سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
شاید اولین صنعت ساخته دست بشر از خاک بوده ، سفالگری یکی از قدیمی ترین صنایعی است که زادگاه آن میهن کهن سال ما ایران است . قرائن موجود از آثار کشف شده گویای این حقیقت است که تاریخ سفالگری در ایران از هزاره هشتم پیش از میلاد آغاز شده، مردمان آن دوران علاوه بر کشاورزی برای کارهای روزانه و مراسم مذهبی اشیاء گوناگونی را می ساختند که پس از قرنها تکامل و کشف آتش به شکل سفال در آمد.
در ٦٠٠٠ سال پیش از میلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت در صنعت سفال دیده می شود در ٣٥٠٠ سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که آن را با دست می گرداندند ساخته شد . پیدایش چرخ سفالگری تحول بزرگی را در این صنعت بوجود آورد . با آغاز دوران اسلامی به علت روح سادگی و بدور از تجمل پرستی فرهنگ اسلامی و همچنین به دلایل اقتصادی به صنعت سفال سازی توجه بیشتری معطوف گردید . بزرگترین و مهمترین موفقیتی که صنعتگران در این دوره کسب نموده اند به کاربردن رنگهای متنوع و بسیار زیبا در لعابهای ظروف سفالین بوده و از ظروف بسیار عالی هنری تا ظروف ساده همه دارای خواص تزئینی ویژه ای است که از خصائص هنر و صنایع اسلامی به شمار می آمد گر چه نقوشی که روی این ظروف به کار برده می شود جنبه تزئینی آنها اساسی است ولی برای سازندگان و کسانی که آنها را به کار می برند ، بسیار بیش از تزئین اهمیت داشته است هنرمندان با حفظ اصالتهای بومی به حفظ و اشاعه این صنعت اصیل پرداخته و سعی بر این بوده است که با بالابردن کیفیت جنس و طرحها و مصرفی کردن محصولات سفالین در سطح شهرها علاوه بر مصرف روستایی و بومی به حفظ و اشاعه این صنعت اصیل پرداخته و سعی بر این بوده است که با بالابردن کیفیت جنس و طرحها و مصرفی کردن محصولات سفالین در سطح شهرها علاوه بر مصرف روستایی و بومی آن ، گامهای مفیدی برداشته شود.
وضعیت چند سال اخیر سفالگری:
به دنبال سقوط قاجاریه و قطع نسبی و تدریجی روابط تجاری و سیاسی گذشته ، مجدداً گروهی از دست اندرکاران صنایع دستی به ویژه در مناطق روستایی به احیاء رشته های مختلف صنایع دست ساز و از جمله سفالگری روی آوردند و به پشتوانه عشق و علاقه ای که به کارشان داشتند و نیز با حمایت سازمان صنایع دستی ایران توانستند آب رفته ای را تا حدودی به جوی برگردانند و به این هنر کاملاً نابوده شده هویتی تازه ببخشند . به طوریکه هم اینک سفالگری یکی از برجسته ترین و معروف ترین تولیدات دست ساز ایران را تشکیل می دهد و علاوه بر ساخت کوزه های آبخوری ، گلدانهای سفالی و انواع دیگر وسایل مصرفی که صرفاً فاقد ارزشهای هنر ی است و تهیه و تولید آنها تقریباً در اکثر مناطق روستایی و حتی بسیاری از مناطق شهری کشورمان رواج دارد ، ساخت انواع محصولات مصرفی با ویژگیهای هنری نیز در بسیاری از مناطق کشور رایج می باشد و مناطقی نظیر لالجین ( در استان همدان ) ، روستای مندگناباد در استان خراسان ) ، بخش میبد ( در استان یزد ) بخش زنوز ( در استان آذربایجان شرقی ، سیاهکل ( در استان گیلان ) ، جویبار (در استان مازندران) و نیز شهرهای قم ، تهران ، تبریز ، شهرضا ، ساوه ، کرج ، استهبان ، نظنز ، اصفهان و ... جزء مراكز اصلی سفالگری ایران به شمار می آید و محصولات تولیدی سفالگران این مناطق ، ضمن داشتن جنبه های قوی مصرفی در محل تولید و رفع قسمت اعظم احتیاجات محلی به تهران و دیگر شهرهای کشور فرستاده می شود و حتی سرامیک و سفال پاره ای از مناطق دارای جنبه صادراتی می باشد و در بازارهای جهانی نیز از استقبال خوبی برخوردار است.
سفالگری در حال حاضر:
سازمان صنایع دستی ایران از بدو تأسیس خود کوشیده است با شناسایی مناطقی که کار سفالگری هنوز در آن وجود دارد ، با حفظ اصالت های بومی ، به توسعه و اشاعه این صنعت قدیمی و پر پیشینه بپردازد . سعی سازمان صنایع بر این بوده است که با بالابردن کیفیت جنس و طرح سفالهای مناطق مختلف کشور به مصرفی کردن محصولات سفالی در سطح شهرها (علاوه بر مصرف روستایی و بومی آن ) بپردازد و درقالب این سیاست از موفقیت قابل توجهی به صورت صادر کردن سفال ایران به خارج نیز برخوردار بوده است.
طرز کار سفال سازان ایران وهمچنین ابزار کار آنان کم و بیش همانند است ، صنعتگران محلی که غالباً کار اصلی شان کشاورزی و سایر مشاغل روستایی است در اوقات فراغت خود به تولیدسفال می پردازند و معمولاً در فصل زمستان که وقت بیشتری دارند ، خاک مصرفی سالانه خود رااز معادن نزدیک استخراج می کنند . ( باید خاطرنشان ساخت که خاکهای معمولی ناخالصی هایی از قبیل ماسه ، آهک و غیره دارند که برای ساختن سفال مناسب نیست . ) سپس خاکهای استخراج شده رادرمحلی نزدیک کارگاه انبار مي نمايند.
کارگاههای سفال سازی همیشه درنزدیکی معادن خاک قابل استفاده سفالگری به وجودمی آید زیرا مقرون به صرفه نخواهد بود که خاک را از محل دوردستی به کارگاه بیاورند . ترکیبات خاک هرناحیه ای کم وبیش با ناحیه دیگر فرق دارد . مثلاً خاک لالجین همدان کمی شبیه به خاک علی آبادتهران است ، ولی با خاک قمشه (شهرضا) و باخاک مشهد تفاوت زیادی دارد. خاک لواسان که دارای چسبندگی زیاد است به تنهایی نمی تواند مصرف شود و آنرا برای اصلاح خاکهایی که چسبندگی کافی ندارند به کار می برند و خاک شمال به علت وجود ترکیبات آهن ، قرمز رنگ است .
درایران به طور کلی دونوع خاک مورداستفاده سفال سازان قرار می گیرد : خاک رس که در همدان ، تهران ، گیلان، مازندران ، اصفهان و به طور کلی دربیشتر نقاط ایران وجود داردو دیگر خاک سفید که ترکیبی از کوارتز ، کائولن و سیلیس است و در بعضی نقاط ایران مانند زنوز آذربایجان ، منگاباد ، میبد یزد ، استهبان فارس و شهرضا قابل تأمین است.
مراحل تاريخي هنر سفالگري
تاريخ آثار سفالي به دست آمده از گنج دره تپه و غار کمربند به حدود ۸۰۰۰سال قبل از ميلاد مي رسد. اين سفالها دست ساز بوده در ساخت آنها فقط از خاک موجود در طبيعت استفاده شده است.
در مرحله دوم (هزاره پنجم و ششم قبل از ميلاد) به سفالهاي «چشمه علي»، «تپه زاغه»، «تپه سيلک» و «اسماعيل آباد» برمي خوريم که مانند سفالهاي دوره اول خشن، با شکلها و تزئينات ساده، در اندازه هاي کوچک و با پخت ناقص ساخته شده اند. در ساخت آنها براي چسبندگي بهتر گل، از کاه خرد شده يا علف خشک استفاده کرده اند. در دوره بعد به واسطه استفاده «چرخ سفالگري» سفالها، ظرافت بيشتري پيدا کرده اند.
لعابکاري را «کاسيتها» از بابل که قرن ها در تصرف آنها بود به ايران آوردند. قديمي ترين نمونه تزئينات سفالي لعابداري که در ايران به دست آمده به «معبد چغازنبيل» و عهد عيلام ميانه منسوب است.
اولين ماده مصرفي در ساخت ظروف سفالي گل رس يا خاک رس است.
خاک رس به دو صورت در طبيعت وجود دارد:
۱. خاکهاي اوليه :
خاکهايي است که در کنار سنگهاي مادر رسوب نموده، به وسيله آب يا باد جابه جا نشده، به طور نسبي خالص باقي مانده است.
۲. خاکهاي ثانويه :
خاکهايي است که بر اثر عوامل طبيعي مانند باد و باران و جريانهاي موقت يا دايمي رودخانه ها از محل اوليه منتقل و در اين جا به جايي با مواد آلي و اکسيدهاي مختلف مخلوط شده است. اين نوع خاکها در مقايسه با خاکهاي اوليه خلوص کمتري دارند اما از چسبندگي بيشتري برخوردار است.
موارد و مصالح مورد استفاده در سفالگري از نظر کميت فيزيکي به دو دسته تقسيم مي شوند:
۱. مواد اوليه پلاستيک (شکل پذير يا رُسها) :
به خاکهايي گفته مي شود که خاصيت «پلاستي سته» دارند. يعني خاصيتي که ماده را قادر مي سازد تا در اثر يک نيروي خاري بدون شکست و گسستگي تغيير شکل داده، بعد از حذف يا کاهش نيرو، همچنان شکل خود را حفظ کند.
۲. مواد اوليه غيرپلاستيک : خاصيت تغيير شکل ندارند.
مواد اوليه غير پلاستيک به دو دسته تقسيم مي شوند:
۱. پر کننده ها :
مانند سيليس، سنگ چخماق و تالک، مواد غيرپلاستيکي هستند که به بدنه افزوده مي شوند. معمولاً داراي نقطه ذوب بالا و مقاومت شيميايي خوبي هستند.
۲. گداز آورها :
مانند فلدسپات، اکسيدهاي سديم، پتاسيم، بور يا باريم که در بدنه و لعاب سازي به کار مي رود. گداز آورهاي مورد استفاده در سراميک سازي، بسيار متنوع اند.
ابزار و وسايل توليد:
سنگ خرد کن :
براي تبديل قطعه هاي سنگ بزرگ به خرده سنگ استفاده مي شود.
آسياب :
براي پودر کردن مواد معدني به کار مي رود.
الک :
براي دانه بندي، تميز کردن و جداسازي مواد از يکديگر از الک استفاده مي کنند.
مخلوط کن :
به هم زدن دوغابهاي سراميکي و ورز دادن خمير سراميک با مخلوط کن انجام مي گيرد.
خشک کن :
براي خشک کردن دوغاب بدنه هاي خام قبل از پخت آنها را در خشک کن قرار مي دهند.
کوره :
بدنه هاي خام و لعابدار را در کوره مي پزند.
چرخ سفالگري :
براي ساخت ظرفهاي سفالي از چرخ سفالگري استفاده مي شود.
ابزار کوچک چرخکاري: وسايلي است که براي شکل دادن ظرفهاي سفالي، هنگام چرخ کاري به کار مي رود.
توجه. برای حمایت از سایت ما و ایجاد انگیزه برای سایت ما برای گذاشتن بیشتر تحقیقات و جواب سوالات کتاب ها بصورت رایگان برای شما ، بر روی لینک های زیر هر چند بار خواستید (بعد خواندن مطلب یا قبل از آن ) کلیک کنید :
{در یک آسیاب قدیمی، آسیابان مشغول کار است بعد از چمد لحظه مردی قوی هیکل وارد می شود. او بی آن که حرفی بزند می رود و در گوشه ای می نشیند. آسیابان ابتدا متوجه او نمی شود، ولی هنگامی که او را می بیند تعجب می کند و آرام به طرف او می رود.}
1.آسیابان: سلام.
2.مرد مزاحم: سلام.
3.آسیابان: تو از کجا آمدی؟
4.مرد مزاحم: (با لحنی که می خواهد از آسیابان تقلید کند) تو از کجا آمده ای؟
5.آسیابان: من از در آمده ام.
6.مرد مزاحم: من از در آمده ام.
7.آسیابان: اسم من "خودم است".
8.مرد مزاحم: اسم من "خودم است".
9.آسیابان: (به جلو صحنه می آید و با خود حرف می زند)
10.این دیگر کیست؟... هر چه می گویم، او هم تکرار می کند! (بر می گردد و با احتیاط مرد مزاحم را ورانداز می کند. اما هنگامی که متوجه می شود مرد به او خیره شده است، به سرعت رویش را بر می گرداند).... عجب نگاهی دارد! نکند آدم خطرناکی باشد!... هر طور شده باید از دستش خلاص شوم....(برمی گردد و با احتیاط دوباره به طرف مزاحم می رود. مرد هم بلند می شود و به تقلید از آسیابان به طرف او می رود. آسیابان می ایستد. مرد هم می ایستد.) ...عجب!
آسیابان: نه بابا...!
مرد مزاحم:نه بابا..!
[آسیابان چند حرکت با سرو دست و پا انجام می دهد. مرد هم ادای او را در می آورد.]
ايجاد انگيزه در كاركنان يكي از مهمترين وظايف مديران به شمار مي رود. مدلهاي انگيزشي متعددي وجود دارند كه هر يك بخشي از عوامل موثر بر ايجاد انگيزه در كاركنان را در برمي گيرند و تجميع اين مدلها به منظور ايجاد انگيزه در كاركنان از ابعاد مختلف ضروري به نظر مي رسد. در اين مقاله ضمن معرفي كلي مدلهاي ويژگيهاي شغل هاكمن و الدهام و انتظار پورتر و لاولر و مطرح كردن نقدهايي در خصوص اين مدلها سعي در رفع نواقص مطرح شده؛ شناسايي نقاط مشترك و تجميع اين دو مدل شده است.
يكي از وظايف مديران در هر سازمان ايجاد انگيزه براي كاركنان در راستاي تحقق اهداف سازمان است. تئوريهاي انگيزش از يك ديدگاه به تئوريهاي مبتني بر نياز (سلسله مراتب نيازهايMaslow 1954 ؛ نظريه بهداشت انگيزش Herzberg 1959 ؛ نظريه ERG Aldfer 1972 ؛ نظريه نيازهاي McCellend ) و تئوريهاي مبتني بر فرآيند (نظريه ارزيابي شناختي ؛ نظريه انتظار Vroom 1964 ؛ نظريه تنظيم اهداف Locke 1968 ؛ نظريه تقويت؛ نظريه برابري( تقسيم ميشوند.
مدلهاي انگيزشي به دو دسته مدلهاي شناختي و مدلهاي شناختي – اجتماعي تقسيم مي شوند. مدلهاي شناختي بر فرآيندهاي كاري افراد و مدلهاي شناختي-اجتماعي بر تاثير پذيري افراد از اجتماع تمركز دارند.
در اين مقاله ضمن معرفي مدلهاي ويژگيهاي شغل و انتظار به بيان نقدهايي در خصوص اين دو مدل پرداخته شده است و در نهايت با رفع نقدهاي مطرح شده و شناسايي نقاط مشترك دو مدل يك مدل تجميعي براي انگيزش كاركنان معرفي شده است.
بخش دوم مقاله به معرفي مدل ويژگيهاي شغل هاكمن و الدهام و نقد آن اختصاص دارد. در بخش سوم به معرفي مدل انتظار پورتر و لاولر و نقد آن پرداخته شده است. يخش چهارم مقاله به اصلاح نقدهاي مطرح شده و تجميع دو مدل اختصاص دارد. در بخش پنجم به جمعبندي و ارائه پيشنهاداتي براي مطالعات آتي پرداخته شده است.
مدل ويژگيهاي شغل هاکمن و الدهام بر اثر متقابل حالات روانشناختي و رفتار افراد که تعيين کننده ميزان واكنش مثبت آنها به يک شغل پيچيده و چالش برانگيز است؛ تاكيد دارد.
ميزاني که شغل اطلاعات مستقيم و واضح در مورد اثر بخشي عملکرد فرد به او مي دهد.
کارهايي که به کارکنان اجازه ميدهد که يک تکه کار هوشمند انجام دهند (متضاد تکرار يک وظيفه ساده) و به مهارتهاي مختلف نياز دارند و ديگران را تحت تاثير قرار ميدهند با ارزش و معنادار هستند. يک اصل اساسي وجود دارد که تفاوتهاي فردي ميان مردم عکس العمل آنها در قبال کارشان را هدايت ميکند. مدل هاکمن و الدهام اين اثر را با متغيري به نام " شدت نياز به رشد" ((GNSبه مدل وارد مي کند که به عنوان رفتارهاي افراد که تعيين مي کنند فرد تا چه حد به يک کار پيچيده و چالش بر انگيز پاسخ مثبت مي دهد؛ در نظر گرفته مي شود.
سه حالت روانشناختي مطرح شده در مدل داخلي هستند و تاثيرپاداشهاي خارجي مانند پرداختها و ساير مزاياي خارجي ؛ ساعت کاري و شرايط کاري در نظر گرفته نشده است.
با مطالعه ارتباط بين ابعاد شغل و حالات روانشناختي؛نياز به بازنگري در نقش حالات روانشناختي احساس ميشود. اين فرض که سطوح رضايت و انگيزش ميتوانند با حالات رواني مشخص مانند مسئوليت آزموده شده تعيين شوند؛ ممکن است نادرست باشد.اگر فردي مسئوليت زيادي داشته باشد اما به آن مسئوليت تمايل نداشته باشد ؛ مسئوليت اثر مثبتي بر انگيزه ايجاد نمي كند.
مدل ويژگيهاي شغل فرآيندهايي را که از طريق آنها دريافت پاداش به انگيزش و اقدامات مثبت (افزايش بهره وري)کارکنان تبديل مي شود؛ شرح نميدهد. براي مثال مدل به اثرات متقابل رضايت؛انگيزش و عملکردنمي پردازد.
* ارتباط بين پاداش و درك از احتمال اينكه تلاش به دريافت پاداش مطلوب منجر ميشود به درستي مدل نشده است.
* تفاوتهاي مفهومي بين رضايت و انگيزش مدل نشده است: ممكن است فرد از پاداشهاي دريافتي رضايت داشته باشد ولي اين پاداشها موجب ايجاد انگيزه و در نتيجه تلاش بيشتر او نشود.
* مدل فرقي بين نيازها ؛ پاداشها و انگيزش داخلي و خارجي قائل نشده است.
* عدم در نظر گرفتن كامل تفاوتهاي فردي : تفاوتهاي فردي تنها در عبارت "برابري درك شده" كه معياري از درك فرد از عادلانه بودن پاداشها است ؛ تا حدودي مدنظر بوده است. اما تمايلات فرد مثلا به دريافت پاداش داخلي يا خارجي را دربر نميگيرد.
* مدل شدت نياز به رشد را در نظر نميگيرد. افرادي كه ارزشهاي كاري متفاوتي دارند ؛ به تجربيات كاري مشابه ؛ واكنشهاي متفاوتي نشان مي دهند. فردي كه شدت نياز به رشد بيشتري داشته باشد ؛ پتانسيل انگيزشي بيشتري خواهد داشت.
* نقص در ارتباط برقرار شده بين عملكرد؛ پاداش و رضايت: مدل فرض ميكند كه عملكرد فرد پاداشهاي او را تعيين ميكند در حالي كه اين امر به خصوص در زمينه پاداشهاي داخلي برقرار نيست.
* ارتباط با نظريه انتظار روشن نيست : اين نقد بيشتر به نام گذاري متغيرها برميگردد.
* اثر ساختار سازماني و ويژگيهاي شغل در نظر گرفته نشده است.
هاكمن و الدهام فرض كردندكه ساختار سازماني ميتواند به طور معناداري كل مقدار چالش برانگيز و پيچيده بودن (استقلال داخلي؛ تفاوت مهارتي؛ يكساني وظايف ؛ معنادار بودن وظايف؛ و بازخور ) شغل را تحت تاثير قرار دهد. چالش برانگيز و پيچيده بودن شغل بر واكنش كاركنان به كار و سازمان موثر است.
بسياري از مطالعات تجربي ؛ نظريه وجود رابطه بين ساختار سازماني و ويژگيهاي شغل را ثابت ميكند براي مثال Dunham,Pierce (1978) به اين نتيجه رسيدند كه رسمي سازي و متمركزسازي به طور معنادار و معكوس به توصيف كاركنان از استقلال داخلي؛ يكساني وظايف ؛ بازخور و تفاوتهاي مهارتي وابسته است. Ford (1976) به اين نتيجه رسيد كه اندازه سازمان اثر معناداري بر روزمرگي وظايف كاري دارد. تعداد سطوح سازماني اثر معناداري بر پيچيدگي شغل دارد. كاركنان در سازمانهاي با سطوح سازماني رسمي زياد متمايل به انجام كارهاي اساسا پيچيده هستند.) (Kohn1971 . شايد Gannonو Paine 1974 به نتايج ناسازگار رسيدند . آنها نتيجه گرفتند كه كاركنان سازمانهاي با ساختار پهن مسئوليت شغلي خود را كافيتر از كاركنان سازمانهاي با ساختار بلند ميدانند.
مطالعه Oldham , Hackman (1981) يك گام فراتر از آنچه در بالا بيان شد ؛ پيش رفت و اين موضوع مطرح شد كه ويژگيهاي شغل و خصيصه هاي فردي هر دو به عنوان واسطه بين ساختار سازمان و واكنشهاي كاركنان عمل ميكنند.
هاكمن و الدهام سپس به امتحان كردن اثر چهار ويژگي ساختاري – اندازه ؛ تعداد سطوح سازماني ؛ رسمي سازي و متمركزسازي – بر هفت واكنش كاركنان – انگيزش داخلي شغل ؛ رضايت از رشد ؛ رضايت عمومي ؛ رضايت اجتماعي ؛ رضايت سرپرستي ؛ رضايت امنيتي ؛ رضايت از پرداخت- به واسطه پنج ويژگي شغلي – تفاوت مهارتي ؛ يكساني وظايف ؛ معناداربودن وظايف ؛ استقلال داخلي و بازخور- و سه ويژگي شخصي – جنس ؛ سن و تحصيلات – پرداختند. پس از جمعآوري داده از 2960 نفر از كاركنان 36 سازمان ؛ آنها نتيجه گرفتند كه يافتههاقويا نتيجه ميدهد كه كه رابطه بين كاركنان و ساختار سازمان ؛ رضايت و انگيزش ميتواند به صورت متصل با ويژگيهاي شغل در ساختار سازمان و ويژگيهاي افرادي كه در سازمان استخدام شدهاندتوضيح داده شود.
Brass 1981 يك رويكرد متفاوت را براي بررسي روابط بين زمينه ساختاري سازمان ؛ ويژگيهاي شغل و رفتارهاي كاركنان انتخاب كرد. او در مطالعاتش سازمان را به صورت شبكهاي از موقعيتهاي وظيفهاي مرتبط ؛ با اين فرض كه هر شغل در يك ساختار سازماني بزرگتر قرار ميگيرد؛ تعريف كرد. علاوه بر اين موقعيتهاي وظيفهاي و كاركناني كه اين موقعيتها را پر ميكنند؛ بر اساس جريان كار در سازمان باهم در ارتباطند. ساختار در مطالعات برس به عنوان " سازماندهي موقعيتهاي وظيفهاي متفاوت به يك جريان كار يكپارچه و روابط حاصل از اين سازماندهي " تعريف شده است.
* به استثناي بازخور از همكاران و بازخور از ديگران ؛ تمام ويژگيهاي شغل به طور مستقيم و معنادار به معيارهاي رضايت و عملكرد مرتبط هستند.
* معيار زيرواحد مركزيت با استقلال داخلي ؛ تفاوت مهارتي و معنادار بودن وظايف و بازخور از ذينفعان رابطه مستقيم دارد. معيار سازماني تمركز به طور معكوس و معنادار با تمام ويژگيهاي شغل به غير از حمايت وظيفهاي و بازخور از همكاران رابطه دارد.
* اهميت (كليدي بودن) به طور مستقيم و معنادار با تمام متغيرها به غير از عملكرد رابطه دارد.
* گزينههاي تراكنشي به طور مستقيم و معنادار با حمايت وظيفهاي و رضايت مرتبطند.
اين اصل كه روابط ساختاري در افزايش معنادار مقدار اختلاف توضيح داده شده در متغيرهاي وابسته (رضايت و عملكرد) نسبت به آنچه براي ويژگيهاي شغل محاسبه شده ؛ بازميماند؛ نتيجه ميدهد كه ويژگيهاي شغل به عنوان واسطه رابطه بين ساختار و واكنش فردي عمل ميكند. Brassنتيجه گرفت كه "نتايج نشان ميدهد روابط ساختاري كه ارتباط معنادار آنها با ويژگيهاي شغل بررسي شده بود؛ به طور معنادار با رضايت و عملكرد كاركنان مرتبط هستند".
مطالعات Hackman & Oldhamو Brassمدلي را مطرح ميكند كه ساختارسازماني ويژگيهاي شغل و ويژگيهاي شغل رفتارهاي كاركنان را تحت تاثير قرار ميدهد. مطالعات Hackman & Oldhamبر اهميت ويژگيهاي فردي به عنوان يك عامل واسطه ديگر تاكيد ميكند. هر چند اين دو مطالعه مطابقات زيادي دارند اما در مدل كردن ساختار سازماني متفاوتند. Hackman & Oldhamساختار را در چهار مولفه اندازه ؛ تعداد سطوح سازماني ؛ رسميت و تمركز ميبينند. Brassساختار را به عنوان شبكهاي از پستهاي وظيفهاي مرتبط بر اساس جريان كار بيان ميكند و سه رابطه ساختاري تمركز ؛ اهميت (كليدي بودن) و گزينه هاي تراكنشي را در نظر ميگيرد.
همانطور كه پيشتر بيان شد بسياري از مديران به متغيرهاي مطلق مثل " مسئوليت تجربه شده " يا " آگاهي از نتايج " كه در مدل ويژگيهاي شغل به كار ميرود و ارتباط غيرشفافي را با معيارهاي خروجي برقرار ميكنند ؛ علاقه اي ندارند. همچنين گفته شد كه همسان ديدن رضايت و انگيزش وقتي كه فرد به پاداش تمايل ندارد ؛ ميتواند به نتايج نادرست منجر شود.
وقتي هاكمن و الدهام از " معناداري تجربه شده " ؛ " مسئوليت تجربه شده "و " آگاهي از نتايج " صحبت ميكنند مقصود اصلي آنها رضايت كاركنان از اين عوامل است. براي مثال مدل پيشنهاد ميدهد كه سطح استقلال داخلي در شغل " سطح مسئوليت تجربه شده شغل " را تعيين ميكندكه بر كل انگيزش و رضايت كار اثرگذار است. اگر عبارت " رضايت از استقلال داخلي " را با " مسئوليت تجربه شده " جايگزين كنيم ؛ مدل نه تنها براي مديران معنادارتر ميشود بلكه اين امكان را در نظر ميگيرد كه كه فرد نسبت به شغلي كه پاداش زيادي دارد اما مطلوب فرد نيست واكنش منفي نشان دهد.
عبارت "شرايط كليدي روانشناختي" ميتواند با " رضايت از پاداش " و سه حالت روانشناختي با متغيرهاي رضايت فردي براي ويژگيهاي شغلي فردي جايگزين شود. فرض اساسي مدل ثابت باقي ميماند ؛ ويژگيهاي شغلي كه شرايط داخلي فرد را تعيين ميكند به جاي شرايط كليدي روانشناختي به صورت رضايت از ويژگيهاي شغل بيان و بر معيارهاي خروجي ؛ تاثيرگذار معرفي ميشود.
مدل ويژگيهاي شغل چگونگي تبديل دريافت پاداش به انگيزش ؛ تلاش و عملكرد را توضيح نميدهد. مدل انتظار مدلي بر اساس نظريه انتظار وروم است. اين دو مدل براي ايجاد مدلي بهتر ميتوانند تركيب شوند.
اگر بخواهيم عبارت " درك از احنمال اينكه تلاش انجام شده به خروجيهاي مطلوب منجر شود " معياري براي ميزاني كه فرد اعتقاد دارد كه تلاش او به دريافت پاداش مطلوب منجر ميشود ؛ باشد. معيارهايي براي تعيين اين كه چه پاداشهايي واقعا مطلوبند نيز مورد نياز است.
درابتدا متغيري با نام «رضايت فرد از پاداش» به منظور تعيين سطح رضايت ( رضايت از بازخور ؛ رضايت از پرداخت و ...) فرد از هر پاداش فردي به مدل اضافه ميشود.
سپس متغيري با عنوان " اهميت پاداش براي فرد" به منظور تعيين سطح اهميت هر پاداش داخلي و خارجي براي فرد به مدل اضافه ميشود. رضايت از پاداش فردي با توجه به اهميت آنها در شكل دهي سطوح " رضايت از پاداش داخلي " و رضايت از پاداش خارجي " وزندهي ميشود. پاداشهايي كه اهميت بيشتري براي افراد دارند ؛ نقض مهمتري در رضايت ايفا ميكنند.
يك متغير اهميت ديگر با عنوان " اهميت داخلي و خارجي " به منظور بيان مجموع اهميت پاداش داخلي و خارجي به جاي پاداش فردي به مدل اضافه ميشود. دو سطح رضايت (داخلي و خارجي) با استفاده اهميت داخلي و خارجي به منظور شكلدهي متغير " رضايت از پاداشهاي مطلوب" وزندهي ميشود.
براي مثال اگر فردي نياز خيلي زيادي به پاداشهاي خارجي و تمايل كمي به پاداشهاي داخليداشته باشد ؛ " رضايت از پاداشهاي مطلوب " او در درجه اول با رضايت او از پاداشهاي خارجي تعيين ميشود. متغير " رضايت از پاداشهاي مطلوب " تعيينكننده " درك از احتمال اين كه اقدام انجام شده منجر به پاداشهاي مطلوب شود" مي شود.
با بازسازي مدل به اين روش انتقاد مطرح شده رفع و متغير " درك از احتمال اين كه اقدام انجام شده منجر به پاداشهاي مطلوب شود" تنها به وسيله خروجيهاي مطلوب براي فرد ؛ تعيين مي شود.
به منظور شفاف سازي ارتباط بين برابري درك شده ؛ رضايت از پاداش ؛ انگيزش و تلاش اصلاحات متعددي در مدل اوليه مورد نياز است. اولا متغير " برابري درك شده " با دو متغير "نياز فردي " جايگزين مي شود. متغير "اهميت پاداش فردي" شامل سطح تمايل فرد به هر پاداش دروني فردي مثل تغييرات مهارتي و استقلال داخلي و هر پاداش بيروني فردي مثل پرداخت و شرايط كاري است. متغير " اهميت داخلي و خارجي " شامل معيارهاي نياز افراد به پاداشهاي داخلي و خارجي است. متغير " اهميت پاداش براي فرد" ميزان اهميت پاداشهاي فردي مثل بازخور و استقلال را نسبت به ساير پاداشهاي فردي مثل تغييرات مهارتي و معنادار بودن وظايف بيان مي كند. متغير"اهميت داخلي و خارجي" اهميت دو گروه پاداش داخلي و خارجي را نسبت به يكديگر براي فرد اندازه گيري مي كند. ثانيا دو متغير كه اندازه گيرنده رضايت داخلي و خارجي هستند ؛ به مدل وارد مي شوند.
دو متغير ديگر به منظور بيان سطح انگيزش داخلي و خارجي فرد به مدل اضافه مي شوند. ارتباط بين رضايت داخلي و خارجي و انگيزش داخلي و خارجي بسيار ساده است. انگيزش (داخلي / خارجي ) به صورت حاصلضرب رضايت (داخلي / خارجي ) در اهميت پاداش (داخلي / خارجي ) تعريف مي شود. به منظور بالا بودن انگيزش بايد دو شرط رضايت از پاداش دريافتي و مهم بودن پاداش تامين شود.
با وزندهي انگيزش داخلي و خارجي به وسيله اهميت داخلي و خارجي ؛ انگيزش كل حاصل مي شود. وزندهي دو سطح انگيزش از اين روش بهترين روش نظري تجميع انگيزش داخلي و خارجي است. سوال مهم اين است كه : " آيا فردي كه از هردو سطح پاداش داخلي و خارجي انگيزه بالايي دارد بيش از فردي كه فقط از يك پاداش ؛ انگيزه بالايي دارد با انگيزه تر است؟" اگر جواب "بله" باشد ؛ با جمع جبري انگيزش داخلي و خارجي ؛ انگيزش كل حاصل مي شود. اگرچه منطقيتر است كه فردي كه تنها به پاداش خارجي تمايل دارد ؛ قادر به دستيابي به سطحي از انگيزش باشد كه فردي كه به طور مساوي به پاداش داخلي و خارجي تمايل دارد به آن ميرسد. بنابراين تجميع وزني مناسبترين روش است .
واضح است كه سطح انگيزش داخلي و خارجي از فردي به فرد ديگر متفاوت است. بنابراين طبيعي است كه با انگيزش و رضايت داخلي و خارجي به صورت موجوديتهاي مختلف رفتار شود. همچنين لازم است كه اثرات نظريه ارزيابي شناختي به مدل وارد شود.
به منظور وارد كردن كامل نيازها و تمايلات كاركنان متغير " برابري درك شده " در مدل اوليه با متغيرهاي " اهميت پاداش فردي " و "اهميت داخلي و خارجي" جايگزين شد. در ابتدا متغيرهاي اهميت پاداش فردي به منظور وزندهي رضايت از پاداش فردي به سطوح رضايت داخلي و خارجي استفاده شد. و سپس متغيرهاي "اهميت داخلي و خارجي" به منظور تعيين انگيزش داخلي و خارجي و وزندهي آنها به منظور دستيابي به انگيزش كل به كار ميروند.
مدل انتظار شامل متغيري براي پذيرفتن اثر واسطه اي ارزشهاي مربوط به شغل نيست. اين متغير به عنوان واسطهاي براي راههايي كه كاركنان به پتانسيل انگيزشي كار خود پاسخ ميدهند عمل ميكند. پتانسيل انگيزشي كار بنا به نظر هاكمن و الدهام به روش زير محاسبه مي شود:
در اين رابطه فرض شده است كه پتانسيل انگيزشي يك شغل براي هر شاغل يكسان است. در حاليكه خصوصيات فرد مي تواند پتانسيل انگيزشي كار را تحت تاثير قرار دهد. يك شغل خاص ممكن استپتانسيل انگيزشي بالايي براي يك كارمند تازه كار و پتانسيل انگيزشي پاييني براي يك مدير اجرايي داشته باشد. بنابراين پتانسيل انگيزشي شغل در بهترين حالت با سطح انگيزش فرد از پاداش شغلي برابر است.
رضايت از پاداش (كه اكنون مي تواند به عنوان پتانسيل انگيزشي شغل در نظر گرفته شود) و انگيزش مفهوم متفاوتي دارند و سطح تمايل به پاداش دريافتياين دو را به هم مرتبط ميكند. همچنين پيشنهاد مي شود " قدرت نياز به رشد" به عنوان رابطه اي بين" انگيزش داخلي " و " رضايت داخلي " به كار رود. فرض بر اين است كه پاداش دريافتي از انجام يك شغل؛ سطحي از رضايت از پاداش ايجاد ميكند؛ كه اين رضايت از پاداش وقتي با سطح تمايل فرد به پاداش و قدرت نياز به رشد تلفيق شود؛ سطح انگيزش را تعيين ميكند. با توجه به طبيعت دروني؛ قدرت نياز به رشد تنها بر انگيزش داخلي موثر است.
سطح عملكرد ممكن است در برخي شرايط تعيين كننده سطح پاداش دريافتي نباشد و ارتباط مستقيم بيشتري بر رضايت از پاداش داشته باشد. با افزودن يك رابطه بين عملكرد و رضايت داخلي و خارجي آزمودن اين امر امكان پذير مي شود.
عبارات مورد استفاده در مدل انتظار پرتر و لاولر با عبارات مورد استفاده در نظريه وروم متفاوتند. بنابراين ارتباط بين مدل و نظريه به وضوح مشخص نيست. شفاف سازي اين ارتباط با تغيير نام دو متغير مدل امكانپذير است.
تلاش صرف شده براي انجام يك كار برابر است با حاصلضرب انتظار از اينكه تلاش به سطح عملكرد مطلوب منجر شود در ميزاني كه اين عملكرد براي رسيدن به پاداش مناسب به نظر ميرسد در سطح ارزش پيش بيني شده براي پاداشها.
با برگردان اين عبارات به مدل انتظار ؛ واضح است كه متغير " درك از احتمال اين كه تلاش صرف شده به پاداشهاي مطلوب منجر شود". بستگي به رابطه بين تلاش و پاداش دارد. نظريه وروم اين رابطه را به دو بخش جداگانه تقسيم مي كند. رابطه بين تلاش و عملكرد ( انتظار) و رابطه بين عملكرد و پاداش (كابردي بودن) . متغير " درك از احتمال اين كه تلاش صرف شده به پاداشهاي مطلوب منجر شود" شامل هر دو بعد انتظار و كاربردي بودن نظريه وروم شود.
به منظور شفاف سازي رابطه با نظريه وروم " متغير ارزش درك شده خروجيها " ميتواند با "ارزش " جايگزين شود و متغير " درك از احتمال اين كه تلاش صرف شده به پاداشهاي مطلوب منجر شود" ميتواند به " انتظار / كاربردي بودن " تغيير يابد.
يكي از اهداف اين مقاله ايجاد مدلي است كه هم مولفه هاي اجتماعي مدل ويژگيهاي شغل و هم مولفههاي اجتماعي-شناختي مدل انتظار را دربرگيرد. اين كار با وارد كردن ويژگيهاي شغل در مدل انتظار ممكن مي شود.
يكي از نقدهاي وارد بر مدل ويژگيهاي شغل اين است كه فرآيند شناختي افزايش انگيزش را مدل نمي كند. بنابراين اين مدل ؛ يك مدل شناختي- اجتماعي است. مدل انتظار در درجه اول يك مدل شناختي است كه كه شامل متغيرهاي اجتماعي يا مفهومي نمي شود. هرچند با تجميع دو مدل اين دو انتقاد مي تواند برطرف شود.
در نگاه اول ؛ دو مدل انتظار و ويژگيهاي شغل نقاط مشترك كمي دارند. اين مدلها از اصطلاحات متفاوتي براي توصيف متغيرهاي همسان و در برخي موارد از اسامي يكسان براي توصيف متغيرهاي متفاوت استفاده مي كنند. با تشخيص معني اصطلاحات مورد استفاده در دو مدل شباهتهاي آنها مشخص مي شود.
پورتر و لاولر از اصطلاح خروجيها براي معرفي پاداشهاي داخلي و خارجي شغل استفاده مي كنند. پاداشهاي داخلي ؛ پاداشهاي غيرملموسي هستند كه حس مسئوليت ؛ شايستگي و احساس ارزش را در فرد تحت تاثير قرار مي دهند. مثل تفاوتهاي مهارتي ؛ يكساني وظايف و استقلال داخلي.پاداشهاي خارجي ؛ پاداشهاي ملموسي هستند كه مستقيما به وسيله سازمان كنترل مي شوند. مثل پرداخت. اصطلاح اول در مدل ويژگيهاي شغلي ؛ ابعاد شغل است. پنج بعد شغل شناخته شده توسط هاكمن و الدهام تفاوتهاي مهارتي ؛ يكساني وظايف ؛ معناداري وظايف ؛ استقلال داخلي و بازخور هستند. همانطور كه در بالا گفته شد اين ابعاد شغلي اساسا پاداشهاي داخلي شغل هستند. به اين ترتيب شباهت بين متغير "خروجيها"ي پورتر و لاولر و ابعاد شغل هاكمن و الدهام مشخص مي شود. هر دو متغير ؛ پاداشهايي را كه فرد در نتيجه انجام شغل دريافت مي كند ؛ مشخص مي كنند. تنها تفاوت اين است كه مدل ويژگيهاي شغل پنج پاداش داخلي را مشخص مي كند اما مدل انتظار شامل پاداشهاي داخلي و خارجي است اما هيچ پاداش فردي را مشخص نمي كند. بنابراين دو اصطلاح "خروجيها" و ابعاد شغل"مي توانند به نام "پاداشها " بيان شوند.
اصطلاح "برابري درك شده" در مدل انتظار معياري براي ميزان رضايت فرد از پاداش فردي است . متغير "رضايت شغلي " در مدل پورتر و لاولر يك اصطلاح مبهم است كه كه رضايت كلي فرد از شغل را منعكس ميكند. هر چند با توجه به اينكه اين متغير تلاش را پيش بيني مي كند؛ عبارت "رضايت شغلي" شامل سطح انگيزش فرد نيز مي شود. يكسان بودن رضايت و انگيزش شديدا مورد ترديد قرار دارد . به هر حال به منظور استاندارد سازي دو مدل تغيير نام متغير "رضايت شغلي" به انگيزش منطقي به نظر مي رسد.
هاكمن و الدهام از اصطلاحي به عنوان خروجيها استفاده كرده اند. پورتر و لاولر از اين اصطلاح براي توصيف پاداش شغلي و هاكمن و الدهام براي توصيف سطوح رضايت و انگيزش استفاده كرده اند. به منظور استانداردسازي مدل با مدل انتظار؛ اصطلاح "خروجيها" مي تواند به "انگيزش تغيير نام يابد.
ماهيت دو مدل تغييري نكرده است. اصطلاحات فقط براي مشهود كردن شباهت بين آنها تغيير كرده اند. در مدل ويژگيهاي شغل هاكمن و الدهام مطرح شده است كه سطح پنج بعد شغل (كه اكنون به عنوان پنج پاداش دروني مطرحند) به سوي سه سطح حالات روانشناختي هدايت مي شود (كه اكنون به عنوان سطوح انگيزش از پاداشهاي دروني مطرحند) و در نهايت سطح رضايت شغلي و انگيزش را تعيين مي كند. بر اساس مدل انتظار پورتر و لاولر خروجيهاي عملكرد شغلي (پاداشها) در تجميع با "برابري درك شده" سطح رضايت شغل را تعيين مي كند.
وقتي شباهتهاي دو مدل مشخص شود كار تجميع آنها بسيار ساده مي شود. در واقع وقتي كه اصطلاحات اصلي مجددا تعريف شوند شباهت مدل ويژگيهاي شغل و مدل انتظار مشخص مي شود.. مدل ويژگيهاي شغل به صورت برجسته نمايش داده شده است. متغير "پاداشها" شامل پنج بعد داخلي شغل مربوط به مدل هاكمن و الدهام است. متغير "رضايت از پاداش " حالات روانشناختي فرد شاغل را در پاسخ به پاداشهاي دريافتي و متغير انگيزش سطح رضايت شغلي و انگيزش را مشخص ميكند.
وقتي چگونگي تجميع دو مدل اصلي مشخص شد ؛ تجميع دو مدل اصلاح شده نيز به همان روش آساناست. تنها لازم است كه متغير ساختار سازماني به مدل انتظار موجود اضافه شود تا كاملا با مدل ويژگيهاي شغل اصلاح شده هماهنگ شود. شكل 3 مدلتجميع و اصلاح شده براساس مطالب بخشهاي 4-1 ؛4-2 و 4-3-1 را نمايش مي دهد.
در اين مقاله به بررسي و نقد مدلهاي انگيزش ويژگيهاي شغل و انتظار و شناسايي وجوه مشترك آنها و همچنين اصلاح نقدهاي مطرح شده و در نهايت پيشنهاد يك مدل تجميعي پرداخته شد. در مدل جديد از واژه هاي شفافتري استفاده شده و كاربرد بيشتري به عنوان يك ابزار مديريتي نسبت به دو مدل اصلي دارد. پياده سازي اين مدل در شركتهاي مختلف و تحليل نتايج حاصل و اندازه گيري ميزان كاربردي بودن مدل مي تواند به عنوان زمينهاي براي مطالعات آتي باشد.
بزهكاري يك پديده بسيار پيچيده اجتماعي است كه در محيط هاي اجتماعي مختلف به شكل هاي متفاوتي ديده ميشود. تعريف بزه و رفتار بزهكارانه در هر جامعه اي توسط قوانين حقوقي و هنجارهاي اجتماعي آن جامعه مشخص ميشود. اگر چه در بيشتر جوامع، بزه به عنوان رفتاري قابل تنبيه از طرف قانون تعريف شده است، اما صرفاً در تبيين آن، مفهوم حقوقي مسئله كافي نيست. بزهكاري به معناي تعدادي متغير از اعمال ارتكابي عليه احكام قانوني كه ميتواند ماهيت هاي مختلفي داشته باشد، وجه مشترك تمام جوامع انساني است. صرف نظر از موضوع اختلاف ماهيت، اين اعمال تقريباً هميشه توسط قانون تعريف و پيش بيني ميشود. در تعريف رفتار بزهكارانه به طور كلي قرن هاست اعمالي مانند قتل، دزدي، نزاع، تخريب، كلاهبرداري، تجاوز، غارت، وحشی گری و آتش افروزی به عنوان رفتار بزهكارانه پذيرفته شده است و تقريباً همه جوامع براي آن تعريف مشخصي دارند. تنها تفاوت مشهود در ميزان و نوع تنبيهي است كه بر اساس قوانين حقوقي آن جامعه تعيين ميشود. علاوه بر رفتار هاي ذكر شده، رفتار هاي ديگري هم هستند كه بر اساس ارزش ها و تغيير در ارزش ها يا بر حسب زمان و مكان بزه تعريف ميشوند و در جُرم شناسي، مورد توجه قرار ميگيرند. مثل قوانين مربوط به رانندگي در حالت مستي كه در بعضي از جوامع به طور كلي در طول زمان، دگرگون شده تا امروز به عنوان جُرم شناخته شده است و از نظر قانوني و حقوقي مشمول مقررات كيفري ميباشد. ماهيت اين جرائم با جرائمي كه در بالا ذكر شد متفاوت است. دوركهيم (Durkhim) جامعه شناس فرانسوي بزه را چنين تعريف ميكند "هر عملي وقتي جرم محسوب ميشود كه احساسات قوي و مشخص وجدان جمعي (گروهي) را جريحه دار سازد". بر اساس اين تعريف به نظر ميرسد كه براي تعريف بزهكاري همه جوامع نميتوانند با يكديگر هم صدا باشند زيرا قضاوت جامعه در مورد ارزش هاي اجتماعي ـ فرهنگي باعث ميشود عملي جرم شناخته شود، نه خصوصيات آن عمل به همين علت تعريف حقوقي بزه و رفتار هاي بزهكارانه در اثر تغيير باورها، ارزش هاي يك جامعه ميتواند دگرگون شود دگرگوني هايي كه در اين موضوع مشاهده ميشود، طبيعتاً مطالعه بزهكاري را مشكل كرده و در عين حال گسترش ميدهد، تا حدي كه امروزه بزه شناسي، دامنه مطالعه خود را به پديده انحراف از هنجار ها نيز گسترش داده است. بدين معنا كه منحرف ضمن اينكه از نظر قانوني مجرم نيست، اما مجري و مطيع قانون هم نيست از ديدگاه روانشناختي اهميت موضوع رفتار انحرافي، بيم از رفتار بزهكارانه در آينده را مطرح ميكند. با توجه به مقدمه فوق به نظر ميرسد كه در رويكردهاي مختلف به موضوع بزهکاری به گونه اي متفاوت توجه شده است و تعريف بزه از ديدگاه حقوقي، جامعه شناسي و جرم شناسي متفاوت است.
تعريف بزه در رويكرد هاي مختلف
رويكرد حقوقي جرم
اگر بپذيريم كه بزه، تخطي از نظام هنجاري جاري در جامعه است كه از طريق قانون جزا ميتواند قابل پيگرد باشد، ميتوان بزه را هر عملي تعريف كرد كه توسط قانون موجب اِعمال كيفر از طرف مقام قضايي است. پيروان اين رويكرد هر عملي را كه بر خلاف اخلاق و عدالت اجتماعي باشد جرم مينامند و هدف از تدوين قوانين كيفري را جلوگيري از رفتار هايي ميدانند كه به نحوي به جامعه و افراد آن آسيب مي رساند و نظم اجتماعي را مختل مي كند.
رويكرد جامعه شناختي
رويكرد جامعه شناختي بزه عمدتاً بر نظريات دوركهيم استوار است. اگر چه اين نظريات عمدتاً پيچيده هستند اما تأثير آن ها در جرم شناسي، غير قابل انكار است. بر اساس اين نظريه همانطور كه قبلاً نيز توضيح داده شد "جرم پديده طبيعي است و از فرهنگ، تمدن و فضاهاي هر اجتماعي ناشي ميشود". سير تكاملي فرهنگ ها باعث ميشود مفهوم بزه، نوع و كيفيت آن نيز دگرگون شود و تجدّد گرايي نيز در اين ميان نقش مهمی پيدا کند به همين علت اين رويكرد در تعريف بزه به هنجار هاي اجتماعي توجه ميكند و عملي را جرم ميداند كه بر خلاف هنجار هاي جامعه باشد و احساسات و وجدان گروهي يا جمعي را متأثر كند.
رويكرد جرم شناسي
از ديدگاه جرم شناسي، ناسازگاري افراد و عمل ضد اجتماعي، جرم ناميده ميشود. جرم شناسان نه تنها هر عملي را كه طبق قانون براي آن مجازات قائل شده اند جرم مينامند، بلكه معتقدند كه اعمالي كه در قوانين كيفري براي آنها مجازاتي پيش بيني نشده ولي براي جامعه مضر است، نوعی جرم ميباشد و نياز به بررسی دارد. ديدگاه کلی اين رويکرد در تعريف بزه به فعل يا ترک فعل که برای جامعه خطرناک باشد اعتقاد دارد، مانند اعتياد به عنوان فعل و يا عدم رعايت مقررات رانندگي به عنوان ترك فعل.
تعريف انواع بزه هاي معمول
در اكثر جوامع اعمال زير بر اساس تعريفي كه براي آن بيان شده است به عنوان جرم شناخته ميشود و از نظر قوانين حقوقي مشمول تنبيه هستند.
قتل عمد (Homicide) : عملي كه بدون دليل قانوني سبب مرگ ديگري شود.
تجاوز (Rape): انجام اعمال جنسي و غير قانوني با زور در مورد زنان.
غارتگري(Robbery) : برداشت و يا قصد برداشت به زور و يا تهديد آميز متعلقات ديگران.
نزاع (Assault): قصد غير قانوني در آسيب رساندن و جريحه دار كردن عواطف مردم از طريق لفظي و يا فيزيكي، نوع شديد آن منجر به ضرب و جرح ميشود.
تجاوز به حريم(Burglary) : ورود غير قانوني با زور و يا بدون زور به خانه مسكوني، اداره، كارخانه، محل كار و ... به قصد استفاده و دزدي.
دزدي(Larceny theft) : برداشت ويا سعي در برداشت غير قانوني اموال ديگران بدون توسل به زور مثل جيب بري .
دزدي وسائط نقليه (Motor vehicle theft) : برداشت و يا سعي در برداشتن غير قانوني وسائل نقليه كه به ديگران تعلق دارد.
آتش افروزي (Arson) : ايجاد خسارت عمدي از طريق آتش زدن اموال شخصي ديگران و يا اموال عمومي مردم
كلاهبرداري (Fraud) : قصد عمدي در فريب دادن ديگران به منظور نفع شخصي.
وحشي گري (Vandalism) : غارتگري خصمانه، وارد كردن خسارت به عمد به اموال خصوصي و يا عمومي مثل شكستن شيشه هاي اماكن عمومي و حمله به مردم.
فحشا (Prostitution) : انجام رابطه نامشروع و غير قانوني جنسي و يا تبليغ آن.
طبق قوانين اول و دوم ترموديناميک حرارت هميشه از جسم با دماي بالاتر به جسم با دماي پايينتر انتقال مييابد و تنها با صرف کار (انرژي) ميتوان عکس اين فرآيند را اعمال نمود.
همان کاري که توسط يخچال يا پمپ حرارتي انجام ميگيرد که براساس سيکل گرمايشي بخار – تراکم طراحي و ساخته شدهاند.
در يک سيکل ترموديناميکي به مادهاي که حرارت توسط آن جابجا ميشود سيال عامل اطلاق شده و سيال عامل در سيکل سرمايشي بخار - تراکم، مبرد ناميده ميشود. با توجه به محدوده وسيع استفاده از سيستمهاي سرمايشي و مضراتي که مبردها براي محيط زيست از جمله لايه ازن ايجاد کردهاند، بحث جايگزيني مبردهاي نوين به جاي مواد مضر، مدتي است که آغاز شده و در اين مقاله به آن پرداخته ميشود و به دنبال آن تغييرات ايجاد شده روي ساير اجزاي سيستمهاي سرمايشي مورد بحث قرار خواهند گرفت.
يکي از علل تخريب لايه ازن و افزايش گرماي زمين استفاده از ترکيبات هيدروکربورها (HCFC) در مبردهاست که به دنبال کشف اين موضوع تلاشهاي زيادي براي جايگزيني مبردهايي که در سيستمهاي برودتي استفاده ميشود، صورت گرفت.
تلاش براي جايگزيني فريون (R-12) در يخچال – فريزرها از سال 1978 پس از پروتکل مونترال شروع شد.
در چهارمين گردهمايي کشورهاي امضاء کنندهي پروتکل مونترال که سال 1992 در کوپنهاک برگزار گرديد، تصويب شد که استفاده از گروه مبرد HCFC که در مولکولهاي آنها اتم کلر وجود دارد و حتي آنهايي که داراي اتم هيدروژن هستند و تا حدي تأثير کمتري بر لايه ازن دارند بايد ممنوع اعلام شوند.
تعداد زيادي از سيالات عامل تحت عنوان مبرد (که بسيار متنوعتر از سيکلهاي قدرت بخار ميباشند) در سيستمهاي سرمايشي به کار گرفته ميشوند. شکل زير به صورت شماتيک نشان دهندهي سيکل سرمايشي (بخار تراکم) به همراه دياگرام فشار – آنتالپي است:
آشنايي با ساختار و انواع مبردها:
آمونياک و دي اکسيد سولفور در گذشته جزو مهمترين مبردها شمرده ميشدند. اما امروزه مبردهاي اصلي هيدروکربنهاي هالوژني هستند که تحت تجاري فريون روانه بازار ميگردند به عنوان مثال دي کلرودي فلورمتان به عنوان فريون 12 شناخته ميشوند.
هالوژنها: عناصر فلور (F)، کلر (Cl) ، برم (Br) ، يد (I) تحت عنوان هالوژنها شناخته ميشوند.
هيدروکربنهاي ساده (HC): شامل ترکيب کربن (C) و هيدروژن (H)ميباشند.
مبردهاي تمام هالوژني: مبردهاي تمام هالوژني آنهايي هستند که هالوژنها به جاي هيدروژن ترکيب HC به صورت کامل جايگزين ميشوند.
گروه CFC: در صورتي که سيال عامل شامل فلور و کلر باشد تحت گروه CFC است.
گروه FC: اگر سيال تنها شامل فلور باشد تحت گروه FC است.
گروه HCFC: شامل سيالاتي است که در هيدروکربن، جايگزيني هيدروژن با هالوژنها به صورت کامل نبوده و ماده شامل عناصر کربن، هيدروژن، فلور و کلر است.
گروه HFC: با خروج کلر از ترکيب HCFC گروه جديدي به نام HFC داريم.
جدول زير نشان دهندهي طبقهبندي مبردها از نظر ترکيب مولکولي است.
جدول تقسيم بندي مبردها
غيرهالوژني
هالوژني
غير آلي
هيدروکربنها HC
بدون کلر
کلردار
هالوژني ناقص HFC
هالوژني کامل FC
هالوژني ناقص HCFC
هالوژني کامل CFC
ماده خالص
ماده خالص
ماده خالص
ماده خالص
ماده خالص
ماده خالص
R717
R170
R23 R125
R14 R116
Rr R123
R11 R113
R718
R290
R32 R134a
R218
R124
R12 R114
R744
R600
R143a
RC318
R142b
R13 R115
DIOXID
R600a
R152a
R13B1
R1150
R227
طبق پروتکل مونترال ابتدا مبردهاي CFC و سپس در اصلاحيه بعدي آن HCFC مردود شناخته شده و جايگزيني آنها در برنامه کار سازمان حفاظت محيط زيست قرار گرفت، دليل عمده اين تصميم مضراتي بود که ترکيبات مذکور براي محيط زيست ايجاد ميکردند. زيرا مبرد گروههاي CFC و HCFC داراي Cl و Fميباشند که با توجه به جدول شيميايي و جايگاه آنها در اين جدول نشان ميدهد که ميل ترکيبي آنها با اکسيژن زياد است از طرفي ما در لايه ازن يک ترکيب معروف (3O2+2O3) داريم که باعث ميشود جلوي انرژي عبوري خورشيد از لايه ازن و جو زمين را بگيرد ولي در صورتي که فلور و کلر در فضا رها شوند با اين ترکيب واکنش شيميايي ميدهند و باعث ميشوند که اين ترکيب از بين برود و علاوه براينکه لايه ازن از بين ميرود باعث ميشود که مقدار گرماي عبوري از آن نيز زياد شود و در نتيجه دماي کره زمين بالا برود.
گزارش گروه بينالمللي متخصصان در باره تغييرات آب و هوا (IPCC) در دسامبر سال 1995 گوياي اين است که انتظار ميرود تا پايان قرن 21 دماي زمين تا °C20 تغيير پيدا کند. همين گزارش حاکي است که در بررسيهاي انجام شده تا سال 1990 پخش گازهاي مختلف به اتمسفر چنين نشان ميدهد: دي اکسيد کربن (65/80%) ، متان (78/14%) ،اکسيد ازت (74%) و گازهاي ديگر از قبيل HFC و تتراکلريد کربن و هگزا فلوريد گوگرد (83/0%) است.
پس ميتوان دريافت که اثر مستقيم گازهاي گلخانهاي در گرم شدن هواي زمين، حتي اگر گازهاي CFCو HCFC را به فهرست آنها اضافه کنيم، آنچنان زياد نخواهد بود بلکه آنچه مهم است اثر برآيند اين گازها است که براساس ضريب عمومي افزايش گرماي هم ارز آنها (TEW1) تعيين ميشود اين ضريب دو مؤلفه دارد: TWE1=GWP.M+ab
مؤلفه اول که در آن پتانسيل افزايش گرماي زمين (GWP) در مقدار جرم توزيع گاز (M) است.
مؤلفه دوم حاصل ضرب مقدار انرژي الکتريکي (b) که در تمام مدت عملکرد ماشين مبرد مصرف ميشود، در ضريب (a) مقدار پخش CO2 به اتمسفر زمين است.
به هنگام توليد اين مقدار انرژي در ايستگاههاي آبي توليد برق، موتورهاي بادي و دستگاههاي انرژي هستهاي که CO2 در اتمسفر زمين پخش نميکنند (0=a) است اما براي توليد يک کيلو وات ساعت انرژي الکتريکي در نيروگاههاي حرارتي توليد برق بنا به اطلاعات مرکز پمپهاي حرارتي آژانس بينالمللي انرژي در سال 1992، در اروپا به طور متوسط 52/0 کيلوگرم و در آمريکاي شمالي 67/0 کيلوگرم CO2 به اتمسفر وارد ميشود.
در جدول زير مبردهايي که براي جايگزيني R22 و R502پيشنهاد شده است به همراه پتانسيل گرمازايي (GWP) ارائه شده است:
GWP
درجه حرارت تغيير (°C)
مبردهاي ساده بدون خطر براي ازن
400
2/26-
R134a
860
5/48-
R125
1000
3/47-
R143a
220
7/51-
R32
12000
2/82-
R23
3
1/42-
(پروپان) R290
-
7/32-
RC270
3
8/23-
(ايزو بوتان) R600a
49
1/24-
R152a
900
3/17-
R227a
-
16-
R227ea
150
25
R227ca
150
7/0-
R236ea
-
5/6
R717
در نهايت نياز به جايگزيني مبردهاي CFC و HCFC اجتناب ناپذير است ولي اين کار با محدوديتهايي روبرو است و آن اينکه به تکنولوژي امروز ما در ارتباط با اجزاي سيستم و سيال عامل بستگي داشته باشد. که خود متکي بر مبردهاي HFC است.
در گزينش ترکيبات جديد به عنوان سيال عامل تبريد موارد زير حائز اهميت است:
1.از پروتکل مونترال تعبيت کنند.
2.براي سيستمهايي که انتخاب ميشوند مناسب باشند.
3.از نظر اقتصادي و تجاري قابل دسترسي و مقرون به صرفه باشند.
4.غير قابل اشتعال و غير سمي باشند.
5.بتوان به عنوان جايگزين در سيستمهاي فعلي از آنها استفاده نمود.
جداي از خواس ترموفيزيکي، مقدار معادل کل اثر گرمايشي (TFW1) ، خيزش دما (TG) مهمترين پارامتر در تعيين مبردهاي آينده خواهند بود.
به دليل محدوديت زماني ناشي از قوانين که بواسطه پروتکل و مونترآل وضع شده است. به جاي کشف مواد جديد، بهتر آن است به ترکيباتي بينديشيم که قبلاً توليد شدهاند.
طبق جدول زماني جايگزيني مبردها قرار شد R12 و R502 از چرخ خارج شوند به اين دليل مبردهايي به بازار عرضه گشت که ترکيبات براساس R22 بودند.
تمامي مبردهاي مبتني بر HCFC جهت استفاده موقت بوده و بايد مبردهاي جديد از گروههاي FC , HC, HFCيا معدني انتخاب ميشدند.
مبردهاي FC: همچون R218 مواد مصنوعي بي نهايت پايداري هستند که بسيار آهسته در طبيعت تجزيه ميشوند و اين موضوع محدوديتهايي را در استفاده از آنها بوجود ميآورد.
مبردهاي HC: با نقطه جوش پايين، هيدروکربنهاي سادهاي همچون R290 , R170 و غيره بوده که در برخي فرآيندهاي سرمايشي در صنايع پتروشيمي، تا سالها قابل استفاده ميباشند. بزرگترين نقطه ضعف آنها قابليت اشتعالشان است.
مبردهاي HFC: نشان ميدهد که تنها ماده خالصي که ميتواند جايگزين مادهاي قديمي گردد R134a بوده که مناسب جايگزيني با R12 است و از نظر خواص ترموديناميکي تقريباً مشابهاند.
براي جايگزيني مبردهاي جديد نياز به طراحي سيستمهاي جديد يا تغيير در سيستم قبلي ميباشد از جمله تغيير در روانسازها و فيلتر درايرها که در اينجا به شرح مختصر وظايف و تغييرات آنها ميپردازيم:
روانسازها: اکثر کمپرسورها نياز به روانساز دارند تا از اجزاي متحرک داخل آنها در برابر سايش و خرابي جلوگيري کند. سازندگان کمپرسور معمولاً خودشان نوع روغن و ويسکوزيته قابل قبول در شرايط کارکرد کمپرسور را ارائه ميکنند.
شرايط روغن پيشنهادي براساس موارد زير است:
1.روانسازي
2.حلاليت روغن / مبرد
3.قابليت اختلاط فيزيکي (نه شيميايي)
4.قابليت انطباق با مواد بکار رفته در سيستم
5.پايداري حرارتي و تطبيق با ساير روانسازها
قابليت اختلاط فيزيکي به خاصيتي اطلاق ميشود که دو مايع مثل آب و الکل به خوبي با هم مخلوط شده و يک فاز مايع را تشکيل دهند، بدون اينکه واکنش شيميايي بر هم داشته باشند. بدين ترتيب براي مبردهاي جديد نياز به روانسازهاي جديد احساس ميشود که در حالت ايدهآل، مبرد و روانساز متناظر آن قابليت اختلاط فيزيکي مؤثر و حلاليت متقابل داشته باشند تا روانساز با مبرد هم جريان شدن و به کمپرسور باز گردد.
در صورتي که قابليت اختلاط دو سيال کم باشد بايد حلاليت متقابل آنها به گونهاي باشد که ويسکوزيته روانساز را کاهش داده تا بتواند در دماي تبخير از اواپراتور گذشته و به کمپرسور باز گردد. عموماً مبرد R22 با روغن معدني در تمامي دماها تعريف شده است و براي تهويه مطبوع قابل استفاده است در صورتي که مبردهايي چون R134a , R404A, R407C با روغن پولي يول استر تجويز ميشوند.
فيلتر دراير: فيلتر درايرها لوازم ضروري هستند جهت جداسازي ذرات مضر از سيستمهاي سرمايشي. فيلتر درايرها وسيله راهبردي جهت تداوم و عملکرد مناسب سيستم است. ذرات مضر که توسط فيلتر جدا ميشوند شامل رطوبت، هيدروکربنهاي با وزن مولکولي بالا، مواد حاصل از تجزيه روغن، مواد غيرقابل حل مانند ذرات فلزي و اکسيد مس ميباشند.
در سيستمهاي سرمايشي از مبردهاي HFCاستفاده ميکنند، نخستين وظيفهي فيلتر دراير جذب رطوبت بلافاصله پس از راهاندازي است. اگر رطوبت در صافي مولکولي جذب شود خطر تشکيل اسيد و هيدروليز شدن روغن استر و اثرات جانبي آن همچون خوردگي و آسيب به کويل موتور به طرز چشمگيري کاهش مييابد.
علاوه بر قدرت جذب اسيد و رطوبت، فيلتر درايرها بايد قابليتهاي زير را داشته باشند:
1.سرعت واکنش جذب رطوبت بالا
2.قابليت فيلتراسيون مناسب ذرات مضر
3.قابليت تطبيق با مبردهاي HFC و افزودنيهاي روغن و عدم تجزيه يا ترکيب شيميايي با آنها.
بنابر اين در بحث جايگزيني مبردهاي جديد فيلتر درايرها نيز نياز به بازبيني و احتمالاً جايگزيني خواهند داشت.
بررسي و مقايسه اجمالي چند مبرد جديد:
R134: ماده خالصي است که اغلب جايگزين R12 بوده و در صنايع مربوط به خودروسازي تجهيزات کوچک، چيلرهاي صنعتي و تجاري و سوپر مارکتها با تبريد در دماي متوسط بکار ميرود. اين ماده با فرمول شيميايي CHF2FCF3 در مجاورت دماي بالا مثلاً هيترهاي برقي تجزيه شده و گاز کشندهاي چون فلوريد هيدروژن توليد ميکند و به همين دليل براي مصارف تهويه مطبوع چندان مناسب به نظر نميرسد.
R134a: با رنگ آبي روشن داراي 0=ODP(پتانسيل تخريب ازن) و 1300=GWPميباشد. نمودار فشار -–دماي آن در قياس با R22 , R12 مطابق شکل زير است.
R410A: ماده ترکيبي است مشتمل بر 50 درصد HFC125 و 50 درصد HFC32 که جهت فشارها و ظرفيتهاي بالا (نسبت به R22) مناسب است و در صورت جايگزيني در سيستم R22، سيستم نيازمند طراحي مجدد است. به دليل کارکرد اين گاز در فشار بالاتر کمپرسوري که براي R22طراحي ميشود مناسب کار با R410A در همان شرايط نيست. اين گاز براي کمپرسورهاي سانتريفيوژ، اواپراتور شناور و سيستمهاي تبريد پمپي مناسب است. هر چند R410A ظرفيتي حدود 50 درصد بالاتر از R22 دارد فشار تقطير آن نيز تقريباً 50 درصد بالاتر است و به همين دليل اجزاي سيکل تبريد بايد براي چنين فشاري طراحي مجدد شوند.
R410A : با رنگ صورتي داراي 0=ODP و GWP=1890 بوده.
R404A: ماده ترکيبي مشتمل بر 44 درصد 125 HFC، 52 درصد HFC143a و 4 درصد HFC134a که جايگزين R22 , R502 در دماهاي پايين و متوسط، يعني دماي تبخير پائينتر از صفر درجهي فارنهايت ميباشد و در اين محدوده ظرفيت آن از R22 بيشتر است، به همين دليل در صنايع بستنيسازي، غذاي منجمد، حمل و نقل غذا و در موارد صنعتي به کار ميرود. در دماي تبخير بالاتر از راندمان R404A نسبت به R22 کاهش مييابد. به همين دليل بهتر است در اين دامنه جايگزين نشود. اين گاز با رنگ نارنجي داراي 0=ODP و 3750=GWP بوده و نمودار فشار – دماي آن در مقايسه R502 مطابق شکل زير ميباشد.
R407C : ماده ترکيبي است مشتمل بر 23 درصد HFC32، 25 درصد HFC125 و 52 درصد HFC134a که براي کارکرد در شرايط دماي تبخير بين 20 تا 50 درجه فارنهايت مناسب بوده و در يک سيکل با دماي تقطير، تبخير، فرو سرمايش 18 و فراگرمايش 19 معين، ظرفيت تبريد آن مطابق R22 است. در جايگزيني اين گاز به جاي R22 نياز به طراحي مجدد سيستم نبوده و فقط روغن کمپرسور، فيلتر دراير و احتمالاً سايز شير انبساط تغيير ميکند. اين گاز براي استفاده در اواپراتور شناور و کمپرسورهاي سانتريفوژ و براي دماي تبخير بين 20 تا 50 درجه فارنهايت توصيه نميگردد. رنگ اين گاز قهوهاي ملايم است.
شرايط: دماي تقطير در اواپراتور °F 45
دماي تقطير در کندانسور °F10
فروسرمايش °F 50
فراگرمايش °F 15
فشار تخليه R407C نسبت به 15PSI , R22 تا 25PSI بيشتر است. ظرفيت سرمايشي آن از 2 درصد کمتر تا 2 درصد بيشتر ميباشد. دماي تخليهي آن 10 تا 15 درجه فارنهايت کمتر بوده و راندمان انرژي آن بستگي به طراحي تجهيزات دارد، ولي بسيار شبيه R22 است. از آنجا که R407C ترکيبي است، در حالت گاز شرايط متغيري داشته و بدين لحاظ پيشنهاد ميگردد در فاز مايع شارژ گردد. نمودار فشار – دماي آن نسبت به R22 مطابق شکل زير است.
آمونياک: به عنوان جايگزين R22 و R502 از مبردهاي طبيعي (خالص) در درجه اول آمونياک معرفي شده است، توليد آمونياک در دنيا حدود 120 ميليون تن است که فقط حدود 5 درصد آن در صنايع برودتي مورد استفاده قرار ميگيرد، اما آنچه جلب توجه ميکند قيمت پايين، بازدهي بالاي سيکل و ضريب انتقال حرارتي و دماي بالاي بحراني اين ماده است. ضمن اينکه بي تأثير بودن نسبت به نفوذ آب به سيستم و تشخيص سريع محل نشست در سيستم و حل نشدن روغن در آمونياک از مزاياي ديگر اين ماده است. به خصوص که اثر مخرب بر ازن ندارد واثر گرمازايي نيز ندارد.
نکات منفي در مورد آمونياک بوي تند، سمي بودن و قابليت اشتعال و انفجار و سبکتر از هوا بودن است. آمونياک بي ترديد بهترين مبرد در سيستمهاي تبريد صنعتي با قدرت بيش از 20 کيلووات است.
دي اکسيد کربن: يکي ديگر از مبردهاي طبيعي دي اکسيد کربن است که در اتمسفر و بيوسفر نيز يافت ميشود. قيمت پائين و سادگي سيستم و کارکرد با روغن معدني و بي خطر بودن براي طبيعت از مزاياي اين ماده است. دي اکسيد کربن داراي فشار بحراني بالا و دماي پائين بحراني (°C 31) و دماي نقطه سه گانه نسبتاً بالا (°C56-) است.
ضرورت کشف مبرد به عنوان جانشين R12 زماني به اوج خود رسيد که آمريکا مبرد R134 را که داراي پتانسيل گرمازايي است به کشورهاي مختلف تحميل کرد.
اين مبرد ضمن گران بودن نياز به روغن گران قيمت و تغييرات در دستگاهها و تکنولوژي ساخت کمپرسور دارد که توأم با صرف هزينه زيادي است.
بالاخره با وجود ارائه مبردهاي مختلف متخصصان دانشگاه انرژي مسکو مخلوط CM1 را ارائه کردند.
CM1: اين مبرد از سه ماه R128 , R134 و بوتان نرمال R600 با غلظتهاي مولي 71/0 و 2/0 و 9/0 تشكيل شده است که به طور کامل تمام خواستههاي مبرد ايدهآل را جوابگو است. اين مخلوط نسبت به مخلوطهاي ارائه شده به وسيلهي کشورهاي غربي حداقل در موارد زير برتري دارد.
1- CM1 بي تأثير بر لايه ازن (جو) است در حالي که مخلوطهاي ارائه شده کشورهاي غربي داراي عنصر مخرب ازن هستند.
2- CM2 با روغن معدني کار ميکند، بنابر اين هيچ گونه تغييري در مواد عايق و آببندي و قطعات کمپرسور سيستم پديد نميآورد، اما ترکيبات ارائه شده قبلي نياز به روغن ترکيبي (پلياستر، اکليل بنزون) دارند که باعث سختي توليد و گراني ميشوند. عناصر مختلف CM1 با ديد علمي انتخاب شدهاند به طوري که R134 عنصر بازي براي فشار تبخير و تقطير است و برتري آن نسبت به R134a در پايين بودن فشار است که در سيستمهاي برودتي کوچک اهميت زيادي دارند.
عنصر دوم (R218) براي تأمين خواص ترموديناميکي و در عين حال مزيت غيرقابل اشتعال و انفجار بودن مخلوط است . عنصر سوم (R600) هيدروکربور براي حلاليت و جريان روغن معدني در سيستم سرد کننده انتخاب شده است و درصد آن در مخلوط از شرايط تأمين غيرقابل اشتعال و انفجار بودن در نظر گرفته شده است. تبخير و تقطير مخلوط CM1ميتواند در دماي متغير انجام گيرد و اين چنين مبردي ميتواند باعث کاهش انرژي مصرفي شود.
نتايج مقايسه آزمايش يخچال فريزر با R12 و CM1 نشان داده است که با استفاده از CM1 حتي مصرف انرژي روزانه بين 9 تا 10 درصد نسبت به R12 کاهش مييابد. مقايسه ترموديناميکي CM1 به عنوان مبرد در يخچالهاي خانگي در جدول زير ارائه شده است:
مبرد
خواص
مواد ساده
ترکيب پيشنهادي روسيه
ترکيب پيشنهادي آمريکا
R12
R134a
CM1
R22/R142B
(MP39)R401A
(MP66)R401B
فشار تبخير
34/1
8/1
39/1
13/1
1/1
4/1
فشار تقطير
58/9
18/10
42/12
17/11
5/11
13/12
نسبت فشارها
15/7
63/9
9/8
9/9
45/10
66/8
بازدهي حجمي
872
779
887
872
882
951
کار مصرفي
289
295
322
292
321
340
بازدهي برودتي به درصد نسبت به R12
100
90
91
89
92
93
نتيجهگيري:
با توجه به مسايل پيرامون از بين رفتن لايه ازن و اثرات گلخانهاي صنايع پتروشيمي و تهويه مطبوع طي سالهاي اخير تغييرات اساسي يافته و پارامترهاي متعددي تعريف کردهاند.
منابع:
1.Kilinin, l. “The method for solving the problem of the non-CFC refrigeration in home refrigerators”, J. of Rogations Industry, No. 1, 199,Moscow.
2.Melminko, V., “Monteral protocol and green house effect”, J. of Refrigeration's Industry , : No. 5, 1995,Moscow.
3.Saparnov, V., “Refrigeration's Industry and non-CFC refrigerant” , J. of Refrigeration's Industry, : No. 4,1996,Moscow.
4.Kalnin, I., “Toward boning refrigerant forMoscow industries, “Astaralhan,Russia.
5.Motkov, W., “Refrigerate and Environmental protection”, J. of Refrigeration's Industry , Moscow Edition, No. 5 1997.
6.Toaltenov, V., “Hydro carbons and their place in refrigeration's industry” , J. of Refrigeration's Industry, Moscow Edition, No. 5 , 1994.
7.Zhelany, V., Economic problem of associated with refrigeration's selection”, Energy Conference, 1996,Moscow.
8.Novelli,I., CFCs Substitutes, new thetas for ozone layer and global warning” , “The Greenpeace Campaign” CFC, The Day after/proceeding of Meeting of IIR commissioned, B1 , B2 , E1 and E2- Padova, 21-23 Sept., 1994.
9.“World’s nations gather inGeneva to discuss global warning” , Bull. Intern.Institute ofRefrigeration., s NO. 6/Vol. 76-1996
بهبیان کلی، یک فضیلت، یک خصلت شخصیتی قابل تحسین یا مطلوب است. بنابراین میتوان گفت اخلاق فضیلت شکلی از تأمل و تفکر است که برای این قبیل خصایل شخصیتی مرتبه و موقعیتی اساسی قایل است. اخلاق فضیلت منحیثهو، اغلب در مقابل آن رویکردها به فلسفه قرار دارد که بر قواعد، تکالیف یا یک الزام کلی نیکوکاری تأکید میورزند، هرچند که رابطة واقعی میان این برداشتهای گوناگون خود یک موضوع قابل بحث است.
فلسفة اخلاق - اگر آن را یک رشته نظام یافته لحاظ کنیم - با تأمل درباره ماهیت فضایل و جایگاه آنها در تصوری شامل و فراگیر از کمال بشری آغاز میشود. تأمل اخلاقی، تحت تأثیر مکتب رواقی2 و سپس آیین مسیحیت،3 ماهیت تکلیف و قانون اخلاقی را نیز بطور روزافزون مورد بحث قرار داده است ولی تصور فضیلت و مفاهیم وابسته، همچنان تا اواخر قرون وسطی بر تأمل درباره حیات اخلاقی مسلط بودهاند. اما با ظهور مدرنیته،4 مفهوم فضیلت بهتدریج جایگاه اساسی خود را در تأمل اخلاقی از کف داد و مفاهیم قانون، تکلیف و الزام به جای آن نشستند. فلاسفة اخلاق موضوع فضیلت را تا دهه 1950 غالباً مغفول نهاده بودند. هرچند نمیتوان گفت که تأمل درباره فضایل محوریت اولیه خود را باز یافته است، ولی بهیقین یکی از موضوعات مسلط و مورد علاقه فلاسفه اخلاق معاصر، مخصوصاً محققان جوانتر ا ست.
تاریخ موضوع
مفهوم فضیلت (آرته) نقشی اساسی در نوشتههای «هومر» ایفا میکند، در این نوشتهها فضیلت حاکی از کمال یا جوانمردی است، نه حاکی از چیزی که ما معمولاً فضیلت اخلاقی، چنانکه باید، تلقی میکنیم. در دوره حماسی5 [تاریخ یونان]، «فضیلت» میتوانسته است ناظر به هر کیفیتی باشد که فرد را بر اجرای نقش خویش در جامعه بهروشی قابل ستایش، توانا میسازد. مثلاً، شجاعت و توان رزمی فضایل مشخصه جنگ آوران اشرافی و وفاداری و حیأ فضایل مشخصه زنان هستند.
در جامعه آتنی قرن پنجم پیش از میلاد فضایل متناسب با یک جامعه جنگ افروزتر بهتدریج در بافت حیات شهری جای خود را به فضایل دیگر داده یا دگرگون شد. این تغییرات اجتماعی، بهنوبه خود، به تلاشهایی برای ارائة تبیینی نظامیافته از فضیلت مؤدی شد. سقراط، اولین نمونه فیلسوف اخلاق تلقی شده، لیکن همانطور که محققان اخیر یادآور شدهاند، فلاسفه دیگر و نیز تراژدینویسان آتنی بنیادهایی برای تأمل و تفکر نظام یافته درباره فضایل تأسیس کردهاند (131-45Nussbaum, 2,68,pp.48-32, Mac Intyre 4891, pp.)
افلاطون، معروفترین شاگرد سقراط اولین تحقیق فلسفی مبسوط را دربارة فضایل که تا آن موقع بحثی درباره آنها نشده بود، ارائه کرده است. در سراسر نوشتههای افلاطون شاهد تلاشهایِ ذهنی درخشان و دقیق برای کنار آمدن با ناسازگاریها و شکافهایی هستیم که در سنت پذیرفته او در خصوص فضایل وجود دارند. بطور خلاصه، او استدلال کرده است که فضیلت، اگر بهدرستی فهمیده شود، اساساً معرفت یا بصیرتی نسبت به چیزی است که حقیقتاً خیر است. فردی که دارای این معرفت است قادر است مؤلفههای مختلف نفس خویش را در نسبت صحیحی با یکدیگر قرار داده و مطابق با بصیرتش نسبت به خیر عمل کند. از آنجا که فضایل صور معرفتاند، در حقیقت همه آنها ذاتاً یکی هستند. لذا افلاطون به آموزة وحدت فضایل که بسیار مورد بحث قرار گرفته، قایل بوده است. بهعلاوه افلاطون معتقد بوده است که فضیلت قابل تعلیم است، همة اعمال آدمی از نوعی جهل ناشی میشوند و فقط شخص با فضیلت حقیقتاً سعادتمند است (85-234(Mussbaum, 6891, pp..
ارسطو، شاگرد افلاطون، نیز بهنوبه خود، تبیینی بدیل از فضایل ارائه کرده و کوشیده است با ناسازگاریهای سنت حماسی کنار بیاید. ارسطو تبیین خویش از فضایل را بر تبیینی مسبوق به مابعدالطبیعه، درباره خیر بشری مبتنی کرده است که بر طبق آن آرمانهای رایج حیات فضیلتمندانه را منظم ساخته و معیارهایی برای متمایز ساختن فضایل حقیقی از همانندهای آنها ارائه کرده است (235-372Macintyre, 4991, pp.46-641, Nussbam, 6891, pp.) تبیین هنجاری او از فضایل مشتمل بر ادعایی است که بسیار غلط فهمیده شده است و آن این است که رفتار فضیلتمندانه نشان دهندة یک حد وسط6 است که ناظر بهنوعی توازن مقتضی میان دواعی رقیب است و بواسطه حکمت عملی7 تعیین یافته است (129-64.(Stocher, 0991, pp, او همچنین، در مقابل افلاطون، استدلال کرده است که ممکن است به خیر علم داشته و در عین حال خلاف آن علم عمل کنیم، و بدین سان بحثی مبسوط درباره مسئله ضعف اراده8 به راه انداخته است.
به تبع این، همه مکاتب فلسفی عمده و بسیاری از سنتهای دینی عوالم یونانیمآبی و رومی در سنت جاری تأمل درباره فضایل شرکت جستهاند. متنفذترین نویسندگان این دوره، حداقل در غرب قرون وسطی، عبارتند از سنکا رواقی و سیرون التقاطی (که نوشتههای اخلاقی اش بسیار متأثر از رواقیان است) و متکلمان مسیحی گریگوری کبیر و آگوستین. تأمل و تفکر قرون وسطی درباره فضایل در همان راستا ادامه یافت و آرمانهای مشخصاً مسیحی فضایل دینی (ایمان، امید و نوعدوستی) را در سنتی که بر فضایل اصلی دوراندیشی، عدالت، اعتدال و بردباری متمرکز شده بود، جای داد. معروفترین بحث قرون وسطایی درباره فضیلت بحث توماسآکویناس است که میان عناصر ارسطویی و نوافلاطونی جمع کرده است، عناصر نوافلاطونی از طریق آگوستین، دیونوسیوس - مزعوم9 و شماری از دیگر نویسندگان مسیحی متقدم به او رسیده است. اما خطاست که فرض کنیم تأمل درباره فضایل، در این دوره، به الهیات مسیحی محدود بوده است. اگر بخواهیم فقط یک نمونه خلاف این را ذکر کنیم، فیلسوف و خاخام یهودی، موسیبن میمون، نیز نظریهای درباره فضیلت بسط داده که به سبکی مشخص و اصیل میان عناصر فلسفی و یهودی سنتی جمع کرده است.
طی دوران جدید، تا اواخر قرن نوزدهم فلاسفه اخلاق همچنان توجه زیادی را مصروف فضایل میکردند. اما پس از این مقطع اخلاق کانتی10 و اصالت فایده11 بر فلسفه اخلاق حاکم شدند و علاقه و اهتمام به فضایل بهعنوان یک موضوع مستقل برای تأمل و تدبر رو به ضعف نهاد، خواه بهدلیل اینکه مفاهیم روشنگری از فرد، تصور فضیلت را غیرقابل فهم ساخت (4863-61, pp. و 1(Macintyre و خواه بدلیل اینکه سنتهای فضایل نتوانستند پیچیدگی گفتار اخلاقی جدید را همراهی کنند. (1990(Schneewind, .
فراموششدگی فضیلت در میان فلاسفه اخلاق، پس از ظهور مقاله معروف الیزابت آنسکمب12 تحت عنوان «فلسفه اخلاق جدید» (58و2(2891 L تغییر کرد. آنسکمب در آن مقاله استدلال میکند که مفاهیم اصلی فلسفه اخلاق زمانة او، یعنی تکلیف و قانون اخلاقی، دیگر قابل قبول نیست. تصور قانون اخلاقی هیچ معنایی ندارد مگر اینکه ما به یک قانونگذار الهی معتقد باشیم، که بسیاری از ما چنین اعتقادی نداریم و تصور کانتی از عقل که خود قانونگذارِ خود است، حقیقتاً تصوری ناسازوار است. او، با توجه به این موقعیت، استدلال کرده است که ما باید به تبیین ارسطویی از فضایل باز گردیم تا نقطه عزیمتی برای یک فلسفه اخلاق بدیل که ریشه در علمالنفس فلسفی13 احیأ شده دارد، تمهید کنیم. بهتبع آن، السدیرمکاینتایر14 در کتاب پایان فضیلت استدلال کرده است که اخلاق معاصر چیزی بیش از پس ماندههایی جسته و گریخته از سنتهای متقدمتر نیست، و به همین دلیل نمیتواند گفتار اخلاقی را در سطحعمومی یا فلسفی زنده نگهدارد.(87-15 MacIntyre, 4891, pp.) بر طبق دیدگاه وی، تلائم در گفتار اخلاقی فقط در بافت سنتهای جزئی، که بواسطه فضایلی که توصیه و رذایلی که نفی میکنند، فحوای اخلاقی انضمامی به آنها بخشیده شده است، قابل حصول است (204-43(pp. .
تأثیر متعاقب این نویسندگان حاکی از آن است که آنها نوعی نارضایی مشترک نسبت به سمت و سویی که فلسفه اخلاق از آغاز قرن نوزدهم اتخاذ کرده، دارند. بهعلاوه آنها بر علاقه و اهتمامی احیأ شده نسبت به نویسندگان کلاسیک بهعنوان منابعی برای تفکر اخلاقی معاصر اعتماد کرده و به پرورش و تقویت آن علاقه کمک کردهاند. مخصوصاً باز هم ارسطو را به عنوان منبعی برای تفکر اخلاقی مناسب تشخیص دادهاند. این تشخیص هم بر تمایل به بررسی نظریه وی درباره فضایل بر طبق خود آن نظریه، مترتب بوده است و هم به انگیزش تحقیقات فلسفی بیشتر درباره فضایل کمک کرده است.
پیشرفتهای معاصر
از زمان تحقیقات آنسکمب و مکاینتایر، تحقیقات قابل ملاحظهای درباره فضایل و موضوعات وابسته، از جمله مفاد اخلاقی شخصیت، ماهیت حکم، مفاد اخلاقی عواطف، اهمیت التزامها، روابط و نقشهایجزیی برای حیاتاخلاقی صورت گرفته است. بیشتر نویسندگانی که در این مباحثات شرکت داشتهاند، تحقیقات خویش را - حداقل تا حدی - واکنشهایی در مقابل خطاها و تحریفات پدید آمده توسط مکاتب مسلط فلسفه اخلاق میدانستهاند. بههمین دلیل بحث معاصر را میتوان بروفق چیزی که طرفهای مختلف علیه آن واکنش نشان دادهاند، سازماندهی کرد. این امر ممکن است بیش از اندازه سلبی بهنظر برسد، ولی حداقل دارای این مزیت است که چیزی را که نویسندگان مختلف مفاد و مضمون اخلاق فضیلت میدانند، به ما میشناساند. در عین حال، هر طبقهبندی از این قبیل، فقط میتواند راهنمایی تقریبی به چیزی که مجموعهای از مباحثات کاملاً پیچیده است، باشد و بیشتر فیلسوفان عمدة شرکتکننده در این بحث، را میتوان به بیش از یک نحوه طبقهبندی کرد.
یک منظر در این بحث بواسطه این دیدگاه شکل گرفته است که چیزی از بنیاد ناصواب در تصوری از اخلاق که بر جوامع صنعتی امروز حاکم است، وجود دارد. آنسکمب و مک اینتایر هردو به این دیدگاه معتقدند. بطور اخص، آنها بر این اتفاق دارند که ما شبکه سنتی رویهها15 و باورهایی را که فقط در ظرف آن، گفتار اخلاقی متقن ممکن خواهد بود، از دست دادهایم. بنابراین میتوان گفت مفاد مقصود اخلاق فضیلت برای این نویسندگان و اتباع آنها، احیأ یا ساختن شبکهای برای تحلیل هنجاری است که در ظرف آن گفتار اخلاقی متقن عقلانی یکبار دیگر ممکن باشد.
گروه دیگر از فلاسفه هرچند از بسیاری جهات شبیه گروه اول هستند در تلقی خود از مسأله اصلی بحث، با آنها اختلاف نظر دارند. در نظر این نویسندگان مشکل این نیست که مفهوم کلی اخلاق تلائم خود را از دست داده است، بلکه بیشتر این است که رشته دانشگاهی فلسفه اخلاق سمت و سویی غلط پیدا کرده است. متنفذترین طرفداران اینمنظر عبارتند از برنارد ویلیامز16 (1985) و مارتا نوسبام17 (1986)، ولی شماری از دیگر فیلسوفان مهم اخلاقی نیز میتوانند در این فهرست ذکر شوند. این نویسندگان همگی اتفاق نظر دارند که طرح دوران جدید برای دستیابی به نظریهای درباره اخلاق به راهی ناصواب هدایت شده است و باید به نفع تمسکی به برداشت هایی از فضیلت و مفاهیم وابسته، از آن صرف نظر شود. بدین سان، آنها، شاید بهنحو تأسف آوری، به عنوان مخالفان نظریهپردازی اخلاقی18 معرفی شدهاند.
توجه به این نکته مهم است که ویلیامز، نوسبام و بیشتر فلاسفه دیگری که در دیدگاههایشان مشترک هستند، امکان تحقیق فلسفی ثمربخش درباره اخلاق را منتفی نمیدانند. حداقل، ویلیامز امکان بسط و توسعه تبیینی سازنده از حکم اخلاقی را نفی نکرده است (17.(William, 5891, p. در این بافت، «نظریه» معنایی خاصتر یافته است. یعنی این نویسندگان نظریه اخلاقی را تبیینی نظامیافته از حکم اخلاقی که همه این قبیل احکام را در نوعی اصل اخلاقی بنیادین (فیالمثل الزام، یا به حداکثر رسانیدن بهروزی) جای میدهد و رویهای برای حل تمامی مسایل اخلاقی بر آن مبنا ارائه میکند، دانستهاند. نوعاً، مخالفان نظریهپردازی اخلاقی وجود یک اصل اخلاقی بنیادین یا امکان یک روش تصمیمگیری برای احکام اخلاقی یا (معمولاً) هر دو را انکار میکنند.
بر این اساس مفاد اخلاق فضیلت بهروایت این نویسندگان را میتوان بر وفق چیزی که اثبات میکنند، در مقابل چیزی که رهیافت غلط نظریه پردازان اخلاقی تلقی میکنند، فهم کرد. هرچند بسیاری از این نویسندگان که عنوان مخالف نظریهپردازی اخلاقی را تداعی میکنند، توافق دارند که هر دو فرض بنیادین نظریه اخلاقی اشتباه است، میتوان تفاوتهایی را در تکیه کلام آنها، هم به حسب چیزی که علاقمند به انکار آن هستند و هم به حسب چیزی که سعی بر اثبات آن دارند، تشخیص داد. مثلاً، برای برخی، اخلاقفضیلت از آن جهت جذابیت دارد که بیانگر این واقعیت است که احکام هنجاری ما بهنحوی تحویلناپذیر متکثر19اند. برخی دیگر بیشتر علاقمند به آنند که از اخلاقفضیلت در جهت تمهید جایگزینی برای رویهها تصمیمگیری نظریه اخلاقی جدید، بهرهبرداری کنند. معمولاً این جایگزین بر حسب تبیینی از حکم که ارسطو مورد استفاده قرار میدهد، بسط یافته است، گو اینکه همچنین تبیینهای مهمی از حکم ارائه شده است که نظرات لودویگ ویتگنشتاین و دیوید هیوم را مورد استفاده قرار میدهند.
گروه سوم از فیلسوفانی که در اخلاقفضیلت سهم داشتهاند، مفهوم کلی ما از اخلاق یا از نظریه اخلاقی را، آنگونه که معمولاً عملی شده است، بطور تام و تمام نفی نمیکنند. ولی مدعیاند که فلاسفه اخیر برخی جوانب مهم حیات اخلاقی را مغفول نهادهاند و اخلاقفضیلت روشی برای پرداختن به این مباحث ارائه میکند. بهعلاوه، شمار روزافزونی از فلاسفه، به اخلاقفضیلت همچون شبکهای برای کشف آرمانها و مباحث اخلاقی مخصوص روی آوردهاند، بالاخره، برخی از مطالعاتی که در اینباره انجام شده است، کوشیدهاند تا اخلاق فضیلت را همچون مبنایی برای نقادی اجتماعی مورد بهرهبرداری قرار دهند. مکاینتایر دفاع خویش از فضایل را به نقادی لیبرالیسم پیوند زده است (244-55MacIntyr, 4891, pp.)، و لذا این دیدگاه معمول را که اخلاقفضیلت قرابتی طبیعی با یک بینش سیاسی محافظهکارانه یا جامعهگرایانه20 دارد، تقویت کرده است. و اما برخی فلاسفه سیاسی با پروردن تبیینهایی از فضایل که مشخصِه لیبرالیسم بهعنوان یک شیوه زندگی است، با این فرض مخالف کردهاند. همچنین باید توجه داشت که شماری از متفکران طرفدار آزادی زنان21 فضیلت و مقولات وابسته را برای نقادی آرمانها و رویههای مسلط، مورد استفاده قرار دادهاند.
مباحث رایج
مباحثی که تأمل کلاسیک درباره فضایل را شکل میدادهاند، هنوز در میان فلاسفه امروز مورد بحث قرار میگیرند. مثلاً هنوز میتوان بحثهای مبسوطی درباره رابطه میان فضایل و عقل یا معرفت از یک سو، و عواطف و انفعالات، از سوی دیگر، یافت. بهعلاوه، بحثهایی درباره این ادعای ارسطو که فضیلت حد وسط میان انواع مختلف ضعف و قصورهای اخلاقی را تحصیل میکند، وجود دارد، و نیز این نظریه که فضایل بهگونهای مرتبط یا متحد هستند که هر کس حقیقتاً یک فضیلت را واجد باشد، بالضروره همة آنها را واجد است، هنوز مورد بحث قرار میگیرد. اما بسیاری از مباحث اصلی اخلاقفضیلت معاصر، در میان نویسندگان کلاسیک مطرح نشده و یا اگر هم مطرح شده با تفاوتهایی قابل ملاحظه مطرح شدهاند.
از جمله موضوعاتی که برای بحث معاصر اساسی هستند، یک مجموعه را میتوان موضوعات مفهومی22 توصیف کرد. منظور از فضیلت چیست و مفهوم فضیلت چه ارتباطی با مفاهیمی چون عادت23 و ملکه24 دارد؟ عموماً پذیرفته شده است که فضایل را نمیتوان به تمایل به انجام انواع معینی از اعمال تحویل کرد، ولی در آن صورت بهموجب چه معیارهای میتوان معلوم کرد که آیا یک شخص دارای فضیلتی معین است و یا بهطور کلی با فضیلت است؟ همانطور که آنسکمب ملاحظه کرده است، بسیاری از این موضوعات پرسشهایی برای فلسفه نفس25 و همچنین پرسشهایی برای فلسفه اخلاقاند (یا پرسشهایی برای فلسفه نفساند بهجای آنکه پرسشهایی برای فلسفه اخلاق باشند). (41-2(1891 ]8591[, pp..
یک مجموعه پرسشهای مرتبط زمانی مطرح میشوند که میپرسیم چگونه فضایل خاص را بهصورت مفهوم دربیاوریم. معنای شجاع، خویشتندار و مهربان بودن، چیست؟ شماری از نویسندگان فضایل را ضرورتاً مبارزه گر26 دانستهاند، یعنی تصور کردهاند که فضایل بهواسطه وسوسهای مکرر یا عاطفهای منفی که آن را تصحیح میکنند، توصیف میشوند. بر طبق این دیدگاه، فیالمثل، خویشتنداری [= اعتدال] بهحسب تقابل با طمع و شجاعت بهحسب تقابل با ترس و مانند آن فهمیده میشوند. مشکل این رویکرد، جدای از این واقعیت که شخصیتهای مهمی در این سنت (هم ارسطو و هم آکویناس، اگر بخواهیم بههمین دو شخصیت بسنده کنیم) آن را مردود دانستهاند، این است که این رویکرد در مورد [فضیلتِ] عدالت اصولاً هیچگونه کارآیی ندارد و با بررسی دقیق معلوم میشود که حتی در مورد شجاعت یا خویشتنداری هم، بخوبی کارآمد نیست. مع الوصف، بهنظر نمیرسد که فضایل خاص مفهوماً با انواع اعمال جزیی پیوند داشته باشند، حداقل به این صورت که انواع متعینی از اعمال وجود داشته باشد که همیشه با فضایل خاص مرتبط بوده، یا همیشه ضد آنها باشند.
یک بحث مفهومی بسیار مهم به رابطه میان داشتن فضایل یا عملی کردن آنها و تبعیت از قواعد اخلاقی مربوط میشود. هیچیک از مدافعان اخلاقفضیلت تحویل فضیلت به ملکه تبعیت از قواعد اخلاقی را نمیپذیرد، لیکن مباحثات قابل ملاحظهای بر سر اینکه رابطه آنها را چگونه باید فهمید، وجود دارد. برای بعضی، قواعد اخلاقی در بهترین حالت دستورالعملهایی تقریبی یا «قواعدی سرانگشتی»27 هستند که میتوانند و میباید جای خود را به حکم دوراندیشانه28 فرد دارای حکمت عملی کمال یافته بدهند. برخی دیگر جایگاهی مستقل برای رفتار تابع قاعده، در حیات اخلاقی، قایل میشوند، هرچند که هنوز تبعیت از قاعده مرتبط با فضایلی چون عدالت یا وظیفهشناسی29 دانسته میشود. در نظر برخی نیز قواعد اخلاقی همچون شیوه عملهایی هستند که فضایل را تغذیه کرده و پرورش میدهند.
دومین مجموعه از مباحث را میتوان هنجاری30 توصیف کرد، گو اینکه آنها ارتباط روشنی با مباحث مفهومی توصیف شده در فوق دارند. یک پرسش بدیهی که در این ارتباط مطرح میشود به رابطه میان سنتهای پذیرفته فضایل و مدافعان معاصر آنها مربوط میشود. آیا شناسایی سنتی دوراندیشی [= فرزانگی]،31 عدالت، اعتدال و بردباری [بهعنوان فضایل] هنوز میتواند قابل دفاع باشد، یا اگر نه، کدام فضایل برای ما اساسیاند؟ در حقیقت، آیا حتی معقول است که برخی فضایل را بهعنوان فضایل اولیه32 یا مهمترین فضایل تعریف کنیم.
بعلاوه، تا کجا باید فضایل را کیفیات اخلاقاً مطلوب تلقی کنیم؟ تا حدی، این پرسش بر حسب دفاع یا رد آموزه سنتی وحدت یا ارتباط فضایل دنبال میشود. بیشتر قایلان به اخلاقفضیلت، اینک این دیدگاه سنتی را که داشتن یک فضیلت بالضروره مستلزم داشتن همه آنهاست، مردود میدانند (برای دفاعی نادر از دیدگاه سنتی نگاه کنید به ,1990Stocker, 129-64.(pp. برخی قایلان به اخلاقفضیلت که مهمترین ایشان میخائیل اسلوت33 (1992) است از رد و رفض دیدگاه سنتی فراتر رفته و تأکید میورزند که لزومی ندارد فضایل اصولاً کیفیاتی اخلاقاً ممدوح باشد. بر اساس این دیدگاه مقوله «با فضیلت»34 میباید بر مفاهیمی از آنچه تحسینآمیز و ممدوح است، مشتمل باشد و بر حسب چنین چیزی و نه بر حسب چیزی که اخلاقاً خیر است، بسط داده شود.
سومین مجموعه از مباحث را میتوان مباحث اجتماعی35 توصیف کرد. یکی انگاشتن اخلاق فضیلت با سیاستهای [= خطمشیهای] جامعهگرایانه و محافظهکارانه (هرچند، همانطور که در بالا گفته شد، مورد مخالفت طرفداران لیبرال اخلاقفضیلت36 قرار گرفته است) برخی منتقدان را به این پرسش سوق داده است که آیا سنتهای فضایل مبنای کافی برای یک نقد اجتماعی تمام عیار ارایه میکنند. همچنین، استدلال شده است که سنتهای فضایل منابعی کافی برای میانجیگری در نزاع اجتماعی موجود در جوامع صنعتی ارائه نمیکنند. بالاخره، اخلاق فضیلت به این اعتبار که محرک و مشوق اخلاق فرقهای است مورد انتقاد قرار گرفته و یا در غیر این صورت، استدلال شده است که یکی انگاشتن وثیق فضایل با سنتهای جزیی حقاً اشتباه است.
اخلاقفضیلت و فلسفه دین
ممکن است مایه شگفتی باشد که مطالبی این همه اندک دربارة رابطه میان اخلاقفضیلت و تفکر دینی گفته شده است. بههرحال، در واقع، در این قرن عالمان الهیات و فلاسفه دین در تشخیص اهمیت بالقوه اخلاقفضیلت، کُندتر از فلاسفه اخلاق بودهاند. تحقیقاتی درباره موضوعیت و ارتباط فضایل با فلسفه دین37 یا با الهیات مسیحی38 صورت گرفته است، اما، فلاسفه دین علاقمند به مباحث اخلاقی، بیشترین توجه خویش را به موضوعات دیگری چون نظریات مبتنی بر فرمان الهی درباره اخلاق39 معطوف داشتهاند. شمار روزافزونی از عالمان الهیات موضوعیت اخلاقفضیلت سنتی و معاصر برای علایق مشخص، خودشان را مورد کندوکاو قرار دادهاند. احیأ تحقیق مشخصاً الهیاتی درباره فضایل فقط در دهه 1970 با جدیت آغاز شده است و میماند که ملاحظه کنیم دامنه تأثیرش تا چه حد خواهد بود یا مهمترین سهمهای مشخصاش کدامها خواهد بود.
بهنظر میرسد که ممکن است آکویناس تأثیری شبیه به تأثیر ارسطو بر فلاسفه اخلاق، در میان عالمان الهیات و فلاسفه دین ایفا کند. در واقع، تا حدی هم چنین بوده است. طی اولین دهههای قرن بیستم، شماری از اندیشمندان برجسته کاتولیک قرائتهای نوین مهمی از الهیات آکویناس از جمله الهیات اخلاقی40 و بحث وی درباره فضایل دینی41 بهدست دادهاند. این کار، یکی از مهمترین منابع برای احیای الهیات اخلاقی کاتولیک، در قرن بیستم بوده است. اخیراً، شماری از اندیشمندان جوانتر به احیای اخلاقفضیلت آکویناس عطف توجه کردهاند. و اما علاقه به آکویناس، همچون یک منبع مستقل برای اخلاقفضیلت تا حدی در میان عالمان الهیات و یقیناً در میان فلاسفه محدود شده است، شاید این امر معلول این واقعیت بوده است که وسیعاً - هرچند به غلط - تصور بر این است که آکویناس در هر جنبه تفکر اخلاقیاش که بهصراحت الهیاتی نیست از ارسطو تبعیت کرده است.
شاید مهمترین سهم اصیلی که اخلاقفضیلت در فلسفه دین داشته، از طریق تحقیقات لییرلی42، مخصوصاً کتاب وی منسیوس و آکویناس (1990) بوده است. در یک سطح این کتاب مطالعهای تطبیقی43 درباره تبیینهایی از فضیلت است که توسط منسیوس44 (289 - 371)، فیلسوف چینی، و آکویناس پرورده شده است. اما، علاوه بر این یرلی نوعی روششناسی برای مطالعه تطبیقی درباره تبیینهای دینی مختلف از فضیلت و اخلاق پرورده است. این روششناسی برگرفته از تحلیل آکویناس از فضایل است که در بافت نظریات مردمشناختی معاصر قرار گرفته است (203 169-.(0991, pp. به این طریق، او مدعی است که رویکردی ارایه کرده است که از ملاحظه شباهتهای سطحی بهعنوان شباهتهایی ناقص احتراز میکند، ولی نقاط تماس جالب توجهی را در میان تفاوتهای ظاهراً بنیادین مکشوف میدارد. فقط زمان خواهد گفت که وعده یرلی مبنی بر کار اصیل و مهم تا چه حد محقق شده است
تاملى در مفهوم خير اخلاقى
محمد لگنهاوزن
يكى از مباحث عمدهاى كه در بحث عدالت مطرح است آن است كه كدام يك از حق و خير را بايد مقدم دانست. در اين باره ليبرالها برآنند كه حق بر خير مقدم است، در حالى كه نظريات سنتى مربوط به عدالت، خير را مقدم مىدانند. معناى اين سخن آن است كه در تقرير نظريه اسلام درباره عدالت، خير مفهوما مقدم دانسته مىشود، به گونهاى كه حقوق و وظايف مختلف بر حسب سهمى كه در تحقق خير دارند توجيه خواهند شد. تاكيد بر تقدم خير در نظريه اخلاقى بدان معناست كه خير هم در وحدت بخشيدن به مقولات اخلاقى و هم در توجيه آنها نقش دارد. زيرا كاركرد تمامى مؤلفههاى مختلف اخلاقى آن است كه وضع افراد، جوامع و جهان را بهبود بخشند. از اين رو، اگر تقدم خير بر حق را بپذيريم بايد قدرى درباره اصلاح و بهبودى كه هدف اخلاق است، توضيح دهيم.
به عقيده ارسطو، معيار سنجش خوبى، خوشبختى و سعادت است. زيرا خوشبختى يگانه غايتى است كه مطلوب بودن همه چيزهاى ديگر از آن مايه مىگيرد، ولى خود آن نه به سبب چيزى ديگر، بلكه فىنفسه مطلوب است. مقصود از اين خوشبختى آن چيزى نيست كه لذتگرايان يا فردگرايان به دنبال آنند. ارسطو در توجيه اين كه خوشبختى غير از لذت است، مىگويد: زندگى مبتنى بر لذت صرف در مقايسه با زندگى عقلانى، دون پايه است. بدينسان، وقتى كه ارسطو در تعريف خوشبختى سخن از شوق به ميان مىآورد و مىگويد خوشبختى همان است كه انسانها بدان شوق مىورزند، مقصودش شوقى آرمانى است. بىگمان، چنين شوقى به ميل و پسند افراد متكى نيست، بلكه مبتنى بر پسندهايى است كه عقل عملى بر آنها مهر تاييد مىزند و آنها را با سرشت آدمى و كمال و شكوفايى آن سازگار مىداند. اين شكوفايى و بهرهگيرى از عقل عملى تنها در عرصه جامعه، دولتشهر امكانپذير است; زيرا بدون بافت اجتماعى، كسب فضيلت ممكن نيست. از اين روست كه شوقهاى فردى و يا حتى پسندهاى آرمانى اگر در بافت جامعه جاى نگيرند خير بدانها محدود نمىشود و از آنها فراتر مىرود. درست همانگونه كه با تكيه بر سرشت عقلانى انسان مىتوان لذتگروى را طرد كرد، با بهرهجويى از طبع اجتماعى انسان مىتوان فردگروى را مردود دانست. از ديد افلاطون و ارسطو، خير جامعه مكمل خير افراد است.
ديدگاه ارسطو درباره خير فرجامين، متضمن مطالبى است كه با ديدگاههاى دينى، بويژه يهوديت، مسيحيت و اسلام، انطباق دارد; گو آن كه از ديدگاه اديان، سعادت فرجامين نه در اين نشئه، بلكه در حيات اخروى نهفته است. با اين حال، رنوشتحيات اخروى انسان با طرز رفتار او در اين جهان رقم مىخورد. بر همين قياس، ارسطو بر اين باور بود كه تا آن هنگام كه زندگى فرد به پايان نرسيده است، براستى نمىتوان درباره خوشبختى او اظهارنظر كرد. زيرا داشتن زندگى سعادتمندانه به همه رويدادها و از جمله واپسين رويدادهاى زندگى آدمى بسته است. نقطه افتراق ميان ديدگاه ارسطو و ديدگاه اديان اين است كه سعادت فرجامين در ديد اديان نوعى پاداش زندگى خوب به شمار مىآيد، در حالى كه در انديشه يونانيان به صراحت اسمى از اين پاداش اخروى به ميان نيامده است. عالمان الهيات و متخصصان ادبيات روم باستان در اين باره كه تا چه ميزان مىتوان اين ديدگاهها را با هم آشتى داد، اختلاف نظر دارند. تفاوت ديگر تفكر ارسطو با اديان، مساله شانس است. به نظر ارسطو، كسب فضايل شرط لازم نيل به خوشبختى است نه شرط كافى; زيرا كسى كه در اوضاع اسفبار رنج مىبرد هرچند از فضيلتبسيار بهرهمند باشد نمىتواند سعادتمند به شمار آيد. در اين باره، تفكر دينى با افلاطون و رواقيان، كه مىگويند سعادت فرجامين با زندگى يكسره فلاكتبار دنيوى سازوار است، بيشتر هماهنگ است.
اغلب انديشههاى معاصر درباره ماهيتخير، هم با تفكر ارسطويى بيگانه است و هم با تفكر دينى. از ديد سودگرايان، انسان اخلاقا ملزم استبه گونهاى عمل كند كه بيشترين خوشى را براى بيشترين افراد جامعه فراهم آورد، هرچند به قيمت از دست رفتن خوشى خود او تمام شود. وظيفهگرايان نيز بر آنند كه مقتضيات اخلاقى ممكن استبا مقتضيات مصلحتانديشى در تعارض باشد. ضرورت جمع ميان اين مقتضيات و رفع و رجوع كردن اين تعارضات كانت را بر آن داشت تا برهان اخلاقى خود را براى اثبات وجود خدا پىريزى كند. اما براساس ديدگاههاى دينى، و نيز ديدگاه ارسطو و افلاطون تعارضى در كار نيست تا اقدام به رفع و رجوع آن نمود; زيرا آن هنگام كه ارزش واقعى زندگى فضيلتمدارانه را دريابيم آن را در راستاى خير و صلاح خويش به حساب مىآوريم و از قوانين اخلاقى فرمان مىبريم.
نظريات قراردادگراى معاصر، خير آدمى را در تامين خواستهها، پسندها يا منافعى مىدانند كه دستخوش عوامل متعددى است. بعضى تنها خواستههاى عقلانى يا پسندهاى آگاهانه را مىپذيرند و بعضى ديگر براى تشخيص خير انسان مراتب مختلفى از خواستهها و منافع را ملحوظ مىدارند. صرف نظر از نحوه انجام اين كار، نتيجه آن است كه اين نيازها، خواستهها، منافع و علايق فرد است كه خير و صلاح اجتماعى و سياسى را تعيين مىكند. هر گونه تمهيدات سياسى كه منافع و علايق را به شكلى عادلانه يا سودمند براى همه فراهم سازند عادلانه تلقى مىگردند. اما در نظر ارسطو موضوع برعكس است; بدينمعنا كه فعاليتسياسى نه تنها صرفا وسيلهاى براى سعادت فردى است، بلكه از آنجا كه انسان طبعا اجتماعى است، فضيلت او لزوما در بافت اجتماعى تحقق مىيابد. در تفكر دينى نيز جامعه چيزى بيش از مجموعهاى از تمهيدات مىنمايد كه ارزش آنها از گرايششان به ترويجسعادت فردى نشات گيرد. آرمانهاى جوامع دينى بر همسان بودن منافع فرد، جامعه و افراد آن تاكيد مىنهند.
نظريات جديد در عين حال كه به فردگرايى تمايل بيشترى نشان مىدهند تا به جمعگرايى، همچنين گرايش دارند كه تفكر اخلاقى را از هويت اصلى آن يعنى عنصر انسانى تهى سازند. در تفكر اخلاقى سودگرايان، وظيفهگرايان و قراردادگرايان، جايى براى تامل در باب خير فرجامين كه هدف زندگى آدمى استباقى نمانده است. تامل در باره غايات جاى خود را به ملاحظات پيشينى در باب مقتضيات خشك و بىروح وظيفه مىدهد كه انسان در آنها نقش ندارد. اين گونه نظريات، كنش و رفتار آدمى را نه همچون عناصرى به هم پيوسته در چارچوب تاريخ، بلكه همچون موضوعاتى از هم گسسته در داورى اخلاقى مىنگرند. وقتى دستگاه نظريه اخلاقى در مقام تحليل، تمام توجه خود را به جزئيات يك عمل معطوف كند، هماهنگى الگوى تعهدات و تصميمات اخلاقى در هالهاى از ابهام باقى مىماند. در مقابل، تفكر دينى وظايف را چارچوبى مىداند كه براى به نمايش گذاردن زيباترين ويژگيهاى اخلاقى ضرورت يافتهاند. ستايش از زندگانى اولياى الهى نه از آن روست كه آنان طبق وظيفه زيستهاند، بلكه از آن روست كه با همه دشوارى و پيچيدگى شرايط تاريخى و انسانى همواره غايات دينى را پى جستهاند. ارزش دينى و اسوه بودن زندگانى پيامبران الهى را نمىتوان صرفا بر حسب مقتضيات خشك و بىروح قوانين اخلاقى تحليل كرد; بلكه بايد آن را با توجه به اهداف خاص آنان، الگوهاى شكل گرفته از ايثارشان در قلمرو تاريخ و پيوندشان با خدا و خلق خدا ارزيابى كرد. مؤمنان با داشتن تفكر اخلاقى دينى سوداى عدل و انصاف الهى را در سر مىپرورانند، اما اين بدان معنا نيست كه اهداف فردى و حتى برداشتهاى محدود از اهداف نهايى يك فرد، فاقد اهميت اخلاقى است و يا آن كه بايد جاى خود را به مقتضيات نظريه اخلاقى غير شخصى بدهد. همچنين تفكر اخلاقى دينى ايجاب نمىكند كه مقتضيات قانون اخلاقى فقط زمانى قابل پذيرش باشند كه با ديگر اهداف دينى عامل اخلاقى در تضاد نباشند. قانون اخلاقى را مىتوان چنان نگريست كه صرفا چارچوبى را مشخص مىسازد كه تصميمات مهم درباره بهترين گونه زيستن يا، به تعبير دينى، بهترين راه فلاح و رستگارى در آن انجام مىپذيرد. (1) ديدگاههاى راجع به زندگى خوب را مىتوان به دو ديدگاه وحدتانگارى و كثرتانگارى تقسيم كرد. (2) كثرتانگاران بر اين عقيدهاند كه اصولا خوبيهاى تحققپذير در زندگى واقعا متنوعاند و نمىتوان آنها را به يك نوع، همچون لذت فروكاست و ثانيا زندگيهاى خوب، بسته به انواع خوبيهايى كه با آنها درآميخته است، داراى مراتب و انواع مختلف است. به سخن ديگر، هم اختلاف نوعى دارند و هم اختلاف به درجه. در مقابل، وحدت انگاران بر اين باورند كه يا خوبيها متنوع نيستند و بر اين اساس اختلاف آنها فقط به درجه است و يا آن كه هر چند خوبيها متنوعاند اما تنها يك دسته از خوبيهاست كه مىتواند زندگى خوب را فراهم سازد، و يا اگر اين دو قول اخير را نپذيريم باز مىتوان گفت كه خوبيهاى مورد نياز براى يك زندگى خوب از چنان غنا و نظم و نظامى برخوردارند كه مىتوانند اين اطمينان را به ما بدهند كه همه زندگيهاى خوب شباهتى بسيار به يكديگر دارند. با ملاحظه اين اقوال، چنين مىنمايد كه ديدگاههاى دينى درباره زندگى خوب وحدتانگارانه است. چرا كه كسب رضاى خداوند تنها خوبىاى است كه مايه رستگارى است. انسان مىتواند به مراتب مختلفى از اين هدف نايل آيد، اما جز اين، خير اصيلى وجود ندارد. با اين حال، حتى اگر ديدگاه دينى را به اين لحاظ، وحدتانگارانه بدانيم، باز در سطحى عميقتر از پژوهش تمايز ميان كثرتانگارى و وحدتانگارى رخ مىنمايد. زيرا مىتوان اين پرسش را پيش كشيد كه آيا براى سعادت، مرضاةالله و نجات و رستگارى، تنها يك گونه تبيين وجود دارد يا مىتوان آن را به گونههاى مختلفى تبيين كرد. آيا انواع مختلف تحويلناپذيرى از زندگى خوب وجود دارد كه در نزد خداوند از خوبى يكسانى برخوردارند؟ ملاحظات زير متضمن پاسخى مثبت است.
فرض كنيم كه منطقهاى را جنگ، قحطى، بيمارى و ظلم و بيداد فراگرفته است. در اين حالت، افراد بسيارى شرايط مادى لازم براى ادامه حيات را نخواهند داشت تا در آن اهدافى تدوين و برنامههايى براى تحقق آنها ريخته شود; قطعنظر از اين كه آيا چنين اهداف و برنامههايى ماهيتا دينى باشند يا نباشند. با اين همه، از ديدگاه دينى اين گونه زندگيها مىتوانند خوب قلمداد شوند و مردم حتى در چنين شرايطى مىتوانند رضاى خداوند را كسب كنند. حتى زندگى كوتاهى كه كمترين ميزان از توجه به خدا در آن مشاهده شود در آخرت بىپاداش نخواهد ماند. كودكى كه در اثر بيمارى رنج كشيده و فرصتبيشتر زيستن را از كف داده ممكن استبه لطف حق به بهشت راه يابد، اما هر چند خداوند بر درجه او بيفزايد، تفاوت اين نوع زندگى در قياس با زندگى آنان كه فرصتهاى بيشترى يافتهاند تفاوت به نوع است.
خوب بودن زندگى چنين كودكى صرفا به معناى بىگناه بودن اوست. از اين گذشته انسانها طبعا ترجيح مىدهند كه زندگى سرشار از امكانات مادى، روحى و معرفتى داشته باشند. شرايط لازم براى زندگى متعارف همانهاست كه در اديان، نعمت تلقى شده و بر همين اساس از آنان كه از آن بهرهمندند خواسته شده تا سپاسگزار حق باشند. اين گونه نعمتها متنوعاند; بنابراين مىتوان انواعى از خوبيها را از ديدگاه دينى تصوير نمود.
فضايل اكتسابى همچون تقوا، امانتدارى، فروتنى، خويشتندارى و... از جمله امورى است كه به زندگى خصلتخوبى مىبخشد. ما بر فطرت توحيد آفريده شدهايم و لطف حق از بدو تولد شامل حال ماست و نبايد با عصيان و تقصير خود را از آن محروم سازيم. خداوند با نعمتهاى زيادى كه به ما ارزانى داشته، مجال ظهور و پرورش انواعى از زندگى خوب را براى ما فراهم ساخته است. زندگى خوب مىتواند متضمن انواع مختلفى از فضايل انسانى، هماهنگى درونى، فعاليت و آزادى معنادار، زيبايى، بهرهمندى انسانى و درستكارى باشد. همانطور كه در بالا يادآور شديم، اين عناصر را مىتوان با اين ادعا متحد ساخت كه آنچه در نهايت مايه خوب بودن زندگى است آن استبا خواستخدا هماهنگ باشد. اما باز جاى طرح اين سؤال هست كه آيا هماهنگى با خواستخدا را مىتوان به معيار ديگرى تحويل برد يا خير.
به عقيده افلاطون كليد سعادت فرد و جامعه، هماهنگى درونى است. اما مقصود وى از اين هماهنگى آن است كه عقل بتواند ديگر قواى انسانى را متوجه نيل به كمالات يا فضايل نمايد. بنابراين از نظر افلاطون هماهنگى درونى ارزش ابزارى دارد و آنچه براى زندگى خوب ضرورت دارد همان فضيلت است.
انتقال از هماهنگى درونى به فضيلت در مكتب ارسطو انجام گرفت و به مساله وحدت فضايل انجاميد. ارسطو بر اين باور بود كه فضايل به دليل جاذبهاى كه براى طبيعت انسان و رشد و شكوفايى او دارند، وحدت مىيابند. اما اين مستلزم آن است كه تبيين خاصى از طبيعت انسان و شكوفايى آن را بپذيريم. بعضى گفتهاند كه انسان طبيعتا خودخواه است و در خودخواهى هيچگونه فضيلتى در كار نيست. برخى ديگر چنين استدلال كردهاند كه راه شكوفا ساختن جامعه آن است كه با بيرحمى تمام بر آن حكم رانده شود. اگر اين سخن درستباشد معنايش آن است كه بيرحمى خوب است، اما اگر تنها راه حفظ جامعه ظلم و بىعدالتى استبهتر آن است كه جامعهاى نباشد. اين مناقشات بدان معنا نيست كه تبيين ارسطو مردود است، بلكه صرفا گوياى آن است كه تحليل خير به رشد و شكوفايى انسانى و كمال طبيعتبشر به اتمام مىرسد و ديگر، جا براى چيزى باقى نمىگذارد. همين طور قول به اين كه هماهنگى درونى داراى ارزش ابزارى استبدان معنا نيست كه آن در تبيين خير نقشى ندارد، بلكه حاكى از آن است كه هماهنگى درونى كافى نيست و براى تكميل نيازمند عناصر ديگرى است تا معلوم شود كه هماهنگى موجود يك هماهنگى الهى است.
انديشمندان دينى، بويژه آنان كه در سنتهاى حقوقىاى چون يهود و اسلام مىانديشند، گفتهاند كه زندگى خوب را مىتوان بر حسب انطباق داشتن آن با قانون [ شريعت] تعريف كرد و بدين ترتيب تبيين واحدى از زندگى خوب را ارائه كردهاند. دو اشكال عمده مىتوان بر اين نظر وارد ساخت: اول آن كه گناهكاران حتى آنهايى كه مرتكب گناه كبيره مىشوند و به جاى فضيلتبه كسب رذايل مىپردازند ممكن استبا اين همه در اثر توبه واقعى نجات يابند. در واقع، كسى كه به رغم زندگى گناهآلود خويش توانسته قدرت ارادهاش را به كار بندد و دست از شرارتهاى قبلى بشويد و مسير زندگى خود را عوض كرده با فروتنى تمام به خدا روى آورد، از نوعى نجابت و شرافتبرخوردار است. در مورد چنين فردى مىتوان گفت كه در مجموع خوب زيسته است، هرچند در بخش معظم حيات خود در گناه به سر برده و موارد قانونشكنى او بيشتر بوده است.
دوم آن كه كسانى كه مىخواهند خير را صرفا بر پايه قانون تعريف كنند از درك تفاوت ميان مراتب خوبى باز مىمانند. همچون دو انسانى كه به يك اندازه بر طبق قانون زيستهاند، اما يكى از آن دو از صداقت و فداكارى بيشترى برخوردار بوده و به همين جهت زندگى بهترى را سپرى كرده است; هرچند اين صداقت و فداكارى نمود عملى نيافته و به انجام فعاليتهاى آشكارى كه برحسب قانون قابل ارزيابى است نينجاميده است.
يكى از عناصرى كه در زندگى خوب دينى به چشم مىخورد رسالتى است كه فرد بر دوش مىكشد تا نقش تعريفشدهاى را كه داراى ارزش اخلاقى استبه انجام برساند; نظير رسالتى كه بر دوش روحانيان و پزشكان است. كسى كه چنين رسالتى را بر دوش مىكشد و نقش خود را بخوبى ايفا مىكند ممكن است ناگزير باشد تا حدى از آزادى عمل خويش ستبشويد. از ديگر سوى اولياى خدا با اين مشخصه باز شناخته مىشوند كه بىآن كه حرفه خاص و تعريفشده اجتماعى داشته باشند توانايى آن را داشتهاند كه عالىترين زندگى خوب را به نمايش گذارند. رسالت و آزادى عمل، هرچند عناصرى ناساز دارند، هر يك مىتوانند در زندگى خوب از جايگاه ويژهاى برخوردار باشند.
شايد در واقع چنان باشد كه ديدگاه دينى درباره خير، مشتمل بر عوامل عديدهاى است كه آنها را نمىتوان جز با ارجاع به لطف، متحد ساخت. چهبسا نتوان بر نوع خاصى از زندگى انگشت نهاد و آن را بهترين نوع زندگى يك مسلمان معرفى نمود; همچنين ممكن است نتوان تبيين واحدى از آنچه موجب كسب رضاى الهى مىشود ارائه دارد; اما اين سخن بدان معنا نيست كه هيچ تبيينى را نمىتوان عرضه كرد يا آن كه تبيينهاى فلسفى درباره خير دينى را بايد به كنار نهاد، بلكه مقصود آن است كه عوامل تحويلناپذيرى وجود دارد كه بايد تمامى آنها را ملحوظ داشت. اگر كسى درباره راه و رسمى كه در زندگى بايد در پيش گيرد بينديشد، مىتواند راههاى ممكن را ارزيابى كند و ببيند كه از ميان آنها كداميك مىتواند توفيق بيشترى را براى داشتن زندگى خوب عايد او سازد. به نظر نمىآيد كه تنها يك گونه از زندگى دينى از همه اطمينانبخشتر باشد، بلكه بسته به شرايط خاص يك فرد ممكن است راههاى متعددى موجود باشد كه بايد با توجه به جوانب امر، از ميان آنها آن را كه از همه محتملتر و اطمينانبخشتر استبرگزيند; نه از آن رو كه عنصر واحدى وجود دارد كه گونههاى خاصى از زندگى را از بقيه ممتاز مىسازد، بلكه از آن رو كه با هولتبيشترى مىتوان آن را ادامه داد.
انواع مختلف زندگى خوب مستلزم وجود انواعى از شرايط مختلف است; شرايطى چون كارآموزى تعليم و تربيت، حمايتخانوادگى، استعدادهايى چون خلاقيت، بردبارى، هوشمندى و جز اينها. آدمى مىتواند از ميان راههاى موجود بهترين راه را كه متناسب با شرايط خود اوستبرگزيند. پيداست كه هيچ يك از اين راهها برترى ذاتى بر بقيه ندارد، بلكه انتخاب راه همواره به اوضاع و احوال بستگى دارد. زندگى خوب دينى مىتواند مشتمل بر آميزهاى از اين عناصر باشد: عقلانيت در ميدان عمل كه اهداف دينى را در نظر داشته باشد، فضايل انسانى به شكل فضايل اخلاقى و بخصوص فضايل دينى، رفتار صحيح، خودجوشى، هماهنگى درونى، رشد و تكامل شخصى. اين عناصر مجموعهاى تحويلناپذير از اهداف ارزشمند را تشكيل مىدهد كه در زندگى دينى بايد دنبال شود. اين مجموعه را مىتوان با اين استناد كه جملگى با اراده خدا هماهنگاند متحد ساخت. اما به جز اين، چنين مىنمايد كه معيار نظرى قابل قبولى وجود ندارد تا با ارجاع و تحويل، اين عناصر را تحت نام واحدى گرد آورد و يا آنها را در مرتبه واحدى جاى دهد.
لورنس سى. بكر استدلال كرده است كه تبيينهاى كثرتانگارانه از خير،بر آن دسته از نظرياتى كه خير را بر حسب هماهنگى با يك نظام بيرونى نظير اراده خدا يا قانون طبيعى تبيين مىكنند ترجيح دارد. وى اين گونه نظريات را همساز ناميده است. او ادعا مىكند كه بسيارى از خوانندگان معاصر تبيينهاى همساز را آشكارا مردود مىدانند و بر اين باور نيستند كه آموزشهاى دينى براى كسب فضايلى نظير فروتنى، رضا و تسليم، فارغدلى و بىعلاقگى، مىتواند به همه يا بيشتر امورى كه در تبيين زندگى خوب مهمشان مىدانيم بينجامد; امورى نظير «درستكارى، خوشبختى فردى، فضيلت انسانى، هماهنگى درونى، آزادى و فعاليت معنادار و (گاه) زيبايى و/ يا موفقيتهاى» بيرونى كه در بالا بدان اشاره شد. ممكن است از چشم خوانندگان امروزى اين موضوع روشن باشد، اما اين دليل نمىشود كه ما هم ديدگاه آنان را بپذيريم. بسيارى از خوانندگان معاصر اعتقادى به دين و ديانت ندارند ولى اين موجب نمىشود كه ما هم به دين پشت پا بزنيم. بىترديد، براى دستيابى به خوبيهاى فوق توسل به شيوههاى غير دينى، شانس بيشترى از پى جستن آنها در چارچوب تعاليم دينى به همراه ندارد. وانگهى گاه مشاهد مىكنيم كه متدينان همه يا بيشتر عناصر را كه بكر بر آن انگشت گذارده است در جريان حيات دينى خويش دست مىيابند و همچنان به نظريه همساز پايبند مىمانند.
بكر براى رد ديدگاههاى دينى دليل ديگرى نيز دارد:
ارتباط ميان آموزههاى همساز و القائاتى كه موجب پيشداورى، تقويتبىعدالتى و تداوم ظلم مىشود آشكار است. همچنين اين خطر آشكار است كه هماهنگى با نظام بيرونى، فضيلت انسانى را سركوب مىسازد. بر همين اساس، پذيرش هر گونه نظامى از الويتهاى سازوار با تبيين وحدتانگارانه از زندگى خوب و مبتنى بر نظريات همساز بسيار نامعقول است. (3)
در مقابل بكر بايد بگوييم كه ارتباط ميان ديدگاههاى همساز و پيشداورى، بىعدالتى و ظلم به هيچ وجه روشن نيست. به حق، مىتوان ادعا كرد كه دست كشيدن از ديدگاههاى همساز در غرب به فروپاشى نهاد خانواده، توسل به خشونت در كوچه و خيابان، استفاده روزافزون از مواد مخدر و كوشش براى تسلط يافتن بر جهان براى يافتن انواعى از خوبيها انجاميده است. همچنين دلايل ديگرى كه بكر براى اين ادعاى خود مىآورد كه هماهنگى با نظام بيرونى ممكن است فضيلت انسانى را سركوب كند، روشن نيست. اگر قلمرو بيرونى از ناحيه خداى مهربان و قادر مطلق وضع شود نبايد چنين پيامدى را انتظار داشت. بيشتر فرهنگهاى بشرى در تاريخ جهان گونهاى از ديدگاههاى همساز را پذيرفتهاند. ديدگاههاى دارما، تائو، يهوديت، مسيحيت و اسلام و نظريات مبتنى بر قانون طبيعى متضمن نوعى نظريه همساز است. برعكس آنچه بكر ادعا مىكند، چنين مىنمايد كه والاترين دستاوردهاى فضيلت انسانى را كسانى به دست آوردهاند كه به نوعى ديدگاه همساز، همچون هماهنگى با خواستخدا، معتقد بودهاند.
بكر در ادامه چنين مىگويد:
اگر بخواهيم اشكالات روشن نظريه همساز را پاسخ گوييم بايد معيار مستقلى براى درستكارى در اختيار داشته باشيم تا پيروى از نظام اجتماعى ناعادلانه را طرد كنيم و لازم است كه از نوعى آزادى عمل برخوردار بمانيم. مثلا بر اين نكته تاكيد كنيم كه هماهنگى با نظام بيرونى اختيارى است و هر زمان مىتوان از آن روى گرداند، يا آن كه بنابر فرض، اين هماهنگى عقلانى است، و يا آن كه هم اختيارى است و هم عقلانى. اما افزودن چنين قيودى به نظريه همساز به تصويرى وحدتانگارانه نخواهد انجاميد، بلكه تبيينى كثرتانگارانه به دستخواهد داد.
چنانكه پيش از اين يادآور شديم، اشكالات به اصطلاح آشكار بكر بر نظريه همساز، فوقالعاده بىپايه است، آنچه وى درباره طرد هماهنگى با نظام اجتماعى ناعادلانه گفته است، مشكل نظريات الحادى مبتنى بر قانون طبيعى را بيشتر عيان مىسازد تا نظريات خداباورانه. زيرا اين آموزه مشترك همه اديان سنتى است كه خدا همه نظامهاى اجتماعى غير عادلانه را طرد مىكند. بنابراين وجود يك نظام اجتماعى ناعادلانه گواهى استبر آن كه آن نظام خداپسندانه نيست. بكر در اين باره پاسخ مىدهد كه ما جدا از هماهنگى با خواستخدا، بايد مفهومى براى تعيين عدالت داشته باشيم; وگرنه مبنايى نخواهيم داشت تا به ناعادلانه بودن يك نظام اجتماعى حكم كنيم. اما خداباورى سنتى عدالت را صرفا برحسب هماهنگى با واستخدا تعريف نمىكند، بلكه براى تعيين خير و شر، عدالت و بىعدالتى بر شهودهاى مشترك اتكا مىكند و آزادى عمل انسان را نيز محفوظ مىدارد. بكر هماهنگى با نظام اجتماعى را اختيارى مىداند، اما معلوم نيست كه براى چه كسانى اين اختيار وجود دارد. براى كسانى كه در يك نظام اجتماعى ليبرال زندگى مىكنند هماهنگى با آن نظام اختيارى نيست، بلكه بايد بر آن گردن نهند. نظريه سنتى افلاطون جانبدار نظامى است كه، بنابر فرض، عقلانى است; اما گمان نمىكنم كه چنين نظامى كسى چون بكر را قانع سازد. زيرا معيارهاى عقلانيتى كه افلاطون بدان توسل مىجويد با معيارهاى رالز و ديگر نظريهپردازان ليبرال بسيار فاصله دارد. همين طور براى توجيه ولايت فقيه مىتوان به معيار عقلانيت توسل جست; اما اين گونه معيار غير از آنهايى است كه مورد قبول نظريهپردازان سياسى مغربزمين است.
سرانجام، بكر ادعا مىكند كه پذيرش معيارهاى آزادى عمل و عقلانيت، به ديدگاه كثرتانگارى درباره خير مىانجامد. اما به نظر ما تبيين خير به يك معنا مىتواند وحدتانگارانه باشد و به يك معنا كثرتانگارانه. در اين مقاله نشان داديم كه ديدگاه دينى درباره خير وحدتانگارانه است; به اين معنا كه مىتوان خير را با همه مسائلى كه موجب خشنودى خداستيكسان انگاشت. اما براى تبيين اين كه چه امورى موجب خشنودى خداست، بايد ملاحظات عديده و تحويلناپذيرى را در نظر آورد و به سخن ديگر، ما جانبدار نوعى پلوراليسم اخلاقى هستيم كه از متن وحدتانگارى برمىجوشد و با آن سازگار است.
فضائل اخلاقی و مدیر قرن بیست و یکم
از سایت http://www.pamij.com/7_1_01_intro.html
چکیده
مدیران دولتی قرن بیست و یکم با یک شبکه جهــــــانی و جدید مواجه هستند. لذا به کارگیری مدیریت دولتی نوین (NPM) و راهها و شیوه های اخلاقی قرن گذشته در تصمیم گیریها در یک شبکه جهانی و سازمانهایی با ساختارهای شبکه ای دیگر ناکافی بوده و حتی ممکن است به طور بالقوه مشکل ساز نیز باشد. در این مقاله سعی شده است تا با مروری بر فضایل اخلاقی جهانی و نیز بیان مشکلات اخلاقی دنیای مدرن& فرصتها و راه حلهای مناسبی فراروی مدیران بخش دولتی در بدو ورود با این حوزه جدید و بدیع قرار گیرد.
مقدمه
به عقیده مارک تواین “MARK TWAIN” خوب بودن و پرهیزگار بودن امری است بسیار شریف و بزرگ ولی آموختن آن به دیگران بسی شریفتر و بزرگتر است.
شاید در دهه 1990 کلمات «تواین» درخصوص فضایل اخلاقی و نیز آموزش این فضایل اخلاقی در بخش دولتی را برای مدیرانی که آموزش می دیدند کمتر به واقعیت نزدیک می دانستند، حتی عده ای نیز معتقد بودند که دانشجویان در این رشته (بخش دولتی) با یک نوع خاص از گفتمان فلسفی درگیرند که به آنها اجازه می دهد که برای رفتارشان سفسطه کنند و احساس مسئولیتی در این میان نداشته باشند. اگرچه این بی میلی بر روی مشارکت در بحث اخلاقی به نظر می رسد به خاطر تاکید بیش از حد بر روی مفهوم مدرنیسم از استدلال و عقل (اعتقاد به جدایی عقل از ارزش) باشد ولی دردهه 1990 چنین مفاهیمی حتی با پیدایش روشهای پست مدرن از «دلیل گرایی اخلاقی» پیچیده تر شده اند (عقل اخلاقی مطرح می شد یعنی عدم جدایی عقل از ارزش). و این درحالی است که نتایج روشهای مدرنیسم و پست مدرنیسم در استدلالهای اخلاقی باعث شد تا مدیران بخش دولتی از هدایتهای سنتی که می توانست اعمال آنها را حتی در شرایط بسیار پیچیده تر هدایت کند، محروم شوند.
امروزه افزایش و رشد اطلاعات، اینترنت، سازمانهای مجازی و نیز افزایش پذیرش تکنیک های مدیریت دولتی نوین، همه و همه درضرورت شکل گیری و تاسیس دوباره هدایتها و دستورات اخلاقی دخیل شده اند. بنابراین، سازمانهای دولتی نوین که بعضی از آنها دارای ساختارهای جهانی هستند جانشین سازمانهای دستوری با ساختار سلسله مراتبی شده اند. یک روابط شبکه ای در داخل و خارج سازمان وجود دارد&، همچنین مسائل بالقوه اخلاقی و عملی برای مدیران بخش عمومی از قبیل پاسخگویی به رهبران و نیز اقدامات مسئولانه بیشتر شده است.
جهانی شدن اصول اخلاقی
جورج فردریکسون (GEORGE FREDERICKSON) در کتاب خود به نام <<«روح مدیریت دولتی» در سال 1997 به چاپ رسید به این موضوع می پردازد که ناتوانی ما در اینکه بتوانیم به طور دولتی فکر کنیم و دولتی باشیم به افزایش مشکلات و مسائل فسادبرانگیز و لغزشهای اخلاقی برای مدیران بخش دولتی منجر شده است. او حرکت سازمانهای مبتنی بر یک سلسلـــه مراتب سنتی به یک سازمان شبکه ای متهور و جسور را دلیلی برای این وضعیت می داند. ازسوی دیگر، در این زمینه توماس دی لینچ (THOMAS D.LYNCH) و ویلا بروس (WILLA BRUCE) معتقدند که به یک اجماع همگانی نیاز است که در آنجا راجع به اخلاقیات و استدلال اخلاقی در بخش دولتی به بحث پرداخته شود.
«لینچ» معتقد است ما بر این باوریم که در حرفه خود نیاز به ادبیاتی داریم که ما را در فهم مسائل اخلاقی و بخصوص فضایل اخلاقی در زمینه جامعه جهانی کمک کند. همان طور که قرن بیستم را پشت سر گذاشتیم، سراسر دنیا نیز بیشتر و بیشتر درحال یکپارچگی و متحدشدن است. و ما باید به فکر اصول اخلاقی در زمینه جهانی باشیم.
همان طور که اصول اخلاقی به طور فردی ما را به سوی خیر هدایت می کند، برای سازمانها و خط مشی های دولتها نیز نیازمند اصولی هستیم که بتوانیم بر آن اساس قوانین و سیاستهای مشترک را با توجه به اخلاقیات وضع کنیم.
با نگــــاهی به مذاهب و ادبیات فلسفی می توان هر یک از آنها را پایه و اساسی برای روشی مشترک جهت رسیدن به اصول اخلاقی که تقریباً برای همه ادیان این دنیا قابل قبول است پیدا کنیم. ولی به هرحال این راه تنها زمانی امکان پذیر است که ما در جستجوی آن باشیم و فعالانه در بین خودمان به بحث و گفتگو بپردازیم، تا ببینیم که آن راه مشترک کدام است. اگر اخلاق نسبی شود (یعنی از بین رفتن اخلاق) لذا اگر مفاهیمی را از ادیان مناسب استخراج کنیم می توان به یک اصول اخلاقی جهان شمول رسید که مورداعتقاد همه ادیان و مذاهب است.
جنبه های اصول اخلاقی
درخصـــوص اصول اخلاقی قابل قبول می توان به سه دیدگاه از لحاظ حرفه ای اشاره کرد، که شامل دیدگاههای ابزاری (DEONTOLOGICAL) ، عدالت (ارزشی) (TELEOLOGICAL) و تقوی یا اخلاق ناب (VIRTUE) است. مسلم است که بحث اخلاق و فضایل اخلاقی بسیار قدیمی و به زمان ارسطو برمی گردد هرچند که تا پایان قرن بیستم درخصوص آن مباحث زیادی مطرح شده بود ولی این امر هیچگاه به صورت یک سری اصول حرفه ای مطرح نشده بود و تاثیر ادبیات روی فضایل اخلاقی هنوز توسعه نیافته بود.
اخلاق در بخش دولتی
در ادامــه این مقاله، به تعبیر و تفسیر خلاصه ای از چهار مقاله که هرکدام به طور ویژه ای به موضوع و مسئله اخلاق در مدیریت بخش دولتی اشاره کرده اند، می پردازیم. هریک از این مقاله ها به ترتیب به دنبال یافتن پاسخی برای این سوالات هستند که چگونه به جامعه جهانی برسیم، چگونه مردم و جامعه را حمایت کنیم، چگونه این جوامع را اداره کنیم و چگونه به خواسته های خود برای دنیای استوار، پایدار و ایمن برسیم. اولین انتخاب مــا به کارگیری عقل روحانی و خرد معنوی (APPLYING SPIRITUAL WISDOM) است که توسط <«توماس>» و «لینچ» گردآوری شده است. آنها اعتقاد دارند، تفکر سکولاریسم برای پیروزی وفائق آمدن به چالشهای مستمر بخش دولتی ناتوان و ناکافی بوده و برای اداره جوامع جهـانی نیز ناکافی خواهدبود. بنابراین، ما می بایست درجایی دیگر به دنبال یک اصول هدایت کننده و راهنما بگردیم. این دو نفر ما را دعوت می کنند که جستجو باید ازطریق مبانی مذهبی و فلسفی در تمامی جهان باشد، این موضوع ما را به سمت خرد معنوی که در میان فرهنگها وجود دارد، هدایت می کند و ما را با یک منبع جهانی از دانش آموزان آشنا می سازد و ما را آموزش می دهد که چگونه رفتار و نگرش درست داشته باشیم، اگرچه آنها از یک مذهب و دین خاصی حمایت نکرده اند اما بررسیهای آنها به یک قانون طلایی (GOLDEN RULE) منجر شد که همان ماهیت اخلاق جهانی است&، که در بسیاری از مذاهب جهان وجود دارد. این قانون طلایی در انجیل بدین شکل آمده «آنچه می خواهی دیگران بر تو کنند، تو نیز به ایشان آنچنان کن».
این دو دانشمند برای اثبات ادعای خود از مفاهیم گسترده ای مانند جنبش اصلاح طلب، عصر اطلاعات تغییر در پارادایم بعد از تنویر افکــار و نیز کتابها و ضرب المثلها استفاده نموده اند. آنها در خاتمه پیشنهاد می کنند که همچنان که ما بـــــه سمت قرن 21 به پیش می رویم باید از قانون طلایی برای اداره زندگی فردی و اجتماعی خود بهره بگیریم.
مقاله دوم از جیمز گازل (JAMES GAZELL) است. او یک اصول اخلاقی جهانی را که مبتنی بر قانون طلایی است را موردبحث قرار می دهد که همان منشا، و مبدا توسعه اصول اخلاقی جهانی است. او در این مقاله یک تاریخ تفضیلی از حرکتهایی را که در بین گروههای مختلف مذهبی، تجاری و بین المللی درجهت به رسمیت شناختن نیاز به اخلاق جهانی در یک جــامعه جهانی است را مطرح می کند. جامعه ای که در آن ارتباطات همگانی روز به روز بیشتر می شود. او همچنین به بررسی نیروهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی که بر روی این حرکتها و جنبشها تاثیر می گذارند می پردازد و بیانیه ها و برنامه های آنها را که توسط گروههای مختلف کاری به سمت ایجاد و توسعه یک اخلاق جهانی ترویج شده است را مطرح می کند.
مقاله سومی که انتخاب شده است نیز موضوع اخلاق جهانی را دربرمی گیرد. عنوان این مقاله جهانی شدن، توجیهات اخلاقی و خدمات عمومی است که توسط چارلزگاروفالو (CHARLES GAROFALO) تهیه شده است. در این مقاله به مرور و بررسی توجیهات اخلاقی پرداخته شده که بر روی معیارهای ارزشی بوروکرات ها استوار باشند. در این مقاله چند سوال مطرح می شود و سپس به پاسخ دادن به هریک از آنها می پردازد. سوالاتی همچون: این ارزشها کدامند؟ چگونه این توجیهات و ارزشهای اخلاقی انتخاب می شوند؟ و اینکه این ارزشها چگونه باید باشند؟ در این مقاله یک اصول اخلاقی جهانی را ارائه می کند که به شکل زیر تعریف شده است. مجموعه ای از یک سری اصول و رشته های اخلاقی که در فلسفه ابزاری عدالت (ارزشی) و تقوی (اخلاق ناب) مطرح و پیشنهاد شده اند. که از این اخلاق واحد باید به عنوان چارچوبی برای هدایت تصمیمات مدیران، درجهت پاسخ به پرسشهای مربوط به ارزشهای بوروکراتیک و نیز برای ایجاد یک پایگاه اخلاقی و مشروعیت اخلاقی جهت گفتگوی جهانی و تصمیمات جهانی استفاده بشود.
مقاله چهارمی که خلاصه آن مطرح خواهدشد با عنوان گفتمان اخلاقی مدیریت دولتی (P.A-ETH-TALK) از دیوید فارمرز (DAVID FARMER’S) است. او مدلش را تحت عنوان مطالعه و بحث اخلاقیات مدیریت دولتی تعریف می کند. او ممکن است که نسبت به آنچه که در آمریکا تحت عنوان احیای اخلاقیات مطرح شده خوش بین و خوشنود باشد، اما او هشدار می دهد که نباید موضوع اخلاقیات و آموزش اخلاقیات به عنوان ابزار و تاکتیکی از سوی مدیران دولتی استفاده شود. او خاطرنشان می کند که بحث اخلاقی می تواند برای مدیریت دولتی مضر باشد مگراینکه مابین مطالعه و بحث اخلاقی «سالم و ناسالم (ناکارآمد)» تمایز قایل شویم. او براساس یک سری از آثار فلسفی متعلق به «سنت آگوستین» و «جان رولز» سه معیار برای بحث اخلاقی سالم را ارائه می کند:
1 - تشخیص اینکه اصول اخلاقی نه قطعی هستند و نه معین و ممکن است شامـــل تناقض گویی درعمل و تصمیم گیری باشند؛
2 - درک این مطلب که مدیریت دولتی، به منظور گنجاندن یک حوزه عملی گسترده تر باید بیشتر توجه اش را بر روی مسائل اصلی و نیروهای بزرگ اجتماعی معطوف کند؛
3 - تأمل و تفکر مجدد به این موضوع که فرد چگونه دیدگاههای اخلاقی خود را با دیگران سهیم مـــی سازد و یک نوع سازگاری ایجاد می کند.
نتیجه گیری
اگر بخواهیم گفته مارک تواین را که در ابتدای مقاله ذکر شده است را تفسیر کنیم، خواهیم دید که تقوی و پرهیزگاری در زندگی انسان به سختی به دست می آید ولی آموزش تقوی و توصیه به پرهیزگاری برای دیگران امری بسیار آسانتر است.
این چهار مقاله حول موضوع اصلی «مرور اخلاقیات جهانی» به ما یک دیدگاه خوبی را ارائه می کنند، که چگونه مشکلات اخلاقی را در تمامی حوزه های این جهان شبکه ای شده در قرن بیست و یکم شناسایی کنیم. همچنین مؤلفان به محدودیتهای موجود در دیدگاههای مدرنیستی و پست مدرنیستی که به استدلال و روشهای مدیریت دولتی قرن بیستم سایه افکنده بود، پرداختند. همچنین این مقالات روشهای اخلاقی و ترجیهات اخلاقی را به عنوان عوامل بالقوه ای برای رویارویی با محدودیتهای موجود در پارادایم قرن بیستم پیشنهاد می کنند و نیز این روشها را به عنوان احیاءکنندگان مـــــدیریت دولتی در قرن بیست و یکم به عنوان هنجارهایی لازم جهت اقــدام در یک محیط شبکه ای جهانی معرفی می کنند.
متواضع و فروتن هستید یا ... ؟
برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن آیت الله مکارم شیرازی
یادآوری:
ناگفته پیداست که تواضع و فروتنی نقطه¬ی مقابل تکّبر و فخر فروشی است و جداسازی بحث¬های آن دو از یک دیگر کار آسانی نیست و لذا هم در آیات و روایات اسلامی و هم در کلمات بزرگان اخلاق، این دو به یک دیگر آمیخته است.
ریشه ی اصطلاح "تواضع"
تواضع در زبان و ادبیات عرب از ریشه¬ی "وَضع" گرفته شده و در اصل به معنی "فرو نهادن" است. هنگامی که آن را به عنوان یک صفت اخلاقی به کار ببریم، مفهومش این است که انسان، خود را پایین¬تر از آنچه موقعیت اجتماعی اوست، قرار دهد.
برخی از ارباب لغت، "تواضع" را به معنی "تذلّل" تفسیر کرده¬اند و منظور از تذلّل در اینجا خضوع، فروتنی و تسلیم است.
مرحوم نراقی در "معراج السعاده" در تعریف تواضع می¬گوید: تواضع عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه¬ی آن، کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام آنان می¬کند".
اصطلاح "فروتنی" در زبان فارسی دقیقاً همین معنا را می¬رساند و آن (فروتنی) از خلال گفتار و رفتار انسان¬ها نمایان می¬شود.
حد (گستره) تواضع و کرامت انسان:
معمولاً در این گونه مباحث، بعضی راه افراط را در پیش می¬گیرند و بعضی راه تفریط؛ مثلاً بعضی تصور می¬کنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بی مقدار کند و اعمالی انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبت به او سؤ ظن پیدا کنند.
اسلام اجازه نمی¬دهد کسی به نام تواضع، خود را تحقیر کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انسانی خویش را پایمال کند، مهم این است که در عین تواضع، شخصیت اجتماعی انسانی ضایع نشود و خوار و ذلیل و بی مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحیح انجام شود، نه تنها اثر منفی نخواهد داشت بلکه به عکس، ارزش او در جامعه بالاتر می¬رود. به همین دلیل در روایات اسلامی از امیر مؤمنان علی (ع) آمده است که:بِالَّتوَاضُعِ تَکُونُ الّرَفعَةِ: تواضع انسان را بالا می¬برد ...
مرحوم فیض کاشانی رضوان الله می¬گوید: این فضلیت اخلاقی (تواضع) مانند سایر صفات اخلاقی دارای طرف افراط و تفریط و حد وسط است. حد افراط، "تکبر" و حد تفریط، "ذلت و پستی" و حد وسط، "تواضع" است که فضلیت محسوب می¬شود و قابل ستایش است. به عبارت دیگر تواضع همان کوچکی کردن بدون پذیرش پستی و ذلت است. در این جا با ذکر مثالی، حد تواضع را تبیین می¬فرمایند: کسی که سعی دارد بر افراد و امثال خود برتری جوید و آن¬ها را پشت سر اندازد، متکبر است و کسی که خود را بعد از آن¬ها قرار می¬دهد، متواضع است؛ ولی اگر "پاره دوزی" بر دانشمند بزرگی وارد شود و او از جای بر خیزد و او را به جای خود راهنمایی کند و کفش وی را بر داشته و پیش پای او جفت کند و تواضعی در (حد یک عالم بزرگ) نسبت به او روا دارد که این تواضع نیست، بلکه نوعی تذّلل محسوب می¬شود. و قابل ستایش نمی¬باشد. چیزی شایسته¬ی ستایش است که در حد اعتدال باشد و حق هر کس را نسبت به وی ادا نمود.
جایگاه تواضع در قرآن کریم
آیات متعددی وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم به صفت رفتاری "تواضع" عنایت کرده است. یکی از آیاتی که مستقیماً به صفت پسندیده¬ی تواضع اشاره دارد، آیه 6 سوره فرقان است (که در بالای همین شماره ذکر شده است). این آیه اشاره به اوصاف برجسته و فضایل اخلاقی گروهی از بندگان خاص خدا دارد. در طی آیات سوره فرقان (از آیه 63 تا 74)، دوازده فضلیت بزرگ برای این نوع از مردم ذکر شده است. و جالب این است که نخستین آن صفات دوازده گانه، همان صفت "تواضع" می¬باشد. بندگان خاص خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی¬تکبر بر زمین راه می¬روند (یَمشُونَ علَیَ الارَضِ هَوناً). "هون" مصدر است و به معنی نرمی و آرامش و تواضع و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در این جا به خاطر تأکید است؛ آنان چنان آرام و متواضعند که گویی عین تواضع شده¬اند و به همین دلیل در ادامه می¬فرماید "و اذا خاطبهم الجاهلون قالؤ سلاماً" و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند، به آن¬ها سلام می¬گوید و با بزرگواری می¬گذرند.
نا گفته پیداست که منظور فقط راه رفتن متواضعانه¬ی آن¬ها نیست، بلکه نفی هر گونه کِبر و خود خواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن که ساده¬ترین کار است، آشکار می¬شود. ملکات اخلاقی همیشه خود را در لا به لای گفتار و حرکات انسان نشان می¬دهند تا آنجا که از چگونگی راه رفتن انسان، می¬توان به بسیاری از صفات اخلاقی او پی برد.
تواضع در روایات
در منابع شیعه و اهل سنت، احادیث فراوانی در مورد تواضع به چشم می¬خورد که بعضی درباره¬ی اهمیت تواضع است وبعضی درباره¬ی علامت و آثار متواضعان و یا ثمره¬ی تواضع و حد و آداب آن می¬باشد.
در اهمیت تواضع، می¬توان به این حدیث اشاره داشت:
امیرالمؤمنین (ع) می¬فرمایند: بِخَفضِ الجِنَاحِ تَتَنَظَّمُ الاُمُورِ: با تواضع کارها نظم و سامان می¬یابد.
روشن است که نظم جامعه جز در سایه¬ی همکاری و همدلی حاصل نمی¬شود و همکاری و همدلی مردم در صورتی ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنان تحمیل کند و یا فخر فروشی کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید. همیشه مدیرانی موفق هستند که در عین قاطعیت، متواضع و فروتن باشند.
(((یکی دیگر از فضایل اخلاقی صبر واستقامت دربرابر مشکلات است که حضرت علی (ع) درباره آن می فرماید: الصبر ظفرٌ؛ صبر مساوى با پیروزى است . در جاى دیگر آن حضرت مى فرماید: «از ناشکیبایى بپرهیز که امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار مى آورد.)))
{{{درپایان امید است این مقاله که فقط بخش کوچکی از نوشته های بزرگان درباره فضیلت اخلاقی بوده است مورد توجه شما قرار گرفته باشد.}}}
انسانها در اين دنيا مسافراني هستند كه مقصد شان آخرت است. عمر انسان مانند آن قطار سريع السـيـري اسـت كـه بـه سـرعت مي گذرد و اين دنيا به منزله ايستگاه كه به انسانهاي مسافر، فـرصـت انـجـام كـارهـاي خـويـش را مي دهد تا براي خود، براي راهي طولاني كه در پيش دارند تـوشه اي برگيرند تا فردا پشيمان نشوند. پس بايد مراقب بود و از فرصتها استفاده كرد و از تـبـاه شـدن عـمـر و اسـتـعـداد جـلوگـيـري نمود. بـه قول سعدي:
كاشكي قيمت انفاس بدانندي خلق
تادمي چند كه مانده است، غنيمت شمرند
ارزش عمر
در اسلام، ارزش عمر بستگي به ايمان، عمل صالح، بندگي خدا و اخلاق نيكو دارد. اگر كسي عـمـرش را در راه تـحصيل ايمان و معرفت، بندگي خدا و كسب اخلاق انساني، صرف كند، از وقت خود خوب استفاده كرده و در اين صورت، از ضرر و خسران در امان مانده و سعادتمند خواهد شد.
هـمـانـا عـمـرتـو، مـهـريـه سـعـادت و خـوشـبـخـتـي تـوسـت بـه شـرط آنـكه، در طاعت و بندگي پروردگارت، تمام كني.
كـسـانـي كـه عمر خود را، ضايع كرده و اوقاتي را كه خدا براي رشد وكمالشان، قرار داده، صرف هوا و هوس كرده اند، روز قيامت، دچار حسرت و اندوه و عذاب الهي مي شوند و در آن روز، بـيـدار شـده و مي فهمند كه نبايد عمر خود را، ضايع مي كردند و زندگي را به بيهودگي، مـي گـذرانـدنـد. از ايـن رو، فـريـاد بـر مـي آورنـد كـه خـداونـدا! يـك بار ديگر ما را به دنيا بـرگـردان، تـا تـمـام لحـظـات زنـدگـي را در كـسـب ايـمـان، عمل صالح و اخلاق نيكو، صرف كنيم و از الطاف تو، بهره مند گرديم. ولي در پاسخ آنان، گـفـته مي شود: بايد وقتي كه در دنيا بوديد، از وقت خود استفاده مي كرديد از عمرتان، بهره مي گرفتيد. اين گونه سوال و جواب در قرآن کريم، بين خداوند سبحان و اهل عذاب، در پنج مورد ذکر شده که عبارتند از، سوره مؤمن آيات ۱۱-۱۲، سوره سجده آيات ۱۲-۱۴، سوره فاطر آيه ۳۷، سوره ابراهيم آيه ۴۴، سوره مومنون آيات ۱۰۶- ۱۰۸.
در مـقـابـل ايـنـهـا، كـسـانـي هـسـتند كه عمر خود را غنيمت دانسته و در راه كسب ايمان و بندگي خدا كـوشـيـده انـد و رضـاي او را جـلب كـرده انـد و در آخرت نيز، از رضاي حق و بهشت او، بهره مند خواهند شد.
اولياي گرامي اسلام، از پيروانشان خواسته اند كه ارزش عمر را دريافته و در راه حق و حقيقت، اطـاعـت خـدا و خـدمـت به خلق، بكوشند و از صرف اوقات پرارزش زندگي، در راه هوا و هوس شيطاني، بپرهيزند. اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد:
هـمـانا وقتهاي تو، اجزاي عمرتوست. پس وقتي را براي خود، سپري مكن، مگر درآنچه، تو را نجات دهد.
اغتنام فرصت در زندگي
فـرصـتـهـايي كه بر سر راه زندگي بشر پيش مي آيد، ناپايدار و زودگذر است و ممكن است بـزرگـتـريـن فـرصـت ثـمـربـخـش بـر اثـر كـمـتـريـن مـسـامـحـه و سـهـل انـگـاري از كف برود و براي صاحبش تنها شكست و ندامت باقي بماند. از اين رو، اولياي گـرامـي اسـلام در بـرنـامـه هـاي تـربـيتي خود اين نكته را مورد توجه مخصوصي قرار داده و هـمـواره خـطـر از دسـت رفـتـن فـرصـتـهـا را بـه پـيـروان خـود خـاطـر نـشـان كرده اند. چنان كه رسول خدا صلي اللّه عليه و آله مي فرمايد:
هـمـانـا در ايام زندگي شما لحظاتي است كه در معرض نسيم حيات بخش پروردگارتان قرار مـي گـيـريـد (و فـرصـتـهـاي مناسبي به دست مي آوريد) بكوشيد كه خويشتن را در مسير فيض الهي قرار دهيد.
فـرصـت مـانـنـد ابر (از افق زندگي) مي گذرد. پس فرصتهاي خير را غنيمت بشمريد (واز آنها استفاده كنيد).
در غنيمت داشتن فرصت عمر به نكات زير بايد توجه كافي صورت گيرد:
۱ـ دنـيـا، دار كـار، كـوشـش و عـمـل اسـت و آخـرت دار بـهـره بـرداري از عمل دنيا. بايد كاري كرد كه در آخرت دچار حسرت نشد. قرآن كريم مي فرمايد:
وَاَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَه اِذْ قُضِي الاَْمْرُوَهُمْ في غَفْلَه وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ (مريم، آيه ۳۹.)
آنـان (سـتـمـگـران) را از روز حـسـرت كـه كـار بـه پـايـان آمـده و آنـان هـمـچـنـان در حال غفلت هستند بترسان.
سعدي مي گويد:
صاحبا عمر، عزيز است غنيمت دانش
گوي خيري كه تواني ببر از ميدانش
جاي گريه است بر اين عمر كه چون خنده گل
پنج روزي است بقاي دهن خندانش (اختران ادب، محمد علي انصاري، ج۱، ص ۲۸۷).
۲ـ در قـيـامـت پـيـش از آنـكـه انـسـان قـدمـي بـر دارد از عـمـر، جـوانـي و مال خود مورد پرسش قرار مي گيرد. چنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
از جمله مواعظ لقمان به فرزندش اين بود كه در قيامت وقتي در موقف حساب قرار گرفتي، از چهار چيز تو را مي پرسند:
عَنْ شَبابِكَ فيما اَبْلَيْتَهُ وَ عُمْرِكَ فيما اَفْنَيْتَهُ وَمالِكَ مِمَّا اكْتَسَبْتَهُ وَفيما اَنْفَقْتَهُ (کافي، ج۲، ص۱۳۵.)
(مـي پـرسـنـد) جوانيت را چگونه گذراندي؟ عمرت را درچه راه فاني ساختي؟ مالت را از كجا به دست آوردي و در چه راه صرف كردي؟
در مـيـان چـهـار مـورد مـزبـور، دو مـورد اول (نـعـمـت جواني و نعمت عمر) كه موضوع بحث ماست از گـرانـبـهـاتـريـن نـعـمـتـهـاي خـداونـد اسـت؛ دوران جـوانـي بـهـتـريـن فـرصـت بـراي نـيـل بـه پـيـروزيـهـاي درخشان زندگي است، خداي مهربان در جسم و جان جوانان بطور طبيعي سـرمـايـه هـايـي را بـه امـانـت سـپـرده كه اگر بخوبي مورد استفاده قرار گيرند، مي توانند موجبات خوشبختي و سعادت جوانان را در دنيا و آخرت فراهم آورند.
۳ـ انـسـان بـايـد از عـمـر خـود در راه كـمـال انـسـانـي بـهـره گـيـرد. ايـن كمال در افزايش علم و معرفت در راه خدا و در اطاعت خدا خلاصه مي شود. هر چه غير از اين باشد، اتـلاف عـمـر مـحـسـوب مـي شـود. اگـر كـار و كـسـبـي دارد، اگـر زنـدگـي تشكيل مي دهد، اگر با ديگران نشست و برخاست دارد و حتي اگر به گشت و گذاري در شهرها و صـحـراهـا و كـشـورهـا مـي پـردازد، هـمـه بـايـد در راسـتـاي ايـن كمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگي است. چنين نشاطي تعطيلي ندارد و چنين انساني خستگي نمي پذيرد.
عوامل از دست دادن فرصت
بـرخـي از عـوامـلي كـه بـاعـث مـي شود، انسان نتواند بخوبي از فرصتها بهره برداري كند، عبارت است از:
۱ ـ كسالت و تنبلي: كسالت و تنبلي، نوعي بيماري است كه چون خوره، دين و دنياي انسان را نـابـود مـي سـازد. از ايـن رو اسـلام آن را نـكـوهـش كرده و پيروان خود را، از دچار شدن به آن برحذر مي دارد.
مـن از مـردي كـه در كـار دنـيـايـش تنبلي كند، خوشم نمي آيد، كسي كه در امر دنيايش كند در امر آخرتش كاهل تر خواهد بود.
۲ ـ كـار امروز به فردا وانهادن: تاخير انداختن كارها و كار امروز را به فردا وانهادن از جمله آفـتـهـاي از دست دادن فرصتها محسوب مي شود. در روايات اسلامي، از اين موضوع با عنوان ( تسويف) ياد شده است.
امير مؤمنان عليه السلام در نامه اي به يكي از يارانش مي نويسد:
بـاقيمانده عمرت را تدارك كن و نگو فردا و پس فردا. همانا پيش از تو، كساني هلاك شدند كه روي آرزوهـا و تـأخـير انداختن كارها ايستادند، تا ناگهان امر خدا فرا رسيد درحالي كه آنان، غافل بودند.
از تـأخـيـر كـار بـپـرهـيز؛ زيرا دريايي است كه هلاك شدگان، در آن غرق مي شوند.
۳ ـ بي هـدفـي: اگـر هـدف انسان در زندگي مشخص باشد در هر لحظه و با سرعت آن هدف را پي مي گيرد؛ اما آدم بي هدف اينجا و آنجا پرسه مي زند و وقت خود را مي گذراند.
۴ ـ بي برنامه بودن: بسياري از فرصتها دراثر نداشتن برنامه درست، از بين مي رود.
۵ ـ لهـو و بـيـهـودگـي: روي آوردن انـسـان بـه خـوشـگـذرانـي هـاي مـوقـت و بـي حـاصـل، فـرصـت هاي گرانبها را نابود مي كند؛ البته معناي آن، نداشتن تفريح نيست، بلكه بايد تفريح انسان در راستاي هدف والاي كمال طلبي باشد.
ـ فرصت عبارت است از: منفعت بالقوه، منفعت نهفته؛ وضعيت و شرايطي كه از قابلیت تبديل شدن به منفعت برخوردار است: فرصت = ارزش بالقوه ؛ ارزش نهفته.
ـ همچنین فرصت عبارت است از عامل يا وضعيتي كه بر فرد تأثير مثبت و مطلوب ميتواند داشته باشد يا ميتواند فرد را در انجام وظايف يا تحقق اهداف، كمك كند.
ـ فرصت يعني عوامل بروز منفعت به صورت ناقص (عوامل بالقوة بروز منفعت) كه نقصان آن به وسيله تلاش و تدبیر انسان كامل ميشود. منفعت ما را اهداف ما، تعيين ميكند.
ـ مفاهیم معادل فرصت: زمينه؛ بستر؛ وضعيت؛ موقعيت.
ـ در سطح جامعه هر نیاز، خواسته، تقاضای برآورده نشده، کمبود، مشکل، مسأله، وضعیت نامطلوب و نظایر اینها، مصداق بارز فرصت است تا از دل آنها سود و منفعت (ارزش) استخراج گردد.
ـ استفاده خلاقانه از فرصتها برای تبدیل به محصول (کالا یا خدمات) کارآفرینی محسوب میشود.
ـ فرصتها همیشه وجود دارند، ولی فقط کسانی آنها را می ببينند و استفاده می کنند که مهارتهای مربوطه را کسب کرده باشند و نسبت به محیط خود حساس باشند نه بی تفاوت (حساسیت و هوشیاری کارآفرینانه).
ـ هر فرصت بالقوه نیاز به ایدهای دارد تا آن را به فرصت بالفعل تبدیل کند و به منفعت نزدیکتر نماید: فرصت بالقوه + ایده = فرصت بالفعل = منفعت بالقوه.
ـ فرآيند تبديل فرصت به منفعت: فرصت بالقوه ------> فرصت بالفعل (= منفعت بالقوه) -------> منفعت بالفعل
فرصت (بالفعل) را میتوان با منفعت بالقوه متناظر دانست (فرصت بالفعل = منفعت بالقوه)؛ منفعتی که با اضافه شدن عناصر مفقود به عناصر موجود، از قوه به فعل تبدیل میشود. فرصتورزي، کشف و به فعلیت رساندن منافع بالقوه ی نهفته در دل فرصت است. فرصت بالقوه به منفعت دورتر است ولي فرصت بالفعل، نزديكتر.
به عبارتي فرصتهای بالقوه شامل فرصتهايي است كه قابل استفاده برای همگان است و فرصتهای بالفعل، فرصتهايي قابل استفاده برای واجدین شرايط است؛ واجد شرايط هم كسي است كه قابليت و توانايي استفاده از فرصت را بدست آورده است.
تعریف فرصت در فرهنگ لغات
• فرهنگ لغات آکسفورد: زمان یا شرایط مطلوب برای یک هدف و زمان یا شرایط مطلوب برای پذیرش انجام یا اجرای چیزی.
• فرهنگ وبستر: شرایط و موقعیتهایی که می تواند به پیشرفت و توسعه منجر گردد.
تعریف فرصت از دید صاحب نظران
• فرصت دلالت دارد بر چیزی که در آینده به وجود می آید و ممکن است به میزان زیاد یا کم نامطمئن باشد.
• فرصت عبارت است از موقعیت مطلوب در آینده که متفاوت از موقعیت جاری است و فرض بر این است که قابل دسترس است.
• فرصت، امکان توسعه موقعیت ها و اتفاقات آینده را از یک موقعیت خاص اولیه شرح می دهد.
• یک فرصت به بیان عامیانه عبارت است از یک زمان مطلوب، موقعیت مناسب یا یک سری از رویدادها برای انجام کاری.
• یک فرصت عبارت است از یک موقعیت در آینده که تصمیم گیران فرض می کنند که مطلوب و امکانپذیر است. عبارات مطلوب و امکانپذیر برای شخص، عباراتی ذهنی ]مفهومی نسبی[ هستند.
• فرصت کسب و کار یک موقعیت آتی است که به نظر شخص تصمیم گیرنده مطلوب و امکانپذیر است.
• در تحقیقات کارآفرینی، فرصت به عنوان یک موقعیت مطلوب در آینده تعریف می شود که متفاوت از موقعیت جاری است و فرض می شود که به لحاظ دستیابی امکان پذیر می باشد.
• زمانی گفته می شود که یک فرصت وجود دارد که یک مجموعه از منابع بتواند در یک قیمت بالاتر از هزینه بسته بندی و نقل و انتقال آن فروخته شود.
• فرصت عبارت است از شانسی که نیاز بازار (یا علاقه یا خواسته) را از طریق یک ترکیب خلاقانه از منابع به منظور ایجاد ارزش بالاتر تامین می کند.
• فرصت عبارت است از یک پتانسیل سودآوری جدید از طریق: پیدا کردن و شکل دادن یک کسب و کار جدید یا بهبود موثر یک کسب وکار موجود.
• فرصت عبارت است از داشتن چشم اندازی از یک شانس خوب برای ترقی یا پیشرفت به سمت یک کالا یا خدمت یا کسب و کار سودآور و با دوام.
• فرصت عبارت است از یک موقعیت یا شرایط مطلوب برای دستیابی به یک هدف یا یک موقعیت خوب و شانس یا چشم اندازی برای موفقیت.
• فرصت کارآفرینانه شامل یک سری از عقاید، ایده ها و اعمال است که خلق کالا و خدمات آینده را (که در بازار کنونی وجود ندارد) امکانپذیر می سازد.
• فرصت های کارآفرینانه موقعیت هایی هستند که در آن کالا، خدمات، مواد اولیه و روش های سازمان یافته جدید در قیمتی بیشتر از هزینه تولیدشان می توانند معرفی و فروخته شوند.
• فرصت کارآفرینانه عبارت است از شانس شروع یک کسب وکار.
• فرصت کسب و کار عبارت است از درک امکان تاسیس یک كسب و كار جدید و یا بهبود موقعیت یک كسب و كار کنونی که در هر دو حالت به سود بالقوه منجر می شود.
• فرصت کسب و کار، شانس برآورده کردن نیازهای ارضا نشده در جایی است که تقاضای کافی برای برآورده کردن آن نیاز با ارزش وجود داشته باشد.
• فرصت کسب و کار به هر موقعیتی اطلاق می گردد که در آن موقعیت بتوان محصول، خدمات، مواد خام، بازار و شیوه سازماندهی جدیدی را ارائه نمود.
• فرصت کسب و کار به هر موقعیت مناسب در بازار اطلاق می گردد که در آن موقعیت ها بتوان محصول یا خدمتی جدید (ایده) را عرضه نمود.
• فرصت به هر گونه ایده که اجرای آن امکانپذیر باشد اطلاق می گردد.
• فرصت کسب و کار به موقعیتی اطلاق می گردد که در آن، فرد بر این باور است که با ترکیبی نو از منابع می تواند به سودی نائل گردد.
• فرصت کسب و کار از طریق سه ویژگی تعریف می شود: داشتن ارزش اقتصادی بالقوه، تازگی و نوبودن و مطلوبیت درک شده.
• فرصت عبارت است از هر وضعیت، موقعیت و شرایطی که پتانسیل ایجاد ارزش و منفعت را دارد (فرصت = ارزش و منفعت بالقوه). فرصت می تواند با اضافه شدن ایدة مناسب و منابع لازم تبدیل به ارزش و منفعت گردد. منابع نیز عبارتند از: منابع انسانی، منابع مالی، منابع تکنولوژیک و منابع فیزیکی.
انواع فرصت در زندگی
زيبايى و جوانى و قدرت و شهرت و ثروت و .... همه فرصتاند كه نبايد آنها را از دست داد. آيات و روايات واقعا شگفتآورى درباره ثروت وجود دارد و انسانهاى بسيارى از اين فرصت استفاده كرده يا آن را از دست دادهاند كه نمونه بارز از دست دادن آن در قرآن قارون است و مصداق واقعى بهرهگيرى از آن حضرت خديجه كبرى، سلام اللّه عليها، است. دليل اين مدعا روايت مهمى از وجود مبارك رسول خداست كه فرمودهاند:
- «ما نفعنى مال قط مثل ما نفعنى مال خديجة». [16]
هيچ ثروتى به اندازه ثروت خديجه به من نفع نرساند.
- «ما قام و لا استقام دينى إلا بشيئين: مال خديجة و سيف على بن أبى طالب».
دين من استوارى نيافت مگر به دو چيز: مال خديجه و شمشير على بن ابيطالب.
اين تعبيرات خيلى مهم است. اگر از زمان بعثت پيغمبر تا قيام قيامت، تعداد انسانهايى كه به دين اسلام هدايت شدهاند را در نظر بگيريم و در اين ميان، مقام هدايتشدگان ويژه مثل سلمان و ابوذر و كميل و هفتاد و دو نفر اصحاب ابى عبد اللّه را كه در رأس هدايتشدگان اولين و آخرين هستند و كسانى چون ابو حمزه ثمالى و يونس به عبد الرحمن و زاره بن اعين و علماى بزرگى چون كلينى و صدوق و شيخ طوسى و شيخ مفيد و سلّار و خواجه نصير طوسى و علامه حلى و شيخ بهائى و ميرداماد و صدر المتألهين و شيخ انصارى و حاج ميرزا حسن شيرازى و نيز خانمهايى كه نامشان در شش جلد كتاب رياحين الشريعه آمده است و ...
را حساب كنيم، به مقام خديجه كبرى بهتر پى مىبريم و نقش او را در هدايت انسانها بيشتر در مىيابيم. مضافا اينكه هدايت هريك از اين افراد بهتر از آنچه خورشيد بر آن مىتابد و غروب مىكند باشد.
همه اينها براساس فرمايش پيامبر با مال خديجه و زحمت على بن ابيطالب ممكن شده است و اين معنى واقعى بهرهگيرى از فرصت مال و فرصت قدرت و شجاعت است.
ثروت فرصت بسيار زيبايى است و از نظر اسلام، پولدار بخيل سنگدلترين و شقىترين و بدبخبتترين مردم است، زيرا او بهترين فيوضات الهى را با چشم باز از دست مىدهد.
در سوره آل عمران (180) و سوره توبه (76)، عذابى كه خداوند براى پولداران بخيل برشمرده عذاب سنگينى است كه گمان نمىكنم پولداران مسلمان هم خيلى به اين آيات باور داشته باشند و به واقع نمىدانم آنها با اين آيات چه مىخواهند بكنند؟
در کشور چندین دانشگاه و دانشکده افسری وجود دارد از جمله امام حسین (ع) سپاه، دانشگاههای افسری امام علی علیه السلام ، هوایی شهید ستاری، علوم دریائی امام خمینی(ره) و فارابی ارتش
اکثر دانشجویان این دانشگاه ها پس از فراغت از تحصیل جذب ارگان های مربوطه می شوند.
شرایط پذیرش (بطور مثال در دانشگاه های افسری ارتش) به صورت زیر است:
الف- شرایط عمومی:
1-متدین به دین مبین اسلام.
2- تابعیت جمهوری اسلامی ایران (ایرانی الاصل بودن و عدم سابقه تابعیت بیگانه)
3-ایمان به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و آمادگی فداكاری در راه تحقق اهداف آن.
4-اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه.
5-فقدان محكومیت مؤثر كیفری و محكومیت ناشی از اقدام علیه امنیت كشور، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران.
6- نداشتن عضویت ، یا وابستگی و هواداری از احزاب ، گروهها و سازمانهای سیاسی.
7-دارابودن حداقل 17 سال تمام و حداكثر 22 سال و در صورت انجام خدمت سربازی مدت خدمت ضرورت به حداكثر سن داوطلب اضافه می شود (برای فرزندان شهدا 5 سال به حداكثر سن داوطلبین اضافه میشود) مبنای محاسبه سن داوطلبان اولین روز تاریخ ثبت نام می باشد.
8-حداكثر سن برای رشته خلبانی هواپیما 20 سال میباشد.
9-عدم معروفیت به فساد اخلاقی برابر ضوابط گزینش .
10-دارابودن سلامت جسم و روان(برابر معاینات استخدام).
تبصره: حداقل قد برای عموم داوطلبان 165 سانتیمتر و دید چشم برای رشتههای خلبانی و ناوبری 10/10 و برای سایر رشتهها حداقل 8/10 می باشد.
ب- شرایط اختصاصی:
1-سپردن تعهد خدمتی برابر ضوابط قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران.
2-داشتن حداقل معدل كل دیپلم برای رشتههای علوم تجربی و ریاضیفیزیك14 وبرای رشته های علوم انسانی و معارف اسلامی 16 و همچنین حداقل معدل كتبی 10 برای تمامی رشته ها (فرزندان شاهد ازشرط معدل معاف می باشند).
3-قبولی در آزمون علمی ، معاینات پزشكی ، مقاومت جسمانی و صلاحیتهای گزینشی.
4-فرزندان شهدا، آزادگان، جانبازان و نظامیان از اولویت استخدام برخوردار میباشند.
5-بسیجیان فعال و حافظان كل قرآن كریم از اولویت استخدام برخوردار می باشند.
6-نداشتن تعهد خدمتی یا استخدامی به دستگاههای دولتی و بخش خصوصی.
7-ازپذیرفته شدگانی كه دانشجوی سایر دانشگاهها می باشند مشروط به ارائه برگه انصراف از تحصیل ثبت نام نهایی بعمل خواهد آمد.
8-امكان استخدام دارندگان معافیت پزشكی درارتش ج.ا.ا وجودندارد.
در کشور چندین دانشگاه و دانشکده افسری وجود دارد از جمله امام حسین (ع) سپاه، دانشگاههای افسری امام علی علیه السلام ، هوایی شهید ستاری، علوم دریائی امام خمینی(ره) و فارابی ارتش
اکثر دانشجویان این دانشگاه ها پس از فراغت از تحصیل جذب ارگان های مربوطه می شوند.
شرایط پذیرش (بطور مثال در دانشگاه های افسری ارتش) به صورت زیر است:
الف- شرایط عمومی:
1-متدین به دین مبین اسلام.
2- تابعیت جمهوری اسلامی ایران (ایرانی الاصل بودن و عدم سابقه تابعیت بیگانه)
3-ایمان به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و آمادگی فداكاری در راه تحقق اهداف آن.
4-اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه.
5-فقدان محكومیت مؤثر كیفری و محكومیت ناشی از اقدام علیه امنیت كشور، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران.
6- نداشتن عضویت ، یا وابستگی و هواداری از احزاب ، گروهها و سازمانهای سیاسی.
7-دارابودن حداقل 17 سال تمام و حداكثر 22 سال و در صورت انجام خدمت سربازی مدت خدمت ضرورت به حداكثر سن داوطلب اضافه می شود (برای فرزندان شهدا 5 سال به حداكثر سن داوطلبین اضافه میشود) مبنای محاسبه سن داوطلبان اولین روز تاریخ ثبت نام می باشد.
8-حداكثر سن برای رشته خلبانی هواپیما 20 سال میباشد.
9-عدم معروفیت به فساد اخلاقی برابر ضوابط گزینش .
10-دارابودن سلامت جسم و روان(برابر معاینات استخدام).
تبصره: حداقل قد برای عموم داوطلبان 165 سانتیمتر و دید چشم برای رشتههای خلبانی و ناوبری 10/10 و برای سایر رشتهها حداقل 8/10 می باشد.
ب- شرایط اختصاصی:
1-سپردن تعهد خدمتی برابر ضوابط قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران.
2-داشتن حداقل معدل كل دیپلم برای رشتههای علوم تجربی و ریاضیفیزیك14 وبرای رشته های علوم انسانی و معارف اسلامی 16 و همچنین حداقل معدل كتبی 10 برای تمامی رشته ها (فرزندان شاهد ازشرط معدل معاف می باشند).
3-قبولی در آزمون علمی ، معاینات پزشكی ، مقاومت جسمانی و صلاحیتهای گزینشی.
4-فرزندان شهدا، آزادگان، جانبازان و نظامیان از اولویت استخدام برخوردار میباشند.
5-بسیجیان فعال و حافظان كل قرآن كریم از اولویت استخدام برخوردار می باشند.
6-نداشتن تعهد خدمتی یا استخدامی به دستگاههای دولتی و بخش خصوصی.
7-ازپذیرفته شدگانی كه دانشجوی سایر دانشگاهها می باشند مشروط به ارائه برگه انصراف از تحصیل ثبت نام نهایی بعمل خواهد آمد.
8-امكان استخدام دارندگان معافیت پزشكی درارتش ج.ا.ا وجودندارد.
در هر لحظه ، نوزاد یا نوزادانی در گوشه و کنار دنیا متولد میشوند. حادثهای که کثرت و قدمت آن باعث شده است تا عظمت این بزرگترین معجزه خلقت از چشمها پنهان بماند. آری! تولد بزرگترین ، باشکوهترین و بحرانیترین لحظه زندگی و قدیمیترین تجربه بشری است و در میان مشاغل نیز مامایی( در شکل سنتی آن) یکی از قدیمیترین مشاغل است . زیرا از قدیم، عدهای از زنان بودند که به دلیل تجربه بسیار و اطلاع از داروهای گیاهی و تاثیرات آنها، به زنان دیگر کمک میکردند تا وضع حمل آسانتر و ایمنتری داشته باشند.
التبه نباید تصور کرد که آنچه امروز به نام حرفه و دانش مامایی معروف است، ادامه و دنباله همان مامایی سنتی است بلکه امروزه مامایی دانشی است که بر مشاهده ، آموزش، پیشگیری ، تحقیق، تشخیص و درمان استوار شده است.
حیطه رشته مامایی:
مامایی یکی از زیرمجموعههای علوم پزشکی است که نقشهای بسیار گستردهای اعم از نقش مشاورهای، آموزشی ، مراقبتی ، حمایتی،درمانگری و تحقیقاتی است. البته تمامی این نقشها در ارتباط با مادر و کودک مفهوم پیدا میکند یعنی ماما به مشاوره قبل ،بعد و هنگام ازدواج ، آموزش نحوه تنظیم خانواده، مراقبت در دوران بارداری، زایمان طبیعی و مراقبت بهداشتی مادر و کودک و آموزش به دختران در زمینه بهداشت دوران بلوغ و بعد از آن میپردازد.
«حیطه رشته مامایی از دوران قبل از حاملگی شروع میشود و تا پس از زایمان و ۶ سالگی کودک ادامه پیدا میکند.
در دوران قبل از حاملگی ماما بررسی میکند که آیا یک مادر توانایی حامله شدن را دارد و اگر حامله شود خطری برای خودش یا جنینش بوجود میآید یا نه؟ برای مثال مادران دیابتی، مادرانی که بیماری قلبی پیشرفته دارند، مادرانی که سابقه خانوادگی واضحی از ناهنجاریهای ژنتیکی دارند و مادرانی که قبلا بچه معلول به دنیا آورده یا چندبار سقط کردهاند، باید قبل از حاملگی با ماما مشورت کرده و آزمایشهای لازم را انجام دهند. در واقع در این مرحله ماما به مشاوره با زنان علاقهمند به بارداری و شناسایی زنان پر خطر از نظر بارداری و زایمان میپردازد و آنها را به متخصص مربوط ارجاع میدهد. مرحله بعد حاملگی است که در این مرحله مراقبت از باردار در درمانگاهها با کلینیکهای مراقبت از بارداری بر عهده ماما است. در این دوران خانم باردار در فواصلی معین که ماما مشخص میکند به کلینیک مراجعه کرده و معاینه میشود تا ماما ضمن معاینه ، مشاوره و آزمایش از سلامت مادر و جنین مطمئن گردد و در صورتی که خطری مادر یا جنین را تهدید میکند زود تشخیص داده و از عواقب جدی و وخیم آن جلوگیری نماید. برای مثال مادری که دچار فشار خون حاملگی شده است اگر زود تشخیص داده نشود به قیمت جان مادر و جنین تمام خواهد شد. گفتنی است که در این مرحله ماما میتواند در زمینههای مختلف مانند تغذیه، بهداشت فردی، ورزش، کتنیکهای تنفس و اطلاع از سلامت جنین به مادر آموزش داده و او را برای زایمان آماده سازد.
مرحله بعد مرحله زایمان است که از پذیرش مادر در اتاق درد شروع شده و به وضع حمل در اتاق زایمان خاتمه پیدا میکند. در این مرحله ماما بررسهای اولیه را انجام میدهد و پس از اطمینان از آمادگی مادر برای زایمان و سلامت مادر و جنین همچنین اطمینان از یک زایمان طبیعی مسوولیت زایمان را برعهده میگیرد.
در این مرحله اگر زایمان با مشکلی روبرو باشد مثلا جنین در حالت طبیعی نبوده یا مادر بیماری خاصی مثل بیماری قلبی پیشرفته داشته باشد یا اینکه نیاز به سزارین باشد، این وظیفه پزشک زنان و زایمان است که مسوولیت زایمان را در بیمارستان یا زایشگاه بر عهده بگیرد.
در مرحله بعد از زایمان نیز کنترل سلامت نوزاد و مادر و آموزش نحوه رسیدگی و چگونگی نگهداری فرزند بر عهده ماما است.
مرحله بعد نیز واحد بهداشت مادر و کودک است که در این مرحله تعیین وضعیت رشد و تکامل کودک شامل رشد فیزیکی و تکاملهای اجتماعی ، رفتاری و گفتاری از ۵ روزگی تا ۶ سالگی و واکسیناسیون کودک بر عهده ماما است. از سوی دیگر بخشی از کار ماما به زنان بر میگردد. در این بخش ماما در درمانگاههای زنان یا در مطبها خصوصی به پیشگیریهای اولیه از سرطان دهانه رحم و پستان پرداخخته یا در مراکز نازایی به عنوان مشاور نازایی فعالیت میکند.
آینده شغلی ، بازار کار ، درآمد:
در مورد فرصتهای شغلی رشته مامایی نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای معتقدند که در حال حاضر فرصتهای شغلی مامایی بیشتر رشتههای علوم پزشکی محدود و بسیار اندک است و از همین رو تعداد بیشماری از فارغالتحصیلان این رشته بیکار هستند یا در شغلهای نامربوط با رشته تحصیلی خود فعالیت میکند. به همین دلیل بهتر است که این رشته محدود شده یا حتی حذف شده و به جای آن همچون گذشته «نرس ماما» تربیت گردد. (پرستارهایی که دوره تخصصی مامایی را نیز آموزش دیدهاند.)
به هر حال از مراکزی که یک ماما میتواند در آنها مشغول به کار شود، میتوان به بیمارستانها، زایشگاهها، درمانگاهها و مراکز بهداشتی و طرح پزشک خانواده اشاره کرد. همچنین ماما طبق قوانین حاضر در صورت داشتن مدرک کارشناسی میتواند مطلب دایر کرده و در آن به ارائه خدمات بهداشتی و درمانی بپردازد.
تواناییهای جسمی ، علمی ، روانی و ... مورد نیاز و قابل توصیه:
رشتههای علوم پزشکی بویژه سه رشته پزشکی ، پرستاری و مامایی نیاز به علاقه و احساس مسوولیت بسیار دارد . برای مثال یک ماما بدون عشق و علاقه لازم نمیتواند فریادهای ناشی از درد یک زائو را تحمل کند و پاسخگوی نیازهای او باشد.
فراموش نکنیم :
«رشته مامایی عشق و علاقه و صبر و حوصله بسیار بالا میخواهد چون یک خانم در حال زایمان شرایط بسیار حساسی دارد و بسیاری از حرفها یا حرکاتش در اختیار خودش نیست و یک ماما باید در حد امکان با صبر و حوصله بسیار به او آرامش و قوت قلب بدهد و توجه داشته باشد که مسوولیت جان دونفر یعنی مادر و جنین او را بر عهده دارد. همچنین یک ماما باید بسیار باهوش و نکتهسنج باشد و از مقابل مسائل هرچند که کوچک باشد به سادگی نگذرد ، زیرا خیلی از مسائل یا علائم کوچکی که در هنگام بارداری یا زایمان ظاهرمیشود، در صورت عدم توجه میتواند خطرات جانی برای نوزاد یا مادر به دنبال داشته باشد.
همچنین دانشجوی این رشته باید تحمل خون و خونریزی، شبکاری و در کل کار در محیط بیمارستان را داشته باشد و به کار عملی نیز علاقهمند باشد چون دروس این رشته بیشتر عملی است و کمتر جنبه تئوری دارد. »
«در سالهای اخیر دانشجویان مستعد و خوبی وارد رشته مامایی میشوند اما متاسفانه بسیاری از دانشجویان شناخت دقیقی از این رشته ندارند. برای مثال نمیدانند که در ترمهای اول باید در بیمارستان کارها و خدمات ابتدایی پرستاری را انجام دهند و حتی گاهی اوقات به همین دلیل سرخورده میشوند و انصراف میدهند، در حالی که اگر با علاقه و عشق لازم وارد این رشته شوند، متوجه میشوند که مامایی رشته با ارزش و پراهمیتی است که از نظر معنوی میتواند انسان را به معنای واقعی کلمه راضی کند.»
دانشجوی مامایی باید از نظر جسمی و روحی سلامت کامل داشته و از روابط اجتماعی خوبی برخوردار باشد چون مشاوره و آموزش بخش مهمی از کار یک ماما است».
گفتنی است که رشته مامایی تنها از بین داوطلبان زن دانشجو میپذیرد. وضعیت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر: (کارشناسی ارشد و ... )
کارشناسی ارشد مامائی ناپیوسته به اولین مقطع تحصیلی پس از کارشناسی گفته میشود. طول دوره کارشناسی ارشد حداقل ۲ سال و حداکثر ۳ سال است. دوره دکترای مامایی که پس از اتمام تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد، میتوان به آن راه یافت به تازگی در شورای عالی برنامهریزی تصویب شده است.
ماما ومسئولیت های حرفه ا ی ماما :
زنان در سنین مختلف به فرد ماهر دیگری که معمولاً یک زن است وابسته اند تا در طول زایمان همراهشان باشد. این فرد ماما است که معنی اصلی آن همراه زن می باشد. ومهارتهای او تلفیقی از هنرو علم است.
تعریف ماما ( midwife) :
ماما به شخصی اطلاق می شود که تحصیلات مامایی را در حد کارشناسی وکارشناسی ارشد برابر مقررات در مراکز آموزش داخلی و خارجی بپایان رسانیده و موفق به اخذ پروانه رسمی مامایی از مقامات صلاحیت دار مربوط شده باشد.
او باید قادر به نظارت، مراقبت و توصیه به زنان دردوران بارداری، زایمان و دوره بعد از زایمان، هدایت زایمانها با مسئولیت خود و مراقبت از نوزاد وشیرخوار و کودک زیر ۶ سال باشد. این مراقبت شامل پیشگیری، کشف حالات غیر طبیعی در مادر وکودک، فراهم ساختن کمکهای پزشکی و اجرای اقدامات اورژانس در نبود کمک پزشکی می باشد.
او وظیفه مهمی در مشاوره و آموزش بهداشت نه تنها برای زنان بلکه برای خانواده وجامعه دارد. کار ماما باید شامل آموزش دوران بارداری، آماده کردن والدین برای پذیرش وظایف پدری و مادری بوده و به تنظیم خانواده ومراقبتهای کودک وبعضی از موارد بیماریهای زنان گسترش یابد.
او می تواند در بیمارستانها، درمانگاهها ، واحدهای بهداشتی، منازل ( مشاوره مامایی و زایمان درمنزل ) و هر شکل دیگری از ارائه خدمات مامایی کار کند.
توجه :
وزرات بهداشت و درمان و آموزش پزشکی می تواند بنا به نیاز سیستم شبکه و واحدهای تابعه زیر نظر مدیریت شبکه و متخصصین زنان و مامایی و کارشناسان مامایی پروانه دار از وجود کاردانهای مامایی استفاده خدمتی مورد نیاز را بعمل آورد.
مسئولیت های ماما :
۱ـصلاحیت:
هر ماما مسئول حفظ صلاحیت حرفه ا ی است . حدود فعالیت ماما به وضوح در قوانین مامایی و در کد شغلی مطرح شده است.
۲ـمسئولیت حفظ و نگهداری گزراش کتبی:
ماما ملزم به نگهداری و حفظ گزارش جزئیات است. گزارش ماما از آنچه که پزشک گزارش می کند جدا است. او باید تمام گزارشات، تاریخچه مامایی و تمام معاینات پیش از زایمان را که توسط خودش انجام شده است را حفظ نماید. در طول زایمان، گزارش مشاهدات ، معاینات واقدامات انجام شده ضروری هستند و باید تمام جزئیات به طور کامل شرح داده شوند زیرا وقایع سریعاً اتفاق می افتند. مدارک ثبت شده تولدها توسط ماماها مجموعاً در بیمارستانها حفظ و نگهداری می شوند.
تمام گزارشاتی که توسط ماما تهیه شده باید برای مدت زمانی که نباید کمتر از ۲۵ سال باشد, نگهداری شود. زیرا این گزارشات می تواند در مواقع دادخواهی یا شکایات بی مورد توسط افراد نسبت به اعمال انجام شده توسط ماما, او را یاری دهد.
۳ـمسئولیت در برابر خانواده:
از آنجا که ماماها در برخورد با بسیاری ازمسائل محرمانه خانواده ها هستند، لذا وظایف خاصی مثل راز دار بودن اهمیت فراوان و زیربنایی دارد. و باید هر فرد را بدون سرزنش نسبت به عقایدی که ممکن است با نظر شخص خودش مغایرت داشته باشد، بررسی کند.
۴ـمسئولیت در قبال حرفه:
باید در حفظ استانداردها وبهبود مراقبت ها رل فعالی داشته باشد.
لازمه وارد بودن درحرفه ، آگاهی از فعالیت های سازمانهای حرفه ای و هیئت های قانونی آن رشته است. وجهت عرضه بهترین مراقبت باید همیشه از نظر علمی خود را با یافته های جدید آشنا نگه دارد.
۵ـمسئولیت در مقابل جامعه:
ممکن است در موقعیت هایی قرارگیرد که بتواند موضوعاتی چون محرومیت اجتماعی، مکان نامناسب، تعصب نژادی، اثرات خشونت، پیشرفت شیوع بیماریها یا شیوع عفونتهایی مثل ایدز یا سل را روشن کند. مسئولیت او در این موقعیت ها می تواند آگاه سازی، در تجهیز و تدابیر ویژه ویا دادن مراقبتهای لازم باشد.
ماما ها از اعتماد جامعه نسبت به خود لذت می برند وهر مامایی باید به این اعتماد ارج نهاده ودر حفظ تداوم آن بکوشد.
نکته :
ماما هرگز و در هیچ موقعیتی نمی تواند مراقبت از مادر ونوزاد را ترک کند مگر انکه مامای دیگری حضور یابد. او ممکن است به نظرات استادانه و دخالت سایر تخصص ها نیاز داشته باشد. پزشک متخصص زنان، پزشک عمومی باید در مواقعی که موارد غیر طبیعی رخ داده است فرا خوانده شوند.
وقتی یک ماما پزشکی را برای کمک می طلبد، مسولیت مشکل بر عهده پزشک خواهد بود و او باید دستورات پزشکی را دنبال کند ولی ادامه مراقبت از مادر و کودکش حتی در مواقعی که پزشک مسئولیت را به عهده گرفته است . وظیفه او است.
به طور مشابه پزشک متخصص کودکان برای مراقبت از نوزاد دردسترس می باشد. متخصصین تغذیه ، فیزیوتراپ ها ، پرستاران و مدد کاران اجتماعی و مراقبین بهداشت سایر تخصص هایی هستند که ماما در موارد مناسب ممکن است به آنها رجوع کند.
ماما باید با مراجعین و همکاران خود و افرادی که درسایر تخصص ها مشغول هستند رابطه موثری بر قرار کند. و او قادر میشود که تمایلات و نقطه نظرات مراجعین خود را دریابد. مهارتهای مشاوره کردن ابزار مهمی است که به این مسئله کمک می کند.
بیماری هموروئید ( بواسیر ) چیست ودرمان آن چگونه است ؟
شرح بیماری :
بواسیر عبارت است از سیاهرگهای گشادشده ( واریسی) در راست روده یا مقعد. بواسیر ممکن در مجرای مقعدی (بواسیر داخلی) یا در مدخل مقعد (بواسیر خارجی) واقع شده باشد. بواسیر ممکن است سالها وجود داشته باشد اما تنها با وقوع خونریزی بدان پیبرده شود.
علایم شایع :
خونریزی. امکان دارد خون قرمز روش به صورت رگههایی در اجابت مزاج دیده شود یا به دنبال اجابت مزاج، خون به مقدار کم و به مدتکوتاهی چکه کند.
درد، خارش یا ترشح مخاطی پس از اجابت مزاج
وجود یک برجستگی در مقعد
احساس این که پس از اجابت مزاج، راست روده بهطور کامل تخلیه نشده باشد (این حالت تنها در مورد بواسیر بزرگ دیده میشود).
التهاب و تورم
• انواع هموروئید:
هموروئیدهاى داخلى از نظر شدت علائم به چهار درجه تقسیم مى شوند.
درجه اول: خونریزى بدون بیرون زدگى
درجه دوم: خونریزى همراه بیرون زدگى که خودبه خود جا مى رود
درجه سوم: خونریزى به همراه بیرون زدگى که با دست جا مى رود
درجه چهارم: خونریزى به همراه بیرون زدگى که با دست جا نمى رود
هموروئیدهاى خارجى معمولاً به صورت یک برجستگى خارجى در بیرون ناحیه مقعد قرار داشته و اکثراً با درد و تورم همراه است.
علل :
وارد آمدن فشار مکرر به سیاهرگهای مقعد یا راست روده
عوامل افزایش دهنده خطر
رژیم غذایی بدون فیبر
نشستن یا ایستادن به مدتطولانی
چاقی
یبوست
کمشدن تون عضلانی در سنین بالا
جراحی راست روده یا پارگی مجرای تناسلی به هنگام زایمان و دوختن آن
بیماری کبدی
سرطان روده بزرگ
لواط
بالا بردن فشار خون در سیستم سیاهرگی دستگاه گوارش
پیشگیری :
برای اجابت مزاج عجله نکنید و در عین حال از زور زدن و نشستن طولانیمدت در توآلت خودداری کنید.
اگر اضافه وزن دارید، وزن خود را کاهش دهید.
مقدار فیبر غذایی را در رژیم خود افزایش دهید.
روزانه ۱۰-۸ لیوان آب بنوشید.
بهطور منظم ورزش کنید.
عواقب مورد انتظار :
بواسیر معمولاً با مراقبت مناسب خوب میشود، اما علایم ممکن است افت و خیر داشته باشند (یعنی بواسیر ممکن است پس از یک دوره یبوست دوباره ظاهر شود). در مواردی که به درمان محافظهکارانه خوب پاسخ نمیدهند شاید جراحی مورد نیاز باشد.
عوارض احتمالی
کمخونی فقر آهن اگر خونریزی قابل توجه باشد.
درد شدید در اثر وجود لخته خون در بواسیر
عفونت یا زخم شدن بواسیر
اصول کلی :
برای تشخیص قطعی ممکن است یکی از روشهای زیر انجام شوند: آنوسکپی (دیدن مقعد با کمک یک لوله کوتاه به نام آنوسکپ، وسیلهای لنزدار و دارای یک منبع نورانی در سر آن است)، یا پروکتوسکپی (دیدن راست روده و قسمت پایینی روده بزرگ یا وسیلهای به نام پروکتوسکپ، که وسیلهای اپتیک و دارای یک منبع نورانی در سر آن است).
درمان با هدف تخفیف علایم صورت میگیرد.
هیچگاه برای اجابت مزاج زور نزنید.
پس از اجابت مزاج، ناحیه را با ملایمت پاک کنید.
برای تخفیف درد، روزانه چندین بار هر بار به مدت ۲۰-۱۰ دقیقه در آب گرم بنشینید.
برای تخفیف درد و تورم ناشی از وجود لخته در بواسیر یا بیرون زدگی بواسیر، یک روز در رختخواب استراحت کنید و روی ناحیه کیسه یخ بگذارید.
در مواردی که مقاوم به درمان هستند، امکان دارد نیاز به جراحی وجود داشته باشد. روشهای مختلفی وجود دارند:
بستن یک باند لاستیکی در قاعده بواسیر؛
اسکلروتراپی (تزریق مواد شیمیایی برای بسته شدن سیاهرگها و تشکیل بافت جوشگاهی)؛
جراحی با سرما (یخ زدن بواسیر با نیتروژن مایع)؛
انعقاد بواسیر (با اشعه مادون قرمز یا لیزر)؛
در آوردن بواسیر
داروها :
برای درد خفیف، خارش، یا کاهش تورم، میتوان از داروهایی که اختصاصاً برای تخفیف علایم بواسیر ساخته شدهاند استفاده کرد. اگر علایم بواسیر به هنگام حاملگی رخ دهند، از پزشک خود در مورد داروهای مناسب که در حاملگی مشکلی ایجاد نکند سؤوال کنید.
اگر نیاز به استفاده از مسهل باشد، از نرمکنندههای اجابت مزاج استفاده کنید.
فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری :
محدودیتی برای آن وجود ندارد. کار روده با آمادگی جسمانی مناسب بهبود مییابد.
رژیم غذایی :
برای پیشگیری از یبوست، یک رژیم متعادل حاوی مواد غذایی دارای فیبر زیاد، مثل میوههای تازه، کلوچه، حبوبات، سبزیجات و غلات سبوسدار داشته باشید.
روزانه ۱۰-۸ لیوان مایعات بنوشید.
اگر اضافه وزن دارید، وزن خود را کم کنید.
درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟
اگر در همان جایی که بواسیر بوده است یک برجستگی سفت تشکیل شود.
اگر بواسیر باعث درد شدید میشود که با درمانهای ذکر شده در بالا تخفیف نیابد.
اگر خونریزی زیاد باشد (بیش از مقداری که در قسمت علایم ذکر شد). البته باید به یادداشت که خونریزی ممکن است یکی از علایم اولیه سرطان باشد.
شیوه های جدید معالجه هموروئید (بواسیر) :
هموروئید یا بواسیر بیماری بسیار شایعی است که افراد را در سنین مختلف چه جوان و چه پیر مبتلا می کند اما بسیاری افراد به علت شرم از بیان آن و مراجعه به پزشک خودداری می کنند.
مقاله زیر به شیوه هاى جدید درمان این بیمارى مى پردازد.شما ممکن است با اسم هموروئید آشنا نباشید ولى حتماً کلمه بواسیر را شنیده اید. بایستى متذکر شد که هموروئید همان بواسیر است و یکى از بیمارى هاى شایع جراحى است و حدود ۷۵ درصد افراد به ویژه افراد بالاى ۳۰ سال در طول زندگى خود به این بیمارى مبتلا مى شوند.
• هموروئید چیست ؟
هموروئیدها بالشتک هاى عروقى طبیعى هستند که در ناحیه کانال مقعدى در قسمت ۴ سانتى مترى انتهاى روده بزرگ (راست روده) قرار دارند و در دو قسمت داخل و خارج کانال مقعد قرار دارند که به آن هموروئیدهاى داخلى و خارجى مى گویند.
هموروئیدها ارگان هاى طبیعى این ناحیه هستند که در اثر زور زدن به دنبال یبوست مزاج و یا اسهال مى توانند پرخون و متورم شده و در صورت تکرار یبوست و زور زدن موقع اجابت مزاج این بالشتک هاى عروقى متورم و دچار پارگى و زخمى شده و به صورت خونریزى و بیرون زدگى و گاهاً درد به هنگام اجابت مزاج خود را نشان دهند.
سعي نكنيد قسمت متورم را به داخل فشار دهيد و به بيمار هم اجازه انجام اين كار را ندهيد. اين عمل ميتوانند خطر آسيب ديدن روده را افزايش دهد.
به بيمار دارويي ندهيد و او را از خوردن، نوشيدن و سيگار كشيدن منع كنيد چون ممكن است در بيمارستان به بيهوشي عمومي نياز داشته باشد.
1) اگر بيمار درد دارد، به وي كمك كنيد تا بنشيند و چند بالش يا بالشتك فراهم كنيد تا بيمار با تكيه به آنها، در وضعيتي كه احساس راحتي بيشتري ميكند، قرار گيرد.
2) يك پزشك فرا بخوانيد و يا در صورت شديد بودن درد، با مركز اورژانس تماس بگيريد و آمبولانس درخواست كنيد.
3) در زماني كه منتظر رسيدن كمكهاي پزشكي هستيد، همچنان به بيمار اطمينان خاطر بدهيد. تا رسيدن نيروهاي امدادي، علايم حياتي (سطح پاسخدهي، نبض و تنفس) را كنترل كنيد.
توضيح كلي
فتق عبارت است از بيرونزدن يكي از اعضاي داخلي بدن از راه يك نقطه ضعيف يا يك سوراخ در عضلات اطراف آن. شايعترين انواع فتق عبارتند از:
فتق مغبني و راني. در هر دو نوع، بافت همبند ناحيه كشاله ران درگير است.
فتق نافي (در نوزادان رخ ميدهد و مشكل در عضلات اطراف ناف است).
فتق اپيگاستريك (در قسمت فوقاني شكم و بين جناغ سينه و ناف رخ ميدهد).
فتق اطراف ناف (در اطراف ناف و بيشتر در خانمها رخ ميدهد).
علايم شايع
تورمي كه معمولاً با فشار ملايم يا درازكشيدن به جاي خود بر ميگردد.
گاهي ناراحتي يا درد خفيف در محل بيرونزدگي
تورم در كيسه بيضه، با يا بدون درد
يبوست، سوءهاضمه
ندرتاً استفراغ، علامت خطرناكي است.
علل
همانطور كه گفته شد، وجود يك ضعف در بافت همبند يا ديواره عضلاني. اين ضعف ممكن است از همان آغاز زندگي وجود داشته باشد يا بعداً به وجود آيد. فتقها شكافي پس از عمل جراحي به وجود ميآيند.
عوامل افزايش دهنده خطر
نوزادان و شيرخواران زودرس
سن بالاي 60 سال
سرفه مزمن
چاقي
حاملگي
زورزدن، مثلاً در اثر يبوست مزمن
پيشگيري
جلوي اكثر فتقها را نميتوان گرفت، اما حفظ وزن مناسب و ورزش منظم براي حفظ تون عضلاني ممكن است باعث پيشگيري از بروز بعضي فتقها شوند.
اگر يبوست يا سرفه مزمن وجود دارد، بايد براي درمان به پزشك مراجعه شود.
عواقب مورد انتظار
فتقهاي نافي معمولاً خود به خود تا 4 سالگي برطرف ميشوند و ندرتاً نياز به جراحي دارند. ساير انواع فتق را نيز معمولاً ميتوان با جراحي برطرف كرد.
عوارض احتمالي
اگر فتق مختنق شود (جريان خون به آن سمت از عضو كه بيرونزده است متوقف شود)، امكان دارد انسداد روده همراه با تب، درد شديد، استفراغ و شوك به وجود آيد.
درمان
اصول كلي
اگر فتق تنها موجب ناراحتي خفيف شود و بتوان آن را به راحتي جا انداخت، امكان دارد استفاده از لباس مناسب و حمايت كننده يا فتقبند توصيه ميشود.
معمولاً جراحي براي ترميم قسمت ضعيف بافت همبند يا عضله توصيه ميشود. جراحي معمولاً بدون بستري در بيمارستان صورت ميپذيرد.
داروها
براي ناراحتي خفيف ميتوان از داروهايي مثل استامينوفن استفاده نمود.
فعاليت
از برداشتن سنگيني قبل يا بعد از جراحي خودداري كنيد.
سرعت بهبود بستگي به وضعيت سلامتي و نوع فتق دارد. فعاليتهاي سبك را معمولاً ميتوان در عرض چند روز آغاز كرد.
تا زماني كه پزشكتان موافقت نكرده است ورزش را از سر نگيريد.
رژيم غذايي
رژيم غذايي خود را طوري تنظيم كنيد تا از يبوست پيشگيري شود.
وزن خود را در حد ايدهآل نگاه داريد.
در اين شرايط به پزشك خود مراجعه نماييد
اگر شما يا يكي از اعضاي خانوادهتان علايم فتق را داريد.
اگر تب يا درد شديد داريد سريعاً مراجعه كنيد. اين ممكن است يك اورژانس باشد.
آیة الله دكتر
سید محمد حسینی بهشتی در دوم آبان سال 1307 در محله لومبان اصفهان به دنیا آمد. شهید
بهشتی تحصیلات خود را تا پایان سال دوم دبیرستان در آن شهر گذراند. به خاطر علاقه شدیدی
كه به علوم اسلامی داشت به حوزه علمیه اصفهان وارد شد. دروس علمی را تا اواخر سطوح
عالیه در همان حوزه خواند و در سال 1325 راهی حوزه علمیه قم گردید. ایشان پس از طی
یك سلسله آموزش ها و كسب فیض از محضر اساتید و مراجع، به خصوص امام خمینی (ره) با عده
ای از فضلای حوزه، درس اصول و فقه آیة الله داماد را كه مورد علاقه طلاب جوان بود بنیانگذاری
كرد. همچنین به همراه دوستان دیگرچون آیة الله شهید مطهری و فقهای دیگر در درس خارج
امام خمینی ( ره) حاضر شدند.
شهید بهشتی پس
از اخذ دیپلم در سال 1330 دوره لیسانس دانشكده الهیات و معارف اسلامی و همچنین در سال
1338 دوره دكترای این دانشكده را به پایان رسانید. وی از سال 1330 تدریس در دبیرستانهای
قم را آغاز كرد و در سال 1333 دبیرستان دین و دانش قم را تاسیس نمود. از جمله خدمات
فرهنگی ارزنده شهید بهشتی، می توان ایجاد امكانات آموزش زبان و علوم روز را برای فضلای
حوزه علمیه قم نام برد. درهمین رابطه كانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم را پایه
گذاری كرد. شهید بهشتی در سال 1342 مدرسه علمیه حقانی را تاسیس كرد و به كمك جمعی از
فضلای حوزه علمیه اقدام به تشكیل گروه تحقیقاتی پیرامون حكومت در اسلام نمود. در همان
اوقات توسط سازمان امنیت " ساواك" از قم به تهران انتقال یافت و در سال
1343 در تهیه برنامه جدید تعلیمات دینی مدارس شركت كرد و یك سال بعد یعنی در سال
1344 به آلمان عزیمت كرد. در آنجا علاوه بر یك سلسله آموزشها و حركتها كه به طور طبیعی
ناشی از اصالت فكری و عمق مغز ایدئولوژیك وی بود به بنیانگذاری گروه فارسی زبان در
انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا اقدام كرد.
شهید بهشتی در
سال 1349 به تهران بازگشت و جلسات تفسیر قرآن ایجاد كرد . در همین رابطه با همكاری
شهید دكتر باهنر و دیگران در آموزش و پرورش مشغول تهیه كتاب تعلیمات دینی مدارس شدند.
در آذرماه 1357، ضمن تلاش گسترده ای جهت ایجاد روحانیت مبارز تهران به اتفاق شهیدان
استاد مطهری و دكتر مفتح و آیات عظام مهدوی كنی و امامی كاشانی كوشید وجمعی دیگراز
علمای مبارز درسراسر ایران به عنوان یك هسته اساسی از آن حمایت كرده و به آن پیوستند.
طی سالهای 1329 تا 1332 در دفاع از حكومت ملی دكتر مصدق به همراه روحانیت مبارز از
چهره های فعال و كارسازی بود كه در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم در اصفهان نقش مهمی
داشت.
بهشتی تنها، مرد
علم و بیان و قلم نبود بلكه در میدان مبارزه نیز مردانه جنگید. به ویژه ازآغاز قیام
امام خمینی (ره) در سال 1341، به همكاری با جمعیتهای مؤتلفه اسلامی برخاست و به عضویت
شورای روحانیت آن انتخاب گردید.
او در برگزاری
راه پیمایی های عظیم چهارم شوال و تاسوعا و عاشورای 57 نقشی مؤثر داشت. سخنرانیهای
پرشور شهید مخصوصاً در روز 16 شهریور در مسجد صاحب الزمان " عج" تحرك فراوانی
به مردم داد. هنگامی; كه امام (ره) در پاریس بودند، برای تبادل نظر با امام (ره) به
آنجا رفت و سپس به فرمان امام(ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی ایران برگزیده شد.
نقش موثر و رهبری كننده ایشان در آن زمان كاملاً محسوس بود. شهید بهشتی هنگام شهادت
علاوه بر رهبری حزب جمهوری اسلامی و عضویت شورای انقلاب، رئیس دیوان عالی كشور نیز
بود
*آثار شهید بهشتی
*
آموزش مواضع (جلسه
3). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع (جلسه 4). تهران: انتشارات
حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع (جلسه 6). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی،
1360؛ آموزش مواضع(جلسه 14). اصفهان: انتشارات حزب جمهوری ؛ از حزب چه میدانیم. تهران:
حزب جمهوری اسلامی، بیتا؛ اقتصاد اسلامی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ اهمیت
شیوة تعاون، تهران: انتشارت وزارت تعاون، 1374؛ بانکداری و قوانین مالی اسلام، قم:
انتشارات مکتب تشیع، 1342؛ باید و نبایدها، تهران: بقعه، 1379؛ بررسی و تحلیلی از جهاد،
عدالت، لیبرالیسم، امامت، تهران: حزب جمهوری اسلامی،1361؛ بهداشت وتنظیم خانواده، تهران:
بقعه، 1379؛ پنج گفتار، قم: انتشارات قم ، بی تا؛ التوحید فی القرآن . قسم الدراسات
الاسلامیه: 1404؛ توکل از دیدگاه قرآن، قم: شفق، بی تا؛ حج در قرآن، تهران: دفتر نشر
فرهنگ اسلامی، 1374؛ حق و باطل، تهران: بقعه، 1378؛ خدا از دیدگاه قرآن، تهران: بقعه،
1379؛ دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، تهران: بقعه، 1378؛ ربا در اسلام، تهران:
دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ رسالت دانشگاه و دانشجو، قم: تشیع، بی تا؛ روش برداشت
از قرآن، تهران: نشر سید جمال، بی تا؛ سرود یکتاپرستی، تهران: بقعه، 1379؛ سلسله درسهای
اسلامی ـ مسأله مالکیت 1، تهران : نشر سید جمال ، بی تا ؛ سلسله درسهای اسلامی ـ شناخت
، تهران : نشر سید جمال؛ شناخت از دیدگاه فطرت ، تهران : بقعه ،1378؛ شناخت از دیدگاه
قرآن، تهران: بقعه ، 1378؛ طرح لایحه قصاص، قم : ناصر، 1360؛ مبارزه پیروز، تهران:
سهامی انتشار ، 1341؛ مبانی نظری قانونی اساسی ، تهران: بقعه، 1378؛ محیط پیدایش اسلام
،تهران: دفتر نشر فرهنگ ، 1354؛ مکتب و تخصص ، تهران: حزب ،1359؛ نقش آزادی در تربیت
کودکان ، تهران: بقعه ، 1380؛ نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران ، تهران:
ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر ،1361؛
شهيد محمد
على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را
تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از
وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در
سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت
5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال
1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان
برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار،
قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى
در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن
علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى
در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس آزادى
از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى
كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد.
در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر
كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى
همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس
در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم
آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .
ايشان
با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام
شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به
زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از
آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال
1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد
مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى
مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى
معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش
موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .
شهيد رجائى
پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده
گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده
مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى
در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و
با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين
كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى
رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين
و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى
سنگين خود بر آيد.
به دنبال
عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى
صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب
شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر
ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد
باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.
در زندگی روزمره دلمشغولیهای داریم و برای انجام هر کاری اعم از انتخاب شغل، تحصیل، تجارت و دیگر گزینهها تحقیق میکنیم تا با صرف وقت و هزینه و مطالعه و مشورت با افراد صاحبنظر، آگاهانه وارد آن عرصه شویم. اما به تخصصی بودن بحث تغذیه و تهیهٔ ی مواد غذائی مناسب و مفید برای حفظ سلامتی بدن، توجه چندانی نمیکنیم.
نگاه سنتی و بدون اندیشه به مسئلهٔ تغذیه و شتابزدگی در امور، باعث میشود که از نقش مواد غذائی در سلامتی بدن غافل شویم و ندانیم که چگونه میتوان با تغذیهٔ سالم، ضمن حفظ شادابی به طول عمر خود افزود.
طبقهبندی غذاها:
غذاها به چند گروه عمدهٔ پروتئینی، نشاستهای، چربی و اسیدی تقسیم میشوند. گوشت، ماهی، مرغ، تخممرغ، پنیر، لبنیات، انواع لوبیا، گردو و بادام از غذاهای پروتئینی هستند که دارای ازت و ترکیبات مختلف اسیدی هستند و بخش زیادی از آنها در بدن تجزیه شده و سپس از راه خون به اعضاء بدن میرسند. پروتئین، در بدن ذخیره نمیشوند. اگر کسی دچار کمبود آن باشد، کبد و کلیهها آن را تأمین میکنند.
گروه دوم، غذاهای سرشار از نشاسته مثل غلات، حبوبات، سیبزمینی، کدو موز هستند که در بدن، حرارت و انرژی ایجاد میکنند. این نوع غذاها کربن، ئیدروژن، اکسیژن و مواد فرعی دارند.
گروه سوم، غذاهای چرب مثل آواکادو، کره، پنیر، مارگارین، ماینز و روغنهای نباتی و حیوانی هستند. این گروه در آب غیرمحلول و در الکل حل میشوند. چربی متشکل از نشاسته، کربن، ئیدروژن و اکسیژن است، اما اکسیژن چربی از نشاسته کمتر است و به همین جهت برای تبدیل شدن به انرژی، اکسیژن زیادی از بدن میگیرد و حرارت زیادی در بدن ایجاد میکند. چربیهائی که در غذا مصرف میشوند، کره، پیه، دنبه، روغن زیتون، روغن کنجد و سایر دانههای نباتی هستند. یک گرم چربی ۹ کلیو کالری حرارت تولید میکند. حال آنکه یک گرم نشاسته ۴ کالری حرارت ایجاد میکند و به همین جهت توصیه میشود در فصل تابستان و در مناطق گرم، از خوردن چربی پرهیز کنید.
غذاهای اسیدی شامل مرکبات، آناناس، توتفرنگی، گوجهفرنگی، سرکه و... هستند که ویتامین و املاح معدنی فراوان دارند و به هضم غذا، تقویت استخوانها، حفظ شادابی پوست و دفع سموم بدن کمک میکنند.
بهترین ترکیبات غذائی
عدم استفاده از ترکیبهائی که میتوانند در کنار یکدیگر به غذائی کامل، مفید و مقوی تبدیل شوند، از دیگر مسائلی است که در فرهنگ تغذیه رعایت نمیشود. بهطور مثال اغلب ما از تأثیر ترکیبات میوههای اسیدی با گردو، بادام یا شیر اطلاع نداریم. مصرف این مواد در کنار یکدیگر در درمان رماتیسم، تقویت معده، دفع انواع سنگهای کبدی، تقویت قوای عصبی، کمک به هضم غذا و انتقال فسفر، آهن، کلسیم، پتاسیم و منیزیم مؤثر واقع میشوند.
همانطور که مصرف سبزیها با انواع پروتئینها اعم از گوشت، مرغ، تخممرغ، و پنیر علاوه بر افزایش قد و وزن، رشد استخوانها و سلامت دندانها در سنین رشد به ساخت سلول و بافت ماهیچهای کمک میکند و ویتامینهای C، B، Aو Kرا که در انواع سبزیها وجود دارد، به بدن میرساند. ترکیب غذاهای نشاستهای با سبزیها نیز انواع ویتامینها را به بدن انتقال میدهد. ترکیباتی چون نان، سیبزمینی، برنج، کدو و موز مقادیر زیادی فسفر، آهن، کلسیم و منیزیم را وارد بدن میکنند.ترکیب غلات یا حبوبات با سبزیها نیز سرشار از ویتامین هستند. نباتات سبز، مواد معدنی بسیاری از قبیل آهن، کلسیم و فسفر دارند و در بدن ترکیبات قلیائی تولید کرده و به گوارش غذا کمک میکنند. این دسته به واسطهٔ ویتامین زیادی که دارند سودمند بهشمار میروند و در ترکیب با غلات یا حبوبات که محصولات زراعی و مکمل سبزیها هستند، نشاط و شادابی فراوانی بهوجود میآورند.
از این ترکیبات، نشاستهها و چربیها به دو گروه خوب (بیضرر) و بدهضم تقسیم میشوند.
روش پخت غذاها:
پخت غذا عبارت است از فرآیند شستن، آماده کردن و ترکیب مواد غذائی و حرارت دادن به آن. این تعریف را اکثر کسانی که دستی در طبخ غذا دارند، میدانند. غافل از آنکه روش پخت غذا در حفظ مواد مغذی، افزایش کیفیت و طعم و سلامتی آن تأثیر دارد و برای تهیهٔ غذائی که همهٔ ویژگیهای بالا را داشته باشد، باید نکاتی از مرحلهٔ خرید، نگهداری، پاک کردن، شستن، خرد کردن و تهیهٔ مواد غذائی رعایت شود.نگهداری از روغن و چربی در یخچال، به حفظ سلامت آن کمک میکند.پختن سیبزمینی و سبزیهای دیگر مثل کلم، کدو، هویج با پوست و خوردن پوست آنها برای بدن مفید است.
وقتی حبوبات را در آب خیس میکنید، با همان آب، آن را بپزید. در آب غلات و حبوبات ویتامین و مواد معدنی فراوانی وجود دارد.
سبزیها را خام بخورید. در غیر این صورت آنها را بخارپز کنید. چون پختن طولانی مدت سبزیها باعث از بین رفتن ویتامینهای موجود در آن میشود.هیچ وقت غذا را در ظرف یا کاغذهای آلومینیومی نپزید. مواد آلومینیوم پس از داغ شدن، جذب غذا میشوند و این برای بدن مضر است.
شرایط خوردن غذا برای کنترل وزن
خوردن غذا اگرچه برای تأمین مواد مورد نیاز بدن ضروری و اجتنابناپذیر است، اما شاید دیده باشید که بسیاری هنگام صرف غذا یا به شکل تلفنی یا حضوری مشغول گفتوگو هستند، به مطالعه یا انجام کار اداری خود ادامه میدهند، برای انجام کارهای شخصی یا امور دیگران از این اتاق به آن اتاق میروند و زمانی را صرف خوردن غذا نمیکنند. این افراد در هنگام بلعیدن غذا آرامش ندارند و متأسفانه اغلب در این شرایط ناهمگون، به کاهش یا افزایش وزن مبتلا میشوند. آنها از غذا خوردن که حق طبیعی هر فرد است، لذتی نمیبرند.
از مهمترین شرایط تغذیهٔ مناسب آن است که حداقل سی دقیقه وقت برای آن اختصاص داده شود تا این کار با آرامش و در فرصت کافی انجام شود. از دیگر مواردی که میتواند به بلع و هضم غذا آسیب بزند و مانع لذت بردن فرد از تغذیه شود، ایستاده غذا خوردن است. تغذیهٔ مناسب باید در مکان معین و مناسب و آرامشبخش انجام شود. قبل از خوردن اولین لقمه، یک دقیقه تأمل جایز است. ضمن اینکه خوردن غذا در ظرف بزرگ باعث میشود که بیش از حد غذا بخوریم. اگر بعد از بلعیدن هر لقمه، یکی دو دقیقه استراحت داشته باشیم، انرژی زیادی صرف نمیشود. سر میز یا سر سفره باید حواستان فقط متوجه غذا خوردن باشد. در موقع صرف غذا، تماشای تلویزیون، صحبت کردن با تلفن یا گفتوگوی حضوری باعث اختلال در بلغ و هضم غذا میشود.
اینکه قبل از اتمام غذا، یکی دو لقمه در بشقاب باقی بماند، روش خوبی برای کنترل وزن است. غذا خوردن در هنگام عصبانیت یا فشار عصبی نیز باعث ایجاد سموم مضر در بدن میشود و بهطور قطع نمیتواند مفید واقع شود. غذا خوردن در فضائی آرام باعث تمدید اعصاب میشود و انرژی رفته را به بدن برمیگرداند. ضمن اینکه هیچ وقت نباید بعد از کار یا ورزش زیاد، بلافاصله غذا بخوریم. همانطور که وقتی مریض هستیم، باید غذاهای سبک مصرف کنیم و اجازه بدهیم بیماری از بدن بیرون برود.گرسنگی طولانی مدت و مکرر باعث ضعف در بدن و ایجاد مشکلات گوارشی میشود. پس هیچگاه گرسنگی را نادیده نگیریم و از طرفی همیشه وقتی گرسنه هستیم، غذا میل کنیم. جویدن باعث هضم سریع غذا میشود. بهخصوص مواد نشاستهای که باید ۲۵ مرتبه قبل از قورت دادن جویده شوند. سبزیها، سریعتر از دیگر مواد غذائی در بدن گوارش میشوند. پس از صرف یک وعده غذای سنگین میتوان در وعدهٔ غذائی بعدی از سبزیهای تازه و خام استفاده کرد. این کار استراحتی به دستگاه گوارش میدهد. ضمن اینکه برای حفظ سلامتی بدن همیشه باید در برنامهٔ غذائی خود ۸۰ درصد میوه و سبزی و ۲۰ درصد غذای پروتئینی و نشاستهای بگنجانیم تا اندامی موزون، پرانرژی و سالم داشته باشیم.
بدن برای هضم و گوارش غذاها مدت زمانی را فعالیت انجام میدهد. حال آنکه میوهها و سبزیهای تازه و خام سریعتر جذب بدن میشوند و ویتامینها و املاح مورد نیاز بدن را تأمین میکنند.
ترکیب غذاها در کنار هم :
در مهمانیها یا حتی در اغلب وعدههای غذائی که اعضا خانواده بهصورت خودمانی حضور دارند، چند نوع غذای ناهمگون در سر میز غذا دیده میشود. مصرف ترکیبات متناقض نه تنها انرژی مورد نظر را به بدن نمیرساند بلکه آسیبهائی را متوجه انسان میکند و بیش از آنکه مفید واقع شود، به بدن صدمه میزند. بهطور مثال مصرف چند غذای انباشته از پروتئین در یک وعدهٔ غذائی، بسیار سنگین و بدهضم است. همانطور که غذاهای انباشته از پروتئین و نشاسبته، غذاهای پروتئینی و چرب، غذاهای اسیدی و پروتئینی و انواع شکر و شیرینی با پروتئین باید در دو وعدهٔ جداگانه خورده شوند. مصرف این ترکیبات در کنار هم ایجاد سوءهاضمه میکند.آب خنک و انواع نوشیدنیها از ملزومات هر سفره یا میز غذا هستند. حال آنکه در موقع صرف غذا باید از نوشیدن آب و نوشابه اجتناب کرد. خوردن غذاهای نشاستهای به افزایش وزن منجر میشود. باید سعی کنیم بیش از یک غذای نشاستهای در روز نخوریم و غذاهای نشاستهای و اسیدی را جداگانه در دو وعده مصرف کنیم. شیر از نوشیدنیهای بسیار مفید و مغذی و کامل است که خوردن یک لیوان آن میتواند یک وعدهٔ غذائی محسوب شود. اما شیر را باید به تنهائی یا در کنار میوههای اسیدی مصرف کرد تا ضمن حفظ کلسیم و مواد مغذی موجود در آن، گوارش آن نیز به آسانی انجام گیرد.
بعضی از میوهها مثل هندوانه یا خربزه بهدلیل ویژگیهائی که دارند باید به تنهائی مصرف شوند. خوردن این میوهها با غذا یا در کنار ترکیبات دیگر توصیه نمیشود. همانطور که دسرها را میتوان با سالاد فصل ترکیب کرد تا خوردن آن نشاط و انرژی بیشتری را به بدن انتقال دهد.
عوامل خطرساز و تضعیفکننده:
همانطور که میدانید تنها مصرف مواد غذائی نمیتواند به بدن نیرو وارد کند و مقاومت آن را در برابر بیماریها و فشارها بالا ببرد. بلکه عوامل زیادی مثل ترکیبات غذا و شرایط غذا خوردن برای کنترل وزن هم در این مسئله دخیل هستند. از دیگر این عوامل این عوامل میتوان به چند مورد اشاره کرد.
پرخوری: ضمن اضافه شدن وزن و افزایش چربیهای اضافی، باعث بیماریهائی مثل فشارخون، قند، چربی و مسمومیت خون در بدن میشود.
مشروبات الکلی: سلولهای مغزی و ویتامینهای موجود در غذا را از بین میبرد و با گشاد کردن عروق، باعث تضعیف قلب و سیستم عصبی میشود. داروها: اگرچه مصرف دارو برای درمان بیماریها مفید است ولی هر داروئی عوارض جانبی خاص خود را به جا میگذارد، انرژی سالم بدن را نابود و توانائی مبدلی را جایگزین آن میکند. چای و قهوه و شکر: عملکرد آنها مثل دارو بوده و انرژی را بیهوده هدر میدهند. آلودگی محیط: آلودگی و مواد شیمیائی موجود در هوا، آب و غذا مسمومیت غذائی ایجاد میکند و ارزش مواد غذائی را از بین میبرد. کمبود اکسیژن: تنفس عمیق، خون را اکسیژنه و قلیائی میکند و انرژی مثبتی را به بدن انتقال میدهد. آشفتگیها: نارضایتی از شغل و زندگی مشترک و انواع نارضایتیها، اضطراب، دلواپسی، ترس، عمگینی و حسادت ایجاد میکند، سلامتی را به خطر میاندازد و فرد را ضعیف و نامقاوم میسازد.
آسیبدیدگی: رفتارهای خطرناک در هنگام کار، رانندگی، ورزش یا تفریح میتواند مشکلاتی را بهوجود آورده و باعث شکستگی یا آسیبدیدگی اعضاء بدن شوند. هشیاری و مراقبت از اندامها برای حفظ روحیه و جلوگیری از فشارهای روانی و هزینههای درمانی نیز از مهمترین عواملی است که نقش آن در شادابی فرد، کمتر از تغذیهٔ مناسب نیست.
عوامل مفید برای حفظ تندرستی
همانگونه که ذکر شد مصرف مواد غذائی مفید به تنهائی نمیتوانند ضامن سلامتی باشند و برای ایجاد یک وضعیت مناسب و تقویت قوای بدن باید نکاتی رعایت شود که به ذکر مواردی از آن میپردازیم:
رژیم غذائی: به اندازهٔ کافی غذا خوردن و رعایت اینکه قبل از سیر شدن، از خوردن پرهیز کنیم؛ باعث ایجاد تناسب اندام میشود. ضمن اینکه انتخاب ترکیبات غذائی که بیشتر از سبزیها و میوههای تازه و پروتئینی باشد نیز به تندرستی کمک میکند.
ترک عادات بد: پیش از این، مواد مضر و ترکیبات غلط غذائی و شرایط نامناسب تغذیه ذکر شد که ترک این عادات برای سلامتی مفید است.
ورزش: انجام حرکات نرمشی به مدت بیست دقیقه در روز به هضم غذا، گردش خون و شادابی بدن کمک میکند.
خواب: برای تعمیر و تقویت پوست و اعصاب بسیار مفید است، انرژیبخش است و به نمک قلیائی بدن میافزاید.
روزه: روزه گرفتن و تحریم بعضی از مواد غذائی برای استراحت دادن به دستگاه گوارش فواید زیادی دارد و بهترین نوع آن اینکه یک هفته تا ده روز فقط سبزی و میوه مصرف کنیم تا سموم بدن دفع شود.
حمام: حمام سونا باعث تعریق زیاد و دفع سموم بدن از طریق پوست میشود و چربیهای اضافی را دفع میکند. دوش گرفتن با آب گرم یا سرد هم برای ایجاد نشاط و سلامتی فایدههای بسیاری دارد.
ماساژ: این کار فشار روی عضلات و اعصاب را کاهش میدهد و باعث تسکین و آرامش میشود. فکر کردن به لحظههای شاد و مثبت در زمانی که ماساژ انجام میشود، نیروی فرد را افزایش میدهد.
حمام آفتاب: بدن به نور آفتاب نیاز دارد. بخش زیادی از ویتامین Dدر اثر تابش نور خورشید به اندامها میرسد که برای تقویت استخوانها ضروری است. حمام آفتاب در کنار دریا یا در حیاط خانه به مدت ۲۰ دقیقه در روز مفید به نظر میرسد. حال آنکه اگر این مدت افزایش پیدا کند، نور آفتاب میتواند برای پوست بدن زیانآور باشد.
زبان به سپاس که می گشایم؟ دریا دریا کوتاهی و کاستی وجودم را پر می کند. وجود من وابسته به توست و بودنم، سلامتم و رشدم تحفه های گران قدری است که از سوی تو دریافت کرده ام. کدام کلام است که بتواند شکر تو را گوید؟ وقتی خداوند عالم شکر تو را در کنار سپاس خودش جای می دهد و می فرماید: «مرا و پدر و مادرتان را شکر گویید»، پس همیشه زبانم از سپاس تو قاصر خواهد بود و دلم در شکر تو خواهد تپید.
آینه خشم و رضای الهی
مادر، ای مظهر رحمت خدا، ای سراسر مهربانی، ای از محبّت لبریز، تو را می ستایم و عزیز می دارم. تو را قدر می نهم و بزرگ می شمرم که تو راهی به سوی بهشتی. رضای خدا را از رضای تو می جویم و از خشم تو که خشم خداست دوری می کنم. مادر، ای خورشید مهربان زندگی ام، دستان مهربان و خسته ات را می بوسم و تو را شکر می گویم و در حسرت سپاس یک لحظه از سختی هایی که برایم تحمل کردی، همیشه می مانم.
مادر فرهیخته
عبدالرحمان فروّخ پس از 27 سال از مأموریتی به خانه برمی گشت. همسرش بعد از رفتن او پسری به نام ربیعه به دنیا آورده بود. مادر ربیعه در نبود همسرش، پولی که عبدالرحمان به عنوان پس انداز نزد او سپرده بود و بر نگهداری آن سفارش کرده بود، صرف تحصیل ربیعه نمود، چنان که ربیعه در ابتدای جوانی دانشمندی توانا شد. هنگام بازگشت، عبدالرحمن فرزندش را دید که در مسجد به تدریس نشسته است و جماعت بسیاری در گرد اویند. بسیار خرسند شد و وقتی فهمید که آن پول پس انداز برای چنین گوهری صرف شده است، بر ذکاوت چنین مادری آفرین گفت و بسیار از او تشکر کرد.
شکری برتر
پروردگار مهربان، در قرآن انسان ها را به نیکوکاری به پدر و مادر سفارش می کند. در برخی آیات قرآن، احسان به والدین و سپاس از آنها بلافاصله پس از سفارش به عبادت و شکر الهی آمده است؛ مانند آیه 36 سوره نساء که می فرماید: «خدا را بپرستید و به او شرک نورزید و به پدر و مادر احسان کنید». و هم چنین آیه 23 سوره اسرا که می فرماید: «پروردگارت دستور داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید». و نیز آیه 14 سوره لقمان که می فرماید: «انسان را سفارش نمودم که مرا و پدر و مادرتان را سپاس گویید». این همه نشان از مقام بلند پدر و مادر و ضرورت احسان و سپاسگزاری از آنها را دارد.
زحمتی طاقت فرسا
ای باغبان بی همتای من، ای ابر سراسر رحمت، ای زلال مهر و عاطفه، خارهایی که گاهِ پروراندنم به دست های مهربان تو فرو رفت و رنجی که گاه مراقبت از من بر تنت نشست، هنوز در چشم های خسته امّا پر مهرت رخ می نماید. من چگونه تو را سپاس گویم؟ آیه های خدا دم به دم دلم را به سپاس تو می خواند و از رنجوری طاقت فرسای تو خبرم می دهد؛ آنجا که می فرماید: «انسان را به پدر و مادرش سفارش نمودیم؛ به ویژه که مادرش با ضعف و زحمت طاقت فرسا او را پروراند و دو سال او را شیر داد، پس مرا و پدر و مادرتان را سپاس گویید». و درجای دیگر می فرماید: «انسان را درباره پدر و مادرش به احسان سفارش نمودیم؛ چون مادرش او را با خود حمل کرد و با سختی و مشقّت بر زمین نهاد». و اینک ای مادر، زبانم همیشه به سپاس تو خواهد چرخید و در چشمم هماره محبّت تو موج خواهد زد.
اقتصاد صنعتي ايران نياز به دگرگوني اساسي دارد . ضعف ساختاري صنايع ، اقتضاء مي كند كه ابتدا دولت در چارچوب نظام برنامه ريزي هدفمند ، يك استراتژي جامع توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي داشته باشد و در مركزيت چنين اهداف درازمدت و دورنگري ، برنامه هاي مشخص و دقيقي با استفاده از صاحبنظران اقتصادي و اساتيد دانشگاهها در جهت اصلاح ساختار اقتصاد صنعتي (بعنوان مكانيسم اصلي پويايي كلي جامعه) تدوين و به مورد اجرا گذارد .
در جهان علمي و تكنولوژيكي امروز (و فردا) ، نقش انسان در مجموعه عوامل توليد كالا و يا ارائه خدمات ، از جايگاه ويژهاي برخوردار است . از اين پس ، همانند قرون گذشته (و حتي دهه هاي پيشين) قدرت بازو و كار فيزيكي انسان در فرآيند توليد و ايجاد ارزش افزوده و رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي، عامل اصلي تلقي نميشود، بلكه قدرت كيفي (يعني ميزان دانش ، مهارت و توانائيهاي فكري انسان) نقش عمده را ايفا مي كند كه اين امر جايگاه واقعي نظام آموزشي ، علي الخصوص دانشگاهها را در فرآيند توسعه نشان مي دهد .
اهداف استراتژيك كشور بايد بر پايه تحكيم اقتصاد صنعتي ملي با بهره گيري از آخرين نتايج و دستاوردهاي علمي و تكنولوژيكي استوار گردد . در اين ميان تغيير ساختار صنعت (از صنايع واسطهاي و مصرفي به صنايع توليدي و سرمايهاي) با برنامهريزي به سمت كاهش وابستگي بخش صنعت به خارج (از نظر دانش فني ، بافت تكنولوژي ، مواد اوليه و ...) در جهت تقويت رابطه بين دانشگاه و صنعت ضروري است .
كليدواژهها : اقتصاد صنعتي، توسعه ، دولت ، نظام آموزشي ، دانشگاه ، توليد
ارائه تصويري كلي از وضعيت يك منطقه، كاري بسيار پرزحمت و ثقيل و در پارهاي از موارد غيرممكن مي باشد . طي طريق نمودن در اين مسير پرپيچ و خم نياز به ابزار و وسائل خاصي دارد و در حيطة مباحث اقتصادي ـ اجتماعي شاخصهاي متعددي وجود دارند كه از اين ابزارها در جهت شناخت و توسعه هر چه بهتر يك منطقه مي توان استفاده نمود . شاخص هايي نظير بهداشت و مراكز بهداشتي ، وضعيت صنايع و رشد آنها ، آموزش و وضع سواد ، شبكه ارتباطي و مهمتر از همه شاخصهاي اقتصادي نظير حجم فعاليتهاي اقتصادي و تجاري و وجود بازارهاي گسترده ، ميزان سرمايهگذاري در مراكز صنعتي و دهها مورد ديگر ، نقش يك منطقه را مي تواند بوضوح نشان دهد .
حكايت توسعه و عدم توسعه از ديرباز مطرح بوده و در مواردي كه ، در يك منطقه ، اين شاخصها مثبت و در خور اهميت باشد ، به تبع آن ، توسعه نيز بوقوع پيوسته است . اصولاً منظور و مراد از توسعه چيست ؟ آيا جوامعي كه امروزه به عنوان كشورهاي پيشرفته صنعتي مي شناسيم و از آنها تحت عنوان توسعه يافته يا پيشرفته ياد مي كنيم ، به معني و مفهوم واقعي پيشرفته مي باشند ؟ آيا اينگونه جوامع به لحاظ رشد اقتصادي كه طي دورههاي طولاني و يا بعضاً طي دهههاي اخير به آن دست يافتند ، در زمينههاي شاخص اجتماعي يا فرهنگي نيز رشد كردهاند ؟ به همين علت پيشرفت يك كشور و يا يك منطقه ناشي از يك عامل نيست بلكه عوامل متعددي مانند نظام سرمايه گذاري ، نظام آموزشي ، فرهنگ ، نظام اطلاعاتي ، نظام اقتصادي و در نهايت مؤسسات و نهادهاي اجتماعي در شكلگيري آن مؤثرند و رشد و توسعة صنايع در اين راستا نقش مهم و اساسي در توسعه يك منطقه يا كشور را دارا مي باشد . با بازشناسي مشكلات و ضعفهاي متعدد و ارائه راهحلهاي علمي و عملي در يك منطقه مي توان موانع و عواملي كه باعث عدم رشد صنايع و نهايتاً توسعة كشور بودهاند را از ميان برداشت .
جمهوري اسلامي ايران يكي از نواحي مستعد منطقه و با داشتن منابع طبيعي و مراكز صنعتي و تجاري فراوان مي تواند به عنوان يكي از مراكز صادراتي و به تعبيريبه يكي از سكوهايصادراتي منطقه آسيا ـ اروپا ـ قفقاز تبديل شود، ولي مشاهده ميشود به علت پاره اي از عوامل ، ايران نتوانسته است آنگونه كه شايسته است ، ظاهر و مطرح شود . مسائلي از قبيل جنگ تحميلي ـ تحريم هاي اقتصادي ـ كمبود سرمايه گذاري ـ عدم مديريت كارآمد و عدم انگيزه در صنايع توسط مديران و مسائلي از قبيل عدم ثبات اقتصادي باعث عدم رشد و توسعه صنعت شده و صنايع نتوانسته اند نقش خود را در جهت توسعه كشور ايفا كنند. لذا اگر قبول كنيم كه صنعت از فاكتورهاي اساسي در رشد و توسعه هر كشور به حساب مي آيد ، در اينصورت با اتخاذ سياستهاي مناسب در چهارچوب پيشرفت صنعت براي از بين بردن موانع و مشكلات موجود ، خواهيم توانست به اين مهم دست يابيم . به همين منظور، اين مطالعه به شناختي دقيق از ساختار نامناسب صنعت و ارائه راهكارهاي توسعه و ارتباط آن با ساير مكانيزم ها با مشكلات موجود مي پردازد .
صنعت مجموعه فعاليتهايي است كه مواد اوليه يا نيم ساخته را ، اعم از اينكه از منشاء آلي يا غيرآلي باشد ، از طريق فرايندهاي مكانيكي يا شيميايي به كالاي قابل مصرف و داراي فايده تبديل مي كند . پس بايد محصول خروجي يك صنعت بخصوص ، از نظر كيفيت و قيمت در حدي باشد كه بتواند خودش را مطرح كند . صنعت سالم معمولاً مي تواند كيفيت و قيمت قابل قبول ارائه دهد . هرچه صنعتي ناسالمتر باشد ، به همان ميزان از اين تواناييها دور شده ، بتدريج عقب مي ماند و در مقابل، چنانچه رشد يابندگي داشته باشد،يعني سالم باشد مي تواند تواناييهاي فوقالذكر را بهتر از سايرين ارائه دهد . در نتيجه از همقطاران جلو افتاده ، حالت پيشتاز و نواور پيدا ميكند و از سايرين سبقت مي گيرد .
1- صنعت موجود ، حاصل رشد طبيعي و منطقي جامعه نيست . هر جامعه اي در طول هزاران سال فرهنگ و آداب و رسوم خاصي را بوجود مي آورد كه در نتيجه اين فرهنگ و آداب و رسوم ، الگوهايي خاص براي تجارت ـ صنعت ـ آموزش و ... شكل گرفته ، رشد مي يابد و چنانچه اين رشد بطور طبيعي باشد ، يا براي تقويت و رشد ، از فرهنگ و اولويتهاي واقعي ناشي از نگرش حاكم بر جامعه و متن جامعه نشأت گرفته باشد ، باعث هماهنگي كامل مي شود . صنعتي كه چنين باشد ، در عمق جامعه ريشه دوانده ، با جامعه عجين شده ، و ريشه در تار و پود جامعه خواهد داشت و در عين برآورد نيازهاي جامعه،نيازهاي خود را از جامعه تأمين نموده و با جامعه همزيستي مسالمت آميز خواهد داشت . ولي چنانچه صنعتي در جامعه اي رشد طبيعي نداشته باشد ، با آداب و رسوم جامعه سنخيت و هماهنگي نداشته ، همچون عضوي خارجي است كه به بدن انسان پيوند مي شود و بايد شرايطي خيلي حساس ايجاد شود تا بدن اين عضو پيوندي را قبول كرده و پس نزند . با توجه به اينكه جامعه از ديدگاه سيستمي بالاتر از سيستم بدن انسان است و در نتيجه پيچيدهتر نيز مي باشد ، لذا در پيوند اعضاء جامعه ، پارامترهاي بي نهايت زيادي دخالت مي كنندÕ.
2- صنعت موجود ، حاصل نياز طبيعي و منطقي جامعه نيست . يكي از خصوصيات ديگر نظام صنعت موجود ، اين است كه حاصل تلاش براي رفع نياز جامعه نيست ، يعني وقتي يك سيستم ، در حد يك جامعه ، براي رشد خود نيازهايي را احساس كند ، براي رفع اين نيازها ، از پست ترين آن ها ، نيازهاي بيولوژيك گرفته تا عاليترين آنها يعني نياز به خوديابي و ... ، اقدام ميكند . صنعتي كه در اثر نياز جامعه به تك محصولي تبديل شود ، بتدريج در جامعه رشد كرده و چون جامعه بدان نياز دارد ، اقدام به ايجاد صنعت توسط انتقال تكنولوژي ، حتي با حداقل شرايط لازم مي كند كه بعلت نياز جامعه آن صنعت را پذيرفته رشد خواهد داد .
3- صنعت موجود ، بخصوص در كشور ما درون زا و نوآور نيست . يكي از نشانههاي سالم و پويا بودن يك نظام صنعتي ، فياض بودن آن است ، يعني بتواند در درون خود محصول و سازمان را زدوده ، كيفيت را بالا برده و و قيمت تمام شده را كاهش دهد ، يا بتواند خود را با نيازهاي بازار هماهنگ كند، نيازهاي جامعه را شناخته، آنها را برطرف كرده و بازارهاي جديدي را اشغال نمايد و اينها همه مستلزم ايجاد زمينه هاي آموزشي نيروي انساني و وجود تحقيق و توسعه مي باشد . متأسفانه امروزه در ايران با اين مسئله بصورت كالا برخورد مي شود و تصور مي رود كه نهاد تحقيق و توسعه را نيز مي توان به آن وارد نمود ، در حاليكه تحقيق و توسعه يك امر مربوط به فرهنگ و نظام اطلاعاتي است .
4- صنعت موجود ، متكي به يك نظام آموزشي فني ـ حرفه اي نيست . توجه به اين امر كه صنايع با نظام جامعه هماهنگي ندارد ، مثلاً هر صنعتي براي شكوفائي و رشد خود محتاج نظام آموزشي مخصوص است كه افراد و نيروي انساني و متخصص لازم براي رشد آن صنعت را تأمين كند ، نظام آموزشي ايران هيچگاه با نظام صنعتي هماهنگ و يا حتي پشتيباني كننده نيز نبوده است .
5- نظام صنعتي موجود منسجم و منظم نيست ، بلكه ناپيوسته و گسسته است . اعضاي آن نه تنها ارتباط ارگانيكي با هم ندارند، بلكه ارتباط مكانيكي نيز ندارند . صنعت نه تنها با جامعه هماهنگ نيست ، خود نيز انسجام ندارد .
6- نظام چرخش اطلاعات و ابتكارات در صنايع بسيار پايين است . كارخانجات مشابه ، حتي كارخانجات همسايه ، از اطلاعات و ابتكارات همديگر هيچگونه اطلاعي ندارند . هر گونه مشكلات در هر واحد ، در صورت حل شدن كمكي به ديگران نمي كند و حتي در اكثر كارخانجات ، اطلاعات و تجربيات در اختيار و انحصار افراد باقي مي ماند و به تعبيري ، افراد همان سازمان ، تمام موارد و مشكلات را بايد دوباره تجربه كنند تا راه حلي بدست آورند .
1- نظام آموزشي عمدهترين پايه و اصول ترقي و توسعه يك ملت و در رأس آن، صنايع است . دين ما « اسلام » نيز طلب علم را از واجبات قرار داده است . ما بهترين روش آموزش را تجربه كرده ايم ، ولي در امور علمي (به مفهوم علوم تجربي كه مادر صنعت است) هنوز از الگوي قرن 19 اروپا استفاده مي كنيم . نظام آموزشي ايران را مي توان (آموزش براي با سواد كردن) تعريف كرد . يعني آموزش براي خواندن و نوشتن ، در حاليكه نظام آموزشي بايد آموزش براي ابتكار باشد و از همان ابتدا محصلين را براي ايجاد ابتكار و خلاقيت تربيت كرد . مورد دوم اينكه بايد به آموزشهاي فني و حرفه اي بهاي بيشتري داد و بدين ترتيب مردم را در استفاده كاربردي از علم بيشتر هدايت كرد . اين كار ، به چند طريق امكان پذير است : مثلاً كلاسهاي آموزشي در صدا و سيما ، انتشار نشريات تخصصي و علاقمند كردن افراد به كتاب و علم و نه نمره .
2- سيستم هاي تهيه و توزيع اطلاعات و تجربيات منطبق با وسعت ، جمعيت و تركيب كشور طراحي و اجرا گردد . به جرأت مي توان گفت كه ما از اين نظر در حد صفر هستيم و هيچگونه نظامي در اين مورد وجود ندارد . هر گونه اطلاعات ابتكار و خلاقيتي كه در گوشه اي از مملكت بروز مي كند ، بصورت جرقهاي است كه سريعاً خاموش مي شود و نظامي كه بتواند اين موارد را جمع آوري ، هدايت و توزيع كند وجود ندارد . چه بسا خيلي از موارد وجود دارد كه بخاطر فقدان اطلاعات ، دوباره انجام مي شود ، يا مواردي كه در مملكت وجود دارد ، ولي در خارج از كشور و در چهار گوشه جهان دنبال آن مي گرديم .
3- با اجراي كار فرهنگي ـ تبليغي ، مردم را به سوي كارهاي صنعتي تشويق كرد و مي توان در اين راه از انگيره ها و توصيه هاي مذهبي نيز استفاده كرد .
4- امكان تأسيس و توسعه واحدهاي صنايع مزيت دار فراهم شود ، كه در واحدهاي كوچك با حداكثر سهولت و حداقل موانع و بوروكراسي همراه است مخصوصاً در صنعت .
5- امكان نشر دانش فني ـ تكنولوژي توسعه و تحقيق امور فوق در برنامه هاي خاصي از شبكه تبليغي ، بخصوص در مراكز آموزش فني و حرفه اي ، بطور كاربردي فراهم شود ، بطوريكه هركس با داشتن حداقل اطلاعات و امكانات بتواند از آن آموزشها استفاده كند .
6- نمايشگاههاي دائمي در مراكز و قطبهاي صنعتي از محصولات و اطلاعات مربوط به آنها ترتيب داده شود .
7- از امكانات دانشگاهي و مراكز تحقيقي كشور براي تحقيق و توسعه بخشهاي صنايع فوق استفاده شود . دانشگاهها و مراكز تحقيقي با استفاده از امكانات خود به عنوان بخش تحقيق و توسعه انجام وظيفه نمايند .
8- انحصار را در موارد فوق به حداقل رسانده و يا كلا از بين ببريم و بدين ترتيب رقابت آزاد را در جهت كاهش قيمت تمام شده و افزايش مرغوبيت سرعت بخشيم . (جهت هماهنگ نمودن نظام سرمايه گذاري)
9- پس از طي مراحل فوق ، بتدريج حلقه ها و شاخه هاي بعدي را ، با استفاده از محصولات قبلي كه توسعه يافته و امكان پذير هستند ، توسعه دهيم (در صنعت بايد به فرآيند كار بها داد نه نتيجه آن) .
بايد شرايطي ايجاد كرد كه بتوان توليد مبتني بر تكنولوژي نوين توليد را خصوصاً در بخش صنعت توسعه داد و براي اين كار مي بايستي عواملي كه در فرايند نوين توليد اثر دارند را مورد توجه قرار داد . اين عوامل عبارتند از :
1-ماشين آلات و تجهيزات توليد
2-نيروي انساني ماهر در بخش توليد
3-اطلاعات و دانش فني
4-نيروي انساني در بخش مديريت
بنابراين ، براي افزايش توليد مبتني بر تكنولوژي مدرن ، نياز به بكارگيري عوامل فوق در سطح بنگاههاي اقتصادي داريم . موارد فوق را مي توان با حفظ سياستهاي كلي بصورت منطقه اي پياده كرد و در اين راستا ايجاد نهادها و سازمانهاي مشخصي براي اين منظور در سطح منطقه ضروري است .
1-ايجاد مركز جمع آوري اطلاعات پايه ـ در صورت فقدان هر گونه منبع آماري، تحقيقات علمي مقدور نبوده و لذا نمي توان سياست صحيحي اعمال نمود .
2-توجه به آموزش فني و حرفه اي ـ تجربه نشان داده است كه مناطق ، قادر به تربيت نيروي انساني سطح بالا نيستند و اين نيروها عمدتاً در تهران يا خارج از كشور تربيت مي شوند . ولي آنچه كه در سطح منطقه و استان ها ميتوان روي آن سرمايه گذاري نمود ، گسترش بدنه مياني نيــروي انسـاني است . توسعه آموزشگاههايخصوصي و عمومي فني و حرفهاي ميتواند سياست محوري در اين زمينه باشد .
3-ســازماندهي براي جذب پساندازهاي كشــور ـ يكي از مشـكلات اقتصـاد منطقهاي، گذشته از فرار مغزها ، فرار سرمايه هاست كه با ايجاد نمايندگي بورس و اوراق بهادار در استانها و ايجاد مراكزي جهت تشويق سرمايه گذاريهاي بخش خصوصي ، مي توان به جذب پس انداز و سرمايه گذاري در كشور پرداخت . بايد اين باور بوجود آيد كه زمينه هاي سرمايه گذاري در كشور وجود دارد و در اين راستا از فرار سرمايه به خارج از كشور جلوگيري گردد . ( با استفاده از اتخاذ سياست هاي مناسب توسعه اي و تشويقي)
4-توجه عمليو علمي به تحقيقات در منطقه با محوريت قرار دادن فعاليتهاي زير:
1-4 انتشار نيازهاي تحقيقاتي منطقه با توجه به نيازهاي نهادها و ادارات مختلف
2-4 دريافت تقاضاهاي تحقيقاتي در سطح منطقه و جلوگيري از دوباره كاريها در امر تحقيق و پژوهش با استفاده از ايجاد بانك اطلاعاتي .
صنعت ايران بخصوص در استان ها به شكل مدرن با محتواي سنتي است . يعني كارخانه و ماشين آلات مدرن داريم ، ولي محتوا كه همان توليد پويا و شكوفا و پررونق است نداريم ، يعني شكل و قالب مدرن است ، اما محتوي سنتي و عقب مانده. بايد ديد چرا چنين است ؟ مشكل در محتوي است نه در شكل ، چون انسان و كيفيتهاي فرهنگي ـ آموزشي است كه محتوي را بوجود مي آورد . از اينرو مشكل ما در نيروي انساني ماستÕ. بعبارت ديگر ، مشكل در سرمايه انساني با سه وجه انگيزش، رفتار فرهنگي و زمينهآموزشي است، پس بايد به سراغ اين سهزمينه رفت و ساختارهاي آن را اصلاح كرد . در اين زمينه ها هم هر جا كه بخش خصوصي بهتر مي تواند عمل كند ، بايد به سراغ بخش خصوصي رفته و هر جا بخش دولتي موفق تر است ، از آنها استفاده كرد .
مسئله بعدي نقش سياستگذاران و مديران اجرائي در توسعه است . جرقه توسعه كشور در گرو به باور رسيدن تفكر توسعه ايي اين بزرگ مردان است .
در لواي امنيت در بخش هاي مختلف اقتصادي و اجتماعي است كه سرمايهگذار، نسبت به آينده سرمايه خود احساس امنيت خواهد كرد . اين واقعيت را بايد قبول داشت كه سرمايه گذاران به صورتهاي گوناگون عادت به سرمايه گذاري در صنعت نكرده اند . بايد دنبال شرايطي بود كه موجب تغيير وضع موجود شود ، وضعي كه سرمايه گذار را به سمت اندوختن طلا ، ارز ، خانه و انتقال سرمايه به خارج از كشور سوق داده است . بايد اذعان داشت كه سرمايه گذار ، دنبال سود بيشتر است و سودآوري در بخش تجارت و دلالي بالاست . بنابراين براي توسعه صنعت بايد بدنبال راههايي بود كه سرمايه گذار راغب شود تا اين سود را در صنعت كشور بدست آورد . در اينصورت جامعه نيز به سوي توسعه سوق داده خواهد شد .
مجموعه اقدامات فوق نه تنها در راستاي توسعه اقتصادي است ، بلكه فرهنگ مشاركت مردم منطقه را در امر توسعه رشد مي دهد .
بايد توجه داشته باشيم اقدامات ذكر شده ، موقعي بيشترين اثربخشي را در منطقه خواهند داشت كه بطور هماهنگ اجرا شوند . لذا لازم است كه در سطح كشور شورايي متشكل از سياستگزاران و كارشناسان منطقه ايجاد شود كه امر هماهنگي اقدامات توسعه منطقه اي را مورد توجه جدي قرار دهد . اين شورا را مي توان تحت عنوان مجمع مشورتي توسعه ايجاد كرد . طبيعي است كه اعضاء آن بايد از مقامات سطح بالا و كارشناسان و اساتيد دانشگاهها بوده و بايد از وجود خبرگان اقتصاد منطقه اي نيز در سطح كشور و در كميته هاي مختلف سود جست .
بطور خلاصه مي توان گفت كه تنگناي توسعه با توجه به منابع موجود جدي است و لذا اعمال سياستهاي توسعه منطقه اي در كشور توسط دولت در تقويت رابطه نظام آموزشي (دانشگاه) و صنعت با توجه به نتيجه گيري اين مقاله ضروري به نظر مي رسد .
تورم ، رشد و بیکاری شاخصهای عمده و مهم اقتصاد کلان هستند که همواره مورد توجه اقتصاد دانان و سیاستمداران کشورها قرار می گیرد تا با تنظیم آن شرایط اقتصادی در جامعه را بهبود بخشیده و مردم جامعه را به رفاه برسانند.کاهش نرخ تورم ، کاهش نرخ بیکاری ، افزایش رشد اقتصادی این سه مقوله جدی در مباحث اقتصاد کلان است.در این میان اهمیت نرخ تورم بیشتر از شاخصهای دیگر است زیرا تغییر در این نرخ یا تحت تاثیر دو نرخ دیگر قرار می گیرد یا آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . با توجه به تلاش کشورهای دنیا درخصوص کاهش نرخ تورم و موفقیت های بدست آمده آنان سئوال اینست چرادرکشور مااین نرخ کاهش پیدا نمیکند؟
برای بررسی این موضوع ابتدا ویژگیهای اقتصادی کشور و سپس علل عدم کاهش این نرخ را مورد بررسی قرارمیگیرد.
خصوصیات اقتصادی ایران
بطور کلی اقتصاد دارای دو طرف تقاضا و عرضه می باشد که هر یک ویژگیهای خود را دارند . این ویژگیها در کشورهای مختلف متفاوت است ویژگیهای عرضه و تقاضا در کشور ما به شرح زیر است :
1 – ویژگی های طرف تقاضا
الف – ساختار حجیم اداری وخصوصیات آن :
وجود سازمان اداری بزرگ ، هزینه بر ، بخشهای موازی در ساختار اداری ، تصمیمات اقتصادی از روی مهربانی و دلسوزی نظیر پایین نگه داشتن نرخ سوخت بدون در نظر گرفتن امکانات کشور ، کارکرد در ارتباط با اقتصاد سیاسی نه اقتصاد کلان و در نتیجه اعطای امتیاز به جامعه به دلایل مختلف همه از مواردی است که باعث گسترش بار مالی دولت می گردد .
ب – منابع مالی و سیاستهای مالی :
منبع درآمد تک محصولی ( نفت ) سیاست تثبیت نرخ ارز به عنوان یک متغیر حیثیتی ، فروش نفت در داخل به قیمت پایین تر از سطح جهانی برای جلب رضایت مردم ، . . . همه از مواردی هستند که باعث محدودیت منابع درآمدی و همچنین رشد هزینه های دولت می گردد .
ج – سیاستهای پولی :
قانون عملیات بانکی بدون ربا و قلمداد کردن بانکها جزئی از بدنه دولت ، (سیاستهای پولی در این قانون اعمال کنترل بر شاخصهای اقتصادی بازار پول به جزء حجم پول تعریف شده اما در اقتصاد کلان سیاستهای پولی اعمال کنترل بر حجم پول می باشد ) .
بطور کلی نگاه به بانکها و سیستم بانکی در کشور به عنوان خزانه کمکی برای خزانه دولت تلقی می شود .
همانگونه که ملاحظه می شود با توجه به این ویژگیها کشور دچار کسری بودجه و رشد بالای حجم پول خواهد شد(این نرخ در کشورهای پیشرفته 2/5 ، در حال توسعه 4/14 و در ایران بین 27 تا30 درصد می باشد).
2- ویژگیهای طرف عرضه
الف – دولتی بودن اقتصاد :
دلایل دولتی بودن اقتصاد را می توان در موارد زیر بیان نمود .
-غالب بودن بخش دولت در حوزه های نفت ، گاز ، پتروشیمی ، مخابرات .
-ایجاد بیش از 50% ارزش افزوده کشور از 120 کارخانه تحت پوشش دولت .
-عدم توجه به شاخص میزان هزینه نسبت به تولید در شرکت های دولتی .
ب – انحصاری بودن شرکت های دولتی :
حمایت از تولید کنندگان داخلی در مقابل رقبای خارجی باعث انحصار در اقتصاد می گردد و در نتیجه انحصارموجب عدم کارایی وعدم کارایی موجب درخواست حمایت بیشتر ازدولت است .
ج – بی ثباتی سیاستهای اقتصادی :
- بی ثباتی در سیاستهای اقتصادی باعث سردرگمی بنگاه برای تولید و عرضه خواهد شد و درنتیجه بنگاه موجودی انبار خود را افزایش می دهد تا بدینوسیله در مقابل تغییرات بازار زیان نکند.
-کسری بودجه اعتبارات عمرانی در اثر کسری بودجه سالیانه نیز باعث طولانی شدن و غیر اقتصادی شدن طرح های عمرانی می شود .
د – ایجاد رانت برای بخش خصوصی
قیمت گذاری نامناسب در مورد نهاده های انرژی و ارز و همچنین نزخ کارآمد تسهیلات بانکی باعث ایجاد رانت اقتصادی می شود .
هـ – ناکارایی بازار مالی
فاصله زیاد بین نرخ سود تسهیلات و نرخ سود سپرده ( حدود 10% ) ( این نرخ در کشورهای توسعه یافته 2 درصد است ) باعث ناکارایی سیستم بانکی می شود از طرف دیگر عدم وجود رقابت بین موسسات مالی در زمینه ارائه خدمات بهتر به علت سیاستهای حمایتی دولت باعث ناکارایی بازارهای مالی می گردد .
بطور کلی با توجه به ویژگیهای عرضه و تقاضای عنوان شده ویژگیهای اقتصاد ایران دارای شرایط زیر است :
Øوجودسازمان اداری بزرگ که به خاطرشرایط و مصالح سیاسی امتیازاتی رابه مردم می دهد هم باعث افزایش هزینه های دولت می شود و هم دولت رابا کسری درآمد روبرو میکند .
Øبه علت دولتی بودن اقتصاد دولت به بانکها دستور می دهد و از آنها تکالیف خاص طلب می کند.
Øبه خاطر انحصاری بودن صنعت ، هزینه تولید کالا نسبت به مشابه خارجی آن بسیار بالاست .
Øبه علت بی ثباتی بازار و اقتصاد کلان بنگاهها موجودی انبار بسیار بالایی را برای سالهای بعد در انبار نگهداری می کند .
Øعرضه و تقاضای پول تورم را تعیین می کند .
Øافزایش حجم پول اثری بر روی تولید و بیکاری ندارد .
نتیجه گیری :
با توجه به مطالب فوق چنین نتیجه گیری می شود که برای کاهش نرخ تورم و رشد و شکوفایی اقتصاد صرف نظر از انضباط مالی و مدیریت پولی عواملی نظیر تغییرات در فناوری ، خصوصی سازی و توسعه بخش خصوصی ، شکل گیری بازارهای کارآمد ، کاهش حساسیت مصرف کنندگان به قیمت و به طور کلی عوامل ساختاری و نهادی زیادی دخالت دارند که با اتخاذ سیاست های مالی و پولی هوشمندانه و به موقع و بدور از گرایشات سیاسی راه برای رشد اقتصادی فراهم می گردد و با ایجاد فضای آزاد اقتصادی و توسعه بخش خصوصی و استقرار بازار آزاد توام با کوچک کردن دولت زمینه سرمایه گذاری مناسب بوجود می آید .
البته این موارد تا زمانیکه اقتصاد سیاسی کشور و نگاه سیاستمداران به مسائل اقتصادی تغییر پیدا نکند محقق نمی شود زیرا دولتمردان از اثرات ناشی از اجرای یک سیاست اقتصادی بی اطلاع و از وقوع بحرانهای احتمالی جامعه نگران هستند لذا این وظیفه بر عهده اقتصاد دانان جامعه است که راه حل بهینه ای را ارائه کنند تا در مسیر توسعه متعادل اقتصادی آثار هر یک از تصمیمات اقتصادی نظیر کاهش نرخ تورم ، افزایش رشد اقتصادی و ... بر سطح عمومی قیمت ها را تعیین تا فشار بر اقشار محروم جامعه داده نشود و بدینوسیله بحرانی در جامعه به وجود نیاید .
همانگونه که ملاحظه می شود نقش سیاستمداران و اقتصاد دانان در تحولات اقتصادی به ویژه در پیامدهای منفی آن بسیار اهمیت دارد . زیرا سیستم تصمیم گیری در کشور ما خواهان بهبود اوضاع اقتصادی است که این امر مستلزم واگذاری بیشتر فعالیت ها به بخش خصوصی است اما همین سیستم با قدرت گرفتن بخش خصوصی چندان موافق نیست و از انباشت سرمایه نزد افراد نگران است این دوگانگی باعث تصمیم گیری های متناقض می گردد که در نتیجه در وضعیت اقتصادی کشور خلل ایجاد می کند . برای رفع این مشکلات در جامعه تدبیر در اقتصاد اهمیت زیادی دارد . تصمیمات اقتصادی می بایستی بدون توجه به تبعات منفی کوتاه مدت آن مورد ارزیابی قرار گرفته و به اجرا درآید . تا از طریق توسعه پایدار در کشور حاصل گردد .
نارنجستان قوام که به ایوانی نه قوام الملکی مشهوراست.یکی از بناهای زیبای دوره قاجاریه (1302) هجری قمری درشیراز می باشد . زیبا ترین بخش نارنجستان ساختمان آن است که از نظرآینه کاری نقاشی کاشی کاری گچبری ومنبت سازی از شاهکارهای هنرمندان قاجاریه به شمار می آید.این ساختمان ایوانی بسیارزیبا بادو ستون سنگی یکپارچه دارد.که دردوسوی آن اتاقهایی به صورت قرینه ساخته شده است.برسنگهای پایین دیوار نیز نقشهای شیر گورسربازان هخامنشی وهلاهل (موجودافسانه ای) به صورت قرینه کنده کاری شده است.
باغ عفیف آباد
باغ عفیف آبادیاباغ گلشن ازباغهای بسیارزیبای شهرشیراز باوسعت 13 هکتار است. ساختمان باشکوه این باغ توسط میرزا علی محمد خان قوام الملک احداث گردیده است.این ساختمان دوطبقه بوده وباگچ بری ها ومقرنس کاریهای زیباتزئین شده است.
ستون ها شبیه ستون های تخت جمشید با گچ ساخته شده است مخصوصا درتالاربزرگ ازچندنقش برجسته تخت جمشید به صورت نقاشی تقلید شده است .ازجلوعمارت حوض بسیار وسیعی بالبه سنگی قراردارد که زیبایی باغ رادوچندان می کند .اززیرزمین این ساختمان به عنوان موزه سلاحهای نظامی استفاده می شود وبه عنوان نمونه تفنگ های متعلق به فتحعلی شاه ناصرالدین شاه ومظفرالدین شاه تپانچه دکتر دکترحشمت ومسلسل رئیس علی دلواری دراین موزه به نمایش گذاشته شده است .ازجمله بناهای دیگراین مکان می توان به قهوه خانه سنتی وحمام خزینه آن اشاره نمود.
ارگ کریم خانی
یکی از مهمترین وبزرگترین بناهای دوره زندیه درشیرازارگ کریم خانی است که با زیر بنای 4000 مترمربع درزمینی به وسعت 12800 مترمربع بناشده است .دیوارهای آجری این بنا12 متر ارتفاع دارد ودرهرگوشه آن برجی به ارتفاع 14 متر ساخته شده است نمای بیرونی بنا ساده است وتنها برروی بدنه دیوار برجها نقوش آجری هندسی دیده می شود .برخلاف نمای ساده بیرونی که مشخصه بناهای عهد کریم خان است.فضای داخلی اتاقهای ارگ ازنماهای زیباتری برخوردارند وبانقوش اسلیمی ترنج وگل ومرغ وبارنگ های زنده وآب طلا تزئین شده است . برسردرارگ طرح کاشیکاری هفت رنگ زیبایی ازداستان کشته شدن دیو سفید به دست رستم نقش بسته است که متعلق به دوران قاجاریه است .اتاقها و تالار درسه جهت شمالی غربی وجنوبی قراردارد که سه قسمت مسکونی را تشکیل می دهند .درگوشه جنوب شرقی بنا حمام ارگ ویژه کریم خان زندقراردارد .که از چندبخش تشکیل شده است وعبارتند از سربینه (رختکن ) باسکوهای سنگ مرمر ،گرم خانه و خزینه باراهروهای ارتباطی آنها وهمچنین سقف حمام که با آهک بریهای زیبا تزئین شده است.
دين زرتشتي را دين ايرانيان خوانده اند زيرا که سرمنشأ آن سرزمين پارس و يا ايران زمين بوده است. در کتاب اول اناجيل (انجيل متي) آمده است که اولين کساني که به ديدار عيساي (ع) تازه متولد شده آمدند، چند نفر از روحانيون زرتشتي (مُغ) بودند. کتاب زرتشتيان اوستا (معرفت) است که در پنج گروه: يسنا، ويسپرد، ونديداد، يشتها، خرده اوستا مرتب شده است. تعداد زرتشتيان جهان حدود صد و پنجاه هزار نفر است که اکثر آنها در هند مستقر هستند که طبق برآوردها حدود سي هزار نفر از آنها در ايـران سکونت دارند که در اصطلاح عـاميانه «گبر» خوانده مي شوند. در مورد اصل وجود زرتشت از شش هزار تا هفت قرن پيش از ميلاد اختلاف نظر وجود دارد.
در عرض مدت ده سال موعظه، تنها يک نفر به دين زرتشت درآمد اما پس از قبول ديانت توسط «ويشتاسب» هشتاد و نه نفر به اين دين گرويدند و شخص پادشاه از مبلغين مؤثر دين جديد گرديد.
دين زرتشتي تعليم مي دهد که تنها يک خداي متعال شايسته پرستيدن است. گفتار نيک، کردار نيک، پندار نيک، جنگيدن در راه خداوند، کشت و کار، طهارت و پاکيزگي جسم و روح، اعتقاد به فرشتگان و شياطين، خواندن ادعيه و ذکور مقدس، داراي اهميت هستند، از آتشکده بايد به طور شايسته اي مراقبت شود که خاموش نشود و هيچ چيز ناپاک و آلوده اي وارد آن نگردد و زنهاي حائضه تا سه قدمي آن نزديکتر نيايند.
از ديگر اعتقادات زرتشتيان اعتقاد به روز بازپسين (روز محشر) است.
«در آن اجتماع [روز محشر] فرد بدکار مثل گوسفندي سپيد که در گله اي از گوسفندان سياه وجود داشته باشد هويدا و معلوم است.»
«دو فرشته اعمال خوب و بد فرد را ثبت مي کنند.»
«روح فرد [از نظر وزن اعمال خوب و بد] در ترازو کشيده مي شود.»
همچنين اعتقاد به منجي به نام شوسيانت که در آخر الزمان موجب نجات جهان خواهد شد جزو اعتقادات زرتشتيان مي باشد. روي هم رفته اين دين تا هنگامي که در ايران گسترش داشت موجب رشد و شکوفايي ايران و ايرانيان گرديد. مرگ زرتشت در زمان حمله تورانيان، احتمالاً در هنگام قتل و غارت شهر بلخ به زماني که او هفتاد و هفت ساله بود صورت گرفت.
در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟
زرتشت پیامبردر دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.
اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.
در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".
اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.
نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.دين زرتشتي را دين ايرانيان خوانده اند زيرا که سرمنشأ آن سرزمين پارس و يا ايران زمين بوده است. در کتاب اول اناجيل (انجيل متي) آمده است که اولين کساني که به ديدار عيساي (ع) تازه متولد شده آمدند، چند نفر از روحانيون زرتشتي (مُغ) بودند. کتاب زرتشتيان اوستا (معرفت) است که در پنج گروه: يسنا، ويسپرد، ونديداد، يشتها، خرده اوستا مرتب شده است. تعداد زرتشتيان جهان حدود صد و پنجاه هزار نفر است که اکثر آنها در هند مستقر هستند که طبق برآوردها حدود سي هزار نفر از آنها در ايـران سکونت دارند که در اصطلاح عـاميانه «گبر» خوانده مي شوند. در مورد اصل وجود زرتشت از شش هزار تا هفت قرن پيش از ميلاد اختلاف نظر وجود دارد.
در عرض مدت ده سال موعظه، تنها يک نفر به دين زرتشت درآمد اما پس از قبول ديانت توسط «ويشتاسب» هشتاد و نه نفر به اين دين گرويدند و شخص پادشاه از مبلغين مؤثر دين جديد گرديد.
دين زرتشتي تعليم مي دهد که تنها يک خداي متعال شايسته پرستيدن است. گفتار نيک، کردار نيک، پندار نيک، جنگيدن در راه خداوند، کشت و کار، طهارت و پاکيزگي جسم و روح، اعتقاد به فرشتگان و شياطين، خواندن ادعيه و ذکور مقدس، داراي اهميت هستند، از آتشکده بايد به طور شايسته اي مراقبت شود که خاموش نشود و هيچ چيز ناپاک و آلوده اي وارد آن نگردد و زنهاي حائضه تا سه قدمي آن نزديکتر نيايند.
از ديگر اعتقادات زرتشتيان اعتقاد به روز بازپسين (روز محشر) است.
«در آن اجتماع [روز محشر] فرد بدکار مثل گوسفندي سپيد که در گله اي از گوسفندان سياه وجود داشته باشد هويدا و معلوم است.»
«دو فرشته اعمال خوب و بد فرد را ثبت مي کنند.»
«روح فرد [از نظر وزن اعمال خوب و بد] در ترازو کشيده مي شود.»
همچنين اعتقاد به منجي به نام شوسيانت که در آخر الزمان موجب نجات جهان خواهد شد جزو اعتقادات زرتشتيان مي باشد. روي هم رفته اين دين تا هنگامي که در ايران گسترش داشت موجب رشد و شکوفايي ايران و ايرانيان گرديد. مرگ زرتشت در زمان حمله تورانيان، احتمالاً در هنگام قتل و غارت شهر بلخ به زماني که او هفتاد و هفت ساله بود صورت گرفت.
در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟
زرتشت پیامبردر دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.
اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.
در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".
اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.
نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.
نخستین محیطی که کودک در آن پرورش می یابد و در رفتار بعدی فرد فوق العاده موثر است، خانواده است. آنچنان که حتی عده ای از جرم شناسان آن را عامل سلامت یا بیماری آینده فرد ذکر کرده اند و مخصوصا ظهور آثار آن را در دوره جوانی فوق العاده دانسته اند.
جامعه شناسان رابطه ای بین جنایات و حیات خانوادگی یافته اند به طور ی که میزان جنایات را در خانواده از هم گسسته بسیار زیاد می دانند. رویدادهای خانوادگی در سرنوشت افراد موثرند، روابط ناخوشایند والدین، فوت و طلاق، جدایی و متارکه، مشکلات بسیاری برای افراد می آفرینند. بررسی جامعه شناسان نشان داده است که افزایش جنایات با مشکلات خانواده ، نسبت مستقیم دارد و این امر در جوامع صنعتی ودر توسعه های شهرنشینی بیشتر نمایان است زیرا در جوامع متراکم و پرجمعیت، کنترل ها ضعیف شده و به سبب تعارض فرهنگی، و رسوم اخلاقی گوناگون و ایدئولوژیهای متفاوت موجب می گردد که دوستی های متقابل کاهش یابد و امکان آشنایی های عمیق از بین رفته و روابط صوری شود. مطالعات انجام یافته دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی و دستورات و راهنمایی هایی که پیامبران الهی برای هدایت و رشد و کمال و تربیت انسانها از منبع وحی ابلاغ کرده اند بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصلی ترین کانون پرورش و تربیت تاکید شده است.
در واقع خانواده، زنجیره ارتباطی اجتماع و تضمین کننده آرامش و ثبات جامعه است. کودکان نخستین وابستگی های عاطفی نزدیک و صمیمی خود را در خانواده برقرار می سازند و درونی کردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در ان آغاز می کنند. کارکرد عاطفی خانواده از نیاز انسان به محبت و وابستگی ها ناشی می شود، بدون وجود محبت و احساس پیوستگی، خانواده ممکن است با مشکلات عاطفی و روانی مواجه گردد.
نقش محبت و تاثیر خانواده به خصوص در سالهای اولیه رشد کودک انکارناپذیر است. کودکانیکه از مراقبت و نوازش مادر محروم بوده و در پرورشگاه ها نگهداری می شوند، رشد عادی آنان دچار اختلال شده و حتی برخی از صاحب نظران اعتقاد دارند که بر رشد ذهنی و هوشی آنان نیز تاثیر منفی گذارد. کودکان برای رشد متعادل و روانی و اجتماعی نیاز مبرمی به آرامش و امنیت و محبت در خانواده دارند.
اهمیت این مساله از آنجا بیشتر آشکار می شود که جامعه شناسان بقا» جامعه را در گرو بقای خانواده و موفقیت و شکست جامعه را در سلامت و یا گسستگی نهاد خانواده، یافته اند. خانواده به عنوان سازمان اجتماعی کوچکی برخوردار از روابط تعاملی والدین فرزندان است و روابط فرزندان، والدین و سایر اعضا» خانواده چون شبکه و نظامی در هم پیچیده است که افراد آن در کنش متقابل با یکدیگر و این نظام در مجموعه ای از نظامهای اجتماعی بزرگتر قرار گرفته است جامعه بزرگتر خود جزئی از زمینه فرهنگی برای الگوهای رفتاری خانواده است و در تثبیت یا تزلزل آن تاثیر دارد. در پژوهشی که انجام گرفته است و در پاسخ به این سوال که هنگام برخورد با مشکلات مایلند آن را با چه کسی در میان گذارند؟ معلم، سرپرست، والدین و دوستان... ۲۷ درصد آنهاوالدین را انتخاب نموده اند که متاسفانه حکایت از سستی روابط عاطفی والدین با فرزندان دارد.
پس لازم است که خانواده به عنوان کسب کانون مقدس بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. همچنین باید:
۱) امنیت خانواده از هر حیث تعیین شود.
۲) نابسامانی ها و اختلافات و بگومگوها تعطیل گردد یا حداقل از انظار کودکان پنهان باشد.
۳) به امر تعلیم و تربیت فرزندان توجه گردد.
۴) به حقوق زوجین از نظر اسلام توجه گردد.
۵) والدین با آموزشهای مستمر با اصول و مبانی تربیتی آشنا گردند "ارتقای سطح فرهنگ خانواده".
۶) والدین تشویق گردند تا ساعات بیشتری را در خانواده و با اعضای آن بگذرانند.
۷) زمینه ها و عوامل ایجاد تزلزل در خانواده از بین برود.
۸) پرورش مذهبی و رعایت اخلاق اسلامی سرلوحه کارها و فعالیت های اجتماعی قرار گیرد.
۹) روح عدالت طلبی و رعایت مساوات بین فرزندان گسترش یابد.
همواره شخصیت فرزندان بویژه در حضور دیگران مورد تکریم قرار گرفته و از سرزنش و تحقیر آنان جدا پرهیز گردد. اگر چه ممکن است در هر خانه ای گهگاهی مشاجره و درگیری رخ دهند، اما هرگز نباید این اختلافات و درگیری ها، به میان فرزندان کشانده شود و از ذکر این گونه مباحث در حضور آنان جدا خودداری گردد. زیرا اساس امنیت آنها را در خانه متزلزل خواهد کرد. باید توجه داشت که زمان برای فرزندان با زمانی که خود در آن رشد یافته اند متفاوت بوده و هرگز نباید توقع داشت نسل جدید نیز همان شیوه پیشینیان را در زندگی پیشه خود سازند. به درستی که حضرت علی(ع) فرمودند: "خوشا به سعادت کسی که فرزندان خود را در برابر نیازهای زمانه تربیت کند".
کارکرد تربیتی خانواده و تاثیر آن در اجتماع
با وجود اینکه خانواده به عنوان کوچکترین و ابتداییترین نهاد اجتماعی عنوان میشود، در صورت توجه به آن میتوان فهمید که این نهاد کوچک نیز پیچیدگیها و کارکردهای خود را دارد. بنابراین، شناخت و توجه به این کارکردها مورد توجه صاحبنظران است. از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین این کارکردها میتوان به کارکرد تربیتی خانواده اشاره کرد.
خانواده علاوه بر بهدنیا آوردن فرزند، وظیفهی مهم دیگری هم برعهده دارد و آن توجه به مسائل تربیتی فرزند است. از آنجا که محیط خانواده اولین کانونی است که فرد بعد از تولد در آن قرار میگیرد و اولین تعاملات در این محیط آغاز میشود. بنابراین تآثیرات فراوانی را بر فرد دارد و درحقیقت بخش بزرگی از سرنوشت انسان را بنا مینهد. سلامت، زندگی آینده شغلی و تحصیلی، اخلاق، شخصیت و... همه و همه در محیط خانواده در فرد تشکیل میشود.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که سالهای آغازین زندگی فرد نقش مهمی در رشد شخصیت او دارد. خانواده با فراهم کردن محیطی مساعد، ایجاد شرایط مطلوب و نظارت بر تربیت و آموزش فرزندان میتواند این کارکرد را فراهم کند. در گذشته تمام وظایفی که مربوط به تعلیم و تربیت فرد و همچنین آمادهسازی او در مهارتهای شغلی بر عهدهی خانواده بوده است و فرزندان با آموزشهایی که از پدران و مادران و همچنین افراد دیگری فرا میگرفتند با آداب اجتماعی و مشاغل جامعه آشنا میشدند. اما در حال حاضر و با دگرگونی عظیم که در زمینه صنعت، شهرنشینی و رشدیافتگی جوامع به وجود آمده است، کارکرد تربیتی خانواده کمتر شده و مقداری از این وظیفه را مهدکودکها و مؤسسات آموزشی به عهده گرفتهاند. با این وجود باید توجه داشت که هیچ کدام از این سازمانها قادر نخواهند بود مانند خانواده تأثیرات مهمی را در فرد دارد.
اسلام نیز سفارشهای خاصی را برای تربیت فرزند در سراسر دوره کودکی و نوجوانی در اختیار خانواده قرار داده است. سفارشهایی مانند انتخاب اسم مناسب، شیر دادن و از شیر گرفتن، رعایت عدالت، مهرورزی و... همانگونه که امام سجاد(ع) میفرمایند: « حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا میکند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و بر عهده توست که او را به خداوند بزرگ راهنمای کنی.» (مکارمالاخلاق صفحه 233)
علاوه بر آن اسلام تأثیرات خانواده در تربیت فرزندان را مهم میداند و سلامت اجتماع را در گروی خانوادهی سالم تعریف میکند. زیرا خانواده سالم فضای امنی را برای همسر و فرزندان فراهم میآورد و فرزند را برای ورود به جامعه آماده میسازد. بنابراین عملکرد و رفتار فرد در جامعه نشاندهنده تربیت صحیح یا غلط آنان توسط والدین است. در صورتی که خانواده به کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد، در عملکرد تربیتی نیز با مشکل مواجه است و ممکن است با اقدامات و رفتارهای نادرست، آیندهی فرزندانشان را دستخوش تنشهای بسیار نمایند. بهعنوان مثال، فرزندانی که عواطف و احساسات آنان توسط خانواده، در سنین کودکی تأمین نمیشود ممکن است مشکلاتی داشته باشند. این مشکلات که اغلب با شیطنت، دروغگویی، و لجبازیهای ساده آغاز میگردد، در بزرگسالی ممکن است به بزهکاری و جنایت و... منتهی شود و فرد به موجودی سرکش و طغیانگر تبدیل گردد. سختگیری و توجه بیش از حد والدین یا بیتوجهی آنان نسبت به فرزندان خود، سبب میشود که آنها دارای شخصیت سالمی نباشند؛ و به دلیل اینکه افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند، هرآنچه را که در خانواده آموختهاند، وارد اجتماع میکنند. بنابراین، به نظر می رسد که اصلاح یک جامعه، در گروی اصلاح خانواده، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش صحیح است.
زاینده رود از رودخانه های مستقل زیر حوضه گاوخونی که سرچشمه اصلی آن دامنه های زردکوه بختیاری و در حد فاصل بین اصفهان و لرستان است.این رودخانه در شهرستان های فارسان،داران،شهرکرد،زرین شهر واصفهان جریان دارد.چشمه جانان یکی از سرچشمه های نخستین این رودخانه در دامنه های زردکوه بختیاری است که به طرف شرق جریان می یابد.در طی راه چشمه دیگری به نام چهل چشمه به آن می پیوندد.پس از آن در ناحیه فریدون در چشمه مهم دیگر به نام های خرسنگ و کودنگ به آن می ریزد.اما از لحاظ بررسی انشعابات مهم و اولیه،زاینده رود در ابتدا از به هم پیوستن رودخانه های خوربه و آب کوهرنگ در جنوب غربی آبادی قلعه سبزی واقع در48کیلومتری شمال غربی شهر فارسان سرچشمه می گیرد.زاینده رود روستاهای بهلان،قورتان،رنگ ده،قلعه سیان بالا،شریف آباد،فیض آباد،فیلورجان،کرنشان،فخرآباد،کله سیج،بداغ آباد،چم یوسف علی،چم علی شاه،خوشوئید،سعیدآباد،چم آسمان،باغ شاه،چم حیدر،چم طاق،چم نار،چم خرم و چم عالی را مشروب می سازد و سرانجام به باتلاق گاوخونی می ریزد.
همچنین این رودخانه در مسیر خود رودخانه های جوب آسیاب،شور،نهرگیشی،نهر مروان،پلاسبحان،دره گاو،آسیاب،دره تیزاب،خشک رود و سمندگان را زاینده رود در جهت شمال غرب به جنوب شرق جریان دارد.طول رودخانه405کیلومتر و شیب متوسط بسترآن0/15درصد است.این رودخانه سرانجام در حدود 120کیلومتری جنوب شرقی اصفهان به باتلاق گاوخونی می ریزد.باتلاق گاوخونی در30کیلومتری جنوب شرقی ورزنه واقع شده است.میانگین بارندگی سالانه در امتداد زاینده رود سالانه450میلیمتر و وسعت حوضه آبگیر آن حدود27100کیلومتر مربع است.
زمین شناسی
زاینده رود در مناطق بی کربنات کلسیک،بی کربناته در سازندهای سیلیکاته و بی کربناته و سولفاته و کلروره جریان دارد.
وجه تسمیه
دلیل اصلی نامگذاری زاینده رود آن است که این رودخانه در طول مسیر خود روستاها،باغ ها و مزارع فراوانی را آباد وزنده می کند و بستر این رودخانه از سرچشمه تا مصب از خود زایش آب می کند و نامگذاری آن به زاینده رود به همین جهت است.این رودخانه از قدیم به نام های زاینده رود،زنده رود،زندرود،زرین رود،زرینه رود،زرن رود و زندک رود نامیده شده است.
مردم شناسی
زاینده رود در طول مسیر خود با اقوام و طوایف گوناگونی در ارتباط است.در اطراف رود خرسنک که یکی از شاخه های زاینده بود است،طایفه چهارلنگ بختیاری و در اطراف زرین رود نیز طایفه مشهور به هفت لنگ بختیاری سکونت دارند.در اطراف جانانه رود نیز در روزگاران گذشته آبادی هایی وجود داشته که امروزه از آنها اثری نیست و محل زراعت طوایف بختیاری شده است.همچنین ادامه مسیر زاینده رود تا باتلاق گاوخونی اقوام گوناگون با آداب و رسوم مختلف درکنار این رودخانه زندگی می کنند که بحث در مورد همه آنها نیازمند به نوشتار چندین جلد کتاب است.
پوشش گیاهی
در کناره ها و سواحل رودخانه زاینده رود پوشش گیاهی متنوعی دیده می شود.این رودخانه به دلیل اینکه از ارتفاعات سرچشمه می گیرد و وارد نواحی کویری و نیمه کویری می شود،دارای تنوع گیاهی چشمگیری است.
از گیاهان کناره های این رودخانه می توان گونه های تیره اسفناج مانند لارک و اشنان نام برد که در نواحی کویری می رویند.
گونه های متنوعی از گز همچون شوره گز،گز گلبرگ نازک و غیره در حاشیه رودخانه زاینده رود می رویند.گیاهانی مانند گل بابونه و گونه های درمنه در نواحی کوهستانی می رویند.گونه های متنوعی از گندمیان،پروانه آساها و گل جالیز نیز در نواحی مختلف دیده می شوند.انواع قیچ و گون و اسکنبیل در نواحی پست در حاشیه رودخانه می رویند.
تنوع جانوری
از ماهی هایی که در رودخانه زاینده رود گزارش شده اند از خانواده کپور ماهیان،گونهAlburnus maculatesاست که در محل ورود به شهر اصفهان دیده می شود.انواع گونه های جنسCapoetaکه بیشتر در نزدیکی باتلاق گاوخونی زندگی می کنند.از خانواده کپورماهیان دندان دار،گونهAphanius mentoاست که در نزدیکی های گاوخونی بیشتر دیده می شود
در طول مسیر رودخانه محل زندگی ماهیان قزل آلای رنگین کمان و گونه ای از کپور ماهیان که در اصطلاح محلی ماهی شیر نامیده میشود و آمور و زرده پر نیز از نام های دیگر آن است . حشرات آبزی گوناگون،مارهای آبی،لاک پشت ها در این رودخانه به چشم می خورند.این رودخانه در برخی نقاط باعث پدید آمدن زیستگاه های متنوعی برای گونه های جانوری شده است که در نوع خود بی نظیر است.
جاذبه های گردشگری
وجود مناطق زیبای طبیعی در امتداد زاینده رود،کوه های مرتفع و ستیغ های صخره ای در سرچشمه های این رودخانه،تونل کوهرنگ،دامنه های پر از گل،لاله های واژگون، چشمه های خنک و شفابخش، چشم انداز زمین های کشاورزی،باغ ها، نیزارهای اطراف گاوخونی و دیگر مناطق طبیعی از جمله خود رودخانه از جاذبه های طبیعی زاینده رود و نواحی مجاور آن هستند.
وجود اماکن تاریخی مانند پل ها،برج های کبوترخانه،آثار تاریخی شهر اصفهان و غیره از جاذبه های تاریخی در نواحی مجاور این رودخانه است.در سواحل زاینده رود مردمانی با آداب و رسوم و فرهنگ های گوناگون همراه با زاینده رود به زندگی جریان می دهند.
در این مطلب در مورد جنگل توضیح و در ادامه نیز دو انشا درباره جنگل را می توانید ببنید :
جنگل براي كيست؟
جنگل ناحیهای که از درختهای انبوه پوشیده باشد را جنگل مینامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم وهمچنین علفهای خودرو فراوانند. جنگل مجموعهای است از درختان، درختچهها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسمها (قارچها، باکتریها و ویروسها) که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و... محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آوردهاند.
جنگلها زیستگاههای مهم جهان هستند که حدود یک سوم سطح خشکیهای زمین را اشغال میکنند.
در حدود ۴۲۰ میلیون سال پیش در طی دوران سیلورین، گیاهان کهن و بندپایان باستانی شروع به انتشار در کره زمین کردند و طی میلیونها سال با زیستگاههای گوناگون جهان سازگاری یافتند. در اولین جنگلها، دم اسبیان عظیم الجثه، خزههای غول پیکر و سرخسهایی با ارتفاع بیش از ۴۰ پا غلبه یافته بودند. حیات روی کره زمین به تکامل خود ادامه داد و در اواخر پالئوزوئیک، بازدانگان پدید آمدند. تا دوره تریاسیک (۲۰۸-۲۴۵ میلیون سال پیش) بازدانگان قسمت اعظم جنگلهای زمین را اشغال کردند. در دوره کرتاسه (۶۵-۱۴۴ میلیون سال پیش) اولین نهاندانگان (گیاهان گلدار) ظاهر شدند. آنها با حشرات، پرندگان و پستانداران، تکامل توأم یافتند و به سرعت انتشار یافتند، به طوری که تا پایان دوره کرتاسه بیشتر چشم اندازهای زمین را پوشاندند. چشم انداز زمین طی عصرهای یخبندان پلسیئتوسن مجدداً تغییر یافت، سطح کره زمین طی میلیونها سال عمدتاً توسط جنگلهای گرمسیری پوشیده شده بود تغییر کرد و جنگلهای معتدله در نیمکره شمالی گسترش یافتند.
جنگلها در آیینها و رسوم سنتی، تکریم و تقدیس میشدند و در ادیان باستانی مورد پرستش قرار میگرفتند، ولی متأسفانه امروزه عمده ترین قربانیان تمدن بشری و صنعتی شدن، آن هستند و همانطور که جمعیت انسان طی چند هزار سال گذشته افزایش یافتهاست جنگل زدایی و آلودگی جنگلها با روندی سریع پیش رفتهاست.
جنگلها در تمام نواحی زمین که قابلیت رشد درخت در آنها وجود دارد و از نظر ارتفاع در زیر خط درخت قرار دارند یافت میشوند، مگر اینکه بارش باران در آنجا کم بوده، یا تناوب آتش سوزیهای طبیعی زیاد باشد. جنگلها عمدتاً شامل تعداد زیادی از گونههای درختان با ارتفاع مختلف میباشند، و در کنار اینها درختچهها و درختان جوان رشد میکنند، که سبب استفاده بهینه از نور آفتاب میشود. یک جنگل به شکل طبیعی اش، محل زندگی بسیاری از جانوران و گونههای گیاهی میباشد، و زیست توده آن در هر واحد سطح، در مقایسه با بیشتر زیست بومها زیادتر میباشد. از دیدگاه بومشناختی، ممکن است یک جنگل از یک درختزار متمایز باشد. جنگل کم و بیش، سایبانی متراکم دارد، و شاخ و برگ درختان به هم میرسند یا این که در هم تنیده میشوند؛ یک درختزار عمدتاً سایبان بازی دارد، که مقداری نور خورشید از بین درختان نفوذ میکند. بیشتر از تمام مناطق دنیا جنگلهای برگ ریز معتدل بر اثر فعالیتهای انسان تحت تأثیر قرار گرفتهاند. در اکثر مناطق معتدل، نواحی وسیعی از جنگلها برای احداث راههای کشاورزی از بین رفتهاند. این فرآیند چندین قرن پیش در اروپا آغاز شد و منجر به باقی ماندن تعداد کمی از جنگلهای خالی از سکنه شد. در شرق آمریکای شمالی، جنگل زدایی با ورود مهاجران اروپایی آغاز شد اما هنوزبه وسعت آنچه در اروپا رخ داده، نرسیدهاست.
جنگل، هدیه خدایی و نخستین دوست بشر به شمار میرود. هیچ یک از پدیدههای طبیعت به اندازه جنگل در زندگی آدمیان نقش اساسی و سازنده ندارند. انسان آغازین تنها در پناه جنگل توانست به حیات و تولید نسل خود ادامه دهد، او نیازمندیهای روزانه خود را از جنگل بدست میآورد. بدین سان احترام به درختان و احساس دوستی نسبت به آنها پدیدهای است که منشا بسیار دیرین در پندار انسانها دارد و افسانههای کهن اقوام و ملل مختلف جهان، سرشار از اساطیر گیاهی است.تعریف جنگل و انواع آن جنگل منطقه وسیعی پوشیده از درختان، درختچهها و گونههای علفی است که همراه با جانوران وحشی نوعی اشتراک حیاطی گیاهی و جانوری را تشکیل داده و تحتتأثیر عوامل اقلیمی و خاکی قادر است تعادل طبیعی خود را حفظ کند. حداقل سطحی که برای تشکیل جنگل از نظر علمی لازم است بسته به نوع گونه درختی، شرایط محیطی و غیره تغییر میکند. این مساحت در شرایط معمولی حداقل ۳/۰ هکتار (۳ هزار متر مربع) است. واژه جنگل از زبان سانسکریت است و از راه فارسی به اکثر زبانهای اروپائی نیز وارد شدهاست و معنای جنگل طبیعی و بکر را میدهد. جنگل بسته به نوع پیدایش آن و خصوصیات ساختاری به جنگل بکر، جنگل طبیعی، جنگل مصنوعی یا جنگل دست کاشت طبقهبندی میشود.
جنگل بکر یا دستنخورده، جنگلی است که بدون دخالت انسان بهوجود آمدهاست و ترکیب گونههای درختی و درختچهای و علفی آن طوری است که وضعیت کاملاً طبیعی را نشان میدهد. چوب و سایر فرآوردههای آن در همان سیستم طبیعی تجزیه شده و به خود جنگل برمیگردد. بهعبارت دیگر از جنگل بکر هیچگونه موادی (زنده یا غیرزنده) به خارج از آن حمل نمیشود. رویش چوبی جنگلهای بکر که به حالت تعادل رسیده باشند عملاً صفر است، یعنی همانقدر که چوب و سایر موادآلی تولید میشود همانقدر هم تجزیه میشود و یا میپوسد، بهعبارت دیگر چرخه رفت و برگشت مواد در یک جنگل بکر چرخهای بستهاست.
جنگل طبیعی، جنگلی است که بدون دخالت انسان بهوجود آمدهاست ولی انسان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در آن دخالت (بهرهبرداری) کردهاست. جنگلهای بکر، دستخورده و بهرهبرداری شده تبدیل به جنگلهای طبیعی میشوند. بهعبارت دیگر جنگلهای طبیعی، جنگلهای بکر دست خورده هستند. ترکیب درختان و سن آنها و تنوع گونههای گیاهی و جانوری در یک جنگل طبیعی با جنگل بکر متفاوت است و عموماً جنگل طبیعی از نظر زیستمحیطی فقیرتر از جنگل بکر است. با وجود این جنگلهای طبیعی قادر هستند چشماندازهای طبیعی هر منطقه را حفظ کرده و در اکثر موارد از جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت غنیتر و پایداتر باشند. جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت یا جنگل انسانساخت جنگلی است که به دست انسان و با هدف مشخصی ایجاد شدهاست و هدف از ایجاد آن تولید چوب، ایجاد مناظر طبیعی، حفظ آب و خاک، ایجاد مناطق تفریحی و تفرجی و غیرهاست.
جنگل مصنوعی معمولاً بهصورت نهال کاری (درختکاری) بهوجود میآید، هر چند این جنگلها را میتوان با کاشت بذر نیز بهوجود آورد. تجربه شدهاست جنگلهای مصنوعی که با این روش بهوجود آمدهاند پایدار و نزدیکتر به جنگلهای طبیعی هستند. جنگلهای مصنوعی که با همه ایجاد شده، قلمستان نامیده میشود (مثل قلمستانهای صنوبر در بسیاری از نقاط ایران). البته باید متذکر شد که قلمستانها در اکثر نقاط دنیا از نظر حقوقی جزء جنگلها محسوب نمیشوند. امروزه ایجاد جنگلهای مصنوعی در دنیا از اهمیت بالائی برخوردار است چرا که به افزایش نیاز چربی در جهان پاسخ میدهد. چنانچه جنگلهائی در زمینهای زراعی و بایر با هدف تولید چوب با استفاده از روشهای پیشرفته زراعی از قبیل شخم زمین، کود دادن و غیره ایجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق میشود. حجم زراعت چوب در زمینهای غیرجنگلی در تمام دنیا در حال افزایش است. علاوه بر سه نوع جنگلی که تعاریف آن ذکر شد در ایران از اصطلاح بیشه هم استفاده میشود. ما بیشه را معمولاً برای پوشش گیاهی بهکار میبریم که اطراف رودخانه و شیار درهها در مناطق خشک ظاهر میشوند. این واژه به تجمع درختچهها و نیزارها نیز اطلاق میشود.
در جنگلهای طبیعی شروع سیکل تمامی و تحملی در جنگل و به تبع آن روند توسعه و پایداری در اکوسیستمهای جنگلی همراه با مرحله تحولی «تخریب» همراهاست. بنابراین یک درخت جنگلی پس از رسیدن به سن دیر زیستی فیزیولوژیک، یعنی زمانی که اندامهای مختلف یک درخت جنگلی در نتیجه کهولت سن و پیری، دچار نارسایی شدند، در نتیجه اختلالاتی که در فعالیتهای بیولوژیکی گیاه حادث میشود، که نماد ظاهری آن خشک شدن شاخهها و اندامهای قسمتهای هوایی درخت (تاج)، کوچک شدن سطح تاج پوشش درخت، پوسیده و توخالی شدن تنه در اثر حمله آفات و بیماریها خواهد بود. در چنین شرایطی با حدوث یک باد سنگین و با بارش سنگین نزولات جوی (بخصوص برف)، ایجاد زلزله، صاعقه، زمین لغزش و سایر عوامل تخریب طبیعی، درختان مزبور افتاده و در نتیجه حرفههایی در تاج پوشش جنگل ایجاد میشود که در واقع روندهای تحولی در جنگلهای دست نخورده (جنگل بکر) از همین نقطه آغاز میشود. (دلفان اباذری ۱۳۸۱). این مرحله تحول میتواند به طور نسبی طولانی (در یک سیکل طبیعی) و یا کوتاه مدت (در نتیجه حدوث عوامل غیر مترقبه طبیعی) باشد (Emborgو همکاران ۲۰۰۰).
به دنبال ایجاد حفره در تودههای جنگلی و تابش نور بر عرصه رویشگاه با مساعد بودن شرایط رویشگاهی و وجود بذر مناسب (به لحاظ کمی و کیفی)، گروههای زادآوری به تدریج حفرههای موجود را پوشش میدهند که این مرحله از تحول را تحت عنوان «مرحله تحولی تجدید حیات» نامیده میشود. گروههای زادآوری به مرور زمان و در نتیجه رقابت بین آنان بر میزان رشد قطری و ارتفاعی خود میافزاید و در این مرحله تعداد قابل توجهی از نهالها مغلوب واقع شده و به تدریج حذف میشوند. ولی پایههای موجود بر میزان رشد خود همچنان خواهند افزود، این مرحله را در اصطلاح«مرحله تحولی صعود و افزایش رشد» یا «مرحله تحولی تشکیل توده» نامیده میشود. تودههای جوان تشکیل شده در حفرهها، در مراحل اولیه به صورت یک جنگل جوان نسبتاً همسال به نظر میرسند که در اصطلاح تحت عنوان «فاز جنگل جوان» نامیده میشوند. در این تودهها به تدریج برخی از پایهها که از شرایط رویشگاهی مطلوب تری مانند نور، رطوبت، خاک، جهت و... بهره مند هستند از نظر رشد قطری و ارتفاعی از سایر پایهها پیشی گرفته و ضمن ایجاد تفاوت آشکوب، تفاوتهایی نیز از نظر قطر نمایان میسازند. در این مرحله جنگل دارای ساختار پلکانی خواهد بود و به عبارت دیگر درختان با قطر و ارتفاع متفاوتی در عرصه جنگل دیده میشوند که در اصطلاح این وضعیت را تحت عنوان «فاز تک گزیده» میتوان نامگذاری نمود. با عبور از این مرحله و به تدریج درختان موجود در توده جنگلی به یک ساختار مشخصی میرسند که در آن درختان موجود دارای ارتفاع نسبی برابر (یک آشکوبه) و از نظر قطری نیز نزدیک به هم هستند. در این وضعیت جنگل به ظاهر به توده جنگلی همسال نزدیک است که از آن تحت عنوان «جنگل همسال دروغین» نیز اسم برده میشود، که این مرحله تحت عنوان «مرحله تحولی اپتیمال» نامگذاری میشود. تحولات در جنگل چنانچه تحت مداخلات شدید انسانی قرار نگیرد در جنگلهای طبیعی شمال ایران در یک سیکل طبیعی حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال به درازا میکشد (دلفان اباذری ۱۳۸۱ و Korpel ۱۹۹۵). اما در جنگلهایی که تحت مدیریت قرار میگیرند، دخالتهای علمی سبب آن میشود که طول هر یک از این مراحل تحولی را کوتاهتر نموده و در ضمن ارزشهای تولیدی درختان جنگلی را نیز افزایش میدهند.
صبح و پرتو آفتاب مانند طلای روی امواج ملایم رودخانه می درخشید . امروز بیشتر از همیشه دلم گرفته بود . درکنار رودخانه یک درخت هفتاد ساله بود من نشستم و سرم را بر تنه درخت تکیه دادم .
سکوت گرمی مرا فرا گرفت چشمانم رابستم باد مانند نوازش مادر روی گونه هایم حس کردم صدای جاری بودن اب رود خانه مانند این است که با مداد آبی امیخته شده است.
قطره ها مانند چند دوست با یک دیگر شوخی می کردند. با قایق کناره رودخانه رفتم درون اب . قایق رودخانه را شکافته بود به درون آب نگاه کردم خودم را می بینم مروارید های رنگارنگ دستم را درون اب کردم . همانند پارچه های نرم بود , به کوه ان سوی رودخانه خیره شدم , که با رنگ های قهوه ای رنگ شده .
نفس عمیقی کشیدم , هوا را معطر حس میکردم , از بوی خار گل گرفته تا بوی آب و….. من فهمیدم که این ها همه از خلقت خداوند است.
در پست انشا ادبی در مورد جنگل سرسبز و زیبا برای دانش آموزان تهیه شده است تا با اصول و قوائد نگارش آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
جنگل هدیهای با ارزش از طرف خداوند است که در اختیار انسان قرار داده تا از زیباییهای آن لذت ببرد و نیازهای خود را از آن تامین کند. جنگل، خانه کوچکترین و بزرگترین موجوداتی است که در آنجا به زندگی خود ادامه میدهند.
با قدم گذاشتن به یک جنگل سبز، رقص برگ درختان در باد، صدای پرندگان و حیوانات، درختان تنومند و نهالهای زیبا به ما آرامشی بی مثال میبخشد. وقتی نور خورشید از لا به لای شاخ و برگ درختان به خاک جنگل میرسد و جنگل را روشن میکند، باعث رشد گیاهان کوچکتری که در کف جنگل هستند میشود. بوتههایی که در جنگلهای انبوه نیز زندگی میکنند برای اینکه خود را به نور برسانند به دور درختان میپیچند که همهی اینها زیبایی جنگل را دو چندان میکند.
انسانها از زمانهای دور احتیاجات روزانه خود را از جنگلها بدست میآوردند. جنگلها علاوهبر تامین نیازهای اقتصادی ما، آب و هوای منطقه را را متعادل و باعث افزایش بارندگی میشوند و هوایی پاک و تمیز برای تنفس در اختیار ما میگذارد و همچنین از خسارت در برابر باد و سیل جلوگیری بعمل میآورند.
هر ساله مقدار زیادی از مساحت جنگلهای سبز بارانی استوایی به دلیل تبدیل آنها به زمینهای کشاورزی، بهره برداری از چوب و یا چرای دامها از بین میروند. اگر این تخریبها با همین روند ادامه یابند فقط تعداد کمی از این جنگلهای زیبا باقی مانده و محل زندگی بسیاری از گیاهان و جانوران نابود میشود.
همچنین با قطع درختان و سوزاندن آنها میزان دی اکسید کربن در هوا زیاد شده و باعث گرم شدن کره زمین میشود که ادامه زندگی در همچین شرایطی سخت خواهد بود. بنابراین تمامی انسانها باید در حفظ و نگهداری از این نعمت زیبا که به رایگان در اختیار آنها قرار داده شده تلاش و راهی برای آشتی با جنگلها پیدا کنند.
همچنین مطلب زیر را در مورد جنگل در سایت از لینک های زیر ببینید :
با سلام به شما بازدید کننده گرامیبرای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر
مطلب زیر شامل سه تحقیق درباره ادبیات بومی می باشد :
ادبیات بومی چیست؟
ادبیات بومی (اقلیمی) ، هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است. کلمهی بومی Nativeدر زبان انگلیسی با کلمهی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران را در مثل میتوان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست و همینطور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقهای خاص بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
الف-وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوهها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخشها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگلهای فراوان دارد، آبادیها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.
ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفههای مخصوص از قبیل حصیربافی و چوببری و ماهیگیری (در شمال) و وجود نخلستانها، مزارع گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی ایران.
ج-وحدّت گویش محلی و وجود گفتها و اصطلاحها و ترانههای مشترک.
د-مشابهت آئین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر) .
ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات زارع با پیشهور و سلفخر، نحوهی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجارهبهای خانهها، باغها، نیروی خرید، نحوهی برخورد با فن و صنعت جدید، بهرهگیری از طرز تولید قدیمی (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتیگیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرطبندی، معرکهگیری.
ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّتهای مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسههای جدید و قدیم. میزان سوادآموزی و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتابها. وجود قهرمانان مشترک و محبوب عامه، نحوهی ارتباط با تمدن جدید، میزان حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و. . . در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامهی مردم در قیامها، مبارزهها، تعاونها، رأی دادن، شرکت در انجمنهای دور شهر.
ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق گرمسیر و حواشی کویر زندگانی میکنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکانهای پرآب و درخت زندگانی میکنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیلهی نقلیه بهرهگیری میکنند، طرز زیست یکسانی ندارند.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همهی این عوامل بهره میبرد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینهی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این گذشته نحوهی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان نیست. آثار فاکتر که جنبهی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسندهی شهر است، تفاوت دارد.
در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان . . . غالبا در روستا و در عشایر روی میدهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکدهی پرملال، سالهای ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم میخورد:
۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشهوران ده. مناسبات زارع و با یک، قیامهای عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین و آب.
۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوهها، راهها که همه خاص منطقهی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.
۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصهی گزارش مانند و مستند. داستان خمرهی مرادی کرمانی نمونهی خوبی در این زمینه است.
کلیدر - محمود دولت آبادی
کلیدر – محمود دولت آبادی
جزو آثاری که برشمردیم آثار زیر را نیز باید نام برد: توپچنار (انسیه شاه حسینی) گاوارهبان، اوسانهی بابا سبحان (دولت آبادی) ، پسرک بومی، داستان یک شهر (احمد محمود) ، ریشه در اعماق (ابراهیم حسن بیگی) ، تنگسیر (صادق چوبک) ، نفرین زمین (جلال آل احمد) ، گیله مرد (بزرگ علوی) ، سووشون (سیمین دانشور) مرداب گاو خونی (جعفر مدرس صادقی) ، وقتی سموم بر تن یک ساق میوزند (خسرو حمزوی) گاو، عزاداران بیل (غلامحسین ساعدی) ، شوهر آهو خانم، شادکامان درهی قره سو (علی محمد افغان) ، کولی کج کلاخان (ابراهیم یونسی) زن شیشهای (راضیهی تجار) ، نخلهای بیسر (قاسمعلی فراست) ، داستان فتاح (جلالی زنوزی) .
۴-میزان ادبی بودن (ادبیات) ، آثار بومی: آثار ادبی بومی (اقلیمی) ، محض، مانند اشعار محلی امیر پازواری (مازندران) ، فایز دشتستانی (استان بوشهر) جنبهی فراگیر ندارد. دلیل آن، این است که: اولا به گویش محلی سروده شده و برای صاحبان گویشهای دیگر مفهوم نیست. دوم این آثار معمولا احساسات ضعیفی را بیان میکند. بهطوری که حتی ترانههای بابا طاهر همدانی از شاعران قدیم رواج اشعار سعدی و حافظ را نیافته است. اشعار محلی سعدی و حافظ نیز زیاد گسترش نیافت و نیافته است.
افزوده بر شعر، قصهها، مثلها و افسانههای عامیانهی نیز به رغم این که گاه جنبهی داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جز آثار مهم ادبی بشمار نمیآیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقهی کودکاناند، مگر این که نویسنده یا شاعری بزرگ مایههای اصلی آنها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. یکی از نمونههای موفق در این زمینه درام فاوست گوته و دکتر فاوستوس کریستوفر مارلوست. نمایش فاوست در زمان کودکی گوته در شهرهای آلمان به صورت خیمهشببازی اجراء میشد و او آن را در همان زمان دید واثر ماندگار بر روان او گذاشت. دکتر فاوست، ساحر و جادوگری بود که کارهای عجیبی انجام میداد، در هوا پرواز میکرد و رعد و برق و طوفان بوجود میآورد. استاد جادوی سیاه بود و در قرون وسطی قصهاش مشهور بود. او در برابر آفریدگار عصیان کرد و به روایتی به جرم جادوگری به قتل رسید و شیاطین روحش را به دوزخ بردند. این درونمایه در دست مارلو و گوته به درام عظیم و جهانی بدل شد.
برخی از داستانهای شاهنامه و منظومههای نظام گنجوی نیز از ادب عامیانه و محلی گرفته شده و از این جمله است داستان زاده شدن زال و پرورش یافتن او به وسیلهی سیمرغ و لیلی و مجنون نظامی گنجوی که از ادبیات شفاهی قبائل عرب گرفته شده و به صورت منظومهای دلپذیر درآمده است. در ادبیات معاصر ایران نیز از قصههای عامیانه بهرهگیری شده: حدیث ماهیگیر و دیو هوشنگ گلشیری، آب زندگی صادق هدایت، رهآورد (قصه کوتاه و موزون) صادق چوبک بهطور کلی در قصهها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل پیش میآید:
۱-نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی سخن میگوید و قصه مینویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درونمایهی آن اقلیمی است: از این جمله است آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونهاش زیاد است، منظومهی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی آذربایجان ایران است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.
۲-نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی مینویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده میکند. در مثل هدایت در قصه “زنی که مردش را گم کرد” زنی مازندرانی را وصف میکند که زن گل ببو میشود. این دو در آغاز در شالیکار یا در تاکستان کار میکنند و به هم علاقهمند میشوند و در این جا کلماتی را که بکار میبرند یا ترانههایی را که میخوانند به گویش محلی است. در برخی از قصههای چوبک گویش شیرازی و بوشهری بکار رفته. در برخی داستانهای احمد محمود گویش خوزی مشاهده میشود. و داستانهای دیگر که به وصف اقلیم خاص میپردازد و در آن گویش و مراسم محلی بازتاب یافته زیاد است و از این جمله است: تنگسیر (چوبک) دل دلدادگی (شهریار مندنی پور) گنجشگها بهشت را میفهمند (حسن بنی عامری) گیله مرد (بزرگ علوی) ، دختر رعیت (م. ا. به آذین) ریشه در اعماق (حسن بیگی) ، گورستان غریبان، دلدادهها، کولی، کج کلاهخان، دعایی برای آرمن (ابراهیم یونسی) ، سایههای گذشته (رحیم نامور) ، رازهای سرزمین من (رضا براهنی) .
۳-نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای انسانی محل آشنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است و چیزی دربارهی زبان، گوش، آداب و رسوم منطقهای خاص نمیگوید و آنچه میگوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است. نمونهی بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام “شور آباد” که جمال زاده دربارهی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی میداند. محتوای قصهی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته. محمد حجازی نیز داستانهایی نوشته که ماجرای آن در روستا میگذرد اما این قصهها نیز بومی و اقلیمی نیست.
۴-بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداختهاند و محیط، آداب، جشنها و گویشهای مناطق متفاوت ایران را جمعآوری و تألیف کردهاند. اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا، خارک، (جلال آل احمد، ) اهل هوا (غلامحسین ساعدی) ، داستانهای امثال (امینی) ، دژهوش ربا (صبحی مهتدی) ، شاهنامه در قصههای عامیانه (انجوی شیرازی) .
با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونیهای تمدنی جدید در جهان و ایران در سدهی اخیر به نظر میرسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونیها حیرتآور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، آسفالت، جادهها، سدسازی، دستگاههای آبیاری مدرن، جراحی با اشعهی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانکها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای (از بین رفتن مبادلهی جنس به جنس) ، از بین رفتن روابط خان مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ. . . هم در مناسبات اجتماعی تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم. به عنوان مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر
و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا میگذاشتند. “مقصر” را خود بازخواست میکردند و خود به مجازات میرساندند، حتی در مواردی افراد “نافرمان” را پنهانی یا در حضور دیگران میکشتند یا ماهها زندانی میکردند. احزاب روزنامهها و آثار ادبی دورهی مشروطیت و دورهی پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان (دو نمونهی طرفه ادبی در این زمینه دختر رعیت به آذین و سالهای ابری درویشیان است) اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه مالک و خانی به آن شکل. طبعا آثار ادبی جدید متوجه فضای شهری شده است. (نیمهی غائب) سناپور، شراب خام (اسماعیل فصیح) .
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکهگیری و مارگیری بود (ر. ک به چراغ آخر صادق چوبک) امروز این تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری موجود نیست.
در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، آیینهای ویژهی برگزاری کشتیها و ورزشهای محلی و. . . برگزار میشد که به تقریب، عموم مردم در آنها شرکت میکردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.
با توجه به این واقعیت باید چارهای اندیشید که گویشها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای حفظ این ارثیهها آسان نیست و مستلزمسرمایه گذاری کلان و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار میتواند مقدمهی کارهای مهمتر و اساسیتر بعدی در این زمینه باشد.
۱-جمع آوری فرهنگ عامه و گویشهای محلی به سرعت و با وسائل مجهّز جدید.
۲-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.
۳-حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران یو گردآورندگان آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.
۴-پخش برنامههای علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامهها، تهیهی فیلمهای سینمایی داستانی یا مستند این آثار.
کارهای دیگری نیز میتوان برای حفظ آثار بومی و ترویج آنها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحبنظران ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت و آن این است که دستگاهها یا افراد مسؤول و مجری چنین طرحهایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آنها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آنها باشد نه تبلیغات رایج و کارهای بیرویه الی که مانع تحقق و اجرای برنامههای مثبت فرهنگی است.
تحقیق شماره 2 : درس ازاد ادبیات فارسی هفتم درباره ادبیات بومی
ادبیات و آثار بومی
ادبیات و آثار بومی مربوط به تاریخچه و شناسنامه ی یک شهر،استان،و کشور است.هر کدام از آثار شهر ها یا استان های کشورمان ارزشمند هستند.مانند زبان ها که انواع مختلفی مانند:ترکی،فارسی،کردی،گیلانی و ...ادبیات بومی من ترکی است و شهر من که در آن زندگی می کنم ارومیه است.آثار فرهنگی این شهر عبارتند از: سه گنبد،مسجد سردار،امام زاده غریب حسن و... در زبان ترکی شاعران زیادی وجود دارد از جمله:ذذه قورقوت،سیّد محمد حسین بهجت(شهریار) و بهرام اسدی و دیگر شاعران.شهر ارومیه دریاچه شوری دارد که روی آن پل بزرگی ساخته اند.
اما متاسفانه این دریاچه در حال خشک شدن است.امّا در این دریاچه که بزرگ ترین دریاچه داخلی ایران است چند جزیره مانند:کبودان،اشک و... وجود دارد.
قیرلار اونا صف باغلاییب باخاندا سلام اولسون شوکه توزه ائلوزه
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلیزه
خود ارزیابی
1.ادبیات بومی و فرهنگی یعنی چه؟
2.چند نمونه از شاعران ترکی زبان را نام ببرید
3.چند نمونه از آثار فرهنگی را نام ببرید
دانش ادبی
شعر از دو قسمت اصلی وزن و قافیه تشکیل شده است.در شعر ترکی به بیت اول چابنه و به بیت آخر توفشیرما می گویند.در شعری که در درس سروده شده پانزده هجا دارد. و می توان آن را به 3 بخش 3/4/4 مانند زیر خواند.
4 4 3
حیدر بابا/ایلدیرملار/ شاخاندا
گفت و گو
1-هر ملتی فرهنگ و ادبیات خود را دارد آیا می توان در آن ها تجاوز کرد و آن ها را از بین برد؟
2-برای حفاظت از ادبیات و آثار بومی دو راهکار بگویید.
فعالیت های نوشتاری
1.کلمه های سخت درس را بیابید و بنویسید
2.بیت اول را نوشته و معنی کنید
3.چند نمونه از آثار فرهنگی شهر خود را بنویسید
4.ادبیات شهر خود را تعریف کنید
تحقیق شماره 3 : درس ازاد - فارسی هفتم درباره ادبیات بومی
جشن تیرگان یا تیرماه سیزّه شو
در گاهشماری (تقویم) طبری ،تیرماه از فصل و خزان و پاییز یعنی آبان ماه است . شب سیزدهم این ماه که به «لال شو» معروف است تبرک و تقدسی خاصی نزد مردم مازندران دارد .
این رسم یادگاری از دلاوری های مردمان پاک سرشت این مرز و بوم است وآن نبرد اصلی ایرانیان و تورانیان است که در مازندران رخ می دهد.در این نبرد افراسیاب تورانی برمنوچهر پادشاه ایران چیره می شود ایرانشهر به خطر می افتد
آرش تیرانداز، با نهادن جان خود در تیر، مرز ایران و توران را مشخص می کند. بعد ها که مازندرانی ها به آیین زرتشتی روی می آورند بر مبنای این نبرد تاریخی، این واقعه را روز رهایی مازندران از چنگال تورانیان دانستند و این روز را جشن گرفتند و گرامی داشتند .
در قدیم مرد میانسال و خوش نامی به نام «شیش دار» عصر روز داوزدهم تیر طبری به حمام رفته و غسل سکوت می نمود . این سکوت به نشانه ی خویشتنداری و مقاومت در برابر هوای نفس بود . لباس تمیزی می پوشید و بعد از نماز و صرف شام به همراه یک تن دیگر به نان« کیسه دار » در کوچه ها به را افتاده به در خانه ها می رفتند و با خواندن شعر، از صاحب خانه هدایایی دریافت می کردند.در این شب خانواده ها دور هم جمع می شدند و تا پاسی از شب ،جشن می گرفتند و حافظ خوانی می کردند و بچه ها هم در کوچه وبرزن این شعر طبری را می سرودند:
لال اِنه لال اِ نه ( لال می آید لال می آید.)
پیسه گَنده خوار اِنه ( کسی که «پیسه گنده » غذای محلی می خورد می آید.)
سر خان سِوار اِنه. (سوار اسب سفید می آید.)
سال اِتا وار اِنه ( سالی یک بار می آید.)
مه مار بِرار اِنه (برادر مادر می آید.)
چوخا پَشِلوار اِنه (در حالی که کت و شلوار پشمینه دارد می آید.)
تندرستی و دلخوشی (صاحب خانه تندرست و دلخوش باشد. ) فِراونی و فِراونی (فراوانی باشد فراوانی باشد.)«بازخوانی تاریخ مازندران،اسدالله عمادی»
خودارزیابی
1- در گاهشماری (تقویم ) طبری تیرماه ، چه تاریخی می باشد؟
2– چرا مردم مازندران شب «لال شو » را جشن می گیرند؟
3- چگونه می توانیم آداب و رسوم محلی را حفظ کنیم و از نابودی آن جلوگیری به عمل آوریم؟
به جمله های زبان طبری وجمله های زبان فارسی دقت کنید:
مِه مار بِرار اِنه .برادر مادرم می آید.
قشنگ ریکا اِنه . پسر زیبا می آید.
در زبان طبری بر عکس دستور زبان فارسی ، اول صفت یا مضاف الیه می آید بعد موصوف یا مضاف الیه. مثل جمله طبری «مِه مارِ بِرار اِنه » کلمه «برار» مضافٌ الیه است و کلمه «مار » مضاف می باشدو همچنین جمله « قشنگ ریکا اِنه .» کلمه قشنگ ، صفت است و کلمه «ریکا » موصوف می باشد.
این جشن ها و رسم ها ،روش ها و عادت های زندگی مردم مازندران را نشان می دهد که در اصطلاح به آن « آداب و رسوم مردم مازندران » می گویند. آداب و رسوم هر ملت نشان دهنده ، میزان پیشرفت تمدن و فرهنگ آن ملت می باشد.
- در نوشتن املا به زبان طبری به نحوه تلفظ و مطابقت آن با شکل نوشتاری دقت شود.
- یکی از راه های تقویت املا به زبان طبری ، عادت به صحبت کردن با این زبان است.
- باید برای ترویج و به کاربستن لغت های زبان طبری، لغات فراموش شده را در زندگی روزمره به کار گیریم.
کار گروهی :
1- در مورد نمونه دیگری از آداب رسوم مردم مازندران در کلاس گفت و گو کنید ؟
2- مراسم جشن تیرگان را به صورت نمایشی در کلاس اجرا نمایید ؟
3 – درمورد شباهت ها و تفاوت های زبان طبری و زبان فارسی درکلاس گفت و گوکنید؟
کال چَرمه دار زین سوار بَیّه / منه پَلی مال پّلیِم جار بَیّه (امیرپازواری)
( امیر می گفت که کارم ، چه زار شده است ؟ کلاه پوستین من ، ناهار شغال شده است. آنکه چرم خام می پوشید سواربر اسب زین کرده شده است و بستر و خوابگاه من ، تبدیل به رویش علف های هرز شده است.)
شعر خوانی : « بهاری خونِش »
بِموئه ، مَستونه و شاد بِموئه
بِموئه ها کنه آباد بموئه
بموئه ، با برکت سرشار بموئه
بِموئه ، سَرخِش پِربار بِموئه
بموئه ، خِش بموئه ، اردوی بِهار بموئه
در صورت مشاهده و رضایت از تحقیق برای حمایت از سایت روی هریک از لینک های زیر کلیک نمائید . باتشکر
دانش آموزان عزیز تحقیقات خود را در زمینه ( جواب سوالات درسی بصورت تحقیق - فعالیت های کتاب با جواب خود را در زمینه درسی ) به آدرس ایمیل asemankafinet@gmail.com بفرستید . در ایمیل نام و نام خانوادگی و شماره همراه و کلاس خود را ذکر کنید . مطلب با نام و نام خانوادگی شما در سایت ثبت می شود . به پنج نفر از بهترین تحقیق های شما ماهانه جایزه تعلق می گیرد .
لست پروژه های اماری سایت با قیمتهای بسیار مناسب در زیر امده است .برای خرید هریک از پروژه های آماری زیر برروی لینک آن کلیک نمائید.در صورت داشتن هرگونه سوال به شماره 09159886819 اسمس دهید .
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن