زندگی نامه سهراب سپهری

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

سهراب سپهری

بازديد: 137

 

 

سهراب سپهری

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.

زندگی

سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان، پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.

دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان خرداد ۱۳۲۲ گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در دورهٔ دوسالهٔ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.

وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داده‌است.

در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک‌ کردن شیشهٔ آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست‌طبقه آویزان می‌شد.

وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج نیز مبتلا بود، در سال 1341 فوت می‌کند. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.

سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی همراه بوده که برخی از این کتاب ها چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره» و نگاهی به «سهراب سپهری».

خانواده

مادر سهراب، ماه‌جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال ۱۳۷۳ درمی‌گذرد. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم‌بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال ۱۳۶۹ درمی‌گذرد. خواهران سهراب همایون‌دخت سپهری، پری‌دخت سپهری و پروانه سپهری می‌باشند. تعدادی از تصاویر شاعر و خانوادۂ وی به روی اینترنت قابل یافتن است.

شعر

وی در ابتدا به سبک نیمایی شعر می‌سرود ولی بعدها رویه خودش را باز شناخت. در این شیوه جدید سهراب سپهری بر دیدگاه انسان مدارانه و آموخته‌هایی که از فلسفه ذهن فرا گرفته بود به شیوه جدیدی دست یافت که «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبکش محسوب می‌شود. وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهایی‌هایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود

شعر وی صمیمی، سرشار از تصویرهای بکر و تازه‌است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر سازی می‌کند. از معروفترین شعرهای وی می‌توان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر را نام برد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است. کریم امامی که از دوستان نزدیک وی بوده در زمان حیاتش برخی از شعرهای سهراب را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است. بعدها نیز مترجمان دیگری شعرهای وی را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه کردند. در سال ۱۳۷۱ شعرهای منتخبی از دو کتاب حجم سبز و شرق اندوه با نام «ما هیچ، ما نگاه» توسط «کلارا خانیس» به زبان اسپانیایی ترجمه شد. در سال ۱۳۷۵ منتخبی از اشعار سهراب سپهری توسط هنرمند ایرانی جاوید مقدس صدقیانی به زبان ترکی استانبولی ترجمه و از سوی انتشارات YKY در کشور ترکیه منتشر شد.

نقاشی

وی در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره مند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند. در آثار نقاشی اش رویکرد نوین و متفاوتی داشت به طوریکه فرم‌های هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. او در نقاشی به شیوه‌ای موجز، نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه‌های شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. سپهری بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی اش را در «گالری سیحون» برگزار می‌کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.

امضای وی بر روی نقاشی‌هایش به خط «نستعلیق» بوده که به نظر مرتضی ممیز جلوه از روحیه فروتنانه و ایرانی اش دارد. از آثار او می‌توان به «طبیعت بیجان» ۱۳۳۶، «شقایقها، جویبار و تنه درخت» ۱۳۳۹، «علفها و تنه درخت» ۱۳۴۱، «ترکیب بندی با نوارهای رنگی» ۱۳۴۹، «ترکیب بندی با مربعها» ۱۳۵۱ و «منظره کویری» ۱۳۵۷ اشاره کرد. برخی از آثار وی در نزد مجموعه داران و دوستان سپهری قرار دارد و پروانه سپهری خواهر سهراب، آثاری از وی را که در اختیار داشت به موزه کرمان اهدا نمود.

درگذشت

سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید. 

در ابتدا یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری نصب‌شد، و سپس با حضور خانواده وی سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده‌بود

به سراغ من اگر می‌آیید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد

چینی نازک تنهایی من

این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بی‌دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شده‌بود با سنگ قبلی شباهت داشته‌باشد تعویض شد.

در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷، سنگ بزرگتر سیاهرنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.

نکوداشت 

در روز ۱۵ مهر ۱۳۸۷ به مناسبت هشتادمین سال‌روز تولد سهراب سپهری، با اهدای ۸۰ شاخهٔ گل، مراسمی بر سر مزار وی برگزار شد. سپس این مراسم در مجموعهٔ فرهنگیـاقامتی خانهٔ احسان، از اماکن تاریخی کاشان، ادامه یافت. در این مراسم چهره‌های برجستهٔ فرهنگی و هنری همانند: احمد سمیعی گیلانی، شهرام ناظری، علی دهباشی و امین‌الله رشیدی حضور داشتند.

نمونه اشعار

به باغ هم‌سفران

صدا کن مرا

صدای تو خوب است.

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

***

کسی نیست،

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم.

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

 زمان را به گردی بدل می‌کنند.

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

***

مرا گرم کن

(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد

و باران تندی گرفت

و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،

اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

***

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.

و آن وقت

حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.

حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.

در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

***

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم، 

تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت: 8:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سهراب سپهری و آثار او

بازديد: 329

 

تحقیق رایگان سایت فروشگاه علمی اسمان

تحقیق درباره سهراب سپهری و آثار او

مقدمه

سهراب سپهري در پانزدهم مهر ماه 1307 در شهرستان كاشان متولد شد. پس از پايان تحصيلات دوره ابتدائي و متوسطه به دانشسراي مقدماتي تهران رفت و در خرداد ماه 1324 دوره دو ساله اين دانشسرا را به پايان رساند . درسال 1325 به استخدام اداره آموزش و پرورش كاشان در آمد و در همين سال نخستين شعرش به نام « بيمار » د رماهنامه جهان نو منتشر شد .

در سال 1327 از آموزش و پرورش استعفا داد و در امتحانات ششم ادبي شركت و ديپلم ادبي گرفت و مهر ماه همان سال د ردانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و در همين سال در شركت نفت استخدام و پس از يكسال استعفا داد .

در سال 1330 نخستين مجموعه اشعارش را با نام « مرگ رنگ » چاپ و منتشر ساخت .

د رخرداد ماه سال 1332 دوره ليسانس دانشكده هنرهاي زيباي تهران دررشته نقاشي به پايان رساند و رتبه اول شد و به دريافت نشان درجه اول علمي نايل شد .

در همان سال به عنوان طراح در سازمان همكاري بهداشت تهران به كار پرداخت  .

د رسال 1322 چندين نمايشگاه از نقاشيهايش د رتهران برگزار كرد .

د رهمين سال دومين مجموعه شعرش را با نام « زندگي خواب ها » منتشر ساخت .

در سال 1333 در قسمت موزه هاي اداره كل هنرهاي زيبا به كار و تدريس در هنرستان هنرهاي زيبا پرداخت .

د رمرداد ماه 1336 به اروپا رفت و در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس در رشته ليتوگرافي « چاپ سنگي » ثبت نام كرد .

د رفروردين ماه 1337 در نخستين بينيال نقاشي تهران شركت جست و در همان سال به مدت دو ماه از پاريس به ايتاليا رفت و در رم به مطالعه پرداخت و در خرداد ماه همين سال در بينيال ونيز شركت كرد .

در سال 1337 مجدداَ به ايران برگشت و كارش را در اداره كل اطلاعات وزارت كشاورزي آغاز كرد .

در فروردين ماه 1339 در بينيال دوم تهران شركت و موفق به دريافت جايزه اول هنرهاي زبيا شد .

در سال 1339 براي يادگيري فنون حاكي روي چوپ به توكيو سفر كرد .

در سال 1340 در بازگشت از ژاپن به هندوستان رفت .

و در ارديبهشت ماه همين سال نمايشگاه انفرادي خود را در تالار عباسي تهران برگزار كرد .

د

ر سال 1340 سومين مجموعه شعرش را با نام « آوار آفتاب » منتشر ساخت . ود رمهر ماه همان سال به تدريس در هنركده هنرهاي تزئيني تهران پرداخت و چهارمين مجموعه شعرش را با نام « شرق اندوه » منتشر كرد .

دراسفند ماه 1340 براي هميشه از مشاغل دولتي استعفا دا د.

در خرداد ماه 1341 به برگزاري نمايشگاه انفرادي از تابلوهايش د رتالار فرهنگ تهران اقدام كرد و دي ماه همين سال دومين نمايشگاه انفراديش را برگزار نمود .

در سال 1342 د رنمايشگاه گروهي گالري گيل شركت كرد و در تيرماه همين سال نمايشگاهي انفرادي از تابلوهايش در استوديو فيلم گلستان برگزار نمود .

درسال 1342 در بينيال سان پاولو برزيل شركت كرد و نيز دو نمايشگاه يكي گروهي و يكي انفرادي درتهران برگزار نمود .

د رسال 1343 براي ديداري ا زهندوستان به اين سرزمين سفر كرد و از آنجا به پاكستان و افغانستان رفت و باديدني هاي مختلف اين كشور ها آشنا شد .

در سال 1344 در يك نمايشگاه گروهي در گالري بور گز تهران شركت كرد و سپس در همين گالري به برگزاري نمايشگاهي انفرادي از آثارش اقدام نمود .

د رآبان 1344 شعر بلند « صداي پاي آب » را در فصلنامه آرش منتشر ساخت و سفري به اروپا ( به مونيخ و لندن ) نمود .

در سال 1345 مجدداً براي ديداري از كشورهاي فرانسه ، اسپانيا ، هلند ، ايتاليا و اتريش به اروپا سفر كرد .

د ربهمن ماه 1346 يك نمايشگاه انفرادي درگالري سيحون برگزار نمود ، و مجموعه اشعارجديدش را با نام « حجم سبز » منتشر ساخت .

در سال 1347 در نمايشگاه گروهي گالري مس شركت كرد و نيز درنمايشگاه فستيوال روايان فرانسه شركت نمود ودر دو نمايشگاه ديگر درايران تابلوهايش را به نمايش گذاشت .

در سال 1349 به آمريكا سفر كرد و پس از هفت ماه اقامت در اين كشور و شركت در نمايشگاه گروهي در بريج همپتن به ايران برگشت .

درسال 1350 براي برگزاري نمايشگاهي انفرادي از آثارش درگالري بنسون نيويورك به آمريكا سفر كرد و همان سال د رگالري ليتو ، تهران نمايشگاهي انفرادي برگزار نمود.

در سال 1351 يك نمايشگاه انفرادي درگالري سيروس پاريس برگزار و بعداً آثارش را براي نمايش به گالري سيحون تهران منتقل كرد .

درسال 1352 نمايشگاهي انفرادي د رگالري سيحون تهران برگزار نمود ونيز سفري به پاريس كرد و در كوي بين المللي هنرها اقامت كرد .

درسال 1354 يك نمايگاه انفرادي د رگالري سيحون برگزار كرد .

درخرداد ماه 1355 د رنمايشگاه هنر معاصر ايران در « بازار هنر » بال سويس شركت نمود.

درخرداد ماه 1356 مجموعه اشعار « هشت كتاب »شامل مجموعه اشعار منتشر شده ( كتابهاي پيشين ) و نيز شعرهاي جديدش با نام « ماهيچ ، ما نگاه » منتشر ساخت .

درسال 1357 نمايشگاهي انفرادي د رگالري سيحون برگزار نمود .

دردي ماه 1358 براي درمان بيماري سرطان خونش به انگلستان سفر كرد ودر اسفند ماه همين سال به ايران برگشت .

و در اول ارديبهشت ماه 1359 در بيمارستان پارس تهران در گذشت و پيكر عزيزش را در صحن امامزاده سلطان علي در قريه مشهد اردهال كاشان دفن كردند .

 

نقد منظومه مسافر سهراب سپهری :

منظومه « مسافر » كه در سال 1345 منتشر شده از نظر تاريخ سرايش با فاصله دو سال از « صداي پاي آب » سروده شده و از نظر انتشار با يك سال فاصله با آن منتشر شده و در حقيقت دنبال همان شعر است . ولي اگر در « صداي پاي آب » شاعر مستقيماً از خود و سفر ها و تجربه هايش سخن مي گويد . درمنظومه « سپهري » به هيات راوي ظاهر شده و شعر را با شرح سفر شخص ثالثي كه در حقيقت خود اوست ، آغاز و در آن ديده ها ، شنيده ها و تجربه هايش را به تصوير مي كشد . اما پس از شرح مختصري از رسيدن مسافر از راه و گفتگو هايش با ميزبان ، مجدداً‌ به اول شخص برمي گردد و خود راوي بقيه داستان و سرگذشت شعر مي شود ، اما در هيات مسافر .

اين منظومه ار سه بند تشكيل شده و جمعاً در 379 مصراع يا خط سرودهشده وتقريباً از نظر بلندي به اندازه منظومه « صداي پاي آب »است . دربند اول شاعر ، پس از توصيف زمان و مكان ميزبان ، خبر از رسيدن مسافري مي دهد كه به زودي معلوم مي شود ، يك مسافر حرفه اي است و قصد اقامت ندارد و به زودي باز عازم سفر خواهد شد . سفري كه از دير باز آغاز شده و هنوز ادامه دارد .

زمان غروب است و مسافر كه تازه از رسيده از دلتنگي ها و وضع سفر مي گويد . گفتگو بين مسافر و ميزبان ادامه دارد ، تا شب فرا مي رسد و ميزبان مسافر را به حال خود مي گذارد و رهايش مي كند تا در تنهايي و در خلوت به مرور خود و خاطرات وانديشه هايش بند 103 خط شعر را در برمي گيرد . سپس مرد با خود مي انديشد و از ديده ها و شنيده ها و سفرها و تجربه هايش مي گويد :  شرح سفري بلند كه از مكاني مملوس و آشنا شروع مي شود : سفر از هبوط آدم آغاز ودر « بابل » و بين النهرين ادامه مي يابد و به عصر حمورابي مي رود و با بودا ملاقات مي كند و براي دختران « بنارس » ودركنار جاده « سرنات » سخن از « گوشواره » عرفان نشان تبت مي گويد و بعه ياد فلسطين و « طور » مي افتد. . به ياد وقايع تاريخي ، هجوم مغولان و جاده ادويه و در ساحل « جمنا » مي نشيند و از  « تاج محل » ديدن مي كند و سرانجام كنار « تال » آرام مي گيرد و سرگرم زمزمه با خويش مي شود . اين بند كه بلند ترين قسمت شعر  است جمعاً 208 خط از منظومه را به خود اختصاص داده است . سپس مسافر به خود مي آيد و به ياد سفر و هدفش ، و اين كه مسافر است و بايد سفر كند و بايد از اين لحظه ها عبور كند مي افتد و بند سوم شعر با عبات « عبور بايد كرد و هم نورد افق هاي دور بايد شد . » آغاز مي شود و تا پايان شعر اد امه دارد . اين بند يا بند پاياني كوتاهتر از دو بند پيشين است و تنها 68 خط از شعر را به خود اختصاص داده است .

گر چه منظومه « مسافر » از خيلي جهات شبيه منظومه پيشين سپهري يعني « صداي پاي آب » است ولي تفاوت آن با « صداي پاي آب » در زبان محكم ، ساختار ذهني ، اشارات تاريخي وتصاوير شاعرانه ناب و مفاهيم دقيقي است كه براي درك درست آن بايد شعر را بادقت وبا تامل بيشتر خواند و در خط خط آن توقف كرد و با اشارات تاريخي اش توجه كرد .

افزون بر آن سپهري دراين منظومه بيش از پيش مكنونات ذهني ودنياي تخيلي و تصوراتش از جهان و مذهب وعرفان را با مخاطب در ميان مي گارد . نام منظومه اشاره دقيقي است به مكتب فكري شاعر كه دقيقاً‌ترجمه « سالك » عربي است و رد عرفان جايگاه خاصي دارد . ولي در عرفان سپهري ، كه عرفاني است خود ساخته و تركبي است از كليه مكاتب عرفاني شرقي ، عارف يا سالك براي رسيدن به حقيقت و حصول به مرحله امن و وصول به حق ، نياري به پير و مراد ندارد و سلوكش نه ذهني واز طريق تذهيب نفس و تزكيه روح بلكه تنها از طريق سير و سفر عيني و آميزش با ذات طبيعت و دريافت حس طبيعي حيات وراز جادويي زندگي طبيعي و ارتباط آن با خالق وحقيقت هستي صورت مي گيرد . درواقع سلوك سپهري سلوكي علمي است و از رهگذر دانش و تجربه است كه به راز هستي و حق و حقيقت مي رسد . به همين دليل سفر درمكتب سپهري نقش ويژه اي دارد . اين سفر در « صداي پاي آب » از كودكي آغاز و در جواني سالك متوقف مي شود . ولي در منظومه « سفر » اين سلوك و سير طبيعي با گستره بيشتري  جريان دارد و از آغاز بشريت و هبوط آدم به عالم خاكي شروع ، و تا زمان شاعر ، از خاور ميانه تا هند ادامه دارد . شايد با چنين برداشتي است كه منظومه « سفر » از بين راه آغاز مي شود . مسافري كه در حال سفر است از راه مي رسد . اين مسافر كسي نيست كه سفرش را از جايي آغاز كرده و اينك به زادگاهش برگشته باشد . يعني سفرش آنچنان كه بي آغاز است ، بي پايان نيز هست . « مسافر » سمبل انسان است درجهان خاكي كه از بدو خلقت ، و آغاز تولد تا پايان حيات و تا پايان جهان ادامه دارد .  به همين دليل مسافر سپهري ، درجايي توقف كامل نمي كند . او مردي است در سفر كه به همه جا مي رود و گاه تنها براي استراحتي كوتاه در جايي اطراق مي كند و باز به سفرش ادامه مي دهد . همان گونه كه در منظومه « مسافر » مرد مسافر پس از بازگويي سرگذشت سفر و ديده ها و تجربه هايش ، مجدداً به ياد سفر مي افتد ، و به ياد اين كه « عبور بايد كرد » سفري كه تا مرگ و تا پيوستن به نيستي و تا « حضور هيچ ملايم » ادامه خواهد داشت .

زبان سپهري دراين شعر ، زباني محكم و بي پيرايه است كه با لحني غنايي شروع و گاه به زبان حماسي نزديك مي شود :

« دو غروب ، ميان حضور خسته اشياء

نگاه منتظري حجم وقت را مي ديد .

و روي ميز ، هياهوي چند ميوه نوبر

به سمت مبهم ادراك مرگ جاري بود .

و بوي باغچه را ، باد روي فرش فراغت

نثار حاشيه صاف زندگي مي كرد .

و مثل بادبزن ، ذهن ، سطح روشن گل را

گرفته بود به دست

و باد مي زد خود را . »

دراين شعر تصوير پردازي سپهري به اوج مي رسد ، و تصوير اساسي ترين ركن اين منظومه است : تصاويري زيبا و دلنشين چون :

« مسافر از اتوبوس

پياده شد :

چه آسمان تميزي !

وامتداد خيابان غربت او را برد .»

يا :

« صداي پاي تو آمد و خيال كردم باد

عبور مي كند كه از روي پرده هاي قديمي .»

و يا ؛

« ولي هنوز قدم گيج انشعاب بهار است

 و بوي چيدن از دست ياد مي آيد

و حس لامسه پشت غبار حالت نارنج

به حال بيهوشي است .»

همينطور شعر پر است از اشارات ظريف تاريخي كه براي درك برخي از آنها بايد اطلاعات تاريخي خوبي ، بويژه از تاريخ اديان ، داشت ، مثل :

« كجاست سمت حيات

من از كدام طرف مي رسم به يك هد هد .»

كه اشاره ظريفي است به داستان منطق الطير عطار نيشابوري و هدهدي كه رهبري مرغان را براي رسيدن به قاف و سيمرغ به عهده دارد . و يا :

« و در كرانه هامون هنوز مي شنوي ؛

بدي تمام زمين را فرا گرفت

هزار سال گذشت

صداي آب تني كردني به گوش نيامد

و عكس پيكر دوشيزه اي در آب نيفتاد .»

كه اشاره است به روايت زرتشتي درباره وجود نطفه زرتشت در درياچه هامون ، كه هزار يا ده هزار سال پس  از درگذشت زرتشت ، هنگام آب تني دختران باكره درهامون ، از نطفه زرتشت آبستن شده و بدينوسيله در هر هزاره يكي از دختران به يكي از پسران زرتشت يا سه سوشيانت آبستن شده و سوشيانت يا موعودهاي زرتشتي متولد شده ، و جهان را از بدي و پليدي رهايي خواهند بخشيد .

همچنين براي درك رابطه زمين هاي استوايي ؛ « بانيان »‌ ، « آفتاب » در تصوير زير :

« سفر مرا به زمين هاي استوايي برد

و زير سايه آن « بانيان » سبز تنومند

چه خوب يادم هست

عبارتي كه به ييلاق ذهن وارد شد :

وسيع باش ، و تنها و سر به زير و سخت .

من از مصاحبت آفتاب مي آيم

كجاست سايه .»

بايد مخاطب اين شعر از سرگذشت بودا . اشراق وي در زير درخت انجير يا بانيان باخبر باشد و نيز با اين سرود وي باشد :

« چون اين را بيني چونان كرگدن تنها سفر كن .»

و همين طور رابطه آفتاب و سايه را در دو خط آخر اين تصوير بهتر درك كند ؛ كه آفتاب يا روشني و روشنايي اشاره به مفهوم نام بودا ( روشن ) و سايه اشاره به سايه درخت انجير و در نهايت اشاره به اشراق بوداست و اين كه سپهري نيز چون بودا از رياضت و انديشيدن محض به جايي مي رسد ، دلش مي خواهد تا به سايه درخت پناه برد تا شايد مثل بودا به اشراق برسد .

و اندكي بعد در حقيقت خود را جانشين بودا مي بيند و مي گويد :

 

« و من مفسر گنجشك هاي دوره گنگم

و گوشواره عرفان نشين تبت را

براي گوش بي آذين دختران بنارس

كنا رجاده « سرنات » شرح داده ام . »

و همين طور است اشارات وي به « طور » ، « تكليم » و « فلسطين »‌كه هر يك مبين توجه عميق سپهري به سرگذشت رسولان و منجيان بشريت است . جهان سپهري جهان پليدي و پلشتي است و او خود را بودا . مسيح ، منجي و سوشيانت اين جهان سراسر فريب و زشتي و پليدي و تاريكي مي داند .

گرچه سپهري كمتر با انسان و جامعه سر و كار دارد ، دراين منظومه چندين بار خود را درگير جمع مي كند و ا زجمله آنجا كه سخن زن و دختر به ميان مي آيد :

« و گوشواره عرفان نشان تبت را

برا ي گوش بي آذين دختران بنارس

كنار جاده سرنات شرح دادم . »

يا :

« زني شنيد

كنار پنجره آمد ، نگاه كرد به فصل . »

و همين طور جايي كه به كودكان عراق و لوح حمورابي اشاره دارد . آنهم كودكاني كه كورند ، يعني نابينايند و ناآگاه و قادربه خواندن لوح و درك پيام تايخي آن نيستند ، كودكاني كه سمبل كودكان جهانند :

« كنار راه سفر ، كودكان كور عراقي

به خط لوح حمورابي

نگاه مي كردند .»

و درطول اين سفر است كه درطول تاريخ ، به عصر ماشين و وضعيت زندگي شهري امروزين مي رسد : زندگي كه از نظر شاعر سخت از جاده صواب به دور افتاده است ؛

« و از تلاطم صنعت تمام سطح سفر

گرفته بود و سياه

و بوي روغن مي داد . »

يا :

« زنان فاحشه در آسمان آبي شهر

شيار روشن جت ها را

نگاه مي كردند . »

و سرانجام با طنزي تلخ ياد آور مي شود :

« و كودكان پي پرپر چه ها روان بودند

سپورهاي خيابان سرود مي خواندند

و شاعران بزرگ

به برگ هاي مهاجر نماز مي بردند .

و راه دور سفر ، از ميان آدم و آهن

به سمت جوهر پنهان زندگي مي رفت . »

« مسافر » سپهري مسافري است تاريخي ، كه از سفري دور و دراز به بلندي تاريخ بشريت مي آيد و تمام خاطره هاي تلخ انسان را از بدو خلقت تا زمان حال با خود دارد و با خود مرور مي كند :

« هنوز شيهه اسبان بي شكيب مغول ها

بلند مي شود از خلوت مزارع ينجه

هنوز تاجر يزدي ، كنار جاده ادويه

به بوي امتعه هندمي رود ازهوش . »

اساس اين منظومه مثل « صداي پاي آب » بر روايت استوار است و ساختار آن نيز مثل « صداي پاي آب » حرفي است . تنها زنجيره اي كه بندها و تصويرهاي گوناگون و متعدد شعر را به هم پيوند مي زند خاطره شاعر است . شاعر مسافري كه يك ريز حرف مي زند و مي خواهد تاريخچه جهان و انسان را دريك نشست براي مخاطب باز گو كند . مخاطبي كه درآغاز شعر ميزبان اوست ودربند اول با گفتگو مسافر در حركت شعر سهيم است ولي در بند دوم ساكت ايستاده واين تنها مسافر است كه حرف مي زند ؛ حرف هايي كه خطابي است . ولي طرف مخاطب مسافر درجاهايي همان ميزبان است و درجاهايي هركس مي تواند مخاطب او باشد . ميزباني كه گاه چنين به نظر مي رسد . نه تنها ميزبان بلكه همسفر « مسافر »‌ نيز هست ، يا در زمان هاي ديگري همسفر او بوده است . چرا كه « مسافر » دراين تك گويي بلند و پالايش گاه اشاراتي به همسفر بودن او دارد مثل :

« ببين ، هميشه خراشي است روي صورت احساس

هميشه چيزي ، انگار هوشياري خواب ،

به نرمي قدم مي رسد از پشت

و روي شانه ما دست مي گذارد . »

يا :

« و نيز يادت هست

و روي ترعه آرام

در آن مجادله زنگدار آب وزمين

كه وقت از پس منشور ديده مي شود

تكان قايق ، ذهن ترا تكاني داد .

و يا :

« درابتداي خطير گياه ها بوديم

كه چشم زن به ما افتاد

صداي پاي تو آمد ، خيال كردم باد

عبور مي كند از روي پرده هاي قديمي

صداي پاي ترا درحوالي اشياء

شنيده بودم .»

بدين ترتيب گرچه درشروع شعر « مسافر »‌طرف خطابي مستقيم دارد كه با او به گفت و شنود نشسته وگپ و گفت مي كند ، دربند دوم و سوم مسافر تنها كسي است كه سخن مي گويد و شعر به صورت يك تك گويي يا خاطره نگاري تا پايان حركت مي كند و آنجا كه كلام « مسافر » تمام مي شود ، شعر نيز پايان مي گيرد . بي آنكه مخاطبش كه درآغاز درصحبت هايش بااو مشاركت داشت مجالي به پاسخ بيابد و يا پرسشي اگر دارد بر زبان آورد . همان گونه كه ما كه مخاطب واقعي سپهري هستيم ، پس از خواندن تمام شعر به « مسافر »دسترسي نداريم تا پرسشهايمان را با وي در ميان گذاريم .

بهمين دليل شايد بهترين و جذابترين بخش اين منظومه همان بند نخستين است كه درآن شعر ب هصورت حركتي ديالتيكي و به صورت گفتگوي دو جانبه جريان دارد و به بخش شيرين و فلسفي شبيه مي شود كه پرسش وپاسخ طرف مقابل را سخت جذاب و قابل تامل است ، مثل سؤال و جواب مسافر و ميزبان درمورد معني كلمه « قشنگ » كه پر از رنگ و بو است :

نگاه مرد مسافر به روي ميز افتاد :

چه سيب هاي قشنگي

حيات نشئه تنهايي است .

وميزبان پرسيد

قشنگ يعني چه ؟

ومسافر در پاسخ به اين پرسش عشق يا همان اكسير و راز جادويي مكاتب عرفاني اشاره دارد :

«‌ قشنگ يعني تعبير عاشقانه اشكال

و عشق . تنها عشق

ترا به گرمي يك سيب مي كند مانوس .

و عشق ، تنها عشق

مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد

مرا رساند به امكان يك پرنده شدن .»

و ميزبان جواب مي دهد :

« و نوشداروي اندوه ؟ »

و » مسافر » باتاييدي ضمني مي گويد :

« صداي خالص اكسير مي دهد اين نوش .»

و گفتگوي زيباي اين دو در هنگام شب و موقع نوشيدن چاي :

« چرا گرفته دلت ، مثل آن كه تنهايي .

-         چقد رهم تنها

-         خيال مي كنم

-         دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستي

-         دچاريعني

-         عاشق

-         و فكركن كه چه تنهاست

اگر كه ماهي كوچك ،

دچار آبي بيكران باشد .

-         چه فكر نازك غمناكي

-         و غم تبسم پوشيده گياه است

-         و غم اشاره محوي است به رد وحدت اشياست

-         خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند

و دست منبسط نور روي شانه آنهاست .

-         نه وصل ممكن نيست

هميشه فاصله هست . »

و اين گفتگوي جذاب و پرمعني باپاسخ كوتاه . ميزبان پايان مي يابد و به دنبال آن و درطول شب و سكوت ميزبان است كه مسافر به بازگويي سفر و خاطراتش تا پايان شعر مي پردازد .

ساختار زبان سپهري در اين مجموعه نيز مثل ساير شعرهاي پيشين اوست ، با همان تركيبات و اوضافاتي چون :

حضور خسته حجم وقت سمت مبهم ادراك مرگ فرش فراغت حاشيه صاف زندگي سطح روشن گل .

كه تمام اينها درهمان هفت خط آغازين شعر آمده است ، يعني تقريباً در هر خط يا مصراع يك تركيب .

همين طوراست تركيبات و اضافاتي چون :

صداي هوش گياهان سكوت سبز چمن زار صداي خالص اكسير رگ پنهان رنگ ها زورق قديمي اشراق روشني اهتزاز خلوت اشياء ييلاق ذهن حضور مبهم رفتار آدميزاد پشت غبار حالت نارنج حاشيه روح آب تن احساس مرگ متن اساطيري تسنج ريباس آسمان سپيد غريزه ارتباط گمشده پاك حضور هيچ ملايم .

و آنچه شعر سپهري را مبهم ، معمايي و مشكل و غير قابل دسترس مي سازد ، همين تركيب هاست ، تركيب هايي كه به راحتي مي توان آن را ساده تر و قابل لمس تر ساخت .

برعكس آنجا كه سپهري از صفت و تشبيه و اضافات تركيبي كمتراستفاده مي كند زبانش راحت ، صميمي و قابل لمس و در ك تر است مثل :‌

« مسافر از اتوبوس

پياده شد :

چه آسمان تميزي

و امتداد خيابان غربت او را برد »

يا :

« و حال شب شده بود

چراغ روشن بود

و چاي مي خوردند »

و يا :

« كنار راه سفركودكان كور عراقي

به خط لوح حمورابي

نگاه مي كردند

و در مسير سفر روزنامه هاي جهان را

مرور مي كردم .»

بدين ترتيب منظومه « مسافر » نيز مثل بقيه اشعار سپهري ، شعري است پيچيده و مبهم كه براي درك بهتر آن بايد نخست جمله ها و عبارت هاي تصوير شعري را از اضافات زائد سترد و سپس آن را مجدداً پشت سر هم چيد و مرتب كرد تا با جمله اي سالم و عباراتي گويا دست يافت و بدينوسيله به مفهوم واقعي تصاوير و مفاهيم مورد نظر سپهري پي برد .

نكته ديگر اين كه در اين منظومه سپهري از همان آغاز درگير مفهوم مرگ است و سفر نيز حركتي است كه به مرگ و « هيچ » مي انجامد . مرگ و نيستي كه نه تنها در انتظار انسان بلكه اشياء نيزهست ، حتي سيب :

« و روي ميز . هياهوي چند ميوه نوبر

به سمت مبهم ادراك مرگ جاري بود .»

يا :

« هميشه با نفس تازه راه بايد رفت

و فوت بايد كرد

كه پاك پاك شود صورت طلايي مرگ .»

وسرانجام شعر با تاكيد بر سفر و گذشتن از ايستگاههاي گوناگون به مرگ يعني « هيچ ملايم » مي رسد و با آرزوي پيوستن به « وسعت تشكيل برگ ها » و « كودك شور آب ها » و رسيدن به « خلوت ابعاد و ديدن » حضور هيچ ملايم يا مرگ ، پايان مي گيرد .

 

مسافر

دم غروب ، ميان حضور خسته اشيا

نگاه منتظري حجم وقت را مي ديد

و روي ميز ، هياهوي چند ميوه نوبر

به سمت مبهم ادراك مرگ جاري بود .

و بوي باغچه را ، باد ، روي فرش فراغت

نثار حاشيه صاف زندگي مي كرد .

و مثل باد بزن ، ذهن ، سطح روشن گل را

گرفته بود به دست

و باد مي زد خود را .

 

مسافر از اتوبوس

پياده شد :

« چه آسمان تميزي !»

و امتداد خيابان غربت او رابرد .

 

غروب بود .

صداي هوش گياهان به گوش مي آمد .

مسافر آمده بود

روي صندلي راحتي ، كنار چمن

نشسته بود :

« دلم گرفته ،

دلم عجيب گرفته است .

تمام راه به يك چيز فكر مي كردم

و رنگ دامنه ها هوش از سرم مي برد .

خطوط جاده دراندوه دشت ها گم بود .

چه دره هاي عجيبي !

و اسب ، يادت هست ،

سپيد بود

و مثل واژه پاكي ، سكوت سبز چمن زار را چرا مي كرد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 مهر 1393 ساعت: 18:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس