خانه هستند. در هر خانه اي روابطي حاكم است كه اعضاي آن از اين روابط الگو برداري مي كنند..
يكي از الگوهاي مهمي كه از خانه گرفته مي شود، الگوي درآمد هزينه است، نباراين اصلاح الگوي درآمد و هزينه در خانه منجر به اصلاح آن در جامعه مي شود..
فرزندان ما خواسته يا ناخواسته از ما الگوبرداري مي كنند. پس همانطور كه پدر و مدر رفتار مي كنند، بچه ها همان را الگو برداري مي كنند..
روابط ميان افراد خانواده بر ساير روابط اجتماعي نيز تأثير ميگذارد. روابط اقتصادي در خانه يكي از مهمترين روابط در خانواده است احساس نزديكي ميان روابط اقتصادي در خانه با خود، اصلاح كننده اين روابط است..
پس خانه دار موفق كسي است كه به اصلاح بين روابط مي انديشد و بهترين استفاده از آنچه كه در اختيار اوست،مي نمايد..
. تعريف عرضه : عرضه عبارتست از كليه كالاهايي كه در اختيار مصرف كنندگان قرار مي گيرد.
در اينجا سؤالي مطرح مي شود: آيا هر چيز كه عرضه مي شود نياز مصرف كننده است؟ در پاسخ گفته مي شود، خير !
*نيازها برخي واقعي هستند و برخي كاذب هستند. حال اگر نيازهاي كاذب حذف نشود، مثل نيازهاي واقعي عمل مي كنند. براي مثال نياز انسان به آب و غذا يك نياز واقعي است. در حالي كه افراد سيگار مصرف مي كنند، و اين يك نياز كاذب است ولي به صورت نياز واقعي عمل مي كند، پس شناخت نيازهاي واقعي يك ضرورت است..
*نيازهاي غيرواقعي تحت تأثير آموزش و تربيت قرار دارند. مثلاً در يك فيلم سينمايي هنر پيشه نقش اول سيگار مي كشد، اين يك نياز كاذب است كه از طريق رسانه آموزش داده مي شود..
*نيازهاي غيرواقعي تحت تأثير تبليغات قرار دارند. مثلاً يك كارخانه مواد غذاي محصولي درست كرده است كه بدون هيچ گونه نيازي به آن ندارد، اما در اثر تبليغات خود به سراغ آن مي رود..
*نيازهاي غيرواقعي اگر بوجود بيايند تا مدتها ماندگارند. مثل كسي كه سيگاري شده است مدتها طول مي كشد كه اين نياز غيرواقعي را كنار بگذارد.
*نيازهاي غيرواقعي اگر كنترل نشوند، نامحدود هستند. چرا كه انسان به هر كدام از اين نيازها علاقه پيدا كند و خود را پاي بند به آن بكند، نياز كاذب ديگري هم وجود دارد كه به آن اضافه مي شود . مثل : پول – سيگار و ...
. تعريف تقاضا: عبارتست از درخواست افراد نسبت به در اختيار گرفتن چيزي#
بهترين تقاضا ميل به دراختيار داشتن چيزي است كه نياز واقعي را برطرف مي كند. در حالي كه نفس انسان زياده طلب و عقل انسان اندازه طلب است. بنابراين تقاضاهاي واقعي عقلاني و تقاضاهاي كاذب نفساني و زياده طلب است..
خانواده و اقتصاد نيز هر كدام مدلي دارند و در قالب اين مدل هاست كه مي توان اين دو نظام را به صورت انفرادي و نيز نسبت به هم مورد تجزيه و تحليل قرار داد. مجملاً، يك مدل نظام اقتصادي كه براي تجزيه و تحليل بعضي از جنبه هاي اقتصاد مي تواند موثر واقع شود عبارت است از واحد هاي اقتصادي كه با هم كالاهاي ارزشمند مبادله مي نمايند. در اينجا كالابه معني كلي آن تلقي شده و شامل پول، كار، سهام، اجناس، مستغلات، كاغذهاي بانكي و هر گونه كالاي ارزشمند ديگري مي باشد. در نظام اقتصادي تبادل كالاهميشه در جهت ازدياد ارزش انجام مي گيرد، بدين معني كه يك واحد اقتصادي هميشه مترصد است تا كالايي كه دريافت مي كند از كالايي كه تحويل مي دهد براي او ارزشمندتر باشد و الادليلي براي تبادل كالاوجود ندارد. اين بدان معنا نيست كه طرف معامله او الزاما ً كالاي كم ارزشتري دريافت مي كند، زيرا ارزش نسبي است. كالايي كه براي يك طرف مقدار معيني ارزش دارد، براي طرف ديگر غالباً ارزش بيشتري دارد و به همين سبب است كه طرفين راضي به تبادل كالاهستند. براي مثال، اگر يك نانوا و يك مرغدار طرف معامله يكديگر شوند، نانوا نان هاي اضافه خود را و مرغدار تخم مرغ هاي اضافه خود را مبادله مي كنند زيرا هر كدام فقط تا اندازه اي به محصولات خود نيازمندند و مابقي آن براي خودشان كمتر و براي طرف ديگر بيشتر ارزش دارد. عدالت اقتصادي در مورد يك مبادله وقتي واقع
مي گردد كه طرفين ارزش هاي معادل، نه مساوي، دريافت نمايند. بنابر اين عدالت اقتصادي خانواده به دو طريق عمده بر اقتصاد اثر مي گذارد: اول، از طريق موقعيت خانواده به عنوان يك واحد اوليه توليدي و مصرفي نظام اقتصادي و دوم از طريق تعليم و تربيت فرزندان.
به عنوان يك واحد اقتصادي، خانواده هاي جهان مقادير عمده اي از درآمد عمومي را مصرف مي نمايند كه البته در كشورهاي مختلف متفاوت است. مثلاً در آمريكا در سال 2008 مخارج خانواده ها حدود
45 درصد درآمد كل كشور را تشكيل داده بود. در بعضي از كشورهاي اروپاي شرقي مخارج خانواده تقريبا 90 درصد درآمد كل كشور هستند. بنابر اين قسمتي از اقتصاد كه مستقيما ً صرف خانوده ها مي شود بسيار قابل ملاحظه است.
گذشته از اثر مستقيمي كه خانواده ها در اقتصاد دارند، تمام بازده هاي اقتصادي، ولو به طور غير مستقيم، نهايتا ً صرف انسانها مي گردد كه خود عضو خانواده اي هستند. بنابر اين اثر كل اقتصاد خانواده ها در اقتصاد كشوري و به تبع اقتصاد جهاني بسيار وسيع، همه جانبه، و تعيين كننده است. از اين رو نقش خانواده در اقتصاد كلي قابل تامل است. اثر خانواده از طريق تعليم و تربيت، خود به دو قسمت عمده تقسيم مي شود: اثر تعليمات مادي و اثر تعليمات معنوي و اخلاقي. تعليمات مادي، تعليماتي هستند كه براي جنبه هاي مادي زندگي انسان لازمند، مانند خواندن و نوشتن، علوم طبيعي و رياضي و علوم انساني از جمله اقتصاد. معلومات رياضي، جامعه شناسي و روانشناسي همه به اداره زندگي مالي يك فرد كمك قابل ملاحظه اي مي كنند و به همان نسبت بر اقتصاد كلي نيز اثر مي گذارند.
يك جمعيت آگاه و با سواد تا اندازه اي مي تواند جهت اقتصاد كشوري خود را اداره كند، هم از حيث توليد و مصرف و هم از حيث قانون. كساني كه در مورد نقش و طرز كار بانكها، ميزان بهره، قوانين مالياتي، حسابداري، آمار مشاغل و بيكاري و غيره معلومات دارند تصميمات اقتصادي صحيح تري اتخاذ مي كنند و طرفدار وضع قوانين اقتصادي و مالياتي منصفانه تر و موثرتري مي شوند. متقابلاً، شخص بي سواد هدف آساني است براي تير عوامفريبان است و البته ريشه تشويقي و امكاناتي اين گونه تعليمات مادي عموما در خانواده به وجود مي آيد و مستحكم مي گردد.
بسياري از تعليمات خانوادگي به طريق عملي و ضمني به صورت سرمشقي براي اطفال خانواده درمي آيند. به اين علت، صرف نظر از اينكه يك فرد بالغ چه سمتي و شغلي دارد، زمينه و تاريخچه خانوادگي اش هميشه در تصميمات اقتصادي اش موثر است. مثلاً مشاهده دخل و خرج والدين مي تواند نقش تعيين كننده اي در تشكيل عادات و رفتار اقتصادي اطفال داشته باشد.
شايد مهم ترين اثر خانواده در اقتصاد كلي و يا كشوري ناشي از ارزش ها و معيارهاي معنوي و اخلاقي باشد كه در خانواده معامله گر رواج داشته است. معيارهاي معنوي مربوط به نوع بخصوصي از معاملات نيستند بلكه مربوط به طرز فكر و ديد معامله گر نسبت به اهداف و نتايج معامله مربوطند. كلاً، معنويت مربوط به امور غير مادي است، علي رغم اينكه معنوي غالبا ً به وسائط مادي انجام مي شوند. نفس يك عمل معنوي با نفس يك عمل مادي تفاوتي ندارد بلكه تفاوت در نيت انجام آن عمل و تكرار آن گونه عمل در آينده در موقعيت هاي مختلف و متفاوت است.
شايد اين مفهوم را در قالب يك مثال ساده بهتر بتوان بيان نمود؛ اگر كسي به فقيري اعانتي كند به اين خاطر كه براي اعانت كننده نفعي دارد (مثلاً در بعضي ممالك اعانات از مقدار ماليات مي كاهند)، آن عمل، عملي است مادي. ولي اگر عينا ً همين عمل انجام شود بدون چشمداشت به منافع شخصي، اين عمل عملي است معنوي. به غير از نيت، عاملي كه در اين مقايسه مطرح و مهم است اين است كه در مورد نيت مادي، اگر شرايط نافعه شخصي از ميان بروند، لهذا عمل خير در صورت امكان در آينده تكرار خواهد گرديد. صرف نظر از وسايل عملي نيل به معنويات كه در سطور زير بررسي خواهند شد، چون معنويت مستقل از ماديات و منافع مادي است، اهداف معنوي در وهله اول مربوط به نتايج غير مادي مانند محبت، عدالت، و پيشرفت همگاني هستند. معنويات، به معني كيفيات غير مادي، حائز بالاترين ارزش براي نيل به هر هدف هستند زيرا نهايتاً لازمه رسيدن به اهداف عقلاني كه مختص انسانند، منابع انساني غير مادي هستند. باز از مثالي استمداد مي كنيم؛ لازمه پيشرفت صنايع، كه از ماديات محسوبند، معلومات است، كه از مقولات معنوي و روحاني است. يك هواپيما وسيله اي است مادي كه بر اساس عقل انسان به وجود آمده ولي طرح و ساخت آن محتاج علم، كوشش، سعي، پشتكار، همكاري، تعليمات، مديريت، صداقت، عدالت و ساير خصايص معنوي است و بدون چنين لوازم معنوي ساخت هواپيما ممكن نيست. ماديات و معنويات از جمله علم و اخلاق، مانند دو بال پرنده انساني، پرواز انسان را در عالم پيشرفت ممكن و ميسر مي نمايند.
بنابر اين نه تنها ماديات و معنويات، منافاتي با يكديگر ندارند بلكه لازم و ملزوم يكديگر نيز هستند.
تربيت معنوي عموماً با دين و مذهب مترادف است، ولي چنين ترادفي شايد الزامي نباشد. اصول معنوي همانند اصول علوم نظري حقايقي مستقل هستند. مثلاً دروغ كه يك كيفيت منفي است باعث عدم اعتماد مي گردد. اين واقعيتي است مسلم بر اساس تعريف دروغ و اعتماد. همان طور كه عملكرد يك قانون فيزيكي مانند جاذبه موكول به هيچ شرايطي غير از شرايط لازم فيزيكي نيست، عملكرد يك قانون معنوي نيز موكول به شروط جانبي و خارجي نيست. مثلاً نيروي جاذبه زمين اجسام ديگر را به طرف خود مي كشد و اينكه اين جسم يك سيب است، يا يك بمب است، يا يك نوزاد است، و غيره و غيره، كوچك ترين تاثيري در عملكرد قوه جاذبه ندارد. به همين صورت، دروغگويي هادم اعتماد است و اينكه دروغ توجيه موجهي دارد يا نه، كسي آن را بخشيده يا نه، مفيد واقع شده يا نه، و غيره و غيره، در عملكرد آن تاثيري ندارد. ولي چون قوانين معنوي مانند قوانين فيزيكي قابل آزمايش قاطع نيستند، راهنمايي هاي اديان بسيار حائز اهميت بوده و هستند، به شرط آنكه آميخته با عوام فريبي، خرافات و تعصبات نباشند.
مدیریت مصرف زمانی تحقق مییابد که الگوی مصرف فعلی به سمت «الگوی مصرف اسلامی» حرکت کند و اصلاح شود. اهمیت وجود الگوی مصرف صحیح از آنجایی اهمیت دارد که از نظر علمی، اولین و مهمترین قدم برای اصلاح نظام اقتصادی، اصلاح الگوی مصرف است؛ زیرا غایت تولید کالا و خدمات در یک کشور مصرف آنهاست. از این رو، حاکمیت مصرفکننده بر اقتصاد یک امر عقلایی است. بنابراین اصلاح الگوی مصرف جامعه آغازی برای اصلاح تولید و به طور کلی، اصلاح نظام اقتصادی است.[3] بنابراین میتوان اصلاح الگوی مصرف مبتنی بر الگوی مصرف اسلامی را راهبرد بلندمدت دستیابی به پیشرفت و عدالت دانست.
اما در کوتاهمدت میتوان دو مورد جهت مدیریت مصرف ارائه نمود؛ یکی از علل اصلی مصرف نامتعادل خانوار، فقدان مکانیسمی برای جذب سرمایههای خُرد آنهاست. دهکهای متوسط جامعه معمولاً سرمایههای خُردی در دست دارند که به واسطهی عدم جذب در بازارهای مالی، معمولاً در نهایت به مسافرتهای پیدرپی و پُرهزینه، تعویضهای مکرر لوازم خانگی و... ختم میشود. بنابراین اولین راهبرد کوتاهمدت در زمینهی مدیریت مصرف، ایجاد مکانیسم جذب سرمایههای خُرد توسط بازار (به ویژه بازارهای مالی) است.
راهبرد دیگر را میتوان در جهتدهی به مدگرایی در بین جوانان دانست، زیرا مسئلهی پیروی از مد در عصر کنونی، اگر قابل مهار نباشد، بیشک قابل هدایت است. اگر تولیدکنندگان داخل بتوانند با برندسازی، افزایش تنوع و کیفیت محصول و... وارد بازار مد شوند، نه تنها با استقبال خانوارها، به رشد درآمد ملی کمک میکنند، بلکه وابستگی کنونی به واردات کالاهای مصرفی کاهش خواهد یافت.
اسراف به معنای تجاوز از حد و تبذیر به معنای ریختوپاش، هر دو به لحاظ اسلامی رفتاری ناپسند و مضموم هستند. جامعهای که این رفتار مصرفی را داشته باشد، دچار اختلال در فرآیند انباشت سرمایه میشود و نمیتواند رشد اقتصادی خود را به حد مطلوب برساند. مصرف نامتعادل در سطح خانوار، که عمدتاً در جامعهی ایران به تجملگرایی، لوکسگرایی و استفاده از کالاهای وارداتی منجر میشود، فرآیند انباشت سرمایههای خُرد را دچار اختلال میسازد و در نهایت، رشد کشور را متوقف و وابسته به نفت خواهد کرد.
سیاستی که بعد از جنگ تحمیلی به عنوان استراتژی صنعتی غالب در ایران دنبال شد، جایگزینی واردات بود که هرچند در رشد اقتصادی به واسطهی ورود کالاهای سرمایهای و واسطهای بیتأثیر نبود، اما عملاً نتیجهای جز وابستگی به کالاهای خارجی نداشت. شرکتهای جدید چندملیتی، که طیف گستردهای از کالاهای خود را از پودر لباسشویی گرفته تا اتومبیل، به نام محصولات وطنی تولید میکردند و به فروش میرساندند، علاوه بر اینکه مردم را به شدت مصرفزده نمودند، باعث شدند صنایع کشور، که عمدتاً تولیدکنندهی کالاهای مصرفی بودند، به شدت به کالاهای واسطهای و سرمایهای شرکتهای چندملیتی و کشور مادر (عمدتاً آمریکا) وابسته شوند.
مدگرایی را میتوان حالتی از مصرفگرایی در نظر گرفت که وابستگی بیشتری به محصولات وارداتی دارد. بنابراین مد و مدگرایی نه تنها تبعات منفی مصرفگرایی را برای جامعه دارد، بلکه فرآیند وابستگی به واردات را تشدید میکند. مدگرایی فرآیندی است که با اقبال مردم تشدید و با ادبار آنها به شدت تضعیف میشود. لذا همان طور که مقام معظم رهبری (دام ظله) میفرمایند، خود مردم باید راه مصرف کالاهای خارجی را ببندند و این فرآیند را مهار نمایند.
[1]روزنامهی کیهان، مورخ 18 فروردین 1380، به نقل از گزارش گروه مطالعات ریاستجمهورى انستیتو سیاست خارجى واشنگتن. [2]مؤسسهی تحقیقاتی تدبیر اقتصاد؛ جایگاه شرکتهای چندملیتی در فرآیند جهانی شدن و تأثیر آنها بر امنیت ملی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مؤسسهی تحقیقاتی تدبیر اقتصاد، 1382، صص 94 و 95. [3]سید حسین میرمعزی، اصلاح الگوی مصرف، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، 1388، مقدمهی کتاب.
دوازدهمین پیشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان – عجل الله تعالى فرجه – در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى در شهر سامراء دیده به جهان گشود.(۱)
او همنام پیامبر اسلام (محمد) و همکنیه آن حضرت (ابو القاسم) است. (۲) ولى پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلى او نهى فرمودهاند. (۳)
از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان (۴)، بقیة الله است (۵) و مشهورترین آنها «مهدى» مىباشد. (۶)
پدرش، پیشواى یازدهم حضرت امام حسن عسکرى-علیه السلام-و مادرش، بانوى گرامى «نرجس» است (۷) که بنام «ریحانه» ، «سوسن» و «صقیل» نیز از او یاد شده است. (۸)
میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود که «حکیمه» خواهر امام هادى-علیه السلام-که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خویش، و خود را خدمتگزار او مىنامید. (۹)
حضرت مهدى دو دوره غیبت داشت: یکى کوتاه مدت (غیبت صغرى) و دیگرى دراز مدت (غیبت کبرى) . اولى، از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصه ادامه داشته و دومى، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد کشید. (۱۰)
تولد حضرت مهدى علیه السلام از دیدگاه علماى اهل سنت
اعتقاد به موضوع مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانى که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم رسیده، علماى اهل سنت نیز این موضوع را قبول دارند.
منتها آنان نوعا تولد حضرت مهدى را انکار مىکنند و مىگویند: شخصیتى که پیامبر اسلام از قیام او (پس از غیبت) خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آینده تولد خواهد یافت! (۱۱)
با این حال تعداد قابل توجهى از مورخان و محدثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در کتب خود ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند. بعضى از پژوهشگران بیش از صد نفر از آنان را معرفى کرده اند. (۱۲)
دیدار حضرت مهدى علیه السلام
از آنجا که حکومت ستمگر عباسى، به منظور دستیابى به فرزند امام حسن عسکری(ع) و کشتن او، خانه امام را سخت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى-علیه السلام-بر اساس طرح دقیق و منظمى که پیشاپیش، از سوى امام در این مورد ریخته شده بود، کاملا به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شیعیان) صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه، از طرف «حکیمه» عمه حضرت عسکرى-علیه السلام-رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدى-علیه السلام-بوده است.
اما باید توجه داشت که این پنهانکارى به آن معنا نیست که بعدها یعنى در مدت ۵-۶ سال آغاز عمر او، که امام یازدهم در حال حیات بود، کسى آن بزرگوار را ندیده بود، بلکه-چنانکه یک نمونه از آن را در زندگانى حضرت عسکرى نوشتیم-افراد خاصى از شیعیان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل مىشدند تا به تولد و وجود وى یقین حاصل کنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کرده اند (۱۳) ، ولى شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسکرى-علیه السلام-با آن حضرت باشد که تفصیل آن بدین قرار بوده است:
«حسن بن ایوب بن نوح» (۱۴) مىگوید:
ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسکرى-علیه السلام-رفتیم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعید عمرى[یکى از وکلاى بعدى امام زمان]بپاخاست و عرض کرد: مىخواهم از موضوعى سؤال کنم که درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشین. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هیچ کس از مجلس بیرون نرود. کسى بیرون نرفت و مدتى گذشت. در این هنگام، امام، عثمان را صدا کرد. او بپاخاست. حضرت فرمود: مىخواهید به شما بگویم که براى چه به اینجا آمده اید؟ همه گفتند: بفرمایید. فرمود: براى این به اینجا آمده اید که از حجت و امام پس از من بپرسید. گفتند: بلى. در این هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه که شبیهترین مردم به امام عسکرى-علیه السلام-بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود:
«این، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است. فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک مىشوید و دینتان تباه مىگردد… » . (۱۵)
علل سیاسى-اجتماعى غیبت
شکى نیست که رهبرى پیشوایان الهى به منظور هدایت مردم به سر منزل کمال مطلوب است و این امر در صورتى میسر است که آنها آمادگى بهره بردارى از این هدایت الهى را داشته باشند. اگر چنین زمینه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پیشوایان آسمانى در بین مردم ثمرى نخواهد داشت.
متاسفانه فشارها و تضییقاتى که بویژه از زمان امام جواد-علیه السلام-به بعد بر امامان وارد شد، و محدودیتهاى فوق العادهاى که برقرار گردید-به طورى که فعالیتهاى امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانید-نشان داد که زمینهمساعد جهت بهره مندى از هدایتها و راهبریهاى امامان در جامعه (در حد نصاب لازم) وجود ندارد. از اینرو حکمت الهى اقتضا کرد که پیشواى دوازدهم، بتفصیلى که خواهیم گفت، غیبت اختیار کند تا موقعى که آمادگى لازم در جامعه به وجود آید.
البته همه اسرار غیبتبر ما روشن نیست ولى شاید نکتهاى که گفتیم رمز اساسى غیبتباشد. در روایات ما، در زمینه علل و اسباب غیبت، روى سه موضوع تکیه شده است:
الف) آزمایش مردم
چنانکه مىدانیم یکى از سنتهاى ثابت الهى، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است. صحنه زندگى همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و صبر و تسلیم خویش در پیروى از اوامر خداوند تربیتیافته و به کمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شکوفا گردد.
در اثر غیبت حضرت مهدى، مردم آزمایش مىشوند: گروهى که ایمان استوارى ندارند، باطنشان ظاهر مىشود و دستخوش شک و تردید مىگردند و کسانى که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگى در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر مىگردند و به درجات بلندى از اجر و پاداش الهى نائل مىگردند.
امام موسى بن جعفر-علیه السلام-فرمود: هنگامى که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسى شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتى خواهد داشت، به طورى که گروهى از مؤمنان از عقیده خویش بر مىگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند… (۱۶)
از سخنان پیشوایان اسلام بر مىآید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدى، از سخت ترین آزمایشهاى الهى است (۱۷) . و این سختى از دو جهت است:
۱-از جهت اصل غیبت، که چون بسیار طولانى مىشود بسیارى از مردم دستخوش شک و تردید مىگردند. برخى در اصل تولد و برخى دیگر در دوام عمر آن حضرت شک مىکنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراى شناخت عمیق، کسى بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقى نمىماند. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم ضمن حدیث مفصلى مىفرماید: مهدى از دیده شیعیان و پیروانش غایب مىشود و جز کسانى که خداوند دلهاى آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمىمانند. (۱۸)
۲-از نظر سختیها و فشارها و پیشامدهاى ناگوار که در دوران غیبت رخ مىدهد و مردم را دگرگون مىسازد، به طورى که حفظ ایمان و استقامت در دین، کارى سخت دشوار مىگردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار مىگیرد. (۱۹)
ب) حفظ جان امام
خداوند، به وسیله غیبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ کرده است، زیرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگى در میان مردم ظاهر مىشد، او رامىکشتند (چنانکه تفصیل آن را نوشتیم) . بر این اساس اگر پیش از موعد مناسب نیز ظاهر شود، باز جان او به خطر مىافتد و به انجام ماموریت الهى و اهداف بلند اصلاحى خود موفق نمىگردد.
«زراره» ، یکى از یاران امام صادق-علیه السلام-مىگوید: امام صادق-علیه السلام-فرمود: امام منتظر، پیش از قیام خویش مدتى از چشمها غایب خواهد شد.
عرض کردم: چرا؟
فرمود: بر جان خویش بیمناک خواهد بود. (۲۰)
ج) آزادى از یوغ بیعت با طاغوتهاى زمان
پیشواى دوازدهم، هیچ رژیمى را، حتى از روى تقیه، به رسمیت نشناخته و نمىشناسد. او مامور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانى نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگرى در نیامده و در نخواهد آمد، چرا که مطابق وظیفه خود عمل مىکند و دین خدا را به طور کامل و بى هیچ پرده پوشى و بیم و ملاحظهاى اجرا مىکند. بنابراین جاى هیچ عهد و میثاق و بیعت با کسى و مراعات و ملاحظه نسبتبه دیگران باقى نمىماند.
«حسن بن فضال» مىگوید: امام هشتم فرمود: گویى شیعیانم را مىبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم[امام حسن عسکرى]در جستجوى امام خود، همه جا را مىگردند اما او را نمىیابند.
عرض کردم: چرا غایب مىشود؟
فرمود: براى اینکه وقتى با شمشیر قیام مىکند، بیعت کسى در گردن وىنباشد. (۲۱)
غیبت صغرى و کبرى
غیبت امام مهدى به دو دوره تقسیم مىشود: «غیبت صغرى» و «غیبت کبرى».
غیبت صغرى از سال ۲۶۰ هجرى (سال شهادت امام یازدهم) تا سال ۳۲۹ (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنى حدود ۶۹ سال بود. (۲۲) در دوران غیبت صغرى، ارتباط شیعیان با امام بکلى قطع نبود و آنان، به گونهاى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضیح آنکه: در طول این مدت، افراد مشخصى (که ذکرشان خواهد آمد) به عنوان «نایب خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان مىتوانستند به وسیله آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتى گاه به دیدار امام نائل شوند. از اینرو مىتوان گفت در این مدت، امام، هم غایب بود و هم نبود.
این دوره را مىتوان دوران آماده سازى شیعیان براى غیبت کبرى دانست که طى آن، ارتباط شیعیان با امام، حتى در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنى فقهاى واجد شرائط و آشنایان به احکام اسلام، رجوع کنند.
اگر غیبت کبرى یکباره و ناگهان رخ مىداد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینه سازی هاى مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغرى، بتدریج ذهن ها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کامل آغاز گردید. همچنین امکان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغرى، و نیز شرفیابى برخى از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد. (۲۳)
با سپرى شدن دوره غیبت صغرى، غیبت کبرى و دراز مدت امام آغاز گردید که تا کنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانى که خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.
غیبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلى، پیشگویى شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در کتابهاى حدیث ضبط شده است که به عنوان نمونه به نقل چند حدیث در این زمینه اکتفا مىکنیم:
۱-امیر مؤمنان-علیه السلام-فرمود:
[امام]غایب ما، دو غیبت خواهد داشت که یکى طولانىتر از دیگرى خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها کسانى در اعتقاد به امامتش پایدار مىمانند که داراى یقینى استوار و معرفتى کامل باشند. (۲۴) -امام باقر-علیه السلام-فرمود:
[امام]قائم دو غیبتخواهد داشت که در یکى از آن دو، خواهند گفت: او مرده است… (۲۵)
۳-ابو بصیر مىگوید: به امام صادق-علیه السلام-عرض کردم: امام باقر مىفرمود: قائم آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم دو غیبت خواهد داشت که یکى طولانىتر از دیگرى خواهد بود.
امام صادق-علیه السلام-فرمود: بلى، چنین است… (۲۶)
۴-حضرت صادق-علیه السلام-فرمود:
امام قائم دو غیبت خواهد داشت: یکى کوتاه مدت و دیگرى دراز مدت… (۲۷)
سیر تاریخ، صحت این پیشگوییها را تایید کرد و همچنانکه پیشوایان قبلى فرموده بودند، غیبتهاى دوگانه امام عینیت یافت.
نواب خاص (۲۸)
نایبان خاص حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نواب اربعه» نامیده شده اند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:
۱-ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى، ۲-ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى، ۳-ابو القاسم حسین بن روح نوبختى، ۴-ابو الحسن على بن محمد سمرى.
البته امام زمان-علیه السلام-وکلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، رى، آذربایجان، نیشابور و… داشت که یا به وسیله این چهار نفر، که در راس سلسله مراتب وکلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مىرساندند (۲۹) و از سوى امام در مورد آنان «توقیع» هایى (۳۰) صادر مىشده است. (۳۱) و یا-آن گونه که بعضى از محققان احتمال داده اند-سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتى عام و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وکالت و نیابت داشته اند (۳۲) . مانند:
محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن الیسع (۳۳) ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار (۳۴) ، حاجز بن یزید، محمد بن صالح (۳۵) ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد وجنائى (۳۶) .
۱-ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى
عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامراء، «عسکرى» نیز نامیده مىشد. در محافل شیعه از او به نام «سمان» (-روغن فروش) یاد مىشد، زیرا به منظور استتار فعالیتهاى سیاسى، روغن فروشى مىکرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وى تحویل مىدادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسکرى مىرساند. (۳۷) او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. (۳۸)
گفتنى است که عثمان بن سعید قبلا نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسکرى-علیهما السلام-بوده است. «احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شیعه مىباشد، مىگوید:
روزى به محضر امام هادى رسیدم و عرض کردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضرم و وقتى هم که حاضرم همیشه نمىتوانم به حضور شما برسم. سخن چه کسى را بپذیرم و از چه کسى فرمان ببرم؟
امام فرمود: «این ابو عمرو (عثمان بن سعید عمرى) ، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من مىگوید و آنچه به شما برساند، از طرف من مىرساند» .
احمد بن اسحاق مىگوید: پس از رحلت امام هادى-علیه السلام-روزى به حضور امام عسکرى-علیه السلام-شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.
حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من مىگوید و آنچه به شما برساند از طرف من مىرساند. (۳۹)
پس از رحلت امام عسکرى، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپارى آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعید انجام داد. (۴۰) نیز همو بود که روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسکرى-علیه السلام-و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را که گروهى از شیعیان یمن آورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدى خواهد بود. (۴۱) همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى-که شرح آن در اوائل این بخش گذشت-حضرت خطاب به حاضران فرمود:
آنچه عثمان[بن سعید]مىگوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. (۴۲)
تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال داده اند او بین سالهاى ۲۶۰-۲۶۷ درگذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال ۲۸۰ دانسته اند. (۴۳)
در بعضى از مآخذ، تاریخ تولد حضرت، سال ۲۵۶ هجرى ضبط شده است (صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ۱۴۰۵ ه. ق، ص ۴۳۲-طوسی، الغیبة، ص ۱۳۹ و ۱۴۷) و در برخى دیگر، سال ۲۵۸ (على بن عیسى الاربلى، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۲۲۷-ابن ابی الثلجبغدادی، تاریخ الائمة، قم، مکتبة بصیرتی (ضمن مجموعه نفیسه) ، ص ۱۵) ذکر شده است و ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری آن را در سال ۲۵۷ مىداند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضی، ص ۲۷۱ و ۲۷۲) .
۲) شیخ مفید، همان کتاب، ص ۳۴۶-طبرسى، همان کتاب، ص ۴۱۷-اربلی، همان کتاب، ص ۲۲۷-ابن صباغ، همان کتاب، ص ۳۱۰٫
۳) صدوق، همان کتاب، ص ۶۴۸-کلینی، همان کتاب، ص ۳۳۲-مجلسی، بحار الانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۳۹۳ ه. ق، ج ۵۱، ص ۳۱-۳۴٫ ولى آیا نهى ائمه از ذکر نام مخصوص آن حضرت، یک اقدام سیاسى مقطعى و مربوط به دوران غیبت صغرى بوده یا اینکه حرمت ذکر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قیامش باقى است؟ در میان علماى شیعه مورد اختلاف است (ر. ک به: حاج میرزا حسین طبرسی نورى، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، باب ۲، ص ۴۸ و ۴۹) .
موضوع : راه های دفاعی بدن در برابر بیماری ها و میکروب ها
تهیه و تنظیم :
محمدسینا صبوری
آموزگار گرامی : جناب آقای امیری
دید کلی
بدن بطور دایم بخصوص از طریق دهان ، مجاری تنفسی کولون ، غشاهای مخاطی چشم و حتی مجاری ادراری در معرضباکتریهاقرار دارد، درصورتی که این باکتریها به بافتهای عمقی نفوذ کنند قادر به تولید بیماری هستند علاوه بر آن شخص بطور منقطع در معرض باکتریها و ویروسهای فوقالعاده بیماریزای موجود در خارج از بدن قرار دارد معمولا سه نوع مقاومت میزبان در مقابل میکروبهای مهاجم رشد میکروبها را به بدن ، یعنی جایی که اکثر میکروبها در آنجا بیزیانند ، محدود می کند. این مقاومتها بطور خلاصه شامل سه نوعسطحی،بیگانهخواریو ایمنیهستند.
دفاع سطحی
دفاع مکانیکی
یک نوع آن مانعی است کهپوستبرای ورود میکروبها ایجاد میکند. در صورتی که بدن به هر دلیلی خراشیده یا شکننده شود، میکروبها به سادگی امکان عبور از آن را خواهند داشت. بدی تغذیه ، دود سیگار ،آلودگی هواو امثال آن میتوانند باعث ضعیف شدن و شکنندگی پوست شوند. گرد و غبار ذرات موجود در هوا غالبا حامل میکروبهایی هستند که عامل عفونتهای دستگاه تنفساند. سرفهوعطسهنیز دو عمل مکانیکی دیگرند که ذرات و مواد خارجی و نیز میکروارگانیسمها را به خارج میرانند. اعتیاد به الکل کلیه واکنشهای دفاعی مکانیکی را تضعیف کرده و موجب ورود ذرات خارجی و میکروبها به داخلششهامیشود که در نتیجه میتواند موجبذاتالریهگردد. موهای سطحی بدن و نیز جریان ادرار و اشک موجب کنده شدن و شسته شدن میکروبها از بینی ، مجاری ادراری و چشمهای میشوند. جدا شدن یاختههای مرده از پوست به نحوی موثر بسیاری ازمیکروبهای متصل به یاختههای پوششی را بیرون میریزد. همهبافت پوششیدستگاه گوارش در مدت 36 ساعت بطور کامل تعویض میشود
.
دفاع شیمیایی
ترشحات مخاطی ، اشک ، عرق و آب دهان همگی حاوی آنزیمی به ناملیزوزیمهستند که دیواره یاختهای بسیاری از باکتریها را حل میکند. اسیدهای چربموجود در عرق و ترشحات گوارشی دارای خواص ضدباکتری وقارچهستند و معده حاویاسید کلریدریکغلیظ است که میتواند سرعت میکروبها را از بین ببرد. آب دهان ، علاوه بر آنزیم لیزوزیم ، دارای یک سیستم دفاعی ضدمیکروبی اضافی هست کهسیستم لاکتوپراکسیدازنامیده میشود.
دفاع میکروبی
باکتریهای بومی سطح پوست میتوانند از طریق رقابت بر سر مواد غذایی ، تغییر شرایط محیطی مانند PH و ترشح ترکیبات متابولیسمی ویژه با میکروارگانیسمهای بیماریزا مقابله کرده و از رشد آنها جلوگیری کنند. مثلا لاکتو باسیلها که معمولا در مهبل افراد بالغ یافت میشوند، مولداسید لاکتیکهستند این امر موجب کاهش PH مهبل تا حدود 4 و 4.5 میشود که برای اکثر میکروبهای بیماریزا قابل تحمل نیست.
دفاع به روش بیگانه خواری
یاختههای بیگانهخوار
یکی از ویژگیهای گروهی ازگویچههای سفید خون، به نام گرانوسیتها وجود لیزوزومها در این یاختههاست. فراوانترین نوع گرانولوسیت موجود در خوننوتروفیلهاهستند که به دلیل داشتن هسته چند گرهی لوکوسیت نیز خوانده میشوند. نوتروفیلها از نظر بیگانهخواری بسیار فعالاند و معمولا اولین یاختههای محافظی هستند که خود را به منطقه عفونی میرسانند عمر این یاختهها کوتاه است. آگرانولوسیتها شامل لنفوسیتها و مونوسیتها هستند. مونوسیتها در بافتها جای میگیرند و بهماکروفاژتبدیل میشوند. ماکروفاژها عمدتا به صورت چسبیده به بافتهای جگر، طحال، غدههای لنفاوی ، مغز استخوان و رگهای خونی و لنفاوی یافت میشوند.
اینهیستوسیتهامانند صافی عمل میکنند و ذرات مختلف موجود درخونولنفرا به هنگام عبور از این بخشها در محاصره میگیرند و بدینترتیب عوامل بالقوه بیماریزا را به دام میاندازند. ماکروفاژهای سرگردان به ششها ،طحالو سایر نقاطی که ممکن است میکروبها در آنها یافت شوند میروند. همچنین ماکروفاژها به مناطق عفونی رفته و در واکنش حفاظتی کلی بیمار شرکت میکنند. مونوسیتها و ماکروفاژها شبکهای به نام رتیکولوآندوتلیال را بوجود میآورند که در مرحله حاد یا مزمن بیماری نقش دارد.
التهاب و تورم
بافتهای بدن جانوران در مقابل برخی از محرکهای خارجی و عفونت ، از طریق التهاب واکنش نشان میدهند کهقرمزی ،تورم ، گرما و درداز ویژگیهای آن است. اثر اولیه محرک خارجی گشاد شدن رگهای خون و افزایش نفوذپذیریرگهای موییناست. این امر منجر به افزایش جریان خون و خارج شدن مایعات ازدستگاه گردش خونو ورود آنها به بافتها میشود که به تورم والتهابمیانجامد. یکی از عوامل موثر در شروع واکنش التهابی ، مادهای شیمیایی به نامهیستامیناست که توسط یاختههای آسیب دیده آزاد شده و موجب افزایش نفوذپذیری رگهای مویین میشود.
ایمنی
سومین نوع دفاع بدن ، دفاع ایمنی است که شامل ایمنی یاختهای وایمنی عمومی(هومورال) است.
·ایمنی:نوع ویژهای از مقاومت است که اولا در طول زندگی فرد بر اثر تماس با مواد خارجی مشخص ایجاد میشود ثانیا اغلب تنها در برابر یک نوع میکروب بیماریزا باهم که محرک تولید آن بوده است نقش حفاظتی دارد ثالثا موجب حفاظت در برابر عامل محرک ایمنی برای مدت طولانی است.
·پادگن:هر مادهای که بطور اختصاصی واکنشی ایمنی ویژهای را پس از ورود به بدن موجب گردد. پادگن (آنتی ژن) نامیده میشود. پادگنها از پروتئین یاپلی ساکاریدتشکیل شدهاند که حاوی نقاط شیمیایی مشخص به نام شاخصهای پادگن است که ویژگیهای آن را تعیین میکند پادگنها میتوانند محرک ایمنی عمومی و ایمنی با واسطه یاختهای باشند.
ایمنی عمومی
از آنجا که این ایمنی وابسته به مولکولهای مشخصی به نامپادتناست و درمایعات بدن(هوموس) قابلحل استهومورالنامیده میشود. با ورود یک پادگن به بدن ، پادتن تولید میگردد که قادر به ایجاد پیوند اختصاصی با پادگن محرک تولید آن است. پادتنها تحت نام کلی ایمونوگلوبولیننیز شناخته میشوند زیرا ، جز گروهی از پروتئینها به نامگلوبولینهاهستند. ایمونوگلوبولینها بر مبنای خواص فیزیکی ، شیمیایی و ایمونولوژیکی به 5 گروه عمده:
IgE ، IgD ، IgG ، IgM ، IgAتقسیم میشوند. ایمونوگلوبولینها با وجود تنوع ساختاری اغلب از چهار رشته پروتئینی تشکیل شدهاند که به شکل ساختار Y به یکدیگر پیوند یافتهاند. دو رشته کوتاهتر را رشته یا زنجیرههای سبک (L) مینامند که باپیوند کووالانسبه انشعابات رشته یا زنجیره های درازتر سنگین متصل میشوند اختصاصی بودن نقاط اتصال به وسیله ترتیب قرار گرفتن امینواسیدها در بخش متغیر هر دو رشته L و H تعیین میشود. تعداد نقاط اتصال بر روی پادتن تعیین کننده ظرفیت آن است. پادتن در اثر ترکیب با پادگن میکروبی آن را غیرفعال کرده و یا از انتشار آن در بدن جلوگیری میکند و به انواع پادتنها تقسیم میشوند.
·پادتنهای خنثی کننده:این گروه با ویروسها یاتوکسینهای میکروبیواکنش میدهند و اثرات زیانبخش آنها را خنثی میکنند.
·آگلوتینینها:این گروه شامل پادتنهایی است که با پادگنهای ذرهای واکنش نشان میدهند و موجب به هم چسبیدن و تجمع آنها میشوند.
·پرسیپیتینها:این گروه شامل ایمونوگلوبولینهایی است که با پادگنهای محلول واکنش و آنها را به رسوبات جامد تبدیل میکنند.
·اوپسونینها:این گروه شامل پادتنهایی است که با اجزا سطحی یاختههای میکروبی و غیرمیکروبی ترکیب و محرک بلعیده شدن آنتیژنهای مربوط بوسیله یاختههای بیگانهخوار هستند.
·پادتنهای تثبیت کننده مکمل:این گروه از پادتنها یاختههای میکروبی را در حضور یک سری از پروتئینهای خون به نام مکمل متلاشی میکنند. مکملها به همراه پادتنها در سه نوع عمل حفاظتی دخالت دارند: متلاشی شدن ، جذب شیمیایی و اپسونیزاسیون. کل این فرآیند راتثبیت مکملمینامند.
ایمنی با واسطه یاختهای (CMT)
در این نوع ایمنی عمومی با واسطه یاختههای ویژهای به ناملنفوسیتهای T تامین میشود یاختههای T با عبور ازتیموسدر ایمنی با واسطه یاختهای شرکت میکنند. یاختههای T مولد پادتن نیستند، ولی میتوانند به روش زیر یاختههای بدن را محافظت کنند. نقاط پذیرنده در سطح یاختههای T پادگنهای ویژهای را شناسایی کرده و به آنها متصل میشوند. این اتصال موجب فعال شدن یاختههای T و تحریک آنها به تکثیر میشود و این امر به تشکیل تودهای از لنفوسیتهای ایمنیزا در نقاطی که محل تراکم پادگنهاست میانجامد.
در این آیات، ماجرایی به صورت مشروح آمده است، شاید به این دلیل که این داستان تنها یک بار در قرآن ذکر شده، به علاوه نکات آموزنده فراوانی در آن وجود دارد که ایجاب چنین شرحی میکند، از جمله اینکه : بهانهجویی شدید بنی اسرائیل در سراسر این داستان نمایان است، و نیز درجه ایمان آنان را به گفتار موسی مشخص میکند و از همه مهمتر اینکه گواه زندهای است بر امکان رستاخیز.
و (به خاطر بیاورید) هنگامی که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد (برای یافتن قاتل) ماده گاوی را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را به تمسخر میگیری؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم.
این سوره را به جهت این داستان، سوره بقره نامیدهاند. فرمان ذبح گاو، در تورات (تورات، سِفر تثنیه، فصل 21) به عنوان یک قانون قضایی مطرح شده است و خلاصهی ماجرا از این قرار بوده که مقتولی در بین بنی اسرائیل پیدا شد که قاتل آن معلوم نبود. در میان قوم نزاع و درگیری شروع شد و هر قبیله، قتل را به طایفه و قبیلهای دیگر نسبت میداد و خود را تبرئه میکرد.
آنها برای داوری و حل مشکل، نزد حضرت موسی رفتند. موسی علیهالسلام به آنها فرمود: خداوند دستور داده گاوی را ذبح کنید و قطعهای از بدن آن را به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرّفی کند. آنها با شنیدن این جواب به موسی علیهالسلام گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسی گفت: مسخره کردن کار جاهلان است و من به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم.
در فرهنگ قرآن و روایات، جهل به معنای بیخردی است، نه نادانی؛ لذا کلمهی «جهل» در برابر «عقل» بکار میرود، نه در برابر علم؛ و چون مسخره کردن دیگران، نشانهی بیخردی است، حضرت موسی از آن به خدا پناه میبرد.
پیامهای این آیه :
1-اگر فرمان خداوند، با ذهن و سلیقهی ما مطابق نیامد و راز آن را نفهمیدیم، نباید آن را انکار کنیم. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ»، «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»
2ـ موسی علیهالسلام دستور ذبح گاو را از سوی خدا معرّفی میکند تا بلکه رعایت ادب نموده و تسلیم شوند، ولی آنها باز بهانه گیری میکنند. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ»
«ذَلُولٌ» به معنای حیوان رام شده، «تُثِیرُ» از «أَثارَةٍ» به معنای شخم زدن، «مُسَلَّمَةٌ» به معنای سالم از هر عیب و نقص عضوی و «شِیَةَ» از «وشی» به معنای خال، و «لا شِیَةَ» یعنی خال یا رگهی رنگ دیگری نداشته باشد
3ـ خداوند اگر اراده نماید، از به هم خوردن دو مرده، مردهای زنده میشود. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً»
4ـ در کشتن گاو، تقدّس گاو کوبیده میشود. همانند بتشکنی ابراهیم علیهالسلام و آتش زدن گوسالهی طلایی سامری. «تَذْبَحُوا بَقَرَةً»
5ـ درجهی ایمان مردم به پیامبرشان، از برخورد آنها در مقابل دستورات وی فهمیده میشود. «أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً»
6ـاستعاذه و پناه بردن به خدا، یکی از راههای بیمه شدن است. عصمت انبیا در سایهی استعاذه و امثال آن است. «أَعُوذُ»
7ـ مسخره کردن، کار افراد جاهل و بیخرد است. «أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»
8 جهل، خطری است که اولیای خدا، از آن به خدا پناه میبرند. «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ»
9ـ خداوند در یک ماجرا، توحید قدرت نمایی خود، نبوّت معجزه موسی، و معاد زنده شدن مرده را به اثبات میرساند.
با ادب سۆال کنید!!
و در ادامه داستان در آیه بعد میفرماید:
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُۆْمَرُونَ (بقره 68)
(بنی اسرائیل به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند که آن چگونه (گاوی) است؟ (موسی) گفت: همانا خداوند میفرماید: ماده گاوی که نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان، (بلکه) میان این دو (و میان سال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید.
وقتی بنی اسرائیل فهمیدند که موضوع جدّی است، شروع به بهانهتراشی نمودند؛ و به نظر برخی مفسّران، احتمال میرود که این بهانهها از طرف قاتل واقعی به مردم القا میشد تا مبادا رسوا شود. (تفسیر فخر رازی، ذیل آیه) در هر حال روش سۆال کردنِ قوم، حکایت از روحیّهی لجاجت آنان دارد که در آیه به آن اشاره شده و پرده از باطن آنان برداشته است.
پیامهای این آیه:
1ـبا ادب سۆال کنید. در این آیه کلمه «لَنا» دو بار تکرار شده و به جای «ربنا» کلمه «رَبَّکَ» آمده که نشانه روح تکبّر است. «ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا»
2ـ فرمان خداوند را سریع انجام دهید و از وسوسه و تردید بپرهیزید. «فَافْعَلُوا ما تُۆْمَرُونَ»
(آنان به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن سازد که رنگش چگونه باشد؟ (موسی) گفت: همانا خداوند میگوید: آن ماده گاوی باشد زرد یک دست، که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد!
با اینکه فرمان ذبح، دو بار صادر شد، امّا گویا برخی از آنها قاتل را میشناختند و نمیخواستند معرّفی شود؛ لذا از روی لجاجت و بهانهتراشی، سۆالهای متعدّدی را مطرح میکردند، تا بالاخره از رنگ گاو سۆال کردند. خداوند در جواب آنها فرمود: رنگ گاو، زرد شدید و پر رنگ و خالص باشد. رنگی که بینندگان را شادمان کند. یعنی از خوش اندامی، سلامتی، رنگ و زیبایی خاصی برخوردار باشد.
ای بسا اگر وسیلهی وزن کردن داشتند، از وزن گاو نیز سۆال میکردند! از سۆالات نابجا نهی شدهایم. در سورهی مائده میخوانیم: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُۆْکُمْ» (مائده، 101) ؛ از چیزهایی که اگر به آنها پاسخ داده شود برای شما مشکل به وجود میآید، سۆال نکنید.
در حدیث آمده است که پیامبر فرمود: بنی اسرائیل مأمور ذبح یک گاو ساده و معمولی بودند، لکن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند، خداوند نیز بر آنان سخت گرفت
روزی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله درباره لزوم و اهمّیت حج، خطبهای ایراد میفرمودند. در بین خطبه، شخصی سۆال کرد: آیا حج، هر سال واجب است؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جواب نفرمود. آن شخص دوباره سۆال خود را تکرار نمود. حضرت ناراحت شده فرمودند: چرا اصرار میکنی؟ اگر بگویم بله، کار شما مشکل میشود، همین که دیدید من ساکت شدم، اصرار نکنید. سپس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: یکی از عوامل هلاکت اقوام گذشته، سۆالات نابجای آنها بود. (تفسیر نمونه، ج 5، ص 96)
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرماید: «و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها» (تفسیر نمونه، ج 5، ص 96) خداوند حکم برخی اشیا را مسکوت گذاشته است، این سکوت از سر فراموشی نیست، بلکه برای آن است که شما در عمل، در وسعت باشید؛ و لذا با سۆالات نابجا، موشکافی نکنید.
پیامهای این آیه:
1ـرنگ زرد، چنان که در روایات نیز آمده، مورد سفارش دین است. «فاقِعٌ لَوْنُها»
2ـ رنگها، در روحیّهی انسان تأثیر دارند. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ»
روحیّهی لجاجت باعث میشود حقّ بر انسان مشتبه شود!!
(بار دیگر به موسی) گفتند: از پروردگارت برای ما بخواه تا بر ما روشن کند چگونه گاوی باشد؟ زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضیحات تو) حتماً هدایت خواهیم شد.
اعتدال در هر کاری یک ارزش است. گاهی افراد با دیدن نشانهای بسیار ساده، یقین پیدا میکنند، ولی برخی با وجود بیان صریح «أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً» وسوسه میکنند. نباید در بیانهای روشن و صریح، دچار وسوسه شد.
در حدیث آمده است که پیامبر فرمود: بنی اسرائیل مأمور ذبح یک گاو ساده و معمولی بودند، لکن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند، خداوند نیز بر آنان سخت گرفت. (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 89)
پیامهای این آیه:
1ـ توجّه به مسائل فرعی، انسان را از تمرکز نسبت به مسائل اساسی، باز میدارد. «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»
2ـ روحیّهی لجاجت باعث میشود حقّ بر انسان مشتبه شود. «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»
3ـ گاهی سۆال برای تحقیق و علم و آگاهی نیست، بلکه نشانهی روح لجاجت و طفره رفتن است. «یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا»
4ـرهبران الهی، سعهی صدر دارند و جسارت را به روی خود نمیآورند. (کلمه «رَبَّکَ» بجای «ربنا» یک نوع جسارت بود که بارها تکرار شد، ولی حضرت موسی به روی خود نیاورد .)
فرمان ذبح گاو، در تورات به عنوان یک قانون قضایی مطرح شده است و خلاصهی ماجرا از این قرار بوده که مقتولی در بین بنی اسرائیل پیدا شد که قاتل آن معلوم نبود. در میان قوم نزاع و درگیری شروع شد و هر قبیله، قتل را به طایفه و قبیلهای دیگر نسبت میداد و خود را تبرئه میکرد
یهود نسبت به پیامبر خود بیادب بودند!!
و ادامه داستان در آیه بعد:
قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِیَةَ فِیها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ (بقره ،71)
(موسی) گفت: خداوند میفرماید: همانا آن گاوی است که نه چنان رام باشد که زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیاری کند. از هر عیبی برکنار است و هیچ لکّهای در (رنگ) آن نیست. گفتند: الآن حقّ (مطلب) را آوردی! پس (چنان گاوی را پیدا کرده و) آن را سر بریدند، ولی نزدیک بود انجام ندهند.
«ذَلُولٌ» به معنای حیوان رام شده، «تُثِیرُ» از «أَثارَةٍ» به معنای شخم زدن، «مُسَلَّمَةٌ» به معنای سالم از هر عیب و نقص عضوی و «شِیَةَ» از «وشی» به معنای خال، و «لا شِیَةَ» یعنی خال یا رگهی رنگ دیگری نداشته باشد.
یهود نسبت به پیامبر خود بیادب بودند، با آنکه خود به دنبال بهانه و راه فرار بودند، وقتی مجبور به انجام فرمان شدند، به موسی گفتند: «الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ» حالا حقّ گفتی ؛گویا قبل از این باطل میگفته است.
پیامهای این آیه:
1ـ در اجرای طرحها، عناصر و منابع فعّال و تولیدی و اقتصادی را منهدم نکنید. «لا ذَلُولٌ» ، «وَ لا تَسْقِی»
2ـ آنچه در راه فرمان خدا مصرف میشود، باید سالم باشد. «مُسَلَّمَةٌ» در سفر حج نیز زائر خانه خدا باید روز عید قربان، حیوان سالم ذبح کند.
3ـ غرور و هوس، کار را به جایی میرساند که انسان هر چه را طبق میل خودش باشد، حقّ میداند. «جِئْتَ بِالْحَقِّ»
خیام غیاث الدین ابوالفتح، عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048 میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقی بر خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت. خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبرتألیف کرد . خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود.
در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.
بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خودگرفت.
دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد.
خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.
نوروز بزرگترین جشن ملى ایرانیان سابقه اى هزاران ساله دارد. از گذشته هاى دور آریایى هاى ساکن در فلات ایران روز اول سال و آغاز بهار را به برگزارى مراسم ویژه و توأم با سرور و شادمانى اختصاص مى دادند.
در بسیارى از منابع تاریخى آمده است که «سفره هفت سین» نخست «سفره هفت شین» بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است.
شمع، شراب ، شیرینى ، شهد (عسل) ، شمشاد، شربت و شقایق یا شاخه نبات، اجزاى تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. برخى دیگر به وجود «هفت چین» در ایران پیش از اسلام اعتقاد دارند. سخنران جامعه زرتشتى در این باره مى گوید: «در زمان هخامنشیان در نوروز به روى هفت ظرف چینى غذا مىگذاشتند که به آن هفت چین یا هفت چیدنى مى گفتند.
بعدها در زمان ساسانیان هفت شین رسم متداول مردم ایران شد و شمشاد در کنار بقیه شین هاى نوروزى، به نشانه سبزى و جاودانگى برسر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانیان وقتى که مردم ایران اسلام را پذیرفتند، سعى کردند که سنتها و آیینهاى باستانى خود را هم حفظ کنند.
به همین دلیل، چون در دین اسلام «شراب» حرام اعلام شده بود، آنها، خواهر و همزاد شراب را که »سرکه» مى شد انتخاب کردند و اینگونه شین به سین تغییر پیداکرد.»
فلسفه سفره هفت سین
در آیینهاى باستانى ایران براى هر جشن «خوانی یا سفره ای » گسترده مىشد که داراى انواع خوراکىها بود. سفره نوروزى «هفت سین» نام داشت و مىبایست از بقیه سفره ها رنگین تر باشد.
سفره هفت سین مــعــمـولاً چـندســاعــت مانــده به زمان تـــحویل ســـــال نو آمـــاده بود و بر صفحه اى بلندتر از سطح زمین چیده مى شد. همچنین میزدپان (MAYZADPAN) به منظور پخش کردن خوراکىها در کنار سفره گماشته مىشد. سفره هفت سین نوروزی برپایه عدد مقدس هفت بنا شده بود.
هفت جزء سفره هفت سین:
سمنو: نماد زایش و بارورى گیاهان است و از جوانه هاى تازه رسیده گندم تهیه مى شود
سیب: هم نماد مهر و مهرورزی.
سنجد: نماد عشق و دلباختگى است و از مقدمات اصلى تولدو زایندگى. عده اى عقیده دارند که بوى برگ و شکوفه درخت سنجد محرک عشق است!
سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پیوند او با طبیعت است.
سماق و سیر :نماد چاشنى و محرک شادى در زندگى به شمار مى روند. اما غیر از این گیاهان و میوه هاى سفره نشین، خوان نوروزى اجزاى دیگرى هم داشته است: دراین میان « تخم مرغ» نماد زایش و آفرینش است و نشانه اى از نطفه و نژاد. «آینه» نماد روشنایى است و حتماً باید در بالاى سفره جاى بگیرد. «آب و ماهى» نشانه برکت در زندگى هستند. ماهى به عنوان نشانه اسفندماه بر سفره گذاشته مى شود.
سکه: که نمادى از خیر و برکت و درآمد است.
شاخه هاى سرو، دانه هاى انار، گل بیدمشک، شیر نارنج، نان و پنیر، شمعدان و... را هم مى توان جزو اجزاى دیگر سفره هفت سین دانست.
«کتاب مقدس» هم یکى از پایه هاى اصلى سفره هفت سین است و براساس آن هرخانواده اى به تناسب مذهب خود، کتاب مقدسى را که قبول دارد بر سفره مى گذارد.
چنانچه مسلمانان قرآن، زرتشتیان اوستا و کلیمیان تورات را بر بالاى سفرههایشان جاى مىدهند.
بر سر سفره هفت سین زرتشتیان درکنار اسپند و سنجد، « آویشن» هم دیده مى شود که به گفته موبد فیروزگرى خاصیت ضدعفونى کننده و دارویى دارد و به نیت سلامتى و بیشتر به حالت تبریک بر سر سفره هفت سین گذاشته مى شود.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن