انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید
انشاء با موضوع حکایت یا شعر یکی برسرشاخ ،بن می بریدخداوندبستان نگه کردو دید
یکی برسرشاخ ،بن می برید خداوندبستان نگه کردو دید
بگفتاگراین مردبد می کند نه بامن،که با نفس خودمی کند
مقدمه:
خداوند مسیر درست و غلط را به ما نشان داده و ابزار رسیدن به این مسیر ها را نیز در وجود ما قرار داده است و قدرت اختیار هم به ما داده است و این ما هستیم که انتخاب میکنیم باید به سمت کدام مسیر برویم
مفهوم این مسئله این است که اول از همه نشان دادن مسیر درست و غلط :
راه درست و غلط به ما نشان داده شده است توسط پیامبران و معصومین و هم چنین قران که خداوند از این طریق موارد راه درست را به ما نشان داده شده است و این مسئله یعنی نشان دادن راه و چراغی که راه را روشن نموده است . پس زمانی که مسیر درست نشان داده شده باشد فرد نمیتواند اعتراضی داشته باشد
مسئله دوم ابزار های رسیدن به این راه و مسیر درست :
اینکه مسیر درست را بدانیم کافی نیست بلکه باید پتانسیل هایی در وجود ما باشد که به وسیله ان بتوانیم مسیر درست را بهتر تشخیص بدهیم و بتوانیم به سمت مسیر درست برویم از جمله قدرت اختیار و عقل که در وجود ادمی است و او را به سمت مسیر درست میبرند
مسئله سوم قدرت اختیار : قدرت اختیار باعث میشود که فرد خودش بتواند تصمیم بگیرد که به سمت راه درست برود و یا نرود و این قدرت اختیار هم چنین امکانی را به او داده است .
نکته بعدی در شعر این را میخواهد به ما نشان بدهد که مسیر های زندگی را ما خودمان انتخاب میکنیم پس از این جهت این ما هستیم که مسئول سرنوشت خودمان هستیم اینکه ما دچار هر مشکلی بشویم نتیجه اشتباهاتی است که در مسیر انجام داده ایم و هم چنین پیروزی ها و موفقیت های ما و روز های خوب نیز نتیجه تصمیم های درست و انتخاب مسیر های درست و رفتار های درست ما است که ما به انها عمل کرده و نتیجه مثبت ان را میبینیم .
متن انشاء:
درسویی از زمین خاکی درکناردرختی تنومندوپرشاخ و برگ ،مردی تبربه دست درحال قطع و ریشه کن کردن درخت بود.خداوندکه همیشه ناظروحاکم بر این جهان است و هیچ چیزی ازچشم ان پوشیده نیست،به ان مردتبربه دست نظری افکندوبسیارمحزون و دلگیرشدازبنده ی خویش که چنان ظالمانه به درختی که نه زبانی داردبرای حمایت از خودونه سلاحی ،گفت که مردبسیار کاری ناپسندمی کند،نه بامن،بلکه به خودونفس خودزیان می رساند و با بی رحمی به درختی که جز برکت و رحمت من چیزی نصیبش نمی شودنیز رحم نمی کندزیرا که درخت فوایدبسیار زیادی دارندماننداکسیژنی راکه تولیدمی کنندو هوای ماراپاک می کند.ازسایه اش خنکای بادو دوری از افتاب سوزان عایدمان می شود.باشاخ و برگش و ریشه ی تنومندش مانع از سیل و طوفان می شودودرفرسودگی نیز دفترومداد و کاغذماراتامین می کنندو همچنان جز سودهیچ ضرری برای ما ندارد.
نتیجه گیری:این خودماانسان هاهستیم که کورکورانه همه ی نعمت ها راازبین می بریم ونفس خودراسیاه می کنیم وباناشکری می کنیم وازقدیم هم گفته اند:هرچه کنی به خودکنی گرچه که نیک و بدکنی
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
اين مطلب در تاريخ: جمعه 18 بهمن 1398 ساعت: 16:35 منتشر شده است
برچسب ها : انشا,انشا ازاد جدید,انشا با موضوع یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشا باحال در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشا جالب در مورد حکایت یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشا در مورد باز نویسی شعر انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشاء با موضوع حکایت یا شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشاء با موضوع یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشاء خفن در مورد یکی برسرشاخ ،بن می برید,انشاء در مورد یکی برسرشاخ ،بن می برید,باز نویسی حکایت یکی برسرشاخ ،بن می برید,باز نویسی شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید,بازنویسی حکایت یکی برسرشاخ ،بن می برید,