
پاسخ فعالیت های درس یک ماجرای زیبا هدیه چهارم
چند روزی بود که کمردرد، حسابی آزارش میداد.
توانای یاش کم شده بود و به سختی کار میکرد. همسرش، خاله کوکب، پا به پای او زحمت میکشید،امّا باز نمیتوانستند حیاط مدرسه و راهروها و کلاسها را خوب نظافت کنند.
مدیر مدرسه از دستش راضی نبود و چند بار به او تذکّر داده بود.
خیلی نگران بود.
«خدایا اگر شخص دیگری را به جای من بیاورند… اگر این خانهی کوچک را از من بگیرند، با دست خالی کجا بروم؟»
نمی دانست چه باید کند. بنده ی خدا خانمش هم خیلی غصّه میخورد.
روزها به سختی می گذشت تا اینکه یک روز صبح، همین که خاله کوکب به طرف حیاط رفت، دید همه جا خیلی خوب جارو شده است.
خیلی تعجّب کرد! به طرف کلاسها رفت؛ آنها هم تمیز و جارو شده بودند!
«خدایا! چه کسی مدرسه را جارو کرده؟»
نگران شد!
«شاید همسرم مخفیانه این کار را کرده است!»
وقتی ماجرا را به همسرش گفت، او هم بسیار شگفت زده شد و گفت: «نه کار من نیست.»
بابا مراد و خاله کوکب تا شب؛ مدرسه را زیر نظر گرفتند تا بدانند کار چه کسی بوده است امّا متوجّه نشدند.
صبح روز بعد دوباره دیدند که مدرسه خیلی تمیز و پاکیزه است! باز تا آخر شب نفهمیدند کار کیست!
مدرسه بسیار تمیز و مرتّب بود و آقای مدیر هم بسیار خوشحال و راضی! سرایدار و همسرش تصمیم گرفتند هرطور شده بفهمند کار چه کسی بوده است.
آن شب تا صبح بیدار ماندند.
نزدیک طلوع آفتاب، ناگهان دیدند پسر بچّهای آرام از دیوار مدرسه پایین پرید. جارو را برداشت و شروع کرد به جارو زدن.
قیافه اش آشنا بود. به سرعت به سوی او رفتند.
پسر بچّه خجالت کشید و سرش را پایین انداخت و سلام کرد.
اشک در چشم هایشان جمع شده بود.
«پسر جان اسمت چیست؟»
«عبّاس بابایی».
نمیدانستند چگونه از او تشکّر کنند.
«پسر جان! تو باید درس بخوانی! این کارها وظیفهی ماست.»
«من که به شما کمک میکنم، خدا هم در درس هایم به من کمک میکند.»
برایم بگو (صفحهٔ 94 کتاب درسی)
از کار خلبان قهرمان، شهيد عبّاس بابايي چه آموختید؟ کمک به ناتوان و افراد ضعیفقبل از کمک خواستن آنها.
بررسی کنید (صفحهٔ 94 کتاب درسی)
آیا برای کمک به دیگران همیشه باید منتظر باشیم تا آنها از ما کمک بخواهند؟ خیر
دوستم پایش شکسته است و با عصا به مدرسه میآید. من کیف و وسایل او را برایش به میآورم.
هفتهی گذشته دوستم نتوانست به مدرسه بیاید. من امروز درسهای هفته قبل را برای او توضیح دادم
دوستم امروز لقمهاش را در خانه جا گذاشته است. من از لقمه ی خود به او دادم.
گفت وگو کنید (صفحهٔ 95 کتاب درسی)
با توجّه به داستان، دربارهی معنای این سخن امام علی -علیه السّلام- با دوستان خودگفت وگو کنید.
«برترين ن كيي، کمک به دیگران است.»
به کار ببندیم (صفحهٔ 95 کتاب درسی)
این قصّه را بخوانید؛ سپس عبارت پایان آن را کامل کنید.
نرم نرمک باران میبارید.
کیفم روی دوشم بود و به سوی مدرسه میرفتم.
دستهایم یخ کرده بودند.
باران، کم کم شدید شد و من بدون چتر تند تند از کوچهها میگذشتم.
قطرههای باران به صورتم میخورد و بیشتر سردم میشد.
ناگهان احساس کردم حتّی یک قطره باران هم به صورتم نمی خورَد. فکر کردم باران قطع شده امّا وقتی دقّت کردم، دیدم خانمی چتر خود را بالای سرم گرفته است.
صورت مهربانی داشت. به او سلام کردم و او هم با لبخند جوابم را داد.
خانم مهربان تا درِ مدرسه همراه من آمد و بعد با من خداحافظی کرد و برگشت.
با اینکه مسیرش با من یکی نبود امّا برای کمک کردن به من تا جلوی درِ مدرسه آمده بود. چه خانم مهربانی!
وقتی مهربانی آن خانم را دیدم، با خودم تصمیم گرفتم همیشه مثل او باشم و به دیگران کمک کنم.
ایستگاه فکر
داستان زیر را بخوانید و جملهی آخر آن را کامل کنید.
زمستان آن سال هوا خیلی سرد بود.
همهی بچّهها با لباس های گرم و پشمی به مدرسه میآمدند.
پدر علی برای او یک بارانی گرم خریده بود تا در هوای سرد زمستان بپوشد.
یک روز مادر علی متوجّه شد که علی بارانی اش را نمی پوشد و با همان لباس های همیشگی به مدرسه میرود! وقتی علی از مدرسه برگشت، از او پرسید: «علی جان! چرا بارانی ات را نمی پوشی؟»
علی سرش را پایین انداخت و گفت: «من هر روز با هم کلاسی ام به مدرسه میروم. او بارانی ندارد و سردش میشود؛ من هم نمیپوشم تا مانند او باشم و او ناراحت نشود.»
مادر لبخندی زد و فردای آن روز یک بارانی گرم دیگر خرید و به بهانهای آن را به دوست علی هدیه کرد.
از آن پس علی بارانیاش را میپوشید و خوشحال و خندان با دوستش به مدرسه میرفت.
برایم بگو (صفحهٔ 97 کتاب درسی)
آدم های موفّق و بزرگ مانند سردار شهید علی صیّاد شیرازی، در کودکی هم افراد بزرگ و مهربانی بودند و به دیگران کمک میکردند.
تدبّر کنیم (صفحهٔ 97 کتاب درسی)
اَحسِن کَما اَحسَنَ اللّٰهُ اِلَیكَ
به دیگران نیکی کن؛ آن چنان که خدا به تو نیکی کرده است. سورهی قصص، آيهی 77
میان این آیه و داستانهایی که خواندید، چه ارتباطی وجود دارد؟
توضیحات درس 15 هدیه چهارم ابتدایی یک ماجرای زیبا
تعاون در لغت به معنای یکدیگر را یاری کردن و همیاری نمودن است.
هر فرد از افراد جامعه انسانی، حتی نیرومندترین انسان ها، هرگز نخواهد توانست
بی مدد و یاری دیگران به شکوفایی و کامیابی دست یابد،.
از این رو باید جامعه تشکیل دهند و به یکدیگر یاری کنند
متن درس در قالب یک ماجرا به جلوه ای از موارد تعاون و همیاری متناسب با سن دانش آموزان اشارهمی کند
و در فعالیت ها نیز به جلوه های دیگر اشاره می شود تا دانش آموزان دریابند
که تفاوت های افراد جامعهاز نظر توانایی های جسمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… اقتضا دارد
که در ابعاد گوناگون زندگی یاوریکدیگر باشند؛
زیرا بدون همیاری، دستیابی به نیازمندی های متنوع انسان میسّرنیست،
از این رو بدیهی است که همهٔ ما برای موفق شدن، به یاری دیگران نیازمندیم.
ماجرای درس مربوط به خاطرات دوران کودکی خلبان قهرمان، شهید عباّس بابایی است تا زمینه ای را فراهم کند
که به گونه ای غیر مستقیم به بزرگداشت شهدا و فرهنگ دفاع مقدس نیز پرداخته شود.
٭ اهداف درس 15 هدیه چهارم ابتدایی یک ماجرای زیبا
1 آشنایی با اهمیت کمک کردن به دیگران و برخی نمونه های آن
2 اشتیاق به کمک به دیگران
3 تلاش برای کمک به دیگران در موقع نیاز ایشان
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭ مفاهیم کلیدی
کمک به دیگران
٭ آموزش درس 15 هدیه چهارم ابتدایی یک ماجرای زیبا
برای شروع می توانید قسمتی از فیلم شهید بابایی را پخش کنید
وسپس با طرح یک سؤال که آیا این فیلم را دیده اید یا خیر؟
و تا چه اندازه با شخصیت شهید بابایی آشنا هستید و سؤالاتی از این قبیل وارد متن درس شوید.
می توانید درس را با سؤال شروع کنید. با نشان دادن تصاویری از شهید بابایی و صیاد شیرازی از دانش آموزان بپرسید از آنها چه می دانید؟
آیا شهید صیاد شیرازی و شهید عباس بابایی را می شناسید ؟
در مورد ویژگی هایی که دانش آموزان از آنها می دانند گفت وگو کنید
سپس با استفاده از گفته های آنها وارد درس شوید.
1 -امام علی (ع) درباره کمک به دیگران چه فرمودند ؟
پاسخ: برترین نیکی ، کمک به دیگران است
2 -پای دوستم شکسته بود من به او کمک کردم و کیف و وسایلش را به مدرسه بردم
3 -هفته گذشته دوستم به مدرسه نیامد به او کمک کردم و درس ها را به او یاد دادم
4 -دوستم خوراکی اش را جا گذاشته بود به او از خوراکی خودم دادم
5 -احسن کما احسن الله الیک یعنی چه؟
پاسخ: به دیگران نیکی کن آن چنان که خدا به تو نیکی کرده است
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 18 شهریور 1399 ساعت: 20:17 منتشر شده است
برچسب ها : از کار خلبان قهرمان شهيد عبّاس بابايي چه آموختید,پاسخ فعالیت های هدیه های آسمانی چهارم,پاسخ تدبر کنیم صفحه 97 هدیه چهارم,