
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیتهای فارسی چهارم درس پنجم رهایی از قفس
واژگان درس رهایی از قفس
بازرگان : تاجر
حبس : زندان ، بازداشت
دلتنگ : غمگین
شیرین زبان : شیرین گفتار
گران بها : با ارزش
غالم : نوکر ، خدمتکار
ارمغان : هدیه ، سوغات
کارمت : که برای تو بیاورم
خطه : سرزمین
فالن : اشاره به شخص نامعلوم
مشتاق : دارای شوق ، آرزومند
قضا : تقدیر ، سرنوشت
دلداری دهد : همدردی کند ، غم خواری کند
شکر سخن : شیرین سخن ، شیرین گفتار
گنبد کبود : منظور آسمان آبی است
غصه : ناراحتی ، غم
قافله : کاروان
پیغام : پیام
بازگو کردن : سخنی را دوباره گفتن
خواجه : بزرگ ، سرور ، تاجر
همتا : همانند ، مثل
زهره اش بدرید : ترسید
شگفت زده : کسی که تعجب کرده ، متعجب
زین : از این
خام : بیهوده
شادکام : خوشحال
شادکام : خوشحال
کنیزک : خدمتکار ، زنی که برده باشد
نشان : عالمت ، نشانه
دریافت : دانست ، فهمید
گریستن : گریه کردن
بند : طناب
ماجرا : اتفاق
اسیر : زندانی
هم خانواده درس رهایی از قفس
لذیذ : لذت
حبس : محبوس
شگفت زده : شگفت انگیز
مشتاق : اشتیاق – شوق
سکوت : ساکت
وقت : اوقات
حال : احوال
تجارت : تاجر
تعجب : متعجب
شاکی : شکایت
حس : احساس
عبور : عابر
اسیر : اسارت
علم : علم – معلم
مخالف
ثروتمند : فقیر
رهایی : اسارت
اسیر : آزاد
پرسش : جواب – پاسخ
کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس
ثروتمند – طوطی – سوغاتی – ارمغان – کارمت – خطه ی – پیغام – صحنه – موضوع – خواجه – زهره – شکر سخن – غار – باغ وحش
– باغچه – یک دفعه – مامور – غصه – اتفاقا – قاطر – حکمت – بازرگان – هندوستان – غالم – قضای روزگار – تجارت – کنیزک –
لحظه ای –
متن درس :
روزی بود و روزگاری. در شهری، بازرگان ثروتمندی بود که طوطی زیبا و شیرین زبانی داشت. او هر روز با طوطی، سخن میگفت و از صحبتهایش لذّت میبرد.
بازرگان، روزی تصمیم گرفت به هندوستان سفر کند. اوهر بار که به سفری میرفت برای دوستان و غلامانش هدیهای میآورد.
بازرگان، طوطی خود را بسیار دوست میداشت و در این فکر بود که برای او هم سوغاتی گرانبها بیاورد؛ امّا نمیدانست چه بخرد که طوطی را خوشحال کند؛ پس...
گفت طوطی را «چه خواهی ارمغان |
|
کارمت از خطّهٔ هندونستان؟» |
گفت آن طوطی که «آنجا طوطیان |
|
چون ببینی، کن ز حال ما بیان |
کان فلان طوطی که مشتاق شماست |
|
از قضای آسمان در حبس ماست!» |
طوطی ادامه داد: «ای بازرگان مهربان و ای دوست هم زبان، سلام مرا به طوطیان هندوستان برسان. از آنجا چارهٔ گرفتاری مرا بخواه و بگو؛ چرا یادی از این دوست اسیر و دلتنگ خود نمیکنند».
اوهم قول داد که سلام و پیغامش را به طوطیان هندوستان برساند.
بازرگان، پس از چند شبانه روز به هندوستان رسید. در آنجا چشمش به دستهای از طوطیان افتاد. سلام و پیغام طوطیاش را به آنها داد. طوطیها که پی در پی حرف میزدند و شادی میکردند، باشنیدن حرفهای بازرگان لحظهای ساکت ماندند. بازرگان، چشمش به طوطیها بود که ناگهان دید یکی از آنها به خود لرزید و از بالای درخت افتاد و مرد.
بازرگان از دیدن آن صحنه، شگفت زده شد. دلش برای آن طوطی سوخت و از گفته خود پشیمان شد؛ با خودش گفت:
این، چرا کردم؟ چرا دادم پیام؟ |
|
سوختم بیچاره را زین گفت خام! |
او وقتی تجارتش را در هندوستان تمام کرد به سوی سرزمین خود به راه افتاد و به خانهٔ خویش بازگشت.
کرد بازرگان تجارت را تمام |
|
باز آمد سوی منزل، شادکام |
هر غلامی را بیاورد ارمغان |
|
هر کنیزک را ببخشید او نشان |
گفت طوطی:«ارمغان بنده کو؟ |
|
آنچه گفتی و آنچه دیدی، بازگو!» |
بازرگان، سکوت کرد؛ نمیدانست چگونه، موضوع مردن آن طوطی را به او بگوید».
طوطی که او را ساکت دید، پرسید: «ای خواجه، چه شد؟ به من بگو».
بازرگان با شرمندگی، سرش را بلند کرد و....
گفت: «گفتم آن شکایتهای تو |
|
با گروهی طوطیان، همتای تو |
آن یکی ز دردت بوی برد |
|
زهرهاش بدرید و لرزید و بمرد!» |
بازرگان وقتی همه چیز را برای طوطیاش بازگفت، طوطی لحظهای کوتاه، سر به زیر انداخت و به فکر فرو رفت. بازرگان، پیش رفت تا او را دلداری دهد که ناگهان دید طوطیاش، درست مثل همان طوطی هندوستان، شروع به لرزیدن کرد، لحظهای بعد، افتاد و مرد.
بازرگان که دید طوطی شیرین زبان و شکر سخن او از دست رفته است برسر و سینه زنان، شروع به گریستن کرد؛ امّا وقتی دریافت که دیگر گریه و زاری، فایده ندارد، طوطی را از قفس بیرون آورد و از پنجرهٔ خانه به باغ انداخت؛ ولی طوطی بر زمین نیفتاد، بلکه شروع به پرواز کرد و روی درختی نشست.
بازرگان از این کار طوطی، تعجب کرد؛ امّا طوطی که حالا از بند قفس آزاد شده بود با خوشحالی گفت: «ای خواجه، دوست من در هندوستان با آن کار خود، راه رهایی را به من آموخت».
بازنویسی شده از کتاب «مثنوی معنوی» مولوی
معنی شعر رهایی از قفس
معنی گفت طوطی را چه خواهی ارمغان کارمت از خطه ی هندوستان
معنی: به طوطی گفت : سوغاتی چه میخواهی که از سرزمین هندوستان برایت بیاورم
معنی گفت آن طوطی که آن جا طوطیان چون ببینی ، کن زحال ما بیان
معنی: طوطی گفت :زمانی که آن جا طوطی های دیگر را دیدی وضعیت من را برای آن ها بگو
معنی کان فالن طوطی که مشتاق شماست از قضای آسمان در حبس ماست
معنی: بگو که فالن طوطی که آرزوی دیدار شما را دارد از سرنوشت و تقدیر بد در اسارت ما است
معنی این چرا کردم ، چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفت خام
معنی: این چه کاری بود کردم ، چرا این پیغام را دادم با این سخن بیهوده و ناپخته باعث مرگ آن بیچاره شدم
معنی کرد بازرگان تجارت را تمام باز آمد سوی منزل شادکام
معنی: بازرگان تجارت را به پایان رساند خوشحال به سوی منزل بازگشت
معنی هر غالمی را بیاورد ارمغان هر کنیزک را ببخشید او نشان
معنی: به هر خدمتکاری و نوکری یک سوغاتی داد به هر خدمتکاری هدیه ای بخشید
معنی گفت طوطی ارمغان بنده کو آنچه گفتی آنچه دیدی باز گو
معنی: طوطی گفت پس سوغاتی من کو هر چی گفتی و دیدی را برایم تعریف کن
معنی گفت گفتم آن شکایت های تو با گروهی طوطیان ، همتای تو
معنی: بازرگان گفت درد دل و شکایت های تو را برای چند تا طوطی مثل خودت گفتم
معنی آن یکی طوطی ، ز دردت بوی برد زهره اش بدرید و لرزید و بمرد
معنی: یکی از طوطی ها دردت را فهمید ترسید و لرزید و مرد
درست و نادرست (صفحهٔ 46 کتاب درسی)
۱- سوغاتی بازرگان برای طوطی، آزادی از قفس بود. درست
۲- طوطیها از شنیدن حرفهای بازرگان شادی کردند. نادرست
درک مطلب (صفحهٔ 47 کتاب درسی)
۱- چرا طوطی از بازرگان خواست از احوالش برای دوستانش بگوید؟ تا دوستانش بتوانند راهی برای آزادی او پیدا کنند.
۲- چه رابطهای بین رفتار طوطی در هندوستان و رفتار طوطی بازرگان بود؟ طوطی هندی با رفتارش به طوطی بازرگان نجات یافتن از قفس را آموخت.
۳- مهمترین ویژگی طوطی داستان چیست؟ از متن دو دلیل بیاورید. باهوشی و نکته سنجی طوطی 1- این که از بازرگان خواست تا به طوطیهایی که آزاد بودند پیغام برساند. 2- به خوبی منظور طوطی هندی را درک کرد.
واژه آموزی (صفحهٔ 47 کتاب درسی)
- کارنامه، نوشتهای است که نتیجهٔ کارهای هر فرد در آن میآید.
- شناسنامه، نوشتهای است که اطّلاعات شخصی هر فرد در آن میآید.
- کتابنامه، نوشتهای است که مشخّصات کتابها در آن میآید. حالا شما بگویید:
- روزنامه، .................
- تشویق نامه، ..............
نمایش (صفحهٔ 47 کتاب درسی)
داستان این درس را به صورت نمایش در کلاس اجرا کنید.
بخوان و بیندیش
قدم یازدهم
یکی بود، یکی نبود؛ به جز خدا کسی نبود. زیر گنبد کبود، یک روز صبح زود، یک شیر بزرگ، یک بچّهٔ کوچک به دنیا آورد. کجا؟ توی یک جنگل پر درخت؟ نه! توی یک غار بزرگ؟ نه! او بچّهاش را توی یک قفس در یک باغوحش، توی یک شهر شلوغ به دنیا آورد.
چند روز گذشت. شیر کوچولو کمی بزرگتر شد. او هر روز شیر مادرش را میخورد. با دُم او بازی میکرد؛ از سر و کولش بالا میرفت؛ گاهی هم توی قفس راه میرفت. از اوّل قفس تا آخر آن فقط ده قدم بود. شیر کوچولو وقتی ده قدم جلو میرفت، سرش میخورد به میلههای قفس و دَنگ صدا میکرد و درد میگرفت.
شیر کوچولو خیلی زود یاد گرفت که بعد از قدم دهم دیگر جلو نرود؛ وقتی ده قدم میرفت، مینشست و دست و صورتش را میلیسید.
نگهبان باغوحش هر روز میآمد و درِ قفس را باز میکرد؛ برای مادرِ شیر کوچولو آب و غذا میگذاشت؛ بعد هم در قفس را میبست و میرفت.
یک روز نگهبان باغوحش یادش رفت در قفس را ببندد. در باز ماند و شیر کوچولو از لای در بیرون را تماشا کرد؛ بعد پایش را از قفس بیرون گذاشت و راه افتاد؛ ده قدم رفت؛ رسید به باغچهای که یک بوتهٔ بزرگ گل یاس در آن بود.
شیر کوچولو جلوتر نرفت. او ده قدم برداشته بود؛ خیال میکرد اگر قدم یازدهم را بردارد، سرش میخورد به میلههای قفس و دنگ صدا میکند. زیر بوتهٔ گل یاس نشست. برایش خیلی عجیب بود؛ چون همیشه ده قدم که میرفت، می رسید به میلههای قفس؛ ولی حالا زیر یک بوتهٔ یاس پر از گل نشسته بود؛ جایی که هیچ کس او را نمیدید؛ هر چه فکر کرد، چیزی نفهمید. آن وقت سرش را روی دستهایش گذاشت و خوابید.
از آن طرف، نگهبان باغوحش یک دفعه یادش آمد که درِ قفس شیرها را نبسته است؛ فهمید که چه دسته گلی به آب داده است.
مأمورهای باغوحش همه جا را گشتند، ولی شیر کوچولو را پیدا نکردند؛ فکر کردند حتماً از باغوحش بیرون رفته است. آن وقت گم شدن شیر کوچولو را از رادیو به مردم شهر خبر دادند.
مردم وقتی شنیدند، گفتند:« چه خوب شد! حالا شیر کوچولو میفهمد که دنیا خیلی بزرگتر از قفس کوچک اوست».
مأمورهای باغوحش، پلیس را هم خبر کردند. آنها همه جای شهر را دنبال شیر کوچولو گشتند؛ امّا او را پیدا نکردند.
شیر کوچولو از این ماجراها بیخبر بود؛ چون قدم یازدهمی را بر نداشته بود. او زیر بوتهٔ گل یاس خوابِ خواب بود.
مأمورهای باغوحش و پلیس، همه جای شهر را گشتند؛ امّا شیر کوچولو را پیدا نکردند. آن وقت باز هم از رادیو به مردم شهر خبر دادند که شیر فراری در شهر نیست؛ حتماً به کوه رفته است!
مردم از شنیدن این خبر خوشحال شدند و گفتند: «دیگر از این بهتر نمیشود. حالا شیر کوچولو میفهمد که کوه چیست و آسمان چقدر بلند است و دنیا چقدر بزرگتر و قشنگتر از قفس ده قدمی اوست».
امّا شیر کوچولو هیچ کدام از اینها را نفهمیده بود؛ چون هنوز قدم یازدهم را برنداشته بود. او زیر بوتهٔ گلِ یاس خوابِ خوابِ خواب بود.
همان موقع، نگهبان باغوحش یادش افتاد که وقت غذا دادن به شیرهاست؛ درِ قفس را باز کرد و غذای شیرها را توی قفس گذاشت. شیر کوچولو بوی غذا را حس کرد؛ از خواب بیدار شد. چشمهای خوابآلودش را مالید؛ بعد، ده قدم دوید و از لای درِ قفس که باز بود، برگشت توی قفس؛ پرید سرِ ظرف غذا و شروع به خوردن کرد.
نگهبان باغوحش تا او را دید از خوشحالی فریاد کشید؛ بالا و پایین پرید و همه را خبر کرد. چند دقیقه بعد از رادیو به مردم خبر دادند که شیر کوچولو به قفس خودش برگشته است. مردم شهر تا این خبر را شنیدند با غصّه گفتند:«چه بد شد! شیر کوچولو نفهمید که دنیا چقدر بزرگ و قشنگ است!»
حالا سالهای سال از این اتّفاق گذشته است. بچّه شیر بزرگ شده است و خودش چند تا بچّه دارد؛ امّا هنوز هم نمیداند اگر آن روز قدم یازدهم را بر میداشت، سرش به میلهٔ قفس نمیخورد. هنوز هم نمیداند اگر قدم دوازدهم و بعد قدمهای دیگر را بر میداشت، میتوانست تا کجا برود و چه چیزها ببیند.
این روزها بچّههای او هم قدمهایشان را میشمارند. قفسشان بیشتر از ده قدم نیست. یکی از آنها همیشه سعی میکند سرش را از لای میلههای قفس بیرون بیاورد. شاید او یک روز از قفس بیرون بیاید و ده قدم، یازده قدم، صد قدم و هزار قدم جلو برود. شاید بچّههایش را توی کوه به دنیا بیاورد.
سوسن طاقدیس
درک و دریافت (صفحهٔ 51 کتاب درسی)
۱- شیر کوچولو برای اینکه سرش به میلههای قفس نخورد، چه میکرد؟ قدمهایش را میشمرد وقتی به ده قدم میرسید میاستاد.
۲- چرا دیدن بوتهٔ یاس برای شیر کوچولو عجیب بود؟ چون او پس از قدم دهم هیچ گاه به بوتهٔ گل یاس نمیرسید برای اولین بار بود که بوتهٔ یاس را میدید.
۳- چرا شیر کوچولو به قفس برگشت؟ زیرا مثل همیشه و طبق عادت شروع به شمردن قدمهایش کرد و از همان مسیری که آمده بود با قدم دهم وارد قفس شد.
۴- آیا شناختن کوه و آسمان با برداشتن قدم یازدهم ارتباطی داشت؟ بله. زیرا اگر شیر کوچولو قدم یازدهم را برمیداشت سرش به میله نمیخورد و به راهش ادامه میداد و با محیطش آشنا میشد.
۵- اگر به جای شیر کوچولو بودید، چه میکردید؟ حتما راهم را ادامه میدادم و قدم یازدهم را نیز بر میداشتم و پیش میرفتم.
۶- مَثَلی را که در متن داستان قدم یازدهم بود، پیدا کنید و در مورد مفهوم آن در گروه گفتوگو کنید. «چه دسته گلی به آب داده است؟» یعنی چه کار اشتباهی انجام داده است؟ یا چیزی را خراب کرده است؟
مَثَل
خواجهای دو خدمتکار داشت که به یک نفر، ماهی پنجاه تومان و به دیگری ماهی صد تومان دستمزد میداد. روزی آن که پنجاه تومان میگرفت از خواجه پرسید: «علّت اینکه به من پنجاه تومان میدهی، امّا به همکارم صد تومان، چیست؟ کار ما که یکی است!»
اتّفاقاً زمانی که خدمتکار از او این سؤال را پرسید، صدای زنگ کاروانی از پشت خانه برخاست. خواجه به او گفت: «اوّل برو و ببین این چه صدایی است؛ وقتی برگشتی دلیل کارم را به تو میگویم».
خدمتکار رفت و برگشت و گفت: «قافلهای عبور میکند و این زنگ شتران آن است».
خواجه گفت: « بسیار خوب! این پاسخ تو بود؛ حالا همکارت را میفرستم تا ببینم او چه جوابی میآورد».
وقتی خدمتکار دوم برگشت، گفت: «کاروانی با صد نفر شتر و سی و پنج رأس قاطر در حال عبور است که بار آنها پارچه است و از اصفهان به طرف شیراز میروند.»
خواجه، رو به خدمتکار اوّل کرد و گفت: ببین! پاسخ تو با پاسخ او چقدر متفاوت است! به همین سبب، دستمزدتان هم تفاوت دارد. مگر نشنیدهای که میگویند: «هیچ ارزانی بیعلت نیست و هیچ گرانی بیحکمت»
کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس
ثروتمند – طوطی – سوغاتی – ارمغان – کارمت – خطه ی – پیغام – صحنه – موضوع – خواجه – زهره – شکر سخن – غار – باغ وحش
– باغچه – یک دفعه – مامور – غصه – اتفاقا – قاطر – حکمت – بازرگان – هندوستان – غالم – قضای روزگار – تجارت – کنیزک –
لحظه ای –
کولش:شانه ی او
دنگ:صدایی که از برخورد با میله ها بلند میشود
مامور: مسول انجام کاری
ماجرا:داستان،اتفاق
توی:داخل
معنی برخی جمله های مهم:چه دسته گل به آب دادن است:کنایه از ،چه اشتباه بزرگی را انجام داده است.
)این مثل ،برای کسانی به کار میرود که اشتباه کرده باشند.( پیام درس:
برای اینکه میل به آزادی داشته باشیم و دنیای زیبایی را تجربه کنیم و به موفقیت بهتری برسیم باید جرات و جسارت بیشتری داشته باشیم و تلاش بیشتری بکنیم تا از دنیا بهره ی بهتری ببریم.آن هایی که به عظمت و بزرگی رسیده اند سختی ها را بیشتر تحمل کرده اند و تلاش و کوشش زیادی انجام داده اند.
تاریخ ادبیات:
سوسن طاقدیس از نویسندگان کتاب کودک است که در سال ۱۳۳۸ در شیراز متولد شد.او قصه گویی را قبل از سن مدرسه برای کودکان هم سال خود آغاز کرد.علاقه به گفتن و نوشتن در او ادامه یافت.کلاس انشا بهترین ساعات زندگی او بود.بهترین اثر او)قدم یازدهم(است که در سال ۱۳۸۴ برنده ی جایزه ی کتاب شد.از دیگر آثار او می توان به) شما یک دماغ زرد ندیدید؟(اشاره کرد که توانست برگزیده ی جایزه ی پروین اعتصامی شود.
مثل:
نوع نثر:ساده و روان
معنی واژه ها:
خدمتکار:آن که در خانه ی کسی کار کند
دستمزد:حقوق علت:دلیل،سبب
قافله:کاروان
نفر:در این درس واحد شمارش شتر است
راس:در این درس واحد شمارش چهارپایان است
قاطر:حیوانی است که از ترکیب اسب و خر به وجود می آید بی علت:بدون دلیل
بی حکمت:بدون دلیل خردمندانه
پیام درس:
ارزش هر کس به توانایی،علم و خرد او است.هر کس که تواناتر و باهوش تر باشد از امکانات بهتر و بیشتری بهره میبرد و برعکس کسی که توانایی کنتری داشته وضعیت نامطلوبی دارد همانطور که گفته اند”:هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت”
واژه آموزی:
در آغاز به معنی واژه ی”نامه”نگاه کنید:
به مطالبی که برای کسی یا سازمانی بر روی کاغذ و مانند آن نوشته می شود و معمولا داخل پاکت قرار می گیرد و به وسیله ی پست به دست گیرنده می رسد نامه می گویند.
در دستور زبان فارسی گاهی برای ساختن یک واژه ی مرکب)واژه ای که بیش از یک کلمه دارد( از کلمه” نامه”استفاده می شود.
مانند:
شناس نامه)شناس+نامه(نوشته ای که اطلاعات شخصی هر فرد در آن می آید.
سفارش نامه)سفارش+نامه(نوشته ای که در آن از شخصی برای دیگری درخواست انجام کاری می شود
)روزنامه)روز+نامه_(تقدیر نامه)تقدیر+ نامه_(کارنامه)کار+نامه
اهداف درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
1 آشنایی دانش آموزان با تفکّر خلّق و کاربرد آن در زندگی
2 معرفی مولوی و آثار وی به دانش آموزان
3 گسترش واژگان با استفاده از فرایند ترکیب
4 تقویت مهار تهای زبان آموزی با طرّاحی نمایش
5 آموزش بهره گیری از آرایهٔ تشبیه (به طور غیرمستقیم) در نوشتن بند توصیفی
6 پرورش سواد دیداری و بهره گیری از آن در بند توصیفی
7 تقویت مهارت درک متن
واژه آموزی درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
یکی از فرایندهای پر بسامد واژه سازی در زبان فارسی فرایند ترکیب است.
در این درس ترکیب اسم یا بن فعل آمده است.
کلمات مرکب که بر اثر فرایندترکیب حاصل می شوند،
کلماتی هستند که اجزای آنها به تنهایی معنی مستقل دارند
و پساز ساخت ترکیب و شکل گیری واژهٔ جدید، معنای تازه ای می دهند.
مثال
اسم + اسم مانند کتاب نامه
بن + فعل اسم مانند شناسنامه
بازی از جمله فعّالیت هایی است که در برنامهٔ درسی زبان آموزی مورد تأکید است؛
زیرا دانش آموزان در بازی به ارتقای درک شنوایی و رشد و پرورش قوهٔ بیان، دست می یابند و یاد می گیرند که با یکدیگر فکر کنند و به افکار خود سامان بدهند و به حلّ مسائل با مشارکت یکدیگر برآیند.
در پایهٔ چهارم، بازی های زبانی همراه با تحرّک و نشاط موردنظر است.
تدریس کلمات مرکب در قالب بازی نیز به یادگیری آسان آن می انجامد
تمرین خواندن درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
تمرین خواندن مانند دروس گذشته انجام شود.
درست، شمرده، رسا و با لحن مناسب خواندن، مثل همهٔ دروس مورد توجّه و دقّت قرار گیرد.
در این درس«جمله خوانی»پیشنهاد می شود.
دانش آموزان به ترتیبی که نشسته اند، خواندن را آغاز می کنند.
هر دانش آموز یک جمله می خواند و جملهٔ بعدی توسط دانش آموز دیگر خوانده می شود این کار ادامه پیدا می کند تا متن به پایان برسد.
این روش خواندن، مورد علاقه دانش آموزان است.
مراحل خواندن به اختصار، در نمودار زیر بعد نشان داده شده است:
شناخت حرف ⇐ کلمه خوانی ⇐ گروه کلمه / عبارت خوانی ⇐ جمله خوانی
نمایش درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
دانش آموزان در سال قبل با چهار نوع نمایش و اجرای آن آشنا شدند.
در اجرای این درس ابتدا دانش آموزان باید به متن نمایشنامه گوش فرا دهند و سپس به طراحی و اجرا بپردازند.
هنگامی که آنها به متن شنیداری گوش می کنند،
تمرکز و درک شنیداری آنها تقویت می شود و زمانی که به طراحی نمایش می پردازند خلّاقیت و تفکّر و تخیل در آنها پرورش می یابد.
زمان اجرا نیز رفتارهای کلامی و غیرکلامی آنها درانتقال پیام به هنگام سخن گفتن تقویت می شود.
املای درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
املای بگرد و پیدا کن
دانش آموزان در گروه، یک متن املا با 10 جای خالی از متن درس تهیه می کنند
(جای خالی از کلمات مهم درس باشد بهتر است).
در بالای متن املا یک جدول با 12 یا 13 خانه کشیده می شود و کلماتی که بایدجاهای خالی را تکمیل کنند،
به علاوهٔ چند کلمهٔ اضافه در این خانه ها نوشته می شود.
قبل از شروع فرایند املا از دانش آموزان خواسته می شود متن درس را با دقت در زمان معین (سه تا پنج دقیقه) مطالعه کنند.
سپس کتاب را بسته و برگه های املای تهیه شده، بین گروه ها جابه جا شود.
دانش آموزان هر گروه در زمان تعیین شده توسط معلّم باید کلمات را از داخل جدول پیدا کرده و در جاهای خالی بنویسند.
تصحیح املا با نظارت معلّم در گروه انجام می شود.
روش دوم که در راهنمای پایه سوم نیز پیشنهاد شده به شرح زیر می باشد.
با هدف تمرکز برروی لغات و آموزش درست نویسی از دانش آموزان بخواهید
که در گروه، جدولی طرّاحی نمایند و طبقه بندی واژه های متن درس را انجام بدهند.
معیار تفکیک لغات را به عهدهٔ گروه بگذارید.
املا به صورت دو بخشی
املا مطابق با برنامهٔ تدریس کلیهٔ دروس به صورت دو بخشی شامل املای تقریری و فعّالیت های املایی طرّاحی می شود
و سطح پیشرفت دانش آموز نسبت به خودش، با توجّه به میزان درست نویسی در ارزشیابی های املایی قبلی، سنجیده می شود.
اگر یک متن ترکیبی در قالب داستانی کوتاه توسط معلّم تدوین گردد
برای دانش آموزان جذّاب و قابل توجّه است. برای تولید متن ترکیبی می توانید از روش زیراستفاده کنید:
١ ابتدا کلمات مورد نظر خود را استخراج نمایید.
٢ حالا متنی تهیه کنید که تا حدّ امکان از این کلمات در آن استفاده شده باشد.
مثال زیر، بخشی از املای تقریری معلّم ساخته از متن درس است.
از روزگاران دور کشور هندوستان، به عنوان یک خطّهٔ زیبا معروف بوده است.
بازرگانان ثروتمند از تماشای صحنهٔ پرواز دسته های طوطی لذّت می برند.
از آنجاطوطی ها را به همراه می آورند و این سوغاتی گران بها را به دوستان همزبان خود ارمغانمی دهند.
تجارت در این کشور ……….
درس پنجم نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری 1: املا و واژه آموزی
درتمرین سوم کلمات در جای خالی به این ترتیب می باشند:
سالنامه – هفته نامه- هفت هنامه – کتابنامه – سالنامه – قولنامه – قولنامه
فعّالیت های نوشتاری2: املا
در تمرین دو، علاوه بر تقویت مهارت املانویسی استفاده از رنگ به ایجاد روحیهٔ نشاط در دانش آموزان کمک می کند.
طراحی این قبیل جداول به عنوان تکلیف شب برای دانش آموزان جالب و مهیّج است.
فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن
این صفحه شامل دو بخش فعّالیت های درک متن و کتابخوانی می باشد. در قسمت کتابخوانی، یک داستان واحد برای کل کلاس خوانده می شود.
سپس بچّه ها به صورت گروهی رویدادهای آن را فهرست نموده، شماره گذاری می نمایند
فعّالیت های نوشتاری5: نگارش
در درس گذشته دانش آموزان نوشتن بند توصیفی را آموختند.
این درس نیز درادامهٔ درس گذشته به آموزش بند توصیفی اختصاص دارد
با این تفاوت که یک سطح فراتر رفته و به لحاظ ادبی متن زیباتری خلق خواهد شد.
به همین منظور از آرایهٔ ادبی تشبیه استفاده شده است.
توجه داشته باشیم که در مورد آرایه تشبیه چیزی آموزش ندهیم و با سبکی که در کتاب نوشتاری ارائه شده، مطلب را بیان کنیم.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 06 آبان 1399 ساعت: 7:47 منتشر شده است
برچسب ها : درست و نادرست صفحه 46 فارسی چهارم,درک مطلب فارسی چهارم صفحه 47,پاسخ واژه آموزی صفحه 47 فارسی چهارم,چرا طوطی از بازرگان خواست از احوالش برای دوستانش بگوید,چه رابطهای بین رفتار طوطی در هندوستان و رفتار طوطی بازرگان بود,مهمترین ویژگی طوطی داستان چیست,پاسخ درک و دریافت صفحه 51 فارسی چهارم,شیر کوچولو برای اینکه سرش به میلههای قفس نخورد چه میکرد,چرا شیر کوچولو به قفس برگشت,اگر به جای شیر کوچولو بودیدچه میکردید,مثل متن داستان قدم یازدهم,معنی رهایی از قفس فارسی چهارم,معنی شعر درس رهایی از قفس فارسی چهارم,کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس,کلمات هم معنی درس رهایی از قفس کلاس چهارم,جواب نگارش درس رهایی از قفس,نتیجه درس رهایی از قفس,پاسخ فعالیت های فارسی چهارم,