تحقیق دانشجویی

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آرایه سجع چیست ؟ و چند مثال

بازديد: 207

 

«سجع» در لغت به معنی با قافیه سخن‌گفتن است.

در اصطلاح ادبیات، یکی از آرایه‌های ادبی است که در آن از کلمات هم‌آهنگ در متن استفاده می‌شود.

سجع چیست؟

به عبارت دیگر هنگامی که پایان جملات از نظر وزن یا حرف آخر یا هر دو، هم‌آهنگ باشند از آرایه سجع استفاده شده است.

در حقیقت سجع در نثر، معادل قافیه در نظم است.

نکته: کلماتی که در تعداد حروف و زمان بیان‌کردن کلمات مساوی باشند کلمات «هم‌وزن» می‌باشند.

نکته: به حرفی که در پایان کلمه قرار گرفته «حرف‌رَوی» گفته می‌شود. اگر حرف‌روی کلمات با هم یکی باشد، قافیه یا سجع وجود دارد.

نکته: به کلمات هماهنگ «ارکان سجع» و به موسیقی بین کلمات «سجع»، به جمله‌ای که دارای آرایه سجع باشد، «مسجع» و به جمله‌هایی که در ادامه جمله آمده و دارای کلمات هم‌آوا می‌باشند «قرینه» گفته می‌شود.

انواع سجع با مثال

سجع براساس یکسانی در وزن یا حروف آخر یا هر دو به سه نوع تقسیم می‌شود:

۱- سجع متوازن

هنگامی که پایان جملات فقط در وزن هم‌آهنگ باشند از آرایه سجع متوازن استفاده شده است.

مثال برای سجع متوازن:

نصرالله منشی در مقدمه کلیله و دمنه می‌گوید: «دین بی‌ملک ضایع است و ملک بی‌دین باطل.»

دو کلمه «ضایع» و «باطل» در وزن هم‌آهنگ هستند (سجع متوازن).

۲- سجع مطرف

هنگامی که پایان جملات فقط در حرف آخر (حرف‌روی) یا حروف آخر یکسان باشند، از آرایه سجع مطرف استفاده شده است.

مثال برای سجع مطرف:

در گلستان سعدی می‌خوانیم: «دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند».

دو کلمه «آرند» و «بیازارند» در حروف آخر یکسان هستند (سجع مطرف).

۳- سجع متوازی

هنگامی که پایان جملات هم در وزن و هم در حرف یا حروف آخر یکسان باشند، از آرایه سجع متوازی استفاده شده است. ارزش موسیقیایی سجع متوازی نسبت به دیگر انواع آن بیشتر است.

مثال برای سجع متوازی:

در گلستان سعدی می‌خوانیم: «باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده».

کلمات «رحمت» و «نعمت»، «همه را» و «همه جا» و همچنین «رسیده» و «کشیده» در وزن و حروف آخر یکسان هستند (سجع متوازی).

نکته: وقتی آرایه‌های دارای سجع متوازی پشت سر هم قرار گیرند، «آرایه ازدواج» داریم.

مثال:

در گلستان سعدی می‌خوانیم: «بخت بلندت یار بود و چشم بختت بیدار که به صحبت پیری افتادی پخته پرورده جهاندیده آرمیده گرم و سرد چشیده نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند

کلمات «پخته»، «پرورده»، «جهاندیده»، «آرمیده»، «گرم و سرد چشیده» و «نیک و بد آزموده» دارای آرایه ازدواج هستند.

همچنین:

شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز

نظر به روی تو کوری چشم اعدا را

سعدی در این بیت نیز با استفاده از کلمات «شمعی» و «جمعی» از آرایه ازدواج استفاده کرده است.

 

نکته: انواع سجع را به طور خلاصه می‌توان اینگونه بیان کرد:

سجع متوازن: فقط در وزن یکسان

سجع مطرف: فقط در حرف‌روی یکسان

سجع متوازی: هم در وزن و هم در حرف‌روی یکسان

تفاوت سجع و جناس

شباهت لفظی بین کلمات نشان از کاربرد آرایه‌های سجع و جناس دارد اما این دو آرایه تفاوت‌هایی هم با یکدیگر دارند:

در جناس دو کلمه از نظر ظاهر کاملاً شبیه هم هستند یا در یک حرف با هم تفاوت دارند ولی در معنی متفاوت هستند؛ در حالی که در سجع کلمات از نظر ظاهری کاملاً متفاوت هستند.

تفاوت دیگر این دو آرایه در کاربردشان است، کاربرد جناس در شعر است؛ در حالی که سجع در شعر و نثر کاربرد دارد.

مثال:

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

خیام (از آرایه جناس در کلمات «گور» استفاده شده؛ اولی به معنای گورخر و دومی به معنای قبر است)

ترصیع، موازنه، تضمین المزدوج، مزدوج

تکرار سجع در متن باعث پیدایش آرایه‌های دیگری مثل ترصیع، موازنه، تضمین‌المزدوج و مزدوج می‌شود.

ترصیع: هنگامی که بین کلمات دو جمله نظیر به نظیر سجع متوازی وجود داشته باشد، ترصیع داریم:

ای کریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی. (مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری)

کریم با حکیم، بخشنده با پوشنده و عطا با خطا هم‌آهنگ هستند.

 

موازنه: هنگامی که بین کلمات دو جمله نظیر به نظیر سجع متوازن وجود داشته باشد، موازنه داریم:

ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور

وی آسیای چرخ تنم تنگ‌تر بسای (مسعود سعد سلمان)

تضمین‌المزدوج: هنگامی که در پایان دو جمله، سجع مطرف یا متوازی وجود داشته و همچنین در اواسط جملات نیز انواع سجع وجود داشته باشد، تضمین‌المزدوج داریم:

فلان به سیرت گزیده و عادت پسندیده، معروف است و به ‌خدمتکاری دولت و طاعت‌داری حضرت موصوف.

مزدوج: هنگامی که سجع بین جملات فقط در یک یا دو مورد اختلاف هجایی باشد، مزدوج داریم:

هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید. (گلستان سعدی)

مثال برای سجع

پادشاهی او راست زیبنده، خدایی او راست درخورنده، بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس. (جهانگشای جوینی)

در این مثال کلمات «زیبنده» و «درخورنده» حروف آخر یکسانی دارند، پس در این جمله آرایه سجع مطرف به کار رفته است.

✽✽✽

آنکه از جمال عقل محجوبست خود بنزدیک اهل بصیرت معذور باشد. (کلیله و دمنه)

در این مثال کلمات «محجوب» و «معذور» دارای وزن یکسانی هستند، پس در این جمله آرایه سجع متوازن به کار رفته است.

✽✽✽

من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او

وز سخنان نرم او آب شوند سنگ‌ها (مولانا)

 

در این بیت کلمات «گرم»، «شرم» و «نرم» دارای وزن و حروف یکسان هستند، پس این بیت دارای سجع متوازی است.

✽✽✽

ابرِ آذارند و نمی‌بارند و چشمه آفتاب‌اند و بر کس نمی‌تابند. بر مرکبِ استطاعت، سواران‌اند و نمی‌رانند (گلستان سعدی)

در این مثال، «آذارند» و «آفتابند» با هم و «نمی‌بارند» و «نمی‌تابند» و «نمی‌رانند» با هم سجع متوازی دارند.

✽✽✽

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان. (مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری)

«جواز» و «جهاز» و همچنین «امان» و «عیان» سجع متوازی دارند.

✽✽✽

سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند. (گلستان سعدی)

«بگشادند» و «بنهادند» سجع متوازی دارند.

✽✽✽

هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید. (گلستان سعدی)

«بشوید» و «بگوید» سجع متوازی دارند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 شهریور 1403 ساعت: 19:40 منتشر شده است
نظرات(0)

آموزش مراحل انجام یک تحقیق دانش آموزی

بازديد: 131

مراحل انجام یک تحقیق دانش آموزی

۱-    انتخاب  موضوع خوب و متناسب با رشته ی تحصیلی :

موضوع باید  ساده ، کوتاه ، روان و جزئی نه کلی ، به روز و جدید باشد  و چند پهلو نباشد ، و قابل تحقیق و با منابع کافی موجود باشد .

۲-   تهیه جلد :

طلق با شیرازه  و یا روکش مقوایی ( صحافی شده و رونویس )  یا فنر بندی شده  باشد.

۳-  عنوان تحقیق :

یعنی موضوع ،  نام محقق ؛ شماره پرسنلی یا دانش آموزی ، معلم یا استاد راهنما ، نام مدرسه ، مدرک تحصیلی و رشته ،  تاریخ و شهرستان .  اگر صحافی است  روی جلد  صحافی  باشد ( زرکوب )  و اگر طلق شفاف است روی کاغذ بعد از طلق قرار گیرد .

۴-   نام خدا

۵-   موضوع مقاله یا تحقیق در یک صفحه ( همانند جلد ، اما در یک کاغذ سفید )

۶-   تقدیم :  به پدر ، مادر ، ائمه معصومین ، شهدا ، اساتید ، مدیر و معلم و …

۷-  تشکر و قدردانی : از همه کسانی که در اجرای آن به شما کمک کردند .

۸-  پیشگفتار : یک صفحه اشاره  کلی به ضرورت و اهمیت انجام کار تحقیق و انگیزه انتخاب موضوع .

۹-    چکیده ی تحقیق :

همان خلاصه ی تحقیق است ، معمولاَ در یک یا دوصفحه شامل  موضوع تحقیق ، روش جمع آوری اطلاعات ، اهمیت کار ، مختصری از یافته های مهم تحقیق « متن»، هدف تحقیق و نتایج حاصله از تحقیق ، تعریف واژه های کلیدی ،  پیشنهادات و محدودیت های تحقیق  بیان می شود .

۱۰-      فهرست مطالب :  ۱- کلی ( فصل )  ۲- جزئی ( تیتر ) +  فهرست ضمائم : جدول، عکس ، نقشه ، پوستر

۱۱-       عناصر ( اجزای ) متن :شامل  فصل اول  :

الف –  مقدمه : شامل تکرار موضوع تحقیق ، تعریف موضوع ، ارائه روش تحقیق ( کتابخانه ای ، میدانی و آماری یا مشاهده و مصاحبه و…) و بیان مسئله یا سؤال یا سؤالات تحقیق

ب- هدف  و انگیزه  تحقیق :  چه هدف و چه انگیزه ای شما را در انجام تحقیق واداشت ( یک صفحه )

ج –  اهمیت و ضرورت تحقیق : ( یک صفحه )

د-  اهداف کلی تحقیق : در یک یا دو پاراگراف نوشته شود .

ه-  تعاریف واژه های کلیدی : هر واژه یا اصطلاحی که در متن است و منابع استفاده شده ، در پاورقی نوشته شود .

۱۲-  فصل دوم  :

پیشینه یا ادبیات  تحقیق :

دیگران مقالات یا مطالبی را ارائه کرده اند ، خلاصه آن در یک صفحه بنویسید با مشخصات نویسنده یا معرفی کتاب ها در این راستا یا مجلات و روزنامه ها .

۱۳ –  فصل سوم :

روش اجرای تحقیق  : شامل

الف – مقدمه  ب-  روش اجرای تحقیق   ج –  جامعه  آماری    د- نمونه  ی آماری   ه –  ابزار تحقیق    و –  شیوه تجزیه و تحلیل  آماری .

۱۴- فصل چهارم :

تجزیه و تحلیل آماری :  ( یافته های آماری ) و تحقیق . چنانچه از روش های کتابخانه ای  استفاده می شود : متن های  مهم ، واژه ها و  لغات شکل پانویس در پایین صفحه  داشته باشد به همراه آدرس دقیق نام نویسنده ، نام کتاب ، جلد ، صفحه ، سال انتشار .  متن ها پاراگراف بندی شده باشد و در هر صفحه چند پاراگراف باشد .  در هر پاراگراف : رسم الخط و نشانه گذاری  انجام شود

۱۵- فصل پنجم :

پیشنهادات :   در قالب موضوع و اظهار نظر و بیان محدودیت ها و مشکلات و راه حل ها

۱۶-  خلاصه  مراحل انجام کار و نتیجه گیری

۱۷-  فهرست منابع : کتاب ها : ( نویسنده ( نام خانوادگی – نام) ، نام کتاب ، محل انتشار ، سال ، ناشر و …) و سایت های  اینترنتی  : آدرس کامل سایت  به همراه صفحات مربوطه که به طور کامل در انتهای صفحه یا  در محل سرچ دیده می شود . و مجلات و روزنامه ها با ذکر نام و شماره و صفحه و سال و …

۱۸- ضمائم : شامل عکس ، پوستر ، نقشه ، نمونه فیش ، جدول ، پرسشنامه و …

فونت  تایپ کامپیوتری  :     تیتر  ۱۶ برای عنوان ها و   لوتوس ۱۴  برای متن   پیشنهاد می شود .

انشا الله  با  انجام کامل مراحل یک تحقیق جامع و کامل در  کسب امتیازات کامل و  لازم و رتبه های مناسب در مسابقات مقاله و تحقیق شاهد شکوفایی و اعتلای فرهنگ  تحقیقاتی منطقه باشیم و بتوانیم افرادی که در این زمینه  فعالیت دارند را از افرادی که با رونویسی و کپی برداری  از آثار دیگران  هستند را  شناسایی و تفکیک و جدا سازیم و اقدامات قانونی برای آنان انجام دهیم .

مراحل انجام یک تحقیق علمی:

اهمیت بنیادی روش شناسی آماری وقتی به بهترین وجه درک می شود که، در پرتو فرآیند عمومی کسب آگاهی، که گاهی روش علمی نامیده می شود، به آن بنگریم.

هرچند پژوهش علمی دارای ساختمان بندی دقیقی نیست ولی می توان آن را چنین توصیف کرد که فرآیندی است از بدل مساعی، به این منظور که قواعد پنهان در پدیده ای را که به صورت دنیای مغشوشی به نظر می رسد، کشف کند.

خصوصیات فرآیندهای کسب آگاهی به اندازه انواع زمینه های تحقیق، گوناگون هستند، بعضی از مراحل اساسی که هستة اصلی اکثر تحقیقات علمی را تشکیل می دهند، فهرست وار در زیر ذکر می گردند.

۱-مشخص کردن هدف

۲- جمع آوری اطلاعات

نحوه جمع آوری اطلاعات

میزان جمع آوری اطلاعات

۳- تجزیه و تحلیل داده ها در محل

تلخیص و توصیف ویژگیهای برجسته داده ها

کسب اطلاعات با انجام محاسبات و ارزیابی ملزومات تازه

۴-بیان یافته ها در محل

هر گاه دانش فعلی دربارة موضوع مورد نظر کافی نباشد، روشهای تحقیق برای افزایش آگاهی از موضوع مورد توجه قرار می گیرند.

مشخص کردن هدف :

امر تحقیق ممکن است بیشتر معطوف به هدفهای مشخصی باشد. از قبیل اثبات یک نظریة جدید یا بررسی دقیق نظریة موجود، از این لحاظ که تا چه میزانی نتایج منطقی حاصل از آن به وسیلة یافته های واقعی تأیید می شود.

در بعضی موارد ممکن است هدف تحقیق فقط این باشد که پایه ای برای اطلاعات به دست آید که به طور دقیق منعکس کنندة وضع جاری امور باشد. مثلاً، می توان ارقام مربوط به مقادیر پولی را که دانشجویان بابت مسکن می پردازند، برای مطالعة این قسمت از مخارج دانشجویان گردآوری کرد و در بعضی دیگر از موارد، هدف تحقیق ممکن است بسیار جامع تر باشد و نه تنها شامل کسب ادراکی از عوامل عمل کننده در محیط، بلکه همچنین شامل تعیین امکانات کاربرد آنها در کنترل یا اصلاح بعضی جوانب یک پدیده باشد.

مثالی از این گونه اهداف عبارتست از کسب اطلاع از جنبة شیمیایی ضایعات یک کارخانه، برای تصفیة آب رودخانه ای که در کنار کارخانه واقع است و آغشته به این ضایعات است.

جمع آوری داده ها :

در هر تحقیقی، تهیة اطلاعات واقعی با توجه به منظوری که از تحقیق داریم، اهمیت اساسی دارد. فرآیند گردآوری اطلاعات، ممکن است فعالیتهای بسیار متنوعی از قبیل آزمایشهای پیچیده در شرایط کنترل شده، بررسی های اجتماعی، اقتصادی، نظرخواهی، یا حتی بررسی تاریخی را در بر گیرد. امروزه که وسایل نگهداری اطلاعات بسیار پیشرفت کرده و مکانیزه شده است، زیاد شدن کمیت مشاهدات، واقعیتی در زندگی است.

اطلاعات، نوعاً به صورت داده هایی جمع آوری می شوند که اندازه های عددی بعضی از مشخصه ها یا شرحی از صفات کیفی افراد یا عناصر تحت مطالعه، و یا هر دو هستند.

تجزیه و تحلیل داده ها:

داده ها که به وسیله ی ‌روشهای مناسب آزمایش یا مشاهده گردآوری می شوند، به عنوان منبع اساسی برای کسب معلومات جدید دربارة پدیده مورد مطالعه، به کار می روند.

بعد از جمع آوری داده ها، لازم است که مجموعة داده ها را بررسی نموده و اطلاعات مربوط به موضوعاتی را که در مرحلة مشخص کردن هدفها مطرح می شوند، استخراج کنیم. تجزیه و تحلیل دقیق داده ها، برای بررسی معلومات حاصلة جدید و تعیین نقاط ضعف و قوت آن، ضروری است.

بیان یافته ها :

مفاد اطلاعاتی که از داده ها حاصل می شوند، با توجه به هدفهایی که در مرحله ی  اولیه ی  تحقیق مشخص شده اند، ‌مورد بررسی قرار می گیرند.

تحلیل داده ها برای پاسخگویی به سؤالاتی از این قبیل طرح ریزی می شود ، ” از شواهدی که به وسیلة این داده ها فراهم می آید، چه نکات کلی دربارة پدیدة تحت مطالعه می توان استخراج کرد؟” ”آیا حدس یا نظریة موجود با داده ها در تناقض است؟” ، ” آیا داده ها نظریه ی جدیدی را برای توضیح پدیده ی  تحت مطالعه القا می کنند؟” نتایج تجزیه و تحلیل داده ها برای جوابگویی به این سؤالات، و نیز سنجش میزان عدم قطعیتی که در جوابها وجود دارد، به کار گرفته می شوند و آگاهی حاصل غالباً به صورت ارائه اصلاحاتی در نظریة موجود بیان می شود که این خود، ممکن است مستلزم بررسی بیشتری از طریق گردآوری و تجزیه و تحلیل واقعیات باشد.

بنابر ماهیت اساسی کسب اطلاع، نوعاً تکرار این دور به شکلهای مختلف است. بندرت ممکن است که حقیقتی در یک یا چند بار تکرار این دور پنهان بماند و تغییر شرایط در بسیاری از زمینه ها ایجاب می کند که فرآیند تکرار، تداومی بی انتها داشته باشد.

شیوه نگارش مقالات علمی

با آنکه مقاله های علمی انواع مختلفی دارد اما اصول کلی تدوین این نوع مقالات بسیار شبیه به یکدیگر است .آنچه در ذیل می آید قالب و فرم کلی یک مقاله پژوهشی است که برای ارائه به مجلات علمی ـ پژوهشی یا علمی ـ ترویجی یا همایش ها و سمینارهای علمی باید از جانب پژوهشگران رعایت شود.

بخش های اساسی یک مقاله علمی به ترتیب عبارتند از :

عنوان ،اسامی نویسندگان ،چکیده، مقدمه،پیشینه تحقیق، روش تحقیق، نتایج، بحث و نتیجه گیری و منابع . که در ذیل به توضیح مختصر هریک از آنها پرداخته شده است .

عنوان

عنوان مقاله باید متناسب با موضوع، اهداف و نتایج پژوهش باشد و بتواند موضوع پژوهش را به طور خلاصه برای خواننده ارائه کند.شامل کلمات یا عبارات اضافه نباشد و حتی المقدور از یک سطر بیشتر نباشد و تا حد امکان جامع و مانع باشد.

اسامی نویسندگان

اسامی نویسندگان معمولاً در زیر عنوان مقاله درج می شود .در کشور ما مرسوم است که عنوان دانشگاهی با رتبه علمی نویسنده به صورت زیرنویس نوشته شود.

چکیده

عصاره مقاله پژوهشی است که با خواندن آن اطلاعات اساسی در خصوص پژوهش به خواننده منتقل می شود .معمولاً بین ۱۵۰ تا ۴۰۰ کلمه است (از نیم تا یک صفحه). در چکیده ابتدا موضوع و یا هدف پژوهش در حداکثر دوسطر توضیح داده می شود.آنگاه روش پژوهش که شامل جامعه، نمونه،روش اجرا، زمان و مکان اجرای پژوهش و ابزار جمع آوری داده ها است مجموعا در حداکثر سه تا چهار سطر توضیح داده می شود و آنگاه شرح تحلیل یا نتایج کلی پژوهش در دو تا سه سطر انجام می گیرد.

مقدمه

نکات اصلی و کلیدی که باید در مقدمه یک مقاله پژوهشی مورد توجه قرار بگیرد عبارتند از موضوع یا مساله پژوهش ، پیشینه پژوهش وهدف از انجام پژوهش که باید به صورت ساده و روشن ارائه شوند در واقع نویسنده باید در مقدمه به موارد ذیل به صورت شفاف بپردازد.

۱- هدف از انجام پژوهش ۲- تعریف دقیق اصطلاحات و مفاهیم بکار رفته در پژوهش ۳- پیشنه پژوهش ( شامل مبانی نظری و تحقیقات انجام شده قبلی در زمینه پژوهش که در آن نقاط قوت و یا احیاناً ضعف این پژوهش ها تحلیل شود و چگونگی ارتباط آنها با تحقیق حاضر مشخص گردد و تفاوت تحقیق حاضر با آنها تبیین شود) ۴- سوالات یا فرضیاتی که تحقیق در پی پاسخ گویی به آنها است

روش

این قسمت از یک مقاله پژوهشی شامل توضیح در مورد نوع تحقیق (هم از جهت هدف در نظر گرفته شده برای پژوهش و هم از نظر روش انجام پژوهش)، جامعه و نمونه و روش نمونه گیری، ابزار تحقیق و روشن نمودن میزان روایی و پایایی ابزار و توضیح در خصوص چگونگی مراحل انجام پژوهش است.

نتایج تحقیق

در این بخش نویسنده باید موارد ذیل را به صورت دقیق و خلاصه تبیین کند

۱- یافته های حاصل از پژوهش ۲- بیان یافته ها به شیوه ای دقیق و روشن ۳- تحلیل این نکته که آیا نتایج بدست آمده پاسخگوی سوالات یا فرضیات تحقیق هست یا خیر ۴- مشخص نمودن یافته های مهم حاصل از این پژوهش

بحث و نتیجه گیری

در تدوین این بخش از مقاله باید به مباحث زیر به صورت دقیق و خلاصه پرداخته شود.

۱- ذکر اهداف انجام پژوهش ۲- تبیین میزان ارتباط یافته های حاصل از پژوهش با اهداف در نظر گرفته شده از انجام پژوهش ۳- تعمیم پذیری یافته های پژوهش ۴- مقایسه یافته های پژوهش با پژوهش های قبلی و ذکر دلایل احتمالی برای توافق یا عدم توافق بین نتایج ۵- محدودیت های پژوهش ۶ – پیشنهاد برای پژوهش های آینده در این خصوص و بالاخره ۶ – نتیجه نهایی که از پژوهش حاصل شده است.

منابع

در هر پژوهشی به منظور تبیین موضوع پژوهش در هریک از قسمتهای پژوهش از جمله در مقدمه ، پیشینه نظری ، نوع پژوهش و ابزار پژوهش و روایی و پایایی ابزار ، نظرات و یافته های پژوهشی سایر پژوهشگران نیز به عنوان شاهدی بر مدعا آورده می شود .که در این حالت می بایست نام خانوادگی نویسنده یا نویسندگان و تاریخ انتشار اثر اعم از کتاب ،مقاله و یا پایان نامه در پرانتز و بلافاصله بعد از مطلب استفاده شده آورده شود .در واقع یکی از ملاک های ارزشیابی یک مقاله علمی چگونگی استفاده از منابع دسته اول و به روز است .هر چه غنای علمی منابع استفاده شده در مقاله بیشتر و بهتر باشد مقاله از استحکام علمی بیشتری برخوردار است . هنگامی که نام نویسنده و تاریخ انتشار اثری در پرانتز ذکر می شود باید در بخش پایانی مقاله ، فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا ارائه شود در صورتی که از یک نویسنده چندین اثر در یک مقاله مورد استفاده قرار بگیرد برای شناسایی منبع باید از شماره های ۱و۲و… یا حروف الفبا الف،ب،… استفاده شود . نحوه نگارش منبع در مقالات معمولاًً مشابه است در ذیل چگونگی این نگارش برای مقالات، کتابها، کتابهای ترجمه شده ،پایان نامه ها و مقالات ارائه شده در کنفرانسها آورده شده است .

نحوه نگارش مقاله ها در فهرست منابع

نام خانوادگی،نام و یا حرف اول نام (سال انتشار مقاله)، عنوان مقاله، نام مجله ،شماره مجله، صفحه شروع و پایان مقاله

طباطبایی، فرزانه (۱۳۸۵)، آسیب شناسی تربیت دینی دانش آموزان مدارس شهر تهران، دانشور رفتار۲۱، صص۵۴-۴۳

اگر مقاله بیش از یک نویسنده داشته باشد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 شهریور 1403 ساعت: 19:36 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق کامل درمورد جنگ نرم

بازديد: 753

 

موضوع:

جنگ نرم

استاد راهنما :

تهیه و تنظیم:

چکیده

  جنگ نرم،نوعی تلاش برای تصویر سازی ذهنی و مهندسی افکار عمومی است . بی توجهی به جنگ نرم به معنای بی توجهی به تلاش دشمن برای بی دین ساختن جامعه است .مفهوم جنگ نرم که در مقابل جنگ سخت مورد استفاده قرار می گیرد دارای تعریفی واحد که مورد پذیرش همگان باشد نیست و تا حدی تلقی و برداشت افراد ، جریان ها و دولت های گوناگون از آن متفاوت است . هم اکنون کشورهای استکباری به این نتیجه رسیده اند که همانگونه که استعمار به شیوه های قدیم ، دیگر جواب گوی نیازها و اقتضائات امروزه نیست و باید در قالب استعمار نو وارد کشورها شد ، از طریق جنگ سخت نیز چندان نمی توان موفقیت های مورد نظررا کسب کرد . بنابراین سعی می کنند با تمرکز بر مسائل فکری، ، ایدئولوژی و فرهنگی و در واقع با گشودن جبهه جنگ نرم ، به اهداف خود برسند . بنابراین جنگ نرم ،امروزه موثرترین ، کارآمد ترین و کم هزینه ترین و در عین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی و پایدار یک کشور است . به نظر برخی جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی- اسلامی ، اصالت نژادی ، وسعت سرزمینی ، کمیّت و کیفیت جمعیت ، اقتدار سیاسی و نفوذ منطقه ای و بین المللی ،التزام به نظریه ولایت فقیه الگویی مترقی و متعالی برای کشورهای اسلامی و عاملی مهم در بیداری و خیزش ملت های اسلامی منطقه است . بنابراین غرب و در رأس آنها امریکا کانون حملات نرم و براندازانه خود را متوجه آن کرده اند و در کنار تحمیل هشت سال جنگ ، کودتاهای گوناگون ، حمایت از گروه های ضد انقلابی و اغتشاش در کشور ، از انواع روش ها و ابزار جنگ نرم در حوزه های گوناگون از جمله سینما ، تئاتر ،رمان و ادبیات داستانی ، شعر ، رسانه های دیجیتالی و عرفان های دروغین بهره برده اند . با توجه به اهمیت بحث این مقاله ابتدا به بررسی مفهوم جنگ نرم،چیستی و چرایی آن، ضرورت و اهمیت مقابله با آن می پردازد ، آنگاه به بررسی اهداف جنگ نرم،ابعاد و مؤلفه های جنگ نرم و تاکتیک های آن می پردازیم . سپس به بیان راهبرد های مقابله با جنگ نرم پرداخته خواهد شد .

 

 

 

 

 

 

مقدمه

جنگ نرم یا قدرت نرم (به انگلیسی: Soft Power) توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای کسب نتایج مطلوب از طریق جذابیت به جای اجبار یا تطمیع است.

ایده جذب به عنوان نوعی از قدرت به فیلسوفان چین باستان ازجمله لائوتسه در قرن هفتم قبل ازمیلاد بر می گردد.

قدرت نرم با دو بعد از نظریه ابعاد سه گانه قدرت (۱-برجسته سازی و ۲-قدرت بنیادین) که استیون لوکس در کتاب «قدرت: بینش افراطی» ارائه کرده است قابل مقایسه است.

این مفهوم را اولین بار جوزف نای از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۹۰ درکتابی، با نام «تغییر ماهیت قدرت امریکایی» مطرح کرد. وی در سال ۲۰۰۴ مفهوم قدرت نرم را درکتاب «قدرت نرم: راه موفقیت در سیاستهای جهانی» بسط داد.

در مقابل قدرت نرم واژه تهدید نرم معرفی میشود که مفهوم ان را تحولاتی میدانند که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوی رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی می شود.

هم اکنون این واژه درسطح بین‌المللی به طور گسترده مورد استفاده تحلیل گران قرار گرفته است. به عنوان مثال هو جینتائو، رئیس جمهور چین در هفدهمین مجمع حزب کمونیست در سال ۲۰۰۷ گفت: چین نیازمند افزایش قدرت نرم خود است. رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا درمورد نیاز به توسعه قدرت نرم امریکا صحبت کرد. در سال ۲۰۱۰، معاون سابق رئیس جمهور تایوان به کره جنوبی سفرکرد و استفاده تایوان از قدرت نرم به عنوان الگویی برای حل درگیریهای بین‌المللی را حمایت نمود.

جنگ نرم چیست؟

امروزه جنگ ها شکل های مختلفی به خود گرفته اند از جمله جنگ نرم که شامل اقدامات روانی و تبلیغاتی می شود که هدف آن جامعه یا گروه خاصی است و عمده تفاوت آن با جنگ سخت عدم استفاده از سلاح های نظامی می باشد زیرا در جنگ نرم از سلاح های تبلیغاتی استفاده می شود. به تعبیر دیگر جنگ نرم استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن است، به منظور تاثیر گذاری بر عقاید، فرهنگ، سیاست، احساسات، تمایلات، رفتار و مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی می شود است.

جنگ ها تا سال ۱۹۴۵ میلادی غالبا جنگ سخت بود. بعد از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دوره ای جدید از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به جنگ سرد مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

با فروپاشی شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ میلادی و پایان یافتن جنگ سرد کارشناسان جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

در واقع جنگ های نرم مسئله ی تازه ای نبوده و از سابقه ی تاریخی برخوردار است. به این صورت که در ابتدا چهره ی ساده ای داشته مثلا شایعه پراکنی و دروغ پردازی اما با گذشت زمان و تحولات و پیچیدگی های روز افزون اجتماعی، این رویکرد نیز پیشرفت نموده و از پیچیدگی های بیشتری برخوردار شده است.

تعریف جنگ نرم

تعریف جنگ نرم Soft Warfare در جبهه مقابل جنگ سخت Warfare Hard است و تعریف یکسانی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد.

جان کالینز تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا جنگ نرم اینگونه تعریف کرده است : استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود.

تعریف جنگ نرم در آیین رزمی ارتش ایالات متحده آمریکا: جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروههای دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد.

بنابراین جنگ نرم را می توان اینگونه تعریف کرد که اقدامات نرم روانی و تبلیغاتی رسانه ها که جامعه هدف را بدون درگیری و استفاده از زور به شکست وا می دارد

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیراً به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر با استفاده از راه های غیر نظامی است.

ویژگی‌های جنگ نرم

جنگ نرم به دلیل پیچیدگی و اتکا به قدرت نرم از ویژگی‌های بسیار زیاد و متنوعی برخوردار است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

1. جنگ نرم در پی تغییر قالب‌های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی است. در این جنگ، اعتقادات، باورها و ارزش‌های اساسی یک جامعه مورد هجوم برای تغییر قرار می‌گیرد. با تغییر باورهای اساسی جامعه، قالب‌های تفکر و اندیشه دگرگون شده و مدل‌های رفتاری جدیدی شکل می‌گیرد. مدل‌های رفتاری جدید به گونه‌ای است که به جای رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی، رفتارهای چالشی جایگزین شده و این رفتارها به سمت ساختارشکنی جهت می‌یابد.

2. جنگ نرم آرام، تدریجی و زیرسطحی است. جنگ نرم دفعی، شتابان و پرتحرک در یک مقطع نیست. این جنگ به صورت آرام شروع شده و به صورت تدریجی به سمت جلو حرکت می‌کند. آرام و تدریجی بودن این جنگ به گونه‌ای است که بسیاری آن را تشخیص نمی‌دهند. جنگ نرم زیرسطحی، غیرآشکار و به همین دلیل نامحسوس است.

3. جنگ نرم نمادساز است. نمادسازی با بهره‌گیری از نمادهای تاریخی و گذشته برای ارائه و نمایش تصویری مطلوب از خود یک ویژگی برجسته از جنگ نرم است. در این جنگ تلاش می‌شود تصویری شکست خورده، ناامید و مأیوس از حریف ارائه شود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی خود را پیروز و موفق نشان می‌دهد. در این ویژگی عملیات روانی در حد اعلی انجام می‌شود.

4. جنگ نرم پایدار و بادوام است. نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل شود، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نیست. در جنگ گرم و نظامی، یک سرزمین تصرف شده را ظرف چند ساعت، می‌توان باز پس گرفت. اما در جنگ نرم، اگر دشمنان موفق به تصرف افکار و دل‌های جامعة هدف شوند، به راحتی نمی‌توان آن را باز پس گرفت و تغییر مجدد زمان‌بر است.

5. جنگ نرم پرتحرک و جاذبه‌دار است. جنگ نرم که به صورت تدریجی و آرام شروع می‌شود، در نقطه‌ای به دلیل ایجاد جاذبه‌های کاذب، خود جامعة هدف را برای تحقق اهداف به کار گرفته و از این طریق بر دامنة تحرکات آن افزوده می‌شود. در واقع با گذشت زمان، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواسته از درون جامعة هدف به استخدام کارگزاران اصلی جنگ نرم در می‌آیند.

6. جنگ نرم هیجان‌ساز است. با نمادسازی‌ها، اسطوره‌سازی‌ها و خلق ارزش‌های جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعة هدف نهایت استفاده صورت می‌گیرد. مدیریت احساسات یک رکن در مهندسی جنگ نرم به حساب می‌آید.

در مدیریت احساسات، تلاش می‌شود از احساسات و عواطف جامعة هدف به عنوان پلی برای نفوذ در افکار و اندیشه‌ها برای ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دلیل تحریک‌پذیری، زمینه‌های پیدایش بحران را فراهم می‌سازد.

7. جنگ نرم آسیب‌محور است. آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، میدان مانور جنگ نرم است. دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعة هدف در حوزه‌های ذکر شده، فعالیت‌های خود را سامان داده و با ایجاد آسیب‌های جدید، بر دامنة تحرکات خود می‌افزایند.

8. جنگ نرم چند وجهی است. پردامنه بودن و برخورداری از وجوه مختلف، از دیگر ویژگی‌های جنگ نرم است. در این جنگ، از تمامی علوم، فنون، شیوه‌ها و روش‌های شناخته شده و ارزش‌های موجود استفاده می‌شود.

9. جنگ نرم تضادآفرین است. جنگ نرم از محیط‌های آسیب‌دار در جامعة هدف شروع می‌شود و با ایجاد گسل‌های متعدد در بخش‌های گوناگون جامعه و از طریق متفاوت کردن باورها، ارزش‌ها و شکل‌دهی به رفتارهای جدید، اعضای یک جامعه در برابر هم قرار می‌دهد. تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم می‌زند و زمینه‌های بروز بحران و درگیری‌های داخلی را فراهم می‌سازد. بنابراین تخریب وحدت ملی یکی از پیامدها و ویژگی‌های جنگ نرم است.

10. جنگ نرم تردیدآفرین است. در جنگ نرم، ایجاد تردید و بدبینی نسبت به بسیاری از مسائل یک اصل و قاعده است. حرکت در این جنگ با خلق تردید و ایجاد ناامیدی و یأس شروع می‌شود. برای توفیق در این جنگ، با تکیه بر سنت‌ها و لکن با نوپردازی به صورت ظریف و آرام، در باورها و اعتقادات اساسی تردید ایجاد می‌شود و به مرور بر دامنة این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزش‌ها دست یابد.

11. جنگ نرم از ابزار روز استفاده می‌کند. در جنگ نرم از پیشرفته‌ترین تکنیک‌های روز استفاده می‌شود. فضای مجازی و سایبری محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی به حساب می‌آید. این فضا، امکان اغواگری با ایجاد جاذبه‌های گوناگون و خلق بسترهای لازم برای سوار شدن به امواج احساسات را به خوبی فراهم می‌سازد.

دلیل های استفاده از جنگ نرم چیست ؟

جوزف نای نظریه‏ پرداز مشهور آمریکایی مقاله ای تحت عنوان قدرت نرم power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ انتشار داده که دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

در این مقاله نویسنده دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرده. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری قدرت هوشمند Smart power به مورد اجرا گذارده شد.

جنگ نرم امروزه یکی از کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین انواع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است چون می توان با کمترین هزینه به اهداف مورد نظر دست پیدا کرد.

بعضی از اهداف استفاده از جنگ نرم :

تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی

کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن

حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام تحمیل کننده جنگ نرم

ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در جامعه هدف

همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های کشور تحمیل کننده جنگ نرم

فرصت سازی اقتصادی برای کشور تحمیل کننده جنگ نرم

مهار بیداری فکری جامعه هدف

مهم ترین اهداف جنگ نرم

۱- تضعیف فرهنگی یک جامعه در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده.

۲- تضعیف سیاسی کشور مورد نظر به منظور ناکارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه نمایی ارکان آن نظام.

۳- ایجاد رعب و وحشت در مواردی همچون فقر جنگ یا قدرت خارجی سرکوبگر.

۴- اختلاف افکنی در میان مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی کشور.

۵- ارائه روحیه یاس و ناامیدی در اجتماع به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت های کشور.

۶- بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.

۷- کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی.

۸- ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.

۹- تبلیغات سیاه به وسیله شایعه پراکنی و جوسازی از راه پخش شب نامه ها و

۱۰- تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی.

۱۱- تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز.

مقابله با جنگ نرم

در این میان چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره ‏گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم ؟

مقابله با جنگ نرم، نخست نیاز داریم تا ویژگی‌های این نوع جنگ را آنالیز کرده و خوب بشناسیم و بدانیم که جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌هایی دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار می‌گیرد، جان انسان‌ها، تجهیزات، امکانات است که معمولا در این مواقع با استفاده از همین مسائلی که مورد هدف قرار گرفته است، افکار عمومی علیه دشمن فعال می‌شود، در حالی که در جنگ نرم آن چه هدف قرار می‌گیرد، افکار عمومی است.

هر ملتی و کشوری دارای منابع قدرت نرم است که شناسایی و تقویت و سازماندهی آن ها می تواند براساس یک طرح جامع تبدیل به یک فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ایران را می توانیم ایدئولوژی اسلامی، قدرت نفوذ رهبری، حماسه‏ آفرینی‏ها و درجه بالای وفاداری ملت به حکومت برشمریم.

سیاستگذاری جبهة انقلاب اسلامی در مواجهه با جنگ نرم

گزاره‌های سیاستی مقابله با جنگ نرم، پس از مسئله‌شناسی و تعمیق در مواضع جبهة معارض انقلاب اسلامی استخراج می‌شود. گزاره‌های سیاستی به دو دستة سیاست‌های کلی نظام و سیاست‌های رسانه‌ای تقسیم می‌شود که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

 الف. سیاست‌های کلان مقابله با جنگ نرم

سیاست‌های کلان مقابله به دو دسته سیاست‌های سلبی و ایجابی تقسیم می‌شود. سیاست‌های سلبی به آن دسته از سیاست‌ها گفته می‌شود که نقش تحدیدکننده دارد و سیاست‌های ایجابی به سیاست‌های تثبیت‌کننده و تقویت‌کننده گفته می‌شود.

1. ولایت‌پذیری عملی و تئوری‌پردازی نظری ساختار مردم‌سالاری دینی: بحث ولایت‌پذیری و دفاع از حریم ولایت از دو منظر قابل تأمل است. اول آنکه تحلیل مجموعه اقدامات انجام گرفته برای براندازی نرم‌ـ جنگ نرم‌ـ در ایران نشان می‌دهد که طراحان جنگ نرم علیه ایران به علت جایگاه ولایت فقیه در اعتقادات جامعة ایران و میزان تاثیرگذاری‌اش و همچنین به عنوان مهم‌ترین عامل در پیشگیری از براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی آن هم با وجود گذشت قریب به سه دهه از عمر انقلاب ایران، بیشترین طراحی را برای مشروعیت‌زدایی و مخصوصاً اعتبارزدایی از جایگاه ولایت فقیه در دستور کار خود قرار داده‌اند. دوم آنکه ولایت‌فقیه به عنوان یک فقیه عالم و با تقوا و عادل‌ترین و آگاه‌ترین فرد به مسائل سیاسی و حکومتی قطعاً شایسته‌ترین فرد برای اطاعت‌پذیری نیز خواهد بود. در چند ماه اخیر در حوادث بعد از انتخابات یک‌بار دیگر نقش رهبری و جایگاه آن برای حفظ نظام به خوبی برای دوست و دشمن آشکار شد، آن هم در شرایطی که شاید بسیاری از اهداف برای تحقق انقلاب مخملین در ایران اتفاق افتاده بود و یا شرایطش مهیا شده بود. رهبری به عنوان فصل‌الخطاب و همچنین به عنوان مهم‌ترین رکن جامعة ایران برای حفظ و انسجام ملی و اسلامی سبب شد که کشور از فتنة بزرگ به سلامت عبور کند. وجود ولایت فقیه به عنوان بزرگ‌ترین عامل در جلوگیری از به وجود آمدن انقلاب مخملی در ایران نشان داد که تفاوت ایران با گرجستان، اوکراین و حتی کشور قدرتمندی همچون شوروی سابق در وجود جایگاه ولایت فقیه در ساختار حکومتی و سیاسی و مذهبی است. لذا ولایت‌پذیری عملی و تئوری‌پردازی نظری از ولایت فقیه و ساختار مردم‌سالاری دینی از اهم سیاست‌های کلان مواجهه با جنگ نرم است.

2. حفظ هویت با تمرکز بر سبک زندگی ایرانی‌ـ اسلامی: اساس جنگ نرم برای تحت‌تأثیر قرار دادن باورهای فرهنگی و اعتقادی جامعة هدف است. لذا ضروری‌ست برای مقابله با جنگ نرم، حفظ و عمق‌بخشی به هویت ایرانی و اسلامی جزو اولین و شاخص‌ترین برنامه‌ها در مقابله با جنگ نرم باشد. آنان به دنبال این هستند که با ترویج فرهنگ سکولار، هویت اسلامی را تحت‌تأثیر قرار داده و آن را از درون به لحاظ محتوایی متلاشی کنند و اسلامی باقی بماند که در ادبیات سیاسی کشورمان به «اسلام آمریکایی» معروف شده است. استکبار جهانی به‌ویژه آمریکایی‌ها به وسیلة رسانه‌های وابسته‌شان در تلاش بوده‌اند الگوی‌های شخصیتی جدیدی در بافت سبک زندگی جدید به جوانان ایران معرفی کنند. آنان در این میان سعی دارند بسیاری از ارزش‌های فرهنگ آمریکایی را به ایرانیان القا کنند. بنابراین بهترین راه برای مقابله با این جریانات، حفظ و عمق‌بخشي هرچه بیشتر و توجه به هویت ایرانی ـ اسلامی و تدوین و ترویج سبک زندگی ایرانی و اسلامی است.

3. مقابلة رسانه‌ای با اولویت‌دادن به سواد رسانه‌ای: مهارت‌های مقابله با جنگ رسانه‌ای4 به بالا بردن ظرفیت تحلیل مخاطب در مواجهه با رسانه گفته می‌شود. اگر مردم از سواد رسانه‌ای کافی برخوردار نباشند، قطعاً نخواهند توانست در فضای سنگین رسانه‌ای این روزها، مسائل و وقایع را به درستی تحلیل کنند.

4.امیدآفرینی هوشمندانه و منطقی: از مهم‌ترین اهداف جنگ نرم در کشورهای هدف، ایجاد روحیه رخوت، ناامیدی و بی‌نشاطی در آن جامعه است. نگاه امیدوارانه و خوشبینانه به آینده باعث تقویت جبهة انقلاب اسلامی در مقابل جنگ نرم دشمنان خواهد شد. پیشرفت‌طلبی در سایة روحیة امیدواری به آینده ایجاد می‌شود. لذا توجه دادن سطوح مختلف اجتماعی به آینده انقلاب اسلامی یکی از سیاست های ایجابی در مواجهه با جنگ نرم است.

5. اثبات کارآمدی نظام اسلامی و اطلاع‌رسانی مناسب دربارة خدمات انجام شده: مقابله با مجموع اقدامات مغرضانه برای نشان دادن عدم کارآمدی و مشروعیت دولت منتخب، یکی دیگر از مواردی است که در طراحی‌ها برای انقلاب مخملی در ایران در نظر گرفته شده است. اقدامات تخریبی برای نشان دادن عدم کارآمدی و مشروعیت و اعتبار دولت خواهد بود و باید چنین گفت مشروعیت‌زدایی و نشان دادن ناکارآمدی دو محور عمدة پیش‌روی طراحان جنگ نرم در ایران است. لذا اطلاع‌رسانی پیرامون خدمات عمومی به عنوان اقدام پیشگیرانه و نشانگر اثبات کارآمدی و همچنین جلوگیری از بسترهای زمینه‌ساز باید در اولویت‌های سیاست‌های ایجابی و اثباتی باشد.

6. مقابله با شکاف‌های قومی و مذهبی: تشدید اختلافات قومی و مذهبی از راهکارهای اصلی برای جنگ نرم است. به‌طوری که در تحقق جنگ نرم بحث تشدید اختلافات قومی و مذهبی همیشه در رئوس اجرای برنامه‌ها بوده است. در همین زمینه تقویت فرقه‌های ضاله نیز مورد توجه خاص طراحان جنگ روانی بوده است. تقویت وهابیون و همچنین حمایت‌های جدی از بهاییان در ایران از جمله این برنامه‌ها است. حتی ساختن مراجع قلابی و علمایی التقاطی از دیگر روش‌هاست. رسانه‌ها  باید محوریت گفتمان ملی و دینی را در تمامی تولیدات فرهنگی و هنری مد نظر قرار دهند. توسعة مناطق محروم و حاشیه‌ای، در ابعاد مختلف از بین بردن ظرفیت‌های واگرایی و زمینه‌های اعتراض اجتماعی مانند فقر، ناامنی، تورم، بیکاری، ترافیک و... را موجب خواهد شد.

7. برخورد منطقی با سازمان‌های مردم نهاد (سمن): پرهیز از تهدیدانگاری بیش از حد در فعالیت نهادهای غیردولتی و گسترش آزادی‌های مدنی در چارچوب قانون اساسی همراه با هوشیاری لازم جهت اجتناب از تهدیدات احتمالی این نهادها در حوزه‌های امنیتی، سیاسی و اجتماعی. البته نظارت بر سازمان‌های مردم نهاد (سمن) و موضوع فعالیت آنان و به ویژه درآمدها و کمک‌های مالی به آنان باید به دقت مورد توجه باشد.

8. همسان کردن ظرفیت‌ها و ساختارهای سازمان‌های امنیتی کشور با ماهیت تهدیدات نرم: یکی از عمده‌ترین شکاف میان نهادهای امنیتی و سیاسی اجرایی کشور را می‌توان در نداشتن چشم‌انداز و نیز ظرفیت‌های اجرایی و فکری در خصوص مقابله با جنگ نرم دانست که نیازمند تعریف فعالیت جدید و هوشمندی محیطی بالاست.

9. تشکیل اتاق‌های فکر و جذب نخبگان: فراهم آوردن زمینة عضویت نخبگان در نهادهای دولتی و سیاسی با هدف جلوگیری از جذب آنان در جبهة مخالف و معارض جمهوری اسلامی از جمله مهم‌ترین نکات است. همچنین  ارزیابی تهدیدات و راهکارهای مقابله با جنگ نرم در حوزه‌های مختلف باید مورد تأکید  قرار گیرد.

10. ایجاد شبکه‌های قوی اجتماعی بومی: ایجاد شبکه‌های قوی اجتماعی حول محورهای فرهنگی، هنری، اجتماعی و... با محوریت مساجد، امامزاده‌ها، کانون‌های فرهنگی ـ هنری، مساجد، فرهنگسراها و... . برای مثال با ایجاد حلقه‌های مطالعه و تشکیل گروه‌های مطالعة کتاب به‌خصوص در حوزة کتب تاریخی ایران و جهان، می‌توان نسل جدید را با روندهای سیاست در ابعاد ملی و بین‌المللی در دوران گذشته آشنا ساخته و بین نسل‌های مختلف انقلاب اسلامی پیوند برقرار کند.

11. حمایت تقنینى، نظارتى و اجرایى از توسعة زیرساخت‌هاى جنگ رایانه‌اى: یکى از تهدیدات راهبردى نرم‌افزارگرایانه، نفوذ هکرهاى مهاجم براى آسیب‌رسانى به شبکه‌های وب نهادهاى استراتژیک نظام با هدف جاسوسى اینترنتى (cyber espionage)  و یا رخنة اطلاعات گمراه‌کننده با هدف تخریب شبکة اطلاعات ملى است که عمق و دامنة کاربرى آن در سطوح منطقه‌اى و جهانى روز به روز در حال افزایش است. براى آگاهى متولیان امر نسبت به اهمیت روزافزون جنگ‌هاى رایانه‌اى، شایسته است به عنوان مثال اشاره شود کشورى مانند چین با هدف توازن راهبردى قدرت نرم، سرمایه‌گذارى هنگفتى را براى توسعة جنگ‌هاى رایانه‌اى مدنظر قرار داده است؛ به‌طورى که موفق شده است به سیستم‌هاى کامپیوترى نهادهاى نظامى امنیتى ایالات متحده نفوذ کند. این کشور در سال 2007 نزدیک به ده شرکت دفاعى آمریکا مانند بوئینگ، نورتروپ گرومن، مارتین لاکهید، ریتون، سیستم نرم‌افزارى برنامه‌ریزى جنگنده‌هاى نیروى هوایى، سیستم برنامه‌ریزى مأموریت بالگردهاى ارتش، و فایل‌هاى فضانوردان ناسا را مورد دستبرد اینترنتى قرار داد (Matthews, 2008) و در بودجة دفاعى سالانة خود، ردیف‌هایى را براى تقویت هر چه بیشتر  قابلیت‌هاى جنگ رایانه‌اى (Cyber Warfare Capabillties) اختصاص داده است. در این راستا شایسته است وزارتخانه‌هاى دفاع و اطلاعات و ستاد کل نیروهاى مسلح با تبیین آموزش‌هاى راهبردى، بستر مقابلة هدفمند با آسیب‌هاى جنگ رایانه‌اى و تقویت عمق استراتژیک نظام در محیط سایبر را فراهم کنند.

12. قانونمند کردن مقابله با جرایم سایبر و تلفن همراه: یکى از حوزه‌هایى که عمق و دامنة تهدیدات نرم را گسترش مى‌دهد، رشد فزاینده جرایمى است که در محیط‌هاى مجازى و سایبر به وقوع مى‌پیوندد و به صورت مستقیم امنیت اجتماعى را تهدید مى‌کند.  شایسته است ظرفیت‌هاى تقنینى، نظارتى و اجرایى بازدارنده و مناسبى براى مهارآن‌ها  در دستور کار متولیان امر قرار گیرد. برخى مصادیق جرایم سایبر که در زیرمجموعة هدیدات نرم‌افزارى قرار مى‌گیرد، عبارتند از : افزایش نشر بلوتوث‌هاى شخصى و خانوادگى به‌ویژه افراد مشهور در حوزه‌هاى ورزشى و هنرى، افزایش انتشار بلوتوث‌هاى مستهجن و غیراخلاقى، گسترش شایعات براندازانه و یا تبلیغ علیه نظام توسط پیام‌هاى کوتاه تلفن همراه، گسترش وبلاگ‌هاى براندازانه، وبلاگ‌هاى ساختارشکن و برانداز که معمولاً به سادگى ایجاد شده و نیاز به تخصص بالاى بلاگرها ندارد. به راحتى در محیط‌هاى مجازى به یک هویت مستقل تبدیل و بدون اینکه شناسایى شوند به ترویج عقاید براندازانه اقدام مى‌کنند. در این راستا افزایش تعامل و هم‌اندیشى میان کارشناسان وزارتخانه‌هاى اطلاعات، فناورى ارتباطات، قوة قضائیه، قوة مقننه و پلیس امنیت اجتماعى و اخلاقى ناجا و یا معاونت فرهنگى اجتماعى ناجا می‌توان د در ارتقاء اثربخشى راهکارهاى بازدارنده و یا اقدام‌هاى تنبیهى مفید واقع شود. حمایت تقنینى و مالى از تعمیق قدرت نرم نظام در محیط‌هاى مجازى یکى از شاخصه‌هاى جنگ اندیشه در محیط‌هاى مجازى است و کشورى موفق خواهد بود که بتواند زمینه‌هاى حداکثر بهره‌ورى از محیط‌هاى وب با جدیدترین شیوه‌هاى دانش دیپلماسى عمومى را فراهم کند. زیرا دانش‌افزایى و هوشمندسازى آنلاین جامعه در برابر تهدیدات نرم، آستانة مقاومت ملى و کارآمدى نظام در محیط‌هاى مجازى را ارتقا مى‌دهد.

13. طراحی و تدوین نظام جامع دیپلماسى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران: یکى از راهکارهاى تکلیف‌گرایى کارگزاران نظام به رهنمودهاى رهبری انقلاب پیرامون هوشیارى مسئولان در برابر تهاجم نرم افزارى ناتوى فرهنگى؛ قانونمند کردن نظام جامع دیپلماسى فرهنگى با هم‌اندیشى وزارت امور خارجه، مجلس شوراى اسلامى و متولیان فرهنگى است که در صورت تحقق می‌تواند حداکثر بهره‌ورى بهینه از ظرفیت‌ها و بالتبع عمق استراتژیک نرم‌افزارى نظام را توسعه دهد که برخى مصادیق آن عبارتند از: نظام‌مند شدن کار ویژة یپلمات فرهنگى از رویکرد امنیت ملى وابسته‌هاى فرهنگى سفارتخانه‌ها و دفاتر فرهنگى ایران در کشورهاى خارجى؛ نقش مهمى را در عمق بخشى به اقتدار برون سیستمى و مهار تهدیدات نرم ایفا مى‌کنند.  هوشیارسازى متولیان فرهنگى نظام نسبت به ابزارها و شیوه‌هاى تهاجم نرم‌افزارى غرب. انعکاس جنایات گروه‌هاى تروریستى به‌ویژه سازمان منافقین در قالب عکس، تصویر، توزیع سى‌دی بروشور و یا کتاب که در صورت سازماندهى مناسب می‌تواند در تقویت تعامل میان گروه‌هاى دوستى پارلمانى ج.ا.ایران و کشورهاى میزبان براى افزایش فشار بر گروه‌هاى تروریستى مؤثر باشد. تدوین سازوکارهاى تقنینى و اجرایى مناسب براى افزایش تعامل میان نهادهاى داخلى و شوراى ایرانیان خارج از کشور. آشنا کردن ایرانیان و اتباع کشور میزبان با نقش مثبت و تأثیرگذار دولت و مجلس شوراى اسلامى در حوزة سازندگى و جنبش نرم‌فزارى تولید علم که در صورت بهره‌گیرى از شیوه‌هاى تبلیغاتى مناسب می‌تواند تصاویر مناسبى را از اقتدار و رابطة سازنده دولت و مجلس در افکار اتباع کشور میزبان تداعى کند و بخشى از سناریوى جنگ روانى رسانه‌ای غرب براى ترسیم فضاى اختلاف در داخل را خنثى سازد. توسعة صنعت توریسم و ترویج فرهنگ ایرانى‌ـ اسلامى که در پرتو رایزنى‌هاى فرهنگى و آشنا کردن اتباع خارجى با اماکن سیاحتى و زیارتى در قالب نمایش عکس، فیلم و یا توزیع بروشور، نقش مهمى را در علاقه‌مندى جهانگردان براى سفر به جمهورى اسلامى ایران برعهده دارند به این ترتیب که با مشاهدة توسعة اقتصادى و سیاسى به‌رغم تحریم‌هاى آمریکا، می‌توانند به صورت ناخودآگاه نقش سفیر جمهورى اسلامى ایران را در کشورشان بازى کرده و بالتبع به‌صورت غیرمستقیم بر تقویت قدرت نرم نظام در خارج از کشور کمک کنند.

14. تقویت قدرت نرم نیروهاى مسلح: حمایت‌هاى تقنینى و اجرایى از توسعة قدرت نرم سازمان مقاومت بسیج، تأکید بر آینده‌پژوهى، مدیریت دانش دفاعى و افزایش تعامل میان مخازن تولید فکر با متولیان نظامى، انتظامى، امنیتى و اطلاعاتى با هدف تقویت جنبش نرم‌افزارى تولید علم، ایجاد و تقویت سازمان آینده‌پژوهى و فناورى‌هاى نوین در ساختار نیروهاى مسلح، دانش‌افزایى و توسعة فنى و حرفه‌اى نخبگان نیروهاى مسلح در چارچوب اصل تحقیق و توسعة، تحکیم بنیان هاى فرهنگى، عقیدتى و سیاسى نیروى انسانى.

15. آینده‌نگاری ماهوی تهدیدهاى فراروى نظام جمهورى اسلامى ایران: امنیت به معناى فقدان تهدید در عمق استراتژیک داخلى و خارجى است و متولیان نهادهاى نظامى، انتظامى، امنیتى و اطلاعاتى شایسته است در گام اول نسبت به شاخص‌گذارى، توصیف و طبقه‌بندى تهدیدهاى فراروى نظام اقدام کنند تا حداکثر بهره‌ورى از پتانسیل‌هاى بالقوه و بالفعل منابع قدرت حاصل شود.

 ب. سیاست‌های رسانه‌ای خُرد در مواجهه با جنگ نرم

برخی از سیاست‌ها که باید در تمامی رسانه‌ها  اعم از رسانه‌های  مکتوب، دیداری و شنیداری و همچنین رسانه‌های دیجیتال مدنظر برنامه‌ریزان و طراحان قرار گیرد در ادامه می‌آید:

1. اطلاع‌رسانی مناسب و درست در برنامه‌های رسانه‌ای؛

2. تبیین ماهیت منابع و شبکه‌های خبری گوناگون جبهة معارض انقلاب اسلامی برای مخاطب؛

3. ایجاد خلاقیت و نوآوری در تولید برنامه‌های رسانه‌ای متنوع و جذاب؛

4. تلاش برای اعتمادسازی عمومی با استفاده از انواع رسانه‌ها؛

5. بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های هنری برای رساندن پیام؛

6. پرهیز از جبهه‌گیری مشخص و آشکار دربارة موضوعات و ارائة غیرمستقیم پیام برای اثرگذاری بیشتر؛

7. توجه به نظریات گوناگون، به ویژه منتقدان در برنامه‌ها در راستای افزایش اعتماد عمومی و غنای محتوایی برنامه‌ها؛

8. استفاده از برنامه‌سازان هوشمند، فکور و آگاه به سیاست‌های جبهة انقلاب اسلامی و در عین‌حال متخصص در امور برنامه‌سازی؛

9. تلاش برای ایجاد مصونیت روانی در جامعه (‌افکار عمومی‌)؛

10. تلاش برای آموزش و ارتقای سطح توانایی هنرمندان و تولیدکنندگان آثار هنری در رسانه؛

11. بررسی و تلاش برای شناخت دقیق مخاطب و نیازهای او؛

12. پرهیز از تک‌بُعدی‌نگری و رصد مداوم رسانه‌های غربی در راستای شناخت تاکتیک‌های جاری برای مقابله با آن؛

13. تغییر و بازنگری در ساختارهای تولیدات رسانه‌ای متناسب با نیاز روز؛

14. تعریف دوبارة خط قرمزهای رسانه‌ای و حذف خطوط پیچیدة نامدونی که بر پایة سلایق ترسیم شده است نه مصلحت‌ها، با هدف بالا بردن حس اعتماد عمومی نسبت به رسانه؛

15. بازنگری و کاهش بروکراسی و سلسله مراتب طولانی تصمیم‌گیری در راستای انتشار سریع اخبار با هدف کنترل افکار عمومی؛ و

16. تبیین دقیق استراتژی مقابله با جنگ نرم و مهندسی پیام با بهره‌گیری از نقطه نظرات کارشناسان، متخصصان و اندیشمندان آگاه به مبانی هنری.

نتیجه گیری :

پیروزی انقلاب اسلامی منافع سلطهگران را با چالش جدی مواجه ساخت. نظام سلطه در مقابل جنگ نرم انقلاب اسلامی سه طیف تهدیدات را طی سه دهه علیه انقلاب اسلامی تدارک دید و در طراحی به فاز اجرا گذاشت. رویکرد نظام سلطه بر جنگ نرم بعد از پیروزی نئوکانها در آمریکا شدت گرفت و با برنامهریزی ویژه از جنگ سخت به جنگ نرم گذر نمود. جنگ نرم، جنگی پیچیده، فراگیر، گسترده و عظیم در همه عرصههاست که با قدرت نرم و عملیات روانی تفاوت دارد. برای مقابله با چنین جنگی باید آنرا بدرستی شناخت ومؤلفهها، شاخصها، شیوهها و در کل برتاکتیک، عملیات واستراتژی مدافعان آن مشرف شد و برای شناخت محیط جنگ نرم و مخاطبین آن باید فضا سازی نمود و ارتباطگیری هوشمندانه و هدفمند را مدنظر قرار داد و در جهت تقویت ارتباط با مخاطبین در جهت تأثیرگذاری اعتقادی، معنوی و سیاسی برنامه ریزی ویژه  به عمل آورد و برای نهادینه کردن باورها و اعتقادات، تقویت ایمان و ایجاد بصیرت برای مقابله و خنثیسازی دست به برنامهریزی و ساماندهی اقدامات صالح تحت عنوان عمل صالح همت گمارد. در جهت پربار شدن اعمال و نهادینه شدن آن عمل صالح را در فازهای مختلف توسعه داد و سپس برای استمرار عملیات مورد نیاز، نهادها، مؤسسات، کانونهای مردمی و غیر مردمی را فعال و تقویت و بعضاً ایجاد نمود. برای تدوین نظام مقابله با جنگ نرم، نیازهای اساسی آن را حول محورهای محیط شناسی تهدیدات، تبیین و ارایه نظریه، آینده پژوهی، تدوین راهبردهای ابداعی فرهنگی و مفهومشناسی جنگ نرم پیشبینی نمود.

دکترین نظام مقابله با جنگ نرم شامل تاثیرگذاری هدفمند و مصونسازی، ارتباطگیری هنرمندانه ویژگیهای نهادها و سازمانهای خلاق، اقتصاد مرتبط با پدیده جنگ نرم، ارایه الگو وشناخت توانمندیها وتکامل و همگرایی و آموزش و انتخاب راهبردها و شاخص ها را تعيين نمود و راهبردهای محوری نظام مقابله و سیاستهای حاکم براي تربيت این نظام را مشخص نمود و نهایتا ً اصول حاکم بر فرماندهان، افسران و سربازان میدان نبرد نرم را عینیت بخشید.

 

 

منابع:

1- دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه ايhttp://www.khamenei.ir/

2-پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري  / http://www.leader.ir

3- محمدی، منوچهر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران: 1387 

 4- نای، حوزف،قدرت نرم ابزارهای موفقیت درسیاست بین الملل، ترجمه سید محسن روحانی مهدی ذوالفقاری، ‏انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) 1389، چاپ سوم .

 5- نصر، صلاح، جنگ روانی، ترجمه محمود حقیقت کاشانی، انتشارات سروش ف تهران 1381 .

  6- عاصف، رضا، کلیات و جنگ روانی جلد 1 ناشر معاونت اطلاعات سپاه و معاونت فرهنگی ستاد کل ‏نیروهای مسلح، تهران: 1384.

 7- فصلنامه عملیات روانی،شماره23،جنگ نرم با تاکید بر نقش رسانه،علیرضا آزادی خواه،معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان بسیج،1388.

 8- فصلنامه مدیریت بحران و وضعیت های اضطراری، جنگ نرم : از تهدید تا پاسخ، دانشگاه امام حسين(ع) سال اول، شماره 3و4 بهار و تابستان 84.

 9- حضرت امام خمینی (ره) صحیفه نور، ج  21.

10- قرآن کریم، سوره عصر.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 فروردین 1402 ساعت: 11:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

رابطه زبان و تفکر دکتر محمدرضا باطنی و مسائل نوین زبان شناسی

بازديد: 161

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

رابطه زبان و تفکر دکتر محمدرضا باطنی و مسائل نوین زبان شناسی

درس :

روش تدریس فارسی

 

 مقدمه

 بحث درباره رابطه زبان و تفكر و تأثير اين دو بر يكديگر بحث تازه‏اى نيست. افلاطون معتقد بود كه هنگام تفكّر، روح انسان با خودش حرف مى‏زند. واتسون، از پيشروان مكتب رفتارگرايى در روانشناسى، در اوايل قرن بيستم همين مطلب را به زبان ديگرى بيان كرده است. او معتقد است كه تفكر چيزى نيست مگر سخن گفتن كه به صورت حركات خفيف در اندام‏هاى صوتى درآمده است. به عبارت ديگر، تفكّر همان سخن گفتن است كه وازده شده و به صورت حركات يا انقباضهاى خفيف در اندامهاى صوتى ظاهر مى‏شود.

 ولى امروز پژوهشگران با ارائه شواهد كافى نشان داده‏اند كه طرح مسأله به هيچ يك از دو صورت بالا درست نيست، اما خود نيز هنوز نتوانسته‏اند جواب قانع‏كننده‏اى كه قبول عام داشته باشد براى اين سؤال ارائه كنند. گره كار عمدتاً در اينجاست كه بر سر تعريف تفكر اتفاق نظر وجود ندارد. براستى تفكر چيست؟ به چه فرايند يا فرايندهاى ذهنى تفكر گفته مى‏شود؟ ماروين مينسكى، كه از طرفداران دوآتشه هوش مصنوعى و سيستم‏هاى هوشمند است و معتقد است هر كارى كه مغز انسان بتواند انجام دهد كامپيوتر نيز روزى از عهده آن برخواهد آمد، در پاسخ اين سؤال كه آيا كامپيوتر مى‏تواند فكر كند، جواب مى‏دهد: «بله، به شرط اينكه شما براى من تعريف كنيد تفكر چيست.» مينسكى خوب مى‏داند كه با اين جواب چه سنگ بزرگى پيش پاى مخالفان خود مى‏اندازد.

 ولى عدم توافق بر سر تفكّر مانع بحث ما نمى‏شود. پژوهشگران درباره چگونگى تفكر تقريباً به همان نتيجه‏اى رسيده‏اند كه درباره چگونگى هوش به آن دست يافته‏ اند. قبلاً تصوّر مى‏شد كه هوش يك توانايى ذهنى واحد است كه بعضى بيشتر و بعضى كمتر از آن برخوردارند. ولى امروز پى برده‏اند كه هوش مجموعه‏ اى از مؤلّفه‏هاست كه نحوه توزيع يا پراكندگى آن در افراد مختلف متفاوت است. مفهوم اين سخن اين است كه برچسب‏هاى «باهوش»، «كم‏هوش» يا «بى‏هوش» به طور مطلق چندان معتبر نيستند، و به زبان علمى‏تر بايد گفت: «باهوش يا كم‏هوش از چه لحاظ». اين نگرش تازه نسبت به هوش، محتوا و تركيب آزمون‏هاى هوش را متحول ساخته است. در مورد تفكر نيز نتيجه‏اى مشابه به دست آمده است. پژوهشگران به اين نتيجه رسيده‏اند كه تفكر يك فعاليت ذهنى واحد نيست، بلكه از مؤلفه‏هايى تشكيل شده است و هر بار كه ما فكر مى‏كنيم يكى از اين مؤلفه‏ها يا آميزه‏اى از آنها را به كار مى‏گيريم. ما بعداً به بعضى از مؤلفه‏هاى تفكر اشاره خواهيم كرد، ولى يك مؤلفه مهم تفكر كه همه درباره آن توافق دارند، حل مسأله (problem solving) است. گفتنى است كه بسيارى از پژوهشگران، تفكر را فقط حل مسأله مى‏دانند و ديگر مؤلفه‏هاى تفكر را در حل مسأله مستتر مى‏دانند.

 اما مسأله و حل مسأله يعنى چه؟ فرض كنيد شما در وضعيتى هستيد كه ما آن را وضعيت (الف) مى‏ناميم و مى‏خواهيد به وضعيت ديگرى برسيد كه اسم آن را وضعيت (ب) مى‏گذاريم. در اين موقع مشاهده مى‏كنيد كه براى گذر از وضعيت (الف) و رسيدن به وضعيت (ب) راهى به نظرتان نمى‏رسد يا راههايى كه به نظر مى‏رسد، مناسب نيست. در اين صورت شما با يك مسأله مواجهيد. پس از اين مرحله، شما به يك رشته تلاش‏هاى ذهنى دست مى‏زنيد كه ما در اينجا به چند و چون آن وارد نمى‏شويم و سرانجام راه مناسبى پيدا مى‏كنيد كه شما را به وضعيت (ب) مى‏رساند. در اين صورت شما مسأله‏اى را كه با آن مواجه بوديد حل كرده‏ايد؛ به بيان ديگر، موفق به حل يك مسأله شده‏ايد.

 گروهى از پژوهشگران، زبان را نه‏تنها شرط كافى براى تفكر نمى‏دانند بلكه آن را شرط لازم نيز به حساب نمى‏آورند، و اتفاقاً يكى از استدلالهاى ايشان همين حل مسأله است. آنها مى‏گويند اگر ماهيت تفكر از نوع حل مسأله باشد، در اين صورت بسيارى از حيوانات ديگر نيز كه فاقد زبان به معنى انسانى آن هستند فكر مى‏كنند، چون مسأله حل مى‏كنند. كالين بليك‏مور در كتاب “Mechanics of the Mind” كه با عنوان ساخت و كار ذهن[1] به فارسى ترجمه شده است به دو مورد از حل مسأله توسط ميمونها اشاره مى‏كند.

 گروهى از دانشمندان ژاپنى كه در جزيره كوشيما به مطالعه رفتار ميمونها سرگرم بودند، ابتكارى از يك ميمون به نام ايمو مشاهده كردند كه بسيار جالب توجه بود. دانشمندان ژاپنى براى خوراك ميمونها نوعى سيب‏زمينى روى ساحل مى‏ريختند. از آنجا كه ساحل جزيره شنى بود، سيب‏زمينيها به شن آلوده مى‏شد و خوردن سيب‏زمينى پر از شن براى ميمونها نامطبوع بود. روزى دانشمندان ژاپنى مشاهده كردند كه ايمو سيب‏زمينيها را به كنار جويبارى كه در ساحل جريان داشت مى‏بَرَد، هر سيب‏زمينى را با يك دست در آب فرو مى‏كند و با دست ديگر شنها را از آن پاك مى‏كند و مى‏خورد. آن چه براى ژاپنيها جالب‏تر بود اين بود كه اين روش شستن سيب‏زمينى، به زودى در ميان گروه ميمونها رايج شد و جزو تجربه مشترك آن جمع گرديد. پس از اين تجربه، دانشمندان ژاپنى به جاى سيب‏زمينى، گندم روى ساحل پاشيدند. اما دانه دانه برداشتن گندم از روى شنها كارى پرزحمت و خسته‏كننده بود. اين بار نيز ايمو راه‏حلى براى مسأله پيدا كرد. او مشت مشت شنهاى گندم‏دار را در آب مى‏ريخت، شنها ته‏نشين مى‏شدند و گندمها روى آب مى‏ايستادند و او آنها را از سطح آب مى‏گرفت و مى‏خورد. باز هم مشاهده شد كه ميمون‏هاى ديگر اين كار نسبتاً مشكل را به زودى ياد گرفتند و در آن استاد شدند.

 كسانى كه زبان را شرط لازم و كافى براى تفكر نمى‏دانند، به مشاهداتى از اين نوع اشاره مى‏كنند و مى‏پرسند: آيا اين ابتكارها به اين معنى نيست كه ميمونها، به عنوان مثال، داراى مفاهيم ذهنى هستند و اين مفاهيم را به كار مى‏گيرند تا براى مشكلى كه با آن مواجه شده‏اند راه حلى پيدا كنند؟ به بيان ديگر: آيا اين ابتكارها حل مسأله تفكر انسان با حيوانات ديگر اساساً يك مسأله كمّى است و نه يك مسأله كيفى. به عبارت ديگر هر چه موجود، مغز رشد يافته‏ترى داشته باشد، تفكر او نيز پيچيده‏تر خواهد بود.

 دليل ديگر كه نشان مى‏دهد مفاهيم مى‏توانند در غياب زبان نيز شكل بگيرند، مورد كر و لالهاست. مى‏دانيم كسانى كه كر مادرزاد باشند، لال نيز خواهند بود. از آنجا كه آنان زبان اطرافيان خود را نمى‏شنوند، زبان نيز در آنها شكل نمى‏گيرد. با اين همه، ما مى‏بينيم كه كر و لالها، حتى اگر به مدارس خاص هم نرفته باشند و حتى اگر زبان اشاره استاندارد شده‏اى را نيز ياد نگرفته باشند، باز داراى مفاهيم ذهنى هستند و آنها را به كمك اشاراتى كه گاه فقط براى اطرافيان نزديك آنها قابل فهم است بيان مى‏كنند. به بيان ديگر، كر و لالها با آن كه فاقد زبان هستند باز مى‏توانند فكر كنند.

 گواه ديگر در تأييد اين ادعا كه تفكر الزاماً وابسته به زبان نيست از مطالعه بيماران زبان‏پريش به دست آمده است. به عنوان مثال، شرح حال بيمارى گزارش شده كه در اثر آسيب مغزى زبان او آنچنان نابسامان شده بود كه تقريباً هر نوع ارتباط زبانى با او ناممكن شده بود. با اين همه، اين بيمار مى‏توانست با موفقيت شطرنج بازى كند. شرح حال بيمار زبان‏پريش ديگرى گزارش شده كه از فهم جمله‏هاى بسيار ساده‏اى كه به صورت نوشته به او ارائه مى‏شد عاجز بود، ولى مى‏توانست معادله‏هاى رياضى را كه به صورت نوشته در اختيار او گذاشته مى‏شد، حل كند. عكس اين وضعيت نيز مشاهده شده است. شرح حال بيمارانى گزارش شده كه در اثر آسيب مغزى، قدرت تجريد، تعميم و برخى ديگر از تواناييهاى عالى ذهن را از دست داده بودند، در حالى كه دستگاه زبان در آنان دست نخورده و بى‏عيب باقى مانده بود. اين بيماران جمله‏هاى امرى، استفهامى و خبرى را مى‏فهميدند و واكنش مناسب از خود نشان مى‏دادند. مى‏توانستند درباره وقايع ساده و عينى صحبت كنند ولى نمى‏توانستند درباره مسائل مجرد بينديشند. به عنوان مثال، وقتى از يكى از اين بيماران خواسته شد كه بگويد «برف سياه است» نتوانست و هر بار جواب مى‏داد «نه برف سفيد است». دادن يك حكم غلط عمدى، يا به عبارت ساده‏تر، دروغ گفتن، مستلزم تجريد و بريدن پيوند انديشه از واقعيات است. انسانهاى سالم اين كار را به آسانى انجام مى‏دهند، ولى اين بيمار نمى‏توانست چنين حكم غلطى بدهد زيرا نيروى تجريد يا انتزاع در او از بين رفته بود. وقتى از بيمار ديگرى خواسته مى‏شود كه بگويد چه ساعتى است، به ساعت نگاه مى‏كرد و جواب درست مى‏داد، ولى اگر به او گفته مى‏شد ساعت را روى، مثلاً، هشت و سى دقيقه تنظيم كند، نمى‏توانست، زيرا اين كار نيز مستلزم فعاليت تجريدى يا انتزاعى مغز است. يكى ديگر از اين بيماران مى‏توانست به مسائل بسيار ساده حساب به كمك انگشتان خود جواب درست بدهد، ولى اگر از او مى‏پرسيدند، مثلاً، هفت از چهار بزرگتر است يا كوچكتر نمى‏توانست جواب بدهد. و اين همه ناتوانى عقلانى حيرت‏انگيز در حالى است كه دستگاه زبان در اين بيماران سالم بوده است. با توجه به نمونه‏هايى كه ذكر شد مى‏توان نتيجه گرفت كه از يك طرف اختلالات شديد زبانى الزاماً منجر به اختلالات قرينه‏اى در تفكر و تعقل شخص نمى‏شوند و از طرف ديگر اختلالات شناختى، الزاماً همراه با اختلالات زبانى نيستند.

 كسانى كه به وجود تفكر بدون زبان اعتقاد دارند، گاهى اين ادعاى انشتين را كه گفته است در تفكرات علمى خود از كلمات استفاده نكرده است، يا به بيان ديگر، زبان در تفكرات پيچيده او نقشى نداشته است، به عنوان سند ذكر مى‏كنند. جالب اين است كه بسيارى از دانشمندان و متفكران ديگر نيز نظر انشتين را درباره تفكرات خود تأييد كرده‏اند. نظريات چامسكى نيز به نحوى در جهت پذيرش جدايى زبان از تفكر است. او معتقد است مكانيسم يادگيرى زبان امرى ژنتيكى است و مداربندى آن از قبل در مغز نوزاد انسان وجود دارد. اگر چنين نبود كودك انسان نمى‏توانست نظام پيچيده زبان را با اين سهولت و در زمانى چنين كوتاه ياد بگيرد. چامسكى در تأييد حرف خود از كودكان عقب‏مانده ذهنى ياد مى‏كند كه به رغم ناتوانى شناختى از نظر فراگيرى زبان نسبت به سن خود با مشكلى مواجه نيستند. اين ادعاى چامسكى را عصب‏شناسان برجسته‏اى مانند آنتونيو داماسيو نيز تأييد كرده‏اند. داماسيو در مقاله‏اى تحت عنوان «مغز و زبان» مى‏گويد: «پختگى فرايندهاى زبانى هميشه بستگى به پختگى فرايندهاى مفهومى ندارد، زيرا بعضى از كودكانى كه ذهنشان از نظر مفهوم‏سازى مختل مانده است، دستور زبان را ياد مى‏گيرند. و چنين به نظر مى‏رسد كه آن مكانيسم نورونى كه براى عمليات نحوى لازم است مى‏تواند مستقل از مفهوم‏سازى رشد كند.»[2]

آنچه تا اينجا گفتيم بيانگر نظريات كسانى بود كه معتقدند تفكّر بدون زبان صورت مى‏گيرد و يا لااقل معتقدند زبان، شرط لازم براى تفكر نيست. ما در دنباله اين گفتار مى‏خواهيم به طرف ديگر سكه نگاه كنيم و تا حد امكان دو نكته را روشن كنيم: اول اينكه چه تفكر بدون زبان امكان‏پذير باشد و چه نباشد تنها از راه زبان است كه ما مى‏توانيم انديشه‏هاى خود را به ديگران منتقل كنيم و از انديشه‏هاى ديگران باخبر شويم. دوم اينكه، به رغم شواهدى كه ارائه شد، مى‏توان نشان داد كه اگر انسان، زبان نمى‏داشت، تفكر او شكل ديگرى به خود مى‏گرفت. اجازه بدهيد اين دو نكته را با همين ترتيب اندكى بيشتر بشكافيم.

 نكته اول چندان بحث‏انگيز نيست؛ كمتر كسى است كه در اين حقيقت ترديد كند كه مغز هر انسان، راز سر به مهرى است كه كليد آن فقط، زبان صاحبِ مغز است. تا زمانى كه شخص به سخن نيايد نمى‏توان گفت در مغز او چه مى‏گذرد. در شكنجه‏گاهها از زندانى فقط يك چيز مى‏خواهند و آن اين است كه حرف بزند و چه بسيار كسانى كه در طول تاريخ زير شكنجه جان داده‏اند ولى زبان خويش را همچنان در نيام نگاه داشته‏اند و اسرار مغز خود را با خود به گور برده‏اند. حتى جراحان مغز نيز كه مغز عريان بيمار را در جلو چشم دارند به افكار و احساسات بيمار دسترسى ندارند. آنها فقط بافتهاى مغز را مى‏بينند. نه تحريك الكتريكى مغز، نه عكس‏بردارى با شيوه‏هاى بسيار جديد مانند PET و نه هيچ تكنيك شناخته شده ديگرى، نمى‏تواند پرده از روى افكار و احساسات شخص بردارد. اين شيوه‏ها فقط مى‏توانند درباره فعاليت ياخته‏هاى عصبى، اطلاعاتى در دسترس بگذارند. اين اطلاعات اگرچه براى درمان بيمار يا شناخت فعاليت‏هاى مغز بسيار مفيدند، ولى بيان‏كننده افكار و احساسات بيمار نيستند. فعاليت نورونها، فقط براى صاحب مغز به صورت افكار يا احساسات يا حالات روحى گوناگون قابل درك و تفسير است و وسيله‏اى كه صاحب مغز براى بيان آنها در اختيار دارد فقط و فقط زبان است. زبان در حكم دريچه‏اى است كه شخص مى‏گشايد و به ديگران اجازه مى‏دهد از آن دريچه به دنياى درون او نگاه كنند. به قول استاد سخن سعدى:

 زبان در دهان اين خردمند چيست‏

كليد در گنج صاحب هنر

 چو در بسته باشد چه داند كسى‏

كه گوهر فروش است يا پيله‏ور

 اكنون مى‏خواهيم نكته دوّم را اندكى بشكافيم، يعنى مى‏خواهيم نشان بدهيم به رغم شواهدى كه در تأييد ادعاى تفكر بدون نياز به زبان ارائه شد، اگر انسان زبان نمى‏داشت، تفكر او شكل ديگرى به خود مى‏گرفت. براى اجتناب از پيچيدگى بحث اجازه بدهيد ساده‏انگارانه بپذيريم كه تفكر همان حل مسأله است. در حل مسأله از هر نوع كه باشد، ضرورى‏ترين ابزار حافظه است، زيرا حافظه است كه اطلاعات مربوط به تجارب گذشته را در خود ذخيره كرده است و فقط با توسل به حافظه است كه مى‏توان از اطلاعات موجود در آن سود جست و راه‏حلى براى مسأله مورد نظر پيدا كرد. اكنون ببينيم اطلاعاتى را كه ما در حافظه ذخيره مى‏كنيم از چه راهى به دست مى‏آوريم. (در اينجا من ناچارم براى روشن كردن پاره‏اى از مفاهيم اندكى از موضوع اصلى بحث دور شوم ولى پس از اين حاشيه‏روى، دوباره به بحث اصلى باز خواهم گشت.)

 ترديدى نيست كه دريچه‏هاى مغز ما به جهان خارج فقط حواس ما هستند، يعنى از راه حواس است كه معرفت يا شناخت ما از جهان خارج حاصل مى‏شود. نكته بسيار مهمّى كه در اينجا بايد به آن توجّه داشته باشيم اين است كه حواسّ ما تصوير درستى از واقعيت جهان خارج به ما نمى‏دهند. تصويرى كه ما از جهان به دست مى‏آوريم تصويرى است كه از صافى‏هاى حواس گذشته و چيزى است كاملاً متفاوت از آنچه در عالم خارج وجود دارد. بد نيست مثالى بزنيم. هم‏اكنون كه من صحبت مى‏كنم شما صداى مرا مى‏شنويد و اكثر شما نيز اين را يك امر واقعى مى‏دانيد. ولى واقعيت اين نيست. اندامهاى گويايى من صدا توليد نمى‏كنند، بلكه ذرات هوا را طبق الگوهاى خاصى به هم مى‏زنند، يا به بيان دقيق‏تر، در آنها ايجاد ارتعاش مى‏كنند. اين ارتعاشها، محرِك صوت هستند نه خود صوت. ادراك صوت، ويژگى دستگاه شنوايى شما و من است، بدين معنى كه دستگاه شنوايى ما آنچنان ساخته شده و سازمان يافته است كه اين ارتعاشها را به صورت صوت ادراك مى‏كند، وگرنه در جهان فيزيكى بيرون، صوت يا صدا وجود ندارد. آنچه وجود دارد تمَوّجِ انرژى در ذرات هواست. نظير اين تحريف واقعيت فيزيكى را در ادراك بو، مزه، سردى و گرمى و حتى رنگ نيز مشاهده مى‏كنيم. شايد بى‏مناسبت نباشد كه درباره ادراك رنگ نيز توضيحى بدهيم. در عالم خارج رنگ وجود ندارد. آنچه وجود دارد طيف وسيع امواج الكترومغناطيسى است كه فقط بخشى از آن قابل رؤيت است. طول موجهاى مختلف اين بخش هر يك به صورت رنگى متفاوت ادراك مى‏شوند.

 اگر نور خورشيد را از منشورى عبور دهيد، تجزيه مى‏شود و يك طيف نورى به وجود مى‏آورد. قسمتى از اين طيف كه قابل رؤيت است از نظر طول موج بين 760 تا 385 ميلى ميكرون واقع مى‏شود. اين طول موجهاى مختلف در روى چشم ما تأثيرات مختلف مى‏گذارد و مغز ما آنها را به رنگهاى مختلف تعبير مى‏كند: ناحيه 760 ميلى ميكرون به صورت قرمز و ناحيه 385 ميلى ميكرون به صورت بنفش ادراك مى‏شود. ولى بالاتر از 760 و پايين‏تر از 385 نيز طول موجهايى هست كه عصب چشم ما را متأثر نمى‏كنند و در نتيجه ديده نمى‏شوند. طول موجهاى زير قرمز، يعنى بزرگتر از 760 ميلى ميكرون، به صورت حرارت احساس مى‏شوند و طول موجهاى فرابنفش، يعنى ريزتر از 385 ميلى ميكرون، پوست بدن را مى‏سوزانند و رنگ آن را قهوه‏اى يا برنزه مى‏كنند. وقتى مى‏گوييم اين پارچه، مثلاً، قرمز است، بدان معنا است كه اين پارچه خاصيتى دارد كه هيچ يك از طول موجهاى طيف نور را جز طول موج قرمز منعكس نمى‏كند.

 از آنچه گذشت ظاهراً بايد چنين نتيجه گرفت كه معرفت ما از جهان خارج واقعى نيست، جهانى كه ما درك مى‏كنيم ساخته و پرداخته دستگاه عصبى ماست، ما در محدوده داده‏هاى حسّى خود محبوس هستيم و شايد هيچ وقت نتوانيم به واقعيّتِ واقعيت پى ببريم. اين، تصويرى بسيار تيره از شناخت جهان در برابر چشمان ما ترسيم مى‏كند. اما خوشبختانه اين تصوير، آنقدرها هم تيره نيست. مغز انسان داراى خصوصيّتى است كه آن را «علّت‏يابى» مى‏ناميم. اين ويژگى مغز، ما را مجبور مى‏كند كه گاهى خود را به آب و آتش بزنيم تا علت يا چرايى پديده‏هاى پيرامون خود را كشف كنيم و درست همين خصيصه مغز است كه خاستگاه كشفيّات شگرف، نظريه‏هاى علمى و بالاخره سرمنشأ همه دانش‏هايى است كه دستاورد انسان، يا به بيان دقيق‏تر، دستاورد انسان انديشه‏ورز است. كوتاه سخن آن كه خصوصيّتِ علّت‏يابى مغز اجازه نداده و نمى‏دهد كه انسان در زندان دريافت‏هاى حسّى خود محبوس بماند.

 اجازه بدهيد مثالى بزنيم. همه ما با جدول تناوبى عناصر شيميايى كه به جدول مندليف معروف است آشنا هستيم. «مندليف در سال 1869 از روى معلومات تجربى خود، به اين نتيجه رسيد كه خواص عناصر، توابع تناولى اوزان اتمى آنهاست و به همين جهت عناصر را در يك دستگاه تناولى تنظيم كرد هنگامى كه مندليف جدول خود را مرتب كرد، بعضى از خانه‏هاى جدول با هيچ يك از عناصر شناخته شده آن روز جور در نمى‏آمد و پر نمى‏شد. مندليف معتقد بود كه اين خانه‏هاى خالى، مخصوص عناصرى است كه بر حسب اتفاق هنوز كشف نشده‏اند و يقيناً روزى كشف خواهند شد. مندليف خواص و اوزان اتمى اين گونه عناصر را با دقت كامل پيشگويى كرد»[3]. جالب اين كه در زمان حيات مندليف عده‏اى از آن عناصر كشف و خانه‏هاى خالى آنها پر شد. و امروز همه عناصر مفقود در جدول مندليف به كمك خود جدول كشف شده‏اند. اگر مغز ما طورى ساخته نشده بود كه در پى علّت‏يابى باشد، مندليف به فهرست كردن همان تعداد عناصرى كه تا آن زمان كشف شده بودند بسنده مى‏كرد و كار شناخت عناصر به اينجا نمى‏كشيد.

 اكنون اجازه بدهيد نكاتى را كه بطور جداگانه بحث كرديم كنار هم بگذاريم و ببينيم چه تصويرى ظاهر مى‏شود. انسان موجودى است كه در محدوده دريافتهاى حسّى خود باقى نمى‏ماند و در جستجوى شناخت از كران تا كران عالم هستى را درمى‏نوردد. از سوى ديگر اين انسان، مجهز به ابزار زبان است و مى‏تواند دريافتهاى خود را به ديگران منتقل كند، بطورى كه آنچه ارزش دانستن داشته باشد، بزودى در اختيار همگان قرار مى‏گيرد و جزو گنجينه دانش بشرى مى‏شود. اكنون كه من با شما صحبت مى‏كنم شما صداى مرا مى‏شنويد. ترديدى نيست كه صداى من از راه حسّ شنوايى به مغز شما منتقل مى‏شود، درست از همان مجرايى كه صداى بوق اتومبيل يا زنگ تلفن يا صداهاى ديگر به مغز شما راه پيدا مى‏كنند. اما بين اين صداها و صداى گفتار، تفاوت ماهيتى وجود دارد. صداهاى معمولى، محركهاى شنيدارى ساده‏اى هستند كه در نهايت هر يك به چيزى دلالت مى‏كنند. اما زبان كه از راه گفتار به ما عرضه مى‏شود محرك صوتى محض نيست، بلكه وسيله‏اى است براى انتقال اصلاعات كدگذارى شده، يا به بيان ديگر، وسيله‏اى است براى انتقال مفاهيم.

 اكنون به موضوع حل مسأله باز مى‏گرديم. من براى حل مسأله به حافظه نياز دارم، شمپانزه‏ها نيز براى حل مسأله به حافظه نياز دارند. اما بين حافظه شمپانزه و حافظه من تفاوت ماهيتى وجود دارد: حافظه شمپانزه محدود به اطلاعات حسى او است و مفهوم‏سازى او هم در محدوده همان اطلاعات حسى صورت مى‏گيرد. اما حافظه من، گذشته از اطلاعات حسى، انباشته از مفاهيمى است كه از راه زبان به من منتقل شده است. صِرف وجود زبان، به حافظه هر يك از ما انسانها غنايى بخشيده است كه بدون زبان محال بود از آن برخوردار باشيم. بنابراين، به اعتبار نوع متفاوت حافظه‏اى كه در شمپانزه و انسان وجود دارد بايد نتيجه گرفت نوع مسائلى كه شمپانزه مى‏تواند حل كند با نوع مسائلى كه انسان مى‏تواند حل كند اختلاف كيفى دارند و اگر تشابهى بين آنها مشاهده مى‏شود، صرفاً يك تشابه ظاهرى است. اگر اين استدلال درست باشد بايد پذيرفت كه زبان در تفكّر ما نقشى كليدى دارد، گو اين كه اين بدان معنا نيست كه همه انواع تفكّر الزاماً صورت كلامى داشته باشند.

 در عبارات پيشين واژه‏هاى «مفهوم» و «مفهوم سازى» را به كار برديم بدون اين كه آنها را تعريف كرده باشيم. اكنون مى‏خواهيم در اين باره توضيح بيشترى بدهيم. يكى ديگر از ويژگيهاى مغز ما مفهوم‏سازى (concept formation) است. اين ويژگى را مى‏توان انتزاع (obstraction) نيز ناميد. مفهوم‏سازى فرايندى است كه به پيدايش مفاهيم ذهنى مى‏انجامد. هر مفهوم يك مجموعه يا يك مقوله معنايى است كه افراد آن مجموعه به اعتبار وجه يا وجوه اشتراك خود در آن راه يافته‏اند. مفاهيم، ابداعات ذهن ما هستند و در دنياى بيرون وجود خارجى ندارند. مثلاً «انسان» يك مفهوم است كه بكلى ساخته ذهن است. در جهان خارج انسان وجود ندارد، آنچه وجود دارد افراد هستند با نامهاى متفاوت، با چهره‏هاى متفاوت، با خلق و خوى متفاوت، همانطور كه در اين تالار مى‏بينيم. اما به رغم اين تفاوتها، اين افراد ويژگيهاى مشتركى نيز دارند كه به ذهن ما اجازه مى‏دهد، به اعتبار آن مشتركات، آنها را در يك مجموعه يا مقوله يا طبقه قرار دهد. همين استدلال نيز درباره درخت، ميز، سيب و غيره صادق است.

 قدرت مفهوم‏سازى مغز ما حدّ و مرزى ندارد. ما اغلب از مفاهيمى كه خود انتزاعى هستند مفهومهاى انتزاعى‏ترى مى‏سازيم. مثلاً از انسان، انسانيت و از انسانيت، انسانيت دوستى را مى‏سازيم. (human  humanity  humanitarianism) از سوى ديگر مفاهيمى مى‏سازيم مانند آزادى، قدرت، عشق، نفرت كه تعريف آنها نه‏تنها بس دشوار است، بلكه افراد مختلف از آنها تعبيرهاى متفاوت و گاه متضادى دارند. كار مفهوم‏سازى ممكن است در حدى از انتزاع صورت گيرد كه ما خود تصديق كنيم وجود چنين چيزى در عالم واقع محال است. بسيارى از مفاهيم رياضى از اين گونه‏اند. تعريف «نقطه» به چيزى كه نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع، و تعريف «مجموعه تهى» به مجموعه‏اى كه هيچ عضوى ندارد، مفاهيمى از اين دست هستند. اينجا جايى است كه زبان با تفكر سخت گره مى‏خورد. مغز اين مفاهيم را مى‏سازد و زبان روى آنها نام مى‏گذارد و ما به تدريج عادت مى‏كنيم در هنگام تفكر به جاى اين كه خودِ مفاهيم را به كار گيريم، از كلمات كه «برچسب‏هاى» آن مفاهيم هستند، استفاده كنيم. اين جانشينى كم كم آنقدر عادى مى‏شود كه كلمات براى ما موجوديت يا واقعيت پيدا مى‏كنند، نه مفاهيم. اغلبِ مردم كلماتى را به كار مى‏برند كه اگر شما آنها را متوقف كنيد و مفهوم آن كلمات را از آنها بپرسيد، از پاسخگويى عاجز مى‏مانند. اين كار، بى‏شباهت به استفاده از پول در معاملات نيست. اگر پول در كار نبود، ما مجبور بوديم كالاهاى خود را با خود حمل و معاوضه كنيم، ولى با وجود پول، مجبور به چنين كار پر زحمتى نيستيم. بر همين قياس، استفاده از كلمات به جاى مفاهيم از بار حافظه مى‏كاهد و تفكر را براى ما نه‏تنها آسان بلكه امكان‏پذير مى‏كند. كلمات گاه چنان نيروى سحرانگيزى پيدا مى‏كنند كه ما را مى‏فريبند تا تصوّر كنيم كه هر چه در زبان نامى دارد در دنياى خارج نيز وجود مستقلى دارد، و حال آنكه چنين نيست. مثلاً آيا تاكنون فكر كرده‏ايد كه واژه «زمان» كه ما اين همه آن را به كار مى‏بريم ممكن است به چيزى دلالت كند كه اصلاً وجود نداشته باشد؟ آيا فكر كرده‏ايد كه مفهوم زمان ممكن است بكلى موهوم باشد؟

 ما تا اينجا كوشيديم شواهدى ارائه كنيم كه نشان مى‏دهند زبان در تفكر مؤثر است و گاهى نقش كليدى دارد، اما نگفتيم كه تفكر ما هميشه جنبه كلامى دارد و هميشه در قالب كلمات و جملات صورت مى‏گيرد. ما اغلب هنگام تفكر، تصويرپردازى نيز مى‏كنيم و تفكر ما حالت تصويرى كلامى به خود مى‏گيرد. گاهى نيز تفكر ما كلاً جنبه تصويرى دارد. بعضى از محققان معتقدند كه افراد از نظر استفاده از زبان يا تصوير در هنگام تفكر با هم تفاوت بسيار دارند. شما حتماً افرادى را ديده‏ايد كه هنگام تفكر عملاً با خود حرف مى‏زنند و حتى ژست‏هايى را كه با تفكّر آنها ملازمه دارد از خود بروز مى‏دهند. ولى همه اين طور نيستند. بعضى از محققان روى جنبه تصويرى تفكر بسيار تأكيد مى‏كنند. مغز ما چنان ساخته شده كه لحظه‏اى نمى‏تواند بدون فعاليت بماند. وقتى محركهاى محيط به اندازه كافى جالب نباشند و نتوانند توجه ما را به خود جلب كنند، مغز شروع به پرسه‏زدن مى‏كند و در اين پرسه‏زنى بعضى از خصوصيات رؤيا را پيدا مى‏كند. از ويژگيهاى رؤيا اين است كه مقيد به زمان و مكان نيست، حتى مقيد به محدوديت‏هاى جهان فيزيكى هم نيست. اگر مطالب اين سخنرانى براى شما جالب نباشد، بى‏اختيار مغز شما شروع به پرسه‏زدن مى‏كند و از اينجا به آنجا و از اكنون به گذشته و از گذشته به آينده و از آينده به آينده‏هاى دورتر مى‏رود و باز مى‏گردد. گفته شده است كه تفكرات بعضى از مردم خالى از اين پرسه‏زنى‏هاى ذهنى نيست، و اتفاقاً گاهى در همين پرسه‏زنى‏هاست كه آنها به راه‏حلى براى مشكل خود دست مى‏يابند. آنچه مى‏خواهيم نتيجه بگيريم اين است كه تفكر صرفاً در قالب كلمات و جملات صورت نمى‏گيرد و با نوعى تصويرگرى همراه است كه شدت و ضعف آن در افراد مختلف متفاوت است.

 اكنون مى‏خواهيم ببينيم اين ادعاى انشتين كه گفته است در تفكرات علمى خود از كلمات استفاده نكرده است چه مبنايى مى‏تواند داشته باشد. چنانكه گفتيم، بعضى از متفكران ديگر نيز نظر انشتين را تأييد كرده‏اند. توجيه اين امر مى‏تواند يكى از دو علت زير يا آميزه‏اى از هر دو علت باشد: يكى استفاده از قوه تخيّل است. تخيّل از ابزارهاى شناختى ذهن است. تخيل يعنى توانايى تجسم چيزى كه تاكنون وجود نداشته يا مشاهده نشده است. اساساً خلاقيت، ثمره تخيل زايا و در عين حال روشمند است. در ميان انواع تخيل، قدرت تجسم فضايى جايگاه ويژه‏اى دارد. تجسم فضايى يكى از مؤلفه‏هاى هوش است. تجسم فضايى يعنى مجسم كردن يا ديدن اشياء بالقوه در يك فضاى سه بُعدى. همه ما به درجات مختلف از نيروى تجسم فضايى برخورداريم ولى معدودند كسانى كه نيروى تجسم فضايى آنها به درجه خلاقيت برسد و به طور مسلم انشتين از كسانى بوده كه از اين موهبت سخت بهره‏مند بوده است.

 توجيه ديگرى كه مى‏توان براى گفته انشتين تصوّر كرد استفاده او از رياضيات به جاى زبان بوده است. رياضيات، ناب‏ترين و انتزاعى‏ترين صورت استدلال است. در واقع رياضيات محض و فيزيك نظرى گواه اين واقعيت هستند كه قدرت انتزاعى مغز انسان حد و مرزى ندارد. وقتى از «برتراند راسل» خواستند كه رياضيات را تعريف كند. او جواب داد: «رياضيات علمى است كه هنگام بحث از آن، ما نه مى‏دانيم راجع به چه چيز صحبت مى‏كنيم و نه مى‏دانيم آنچه مى‏گوييم درست است يا نه.» اگر چه اين پاسخ به شوخى مى‏ماند، ولى عين واقعيت است. اجازه بدهيد مثال ساده‏اى بزنيم. وقتى مى‏گوييم 6 = 2 + 4 هيچكس نيست كه در درستى اين رابطه ترديد كند. ولى توجّه داشته باشيد كه در عالم واقع 4 و 2 و 6 وجود ندارد. آنچه وجود دارد 4 تا و 2 تا و 6 تا از يك چيز يا چيز ديگر است. به بيان ديگر، در عالم واقع عدد بدون معدود وجود ندارد. در اين رابطه، 4 انتزاعى است از تمام گروههاى چهارتايى و 2 نيز انتزاعى است از تمام گروه‏هاى دوتايى و 6 نيز انتزاعى از تمام گروه‏هاى شش تايى. بنابراين، بخش اول حرف راسل درست است: ضمن اين كه رابطه 6 = 2 + 4 صادق است، ما نمى‏دانيم مصداق 4 و 2 و 6 چيست، يا به بيان ديگر، نمى‏دانيم راجع به چه چيز صحبت مى‏كنيم. اما بخش دوم حرفِ راسل كه «در رياضيات نمى‏دانيم آنچه مى‏گوييم درست است يا غلط»: اگر بگوييم 4 هندوانه بعلاوه 2 هندوانه مى‏شود 6 هندوانه حرف ما درست است، اما اگر بگوييم 4 هندوانه بعلاوه 2 خيار مى‏شود 6 هندوانه حرف ما غلط است. با اين همه، اين رابطه كماكان صادق است زيرا آنچه اين رابطه مى‏گويد اين است كه چهار چيز بعلاوه 2 چيز مى‏شود 6 چيز، حالا اين چيزها هرچه مى‏خواهند باشند. در يك جمله اين كه رياضيات با واقعيات كارى ندارد، بلكه با روابط منطقى بين واقعيات سروكار دارد.

 آنچه مى‏خواهيم نتيجه بگيريم اين است كه استدلال در چهارچوب رياضيات نيازى به زبان ندارد و چون تفكرات انشتين و افراد نظير او بسيار انتزاعى است و با استفاده از مفاهيم و علائم رياضى انجام مى‏شود، مى‏تواند بدون استفاده از زبان صورت گيرد.

 در پايان مقال، لازم است به فرضيه «وورف»، محقق و زبانشناس آمريكايى، نيز اشاره‏اى كرده باشيم. وورف ادعا مى‏كند كه ساختار زبان آن قدر مهم است كه ساختار و ماهيت انديشه را تحت‏الشعاع خود قرار مى‏دهد. او تا آنجا پيش مى‏رود كه مى‏گويد ادراك سخنگويان يك زبان از جهان خارج، يا به بيان ديگر، جهان‏بينى آنها، از مقولات زبان آنها متأثر است. مثلاً سخنگويان زبانى كه مقولات دستورى آن بين زمان حال و زمان آينده فرقى نمى‏گذارد، از زمان تصور متفاوتى دارند تا سخنگويان زبانى كه در آن اين تمايز وجود دارد. آزمايشهاى زيادى طراحى شده تا نظريه وورف را به محك بزند. اين فرضيه، اگرچه هنوز فراموش نشده، اما از اين آزمايشها پيروز بيرون نيامده است. تجربه روزمره ما نيز آن را تأييد نمى‏كند. مثلاً زبان عربى بين مذكر و مؤنث فرق مى‏گذارد؛ در زبان فرانسه نيز تمايز مذكر و مؤنث وجود دارد. ولى آيا فرانسويان و اعراب، به اعتبار اين تمايز مشترك زبانى، نسبت به زن نگرش مشابهى دارند؟ تا آنجا كه من مى‏فهمم جواب اين سؤال منفى است. نگرش نسبت به زن، يك امر فرهنگى است و نه يك مسأله زبانى. به همين دليل، نگرش فرانسويها نسبت به زن به نگرش انگليسيها بسيار نزديك‏تر است تا به اعراب، و اين در حالى است كه در زبان انگليسى، تمايز مذكر و مؤنث وجود ندارد، ولى در عربى اين تمايز وجود دارد. به عنوان مثال ديگر، مى‏بينيم كه در زبان انگليسى، فارسى و بسيارى از زبانهاى هند و اروپايى هفت واژه براى ناميدن رنگهاى اصلى وجود دارد، ولى در زبان ناواهو، زبان يكى از قبايل سرخ‏پوست آمريكا، براى ناميدن رنگهاى اصلى فقط سه واژه وجود دارد، در نتيجه آنها براى سبز و آبى فقط يك واژه دارند. با اين همه، ادراك سخنگويان ناواهو از رنگ با ادراك انگليسى‏زبانها از رنگ فرقى ندارد. آنها، با آنكه براى سبز و آبى يك واژه بيشتر ندارند، درك مى‏كنند كه اينها دو رنگ متفاوت هستند، و آنها را همانگونه از هم جدا مى‏كنند كه ما انواع مختلف رنگ آبى را از هم جدا مى‏كنيم و مى‏گوييم، مثلاً، آبى سير، آبى فيروزه‏اى، آبى روشن و غيره.

 ناگفته نماند كه فرضيه وورف، به رغم شواهدى كه در رد آن ارائه شده، هنوز طرفداران سينه‏چاكى دارد كه همچنان معتقدند زبان ساختار انديشه ما را تعيين مى‏كند.



[1]  . كالين بليك‏مور، ساخت و كار ذهن، ترجمه محمدرضا باطنى، انتشارات فرهنگ معاصر، 1366

[2] اين مقاله را آقاى دكتر خسرو احسنى قهرمان با عنوان «مغز و زبان» ترجمه كرده‏اند. نقل قولى كه در متن ذكر شده از ترجمه منتشر نشده ايشان است

[3] . دايرةالمعارف فارسى، به سرپرستى غلامحسين مصاحب، جلد اول

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 بهمن 1401 ساعت: 11:52 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق کامل در مورد فلسفه نماز

بازديد: 1433

چکیده

هيچ يك از اعمال عبادي و امور ديني در حيات و زندگي انسان، بي تأثير نيست بلكه هر يك از آنها در حد خود مؤثر واقع مي شوند وميزان تاثير آنها بنابر اهميتي است كه شارع  مقدّس براي آنها در نظر گرفته است.در باب تأثير نماز، آثار و بركات زيادي را برشمرده اند كه يكي از آنها حل مشكلات دنيوي انسانهاست. يعني نماز مي تواند بسياري از مشكلات ومعضلات نماز گزار را در زندگي مادي اش از ببرد و آنها را از سر راه او بردارد.همچنين اسرار و فوائد معنوي بي شماري بر اقامۀ نماز مترتب هست كه موجب مي شود تاريكي را از قلب انسان بزدايد و باعث نورانيت باطن او گردد و نیزعفو و بخشش گناهان و خطاهاي اورا سبب بشود.در اين مقاله، ما ابتدا به تفسير و تبيين معنا و مفهوم نماز پرداخته ايم و سپس به بيان اهميت و جايگاه آن در اديان آسماني و آنگاه  به ذكر فلسفه و اسرار وآثار نماز در متون ديني (آيات و روايات اسلامي) به طور مختصر اشاره نموده ايم، ودر پايان از سخنان حضرت امام خميني (ره) آن عارف سالك در اين زمينه بهره جسته ايم.

كليد واژه : فلسفه، حكمت، نماز، اسرار، آثار

 

 

مقدمه

احكام وبرنامه هاي عبادي اسلام، همه حكمت وفلسفه دارد .

اوّلاً: به دليل صدها آيه وحديث، كه مردم را به تعقّل وتفكّرفرا مي خواند وهيچ مكتبي به اندازه ي اسلام، به انديشيدن دعوت نكرده است.

ثانياً: يكي ازانتقادهاي كه قران برمشركان وبت پرستان دارد، بخاطر تقليد كوركورانه وبي دليل آنهاست از نياكان خويش.

ثالثاً: خود قرآن، بارها در كنار بيان احكام و دستورات نوراني خويش، به دليل آن هم اشاره كرده است. امامان معصوم (ع) هم درروايات زيادي به بيان حكمت ها واسرار عبادات پرداخته اند و دانشمندان مسلمان نيزبه تأليف كتاب هايي پيرامون اين موضوع اقدام كرده اند.

به علاوه ، با پيشرفت دانش بشري، روز به روز پرده از اسرار احكام الهي ودستورهاي ديني برداشته مي شود و هرچه از عمر اسلام مي گذرد، برعظمت وجلوۀآن افزوده می گردد.

با توجه به همه نكات فوق، يادآوري مي شود كه:

1.لازم نيست دليل همه احكام را، همه مردم درهمه زمان ها بدانند. گاهي دليل برخي از آنها الآن روشن نيست ولي گذشت زمان، آن را روشن مي سازد.

2.درفلسفه احكام، تنها نبايد نظر به فوايد وآثار مادّي آنها داشت و تنها به بعد اقتصادي وبهداشتي آنها توجه كرد واز اثار روحي ومعنوي وآخرتي آن غافل ماند.

3.كسي كه خدا را حكيم ودستورهايش را براساس حكمت مي داند نبايد به خاطر اينكه امروز دليل حكمي را نمي داند از انجام آن تخلّف كند.

4.  اگر گوشه اي از اسرار حكم خدا را دانستيم، نبايد فكر كنيم  كه به اسرار احكام الهي واقف گشته ايم، مگربا عقل محدود انساني مي توان به عمق احكامي كه از علم بي كران الهي سرچشمه مي گيرد پي برد ؟

معنا و مفهوم نماز

نماز در لغت به معناي پرستش، نياز، سجود، بندگي و اطاعت، خم شدن براي اظهار بندگي واطاعت(فرهنگ عمید:1354،ج2،واژه صلاه/694) و يكي از فرايض دين و عبادت مخصوصي است كه مسلمانان پنج نوبت در شبانه روز به جا مي آوردند. نماز يعني خدمت و بندگي، فرمان برداري، سر فروآوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام. نماز، داروي نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نماز رابطه معنوي مخلوق با خالق است. نماز يعني دل كندن از ماديات و پرواز دادن روح، يعني پا را فراتر از ديدني ها و شنيدني ها نهادن.

اهل لغت، صلوه را مشتق از تصليه مي دانند، به معني مستقيم كردن چوبهاي خميده- (از طريق نزديك كردن آنها به آتش و حرارت) است.(المنجد:1377،ج1، واژه صلاه/603) گويي نمازگزار با توجه به مبدأ هستي و با حرارتي كه در أثر صعود به سوي شمس حقيقت معنوي كسب مي كند، كژي هاي نفس را كه در أثر توجه به غير خدا ايجاد شده است تعديل مي نمايد.

نماز سرود يكتا پرستي و زمزمۀ دلنشين فضيلت و پاكي و تمرين وظيفه شناسي و سپاس به درگاه احديت است. نمازهاي پنجگانه همانند نهرهاي آبي هستند كه انسان روزانه پنج بار چرك و آلودگي جسم خود را درآن شسته وزنگار نيستي و هوي و هوس و سياهي ترس ها واضطراب ها را به وسيله آن از جان و دل مي زدايد.

پيامبر اكرم (ص) به هنگام رسيدن وقت نماز مي فرمود: «بلال ما را با اعلام رسيدن وقت نماز آرام ساز» كه «ألا بذكر اللّه تطمئن القلوب » (رعد،13/28)

آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مي یابد.(قرآن کریم،ترجمه محمد مهدی فولاد وند)

وامام صادق(ع) مي فرمود: « هرگاه برشما به علت فشار زندگي هموم وغموم وارد شد وضوگرفته، به مسجد درآئيد و دو ركعت نماز كنيد تا ناراحتي شما رفع شود، كه خداوند مي فرمايد: «واستعينوا با لصّبروالصلوه إنّ اللّه مع الصابرين» (بقره ،2/153(

ازشکیبایی ونمازیاری جویید؛ زيرا خدا با شکیبایان است.

در زندگي بوعلي سينا هم مي خوانيم كه هرگاه براي حل يك مسأله دشوار خود را در بن بست مي ديد دو ركعت نماز مي خواند و پس از آن مشكلش حل مي شد.

نماز امري است الهي كه تحقق آن همانند ساير امور، داراي ظاهر و باطن است كه در متون ديني به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصوير ظاهري نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام مي گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارت است از: اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دل بستگي به ذات ربوبي، اعتماد و ركون به وجود سرمدي و محو شدن در مقابل ذات يكتايي كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است.

نماز در اديان آسماني

نماز برترين عبادت، كليد بهشت و رحمت الهي، راز و نياز عاشقانه بندگان است با معبودشان و از آن جا كه بشرهمواره نيازمند عبادت است، نماز در طول تاريخ و در اديان مختلف وجود داشته است اما شايد نحوه و كيفيت آن تغيير يافته است.

قبل از حضرت محمّد (ص) حضرت ابراهيم (ع)، حضرت موسي (ع)، و حضرت عيسي (ع) هريك به نوعي توجه و توصيه به نماز داشته اند.

به طوريكه مي توان گفت نماز در تمامي اديان آسماني وجود داشته است؛ به عنوان مثال قرآن كريم از زبان حضرت عيسي (ع) نقل مي كند كه خداوند مرا به نماز سفارش كرده است.«و اوصاني بالصلوه» (مريم،19/31) و يا به حضرت موسي (ع) خطاب شده است «اقم الصلوه  لذكري» (طه،20/14) وبه یاد من نمازبرپا دار. و يا حضرت ابراهيم (ع) از خداوند براي خود و ذريّه اش توفيق اقامه نماز را مي خواهد «ربّ اجعلني مقيم الصلوه و من ذريّتي» (ابراهيم، 14/40) و لقمان حكيم هم به فرزندش چنين مي گويد: «يا بنيّ اقم الصلوه و أمر بالمعروف و انّه عن المنكر » (لقمان،31/17(

ای پسرک من،نمازرابرپا داروبه کارپسندیده واداروازکارناپسند بازدار.

توجه به اين نكته بسيار جالب است كه بدانيم آخرين توصيه و كلامي كه از پيامبران و سفراي الهي و اولياي دين به ما رسيده است نماز است. بسيار روشن است كه انسان در آخرين لحظات حياتش كه مي خواهد به دنياي ابدي  وجاوداني سفر كند هر سخني را به زبان نمي آورد و سعي دارد كه مهمترين مطلب را در اواخر عمر از خود به يادگار بگذارد. وقتي به وصاياي انبياء الهي و اولياي دين رجوع مي كنيم مي بينيم كه هميشه پيروان خود را به نماز توجه مي دادند و همه انبياي الهي  آن را به عنوان آخرين وصيت خويش قرار داده اند. چنان چه در روايتي از امام صادق (ع) به اين نكته اشاره شده است كه فرمود: «أحبٌّ الاعمال اِليَ اللّه عزَّوجلّ_ الصلوه وهي آخر وصايا الأنبياء

نماز بهترين كارها نزد خداوند وآخرين وصيت پيامبران الهي است.

فلسفه نماز در اسلام

بحث در باره ي فلسفه وحكمت نماز، در واقع آشنايي با اسرار و رموزي است كه در اين عمل عبادي نهفته است اين نكته براي ما بسيار روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستوري را بدون حكمت و علت بر بندگانش واجب نمي سازد. اگر حكمي از جانب او مي رسد كه واجب است يا حرام و يا مستحب و يا مكروه ، در اعمال واجب مصلحت شديده نهفته است و در حرام مفسده شديده و در مستحب و مكروه ، مصلحت و مفسده وجود دارد و ليكن چون مصالح و مفاسدشان زياد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسيده است. و به همين خاطر خداوند در مستحب و مكروه امر و نهي نكرده است. امّا در واجب  و حرام خداوند بنده هايش را الزام به انجام و ترك فعل نموده است. و اين مطلب براي ما پرواضح است كه خداوند چون مصالح بندگان خود را مي خواسته است آنها را مكلف به انجام برخي از اعمال كرده است.

واز سوي ديگر عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعي لطف و رحمت و راهنمايي است كه ما را به كمال مطلوب مي رساند؛ مثلاً وقتي پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مي كنند، به سود خود فرزند است وسعادت او را مي خواهند و اين امر از روي محبت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازي ندارند.

و از طرف ديگر مي دانيم كه تمام پديده هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشأت گرفته است. همۀ موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته اند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج او هستند.

يعني خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت وسرپرستي آنها را نيز عهده دار است. پس خدا هم خالق است و هم ربّ، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.

كما اين كه خود خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «يسبح للّه ما في السموات و ما في الارض الملك القدّوس العزيز الحكيم.» (جمعه،62/1)

آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،خدایی راکه پادشاه پاک ارجمند فرزانه است،تسبیح می گویند.

وانسان كه اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت خويش به ربّانيت او مقرّ و معترف است و هر گونه شرك را از او نفي مي كند و لازم است كه فقر خويش و غناي خالق، كوچكي خود و عظمت ربّ را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگي نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(ع)آمده است كه: «علة الصلوه اَنَّها اقرار بالربوبيّهِ لِلّه عزَّوجَّل و خلع الأنداد و قيام بين يدّي الجبّار جَلَّ جلاله بالذّل و المسكنه و الخضوع و الأعتراف.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

علت نماز اقرار به ربوبّيت خدا و نفي هرگونه شريك براي او و ايستادن با خضوع  و كوچكي و بيچارگي در پيشگاه خداست.

از آن جهت كه آدمي مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان برداري او هيچ گونه جبري وجود ندارد بلكه با اختيار زندگي مي كند. قطعاً داراي معاصي وگناهاني هم هست، و پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در شبانه روز در حال نماز، به معناي اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت  در مقام عمل است. و چون هواي نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشي سوق مي دهد  و به غرور و خودخواهي دعوت مي كند و به افزون طلبي و تماميت خواهي فرا مي خواند بايد در مقابل آن، عاملي باشد بسيار قوي و نيرومند كه جلوي اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزّت و عظمت انساني سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذايل اخلاقي است همانگونه كه خداي متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: «انَّ الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر و لذكرُ اللّه اكبر» (عنكبوت،29/45(

نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد، وقطعاً ياد خدا بالاتر است.

و چون در سرشت انسان فراموشي و نسيان وجود دارد و هر لحظه بيم آن مي رود كه انسان خود و آفريدگارش را به فراموشي سپرده و طغيان و سركشي را پيشه خود سازد و عمري را در پستي و حيوانيت سپري نمايد، نماز او را متذّكر مي شود تا بر اثر غفلت و فراموشي دچار خطا و اشتباه نگردد.

و بالاخره فلسفۀ نماز، حضور در پيشگاه ربوبي است و اظهار بندگي و عبوديت و اقرار به ربوبّيت پروردگار و جاودانگي بر آن ذاتي است كه موجب مي شود بنده در پي اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انساني خويش دست يابد، همانطور كه در حديث شريف امام (ع) مي فرمايد: «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصي بازداشته و از همه تباهي ها و تاريكي ها او را مانع مي شود.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

فلسفه و حكمت نماز در روايات و آيات

1. تجلي ياد خدا

قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا مي داند و مي فرمايد:

«اقم الصلوه لذكري» (طه، 20/14)

به ياد من نماز را برپا دار.

2. بازداشتن از گناه و زشتي ها

«انَّ الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 29/45)

همانا نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد.

3. پاكيزگي روح

«اِنَّما تنذر الذّين يخشون ربّهم بالغيب و اقاموا الصلوه و من تزكّي فاِنّما یتزكّي لنفسه و الي الله المصير» (فاطر، 35/18)

[تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز بر پا مي دارند، هشدار مي دهي؛ و كسي كه پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد، و فرجام كارها به سوي خداست.

4. ياري جستن از نماز در مسير تكامل

(واستعينوا بالصّبر و الصلوه و اِنّها لكبيره اِلّا علي الخاشعين» (بقره، 2/45)

از شكيبايي و نماز ياري جوييد، و براستي اين[ كار ]گران است، مگر بر فروتنان.

5.پاك شدن از كبر و غرور

حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: «... والصّلوه تنزيهاً من الكبر...» ( مجلسي:1403، ج 6/107)

خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند.

6-مايه رستگاري است

«قد أفلح المؤمنون الذّين هم في صلوتهم خاشعون» (مؤمنون، 23/1ـ2)

به راستي كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروتنند.

 

7. مايه شادابي و نشاط است

چون نمازگزار به نماز مي ايستد، بايد با شادابي و نشاط نماز بگزارد. اگر با كسالت به اين عمل بپردازد، مورد پذيرش پروردگار نخواهد بود. بنابراين، هر چند نماز براي تقرّب به خدا و بندگي او ادا مي شود، ولي از شرايط آن نشاط و شادابي است و كسي كه در پنج وقت نماز از كسالت و خمودگي پرهيز كند، پرهيز از كسالت شيوه زندگي او مي شود. قرآن، منافقان را از آن رو كه با كسالت نماز مي خوانند، مذمّت مي كند و مي فرمايد:

«واذا قاموا إلي الصلوه قاموا كُسالي» (نساء، 4/142)

و هنگامي كه (منافقان) به نماز مي ايستند، با كسالت برمي خيزند.

8.مايه انضباط و وقت شناسي

كسي كه در پنج وقت خاص به نماز مي ايستد و مي كوشد تا در اول وقت نماز بگزارد، معمولاً در ديگر كارها نيز از نظم دقيق پيروي مي كند. قرآن دراين باره مي فرمايد:

«إنَّ الصلوه كانت علي المؤمنين كتاباً موقوتاً» (نساء، 4/103)

همانا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.

«فويلٌ للمصّلّين الذّين هم عن صلوتهم ساهون» (ماعون، 107/4و5)

پس واي بر نمازگزاراني که ازنمازشان غافلند.

و اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه خود به محمدبن ابي بكر مي فرمايد:

«مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان، نه به دليل بيكاري آن را پيش از وقت بخوان و نه به سبب كاري آن را از وقتش به تأخير بيانداز. ( مجلسي:1403، ج 83/14)

 

 

9.نماز مايۀ پاكيزگي

نمازگزار بايد در مواقع مشخص، همه بدن را بشويد و بيش تر اوقات بايد وضو بگيرد و نظافت بدن و مواضع وضو را از هر نظر مراعات كند. اگر مستحبات وضو را از شستن دهان (مضمضه) و بيني (استنشاق) و نظافت لباس و سجده گاه و ... مراعات نمايد، موجبات سلامت و پاكيزگي بدن را فراهم ساخته است.

10.ايجاد بهداشت و سلامت انسان

گرچه پاكي و طهارت در نماز بيشتر ناظر به بعد روحي و معنوي انسان است همان گونه که پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «اگر در خانۀ يكي از شما نهري باشد و هر روز پنج بار خود را در آن بشوییدآيا از آلودگي چيزي در بدن شما باقي مي ماند؟

گفتند: نه!

فرمود: نماز مثل همان نهر جاري است «هرگاه شخص نماز مي گزارد از گناه پاك مي شود» ولي با توجه به آداب مقدماتي نماز مانند وضو و غسل و لزوم طهارت بدن و لباس، نمازگزار ناگزير از نظافت و پاكيزگي ظاهر نيز برخوردار مي شود كه در سلامت و بهداشت او تأثير بسيار دارد.

اسرار نماز در بيان امام خميني (ره)

ايشان در كتاب اسرار نماز (معراج السالكين و صلوه العارفين) درباره نماز و طي منازل سلوك از طريق آن چنين مي فرمايند:

اگر روزگار به عارفي ربّاني مهلت دهد، مي تواند تمام منازل سائرين و معارج عارفين را از منزلگه يقظه تا اقصا منزل توحيد از اين معجون الهي و حبل متين بين خلق و خالق خارج كند. (خمینی :1358/ 57)

طي كردن اين سفر داراي دو ركن است: اول، رسيدن به مقام طهارت. دوم، رسيدن به مقام فنا در نماز. شرط اساسي آغاز اين سفر دور شدن از نجاست هاي ظاهري و باطني و به ويژه رذايل باطني است. ايشان در تعريف باطن نجاست ـ كه دوري از آن لازمه سفر است ـ مي فرمايند:

نجاست، دوري از محضر انس و مهجوري از مقام قدس است و منافي با نماز است كه معراج وصول مؤمنين و مقرّب ارواح متّقين است. (خمینی:1358/ 56(

بنابراين، انسان براي اين كه سفر معنوي را آغاز كند، بايد به مقام طهارت باطن برسد. حضرت امام (ره) در ادامه مي فرمايند:

... و چون بدين مقام رسيدي، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدي و از رجز و رجس هجرت كردي و لايق حضور درگاه جليل و مخلع شدن به خلقت خليل گردي و مسافرت الي الله و معراج وصول حاصل شده كه آن خروج از منزلگاه و بيت نفس است و باقي مي ماند ركن دوم كه در اصل نماز حاصل شود و آن حركت الي الله و وصول به باب الله است و فناي به فناء الله. (خمینی :1358/ 57(

در اين باره بايد گفت پس از فراهم آوردن مقدمات سفر كه همان مقدمات و مقارنات نماز است، سفر با نيّت و گفتن تكبير افتتاحيه در ابتداي نماز، آغاز مي شود.

حضرت امام (ره) دستور اين كار را چنين بيان فرموده اند:

پس تو اي سالك الي الله و مجاهد في سبيل الله! چون اقامه ي صلب در محضر قرب نمودي و تخليص نيّت در پيشگاه عزّت، و قلب خود را صفا دادي و در زمره ي اهل وفا داخل شدي، خود را مهياي دخول در باب كن و اجازه ي فتح ابواب طلب، و از منزل طبيعت حركت كن و حجاب غليظ آن را با تمسّك به مقام كبريايي رفع كن و به پشت افكن و تكبيرگويان وارد حجاب ديگر شو و آن را رفع كن و به پشت سرافكن و تكبير بگو و حجاب سوّم را نيز مرتفع كن كه به منزل باب القلوب رسيدي؛ پس توقف كن و دعاي مأثور بخوان: «اللّهم انت الملك الحقّ المبين الخ.» (خمینی :1358 /79(

ودرادامه حضرت امام (ره) راجع به سفرهای عرفانی درنمازمی فرمایند:

. بدان كه عمده ي احوال صلوه سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آن ها است: اول؛ قيام و دوم؛ ركوع و سوم؛ سجود. (خمینی:1373 /350(

در سرّ ركوع فرموده اند: حقيقت ركوع، تمام نمودن قوس عبوديّت و افناي آن در نور عظمت ربوبّيت است. (خمینی:1358/ 99(

و در سرّ سجود فرموده اند: بالجمله، سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فروبستن از غير و رخت بربستن از جميع كثرات حتي كثرات اسماء و صفات و فناي در حضرت ذات و در اين مقام، نه از سمات عبودّيت خبري است و نه از سلطان ربوبّيت در قلوب اولياء اثري و حق تعالي خود در وجود عبد، قائم به امر است. (خمینی:1358:/106(

ايشان پس از ذكر عبارتي از يك حديث درباره تشهد مي فرمايند:

اما اشاره به سرّ تشهد به طوري كه ذكر نموديم، آن جا كه مي فرمايد و «تعلم انَّ النواصي الخلق بيده الخ» و اين اشارۀ لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيّت حق را نافذ و ظاهر در مرائي خلقيه بيند. (خمینی:1358/ 116(

امام (ره) در واپسين مرحله مي فرمايند:

از آن چه مذكور شد از سرّ صلوه كه حقيقت آن، عبارت از سفر الي الله و في الله و من الله است، در سرّ سلام، مطلبي ديگر معلوم شود و آن، آن است كه چون سالك در حال سجده، غيبت مطلقه از همه ي موجودات براي او دست داد و از همه ي موجودات غايب شد و در آخر سجده، حالت صحوي براي او رخ داد و در تشهد نيز حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق، به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاي آورد و در آخر تشهد توجه به مقام نبوّت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهي است، به جا آورد و پس از آن به تعينّات نور ولايت كه قواي ظاهره و باطنه ي خود عبادالله الصالحين است، توجه نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، و پس از آن به مطلق كثرات غيبت و شهادت توجه پيدا نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، شفاهاً سلام تقديم داشت و سفر رابع من الحق الي الخلق تمام شد و اين اجمال را تفصيل بيش از اين است كه من عاجزم از گفتن و خلق از شنيدنش. (خمینی:1358/ 118 ‌ـ 119(

نتيجه

يكي از امتيازات نماز بر ساير اعمال عبادي و احكام ديني اين ست كه نماز بهترين وسيله تقرّب و نزديكي به خداست. هر چند هدف همه احكام و عبادات ديني براي نزديكي بندگان به معبود تشريح و وضع گرديده اند ولي ترديدي نيست كه همه آنها به صورت يكسان و يكنواخت انسان را به خدا نزديك نمي كند بلكه هر كدام داراي درجات و مراتب مختلفي است، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زكات همه وسيله هايي براي قرب و نزديكي به خدايند اما اثري كه در جهاد هست در حج نيست و يا اثر و نتيجه اي كه در حج وجود دارد در زكات نيست. پس تأثير همه اينها مساوي نيست. آنچه كه از متون ديني برمي آيد اين است كه تأثير نماز به مراتب بالاتر و بيشتر است. در روايتي از امام موسي كاظم (ع) چنين منقول است كه: «افضل مايتقرّب به العبد الي الله بعد المعرفه به الصلوه» (مجلسی:1403 ج 24/ 166(

بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرّب پيدا مي كند نماز است.

آن چه كه از اين روايت و روايات مشابه آن فهميده مي شود و نكته مهم است يكي اينكه انسان محتاج و نيازمند به نزديكي و تقرّب است تا كمال خود را بيابد يعني هر انساني براي رسيدن به كمال نيازمند تقرّب الهي است و نكته مهم ديگر اين كه بدون سبب و وسيله اين تقرّب و تكامل حاصل نمي شود. براي سير معراجي و سفر روحاني نياز به براق است و بهترين براق تقرّب به سوي خداوند متعال، كه تكامل انساني در پرتو آن نهفته است نماز است. چون كه پيامبر (ص) فرموده اند: «الصلوه معراج المؤمن» (مجلسی:1352/ 391(

نماز عروج دهنده مؤمن به سوي خداست.

پس بهترين وسيله نزديكي به خداوند و رمز رستگاري نماز است و منشأ همه انحرافات رفتاري و مفاسد اخلاقي دوري از اين راز است و هر كه آگاه از اين راز است در زندگي سرافراز است اما براي كسي كه از عظمت راز نماز بي اطلاع است براي او راه بسي دور و دراز است.

 

 

 

منابع

     خميني، روح الله، آداب نماز، تهران: انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1373.

     خميني، روح الله، اسرار نماز (معراج السالكين و صلاه العارفين)، قم: انتشارات آزادی،1358.

     عمید ،حسن،فرهنگ عمید،ج2،تهران،انتشارات جاویدان،1354.

    فرهنگ لغت،المنجد،ترجمه مصطفی رحیمی اردستانی،تهران،انتشارات صبا،1377.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 12:08 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره کاشیکاری در تاریخ معماری اسلامی

بازديد: 169
تحقیق درباره کاشیکاری در تاریخ معماری اسلامی

 

تحقیق در مورد کاشیکاری در تاریخ معماری اسلامی

مقدمه

فعاليت معماري رفع نياز انسان رابرروي اين کره خاکي ميسر ميسازد.اين نياز مي تواند هم به صورت مادي باشد وهم نيازهاي روحي ومعنوي .همانند خانه که عليرغم انکه رفع نياز انسان است جهت سرپناه يا خواب واستراحت محيطي است جهت آرامش وبازسازي روحي افراد.

مي خواهيم بدانيم که چراوقتي مکان عبادتي مي سازيم فرم رادرقالب الگوهايي ازقبل شکل گرفته محدود مي کنيم .درادامه به ذکراين نياز مي پردازيم .واينکه چه ويژگي هايي دراين بناها آن ها را ازسايربناها جدامي کند.

چکيده

کاشيکاري درطول تاريخ معماري ايراني به عنوان سازوکاري درايجاد فضاي قدسي مطرح بوده است. از جمله نمونه هاي برجسته در اين خصوص مي توان به کاشيکاري مسجد گوهرشاد اشاره کرد. اين کاشيکاري دربردارنده چهار ويژگي معماري ايراني است(برگرفته از يکي از اذکار نماز:"سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله و الله اکبر"):

1) تسبيح    2) تحميد   3) تهليل   4) تکبير

کاشيکاري مانند ساير شئون و تدابير تزئيني حوزه معماري ايراني همواره ميان حوزه هاي بصري و بصيرتي وجود مخاطب ارتباط دروني برقرار ساخته و توانسته مفاد ارزشي دين اسلام را به بهترين وجه ممکن برتابد.

مطالعه کاشيکاري مسجد گوهرشاد اين امکان موثر رافراهم خواهد ساخت تا مخاطب بتواند به يکي از با ارزشترين تمهيدات هنرمندان و معماران اين ديار در راستاي اثر بخشي انديشه هاي ديني خود پي ببرد.

کاشيکاري اين مسجد که دربردارنده دو عنصر طراوت و تلالو است برموازين الگوهاي ازلي و خاطره هاي قدسي هنرمند ايجاد شده است .

اين تحقيق که به شيوه اسنادي و با نيم نگاهي به مطالعات پيمايشي در هنگامه تجزيه و تحليل داده ها فراهم شده، افزون براينکه مي کوشد تا پژوهشگران معرفت ديني و هنرمندان دين باور را با يکي از شاخص ترين تحرکات ذوقي معماري ايراني يعني کاشيکاري آشنا سازد، محورپژوهشي خودرابراساس سازوکارهاي خاص کاشيکاري مسجد گوهرشاد به عنوان عصاره تکنيکهاي کاشيکاري مکاتب گذشته قرارداده است.

واژگان کليدي: دين.معرفت ديني.زيبايي شناسي.کاشيکاري.هنراسلامي

 

مفهوم فضا :

ارسطو فضا را در بر گيرنده چيزهاي گوناگون تعريف مي کند ، گويي فضا مجموعه اي از غلافهاي جهان شمول است که از آنچه در زير گنبد آسمان مي گنجد تاريز ترين چيزها را در بر مي گيرد فضا الزاما از برون ، محدود و خالي و از درون انباشته است . فضاي خالي وجود ندارد ، هر چيز جاي خود ، مکان خود و وضع خود را داراست . در واقع براي معمار ، فضا يا فاصله بين زمين ، ديوارها و سقف ، هيچ و پوچ نيست بلکه بر عکس کار اصلي ايجاد فضاي خالي است تا چيزي را در بر گيرد . معمار به فضا شکل قطعي مي دهد تا آسايش و آزادي براي حرکت نسبي مورد نياز مردم حاصل شود .

معماري ، هنر ساختن فضاهاي درون تهي است و از درون و برون تعريف مي شود . ديوار ها دو سوي دارند . ما نه تنها با ذهن ، بلکه با جسم خويش به آثار معماري نفوذ مي کنيم . هر نوشتار انتقادي يا تاريخ معماري بايد به اين وجه دو گانه پر و خالي در ساختمان توجه داشته باشد و اثر معماري که تنها از بعد خارجي طراحي شده باشد ديگر اثر معماري نيست بلکه صحنه نمايش است .

انواع فضا : گروتر ويژگي هاي دو گانه فضا را به نام فضاي رياضي و فضاي ادراکي معرفي مي نمايد . مي توان دريافت که مقصود از فضاي رياضي او ، فضايي است که در عالم ذهن و به صورت مجرد وجود دارد و البته هم داراي ويژگي هاي کمي و هم کيفي است و فضاي ادراکي فضايي است که در ارتباط با ادراک انسان از آن فضاي رياضي پديدار مي شود و بدون ارتباط با انسان ، معناي خود را از دست مي دهد . بنابراين فضاي معماري بدون کالبد آن يعني بدون عناصر مادي که آن را به گونه اي شکل داده باشد و به قول مشهور فضا را تعريف کرده باشد و بدون در نظر گرفتن تاثير آن بر حضور انسان ، بي معنا است .

فضاي معماري

1 سير تاريخي تحول فضا در معماري : بحث براي فضا تنها در آغاز قرن 19 و با کتاب فلسفه هنر اثر فيلسوف آلماني شيلنگ آغاز شد .

در اواخر قرن 19 مورخاني چون ريگل ، ولفلين و اشمارسو ، اين بحث را پروردند . اشمارسو در کتاب خود با عنوان باروک و روکوکو بر اولويت فضا در معماري تاکيد مي ورزد :

" آدمي در وهله اول فضاي پيرامون خود را تصور مي کند و نه اشياي مادي را که به تعبير هاي نمادين کمک مي کنند . تمامي ترفند هاي ايستايي و مکانيکي به سان تبلور مادي غلاف فضايي ، تنها وسيله اي براي تحقق يک انديشه اند ، که در خلق اثر معماري به طور گنگ احساس يا آشکار را تصور مي شود وقتي که طراحي فضا آشکارا بر طراحي شيء اولويت مي يابد معماري به هنر تبديل مي شود .

روح و جان خلق آثار معماري مقاصد فضايي معمار است.

ديدگاه برونوزوي درباره فضاي معماري : معماري خوب معماري است که داراي فضاي خالي باشد و انسان را جذب کند او را تربيت کند و به لحاظ معنوي رام کند . معماري بد معماري است که فضاي داخلي اش انسان را ناراحت کند و او را گريزان سازد اما مسئله مهمتر اين است که آنچه فضا ندارد ، معماري نيست .

مکان فضاي انساني هايدگر : هايدگر فضا را با توجه به مفهوم هويت انسان به صورت مکان تعريف مي کند . به گفته او فضا در اصل آن چيزي است که مکان براي ا وساخته شده است و به محدوده خود راه يافته است . فضاها بودن خود را از مکان مي گيرند و نه از خود ... هنگاميکه از انسان سخن مي گوييم گويي انسان در يک سو قرار دارد و فضا در سوي ديگر ، ولي فضا چيزي نيست که در مقابل انسان قرار بگيرد . نه متعين است و نه تجربه دروني ... رابطه انسان با مکان و به تبع آن با فضا ويژگي ذات سکني گزيدن اوست . ارتباط ميان انسان و فضا چيزي جز سکني گزيدن به معناي دقيق آن در گفتار و انديشه نيست ...

فضا و مکان : معماري هنر به نظم در آوردن فضاست ، به گفته لويي کان ، ذات فضا چيزي را بازمي نماياند که فضا مي خواهد باشد . مکان ساختاري ، يعني بيش از حد اشغال مقيد شده ، مکان ضعيفي است و فضا هر چه انعطاف پذير باشد امکان پيدايش مکان هاي غني تري را فراهم مي آورد . کميت فضا به مجموعه عملکردها ، کيفيت فضا به اراده و نيت انسانها مصرف کننده ، و تلقي آنها از جهان هستي و از خود وابسته مي باشد .(1)

هنر قدسي : براي درک هنر قدسي بايد معناي ( امر قدسي ) و نيز معناي ( هنر ) را درک کرد و همان هنري که امروز از زندگي بشر جدا شده و به انزواي موزه ها گرديده است . البته منشاء صدور امر قدسي ، عالم روحاني است که فوق عالم نفس است و نبايد با آن اشتباه شود . (2)

هر هنري که از يک پديده مقدس در بيايد مي تواند هنر قدسي تلقي شود . بعنوان مثال در ايران به کليه معماري هاي ديني هنر قدسي گفته مي شود ( مساجد و ... ) که مسجد گوهر شاد خود يکي از بهترين مصاديق هنر قدسي و جزء شاهکارهاي هنر اسلام است .

 

فضاي قدسي

مقدس از منظر لغوي و اصلاحي

کلماتي نظير مقدس ، قدسي ، تقدس از کلمات و اصلاحات کليه در اديان و در مباحث مربوط به دين پژوهي است . معادل کلمه مقدس يا قدسي از زبان انگليسي دو کلمه  ( SACRED ) و ( HOLY  ) است . کلمه ( SACRED  ) از لحاظ لغوي به معناي مقدس ، روحاني ، خاص ، موقوف و دنيوي است و متضاد آن ( SECULAT  ) است به معني دنيوي ، گيتيانه ، عرفي ، غير روحاني و غير ديني است . اصطلاح قدسي و مقدس معمولا در تعريف دين به معناي جوهر و درون مايه اصلي دين آورده مي شوند . کلمه ( HOLY  ) به معناي قدسي و مقدس از نظر ريشه شناسي و زبان شناسي به معناي کامليت ، کمال ، درستي و خوشي است و نقطه مقابل آن ( UNHOLY  ) يعني شکسته بسته و ناقص و نا خوش است .(3)  

معناي قدسي :

دليل آنکه فضاي معمولي به فضاي قدسي تبديل مي شود اين است که در آن فضاي قدسي به ظهور مي رسد . تجلي قداست در فضايي معمولي ، از لحاظ کسي که اين تجلي قداست را حقيقتا باور دارد ، به معناي حضور ( واقعيتي متعال) در آن معناست .

"قدسي چيزي است که با گيتيانه ( غير مقدس ) کاملا متفاوت است و بنا براين به جهان عرفي مان تعلق ندارد ، بلکه از جايي ديگر آمده است و برتر از جهان خاکي ماست . به همين جهت ، قدسي به طريق اولي واقعي است . تجلي قداست همواره نوعي تجلي وجود دارد" (4) .

ميرچاالياده(1907-1986م)يکي از محققان علوم ديني در رمزپردازي ديني است که معتقد است امر قدسي براي نشان دادن خود بايد در چيزي تجلي پيدا کند . اين تجلي مي تواند از مقدماتي ترين حالت مانند تجلي در اشياي معمولي مانند يک سنگ يا درخت تا عاليترين مرتبه خود مانند تجلي در انسان باشد البته بايد توجه داشت که احترام به اشياء مقدس به دليل نفس مقدس بودن اين اشياء نيست بلکه آن تجلي است که در پرستش قرار مي گيرد .

بنابراين فضاي قدسي ، جايي است که در ارتباط ميان جان و جهان ديگر ، عام فوقاني و عالم تحتاني ، جهان خدايان و جهان مردگان ممکن مي شود و فقط در فضاي قدسي عبادتگاه ، گذار از مرتبه اي به مرتبه ديگر و خاصه گذر از مرتبه اي به مرتبه اي ديگر و خاصه گذر از حال و وضعي گيتيانه به حال و وضعي قدسي ، يا از زندگي به مرگ امکان پذير است .

 

 

عناصري که برقداست فضا مي افزايند

رنگ

دريک فضاي قدسي معمولا ازرنگهايي استفاده مي شودکه داراي سادگي وخلوص بوده وبه تقدس فضا کمک بيشتري مي کند.به گونه اي که دراکثرعبادتگاهها ازتعدادرنگهاي محدود استفاده شده .ورنگها معمولا داراي هماهنگي بوده وبه ندرت ازرنگهاي متضادي استفاده شده که جلب توجه زيادي درفضا ميکنند.

اين سادگي وخلوص راميتوان درکليساي جوبيلي اثرريچارد مه يربه خوبي مشاهده کرد.رنگ سفيد به کاررفته دراين بنادرتلفيق بانورنشانه ايست ازپاکي ،تطهير،سادگي ويکرنگي .نمادي است ازگذشتن ازتمامي ظواهرودنياي پرزرق وبرق اطرافمان.

مساجدايراني دوره صفويه را مي توان ازرنگي ترين نمونه هاي عبادتها دانست که خودشاهکارها يي هستند درکاربردرنگ وتزئينات به گونه اي که انسان را اززمين جدا مي کندوبه آسمان مي برد.وخوداشاره ايست ازکثرت به وحدت رسيدن.گويي همه چيز به يک واحد ختم مي شود.اينجا جايي است که بايد يکي شد.بايدازخودگذشت وبه اورسيد.کاربرد وسيع رنگ فيروزه اي دراين بناها نمونه ديگري است درجهت پيوندآسمان وزمين.

هندسه فضايي

معمولا درساخت عبادتگاهها ازنمونه هاي اوليه تا امروزازفرم هاي مربع ،دايره،صليب ومندل استفاده مي شده.

آنچه دراينجا مورد تاکيدقرارگرفته استفاده ازفرمهاي منظم درپلان نما وحجم ؛همچنن سادگي وخلوص فرم هاست که به تقدس فضا کمک بيشتري مي کند.

وسعت فضاها

عظمت ووسعت فضا ازموارديست که درهرمکان قدسي انتظار مي رود زيرا انسان دراين فضا خودرا درگستره اي اززمين احساس مي کند که مي خواهد به بالاترين نقطه در آسمانها وصل شود.ميخواهد اززمين جدا شودوتا آنجا که امکان پذير است با آسمان ونيروي آسماني پيوند برقرارکند؛واين مستلزم وسيع بودن فضا وداشتن ارتفاع زياد است .

آب

عنصري است که زندگي را تطهيرمي کند وبه فطرت ازلي اش بازمي گرداند.نمادي ازنزول وحي است،نمادي ازيکپارچگي با فطرت.آبها احيا کننده ودمنده زندگي تازه اند.به اين ترتيب دراکثرمکانهاي مقدس به چشم مي خورد.تاانساني که دراين راه گام مي نهدابتدا بايد روح وفطرت خودرا تطهير کند.سنگابها وحوضهاي درون مساجدخود نمونه هايي ازحضورآب هستند درمکاني مقدس انعکاس تصاويردرون اب نيز خودايجادکننده دنيايي مجازيست که تصويريست ازآن جهان وعالم مثال.

فضاي آفاقي وانفسي :

نگاه به نياز هاي انسان را مي توان بر اساس مباحث انسان شناسي ديدگاه اسلامي ، به دو نگاه آفاقي وانفسي تقسيم نمود . در نگاه آفاقي ، فضا پاسخگوي نيازهاي متکثر و تنوع طلبانه و زندگي جمعي و پر تحرک انسان است در مقابل چنين فضايي در نگاه انفسي ، انسان نياز به فضاي آرامش ، خلوت و تفکر نيز دارد . به عبارت بهتر ، فضايي که در آن خود را بازيابد .

مهمترين ساحت هاي فضايي را مي توان با استمداد از آيه پنجاه و سوم سوره مبارکه فصلت ، در دو بخش زير تقسيم کرد :

الف فضاي آفاقي : اين فضا با الهام از فضاي طبيعت ، وجه طبيعت گرايانه ، مادي ، متکثر و تنوع طلب انسان را ارضا مي کند و عموما در ساحت عمومي و بيروني نمود دارد .

ب فضاي انفسي : اين فضا زمينه ايجاد خلوت و عضو دروني آدمي است که حالت خوديابي و خودآگاهي را براي انسان فراهم مي کند و عمدتا در فضاهاي دروني مورد توجه بوده است .

 

 

 

مکان مقدس :

نياز شکل گيري به مکان مقدس :

خدا انسان را از گل آفريد سپس از روح خود در وي دميد و به صورت خويش ساخت و سپس امانت را بر زمين و آسمانها عرضه کرد که از برداشتنش سر باز زدند و انسان آن را برداشت و سپس فرشتگان را همه فرود تا در پيشگاه او به خاک افتند .(5)

ني جان آدمي با جدا شدن و به دور افتادن از نيستان اصل خويش ، اسير دنياي خاکي شده و مدام در آرزوي رسيدن به اصل خويش است . انسان در آن نيستان جهاني پر از صفا و روحانيت و و حدت گذرانيده اند لذا در اين جهان طبيعت تمام تفکرها و تکاپو ها در نيايش هاي او فريادهايي است در جست و جوي آن جايگاه اولي مکان هايي که صرفا نيازهاي معنوي افراد را بر طرف کنند که اين مکان ها برگرفته از همين نياز آدمي است . از زمان هاي گذشته انسان تمايل به زيستن در مکان هاي مقدس يا همجوار با اشياء مقدس داشته زيرا وجود تقدس همواره با مفاهيمي مانند قدرت و واقعيت همراه بوده بنابراين انسان مذهبي تمايل داشته تا در عالمي مذهبي باقي بماند و به همين دليل به تقدس بخشيدن به مکانها دست زده .

 

رمز پردازي در مسجد

با اينکه وجود تعابيري چون عرش و کرسي و درخت زندگي در قرآن کريم حاکي از مفاهيم رمز پردازانه ديني و زمينه هاي آن در اسلام است ، اما منابع مکتوب در زمينه نمادهاي ديني در معماري اسلامي اندک است . مهم ترين نماد در مورد مسجد وجود رحمت آفرين پيامبر اسلام (ص) و خانه او يعني همان مسجد است . او قلب مسلمانان است و مسجد قلب جامعه اسلامي . در دين شناسي هرچه که مرکزيت ميابد ، مقدس مي گردد . مکان مقدس داراي جرياني از تقدس و تبرک است که آنچه را به آن منسوب يا متصل است مقدس مي گرداند . اين روح تقدس به همراه انگيزه هاي زيبا شناسانه مهد رمز پردازي مسجد است . مسجد به نمادي ترين عمل ، يعني همان گذر از دنيا به عالم روحاني دست مي زند . دروازه مسجد که در دو طرفشان مناره هايي است اشاره به دروازه بهشت و در رحمت الهي دارد ، گاه درگاه با حالتي تو رفته که نمازگزاران را به داخل فرا مي خواند و به استقبال آنها مي آيد . (6)

با ورود به حياط مسجد که فضايي خالي است بيننده متوقف مي شود و اين نمادي از ذکر است از طرفي وسعت حياط مسجد ، عمومي بودن آن و تعلق نداشتن به قشر و گروه خاصي را به نمايش مي گذارد .(7)

بخش قابل توجهي از مفاهيم و فرآيند در کتيبه ها ، خطوط ، نقش و اشکال قابل بررسي اند . کتيبه ها با شکل ويژه خود مانند کتابها درهايي براي ورود به شهر علم هستند . همان طور که در برخي از کتيبه ها به اين حديث که حضرت علي ( ع ) باب علم است ، اشاره شده ، نيز وجود نوشته ها مي تواند اشاره به خود قرآن و آيه ن والقلم و کتيبه ها ياد آور قلم متعالي و لوح محفوظ باشد و علاوه بر مطالب ديني حاوي اطلاعات تاريخي و تاريخچه همان مکان نيز هستند . در واقع کتيبه ها و خطوط و نوشته ها ، صريح ترين بخش نمادهاي موجود در مسجد هستند .رنگ نيز با توجه به همان اشاراتي که در رابطه با قداست فضا و ديگر نيز همانگونه که در آرايش بنا نقش زيبا شناختي دارد ، در رمز آميز و عرفاني نمودن مسجد ها بسيار ماهرانه به کار گرفته شده اند . گاه علت استفاده نکردن از رنگ ها براي تجديدي نمودن بنا بوده است . بطوري که در ايران تا بيش از قرن ششم ، در بيرون بناهاي مذهبي اثري از رنگ نيست . ولي به تدريج همان اهداف تجريدي با استفاده از کاشي هاي رنگي و نيز رنگهاي مختلف طرح شد . کاشي کاري هاي آبي رنگ که در کشورهاي شرقي اسلامي بکار مي رود با مفهوم بهشت و نيکبختي قرين است . (8)

نورپردازي نيز فضاي ديني مسجد را عارفانه خواهد ساخت . نوراني ساختن و استفاده از سايه روشن فضا را دگرگون مي کند و نور که تجلي وحدت الهي و ذات اقدس اوست ، در اين حالت به تجلي مي آيد . استفاده از نورگيرها بويژه در راس گنبدها تداعي همين معني است .(9)

 

اعداد مقدس در بناهاي ديني حاوي نکات مقدس هستند . همانطور که شکل مربع در مسجد تقدس يافته ، چهار نيز شباهت به مربع دارد . مسجد مدينه چهار برج داشت ، براي اينکه اذان در چهار طرف انتشار پيدا کند .

ارتباط هنر و معنويت اسلامي :

هنر اسلامي مبتني بر معرفتي است که خود سرشت روحاني دارد . معرفتي که استادان سنتي هنر اسلامي آن را ( حکمت ) نام نهاده اند . چون در سنت اسلامي ، با صبغه عرفاني روحانيت آن ، خردمندي و روحانيت از هم جدايي ناپذيرند و وجوه مختلف يک حقيقت به حساب مي آيند ، حکمتي که هنر اسلمي بر آن استوار است چيزي جز جنبه خردمندانه خود روحانيت اسلامي نيست . اين قول مشهور توماس قديس که هنر بدون حکمت هيچ نيست (arts sine nihi sciental) بي ترديد به عيان ترين وجهي در مورد هنراسلامي صدق مي کند . هنر اسلامي مقلد اشکال اسلامي ظاهري طبيعت نيست بلکه اصول اساسي آنها را متجلي مي کند . اين هنر بر پايه علمي استوار است که نه ثمره استدلال و نه نتيجه گرايي است ، بلکه مبتني بر ( علم قدسي )  است که حصول آن صرفا به واسطه ابزاري که سنت در اختيار مي نهد ميسر مي گردد . پس تصادفي نيست که هر وقت و هر کجا هنر اسلامي به اوج خلاقيت و کمال دست يافته ، جريان فکري _ يا معنوي _ سنت اسلامي با قدرت و سرزندگي خاصي حضور داشته است .

براي آنکه رابطه مستقيم ميان فرد معنويت اسلامي روشنتر شود مي توانيم به هنر هاي نمايشي توجه کنيم . به دليل سرشت خاص دين اسلام که بر تنش دراماتيک در ميان زمين و آسمان ، يا راه و رسم فداکاري و درستکاري قهرمانانه از طريق ميانجيگري الهي مبتني نيست ، و نيز واسطه خصلت غير اسطوره اي آن ، هرگز تئاتري مقدس و مذهبي ، به گونه اي که در يونان باستان ، هند يا حتي اروپاي مسيحي در قرون وسطا وجود دارد در اسلام ظهور و توسعه نيافت .

ارتباط معنويت اسلامي با هنر اسلامي را همچنين بايد در نحوه شکل گيري ذهن و روح مسلمانان ، از جمله هنر مندان يا صنعتگران ، توسط مناسک و شعائر مذهبي اسلامي پيدا کرد . نماز که اوقات روز و شب را تقسيم مي کند و به طور منظم مانع از سلطه خفقان آور خيالپروري بر روح مي شود . قرابت با طبيعت بکر که نمونه ازلي مسجد است و مساجد موجود در شهر هاي کوچک و بزرگ صرفا آنرا تقليد مي کنند ، ارجاع مکرر قرآن به حقايق مربوط به آخرت ، معاد و ناپايداري جهان ، تکرار مستمر آيات قرآني که روح مسلمانان را در قالب مجموعه اي منظم از ديدگاه هاي روحاني دوباره شکل مي دهد ، تاکيد بر جلال و عظمت پروردگار که مانع از آن مي شود تا هر نوع اومانيسم پرومته وار در آن مجال بروز بيابد و عوامل متعدد ديگري که با نبوغ خاص اسلام مرتبط مي شوند و ذهن و روح مسلمانان را تشکيل داده و مي دهند ، از آن جمله اند . معنويت اسلامي با تعليم و تربيت انسان در قالب ( انسان مسلمان ) که در آن واحد بنده خدا و جانشين اوست  ( عبدا... ) وخليفه ا... به تعبير قرآن ) از طريق تلقين برخي ديدگاهها و حذف برخي ديگر در ذهن و روح مردان و زنان مسلماني که اين هنر ها را آفريده اند به طور مستقيم بر هنر اسلامي اثر نهاده است . اگر مسلمان سنتي مجسمه هاي قول پيکر ميکل آنژ را خرد کننده و کليساهاي به سبک روکوکو را خفقان آور ميابد به واسطه همين تسليم در برابر پروردگار و ترس از تعظيم نفس در مقابل حضور الهي است که معنويت اسلامي و روح و ذهن او برانگيخته است مسئله اين نيست که هنر مند مسلمان نمي تواند آثار هنري عظيمي يا پرومته وار خلق کنند کما اينکه در سالهاي اخير چنين کرده اند و توانايي خود را به خوبي به نمايش گذاشته اند بلکه اين است که هيچ مسلماني مادام که نقش و اثر معنويت بر روح او قوي باشد دست به چنين کاري نمي زند . فقط آنچه از ( احد ) اشرف صدور مي يابد مي تواند به سوي آن هدايت کند اگر طبيعت بکر محمل ياد خدا يا ذکر است از آن روست که خالق آن صانع الهي بوده است چنانچه يکي از اسما پروردگار همانا ( صانع ) به معناي سازنده يا صنعتگر است به همين ترتيب اگر هنر اسلامي مي تواند محمل ذکر احد قرار گيرد به اين دليل است که گر چه خالق انسان است اما از نوعي الهام فرافردي و ( حکمت ) ناشي مي شود که به او باز مي گردد .اگر خوش قريحه ترين مسلمانان با شنيدن شعر فارسي يا عربي يا گوش فرا دادن به نواي تلاوت قرآن يا مشاهده يک قطعه خوش نويسي عربي مي تواند جذبه اي معنوي پيدا کند و به وجد آيند بدان سبب است که بين اين هنرهاي مختلف و معنويت اسلامي پيوندي دروني وجود دارد. (2)

 

کاشيکاري و کاشي سازي

کاشيکاري يکي از روشهاي دلپذير تزئين معماري در تمام  سرزمينهاي اسلامي است. تحول و توسعه کاشي ها از  عناصر خارجي کوچک رنگي در نماهاي آجري آغاز و به  پوشش کامل بنا در آثار تاريخي قرون هشتم و نهم هجري  انجاميد. در سرزمينهاي غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگي بود، کاشي هاي درخشان رنگارنگ بر روي  ديوارهاي سنگي خاکستري ساختمانهاي قرن دهم و يازدهم ترکيه، تأثيري کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ايجاد مي کردند.  جز مهم کاشي، لعاب است. لعاب سطحي شيشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزييني و کاربردي. کاشي هاي لعاب دار نه تنها باعث غناي سطح معماري مزين به کاشي مي  شوند بلکه به عنوان عايق ديوارهاي ساختمان در برابر  رطوبت و آب، عمل مي کنند. تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بين النهرين شاهدي بر رواج صنعت کاشيکاري نداريم و تنها در اين زمان يعني اواسط قرن سوم هجري، هنر کاشيکاري احيا شده و رونقي مجدد يافت. در حفاري هاي شهر سامرا،

پايتخت عباسيان، بين سالهاي ۸۳۶ تا ۸۸۳ ميلادي بخشي  از يک کاشي چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحي از يک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشي هايي که توسط سفالگران شهر سامرا توليد و به کشور تونس صادر مي شد، مي توان به تعداد صد و پنجاه کاشي  چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترين قسمت محراب مسجد جامع قيروان قابل شاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز توليد محصولات سفالي در دوران عباسي بوده اند. صنعت  سفالگري عراق در دهه پاياني قرن سوم هجري رو به افول گذاشت و تقليد از توليدات وابسته به پايتخت در بخش هاي زيادي از امپراتوري اسلامي مانند راقه در سوريه شمالي و نيشابور در شرق ايران ادامه يافت. در همين دوران، يک مرکز مهم ساخت کاشي هاي لعابي در زمان خلفاي فاطمي در فسطاط مصر تأسيس گرديد. نخستين نشانه هاي کاشيکاري بر سطوح معماري، به حدود سال ۴۵۰ ه.ق باز مي گردد که نمونه اي از آن بر مناره  مسجد جامع دمشق به چشم مي خورد. سطح اين مناره با

تزئينات هندسي و استفاده از تکنيک آجرکاري پوشش يافته، ولي محدوده کتيبه اي آن با استفاده از کاشيهاي فيروزه اي لعابدار تزئين گرديده است.  شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوين( ۵۰۹ ه.ق) شامل حاشيه اي تزئيني از کاشيهاي فيروزه اي رنگ کوچک مي باشد و از نخستين موارد شناخته شده اي است که استفاده از کاشي در تزئينات داخلي بنا را در ايران اسلامي به نمايش مي گذارد. در قرن ششم هجري، کاشيهايي يا لعابهاي فيروزه اي و لاجوردي با محبوبيتي روزافزون رو به رو گرديده و به صورت گسترده در کنار آجرهاي بدون لعاب به کار گرفته شدند. تا اوايل قرن هفتم هجري، ماده مورد استفاده براي ساخت کاشي ها گل بود اما در قرن ششم هجري، يک ماده دست ساز که به عنوان خمير سنگ يا خمير چيني مشهور است، معمول گرديد و در مصر و سوريه و ايران مورد  استفاده قرار گرفت. در دوره حکومت سلجوقيان و در دوره اي پيش از آغاز قرن هفتم هجري، توليد کاشي توسعه خيره کننده اي يافت. مرکز اصلي توليد، شهر کاشان بود. تعداد بسيار زيادي از گونه هاي مختلف کاشي چه از نظر فرم و چه از   نظر تکنيک ساخت، در اين شهر توليد مي شد. اشکالي همچون ستاره هاي هشت گوش و شش گوش، چليپا وشش ضلعي براي شکيل نمودن ازاره هاي درون ساختمانها با يکديگر  ترکيب مي شدند. از کاشيهاي لوحه مانند در فرمهاي  مربع يا مستطيل شکل و به صورت حاشيه و کتيبه در قسمت  بالايي قاب ازاره ها استفاده مي شد. قالبريزي برخي  از کاشي ها به صورت برجسته انجام مي شد در حالي که  برخي ديگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئين مي شدند. در اين دوران از سه تکنيک لعاب تک رنگ، رنگ آميزي مينائي بر روي لعاب و رنگ آميزي زرين فام بر روي لعاب استفاده مي شد. تکنيک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهاي  پيشين بود اما در دوران حکومت سلجوقيان، بر گستره  لعابهاي رنگ شده، رنگهاي کرم، آبي فيروزه اي و آبي  لاجوردي-کبالتي- نيز افزوده گشت.

ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علي بن ابي طاهر،  مورخ دربار ايلخانيان و يکي از نوادگان خانواده  مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضيحاتي را  در خصوص برخي روشهاي توليد کاشي، نگاشته است. وي  واژه هفت رنگ را به تکنيک رنگ آميزي با مينا بر روي  لعاب اطلاق کرد. اين تکنيک در دوره بسيار کوتاهي بين  اواسط قرن ششم تا اوايل قرن هفتم هجري از رواجي  بسيار چسمگير برخوردار بود. لعاب زرين فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه مي خواند،  رايج ترين و معروف ترين تکنيک در تزئينات کاشي بود. اين تکنيک ابتدا در قرن دوم هجري در مصر براي تزيين  شيشه مورد استفاده قرار مي گرفت. مراحل کار به اين  شرح بوده که پس از به کار گيري لعاب سفيد بر روي                             بدنه کاشي و پخت آن، کاشي با رنگدانه هاي حاوي مس و نقره رنگ آميزي مي شده و مجددا در کوره حرارت مي  ديده و در نهايت به صورت شيء درخشان فلزگونه اي در مي آمده است. با توجه به مطالعات پيکره شناسي که بر  روي نخستين کاشيهاي معروف به زرين فام انجام گرفته و

  نيز از آنجايي که در اين نوع از کاشي ها بيشتر طرح هاي پيکره اي استفاده مي شده تا الگوهاي گياهي، مي توان گفت اين نوع از کاشي ها به ساختمانهاي غيرمذهبي تعلق داشته اند. ويراني حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجري، تنها مدت کوتاهي بر روند توليد کاشي تأثير  گذاشت و در واقع هيچ نوع کاشي از حدود سالهاي  ۶۴۲-۶۵۴ ه.ق بر جاي نمانده است. پس از اين سال ها، حکام ايلخاني اقدام به ايجاد بناهاي يادبود کرده و به مرمت نمونه هاي پيشين پرداختند. نتيجه چنين  اقداماتي، احياي صنعت کاشي سازي بود. در اين دوران، تکنيک مينايي از بين رفت و گونه ديگري از تزئين سفال  که بعدها عنوان لاجوردينه را به خود گرفت، جانشين آن  شد. در اين تکنيک، قطعات قالب ريزي شده با رنگهاي سفيد، لاجوردي و در موارد نادري فيروزه اي، لعاب داده مي شدند و پس از اضافه شدن رنگهاي قرمز، سياه  يا قهوه اي بر روي لعاب، براي بار دوم در کوره قرار  داده مي شدند.

در اوايل دوره ايلخاني، تکنيک زرين فام بر روي لعاب بدون هيچ رنگ افزوده اي به کار برده مي شد، لکن در ربع پاياني قرن هفتم، رنگهاي لاجوردي و فيروزه اي به  ميزان اندکي مورد استفاده قرار گرفتند.  با نزديک شدن به قرن هشتم هجري، آبي لاجوردي از رواج  و محبوبيت بيشتري برخوردار شد و سرانجام تکنيک نقاشي  زير لعاب با استفاده از رنگهاي آبي لاجوردي و اندک مايه اي از رنگهاي قرمز و سياه، جايگزين نقاشي زرين  فام شد که کاشي هاي توليد شده با چنين تکنيکي معمولا با نام کاشي هاي سلطان آباد شناخته مي شوند. اين تکنيک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار مي گرفت  و پس از آن منسوخ شد.

  با رو به زوال نهادن حاکميت ايلخانيان در اواسط قرن هشتم، عصر طلايي توليد کاشي پايان يافت. کاشي هاي معرق-موزائيکي- تک رنگ و نه چندان نفيس در رنگهايي  متفاوت جانشين قابهاي عظيم زرين فام و کتيبه ها شدند. اين تکنيک براي نخستين بار در آغاز قرن هفتم هجري در

آناتولي اقتباس شده و يک قرن بعد در ايران و آسياي  مرکزي پديدار شده است. اين نوع از کاشي ها براي  ايجاد طرحي پيچيده در کنار يکديگر چيده مي شده و از آنها براي تزئين محراب ها استفاده مي شد. شيوه کار به اين صورت بوده است که سفالهاي لعاب داده شده را بر مبناي طرح اصلي مي بريدند و سپس با در کنار هم  قرار دادن آنها، طرح اصلي را مي ساختند. در دوره  ايلخانيان براي نخستين بار اين تکنيک مورد استفاده   قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفر  اصفهان (۷۲۶ ه.ق) به چشم مي خورد؛ اما کاربرد وسيع  آن در دوره مياني قرن نهم هجري رواج پيدا کرد. طيف وسيع و پيشرفته اي از کاشي هاي معرق بر روي تعدادي از بناهاي مهم يادبود اين دوران ديده مي شوند که به

  عنوان نمونه مي توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه  آلغ بيک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد. با توجه به وقت گير بودن نصب کاشي هاي معرق، در اواخر قرن نهم هجري تکنيک ارزان تر و سريع تري با نام هفت رنگ، جايگزين آن شد. اين تکنيک، ترکيب   رنگهاي مختلف و متعددي را بر روي کاشي ممکن ساخته بود. همچنين در چنين شيوه اي، رنگ ها مجزا بوده و  درون مرزهاي يکديگر نفوذ نمي کردند؛ زيرا توسط خطوط رنگيني مرکب از منگنز و روغن دنبه از يکديگر جدا مي  شدند. در بسياري از بنا هاي تيموريان شاهر رواج مجدد

کاشي کاري به شيوه هفت رنگ هستيم که به عنوان نمونه، مي توان از مدرسه غياثيه خردگرد که در سال ۸۴۶ ه.ق تکميل شده ياد کرد.

مساجد و مدارس صفويه به طور کلي با پوششي از کاشي ها  در درون و بيرون بنا تزيين شده اند. در حاليکه کاربرد کاشي هاي معرق تداوم مي يافت، شاه عباس که براي ديدن بناهاي مذهبي کامل نشده اش بي تاب بود، استفاده بيشتر از تکنيک سريع کاشي هفت رنگ را تقويت کرد.

در عصر صفويه، کاشي هفت رنگ در قصرهاي اصفهان به نحوي گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشي هاي چهارگوش درون قابهاي بزرگ، منظره هايي بديع همراه با عناصر پيکره اي و شخصيتهاي مختلف، به وجود آورد.   در قرن دوازدهم هجري، با روي کار آمدن زنديه عمارت سازي در اندازه هاي جاه طلبانه به ويژه در شيراز، پايتخت زنديان، از سر گرفته شد و به همين دليل، جنبش جديدي در صنعت کاشي سازي پديد آمد. در اين عصر، تصاوير کاشي ها با نوعي رنگ جديد صورتي که در دوران حکمراني قاجار نيز استفاده مي شده، نقاشي مي شوند. صنعت کاشي سازي اسلامي در دوره هايي از پورسلين-ظرف چيني وارداتي از دوران تانگ و سونگ- تأثير پذيرفته است. حاصل اين تأثيرات، ساخت کاشي هايي با لعاب سفيد و طرح هاي آبي است. اقتباس هنرمندان اسلامي از چيني هاي آبي-سفيد قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجري، نقشمايه هاي چيني کاملا در نقشمايه هاي دوران اسلامي جذب شده و حاصل آن، پديدار شدن يک سبک   اسلامي-چيني دو رگه دلپذير و قابل قبول بود. هنر کاشي کاري ترکيه تا حد زيادي تحت تأثير سنتهاي ايراني قرار داشت. در قرن نهم هجري (تا سال ۸۷۵ ه.ق)

هنرمندان تبريزي با انگيزه اشتغال به فعاليت در ترکيه مي پرداختند. در قرن دهم هجري، ايزنيک مرکز توليد ظروف سفالي و کاشي در ترکيه محسوب مي شد. يک رنگ قرمز درخشان جديد   و يک دوغاب غني شده از آهن به صورت ضخيم غير قابل   نفوذ به زير لعاب، به کار گرفته مي شده که از ويژگي هاي کاشي ايزنيک به شمار مي آمد. يک سبک برگدار زيبا با طراحي هاي واقعي از گل هاي لاله، سنبل و ميخک نيز

بر روي کاشي ها، منسوجات، جلدسازي و ساير هنرهاي ترکيه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند اما پس از قرن يازدهم هجري، کيفيت کاشي ايزنيکي رو به افول گذاشت و از اين دوران به بعد، ساخت کاشي در شهر   کوتاهايا در مرز فلات آناتولي ادامه يافت. ساخت کاشي در سوريه نيز صورت مي گرفته است. سفالگران دمشقي در قرن نهم هجري کاشي هاي سفيد-آبي توليد مي کردند اما يک قرن بعد طرح کاشي هاي سوريه اي بازتاب کاشي هاي ايزنيک بود. کاشي هاي سوريه در رنگ هاي سبز روشن، فيروزه اي و ارغواني تيره خاصي در زير لعاب نقاشي شده اند. بهترين دوره براي کاشي سازان دمشق، قرن دهم هجري است. پس از آن، گرچه توليد کاشي تا قرن سيزدهم ادامه يافت اما کيفيت آن کاهش يافت و طرح هاي کاشي هاي سوريه يک دست شد.

 

نمونه اي از ترسيم هنر اسلامي در تمدن هاي غير اسلامي راه يافتن کاشي کاري آبي سفيد به اروپاست : از جهان اسلام به آسياي جنوب شرقي و از آنجا به چين و سپس بعد از بازگشت به خاور ميانه به اروپا معماران مسلمان حتي استفاده از کاشي فيروزه اي در  ميان طرح هاي پيچيده آجر کاري را آزموده اند اين تزئين در آنها به کار رفته است در اين حوزه کاشي کاري هنر مندانه مسجد کبود تبريز نيز در خور تعمل است اين مسجد را به سال 870 ق در زمان حکومت جهانشاه آق قو يو نلو بنا و در آن از کاشي هاي معرق استفاده کرده اند معماران ايراني در دوره شاه عباس اول صفوي تزئينات معماري بسيار ابداع کردند در آن دوره کاشي کاران از کاشي معرق و هفت رنگ بهره گرفته اند در اين دوره بر تنوع خطوط کتيبه هاي بنا هانيز افزوده شد

روح هنر اسلامي سير از ظاهر به باطن اشياء و امور در آثار هنري است يعني هنر مندان اسلامي در نقش و نگاري که بر صورتهاي خيالي خويش از عالم کثوت مي بيند در نظر او هر کدام جلوه حسن و جمال و جلال الهي را مي نمايند بدين معني هنر مند همه موجودات را چون مظهري از اسماء ا... مي بيند و بر اين اساس اثر هنري او به مسابح محاکات و ابداع تجليات و صورتها و عکسهاي متجلي اسماءا... است .

در نظر هنر مند مسلمان به قول غزالي علم علوي حسن و جمال است و اصل حسن و جمال تناسب و هرچه تناسب است نمودگاريست از جمال آن عالم هر چه جمال و حسن و تناسب که در اين عالم محسوس است همه اثرات جمال و حسن آن عالم است پس آوار خوش حوري  و صورت زيباي متناسب هم شباهتي دارد از عجايب آن عالم .

به هر تقدير جلوه گاه حقيقت در هنر همچون تفکر اسلامي عالم غيب است به عبارت ديگر حقيقت از عالم غيب براي هنر مند متجلي است و به همين جهت هنر اسلامي را آري از خاصيت مادي طبيعت مي کند . او در نقوش قالي ، کاشي ، تذهيب و حتي نقاشي که به نحوي به جهت جاذبه خاص خود مانند حضور و غرب است نمايش عالم ملکوت و مثال را که آري از خصوصيات زمان و مکان و فضاي طبيعي است مي بيند در اين نمايش کوششي براي تجسم بعد سوم و پرسپکتيو ديد انساني نيست تکرار مضامين و صورتها همان کوشش دائمي براي رفتن به اصل و مبدا است هنرمند در اين مزامين الگويي ازلي نه از سور محسوس بهره مي جويد به نحوي که گويا سور خيالي او به سور مثالي عالم ملکوت مي پيوندد .

توحيد در طرح هاي هنري

نکته اساسي در هنر اسلامي که بايد بدان توجه کرد عبارت است از طرح هاي هندسي که به نحو بارزي وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نمايش مي دهد همراه با نقوش اسليمي که نقش ظاهري گياهي دارد آنقدر از طبيعت دور مي شود که ثبات را در تغيير نشان مي دهد و فضاي معنوي خاصي را ابداع مي نمايد که رجوع به عالم توحيد دارد .

معماري اسلامي چون ديگر معماري هاي ديني به تضاد ميان فضاي داخل و خارج و حفظ مراتب توجه مي کند . هنگامي که انسان وارد ساختماني مي شود ميان درون و بيرون تفاوتي آشکار مشاهده مي کند اين حالت در مساجد به کمال خويش مي رسد به اين معني که آدمي با گشت ميان داخل و خارج سير ميان وحدت و کثرت و خلوت و جلوت مي کند. هر فضاي داخلي خدمتگاه و محل توجه به باطن و هر فضاي خارجي جلوتگاه و مکان توجه به ظاهر مي شود بنابراين نمايش معماري در عالم اسلام نمي تواند همه امور را در صرف ظاهر به تماميت رسانيده و از سير و سلوک در باطن تخلف کند به همين اعتبار هنر و هنر مندي به معني عام در تمدن اسلامي عبادت و بندگي و سير و سلوک از ظاهر به باطن است.(10)

منابع و ماخذ:

1-فن مايس-پي ير(1384)عناصرمعماري ازصورت تا مکان

4-ستاري(3811)اسطوره و رمز درانديشه ميرچاالياده.

5- شريعتي(3741).تاريخ و شناخت اديان.

10-مقاله درمجله فرهنگ وانديشه،درباب ظهوروافول هنر اسلامي

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 24 تیر 1401 ساعت: 19:48 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره روش تدریس حل مساله

بازديد: 5915
تحقیق درباره روش تدریس حل مساله

 

روش تدریس حل مسئله

در فرآیند تدریس معلم باید بتواند تاکتیک‌هایی را برای ساده سازی مواد آموزشی به کار برد . تا به یادسپاری مطالب برای دانش‌آموز عمیق گردد . رمز اینگونه یادگیری توجه به تفاوتهای فردی ست که اساس آن کارایی و اثربخشی معلم و در نتیجه بهره‌وری است .

معلمی که اطلاعات زیاد دارد اما نمی‌تواند تدریس را با شیوه‌ای درست انجام دهد کارایی دارد اما اثربخش نیست . معلم اثربخش کارهایش را درست انجام می‌دهد ، برنامه ریزی دارد ، دارای منش گفتاری مطلوب است و می‌تواند سؤالات ترغیبی چالش انگیز ایجاد کند .

چنین معلمی به نیازهای یادگیرنده حساس و آنها را تشخیص می‌دهد اهل تخصص ،‌دانش و انعطاف‌پذیر است و می‌داند چگونه با برنامه ریزی زمان را در اختیار بگیرد .

بدون شک معلمان با دانستن ویژگیهایی از قبیل مصمم بودن ، صمیمیت ، جرات ، کارایی ،‌ توان و کاردانی در هنر آموزش موفق هستند .

یکی از روشهای فعال تدریس معلم روش حل مسئله است در این روش معلم با طرح یک مسئله انگیزه را در دانش‌آموز ایجاد کرده و وی را وادار به گردآوری اطلاعات می‌کند و براساس همین اطلاعات فراهم شده قضاوت می‌کند . نکته مهم اینست که معلم باید درباره‌ی موضوع موردنظر اطلاعات و تسلط کافی داشته باشد و منابع مربوط به موضوع را به خوبی بشناسد و به دانش‌آموز انتقال دهد . در غیر اینصورت هدایت و رهبری او کمک زیادی به دانش‌آموز نمی‌کند از طرفی داشتن امکانات کافی نیز لازمه‌ی کار است. به عنوان مثال در اختیار داشتن کتابخانه‌ای مجهز و در صورت لزوم آزمایشگاه و امکان استفاده از آن‌ها نیز ضروری به نظر می‌رسد .

حال با توجه به مقدمه فوق می‌خواهیم روش حل مسئله را بیشتر باز کنیم و به آن بپردازیم .

حل مسئله  

حل مسئله فرایندی است برای کشف توالی و ترتیب صحیح راههایی که به یک هدف یا یک راه‌حل منتهی می‌شود . در موقعیتی که انسان با مسئله‌ای روبرو می‌شود ، باید بر موانع یا مشکلاتی که بر سر راه رسیدن به هدف وجود دارد ، غلبه کند . عامل اصلی در حل مسئله ، عبارت است از کاربرد تجربه قبلی فرد برای رسیدن به راه حل و پاسخی که پیش از آن برای انسان ناشناخته بوده است . حداقل در موقعیت ویژه‌ای که شخص در آن قرار دارد ، تجربه ،‌ دانش و مهارت گذشته ، پیشنیاز حل مسئله محسوب می‌شود . (صفوی امان االه ۱۳۸۰)

روش حل مسئله یکی از روشها فعال تدریس است . مورگان و همکاران او مسئله را نوعی تعارض یا تفاوت بین موقعیت موجود و موقعیت دیگری که می‌خواهیم ایجاد کنیم ، تلقی می‌کنند . به دیگر سخن، انسان‌ها در پی حل مسائل خود هستند و می‌کوشند برای هر موضوع حل نشده‌ای راه حلی بیابند.

اگر نظام آموزشی توانایی حل مسئله را به دانش‌آموزان یاد بدهد ، به یقین به اهداف خود دست خواهد یافت . زیرا هرچه قدرت تصمیم‌گیری و گزینش راه‌حل های مطلوب در فراگیرندگان افزایش یابد ، نیازهای روزمره‌ی خود را راحت‌تر رفع می‌کنند و موفق تر خواهند بود . یک ضرب المثل چینی می‌گوید :  ” اگر به فردی یک ماهی بدهی ، یک وعده غذای او را فراهم آورده‌ای . اما اگر به او ماهیگیری بیاموزی ، غذای یک عمر او را تأمین کرده ای.”  این موضوع نشان می‌دهد که باید به فراگیرندگان ، روش حل مسئله و تصمیم گیری را بیاموزیم و آ»ان را به روش‌های گوناگون مسلح کنیم تا در موقعیت‌های مناسب دست به انتخاب بزنند . تأکید نظام‌های پیشرفته‌ای آموزشی ، به ویژه در مسائل پرورشی نیز ، بر همین است . باید روی کرد‌های روش حل مسئله را تقویت کنیم تا دانش‌آموزان بتوانند بنا به مقتضیات
زمان ،‌اطلاعات و آموخته‌های خویش را تعمیم دهند و نیزوهای بالقوه را به فعل برسانند در گستره‌ی زندگی ،‌به رفتارهای مطلوب تبدیل کنند . (فضلی خانی
منوچهر ۱۳۸۶)

راههای حل مسئله

راههای مختلفی برای حل مسئله وجود دارد که برخی از آنها به شرح زیر
 است :

حل مسئله از طریق آزمایش و خطا

چنانچه با مسئله‌ای روبرو شویم که برای حل آن ، قاعده و اصول از پیش شناخته شده‌ای در اختیار نداشته باشیم ، آن را از طریق آزمایش و خطا حل می‌کنیم و بعنوان
 مثال ، چنانچه برای نخستین بار بخواهیم با دسته کلیدی که تعداد زیادی کلیدهای شبیه به هم دارد ، قفلی را باز کنیم ناچار باید با آزمایش و خطا ، یک یک کلیدها را امتحان کنیم تا به کلید اصلی برسیم . روش آزمایش و خطا قاعده و اصول معینی ندارد و موجب اتلاف وقت می‌شود تنها چیزی که از این رهگذر می‌آموزیم حل همان یک مسئله است ؛ اما قاعده‌ای فرا نمی‌گیریم که بتوانیم آن را برای حل سایر مسائل تعمیم دهیم .

حل مسئله از طریق بینش و شناخت

هنگامی که عناصر و روابط مربوط به یک مسئله برای انسان شناخته شده باشند ، می‌توان آن را از طریق بینش و شناخت حل کرد . روش حل مسئله از طریق بینش به کشف قواعد و الگوی روابط و یا اصولی که در مسئله نهفته است ، دلالت دارد و به محض اینکه عوامل مذکور شناخته شوند ، مسئله مستقیماً حل خواهد شد. رفتار توأم با بینش دارای دو شرط است :

1.          باید اصول اصلی شناخته و فهمیده شوند  

2.         منابع و وسایل موجود تغییر یابند و یا انطباق داده شوند تا حل مسئله از طریق بینش عملی گردد .

مثال : فرض کنیم که یک پیام سری با این ارقام ( ۴-۴۰-۸-۴۰) ارسال شده است   برای حل این مسئله باید بدانیم ارقامی که به کار رفته اند ، چه ارتباطی با حروف الفبا دارند . وقتی کشف می‌کنیم که ارقام مزبور به ترتیب حروف ابجد هستند ، از طریق بینش ، مفهوم آن را دریافت و در حقیقت آن را حل می‌کنیم .

حل مسئله با روش تحلیلی

تحلیل تدریجی و گام به گام در جهت رسیدن به حل مسئله به فهم کامل کلیه مراحل و روابط مربوط نیاز دارد . این روش آمیزه‌ای از روش آزمایش و خطا ، بینش و تفکر منطقی است . بسیاری از مسائل هندسی به این گونه حل می‌شوند . در سطوح بالاتر ،‌احتمالاً این روش همان روشی است که دانشمندان در برخورد با مسئله در پیش می‌گیرند . معمولاً دانشمندان برای حل مسائل پیچیده ، آنها را توصیف می‌کنند ؛ علت پدیده‌ها را تشریح می‌نمایند و درباره‌ی پدیده ها به پیشگویی می‌پردازند .

مانند :

۱- چگونه می‌توان از تكثير و انتشار باكتري ها جلوگيري كرد ؟

۲-   چه عواملي باعث فرسايش خاك مي شوند ؟

 

مدلهای مختلف حل مسئله :

برای روش حل مسئله ،‌ مدل‌های متفاوتی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها را جان دیویی و جورج پولیا  عنوان کرده‌اند .

مراحل روش حل مسئله مبتنی بر الگوی جان دیویی

1-     مشخص کردن مسئله

در این مرحله ، تمام ابعاد مسئله تعیین و به فراگیرندگان تفهیم می‌شود .

2-   جمع آوری اطلاعات براساس ساخت فرضیه

یک سلسله اطلاعات زمینه‌ای جمع آوری می‌گردد و فرضیه براساس آن‌ها حدس زده می‌شود .

3-  فرضیه سازی

براساس نظریات و عقیده‌ی شخصی افراد ، حدس و گمان اولیه ساخته و فرضیه معرفی می‌گردد .

4-    آزمایش فرضیه‌ها

روش‌های تحقیق و بررسی برای یکایک فرضیه‌ها پیش بینی می‌شود . دانش‌آموزان از طریق چند روش ، فرضیه‌ها را مورد آزمایش قرار می‌دهند ، نتایج را ثبت می‌کنند و در طی اجرای راه حل‌های متفاوت ،‌ درستی یا نادرستی فرضیه ها را مشخص می‌کنند .

5-  نتیجه گیری ، تعمیم و کاربرد

پس از این که اطمینان حاصل شد که نتیجه‌ی اجرای روش‌ها قابل دفاع است ، آنها را در حکم فرضیه‌های قابل قبول ، تأیید و برای تعمیم کاربرد و استفاده‌ی دیگران معرفی می‌کنند .

برای اجرای صحیح و مؤثر این الگو ، رعایت نکات زیر ضروری است :

1.          موضوعاتی که برای تدریس انتخاب می‌شود ، باید با شرایط و خصوصیات مراحل الگو متناسب باشد .

2.         در هریک از مراحل ، باید گروه‌هایی تشکیل گردد و بحث و گفتگو سامان‌دهی شود .

۳ -  اطلاعات مقدماتی برای بعضی از موضوعات ، به ویژه روش‌های تحقیق و آزمایش و ساخت فرضیه‌، باید به نحو مطلوب ارائه شود .

۴ -  دانش‌آموزان باید برای اجرای صحیح مراحل ، به نحو مناسبی راهنمایی شوند و به صورت غیرمستقیم هدایت گردند .

5- روش‌های جمع آوری اطلاعات و منابع اطلاعاتی ، به دانش‌آموزان معرفی شود .

۶ -  به روش‌های غیر معمولی که دانش‌آموزان ارائه می‌دهند ،‌ توجه شود ؛ زیرا ممکن است این روش‌های غیرعادی ، خلاقانه باشند .

۷ -  فراگیرندگان باید تشویق شوند و از روش‌های گوناگونی برای حل مسائل استفاده کنند و از اجرای یک روش یک‌نواخت و معمولی بپرهیزند .

 

 

 

اجرای نمونه تدریس به روش حل مسئله ( مدل جان دیویی)

پایه تحصیلی : پنجم دبستان

ماده درسی :علوم تجربي     موضوع : نور و رنگ           

راهبرد ایجاد انگیزه

اجرای مراحل روش

مرحله‌ی نخست : مشخص کردن مسئله

معلم :  ” دوستان گرامی و دانش‌آموزان کوشا ، امروز مسئله‌ای پیش روی ماست که می‌خواهیم با یک روش علمی ، آن را بررسی کنیم ، همان طور که می‌دانید ، یکی از ویژگیهای بارز یک محقق و دانشمند، شناخت مسئله ، بررسی آن و رسیدن به یک واقعیت علمی است . در این درس ، باید بسیاری از موقعیت‌های کار تحقیق را تجربه کنید و بکوشید در مدار علم و تفکر منطقی و حدس و گمان علمی حرکت کنید . بنابراین حوصله ، جدیت و مقاومت ،‌ در این کار نقش مهمی ایفا می‌کند .

مسئله‌ی امروز ما این است :

 رنگين كمان چیست ؟ چه عاملي باعث به وجود آمدن رنگين كمان مي شود؟ آيا ما هم مي توانيم رنگين كمان درست كنيم ؟ همه‌ی شما واژه‌های به کار رفته در این مسئله را درک می‌کنید اما اگر در مورد مفاهیم اشکالی دارید ، سؤال کنید . “

مرحله دوم : جمع آوری اطلاعات برای ساخت فرضیه

معلم : برای این که بتوانید جواب‌هایی برای سؤالات پیدا کنید . باید از مطالعه‌ی کتاب و گفتگو با دوستان ، به جمع‌آوری اطلاعات بپردازید ، زیرا ارائه‌ی یک فرض ، به پیش دانسته‌هایی نیاز دارد . یادآوری می‌کنم که حدس و گمان و فرض ، بر یک رشته اطلاعات مبتنی است و بدون داشتن ذهنیت قبلی نمی‌توان به این اقدام دست زد . ( معلم براساس توانایی‌های دانش‌آموزان و امکانات موجود ، زمان مناسبی پیش بینی می‌کند . )

مرحله سوم : فرضیه سازی

پس از بررسی‌های مقدماتی ، هریک از دانش‌آموزان به صورت انفرادی یا گروهی ( ترجیحاً گروهی) فرضیه‌هایی پیشنهاد می‌کنند . طبیعی است که ممکن است اکثر فرضیه‌ها نادرست باشد . اما لذت روش حل مسئله در این است که با تحقیق و بررسی علمی ، به درستی یا نادرستی فرضیه‌ها پی ببریم . بعضی‌ها گمان می‌برند که ثابت کردن درستی فرضیه کار ارزشمندی است و اگر فرضیه‌ای ثابت نشود ، کاری انجام نشده و تحقیق شکست خورده است . در حالی که چنین نیست و فرایند فرضیه سازی و نحوه‌ی بررسی و کنترل آن بسیار مهم است و هر نتیجه‌ای اعم از مثبت یا منفی ، از اعتبار علمی فعالیت نمی‌کاهد .

باید توجه داشت که امکان دارد دانش‌آموزان ، فرضیه‌های زیر را پیشنهاد کنند :

گروه یک : دلیل شكل گيري رنگين كمان نوع آب و هواي موجود مي باشد.

گروه دو : دلیل تشكيل رنگين كمان وجود ذرات ريز آب در هوا است.

گروه سه : نور خورشيد درشكل گيري رنگين كمان تاثير دارد.

 

مرحله چهارم : آزمایش فرضیه‌ها

در این مرحله ، معلم از دانش‌آموزانی که فرضیه‌ای پیشنهاد کرده‌اند ، می‌خواهد که با استفاده از وسایل یا دلایل نظری ، از فرضیه‌ی خود دفاع کنند . امکان دارد برای این مرحله وقت زیادی صرف شود که معلم باید این وقت را با توجه به توانایی شاگردان مشخص کند .

در این جا ، منظور از بررسی فرضیه این است که دانش‌آموزان ، متغیرهای اعلام شده در فرضیه‌ها را در محیط‌های گوناگون آزمایش کنند .  

مرحله پنجم : نتیجه گیری ،‌ تعمیم و کاربرد

معلم :  ” از تلاش شما متشکرم . همه‌ی گروه‌ها با جدیت زیادی کار کردید . من ، بدون این که به نتایج فکر کنم ، تلاش را مثبت ارزیابی می‌کنم که به اهداف زیادی رسیده‌ایم . حالا زمان آن است که گروه‌ها ، به ترتیب ، مراحل انجام دادن کار و فرضیه‌ی خود را بیان کنند و نتایجی را که به دست آورده‌اند ‌، مطرح سازند . بقیه دانش‌آموزان هم باید خوب گوش کنند و نظر خود را بیان دارند . “

همه‌ی گروه‌ها گزارش خود را ارائه می‌دهند و در جریان این مرحله ، فرضیه‌های آنان بررسی و آزمایش می‌شود . در پایان فرضیه های ثابت شده به مثابه یک اصل پذیرفته می‌شود و تأیید می‌گردد.

در این مرحله ، منظور از تعمیم و کاربرد آن است که با انجام دادن آزمایش‌های
 مشابه ، به درستی فرضیه پی ببریم و بتوانیم آن را به همه‌ی موقعیت‌های مشابه تعمیم دهیم . در پایان درس ، معلم باید ذهن دانش‌آموزان را به اجرای مراحل تحقیق به روش حل مسئله ، در امور زندگی جلب کند و از آنان بخواهد برای رسیدن به اهداف خود ، اطلاعات صحیحی جمع‌آوری کنند و به بررسی و تجزیه و تحلیل آن‌ها بپردازند .

ارزشیابی پایانی

1.       مراحل انجام دادن یک آزمایش و تحقیق را بیان کنید ؟

2.      دلایل شكل گيري رنگين كمان را نام ببرید .

 

 

ارائه تکلیف

الف) تکلیف تمرینی

1.          با چه آزمایش‌هایی می‌توان رنگين كمان را به وجود آورد؟    

2.         نور خورشيد از چه رنگ هايي درست شده است؟

ب) تکلیف بسطی و خلاقیتی

۱٫ بارش باران  چه پدیده‌هایی را به وجود می‌آورد ؟

۲٫ اگر نور نبود ، چه می شد ؟

مراحل روش‌ حل مسئله به روش جورج پولیا

جورج پولیا مراحل حل مسئله را به ترتیب به صورت ذیل بیان نموده است :

1- درک و فهم مسئله

2-   نقشه کشی یا طراحی برای حل مسئله

3-  اجرای نقشه و راهبردهای انتخاب شده

4-    بازنگری و کنترل

دیدگاه فلسفی روش حل مسئله

فلاسفه بسیاری روش حل مسئله را بهترین روش برای انتقال اطلاعات به فراگیر بیان کرده اند . در ذیل به تعدادی از مکاتب و نظرات آنها می پردازیم :

مکتب پراگماتیسم و تعلیم و تربیت:

فلسفة پراگماتیسم به معنای فلسفة تجربی، آزمایشی و حسی است. این فلسفه، یک فلسفة تمام عیار آمریکایی است که منبع هر گونه تصمیم گیری را عقل انسان می داند و معتقد است که ارزش هر اندیشه و تفکری به فایدة عملی آن وابسته است. جان دیویی، فیلسوف آمریکایی بیشترین نظریه ها را در این مکتب در زمان معاصر مطرح کرده است و معتقد است که آنچه را که به غرایض  انسان نسبت می دهند محصول فرهنگ جامعه است.( این نظریه در مقابل نظریة فروید است)

روش تدریس در مکتب پراگماتیسم:

روش تدریس کاملاً فعال، تجربی، برنامه ریزی شده و با توجه به رغبتها و انگیزه های دانش آموزان    و بر اساس فعال بودن آنها مبتنی است. محور اصلی تربیت، دانش آموز است که باید آنچه را که    برای زندگیش مفید است بیاموزد و تجربه کند. معلم باید به دانش آموزان   مطالب تازه را بیاموزد   و تا زمانی که مطلب جدید مورد توجه او قرار نگرفته و زمینه ای برای آموزش مطالب جدیدتر فراهم نکرده مطلب دیگری به آنها نیاموزد. زیرا اگر تجربه ای باعث انگیزش رغبت دانش آموز نشود؛ نمی تواند زمینة تجربة تازه تر را در او ایجاد کند. مطلب تازه باید به عنوان وسیله ای جهت رفع اشکال و حل مساله ارائه گردد.

دیدگاه صاحب نظران تعلیم تربیت در باره ی روش های تدریس فعال

سقراط:  سقراط جزو اولین اشخاصی است که به روش های فعال در تدریس اشاره کرده است.جمله ی معروف او مبنی بر: (همان طور که مادرم مامااست،من هم مامای دانش هستم و سعی می کنم دانش را از درون افراد بیرون بکشم) حاکی از تلاش دو جانبه ی معلم و دانش آموز برای اکتشاف است.

ژان ژاک روسو :روسو یادگیری را امری بیرونی می دانست که می بایست از طریق بررسی ،آزمایش و. کشف شود.

ژان پیاژه:

۱- روش آموزشی بایدبر اساس فعالیت دانش آموز باشد.

۲- فراگیران باید شخصا قواعد را کشف کنند

۳- دانش آموزان باید به مرحله ی خود رهبری در یادگیری و آموختن برسند.

۴- کمک به دانش آموزان درجهت رسیدن به استقلال فکری.

پیاژه در تدریس به کشف قواعد و خود راهبری بسیار تاکید دارد.

 

محاسن و محدودیتهای روش حل مسئله :

محاسن :

۱-    در این الگو شاگردان احساس مسئولیت بیشتری می کنند و رضایت خاطر بیشتری دارند و هنگام موفقیت و یا شکست ، خود را مسئول می دانند ، نه معلم را .

۲-   در این الگو رشد شاگرد هدف است ، نه محتوا و مفاهیم آموزشی . بنابراین ، تمام جنبه های روانی ، اجتماعی و سرانجام کل شخصیت شاگردان مورد توجه قرار می گیرد.

۳-  در این روش شاگردان مطالب را برای نمره یاد نمی گیرند ، بلکه کاربرد معلومات خود را می دانند و به هنگام مواجهه با مسأله جدید ، توانایی حل آن را دارند .

۴-   فارغ التحصیلان چنین الگویی افرادی خلاق و نوآور و پذیرای تغییرات مربوط به فنآوری خواهند بود .

محدودیتها :

۱-    این روش نیاز به معلمان مجرب و پژوهشگر دارد .

۲-   اجرای چنین الگویی نیاز به فضا و امکانات آموزشی مناسب دارد .

۳-  تعداد شاگردان در هر کلاس باید محدود باشد . ( اگر چه به طور قطع نمی توان گفت که وجود چند نفر در یک کلاس کافی است . این تعداد بستگی به توانایی معلم ، امکانات مالی ، وسایل و روشها و هدفهای آموزشی دارد ) ولی بطور کلی ، تعداد شاگردان در هر کلاس نباید از ۲۰ نفر تجاوز کند .

نتیجه گیری :

تدریس یک فرآیند است و عوامل متعددی در آن نقش دارند . همه عوامل قابل مطالعه و کنترل نیستند . معلم باید در شرایط خاص ، چارچوبی محدود از فرآیند تدریس را به عنوان الگو انتخاب کند و مورد بررسی و تجزیه وتحلیل قرار دهد تا بتواند فعالیتهای آموزشی خود را به نحو مطلوبی سازماندهی کند .

الگوی حل مسئله یکی از روشهای تدریس فعال محسوب می شود که مورد توجه بسیاری از صاحبنظران است . این الگو به دلیل فعال و سهیم بودن شاگردان در فعالیتهای آموزشی ، یکی از بهترین الگوهای تدریس به حساب می آید . البته اجرای چنین الگویی بدین معنی نیست که مسئولیت کلیه امور با شاگردان باشد ، بلکه آنان در فرایند آموزشی نقش فعال دارند و بیشتر مفاهیم و نکته هایی را می آموزند که بر نیازهایشان منطبق باشد .

الگوی حل مسئله دارای مراحلی است :

1- طرح مسئله

 ۲- جمع آوری اطلاعات
 ۳ -ساختن فرضیه

 ۴- آزمایش فرضیه

 ۵- نتیجه گیری .

از جمله مکاتبی که در موافق این روش بودند می توان از مکتب پراگماتیسم نام برد که جان دیویی در این زمینه نظرات فراوانی را اعمال نمود .

به هر حال روش الگوی حل مسئله یک روش فعال تدریس است که معلم با طرح یک مسئله ، شاگرد را به فعالیت وا می دارد و در جهت حل مسأله او را راهنمایی می کند .

منابع

فارسی

۱-  شعبانی ، حسن ( ۱۳۸۷) مهارتهای آموزشی و پرورشی (روشها و فنون تدریس) جلد اول انتشارات سمت .

۲-  فضلی خانی ، منوچهر ( ۱۳۸۶) روشهای فعال و اکتشافی در آموزش انتشارات آزمون نوین .

۳-  صفوی ،‌ امان اله ( ۱۳۷۰) کلیات روشها و فنون تدریس انتشارات معاصر .

۴-  آرمند ، محمد (۱۳۷۲) روشهای تدریس معلم چاپ مجله رشد معلم .

۵-   قورچیان ، نادر (۱۳۷۹) فرایند برنامه ریزی تکالیف دانش آموزی انتشارات تربیت .

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 10:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

عوامل مؤثر در طرح روسازي

بازديد: 251
عوامل مؤثر در طرح روسازي

 

عوامل مؤثر در طرح روسازي

روسازيها معمولاً تحت تأثير عوامل زيادي قرار دارند و از اين نظر طرح آنها در مقايسه با طرح پلها و ساختمانها و ساير ابنيه فني از پيچيدگي بيشتري برخوردار است. يكي از اشكالات مهم در طرح روسازيها متغير بودن عواملي است كه در طرح روسازي مؤثرند. به علت طول زياد يك راه يا محوطه يك فرودگاه و با توجه به اين امر كه شرايط جوي، خصوصيات خاك زمين طبيعي و نوع و تعداد وسائل نقليه در طول راه متغير است، مهندس طراح با عواملي كه به شدت در طول راه تغيير مي كند، روبرو است. پيچيدگي اين مسئله با توجه به اينكه هر يك از اين عوامل در هر نقطه مقدار ثابتي نبوده و در مواقع مختلف سال نيز متفاوت است، بيشتر مي شود. بالاخره با توجه به اينكه حجم مصالح مصرفي در راهسازي قابل توجه است و معمولاً از نقطه نظر اقتصادي حمل اين مصالح در مسافت هاي زيادي مقرون به صرفه نمي باشد، سبب مي شود كه مهندس طرح راه را در اغلب موارد اختيار چنداني نيز در انتخاب نوع مصالح نداشته و اين امر نيز به نوبه خود به محدوديت ها و پيچيدگي هاي طرح روسازي مي افزايد.

عوامل مؤثر در طرح روسازيها را مي توان به 6 گروه تقسيم كرد كه عبارت اند از:

الف) خاك بستر روسازي (جنس، مقاومت، قابليت جذب رطوبت، قابليت تراكم  ...)

ب) مصالح روسازي ( جنس، مقاومت، دوام، نفوذپذيري  ...)

ج)شرايط جوي ( رطوبت، يخبندان، درجه حرارت  ...)

د) وسايل نقليه ( نوع، وزن، تعداد  ...)

ه) مخارج (مصالح، ماشين آلات، نيروي انساني، تعمير و نگهداري، اتلاف وقت  ...)

و) سيستم مورد نظر ( راه يا فرودگاه)

روش طرح روسازي معمولاً به اين نحو است كه ابتدا با بررسي هاي ژئوتكنيكي خاك بستر روسازي، منابع مصالح، شرايط اقليمي و جوي منطقه و آمد و شد احتمالي وسائل نقليه چندين طرح كه از نقطه نظر فني قابل قبول هستند انتخاب مي شود. سپس با بررسي اين طرحها، طرحي كه از نقطه نظر اقتصادي بهترين است به عنوان طرح نهائي انتخاب مي شود.

انواع روسازي ها

روسازيها داراي انواع مختلف هستند كه از نقطه نظر نحوه گسترش تنش در آنها و نحوه تحمل بارهاي وارد آنها را مي توان به دو دسته كلي روسازيهاي انعطاف پذير و روسازيهاي سخت تقسيم كرد. روسازيهاي انعطاف پذير كه شامل انواع روسازيهاي آسفالتي و شني مي باشند روسازيهايي هستند كه در آنها از لايه هاي با سختي (ضريب ارتجاعي) كم استفاده مي شود. اين نوع روسازيها بارهاي خارجي را بدون گسترش زياد و در يك سطح نسبتاً كوچك به خاك بستر روسازي منتقل مي كنند. در مورد روسازيهاي قابل انعطاف، خاك بستر نقش فوق العاده مهمي را در طرح روسازي بازي مي كند و از اين نظر بررسي و مطالعه خاك بستر روسازي بايد با دقت بيشتري انجام شود.

روسازيهاي سخت كه شامل روسازيهاي بتني هستند، روسازيهائي مي باشند كه در آنها از يك يا چند لايه با سختي زياد استفاده مي شود. اين نوع روسازيها بارهاي خارجي را بدون تغيير شكل زياد صفحه بتني در يك سطح نسبتاً وسيع به خاك بستر روسازي منتقل مي نمايند. روسازيهاي بتني خود انواع مختلفي به شرح زير دارد كه در فصول مربوط مفصلاً شرح آن آمده است:

1- روسازيهاي بتني با دال ساده ( دال غيرمسلح)

2- روسازيهاي بتني با دال مسلح

3- روسازيهاي بتني با دال (فولاد) يكسره

4- روسازيهاي بتني پيش تنيده

5- روسازيهاي بتني با رشته هاي فولادي.

حداقل مقاومت مصالح سنگي معمولاً بر حسب CBR تعيين مي شود. حداقل مقاومت مصالح سنگي بستگي به موقعيت لايه مورد نظر در سيستم روسازي، نوع بارگذاري ها ( راه- فرودگاه) و نظر طراح دارد.

هر اندازه لايه مورد نظر در عمق بيشتري قرار داشته و يا ميزان بارهاي وارد كمتر باشد حداقل مقاومت را مي توان كمتر اختيار نمود.

به موجب آيين نامه سازمان برنامه، انستيتوآسفالت و FAA حداقل مقاومت مصالح سنگي زير اساس و اساس به ترتيب به 20 و 80 درصد محدود شده است. حداقل مقاومت مصالح رويه هاي شني طبق آيين نامه سازمان برنامه 80 درصد مقرر شده است. كليه اين مقادير براي نمونه هاي اشباع شده مي باشد.

اجراي لايه هاي زير اساس و اساس و رويه شني

مقاومت و قدرت باربري لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني تابعي از تراكم آنهاست. اين لايه بايد در ضخامت هاي كم ( 15 سانتيمتر) پخش و در درصد رطوبت بهينه كوبيده شوند. پخش مصالح هر لايه بايد پس از اتمام عمليات پخش و كوبيدن لايه زير آن انجام شود. پخش مصالح ممكن است به وسيله پخش كن مكانيكي يا كاميون هاي پخش كن و يا تيغه گريدر انجام شود. ساده ترين روش پخش مصالح سنگي ابتدا ريسه كردن و يا كپه كردن مصالح سنگي در طول و بر روي سطح آماده شده راه، و سپس پخش آن با تيغه گريدر است. پخش مصالح به وسيله پخش كن مكانيكي از دقت بيشتري برخوردار است و كيفيت لايه به دست آمده از نظر يكنواختي ضخامت آن بهتر است.

مقدار آب لازم جهت آب پاشي لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني بايد به انجام آزمايش تراكم ( اشتو استاندارد يا اشتو اصلاح شده) و تعيين درصد رطوبت بهينه به دست آيد. متراكم كردن لايه هاي زير اساس و اساس و رويه شني با استفاده از غلتك انجام مي شود. غلتك هاي مناسب براي كوبيدن و متراكم كردن لايه هاي مصالح شني غلتك هاي چرخ فولادي، غلتك هاي چرخ لاستيكي و غلتك هاي لرزنده است. غلتك زدن بايد به موازات محور طولي راه و از لبه هاي كناري شده و به محور طولي راه ادامه يابد. در قوسهايي كه راه داراي شيب عرضي است، غلتك زدن بايد از لبه داخلي قوس شروع شده و به طرف لبه خارجي كه داراي ارتفاع بيشتري از لبه داخلي است ادامه يابد. غلتك زدن بايد به صورت يكنواخت و با سرعت كم ( حدود 5 كيلومتر در ساعت براي غلتك هاي چرخ فولادي و حدود 8 كيلومتر در ساعت براي غلتك هاي چرخ لاستيكي) انجام شود. از تغيير جهت دادن هاي ناگهاني غلتك بايد اجتناب شود.

پس از غلتك زدن بايد از مصالح كوبيده شده نمونه برداري شده و ميزان تراكم آن تعيين شود تا اطمينان حاصل شود كه لايه كوبيده شده داراي تراكم كافي است.

سطح لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني بايد بايد صاف و هموار بوده و رقوم نقاط مختلف آن برابر رقوم داده شده در نقشه ها باشد. همواري سطح لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني را مي توان با قرار دادن يك شمشه فلزي به طول 4 متر بر روي سطح لايه واندازه گيري فاصله بين سطح زير شمشه و سطح لايه تعيين كرد. كنترل تراز سطح هر لايه در محل نيم رخهاي عرضي راه با اندازه گيري رقوم محور و لبه هاي كناري راه انجام مي شود. اختلاف ارتفاع اندازه گيري شده در هر مورد نبايد بيش از مقدار مجاز با رقوم مندرج در نقشه ها تفاوت داشته باشد.

ضخامت لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني بايد مطابق با ضخامت هاي مندرج در نقشه ها باشد. چون حداكثر ضخامت قابل كوبيدن و متراكم كردن لايه هاي مصالح سنگي بستگي به عوامل مختلفي از قبيل نوع و وزن غلتك داشته و معمولاً در حدود 15 سانتيمتر است لذا لايه هاي ضخيم تر بايد در دو يا چند لايه پخش و كوبيده شوند. تقسيم ضخامت كل يك لايه به چند لايه قابل كوبيدن بايد طوري انجام شود كه ضخامت هر لايه كمتر از حدود 8 سانتيمتر نباشد.

ضخامت لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني نبايد بيش از مقادير مجاز با ضخامت هاي داده شده در نقشه ها تفاوت داشته باشد. پس از اجراي هر لايه بايد ضخامت آن در نقاط مختلف اندازه گيري شود تا اطمينان حاصل گردد كه ضخامت لايه اجرا شده مطابق با ضخامت هاي مندرج در نقشه ها است. تعداد نقاطي كه براي اندازه گيري ضخامت انتخاب مي شوند بايد كافي باشند تا اندازه گيري ضخامت لايه با دقت كافي انجام شود. هرگاه ملاحظه شود كه ضخامت لايه اجرا شده خارج از حدود تغييرات مجاز است بايد براي اثبات آن سطح لايه خراش داده شده و مجدداً آب پاشي و كوبيده شود.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 19 تیر 1399 ساعت: 20:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

مقاله با موضوع اقدام پژوهی

بازديد: 451
مقاله با موضوع اقدام پژوهی

نویسنده  مقاله : ولى اللّه هاشم پور
(دانش آموخته حوزه علمیه و دانشجوى دکترى روان شناسى تربیتى)

چکیده

این نوشتار به بحث از یکى از روش هاى پژوهش در قلمرو تعلیم و تربیت ـ یعنى اقدام پژوهى ـ مى پردازد. (البته این روش در گستره جهانى نسبتاً نوظهور و در مجامع علمى ایران تا حد زیادى ناشناخته است.) در این زمینه، ابتدا پیشینه این روش، سپس تعریف و تبیین جایگاه آن در میان سایر روش هاى پژوهش و در ادامه، مراحل، اهداف، گستره، ویژگى هاى اصلى، اهمیت و ضرورت بهره گیرى از این روش و برترى استفاده از این روش نسبت به سایر روش هاى پژوهشى در قلمرو تعلیم و تربیت به بحث گذاشته مى شود.

کلیدواژه ها: اقدام پژوهى، روش هاى پژوهش، پژوهش کیفى، پژوهش در عمل، معلم پژوهنده.

مقدّمه

با توجه به اینکه روش تحقیق «اقدام پژوهى»1 در سطح جهان و به ویژه در محافل علمى ایران، شیوه اى جدید است، لازم به نظر مى رسد که این شیوه پژوهشى از لحاظ پیشینه، تعریف، مراحل، اهداف و سایر جنبه ها مورد بررسى قرار گیرد تا پژوهشگران در موارد مقتضى از این روش تحقیق به نحو مناسب استفاده کنند.

1. پیشینه روش اقدام پژوهى

لوین (Kurt, Lewin; 1947) اولین کسى بود که با بیان این عقیده که اگر تحقیق نتواند فایده عملى داشته باشد تحقیق ناکافى است، زمینه لازم را براى تحقیق عمل نگر یا اقدام پژوهى

فراهم ساخت. به نظر او، هدف اصلى تحقیق تنها درک و تفسیر رویدادها نیست، بلکه تغییر آنها نیز هست.2 تحقیق عمل نگر ابزار نیرومندى براى تغییر و بهبود رویدادها در سطح محلى است.

یکى از محققان در معرفى این روش مى نویسد:

متخصصان پژوهشى، روش هاى پژوهشى را به دو دسته بزرگ کمّى و کیفى تقسیم کرده اند. یافته هاى پژوهش هاى کمّى حاصل مطالعات نظام دار و قانونمندى است که به شیوه کل از جزء به دست مى آیند. اما یافته هاى پژوهش هاى کیفى، حاصل مطالعات و بررسى هاى فارغ از قانون هاى تغییرناپذیرى است که به شیوه جزء به کل به دست مى آیند. انجام دادن پژوهش کیفى نوعى چالش است که نتایج آن به صورت مجموعه اى به هم پیوسته و ناشى از خلّاقیت و سخت کوشى پژوهشگر به دست مى آید.3

در زمینه تاریخچه کاربرد این روش پژوهش نیز چنین آمده است:

توجه به پژوهش هاى کیفى، در برابر پژوهش هاى کمّى، روز به روز فزونى گرفته است. این توجه، جان تازه اى به روش تحقیق در عمل دمیده و از دهه 70 میلادى به بعد جاى ویژه خود را به دست آورده است.4

پس از مقدّمه مزبور که به اجمال روش اقدام پژوهى معرفى شد، هم اکنون به تعریف، مراحل انجام، و سایر مباحث آن مى پردازیم. پیش از پرداختن به تعریف روش «اقدام پژوهى» لازم است به این نکته اشاره شود که متخصصان فن در برابر نهاد فارسى اصطلاح «action research» از واژه هاى «اقدام پژوهى»، «تحقیق در عمل»، «تحقیق توأم با عمل» و «تحقیق عمل نگر» استفاده نموده اند; اما به دلیل کثرت استفاده از واژه «اقدام پژوهى» در منابع نسبت به دیگر برابرنهادهاى آن، در این تحقیق کاربرد واژه «اقدام پژوهى» ترجیح داده شده است.

2. تعریف اقدام پژوهى و تبیین جایگاه آن در میان سایر روش هاى پژوهش

تعاریف گوناگونى از «اقدام پژوهى»، از سوى متخصصان فن ارائه شده است که در اینجا به اختصار به برخى از آنها اشاره مى شود:

کمیز و مک تگارت (Kemmis & Mc Taggart; 1982) در تعریف اقدام پژوهى گفته اند:

با پیوند دو اصطلاح «اقدام» و «پژوهش» چهره اصلى این روش نمایان مى شود. آزمون نظر در حین عمل، به عنوان وسیله اى است براى بهبود کار، و ابزارى براى ارتقاى سطح دانش.5

در تعریفى دیگر آمده است:

اقدام پژوهى فرایند جستوجوى منظم مشارکتى براى «مشخص کردن یک موقعیت نامعین» و کوشش جهت کاهش یا رفع آن است.6

اقدام پژوهى نوعى تحقیق است که توسط خود افراد درگیر در یک مسئله و براى حل یا کاهش آن انجام مى گیرد.7 عمل، محور اساسى در این نوع تحقیق است.

در تبیین جایگاه روش اقدام پژوهى در میان دیگر روش هاى پژوهش باید گفت:

چنانچه نوع داده هاى مورد نیاز تحقیق را ملاک دسته بندى روش هاى تحقیق قرار دهیم، مى توان روش هاى یادشده را به سه دسته تقسیم کرد: تحقیق توصیفى، تحقیق آزمایشى و تحقیق تاریخى.8

داده هاى لازم براى تحقیق تاریخى که مربوط به رویدادها و وقایع گذشته است، از قبل وجود دارد. در این مورد پژوهشگر باید به جستوجو بپردازد تا داده هاى مورد نیاز را بیابد; در حالى که براى تحقیق آزمایشى، پژوهشگر باید با کنترل متغیرهاى ناخواسته به دست کارى متغیرها پرداخته و از این طریق داده هاى لازم را تولید کند. در تحقیق توصیفى، پژوهشگر قادر به کنترل متغیرهاى ناخواسته نبوده، ولى سعى دارد «موقعیت نامعین» را شناسایى کند. در تحقیق توصیفى، پژوهشگر متغیرها را بدون کنترل مورد بررسى قرار مى دهد تا وضعیت موجود را شناسایى کند. تحقیق توصیفى را مى توان به پنج دسته تقسیم کرد: 1. پیمایشى;9 2. همبستگى:10 3. پس رویدادى (علّى ـ مقایسه اى);11 4. بررسى موردى (موردپژوهى);12 5. اقدام پژوهى.13

نتیجه آنکه اقدام پژوهى در زمره روش هاى تحقیق توصیفى است. هدف این دسته از پژوهش هاى آموزشى، توصیف شرایط یا پدیده هاى مربوط به نظام آموزشى مى باشد. با استفاده از اقدام پژوهى مى توان موقعیت هاى مربوط به اقدام ها و عملیات آموزشى را مشخص کرد و در بهبود آن کوشید.

3. مراحل اقدام پژوهى

از نظر متخصصان فن14 اقدام پژوهى به هر شکلى که صورت بگیرد، مستلزم طى هفت گام به این شرح است:

1. انتخاب موضوع اقدام پژوهى;

2. مشخص کردن مبانى نظرى اقدام پژوهى که شامل تعیین ارزش ها، باورها و دیدگاه هاى نظرى پژوهشگر درباره موضوع انتخابى است;

3. تعیین سؤال ها یا مسائل اقدام پژوهى که پژوهش را رهنمون مى سازند;

4. گردآورى داده ها و اطلاعات;

5. تحلیل داده ها که در اقدام پژوهى از تحلیل هاى ساده تر و عملى تر استفاده مى شود;

6. گزارش نتایج و یافته هاى اقدام پژوهى در جلسات، سمینارها، کنفرانس ها و نشریات (بدین سان، پژوهشگر مى تواند دامنه ارتباط خود را براى حل کردن مسائل موردنظر گسترش دهد);

7. برنامه ریزى عملى و مبتنى بر نتایج پژوهش; مانند استفاده از نتایج اقدام پژوهى در تهیه طرح درس و برنامه آموزشى که سبب مى شود معلم نقاط ضعف کار خود و نیز دانش آموزان را به درستى و بدون آزمایش و خطا برطرف کند تا اشتباهات گذشته تکرار نگردد.

4. اهداف اقدام پژوهى در گستره تعلیم و تربیت

در اقدام پژوهى، هدف پى بردن به روابط پدیده ها و یا ـ به اصطلاح ـ متغیرها نیست، بلکه بررسى موضوعاتى است که فرد در محیط کار و در حیطه شغلش با آنها درگیر است و مى خواهد پاسخشان را به صورت علمى و از راه پژوهش بیابد. پس ایجاد تغییر، تعدیل یا اصلاح در وضعیت موجود هدف عمده در این پژوهش است.15

سه هدف عمده را مى توان براى اقدام پژوهى یادآور شد:

1. تربیت معلمان پژوهشگر;

2. پیشبرد هدف هاى مدرسه;

3. بناکردن فرهنگ حرفه اى در میان معلمان.16

ایزاک (Stephen Isaac) در خصوص هدف از روش تحقیق اقدام پژوهى مى نویسد:

گسترش مهارت ها یا رویکردهاى جدید و حل مسائل با استفاده از کاربرد مستقیم روش ها و مهارت ها در مراکز آموزشى و یا محیط هاى واقعى و شغلى، و به دست آوردن اطلاعات براى استفاده در کلاس هاى درس محلى و دادن آموزش ضمن خدمت به معلمانى که درگیر تدریس هستند.17

همچنین در زمینه هدف از روش اقدام پژوهى مى توان گفت:

پژوهش در اینجا به معناى آنچه در دانشگاه ها و مراکز عالى انجام مى پذیرد و داراى مراحل ویژه و پیچیده مى باشد نیست، بلکه منظور بررسى راه هاى گوناگون ممکن براى تغییر وضعیت نامطلوب موجود توسط خود افراد درگیر در آن مسئله در محیط کلاس و آموزشگاه با در نظر گرفتن مراحل ساده مى باشد.18

5. گستره اقدام پژوهى

«اقدام پژوهى» مى تواند در همه عرصه هاى زندگى حرفه اى، یعنى هر جا که تربیت و آموزشى جریان دارد، کاربرد داشته باشد. بنابراین، متخصصان شاغل در خدمات بهداشتى، امور رفاهى، آموزش و پرورش، و حتى خدمات پلیسى و نظامى و نیز متخصصان شاغل در سایر سازمان هاى مذهبى، فرهنگى، و اجتماعى مى توانند از اقدام پژوهى بهره بگیرند.

درباره گستره اقدام پژوهى باید گفت:

تحقیق عمل نگر ممکن است تقریباً در تمام موقعیت هایى که مسئله اى براى افراد پیش مى آورد، مانند: یک کلاس، بیمارستان، صنعت، زندان و از این قبیل به کار گرفته شود تا مسئله پیش آمده را حل کند. این روش ممکن است توسط یک معلم، گروهى از معلمان یک مدرسه، تعدادى از معلمان و پژوهشگران، و همکارى معلمان و تعدادى از استادان دانشگاه انجام شود. تحقیق عمل نگر (اقدام پژوهى) در حوزه هاى زیر بیشتر مورد استفاده قرار مى گیرد:

1. روش هاى تدریس: براى مثال، جایگزین کردن روش سنتى با روش اکتشافى; 2. راهبردهاى تدریس: براى مثال، اتخاذ یک روش یکپارچه براى یادگیرى; 3. روش هاى ارزشیابى; 4. نگرش ها و ارزش ها; 5. رشد حرفه اى و مداوم معلمان: براى مثال، بهبود مهارت هاى تدریس، توسعه روش هاى جدید یادگیرى، افزایش قدرت تحلیل و بالابردن خودآگاهى معلمان.19

6. ویژگى هاى اصلى اقدام پژوهى در تعلیم و تربیت

1. در اقدام پژوهى، معمولا معلم خود پژوهشگر است و نقش اصلى پژوهشى به عهده او مى باشد; چه به این وسیله معلم به عنوان مجرى اصلى تحقیق اقدام پژوهى، مى تواند مسئله ملموسى را که با آن روبه روست حل کند یا بهبودى امور را میسّر سازد; مثلا مشکلات فرایند تدریس را به طور گام به گام در طول یک مدت معین و با استفاده از سازوکارهاى گوناگون پژوهشى (پرسشنامه، مصاحبه و مانند آن) مورد کندوکاو قرار دهد.20

2. در این روش پژوهشى از روش هاى تجزیه و تحلیل ساده استفاده مى شود و تأکید بر معناداربودن عملى است تا معنادار بودن آمارى.21

3. تحقیق عمل نگر (اقدام پژوهى) فاقد سخت گیرى و روش عملى است، بلکه پژوهشى است که در مقایسه با سایر روش هاى علمى از انعطاف پذیرى و قابلیت انطباق بالایى برخوردار است.22

4. اقدام پژوهى موجب مى شود که افراد درباره موقعیت هایى که در آن کار مى کند (کلاس درس، مدرسه، نظام ها) به تحلیل هاى انتقادى دست بزنند و همچنین پژوهشگر نسبت به حرفه خود نگرش عینى به دست مى آورد و ویژگى هاى آن را مى شناسد.23

5. در حقیقت، اقدام پژوهى پاسخى است به انتقادهایى که از کاربردى نبودن اغلب پژوهش هاى مرسوم به عمل مى آید.24

6. تحقیق عمل نگر فاقد سخت گیرى و روش علمى است، بلکه پژوهشى است که در مقایسه با سایر روش هاى علمى از انعطاف پذیرى و قابلیت انطباق بالایى برخوردار است.25

7. تحقیق در عمل (اقدام پژوهى) معلمان را درگیر مسئله مى کند. معلمان در عمل مهار تمام مراحل پژوهش را در دست مى گیرند و به دوباره سازى مهارت هاى حرفه اى خود مى پردازند.26

8. در اقدام پژوهى لازم نیست که همه داده ها و شواهد متکى بر اعداد یا به عبارتى، کمّى باشند. اظهارنظر همکاران، والدین، دانش آموزان، متخصصان فن و دیگران تأییدى بر اصلاح و تغییر است.27

7. اهمیت و ضرورت استفاده از روش اقدام پژوهى در تعلیم و تربیت

به باور برخى صاحب نظران، تا خود معلمان وارد میدان پژوهش نشوند نمى توانند فقط به اتکاى یافته هاى پژوهشى پژوهشگران دانشگاهى و مرسوم تحول چشمگیرى در آموزش و یادگیرى به وجود آورند. براى نمونه، پرینگ (Pring)، آورده است که در کشور آمریکا براى پژوهش هاى آموزشى سالانه بیش از یک میلیارد دلار از وجوه فدرال و دولتى هزینه مى شود. از سوى دیگر، بسیارى بر این باورند که این پول ها خوب هزینه نشده و در گزارش ها آمده است که این پژوهش ها پاسخگوى پرسش هایى دولت ها در زمینه هاى آموزشى نبوده و نتوانسته است در مورد مسائل آموزشى ویژه و خُرد، مثل روش هاى تدریس و گروه بندى دانش آموزان مفید واقع شود.28

نکته دیگر اینکه تخصصى بودن پژوهش هاى دانشگاهى نیاز به تحقیق به روش اقدام پژوهى را دوچندان نموده است; زیرا پژوهش هاى دانشگاهى مبتنى بر اصول و نظامى است که هر گام آن مستلزم داشتن دانش و مهارت و تخصص ویژه است; مثل نمونه گیرى هاى آمارى، تجزیه و تحلیل آمارى، تهیه پرسش نامه هاى روا و مانند آن. یافته هاى این نوع از پژوهش ها نیز متأسفانه به گونه اى گزارش مى شوند که بیشتر معلمان قادر به فهم آن نیستند و در نتیجه، این پژوهش ها از نظر معلمان چندان مفید ارزیابى نمى شوند.29

در خصوص نیاز جامعه آموزش و پروش به روش اقدام پژوهى باید گفت:

از آنجا که پژوهشگران کمّى واقعیت هاى تدریس در کلاس درس را تجربه نکرده اند یا نمى کنند، باید به روش هاى دیگرى دست یازید تا شکاف میان پژوهش هاى کمّى و کیفى پرشود.30

با مرورى اجمالى بر تاریخ اقدام پژوهى، به دست مى آید که معلمان به دلیل احساس جدایى بین عمل و نظر همواره نگران ناهمخوانى پژوهش هاى کلاسیک با دنیاى واقعى یاددهى ـ یادگیرى مى باشند و از این رو، از تحقیق به روش اقدام پژوهى حمایت مى کنند. در این خصوص، مى توان به این موارد اشاره کرد:

1. معلمان اغلب با تردید به پژوهش هاى آموزشى مى نگرند.

2. معلمان ترجیح مى دهند از تجربه هاى شخصى یا همکاران خود سود ببرند.

3. حتى معلمانى که براى استفاده از یافته هاى پژوهشى انگیزه کافى دارند، از اجراى الگوهاى پژوهش عاجز شده اند.31

همچنین در مورد نیاز آموزش و پرورش به تحقیق به روش اقدام پژوهى باید گفت:

این خطر وجود دارد که تدریس معلمان رفته رفته به نوعى تفکرزدایى تبدیل شود; زیرا معلمان نباید همانند فنورزان (تکنسین ها)، هویت حرفه اى خود را مرهون به کارگیرى قالبى یا مکانیکى یافته هاى پژوهشى علمى بدانند و تصور کنند که از تفکر بى نیازند. در غیر این صورت، روح آموزش و پرورش و یاددهى یادگیرى، با تمام ظرافت ها و راز و رمزهاى شگفت انگیزى که دارد، در معرض ورشکستگى قرار خواهد گرفت.32

یکى از محققان در مورد ضرورت استفاده از روش اقدام پژوهى درتعیلم و تربیت به این نکات اشاره نموده است:

1. با درگیرشدن معلم در عمل پژوهش، موضوع جدایى بین نظر و عمل از بین مى رود.

2. اگر معلم خود پژوهنده باشد، نسبت به یافته هاى پژوهش هاى دیگران نیز واکنش نشان مى دهد.

3. معلمان موجّه ترین افراد در تشخیص مسائل و نیازهاى دانش آموزان و در سطحى بزرگ تر، مشکلات آموزشى و پرورشى، هستند; چه بهتر که این مسائل به دست خود آنان حل شود.

4. یافته هاى پژوهش هاى آموزشى را در نهایت معلم به کار خواهد برد و از این رو، بهتر است خود وى از خانواده پژوهشگران باشد.

5. معلم بیش از دیگران در معرض پرسش قرار مى گیرد. والدین علاقه مند همواره پرسش هاى خود را با معلمان در میان مى گذارند. بهتر است خود معلم درگیر پژوهش و حل مسائل مربوط به خود باشد.

6. معلم، ضمن پژوهش رشد مى کند و به بالندگى مى رسد، چاره یاب مى شود و از طریق فعالیت هاى پژوهش گرایانه او نوجویى و نوخواهى اشاعه مى یابد.

7. پژوهش به وسیله معلم پژوهشگر، رنگ و بوى بومى و محلى به خود مى گیرد; چیزى که جامعه بسیار پراکنده و متنوع آموزش و پرورش به آن نیاز بسیار دارد.33

8. برترى روش اقدام پژوهى نسبت به سایر روش هاى پژوهشى

این روش همچون سایر روش هاى معتبر علمى داراى محدودیت هایى است. درباره محدویت داده هاى پژوهش هاى دانشگاهى باید گفت:

داده هاى پژوهش هاى تربیتى دانشگاهى، اغلب کمّى و مبتنى بر پرسشنامه است. این داده ها نه تنها در اکثر موارد قابل درک و تحلیل توسط معلمان نیستند، بلکه براى پاسخ گویى به مسائل مطرح شده در کلاس درس از کفایت لازم برخوردار نمى باشند; چراکه معلمان در کلاس هاى درس، علاوه بر عدد و رقم، با احساس ها و عواطف و نگرش ها و جنبه هاى کیفى دانش آموزان سر و کار دارند که داده هاى کمّى مرسوم توانایى تجزیه و تحلیل آن ها را ندارد. گفتنى است در کشور ما، استادان و پژوهشگران دانشگاهى بر استفاده از آمار و پژوهش هاى کمّى چنان اهمیت و ارزش داده اند که پژوهش هاى کیفى و غیرآمارى را یا جزو پژوهش به شمار نمى آورند یا آن را از دانشجویان فوق لیسانس و دکترى قبول نمى کنند. اینان آگاهانه یا ناآگاهانه دنباله رو رویکرد پوزیتیویستى یا اثبات گرایى اند که به غلط معتقدند هر چیزى را که نتوان به صورت کمّى سنجید و تجربه کرد باید در موجودیت آن شک کرد.34

کِمیس و کرر (Kemis & Carer) در زمینه نقص پژوهش هاى مرسوم مى گویند:

پژوهش هاى آموزشى مرسوم فاقد روش تحقیق ویژه است; زیرا روش تحقیقى که در پژوهش هاى مرسوم دانشگاهى به کار گرفته مى شود، برگرفته از روش تحقیق علوم اجتماعى و روان شناسى است، نه برآمده از محیط هاى آموزشى و جریان آموزش و یادگیرى. خودِ روش هاى تحقیق در علوم اجتماعى و روان شناسى نیز در اکثر موارد تقلیدى است از روش هاى تحقیق علوم طبیعى که همیشه قابل تعمیم و تسرّى به علوم انسانى به ویژه کلاس هاى درس نیستند.35

مک نیف و همکاران او در مورد برترى هاى اقدام پژوهى در قلمرو آموزش و پرورش این گونه مى گویند:

طرف داران پژوهش در عمل، از جمله پژوهش در عمل آموزشى، بر این باورند که پژوهش باید از انحصار نخبگان درآید و به صورت مشارکتى ـ یا فردى ـ جزو وظایف همه دست اندرکاران آموزش و پرورش، به ویژه معلمان، قرار گیرد.36

9. پیامدهاى مثبت اقدام پژوهى

نوفک و زیچنر (Noffke & Zeichner) معتقدند که تحقیق عمل نگر براى معلمان داراى این پیامدهاى مثبت است:

1. در تعریف و برداشت معلمان از مهارت هاى حرفه اى و نقششان تغییراتى ایجاد مى کند.

2. احساسات خودارزشى و اطمینان آنها را افزایش مى دهد.

3. آگاهى آنهارا ازموضوع هاى کلاسى افزایش مى دهد.

4. آمادگى آنها را براى تفکر و تعمق بهبود مى بخشد.

5. ارزش ها و باورهایشان را تغییر مى دهد.

6. همخوانى بین نظریه هاى کاربردى و شیوه هاى عملى را بهبود مى بخشد.37

البته به برخى دیگر از فواید استفاده از این روش نیز مى توان اشاره نمود; از جمله:

1. دلنشین ترین فایده پژوهش در عمل ـ اقدام پژوهى ـ معلم این است که نتایج پژوهش از بالا، یا بیرون کلاس و مدرسه، صادر نمى شود، بلکه به همت خود معلم و همکاران او به دست مى آید.

2. حاصل پژوهش هاى معلمان کاملا جنبه کاربردى پیدا مى کند; چون معلم فقط براى حل مشکلات کلاس یا مدرسه خود دست به پژوهش مى زند و در نتیجه، یافته هاى پژوهش هاى آموزشى را در نهایت معلم به کار خواهد برد.

3. معلم، ضمن پژوهش رشد مى کند و به بالندگى مى رسد، چاره یاب مى شود و از طریق فعالیت هاى پژوهش گرایانه او نوجویى و نوخواهى اشاعه مى یابد.

4. وقتى معلم دست به پژوهش مى زند و مشکل یا مسئله خودش را حل مى کند، نسبت به یافته هاى خود احساس تعلّق حرفه اى پیدا مى کند.

5. پژوهش هاى معلم پژوهنده، در مقایسه با هزینه هاى هنگفت در زمینه هاى گوناگون که اغلب ناموفق هم هستند بسیار مناسب و منطقى تر است.

6. مشارکت معلمان در پژوهش سبب مى شود اعتماد به نفس و خودباورى آنان تقویت شود.

7. چون داورى در مورد درستى یا نادرستى پژوهش به وسیله خود معلم انجام مى گیرد، زودتر به توانمندى حرفه اى دست مى یابد.38

جمع بندى

با تبیین روش اقدام پژوهى از جهات گوناگون روشن گردید که قلمرو پژوهش اختصاص به متخصصان و پژوهشگران دانشگاهى ندارد; بلکه کارگزاران عملى آموزشى و پرورشى، یعنى معلمان که از نزدیک با مسائل و مشکلات فراگیران در ارتباط هستند هم مى توانند در نقش پژوهشگر ظاهر شده و به صورت علمى و روشمند به حل مسائل حرفه اى خود که به طور ملموس و عینى با آنها سرو کار دارند اقدام نمایند.

با توجه به آنچه گفته شد، در صورتى که دست اندرکاران تعلیم و تربیت زمینه هاى لازم را فراهم کنند، معلمان مى توانند همزمان با عمل تدریس با انجام تحقیق به روش اقدام پژوهى که نوعى وارسى در کار حرفه اى با هدف بهبود آن است، در جهت کارایى هرچه بیشتر فرایند تعلیم و تربیت نقش مهمى را ایفا کنند و علاوه بر آن، به رشد و ترقّى حرفه اى نایل آیند.


·  پى نوشت ها

1. Action research.

2ـ رمضان حسن زاده، روش هاى تحقیق در علوم رفتارى، تهران، ساوالان، 1382، ص 166.

3و4ـ على رؤوف، «چرا علاقه به پژوهش در عمل احیا شده است؟»، مجله رشد تکنولوژى آموزشى، دوره نوزدهم، ش 152 (آذر 1383)، تهران، دفتر انتشارات کمک آموزشى، ص 47.

5ـ جین مک نیف و همکاران، اقدام پژوهى، ترجمه محمّدرضا آهنچیان، تهران، رشد، 1382، ص 28.

6ـ عبّاس بازرگان، «جزوه آموزشى اقدام پژوهى»، تهران، دانشگاه تهران، 1385، ص 168.

7ـ اقبال قاسمى پویا، راهنماى عملى پژوهش در عمل، تهران، پژوهشکده تعلیم و تربیت، 1381، ج 2، ص 9.

8ـ عبّاس بازرگان، پیشین، ص 168.

9. Survey Research.

10. Correlational Research.

11. Ex-Post Factor / Causal Comparative.

12. Case - Study.

13. Action Research.

14ـ جین مک نیف و همکاران، پیشین، ص 109.

15ـ ر.ک. عزت اللّه نادرى و مریم سیف نراقى، روش هاى تحقیق و شیوه هاى ارزشیابى در علوم انسانى، تهران، بدر، 1380.

16ـ مک نیف و همکاران، پیشین، ص 108.

17ـ استفان ایزاک، راهنماى تحقیق و ارزشیابى در روان شناسى و علوم تربیتى، ترجمه على دلاور،تهران،ارسباران،1380،ج2،ص44.

18ـ حسن ملکى، مهارت هاى اساسى تدریس، زنجان، نیکان کتاب، 1382، ص 304.

19ـ رمضان حسن زاده، پیشین، ص 166.

20ـ زهره سرمد و همکاران، روش هاى تحقیق در علوم رفتارى، تهران، آگه، 1376، ص 85.

21ـ استفان ایزاک، پیشین، ص 47.

22ـ رمضان حسن زاده، پیشین، ص 168.

23ـ على رؤوف، پیشین، ص 48.

24ـ ر.ک. محمود مهرمحمّدى، جستارهایى در پژوهش در قلمرو آموزش و پرورش، تهران، پژوهشکده تعلیم و تربیت، 1379.

25ـ رمضان حسن زاده، پیشین، ص 137.

26ـ على رؤوف، پیشین، ص 49.

27ـ حبیب صدرزاده، پیشین، ص 51.

28و29ـ اقبال قاسمى پویا، پیشین، ص 13ـ14/ ص 24.

30ـ على رؤوف، پیشین، ص 49.

31و32ـ محمود مهرمحمّدى، «نگاهى تازه به رابطه میان پژوهش و عمل تربیتى»، مجله پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت، ش 7 و 8 (زمستان، 1376 و بهار 1377)، تهران، به نقل از: على رؤوف، پیشین، ص 47/ ص 44.

33 و 34 و 35ـ اقبال قاسمى پویا، پیشین، ص 9/ ص 18/ ص 24.

36ـ مک نیف و همکاران، پیشین، به نقل از: على رؤوف، پیشین، ص 49.

37ـ رمضان حسن زاده، پیشین، ص 168.

38ـ اقبال قاسمى پویا، پیشین.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 23:00 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره مدیریت امور اداری

بازديد: 2581
تحقیق درباره مدیریت امور اداری

مدیریت امور اداری

در هر اداره و سازمان انجام امور و ارائه خدمات عمومی ضروری است زیرا بدون فعالیت این بخش فعالیت سایر بخش ها غیر ممکن خواهد بود

اهموظايف و اختيارات

1- تهيه و تدوين بودجه ساليانه و پيشنهاد آن به رئيس واحد

2- اظهار نظر در مورد سازمان و تشکيلات واحد و بر آورد نيروي انساني مورد نياز واحد

3- اجراي عمليات مالي واحد و مراقبت در رعايت مقررات مالي

4- تهيه و اجراي طرحهاي رفاهي کارکنان با توجه به امکانات واحد

5- تهيه و تدارک نيازمنديهاي واحد برابر ضوابط مربوط

6- نظارت دقيق بر کميسيون معاملات واحد

7- انجام کليه امور حقوقي واحد و استفاده از نظرات متخصصين و دفتر حقوقي سازمان مرکزي  در مواقع لزوم

8- همکاري با رئيس واحد براي اجراي هر چه بهتر وظائف مربوط به بخشهاي ستاد واحد


مديريت اداري

مديريت اداري پشتيباني  کننده واحد در زمينه هاي اداري خدمات و تدارکات است که در زمينه هاي زير فعاليت دارد

1-    کارگزيني کارکنان :

اين بخش کليه اقدامات مديريت منابع انساني شامل تامين و سازماندهي و انتصاب نيروي انساني , آموزش و پرورش نيروي انساني , ترفيعات , جابجاييها, مرخصي , ماموريت , برکناري از خدمات , بازنشستگي , برقراري حقوق و مزاياي کارکنان  غير هيئت علمي , بايگاني اسناد و مدارک را انجام ميدهد.

2-    تدارکات واحد :  کليه اقدامات مربوط به تهيه نيازمنديها  اعم از کالا و خدمات نگهداري و مديريت انبارها و واگذري اجناس مورد نياز به بخش هاي مختلف دانشگاه را زير نظر مدير اداري و با هماهنگي مدير مالي به انجام ميرساند

3-    بخش خدمات : اين بخش کليه کارهاي خدماتي واحد از قبيل انتظامات , نگهداري فضاي سبز , ترابري افراد/اشياء , نظارت محوطه و ساختمانها را زير نظر مدير اداري به انجام مي رساند.

مديريت امور اداري

اهم وظايف اين مديريت عبارتند از: استخدام كاركنان، توزيع مناسب نيروي انساني،نظارت بر اجراي صحيح مقررات وضوابط اداري، اقدام لازم براي عقد قراردادهاي پشتيبانيو خدماتي و نظارت بر اجراي اين قراردادها، خريد تجهيزات و لوازم مورد نياز و نظارتدر خريد.
ضمناً اين مديريت پيرو مصوبات مراجع ذيصلاح موفق به واگذارزي كليه امورخدماتي و پشتيباني خود به بخش خصوصي شده است

بسياري از كارشناسان، بخش عمده اي از مشكلات كشور را ناشي از ناكارآمدي نظام اداريمي دانند. برخي نيز برضعف مديريت پاي مي فشارند. هر چه هست در پي هر تغيير وانتصابي، مديران جديد ساماندهي تشكل يا نهاد تحت امر خود را در اولويت قرارمي دهند. با اين همه، اين فرآيند همچنان تكرار مي شود. چرا؟ پيش از پرداختن به اينمقوله ضروري است هر چند مختصر به پيشينه بوروكراسي در ايران اشاره شود.
ماكسوبر- جامعه شناس آلماني- كه تحقيقات گسترده اي درباره نظام هاي ديوانسالاري انجامداده، در نتيجه گيري خود مي گويد: «نظام ديوانسالاري ايران، گسترده ترين و در عينحال مشكل دارترين و پيچيده ترين نظام ديوانسالاري در طول تاريخ بشريت است.» نظاميكه طي ۲ الي ۳ هزار سال تحت سلطه حكومتهاي شاهنشاهي و مطلق العنان شكل گرفته و دراين دوره طولاني، مجرياني فاقد كارآمدي و قانونمندي اداره امور را برعهده داشته اندو در نتيجه، هرگز اجازه نداده اند تا جامعه نظام مند وعلم مند شود.
افزون براين، از ۲۵۰ سال پيش پرتغالي ها و انگليسي ها پا به منطقه آسيا گذاشتند بر اينبيماري دامن زدند و با استقرار نظام هاي فاسد بوروكراسي در كشورهاي منطقه و حمايتاز حاكمان دست نشانده خود كوشيدند تا اهداف استعماري و نو استعماري خود را محققسازند؛ بوروكراسي دوره رضا خان پهلوي نمونه اي از اين نظام هاي فاسد و دست نشاندهاست كه به رغم ظاهر پرزرق و برق آن از درون خالي و پوچ بود. اما پيروزي انقلاب، خطبطلاني بر سيطره حكومتهاي خودكامه كشيد و ملت ايران توانست با پشت سر گذاشتن اين پسكوچه هاي تاريخ، افق جديدي در تاريخ كشور بگشايد.
اينك قريب به ۲۷ سال از انقلابمي گذرد با اين همه هنوز مشكلات بسياري در نظام اداري بر جاي مانده كه نيازمنددگرگوني و تحول است. در گزارشي كه از نظرتان مي گذرد تلاش شده علل ناكارآمدي نظاماداري و چگونگي بهينه سازي آن از ديدگاه  صاحبنظران بررسي و تبيينشود.
دكتر محمود ساعتچي، مدرس دانشگاه در باره علل ناكارآمدينظام اداري مي گويد: «ماديسون مورخ بزرگ آمريكايي گفته است من تمدنهاي كهن كشورهايپيشرفته كنوني را مورد مطالعه قرار دادم تا به اين پرسش پاسخ دهم كه چگونه دولتهاظهور مي كنند و چه عاملي باعث سقوط آنها مي شود.» ماديسون پس از بررسي هاي متعدددر مي يابد كه ظهور و سقوط دولتها با يك عامل يعني بهره وري ملي رابطه مستقيمدارد.
بحران مديريت
اين استاد دانشگاه كه سالها در مركز مديريت صنعتي آموزشمديران را برعهده داشته است، با اشاره به اين كه بهره وري ملي زماني افزايش مي يابدكه سازمانهاي فعال در كشور بهره وري بالا داشته باشند، مي افزايد: «واقعيت اين استكه سالهاي متعددي است كه ما در كشور گرفتار بحران مديريت هستيم و تقريباً تماممشكلاتي كه امروز در بخشهاي مختلف با آن مواجهيم ناشي از همين بحران است، چرا كهامروز، كمتر سازماني در كشور وجود دارد كه به تجزيه و تحليل شغل كاركنان خود بهشيوه علمي پرداخته باشد. به عبارت ديگر، هنوز وظايف مديران در سازمانها و نهادها بهدرستي مشخص نشده و تعريف دقيقي از حقوق، دستمزد و مشوق هاي مالي مديران ارائهنگرديده است. انتخاب مديران نيز نه براساس شيوه هاي علمي كه غالباً  براساس رابطهصورت گرفته است. از سوي ديگر، اين مديران اغلب دوره هاي آموزشي اثر بخش را طي نكردهو اگر هم آموزشي ديده اند نتوانسته اند به درستي از اين آموزشها بهره بگيرند. دراينجا چرخه اي را مي بينيم كه از يك سو، مديران دوره آموزشي اثر بخش نديده اند يابدرستي اين دوره ها برگزار نشده و از سوي ديگر، ارزيابي عملكرد شغلي آنها هم بهشيوه علمي صورت نگرفته، از همين رو ما گرفتار بحران مديريت هستيم
به زعم وي «در حال حاضر، بهره وري ملي كه محصول و نتيجه بهره وري سازمانهاي كشور است به ميزانتأسف باري پايين است. اين نكته اي است كه متأسفانه مديران ارشد كشور به ندرت به طورجدي و عملياتي به آن نگاه مي كنند. شاهد اين ادعا، ميزان اعتبارات و بودجه اي استكه سازمانها براي تجزيه و تحليل شغل مديران خود و انتخاب علمي و آموزش اثر بخش وارزيابي صحيح عملكرد شغلي آنها صرف مي كنند
وي با تأكيد بر اين نكته كهاساسي ترين مسأله كشور بحران مديريت است، خاطرنشان مي سازد: «بايد زمينه لازم برايانتقال تجارب استادان مجرب و آموزش مديران فراهم آيد تا مديران در اداره امورتوانمند شوند. ما پس از انقلاب ۲۶سال فرصت داشتيم تا نظام اداري را متحول كنيم. اماآيا نظام اداري در كشور متحول شده است؟ اين در حالي است كه تمام سازمانها، متأثر ازنظام اداري هستند. حال پرسش اين است كه واقعاً  چقدر توانستيم بهينه سازي كنيم. دراين مدت از چه متخصصاني براي بهينه سازي نظام اداري استفاده كرديم. چقدر آن را جديگرفتيم. پاسخ به اين پرسش ها نشان مي دهد كه ما نتوانسته ايم نظام اداري اثر بخش،بومي و نظام مندي براي كشور و سازمانها ايجاد كنيم
دكتر محسن ايماني استاد دانشگاه تربيت مدرس درباره مشكلات نظام اداري مي گويد: «پساز پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل مشكلات پس از انقلاب و تغييرات گسترده در مديريتبخش هاي مختلف كشور و جايگزين كردن نيروهاي انقلابي، ما با كمبود افراد توانمندبراي احراز پست هاي مديريتي مواجه شديم و تنها در دستگاههاي حساس، افراد كارآمد بهكار گمارده شدند. اما در گستره عظيمي كه بايد مديران در رده هاي مختلف مشغول فعاليتشوند نيروي متخصص و كارآمد به اندازه كافي وجود نداشت.
در آن زمان، بحث تعهد وتخصص مطرح شد و اولويت با مديران متعهد متخصص بود. اما در مواردي كه فرد صرفاً  تخصص داشت و وابسته به گذشته بود فرد متعهد هر چند كه از تخصص كافي برخوردار نبودبه كار گمارده مي شد اما تلاش مي گرديد با آموزشهايي، اين فرد توانمندي هاي لازم رادر پست مورد نظر كسب كند. با اين همه، برخي اوقات با روي كار آمدن يك جريان فكري،مديران لايق كه وابسته به جريان فكري ديگر بودند كنار گذاشته مي شوند و اين فرآيندبه طور وسيع دامنگير تمام سازمانها مي شد. در حالي كه اين مديران برنامه هاييداشتند كه با اين تغيير مديريت ها، ابتر مي ماند و اين مسأله معضلاتي را براي كشوربه بار مي آورد. بدين ترتيب بر اثر جابه جايي جريانات سياسي، گاهي مديران اثرگذاربه خاطر روي كار آمدن طيف ديگر از كار بركنار مي شدند
ايماني معتقد است برايجلوگيري از چنين روندي «بايد ضوابط اداري و قانوني آن قدر قوي و منسجم باشد كهدامنه اختيارات يك مدير كاملاً  مشخص باشد تا مدير در همان جايگاه تعريف شده عملكند. از سوي ديگر، پست  هاي اجرايي نظير مديريت كارخانه ها نبايد با روي كار آمدنيك طيف فكري تغيير كند ولو آن كه تفكر سياسي متفاوتي با طيف جديد داشته باشند، زيرااين تغيير سبب ناتمام ماندن طرحهاي قبلي مي شود
تغييرات اجتناب ناپذير
امااين مدرس دانشگاه در پاره اي موارد تغيير مديريت ها را اجتناب ناپذير مي داند: «براي نمونه، آموزش و پرورش نياز به مديري كارآمد و تحول گرا دارد. مديري كه بتوانديك جريان قطعي فكري را تقويت كند يا با تغييرات و نوآوري ها بتواند تحولي عظيم درآموزش و پرورش ايجاد كند. آموزش و پرورش در كشورهاي پيشرفته آن قدر مهم است كه يكچهارم بودجه كشور را صرف اين نهاد مي كنند و افراد بسيار كارآ و توانمند را در رأسآن به كار مي گمارند با اين نگرش كه توانمندي  آموزش و پرورش زمينه ساز پيشرفت وتحول در كل كشور است
وي با اشاره به جايگاه ويژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميمي افزايد: «ضروري است مديراني سكان دار اين وزارتخانه شوند كه بتوانند حساسيت هايلازم در امور فرهنگي و اعتقادي را دريافت نمايند و با توجه به آسيب پذيري هايي كهبه لحاظ تهاجم فرهنگي و گسترش ماهواره ها و شبكه  اينترنت در سطح كشور وجود داردبتوانند تحولي در ابعاد فرهنگي جامعه ايجاد كنند. مديراني كه از يك سو، ازحساسيت هاي لازم براي حفظ عناصر فرهنگي و هويت ايراني- اسلامي برخوردار باشند و ازسوي ديگر، بتوانند اين عناصر را حفظ و خودباوري ها را در ابعاد فرهنگي تقويتكنند
به گفته ايماني «معمولاً  هر جريان تازه اي كه روي كار مي آيد در پيتغيير و تحول است كه اين خود آسيبي براي مديريت كشور است، در صورتي كه چنينتغييراتي در موارد اجتناب ناپذير بايد با دقت و ظرافت و پس از ارزيابي وارزشيابي هاي علمي صورت پذيرد. البته پيش از اين بحث ارزيابي مديران در نهادها وسازمانها مطرح شد با اين ديدگاه كه در هر نهاد و تشكيلات اداري، هسته اي متشكل ازافراد متخصص ايجاد شود تا اگر كسي مي خواهد مدير شود آن جمع او را ارزيابي كنند وبراساس مهارت ها و نه به صرف ابلاغ مدير بالادست، پست مورد نظر را احرازنمايد
ايماني با اشاره به تئوري هاي مديريتي مي گويد: «در حال حاضر، بحثي درمديريت مطرح است كه آيا مديران بايد ذاتاً  مدير باشند يا مديريت يك امر اكتسابياست. برخي نيز مديريت را تركيبي از اين دو مي دانند. به هر روي، اگر ما مي خواهيممدير تربيت كنيم بايد دوره هاي مرتبط با آن را برگزار كنيم تا فرد مورد نظر حداقلبا مديريت و ديدگاههاي صاحبنظران اين علم و نيز مديريت روابط انساني آشنا شود؛انواع مديريت را بشناسد، مثلاً اطلاعات جامعي درباره مديريت ژاپن كسب كند تا براساساين يافته ها و انتخاب يك شيوه مديريت و بومي كردن آن، اداره امور را برعهده بگيرد. نه اين كه با اعمال سليقه در مجموعه تحت مديریتش تنش ایجادکند

 

گام هاي رهبران درمسير مديريت دانش سازماني

 

چند سالي است كه اصطلاح مديريت دانش پاي از عرصه مباحث نظري فراتر نهاده و توجهبسياري از مديران و كارشناسان سازمان هاي كشور را به خود جلب نموده است. خوشبختانهشمار قابل توجهي از اين علاقه مندان نيز كم و بيش به مفهوم و اهميت اين رويكرد پيبرده اند اما پرسش اساسي آنان و بسياري ديگر از مديران نوجو و علاقه مند آن است كهچگونه مي توان دست كم مباني مديريت دانش سازماني را در سازمان خود پياده كرد؟

در واقع آنها مي پرسند اگر در جهان دانش محور امروز احياء و رشد سازمان در گرومديريت موثر دانش سازماني است، چگونه مي توان به راهكارهايي عملي در اين مسيرانديشيد يا حداقل، دانش موجود سازمان را به شيوه‌هايي موثرتر مديريت نمود؛ آن هم باتوجه به نوظهور بودن مفاهيم مديريت دانش، پيچيدگي آميخته در اين مباحث و فراتر ازهمه دشواري هاي كنوني مديريت در ايران؟

مرحله اول: باورهاي بنيادين خود را متحول كنيد و خود را در جايگاه رهبر بيابيد

فراموش نكنيد كه تنها رهبران مي توانند بر ديگران نفوذ كنند و تغيير ايجاد كنند (اعم از اينكه عنوان مدير داشته باشند يا نه) بنابر اين براي آغاز اين مسير نخستبايد بار ديگر تفاوت هاي اساسي مديريت و رهبري را در ذهن مرور كنيد تا بتوانيد بيشاز گذشته خود را در جايگاه رهبر بيابيد. واقعيت آن است كه سهل الوسول بودن ابزارهايمديريت و دشوار بودن رهبري، مهمترين عامل انحراف ما از مسير رهبري و روي آوردن بهمديريت است.

به قول جان ماكسول، رهبري هنري است پيچيده كه جنبه هاي مختلف دارد: احترام، تجربه،توانايي عاطفي، هنر آميزش با مردم، نظم، آرمان، پويايي، وقت شناسي و . وقتيقوانين و مقررات رسمي سازمان به عنوان ابزار كنترل و تغيير جهت كاركنان در اختيارماست و ما نيز در طول زمان مهارت هاي رهبري خود (بويژه جنبه هاي ياد شده) را تقويتنكرده ايم، بديهي است كه به همين ابزار كهنه روي مي آوريم. وقتي مي توانيم با حربهحذف اضافه كار، اخطار كتبي و فراتر از آن تمديد نكردن قرارداد در پايان سال،كاركنان را به پذيرش خواسته هاي خود وادار كنيم، بديهي است كه به ضعف هاي رهبريخويش كمتر پي خواهيم برد. از اين طريق نيز كارها پيش خواهد رفت اما به همان شيوههاي پيشين و البته بدون رهبري، تغييري در كار نخواهد بود. اكنون به راهكارهاي زيربينديشيد:

. پيش از هر اقدام بايد اطمينان يابيد كه با تمام وجود به نقش، ضرورت و اهميتمديريت دانش در سازمان خود پي برده ايد

. باور داشته باشيد كه شخصيت و هويت شما در انديشه و عملتان نهفته است. به اينترتيب هرگز تصور از دست دادن سمت فعلي برايتان دشوار و نگران كننده نخواهد بود.

اطمينان داشته باشيد كه تغيير سازمان به سوي مديريت دانش سازماني با وجود همهتهديدهاي محيط داخلي و خارجي و با وجود همه محدوديت ها و نقاط ضعف موجود در جامعه،نظام اداري و سازمان؛ دستاوردي ممكن و ميسر است چرا كه بسياري از مديران كشور درهمين فضاي دشوار به تغيير و كاميابي نايل شده اند.

پيش از هر چيز تلاش كنيد زيردستان و همكارانتان پذيراي شما در اين سمت باشند و شمارا شايسته اين مسئوليت بدانند. اگر چنين است، بكوشيد اعتبار اجتماعي خويش را تقويتنماييد و اگر چنين نيست به خود مهلت دهيد تا با اجراي دقيق گام هاي بعدي به جايگاهواقعي خود نزديك تر شويد. پس از اين مهلت، درباره ادامه حضور خود در سمت فعلي ياواگذاري آن به فردي شايسته تر تصميم بگيريد. شايد اين تصميمِ دشوار براي آينده شمابهتر باشد

به اين گفته جان پي كاتر، استاد دانشگاه‌ هاروارد باور داشته باشيد كه مي‌گويد: رهبريِ تغيير اغلب با يك يا دو نفر در سازمان آغاز مي‌شود اما حتي در كوچك‌ترينسازمان‌ها نيز با گذشت زمان، بر تعداد آن افزوده خواهد شد. بنابراين بكوشيد شماربيشتري از اعضاي سازمان را به تلاش در مسير تغيير و مديريت اثربخش دانش برانگيزيد.

تجربه گرايش به رهبران تحول ساز نشان داده است كه حسن سابقه، تعهد، فداكاري و ازخود گذشتگي و بويژه سماجت و تلاش بسيار در مسير هدف، ويژگي‌هايي اساسي براي جلباعتماد بدنه سازمان و پذيرش رهبري تغيير از سوي سطوح مختلف كاركنان است

از طرح مشكلات، كمبودها و نقصان‌هاي موجود در سازمان نهراسيد و به جاي حذف صورتمساله در پي ريشه يابي مشكلات و اجراي راه حل هاي بنيادين باشيد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 5:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره آرامش ترافیک

بازديد: 239
تحقیق درباره آرامش ترافیک

آرامش ترافیک :

 اخیراً، طراحی پیشرفته برای وسایل توری در مناطق مسکونی، با معرفی طرح آرامش ترافیک در خیابان های مسکونی استفاده شده است. این به این معناست که رانندگان باید با سرعت محدود و روشی که مناسب با احتیاج عابرین پیاده رو و دوچرخه سوارن باشد رانندگی کنند. آرامش ترافیک یعنی جداکردن ماشین ها از دیگران لازم نیست. همچنین این طرح می تواند برای محدود کردن راه های ماشین رو در طرح نفودی راه ها استفاده شود. این شبکه ساختار شهر باندبری را در بر می گیرد که دارای این خصوصیات ها و منطق است 

  ترکیب تکنیک های آرامش ترافیک یک فضای تولید می کند که راه های دسترسی ماشین ها ممکن است ولی با سرعت خیلی کم.

  اتصال به وسایل حمل و نقل عمومی :

 در بعضی از فرهنگ های رشد کرده، حمل و نقل عمومی بسیار مهم است. که هر منطقه مسکونی جدید دور ایستگاههای قطار، تراموا و اتوبوس طراحی می شود. یک طرح خوب مسکونی راه به اندازه کافی برای ساکنین فراهم می کند تا سیستم راه ها به ایستگاهها بازه کوتاه وامن باشند. و ایستگاهها خودشان باید دارای پوشش و روشنایی خوب در شب باشند.

 ایستگاههای که این مشخصات را دارند می توانند خودشان راه جدا برای اتوبوس و ترامواها داشته باشند، آن ها می توانند جزئی از طرح های راه های اصلی ماشین رو باشند. برای تراموا بهتر است که طرح ایستگاه ها را کاملاً در نقاط شلوغ بگذارند، به طوریکه راه ها جدا باشند و ماشین ها بتوانند به آزادی حرکت کنند. برخی از طرح ها دارای راه اتوبوس جدا هستند، با اینکه زمنی گران است، جاهای ساکت تر به این طرح ها احتیاجی نیست.

 طرح برای مجتمع اجتماعی ریزفیلد در فریلرگ دارای راه جدای تراموا است که از مرکز طرح می گذرد، و در کنار خیابان اصلی تجاری است. این راه دارای ایستگاههای متعدد و خط مستقیم به مناطق مسکونی است. این راه به طور مستقیم ساکنان را به مرکز شهر و با سیستم حمل ونقل عمومی برای جاهای دیگر شهر متصل می کند 

  مرکز حمل و نقل عمومی در شهر ریزفیلد در فریگرک

 توجه ویژه برای راه های شلوغ :

 جایی که در طراحی سلسله مراتب جاده سازی قبول شده باشد راه هایی که شلوغ هستند تولید مسائل طرحی و محیط زیستی می کند. به دلیل ترافیک ممکن است مردم نخواهند در چنین محیط هایی زندگی کنند. به علاوه، بسیار شایع است برای مهندسین اتوبان ها که بخواهند تعداد نقاط دسترسی، به مناطق مسکونی از شاهراه های اصلی محدود کنند برای اینکه این ترافیک شاهراه ها کند می کند.

 بنابراین، کسانی که ساختمان سازند خانه ها را به روی طرف دیگر می سازند که رو به این جاده ها نباشند. این که مسأله است چون اغلب این جاده ها راه هایی هستند که محله های مناطق مسکونی را به هم متصل می کنند، و ترافیک سریع، فقدان نظارت و فقدان شکل شهری به این معناست که محیط زیست احساس خطر بیشتری می کند و این موردپسند عابرینی که می خواهد محله های دیگر را ببیند نیست. خانه هایی که پشتشان خیابان های شلوغ است بهتر از خانه هایی که این خیابان ها جلوشان می باشند نیستند، با این حال خانه هایی که پشتشان خیابان های شلوغ است خصوصی بودن و وسایل رفاهی آنها به خطر می افتد و این همانطور است برای باغ هایی که در کنار ترافیک هستند و برای عابرین پیاده که در کنار ترافیک می گذارند. (شکل 24 . 5)

  مسکن هایی که رو به طرف دیگر می کنند از راه های شلوغ باعث کیفیت پایین محیط زیست می شوند.

 کار سخت برای طراحان مناطق مسکونی این است که مطمئن باشد خانه ها به طور مستقیم رو به مهمترین خیابان ها هستند. (شکل 25 . 5)

  راه های شلوغ باید در کنارشان یک فضای باز داشته باشند.

 این راه های شلوغ بر در جای خیابان های تجاری مناطق شهر و همچنین محل ایستگاه های وسایل نقلیه هستند و راه هایی می باشند که از لطمه شلوغ تر با عابرین پیاده متعدد هستند. در نتیجه، مغازه ها و کار و کاسبی ها در این راه ها قرار دارند؛ این مغازه ها هنوز شکوفا می شوند و در خیلی محله های شهری که شکل خودشان را از قدیم نگه داشتند (شکل 26 . 5)

 شکل 26 . 5) راه های شلوغ در قدیم متعلق به خیابان های تجاری بودند که مغازه های محلی و سرویس ها در آنها واقع شده اند.

 ما می توانین از این خیابان های تجاری قدیمی برای روش جدید ساخت و ساز بسیار زیاد بگیریم.

 طراحی برای دوچرخه سواران :

 برای دوچرخه سواران توجه ویژه ای لازم است وقتی یک شبکه طراحی می شود، چون آنها راه های به خصوصی احتیاج دارند و انواع زیربناهای مخصوصی برای آنها باید طراحی شود. پیشنهادهای بسیار خوبی موجود است در مورد اینکه چگونه زیربنای دوستانه برای دوچرخه سواران طراحی شود، (نوشته های بیشتر در این مورد بخوانید) باید همچنین در این مورد خوانده شود، چون بحث این فقط قصد دارد به برخی از نکته های اولیه اشاره کند.

 دوچرخه سوار باید بتواند از تمام راه هایی که برای عابر پیاده است استفاده کند، و شبکه شان باید به طور کلی بهتر و مستقیم تر از ماشین های موتوری باشد. این باید مردم را تشویق بکند تا دوچرخه سواری را به جای رانندگی مدنظر داشته باشند، چون راه ها کوتاه تر و راحت تر خواهند شد  .

  شبکه دوچرخه سواری می تواند بهتر و مستقیم تر از آن راه هایی که برای ماشین ها درست شده است باشند.

طراحی شبکه راه های دوچرخه سواری باید در نظر گرفته شود به صورتیکه یک وظیفه خاص باشد و این شبکه راه ها از خانه تا مقصد باید به طور کامل زیر سازی مناسب داشته باشند.در جاده های خیلی شلوغ (40 mph/60kph) دوچرخه سواران ممکن است لازم توجه داشته باشند. این راه معمولاً راه جاده ها را دنبال می کند و ارجعیت دارد به تمام ترافیکی که از راه فرعی وارد می شوند. (شکل 28 . 5).

شکل 28 . 5 ) توجه به دوچرخه سواران در راه ها شلوغ با سرعت 40 مایل در ساعت مورد استفاده بیشتر منطقه شهری می شود.

از جاده هایی که سرعت 30 مایل در ساعت است (50 کیلومتر) ترافیک را در یک محله باید پخش کرد، دوچرخه سواران ممکن است راه مخصوصی احتیاج داشته باشند. در جاده ها و توقفات در سر تقاطع ها. دوچرخه سواران با امنیت می توانند راه اتوبوس و تاکسی را استفاده کنند، اما، این راه ها باید به وضوح علامت گذاری شده باشند (شکل 29 . 5).

شکل 29 . 5 ) توجه به دوچرخه سواری در راه های ورودی اصلی به محل سکونت سرویس می دهد.

در راه هایی که دسترسی انحصاری به تعداد کمتری از خانه ها را فراهم می کنند، دوچرخه سواران می توانند از این جاده ها و راه ها استفاده کنند (شکل 30 . 5)

شکل 30 . 5 ) توجه به دوچرحه سواری در محل بخصوص و خیابان های ساکت

به علاوه، به ندرت لازم است که طرحی برای خیابان های یکطرفه ریخته شود که دوچرخه سواران را در برگیرد و همچنین طرحی برای دوچرخه سوارانی که از روبه روی آیند در نظر گرفته شود (شکل 31 . 5).

شکل 31 . 5 ) خیابان های یکطرفه می توانند طوری طراحی شود تا اجازه بدهند دوچرخه سواران از روبرو بیایند.

باید مطمئن بود که عرض خط دوچرخه سواری و ظرفیتی که از آن استفاده می شود مناسب است. هرجا که ممکن است حداقل عرض باید 100 سانتی متر بدست  بیاید، ولی 15 سانتی متر ایده آل و استاندارد است راه های شلوغ تر می توانند پهن تر باشند. جایی که دوچرخه سواری می تواند راه را با دوچرخه سواران دیگر استفاده کنند شاید کمک کند. با علامت گذاری راه دوچرخه سواری با تغییرات مواد سطح راه و رنگامیزی امن تر باشد (شکل 32 . 5).

شکل 32 . 5 ) خط های دوچرخه سواری می توانند با نوع موادی که ساخته شده اند و یا رنکاری می شوند.

اگر دوچرخه سواران در یک راه با ترافیکی که از روبه روی آید برخورد نکنند برای چراغ ترافیک لازم نیست توقف کنند. اگر دوچرخه سواران در راه های شلوغ تر با ترافیکی که از سمت مقابل می آید برخورد کنند برای صبر کردن و ایمنی بیشتر یک خط مخصوص باید داشته باشند. (شکل 33 . 5).

33 . 5 ) دوچرخه سواران لازم نیست متوقف شوند اگر از رو به رو ترافیکی نباشد. اگر ترافیکی است آنوقت یک خط برای صبر کدن باید در نظر گرفته شود.

مهم است که داخل مناطق مسکونی کجا باید دوچرخه ها پارک شوند. اگر دوچرخه سواری را بخواهیم تشویق کنیم. پارکینگ مناسب باید در هر جایی که ممکن است مقصد دوچرخه سواران باشد فراهم شود. این شامل خانه ها، مغازه های نزدیک، مناطق دیگر داد و ستر و تجاری، پارک ها و فضاهای باز، مراکز تفریح و یا ایستگاه های وسایل حمل و نقل عمومی می شود. (بخصوص ایستگاه های تراموا یا ایستگاه های قطار).

قفسه یا جای ایستادن برای دوچرخه اجازه بدهد تا شاستی ها و چرخ های دوچرخه ها با ایمنی زنجیر شوند، و محوطه پارکینگ باید به طور مناسبی روشن و به خوبی علامت گذاری شده باشد. هر نوع شکل پوشش دهنده ای برای این پارکینگ ها ترجیح داده می شود، به خصوص زمانی که دوچرخه ها برای مدت زیادی قرار است پارک شوند. این بسیار مهم است که بدانیم دوچرخه سواران دوچرخه هایشان را نزدیک ورودی ساختمان هایی که برای دیدار آمده اند پارک می کنند و همچنین در جاهایی که جمعیت بسیار زیاد است و بسیار روشن (شکل 34 . 5).

34 . 5 ) مثال های پارکینگ دوچرخه

خیلی از مردم ترجیح می دهند تا دوچرخه شان را از خانه ها یا باغ های خود پارک کنند، همچنین در زیرزمین آپارتمانهایشان و یا اتاق های طبقه همکف (شکل 35 . 5)

35 . 5 ) یک اتاق طبقه همکف بخصوص پارکینگ دوچرخه ها.

دوچرخه سواران مثل استفاده کنندگان ماشین نیستند، از آن ها توقع بر این است. که بعضی اوقات داخل یا خارج جاده ها و راه ها طی سفرشان بشوند بسیار مهم است که مطمئن شویم انتقال بین این راه ها تا آنجایی که ممکن است با نرمی انجام شود و و دوچرخه سواران مجبور نشوند که از دوچرخه پیاده شوند برای اینکه از جدول بالا و پایین آن ها بروند. این انتقال بخصوص برای دوچرخه سوارانی که تریلر دارند مهم است و بچه ها یا اجناس بزرگ را با آن حمل می کنند (شکل 36 . 5).

36 . 5 ) انتاقال بین راه های آنجایی که ممکن است بر نرمی انجام شود.

برای دوچرخه سوارای کیفیت سطح راه بسیار مهم است چون سطح های ناهموار مجراهای آب که بالا و پایین هستند دوچرخه سواری را بسیار دشوار می کند (شکل 37 . 5).

37 . 5 ) سطح ناهموار و مجراهای فاضلاب ناهموار سببی شوند که دوچرخه سواری قابل ملاحظه ای سخت شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 5:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

نكات اخلاقی و فردي فضه

بازديد: 259
 نكات اخلاقی و فردي فضه

 تحقیق درباره فضه

نكات اخلاقي و فردي فضه

اينك به تشكيل خانواده، تربيت فرزندان، امتيازات فردي و استفاده از آن براي تبليغ آرمانهاي اهل بيت(ع) مي‏پردازيم.
خانواده و فرزندان فضه
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهاي سياسي قدرت حاكم براي از بين بردن نفوذ و مقاومت اهل بيت و اقليت طرفدار آنان فزوني يافت. هر دو ستون برپادارنده خميه اسلام (پيامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ريختند و اميرمؤمنان يكه و تنها با ياراني انگشت‏شمار در معرض خباثتها و دشمني‏ها واقع شد اما فضه، همچنان نزد اميرمؤمنان علي(ع) ماند و از كودكان فاطمه(س) سرپرستي كرد. بر اساس روايتي از امام صادق(ع) در همين دوران اميرمؤمنان، فضه را تشويق به ازدواج كرد. در اين خبر كه در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر اميرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه كه مردي از اهالي حبشه بود، درآمد و از وي صاحب فرزندي شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سليك غطفان ازدواج كرد. در اين حين يگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات يافت.1
نصيرالدين امير صادق در كتاب (فاطمه) بر خلاف ديگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حيات حضرت فاطمه مي‏داند و مي‏نويسد: «ابوثعلبه از دنيا رفت، فاطمه از فضه دلجويي نمود و او را با خود مأنوس كرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردي به نام سليك ازدواج كرد».2
اين ادعاي اميرصادق ظاهرا بدون دليل است و هيچ مداركي دال بر اينكه ازدواج وي قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، يافت نشد.
در اغلب كتب تاريخي نامي از فرزندان سليك به ميان نيامده است از اين رو برخي احتمال داده‏اند فرزندان از شخصي ديگر باشند، چه در موارد فراواني نام دختر، نوه و پسراني از فضه نقل شده كه مسلّم مي‏نماياند فضه شوهري غير اين دو نيز داشته است. و يا فرزندانش از سليك، مورد اشاره منابع تاريخ قرار نگرفته‏اند.3
علامه مجلسي در خبري از «مسكه» دختر فضه و «شهره» نوه‏اش نام مي‏برد و ذبيح‏الله محلاتي در رياحين الشريعة بعد از نقل روايتي كه نام فرزندان پسر (داود، محمد، يحيي و موسي) فضه را ثبت كرده است، مي‏نويسد: مرحوم مجلسي مدرك اين خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشيخه اهل سلوك و عرفان حكايت مي‏نمايد كه بهتر از روات كثير الرواية غير ضابط است.4
فضه با وجود تمام درگيريهاي سياسي هرگز شانه از مسؤوليت پرورش فرزندان فرزانه خالي نكرد او چنان به تربيت فرزندان همت گمارد كه نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خداي متعال در حد كمال برخوردار گشتند تا به آنجا كه در طول تاريخ روايات مربوط به پاكيزگي روحي آنان بارها مورد اشاره و تأكيد نويسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها ياد شده است.
ابن‏شهر آشوب در مناقب به نقل از مالك دينار مي‏نويسد: «هنگام حج بانويي را ديدم كه بر حيواني ضعيف سوار شده است و زماني كه حاجيان برمي‏گشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بيابان او را ديدم كه خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامي راه مي‏پيمايد. اندكي جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش كردم. گفتم: چرا با اين مركب لاغر حركت كرده‏اي كه چنين در راه بماني؟
سر به سوي آسمان بالا برد و گفت: «لا في بيتي تركتني و لا الي بيتك حملتني فوعزتك و جلالك لو فعل بي هذا غيرك لما شكوته الا اليك».
نه مرا به خانه‏ام واگذاري و نه به خانه خودت رساندي. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنين مي‏كرد، نزد تو شكايت مي‏آوردم.
همان دم شخصي خود را به او رساند و زمام ناقه‏اش را در دست گرفت و از او خواست سوار شود. آنگاه ناقه با سرعتي شگفت به پيش تاخت. در جايگاه طواف دوباره همان زن را ديدم حس كنجكاوي راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسيدم تو كيستي؟ گفت: من «شهره» دختر مسكه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.5
اعتراض به حاكميت
فضه هوش سرشار و قدرت يادگيري بسياري داشت. قابليت پذيرش در حد وسيع، وجودش را براي كسب فضايل از اهل بيت(ع) آماده ساخت. از اين‏رو در مدتي اندك به مقامهاي والايي در پيروي و همراهي عترت(ع) رسيد. آنچه فضه را از ديگران متمايز مي‏كند و از وي بانويي شاخص براي آيندگان مي‏سازد اين است كه وي ظرفيت وجوديش اعم از، قدرت، يادگيري، پذيرش حق، خستگي‏ناپذيري، حافظه قوي، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بيت(ع) به كار برد و از هر امتياز به عنوان ابزاري براي نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتي بعد از شهادت حضرت زهرا و تشكيل خانواده (روايات تاريخي به پرجمعيت بودن خانواده وي تأكيد دارد) در جريان مبارزه‏اش وقفه‏اي ايجاد نكرد. وي با تسلط ويژه‏اي كه به احكام فقهي داشت، به انتقاد علمي از حكام وقت مي‏پرداخت و بر ناروا بودن جايگاهي كه در اختيار گرفته‏اند، اشاره مي‏كرد.
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزي سليك (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شكايت كرد و گفت: فضه اجازه نزديكي به من نمي‏دهد. «فاشتكاها الي عمرو ذالك في ايامه. فقال لها عمر: ما يشتكي منك ابومالك يا فضه؟ فقالت: انت تحكم في ذالك و ما يخفي عليك. قال عمر: ما اجدلك رخصة قالت: يا ابااحفض ذهبت بك المذاهب ان ابني من غره مات فاردت ان استبري ...
عمر به او گفت: اي فضه ابومالك چه شكايتي از تو دارد؟
ـ تو حكم مي‏كني در باره‏اش؛ پس بر تو مخفي نيست.
ـ من كه دليلي بر اين كار تو نمي‏بينم.
ـ اي اباحفض مذاهب تو را منحرف نكنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات يافته است؛ در اين مدت از حيض استبراء مي‏كردم كه اگر حامله‏ام جنين من بچه ثعلبه است و اگر حيض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نيست. عمر كه در مقابل پاسخ متين فضه درمانده شد، به شگرد هميشگي خود پناه برد و به موضع انفعالي فرو رفت. وي هر گاه كه در بين مردم از حل مسايل عاجز مي‏ماند و علي گره را مي‏گشود، با عبارت «لولا علي لهلك عمر» اگر علي نبود خليفه از بين مي‏رفت، خود را از سرزنش فكري و زباني مردم مي‏رهانيد. اين بار نيز گفت: «شعرة من آل ابي‏طالب افقه من عُدّي» يك تار مو از خانواده ابي‏طالب از قبيله عدي فقيه‏تر است.6 عظمت اين گفتار آنگاه روشن مي‏شود كه بدانيم قبيله عدي در فقاهت سرآمد روزگار خويش و ضرب‏المثل فقاهت بودند.
فرياد با سكوت
نقطه آغازين مهجوريت اهل بيت را بي‏گمان بايد در آخرين روز مريضي پيامبر اكرم جستجو كرد «هنگامي كه پيامبر فرمود براي من استخوان شانه و دوات و يا كاغذ و دواتي بياوريد تا چيزي بنويسم كه بعدها گمراه نشويد ...»7
خليفه دوم در مقابل درخواست پيامبر گفت: بيماري بر پيامبر غلبه كرده و قرآن پيش شماست. كتاب آسماني ما را كافي است. ابن‏عباس دانشمند معروف اسلام كه با يادآوري آن روز دانه‏هاي اشك بسان مرواريد بر روي گونه‏اش مي‏غلطتيد مي‏گويد: بزرگترين مصيبت براي اسلام اين بود كه اختلاف گروهي از صحابه مانع شد كه پيامبر نامه‏اش را بنويسد؟8
همين تفكر كه براي جلوگيري از نفوذ اميرمؤمنان و اهل بيت در رهبري جامعه بعد از پيامبر به ذهن برخي صحابه خطور كرد، زمينه‏هاي مهجوريت اهل بيت، و احاديث و حقايق ديني را كه آنان بيان مي‏كردند، به وجود آورد. به اين ترتيب بعد از وفات پيامبر اكرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بيت به طور گسترده‏اي محروم شدند و جامعه‏اي به وجود آمد كه قرآن ظاهري پايه فكريش و حاكمان تنها مفسرينش شدند در اين دوره مفسران مستقل به طور شديدي از سوي خلافت تحت فشار بودند تا از حريم ظاهر قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن و رأي علي(ع) اشاره نكنند. فضه تدبيري انديشيد وي ديگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگويي با آيات الهي پرداخت و با اين كار آرمانهاي اهل بيت و آراء آنان را به مردم بازگو كرد.
يكي از نويسندگان آنگاه كه به معرفي فضه و كمالات وي مي‏پردازد، مي‏نويسد: «وقتي ديد مردم روايات وارده در باب سفارش اهل بيت و ساير حقايق دين پشت سر انداخته‏اند، فضه تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند».
به اين ترتيب با استشهاد به قرآن جلوي هر گونه اعتراض حاكمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از ديدگاه ديگر مبين آگاهي فضه به معارف قرآن و طبيعتا آراء و افكار اهل بيت و خصوصا اميرمؤمنان مراجع به تفسير و تأويل آيات قرآني نيز هست چه وي پرورش‏يافته در خاندان پاكان بود و تمام اعمالش حكايت از تأثيرپذيري علمي و عملي از آنان داشت.
ابوالقاسم قشيري خبري مربوط به حفظ قرآن و تسلط وي به معارف قرآني از فضه نقل مي‏كند. اين مطلب كه در منابع گوناگون شيعي و سني از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به اين صورت است.
در راه مكه از قافله بازمانده بودم زني را ديدم كه تنها و سرگردان مي‏رود. پرسيدم كيستي؟ اين آيه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام كردم و سؤال خود را تكرار نمودم خواند «من يهدي اللّه‏ فلا مضل له» ـ آنكه را خدا هدايت كند گمراه‏كننده‏اي نخواهد داشت.
ـ از كجا مي‏آيي؟ ـ «ينادوم من مكان بعيد» ـ از مكان دوري ندا مي‏شوند.
ـ قصد كجا داري؟ ـ «وللّه‏ علي الناس حج البيت»
ـ چند روز است سرگرداني؟ ـ «و لقد خلقنا السموات و الارض في ستة ايام»
آيا گرسنه هستي؟ ـ «و ما جعلناهم جسدا لايأكلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتاديم و چون آهسته مي‏آمد تقاضا كردم كه شتاب كند زودتر برسيم. ـ «لا يكلف اللّه‏ نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست كردم بر تك مركب من سوار شود. گفت: «لو كان فيهما آلهة الا اللّه‏ لفسدتا» پياده شدم و او را سوار كردم. گفت: «سبحان الذي سخر لنا هذا»
شكر خدايي را كه اين مركب را مسخر ما كرد.
به قافله رسيديم ـ آيا ميان اين كاروان كسي را داري؟ ـ يا داود انا جعلناك خليفة في الارض ـ يا يحيي خذا الكتاب بقوه ـ يا موسي اني «انا اللّه‏ ـ و ما محمد الا رسول». ـ اينها چه نسبتي با تو دارند؟ «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» اين چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسيدند از من اظهار تشكر كردند.
اين آيه را خواند «يا ابت استأجره ان خير من استأجرت القوي الامين» به من احسان كردند. و اللّه‏ يضاعف لمن يشاء. عطا را زيادتر كردند.
ـ اين زن كيست؟ ـ فضه خادمه دختر پيغمبر است كه امسال بيستمين سال است او لب به سخني جز به آيات قرآن باز نكرده است.9
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهاي قرآني در طي 20 سال بوده است. و به طور قطع وي در جايگاههاي خاص نيز بودن قرآن به پاسخگويي مي‏پرداخت آنگونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبت شده است كه وي طي حديثي طولاني وقايع آن روز را شرح مي‏دهد. هر چند در اين حكايت خاص هيچ نوع اشاره‏اي كه موضعگيري فضه در قبال اهل بيت و مسايل سياسي و حكومتي عصر خويش را نشان دهد، به چشم نمي‏خورد. اما نقل آن از جهاتي سودمند است از جمله اينكه گروهي بر اساس نقل ديگري از روايت سعي كرده‏اند فضه را از اين افتخار بي‏نصيب كنند روايت دوم كه از عبداللّه‏ بن‏مبارك نقل شده و همين مطالب را با افزايش و كاهش از زني گمنام نقل مي‏كند.
تبليغ ولايت در ايام حج
هر چند اطلاعي قطعي در باره زمان مسافرت فضه به مكه مكرمه در دست نيست اما به دلايل و قرايني كه در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعي بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت اميرمؤمنان و به احتمال قوي در دوران خلفاء سه گانه بوده است يعني دقيقا بحراني‏ترين زمان سياسي براي اهل بيت(ع). در اين دوره غاصبان ولايت وارونه جلوه دادن حقايق را سرمايه تداوم حكومت قرار دادند و با زر و زور و تزوير مخالفين را سركوب كردند. در اين فضاي حزن‏آلود فضه، پرورش‏يافته فاطمه، كه داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتي مي‏گشت تا حقايق را بازگويد و مظلوميت اميرمومنان را به تصوير بكشد. ايام حج بهترين فرصت ممكن براي اين هدف بود از تمام ملل مسلمان نمايندگاني در مكه حاضر مي‏شدند و بدون فشارهاي و ايجاد آزادي نسبي به تبادل اطلاعات مربوط به كشورها و ممالك اسلامي مي‏پرداختند.
از اين كنگره عظيم پيامبر اكرم(ص) نيز براي معرفي اميرمؤمنان(ع) استفاده كرده بود اين بار فضه فرصت به دست آمده را غنيمت شمرد. او محل حج را به صحنه با شكوه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان(ع) تبديل كرد و به بازگويي و افشاي جنايات عليه اهل بيت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل كرده‏اند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغت به نحو كامل سود برد به نحوي كه شيوايي گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجيان را به خود جلب كرد. ورقة بن‏عبداللّه‏ اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان را اينگونه به تصوير كشيده است:
براي حج و به اميد ثواب الهي راهي بيت‏اللّه‏ الحرام شدم. در حالي كه طواف مي‏كردم متوجه بانويي گندم‏گون نمكين و خوش‏كلام شدم كه با فصاحت گفتار فرياد كرد: «رب البيت الحرام و الحفظة الكرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خير الانام صلي اللّه‏ عليه و آله البررة الكرام ان تحشرني مع ساداتي الطاهرين و ابنائهم الغر المحجلين الميامين ألا فاشهدوا يا جماعة الحجاج و المعتمرين انّ موالي خيرة الاخيار و صفوة الابرار الذين علاقدرهم علي الاقدار و ارتفع ذكرهم في سائر الامصار ...»
اي خداي بيت‏الحرام و حافظان گرامي و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترين آفريده‏ها(ص). ... مرا با سروران پاك و فرزندان ... محشور نماي. اي جماعت حاجيان آگاه باشيد كه سروران من بهترين برگزيده‏ها و نيكوكارانند. كساني كه عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاريفي كه فضه از سروران خود بيان مي‏كرد به گونه‏اي بود كه تنها با مشخصات اهل بيت(ع) مطابق مي‏شد از اين‏روي ورقة بن‏عبداللّه‏ نيز مانند حاجيان ديگر متوجه شد وي از طرفداران اهل بيت و ولايت اميرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان مي‏كنم از دوستداران اهل بيت(ع) هستي.
فضه پاسخ داد: آري. پرسيد: خود را معرفي كن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفي(ص) هستم. كه خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقة بن‏عبداللّه‏ تقاضاي فرصتي كرد تا سؤالاتش را از وي بپرسد. آنچه كه اينك از اين گفتگوي افشاگرانه و دردآلود در كتب تاريخي ضبط شده است، بازگوكننده دوران سخت رحلت پيامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اين‏روي بعيد به نظر نمي‏رسد كه تمام اخبار وي حتي اشعاري كه از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جاري مي‏كرد، نقل مستقيم باشد. بخشي از آنچه در اين گفتگو گذشته، اينچنين است: علي(ع) وقتي فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چيد اينچنين سرود:
اري علل الدنيا عليَّ كثيرة
و صاحبها حتّي الممات عليل
لكل اجتماع من خليلين فرقة
و انّ بقايي عندكم لقليل
و ان افتقادي فاطما بعد احمد
دليل علي ان لا يدوم خليل
علامه مجلسي وقتي اين روايت را از ورقة بن‏عبداللّه‏ نقل مي‏كند مي‏نويسد: (اقول وجدت من بعض الكتب خبرا في وفاتها(ع) فاحببت ايراده و ان لم آخذه من اصل يعوّل عليه).10 مي‏گويم در برخي از كتابها خبري در باره وفات حضرت زهرا يافتم كه دوست داشتم نقل كنم. هر چند مدرك اصلي كه به آن ارجاع داده‏اند را نيافتم. با اين حال اين حديث طولاني مورد توجه محققان اخير نيز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسي از ورقة بن‏عبداللّه‏ ازدي را نقل كرده‏اند از جمله آنها مي‏توان به اعلام النساء11، رياحين الشريعة12 و نهج‏الحياة13 اشاره كرد. دليل عمده‏اي كه مي‏توان مبني بر اينكه سفر حج فضه قبل از شهادت اميرمؤمنان بوده، ارائه كرد اين است كه عبداللّه‏ ازدي تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال كرده است.

پاورقيها:

12 ـ رياحين الشريعة، ج 2، ص 316.

1 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87؛ رياحين الشريعة، ج 2، ص 317؛ مناقب آل ابي‏طالب، ج 1، ص 403 نام شوهر دوم را سليك مي‏داند.

10 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 174 تا 180 باب ماوقع عليها من الظلم في تاريخ سيدة النساء فاطمة الزهرا(س).

11 ـ اعلام النساء مؤمنات، ص 594.

13 ـ اين كتاب به كرار اشعار مربوط به اين روايت مفصل را نقل كرده است. نويسنده با دقت تمام به مدارك ذيل دست يافته است. كتاب عوالم، ج 11، ص 490 و 455 و 597 و 240 و 286؛ رياحين‏الشريعة، ج 2، ص 73 و ج 1، ص 246؛ سيره نبوي ذيني دحلان، ج 3، ص 364؛ عيون الاثر، ج 2، ص 340؛ مودة القربي، ص 103؛ نورالابصار، ص 53؛ احقاق الحق، ج 10، ص 434 و 483؛ اعلام النساء، ج 4، ص 113؛ عيوم الاخبار، ج 2، ص 340؛ السيرة النبويه، ج 3، ص 364؛ بردالاكبار عند فقه الاولاد، ص 44؛ بحارالانوار، ج 43، ص 176؛ كوكب الدري، جزء اول، ص 240.

2 ـ فاطمه، ص 172.

3 ـ رياحين‏الشريعة، ج 2، ص 318 (وي فرزنداني را كه در خبر ابوالقاسم قشري آمده به عنوان فرزندان فضه از غير سليك مي‏داند.)

4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87.

5 ـ همان، ص 46 نقل از مناقب ابن‏شهرآشوب از مالك دينار.

6 ـ رياحين الشريعة، ج 2، ص 317 نقل از عوالم العلوم و مناقب از جاحظ.

7 ـ مسند احمد، ج 1، ص 355؛ فروغ ابديت، ج 2، ص 496.

8 ـ بخاري كتاب علم، ج 1، ص 22 و ج 2، ص 14؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 14؛ مسند احمد، ج 1، ص 325؛ طبقات كبري، ج 2، ص 244.

9 ـ زينب‏الكبري، ص 65 نقل از شام سرزمين خاطره‏ها، ص 114؛ الدرالمنثور في طبقات ربات الخدور، ص 439؛ تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 363؛ فاطمه ام ابيها، ص 94؛ الارض و تربت الحسين؛ كاشف الغطاء نقل از زبان پيامبر، حسين عمادزاده، ص 435.

در شماره نخست از مقاله حاضر به نحوه حضور فضه نوبيه در مدينه و آشنايي وي با فضايل اهل بيت و تأثرات روحي برگرفته از آنان پرداختيم، در اين شماره به حضور جدّي فضه در كنار اهل بيت(ع) در سخت‏ترين شرايط اجتماعي سياسي پرداخته، لحظه لحظه او را با خاندان نور، بويژه حضرت فاطمه(س)، به نظاره خواهيم نشست.
مقام نيكان
اندك زماني از آشنايي فضه با خاندان طهارت مي‏گذشت. در اين مدّت او با درياي زهد و عدل پيوندي مستحكم يافت. انس و الفت وي با خاندان پيامبر(ص) تا آنجا پيش رفت كه چشمه جوشان معارف را فرا رويش گشود و كام جانش را با عالي‏ترين معارف الهي و انساني آشنا ساخت.
«استجابت دعا» از مراتبي است كه نصيبش شد.1 اين كمال روحي، كه نشان از موقعيت ممتاز روحي دارد، بارها در زمان رسول اكرم(ص) ظاهر گشت. در مصابيح القلوب مي‏خوانيم «امير مؤمنان، فاطمه، حسن و حسين(ع) هر يك شبي از ماه رمضان رسول الله را براي افطار دعوت كردند، فضه با اينكه خانه‏اي جداگانه نداشت، براي شب پنجم پيامبر را دعوت كرد. هنگام افطار نگاههاي ناباورانه فضه به ديدار چهره رسول اكرم(ص) روشن شد. اهل خانه كه غافلگير شده بودند، گفتند: ما را در جريان مي‏گذاشتي تا تداركي ببينيم. فضه كه آرزوي ميزباني رسول خدا را داشت، از درگاه الهي طعام خواست و آنگاه كه غذا حاضر شد، سفره افطار را گسترد».2
علاوه بر اين نشانه‏هاي زيادي از مستجاب الدعوة بودن فضه در اين دوران به چشم مي‏خورد كه همه حكايت از يك واقعيت دارند. آري، فضه در خانه ولايت پرورش يافته بود، و اين امر باعث شد به مرور زمان به والاترين مقام انساني دست يابد. اوج همراهي و دلبستگي او به اهل بيت را در ماجراي اطعام مي‏يابيم كه به واسطه آن فضه به مقام «ابرار» دست يافت. قرآن كريم اينگونه از اطعام فقير و اسير و يتيم ياد مي‏كند:
«همانا نيكان از جامهايي مي‏نوشند كه آميخته به كافور است. چشمه‏اي كه بندگان خدا از آن مي‏نوشند و آن را به هر جاي كه خواهند روان مي‏سازند. به نذر وفا مي‏كنند و از روزي كه شر آن فراگير است، مي‏ترسند. و طعام را در حالي كه خود دوست دارند، به مسكين و يتيم و اسير مي‏خورانند و در دل چنين مي‏گويند. جز اين نيست كه شما را براي خدا اطعام مي‏كنيم و از شما نه پاداشي مي‏خواهيم و نه سپاسي. ما از پروردگار خود مي‏ترسيم در روزي كه آن روز سخت و هولناك است. خداوند آنان را از شر آن روز نگاه داشت».3
* او با درياي زهد و عدل پيوندي مستحكم يافت.
* فضه در خانه ولايت پرورش يافته بود.
در كتب روايي و تفسيري شأن نزول اين آيات را چنين بيان مي‏كنند.
حسن و حسين(ع) فرزندان اميرمؤمنان(ع) مريض شدند. پيامبر به همراه اصحاب به ملاقات آنان آمد. وقتي حالشان را نگران كننده ديد، يكي از آنان پيشنهاد كرد كه اي علي اگر نذر كني براي سلامتي كودكانت اميد است خدا شفايشان دهد.4
علي(ع) فرمود: اگر خدا شفايشان داد، سه روز روزه مي‏گيرم. دختر رسول الله(ص) و خادمش فضه نيز چنين نذر كردند. بعد از مدتي آن دو سلامت خود را بازيافتند.
اينك وقت وفا به نذر رسيده بود. اميرمؤمنان به نزد شمعون خيبري رفت5 و مقداري پشم براي ريسيدن و سه پيمانه جو به عنوان اجرت گرفت و به منزل بازگشت. حضرت فاطمه(س) يك سوم از جو را آرد كرد و نان پخت. هنگام افطار فقيري آمد و گفت: السلام عليكم يا اهل بيت محمد(ص) فقيري از مسلمانان هستم غذايي به من دهيد؛ خدا غذايي از بهشت به شما دهد. همه سهم افطارشان را يكجا جمع كرده به او دادند. روز دوم يتيم و روز سوم اسيري آمد و آنان نيز تمام غذايشان را با رضايت قلبي تقديم كردند.6
سه روز بود كه علي، فاطمه، حسن، حسين و فضه بي هيچ غذايي روزه گرفته بودند. صبح روز چهارم پيامبر به خانه فاطمه آمد. حسن و حسين از شدت ضعف بر خود مي‏لرزيدند. حال رسول اكرم دگرگون شد و از اميرمؤمنان علت را
سؤال كرد و گفت دخترم را به من نشان بده. علي(ع) رسول خدا را به طرف فاطمه راهنمايي كرد. او در محرابش نماز مي‏خواند در حالي كه آثار گرسنگي از سيمايش پيدا بود. ضعف به جسم فاطمه غالب شده و رنگ رخسارش به زردي گراييده بود. پيامبر تا اين منظره را ديد فرمود:
«و اغوثاة بالله! انتم هذا ثلاث فيما اري؟» پناه بر خدا، شما سه روز به اين حال بوديد. جبرئيل نازل شد و گفت: «خذ يا محمد هناك الله في اهل بيتك» بگير اي محمد! خدا گواراي اهل بيت تو كند. پيامبر فرمود: چه را بگيرم. جبرئيل سوره «هل اتي» تا «ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا» را خواند.7
حسن بن مهران معتقد است آنگاه كه پيامبر داخل خانه شد و آنها را ديد گريان شد و ... جبرئيل اين آيات را فرود آورد: «ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا ـ عينا يشرب بها عبادالله يفجرونها تفجيرا».8
علامه طباطبايي در ذيل اين آيات تفسيري از امام صادق(ع) آورده، مي‏نويسد:
«يوفون بالنذر» يعني علي، فاطمه، حسن، حسين و خادم آنها فضه9 در اين ميان علامه مجلسي بعد از نقل 15 روايت مختلف از شأن نزول اين آيات مي‏نويسد: «بعد از آنكه بر اجماع مفسرين و محدثين بر اينكه اين سوره در حق اصحاب كساء نازل شد، پي بردي هيچ كس شبهه نيندازد زيرا؛ اينگونه ايثار از غير ائمه برنمي‏آيد و نزول اين سوره به همراه غذا براي آنها دليل بر جلال و رفعت و كرامت آنها نزد خداست و اختصاص آنها به اين نيكو داشت به همراه مكارم ديگر باعث مي‏شود كه نسبت دادن اين فضل به غير آنها كه هيچ مكارمي ندارند، قبيح باشد».
* سي آيه در حق اميرمؤمنان بدون استثناي فضه وارد شده است.
اين تعريض علامه مجلسي در حقيقت پاسخي به گروههاي ناصبي و منحرفين است كه غير اهل بيت را مستحق چنين پاداشي دانسته‏اند و اساسا مدني بودن اين سوره را زير سؤال برده‏اند10 و گرنه تعريض وي به عدم سهيم بودن فضه در اين پاداش عظيم نمي‏تواند صحيح باشد.
استاد ذبيح الله محلاتي در رياحين الشريعه مي‏نويسد: «سي آيه در حق اميرمؤمنان بدون استثناي فضه وارد شده است كه از فوائد و علائم متابعت خلوص مودت اوست. و آن بر حسب ظاهر صبر و شكيبايي بر گرسنگي در مدت سه روز است كه در اطعام قرص نان به مسكين و يتيم و اسير با موالي خود همراهي مي‏كرد. فضه گرسنه بود زماني كه اهل بيت گرسنه بودند و تشنه بود وقتي تشنه بودند. نمي‏خوابيد وقتي نمي‏خوابيدند روزه مي‏گرفت وقتي روزه بودند...»11 آنچه براي بانوان ما مي‏تواند راهكاري در عصر حاضر براي دستيابي به قله‏هاي معرفت و شرافت معنوي باشد پي بردن به سرّ مقاماتي است كه بانواني شايسته چون فضه به آن دست يافته‏اند.
و اين راز چيزي جز همراهي با اهل بيت و محو شدن در خواسته آنان نيست. چهار اصل مقدمات همراهي فضه با اهل بيت را فراهم ساخت. اين اصول عبارتند از:
1 ـ وفاي به نذر: بشر به هنگام گرفتاري در دام رنج و سختي روي به خدا مي‏آورد، اما به محض خلاصي، خدا از يادش مي‏رود. نذر انسان را به پروردگار توجه مي‏دهد تا گرفتاريش برطرف شود. وفاي به عهد و نذر انجام عملي است كه خداي تعالي به آن دستورداده و عدم وفا به فراموشي سپردن خداست و به اين صورت بين دستيابي به شرافت معنوي و وفاء به نذر رابطه‏اي عميق وجود دارد.
2 ـ ترس از روز حساب: مشخصه دوم ابرار به فكر حساب و روز جزاء بودن است چه انسانهاي نيكوكار نيز نمي‏توانند به طوري كه شايسته خداست او را عبادت كنند از اين روي همواره نقص و كاستي در اعمال انسان وجود دارد و فضه با آگاهي از اين نقيصه و ترس از حساب بود كه توانست با ميل خود به ياري مستمندان بپردازد.
3 و 4 ـ اطعام به نيازمندان و رضايت الهي: سركوب خودخواهي و برتري‏جويي در سايه اطعام به ديگران خصوصا نيازمندان تحقق مي‏يابد. اطعام به اين معني است كه شخص تنها غم خود را نمي‏بيند بلكه ديگران را نيز مستحق ياري مي‏داند و به آنان نيز عشق مي‏ورزد. رضايت الهي نيز اساس اعمال است تا آنجا كه هيچ درخواستي از فقير و اسير و يتيم ندارند و در هنگام گفتگو نيز با خدا سخن مي‏گويند و از او پاداش مي‏خواهند.
از اين روي امام صادق(ع) فرمود:
«و يقولون اذا اطعموهم «انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً و لا شكورا» قال والله ماقالوا هذا لهم و لكنهم اضمروه في انفسهم فاخبر الله باضمارهم يقولون: لا نُريد جزاءً تكافوننا به شكورا تثنون علينا به ولكنا انما اطعمناكم لوجه الله و طلب ثوابه».12
«به خاطر خدا غذا مي‏دهيم و از شما جزا و شكري نمي‏خواهيم» امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم اين را نگفتند بلكه با خود چنين گفتند و خدا از باطن آنها خبر داد...
* چهار اصل مقدمات همراهي فضه با اهل بيت را فراهم ساخت.
رحلت پيامبر
فضه ضمن كسب فضايل والاي انساني، ياوري دلسوز و مهربان براي فاطمه(س) و فرزندانش بود13 او در خدمت رسول اكرم سالهايي را سپري كرد تا اينكه سال دهم هجري با تمام حزن و اندوهش فرا رسيد. در اين سال حال رسول اكرم پس از حجة الوداع رو به وخامت گذاشت و سرانجام در غروب روز دوشنبه 28 صفر سال 10 هجرت به ديدار حق شتافت.14
فضه از آن روز تلخ اينگونه ياد مي‏كند:
وقتي پيامبر وفات يافت كوچك و بزرگ سوگوار شدند و گريه بر او زياد شد و دلداري‏دهنده نبود و مصيبت وي بر نزديكان، اصحاب، اولياء، دوستان، و بيگانگان و خويشان گران بود و كسي را نديدم از زن و مرد مگر آنكه گريان بود و فرياد مي‏زد.15
دوران بعد از رحلت
محور و تكيه‏گاههاي اصلي انقلابي كه پيامبر اكرم(ص) بنيانگذاري كرد، از سوي عوامل خارجي مانند روم و تهديدهايي داخلي همچون منافقان و اقليتهاي ديني ناراضي كه در قالب مسلمانان وارد جامعه اسلامي شده بودند، شديدا در معرض مخاطره بود. آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزيند و در مقابل سيل تحريف واقعيتها و غصب حقوق مسلم مقاومت كند، معرفت عميقي بود كه در سايه اهل بيت(ع) به دست آورد. بنابراين او نمي‏توانست باور كند بانويي كه در تقسيم كار خانه با خادمي تنها و بي‏سرپرست، عدالت را تا آخرين حد رعايت مي‏كند در ادعايش درغگو باشد. و يا اميرمؤمنان به حكومت ذره‏اي دلبستگي داشته باشد. همه اين عوامل موجب شد در ميان كشمكشهاي سياسي او راه صحيح را برگزيند و مانند تعداد انگشت‏شماري از جامعه زنان (اسماء بنت عميس، ام ايمن و ...) در راه مستقيم ثابت قدم بماند. اين گروه از زنان هر چند اندك بودند، اما توانستند به طور شگفت‏انگيزي از سيطره فكري و تبليغي جريان حاكم خارج شوند و اين در حالي بود كه بعضي نزديكان پيامبر همچون برخي همسران وي به وضع موجود و حكومت ايجاد شده رضايت دادند.
ارزش رويكرد فضه در اين فضاي بحراني آنگاه آشكار مي‏شود كه به كنيزان هم گروه و هم‏وطن وي نظري بيفكنيم كه هر يك در خانه‏اي از خانه‏هاي مدينه به خدمتكاري مشغول بودند و هرگز در كشمكشهاي سياسي وارد نمي‏شدند. از اين روي آنگاه كه از كنيز عايشه مي‏پرسند از عايشه چه ديدي تنها با اين كلام (از او جز خير نديدم) خود را خلاص مي‏كند اما سكوت در مكتب فضّه جاي نداشت. فضه بعد از رحلت رسول اكرم(ص) به گروه اقليتي از زنان پيوست كه با مظلوميت تمام از افشاي حقيقت اباء نكردند و در صف طرفداران اميرمؤمنان، فاطمه زهرا(س) قرار گرفتند.
روزي كه لاله پرپر شد
او به دليل قرابت با فاطمه(س) از همان لحظات وفات پيامبر(ص) به دقت تمام قضاياي پشت پرده براي غصب مقام ولايت را مشاهده مي‏كرد و در كنار آن مظلوميت اهل بيت را به نظاره مي‏نشست. در حالي كه برخي از اصحاب به شدت در پي كسب مقام حكومت بودند او فاطمه را مي‏ديد كه با چشماني گريان و كمري خميده از فراق پدر مي‏ناليد و با ناله‏هاي جان‏سوز خدو از مظلوميتش شكوه مي‏كند.
ابن‏ابي‏الحديد مي‏نويسد: «ابوبكر به همراه ابن‏خطاب و ابوعبيده و گروهي از اصحاب سقيفه مي‏آمدند در حالي كه به هيچ كس برخورد نمي‏كردند مگر اين كه او را كتك مي‏زدند و جلو مي‏آوردند و دستش را مي‏گرفتند و روي دست ابوبكر مي‏گذاشتند و خواه نا خواه از او بيعت مي‏گرفتند.»16 فضه در همين زمان از وضعيت زهرا(س) خبر مي‏دهد و مي‏گويد:
* در سخت‏ترين شرايط نيز از همراهي اهل بيت دست برنداشت.
از اهل زمين، اصحاب و نزديكان و دوستان كسي به اندازه مولايم فاطمه غمگين و شديدا گريان نبود. اندوهش تجديد و زياد مي‏شد و گريه‏اش افزونتر مي‏شد. و مي‏فرمود: پدر قوتم رفته و خويشتن‏داريم را از دست داده‏ام و دشمنم سرزنش كننده‏ام شده و حزن و اندوه دروني مرا مي‏كشد.
پدر، يكه و تنها باقي مانده و در كار خود حيران و سرگردانم، صدايم خفته و پشتم شكسته و زندگيم درهم ريخته و روزگارم تيره شده است.
پدر پس از تو براي وحشتم انيسي نمي‏يابم و مانعي براي گريه‏ام و ياوري براي ضعفم پيدا نمي‏كنم.
* آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزيند و در مقابل سيل تحريف واقعيتها و غصب حقوق مسلم مقاومت كند، معرفت عميقي بود كه در سايه اهل بيت(ع) به دست آورد.
و مي‏فرمود: اي پدر مردم از ما روي برگردانده‏اند حال آنكه نزد مردم به بركت تو محترم بوديم و ضعيف شده نبوديم پس كدامين اشك در فراقت سرازير نشود و ...17
فضّه كه خود شاهد تمام اين مظلوميتها بود و بارها از زبان گوياي فاطمه(س) كلماتي چون سرزنش دشمنان، تنهايي، نداشتن ياور، روي گرداندن مردم، استضعاف تحميل شده و ... مي‏شنيد چنان اراده‏اي يافت كه بتواند در كنار فاطمه بماند و به دفاع از حريم رسول الهي اقدام كند هر چند خادمه‏اي بيش نيست و به راحتي عوامل حكومتي مي‏توانند وي را تا مرز نابودي پيش برند.
او راه خود را انتخاب كرد و در مقابل صدماتش را نيز به جان خريد. او در سخت‏ترين شرايط نيز از همراهي اهل بيت دست برنداشت و با غير اميرمؤمنان بيعت نكرد. خليفه دوم طي نامه‏اي كه به معاويه نوشته است از جرأت و جسارت فضه سخن مي‏گويد و مي‏نويسد: اي پسر ابوسفيان بدان كه با خالد بن‏وليد، قنفذ و عده‏اي از خواص اصحابم به در خانه فاطمه آمديم و در را به شدت كوبيديم. در خانه علي، فاطمه، حسن، حسين، زينب، ام كلثوم و فضه بودند. پس فضّه درآمد و گفت: چه مي‏خواهي، گفتم: علي را بگو بيرون بيايد و با جانشين رسول خدا بيعت كند. آنگاه فضه شروع به احتجاج با من كرد. گفتم برو و به علي بگو بيرون بيايد. و الا وارد خانه مي‏شوم و او را بيرون مي‏كشم. فاطمه وقتي اين را شنيد خود پشت در آمد و گفت: اي گمراهان تكذيب‏كننده چه مي‏گوييد و چه مي‏خواهيد؟ از خدا نمي‏ترسي و داخل خانه مي‏شوي يا با گروه شيطاني خود مرا مي‏ترساني حال آنكه گروه شيطان ضعيف است واي بر تو و بر جرئتي كه نسبت به خدا و رسول او كردي. مي‏خواهي نسل پيامبر را از دين قطع كني و نورش را خاموش سازي؟ و ...18
* اين گروه از زنان هر چند اندك بودند، اما توانستند به طور شگفت‏انگيزي از سيطره فكري و تبليغي جريان حاكم خارج شوند.
آخرين فرياد
فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه كه بين در و ديوار ماند، در خاطر نگاه داشت. لحظه‏اي كه فاطمه تنها او را صدا كرده و به كمك طلبيد. خليفه دوم مي‏گويد: هيزم جمع كرده در را آتش زدم. فاطمه پشت در مانع از ورودم شد... وقتي كشته‏هاي بدر و احد را كه به دست علي هلاك شده بودند به ياد آوردم برافروختم و لگدي بر در زدم فاطمه در پشت در بود چنان در خانه را فشار دادم كه كودكش (محسن) سقط شد. فاطمه چنان ناليد كه گويا مدينه زير و رو شد و داد زد:
آه اي فضه به سويم بيا و مرا درياب به خدا قسم كودكم كشته شد.19
* فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه كه بين در و ديوار ماند، در خاطر نگاه داشت.
* سكوت در مكتب فضّه جاي نداشت.
محرم كوثر
همراهي فضه با حضرت فاطمه(س) در آن شرايط بحراني تا به آنجا رسيد كه جزء معدود محرمان حرم وي شد او باب حضرت فاطمه(س) بود20 و ارتباط زنان ديگر با حضرت توسط وي صورت مي‏گرفت از اين روي فضه از دروني‏ترين اسرار اهل‏بيت مي‏توانست مطلع شود و به اين ترتيب استوارتر از ديگران در راه حقيقت گام بنهد تا به آنجا مقام محرميت وي پيش رفت كه امام صادق(ع) فرمود: اميرمؤمنان فرمود: وقتي از مرقد پيامبر برگشتيم به من ناله كرد. به سويش رفتم و گفتم: چرا شكوه مي‏كني؟ او از خوابي كه ديده بود مرا مطلع كرد و به خدا و رسول خدا از من عهد گرفت كه وقتي وفات كرد غير از ام سلمه (همسر رسول‏الله) ام ايمن، فضه و از مردان غير از دو پسرش، عبدالله بن‏عباس، سلمان فارسي، عمار ياسر،
مقداد، ابوذر و حذيفه كسي از آن مطلع نباشد.21
عشق او به فاطمه تا حدي بود كه وقتي نامش را مي‏شنيد اشك از چشمانش بي‏اختيار سرازير مي‏شد. به اين جهت وقتي ورقة بن‏عبدالله نام فاطمه را برد سيلاب اشك بر گونه‏هاي فضه جاري شد و گفت اي ورقة بن عبدالله حزن ساكن مرا به هيجان آوردي و مصيبت و دردهاي دلم را كه در قلبم پوشيده بود، آشكار كردي.22
هميشه ميل قلبي و رضايت خاطر اين بزرگوار را بقدر امكان بر ميل و رضاي خود ترجيح مي‏داد.23
شهادت حضرت فاطمه
فضه كه خبر وقايع آن روز را با تلاش بسيار براي آيندگان زنده نگاه داشت مي‏گويد: بزرگان مدينه جمع شدند و به سوي حضرت اميرمؤمنان علي آمدند و گفتند: به فاطمه بگو يا شب گريه كند يا روز حضرت سخن آنان را براي فاطمه بازگفت: فاطمه فرمود: اي اباالحسن! توقف من در بين آنها كوتاه و مرگم نزديك است. به خدا شب و روز ساكت نخواهم شد تا اينكه به پدرم رسول خدا ملحق شوم.24
* او باب حضرت فاطمه(س) بود و ارتباط زنان ديگر با حضرت توسط وي صورت مي‏گرفت.
علي(ع) خانه‏اي در بقيع براي او ساخت كه حسن و حسين و مادرشان به آنجا رفته مي‏گريستند و اميرمؤمنان فاطمه را در بين دستهايش به خانه برمي‏گرداند.25
فضه در مراسم غسل حضرت نيز شركت داشت. او كه لحظه لحظه زندگي حضرت فاطمه را از لحظه وفات پيامبر تا شهادت حضرت فاطمه بيان كرده است لحظه غسل تا دفن را از زبان علي(ع) اينگونه شرح مي‏دهد:
«فقال علي والله لقد اخذت في امرها و غسلتها في قميصها و لم اكشفه عنها فوالله لقد كانت ميمونة طاهرة مطهرة ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله و كفنتها و ادرجتها في اكفانها فلما هممت ان اعقد الردا ناديت يا ام كلثوم يا زينب يا سكينة يا فضه يا حسن يا حسين هلموا تزودوا من امّكم فهذا الفراق و اللقا في الجنة»26
علي(ع) فرمود: «به خدا قسم كارش را به عهده گرفتم و در لباسش غسل دادم و لباسش را جدا نكردم، به خدا او مبارك طاهر و مطهره بود. آنگاه با باقي‏مانده حنوط پيامبر حنوط كشيده كفنش كردم و در كفن پيچيدم. وقتي خواستم رداء را ببندم اي ام‏كلثوم اي زينب اي فضه اي حسن اي حسين بشتابيد و از مادرتان بهره بگيريد كه اين جدايي است و ديدار در بهشت است.»
محمد بن‏هارون بن‏موسي تلعكبري از پدرش از محمد بن‏هاشم فخل مي‏گويد: وقتي فاطمه وفات يافت اميرمؤمنان غسلش داد و كسي جز حسن، حسين، زينب، ام‏كلثوم، فضه و اسماء بنت عميس و ... حاضر نبود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 4:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تقسیم خراسان و نظام سلسله مراتب جدید شهری در منطقه

بازديد: 117
تقسیم خراسان و نظام سلسله مراتب جدید شهری در منطقه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عنوان مقاله

تقسیم خراسان و نظام سلسله مراتب جدید شهری در منطقه

عنوان واحد

اصول و مبنای برنامه ریزی منطقه ای

مقدمه :

در چند دهه اخیر شهرها با سرعت بیشتری گسترش یافته و به شهرهای بزرگ تبدیل شده اند ، این گسترش در کشورهای در حال توسعه حادتر است . در این میان رشد سریع شهرنشینی در دنیا در هه جا بطور متعادل صورت نگرفته است و بلکه عمدتاً شامل شهرهای بزرگ و پایتختها بوده است . تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگ گویای این واقعیت است و حتی در بعضی از کشورها ، جمعیت پایتخت 30% جمعیت کشور را شامل می شود . همواره در سطح جهان تحولات اقتصادی و دخالتهای سیاسی موجب پیدایش قطبهای بزرگ صنعتی و شبکه ای از شهرهای بززرگ و مگالاپلیس ها شده و به این ترتیب نظم فضایی خاصی را در سطوح ناحیه ای ، منطقه ای و ملی بوجود آورده است که نهایتاً منجر به عدم تعادلهای ملی ، منطقه ای و ناحیه ای شده است ، کشور ما نیز در نیم قرن اخیر بخصوص در چند دهه اخیر از این قاعده مستثنی نبوده است و رشد شهرنشینی و افزایش شهرها و جمعیت شهری آن سرعت بیشتری یافته است . افزایش جمعیت شهری و توسعه شهرنشینی تنها ناشی از افزایش طبیعی جمعیت ایران نیست بلکه علی رغم انجام اصطلاحات ارضی که
می بایست به پیوند جغرافیایی روستاییان با روستاها منتهی می شد به دلایل متعدد موجب کاهش اهمیت بخش کشاورزی از یک سو و رشد سریع شهرها از سوی دیگر و نتیجه آن ایجاد روند مهاجرتی از روستا به طرف شهرها شد . این امر علاوه بر افزایش جمعیت شهری موجبات ناموزونی در شبکه شهری ایران ، گسیختگی پیوند فضایی شهر و روستا و عدم تعادل در توزیع فضایی جمعیت را فراهم آورد (1)

به طور کلی پیدایش یک شبکه شهری و چگونگی شکل گیری الگوی فضایی آن در یک منطقه یا یک کشور که در طول تاریخ صورت می گیرد با شرایط متعدد اقتصادی ، اجتماعی ، اقلیمی و جغرافیایی مرتبط است در ایران نیز پیدایی شبکه شهری تابع این قاعده بکلی بوده است . شبکه شهری ایران تا چند دهه قبل از همگونی نسبی برخوردار بوده است ، یعنی بدون وجود یک کلانشهر یا متروپل اصلی که همه فعالیت ها را به خود جذب کند و بر شبکه تاثیر خاصی بگذارد ، ارتباط ارگانیکی بین شهرهای کوچک و بزرگ هذ منطقه از یک سو و شهرها و مراکز روستایی آنها از سوی دیگر برقرار بوده است . (2)

بررسی شبکه شهری ایران نشان می دهد که از یک عملکرد سلسله مراتبی برخوردار نبوده و شمار کانونهای زیستی توزیع فضایی و حجم جمعیتی آنها از یک نظام کارکردی سلسله مراتبی تبعیت نمی کند و شبکه شهری همچنان در جهت تمرکزگرایی در حال تحول است . چنین حالتی با شدت و ضعف ولی بطور غالب در ببیشتر مناطق ایران دیده می شود . در مجموع ده شهر بزرگ و متروپل منطقه ای با گرفتن فاصله از شهرهای پایین دست خود و بریدن از پایتخت در نظام شهری ایران گسستگی حاصل کرده اند . (3)

طرح مسأله :

امروزه شهرنشینی به عنوان یکی از نقاط عطف تکامل جوامع بشری و علی رغم دستاوردهای متعدد آن ، متأسفانه مشکلات گوناگون زیست محیطی ، اجتماعی ، فرهنگی و کالبدی را نیز به ارمغان آورده است و از بارزترین ویژگیهای شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه باید به توزیع نامناسب نظام سکونتگاههای شهری استفاده نمود که در اکثر مناطق منجر به شکل گیری مجموعه های نامتعادل در فضای جغرافیایی شده است که خود تبعات خدمات رسانی نامطلوبی را به دنبال دارد و همین عدم تعادلها با تمرکز فعالیتهای اقتصادی و خدماتی در برخی شهرها به عنوان عامل بازدارنده ای در فرا راه توسعه مناطق عمل می نماید . افزایش تعداد شهرهای بزرگ به ضرر شهرهای متوسط بخصوص کوچک و روستا شهرها عمل می کند . اختلاف ناحیه ای و سیاست اداری به این مسائل دامن زده و سیاست اقتصادی نیز عامل مهمی در توزیع نامتعادل سلسله مراتب شهری می باشد ، به همین علت نظام توسعه شهری کشور با مشکلات و تنگناهای اساسی روبرو است . (4)

اهمیت شبکه شهری در جغرافیای سیاسی و اقتصادی و بطور کلی پوشش شهرنشینی یک منطقه به حدی است که نیاز به تأکیدی خاص در این زمینه نیست . از آنجا که شبکه شهری هم به مفهوم فضایی آن یعنی نحوه استقرار و توزیع شهرها ، بر اساس عملکردهای پایه ای آنها هم حاصل و هم علت بسیاری از مسائل و پدیده های شهرنشینی معاصر است لذا شناخت چگونگی این شبکه و تغییرات آن در یک منطقه می تواند روشنگر لااقل بخشی از این مسائل گردد . (5)

شبکه شهری در کشورهای پیشرفته صنعتی به علت وجود عملکردها و فعالیت های سلسله مراتبی در شهرهای مختلف و یکنواختی و همگونی نسبی امکانات اقتصادی ـ اجتماعی و فضایی به صورت کهکشانی است . یعنی روستاهای اطراف یک شهر کوچک خدمات اولیه خود را از این شهر تأمین می کنند . این گونه شهرها با یک شهر متوسط در ارتباطند و در نهایت شهرهای متوسط با شهر بزرگ منطقه در ارتباط متقابل و مستقیم قرار می گیرند . از اینرو پایتخت ها و یا بعضی از متروپل های این کشورها نیز به علت وجود مراکز تصمیم گیری از موقعیت ویژه ای برخوردارند . (6)

کشورهای جهان سوم از جمله کشور ما نیز در دوره پیش سرمایه داری از شبکه شهری همگونتری برخوردار بوده است . یعنی هر منطقه شهر اصلی و میانی خود را داشته است . اما در قرن اخیر با ظهور تحولات ناشی از سرمایه داری پیرامونی که نیاز به فوق تمرکز جزء ذاتی آن بود ( یعنی نیاز به زیر ساخت های گران قیمت و وسیع مانند شبکه های وسیع ارتباطات و تأسیسات و غیره و مراکز تصمیم گیری و مدیریت و وجود متخصصان ) وضعیت این شبکه به هم ریخت و با ایجاد یک یا دو کلانشهر نظام کهکشانی در شبکه شهری مبدل به یک رابطه زنجیره ای شد ، یعنی هر سکونتگاه (خواه روستا یا شهر کوچک و متوسط ) اغلب مستقیم با متروپل منطقه یا کشور در ارتباط قرار می گرفت ، این امر نیز موجب تمرکز بیشتر کلانشهر و از بین رفتن ارتباطات میانی (بین شهرهای کوچک و میانی ) شد . (7)

در ایران نیز به دلیل شرایط و سیاستهای حاکم بر توسعه ملی در طی قرن اخیر ، شاهد رشد سریع و نامتوازن جمعیت شهرنشین کشور بوده ایم و نظام سلسله مراتب نامتعادل با الگوی نخست شهری پایتخت ، مشخصه بارز آن است و عمده این جمعیت شهرنشین در چند ما در شهر منطقه ای و بزرگ متمرکز شده اند . (8)

این شرایط نامطلوب شبکه شهری در مناطق مختلف کشور به وضوح نمایان است . بطوریکه مثلاً در استان خراسان  شهر مشهد به یک متروپل تبدیل شده و سیطره کامل سیاسی و اقتصادی بر دیگر شهرهای استان دارد و عملاَ حتی کوچکترین شهرهای استان در بسیاری موارد به طور مستقیم با این متروپل منطقه ای در ارتباط قرار می گیرند . نکته حائز اهمیت در مورد این استان که لزوم پرداختن به شبکه شهری آن را مهمتر جلوه می دهد . تقسیم استان خراسان به سه استان کوچکتر است چه بسا که برنامه ریزی صحیح در شبکه شهری این استانهای جدیدالتأسیس در ابتدای کار می تواند در زمینه ایجاد نظام سلسله مراتبی متعادل در این استانها بسیار مؤثر باشد و یقیناً در گام اول نیاز مبرم به بررسی شرایط فعلی استانها و شرایط پیش از استان خراسان احساس می شود تا شاید بتوان از تجربه ناموفق دیگر استانهای کشور در این زمینه پیشگیری کرد .

محدوده و ویژگیهای طبیعی منطقه مورد مطالعه :

خراسان متشکل از سه استان جدید خراسان رضوی ، شمالی و جنوبی با وسعت 3/247618 کیلومتر مربع و 4531053  نفر جمعیت در سال 1385 در شرق و شمال شرقی ایران قرارا دارد . گستردگی آن بین 30 درجه و 31 دقیقه تا 38 درجه و 17 دقیقه عرض جغرافیایی و 55 درجه و 22 دقیقه تا 61 درجه و 17 دقیقه طول جغرافیایی است . طول متوسط استان به خط مستقیم در جهت شمالی ـ جنوبی Km750 و عرض متوسط آن به خط مستقیم از شرق به غرب km420 است . این استان از شمال و شمال شرقی با جمهوری ترکمنستان و از شرق با افغانستان مرز مشترک دارد از جنوب با استانهای سیستان و بلوچستان ، یزد ، کرمان ، از مغرب با استانهای یزد ، اصفهان ، سمنان و گلستان همجوار می باشد . (9)

وسعت زیاد استان و عواملی مانند رشته کوههای مرتفع و مناطق پست کویری و جلگه ای ، دوری از دریا و همچنین وزش بادهای 120 روزه در شرق استان ، تنوع آب و هوائی و سرزمینی را به وجود آورده است ، به نحوی که معمولاً دامنه تغییرات درجه حرارت از شمال به جنوب استان افزایش یافته و میزان ریزشهای جوی سالانه در طول دوره بارندگی از شمال به جنوب کاسته می شود . ارتفاع متوسط در این استان حدود 1000 متر از سطح دریا می باشد . دامنه تغییرات ارتفاع استان 2931متر محاسبه شده است . رودهای مهم استان خراسان در نیمه شمالی جاری هستند و نیمه جنوبی توسط چندین رود که جریان فصلی دارند مشروب
می شود و در نهایت به کویر می ریزند.
(10)

یکی دیگر از ویژگی های خراسان , مرزهای طولانی و تقریباً خالی از سکنه بخصوص در نواحی شرق و شمال شرقی است شرایط طبیعی نا مساعد باعث شده است که در قسمت آبادیهای معدودی در حاشیه مرزها وجود داشته باشد.(11)

ویژگیهای طبیعی و فرهنگی استان خراسان باعث شده است  که از حدود سال 1880 میلادی یعنی زمان تثبیت مرز با روسیه یک نوع تقسیم بندی سه گانه خراسان شمالی , مرکزی و جنوبی بوجود آید.(12)

شمال خراسان:

محدوده شمال خراسان ,از شمال مرز ایران با ترکمنستان و از جنوب خط الراس کوههای بینالود و آلاداغ است. در حقیقت این قسمت از دو حوضه اترک که به دریای مازندران می ریزد و حوضه ریگزارهای قره قوم تشکیل شده است . غرب آن به استان گلستان و شرق آن به ترکمنستان و افغانستان محدود می شود. طولانی ترین و بلند ترین سلسله جبال خراسان در این قسمت قرار دارد.(13)

شمال خراسان واحه ای است با اقلیمی متفاوت از میلیون ها کیلومتر مربع از مناطق همجوار خود . شرایط اقلیمی و توپوگرافی این منطقه به نحوی است که دشتها و دره های حاصلخیز با رودها و جویبارهای کوچک ولی فراوان را بوجود آورده است . سلسله کوههای ممتد شمال خراسان با جهت شمال غربی جنوب شرقی در این مسیر طولانی باعث می شود که توده های مدیترانه ای بهتر به طرف شرق نفوذ کنند.(14)

نتیجه آن که شمال خراسان نسبت به دو بخش دیگر خراسان دارای رطوبت و آب بیشتر, خاک حاصلخیز تر و پوشش گیاهی غنی تر است و این عوامل باعث تراکم بیشتر جمعیت و سکونت گاههای دایمی پر شمارتر و بزرگتر از بخش های دیگر شده است. از ویژگی های این قسمت بخصوص منطقه ای که از شرق مشهد تا بجنورد ادامه دارد , ممتد بودن زمینهای کشاورزی و پیوستگی زمینهای هر آبادی به آبادی دیگر و عدم وجود کویر و بیابانهای بی آب و علف است. این منطقه از نظر وسعت در کل شرق ایران کاملاًاستثنایی است.(15)

خراسان مرکزی:

حد شمالی خراسان مرکزی خط الراس کوههای بینالود آلاداغ در شمال است اما حد جنوبی آن را
نمی توان نه از نظر علمی و نه از نظر مردمی مشخص کرد. خراسان مرکزی از نظر طبیعی تفاوت های زیر را با شمال خراسان دارد.

ارتفاعات کوتاهتر است و امتداد آنها هر چند که اکثراً غربی شرقی است اما برخی کوههای پراکنده با جهات مختلف در آن وجود دارد. وجود ارتفاعات کوتاهتر و پراکنده تر از بخش قبلی و دوری از دریا موجب دریافت رطوبت کمتری در مقایسه با شمال خراسان می گردد. ریزش کمتر ,خاکهای نامرغوبتر , شوره زارها و وجوددشت های بی آب و علف باعث می گردد که در این بخش  خراسان مانند قسمت شمال کشتزارها و باغها ممتد نباشد و سکونت گاهها بیشتر بصورت واحدهای آباد باشد.(16)

 

 

جنوب خراسان:

در جنوب خراسان عوامل موثردر پراکندگی جمعیت و کشتزارها شدید تر از خراسان مرکزی عمل می کنند . در این منطقه کوهها پراکنده اند و به صورت توده های مجزا از هم قرار دارند البته همین توده های پراکنده دلیل عمده  ایجاد آبادیها و شهر ها هستند .منتهی در این قسمت بیابانها ,کویرها , شوره زارها وریگستانها وسیعتر و منابع آب سطحی و سفره های آب زیر زمینی کمتر از خراسان مرکزی و شمال خراسان است.(17)

تحولات جمعیت شهری:

کل جمعیت استان خراسان از 2023612 نفر در سال 1335 به تعداد 6047661 نفر در سال 1375 افزایش یافته است که از این تعداد 3421937 نفر در سال 1375 در مناطق شهری استان ساکن بوده اند.

جمعیت استان طی 40 سال از 2 میلیون نفر به حدود6 میلیون نفر افزایش یافته است که رشدی برابر 33 در هزار را نشان می دهد. رشد جمعیت خراسان پنچ سر شماری انجام شده به شرح زیر بوده است .

در دهه 45-35 جمعیت استان از 2023612 نفر به 2518526 نفر رسیده است که رشد سالانه جمعیت در این دهه 22 در هزار محاسبه شده است. در دهه55-45 جمعیت از 2518526 نفر به 3264398 نفر رسیده است که بیانگر رشدی برابر 26 در هزار است. در دهه 65-55 جمعیت از 3664398 نفر به 5280605 نفر رسیده است که رشدی برابر 49 در هزار است . در دهه 75-65 جمعیت از 5280605 به 6047661 نفر رسیده است با رشد 25 در هزار(18) .  

جمعیت استان خراسان به تفکیک شهری و روستایی سالهای 1335 تا 1375

 (در نمودار ذیل بیان شده است )

 

 

جمعیت استان

1335

1345

1355

1365

1375

شهری

424958

957039

1245258

2548999

3421937

روستائی

1598654

1561487

2019140

2724858

2622134

کل

2023612

2518526

3264398

5280605

6047661

((منبع : خراسان ، ژئوپلتیک و توسعه ، ص 91))

رشد شهرنشینی در سه دهه در سطح استان خراسان تا سال 1365 سریعتر از کل کشور بوده است در این بین رشد جمعیت شهر مشهد در افزایش جمعیت شهری استان خراسان دارای اهمیت بسزایی است . در سال 1335 استان دارای 21 نقطه شهری بوده است که مشهد با جمعیت کمتر از 250 هزار نفر بزرگترین شهر استان بوده است که این تعداد در سال1356 به 47 نقطه افزایش یافته است ، در طول این مدت از نظر جمعیتی تغییرات شدیدی در شهرهای استان به وجود آمده است . در سال 1370 مشهد با 1872765 نفر بزرگترین شهر استان است که تبدیل به یک منطقه شهری شده و به تنهایی 3/29%جمعیت استان را شامل شده است .  (19)

در سال 1383 استان خراسان به سه استان خراسان شمالی ، جنوبی و رضوی تقسیم گردید که بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 استان خراسان شمالی با 15 نقطه شهری دارای جمعیت شهری معادل 392458 نفر ، خراسان رضوی با 66 شهر دارای جمعیت شهری 3811900 نفر و خراسان جنوبی با 20 نقطه شهری دارای جمعیت شهری 326695 نفر بوده است .

مکان گزینی و توزیع فضایی ـ جغرافیایی شهرها :

توزیع جمعیت در مناطق و نواحی مختلف کشور نشان از عدم تعادلی دارد که بخش عمده ای از این شکل توزیع جمعیت در ارتباط با وضعیت طبیعی و اقلیمی مناطق کشور است اما همچنیت بخش قابل توجهی از آن در ارتباط با عدم بهره برداری مناسب از امکانات طبیعی موجود است . از سوی دیگر ساختار وابسته سیاسی ، اقتصادی کشور که توسط پهلوی پی ریزی شده با تفکر ایجاد قطب های جمعیتی و با اعمال سیاست های ناموفق به ویژه در زمینه کشاورزی روند مهاجرت گسترده روستائیان و تخلیه روستاهاو تراکم جمعیت در شهرها را به دنبال داشته است . (20)

در استان خراسان نیز توزیع شهرها مانند کل کشور از طرفی تابع شرایط اقلیمی و طبیعی و از طرفی در ارتباط با سیاست های دولتی قرار دارد و تأثیر عوامل مساعد طبیعی به ویژه وجود آب شیرین ، زمینهای حاصل خیز ، اعتدال شرایط اقلیمی و عوامل سیاسی  ـ  اقتصادی از یک سو و وجود کویرها ، کمی ارندگی ،  گرمای زیاد

 و شوری خاک  از سوی دیگر به گونه ای است  که مناطق شمالی  استان  بیشترین جمعیت  را  در خود  جای

 داده اند .(21)

در شمال خراسان فاصله هر شهر تا شهر بعدی حدود km60 است ولی در خراسان مرکزی فاصله ها حدود دو برابر است . البته این فاصله ها قائده کلی نیست اما تفاوت کلی ممتد بودن و پیوسته بود زمینهای کشاورزی در شمال خراسان به خصوص از شرق مشهد تا بجنورد و پیوسته بودن حریم و روستاها و آبادیها در همین محدوده و برعکس عدم پیوستگی مزارع و حریم روستاها و وجود فضاهای خالی در خراسان میانی است . زیرساختهای ضعیف تر طبیعی در خراسان مرکزی موجب پراکندگی بیشتر سکونت گاهها و جمعیت نسبت به شمال است در جنوب خراسان پراکندگی آبادیها بیشتر به اندازه جمعیتی آنها کمتر از خراسان مرکزی و خیلی کمتر از شمال خراسان است . (22)

تعاریف و مفاهیم :

در این مقاله برای بررسی موضوع مورد مطالعه از اصطلاحات ، قوانین و شاخصهایی استفاده شده است که در اینجا به اختصار به تعریف و توضیح آنها پرداخته می شود :

1-    شبکه شهری : اصطلاح شبکه شهری در مفهوم فضایی آن به نحوه استقرار و توزیع شهرهای مختلف از نظر اندازه ، جمعیت و . . . اطلاق می گردد و در مفهوم اقتصادی آن یعنی نظام مبادله و دادوستد بین شهرها بر اسا عملکردهای پایه ای آنها . (23)

پیدایش یک شبکه شهری و چگونگی شکل گیری الگو فضایی آن در یک منطقه که در طول تاریخ صورت می گیرد با شرایط متعدد اقتصادی ، اجتماعی و اقلیمی و جغرافیایی مرتبط است . (24)

2-    نظام سلسله مراتب شهری:

نظام سلسله مراتب شهری را که منتحج از نظریه های مکانهای مرکزی است می توان در ساده ترین حالت خود با استفاده از ابزارهای ریاضی نشان داد و از آنجایی که طبقه هر شهر با تعداد و تنوع فعالیتهایی که عرضه می کند تعیین می شود و معمولاً رابطه مستقیم بین تعداد و تنوع فعالیت ها و جمعیت شهر وجود دارند. بنا براین می توان گفت شهر هایی که در طبقات بالاتر قرار دارند جمعیت بیشتری هم دارند , در این صورت شهری که در طبقات پایین قرار گرفته , کوچکترین اندازه شهر در نظام سلسله مراتب شهری است و شهری که در طبقات بالا قرار گرفته , دارای بزرگترین اندازه شهر در نظام سلسله مراتب شهری است. (25)

3-    در این بررسی جهت شناخت نظام سلسله مراتب شهرهای استان و عدم تعادلها و خلاء ها در آن از روش قانون مرتبه اندازه استفاده شده است. توزیع مرتبه اندازه که توسط جورج زینپ ارائه شده است , نشان می دهد که به دلیل تمرکز جمعیت در شهر اول در صورت توزیع متناسب جمعیت طبق این قانون و بر اساس فرمول ---؟ دومین شهر باید دارای 2/1 جمعیت شهر نخست , شهر ردیف سوم دارای 3/1 جمعیت شهر نخست و شهر nام باید دارای جمعیتی معادل n/1 جمعیت شهر نخست باشد. در فرمول مذکور prجمعیت شهر ( در هر ردیف ) , p1 جمعیت بزرگترین شهر و R مرتبه شهر در مجموعه شهرهاست.

4-     یکی از مهمترین شاخصه هایی که برای سنجش چگونگی توزیع فضایی جمعیت در یک شبکه شهری مورد استفاده قرار می گیرد نسبت یا شاخص (( نخست شهری )) می باشد. نحوه محاسبه شاخص نخست شهری در میان سلسله مراتب شهرهای یک منطقه با تقسیم نمودن جمعیت نخست شهر به جمعیت دومین شهر آن منطقه بدست می آید. با رعایت الگوی مرتبه اندازه در سلسله مراتب شهری , قاعدتاً باید شاخص نخست شهری معادل 2 باشد بنا براین وجود شاخص های نسبت بالاتر از 2 نماینده عدم وجود الگوی شهری مرتبه اندازه بوده وروند الگوی نخست شهری را در آن منطقه نشان می دهد. ( 26 )

5-     از دیگر شاخصهایی که در این تحقیق برای بیان روشنتر شدن وضعیت شبکه شهری استانها از آن بهره گرفته می شود (( شاخص مرکزیت )) است. شاخص مرکزیت بیان کننده میانگین فاصله مراکز شهرستان های یک استان از مرکز استان می باشد. در واقع این شاخص نشان دهنده نحوه پراکنش شهرها در سطح استان است.

بررسی نظام سلسله مراتب شهری خراسان قبل از تقسیم :

جهت بررسی و شناخت نظام سلسله مراتب شهری در استان خراسان ( قبل از تقسیم ) , جمعیت 83 نقطه شهری استان خراسان منطبق بر نتایج سر شماری سال 1375 بر اساس قانون رتبه اندازه مورد بررسی قرار می گیرد . ( جدول شماره 1 )

بر اساس جدول شماره 1 , تعداد 824/493/3 نفر جمعیت شهری استان خراسان در 83 نقطه شهری در ستون اول و بر حسب میزان جمعیت مرکب شده است.

شهر مشهد با جمعیت حدود 405/887/1 بعنوان بزرگترین شهر در صدر قرار گرفته است و بر اساس قانون رتبه اندازه جمعیت شهر مشهد مبنای اندازه گیری جمعیت سایر شهرها قرار می گیرد. در ستون دوم عمودی برای داشتن یک توزیع مناسب جمعیتی , جمعیت هر شهر , بر اساس قانون رتبه- اندازه محاسبه شده است.  برای مثال دومین شهر ( ( سبزوار ))  باید دارای جمعیتی معادل  703/943  نفر باشد

بنا براین سبزوار دارای کسری جمعیت به میزان 965/772 نفر می باشد.

بر اساس نتایج مندرج در ستون دوم , استان خراسان باید دارای جمعیتی به میزان 929/440/9 نفر باشد.

از تفاضل ستون اول و دوم , ارقام ستون سوم حاصل آمده است  که میزان اضافه یا کمی جمعیت واقعی هر شهر را نسبت به جمعیتی که شهر بر اساس قانون رتبه اندازه باید دارا باشد نشان می دهد. بر این اساس استان خراسان با کمبود جمعیت معادل 105/947/5 نفر در سال1375 مواجه بوده است.

طبق ارقام این ستون تمامی شهرها دارای کمبود جمعیت بوده اند و این کمبود جمعیت و عدم تعادل کاملاً مشهود است. بطوریکه حداقل تفاوت جمعیت با جمعیت پیشنهادی فرمول معادل 130/22 نفر در مورد شهر حصار گرمخان است که خود رقمی قابل توجه می باشد.

شاخص نخست شهری در مورد این استان رقمی حدود 05/11 می باشد که نشان دهنده عدم تعادل شدید در شبکه شهری استان است. نمودار شماره 1 به خوبی گویای این عدم تعادل و تفاضل جمعیتی ستون اول ودوم می باشد. علت این عدم تعادل شدید را میتوان ناشی از رشد شدید شهر مشهد دانست به نحوی که به تنهایی 1/54 درصد از جمعیت شهری استان را در خود جای داده است و بقیه جمعیت استان در 82 شهر دیگر توزیع شده اند.

شاخص مرکزیت در این استان km230 است . با توجه به این شاخص میانگین فواصل شهرهای مختلف تا شهر مشهد در خراسان پیش از تقسیم km230 می باشد که این رقم نشان دهنده فاصله بسیار زیاد بسیاری از شهرهای استان در دسترسی به مرکز استان بعنوان مرکز ارائه دهنده خدمات برتر و فوق تخصصی می باشد و این فاصله عملاً می تواند مشکلات و تنگناهای عدیده ای را از طرفی برای دریافت خدمات و از طرف دیگر برای سیستم مدیریتی استان ایجاد نماید.

برای درک بهتر عدم تعادل در نظام سلسله مراتب شهری شهرهای استان در طبقات جمعیتی دسته بندی شده اند.( جدول شماره 2 )

طبق این جدول در ردیف اول شهر مشهد با جمعیت 405/887/1 نفر در سال 1375 قرار داشته که به یک متروپل منطقه ای تبدیل شده است و به تنهایی 02/54 در صد از جمعیت استان را در خود جای داده است. و بقیه جمعیت در 82 شهر دیگر پخش شده اند. در طبقه بعد 4 شهر قرار دارند با 9/16% جمعیت استان و به همین ترتیب با بالا رفتن طبقات , سهم جمعیتی شهرها بسیار کمتر شده بطوریکه ردیف شهرهای کمتر از  5  هزار نفر علی رغم وجود 41   شهر فقط  (5/3%) از جمعیت استان را دارا می باشند. در نمودار شماره 2 به خوبی وجود پدیده نخست شهری در استان خراسان قبل از تقسبم مشهود  می باشد و لزوم توجه به شهرهای میانی وکوچک برای ایجاد شرایط توسعه و گسترش این شهر ها جهت برقراری تعادل در شبکه شهری محسوس بوده است.

بررسی نظام سلسله مراتب شهری پس از تقسیم خراسان:

در سال 1383 استان خراسان به سه استان خراسان شمالی با 15 شهر خراسان رضوی با 66 شهر و خراسان جنوبی با 20 شهر تقسیم گردید.

در این بررسی وضعیت نظام سلسله مراتب شهری استان پیش از تقسیم خراسان و پس از تقسیم آن در قالب سه استان جدیدالتاسیس خراسان شمالی, رضوی وجنوبی با استفاده از قانون رتبه-اندازه --؟ موردتحلیل قرار گرفته است.

سپس به مقایسه وضعیت این سه استان جدید پرداخته شده است و در نهایت شرایط فعلی این استانها از لحاظ تعادل شبکه شهری آنها با استان خراسان پیش از تقسیم مقایسه شده است.

خراسان شمالی:

بر اساس نتایج سر شماری سال1385 استان خراسان شمالی دارای 15 شهر می باشد و جمعیت شهری استان معادل 458/392 نفر است.

در جدول شماره 3 جمعیت شهری این استان بر اساس قانون رتبه-اندازه مورد بررسی قرار گرفته است.

در ستون اول عمودی جمعیت شهرها به ترتیب --؟ آنها مرتب شده اند. بزرگترین شهر استان ,شهر بجنورد با جمعیت 726/176 نفر می باشد که جمعیت سایر شهرها بر اساس قانون رتبه-اندازه تابعی از جمعیت این شهر می باشند. در ستون دوم جمعیت هر شهر بر اساس قانون رتبه-اندازه محاسبه شده است. و در ستون سوم تفاضل جمعیت واقعی و پیشنهادی هر شهر تعیین شده است.

بر اساس ارقام ونتایج این جدول تمامی شهرهای استان دارای کمبود جمعیت می باشند و استان در کل کمبود جمعیتی به میزان 959/193 نفر دارد. در نمودار شماره 3 وضعیت شبکه شهری استان نمایش داده شده است. شاخص نخست شهری این استان حدود09/2 می باشد که بسیار نزدیک به عدد 2 بوده وبیانگر این نکته میباشد که شبکه شهر در سطوح بالا تا حد زیادی منطبق بر الگوی رتبه اندازه بوده و فاصله جمعیتی شهر اول و دوم استان در وضعیت متعادلی قرار گرفته است.

جدول شماره 4 شهر های استان در طبقات جمعیتی دسته بندی شده اند. با بررسی طبقات جمعیتی بهتر می توان وضعیت توزیع شهر های استان را درک کرد. شهر بجنورد با جمعیت بالای 100 هزار نفر به تنهایی در ردیف نخست قرارگرفته است. و 45% جمعیت استان را در خود جای داده است. در ردیف بعدی 2 شهر قرار گرفته است با 35% جمعیت استان. تنها چهار شهر در ردیف های سوم و چهارم و پنجم قرار دارند با جمعیتی حدود 59884 نفر و در ردیف شهر های کمتر از 5 هزار نفر 8 شهر قرار دارند که این 8 شهر فقط 7/4% از جمعیت استان را در خود جای داده اند. با بررسی این جدول مشخص می شود که عدم تعادل سیستم شهری در شهرهای کوچک نمود بیشتری دارد. نمودار شماره 4 وضعیت طبقات جمعیتی شهرهای استان را بهتر نمایش می دهد. این نمودار بخوبی لزوم توجه بیشتر به شهر های میانی و کوچکتر استان را مشخص می نماید.

شاخص مرکزیت در استان خراسان شمالی km70 می باشد. یعنی شهرهای استان برای دسترسی به مرکز باید میانگین حدود km70 را بپیمایند. این عدد حاکی از پراکنش نسبتاً مطلوب با شهر ها در سطح استان می باشد.

خراسان رضوی :

در استان خراسان رضوی 66 نقطه شهری وجود دارد که برای شناخت سلسله مراتب شهری آن , جمعیت این مرکز بر اساس نتایج آخرین سر شماری عمومی نفوس و مسکن ( سال 1385 ) و بر مبنای قانون رتبه-اندازه مورد بررسی قرار گرفته است. ( جدول شماره 5 )

در این مطالعه ابتدا جمعیت 66 نقطه شهری به ترتیب --؟ جمعیت در ستون اول جدول شماره 5 مرتب شده اند سپس در ستون دوم جمعیت هر شهر بر اساس قانون رتبه-اندازه و بر مبنای جمعیت شهر اول محاسبه شده است. و در انتها در ستون سوم تفاضل جمعیتی برای هر شهر بین مقادیر جمعبت واقعی و جمعیت پیشنهادی بدست آمده است. بر این اساس شهر اول استان شهر مشهد با جمعیت 316/427/2 نفر می باشد. پس از آن شهر سبزوار با جمعیت 582/214 نفر در رتبه دوم استان قرار دارد که جمعیت آن در مقایسه باشهر اول بسیار کمتر بوده بطوریکه بر اساس قانون رتبه-اندازه این شهر با کمبود جمعیتی معادل 999076 نفر مواجه می باشدو و این مساله قویاً وجود --؟ نخست شهری در این استان را تایید می نماید.

بر اساس نتایج این جدول تمامی شهرهای استان با کمبود جمعیت مواجه اند و در صورت مبنا قرارگرفتن جمعیت شهر مشهد برای ایجاد تعادل در شبکه شهری استان , جمعیت استان باید به عدد 043/589/11 نفر برسد یعنی کل استان کمبود جمعیتی معادل 143/777/7 نفر را داراست.

شاخص نخست شهری استان 3/11 می باشد که این شاخص هم تایید کننده عدم تعادل شدید در نظام سلسله مراتبی استان می باشد .  وضوح تسلط همه جانبه شهر مشهد را بر شبکه شهری منطقه مشخص

 می نماید.

نمودار شماره 5 به شکل گویاتر وضعیت شبکه شهرهای استان را نمایش می دهد.

شاخص مرکزیت در این استانkm165 است. به عبارتی بطور میانگین km165 جهت رسیدن به مرکز استان و دریافت خدمات سطح بالاتر باید پیموده شود. این عدد نشان دهنده وضعیت نه چندان مطلوب دسترسی به مرکز استان می باشد.

در جدول شماره6 شهرهای استان در طبقه بندی جمعیتی شهر ها جایگزین شده اند. شهر مشهد به تنهایی 7/63% از جمعیت استان را دارا می باشد یعنی بیشتر از نیمی از جمعیت در یک شهر استان ساکن شده اند. نکات مهم دیگر کمی تعداد و کوچک بودن شهرهای 50تا 100 هزارنفری و شهرهای 10 تا 25 هزارنفری است و کمی جمعیت شهرهای کوچک کمتر از 5 هزار نفری است به شکلی 4/36% شهرهای استان فقط 2% جمعیت را در خود جای داده اند.

( در نمودار شماره 6 وضعیت نا متعادل توزیع جمعیت شهری به خوبی نمایان است.)

 

خراسان جنوبی:

بر اساس آمارهای سال 1385 در خراسان جنوبی 20 نقطه شهری وجود دارد با جمعیت 326695 نفر . مانند موارد قبل برای یررسی وضعیت این استان نیز پس از تقسیم خراسان از قانون رتبه-اندازه --؟ استفاده شده است . نتایج این محاسبات در جدول شماره 7 بیان شده است. در استان خراسان جنوبی شهر بیرجند با 166138 نفر بزرگترین شهر استان است . شهر قائن با 34465 نفر جمعیت در ردیف دوم قرار گرفته است. که این شهر بر مبنای جمعیت شهر بیرجند باید جمعیتی معادل 83069 نفر داشته باشد یا به عبارتی با 48604 نفر کمبود جمعیت روبرو است . بر اساس این محاسبات باید جمعیت 271026 نفر به جمعیت استان اضافه گردد تا بتوان جمعیت استان را بر اساس قانون --؟ توزیع کرد.

شاخص نخست شهری استان 8/4 می باشد که بیانگر وجود عدم تعادل در نظام سلسله مراتب شهری و بزرگ بودن شهر نخست در مقایسه به سایر شهرهای استان  می باشد.

در نمودار شماره 7 وضعیت شبکه شهری استان نشان داده شده است.

شاخص مرکزیت استان km95 است. و از هر شهر بطور میانگین km95 برای رسیدن به مرکز استان پیموده شود.

جهت روشنتر شدن وضعیت شبکه شهری استان 20 نقطه شهری به لحاظ جمعیتی در جدول شماره 8 طبقه بندی شده اند. در این استان در طبقه شهر های بالاتر از 100 هزار نفر یک شهر قرار داشته با9/50% جمعیت استان و این در حالی است که هیچ شهری از استان در ردیف(( 50 تا 100 )) هزار نفری قرار نمی گیرد. و در رده شهرهای 25 تا 50 هزار نفر فقط یک شهر جای دارد و همچنین 90% شهر های استان ( شهرهای 25 هزار نفری و کمتر ) فقط 38% جمعیت را دارا می باشند . این وضعیت به شکل گویا تر در نمودار شماره 8 ارائه شده است.

یافته ها و ارائه پیشنهادات:

براساس آنچه گذشت دریافتیم که نظام سلسله مراتب شهرهای استان های خراسان شمالی,جنوبی و رضوی مثال حاضر و استان خراسان بزرگ قبل از تقسیم سال 1383 بر ایفای نقش و عملکرد وسلسله مراتب کانون ها و فضاهای شهری متعادل مبتنی نمی باشد و شمار کانون های شهری و حجم جمعیتی آنها از یک نظام مطلوب بر اساس قانون رتبه-اندازه تبعیت نمی کند و کارکرد و عملکرد شهری در مقایسهای متفاوت, نظم فضایی پراکنش جمعیت را در سطح منطقه بر هم زده است. در این میان در خراسان بزرگ , قبل از تقسیم و خراسان رضوی در حال حاضر عدم تعادل شدید در شبکه شهری با تبدیل شدن شهر مشهد به قطب توسعه شرق و بعنوان دومین شهر کشور به خوبی مشهود است در حالیکه این شرایط در استان خراسان جنوبی مقداری تعدیل شده ودر خراسان شمالی به حد مطلوب بیشتر نزدیک شده است. با توجه به اینکه در هر سه استان پدیده نخست شهری  دیده می شود و در هر سه استان کانون های شهری از نظام مطلوب بر مبنای قانون رتبه-اندازه تبعیت نمی کنند. واز طرفی دیگر هنوز شهر مشهد تسلط کار کردی خود را از بسیاری جهات بر کل استان خراسان حفظ نموده است.

به نظر می رسد یکی از مهمترین مسائل در این استان ها پرداختن بیشتر به توسعه و گسترش شهر های کوچک و میانی در برابر شهر اول استان است . بخصوص در مورد استان خراسان رضوی این مورد اهمیت بیشتری

 می یابد در حالیکه در خراسان شمالی وضعیت موجود به شرایط مطلوب بسیار نزدیک می باشد.

با توجه به آنچه گفته شد می توان  پیشنهاداتی را به این شکل ارائه داد:

1-   بررسی و شناخت مناطق شهری در نظام برنامه ریزی کشور و نه شهرها بصورت مجزاء.

2-    بررسی و شناخت امکانات توسعه شهرهای مختلف بخصوص شهرهای میانی که بتواند به حد نصاب جمعیتی برسند تا سرمایه گذاری در راه اندازی فعالیت ها در آن با صرفه گردد.

3-   شناخت سلسله مراتب عملکردها در سطح منطقه و کشور وجایگزینی معقول آنها در شبکه شهری کشور یاهر منطقه یعنی عملکردهایی که نیاز به مقیاس کوچک تری از جمعیت داشته بتوانند در شهر های کوچک تر و میانی قرار گیرند.

4-   مطالعه وبررسی شبکه های حمل و نقل منطقه ای و تقویت و اصلاح ذگهای اصلی این شبکه جهت جابجایی جمعیت درون منطقه برای رسیدن به خدمات تخصصی به جای توزیع این خدمات.

5-   توجه به مناطق شهری در حال شکل گیری

6-   شناسایی نقاط شهری قابل توسعه جهت ترسیم شبکه شهری

در نهایت باید گفت سازماندهی فضایی نظام سلسله مراتب شهری در این استانها میسر نخواهد بود مگر با حمایت از شهرهای کوچک و متوسط.  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست:

1-    نظریان، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی ، شماره 42 ، ص 49و50

2-    اعتماد ، شهرنشینی در ایران ، ص 117

3-    نظریان ، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی شماره 42 ، ص 52

4-    همان منبع ، ص 52

5-    اعتماد ، شهرنشینی در ایران ، ص 117

6-    همان منبع ، ص 149 و 150

7-    همان منبع ، ص 150و 151

8-    نظریان ، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی شماره 42 ، ص 52

9-    پاپلی یزدی ، خراسان ، ژئوپلتیک و توسعه ، ص 49

10-   همان منبع ، ص 67

11-   همان منبع ، ص 85

12-   همان منبع ، ص 69

13-   همان منبع ، ص 70

14-   همان منبع ، ص 142 و 143

15-   همان منبع ، ص 70 و 71

16-   همان منبع ، ص71 و 72

17-   همان منبع ، ص 73

18-   مطیعی لنگرودی ، جغرافیای اقتصادی خراسان ،ص28 و 30

19-   همان منبع ، ص 48 و49

20-   احدی و چهاردولی سلسله مراتب شهری ،ص46

21-   پاپلی یزدی ، خراسان ژئوپلتیک و توسعه ص 72 و 73

22-   همان منبع ، ص 72 و 73

23-   اعتماد ،شهرنشینی در ایران ،ص 149

24-   نظریان ، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی شماره 42 ص52

25-   احمدی و چهاردولی ، سلسله مراتب شهری ص 19

26-   بهفروز ، مجله پژوهشهای جغرافیایی ص17 و 19

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع :

1-    پاپلی یزدی ، محمد حسین و وثوقی ، فاطمه ، خراسان ، ژئوپلتیک و توسعه ، انتشارات پاپلی ، چاپ اول ، 1382

2-    مطیعی لنگرودی ، سید حسن ، جغرافیایی اقتصادی خراسان ، انتشارات آستان قدس رضوی ، چاپ اول ، 1373

3-    حسامیان ، فرخ و اعتماد ، گیتی و هائری ، محمدرضا ، شهرنشینی در ایران انتشارات آگاه چاپ دوم ، 1375

4-    نظریان ، اصغر ، جایگاه شهرهای کوچک در سازماندهی فضایی و توسعه ملی ، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی ، شماره 42 ، انتشارات : موسسه پژوهش و مطالعات عاشورا ، 1375

5-    احمدی ، حسن و چهاردولی ، حبیب اله ، سلسله مراتب شهری ، انتشارات ، وزارت کشور ، مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری ، چاپ سوم ، 1376

6-    بهفروز ، فاطمه ، تحلیلی نظری ، تجربی برای متعادل سازی توزیع فضایی جمعیت در سیستم شهرهای ایران ، مجله پژوهش های جغرافیایی ، انتشارات جغرافیایی ، شماره 28 ، 1371

7-    آمار مأخوذه از سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان خراسان شمالی

8-    مرکز آمار ایران ، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سالهای 1385 ، 1375

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 06 اردیبهشت 1399 ساعت: 17:58 منتشر شده است
نظرات(0)

زباله عامل بيماري زا يا طلاي كثيف

بازديد: 95
زباله عامل بيماري زا يا طلاي كثيف

زباله عامل بيماري زا يا طلاي كثيف

زباله

1)     عامل بيماريزا

2)      طلاي كثيف

3)     مواد خام چندين كارخانه بزرگ صنعتي كه در صورت عدم مديريت مي تواند مشكل ساز باشد

000/000/200 هزينه جمع آوري

000/000/150 زباله را از مردم بخرند

 

انواع زباله

1)     زباله شهري

2)     زباله صنعتي

3)      زباله خطرناك


 زباله شهري

اجزاي تشكيل دهنده

مشخصات

پس ماند مواد غذايي

 باقي مانده مواد گوشتي و ميوه وسبزيجات

در شرايط آب و هوايي گرم به سرعت تجزيه مي شوند.

آشغال

1)‌قابل سوختن مثل كاغذ و پلاستيك ، چرم ، لاستيك ، مقوا ، منسوجات و چوب

2)غير قابل سوختن مانند : سفال ، شيشه ، قوطي حلبي ، قوطي آلومينيومي ، خاك ، ضايعات ساختماني و فلزات

خاكستر و مواد‌باقيمانده

موادي كه از سوختن چوب و زغال سنگ كك و ساير زباه هاي اشتعال پذير باقي مي ماند

مواد باقيمانده ناشي از فرآيند نيروگاه ها در اين دسته قرار نمي‌گيرند.

 

 

 از چوب براي

1-   بخاري

2-    هيزم

3-   ورق نئوپان

 آشغال و قطعات ساختماني  در خارج دوباره در ساختمان استفاده مي شود  

قوطي حلبي

3)خاكستر و مواد باقي مانده

 1- موادي كه از سوختن چوب و زغال سنگ و سنگ كك و ساير زباله هاي آشغال پذير باقي مي ماند

2- مواد باقيمانده  ناشي از فعاليت نيروگاه ها دراين دسته بندي قرار نمي‌گيرند .

 

بازيافت : شيشه نوشابه ، پلاستيك

 استفاده مجدد : روزنامه به خشكشويي

بازيافت مواد زاد يا همان بازيافت

 35% زباله شهر تهران قابل بازيافت

65% كمپوست سازي

5% غير قابل استفاده

بازيافت انرژي :

بيوگاز (‌متان )

سوزاندن زباله

دوده از زير زباله عبور كرده و ضمن خشك كردن زباهل دوده به زباله مي چسبد وفقط هواي گرم وارد طبيعت مي شود و دوده گرفته مي شود .

 

 

‌استحصال گاز متان از گود زباله :

هر سه كار خوب نيست

                                                          چوب بخاري

 مثلاً پوست هندوانه ç كود ç درخت ç چوب نئوپان ç برگ

روش هاي  جمع آوري و دفع زباله :

 

 

كاغذ                                                                       سود1)خريد از فروش

مقوا      18 تومان از مردم بخرند 18 تومان سود مي برند     

شيشه                                                                   سود2) كاهش هزينه‌هاي جمع آوري

آهن

 

 

25% زباله كاهش پيدا مي كند

18 عدد سكه بهار آزادي در هر ماه قرعه كشي مي شود

پلاستيك را ذوب مي كنند

چرم: زير خاك بعد از 1 الي 2سال مي گذرد وچون قطعات آن ريز است زياد در فكر بازيافت آن نبودند .

شكل

 در خارج مي سوزانند و از حرارت برق و از برق صنايع كار مي كنند و 44 نوع آلياژ از اين استخراج مي كنند .

 در ايران باطلق و نخ فعلاً كاري نمي كنند .

مي فروشندè حرارتè از طريق سوزاندنçآلودگي هواçتصفيهçكربن‌مي‌فروشند

 

 

منسوجات

در هند

خشك           200 روپيه

 

چوب

 

اگر به درد نئوپان نخورد تبديل به كود مي كنند

كامپوست سازي = تبديل زباله به كود در شرايط هوازي

شيشه ذوب مي كنند .

سفال و ضايعات ساختماني

 

                                      مواد نرم çبراي پركردن چاله ها

دو نوع خاك داريم :

                                      مواد سفت (‌همراه با بتن )

اين خاكها را  به مكاني مي برند و سرند مي كنند و تبديل به مواد نرم و مواد سفت مي شود.

 حلبي و فلزات آهني را مي توان ذوب كرد .

 


 زباله ويژه :

 شهرداري حاضر به جمع آوري آن نباشد . هزينه حمل و نقل آن به عهده توليد كننده

وسايل حجيم مثل يخچال  و كولر كامپيوتر ، تلفن همراه

در هند: گاو مرده به عنوان زباله ويژه است

در ايران : درخت ، ناخاله هاي ساختمماني

 

منابع توليد زباله‌ي شهري

منبع

فعاليت

نوع زباله

مراكز مسكوني

آپارتمان هاي كوچك

مجتمع هاي بزرگ

پسماند مواد غذايي

آشغال  خاكستر

خاكسترهاي ويژه

 

مراكز تجاري

فروشگاه ها مغازه ها هتل تعميرگاه ها مراكز پزشكي و بعضي از دانشگاه ها رستوران ها

پسماند مواد غذايي

آشغال خاكستر

 ضايعات ساختمامي

زباله هاي ويژه

زباله هاي خطرناك

مراكز بار

خيابان كوچه پارك- سواحل بزرگراه ها و ...

آشغال و زباله هاي ويژه است

 

زباله هاي صنعتي

1-تفاوت با زباله شهري

1)حجم زياد ، نوع يكنواخت ، فاصله دور

2) مديريت مشكل ، چو حل شود آسان شود

 

زباله هاي خطرناك

 1) آشغال پذيري       هر ماده‌آي كه با كوچكترين جرقه آتش بگيرد

2) خوردگي    باطري

3) راديو اكتيويته اكتيويته

4) زباله هاي سمي

 

زباله هاي بيمارستاني

1-   چون داراي زباله خانگي هستند

2-   زباله هاي بيماري زا

3-   اجزايي از بدن انسان

 


خدمات شهري

1-   تركيب فيزيكي زباله

 

اطلاعات مربوط به تركيف فيزيكي زباله شامل

       1- تعيين مواد تشكيل دهنده زباله

2-   آناليز ابعاد ذرات

3-   مقدار رطوبت

4-   جرم مخصوص زباله

 

مواد تشكيل دهنده زباله

وزن كل در روز : 900000 كيلو

رديف

نام ماده

%

وزن كل

قيمت واحد

درآمد

1

كاغذ مقوا

3

6000

هركيلو86‌تومان

 

2

شيشه

5/1

3000

120

36000

3

پلاستيك

2

4000

150

 

4

لاستيك

3

6000

60

 

5

پارچه

2

4000

50

 

6

چرم

5/0

1000

صفر

 

7

ضايعات غذايي

65

 

صفر

 

8

فلزات آهني

3

6000

90

 

9

فلزات غير آهني

2

4000

170

 

10

نخاله هاي ساختماني

12

24000

 

 

كل هزينه سود يا زيان

 

آناليز ابعاد ذرات

وقتي كه بخواهيم به عنوان كود استفاده كنيم مهم است

وقتي كه به عنوان كمپوست استفاده كنيم .

اولين چيزي كه بايد درست كنيم سرند يا غربال

دوم : آسياب

شكل

 

كود درجه 1: 50- 25

كود درجه 2: 50-25

كود درجه 3 : 75-50

 شكل

ميزان رطوبت زباله :

ميزان رطوبت چه تأثيري در عملكرد ما دارد

 1- براي تهيه كود رطوبت زباله بايد 55% باشد         كامپوست سازي

2- حمل و نقل

3- تصفيه شير آب

 زباله ç كود ç عوامل بيولوژيكي لازم است

 كمپوست سازي 55% رطوبت

37% رطوبت زباله شهر يزد

براي افزايش رطوبت زباله جهت توليد كود كه بايد رطوبت 55% باشد از لجن استفاده مي كنيم .

1)     خود لجن به كمپوست تبديل مي شود .

2)     از شر لن خلاص مي شويم

3)      رطوبت مورد نياز تأمين مي شود

4)      باكتري هاي آن كمك كننده است

اگر رطوبت زياد باشد شير آب آن خارج مي شود

 

توليد زباله

 حمل  نگهداري و انجام فرآيندهاي مربوطه

شكل

 جمع آوري زباله

شكل

 حمل و انتقال زباله از ماشين هاي كوچك به ماشين هاي بزرگ براي جابجايي

انجام فرآيندهاي مربوطه ، جمع آوري شيشه ، پلاستيك ، كاغذ كه اين مرحله بايد هر چه سريع تر از رده خارج و در منزل انجام شود .

 

دفع نهايي

- مقدار نمونه زباله

اولين چيزي كه مورد نياز است         تعداد جمعيت

رديف

 

%

وزن كل‌كيلو

قيمت‌تومان

حجم

جرم مخصوص

كل‌حجم

1

مقوا

a

 

80

 

 

 

2

كاغذ

b

 

70

 

 

 

3

شيشه

c

 

60

 

 

 

4

پلاستيك

d

 

30

 

 

 

موقعيت جغرافيايي

 يزد                        كاشتن هندوانه آسان

 موز در دهلي زياد ç پوست موز زياد

ولي در شهر يزد كم ç پوست موز كم

 

فصل سال

پوست هندوانه در تابستان

 خرمالو در زمستان


پرتقال

تناوب زمان جمع آوري زباله

هرچه زباله زود تر جمع شود çزباله بيشتر جمع مي شود .

استفاده از آسياب زباله در آشپزخانه

                        مد باعث مي شود كه زباله توليد شود

فرهنگ جامعه      ظروف يكبار مصرف

                        نحوه‌ي خوردن سيب (از زباله 99% ،60% زباله ،99% ميوه ،‌40% ميوه)

Composter: سطل است كه بوسيله‌ي آن زباله به كود تبديل مي شود .

 وضعيت قانون گذاري

 در كويت ç خوردن و آشاميدن در هنگام رانندگي ممنوع

و اگر پوست پرتقال در خيابان بريزيم 300 دينار جريمه

 

سنگاپورçاگر پوست پرتقال در خيابان بريزيم ç به صورت اجباري بايد مأمور شهرداري شويم و خيابانها را جارو كنيم  در غير اينصورت 7 سال زندان

 هركيلو زباله 30 sent بايد بپردازيم

 

 

انواع ظروف نگهداري زباله

1)     ظروفي كه قابل تخليه باشند

2)    ظروفي كه همراه زباله جمع آوري مي شوند و مورد استفاده مجدد قرار نمي گيرند

3)    ظروفي كه پس از پر شدن با ظروف خالي عوض مي گردند

 

جلوي بازار براي زباله هاي حجيم

                                                          1) نيازي به ضدعفوني و شستشو ندارد

مزاياي استفاده از كيسه هاي پلاستيكي

2)سهولت استفاده و سبكي آن

معايب :

1)     اغلب نازك مي باشند

2)      قيمت آنها براي اغلب و پاره‌اي از مردم گران است

3)     خود كيسه به زباله تبديل مي شود و به علت فقدان آنزيم طبيعي قابل تجزيه نمي باشد .

 

تعيين مسير زباله : به وسيله نرم افزار GIS

تراكم هر منزل           7-3    توليد هر نفر 1500gr

تعداد وانت : حجم      5/2×108 ×77/1

يك روز در ميان

تعداد خانه ها 216×4=864 نفر

431=5/0×864 = كل زباله

16/2è 200

          431       ×                                  200kg= 100

m395/7= حجم

32/4= 2×16/2= كل زباله براي دو روز

 ايستگاه حمل و نقل

 ايستگاه حمل و نقل 20km

وانت + 1راننده + 2 كارگر

 1 ساعت

 عوامل موثر در طراحي ايستگاه حمل و نقل

1-   انواع عمليات حمل و نقل

2-    ميزان ظرفيت مورد نياز

3-   تجهيزات و متعلقات مورد نياز

4-   نيازهاي زيست محيطي

1)‌انواع عمليات حمل و نقل

الف)تخليه مستقيم

ب) تخليه ذخيره‌اي (‌غير مستقيم ) وقتي وسيله نقليه‌اي وجود ندارد

ج)  تخليه درهم (‌ تركيبي )‌ماشين داريم ولي كافي نيست .

شكل

 در قيف يا نوار نقاله تخليه مي شود ç ماشين در زمان تخليه موجود مي باشسد

 مي توان  از اين سيستم استفاده كرد .

وسيله بزرگتر به اندازه كافي موجود باشد

 زماني كه وسيله نقليه اصلاً‌وجود ندارد                                      تخليه ذخيره‌اي

ميزان ظرفيت موردنياز                                          تركيبي در هم

هر روز كه زباله ريخته مي شود در همان روز روي زباله ها را با خاك مي پوشانيم

 به ارتفاع حدود 1 متر زباله مي ريزيم پس از آنكه لايه‌ي اول تمام و كل زمين پر شد  روي آن غلطك عبور مي دهيم تا مسطح شود و سپس لايه هاي بعدي زباله را روي سطح اوليه مي ريزيم و سپس روي سطح بالايي خاك زراعي مي ريزند و پس از دو سال كه زباله تبديل به كود شد روي سطح آن درخت مي كارند

 


هر بار كه كار تخليه تمام مي شود ، روي آن خاكريزي مي كنند

 

كنترل گازهاي متصاعده :

كنترل به معني حذف نيست

توليد كاري مي كنيم گاز بيشتري توليد شود

 راه خروج آن مسيري خواهد بود كه ما تعيين مي كنيم

 شكلها

1)‌استفاده از موانع

شكل

بازيافت گاز

شكل

 

راه هاي استفاده از شيرآبه

استفاده از شير آبه جهت توليد گاز بيشتر

 

پمپي در چاه قرار مي دهيم و شير متصل به آن را به شير گاز متصل مي كنيم و براي توليد گاز بيشتر شير گاز خروجي براي منازل را مي بنديم .

 و با روشن كردن پمپ شير آبه را از طريق همين لوله ها به داخل خاك تزريق مي كنيم در اين حالت خاك مرطوب مي شود و گاز بيشتري توليد مي كند .

2)‌استفاده از خاك رس

 وقتي شير آبه توليد مي شود خاك رس ريزي را مرطوب و خيس مي كند و خاك رس موقعي كه خيس شد غير قابل نفوذ مي شود و مانع از نفوذ شيرآبه به داخل زمين مي شود .

 شكل

3)استفاده از يك لايه‌ي غشايي

 


ميزان ظرفيت

 يك عروس و داماد حداقل خانه‌اي 40 متري نياز دارند ولي يك خانه 300 متري مي خرند و مي گويند ما مشكل مالي نداريم و در ضمن آينده را هم در نظر مي گيريم كه بچه ها و نوه ها مي خواهند بروند خانه  آنها

 براي طراحي ايستگاه چقدر مساحت نياز است ؟ هم حال و هم آينده را بايد در نظر گرفت

 گرفتن پول انتظار ç هرگاه زمين كوچك انتخاب شود چون تمام ماشين ها نمي توانند بروند داخل زمين مجبور است پول كارگر اضافي استهلاك ماشين و ... بدهد جهت تأخير در تخليه

 ظرفيت ايستگاه بايد تجزيه و تحليل شود

3)ظرفيت بر اساس تجهيزات

 تجهيزات بر اساس ظرفيت

4)‌ نيازهاي زيست محيطي

 عواملي كه به ضرر محيط زيست است بايد جلوگيري شود مانند : بو،‌حشره ،‌ترافيك

 عواملي كه براي محيط زيست خوب است مانند : بهداشت و منظره

 بزرگترين مشكلي كه ما داريم اين است كه براي زباله ارزش قائل نيستيم

 

 

تعيين ايستگاه حمل و نقل :

2)     عوامل موثر

1-   در نزديكترين فاصله ممكن به مراكز توليد زباله باشد

2-    به سهولت قابل دسترسي به بزرگراه اصلي باشد

3-    مكاني كه جمعيت كم داشته باشد

4-   محلي كه از نظر اقتصادي ساختمان و انجام عمليات مقرون به صرفه باشد .

 

دفن تلنباري

روش دفن زباله

                             دفن بهداشتي

 

عوامل موثر در انجام دفن بهداشتي

1)     انتخاب محل مناسب

2)      روش ها و عمليات دفن زباله

3)     حركت و كنترل گازها

4)      حركت .و كنترل شيرآبه ها

انتخاب محل مناسب ç بهترين نقطه براي دفع زباله پشت خلدبرين در يزد انتخاب شده است

 عوامل كه باعث انتخاب شده

2-   جاده دسترسي داشته است

3-   ساخت حمل زباله                           اثر مهمي بر هزينه عمليات دارد

4-    وضعيت خاك و توپوگرافي محل

در مسيل نباشد

5-   هيدرولوژي آبهاي سطحي

كنار رودخانه نباشد

6-   وضعيت هيدرولوژي آبهاي زير زميني

7-   وضعيت آب و هوايي

8-   وضعي زيست محيطي ç صدا ، بو ، گرد و غبار - زيبا شناختي

9-   استفاده نهايي از محل

روش ها و عمليات دفن زباله

1-   روش سطحي

2-   روش ايجاد خاكريز

3-   روش هزگودال

روش دفن زباله

1- روش حفر گودال

گودال هايي با عمق 30 تا 40 متر

1-   حفاري عميق امكان پذير باشد ( حفره هاي عميق موجود باشد )

2-    زمين خيلي خيلي گران و كمياب باشد

زباله خيلي خيلي زياد باشد .

2)     روش خاكريز

 چرا

چگونه  گود برداري مي كنند

روي سطح زمين

وقتي يك گود پر شد روي آن را توسط خاك مي پوشانند و گود ديگري ايجاد مي كنند .

از اين روش وقتي استفاده مي كنيم كه  :

2)     زمين بسيار زيادي در دسترس باشد و

3)     قابل حفاري باشد زمين سنگي نباشد

4)      مقدار زباله خيلي نباشد براي شهرهاي كوچك و متوسط

 

3)     روش سطحي

1)     زمين قابل حفاري نباشد

2)     زمين خيلي ارزان باشد

3)     خاك در اطراف موجود باشد

4)      شكل

5) مواد خام چندين كارخانه‌ي بزرگ صنعتي كه در صورت عدم مديريت مي تواند مشكل ساز باشد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 06 اردیبهشت 1399 ساعت: 17:54 منتشر شده است
نظرات(0)

دلايل بر لزوم معاد

بازديد: 53
دلايل بر لزوم معاد

دلايل بر لزوم معاد

"اليه مرجعكم جميعا وعد الله حقا"در اين جمله معاد را خاطر نشان مى‏سازد، همچنانكه جمله قبلى مبدا را تذكر مى‏داد، وجمله"وعد الله حقا"از باب قائم شدن مفعول مطلق مقام فعلش مى‏باشد، و معناى جمله: "وعده الله وعدا حقا"است، يعنى خداى تعالى وعده داده وعده‏اى حق.

كلمه"حق"عبارت است از چيزى كه اصل و واقعيت داشته باشد و خبر، مطابق آن‏واقعيت‏باشد.بنا بر اين، خبر و يا به عبارتى وعده‏اى كه خداى تعالى مى‏دهد به اينكه معادى درپيش است‏حق بودنش به اين معنا است كه خلقت الهى به نحوى صورت گرفته كه جز بابرگشتن موجودات به سوى او تام و كامل نمى‏شود، و از جمله موجودات يكى هم نوع بشر است‏كه بايد به سوى خداى تعالى برگردد.و اين مانند سنگى است كه از آسمان به طرف زمين‏حركت مى‏كند كه با حركت‏خود وعده سقوط بر زمين را مى‏دهد، چون حركتش سنخه‏اى است‏كه جز با نزديك شدن تدريجى به زمين و جز ساقط شدن و آرام گرفتن در روى زمين تمام‏نمى‏شود، اشياء عالم نيز چنين‏اند، حركتشان نهايتى دارد و آن برگشت‏به خداى تعالى است، به همان مبدئى كه از آنجا حركت را آغاز كردند، آيه زير همين معنا را خاطر نشان ساخته‏مى‏فرمايد: " يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه" (1) دقت فرمائيد.

"انه يبدؤا الخلق ثم يعيده ليجزى الذين آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط..."اين جمله، جمله"اليه مرجعكم جميعا"را تاكيد، و معناى اجمالى رجوع و معاد را كه‏اين جمله متضمن آن است تفصيل و شرح مى‏دهد.

ممكن هم هست تعليل آن جمله متقدم باشد، و بخواهد به دو حجت و برهانى كه قرآن‏همواره به آن دو حجت‏بر اثبات معاد استدلال مى‏كند اشاره نمايد.حجت اول را جمله: "انه‏يبدؤا الخلق ثم يعيده"متضمن است، به اين بيان كه يكى از سنت‏هاى جارى خداى سبحان‏اين است كه هستى را به هر چيزى كه مى‏آفريند افاضه مى‏كند، و اين افاضه خود را به رحمتش‏آنقدر ادامه مى‏دهد تا آن موجود خلقتش به حد كمال و تماميت‏برسد، در اين مدت آن موجود به‏رحمتى از خداى تعالى موجود شده و زندگى مى‏كند و از آن رحمت‏برخوردار مى‏گردد، و اين‏برخوردارى همچنان ادامه دارد تا مدت معين.

بعد از آنكه آن مدت بسر آمد و موجود نامبرده به نقطه انتهاى اجل معين خود رسيد اين‏رسيدن به نقطه نهائى فناء و هيچ شدن آن موجود نيست، زيرا معناى فانى شدنش باطل شدن‏رحمت الهى‏ايست كه باعث وجود و بقاء و آثار وجود يعنى حيات، قدرت، علم و ساير آثاروجودى او بود، و معلوم است كه رحمت الهى بطلان نمى‏پذيرد.پس، رسيدن به نقطه نهائى‏اجل به معناى گرفتن و قبض كردن رحمتى است كه بسط كرده بود.آرى، آنچه خداى تعالى‏افاضه مى‏كند وجه خدا و جلوه او است، و وجه خدا فنا پذير نيست.

پس، اينكه مى‏بينيم فلان موجود از بين مى‏رود و اجلش بسر مى‏آيد، اين سرآمدن اجل‏آنطور كه ما مى‏پنداريم فنا و بطلان آن موجود نيست، بلكه برگشتن آن به سوى خداى تعالى‏است، به همان جائى كه از آنجا نازل شده بود، و چون آنچه نزد خدا است‏باقى است، پس اين‏موجود نيز باقى است، و آنچه كه به نظر ما، هست و نيست‏شدن مى‏باشد در واقع بسط رحمت‏خداى تعالى و قبض آن است، و اين همان معاد موعود است.

و حجت دوم را جمله"ليجزى الذين آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط..."متضمن‏است، به اين بيان كه عدل و قسط الهى - كه يكى از صفات فعل او است - اجازه نمى‏دهد كه‏در درگاه او دوغ و دوشاب يكسان باشد، با آن كسى كه با ايمان آوردن در برابرش خضوع‏نموده، و اعمال صالح كرده و با آن كسى كه بر حضرتش استكبار و به خود و به آياتش كفرورزيده يك جور معامله كند.اين دو طايفه در دنيا كه بطور يكسان در تحت‏سيطره اسباب و علل‏طبيعى قرار داشتند، اسبابى كه به اذن خدا يا سود مى‏رسانيد، و يا ضرر اگر قرار باشد در آخرت‏هم بطور يكسان با آنان معامله شود ظلم خواهد بود.

پس، جز اين باقى نمى‏ماند كه خداى تعالى بين اين دو طايفه در زمانى كه به سوى اوبر مى‏گردند فرق بگذارد، به اين معنا كه مؤمنين نيكوكار را جزاى خير، و كفار بد كار را سزاى‏بد دهد، تا ببينى آنان از چه چيز لذت مى‏برند، و اينان از چه چيز متالم و ناراحت مى‏شوند.

بنابر اين، تكيه اين حجت‏بر دو چيز است، يكى بر تفاوت اين دو طائفه به خاطر ايمان‏و عمل صالح، و كفر و عمل ناصالح، و ديگرى بر كلمه"بالقسط"، اين نكته را از نظر دور مدار.وجمله"ليجزى"بنابر آنچه از ظاهر بيان استفاده مى‏شود متعلق است‏به جمله"اليه مرجعكم‏جميعا".

البته اين احتمال هم هست كه جمله: "ليجزى..."متعلق باشد به جمله"ثم يعيده"، كه در اين صورت، كلام آن جنبه را كه گفتيم يعنى جنبه فرق‏گذارى بين دو طائفه و بيان عدل‏الهى را ندارد، بلكه جنبه تعليل دارد، و به يك حجت كه همان حجت دومى است اشاره خواهدداشت.و از جهت لفظ آيه، احتمال دوم به ذهن نزديكتر است.

"هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا..."كلمه"ضياء"بطورى كه گفته شده - مصدر است‏براى"ضاء، يضوء، ضوء و ضياء"

همانطور كه كلمه"عياذ"مصدر است‏براى"عاذ، يعوذ، عوذا و عواذا".و اى بسا كه جمع باشدبراى كلمه"ضوء"، همانطور كه كلمه"سياط"جمع است‏براى"سوط"و اين عبارت چيزى‏در تقدير دارد كه مضاف كلمه"ضياء"است، و تقدير آن"جعل الشمس ذات ضياء و القمرذا نور"است، يعنى خداى تعالى خورشيد را داراى ضياء و ماه را داراى نور كرد.

و همچنين كلمه"منازل"در جمله"و قدره منازل"مضافى در تقدير دارد، و تقديركلام: "و قدره ذا منازل"است، يعنى خداى تعالى قمر را داراى منزلها كرد تا در مسير حركتش‏در هر شب به منزلى از آن منازل برسد، غير آن منزلى كه شب قبلش در آنجا قرار داشت.نتيجه‏اين تقدير الهى اين شد كه قرص قمر دائما در حال دور شدن از خورشيد حركت كند، تا از طرف‏ديگر باز به خورشيد برسد، و يك دور تمام اين حركت قمر، يك ماه قمرى را و دوازده ماه يك‏سال را تشكيل دهد، و خلق خدا در شمردن عدد سالها و رسيدگى به حسابها از اين تقدير الهى‏بهره‏مند شوند.نكته ديگرى كه آيه مورد بحث آن را افاده مى‏كند اين است كه خداى تعالى آنچه را كه‏در بكار اندازى اين تقدير و اين نظام آفريده، و نتايج و اهدافى كه بر خلقت آنها مترتب ساخته، همه بحق بوده، زيرا نتايج مزبور اهدافى حقيقى‏اند، كه بطور منظم بر مخلوقات او مترتب‏مى‏شوند.پس، در سراسر جهان خلقت نه لغوى در كار است، و نه غرض باطل و بيهوده‏اى، و نه‏تصادف و اتفاقى.

پس، خداى تعالى اگر اين موجودات را خلق كرده و بر اين ترتيب مرتب ساخته براى‏اين بوده كه شؤون حيات شما را تدبير، و امور معاش و معاد شما را اصلاح كند.پس او بهمين‏دليل رب شما و مالك امر و مدبر شان شما است و جز او ربى نيست.

"يفصل الايات لقوم يعلمون" - احتمال دارد كه منظور از"تفصيل آيات"تفصيل به‏حسب تكوين خارجى باشد، و احتمال هم دارد منظور تفصيل به حسب بيان لفظى باشد، و بعيدنيست كه بگوئيم اولى به سياق آيه نزديكتر است.

"ان فى اختلاف الليل و النهار و ما خلق الله فى السموات و الارض لايات لقوم‏يتقون"در مجمع البيان فرموده: اختلاف بين دو چيز به اين معنا است كه هر يك به طرفى‏مخالف طرف ديگرى برود، مثلا يكى در جهت نور حركت كند و ديگرى در جهت ظلمت (2) وظاهرا اين كلمه از ماده"الخلف"گرفته شده كه به معناى پشت‏سر است، و اختلاف بين دوچيز در اصل به اين معنا بوده كه يكى از آن دو، پشت آن ديگرى قرار گيرد.و آنگاه استعمالش‏را توسعه داده‏اند به حدى كه در مغايرتى كه بين دو چيز باشد استعمال كرده‏اند، در نتيجه هم‏بر حسب اصل لغت مى‏گويند"اختلفه"يعنى فلان چيز را پشت‏سر خود قرار داد، و هم بر حسب‏توسعه مذكور مى‏گويند: "اختلف الناس فى كذا - مردم در اين باره اختلاف كردند"كه اين‏عبارت، ضد عبارت: "اتفق الناس فى كذا - مردم در اين امر اتفاق كردند"مى‏باشد.و اماتعبير"اختلف الناس اليه"معنايش اين است كه مردم پيرامون فلانى آمد و شد و تردد كردند، جمعى وارد بر او شدند و جمعى از نزد او خارج گشتند، كه در اين تعبير هم معناى اصلى كلمه‏محفوظ است، زيرا آن عده كه وارد مى‏شوند آن عده‏اى را كه خارج‏اند پشت‏سر قرار مى‏دهند.

و منظور از"اختلاف ليل و نهار"يا اين است كه شب و روز يكى پس از ديگرى وارد بر زمين‏مى‏شوند، و هفته‏ها، ماهها و سالها را ترسيم مى‏كنند.و يا اختلاف ساعت‏شب و روز در اغلب‏بقاع مسكون زمين است، چون شب و روز تنها در اعتدال بهارى برابرند.از روز اول بهار به بعددر نقاط شمالى روزها رو به زيادت مى‏گذارد، يعنى روز طولانى‏تر از شب مى‏شود، در نتيجه‏هر روز از روز قبلش طولانى‏تر مى‏گردد، تا در اول تابستان به منتها درجه طول مى‏رسد، از آن‏روز به بعد روزها شروع به كوتاه شدن مى‏كند، تا در نقطه اعتدال پاييزى يعنى در روز اول پاييزدوباره برابر شب مى‏شود.

از شب اول پاييز به بعد شب رو به زيادت نهاده، تا به اول زمستان كه نقطه نهائى طول‏شبها است‏برسد، دوباره از آن شب تا شب اول بهار رو به كوتاه شدن و در نهايت‏برابر روز شدن‏مى‏رود، و اين جريان در مناطق جنوبى به عكس است، در نتيجه هر زمانى كه در مناطق شمالى روزهارو به بلندى باشد، در مناطق جنوبى رو به كوتاهى است، و در عوض شبهاى آنجا به همان‏نسبت رو به زيادت مى‏گذارد.

اختلاف اول يعنى پشت‏سر هم در آمدن شب و روز همان عاملى است كه امر ساكنين‏زمين را از نظر حرارت تدبير مى‏كند، در روز حرارت اشعه را بر روى زمين مى‏گستراند، و در شب‏سرماى ظلمت را، و اين اختلاف حرارت و برودت بادها را به دنبال مى‏آورد، و نيز در روز مردم‏را براى حركت و تلاش در امر معاش برمى‏انگيزد، و در شب همه را براى استراحت و آرامش‏جمع مى‏كند، همچنانكه قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد: "و جعلنا نومكم سباتا و جعلناالليل لباسا و جعلنا النهار معاشا" (3) .

و اختلاف دوم عاملى است كه فصول چهارگانه سال را ترسيم و امر آذوقه و ارزاق راتدبير مى‏كند همچنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد: "و قدر فيها اقواتها فى اربعة ايام سواءللسائلين" (4) .

دو كلمه"نهار"و"يوم"مترادفند، اما - بطورى كه گفته شده - بين آن دو فرقى‏هست و آن اين است كه كلمه"نهار"علاوه بر معناى روز دلالت‏بر گسترش نور نيز دارد، وشايد به همين جهت‏بوده كه تنها اين كلمه در مقابل كلمه"ليل"استعمال مى‏شود بلكه كلمه‏يوم را در جائى استعمال مى‏كنند كه عنايتى به افاده گسترش نور نداشته باشند، مثل مواردى كه‏سخن از شمردن ايام باشد، كه در چنين مقامى مى‏گويند: "عشرة ايام - ده روز"و"عشرين‏يوما - بيست روز"و...، ولى گفته نمى‏شود"عشرة نهارات"و"عشرين نهارا"و...

آيه شريفه مشتمل است‏بر حجت تمام عيارى بر يگانه بودن خداى تعالى در ربوبيت، براى اينكه ليل و نهار و آنچه در آسمانها و زمين آفريده حامل نظامى واحد و عمومى و متفقند، نظامى كه امر موجودات زمينى و آسمانى و مخصوصا عالم انسانى را تدبير مى‏كند، تدبير واحدكه اجزاء آن به يكديگر متصلند، اتصالى كه بهتر از آن تصور ندارد.

اين احتمال نيز در بين هست كه آيه شريفه، در مقام احتجاج بر مساله توحيد نباشد، بلكه در صدد تعليل جمله"يفصل الايات لقوم يعلمون"در آيه قبلى باشد، چون كلمه"ان"كه‏خاصيت تعليل را دارد بر سر آن آمده.و بنا بر اين احتمال، مناسب‏تر آن است كه منظور ازاختلاف ليل و نهار احتمال اول باشد، نه معناى دوم، براى اينكه همين معناى اختلاف از جمله"جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل"به ذهن مى‏رسد، (در نتيجه معناى آيه چنين‏مى‏شود: او همان خدائى است كه خورشيد را روشن و قمر را نورانى كرد، و براى قمر منزلهائى‏مقدر فرمود، تا عدد سالها و حساب را بدانيد...براى اينكه در اين اختلاف شب و روز كه‏باعث پديد آمدن فصول است، و در موجودات زمين و آسمان كه حامل اين نظام عالمى هستندآياتى است‏براى مردمى كه تقوا داشته باشند)و مناسب‏تر بودن اين معناى"اختلاف"با مطلب‏آيه قبل نسبت‏به معناى ديگر آن روشن است.

"ان الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحيوة الدنيا الاخلاق برهان كرم الاعراق; اخلاق پاك و نيك، دليل وراثتهاى پسنديده انسان (از پدر و مادر) است‏». (5)

به همين دليل در خانواده‏هاى پاك و با فضيلت غالبا فرزندانى با فضيلت پرورش مى‏يابند و بعكس افراد شرور غالبا در خانواده‏هاى شرور و آلوده‏اند.

2- در حديث ديگرى از همان حضرت مى‏خوانيم: «عليكم فى طلب الحوائج‏بشراف النفوس و ذوى الاصول الطيبة فانها عندهم اقضى وهى لديهم ازكى; در طلب حوائج‏به سراغ مردم شريف‏النفس كه در خانواده‏هاى پاك و اصيل پرورش يافته‏اند برويد، چرا كه نيازمنديها نزد آنها بهتر انجام مى‏شود و پاكيزه‏تر صورت مى‏گيرد!» (6)

3- در عهد نامه مالك اشتر در توصيه‏اى كه على عليه السلام به مالك درباره انتخاب افسران لايق براى ارتش اسلام مى‏كند، چنين مى‏خوانيم: «ثم الصق بذوى المروءات والاحساب و اهل البيوتات الصالحة والسوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة والسخاء و السماحة فانهم جماع من الكرم و شعب من العرف; سپس پيوند خود را با شخصيتهاى اصيل و خانواده‏هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا كه آنها كانون فضيلت و مركز نيكى هستند.» (7)

4- تاثير پدر و يا مادر آلوده در شخصيت اخلاقى فرزندان تا آن اندازه است كه در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است: «ايما امراة اطاعت زوجها و هو شارب الخمر، كان لها من الخطايا بعدد نجوم السماء، و كل مولود يلد منه فهو نجس; هر زنى اطاعت از همسرش كند در حالى كه او شراب نوشيده (و با او همبستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتكب گناه شده است و فرزندى كه از او متولد مى‏شود آلوده خواهد بود!» (8)

در روايات متعدد ديگرى نيز از قبول خواستگارى مرد شراب خوار و بد اخلاق و آلوده نهى شده است. (9)

5- تاثير تربيت پدر و مادر در فرزندان تا آن پايه است كه در حديث مشهور نبوى آمده است:

كل مولود يولد على الفطرة حتى يكون ابواه هما اللذان يهودانه و ينصرانه; هر نوزادى بر فطرت پاك توحيد (و اسلام) متولد مى‏شود مگر اين كه پدر و مادر او را به آئين يهود و نصرانيت وارد كنند» (10)

جائى كه تربيت‏خانوادگى، ايمان و عقيده را دگرگون سازد چگونه ممكن است در اخلاق اثر نگذارد؟

6- همين امر سبب شده است كه مساله تربيت فرزندان به عنوان يكى از اساسى‏ترين حقوق آنها بر پدر و مادر شمرده شود; در حديث نبوى صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم:

«حق الولد على الوالد ان يحسن اسمه و يحسن ادبه; حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكى بر او بگذارد و او را بخوبى تربيت كند» (11)

روشن است نامها آثار تلقينى بسيار مؤثرى در روحيه فرزندان دارد; نام شخصيتهاى بزرگ و پيشگامان تقوا و فضيلت، انسان را به آنها نزديك مى‏كند، و نام سردمداران فجور و رذيلت، انسان را به سوى آنها مى‏كشاند; در اسلام حتى از اين مساله ظريف روانى غفلت نشده و فصل مبسوطى درباره نامهاى خوب و نامهاى بد در كتب حديث آمده است. (12)

7- در حديث ديگرى از همان حضرت مى‏خوانيم: «ما نحل والد ولده افضل من ادب حسن; بهترين بخششى يا ميراثى كه پدر براى فرزندش مى‏گذارد، همان ادب و تربيت نيك است.» (13)

8- امام سجاد على بن الحسين عليه السلام در همين زمينه تعبير رسائى فرموده است مى‏فرمايد: «وانك مسؤول عما وليته به من حسن الادب و الدلالة على ربه عزوجل و المعونة له على طاعته; تو در برابر آنچه ولايتش برعهده تو گذارده شده است (از خانواده و فرزندان) مسؤول هستى نسبت‏به تربيت نيكوى آنها و هدايت‏به سوى پروردگار و اعانت او بر اطاعتش.» (14)

9- اميرمؤمنان على عليه السلام در يكى از كلمات خود تعبيرى دارد كه نشان مى‏دهد كه خلق و خوى پدران ميراثى است كه به فرزندان مى‏رسد; مى‏فرمايد: «خير ما ورث الآباء الابناء الادب; بهترين چيزى كه پدران براى فرزندان خود به ارث مى‏نهند ادب و تربيت صحيح و فضائل اخلاقى است.» (15)

10- اين بحث را با سخن ديگرى از على عليه السلام در نهج‏البلاغه پايان مى‏دهيم:

امام عليه السلام به هنگام شرح شخصيت و بيان موقعيت‏خود براى ناآگاهانى كه او را با ديگران مقايسه مى‏كردند مى‏فرمايد: «و قد علمتم موضعى من رسول الله بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصة وضعنى فى حجره و انا وليد يضمنى الى صدره ... يرفع لى كل يوم علما من اخلاقه و يامرنى بالاقتداء;شما قرابت و نزديكى مرا با پيامبر صلى الله عليه و آله و منزلت‏خاصم را نزد آن حضرت بخوبى مى‏دانيد; كودك خردسالى بودم پيامبر مرا در دامان خود مى‏نشاند و به سينه‏اش مى‏چسباند... او هر روز براى من پرچمى از فضائل اخلاقى خود مى‏افراشت و مرا امر مى‏كرد كه به او اقتدا كنم (و اين خلق و خوى من زائيده آن تربيت است.)

جالب اين كه امام در لابه‏لاى همين سخن هنگامى كه از خلق و خوى پيغمبر اكرم بحث مى‏كند، چنين مى‏فرمايد: «و لقد قرن الله به صلى الله عليه و آله من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره; از همان زمان كه رسول‏خدا صلى الله عليه و آله از شير باز گرفته شد، خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان خويش را مامور ساخت تا شب و روز وى را به راههاى مكارم اخلاق و صفات نيك جهان سوق دهد.» (16) بنابراين پيامبر صلى الله عليه و آله خود نيز از تربيت‏يافتگان فرشتگان بود.

درست است كه اخلاق و صفات روحى انسان اعم از خوب و بد، از درون او بر مى‏خيزد و با اراده او شكل مى‏گيرد ولى انكار نمى‏توان كرد كه زمينه‏هاى متعددى براى شكل‏گيرى اخلاق خوب و بد وجود دارد كه يكى از آنها وراثت از پدر و مادر و همچنين تربيت‏خانوادگى است; و اين مساله قطع نظر از تحليلهاى علمى و منطقى، شواهد عينى و تجربى فراوان دارد كه قابل انكار نيست.

به همين دليل براى ساختن فرد يا جامعه آراسته به زيورهاى اخلاقى بايد به مساله وراثت‏خانوادگى و تربيت‏هائى كه از نونهالان در دامن مادر و آغوش مادر مى‏بينند توجه داشت و اهميت اين‏دوران در ساختار شخصيت انسانها را هرگز فراموش نكرد.

4- تاثير علم و آگاهى در تربيت

ديگر از زمينه‏هاى پرورش اخلاق بالا بردن سطح علم و معرفت افراد است، چرا كه هم با دليل منطقى و هم با تجربه‏هاى فراوان به ثبوت رسيده است كه هر قدر سطح معرفت و دانش الهى نسان بالاتر برود فضائل اخلاقى در او شكوفاتر مى‏شود; و بعكس، جهل و فقدان معارف الهى ضربه شديد بر پايه ملكات فضيله وارد مى‏سازد و سطح اخلاق را تنزل مى‏دهد.

در آغاز اين كتاب در بحث رابطه «علم‏» و «اخلاق‏» بحث فشرده‏اى درباره پيوند اين دو داشتيم، و گفتيم بعضى از دانشمندان و فلاسفه آنقدر در اين باره مبالغه كرده‏اند كه گفته‏اند «علم مساوى است‏با اخلاق‏».

و به تعبير ديگر، علم و حكمت‏سرچشمه اخلاق است (آن گونه كه از سقراط نقل شده) و رذائل اخلاقى معلول جهل و نادانى است.

مثلا، انسانهاى متكبر و حسود به اين دليل گرفتار دو رذيله شده‏اند كه از آثار شوم و زيانهاى حسد و تكبر بى‏خبرند; آنها مى‏گويند هيچ كس آگاهانه به دنبال بديها و زشتيها نمى‏رود.

بنابراين اگر سطح معرفت جامعه بالا رود كمك به ساختار سالم اخلاقى آنها مى‏كند.

هرچند اين سخن مبالغه آميز است، و تنها از يك زاويه به مسائل اخلاقى در آن نگاه شده است، ولى اين واقعيت را نمى‏توان انكار كرد كه علم، يكى از عوامل زمينه‏ساز اخلاق است و به همين دليل افرادى كه گرفتار جهل و جاهليت هستند آلودگى بيشتر دارند و عالمان آگاه كه داراى معارف الهى هستند آلودگى كمترى دارند هر چند هر يك از اين دو نيز استثناهائى دارند!

به همين دليل، در قرآن مجيد در مورد دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم كه او مبعوث شد تا «آيات خداوند را بر مردم بخواند و از آلودگيهاى اخلاقى و گناهان پاكسازى كند. (هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين) (سوره جمعه، آيه‏2)

و به اين ترتيب، نجات از ضلال مبين و گمراهى آشكار و همچنين پاكسازى از رذائل اخلاقى و گناهان به دنبال تلاوت آيات قرآن مجيد و تعليم كتاب و حكمت فراهم است كه بى‏شك نشانه روشنى بر وجود ارتباط در ميان اين دو است.

در جلد اول از دوره اول پيام قرآن، به هنگام بحث پيرامون مسائل مربوط به معرفت و شناخت، شواهد زنده فراوانى از آيات قرآن مجيد بر ارتباط علم و معرفت‏با فضائل اخلاقى و رابطه جهل و عدم شناخت‏با رذائل اخلاقى بيان گرديده كه در اينجا به ده نمونه از آن به صورت فشرده اشاره مى‏كنيم:

1- جهل سرچشمه فساد و انحراف است! در آيه‏55 سوره نمل مى‏خوانيم كه لوط پيامبر برگ خدا به قوم منحرفش فرمود: «انكم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل‏انتم قوم تجهلون; آيا شما به جاى زنان از روى شهوت به سراغ مردان مى‏رويد؟! شما قومى نادانيد!»

در اينجا، جهل و نادانى قرين با انحراف جنسى و فساد اخلاقى شمرده شده.

2- جهل سبب بى‏بندوبارى جنسى است! در آيه‏33 سوره «يوسف‏» مى‏خوانيم كه آن حضرت در كلام خودش بى‏بندوبارى جنسى را همراه با جهل مى‏شمارد: «قال رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه والا تصرف عنى كيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلين; او (يوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اين زنان مرا به سوى آن مى‏خوانند! و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، به آنها متمايل مى‏شوم و از جاهلان خواهم بود!»

3- جهل يكى از عوامل حسادت است! در آيه‏89 سوره يوسف مى‏خوانيم: (در آن زمان كه او عزيز مصر شد و بر تخت قدرت نشست و بطور ناشناس در برابر برادرانش كه براى تحويل گرفتن گندم از كنعان به مصر آمده بودند، ظاهر شد;) چنين گفت: «قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه اذانتم جاهلون; آيا دانستيد با يوسف و برادرش (بنيامين) چه كرديد، آن گاه كه جاهل بوديد!»

يعنى جهل شما سبب آن حسادت شديد و آن حسادت سبب شد كز پروردگارشان به خود مشغول نمى‏كند.

و اين منزه بودن دلهايشان همان تنزيهى است كه آنان نسبت‏به خداى تعالى دارند.

آرى، اولياء خدا، پروردگار خود را از هر چيزى كه لايق به ساحت قدس او نيست منزه‏مى‏دارند، چه شريك در اسم و چه شريك در معنا، و چه نقص، و چه عدم.و نيز تسبيح آنان‏در باره پروردگارشان تنها تسبيح به زبان و صرف گفتن"سبحان الله"نيست، بلكه تسبيحشان‏هم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مى‏باشد، چون تسبيح اگر كمتر از اين و در مرحله‏اى‏پايين‏تر از اين باشد تسبيحى آميخته با شرك است، همچنانكه خداى تعالى فرموده: "و ما يؤمن‏اكثرهم بالله الا و هم مشركون" (17)

و اين اولياء خدا كه خداى تعالى دلهايشان را از پليدى محبت غير خود - كه دل رامشغول از ذكر خدا مى‏سازد - پاك ساخته و از محبت‏خويشتن پر نموده است، اراده نمى‏كنندمگر خود خدا را، چون خداى تعالى خيرى است كه شرى با آن نيست، آرى"و الله خير" (18)

و نيز اولياى خدا با دلهاى مالامال از خير و سلام خود با احدى روبرو نمى‏شوند مگربخير و سلام.بله، مگر آنكه طرف مقابل كسى باشد كه خير و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، كه در اين صورت اولياى خدا نيز با شر، با آنان برخورد مى‏كنند.همانطورى كه قرآن كريم، شفاءقلوب است‏براى كسانى كه خواهان شفاء از آن باشند و ليكن براى ظالمين ثمره‏اى جز بيشترشدن گمراهى ندارد.

و نيز اولياى خدا و دارندگان چنين قلبى طاهر به هيچ چيز و هيچ حادثه‏اى بر نمى‏خورندمگر آنكه آن را نعمتى از نعمت‏هاى خدا يافته، با ديد نعمت‏به آن مى‏نگرند، نعمتى كه ازصفات جمال خدا و معانى كمال او حكايت دارد و عظمت و جلال او را بيان مى‏كند، در نتيجه‏اگر چيزى را توصيف مى‏كنند - بدان جهت است كه آن را يكى از نعمت‏هاى خدا مى‏بينند، وجمال خدا - در اسماء و صفاتش - را در آن چيز مشاهده مى‏كنند، و در هيچ چيز از پروردگار خودغافل و دستخوش فراموشى نمى‏شوند - قهرا اين توصيفشان از آن چيز توصيف پروردگارشان‏است، به افعال و صفات جميل و در نتيجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ايشان‏براى خدا، چون حمد چيزى جز ثناء به فعل اختيارى جميل نمى‏باشد.

اين است وضع اولياى خداى تعالى مادام كه در دنيايند، يعنى در دار عمل قرار دارند، ودر امروزشان براى فردايشان جد و جهد دارند، و اما بعد از آنكه از اين خانه خارج شده، به لقاءپروردگارشان رسيدند و خداى تعالى وعده‏هائى كه به آنان داده بود بطور كامل به آنان داده، ودر رحمت و در دار كرامت‏خود جايشان داد، و در آن هنگام نورشان را تمام مى‏كند همان نورى‏را كه در دنيا فقط به آنان داده بود، و قرآن كريم وضع آن روز آنان را چنين حكايت مى‏كند: "نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا" (19) .

در اين جا است كه خداى تعالى شرابى طهور به آنان مى‏چشاند و با آن، سريره وباطنشان را از هر شرك آشكار و پنهانى پاك مى‏كند، و در نور علم و يقين غرقشان مى‏سازد، و ازاقيانوس دلشان چشمه‏هاى حكمت‏بر زبانهايشان جارى مى‏كند، در نتيجه نخست‏خداى تعالى‏را تسبيح و تنزيه نموده، سپس به رفقايشان كه همان انبياء و صديقين و شهداء و صالحين‏اندسلام مى‏كنند، آنگاه خدا را با رساترين وجه و به بهترين بيان حمد و تسبيح و ثنا مى‏گويند.

اين آن مطالبى است كه دو آيه شريفه مورد بحث قابل انطباق بر آنها هست - و خداداناتر است - اينك اين دو آيه را جمله جمله معنا مى‏كنيم: كسانى كه ايمان آورده و اعمال‏صالح مى‏كنند"تجرى من تحتهم الانهار فى جنات النعيم"، در جنات نعيم نهرها از زيركاخشان روان است.گفتيم كه در اين جمله سخن از بهشت ولايت و تطهير دلها است، "دعويهم فيها سبحانك اللهم"، دعوايشان در آن بهشت‏ها همه اين است كه بارالها تو راتسبيح مى‏گوئيم.و گفتيم كه در اين جمله خدا را از هر نقص و حاجت و شريكى منزه مى‏دارند، و اين گفتارشان بر وجه حضور است، يعنى خدا را حاضر مى‏بينند و تسبيحش مى‏گويند، چون‏اولياى خدا از پروردگار خود محجوب نيستند، "و تحيتهم فيها سلام"و در آنجا درودشان به‏يكديگر سلام است، كه اين ملاقات را به نشانه امنيت مطلق نامگذارى كردن است، گو اينكه‏در دنيا نيز يكديگر را به كلمه سلام تحيت مى‏گويند، و ليكن سلام در دنيا علامت امنيت نسبى وامنيتى اندك است، اما در بهشت علامت امنيت مطلق است، "و آخر دعويهم ان الحمد لله‏رب العالمين"آخرين مرحله كمال علم اهل بهشت‏بدينجا منتهى مى‏شود كه خدا را بعد ازتسبيح و تنزيه ثنا گويند.

در سابق در تفسير آيه شريفه: "الحمد لله رب العالمين" (20) نيز گفتيم كه هر چندهر كسى مى‏تواند به زبان بگويد"الحمد لله"و ليكن از آنجا كه حمد، توصيف و ستودن خداى‏تعالى است، هر كسى نمى‏تواند خداى را توصيف كند، اين كار تنها از بندگان مخلص خداى‏تعالى بر مى‏آيد، افراد انگشت‏شمارى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص نموده، و به كرامت قرب خود اختصاص داده و هيچ واسطه‏اى بين آنان و بين خداى تعالى نيست.به آيه زيرتوجه بفرمائيد كه چگونه خداى تعالى را از توصيف خلق منزه دانسته و تنها توصيف بندگان‏مخلص را امضاء مى‏كند: "سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين" (21) .

و به همين جهت است كه مى‏بينيم خداى عز و جل حمد كسى را در كلام مجيدش نقل‏نكرده الا حمد افراد انگشت‏شمارى از انبياى گرامش را، مانند نوح، ابراهيم، محمد، داوودو سليمان(عليهم صلوات الله).در گفتگويش با جناب نوح(ع)فرموده: "فقل الحمدلله الذى نجينا من القوم الظالمين" (22) و از جناب ابراهيم(ع)حكايت كرده كه‏گفت: "الحمد لله الذى وهب لى على الكبر اسمعيل و اسحق" (23) ، و در چند جا كه‏دستوراتى به رسول اسلام(ص)مى‏دهد مى‏فرمايد: "قل الحمد لله" (24) ، و از داوود و سليمان(ع)حكايت كرده كه: "و قالاالحمد لله" (25) .

همچنانكه در چند جاى كلام مجيدش حمد اهل بهشت را حكايت كرده است، مانند: "و قالوا الحمد لله الذى هدينا لهذا" (26) " و قالوا الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن" (27) ، "و قالواالحمد لله الذى صدقنا وعده" (28) "و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين".

از آيه مورد بحث استفاده مى‏شود كه خداى سبحان، مؤمنين از اهل بهشت را سرانجام‏به بندگان مخلص خود ملحق مى‏سازد، پس اين آيه دلالت دارد بر وعده‏اى جميل و بشارتى‏عظيم به مؤمنين.


پى‏نوشتها:

(1)هان اى انسان!تو دائما در حال تلاش و حركت‏به سوى پروردگارت هستى، تلاشى كه تو را به‏ديدار او مى‏كشاند."سوره انشقاق، آيه 6"

(2)مجمع البيان، ط.اسلاميه، ج 5، ص 91.

(3)ما خواب شما را مايه راحتى شما و شب را پوشش و روز را براى معاش شما قرار داديم."سوره‏نبا، آيات 9 - 11".

(4)"سوره حمد، آيه 7".

(5)"سوره نساء، آيه 69".

(6)محققا ابرار از جامى خواهند نوشيد كه مزاج كافور دارد، از چشمه‏اى كه بندگان خدا از آن‏مى‏نوشند، چشمه‏اى كه خود آنان آنرا به نوعى ناگفتنى بجوشش در مى‏آورند."سوره انسان، آيات 5 و 6".

(7)محققا ابرار در نعيم خواهند بود...و از شرابى سر به مهر خواهند نوشيد...، چشمه‏اى كه تنهامقربين از آن - و يا به آن مى‏نوشند - "سوره مطففين، آيات 22 - 28"

(8)بيشتر مردم به خدا ايمان نمى‏آورند، مگر آنكه در عين حال مشركند."سوره يوسف، آية 106"

(9)"سوره طه، آيه 73".

(10)نورشان در پيشاپيش آنان و در سمت راستشان در حركت است، مى‏گويند: پروردگارا نور ما رابراى ما به حد كمال و تمام برسان."سوره تحريم، آيه 8"

(11)"نورشان در پيشاپيش آنان و در سمت راستشان در حركت است، مى‏گويند: پروردگارا نور ما را براى ما به حد كمال و تمام برسان «سوره تحريم، آيه 8»

(12)"سوره حمد، آيه 2".

(13)منزه است‏خداى تعالى از آنچه خلق در توصيفش مى‏گويند، مگر توصيف بندگان مخلص او."سوره صافات، آيات 159 و 160".

(14)بگو سپاس خداى را كه ما را از شر قوم ستمكار نجات بخشيد."سوره مؤمنون، آيه 28".

(15)حمد خداى را كه در پيرى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد."سوره ابراهيم، آيه 39".

(16)بگو حمد از آن خدا است."سوره نمل، آيه 93"

(17)گفتند: الحمد لله"سوره نمل، آيه 15".

(18)و گفتند حمد خدائى را سزا است كه ما را براى رسيدن به چنين سرانجامى هدايت فرمود."سوره اعراف، آيه 43"

(19)و گفتند حمد آن خدائى را كه اندوه و دلواپسى را از ما ببرد."سوره فاطر، آيه 34"

(20)و گفتند حمد آن خدائى را سزا است كه به وعده‏اى كه به ما داده بود وفا كرد."سوره زمر، آيه 74".

(21) سوره زمر آيه 42

(22) سوره سجده آيه 10 - 11

(23) سوره سجده آيه 9

(24) سوره اسراء آيه 85

(25) سوره يس آيه 82 - 83

(26) سوره قمر آيه 50

(27) سوره طه آيه 55

(28) سوره الرحمان آيه 14

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 14:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

بازديد: 85
قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

عنوان پروژه :

قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

استاد :

 

قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

قرآن شناسان تاكنون قرآن را از زاویه‏های مختلف نگاه كرده‏اند. همچنین افكار و اندیشه‏های امام خمینی (ره) به عنوان یك قرآن شناس برجسته و تأثیرگذار بر مسلمانان از جهات گوناگون بررسی و تحقیق شده است. نویسنده مقاله حاضر كوشیده است تا قرآن‏شناسی امام را از نظر راه و رسم برخورداری از قرآن طرح و شرح كند. ما امیدواریم كه این مقاله از یك سو فتح بابی باشد برای قرآن‏شناسی دیگران و از سی دیگر، گامی هرچند كوچك در فراخوانی از همه آنان كه مایلند در ویژه‏نامه قرآن‏شناسی امام خمینی ما را یاری رسانند.

 

این كتاب بزرگ الهی كه از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده... از بزرگترین مظاهر رحمت مُطلقه الهیه است. این مطلبی است كه امام خمینی در كتاب آداب الصلواة عنوان كرده‏اند.

قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است كه عقول اهل معرفت در آن حیران می‏ماند. این، اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن تركیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و كیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و اِحكام اَحكام و اتقان تنظیم عایله و امثال آن، كه هر یك مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه می‏توان گفت این كه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود كه در صدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را درك می‏كردند و جهات مهم‏تری كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراكش عالی‏تر بود اعراب آن زمان درك نكردند. الآن نیز آنهایی كه هم افق آنها هستند، جز تركیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراك نكنند.1

قرآن یك سفره گسترده‏ای است كه همه از آن استفاده می‏كنند، منتها هر كس به وضعی استفاده می‏كند.2 آن برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عایله بشری از مقام شامخ احدیت به كشف تام محمدی (ص) تنزل كرد كه بشریت را به آنچه باید برسند، برساند. این صحیفه الهیه، كتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیه است. این كتاب خداست و به شؤون الهیه جل و علا دعوت می‏كند.4

اهداف و مقاصد نزول قرآن

ما باید مقصود از تنزیل این كتاب را قطع نظر از جهات برهانی، كه خود به ما مقصد را می‏فهماند، از خود كتاب خدا اخذ كنیم. صاحب كتاب مقصد خود را بهتر می‏داند. اكنون به فرموده‏های این مصنف راجع به شؤون قرآن نظر می‏كنیم، می‏بینیم خود می‏فرماید: "ذالك الكتاب لاریب فیه هدی" للمتقین". این كتاب را كتاب هدایت خوانده است. می‏بینیم در یك سوره كوچك چندین مرتبه می‏فرماید: "ولقد یسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر" می‏بینیم می‏فرماید "وانزلنا الیك الذكر تبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون". می‏فرماید: "كتاب انزلناه مبارك لیدبروا آیاته و لیتذكر اولوالالباب". (سوره ص آیه29)

بدان كه این كتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، كتاب هدایت و راهنمای سلوك انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارك و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این كتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به كسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریك دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج كمال و قوت و انسانیت.5،

مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه می‏فرماید: هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است. باید انسان به تفكر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، كه راجع به قوای ملكیه است تا منتهی النهایه آن كه حقیقت قلب سلیم است... به‏دست آورد. و سلامت قوای ملكیه و ملكوتیه گم شده قاری قرآن باشد، كه در این كتاب آسمانی این گم شده موجود است و باید با تفكر آنرا استخراج كند.6 هیچ جا بهتر از قرآن نیست. هیچ مكتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است كه ما را هدایت می كند به مقاصد عالیه كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی‏دانیم. 7

اتصال معنویت به مادیات و انعكاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است كه افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی كه یك كتاب معنوی، عرفانی و آنطوری است كه به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرییل امین هم نمی‏رسد، در عین حال یك كتابی است كه تهذیب اخلاق می‏كند، استدلال هم می‏كند، حكومت هم می‏كند، و وحدت را هم سفارش می‏كند و قتال را هم سفارش می‏كند

[ آرمان اصلی وحی این بوده است كه برای بشر معرفت ایجاد كند، معرفت به حق تعالی در راس همه امور این معناست. اگر تزكیه گفته شده و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است كه نفوس تا تزكیه نشوند نمی‏توانند برسند.9] از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت و بالجمله، كیفیت سیر و سلوك الی الله است10

قرآن و كتاب‏های حدیث، كه منابع احكام و دستورات اسلام است با رساله‏های عملیه كه توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می‏شود، از لحاظ جامعیت و اثری كه در زندگی اجتماعی می‏تواند داشته باشد به كلی تفاوت دارد نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یك هم بیشتر است.11 كتابی است كه آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حركت بكند، یك همچو كتابی است كه هم معنویات انسان را درست می‏كند و هم حكومت را درست می‏كند، همه چیز توی قرآن هست.12 قرآن كتاب تعمیر مادیات نیست. همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می‏كند، مادیات را در پناه معنویات قبول دارد ، و مادیات را تبع معنویات قرار می‏دهد.13 ما یك همچو كتابی داریم كه مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، كشورداری و همه چیزها در آن هست. قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است.15

انگیزة بعثت بسط این سفره در بین بشر از زمان نزول تا آخر است این یكی از انگیزه‏های كتاب است و انگیزه بعثت است. "بعث الیكم" رسولی را كه تلاوت می‏كند بر شما قرآن را، آیات الهی را، ویزكیهم و یعلمهم الكتاب الحكمه" این شاید غاین این تلاوت باشد، تلاوت می‏كند برای تزكیه و برای تعلیم و برای تعلیم همگانی، تعلیم همین كتاب و تعلیم حكمت كه آن هم از همین كتاب است. پس انگیزه بعثت نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است كه تزكیه پیدا كنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی كه در آنها موجود است تا اینكه بعد از اینكه نفوس مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل این بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.16 انگیزه نزول این كتاب مقدس این است كه این كتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازة سعه وجودی و فكری خودشان استفاده كنند. 17

مهجوریت قرآن و راه‏های رهایی از آن

اكنون ببیینم چه گذشته است بر كتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترك پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم. مسایل اسف انگیزی كه باید برای آنها خون گریه كرد، پس از شهادت حضرت علی شروع شده است. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن كریم را وسیله‏ای كردند برای حكومتهای ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را با بهانه‏های مختلف و توطیه‏های از پیش تهیه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقیقت، قرآن را، كه برای بشر تا ورود به حوض، بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بوده و هست از صحنه خارج كردند و هر چه این بنیان كج به جلو آمد، كجی‏ها و انحراف‏ها افزون شد. تا آنجا كه قرآن كریم را كه برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلكه عایله بشری، از مقام شامخ احدیت به كشف تام محمدی تنزل كرد، كه بشریت را به آنچه باید برسند، برساند و این ولیده "علم الاسماء" را از شر شیاطین و طاغوت‏ها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حكومت را به دست اولیاء الله معصومین، علیهم صلوات الاولین و الاخرین بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشریت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گویی نقشی برای هدایت ندارد... و مع‏الاسف به دست دشمنان توطیه‏گر و دوستان جاهل، قرآن، این كتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستان‏ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و كتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به كلی از صحنه خارج شد.18

ای قرآن، ای تحفه آسمانی و ای هدیه رحمانی! تو را خدای جهان برای زنده كردن دل‏های ما و باز كردن گوش و چشم توده مردم فرستاد، تو نور هدایت و رهنمای سعادت ما هستی تو ما را از منزل حیوانی می‏خواهی به اوج انسانی وجود رحمانی برسانی، فسوسا كه آدمیزادگان قدر تو را ندانسته و پیروی تو را فرض خود نشمردند، اسفا كه قانون های تو در جهان عمل نشد تا همین ظلمتخانه و جایگاه مشتی وحشیان و درندگان كه خود رامتمدنین جهان می‏دانند، رشك بهشت برین شود و عروس سعادت در همین جهان در آغوش همه درآید. 19

اسلام همه چیز برای مسلمین آورده است، همه چیز، قرآن در آن همه چیز است لكن مع‏الاسف ما استفاده از آن نكرده‏ایم و مسلمین مهجورش كردند یعنی استفاده‏ای كه باید از آن بكنند نكردند. 20

قرآن و اسلام مهجور و مظلوم‏اند، برای اینكه مهجوریت قرآن و مهجوریت اسلام به این است كه مسایل مهم قرآنی و مسایل مهم اسلامی یا به كلی مهجور است یا برخلاف آنها بسیاری از دولت‏های اسلامی قیام كرده‏اند. 21

بر قرآن آموز و آنكه از قرآن بهره می بردلازم است كه یكی دیگر از آداب مهمه را به كار بندد تا استفاده حاصل شود و آن رفع موانع است كه ما از آنها تعبیر می‏كنیم به حجب بین مستفید قرآن. این حجابها بسیار است كه ما به بعض از آنها اشاره می‏نماییم.

از حجاب‏های بزرگ، حجاب خودبینی است كه شخص متعلم، خود را به واسطه این حجاب مستغنی بیند و نیازمند استفاده نداند. و این از شاهكارهای مهم شیطان است كه همیشه كمالات مرهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه كه دارد راضی و قانع كند و ماورای آنچه پیش اوست، هر چیز را از چشم او ساقط كند. مثلاً اهل تجوید را به همان علم جزیی قانع كند و آن را در نظر آنها جلوه‏های فراوان دهد و دیگر علوم را از نظر آنها بیفكند و حَمَله قرآن را پیش آنها به خود آنها تطبیق دهد و آنها را از فهم كتاب نورانی الهی و استفاده از آن محروم كند و اصحاب ادبیت را به همان صورت بی‏مغز راضی كند و تمام شؤون قرآن را در همان كه پیش آنهاست نمایش دهد. و اهل تفاسیر به طور معمول را سرگرم كند به وجوه قرایات و آرای مختلف از باب لغت و وقت نزول و شأن نزول و مدنی و مكی بودن و تعداد آیات و حروف و امثال این امور... شخص مستفید باید تمام این حجب را خرق كند و از ماورای این حجب به قرآن نظر كند و در هیچیك از این حجاب‏ها توقف نكند كه از قافله سالكان الی الله باز ماند و از دعوت‏های شیرین الهی محروم شود.22

یكی دیگر از حجاب‏هایی كه مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است، اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسرین نوشته یا فهمیده‏اند، كسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست. و تفكر و تدبر را به تفسیر به رای كه ممنوع است، اشتباه نمودند و به واسطه این رأی فاسد و عقیدة باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری و قرآن را به كلی مهجور نموده‏اند در صورتی كه استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد. 23

یكی دیگر از حجب كه مانع از فهم قرآن شریف و استفاده از معارف و مواعظ این كتاب آسمانی است، حجاب معاصی و كدورات حاصله از طغیان و سركشی نسبت به ساحت پروردگار عالمیان است كه قلب را حاجب شود از ادراك حقایق. 24

از حجب غلیظه، كه پرده ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنیاست كه به واسطه آن قلب تمام هم خود را صرف آن كند و وجهه قلب یكسره دنیوی شود و قلب به واسطه این محبت از ذكر خدا غافل شود و از ذكر و مذكور اعراض كند. و هرچه علاقه‏مندی به دنیا و اوضاع آن زیادت شود، پرده و حجاب قلب ضخیم‏تر گردد. 25

مادامی كه انسان در حجاب خود هست نمی‏تواند این قرآن را كه نور است و به حسب فرمایش خود قرآن، نور است، نور را كسانی كه در حجاب هستند پشت حجاب‏های زیاد هستند، نمی‏توانند ادراك كنند. گمان می‏كنند كه می‏توانند اما نمی‏توانند. تا انسان از حجاب‏های بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خودبینی‏هاست، تا گرفتار چیزهایی است كه در باطن خود ایجاد كرده است از ظلماتی كه بعضی‏ها فوق بعض است، لیاقت پیدا نمی‏كند انسان كه این نور الهی در قلب او منعكس شود. 26

راه‏های ترویج قرآن (اصول ترویج قرآن)

یكی از وصایای رسول اكرم (ص) وصیت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معانی و اسرار آن بیش از آن است كه به فهم قاصر ما درست آید و آنچه از اهل بیت عصمت -علیهم السلام - درخصوص آن وارد شده است در این اوراق نگنجد؛ و ما به بعض آن قناعت می‏كنیم فرموده: قرآن عهد خداوند است به سوی بندگان؛ همانا سزاوار است كه هر فرد مسلمانی در هر روز به آن عهد نظر كند و از آن پنجاه آیه قرائت كند. فرمود حضرت سجاد علیه السلام- كه آیات قرآن خزانه‏هایی است، پس هر وقت گشوده شد خزینه‏ای، سزاوار است كه نظر كنی در آن. و در اخبار رجوع به آن و تدبر در معانی آن بسیار وارد است. و در حدیث است كه: مؤمنی كه قرائت قرآن كند در حال جوانی، داخل شود قرآن به گوشت و خون او، و او را خداوند با سفرای كرام نیكوكار قرار دهد، و قرآن پناه اوست در قیامت و در محضر حق گوید: خداوندا هر عاملی اجر عملش را گرفت غیر از عامل به من، پس بهترین عطایای خود را به او برسان. پس خدای تعالی به او بپوشاند دو حله از حله‏های بهشتی و بر سر او تاج كرامت نهد. پس خطاب شود: آیا راضی شدی؟ قرآن عرض كند: من امید بیشتر داشتم پس امن و امان را به دست راست او دهند و حذر را به چپ. پس داخل بهشت شود و به او گفته شود قرائت كند و بالا بیا درجه‏ای پس به قرآن خطاب شود: آیا او را به مقامات رساندم و تو راضی شدی؟ عرض كند آری فرمود حضرت صادق ـ علیه‏السلام ـ كه كسی كه قرآن را بسیار قرائت كند و با او عهد تازه كند به مشقت كشیدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرمایند و از این حدیث شریف معلوم می‏شود كه مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است كه در اعماق قلب انسان تأثیر كند. 27

و از آداب لازمه قرائت قرآن، كه در تأثیر در قلوب سمت رُكنیت دارد و بدون آن هیج عملی را قیمتی نیست، بلكه ضایع و باطل و موجب سخط الهی است، اخلاص است كه سرمایه مقامات اخرویه و رأس المال تجارت آخرت است. در این باب نیز در اخبار اهل بیت (ع) سفارش بلیغ شده است از آن جمله آن است كه جناب كلینی، حدیث كند: قاریان قرآن سه گروه‏اند: یكی آنان كه قرائت قرآن را سرمایه معیشت اتخاذ نمودند و به واسطه آن از ملوك حقوق و شهریه گیرند و بر مردم تقدم جویند و دیگر، آنان‏كه حفظ حروف و صورت قرآن كنند و تضییع حدود آن نمایند و او را پشت سر اندازند چنانچه سوار قدح خود را به پشت آویزد، خداوند زیاد نكند این قسم حَمَله قرآن را، و طایفه دیگر آنان هستند كه قرآن را تلاوت كنند و با دوای قرآن دردهای قلب خود را علاج كنند. 28

از آداب قرائت، كه موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است كه شخص قاری مواظبت آن كند، ترتیل در قرائت است و آن، به طوری كه در حدیث است، عبارت است از حد توسط بین سرعت و تعجیل در آن و تأنی و فتور مفرط كه كلمات از هم متفرق و منتشر گردد گوید پرسیدم از حضرت صادق سلام الله علیه از قول خدای تعالی كه می‏فرماید: "و رتّل القرآن ترتیلاً" فرمود یعنی اظهار كن آنرا اظهار كاملی و سرعت مكن در آن چنانچه در شعر سرعت می‏كنی و متفرق مكن اجزای آنرا چون ریگهای متفرق كه اجزایش با هم ملتیم نشود، لیكن قرائت كنید كه تأثیر در قلوب كند و دل‏های سخت شما را به فزع آورد و هّم شما آخر سوره نباشد یعنی مقصود شما آن نباشد كه قرآن را در چند روز ختم كنید و یا این سوره را به زودی ختم نموده و به آخر برسانید پس انسان كه می‏خواهد كلام خدا را قرائت كند و به آیات الهیه قلب قاسی خود را مداوا كند و با كلام جامع الهی شفای امراض قلبیه خود را بگیرد و با نور هدایت این مصباح منیر غیبی و این نور را دریابد، باید اسباب ظاهریه و باطنیه آن را فراهم كند و آداب صوریه و معنویه آن را فراهم كند، نه مثل آن كه اگر گاهگاهی هم تلاوت قرآن كنیم، علاوه بر آن كه از معانی و مقاصد آن و اوامر و نواهی و وعظ و زجر آن به كلی غافلیم، و گویی آیاتی كه در آن ذكر اوصاف جهنم و عذاب الیم آن یا بهشت و كیفیات نعیم آن گردیده به ما ربطی ندارد و نعوذ بالله در خواندن كتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمع‏تر است از كتاب كریم خدایی - از آداب ظاهر آن نیز غفلت كنیم. 29

مطلوب در قرائت قرآن كریم آن است كه درقلب صورت آن نقش بندد و اوامر و نواهی آن تأثیر كند، و دعوت آن جایگزین شود و این مطلوب حاصل نشود مگر آن كه آداب قرائت ملحوظ شود مقصود از آداب آن نیست كه پیش بعضی قراء متداول شده است كه تمام همّ و همت منصرف به مخارج الفاظ و تادیه حروف شود بلكه مقصود آدابی است كه در شریعت مطهره منظور شده است كه اعظم و عمدة آنها تفكر و تدبر و اعتبار به آیات آن است. 30

یكی از آداب مهمه قرائت قرآن، كه عارف و عامی در آن شركت دارند، و از آن نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیت قلب و حیات باطنی شود، "تعظیم" است/ و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگی و جلالت و كبریای آن است. 31

ما همه قرآن شریف را می‏دانیم كه از معدن وحی الهی برای تكمیل بشر و تخلیص انسان از محبس ظلمانی طبیعت و دنیا نازل شده است و وعده و وعید آن همه حق صراح و حقیقت ثابته است و در تمام مندرجات آن شایبه خلاف واقع نیست، با این وصف این كتاب بزرگ الهی در دل سخت ما به اندازة یك كتاب قصه تأثیر ندارد نه دلبستگی به وعده‏های آن داریم تا دل را از این دنیای دنی و نشئه فانیه برگیریم و به آن نشیه باقیه بربندیم و نه خوفی از وعید آن به قلب ما حاصل آید تا از معاصی الهیه و مخالفت با ولی نعمت احتراز كنیم، این نیست جز آنكه حقیقت و حقیقت قرآن به قلب ما نرسیده و دل ما به آن نگرویده. 32

از حضرت رسول، صلی الله علیه و آله، روایت شده كه هر كه فاتحه الكتاب را قرائت كند، ثواب قرائت قرآن به او می‏دهند. و در روایت دیگر است كه مثل آن است كه تمام قرآن را قرائت نموده... از حذیفه بن یمان رضی الله عنه منقول است كه حضرت رسول خدا (ص) فرمود، "خدای تعالی می‏فرستد عذاب حتم مقضی را برای قومی، پس قرائت كند بچه‏ای از بچه‏های آنها در كتاب: "الحمدلله رب العالمین" چون خدای تعالی می‏شنود چهل سال عذاب را از آنها مرتفع كند. و از ابن عباس منقول است كه در حالی كه ما نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم، ناگاه فرشته‏ای آمد و گفت بشارت باد ترا دو نوری كه به تو داده شده و به انبیای قبل از تو داده نشده آن دو نور فاتحه‏الكتاب و خواتیم سورة بقره است. [كسی ] قرائت نكند هرگز حرفی از آن را مگر آنكه حاجت او می‏دهم. 33

آثار انس با قرآن

تلاوت قرآن در واقع زمانی مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تأثیر كند و باطن انسان صورت كلام الهی گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به این فرموده آنجا كه می‏فرماید، جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و این كنایه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جایگزین گردد به طوری كه خود باطن انسان كلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش. 34

كسی كه خود را عادت داد به قرائت آیات و اسمای الهیه از كتاب تكوین و تدوین الهی، كم‏كم قلب او صورت ذكری و آیه‏ای به خود گیرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آیت الله شود. 35

فرزندم! با قرآن این بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، حتی اگر شده با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب باز كن و تصور نكنی كه قرائت بدون معرفت اثری ندارد كه این وسوسه شیطان است. آخر، این كتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه كس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آنرا نداند و با این انگیزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. 36

جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما می‏فرمودند كه مواظبت بر آیات شریفه آخر سورة "حشر" از آیه شریفه "یا ایها الذین امنو اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد" تا آخر سورة مباركه با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خیلی مؤثر است در اصلاح نفس. 37

كسی كه تفكر و تدبر در معانی قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هر یك از اعضاء و جوارح و قوای آن، آیه‏ای از آیات الهیه شود/ و شاید جزوات و جذبات خطابات الهیه او را از خود بیخود كند و حقیقت "اقرا و اصعد" را در همین عالم دریابد تا آن كه كلام را بی‏واسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو ناید آن شود. 39

 

پاورقیها:

 

1- آداب الصلوة، ص 264-263

13- همان، ج 5، ص 16

11- ولایت فقیه، ص50

11- ولایت فقیه، ص50

14- همان، ج 18، ص 275

12- صحیفه نور، ج 2، ص 34

17- همان ، ج 14، ص 252

19- كشف الاسرار، ص 220

15- همان، ج 20، ص 82

18- همان، ج 21، ص 169

10- آداب الصلوه، ص 186

16- همان، ج 14، ص 252

22- آداب الصلوه، ص 197-195

27 - چهل حدیث، ص 499-497

29 - همان، ص 505-504

2- صحیفه نور، ج 19، ص 84

23- همان. ص 199

26 - صحیفه نور، ج 12، ص 253

21- همان، ج 15، ص 184

24-همان، ص 201

20- صحیفه نور، ج 1، ص 88

25- همان، ص 202

28 - همان، ص 3 و 5-500

35 - آداب الصلوه، ص 217-216

34 - چهل حدیث، ص 499

32 - شرح حدیث عقل و جهل، ص 61

33 - آداب الصلوه، ص 301-299

30 - همان، ص 500-499

38 - همان، ص 500

37 - چهل حدیث، ص 208

31 - آداب الصلوه، ص 181-180

3- همان، ج 21، ص170

36 - جلوه‏های رحمانی، ص 26

4- آداب الصلوه، ص 194-193

5 - همان، ص 185-184

6- همان، ص 203

7- صحیفه نور، ج 12، ص 225

8- همان، ج 17، ص 252

9- همان، ج 19، ص 143

 

منابع:

1.امام خمینی، آداب الصلوه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1370ش.

2.امام خمینی، جلوه‏های رحمانی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1371 ش.

3.امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1373 ش.

4.امام خمینی، شرح حدیث عقل و جهل، نسخه خطی موجود در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

5.امام خمینی، كشف الاسرار، انتشارات مصطفوی، قم.

6.امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1371 ش.

7.امام خمینی، صحیفه نور، (مجموعه 22 جلدی) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول.

 

..........................................................................................................

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 14:06 منتشر شده است
نظرات(0)

رابطه بين فرهنگ سازماني و عملكرد

بازديد: 59
رابطه بين فرهنگ سازماني و عملكرد

تعيين فرهنگ سازماني به منظور بهبود عملكرد سازماني

چكيده :

 درسال 1999 شورايي بنام شوراي سلامت خانواده درپنسيلواينا ، براي تعيين نقاط ضعف ضمعف وقت سازماني به بررسي فرهنگ پرداختن و آن را به معيارهاي خاص عملكرد نسبت دادند .

اين شورا 600 سازمان را بررسي كرد ومتوجه شد 25 درصد سازمانها تنها برروي سه خصوصيت توسعه قابليت ، توانا سازي وسازمانهاي يادگيرنده تمركز دارند . وتنها 3 درصد ازانها روي خصوصيتات مهمي مثل مديريت استراتژيك وتمركز به مشتري كارمي كند .

واژگان كليدي

هدف يا رسالت ، پيچيدگي ، سازگاري ، هماهنگي

مقدمه :

 بسياري ازصاحب نظران دراين مورد اتفاق نظر دارند كه مقصود ازفرهنگ سازماني سيستمي ازاستنباط است كه اعضا نسبت به يك سازمان دارند وهمين ويژگي موجب تفكيك دو سازمان ازيكديگر مي شود . پديده فرهنگ مي تواند نقش مهمي درصحنه زندگي اعضاي سازمان داشته باشد .

به بيان ديگر ، فرهنگ سازماني چارچوبي است كه براي كاركنان ومديران رفتار، شيوه تصميم گيري روزانه مشخص مي نمايد وآنها بايد با تكيه براين رهنمودها درصدد تائين هدفهاي سازمان برآيند .

به عنوان هيئت مديره ارشد سازمان غيرسود آور شما بايد نظريه ها وچشم اندازي براي دستياببي به سازمان داشته باشيد .

o      آيا كارمندان وهيئت مديره به موازات هم پيش مي روند ؟

o      آيا سازمان قادراست تغيير لازم را براي رسيدن به اهداف به وجود آورد ؟

o   عادت هاي قديمي ، رفتار ها ورسم ورسوم ها توانايي شما رابراي ايجاد كردن تعيين است حمايت مي كنند يا مانع مي شوند ؟

o   سازمان بايد درمسير هاي جديد حركت كند وهمه را دراين فرايند استخدام نمايد وشما ابتدا مي بايست فرهنگ رابع سازمان را درك كنيد كه آيا :

o      نگرش تيمي درمحل كار وجوددارد ؟

o       آيا همه افراد درك روشني را چشم انداز ، ارزش ها واستراتژي هاي سازمان دارند ؟

o       آيا براي موفقيت سازمان درآيند ه مهارت هاي جديد توسعه مي يابند ؟

ارتباط بين فرهنگ وعملكرد :

 درسال 1999 ، درآينده اي نزديك پس ازخوشامد گويي هيئت مديره ارشد جديد ، شوراي سلامت خانواده درپنسيلوالنيا مركزي درلن كستر بررسي فرهنگ Deninson رابراي تعيين نقاط ضعف وقوت سازماني بكارگمارند وبه ويژه ويژگي هاي فرهنگ را ارزيابي كردند وآن را معيارهاي خاص عملكرد نسبت دادند .

اين بررسي 4 ويژگي فرهنگ يعني هدف يا رسالت ، پيچيدگي ،‌ُسازگاري وهماهنگي را هريك با سه خصوصيت قابل اندازه گيري نشان مي دهند :

1-   هدف عمده رسالت يا Mission:

هدف درجه اي است كه نشان مي دهد سازمان واعضاي ان به چه حركتي مي روند ، چگونه به اينجا مي رسند وچگونه هركدام مي توانند درموفقيت شركت ، سهم داشته باشند .

خصوصيات : چشم انداز مديريت استراتژيك اهداف

2-   پيچيدگي ودرگيري :

پيچيدگي درجه اي است براي هركدام ازافراد درتمام سطوح سازمان كه به دنبال پيچيدگي هدف ، دريك روش مشاركتي درگير باشند براي اينكه هدفهاي سازمان را به اتمام برسانند .

خصوصيات : توسعه قابليت ها لگرش تيمي توانا سازي

3-   سازگاري :

سازگاري توانايي است كه شركت به طور اجمالي محيط خارجي را بررسي مي كند وبه هرگونه تغيير درمشتريان وذينفعان واكنش نشان مي دهد .

خصوصيات :تغيير خلاق تمركز برمشتري سازماني يا دگيرنده

4-   هماهنگي :

هماهنگي شامل ارزش هاي هسته اي سازماني وسيستم هاي داخلي است كه راه مشكل ، كارآيي واثر بخشي را درهرسطح ، درمقابل مرزهاي سازماني حمايت مي كند .

خصوصيات : ارزش هاي هسته اي توافق هماهنگي ويكپارچگي .

هدف وهماهنگي با عملكرد مالي درارتباط هستند ودرهمين راستا درگيري وسازگاري مي توانند براي رضايت ونواوري مشتري درارتباط باشند . اين مدل ، تضادي پايه وبحراني پويا را توسط سازمان ومديرانشان به تسخير مي گيرد .

سازمانهايي با بالا ترين عملكرد درهرچهاره حفره برتر بودند چنين سازمانهائي داراي فرهنگ هاي توسعه يافته هستند يعني هم برمحيط داخل وهم برمحيط خارجي تمركز دارند .

شوراي بررسي مجددا پايگاه داده ها را دربيشتر از600 سازمان مقايسه كردند كه عملكرد بالا ؛ متوسط وپائين سازمانها را نشا ن دهند .

شورا ارزش هاي هسته اي را 12 درصد امتياز بندي كرد اين سعي كه به 88 درصد سازمانها برروي ويژگي فرهنگ با بالاترين امتياز هستند . 25% سازمانها برسه تا ازدازده ويژگي ازجمله توسعه قابليت ، توانا سازي وسازمانها يادگيرنده تمركز كردند برروي ويژگي هاي مهم مثل مديريت استراتژيك وكانون مشتري تنها 3% ازآنها تمركز كردند .

تغيير فرهنگ : Shifting The CuIture  

 وقتي كه نتايج با كاركنان شورا ، تيم رهبري وهيئت مديره درميان گذاشته شد تصيمات زيراتخاذ شد :

1-   روشن كردن چشم انداز انجمن

2-   انتخاب يكسري ازارزشهاي هسته اي

3-  برپا كردن اهداف استراتژيك وتوسعه برنامه كاري ساليانه كه كار هرشخص را به سمت استراتژيك وچشم انداز سازمان هدايت كند .

به علاوه سازمانها 3 سطح را براي معنكس كردن خدمت به مشتريان مطرح كردند .

يك سيستم بازنگري عملكرد كه شامل استاندارد سازي شغل ومسئوليت ها بود توسعه پيدا كرد . وهر كارمندي اهداف ساليانه مخصوص خود را كه با هدف سازمان مرتبط بود توسعه داد .

ارتباطات با مديريت سازمان درهرفرصتي پيش بيني شده بود : گردهمايي كارمند ، گردهمايي شورا ، گردهماي تيمي وبحث ومذاكره يك به يك كارمند .

كارگروهي درابتدا برانجام شدن كارتاكيد مي كرد . براي گرفتن تصميمات كارمندان تشويق مي شوند كه از توصيه همتايان وديگراني كه درباره چنين موقعيت هاي بصيرت دارند نظرجويي كنند .

علاوه براين برنامه بهبود كيفيت مستمر اتخاذ كردند ويك سيستم وسيع معيار رضايت مشتري را ازپيش بردند .

Making Progress:

 درسال 2001 ، بررسي دوباره درمورد ميزان پيشرفت شورا به اجرا درآمد واين سوال مطرح گرديد كه ايا اصلا شورا بهبودي يافته است يا خير ؟

 درسال 2001 شورا به سمت كاهش خدمت به مشتريان برگشت بودجه 25% افزايش يافت . رضايت مشتري درتمام حالات بالا بود وكارگزيني نيز 30% افزايش يافت .

افراد درسازمان فهميدند كه هيئت مديره به كجا مي هواهد برود ؟

چگونه قصد دارند به آنجا برسند ؟

چگونه افراد خود را با استراتژي سازمان متناسب مي كنند ۀ

درنتيجه فرههنگ سازمان تغيير يافت .

با به ياد آوردن اينكه ويژگي هاي هدف وسازگاري بارشد سازماني ارتباط دارند اين نتايج با برگشت به مدل ارتباط مي يابند .

 درسال 1999 شورا تنها يك جنبه ازسازگاري درمد نظر داشت كه با 25% امتياز ثبت شده بود .

درسال 2001 هرجنبه ازهدف وسازگاري بالاي 50% امتياز ارزي شد .

درهمان زمان چهارچوب شورا بودجه ،خدمات وتعداد كاركنان ومشتريا نش را رشد داد .

اين مدل رابطه بين درگيري وسازگاري با رضايت مشتري ونوآوري را بيان كرد .

اهميت ساختارفرهنگ :

 فرهنك ايجاد مشكل مي كند وفرهنگ استوار وموثرمي تواند به دورازعملكرد يك فرهنگ ضعيف درهرلحظه باشد .

پرسش هاي زيررا از خودتان سوال كنيد ؟

-         چگونه سازمان شما ارزيابي مي شود ؟

-          براي دستيابي به چه هدفي درسازمان خودتالن تلاش مي كنيد ؟

-          چطور اميد داريد به انجا برسيد ؟

-          چگونه نقاط قوت بره سرمايه تبديل مي شوند ؟

-         چه ضعف هايي ازدستيابي شما به اهدافتان پيش گيري مي كنند ؟

بعد ازاين سولات براي كارسخت ولذت بردن ازامكانات آماده شوند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :

 كتاب رفتار سازماني را بينن 3 جلدي

تئوري هاي مديريت استونر

Based in HaIf Moon Bay ,CaIifonia /Bryan Adkins /sr is a Seinor ConsuItant With Denison ConsuIting .

E- maiI : badkins  a denisoncuIture .Com .

Cindy Stewart is Presidend and Ceo of the FamiIy HeaItth CounciI of CeutraI PennsyIrania / Lnc. /in Lancaster .

E- maiI : Ceocin a Fhccp. Org.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 14:01 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره تربیت از دیدگاه اسلام

بازديد: 373
تحقیق درباره تربیت از دیدگاه اسلام

عنوان       صفحه

چكيده      1

مقدمه      2

ضرورت تربيت كودك      4

تقويت پيوند والدين با معنويت      6

اصالت نهاد خانواده         8

نقش و جايگاه فرزندان در خانواده           10

چگونه كودكاني متدين تربيت كنيم ؟        13

مشاركت والدين در فرآيند تعليم و تربيت فرزندان           15

كمك هاي آموزشي واليدن به فرزندان      16

نتيجه گيري          17

منابع        18

چكيده

امر تربيت، با همه ي آساني، كار دشواري است. بدان خاطراست كه انسان موجودي پيچيده، داراي ابعاد و اجزايي متعدد و در هر شرايط و مقتضايي به يك گونه است. او زنده است، متحرك و پويا است، داراي عقل و اراده است، توان انطباق با شرايط گوناگون حيات را دارد، مي تواند موضوع عوض كند، تغيير حالت دهد، ديگران را متوجه خود سازد.... از اين رو براي به راه انداختن وي و ايجاد دگرگوني و تحول مثبت در او بايد خود را به آگاهيهاي مجهز كرد.

تربيت صحيح كودك از يك طرف مستلزم داشتن هرفهاي تربيتي توسط والدين است و از طرف ديگر بايد به تناسب سن وجنس و محدويت ها و توانايي هاي كودكان روش مناسب را براي رشد و تربيت قواي جسمي و رواني، آنان برگزينيم اگر نيازهاي بدني در خانواده در شرايطي مناسب پاسخ گويي شود مي تواند ساير ابعاد شخصيتي انسان از جمله بُعد اجتماعي، فردي، عقلي و قلبي را فعال و شكوفا كند. شكوفايي اين ابعاد به نوبه ي خود موجب اعتلال رواني خواهد شد و انسان را از افراط و تفريط هاي مضر دور خواهد داشت.

بزرگترين رسالت والدين، پرورش عقل و خرد فرزندان است كه ناشي از تربيت صحيح و آموزش درست فرزندان مي باشد.

والدين وظيفه دارند كه با اهداف جهاني آموزش و پرورش آشنا شوند و از طريق تمركز بر فرايندهاي جهاني تعليم و تربيت فرزندانشان را به اعضاي قابل و شايسته ي جهاني بدل سازند.

«انشاء ا...»

 

پروردگارا: از جفتمان، فرزنداني مرحمت فرما كه خلف صالح و مايه ي روشني چشم ما باشند و ما را امام و پيشواي تقوي پيشگان قرار بده.(سوره فرقان، آيه ي74)

مقدمه

اسلام را در موضعگيريهاي خاص آن نسبت به مسائل گوناگون به عناوين مختلف ناميده اند آن را دين علم، دين اخلاق، دين تربيت، دين نجات دختران از زنده بگور شدن، دين توجه به كودك، دين احياي بشريت و... ناميده اند.

ما مكتب و مذهبي را نمي شناسيم كه به اندازه اسلام درباره كودك و تربيت او سخن گفته باشد. حقوق كودكان در اسلام حقوقي پر دامنه، شامل و بسيار غني است. امر تربيت طفل از همان دوران تكون او مطرح و مورد نظر بوده و تا 21 سال از زندگي او را در بر مي گيرد. «مادران تا 2 سال فرزندان خود را شير مي دهند»[1] و پس از آن نيز والدين تا 21 سال به ادامه مراقبت او مي پردازند.(امام صادق).

اصولا ديد اسلام نسبت به كودك ديدي مثبت است و امام سجاد فرمود فرزند خوب چيزي است اگر بماند دعاي پس از مرگ والدين است و اگر پيش تر بميرد شفاعتگري است براي آنان.

تربيت در فرهنگ اسلامي، علاوه بر مفهوم «پرورش» شامل تزكيه و پرورش معنوي نيز مي شود. اگر تربيت را به معني: اتمام، اصلاح، رشد بخشي و نمودادن مرحله به مرحله ي متربي تا حد نهايي آن در نظر بگيريم، لفظ تربيت خاص و هم چنين ويژه حيات انسان مد نظر خواهد بود.

اما نبايد فراموش كرد كه«پرورش» ويژه رشد، در مفهوم عام است. لذا«پرورش» جهت ندارد، اما تربيت رو به سوي ملكوت دارد. بدين ترتيب اجزاي«پرورش» را «آموزش» تشكيل مي دهد. اما اجزاي«تربيت» را«تعليم». «تعليم» به ادراك رساندن است، به شعور رساندن است.«تعليم» نشان دادن حقايق به دانش آموز و متربي. «تربيت» به تعبيري ساده تر، مثل ساختماني است كه«تعليم» آجرها و مصالح آن را تشكيل مي دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ضرورت تربيت كودك

طفل بايد تربيت شود و اين تربيت بايد در خانواده صورت گيرد. زيرا به گفته‌ي بزرگي تبسم هاي حرفه اي و مصلحتي پرستاران شير خوارگاه ها نمي تواند جانشين خنده هاي بي شايبه ي والدين شود و در اين تربيت شامل با ديدي وسيع مورد عنايت قرار گرفته و تربيت جسماني، قواي ذهني و عقلاني و جنبه هاي عاطفي است.

والدين موظفند به مراقبت دائم از رشد طفل بپردازند. به آنها قرآن بياموزند، قرائت و كتابت ياد دهند، با فنون سواري، تيراندازي و شنا آشنايش كنند، به پيراستن و پاك كردن انديشه ها و عادات و بالا بردن مقام و رقبت او بپردازند...(حضرت معصومين ع) و بالاخره والدين بدانند كه فرزندشان از پاره پيكرشان و زاده آنهاست و آنان در سرپرستي او مشمولند و موظفند و بايد نيكو ادبش كنند، به سوي خدا راهنمائيش نمايند و به طاعت خدايش وادارند.(امام سجاد ع)

چنين تربيتي بيش از اينكه صورت آموزش تئوريك داشته باشد داراي جنبه عملي است. طفل در سايه معاشرت در مي يابد چگونه بايد كار و عمل كند و با حضور در سر سفره ها و برخورداري از نعمت سرپرستي والدين درس زندگي مي آموزد. بر اين اساس تكيه گاه تربيتي كودك معاشرت است و والدين و مربيان بايد به اين امر توجه كنند.

از بهترين جلوه ها و در مصداق هاي اين نيكي توجه به تربيت آنها انتخاب نام نيكو، آموزش قرآن، قرار دادن او در موضعي شايسته و آموختن دانشي است كه او را سودي رساند و از انحراف بازدارد. هم چنين رواياتي ديگر مساله تصدق و قربان را براي دوري او از گزندها و آسيب ها مطرح مي‌كنند.

در سخني آمده است كه حضرت موسي(ع) از خدا مي پرسد: يا ربّ! ايّ الاعمال افضل؟ كداميك از اعمال نزد تو افضل است؟ قال حب الاطفال: فرمود دوست داشتن كودك و محبت ورزيدن به او(قائمي، علي، معاشرت والدين با فرزندان) نوع معاشرت ما با كودك بايد به گونه اي باشد كه او را دلشاد كند و بر سر شوق آورد. اين شادي و سرور براي رشد كودك و گسترش فهم و درك او موثر است و باعث مي شود طفل زودتر و بهتر بفهمد. بيشتر در حيات اجتماعي و خانواده مشاركت داشته باشد. ما مي‌توانيم كه بازي براي كودك هم آموزش است و هم پرورش، يك كتاب مطلب را در قالب يك بازي مي توان به طفل القاء كرد و حتي اثر آن را در او نافذتر ساخت. البته بدان شرط كه بازي انديشيده و جهت يافته باشد.

كودكان بر اساس زمينه فطري خود دوستدار عدالتند و از تبعيضي كه برخي والدين در رابطه با فرزندان زشت و زيبا، پسر و دختر شيرين زبان و الكن و ... رواميدارند ناراحتند. رسول خدا فرمود: همانگونه كه خود دوست مي داريد بين شما در مهرورزي و نيكي به عدالت رفتار شود بين فرزندانتان نيز به‌عدالت‌رفتار‌كنيد.(مظاهري، حسين ‌1364)

معاشرت ها در خانواده بايد يگونه اي باشد كه طفل جرات كند حرف خود را در ميان بگذارد، از آنچه كه بر او مي گذرد آنها را مطلع كند تا به موقع تصميم گيرد. ما شاهد فجايع بسياري هستيم كه در جامعه بر سر كودكان وارد مي آيد و آنها به علت ترس از والدين آن را با آنان در ميان نمي گذارند و نيز لازم است كودك در كشمكش زندگي خود را قدرتمند احساس كند تا بتواند به پيش رود و بر اين اساس نوع معاشرت و يا بازي با كودك بايد به گونه اي باشد كه گاهي او خود را غالب و پيروز احساس نمايد. با فرزند بايد بمانند شخصي رفتار كرد كه به زودي مقام خود را در جامعه احراز مي نمايد و بر اين اساس با توجه به احترام با او بايد رفتار كرد.

اگر تلاش همه ي ما بر اين قرار بگيرد كه از طريق روح حاكم بر كليه ي برنامه هاي رسمي و غير رسمي تربيت، تزكيه و تاديب صورت گيرد و مفاهيم نظري به صورت «رفتار ديني» در آيد، مي توانيم ادعا كنيم كه«تربيت ديني» تا حد زيادي تحقق پيدا كرده است. تربيت ديني زماني محقق مي شود كه نوجوان و جوان ما به مرحله تاديب به مفهوم حسن خلق و تخلف به اخلاق حسنه رسيده باشد. يعني آنچه قرآن به عنوان «اسوه حسنه» وجود مبارك حضرت محمد«ص» معرفي مي نمايد. بايد الگوي متربي ما قرار بگيرد. يعني همان حضور بخشيدن به قرآن و سيره معصومين(ع) در متن زندگي دانش آموزان.

ترديدي نيست كه تقويت پايه هاي اعتقادي و دست يابي به معتقدات محكم ديني كه بر معرفت و آگاهي استوار باشد نشاط و شادابي زيادي به انسان عطا مي كند. بنابراين كودكان، نوجوانان، كه داراي افكار روشن و تازه اي مي باشند ايجاد زمينه هاي مناسب براي رشد و تعالي بايد همراه با شعور، شادابي و فلاح فردي و اجتماعي باشد.

تشويق و ترغيب متناسب با گروه هاي سني دانش آموزان در مدرسه و خانه و ترتيب دادن برنامه هاي متنوع و قابل پذيرش، آرامش و اطمينان، همراه با دوستي و صميميت در مسير تربيت ديني، نقشي بسيار مهم و تعيين كننده دارد.

تقويت پيوند والدين با معنويت

بر مبناي اصل همانند سازي فرزندان با والدين و توجه به اين واقعيت كه همانند سازي همچون يك نياز اساسي روحي و رواني فرزندان را از درون برمي انگيزد تا درصد ايجاد و طراحي شخصيتي برآيند كه به نوعي انطباق با نسل بالغ ولي مورد قبولشان باشد والديني كه بتوانند الگويي مناسب از معنويت را چه در بعد گفتار و چه در بعد رفتار در خانواده ارائه دهند، فرزندانشان در صورت اعتماد به والدين تلاش خواهند كرد تا از طريق همانند سازي با آنان، زمينه هاي معنوي شان را نيز با والدين تطابق بخشند.

در اين زمينه بايد به اين واقعيت نيز اشاره كرد كه لازمه ي همانند سازي با والدين ايجاد اعتماد است. چنان چه والدين قادر باشند اعتماد مورد نياز را بر روابط خود و فرزندانشان حاكم كنند با مشكل چنداني در اين زمينه مواجه نخواهند شد.

والدين مي توانند بوسيله ي رفتار خويش عملا به فرزندان خود بياموزند زيرا بيش از گفتار ما از رفتارمان مي آموزند.

والديني كه هوشمندانه با تامين به موقع خواست هاي فرزندان، تعهدات خود را به خوبي انجام مي دهند در چشم و دل فرزندان خود اعتبار بالايي كسب مي كنند كه يكي از نشانه هاي آن جلب اعتماد فرزندان به خويش است.

برخي از والدين از تمايل جدي براي درك و شناخت فرزندانشان برخورد دارند و اين تمايل را از طريق توسعه ي زيباي ارتباطي خود با آنان بروز مي دهند. بديهي است كه هر اندازه ارتباط كلامي و مناسبات روحي ميان دو نسل(والد- فرزند) گسترش و تعميق يابد گامي در جهت رشد و درك متقابل آنان محسوب مي شود.(شرفي، محمد رضا، 1385)

نياز به تعالي و كمال در وجود كودكان، نوجوانان و جوانان آنان را بر مي انگيزد تا به هر طريقي ممكن خود را به قلبهاي اعتلا و بالندگي برسانند بر اين اساس، چنان چه ادبيات ملي و جهاني كه مشتمل بر زندگي نامه ي الگوها و اسوه هاي اخلاق و معنويت است به شكلي جذاب و آموزنده به فرزندان ارائه شود، آنان قادرند بخشي از هويت خويش را در الگوها و اسطوره هاي مورد نظرشان بيايند.

سهم خانواده ها و اولياي مدارس در معرفي و ارائه الگوها و اسطوره هاي راستين و برجسته به نوجوانان و جوانان، غير قابل مقايسه با نهادها و مراكز تربيتي ديگر است و غالبا آثار آن ماندني و پا برجا خواهد بود.

والديني كه با اتكاء به معنويات قادرند در مواجهه با سختي ها، خويشتنداري كنند و مقاوم باشند، به طور عيني و مستقيم بر فرزندان خود و تقويت معنويت آنان تاثير مي‌گذارند. انسان هاي آكنده از معنويت از آرامشي برخوردارند كه محصول ياد خداست. اين ويژگي بعضا در چهره هايشان نيز قابل مشاهده است و اين امر از ديد فرزندانشان پنهان نخواهد ماند. والدين با تنظيم برنامه اي مناسب براي همراهي فرزندان خود در بازديد و مشاهده ي بناهاي با عظمت و پر شكوه ديني زمينه ي انس و آشنايي با معنويات را براي فرزندانشان فراهم مي كنند.

اصالت نهاد خانواده

همه ي اديان الهي، مكاتب انساني و مباني ارزشي علوم انساني در اشكال مختلف، با اتفاق نظر، لزوم محبت، احساس وحدت عالي و برادري انسان ها در دريافت لذايذ و آلام و ديگر عواطف فراسوي مشخصات فردي و جمعي را به عنوان عالي ترين فرهنگ پيشرو مورد اعتراف و تاييد قرار داده اند. به طوري كه مي توان گفت: هيچ شعار سازنده‌اي به شيوع، گستردگي و جاذبيت اين جمله كه: اي انسان ها، به يكديگر مهر و محبت بورزيد، ديده نشده است.

امروزه اين حقيقت به ثبوت رسيده است كه گسيختگي از خانواده، مخصوصا از وابستگان اوليه از عوامل نيرومند اضطرابات و افسردگي ها و به طور كلي، زندگي ابهام انگيز است. با نا ديده گرفتن رنج هاي رواني كه ناشي از احساس بي پناهي و گسيختن از حلقه هاي متصل عوامل اصلي زندگي است، اين رنج هاي رواني گاهي به قدري شدت مي گيرند كه به ياس و نا اميدي و زندگي منجر شده.

افرادي كه بدون تشكل خانوادگي زندگي مي كنند، تنها به درد سرباز‌خانه ها و جبهه‌هاي جنگ مي خورند. اين يك نظريه ي انسان شناسانه ي كاملا صحيح و محصول مطالعات و تجارب گسترده و عميق است كه نشان مي دهد افرادي كه از زندگي در كانون احساسات و عواطف خانوادگي محروم بوده اند، به جهت بريده شدن از حلقه هاي متصل زنجيره هستي خود با هيچ انساني با روابط عاطفي و نشاط اتصال وجودي مواجه نمي‌گردند و با توجه به اين مثل معروف كه: «هيچ دايه اي مهربان تر از مادر نيست» اين افراد به جهت عدم تاثر و برخورداري  از مهر و محبت و عواطف حقيقي  نمي توانند طعم پديده هاي مزبور را بخشند در نتيجه مانند دانه ها و پيچ و مهره هاي
 نا آگاه ماشين، جنبه ي ابزاري و وسيله اي پيدا مي كنند و به صورت بهترين آلات در دست اقوياي خود‌كامه‌و‌سلطه‌گران‌از‌انسان‌بي خبر، در مي آيند.(شرفي، محمد رضا ‌1372)

 تاثيراتي كه كودك از ناسازگاري والدين و درنتيجه محيط نا آرام خانواده پيدا مي‌كند، بسيار دردناك و تاسف آور است اين تاثيرات با اضطراب آغاز مي شود، اما به افسردگي پايان نمي يابد، بلكه عواقبي وخيم به دنبال دارد. افت تحصيلي، پيدا كردن خوي ناسازگاري و خصومت طلبي، بي بند و باري و حالت ياس و بي مسئوليتي از جمله آثار آشكار و نزديك اختلاف والدين، در فرزندان به شمار مي آيد. از آثار دورو آتي اختلاف والدين نيز مي توان به بدبيني، عقده يي شدن و غير مفيد و حتي مضر بودن فرزندان اشاره كرد.

آنان كه زندگي زناشويي را ارج نمي نهند و قدر محبتي را كه خداوند مهربان به همسران عطا كرده است، نمي دانند، لاجرم زيبايي و لذت مقدر زندگي را با آتش غفلت با جهل و خود خواهي به زشتي، سياهي و تلخي مي كشانند و نه تنها خود آرامش و سعادت را از دست مي دهند، بلكه فرزندان خود را قرباني هوس ها و توهمات نابخردانه مي كنند. آيا آنها نمي دانند كه به قول آن دانشمند روسي- آنتوان ماكارنكو- «بهترين كودكان را بايد در خانواده هاي خوشبخت جست و جو كرد؟!»

نقش و جايگاه فرزندان در خانواده

«فرزند شهره ي زندگي است.» معناي اين عبارت اين است كه زندگي دنيايي ما، توسط فرزندان استمرار پيدا مي كند. ما اگر به استمرار وجود خود در دنيا و آخرت بينديشيم، عمل صالح و قلب سليم، استمرار وجودي ما در آخرت و فرزند صالح استمرار وجودي ما در دنيا است. ما به وسيله فرزندان صالح بر روي زمين باقي مي مانيم و استمرار پيدا مي كنيم. و اين نكته زماني تحقق پيدا مي كند كه ما به تربيت فرزندان خود بينديشيم و به اين نكته فكر كنيم كه چه كنيم تا نسل بعدي ما، سالم، شكوفا و متكامل تر از ما باشند؟

يكي از روان شناسان مي گويد انسان سالم در فاصله ي سني 35 تا 60 سالگي در انديشه  نسل آينده است. او به اين موضوع مي انديشد كه چه كند تا نسل آينده سالم‌تر، پر‌تحرك‌تر و موفق تر باشند. چنين نگاهي به فرزند مي تواند معني ثمره زندگي را مشخص تر و بارزتر كند ثمره ي زندگي عبارتست از استمرار نسل و مهم تر از آن استمرار انسانيت انسان.

فرزند احياگر مكنونات عاطفي والدين و تكيه گاه بسيار مناسب و عاطفي و اجتماعي انسان مي باشد. همچنين فرزندان مي توانند استمرار بخش جايگاه اجتماعي انسان باشند.(ملكي، حسن 1382)

اگر بخواهيم فرهنگ را منتقل كنيم بايد آن را از طريق تربيت به فرزندان انتقال دهيم و آنان نيز از همين طريق آن را به نسل هاي بعدي منتقل كنند. فرهنگ تنها به دليل ارزش في نفسه خود نيست كه بايد به نسل هاي بعدي انتقال يابد، بلكه بستر زندگي انساني ماست. چون آب كه بستر زندگي ماهي است، بستر زندگي ما نيز فرهنگ است. هر قدر فرهنگ زلاتر، پاك تر و صافتر باشد، زندگي ما نيز سلامت و صحت بيشتري خواهد داشت. بنابراين اين آب زندگاني را بايد پيوسته پاس بداريم. آن را از آلودگي ها دور نگهداريم و اجازه ندهيم هر كس و ناكس به آن هجوم بياورد و تراوش هاي فكر ناقص و بيمار خويش را به درون اين آب زلال بريزد. اين آب زلال ميراث اصلي ما به فرزندان ماست. ميراثي كه بايد دست به دست به نسل هاي آينده برسد. اين است معناي كلام بزرگ مولا امير المومنين(ع) كه فرمود: «لا ميراث كالادب» يعني هيچ ميراثي چون ادب و تربيت نيست.

خداوند متعال در قرآن مجيد مي فرمايد:

فيما رحمته منِ الله لِنت لَهُم وَ لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضوا من حولك.[2]

اي رسول با مهر و محبت و نرمي و ملايمت مردم را جذب خود ساختي و اگر تند و تيز بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند. از اين جا به خوبي در مي يابيم كه دعوت و راهنمايي به كمالات، اولين و اساسي ترين شرطش، برخورداري از خلق و خوي ملايم و سازش و سازگاري و تحمل و بردباري است. لذا پدران و مادران و مربيان بايد تلاش كنند از اين ويژگيها برخوردار شوند تا متربيان جذب آنان شوند.

در خانواده وجود الگوها و مدل ها موجب مي گردد كه اعضاي خانواده افرادي متدين، مسئول، ديندار و خليق تربيت شوند و اولين افرادي كه بر اعضاي خانواده اثر مي‌گذارد، پدر و مادر هستند(عقيلي، عباس، كودكان اميدهاي آينده)

در تربيت قبل از بلوغ ابتدا والدين تا حدود 3/2 موثرند و تدريجا اين نسبت كم مي‌شود زيرا فرزند ابتدا به صورت فطري زندگي مي كند و دلش صاف و باز است و وقتي كه مي بيند پدر و مادر مطابق معرفت فطري با او مواجهه دارند فرزند به سادگي آنها را قبول مي كند و مي پذيرد.

اما وقتي فرزند به مرحله بلوغ رسيد ديگر اثري از عامليت مستقيم اولياي تربيتي بر فرزند باقي نمي ماند و در همين لحظه است كه او به تنهائي مسئوليت را بايد خود بپذيرد. در دوره ي بعد از بلوغ تنها تذكرها و ارشادها و علم رساندن از برون به فرزند موثر است. آنهم به شرط اينكه فرزند خود بطلبد و بپذيرد و از درون نيز هدايت الهي و بصيرتهاي خداداد و القائات در سمع و قلب به عنوان فيض از جانب حق و اهل حق و بهره هاي حاصل از دعاها و نتايج اعمال خير مي تواند فرزند را مويد باشد.

و حقيقت اين است كه نقشه تربيتي براي هر فرزند عين نقشه تربيتي براي فرزند ديگر نسيت در حاليكه مقاصد و انتظاراتمان در هر دوي آنها يكي مي باشد ولي نوع اجرا و نوع روش و نوع هدفهاي عملي با هم فرق مي كنند(برنامه هاي تربيت، تابستان 1365)

چگونه كودكاني متدين تربييت كنيم؟

انسان داراي يك فطرت اوليه است كه همان استعدادهاي عالي انساني، از جمله: استعداد خدا گرايي، استعداد تفكر، استعداد حقيقت جويي و امثال اين هاست. هنگامي كه تربيت با فطرت هماهنگ باشد، باعث رشد انسان مي شود ولي وقتي تربيت فطري نباشد به جاي رشد دادن استعدادهاي عالي فطري، غرايز، اميال و شهوات انساني را مورد توجه قرار مي دهد و اين اميال را به طور افراطي ارضاع و اشباع مي كند.

از آن جا كه اسلام دين هدايت و تربيت است براي ايجاد زمينه ي رشد و كمال در انسان و جامعه طرح و برنامه دارد. تمام دستورها و احكامي كه در اين«شريعت كامل» تعيين شده براي آن است كه عوامل بازدارنده و اخلال گر را از جلوي روي انسان«در حال شدن» بردارد و او را به سر منزل مقصود برساند.(رحمان دوست، منصوره، 1385)

يكي از جنبه هاي زندگي انسان، جنبه ي تربيتي اوست، يعني افراد جامعه به شرايط و موقعيت مناسبي نياز دارند تا توانايي ها و استعدادهاي خود را شكوفا كنند و با كسب صلاحيت ها و مهارت هاي مورد نياز به اعضاي مفيد و كارآمد جامعه تبديل شوند. اگر مربي، كودك را شكوفا سازد و پرورش دهد، عمل«تربيت» را انجام داده است.

تربيت فرايندي تدريجي است كه قبل از تولد آغاز مي شود و پس از تولد با تدبير تربيتي والدين ادامه مي يابد. براي اولين بار والدين در صفحه ي كتاب ذهني درواني كودك نخستين درس ها را مي نويسند و فرزند خود را با انواع صلاحيت ها آشنا مي‌سازند. والدين اند كه راه زندگي را ير روي كودك مي گشايند و درس هاي آغازين حيات را به او مي آموزند.

بنا به فرمايش پيامبر اكرم(ص) ،كل مولود يولد علي الفطره، يعني هر كودكي با فطرت توحيدي و الهي قدم به جهان مي گذارد و اين محيط تربيتي(خانواده) است كه به او شكل مي دهد.(رشيد پور، 1382)

از آن جا كه بسياري از دشواريهاي و بدبختي هاي جامعه معلول نداشتن و آگاه نبودن هاست. لذا بزرگترين رسالت والدين، پرورش عقل و خرد فرزندان است كه ناشي از تربيت صحيح و آموزش درست فرزندان مي باشد. در ارزشمند بودن عقل و خرد همين بس كه خداوند مي فرمايد: ما خلقت حلقاً افضل منك.[3]

مشاركت والدين در فرايند تعليم و تربيت فرزندان

كودك با مشاهده مداخله والدين خود در فعاليتهاي محيط تحصيل، از همان سال هاي نخست زندگي خويش ياد مي گيرد به حقوق ديگران احترام بگذارد، حقوق جمعي را محترم بشمار و فعاليتهاي گروهي و مشاركت در آن ها را با اهميت تلقي كند.

«از آن جا كه مدرسه بعد از خانه مهمترين نهادي است كه در رفتار و كردار و دگرگوني عواطف فزندان نقش اصلي را برعهده دارد، مي توان با برنامه ريزي صحيح و با مشاركت معلمان و والدين، حس همكاري، همدردي آداب و نزاكت اجتماعي، سازگاري، مراعات نظم، تفكر منطقي، شناخت حقوقي خود و ديگران، احترام به حقوق ديگران و حمل و رفع مسائل و مشكلات در محيط هاي آموزشي را به دانش آموزان «آموخت» (خدا ياري، 1372، ص 72).

به دنبال روي دادن تحولاتي در زمينه هاي فكري و تكنولوژيكي در جهان، نظام تعليم و تربيت و خواه ناخواه نقش خانواده نيز دچار تحول گرديده است. امروزه ديگر نقش خانه را نمي توان مجزاي از نقش مدرسه دانست. بلكه اين دو نهاد بايد يكديگر را تكميل و تقويت كنند.

كمك هاي آموزشي والدين به فرزندان

به عنوان يك والد آگاه مي توانيد زنجيره ي بي پايان آموزش را از "خواندن" آغاز كنيد. سعي كنيد حداقل روزي نيم ساعت براي كودك كتاب بخوانيد. شما با خواندن داستانها، اشعار و مطالب گوناگون مي توانيد مهارت خواندن را در كودكان پرورش دهيد، آنها را به خواندن براي خودشان علاقمند سازيد و آنان را تشويق به تمرين خواندن كنيد تا ضمن لذت بردن از خواندن، اطلاعاتشان نيز بيشتر شود. زماني كه بچه‌ها تبديل به يك «كتاب‌خوان» توانا شوند، دنياي زندگي شان وسيع تر و غني تر خواهد شد.

از طرف ديگر، داشتن برنامه اي منظم براي خوراك روزانه ي كودك نيز از اهميت زيادي برخوردار است.

والدين يا افراد موثر خانواده به كودكان كمك كنند تا محلي را براي نوشتن، درس حاضر كردن، مطالعه تكميلي و ... اختصاصي دهند بعد از مدتي متوجه خواهند شد كه برنامه ريزي تا چه حد مي تواند در سرو سامان دادن به اوضاع و احوال تحصيلي به آنها كمك مي‌كند.

كودك براي اينكه در منزل احساس راحتي و آسايش كنند، به يك رشته قوانين و محدوديت ها نياز دارند كه اين مقررات و محدوديت ها بايد ساده، شفاف و در جهت پيشرفت فعاليتهاي آموزشي بچه‌ها باشد.

بهتر است با توجه به استعدادها و صلاحيت هاي كودكان و نوجوانان، آنها را به تحرك و پويايي تشويق كنيد و با بررسي شرايط و جوانب مختلف جسارت و شهامت گام برداشتن به سوي آينده را در آنان بيدار كنيد. (سلحشور، ماندانا 1380)

نتيجه گيري

از ديدگاه مكتب اسلام توجه به رشد ديني و اخلاقي فرزندان از جمله وظايف والدين به شمار آمده و هم اكنون خانواده هاي ايراني بيش از هر زمان ديگر نسبت به تعليم و تربيت فرزندان حساسيت نشان مي دهند.

كمك به رشد اخلاقي، عقلاني و اجتماعي، همكاري در امور بهداشت، تغذيه و سلامت جسم و روان و تشريك مساعي در بهبود اقتصاد خانواده بر عهده والدين است.

همچنين فراهم كردن محيط مساعد براي آموزش و پرورش فرزندان از ديگر وظايف والدين محسوب مي شود.

نخستين و اصيل ترين منبع و منشاء محبت، همنوع گرايي، وحدت، برادري و برابري در خانواده است.

سخن آخر: خانه بهشت است، جائي كه در هر سن و زماني از فرد با آغوش باز استقبال مي كند.

والسلام

 

منابع

استادان طرح آموزش خانواده- خانواده و فرزندان انتشارات انجمني اوليا و مربيان- 1378

- خداياري فرد، محمد: مسايل نوجوانان و جوانان، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران 1372

- رحمان دوست، منصوره، چگونه كودكاني متدين تربيت كنيم، پيوند، شماره 325 ، آبان 1385

- سلحشور، ماندانا: ترس هاي كودكان، انتشارات واژه آرا، چاپ اول، تهران 1380

- شرفي، محمدرضا، گست نسل ها، مجموعه مقالات پژوهشكده فرهنگي و اجتماعي، 1382

- شرفي، محمدرضا، خانواده متعادل، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران 1372.

- قائمي، علي. اخلاق و معاشرت در اسلام انتشارات اميري. تهران 1370

- گينوت، حيم، روابط والدين با فرزندان، ترجمه مشفق همداني. انتشارات اميركبير، تهران 1356

- مظاهري، حسين، خانواده در اسلام، انتشارات شفق، قم 1362

- ملكي، حسن، تعليم و تربيت كودكان و نوجوان، انتشارات مدرسه، تهران 1379.

 


 



[1]-آيه 233 سوره بقره

[2]- سوره آل عمران ، آيه 159

[3]- كافي باب عقل، ج1

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 7:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

مقاله درباره حاشیه نشینی

بازديد: 87
مقاله درباره حاشیه نشینی

مقاله درباره حاشیه نشینی

طرح مسأله

حاشيه نشين به مفهوم كلي به كسي گفته مي شود كه در اكثر سكونت دارد ولي به علل گوناگون نتوانسته است جذب نظام ا قتصادي شهر شود و از خدماتي شهري استفاده كند . حاشيه نشيني در پي وجود يك اقتصاد ناسالم  و بسيار و در كنار ساير عوامل بر مشكلات شهري افزوده است .

حاشيه نشيني از آنجا كه بر حاصل زندگي جمعي انسان هاست ، پديده اي اجتماعي  مي باشد . اين مسأله تنها مختص كشورهاي جهان سوم نيست ، بلكه در كشورهاي پيشرفته نيز مي توان نمونه هايي از حاشيه نشين را البته با اختلافاتي از نظر كمي و كيفي مشاهده كرد . ليكن آمارنشان مي دهد كه اين مسأله به صورت حاد تري دامنگير كشورهاي در حال توسعه ا ست . بنابرگزارش سازمان ملل متحد در سال 1981 ، از هر 5 شهر نشين كشورهاي در حال توسعه ، دو تن زاغه نشين بوده اند كه اين مقدار 40% جامعه آنان را شامل مي شده است . در سال 1990 اين رقم به 50% رسيده است و در آن زمان پيش بيني شده كه تا سال 2000 به 62% خواهد رسيد .

البته بايد گفت در شهرهاي ايران حاشيه نيسن به آن شكل كه در بسياري از شهرهاي كشورهاي در حال توسعه مثل مكزيكوسيتي يا قاهره قابل مشاهده  است وجود ندارد . اما به هر  حال اين مسأله در ايران نيز خود را به عنوان معصل حادي كه قابل طرح و به درستي است ، نشان داده است !

در اين تحقيق سعي بر آن بوده است كه به اين سؤالات پاسخ داده شود :

الف علل ايجاد پديده اي به نام حاشيه نشيني  ( امكان غير رسمي ) چيست ؟

ب را محل هاي موجود براي مقابله با اسكان غير رسمي كدامند ؟

 

اقتصاد شهري :

مربو ط به متن اقتصاد شهري : با توجه به اينكه حشاشيه نشيني از مسائل و مشكلات اتباع شهري است و بعلاوه مانند ساير مشكلات شهري جنبة اقتصادي هم دارد ، از مسائل مورد بررسي در اقتصاد شهري مي باشد .

 

ياد داشت ها :

2- عابدين در كوش ، سعيد ، در آمدي به اقتصاد شهري ، صص 2 و 3 .

3- مشهدي زاده دهاقاني ، ناصر ، تحليلي از ويژگيهاي مثل در ايران . صص120و121 .

 

فهرت منابع و مآخذ :

12 عابدين در كوش ، سعيد ، در آمدي به اقتصادي شهري ، مركز نشر دانشگاهي ،چاپ چهارم .1380.

 

نيم نگاهي به معنا و مفهوم اسكان غير رسمي ( حاشيه نشيني )

امكان غير رسمي از جمله پديده هاي ناشي از شهر نشيني شتابان معاصر از جلوه هاي بارز فقر شهري است كه در شكلي برنامه ريزي نشده و خود روي يدر درون يا اطراف شهر ها ظاهر شده است . سكونتگاه هاي غير رسمي با تجمعي از اقشار كم در آمد و غالباً با مشاغل غير رسمي و نازل و شيوه اي از شهر نشنيني ناپايدار  همراه هستند و زمينه مناسبي براي بروز آسيب هاي اجتماعي به شمار مي روند .

اسكان غير رسمي در ت مدن تخصصي علوم مربوط به اجتماع در شهر ، با عنوان  هاي ديگري چون حاشيه نشيني ، اسكان خود روي ، اسكان نابهجار يا نابسامان ، امكان عدواني ، آلونك  و زاغه و اصطلاحاتي از اين قبيل نيز خوانده شده است . از اين جهت  در اين تحقيق اين مسأله را با نامهاي مختلف به كار مي بريم . 2

از ديدگاه شهر سازي حاشيه نشيني نوعي اسكان غير رسمي و شيوه اي از سكونت موقت تلقي مي شود كه درخارج از محدوده هاي شهري در زمين هايي كه براي توسته شهري پيش بيني نشده اند ، شكل مي گيرد و بسا ساخت و ساز غير قانوني و تغيير كاربري زمين هاي كشاورزي همراه است .

البته بايد گفت گرچه بسياري  يا به عبارتي بيشتر حاشيه نشينان در حاشيه  شهرها زندگي مي كنند ، اما بسيارند افرادي كه در داخل محدوده شهري زندگي مي كنند ، ولي جزو حايشه نشينان به حساب مي آيند . برعكس ، كساني هم هستند كه در حاشيه شهرها زندگي مي كنند ، ليكن حاشيه نشين نيستند.3

حاشيه نشينان گروههاي اجتماعي هستند كه در شهرها پديد مي آيند . حاشيه نشينان شهري معمولاً بر سر دوراهي مرحله گذار اجتماعي هستند . به اين صورت كه اولاً ، كساني كه به طور موقت وارد شهر مي شوند به مسكن موقت احتياج دارند . اين افراد شهري كه از نظر اقتصادي و اجتماعي از شهرها رانده شده اند به علت كمي دستمزد و ديگر اجتماعي جاشيه نشين مي شوند .

ضمناً قابل تاكيد است كه به دلايل وجود حرمت در خيلي از موارد تصرفات عداوني نبوده و حاشيه نشينان با ميزاني از توان ماني به پيرامون شهر آمده و براي زمين وساختمان مسكن خود پرداختهاي قابل توجهي  ( نسبت به روستاي مبدأ) مي نمايند ولزوماً از نظر اقتصادي و اجتماعي حاشيه نشيني شهر اصلي نبوده و بعضاً از داخل شهر به اين مكانها رانده شده اند ، هر چند عمده آنها روستا زاده هستند .4

بازار رسمي ( مديريت شهري ، طرحهاي توسعه شهري ، اراضي شهري ) براي پذيرش اقشار كم در آمد شهري و روستايي و تأمين مسكن ايشان سازماندهي نشده است ؛ ولي بازار يغير رسمي ( زمين غير رسمي ، مصالح غير رسمي ، نيروي كار غير رسمي ) جنگلي به طور متناوب و بسيار ماهرانه براي پذيرش اين اقشار سازماندهي شده اند . به عبارتي بازار غير رسمي با حداكثر سود برنده و مديريت شهري با حداكثر هزينه بازندة اين جريان هستند .

در فاصله سالهاي 80-1370 تحولات مختلفي در سكونتگاههاي غير رسمي يا اجتماعات آلونكي رخ داده است .از جمله اين تحولات ، افزايش خانوارهايي است كه از سكونتگاه هاي رسمي درون شهرهاي بزرگ به خصوص تهران به سكونتگاه هاي غير سرسمي يا اجتماعات آلونكي نقل مكان مي كنند . مهمترين دليل اين امر مشكلات اقتصادي خانوارهاي شهري از يك سو و تعامل برخي ديگر از شهر نشنيان براي به كف آوردن مبالغي به منظور سرمايه گذاري و كسب درآمد براي هزينه كردن ماهيانه است ؛ و يا گروهي نيز براي حذف هزينه مسكن رسمي ( اجاره بها ) ترجيح مي دهند مسكن در اجتماعات آلونكي خريداري كنند .

از ديگر موارد فقير تر شدن اكثريت ساكنان اجتماعات رسمي در ده سال اخير مي باشد . خانوارها درده سال گذشته اقلامي را از زندگي خود خارج كرده اند  تا به  فروش برسانند ، به همين دليل برخي اقلام كنار گذاشته شده ،  دو ماده به زندگي بازگشته اند . چراغهاي خوراكپزي و ايجاد گرما به نام و آلود از آن جمله اند . البته تحولات ديگر بسيارند ، كه در اينجا فرصت پرداختن به همه آنها نمي باشد .6

در يك جمعبندي در باب تعريف  و مفهوم اينگونه سكونتگاهها كه در درون يا مجاور شهرها ( محدوده استحفاظي يا منطقه كلان شهري ) شكل مي گيرند ، مي توا ن به مشخصه هاي زير اشاره كرد :

الف ساخت و ساز آنها به صورت خودرو يا بدون رعايت قواعد اصول مصوب شهري با پروانة ساختمان انجام گرفته باشد.

ب در ا كثريت واحد هاي مسكوني آنها اصول فني ساختمان رعايت نشده باشد ، هر چند از مصالح ساختماني متعارف ساخته شده باشند .

ج هر چند واحدهاي مسكوني از برخي خدمات چون آب يا برق يا مدرسه برخوردار باشند اما كل خدمات زير بنايي و اجتماعي نظام يافته و حد معمولي كمبود يا نبود خدمات و پايين تر نباشد .

د از لحاظ كاربري زمين كمبود هاي چشم گير ، باز دارنده و ناكار آمد براي فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي ، فضاي سبز ، معابر و غيره وجود داشته باشد .

هـ اكثريت ساكنان آنها را  گروه هاي كم در آمد تشكيل مي دهند .

و- از نظر شكل با باقي شهر سنخيت نداشته و از نظر محتوي نظارت اجتماعي كم و ناهنجاري شهري ديده مي شود.

نارسايي هاي فوق و استفادة غير كار آمد از زمين و آشفتگي كالبدي و نازيبايي  ، كيفيت پايين محيط زيست و عدم وجود امنيت كافي و تجميع مهاجرين از مبدأ مشترك يا قوميت مشابه ، از ويژگيهاي اين گونه سكونتگاه هاست.7

قابل ذكر است ، اگر چه بعضي ، نابهنجاري و آسيب هاي اجتماعي را نيز يكي از خصوصيات اين جوامع مي دانند ، ليكن بايد گفت « آلونك نشيني را به هيچ وجه نبايد به معني دست يازي به جرائم اجتماعي و درگير بودن با آسيب هاي اجتماعي به حساب آورد.»8 غالباً محيط زندگي و شرايط موجود در اين سكونتگاه ها برانگيزاننده نابهنجاري وآسيب هاي اجتماعي مي باشد : لين خود مردم اين مناطق متهم به داشتن ضعف در رفتارهاي اجتماهي نمي باشند .9

 

علل حاشيه نشيني ( اسكان غير رسمي )

1-  مهاجرت روستاييان به شهرها و پيدا نكردن جايي براي سكونت ، كه در نتيجه مجبور به سكونت در اطراف شهرها مي شوند .

2-مردم كم در آمد شهري در جستجوي و احدهاي مسكوني ارزان قيمت به منطقة حاشيه نشين پناه مي برند .10

البته بايد گفت ته بازگي علت دوم نيز پررنگ شده است ، درحالي كه در گذشته بيشتر حاشينه نسيني را علت اول تشكيل مي داد.11

در تبيين پديده اسكان رسمي بايد به علل گوناگوني اشاره كرد كه ذيلاً ذكر مي نماييم :

نخستين علت در سطح كلان را بايد ساختاري دانست كه سازكار تبعض آميز و فقر زا بر پاية توزيع غير عادلانه منابع قدرت ، ثروت و در آمد در جريان است . تجلي فضايي اين سازو كار در سطح كشور ، عدم تعادلهاي منطقه اي و در سطح شهر منطقه اي و محلي ، رجهان فاضهاي برگزيده اي  همچون شهرهاي بزرگ و محلات ثروتمندان در برابر ديگر نواحي و مراكيز زيست و فعاليت است كه به حركت « منطقي » جمعيت هاي مهاجر به سوي كانونهاي برگزيده مي انجامد . از آنجا كه اين جمعيت ، عمدتاً همچون پناه جويان اقتصادي ، بدون توجه به قابيلت هاي طبيعي و ظرفيت هاي « انسان ساخت» مقصد شان در پي دسترسي به فرصتهاي اشتغال و در آمد سرازير مي شوند، تقاضاي ناگهاني و پر شتابي براي حركت و جابجايي گروههااي كم در آمد امكان خود در نواحي محدودي به وجو مي آورند : اين تقاضا باعث افزايش قيمت ها ، كاهش ذخيره مسكن ، نارسايي خدمات شهري و اشباع شبكه هاي زير بنايي مي شود . در چنين شرايطي ، مهاجرين كم در آمد ، توان استفاده از بازار رسمي زمين و مسكن را نداشته و با اصرار بر لزوم استقرار خود در همان ناحيه ، فضايي ناخوشايند و نامطمئن ، ليكن ارزان تر را در بازار غير رسمي زمين و مسكن تهيه مي كنند . اينجاس كه مي توان از علل متعدد ديگري كه در سطح خرد زمينه ساز اين شكل سكونتگاه ها  هستند ، به اختصار تحت عناوين زير نام برد .

1-ضعف برنامه هاي بخشي مشخص و مؤثر براي پاسخگويي به نياز سرپناه كم در آمدها در توزيع جغرافيايي مناسب .

2-عدم پيش بيني فضاي مسكوني كافي و مناسب اقشار كم در آمد در طرحهاي كالبدي شهري و اعمال استاندار هاي خارج از استطاعت ايشان .

3-دسترسي ناچيز به نظامهاي رسمي اعتباري و وام مسكن براي كم در آمد ها ، به ويژه شاغلين در بخش غير رسمي .

4-وجود باند هاي قدرت نامشروع و سود گران زمين باز به موازات اهمال و ناتواني در نظارت و كنترل ساخت و سازه ها ، به ويژه در فضاي بينا بيني شهرها.

5- فقدان نهاد سازي براي تجهيز و تجميع منابع اقشار كم در امد و عدم حمايت هدايت دولت درمورد خانه سازي خوديار.12

 

راه حل ها و پينشهادات

مديرتي تأمين مسكن يكي از مهمترين جنبه ها در فرايند تأمين مسكن از زماني است كه مسكن به مقوله اي اجتماعي بدل شده و ديگر افراد به طور معمول سازنده مسكن خود
( در شهرها ) نيستند ، مسووليت مديريت مسكن به ويژه  براي گروه هاي كم در آمد كه خود غالباً نمي توانند زمينه هاي آن را فراهم كننده مهمتر از ساختن مسكن براي ايشان شده است . چنين امري لزوماً به معناي توليد مسكن نيست ، بلكه از بيسياري موارد به فراهم آوردن زمينه هاي لازم براي فعاليت در بخش مسكن ( مثل تأمين اجزاي توليد ) و برنامه ريزي در جهت دسترس خانوارها به مسكن مناسبشان ، وضع قوانين و مقررات مربوط و . . .  محدود مي شود.

در همه كشورهاي صنعت و توسعه يافته نقش دولت از نظر كنترل بازار  واضح ساز و كارهايي جهت تسهيل توليد در بخش خصوصي و دسترسي به مسكن به ويژه در شرايط كمبود مسكن ، تعيين كننده بود . نكته در خورد توجه اين است كه در اكثر كشورها ، ساخت مسكن به طور غالب به عهده بخش خصوصي بود تنها در روند تأمين آن ، نهادهاي مختلف دولتي يا غير انتفاعي دخال مي كردند . با وجود اين نقش دولت به ويژه از نظر تأمين اجزاي توليد و نيز فراهم آوردن امكان دسترسي خانوارهاي كم در آمد به مسكن مناسبشان و سهم اركان غير انتفاعي و بعضاً دولت ، از نظر تأمين مسكن گروه‌هاي كم در آمد و آسيب پذير حايز اهميت است.13

روش هاي مقابله با اين سكونتگاه ها در كشورهاي مختلف گوناگون است  كه بعضي از آنها اشاره مي گردد :

1-تغيير موقعيت ساكنان زاغه ها و مناطق فقير نشين مركز شهر : در اين روش به از بين بردن زاغه ها و مناطق فقه نشين مركز شهر و انتقال آنها به مناطق خارج از شهر و دور از مركز شهر تأكيد مي گردد .

2-  پاك كردن منطقه از زاغه ها و باز سازي و توسعه مجدد آن : در اين روش ساكنان اين محله ها به طور موقت به نقاط ديگر انتقال داده مي شوند ؛ سپس منطقه از سكونتگاه‌هاي زاغه اي پاك مي گردد و پس از ساختن سكونتگاه هاي جديد ، ساكنان مجدداً در اين مناطق امكان داده مي شوند .

3-توانمند سازي اين محله ها : اين روش موفق ترين روش مي باشد.14امروزه بيشتر مسوولان محلي متوجه شده اند كه اجتماعات آلونكي محصول رخدادهاي كلان تري است و لذا اينها صرفاً معلولي بيش به حساب نمي آيند . لذا تب و تاب تخريب اجتماعات آلونكي تا حدود زيادي فروكش كرده است .15قبل از هر چيز لازم است  ما اين سكونتگاه ها وكلاً بازار غير رسمي مسكن را به نوعي به رسميت بشناسيم و كم در آمدهاي شهري را شهروند تلقي كنيم ؛ و پس از آن بايد سه اقدام را به طوري موازي انجام دهيم : توانمند سازي ظرفيت سازي ، نهاد سازي ، دولت و نهادهاي مسوول دولتي بايد ساكنان اين سكونتگاه ها ياري دهند تا آنها با تجميع منابع خرد خود بتوانند در امر بهسازي محيط مسكوني شان شركت كنند . اين نوعي از برنامه ريزي از پايين به بالاست ؛ يعين تأمين مالي و اشتغال با مديريت و برنامه ريزي خود مردم كه حاصل آن دلبستگي و دلسوزي بيشتر مردم است . با اين شيوه ( توانمند سازي ) حتي اولويت بهسازي ( مسكن ، فاضلاب ، خدمات زير ساختي . . .  ) را خود مردم با توجه به توانها و ترجيحاتشان مشخص مي سازند وطي اين روند نوعي برنامه ريزي مشاركتي را تجربه مي كنند .

4-  در مقوله ظرفيت سازي نيز صندوق هاي تأمين مالي خود از طريق امكان دام دهي را به عنوان نوعي تأمين اعتبار كسب و كار خرد فراهم مي كنند ، كه اين امر منجر به افزايش توان مالي براي بهسازي مي شود ؛ و از طرف ديگر منابع خود را به گروه‌هاي پاييني منتقل مي كنند  و كار با مداخله و نظارت خود آنها صورت مي يرد .

در زمينه  عرضه مسكن نيز با اين نگاه بايستي ضوابط را انعطاف پذير تر كرد ؛ مثلاً در دوره گذار مي ت وان اندازة مجاز قطعه را كوچك تر كرد و ارزان سازي قيمت مسكن را با شيوه هايي چون Core Housing ( مسكني با حداقل كالبد و هسته اوليه  قابل توسعه ) در دستور كار قرار دارد و000 و اما نهاد سازي به مفهوم شكل دادن به انجمن هاي محلي خود يار ( نهاد هاي مشاركت محلي ) C/.B.O در كنار سازمانهاي غير دولتي (N.G.O.S ) ، به عنوان واسط بين بخش علومي و خصوصي ، گام ديگري در اين زمينه است كه بايد با تفويض اختيار و افزايش توانمندي مديريت محلي توأم شود .

استفاده از GIS ( سيستم اطلاعات جغرافيايي ) در مديريت شهري ، به منظور ساخت و تلفيق بانكهاي اطلاعاتي به صورت هنرمان براي توانمند سازي مقامات توسعه محلي نيز ضروري است و در نهايت اموزش مقامات محلي توسعه شهري و انتقال تجربه ساير كشورهاي و نيز تفويض اختيارات به سطح محلي.16

به هر تقدي راه حل عبارت است از توانمند سازي ؛ و شرط توانمند سازي پذيرش شهروندي وحقوق شهروندي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، جنيتي ، قوي جهاني است.17

 

نتيجه گيري و برآيند

از دهه 50 تا به امروز اين پديده با سرعت و شدت گسترش يافته است . حتي پاسخ هاي نسبي به مسأله ممكن اين كانون ها نيز موجب تعديل آن نشده است . برخي از تحليل ها و سياست هاي اخير نيز عمدتاً بر حل مشكل مسكن آنها متمركز شده اند ، در حالي كه به نظر مي رسد ريشه هاي مسأله به نظام اقتصادي اجتماعي و نارسايي هاي ان بر مي گردد و راه حل اين مسأله بايستي به اشتغال و در آمد ، بهداشت و درمان ، اموزش و مهارت فني و كل فرايند زندگي تعميم يابد : بنابراين ، بديهي است تاهنگامي كه سياسيتي كلان منسجم و فراگير شكل نگيرد تا هماهنگ با رشد و توسعه اقتصادي نگرش هاي خرد مقياس ما را درجهت حل مشكل و جلوگيري از تباهي بيشتر حمايت كند و ساير بخش ها (آموزش و پرورش ، بهداشت ، اشتغال  و مانند اينها ) نيز از اين رويكرد ها پشتيباني نكنند ، نمي توان به حل ريشه اي مسأل اميدوار بود . حال اگر به نسل دوم و نسل هاي بعدي اين سكونتگاه ها كه خواستها و مطالبات شهري و شهروندي دارند نيز توجه كنيم ، موضوع جدي ترهم خواهد شد.18


يادداشت ها

1-مشهدي زاده دهاقاني ، ناصر ، تحليلي از ويژگيهاي برنامه ريزي شهري در ايران ، صص 119-121.

2- علي آبادي ، جواد . اسكن غير رسمي و شهرداريها ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381، ص 5.

3-برآبادي ، محمود ، حاشيه نشيني پديده اي به قدمت شهر نشيني ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381 ، ص 48 .

4-عسگري طباطبائي ، اسدا. . . . بررسي اجمالي  از پديده  بافتهاي پيراموني و يا حاشيه نشنيي در ايران ، هفت شهر ، سال سوم ، شماره هشتم ، تابستان 81، صص 102-103.

5-  خضرايي ، فرزين ، توانمند سازي در اسكان غير رسمي ، هفت شهر ، سال سوم ، شماره هشتم ، تابستان 81، ص 59.

6-  آقاي دكتر شيخي ، اجتماعات آلونكي پديده اي فراتر از حاشيه و حاشيه نشيني ، شهرداري ها سال سوم ، شمارة 26 دي 1380 ، صص 34 و 35 .

7-سازمان بهران و بهسازي شهري ، جمعبندي كميتة تخصصي استان غير رسمي ، هفت شهر ، سال سوم ، شمارة هشتم ، تابستان 81، صص 112و113.

8-  اقاي دكتر پيران ، آلونك نشني در تهران ، نشريه سياسي ، اقتصادي ، شماره هفتم ، ص 33.

9-  صفوي ، علي ، توانمند سازي و ساماندهي امكان غير رسمي :تجربة زاهدان ، شهرداريها ، شماره 46 ، سال چهارم ، اسفند 1381 ، ص 64.

10-شكوئي ، حسين ، حاشيه نشينان شهري ، خانه هاي ارزان قيمت و سياست مسكن ، انتشارات مؤسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني ، تبريز ، 2535،ص 9.

11-صرافي ، مظفر ، اسكان غير رسمي و شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381 ، ص 7 .

12-      صرافي ، مظفر ، به سوي نظريه اي براي ساماندهي اسكان غير رسمي از حاشيه نشيني تامتن شهر نشيني ، هفت شهر ، سال سوم ، شعار هشتم ، تابستان 81 ، صص 6 و 7.

13-           اهري ، زهرا و ا ميني جديد ، شهلا ، تجارب كشورهاي مختلف در تأمين مسكن ، صص 762-766.

14-      قاسمي خوزاني ، محمد هاديزاده ، بزار ، مريم . اسكان غير رسمي و بهسازي محله هاي فقير نشين شهري ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381 . صص 23 و 24 .

15-      آقاي دكتر شيخ ، اجماعات آلونكي ، پديده اي فراتر از حاشيه و حاشينه نشيني ، شهرداريها ، سال سوم ، شماره 32 ، دي 1380 ، ص 36.

16-      آقاي دكتر شيخي ، توانمند سازي امكان غير رسمي ، شهرداريها ، سال سوم شماره 13 ، آذر 1380 ، صص 35 و 36.

17-      آقاي دكتر شيخي ، اجتماعات آلونكي پديده اي فراتر از حاشيه و حاشيه نشيني ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 32 ، دي 1380 ، ص 38.

18-           آقاي دكتر شيخي ، توانمند سازي اسكان غير رسمي ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 31 ، آذر 1380 ، ص 36.

 


فهرست منابع و مآخذ :

1-  اهري ، زهرا و اميني جديد ، شهلا ، تجارب كشورهاي مختلف در تامين مسكن ، وزارت مسكن و شهر سازي ( سازمان ملي زمين و مسكن ) .1375. چاپ اول.

2-   برآبادي ، محمود ، حاشيه نشيني پديده اي به قدمت شهر نشيني ، شهرداريها ، سال 4 ، شماره 45 ، بهمن 1381.

3-  آقاي دكتر پيران ، آلونك نشينين در تهران ، نشريه سياسي اقتصادي ، شماره 7 .

4-   خضرايي ، فرزين ، توانمند سازي در اسكان غير رسمي ، هفت شهر ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 81.

5-  سازمان عمران وبهسازي شهري ، جمعبندي كميته تخصصي اسكان غير رسمي ، هفت شهر ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 81.

6-  شكويي ، حسين ، حاشيه ناشينان شهري ، خانه هاي ارزان قيمت و سياست مسكن ، اشارات مؤسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني ، تبريز ، 1355.

7-آقاي دكتر شيخي ، اجتماعات الونكي ، پديده اي فراتر از حاشيه ها و حاشيه نشيني ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 32 ، دي 1380.

8-  آقاي دكتر شيخي توانمند سازي اسكان غير رسمي ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 31 ، آذر ، 1380.

9-   صرافي ، مظفر ، اسكان غير رسمي و شهرداريها ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381.

10-صرافي ، مظفر ، به سوي نظريه اي براي ساماندهي غير رسمي از حاشيه نشيني تامين شهر نشني ، هفت شهر ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 1381.

11-عسگري طباطبائي ، اسلام ، برسي اجمالي از پديده بافتهاي پيراموني و يا حاشيه نشيني در ايدان، هفت شهر  ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 81.

12-            علي آبادي ، جواد اسكان غير رسمي و شهرداريها ، شهرداريها ، سال 4 ، شماره 45 ، بهمن 1381.

13-      قاسمي خوزاني ، محمد وهانيزاده بزار ، مريم ، اسكان غير رسمي و بهسازي محله هاي فقير نشنين شهري ، شهرداريها ، سال 4، شماره 45، بهمن 1381.

14-           مشهدي زاده دهاقاني ، ناصر تحليلي ،از ويژگيهاي برنامه ريزي شهري ، علم و صنعت ، 1378 ، چاپس سوم .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 7:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق راجع به عدالت اجتماعی

بازديد: 107
تحقیق راجع به عدالت اجتماعی

به نام خداوند بخشنده مهربان

عدالت اجتماعی

مقدمه

مسئله عدالت با وجود اينكه يك مسئله اجتماعي، سياسي و اقتصادي است، ولي از نظر مكتب شيعه آنقدر مهم است كه در كنار پنج اصل اعتقادي يعني توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همين دليل عدالت بايد يك مسئله فراگيري باشد و نمي‌توان عدالت را فقط اختصاص به يك بعد از زندگي اجتماعي مردم تلقي كرد. اينكه در كنار اصول اعتقادي مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادي بايد فراگير باشد.

عدالت آنقدر مهم و فراگير است كه در اعتقاد شيعه، عدالت از خداوند شروع مي‌شود، در نظر شيعه رأس حكومت بايد عادل باشد، امام بايد عادل باشد، مرجع‌تقليد و قاضي بايد عادل باشند. هيچ كسي نيست كه در حكومت قرار بگيرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعيتش را از دست مي‌دهد. پس در حقيقت اركان جامعه به عدالت بستگي دارد. عدالت فراگير شامل در دو بعد بسيار مهم است. اول عدالت سياسي و دوم عدالت اقتصادي. در ادبيات ما وقتي صحبت از عدالت اجتماعي مي‌شود، عموماً سراغ مقابله با فقر يا سراغ عدالت اقتصادي مي‌روند، در حالي كه عدالت سياسي مقدم بر عدالت اقتصادي است. اگر عدالت سياسي نباشد، عدالت اقتصادي بوجود نمي‌آيد و اگر ايجاد شود خود به خود از بين خواهد رفت. اولين انحرافي كه در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادي نبوده، بلكه انحراف عدالت سياسي بوده است. خليفه دوم فردي بسيار زاهد بود. زهد او به حدي بوده كه در كتب تشيع هم ذكر شده است. او مشكل عدالت اقتصادي نداشت، مشكل او عدالت سياسي بوده است. پس اولين انحراف كه شروع مي‌شود، عدالت سياسي است و دومين انحراف كه در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادي مي‌باشد. يعني عدالت اقتصادي با يك فاصله زماني از عدالت سياسي به انحراف كشيده مي‌شود.

فهم عدالت سياسي ساده و شفاف است. عدالت سياسي يعني اينكه هر كسي در جاي خودش باشد. آنهايي كه كوچكند بزرگ نشوند و آنهايي كه بزرگند كوچك نشوند. اينكه اميرالمومنين فرمود من همه را غربال مي‌كنم! آنهايي كه پايين رفته‌اند، بالا بيايند و آنهايي كه بالا هستند پايين بروند؛ يعني من از عدالت سياسي شروع مي‌كنم و ايشان از عدالت سياسي شروع كردند و بعد به زدودن فقر اقتصادي پرداختند. حضرت اميرالمومنين در سال چهارم حكومت خويش، خطاب به جمع فرمودند؛ آيا فقيري در حكومت من مي‌بينيد؟ همه اعلام مي‌كنند كه ما فقيري سراغ نداريم.

اگر كسي توانايي و شايستگي كسب جايگاه مديريتي را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادي را برقرار كند، شدني نيست. دليلش اين است كـه در اينجا عدالت سياسي مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سياسي باشد ولي تلاشي براي استقرار عدالت اقتصادي نشود، اين هم به معناي تحقق عدالت نيست.

يكي از ويژگيهاي عدالت فراگير اين است كه عدالت سياسي و اقتصادي توأمان در يك جامعه مستقر باشد. هم عدالت سياسي و هم عدالت اقتصادي بايد با هم توأم باشند.
تقدم عدالت سياسي به معني كم اهميت بودن عدالت اقتصادي نيست، عدالت اقتصادي در ادبيات ما بد تفسير شده است. در كشور ما عدالت اقتصادي را عمدتاً در توزيع مي‌دانند. يعني مقابله كردن با فقر. اگر عدالت اقتصادي صرفاً مقابله با فقر باشد يك گداخانه بزرگي درست مي‌شود كه اين خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاري ندارد.

حضرت امام مي‌فرمايد؛ شايد يكي از دلايل توجه به قرض‌الحسنه اين است كه اسلام با گداپروري مخالف است. اگر قرضي مي‌گيريد بايد آن را برگردانيد. يعني بايد كار كرد، توليد كرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادي تنها يك جنبه توزيعي ندارد، بلكه در توليد هم است يعني دادن فرصتهاي برابر به همه. امروز  كساني در شهرهاي كوچك و روستاها هستند و علي‌رغم استعداد فوق العاده‌اي كه  دارند و مي‌توانند توليد كنند؛ فرصتي براي ظهور و بروز در توليد و سرمايه‌گذاري پيدا نمي‌‌كنند و لذا يك محروميت تاريخي را در روستاها شاهد هستيم. اين وضع حتي در شهرها هم قابل مشاهده است. ميزان برخورداري يك شهروند تهراني از خدمات شهري 200 هزار تومان، يك اصفهاني 50 هزار تومان و كسي كه در اراك زندگي مي‌كند 20 هزار تومان است. حالا شما مي‌توانيد شهرها و روستاهاي خودتان را محاسبه كنيد و اين مقايسه را به دست بياوريد. ميزان برخورداري شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها مي‌شود. يعني آنجاهايي كه رفاه بيشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بيشتري مي‌كنند. پس عدالت اقتصادي، هم در عدالت توليدي است و هم در عدالت توزيعي. عدالت توليدي يعني دادن فرصت‌هاي برابر به كساني كه استعداد توليد دارند. چه آن كسي كه در شهر است و چه آن كسي كه در روستا زندگي مي‌كند. و عدالت توزيعي يعني بايد از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگيرند و به كساني كه قدرت كار، درآمد و توليد ندارند بدهند و فقر را از آنها دور كنند.
بنابراين ما با يك عدالت فراگير در اسلام روبرو هستيم. اولاً عدالت سياسي مقدم بر عدالت اقتصادي است. ثانياً عدالت اقتصادي تنها مقابله با فقر نيست.

اگر عدالت سياسي نباشد شايستگان از حكومت حذف و آدمهاي ضعيف و ناكارآمد اداره كشور را بدست مي‌گيرند. وقتي كه افراد ناكارآمد اداره يك كشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود كه عدالت را اجرا كنند.

عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با كارآمدي است. اما در غرب وقتي مي‌گويند عدالت اجتماعي، بيشتر تأمين اجتماعي و فقرزدايي مورد توجه است و بيشتر اين جنبه‌ از عدالت را دنبال مي‌كنند. اما در اسلام كارآمدي جزئي از عدالت است. مخصوصاً عدالت سياسي يعني حكومت شايستگان. اگر حكومت شايستگان نباشد و افراد ناكارآمد بخواهند عدالت اقتصادي را تحقق ببخشند، اين باعث مي‌شود كه همان عدالت اقتصادي هم تحقق پيدا نكند. ثانياً اگر ما از عدالت اقتصادي عدالت توليدي را حذف كرديم، پس چه كسي ثروت را توليد بكند؟ بايد ثروتي توليد بشود تا فقر از بين برود.

لذا ما در بين عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستيم. يك گروه صرفاً به عدالت توزيعي اعتقاد دارند، گروه ديگر به عدالت توليدي معتقدند و مي‌گويند شما فرصت‌هاي برابر در اختيار همه قرار بدهيد، فقر خودش از بين مي‌رود، لازم نيست گروهي راه بيفتند و با فقر مقابله كنند. به نظر من گروه سومي هستند كه عدالت فراگير را معتقدند. هم به عدالت سياسي اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادي و عدالت اقتصادي را هم عدالت در توليد و هم عدالت در توزيع مي‌دانند. ما به چنين تفكري نياز داريم. اگر چنين رويكردي به عدالت پيدا نشود، توسعه در ايران اتفاق نمي‌افتد. ضروري است كه ما هم رويكرد به توسعه و هم رويكرد به عدالت را بازنگري كنيم. عدالت توزيعي ما را به سمت يك جريان سوسياليستي مي‌كشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزيعي و بي‌اعتقاد به عدالت توليدي يك گرايش شبه سوسياليستي است. آنهايي كه صرفاً به عدالت توليدي تأكيد مي‌كنند، يك گرايش سرمايه‌دارانه را دنبال مي‌كنند. تنها كساني مي‌توانند بگويند ديدگاه ما اسلامي است كه عملاً و قولاً به يك عدالت فراگير معتقد باشند. عدالت فراگير نه سوسياليستي است و نه كاپيتاليستي، بلكه عدالت فراگير همان عدالت اسلامي است. اگر چنين عدالتي آرمان مردم، جوانان و دانشجويان ما بشود، مي‌تواند يك ملت را به سعادت برساند. چون لازمه اين كار مقابله با تبعيض، ظلم و ناكارآمدي است. مقابله با اشغال پست‌هايي است كه توسط افراد ناشايست اشغال شده است، مقابله با فقر و بيكاري است. اينها ابعاد يك مبارزه عدالت‌خواهانه را شكل خواهد داد. اميدواريم همانطوري كه انقلاب اسلامي از ابتدا يكي از شعارهاي مهمش عدالت بوده، بتوانيم در ايران اسلامي عدالت اسلامي را به عنوان يك الگوي عملي تحقق ببخشيم و جلوه‌اي از حكومت علوي را در كشورمان پياده كنيم

در حالي كه بسياري از انسان‌ها ناتوان از تامين مخارج خود و خانواده شان توسط كارخود هستند، يعني آنچه گاهي در اثر حوادث اجتناب ناپذير است، آنها را نبايد به اميدصدقات افراد عادي رها كرد، بلكه زندگي آنها بايد توسط قوانين دولت مردمي تامينگردد... اما آن كساني از ميانشان كه داراي بدن‌هاي قوي هستند... بايد به كارواداشته شوند، و از اين بهانه كه كاري پيدا نمي‌كنند معاف گردند، بايد چنان قوانينيوجود داشته باشد و اين مشاغل را مورد تشويق قرار دهد... دريانوردي، زراعت، ماهيگيريو تمامي شيوه‌هاي تجارت كه نيازمند نيروي كار هستند ». مديران سياسي جهت ايجادشرايطي از « عدالت اجتماعي » به توسط « مهندسي اجتماعي » بود. اين شرايط به توسط « ارضاء خواسته‌هاي افراد تا آنجا كه آنها بر خواسته‌هاي ديگران غلبه نكنند » مشخصمي‌شد. پاوند از ناسازگاري « عدالت اجتماعي » با عدالت به معناي واقعي كلمه به خوبيآگاه بود. او اشاره مي‌كند كه عدالت اجتماعي « مغاير با روح حقوق عرفي (common law) است ». لازمه‌ي آن بازگشت به آن رژيمي است كه در جايگاهي قرار داشته باشد كه در آن « حقوق به فردي كه سن كافي دارد و از ظرفيت طبيعي برخوردار به خاطر پيشه‌اي كه درجامعه دارد يا شغلي كه در گيرآن است تعلق دارد و وظايف به او پيوسته است... هنگاميمعيار برابري در آزادي عمل است، تمامي طبقات... از انديشه‌ي عدالت بي زاراند. هنگامي كه معيار برابري در ارضاء خواسته‌ها است، چنين طبقه بندي و بازگشت نسبي بهايده‌ي رژيمي در جايگاه قانوني ويژه چاره ناپذير است ». پاوند شايد فوران فعلي در « حقوق ويژه » را براي همه گونه از اقشار، طبقه‌ها و دسته‌ها پيش بيني نمي‌كرد، اماآنقدر‌ها هم از چنين چيزي متعحب نمي‌شد. همانگونه كه او نيز به خوبي مي‌دانست،عدالت اجتماعي و « حقوقي » كه متضمن آن است فرق چنداني با طبقه بندي، گروه بندي ودسته بندي كردن ندارند. هرچند كه ديدگاه پاوند را بايد صرفاً بازگشتي نسبي به ذهنيگرايي‌ هابز دانست. براي او حقوق عرفي در ميان قلمروي عدالت باقي مانده بود. با اينوجود، اين قلمرو به آنچه پس از تلاش براي يك « اقتصاد براي ارضاء خواسته‌هاي همه كهقابل قبول به لحاظ اجتماعي باشد » باقي مي‌ماند كاهش يافته بود. آنجا كه آنها بهلحاظ قانوني به جا آورده مي‌شوند، خواسته‌ها، آرزوها و منافع جاي حقوق طبيعي رااشغال مي‌كنند ـ كه معناي آن اين است كه آنها ابتدا بايد به « حقوقي » تبديل شوندكه جايگاه بالاتري نسبت به حقوق طبيعي داشته باشد. رئاليست‌هاي حقوقي كه جداييقانون از قانون گذاري سياسي را توسط پاوند نمي‌پذيرفتند، نوكيش‌هاي بسيار تندروتريبودند. در ديدگاه آنها قضات مي‌بايست مهندسين اجتماعي باشند كه تمامي قدرتي كه دراختيار دارند را به كار گيرند تا عدالت اجتماعي به اجرا درآورده شود. قضات نبايد از « ايدئولوژي مالكيت » يا « عدالت سنتي » ترسي به خود راه دهند. و آنها نبايد ازمداخله كردن به عنوان قانون گذاران در امور شركت‌ها، مشاغل، نهادها، انجمن‌ها وخانواده‌ها سرباز زنند. حقوق دان آمريكايي بروكس آدامز (Brooks Adams) در مباحثهخود در باره‌ي واگذاري انحصاري (راه آهن و ساير خدمات رفاهي) اصولي را اعلام كرد كهرئاليست‌هاي حقوقي مي‌توانستند آن را نسبت به به تشكيلات ماليكت خصوصي و به تماميحقوق مالكيت و تعهد نامه‌هاي وابسته به كار برند: « هنگامي كه قانون به فردي ياطبقه‌اي از انسان‌ها حق انحصاري را نسبت به انتخاب موارد خاص اعطا مي‌كند كه مورديضروري است، يا حتي مسئله‌اي كه ديگران آرزومند داشتن آن هستند... معناي آن در معرضبندگي قرار دادن كسب كنندگان است ». با اين ادعا كه حقوق مالكيت و دارايي حقوقي « انحصاري » هستند رئاليست‌هاي اقتصادي نتيجه مي‌گيرند ـ البته در سبك و سياقي‌هابزيـ كه حقوق به طور كلي انحصاري است، يعني آن چيزي است كه توسط قدرت سياسي بهانسان‌ها اعطا مي‌شود. از نظر آنها چيزي به عنوان « دارايي طبيعي » وجود ندارد. دارايي و ماليكت هميشه آفريده‌اي از قانون گذاري است. رئاليست‌ها همچنين استدلالآدامز را در اين مورد كه بندگي وضعيتي است از نياز يا آرزوي ارضاء نشده ياخواسته‌اي عقيم مانده مي‌پذيرند. آنها از اين استدلال براي معين كردن مالكيت خصوصيبه عنوان يگانه ـ و البته بزرگترين ـ تهديد براي « عدالت اجتماعي » استفادهمي‌كنند. چرخش جامعه شناختي در علم و فلسفه‌ي حقوق در اواخر قرن نوزدهم آغاز گرديدو در ميانه‌ي دو جنگ جهاني به اوج خود رسيد. اين در واقع بازگشتي به بازتعريفذهني‌گراي‌ هايز از « حقوق طبيعي » بود. شالوده‌هايي كه‌ هابز براي انقلاب انديشهبشري در باره‌ي حقوق و سياست پايه ريزي كرده بود، در نهايت به فوراني از عصري ازخودكامگي همه جاگير و دولت بزرگ منتهي گرديد. حقيقت آن است كه نمي‌توان حقوق بشر UD را بدون مورد توجه قرار دادن اين انقلاب درك نمود. همانگونه كه به كمك آزمايش فكريكه پيشتر به آن اشاره شد ديديم، اين انديشه كه مردم بايد در سعي و كوشش جهت ايمنساختن حق خود در ارضاء خواسته‌هايشان شخصاً ابتكار عمل را در دست گيرند فقطمي‌توانست به نتايجي از نوع‌هابزي و از پيش معلوم منتهي شود: يا جنگ همه بر عليههمه و يا تمركز قدرت سياسي. منطق اين استدلال آشكارا در ساختار UD قابل مشاهده است. در جلوگيري از حقوق انسان براي (راه اندازي) جنگ همه بر عليه همه، بايد آنها را به « جامعه پذير كردن » و به تاملات صرف در باره‌ي وظايف دولت برگرداند. حكومت بايدحقوق بشر را در هماهنگي با تشكيلات و امكانات مالي كشور به اجرا در آورد. لازمه‌يچنين امري سبك و سنگين كردن دائمي منافع و خواسته‌ها و همچنين دستگاه‌هايي عريض وطويل از سياستمداران، بوروكرات‌ها و كارگزاران براي جمع آوري داده‌ها و تفسير آنهااست و به مرحله‌ي عمل در آوردن خط و مشي‌هايي است كه از پيش گزينش شده‌اند. همه‌ياين‌ها ناگزير هستند زيرا آنچه حقوق بشر نسبت به آنها « حقوق به » محسوب مي‌شود نيزبه طور اجتناب ناپذيري نادر‌اند. برخلاف حقوق طبيعي يك فرد كه جايگاه او را بهعنوان توليد كننده يا نگهبان منابع نادر بجا مي‌آورد، حقوق بشر (اين فرد فرضي)ادعاهايي است در باره‌ي هرچه كه مي‌تواند در خدمت ارضاء « منزلت » او باشد يا بهعبارتي در خدمت آزمندي او. در تحليل نهايي آنها همگي به حقي براي كار و خدمات مولدجمعيت انبوهي از ديگراني گمنام و نا معلوم برگردانده مي‌شوند، كساني كه همگي زير يكحكومت واحد زندگي مي‌كنند. حقوق بشر هر يك فرد انساني « حقي » است به ماليات وكنترل ديگران ـ حقي كه براي جدا كردن خصوصيت مهلكش از آن بايد از او گرفته شده وجهت اجرا به يك مرجع مقتدر مركزي سپرده شود. عدالت اجتماعي ـ به آن مفهوم كه حقوقبشر جدي گرفته شود ـ به معناي آمار و مديريت سياسي منابع مالي است و متضمن آن استكه يك « حق » چيزي بيش از اهميتي پرازلفاظي نمي‌تواند باشد مگر آن كه به امتيازيقانوني توسط سياستي موثر تبديل شود. همانگونه كه تي. اچ. مارشال در « حق شهروندي وطبقه‌ي اجتماعي » مي‌نويسد: « مزايايي در شكل خدمات، داراي اين خصوصيات هستند كهحقوق شهروندان نمي‌تواند به طور دقيق تعريف و معين شود. عنصر كيفي بيش از حد بزرگاست. در نتيجه حقوق انفرادي بايد تابع برنامه ريزي كشوري و ملي باشد ». اينسياست‌ها هستند كه حقوق را جعل مي‌كنند. سخنان تي. اچ. مارشال به معناي انتقاد ازمفهوم عدالت اجتماعي و حقوق بشر نيست، بلكه منظور وي روشن كردن اين واقعيت است كهبا چه قاطعيت و صداقتي حاميان آنها قلاب سياسي را همراه با طعمه‌ي ذهني گرايفلسفه‌ي هابز از « حق » بلعيده‌اند. سخن پاياني برخلاف كرومباگ، من حقوق بشر را بهعنوان « دوست داشتني اما كودكانه » نمي‌نگرم. برعكس، من آنها را به عنوان طول وتفصيل پيچيده‌اي از ديدگاهي‌ هابزي و غيرعادي مي‌دانم كه مطابق با آن انسان ديگر « عامل اخلاقي » معين، متناهي و طبيعي نيست، بلكه صرفاً مجموعه‌اي نامعين ازخواسته‌ها و آرزوها است كه در جستجوي ارضاء (آنها) به توسط تمامي وسيله‌هاي ممكناست. از اين رو حق اساسي يا طبيعي انسان ديگر تماميت طبيعي وجود واقعي‌اش و كارهايشنيست، بلكه ارضا خواسته‌هاي او مي‌باشد. بدبختانه، چنانچه انسان‌ها در تلاش ارضاءخواسته‌هاي خود از طريق ابتكار عمل شخصي و با تمامي امكانات موجود باشند، نتيجه‌يقطعي آن جنگ و نابودي جهان است. به همين خاطر ـ يعني آنگونه كه نظريه به طور تلويحيبيان مي‌كند ـ انتخاب انسان‌ها بايد دست كشيدن از كنترل بر زندگاني خود باشد تا بهاين ترتيب شايد مطابق با اولويت‌ها، سياست‌ها و « طرح‌هاي كشوري و ملي »‌ي يك مرجعيگانه، خواسته‌هايشان و آروزهايشان برآورده شود. مطابق با آن نظريه و در چنين راه ورسمي، خواسته‌ها و آرزوهاي انسان‌ها به نحو موثرتري به توسط تمامي امكانات موجودبرآورده مي‌شود. البته چنين تمناهايي كه ارضاء مي‌شوند ديگر همان تمناهاي خود آنهانيستند، بلكه صرفاً تمناهايي كه به كمك آمار به اهداف سياسي مناسب تبديل شده‌اند. البته هيچ كدام از اين‌ها بدون هزينه هم نيست. اگر يك ارتش نظامي، همانگونه كهروبرت هين لين (Robert Hein-lein) مي‌نويسد، تشكيلاتي دائمي براي نابودي زندگي ودارايي است، پس حكومت مدرن با تعداد بيشماري نهاد خصوصي و گروه‌هايي با حقوقانحصاري، تشكيلاتي دائمي براي جدايي انسان‌ها از زندگاني و دارايي شخصي خود است. خود انسان‌ها، به آن اندازه كه ديگر از اعضاي نخبگان اهل سياست گذاري محسوبنمي‌شوند، بايد به عنوان « منابع كشوري و ملي » مورد برخورد قرار گيرند تا حكومتحقوق انساني آنها را به جا آورد. آنها به معناي دقيق كلمه بايد در تلاش براي يكسانسازي ارضاء خواسته‌ها و در هماهنگي با تشكيلات و منابع مالي حكومتي كه مدعياختيارداري آنها است اداره شوند. اين ديدگاهي پيچيده و در شيوه‌ي خودش مسحور كنندهاز انسان‌ها و حقوق آنها است، اما من هيچ نظر موافقي با آن ندارم. من نمي‌توانممعتقد باشم كه آزمندي، و نه طبيعت عقلاني انسان ويژگي متمايز كننده و صفت بارز « منزلت انسان » است. اعتقاد به آن برابر است با پذيرش اين كه حقوق فرد درست بهاندازه‌ي خواسته‌هاي او نامحدود است و از اين رو منابع اصلي نزاع و هرج و مرج است. هيچ كجاي سنت كلاسيك قانون و حقوق طبيعي نشاني از چنين اعتقادي نمي‌توان يافت. حقوقبشر ميراث نظريه‌هاي نمونه در سنت مثلاً توماس آكويناس يا جان لاك نيست. حقوق بشر UD با هر ديدگاهي كه انسان‌ها را ـ و نه فقط آرزوها و خواسته‌هايشان را ـ جدي بگيردبيگانه است. عدالت اجتماعي گونه‌اي از عدالت نيست، بلكه همانقدر با عدالت بيگانهاست كه يكسان سازي ارضاء خواسته‌ها از روابط سامان بخش ميان انساني كه در هماهنگيبا آزادي قرار دارد دور است


قوه قضائيه و عدالت اجتماعی

 امروز يكي از بدترين دشمني‌‏ها وبي‌‏انصافي‌‏هايي كه عليه دولت كريمه (دولت احمدي‌‏نژاد) صورت مي‌‏گيرد، اين است كهدولت جديد با اصلاحات اقتصادي و خصوصي‌‏سازي مخالف است، در حالي كه خود آقاياحمدي‌‏نژاد در جلسه مجلس خبرگان رهبري اولين حرفش اين بود كه خصوصي‌‏سازي در كشوربه نحو شايسته‌‏اي انجام نگرفته است و بايد تقويت شود.

به گزارش"ايلنا"، سيدمحمود هاشمي شاهرودي در دومين روز از همايشسراسري ائمه جمعه سراسر كشور، با بيان اينكه امروز دشمنان به دنبال ناكارآمد جلوهدادن نظام جمهوري اسلامي در اذهان مردم داخل و خارج از كشور است، تصريح كرد: امروزاستفاده از ابزار جنگ، لشكركشي و شوراندن گروه‌‏هاي ضد انقلاب و گروهك‌‏هاي منافقعليه جمهوري اسلامي به بن‌‏بست رسيده است البته دشمن همواره درصدد ضربه زدن به نظاماسلامي ما و به فروپاشي كشاندن آن است.

هاشمي شاهرودي با بيان اينكه به اعتقادبنده دشمنان انقلاب امروز بر روي دو محور تمركز كرده‌‏اند، محور اول را بخش اقتصاديو محور دوم را بخش فرهنگي عنوان كرد و گفت: معتقدم بخش اول كه اولويت‌‏ اول آنها درفروپاشي نظام ماست، مهم‌‏تر از بخش ديگر است. آنها سعي مي‌‏كنند با استفاده ازفشارهاي سياسي و بحث‌‏هايي نظير نقض حقوق بشر در ايران و مسائل هسته‌‏اي و امنيتيكشور، اقتصاد ما را فلج كنند.

وي افزود: دشمن از بعد خارجي سعي مي‌‏كند ما رابا تحريم‌‏هاي اقتصادي و مالي مواجه كند و حتي حساب‌‏هاي مالي ما را در خارج ازكشور مسدود كند و نگذارد از تسهيلات پولي بين‌‏المللي استفاده كنيم، در بعد داخلينيز سعي در ايجاد فسادهاي مختلف به خصوص فسادهاي ساختاري دارد. در اين بين به دنبالايجاد ناامني‌‏هاي اقتصادي، ضايع كردن حقوق سرمايه‌‏گذاران و تشويق آنان برايسرمايه‌‏گذاري در خارج از كشور و ايجاد تشكيلات قوي مالي و پولي با سرويس‌‏دهي بالادر كشورهاي همجوار به منظور جذب مغزها و فعالان اقتصادي ماست.
هاشمي شاهرودي باتأكيد بر اينكه امروز يكي از بدترين‌‏ سياه‌‏‌‏ نمايي‌‏هايي كه عليه كشور و دولتانجام مي‌‏شود، اين است كه دولت كريمه را ناكارآمد و پوپوليستي معرفي كنند، گفت: دشمن امروز در تبليغات خود به دنبال سياه جلوه دادن عملكرد دستگاه‌‏هاي كشور درمسائل اقتصادي است و به شدت تبليغ مي‌‏كند كه دولت جديد مي‌‏خواهد فعاليت‌‏هاياقتصادي را تعطيل كند و اموال پولداران را بگيرد و به فقرا ببخشد به گونه‌‏اي كهامور اقتصادي را تعطيل كند.
رييس قوه قضائيه با اشاره به اينكه رونق اقتصادي يككشور در گرو سرمايه‌‏گذاري و توسعه بخش خصوصي آن كشور است، تصريح كرد: سرمايه‌‏گذاربه شدت حساس است و با كمترين دلهره از فعاليت باز مي‌‏ايستد و سرمايه خود را در جايديگر هزينه مي‌‏كند كه در ايجاد اين فضا تبليغات و ناكارآمد جلوه دادن نظام اقتصاديكشور خيلي موثر است.
هاشمي شاهرودي با انتقاد از بي‌‏ضابطه بودن طرح مسائلمبارزه با مفاسد اقتصادي و اعلام اسامي مفسدين اقتصادي در كشور، گفت: بايد جلوياطلاع‌‏رساني‌‏هاي نسنجيده كه آب به آسياب دشمن مي‌‏ريزد، گرفته شود و اين رفتارهامورد بازنگري قرار گيرد. كيفيت مطرح كردن يك فساد اقتصادي در يك نهاد بسيار موثراست. متأسفانه برخي اطلاع‌‏رساني‌‏ها به گونه‌‏اي صورت مي‌‏گيرد كه گويي همهمسوولان كشور فاسد و متخلفند يا مسوولان نظام با مفاسد اقتصادي برخورد نمي‌‏كنند واز آقازاده‌‏ها نيز حمايت مي‌‏كنند.
وي با اشاره به طرح مسأله عدالت اجتماعي،ضمن انتقاد از چگونگي تبيين اين شعار، گفت: عده‌‏اي طوري اين عدالت اجتماعي راتبيين مي‌‏كنند كه بايد از كساني كه داراي سرمايه‌‏اي هستند پرسيده شود كه از كجااين پول را آورده‌‏اي. يا اينكه بايد پول‌‏هاي ثروتمندان را گرفت و به فقرا بخشيد. اين عدالت اجتماعي نيست كه بخواهيم همه افراد را زير پوشش كميته امداد ببريم. دراسلام انفاق و تأمين اجتماعي جايگاه خاص و رفيعي دارد. اسلام عدالت اجتماعي رااينگونه مي‌‏خواهد كه هر فردي در جامعه خود داراي شغل و درآمد آبرومندانه‌‏اي باشد،نه اينكه مواجب‌‏بگير دولت باشد.

رييس قوه قضاييه با تأكيد بر اينكه تبديل جامعهبه يك جامعه مواجب‌‏بگير دولت، عدالت اجتماعي نيست، خاطرنشان كرد: اينگونه عدالت،همان توزيع فقر است. عدالت اجتماعي يعني ايجاد زمينه‌‏هاي پيشرفت براي همه افراد،ايجاد زمينه‌‏هاي شغلي، رفع بيكاري و اينكه افراد درآمد شرافتمندانه‌‏اي در مقابلعمل و خدمت انجام شده كسب كنند. مشكل ما اينجاست كه به دليل برخي مشكلاتي كه در اينبخش‌‏ها وجود دارد، دشمن اين مشكلات را در بوق و كرنا مي‌‏كند و ته دلسرمايه‌‏گذاران خصوصي و دولتي ما را خالي مي‌‏كند.
هاشمي شاهرودي با مهم‌‏برشمردن بحث مبارزه با مفاسد اقتصادي، گفت: در اين مبارزه فقط بحث قضايي مطرح نيستبلكه اين مبارزه نيازمند همكاري همه مردم، مسوولان، مطبوعات و ائمه جماعات سراسركشور است. فساد اقتصادي اين نيست كه بگوييم فلان مدير دولتي با استفاده از برخيرانت‌‏ها و سوءاستفاده‌‏ها مبادرت به اختلاس كرده است، به اعتقاد من اين جنبه،‌‏نوع كوچكي از فساد اقتصادي است كه بنده آن را فساد اصغر مي‌‏نامم البته در اين موردنيز مبارزه نياز است و اين امر تاكنون انجام گرفته است. اين شكل كم‌‏خطري از مفاسداقتصادي است. بنده اين فساد را از اين جنبه فساد اصغر مي‌‏نامم كه بالاخره پوليمورد اختلاس قرار گرفته است اما به خارج از كشور كه منتقل نشده است، فقط مالكيتشعوض شده است و در ضمن آثار زيانبار اقتصادي نيز ندارد.

وي خروج سرمايه از كشورو ايجاد دلهره در دل مولدان اقتصادي و سرمايه‌‏گذاران داخلي را بزرگترين مفسدهاقتصادي و فساد اكبر عنوان كرد و گفت: در اين نوع فساد عده‌‏اي سعي مي‌‏كنند بهسرمايه‌‏گذاران بقبولانند كه دولت مي‌‏خواهد سرمايه‌‏هايشان را بگيرد، حتي دراستدلال‌‏هاي خود به نهج‌‏البلاغه حضرت امير تكيه مي‌‏كنند. در كجاي نهج‌‏البلاغهگفته شده است كه هر كس بيشتر سرمايه داشته باشد، فساد انجام داده است.

وي باتأكيد بر لزوم اصلاح و بازنگري در سيستم اقتصادي كشور و اعطاي مجوز به بخش خصوصي،گفت: متأسفانه برخي سرمايه‌‏گذاران وقتي مي‌‏خواهند مجوزي براي فعاليت خود بگيرند،بايد هفت خوان را بگذرانند، در حالي كه اين امر در خارج از كشور با تشويق و تقديراز سرمايه‌‏گذار صورت مي‌‏گيرد.

رييس قوه قضائيه با اشاره به بحث خروج سرمايه ازكشور، گفت: بايد با اتخاذ راهكارها و اصلاح شيوه‌‏ها مبادرت به جذب سرمايه‌‏هايداخلي كرد. چرا اين سرمايه‌‏ها در خارج از كشور منجر به آباداني آن كشور شود و مااز اين نعمت بي‌‏بهره باشيم؟ چرا ماليات اين سرمايه‌‏ها در خارج از كشور گرفته شودو ما از آن بي‌‏نصيب باشيم.
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي با بيان اينكهعلي‌‏رغم همه تبليغات منفي عليه اين ستاد، ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي، فساد اكبررا شناسايي كرده و به دنبال اصلاح امور است، گفت: نبايد در تبليغات واطلاع‌‏رساني‌‏هاي خود سياه‌‏نمايي كنيم و بگوييم كه دولت ناكارآمد است و با آغازبه كار آن وضعيت بورس به هم ريخت. در كشورهاي ديگر اگر ضعفي وجود داشته باشد، بااستفاده از راهكارهاي اطلاع‌‏رساني آن ضعف را اصلاح و پوشش مي‌‏دهند اما چرا درجلسات سياسي و جناحي خود عليه دولت كريمه و رييس‌‏جمهور تبليغ مي‌‏كنيم؟ اين فضايبد موجب ايجاد دافعه براي سرمايه‌‏ها و ظرفيت‌‏هاي ملي ماست.
هاشمي شاهرودي باانتقاد از بحث‌‏هاي مطرح شده در مورد عدم اعلام اسامي مفسدين اقتصادي از سوي دستگاهقضايي، گفت: آنقدر به بحث اعلام اسامي مفسدين اقتصادي تمركز كرده‌‏ايم، گويي كه قوهقضائيه ليست عريض و طويلي از مسوولان و آقازاده‌‏هاي مفسد در كشوي ميز خود دارد وبه مردم اعلام نمي‌‏كند. اين راهكار مبارزه با مفاسد اقتصادي نيست. دشمن به همينمسائل دامن مي‌‏زند و آن را در بوق و كرنا مي‌‏كندو در مجامع بين‌‏المللي بر سر مامي‌‏زند و ما را در بولتن‌‏هاي خود هم‌‏طراز با فقيرترين كشورها قرار مي‌‏دهد،اينها دروغ است.
رييس قوه قضائيه ضمن انتقاد از برخي تخريب‌‏هاي عليه دولتاحمدي‌‏نژاد،‌‏ گفت: سياست‌‏هاي كلان اقتصادي را كسي نمي‌‏تواند تغيير دهد چون بهتصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام رسيده و رهبري انقلاب نيز آن را تأييد كرده‌‏اند. متأسفانه عده‌‏اي اينگونه تبليغ مي‌‏كنند كه دولت جديد با اصلاحات اقتصادي وخصوصي‌‏سازي مخالف است در حالي كه خود آقاي احمدي‌‏نژاد در جلسه مجلس خبرگان رهبرياولين حرفش اين بود كه خصوصي‌‏سازي در كشور به نحو شايسته‌‏اي انجام نگرفته است وبايد تقويت شود.
وي افزود: با قاطعيت بگويم كه آقاي احمدي‌‏نژاد به دنبال اجرايسياست‌‏هاي مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام و اصلاح ساختارهاي بانكي و عمومي كردناستفاده از تسهيلات بانكي براي همگان است. اينها حرف‌‏هاي بي‌خودي است كه عليهايشان زده مي‌‏شود.
هاشمي شاهرودي تأكيد كرد: به حمدالله امروز قواي سه‌‏گانه ونهادهاي كشور تحت نظارت رهبري انقلاب هماهنگ با يكديگر عمل مي‌‏كنند. امروز اگر بحثعدالت محوري مطرح مي شود به معناي تعطيل شدن سياست هاي كلي نظام نيست بلكه به معنايتقويت آن است. وي با تأكيد بر استفاده از ظرفيت‌‏ها و منابع كشور گفت: مااينهمه ظرفيت‌‏هاي توريستي در كشور داريم كه برخي كشورها حتي يك دهم آن را نيزندارند.

رييس قوه قضاييه تأكيد كرد: قوانين و مقررات و سيستم‌‏هاي بانكي و وبهره‌‏گيري از تسهيلات آن بايد اصلاح شود. سيستم بانكي نبايد آنقدر پيچيده باشد كهسرمايه گذار قيد آن را بزند. بايد جلوي تورم سالانه را گرفت. اينها راهكار علميدارد كه البته دولت جديد درصدد اصلاح آن برآمده است.

هاشمي شاهرودي با بياناينكه تصدي‌‏گري دولتي بايد كاهش يابد، گفت: دولت بايد در مسائل خاص و محدودي متصديامور باشد. اقتصاد ما كه يك اقتصاد كمونيستي نيست.
وي افزود: به‌‏حمدالله امروزهمه مسوولان ما سال و در راستاي اجراي سند چشم انداز 20 سال كشور و سياست‌‏هاي كلانكشور است.

هاشمي شاهرودي در ادامه با بيان اينكه رييس‌‏جمهوري با تشكيل ستادمشترك حمايت از امنيت اقتصادي و سرمايه‌‏گذاري آزاد موافقت كرده است، بازنگري درقوانين و مقررات، تدوين قانون بازار سرمايه، تنظيم سياست‌‏هاي حمايتي و گمركي جهتحضور موثر در فعاليت‌‏هاي اقتصادي كشور، تصويب چارچوب‌‏هاي قانوني برايسرمايه‌‏گذاري اقتصادي و افزايش اطمينان اقتصادي براي سرمايه‌‏گذاران، اصلاحسياست‌‏هاي پولي و بانكي، پيگيري و نظارت بر اجراي سياست‌‏هاي خصوصي‌‏سازي، ايجادهماهنگي بين قواي سه‌‏گانه و تدوين آيين دادرسي و مقررات قانوني و حقوقي ويژه درحمايت از سرمايه‌‏گذاري و حفظ حرمت سرمايه و سرمايه‌‏گذار را از اهداف تشكيل اينستاد برشمرد.

رييس قوه قضائيه در پايان سخنان خود در پاسخ به سوال يكي از ائمهجمعه كه به صورت مكتوب از وي در مورد اقدامات قوه قضائيه در بحث مبارزه با مفاسداقتصادي سوال كرده بود، وي را به مباحث مطرح شده در سخنان خود احاله داد و گفت: درضمن اين عزيز، "مفاسد" را به اشتباه "مفاصد" نوشته است.

رييس قوه قضائيه در بخشديگري از سخنان خود، نهاد ائمه جمعه را يك نهاد عبادي، سياسي، فرهنگي و نظارتيعنوان كرد و گفت: اين نهاد يك نهاد سياسي است چون بازوي ولايت و رهبري است، يك نهادفرهنگي و ارشادي است چون نماز جمعه مكان هدايت مردم است و يك نهاد نظارتي است چونيك نظارت عمومي و مردمي را اعمال مي‌‏كند.
وي در مورد برخي انتقادات ائمه جمعهاز روند فعاليت‌‏هاي قوه قضائيه با بيان اينكه قوه قضاييه نه تنها از نقد خودناراحت نمي‌‏شويد بلكه خوشحال هم مي‌‏شود، از ائمه جمعه سراسر كشور خواست كه نقطهنظرات خود را براي اصلاح مديريت‌‏هاي قضايي ارايه دهند.
هاشمي شاهرودي همچنين درپاسخ به يكي ديگر از ائمه جمعه كه در مورد بحث استعفاي خود از رياست قوه قضائيهسوال كرده بود، گفت: اين موضوع كذب محض است و طرح اين بحث هم از همان شايعاتبي‌‏اساس مطبوعاتي است.

وي در پايان در پاسخ به سوال يكي ديگر از ائمه جمعه كهخواستار ارتباط نزديك (تلفني) ائمه جمعه با معاونان قوه قضائيه شده بود، ازسيدابراهيم رئيسي، معاون اول قوه قضائيه خواست كه شماره تلفن همراه خود را دراختيار ائمه جمعه قرار دهد

برنامه چهارم توسعه و عدالت اجتماعی

دولت مكلف است، به منظور استقرار عدالت و ثبات اجتماعي، كاهش نابرابري‌هاي اجتماعيو اقتصادي، كاهش فاصله دهكهاي درآمدي و توزيع عادلانه درآمد در كشور و نيز كاهش فقرو محروميت و توانمندسازي فقرا، از طريق تخصيص كارآمد و هدفمند منابع تأمين اجتماعيو يارانه پرداختي، برنامه‌هاي جامع فقرزدايي و عدالت اجتماعي را با محورهاي ذيلتهيه و به اجرا بگذارد و ظرف مدت شش ماه پس از تصويب اين قانون، نسبت به بازنگريمقررات و همچنين تهيه لوايح براي تحقق سياستهاي ذيل اقدام نمايد:

     الف: گسترش و تعميق نظام جامع تأمين اجتماعي، در ابعاد جامعيت - فراگيري واثربخشي.
   
ب: اعمال سياستهاي مالياتي، با هدف باز توزيع عادلانهدرآمدها.
     
ج: تعيين خط فقر و تبيين برنامه‌هاي توانمندسازي متناسب وساماندهي نظام خدمات حمايتهاي اجتماعي، براي پوشش كامل جمعيت زير خط فقر مطلق ونظام تأمين اجتماعي، براي پوشش جمعيت بين خط فقر مطلق و خط فقر نسبي و پيگيري و ثبتمستمر آثار برنامه‌هاي اقتصادي و اجتماعي بر وضعيت خط فقر، جمعيت زير خط فقر،همچنين ميزان درآمد سه دهك پايين درآمدي و شكاف فقر و جبران آثار برنامه‌هاياقتصادي، اجتماعي به سه دهك پايين درآمدي از طريق افزايش قدرت خريد آنان.

      دولت موظف است كليه خانوارهاي زير خط فقر مطلق را حداكثر تا پايان سال دومبرنامه به صورت كامل توسط دستگاه‌ها و نهادهاي متولي نظام تأمين اجتماعي شناسايي وتحت پوشش قرار دهد.

      د:طراحي برنامه‌هاي ويژه اشتغال، توانمندسازي، جلبمشاركتهاي اجتماعي، آموزش مهارتهاي شغلي و مهارتهاي زندگي، به ويژه براي جمعيتهايسه دهك پايين درآمدي در كشور.
     
هـ: ارتقاي مشاركت نهادهاي غير دولتي ومؤسسات خيريه، در برنامه‌هاي فقرزدايي و شناسايي كودكان يتيم و خانواده‌هاي زير خطفقر، در كليه مناطق كشور توسط مديريتهاي منطقه‌اي و اعمال حمايتهاي اجتماعي، فرهنگيو اقتصادي براي افراد ياد شده توسط آنان و دستگاه‌ها و نهادهاي مسئول در نظام تأميناجتماعي.

   و: امكان تأمين غذاي سالم و كافي، در راستاي سبد مطلوب غذاييو تضمين خدمات بهداشتي، درماني و توانبخشي رايگان و تأمين مسكن ارزان قيمت، همچنينحصول اطمينان از قرار گرفتن جمعيت كمتر از هجده سال تحت پوشش آموزش عمومي رايگانبراي خانوارهاي واقع در سه دهك پايين درآمدي، از طريق جابه‌جايي و تخصيص كارآمدمنابع يارانه‌ها.
   
ز: فراهم كردن حمايتهاي حقوقي، مشاوره‌هاي اجتماعي ومددكاري، براي دفاع از حقوق فردي، خانوادگي و اجتماعي فقرا.

      ح:اتخاذرويكرد توانمندسازي و مشاركت محلي، بر اساس الگوي نيازهاي اساسي توسعه و تشخيص نيازتوسط جوامع محلي براي ارائه خدمات اجتماعي، از طريق نظام انگيزشي براي پروژه‌هايعمراني كوچك، متناسب با ظرفيتهاي محلي - از طريق اعمال موارد فوق در سطوح محلي و باجلب مشاركتهاي عمومي.

   ط:طراحي روشهاي لازم براي افزايش بهره‌وري ودرآمد روستاييان و عشاير ايجاد فرصتهاي اشتغال به ويژه در دوره‌هاي زماني خارج ازفصول كاشت و برداشت با رويكرد مشاركت روستاييان و عشاير، با حمايت از صندوققرض‌الحسنه توسعه اشتغال روستايي و صندوق اشتغال نيازمندان.

منابع :

سایت جامع اطلاع رسانی آفتاب :

www.aftab.ir

سایت جامع اطلاع رسانی دانشنامه رشد :

www.daneshnameh.roshd.ir

سایت جامع اطلاع رسانی تبیان :

www.tebyan.net

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 7:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره سیب زمینی

بازديد: 345
تحقیق کامل درباره سیب زمینی

تحقیق درباره سیب زمینی

فهرست منابع

سيب زميني

طبقه بندي، مبدا" و تاريخچه

وسعت و اهميت

گياه سيب زميني

1-2 شاخ و برگ

2-2 ريشه

3-2 غده

2-4 نيش

نيازهاي خاک :تهيه بستر بذر، کاشت و پشته بندي

لايه‌هاي نفوذناپذير

سبز شدن و بستر بذر

عمق کاشت و سبز شدن

کيفيت غده بذري (سن و مرحله نيش زني)

دماي خاک

رطوبت خاک

عمق کاشت و پوشاندن غده‌هاي در حال رشد با خاک

تهيه بستر

پشته بندي و زمان آخرين خاک دادن

کاشت و پشه بندي مناطق مختلف

کود دهي

مواد غذايي موثر بر عملکرد و کيفيت

نحوه قرار دادن کود در خاک

کود اصطبلي

آبياري

سيستم سنترپيوت

سيستم آبپاشهاي خطي متحرک

شرايط هوايي خاص موثر بر عملکرد و کيفيت

تگرگ و يخبندان شبانه

دماي زياد

رشد ثانويه

لکه قهوه اي داخلي

سياه شدن بخش داخلي غده

برداشت

زمان برداشت

عمليات برداشت، انتقال و انباردري

اندازه، شکل و موقعيت مزرعه

شرايط خاک و هوا

فاصله زماني بين خارج سازي و جمع آوري:

انبار داري

روشها و طول مدت انبارداري

انبار کردن

بازاريابي

بيماريها

منابع

 

سيب زمينيPotatoes

طبقه بندي، مبدا" و تاريخچه

سيب زميني (solanum tuberosum)به خانواده solanaceae تعلق داشته و قرابت نزديکي با گوجه فرنگي، بادمجان، فلفل، توتون، و تاج ريزي وحشي دارد. سيب زميني و ذرت بزرگترين ارمغان دنياي جديد به تامين غذاي نوع بشر است. تصور مي شود که مبدا" سيب زميني از کشورپرو باشد" ليکن باره اي از محققين عقيده دارند که سيب زميني به ايالات متحده مشخص نيست. سيب زميني بعنوان يک محصول غذائي تا قبل از هجوم مهاجرين ايرلندي در سال 1778 داراي اهميت کمي در آمريکا بود. بهرحال اين محصول بيشترين ميزان اهميت خود را در آمريکا بلافاصله پس ارسال 1846 بدست آورد. سالي که بيماري بلايت محصول سيب زميني ايرلند را متهدم نمود و سبب قحطي گرديد. تکيه مردم ايرلند بروي سيب بعنوان يک محصول عمده غذائي و نفوذ آنها در بسط و توسعه اين فرهنگ و استفاده از آن در آمريکا بدون شک علت ناميدن اين محصول بنام سيب زميني ايرلندي بجاي سيب زميني پروئي يا آمريکا جنوبي مي باشد. لغت ايرلندي بعنوان يک پسوند براي سيب زميني داراي معني بسيار خاصي در روستاهاي جنوب آمريکا است. جايي که لغت تنهاي سيب

زميني غالبا" بمعناي سيب زميني شيرين تفهيم مي گردد. در شمال آمريکا عکس اين موضوع صادق است.

وسعت و اهميت

سه قرن پيش سيب زميني ندرتا" بعنوان يک محصول غذائي در اروپا يا آمرکا شناخته مي شد. بهرحال امروزه کشت آن کره زمين را در هر دو منطقه معتدله در بر مي گيرد و بعنوان مهمترين محصول غذائي در دنيا شاخص است. در ايالات متحده سيب زميني با اختلاف زيادي مهمترين سبزي از نظر ميزان توليد و مصرف مي باشد. سيب زميني بطور تجارتي و براي مصرف خانگي در کل ايلات متحده پرورش يافته واز لحاظ سطح زير کشت و ارزش پيشتاز کليه سبزيها است. اهميت اين محصول غذائي اصلي ممکن است بميزان جزئي در طي سالها کاهش يافته باشد. ليکن بعنوان يک سبزي عمده باقي مانده و در حال تغييرات سريع است. آمريکائيها سيب زميني بيشتري مصرف مي کنند ليکن کمتر از نوع تازه آن، مصرف سرانه بين سالهاي 1960 و 1977 تقريبا " 9% افزايش يافت و اين زماني بود که مردم طبقه متوسط آمريکا بطور سرانه 55 کيلو سيب زميني در سال مصرف مي کردند. بهر حال در طي همين دوره 17 ساله مصرف سيب زميني تازه 36 درصد کاهش يافت.

اين ارقام روند جديدي را در صنعت سيب زميني نشان مي دهد. بعلت افرايش هزينه‌هاي کارگرو سرمايه گذاري. الويت دادن مصرف کنندگان به غذاهاي راحت، توسعه و سيع فروشگاهاي سريعا" عرضه کننده غذا و قيمتهاي فوق العاده زياد اخير سيب زميني سبب شد 60% محصول سيب زميني در سال 1977 که براي مصرف انسان در امريکا بود به بازار تهيه فرآورده اختصاص بايد که شامل سيب زميني يخ زده کنسرو شده و آب گرفته مي شود.

در حاليکه سيب زميني (مخصوصا" براي سرخ کردن) هنوز بر بخش تهيه فرآورده غالب است. ورقه‌هاي آب گرفته شده و دانه اي سهم قابل توجهي از بازار را بخود اختصاص مي دهد. کارخانه‌هاي تهيه سيب زميني آب گرفته شده در سالهاي 1972 و 1977 توسعه زيادي داشتند. در سال 1977، ورقه‌ها و دانه‌هاي سيب زميني تقريبا "19% کل سيب زميني‌هاي تهيه فرآورده را شامل مي‌شد و وزارت کشاورزي آمريکا تخمين زده بود که اين ميزان به 27% در سال 1975 افزايش يابد. مصرف کنندگان مي‌توانند فرآورده‌ها و محصولات جديدتري از سيب زميني انتظار داشته باشند.

سطح زير کشت سيب زميني از حدود 1215000 هکتا ردر دهه 1930 تدريجا" به 710775 هکتار در سال 1949 وسپس به حدود 550274 هکتار در سال 1977 کاهش يافت. در حاليکه در طي اين زمان عملکرد تقريبا" دو برابر گرديد. کل توليد آمرکا از 9305662 تن د رسال 1939 به 10915035 تن در سال 1949 و به 11110821 تن در هر سال 1959 و 14152535 تن در سال 1969، و سپس به حدود 16062292 تن در سال 1977 افزايش يافت. ارزش محصول از 236839000 دلار در سال 1939 به 512393000 در سال 1949 و سپس به 555889000 دلار در سال 1959 افزايش يافت و نوسانات افزايشي حد 11260330000 دلار در سال 1977 را داشته است.

گياه سيب زميني

سيب زميني گياهي علفي حامل غده است. اين گياه از بخشهاي زير تشکيل شده است. (الف) شاخ و برگ و ساقه، (ب) غده و استولون، و (ج) ريشه به طور کلي فقط غده مورد مصرف قرا مي‌گيرد.

1-2 شاخ و برگ

ساقه‌هاي هوايي که ممکن است منشعب باشند، در برش عرضي عموما تو خالي و سه گوشه هستند. ساقه داراي بالهاي مستقيم يا موجدار است. بخش تحتاني ساقه گرد و سفت است. برگ بالغ مرکب بوده، شامل دمبرگ با برگچه انتهايي، برگچه‌هاي ثانويه و گاهي برگچه ثالثه مي‌باشد.

اگر ساقه مستقيما از غده بذري به وجود آيد، ساقه اصلي در نظر گرفته مي‌شود. انشعابات جانبي تحتاني که از ساقه اصلي حاصل شده است را ساقه‌هاي ثانويه مي‌نامند. اگر يک ساقه ثانويه در فاصله نزديکي به غده بذري از ساقه اصلي به وجود آيد و تشکيل استولون و غده آن مشابه ساقه اصلي باشد، در اين صورت ممکن است اين ساقه ثانويه را به عنوان يک ساقه اصلي در نظر گرفت.

 

 

جداي از انشعابات جانبي، يک ساقه سيب زميني ممکن است در طول رشد خود چندين بار توليد انشعابات انتهايي نمايد)

بخش تحتاني ساقه (شامل برگهاي آن ) تا محل نخستين گل، سطح اول ناميده مي‌شود. فاصله بين نخستين و دومين گروه گلها سطح دوم و فاصله بين دومين و سومين گروه گلها سوم نام گرفته است. تعداد سطوح و طول ساقه در هر سطح به واريته، طول روز، ازت و غيره بستگي دارد. در وايته‌هاي زودرس سيب زميني تعداد سطوح معدودتر و طول ساقه کوتاهتر است؛ در صورتي که در واريته‌هاي دير رس سيب زميني تعداد سطوح بيشتر بوده و در هر سطح ساقه‌هاي طويلتر ديده مي‌شود. معمولا در مشاهدات و آزمايشهاي روي سيب زميني خصوصيات برگ و ساقه به شرح زير ثبت مي‌شوند:

- سبز شدن: درصد بوته‌هاي سبز شده،

- تراکم بوته: تعداد بوته‌ها و تعداد ساقه‌هاي اصلي در هر متر مربع (با استفاده ز فاصله رديف و تعداد بوته يا ساقه در هر 10 متر طول دريف محاسبه مي‌شود.

- برآورد درصدي از سطح خاک که توسط برگهاي سبز پوشيده شده است.

- شاخص سطح برگ و دوام سطح برگ

- وزن شاخ و برگ (تر يا خشک) در متر مربع

- طول ساقه و برگ کل طول ساقه و برگ يا تعداد و طول در هر يک از سطوح

- رنگ برگ (مثلا در آزمايشهايي در رابطه با ازت)

- وضعيت شاخ و برگ از نظر آب

- درصدي از برگهاي که داراي علامت بيماري هستند.

موقعيت برگهاي مبتلا به بيماري

- مرحله بلوغ

2-2 ريشه

بوته‌هاي رشد يافته از بذرهاي حقيقي، يک ريشه راست و باريک توسعه مي‌دهند که از آن انشعابات جانبي به وجود مي‌آيد. بوته‌هاي رشد يافته از غده در گره‌هاي زيرزميني و استولون، توليد ريشه‌هاي نابجا مي‌کنند در سيب زميني ريشه‌ها عموما کم عمق هستند (اغلب به عمق 40 تا 50 سانتي متر) اما، اگر لايه‌هاي غير قابل نفوذ يا تغيير يک مرتبه خاک از نوع به نوع ديگر در پروفيل خاک وجود نداشته باشد، عمق ريشه ممکن است تا يک متر برسد.

3-2 غده

غده را مي‌توان به عنوان بخشي از ساقه در نظر گرفت که براي ذخيره سازي مواد غذايي و توليد مثل سازش يافته است. گاهي در کنار برگهاي ساقه غده‌هاي هوايي تشکيل مي‌شود اين امر زماني رخ مي‌دهد که توليد مواد غذايي توسط شاخ و برگ داشته باشد. ولي انتقال فرآورده‌هاي آسيميلاسيون به غده‌ها متوقف شده باشد اين توقف انتقال ممکن است در اثر صدمات مکانيکي يا هجوم قارچ (Rhizoctonia solani) به قسمت تحتاني ساقه ايجاد شود.

غده را مي‌توان يک استولون متورم شده در نظر گرفت برگهاي فلسي (ابروان چشمها) و جوانه‌ها (چشمها) در کنار برگهاي فلسي ممکن است بعد از برداشت روي پوست به رنگ سبز ديده شوند هر چشم بيش از يک جوانه دارد. پوست غده داراي تعداد زيادي عدسک است. اين عدسکها را نيز مي‌توان به عنوان روزنه‌هاي غده در نظر داشت. در برش عرضي غده، بخشهاي زير قابل مشاهده است: لايه چوب پنبه اي بيروني (پريدرم)، پارانشيم ذخيره کنند دروني، پارانشيم ذخيره کننده بيروني آوندي فاصله بين پوست و حلقه آوندي معمولا در حدود نيم سانتي متر است، ولي پوست و حلقه آوندي در محل چشمها و در محل اتصال استولون کم و بيش در تماس نزديک هستند

پوست، وقتي انتهاي استولون به صورت غده شروع به تورم مي‌کند (تشکيل غده)، پوست (پريدرم) توسعه مي‌يابد.

پوست يک غده بالغ تقريبا به مواد شيميايي، گازها و مايعات نفوذ پذير بوده، و غده را به خوبي در براب ميکروارگانيسمها و تلفات آب محفظت مي‌کند. عدسک به صورت يک سيستم ارتباطي بين داخل غده و محيط پيرامون آن عمل مي‌کنند. اين اندمکها براي تنفس غده ضروري هستند زيرا دي اکسيد کربن، اکسيژن و آب از پوست به سختي صورت مي‌گيرد.

اگر غده‌ها در خاک خيلي مرطوب رشد کنند، عدسکها باز شده و بسيار بزرگ مي‌شوند، بدين ترتيب ميکروارگانيسمهاي مضر مي‌توانند به راحتي وارد غده گردند. ميکروارگانيسمها مي‌توانند حتي پس از ضد عفوني شدن غده در عدسکها زنده بمانند

 

 

 

 

 

 

2-4 نيش

تعداد چشم در يک غده به طور قابل ملاحظه اي بسته به عواملي چون واريته، اندازه غده و شرايط رشد متغيير است. در غده "بين تيج" وجود 12 تا 15 چشم کاملا عادي است. اين چشمها مانند جوانه‌هاي کناري روي ساقه، يک مارپيچ مخصوص حول غده وجود مي‌آوردند. غلاف در برگيرنده جوانه  در چشم، در واقع کنار يک برگ روي بخشي از يک ساقه واقع شده است.

در بسياري از موارد، جوانه اصلي در بخش مياني چشم قرار مي‌گيرد و در هر طرف آن جوانه اي ديگر وجود دارد که غالبا اين جوانه‌ها به خوبي توسط گوشت غده تفکيک شده اند. اين جوانه‌هاي کناري را ممکن است به عنوان پايينترين جوانه‌هاي جانبي يک نيش در نظر گرفت، که در اثر رشد غده از يکديگر جدا شده‌اند نيش اصلي نيز حامل جوانه‌هاي جانبي است که مي‌توانند ساقه‌هاي جانبي يا استولون به وجود آورند. اگر اين نيش قطع شود ولي بخش قائده اي آن باقي بماند. جوانه‌هاي کناري بخش قائده که به طور معمول استولونها را به وجود مي‌آورند به صورت يک يا چند ساقه رشد خواهند کرد که همگي از همان چشم منشا گرفته اند. در مورد يک نيش که اجازه يافته است تحت نور تا رسيدن به مرحله اي پيشرفته نمو يابد جوانه‌هاي جانبي نيش خواهند زد به طوريکه جوانه‌هاي انتهايي و جانبي روي آنها نيز قابل رويت باشد.

 

نيازهاي خاک :تهيه بستر بذر، کاشت و پشته بندي

خاک ورزي، تهيه بستر بذر کاشت و پشته بندي بايد طوري انجام شود که سبز شدن به سرعت به وقوع پيوست، همچنين نفوذ عميق ريشه‌ها و زه کشي خوب تامين شود. همين طور اين امکان وجود داشته باشد که غده‌ها با مقدار کافي خاک پوشانده يم شوند. غده‌هايي که مقدار کافي خاک پوشيده نشده اند، سبز رنگ خواهند شد و توسط حشرات (مثل شب پره غده) يا قارچها (phytophthora inpestans) مورد هجوم واقع شده و دماي آنها ممکن است خيلي بالا رود.

 

لايه‌هاي نفوذناپذير

سيب زميني داراي سيستم ريشه اي ضعيف بوده و در نتيجه لايه‌هاي نفوذپذير موجب مي‌شوند عملکرد به مقدار زيادي کاهش يابد، عمق ريشه دهي را محدود کرده و بنابراين آب قابل استفاده در دوره‌هاي خشکي محدود مي‌شود. در خاکهايي که داراي چنين لايه‌هايي هستند تعداد دفعات آبياري افزايش مي‌يابد. ديگر عيب فشردگي خاک و لايه‌هاي متراکم ممکن است آن باشد که بعد از آبياري يا باران سنگين، خاک به مدت زيادي از آب اشباع شده، موجب از بين بردن ريشه‌ها و پوسيدگي غده‌ها مي‌شود.

در اروگوئه، فليپ کانال (مکاتبات شخصي) يک همبستگي مثبت بين عملکرد سيب زميني و عمق افق A پيدا کرد (شکل 39). در اين رابطه، شکستن لايه‌هاي متراکم و اجتناب از فشردگي خاک در طول عمليات خاک ورزي توصيه مي‌شود.

 

 

 

 

سبز شدن و بستر بذر

در دماي بالاتر رشد نيشها سريعتر و در نتيجه دماي بالاتر خاک سبز شدن را تسريع مي‌کند. اما، در دماي خاک بيش از 30c0 سبز شدن خيلي کند مي‌شود. بعد از يک فصل سرد، دماي لايه‌هاي سطحي خاک بيش از دماي لايه‌هاي تحتاني است. غده بذري مسن (از نظر فيزيولوژيکي )ضعيف، به ويژه به دماي اندک حساس است.اگر دماي خاک کم است.، کاشت کم عمق ممکن است مفيد باشد؛ دماي بالاتر خاک اجازه کاشت عميقتر را مي‌دهد.

دماي خاک تاثير چشمگيري بر جوانه زدن بذر دارد.

عمق کاشت و سبز شدن

زمان بين کاشت و سبز شدن حاسترين دوره زراعت سيب زميني است. تحت تاثير عوامل زير است:

کيفيت غده بذري (سن و مرحله نيش زني)

دماي خاک

رطوبت خاک

اگر کيفيت غده بذري خوب نباشد، لازم است کاشت با دقت خاصي انجام شود. عمق کاشت و روش آماده سازي خاک بر شرايط دما و رطوبت خاک اطراف غده کاشته شده، اثر مي‌گذراند. عمق کاشت بايد بنابر شرايط خاک تنظيم شود. خاک لايه‌هاي عميقتر نسبت به خاک سطحي با آرامي بيشتري خشک مي‌شود، در شرايط خشک بايد کاشت عميقتر باشد. در شرايط گرم، کاشت ميسر است؛ اگر دماي خاک بالا باشد، اين عمل سودمند خواهد بود. اگر خاک مرطوب بوده و خطر خشک شدن سطح خاک، وجود نداشته باشد، کاشت عمقي ضرورتي ندارد. در شرايط سرد نيز کاشت کم عمق مفيد است.

 

عمق کاشت و پوشاندن غده‌هاي در حال رشد با خاک

در يک زراعت رو به رشد بايد غده‌ها توسط لايه مناسبي از خاک پوشانده شوند. اين عمل به منظور محافظت غده‌ها از نور مستقيم (که موجب سبز شدن رنگ غده مي‌شود)، از دماها بالا (رشد ثانويه)، واز آسيب حشرات (مثلا شب پره سيب زميني) انجام مي‌شود.

محل تشکيل استولونها به موقعيت غده مادري وابسته است. محل تشکيل غده‌هاي جديد به موقعيت استولونها و طول آنها بستگي دارد. طول استولونها نه تنها به نوع گياه يا زراعت (واريته، دما، طول روز و غيره) بلکه به اندازه پشته‌ها بستگي دارد. تامين پوشش خوب براي غده‌هايي که به تازگي تشکيل شده‌اند از طريق کاشت عمقي و ايجاد پشته‌هاي بزرگ حاصل مي‌شود. از آن جا که کاشت خيلي عميق اغلب سبز شدن را به تاخير مي‌اندازد، ممکن است محدود ساختن عمق کاشت (مشروط به فراهمي مناسب و دماي خاک) و سپس پوشاندن غده‌هاي جديد با خاک، بهتر باشد.

هر چه عمق کاشت غده بذري کمتر باشد، لازم مي‌شود بعدا پشته‌هاي بزرگتري احداث شود. پشته‌ها بايد بلند و بخش فوقاني آن مسطح باشد. زمان پشته بندي به رطوبت و دماي خاک بستگي دارد. روش کنترل علفهاي هرز را نيز بايد در نظر گرفت. در زمان پشته بندي نبايد برگهاي سبز زمين را پوشانده باشد.

 

تهيه بستر

تهيه بستر زماني شروع مي‌شود که مقدار رطوبت خاک در حد مناسبي باشد. کلوخه‌هايي که در طي عمليات خاک ورزي به وجود آمده‌اند اغلب تا زمان برداشت در زمين باقي مي‌مانند (بايد از تشکيل کلوخه در طي خاک ورزي به ويژه اگر برداشت به صورت مکانيکي انجام مي‌گيرد، اجتناب شود). در بعضي از خاکها و تحت شرايط معيني ايجاد بستر بذر نرم مضر است. اين امر در مورد خاکهاي سبکتر و جايي که بارندگي (يا آبياري) ممکن است موجب مسدود شدن يا فرسايش شديد پشته‌ها شود، صادق است. در شرايط خشک، خرد کردن خاک مشکل است. در حالي که خاک ورزي زوي يک خاک مرطوب موجب تخريب ساختمان خاک مي‌شود. خاک تلف مي‌شود، بايد تعداد عمليات خاک ورزي به حداقل ممکن محدود شده و باقاصله اندکي قبل از کاشت به اجرا در آيد. بلافاصله بعد از کاشت غده‌ها با لايه مناسبي از خاک به لايه مناسبي از خاک مرطوب پوشيده مي‌شوند.

پشته بندي و زمان آخرين خاک دادن

عموما سيب زميني روي پشته کاشته مي‌شود. مزيت پشته‌ها آن است که امکان کاشت عميق را فراهم مي‌آورند، در صورتي که مي‌توان در اواخر فصل نيز به منظور پوشاندن غده‌هاي در حال رشد پشته‌ها را ايجاد کرد. زمان ايجاد پشته‌ها به عمق کاشت، دماي خاک، شرايط رطوبتي و روش مورد استفاده براي کنترل علفهاي هرز بستگي دارد.

رطوبت و دماي خاک. اگر بعد از کاشت دماي خاک کاهش يابد ممکن است منافذ سطح خاک مسدود شود. نبايد بلافاصله بعد از کاشت پشته‌هاي نهايي را ايجاد کرد، بلکه لازم است تا سبز شدن يا حتي زمان رسيدن گياهان به ارتفاع 20-15 سانتي متر منتظر ماند. از طرف ديگر، اگر بعد از کاشت دماي خاک افزايش مي‌يابد و انتظار مي‌رود يک دوره خشکي حادث شود، بلافاصله بعد از کاشت پشته‌هاي نهايي پشته‌هاي ايجاد شوند. اگر بلافاصله بعد از کاشت پشته‌هاي نهايي ايجاد شوند، غده بذري در مراحل اوليه رشد خود با 14-12 سانتي متر خاک مي‌شود، در صورتي که اگر پشته‌هاي نهايي ديرتر احداث شوند، غده بذري در ابتدا فقط با تقريبا 6 سانتي متر خاک پوشيده خواهد شد.

کنترل علفهاي هرز: اگر کنترل علفهاي هرز در طي چند عمليات که به تدريج به ايجاد پشته منجر مي‌شود، انجام گيرد، هر عمليات جديد زماني که علفهاي هرز تازه رشد را شروع کردند، به اجرا در مي‌آيد. لايه‌هاي فوقاني پشته در ابتدا با يک هرس سبک برداشته مي‌شوند و بعدا با ماشينهاي پشته ساز روي شته برگدانده مي‌شوند. اگر از علف کشهاي تماسي (مثل پراکوت) استفاده مي‌شود که صرفا علفهاي هرز در حال رشد را از بين مي‌برند، بعد از کاشت و پوشيده شدن غده بذري يا حدود 6 سانتي متر خاک و قبل از سبز شدن سيب زميني، علفهاي هرز با اين علف کشهاي تماسي از بين برده مي‌شوند. علفهاي هرزي که بعدا جوانه مي‌زنند را مي‌توان با پشته بندي بيشتر توسط ادوات پشته ساز به صورت مکانيکي کنترل نمود. پشته نهايي در يک يا دو عمليات ساخته مي‌شود و معمولا بلافاصله قبل از بسته شدن کنوپي کامل مي‌شود. اگر از علف کشهاي مورد استفاده در خاک استفاده مي‌شود که در خاک داراي اثر ابقايي هستند ولي علفهاي هرز را که فبلا سبز شده اند. علف کشهايي که داراي اثرات ابقايي و تماسي هستند (مثل متريبوزين) يا مخلوطي از علف کشهاي تماسي و علف کشهاي مورد استفاده در خاک نيز قبل از احداث پشته‌هاي نهايي مصرف مي‌شوند، ولي مي‌توان آنها را پس از جوانه زدن علفهاي هرز نيز به کار گرفت

 

کاشت و پشه بندي مناطق مختلف

در هلند، عمق کاشت غده‌هاي بذري خيلي کم است. که علت آن شرايط خنک و مرطوب هوا در زمان کاشت است. بعدا پشته اي با ارتفاع 25 سانتي متر ايجاد مي‌شود. در مناطقي که دما بالاتر و شرايط خشک حاکم است. غده بذري را بايد در عمق کشت کرد اغلب توصيه مي‌شود که غده را در عمق 5-3 سانتي متر زير سطح تسطيح شده خاک کشت کنند، در مناطقي که خيلي خشک هستند، حتي استفاد از عمق 10-5 سانتي متر قابل توصيه است. در هلند، سيب زميني به صورت مکانيکي برداشت. مي‌شود. از آن جا که جدا سازي مکانيکي کلوخه‌ها و غده‌ها در زمان برداشت دشوار است، از تشکيل کلوخه جلوگيري به عمل مي‌آيد. کاشت سطحي نيز برداشت مکانيکي را آسان مي‌کند. در کشورهايي که برداشت به طور کامل مکانيکي نشده است. اجتناب از تشکيل کلوخه اهميت کمتري داشته و کاشت کم عمق ضرورت ندارد.

 

کود دهي

سيب زميني به مصرف کود‌هاي اصطبلي و کودهاي شيميايي به خوبي واکنش نشان مي‌دهد. به کار گيري کود اصطبلي نه تنها موجب تامين مقاديري ازت، فسفر، و پتاسيم مي‌شود، بلکه اين کود بهبود خصوصايت بستر بذر و حفظ رطوبت خاک نيز مي‌شود. يک زارعت سيب زميني با عملکرد 30 تن در هکتار ممکن است در خلال رشد خود به مقدار زير عناصر غذايي را از خاک خارج کند: 150 کيلومتر ازت، 60 کيلو گرم اکسيد فسفر (P1 O5) ، 350 کيلوگرم اکسيد پتاسيم (K2O)، 90 کيلو گرم اکسيد کلسيم (CAO) و 30 کيلو گرم اکسيد منيزيم (Mgo) چون فقط غده‌ها از مزرعه خارج مي‌شوند، بخشي از مقادير فوق عناصر در خاک باقي مي‌ماند

 

مواد غذايي موثر بر عملکرد و کيفيت

اگر چه مصرف کود بايد بر مبناي آزمونهاي مربرطه، آمار مربوط به جذب مواد غذايي، شاخصي از ميزان مواد غذايي مورد نياز را به دست  مي‌دهند. در خاکهاي معمولي نسبت N:B5o5:K2oمعمولا1:1:2 است، ولي تحت شرايط زير نسبتهاي ديگري مورد نياز است:

در خاکهاي شني آلي و خکهاي پيت بايد ازت کمتري داده شود.

در خاکهايي که فسفر و پتاسيم ار تثبيت مي‌کنند بايد اين عناصر را به مقدار زياد به کار برد. در خاکهاي غني از پتاسيم ممکن است لازم باشد مصرف اين عنصر کاهش يابد.

روشن است که واکنش گياه به کودها از مزرعه اي به مزرعه اي ديگر متفاوت خواهد بود. واکنش به عناصر غذايي در مزارع پر عملکرد بيشتر بوده و ميزان مطلوب عناصر غذايي در اين مزارع نسبت به خاکهاي کم عملکرد بيشتر است. مقدار لازم براي زراعت سيب زميني بسته به هدف از محصول و خاک از 100 تا 200 کيلو گرم (گاهي 300 کيلو گرم) متغيير است. مصرف مقدار زيادي ازت، رشد شاخ و برگ ار تحريک کرده و تشکيل غده را به تاخير مي‌اندازد. زارعتي که ازت بيشتري دريافت کرده ديرتر از زراعتي که مقدار کمتري ازت دريافت کرده است. مي‌رسد. اگر گياه از خاتمه فصل رشد موجود، مي‌رسد بدان معناست که مقدار مصرف ازت را بايد افزايش داد. ازت بيش از حد، به ويژه اگر باعث شود که گياه قبل از رسيدگي برداشت شود، ممکن است موجب کاهش مقدار ماده خشک، افرايش مقدار قندهاي احيايي و افزايش پروتئين و نيترات شود. زراعتهايي که ازت زيادي در اختيار داشته اند، به رشد ثانويه غده حساستر هستند. غده‌هايي که به صورت نارس برداشت مي‌شوند به آساني آسيب مي‌بينند و انبار کردن آنها نيز دشوار است. به زراعتهاي بذري و زراعتهايي که زود برداشت مي‌شوند کمتر از زارعتهاي اصلي ازت داده مي‌شود.

ازت به فاصل کوتاهي قبل يا در زمان کاشت مصرف مي‌شود، ولي اگر خطر آبشويي (مثلا در خاکهاي سبک، در شرايط آبياري سنگين يا وقوع باران سنگين ) وجود داشته باشد، يا اگر بکارگيري مقادير زيادي کود تحت شرايط خشک احتمالا به تخليه رطوبت وخشکيدگي گياه منجر مي‌شود. مصرف ازت در چند نوبت بهتر است. نوبت دوم کود ازت عموما در سه هفته بعد از سبز شدن داده مي‌شود. در زراعتهاي فارياب سيب زميني تحت سيستم آبياري باراني، ازت به مقدار کم و با هر دفعه آبياري به مصرف مي‌رسد. اين عمل تا حدود  4 هفته قبل از بين رفتن شاخ و برگ ادامه مي‌يابد.

.واکنش عملکرد به اين عنصر، مخصوصا اگر خاک از نظر فسفر فقير باشد، قابل توجه است. اگر ميزان مصرف ازت و پتاسيم افزايش يابد، مصرف فسفر نيز افزايش پيدا مي‌کند. فسفر در نمودار اوليه گياه و غده بندي زود هنگام نقش دارد. گزارش شده است که فسفر تعداد غده‌هاي توليد شده به ازاي ه بوته را افزايش مي‌دهد.چون ممکن است فسفر ميزان آلودگي ويروسي را کاهش دهد، ميزان نسبتا زيادي فسفر به زراعت سيب زميني داده مي‌شود ميزان مصرف فسفر اغلب 100 کيلو گرم در هکتار است، ولي در خاکهاي تثبيت کننده فسفر به مقدار خيلي زيادي فسفر نياز است. از آن جا که فسفر به راحتي از خاک شسته نشده و سيب زميني واکنش خوبي به اين عنصر نشان مي‌دهد، در خاکهايي که فسفر تثبيت نيم کنند، ميتوان کل فسفر مورد نياز در تناوب را در زارعت سيب زميني به زمين داد. در سيب زميني، کود فسفر يا در زمان کاشت داده مي‌شود.

پتاسيم هميشه بر عملکرد موثر نيست، ولي تاثير زيادي بر کيفيت محصول، درصد ماده خشک، لکه سيا، آسيب ديدگي، سيب زميني بعد از پختن، و کيفيت انباري دارد. سولفات پتاسيم کمتر از کلريد پتاسيم (مورات پتاسيم) مقدار ماده خشک غده را کاهش مي‌دهد، زيرا يون کلريد نيز درصد ماده خشک را کاهش مي‌دهد. اما، اگر مورات پتاسيم ارزانتر از سولفات پتاسيم باشد، اين کود را بايد مدتها قبل از کاشت مصرف کرد.

. لازم است به اين عنصر، به ويژه وقتي سيب زميني روي يک خاک سبک و اسيدي رشد مي‌کند، توجه زيادي شود. مصرف مقادير زيادي پتاسيم و ازت به فرم آمونيومي، جذب منيزيم را کاهش مي‌دهد

. سيب زميني نسبت به اسيديته خاک متحمل است. اما در PH زير 8/4 امکان شکست زراعت در نتيجه کمبود کليسم وجود دارد؛ نيشها ممکن است سبز نشوند، بوته‌هاي کم رشد مانده و تعداد زيادي غده کوچک توليد مي‌کنند با افزايش کلسيم ساختمان بهبود مي‌يابد و چون محصولات ديگري که بعدا در همين مزرعه کشت مي‌شوند به PH نسبتا بالا محتاج هستند، نگهداري PH خاک در يک معقول، جايز اهميت است. بسياري از کودها، اثر اسيدزدايي دارند. اگر از چنين کود‌هاي قبل از کاشت سيب زميني مي‌تواند وقوع جرب معمولي را در اين گياه افزايش دهد، توصيه مي‌شود مصرف آهک در زراعت محصول ديگري در تناوب انجام شود آهک زني خاکهاي لاتريک وقتي اين خاکها PH پايين داشته و از نظر آلومينيوم و آهن غني باشند، جذب فسفر را افزايش مي‌دهد.


 نحوه قرار دادن کود در خاک

قرار دادن کود در لايه‌هاي عميقتر خاک مرطول يعني محلي که ريشه‌ها وجود دارند، بيشترين اثر بخشي را دارد برعکس ازت و تا اندازه اي پتاسيم، انتقال فسفر در خاک توسط آب خيلي کند است. به همين دليل، فسفر زماني بيشترين اثربخشي را دارد که در ناحيه ريشه قرار داده شود و پراکندن کودهاي فسفره در خاکهايي که فسفر را تثبيت مي‌کنند، بي فايده است. در نقاطي که مقدار زيادي کود مصرف شده، حاصلخيزي زياد است و تثبيتي اتفاق نمي افتد، پراکندن کودهاي روش خوبي است. اگر ميزان حاصلخيزي خاک و مصرف کود کم است و امکان تثبيت وجود دارد، روش جايگذاري کود در خاک مفيد است.

سه روش مطمئن و سالم جايگذاري کود عبارتند از :

قرار دادن کود به صورت نوار در 5 سانتي متر کنار و 5 سانتي متر زير غده بذري

توزيع کود در قسمت تحتاني جوي و اختلاط آن با خاک از کاشت غده‌ها

قرار دادن کود به صورت کپه‌هاي کوچک د ربين قطعات غده بذري در ته جويها

 

کود اصطبلي

در ميان گياهان زراعي، سيب زميني بهترين واکنش را به کود اصطبلي نشان مي‌دهد اگر چه عناصر پر مصرف و کم مصرف که از طريق کود اصطبلي مصرف مي‌شوند در حاصلخيزي خاک نقش دارند، اغلب اثر اصلاح کنندگي مواد آلي اهميت بيشتري دارد. هوموس ساختماني خاکهاي سنگين را بهبود مي‌بخشد، در حالي که قدرت نگهداري رطوبت را در خاکها سبک را نيز افزايش مي‌دهد. با به کارگيري کود اصطبلي، تاثير ازت به عنوان يک کود معدني ممکن است 20 درصد افزايش يابد. استفاده از کود اصطبلي پوسيده ترجيح دارد، زيرا کود اصطبلي که تازه بوده و از نظر پوسيدگي نافص است، در اواخر رشد فعال شده و ممکن است موجب است موجب کاهش مقدار ماده خشک غده، از دست رفتن طعم سيب زميني در رسيدگي گياه شود (که ممکن است باعث بعد از کاشت بستر بذر به سرعت خشک شود. ميزان مصرف کود اصطبلي در حدود 15 تا 20 تن کود کاملا پوسيده در هکتار است. بسته به نوع حيوان، روش تغذيه حيوان روش تهيه کود، 10 تن کود اصطبلي مي‌تواند شامل 15 کيلو گرم ازت، 6 کيلو گرم P2O5، کيلو گرم K2O، 50 کيلو گرم CaO کيلو گرم MgO، 40 گرم Cu و 50 گرم B مي‌باشد.

آبياري

زارعيني که آبياري مي‌نمايند بيشترين اطمينان را به موفقيت خود دارند. آبياري براي زراعت سيب زميني ديررس بسيار مهم مي‌باشد و کمک به اطمينان از محصول پيش رس مي‌نمايد، که رسيدن آن در طول دوره‌هائي است که بارندگي نامطمئن است. در نواحي خشک آبياري مطلقا "ضروري است.

براي رشد وتوسعه خوب سيب زميني احتياج زيادي به آب است. رطوبت قابل دسترس خاک يا بدبين 45 و 65 درصد نگهداري شود.زمان ايجاد ستولن وغده بحراني ترين دوره احتياج به رطوبت خاک است. کمبود موقتي در زمان تشکيل غده ممکن است سبب رشد ناموزون يا غده‌هاي بد شکل گردد. در توليد سيب زميني هر دو سيستم آبياري شياري و باراني بکار مي‌رود. آبياري يا بارندگي بيش از حد مي‌تواند احتياج به ازت را افزايش دهد.

9-3 سيستمهاي آبياري سه سيستم اصلي و مناسب براي آبياري سيب زميني وجود دارد: (1) آبياري جوي و پشته اي، (2) آبياري باراني، و (3) آبياري قطره اي، در حال حاضر از آبياري قطره اي به طور گسترده نميشود، ولي اين سيستم ممکن است در مناطق داراي آب شود مفيد باشد.

آبياري جوي و پشته اي: آبياري جوي و پشته اي قديميترين سيستم آبياري بوده و هنوز هم در نقاط زيادي از دينا به کار گرفته مي‌شود مزاياي آبياري جوي و پشته اي عبارتند از (1) سرمايه گذاري کم، و (2) عدم خيس شدن شاخ و برگ (در جلوگيري از بيماريهاي شاخ و برگ و استفاده از آب شور مناسب است) معايب اين روش عبارتند از

نياز به کار فراوان، (2) راندمان پايين (رواناب نفوذ عمقي، توزيع غير يکنواخت)، فقط 70-50%آب مصرفي توسط گياه مورد استفاده قرار مي‌گيرد، و (3) مانعي براي مکانيزاسيون بيشتر.

آبياري باراني. آبياري باراني را مي‌توان به انواع زير نقسيم کرد:

 

سيستم سنترپيوت

سيستم آبپاشهاي خطي متحرک

از سيستم لوله‌هاي ثابت به واسطه هزينه زياد آن کمتر استفاده مي‌شود. سيستم لوله‌هاي متحرک و آبپاشي کوچک بيشتر مورد استفاده واقع مي‌شود. هزينه اوليه آن کمتر است، ولي به کارگيري بيشتري نياز است. مزيت اين سيستم آن است که مقدار آبي که در هر ساعت به کار مي‌رود کم مي‌باشد (معمولا 10-8 ميلي متر در ساعت)، اين امر موجب جلوگيري از آسيب ديدگي خاک و گياه شده، راندمان مصرف آب افزايش مي‌يابد. سيستمهاي سنتر پيوت و آبپاشي خطي متحرک صرفا در مزارع بزرگ و مدرن مورد استفاد قرار مي‌گيرد سرمايه اوليه مورد نياز است، ولي کار خيلي کم است به علاوه مي‌توان با استفاده از اين سيستم کود، علف کش، قارچ کش و حشره کش را به کار برد. عيب سيستم سنترپيوت آن است که شدت آبياري به ويژه در قسمتهاي کناري، بالا است. اين عيب را مي‌توان با کوچک کردن اندازه قطرات تا حدودي بر طرف کرد. اما کوچک کردن قطرات راندمان مصرف آب را کاهش مي‌دهد زير تبخير افزايش و حساسيت به باد بيشتر ميشود. اين سيستم عمدتا روي خاکهاي سبک که فاصله بين دو آبياري کوتاه است. مورد استفاده مي‌گيرد.

شرايط هوايي خاص موثر بر عملکرد و کيفيت

شرايط هوائي فوق العاده، بر عملکرد دو کيفيت اثر مي‌گذارد.براي تخمين تلفات ناشي از اين شرايط، اطلاع از طول دوره اي که در خلال آن شرايط اتفاق مي‌افتد، و همچنين مرحله اي از رشد گياه که اين شرايط در آن اتفاق مي‌افتد، مهم است.

 

تگرگ و يخبندان شبانه

بخبندان شبانه وتگرگ هر دو عملکرد سيب زميني اثر دارند. ميزان کاهش عملکرد به شدت آسيب و مرحله اي از رشد که آسيب وارد آمده است، بستگي خواهد داشت. گياهان جوان ممکن است بعد از صدمه ديدن بهبودي حاصل کنند و در گياهان مسنتر ممکن است بهبودي حاصل نشود.

وقوع آسيب بلافاصله بعد از گلدهي در مقايسه با وقوع آن در قبل از گلدهي (مشروط به اين که فصل رشد موجود طولاني باشد) کاهش عملکرد بيشتري به دنبال دارد. وقوع يخبندان شبانه در مراحل اوليه در مقايسه با مراحل بعد اثرات سوء کمتري دارد. مشروط به آن که محصول بهبود يابد.

 

دماي زياد

اثر دماي بالا ايجاد مي‌شود عبارتند از رشد ثانويه، سياه شدن بخش داخلي غده و نکروزه شدن ناشي از حرارت

 

رشد ثانويه

چند نوع رشد ثانويه نشان داده شده است.

طويل شدن غده‌ها (A)

ايجاد حالت تنگه اي (A)

غده بندي زنجيره اي با تشکيل ثانويه غده (B)

غده نيش زده (C)

غده‌هاي تکمه اي

 

 

 

 

 

رشد ثانويه توسط دماي بالا تحريک مي‌شود.هر شرايطي (مثل روزهاي بلند، ميزان زياد ازت و غيره) که تشکيل غده را به تاخير انداخته و طويل شدن ساقه واستولون را رونق بخشد، وقوع رشد ثانويه غده را تحريک خواهد کرد. خشکي نمي توان به طور مستقيم رشد ثانويه را تحريک کند، ولي بيشتر از طريق غير مستقيم اثر دارد. زيرا تحت شرايط خشک خاک، دماي برگ غالبا بوده و از جذب ازت مختل مي‌شود. به محض اينکه رشد ثانويه القا شد، رشد غده‌هاي اوليه متوقف مي‌شود، ولي مواد پرورده توليد شده توسط شاخ و برگ در رشد بخش ثانويه غده‌ها با رشد غده‌هاي ثانويه مصرف مي‌شود. کيفيت پخت اين غده‌هاي شيشه اي پايين است ولي غده‌هاي اوليه ممکن است هنوز براي استفاده به عنوان بذر مناسب باشند، مشروط به اين که مقدار زيادي کربوهيدات از آنها خارج نشده باشد.

لکه قهوه اي داخلي

دماي زياد خاک مخصوصا در خاکهاي شني مي‌تواند موجب قهوه اي شدن قسمت داخلي سيب زميني شود (بيماري شکلاتي، نکروزه شدن دروني و زنگ داخلي نيز ناميده مي‌شود). بعضي از واريته‌ها به اين اختلال خيلي حساس هستند (مثل آدران پيلوت) مشخصه لکه قهوه اي داخلي، لکه‌هاي قهوه اي نامنظم و خشک يا خالهاي پراکند در سراسر گوشت غده مي‌باشد. عمليات زراعي خوب (آبياري صحيح و پشته‌هاي بزرگ) شدت لکه‌هاي داخلي ار کاهش مي‌دهد. در مناطقي که اين اختلال مشکل عمده اي به شمار مي‌آيد، توصيه مي‌شود از کاشت و اريته‌هاي حساس خودداري شود.

سياه شدن بخش داخلي غده

سياه شدن بخش داخلي غده يک نابسماني فيزيولوژيکي است که در غده‌هايي که در دماي زياد (مثلا C40-35) نگهداري شده اند، توسعه مي‌يابد تنفس زياد ممکن است به فقدان اکسيژن در غده منتهي شود. چنين شرايطي ممکن است در خلال دوره انبارداري و حمل ونقل رخ دهد همچنين در غده‌هايي که در خيال برداشت در معرض آفتاب قرار مي‌گيرند يا وقتي دماي خاک در طول فصل رشد يا حتي در غده بذري و بعد از کاشت به مقدار زيادي افزايش مي‌يابد ملاحظه مي‌شود.


برداشت

زمان برداشت

براي تعيين زمان برداشت، بايد موارد زير را در نظر داشت: (1) عملکرد حقيقي محصول قابل حصول، (2) قيمت واقعي و قيمت مورد انتظار (3) تاثير زمان برداشت بر کيفيت محصول، (4) شرايط مزرعه وهواي موجود در مورد انتظار، و (5) زماني که بايد براي گياه بعدي تخليه شود،

جداي از عملکرد، کيفيت گياه نيز تحت تاثير زمان برداشت قرار مي‌گيرد. پوست غده نارس ضعيفتر و ديواره‌هاي سلولي زير اپيدرم آنها خيلي نازکتر است. به دليل پوست غده‌هاي نارس به سهولت آـسيب ديده و جدا مي‌شوند. برداشت زود گياه ممکن است بر کيفيت آن اثر بگذارد. در طول فصل رشد. درصد ماده خشک غده‌هايي که در حالت نارس برداشت مي‌شوند. درسد ماده خشک آنها پايين است. در صورتي که مقدار قندهاي احيايي و غيره احيايي آنها بالا مي‌باشد. اغلب سيب زميني بذري به منظور جلوگيري ويروس که ممکن است در آخر فصل رشد دخ دهد، زود برداشت مي‌شود. هجوم بلايت به شاخ و برگ نيز ممکن است دليلي براي برداشت زود به شمار آيد برداشت زود به آسيب بيشتر پوست منتهي شده و در نتيجه غده به سهولت توسط عوامل بيماريزاي قارچي و باکترياي آلوده مي‌شود. (براي مثال Fusarium)

عمليات برداشت، انتقال و انباردري

برداشت سيب زميني شامل (1) خارج ساختن غده‌ها از خاک، (2) جمع آوري غده‌ها، (3) جداسازي هزينه و حداقل افت (مثلا کيفي) به انبار يا بازار برسند. سيستم برداشت مورد استفاده به عوامل زير بستگي دراد.

وضعيت اقتصادي (يعني هيزينه ماشين آلات، هزينه کار)

مقدار غده‌هايي که بايد برداشت شوند و زمان موجود

اندازه، شکل و موقعيت مزرعه

شرايط خاک و هوا

هدف استفاده از سيب زميني (مصرف فوري يا انبارداري)

در برداشت از انواع گوناگون سيب زميني کنها (مثل گاو آهن، اسپينر، کننده بالابر) و برداشت کننده‌هاي کامل استفاده مي‌شود سيب زميني کنها غده‌ها را از خاک بيرون مي‌ريزند و اين غده‌ها بايد با دست جمع آوري شوند يک برداشت کننده کامل غده‌ها را از خاک خارج ساخته، از خاک، سنگ و شاخ و برگ جدا کرده و با حداقل کار تحويل مي‌دهد. در مزارع بزرگ که در آن‌ها روشهاي خاک ورزي و کاشت طوري انجام مي‌گيرد که حداقل کلوخه در پشته‌ها وجود داشته باشد، از اين ماشينها به طور گسترده استفاده مي‌شود. در ديگر مزارع از سيب زميني کن استفاده مي‌شود.

فاصله زماني بين خارج سازي و جمع آوري:

اگر در زمان برداشت مزرعه مرطوب است ممکن است فاصله انداختن بين زمان خارج سازي غده‌ها از خاک و جمع آوري آنها مفيد باشد، زيرا غده‌ها خشک مي‌شوند (بارندگي مهم است زيرا بر حفظ کيفيت غده‌هاي  برداشت شده اثر مي‌گذارد) در طي زمان، پوست غده سخت شده و خاک چسبيده به آن خشک مي‌شود. اما غده‌ها بايد به مدت کوتاهي در معرض هوا و آفتاب باشند. قرار گرفتن غده‌ها در معرض آفتاب به ويژه اگر پوست غده هنوز نازک و جوان باشد، ممکن است موجب آفتاب سوختگي شود. ممکن است سياه شدن داخل غده در اثر فقدان اکسيژن مخصوصا زماني که دما بالا و خاک خشک است، ديده شود.

آسيب ديدگي در طي حمل ونقل و درجه بندي. با به کار گيري برداشت کننده‌هاي کامل، غده‌ها برگيري شده، انتقال و به صورت دسته جمعي انبار مي‌شوند. در جه بندي نبايد قبل از التيام زخمها و سخت شدن پوست انجام گيرد بعضي از برداشت کننده‌ها نبايد به طور کامل پر شوند. بعد از خارج سازي غده‌ها از خاک توسط يک کننده، غده‌ها را اغلب با استفاده از سبد يا صندوق جمع آوري مي‌کنند. کوفتگي غده معمولا در استفاده از صندوق کمتر است.

انبار داري

 

روشها و طول مدت انبارداري

چون تامين امکانات انبارداري دراز مدت پر خرج بوده و تلفات در طول دوره انبار اجتناب ناپذير است. بايد براي هر مورد خاص تعيين شود که آيا تنظيم دوره رشد گياه يا ايجاد امکانات انبارداري تغيين شوند. روش مورد استفاده به هدف منظم سيب زميني به بازار است.همچنين لازم است روشهاي مناسب انبارداري تعيين شوند. روش مورد استفاده به هدف از محصول، طول مدت انبارداري، دماي خارج انبار، مقدار غده اي که بايد انبار شود. و روش جابه جا بستگي دارد.

انبار کردن

سهم زيادي از محصول سيب زميني را نمي توان بلافاصله پس از برداشت وارد بازار کرد و بايد آنرا در انبار قرار داد. در ابتدا غده‌ها بايد در 8/12 تا 6/15 درجه سانتي گراد با رطوبت نسبي بالا و تهويه خوب براي دو تا سه هفته نگهداري شود. اين شرايط براي ترميم بريدگي و کوفتگي‌ها مناسب است. سپس درجه حرارت را مي‌توان 3/3 تا 4/4 درجه سانتي گراد پاييني آورد. در اين محدود غده‌ها در انبار جوانه نمي زنند. در جاهايي که درجه حرارتهاي پايين موجود نيست. جوانه زدن سيب زميني‌هاي غير فرآورده اي را مي‌توان يا استفاده از بازدارنده‌هاي جوانه زدن کاهش داد. ماليک هيدازيد به نسبت 3/3 کيلو در هکتار که چند هفته قبل از برداشت بکار رود موثر است درجه حرارتهاي زير اين محدوده تا حدودي، براي ذخيره سازي قندها مناسب است و سيب زميني را براي تهيه چيپس نامناسب مي‌سازد. اين حالت را مي‌توان با انبار کردن غده‌ها براي حدود 2 هفته در درجه حرارت 6/15 تا 1/21 درجه سانتي گراد بر طرف نمود.

بازاريابي

سيب زميني کاران معمولا "از طريق تعاوني‌ها يا محلهاي مرکزي بسته بندي محصول خود را مي‌فروشند زيرا خريداران عمده خواهان بسته بندي با کيفيت يکنواخت در ميزانهاي قابل توجه هستند. غالب نواحي توليدي بزرگتر خريداران بازارهاي بزرگ که سيب زميني را در نقاط حمل و نقل و جمع آوري خريداري مينمايند بخود جلب مي‌کنند. بسته بندي جذاب سبب فروش بهتر است. سيب زميني، در جعبه‌هاي مقوائي پاکتهاي توري و کاغذي 5/22 کيلوئي، پاکتهاي پلاستيکي، يا توري‌هاي مخصوص مصرف کننده، 4/1، 3/2، 5/4، و 8/6 کيلوئي، و بميزان کمتري در کيسه‌هاي کرباسي 45 کيلوئي بفروش مي‌رسد.

تغيير جهت از سيب زميني که بصورت تازه به بازار عرضه مي‌شود به محصولات فرآورده اي بطور فاحشي تشکيلات بازار سيب زميني داده است. ميزانهاي قابل توجهي بر طبق موافقتنامه‌هاي قرار دارد بين زارعين و تهيه کنندگان فرآوده کشت مي‌شود. در پاره اي موارد، اين موافقتهاي قبل از فصل روي قيمتها، سبب مبهم شدن واکنش قيمتهاي سيب زميني و تغييرات آن در فصول مي‌گردد. همچنين موجودي سيب زميني تازه دريافت مي‌شود موثر است.

صادرات و واردات: در سال 1972 حدود 173850 تن سيب زميني تازه به ارزش 12445000 دلار از آمريکا عمدتا" به کانادا صادر گرديد و ميزانهاي کمي نيز به آرژانتي، شيلي، نواحي درياي کارائيب، و مکزيک ارسال شد. در مقايسه 314101 تن سيب زميني به ارزش 46217000 دلار در سال 1977 صادر گرديده بود. در سال 1972، کل واردات سيب زميني به آمريکا 48221 تن به ارزش 5219000 دلار بود. عملا" کانادا تنها تامين کننده سيب زميني تازه براي ايالات متحده است.

بيماريها

سيب زميني در معرض انواع زيادي از بيماريهاي قارچي، باکتريايي، و ويروسي که محتاج به روشهاي کنترل گوناگوني است مي‌باشد. پاره اي از اين بيماريها سبب خسارات عمده در نقاطي که سيب زميني پرورش مي‌يابد مي‌گردند، در حاليکه سايرين بيشتر محلي هستند. بسياري از مهمترين بيماريها بذر زاد هستند. بنابراين اهميت بذر عاري از بيماري و ضد عفوني بذر با سموم زارعين در کليه نقاط شناخته شده است. تناوب محصول براي جلوگيري از حالت تخريبي افزايشي ارگانيزمهايي که در خاک و روي ساقه و غده‌هاي قديمي در حال پوسيدن زندگي مي‌کنند ضروري است، و سم پاشي يا گرد پاشي براي کنترل حشرات و بيماريهاي برگ لازم مي‌باشد.

بلايت زود رس. توسط Alternaria solani ايجاد مي‌گردد، بلايت زود رس به صورت لکه‌هاي بزرگ قهوه اي خاکستري ظاهر مي‌شود، که معمولا علائم تاريک و روشن متحدالمرکزي را روي برگها نشان مي‌دهد لکه‌ها با بزرگ شدن در يکديگر تداخل کرده و نهايتا کليه برگ را شامل مي‌شود. اين بيماري در جنوب آمريکا هنگامي که يک دوره باراني در طي ماهاي ارديبهشت و خرداد واقع مي‌شود متداول ترين مي‌باشد. اين بيماري غالبا به سوختگي انتهاي برگ، که آسيب رساني آن در طي آب و هواي گرم وخشک که بلافاصله پس از يک دوره بسيار مرطوب مي‌باشد، اشتباه مي‌گردد. اين دو با يکديگر تقريبا "همه ساله سبب کاهش زياد محصول مي‌گردند. که بعضي اوقات ميزان آن حتي به 50 درصد مي‌رسد. خسارت حاصل از بلابت زودرس را مي‌توان با سمپاشي يا گرد پاشي با زينت يا مانب که سبب مرگ اين قارچ مي‌شود کاهش داد.

بلايت ديررس. عامل آن Phytophhora infestans مي‌باشد. بلايت ديررس معمولا " مخرب ترين بيماري برگي سيب زميني شناخته مي‌شود. معمولا" در جنوب آمريکا اين بيماري مهم نبوده، ليکن در آب و هواي مرطوب و خنک متداول در شمال آمريکا ظغيان مينمايد. کنترل توسط کاشت غده‌هاي عاري از بيماري، نيمه مقاوم، سمپاشي با سموم مسي، با نب يا زينت انجام مي‌گردد.

موازائيک: موزائيک يک بيماري ويروسي است که به صورت لکه دار شدن برگها با نواحي که بين نواحي تيره تر پراکنده هستند ظاهر شده و کم و بيش با چروکيدگي همراه است. از دست دادن کلروفيل سبب کاهش ايجاد نشاسته شده ودر نتيجه باعث نقصان عملکرد غده مي‌گردد. اين بيماري از سالي به سال ديگر همراه غده‌هاي بذري منتقل مي‌شود. در مزرعه، توسط حشرات و عمدتا" شته سيب زميني که شيره را از گياهان آلوده به گياهان سالم متقل مي‌سازد پراکنده مي‌گردد. کنترل کردن شامل از بذر گواهي شده خوب است.

لوله اي شدن برگ. لوله اي شدن برگ يک بيماري ويروسي است که گياهان آلوده به آن داراي رنگ سبز روشن تري بوده و بوته‌ها ايستاده ترو برگچه‌هاي پائيني بطرف بالا لوله شده اند. کاهش عملکرد در مقايسه با موزائيک بسيار بيشتر است. وسائل انتقال و روشهاي کنترل مانند موازائيک است.

اسکب، اسکب يا لکه سياه در اثر حمله streptomyces scabies ايجاد شده توسط غالب کشتکاران سيب زميني بوسيله علامت مشخصه لکه‌هاي فرورفته روي غده شناخته مي‌گردد. غده‌هائي که بصورت بدي لکه‌هاي فرور رفته دارند قابل فروش نيستند. قارچ در محلهاي بيماري زده روي سطح غده‌هاي سالم و در خاک زندگي مي‌کند. بهترين رشد آن در خاکهائي است که بميزان جزئي قليائي، خنثي ويا به ميزان جزئي اسيدي باشند و ممکن است براي چندين فصل زنده بماند مگر اينکه واکنش خاک در زير ph 2/5 باشد. واريته‌هاي داراي مقاومت شامل منوميني انتاريو، کايوگا، سنکا و چروکي مي‌باشد.

پوسيدگي آوندي باکتريائي. اين بيماري توسط باکتري corynebacterium spdonicum ايجاد شده و بينهايت مسري است. اين بيماري گياهان و همچنين غده‌ها را آلوده مي‌سازد. برگهاي پايئني يک ساقه آلوده ابتدا زرد رنگ مي‌گردد. ساير برگها شروع به پيچيدن و پژمرده شدن کرده وساقه بزودي مي‌ميرد.غده‌ها در نقاط اتصال به ساقه‌ها آلوده شده و عامل بيماري نواحي آوندي را اشغال مي‌نمايد. باکتري که سبب پوسيدگي آوندها مي‌شود توسط بذر آلوده، وسائل انبار و حمل و نقل پراکنده مي‌شود. تنها از بذر عاري از بيماري بايد استفاده شود و هر چيزي که در جابجائي غده‌هاي بيماري زده بکار مي‌رود بايد کاملا ضد عفوني گردد.

ساقه سياه سيب زميني . ساقه سياه يک بيماري باکتريائي است که توسط Erwinia astroseptica ايجاد ميشود گياهان بيماري زده رنگ سبز زرد رنگي پيدا کرده و ساقه در زير سطح خاک سياه مي‌گردد، قسمتهاي نرم و قطعه بذر قديمي پوسيده مي‌شود و با تداوم شرايط مرطوبي خاک ممکن است غده‌هاي جديد نيز در محل خود پوسيده مي‌شود همچنين غده‌ها ممکن است در انباريا در حمل و نقل پوسيده شود باکتري ممکن است در داخل يا بر روي سطح سيب زميني انتقال يابد. زماني که غده‌هاي آلوه کشت مي‌شود، باکتري ممکن است داخل جوانه گردد. همچنين باکتري در خاک زندگي مي‌کند. روشهاي کنترل شامل استقاده از پايه بذري عاري از بيماري، آغشته ساختن بذر به سموم و تناوب محصول مي‌باشد

پوسته سايه سيب زميني توسط pellicularia filamentosa ايجاد مي‌گردد و اين بيماري بصورت لکه‌هاي بزرگ نامنظم، پوسته پوسته اي، سياه رنگ (اسکزتيا) روي سطح سيب زميني بوجود مي‌آيد. هنگامي که چنين غده‌هاي آلوده اي کشت شوند. عالبا" قارچ به جوانه‌ها حمله کرده و قبل از آنکه از خاک خارج شوند آنها را مي‌کشد و يا سبب پژمردگي و مرگ در زمانهاي بعدي مي‌گردد. غده‌هاي آلوده نبايد به منظور بذر بکار روند. اسکروتياي بزرگ را مشکل مي‌توان با کاملترين روش ضد غفوني بذر از بين برد. و در نتيجه اين روش زياد رضايتبخش نيست.سم PCNB که در  10 تا 15 سانتي متري عمق خاک سطحي به شدت آلوده ديسک زده شود تا حدودي اين بيماري را کنترل مي‌کند. استفاده از بذر عاري از بيماري هنوز موثرترين روش است.


منابع

- پرورش سبزي در باغ، خانه و آپارتمان نوشته حسن حسن زاده عباس پور

- پرورش سبزي نوشته اردشير قادري

- سبزيکاري نوشته محمد مشيري

-vegetable crop fifth edition: Thompson and lcelly

- Breeding vegetable crop: Maclcj. Bassett

- vegetable production IB: Libner Nonneclce

- Anonymous "pest and Disease Control Proyrams for Potatoes, "calif. Agr


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 27 فروردین 1399 ساعت: 21:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره ورزش گلف

بازديد: 947
تحقیق درباره ورزش گلف

فهرست مطالب

 

تاريخچه1

ورزشگلفاز کجا آمده است؟3

زمین و تجهیزات گلف.. 5

مینی گلف چیست؟6

قوانين كلي گلف.. 8

ويژگی های ورزش گلف.. 13

گلفدر ایران. 14

گُلف، زنان، قدرت، تمركز. 15

نانسی لوپز، ستاره گلف زنان. 18

 

تاريخچه

1413 میلادی زمان شروع گلف در اسکاتلند برای شاهزادگان و درباریان بود تا سال 1457 و بعد از سال 1457 بازی کردن گلف ممنوع شد که تا سال 1503 ادامه داشت بعد از سال 46 سال بازی گلف از سرگرفته شد و بعد از این تاریخ بازی گلف همگانی شد.

اولین باشگاه گلف جهان درسال 1754 میلادی در سنت اندروزاسکاتلندانگلیس آغاز بکار کرد.
درایران گلف ازسال 1924 میلادی شروع شد و تا زمان ملی شدن نفت هیچ ایرانی در باشگاههای گلف کشور عضو نبود بعداز ملی شدن نفت ایرانیها به بازی گلف پرداختند.

بازی گلف به دلایل بسیاری پرطرفدارترین بازی در دنیاست. مبتدیان نیز درهر گروه سنی که باشند باندازه پیشکسوتان از این بازی لذت می برند. بازی گلف نیروی فکری و آمادگی جسمانی بازیکن هر دو رامی طلبد و در عین حال که موجب تنوع و تفنن می شود می تواند در شخص احساس دلسردی و یا بالعکس عادت مفرط پدید آورد. بازی گلف در عین حال که می تواند یکی از مشکلترین بازیهای دنیا باشد چنانچه بادر نظرداشتن رموز بهره گیری بهتر از موقعیتهای بازی ؟ می تواند یکی از لذت بخش ترین بازیها باشد. هدف عمومی بازیکنان گلف این است که چطور ضربات با ارزشی را ذخیره و حساب ضربات خود را پائین نگهدارند. چرخش صحیح و چوب گیری خوب اصول بازی موفق می باشند اما یک بازیکن تمام عیار باید دارای چهار خصوصیات باشد

اول یکنواختی CONSISTENCY

دوم خونسردی و آرامش COMPOSURE

سوم شعور عمومی COMMON SENSE

چهارم تمرکز حواس CONCENTRATION

که موارد فوق را باید با دید مثبت و افکار خوشبینانه کامل نمود تا اجراء لازم برای بازی نوین گلف رادر دست داشت.

یک دور بازی 4 ساعته گلف تقریباً حدود پنج دقیقه آن صرف زدن ضربات به توپ می شود چنانچه بازیکن 5 دقیقه دیگر را هم صرف اعمال معمول پیش از زدن ضربه نماید مجموعاً ده دقیقه خواهد شد که شخص باید در خلال آن به هماهنگی کامل در بازی و در نتیجه بدست آوردن کمترین حساب ضربات نایل شود. در یک دوره چهار ساعته بازی گلف بازیکن با انگیزه بازی گلف حدود 8 کیلومتر پیاده روی می کند.
گلف در ایران حدود 85 سال پیش همزمان با ورود اتباع خارجی به منظور کشف و استخراج نفت در مناطق نفت خیز جنوب کشور این ورزش نیز وارد ایران شد. تا قبل ازملی شدن صنعت نفت هیچ ایرانی راهی به این بازی نداشت و بازی گلف انحصاراً در دست خارجیان بوده، پس از ملی شدن صنعت نفت علاقمندان ایرانی به این ورزش در نواحی جنوب مانند مسجد سلیمان، آغاجاری، گچساران، اهواز و آبادان با اشتیاق و علاقه هر چه تمامتر به این ورزش روی آوردند بطوریکه در حال حاضر شهرهای اهواز، آبادان، ماهشهر، مسجد سلیمان و دیگر شهرهای استان خوزستان بیشترین علاقمندان و ورزشکاران این رشته را به خود اختصاص داده اند وعموماً کارکنان شرکت نفت این ورزش مفرح و با نشاط را انجام می دهند. به جز نواحی جنوب کشور در هیچ کجای ایران ورزش گلف متداول نبوده ودر تهران نیز این رشته بصورت اختصاصی و در مجموعه ورزشی انقلاب که در سال 1340 تاسیس شده بود توسط خارجیان مقیم تهران که عمدتاً کارکنان سفارتخانه های خارجی بودند انجام می شد. پس از انقلاب شکوهمنداسلامی تمامی علاقمندان بدون هیچگونه محدودیتی بازی گلف را آغاز نمودند و این علاقمندی باعث گردید تا تشکیلات ورزش گلف کشور از اردیبهشت ماه سال 1370 در قالب یک کمیته آغاز بکار نموده و با توسعه فعالیتهای خوددر فاصله کوتاهی رسماً به عنوان فدراسیون گلف جمهوری اسلامی ایران معرفی و در لیست فدراسیونهای رسمی کشور قرار گرفت. این فدراسیون در سال 1996 میلادی به عضویت شورای جهانی گلف درآمد و درسالهای اخیر با کنفدراسیون گلف آسیا و اقیانوسیه نیز مرتبط شده است. در حال حاضر شهرهای تهران، خراسان، قم، اهواز، آبادان، مسجد سلیمان، ماهشهر، اصفهان و شیراز دارای هیئت های ورزشی فعال می باشند و همه ساله مسابقات گوناگونی در سطوح مختلف برگزار می شود.

ورزشگلفاز کجا آمده است؟

این سوالی است که شاید خیلی از شما تا به حال از خود پرسیده ایدو البته شاید برخی بدانید که اسکاتلند یکی از خاستگاههای این ورزش دوست داشتنی است. شما چه فکر می کنید. مقاله زیر ار بخوانید تا در موردگلفبیشتربدانید.

آنچه که قطعا" مسلم است این است که همه ما می دانیمگلفاز اسکاتلند آمده. اسکاتلندیها از زمانهای بسیار قدیم به این ورزش علاقه زیادی داشتند و برای انجامبازی های آن باشگاه هم داشتند که همه بازیکنان عضو آن بودند. گلفاز همان زمان (قرن 15میلادی) نیز به شیوه امروزی بازی می شد، توپ کوچک و سفیدگلفرا با چوب مخصوص روی زمینهل می دادند تا در سوراخی که در زمین چمن تعبیه شده بود بیفتد.

در حقیقتاولین نشانه های این ورزش در زمان شاه جیمز دوم (اسکاتلند) دیده شد ، کسی که در سال 1457انجام دو ورزش فوتبال وگلفرا ممنوع اعلام کردهبود.جیمز معتقد بود که با انجام این بازیها تیرکمانداران ارتش اسکاتلند از آمادگیرزمی دور می شوند. در سالهای 1471 و 1491 به ترتیب شاه جیمز سوم و چهارم نیز قانونتحریم را تمدید کردند. اماگلفاین بازی جالب به صورتهایمختلف در اسکاتلند و کشورهای اطرافش ادامه یافت ، تا زمانیکه در سال 1744 اولینقوانین رسمی این رشته در ادینبورگ (Edinburgh)  نوشته شد و پس از آن هرگلفباز آماتوری هم میتوانستبا تکیه بر آن قوانین به انجان ورز مورد علاقه اش بپردازد.

اما آیامیتوان گفت که اسکاتلندیها مخترعگلفبوده اند؟

جواباین است: نمیتوان پاسخ کاملا" قطعی داد، چرا که شواهد مستدلی وجود دارد که نشان میدهد اسکاتلندیها خودشان از ورژنهای دیگری از این ورزش تاثیر گرفته‌اندUSGA  .اتحادیهگلفآمریکا در اینزمینه می گوید: "در حالیکه بسیاری از اسکاتلندیها مدعی این مساله هستند که بازیگلفاز کشور آنها به سراسراروپا پخش شده شواهدی وجود دارد که نشان میدهد نخستین بار بازی توپ و چمن درفرانسه، آلمان و کشورهای لوکزامبورگ، هلندو بلژیک بازی میشده!" در آلمان در قرن 14معمولا" این ورزش اغلب روی یخ انجام می شد و شبیه همانگلفروی چمن با ضربه چوبمخصوص به توپ از نقطه A به نقطهB هدایت می شد.

شاید به نظرتان بیاید کهاین ورزش شبیه هاکی ست. درسته؟

اما اینطور نیست، فقط چون این بازی در آلمانروی یخ بازی می شد ممکن است این تصور اشتباه را به وجود آورد. آلمانها واسکاتلندیها هر دو در رواج این ورزش شریک بودند و در حقیقت کلمه " گلف" از تلفیق دو کلمهاسکاتلندی و آلمانی به وجود آمده که البته به علت علاقه زیادی که اسکاتلندی بهانجام این بازی داشتند این باور در طول سالها میان مردم گسترش یافت که اسکاتلندی هامخترع این بازی بوده اند. البته اسکاتلندی ها به جای یخ در زمینهای چمن کاری شدهبازی میکردند.

آیا این فرضیه صحت دارد که آلمانهاگلفرا اختراع کردهاند؟

نه، اینطور نیست چرا که قبل از آن در بعضی کشورهای اروپایی نیز بازی میشد که اسناد معتبری از آن کشورها در دست نیست و در این جا نیز ما نمی خواهیم اینمساله را انکار کنیم که اسکاتلندی ها نقش به سزایی در شکل گرفتن تاریخ این ورزشداشتند. مردم این کشور پیشرفتهای چشمگیر و قابل ملاحظه ای درگلفداشتند.

ریشهکلمهگلفاز کجاآمده؟

آیا کلمه ایست که از حروف عبارت: فقط برای مردان ، ممنوع برا ی زنان Gentleman Only, Ladies Forbidden  سرچشمه گرفته؟

جواب این است: خیر!

گلفمشتقی از این عبارت نیستو اگر پیش از این چنین چیزی شنیده بودید سریع آن را فراموش کنید و کسی را که به شماآن را گفته پیدا کرده و او را نیز از اشتباه درآورید! مانند اکثر کلمات مدرن امروزیکلمه " گلف" از زبان گویشمحلی و قدیمی گرفته شده. البته بخشی از ریشه شناسی کلمه " گلف" از کلمات قدیمیاسکاتلندی  Golve  Goff گرفته شده که در اصل مشتقی از کلمه آلمانی قرونوسطایی Kolf  بوده است.

این اصطلاحkolf  به معنای باشگاه (Club) است. درقرن 16 کلمهگلفبرای اینبازی به صورت بین المللی تصویب شد! در مقالات بعدی سعی داریم تا به قهرمانان اینورزش بپردازیم ...

زمین و تجهیزات گلف

زمین استاندارد گلف داری هجده(18) حفره می باشد فاصله حفره ها از نقطه شروع و از یکدیگر متفاوت بوده و معمولاً بین 100 تا 600 یارد متغیر می باشد که در این فواصل موانع گوناگونی از قبیل موانع آبی و شنزار و چمنزارهای بلند و پرپشت طراحی و گنجانده شده است.

گُلْف یکی از بازیهای فضای آزاد است که در آن بازیکنان بطور فردی یا تیمی بوسیلهچوبهای گوناگون ویژه‌ای توپ کوچکی را درون سوراخی در زمین می‌اندازند. در آیین‌نامه بازیگلفاین بازی را اینگونهتعریف کرده‌اند: "گلفپرتاب یک توپ از نقطه آغاز بازی به درون یک سوراخ است که بوسیله یک یا چند ضربهپیاپی و بر طبق قوانین مشخصی صورت گرفته باشد." باور عموم براینست که خاستگاهگلفسرزمیناسکاتلند است. این بازی از چندین سده پیش در بریتانیا بازی شده است. نخستین قوانین رسمی این رشتهدر شهرادینبورگ اسکاتلند نوشته شد. در آلمان در سده 14 معمولا" این ورزش اغلب روی یخ انجام می‌شد. واژه " گلف" از واژه‌هایقدیمی اسکاتلندی " "Golve و " "Goff گرفته شده که در اصل مشتقی از واژه آلمانیمیان‌سدهای "Kolf" بوده است. این اصطلاح kolf به معنای باشگاه است. در سده 16 واژهگلفبرای این بازی به صورتبین المللی تصویب شد. این بازی با اینکه معمولاً به عنوان بازی مرفّهان ونخبگان بشمار می‌آید امروزه در میان طبقات دیگر هم محبوبیت یافته و بازیگران بیشتری را ازسراسر جهان به خود جلب می‌کند.

زمینگلفحدود سی چهلهزار متر مربع وسعت دارد. برای بازیگلفکفش ویژه میخداری نیازاست تا به هنگام ضربه زدن پای بازیکن نچرخد. لباسگلفهم برای راحتی حرکت بدن واز جنس مخصوص درست شده است. برایگلف‌بازیساک ویژه‌ای نیاز است تا چهارده چوبگلفرا در خود جای دهد. اینساک در زیر خود چرخهایی دارد که بهگلف‌باز اجازه می‌دهد تا ساکو چوبهای خود را براحتی در سراسر زمین بهمراه ببرد. هر کدام از این چوبها برای زدنضربه‌های گوناگونی بکار میروند. هر بازیگلفبین چهار تا پنج ساعت طولمی‌‌کشد ودارای قوانین خودش است

مینی گلف چیست؟

همانگونه که از نام آن پیداست از گروه خانواده ورزش گلف می باشد.

مینی گلف که به آن Crazy Golf نیز می گویند انجام بازی گلف را در مساحتهای کوچکتر از زمین استاندارد فراهم می کند. با این توضیح که در مینی گلف فقط از ضربات کوتاه (putt ) استفاده می شود.

هدف از بازی مینی گلف استفاده از تمرکز- که یکی از ویژگیهای گلف است- می باشد. بدین معنی که هدایت توپ به حفره باید با تمرکز کامل و با کمترین ضربه صورت پذیرد.

زمین مینی گلف:

با عنایت به مطالب گفته شده امکان راه اندازی زمینهای این بازی در مساحتهای کوچک میسر است.
پارکهای مدارس دانشگاهها حیاط مجتمعهای مسکونی پادگانها بیمارستانها هتلها و ... حتی در شرایطی که فضای کافی دراختیار نباشد از پشت بام ساختمانها نیز می توان برای یک زمین مینی گلف کوچک بهره برد.(این مورد در چند شهر آمریکا اجرا شده است. )

متراژ مورد نیاز بستگی به اهداف بازی دارد. به این معنی که اگر هدف فقط سرگرمی خانگی باشد می توان در فضایی کوچک ( حتی 5 متر مربع) به مینی گلف پرداخت.

اما اگر بخواهیم به مینی گلف بعنان سرگرمی گروهی نگاه کنیم به دو صورت امکان آن وجود دارد:
1) بدون سازه

2) با سازه

1) مینی گلف بدون سازه: ساده ترین شکل آن ایجاد حفره در زمینهای چمن است. این کار در فضایی از 100 مترمربع به بالا امکانپذیر است.

در اینحالت بازیکنان بر سر انداختن توپ با کمترین ضریه به داخل حفره با هم رقابت مب کنند.

2) مینی گلف با سازه: از زیبایی و هیجان آن بسیار می توان گفت و نوشت.

خلاقیت در ساخت سازه به اشکال گونانگون ایجاد مانع بر سر راه توپ پیچ و خم در مسیر حرکت توپ استفاده از تکنیکهای گوناگون برای آموزش به کودکان در طراحی زمین و ... همگی در این روش قابل اجرا می باشد.

همانگونه که گلف استاندارد در دو حالت 9 حفره ( 9 hole) و 18 حفره (18 hole) قابل انجام است مینی گلف با سازه نیز این امکان را دارا می باشد.

سازه های مینی گلف را می توان با اسکلت فلزی ( با قابلیت جابجایی ) و مصالح ساختمانی ( بدون قابلیت جابجایی) که دارای پستی بلندی باشد و یا حتی بر روی سطح زمین و فقط با مشخص کردن محدوده با ابزار مختلف اجرا نمود. ( در تصاویر اشکال گوناگون آن نمایش داده شده است.)

از نظر هزینه نیز ساخت سازه و پوشش سطح آن با موکت رقم ناچیزی را به خود اختصاص می دهد.

ویژگیها:

بدلیل عدم نیاز به مهارتهای جسمانی تمام گروههای سنی می توانند نسبت به انجام مینی گلف اقدام نمایند.

حضور اعضای خانواده در کنار هم هیجان نشاط و شادابی حاصل از این بازی قابل توصیف نمی باشد. مسابقه می تواند میان دو خانواده نیز برگزار شود. پدر بزرگ را می توان با نوه اش همبازی نمود که در ورزشهای دیگر کمتر سراغ داریم.

بدلیل عدم نیاز به لبلس خاص خانمها بسادگی می توانند در محیطهای عمومی نیز به این بازی در کنار خانواده خود بپردازند. با اندکی حمایت و توجه لیگ مینی گلف حتی بصورت کشوری- بوسیله این انجمن قابل برگزاری می باشد. این اطمینان وجود دارد که بدلیل تازگی تنوع هیجان حضور خانواده ها و ... مینی گلف در زمانی کوتاه جای خود را در سبد تفریح هموطنان بازنماید.

قوانين كلي گلف

قوانین کلی گلف عبارتست از 34 قانون مدون باضافه تعداد زیادی تبصره و متمم و استثنائات.
آبانس (هندی کپ)
HADICAP

هندی کپ یاامتیاز تعادلی، بازیکنان سطوح مختلف را قادر می سازد که با یکدیگر به رقابت بپردازند. هندی کپ بر اساس تعداد ضرباتی که بازیکن در یک دور بازی از «پار» تجاوز می کند تعیین می گردد ماکسیمم هندی کپ برای آقایان 36 و برای خانمها 40 می باشد هند کپ بر اساس میانگین سه دور بازی تعیین می گردد.

زمین گلف استاندارد

شامل 18 حفره و سه نوع پار و جمع تعداد ضربات 72 می باشد.

اول پار(PAR) سه برای آقایان از 250 تا 100 پارد

دوم پار(PAR) چهار برای آقایان از 470 تا 251 پارد

سوم پار(PAR) پنج برای آقایان از ---- تا 471 پارد

پار PAR، تعداد ضربات بدون اشتباه یک میدان که با اعداد 3و 4و 5 مشخص می شود.
سه نوع گریپ
GRIP وجوددارد.

1- OVERLAPING
2-
INTERRLOCKING
3-
TEN FINGER GRIP

محوطه شروع THETEEING GPOUND

محوطه ای مسطح با چمن درو شده و کوتاه که اولین ضربه از این محوله بازی می شود.
محوطه موانع
HAZZARDS. این موانع در مسیر حفره ها بنحوی طراحی شده اند که هریک از مسیرها را بطور متفاوتی مشکل و رقابت برانگیز می کند.

محوطه عادی زمین THE FAIR WAY

این محوله تمام مسیر از نقطه شروع تا حفره را در بر می گیرد و در اطراف مسیر محوطه هائی از چمن‌های پرپشت و درو نشده وجود دارد.

& هدف بازی THE AIM OF THE GAME

هدف بازی انداختن توپ به ترتیب در حفره های هیجده گانه با استفاده از چوبهای متفاوت و زدن کمترین تعداد ضربات می باشد.

بازیها بصورت انفرادی ودو نفره و سه نفره و نهایتاً چهارنفره انجام می شود. اساساً دو نوع بازی متفاوت وجوددارد یکی رقابتهای ضربه ای و دیگری بازیهای مسابقاتی که در بازیهای مسابقاتی بازیکنی که بیشترین تعداد حفره را بدست می آورد و در بازیهای ضربه ای بازیکنی که مسیر بازی را با کمترین تعداد ضربات طی کند برنده بازی خواهد بود.

&گرین GREEN

محوطه اطراف حفره را گویند که دارای چمن یکدست و بدقت کوتاه شده می باشد.

&حفره HOLE

قطر حفره 5/4 اینج(43/11 سانتی متر) و عمق آن حداقل 4 اینچ(16/10 سانتی متر) می باشد.

&چوب پرچم THE FLAGSTICK

پرچم برای مشخص کردن مکان حفره در آن گذارده می شود معمولاً رنگ پرچم برای حفره های 9-1 زرد و برای حفره های 18-10 قرمز می باشد.

& چوبهای گلف THE GLUBS

اصولاً 3 نوع چوب گلف وجود دارد چوبی، آهنی، پاتر، بر چسب اینکه شات دارای چه خصوصیاتی باشد برای زدن آن نوع چوب از نظر بلندی دسته و زاویه صفحه فرق می کند هر چه زاویه صفحه بیشتر باشد ارتفاع شات بیشتر خواهد بود به این زوایه اصطلاحاً (لافت) (LAFT ) چوب می گویند. ست کامل گلف شامل 14 عدد چوب(GLUBS) می باشد چهار عدد وود WOOD نه عدد آهن IRONS و یک عدد پاتر PUTTER می باشد.

& توپ THE BALL

توپ گلف از لاستیک باروکش خارجی پلاستیک ساخته شده است که سطح آن برای دقت نشانه روی و برد بیشتر دارای خلل و فرجهائی می باشد.

ملزومات Accessories

ساک: ساکهای گلف در اندازه و وزنهای متفاوت و با جنسهای گوناگون وجود دارد.

& پایه توپ

پایه توپ برای ضرباتی است که بازیکن می تواند اولین بار ضربه هر حفره را از روی آن بازی کند انواع چوبی و پلاستیکی در دسترس می باشد.

& علامتگذاری محل توپ BALL MARKER

در روی گرین ودر جای توپ بازیکن بطور موقت قرار می گیرد.

& چتر UMBRELLA

همراه داشتن یک چتر گلف، اغلب برای بازیکن بسیار سودمند واقع خواهد شد.

آداب بازی

آداب بازی به همان اندازه که برای خود بازی اهميت قائل است رعايت حق تقدم و ادب را هم مهم می داند. هرچند که نکات زير قانون نيستند اما رعايت آنها در بازی حايز اهميت بسياری است.

۱- هنگام آماده شدن بازيکن تا پايان سوئينگ نزديک او نايستيد و حرکت و صحبت نکنيد.

۲- تا زمانيکه گروه جلويی از مسير خارج نشده بازی را شروع نکنيد.

۳-هميشه بدون تاخير بازی کنيد و پاتينگ گرين را همراه با افراد گروه ترک کنيد.

۴-از گروه های سريع تر دعوت کنيد بازی را زودتر از شما انجام دهند و کنار برويد تا آنها عبور کنند.

۵- چمن های کنده شده را در هنگام بازی سر جايشان قرار دهيد و جای پاها را در بانکر ها هموار کنيد.

۶- بر روی خط پات بازيکنان ديگر قدم نگذاريد و راه نرويد.

۷- کلاب ها را در پاتينگ گرين نيندازيد . ( پرتاب کردن کلاب توسط بازيکن عصبی کاری زشت و زننده است )

۸- ميله پرچم پاتينگ گرين را با دقت سر جايش بگذازيد و بعد از برداشتن ميله پرچم آن را به آهستگی خارج از پاتينگ گرين قرار دهيد.

تعاریف

قوانین بازی گلف بر اساس تعاریف آن نوشته شده است. آگاهی از روابط تعریف شده به کاربرد صحیح قوانین کمک خواهد کرد. این تعاریف شامل موارد زیر است:

تینگ گراند: محل شروع میدان است که با دو تی مارکر مشخص می شود.

به سمت گرین: همه منطقه بازی گلف ( مسیر گلف ) به استثنای تینگ گراند و پاتینگ گرین میدان‌های طی شده که شامل فیروی، راف، بانکر و هزارد ( رو به رو یا جانبی ) است. بانکر و موانع آبی است که می‌تواند رو به رو یا جانبی باشد.

پاتینگ گرین: منطقه ای مخصوص که برای غلتاندن توپ مشخص شده و شامل حفره ای است به قطر 25/4 اینچ.

اوت آو باند: زمینی که بازی در آن ممنوع است، به عبارت دیکر جزء مسابقه نیست. یک توپ وقتی که همه آن خارج از محدوده باشداوت آو باند است ( محدوده ها در قوانین محلی مشخص می شود)

موانع بی اثر: اشیاء طبیعی مانند سنگ ها، برگ ها، و سرشاخه ها مشروط به این که آزاد باشند، درگیر در خاک یا چمن نباشند، روییده نباشند، تعبیه و محکم نشده باشند و به توپ گیر نکرده باشند.
موانع: اشیای ساخت دست انسان به استثنای:

اشیایی که اوت آو باند را معلوم می کنند.

هر قسمت از یک شی ء غیر منقول ساخته انسان که خارج از محدوده باشد.

* هر ساختمان و بنایی که توسط هیات بررسی در قوانین محلی به عنوان قسمت جدای ناپذیر از مسیر مسابقه بیان شده است.

آب پیش بینی نشده : هر انباشتگی موقت و گذری آب در مسیر مسابقه که قبل یا بعد از این که بازیکن در پشت توپ قرار بگیرد قابل دبدن باشد. ( شبنم، برفک، برف آب پیش بینی نشده نیستند.)

زمین تحت تعمیر: شامل هر قسمت از مسیر مسابقه که توسط هیات بررسی مشخص شده باشد. هکچنین موادی که برای بردن انباشته شده و سوراخ ایجاد شده توسط مسئول نکهداری از گرین ولو این که علامت گذاری نشده باشد.

ضربه زدن از روی تی

تی را بین دو نشانگر تی قرار دهید و نه در جلوی آنها. می توانید تی را حداکثر در فاصله ای به طول دو کلاب پشت خط جلوییی نشانگر های تی قرار دهید و ضربه بزنید.

ضربه زدن به توپ خارج از این منطقه: در مچ پلی ( match play ) جریمه ای ندارد اما رقیب شما می تواند از شما بخواهد که دوباره آن ضربه را بازی کنید و در استرک پلی ( stroke play ) شما حتما دو ضربه جریمه می گیرید و سپس باید از منطقه صحیحی بازی کنید.

بازی کردن توپ

توپ را از همان جایی که افتاده است بازی کنید. جای توپتان، منطقه مشخص شده سوئینگتان یا خط و مسیر بازیتان را با حرکت دادن، خم کردن یا شکستن هر چیزی که ثابت یا روییده است تصحیح نکنید مگر طبق قوانین.

چیزی را به سمت پایین فشار ندهید یا این که وضعیت بهتری ایجاد نکنید.

اگر توپ شما در یک بانکر یا یک واتر هزارد قرار بگیرد، زمین بانکر یا زمین یا آب داخل واتر هزارد را تا قبل از داون سوئینگ ( Down swing ) لمس نکنید.

توپ باید کاملا ضذبه بخورد و نباید فشرده و یا برداشته شود. به عبارت دیگر در این منطقه کلاب شما نباید با زمین برخورد کند در صورت تماس ، دو ضربه جربمه دریافت می کنید.

بازی با یک توپ اشتباه ( به جز در یک هزارد ): در مچ پلی شما آن میدان را از دست می دهید. در استروک پلی دو ضربه جریمه می گیرد و سپس باید توپ صحیح را بازی کنید.

بازی با یک اشتباه در یک هزارد: جریمه ای ندارد زیرا در هزارد نمی توانید علف ها را کنار بزنید

ويژگی های ورزش گلف

1- بازی گلف در فضای باز و عموماً در بین درختان و چمنزارها با پستی و بلندیهای طبیعی انجام می شود که این امر باعث آسایش و آرامش درونی فرد می گردد.

2- وجود حداکثر اکسیژن و نور طبیعی در محل بازی گلف به ارگانیسم بدن این اجازه رامی دهد که کلیه دستگاههای حیاتی به خوبی انجام وظیفه نموده و در این حالت طبیعتاً قدرت اندیشه و تصمیم گیری به مراتب بیشتر از زمانها و مکانهای دیگر است.

3- امکان انجام این ورزش از سنین کودکی تا کهنسالی وجود دارد، هر چند که تحرک لازمه جوانی است مع الوصف قابلیت استمرار و تکرار مداوم و آهسته این ورزش آمادگی جسمانی را تا سنین بالا حفظ می نماید.

4- گلف فعالیتی بسیار مناسب برای کهنسالان می باشد زیرا روند اجرا و انجام این ورزش عاری از حرکات تند وفشارهای نامنظم بر اندامها و عضلات بر خلاف ورزشهای دیگر می باشد.

5- مسافت طی شده در ورزش گلف حدود هشت کیلومتر با زمان متوسط 3 الی 4 ساعت است که این حجم فعالیت با توجه به زمان آن فعالیتی ایده آل برای افراد مسن می باشد.

6- طی مسیر در ورزش گلف همراه با انگیزه و هدف است از این رو ورزشکار گلف باز همواره انگیزه ای تازه برای طی مسیر دارد و به همین دلیل احساس خستگی و بی حوصلگی نمی کند.

7- بازی گلف موجب افزایش کیفی دقت و مهارت می شود، بطوریکه پس از زدن ضربه، بازیکن مسیر توپ را ردیابی نموده و نقطه فرود آن را دقیقاً زیر نظر می گیرد، این عامل موجب تقویت زاویه دید، تشخیص دقیق جهت حرکت و قوه بینایی بازیکن می شود.

8- زدن ضربه مطلوب در ورزش گلف نیاز شدید به هماهنگی عصبی و عضلانی همراه با تمرکز مطلوب دارد.
9- طی مسیرهای متفاوت و زدن ضربات مختلف در گلف موجب اصلاح ناهنجاریهای ذهنی، پراکندگی فکری و عدم تمرکز موجود در افراد مبتلا به است. به این جهت این ورزش خاصیت درمانی نیز دارد، ضمن اینکه یک گلف باز در نهایت به فردی پر حوصله و با صبر واستقامت تبدیل خواهد شد که از تصمیم گیریهای عجولانه خودداری می نماید و شاید به این دلیل است که ورزش گلف مورد علاقه سیاستمداران و دیپلماتها می باشد.

10- اصولاً ورزشکاران گلف را داور همراهی نمی کند و قضاوت به عهده ورزشکاران است که این امر موجب گردیده تااصول اخلاقی حاکم بر میادین ورزشی همراه با رعایت حقوق یکدیگر، نزاکت و احترام متقابل و همچنین موجب تقویت حس اعتماد و اطمینان به دیگران شود.

11- شیوه مبارزه یامسابقه در ورزش گلف رو دررو نیست به عبارت دیگر در ورزش گلف بازیکنان در مقابل هم نیستند بلکه در کنار هم و هر فرد صرفاً برای افزایش توانایی خودش تلاش می کند در حقیقت حریفان را با معیار توانایی شخصی و افزایش مهارت می آزمایند نه با غلبه بر دیگران.

12- ورزش گلف یک ورزش خانوادگی محسوب می شود و تمام اعضای خانواده می توانند بدون هیچگونه محدودیتی به تمرین گلف بپردازند زیرا پوشش لباس ورزشکاران این رشته بطور کاملاً مطلوبی می باشد که این موضوع بویژه به منظور توسعه و تعمیم ورزش بانوان که تا حدودی در مکانهای باز ورزشی محدودیت دارند، بسیار ارزنده و قابل توجه است.

گلفدر ایران

در ایران نخستین زمین استاندارد چمن برایگلفدر دورهپهلوی و در باشگاه انقلاب تهرانبه کار افتاد که هنوز هم فعال است. زمینهای خاکی دیگری نیز در برخی شهرستانها مانندمسجدسلیمان از سی سال پیش برایگلفآماده و بکار گرفته شدهاند. امروزه طرحهای اجرایی چندی در دست اقدام است تا در محوطه دانشگاه تهران، هتلهاو همچنین در زمینی میان چالوس و نوشهر زمینهایگلفساخته شود. تیم ملیگلفبانوان ایران از سال 1380آغاز بکار کرده و دوره‌های مسابقه انتخابی برای تیم ملی نیز میانگلف‌بازان شهرهای گوناگونایران انجام شده است. در ایران فدراسیونگلفلیگهایی میان باشگاه‌هایکشور برگزار می‌کند. تا امروز استانهای خوزستان، تهران، اصفهان، فارس و قم دارایباشگاه‌هایگلفهستند.

گُلف، زنان، قدرت، تمركز

«گلف» براي ما ايراني‌ها واژة مأنوسي نيست و ما را بيشتر ياد نوعي اتومبيل مي‌اندازد تا نوعي ورزش. تمام آنچه ما از اين ورزش مي‌دانيم تصاوير جسته و گريختة كانال‌هاي ماهواره‌اي و لحظات آنتراكت شبكه‌هاي داخلي است. اما در ايران هم كساني هستند كه شيفتة گلف بازي كردن‌اند.

گلف به‌ ورزش مردمان بي‌درد معروف شده. در ايران هم اكثر كساني كه براي تفريح سراغ اين ورزش رفته‌اند از اقليت مرفه جامعه‌اند، اما هيچ‌يك از دختراني كه در اولين دورة مسابقات گزينش بهترين دختر گلف‌باز ايران شركت كرده بودند از خانواده‌هاي مرفه نبودند. آنها دختراني معمولي بودند كه هركدام با انگيزه‌اي جذب گلف و ميدان مارپيچ وسيعش شده بودند. قرار است سه نفر از بهترين زنان گلف‌باز زن ايران به‌نام تيم ملي ايران در مسابقات جهاني پورتوريكو شركت كنند؛ حضوري كه قطعاً توجه بسياري از رسانه‌هاي جهاني را به خود جلب خواهد كرد. آرزوهاي دور و دراز دختراني كه فعلاً در زمين‌هاي چمن داخلي زير آفتاب با چوب‌هايشان به توپ ضربه مي‌زنند چيزي شبيه قصه‌هاي شاه پريان است، اما شايد راه رفتن طولاني در دل چمن‌زارهاي وسيع و زير آفتاب قدرت تخيل را قوي كند...

گلف از نقطة T آغاز مي‌شود؛ جايي كه توپ از روي يك ميخ مخصوص شليك مي‌شود. اين توپ بايد با ضربه‌هاي هدفمند از هجده ميدان ـ كه موقعيت‌هاي متفاوتي دارند ـ عبور داده شود و در نهايت به داخل سوراخ هدف (hole) انداخته شود. شايد با اين توصيف اين ورزش چندان جذاب به‌نظر نرسد، اما تا زماني كه چوب گلف به‌دست نگرفته‌ايد و پشت توپ حالت ضربه زدن به خود نگرفته‌ايد، لذت اصلي اين ورزش را درنمي‌يابيد...

«‌خانم... خانم...» جلوتر مي‌روم، اين‌دفعه با صدايي بلندتر مي‌گويم: «خانم.» ولي اصلاً متوجه من نمي‌شود. بلوز و دامن صورتي پوشيده و كلاه آفتابگيري روي سرش گذاشته. روبه‌رويش مي‌ايستم تا مرا ببيند. نگاهم مي‌كند. سلام مي‌كنم، ولي باز هم جوابي نمي‌شنوم. پسر جواني كه آن حوالي است به طرفم مي‌آيد: «فايده‌اي ندارد. گوش‌هايش سنگين است. از صبح اينجاست. بيشتر روزها مي‌آيد. كاري به‌كار كسي ندارد، بازي‌اش را مي‌كند و مي‌رود.»

خميده‌خميده راه مي‌رود. توپ را روي نقطة T مي‌كارد و با قدرت به آن ضربه مي‌زند. او يكي از چند صد زن گلف‌باز ايران است. كيف وسايلش را به‌سختي به دنبال خود مي‌كشد، ولي اصلاً خسته نيست. ميدان بعدي را دختران ملي‌پوش قرق كرده‌اند بيست دختر جوان كه به‌نوبت پشت يك توپ سفيد مي‌ايستند و با قدرت به آن ضربه مي‌زنند. اكثر آنها تهراني‌اند. يكي دو گلف‌باز هم از اصفهان آمده‌اند.

ليلا و بهناز سربازي، ساتين احمدي، صفورا بيگي و مها ازهاني رقابتي سخت با يكديگر دارند. ليلا از نبود عكاس ناراحت به‌نظر مي‌رسد: «ديروز روسري سرم بود، عكاس‌ها مي‌گفتند نمي‌توانيم از تو عكس بيندازيم، حالا كه مقنعة مشكي سرم كردم، هيچ عكاسي نيامده. دارم از گرما خفه مي‌شوم.» آفتاب با بي‌رحمي تمام بر سر بچه‌ها مي‌تابد. هيچ سايه‌باني نيست كه زير آن پناه ببرند و اگر هم پيدا شود كفاف 20 دختر را نمي‌دهد. آب‌پاش‌هاي زمين باز است و گاه‌گاهي به سر يكي از آنها مي‌ريزد. صفورا بيگي هنگام ضربه زدن داد و هوارش بالا مي‌رود: «بابا جان من نمي‌توانم تمركز كنم. تا مي‌آيم خودم را رها كنم و به چيزي فكر نكنم اين آب‌پاش عزيز به من مي‌رسد و تمام تمركزم را از دست مي‌دهم.»

ورزش گلف به‌تازگي ميان زنان ايراني طرفدار زيادي پيدا كرده است. بسياري از آنها جوّ آرام و محيط دلنشين آن را به بسياري از ورزش‌هاي پرهياهوي ديگر ترجيح مي‌دهند. براي شروع بايد توپ را در نقطه‌اي به شكل T بكاري، بعد با چوب به آن ضربه بزني تا 18 ميدان وسيع را پشت سر بگذاري. آخرين ميدان، ميدان سرنوشت و قهرمان است؛ ميداني كه توپ در سوراخ هدف جا مي‌گيرد و قهرمان مشخص مي‌شود. دو شرط اصلي ورزش گلف قدرت و تمركز است. قوي بودن بازوها و مچ نقش اصلي در قهرمان شدن دارد. ليلا سربازي عاشق تمركز است و كلاً به‌خاطر تمركز سراغ اين رشتة ورزشي آمده است. ليلا از يك خانوادة گلف‌باز حرفه‌اي است: «عمويم سي‌ سال است كه گلف بازي مي‌كند. من هم بعد از كلي اين شاخه و آن شاخه پريدن تازه فهميدم گلف هم ورزش خوبي است و خلاصه گرفتارش شدم.»

ساتين و صفورا هم چنين وضعيتي دارند، ولي سارا محسني خود را دختر سركشي مي‌داند: «خانوادة من با گلف كه هيچي كلاً با ورزش مخالف‌اند. آنها مي‌گويند ورزش به‌درد دختر نمي‌خورد، ولي من عاشق ورزشم. در دبيرستان هم رشتة تربيت‌بدني خواندم و در دانشگاه هم در رشتة تربيت‌بدني ادامة تحصيل دادم. خانواده‌ام با ورزش مخالف‌اند، من كه موافقم.» سارا اعتقاد دارد به آنچه مي‌خواسته رسيده است: «من عاشق ورزشم. از وقتي گلف بازي مي‌كنم روحيه‌ام خيلي عوض شده. وقتي پايم را روي چمن‌هاي سبز و تر ميدان مي‌گذارم حس خاصي پيدا مي‌كنم كه حاضر نيستم آن را با چيز ديگري عوض كنم. اينجا حس مي‌كنم من به خدا نزديك‌ترم.

آرامشي به من مي‌دهد كه در هيچ جاي ديگري به چنين آرامشي نرسيده‌ام.» غلامرضا سربازي، مربي گلف بانوان، به‌سراغ بچه‌ها مي‌آيد و به آنها گوشزد مي‌كند بيش از حد استراحت كرده‌اند و زمان مفيد مسابقه را از دست داده‌اند. بچه‌ها كه تازه يك ساية خنك پيدا كرده بودند با هزار غر و شكايت راهي ميدان بعدي مي‌شوند. ولي ليلا سربازي همچنان ادامه مي‌دهد: «باور كنيد اگر كمي به من بها بدهند قهرمان جهان مي‌شوم پررويي نمي‌كنم، هميشه آرزويم اين بوده كه توي يك رشتة ورزشي قهرمان جهان شوم. رشته‌هاي ديگر كه نشد، حالا كه قرار است ما را ببرند پورتوريكو به شما قول قهرماني مي‌دهم. اگر قهرمان نشدم هرچه دلتان مي‌خواهد بگوييد.» شايد او بيش از اندازه اميدوار است: «اميد كه چيز بدي نيست. حالا خدا را چه ديدي شايد شانس آوردم و قهرمان شدم.» ليلا در حالي اين حرف‌ها را مي‌زند كه هنوز از انتخاب خود در تيم ملي مطمئن نيست!

بالاتر از ميدان‌هاي گلف حرفه‌اي، يك زمين باز مخصوص كودكان و نوجوانان علاقه‌مند به اين رشته هست. پرشيا هر روز با رانندة شخصي‌اش به ورزشگاه انقلاب مي‌آيد و با ده دوازده نفر گلف بازي مي‌كند. او تنها دختر اين جمع است ولي از هيچ‌كس كم نمي‌آورد. يك‌تنه براي همه كُري مي‌خواند. اكثر پسرها از پرشيا بزرگ‌ترند: «فكر كرديد! نمي‌توانيد مرا بگيريد.» پرشيا وقتي چوب گلف را در دستانش مي‌گيرد از همه مي‌خواهد سكوت كنند تا مزاحم تمركز او نشوند: «همه ساكت باشند، دارم تمركز مي‌كنم، هيچ‌كس حرف نزند.» پرشيا هنگام نواختن ضربه زيرچشمي به ميدان مسابقة دختران تيم ملي نگاه مي‌كند: «ببينيد، حتي مي‌توانم ركورد آنها را بزنم. من تايگر ايران هستم. همة آنها (دختران تيم ملي) جلو من كم مي‌آورند.» ضربه‌اش را كه مي‌زند چند بار بالا و پايين مي‌پرد و چند جيغ بلند هم مي‌كشد، توپش داخل سوراخ هدف افتاده، او بازي را برده است.

مسابقة دختران گلف‌باز تمام شده، ولي هنوز مشخص نيست سه نفري كه قرار است در پورتوريكو به ميدان بروند چه كساني‌اند. از ميدان آخر بالا مي‌آيند. نفس‌نفس مي‌زنند. سربازي همچنان روي حرفش ايستاده: «من قهرمان جهان هستم.» خانم مسن هم بالا مي‌آيد. كلاهش را برداشته و روبه‌روي آب‌پاش‌ها ايستاده. با گردش آب‌پاش او هم مي‌چرخد. پرشيا به رقص او اشاره مي‌كند: «بچه‌ها ببينيد اين خانمه دارد زير آب مي‌رقصد.» هنوز دارد كُري مي‌خواند. توپ يكي از بچه‌ها را برداشته: «حالا خسته‌ام وگرنه اين توپ را مي‌فرستادم ميدان آزادي.»

نانسی لوپز، ستاره گلف زنان


نانسی لوپز (Nancy Lopez) را بدون شک باید یکی از محبوبترین و موفقترین زنان گلف باز دنیا دانست. وی متولد 6 ژانویه 1957 در کالیفرنیاست و پس از ازدواج به نام نانسی نایت (Nancy Knight) تغییر هویت داد.

ستاره ای که از سال 1978 گلف را به صورت آماتور شروع کرد، استعداد ویژه خود را به همه گلف بازان نشان داد. او گلف را زمانیکه دختر بچه ای بیشتر نبود آغاز کرد هنگامی که سال دوم دانشگاه تولسای اوکلاهاما Tulsa-Oklahoma)) بود آنرا به صورت حرفه ای پی گرفت. نانسی از سوی انجمن حرفه ای گلف زنان چهار مرتبه عنوان بهترین بازیکن سال طی سالهای 1978،1979،1985 و 1988 از آن خود کرد و نام خود را در زمره بهترینهای گلف در رده های سنی مختلف ثبت کرد.

وی نخستین بار در سن 8 سالگی تحت تعلیم پدرش دومینگو Domingo)) بازی گلف را تجربه کرد و اولین عنوانش را در 12 سالگی با پیروزی در رقابتهای زنان آماتور مکزیکو کسب کرد. متعاقب آن دو بار در سالهای 1972 و 1974 فاتح رقابتهای دختران آمریکا تحت عنوان (USGA Junior Girls Championship) شد.

در سال 1975، او سه بار قهرمان بازیهای (Western Junior) و (MexicanAmateur) گشت و به سرعت نام خود را مطرح ساخت. در همان سال وارد مدرسه گلف زنان آمریکا و با بهترین نمره از آنجا فارغ التحصیل شد. پیشرفت او در گلف تا جایی ادامه پیدا کرد که سال بعد مدعی قهرمانی رقابتهای جهانی AIAW)) در تیم اعزامی ایالات متحده شد. او در سال 1976 یکه تاز بلا منازع گلف دانشگاه تولسا در رده زنان بود.

سال 1978 فصلی جدید با 9 عنوان قهرمانی برای او بود. همچنین در رقابتهای رولکس روکی ( (Rolex Rookie و ورا (Vera) پیشتاز بود.

سال 1979 برای او در 8 تورنمنت پیروزی به ارمغان آورد و 6 سال بعد او مجددا" در رولکس روکی و ورا برای سومین بار صاحب عنوان شد. سال1987 برای این قهرمان 35 ساله بسیار به یاد ماندنی بود و توانست در رقابتهای ساراسوتا کلاسیک "Sarasota Classic" (همان دوره رقابتهایی که اولین بار در سال 1978 مدعی آن شد) پیروز شود. در سال 1997 چهل و هشتمین عنوان قهرمانی اش را کسب کرده و در بازیهای اوپن زنان ایالات متحده با رکورد امتیازات 69-68-69-69 در رده دوم ایستاد.

 


 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت: 9:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(2)

تحقیق درباره ورزش کشتی

بازديد: 519
تحقیق درباره ورزش کشتی

ورزش چيست؟

ورزش كردن عكس عمل خوردن است ، با ورزش كردن كالري هاي خود را مي سوزانيد. در حقيقت بدن شما با سوزاندن كالري مي تواند كار كند . اين كالريها بدن را گرم ، قلب را درحال پمپاژ و خون را در حال گردش نگه مي دارد . كالري هاي مصرف شده شما را در حال تحريك و تحرك نگه مي دارد ، مثل پياده روي ، كاركردن ، از پله بالارفتن و يا هر فعاليتي كه انتخاب مي كنيد . هر چه بيشتر حركت كنيد بيشتر كالري مي سوزانيد ، در نتيجه بيشتر وزن از دست مي دهيد . با 1 مايل پياده روي همانقدر كالري مي سوزانيد كه با همان فاصله دويدن اما فقط از نظر زمان اختلاف دارد .

و اما كشتي ....

مقدمه:

گذشته هاي دور اين مرز و بوم همواره ورزش به عنوان هنري در خدمت دفاع از تماميت ارضي , ناموس و عقيده بوده است و طبعا به همين جهت تقدس مي يافته است تا جايي كه ورزشكاران و پهلوانان در هيبت اسطوره ها براي مردم نشو و نما مي نموده اند و در حماسه آفريني ها ، جنگ ها فرهنگ ها ادبيات ، هنر  و شعر تاثير گذاري فوق العاده اي داشته اند .

كشتي به سياق موجود قدمتي بيش از چند دهه ندارد و بدين گونه كه در حال حاضر رواج دارد شايد بتوان گفت كه آن نيست كه در گذشته بوده است و هم آن است كه در گذشته بوده است . نبوده است از آن جهت كه شيوه ي اجرا و قانونمندي و فرهنگ عمومي حاكم بر آن تغيير نموده است و همان مي باشد بدين لحاظ كه عمده ي فنون و اصول حاكم بر اجرا همان است كه در تاريخ ضبط مي باشد .

كشتي ورزشي است كه در بين اكثريت ملل جهان رواج داشته است و تا قبل از پيدايش نهضت المپيك  و قانونمند شدن ورزش در ميان جوامع بشري با اندك تفاوتي به آن مي پرداخته اند .

كشتي در جهان

مبدا كشتي به شروع حيات انسان بر مي گردد .از زمان هاي بسيار دور كشتي پديده اي كاملا متفاوت با ساير پديده هايي كه امروزه آن را مي شناسيم بوده است در آن هنگام كشتي ورزش نبود كه در اوقات فراغت انجام شود و يا وسيله اي براي تفريح باشد بلكه وسيله اي براي ادامه ي بقا بوده است .به كمك كشتي بود كه انسان مي توانست از جان خود و خانواده اش حفاظت كند .

اين كه مبدا پيدايش كشتي را به منطقه ي ويژه اي نسبت دهيم و يا شكل گيري آن را در ناحيه ي خاصي در نظر بگيريم شايد قرين به صحت نباشد زيرا كه اين مقوله در بين جوامع كهن و در تمام نقاط گيتي به نحوي رايج بوده است .

مصر و چين باستان بعد ها ايران و يونان و روم و ديگر ملل هر يك به اين امر مي پرداخته اند . آثار تاريخي به دست آمده از مصريان باستان و نقاشي هاي كشف شده همه گوياي اين است كه مصريان به كشتي مي پرداخته اند . كشتي در دوران سومريان نيز بوده است. هومر شاعر افسانه پرداز يونان باستان در كتاب هايش ايلياد  و اديسه بارها از كشتي گرفتن قهرمانان قصه ي خود سخن گفته است . كشتي ميان دو پهلوان به نام هاي اوليس و آژاكس از جالب ترين و هيجان انگيز ترين رويداد ها ي قصه هاي هومر است .

در يونان قديم انواع ورزش ها از جمله كشتي حتي به عنوان ورزش و تا حدودي به روش مسابقات و اتفاقا در غالب مسابقه رواج داشته است .

در مسابقات المپيا فقط مردان آزاد يوناني حق شركت داشتند . داوطلبان شركت در مسابقات المپيا پس از بررسي ها ي گوناگون برگزيده مي شدند و مدت ده ماه زير دست مربيان جوانان و مربيان ورزشكاران پرورش مي يافتند و براي مسابقات آماده مي گرديدند . هر ورزشكار پس از رسيدن به المپيا مورد بازديد قرار مي گرفت و سوگند مي خورد كه قوانين مسابقات را رعايت كند . در اين مسابقات نامردي يا حقه نادر بود ، ولي ناممكن نبود . چنانچه ائوپوليس مشت زن كوشيد كه با رشوه دادن از رقيبان خود پيش افتد ولي سختي كيفرهايي كه بر نا درستان روا مي داشتند نامردي و فريب را به حداقل مي رساند .

مهمترين مسابقاتي كه تواما صورت مي گرفت پنتاتلون يا پنج مسابقه نام داشت هر كس كه در يكي از مسابقات شركت مي كرد از شركت در چهار مسابقه ي ديگر هم ناگزير بود و كسي به مقام قهرماني مي رسيد كه حداقل در سه مسابقه فاتح مي شد . مسابقه ي اول پرش بود و طي اين مسابقه افراد با وزنه هايي در  دست از روي مانع مي پريدند .مسابقه ي دوم   پرتاب ( ديسك ) بود صفحه ي سنگين مدوري را كه تقريبا شش كيلو وزن داشت پرتاب مي كردند .حد نصاب گرده پرانان را سي متر نوشته اند .مسابقه سوم را پرتاب نيزه نوشته اند . چهارمين مسابقه كه در حقيقت مسابقه ي عمده به شمار مي رفت مسابقه ي دو در مسافتي به طول تقريبي 180 متر بود . كشتي پنجمين مسابقه را تشكيل مي داد و داستان هاي بسيار درباره اهميت أن و قدرت كشتي گيران يوناني باقي مانده است .

كشتي يكي از اولين ورزش هائي بود كه بشر شناخت. بيشتر از صدها منظره از مسابقات كشتي، روي ديوارهاي قبور مصر باستان حجاري شده است و تمام آنها نمايشگر زير و بم هاي اين ورزش باستاني است كه امروزه ما با آنها آشنا هستيم. بنابراين ورزش كشتي حتي در پنج هزارا سال قبل هم يك ورزش خيلي پيشرفته بوده است. كشتي بعنوان يك ورزش علمي و نظم يافته از مصر يا آسيا به يونان برده شده است. اما در يك افسانه يوناني آمده است كه ورزش نخستين بار به وسيله «توس» فهرمان اختراع شده است.

كشتي يكي از شاخه هاي مهم بازي هاي قهرماني در يونان قديم بوده است. كشتي گيران يوناني روغن مخصوصي را به بدنشان مي ماليدند و سپس روي روغن را خوب ريگ مالي مي كردند تا به اصطلاح موضع خوبي در موقع كشتي داشته باشند.

قهرمان كشتي عهده قديم، شخصي به نام «ميلوكروتن» بوده كه حدود 32 پيروزي در بازي هاي ملي و شش پيروزي هم در بازي هاي المپيك به دست آورده بود.

در ژاپن، كه ورزش كشتي يكي از معمول ترين ورزش ها ميان مردم محسوب مي شود، اولين ركورد مسابقه كشتي مربوط به 32 سال قبل از ميلاد بوده است. ژاپني ها نوع خاصي از وززش كشتي دارند كه به نام «سامو» ناميده مي شود كه در اين نوع كشتي، وزن، خيلي اهميت دارد. بعضي از قهرمانان «سامو» حتي بيشتر از 300 پوند وزن دارند و طبعاً خيلي هم قوي هستند، اما با وجود اين سنگيني وزن، خيلي فرز و چالاك هستند.

در بريتانيا، حتي در زمان هاي خيلي قديم هم به اين ورزش خيلي توجه شده و به مقدار قابل ملاحظه اي توسعه داده شده است. بد نيست بدانيد كه «هنري هشتم» پادشاه انگليس، خيلي به اين ورزش علاقه داشته و خود يكي از كشتي گيران خوب به شمار مي آمد.

در قاره ي پهناور آسيا ورزش كشتي در ميان قبايل و ايلات و عشاير همواره رايج بوده و محبوبيت بسيار داشته است اما رواج اين ورزش در مغولستان ژاپن ، ايران و هندوستان بيشتر از ديگر مناطق آسيا بوده و هنوز هم هست در مغولستان كشتي ورزشي است عبادي و سنتي كه همراه با مراسم خاص برگزار مي شود و همه ي پسران بايد فنون اين ورزش را از سنين كودكي بياموزند . در ژاپن اسناد تاريخي بسياري از قدمت ورزش كشتي و كشتي گيران موجود است و در يكي از اين سندها كه متعلق به قرن ششم ميلادي مي باشند از كشتي گير هميشه پيروزمندي به نام سوكون ياد مي شود در قرن هشتم ميلادي بنا به فرمان يكي از امپراطوران ژاپن موسوم به شومر كشتي گرفتن هم در شمار مراسم مذهبي و عبادي در آمد در سال 858 ميلادي دو پسر امپراطور بونتوكو با يكديگر كشتي گرفتند تا هر كس كه پيروز شد صاحب تاج و تخت پدر شود از سال 1600 ميلادي به بعد   چون حكمرانان محلي ژاپن براي دفع از منافع خود كشتي گيران و پهلوانان را با حقوق زيادي استخدام مي كردند . ورزش هاي رزمي در ژاپن رواج فراوان يافت و جنگجوياني   ظهور پيدا كردند به نام سامورايي كه در فنون كشتي مهارت بسيار داشتند .كشتي هايي نظير جودو در ژاپن به ويژه نزد پيروان مذهب شينتو بسيار مورد احترام است و هر بار كه كشتي گيران سومو براي زور آزمايي به ميدان مي آيند انبوه مردم در سكوت كامل به تماشاي مسابقات آنان مي نشينند.

كشتي پهلواني ديگري در نزد هنديان وجود دارد كه حريفان كوه پيكر با هم مبارزه مي كنند كه موسوم است به بن چز . در كشور سوئيس نوعي كشتي به نام شونيگن در ايسلند نيز چيزي شبيه سوئيس و در انگلستان كشتي كوران وال و  در آمريكا كشتي كچ  ، در شوروي سابق سامبو ،  در چك و اسلواكي زاپاسو ، دراسپانيا لوجا در ارمنستان كخ پروتننيگ و در ساير كشور هاي جهان هر يك با نامي ديگر واندك تفاوتي به اجرا در مي آيد .

كشتي در ايران

آنچه از تاريخ بسيار كهن ايران نقل شده است معيد وجود رواج ورزش به ويژه كشتي است . به عبارت ديگر ميتوان گفت از ابتداي پيدايش قوم ايراني ورزش كردن با او عجين بوده است . ورزش در ايران باستان به دو روش رواج داشته است . نخست ورزش تفريحي و نشاط انگيز كه در بين پادشاهان و درباريان رايج بوده است همچون شكار ، اسب سواري ، چوگان ، گوي بازي و تير اندازي و ...      دوم مردم عادي كه به نحوي در آماده سازي خويش براي امر دفاع و مشاركت در جنگ ها ورزش مي نمودند  و از  ديگر ورزش هاي ايشان مي توان گرز گرداندن بالاي سر ، حركت دادن وسيله اي سنگين مثل كمان در بالاي شانه ها قرار دادن سپر هاي سنگين مقابل سينه ، شنا كردن فلاخن انداختن و كشتي گرفتن را نام برد .  گزنفون مورخ يوناني معاصر داريوش دوم پادشاه هخامنشي مي نويسد ايرانيان به دليل علاقه مندي به كشتي و نيرو مندي  هميشه به جنگ تن به تن رو مي آورند . همچنين مي افزايد روي آوردن ايرانيان در ميدان هاي نبرد جنگ تن به تن نشانه ي برتري نيروي جسماني ايشان است .

كشتي به عنوان ‌‌آخرين چاره به هنگام از كار ماندن شمشير ها تير ها نيزه ها در جنگ ها راه گشا بوده است و پهلوانان از هر دو طرف سرنوشت جنگ را تعيين مي نموده اند .

در ايران قديم كشتي از مقامات عالي ورزش و پهلواني به شمار مي رفته است در بسياري از صحنه هاي جنگي شاهنامه ي فردوسي در آخرين لحظات نبرد تن به تن از كشتي گرفتن به مثابه موثرترين چاره ‌براي برتري و غلبه بر حريف ياد مي شود .

در جنگ رستم و سهراب زور آزمايي دو حريف يرومند نشان داده مي شود كه كشته شدن هر يك به دست ديگري سرنوشت جنگ ايران و توران را معين مي كند .

در ايران باستان عنوان جهان پهلواني از منصب هاي عالي ارتش بوده و همچنين هر ساله پس از مسابقات كشتي پهلوان اول كشور بر مسند افتخار پهلواني پايتخت تكيه مي زده است.

كشتي گرفتن در ايران با توجه به شرايط هر دوره اي دچار نوسان مي شده است و بر حب موقعيت حكومت ها اين مقوله نيز دستخوش افت و خيز مي شده است در عهد مغول كشتي به شدت منزوي مي گردد و در اواخر دوره ي مغولان چهره هاي پهلواني و نامدار بارز مي گردد.

انواع كشتي هاي محلي در ايران

در نقاط مختلف ايران با توجه به شرايط آب و هوايي و آداب و رسوم مردم كشتي ها ي مختلف  و متنوعي رواج دارد كه مهمترين آن از قرار زير است

كشتي پهلواني : اين كشتي ها در زورخانه متداول است و كشتي گيران شلوار مخصوص با كمربند و زانو بند چرمي مي پوشند و زور آزمايي و گرفتن كمر بند در اين كشتي آزاد است.

كشتي باچوخه : اين كشتي در سراسر استان خراسان به ويژه در قوچان و بجنورد و شيروان و اسفراين ، چناران و فريمان در فضاي آزاد برگزار مي شود .

كشتي لوچو  :  اين كشتي از ورزش هاي روستا هاي مازندران است و چون جايزه ي كشتي گيران را در نوك چوب مي گذارند به آن لوچو  مي گويند . جايزه ها به طور معمول قواره ي پارچه ي شال ويرمن و گاهي گاو و گوسفند بودند كه آنها را با همان چوب  به وسط ميدان مي بردند .

كشتي  گيله مردي : اين كشتي در گيلان متداول است . در اين كشتي با ضربه ي دست و بر هم زدن تعادل حريف انجام مي شود و هركس كه بتواند هر جاي بدن حريف را غير از كف پاها با زمين آشنا كند برنده مي شود.

كشتي زوران پاتوله : اين كشتي صنتي و محلي منطقه ي كردستان است در اين كشتي دو حريف كمربند يكديگر را مي گيرند و سعي مي كنند با چرخاندن ديگري از حالت تعادل خارج نمايد و هر كس كه حريف مقابل را به زمين بزند برنده مي شود .

ديگر كشتي هاي   محلي متداول عبارتست از :

كشتي  كچ گردان ( رايج در مناطق شرق كشور ، استان سيستان و بلوچستان )

كشتي كمربندي ( رايج در اصفهان )

كشتي دسته بغل ( رايج در منطقه ي فارس )

كشتي بغل به بغل ( رايج در منطقه ي قزوين )

كشتي جنگ (يا زوران در منطقه ي لرستان )

كشتي آشيرما ( رايج در منطقه ي آذربايجان )

كشتي گرش ( رايج در منطقه ي تركمن صحرا)

كشتي عربي ( رايج در منطقه ي خوزستان )

افتخارآفرين كشتي ايران

تختي در روز پنجم شهريور 1309 شمسي در خانواده اي متوسط در محله خاني آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبي و ارادت به امام هشتم حضرت امام رضا عليه السلام نام غلامرضا بر او نهاد. رجب خان پدر تختي 5 فرزند داشت كه سه پسر و دو دختر همگي از غلامرضا بزرگتر بودند.

    مرحوم تختي ورزش رااز نوجواني آغاز كرد،ورزش ابتدا براي اونوعي تفنن وسرگرمي بود. آشنايي حقيقي او با ورزش و كشتي در باشگاه «پولاد »آغاز شد. وي كه پيش از اين گودها و زورخانه هاي فراواني ديده بودشيفته ي تواضع و افتادگي پهلوانان كشتي و ورزش باستاني شده بود. براي نخستين بار در سال 1329 به باشگاه پولاد رفت.

    پهلوان تختي در مصاحبه اي مي گويد:»وقتي در سال 1328 در مسابقه ي بزرگ ورزشي (كاپ فرانسه) شركت كردم، در همان اولين دوره ضربه فني شدم. اما تمرين هاي جدي و سختي كه در پيش گرفتم مرا ياري كرد تاحقيقت مبارزه رادرك كنم اگرچه شور پيروزي درسرداشتم اما كار و كوشش را سرآغاز پيروزي ميدانستم.

    به اين ترتيب غلامرضا تختي با تمرين وپشتكار مثال زدني رفته رفته خود را از ميان بازنده ها بيرون كشيد وسرانجام در سال 1330 در وزن ششم (79 كيلوگرم) به عضويت تيم ملي درآمد.

    تختي در دوران زندگي ورزشي اش ركورددار شركت در المپيك ها و كسب بيشترين مدال از اين آوردگاه بود. وي در چهار دوره المپيك حضور داشت و حاصل آن يك مدال طلا، دو نقره و يك عنوان چهارم بود. در كشتي ايران اين امر اتفاق نادري است.

    جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است.

    او زندگي خود را وقف مردم و ملتش كرده بود. شادروان تختي همچنين در ورزش باستاني و كشتي پهلواني داراي تبحر و مهارت بود چنان كه سه بار پهلوان ايران شد و هربار كشتي گيران نامداري را مغلوب كرد. وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود (توليدو 1966 ميلادي) در روز پنجشنبه دوازدهم آبان ماه 1345 زندگي مشترك خود را با همسرش آغاز كرد، كه حاصل آن تولد بابك در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان به گوش همه ايرانيان و جهانيان رسيد و همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد.

    روحش شاد.

        
    افتخارات تختي:

 سال 1951: مسابقه هاي جهاني هلسينكي، فنلاند، مدال نقره.    

سال 1952: بازيهاي المپيك هلسينكي، فنلاند، مدال نقره.    

سال 1955: جشنواره جهاني ورشو، لهستان، مدال نقره.    

سال 1956: بازيهاي المپيك ملبورن، استراليا، مدال طلا.    

سال 1958: مسابقه هاي جهاني صفويه، بلغارستان، مدال نقره.    

سال 1958: بازيهاي آسيايي توكيو، ژاپن، مدال طلا.    

سال 1959: مسابقه هاي جهاني تهران، ايران، مدال طلا.    

سال 1960: بازيهاي المپيك رم، ايتاليا، مدال نقره.    

سال 1961: مسابقه هاي جهاني يوكوهاما، ژاپن، مدال طلا.    

سال 1962: مسابقه هاي جهاني توليدو، آمريكا، مدال نقره.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت: 9:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره نیاز به موفقیت

بازديد: 73
تحقیق درباره نیاز به موفقیت

    نياز به موفقيت

بعد از نیاز به همبستگی، دومين عاملي که بر شيوه ارتباطي افراد تاثير مي گذارد، نياز آنان به موفقيت است. نياز به موفقيت عبارت است از نياز به نمايش درآوردن شايستگي هاي خود و به دست آوردن نوعي اعتبار و صلاحيت در پرتو آن. انگيزه نياز به موفقيت، يک عامل اصلي شکل دهي شخصيت انسان هاست.  افراد از نظر ميزان نياز به موفقيت با يکديگر متفاوتند و اين تفاوت به عنوان يکي از مهم ترين عناصر اجزاء شخصيت مطرح است. نياز به موفقيت هم در سطح فردي و هم گروهي و جمعي مورد بررسي قرار گرفته است.  در سطح فردي ، افراد با نياز به موفقيت بالا، خواهان برتري، رسيدن به معيارهاي بالا، چه در کسب و کار و چه در ورزش و چه در حيات علمي خود مي باشند. ولي در عين حال، آنان علاقه مند و متوجه عکس العمل ها و پاسخ هايي مي باشند که ديگران به آن ها و رفتار آن ها مي دهند. سه ويژگي اساسي افراد با نياز به موفقيت بالا به شرح زير است:

اول اين که آنان مي خواهند شخصا مسئول انجام موفقيت آميز وظايفي که به آنان محول شده است باشند. دوم اين که آنان به ميزان ملايمي به خطرجويي اعتقاد دارند و به ميزان قابل توجهي واقع بينانه هدف هاي خود را شکل مي دهند. چالش در امور، براي آن ها مسئله اي عادي است و از آن پرهيز نمي کنند.  سوم اين که آنان خواهان بازخور فوري و مشخص انجام امور خود از طرف ديگران مي باشند. آن ها مي خواهند بدانند که کار را چگونه انجام داده اند و به چه ميزان موفق بوده اند.  از اين رو آنان اغلب به مشاغلي ( مانند فروش) روي مي آورند که نتيجه آن ها به سرعت نمايان مي شود.  اين افراد از مشاغلي چون تحقيق وتوسعه روي گردانند، چرا که نتيجه چندان محسوس و ملموس نمي باشد و بسيار با فاصله از انجام عمل حاصل مي شود.

از نظر رفتارهاي ارتباطي، ويژگي افراد با نياز بالاي به موفقيت، عمدتا با تلاش فراوان در جهت شکل دهي به اعتماد به نفس بالاي خود نمايان مي شود و اين افراد سعي مي کنند تسلط خود را به طرف مقابل به منصه ظهور برسانند، در عين اين که در همان زمان سعي در جلب توجه ديگران نسبت به خود و رفتارهاي خود دارند. آنان در گفت و گوهاي دوجانبه يا چند جانبه بيشتر سخن مي گويند و کمتر گوش مي دهند، به ويژه زماني که هدفي براي رسيدن مطرح باشد. در آن صورت آن ها کمتر به ديگران مجال سخنگويي مي دهند و خود به گونه متکلم وحده عمل مي کنند.  بين اعتماد به نفس و نياز به موفقيت رابطه وجود دارد. هر اندازه  اعتماد به نفس در کسي تقويت شود مي توان اميدوار بود که او نياز به موفقيت بيشتري خواهد داشت

ضرورت دست یافتن به موفقیت

اکثریت مردم را به طور عموم ، از نظر روانشناسی می توان به دو گروه عمده تقسیم کرد. یکی گروهی که فرصتها آنان را به چالش می خوانند و بر آنند تا کارهای دشوار انجام دهند تا به هدفی خاص دست یابند، این گروه در اقلیت قرار دارند . گروه دیگر که در اکثریت می باشند نیز گروهی است که بی توجه از کنار مسائل می گذرند.

اینک چندین سال است که روانشناسان تلاش می کنند به راز این دو گانگی غریب پر رمز و راز پی ببرند.آیا نیاز به موفقیت (و یا فقدان آن ) در درون فرد اتفاقی است، ارثی بوده ویا نتیجه ی تاثیرات محیطی می باشد؟ آیا صرفاً یک انگیزه ی انسانی قابل تفکیک از انگیزه های دیگر است یا ترکیبی از چندین انگیزه ی مختلف تمایل کسب قدرت و شهرت ویا تجمع ثروت؟ مهمتر از همه آیا راهی وجود دارد که بتوان چنین تمایلی را در جامعه ویا افرادی که فاقد آن می باشند ، بوجود آورد؟

با وجود آنکه هنوز پاسخ کاملی برای هیچیک از این سوالات در دست نیست اما سالها کارکردن روی این مطالب ، پاسخهایی نسبی برای هریک از سوالات مزبور ویا بینشی نسبت به کل قضیه فراهم آورده است . بی شک یک انگیزه انسانی بخصوص که از سایر انگیزه ها قابل تفکیک باشد وجود دارد ،به نحوی که می توان آنرا در هر گروهی از افراد یافت ویا مورد آزمون قرار داد.

اجازه بدهید مثالی را مطرح کنم . چندین سال قبل بر روی 450 نفر از کار گرانی که در نتیجه ی تعطیلی موقت یک کارخانه در منطقه ی اری پنسیلوانیا ،از کار اخراج شده بودند، مطالعه ای انجام شد. اکثریت این کارگران برای مدتی در خانه ماندند و سپس به اداره ی کاریابی ایالات متحده مراجعه کردند تا ببیند امکان استخدام در کار قبلی خود ویا کارها ی نظیر آن وجود دارد یا خیر. تنها تعداد قلیلی از آنها به گونه ای متفاوت رفتار کردند ، یعنی درست از همان روز که کار خود را از دست دادند ، به شکار کاری جدید رفتند.

آنها به اداره ی کاریابی ایالات متحده و پنسیلوانیا سر زدند. بخش استخدام نیازمندیها ی روزنامه ها را می خواندند ، به کلیسا و اتحادیه ی خود و سازمانهای وابسته ی مختلف سر زدند ، برای فراگیری مهارتهای جدید در دوره های آموزشی شرکت کردند وحتی شهر خود را در جستجوی کار ترک کردند و این در حالی است که اکثریتی که در خانه مانده بودند حاضر نبودند تحت هیچ شرایطی برای بدست آوردن کار اری را ترک  گویند. بی شک افراد این اقلیت فعال از انگیزه های کاملاً متفاوتی برخوردار بوده اند . تمامی این افراد از نظر هدف در یک موقعیت قرار داشتند : آنها به کار ، پول، سر پناه ، غذا و امنیت شغلی نیاز داشتند .

اما تنها عده ی اندکی از آنان در بدست آوردن نیازها یشان پیش قدم شده ودر اقدام کردن از خود تهور نشان دادند. چرا؟ اینک روانشناسان پس از سالها تحقیق معتقدند که می توانند بدین سوال پاسخ دهند . آنها نشان داده اند که این افراد از نوع خاصی از انگیزه ی انسانی به مقیاسی بالا برخوردار بوده اند . اجازه بدهید فعلاً این ویژگی فردی را انگیزه ی A  بنامیم وبه بررسی سایر ویژگیهای افرادی که انگیزه ی A آنها بیشتر از دیگران است بپردازیم.

فرض کنید این افراد از نظر کاری در موقعیتی قرار دارند که می توانند میزان سختی و دشواری کارشان را خود تعیین کنند . چنین وضعیتی را براحتی می توان در آزمایشگاه روانشناسی ایجاد کرد.،بدین ترتیب که از افراد خواست تا حلقه هایی را از هر فاصله ای که خود می خواهند ،بسوی یک گل میخ پرتاب نمایند.بسیاری از افراد حلقه ها را به طور اتفاقی و بدون محاسبه پرتاب می کنند ، یا بسیار نزدیک می ایستند ویا از گل میخ فاصله ی بسیار می گیرند ، اما افرادی که دارای انگیزه ی A  می باشند ، چنین به نظر می رسد که فاصله ی خود را از گل میخ چنان  محاسبه می کنند که القا کننده ی حس استادی وتسلط باشد . این افراد تقریباً همیشه در فاصله ای متعادل می ایستند ؛ نه آنقدر نزدیک که کار به نحو مسخره ای آسان به نظر برسد و نه آنقدر دور به نظر برسد ونه آنقدر دور که انجام کار غیر ممکن گردد . هر گاه شانس موفقیت آنها یک به سه باشد ، اهدافی را برای خود تعیین می کنند ، مشکل اما دست یافتنی است. به عبارت دیگر این گونه افراد همواره چالشهایی را برای خود در نظر می گیرند ، وظایفی که آنها را وا می دارد تا خود را تا حدی پیشرفت دهند .

البته آنها هنگامی چنین رفتاری را از خود بروز می دهند که بتوانند از طریق عملکرد شخصی خود ، نتیجه ی کار را تحت تاثیر قرار دهند . آنها به هیچ وجه قمار کردن را ترجیح نمی دهند. فرض کنیم آنها می توانند بین تاس ریزی ونرادی و تلاش در حل یک مساله یکی را انتخاب کنند ، در حالیکه برای هر دو کار زمانی واحد و شانس موفقیت یک به سه دارند .با وجود آنکه فرصت برنده شدن در هر دو مورد یکسان است وتاس ریختن کار ساده تری است اما آنها حل مساله را انتخاب می کنند . آنها بجای آنکه نتیجه ی کار را به دیگران ویا به شانس واگذار کنند ترجیح می دهند خود بر روی مساله کار کنند .

بی شک این گونه افراد به جای پاداش موفقیت ، به نفس موفقیت ها فردی می اندیشند، چراکه از طریق تاس ریختن می توانستند به همان پاداش ها دست یابند .

این مساله نشان دهنده ی ویژگی دیگری است در افرادی که از انگیزه ی A برخوردار می باشند  و آن اینکه اینان شرایط کاریی را ترجیح می دهند که در آن صرفاً براساس تلاش خود به بازخور دی قطعی دست  یابند . درست همانند یک بازیکن گلف ویا فروشنده نه مانند کاری که یک معلم و مشاور پرسنلی انجام می دهد. یک بازیگر گلف تقریباً همیشه امتیاز خود را می داند و به خوبی می تواند خود رابا رقیب خویش ویا با عملکرد روز ویا هفته ی قبل خود مقایسه نماید. یک معلم هرگز چنین بازخورد قطعیی درباره ی " نحوه انتقال مطلب " به دانش آموزانش در دست ندارد.اما علت چنین رفتاری در برخی از افراد چیست؟ از یک نظر پاسخ این سوال بسیار ساده است . علت آن است که آنان بیشتر وقت خود را به فکر کردن درباره ی این مساله می گذرانند که چگونه کار خود را بهتر انجام دهند . در حقیقت روانشناسان نوعا قدرت انگیزه ی A   را با گرفتن نمونه هایی از تفکرات خود به خود افراد ( مانند سر هم کردن یک داستان درباره ی عکسی که به آنان نشان داده می شود .) و شمارش دفعاتی که آنان عملکرد خود را"بهتر" می خوانند ، اندازه گیری می نمایند . این شمارش عینی بوده وحتی امروزه با کمک برنامه ها کامپیوتری مخصوص آنالیز داده ها نیز انجام پذیر می باشد.

آنچه در نتیجه ی این مطالعات به دست می آید چیزی است که از نظر تکنیکی امتیاز نیاز به موفقیت فردی نامیده می شود . درک کردن علت این مساله دشوار نیست که افرادی که دائماً در فکر انجام بهتر کارهایشان هستند ، همواره جستجو به دنبال کار را نیز بهتر انجام می دهند ، اهدافی متعادل و قابل حصول برای خود تعیین می کنند ، از قمار کردن نفرت دارند ( چرا که موفقیت در آن ، آنها را ارضاء نمی کند ) شرایطی را در کار خود ترجیح می دهند که بتوانند خود نیز با آن پیشرفت نمایند. اما اینکه چرا تنها عده ای از مردم ، و نه تمامی آنها ، بدین ترتیب می اندیشند مساله دیگری است . شواهد موجود نشان می دهد که این ویژگیها ارثی نبوده و از بدو تولد با شخص همراه نیست بلکه ناشی از آموزشهای خاصی است که کودکان در خانه و از والدین خود می گیرند . وا لدینی که اهدافی نسبتاً در سطح بالا برای فرزندان شان در نظر می گیرند ، اما با فرزندان شان گرم و صمیمی بوده ، آنها را برای رسیدن به این اهداف تشویق می نمایند .

برخورداری از چنین آگاهی دقیقی درباره ی یکی از انگیزه ها ، ما را در تصحیح ایده ها مختلف ناشی از حس مشترکی که درباره ی انگیزه های انسانی وجود دارد ، یاری می دهد.به عنوان مثال سیاست بیشتر مردم ( و اکثر سیاستهای فعالیتهای تجاری ) بر اساس این ایده ی ساده لوحانه قراردارد که " مردم اگر مجبور باشند " سخت تر کار خواهند کرد . البته در نگاه نخست این ایده کاملاً اشتباه نیست اما می توان گفت که تنها نیمی از آن صحت دارد. مثلاً اکثریت کارگران بی کار شده ی اری به اندازه ی افرادی که از نیاز بالایی به موفقیت برخوردار بودند ،" مجبور بودند " که کاری پیدا کنند ولی برای پیدا کردن کار تلاش خاصی از خود نشان ندادند . و یا باز غالباً مردم چنین می پندارند که هر انگیزه ی قوی به این منجر می شود که فرد کارش را بهتر انجام دهد . بنابراین آیا درست نیست بگوئیم که بیشتر کارگران اری صرفاً " بدون انگیزه " بودند. اما اطلاعات ما درباره ی انگیزه های مختلف انسانی نشان می دهد که افراد مختلف تحت تاثیر یک انگیزه رفتار متفاوتی از خود بروز می دهند. مسئله ، انگیزه دار شدن یا نشدن نیست ، بلکه مساله این است که آیا شخص به سوی هدف A  برانگیخته شده یا به سوی B یا C و غیره؟

یک آزمایش ساده مساله را روشن می کند . به افراد مختلفی گفته شد که برای حل یک مشکل می توانند شریکی انتخاب کنند ؛این شریک هم می تواند یک دوست باشد و هم فرد غریبه ای که در حل آن مشکل تخصص دارد. افرادی که از نظر نیاز به موفقیت در سطح بالاتری قرار داشتند فرد متخصص را به عنوان شریک خود برگزیدند. اما آنان که نیاز بیشتری به دوست یابی داشتند دوستان خود را به افراد متخصص ترجیح دادند. مساله اینجاست که گروه دوم بدون انگیزه نبودند بلکه تمایل آنها نسبت به بودن با کسی که وی را دوست می دارند عملاً انگیزه ای است قویتر از تمایل به فائق آمدن بر وظیفه. روانشناسان چنین نیازهایی را مورد مطالعه قرار داده اند. به عنوان نمونه ، نیاز به قدرت غالباً با نیاز به موفقیت اشتباه می شود چراکه هر دو نیاز ممکن است به انجام فعالیتهای " بارز و " چشمگیر " منجر گردد. اما تفاوت کاملاً مشخصی بین آنها وجود دارد . افرادی که نیاز شدیدی به قدرت دارند می خواهند توجه دیگران را به خود جلب کنند ، خود را به دیگران بشناسانند و آنها را در کنترل خود داشته باشند. اینگونه اشخاص زندگی سیاسی فعّال تری دارند و بسیار مایلند که کنترل کانالهای ارتباطی را در دست خود داشته باشند ، هم کانالهای ارتباطی با افراد سطح بالا وهم با مردم عادی ، تا بدین ترتیب مسئولیتهای بیشتر و بیشتری بر عهده بگیرند. افرادی که از  نیاز بالائی به قدرت برخوردار می باشند ، مانند آنها که نیاز بالائی به موفقیت دارند، هر روز درپی بهبود کارآیی و عملکرد خود نمی باشند.

بدین ترتیب ، از آنچه تا به حال آموخته ایم نتیجه می گیریم که تمامی افرادی که به موفقیتهای بزرگ دست می یابند لزوماً از نظر نیاز به موفقیت از امتیاز بالائی برخوردار نیستند. به عنوان مثال بسیاری از سیاستمداران برجسته ، ژنرالها و دانشمندان و محققین بزرگ واجد این ویژگی فردی نمی باشند ، چراکه از انگیزه های دیگری برخوردار می باشند . یک ژنرال یا یک سیاستمدار باید به روابط قدرت بیندیشد ، یک محقق باند قادر باشد برای مدتی طولانی و بدون هیچگونه بازخورد مستقیم و سریع زمانهای زیادی را به کار تحقیق بپردازد  ، بازخور دی که شخصی با نیاز بالا برای موفقیت بدان نیاز دارد. از طرف دیگر دست اندر کاران فعالیتهای تجاری علی الخصوص فروشندگان و یا افرادی که واقعاً دارای مسولیتهائی می باشند در نیاز به موفقیت از امتیاز بالائی برخوردارند . این مساله  حتی در یک کشور کمونیستی مانند لهستان نیز صادق است . مشخصاً در آنجا نیز همانند یک نظام مبتنی بر اقتصاد آزاد ، یک مدیر هنگامی موفق است که دائماً در فکر بهبود بخشیدن به عملکرد ، تعیین اهدافی در حد اعتدال و پیگیری عملکرد خود ویا شرکت خود باشد.

انگیزش و نیمه ی واقعیت ها

از آنجا که مطالعات دقیق نشان داده اند ، ایده های نشات گرفته از حس مشترک درباره ی انگیزه ها، در بهترین شکل خود تنها تا حدی درست( نیمه واقعیت ) می باشند . بنابراین می توان نتیجه گرفت که نمی توان به آنچه مردم درباره ی انگیزه های خود می گویند اعتماد کرد. چرا که از هر چیز گذشته ، آنها ایده ی خود را درباره ی انگیزه شان از حس مشترک میان مردم می گیرند .بنابراین یک ژنرال ممکن است خود را علاقه مند به کسب موفقیت قلمداد کند ( چراکه عملاً به موفقیت هایی دست یافته است ) و یا یکی از همان اکثریت بی کار در اری ممکن است ادعا کند که به شدت درپی کار می باشد. ( چراکه به نیاز خود واقف است)

اما یک بررسی دقیق درباره ی آنچه که هریک از این افراد بدان می اندیشد و درباره ی اینکه چگونه اوقات خود را سپری می کند ممکن است نشان دهد که آنها به مسائلی کاملاً متفاوت می اندیشند. مشخص کردن وجود نیاز به موفقیت ویا انگیزه های دیگری از این قبیل تکنیکهای اندازه گیری خاصی را طلب می کند. بنابراین آنچه مردم می پندارند و می گویند ارتباط چندانی با این انگیزه های " پنهان " ندارد، انگیزه هایی که به نظر می رسد بیش از دیدگاههای سیاسی ، مذهبی  و یا اجتماعی شخص " شیوه ی زندگی " وی را تحت تاثیر قرار می دهد.

بدین ترتیب ، این نیاز به موفقیت است که از میان مدیران ویا رهبران کارگری ، دمکرات ها و یا جمهوری خواهان ، کاتولیک ها ویا پروتستان ها هواداران سرمایه داری یا کمونیستها، عده ی خاصی را به مردان بهتر و پیشرو تبدیل می نماید.

هر کجا که مردم تفکر از نقطه نظر نیاز به موفقیت را آغاز کنند ، همه چیز تغییر خواهد کرد.افرادی که از این نظر در مرتبه ی بالا تری قرار داشته باشند هم از حقوق بیشتری برخوردار بوده وهم با سرعت بیشتری ترفیع خواهند یافت چراکه فعالانه در جستجوی یافتن راهی بهتر برای انجام کارشان می باشند. شرکتهایی که از تعداد زیادی از این افراد برخوردار باشند نیز سریعتر رشد خواهند کرد.

در مقایسه ای میان دو شرکت مکزیکی معلوم شد که به جز یک نفر ، تمامی مدیران سطح بالای شرکتی که از رشدی سریع برخوردار بود نسبت به مدیران شرکت دیگری که رشد کندی داشت ، از نظر نیاز به موفقیت ، امتیاز بالاتری داشتند. بنابراین نرخ رشد کشورهائی که از تعداد زیادی از این شرکتهای سریع ارشد برخوردار باشند بالاتر از حد میانگین خواهد بود .به نظر می رسد که این مساله دلیلی است بر اینکه چرا مفاهیم مربوطه به نیاز به موفقیت در ادبیات مردمی ( از قبیل آواز های مردمی و یا داستانهای کتابهای درسی کودکان) تا حد زیادی با نرخ رشد اقتصاد ملی در ارتباط می باشد.از نقطه نظر اقتصادی ملتی که همواره به انجام بهتر وظائفش می اندیشد .(آنگونه که در ادبیات مردمی آنها منعکس است)عملاً آنها را خیلی بهتر انجام خواهد داد . مطالعات کمی دقیق نشان داده اند این مساله در یونان باستان ، در انگلستان قرون وسطی ، در انگلستان میان سالهای 1400 تا 1800 ونیز در سایر ملل معاصر صادق بوده است ،چه ملل سرمایه داری ،چه کمونیست ،چه توسعه یافته وچه عقب مانده.

به عنوان مثال دو داستان زیر را باهم مقایسه کنید . کدامیک نیاز بیشتری به موفقیت را در بر دارد؟کدام یک ذهنیتی را منعکس می کند که بر طبق آن باید برای بهبود آنچه هست جد و جهد کرد؟ داستان اول (برای خواننده ی سال چهارم):

" هرگز مدیون هیچکس نباشید _این دنیا یک تمثیل است.همسران ،کودکان ، اسبها و گاوها همگی اسباب دلبستگی به سرنوشت می باشند . اینها زود گذر هستند و هر یک پس از انجام نقش خود در زندگی ما از بین می روند. بنابراین ما نباید به دنبال ثروتهایی که دائم و همیشگی نیستند باشیم. عاقلانه این است که در زندگی خود به هیچ چیز وابسته نشده و تنها به خداوند بیندیشیم . نباید زندگی را مشکل گرفت چراکه مگر نه این است که این زمانی است برای پایان یافتن گله شکایتها ؟     

بنابراین بهتر است که زندگی توام با آگاهی بر واقعیت مسائل باشد . خود را در پیچدگیهای زندگی خانوادگی اسیر نکنید. "

داستان دوم (برای خواننده ی سال چهارم  ): " دوست دارم چگونه یاد بگیرم _

مرا به یک دبیرستان فنی فرستاده بودند ،منهم  از فرط خوشحالی گریه می کردم. البته یادگیری خیلی آسان نیست . در ابتدا من نمی توانستم آنچه را که معلم درس می داد بفهمم. همیشه بر روی ورق های امتحانی من قلم قرمز کشیده می شد .پسری که در کنار من می نشست دانش آموزی بود بسیار علاقه مند بسیار موفق.هنگامی که متوجه ناتوانی من در حل مسائلم شد پیشنهاد کرد که راه حل آنها را به من بگوید .من باید با استدلال خود یاد می گرفتم. ورقه ی او را پس دادم و گفتم که باید خودم این کار را انجام دهم . گاهی اوقات تا نیمه شب روی مساله کار می کردم . اگر نمی توانستم آن را به پایان برسانم صبح زود روز بعد مجدّداً به کار می پرداختم . همچنان از تعداد خطوط قرمز روی ورقه هایم کاسته می شد . من بر مشکلاتم غالب می شدم ونمراتم بالا می رفت. بالاخره فارغ التحصیل شدم و به کالج رفتم ."

اکثریت خوانندگان ،حتی بدون دانشی نسبت به سیستم کد گذاری موفقیت ، با این نکته موافقند که داستان دوم توجه بیشتری به پیشرفت دارد . داستان اول داستانی است  از دانش آموزی معاصر در یکی از مدارس دولتی هندوستان. در حقیقت داستان دوم از کیفیتی به نام Horatio Alger برخوردار است . کیفیتی که از نسلها پیش در نوشته های بسیاری از دانش آموزان McGuffy نمایان بوده است.

این کیفیت امروزه در متون درسی چین کمونیست هم به چشم می خورد .بنابراین نباید تعجب کرد که کشوری چون چین کمونیست که در اندیشه ی پیشرفت است ، دیرگاهی است که از نظر سطح تولید از کشوری مانند هندوستان که به نظر می رسد بیشتر به سرنوشت و تقدیر اعتقاد دارد ،پیشی جسته است.

دقت به سطح نیازبه موفقیت و انجام کاری دراین مورد توسط دولتمردان از اهمیت فراوانی برخوردار است. علی الخصوص اگر کشورازنظر اقتصادی عقب مانده باشد . به عنوان مثال بریتانیا را در نظر بگیرید . این کشور در حدود یک نسل قبل (حدود سال 1925) در میان 25 کشوری که خوانندگان متون کودکان آنها از نظر نیاز به موفقیت مورد امتیاز بندی قرار گرفتند ، مقام پنجم را بدست آورد.از اقتصاد خوبی نیز برخوردار بود . تا سال 1950 انگلستان در میان 39 کشور از مقام پنجم به مقام بیست هفتم نزول کرد-بسیار پایین تر از متوسط جهانی و لذا امروز رهبران این کشورها نتایج سخت اقتصادی این از دست دادن روحیه ی تهور پیشدستی را احساس می نمایند.

 اقتصاد  و نیاز به موفقیت

اگر روانشناسان قادرند سطح نیاز به موفقیت را در افراد و ملتها کشف نمایند، بویژه قبل از اینکه آثار آنها فراگیر شود، آیا نمی توان از این آگاهی ها جهت تغذیه و تقویت توسعه ی اقتصادی کشورها استفاده نمود؟

بی شک صرفاً کشف و تشخیص بیماری کافی نیست . مثلاً چه فایده ای دارد که به بریتانیا ( و یا هندوستان در مثال قبلی ) گفته شود که به سطح بالاتری از نیاز به موفقیت ویا روحیه ی تهور پیشدستی نیاز دارند ؟ در اکثر این قبیل موارد ، ناظران هشیار محلی خود به وجود چنین نیازهایی واقف می باشند. البته احتمالاً ایشان دیرتر از روانشناسی که بر میزان نیاز به موفقیت تمرکز می نمایند، به این واقعیت پی می برند. آنچه در واقع مورد نیاز است عبارت است از روشی برای توسعه ی نیاز به موفقیت در میان افراد ویا ملتها.

روانشناسان گروه تحقیقاتی من د دانشگاه هاروارد حدوداً از سال 1960 مشغول انجام آزمایشات بر روی روشهایی بوده اند که به منظور دست یابی به این هدف طراحی شده اند . این روشها عمدتاً در میان دست اندرکاران فعالیتهای تجاری مورد آزمایش قرار گرفته است چرا که کار این گونه افراد به گونه ای است که به ویژگیهای رفتاری اشخاصی نیاز دارد که از سطح بالایی از نیاز به موفقیت برخوردار می باشند. در ابتدا ما واقعاً نسبت به احتمال موفقیت خود تردید داشتیم . این تردید تا به حدی بدان علت بود که ما نیز همانند سایر روانشناسان آمریکایی تحت تاثیر این دیدگاه بودیم که انگیزه های اصلی هر فرد در دوران کودکی وی پایه گذاری می شود به  طوریکه بعدها نمی توان تغییری اساسی درآن ایجاد کرد . علت دیگر در تردید مزبور آن بود که بسیاری از مطالعات به عمل آمده در روان درمانی تمرکزی و مشاوره های پزشکی نشان داده اند که تاثیرات شخصیتی در درازمدت بسیار مختصر می باشد ، اگر اساساً چنین تاثیراتی وجود داشته باشند . از سوی دیگر ما از سوی آماتور ها و غیر متخصصین مورد تشویق قرار گرفته بودیم : علاقه مندانی چون دیل کارنگی ،ایدئولوژی کمونیست ویا کمیسیونهای کلیسا ، یعنی افرادی که بر این باور بودند که توانسته اند در مردم بالغ تغییراتی ایجاد کنند و واقعاً هم بنظر می رسد که در این کار موفق بوده اند.به هر صورت ما در دوره های آموزشی کوتاه مدتی (بین 7 تا 10 روز) تحت عنوان "Total Push " جهت افزایش سطح نیاز دست اندرکاران فعالیتهای تجاری به موفقیت ،برای آنها ترتیب دادیم.


چهار هدف اصلی

در بیانی کلی این دوره ها  چهار هدف اصلی را دنبال می کردند : 1- آموزش چگونگی فکر کردن،مذاکره کردن ،عمل کردن به شرکت کنند گان همانند افرادی که از سطح بالائی از نیاز به موفقیت برخوردارند . روشهای مورد آموزش براساس آگاهی های به دست آمده از حدود 17 سال تحقیق می باشد . به عنوان نمونه این افراد یاد می گرفتند که چگونه داستانهایی بسازند که در آن نیاز بالائی 

به موفقیت به چشم بخورد (به عبارت دیگر چگونه با در نظر گرفتن عامل نیاز به موفقیت بیاندیشند )، چگونه در یک بازی پرتاب حلقه (وحتی در زندگی) برای خود اهدافی در حد اعتدال تعیین نمایند . 2- این دوره ها شرکت کنند گان را برمی انگیختند تا برای کار خود اهدافی برتر ، اما کاملاً واقعی و برنامه ریزی شده تعیین نمایند به نحوی که طی دوسال قابل حصول باشد. آنگاه هر شش ماه یک بار ، وضعیت کاری آنها را به همراهی خودشان بررسی می کردیم تا میزان پیشرفت شان را بیابیم. 3- همچنین در این دوره ها با استفاده از برخی روشها آگاهیهای درمورد شرکت کنند گان به خود آنها داده می شود. به عنوان نمونه آنها خود می توانستند ببیند که در بازی پرتاب حلقه نسبت به دیگران رفتاری کاملاً متفاوت از خود نشان می دهند-برای تحقیق بیشتر مطمئن نیستیم ،اما هیچ شانسی هم در بدبینی نسبت به نتیجه ی این تلاشها نداشته ایم و می خواستیم از هر روشی که تصور می رفت بتواند تغییری در افراد ایجاد کند ،استفاده نمائیم.افرادی که در این دوره مورد آموزش قرارگرفتند عبارت بودند از مدیران اجرایی یک شرکت بزرگ آمریکائی و چند شرکت مکزیکی ، پسران ناموفق یک دبیرستان دست اندرکاران فعالیتهای تجاری در هندوستان ، درشهربمبئی و شهری کوچک به نام کاکی نادا در ایالت آندرا پرادش.به جز یک مورد ،مورد مکزیکی ها، در تمامی موارد دیگر این امکان وجود داشت که حدوداً 2 سال بعد ، به صورت آماری نشان داد که شرکت کنند گان در این دوره در مقایسه با افرادی که این دوره را نگذرانده ویا در سایر دوره های مدیریتی شرکت جسته اند ،از عملکرد بهتری برخوردار بوده اند( درآمد زایی بیشتری داشته اند ، سریعتر ارتقا یافته اند و حوزه ی فعالیتهای خود را با سرعت بیشتری وسعت بخشیده اند )

برای مثال به نتایج کاکی نادا توجه نمائید . دردوسال قبل از شرکت در این دوره 9 نفر از افراد، تقریباً 18درصد از شرکت کنند گان در کار خود تهور "غیرعادی "

از خود بروز داده بودند.طی 18ماه پس از دوره ،25 نفر از افراد ،یعنی تقریباً 50 درصد به طور غیر عادی فعال بودند .و البته این مساله به علت رواج بازار در هندوستان نبوده است.اطلاعات به دست آمده از شهر دیگری در چهل پنج مایلی محل دوره نشانگر وجود افرادی است که قبل از برگزاری دوره ی مزبور درکاکی نادا فعال بوده اند،یعنی حدود 20 درصد. صاحب یک مغازه ی کوچک رادیو فروشی ،یک تاسیسات شیمیایی را راه اندازی کرد، یک بانکداربه قدری در دادن وام های بازرگانی موفق بود که به شعبه ی بسیار بزرگتر در شهر کلکته انتقال یافت، رهبر سیاسی محلی به هدف خود دست یافت ( هدفی که طی دوره برای خود تعیین کرده بود) ؛اینکه دولت فدرال را وا دارد تا اسکله را عمیقتر نمایند و آن را به یک بندر چهار فصل تبدیل نمایند؛نقشه ها از تاسیس یک آسیاب فولادی گردان فاصله ی بسیاری داشت. تمامی اینها بدون تزریق بودجه ای از خارج اتفاق افتاد.

در واقع تنها هزینه ها به چهار دوره ی ده روزه و همچنین دیدارها ی تکمیلی مختصری که هر شش ماه یکبار انجام می شد ،مربوط می گشت . در شهری که راکد و غیر متهوّر محسوب می شد ، این افراد بر سرمایه ی خویش افزوده وبا اتکا بر منابع  خود صنعت و اقتصاد شهر رابه تحرک وا داشتند.

به نظر می رسد که توان چنین روشی برای  توسعه ی انگیزه کسب موفقیت بسیار فراوان بوده و کاربردهای ی بارزی در کمک به کشورهای توسعه نیافته ویا " جیب های فقیر " در ایالات متحده جهت تحرک سریع اقتصادی دربردارد . حتی برای فعالیتهای تجاری ای که به چرخش و جهت گیری متهوّرانه تری به سوی رشد و توسعه نیاز دارند نیز از پتانسیل بالائی برخوردارمی باشد.

این روش حتی می تواند در بالا بردن سطح نیاز به موفقیت در کشورهای کم درآمد نیز مفید باشد.به عنوان نمونه اطلاعات موجود نشان می دهد که سیاهپوستان آمریکائی طبقه ی پائین از سطح پائینی ازنیازبه موفقیت برخوردارمی باشند. تعجبی هم ندارد . جامعه به طور سیستماتیک آنها را ترسانیده و جلوی جد جهّد آنها برای موفقیت را سد کرده است. ولی با درهم شکستن موانع حرکت صعودی ،

لازم است انگیزه های جدیدی را برای ایشان به وجود آورد ، انگیزه هایی که باعث می شود تا ازفرصتهای جدید استفاده نمایند.

واکنشهای افراطی

اما به این نکته باید توجه نمود ؛ هر گاه من درباره ی این تحقیق وپتانسیلهای فراوان صحبت می کنم ، مخاطبین واکنشهای افراطی متضادی از خود بروز می دهند ؛یا همچنان شکّاک باقی مانده وبر سر این موضوع بحث می کنند که انگیزه ها را نمی توان واقعاً تغییر داد ، اینکه ما جامعه ی خیالی روانشناسان را براند ام دیل کا رنگی می پوشانیم ، ویا اینکه برای حل مشکلات مربوط به انگیزه در منطقه ی خود ،پاسخهای مکاتبه ای سریعی را طلب می کنند که طی آنها دوره های مزبور به دقت شرح داده می شود. هر دو عکس العمل غیر منطقی است . آنچه من در این چند صفحه کاغذ توضیح داده ام نتیجه ی 20 سال تلاشهای تحقیقاتی بردبارانه وصد ها هزار دلار هزینه ی پایه ی این تحقیقات بوده است. آنچه باقی مانده عبارت است از مبالغی بیشتر و زمانی طولانی تر جهت تبدیل یک ایده ی وعده بخش به ابزاری عملی گسترده تر.

نیاز به تشویق

به عنوان مثال باید گفت که ما هنوز نمی دانیم چگونه سطح نیاز به موفقیت را در گروه های کم درآمد بالا ببریم. ما در نخستین تلاش خود بدین نتیجه پی بردیم که نمرات فرزندان طبقه ی متوسط طی یک دوره ی دو ساله   افزایش ثابتی داشته است.درحالی که فرزندان طبقات پایین تر پس از گذشت یک سال پیشرفتهایی از خود نشان می دادند. اما پس از آن مجددا به وضعیت اولیه که از متوسط پایینی برخوردار بود ،بازگشت می کردند. (شکل 1)اما چرا؟ به نظر ما این بدان علت است که آنان دوباره به محیطی بازمی گشتند که درآن نه والدین و نه دوستان هیچ یک آنها را به سوی موفقیت ویا حرکتهای صعودی تشویق نمی کردند.

به عبارت دیگر اگرجامعه ای که فرد درآن زندگی می کند هیچگونه حمایتی از تلاشهای وی به عمل نیاورد ، صرف تغییر انگیزه های فردی به هیچ وجه کفایت نمی کند . سیا هانی تلاش می کنند از محله های پست به بیرون راه پیدا کنند معمولاً با این مشکل مواجه می شوند ؛مواجه با شک تردید ،چه در خانه و چه در محل کار،بنابراین حتی اگر سطح نیاز به موفقیت را در خود افزایش دهند ،باز

با موانعی که (21)بر سر راه موفقیت شان قرار دارد به جایگاه نخستین شان نزول خواهند کرد.ما نه تنها باید راه بالا بردن نیاز به موفقیت رابیاموزیم ،بلکه باید روشهائی بیابیم تا مردم را راهنمائی کنیم که چگونه نیازمزبوررا اداره کنند ،تا محیط مطلوبی خلق کنیم که درآن بتوان نیاز به موفقیت را بارور ساخت.

هم اینک بسیاری از این روشهای آموزشی در مرحله ی آزمون پیشاهنگ می باشند و تکمیل کردن آنها بودجه  وز مان می طلبد .اما جامعه باید به شدت درزمینه ی تکمیل این روشها سرمایه گذاری نماید چراکه از پتانسیل های فراوانی در بهبود وضعیت انسان برخوردارمی باشند.

منبع: www.karafariny.com

 

راه‌هاي رسيدن به موفقيت

 

  روشي كاملاً مؤثر در برنامه‌ريزي

 

خواستن توانستن است.

من بايد موفق بشوم.

من بايد درستكار باشم.

من بايد تصميم اساسي براي موفق شدن بگيرم.

من بايد خوب درس بخوانم.

من بايد با معدل خوب قبول شوم.

من بايد تلاش كنم.

من بايد موانع موفقيت را بردارم.

من بايد، بايد، بايد...

راستي راه رسيدن به موفقيت چيست؟

از اساسي‌ترين و اصلي‌ترين شرايط موفقيت يك انسان در زندگي فردي و اجتماعي داشتن قدرت «مديريت خود» است. انسان موفق، ريشه همه موفقيت‌ها را در درون خود جست‌وجو مي‌كند.

منشأ تمام پيروزي‌ها در وجود ماست. انساني كه نگاه مثبت و فعال در زندگي دارد خواهان كار، كوشش و تلاش است و براي خود برنامه دارد.

انسان موفق، زمام زمان را به دست داشته و بهترين بهره را از آن مي‌برد. انسان موفق شكست‌ها و عقب افتادن‌هاي خود را با بهانه‌هاي پوچ توجيه نمي‌كند.

كشيدن پا روي زمين، حركت بدون انرژي، چشم‌هاي خسته و بي‌حال و گاهي خواب‌آلود، غرغر كردن و بد و بي‌راه گفتن به زمين و زمان، پوشيدن لباس‌هايي كه همواره اعتراض به دنبال دارد و ظاهري كه نشان از بي‌ نشاطي است، تأخير در كارها، اعتراضات و... نشان دهنده نداشتن مديريت خود و زمان است. مديريت به معناي اداره كردن، برنامه‌ريزي و حركت در چارچوب آن برنامه به سوي هدف است.

استفاده مناسب از امكانات تحت اختيار براي پيشرفت، و هر چيز را در حيطه نفوذ و تحت تأثير خود، در جاي و محل شايسته

و بايسته خود نهادن است. مديريت زمان به معناي برنامه‌ريزي كردن، جاي دادن هر چيز به جاي خود در حوزه زمان و تلاش در جهت رسيدن به هدف است. برنامه‌ريزي يعني در هر ساعت و هر دقيقه از روز چه كاري را بايد انجام داد تا حركت ما به سوي هدف شتاب داشته باشد. كسي كه برنامه دارد هستي خويش را معني بخشيده است. مي‌داند كه ضعف‌ها و قوت‌هايش چيست، براي رفع موانع و كمبودها و نداشتن‌هاي خود برنامه دارد. همين‌طور براي تقويت داشتن‌ها و توانايي‌ها تلاش مي‌كند. برنامه‌ريزي تلاش هدفمند و دقيقي براي تكامل خود است. مديريت زندگي خود در گرو مديريت زمان است.

چگونه مي‌توان براي خود برنامه‌ريزي كرد؟

بايد تشخيص داد كه در حال حاضر چگونه زندگي مي‌كنم، يعني ليست كارها و زمان آن‌ها را آن طوري كه بايد تهيه كنم. يك هفته تمام كارهاي روزمره را يادداشت مي‌كنم.

يادداشت‌ها را بررسي مي‌كنم و كارهايي كه از روي بي‌هدفي بوده و ضرورتي براي زندگي من ندارد را مشخص مي‌نمايم، خصوصاً  اموري كه براي تلف كردن وقت است.

براي هفته دوم با توجه به شرايط زندگي و برنامه‌هاي از پيش‌ تعيين شده و مفيد، تعيين مي‌كنم كه مي‌خواهم چه تغييراتي را در زندگي خويش ايجاد كنم و هدفم از اين تغييرات بايد بهبود وضعيت قبلي و يا كيفيت بهتر باشد.

در مرحله بعد پيش‌بيني مي‌كنم كه بايد چه تغييراتي را ايجاد كنم آن‌ها را ليست مي‌كنم، به عبارتي با توجه به هدفم خواسته‌هايم را از خودم مشخص مي‌كنم، مثلاً مي‌خواهم پايه درس رياضي‌ام بهتر شود و يا تغيير مثبتي در اخلاقم ايجاد شود، تمام خواسته‌ها را مشخص و ميزان آن را معلوم مي‌كنم.

در اين مرحله براي هفته سوم بر اساس خواسته‌هايم براي خود برنامه‌ريزي مي‌كنم، و قبل از آن خواسته‌ها را تعديل مي‌كنم، با زبان ساده‌تر از كم شروع مي‌كنم و كم‌كم سعي مي‌كنم به خواسته‌هاي حقيقي خود برسم. اكثر كساني كه نمي‌توانند به برنامه خود عمل كنند كساني هستند كه از همان ابتدا برنامه سنگيني براي خود تدارك مي‌بينند و چون در عمل احساس ناتواني مي‌كنند از برنامه داشتن منصرف مي‌شوند و تا دو هفته اين برنامه را ادامه مي‌دهم. در اين مرحله زمان را مشخص نمي‌كنم و فقط كارهاي خوب و پيش‌بيني‌هاي خود را بين روزهاي هفته تقسيم مي‌كنم، مثلاً روز شنبه بايد يك ساعت ادبيات و يك‌ونيم ساعت زبان انگليسي و دو ساعت رياضي بخوانم و براي روزهاي ديگر هفته با توجه به شرايطم مقدار زماني و يا مقدار درسي كه بايد خوب بفهمم را معين مي‌كنم.

برنامه‌ را به اجرا مي‌گذارم. هر شب قبل از خواب بر كارهاي خود نظارت كرده و در مقابل خواسته‌هاي روزانه‌ام، ميزان عملكرد خود را مشخص مي‌كنم، مثلاً در مثال قبلي، قبل از خواب روز شنبه بررسي مي‌كنم كه چه قدر ادبيات يا زبان و يا...

خوانده‌ام. ممكن است درس ادبيات نياز به چهل و پنج دقيقه مطالعه باشد و درس زبان نياز به دو ساعت و همين‌طور براي كارهاي ديگر، آن چه انجام داده‌ام را صادقانه و با دقت يادداشت مي‌كنم.

در پايان هفته عملكرد خود را جمع‌بندي كرده با هدف و خواسته‌هايم و پيش‌بيني ابتداي هفته مقايسه مي‌كنم. هدفم از اين كار داشتن برنامه است و عادت‌كردن به برنامه داشتن.

در مرحله بعد خواسته‌هاي دقيق‌تر و واقع‌بينانه‌تري را پيش‌بيني نموده و هفته بعد را مصمم‌تر به برنامه‌ام عمل مي‌كنم. اين عملكرد را بررسي كرده اگر در پايان هفته از آن نسبتاً راضي بوده‌ام و احساس خوبي از عمل كردن به آن داشتم برنامه را صرفاً براي عادت شدن ادامه مي‌دهم و اگر راضي نبودم سعي مي‌كنم برنامه هفته بعد را واقع‌بينانه‌تر در نظر بگيرم تا به رضايت نسبي برسم. حالا من ديگر برنامه‌ دارم مي‌خواهم وضعيت خود را بهبود بخشم. بهتر است كم كم خواسته‌هاي پيش‌بيني شده ابتداي هر هفته را متناسب هدفم كنم تا به هدف برسم.

مي‌دانم كه از برنامه داشتن مهم‌تر عمل كردن به آن است. بر خود نظارت دقيق مي‌كنم، اهدافم را مي‌نويسم و در جايي كه مدام جلوي نظرم باشد قرار مي‌دهم، خودم خودم را تشويق مي‌كنم، از خدا مدد مي‌خواهم، از اعضاي خانواده مي‌خواهم قبل    از برنامه‌ريزي جمعي در خانه برنامه من را هم در نظر داشته باشند.

حالا كه چهار هفته است با برنامه عمل مي‌كنم با توجه به توانم دو نكته ديگر را وارد برنامه‌ام مي‌كنم؛ اول خواسته‌هايي كه براي بهترشدن دارم، يعني كم‌كم برنامه‌ام را سنگين‌تر و خواسته‌هاي بيشتري را از خود طلب مي‌كنم. مسلماً اكنون قادر خواهم بود كمي به خودم سختي هم بدهم. دوم عنصر زمان را هم بايد در برنامه‌هايم بياورم، مثلاً مشخص كنم كه از ساعت پنج تا پنج وچهل و پنج دقيقه به مطالعه و يادگيري عربي مي‌پردازم و حداقل سه هفته اين برنامه را ادامه داده و هر تغييري كه باعث بهبود شرايط من مي‌شود ايجاد مي‌كنم.

اكنون من موفق شده‌ام كه به بهترين شكل ممكن براي خود برنامه‌ريزي درسي انجام دهم و به آن عمل كنم. احساس رضايتي كه به من دست داده را نمي‌توانم وصف كنم. از خدا بابت اين توفيق شاكرم.

اين زماني است كه مي‌توانم از خود انتظار داشته باشم كه نه تنها براي درس بلكه براي بهترين شدن‌ها در زندگي برنامه‌ داشته باشم، براي مطالعات غير درسي‌ام، ديدن فيلم و نشستن پاي كامپيوتر و ارتباط با دوستانم، همه حساب شده است. برنامه‌ اوقات فراغتم برنامه خودسازي است نه... ديگر بي‌هدف در خيابان‌ها پرسه نمي‌زنم، همين طوري با تلفن حرف نمي‌زنم، كنار كامپيوتر و...

حالا حتي تفريح و سرگرمي من هم براي تقويت قواي ذهني و نشاط روحي‌ام است و توسط خودم انتخاب مي‌شود و براي همه كارهايم با فكر انتخاب مي‌كنم كه چه كنم؟

من مي‌توانم سر رشته زندگي خويش را در دست بگيرم. من مي‌دانم تنها راه موفقيت اول خودشناسي و بعد بر اساس آن خودسازي است و داشتن برنامه و عمل كردن به آن و نظارت و كنترل خود يعني قدر‌تمند شدن و پيروز شدن بر تمام موانع راهم. موفقيت من دليلش: لطف خدا، محبت و همراهي و ياري خانواده‌ام و معلمانم و همراهي دوستان خوب و عاقلم، اراده، تلاش، پشتكار، مصمم و اميد به آينده و اميد به موفقيت است.

حداقل شرط لازم براي موفقيت...

حداقل شرط لازم براي موفقيت در هر زمينه‌اي يادگيري مداوم است.

هميشه كارهاي خود را بنويسيد و آن‌ها را طبقه‌بندي كنيد؛ سپس از مهم‌ترين آن‌ها شروع كنيد.

از سلامت جسماني خود به بهترين نحو مراقبت كنيد. نيرو و نشاط براي موفقيت و خوشبختي ضروري است. در مورد تعيين هدف‌هاي خود قاطعيت داشته باشيد، اما در مورد روش دستيابي به آن‌ها انعطاف‌پذير باشيد.

براي رسيدن به هر يك از هدف‌هاي خود مهلتي تعيين كنيد.

آنچه بيش از هر چيز با موفقيت و خوشبختي همسويي دارد خوشبيني است.

هر موقعيتي را مي‌توان مثبت تلقي كرد، به شرط آن كه آن را به عنوان فرصتي براي رشد و پيشرفت در نظر بگيريم.

اگر در هر شخص و در هر شرايطي به دنبال نقاط مثبت باشيد، تقريباً هميشه آن را پيدا خواهيد كرد.

وقتي خدا بخواهد براي شما هديه‌اي بفرستد آن را در مشكلي مي‌پيچد. هر چه مشكل بزرگ‌تر باشد، هديه هم بزرگ‌تر است!

هر وقت احساس ترس كرديد، شجاعت را با «شجاعانه عمل كردن» در خود پرورش دهيد.

كليد موفقيت در اين است كه هدف خود را تعيين كنيد و آن گاه طوري عمل كنيد كه گويي امكان شكست وجود ندارد و همين‌طور هم خواهد شد.

هر تجربه‌اي را به يك تجربه آموزنده بدل كنيد. در هر نااميدي و شكستي، به دنبال درس با ارزش باشيد.

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت: 8:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تنش شوری در گیاهان زراعی

بازديد: 73
تنش شوری در گیاهان زراعی

موضوع بحث:

تنش شوری در گیاهان زراعی

مقدمه:

شوری عامل مهم در تاریخ بشر و سیستم های کشاورزی بوده که بشر بر آنها تکیه داشته است.تمدنهای بسیاری در اثر عدم اعمال مدیریت صحیح در امر آبیاری و در نتیجه آن تجمع نمک در سطح خاک از بین رفته اند.

مدارک تاریخی 6000 سال قبل نشان می دهد که انسان به دلیل تخریب پایه های منابع جدید شونده در مناطق خاص هیچ گاه نتوانسته بیش از 2000 800 سال در یک تمدن پیشرفته در یک مکان معین توسعه یابد.

مثال:  عملکرد گیاهان در طول یک دوره 700 ساله 65% کاهش یافته است.

وسعت اراضی شور در سطح دنیا:

مطالعات انجام شده زمین های دارای مشکل شوری را عددی بین 340000000 تا 950000000 هکتار را ثبت نموده اند.

این براورد همچنان در حال افزایش است. گفته میشود 6% از سطح زمینهای دنیا دارای پتانسیل تولید محصول زراعی میباشند.

بعضی از کشورها نسبت به شوری از اراضی بیشتری برخوردارند:

1- ایران

2- پاکستان

3- هندوستان

وسعت شوری در اراضی ایران:

حدود 12% از کل مساحت ایران به صورت کشت آیش و به منظور تولیدات کشاورزی استفاده می شود. که نزدیک 50% این سطح زیر کشت به درجات مختلف با مشکل شوری قلیایی بودن غرقابی بودن رو به رو می باشد. پیش بینی می شود این مشکل تا 75% از کل زمینهای فاریاب کشور پیشروی کند.

بخشهای وسیعی از کشور مانند: دشتهای حاصلخیز قزوین و مغان گرگان و گنبد ورامین تا گرمسار سیستان و فارس تا نوار حاشیه ای جنوب کشور و اراضی حاصلخیز اطراف زاینده رود به نحوی متاثر از تنش شوری هستند.

تنش شوری:

اصطلاح شوری زمانی به کار میرود که غلضت بعضی املاح مثل کلسیم کلر بی کربنات و به طور کلی میکروالمانتها در خاک بالا باشد.

تنش شوری به دو صورت می‌باشد:

1- تنش شوری اولیه:                        

·        سمیت یونی ویژه

2- تنش شوری ثانویه:                   

·        تنش کمبود مواد غذایی

·        القای تنش آب

·        تنش اسمزی

اثرات شوری بر گیاه:

1- اثر شوری بر جوانه زنی

2- اثر شوری بر سایر مراحل رشد

3- اثر شوری بر مرحله زایشی گیاه

4- اثر شوری بر ساختمان گیاه

1- اثر شوری بر جوانه زنی:

تنش شوری در این مرحله می تواند بصورت تحریک کننده بازدارنده یا خنثی کننده در جوانه زنی عمل کند.

اثرات تنش شوری بر جوانه زنی گیاه عبارتند از:

الف تاخیر در جوانه زنی               ب- کاهش درصد جوانه زنی

پ- کاهش سرعت جوانه زنی                      ت- کاهش رشد گیاهچه

2- اثر شوری بر سایر مراحل رشد:

نتایج آزمایشهای گلخانه ای روی گیاه سورگوم و گندم نشان می دهد که مرحله رویشی و مراحل اولیه زایشی مراحل بسیار حساس بوده بطوری که مرحله گلدهی و مرحله پرشدن دانه به ترتیب کمترین حساسیت را دارند. شوری بعضی مواقع روی زمان مراحل گلدهی برخی غلات تاثیر می گذارد به گونه ای که جوانه زنی ظهور خوشه گلدهی و رسیدگی دانه زودتر اتفاق می افتد.

 

3- اثر شوری بر مرحله زایشی گیاه:

تنش شوری باعث ایجاد تغییر در مرفولوژی اندامهای تولید مثل گردد. برخی اثرات روی مراحل مختلف رشد زایشی به شرح زیر خلاصه می گردد:

الف تسریع در جوانه انتهایی و کاهش در تعداد کل خوشه چه ها و تعداد دانه در هر خوشه

ب- کاهش قدرت زنده ماندن دانه گرده

پ کاهش در جوانه زدن دانه گرده باروری - پوشش دانه

 

4- اثر شوری بر ساختمان گیاه:

بسیاری از محققان گزارش نموده اند که در غیبت مقاومت تحمل به تنش شوری مجموعه ای از تغییرات ساختمان و عملکرد در گیاه اتفاق می افتد. اندامهای مختلف گیاه تحت تنش شوری ممکن است از نظر سازمان سلول دچار یک یا تعدادی از اختلالات زیر گردد:

الف: به هم ریختن سازمان ساختمان سلول؛

ب: از هم گسیختگی ساختمان میتوکندری در سلول؛

پ: کاهش در تعداد اندازه کریستال‌ها؛

ت: مجتمع شدن تعداد زیادی میتوکندری در یک سلول؛

ث: تغییر در توزیع پراکنش ریبوزوم در سلول؛

ساز و کارهای مقاومت به شوری:

در تحمل گیاهان مختلف به شوری مجموعا سه عامل مهم دخالت دارند:

·        عامل گیاهی

·        عوامل مربوط به خاک

·        شرایط آب و هوا

 

1- عامل گیاهی:

·        تحمل نمک

·        مقاومت گیاهی

·        مقاومت از طریق اثرات اسمزی نمک

تنظیم نمک

الف ذخیره و نگهداری نمک در پروتوپلاسم تجمع یون در واکوئل ها

ب حذف و ترشح نمک از طریق سطح ساقه و سطح ریشه ودفع نمک از غدد دفع نمک از تارهای نمکی

پ- دفع نمک: موانع انتقال نمک در ساقه و در ریشه

مقاومت از طریق اثرات یک یون خاص روی مقدیر یونهای مشکل ساز

 

 

ساز وکارهای تحمل به شوری بین گیاهان:

ساز و کار

گیاه

دفع سدیم انتقال از برگ به ریشه

لوبیا

دفع سدیم ذخیره سدیم در برگهای پیر

برنج

دفع سدیم

ذرت

کمی دفع سدیم ذخیره سدیم در واکوئول برگ

گندم

برداشت کنترل شده سدیم ذخیره سدیم در واکوئول برگ

جو

 

2- عوامل مربوط به خاک:

درصد رطوبت خاک و فاصله بین دو آبیاری از عوامل موثر بر تحمل گیاه نسبت به شوری می باشند. هرچه خاک خشکتر باشد پتانسیل اسمزس و ماتریک محلول خاک پایینتر خواهد بود. و برای جلوگیری از اثرات نامطلوب آن لازم است فاصله بیم دو آبیاری کوتاه تر باشد.

3- شرایط آب و هوایی:

آب و هوا نیز به تحمل گیاه نسبت به شوری موثر است. در شرایط خشک و گرم مقاومت گیاه کاهش میابد.

مثال:

چغندر پنبه لوبیا شبدر گوجه فرنگی

شناسایی و اصلاح گیاهان مقاوم به شوری:

گیاهان زراعی براساس مقاومت به شوری در چهار گروه طبقه بندی میشوند:

1- گروه مقاوم                          2- گروه نیمه مقاوم

3- گروه نیمه حساس              4- گروه حساس

اثر شوری بر قدرت زنده ماندن دانه گرده و تولید دانه در گندم

درصد قدرت زنده ماندن دانه گرده

جوانه زدن دانه گرده

تعداد دانه در یک خوشه

وزن صد دانه

تیمار

96

75

38

4.6

شاهد

98

69

38

4.1

شوری 24%

87

60

38

3.2

شوری 28%

65

37

23

3.1

شوری 72%

40

0

0

0

شوری 96%

 


تحمل گیاهان زراعی به شوری در آبیاری

 

 

عملکرد

کاهش

میزان

 

رس

لوم

شن

ریشه

نام گیاه زراعی

3.9

6.6

11.6

8.3

سورگوم

2.2

7.2

12.6

8

جو

4

6.9

12.6

7.7

پنبه

3.7

6.3

11

7

چغندرقند

3.1

5.3

6.4

6

گندم

2.5

4.3

7.5

5.5

آفتابگردان

2.3

4

7

5

سویا

1.6

2.8

4.8

3

برنج

1.1

1.8

3.8

1.7

ذرت

1.4

2.5

4.3

1.7

نیشکر

 


گروه مقاوم

گیاه مقاوم                    آستانه سطح شوری

جو                               8

پنبه                             7/7

چغندر                          7

گروه نیمه مقاوم 

گیاه نیمه مقاوم                        آستانه سطح شوری

سورگوم                                   8/6                  گندم                            6

سویا                             5                      لوبیا چشم بلبلی                      9/4

گروه نیمه حساس

گیاه نیمه حساس                     آستانه سطح شوری

برنج                             3                     یونجه                           2

ذرت                             7/1                  نیشکر                         7/1

گروه حساس:

گیاه حساس                 آستانه سطح شوری

پرتقال                          7/1                  پیاز                              2/1

لوبیا                             1                      هویج                           1

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت: 8:45 منتشر شده است
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 159

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس