سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
در آزمایشی که در سال 1993 انجام شد، پژوهشگران گزارش دادند دانشجویانی که به مدت چند دقیقه قبل از امتحان توانایی استدلال فضایی به سونات موتزارت گوش دادند از دانشجویانی که بعد از گوش دادن به دستورالعمل های آرمیدگی یا نشستن در حالت سکوت این امتحان را دادند، بهتر عمل کردند. پژوشگران نتیجه گرفتند که به نظر می رسد نغمه های موتزارت تغییراتی را در مغز ایجاد می کنند که اتصالات نورونی را "سرحال می آورند" و از این رو تفکر را بهبود می بخشند. اما افزایش در عملکرد، که به "اثر موتزارت" معروف شده است، فقط 15 دقیقه دوام داشت و معلوم شد که تکرار کردن آن دشوار است. به نظر می رسد که سمفونی موتزارت به جای اینکه تغییر واقعی در توانایی ایجاد کند، برانگیختگی و خلق را بهتر می کند که تمرکز بهتر در امتحان را به بار می آورد.
به رغم شواهد موجود که اثر موتزارت قطعی نیست، رسانه های گروهی و سیاستمداران مجذوب این عقیده شده اند که مواجهه کوتاه مدت مغز با موسیقی کلاسیک در نوباوگی، زمانی که اتصالات نورونی به سرعت تشکیل می شوند، ممکن است منافع عقلانی دایمی داشته باشد. طولی نکشید که ایالت های جورجیا، تنسی، و داکوتای جنوبی برای هر نوزادی که بیمارستان را ترک می کرد CD های مجانی تامین کردند. با این حال، تاکنون درباره اثر سمفونی موتزارت بر نوباوگان هیچ تحقیقی انجام نشده است! و آزمایش هایی که روی کودکان دبستانی اجرا شدند، هیچ بهبود عقلانی در نتیجه گوش کردن به موسیقی را به بار نیاوردند.
پژوهش حکایت از آن دارد که برای ایجاد افزایش بادوام در نمرات آزمون روانی، مداخله ها باید بلند مدت بوده و مشارکت فعال کودکان را در بر داشته باشند. در نتیجه، گلن شلن برگ در سال 2004 این سئوال را مطرح کرد که آیا درس های موسیقی می توانند هوش را افزایش دهند؟ کودکانی که درسهای موسیقی را می گیرند باید به طور منظم تمرین کنند، توجه خود را کاملاً متمرکز کنند، نت های موسیقی را بخوانند، قطعه های موسیقی طولانی را حفظ کنند، ساختارهای موسیقی را بفهمند، و بر مهارت های فنی تسلط یابند. این تجربیات ممکن است پردازش شناختی را مخصوصاً در دوران کودکی که مناطقی از مغز عملکرد تخصصی پیدا می کنند و بسیار انعطاف پذیر و نسبت به تاثیرات محیطی حساس هستند، تقویت کنند.
کودکانی که ظرف مدت چند هفته درس های موسیقی می گیرند در مقایسه با کودکانی که درس های تئاتر می گیرند یا هیچ درستی نمی گیرند، در آزمون روانی عملکرد بهتری دارند. کودکان برای نوازندگی باید از چند نوع مهارت عقلانی استفاده کنند که متمرکز کردن توجه، خواندن نت های موسیقی، حفظ کردن متن های طولانی، تحلیل کردن ساختارهای موسیقی، و تسلط یافتن بر مهارت های فنی از آن جمله هستند.
انواع هوش چندگانه (Multiple intelligences) کدامند؟
هوش دیداری / فضایی این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات ،نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید.
مهارت های آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس
هوش کلامی/ زبانی این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرندهها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
هوش منطقی / ریاضی هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آنهاا همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود: مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربردن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی
رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از : دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان
هوش بدنی/جنبشی این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرندهها خودشان را از طریق حرکت بیان میکنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود: رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن
شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از : ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر
هوش موسیقی / ریتمیک این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتمها و الگوهای موسیقی فکر میکنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان میدهند. خیلی از این یادگیرندهها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : موسیقی دان، خواننده، آهنگساز
هوش درون فردی یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرندهها سعی میکنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه میاندیشند و احساس میکنند. آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزهها دارند. آنها سازمان دهند ه هاي خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقتها به دخالت متوسل میشوند. آنها معمولا سعی میکنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده میکنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزهها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر
هوش برون فردی (فرا فردی) این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرندهها سعی میکنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران
مسیرهای شغلی ممکن برای آنها عبارتند از: پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف
1- نوآوری، نه كمال آنی دو نوع برنامه نویس وجود دارد. برخی هستند كه دوست دارند برای ماه ها و سال ها كد نویسی كنند، به این امید كه یك محصول بدون عیب تولید كنند. این مانند ساخت یك قصر است. برخی از شركت ها هم به همین روش عمل می كنند. شركت اپل یك نمونه برجسته از این نوع شركت هاست. اگر شما بتوانید یك محصول بی عیب بسازید، شگفتی مردم جهان را بر می انگیزانید. اما مشكل اینجاست كه اگر موفق نشوید، داغ حسرتی بر دل شما باقی خواهد ماند، حسرت ناشی از زمان و انرژی كه شما صرف محصولی كردید كه بازار آن را نمی خواهد.
اما نوع دوم نرم افزارنویسان، كسانی هستند كه می خواهند در پایان روز كاری، یك چیزی كه كار می كند داشته باشند؛ چیزی كه در روز بعدی بتوانند آن را بهبود دهند. این كاری است كه گوكل انجام می دهد. استراتژی "در اولین فرصت شروع كن". محصولات گوگل، ابتدا به صورت آزمایشی راه اندازی می شود و گوگل می فهمد كه بازار چه می خواهد. به این ترتیب، گوگل هیچگاه از آنچه بازار می خواهد فاصله نگرفته و نیاز بازار به عنوان نیروی جلو برنده، عمل خواهد كرد.
2- ایده ها از هرجائی می آید گوگل لیستی از ایده های مردم دارد كه آن را در كامنتها گذاشته اند و هركسی می تواند آن را ببیند. این كامنت ها، به تولید محصولات جدید منتهی می شود.
3- مجوزی برای دنبال كردن رویای خود مهندسان شركت گوگل اجازه دارند كه 20% زمانشان را صرف آنچه كه دوست دارند كنند و گوگل به 2000 مهندس اعتماد دارد كه در این مدت، محصولات جالبی تولید خواهند كرد. بعد از 11 سپتامبر، یكی از محققان گوگل، كریشنا بهارات، روزی به 10 تا 15 سایت جدید سر می زند تا در این باره اطلاعات جدیدی كسب كند. كریشنا با خود فكر می كند كه چرا گوگل نباید محصولی داشته باشد تا به كمك هوش مصنوعی، بتواند سایت ها را بررسی كرده و اخبار مرتبط را خوشه بندی كند. این ایده كریشنا، جالب به نظر می رسد و نتیجه آن می شود كه گوگل نیوز، تولید می شود. این یكی از ثمرات این 20% زمانی است كه مهندسان گوگل صرف كارهای مورد علاقه خودشان می كنند.
4- پروژه های مورف، ما را نمی كشد هر پروژه ای كه به اندازه خوب است تا در آزمایشگاه عملی شود، جوهره ای از چیزی دارد كه خوب باشد، حتی اگر بازار نپسندد. این مسئولیت گوگل است كه این پروژه ها را به چیزی كه بازار بپسندد، تبدیل كند.
5- هرچه می توانید، اطلاعات را پخش كنید به علت اینكه اطلاعات زیادی در بین كارمندان شركت گوگل منتشر می شود، آنها می توانند نسبت به آنچه در شركت می گذرد، مطلع شده و در جریان آنچه كه برای گوكل مهم است، قرار گیرند. همه كارمندان هر دوشنبه ایمیلی كه شامل 5 تا 7 نكته گلوله ای از كارهایی كه در هفته گذشته انجام داده اند، می نویسند. این اطلاعات در بانك نرم افزاری نگهداری می شود و به این ترتیب مشخص می شود كه چه كسی، روی چه محصولی كار كرده است. این موضوع باعث می شود كه از دوباره كاری، اجتناب شود.
6- كاربران، كاربران، كاربران گوگل بر كاربرانش تمركز كرده و از همین روست كه درآمد به سویش روان می شود. محصولاتی كه در تجارت های اینترنتی تولید می شود، یا باید به گونه ای برای مخاطب ضروری باشد كه حاضر باشند برای آن پول بپردازند. یا اینكه به قدری مخاطب داشته باشند كه به قدری مخاطب داشته باشند كه شركت ها حاضر باشند كه برای تبلیغ محصولاتشان، پول بپردازند.
7- آمار، غیرسیاسی است طراحان فكر می كنند كه طرح ها یكی از جنبه های سیاسی كارشان است و طرحی انتخاب می شود كه رئیسشان بپسندد. برخی از طراحان، طرح را به عنوان هنر در نظر می گیرند. در گوگل، طرح به عنوان علم در نظر گرفته می شود. این مهم نیست كه چه كسی یا چه مقدار از این اثر زیباشناختی یا آن اثر خوشش می آید. همه این ها به آمار بر می گردد؛ یعنی كدام طرح با شاخص اندازه گیری رضایت كاربران، بالاترین نمره را به خود اختصاص می دهد. در گوگل، یك محیط آكادمیك ایجاد شده كه همواره به آمار و داده ها توجه می شود.
8- خلاقیت، عاشق محدودیت است مردم خلاقیت را به عنوان یك چیز بدون مهار و محدودیت، تلقی می كنند اما مهندسان به واسطه محدودیت ها، پخته می شوند. مهندسان دوست دارند كه برای پیدا كردند راهی برای خروج از ناممكن ها بیاندیشند.
۹- آیا شما فوق العاده اید؟ ما استخدام می کنیم این عبارتی است که شرکت گوگل در آگهی تبلیغاتی اش استفاده می کند: آیا شما فوق العاده اید؟ ما استخدام می کنیم. بیاید در گوگل کار کنید و ۸ برابر دیگران، کلیک دریافت کنید. اینکه شما یکی از ۲۰ نفر اول باشید یا نه، برای گوگل یکسان است. مولفه شگفت انگیز در فرهنگ سازمانی گوگل این است که کارمندان می خواهد با مسایل بزرگ، چالش کنند و بهترین ها را برای جهان ابداع کنند بدون اینکه از استانداردها و ارزش هایشان بکاهند.
یکی از نیازهای زندگی مدرن استفاده بهینه از توانایی های مغز (مثلا تمرکز و دقت) است. تمرکز یکی از حالت های ذهن است و ذهن ابزاری است در دست انسان. انسانی که کنترل ذهنش را به دست بگیرد، می تواند در هر زمینه به موفقیت برسد. ذهن متمرکز در هر فعالیتی که به کار گرفته شود موفق خواهد شد. مثلا یک دانشجو یا دانش آموز با ذهن کنترل شده، دانشجو یا دانش آموز ممتازی خواهد بود. اگرچه حافظه خوب در زندگی روزمره یکی از عوامل قطعی موفقیت و پیشرفت است، اما تمرکز و حافظه قوی برای اقشار خاص مثل دانشجویان و دانش آموزان، معلمان، محققان، استادان و... اهمیت بیشتری پیدا می کند. تمرکز خوب برگ برنده دانشجویان و دانش آموزان در زمان تحصیل است، همچنان که یکی از ویژگی های مردان بزرگ در کنار اراده قوی و پشتکار، حافظه خوب و تمرکز بالای آنان است.
برای موفق شدن باید به حافظه خود اعتماد کنید، آن را تربیت کنید و به کار بگیرید. مغز انسان ارگانی بزرگ در فضایی کوچک است. مغز یک انسان، بالغ بر صد میلیون سلول عصبی دارد یعنی انسان می تواند صدبیلیون پاره اطلاعات مختلف را به مغز بسپارد! ریچارد رستاک متخصص اعصاب می گوید برای نوشتن عددی که بیانگر توانایی مغز در به خاطرسپاری است باید برای مدت ۹۰ سال هر ثانیه یک صفر مقابل عدد ۱۰ قرار دهید. اما یک عامل مهم در استفاده از این توانایی، تمرکز ذهن یا دقت بالاست. با این حال آیا رسیدن به تمرکز و حافظه خوب ارزش صرف وقت و انرژی را دارد یا خیر؟
برای رسیدن به تمرکز، حافظه قوی و کنترل ذهن تصمیم جدی بگیرید و با اراده ای محکم در این راه قدم بگذارید. توجه داشته باشید رسیدن به کامیابی و موفقیت و آرامش بدون کنترل ذهن ممکن نیست. کنترل ذهن برای انسان آرامش، شادی و موفقیت را به ارمغان خواهد آورد. در واقع میزان موفقیت شما به میزانی است که ذهن خود را کنترل کرده باشید.
فکر و اندیشه مانند بذری است که در زمین مستعد ذهن امکان رشد می یابد. عجیب اینکه ذهن استعداد رشد هر نوع اندیشه ای را دارد، خواه اندیشه های منفی و مخرب یا اندیشه های مثبت و سازنده، بنابراین هر بذر اندیشه که در این زمین مستعد کاشته شود یا ناخواسته در زمین ذهن بیفتد و فرصت رشد پیدا کند، به زودی به ثمر می نشیند و محصول خود را تولید می کند و به صورت عمل و رفتار، اوضاع و شرایط تجلی می یابد.
اندیشه های مثبت و سازنده میوه های مفید به بار می آورند و منجر به عادات پسندیده و رفتار آرام می شوند. حاصل اندیشه های منفی و مخرب، عادت های زیانبار خواهد بود. انسان محصول اندیشه های خود را برداشت می کند، خواه نیک، خواه پلید.
موفقیت و کامیابی حاصل اندیشه های سرشار از شهامت، اعتماد به نفس، عزم و اراده استوار است. اگر اندیشه انسان، توانمند و قدرتمند باشد انسان توانمند و قدرتمند است، اگر اندیشه های انسان حقیر و سست باشد انسان حقیر، ضعیف و سست خواهد بود. اندیشه های لبریز از اعتمادبه نفس، عزت نفس و قدرت اراده، انسانی با عزت نفس و اعتمادبه نفس بالا و اراده ای پولادین می سازد که هیچ کاری برای او محال و نشدنی نیست و دست یافتن به هیچ هدفی دور از دسترس نیست. انسان خلاق، با هوش و ذکاوت محصول اندیشه های سرشار از خلاقیت، هوش و ذکاوت است.
اندیشه انسان یکی از عوامل مهم و اثر گذار بر سطح انرژی های فردی، موفقیت ها و شکست های وی است به این ترتیب که اندیشه های مثبت، مهرآمیز، خیرخواهانه، سرشار از توانمندی، هوش و خلاقیت بر شما اثر مثبت دارد و سطح انرژی های شما را بالا می برد، برعکس اندیشه های منفی، بدبینی ها، احساس تنفر از خود و دیگران، حسادت، خشم و هرگونه اندیشه حقیر و سست بر شما اثر تخریبی می گذارد و سطح انرژی های شما را به شدت کاهش می دهد و انرژی زیادی از انسان می گیرد. لازم است انسان وجود خود را از این اندیشه ها و احساسات منفی که مانع رشد و شکوفایی استعدادهای او می شود دور نگه دارد.
بنابراین یکی از راه های مهم تغییر وضعیت تمرکز و حافظه، تغییر اندیشه های حقیر و تبدیل آن به اندیشه های استوار و قدرتمند است. چون اندیشه سرچشمه عمل و منشأ رفتار ماست. با دگرگون کردن اندیشه ها اعمال و رفتار ما نیز دگرگون می شود. مطمئن باشید که تمرکز و حافظه خوب نه تنها در راه کسب دانش و فتح قله های موفقیت، بلکه در تمام ابعاد و مراحل زندگی در خدمت شما خواهد بود، کافی است بخواهید!
موانع اصلی در نداشتن تمرکز بالا عبارتند از: - افکار منفی و بیهوده - داشتن علایق شدید به چیز یا کسی خاص و دلبستگی ها و تعلقات - داشتن خشم و کینه شدید - اضطراب ها و نگرانی ها - نگاه منعطف به خود و خودخواهی - نداشتن تعادل در زندگی - مشاجره و منازعه طلبی و افراط در بحث های بیهوده
انسانها بهخصوص دانشآموزان در ایام امتحانات بهشدت بهدنبال راههای تقویت حافظه و طولانیمدتکردن حافظه خود هستند.
ترس از امتحانات وقتی وجود دانشآموز را فرا میگیرد او حاضر است دست به هر کاری برای تقویت حافظهاش بزند که گاه منجر به رویدادهای منفی و تأسفباری میشود. راهکارهای ذیل، به دانشآموزان عزیز جهت بهبود و تقویت حافظه پیشنهاد میشود.
خواب کافی: داشتن خواب کافی و بدون دغدغه یکی از راههای تقویت حافظه است که متأسفانه در فصل امتحانات گاهی بهطور کل نادیده گرفته میشود. در تحقیقات متعدد ثابت شده است که کمبود خواب، عملکرد حافظه را بهشدت تحتتأثیر منفی قرار میدهد زیرا در هنگام خواب و استراحت، مغز به پردازش و ادغام اطلاعات یکسان که در طول روز دریافت کرده میپردازد لذا حداقل 6ساعت خواب را در برنامه خود بگنجانید و به این فکر کنید که با از دست دادن هر دقیقه از زمان خواب به همان نسبت زمان مناسب یادگیری را از دست میدهید.
تغذیه: تغذیه نیز یکی از مباحث مهم در بهبود حافظه بهشمار میرود که امروزه تعداد زیادی از افراد، اطلاعات کافی در مورد آن دارند ولی تنها جهت یادآوری ذکر میشود که مصرف میوه، سبزیجات تازه، انواع مغزها، شیر و غلات در بهبود عملکرد مغز بسیار تأثیر گذارند.
مرور مطالب: آنچه برای امتحان خواندهاید برای خود مرور کنید؛ شرایط را طوری تصور کنید که شما دانشآموزید و موظفید برای معلم خود مطالب را بازگو کنید. سعی کنید نکات مهم و پراهمیت را ذکر کنید. این امر باعث میشود که جزئیات هر موضوعی بهخوبی در ذهنتان شکل گیرد و موضوع بهطور شفاف در مغزتان طبقه بندی شود.
در رابطه با مطالب و عناوین مهم و اساسی با دوستان زرنگ خود صحبت کنید. البته این کار را یک یا چند روز قبل از امتحان انجام دهید و هرگز این مرحله را به ساعتی قبل از امتحان موکول نکنید زیرا در آن زمان، میزان بالای اضطراب و فشار روانی مانع به خاطر سپردن صحیح مطالب میشود. روش مرور مطالب با همکلاسی باعث به حافظه سپردن بهتر شما و او میشود.
داشتن استراحت کوتاه مدت را در فواصل درس خواندن خود بگنجانید و هرگز پیوسته و بدون استراحت به درسخواندن ادامه ندهید (به ازای هر 45 - 30 دقیقه درس خواندن 5 تا10 دقیقه استراحت زمان مناسب و معقولی است.)
در زمان استراحت به دیدن تلویزیون یا انجام بازیهای رایانهای نپردازید بلکه در این زمان سعی کنید کمی راه بروید یا از خوراکیهای سالم مانند میوه و سبزیجات تازه استفاده کنید تا مغز نیز فرصت تقویت خود را پیدا کند.
از حفظ کردن مو به موی مطالب خودداری کنید. ابتدا مفهوم آن را درک کرده و بعد آن را حفظ کنید زیرا در بسیاری موارد مشاهده میشود دانشآموزان فقط به حفظکردن خط به خط و لغتبهلغت مبادرت میورزند که این امر تأثیری کوتاه مدت خواهد داشت و حتی چند ساعت بعد از امتحان، دانشآموزان کلمهای را به یاد نخواهند آورد.
با تکنیکها و روشهای صحیح مطالعه آشنا شوید؛ در بسیاری از مواقع به خاطر سپردن نماد و سمبلی میتواند شما را یاد آن مبحث بیندازد. استفاده از این تکنیکها و روشها بهخصوص در مورد دروس شفاهی بسیار کاربردی و تأثیرگذار است؛ مثلاً اگر دانشآموز قصد دارد چند اسم مختلف را حفظ کند و ترتیب آنها نیز اهمیت دارد، میتواند از روش سرینام استفاده کند، بدین صورت که ابتدای حروف آن اسامی را به هم بچسباند و با آن یک لغت با معنی و حتی بیمعنا بسازد و آن لغت را که هر حرف آن نمادی از آن اسامی است حفظ کند.
هوش معنوی یا SQ را می توان همان توانایی دانست که به ما قدرتی می دهد و رویاها و تلاش و کوشش برای به دست آوردن آن رویاها را می دهد. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی را که بر عهده می گیریم در بر می گیرد. هوشی که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی مان می پردازیم و به وسیله آن، در زندگی خود تغییراتی را ایجاد می کنیم.
با استفاده از هوش معنوی به حل مشکلات با توجه به جایگاه، معنا و ارزش آن مشکلات می پردازیم. هوشی که قادریم توسط آن به کارها و فعالیت هایمان معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن بر معنای عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدامیک از اعمال و رفتارهایمان از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی مان بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازیم.
یکی از نمادهایی که معمولا در توضیح این هوش به کار گرفته می شود، نماد گل نیلوفر است که در آن با تلفیق سنت و عقاید موجود در شرق و غرب و با استعانت از مسائل علمی، مدلی قابل لمس و زیبا برای SQ ارائه داد.
به عبارتی SQ قابل توصیف و توضیح و اندازه گیری است. برای اندازه گیری این هوش می توان به سنجش مهارت ها و توانایی هایی که ناشی از این هوش است بپردازیم.
▪ افرادی که دارای هوش معنوی هستند دارای این صفات می باشند:
- قدرت مقابله با سختی ها، دردها و شکست ها - بالا بودن خودآگاهی در این افراد - حسی که این افراد را هدایت درونی می کند - درس گرفتن از تجربیات و شکست ها - از دشواری های زندگی فرصتی می سازد برای دانستن - توانایی ایستادگی در برابر جمع و هم رای نشدن با عامه مردم - گفتن «چرا؟» - پرداختن به سجایای اخلاقی و اهمیت دادن به آنها - توانمند بودن در خودداری و کنترل خویش - برخوردار بودن از حس انعطاف پذیری بالا
برای روشن تر شدن هوش معنوی مثالی از هوش هایی می زنیم که نشانگر هوش چندگانه است که با هوش جسمی آغاز می شود با PQ نمایش می دهند.
این هوش ابتدایی ترین کانون توجه ما را به خود اختصاص می دهد در واقع PQ آگاهی جسمی و نحوه استفاده ماهرانه از آن را شامل می شود. قسمت بعدی هوش منطقی یا عقلانی IQ است. هوشی که در حال حاضر بیش از سایر هوش ها در سیستم های آموزشی مورد توجه قرار می گیرد.
پس از IQ سطح دیگری است که به EQ اختصاص دارد این هوش در زمینه کسب موفقیت در بازار کار نقش مهمی دارد و ما را در حین برقراری ارتباط یاری می دهد و از این بابت مهم تر بوده و تا حدی از قابلیت پیشگویی برخوردار است.
آخرین لایه SQ است که هدایت و معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و عملکرد همراه با بصیرت، ملا یمت و مهربانی را شامل می شود.
IQ به منزله دروازه برای ورود است. در صورت برخوردار نبودن از حداقل لا زم IQ قادر به ورود در فضای دلخواه برای مطالعه رشته مورد علا قه مان نخواهیم بود، اما آن چه ما را در زمره بهترین ها در شغلمان و رشته مورد علا قه مان جای می دهد میزانEQ در ماست.
EQ و SQ به هم مرتبطند. اما در عین حال دو هوش متفاوت و جدا از هم به حساب می آیند. بهره مندی از حداقل EQ می تواند شروع مناسبی را در سفرهای روحانی و معنوی فرد در پی داشته باشد، چرا که کمی خودآگاهی و همدلی برای شروع این روند لا زم است، اما به محض آغاز تمرینات معنوی، هوش معنوی خود می تواند در رشد EQ نقش بسیار تقویت کننده و فعال کننده داشته باشد.
از طرف دیگر رشد EQ نیز می تواند در رشد و ارتقای SQ موثر باشد. در واقع EQ و SQ تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند و رشد و توسعه هر یک باعث پرورش وتوسعه دیگری می شود.
باید دانست که کامپیوترها نیز از میزان IQ بالا یی برخوردارند و اغلب حیوانات دارای EQ بالا یی هستند اما این تنها انسان است که از هوش معنوی SQ برخوردارند، هوشی تحول پذیر، توانایی ای که به او قدرت می دهد تا خلا ق باشد و قوانین و نقش ها را دستخوش تغییرات خودنماید، بتواند تحولا ت اساسی ایجاد کند و دنیای اطرافش را به بهترین شکل متحول سازد.
۱. خانه را ۳۰ دقیقه زودتر از همیشه ترک کنید. تحقیقات نشان داده است هنگام صبح هر چه کمتر عجله داشته باشید، استرس کمتری برای بقیه روز دارید.
۲. در طول روز قهوه و چای بنوشید و تنقلات فاسد نشدنی مانند آجیل و میوه خشک شده، آبمیوه و چوب شور مصرف کنید. بعد از گذشت چند ساعت از روز کاری، سطح قند خون پایین می آید و باعث تشدید استرس می شود. به این ترتیب با وجود مشغله کاری زیاد شما قادر خواهید بود تا به بدنتان انرژی لازم را برسانید.
۳. اکثر ما، زمان کافی برای تشویق خودمان صرف نمی کنیم. از این به بعد هنگامی که شما به هدف موقت یا طولانی مدت خود رسیدید، به خودتان بگویید: آفرین، به بهترین نحو انجامش دادی! بعد از مدتی انجام دادن این کار اعتماد به نفس خوبی به دست می آورید که در خلال استرس های کاری به شما آرامش می دهد.
۴. برای استرس ۱۰ دقیقه وقت بگذارید. درب اتاق خود را ببندید، سپس بنشینید و به عوامل استرس زا فکر کنید. یک ورق کاغذ بردارید و آن را به سه ستون تقسیم کنید: نگرانی های من، چرا من نگران هستم، بدترین اتفاقی که ممکن است روی دهد. هنگامی که با بدترین سناریو روبرو می شوید و متوجه می شوید که این اتفاق هرگز روی نمی دهد، می توانید با نگرانی کمتری به سراغ کارتان بروید.
۵. با حدود ۵/۵ تریلیون نامه های الکترونیکی ارسال شده در هر سال، تعجبی ندارد که صندوق دریافتی پست الکترونیکی شما در حال انفجار باشد. به منظور کاهش استرس، زمان کمتری را برای خواندن و ارسال آنها صرف کنید. در مقابل انتظار برای اعلام وصول نامه الکترونیکی ارسالی، تمرکزتان را روی نامه بعدی بگذارید تا مجبور به دوباره فرستادن آن نباشید. در آخر از قانون شماره ۳ استفاده کنید: اگر شما یک موضوع را ۳ بار خوانده اید و هنوز هم گیج هستید و در مورد آن سوال دارید، تعلل نکنید، تلفن بزنید.
۶. کشیدن عضلات راه حلی مناسب برای کارهای کم تحرک است. پاهایتان را بلند کنید و عضلات آن را برای مدت ۳۰ ثانیه بکشید. این حرکت، خطر ابتلا به لخته شدن خون را کاهش می دهد که ممکن است بر اثر نشستن طولانی در یک وضعیت اتفاق بیفتد. یک حرکت ورزشی مفید دیگر قراردادن یک دست پشت گردن وکشیدن آرنج آن توسط دست دیگر است.
۷. در بعضی مواقع استرس بر شما غلبه می کند، اما مشکلات از آنچه به نظرمی رسند کوچکتر هستند. برای یادآوری این حقیقت، عکسهایی از زمین، یک شب پر ستاره یا اقیانوس در محل کارتان نصب کنید و هنگامی که احساس نگرانی کردید به آنها نگاه کنید. در میان ستاره های بی شمار و امواج پرخروش اقیانوس نگرانی های تان کوچکتر به نظر می رسد.
۸. هنگامی که مشغله کاری زیاد می شود، مقداری از زمان آزاد خود مانند آخر هفته یا بعد از ظهرها را برای رسیدگی به آنها انتخاب کنید. برای هفته کاری بعد برنامه ریزی کنید و در کنار گزینه های کاری مربع بکشید و هنگامی که آنها انجام شد، تیک بزنید. با این کار چیزی فراموش نمی شود و روی کارها تمرکز لازم را دارید همچنین تیک زدن مربع ها لذت خاصی دارد.
۹. با همکاران معاشرت کنید. یک دوره هفته ای با همکاران بگذارید و با هم در مورد موضوعی خاص صحبت کنید. از قابلیت جمع آوری اطلاعات مغزتان استفاده کنید وآن را در انجام بهتر کارها، افزایش بهره وری یا بهبود روابط به کار ببندید.
۱۰. تعدادی از عکسهای خود را به دفتر کار ببرید تا زندگی شخصی تان را به یاد شما بیاورد. مانند عکسهای خانوادگی، بچه ها یا حیوانات خانگی یا عکسی از خودتان در حال انجام کاری، بعلاوه یک جسم یادگاری که یک موقعیت خاص را به یاد شما می آورد. وقتی که احساس می کنید استرس بر شما غلبه کرده است، پنج دقیقه زمان صرف لذت بردن از تصاویر بکنید. روز گرفته شدن عکس را به یاد بیاورید. جسم یادگاری را در دست بگیرید و به زمانی فکر کنید که آن را گرفته اید. حالا آماده هستید که با آرامش به سراغ کارتان بروید.
امگا 3 درمان کننده موثر ضعف حافظه است. به نقل از نشریه آکادمی بیماریهای اعصاب آمریکا با عنوان Neurology، این تحقیقات نشان میدهد کمبود سطح اسیدهای چرب امگا 3 در خون، باعث بروز مشکل ضعف حافظه و پس رفت آن میشود.
بر اساس این تحقیقات، مصرف غذاهای حاوی امگا 3 حافظه را تقویت و از ابتلا به پیری و کوچک شدن مغز که به علت کمبود امگا 3 ایجاد میشود، پیشگیری میکند.
پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در شهر لس آنجلس، در تحقیقات خود 1575 فرد با میانگین سنی 67 سال را مورد بحث و بررسی قرار دادند و عملکرد مغزی آنها را به همراه سطح امگا 3 موجود در گلبولهای قرمز محاسبه کرده و بررسیهای زیادی روی آنها انجام دادند. نتایج تحقیقات نشان داد: حجم مغز افرادی که میزان امگا 3 آنها کم بود، نسبت به افرادی که به میزان معمول امگا 3 داشتند، کوچکتر بود و عملکرد حافظه و مهارتهای فکری آنها تا حد زیادی پایین آمده بود.
تحقیقات پزشکی دیگری نیز نشان داد: مصرف روغن ماهی به همراه امگا 3 در دوره بارداری، کودک را از حملات آسمی بعد از تولد محافظت میکند. بر اساس این تحقیقات، مصرف روغن زیتون و ماده امگا 3 همچنین کودکان را از ابتلا به آلرژی غذایی به ویژه حساسیت به تخم مرغ در امان نگه میدارد.
پژوهشگران همچنین بر اساس تحقیقات خود دریافتهاند مرگ و میر در میان بیمارانی که از روغن ماهی استفاده میکنند 30 درصد کمتر از کسانی است که آن را مصرف نمیکنند. همچنین بر اساس تحقیقات، مصرف روزانه 28 گرم ماهی 40 درصد بیماریهای عروق کرونر را که به قلب خونرسانی میکنند و 50 درصد سکته های قلبی را کاهش میدهد.
در همین حال، گروهی از پژوهشگران آمریکایی اعلام کردهاند که با استفاده از اسیدهای چرب امگا 3 موجود در روغن ماهی، به طور اصولی طی آزمایشهای اولیه موفق شدهاند اختلالات روانی را درمان کنند.
ماهیها به ویژه ساردین، سالمون و تن و آجیلها به ویژه گردو و تخم مرغ از منابع سرشار امگا 3 هستند.
گروهی از متخصصان حافظه و نویسندگان کتاب های مرتبط با اختلالات حافظه برای تقویت قدرت ذهن افرادی که به شدت درگیر روزمرگی شده اند پیشنهادات جالب توجه و گاه عجیبی دارند.
محققان در مرکز پزشکی اختلالات حافظه در بوستون می گویند فراموش کردن یکی از نشانه های درگیری های ذهنی فراوان در زندگی روزمره ی انسان ها است. اگر به یاد ندارید عینک خود را کجا گذاشته اید، یا نام هم کلاسی جدیدتان کلا" از ذهن شما پاک شده، نشانه های مشغولیت شدید روزمره است که باعث می شود از میزان توجه فرد نسبت به موارد کم اهمیت کاسته شود.
ما بدن خود را تمرین می دهیم تا متناسب نگه داریم اما اگر در بدنی سالم توانایی های ذهنی مناسب وجود نداشته باشد، تمامی زحمات به باد رفته است.
به این شکل زمانی که توجه کافی وجود نداشته باشد حافظه هایی که شکل می گیرند چندان قدرتمند نبوده و فرد برای احیا یا به یاد آوردن آن چه مثلا" به خاطر سپرده دچار مشکل خواهد شد.
کلید حل این مشکل متناسب نگه داشتن حافظه است. به گفته ی «هری لوراین» نویسنده ی کتاب «حافظه ی نامحدود»، اسراری ساده برای جوان نگاه داشتن ذهن، ما بدن خود را تمرین می دهیم تا متناسب نگه داریم اما اگر در بدنی سالم توانایی های ذهنی مناسب وجود نداشته باشد، تمامی زحمات به باد رفته است.
شیوه های زیادی برای به یاد سپردن موارد عادی روزمره وجود دارد، می توان آن ها را یادداشت کرد، یا به لیست های برنامه ریزی ابزارهای الکترونیکی مانند بلک بری یا آی پد سپرد، اما در صورتی که دسترسی به این تجهیزات الکترونیکی و غیر الکترونیکی وجود نداشته باشد و یا در صورتی که فردی بخواهد بدون وابستگی به این تجهیزات، ذهن خود را قوی کند می تواند از راه حل هایی که توسط متخصصان حافظه پیشنهاد شده اند استفاده کند:
به یاد سپردن نام ها زمانی که به فردی معرفی می شوید کاملا" به نامش توجه کنید. سپس برای بهتر به یاد سپردن آن حروف نام را در ذهن تان تصور کرده و سعی کنید نشانه ای شخصی برای نام بیابید تا اسم در ذهن تان قفل شود.
چندین بار استفاده از نام طی گفتگو با فرد می تواند در حفظ آن در خاطر شما بسیار مؤثر باشد. اسم را مصور کنید. برای به خاطر سپردن نام های فامیلی پیچیده و دشوار باید برای آن ها مفهومی درست کرده و آن را در ذهن تان به تصویر بکشید. سپس یک ویژگی در صورت فرد انتخاب کرده و آن را به تصویر ذهنی وصل کنید. هرچه ترکیب به دست آمده عجیب تر باشد، بیش تر به یاد شما خواهد ماند.
میان نام ها و مفاهیم ارتباط به یاد ماندنی خلق کنید. برخی نام ها یادآور اسامی خاصی مانند نام کوه ها و یا مرتبط با مشاغلی خاص مانند ساختمان سازی هستند. برای مثال اگر بخواهید نام فردی که رئیس یک شرکت معماری است را به یاد بسپارید، تصویر وی را در برابر ساختمانی بزرگ تصور کرده و به یاد بسپارید.
کمی تقلب کنید. می توانید پیشنهاداتی مانند آن چه خواندید را با کمی تقلب تکمیل کنید. برای مثال اگر در جلسه ای کارت ویزیت فردی را دریافت کردید، یادداشت کوچکی از ویژگی های وی بر پشت کارت بنویسید، مثلا" عینک قرمز به چشم داشت و در خیابان X زندگی می کرد تا در صورت نیاز بتوانید وی را به راحتی به یاد آورید.
به یاد سپردن موقعیت وسایل کارهای خود را به خود اعلام کنید. به آن چه انجام می دهید توجه کنید، به خود یادآوری کنید «من کلیدها را در جیب کت گذاشتم» تا به این شکل حافظه ای شفاف از عمل کرد خود داشته باشید.
خود را عادت دهید. خود را به قرار دادن وسایلی که در طول روز به آن ها نیاز دارید در جاهایی خاص و تعیین شده عادت دهید.
به یاد سپردن کارها برای به خاطر سپردن غیر عادی باشید. برای به خاطر سپردن کاری یک یادآور فیزیکی غیر عادی خلق کنید. مثلا" برای به خاطر آوردن این که باید قبض هایی که روی میز گذاشته اید را پرداخت کنید، جسم نامربوطی مانند یک میوه را بر روی آن ها قرار دهید تا با دیدن غیر منتظره ی یک میوه توجه تان به قبض ها جلب شود.
لیست خرید خود را تبدیل به آواز کنید. برای به یاد سپردن مواردی مانند لیست خرید، شماره ی تلفن و یا لیست کارهای روزانه ، آن ها را با یکی از آهنگ های مورد علاقه ی خود انطباق دهید و آن را بخوانید.
از میان برهای حفظ کردنی استفاده کنید. برای به خاطر سپردن نام ها، کارها یا لیست ها می توانید حروف اول هر کلمه از آن ها را سر هم کرده و یک کلمه خلق کنید و آن را به خاطر بسپارید.
از بدن خود استفاده کنید. اگر کاغذ یا قلم برای یادداشت کردن ندارید، از اعضای بدن خود برای به خاطر سپردن چیزی مثلا" لیستی از اقلام استفاده کنید. برای مثال اگر باید چسب، کلم بروکلی، مرغ، انگور و خمیردندان بخرید تصور کنید که پاهای تان در چسب گیر کرده، برگ های بروکلی از جیب شلوارتان بیرون زده، مرغی در حال نوک زدن به شکم شماست، خوشه ای انگور از گردن تان آویزان شده و دهان تان پر از خمیر دندان است.
بخوانید، بنویسید، بگویید، بشنوید. برای به خاطر سپردن مطلبی به ویژه مباحث درسی یادداشت های خود را بخوانید، سپس آن ها را تایپ کنید، بعد آن ها را بلند خوانده و صدای خود را ضبط کنید و چندین بار صدای ضبط شده ی خود را گوش دهید.
از اتاق های خانه هم استفاده کنید. در شیوه ی بالا می توانید ساختمان محل کار یا منزل خود را جایگزین بدن خود کرده و هر یک از اقلام خرید را به یکی از وسایل درون اتاق ها یا خود اتاق ها ربط دهید.
به یاد سپردن ارقام هر عدد را به یک شکل ربط دهید. برای هر عدد در ذهن خود شکلی تصور کنید. دایره برای ۰، خودکار برای ۱، قو برای ۲، دست بند برای ۳، قایق بادبانی برای ۴، قطعه ای پازل برای ۵، پیپ برای ۶، بوم رنگ برای ۷، آدم برفی برای ۸ و راکت تنیس برای ۹. به این شکل برای به خاطر سپردن کد رمز کارت بانکی خود تصور کنید که سوار بر قایق بادبانی (۴) هستید که یک قو (۲) به شما حمله می کند و شما با یک راکت تنیس (۹) به آن ضربه می زنید.
برای اعداد هم قافیه بیابید. سعی کنید واژه هایی بیابید که با اعداد هم قافیه باشند و سپس با استفاده از این واژه ها داستانی بسازید.
از حروف الفبا استفاده کنید. زمانی که نام فیلم یا کتابی را فراموش کرده اید، حروف الفبا را به ترتیب بگویید. زمانی که به حرف مشابه آغازکننده ی نام فیلم برسید، نام به یادتان خواهد آمد.
از رنگ ها استفاده کنید. از رنگ ها در بخش های مختلف یادداشت های خود استفاده کنید تا آن ها را به همراه نام رنگ ها به یاد آورید.
کمتر زنی در میان ریاضیدانان برجسته به چشم میخورد. برخی معتقدند مردان در رشته ریاضی با استعدادتر از زنان هستند. پژوهشگران آمریکایی با رد این نظریه، معتقدند که برابری اجتماعی در شکوفایی استعداد ریاضی موثر است.
در میان ریاضیدانان برجسته، به عنوان مثال میان برندگان مدال فیلدز که نوبل ریاضی شناخته میشود، نام هیچ زنی دیده نمیشود. مدال فیلدز از سال ۱۹۳۶ تاکنون به ۵۲ ریاضیدان برجسته دنیا اهدا شده است. برخی بر این باورند که مردان به طور ذاتی در رشته ریاضی استعداد بیشتری دارند. به گزارش دویچهوله، تحقیقات موسسه بینالمللى آزمون دانش آموزان «پیزا» که به ارزیابی و بررسی تواناییهای دانشآموزان در کشورهای مختلف جهان میپردازد، نشان میدهد که در آلمان دانشآموزان پسر در رشته ریاضی نمرات بهتری دارند.
برتری دخترها در تونس و اندونزی پژوهشگران دانشگاه ویسکونسی مدیسون آمریکا با در اختیار داشتن تحقیق سال ۲۰۰۹ موسسه «پیزا» و تحقیق بینالمللی «تیمز» سال ۲۰۰۷ که آنهم سطح دانش و عملکرد دانشآموزان کشورهای مختلف جهان را بررسی میکند، نمرات ریاضی دانشآموزان دختر و پسر را با هم مقایسه کردند.
جالب اینجاست که این دو تحقیق نشان میدهند در کشورهایی مانند مراکش،هلند و ارمنستان، تفاوتی میان نمرات دانشآموزان دختر و پسر در رشته ریاضی دیده نمیشود. در اندونزی و تونس حتی دخترها بهتر از پسرها هستند.
در آمریکا تفاوت میان دخترها و پسرها هر سالکمتر شده است. در حالیکه در دهه هفتاد میلادی در برابر هر ۱۳ پسر مستعد در رشته ریاضی یک دختر وجود داشت، اکنون در برابر هر ۳ پسر یک دختر دیده میشود.
در این کشور آمار دخترانی که در رشتههای مرتبط با ریاضیات تحصیل کردهاند، در ۵۰ سال گذشته از ۵ به ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده است. این بررسیها نشان میدهد که استعداد پسرها در رشته ریاضی ذاتی نیست. اگر این چنین بود، دخترها امکان این پیشرفت قابل ملاحظه را نداشتند.
جالب اینجاست که در برخی از کشورهای خارومیانه مانند بحرین و عمان، درحالیکه دخترها در مجموع نمرات خوبی در رشته ریاضی نداشتهاند، نمرات پسرها بدتر بوده است.
مادران موفق صاحب فرزندان با استعدادتر پژوهشگران دانشگاه ویسکونسی مدیسون آمریکا معتقدند آموزشهای فرهنگی و اجتماعی نقش موثری در شکوفایی استعداد ریاضی دارند.
این پژوهشگران با اشاره به شاخصهای توسعه انسانی، از جمله تحصیلات، سلامت و موقعیت سیاسی هر کشور به این نتجیه رسیدهاند که هرچه برابری جنسیتی در یک جامعه بیشتر باشد، استعداد ریاضی دانشآموزان آن جامعه نیز بیشتر است.
پژوهشگران آمریکایی به طور روشن میگویند: «یک مادر تحصیلکرده و شاغل که درآمد خوبی دارد، فرزندان با استعدادتری در رشته ریاضی دارد. فرقی هم نمیکند که فرزندان او پسر باشند یا دختر.»
این پژوهشگران با توجه به باور عدهای که معتقدند افزایش حقوق زنان به معنای کاسته شدن از حقوق مردان است، تأکید میکنند: با افزایش حقوق زنان، استعداد ریاضی دختران و پسران نسل بعد شکوفا میشود و در اینجا مردان و زنان هر دو از برابری اجتماعی سود میبرند.
1. همه ی اعداد بر يک بخش پذير هستند. 2. عددی بر 2 بخش پذير است که رقم يکانش بر 2 بخش پذير باشد. 3. عددی بر 3 بخش پذير است که مجموع ارقامش بر 3 بخش پذير باشد. 4. عددی بر 4 بخش پذیر است که رقم یکان به اضافه ی 2 برابر رقم دهگان آن بر 4 بخش پذیر باشد. (عددی بر 4 بخش پذیر است که دو رقم سمت راست آن بر 4 بخش پذیر باشد .) 5. عددی بر ۵ بخش پذير است که رقم يکانش بر ۵ بخش پذير باشد. 6. عددی بر 6 بخش پذیر است که بر2 و 3 بخش پذیر باشد. 7. عددی بر 7 بخش پذیر است که اگر 2 برابر رقم یکان آن را از عددی که از حذف یکان به دست آمده کم کنیم، حاصل بر7 بخش پذیر باشد. 8. عددی بر 8 بخش پذیر است که رقم یکان به اضافه 2 برابررقم دهگان به اضافه ی 4 برابر رقم صدگان آن بر 8 بخش پذیر باشد. (عددی بر 8 بخش پذیر است که سه رقم سمت راست آن بر 8 بخش پذیر باشد.) 9. عددی بر 9 بخش پذيراست که مجموع ارقامش بر 9 بخش پذير باشد. 10. عددی بر 10 بخش پذیر است که رقم یکان آن صفر باشد. 11. عددی بر 11 بخش پذیر است که اگر ارقام آن را یک در میان به دو دسته تقسیم کنیم و مجموع ارقام هر دسته را به دست آوریم و سپس دو عدد به دست آمده را از هم کم کنیم عدد حاصل بر 11 بخش پذیر باشد. 12. عددی بر 12 بخش پذیر است که بر 3 و 4 بخش پذیر باشد. 13. عددی بر 13 بخش پذیر است که اگر 4 برابر رقم یکان آن را با عددی که از حذف یکان به دست آمده جمع کنیم، حاصل بر 13 بخش پذیرباشد. 14. عددی بر 14 بخش پذیر است که بر 2 و 7 بخش پذیر باشد. 15. عددی بر 1۵ بخش پذیر است که بر 3 و 5 بخش پذیر باشد. 16. عددی بر 16 بخش پذیر است که چهار رقم سمت راست آن بر 16 بخش پذیر باشد . 17. عددی بر 17 بخش پذیر است که اگر 5 برابر رقم یکان را از عددی که از حذف یکان به دست آمده کم کنیم، عدد بر 17 بخش پذیر باشد. مثال: عدد 221 بر 17 بخش پذیر است زیرا:
22-(5x1)=17
18. عددی بر 18 بخش پذیر است که بر 2 و 9 بخش پذیر باشد.
19. عددی بر 19 بخش پذیر است که اگر 2 برابر رقم یکان آن را با عددی که از حذف یکان به دست آمده جمع کنیم، حاصل بر 19 بخش پذیرباشد. مثال: عدد 437 بر 19 بخش پذیر است زیرا 57 بر 19 بخش پذیر است:
43+(2x7)=57
20. عددی بر 20 بخش پذیر است که دو رقم آخر بر 10 بخش پذیر باشد و رقم دهگان زوج باشد. (عددی که دو رقم آخر آن بر 20 بخشپذیر باشد.)
از دیدگاهی، تفکر، کارآمدترین و دم دست ترین ابزار حل مسئله است.اما همة مسائل از یک نوع نیستند، بنابراین روشهای تفکر هم منحصر به یک نوع خاص نیستند.ولی واقعیت این است که قسمت اعظم آنچه در رابطه با آموزش رسمی تفکر انجام میشود، بر مهارتهایی همچون تدریس تحلیلی تاکید میکند.این که چگونه فراگیران ادعاها را درک کنند، استدلالی منطقی به وجود آورند، پاسخها را بفهمند، راههای نادرست را حذف کرده و بر راههای صحیح تمرکز کنند.با این وجود، روش تفکری دیگری هم وجود دارد که به بررسی ایدهها میپردازد، احتمالات را به وجود میآورد، به دنبال پاسخهای متعدد و صحیحی میگردد و تنها به یک پاسخ درست اکتفا نمیکند.در هر صورت، هر دو روش تفکر برای موفقیت در زندگی روزمره، حیاتی هستند، اما نوع دوم بیشتر نادیده گرفته میشود؛ یعنی تفکر خلاق.
خلاقیت یعنی چه؟
خلاقیت توانایی ایجاد ایدههای تازه از طریق ترکیب، تغییر یا دوباره استفاده کردن از ایدههای موجود است.برخی ایدههای خلاق شگفتانگیز و هوشمندانه هستند، در شرایطی که برخی دیگر ساده، خوب و کاربردی بوده اما آنقدرها مورد توجه قرار نمیگیرند.
در فعالیتی چون حل کردن مسئله، هر دو نوع تفکر برای ما مهم تلقی میشود.اول، باید مسئله را تحلیل کنیم؛ سپس باید راه حل های ممکن را به وجود آوریم، پس از آن باید بهترین راه حل را انتخاب کرده و آن را کامل نماییم، و سرانجام باید تاثیر راه حل را ارزیابی کنیم.این فرآیند یک تناوب را بین دو نوع تفکر نقدی و خلاق آشکار میکند.عملاً این دو نوع تفکر بیشتر مواقع با هم عمل میکنند اما به یکدیگر وابسته نیستند.
باید بگوییم که هر کس دارای توانایی خلاق ذاتی است.برای مثال، خلاقیت کودکان را در نظر بگیرید.در سنین بزرگسالی اغلب خلاقیت توسط آموزش سرکوب شده، اما هنوز وجود دارد و میتوان آن را بیدار کرد.افراد خلاق به سختی و به طور مستمر کار می کنند تا به وسیله تغییرات تدریجی و پالایش کارهایشان، ایدهها و راهحلها را اصلاح کنند.
روشهایی برای بهکارگیری تفکر خلاق
برای ایجاد نتایج خلاق روشهای بسیاری وجود دارد که در اینجا به چند روش اشاره میشود.
▪ تکامل تدریجی: این شیوه افزایش پیشرفت است.ایدههای تازهای که از دیگر ایدهها و راهحلهای تازهای که از راهحلهای قبلی مشتق میشوند، ایدههای تازهای به وجود میآورند که این ایده ها و راه حل های تاره، نسبت به دیگر راهحلها اندکی اصلاح شدهاند.بسیاری از موارد پیچیدهای که امروزه از آن استفاده میکنیم، در طی یک دوره طولانی و افزایش مستمر به وجود آمده است.بهتر کردن چیز از زاویه های مختلف تدریجاً آن را بسیار بهبود میبخشد-،حتی ممکن است با ماهیت اصلی خود کاملاً تفاوت پیدا کند.برای مثال به تاریخ اتومبیل یا هر محصول پیشرفت تکنولوژی نگاه کنید.با تولید هر محصول جدیدی اصلاحات به وجود آمدند.هر مدل جدیدی براساس مجموعه خلاقیتهای مدل قبلی ساخته میشود، تا این که در طول زمان، پیشرفت در اقتصاد و تداوم آسایش صورت میگیرد.دراین جا خلاقیت در پالایش، پیشرفت مرحله به مرحله نهفته است تا بوجود آوردن چیزی کاملاً جدید.شیوه تکامل خلاقیت همچنین تداعی کننده اصلی است که میگوید: هر مسئله ای که یکبار حل شده، برای بار دوم به شیوه ای بهتر قابل حل است.
متفکران خلاق این ایده را قبول نمیکنند که هنگامی که یک مشکل حل شده است، فراموش میشود یا این که “اگر نشکسته، تعمیرش نکن”.فلسفه یک متفکر خلاق این است که “هیچ چیز همانند یک تغییر جزئی تاثیر ندارد”.
▪ تلفیق: با این روش، دو یا چند ایده موجود با یکدیگر ترکیب شده و یک ایده سوم را به وجود میآورد.ترکیب ایده یک مجله و یک نوار کاست میتواند منجر به ابدة تأسیس یک مجلة شنیداری شود.این مجله میتواند برای افراد ناشنوا و کسانی که فواصل دور شهری را هر روز طی میکنند، مورد استفاده قرارگیرد.
▪ تحول بنیادین: گاهی ایده جدید ایدهای کاملاً متفاوت و دارای تغییرات واضحی نسبت به ایده های پیشین است.در شرایطی که فلسفه پیشرفت تکاملی ممکن است یک استاد را به پرسیدن این سوال وا دارد که “چگونه میتوانم بهتر و بهتر درس بدهم؟”، اما پیشرفت تحولی این سوال را بیان میکند که “چرا درس بدهم، دانشجویان را به درس دادن به یکدیگر ترغیب میکنم، کار گروهی یا ارائه گزارش؟”.برای مثال، تکنولوژی تکاملی در زمینه مبارزه با موریانههایی که وسایل خانه را میجوند گسترده شده و حشره کشها و گازهای بی خطرتر و مؤثرتر برای از بین بردن آنها به وجود آمده است.یک تغییر نسبتاً تحولی میگوید: گازها را به دلیل نیتروژن استفاده نکنید.یک ایده خلاق تحولی میپرسد،”در ابتدا چه تدابیری بیاندیشیم تا از خوردن وسایل توسط موریانه ها جلوگیری کنیم؟” این پرسش به ابداع راه حلی چون تولید یک خوراک مخصوص موریانه منتهی میشود.
▪ استفاده دوباره: یعنی به یک چیز قدیمی نگاهی نو داشته باشید.نامها را کنار بگذارید تعصب ها، انتظارات و پیشفرضها را دور بریزید و فکر کنید چگونه میتوان از چیزی دوباره استفاده کرد.یک شخص خلاق ممکن است به گورستان اتومبیلها برود و از موتور یک اتومبیل مدل T [اتومبیلهایی که کمپانی فورد بین سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۷ ساخته میشد.] یک اثر هنری خلق کند.آن را نقاشی کرده و در اتاق نشیمن قرار دهد.هدف، دیدن فراتر از همان ابزار قبلی و استفاده های سابق است تا بتوانیم ایده های تازه و راه حل های مناسب پیدا کنیم.برای مثال، یک گیره کاغذ میتواند به عنوان آچار و رنگ به عنوان چسب مورد استقاده قرار گیرد، و ...
▪ تغییر مسیر: بسیاری از پیشرفت ها زمانی اتفاق میافتد که توجه از یک زاویه مسئله به یک زاویه دیگر معطوف میشود که گاهی آن را بینش خلاق میخوانند.
اداره راهنمایی رانندگی سعی میکند مانع اسکیت سواری کودکان درگودالها شود.اداره راهنمایی رانندگی حصاری به وجود آورد که کودکان دور شوند، اما چنین نشد.سپس یک نرده بزرگ تر گذاشتند که توسط کودکان سوراخ شد.یک حصار قویتر جایگزین آن کردند که آن هم شکسته شد.حصار بعدی یک حصار تهدید آمیز بود که نادیده گرفته شد.سر انجام شخصی تصمیم گرفت مسیر را تغییر دهد و پرسید، “مشکل در اینجا چیست؟” “کودکان می خواهند در گودال اسکیت سواری کنند”.”چگونه می توان مانع اسکیت سواری آنها شد؟” راه حل ریختن بتن وسط گودال بود تاسطح صاف آن را از بین ببرد.این راه حل هوشمندانه مشکل را حل کرد.
مثال فوق این حقیقت را در حل مسئله نشان میدهد که هدف حل مسئله است، نه اعمال یک راه حل خاص.وقتی یکی از راهحلها عمل نمیکند، به راه حل دیگری فکر کنید.هیچ تعهدی نسبت به یک راه خاص وجود ندارد.تنها هدف را مد نظر داشته باشید.پافشاری در یک راه گاهی خود مشکل است.زیرا کسانی که در یک راه پافشاری میکنند، بیش از حد به یک راه احساس تعهد کرده، کارشان عملی نخواهد شد، و نتیجه نمیگیرند.
رویکردهای منفی که مانع از خلاقیت میشود
۱. وای نه، یک مشکل دیگر!
اغلب، عکس العمل نسبت به مشکل یک مشکل تازه به وجود میآورد که از خود مشکل بزرگ تراست.در حالیکه هر مشکل میتواند یک فرصت تلقی گردد.بهترین راه این است که از مشکل استقبال کرده ، به دنبال آن باشند و با مشکل همچون یک مبارزه طلبی و فرصتی برای اصلاح امور استفاده کنند.هر چه قدر ما سخت تر به مشکل نگاه کنیم ، مشکل بزرگ تر میشود.
۲. این مشکل حل نمیشود.
این رویکرد به مثابه محاصره شدن پیش از جنگ میماند.با این پیشفرض که از عهده انجام کاری بر نمیآیید یا یک مشکل را نمیتوانید حل کنید، به مشکل قدرت و نیرویی میبخشید که پیشتر فاقد آن بود و پیش از شروع تسلیم میشوید؛ اما به تاریخ راهحلها و شکهایی که همراه آن شدهاند توجه کنید: بشر هرگز پرواز نمیکرد، برای بیماری ها هرگز علاج پیدا نمیشد، موشکها هیچگاه جو زمین را ترک نمیکردند.هر چه قدر ما سخت تر به مشکل نگاه کنیم ، مشکل بزرگ تر میشود.
۳. هیچ کاری نمیتوانم در رابطه با آن انجام دهم.
برخی از مردم فکر میکنند، شاید این مشکل توسط کارشناسان حل شود، اما من نمیتوانم آن را حل کنم چراکه: به قدر کافی باهوش نیستم ، مهندس نیستم، به این موضوع بی علاقه هستم .... برادران "رایت" که بودند که توانستند هواپیما اختراع کنند؟ مهندس هواپیما؟ خیر، آنها تنها تعمیرکاران دوچرخه بودند.قلم خودکار توسط ویراستار یک روزنامه به نام “لادیسلاو بیرو” که حتی مهندس مکانیک هم نبود اختراع شد.پیشرفت های اصلی طرح زیر دریایی توسط یک کشیش انگلیسی به نام “جی.دبلیو گارت” و یک ناظم مدرسه ایرلندی به نام “جان پی.هلند” انجام شد.
۴. من خلاق نیستم.
هر کس تا حدی خلاق است.بعضیها بسیار خلاق هستند همچون کودکان هنگامی که مشغول بازی هستند.مسئله اینجاست که خلاقیت توسط آموزش سرکوب میشود.تمام آنچه بدان احتیاج دارید این است که بگذارید خلاقیتتان به سطح برسد و از خواب بیدار شود.از آن پس به زودی متوجه میشوید که شما به طور شگفت انگیزی خلاق هستید.
۵. این بچگانه است.
هنگامی که همواره سعی میکنید بزرگسال به نظر برسید و تمام و کمال عمل کنید، رویکردهای خلاقانه و سر زنده که باعث میشود سنتان کوچکتر به نظر رسد را تمسخر میکنید.اما اگر راه حلی بیابید که مشکلات زندگی مشترکتان را حل کند، باعث ترقی شما گردد، یا دوستی را از خودکشی نجات دهد، آیا باز هم اهمیت میدهید که دیگران روش شما را نسبت به حل مسئله “بچگانه” توصیف کنند؟ به خاطر داشته باشید مردم هنگامی گه چیزی واقعاً با مزه باشد میخندند، اما مردم اغلب به هنگامی میخندند که قدرت تخیل برای درک شرایط موجود را ندارند.
۶. مردم چه فکر می کنند؟
در جامعه فشاری قوی برای پیروی کردن از همه، عادی بودن و خلاقنبودن وجود دارد.در اینجا مثال هایی ارائه شده که بسیار به گوش میرسد
▪ شخص خلاق: “دوست دارم در لیوان آب پرتغالم آب اضافه کنم تا شیرینی آن کمتر شود”.
▪ شخص معمولی: “خودت می دانی که چه قدر عجیب هستی؟”.
▪ شخص خلاق: “چرا کمی سیربه آن اضافه نمی کنی؟ “.
▪ شخص معمولی:” چون دستورالعمل سیر را ذکر نکرده بود”.
▪ شخص معمولی:” چرا از این مسیر میروی؟ این مسیر طولانیتر است”.
▪ شخص خلاق:”چون به این جاده علاقمند هستم”.
اغلب مردم جامعه به این دیدگاه که “مردم چه فکر خواهند کرد” اهمیت می دهند.مطمئن باشید آنها هم اینک هم درباره شما صحبت میکنند و میگویند بینی شما بزرگ است یا کفشهایتان خندهدار است.بنابراین از آنجا که آنها درباره شما به شیوههای نامطلوبی صحبت میکنند، شما باید راحت باشید و بگذارید خلاقیت و خصوصیات فردی شما به جریان بیافتد.
۷. ممکن است موفق نشوم.
توماس ادیسون در تحقیقات خود برای یافتن یک رشته سیم نورانی برای لامپ هر کاری را که به نظرش میرسید انجام میداد.از جمله تاری از ریش دوستش را کند تا برای لامپ یک رشته نورانی بسازد.او درکل ۱۸۰۰ راه را امتحان کرد.پس از انجام ۱۰۰۰ مورد، شخصی از او پرسید آیا از موفقیت در کارش ناامید نشده است؟ ادیسون جواب داد، “هم اکنون مطالب زیادی یاد گرفتم.حالا ۱۰۰۰ راه میشناسم که مفید نیست”.
ترس از شکست یکی از موانع اساسی خلاقیت و راه حل مسائل محسوب میشود.راه چاره این است که رویکردتان را نسبت به شکست تغییر دهید.ضرب المثل نگلیسی میگوید: “اشتباهات مایه سرگرمی نیستند، بلکه آموزنده هستند”.انتظار میرود که در طی مسیر شکست بخورید و این شکست قابل قبول است؛ همواره راههایی برای دستیابی به موفقیت وجود دارد.
با آگاهی از این موانع و عبور از آنها، میتوانید خود را برای داشتن ذهنی خلاق آماده کنید و با بهکارگیری تکنیکهای تفکر خلاق که احتمال دارد در شمارههای بعد به ذکر آنها خواهیم پرداخت، میتوانید جهشی بزرگ در حل مسائلتان ایجاد کنید.
ز کنج صومه حافظ مجوی گوهر عشق قدم برون نه اگر میل جستوجو داری
واسانی (Vasani) میگوید ”جهانی که در آن زندگی میکنیم نامحدود است هنوز چیزهای زیادی هست که باید کشف شوند زیبائیهائی که باید عیان شوند و رازهائی که باید شناخته شوند شما چه نقشی در این برنامه الهی بازی خواهید کرد“.
اولین بار اصطلاح تفکر جانبی با تفکر گریزاندیش (Lateral thinking) را دانشمند بزرگ تفکر، ادوارد دوبونو خلق کرده است. دوبونو در این رابطه ۴۵ کتاب به رشته تحریر درآورده که برخی از آنها به ۲۷ زبان ترجمه شده است. جهت آشنائی ابتدائی با تفکر عمودی و جانبی به مثال زیر توجه کنید: فرض کنید میخواهید با ۱۱ و ۸ و ۷ و ۵ و ۴ به عدد ۲۰ برسید در تفکر عمودی ابتدا وقتی به اشکال بالا نگاه میشود همه اشکال و علامتها بهصورت اعداد دیده میشوند.
تفکر عمودی فقط جلوی چشمش را میبیند و به اطراف نگاه نمیکند. ولی در تفکر جانبی سعی میشود از زوایای مختلف به یک پدیده نگاه شود. بهطور مثال دیگر تفکر جانبی عدد ۱۱ را نمیبیند بلکه آن را علامت مساوی (=) میبیند و با عدد ۷ و ۸ در تفکر عمودی عدد دیده میشوند ولی در تفکر جانبی میگویند اگر این دو عدد را روی هم بگذارد علامت ضرب (X) دیده میشود پس در تفکر جانبی ۲۰=۴٭۵ اثبات میشود.
در تفکر جانبی گفته میشود اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد شما روش ۵/۲ را بهکار ببرید. ولی در تفکر عمودی اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد همان دو روش را برای حل مسئله بهکار میبرند. بهطور مثال سعی کنید که ثابت کنید ”هشت = دوازده“ است. در تفکر عمودی میگویند این مسئله امکان ندارد ولی در تفکر گریزاندیشی و جانبی سعی میشود دوازده را جور دیگر ببینیم. آیا میتوانیم قالبهای ذهنی دوازده را در ذهن خود بشکنیم. آنگاه دوازده اینطور دیده میشود دوازده = عدد هشت.
تفکر عمودی انسانها را به درون چاله و چاه میاندازد، ولی تفکر جانبی آدمها را از چاله درمیآورد. تفکر جانبی چیزهائی را به انسان نشان میدهد که دیدنی نیست، نقاشیها و موسیقیهائی را به انسان نشان میدهد که قبلاً انسان آن را ندیده است. بهطور مثال در کتاب ”من و دوست غولم“ اثر شل سیلور استاین قصهای وجود دارد بهنام ”نقاشی نامرئی“ و در این داستان کوتاه میگوید: ”و اینجا ما یک پسر نامرئی میبینیم که توی خانه قشنگ نامرئیاش به یک موش کوچولوئی تکه پنیری نامرئی میدهد، وای چه نقاشی قشنگی! تو هم دوست داری یک نقاشی نامرئی بکشی. نقاشی شل سیلوراستاین یک نقاشی گریزاندیش و جانبی است.
کسی که تفکر جانبی و گریزاندیشی دارد میتواند نگاههای خلاقانه داشته باشد و جملات خلاقانه بگوید. بهطور مثال وقتی ایرج حسابی پسر پروفسور و دانشمند بزرگ کشور دکتر حسابی در جلسه قهرمانان صنعت صحبت میکرد میگفت دکتر اعتقاد داشتند که حکومتها بهجای اینکه به مردم دروغ بگویند ، وقتیکه راست گفتند مردم حرفشان را باور نکنند، بیابند به مردم راست بگویند که اگر یک بار دروغ گفتند مردم حرفشان را باور کنند. این جمله یک تفکر جانبی است. یا پل تورنس پدر خلاقیت میگوید: ”خلاقیت بریدن گوشهها، خط زدن خطاها، عمیقتر حفر کردن، رفتن به آبهای عمیق و اتصال به خورشید است. در آخر جمله تورنس یعنی اعمال به خورشید از تفکر جانبی استفاده شده است و جائیکه تورنس میگوید پریدن گوشهها منظورش این است که هر چیز چهارگوشهای را گوشهای را ببریم و از حالت عمودی به جانبی برسیم. حال به این معما توجه کنیم ثابت کنید ۳=۷۱۹ است.
در تفکر عمودی اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که ۷ را به آن طرف تساوی ببریم یعنی ۳۷=۱۹ و یا اگر عدد یک را جابهجا کنیم ۳۱=۷۹ میشود و یا اگر عدد ۹ را جابهجا کنیم ۳۹=۷۱ میشود ولی تفکر جانبی نمیآید همه حرکتها را عمودی انجام دهد بلکه یک عدد را برمیدارد و روی ۷ میگذارد و آنگاه جذر بهدست میآید. تفکر جانبی میگوید چرا ۷ و ۱، عدد باشند میتوان از ترکیب این دو عدد علامت رادیکال را ساخت یعنی: ۳=۹√
حال به معمای زیر جواب دهید: میگویند یک پشه با یک فیل ازدواج میکند ولی بچه آنها تولهسگ میشود، چرا؟ در تفکر عمودی چون همه چیز را طبق روال معمول میبیند با خود میگوید حتماً باید وقتی بچهای میآید، از توی شکم مادرش باشد ولی جواب آن براساس تفکر جانبی این است که بچهشان را از پرورشگاه آوردند، تفکر جانبی تفکری است که به سؤالها جوابهای کلیشهای نمیدهد مثلاً به این پرسش عمیق فکر کنید یک گاو و یک خر میخواهند از خیابان شلوغ عبور کنند کدام عاقلانهتر عمل میکنند؟
جواب: خر عاقلانهتر عمل میکند زیرا ابتدا گاو وقتی میخواهد از خیابان عبور کند سرش را میاندازد پائین از خیابان رد میشود ولی خر اول این طرف و آن طرف را نگاه میکند بعد سرش را مثل گاو میاندازد پائین از خیابان رد میشود. در حقیقت این جواب نشان میدهد که خر هم مثل گاو عمل کرده و عقلشان به یک اندازه است ولی این جواب زیرکانه در جواب آمده بود و جواب این سؤال براساس تفکر جانبی و کلیشهای جواب ندادن به پرسش ها آمده بود. امروزه بسیاری از واژهها براساس تفکر جانبی تغییر کردهاند بهطوری که هماکنون واژههائی زیر بر اساس تفکر جانبی و گریزاندیشی بنا شدهاند.
تفکر عمودی باعث میشود که انسانها در چانه تفکر گرفتار شوند. مانند کسی که با ماشین با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در حال حرکت است و میخواهد طبیعت را هم بنگرد. میگویند نیوتن ۲۵ سال از عمر خود را به مطالعه علم کیمیا و پژوهش در راز اکسیرهای اسرارآمیز گذرانده دورانی که برای او هیچ ارزشی نداشته در حقیقت گرفتار تفکر عمودی بوده ولی بعد از آن شروع به تفکر جانبی میکند حال به معمای زیر پاسخ دهید.
چهطور چهار آدم بزرگ میتوانند زیر یک چتر قرار بگیرند و هیچ کدام خیس نشوند؟“
در تفکر عمودی دنبال این پاسخها میباشد: ”چتر خیلی بزرگ است“ که در عمل امکانش صعیف است. ”چهار نفر بههم چسبیدهاند و یا بالای سر هم ایستادهاند“ که در عمل امکانش ضعیف است. ولی وقتی با تفکر جانبی به مسئله نگاه میکنید دنبال پارامترهائی میگردید که ربطی به چتر ندارند، و جواب جانبی آن این است که ان زمان باران نمیباریده و هوا آفتابی بوده.
لارنس فونتریه از کارگردانان بزرگ سینما در سال ۱۹۹۵ انجمنی را تشکیل میدهد بهنام ”دگمهای ۹۵“ او در این انجمن هر سال ۱۰ دقیقه فیلم گریزاندیش میسازد و قولش را داده که تا سال ۲۰۲۴ این فیلمها را بسازد و مردم هم هر سال صف میکشند تا فیلمهای او را ببینند، اگر بهنام انجمن او دقت شود، دقیقاً اسم انجمنش براساس تفکر جانبی میباشد زیرا دگم کلمهای است که نشان میدهد که یک شخص خیلی بسته فکر میکند ولی در حقیقت برعکس بسته فکر کردن، عمل مینمایند. فیلم قالب فرشته به بازیگری رابرت دنیرو درباره شخصی است که در حقیقت شیطان و اسمش angel یعنی فرشته بود و همین اسم یعنی قلب فرشته، انسان را به اشتباه میانداخت و فکر میکنیم آنجل شخص فرشته صفت است ولی در پایان فیلم متوجه میشویم که او در حقیقت شیطان بوده است. پس درمییابیم که انتخاب نام این فیلم براساس تفکر جانبی و گریزاندیش است. در سریال او یک فرشته بود که در ماه مبارک رمضان پخش شد دقیقاً همین مسئله دیده شد. یعنی نام این سریال بر اثر تفکر جانبی گذاشته شده است و همه فکر میکردند که در فیلم، یک فرشته را خواهند دید ولی در حقیقت با شیطان روبهرو شدند. بسیاری از کارگردانان براساس تفکر جانبی فیلمهائی میسازند که تماشاگر هر لحظه احساس کند اشتباه کرده است.
تفکر جانبی، یک نوع دیگراندیشی است، همانطور که پائولوکوئیلیو نویسنده بزرگ برزیلی در زمان جوانیاش عضو انجمن دگراندیشان بود باعث شد که بعدها هم مطالب دگراندیش بنویسد، وقتی براساس تفکر جانبی میاندیشیم میتوانید اختراعات و ابتکارهای جدیدی بهوجود آورید. فکر کنید شمعهائی ساخته شوند که مثل فندک باشند و درون زیارتگاهها بگذارند و همانند دستگاههایی که پول میاندازند نوشابه میدهد، درون این دستگاه هم اگر پول بیندازید شمع روشن شود یا فکر کنید بوقی ساخته شود که اگر شما برای ماشین جلوئی بوق بزنید فقط همان ماشین بفهمد و بقیه از صدای بوق اذیت نشوند. وقتی میخواهید کاری ابتکاری روی یک بوق انجام دهید باید تغییرات ابتکاری عمودی را بنویسید بعد با نگاه و تفکر جانبی ایدههای گریزاندیشی بدهید.
حال به این جمله دقت کنید که براساس تفکر جانبی است:
”از این به بعد بهجای اینکه بگوئید نمیشود، بگوئید نه میشود“.
همه مثالهائی که گفته شد جهت این مهم بود که روشهای تفکر جانبی بر چه اساسی است و اندیشیدن براساس تفکر جانبی باعث خلاقیتها و ابتکارهای مختلف در ساخت فیلم، نوشتن کتاب و خلق ثروت میشود.
ابداع کننده تست هوش: توانایی ذهنی فراتر از یک عدد است.
میزان هوش همواره موضوعی مورد توجه بوده است. ارسطو معتقد بود آدمهای باهوش صورتشان کشیده است اما آدمهای سبک مغز صورت گوشتی دارند. تا اینکه صد سالپیش ویلیام اشترن، روانشناس آلمانی، تست هوش را ابداع کرد.
چهار قرن پیش از میلاد مسیح، ارسطور معتقد بود که آدمهای باهوش را میتوان با یک نگاه تشخیص داد. به عقیده او آدمهای باهوش گردن باریکی دارند، صورتشان کشیده است، چشمشان برق میزند و پوست سفید و بیلکشان مایل به قرمز است.
ارسطو در مقابل معتقد بود آدمهای سبکمغز آرواره بزرگی دارند، چهرهشان گوشتالود و قیافهشان بیروح است. در چین حدود ۱۱۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، کسانی که مایل بودند برای امپراطور این کشور کار کنند باید در یک مسابقه استعداد شرکت میکردند. سواری، تیراندازی، نواختن موسیقی، نوشتن و محاسبه بخشهایی از این مسابقه بود.
هوش خصوصیتی است که انسان را از سایر موجودات زنده متمایز میکند، اما تا قرنها معیار درستی برای سنجش آن وجود نداشت.
دکتری که مغزش کوچکتر از بیمارانش بود پزشکان تا قرن ۱۹ میلادی بر این باور بودند که هوش آدمها را میتوان با روشهای علمی اندازه گیری کرد، آنهم به این ترتیب: هرچه اندازه مغز بزرگتر باشد، هوش و توانایی فرد نیز بیشتر است. فرانس یوزف گال، پزشک آلمانی قرن ۱۹ میلادی نیز بر این باور بود.
او با اندازهگیری ۳۰۰ جمجمه و ثبت تفاوت میلیمتری آنها دانش"فرنولوژی" یا علم جمجمهخوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه را بنیان گذاشت. وزن متوسط مغزهایی که توسط دکتر گال اندازهگیری شدند، ۱۴۰۰ گرم بود. جالب اینجاست که وزن مغز خود او که پس از مرگش اندازهگیری شد ۱۱۹۸ گرم بود.
"شباهت مگس و پروانه کجاست؟" آلفرد بینت، روانشناس فرانسوی نخستین کسی بود که در سال ۱۹۰۵ شیوه مدرنی برای اندازهگیری هوش پیدا کرد. او مهارت تفکر کودکان را بر اساس یک پرسشنامه میآزمود. دکتر بینت در دفتر کارش در دانشگاه پاریس، پرسشنامههای خود را بر اساس سن کودکان تنظیم میکرد.
از جمله پرسشها که بر اساس سن مطرح میشدند اینها بودند: میتوانی یک جمله با پاریس، رودخانه و خوشبختی بسازی؟ چه کلمهای هم قافیه اسب است؟ شباهت مگس و پروانه چیست؟ البته آخرین پرسش بعدها از تستهای دکتر بینت حذف شد.
او دریافته بود که تنها فرزندان خانوادههای ثروتمند میتوانند به این پرسش پاسخ بدهند چون در زمان تعطیلات به خارج از شهر سفر میکنند و در خانههای ییلاقیشان پروانه میبینند. کودکان کارگران شهری پروانه نمیشناختند.
فرمول اشترن برای اندازهگیری ضریب هوشی روانشناس آلمانی، ویلیام اشترن تست بینت را میشناخت و از طرفداران آن بود. او ۱۹ آوریل ۱۹۱۲، درست صد سال پیش، فرمول تازهای برای اندازهگیری هوش معرفی کرد. بینت ۱۲ پرسش پیچیده برای کودکان در فاصله سنی ۳ تا ۱۵ سال تهیه کرده بود که نشانگر بلوغ فکری مشخصی بودند.
به عنوان مثال اگر یک کودک هفت ساله میتوانست پرسشنامه کودکان هشت ساله را پاسخ دهد "سن عقل" او یک سال بیشتر بود. اشترن این سنجش را دقیق نمیدانست. او سن عقلی را تقسیم بر سالهای زندگی کرد و فرمولی برای اندازهگیری ضریب هوش ابداع کرد که آیکیو نام گرفت.
آیکیو متوسط ۸۵ تا ۱۱۵ است فرمول اشترن بعدها توسط پژوهشگرانی که راه او را ادامه دادند ضرب در ۱۰۰ شد تا نتیجه، یک عدد کامل باشد. برای مثال: زمانی که یک کودک ۵ ساله قادر است به پرسشنامه کودکان شش ساله پاسخ دهد، عدد شش تقسیم بر پنج و ضرب در ۱۰۰ میشود. در نهایت ضریب هوشی این کودک ۱۲۰ و بالاتر از حد متوسط است.
جالب اینجاست که اگر یک کودک ده ساله پرسشنامه کودکان یازده ساله را درست پاسخ دهد، ضریب هوشی او تنها ۱۱۰ و در حد متوسط است. بر اساس فرمول اشترن، میزان ضریب هوشی با افزایش سن کم میشود، چون سن عقلی آهستهتر از سن جسمی افزایش پیدا میکند. وقتی سن عقلی درست هماهنگ سالهای زندگیاست ضریب هوشی عدد ۱۰۰ میشود.
افراد دارای ضریبهوشی زیر ۷۰ از نظر ذهنی عقبمانده و واجدان ضریب هوشی بالای ۱۳۰ باهوش حساب میشوند. ضریب هوشی اغلب آدمها، یعنی حدود ۷۰ درصد آنها در حد فاصل ۸۵ تا ۱۱۵ است.
"هوش توانایی کلی یک فرد برای انجام وظیفهای جدید است" برخی از روانشناسان به ویژه در آمریکا بر این باورند که با در اختیار داشتن یک عدد، یعنی ضریب هوشی میتوان توانایی ذهنی افراد را با یکدیگر مقایسه کرد، آنهم بدون در نظر گرفتن سن آنها.
به گزارش دویچهوله، گروهی از این پژوهشگران در حال بررسی ضریب هوشی تمامی مهاجران به آمریکا هستند. بررسی ضریب هوشی یک میلیون و ۷۲۹ هزار و ۹۶۶ سرباز سال ۱۹۱۷ قبل از جنگ جهانی دوم نیز بخشی از تحقیق روانشناسان آمریکایی است.
ویلیام اشترن همواره به شعف روانشناسان از فرمولی که برای اندازهگیری ضریب هوشی ابداع کرده بود با تردید مینگریست. او معتقد بود که این عدد تنها شناخت یک فرد را در مجموع کمیسادهتر میکند. او در سال ۱۹۱۲ که فرمول خود را معرفی کرد، نوشت: «هوش تواناییهای کلی یک فرد در زمانی است که تفکر خود را آگاهانه برروی یک وظیفه جدید متمرکز میکند. تمامی انسانها از نظر روحی قادر هستند خود را با وظایف و شرایط تازه زندگی وفق دهند.»
روشن نیست که آیا خود او هرگز تست هوش را انجام داد یا خیر. برای ویلیام اشترن تست هوش تنها یک عدد بود که درمحاسبه آن امکان خطا وجود داشت. او معتقد بود که پیشبینی دقیق با کمک دانش ریاضی در زندگی انساناصلأ وجود ندارد.
رئیس کمیسیون بهداشت مجلس گفت:هماكنون هیچ حوزهای سراغ نداریم که در آن منظر روانی جامعه به هم ریخته نباشد و میتوان گفت بیش از ۷۰ درصد جمعیت كشور منظر روانی بهم خورده دارند. ایلنا، درباره سلامت روانی جامعه، اظهار کرد: اگر مردم مشکل معیشتی نداشته باشند بسیاری از مشکلات روانی جامعه به خودی خود حل میشود.
وی با بیان اینکه مردم به صورت جدی درگیر مشکلات معیشتی هستند، از قطبی شدن جامعه انتقاد کرد و گفت: در جامعه کنونی مردم یا فقیرند یا غنی، دیگر قشر متوسط کارمند نداریم چرا که افزایش نرخ تورم بشدت منظر روانی جامعه تحت تاثیر قرار داده است.
رئیس کمیسیون بهداشت مجلس با تاکید بر اینکه در حوزه سلامت نیز مردم دچار مشکل هستند، تاکید کرد: مردم نگرانند که در صورت بیماری چه سرنوشتی پیدا میکنند با توجه به کمبود منابع و مشکلات در بخش واردات دارو برای بیماران صعب العلاج، سرطانی و تخصصی این نگرانیها سلامت روانی افراد جامعه تحت تاثیر قرار داده است.
شهریاری با بیان اینكه اشتغال یکی از پرچالشترین موضوعات بر هم زننده سلامت روانی جامعه است، خاطرنشان كرد: وقتی خانوادهها با هزار زحمت حتی با فروش اموالشان هزینه سنگین تحصیل را برای فرزندانشان مهیا میكنند اما بعد به دلیل نبود اشتغال فرزندانشان بیكارند بدون شك این مساله موجب میشود تا سلامت روانی آنها تحت تاثیر قرار گیرد.
وی تاكید كرد: هماكنون هیچ حوزهای سراغ نداریم که در آن منظر روانی جامعه به هم ریخته نباشد. بیش از ۷۰ درصد جمعیت كشور منظر روانی بهم خورده دارند.رئیس كمیسیون بهداشت و درمان صراحتا اعلام كرد كه در جامعه كنونی تنها خانوارهای دهك اول تا سوم شاید نگرانی نداشته باشند.
یکی از مهم ترین خصوصیات انسان که او را نسبت به سایر موجودات برتری می دهد قدرت تکلم و سخن گفتن اوست. او می تواند با به کارگیری کلمات و جملات احساسات و نیات درونی اش را بیان کند و دیگران را از آن آگاه نماید.
از طرفی خواسته یا ناخواسته در فضایی که آن را سکوت و خاموشی می نامیم و با زبان بی زبانی تنها با آنچه «body language» یا زبان حرکات بدن و اجزای آن خوانده می شود، می تواند به خوبی احساسی را انتقال داده یا معنای کلامی را تغییر دهد. هرگز اظهار دوستی و علاقه شخصی در حالی که اخم کرده و ترشرویی نشان می دهد، قابل قبول نیست. بنابراین به کارگیری این ۲ زبان در یک جهت و راستا می تواند به خوبی در بیان هیجانات، عواطف و احساسات به کار رود. اما در میان دنیای خاموش و بی زبانی، زبان های گویای دیگری هم هستند.
زبان بدن شامل دو قسمت است. یکی زبان حرکات بدن و دیگری زبان آرایش و ظاهر بدن
▪ بازکردن دکمه های کت:
افرادی که باشما بی ریا وصمیمی هستند غالباٌ دکمه های کت خود را باز کرده یا حتی آنرا از تن در می آورند اما در یک مذاکره رسمی اینچنین نیست . در این شرایط افراد زمانی کت خود را در می آورند که امکان دسترسی به توافق وجود داشته باشد , به عبارت دیگر هرقدر هوای اطاق گرم باشد اگر طرفین احساس دسترسی بهتوافق را نداشته باشند کتشان را در نمی آورند.
▪ انداختن پاروی پا:
در هنگام مذاکرات هر گاه یکی از طرفین یا هر دو ی آنها پاهای خودرا روی هم می اندازند نشانه این است که وارد مرحله جدیدی از مذاکره می شوید , مرحله ایی که امکان تفاهم کمرنگ می شود . اگر انداختن پا روی پای دیگر با گذاشتن دستها در زیر بغل بصورت ضربدر همراه باشد اوضاع وخیم تر است و باید یک فکر جدی برای تغییر وضعیت انجام دهید تا طرف مقابل از حالت تدافعی خارج شود.
▪ کشیدن دست به چانه :
این علامتی از زبان رفتار است که در هنگام تصمیم گیری بکار می رود. کشیدن دست به روی چانه معمولا” با حالتی از چهره همراه است که در آن چشم ها کمی جمع می شود. افرادی دیگر ممکن است در این حالت لب بالایی را لمس کنند وآنرا بکشند و بعضی مردها با سبیل یا ریش خود بازی کنند که همگی دلیل بر تعمق و ارزیابی است. در بازی شطرنج نیز افرادی که قرار است حرکت بعدی را انجام دهند در بسیاری از موارد چنین اشاره ایی را از خود نشان می دهند که پس از تصمیم گیری متوقف می شود .
▪ برداشتن عینک:
برداشتن آهسته عینک جهت تمیز کردن آن در شرایطی که نیازی به این عمل نیست اشاره تعویقی است, این عمل در طی یک مذاکره ممکن است چندین بار انجام بگیرد. در چنین حالتی شخص می خواهد با طفره رفتن از پاسخ یک سؤال یا ایجاد تاخیر در پاسخ مطالبی را در ذهن خود بررسی کرده وموقعیت خود را مرور نماید. در هر حال این افراد می خواهند زمانی رابرای پرسش یا پاسخخود در اختیار بگیرند. اشاره مشابه دیگر می تواند برداشتن عینک در کنار دهان باشد.
▪ دست زدن به بینی:
این علامت رفتاری ویا مالیدن با انگشت اشاره نشانه شک وتردید در مورد مطالب گفته شده در یک گفتگـــو یا مذاکره میباشد؛ به ویژه اگر این اشاره همراه با متمایل شدن شخص به انتهای صندلی باشد. اما مراقب باشید که این اشاره را با کسی که بینی خود را می خاراند اشتباه نکنید. اشاره دیگری در این زمینه مالیدن پشت گوش یا کنـار آن است که حاکی از شک وتردید در ارائه یک پاسخ یا سبک وسنگین کردن آن است. در بسیاری از مواقع پس از این عمل دست به سمت چشم رفته وعمـل مالیـدن چشـم انجام می شود.
▪ ضرب گـرفتـن روی مـیـز:
کسی که با ریتمی یکنواخـت وکسل کننده به روی میز ضرب میزند می خواهد احساس بی قراری خود را بیان کند.اشارات مشابه دیگـر می تواند این با شد که فرد مرتباٌ دکمه خودکار خود را بالا وپایین می زند ویا باپاشنه پا به زمین ضربه میزنـد. پیام مستقیم این اشارات برای شما این است که باید دریابید که حرفهایتان کسل کننده یا بی روح است ویا اینکه برای طرف مقابل تازگـی نــــدارد.
▪ قراردادن مچ یک پا به روی مچ پای دیگر:
این اشاره اشاره ایست که در مواقع بسیاری بروز می کند. مثلا”در جلسات دوستانه یا رسمی که شخص تحت فشار روانی ؛ تنش یا استرس قرار گرفته است.
مهمانداران هواپیما در این زمینه تجربیات مفیدی دارند ،آنها به راحتی می تواننـد افرادی که از مسافرت با هواپیما می ترسند را تشخیص دهنـد زیرا این افراد با پاهای گره خورده وقراردادن یک مچ به روی مچ دیگر می نشینند به خصوص در هنگـام برخواستن هواپیما.
همچنین بسیاری از افراد در موقعیت های تنش زا مانند شرکت در مصاحبه یا آزمونی برای استخدام ،مچ پاهای خود راروی هم می اندازند. اصولاّ علائم زبان رفتار بیشتر با یکدیگر ودر یک مجموعـه ظـاهر می شوند وبه همین ترتیب باید با هـم تعبیر شونـد.به عنوان مثال اگرفرد مقابل شمـا پایش را از روی پا بردارد و کمـی به طرف شما خم شود شما می توانید نتیجه بگیرید که وی به سخنان شما علاقمند است و مایل است بیشتر بداند.
پس توجه به زبان رفتار را در خود تقویت کنید وهمواره در هنگـام مواجـه شدن با واکنش منفی از طرف مقابل در صدد متعادل کـردن اوضــاع برآیید. در این مواقع بهتر است به جـای ایـنکه شـیوه قـبلی خود را ادامه دهید و بر آن اصــرار ورزید سیاست جدیدی را در پیش گیرید،چراکه اگر فردی از رفتار یا گفتار شما ناراحت یا عصبانی باشد علائم رفتاری او پیشاپیش این موضوع را به شما هشدار می دهند .
▪ علائم منفـی زبـان رفتـار:
- نوک پاهـا در جهت مخالـف شماست یا به سمت درب خـروجی است
- تمـاس چشمـی محدود
- تکان دادن سریع سـر به جهـت تائیـــد
- لمس کردن و مالیدن پشـت گـردن
- نگـاه کردن به سقـف وآسمـان
- چرخـیدن به دور واطــراف و سـایر اشـاراتی که در بــالا به آنهــا اشاره شد.
● چشمها
▪ سطح چشمها:
در یک گـروه، مـعمـولا فـردی کـه سطح دیـد چشمانش از سایرین بالاتر است رهبر محسوب میگردد. هنگامی که شما ایـستـاده باشید و دیگران نشسته قطعا شما را در موضع قدرت قرار میدهد.
▪ مالش چشم:
زمانی که فردی چشمش را با انگشت اشاره مالش می دهـد نـشـانـگر فریب و نیرنگ می باشد. از آنجایی که فرد میـخواهد تماس دیداری را قطع کند بهانه ای بدست می آورد که به این طرف و آن طرف نگاه کند. ایـن حـرکت غیر ارادی یـک افــشـاگر حسابی است که فرد دارد دروغ می گوید.
▪ چشم برگرداندن:
این معمولا یک علامت مسلم از نیرنگ، گناه و دروغگویی است.
▪ چشمان بسته:
هرگاه چشمان یک فرد برای لحظه ای طولانی تـر از چـشم بر هم زدن متعارف بسته و ابروها نیز برخاسته شود پیـام چنـیـن اسـت: “بـه حرف زدن خود خاتمه بده.”
▪ حرکت چشم به سمت بالا:
این نشانه غضب و عصبانیت است.
▪ نگاه مختصر به اطراف:
این ژستی خـجـالت گـونه و عشوه گرانه است. فرد جسورانه خیره میشود در حالیکه سرش را پایین انداخته و به سمت مخالف کج میکند. اشـاره بـر کمرویی بی باکانه دارد.
▪ نگاه ممتد:
این بی تردید یک نشانه گرایش جنسی است. شخصی که تماس چشمی برقرار می کند، چشم برگردانده، سپس مجددا به چشمان شما نگاه می کند میـگویـد: “مایلم با شما بیشتر آشنا شوم”
▪ نگاه خیره شدید:
این نشانه خلق تهاجمی، سلطه جویانه و تهدید آمیز است.
▪ نگاه به بالا و پایین:
هنگامی که آقایی نگاهش را به سر تا پای یک خانم میاندازد به او می فهماند که به اندام فیزیکی وی علاقه مند است.
▪ چشمک:
چشمک یک علامت غـرض آلود است. نـشانـگر آن اسـت کـه رمز و رازی میـان فردی که چشمک میزند و فردی که به او چشمک زده می شود برقرار است.
▪ بالا انداختن همزمان دو ابرو:
در میان یک اتاق شلوغ، مفهوم آن کاملا واضح و روشن است: مایلم با شما ملاقات کنم.
▪ بالا انداختن یک ابرو:
زمانی که یک ابرو بالا انداخته میشود در حالی که ابرو دیگر پایین باقی میماند مفهومش این است: حرف شما را باور نمیکنم.
▪ ابروهای گره خورده:
زمانی که هر دو ابرو به سمت همدیگر کشیده میشود باعث پدید آمدن شیار بین آن دو می شـود که دلالت بر اضطـراب، درد، تـرس و یـا آمـیـزه ای از ایــن هیجانات دارد.
▪ پوشاندن صورت:
زمانی که دست بر روی صورت می آید مـفـهومش چنین است: شوکه شده ام. این ژست بین فرد و موقعیت مزاحم و مـتـجاوز فاصله می اندازد.
● زبان
▪ خنده زورکی:
این نیشخند کنترل شده تا چشمها گسترش نمی یابد.
▪ دهان کجی:
گوشه لبها را مانند پوزخند به عقب برده و دندانها را نمایان میگرداند.
▪ تبسم با دهان گشوده:
دندانهای بالا نمایان شده و بـه شـخـصـی کـه بـا شـما گفتگو میکند می فهماند که مایل هستید بیشتر با او آشنا شوید.
▪ تبسم با لبان بسته:
این لبخند تنها برای ادای احترام و ادب و نزاکت است.
▪ در هم کشیدن لبها:
هرگاه فردی لبهایش را در هم کشید به مفهوم آن است که طرف مقابلش را جذاب و دلربا یافته.
▪ لبهای سفت و جمع شده:
دال برتنش و عدم پذیرش است.
▪ جویدن لبها:
وقتی فردی لب پایین خود را جویده و سرش را تکان میدهد نشانگر خشم فرد است.
▪ تماس با لب ۱:
هرگاه انگشت اشاره بطور عمودی برای لحظه ای به طرف بالا آید میگوید: ساکت باش.
▪ تماس با لب ۲:
ولی هرگاه انگشت اشاره به لب پایین تماس پیدا کند و دهـان انـدکـی باز شود مفهومش چنین است: “می خواهم با شما صحبت کنم”
▪ خمیازه کشیدن:
خواب آلودگی تنها علت خمیازه نمی باشد بلکه “خمیازه اجتماعی” نیز وجود دارد. خمیازه ای که در یک موقعیت استرس زای خفیف پدید می آید. هنگامیکه مردد هستید چه کاری میخواهید انجام دهید خمیازه روشی است برای خریدن زمان
● دست ها (از مچ تا سر انگشتان)
▪ دست دادن محکم:
فردی که دستش را دراز کرده و سـپـس دسـتـانـش را بـه طـریقی می چرخاند که دستش بالا و کف دستش پایین قرار می گیـرد، سـعی در توفق و برتری جویی دارد. این نوع دست دادن اغـلب اوقـات در مـوقـعـیـت هـای سیـاسی و دیپلماتیک کاربرد دارد.
▪ دست دادن بسیار محکم:
نشانگر شور و اشـتیاق و سلطـه گـری اسـت. بـی تـردیــد میتوان فهمید چه کسی اینجا فرمان میدهد.
▪ دست دادن شل:
فردی که تـنـها انگشتان دستـش را دراز میکند و یا دستهایش مانند ماهی شل است، می گوید: مایل نیستم به مـن دسـت بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم. همچنین آن نشانه ضعف، انقیاد و مطیع و تسلیم بودن نیز میباشد. هر گاه آقایی در یک موقعیت کاری از این دست دادن استفاده میکند امکان دارد چنین برساند که قصد دارد مخفیانه اعمال نفوذ در موقعیت نماید.
▪ دست دادن با هر دو دست:
هرگاه از دست چپ برای در برگرفتن و پوشاندن دستهای فشرده شده استفاده گردد، دست دادن دستکش وار نامیده شده و راستی و صمیمیت زیاد را می رساند مانند یک در آغوش گرفتن کوچک و ظریف.
▪ حرکت انگشت:
ضربه آهسته، مضراب زدن و یا ریتم یکنواختی را با انگشتان نواختن، دلالت بر بی تابی و ناشکیبایی دارد. یک حرکت نمادین گریز میباشد. انگشتان عمل راه رفتن را گرچه بدن بی حرکت است انجام میدهند.
▪ دستهای پـنهان:
این ژست مرموز و آب زیر کاهانه است. فرد میگوید: مایل به گفتگو با شما نمیباشم. خصوصا در مورد دستهایی که عمیقا در جیــب ها فرو شده باشد جایی که برای تماس و گرفتن دست و یا هر گونه رابطه صمیمانه وجود نخواهد داشت.
▪ دستها به روی زانو:
وقتی کف دستها بـه طـرف بـالا بـاشـد، شـخص گـشـاده رو و پـذیـرا می باشد. وقتی کف دستها پایین باشـد مـمکـن اسـت پـای فـریبکاری و تعرض در میان باشد.
▪ مناره کردن انگشتان:
هنگامی که فردی انگشتان خود را به هم فشرده و چـانـه و دهان را روی سر انگشتان قرار میدهد نـشانگر تفکر عـمـیق است. مانند زمانی که شخص به امید شنیدن جواب می باشد. همچنین حایلی اسـت بـرای مـحـافـظـت کـردن از قفسه سینه، پایین صورت و دهان.
▪ مشت پوشیده شده با دست باز:
فـرد در ایـن حـالت خشـمگین است اما می کوشد که آرام بماند. به اصطلاح خود را کنترل کند.اما مراقب این فرد باشید چون امکان دارد هر موضوع کوچکی منجر به آن گردد که کنترلش را از دست بدهد.
▪ پرتاب دست:
شـخصـی کـه مـی خـواهـد عـقایدش را به اجبار تحمیل کند ممکن است دستش را بطرف شنونده و جلو پرتاب کند. درحالت پرخاشگرانه خفیفتر تنها از انگشتان استفاده میگردد.
▪ قلاب کردن دستها پشت سر:
این یک ژست متکبرانه میباشد. خصوصا زمانی که فرد به عقب تکیه داده باشد. او میگوید: من آنقدر بر شما سلطه دارم که نیاز به دفاع کردن از خودم ندارم.
▪ بازی کردن با حلقه ازدواج:
این علامت عصبی بودن و نـشـانگر آن است که مشکلی در ارتباط وجود دارد. خصوصا زمانی که فرد همزمان در مـورد هـمسـرش در حـال صحبت کردن میباشد.
▪ تکان بیقرار دستها:
این تلاش بدن برای رهایی می باشد. هـورمـون آدرنـالیـن در حال ترشح شدن است اما فرد نمی داند چگونه رهایی یابد. کلـنـجار رفـتـن بـا سـر آسـتـیـن پیراهن و یا جواهر آلات روی مچ به دیگران میـگوید که: شما احتیـاج بـه تـوجـه داریـد. در کـافه ایـن عمل جایز و مناسب است اما در جلسات کاری منحرف کننده و موجب حواس پرتی میگردد.
▪ دست زدن به کراوات:
این رفتار مردانه می گوید:می خواهم تاثیر خوبی از خودم بجا بگذارم. این روش اوست که می خواهـد بـه شـما بـفـهــماند شدیدا” در تـلاش اسـت تـا خوشنودتان سازد.
▪ دست کشیدن در میان موها:
وقتی افراد نمی دانـنـد چه چیز باید بگویند اغلب اوقات دستشان را میان موها می کشند. نـاظـری که قـادر است زبان بدن را متوجه شود آگاه است که فرد در مورد کاری که می خواهد انجام دهد و یا چیزی که میخواهد بگوید تردید دارد .
● پاها
▪ تکان دادن پاها:
وقتی فردی طوری نشسته که یک پا را روی پـای دیـگر انـداخته و یک پا را در هوا تکان می دهد پیام این است: من حوصله ام سـر رفته. حـرکات نـشـانـگر گـریز است اگرچه بدن فرد ساکن و بدون حرکت می باشد.
▪ انداختن پاها روی هم در ناحیه زانو:
این حالت متداول بطور یـکسان در مردان و زنان رایج می باشد. مفهومش این است که: من بـسـیار آسـوده خاطر هستم.
▪ قوزک پا روی زانو:
این معمولا عملی مردانه می باشد. میگوید: من قاطعانه از حقوقم دفاع می کنـم اما بـا آرامـش هسـتم. این همان ژست اصیل “پا روی پا اندازی کابویی” است.
▪ انداختن پا روی هم در ناحیه قوزک:
این ژسـت در مـردها بیش از زن ها مورد استفاده قرار می گیرد. می گوید: “من مودبانه در آرامش هستم.”
▪ به هم پیچیدن پاها:
این ژست در خانمها رایج می باشد. زن پاهایش را به هم می پیچانـد طوری که یک پایش را به پشت قوزک پای دیگرش قلاب میکند. مردها انجام دادن این کار را دشوار می پندارند. بـه هم فشردگی این حالت برداشت ” در آغوشگیری” و نوعی تمایل جنسی را در ذهن تداعی می سازد.
▪ قفل کردن پاها:
این نیز نمونه ای از ژست زنانه میباشد. او در حالی که ایستاده یک پا را به پشت پای دیگر قفل می کند. این عمل معمولا به مفهوم آن است که فرد عصبی و ناراحت می باشد.
● دست ها
▪ خم کردن بازوها:
این کار میگوید: “من پر زور و نیـرومند هستم.” بالا آوردن یـک بازو نیز راهی برای جلب توجه میبـاشد. هر دو دسـت را بـجلو دراز کردن ژست خوش آمد گویی میباشد.
▪ دستها به پشت:
وقتی دستها به پشت کمر قلاب میگردند مفهومش این است که فرد وضعیت را تحت کنترل خود دارد. میگوید: “من راحت هستم” مشابه حرکتی که سربازان زمانی که در حالت خبردار نیستند به خود میگیرند.
▪ دستها به جلو:
هنگامی که ما مضطرب می باشیم تمایل به نگاه داشتن دستهـای خود در جلوی بدن خود داریم تا بتوانیم یک سد حفاظتی ایجاد گردانیم.
▪ دستهای قلاب شده:
بر خـلاف دسـت به سـینه بودن که دستها بطور متقاطع به روی سینه قرار میگیرند، این ژست در افرادی مشاهده میشود که در شرایط اضـطراب آمـیزی قرار دارند. در واقع چنین به نظر می آید برای حفظ جانشان به خودشان دست آویخته اند.
▪ دستهای تا شده:
زمانیکه دستها مقابل بدن همدیگر را قطع میکنند، مـعـمـولا نشانگر وضعیت تدافعی میباشد. فرد میگوید: من تمایل ندارم به هرچیزی که با عقایدم در تضـاد می باشد گـوش دهـم. اغـلب مردم از مانعی که این طرز ایستادن پدید می آورد آگاهی ندارند. اما بـی تـردیـد بـرای سـد کـردن هـر گونه تعدی و مزاحـمت بکار گرفته می شـود. خصوصا وقتی که لبهای درهم و اخم نیز با آن همراه گردد.
▪ دراز کردن دست :
زمانی که یک مرد نشسته و دست خود را دراز کرده، او میـگوید: “من اینجا را تحت کنترل خود دارم”. اما اگر یک زن این کا را انجام دهد، مـردها معمولا اینگونه می پندارند که او از حد و حدود خود تجاوز کرده است. هر چنـد زمـانـی که تنها یک دست را روی صندلی مجاور قرار میدهد میگوید: “میخواهم مانند شما(مردها) باشم”
▪ دست به کمر بودن:
دستها دو طرف کمر به طوری که آرنج به طرف خارج بدن قرار مـیـگیرد فرد میگوید: از من فاصله بگیر. این یک عمل نا آگاهانه می باشد که مـا هـرگاه احساس جامعه ستیزی داشته باشیم و یا در محل پر ازدحامی قرار داریم و تـمایـل نداریم دیگران نزدیک به ما شوند اعمال میکنیم.
▪ شانه بالا انداختن:
شانه ها بر آمده گشته و کف دستها به سمت خارج میچرخنـد. پیام روشن و واضح می باشد: من شما را نمی شناسم . و یا من نمی تـوانم به شما کمک کنم. دلالت بر احساس درماندگی فردی است که این ژست را به خود میگیرد.
▪ راست قامت ایستادن:
حالت ایستادن افراشته میگوید شما انسان با اعتماد به نفس، صادق و موفقی هستید. حتـی اگـر کـوتـاه قـد باشید، گرفتن یک ژست مطمئن و بی پروا شما را پر ابهت نشان خواهد داد.
● گامهای کوتاه ـ بلند
استفاده از تمام طول پا در هنگام راه رفتن، گامهای بلند برداشتن و کمر را راست و سر را بالا نگاه داشتن بیانگر یک حالت مطمئن و با صراحت می باشد. برعکس گام های ریز و با شانه های قوز کرده فرد را ترسو و آسیب پذیر مینماید.
● احوالپرسی دوستانه
با اندک بالا آوردن ابرو زمانیکـه بـرای نـخستین بار شخصی را ملاقات می کنید، شما را علاقه مند، با نشاط و هوشیار می نماید.
● رویارویی نزدیک
هر فردی مجاز و نیازمند مقدار معینی حـریـم شـخـصـی در پـیـرامـون خودش میباشد. معمولا آن حریم شخصی ۱۸۰-۹۰ سانتیمتری شمـا امـتـداد مـی یـابد. محدوده صمیمی و خودمانی ۵۰ سانتیمتر امتداد دارد. زمانیکه فردی خیلی نزدیک به جلو می آید منجر به مزاحمت و ناراحتی می گـردد. این یـک عـمل تـجاوز کارانه می باشد که مرزها و حدود دیگران را رعایت نکرده و احترامی برای آنها قائل نمی باشد. این طرز رفتار می تواند سبـب شود تا یـک فـرد مـنـفعـل و بی اراده، احساس آسیب پذیری کرده و حالت تدافعی به خود گیرد. تا زمانی که از شما در خواست نشده عقب بمانید.
● بی رغبتی
اگر میخواهید برتر از دیگران جلوه کنید، پشت به دیوار تکیه زده و دست به سینه بایستید. پیام روشن است: “مزاحم نشوید.”
● گرفتن گردن
هنگامیکـه دسـت بـه طرف بالا تاب خورده و خودش را به پشت گردن قلاب می کند نشانه خشم می باشد. در دوران بدوی این ژست به ضربت سختی بر سر فرد مقابل منجر می گشت. اما در جامعه متمدن میباید از این عمل اجتنـاب ورزیـد. افرادیکه زبان بدن را متوجه میشوند از توانمندی این عمل آگاه هستند.
● بی قراری (وول خوردن)
در موقعیت اجـتمـاعی هرگاه با پول خرد داخل جیبتان بازی کنید و صدای جیرینگ جیرینگ آن را درآورده یا با موها و یا لباستان کلنجار رویـد، علامت واضحی است که شما عصبی، بی قرار و هیجان زده می بـاشـیـد. بـرای گـذاشتن تاثیر خوب بر روی دیگران سعی کنید این حرکات تهییج آمیز و بیتاب گونه را در خود فرو نشانید.
● کشیدن شلوار
این عمل در مردان بیش از زنان انجام میشود. چون مردها هستند که اغلب اوقات شلوار به تن می کنند. پارچه شلوار یک پا به نشانه نـابـاوری بـه بــالا کشیده میشود. مانند این میماند که پایش را روی یک چیز ناخوشایند گـذاشـته و میکوشد آن را از روی شلوارش بتکاند.
● به دیوار تکیه زدن
زمانیکه شما به دیوار و یا درب ورودی با آرامش خاطر بسیار، تـکیه می دهید، به دیگران می گویید که بمانند. این روشـی اسـت برای طولانی کردن گفتگو خصوصا وقتی که در موقعیتهای اجتماعی قرار دارید.
● ارتباط نزدیک
دو فردیکه با هم گفتگو کرده و همدیگر را در یک جایگاه و همسو مییابند، انس و علاقه متقابل را نمایان میکند. افرادیکه برای مدت زمان مدیدی با یکدیگر بوده اند حرکات یکدیگر را تـقـلـیـد و تـکرار کـرده و حـتـی کلمات و الفاظ یکسانی را همزمان بیان میکنند.
آيا به هنگام تغيير فصول از بهار / تابستان به پائيز / زمستان, تغييرات عاطفي قابل پيش بيني داشته ايد؟
1)آيا متوجه شده ايد كه در طي زمستان و پائيز نيرويي كمتر از معمول داريد؟
2)آيا در طي زمستان و پائيز بيشتر خوابيده ولي هنوز به هنگام بيداري احساس خستگي ميكنيد؟
3)آيا تغييرات خلقي را تجربه كرده ايد؟ آيا به هنگام زمستان و پائيز, احساس اضطراب, تحريك پذيري, غمگيني و يا افسردگي را بيشتر احساس ميكنيد؟
4)آيا در طي زمستان و پائيز فعاليت هاي ثمربخش و خلاقانة شما كاهش مي يابد؟
5)آيا در طي زمستان و پائيز دريافته ايد كه كنترلتان بر اشتها و وزنتان كمتر شده است؟
6)آيا به هنگام زمستان و پائيز مشكلات حافظه اي و تمركزي بيشتري پيدا مي كنيد؟
7)آيا به هنگام زمستان و پائيز دريافته ايد كه نسبت به شرايط عادي كمتر به بيرون مي رويد و فعاليت اجتماعي تان كاهش مي يابد؟
8)آيا به هنگام زمستان و پائيز مقابله با فشار را مشكل مي يابيد؟
9)آيا به هنگام زمستان و پائيز احساس اشتياقتان نسبت به آينده كاهش مي يابد و از زندگي تان كمتر لذت مي بريد؟
اگر پاسخ شما به دو يا بيشتر از دو مورد از موارد فوق "بله" باشد, شايد شما نيز يكي از بسيار افرادي باشيد كه گرفتار اختلال خلقي فصلي مي باشد. اختلال خلقي فصلي يك نوع دوره اي از افسردگي است كه معمولاً در پائيز و زمستان تجربه مي شود و علت آن نور ناكافي است. به موازات كوتاه تر و ابري شدن هوا در پائيز و زمستان, بسياري از مردم افزايش در نشانه هاي اختلال خلقي فصلي را تجربه مي كنند. علت اين هنوز مشخص نشده است, اما فكر مي شود كه تغييرات فصلي در نور و دما, نقش كليدي را در آن بازي مي كند. مشخص شده است نور روشن تغييرات فيزيولوژيايي در بدن شما ايجاد مي كند . قرار گرفتن بيشتر در معرض نور روشن سطوح خوني هورمون حساس به نور ملاتونين را كاهش مي دهد, اين هورمون در دوره هاي بخصوصي از روز به صورت غير عادي بالاست. همچنين بدن داراي يك ساعت دروني است كه توسط آن ريتمهاي روزانة دماي بدن, ترشح هورمون و الگوهاي خواب را كنترل مي كند. نور روشن, بسته به زمان استفاده از آن مي تواند ساعت دروني را دچار تأخير و يا شتاب كند.
شيوع الگوي فصلي نوع زمستان با توجه به اقليم, سن و جنسيت متفاوت است. ميزان شيوع در اقليم هاي مرتفع (نواحي كوهستاني) بيشتر است. سن نيز يك پيش بيني كننده قوي افسردگي فصلي است, افراد جوان در معرض خطر بيشتري براي ابتلاء به دوره هاي افسردگي در زمستان قرار دارند. زنان 60 تا 90% مبتلايان به افسردگي فصلي را تشكيل مي دهند, ولي هنوز مشخص نيست كه جنسيت مؤنث يك عامل خطر ويژه براي عود مجدد افسردگي اساسي باشد.
پيشنهاد هايي بر اي مقابله با اختلال خلقي فصلي
تفاوت اختلال عاطفي فصلي با "دل گرفتگي زمستاني" چيست؟
دل گرفتگي ناشي از زمستان معمولاً با افزايش فعاليت جسماني و افزايش مقدار نور در محيط كار و زندگي بر طرف مي شود. مبتلايان به اختلال عاطفي فصلي به درمان بيشتري نيازمندند, بويژه درمان از طريق ضد افسردگي ها و نور درماني.
?نشانه هاي خود را با پزشك و يا مشاور بهداشت رواني خود مورد بحث قرار دهيد. چند افسردگي ها, در درمان بعضي از افراد مبتلا مي تواند موفق باشد.
?جهت بدست آوردن حمايت و توجه خانواده و دوستان نزديك, خودتان و آنها را در مورد ماهيت اختلال عاطفي فصلي آموزش دهيد.
?در فصل زمستان تا آنجا كه ممكن است از نور استفاده كنيد و در ساعات روز از مكانهاي تاريك اجتناب نماييد.
?وقتي دما مناسب است اجازه دهيد تا نور طبيعي از درها و پنجره هاي باز بتابد. سعي كنيد شاخ و برگها را از جلوي پنجره دور كنيد, ديوار ها را با رنگهاي روشن نقاشي كنيد, از لامپهاي روشن تر استفاده نمائيد, پرده هاي ضخيم را برداريد.
?بطور روزانه جهت استفاده از نور طبيعي ترجيحاً در بيرون از منزل ورزش كنيد. اگر مجبور به ورزش در فضاهاي بسته هستيد سعي كنيد آن را در محيطهاي برخوردار از نور روشن و طبيعي آفتاب و يا مكانهاي داراي روشنايي درخشنده انجام دهيد.
?سعي كنيد بطور كوتاه ولي مكرر در طول روز جلوي پنجره جنوبي كه نورگير است، بنشينيد. تا آنجا كه مي توانيد از نور خورشيد استفاده كنيد.
?فضاهاي كاري خود را در منزل و اداره در نزديك پنجره قرار دهيد و با محيطهاي كاري خودتان را با نور براق روشن كنيد.
?هر گاه ممكن باشد در غذاخوريها, كلاس درس, ماشين و غيره در نزديك پنجره بنشينيد.
?چرخه خواب و بيداري منظمي داشته باشيد. افراد داراي اختلال عاطفي فصلي كه در موقع مشخصي در صبحها بيدار شده و موقع مشخصي نيز مي خوابند, در مقايسه با افرادي كه در اوقات متغير بيدار شده و يا مي خوابند, در طول روز هشيارتر بوده و كمتر احساس خستگي ميكنند.
?نسبت به دماي بيرون هشيار بوده و از لباسهايي استفاده كنيد كه سرما و گرما را حفظ كنند. افراد داراي اختلال عاطفي فصلي به هواي سرد شديد حساسيت دارند.
?اواخر پائيز در طي زمستان به هنگام رفتن به بيرون از عينك هاي آفتابي استفاده نكنيد.
?فعاليت هاي اجتماعي و بيرون رفتن هاي خود را در طي فصل زمستان در طول روز و يا اوايل عصر انجام دهيد. از بيرون ماندن زياد كه ممكن است برنامه خواب و يا ساعت زيست شناختي بدنتان را مختل كند, خودداري نمائيد.
?با مديريت زمان خردمندانه , نيروي خود را حفظ كرده و از فشار خودداري و يا آن را به حداقل برسانيد. زندگي را ساده بگيريد!
?به برق اتاق خوابتان زمان سنج خودكار متصل كنيد و زمان روشن شدن آن را روي يك و نيم ساعت قبل از بيدار شدنتان تنظيم كنيد, بعضي از افراد داراي اختلال عاطفي فصلي مي گويند كه روش استفاده از نور به صورت مذكور اثرات ضد افسردگي داشته و در بيدار شدن راحت به آنها كمك مي كند.
?ريتم هاي زيست شناختي بدن خود را به هنگام پائيز و زمستان ياداشت كنيد. دفترچه يادداشت روزانه اي در مورد تغييرات آب و هوا, سطح انرژي, خلق, اشتها / وزن, اوقات خواب و فعاليتهاي خود داشته باشيد.
?اگر امكان پذير باشد, تغييرات عمده زندگي خود را تا بهار يا تابستان به تعويق بيندازيد.
اگر برايتان مقدور باشد, تعطيلات زمستاني خود را در نواحي گرم و آفتابي بگذرانيد! جهت اطلاعات بيشتر مي توانيد با مركز مشاوره دانشگاه تهران تماس حاصل نمائيد.
هم چنانکه کودکان از خود درکي پيدا مي کنند و هويت خود را مي يابند تلويحا براي خصوصيات خود ارزش مثبت يا منفي قايل مي شوند. مجموعا اين ارزيابي هايي که کودک از خود ميکند عزت نفس او را تشکيل مي دهد.
عـزت نفس بالا يـکي از پشتوانه هـاي محـکمي اســت کـه ميتواند کـودک را در مقابل چالش هاي دنياي خـارج استوار سازد. به نظر ميرسد کـودکاني که احساس بهـتري نسبت به خودشان دارند، راحت تــر مي توانند از پس مشکلات بر بيايند و در برابر فشارهاي منفي خيلي راحت تر از سايرين مـقاومت مي کنند. آنـها بيشتـر لبخند مي زنند و از زندگي لذت بيشتري مي برند. اين نوع کـودکان واقـع گرا هستند و عموماً خوش بين مي باشند.
از سوي ديگر کودکاني که داراي عزت نفس پاييني هستند، هر چالش کوچکي ميتواند سبب ايجاد استرس، اضطراب و نااميدي در آنها شود. کودکاني که به خود اعتماد ندارند، به سختي مي توانند براي مشکلات خود راه حل هاي کاربردي پيدا کنند. اغلب افکار منفي نظير: "من آدم خوبي نيستم" يا "نمي توانم هيچ کاري را به خوبي انجام دهم" به سراغ آنها مي آيد و سپس به صورت افرادي غير فعال و افسرده در مي آيند. فقط کافي است با يک چالش روبرو شوند، اولين واکنشي که نشان مي دهند: "من نمي توانم" است.
به نظر ميرسد کـودکاني که احساس بهـتري نسبت به خودشان دارند، راحت تــر مي توانند از پس مشکلات بر بيايند و در برابر فشارهاي منفي خيلي راحت تر از سايرين مـقاومت مي کنند
البته اشاره اين نکته ضروري به نظر مي رسد که عزت نفس خودپنداره نيست، زيرا ارزيابي در آن دخالت دارد. خودپنداره مجموعه اي است از عقايد فرد درباره خود که بيشتر بر مبناي توصيف است تا قضاوت.
ممکن است برخي از بخشهاي خودپنداره خوب يا بد تلقي شود ولي بعضي از بخشها نه خوب تلقي شود و نه بد. اينکه کسي موي سياه يا صداي نرمي دارد بخشي از خودپنداره است ولي اين خصوصيات نه مثبت هستند و نه منفي. از طرف ديگر عزت نفس به ارزيابي هاي فرد از خصوصياتش اطلاق مي شود. مثالي ممکن است اين تمايز را روشن نمايد. يک پسر بچه هشت ساله ممکن است از خودش اين تصور را داشته باشد که زياد دعوا مي کند. اگر براي اين توانايي در راه انداختن اين دعوا ارزش قايل باشد و به خودش حق بدهد اين خصوصيت به عزت نفس او مي افزايد. ولي اگر از اينکه دايما دعوا راه انداخته ناخشنود باشد اين خصوصيت پرخاشگري او احتمالا عزت نفس او را کاهش مي دهد.
اندازه گيري عزت نفس
وقتي که از کودکان مي پرسيم که چقدر خودشان را دوست دارند و يا توانايي هاي خود را چگونه ارزيابي مي کنند غالبا پاسخهايي مي دهند که خالي از جانبداري نيست. اندازه گيري عزت نفس کودکان زير هفت سال دشوار است. اگر از کودکان پيش مدرسه اي سوال شود که چه احساسي در مورد توانايي هاي خود دارند غالبا مي گويند که از خود رضايت دارند و در ضمن حالتي حاکي از تعجب و حيرت به خود مي گيرند.
کودکان در نه يا ده سالگي موقع ارزيابي خود غالبا گزارشهايي حاکي از دست کم گرفتن خود مي دهند و احتمالا حس مشخص و روشن تري در مورد توانايي خود در حوزه هاي مختلف دارند.
البته حتي کودکان بزرگتر ممکن است نپذيرند که خصوصيات نامطلوبي دارند و شايد ندانند که خصوصيات معيني از سوي ديگران نامطلوب قلمداد مي شود. در مطالعه اي ارزيابي کودکان از خود با ارزيابي معلمان و همسالان از آنان مورد مقايسه قرار گرفت. بسياري از ارزيابي هاي کودکان از خود با ارزيابي هاي ديگران از آنان همخوان بود ولي تقريبا يک سوم کودکاني که همسالان و معلمانشان آنان را ناتوان يا غير محبوب ارزيابي کرده بودند خودشان را توانا و محبوب ارزيابي کرده بودند.شايد عزت نفس اين کودکان بيش از آن بود که ديگران فکر مي کردند و يا اينکه بيش از آن چه واقعا فکر مي کردند تصور مثبتي از خود داشتند.
يکي از مقياسهايي که براي کاهش تعصب در پاسخ طرح ريزي شده مقياس استنباط خود براي کودکان است. بر اساس اين مقياس در هر پرسش دو نوع کودک توصيف مي شود و ازکودکان پرسيده مي شود که به کدام نوع تعلق دارند.اين مقياس در اندازه گيري ادراک کودکان از خود در مقايسه با مقياسهاي قبلي با موفقيت بيشتري همراه است.
عزت نفس خودپنداره نيست، زيرا ارزيابي در آن دخالت دارد. خودپنداره مجموعه اي است از عقايد فرد درباره خود که بيشتر بر مبناي توصيف است تا قضاوت.
عزت نفس در کودکان چند بعد دارد. هر چند به نظر مي رسد که افراد احساس کلي در مورد ارزش خود داشته باشند عزت نفس در قلمرو رفتارهاي مختلف فرق مي کند. براي مثال بر اساس مقياس استنباط کودک از توانايي خود براي سه حوزه امتيازهايي در نظر گرفته مي شود؛ مهارتهاي شناختي، اجتماعي و جسماني. کودکان خود را در اين سه حوزه به نحو متفاوتي در جه بندي مي کنند.
البته بزرگسالان ممکن است بتوانند با تاکيد بر حوزه هايي که کودکان در آن توانا هستند به ايجاد عزت نفس در آنان کمک کند. از سوي ديگر نبايد انتظار داشته باشند که ارزيابي مثبت کودک از خود در يک زمينه مستقيما به قلمروهاي ديگر منتقل شود.
از طرف ديگر يکى از دلايل توجه زيادى که به عزت نفس کودکان مى شود، اين تصور است که ممکن است ضعف بعضى از کودکان در مدرسه ناشى از کمى عزت نفس آنان باشد. چندين برنامه تربيتى براى بالا بردن عزت نفس کودک به اين اميد طرح ريزى شده است که بتواند عملکرد او را در مدرسه نيز پيش ببرد.
عزت نفس، اطمينان به خود و ارزش قايل شدن براى خود را به همراه مى آورد. مردم منطبق با خود انگاره خود و توقعات خودشان و ديگران رفتار مى کنند. تصور شخص از خودش، تعيين کننده سرنوشت او خواهد بود. انتقاد مثبت، توجه و حمايت از کودک در ايجاد خودانگاره، دستيابى به يک حس مطلوب انتظار از خود و انگيخته باقى ماندن کمک مى کند. هنگام تمجيد از فرزندتان با استفاده از تعاريف متنوع مى توانيد بر او تأثير گذاشته و اعتبار بيشترى به او ببخشيد. نه فقط اين تعاريف، عزت نفس فرزندتان را بهتر مى کند، بلکه با استفاده بيشتر از آنها به نحو مثبت ترى شاهد رشد کيفيات و عملکردهاى خوب در او خواهيد بود.
کمک به رشد يک عزت نفس مثبت به دور از محدوديت هاى تصور قالبى، گام مهمى در جهت صحيح مى باشد. کودکى با عزت نفس خوب، انضباط شخصى بيشترى دارد و براى يادگيرى و ارتقاى سطح مهارت هايش بهتر انگيخته شده است. براى ارتقاى خودانگاره فرزندتان، اعتقاد داشته باشيد که او مهم ترين کودک دنياست سپس او را تشويق به قبول اين مطلب نماييد.
رشد و شخصيت کودک- تاليف ماسن و همکاران، ترجمه ياسايي
خواب از اولین پدیده هایی است که در اثر تغییرشرایط محیطی دچار اختلال می شود گاهی ناراحتی های محیطی که باعث اضطراب و تشویش کودک شده .....
شاید شما هم با کودکانی که شبها درست نمی خوابند برخورد کرده باشید. خواب از اولین پدیده هایی است که در اثر تغییرشرایط محیطی دچار اختلال می شود گاهی ناراحتی های محیطی که باعث اضطراب و تشویش کودک شده یا موجب ناکامی خواسته ها وعدم ارضا نیازهای اساسی او میگردد ،خواب وی را مختل می کند .
مشکلات خواب کودکان مانند بد خوابی،کم خوابی،جدا خوابیدن ازوالدین و... از جمله مسائلی است که ممکن است روی خانواده تاثیر منفی زیادی بگذارد. به همین خاطر والدین همواره در تلاشند با یافتن راههای جدید از بروز این اختلالات در فرزندان خود جلوگیری کنند.
شایع ترین اختلالات خواب عبارت است از بیزار شدن مکرر در طول شب و مقاومت در برابر رفتن به رختخواب که بیشتر در سنین کودکان نوپا و پیش دبستانی دیده می شود.
اگرچه 95درصد از نوزادان بعد از بیدار شدن در هنگام شب گریه می کنند و نیازمند کمک والدین جهت خوابیدن مجدد می باشند ولی اگر تا حدود 1سالگی به آنها فرصت داده شود می توانند آرامش دهنده شوند و60تا70درصد شیر خواران در پایان 1سالگی پس از بیدار شدن خود به خود به خواب می روند. متخصصان بر این باورند که شناختن گونه های مختلف اختلالات خواب می تواند والدین را در بهبود این روند کمک کند.
اختلالات ساده خواب بی خوابی شبانه غالبا در حدود 20درصد از کودکان یک تا دوساله ،14درصد ازکودکان سه ساله و 8درصد از کودکان چهار ساله بروز میکند.تحقیقی که برروی 771کودک که دارای اختلال خواب بودند، انجام شد نشان داد که 56درصد از کودکان یک شب در هفته، 24درصد بین 2تا4 شب در هفته و20درصد بین 5تا7 شب در هفته دچار بی خوابی می شوند بر اساس بررسی هایی که تاکنون صورت گرفته،10درصد از این کودکان وحدود یک چهارم کل کودکان دنیا از اختلالات شدید خواب رنج می برند. برخی از آنها از زمان کودکی وبرخی دیگر در زمانی مشخص به این بیماری
مبتلا می شوند واین در حالی است که به طور مثال نوجوانان پس از ابتلا به بیماری های مختلف در معرض ابتلا به این بیماری قرار می گیرند. در هنگامی که بی خوابی ناشی از شرایط روانی یا جسمانی باشد،این عوامل زمینه ای را باید درمان نماید، هنگامی که چنین علت هایی یافت نمی شوند، اطمینان بخشیدن به او و تاکید برروی کارایی اقدامات ساده (بهداشت خواب) مفید واقع می شود.
موارد زیر برخی از روش های ساده ای هستند که با کمک آنها می توان اختلالات معمول خواب را درمان کرد:
- سعی کنید الگوی منظمی را برای ساعات خواب و بیداری کودک اجرا کنید به اطفال خود اجازه دهید که آزادانه و تنها بخوابند، اگر آنها سر و صدا کردند، سریعا با آنها برخورد نکنید و البته در کنار این عمل آنها را تنها نگذارید محیط اطراف را ساکت نگه دارید.این امر می تواند به کودک یاد دهد که شب با روز متفاوت است واو می تواند به هنگام شب استراحت کند.
- اجازه دهید صداهای طبیعی محیط خانه در جریان باشند، بعضی از بچه ها زمانی که صدای مادر خانه را می شنوند و مطمئن می شوند که مادر در نزدیکی شان به سر می برد خوشحال تر می شوند.
- محرک های هیجان آور را در ساعات نزدیکی به خواب محدود کنید. همچنین پیش از خواب رفتن بچه، مطمئن شوید که او به خوبی و با آرامش کامل در رختخواب خود قرار گرفته است.
سعی کنید با گرفتن برو به اتاق خوابت مثل یک عمل تنبیهی رفتار نکنید،به جای آن می توانید به کودک بگویید که لازم نیست بخوابی بلکه باید در تخت خودت استراحت کنی. وقتی جنبه اجبار برای خواب از بین برود، احساس آرامش و خواب خود به خود به وجود می آید.
اختلالات شروع و تداوم خواب این اختلالات در کودکان نوپا و پیش دبستانی بیشتر دیده می شود. برای کودکانی که در به خواب رفتن پس از رفتن به رختخواب مشکل دارند می توان از عادت های مطلوب زمان خواب با موفقیت استفاده کرد،از جمله گفتن داستان،خواندن آواز،یک نوشیدنی یامالش دادن پشت کودک.
بیدار شدن زود هنگام در نیمه شب - برای آنکه اتاق فرزندان خودتان را تاریکتر کنید بر روی چشمان وی چشم بندهای مخصوص قرار دهید یا در اتاقش از پرده های ضخیم استفاده کنید. هنگام خواب به کودک لباس راحت بپوشانید واتاق خوابش را به تهویه مجهز کنید، لحاف های سنگین را بردارید و یک اتاق خواب مطبوع برای او تهیه کنید فعالیت های بدنی کودک مانند بازی کردن در پارک و برنامه های ورزشی را در طول روز افزایش دهید، انجام بازی های کامپیوتری ودیدن برنامه های تلویزیونی هیجان انگیز در کودک را در قبل از خواب محدود کنید. به خاطر داشته باشید مصرف شبانه برخی از مواد غذایی مانند چای یا نوشابه، خواب کودک را افزایش می دهد.
مشکلات خواب در کودکان بزرگتر شیوع مشکلات خواب در سنین دبستانی و نوجوانی مجددا بیشتر می شود. به موازات کاهش کنترل والدین و افزایش نیازهای آموزشی و اجتماعی کودک ممکن است که خواب کودک هرچه بیشتر نامنظم شود. گاهی اوقات تاخیر در شروع خواب،کاهش ساعات خواب و خواب آلودگی بیش از حد هنگام روز وجود دارد. در موارد شدید ممکن است در این کودکان سندرم تاخیر مراحل خواب ایجاد شود،این بدان معنی است که آنها نمی توانند در شب بخوابند یا اینکه در هنگام روز بیدار بمانند، این حالت یک نوع اجتناب از مدرسه محسوب می شود. درمان این حالت مجبور کردن کودک به خوابیدن سر ساعت مشخص است تا کم کم این ساعت خواب به زمان مشخص خودش در شب برسد.
زمانی که هیچ کدام از این روش ها موثر نیستند: اگر شما این روش های یاد شده را امتحان کردید و برای درمان اختلالات خواب در فرزندتان ناامید شدید بهتر است به پزشک متخصص مراجعه کنید. به نظر می رسد روان درمانی در تخفیف این اختلال ها، برطرف کردن اضطراب و اصلاح شیوه های غلط رفتاری مربوط به خواب موثر خواهد بودکه با توضیح این شیوه ها واختلال ها به والدین وخود کودک آنها را در مداوای بهتر در دوره های بعدی آماده کرد و اضطراب آنها را کنترل نمود. البته روشهای بیان شده به همراه کنترل کردن گریه های کودکان می تواند به میزان 70تا90درصد اختلالات خواب در فرزند شما را از میان بردارد.
حتماً این جمله را شنیده اید که "صدای عمل بلندتر از کلمات است." این مسئله مخصوصاً در مورد "زبان بدن" صحت دارد. "زبان بدن" نوعی ابزار ارتباطی قدرتمند است که با استفاده از آن می توان دوست پیدا کرد و یا دیگران را به انجام کاری متقاعد نمود.
آشنایی با "زبان بدن" به شما کمک می کند مسائلی مثل جذابیت، حقیقت، اعتمادبه نفس و شرم را تشخیص دهید. شما با دقت در حرکات طرف مقابل می توانید به حقایق زیادی دست یابید. در واقع تمام ما آگاهانه یا ناآگاهانه از "زبان بدن" استفاده می کنیم. برای آشنایی بیشتر با این زبان به موارد زیر توجه کنید:
1. تماس چشمی اجتناب از نگاه کردن به چشمان دیگران و یا تغییر ناگهانی مسیر نگاه حکایت از پنهانکاری یا دروغگویی دارد و در ضمن می تواند نشانه شرم یا عدم اعتمادبه نفس باشد. 2. لبخند زدن لبخند زدن می تواند نشانه اعتمادبه نفس، دوستی و رفتار مثبت باشد و این حس را منتقل می کند که مردم در کنار شما بودن را دوست دارند. از سوی دیگر مفهوم لبخند تصنعی و یا توأم با دستپاچگی کاملا ضدمفهوم ذکر شده است. 3. کم توجهی غالباً میزان توجه یک فرد نوع شخصیت او را مشخص می کند. به عنوان مثال اگر کسی به سرعت تمرکز خود را از دست بدهد و به حرف های شما توجه نکند متوجه می شوید که بی حوصله و احتمالا بی اعتنا می باشد.
4. تکان دادن سر مردم برخی از اوقات ناآگاهانه سر خود را تکان می دهند تا موافقت یا مخالفت خود را نسبت به مسئله ای نشان دهند. شما می توانید با بالا و پایین بردن سر موافقت خود را اعلام کنید و یا هنگام مخالفت، سر خود را به چپ و راست تکان دهید.
5. لمس کردن لمس کردن طرف مقابل در طول صحبت کردن در صورتی که به طور صحیحی انجام شود می تواند حامل پیام روشنی باشد. به عنوان مثال این کار می تواند نشانه علاقه، آرام کردن و یا اطمینان دادن به او تلقی شود.
6. دست به سینه بودن دست به سینه بودن می تواند حالت تدافعی یا پایان مکالمه باشد. اگر دست به سینه باشید در حالی که پاها را بر روی یکدیگر قرار داده اید سدی میان شما و دیگران ایجاد می شود.
7. قراردادن دست ها بر روی کمر این حرکت آمادگی برای واکنش و حتی پرخاشگری را نشان می دهد و چندان دوستانه نیست. غالباً نوجوانان برای نشان دادن مخالفت خود از این حرکت استفاده می کنند.
8. دست دادن دست دادن معانی زیادی دارد. غالباً دست دادن افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند محکم است، برعکس افراد دستپاچه و خجالتی و کسانی که احساس ناامنی می کنند. در ضمن مراقب کسانی باشید که با محکم فشردن دست های شما قصد ترساندن تان را دارند!
9. نشستن با پاهای روی هم و جدا از هم مردم معمولا هنگام نشستن پاهای خود را بر روی هم می اندازند و با یکی از پاها به آرامی ضربه می زنند. این کار نشانه ملال یا ناشکیبایی است. در عوض نشستن با پاهای جدا از هم، آرامش را تداعی می کند.
10. لمس کردن بینی لمس کردن یا مالیدن یعنی غالباً نشان تردید یا دروغگویی است. نیشگون گرفتن نوک بینی که غالباً با چشمان بسته انجام می شود پاسخ منفی به درخواست طرف مقابل تلقی می شود.
11. به هم مالیدن دست ها همگی ما با این حرکت آشنا هستیم. این حرکت غالباً زمانی انجام می شود که ما انتظار یک اتفاق خوشایند را می کشیم.
12. نشان دادن کف دست ها نشان دادن کف دست ها نشان صداقت، روراستی یا بیگناهی است. به عنوان مثال وقتی شما می گویید: "من این کار را نکرده ام" و یا "من هیچ گناهی مرتکب نشده ام" این حرکت را نشان می دهید.
13. ضربه زدن با انگشتان ضربه زدن با انگشتان، این پیام را به طرف مقابل می دهد که شما خسته شده اید! این حرکت نشانه ناشکیبایی است و به طرف مقابل می فهماند که باید کاری انجام دهد!
14. بازی کردن با موها کشیدن یا بازی کردن با موها نشانه احساس عدم امنیت یا اعتمادبه نفس پایین است. افراد عصبی این کار را زیاد انجام می دهند. اگر به اولین مصاحبه یک شخصیت ورزشی دقت کنید متوجه این مطلب خواهید شد!
15. خم کردن سر به یک طرف وقتی فرد سرش را به یک طرف خم می کند شما می فهمید که به مسئله ای علاقه مند است. سگ ها نیز وقتی به موضوعی علاقه مند می شوند سر خود را به طرف آن خم می کنند. البته انسان این حرکت را با شدت کمتری انجام می دهد.
16. تکیه دادن به جلو وقتی به جلو خم می شوید چه نشسته و چه ایستاده معلوم می شود که به مسئله ای علاقه مند هستید به عبارت دیگر یک شنونده علاقه مند به سوی گوینده خم می شود. برعکس دور شدن از گوینده نشانه عدم علاقه به موضوع بحث است.
17. جویدن ناخن ها جویدن ناخن ها نشانه دستپاچگی یا عدم احساس امنیت است مردم غالباً هنگام تماشای یک فیلم مهیج یا مسابقات ورزشی ناخن ها را می جوند، به عبارت دیگر در لحظات پرتنش و اضطراب آور.
18. قدم زدن معمولا افراد عصبی نمی توانند در یک جا آرام بمانند و مدام قدم می زنند. به عنوان مثال اگر شما مردی را ببینید که در انتظار تولد اولین فرزندش است از قدم زدن او تعجب نمی کنید!
توصیه : هر چند برخی از رفتارها و حرکات پیام های روشنی دارند ولی به آسانی نمی توان این حرکات را تفسیر کرد. به عنوان مثال دست به سینه بودن لزوماً به مفهوم گرفتن حالت تدافعی نیست بلکه گاهی صرفا علامت احساس سرما می باشد! توصیه ما به شما این است که در خواندن رفتار دیگران زیاده روی نکنید و مطالب فوق را بدون استثناء ندانید. موفق باشید.
آیا برای اینکه شاد باشید زندگیتان باید کامل و ایده آل باشد؟آیا برای شاد بودن باید رفتاری کامل و بیعیبونقص داشته باشید و همیشه نتایجی عالی و ایده آل بگیرید؟
اگر اینطور باشد، رسیدن به خوشبختی بسیار دشوار خواهد بود. اگر مقیاس سنجش عملکردهایتان را در سطحی غیرانسانی قرار دهید، اعتمادبهنفستان پایین آمده و حتی اگر نتایجی عالی به دست آورید، تصور خواهید کرد که به اندازه کافی خوب نیستید. خودتان و کارهایی که میکنید هیچوقت اینقدر خوب به نظرتان نخواهد آمد مگر گاهی اوقات که تصور میکنید همه چیز عالی و بینقص است.
سه روش زیر برای غلبه بر عادت کمالگرایی کمکتان میکند
• تا اندازهای پیش بروید که کافی است. به دنبال ایده آل بودن خیلی وقتها باعث میشود خیلی کارهایتان ناتمام بماند. پس تلاش کنید تا جایی پیش بروید که کارتان تا مقداری که لازم است خوب باشد. از این بعنوان بهانهای برای تنبلی استفاده نکنید. مسئله این است که درک کنید برای کاری تا چه سطح خوب بودن کافی است و وقتی به آن مقطع رسیدید، کارتان تمام شده است.
• ضربالعجل داشته باشید. هر زمان که کار یا پروژهای را شروع میکنید، برای تمام کردن آن زمان تعیین کنید. فقط کار کردن روی پروژههایتان و تحویل دادن آن هر زمان که تمام شد موثر نخواهد بود زیرا همیشه چیزهایی برای اضافه کردن به آن پیدا خواهید کرد. همچنین باعث میشود بیش از اندازه نیاز روی یک پروژه کار نکنید.
• وقتی اسیر ایده آلگرایی میشوید، ببینید به چه قیمتی برایتان تمام میشود. با دیدن فیلمهای سینمایی و گوش دادن به موزیکهای مختلف، افتادن در دام ایده آلگرایی آسان است. همه آنها خیلی خوب و عالی به نظر میرسند و شما طالبشان میشوید.
اما در زندگی واقعی، اغلب این مسائل با واقعیت در تضاد هستند و موجب استرس و عذاب بیشتر شما و اطرافیانتان میشوند. ممکن است حتی به شما آسیب برساند یا موجب تمام شدن روابطتان، کارتان، پروژههایتان و ... شوند، فقط به این دلیل که انتظاراتتان فرای دنیای واقعی است. یادآور شدن این واقعیت ساده میتواند کمکتان کند.
زندگی در دریایی از نداهای منفی
هیچکس تنها نیست. کسانیکه با آنها ارتباط برقرار میکنیم، چیزهایی که میخوانیم، تماشا میکنیم و گوش میدهیم، تاثیری شگرف بر احساس و فکر ما دارند.
اگر اجازه بدهید اسیر نداهای منفی شوید، خوشبخت و شاد بودن برایتان سختتر خواهد شد؛ نداهایی که میگویند زندگی در اکثر مواقع توام با ناراحتی و بدبختی، خطر و پر از ترس و محدودیت است؛ نداهایی که به زندگی از دیدگاهی منفی نگاه میکنند.
جایگزین کردن این نداهای منفی با تاثیراتی مثبتتر، خیلی مفید خواهد بود. مثل این میماند که دنیای جدید رو به شما گشوده میشود.
پس سعی کنید وقت بیشتری را با افراد مثبت، موسیقی و کتابهای الهامبخش، فیلمها و برنامههای تلویزیونی که موجب خندهتان میشوند و باعث میشوند به دنیا از دیدی تازه نگاه کنید، بگذرانید.
میتوانید از کم شروع کنید. مثلاً وقتی مشغول خوردن صبحانه هستید، به جای خواندن روزنامه یا گوش دادن به اخبار رادیو یا تلویزیون، یک کتاب جالب و الهامبخش بخوانید یا یک موزیک مثبت و شاد گوش کنید.
گیر کردن در گذشته یا آینده
گذراندن بیشتر وقتتان در زمان گذشته و زنده کردن خاطرات قدیمی، تعارضها، فرصتهای از دست رفته و از این قبیل، میتواند خیلی مخرب باشد. گذراندن بیشتر زمانتان در زمان آینده و تصور و تجسم اتفاقاتی که ممکن است برای کارتان، روابطتان و سلامتتان بیفتد میتواند به سناریوهایی ترسناک تبدیل شود که مرتب در ذهنتان پخش میشود. زندگی نکردن در زمان حال باعث میشود تجربیات عالی زیادی را از دست بدهید. و جلوی احساس شادی و خوشبختی شما را میگیرد.
غیرممکن است که بتوانید به گذشته و آینده اصلاً فکر نکنید. و البته خیلی مهم است که برای آیندهتان برنامه داشته باشید و سعی کنید از گذشتهتان درس بگیرید.اما اگر بخواهید خودتان را اسیر آنها کنید، خوب نیست.
بنابراین باید سعی کنید بخش مهمی از زمان خود را صرف زندگی کردن در زمان حال کنید. هر کاری که انجام میدهید سعی کنید تمام تمرکزتان را به آن معطوف کنید، حتی درمورد نفس کشیدنتان.
مقایسه کردن خود و زندگیتان با دیگران و زندگیهایشان
یک عادت خیلی متداول و مخرب این است که مداوم خودتان و زندگیتان را با دیگران و زندگیهایشان مقایسه کنید: اتومبیل، خانه، کار، کفش و لباس، حساب بانکی، روابط، محبوبیت اجتماعی و امثال آن. و آخر کار خواهید دید که هیچ اعتمادبهنفسی برایتان باقی نمانده است و کلی احساسات منفی در خود جمع کردهاید.
این عادت مخرب را با دو عادت مثبت دیگر جایگزین کنید
• خودتان را با خودتان مقایسه کنید. اول به جای اینکه خودتان را با دیگران مقایسه کنید، سعی کنید خودتان را با خودتان مقایسه کنید. ببینید چقدر رشد داشتهاید، به چه چیزهایی رسیدهاید و چقدر به سمت رسیدن به اهدافتان پیشرفت کردهاید. این روش این فایده را دارد که وقتی میبینید چقدر جلو رفتهاید و چطور بر موانع غلبه کردهاید، قدرشناسی و مهربانی نسبت به خودتان ایجاد میکند. با این روش بدون اینکه به دیگران فکر کنید، احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا میکنید.
• مهربان باشید. رفتار و طرز فکر شما نسبت به دیگران تاثیری شگرف بر رفتار و طرز فکرتان نسبت به خودتان دارد. اگر عادت داشته باشید دیگران را مدام نقد کنید، از خودتان هم مدام انتقاد خواهید کرد. با دیگران مهربانتر باشید و به آنها کمک کنید و خواهید دید که چطور با خودتان نیز مهربانتر خواهید شد. روی نقاط مثبت خود و اطرافیانتان تمرکز کنید و آنها را تحسین کنید. با این روش به جای اینکه دیگران، خودتان و دنیای اطراف را طبقهبندی کنید، با خودتان راحتتر خواهید شد.
و یادتان باشد اگر مدام در حال مقایسه باشید، هیچوقت برنده نخواهید شد. دانستن همین نکته میتواند کمکتان کند. هر چقدر هم که خوب باشید به قول معروف دست بالای دست بسیار است و بالاخره کسی پیدا خواهد شد که از شما بهتر باشد، پس سعی نکنید ببینید که کی از شما بهتر است.
تمرکز بر جزئیات منفی زندگی
دیدن نقاط منفی موقعیتهایی که در آن هستید و درگیر آن جزئیات شدن یکراه قطعی برای ناراحت کردن خود و گرفتن شانس خوشبختی از خودتان است. با این کار روحیه اطرافیانتان را هم خراب میکنید.
غلبه بر این عادت کمی سخت است. یک روش این است که ایده آلگرایی را کنار بگذارید و قبول کنید که همه چیز و همه موقعیتها بالا و پایین دارند و لزومی ندارد همه چیز همیشه عالی و مثبت باشد. باید همه چیز را همانطور که هست بپذیرید. با این روش میتوانید منفیها را از فکر و احساس خود دور کنید و دیگر از کاه کوه نسازید.
یک روش دیگر این است که سعی کنید سازنده باشید، به جای اینکه خودتان را اسیر منفیها کنید. این کار را میتوانید با پرسیدن سوالاتی بهتر انجام دهید. سوالاتی مثل:
چطور میتوانم این چیز منفی را به چیزی مثبت و مفید تبدیل کنم چطور میتوانم این مشکل را حل کنم؟
یک روش سومی هم وجود دارد. اینکه وقتی به مشکلی برمیخورید، از خودتان بپرسید، چه اهمیتی دارد؟ با این روش آن مشکل دیگر چندان مشکل به نظر نخواهد رسید.
محدود کردن زندگی به این دلیل که باور دارید دنیا حول شما میچرخد
اگر تصور میکنید که دنیا حول شما میچرخد و بخاطر اینکه میترسید وقتی کاری جدید و متفاوت انجام میدهید، دیگران چه فکری در موردتان بکنند یا چه بگویند خودتان را عقب می کشید، فقط زندگیتان را محدود کردهاید.
بااین طرز فکر احتمال امتحان کردن چیزهای جدید و درنتیجه رشد کردن را از خود میگیرید چون فکر میکنید که آن منفیگرایی و انتقادی که با آن برخورد کردهاید به شما برمیگردد و تقصیر شماست (درحالیکه در واقعیت ممکن است به این دلیل باشد که فرد مقابلتان هفته خوبی نداشته است یا اینکه تصور میکنید میتوایند ذهن دیگران را بخوانید.
• بدانید که مردم چندان به کاری که شما میکنید توجه نمیکنند. آنها بیشتر نگران زندگیهای خودشان و اینکه دیگران درموردشان چه فکر میکنند هستند. بله، ممکن است با درک این مسئله در ذهنتان تصور کنید که خیلی مهم نیستید اما از خیلی قید و بندها آزادتان خواهد کرد.
به بیرون توجه کنید. به جای اینکه به خودتان و اینکه دیگران چه تصوری از شما دارند، فکر کنید، روی اطرافیانتان تمرکز کنید. به حرفهایشان گوش دهید و کمکشان کنید. اینکار باعث میشود اعتمادبهنفستان بالا رفته و خودمحور بودنتان کمتر شود.
منبع: سایت سیمرغ با اندکی تغییرات
نوشته شده در تاريخ دوشنبه ششم شهریور 1391 توسط سارا
کنت زبان در بین کودکان بسیار شایع است و بیشتر در بین پسرها در سنین دو تا پنج سالگی دیده میشود.لکنت زبان به صورت اختلال در آهنگ کلمات یا مکث کردن در بیان کلمات،تکرار و یا کشیدن صداها و یا تبدیل صداها به صداهای جانشین و ادای بریده کلمات مشخص میشود. بیشتر کودکان در حضور جمع و بخصوص در مدرسه ویا در حضور افراد غریبه وضع دشوارتری دارند و به عکس در تنهایی یا هنگام سرود خواندن و همنوایی با دیگران اشکالی در تکلم ندارند.
در بسیاری از موارد،بین لکنت زبان کودک و حالات عاطفی او،رتباط زیادی وجود دارد؛یعنی لکنت زبان بر اثر اضطراب و ناراحتی کودک به وجود می آید.گاهی لکنت زبان به علت اختلالی ست که در رشد مغز یش می آید.علت لکنت زبان هرچه که باشد،خواه حالت روانی طفل یا اختلال در رشد مغز،به علت طرز برخورد نادرست والدین و آثاری که بر کودک میگذارد،به مرور با ناراحتی های عاطفی دیگر همراه میشود و مساله را برای کودک پیچیده تر میکند.
برای درمان لکنت زبان،مخصوصا لکنت زبانی که به علت ناراحتی ها و اضطراب کودک به وجود آمده باشد،باید به کودک توجه زیادی کرد و سعی شود تا کشمکشهای کودک تا آنجا که ممکن است از بین برود.این ناراحتی ها معمولا با رفع اضطراب و ناراحتی های کودک رفع شدنی ست.ولی نباید انتظار داشت که لکنت زبان به صورت ناگهانی کاملا از بین برود.بهبود لکنت به مرور صورت میگیرد و در طول مت بهبود نیز مواردی از برگشت دیده میشود.
اکثر خانواده ها بدون اطلاع از جنبه های روانشناسی و فقط بر اساس تفکرات خود و رفتارهایی که از والدینشان آموخته اند به تربیت فرزندان خود مبادرت می ورزند .متاسفانه بسیاری از والدین در آینده و هنگام بزرگ شدن فرزندشان می گویند ما غذا ی خوب،لباس مناسب، مدرسه خوب و همه چیز برای فرزندمان آماده کردیم ولی نمی دانیم چرا اینگونه شد !!!
در زیر به بررسی انواع رفتارهای والدین و تاثیر آن بر روان فرزندان در آینده ذکر شده است : رفتار / نتیجه اگر کودک همواره مورد انتقاد قرار گیرد / محکوم کردن را یاد می گیرد اگر کودک با پرخاشگری زندگی کند / جنگ و دعوا را یاد می گیرد اگر کودک با ترس زندگی کند / نگران بار می آید اگر کودک با دلسوزی و ترحم زندگی کند / یاد می گیرد برای خودش احساس تأسف کند اگر کودک با استحضاء زندگی کند / خجالتی بارمی آید اگر کودک با خجالت زندگی کند / احساس گناه می کند اگر کودک با تشویق و دلگرمی زندگی کند / مطمئن و متکی به خود بار می آید اگر کودک در محیطی که صبر و تحمل در آن است زندگی کند / یاد می گیرد صبور و شکیبا باشد اگر کودک با تمجید دیگران زندگی کند / یاد می گیرد قدر دان باشد اگر کودک با تأیید دیگران زندگی کند / یاد می گیرد خودش را دوست بدارد اگر کودک با شناخت و آگاهی زندگی کند / یاد می گیرد هدف دار زندگی کند اگر کودک با مشارکت زندگی کند / بخشندگی و سخاوت را یاد می گیرد اگر کودک با شرافت و انصاف زندگی کند / یاد می گیرد به خود و اطرافیانش وفادار باشد اگر کودک با رفاقت زندگی کند / یاد می گیرد دنیا محل زیبایی برای زندگی است اگر کودک با آرامش و صفا زندگی کند / در آینده از سلامت روان بر خوردار است…
شش کلاه تفکر اسمتکنیکی است که به عمل فکر کردن ساختار می دهد... همه ی جنبه های مساله را روشن میکند... و باعث می شود که در مورد مساله یک طرفه و بدون نتیجه تصمیم گیری نشود. اینتکنیک توسط ادوارد دبونو دانشمند و محقق در زمینه تفکر و خلاقیت ابداعشد. تکنيکي بسيار قوي است که به شما کمک ميکند از جوانب مختلف بهتصميمات مهم خود در زندگي نگاه کنيد. اين تکنيک به شما کمک ميکند با هل دادن خودتانفراتر از روش هاي فکر کردن عاديتان، تصميمات بهتري اتخاذ کنيد. به همين ترتيب، بهشما کمک مي کند که پيچيدگي يک تصميم را به طور کامل درک کنيد و مسائل و فرصت هاييرا که ممکن است به آن دقت نکرده باشيد را پيدا کنيد.خيلي از افراد موفق از يکديدگاه منطقي و مثبت به قضايا نگاه مي کنند و اين يکي از دلايلي است که در کار وزندگي خود موفق شده اند. اما معمولاً قادر نيستند از ديد احساسي، انگيزشي خلاقانه ومنفي به مسئله بنگرند. اين يعني آنها مقاومت در برابر تغيير را دست کم مي گيرند،پرش هاي خلاقانه ندارند و قادر به داشتن برنامه هاي احتمالي و تصادفي لازم برايزندگي نيستند.به همين ترتيب، افراد منفي گرا هم بسيار تدافعي هستند و افرادي کهدر حل مشکلات خود بسيار منطقي عمل مي کنند نمي توانند از خلاقيت يا انگيزه خود دراين راستا کمک بگيرند.اگر با استفاده از تکنيک "6 کلاه تفکر" به مشکلات خودنگاه کنيد، آن وقت مي توانيد از اين رويکردها براي رسيدن به بهترين راه حل ممکناستفاده کنيد. تصميمات و برنامه هاي شما ترکيبي از جاه طلبي، مهارت در اجرا،حساسيت، خلاقيت، و برنامه ريزي تصادفي خواهد بود.چطور از اين تکنيک استفادهکنيد:براي استفاده از تکنيک "6 کلاه تفکر" براي ارتقاء کيفيت تصميم گيريهايتان،بايد به تصميم سر گذاشتن هر کدام از اين کلاه ها فکر کنيد.هر کلاه فکري نوعيمتفاوت از فکر کردن است که در زير به توضيح آن خواهيم پرداخت.کلاه سفيد:در اين طرز تفکر شما بر اطلاعات موجودتمرکز مي کنيد. به اطلاعاتي که در دست داريد نگاه کنيد، و ببينيد چه چيزي دستگيرتانمي شود. کمبودهاي اطلاعاتتان را دريابيد و سعي کنيد يا آنها را پر کنيد يا درنظرشان داشته باشيد. اينجاست که مي توانيد رويدادهاي قديمي را تجزيه و تحليلکنيد.کلاه قرمز:با سر گذاشتن کلاهقرمز بايد با بصيرت، درک مستقيم و احساستان به تصميم نگاه کنيد. همچنين سعي کنيدفکر کنيد که چرا بقيه مردم احساسي برخورد مي کنند و سعي کنيد بفهميد واکنش هايشهودي افرادي که کامل از دلايل و منطق شما باخبر نيستند را درککنيد. کلاه سياه:در اين طرزتفکر بايد به همه چيز منفي گرايانه، محتاطانه و تدافعي نگاه کنيد. ببينيد چرا ايدهها و رويکردهاي مختلف ممکن است موثر نباشد. اين مسئله از آن جهت اهميت دارد که نقاطضعف مسئله را در برنامه تان به خوبي به شما نشان مي دهد. به شما اين امکان را ميدهد که آنها را از بين برده، رويکردتان را تغيير دهيد يا برنامه هاي تصادفي برايبرخورد با مشکل آماده کنيد. اين کلاه به شما کمک مي کند برنامه هايتان را سخت تر وارتجاعي تر اتخاذ کنيد. همچنين مي تواند به شما کمک کند که نواقص و خطرات کار راقبل از اينکه وارد عمل شويد، بشناسيد. اين يکي از بهترين فوايد اين تکنيک است. خيلياز افراد موفق آنقدر به مثبت انديشي عادت مي کنند که گاهي اوقات نمي توانند مشکلاترا از قبل تشخيص دهند و براي دشواري ها آمادگي لازم را نداشتهباشند. کلاه زرد: کلاه زرد به شماکمک مي کند مثبت به قضيه نگاه کنيد. يک ديدگاه مثبت گرايانه است که به شما کمک ميکند همه فوايد و مزاياي يک تصميم و ارزش هاي درون آنرا ارزيابي کنيد .
همه فرصتهايي که ممکن است در پي آن برايتان به وجود آيد را تشخيص دهيد. رويکرد کلاه زرد بهشما کمک مي کند وقتي همه چيز گرفته و ناراحت کننده است همچنان به راهتان ادامه دهيدو اميدتان را از دست ندهيد. کلاهسبز:اين کلاه خلاقيت است. اينجاست که مي توانيد راه حل هاي خلاقانه براي يکمشکل ابداع کنيد. يک طريقه فکري است که در آن ايده ها به هيچ وجه نقد نميشوند.کلاه آبي: کلاه آبي کنترل پروسهاست. وقتي به خاطر فقدان ايده و نظر، وارد مشکل مي شويد، اين کلاه شما را به سمتکلاه سبز هدايت مي کند. وقتي نياز به تصميمات تصادفي داريد، کلاه سياه را به شمامعرفيمي کند و از اين قبيل.اين تکنيک را مي توانيد در ميتينگ ها يادر مشکلات شخصي خودتان مورد استفاده قرار دهيد. در ميتينگ ها اين مزيت را دارد کهاختلاف نظرها را از بين مي برد.يک رويکرد متفاوت مي تواند اين باشد که بهمشکلات از ديد متخصين مختلف (مثلاً پزشکان، معماران، مديران و ...) يا از ديدمشتريان مختلف نگاه کنيد.مثال:مديران يک شرکت توليدي دنبال اين هستند کهآيا بايد يک دفتر جديد بر پا کنند يا نه. اقتصاد شرکت روبه راه است و فضاي خاليدرون شرکت رو به اتمام. آنها تصميم مي گيرند از تکنيک "6 کلاه فکري" براي تصميم خوداستفاده کنند.وقتي باکلاه سفيدبه مسئلهنگاه مي کنند، اطلاعاتي که در دست دارند را تحليل مي کنند. روند پر شدن فضاهاي شرکترا که نشان مي دهد روبه کاهش سريع است بررسي مي کنند. پيشبيني مي کنند که تازمانيکه دفتر جديد ساخته شود، مطمئناً با کمبود فضا روبه رو خواهند شد. طرح هايکنوني دولت اعلام مي کند که اقتصاد حداقل در دوره ساخت رشد ثابتي دارد.باکلاه قرمزبعضي از مديران فکر مي کنند که ساختمانپيشنهادي اصلاً زيبا نيست. بااينکه خيلي اقتصادي است اما کارمندان ممکن است علاقهاي به کار کردن در آن محل را نداشته باشند.وقتي مديران باکلاه سياهبه قضيه نگاه مي کنند نگران اين هستندکه طرح هاي هيئت مديره اشتباه باشد. اقتصاد بايد به رکود چرخشي وارد شده باشد که درآن مورد ساختمان شرکت ممکن است براي مدت طولاني خالي باشد.اگر ساختمان موردنظر زيبا نباشد، آنوقت کمپاني ها تصميم مي گيرند که در يک ساختمان بهتر و زيباتر باهمان ميزان اجاره بها کار کنند.اما باکلاهزرد، فکر مي کنند که اگر اقتصاد بالا بکشد و طرح ها به همان صورت باقيبمانند، شرکت بيشترين سود را خواهد داشت.اگر خوش شانس باشند مي توانند ساختمانرا قبل از اينکه به رکود اقتصادي برسند، فروخته يا به رهن و اجاره بگذارند.باکلاه سبزاين نکته را در نظر مي گيرند که آيابايد طرح ساختمان را تغيير دهند تا کمي خوشايندتر شود. مطمئناً مي توانند طراحيداخلي آنرا کمي دستکاري کنند و با خريد وسائل و لوازم ارازن قيمتي آنجا را بهتر ازآنچه هست نشان دهند.کلاه آبيتوسط رئيسجلسه براي حرکت بين روش هاي فکري مختلف استفاده مي شود. ممکن است ساير شرکت کنندههاي ميتينگ را از تغيير سبک هاي مختلف يا نقد ايده هاي افراد ديگربازدارد.نکات مهم "6 کلاه فکري" تکنيکي بسيار خوب براي نگاه کردن به تاثير تصميمات از نقطه نظرات مختلف است. اينتکنيک اين امکان را فراهم مي آورد که از احساسات و شکاکيت هاي لازم براي رسيدن بهتصميمات منطقي استفاده شود. فرصت خلاقيت را نيز در تصميم گيري ايجاد مي کند. همچنينکمک مي کند که مثلاً افراد منفي گرا کمي مثبت تر و خلاقانه تر به مسائل نگاهکنند.برنامه ها و تصميماتي که با استفاده از روش "6 کلاه فکري" اتخاذ مي شوندبسيار منطقي تر و بهتر هستند. اين تکنيک همچنين مي تواند به شما کمک کند ازاشتباهات متداول در تصميم گيري ها جلوگيري به عمل آوريد.
بر طبق گزارش انجمن روانپزشكان آمريكا تقريباً از هر ۲۰۰ كودك و يا نوجوان، يك نفر دچار اختلال وسواس فكری عملی است. اين اختلال به دليل آن كه توام با درد، ناراحتی و يا بيماری جسمی خاصی نيست، معمولاً تا سنين نوجوانی و جوانی ناشناخته می ماند. از زمانی كه كودك به دوران نوجوانی پا می گذارد و روابط دوستی و اجتماعی او گسترده تر می شود، به دليل داشتن چنين افكار و رفتارهايی از بودن در جمع دوستان و همسالانش احساس ناراحتی، فشار و استرس می كند؛ زيرا نگران است كه افكار و رفتارهای وسواسی او از حد خارج شوند و نتواند خود را كنترل كند و همين امر موجب طردشدگی، انزوا و تنهايی او شود. بديهی است تمامی كودكان و نوجوانان نگرانی ها، ترديدها و ايده های گوناگونی دارند كه موجب حركت، تلاش و انگيزه آنان برای يادگيری، بازی، دستيابی و روابط اجتماعی شان می شود. اما اگر اين تصورات و افكار آنان مانع از زندگی عادی شان شود، برای آن ها مشكل ساز خواهد شد و آن ها را از داشتن يك زندگی سالم و طبيعی بازخواهد داشت. برای مثال اغلب كودكان ۹ _ ۸ ساله عادت دارند كه بر روی درز سنگفرش های پياده روها راه بروند يا اسباب بازی ها شان را مدام چك كنند و يا مراسم خواب شان را هميشه طبق آئين خاصی انجام دهند. چنين رفتارهايی كه معمولاً در اين گروه سنی كودكان رايج است، احتمالاً در بهترين شكل خود، نوعی بازی به حساب می آيد. اما زمانی كه همين كارها بر زندگی كودك تسلط می يابد و در عملكرد بهنجار او اخلال ايجاد می كند، جای نگرانی دارد. متاسفانه هر چه كودك و يا نوجوان بيشتر تحت تاثير اين افكار قرار گيرد، به تدريج در او قوی تر و پايدارتر می شود تا حدی كه موجب شرمساری و درماندگی او و خانواده اش می شود
علائم و نشانگان اختلال وسواس فكری _ عملی در كودكان
شناخت علائم و نشانگان اين اختلال در اغلب كودكان وسواسی قدری مشكل است؛ زيرا بچه ها قادرند خيلی ماهرانه افكار و رفتارهای وسواس گونه خود را مخفی نگه دارند. گاهی نيز والدين توانايی كشف افكار و اعمال وسواسی آن ها را ندارند و گاهی نيز به گونه ای رفتارهای كليشه ای خود را اجرا می كنند كه اطرافيان شان تصور می كنند، انجام اين كارها جزء برنامه روزانه شان است. به طور كلی رايج ترين افكار و رفتار وسواسی كودكان و نوجوانان عبارتند از:
_ ترس از كثيفی. _ ترس از ويروس ها و ميكروب ها. _ نياز به همدردی، دلسوزی و رسيدگی. _ توجه بيش از اندازه به سر و وضع خود. _ اعتقاد به خوش يمن بودن اعداد، روزها، ساعات و.... _ داشتن افكار مذهبی منفی. _ داشتن افكار پرخاش جويانه و تمايلات جنسی نامتعارف. _ ترس شديد از داشتن بيماری ها و يا صدمه ديدن يكی از اعضای خانواده. _ اشتغال شديد فكری درباره كارهای خانگی. _ داشتن ايده ها و افكار مزاحم و ناخودآگاه.
روش های درمان اختلال وسواس فكری _ عملی در كودكان و نوجوانان
پژوهش های مختلف نشان می دهند كه بهترين نوع درمان اختلال وسواس در كودكان استفاده از روش های رفتاردرمانی و در مواردی توام با دارودرمانی است. بر طبق اين روش ها، ابتدا رفتاردرمانگر، كودك را تشويق می كند تا افكار و آئين های وسواسی خود را به طور دقيق و جزءبه جزء شرح دهد، تا او بتواند اجزای كليدی اين رفتارها را شناسايی كند. آن گاه از او می پرسد كه انجام دادن كدام يك از رفتارهای وسواسی اش ضروری نيست و آيا می تواند بدون آن كه نگران و مضطرب شود، از انجام آن بخش از رفتارهايش صرف نظر كند. در اين مرحله درمانگر، ضمن پذيرش حالات، افكار و رفتار كودك، سعی می كند به او بفهماند كه هر فردی ممكن است در مواردی دچار خشكی رفتار و اشتغالات ذهنی وسواسی شود كه به دلايل نامفهومی مدام آن ها را تكرار می كند. هدف او از اين كار آن است كه تا حدود زيادی آئين ها و افكار وسواسی كودك را متزلزل كند تا حدی كه رفته رفته بتواند گام های موثری برای حذف اين گونه رفتارها بردارد. گروه ديگری از رفتار درمانگران كه روش های خود را بر پايه ديدگاه شناخت درمانی استوار كرده اند نيز برای درمان اختلال وسواس در كودكان و نوجوانان سعی می كنند ابتدا به كودك بياموزند كه چگونه می تواند احساسات و افكارش را درباره فكر و عملی كه انجام می دهد، تغيير دهد. برای مثال، اگر كودكی وسواس دست شستن دارد، از او می خواهند كه دست هايش را كثيف كند(مثلاً گل آلود، چرب، خميری، ماسه ای و...) و سعی كند بدون آن كه چندين بار دست هايش را بشويد به بازی خود ادامه دهد و فقط در انتهای بازی دستش را بشويد. در اين روش، تغيير نگرش كودك درباره كثيفی و آلودگی مدنظر است و اين كه او بتواند به خود بقبولاند كه خمير نوعی وسيله بازی برای كودكان است كه از مواد بهداشتی درست شده است و لزومی نيست در حين خميربازی چندين بار دست هايش را بشويد. روش های درمان رفتاری زمانی كه اعضای خانواده هم درگير حل مشكل شوند، بهترين شيوه درمان محسوب می شود. طبق نظر روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری، كودكانی كه برای درمان خود از اين گونه شيوه ها استفاده می كنند، نياز به حمايت، همكاری و مشاركت تمام اعضای خانواده دارند. در حقيقت، درصد بهبودی كودك بدون همراهی خانواده خيلی كم می شود، زيرا شيوه های درمان شناختی رفتاری اغلب با قدری اضطراب و نگرانی توام هستند كه اگر حمايت روانشناس، والدين و اعضای خانواده را همراه نداشته باشد، درمان و بهبود كودك را به تاخير می اندازد. به همين دليل بهتر است به روان درمانگری مراجعه شود كه حمايت و پشتيبانی لازم را از كودك بنمايد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن