سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
انسانها در اين دنيا مسافراني هستند كه مقصد شان آخرت است. عمر انسان مانند آن قطار سريع السـيـري اسـت كـه بـه سـرعت مي گذرد و اين دنيا به منزله ايستگاه كه به انسانهاي مسافر، فـرصـت انـجـام كـارهـاي خـويـش را مي دهد تا براي خود، براي راهي طولاني كه در پيش دارند تـوشه اي برگيرند تا فردا پشيمان نشوند. پس بايد مراقب بود و از فرصتها استفاده كرد و از تـبـاه شـدن عـمـر و اسـتـعـداد جـلوگـيـري نمود. بـه قول سعدي:
كاشكي قيمت انفاس بدانندي خلق
تادمي چند كه مانده است، غنيمت شمرند
ارزش عمر
در اسلام، ارزش عمر بستگي به ايمان، عمل صالح، بندگي خدا و اخلاق نيكو دارد. اگر كسي عـمـرش را در راه تـحصيل ايمان و معرفت، بندگي خدا و كسب اخلاق انساني، صرف كند، از وقت خود خوب استفاده كرده و در اين صورت، از ضرر و خسران در امان مانده و سعادتمند خواهد شد.
هـمـانـا عـمـرتـو، مـهـريـه سـعـادت و خـوشـبـخـتـي تـوسـت بـه شـرط آنـكه، در طاعت و بندگي پروردگارت، تمام كني.
كـسـانـي كـه عمر خود را، ضايع كرده و اوقاتي را كه خدا براي رشد وكمالشان، قرار داده، صرف هوا و هوس كرده اند، روز قيامت، دچار حسرت و اندوه و عذاب الهي مي شوند و در آن روز، بـيـدار شـده و مي فهمند كه نبايد عمر خود را، ضايع مي كردند و زندگي را به بيهودگي، مـي گـذرانـدنـد. از ايـن رو، فـريـاد بـر مـي آورنـد كـه خـداونـدا! يـك بار ديگر ما را به دنيا بـرگـردان، تـا تـمـام لحـظـات زنـدگـي را در كـسـب ايـمـان، عمل صالح و اخلاق نيكو، صرف كنيم و از الطاف تو، بهره مند گرديم. ولي در پاسخ آنان، گـفـته مي شود: بايد وقتي كه در دنيا بوديد، از وقت خود استفاده مي كرديد از عمرتان، بهره مي گرفتيد. اين گونه سوال و جواب در قرآن کريم، بين خداوند سبحان و اهل عذاب، در پنج مورد ذکر شده که عبارتند از، سوره مؤمن آيات ۱۱-۱۲، سوره سجده آيات ۱۲-۱۴، سوره فاطر آيه ۳۷، سوره ابراهيم آيه ۴۴، سوره مومنون آيات ۱۰۶- ۱۰۸.
در مـقـابـل ايـنـهـا، كـسـانـي هـسـتند كه عمر خود را غنيمت دانسته و در راه كسب ايمان و بندگي خدا كـوشـيـده انـد و رضـاي او را جـلب كـرده انـد و در آخرت نيز، از رضاي حق و بهشت او، بهره مند خواهند شد.
اولياي گرامي اسلام، از پيروانشان خواسته اند كه ارزش عمر را دريافته و در راه حق و حقيقت، اطـاعـت خـدا و خـدمـت به خلق، بكوشند و از صرف اوقات پرارزش زندگي، در راه هوا و هوس شيطاني، بپرهيزند. اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد:
هـمـانا وقتهاي تو، اجزاي عمرتوست. پس وقتي را براي خود، سپري مكن، مگر درآنچه، تو را نجات دهد.
اغتنام فرصت در زندگي
فـرصـتـهـايي كه بر سر راه زندگي بشر پيش مي آيد، ناپايدار و زودگذر است و ممكن است بـزرگـتـريـن فـرصـت ثـمـربـخـش بـر اثـر كـمـتـريـن مـسـامـحـه و سـهـل انـگـاري از كف برود و براي صاحبش تنها شكست و ندامت باقي بماند. از اين رو، اولياي گـرامـي اسـلام در بـرنـامـه هـاي تـربـيتي خود اين نكته را مورد توجه مخصوصي قرار داده و هـمـواره خـطـر از دسـت رفـتـن فـرصـتـهـا را بـه پـيـروان خـود خـاطـر نـشـان كرده اند. چنان كه رسول خدا صلي اللّه عليه و آله مي فرمايد:
هـمـانـا در ايام زندگي شما لحظاتي است كه در معرض نسيم حيات بخش پروردگارتان قرار مـي گـيـريـد (و فـرصـتـهـاي مناسبي به دست مي آوريد) بكوشيد كه خويشتن را در مسير فيض الهي قرار دهيد.
فـرصـت مـانـنـد ابر (از افق زندگي) مي گذرد. پس فرصتهاي خير را غنيمت بشمريد (واز آنها استفاده كنيد).
در غنيمت داشتن فرصت عمر به نكات زير بايد توجه كافي صورت گيرد:
۱ـ دنـيـا، دار كـار، كـوشـش و عـمـل اسـت و آخـرت دار بـهـره بـرداري از عمل دنيا. بايد كاري كرد كه در آخرت دچار حسرت نشد. قرآن كريم مي فرمايد:
وَاَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَه اِذْ قُضِي الاَْمْرُوَهُمْ في غَفْلَه وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ (مريم، آيه ۳۹.)
آنـان (سـتـمـگـران) را از روز حـسـرت كـه كـار بـه پـايـان آمـده و آنـان هـمـچـنـان در حال غفلت هستند بترسان.
سعدي مي گويد:
صاحبا عمر، عزيز است غنيمت دانش
گوي خيري كه تواني ببر از ميدانش
جاي گريه است بر اين عمر كه چون خنده گل
پنج روزي است بقاي دهن خندانش (اختران ادب، محمد علي انصاري، ج۱، ص ۲۸۷).
۲ـ در قـيـامـت پـيـش از آنـكـه انـسـان قـدمـي بـر دارد از عـمـر، جـوانـي و مال خود مورد پرسش قرار مي گيرد. چنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
از جمله مواعظ لقمان به فرزندش اين بود كه در قيامت وقتي در موقف حساب قرار گرفتي، از چهار چيز تو را مي پرسند:
عَنْ شَبابِكَ فيما اَبْلَيْتَهُ وَ عُمْرِكَ فيما اَفْنَيْتَهُ وَمالِكَ مِمَّا اكْتَسَبْتَهُ وَفيما اَنْفَقْتَهُ (کافي، ج۲، ص۱۳۵.)
(مـي پـرسـنـد) جوانيت را چگونه گذراندي؟ عمرت را درچه راه فاني ساختي؟ مالت را از كجا به دست آوردي و در چه راه صرف كردي؟
در مـيـان چـهـار مـورد مـزبـور، دو مـورد اول (نـعـمـت جواني و نعمت عمر) كه موضوع بحث ماست از گـرانـبـهـاتـريـن نـعـمـتـهـاي خـداونـد اسـت؛ دوران جـوانـي بـهـتـريـن فـرصـت بـراي نـيـل بـه پـيـروزيـهـاي درخشان زندگي است، خداي مهربان در جسم و جان جوانان بطور طبيعي سـرمـايـه هـايـي را بـه امـانـت سـپـرده كه اگر بخوبي مورد استفاده قرار گيرند، مي توانند موجبات خوشبختي و سعادت جوانان را در دنيا و آخرت فراهم آورند.
۳ـ انـسـان بـايـد از عـمـر خـود در راه كـمـال انـسـانـي بـهـره گـيـرد. ايـن كمال در افزايش علم و معرفت در راه خدا و در اطاعت خدا خلاصه مي شود. هر چه غير از اين باشد، اتـلاف عـمـر مـحـسـوب مـي شـود. اگـر كـار و كـسـبـي دارد، اگـر زنـدگـي تشكيل مي دهد، اگر با ديگران نشست و برخاست دارد و حتي اگر به گشت و گذاري در شهرها و صـحـراهـا و كـشـورهـا مـي پـردازد، هـمـه بـايـد در راسـتـاي ايـن كمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگي است. چنين نشاطي تعطيلي ندارد و چنين انساني خستگي نمي پذيرد.
عوامل از دست دادن فرصت
بـرخـي از عـوامـلي كـه بـاعـث مـي شود، انسان نتواند بخوبي از فرصتها بهره برداري كند، عبارت است از:
۱ ـ كسالت و تنبلي: كسالت و تنبلي، نوعي بيماري است كه چون خوره، دين و دنياي انسان را نـابـود مـي سـازد. از ايـن رو اسـلام آن را نـكـوهـش كرده و پيروان خود را، از دچار شدن به آن برحذر مي دارد.
مـن از مـردي كـه در كـار دنـيـايـش تنبلي كند، خوشم نمي آيد، كسي كه در امر دنيايش كند در امر آخرتش كاهل تر خواهد بود.
۲ ـ كـار امروز به فردا وانهادن: تاخير انداختن كارها و كار امروز را به فردا وانهادن از جمله آفـتـهـاي از دست دادن فرصتها محسوب مي شود. در روايات اسلامي، از اين موضوع با عنوان ( تسويف) ياد شده است.
امير مؤمنان عليه السلام در نامه اي به يكي از يارانش مي نويسد:
بـاقيمانده عمرت را تدارك كن و نگو فردا و پس فردا. همانا پيش از تو، كساني هلاك شدند كه روي آرزوهـا و تـأخـير انداختن كارها ايستادند، تا ناگهان امر خدا فرا رسيد درحالي كه آنان، غافل بودند.
از تـأخـيـر كـار بـپـرهـيز؛ زيرا دريايي است كه هلاك شدگان، در آن غرق مي شوند.
۳ ـ بي هـدفـي: اگـر هـدف انسان در زندگي مشخص باشد در هر لحظه و با سرعت آن هدف را پي مي گيرد؛ اما آدم بي هدف اينجا و آنجا پرسه مي زند و وقت خود را مي گذراند.
۴ ـ بي برنامه بودن: بسياري از فرصتها دراثر نداشتن برنامه درست، از بين مي رود.
۵ ـ لهـو و بـيـهـودگـي: روي آوردن انـسـان بـه خـوشـگـذرانـي هـاي مـوقـت و بـي حـاصـل، فـرصـت هاي گرانبها را نابود مي كند؛ البته معناي آن، نداشتن تفريح نيست، بلكه بايد تفريح انسان در راستاي هدف والاي كمال طلبي باشد.
ـ فرصت عبارت است از: منفعت بالقوه، منفعت نهفته؛ وضعيت و شرايطي كه از قابلیت تبديل شدن به منفعت برخوردار است: فرصت = ارزش بالقوه ؛ ارزش نهفته.
ـ همچنین فرصت عبارت است از عامل يا وضعيتي كه بر فرد تأثير مثبت و مطلوب ميتواند داشته باشد يا ميتواند فرد را در انجام وظايف يا تحقق اهداف، كمك كند.
ـ فرصت يعني عوامل بروز منفعت به صورت ناقص (عوامل بالقوة بروز منفعت) كه نقصان آن به وسيله تلاش و تدبیر انسان كامل ميشود. منفعت ما را اهداف ما، تعيين ميكند.
ـ مفاهیم معادل فرصت: زمينه؛ بستر؛ وضعيت؛ موقعيت.
ـ در سطح جامعه هر نیاز، خواسته، تقاضای برآورده نشده، کمبود، مشکل، مسأله، وضعیت نامطلوب و نظایر اینها، مصداق بارز فرصت است تا از دل آنها سود و منفعت (ارزش) استخراج گردد.
ـ استفاده خلاقانه از فرصتها برای تبدیل به محصول (کالا یا خدمات) کارآفرینی محسوب میشود.
ـ فرصتها همیشه وجود دارند، ولی فقط کسانی آنها را می ببينند و استفاده می کنند که مهارتهای مربوطه را کسب کرده باشند و نسبت به محیط خود حساس باشند نه بی تفاوت (حساسیت و هوشیاری کارآفرینانه).
ـ هر فرصت بالقوه نیاز به ایدهای دارد تا آن را به فرصت بالفعل تبدیل کند و به منفعت نزدیکتر نماید: فرصت بالقوه + ایده = فرصت بالفعل = منفعت بالقوه.
ـ فرآيند تبديل فرصت به منفعت: فرصت بالقوه ------> فرصت بالفعل (= منفعت بالقوه) -------> منفعت بالفعل
فرصت (بالفعل) را میتوان با منفعت بالقوه متناظر دانست (فرصت بالفعل = منفعت بالقوه)؛ منفعتی که با اضافه شدن عناصر مفقود به عناصر موجود، از قوه به فعل تبدیل میشود. فرصتورزي، کشف و به فعلیت رساندن منافع بالقوه ی نهفته در دل فرصت است. فرصت بالقوه به منفعت دورتر است ولي فرصت بالفعل، نزديكتر.
به عبارتي فرصتهای بالقوه شامل فرصتهايي است كه قابل استفاده برای همگان است و فرصتهای بالفعل، فرصتهايي قابل استفاده برای واجدین شرايط است؛ واجد شرايط هم كسي است كه قابليت و توانايي استفاده از فرصت را بدست آورده است.
تعریف فرصت در فرهنگ لغات
• فرهنگ لغات آکسفورد: زمان یا شرایط مطلوب برای یک هدف و زمان یا شرایط مطلوب برای پذیرش انجام یا اجرای چیزی.
• فرهنگ وبستر: شرایط و موقعیتهایی که می تواند به پیشرفت و توسعه منجر گردد.
تعریف فرصت از دید صاحب نظران
• فرصت دلالت دارد بر چیزی که در آینده به وجود می آید و ممکن است به میزان زیاد یا کم نامطمئن باشد.
• فرصت عبارت است از موقعیت مطلوب در آینده که متفاوت از موقعیت جاری است و فرض بر این است که قابل دسترس است.
• فرصت، امکان توسعه موقعیت ها و اتفاقات آینده را از یک موقعیت خاص اولیه شرح می دهد.
• یک فرصت به بیان عامیانه عبارت است از یک زمان مطلوب، موقعیت مناسب یا یک سری از رویدادها برای انجام کاری.
• یک فرصت عبارت است از یک موقعیت در آینده که تصمیم گیران فرض می کنند که مطلوب و امکانپذیر است. عبارات مطلوب و امکانپذیر برای شخص، عباراتی ذهنی ]مفهومی نسبی[ هستند.
• فرصت کسب و کار یک موقعیت آتی است که به نظر شخص تصمیم گیرنده مطلوب و امکانپذیر است.
• در تحقیقات کارآفرینی، فرصت به عنوان یک موقعیت مطلوب در آینده تعریف می شود که متفاوت از موقعیت جاری است و فرض می شود که به لحاظ دستیابی امکان پذیر می باشد.
• زمانی گفته می شود که یک فرصت وجود دارد که یک مجموعه از منابع بتواند در یک قیمت بالاتر از هزینه بسته بندی و نقل و انتقال آن فروخته شود.
• فرصت عبارت است از شانسی که نیاز بازار (یا علاقه یا خواسته) را از طریق یک ترکیب خلاقانه از منابع به منظور ایجاد ارزش بالاتر تامین می کند.
• فرصت عبارت است از یک پتانسیل سودآوری جدید از طریق: پیدا کردن و شکل دادن یک کسب و کار جدید یا بهبود موثر یک کسب وکار موجود.
• فرصت عبارت است از داشتن چشم اندازی از یک شانس خوب برای ترقی یا پیشرفت به سمت یک کالا یا خدمت یا کسب و کار سودآور و با دوام.
• فرصت عبارت است از یک موقعیت یا شرایط مطلوب برای دستیابی به یک هدف یا یک موقعیت خوب و شانس یا چشم اندازی برای موفقیت.
• فرصت کارآفرینانه شامل یک سری از عقاید، ایده ها و اعمال است که خلق کالا و خدمات آینده را (که در بازار کنونی وجود ندارد) امکانپذیر می سازد.
• فرصت های کارآفرینانه موقعیت هایی هستند که در آن کالا، خدمات، مواد اولیه و روش های سازمان یافته جدید در قیمتی بیشتر از هزینه تولیدشان می توانند معرفی و فروخته شوند.
• فرصت کارآفرینانه عبارت است از شانس شروع یک کسب وکار.
• فرصت کسب و کار عبارت است از درک امکان تاسیس یک كسب و كار جدید و یا بهبود موقعیت یک كسب و كار کنونی که در هر دو حالت به سود بالقوه منجر می شود.
• فرصت کسب و کار، شانس برآورده کردن نیازهای ارضا نشده در جایی است که تقاضای کافی برای برآورده کردن آن نیاز با ارزش وجود داشته باشد.
• فرصت کسب و کار به هر موقعیتی اطلاق می گردد که در آن موقعیت بتوان محصول، خدمات، مواد خام، بازار و شیوه سازماندهی جدیدی را ارائه نمود.
• فرصت کسب و کار به هر موقعیت مناسب در بازار اطلاق می گردد که در آن موقعیت ها بتوان محصول یا خدمتی جدید (ایده) را عرضه نمود.
• فرصت به هر گونه ایده که اجرای آن امکانپذیر باشد اطلاق می گردد.
• فرصت کسب و کار به موقعیتی اطلاق می گردد که در آن، فرد بر این باور است که با ترکیبی نو از منابع می تواند به سودی نائل گردد.
• فرصت کسب و کار از طریق سه ویژگی تعریف می شود: داشتن ارزش اقتصادی بالقوه، تازگی و نوبودن و مطلوبیت درک شده.
• فرصت عبارت است از هر وضعیت، موقعیت و شرایطی که پتانسیل ایجاد ارزش و منفعت را دارد (فرصت = ارزش و منفعت بالقوه). فرصت می تواند با اضافه شدن ایدة مناسب و منابع لازم تبدیل به ارزش و منفعت گردد. منابع نیز عبارتند از: منابع انسانی، منابع مالی، منابع تکنولوژیک و منابع فیزیکی.
انواع فرصت در زندگی
زيبايى و جوانى و قدرت و شهرت و ثروت و .... همه فرصتاند كه نبايد آنها را از دست داد. آيات و روايات واقعا شگفتآورى درباره ثروت وجود دارد و انسانهاى بسيارى از اين فرصت استفاده كرده يا آن را از دست دادهاند كه نمونه بارز از دست دادن آن در قرآن قارون است و مصداق واقعى بهرهگيرى از آن حضرت خديجه كبرى، سلام اللّه عليها، است. دليل اين مدعا روايت مهمى از وجود مبارك رسول خداست كه فرمودهاند:
- «ما نفعنى مال قط مثل ما نفعنى مال خديجة». [16]
هيچ ثروتى به اندازه ثروت خديجه به من نفع نرساند.
- «ما قام و لا استقام دينى إلا بشيئين: مال خديجة و سيف على بن أبى طالب».
دين من استوارى نيافت مگر به دو چيز: مال خديجه و شمشير على بن ابيطالب.
اين تعبيرات خيلى مهم است. اگر از زمان بعثت پيغمبر تا قيام قيامت، تعداد انسانهايى كه به دين اسلام هدايت شدهاند را در نظر بگيريم و در اين ميان، مقام هدايتشدگان ويژه مثل سلمان و ابوذر و كميل و هفتاد و دو نفر اصحاب ابى عبد اللّه را كه در رأس هدايتشدگان اولين و آخرين هستند و كسانى چون ابو حمزه ثمالى و يونس به عبد الرحمن و زاره بن اعين و علماى بزرگى چون كلينى و صدوق و شيخ طوسى و شيخ مفيد و سلّار و خواجه نصير طوسى و علامه حلى و شيخ بهائى و ميرداماد و صدر المتألهين و شيخ انصارى و حاج ميرزا حسن شيرازى و نيز خانمهايى كه نامشان در شش جلد كتاب رياحين الشريعه آمده است و ...
را حساب كنيم، به مقام خديجه كبرى بهتر پى مىبريم و نقش او را در هدايت انسانها بيشتر در مىيابيم. مضافا اينكه هدايت هريك از اين افراد بهتر از آنچه خورشيد بر آن مىتابد و غروب مىكند باشد.
همه اينها براساس فرمايش پيامبر با مال خديجه و زحمت على بن ابيطالب ممكن شده است و اين معنى واقعى بهرهگيرى از فرصت مال و فرصت قدرت و شجاعت است.
ثروت فرصت بسيار زيبايى است و از نظر اسلام، پولدار بخيل سنگدلترين و شقىترين و بدبخبتترين مردم است، زيرا او بهترين فيوضات الهى را با چشم باز از دست مىدهد.
در سوره آل عمران (180) و سوره توبه (76)، عذابى كه خداوند براى پولداران بخيل برشمرده عذاب سنگينى است كه گمان نمىكنم پولداران مسلمان هم خيلى به اين آيات باور داشته باشند و به واقع نمىدانم آنها با اين آيات چه مىخواهند بكنند؟
در کشور چندین دانشگاه و دانشکده افسری وجود دارد از جمله امام حسین (ع) سپاه، دانشگاههای افسری امام علی علیه السلام ، هوایی شهید ستاری، علوم دریائی امام خمینی(ره) و فارابی ارتش
اکثر دانشجویان این دانشگاه ها پس از فراغت از تحصیل جذب ارگان های مربوطه می شوند.
شرایط پذیرش (بطور مثال در دانشگاه های افسری ارتش) به صورت زیر است:
الف- شرایط عمومی:
1-متدین به دین مبین اسلام.
2- تابعیت جمهوری اسلامی ایران (ایرانی الاصل بودن و عدم سابقه تابعیت بیگانه)
3-ایمان به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و آمادگی فداكاری در راه تحقق اهداف آن.
4-اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه.
5-فقدان محكومیت مؤثر كیفری و محكومیت ناشی از اقدام علیه امنیت كشور، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران.
6- نداشتن عضویت ، یا وابستگی و هواداری از احزاب ، گروهها و سازمانهای سیاسی.
7-دارابودن حداقل 17 سال تمام و حداكثر 22 سال و در صورت انجام خدمت سربازی مدت خدمت ضرورت به حداكثر سن داوطلب اضافه می شود (برای فرزندان شهدا 5 سال به حداكثر سن داوطلبین اضافه میشود) مبنای محاسبه سن داوطلبان اولین روز تاریخ ثبت نام می باشد.
8-حداكثر سن برای رشته خلبانی هواپیما 20 سال میباشد.
9-عدم معروفیت به فساد اخلاقی برابر ضوابط گزینش .
10-دارابودن سلامت جسم و روان(برابر معاینات استخدام).
تبصره: حداقل قد برای عموم داوطلبان 165 سانتیمتر و دید چشم برای رشتههای خلبانی و ناوبری 10/10 و برای سایر رشتهها حداقل 8/10 می باشد.
ب- شرایط اختصاصی:
1-سپردن تعهد خدمتی برابر ضوابط قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران.
2-داشتن حداقل معدل كل دیپلم برای رشتههای علوم تجربی و ریاضیفیزیك14 وبرای رشته های علوم انسانی و معارف اسلامی 16 و همچنین حداقل معدل كتبی 10 برای تمامی رشته ها (فرزندان شاهد ازشرط معدل معاف می باشند).
3-قبولی در آزمون علمی ، معاینات پزشكی ، مقاومت جسمانی و صلاحیتهای گزینشی.
4-فرزندان شهدا، آزادگان، جانبازان و نظامیان از اولویت استخدام برخوردار میباشند.
5-بسیجیان فعال و حافظان كل قرآن كریم از اولویت استخدام برخوردار می باشند.
6-نداشتن تعهد خدمتی یا استخدامی به دستگاههای دولتی و بخش خصوصی.
7-ازپذیرفته شدگانی كه دانشجوی سایر دانشگاهها می باشند مشروط به ارائه برگه انصراف از تحصیل ثبت نام نهایی بعمل خواهد آمد.
8-امكان استخدام دارندگان معافیت پزشكی درارتش ج.ا.ا وجودندارد.
در کشور چندین دانشگاه و دانشکده افسری وجود دارد از جمله امام حسین (ع) سپاه، دانشگاههای افسری امام علی علیه السلام ، هوایی شهید ستاری، علوم دریائی امام خمینی(ره) و فارابی ارتش
اکثر دانشجویان این دانشگاه ها پس از فراغت از تحصیل جذب ارگان های مربوطه می شوند.
شرایط پذیرش (بطور مثال در دانشگاه های افسری ارتش) به صورت زیر است:
الف- شرایط عمومی:
1-متدین به دین مبین اسلام.
2- تابعیت جمهوری اسلامی ایران (ایرانی الاصل بودن و عدم سابقه تابعیت بیگانه)
3-ایمان به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و آمادگی فداكاری در راه تحقق اهداف آن.
4-اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه.
5-فقدان محكومیت مؤثر كیفری و محكومیت ناشی از اقدام علیه امنیت كشور، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران.
6- نداشتن عضویت ، یا وابستگی و هواداری از احزاب ، گروهها و سازمانهای سیاسی.
7-دارابودن حداقل 17 سال تمام و حداكثر 22 سال و در صورت انجام خدمت سربازی مدت خدمت ضرورت به حداكثر سن داوطلب اضافه می شود (برای فرزندان شهدا 5 سال به حداكثر سن داوطلبین اضافه میشود) مبنای محاسبه سن داوطلبان اولین روز تاریخ ثبت نام می باشد.
8-حداكثر سن برای رشته خلبانی هواپیما 20 سال میباشد.
9-عدم معروفیت به فساد اخلاقی برابر ضوابط گزینش .
10-دارابودن سلامت جسم و روان(برابر معاینات استخدام).
تبصره: حداقل قد برای عموم داوطلبان 165 سانتیمتر و دید چشم برای رشتههای خلبانی و ناوبری 10/10 و برای سایر رشتهها حداقل 8/10 می باشد.
ب- شرایط اختصاصی:
1-سپردن تعهد خدمتی برابر ضوابط قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران.
2-داشتن حداقل معدل كل دیپلم برای رشتههای علوم تجربی و ریاضیفیزیك14 وبرای رشته های علوم انسانی و معارف اسلامی 16 و همچنین حداقل معدل كتبی 10 برای تمامی رشته ها (فرزندان شاهد ازشرط معدل معاف می باشند).
3-قبولی در آزمون علمی ، معاینات پزشكی ، مقاومت جسمانی و صلاحیتهای گزینشی.
4-فرزندان شهدا، آزادگان، جانبازان و نظامیان از اولویت استخدام برخوردار میباشند.
5-بسیجیان فعال و حافظان كل قرآن كریم از اولویت استخدام برخوردار می باشند.
6-نداشتن تعهد خدمتی یا استخدامی به دستگاههای دولتی و بخش خصوصی.
7-ازپذیرفته شدگانی كه دانشجوی سایر دانشگاهها می باشند مشروط به ارائه برگه انصراف از تحصیل ثبت نام نهایی بعمل خواهد آمد.
8-امكان استخدام دارندگان معافیت پزشكی درارتش ج.ا.ا وجودندارد.
در هر لحظه ، نوزاد یا نوزادانی در گوشه و کنار دنیا متولد میشوند. حادثهای که کثرت و قدمت آن باعث شده است تا عظمت این بزرگترین معجزه خلقت از چشمها پنهان بماند. آری! تولد بزرگترین ، باشکوهترین و بحرانیترین لحظه زندگی و قدیمیترین تجربه بشری است و در میان مشاغل نیز مامایی( در شکل سنتی آن) یکی از قدیمیترین مشاغل است . زیرا از قدیم، عدهای از زنان بودند که به دلیل تجربه بسیار و اطلاع از داروهای گیاهی و تاثیرات آنها، به زنان دیگر کمک میکردند تا وضع حمل آسانتر و ایمنتری داشته باشند.
التبه نباید تصور کرد که آنچه امروز به نام حرفه و دانش مامایی معروف است، ادامه و دنباله همان مامایی سنتی است بلکه امروزه مامایی دانشی است که بر مشاهده ، آموزش، پیشگیری ، تحقیق، تشخیص و درمان استوار شده است.
حیطه رشته مامایی:
مامایی یکی از زیرمجموعههای علوم پزشکی است که نقشهای بسیار گستردهای اعم از نقش مشاورهای، آموزشی ، مراقبتی ، حمایتی،درمانگری و تحقیقاتی است. البته تمامی این نقشها در ارتباط با مادر و کودک مفهوم پیدا میکند یعنی ماما به مشاوره قبل ،بعد و هنگام ازدواج ، آموزش نحوه تنظیم خانواده، مراقبت در دوران بارداری، زایمان طبیعی و مراقبت بهداشتی مادر و کودک و آموزش به دختران در زمینه بهداشت دوران بلوغ و بعد از آن میپردازد.
«حیطه رشته مامایی از دوران قبل از حاملگی شروع میشود و تا پس از زایمان و ۶ سالگی کودک ادامه پیدا میکند.
در دوران قبل از حاملگی ماما بررسی میکند که آیا یک مادر توانایی حامله شدن را دارد و اگر حامله شود خطری برای خودش یا جنینش بوجود میآید یا نه؟ برای مثال مادران دیابتی، مادرانی که بیماری قلبی پیشرفته دارند، مادرانی که سابقه خانوادگی واضحی از ناهنجاریهای ژنتیکی دارند و مادرانی که قبلا بچه معلول به دنیا آورده یا چندبار سقط کردهاند، باید قبل از حاملگی با ماما مشورت کرده و آزمایشهای لازم را انجام دهند. در واقع در این مرحله ماما به مشاوره با زنان علاقهمند به بارداری و شناسایی زنان پر خطر از نظر بارداری و زایمان میپردازد و آنها را به متخصص مربوط ارجاع میدهد. مرحله بعد حاملگی است که در این مرحله مراقبت از باردار در درمانگاهها با کلینیکهای مراقبت از بارداری بر عهده ماما است. در این دوران خانم باردار در فواصلی معین که ماما مشخص میکند به کلینیک مراجعه کرده و معاینه میشود تا ماما ضمن معاینه ، مشاوره و آزمایش از سلامت مادر و جنین مطمئن گردد و در صورتی که خطری مادر یا جنین را تهدید میکند زود تشخیص داده و از عواقب جدی و وخیم آن جلوگیری نماید. برای مثال مادری که دچار فشار خون حاملگی شده است اگر زود تشخیص داده نشود به قیمت جان مادر و جنین تمام خواهد شد. گفتنی است که در این مرحله ماما میتواند در زمینههای مختلف مانند تغذیه، بهداشت فردی، ورزش، کتنیکهای تنفس و اطلاع از سلامت جنین به مادر آموزش داده و او را برای زایمان آماده سازد.
مرحله بعد مرحله زایمان است که از پذیرش مادر در اتاق درد شروع شده و به وضع حمل در اتاق زایمان خاتمه پیدا میکند. در این مرحله ماما بررسهای اولیه را انجام میدهد و پس از اطمینان از آمادگی مادر برای زایمان و سلامت مادر و جنین همچنین اطمینان از یک زایمان طبیعی مسوولیت زایمان را برعهده میگیرد.
در این مرحله اگر زایمان با مشکلی روبرو باشد مثلا جنین در حالت طبیعی نبوده یا مادر بیماری خاصی مثل بیماری قلبی پیشرفته داشته باشد یا اینکه نیاز به سزارین باشد، این وظیفه پزشک زنان و زایمان است که مسوولیت زایمان را در بیمارستان یا زایشگاه بر عهده بگیرد.
در مرحله بعد از زایمان نیز کنترل سلامت نوزاد و مادر و آموزش نحوه رسیدگی و چگونگی نگهداری فرزند بر عهده ماما است.
مرحله بعد نیز واحد بهداشت مادر و کودک است که در این مرحله تعیین وضعیت رشد و تکامل کودک شامل رشد فیزیکی و تکاملهای اجتماعی ، رفتاری و گفتاری از ۵ روزگی تا ۶ سالگی و واکسیناسیون کودک بر عهده ماما است. از سوی دیگر بخشی از کار ماما به زنان بر میگردد. در این بخش ماما در درمانگاههای زنان یا در مطبها خصوصی به پیشگیریهای اولیه از سرطان دهانه رحم و پستان پرداخخته یا در مراکز نازایی به عنوان مشاور نازایی فعالیت میکند.
آینده شغلی ، بازار کار ، درآمد:
در مورد فرصتهای شغلی رشته مامایی نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای معتقدند که در حال حاضر فرصتهای شغلی مامایی بیشتر رشتههای علوم پزشکی محدود و بسیار اندک است و از همین رو تعداد بیشماری از فارغالتحصیلان این رشته بیکار هستند یا در شغلهای نامربوط با رشته تحصیلی خود فعالیت میکند. به همین دلیل بهتر است که این رشته محدود شده یا حتی حذف شده و به جای آن همچون گذشته «نرس ماما» تربیت گردد. (پرستارهایی که دوره تخصصی مامایی را نیز آموزش دیدهاند.)
به هر حال از مراکزی که یک ماما میتواند در آنها مشغول به کار شود، میتوان به بیمارستانها، زایشگاهها، درمانگاهها و مراکز بهداشتی و طرح پزشک خانواده اشاره کرد. همچنین ماما طبق قوانین حاضر در صورت داشتن مدرک کارشناسی میتواند مطلب دایر کرده و در آن به ارائه خدمات بهداشتی و درمانی بپردازد.
تواناییهای جسمی ، علمی ، روانی و ... مورد نیاز و قابل توصیه:
رشتههای علوم پزشکی بویژه سه رشته پزشکی ، پرستاری و مامایی نیاز به علاقه و احساس مسوولیت بسیار دارد . برای مثال یک ماما بدون عشق و علاقه لازم نمیتواند فریادهای ناشی از درد یک زائو را تحمل کند و پاسخگوی نیازهای او باشد.
فراموش نکنیم :
«رشته مامایی عشق و علاقه و صبر و حوصله بسیار بالا میخواهد چون یک خانم در حال زایمان شرایط بسیار حساسی دارد و بسیاری از حرفها یا حرکاتش در اختیار خودش نیست و یک ماما باید در حد امکان با صبر و حوصله بسیار به او آرامش و قوت قلب بدهد و توجه داشته باشد که مسوولیت جان دونفر یعنی مادر و جنین او را بر عهده دارد. همچنین یک ماما باید بسیار باهوش و نکتهسنج باشد و از مقابل مسائل هرچند که کوچک باشد به سادگی نگذرد ، زیرا خیلی از مسائل یا علائم کوچکی که در هنگام بارداری یا زایمان ظاهرمیشود، در صورت عدم توجه میتواند خطرات جانی برای نوزاد یا مادر به دنبال داشته باشد.
همچنین دانشجوی این رشته باید تحمل خون و خونریزی، شبکاری و در کل کار در محیط بیمارستان را داشته باشد و به کار عملی نیز علاقهمند باشد چون دروس این رشته بیشتر عملی است و کمتر جنبه تئوری دارد. »
«در سالهای اخیر دانشجویان مستعد و خوبی وارد رشته مامایی میشوند اما متاسفانه بسیاری از دانشجویان شناخت دقیقی از این رشته ندارند. برای مثال نمیدانند که در ترمهای اول باید در بیمارستان کارها و خدمات ابتدایی پرستاری را انجام دهند و حتی گاهی اوقات به همین دلیل سرخورده میشوند و انصراف میدهند، در حالی که اگر با علاقه و عشق لازم وارد این رشته شوند، متوجه میشوند که مامایی رشته با ارزش و پراهمیتی است که از نظر معنوی میتواند انسان را به معنای واقعی کلمه راضی کند.»
دانشجوی مامایی باید از نظر جسمی و روحی سلامت کامل داشته و از روابط اجتماعی خوبی برخوردار باشد چون مشاوره و آموزش بخش مهمی از کار یک ماما است».
گفتنی است که رشته مامایی تنها از بین داوطلبان زن دانشجو میپذیرد. وضعیت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر: (کارشناسی ارشد و ... )
کارشناسی ارشد مامائی ناپیوسته به اولین مقطع تحصیلی پس از کارشناسی گفته میشود. طول دوره کارشناسی ارشد حداقل ۲ سال و حداکثر ۳ سال است. دوره دکترای مامایی که پس از اتمام تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد، میتوان به آن راه یافت به تازگی در شورای عالی برنامهریزی تصویب شده است.
ماما ومسئولیت های حرفه ا ی ماما :
زنان در سنین مختلف به فرد ماهر دیگری که معمولاً یک زن است وابسته اند تا در طول زایمان همراهشان باشد. این فرد ماما است که معنی اصلی آن همراه زن می باشد. ومهارتهای او تلفیقی از هنرو علم است.
تعریف ماما ( midwife) :
ماما به شخصی اطلاق می شود که تحصیلات مامایی را در حد کارشناسی وکارشناسی ارشد برابر مقررات در مراکز آموزش داخلی و خارجی بپایان رسانیده و موفق به اخذ پروانه رسمی مامایی از مقامات صلاحیت دار مربوط شده باشد.
او باید قادر به نظارت، مراقبت و توصیه به زنان دردوران بارداری، زایمان و دوره بعد از زایمان، هدایت زایمانها با مسئولیت خود و مراقبت از نوزاد وشیرخوار و کودک زیر ۶ سال باشد. این مراقبت شامل پیشگیری، کشف حالات غیر طبیعی در مادر وکودک، فراهم ساختن کمکهای پزشکی و اجرای اقدامات اورژانس در نبود کمک پزشکی می باشد.
او وظیفه مهمی در مشاوره و آموزش بهداشت نه تنها برای زنان بلکه برای خانواده وجامعه دارد. کار ماما باید شامل آموزش دوران بارداری، آماده کردن والدین برای پذیرش وظایف پدری و مادری بوده و به تنظیم خانواده ومراقبتهای کودک وبعضی از موارد بیماریهای زنان گسترش یابد.
او می تواند در بیمارستانها، درمانگاهها ، واحدهای بهداشتی، منازل ( مشاوره مامایی و زایمان درمنزل ) و هر شکل دیگری از ارائه خدمات مامایی کار کند.
توجه :
وزرات بهداشت و درمان و آموزش پزشکی می تواند بنا به نیاز سیستم شبکه و واحدهای تابعه زیر نظر مدیریت شبکه و متخصصین زنان و مامایی و کارشناسان مامایی پروانه دار از وجود کاردانهای مامایی استفاده خدمتی مورد نیاز را بعمل آورد.
مسئولیت های ماما :
۱ـصلاحیت:
هر ماما مسئول حفظ صلاحیت حرفه ا ی است . حدود فعالیت ماما به وضوح در قوانین مامایی و در کد شغلی مطرح شده است.
۲ـمسئولیت حفظ و نگهداری گزراش کتبی:
ماما ملزم به نگهداری و حفظ گزارش جزئیات است. گزارش ماما از آنچه که پزشک گزارش می کند جدا است. او باید تمام گزارشات، تاریخچه مامایی و تمام معاینات پیش از زایمان را که توسط خودش انجام شده است را حفظ نماید. در طول زایمان، گزارش مشاهدات ، معاینات واقدامات انجام شده ضروری هستند و باید تمام جزئیات به طور کامل شرح داده شوند زیرا وقایع سریعاً اتفاق می افتند. مدارک ثبت شده تولدها توسط ماماها مجموعاً در بیمارستانها حفظ و نگهداری می شوند.
تمام گزارشاتی که توسط ماما تهیه شده باید برای مدت زمانی که نباید کمتر از ۲۵ سال باشد, نگهداری شود. زیرا این گزارشات می تواند در مواقع دادخواهی یا شکایات بی مورد توسط افراد نسبت به اعمال انجام شده توسط ماما, او را یاری دهد.
۳ـمسئولیت در برابر خانواده:
از آنجا که ماماها در برخورد با بسیاری ازمسائل محرمانه خانواده ها هستند، لذا وظایف خاصی مثل راز دار بودن اهمیت فراوان و زیربنایی دارد. و باید هر فرد را بدون سرزنش نسبت به عقایدی که ممکن است با نظر شخص خودش مغایرت داشته باشد، بررسی کند.
۴ـمسئولیت در قبال حرفه:
باید در حفظ استانداردها وبهبود مراقبت ها رل فعالی داشته باشد.
لازمه وارد بودن درحرفه ، آگاهی از فعالیت های سازمانهای حرفه ای و هیئت های قانونی آن رشته است. وجهت عرضه بهترین مراقبت باید همیشه از نظر علمی خود را با یافته های جدید آشنا نگه دارد.
۵ـمسئولیت در مقابل جامعه:
ممکن است در موقعیت هایی قرارگیرد که بتواند موضوعاتی چون محرومیت اجتماعی، مکان نامناسب، تعصب نژادی، اثرات خشونت، پیشرفت شیوع بیماریها یا شیوع عفونتهایی مثل ایدز یا سل را روشن کند. مسئولیت او در این موقعیت ها می تواند آگاه سازی، در تجهیز و تدابیر ویژه ویا دادن مراقبتهای لازم باشد.
ماما ها از اعتماد جامعه نسبت به خود لذت می برند وهر مامایی باید به این اعتماد ارج نهاده ودر حفظ تداوم آن بکوشد.
نکته :
ماما هرگز و در هیچ موقعیتی نمی تواند مراقبت از مادر ونوزاد را ترک کند مگر انکه مامای دیگری حضور یابد. او ممکن است به نظرات استادانه و دخالت سایر تخصص ها نیاز داشته باشد. پزشک متخصص زنان، پزشک عمومی باید در مواقعی که موارد غیر طبیعی رخ داده است فرا خوانده شوند.
وقتی یک ماما پزشکی را برای کمک می طلبد، مسولیت مشکل بر عهده پزشک خواهد بود و او باید دستورات پزشکی را دنبال کند ولی ادامه مراقبت از مادر و کودکش حتی در مواقعی که پزشک مسئولیت را به عهده گرفته است . وظیفه او است.
به طور مشابه پزشک متخصص کودکان برای مراقبت از نوزاد دردسترس می باشد. متخصصین تغذیه ، فیزیوتراپ ها ، پرستاران و مدد کاران اجتماعی و مراقبین بهداشت سایر تخصص هایی هستند که ماما در موارد مناسب ممکن است به آنها رجوع کند.
ماما باید با مراجعین و همکاران خود و افرادی که درسایر تخصص ها مشغول هستند رابطه موثری بر قرار کند. و او قادر میشود که تمایلات و نقطه نظرات مراجعین خود را دریابد. مهارتهای مشاوره کردن ابزار مهمی است که به این مسئله کمک می کند.
بیماری هموروئید ( بواسیر ) چیست ودرمان آن چگونه است ؟
شرح بیماری :
بواسیر عبارت است از سیاهرگهای گشادشده ( واریسی) در راست روده یا مقعد. بواسیر ممکن در مجرای مقعدی (بواسیر داخلی) یا در مدخل مقعد (بواسیر خارجی) واقع شده باشد. بواسیر ممکن است سالها وجود داشته باشد اما تنها با وقوع خونریزی بدان پیبرده شود.
علایم شایع :
خونریزی. امکان دارد خون قرمز روش به صورت رگههایی در اجابت مزاج دیده شود یا به دنبال اجابت مزاج، خون به مقدار کم و به مدتکوتاهی چکه کند.
درد، خارش یا ترشح مخاطی پس از اجابت مزاج
وجود یک برجستگی در مقعد
احساس این که پس از اجابت مزاج، راست روده بهطور کامل تخلیه نشده باشد (این حالت تنها در مورد بواسیر بزرگ دیده میشود).
التهاب و تورم
• انواع هموروئید:
هموروئیدهاى داخلى از نظر شدت علائم به چهار درجه تقسیم مى شوند.
درجه اول: خونریزى بدون بیرون زدگى
درجه دوم: خونریزى همراه بیرون زدگى که خودبه خود جا مى رود
درجه سوم: خونریزى به همراه بیرون زدگى که با دست جا مى رود
درجه چهارم: خونریزى به همراه بیرون زدگى که با دست جا نمى رود
هموروئیدهاى خارجى معمولاً به صورت یک برجستگى خارجى در بیرون ناحیه مقعد قرار داشته و اکثراً با درد و تورم همراه است.
علل :
وارد آمدن فشار مکرر به سیاهرگهای مقعد یا راست روده
عوامل افزایش دهنده خطر
رژیم غذایی بدون فیبر
نشستن یا ایستادن به مدتطولانی
چاقی
یبوست
کمشدن تون عضلانی در سنین بالا
جراحی راست روده یا پارگی مجرای تناسلی به هنگام زایمان و دوختن آن
بیماری کبدی
سرطان روده بزرگ
لواط
بالا بردن فشار خون در سیستم سیاهرگی دستگاه گوارش
پیشگیری :
برای اجابت مزاج عجله نکنید و در عین حال از زور زدن و نشستن طولانیمدت در توآلت خودداری کنید.
اگر اضافه وزن دارید، وزن خود را کاهش دهید.
مقدار فیبر غذایی را در رژیم خود افزایش دهید.
روزانه ۱۰-۸ لیوان آب بنوشید.
بهطور منظم ورزش کنید.
عواقب مورد انتظار :
بواسیر معمولاً با مراقبت مناسب خوب میشود، اما علایم ممکن است افت و خیر داشته باشند (یعنی بواسیر ممکن است پس از یک دوره یبوست دوباره ظاهر شود). در مواردی که به درمان محافظهکارانه خوب پاسخ نمیدهند شاید جراحی مورد نیاز باشد.
عوارض احتمالی
کمخونی فقر آهن اگر خونریزی قابل توجه باشد.
درد شدید در اثر وجود لخته خون در بواسیر
عفونت یا زخم شدن بواسیر
اصول کلی :
برای تشخیص قطعی ممکن است یکی از روشهای زیر انجام شوند: آنوسکپی (دیدن مقعد با کمک یک لوله کوتاه به نام آنوسکپ، وسیلهای لنزدار و دارای یک منبع نورانی در سر آن است)، یا پروکتوسکپی (دیدن راست روده و قسمت پایینی روده بزرگ یا وسیلهای به نام پروکتوسکپ، که وسیلهای اپتیک و دارای یک منبع نورانی در سر آن است).
درمان با هدف تخفیف علایم صورت میگیرد.
هیچگاه برای اجابت مزاج زور نزنید.
پس از اجابت مزاج، ناحیه را با ملایمت پاک کنید.
برای تخفیف درد، روزانه چندین بار هر بار به مدت ۲۰-۱۰ دقیقه در آب گرم بنشینید.
برای تخفیف درد و تورم ناشی از وجود لخته در بواسیر یا بیرون زدگی بواسیر، یک روز در رختخواب استراحت کنید و روی ناحیه کیسه یخ بگذارید.
در مواردی که مقاوم به درمان هستند، امکان دارد نیاز به جراحی وجود داشته باشد. روشهای مختلفی وجود دارند:
بستن یک باند لاستیکی در قاعده بواسیر؛
اسکلروتراپی (تزریق مواد شیمیایی برای بسته شدن سیاهرگها و تشکیل بافت جوشگاهی)؛
جراحی با سرما (یخ زدن بواسیر با نیتروژن مایع)؛
انعقاد بواسیر (با اشعه مادون قرمز یا لیزر)؛
در آوردن بواسیر
داروها :
برای درد خفیف، خارش، یا کاهش تورم، میتوان از داروهایی که اختصاصاً برای تخفیف علایم بواسیر ساخته شدهاند استفاده کرد. اگر علایم بواسیر به هنگام حاملگی رخ دهند، از پزشک خود در مورد داروهای مناسب که در حاملگی مشکلی ایجاد نکند سؤوال کنید.
اگر نیاز به استفاده از مسهل باشد، از نرمکنندههای اجابت مزاج استفاده کنید.
فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری :
محدودیتی برای آن وجود ندارد. کار روده با آمادگی جسمانی مناسب بهبود مییابد.
رژیم غذایی :
برای پیشگیری از یبوست، یک رژیم متعادل حاوی مواد غذایی دارای فیبر زیاد، مثل میوههای تازه، کلوچه، حبوبات، سبزیجات و غلات سبوسدار داشته باشید.
روزانه ۱۰-۸ لیوان مایعات بنوشید.
اگر اضافه وزن دارید، وزن خود را کم کنید.
درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟
اگر در همان جایی که بواسیر بوده است یک برجستگی سفت تشکیل شود.
اگر بواسیر باعث درد شدید میشود که با درمانهای ذکر شده در بالا تخفیف نیابد.
اگر خونریزی زیاد باشد (بیش از مقداری که در قسمت علایم ذکر شد). البته باید به یادداشت که خونریزی ممکن است یکی از علایم اولیه سرطان باشد.
شیوه های جدید معالجه هموروئید (بواسیر) :
هموروئید یا بواسیر بیماری بسیار شایعی است که افراد را در سنین مختلف چه جوان و چه پیر مبتلا می کند اما بسیاری افراد به علت شرم از بیان آن و مراجعه به پزشک خودداری می کنند.
مقاله زیر به شیوه هاى جدید درمان این بیمارى مى پردازد.شما ممکن است با اسم هموروئید آشنا نباشید ولى حتماً کلمه بواسیر را شنیده اید. بایستى متذکر شد که هموروئید همان بواسیر است و یکى از بیمارى هاى شایع جراحى است و حدود ۷۵ درصد افراد به ویژه افراد بالاى ۳۰ سال در طول زندگى خود به این بیمارى مبتلا مى شوند.
• هموروئید چیست ؟
هموروئیدها بالشتک هاى عروقى طبیعى هستند که در ناحیه کانال مقعدى در قسمت ۴ سانتى مترى انتهاى روده بزرگ (راست روده) قرار دارند و در دو قسمت داخل و خارج کانال مقعد قرار دارند که به آن هموروئیدهاى داخلى و خارجى مى گویند.
هموروئیدها ارگان هاى طبیعى این ناحیه هستند که در اثر زور زدن به دنبال یبوست مزاج و یا اسهال مى توانند پرخون و متورم شده و در صورت تکرار یبوست و زور زدن موقع اجابت مزاج این بالشتک هاى عروقى متورم و دچار پارگى و زخمى شده و به صورت خونریزى و بیرون زدگى و گاهاً درد به هنگام اجابت مزاج خود را نشان دهند.
سعي نكنيد قسمت متورم را به داخل فشار دهيد و به بيمار هم اجازه انجام اين كار را ندهيد. اين عمل ميتوانند خطر آسيب ديدن روده را افزايش دهد.
به بيمار دارويي ندهيد و او را از خوردن، نوشيدن و سيگار كشيدن منع كنيد چون ممكن است در بيمارستان به بيهوشي عمومي نياز داشته باشد.
1) اگر بيمار درد دارد، به وي كمك كنيد تا بنشيند و چند بالش يا بالشتك فراهم كنيد تا بيمار با تكيه به آنها، در وضعيتي كه احساس راحتي بيشتري ميكند، قرار گيرد.
2) يك پزشك فرا بخوانيد و يا در صورت شديد بودن درد، با مركز اورژانس تماس بگيريد و آمبولانس درخواست كنيد.
3) در زماني كه منتظر رسيدن كمكهاي پزشكي هستيد، همچنان به بيمار اطمينان خاطر بدهيد. تا رسيدن نيروهاي امدادي، علايم حياتي (سطح پاسخدهي، نبض و تنفس) را كنترل كنيد.
توضيح كلي
فتق عبارت است از بيرونزدن يكي از اعضاي داخلي بدن از راه يك نقطه ضعيف يا يك سوراخ در عضلات اطراف آن. شايعترين انواع فتق عبارتند از:
فتق مغبني و راني. در هر دو نوع، بافت همبند ناحيه كشاله ران درگير است.
فتق نافي (در نوزادان رخ ميدهد و مشكل در عضلات اطراف ناف است).
فتق اپيگاستريك (در قسمت فوقاني شكم و بين جناغ سينه و ناف رخ ميدهد).
فتق اطراف ناف (در اطراف ناف و بيشتر در خانمها رخ ميدهد).
علايم شايع
تورمي كه معمولاً با فشار ملايم يا درازكشيدن به جاي خود بر ميگردد.
گاهي ناراحتي يا درد خفيف در محل بيرونزدگي
تورم در كيسه بيضه، با يا بدون درد
يبوست، سوءهاضمه
ندرتاً استفراغ، علامت خطرناكي است.
علل
همانطور كه گفته شد، وجود يك ضعف در بافت همبند يا ديواره عضلاني. اين ضعف ممكن است از همان آغاز زندگي وجود داشته باشد يا بعداً به وجود آيد. فتقها شكافي پس از عمل جراحي به وجود ميآيند.
عوامل افزايش دهنده خطر
نوزادان و شيرخواران زودرس
سن بالاي 60 سال
سرفه مزمن
چاقي
حاملگي
زورزدن، مثلاً در اثر يبوست مزمن
پيشگيري
جلوي اكثر فتقها را نميتوان گرفت، اما حفظ وزن مناسب و ورزش منظم براي حفظ تون عضلاني ممكن است باعث پيشگيري از بروز بعضي فتقها شوند.
اگر يبوست يا سرفه مزمن وجود دارد، بايد براي درمان به پزشك مراجعه شود.
عواقب مورد انتظار
فتقهاي نافي معمولاً خود به خود تا 4 سالگي برطرف ميشوند و ندرتاً نياز به جراحي دارند. ساير انواع فتق را نيز معمولاً ميتوان با جراحي برطرف كرد.
عوارض احتمالي
اگر فتق مختنق شود (جريان خون به آن سمت از عضو كه بيرونزده است متوقف شود)، امكان دارد انسداد روده همراه با تب، درد شديد، استفراغ و شوك به وجود آيد.
درمان
اصول كلي
اگر فتق تنها موجب ناراحتي خفيف شود و بتوان آن را به راحتي جا انداخت، امكان دارد استفاده از لباس مناسب و حمايت كننده يا فتقبند توصيه ميشود.
معمولاً جراحي براي ترميم قسمت ضعيف بافت همبند يا عضله توصيه ميشود. جراحي معمولاً بدون بستري در بيمارستان صورت ميپذيرد.
داروها
براي ناراحتي خفيف ميتوان از داروهايي مثل استامينوفن استفاده نمود.
فعاليت
از برداشتن سنگيني قبل يا بعد از جراحي خودداري كنيد.
سرعت بهبود بستگي به وضعيت سلامتي و نوع فتق دارد. فعاليتهاي سبك را معمولاً ميتوان در عرض چند روز آغاز كرد.
تا زماني كه پزشكتان موافقت نكرده است ورزش را از سر نگيريد.
رژيم غذايي
رژيم غذايي خود را طوري تنظيم كنيد تا از يبوست پيشگيري شود.
وزن خود را در حد ايدهآل نگاه داريد.
در اين شرايط به پزشك خود مراجعه نماييد
اگر شما يا يكي از اعضاي خانوادهتان علايم فتق را داريد.
اگر تب يا درد شديد داريد سريعاً مراجعه كنيد. اين ممكن است يك اورژانس باشد.
شهيد محمد
على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را
تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از
وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در
سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت
5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال
1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان
برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار،
قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى
در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن
علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى
در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس آزادى
از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى
كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد.
در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر
كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى
همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس
در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم
آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .
ايشان
با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام
شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به
زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از
آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال
1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد
مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى
مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى
معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش
موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .
شهيد رجائى
پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده
گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده
مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى
در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و
با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين
كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى
رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين
و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى
سنگين خود بر آيد.
به دنبال
عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى
صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب
شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر
ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد
باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.
در زندگی روزمره دلمشغولیهای داریم و برای انجام هر کاری اعم از انتخاب شغل، تحصیل، تجارت و دیگر گزینهها تحقیق میکنیم تا با صرف وقت و هزینه و مطالعه و مشورت با افراد صاحبنظر، آگاهانه وارد آن عرصه شویم. اما به تخصصی بودن بحث تغذیه و تهیهٔ ی مواد غذائی مناسب و مفید برای حفظ سلامتی بدن، توجه چندانی نمیکنیم.
نگاه سنتی و بدون اندیشه به مسئلهٔ تغذیه و شتابزدگی در امور، باعث میشود که از نقش مواد غذائی در سلامتی بدن غافل شویم و ندانیم که چگونه میتوان با تغذیهٔ سالم، ضمن حفظ شادابی به طول عمر خود افزود.
طبقهبندی غذاها:
غذاها به چند گروه عمدهٔ پروتئینی، نشاستهای، چربی و اسیدی تقسیم میشوند. گوشت، ماهی، مرغ، تخممرغ، پنیر، لبنیات، انواع لوبیا، گردو و بادام از غذاهای پروتئینی هستند که دارای ازت و ترکیبات مختلف اسیدی هستند و بخش زیادی از آنها در بدن تجزیه شده و سپس از راه خون به اعضاء بدن میرسند. پروتئین، در بدن ذخیره نمیشوند. اگر کسی دچار کمبود آن باشد، کبد و کلیهها آن را تأمین میکنند.
گروه دوم، غذاهای سرشار از نشاسته مثل غلات، حبوبات، سیبزمینی، کدو موز هستند که در بدن، حرارت و انرژی ایجاد میکنند. این نوع غذاها کربن، ئیدروژن، اکسیژن و مواد فرعی دارند.
گروه سوم، غذاهای چرب مثل آواکادو، کره، پنیر، مارگارین، ماینز و روغنهای نباتی و حیوانی هستند. این گروه در آب غیرمحلول و در الکل حل میشوند. چربی متشکل از نشاسته، کربن، ئیدروژن و اکسیژن است، اما اکسیژن چربی از نشاسته کمتر است و به همین جهت برای تبدیل شدن به انرژی، اکسیژن زیادی از بدن میگیرد و حرارت زیادی در بدن ایجاد میکند. چربیهائی که در غذا مصرف میشوند، کره، پیه، دنبه، روغن زیتون، روغن کنجد و سایر دانههای نباتی هستند. یک گرم چربی ۹ کلیو کالری حرارت تولید میکند. حال آنکه یک گرم نشاسته ۴ کالری حرارت ایجاد میکند و به همین جهت توصیه میشود در فصل تابستان و در مناطق گرم، از خوردن چربی پرهیز کنید.
غذاهای اسیدی شامل مرکبات، آناناس، توتفرنگی، گوجهفرنگی، سرکه و... هستند که ویتامین و املاح معدنی فراوان دارند و به هضم غذا، تقویت استخوانها، حفظ شادابی پوست و دفع سموم بدن کمک میکنند.
بهترین ترکیبات غذائی
عدم استفاده از ترکیبهائی که میتوانند در کنار یکدیگر به غذائی کامل، مفید و مقوی تبدیل شوند، از دیگر مسائلی است که در فرهنگ تغذیه رعایت نمیشود. بهطور مثال اغلب ما از تأثیر ترکیبات میوههای اسیدی با گردو، بادام یا شیر اطلاع نداریم. مصرف این مواد در کنار یکدیگر در درمان رماتیسم، تقویت معده، دفع انواع سنگهای کبدی، تقویت قوای عصبی، کمک به هضم غذا و انتقال فسفر، آهن، کلسیم، پتاسیم و منیزیم مؤثر واقع میشوند.
همانطور که مصرف سبزیها با انواع پروتئینها اعم از گوشت، مرغ، تخممرغ، و پنیر علاوه بر افزایش قد و وزن، رشد استخوانها و سلامت دندانها در سنین رشد به ساخت سلول و بافت ماهیچهای کمک میکند و ویتامینهای C، B، Aو Kرا که در انواع سبزیها وجود دارد، به بدن میرساند. ترکیب غذاهای نشاستهای با سبزیها نیز انواع ویتامینها را به بدن انتقال میدهد. ترکیباتی چون نان، سیبزمینی، برنج، کدو و موز مقادیر زیادی فسفر، آهن، کلسیم و منیزیم را وارد بدن میکنند.ترکیب غلات یا حبوبات با سبزیها نیز سرشار از ویتامین هستند. نباتات سبز، مواد معدنی بسیاری از قبیل آهن، کلسیم و فسفر دارند و در بدن ترکیبات قلیائی تولید کرده و به گوارش غذا کمک میکنند. این دسته به واسطهٔ ویتامین زیادی که دارند سودمند بهشمار میروند و در ترکیب با غلات یا حبوبات که محصولات زراعی و مکمل سبزیها هستند، نشاط و شادابی فراوانی بهوجود میآورند.
از این ترکیبات، نشاستهها و چربیها به دو گروه خوب (بیضرر) و بدهضم تقسیم میشوند.
روش پخت غذاها:
پخت غذا عبارت است از فرآیند شستن، آماده کردن و ترکیب مواد غذائی و حرارت دادن به آن. این تعریف را اکثر کسانی که دستی در طبخ غذا دارند، میدانند. غافل از آنکه روش پخت غذا در حفظ مواد مغذی، افزایش کیفیت و طعم و سلامتی آن تأثیر دارد و برای تهیهٔ غذائی که همهٔ ویژگیهای بالا را داشته باشد، باید نکاتی از مرحلهٔ خرید، نگهداری، پاک کردن، شستن، خرد کردن و تهیهٔ مواد غذائی رعایت شود.نگهداری از روغن و چربی در یخچال، به حفظ سلامت آن کمک میکند.پختن سیبزمینی و سبزیهای دیگر مثل کلم، کدو، هویج با پوست و خوردن پوست آنها برای بدن مفید است.
وقتی حبوبات را در آب خیس میکنید، با همان آب، آن را بپزید. در آب غلات و حبوبات ویتامین و مواد معدنی فراوانی وجود دارد.
سبزیها را خام بخورید. در غیر این صورت آنها را بخارپز کنید. چون پختن طولانی مدت سبزیها باعث از بین رفتن ویتامینهای موجود در آن میشود.هیچ وقت غذا را در ظرف یا کاغذهای آلومینیومی نپزید. مواد آلومینیوم پس از داغ شدن، جذب غذا میشوند و این برای بدن مضر است.
شرایط خوردن غذا برای کنترل وزن
خوردن غذا اگرچه برای تأمین مواد مورد نیاز بدن ضروری و اجتنابناپذیر است، اما شاید دیده باشید که بسیاری هنگام صرف غذا یا به شکل تلفنی یا حضوری مشغول گفتوگو هستند، به مطالعه یا انجام کار اداری خود ادامه میدهند، برای انجام کارهای شخصی یا امور دیگران از این اتاق به آن اتاق میروند و زمانی را صرف خوردن غذا نمیکنند. این افراد در هنگام بلعیدن غذا آرامش ندارند و متأسفانه اغلب در این شرایط ناهمگون، به کاهش یا افزایش وزن مبتلا میشوند. آنها از غذا خوردن که حق طبیعی هر فرد است، لذتی نمیبرند.
از مهمترین شرایط تغذیهٔ مناسب آن است که حداقل سی دقیقه وقت برای آن اختصاص داده شود تا این کار با آرامش و در فرصت کافی انجام شود. از دیگر مواردی که میتواند به بلع و هضم غذا آسیب بزند و مانع لذت بردن فرد از تغذیه شود، ایستاده غذا خوردن است. تغذیهٔ مناسب باید در مکان معین و مناسب و آرامشبخش انجام شود. قبل از خوردن اولین لقمه، یک دقیقه تأمل جایز است. ضمن اینکه خوردن غذا در ظرف بزرگ باعث میشود که بیش از حد غذا بخوریم. اگر بعد از بلعیدن هر لقمه، یکی دو دقیقه استراحت داشته باشیم، انرژی زیادی صرف نمیشود. سر میز یا سر سفره باید حواستان فقط متوجه غذا خوردن باشد. در موقع صرف غذا، تماشای تلویزیون، صحبت کردن با تلفن یا گفتوگوی حضوری باعث اختلال در بلغ و هضم غذا میشود.
اینکه قبل از اتمام غذا، یکی دو لقمه در بشقاب باقی بماند، روش خوبی برای کنترل وزن است. غذا خوردن در هنگام عصبانیت یا فشار عصبی نیز باعث ایجاد سموم مضر در بدن میشود و بهطور قطع نمیتواند مفید واقع شود. غذا خوردن در فضائی آرام باعث تمدید اعصاب میشود و انرژی رفته را به بدن برمیگرداند. ضمن اینکه هیچ وقت نباید بعد از کار یا ورزش زیاد، بلافاصله غذا بخوریم. همانطور که وقتی مریض هستیم، باید غذاهای سبک مصرف کنیم و اجازه بدهیم بیماری از بدن بیرون برود.گرسنگی طولانی مدت و مکرر باعث ضعف در بدن و ایجاد مشکلات گوارشی میشود. پس هیچگاه گرسنگی را نادیده نگیریم و از طرفی همیشه وقتی گرسنه هستیم، غذا میل کنیم. جویدن باعث هضم سریع غذا میشود. بهخصوص مواد نشاستهای که باید ۲۵ مرتبه قبل از قورت دادن جویده شوند. سبزیها، سریعتر از دیگر مواد غذائی در بدن گوارش میشوند. پس از صرف یک وعده غذای سنگین میتوان در وعدهٔ غذائی بعدی از سبزیهای تازه و خام استفاده کرد. این کار استراحتی به دستگاه گوارش میدهد. ضمن اینکه برای حفظ سلامتی بدن همیشه باید در برنامهٔ غذائی خود ۸۰ درصد میوه و سبزی و ۲۰ درصد غذای پروتئینی و نشاستهای بگنجانیم تا اندامی موزون، پرانرژی و سالم داشته باشیم.
بدن برای هضم و گوارش غذاها مدت زمانی را فعالیت انجام میدهد. حال آنکه میوهها و سبزیهای تازه و خام سریعتر جذب بدن میشوند و ویتامینها و املاح مورد نیاز بدن را تأمین میکنند.
ترکیب غذاها در کنار هم :
در مهمانیها یا حتی در اغلب وعدههای غذائی که اعضا خانواده بهصورت خودمانی حضور دارند، چند نوع غذای ناهمگون در سر میز غذا دیده میشود. مصرف ترکیبات متناقض نه تنها انرژی مورد نظر را به بدن نمیرساند بلکه آسیبهائی را متوجه انسان میکند و بیش از آنکه مفید واقع شود، به بدن صدمه میزند. بهطور مثال مصرف چند غذای انباشته از پروتئین در یک وعدهٔ غذائی، بسیار سنگین و بدهضم است. همانطور که غذاهای انباشته از پروتئین و نشاسبته، غذاهای پروتئینی و چرب، غذاهای اسیدی و پروتئینی و انواع شکر و شیرینی با پروتئین باید در دو وعدهٔ جداگانه خورده شوند. مصرف این ترکیبات در کنار هم ایجاد سوءهاضمه میکند.آب خنک و انواع نوشیدنیها از ملزومات هر سفره یا میز غذا هستند. حال آنکه در موقع صرف غذا باید از نوشیدن آب و نوشابه اجتناب کرد. خوردن غذاهای نشاستهای به افزایش وزن منجر میشود. باید سعی کنیم بیش از یک غذای نشاستهای در روز نخوریم و غذاهای نشاستهای و اسیدی را جداگانه در دو وعده مصرف کنیم. شیر از نوشیدنیهای بسیار مفید و مغذی و کامل است که خوردن یک لیوان آن میتواند یک وعدهٔ غذائی محسوب شود. اما شیر را باید به تنهائی یا در کنار میوههای اسیدی مصرف کرد تا ضمن حفظ کلسیم و مواد مغذی موجود در آن، گوارش آن نیز به آسانی انجام گیرد.
بعضی از میوهها مثل هندوانه یا خربزه بهدلیل ویژگیهائی که دارند باید به تنهائی مصرف شوند. خوردن این میوهها با غذا یا در کنار ترکیبات دیگر توصیه نمیشود. همانطور که دسرها را میتوان با سالاد فصل ترکیب کرد تا خوردن آن نشاط و انرژی بیشتری را به بدن انتقال دهد.
عوامل خطرساز و تضعیفکننده:
همانطور که میدانید تنها مصرف مواد غذائی نمیتواند به بدن نیرو وارد کند و مقاومت آن را در برابر بیماریها و فشارها بالا ببرد. بلکه عوامل زیادی مثل ترکیبات غذا و شرایط غذا خوردن برای کنترل وزن هم در این مسئله دخیل هستند. از دیگر این عوامل این عوامل میتوان به چند مورد اشاره کرد.
پرخوری: ضمن اضافه شدن وزن و افزایش چربیهای اضافی، باعث بیماریهائی مثل فشارخون، قند، چربی و مسمومیت خون در بدن میشود.
مشروبات الکلی: سلولهای مغزی و ویتامینهای موجود در غذا را از بین میبرد و با گشاد کردن عروق، باعث تضعیف قلب و سیستم عصبی میشود. داروها: اگرچه مصرف دارو برای درمان بیماریها مفید است ولی هر داروئی عوارض جانبی خاص خود را به جا میگذارد، انرژی سالم بدن را نابود و توانائی مبدلی را جایگزین آن میکند. چای و قهوه و شکر: عملکرد آنها مثل دارو بوده و انرژی را بیهوده هدر میدهند. آلودگی محیط: آلودگی و مواد شیمیائی موجود در هوا، آب و غذا مسمومیت غذائی ایجاد میکند و ارزش مواد غذائی را از بین میبرد. کمبود اکسیژن: تنفس عمیق، خون را اکسیژنه و قلیائی میکند و انرژی مثبتی را به بدن انتقال میدهد. آشفتگیها: نارضایتی از شغل و زندگی مشترک و انواع نارضایتیها، اضطراب، دلواپسی، ترس، عمگینی و حسادت ایجاد میکند، سلامتی را به خطر میاندازد و فرد را ضعیف و نامقاوم میسازد.
آسیبدیدگی: رفتارهای خطرناک در هنگام کار، رانندگی، ورزش یا تفریح میتواند مشکلاتی را بهوجود آورده و باعث شکستگی یا آسیبدیدگی اعضاء بدن شوند. هشیاری و مراقبت از اندامها برای حفظ روحیه و جلوگیری از فشارهای روانی و هزینههای درمانی نیز از مهمترین عواملی است که نقش آن در شادابی فرد، کمتر از تغذیهٔ مناسب نیست.
عوامل مفید برای حفظ تندرستی
همانگونه که ذکر شد مصرف مواد غذائی مفید به تنهائی نمیتوانند ضامن سلامتی باشند و برای ایجاد یک وضعیت مناسب و تقویت قوای بدن باید نکاتی رعایت شود که به ذکر مواردی از آن میپردازیم:
رژیم غذائی: به اندازهٔ کافی غذا خوردن و رعایت اینکه قبل از سیر شدن، از خوردن پرهیز کنیم؛ باعث ایجاد تناسب اندام میشود. ضمن اینکه انتخاب ترکیبات غذائی که بیشتر از سبزیها و میوههای تازه و پروتئینی باشد نیز به تندرستی کمک میکند.
ترک عادات بد: پیش از این، مواد مضر و ترکیبات غلط غذائی و شرایط نامناسب تغذیه ذکر شد که ترک این عادات برای سلامتی مفید است.
ورزش: انجام حرکات نرمشی به مدت بیست دقیقه در روز به هضم غذا، گردش خون و شادابی بدن کمک میکند.
خواب: برای تعمیر و تقویت پوست و اعصاب بسیار مفید است، انرژیبخش است و به نمک قلیائی بدن میافزاید.
روزه: روزه گرفتن و تحریم بعضی از مواد غذائی برای استراحت دادن به دستگاه گوارش فواید زیادی دارد و بهترین نوع آن اینکه یک هفته تا ده روز فقط سبزی و میوه مصرف کنیم تا سموم بدن دفع شود.
حمام: حمام سونا باعث تعریق زیاد و دفع سموم بدن از طریق پوست میشود و چربیهای اضافی را دفع میکند. دوش گرفتن با آب گرم یا سرد هم برای ایجاد نشاط و سلامتی فایدههای بسیاری دارد.
ماساژ: این کار فشار روی عضلات و اعصاب را کاهش میدهد و باعث تسکین و آرامش میشود. فکر کردن به لحظههای شاد و مثبت در زمانی که ماساژ انجام میشود، نیروی فرد را افزایش میدهد.
حمام آفتاب: بدن به نور آفتاب نیاز دارد. بخش زیادی از ویتامین Dدر اثر تابش نور خورشید به اندامها میرسد که برای تقویت استخوانها ضروری است. حمام آفتاب در کنار دریا یا در حیاط خانه به مدت ۲۰ دقیقه در روز مفید به نظر میرسد. حال آنکه اگر این مدت افزایش پیدا کند، نور آفتاب میتواند برای پوست بدن زیانآور باشد.
زبان به سپاس که می گشایم؟ دریا دریا کوتاهی و کاستی وجودم را پر می کند. وجود من وابسته به توست و بودنم، سلامتم و رشدم تحفه های گران قدری است که از سوی تو دریافت کرده ام. کدام کلام است که بتواند شکر تو را گوید؟ وقتی خداوند عالم شکر تو را در کنار سپاس خودش جای می دهد و می فرماید: «مرا و پدر و مادرتان را شکر گویید»، پس همیشه زبانم از سپاس تو قاصر خواهد بود و دلم در شکر تو خواهد تپید.
آینه خشم و رضای الهی
مادر، ای مظهر رحمت خدا، ای سراسر مهربانی، ای از محبّت لبریز، تو را می ستایم و عزیز می دارم. تو را قدر می نهم و بزرگ می شمرم که تو راهی به سوی بهشتی. رضای خدا را از رضای تو می جویم و از خشم تو که خشم خداست دوری می کنم. مادر، ای خورشید مهربان زندگی ام، دستان مهربان و خسته ات را می بوسم و تو را شکر می گویم و در حسرت سپاس یک لحظه از سختی هایی که برایم تحمل کردی، همیشه می مانم.
مادر فرهیخته
عبدالرحمان فروّخ پس از 27 سال از مأموریتی به خانه برمی گشت. همسرش بعد از رفتن او پسری به نام ربیعه به دنیا آورده بود. مادر ربیعه در نبود همسرش، پولی که عبدالرحمان به عنوان پس انداز نزد او سپرده بود و بر نگهداری آن سفارش کرده بود، صرف تحصیل ربیعه نمود، چنان که ربیعه در ابتدای جوانی دانشمندی توانا شد. هنگام بازگشت، عبدالرحمن فرزندش را دید که در مسجد به تدریس نشسته است و جماعت بسیاری در گرد اویند. بسیار خرسند شد و وقتی فهمید که آن پول پس انداز برای چنین گوهری صرف شده است، بر ذکاوت چنین مادری آفرین گفت و بسیار از او تشکر کرد.
شکری برتر
پروردگار مهربان، در قرآن انسان ها را به نیکوکاری به پدر و مادر سفارش می کند. در برخی آیات قرآن، احسان به والدین و سپاس از آنها بلافاصله پس از سفارش به عبادت و شکر الهی آمده است؛ مانند آیه 36 سوره نساء که می فرماید: «خدا را بپرستید و به او شرک نورزید و به پدر و مادر احسان کنید». و هم چنین آیه 23 سوره اسرا که می فرماید: «پروردگارت دستور داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید». و نیز آیه 14 سوره لقمان که می فرماید: «انسان را سفارش نمودم که مرا و پدر و مادرتان را سپاس گویید». این همه نشان از مقام بلند پدر و مادر و ضرورت احسان و سپاسگزاری از آنها را دارد.
زحمتی طاقت فرسا
ای باغبان بی همتای من، ای ابر سراسر رحمت، ای زلال مهر و عاطفه، خارهایی که گاهِ پروراندنم به دست های مهربان تو فرو رفت و رنجی که گاه مراقبت از من بر تنت نشست، هنوز در چشم های خسته امّا پر مهرت رخ می نماید. من چگونه تو را سپاس گویم؟ آیه های خدا دم به دم دلم را به سپاس تو می خواند و از رنجوری طاقت فرسای تو خبرم می دهد؛ آنجا که می فرماید: «انسان را به پدر و مادرش سفارش نمودیم؛ به ویژه که مادرش با ضعف و زحمت طاقت فرسا او را پروراند و دو سال او را شیر داد، پس مرا و پدر و مادرتان را سپاس گویید». و درجای دیگر می فرماید: «انسان را درباره پدر و مادرش به احسان سفارش نمودیم؛ چون مادرش او را با خود حمل کرد و با سختی و مشقّت بر زمین نهاد». و اینک ای مادر، زبانم همیشه به سپاس تو خواهد چرخید و در چشمم هماره محبّت تو موج خواهد زد.
تورم ، رشد و بیکاری شاخصهای عمده و مهم اقتصاد کلان هستند که همواره مورد توجه اقتصاد دانان و سیاستمداران کشورها قرار می گیرد تا با تنظیم آن شرایط اقتصادی در جامعه را بهبود بخشیده و مردم جامعه را به رفاه برسانند.کاهش نرخ تورم ، کاهش نرخ بیکاری ، افزایش رشد اقتصادی این سه مقوله جدی در مباحث اقتصاد کلان است.در این میان اهمیت نرخ تورم بیشتر از شاخصهای دیگر است زیرا تغییر در این نرخ یا تحت تاثیر دو نرخ دیگر قرار می گیرد یا آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . با توجه به تلاش کشورهای دنیا درخصوص کاهش نرخ تورم و موفقیت های بدست آمده آنان سئوال اینست چرادرکشور مااین نرخ کاهش پیدا نمیکند؟
برای بررسی این موضوع ابتدا ویژگیهای اقتصادی کشور و سپس علل عدم کاهش این نرخ را مورد بررسی قرارمیگیرد.
خصوصیات اقتصادی ایران
بطور کلی اقتصاد دارای دو طرف تقاضا و عرضه می باشد که هر یک ویژگیهای خود را دارند . این ویژگیها در کشورهای مختلف متفاوت است ویژگیهای عرضه و تقاضا در کشور ما به شرح زیر است :
1 – ویژگی های طرف تقاضا
الف – ساختار حجیم اداری وخصوصیات آن :
وجود سازمان اداری بزرگ ، هزینه بر ، بخشهای موازی در ساختار اداری ، تصمیمات اقتصادی از روی مهربانی و دلسوزی نظیر پایین نگه داشتن نرخ سوخت بدون در نظر گرفتن امکانات کشور ، کارکرد در ارتباط با اقتصاد سیاسی نه اقتصاد کلان و در نتیجه اعطای امتیاز به جامعه به دلایل مختلف همه از مواردی است که باعث گسترش بار مالی دولت می گردد .
ب – منابع مالی و سیاستهای مالی :
منبع درآمد تک محصولی ( نفت ) سیاست تثبیت نرخ ارز به عنوان یک متغیر حیثیتی ، فروش نفت در داخل به قیمت پایین تر از سطح جهانی برای جلب رضایت مردم ، . . . همه از مواردی هستند که باعث محدودیت منابع درآمدی و همچنین رشد هزینه های دولت می گردد .
ج – سیاستهای پولی :
قانون عملیات بانکی بدون ربا و قلمداد کردن بانکها جزئی از بدنه دولت ، (سیاستهای پولی در این قانون اعمال کنترل بر شاخصهای اقتصادی بازار پول به جزء حجم پول تعریف شده اما در اقتصاد کلان سیاستهای پولی اعمال کنترل بر حجم پول می باشد ) .
بطور کلی نگاه به بانکها و سیستم بانکی در کشور به عنوان خزانه کمکی برای خزانه دولت تلقی می شود .
همانگونه که ملاحظه می شود با توجه به این ویژگیها کشور دچار کسری بودجه و رشد بالای حجم پول خواهد شد(این نرخ در کشورهای پیشرفته 2/5 ، در حال توسعه 4/14 و در ایران بین 27 تا30 درصد می باشد).
2- ویژگیهای طرف عرضه
الف – دولتی بودن اقتصاد :
دلایل دولتی بودن اقتصاد را می توان در موارد زیر بیان نمود .
-غالب بودن بخش دولت در حوزه های نفت ، گاز ، پتروشیمی ، مخابرات .
-ایجاد بیش از 50% ارزش افزوده کشور از 120 کارخانه تحت پوشش دولت .
-عدم توجه به شاخص میزان هزینه نسبت به تولید در شرکت های دولتی .
ب – انحصاری بودن شرکت های دولتی :
حمایت از تولید کنندگان داخلی در مقابل رقبای خارجی باعث انحصار در اقتصاد می گردد و در نتیجه انحصارموجب عدم کارایی وعدم کارایی موجب درخواست حمایت بیشتر ازدولت است .
ج – بی ثباتی سیاستهای اقتصادی :
- بی ثباتی در سیاستهای اقتصادی باعث سردرگمی بنگاه برای تولید و عرضه خواهد شد و درنتیجه بنگاه موجودی انبار خود را افزایش می دهد تا بدینوسیله در مقابل تغییرات بازار زیان نکند.
-کسری بودجه اعتبارات عمرانی در اثر کسری بودجه سالیانه نیز باعث طولانی شدن و غیر اقتصادی شدن طرح های عمرانی می شود .
د – ایجاد رانت برای بخش خصوصی
قیمت گذاری نامناسب در مورد نهاده های انرژی و ارز و همچنین نزخ کارآمد تسهیلات بانکی باعث ایجاد رانت اقتصادی می شود .
هـ – ناکارایی بازار مالی
فاصله زیاد بین نرخ سود تسهیلات و نرخ سود سپرده ( حدود 10% ) ( این نرخ در کشورهای توسعه یافته 2 درصد است ) باعث ناکارایی سیستم بانکی می شود از طرف دیگر عدم وجود رقابت بین موسسات مالی در زمینه ارائه خدمات بهتر به علت سیاستهای حمایتی دولت باعث ناکارایی بازارهای مالی می گردد .
بطور کلی با توجه به ویژگیهای عرضه و تقاضای عنوان شده ویژگیهای اقتصاد ایران دارای شرایط زیر است :
Øوجودسازمان اداری بزرگ که به خاطرشرایط و مصالح سیاسی امتیازاتی رابه مردم می دهد هم باعث افزایش هزینه های دولت می شود و هم دولت رابا کسری درآمد روبرو میکند .
Øبه علت دولتی بودن اقتصاد دولت به بانکها دستور می دهد و از آنها تکالیف خاص طلب می کند.
Øبه خاطر انحصاری بودن صنعت ، هزینه تولید کالا نسبت به مشابه خارجی آن بسیار بالاست .
Øبه علت بی ثباتی بازار و اقتصاد کلان بنگاهها موجودی انبار بسیار بالایی را برای سالهای بعد در انبار نگهداری می کند .
Øعرضه و تقاضای پول تورم را تعیین می کند .
Øافزایش حجم پول اثری بر روی تولید و بیکاری ندارد .
نتیجه گیری :
با توجه به مطالب فوق چنین نتیجه گیری می شود که برای کاهش نرخ تورم و رشد و شکوفایی اقتصاد صرف نظر از انضباط مالی و مدیریت پولی عواملی نظیر تغییرات در فناوری ، خصوصی سازی و توسعه بخش خصوصی ، شکل گیری بازارهای کارآمد ، کاهش حساسیت مصرف کنندگان به قیمت و به طور کلی عوامل ساختاری و نهادی زیادی دخالت دارند که با اتخاذ سیاست های مالی و پولی هوشمندانه و به موقع و بدور از گرایشات سیاسی راه برای رشد اقتصادی فراهم می گردد و با ایجاد فضای آزاد اقتصادی و توسعه بخش خصوصی و استقرار بازار آزاد توام با کوچک کردن دولت زمینه سرمایه گذاری مناسب بوجود می آید .
البته این موارد تا زمانیکه اقتصاد سیاسی کشور و نگاه سیاستمداران به مسائل اقتصادی تغییر پیدا نکند محقق نمی شود زیرا دولتمردان از اثرات ناشی از اجرای یک سیاست اقتصادی بی اطلاع و از وقوع بحرانهای احتمالی جامعه نگران هستند لذا این وظیفه بر عهده اقتصاد دانان جامعه است که راه حل بهینه ای را ارائه کنند تا در مسیر توسعه متعادل اقتصادی آثار هر یک از تصمیمات اقتصادی نظیر کاهش نرخ تورم ، افزایش رشد اقتصادی و ... بر سطح عمومی قیمت ها را تعیین تا فشار بر اقشار محروم جامعه داده نشود و بدینوسیله بحرانی در جامعه به وجود نیاید .
همانگونه که ملاحظه می شود نقش سیاستمداران و اقتصاد دانان در تحولات اقتصادی به ویژه در پیامدهای منفی آن بسیار اهمیت دارد . زیرا سیستم تصمیم گیری در کشور ما خواهان بهبود اوضاع اقتصادی است که این امر مستلزم واگذاری بیشتر فعالیت ها به بخش خصوصی است اما همین سیستم با قدرت گرفتن بخش خصوصی چندان موافق نیست و از انباشت سرمایه نزد افراد نگران است این دوگانگی باعث تصمیم گیری های متناقض می گردد که در نتیجه در وضعیت اقتصادی کشور خلل ایجاد می کند . برای رفع این مشکلات در جامعه تدبیر در اقتصاد اهمیت زیادی دارد . تصمیمات اقتصادی می بایستی بدون توجه به تبعات منفی کوتاه مدت آن مورد ارزیابی قرار گرفته و به اجرا درآید . تا از طریق توسعه پایدار در کشور حاصل گردد .
نارنجستان قوام که به ایوانی نه قوام الملکی مشهوراست.یکی از بناهای زیبای دوره قاجاریه (1302) هجری قمری درشیراز می باشد . زیبا ترین بخش نارنجستان ساختمان آن است که از نظرآینه کاری نقاشی کاشی کاری گچبری ومنبت سازی از شاهکارهای هنرمندان قاجاریه به شمار می آید.این ساختمان ایوانی بسیارزیبا بادو ستون سنگی یکپارچه دارد.که دردوسوی آن اتاقهایی به صورت قرینه ساخته شده است.برسنگهای پایین دیوار نیز نقشهای شیر گورسربازان هخامنشی وهلاهل (موجودافسانه ای) به صورت قرینه کنده کاری شده است.
باغ عفیف آباد
باغ عفیف آبادیاباغ گلشن ازباغهای بسیارزیبای شهرشیراز باوسعت 13 هکتار است. ساختمان باشکوه این باغ توسط میرزا علی محمد خان قوام الملک احداث گردیده است.این ساختمان دوطبقه بوده وباگچ بری ها ومقرنس کاریهای زیباتزئین شده است.
ستون ها شبیه ستون های تخت جمشید با گچ ساخته شده است مخصوصا درتالاربزرگ ازچندنقش برجسته تخت جمشید به صورت نقاشی تقلید شده است .ازجلوعمارت حوض بسیار وسیعی بالبه سنگی قراردارد که زیبایی باغ رادوچندان می کند .اززیرزمین این ساختمان به عنوان موزه سلاحهای نظامی استفاده می شود وبه عنوان نمونه تفنگ های متعلق به فتحعلی شاه ناصرالدین شاه ومظفرالدین شاه تپانچه دکتر دکترحشمت ومسلسل رئیس علی دلواری دراین موزه به نمایش گذاشته شده است .ازجمله بناهای دیگراین مکان می توان به قهوه خانه سنتی وحمام خزینه آن اشاره نمود.
ارگ کریم خانی
یکی از مهمترین وبزرگترین بناهای دوره زندیه درشیرازارگ کریم خانی است که با زیر بنای 4000 مترمربع درزمینی به وسعت 12800 مترمربع بناشده است .دیوارهای آجری این بنا12 متر ارتفاع دارد ودرهرگوشه آن برجی به ارتفاع 14 متر ساخته شده است نمای بیرونی بنا ساده است وتنها برروی بدنه دیوار برجها نقوش آجری هندسی دیده می شود .برخلاف نمای ساده بیرونی که مشخصه بناهای عهد کریم خان است.فضای داخلی اتاقهای ارگ ازنماهای زیباتری برخوردارند وبانقوش اسلیمی ترنج وگل ومرغ وبارنگ های زنده وآب طلا تزئین شده است . برسردرارگ طرح کاشیکاری هفت رنگ زیبایی ازداستان کشته شدن دیو سفید به دست رستم نقش بسته است که متعلق به دوران قاجاریه است .اتاقها و تالار درسه جهت شمالی غربی وجنوبی قراردارد که سه قسمت مسکونی را تشکیل می دهند .درگوشه جنوب شرقی بنا حمام ارگ ویژه کریم خان زندقراردارد .که از چندبخش تشکیل شده است وعبارتند از سربینه (رختکن ) باسکوهای سنگ مرمر ،گرم خانه و خزینه باراهروهای ارتباطی آنها وهمچنین سقف حمام که با آهک بریهای زیبا تزئین شده است.
دين زرتشتي را دين ايرانيان خوانده اند زيرا که سرمنشأ آن سرزمين پارس و يا ايران زمين بوده است. در کتاب اول اناجيل (انجيل متي) آمده است که اولين کساني که به ديدار عيساي (ع) تازه متولد شده آمدند، چند نفر از روحانيون زرتشتي (مُغ) بودند. کتاب زرتشتيان اوستا (معرفت) است که در پنج گروه: يسنا، ويسپرد، ونديداد، يشتها، خرده اوستا مرتب شده است. تعداد زرتشتيان جهان حدود صد و پنجاه هزار نفر است که اکثر آنها در هند مستقر هستند که طبق برآوردها حدود سي هزار نفر از آنها در ايـران سکونت دارند که در اصطلاح عـاميانه «گبر» خوانده مي شوند. در مورد اصل وجود زرتشت از شش هزار تا هفت قرن پيش از ميلاد اختلاف نظر وجود دارد.
در عرض مدت ده سال موعظه، تنها يک نفر به دين زرتشت درآمد اما پس از قبول ديانت توسط «ويشتاسب» هشتاد و نه نفر به اين دين گرويدند و شخص پادشاه از مبلغين مؤثر دين جديد گرديد.
دين زرتشتي تعليم مي دهد که تنها يک خداي متعال شايسته پرستيدن است. گفتار نيک، کردار نيک، پندار نيک، جنگيدن در راه خداوند، کشت و کار، طهارت و پاکيزگي جسم و روح، اعتقاد به فرشتگان و شياطين، خواندن ادعيه و ذکور مقدس، داراي اهميت هستند، از آتشکده بايد به طور شايسته اي مراقبت شود که خاموش نشود و هيچ چيز ناپاک و آلوده اي وارد آن نگردد و زنهاي حائضه تا سه قدمي آن نزديکتر نيايند.
از ديگر اعتقادات زرتشتيان اعتقاد به روز بازپسين (روز محشر) است.
«در آن اجتماع [روز محشر] فرد بدکار مثل گوسفندي سپيد که در گله اي از گوسفندان سياه وجود داشته باشد هويدا و معلوم است.»
«دو فرشته اعمال خوب و بد فرد را ثبت مي کنند.»
«روح فرد [از نظر وزن اعمال خوب و بد] در ترازو کشيده مي شود.»
همچنين اعتقاد به منجي به نام شوسيانت که در آخر الزمان موجب نجات جهان خواهد شد جزو اعتقادات زرتشتيان مي باشد. روي هم رفته اين دين تا هنگامي که در ايران گسترش داشت موجب رشد و شکوفايي ايران و ايرانيان گرديد. مرگ زرتشت در زمان حمله تورانيان، احتمالاً در هنگام قتل و غارت شهر بلخ به زماني که او هفتاد و هفت ساله بود صورت گرفت.
در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟
زرتشت پیامبردر دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.
اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.
در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".
اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.
نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.دين زرتشتي را دين ايرانيان خوانده اند زيرا که سرمنشأ آن سرزمين پارس و يا ايران زمين بوده است. در کتاب اول اناجيل (انجيل متي) آمده است که اولين کساني که به ديدار عيساي (ع) تازه متولد شده آمدند، چند نفر از روحانيون زرتشتي (مُغ) بودند. کتاب زرتشتيان اوستا (معرفت) است که در پنج گروه: يسنا، ويسپرد، ونديداد، يشتها، خرده اوستا مرتب شده است. تعداد زرتشتيان جهان حدود صد و پنجاه هزار نفر است که اکثر آنها در هند مستقر هستند که طبق برآوردها حدود سي هزار نفر از آنها در ايـران سکونت دارند که در اصطلاح عـاميانه «گبر» خوانده مي شوند. در مورد اصل وجود زرتشت از شش هزار تا هفت قرن پيش از ميلاد اختلاف نظر وجود دارد.
در عرض مدت ده سال موعظه، تنها يک نفر به دين زرتشت درآمد اما پس از قبول ديانت توسط «ويشتاسب» هشتاد و نه نفر به اين دين گرويدند و شخص پادشاه از مبلغين مؤثر دين جديد گرديد.
دين زرتشتي تعليم مي دهد که تنها يک خداي متعال شايسته پرستيدن است. گفتار نيک، کردار نيک، پندار نيک، جنگيدن در راه خداوند، کشت و کار، طهارت و پاکيزگي جسم و روح، اعتقاد به فرشتگان و شياطين، خواندن ادعيه و ذکور مقدس، داراي اهميت هستند، از آتشکده بايد به طور شايسته اي مراقبت شود که خاموش نشود و هيچ چيز ناپاک و آلوده اي وارد آن نگردد و زنهاي حائضه تا سه قدمي آن نزديکتر نيايند.
از ديگر اعتقادات زرتشتيان اعتقاد به روز بازپسين (روز محشر) است.
«در آن اجتماع [روز محشر] فرد بدکار مثل گوسفندي سپيد که در گله اي از گوسفندان سياه وجود داشته باشد هويدا و معلوم است.»
«دو فرشته اعمال خوب و بد فرد را ثبت مي کنند.»
«روح فرد [از نظر وزن اعمال خوب و بد] در ترازو کشيده مي شود.»
همچنين اعتقاد به منجي به نام شوسيانت که در آخر الزمان موجب نجات جهان خواهد شد جزو اعتقادات زرتشتيان مي باشد. روي هم رفته اين دين تا هنگامي که در ايران گسترش داشت موجب رشد و شکوفايي ايران و ايرانيان گرديد. مرگ زرتشت در زمان حمله تورانيان، احتمالاً در هنگام قتل و غارت شهر بلخ به زماني که او هفتاد و هفت ساله بود صورت گرفت.
در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟
زرتشت پیامبردر دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.
اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.
در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".
اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.
نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.
نخستین محیطی که کودک در آن پرورش می یابد و در رفتار بعدی فرد فوق العاده موثر است، خانواده است. آنچنان که حتی عده ای از جرم شناسان آن را عامل سلامت یا بیماری آینده فرد ذکر کرده اند و مخصوصا ظهور آثار آن را در دوره جوانی فوق العاده دانسته اند.
جامعه شناسان رابطه ای بین جنایات و حیات خانوادگی یافته اند به طور ی که میزان جنایات را در خانواده از هم گسسته بسیار زیاد می دانند. رویدادهای خانوادگی در سرنوشت افراد موثرند، روابط ناخوشایند والدین، فوت و طلاق، جدایی و متارکه، مشکلات بسیاری برای افراد می آفرینند. بررسی جامعه شناسان نشان داده است که افزایش جنایات با مشکلات خانواده ، نسبت مستقیم دارد و این امر در جوامع صنعتی ودر توسعه های شهرنشینی بیشتر نمایان است زیرا در جوامع متراکم و پرجمعیت، کنترل ها ضعیف شده و به سبب تعارض فرهنگی، و رسوم اخلاقی گوناگون و ایدئولوژیهای متفاوت موجب می گردد که دوستی های متقابل کاهش یابد و امکان آشنایی های عمیق از بین رفته و روابط صوری شود. مطالعات انجام یافته دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی و دستورات و راهنمایی هایی که پیامبران الهی برای هدایت و رشد و کمال و تربیت انسانها از منبع وحی ابلاغ کرده اند بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصلی ترین کانون پرورش و تربیت تاکید شده است.
در واقع خانواده، زنجیره ارتباطی اجتماع و تضمین کننده آرامش و ثبات جامعه است. کودکان نخستین وابستگی های عاطفی نزدیک و صمیمی خود را در خانواده برقرار می سازند و درونی کردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در ان آغاز می کنند. کارکرد عاطفی خانواده از نیاز انسان به محبت و وابستگی ها ناشی می شود، بدون وجود محبت و احساس پیوستگی، خانواده ممکن است با مشکلات عاطفی و روانی مواجه گردد.
نقش محبت و تاثیر خانواده به خصوص در سالهای اولیه رشد کودک انکارناپذیر است. کودکانیکه از مراقبت و نوازش مادر محروم بوده و در پرورشگاه ها نگهداری می شوند، رشد عادی آنان دچار اختلال شده و حتی برخی از صاحب نظران اعتقاد دارند که بر رشد ذهنی و هوشی آنان نیز تاثیر منفی گذارد. کودکان برای رشد متعادل و روانی و اجتماعی نیاز مبرمی به آرامش و امنیت و محبت در خانواده دارند.
اهمیت این مساله از آنجا بیشتر آشکار می شود که جامعه شناسان بقا» جامعه را در گرو بقای خانواده و موفقیت و شکست جامعه را در سلامت و یا گسستگی نهاد خانواده، یافته اند. خانواده به عنوان سازمان اجتماعی کوچکی برخوردار از روابط تعاملی والدین فرزندان است و روابط فرزندان، والدین و سایر اعضا» خانواده چون شبکه و نظامی در هم پیچیده است که افراد آن در کنش متقابل با یکدیگر و این نظام در مجموعه ای از نظامهای اجتماعی بزرگتر قرار گرفته است جامعه بزرگتر خود جزئی از زمینه فرهنگی برای الگوهای رفتاری خانواده است و در تثبیت یا تزلزل آن تاثیر دارد. در پژوهشی که انجام گرفته است و در پاسخ به این سوال که هنگام برخورد با مشکلات مایلند آن را با چه کسی در میان گذارند؟ معلم، سرپرست، والدین و دوستان... ۲۷ درصد آنهاوالدین را انتخاب نموده اند که متاسفانه حکایت از سستی روابط عاطفی والدین با فرزندان دارد.
پس لازم است که خانواده به عنوان کسب کانون مقدس بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. همچنین باید:
۱) امنیت خانواده از هر حیث تعیین شود.
۲) نابسامانی ها و اختلافات و بگومگوها تعطیل گردد یا حداقل از انظار کودکان پنهان باشد.
۳) به امر تعلیم و تربیت فرزندان توجه گردد.
۴) به حقوق زوجین از نظر اسلام توجه گردد.
۵) والدین با آموزشهای مستمر با اصول و مبانی تربیتی آشنا گردند "ارتقای سطح فرهنگ خانواده".
۶) والدین تشویق گردند تا ساعات بیشتری را در خانواده و با اعضای آن بگذرانند.
۷) زمینه ها و عوامل ایجاد تزلزل در خانواده از بین برود.
۸) پرورش مذهبی و رعایت اخلاق اسلامی سرلوحه کارها و فعالیت های اجتماعی قرار گیرد.
۹) روح عدالت طلبی و رعایت مساوات بین فرزندان گسترش یابد.
همواره شخصیت فرزندان بویژه در حضور دیگران مورد تکریم قرار گرفته و از سرزنش و تحقیر آنان جدا پرهیز گردد. اگر چه ممکن است در هر خانه ای گهگاهی مشاجره و درگیری رخ دهند، اما هرگز نباید این اختلافات و درگیری ها، به میان فرزندان کشانده شود و از ذکر این گونه مباحث در حضور آنان جدا خودداری گردد. زیرا اساس امنیت آنها را در خانه متزلزل خواهد کرد. باید توجه داشت که زمان برای فرزندان با زمانی که خود در آن رشد یافته اند متفاوت بوده و هرگز نباید توقع داشت نسل جدید نیز همان شیوه پیشینیان را در زندگی پیشه خود سازند. به درستی که حضرت علی(ع) فرمودند: "خوشا به سعادت کسی که فرزندان خود را در برابر نیازهای زمانه تربیت کند".
کارکرد تربیتی خانواده و تاثیر آن در اجتماع
با وجود اینکه خانواده به عنوان کوچکترین و ابتداییترین نهاد اجتماعی عنوان میشود، در صورت توجه به آن میتوان فهمید که این نهاد کوچک نیز پیچیدگیها و کارکردهای خود را دارد. بنابراین، شناخت و توجه به این کارکردها مورد توجه صاحبنظران است. از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین این کارکردها میتوان به کارکرد تربیتی خانواده اشاره کرد.
خانواده علاوه بر بهدنیا آوردن فرزند، وظیفهی مهم دیگری هم برعهده دارد و آن توجه به مسائل تربیتی فرزند است. از آنجا که محیط خانواده اولین کانونی است که فرد بعد از تولد در آن قرار میگیرد و اولین تعاملات در این محیط آغاز میشود. بنابراین تآثیرات فراوانی را بر فرد دارد و درحقیقت بخش بزرگی از سرنوشت انسان را بنا مینهد. سلامت، زندگی آینده شغلی و تحصیلی، اخلاق، شخصیت و... همه و همه در محیط خانواده در فرد تشکیل میشود.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که سالهای آغازین زندگی فرد نقش مهمی در رشد شخصیت او دارد. خانواده با فراهم کردن محیطی مساعد، ایجاد شرایط مطلوب و نظارت بر تربیت و آموزش فرزندان میتواند این کارکرد را فراهم کند. در گذشته تمام وظایفی که مربوط به تعلیم و تربیت فرد و همچنین آمادهسازی او در مهارتهای شغلی بر عهدهی خانواده بوده است و فرزندان با آموزشهایی که از پدران و مادران و همچنین افراد دیگری فرا میگرفتند با آداب اجتماعی و مشاغل جامعه آشنا میشدند. اما در حال حاضر و با دگرگونی عظیم که در زمینه صنعت، شهرنشینی و رشدیافتگی جوامع به وجود آمده است، کارکرد تربیتی خانواده کمتر شده و مقداری از این وظیفه را مهدکودکها و مؤسسات آموزشی به عهده گرفتهاند. با این وجود باید توجه داشت که هیچ کدام از این سازمانها قادر نخواهند بود مانند خانواده تأثیرات مهمی را در فرد دارد.
اسلام نیز سفارشهای خاصی را برای تربیت فرزند در سراسر دوره کودکی و نوجوانی در اختیار خانواده قرار داده است. سفارشهایی مانند انتخاب اسم مناسب، شیر دادن و از شیر گرفتن، رعایت عدالت، مهرورزی و... همانگونه که امام سجاد(ع) میفرمایند: « حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا میکند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و بر عهده توست که او را به خداوند بزرگ راهنمای کنی.» (مکارمالاخلاق صفحه 233)
علاوه بر آن اسلام تأثیرات خانواده در تربیت فرزندان را مهم میداند و سلامت اجتماع را در گروی خانوادهی سالم تعریف میکند. زیرا خانواده سالم فضای امنی را برای همسر و فرزندان فراهم میآورد و فرزند را برای ورود به جامعه آماده میسازد. بنابراین عملکرد و رفتار فرد در جامعه نشاندهنده تربیت صحیح یا غلط آنان توسط والدین است. در صورتی که خانواده به کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد، در عملکرد تربیتی نیز با مشکل مواجه است و ممکن است با اقدامات و رفتارهای نادرست، آیندهی فرزندانشان را دستخوش تنشهای بسیار نمایند. بهعنوان مثال، فرزندانی که عواطف و احساسات آنان توسط خانواده، در سنین کودکی تأمین نمیشود ممکن است مشکلاتی داشته باشند. این مشکلات که اغلب با شیطنت، دروغگویی، و لجبازیهای ساده آغاز میگردد، در بزرگسالی ممکن است به بزهکاری و جنایت و... منتهی شود و فرد به موجودی سرکش و طغیانگر تبدیل گردد. سختگیری و توجه بیش از حد والدین یا بیتوجهی آنان نسبت به فرزندان خود، سبب میشود که آنها دارای شخصیت سالمی نباشند؛ و به دلیل اینکه افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند، هرآنچه را که در خانواده آموختهاند، وارد اجتماع میکنند. بنابراین، به نظر می رسد که اصلاح یک جامعه، در گروی اصلاح خانواده، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش صحیح است.
زاینده رود از رودخانه های مستقل زیر حوضه گاوخونی که سرچشمه اصلی آن دامنه های زردکوه بختیاری و در حد فاصل بین اصفهان و لرستان است.این رودخانه در شهرستان های فارسان،داران،شهرکرد،زرین شهر واصفهان جریان دارد.چشمه جانان یکی از سرچشمه های نخستین این رودخانه در دامنه های زردکوه بختیاری است که به طرف شرق جریان می یابد.در طی راه چشمه دیگری به نام چهل چشمه به آن می پیوندد.پس از آن در ناحیه فریدون در چشمه مهم دیگر به نام های خرسنگ و کودنگ به آن می ریزد.اما از لحاظ بررسی انشعابات مهم و اولیه،زاینده رود در ابتدا از به هم پیوستن رودخانه های خوربه و آب کوهرنگ در جنوب غربی آبادی قلعه سبزی واقع در48کیلومتری شمال غربی شهر فارسان سرچشمه می گیرد.زاینده رود روستاهای بهلان،قورتان،رنگ ده،قلعه سیان بالا،شریف آباد،فیض آباد،فیلورجان،کرنشان،فخرآباد،کله سیج،بداغ آباد،چم یوسف علی،چم علی شاه،خوشوئید،سعیدآباد،چم آسمان،باغ شاه،چم حیدر،چم طاق،چم نار،چم خرم و چم عالی را مشروب می سازد و سرانجام به باتلاق گاوخونی می ریزد.
همچنین این رودخانه در مسیر خود رودخانه های جوب آسیاب،شور،نهرگیشی،نهر مروان،پلاسبحان،دره گاو،آسیاب،دره تیزاب،خشک رود و سمندگان را زاینده رود در جهت شمال غرب به جنوب شرق جریان دارد.طول رودخانه405کیلومتر و شیب متوسط بسترآن0/15درصد است.این رودخانه سرانجام در حدود 120کیلومتری جنوب شرقی اصفهان به باتلاق گاوخونی می ریزد.باتلاق گاوخونی در30کیلومتری جنوب شرقی ورزنه واقع شده است.میانگین بارندگی سالانه در امتداد زاینده رود سالانه450میلیمتر و وسعت حوضه آبگیر آن حدود27100کیلومتر مربع است.
زمین شناسی
زاینده رود در مناطق بی کربنات کلسیک،بی کربناته در سازندهای سیلیکاته و بی کربناته و سولفاته و کلروره جریان دارد.
وجه تسمیه
دلیل اصلی نامگذاری زاینده رود آن است که این رودخانه در طول مسیر خود روستاها،باغ ها و مزارع فراوانی را آباد وزنده می کند و بستر این رودخانه از سرچشمه تا مصب از خود زایش آب می کند و نامگذاری آن به زاینده رود به همین جهت است.این رودخانه از قدیم به نام های زاینده رود،زنده رود،زندرود،زرین رود،زرینه رود،زرن رود و زندک رود نامیده شده است.
مردم شناسی
زاینده رود در طول مسیر خود با اقوام و طوایف گوناگونی در ارتباط است.در اطراف رود خرسنک که یکی از شاخه های زاینده بود است،طایفه چهارلنگ بختیاری و در اطراف زرین رود نیز طایفه مشهور به هفت لنگ بختیاری سکونت دارند.در اطراف جانانه رود نیز در روزگاران گذشته آبادی هایی وجود داشته که امروزه از آنها اثری نیست و محل زراعت طوایف بختیاری شده است.همچنین ادامه مسیر زاینده رود تا باتلاق گاوخونی اقوام گوناگون با آداب و رسوم مختلف درکنار این رودخانه زندگی می کنند که بحث در مورد همه آنها نیازمند به نوشتار چندین جلد کتاب است.
پوشش گیاهی
در کناره ها و سواحل رودخانه زاینده رود پوشش گیاهی متنوعی دیده می شود.این رودخانه به دلیل اینکه از ارتفاعات سرچشمه می گیرد و وارد نواحی کویری و نیمه کویری می شود،دارای تنوع گیاهی چشمگیری است.
از گیاهان کناره های این رودخانه می توان گونه های تیره اسفناج مانند لارک و اشنان نام برد که در نواحی کویری می رویند.
گونه های متنوعی از گز همچون شوره گز،گز گلبرگ نازک و غیره در حاشیه رودخانه زاینده رود می رویند.گیاهانی مانند گل بابونه و گونه های درمنه در نواحی کوهستانی می رویند.گونه های متنوعی از گندمیان،پروانه آساها و گل جالیز نیز در نواحی مختلف دیده می شوند.انواع قیچ و گون و اسکنبیل در نواحی پست در حاشیه رودخانه می رویند.
تنوع جانوری
از ماهی هایی که در رودخانه زاینده رود گزارش شده اند از خانواده کپور ماهیان،گونهAlburnus maculatesاست که در محل ورود به شهر اصفهان دیده می شود.انواع گونه های جنسCapoetaکه بیشتر در نزدیکی باتلاق گاوخونی زندگی می کنند.از خانواده کپورماهیان دندان دار،گونهAphanius mentoاست که در نزدیکی های گاوخونی بیشتر دیده می شود
در طول مسیر رودخانه محل زندگی ماهیان قزل آلای رنگین کمان و گونه ای از کپور ماهیان که در اصطلاح محلی ماهی شیر نامیده میشود و آمور و زرده پر نیز از نام های دیگر آن است . حشرات آبزی گوناگون،مارهای آبی،لاک پشت ها در این رودخانه به چشم می خورند.این رودخانه در برخی نقاط باعث پدید آمدن زیستگاه های متنوعی برای گونه های جانوری شده است که در نوع خود بی نظیر است.
جاذبه های گردشگری
وجود مناطق زیبای طبیعی در امتداد زاینده رود،کوه های مرتفع و ستیغ های صخره ای در سرچشمه های این رودخانه،تونل کوهرنگ،دامنه های پر از گل،لاله های واژگون، چشمه های خنک و شفابخش، چشم انداز زمین های کشاورزی،باغ ها، نیزارهای اطراف گاوخونی و دیگر مناطق طبیعی از جمله خود رودخانه از جاذبه های طبیعی زاینده رود و نواحی مجاور آن هستند.
وجود اماکن تاریخی مانند پل ها،برج های کبوترخانه،آثار تاریخی شهر اصفهان و غیره از جاذبه های تاریخی در نواحی مجاور این رودخانه است.در سواحل زاینده رود مردمانی با آداب و رسوم و فرهنگ های گوناگون همراه با زاینده رود به زندگی جریان می دهند.
در این مطلب در مورد جنگل توضیح و در ادامه نیز دو انشا درباره جنگل را می توانید ببنید :
جنگل براي كيست؟
جنگل ناحیهای که از درختهای انبوه پوشیده باشد را جنگل مینامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم وهمچنین علفهای خودرو فراوانند. جنگل مجموعهای است از درختان، درختچهها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسمها (قارچها، باکتریها و ویروسها) که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و... محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آوردهاند.
جنگلها زیستگاههای مهم جهان هستند که حدود یک سوم سطح خشکیهای زمین را اشغال میکنند.
در حدود ۴۲۰ میلیون سال پیش در طی دوران سیلورین، گیاهان کهن و بندپایان باستانی شروع به انتشار در کره زمین کردند و طی میلیونها سال با زیستگاههای گوناگون جهان سازگاری یافتند. در اولین جنگلها، دم اسبیان عظیم الجثه، خزههای غول پیکر و سرخسهایی با ارتفاع بیش از ۴۰ پا غلبه یافته بودند. حیات روی کره زمین به تکامل خود ادامه داد و در اواخر پالئوزوئیک، بازدانگان پدید آمدند. تا دوره تریاسیک (۲۰۸-۲۴۵ میلیون سال پیش) بازدانگان قسمت اعظم جنگلهای زمین را اشغال کردند. در دوره کرتاسه (۶۵-۱۴۴ میلیون سال پیش) اولین نهاندانگان (گیاهان گلدار) ظاهر شدند. آنها با حشرات، پرندگان و پستانداران، تکامل توأم یافتند و به سرعت انتشار یافتند، به طوری که تا پایان دوره کرتاسه بیشتر چشم اندازهای زمین را پوشاندند. چشم انداز زمین طی عصرهای یخبندان پلسیئتوسن مجدداً تغییر یافت، سطح کره زمین طی میلیونها سال عمدتاً توسط جنگلهای گرمسیری پوشیده شده بود تغییر کرد و جنگلهای معتدله در نیمکره شمالی گسترش یافتند.
جنگلها در آیینها و رسوم سنتی، تکریم و تقدیس میشدند و در ادیان باستانی مورد پرستش قرار میگرفتند، ولی متأسفانه امروزه عمده ترین قربانیان تمدن بشری و صنعتی شدن، آن هستند و همانطور که جمعیت انسان طی چند هزار سال گذشته افزایش یافتهاست جنگل زدایی و آلودگی جنگلها با روندی سریع پیش رفتهاست.
جنگلها در تمام نواحی زمین که قابلیت رشد درخت در آنها وجود دارد و از نظر ارتفاع در زیر خط درخت قرار دارند یافت میشوند، مگر اینکه بارش باران در آنجا کم بوده، یا تناوب آتش سوزیهای طبیعی زیاد باشد. جنگلها عمدتاً شامل تعداد زیادی از گونههای درختان با ارتفاع مختلف میباشند، و در کنار اینها درختچهها و درختان جوان رشد میکنند، که سبب استفاده بهینه از نور آفتاب میشود. یک جنگل به شکل طبیعی اش، محل زندگی بسیاری از جانوران و گونههای گیاهی میباشد، و زیست توده آن در هر واحد سطح، در مقایسه با بیشتر زیست بومها زیادتر میباشد. از دیدگاه بومشناختی، ممکن است یک جنگل از یک درختزار متمایز باشد. جنگل کم و بیش، سایبانی متراکم دارد، و شاخ و برگ درختان به هم میرسند یا این که در هم تنیده میشوند؛ یک درختزار عمدتاً سایبان بازی دارد، که مقداری نور خورشید از بین درختان نفوذ میکند. بیشتر از تمام مناطق دنیا جنگلهای برگ ریز معتدل بر اثر فعالیتهای انسان تحت تأثیر قرار گرفتهاند. در اکثر مناطق معتدل، نواحی وسیعی از جنگلها برای احداث راههای کشاورزی از بین رفتهاند. این فرآیند چندین قرن پیش در اروپا آغاز شد و منجر به باقی ماندن تعداد کمی از جنگلهای خالی از سکنه شد. در شرق آمریکای شمالی، جنگل زدایی با ورود مهاجران اروپایی آغاز شد اما هنوزبه وسعت آنچه در اروپا رخ داده، نرسیدهاست.
جنگل، هدیه خدایی و نخستین دوست بشر به شمار میرود. هیچ یک از پدیدههای طبیعت به اندازه جنگل در زندگی آدمیان نقش اساسی و سازنده ندارند. انسان آغازین تنها در پناه جنگل توانست به حیات و تولید نسل خود ادامه دهد، او نیازمندیهای روزانه خود را از جنگل بدست میآورد. بدین سان احترام به درختان و احساس دوستی نسبت به آنها پدیدهای است که منشا بسیار دیرین در پندار انسانها دارد و افسانههای کهن اقوام و ملل مختلف جهان، سرشار از اساطیر گیاهی است.تعریف جنگل و انواع آن جنگل منطقه وسیعی پوشیده از درختان، درختچهها و گونههای علفی است که همراه با جانوران وحشی نوعی اشتراک حیاطی گیاهی و جانوری را تشکیل داده و تحتتأثیر عوامل اقلیمی و خاکی قادر است تعادل طبیعی خود را حفظ کند. حداقل سطحی که برای تشکیل جنگل از نظر علمی لازم است بسته به نوع گونه درختی، شرایط محیطی و غیره تغییر میکند. این مساحت در شرایط معمولی حداقل ۳/۰ هکتار (۳ هزار متر مربع) است. واژه جنگل از زبان سانسکریت است و از راه فارسی به اکثر زبانهای اروپائی نیز وارد شدهاست و معنای جنگل طبیعی و بکر را میدهد. جنگل بسته به نوع پیدایش آن و خصوصیات ساختاری به جنگل بکر، جنگل طبیعی، جنگل مصنوعی یا جنگل دست کاشت طبقهبندی میشود.
جنگل بکر یا دستنخورده، جنگلی است که بدون دخالت انسان بهوجود آمدهاست و ترکیب گونههای درختی و درختچهای و علفی آن طوری است که وضعیت کاملاً طبیعی را نشان میدهد. چوب و سایر فرآوردههای آن در همان سیستم طبیعی تجزیه شده و به خود جنگل برمیگردد. بهعبارت دیگر از جنگل بکر هیچگونه موادی (زنده یا غیرزنده) به خارج از آن حمل نمیشود. رویش چوبی جنگلهای بکر که به حالت تعادل رسیده باشند عملاً صفر است، یعنی همانقدر که چوب و سایر موادآلی تولید میشود همانقدر هم تجزیه میشود و یا میپوسد، بهعبارت دیگر چرخه رفت و برگشت مواد در یک جنگل بکر چرخهای بستهاست.
جنگل طبیعی، جنگلی است که بدون دخالت انسان بهوجود آمدهاست ولی انسان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در آن دخالت (بهرهبرداری) کردهاست. جنگلهای بکر، دستخورده و بهرهبرداری شده تبدیل به جنگلهای طبیعی میشوند. بهعبارت دیگر جنگلهای طبیعی، جنگلهای بکر دست خورده هستند. ترکیب درختان و سن آنها و تنوع گونههای گیاهی و جانوری در یک جنگل طبیعی با جنگل بکر متفاوت است و عموماً جنگل طبیعی از نظر زیستمحیطی فقیرتر از جنگل بکر است. با وجود این جنگلهای طبیعی قادر هستند چشماندازهای طبیعی هر منطقه را حفظ کرده و در اکثر موارد از جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت غنیتر و پایداتر باشند. جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت یا جنگل انسانساخت جنگلی است که به دست انسان و با هدف مشخصی ایجاد شدهاست و هدف از ایجاد آن تولید چوب، ایجاد مناظر طبیعی، حفظ آب و خاک، ایجاد مناطق تفریحی و تفرجی و غیرهاست.
جنگل مصنوعی معمولاً بهصورت نهال کاری (درختکاری) بهوجود میآید، هر چند این جنگلها را میتوان با کاشت بذر نیز بهوجود آورد. تجربه شدهاست جنگلهای مصنوعی که با این روش بهوجود آمدهاند پایدار و نزدیکتر به جنگلهای طبیعی هستند. جنگلهای مصنوعی که با همه ایجاد شده، قلمستان نامیده میشود (مثل قلمستانهای صنوبر در بسیاری از نقاط ایران). البته باید متذکر شد که قلمستانها در اکثر نقاط دنیا از نظر حقوقی جزء جنگلها محسوب نمیشوند. امروزه ایجاد جنگلهای مصنوعی در دنیا از اهمیت بالائی برخوردار است چرا که به افزایش نیاز چربی در جهان پاسخ میدهد. چنانچه جنگلهائی در زمینهای زراعی و بایر با هدف تولید چوب با استفاده از روشهای پیشرفته زراعی از قبیل شخم زمین، کود دادن و غیره ایجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق میشود. حجم زراعت چوب در زمینهای غیرجنگلی در تمام دنیا در حال افزایش است. علاوه بر سه نوع جنگلی که تعاریف آن ذکر شد در ایران از اصطلاح بیشه هم استفاده میشود. ما بیشه را معمولاً برای پوشش گیاهی بهکار میبریم که اطراف رودخانه و شیار درهها در مناطق خشک ظاهر میشوند. این واژه به تجمع درختچهها و نیزارها نیز اطلاق میشود.
در جنگلهای طبیعی شروع سیکل تمامی و تحملی در جنگل و به تبع آن روند توسعه و پایداری در اکوسیستمهای جنگلی همراه با مرحله تحولی «تخریب» همراهاست. بنابراین یک درخت جنگلی پس از رسیدن به سن دیر زیستی فیزیولوژیک، یعنی زمانی که اندامهای مختلف یک درخت جنگلی در نتیجه کهولت سن و پیری، دچار نارسایی شدند، در نتیجه اختلالاتی که در فعالیتهای بیولوژیکی گیاه حادث میشود، که نماد ظاهری آن خشک شدن شاخهها و اندامهای قسمتهای هوایی درخت (تاج)، کوچک شدن سطح تاج پوشش درخت، پوسیده و توخالی شدن تنه در اثر حمله آفات و بیماریها خواهد بود. در چنین شرایطی با حدوث یک باد سنگین و با بارش سنگین نزولات جوی (بخصوص برف)، ایجاد زلزله، صاعقه، زمین لغزش و سایر عوامل تخریب طبیعی، درختان مزبور افتاده و در نتیجه حرفههایی در تاج پوشش جنگل ایجاد میشود که در واقع روندهای تحولی در جنگلهای دست نخورده (جنگل بکر) از همین نقطه آغاز میشود. (دلفان اباذری ۱۳۸۱). این مرحله تحول میتواند به طور نسبی طولانی (در یک سیکل طبیعی) و یا کوتاه مدت (در نتیجه حدوث عوامل غیر مترقبه طبیعی) باشد (Emborgو همکاران ۲۰۰۰).
به دنبال ایجاد حفره در تودههای جنگلی و تابش نور بر عرصه رویشگاه با مساعد بودن شرایط رویشگاهی و وجود بذر مناسب (به لحاظ کمی و کیفی)، گروههای زادآوری به تدریج حفرههای موجود را پوشش میدهند که این مرحله از تحول را تحت عنوان «مرحله تحولی تجدید حیات» نامیده میشود. گروههای زادآوری به مرور زمان و در نتیجه رقابت بین آنان بر میزان رشد قطری و ارتفاعی خود میافزاید و در این مرحله تعداد قابل توجهی از نهالها مغلوب واقع شده و به تدریج حذف میشوند. ولی پایههای موجود بر میزان رشد خود همچنان خواهند افزود، این مرحله را در اصطلاح«مرحله تحولی صعود و افزایش رشد» یا «مرحله تحولی تشکیل توده» نامیده میشود. تودههای جوان تشکیل شده در حفرهها، در مراحل اولیه به صورت یک جنگل جوان نسبتاً همسال به نظر میرسند که در اصطلاح تحت عنوان «فاز جنگل جوان» نامیده میشوند. در این تودهها به تدریج برخی از پایهها که از شرایط رویشگاهی مطلوب تری مانند نور، رطوبت، خاک، جهت و... بهره مند هستند از نظر رشد قطری و ارتفاعی از سایر پایهها پیشی گرفته و ضمن ایجاد تفاوت آشکوب، تفاوتهایی نیز از نظر قطر نمایان میسازند. در این مرحله جنگل دارای ساختار پلکانی خواهد بود و به عبارت دیگر درختان با قطر و ارتفاع متفاوتی در عرصه جنگل دیده میشوند که در اصطلاح این وضعیت را تحت عنوان «فاز تک گزیده» میتوان نامگذاری نمود. با عبور از این مرحله و به تدریج درختان موجود در توده جنگلی به یک ساختار مشخصی میرسند که در آن درختان موجود دارای ارتفاع نسبی برابر (یک آشکوبه) و از نظر قطری نیز نزدیک به هم هستند. در این وضعیت جنگل به ظاهر به توده جنگلی همسال نزدیک است که از آن تحت عنوان «جنگل همسال دروغین» نیز اسم برده میشود، که این مرحله تحت عنوان «مرحله تحولی اپتیمال» نامگذاری میشود. تحولات در جنگل چنانچه تحت مداخلات شدید انسانی قرار نگیرد در جنگلهای طبیعی شمال ایران در یک سیکل طبیعی حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال به درازا میکشد (دلفان اباذری ۱۳۸۱ و Korpel ۱۹۹۵). اما در جنگلهایی که تحت مدیریت قرار میگیرند، دخالتهای علمی سبب آن میشود که طول هر یک از این مراحل تحولی را کوتاهتر نموده و در ضمن ارزشهای تولیدی درختان جنگلی را نیز افزایش میدهند.
صبح و پرتو آفتاب مانند طلای روی امواج ملایم رودخانه می درخشید . امروز بیشتر از همیشه دلم گرفته بود . درکنار رودخانه یک درخت هفتاد ساله بود من نشستم و سرم را بر تنه درخت تکیه دادم .
سکوت گرمی مرا فرا گرفت چشمانم رابستم باد مانند نوازش مادر روی گونه هایم حس کردم صدای جاری بودن اب رود خانه مانند این است که با مداد آبی امیخته شده است.
قطره ها مانند چند دوست با یک دیگر شوخی می کردند. با قایق کناره رودخانه رفتم درون اب . قایق رودخانه را شکافته بود به درون آب نگاه کردم خودم را می بینم مروارید های رنگارنگ دستم را درون اب کردم . همانند پارچه های نرم بود , به کوه ان سوی رودخانه خیره شدم , که با رنگ های قهوه ای رنگ شده .
نفس عمیقی کشیدم , هوا را معطر حس میکردم , از بوی خار گل گرفته تا بوی آب و….. من فهمیدم که این ها همه از خلقت خداوند است.
در پست انشا ادبی در مورد جنگل سرسبز و زیبا برای دانش آموزان تهیه شده است تا با اصول و قوائد نگارش آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
جنگل هدیهای با ارزش از طرف خداوند است که در اختیار انسان قرار داده تا از زیباییهای آن لذت ببرد و نیازهای خود را از آن تامین کند. جنگل، خانه کوچکترین و بزرگترین موجوداتی است که در آنجا به زندگی خود ادامه میدهند.
با قدم گذاشتن به یک جنگل سبز، رقص برگ درختان در باد، صدای پرندگان و حیوانات، درختان تنومند و نهالهای زیبا به ما آرامشی بی مثال میبخشد. وقتی نور خورشید از لا به لای شاخ و برگ درختان به خاک جنگل میرسد و جنگل را روشن میکند، باعث رشد گیاهان کوچکتری که در کف جنگل هستند میشود. بوتههایی که در جنگلهای انبوه نیز زندگی میکنند برای اینکه خود را به نور برسانند به دور درختان میپیچند که همهی اینها زیبایی جنگل را دو چندان میکند.
انسانها از زمانهای دور احتیاجات روزانه خود را از جنگلها بدست میآوردند. جنگلها علاوهبر تامین نیازهای اقتصادی ما، آب و هوای منطقه را را متعادل و باعث افزایش بارندگی میشوند و هوایی پاک و تمیز برای تنفس در اختیار ما میگذارد و همچنین از خسارت در برابر باد و سیل جلوگیری بعمل میآورند.
هر ساله مقدار زیادی از مساحت جنگلهای سبز بارانی استوایی به دلیل تبدیل آنها به زمینهای کشاورزی، بهره برداری از چوب و یا چرای دامها از بین میروند. اگر این تخریبها با همین روند ادامه یابند فقط تعداد کمی از این جنگلهای زیبا باقی مانده و محل زندگی بسیاری از گیاهان و جانوران نابود میشود.
همچنین با قطع درختان و سوزاندن آنها میزان دی اکسید کربن در هوا زیاد شده و باعث گرم شدن کره زمین میشود که ادامه زندگی در همچین شرایطی سخت خواهد بود. بنابراین تمامی انسانها باید در حفظ و نگهداری از این نعمت زیبا که به رایگان در اختیار آنها قرار داده شده تلاش و راهی برای آشتی با جنگلها پیدا کنند.
همچنین مطلب زیر را در مورد جنگل در سایت از لینک های زیر ببینید :
با سلام به شما بازدید کننده گرامیبرای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر
مطلب زیر شامل سه تحقیق درباره ادبیات بومی می باشد :
ادبیات بومی چیست؟
ادبیات بومی (اقلیمی) ، هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است. کلمهی بومی Nativeدر زبان انگلیسی با کلمهی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران را در مثل میتوان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست و همینطور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقهای خاص بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
الف-وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوهها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخشها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگلهای فراوان دارد، آبادیها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.
ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفههای مخصوص از قبیل حصیربافی و چوببری و ماهیگیری (در شمال) و وجود نخلستانها، مزارع گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی ایران.
ج-وحدّت گویش محلی و وجود گفتها و اصطلاحها و ترانههای مشترک.
د-مشابهت آئین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر) .
ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات زارع با پیشهور و سلفخر، نحوهی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجارهبهای خانهها، باغها، نیروی خرید، نحوهی برخورد با فن و صنعت جدید، بهرهگیری از طرز تولید قدیمی (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتیگیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرطبندی، معرکهگیری.
ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّتهای مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسههای جدید و قدیم. میزان سوادآموزی و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتابها. وجود قهرمانان مشترک و محبوب عامه، نحوهی ارتباط با تمدن جدید، میزان حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و. . . در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامهی مردم در قیامها، مبارزهها، تعاونها، رأی دادن، شرکت در انجمنهای دور شهر.
ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق گرمسیر و حواشی کویر زندگانی میکنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکانهای پرآب و درخت زندگانی میکنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیلهی نقلیه بهرهگیری میکنند، طرز زیست یکسانی ندارند.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همهی این عوامل بهره میبرد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینهی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این گذشته نحوهی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان نیست. آثار فاکتر که جنبهی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسندهی شهر است، تفاوت دارد.
در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان . . . غالبا در روستا و در عشایر روی میدهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکدهی پرملال، سالهای ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم میخورد:
۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشهوران ده. مناسبات زارع و با یک، قیامهای عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین و آب.
۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوهها، راهها که همه خاص منطقهی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.
۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصهی گزارش مانند و مستند. داستان خمرهی مرادی کرمانی نمونهی خوبی در این زمینه است.
کلیدر - محمود دولت آبادی
کلیدر – محمود دولت آبادی
جزو آثاری که برشمردیم آثار زیر را نیز باید نام برد: توپچنار (انسیه شاه حسینی) گاوارهبان، اوسانهی بابا سبحان (دولت آبادی) ، پسرک بومی، داستان یک شهر (احمد محمود) ، ریشه در اعماق (ابراهیم حسن بیگی) ، تنگسیر (صادق چوبک) ، نفرین زمین (جلال آل احمد) ، گیله مرد (بزرگ علوی) ، سووشون (سیمین دانشور) مرداب گاو خونی (جعفر مدرس صادقی) ، وقتی سموم بر تن یک ساق میوزند (خسرو حمزوی) گاو، عزاداران بیل (غلامحسین ساعدی) ، شوهر آهو خانم، شادکامان درهی قره سو (علی محمد افغان) ، کولی کج کلاخان (ابراهیم یونسی) زن شیشهای (راضیهی تجار) ، نخلهای بیسر (قاسمعلی فراست) ، داستان فتاح (جلالی زنوزی) .
۴-میزان ادبی بودن (ادبیات) ، آثار بومی: آثار ادبی بومی (اقلیمی) ، محض، مانند اشعار محلی امیر پازواری (مازندران) ، فایز دشتستانی (استان بوشهر) جنبهی فراگیر ندارد. دلیل آن، این است که: اولا به گویش محلی سروده شده و برای صاحبان گویشهای دیگر مفهوم نیست. دوم این آثار معمولا احساسات ضعیفی را بیان میکند. بهطوری که حتی ترانههای بابا طاهر همدانی از شاعران قدیم رواج اشعار سعدی و حافظ را نیافته است. اشعار محلی سعدی و حافظ نیز زیاد گسترش نیافت و نیافته است.
افزوده بر شعر، قصهها، مثلها و افسانههای عامیانهی نیز به رغم این که گاه جنبهی داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جز آثار مهم ادبی بشمار نمیآیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقهی کودکاناند، مگر این که نویسنده یا شاعری بزرگ مایههای اصلی آنها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. یکی از نمونههای موفق در این زمینه درام فاوست گوته و دکتر فاوستوس کریستوفر مارلوست. نمایش فاوست در زمان کودکی گوته در شهرهای آلمان به صورت خیمهشببازی اجراء میشد و او آن را در همان زمان دید واثر ماندگار بر روان او گذاشت. دکتر فاوست، ساحر و جادوگری بود که کارهای عجیبی انجام میداد، در هوا پرواز میکرد و رعد و برق و طوفان بوجود میآورد. استاد جادوی سیاه بود و در قرون وسطی قصهاش مشهور بود. او در برابر آفریدگار عصیان کرد و به روایتی به جرم جادوگری به قتل رسید و شیاطین روحش را به دوزخ بردند. این درونمایه در دست مارلو و گوته به درام عظیم و جهانی بدل شد.
برخی از داستانهای شاهنامه و منظومههای نظام گنجوی نیز از ادب عامیانه و محلی گرفته شده و از این جمله است داستان زاده شدن زال و پرورش یافتن او به وسیلهی سیمرغ و لیلی و مجنون نظامی گنجوی که از ادبیات شفاهی قبائل عرب گرفته شده و به صورت منظومهای دلپذیر درآمده است. در ادبیات معاصر ایران نیز از قصههای عامیانه بهرهگیری شده: حدیث ماهیگیر و دیو هوشنگ گلشیری، آب زندگی صادق هدایت، رهآورد (قصه کوتاه و موزون) صادق چوبک بهطور کلی در قصهها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل پیش میآید:
۱-نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی سخن میگوید و قصه مینویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درونمایهی آن اقلیمی است: از این جمله است آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونهاش زیاد است، منظومهی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی آذربایجان ایران است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.
۲-نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی مینویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده میکند. در مثل هدایت در قصه “زنی که مردش را گم کرد” زنی مازندرانی را وصف میکند که زن گل ببو میشود. این دو در آغاز در شالیکار یا در تاکستان کار میکنند و به هم علاقهمند میشوند و در این جا کلماتی را که بکار میبرند یا ترانههایی را که میخوانند به گویش محلی است. در برخی از قصههای چوبک گویش شیرازی و بوشهری بکار رفته. در برخی داستانهای احمد محمود گویش خوزی مشاهده میشود. و داستانهای دیگر که به وصف اقلیم خاص میپردازد و در آن گویش و مراسم محلی بازتاب یافته زیاد است و از این جمله است: تنگسیر (چوبک) دل دلدادگی (شهریار مندنی پور) گنجشگها بهشت را میفهمند (حسن بنی عامری) گیله مرد (بزرگ علوی) ، دختر رعیت (م. ا. به آذین) ریشه در اعماق (حسن بیگی) ، گورستان غریبان، دلدادهها، کولی، کج کلاهخان، دعایی برای آرمن (ابراهیم یونسی) ، سایههای گذشته (رحیم نامور) ، رازهای سرزمین من (رضا براهنی) .
۳-نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای انسانی محل آشنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است و چیزی دربارهی زبان، گوش، آداب و رسوم منطقهای خاص نمیگوید و آنچه میگوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است. نمونهی بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام “شور آباد” که جمال زاده دربارهی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی میداند. محتوای قصهی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته. محمد حجازی نیز داستانهایی نوشته که ماجرای آن در روستا میگذرد اما این قصهها نیز بومی و اقلیمی نیست.
۴-بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداختهاند و محیط، آداب، جشنها و گویشهای مناطق متفاوت ایران را جمعآوری و تألیف کردهاند. اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا، خارک، (جلال آل احمد، ) اهل هوا (غلامحسین ساعدی) ، داستانهای امثال (امینی) ، دژهوش ربا (صبحی مهتدی) ، شاهنامه در قصههای عامیانه (انجوی شیرازی) .
با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونیهای تمدنی جدید در جهان و ایران در سدهی اخیر به نظر میرسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونیها حیرتآور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، آسفالت، جادهها، سدسازی، دستگاههای آبیاری مدرن، جراحی با اشعهی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانکها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای (از بین رفتن مبادلهی جنس به جنس) ، از بین رفتن روابط خان مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ. . . هم در مناسبات اجتماعی تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم. به عنوان مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر
و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا میگذاشتند. “مقصر” را خود بازخواست میکردند و خود به مجازات میرساندند، حتی در مواردی افراد “نافرمان” را پنهانی یا در حضور دیگران میکشتند یا ماهها زندانی میکردند. احزاب روزنامهها و آثار ادبی دورهی مشروطیت و دورهی پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان (دو نمونهی طرفه ادبی در این زمینه دختر رعیت به آذین و سالهای ابری درویشیان است) اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه مالک و خانی به آن شکل. طبعا آثار ادبی جدید متوجه فضای شهری شده است. (نیمهی غائب) سناپور، شراب خام (اسماعیل فصیح) .
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکهگیری و مارگیری بود (ر. ک به چراغ آخر صادق چوبک) امروز این تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری موجود نیست.
در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، آیینهای ویژهی برگزاری کشتیها و ورزشهای محلی و. . . برگزار میشد که به تقریب، عموم مردم در آنها شرکت میکردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.
با توجه به این واقعیت باید چارهای اندیشید که گویشها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای حفظ این ارثیهها آسان نیست و مستلزمسرمایه گذاری کلان و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار میتواند مقدمهی کارهای مهمتر و اساسیتر بعدی در این زمینه باشد.
۱-جمع آوری فرهنگ عامه و گویشهای محلی به سرعت و با وسائل مجهّز جدید.
۲-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.
۳-حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران یو گردآورندگان آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.
۴-پخش برنامههای علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامهها، تهیهی فیلمهای سینمایی داستانی یا مستند این آثار.
کارهای دیگری نیز میتوان برای حفظ آثار بومی و ترویج آنها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحبنظران ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت و آن این است که دستگاهها یا افراد مسؤول و مجری چنین طرحهایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آنها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آنها باشد نه تبلیغات رایج و کارهای بیرویه الی که مانع تحقق و اجرای برنامههای مثبت فرهنگی است.
تحقیق شماره 2 : درس ازاد ادبیات فارسی هفتم درباره ادبیات بومی
ادبیات و آثار بومی
ادبیات و آثار بومی مربوط به تاریخچه و شناسنامه ی یک شهر،استان،و کشور است.هر کدام از آثار شهر ها یا استان های کشورمان ارزشمند هستند.مانند زبان ها که انواع مختلفی مانند:ترکی،فارسی،کردی،گیلانی و ...ادبیات بومی من ترکی است و شهر من که در آن زندگی می کنم ارومیه است.آثار فرهنگی این شهر عبارتند از: سه گنبد،مسجد سردار،امام زاده غریب حسن و... در زبان ترکی شاعران زیادی وجود دارد از جمله:ذذه قورقوت،سیّد محمد حسین بهجت(شهریار) و بهرام اسدی و دیگر شاعران.شهر ارومیه دریاچه شوری دارد که روی آن پل بزرگی ساخته اند.
اما متاسفانه این دریاچه در حال خشک شدن است.امّا در این دریاچه که بزرگ ترین دریاچه داخلی ایران است چند جزیره مانند:کبودان،اشک و... وجود دارد.
قیرلار اونا صف باغلاییب باخاندا سلام اولسون شوکه توزه ائلوزه
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلیزه
خود ارزیابی
1.ادبیات بومی و فرهنگی یعنی چه؟
2.چند نمونه از شاعران ترکی زبان را نام ببرید
3.چند نمونه از آثار فرهنگی را نام ببرید
دانش ادبی
شعر از دو قسمت اصلی وزن و قافیه تشکیل شده است.در شعر ترکی به بیت اول چابنه و به بیت آخر توفشیرما می گویند.در شعری که در درس سروده شده پانزده هجا دارد. و می توان آن را به 3 بخش 3/4/4 مانند زیر خواند.
4 4 3
حیدر بابا/ایلدیرملار/ شاخاندا
گفت و گو
1-هر ملتی فرهنگ و ادبیات خود را دارد آیا می توان در آن ها تجاوز کرد و آن ها را از بین برد؟
2-برای حفاظت از ادبیات و آثار بومی دو راهکار بگویید.
فعالیت های نوشتاری
1.کلمه های سخت درس را بیابید و بنویسید
2.بیت اول را نوشته و معنی کنید
3.چند نمونه از آثار فرهنگی شهر خود را بنویسید
4.ادبیات شهر خود را تعریف کنید
تحقیق شماره 3 : درس ازاد - فارسی هفتم درباره ادبیات بومی
جشن تیرگان یا تیرماه سیزّه شو
در گاهشماری (تقویم) طبری ،تیرماه از فصل و خزان و پاییز یعنی آبان ماه است . شب سیزدهم این ماه که به «لال شو» معروف است تبرک و تقدسی خاصی نزد مردم مازندران دارد .
این رسم یادگاری از دلاوری های مردمان پاک سرشت این مرز و بوم است وآن نبرد اصلی ایرانیان و تورانیان است که در مازندران رخ می دهد.در این نبرد افراسیاب تورانی برمنوچهر پادشاه ایران چیره می شود ایرانشهر به خطر می افتد
آرش تیرانداز، با نهادن جان خود در تیر، مرز ایران و توران را مشخص می کند. بعد ها که مازندرانی ها به آیین زرتشتی روی می آورند بر مبنای این نبرد تاریخی، این واقعه را روز رهایی مازندران از چنگال تورانیان دانستند و این روز را جشن گرفتند و گرامی داشتند .
در قدیم مرد میانسال و خوش نامی به نام «شیش دار» عصر روز داوزدهم تیر طبری به حمام رفته و غسل سکوت می نمود . این سکوت به نشانه ی خویشتنداری و مقاومت در برابر هوای نفس بود . لباس تمیزی می پوشید و بعد از نماز و صرف شام به همراه یک تن دیگر به نان« کیسه دار » در کوچه ها به را افتاده به در خانه ها می رفتند و با خواندن شعر، از صاحب خانه هدایایی دریافت می کردند.در این شب خانواده ها دور هم جمع می شدند و تا پاسی از شب ،جشن می گرفتند و حافظ خوانی می کردند و بچه ها هم در کوچه وبرزن این شعر طبری را می سرودند:
لال اِنه لال اِ نه ( لال می آید لال می آید.)
پیسه گَنده خوار اِنه ( کسی که «پیسه گنده » غذای محلی می خورد می آید.)
سر خان سِوار اِنه. (سوار اسب سفید می آید.)
سال اِتا وار اِنه ( سالی یک بار می آید.)
مه مار بِرار اِنه (برادر مادر می آید.)
چوخا پَشِلوار اِنه (در حالی که کت و شلوار پشمینه دارد می آید.)
تندرستی و دلخوشی (صاحب خانه تندرست و دلخوش باشد. ) فِراونی و فِراونی (فراوانی باشد فراوانی باشد.)«بازخوانی تاریخ مازندران،اسدالله عمادی»
خودارزیابی
1- در گاهشماری (تقویم ) طبری تیرماه ، چه تاریخی می باشد؟
2– چرا مردم مازندران شب «لال شو » را جشن می گیرند؟
3- چگونه می توانیم آداب و رسوم محلی را حفظ کنیم و از نابودی آن جلوگیری به عمل آوریم؟
به جمله های زبان طبری وجمله های زبان فارسی دقت کنید:
مِه مار بِرار اِنه .برادر مادرم می آید.
قشنگ ریکا اِنه . پسر زیبا می آید.
در زبان طبری بر عکس دستور زبان فارسی ، اول صفت یا مضاف الیه می آید بعد موصوف یا مضاف الیه. مثل جمله طبری «مِه مارِ بِرار اِنه » کلمه «برار» مضافٌ الیه است و کلمه «مار » مضاف می باشدو همچنین جمله « قشنگ ریکا اِنه .» کلمه قشنگ ، صفت است و کلمه «ریکا » موصوف می باشد.
این جشن ها و رسم ها ،روش ها و عادت های زندگی مردم مازندران را نشان می دهد که در اصطلاح به آن « آداب و رسوم مردم مازندران » می گویند. آداب و رسوم هر ملت نشان دهنده ، میزان پیشرفت تمدن و فرهنگ آن ملت می باشد.
- در نوشتن املا به زبان طبری به نحوه تلفظ و مطابقت آن با شکل نوشتاری دقت شود.
- یکی از راه های تقویت املا به زبان طبری ، عادت به صحبت کردن با این زبان است.
- باید برای ترویج و به کاربستن لغت های زبان طبری، لغات فراموش شده را در زندگی روزمره به کار گیریم.
کار گروهی :
1- در مورد نمونه دیگری از آداب رسوم مردم مازندران در کلاس گفت و گو کنید ؟
2- مراسم جشن تیرگان را به صورت نمایشی در کلاس اجرا نمایید ؟
3 – درمورد شباهت ها و تفاوت های زبان طبری و زبان فارسی درکلاس گفت و گوکنید؟
کال چَرمه دار زین سوار بَیّه / منه پَلی مال پّلیِم جار بَیّه (امیرپازواری)
( امیر می گفت که کارم ، چه زار شده است ؟ کلاه پوستین من ، ناهار شغال شده است. آنکه چرم خام می پوشید سواربر اسب زین کرده شده است و بستر و خوابگاه من ، تبدیل به رویش علف های هرز شده است.)
شعر خوانی : « بهاری خونِش »
بِموئه ، مَستونه و شاد بِموئه
بِموئه ها کنه آباد بموئه
بموئه ، با برکت سرشار بموئه
بِموئه ، سَرخِش پِربار بِموئه
بموئه ، خِش بموئه ، اردوی بِهار بموئه
در صورت مشاهده و رضایت از تحقیق برای حمایت از سایت روی هریک از لینک های زیر کلیک نمائید . باتشکر
دانش آموزان عزیز تحقیقات خود را در زمینه ( جواب سوالات درسی بصورت تحقیق - فعالیت های کتاب با جواب خود را در زمینه درسی ) به آدرس ایمیل asemankafinet@gmail.com بفرستید . در ایمیل نام و نام خانوادگی و شماره همراه و کلاس خود را ذکر کنید . مطلب با نام و نام خانوادگی شما در سایت ثبت می شود . به پنج نفر از بهترین تحقیق های شما ماهانه جایزه تعلق می گیرد .
لست پروژه های اماری سایت با قیمتهای بسیار مناسب در زیر امده است .برای خرید هریک از پروژه های آماری زیر برروی لینک آن کلیک نمائید.در صورت داشتن هرگونه سوال به شماره 09159886819 اسمس دهید .
در قرآن مجید که کتاب آسمانی و کلام الهی است به طور صریح و مکرربه کم فروشی اشاره شده و به شدت تقبیح گردیده است و بالاتر از آن قرآن کریم کم فروشی را موجب ویران شدن شهر مدین و نابود شدن قوم آن معرفی کرده است ، در شش سوره از 114 سوره قرآن کم فروشی مورد مذمت قرار گرفته است .
سوره مطففین که این سوره مبارکه که به نام کم فروشان معرفی شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم . ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون . و اذا کالو هم او وزنو هم یخسرون . الا یظن اولئک انهم مبعوثون . لیوم عظیم . یوم یقوم الناس لرب العالمین.
ترجمه: وای به حال کم فروشان آنان که وقتی چیزی را با پیمانه یا وزن از مردم تحویل می گیرند کاملاً حق خود را استیفاء می کنند ولی وقتی چیزی را تحویل مردم می دهند در پیمانه و وزن کمتر می دهند . آیا آنها عقیده ندارند که بعد از مرگ زنده خواهند شدو به روز بزرگ رستاخیز ایمان ندارند . روزی که تمام مردم در پیشگاه خداوند برای تعیین سرنوشت خود می ایستند، دنباله این سوره شریفه درباره کسانی است که ایمان ندارند و عذابی است که در انتظار آنها است .
تطفیف که مطففین از آن گرفته شده است در لغت به معنای اندک و کم است و مطفف به کسی اطلاق می شود که از چیزی بکاهد و آن را از حد واقعی آن کم کند و آن را اندک کند ، حال آن چیز ممکن است جنسی باشد که به دیگری می فروشد و یا کاری باشد که برای فردی انجام می دهد و یا حتی ممکن است بهای چیزی باشد که می پردازد و یا مزد کاری باشد که می پردازد در واقع امکان تطفیف کردن و کاستن فقط در داد و ستد نیست بلکه در هر معامله ای ممکن است . پس از آنجائی که قرآن کریم از جانب یگانه خالق هستی می باشد آن عالم یگانه با بیان یک کلمه (مطففین) در کمال فصاحت مطلب را طوری بیان فرموده که هر کم کاری و کم فروشی ای را شامل میشود، و این که خداوند متعال راجع به مسئله ی کم فروشی علیرغم آیاتی که در جا های متعدد قرآن آورده است هنگامی که سوره ای را با چنین عنوانی نازل می کند حاکی بر مهم بودن و شایع بودن این مسئله در بین بنی آدم می باشد. واینکه وقتی این سوره ی مبارکه با چنین جمله ای آغاز می شود وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ یعنی وای برکاهش دهندگانِِ (حق مردم ) و یا به عبارت دیگر یعنی وای بر کم فروشان ، این مطلب نشان از سنگین بودن جرم کم فروشی و حق کشی دارد .
سوره اسراء: واوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم . ذلک خیر و احسن تأویلاً .
ترجمه: جنس را با پیمانه کامل و وزن درست تحویل بدهید . که این کار خوب می باشد و عاقبت بهتری برای شما دربردارد . در این سوره مبارکه که قبل از اشاره به موضوع پیمانه و وزن صحیح به زنا و قتل نفس و تعدی به مال یتیمان اشاره شده است و کم فروشی در ردیف این گناهها قرار گرفته است .
سوره رحمن: والسماء رفعها و وضع المیزان . الا تطغوافی المیزان . واقیموا الوزن بالقسط ولاتخسروا المیزان .
ترجمه: آسمان را خداوند برافراشت و میزان عدل را برقرار کرد . تا در آنچه وزن می کنند تجاوز و تعدی روا ندارید و هرگاه چیزی را وزن می کنید عدالت و صحت ترازو را رعایت کنید و آنچه را وزن می کنید کم ندهید .
سوره انعام: واوفوا الکیل و المیزان بالقسط ( پیمانه را تمام و وزن را درست و عادلانه تحویل بدهید )
در این سوره مبارکه خداوند متعال آنچه را بر بندگان خود حرام کرده است برمی شمرد: خودداری از شرک ، و احسان به والدین ، و خودداری از کشتن اولاد خود از ترس فقر و تنگدستی ، و خودداری از فحشاء ظاهر و باطن ، و قتل نفس ، وخودداری از تجاوز و دست درازی به مال یتیم ، و در آخر صحت پیمانه و وزن و خودداری از کم فروشی است.
سوره اعراف:
در این سوره شریفه خداوند خطاب به قوم شعیب اهالی شهر مدین می فرماید : پیمانه و وزن را تمام و کمال تحویل بدهید و در مال مردم نقصان روا مدارید و در پهنه زمین پس از آنکه صلاح و اصلاح برقرار شد فساد را منتشر نکنید و این امر برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید .
سوره هود:
در این سوره مبارکه نیز خداوند داستان قوم مدین و رفتار ناهنجار آنان را با شعیب پیغمبر و سرنوشت وحشتناک آنها را بازگو می کند و در خصوص کم فروشی می فرماید :
والی مدین اخاهم شعیباً قال یا قوم اعبدوالله من آلاه غیره ولاتنقصوا المکیال والمیزان ،انی اراکم به خیر ، وانی اخاف علیکم عذاب یوم محیط و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط ولاتبخسوا الناس اشیاءهم ولاتعثوا فی الارض مفسدین . بقیت الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین . و ما انا علیکم به حفیظ . قالوا یا شعب أصلواتک تأمرک ان نترک ما یعبد آباونا اوأن نفعل فی اموالنا مانشاء انک لانت الحلیم الرشید . قال یا قوم أرأیتم ان منت علی بینه من ربی ورزقی منه رزقاً حسناً و ما ارید ان اخالفکم الی ما انها کم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت ، و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب . ویا قوم لایجرمنکم شقاقی ان یصیبکم مثل ما اصاب قوم نوح ، اوقوم هود ، اوقوم صالح ، و ما قوم لوط منکم به بعید . و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود . قالوا یا شعب مانفقه کثیراً مماتقول وانا لنریک فینا ضعیفاً ولولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا به عزیز . قال یا قوم أرهطی اعزعلیکم من الله و اتخذتموه وراء کم ظهریاً . ان ربی به ما تعملون محیط . و یا قوم اعملوا علی مکانتکم انی عامل سوف تعملون من یأتیه عذاب یخزیه و من هو کاذب و ارتقبوا انی معکم رقیب . ولما جاء امرنا نجینا شعیباً والذین آمنوا به رحمه منا و اخذت الذین ظلموا الصیحه فأصبحوا فی دیارهم جاثمین . کان لم یغنوا فیها، الا بعداً لمدین کما بعدت ثمود .
ترجمه: و همچنین برای مردم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم . شعیب به آنان گفت ای قوم خدای یگانه را پرستش کنید که پروردگار دیگری جز او ندارید و در پیمانه ترازو کم فروشی نکنید ، من شما را در حال و روز خوبی می بینم ولی برای شما بیم دارم از فرا رسیدن روزی که عذاب آن شما را هر طرف دربرگیرد ای قوم پیمانه و ترازو را از روی عدالت به تمام و کمال ادا کنید و حق مردم را ضایع نکنید و در روی زمین فساد را پراکنده نسازید . آنچه که بدون کم فروشی و با اطاعت از دستورات الهی برای شما باقی می ماند متضمن خیر و برکت بیشتر می باشد اگر ایمان به داشته باشید، و من مأمور مراقبت شما نیستم بلکه خدا ناظر و مراقب شما است و من اخطار کننده ام و بس . قوم مدین گفتند ای شعب آیا نماز تو به تو امر می کند که ما آنچه را که پدرانمان می پرستیدند کنار بگذاریم و در اموال خود به دلخواه خود تصرف نکنیم ( و از روی تمسخر و استهزاء) به شعیب گفتند واقعاً که تو مردی بردبار و عاقل و رشید هستی . شعیب گفت ای قوم آیا چنین می پندارید که اگر من آگاه به خواست خدا هستم و در راه راست قدم برمیدارم و خداوند به من روزی حلال داده است ، پس به خاطر شما باید روزی حلال خود را با کم فروشی و دست درازی به مال دیگران تبدیل به حرام کنم ، و من نمی خواهم شما را از چیزی منع کنم سپس خود دست به انجام آن بزنم ، من هدفی ندارم جز اصلاح کار و وضع شما به اندازه ای که برای من مقدور می باشد و توفیق من فقط از ناحیه خداوند است که بر او توکل کرده ام و بازگشت من به سوی او است . ای قوم مدین مبادا که مخالفت شما با اصلاح طلبی من موجب شود که مانند قوم نوح یا قوم صالح گرفتار عذاب الهی شوید و همچنین قوم لوط که گرفتار عذاب خدا شدند از شما زیاد دور نبودند . از خدای خودتان طلب مغفرت بکنید و از کارهای ناپسند و زشت خودتان که کم فروشی است به درگاه خدا توبه کنید که خدای من بخشنده و مهربان است . قوم مدین گفتند ای شعب ما بسیاری از آنچه تو می گوئی درست نمی فهمیم ( به این لحن با شعیب سخن گفتند که نسبت به گفته ها و نصایح او بی مبالاتی و عدم اعتناء نشان داده باشند ) و ما ترا در میان خود فرد ذلیل و ضعیف می بینیم و اگر خویشان و کسان تو نبودند ترا سنگسار می کردیم چه تو در نزد ما عزت و حرمتی نداری شعیب گفت ای قوم آیا کسان من در نظر شما از خدا عزیزتر هستند که به خاطر آنها از آزار من صرفنظر می کنید ولی به خاطر خدا به نصایح من گوش نمی دهید و فرمان خدا را یک امر مهمل دانسته و پشت سر خود به بی اعتنائی انداخته اید . خدای من به تمام کارهای شما عالم است و احاطه دارد . ای قوم مواظب حال و روز خودتان باشید که من هم مواظب حال و روز خودم هستم وشما را معلوم خواهد شد که چه کسی گرفتار عذابی ذلیل کننده می شود و دروغگو چه کسی است و منتظر فرارسیدن عذاب الهی باشید که من هم منتظر فرا رسیدن آن برای شما هستم . وقتی زمان نزول عذاب ما برقوم مدین فرا رسید شعیب را و کسانی را که با او به خدا ایمان آورده بودند مورد رحمت خود قرار داده و از آن عذاب نجات دادیم وصحیه آسمانی کسانی را که ستمکاره بودند ( به خدای یگانه ایمان نیاورده بودند و کم فروشی می کردند ) هلاک کرد پس در شهر و دیار خودشان در حالی که زانوی خود را بغل کرده بودند نابود شدند آنچان که گوئی هرگز نبوده اند دور هلاک باد قثوم مدین همچنان که دور وهلاک گردید قوم ثمود .
کم فروشی وگران فروشی در احادیث
گران فروشی یکی از آفت های کسب روزی حلال است که بسیاری از اهل بازار ممکن است دانسته یا ندانسته به آن مبتلا شوند. درآمد حاصل از گران فروشی حرام است و باید به صاحبان حق برگردانده شود و فروشنده ای که گران فروشی کرده، شرعا مالک آن اموال نیست،زیرا درآمد حاصل از گران فروشی، حرام است و از حق الناس به شمار می رود که باید به صاحب اصلی آن برگردانده شود.
در حدیثی از آقا امام صادق علیه السلام داریم که می فرمایند:
«مغبون ساختن مؤمن، حرام است و مغبون ساختن کسی که در قیمت کالا (و سالم بودن جنس) به فروشنده اعتماد کرده، حرام است.»(کافى ، ج 6، ص 153)
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: هر مردی که قوت مردم را بخرد و تا چهل روز آنرا نگاه دارد به انتظار اینکه مسلمانان در گرانی واقع شوند گناهی کرده که اگر تمام آن قوت را بفروشد و پولش را صدقه بدهد، کفاره آن گناهی که کرده نمی شود.
کم فروشی وکم کاری در کارهای مختلف
نکته دیگر اینکه گاهى مساله کم فروشى تعمیم داده مى شود به گونه اى که هر نوع کم کارى و کوتاهى در انجام وظائف را شامل مى شود، به این ترتیب کارگرى که از کار خود کم مى گذارد، آموزگار و استادى که درست درس نمى دهد کارمندى که به موقع سر کار خود حاضر نمى شود و دلسوزى لازم را نمى کند، همه مشمول این حکمند و در عواقب آن سهیمند. البته الفاظ آیاتى که در بالا گفته شد مستقیما شامل این تعمیم نیست، بلکه یک توسعه عقلى است ولى تعبیرى که در سوره الرحمن خواندیم: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ» اشاره اى به این تعمیم دارد.
مهمترین موانع برای کم فروشی:
مهم ترین عامل در عدالت از جمله عدالت در خرید و فروش و ایجاد امنیت و اعتماد عمومی، دین و ایمان است. خداوند در آیاتی از جمله 1 تا 6 سوره مطففین اعتقاد به خدا را مهم ترین عامل در عدالت اقتصادی و مانع جدی در برابر کم فروشی معرفی می کند و در آیات 85 و 86 سوره هود به ایمان به عنوان مهم ترین بازدارنده از کم فروشی انسان ها توجه می دهد.
در حقیقت عناصر دین و دینداری (هود، آیه 87 و نیز مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 286) و نماز با اخلاص (مجمع البیان، همان، ص 284) و تقوا (شعراء، آیات 181 تا 184) مهم ترین عوامل بازدارنده از کم فروشی و گرایش به عدالت در همه حوزه ها از جمله اقتصادی است.
اگر جامعه ای بخواهد به سوی کم فروشی نرود و عدالت اقتصادی بلکه عدالت جامع را تجربه کند می بایست بر این عناصر بینشی و نگرشی تأکید و توجه داشته باشد وتنها با افزایش مأموران نظارتی نمی توان به این مهم دست یافت؛ چرا که انسان باید وجدانی به نام فطرت الهی بیدار، داشته باشد تا بتواند از درون، خود را نظارت و مدیریت و مهار نماید؛ زیرا اگر چنین پلیس داخلی و پاسبان نفس نباشد نمی توان امید داشت که از کم فروشی رهایی یافت؛ چرا که پس از رفتن مأموران بیرونی، شخص دوباره به همان بی عدالتی و کم فروشی گرایش می یابد و آن را مرتکب می شود. از این رو خداوند و پیامبران همواره بر مأموران درونی از بینش توحیدی و معاد و حسابرسی قیامت و نماز و تقوا توجه داده اند و آن را مهم ترین ابزارهای مبارزه با بی عدالتی معرفی کرده اند.
حرف و حدیث دربارهسید جمال الدین اسدآبادیآنقدر زیاد و متناقض است که در یک مطلب وبلاگی نمیتوان به همه جزئیات آن اشاره کرد. چه درباره ملیت، چه درباره مذهب و چه درباره مبانی فکری و سیاسی او. با آنکه اسناد مسلمی درباره شیوه زندگی، سیره دینی و تحصیلات حوزوی او و نیز اسنادی دال بر تایید سید جمال از سوی بسیاری از علمای دین وجود دارد، در مقابل اسناد و مدارکی هم موجود است که عضویت او را در لژهای فراماسونری تایید میکند.
همین تناقض ظاهری و البته اسناد مبهم و شایعات متعدد، باعث شده است که قضاوت افراد مختلف درباره سید جمال با هم فرق داشته باشد. گروهی او را تا حد تکفیر و خیانت مورد سرزنش قرار دادند، عدهای او را به بهائی بودن و بابیگری و ضدیت با شیعه متهم کردند، برخی او را جاسوس و مفسد فی الارض دانستند و برخی هم مذاکرات سید جمال را با شاهان مستبد و استعمارگران، بهانهای برای کوبیدن او قرار دادند.
علاوه بر همه اینها در دوره رژیم پهلوی محدودیت فراوانی بر تحقیق درباره سید جمال به عمل آمد به طوری که نام و آثار او جزو لیست سیاه ساواک قرار داشت. همچنین نوعی ترور شخصیت سید جمال توسط برخی نویسندگان صورت میگرفت که قصدشان نفی پان اسلامیست مورد نظر سید جمال بود. در همین دوره، نویسندگانی چون رائین و صفائی، او را متهم به جاسوسی کردند!(مقدمهای بر انقلاب فرهنگی – ویژه سید جمال- دفتر تحکیم وحدت- سال ۵۹ )
البته در سال ۱۳۴۲«مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانی» توسط دانشگاه تهران منتشر گردید که انتشار این مجموعه بعد از قیام ۱۵ خرداد، باعث شک و شبهه در نیت تهیه کنندگان آن شد.
نفس حضور سید جمال در تشکیلات فراماسونری و ریاست او برلژ کوکب الشرق قاهره، غیر قابل رد است اما توجیهات قابل قبولی برای این مساله از طرف شاگردان، دوستان و نویسندگان مختلف ارائه شده است. مثلا اینکه در آن زمان، هنوز ماهیت ضدانسانی تشکیلات فراماسونری روشن نشده بود و سید جمال بنا داشت که از طریق این تشکیلات و در جمع روشنفکران و آزادیخواهان، پیامش را به همگان براسند و به آن جامه عمل بپوشاند.
دلیل دیگر، مخالفت گردانندگان محفل فراماسونری کوکب الشرق با فعالیتهای سیاسی سید جمال است که در نهایت موجب کنارهگیری وی از این تشکیلات شد. خروج وی برای این محفل غیرقابل تحمل بود به همین علت به تحریف و تخریب شخصیت سید پرداختند و چنین وانمود کردند که شرط عضویت در محفل فراماسونری، باور به آفریننده جهان است و سید چنین باوری ندارد! (فصلنامه حوزه ویژه صدمین سالگرد شهادت سید جمال-سال ۷۲)
انگلیسیها هم با استفاده از همین ادعاها، به تخریب شخصیت سید ادامه دادند به طوری که نماینده سیاسی انگلیس در نامه محرمانه به وزیر خارجه وقت انگلیس مینویسد:«سال گذشته در برانگیختن احساسات مردم علیه اروپائیان، مخصوصا بیشتر بر ضدانگلیسها که نسبت به آنها احساس کینه و تنفر در دل میکند، فعالیتهای زیادی به خرج داد. اخیرا از لژ فراماسونها که در آنجا عضو بود، برای اینکه علنا منکر خدا بود، اخراج گردیده است!» (تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی- دکتر عبدالهادی حائری)
مخالفت سید جمال با دخالت اروپائیان در امور مصر و وحشت انگلیسیها از او بعدها موجب تبعیدش از مصر به هند شد. زمانی که سید جمال از دلیل بازداشت خود میپرسد، پاسخ میدهند: «علمای ما از تو راضی نیستند! کنسولهای دولتهای خارجی از تو میترسند! افندیهای ما سه شب است که از ترس تو مزه خواب را ندیدهاند!»
سید جمال در ایران
سید جمال بعد از سفر به کشورهای مختلف، دو بار به ایران آمد. یکبار در سال ۱۳۰۳ قمری و یکبار هم در سال ۱۳۰۷
ناصرالدین شاه در دیدار با سید جمال، دلیل دعوت خود را از او اینطور بیان میکند :«ترا به این منظور خواستهام که وضع نامطلوب روزنامه را در ایران مانند روزنامه های خارجی سروسامان دهی» شاه از راه پیشرفت ایران سوال میکند. سید جمال هم پاسخهایی میدهد و در ضمن جواب، از شاه انتقاد میکند. شاه از سید جمال میپرسد :«از من چه میخواهی؟» و سید پاسخ میدهد :«گوش شنوا!»
ناصرالدین شاه از قاطعیت سید جمال ناراحت شد و دیگر هیچوقت از او دعوت نکرد و بعد از مدتی به سید جمال پیغام داد«توقف سید در تهران، به صلاح نیست به خراسان برود» سید جمال هم پاسخ میدهد«حال زمستان است هوا که خوب شد به هرجا که خود میل داشته باشم خواهم رفت» (اسناد و مدارک درباره سید جمال اسدآبادی- صفات الله جمالی با اهتمام سید هادی خسروشاهی)
البته سید موقعیت را برای ماندن مناسب ندید و باز با ارسال نامهای به شاه، از قصد خود برای سفر به اروپا گفت. شاه هم در پاسخ نوشت :«جناب آقای سید جمال الدین، مقصود ما از ملاقات شما حاصل شد و از آن خوشوقت شدیم. حالا هم که باز میل فرنگستان رفتن دارید، بسیار خوب است و البته هرجا باشید دعای ما را فراموش نخواهید کرد! ما هم مرحمت لازمه در حق شما را منظور داریم و محض اظهار و نمایش آن، یک قوطی انفیهدان الماس، نسبت به شما مرحمت فرمودیم که همیشه وجود همایون را در نظر داشته باشید!» (اسناد و مدارک درباره سید جمال اسدآبادی)
در سال ۱۳۰۷ سید جمال مجددا از روسیه به ایران بازگشت و مردم از طبقات مختلف به ملاقات وی میرفتند. هر روز و هر ساعت که از حضور سید در ایران میگذشت، بر مخالفان استبداد و استعمار هم افزوده میشد. در کتابهای مختلف به نقل از گزارشهای ارسالی سفارت انگلستان از تهران آمده است که انگلیس نیروهای زبده خود را که با سید جمال آشنا بودند (مخصوصا از مصر) برای جلوگیری از قیام مردم به ایران فرستاد.
در همان روزها نامه سرگشادهای بدون امضا به دست شاه میرسد که در آن به ناتوانی وی در اداره کشور، تسلیم کشور به انگلستان و … اشاره شده بود. در گزارش محرمانه سفارت انگلیس، سید جمال نویسنده نامه معرفی شد. در نتیجه شاه به دستور سفارت انگلیس، دستور اخراج سید را صادر کرد.
ماجرای تحریم تنباکو و مبارزه سید جمال با شاه
بعد از حکم تحریم تنباکو، سید جمال پیامی را برای روحانیون فرستاد و به آنان اعلام کرد که سرچشمه تمام این مفاسد، شاه و وزرای فاسد وی هستند؛ به همین علت، اکنون فرصت مناسبی برای خلع ناصرالدین شاه فراهم آمده است. وی این پیام را با عنوان«حملة القرآن» به یازده نفر از علمای ایران مینویسد. سفیر انگلستان در ایران در گزارش خود به وزارت خارجه انگلیس مینویسد :«نظر شاه بر این است که نویسنده این نامه، مستحق مرگ یا حداقل حبس ابد میباشد!»
به همین علت دولت ایران برای مبارزه با سید جمال و بدنام کردن او دست به هر کاری زد. حتی برای بیاعتباری او در حوزههای علمیه، نقشههای عجیبی کشیدند: «مرد بیگانهای، بلند قد و سفید رو و مو بور و درویش مآب در لباس جهانگردی، همان ایام از هندوستان به عراق آمد، در مجالس علما و طلاب عتبا حاضر میشد و از سابقه علاقه خود در سفر دریا با سید جمال الدین داستانها میگفت و سید را بیدین و باده نوش و بیمبالات در مسائل مذهبی معرفی میکرد!» (نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین)
شاید تاثیر همین جوسازیها بود که بعد از اشاره امام خمینی به نام سید جمال در نجف، برخی روحانیان نجف بر امام اشکال گرفتند که چرا نام سید جمال را برده است! (نهضت امام خمینی – حمید روحانی)
البته علیرغم همه این دشمنیها، بزرگان زیادی در حوزه و در میان علمای شیعه و سنی بودند که از سید جمال الدین به نیکی یاد میکردند و با او در ارتباط بودند که میتوان به علمایی چونمیرزا محمود بروجردی، شیخ انصاری، شیخ محمد حسن قمی، میرزای نائینی، شیخ هادی نجم آبادی، سید محمد طباطبایی، شیخ علی کاشف الغطاء، میرزای جلوه، شیخ فضل الله نوریو … اشاره کرد.
استاد شهید مطهری مینویسد :«کسانی که شرح حال سید را نوشتهاند، به علت آن که با مکتب اخلاقی و تربیتی و سلوکی و فلسفیمرحوم آخوند همدانیآشنایینداشتهاند و همچنین شخصیتمرحوم آقا سید احمد تهرانی کربلایی و مرحوم سید سعید حبوبیرا نمیشناختهاند، به گزارش سادهای قناعت کرده، درنگ نکرده و از آن به سرعت گذشتهاند. توجه نداشتهاند که شاگردی سید در محضر مرحوم آخوند همدانی و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر، چه آثار عمیقی در روحیه سید تا اخر عمر داشته است. این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظرم بعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد» (نهضت های اسلامی در صد سال اخیر)
شهادت سید جمال
میرزا رضا کرمانی
بعد از ترور ناصرالدین شاه توسطمیرزا رضای کرمانیو با توجه به روابط وی با سید جمال، دولت ایران تلاشهایی را برای بازداشت و بازگرداندن سید جمال به ایران انجام داد. در نهایت سید جمالالدین به دستور سلطان عبدالحمید به زندان افتاد و آخرین نامهاش را همانجا خطاب به ایرانیان نوشت و بعد از درد و رنج بسیار ناشی از زهر، روز سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ به شهادت رسید.
در تشییع جنازه سید، تنها سه نفر از یاران وی حضور داشتند و دیگران جرات شرکت در این مراسم را پیدا نکردند. سید جمال غریبانه در قبرستان مشایخ استامبول دفن شد و تا مدتها قبر وی ناشناخته باقی ماند. حتی شیخ محمد عبده شاگر سید مجلس یادبودی در تجلیل از استاد خود برگزار نکرد و پیام تسلیتی نداد چون نگران واکنش و ناراحتی سلطان عبدالحمید بود! (نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین)
احمد امینمصری میگوید بر سر مزار وی ایستادم و گفتم :«اینجا آرامگاه زنده کننده نفوس و آزاد کننده عقول و تکان دهنده دلها و برانگیزنده ملتها و متزلزل کننده تختهاست. کسی در اینجا آرمیده است که سلاطین وقت بر عظمت او رشک میبردند و از زبان و سطوت او در هراس بودند و دولتهای صاحب ارتش و دارای تجهیزات از حرکت او بیمناک بودند وکشورهایی که آزادی در آنجا موج میزد، حوصلهشان از حریت او به تنگ آمده بود!» (مفخر شرق- غلامرضا سعیدی)
در سال ۱۳۲۴ شمسی سفیر افغانستان در ترکیه، موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید میگیرد و استخوانهای او را به افغانستان منتقل میکند. خاندان سید در اسدآباد در واکنش به این اقدام، از مجلس شورا و وزارت خارجه درخواست میکنند تا مانع این اقدام شوند ولی دولت ایران، هیچ اقدام مثبتی انجام نداد! برخی نشریات وابسته به رژیم پهلوی، بیتوجهی دولت را نشانه افغانی بودن سید جمال دانستند، اما حقیقت این است که رژیم شاه مایل نبود این قهرمان بزرگ و شهید مبارزه با استبداد و استعمار را به ایران بیاورد. (فصلنامه حوزه- ویژه صدمین سالگرد شهادت سید جمال اسفند ۷۲)
آیین مزدک که به خرم («شاد» و «خوش») یا درستدین نیز شهره است، در دوره حکومت قباد اول (۴۸۸-۵۳۱ م.)، شاه ساسانی، در ایران شکوفا شد. نام این دین برگرفته از نام مزدک، بنیادگذار آن است. مفاهیم اجتماعی آیین مزدک مهم است، بویژه به این خاطر که اغلب میاندیشند شکل آغازین و شرقی سوسیالیسم و کمونیسم را داشته است، اما، این یک مبالغه است که میخواهد آیین مزدک را به یک نهضت اساساً اجتماعی تقلیل دهد.
▬بنا به گفته کریستنسن ایران شناس دانمارکی، آئین مزدک یکی از شاخههای دین مانی است که در رم و در روزگار دیوکلسین (۳۰۰ م.) به وجود آمد. پایه گذار این آئین شخصی به نام زرتشت فرزند خرکان بوده که بوندوس نیز نامیده میشده است. پیروان این آئین خود را درست دینان مینامیدند. آوازه پیروان زرتشت خرکان دو قرن بعد بلندتر شد. به گفته همین ایران شناس خرکان از مردم فسا (فارس) بوده و همو است که مؤسس آئین مزدک بوده است. زرتشت حامی مزدک بوده است. محققان زادگاه مزدک را شهر پسا یا فسا میدانند. زرتشت حامی مزدک در خوذای نامک نیز مسطور است.
▬دین مزدک را اشتقاقی از مانویت دانستهاند. مزدک در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری دینی شد و قباد در ابتدا از روی عقیده و علاقه یا به عنوان یک نقشه سیاسی برای کوباندن طبقه اشراف و روحانیون زردشتی به او گروید و کار مزدک سخت بالا گرفت، ولی به فاصله اندکی در همان زمان قباد به دستیاری فرزندش انوشیروان یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدکیان قتل عام شدند و از آن پس، به صورت یک فرقه سری در آمدند. مزدکیان در دوره اسلام نیز لااقل تا دو سه قرن وجود داشتهاند. در دوره اسلام نهضتهای ایرانی ضد خلافت و احیاناً ضد اسلامی را غالباً مزدکیان رهبری میکردهاند. به همین جهت زردشتیان با آنها همراهی نکرده، با مسلمین علیه آنها همکاری میکردند. میگویند بانی اصلی آیین مزدکی مردی زردشت نام از اهل فسای شیراز بود و به نوعی مانویت دعوت میکرد مخالف کیش رسمی مانوی. این مرد دعوت خود را در روم ظاهر کرد و، سپس، به ایران سفر کرد و به دعوت پرداخت. در روم این شخص به نام «بوندس» معروف بوده است. کریستنسن پس از ذکر مطلب بالا میگوید: «بنا بر این، دین مزدک همان آیین» درست دیناست که «بوندس» انتشار داد.
▬طبری در تاریخ مشهور خود موسوم به الرسل و الملوک، از «زراذشت پسر خرگان» نام میبرد که آیینی نوین بنا نهاد و مزدک مروج آیین او بود: چون پادشاهی بر خسرو استوار شد آیین مردی دو روی را که از مردم پسا بود و زراذشت پسر خرگان نام داشت از میان برداشت. این آیین بدعتی بود در کیش مجوس و مردم در این بدعت از او پیروی کردند و کار او بالا گرفت. از کسانی که مردم را به این آیین همی خواند یکی بود از مردم مذریه، به نام مزدک پسر بامداد. مالالاس هم از یک مانوی مرتد شده به نام بوندس یاد کرده که دو قرنی پیش از مزدک، در حوالی سال ۳۰۰ میلادی در روم ظهور کرد و، سپس، به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده میشد، بگسترد. «درست دینی» دقیقاً همان عنوانی است که همواره مزدکیان آیین خود را با آن میخواندند و در زبان پهلوی به معنای کیش عدل و برابری است. در کتاب دینکرد نیز از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش را دریست دین میخوانند»، به گونهای جداگانه از «آیین مزدک» یاد شده است؛ و بالاخره، مسکویه نیز از «زرادشت الثانی» یاد کرده که انوشه روان پیروان او و مزدکیان را با هم سرکوب کرد. کریستنسن، از مجموع این روایات، که جملگی نشان میدهند مؤسس آیین مزدکی کسی مقدم بر مزدک پسر بامداد بوده، نتیجه گرفته که «بوندس» و «زراذشت پسر خرگان» هر دو به یک شخص اشارت دارند و: «فرقه مورد بحث ما یکی از شعب مانویه بوده که قریب دو قرن قبل از مزدک در کشور روم تاسیس یافته و مؤسس آن یک نفر ایرانی، زرتشت نام پسر خرگان از مردم پسا بوده است». به سخنی دیگر، طبری سهواً آن «زراذشت» را هم عصر با انوشه روان دانسته است و اندیشههایی که بعدها با نام مزدک شهره شدند، به واقع حدود دویست سال قبل از آن، با نام درست دینی و توسط زرتشت پسر خرگان - که شاید بوندس لقب او بوده- پدیدار گشته بودند. با آنچه از شیوه تاریخ نگاری کهن میدانیم، «سهو» طبری محل اعجاب نیست؛ اما، این که اندیشههای مرتدانه ای چون تعالیم زرتشت پسر خرگان توانسته بودند علی رغم نابردباری دستگاه دینی موبدان، چنان دوامی داشته باشند، البته، حیرت آور است. حتی اگر مانند کریستنسن معتقد باشیم: «زرتشت {پسر خرگان} پیشوایی بوده که دعوات او فقط جنبه نظری داشته است»، باز هم ماندگاری آن تعالیم نظری در ذیل سایه سنگین تعصب دینی موبدان، بس پرسش برانگیز است. به عبارت دیگر، وقتی میدانیم «روحانیان زرتشتی بسیار متعصب بودند و هیچ دیانتی را در داخل کشور تجویز نمیکردند» و در مواجهه با دگرکیشان، هیچ گونه مماشاتی روا نمیداشتند، پس، میتوان پرسید که چگونه اندیشههای زرتشت پسر خرگان چندان تاب آوردند که در درون بلندپایگان دستگاه دینی، کسانی چون مزدک را همراه خویش ساختند؟
░▒▓ طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی در منابع دینی زرتشتی
▬با مراجعه به منابع دینی زرتشتی، درک بهتری از اهمیت این نکته ممکن میشود: در این کتب ما مکرراً با طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی مواجه میشویم. دسته بزرگی از اینان با عنوان دیویسنان، مشخص میشوند. از قرار اینان کسانی بودند که رسالت زرتشت را از بنیاد قبول نداشتهاند و نیایشهای آنان متوجه اهریمن هم بوده است، اما، علاوه بر دیویسنان، دستهای و «جدا راهان» اطلاق شده است. آنان کسانی بودند که خویش را پیرو زرتشت دانسته و اوستا را میخواندهاند، اما، قایل به تفسیر و تأویل خاصی از آن بودهاند. بیست فصل نخست از کتاب سوم دینکرد درباره پرسش و پاسخ میان اشموغان مختلف با موبد سنت پرست است. دینکرد، درست دینان یا پیروان زرتشت خرگان را «اشموغان اشموغ» یا بدترین بدعت گذاران شمرده که با نام و در لفاف دین مزدیسنی، تفسیر خاص خویش را رواج میدادند. منصور شکی با استناد به این نکات و ذکر شواهدی از منش بدون مدارای موبدان زرتشتی در دوره ساسانی، نتیجه گرفته که: «قدر مسلم این است که با تمام کوششی که دولتمردان و موبدان ساسانی در برانداختن دگراندیشی نمودند، جداراهان در نهان و آشکار با گذشت زمان هرچه بیشتر نیرو گرفتند، تا آن جا که به رهبری مزدک بامدادان در شورشی پرشکوه پیشوایی دیانت را به دست گرفتند و به نوآوریهای خود مشروعیت بخشیدند»، اما، باید توجه داشت که اطلاق صفاتی چون «اشموغان اشموغ» به درست دینان در کتاب دینکرد - که در دوره اسلامی نوشته شده - لزوماً به معنای وجود همین برخورد با درست دینی در فاصله زمانی میان زرتشت خرگان و مزدک نیست. به سخن دیگر، به نظرمی رسد که آرای زرتشت خرگان از همان ابتدا مظهر اشموغی یا بدعت گذاری شمرده نمیشدند وگرنه چگونه ممکن بود که چنین اندیشههایی توسط یک روحانی درباری به شاه ساسانی عرضه شده و این یک نیز، آنها را رسماً پذیرفته و مجدانه ترویج کرده باشد؟ این گونه باید پذیرفت که آیین زرتشت خرگان به نحوی در درون جامعه مزدیسنی تحمل میشده تا آن گاه که در نتیجه، فتنههای دوره مزدکی، این آیین به بدترین انواع بدعت گذاری مبدل گشت، اما، چنین چیزی، با آنچه از نابردباری موبدان میدانیم، چگونه قابل قبول تواند بود؟پاسخ را باید در تمرکز دستگاه دینی زرتشتی بر «درست رفتاری» دید: «وقتی ملک و دین با هم همپشت و همداستان باشند، تنها به جای آوردن درست اعمال دینی وسیله تمیز مؤمن از کافر است، نه داشتن ایمان درست». این گونه، از چشم موبد متعصب و دولتی زرتشتی، کافر کسی بود که از آنچه او «رفتار درست» میدانست، دست میکشید و به آیینهایی چون مسیحیت میگروید؛ این اعمال در چشم او هنجارهای کهن جامعه را سست میگردانید و استیلای بی گفت و گوی موبدان را در مخاطره میافکند. بیهوده نیست که به روایت سرگذشت نامههای سریانی، این موبدان مسیحیان را وادار به انجام «اعمال درست»، نظیر ستایش خورشید میکردهاند. آنچه ما را مجاب میکند تا وجود نحلهها و گرایشهای نظری گوناگون در درون زرتشتی گری رسمی دوره ساسانی را بپذیریم، این واقعیت است که اصلیترین متن دینی زرتشتیان - یعنی اوستا - بس غامض و تأویل بردار بود. امروزه، گواهیهای فراوانی در دست است که نشان میدهند در دوره ساسانی اساساً سرودههای زرتشت یا گاهان برای موبدان فهمیدنی نبود و پارههای دیگر اوستا نیز به دلیل فراموش شدن رموز زبان آن، چنان که باید درک نمیشد. روشن است که این وضع، از هر حیث مساعدکننده بروز انواع و اقسام تفسیرها و تأویلها بود، اما، از این تفسیر و تأویلها، آنها که اساس دین و دولت را در مخاطره نمیانداختند، در درون مجامع موبدی پذیرفته شده و مابقی طرد میگشتند.
▬روایت نظامالملک از اظهارنظر موبدان راجع به سخنان مزدک، شاهدی است بر رواج تفاسیر گوناگون از اوستا: در زند و اوستا سخنها هست که هر سخن ده معنا دارد و هر موبدی و دانایی را در او قولی و تفسیری دیگر است، ممکن باشد که او آن قول را تفسیر نیکوتر و عبارتی خوشتر سازد. بر این منوال، به نظر میرسد که در دوره ساسانی - بویژه در انتهای آن، یعنی هنگامی که اندیشههای فلسفی گوناگون و باورهای دینی متفاوت در ایران زمین رخنه یافته بودند - روحانیان ایرانی به دلیل ناتوانی از فهم زبان اوستایی، درگیر تفاسیر گوناگونی بودند که با الهام از مکاتب بیگانه از متن اوستا به عمل میآمد. این موبدان که به دلیل بهرهمندی از حمایت دولتی، چندان مقید به مناظرات کلامی نبودند، تمام توجه خویش را به درست رفتاری مردمان معطوف کرده و ناگزیر از مماشات با تفاسیر گوناگونی بودند که از زند و اوستا میشد. در نتیجه، فرد ایرانی میتوانست در عین «درست رفتاری»، پارهای باورهای خاص را در «حوزه اندیشه» بپروراند و به آنها دل ببندد. این امر، دلیل پدیداری فرقههای نظری گوناگونی در دل زرتشتی گری ساسانی بود که برخی از آنها تا پس از اسلام هم ماندگاری یافتند. اگر چه از برخی از این فرقهها - نظیر کیومرثیه و زروانیه - که شهرستانی در کتاب خود یاد کرده تقریباً، هیچ ردی در تاریخ برجا نمانده است، لیکن میتوان مطمئن بود که چنین فرقههایی در درون زرتشتی گری ساسانی وجود داشتهاند.
▬این گونه، میتوان رمز ماندگاری «تعالیم نظری» زرتشت خرگان را تا آن گاه که کواد و مزدک جنبههای عملی آن را به پیش نکشیده بودند، درک کرد: نه زرتشت خرگان و نه مزدکیان، مدعی یک رسالت نو یا متحول کردن اساس باورهای مزدیسنی نبودند. این هر دو، بر آن بودند که معنای درست تری از «زند و اوستا» به میان نهادهاند و این ادعا نیز در نتیجه، فراموش شدن زبان اوستایی، چیز جدیدی در جامعه موبدان نبود. جالب توجه است که خواجه نظامالملک هم در روایت خویش، همین نکته را به روشنی بازنموده است: مزدک گفت: مرا فرستادهاند تا دین زردشت تازه گردانم که خلق معنای زندواستا را فراموش کردهاند و فرمانهای یزدان نه چنان میگزارند که زردشت آورده است... ملک گفت: ای بزرگان و موبدان، در این معنا چه گویید؟ گفتند: اول چیز آن است که ما را هم بدین ما و کتاب ما میخواند و زردشت را خلاف نمیکند و... بی تردید تا این جای کار عکسالعملی ایجاد نمیکرد؛ اما، آن هنگام که از این تعالیم نظری نتایج عملی ظهور کرد و کار بر مدار هتک و طرد اشراف و بزرگان گردید، درست دینی نمونه تمام عیار بددینی و اشموغی شد و البته، دوران مدارا به پایان رسید.
▬با دست مایههای تاریخی ای که بس تنکاند، کشف احوال مزدک و مزدکیان، دشوار است و از آن بیشتر، درک این دشواری را همین بس که تا حدود چهار سده پس از خیزش مزدکی، در تمام متون شرقی و غربی تقریباً، هیچ نامی از مزدک برده نشده، و طرفهتر آن که همه اخباری که از مزدکی گری در مکتوبات قدیم هست، میتوان در یکی دو صفحه فرا هم آورد؛ که بی گمان این امر در قیاس با کثرت نسبی منابع کهنی که از احوال مانی و اطوار مانویان سخنها راندهاند، بسیار عجیب است. در تمام آن چهار سده سکوت مرموز، مطالبی که قابل اطلاق بر مزدکی گری است، به اشاراتی کوتاه در معدودی کتاب و رساله منحصر میشود: کهنتر از همه، رساله یوشع ستون نشین است که از فرقهای به نام «زردشتگان» یاد میکند که شاه ساسانی، کواد (متوفی به ۵۳۱ م). تعالیم آنان را «احیا کرد» و تحت تأثیر آن، قوانینی نوپدید درباره ازدواج نهاد، چندان که «به هر مردی و آگاثیاس هم در رسالههای خود از اشتراک زنان، به عنوان یکی از بدعتهایی که کواد نهاد یاد کردهاند، اما، برخلاف یوشع ستون نشین، هیچ اشارهای به مبنای دینی این بدعت، یا ملهم شدن کواد از فرقهای خاص ندارند. از میان این دو، سکوت آگاثیاس راجع به مزدک اهمیت بیشتری دارد، زیرا، این مورخ تأکید ورزیده که آگاهیهای خویش را از بایگانی سلطنتی ساسانیان برگرفته است. بالاخره، آخرین مورخ از این دسته، مالالاس است. او از شخصی مانوی به نام بوندس یاد میکند که در حوالی ۳۰۰ میلادی (حدود دویست سال پیش از مزدکی گری) به سرزمین روم پدیدار شد و «نسبت به احکام مانی بی اعتنا بود» و احکام تازهای از خود عرضه کرد و چنین آموخت که «خدای خیر با خدای شر نبرد کرد و او را مغلوب نمود، لذا، پرستش غالب واجب است». به روایت مالالاس، این بوندس به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده میشد، بگسترد؛ بعدها در زمان کواد، شخصی به نام ایندرازار به ریاست مانویان رسید و چون در گسترش آیین خویش موفق شد، شاه ساسانی او و همراهانش را بکشت. همچنان که پیداست، این دسته از مورخان که زمان زندگیشان تقریباً، یا دقیقاً با رخدادهای دوره مزدکی مقارن است، هیچ گونه یادی از شخصی با نام مزدک - یا آیین مزدکی - نکردهاند، بلکه بیشتر گزارشهای آنان بر فرقه زردشتگان، درست دینی، نوعی اباحه گری و آموزگاری به نام بوندس - که مدتها پیش از کواد و جنبش مزدکی میزیسته - دلالت دارد.
▬باری، نام مزدک و مزدکیان تنها در منابعی که در دوره اسلامی نوشته شدهاند، به آشکارگی در میان میافتد و این امر لاجرم میتواند تردیدی در واقع، ی یا تاریخی بودن مزدک بیافریند. با این همه، توصیف پر رنگی که از احوال مزدک در منابع نوشته شده در دوره اسلامی هست، پذیرش این گمان را که مزدک شخصیتی تماماً افسانهای باشد، دشوار میسازد. این گونه منابع، خود بر دو دستهاند: یکی متون دینی زرتشتی و دیگری تواریخ عربی.
▬در متون دینی زرتشتی که (عمدتاً در دوره پس از اسلام نوشته یا بازنوشته) شدهاند، اشاراتی هرچند بسیار کوتاه و بریده، به نام مزدک به عنوان یک «بددین» وجود دارد. در تفسیر پهلوی وندیداد (زند وندیداد)، ضمن شرح بند چهارم از فرگرد نوزدهم، مزدک را نمونه کسانی شمرده است که «مردم را از خوردن بازمی دارند»، که از قرار اشارهای است به زهدورزی مزدکیان. نیز در کتاب زندوهومن یسن از «مزدک ناپاک، پسر ماهداذ ناپاک، که دشمن دین است»، سخن رفته است. دینکرد هم مزدک را در شمار «بی دینان و بی دینترین بی دینان» آورده است.
▬اما بیشترین شرح و بسط از احوال مزدک و مزدکیان در تواریخ نویسندگان دوره اسلامی - چون طبری، ثعالبی، ابن قتیبه، مسعودی، یعقوبی، حمزه اصفهانی، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی، بلعمی، فردوسی و خواجه نظام نظامالملک - به چشم میخورد. بر اساس مندرجات این منابع: «مزدک، فرزند بامداد، اهریمنی بود آدمی روی که در هنگام یکی از قحطسالیها، آتش فتنه برافروخت». «قوانینی که این مزدک نهاد، بعضی با آیین زرتشت موافق بود و برخی جنبه بدعت داشت»؛ اما، او خود معتقد بود که «خلق معنای زند و اوستا فراموش کردهاند» و لذا، «اوستا را تأویل کرد و برای آن باطنی برخلاف ظاهر قایل شد». او «کشتن حیوان و خوردن گوشت را حرام کرد» و همچنین، گفت: «خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما، مردم در آن به یکدیگر ستم کردند». «او زن و خانه و چیز را بخشیدنی دانست» و «ناداران را در گرفتن مال و زن و خواسته از دارایان تشویق نمود؛ در نتیجه سقاط فرومایگان و فقیران و غوغاگران این فرصت را غنیمت شمردند و دست در خان و مان ثروتمندان گشادند».
▬عاقبت، مزدکیان و نیز «پیروان زردشت بن خرکان که در کیش مجوسی بدعت نهاده بود» - و «مزدک، مردم را به آیین او همی خواند» - به دستور شاه ساسانی از دم تیغ گذرانده شدند. چگونگی درآمدن این تفضیلات از مزدک و مزدکیان در تواریخ دوره اسلامی به روشنی معلوم نیست. میدانیم که مآخذ همه اینان، بی گمان برگرفته از خوذای نامگ یا همان خدای نامه بوده که کتاب تاریخ نگاری رسمی و سلطنتی ساسانیان در شمار است. آوردهاند که این خوذای نامگ به احتمال زیاد، در عهد انوشه روان نگاشته شد و یزدگرد سوم بفرمود تا دهقانی به نام دانشور آن را. این کتاب را ابن مقفع در حوالی سال ۷۵۰ میلادی به عربی ترجمه کرد و بسیار محتمل است که مترجمان دیگری هم به این کار همت گمارده بودهاند. بی گمان این گونه ترجمهها، مأخذ بسیاری از کسانی شد که بعدها در حال و هوای نهضت شعوبی، درباره «اخبار ملوک الفرس» قلم فرسایی کردند، اما، متأسفانه متن اصلی این خوذای نامگها - و نیز نخستین ترجمههای عربی آنها - تاکنون، به دست نیامده و بنا بر این، ما نمیتوانیم به تحقیق معلوم کنیم که اصل روایات مربوط به مزدک در آنها چه بوده یا با چه میزان تغییر یا تحریف در ترجمهها و استنساخها همراه شدهاند. با این وصف، دشوار است که قبول کنیم خوذای نامگ در هیأت اصلی خود واجد اخبار درخوری از مزدک بوده است؛ زیرا، از میان وقایع نگاران قدیم، آنان که نظیر آگاثیاس از منابع رسمی و دولتی ساسانی بهره بردهاند، در گزارشهای خود هیچ اشارهای به نام مزدک نکردهاند، بلکه همه بدعت گذاریها را ناشی از ابتکارات کواد شمردهاند.
▬پس، میتوان پرسید که منشأ روایات مربوط به مزدک در منابع عربی چیست؟ شاید توضیح ذیل برای درآمدن نام و یاد مزدکیان در تواریخ عربی، بر گزاف نباشد: مزدکیان با وجود سرکوبیهای بیرحمانه، به راستی فرقهای ماندگار بودند و میدانیم که در وقت فروپاشی دولت اموی، یک چندی در عرصه سیاست و اجتماع کر و فری کردند. آنان جزیی برجسته از ائتلافی بودند که ابومسلم خراسانی برآورد و موجب سرنگونی امویان گشت. میتوان اندیشید که این امر سبب شد تا برای نخستین بار پس از سرکوبیهای عهد انوشه روان، مزدکیان از زندگی مخفی بیرون آیند و اندیشههای آنان، امکان عرض اندام پیدا کند. شکی نیست که ایشان مجال یافتند تا از گذشتهها و باورهای خویش با دیگر اعضای ائتلاف سخن بگویند یا پرسشهای آنان را پاسخ دهند. این گونه بود که بسیاری از نهفتههای جنبش مزدکی در عهد ساسانی، آشکار گردید. از سویی دیگر، این همان هنگام است که برخی ادبا و پژوهندگان آثار برجای مانده از زبان پهلوی و فارسی میانه را به عربی برمی گرداندند.
▬مشهورترین ایشان ابن مقفع است که مترجمی چیره دست بود. از قراین پیداست که مهمترین اثری که بدین گونه ترجمه شد، همان خوذای نامگ مشهور بوده است. در چنین شرایطی که مزدکیان به یک وزنه سیاسی قابل توجه بدل شده بودند و مردمان میخواستند تا این فرقه تازه از تاریکی بیرون آمده را بهتر بشناسند، مترجمانی چون ابن مقفع، از آگاهیهای خویش یا از آنچه در گفتوگو با مزدکیان دریافته بودند، مطالبی درباره مزدک بر ترجمه خوذای نامگ افزودند، تا به آن خواسته پاسخ داده باشند. علاوه بر این، میدانیم که شخص ابن مقفع، کتابچه مختصری هم نوشته که به روایت ابن ندیم و دیگران، مزدک نامک خوانده میشده است. این گونه، یادداشتهایی که توسط مترجمانی چون ابن مقفع و دیگران بر اصل خوذای نامگها افزوده گشتند، اصلیترین دست مایه طبری، حمزه اصفهانی، فردوسی، نظامالملک و سایرینی شد که بعدها درباره مزدک و مزدکیان مطالبی به رشته تحریر درآوردند. چیزی که برای اثبات این نکته به کار میآید، اختلافی است که در روایات دست چندم نظیر شاهنامه و تواریخ عربی وجود دارد. از این اختلافات میتوانیم نتیجه بگیریم که این نویسندگان فقط به منبع واحدی که خود صرفاً برگرفته از خوذای نامگ بوده باشد، دسترسی نداشتهاند، بلکه شماری از «منابع نخستین» در کار بودهاند که هر یک پارههایی از آن گونه اخبار شفاهی را نیز در بر داشتهاند.
▬چرا کهنترین منابع تاریخی از ذکر نام و یاد مزدک طفره رفتهاند؟ و سکوت مورخانی چون مالالاس، آگاثیاس و پروکوپیوس در خصوص مزدک، چگونه قابل درک میشود؟
▬اوتاکرکلیما حذف نام مزدک از این دسته منابع کهن را ناشی از یک رویکرد آگاهانه برای به تاریکی راندن آیینی بس خطرناک دانسته است: «آیین مانوی برای جامعه آن زمان به قدر تعالیم مزدک خطرناک شمرده نمیشد و درست به همین جهت لازم بود که مکتب مزدک کاملاً مسکوت گذاشته شود»، اما، چنین تعلیلی را نمیتوان به سادگی پذیرفت، زیرا، تقریباً، هیچ یک از وقایع نگاران سریانی و رومی و یونانی که نام بردیم، منطقاً چنان هواخواه دولت ساسانی نبودهاند که از روی حمیت یا علاقه، نام مزدک را عمداً محذوف بگذارند. چنین حدسی را حتی با مسامحه فراوان هم نمیتوان درباره قدیسی چون یوشع ستون نشین به کار بست که کواد را به عنوان «احیاکننده ارتداد منفور مغان» شدیداً مورد انتقاد قرار داده، و به عنوان یک مؤمن مسیحی، قاعدتاً از دین زرتشتی هم نفرت داشته است.
▬باید معترف بود که این پرسش یکی از دشوارترین و مبهمترین زوایای جنبش مزدکی است. زیرا، اساساً معلوم نیست که مزدک یک نام خاص بوده یا اسمی عام که بر پیروان یک فرقه اطلاق میشده است، و آیا در زمان مورخان قدیم این نام شهرتی داشته است یا نه. باید گفت که شکل اصیل واژه مزدک، به درستی معلوم نشده و در متون مختلف، به صور گونه گونی چون مزدک، مژدک، مژدک، مژدق، مزدق و مانند آنها درج گردیده است. در نتیجه، وجه اشتقاق واژه مزدک مشخص نیست و ما حتی نمیدانیم که بنیاد این واژه سامی است یا آریایی. شباهت آن با مزدا ممکن است که برخی را وسوسه کند که ربطی با نام خدای بزرگ ایرانیان - و به عنوان یک واژه تصغیری - در نظر آورند و از طرف دیگر، کاربرد معمول آن در کتب عربی با صفت زندیق میتواند برخی را بر آن دارد که شاید «مزدق» و «مزادقه» از روی الگوی «زندیق» و «زنادقه» برساخته شده یا این کلمه ریشه سامی دارد، اما، قریبترین احتمال آن است که مزدک با واژه مژده یا خبرخوش و پاداش هم ریشه بوده است و این نام، از لقب عام یک فرقه تدریجاً بر یک شخص خاص اطلاق شده است. چنین روندی در شیوه تاریخ نگاری کهن که همه رویدادها را بر مدار «اشخاص» میگرداند، نه بی سابقه است و نه غیرمنتظره، اما، نکته جالب توجه این است که با اشکال گونه گونی که واژه مزدک دارد، این نام برای هیچ یک از زبانهای هندواروپایی و سامی، تماماً غریبه نیست و در هر یک از آنها میتوان معنایی برای آن جست.
▬به هر حال، منابع آشنایی با آیین مزدک (بیزانسی، سریانی، پهلوی، عربی و فارسی) اندک است و تقریباً، همه دشمن این دین به شمار میآیند. محض نمونه، مزدک نامگ (نامه مزدک)، اثری کوتاه به پهلوی که ابن مقفع آن را به عربی برگرداند، خطاکاریها و فریبکاری راهبر بدعت گذاران را نکوهش میکند. بخشهایی از این متن را نویسندگان مسلمان، از جمله ابوریحان بیرونی، نظامالملک، ابن بلخی و ابن اثیر در آثار خود آوردهاند. فردوسی نیز نسخهای از سرگذشت مزدک را به نظم درآورد. نسخهای که او [در شاهنامه] به جا گذاشت از یک منبع اشرافی در دوره ساسانی، خودای ـ نامگ (نامه خسروان) به پهلوی که اکنون، از میان رفته است، گرفته بود. شهرستانی، نویسنده الملل و النحل (قرن یازدهم تا دوازدهم)، اطلاعات بویژه مهمی درباره آموزه مزدک در اختیار ما قرار میدهد، چون احتمالاً، اطلاعات را از یک منبع مزدکی گرفته است. با این همه، اطلاعاتی که نویسندگان مسلمان دیگر، مانند طبری، ثعالبی و ابن ندیم فراهم آوردهاند، به همان اندازه مهم است. آیین مزدک را به منزله نهضتی دینی با میراثی عمدتاً مانوی یا به منزله بدعتی در دین زردشت تفسیر کردهاند. شماری از عناصر این دین با آیین مانی مشترک است، بویژه عناصر گنو سی که اندکی در آموزههای مزدک یافت میشود، اما، بی گمان این دین، خود را تفسیر دوبارهای از دین زردشت معرفی کرد.
▬به هر حال، در زمان کواد، شخصی با نام مزدک و شهرتی که بعدها برای او ساختند، در دربار ساسانی وجود نداشته که از پیش خود بانی اندیشههایی انقلابی راجع به دین و اقتصاد و اجتماع بوده باشد. مطمئناً در صورتی که چنین شخصی وجود خارجی میداشت، آن دسته از مورخانی که خصم طبیعی دین و دولت ایرانیان بودند، از او یاد میکردند؛ یا لااقل بخشی از طعنهای خویش را متوجه او میساختند، اما، همچنان که در برخی گزارشهای تاریخی قید شده، فرقهای ملهم از کسی موسوم به زرتشت خرگان وجود داشته که آرای آن راجع به اشتراک زنان بر کواد مؤثر افتاده بوده است. اعضای این فرقه که در شرایط دشوار آخرین سده دولت ساسانی - خصوصاً در دوره اختناق انوشه روان تا ظهور اسلام - خویش را مژده آورد اصلاح و بهبودی میدانستند، به مرور ایام، مزدکیان لقب گرفتند و این نام بعدها به رهبر شهید آنان (ایندرازار، اندرزگر) اطلاق شد.
▬آئین مزدک شاخهای از آئین مانی است. روش او را با توجه به دورهای که وی ظهور کرد باید مورد بررسی قرار داد. آئین مزدک نخستین دینی است که مسائل مربوط به اقتصاد و دین عمیقاً به هم پیوند خوردهاند. این ارتباط مربوط به شرایط زمانی دعوت مزدک است. دورهای که وی در آن زندگی میکند از اختلاف شدید طبقاتی رنج میبرد. ثروت در دست اعیان و اشراف است که تحت نفوذ روحانیون دینی زرتشت برای خود جایگاه ویژهای را در جامعه ایرانی رقم زدهاند و امتیازات فراوانی را به خود اختصاص دادهاند. تلاش مزدک برای بهبود اوضاع معیشتی مردم است که در این راستا در صدد کاهش اختلاف طبقاتی تا حذف کامل آن از جامعه میباشد. قیام وی علیه اشرافیگری و پایان دادن به سلطه پلید سرمایه داری در ایران آن زمان است.
▬آنچه مسلم است و شواهد و دلایل تاریخی نشانگر آن است، آنکه با روی کار آمدن شاه قباد، جریان درست دینی یک جریان نیرومند در کشور و مزدک به هر عنوانی صاحب پر قدرتترین منصب دینی به شمار میرفت و در دربار ایران، بخصوص نزد شاه قباد از نفوذ فوقالعادهای برخوردار گردید. ظاهراً، شاه قباد که به یاری دوستش اخشونواز به سلطنت رسیده بود، به یک معنی خودش را دست نشانده اخشونواز میدید و عملاً هم باج گزار او بود، بیمیل نبود که از نفوذ مراکز قدرت سنتی کشور - اعم از سپهبدان و موبدان - بکاهد و احساس حقارتی که در برابر اخشونواز در دل داشت را با توسعه سلطه داخلیش جبران سازد. از میان برداشتن زر مهر سوخرا و، سپس، شاپور مهران اولین قدم او در تثبیت و تحکیم پایههای قدرتش و عملی کردن اجرای برنامههای اصلاحیاش بود. او که شاهی عدالت خواه و مردم دوست بود، از مزدک پشتیبانی کرد و او را به عنوان قدرتمندترین شخصیت دینی کشور مورد حمایت قرار داد و دستش را در انجام اقدامات اصلاحی باز گذاشت. مزدک موفق شد با حمایتی که قباد از او به عمل آورد، برنامههای اصلاحیاش را دنبال کند و با استفاده از فرمانهایی که از شاه میگرفت، مردم کشور را در راه دست یابی به عدالتی همه پسند به حرکت در آورد. در جامعه ایران که همیشه بخش اعظم مردمش عامی و دین چسب بودهاند، تعالیم دین چنان روح و فکر تودهها را مهار کرده بود، که مردم همیشه هر قدمی که میخواستند بردارند طبق یک حساب دقیق بر میداشتند، تا به معصیت نیفتند و آخرتشان را فدای آنچه روحانیون سرای سپنچی و دنیای فانی و زود گذر نام داده بودهاند، نکنند. این چیزی بود که روحانیت همیشه و در همه روز از بالای منبرها به عوام مردم تلقین میکرد و عوام را از قربانی کردن آخرت جاویدان به بهای خوشی زود گذر و فنا شونده بر حذر میداشت. عوام گرفتار چنین تلقینهایی حاضر بودهاند که همه چیز خود را بدهند و فرجام سعادتمند جاویدان را برای خودشان تأمین کنند و هر جا که قرار بوده میان دنیا و آخرت یکی بر گزینند، آخرت را بر دنیا ترجیح میدادند و از خیر دنیا میگذشتند. در جامعهای که چنین بینشی دارد فقط رهبرانی میتوانند تودهها را به دنبال خود بکشانند که فریباترین وعدههای اخروی را به آنها بدهند و آنها را با دلایل و براهین شرعی متقاعد سازند که راه ایشان تنها راهی است که به سوی بهشت جاویدان رهنمون میشود. جامعه ایرانی دوران قباد و مزدک نیز نمیتوانست از این امر مستثنی باشد. مزدک هیچ فکر تازه و ناشناختهای نیاورده بود. او یک مغ بود که سخن از خدا و زرتشت میگفت و هر چه میگفت مبتنی بر متون رایج دینی بود. او تعالیم زرتشت را برای تودهها تفسیر میکرد و راه رستگاری دنیوی و اخروی را فرا روی مردم مینهاد. منتهی تفسیر سنتی دین رسمی متفاوت بود و به گونهای بود که بخشی از بار ستمها را از دوش تودههای محروم بر میداشت و نوعی عدالت اجتماعی را در جامعه بر قرار میکرد.
▬مزدک بر روی دو نکته حساس انگشت نهاد و نهضتش را بر آن بنا نهاد: نخست آنکه جهان از آن خداست و مردم بندگان خدایند. خدا نعمتهایش را به جهان میفرستد تا همه بندگان بدون امتیازی از آن برخوردار گردند. خدا همان گونه که باران را از آسمان میفرستد و بر کوه و دشت و دره و کتزار و شوره زار میریزد، نعمتهایش را نیز برای همه بندگانش بدون توجه به عقیده و مرامشان میفرستد و چنین میخواهد که همه به طور مساوی از این نعمتها بهرهمند شوند. اگر کسانی با اعمال زور و مردم فریبی برخی از این نعمتها را به انحصار خودشان در آورده و دیگران را از آنها محروم کردهاند کارشان خلاف اراده خداست و باید از آن جلوگیری کنند و بر بندگان نیک اندیش است که جلوی زیادهرویها و زورگوییها را بگیرند و نگذارند که زورمندان با ستمگری شان هم مردم را در محرومیت نگه دارند، و هم خدا را از خود ناخشنود سازند. جلوگیری از ستم آنها کاری است که سودش هم به خود آنها میرسد، و هم به تودههای محروم، زیرا، از طرفی مانع ادامه گناهکاریهای آنها میشود و آنها را مجبور میسازد که به نیکوکاری روی آورند تا خدا را خشنود سازند، و هم مردم از زیر بار ستم بیرون میآمدند. این اصل ستم ناپذیری و مبارزه با ستم ریشه در تعالیم زرتشت داشت و همان اصلی را تشکیل میداد که ما آن را امر به معروف و نهی از منکر مینامیم. مزدک خدای خود را چنین تصور میکرد که بر تختی در عالم بالا نشسته است، چنان که خسرو در این عالم مینشیند و در حضورش چهار قوه تمیز و فهم و حافظه و سرور هستند، چنان که نزد خسرو چهار شخص، یعنی موبدان موبد و هیربدان هیربد و سپاهید و رامشگر حضور دارند. این چهار قوه، امور عالم را به واسطه هفت وزیر خویش میگردانند که عبارتاند از سالار (رئیس) و پیشکار (سرپرست) و بارور (باربر؟) و پروان (مأمور) و کاردان (کارشناس) و دستور (مشاور) و کودگ (غلام و خادم)، و این هفت تن در دایره دوازده تن روحانیان دور میزنند از این قرار: خواننده، دهنده، ستاننده، برنده، خورنده، دونده، خیزنده، کشنده، زننده، کننده، آینده، شونده و پاینده. در هر انسانی این چهار قوه مجتمع است و آن هفت و دوازده در عالم سفلی مسلط هستند. همچنان که در این نظام روحانی دیده میشود، دهقانان و لااقل مسؤول اداری ایشان - که واستریوشان سالار نامیده میشد - هیچ جایگاهی ندارند و این امر دیدگاه و خاستگاه کاملاً اشرافی مزدک را نشان میدهد. در نتیجه، منطقاً نمیتوانیم خیزش دهقانی ای را که مقارن مزدک در ایران به وجود آمد، تماماً به پای آموزههای او بنویسیم و مزدک را چون رهبر یک انقلاب دهقانی در نظر آوریم.
▬معتقدات بنیادی خداشناسی مزدکی را میتوان چنین خلاصه کرد:
۱.اعتقاد به بنیادی که جدا از دوگانه انگاری زرتشتی یا مانوی نیست.
۲.باور داشتن به عناصر سهگانه که میتوان آن را با چهار عنصر یا پنج عنصر مانوی مقایسه کرد.
۳.اعتقاد به منزه بودن خدای بزرگ آن گونه که از فرض دو مدبر خیر و شر بر میآید.
۴.عقیده به عالم کبیر روحانی که در جهان خاکی مظهر کوچکی و آدمی مظهر کوچکتر آن است.
۵.اعتقاد به نیروی نمادی حروف، کلمات و اعداد که کلیدهای دانش و رستگاری هستند.
۶.عقیده به اینکه شناخت مکاشفهای ماهیت یا راز دین به دست آمد، تکلیف شرعی برداشته میشود و فرامین دینی معنی ظاهری خود را از دست میدهند. این اعتقادات، آیین مزدکی را آشکارا در شمار ادیان التقاطی درآورد که در سدههای نخستین مسیحی با آمیزهای از اندیشههای ایرانی، بابلی، سریانی و یونانی پدید آمده بود. مزدک عالم روحانی را بسان عالم زمینی دانسته و به خدای کرسی نشین در آسمان که ۴ نیروی تمیز، عقل، حافظه و سرور در خدمتش و ۷ وزیر بنامهای سالار، پیشکار، پلوان، کاردان، دستور و کودک اجراکننده اوامرش بودند اعتقاد داشت. دکتر باقری که از پژوهشگران پرآوازه ایران در خصوص ادیان پیش از اسلام میباشد، عقاید مزدک را بیشتر موشکافی میکند: مزدک انسانها را برابر میدانست و آنها را به برابری و درستی و برادری بین خود دعوت و نوع دوستی و مساعدت و تعاون و مهماننوازی و دوری جستن از تعلقات مادی و امور دنیوی را به هواداران خود سفارش میکرد. در آموزههای مزدک، حتی، رعایت حال جانوران نیز تأکید شده بود و مروت بر حیوانات عاملی برای افزوده شدن بر خیر درونی بشر تلقی میگردید. به دید مزدک خداوند روزی را برای هر کس برابر آفریده تا انسانها به گونه برابر از آن بهرهمند شوند؛ و در دراز مدت زیادهخواهی شماری باعث شده که غنی و تهی دست به وجود آید. مزدک مخالف وجود حرمسراها بود و به این باور داشت که، حتی، زنان اضافی را باید از ثروتمندان گرفت و به گونه برابر در میان توده مردم و فقرا داد تا در جهان برابری پدید آید. پایه و اساس تعالیم مزدک بر اصلاحات اجتماعی بود که میتوان آن را یک نوع مسلک اشتراکی دانست. در تعالیم وی، جنبه اجتماعی بیشتر از جنبه دینی و فلسفی مورد توجه بوده است. در نهضتی که مزدک در زمان قباد پدید آورد، یک رشته درخواستها و نظرهای اجتماعی دیده میشود. وی معتقد بود که موجب اختلاف بین مردم دو چیز است: یکی مال و خواسته، دیگری زن و برای فرو خواباندن تناقض و بیزاری و اختلاف، همه مردم باید از ثروت و همسر برخوردار باشند. همان طور که مردم از آب و آتش و باد به تساوی بهره میگیرند، باید از زن و مال نیز به بهره بگیرند. مهمترین جنبه تعالیم مزدک مردمگرایی او بوده است.
▬دومین اصل تعالیم مزدک آن بود که میگفت: خدا بندگانش را هم مرد آفریده، و هم زن و این دو در پیشگاه خدا تفاوتی ندارند. در اینجا بود که مزدک مسألهای را مطرح میکرد که برای تمام دنیای آن روز بسیار مترقی بود و آن موضوع حقوق زن بود. فقه اوستایی ساسانی تعدد زوجات را مشروع میدانست و هر مردی مجاز بود با توجه به قدرت مالیاش چندین زن بگیرد، اما، چون شمار زنان در جامعه محدود بود طبیعی است که در چنین وضعی آنان که در آمدهای ناچیزی داشتند از داشتن، حتی، یک زن محروم بمانند و نخستین نیاز فطریشان که نیاز جنسی بود بر آورده نشود. مزدک که منادی زدودن محرومیتها بود با رسم چند همسر گزینی به مخالفت بر خواست و شعار همه زنان برای همه مردان که معنای دیگرش هر مردی فقط یک زن بود را سر داد و اعلان کرد که حرمسرادارن باید درب حرمسراها را بگشایند و زنان اسیر شدهشان را آزاد سازند تا همگان بتوانند به زن دسترسی داشته باشند و کسی در محرومیت جنسی نماند. این نیز صورت دیگری از اجرای امر به معروف و نهی از منکر بود که در گاتای زرتشت بر آن تأکید رفته بود. اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: برابری و دادگری. این دو شعار منعکسکننده تمایلات تودههای مردم آن زمان است که باعث پیشرفت کیش مزدکی شد. از ویژگیهای آئین مزدک تساوی حقوق و برابری اجتماعی است. این ویژگی تا دوره ظهور مزدک چندان در صورت آشکاری نداشته و رنگ بوی دینی نیز به خود نگرفته بود. باور مزدک بر آن بود که رزق و روزی در دست خداست و او ست که نعمتها را میآفریند و مردم تنها وظیفه دارند آنرا به صورت مساوی و عادلانه بین هم تقسیم کنند. وی به صراحت اعلام کرد هر آنچه از دارایی است مربوط به خداست و مردم حق تصرف در آنرا دارند و بدین شیوه سعی در ملغی کردن مالکیت سرمایه داران را داشت که به مردم تنگ گرفته بودند و از بخشش اموال خود به آنان مضایقه میکردند. این گفته مزدک گویای جهش فکری و انقلابی در روابط حاکم و محکوم جامعه طبقاتی ان دوره بود. وی خود و پیروانش را مأمور اجرای تقسیم عادلانه ثروت بین مردم عنوان میکرد. مزدک توسط قباد به قتل رسید اگر چه این پادشاه خود از پیروان مزدک بود، اما، بعد از زندانی شدن مجدداً به سلطنت نشست و این بار به تحریک اقوام و بستگانش که همگی جزو ثروتمندان بودند و همچنین، کینه مغهای زرتشتی که مزدک را خطری برای قدرت و منافع خود میدیند اقدام به کشتن مزدک و قتل عام مزدکیان نمود. آنچه که در بعضی از متون تاریخی در شرح اعتقادات مزدک گفته شده است از جمله ازدواج با محارم با در نظر گرفتن قداست و پاکی قیام وی قابل پذیرش نیست. میتوان چنین نتیجه گرفت اتهاماتی چنین در برخورد با آراء و اندیشههای وی از سوی مخالفان وی بوده که تبلیغ روحانیون زرتشتی نیز در بین آنان برای منحرف کردن اساس قیام وی بیتأثیر نبوده است.
▬همه تواریخ کهن، اشتراک در اموال و نیز زنان را به عنوان برجستهترین آرمان درست دینان در شمار آوردهاند؛ مثلاً، در کتاب دینکرد متنی وجود دارد که «اشتراک در زن و خواسته»را از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش دریست دین خوانده میشوند» میشمرد و تصریح میکند که این امر: «بدعتی است تا به دست آویز سرکوب دیوان آز و نیاز و رشک و کین و شهوت، مردم را در کام گیری از خواهشهای نفسانی آزاد گذارد». طبری نیز روایت کرده است که: این گروه میگفتند که خداوند روزی را در زمین آفریده است تا مردم آن را با هم برابر قسمت کنند، اما، مردم در آن به یکدیگر ستم کردن و اگر کسی خواسته و زن و کالای پیشتری داشته باشد در آن زیادتی حقی بیش از دیگران ندارد. از کارهایی که او مردم را به آن وامی داشت و در دیده ایشان میآراست و بر آن برمی انگیخت این بود که خواسته و خانواده مردم باید در دست همگان باشد و میگفت این از پارسایی و نیکوکاری است و خداوند آن را میپسندد و بهترین پاداشها را به آن میدهد. محور تعالیم مزدک بر روی این دو نقطه، یعنی، مال برای همه و زن برای همه قرار داشت. مزدک چنان کرد که همه مردم در مال و ملک و همسر و بنده و کنیز مساوی باشند و کسی را بر دیگری برتری نباشد. او ذبح حیوان را تحریم کرد و گفت که برای تغذیه بشر هر آنچه از زمین میروید و هر آنچه از جسم حیوان بیرون میآید، مثل تخم و شیر و کره و.... کفایت میکند. بر خلاف آن چه که مخالفان سنتی مزدک ادعا میکنند، مزدک نه منادی مرام اباحی بود نه دین اشتراکی داشت و نه قیام او یک قیام ضد دینی بود. او منادی عدالت اجتماعی مبتنی بر تعالیم زرتشت بود. او دین داری خدا شناس و درد شناس بود که میکوشید اراده خداوند را در جهان به اجرا در آورد و راه سعادت بندگان خدا را بگشاید. موفقیتی که تعالیم مزدک در جلب لایههایی از روحانیت زرتشتی و روشنفکران خاندانهای اشرافی به دست آورد، ناشی از همین امر بود. حیات بشر در تفکر مزدک هم سعادت دنیایی بود، و هم سعادت جاویدان اخروی که وسائلش را انسان میتوانست در این جهان فراهم سازد. بر خلاف مانی که میپنداشت، با زهد و دنیا ستیزی و دوری از لذتهای مادی و مهار زدن بر نیازهای جنسی و سختی کشی میتوان به خدا رسید، ولی، در تفکر مزدک، بر آوردن امیال نفسانی و شاد زیستن و از نعمتها بهرهمند شدن، وسیله پیمودن طریق کمال روحی تلقی میشد. با مطالعه عقاید مزدک متوجه میشویم که او عقیده داشت که فقر و محرومیت، انسان را به فساد میکشاند و بر آوردن نیازهای فطری سبب اصلاح او میگردد. شهرستانی مینویسد: «مزدک با جنگ و ستیز و کینه کشی مخالف بود و چون اینها به سبب زن و مال اتفاق میافتند، او زنان و اموال را مباح دانست و این دو نعمت را چون آب و آتش و چراگاه برای همگان اشتراکی کرد».
▬در کوشش برای فهم واقعیتهای مستتر در پس، این گونه روایات، باید به یک نکته بسیار مهم توجه کرد: به رغم سنت تاریخ نگاری کهن که همه رویدادها و دیگرگونیها را به اراده اشخاص ربط میدهد و نقش نامآوران را برجسته میکند، باید دانست که هیچ تحولی را نمیتوان بدون بستر و زمینه مناسب در عرصه اجتماع پدیدار ساخت. مسلماً امر اشتراک در زنان نیز از این معنا مستغنی نیست. به عبارت دیگر، به معیار باورهای اخلاقی کنونی، البته، شعار اشتراک در زنان امر مشئومی است و اگر امروز کسی چنین خواستهای را به پیش بکشد، با طعن و تخفیف مواجه خواهد شد؛ لیکن شواهد تاریخی مستدلی در دست است که نشان میدهد در دوره ساسانی چنین شعاری را - همچون امروز - با اشمئزاز مطلق بدرقه نمیکردهاند. به واقع، از دیرباز در جامعه مزدیسنان اشکالی از به اشتراک نهادن زنان، چون سنتی دینی مورد اهتمام بود. بارزترین و مشهورترین این شکلها، ازدواج محارم یا خویتوده بود. بر اساس این رسم که جزء سنتهای فوقالعاده مستحسن مزدیسنان محسوب میشد، دختران و خواهران میتوانستند زنان عقدی پدران و برادران خویش باشند. گذشته از خویتوده، مرد به دین موظف بود تا به عنوان یک عمل خیر، حتی زن خویش را به هم کیش مستمند خویش بسپارد یا بهایی معادل یک زن را به او پرداخت کند. علاوه بر این، مرد میتوانست اختیار زن رسمی خویش را بر عهده خود او وانهد و چنین زنی میتوانست به اختیار خود، به مرد دیگری شوهر کند. همچنین، در معادشناسی مزدیسنان آمده است که پس از ظهور موعود نهایی یا سوشیانت و غلبه قطعی بر اهریمن، مردم به سن پانزده درمی آیند و «چون زن و مردی به یکدیگر متمایل گردند، بدون برگزاری مراسمی با همدیگر گرد میآیند». این همه نشان میدهد که برای مزدیسنان، انتقال نسب از پشت مادر و اشتراک زن (بدون انتقال تخمه)، امری معمول و فراهم بوده است و البته، که در چنین بستری، طرح شعار اشتراک زنان به قدر امروز نمیتوانست مایه حیرت باشد.
▬در بیشتر منابع شرقی و غربی، به قرابت میان آیین مزدکی و کیش مانی اشاره رفته است: مالالاس، بنیان گذار این آیین، یعنی بوندس، را یک مانوی مرتد شده خوانده و شهرستانی نیز بر این معنا تصریح دارد که مبنای اندیشههای مزدکی بر دیانت مانی منطبق است. به علاوه، کریستنسن آیین مزدکی را اصلاحی در کیش مانی دانسته است. ریچارد فرای نیز آن را شاخه اجتماعی و اقتصادی کیش مانی میخواند و پیگولوسکایا هم مجدانه بر هماهنگی میان باورهای مانوی و مزدکی اصرار میورزد. اساس این گفتهها بر تشابه میان برخی باورها یا رفتارهای مزدکی و مانوی است: مزدک، به مانند مانی، کلام را از جنگ میان نور و ظلمت میآغازد و مقصد نهایی در تکامل را نجات ذرات نور میداند که با ذرات ظلمت درآمیخته شدهاند. علاوه بر این شواهد تاریخی نشان میدهند که مزدکیان به مانند مانویان، اهل زهد و ترک و تزکیه بودهاند؛ مثلاً، آنان از خوردن گوشت منع شده و اجازه کشتن هیچ حیوانی را نداشتهاند.
▬بررسی اندیشههای مزدکیان و سنجیدن آن با اندیشههای مانویان میتوان دریافت که این دو مکتب خاستگاههای بسیار نزدیک داشتهاند. «بسیاری از افکار مزدک ملهم از مکتب مانویت بوده. برخی از تاریخ پژوهان نیز جنبش مزدک را ادامه راه مانی دانستهاند». ولی، تفاوتهایی نیز میان آیین تازه با آنچه مانی آنرا تبلیغ میکرد وجود داشت. بر پایهی ایدئولوژی مزدک، «تمامی مردم یکسان آفریده شده و همه باید از مساوات در زندگی برخوردار باشند. بنا بر این، مال و، حتی، زن هر یک بایستی مشترک بین همه مردم باشد. زهد و پارسایی، پرهیز از غذای حیوانی و محترم شمردن حیات حیوانات از دیگر جنبههای آموزشی مزدکیان بود. او در اشاعه عقاید و اصول دین خود نیرنگی جدید به کار برد، به این ترتیب، که زیر آتشکده زیرزمینی بنا کرد و در آنجا تا بالای آتشکده لولهای قرار داد و به دستیاری یک نفر از معتمدین خویش که در زیر زمین نشانده بود، مدعی شد که من با این عنصر مقدس مکالمه میکنم و با او صحبت دارم چنانکه در حضور پادشاه این حیله را با کمال موفقیت انجام داد و در نتیجه، قباد جلب نظرات او شده و در سلک مریدان او در آمد». مزدک با هوشمندی، تجربهی مانی را در جنبش خود به کار گرفت و برای آنکه بخش بزرگتری از تودهها را به سوی خود بکشاند، کار را بر پیروان آسانتر گرفت. پیشوایان آیین مزدک در عمل دیدند که «مردمان عادی نمیتوانند از میل و رغبت به لذات و برخورداریهای مادی از قبیل کسب ثروت و تملک زنان رهایی یابند مگر آنکه بتوانند این امیال خود را به آزادی و بلامانع اقناع کنند.
▬بر اساس دستورات مزدک هیچ کس حق داشتن خواسته و مال و زن بیشتر از سایر همنوعان خود ندارد، پس، باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات را دوباره در جهان برقرار نمود. زن و خواسته باید مانند آب و آتش و مراتع در دسترس همگان بالاشتراک قرار گیرد، این عمل خیری است که خداوند فرموده و نزد او اجر و پاداش عظیم دارد. ناگفته پیداست که گسترش چنین اندیشههایی در میان تودهها چه آشوبی بر پا میکند. گویی طوفانی که مانی به پا کرده بود فرو نشستن نداشت. اندیشههایی نابودکننده که یکی از مریدان مانی با اندک دستکاری به جامعه عرضه میکرد، موجی تازه از آشوب، بیبند و باری و بیقانونی در پی داشت. در پی فتنهی تازه، «حجاب و حفاظ و ادب مرتفع گشت، قومی پدید آمدند که نه معتقد به شرف، هنر و عمل و نه ضیاع موروث و نه غم حسب و نسب و نه حرفت و صنعت. فارغ از هر اندیشه، خالی از هر پیشه، مستعد برای شریری. به انحاء اکاذیب و افترا پرداخته از آن تعیش ساخته، به جمال حال رسیده و مال یافته. پس، در هر حال دست تطاول دراز گشته، شورشیان داخل خانههای نجیبان و بزرگان میشدند و دست به غارت اموال و تصرف زنان میزدند و در گوشه و کنار، املاک و اراضی را تملیک گرفته ویران میکردند، زیرا، که این نود دولتان از کار خلاف خوفی نداشتند». ویژگی برجستهی آن دوران که مزدکیان را در گستراندن هر چه بیشتر اندیشههایشان یاری داد، اختلاف سخت دربار و روحانیون زرتشتی بود. «در این زمان خودخواهی مغان به حد خودسری دینی رسیده بود. چنین وضعی به هیچ وجه به اصالت آئین زرتشت تعلق نداشت. قباد وجود مرد زبان آوری چون مزدک را که بنا بر ایدئولوژی خاص خود هواخواهان بسیاری از مردم داشت مغتنم شمرده بر آن شد که به دست وی تعدیلی در ثروت عمومی و دفع طبقات به عمل آورد و به اصلاحات اجتماعی بپردازد، اما، چون این اقدامات اصلاحی برای جامعه آن روز ایران بسیار زودرس بود در مقابل، نفوذ موبدان و اشراف محکوم به شکست گردید».
▬عقاید مزدک بر دوگانگی مانوی استوار است: روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر، نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام، پیروز خواهد شد. وظیفه انسان مبارزه با بدی و کمک به روشنائی در نبرد او با تاریکی است. اهمیت مزدک در تبلیغ این فلسفه نیست، بلکه درخشش و فروغ او در به کار بستن این فلسفه در زندگی روزانه و اجتماعی مردم است که به آن روح وزندگی میبخشد. کریستنسن میگوید:... درست دین که شریعت بوندس زردشت (فسائی) و مزدک باشد در واقع، اصلاحی در کیش مانی محسوب میشده است و مثل کیش مانی این آیین هم آغاز کلام را بحث در روابط اصلین قدیمین، یعنی، نور و ظلمت، قرار میداد. تفاوت آن با عقائد مانی در این بود که میگفت حرکات ظلمت، ارادی و از روی علم قبلی نبوده، بلکه علی العمیاء بر حسب صدفه و اتفاق جنبشی داشته است بر خلاف اصل نور که حرکاتش ارادی است، بنا بر این، اختلاط و آمیزش تیرگی و روشنایی که عالم محسوس مادی از آن پیدا شده، بر خلاف تعالیم مانی، نتیجه نقشه و طرح مقدمی نبوده و بر حسب تصادف وجود یافته است. پس، در آیین مزدک برتری نور خیلی بیش از کیش مانی مؤکد بوده است.
▬اما با وجود این همانندیها که میان آیینهای مزدکی و مانوی دیده میشود، هم تراز دانستنشان گمراهکننده است؛ زیرا، یک اصل اساسی در آن دو بس متفاوت مینماید: مانی نور را در این جهان اسیر ظلمت میدانست و معتقد بود که حرکات اهریمن آگاهانه است؛ حال آن که مزدکیان میاندیشیدند که نور بر ظلمت غالب آمده و حرکات اهریمن نیز از روی علم قبلی یا ارادی نبوده است. مهمترین منبعی که ما را از عقاید مزدکیان مطلع میسازد، روایت شهرستانی در کتاب الملل و النحل است. او مینویسد: قول مزدکیه موافق قول اکثر مانویه است: در کونین و اصلین. الا آن که مزدک گوید که افعال نور به قصد و اختیار است و افعال ظلمت به خبط و اتفاق، و نور دانای صاحب حس است و ظلمت جاهل نابینا است، و مزاج بر خبط و اتفاق است، نه به قصد و اختیار، و خلاص نور از ظلمت هم به خبط و اتفاق است نه به اختیار، و مزدک مردم را از دشمنی و کارزار کردن و نزاع کردن با هم منع میکرد و چون بیشتر نزاع مردم به سبب مال و زنان بود، زنان را حلال گردانید و اموال را مباح کرد و تمام مردم را در مالها و زنان شریک ساخت، چنان که در آب و آتش و علف شریک میباشند. این گونه، هرچند سرآغاز مباحث کلامی مزدکیان مشابه مانویان است و با بحث رسالت آدمی در نجات ذرات نور از چنگال تاریکی شروع میشود، لیکن مزدکیان بر خلاف مانویان، با همان خوش بینی ای به این امر مینگریستند که اساس دین زرتشت بر آن نهاده شده بود.
▬در نتیجه، اگر چه مانند مانویان، به زهد تمایل داشتند، اما، از آن جا که نوع نگاهشان به جنگ نور و ظلمت فرق میکرد، نجات این جهانی را ممکن میدانستند. درست به همین دلیل بود که باورهای مزدکی عاقبت صبغهای اجتماعی یافتند، درحالیکه مانی گری در حوزه نجات فردی باقی ماند: «به عقیده مزدک چون علت اصلی کینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، پس، باید ناچار عدم مساوات را از میان برداشت، تا کینه و نفاق نیز از جهان رخ بر بندد». همچنین، باید دانست که پرهیز از خوردن گوشت را نمیتوان شاهدی بر وجود همانندی میان دین مانوی و آیین مزدکی دانست یا آن را مغایر با تعالیم زرتشت دانست، زیرا، پرهیز از خوردن گوشت حیوانات، در میان مزدیسنان سنتی سابقهای کهن دارد؛ مثلاً، موبدی چون آذرباد مهراسپندان که به دینی ثنوی را مدیون او میدانند، در اندرزنامه خود سفارش کرده که: از گوشت گاوان و گوسفندان خوردن، سخت پرهیز کنید کهتان ایدر (در این جهان) و آن جا (آن جهان) آمار سخت بازخواست سخت) بود.
▬به سخنی دیگر، هر چند اگر قضاوت بر ظاهر شود، آموزههای مزدک همانند باورهای مانوی مینماید، لیکن مبنای نگرش آن بس تفاوت دارد: دیانت مانی در نجات ذرات نور از چنگ ذرات ظلمت، به ریاضت فردی تکیه میکرد، درحالیکه نوع نگاه مزدکی، به آسانی متوجه نجات جمعی هم میشد. بنا بر این، هم تراز نمایاندن دینهای مانی و مزدک، ساده کردن بیش از اندازه موضوع است: مزدک یک اصلاح طلب در درون جامعه موبدان بود و میخواست تا در چارچوب دین کهن ایرانی، مردم را به سوی چیزی بخواند که معتقد بود واقعیت دین زرتشت است. لذا، خطاست اگر گمان کنیم که آیین مزدکی تداوم دیانت مانی بوده است.
نفت چیست ؟ ماده نفت از دو عنصر کربن و هیدروژن ترکیب شده است ؛ به همین دلیل آنرا هیدروکربور می نامند . نفت ترکیب شیمیایی خاصی ندارد ؛ زیرا کربن و هیدروژن به گونه های مختلفی با یکدیگر ترکیب می شوند . گاه یک نسبت هیدروژن با یک نسبت کربن ترکیب می شود و یک نوع ماده نفتی بوجود می آید؛ گاه مثلاً چهار نسبت هیدروژن با یک نسبت کربن ترکیب می شود و یک نوع ماده نفتی دیگر پدید می آید . بنابر این با ترکیبات مختلف کربن و هیدروژن ، هزاران نوع ماده نفتی ایجاد می شود . در نتیجه ترکیبات گوناگون کربن و هیدروژن ، مواد نفتی جامد ، مایع و گاز بدست می آید. از ترکیب ساده و سبک این دو عنصر ، گازی به نام متان تولید می شود که اصطلاحاً به گاز طبیعی معروف است . این گاز در کره زمین به آسانی یافت می شود و نیازی به ساختن آن در کارخانه های تولید گاز نیست . اگر کربن وهیدروژن بصورت پیچیده تری ترکیب شوند ، ماده سخت و سیاهرنگی به نام تار یا قیر بوجود می آید . این ماده برای ساختن جاده ها مورد استفاده قرار می گیرد . گاهی این دو عنصر به گونه ای ترکیب می شوند که نفت مایع حاصل می شود . ترکیبات مایع از گاز سنگین تر و از جامد سبکترند . بیشتر مردم فکر می کنند که نفت همان ماده ای است که برای سوخت از آن استفاده می کنیم ؛ اما در حقیقت ،کربن و هیدروژن به روشهای گوناگون با یکدیگر ترکیب می شوند و انواع مختلفی از نفت پدید می آورند که هریک از آنها با دیگری کمی تفاوت دارد . سبکترین آنها بنزین است که برای سوخت موتور بکار می رود و سنگینترین آنها گریس و روغن موتور است که برای نرم و روان کردن قسمتهای مختلف ماشین و موتور مورد استفاده قرار می گیرد . در لایه های زیرین زمین ، انواع زیادی از نفت مایع با یکدیگر مخلوط می شوند و ماده درهم و برهمی به نام نفت خام بوجود می آورند . این همان مایعی است که با پمپ از داخل زمین به چاههای نفت کشیده می شود .
نفت چگونه پدید آمد ؟ نفت از بقایای موجودات بسیار ریزی بنام پلانکتون پدید آمده است . پلانکتونها ، حدود 600 میلیون سال پیش ، یعنی از دوره پرکامبرین در کناره دریاها زندگی می کردند . هنگامی که این موجودات می مردند ، با گل و لای همراه آب رودخانه به درون دریاها می رفتند و ته نشین می شدند . مواد رسوبی لایه به لایه روی هم انباشته می شدند ؛ وزن و فشار لایه های بالایی ، مواد رسوبی طبقات زیرین را فشرده و متراکم می کرد . توده موجودات ذره بینی ، بین لایه ها ، بر اثر عمل باکتریها و حرارت طی زمانی نامعلوم تغییر شکل داده و بصورت نفت و گاز در آمده است . امروزه نفت و گازی که از بقایای همان موجودات پدید آمده ، در خلل و فرج بعضی از لایه های رسوبی یافت می شود . پس دانستیم که نفت از موجودات زنده ذره بینی پدید آمده اما نباید تصور کرد که این تغییر ، ناگهانی صورت گرفته ؛ بلکه بر اثر عمل تدریجی باکتریها و یک رشته فعل و انفعالات ، اجساد این موجودات بصورت نفت درآمده است . طی دورانهای گذشته ، فشارهای شدید داخل ، لایه های زمین را به طرف بالا حرکت داده و این تغییرات ، بین لایه های زمین فضاهایی بوجود آورده است و نفت در آن فضاهای خالی جمع شده است . جنس لایه هایی که نفت در آن جای گرفته ، بیشتر از سنگهای آهکی و شنی منفذدار و متخلخل است . در این لایه های منفذدار ، آب و نفت و گاز به ترتیب وزن مخصوصشان روی هم قرار گرفته اند. آب که از همه سنگینتر است زیر می ماند ، نفت روی آب و گاز روی نفت انبار می شود . جستجو برای نفت بشر از قرنها پیش به وجود نفت پی برده بود و این ماده روغنی شکل از دیر باز مورد استفاده پیشینیان بوده است . در اوایل پیدایش صنعت نفت ، آثار و علائم سطحی زمین از قبیل تراوش گاز ، نفت و یر به سطح زمین ، به جویندگان نفت کمک کرد تا منابع زیر زمینی را کشف کنند . به این ترتیب که هر جا این آثار و علائم را مشاهده می کردند ، در کنار آن چاهی می زدند و اگر به نفت می رسیدند ، آن را استخراج می کردند . اما کم کم متوجه شدند که شناسایی وضع لایه ها ، کمک موثری به کشف نفت می کند . از این پس خواص فیزیکی و شیمیایی لایه ها نیز مورد مطالعه قرار گرفت . امروزه اکتشاف چاه نفت بوسیله یک رشته عملیات گوناگون زمین شناسی و فیزیکی صورت می گیرد . مانند عکس برداری ، نقشه برداری ، نوسان سنجی ، ثقل سنجی و حفر چاه برای نمونه گیری از خاک . بدست آوردن نفت تنها راه مطمئن که ثابت می کند یک منطقه حتماً نفت دارد ، حفر چاه است . اولین چاهی که در یک منطقه حفر می شود ، "چاه اکتشافی" نامیده می شود . حفر چاه اکتشافی ممکن است خیلی گران تمام شود . زیرا همانطور که گفتیم تنها یک دهد چاه های اکتشافی ، ارزش استخراج و بهره برداری دارند . گاه برای گروه اکتشاف سفرهای دورو درازی پیش می آید . ممکن است لازم باشد قسمتهایی از جنگل را صاف کند یا باتلاقهایی را خشک کند و جاده بسازند . برای حمل وسائل و لوازم سنگین حفاری به نقطه مورد نظر ، جاده محکمی ساخته می شود این جاده باید بتواند کامیونهای بزرگ با بارهای سنگین را تحمل کند . در مواردی که محل مورد نظر از شهر و آبادی دور باشد ، برای رساندن غذا به کارکنان و نقل و انتقال ایشان ، یک فرودگاه کوچک ساخته می شود برای تأمین آب نیز ، چاه حفر می شود . برای شروع کار ، محل نصب دکل باید با سیمان ، زیرسازی و پی ریزی شود که تحمل دکل پولادی و صحنه حفاری را داشته باشد . صفحه گردنده و منجنیق روی صحنه حفاری نصب می گردد . منجنیق برای کندن چاه های عمیق بکار می رود و حدود 500 تن قدرت دارد . دکل حفاری ستونی پولادی به بلندی 40 متر است . یک لوله چهار پهلوی 12متری از وسط دکل ، درست روی سوراخ وسط صفحه گردنده آویزان است . تیغه مته را به نوک این لوله می بندند و بعد آن را از سوراخ وسط صفحه گردنده فرو می برند تا به زمین برسد . موتورها صفحه گردنده و صفحه گردنده ، لوله و لوله ، مته را می چرخاند . به این ترتیب تیغه مته زمین را می شکافد و فرو می رود . گاه ممکن است برای رسیدن به نفت ، پنج یا شش کیلومتر حفاری شود . همه چاه ها روی خشکی حفر نمی شوند ؛ بلکه امروزه حفاری در دریا نیز توسعه زیادی یافته و برای این کار اسبابهای مخصوصی ساخته اند . سکوهای فولادی را روی آب دریا قرار می دهند . دکل و سایر وسائل چاه زنی را روی این سکو نصب می کنند و از آنجا تنه حفری را به ته دریا می فرستند . چاه را حفر می کنند . در حفاری های دریایی وسائل و تجهیزات لازم را بوسیله قایق و هلیکوپتر به افراد می رسانند . تاکنون صدها چاه در دریا حفر شده و طبق یک ارزیابی ، در آینده ای نه چندان دور ، نیمی از نفت دنیا از حفاری های دریایی بدست خواهد آمد . حفاری برای نفت تیغه مته ای که برای حفاری استفاده می شود از استیل ویژه ای ساخته شده است که ممکن است به آن الماس متصل کرده باشند . برای حفاری در انواع صخره ها مته های متفاوتی بکار می رود . یک دستگاه حفاری می تواند در یک ساعت از هزار متر صخره نرم عبور کند ؛ اما بعضی از صخره ها آنقدر سخت هستند که عبور از صد میلی متر آن ممکن است یک ساعت طول بکشد . موتور بالای چاه نفت ، دستگاه حفاری را در هر ثانیه چند صد بار می چرخاند . اصطکاک با صخره ها مته را خیلی داغ می کند . برای سرد کردن آن و همچنین بیرون کشیدن خرده سنگهای تراشیده شده از دل زمین ، از گل مخصوصی بنام گل حفاری استفاده می کنند . گل حفاری از گل و آب و بعضی مواد شیمیایی تهیه شده است . در قسمت بالایی لوله چهار پهلو که به قرقره دکل آویزان است ، کاسه گردنده ای قرار دارد . گل حفاری را از درون این کاسه گردنده به درون لوله چهار پهلو می فرستند . گل بر اثر فشار زیاد از درون لوله به سر مته می رسد . سر مته دارای سوراخهایی است که گل از آن عبور می کند . وقتی ل به ته چاه رسید ، خرده سنگهای تراشیده شده را با خود بالا می آورد . گل حفاری علاوه بر بیرون کشیدن خرده سنگهای تراشیده شده و خنک کردن سر مته ، فواید دیگری هم دارد . یکی اینکه ستون گل حفاری به دیواره چاه فشار می آورد و مانع ریزش آن می گردد . دیگر اینکه بدنه چاه را اندود می کند و سوراخهای آنرا می گیرد . و در مواقعی که مته در اعماق زیاد به لایه گاز یا نفت می رسد ستون گل مانع می شود که گاز ، نفت یا آب به درون چاه راه یابند . همانطور که دستگاه حفاری ، عمق بیشتری را طی می کند باید لوله های بیشتری به آن اضافه کرد . لوله اول را که از نوع مخصوص و دارا دیواره کلفتی است ، گردن مته می گویند . هر یک از لوله ها 9 متر بلندی دارد . طرز به هم بستن این لوله ها و سر مته مثل به هم بستن پیچ و مهره است . رشته دندانهای این پیچ و مهره ها طوری ساخته شده که خراب و هرز نشوند و به هم بستن آنها آسان باشد . پس از اینکه مدتی از حفر چاه گذشت تیغه مته سائیده و فرسوده می شود و باید آنرا عوض کرد . قبل از بیرون کشیدن لوله ها و باز کردن تیغه مته باید دیواره چاه را آستر کنیم . برای آستر کردن چاه ، لوله ای فولادی در چاه می گذارند و فاصله بین لوله و دیواره چاه را از پایین به بالا به کمک تلمبه با سیمان پر می کنند تا مستحکم شود . در قسمت بالای لوله که کمی از لبه چاه بیرون است ، تعدادی شیر پیچ بزرگ نصب می کنیم . این شیر پیچها زیر سکوی حفاری قرار می گیرند و به همین جهت است که سکو در حدود 8 متر بالاتر از سطح زمین قرار دارد . با کار گذاشتن لوله آستر در چاه ، دهانه چاه تنگ تر می شود و برای ادامه حفاری باید تیغه مته کوچکتری بکار ببریم . کار یک چاه نفت ممکن است با یک تیغه 6/0 متری شروع و در انتهای حفاری قطر چاه تنها 1/0 آن باشد . پالایشگاه نفتکشها و خطوط لوله ، اغلب برای حمل نفت خام از منطقه نفت خیز به یک پالایشگاه مورد استفاده قرار می گیرند . نفت خامی که از چاه بدست می آید ، یک مخلوط تیره چسبناک از انواع مختلف نفت است . این مخلوط ممکن است شامل ناخالصیهایی مانند سولفور باشد ، کار پالایشگاه این است که نفت خام را پخته و از آن مواد گوناگون مانند بنزین ، نفت سفید ، روغن ، قیر ، گریس و مواد بسیار دیگری تهیه کند . نفت خام مناطق مختلف با یکدیگر تفاوت دارد ؛ ولی با تمام این تفاوت ، می توان آنها را به سه دسته اصلی تقسیم کرد : نفت خام پارافینی ، نفت خام قیری و نفت خام مخلوط از این دو . در پالایشگاه تمام ترکیبات نفت خام ، جدا شده و در جریان عملیات شیمیایی خاصی قرار می گیرند . یک پالایشگاه حدود ده میلیون تن نفت خام پالایش می کنند عجیب به نظر می رسد که یک پالایشگاه نفت با آن همه برجهای بلند فلزی و کیلومترها لوله کشی ، کارکنان کمی دارد . همه مراحل پالایش از یک اتاق کنترل می شود ، که به آن اتاق کنترل مرکزی می گویند . اتاق کنترل ، شامل دستگاههایی است که به یک کامپیوتر مربوط هستند . وضعیت دستگاهها به کامپیوتر اعلام می کند که چگونه جریان پالایش را کنترل کند بقیه دستگاهها نیز نشان می دهد که در قسمتهای مختلف پالایشگاه چه می گذرد . یک پالایشگاه تولیدات زیادی دارد . از روغنهای خیلی سنگین که برای روغن کاری دستگاهها و ماشینها استفاده می شود تا روغن های خیلی سبک مثل نفت چراغ که به عنوان سوخت از آن استفاده می کنند . بعضی از این محصولات مانند پروپان و بوتان آنقدر سبک هستند که به راحتی به گاز تبدیل می شوند . به همین دلیل آنها را تحت فشار نگه می دارند تا به صورت مایع باقی بمانند . در این حالت آنها را گاز مایع می نامند که با علامت اختصاری ( L.P.G ) نشان داده می شوند . محصولات مختلف پالایشگاه در مخزنهای متعدد انبار می شوند . بعضی دوباره در اندازه های کنترل شده ، با یکدیگر مخلوط می شوند تا نفت های مخلوط بدست آید . پالایش نفت مراحل زیادی دارد که برای هر مرحله آن وسایل و دستگاههای خاصی لازم است . پالایش نفت سه مرحله عملیات عمده و اساسی دارد که عبارتند از : جداسازی ، تبدیل و صاف کردن . جداسازی نفت
نفت خام شامل هزاران نوع مختلف از ترکیب هیدروژن و کربن است که به طرق گوناگون گرد هم آمده اند . هر کدام از این ترکیبات در حرارتهای مختلف به جوش می آیند . برای جدا سازی آنها ، نفت خام را حرارت می دهند و تقطیر می کنند . تقطیر یعنی جوشاندن و تبخیر یک مایع و دوباره سرد کردن و برگرداندن بخار به حالت مایع . برای انجام عمل تقطیر ، از برج تقطیر استفاده می شود . نفت خام در کوره ای در پایین برج می جوشد . حرارت کوره در حدود 400 درجه سانتیگراد است و این حرارت باعث می شود مقدار زیادی از نفت به گاز تبدیل شود . جنس برج تقطیر استیل ، بلندی آن 45 متر و عرض آن 7 متر است . داخل برج مانند یک ساختمان بلند ، به طبقات مختلفی تقسیم شده است . هر یک از طبقات ، در یک درجه حرارت یکنواخت باقی می ماند . درجه حرارت درجات پایین برج از طبقات بالا بیشتر است . هر طبقه چندین سوراخ دارد که با سرپوشهای کوچکی به نام کلاهک پوشانده شده است . دمای طبقات بالاتر برج کمتر از دمای طبقات پایین است . در هر طبقه نوع بخصوصی از نفت جمع می شود . گریس و روغنهای سنگین در پایین برج باقی می مانند . بار روغن روان کننده در طبقه بعدی جمع می شود . نفت چراغ همراه بنزین به طرف بالا می رود . نفت چراغ حتی از بنزین نیز بالاتر می رود . تنها گازهای بسیار سبک به بالای برج می رسند . محصولات جمع آوری شده در هر طبقه
از مصرف برق در بچگی و خردسالی اینقدر یادم هست که پدرم خیلی در روشن ماندن لامپ در جایی که حضور نداشتیم حساس بود. حتی در جایی هم که حضور داشته و مشغول کاری بودیم یا جمع در آنجا بود، در میزان لامپ روشنایی دقت می کرد و اگر دو یا سه لامپ روشن بود، حداقل یکی از آنها را و در بعضی موارد دو تای آنها را خاموش می کرد. ضمناً این را هم بگویم که پدرم برق کار و اصطلاحاً استاد برقکاری هم بود و یک مدت کوتاهی توی این کار شاگردی کرده بود. در مورد وسایل برقی هم که آن زمان خیلی نبودند با وسواس و گاهی با ناراحتی و عصبانیت، عتاب و خطاب می کرد که؛ این دستگاه را اینقدر روشن نکنید! یا فکر پول برق را هم می کنید!؟ این پرمصرف است! آن برق زیادی می خورد و ممکن است یخچال یا تلویزیون را بسوزاند! ...!
این صرف انرژی پدر برای کنترل مصرف برق، گاهی انرژی بیشتری را از خود او و خانواده می گرفت.
اکنون در عصر و نسلی دیگر در خانواده خود نگاهی متفاوت به مصرف برق دارم. به همین جهت کمی به این عادات و فرهنگ مصرفی خود رجوع می کنم و یک تحلیل و برخی آمار را با هم مرور خواهیم کرد.
چرا ما در گذشته اینگونه نسبت به مصرف برق کنش و واکنش داشتیم؟ آیا مصرف برق معیار سنجش متناسب با سلیقه است؟ یا استانداردی از این استفاده وجود دارد؟
استانداردها از مصرف خانگی، صنعتی و کشاورزی چگونه است؟ و جایگاه و شرایط کشورمان در این بین چگونه است؟ آیا تولید مناسب در صنعت برق داریم؟ بهره وری در این تولید و مصرف چگونه است؟
سوالاتی از این دست در ذهن هر فردی در مواجه با این موضوع، فکرش را مشغول خواهد کرد.
عدم سواد کافی در شناخت و تشخیص؛ اندازه ، ماهیت، کیفیت و بهره وری بسیاری از پدران و بزرگان ما را در برخورد با شیوه استفاده از این انرژی دچار اشتباهاتی برای عکس العمل مناسب می کرده است. ضمن اینکه خلأ رسانه ای و آموزشی در این بین به خوبی دیده می شده است. فقدان تجهیزات و امکانات مناسب در صنعت برق از دیگر کاستی ها شمرده می شود. مدیریت مصرف نیز بسیار نا مناسب در سطح مدیریت دولتی و تولیدی وجود داشت که اکنون به دلیل توجهات دنیای تکنولوژیک و ضرورت کنترل مصرف به وضع مطلوبتری رسیده ایم. گذشتگان بر حسب سنت مصرف سوخت های فسیلی و مصرف برخی کالاهای حجمی و وزنی، ارزیابی خود از مصرف برق را به این اشکال انجام می دادند. این موجب می شد که از اصل ماجرا بی خبر باقی بمانند.
ماجرا چه بود؟ و چیست؟
در مصارف خانگی؛ استفاده از لامپ رشته ای(تنگستن) برای روشنایی رایج ترین و پرکاربردترین لامپ روشنایی در چند دهه گذشته کشور بود. لامپی که در تولید نور با پرت بسیار بالایی با تولید گرما بیش از یک چهارم انرژی را به همین راحتی از دست می دهد. لامپی که به یاد دارم در برخی مواقع که به نفت و گازوئیل یا زغال دسترسی نداشتیم و یا بخاری برقی (که این نیز خود از داستانهای دیگر در قصه غصه این معضل است) منزل خراب شده بود، بعنوان گرم کننده کرسی خانه از آن استفاده می کردیم. این در حالی است که لامپ های فلورسنت(مهتابی) نیز در بازار وجود داشته و عرضه می شده است. عدم بینش کافی در تفاوت ساختاری و صرف انرژی این دو نوع لامپ در حداقل سی سال گذشته که بیشتر آن دوران را خود به یاد دارم و به عنوان شاهدی شهادت می دهم، باعث اقبال عمومی به سمت خرید و استفاده از لامپ رشته ای باشد، چرا که قیمت ارزانتری نسبت به لامپ فلورسنت(مهتابی) داشت و نصب و استفاده از آن نیز راحت تر بود. با یک سیم کشی ساده در وسط و بالای هر مکانی مزین و سوار بر کمان(سینوس) صعودی مصرف برق جامعه شد. عدم توجه به تبیین این اختلاف و ظرافتها، فرصت توضیح این مهم که هزینه مصرف لامپ انتخابی مصرف کننده در یک مدت معین چند برابر قیمت لامپ فلورسنت(مهتابی) که به ظاهر گرانتر می نمود، می شده است.
در مدیریت مصرف منزل نیز سرپرست و بزرگ خانواده دچار مشکل تحلیل بود. امر به عملی می شد که به ظاهر صرفه و در حقیقت موجبات اتلافی که لزوم اتمام آن عمل بود را فراهم می کرده است.
البته اکنون نیز در شرایط آرمانی قرار نداریم. وضع از آن بعد تغییر کرده است که اطلاع عمومی از مصارف و کیفیت مصرف بالا رفته و دستگاهها و لامپ های مصرفی برقی با توجه به راندمان مصرف و به عبارتی برچسب انرژی در دسترس است. اما فرهنگ استفاده بهینه از این انرژی هنوز در پیچ و خم تغییر نگرشها که بعضاً سالها برای دگرگونی آن وقت لازم است، به کندی پیش می رود.
برخی ناهنجاریها در استفاده ناصحیح، مخفی و قاچاق در مصارف خانگی که بیشتر در حاشیه شهرهای بزرگ دیده می شود از مواردی است که هیچگونه کنترل مصرف در آن وجود ندارد.
استفاده از بعضی بخاری های برقی با المنتهای برقی بسیار پرمصرف جهت تأمین گرما نوعی مصرف نا مناسب در مصارف خانگی است. این موضوع در مورد وسایل و دستگاه های خوراک پزی نیز صدق می کند. به عنوان نمونه در خوابگاه دانشجویی دورن دانشگاه به یاد دارم که جهت راحتی بعضی از دوستان و حتی اتاق خود ما یک اجاق با المنت های گرمایی با مصرف فوق العاده داشتیم. که با استفاده از آن آب کتری را جوشاندیده و غذا پخته و یا گرم می کردیم. مصرف این اجاق به حدی بالا بود که نوسان برق خوابگاه در هنگام اتصال به برق قابل مشاهده بود.
مصارف تجاری؛ از جمله مصارفی در جعبه مصرفی این انرژی پاک است که به لحاظ عادت و رفتار در جلوه و جلا دادن به کالای عرضه شده در بین برخی کسبه برای قلب واقعیت و یا نمایش آن زاویه ای از ظاهر که جذاب تر است، مقاومت و تعصب محکمی در بین این قشر مصرف کننده بوجود آورده است که به هیچ وجه مایل به حذف برقی لامپها که بهتر است بگوییم پروژکتورهای روشنایی مدادی، خورشیدی و ... نمی باشند. لامپهایی که در برخی از انواع آن به میزان مصرف یک روستا برق استفاده می کنند.
مصرف برق در صنعت؛ کارخانجات و صنایع و معادن نیز از مصرف کنندگان عمده برق در کشور به شمار می روند. هر چند هزینه دریافت شده متفاوت و بالایی را ممکن است بپردازند،اما نکته مهم این است که پرت انرژی در اینگونه مصارف نیز بالاست. کارخانجات دولتی در این بین گاهاً بدون توجیه اقتصادی در حوزه مصرف برق نیز دچار افراط زیاد شده و به دلیل کم اهمیت یا بی اهمیت بودن بهره وری در این گونه صنایع بدلیل عدم نظارت و مدیریت مناسب، به جولانگاهی برای هدر رفت تبدیل می شود. فرسودگی برخی کارگاه ها و کارخانجات قدیمی که با تغذیه برق فعالیت می کنند باعث کاهش راندمان مصرف می شود.
مصرف برق در ساختمان های، مکانها و معابر عمومی و گروهی؛ این نوع مصرف با مدیریت ناصحیح نور پردازی و روشنایی در طراحی و اجراء شروع شده و با کنترل و نظارت ضعیف در مصرف نهایی به انتها می رسد. عدم تناسب در روشنایی مکانها با موضوع فعالیت نیز از مواردی است که در برخی نمونه های ساختمانهای آموزشی، ورزشی، تفریحی و خدماتی دیده و گزارش می شود.
تولید برق در کشور؛ با نوسانات در مدیریت و برنامه ریزی همراه بوده است. اما در این کش و غوص در دو دهه اخیر به نتایج بهتری نائل آمدیم. قبل از آن کشور وابسته شدید به تولید برق در نیروگاههای با سوخت فسیلی که تولید محدودی نیز داشتند بود. در دهه هفتاد و با اتمام دفاع مقدس با سرمایه گذاری در بخش نیروگاههای آبی و خرید و توربین های مورد نیاز گام مهمی در جهت تولید برق از آب برداشته شد. هر چند کماکان این نسبت تولید قابل توجه نیست، اما با توجه به تربیت نیروی متخصص، و فعالیتهای صورت گرفته در این بخش جای امیدواری است برخی از سدهای کشور که قابلیت نصب توربین را دارند بتوانند به مدار تولید برق کشور مدد کنند. با وجود تلاش فراوان در 35سال اخیر جهت استفاده از برق هسته ای هنوز موفق به بهره برداری اولین نیروگاه برق هسته ای خود در بوشهر نشده ایم. با این حال پیشرفته های تحسین برانگیز دانشمندان جوان کشور در این حوزه، افق روشنی از بهره گیری این منبع تولید انرژی(برق) سالم و پاک در بین مدیران صنعت برق کشور ایجاد کرده است. انرژی هسته ای ضمن کاربرد در بسیاری از صنایع کمک شایان توجهی می تواند به تأمین برق مورد نیاز کشور کند. با وجود لزوم انجام سرمایه گذاری فراون در این بخش، میزان بهره وری و نوع انرژی تولیدی آن بحدی است که تمام کشورهای جهان را به استفاده از این نیروگاهها برای تأمین برق خود ترقیب کرده است. تا جایی که فرانسه بیش از نیمی و در برخی آمار تا هفتاد درصد برق مصرفی خود را از طریق نیروگاههای هسته ای تأمین می کند. در کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، روسیه، هند، چین، آلمان و انگلستان نیز با یک نسبت پایین تری در حال بهره برداری از نیروگاههای هسته ای برای تولید برق بوده و سرمایه گذاری های بسیاری در این بخش علاوه بر این کشورها در دیگر کشورهای جهان برای استفاده از برق و دیگر محصولات توجیه پذیر صورت گرفته است.
توزیع برق در کشور؛ ضمن فرسودگی بسیاری از تأسیسات که موجب اتلاف انرژی فراوانی است، دچار کاستی هایی در مدیریت و اجراست. این موضوع به برنامه ریزی درازمدت کشور در صنعت برق بر می گردد که با تخمین های غیر واقعی و عدم پیش بینی برخی از پارامترهای زمانی، مکانی و اقلیمی، کشور را متحمل صرف هزینه زیادی کرده و می کند. 25 درصد هدر رفت برق در شبکه توزیع کشور حاکی از عمق این مشکل است.
جمع بندی؛ با توجه به شرح ماوقع مصرف برق در کشور، همه این پارامترهای دخیل در یکه تازی ایران بعنوان بزرگترین تولیدکننده، بزرگترین مصرف کننده و بزرگترین هدر دهنده برق در منطقه هستند. کشوری که نوزدهمین کشور مصرف کننده برق در جهان بشمار می آید.
در پایان باید گفت؛ تمام موارد مطرح شده از زاویه نقادی و به جهت بهبود وضعیت مصرف برق، این انرژی پاک (اما گران) است. و این نادیده گرفتن تلاشها و برنامه ریزیهای مدیران و دستندرکاران صنعت برق کشور نیست. به خصوص در دهه اخیر با تلاش فراوانی که در جهت تغییر الگوی مصرف در تمام ابعاد، هزینه و صرف وقت شده است. نتایج آن هر چند به کندی اما در حال حصول به وضعیتی مناسب تر است. به امید تحول واقعی و آرمانی در فرهنگ تولید و استفاده برق با بهره وری بالا، که در سایه تغییر در الگوی مصرف در تمام بخش ها و ارتقاء مولدهای نو تولید برق و دگرگونی و نوسازی در شبکه توزیع برق فراهم خواهد شد.
برای گرفتن عکس ابتدا باید از دوربین عکاسی استفاده کرد .
دوربین از شش قسمت اصلی تشکیل شده است .
1-بدنه 2-تاریک خانه 3-لنز 4-دیافراگم 5-سرعت شاتر (کلید)
1-بدنه : بدنه قسمت اصلی دوربین است که سایر قسمت های دوربین روی آن نسب شده است و جنس آن معمولاً از فلز و پلاستیک است .
2-تاریک خانه : تاریک خانه در داخل بدنه دوربین می باشد که درب دارد و فیلم در داخل آن قرار می گیرد .
3-لنز : لنز در واقع چشم دوربین می باشد و در چند نوع است لنز نورمال – لنز واید و لنز تله –لنز تله رخ و غیره .
4-دیافراگم : دیافراگم که بعد از لنز قرار می گیرد و در نورهای مختلف قابل تغییر است و به دلیل این که فیلمی که داخل دوربین است باید به اندازۀ نورمال نور بگیرد در دوربین دیافراگم را طراحی شد .
در یک زمان ثابت (سرعت) اگر نور کم باشد باید دیافراگم باز گردد و اگر نور زیاد باشد دیافراگم را باید بست .
5-سرعت : سرعت که معمولاً بین تاریکخانه و سطح فیلم قرار دارد زمان بازو بست دیافراگم تنظیم می کند زمان باز و بست سرعت مانند دیافراگم بستگی به نور دارد یعنی اگر نور زیاد باشد سرعت را باید بالا برد و مورد دیگر استفاده از سرعت سوژه مورد نظر برای عکس گرفتن است اگر سوژه در حال حرکت باشد باید سرعت عکس گرفتن از سرعت سوژه بیشتر باشد و یک مورد دیگر که می شود بین دیافراگم و سرعت به صورت مساوی تغییر داد یک عکس را با سرعت عکس گرفته شده را می توان با تغییر عکس گرفت که معمولاً هر چه دیافراگم بسته باشد عمق میدان دید بیشتر می شود.
6-شاتر(کلید) شاتر که پس از تنظیم دوربین و انتخاب کادر و زاویه متناسب شاتر را فشار می دهیم تا دیافراگم و سرعت دوربین عمل کنند و عکس گرفته شود.
قبل از چاپ عکس توسط دستگاه باید ابتدا عکس هایی که توسط دوربین گرفته شده باید اول توسط دستگاه ظهور ظاهر شود سپس تبدیل به عکس شود.
چگونگی کار دستگاه ظهور:
قسمت اول بعد از شماره زدن و آمادگی فیلم برای ظاهر کردن از وسیله ای به نام لیدر استفاده می شود. لیدر از معنای به دنبال خود کشاندن بدست آمده است . بعد از چسباندن فیلم به لیدر-لیدر را داخل دستگاه کرده .
در ضمن دستگاه ظهور از سه قسمت ورودی – میانی و خروجی تشکیل شده است .
قسمت اول : که همان وارد کردن فیلم به داخل دستگاه است .
قسمت دوم : قسمت درونی یا میانی است که فیلم طی گذشتن از میان داروها ظاهر می شود و مهمترین این قسمت است که در زیر به آن اشاره می شود.
قسمت سوم : خشکن و خروجی است که فیلم در این مرحله برای چاپ حاضر است .
قسمت دوم یا میانی دستگاه ظهور از سه نوع دارو یک منبع آب تشکیل شده است . داروها عبارتند از 1-دولوپ Devloop 2- بلیج Blech 3-فیکسر Fikceer
فیلم در ابتدا که وارد دستگاه می شود وارد داوویی به نام دولوپ می شود و فیلم باید به مدت 90 ثانیه در درون آن بماند که دمای این دارو باید 90 درجه باشد . بعد از گذشتن از این دارو باید داخل دارویی به نام بلیج می شود . این دارو رنگ فیلم را ثابت می کند و نمی گذارد فیلم کم رنگ یا پررنگ شود . مدت زمان ماندن در این دارو 36 ثانیه است بعد از گذشتن از این دارو وارد دارویی به نام فیکسر می شود . این دارو قسمت هایی از فیلم را که توسط دوربین در هنگام عکس گرفتن نور دیده را نگاتیو می کند مدت زمان ماندن در این دارو 36 ثانیه است .
بعد از این مرحله داخل آب می شود که آب با محلولی به نام استابلیزر مخلوط شده است که حالت شویندگی دارد . و 5/1 دقیقه در این مرحله باقی می ماند مرحله چهارم خشک کردن فیلم است که بعد از شستشو وارد خشک کن دستگاه شده که دمایی بین 60 درجه دارد . در این هنگام فیلم آماده برای چاپ است .
در ضمن ضایعات قسمت فیکسر تشکیل شده است از آلیاژهای نقره که می توان با استفاده از دستگاههای مخصوص آن را به نقره تبدیل کرد .
البته لازم به ذکر است که دیگر مصرف فیلم و دروبین های عکاسی قدیمی به دلیل پیشرفته علم و تکنولوژی و آمدن دوربین های دیجیتال پیشرفته و حتی گوش هایی که در آنها دوربین طراحی شده است کم شده و کمتر کسی از این گونه فیلم ها استفاده می کند . در سالها گذشته باید برای چاپ این گونه فیلم ها از دستگاههایی که مخصوص چاپ عکس آنالوک بودند استفاده می کرد ولی با پیشرفت علم و تکنولوژی دستگاهها دیجیتالی طراحی شده است که علاوه بر چاپ عکس های دیجیتال عکس های آنالوگ را از روش اسکن کردن چاپ می کند.
دستگاه چاپ دیجیتال :
انواع گوناگون دستگاههای چاپ دیجیتال در بازار وجود دارد . ولی دستگاهی را که برای شما معرفی می کنم مدل آن QSS-2901 می باشد .
این دستگاه مانند هر دستگاه کامپیوتری دیگر تشکیل شده است از سه قسمت ورودی – میانی و خروجی .
قسمت ورودی که همان مانیتور دستگاه است برای دریافت عکس ها از آن استفاده می شود . و شامل گزینه های Start برای باز کردن عکس مورد نظر استفاده می شود.
قسمت Dis Play table که در آن سایز کاغذ معرفی شده است . و سایز کاغذ را از این قسمت انتخاب می کنیم .
در این صفحه مانیتور قسمتی است به نام F که تمام برنامه های نرم افزاری که برای این دستگاه معرفی شده است در این قسمت است بعد از کلید کردن روی این گزینه گزینه های زیر را مشاهده می کنیم .
Menu
لامپ را خاموش و روشن می کند . Scanner lampe on/off
درایو را خاموش و روشن می کند . Processor Drire on/off
کاغذ را حرکت می دهد . Rewind Paper
همین گونه که می بینیم مهمترین این گزینه ها گزینه Menu می باشد که عبارتند از :
برای خاوش کردن دستگاه استفاده می شود. Close Down checks
Pricing sheet Reissue
تعداد چاپ های روزانه را نشان می دهد . Daily totals
از کاغذ برای تنظیم رنگ تست می گیرد به صورت روزانه Daily setup
از کاغذ برای تنظیم رنگ به صورت هفته است تست می گیرد . Weekly setup
رنگ مانیتور را تست گرفته و تنظیم می کند. Monthly setap
اگر بخواهیم از کاغذ با سایز دیگر تست بگیریم از این قسمت استفاده می کنیم .
Emulsion Number change
نور لامپ را تنظیم می کند. Setup (lamp change)
برای تمیز کردن uniform maty,bead استفاده می شود. MLVA head cleaning
AFC Cleaning
اگر خواستیم برای کاغذهایی که در اختیار داریم سایز جدیدی را معرفی کنیم از این گزینه استفاده می کنیم . Extension
لازم به ذکر است که گزینه MLVA head cleaning از اهمیت ویژه ای برخوردار است که اگر روی آن کلیک کنید گزینه های آن را مشاهده می کنید که شامل این ها هستند
Head دستگاه را تمیز می کند head-cleaning
Brush cleaning
Pressure Guide cleaning
فیبر نوری و لنزها را تمیز می کند . Uniformity (Calibratoy)
نکته : اگر head دستگاه را هر چیز روز یک بار تمیز نکنیم در عکس خطهایی ایجاد می شود.
Start : در قبل اشاره ای به این قسمت از دستگاه شد . حالا به طور کل این قسمت را توضیح می دهیم :
بعد از کلیک روی دکمه Start پنجره ای باز می شود که شامل دوگزینه است .
با انتخاب یکی از این گزینه ها به قسمت چاپ منتقل می شود . که می توانیم با ok کردن این قسمت بعد از انتخاب پوشه مورد نظر عکس مربوطه را مشاهده نماییم . عکس در پنجره ای باز می شود که از چهار قسمت تشکیل شده است . قرمز – آبی – زرد –time
که می توانیم با استفاده از مووس آن رنگ ها را کم یا زیاد کنیم و عکس را با رنگ مطلوب و مورد نظر تنظیم نماییم .
قسمت میانی – درونی
بعد از تنظیم رنگ روشنایی و پررنگی عکس کلید yes را فشار داده از این قسمت به بعد عکس وارد مرحلۀ چاپ می شود . یعنی قسمت میانی دستگاه که تشکیل شده است از فیبر نوری – لنزها و ... وقتی کاغذ برش می خورد و وارد قسمت چاپ می شود . در برابر دستگاه پرینتر که توسط دستگاه فیبرنوری به آن متصل است قرار می گیرد . در این قسمت نور به صورت نگاتیوی یا منفی منتقل می شود . نور به کاغذ برخورد می کند و عکس در آن نقش می گیرد . عکس توسط غلطک ها داخل دارو قرار می گیرد . در این قسمت نیز باید عکس از سر دارو عبور کند مانند دستگاه ظهور فیلم داروی اول داروی Develoop است که عکس به مدت 40 ثانیه با دمای 40 درجه در آن باید بماند .
در دستگاه چاپ دو داروی بلیچ و فیکسر با هم مخلوط هستند برعکس دستگاه ظهور که جدا از هم بودند.
در مرحلۀ دوم عکس وارد بلیچ و فیکسری با هم مخلوط شده می شود به مدت 60 ثانیه و با دمای 35 درجه
در مرحلۀ سوم عکس وارد آب که با محلول استابلیزر مخلوط است می شود به مدت 100 ثانیه و دمای 35 درجه
بعد از گذشتن از آب وارد خشک کن شده و عکس خشک می شود و از دستگاه بیرون می آید . که این قسمت مرحلۀ خروجی دستگاه است .
مقدار تقویت هر دارو برای هر فیلم به این گونه است .
- جرأت ورزی یکی از مهم ترین مهارت های زندگی است که به افزایش اعتماد به نفس خودمان و جلب احترام دیگران منجر می شود.
- خیلی از آدم ها در رویارویی با مشکلات زندگی ناتوان اند و در مقابل، عده دیگری می توانند از این مشکلات به آسانی عبور کنند و به کسانی تبدیل شوند که ما به آنها می گویند آدم های موفق.
آیا جرأت ورزی قابل آموزش است ؟؟؟؟!
روان شناسان با بررسی زندگی همین آدم ها به فرایندهای مشابهی دست پیدا کردند. تحت عنوان «راهبردهای مقابله ای» و مشاهده کردند که این راهبردها یک ویژگی مهم دارند:
می شود آن را آموزش داد.
مهارت نه گفتن یا جرأت ورزی
جرأت ورزی چیست؟
جرأت ورزی توانایی ابراز خود و احقاق حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است. عمل به شیوه جرأت ورزی به شما اجازه می دهد تا اعتماد به نفس را در خود حس کنید و موجب برانگیختن حس احترام دوستان و آشنایان شوید.
جرأت مندی امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش می دهد و به شما کمک می کند تا در باره خودتان احساس بهتری داشته باشید و بر موقعیت های روزمره، تسلط بیشتری پیدا کنید. جرأت ورزی رابطه تنگاتنگی دارد با حقوقی که ما به عنوان یک فرد برای خودمان در نظر می گیریم.
من حق دارم که ........
من حق دارم به دیگران بگویم دوست دارم با من چگونه رفتار شود.
من حق دارم افکارم را تغییر دهم، اشتباه کنم و گاه غیر منطقی عمل کنم و البته پیامدهای آن عمل را کاملاً می پذیرم.
من حق دارم خود را دوست بدارم، هرچند می دانم کامل نیستم و گاهی کارهار ا پایین تر از حد توانایی کامل خود انجام می دهم.
من حق دارم روابط مثبت و رضایت بخش برقرار کنم. روابطی که در آن احساس آرامش کنم و آزادم صادقانه احساسم را بیان کنم و حق دارم روابط خود را اگر نیازهایم را برآورده نسازد، تغییر یا خاتمه دهم.
من حق دارم زندگی خود را به هر شیوه ای که خودم می خواهم تغییر و تحول دهم.
من حق دارم مسئول مشکلات دیگران نباشم.
من حق دارم انتخاب های خاص خودم را داشته باشم و دلیلی برای توجیه همه آنها به دیگران وجود ندارد.
جرأت ها و آدم ها
با کمی آسان گیری می توانیم بگوییم آدمها در مورد ابراز حقوقشان در روابط اجتماعی چهار دسته اند:
1. منفعل
این آدمها معمولاً سبک ارتباطی منفعلانه ای دارند. اگر بخواهیم کلمه صریح تری به جای صفت این افراد بگذاریم «بی جرأت» بهترین گزینه است. ما در ظاهر این افراد را فروتن، صبور، از خودگذشته و مهربان می بینیم اما آنها به خاطر این که به دیگران اجازه می دهند به راحتی حقوق و احساساتشان را نادیده بگیرند، همیشه در درون خود ناراحت اند و با خودشان کلنجار می روند.
2. پرخاشگر
این افراد جرآت مندی را با خشونت اشتباه گرفته اند. آنها حقوق خود را به قیمت نادیده گرفتن حقوق دیگران به دست می آورند. پرخاشگرها با منفعل ها یک زوج مکمل ناعادلانه را تشکیل می دهند.
3. پرخاشگر منفعل
این افراد به دلایل مختلف ممکن است احساس خشم یا خصومت نسبت به دیگران را تجربه کنند، اما نه توانایی بیان آن را دارند و نه می توانند این احساس ها را تحمل کنند، مثلاً کارمندی که کار ده دقیقه ای شما را به خاطر احساس خشم از ارباب رجوع های دیگر یا رئیس توی دو ساعت انجام می دهد، نمونه یک فرد پرخاشگر منفعل است.
4. جرأت ورز:
آنها افکار و احساسات خودشان را خود انگیخته و صریح بیان می کنند. این آدمها در عین حال افرادی مورد اعتماد، پذیرا و شونده نیز هستند. آنها اگر با شما مخالف باشند بدون اینکه بی احترامی کنند نظرشان را می گویند.
جرأت ورزی به چه درد می خورد:
علاوه بر این جرأت ورزی در موقعیت های زیر هم به دردتان می خورد:
- تقاضای معقول از دیگران.
- برخورد درست یا مخالف دیگران.
- جلوگیری از تعارضات پرخاشگرانه غیر ضروری.
- اعلام موضع خود در تصمیم های جمعی.
- جرأت ورزی در سه حرکت
برای ورود به دنیای آدم های جرأت ورز لااقل باید از سه مرحله زیر عبور کنید:
- پیش از اعلام موضع.
- اعلام موضع با جمله سه بخشی.
- اعلام موضع در شرایط خاص
پیش از اعلام موضع
ابتدا از موضع خود مطمئن شوید، یعنی مشخص کنید که می خواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویی که برای پاسخ دادن باید کمی فکر کنید. به شخص مقابل بگویید که بداند چه زمانی پاسخ خواهید گفت.
اعلام موضع با جمله سه بخشی
1. بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: این بخش که با کلمه «من» شروع می شود فضا را دوستانه می کند و از پرخاشگرانه بودن جمله تان جلوگیری می کند. همچنین طرف مقابل معمولاً می فهمد که شما علت درخواست و مشکل او را درک کرده اید: «من می دونم که تو واکمن من رو لازم داری ...».
2. بخش استدلالی: در این بخش دلیل یا دلایل تصمیم خودمان را اعلام می کنیم. این دلایل باید تا حد ممکن کوتاه، واضح و روشن باشند. یادتان باشد آوردن دلیل اضافی به ضرر خودتان تمام می شود: اما چون تصمیم گرفتم واکمنم را به کسی قرض ندهم / یا / چون در طول روز به واکمنم احتیاج پیدا می کنم .....».
3. بخش قاطع اعلام تصمیم: خیلی ها به این بخش نمی رسند. در این بخش ما تصمیممان را بدون تعارف اعلام می کنیم: «واکمنم رو به ات نمی دهم».
اعلام موضوع در شرایط خاص
- اگر طرف خیلی سمج بود می توانید از تکنیک های خاص استفاده کنید:
- سی دی خش دار
- قاطعیت پیش رونده
- خلع سلاح
- خود را به خنگی زدن
- عوض کردن موضوع صحبت
1. سی دی خش دار
در این تکنیک که به آن «صفحه خط افتاده» هم می گویند ما دقیقاً مثل یک سی دی آسیب دیده مرتب یک جمله را بی کم و زیاد تکرار می کنیم. شما یک ی دی خش دار هستید که هیچ استدلالی را نمی شوید. زبان بدن شما باید قاطعانه و بدون تغییر باشد.
2. قاطعیت پیش رونده
شما می توانید از یک جمله سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جمله تان را قاطعانه تر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. این تکنیک برای ایستادگی در مقابل دعوت به سیگار و مشروب و مواد مخدر توصیه می شود.
3. خلع سلاح:
همانطور که گفتیم افراد پرخاشگر برچسب زدن و جریحه دار کردن احساساتتان می خواهند به هدفشان برسند. شما بعد از به کار بردن جمله سه بخشی در مقابل این افراد معمولاً می شنوید: «خیلی خودخواهی»
بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید »اگه این کار خودخواهیه آره من خودخواه ام» و او سلاحش را از دست داده است. البته یادتان باشد حتماً مطمئن باشید طرف می خواهد سوء استفاده کند.
4. خود را به خنگی زدن
این تکنیک در مقابل انتقادهای زیاده از حد کاربرد دارد. در مقابل این موقعیت خود را به خنگی بزنید. مثلاً اگر کسی به نحوه کارکردن شما ایرادی غیر منطقی گرفت و گفت «تو کار خودتو بلد نیستی» می توانید زبان بدن ساده لوحانه به خودتان بگیرید، یک لبخند احمقانه بزنید و بگویید: «آره اتفاقاً خودمم فکر می کنم کارمو بلد نیستم!».
5. عوض کردن موضوع صحبت
وقتی شما با چند بار گفتن جمله سه بخشی نتیجه نگرفته اید موضوع صحبت را عوض کنید.
منطقه گردشگری رویین به روستای شکوفههای سیب نیز معروف است و کوچههای پیچ در پیچ آن، نمای قدیمی خانهها و شیب کوچه به کوچه روستا از مشخصات بارز این منطقه است که نظر هر تازه واردی را به خود جلب میکند. بوستان ملی سالوک در اسفراین نیز 17 هزار هکتار وسعت دارد که به لحاظ داشتن تنوع جانوری یکی از مهمترین مناطق حفاظت شده ایران محسوب می شود. شرایط توپوگرافی دشتی و کوهستانی منطقه باعث شده که این منطقه یکی از متنوع ترین زیستگاه های گونه های وحشی به حساب
آید که یکی از جاذبه های زیبای گردشگری اسفراین است. زیبایی این بوستان زمانی آشکارتر می شود که بیننده درمی یابد قسمت شمالی این جاذبه طبیعی گردشگری، کوهستانی و زیست بوم حیوانات گوناگون کوه زی و قسمت جنوبی آن نیز مناسب حیوانات دشت زی است. در کف دره های این بوستان طبیعی نیز گونه های درختی و درختچه های زرشک، بید وحشی، انجیر وحشی، نسترن وحشی و در مناطق مرتفع گونه های ارس به چشم می خورد. بوستان ملی و منطقه حفاظت شده ساریگل نیز با 28 هزار هکتار وسعت در شرق اسفراین واقع است که به دلیل پستی و بلندی های منطقه و منابع فراوان آب از تنوع جانوری قابل توجهی برخوردار است و از 502 گونه پرنده شناخته شده در کشور 70 گونه در این منطقه مشاهده شده اند. این بوستان ملی همچنین با بیش از 200 گونه گیاهی از گونه های گلدار پوشیده شده است.
بقایای شهر کهنه بلقیس
این شهر در 3 کیلومتری جنوب شرقی اسفراین قرار دارد و از ویرانههای قدیمی اسفراین به شمار میرود. این بنای عظیم گِلی پس از ارگ بم دومین بنای گلی ایران است اما به دلیل استفاده از خاک آن برای کشاورزی، وسعت زیادی از زمینهای آن از بین رفته است. مساحت این شهر 48600 مترمربع میباشد که بر روی تپهای در ارتفاع 6 الی 9 متری قرار گرفته است. این شهر بر اساس اسلوب معماری ساسانی ساخته شده و شامل سه بخش کهندژ، ربض و شارستان بوده و 29 برج با ارتفاعهای مختلف داشته که اغلب آنها ویران شدهاند. در این شهر یک آتشکده نیز وجود دارد. در کاوشهای باستانشناسی قطعات چینیهای سبز رنگ و همچنین چینیهای گل و بوتهدار لاجوردی بر زمینه سفید مربوط به عصر صفوی به دست آمده است. به نظر میرسد این شهر در دوره صفوی متروک شده و شهر اسفراین به حدود 3 کیلومتری شمال این ویرانهها منتقل شده است.
شهر بلقیس یکی از بزرگترین بناهای خشتی و گلی ایران است که در ۳ کیلومتری جنوب غرب شهر کنونی اسفراین قرار گرفته است که بالغ بر ۱۸۰ هکتار وسعت میباشد که از یک مجموعه آثار شامل بقایای ارگ و خندق پیرامون آن، شارستان شامل: برج و بارو، مقبره شیخ آذری، ویرانههای معروف به منار تپه (مسجد جامع)، کوره سفالگری، آب انبار، بازار، کاروانسرا، بنای معروف به یخدانها و یک گورستان وسیع در نزدیک دروازه شرقی تشکیل شده است. از لحاظ قدمت استناد به متون تاریخی در قبل از اسلامآباد و شکوفا بوده و در سال ۳۱ هجری توسط مسلمانان فتح میشود و طبق یافتههای باستان شناختی قدیمی ترین استقرار در این شهر تاریخی که تاکنون شناسایی شده مربوط به اواخردوره ساسانی – صدر اسلام است و زندگی در آن تا پایان دوره صفوی به طور مداوم جریان داشته است و بالاخره این شهردر اواخر دوران طهماسب دوم و ابتدای حکومت نادر یعنی در سال ۱۱۳۱ هـ. ق توسط افاغنه کاملاًویران و در هم کوبیده شد. به نحوی که جایگاه پیشین خود را از دست داد از این زمان کمکم اسم افسانهای بلقیس بر روی خرابههای شهر قدیمی اسفراین گذاشته شد.
مورخان و جغرافی دانان اسلامی از اسفندیار پسر گشتاسب به عنوان بنیان گذار این شهر نام بردهاند. الحاکم مؤلف تاریخ نیشابور از تعلق خاطر قباد (کواذ) ساسانی به آن یاد کرده و نوشته که قباد اسفراین را «مهرجان» خطاب می کرده است. بیهقی نیز نام اسفراین را «اسپرآئین» خوانده و آن را مرکب از «اسپر» به معنای سپر و «آئین» به معنای راه و روش دانسته است. نام این شهر به صورتهای سبراین (حدود العالم)، سفراین (تاریخ سیستان)، اسپراین (بیهقی)، اسپرایین (برهان قاطع)، و اسفرائین (ثعالبی، یتیمة الدهر، یاقوت و قزوینی) نیز آمده است. اما گویاترین و موثق ترین سند، که هیچگونه دخل و تصرفی در آن صورت نگرفته و زیر نظر حکومت مرکزی بوده و نام این شهر کهن را به مدت ۷۰۰ سال یعنی از زمان مغولان تا اواخر حکومت صفوی زنده داشته، سکه است این سکه متعلق به ارغون از پادشاهان ایلخانی است که در شهر تاریخی اسفراین که امروزه معروف به شهر بلقیس می باشد ضرب گردیده است.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن