تحقیق و پروژه رایگان - 331

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

مقاله شناخت اجتماعی

بازديد: 553

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

شناخت اجتماعی

تهیه و تنظیم :

www.asemankafinet.ir

استاد گرامی :

دکتر قاضی نژاد

زمستان 92

فهرست مطالب

مقدمه :3

اهمیت شناخت اجتماعی :5

انواع طرح ها در شناخت اجتماعی :6

1- طرح هاي ذهني(Schema):6

1-2. انواع طرح هاي ذهني:6

2- قاعده اکتشافي دسترس پذيري(Availability Heuristic) :8

3-منابع خطا در شناخت اجتماعي:9

4. خودشناسي :10

4-1. خود پنداره (Self-Concept):10

4-منابع خود پنداره:11

4-2. حرمت خود(Self-Esteem):11

3- راه هاي دفاع از حرمت خود:12

شناخت اجتماعی وحیانی.. 14

1- جهان و علم اجتماعی.. 15

2- جهان توحیدی.. 16

3- وحی و عقل.. 17

4- شناخت اجتماعی وحیانی.. 18

الف) شناخت حسی:19

ب) شناخت عقلی:19

ج) شناخت وحیانی:19

منابع :21

 

 

مقدمه :

انسان موجودی اجتماعی است و به تعامل با دیگران نیاز دارد. ما در معاشرت با دیگران اطلاعات بسیاری به دست می‌آوریم كه به نحوی آن‌ها را دسته‌بندی و منسجم می‌كنیم و بخش‌های مهم و مفید آن‌ها را به حافظه می‌سپاریم. برای داوری و قضاوت درباره دیگران باید بتوانیم این اطلاعات ذخیره‌شده را با هم تركیب كنیم و به شناختی درست از دنیای اطرافمان دست یابیم. شناخت اجتماعی بیان می‌كند كه ما چگونه به اطلاعات توجه می‌كنیم، آن‌ها را ذخیره می‌كنیم و در موقع لزوم به یاد می‌آوریم. به همین خاطر شناخت اجتماعی رابطه نزدیكی با ادراك اجتماعی[1] دارد. زیرا هر دوی آنها درباره فرایندهای اساسی بحث می‌كنند كه زیربنای فهم ما را از دنیای اجتماعی تشكیل می‌دهند. لازم به یادآوری است كه این دو مبحث حداقل از یك جهت با هم تفاوت اساسی دارند. ادراك اجتماعی از مدت‌ها قبل مورد توجه روان‌شناسان اجتماعی بوده است، در حالی كه توجه به شناخت اجتماعی و تلاش در جهت پیشرفت آن به سایر علوم مرتبط می‌شود. از اواخر دهه 1970 میلادی به بعد پژوهشگرانی كه به مطالعه ابعاد شناختی انسان مانند توجه، حافظه[2] و استدلال می‌پرداختند، به پیشرفت‌های عظیمی دست پیدا كردند. بسیاری از روان‌شناسان اجتماعی، تحت تاثیر این پیشرفت‌ها درصدد برآمدند تا اصول،‌ روش‌ها و یافته‌های مطالعات علوم شناختی را در رشته علمی خود به‌كار گیرند. در نتیجه، برخی از مفاهیم و اصول شناخت اجتماعی از رشته‌های علمی دیگر به‌ویژه روان‌شناسی شناختی، وارد روان‌شناسی اجتماعی شد.[3] درست است كه این اصول و مفاهیم در فهم فرایند شناخت دیگران در روان‌شناسی اجتماعی بسیار مفید بودند، اما از لحاظ سبك با مفاهیم موجود در دیگر بخش‌های این علم متفاوت هستند. در شناخت اجتماعی تاكید بر یافت این مطلب است كه ما اطلاعات اجتماعی درباره مردم، موقعیت‌های اجتماعی و گروه‌ها را چگونه پردازش می‌كنیم. در مسیر رسیدن به این مطلب، شناخت اجتماعی به بحث پیرامون چند موضوع می‌پردازد؛ نخست چگونگی اندوزش اطلاعات و شكل‌گیری طرح‌های ذهنی[4] كه تاثیر چشمگیری بر شناخت اجتماعی می‌گذارد.[5] دوم بررسی میانبرهای ذهنی[6] كه در برخورد با اطلاعات وسیع به ما كمك می‌كنند به روشی موثر از عهده پردازش و درك دنیای خود برآییم. موضوع سوم بررسی سوگیری[7]‌هایی است كه در افكار ما به وجود می‌آیند و سبب می‌شوند كه به برخی اطلاعات بیشتر و به برخی دیگر كمتر توجه كنیم. یكی دیگر از مباحث مورد بحث در شناخت اجتماعی، شناخت خود است كه معمولا از دو جنبه مهم "خودپنداره"[8] و "حرمت خود"[9] مورد بررسی قرار می‌گیرد.[10]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اهمیت شناخت اجتماعی :

شناخت اجتماعي در صدد است مشخص کند چگونه به اطلاعات اجتماعي توجه مي کنيم, انسجام مي بخشيم و در نهايت به ياد مي آوريم. شناخت و ادراک اجتماعي رابطه نزديکي با هم دارند و زير بناي فهم ما نسبت به دنياي اجتماعي است. موضوع شناخت از سال 1970 مورد توجه دانشمندان روانشناسي شناختي قرار گرفت و به دستاورد هايي رسيد و روانشناسان اجتماعي سعي کردند دستاورد هاي اين دانشمندان را در زمينه خود استفاده کنند. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انواع طرح ها در شناخت اجتماعی :

1- طرح هاي ذهني(Schema):

ما در مقابل اطلاعات منفعل نيستيم. بلکه آنها از صافي ساخت هاي اجتماعي عبور کرده و سازماندهي مي شوند. به اين فيلتر ها طرح هاي ذهني مي گويند. طرح هاي ذهني تجربيات گذشته  و مجموعه اي از اطلاعات به هم تنيده در مفاهيم مختلف است. نمونه اي از ساخت ذهني تصورات انسان در باره افراد مسن است.

1-1. اهميت طرح هاي ذهني: طرح هاي ذهني در فرايند شناخت اهميت زيادي دارد و ما رويداد ها را بر اساس آن تفسير مي کنيم. اين تصور امکان فهم جنبه هاي مهم اطلاعات را به ما مي دهد تا حجم زياد اطلاعات را پردازش کنيم. در واقع به عنوان صافي هاي شناختي عمل مي کند. همچنين فضاهاي خالي بين اطلاعات ما را پر مي کند. مثلا وقتي تمام کلمات ديگران را نمي فهميم به وسيله اين ها مي توانيم منظور وي را درک کنيم. طرح هاي ذهني در فرايند توجه مهم اند. ما غالبا به چيز هايي توجه مي کنيم که با انتظارات ما نا هماهنگ است. همچنين طرح هاي ذهني ياد آوري را تسهيل مي کند و حافظه معمولا موقعي خوب عمل مي کند که ما محفوظات را به صورت طرح هاي ذهني در آورده ايم. البته موضوعي که با طرح  ذهني مستحکم ما در تضاد است نيز بهتر به خاطر مي سپاريم. نقش طرح هاي ذهني در رفتار اجتماعي نيز پر رنگ است و انجام رفتار هاي اجتماعي مطلوب تر محتمل تر است.

1-2. انواع طرح هاي ذهني:

1-طرح ذهني از اشخاص(Person Schema): ويژگي هايي از يک فرد موقعي طرح دهني است که آن را مرتبط به يکديگر بدانيم. نوعي خاص از اين گونه طرح ذهني نظريه نا آشکار شخصيت (Implicit Personality theory) است. مثلا بسياري از افراد با هوشي و مهرباني را مرتبط مي دانند. در حالي که با هوشي و خود محوري را نه. و معمولا افراد از اين نظر در ذهن خود مطلع نيستند. براي همين به آن نا آشکار مي گويند. نوعي ديگر از تصورات ذهني اشخاص  تصورات قالبي(Stereotype) است. يعني مجموعه صفاتي که به يک گروه اجتماعي نسبت داده مي شود.

2- طرح هاي ذهني از نقش ها(Role Schema): اطلاعات ما در باره يک نقش اجتماعي  و انتظارات ما نسبت به رفتار آن نقش, مثل استاد دانشگاه.

3- طرح دهني از وقايع(Event Schema): نشان مي دهد که در يک موقعيت خاص چه حوادثي را متوقعيم که رخ دهد. مثل توقع ما نسبت به روند کار در يک رستوران.

4- طرح ذهني از خود(Self Schema): برداشتي که از شخص خود داريم با توجه به اطلاعاتي که از خود جمع آوري کرده ايم.

2-ميانبر هاي ذهني(Shortcuts): هر فردي در هر امري تمام مزايا و معايب آن را در نظر نمي گيرد و از ميانبر هاي ذهني استفاده مي کند. مثل اينکه هر چه گران تر است با کيفيت تر است. شرايط استفاده از ميانبر هاي ذهني عبارتند از:

1- عدم وجود زمان کافي.

2- اطلاعات سنگين وعدم امکان پردازش آن.

3- موضوعي بي اهميت.

4- کمبود اطلاعات.

ميانبر هاي ذهني موفق اين ويژگي را دارد: 1- سرعت و سهولت. 2- کارايي در اکثر موارد.

البته گاهي اين ميانبر هاي ذهني باعث خطاي شناختي مي شود. علم به اين مسئله دو فايده دارد:

1- باعث مي شود تصميمات مناسب تري بگيريم و از ميانبر ها در جاي خود استفاده کنيم.

2- باعث مي شود تصميمات و داوري هاي ديگران را بهتر درک کنيم.

 دو نمونه از اين ميانبر ها در زير مي آيد:

1- قاعده اکتشافي همانندي(Representativeness Heuristic): منظور از اين قاعده داوري بر اساس شباهت بين فرد يا واقعه باطرح ذهني ما از گروه يا وقايع خاص است. مثلا از ظاهر يک فرد شغل او را حدس مي زنيم. اين بر اساس طرح ذهني ما نسبت به يک شغل خاص است. در استنباط بر اين اساس يکسري اطلاعات ناديده گرفته مي شود.ازجمله نرخ پايه. مثلا بدون در نظر گرفتن تعداد افراد با شغل خاص در يک محل داوري را انجام مي دهيم. به اين خطا خطاي نرخ پايه(Base-Rate Fallacy) مي گويند. در آزمايش به آزمودني گفته شد که از گروهي صد نفري يک نفر انتخاب شده چقدر احتمال دارد که وي مهندس باشد در حالي که 70  نفر غير مهندسند. در مواردي که علاوه بر اين  موضوع خصوصياتي از آن فرد بيان شده بود افراد نرخ پايه  را فراموش کرده و  به اوصاف  توجه مي کردند. در اين تحقيق به ويژگي ديگري پي بردند به نام اثر تضعيف(Dilution Effect). در مواردي که صفاتي غير مربوط با تصور ذهني يک مهندس از قبيل سن, جنس و.. ذکر مي شد احتمال مهندس بودن او 50  درصد بيان مي شد بدون توجه به نرخ پايه.

2- قاعده اکتشافي دسترس پذيري(Availability Heuristic) :

هرچه ياد آوري يک موضوع ساده تر باشد اهميت آن نيز بيشتر تخمين زده مي شود.  مثلا در ترجيح سفر با اتومبيل و هواپيما به سرعت نمونه هاي مختلف تصادف و سقوط اين دو که تجربه کرده يا شنيده ايم به خاطر آورده و در مورد هر کدام که غلبه دارد داوري مي کنيم. اين فايده در بسياري از جاها مفيد است و در موقعيت هايي نيز به خطا منجر مي شود.  تبليغات بر اين اساس استوار است که وقتي ما در باره يک کالا فکر مي کنيم کالايي را تصور ميکنيم که علامت کارخانه خاص بر آن نقش بسته. سوگيري توافق کاذب(False Consensus Bias) را نيز بر اين اساس مي توان شرح داد که مي گويد ديگران تا حدود زياد با ديدگاه ما موافقند. در اين گرايش دو عامل مؤثر است:

1- قاعده اکتشافي دسترس پذيري: آسان بودن ياد آوري افراد موافق با ما, کساني را دوست و همکار خود قرار مي دهيم که ديدگاه مشترکي با ما دارند. پس بيشتر با موافقت با ديدگاه هاي مان شاهد هستيم.( عامل شناختي).

2- اين امر باعث افزايش اعتماد مردم نسبت به تصميم خودشان مي شود.( عامل انگيزشي).

سوگيري توافق کاذب غالبا در موارد منفي رخ مي دهد. مثلا کسي که در برابر وسوسه نفس بي اراده است ديگران را نيز بي اراده مي داند. ولي در صفات خوب ممکن است خود را منحصر به فرد بداند. پديده ديگر را که مي توان تبيين کرد خود ميان بيني (Egocentric Bias)يعني در کار جمعي هر کسي فکر مي کند بيشترين تأثير را گذاشته است. اين به علت حجم بيشتر اطلاعاتي است که فرد نسبت به خود دارد. همچنين عامل انگيزشي افزايش اعتماد که از توافق کاذب اشاره شد. قاعده ديگر پديده آماده سازي(Priming) است.  تأثير تصور و تفکري که اخيرا داشته ايم بر تفکر ما در باره موضوع جديد. مثلا تشخيص عفونت خفيف گلو توسط دانشجويان ابتدايي رشته طب به بيماري مهلک.

3-منابع خطا در شناخت اجتماعي:

در پردازش اطلاعات از شيوه منطقي تفکر و استدلال در بعضي موادر استفاده نمي شود. براي درک ديگران شناخت اطراف خود دچار سوگيري هايي ميشويم.

3-1. خطاي برنامه ريزي(Planning Fallacy): بارها پيش مي آيد که ما انجام کاري را زود تر از آنچه هست تخمين مي زنيم. دليل اين امر اين است که ما براي انجام کار به آينده مي نگريم نه به تجربيات گذشته . يا اگر تجارب را بررسي کنيم آنها را طوري اسناد مي دهيم که با امر موجود کمترين رابطه را داشته باشد.

3-2. تفکر سحري: انسان ها تحت تأثير تفکر سحري اند. يکي از اصول آن اين است که اگر دو چيز به هم مربوط بودند ويژگي هاي يکي به ديگري منتقل مي شود و اثر اين ارتباط پس از انقضاي ربط باقي مي ماند (قانون سرايت). مثلا ديگران کمتر حاضرند لباس يک نفر ايدزي را بپوشند. اصل ديگر مي گويد اشياي شبيه به هم ويژگي هاي مشترک دارند (قانون شباهت). مثلا کمتر قبول مي کنيم شکلاتي به شکل سوسک را بخوريم. قانون ديگر مي گويد افکار فرد آثار فيزيکي دارد که تحت تأثير قوانين فيزيک نيست. مثلا ما غالبا فکر مي کنيم تفکر در باره حادثه خطرناک احتمال وقوع را افزايش مي دهد.

3-3. تفکر بيش از حد در باره يک موضوع: برخي موادر که سعي مي کنيم عملي را به صورت منطقي و با تفکر انجام دهيم. تفکر زياد باعث سر درگمي ما مي شود.

3-4. تفکر در باره عکس واقعيت(Counterfactual Thinking): واکنش ما در مقابل پيشامد فقط به خود آن بستگي ندارد. بلکه تصور شق ديگر حوادث نيز در آن شريک است. مثلا 2 نفري که يکي پياده مي گردد و ديگري سواره حال اگر هر دو تصادف کنند ما شخصي را که اغلب پياده راه مي رفته را ناراحت تر مي پنداريم چون فکر مي کنيم اگر به عادت خود ادا مه مي داد اين اتفاق نمي افتاد.

4. خودشناسي :

اولين کسي که به اهميت آن پي برد سقراط بود . در اديان الهي به آن تاکيد شده مثلا علي (ع) مي فرمايد در ميان دو نوع شناخت خودشناسي سودمندتر است .گاهي انگيزه هاي واقعي رفتارمان از خودمان مخفي است. خودشناسي به ما در شناختن اين انگيزه ها کمک مي کند. از سوي ديگر خودشناسي باعث شناختن ظرفيت ها و استعداد هايي است که خدا به انسان داده است. در اينجا بحث حرمت به خود مطرح ميشود. دليل اين حرمت ارتباط انسان با خدا و دميده شدن روح او در وي است. پس خودشناسي يعني يافتن ارزش هاي موجودي و کرامات نفساني است. روانشناسي اجتماعي خودشناسي را از آن جهت بررسي مي کند که اين امر تا حد زيادي اجتماعي است. است شناخت تحت تأثير واکنش ديگران شکل کي گيرد همچنين مقايسه خود با ديگران.


4-1. خود پنداره (Self-Concept):

1- تعريف: ويليامز جيمز (1910-1842) در کتاب اصول روانشناسي اين گونه اعتقاد دارد: خود دو جنبه دارد: ادراک کننده و ادراک شده که در خودشناسي اين دو يکسان است. به جنبه ادراک کننده خود آگاهي و به جنبه ادراک شده پنداره مي گويند. خود پنداره مجموعه باور ها و احساسات فرد در باره خود است.

2- خود پنداره به مثابه طرحي ذهني : خود پنداره صفات نامنظم و پراکنده نيستند بلکه اين صفات بر محور طرح ذهني فرد از خود نظم يافته است. اين طرح ذهني بر اساس صفاتي سازمان مي يابد که فرد آنها را مهمترين ويژگي خود مي داند.

3- خود پنداره و پردازش اطلاعات: خود پنداره باعث مي شود نسبت به اطلاعات مربوط به خود حساس تر بوده و آن را آسان تر رمز گرداني و بازيابي کنيم. علت اين مسئله عبارتند از: اطلاعات مربوط به فرد در سطح عميق تر و با دقت بيشتر مورد تجزيه و تحليل فرار مي گيرد. يعني وقتي از ما در مورد خودمان سؤال مي شود دقت افزايش مي يابد. علت ديگر اين است که اطلاعات مربوط به خود سازمان يافته ترين شبکه اطلاعاتي در حافظه ماست و هر چه اطلاعات منظم تر باشد قدرت يار آوري بيشتر مي شود.

4-منابع خود پنداره:

1- احساسات و افکار: مهمترين منبع به دست آوردن اطلاعات, احساسات و افکار دروني ماست. احساسات بيش از رفتار به ما اطلاعات مي دهد. چون گاهي با احساس دروني ما سازگار نيست. احساسات و افکار در خود پنداره سهم بيشتري از رفتار دارد.

2- رفتار: انسان با توجه به رفتار خود نسبت به خود شناختي پيدا مي کند.توجه به رفتار زماني است که اطلاعات ديگر مثل احساسات ناکافي است مثلا کسي که نمي داند متواضع است يا نه به رفتار خود دقت مي کند. البته رفتار زماني براي خود پنداره استفاده مي شود که از روي اجبار و فشار موقعيت انجام نگيرد.

3- واکنش هاي ديگران: در آزمايشي به گروهي دانش آموز چند بار گفته شد که خيلي منظم هستند. ديده شد که اين گروه کمتر آشغال مي ريزند. آنها رفتار خود را با انتظار ديگران هماهنگ کرده اند. پديده پيشگويي هاي خود کام بخش(Self-Fulfilling Prophecy)  به اين معناست که انتظارات ديگران بر رفتار و خود پنداره کا تأثير مي گذارد.

4- مقايسه اجتماعي: انسان وقتي مي خواهد به ارزيابي صحيح برسد خود را با افراد مشابه وي مقايسه مي کند.

4-2. حرمت خود(Self-Esteem):

1- تعريف و سنجش «حرمت خود»: حرمت خود جنبه مثبت يا منفي فرد از خويشتن را مد نظر قرار مي دهد و ارزيابي مي کند. يعني فرد تا چه اندازه براي خودش ارزش قائل است. اين مسئله تأثير عميقي بر بهداشت رواني و سلامت جسماني و رفتار اجتماعي دارد. براي سنجش حرمت خود مقياس هاي مختلفي ابداع شده است. برخي به ارزيابي فرد از جنبه هاي گوناگون مي پردازد و برحسب جمع جبري نتيجه را اعلام مي کند. ولي اين قابل قبول نيست. چون اين مسئله که بعضي صفات مي توانند نقش مهمتري داشته باشند در نظر گرفته نشده است. صفاتي که براي خود پنداره مهم تر است تأثير بيشتري بر حرمت خود دارد.

2- نقش ديگران در ارزيابي حرمت خود: بسياري به اين نتيجه رسيده اند که حرمت خود منعکس کننده تفاوت بين خود پنداره واقعي و آرماني است. هرچه فاصله بيشتر حرمت خود کمتر. فستينگر(1954) بانظريه مقايسه اجتماعي اعلام کرد بدون ارزيابي اعمال و احساسات ديگران نمي توان خود را ارزيابي کرد. افراد عقايد و توانايي خود را از طريق مقايسه با توانايي و عقايد ديگران مي سنجند و در اين جهت دنبال کساني مي روند که عقايد و توانايي شبيه آنان دارند.

3- راه هاي دفاع از حرمت خود:

براي اين هدف ابزار هايي وجود دارد که عبارتند از:

1- کمتر کسي در همه جنبه هاي زندگي موفق است. براي همين انسان نسبت به ويژگي هاي خود گزينشي عمل مي کند تا نظر مثبتش به خود لطمه نبيند. پس اگر خور پنداره از جنبه هاي متنوع برخوردار باشد تا چه حد به ارزيابي مثبت از خود مي انجامد: اولا چنين افرادي در برابر حادثه منفي با تکيه بر نقاط مثبت با مشکل کنار مي آيند. ثانيا چون آنها جنبه هاي مختلف خود را از هم تفکيک کرده اند. وقتي جنبه اي آسيب ديد به جنبه هاي ديگر سرايت نمي کند.

2- انسان باز خورد هاي مطلوب ديگران را صحيح و بازخورد هاي نامطلوب را غير معتبر تلقي مي کند.

3- انسان معمولا حوادثي که به حرمت وي لطمه مي زند زودتر فراموش مي کند و به نا هشياري مي راند. اين قدرت سازگاري با محيط را افزايش مي دهد.

4- ما ويژگي هايي را که داريم مثبت تر از آنچه هست ارزيابي مي کنيم.   

5- اسناد نيز مهم است وقتي کاري خوب پيش مي رود مسئوليت نتايج را به خود اسناد مي دهيم و اگر خوب پيش نرود مسئوليت خود در قبال نتيجه را به حد اقل مي رسانيم. پيروزي را دروني و شکست را محيطي مي دانيم.

6- معمولا ما خود را با افراد مشابه بررسي مي کنيم. مگر حرمت ما در خطر باشد. در اين صورت شباهت کم اهميت مي شود. در اين موقع ما خود را با افراد ضعيفتر مقايسه مي کنيم.

7- خود مؤلفه شخصي و اجتماعي دارد. مصاحبت با افرادي که برايشان احترام قائل هستيم حرمت ما را افزايش مي دهد. براي همين انسان ها به عضويت در گروههاي موفق توجه مي کند. البته مصاحبت با افراد موفق تبعاتي دارد و باعث مي شود استعداد هاي ما در مقايسه با آنها رنگ ببازد. روانشناسان معتقدند فرد در صورتي با کسي مصاحبت مي کمد که در امور کم اهميت برتر باشند. طبق اين نظريه مطلوب ترين افراد براي معاشرت کساني هستند که عملکردشان در امور مهم ضعيف تر از ماست و در اموري که اهميتي ندارد از ما برترند.

 

4- اهميت حرمت خود: از مسائل بسيار با اهميت است. حرمت خود از مؤلفه هاي شخصيت بهنجار است. احساس بي ارزشي, بيگانگي با خود و عدم پذيرش خويش در ميان افراد نا هنجار بيشتر است. حرمت خود در سلامت جسماني و رواني مؤثر است. ارزيابي منفي از خود با افسردگي و کمبود مهارت اجتماعي هم بستر است و باعث ضعيف شدن دستگاه ايمني مي شود.

در تعاليم ديني از حرمت خود به کرامت نفس ياد شده است. اسلام به حفض کرامت خود و ديگران توصيه کرده است. اسلام سعي دارد با متوجه کردن انسان به ارزش هاي وجودش او را از انجام امور پست و تبعيت از نفس خود باز دارد. اسلام کساني که سعي مي کنند به خود متکي باشند را تمجيد مي کند. حفظ عزت از همه چيز واجب تر است مثلا نمي توان براي رفتن به حج خود را پيش ديگران خوار کرد. مبارزه با نفس مجوزي براي ناديده گرفتن عزت نفس نيست. نمي توان خود را تحقير کرد تا بهتر بتوان با نفس مبارزه کرد. توصيه شده انسان مشکلات خود را با ديگران بازگو نکنند. با ثروتمندان همسفر نشوند چون يا براي هم رتبه شدن با او هر کاري مي کنند يا عزت نفس خود را  زير پا بگذارند. امام صادق(ع) مي فرمايند مؤمن کار خطا نمي کند تا مجبور به عذر خواهي شود. همچنين مؤمن کاري را که در توانش نيست نمي پذيرد چون خود نوعي تحقير است.

5- طبق تعاليم اسلام حرمت خود باعث تسهيل در رسيدن به فضائل اخلاقي مي شود. تکبر و نفاق ناشي از ذلتي است که فرد در خود مي بيند. غيبت نهايت کوشش ناتوان است. رذايل اخلاقي ديگر نيز همين است. امام هادي(ع) مي فرمايند از آسيب کيس که براي خود ارزشي قائل نيست در امان مباش. خلاصه اخلاق با عزت نفس هم بسته است. اين همبستگي طبق نظريه ناهماهنگي شناختي فستينگر توجيه پذير است. او مي گويد اگر متوجه شويم در شناخت ما يا شناخت و رفتار ما هماهنگ نيست دچار ناراحتي مي شويم و سعي مي کنيم اين حالت را بر طرف کنيم. همچنين در تحقيقي معلوم شد که کساني که ارزش کمتري براي خود قائل هستند بيشتر در امتحان تقلب مي کنند.

جهاد با نفس يا کرامت نفس؟: اسلام به کرامت نفس توجه دارد و در عين حال مبارزه با نفس نيز مودر توجه قرار گرفته است. آن نفس اماره اي که در روايات بدترين دشمن ناميده شد همان نفي ايت که بايد آن را اکرام کرد. عزت نفس با کبر و تواضع چگونه قابل جمع است؟ انسان داراي دو من است: من انساني و من حيواني. تنها من انساني اصيل است. از کشمکشي که بين اين دو است مي توان آن را شناخت.وقتي از مبارزه با نفس صحبت مي شود در واقع مبارزه با من حيواني است. يعني نبايد نيازهاي حيواني مانع دستيابي به ارزش ها و نياز هاي متعالي انسان شود. و وقتي دعوت به کرامت انساني مي شود منظور من انساني است. پس اين دو دستور در داستاي يکديگرند.

در باره تناقض عزت نفس و تکبر هم بايد گفت عزت نفس به معناي اين نيست که انسان خود را  از ديگران بالاتر بداند. بلکه بدين معني است براي خودش ارزش قائل شود. انسان اگر در مقابل درگران تواضع مي کند و آنها را مقدم مي دارد براي ارزش نهادن به انسانيت

شناخت اجتماعی وحیانی

هر جهان اجتماعی با نوعی از شناخت اجتماعی همراه است؛ جهان اساطیری از شناخت اجتماعی اسطوره‌ای بهره می‌برد. در اسطوره، عقل و عقلانیت نقش فعال و تعیینکننده ندارد و تمثل و خیال، فعال است.

 

1- جهان و علم اجتماعی

هر جهان اجتماعی با نوعی از شناخت اجتماعی همراه است؛ جهان اساطیری از شناخت اجتماعی اسطوره‌ای بهره می‌برد. در اسطوره، عقل و عقلانیت نقش فعال و تعیینکننده ندارد و تمثل و خیال، فعال است.

بسیاری از فرهنگ‌ها در گذشته تاریخ دارای فرهنگ اساطیری هستند. مثل فرهنگ یونان و یا فرهنگ اعراب در قبل از ظهور اسلام. در فرهنگ‌های اساطیری پدیده‌های اجتماعی بر مدار خواست و عمل الهه‌ها و خداوندگارانی تفسیر می‌شوند که بر مقدرات انسان و طبیعت حکم می‌رانند.

در جهان متجدد از علم اجتماعی تجربی استفاده می‌شود؛ انسان جهان متجدد، برای نفی اساطیر به انکار هر نوع حقیقت متعالی و فوق طبیعی می‌پردازد؛ جهان متجدد جهانی دنیوی، سکولار است؛ در این جهان، عقل متافیزیکی و عملی از اعتبار ساقط می‌شود. و تنها شناخت حسی و عقل تجربی بهعنوان ابزار تسلط بر طبیعت به رسمیت شناخته می‌شود. با غلبه عقل ابزاری، علوم غریبه و دانشهایی که از طریق امور غیرطبیعی قصد تسلط بر طبیعت را دارند مانند سحر و جادو، اعتبار خود را از دست می‌دهند. دنیای مدرن اساطیر و علوم غریبه را چیزی پیش از تصورات و تخیلات جمعی و تاریخی بشر نمی‌داند.

به دلیل این که شناخت حسی و تجربی، بدون استفاده از دیگر سطوح معرفتی بشر نمی‌تواند تحقق داشته باشد، رویکرد تجربی عقل ابزاری نیز از هویت مستقل خود نمی‌تواند دفاع کند و در نتیجه، نگاه تجربی و پوزیتیویستی دانش علمی به سوی رویکردهای بعد تجربی حرکت می‌کند.

نگاه‌های بعد تجربی معرفت علمی، بخشی از تخیلات و تصوراتی را که در شناخت عمومی جامعه بشری حضور به هم رسانده‌اند، بهعنوان اصول، بنیانها و پارادایمهای معرفت علمی به رسمیت می‌شناسد، بدون آنکه برای آن اصول هویتی محسوس، آزمونپذیر و تجربی قائل باشد. این اصول از دیدگاه پستمدرنها و کسانیکه رویکردی بعد تجربی به علم دارند، هویتی فراتر از تصورات و تخیلات جمعی ندارند.

 

جهان مدرن در این مقطع با به رسمیت شناختن بخشی از تخیلات جمعی، امکان تقابل و رویارویی مطلق خود را با آن‌چه اسطوره و مانند آن می‌نامید از دست می‌دهد و بدین ترتیب، زمینه بروز مجدد اساطیر، خرافهپرستی و اموری که از آنها با عنوان عرفانهای کاذب یاد می‌شود، فراهم می‌آید. البته باید توجه داشت تفاسیر پستمدرن اساطیر، با تفاسیر تاریخی آن نیز تفاوت دارد، زیرا اساطیر در گذشته تاریخ با هویتی فوق طبیعی و در عین حال فوق انسانی شناخته می‌شوند و حال آن که رویکرد‌های پسامدرن، برای اساطیر، هویتی فراتر از احساسات و تخیلات دنیوی و این جهانی بشر نمی‌توانند قائل باشند.

2- جهان توحیدی

انبیاء و اولیای الهی از وحی و الهامات الهی بهره می‌برند. این نوع از شهود، در قبال شهودهای شیطانی، اساطیری و یا تخیلات و مقررات جمعی و تاریخی و رویکردهای بعد تجربی و پسامدرن است. در شهودهای شیطانی، اساطیری تصویر می‌شود که در آن، الهه‌های متعدد و خداوندگاران متفرق در نزاع با یکدیگر هستند و انسان نیز در عبودیت نسبت به آنها بهسر می‌برد. در رویکردهای پسامدرن انسان در جهانی زندگی می‌کند که در حاشیه تخیلات و مقررات لرزان او تصویر می‌شود. در تفسیر اساطیری پیشامدرن و یا پسامدرن، اثری از عقل و عقلانیتی نیست که از وحدت و انسجام عالم خبر داده، و تخیلات پراکنده آدمیان را سازمان بخشد، و یا آنکه درباره خداوندگاران متعدد به حقیقت داوری کند.

در کانون جهانی که انبیای الهی معرفی می‌کنند؛ اعتقاد به توحید و اعتقاد به یک موجود مقدس است، مقدس بودن به معنای منزه بودن از صفات نقص نظیر جهل و عجز و منزه بودن از صفات کمالی است که با نقص همراه باشد. مثل علم محدود و یا قدرت محدود، زیرا علم و یا قدرت اگرچه کمال هستند ولکن هنگامی که محدود باشند با نقص همراه می‌شوند. موجود مقدس، منزه از هر نقص است و به همین دلیل همه کمالات را به نحو نامحدود داراست، زیرا اگر برخی از کمالات را نداشته باشد. همچنان محدود خواهد بود.

 

اعتقاد به توحید مانع از این می‌شود که موجودات، مستقل از علم، قدرت، اراده و دیگر اوصاف کمالی خداوند باشند، زیرا استقلال دیگر موجودات نیز به معنای محدود بودن او خواهد بود. همه موجوداتی که در عالم طبیعت و غیرطبیعت، در ملک و ملکوت هستند، آیات و نشانه‌های او هستند، این آیات و نشانه‌ها از نزد او بوده و به سوی او نیز باز می‌گردند.

در جهانی که انبیاء از آن خبری می‌دهند، انسان بزرگترین آیت و نشانه خداوند است، یعنی موجودی است که بیش از دیگر موجودات می‌تواند نامها و صفات خداوند نامحدود را آشکار سازد.

در این نگاه؛ خلقت، خالق بودن حق را نشان می‌دهد و مخلوقات، حکیمانه و براساس حکمت حق آفریده شدهاند. اولین مخلوق در این جهان، عقل است و نظام جهانی نیز عقلانی است.

3- وحی و عقل

شناخت وحیانی انبیاء علیهمالسلام، مهمترین بخش از شناخت علمی درجهان توحیدی است. این شناخت، گسسته از زندگی دنیوی و مسائل آن نیست، بلکه ناظر به مسائلی است که برای بشر در زندگی این جهان و در فرهنگ و شناخت عمومی جامعه وجود دارد. پیامبران برای حل مشکلات و رفع موانع و بندهایی آمده‌اند که نظام‌های اجتماعی در راه رشد وتعالی و رستگاری انسان‌ها به وجود آوردهاند.

«ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم والذین آمنوا به وعزروه و نصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون» (اعراف آیه 151) پیامبر بار و مشقت و زنجیرهایی را که بر آنان بود از آنان برگرفت، و کسانی که به او ایمان آورند و حرمت او را نگاه دارند، و او را یاری کنند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کنند، آنان به حقیقت رستگارند.

وحی الهی با آنکه نظر به مسائل طبیعی، دنیوی و مشکلات اجتماعی بشر دارد، از منبع طبیعی یا شناخت عمومی و اموری از این قبیل استفاده نمی‌کند. منبع شناخت وحیانی، علم و اراده الهی است. وحی از نزد خداوند نازل می‌شود و به همین دلیل به آن علم لدنی می‌گویند.

 

علم و شناخت وحیانی با علم و شناخت عقلانی و تجربی مخالفتی ندارد، وحی الهی انسان را به استفاده‌ از عقل نیز فرامی خواند. بسیاری از آیات قرآن کریم، آدمیان را به تعقل و تدبیر فرا می‌خوانند. علی (علیهالسلام)، احیای زمینه‌های عقلی آدمیان را از جمله کارهای پیامبران می‌داند و می‌فرماید: «ویثیروالهم دفائن العقول.»

برخی از آیات نیز آدمیان را به تأمل و نظر به طبیعت و تاریخ فرامیخواند.

انبیاء انسان‌ها را از وساوس و الهامات شیطانی نیز برحذر می‌دارند، و این نوع از شناخت را معتبر نمی‌دانند.

قرآن کریم برخلاف رویکردهای بعد تجربی و پسامدرن، شناخت عمومی را بهعنوان یک منبع مستقل برای معرفت علمی به رسمیت نمی‌شناسد و این شناخت را تا هنگامی که بر مدار عقل و یا وحی شکل گرفته باشد، معتبر می‌داند و پیروی از آن را در صورتیکه در افق شناخت علمی و عقلی نباشد، جایز نمی‌داند. «قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه اباءنا اولو کان آباؤهم لایعقلون» (بقره /170) گفتند بلکه ما از آنچه پدرانمان بر آن بودند پیروی می‌کنیم؛ آیا از آنان پیروی می‌کنند هر چند چیزی را تعقل نکنند.

4- شناخت اجتماعی وحیانی

قرآن کریم در بسیاری از آیات به مسائل اجتماعی انسان‌ها پرداخته و انسان‌ها را نیز به تأمل در پدیده‌های اجتماعی فرمان داده است.

مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی دینی؛ اصول، مسیر و روشی مناسب با خود برای تولید نظریه‌های اجتماعی پدید می‌آورند. این روش را می‌توان روش شناخت اجتماعی یا روش علوم اجتماعی در اندیشه وحیانی، اسلامی و یا قرآنی نامید.

مطالعات اجتماعی قرآنی، توحیدی است. در جهان توحیدی، همه موجودات و مخلوقات، آیات و نشانه‌های خداوند سبحان هستند و به همین دلیل همه علوم به شناخت آیات الهی می‌پردازند؛ علوم طبیعی آیات آفاقی و علوم انسانی و اجتماعی آیات انفسی و اجتماعی خداوند را شناسایی می‌کنند. در این نگاه، علم وسیله نزدیک شدن انسان به خداوند و عامل خشوع در برابر اوست، و تحصیل علم از برترین عبادتهاست.

 

از منظر قرآن کریم، شناخت اجتماعی با سه وسیله و ابزار: الف) حس، ب) عقل و ج) وحی به دست می‌آید:

الف) شناخت حسی:

 قرآن کریم همانگونه که از مشاهده عالم طبیعت سخن می‌گوید، بهنظر در پدیده‌های اجتماعی و تاریخی فرمان می‌دهد، «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه الذین من قبل» (رم /45)، بگو در زمین سیر کنید و در عاقبت کار کسانیکه پیش از شما بوده‌اند، نظر کنید.

ب) شناخت عقلی:

قرآن کریم، در برخی از آیات نیز انسان‌ها را به دلیل اینکه در سرنوشت اقوام و جوامع تعقل نمی‌کنند، نکوهش می‌کند. (صافات 8-137)

ج) شناخت وحیانی:

قرآن کریم برخی از شناخت‌های اجتماعی را نیز از طریق وحی در دسترس بشر قرار می‌دهد.

معارف وحیانی به دو بخش تقسیم می‌شوند؛ برخی از آنها علومی هستند که از طریق عقل و تجربه نیز قابلدسترسیاند. اینگونه از معارف و علوم، ارشادی هستند، یعنی انسان را به سوی آن‌چه عقل می‌شناسد راه می‌برند. برخی دیگر علومی هستند که انسان از راه حس و عقل نمی‌تواند آنها را بهدست آورد. این دسته از معارف و احکام، تأسیسی هستند. خداوند سبحان درباره اینگونه از دانش‌ها به پیامبرخود می‌فرماید: «علمک مالم تکن تعلم» (نساء /113) خداوند به تو چیزی را آموخت که از نزد خود نمی‌توانستی بیاموزی. این بخش از معارف وحیانی علومی هستند که بشر برای رسیدن به سعادت خود به آنها نیازمند است یعنی درصورت محروم ماندن از آنها به تعبیر قرآن کریم در گمراهی آشکار به سر می‌برد.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد

شناخت اجتماعی اگر از وحی و مراتب مختلف عقل بشری استفاده کند، به مراتب مشاهده و توصیف و تبیین ابعاد طبیعی جامعه محدود نمی‌شود و ضمن توصیف و تبیین ابعاد تفهمی و حتی فوق طبیعی جامعه از ابعاد ارزشی، تجویزی و انتقادی نیز برخوردار می‌گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :

[1] . Social perception

[2] . Memory

[3] . آذربایجانی، مسعود و دیگران؛ روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت، 1387، چاپ سوم، ص 96 و 97.

[4] . Schema

[5] . كریمی، یوسف؛ روان‌شناسی اجتماعی، تهران، ارسباران، 1384، چاپ چهاردهم، ص 39 و 41.

[6] . Shortcuts

[7] . Bias

[8] . self-concept

[9] . self- esteem

[10] . ارونسون، الیوت؛ روان‌شناسی اجتماعی، حسین شكركن، تهران، رشد، 1386، چاپ چهارم، ص 139 تا 145.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 19:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره نماز چیست ?

بازديد: 62213

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم

کدام عبادت است که بيش از هر برنامه اي تحقق بخش ياد خدا در زندگي ماست ؟

     جواب : نماز خواندن  

نماز چیست؟        

معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نياز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و يكى از فرايض دين و عبادت مـخصوصى است كه مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.

نـماز يعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام.

نماز, داروى نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز يعنى دل كندن از مـاديـات و پـرواز دادن روح; يـعـنى پا را فراتر از ديدنى ها و شنيدنى ها نهادن.

نماز در قرآن و حديث

فـلـسـفـه, فايده و آثار, شرايط و آداب و اوصاف نماز در آيات و روايـات بـسـيارى آمده كه پرداختن به همه آن ها در اين جا ممكن نـيـسـت, لـكـن بـه طور مختصر قطره اى از درياى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى كنيم.

نماز, بزرگ ترين عبادت و مهم ترين سفارش انبيا است. لقمان حكيم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـيه مى كند.1 حضرت عيسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدايـم مـرا بـه نـماز و زكات سفارش كرده است.2 حضرت ابـراهـيـم(ع) هـمـسر و كودك خويش را در بيابان هاى داغ مكه آن هـنـگـام كه هيچ آب و گياهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسكن داد.3 پـيـشـوايـان مـعـصوم ـ عليهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.

گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت يا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلكه به خاطر شايستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.4

نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشكلات است. خداوند مى فرمايد:

از صبر و نماز در مشكلات كمك بگيريد و بر آن ها پيروز شويد. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مكتب اسلام است. پيامبر اكرم مى فرمايد: (علم الاسلام الصلوه).

نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پيامبر(ص) مى فرمايد: (موضع الصلوه من الدين كموضع الراس من الجسد).5

نـمـاز بـراى اولـياى خدا شيرين و براى غير آنان دشوار و سنگين است. قرآن مى فرمايد: (وانها لكبيره الا على الخاشعين).6

در اهـمـيـت نـمـاز همين بس كه حضرت على(ع) در جنگ صفين و امام حـسين(ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به نماز ايستادند. و آن گـاه كـه بـه عـلى(ع) ايراد گرفتند كه چه هنگام نماز است؟

ايـشـان فرمود: ما براى همين مى جنگيم تا مردم اهل نماز باشند.

در زيـارت نـامـه وارث مـى خـوانيم: (اشهد انك قد اقمت الصلوه; شهادت مى دهم كه تو نماز را برپا داشتى.)

حضرت على(ع) درباره نماز بارها سخن به ميان آورده كه در اين جا به چند نمونه اشاره مى كنيم.

الـف) درباره بركات نماز مى فرمايد: فرشتگان, آنان را در بر مى گيرند و آرامش بر آنان نازل مى شود, درهاى آسمان بر آنان گشوده و جايگاه خوبى برايشان آماده مى شود.7

ب) در خـطـبـه 196 نهج البلاغه گوشه هايى از مفاسد اخلاقى هم چون كـبر و سركشى و ظلم را برمى شمارد و آن گاه مى فرمايد: نماز به هـمـه وجـود انـسـان آرامـش مى بخشد, چشم ها را خاضع و خاشع مى گـردانـد, نـفس سركش را رام و دل ها را نرم و تكبر و بزرگ منشى را محو مى كند.

ج) هـم چـنين در نامه اى به محمد بن ابى بكر مى نويسد: نماز را در وقـت مـعين آن به جاى آر و به خاطر آسوده بودن از كار نماز, پيش از وقت معين آن را برپاى مدار و آن را واپس مينداز.8

آداب نماز و آثار تربيتى آن

شـرايـط و آداب نماز به قدرى زياد است كه تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودكار تنظيم و اصلاح مى كند. توجه به همه آثـار تـربيتى نماز كار مشكلى است ولى ما چند نمونه آن را بيان مى كنيم:

1. ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است بايد ساكت باشيم.

2. مـراعات حقوق ديگران; آب وضو, مكان نمازگزار و لباس او بايد حـلال و از مـال ديگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهيه كند, نمازش باطل است.

3. تـغـذيـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الكلى اسـتـفـاده كـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نيست. لباس نـمـازگـزار نيز بايد پاك باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواك زد و موها را شانه كرد.

4. همسردارى; كسى كه به همسر خود نيش بزند, نمازش قبول نيست.

5. ولايت; كسى كه اهل نماز است ولى تسليم طاغوت ها است و ولايت و حـكـومـت رهـبـران اسلامى را پذيرا نيست, نمازش قبول نيست; گرچه تمام عمر در كنار كعبه باشد.

6. نـظـم و ترتيب; در تمام كلمات و كارهاى نماز نظم و ترتيب به چشم مى خورد.

7. انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت بايد با مردم هم آهنگ باشد; بـه ايـن معنا كه مراعات ضعيف ترين افراد را بكند. اگر كسى دير بـه جماعت رسيد, امام بايد كمى ركوع خود را طول بدهد تا او نيز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نيز بايد خود را با امام هم آهنگ كنند; مـثـلا كسانى كه يك ركعت از نماز جماعت عقب هستند و در ركعت دوم بـه جـمـاعـت پيوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغيير در نماز جماعت شركت كنند.

8. اعـتـماد; اگر هريك از امام يا مردم در انجام قسمتى از نماز شـك كـردنـد, بـايـد بـه يك ديگر اعتماد كنند; يعنى با توجه به رفتار ديگرى تصميم بگيرند.

9. ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظيفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت كه در لابه لاى نماز و حركات ركوع و سجود يك نوع حركت ورزشى نيز نهفته است.

10. آمـوزش اجبارى; نمازگزار بايد مسائل و احكام مورد نياز خود را فراگيرد.

11. آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شركت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دينى و مشكلات مسلمانان آشنا مى شوند.

12. امـر به معروف و نهى از منكر; (حى على الصلوه) در اذان يكى از بزرگ ترين معروف ها است.

معانى بلند عبارات و الفاظ نماز

نـمازگزار با گفتن (الله اكبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شكند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابليس و جاذبه هاى مادى مى كشد.

بـا گفتن (بسم الله) به كار خود قداست و كرامت مى دهد و در خود تـوكـل و وابستگى به قدرت غيبى را ايجاد مى كند و به دنيا اعلام مـى كـنـد قدرتى كه من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.

بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت كردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى كند.

بـا (رب العالمين) قدرت لايزال خداوندى را بر تمام جهانيان حاكم مى داند.

با (الرحمن الرحيم) تمام هستى را از آن خدا معرفى مى كند.

بـا ايـن جمله بيان مى كند كه نه تنها نعمت هاى مادى خداوند ما را احـاطه كرده بلكه نعمت هاى معنوى خداوند نيز ما را فراگرفته است.

بـا گـفتن (مالك يوم الدين) مسير و آينده را مشخص مى كند و ياد روز سخت دادرسى را در دل زنده مى كند.

تـا ايـن جـا, نمازگزار زمينه براى اظهار بندگى و ابراز نياز و مـددخـواهـى از خدا را فراهم مى كند و بعد از اين مرحله با درك عـظـمـت خـدا و رحـمـتش و ابراز نياز خويش مى گويد: (اياك نعبد وايـاك نـسـتـعـين) تنها مطيع امر تو هستيم نه غلام حلقه به گوش جباران و تنها از تو يارى مى طلبيم.

با گفتن (اهدنا الصراط المستقيم) از خدا طلب هدايت مى كند, چرا كـه با پيمودن اين راه او به تمام هوس ها و افراط و تفريط ها و وسوسه هاى شيطانى پشت پا مى زند.

با گفتن (صراط الذين انعمت عليهم) الگوها را مشخص مى كند.

بـا (غـيـر الـمغضوب عليهم ولا الضالين) به گروه هاى انحرافى كه انسان هاى پاك را اغفال مى كنند, هشدار مى دهد.

بـا ركوع در برابر عظمت پرورگار, اظهار بندگى و اطاعت مى كند و فـروتنى و تواضع و خضوع خود را در برابر عظمت پروردگار نشان مى دهد.

با سجده, تذلل و اظهار كوچكى و خاكسارى در برابر خدا را نمايان مى سازد.

ذكـر مـقـدس (سبحان الله) كه در تمام عبادت ها به چشم مى خورد, حـقـيـقـتـى را در بر دارد كه ريشه در همه عقايد و تفكرات صحيح اسـلامـى دوانده است و زيربناى ارتباط انسان با خدا و صفات كمال او اسـت; روح تعبد و مغز عبادت, همان تسبيح است. توحيد و عدل و نـبـوت و امـامـت و معاد براساس تسبيح خدا و منزه دانستن او از عـيـوب و كـمبودها است. توحيد خالص جز با منزه دانستن پروردگار از شريك و شبيه و عيب و عجز محقق نمى شود.

آثار فردى و اجتماعى نماز

نـمـاز تاثير بسزايى در زندگى فردى و اجتماعى فرد دارد. در اين جا برخى از آن ها را فهرست وار بيان مى كنيم.

نمازگزار در مقايسه با كسى كه نماز نمى خواند, احساس آرامش بيش ترى دارد.

هـنـگـامى كه از طريق نماز, روح خود را به معراج مى فرستد و با خـدا و نام او پيوند مى دهد, احساس عزت و قدرت مى كند و از هيچ كس و هيچ قدرتى نمى ترسد.

نـمازگزار هيچ گاه چشمش را به چيزهاى حرام آلوده نمى كند و نمى گـذارد هوس هاى زودگذر و وسوسه هاى شيطانى روح و ذهنش را مشغول كـنـد. در مـقـابل, دامن گيرى مفاسد, جاذبه هاى آلوده موجود در اجـتـمـاع, زلـف هـا و بدن هاى عريان, صحنه هاى بدآموز و تحريك كـنـنده, موسيقى و نغمه هاى حرام چنان پرده اى بر دل هاى افراد بـى نـماز مى كشند كه آنان را توان مشاهده و ارتباط با ظرايف و لطايف و معنويت نيست.

در جـهان امروز كه لجام گسيختگى فرهنگى به طور فزاينده اى سلامت و امـنيت جانى بسيارى از جوامع را به مخاطره انداخته است و همه روزه شاهد طغيان و عصيان گروه هاى مختلف مردم به ويژه نوجوانان و جـوانان هستيم, كيست كه فريادرس اين مردم باشد؟! آيا چيزى جز نـماز و توكل و امدادهاى غيبى خداوندى مى تواند ناجى اين افراد از مـنـجـلاب ايـن گـنـاهان عظيم شود و آن ها را از سقوط به دره نيستى و فلاكت باز دارد؟

آثار و عواقب ترك نماز

تـرك نماز در دنيا و آخرت عواقب تلخى دارد. در قيامت, اهل بهشت از دوزخـيـان مى پرسند: چه چيزى شما را روانه جهنم كرد؟ يكى از پـاسـخ هايشان اين است كه ما پاى بند به نماز نبوديم.9 در جايى ديگر به نمازگزارانى كه در نمازشان سهل انگاراند; يعنى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند, مى گويد: واى بر آنان.10

رسـول خدا(ص) فرموده است: (من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر; هركه عمدا نماز را ترك كند, از اسلام خارج شده و كافر است.)

در جـايـى ديـگر مى فرمايد: (بين العبد وبين الكفر ترك الصلوه; مرز بين بنده خدا و كفر, ترك نماز است.)11

هيچ انسان با وجدان و متفكرى نيست كه از ابعاد و اسرار و ظرايف نـماز آگاه باشد ولى از كنار آن ها بى اعتنا رد شود, مگر كسانى كـه بـه خـاطر غفلت و بى خبرى, توفيق سخن گفتن با خداوند را از خود سلب كرده اند.

______________________

1- لقمان (31) آيه 17.

2- مريم (19) آيه31.

 

 

 

 

جلوه هاي ديگر ياد خدا كدامند؟ 

جواب : هر نوع زيبايي كه در جهان مي بينيم جلوه اي زيبا از ياد و ذكر خداوند است .

 

هر زیبایی که ما در جهان می بینیم ، جلوه هایی از قدرت خداوند مهربان می باشد و مار بیشتر به یاد خداوند می اندازد . و باید او را به خاطر این همه نعمت شکرگزاری نمائیم .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 19:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(23)

حواس پرندگان

بازديد: 723

حواس پرندگان :

مقدمه

پرندگان گروه عظیمی از جانوران مهره دار را تشکیل می دهند به طور تقریب از 8700 گونه ی پرنده ی شناخته شده در جهان حدود 490گونه ی آن در ایرانئ شناسائی شده است و از این تعدادحدود 225 گونه در سرزمین ما زندگی وزاد و ولد می نمایند این تعداد گونه در سطح وسیعی از مناطق خشک وبیابانی، نواحی جنگلی، سواحل جزایر و دریاچه هایکشورمان گسترش دارد تنها به صورت توجه به نقش پرندگان در طبیعت است که می توان به ارزش وجودی و اهمیت واقعی پرندگان پی برد گسترش مطالعات اکولوژیکی زمینه ها وامکانات گسترده ئی را برای آشنای با نقش ویژه و با اهمیت پرندگان فراهم نموده است مطالعات اخیر در زمینه ی کنترل بیماری ها و آفات کشاورزی توسط پرندگان اهمیت آن ها را دو چندان نموده است به طوری که پرندگان در زمره ی مهمترین عوامل کنترل کننده ی آفات نباتی قرار گرفته اند

پرندگان علاوه بر دانه خواری و نتیجحتا  کنترل علف های هرز ،کنترل کننده یناقلین بیماری ها وبسیاری از حشرات مضر نیز می باشند.ذکر این موضوع ضروری لست که بسیاری از پرندگان دانه خوار ،خساراتی هم به مزارع وارد میکند.ولی برخلاف تصور عموم اگر شواهد متعددی در مورد نقش زیانبار پرندگان برای محصولات زراعی بیش از آنچه که موجود است باشد ،باز نمی توان از ارزشهای بیشمار آنها چشم پوشیده واصولا در مقایسه با ارزشهای متعدد پرندگان در زمینه ی سالم سازی محیط زیست خسارت آنان جدا قابل اغماض است

از طرف دیگر اهمیت اقتصادی پرندگان وحشی واهلی  برای انسان به عنوان مهمترین منبع پروتئین آنچنان روشن است که نیاز به توضیح ندارد.

دستگاه عصبی ( حواس ) :

حواس پرندگان مانند دیگر جنبه های حیاتی , با نیاز های برخاسته از طرز زندگی پرنده , بطور کامل سازگاری یافته است . شنوایی و بینایی پرندگان در حد بسیار زیادی تکامل یافته , در حالی که بویایی ( بجز در برخی گونه های لاشخور و آشغالخور که دارای حس بویایی قوی هستند ), چشایی و لامسه آنها به نسبت ضعیف است . حواس بطور کلی ارتباط مستقیم و زیادی با مغز دارند . البته هر یک از حواس همانطور که در شکل ساختمان مغز و توضیحات آن نشان داده شده با بخش خاصی از مغز ارتباط بیشتری دارد .

1- قشر خاکستری مغز پرندگان بر خلاف قشر ضخیم و چین خورده پستانداران ,  نازک و غیر پیشرفته است  ( این قشر در پستانداران وظیفه یادگیری و ذکاوت را بر عهده دارد .

2- لب بینایی مغز پرندگان بسیار بزرگ و پیشرفته است و تحریکات رسیده از چشمها را دریافت و مهمترین حس پرنده , یعنی بینایی را تنظیم می کند .

3- مخچه , ناحیه کنترل پرواز در مغز پرندگان و مرکز کنترل تعادل و هماهنگی در آنهاست . این بخش توسعه کمتری یافته است

4- پیاز بویایی , پیشامدگی کوچکی از بخش قدامی مغز است که تحریکات مربوط به حس بویایی را دریافت می کند . این قسمت از مغز پرندگان در مقایسه با پیاز بویایی پستانداران , کوچک است .

5-ااجسام مخطط, جایگاه خاص یادگیری و ذکاوت در پرندگان هستند .

6- مغز خلفی , محل انشعاب و اتصالات سیستم عصبی پرنده است . اعصاب مربوط به شنوایی و چشایی و اعمال ارادی از این محل منشاء می گیرند .

از میان مجموعه حواس پرندگان حس لامسه و بویایی , حس بینایی و شنوایی که بیشتر مورد توجه هستند شرح داده می شوند .

بینایی:

از اندم های حسی مهمی که برای گرفتن سریع اطلاعات به منظور حفظ پرنده در مقابل دشمنان مورد توجه است قذرت و وضعیت دید آن ها می باشد .بقا ی یک پرنده ارتباط زیادی به سرعت دیدن ودامنه ی دید او در هنگام شکار و یا دفاع دارد پرندگان شکاری برای این که بتوانند شکار شان را بگیرند احتیاج به دیدن به شکلی خاص بوده و متقابلا دید شکار هم باید وضع خاصی داشته باشد که بتواند او را در مقابل دشمن حفظ نماید .

پرندگانی که در مناطق خاص و بدون درخت زندگی می کنند باید بتوانند به سادگی و سرعت تطابق چشم را از نقطه ای به نقطه ی دیگر منتقل کنند . طبیعی است پرندگانی که در نواحی بوته ای و پر متراکم زندگی می کنند احتیاج به وضعیت دید به خصوصی بوده تا جلو را به خوبی مشاهده کنند و بتوانند به راحتی در میان شاخ و برگ ها حرکت کرده و فورا متوجه ی خطر گردند .

پرندگان دارای چشمان بزرگی می باشند به طوری که گاهی چشمان آن ها نسبت به جثه ی آن ها در مقایسه با حیوانت دیگر بزرگتر است .دراین جا معلوم است که هر چه چشمان بزرگتر باشد به علت در یافت نور بیشتر دید بهتر ی دارد. بعضی از پرندگان شکاری مانند عقاب طلایی دارای چشمانی به اندازه ی چشم انسان و حتی کمی بزرگتر از چشم انسان است.

اندزه ی چشم جغد ها به ور معمول از چشم عقاب ها نیز بزرگتر می باشد .چشم شتر مرغ بزرگ تر از چشم موجودات زنده ای است که در خشکی زندگی می کنند .پرندگان علاوه بر بزرگی چشم پلک سومی نیز دارند که به صورت پرده ی شفافی روی چشم قرار می گیرد .در بعضی از آن ها مانند پرندگان غواص این پلک به صورت عدسی است که خطای باصره در زیر آب را تصیح می کند .پرندگان به علت شفاف بودن پلک سوم در تمام اوقات به جز زمانی که در خواب می باشند دارای بینایی هستند زاویه یی که پرنده به طور عادی می توتند اطراف را ببیند بستگی به وضعیت و محل قرار گرفتن چشم ها در سر دارد .چشم پرندگان شکاری مانند جغد ها در جلوی صورت قرار دارد به همین جهت می توانند همواره به بهترین نحو شکاررا مد نظر داشته باشند .پرندگان دانه خوار که طعمه ی شکاری ها هستند باید حد اکثر زاویه ی دید را دارا باشند . به همین دلیل چشمان آن ها در طرفین سر قرار دارددر پرندگانی که چشمان در جلوی صورت قرارد ارند به جهت این که مسیر دید هر دو چشم در هم تداخل می کند می توانند سطح وسیع تری را با هر دو چشم ببینند .دراین ارتباط تصویری که از یک چشم به دست می آید با موقعیت اصلی جسم کمی فرق دارد ولی وقتی جسم با دو چشم دیده می شود مسیر دید هر دو چشم در هم تاخل کرده و جسم به شکل واضح و سه بعدی در محل حقیقی آن مشاهده می شود ایجاد چنین وضعیت مناسبی به خاطر این که می  تواند به پرندگان فاصله ی صحیحی را بدهد برای آن ها امری حیاتی است .احتمالا مشاهده ی  جدید با دو چشم در جغد ها شکلی کامل تر از پرندگان دیگر دارد در جغد ها زاویه دید چشمان 110 درجه اسصت ولی قسمتی که در زاویه ی دید هر دو چشم  قرار می گیرد 70 درجه است . در قرقی ها زاویه ی دید چشمان بین 110 تا 150 درجه است و زاویه ی دید بین هر دو چشم آن ها بین 35 تا 50 درجه است . در دلیه زاویه دید دو چشم 150 درجه است ولی تداخل دید هر دو چشم 50 درجه است یعنی دلیجه نسبت به جغد زاویه ی دید کمتری را می بیند .

کبوتر که از دانه خواران است زاویه ی دید چشمانش 340 درجه است ولی زاویه یی که با هر دو چشم می بیند فقط 24 درجه است .در ابیا چشمان به شکلی خاص در پشت سر قرار گرفته اند به طوری که زاویه ی دید آن ها 360 دره است در حقیت ابیا میتواند تام اطراف خود را ببیند ولی ید دو چشمی اش تنها در دو قسمت و حداکثر قسمت آن 25 درجه است .

وسعت بیشتر زاویه ی دید از نکات جالب دربینایی پرنده است . جون پرنده با گردش سر می توان هر دو چشم را بر روی جسم متمرکز کند  . و آن را سه بعدی ببیند باید توجه داشت که گردش چشم پرندگان در حدقه بسیار کم وتی در د ها صفر است ولی در عوض قابلیت انعطاف ردن بسیار زیاد بوده به طوری که جبران این عد گردش چشمان را در حدقه می نماید .

تطابق سریع چشمان با جسم از نات مه ر بینیی پرندگان است مخصوصا این موضوع در پرندگانی ک در مناطق نگلی و بوت زاره زندگی می کنند برای جلو گیری از تصادم با شاه ا یا آن هایی که در هنگام پروز تغذیه می کنند دارای اهمیت بسیار است .

پرنان ضکاری مانند شاهین ها هنگام شکار سعی می کنند از ملی به شکار نزدیک شوند که در دامنه ی دیدش قرار نگیرند.یعنی از محل کور شکار و با سرعت خود را به او می رسانند .

بارها دیده شد ه که پس از اولین  ضربه ای که شکار ی به شکار می زند تاغزه متوه ی ضر او شده واین لحظه ای است که  د یگر کار از کارگذشته است .و امکان فرار به سادگی مقدور نمی باشد .

 

آیا می دانستید بین اندازه ی چشم پرندگان و آواز خواندن آنها رابطه ای وجود دارد ؟

رابطه ی بین آواز خواندن پرندگان و اندازه ی چشم آنها :

هنگام سپیده دم و با شروع یک صبح مه آلود ویلزی، نخستین پرندگانی که خواندن آواز را شروع می کنند سینه سرخ اروپایی، توکای سیاه و توکای آوازه خوان هستند. با بالا آمدن کامل خورشید گونه های دیگری چون سهره جنگلی و چرخ ریسک آبی نیز به این گروه اضافه می شوند. اما معمولا ۱۰۰ دقیقه طول می کشد تا آواز خود را با پرندگان گروه اول هماهنگ کنند.این الگوی آوازخوانی در میان تمامی پرندگان و در سرتاسر جهان دیده می شود. همین مسئله پرنده شناسان را واداشت تا درصدد کشف عامل تعیین کننده زمان آوازخوانی پرندگان در صبح برآیند. عده ای از دانشمندان معتقدند که توانسته اند توضیحی برای این مسئله پیدا کنند: هر چه چشم یک پرنده بزرگ تر باشد زودتر از سایرین شروع به خواندن آواز می کند.آواز دسته جمعی پرندگان نخستین بار در ۷۰ سال قبل مورد توجه دانشمندان قرار گرفت اما در آن زمان هیچ کس نتوانست در مورد علت آن توضیحی ارایه بدهد.

چشم، قطب نمای پرنده:

محققان دانشگاه اودنبرگ با آزمایشی ساده دریافتند که چشمهای پرندگان نسبت به منقار آنها تاثیر بیشتری بر ردیابی و موقعیت یابی بر اساس امواج مغناطیسی زمین دارند.

آزمایشهای جدید بر روی سینه سرخها نشان می دهد پرندگانی که با استفاده از میدان مغناطیسی زمین مسیر خود را می یابند بیشتر از چشمهای خود استفاده می کنند تا از منقارشان.نظریه های متعددی بر اساس استفاده از چشم یا منقار شیوه جهت یابی پرنده ها را با کمک میدان مغناطیسی توجیه کرده است اما اکنون دانشمندان آلمانی در دانشگاه اودنبرگ نشان دادند چشمها نقش اساسی تری در این فرایند به عهده دارند

محققان در گروهی از سینه سرخهای مورد مطالعه دسته N، منطقه ای در مغز که سیگنالهای دریافتی از رنگدانه های دو جفتی چشم را پردازش می کند از مغز پرندگان خارج کرده و در گروهی دیگر عصب سه قلو که وظیفه ارسال سیگنالهای ذرات مغناطیسی منقار پرنده را به مغز دارد، قطع کردند. این دو گروه از پرندگان سپس در معرض میدان مغناطیسی طبیعی زمین و یک میدان مغناطیسی مصنوعی قرار گرفتند که به عمد قطب شمال آن 120 درجه تغییر زاویه داده بود. نتایج نشان داد پرندگانی که عصب سه قلوی آنها قطع شده بود با مشکل عمده ای در مسیر یابی مواجه نشدند اما پرندگانی که دسته N از مغز آنها برداشته شده بود توانایی مسیریابی و موقعیت یابی خود را به کلی از دست دادند. به گفته دانشمندان این نتیجه احتمال تاثیر مستقیم این بخش از سیستم بینایی پرندگان را در دیدن اطلاعات قطب نمای مغناطیسی طبیعی زمین افزایش می دهد. با این حال اثبات قطعی این واقعیت نیازمند مطالعات بیشتر و صرف زمان طولانی تر خواهد بود

شنوایی :

قابلیت تشخیص صدا های مختلف در پرندگان متفاوت است .مطالعات بسیار زیادی که در این زمینه انجام گرفته نشان داده است که صدای تولید شده از یک پرنده به وسیله ی پرنده های همان گونه  و بعضی گونه های  دیگر قابل شنیدن است .از مثال های ساده از همین مورد پاسخگوئی به صداهای مصنوعی  تولید شده به وسیله ی شکار چیان می باشد .که شبیه صدای بعضی از پرندگان به خصوص اردک ها است .همچنین فرا گیری آواز در پرندگانی که در قفس نگهداری می شوند نیز گویای این است که پرندگان صدا را شنیده و واکنش نشان می دهند .

سیستم شنوائی پرندگان از سه قسمت با کانال خارجی گیرنده ی صدا گوش میانی و گوش داخلی تشکیل شده است .پرندگان فاقد لالهی گوش بوده و تنها حفره ای که از گوش خارجی وجود دارد که در داخل به پرده ی گوش متصل می شود .

گوش میانی از پرده ی صماخ تا دیواره ی خارجی است در گوش داخلی حلزون گوش وجود دارد که صدا را گرفته و با ساختمان پیچیده ای که دارد می تواند امواج صوتی دریافت شده را به اعصاب صوتی که به به مغز متصل است منتقل نماید .طول و طرح حلزون گوش در پرندگان مختلف متفاوت است .در کتاب پامفری نشان داده است که بین طول وشکل حلزون گوش و پیچیدگی صوت در پرندگان رابطه ی مستقیمی وجود دارد .

از آن جائی که هر عملی در موجودات زنده ناشی از اثزات محیط طبیعی و زیستی آن ها می باشد  که نهایتا در جهت بقای موجود عمل می نماید مانند صدا و آواز خوانی در پرندگان . به خصوص توجه به شدت و وضوح آن در هنگام تولید مثل بیان گر واقعیت ملموسی دراین زمینه است .به همین دلیل کسانی که علاقه مند به مطالعه در احوال زیستی پرندگان هستند .بایستی کوشش نمایند همراه با شناخت کامل ساختمان اندم های صوتی و گوشی عملکرد آن ها در رابطه با رفتار و عاداتشان که به منظور بقا ی نسل صورت می گیرد مورد توجه قرار دهند .

لامسه و بویایی :

مرکز حس بویایی که بطور معمول در پرندگان ضعیف است در پیاز بویایی است . اعصابی که وارد قسمت خلفی مغز می شوند , تحریکات ناشی از گیرنده های حساس به گرما و لمس ( در منقار و موهای حساس آن در برخی گونه ها مثل کیوی ) را به این قسمت مغز می رسانند . حس لامسه که معمولا به صورت تکامل نیافته , در اکثر پرندگان وجود دارد , توسط کمتر پرنده ای به کار گرفته می شود . دو گونه پرنده که جدا از این روال از این حس برای یافتن غذا کمک می گیرند , یکی کیوی در زلاندنو است و دیگری ابیا که چندین گونه از آن در سطح جهان وجود دارد . ( ابیا ) در عمق خاک و لاشه برگها ی کف جنگل , کرمها و کرمینه ها را با اعصاب حساس و متراکم در برآمدگی نوک منقار خود جستجو می کند و در می یابد .

( کیوی ) نیز در ناحیه نوک منقار خود تراکمی اینچنین دارد . اما در این گونه , حس لامسه توسط موهایی واقع در قاعده منقار تقویت شده , که به کمک آن کیوی هرنوع جنبشی را در داخل برگها درک می کند و آن گاه به کمک حس بویایی پیشرفته اش آن را تشخیص می دهد . حساسترین و پیشرفته ترین حس لامسه در میان پرندگان به نوعی بوقلمون استرالیایی ( Leipoa ocellata ) تعلق دارد . این پرنده برای آشیانه سازی چاله ای در زمین حفر می کند و آن را با توده ای از برگ و گیاه به ارتفاع یک متر و قطر 5 متر می پوشاند . آنگاه پرنده ماده ظرف مدت شش روز تخمهای خود را در حفره ای در مرکز این آشیانه می گذارد , از اینجا به بعد پرنده نر گرمای ناشی از پوسیدگی و تجزیه گیاهان انباشته شده را به کمک سطح دهان و زبان خود با حساسیت یک درجه فارنهایت در طول مدت طولانی تفریخ تنظیم می کند . این عادت خاص آشیانه سازی باعث شهرت فراوان ( بوقلمون استرالیایی ) در جهان شده است .

تشخیص شکارچیان با استفاده از حس بویایی در پرندگان:

پرندگان با استفاده از حس بویایی خود شکارچی و میزان خطر آن را تعیین می کنند.

به گزارش پایگاه خبری ساینس دیلی، بسیاری از حیوانات، شکارچی خود را با حس بویایی شناسایی کرده و از آن دوری می کنند اما این قابلیت تاکنون در مطالعات مربوط به پرندگان نادیده گرفته شده بوده زیرا بنا به باور قدیمی، پرندگان نمی توانند این حس را به کار بگیرند.

بنابر این گزارش، اکنون مشخص شده که پرندگان نه تنها از علائم شیمیایی برای شناخت دشمن استفاده می کنند بلکه آنها رفتارشان را بنا به درک میزان خطر شکارچی تنظیم می کنند

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 14:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره زندگی امام جواد (ع)

بازديد: 1166
تحقیق کامل درباره زندگی امام جواد (ع)

زندگی نامه حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )

امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدينه ولادت يافت . نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت . مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای بنی عباس از پيشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . " از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دايمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد .

رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگی برده است ، در تاريخ معروف است " . از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زيادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری پاسخ گفت . برای نمونه ، يکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم : " عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد . عده ای از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست .

خليفه از ما پرسيد : حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند . يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الی المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد . دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار . خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی پاسخ آن را مي گويم . اين مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد . خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد . معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است . سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری مي گويم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد . اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " يحيی بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که پيرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس . يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيی دچار حيرت عجيبی شد . نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند . مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند . اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسی او را نيز بدانم . ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعنی شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند .

ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !

 

امام جواد (ع) را همه مسلمانان عالمي بزرگ مي دانستند. ايشان انساني بردبار، نيكو سخن، عابد و بسيار باهوش بود. حديثهاي بسياري از آن امام، در كتابهاي حديث، از جمله عيون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب، بحارالانوار و ........ نقل شده است.

معجزات حضرت

(الف ) معجزات زمان كودكى

سخن گفتن امام جواد، هنگام تولد

حكيمه خاتون عمه ى امام جواد عليه السلام مى گويد: آثار باردارى در چهره و قيافه ى همسر امام رضا عليه السلام مشاهده شد، در نامه اى به آن حضرت بشارت دادم كه به زودى صاحب فرزند مى شوى .

در جواب از لحظه ى باردار شدن و ساعت و روز وضع حمل همسرش خبر داد و فرمود: وقتى كه فرزندم به دنيا آمد تا هفت روز از او مواظبت كن .

حكيمه مى گويد: لحظه ى به دنيا آمدن فرزند امام رضا عليه السلام در كنار همسرش بودم و همه چيز را به دقت زير نظر داشته و طبق سفارش آن حضرت ماءموريت خويش را انجام دادم .

ذكر شهادتين توجه مرا جلب كرد، (اءشهد اءن لا اله الاّ الله ) - خداوندا - چه مى بينم و چه مى شنوم ؟ كودكى خردسال سخن مى گويد؟

با كنجكاوى و دقّت بيشتر به ميان طشت نگاه كردم ، آيا من اشتباه مى كنم ، و صدا متعلّق به طفل تازه به دنيا آمده نيست ؟ نه ، آن صداى معجزه گر از حلقوم طفلى است كه بزرگى و شخصيت ممتاز خويش را در لحظه ى ولادت نشان مى دهد. عقل و درك انسان از شنيدن و پذيرفتن آن عاجز است ، اما حكيمه كه خود شاهد ماجرا است ، نمى تواند آن را انكار كند.

سه روز از ولادت او بيشتر نگذشته بود كه براى دومين بار نيز لب به سخن گشود، عطسه اى نموده و در پى آن حمد و ثناى خداوند و درود بر پيامبر و جانشينان بر حق او را بر زبان جارى نمود، (الحمدلله ، وصلّى اللّه على محمّد وعلى الائمّة الراشدين )(119).

خطابه ى امام جواد در سن 25 ماهگى

امام جواد عليه السلام چهره ى گندمگونى داشت و اين سبب شده كه براى گروهى از انسانهايى كه از ايمان قوى برخوردار نبودند، شكّ و ترديد ايجاد شود كه آيا او واقعاً فرزند امام رضا عليه السلام است ! هر چه مى گذشت بر شكّ و ترديد آنان افزوده مى شد، تا آنكه او و پدر بزرگوارش را به نسبت هاى ناروا متّهم ساختند، و گفتند: او فرزند شخص سياه چهره اى به نام شنيف و يا لؤ لؤ است .

اين سخنان ناشايست روز به روز اوج گرفت و در نهايت تصميم گرفتند كه كودك 25 ماهه ى امام رضا را در حضور جمعيت و در مسجدالحرام ، محل تجمّع مردم ، بر گروه قيافه شناسان كه فنّ و دانش متداول آن زمان بود عرضه كنند تا آنان به نسب كودك مورد ترديد حكم كنند، كه چه كسى پدر او است ، اين تصميم در حالى اتّخاذ شد كه امام رضا عليه السلام در شهر طوس حكومت ماءمون به سر مى برد.

از گروه قيافه شناسان براى حضور در مراسم دعوت به عمل آمد، وقتى كه همه حضور يافتند، كودك 25 ماهه را به ميان جمعيت آورده و در مقابل قيافه شناسان نشاندند، تا نگاه آنان به چهره ى مبارك و معصوم امام جواد عليه السلام خردسال افتاده ، و با دقت به او نگريستند، ناگهان بى اختيار با حال و سجده و خضوع ، خود را به روى زمين انداخته و به او احترام كردند و گفتند: واى بر شما مردم ! اين ستاره ى درخشان و ماه نورانى را بر مثل ما عرضه مى كنيد تا نسب او را مشخص كنيم ! به خدا سوگند كه او همان نسل پاك و طاهر است ، به خدا سوگند او فقط از ((اصلاب زاكيه )) به ((ارحام مطهّره )) منتقل شده است ، به خدا سوگند او از نسل امير مؤ منان على عليه السلام و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى باشد؛ اى مردم ! باز گرديد و از خداوند طلب مغفرت كنيد، و هرگز درباره ى چنين انسانى شك و ترديد به خود راه ندهيد.

وقتى كه مجلس به اين جا رسيد، امام جواد عليه السلام كه در سن 25 ماهگى به سر مى برد، لب به سخن گشود و با زبانى برنده تر از شمشير، و فصاحتى بى نظير خطبه ى رسايى بدين سان ايراد كرد: الحمدلله الّذى خلقنا من نوره بيده ، واصطفانا من بريّته ، وجعلنا اءُمناءه على خلقه و وحيه ، ((حمد و ستايش خداى را كه با قدرت خويش از نور وجودش ، ما را آفريد، و از ميان مخلوقاتش ما را برگزيد و امين وحى خويش قرار داد)).

اى گروه مردم ! من محمد فرزند على ملقّب به رضا، فرزند موسى كاظم ، فرزند جعفر صادق ، فرزند محمّد باقر، فرزند على سيّد العابدين ، فرزند حسين شهيد، فرزند امير مؤ منان على بى ابيطالب ، و فرزند فاطمه ى زهرا و فرزند محمّد مصطفى هستم .

آيا در نسب مانند من شكّ و تريد مى كنيد؟ آيا من و والدين مرا به نسبت هاى ناروا و ناشايست متّهم مى سازيد و مرا بر قيافه شناس عرضه مى كنيد؟!

به خدا سوگند! من نسب شما را از پدرانتان بهتر مى شناسم ، به خدا سوگند! من به ظاهر و باطن شما آگاهم ! و همه ى شما را مى شناسم ، به آنچه شما به سوى آن مى رويد نيز آگاهى دارم ! آرى اين مطالب را فقط از سر صدق و حقيقت و راستى مى گويم ، زيرا سخنان من ، محصول همان دانشى است كه خداوند پيش از آفرينش جهان به ما و خاندان ما عنايت فرموده است .

به خدا سوگند! چنان چه اهل باطل به پشتيبانى هم ديگر، عليه ما نيامده بودند، و دولت باطل غالب و چيره نبود، و انسان هاى اهل شكّ و ترديد به مخالفت با ما برنمى ساختند، هر آينه سخنى را برايتان بيان مى كردم كه همه ى آدميان از اول تا آخر، به تعجّب و شگفت آيند.

سپس امام دست كوچك خود را بر دهان مباركش گذارده ، و خودش را مخاطب قرار داده و فرمود: اى محمّد! ساكت شو، و زبان به دهان فرو بر، همانگونه كه پدرانت نيز سكوت اختيار كرده و در حال تقيه به سر بردند، و سپس اين آيه ى شريفه را قرائت نمود: فاصبر كما صبر اءُولُوالعزم من الرّسل ولاتستعجل لّهم كاءنّهم يوم يرون ما يُوعدُون لم يلبثوا إ لا ساعة من نّهار بلغٌ يهلك إ لا القوم الفسقون (120)، ((پس همان گونه كه پيامبران نستوه ، صبر كردند، صبر كن ، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده ، روزى كه آنچه را وعده داده مى شوند بنگرند، گويى كه آنان جز ساعتى از روز را در دنيا نمانده اند ؛ اين ابلاغى است ؛ پس آيا جز مردم نافرمان هلاكت خواهند يافت ؟)).

در اين هنگام يكى از آن مردان به سوى امام آمد و دست وى را گرفت و از ميان مردم به حركت درآورد، و مردم نيز راه را براى وى گشودند.

راوى مى گويد: بزرگان و پيران حاضر در مجلس را مى ديدم كه به ديده ى تعجّب به امام جواد خردسال مى نگريستند و آيه ى شريفه اللّه اءعلم حيث يجعل رسالته را بر زبان جارى مى كردند، ((خداوند به اين كه رسالت خويش را در كجا قرار دهد، داناتر است )).

از جمعيت حاضر پرسيدم : اين بزرگان چه كسانى هستند؟

پاسخ دادند: آنان از قبيله ى بنى هاشم و فرزندان عبدالمطّلب اند.

راوى مى گويد: چون خبر اين ماجرا در شهر طوس به امام رضا عليه السلام رسيد، و از رفتار زشتى كه مردم با فرزند وى داشته اند، با خبر شد، و از اين كه خدا چگونه آنان را رسوا كرده است ، فرمود:

خداى را شكر! و سپس به شيعيان حاضر در مجلس خطاب كرده و ادامه داد: آيا شما ماجراى ماريه ى قبطيه همسر پيامبر اكرم و آنچه درباره ى ولادت ابراهيم فرزند وى ، به او نسبت داده اند را مى دانيد؟

حاضران گفتند: خير، نمى دانيم ، شما آگاهتريد، ما را نيز آگاه فرما.

امام رضا عليه السلام فرمود: ماريه از جمله ى كنيزانى بود، كه به پيامبر اكرم هديه شد، پيامبر همه ى آنان را ميان اصحاب و ياران تقسيم كرد، ولى ماريه را براى خود نگه داشت ، خادمى به نام ((جريح )) همراه ماريه بود كه آداب معاشرت با بزرگان را به وى آموخت ؛ آن دو به دست پيامبر اكرم مسلمان شدند.

آرام آرام محبّت ماريه در قلب پيامبر جاى گرفت ، و به او توجّه ويژه اى مى كرد، اين امر موجب برانگيخته شدن حسادت برخى از همسران پيامبر از قبيل حفصه و عايشه شد، تا آن جا كه شكايت خود را به نزد پدرانشان (ابوبكر و عمر) بردند. وسوسه هاى شيطانى و حساسيت هاى برترى جويانه ى آن دو سبب شد كه تصميم بگيرند نسبت دروغى را به ماريه بدهند و بگويند: ابراهيم فرزند ماريه ، از صلب پيامبر اكرم نسيت ؛ بلكه او از صلب ((جريح )) است ، و ماريه در اثر ارتباط نامشروع با جريح ، اين فرزند را به دنيا آورده است ، ولى غافل از آن كه قواى مردانگى و شهوانى جريح به طور كلّى تعطيل شده و از اين نعمت خدادادى بهره مند نيست ، و اين تهمت و افترا به زودى آشكار شده ، و آن دو را رسوا مى سازد.

ابوبكر و عمر در مسجد خدمت پيامبر اكرم آمده و گفتند: اى رسول خدا! مطلبى بر ما آشكار شده و ما نمى توانيم آن را بر شما پوشيده بداريم ، چرا كه در محدوده ى خانواده به شما خيانيت شده است .

پيامبر صلى عليه و اله و سلم با تعجب فرمود: چه خيانتى ؟

گفتند: اى رسول خدا! ((جريح )) با ماريه ارتباط نامشروع برقرار كرده است ، تا جايى كه ماريه از او حامله شده و فرزندى كه به دنيا آمده فرزند شما نيست ، بلكه فرزند جريح است !

پيامبر اكرم از شنيدن اين تهمت و افترا كه به همسر وى نسبت دادند، رنگ چهره اش برافروخت و فرمود: واى بر شما! مى دانيد چه مى گوييد؟!

گفتند: ما با چشمان خود ديديم كه جريح و ماريه در مشربه بودند، و جريح با او آنگونه رفتار مى كرد كه گويا شوهر با همسر خود مزاح و بازى مى كند؛ پس اى رسول خدا! شخصى را نزد آنان بفرست تا جريح و ماريه را در آن حال ببيند و حكم خدا را درباره ى آن دو جارى كند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم على عليه السلام را صدا زد و به او فرمود: اى على ! شمشيرت را بردار و به مشربه ماريه برو! چنان چه جريح و ماريه را در وضعيتى كه اين دو توصيف مى كنند، مشاهده كردى ، بى درنگ نور وجودشان را با يك ضربت شمشير خاموش ساز.

على عليه السلام برخاست و مطابق فرموده ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شمشيرش را برهنه ساخته و در زير لباس خود قرار داد، و حركت خويش را به سوى مشربه آغاز نمود، هم چنان كه از مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دور مى شد، دوباره به نزد وى باز گشت ، و درباره ى كيفيت ماموريت خود، كسب تكليف نمود و سپس به حركت خود ادامه داد.

راوى مى گويد: على عليه السلام در حالى كه شمشير برهنه در زير لباس ‍ داشت ، براى انجام ماموريت خويش ، به سرعت رفت و از منطقه بالاى مشربه ، وارد شد، تا به صورت كامل بر آن جا مسلط باشد، على عليه السلام پس از ورود به مشربه ، مشاهده كرد كه ماريه نشسته و جريح نيز در كنار او است و همچنان آداب معاشرت را به وى مى آموزد و مى گويد: پيامبر را بزرگ بدار، او را احترام و اكرام كن ، هميشه پيامبر را با كنيه و نام بزرگش ‍ مورد خطاب قرار ده ، و مشابه اين دستورات اخلاقى را براى وى بيان مى كند.

ناگهان چشم جريح به چهره ى افروخته و مضطرب على عليه السلام و شمشير برهنه در دست وى افتاد، ترس و وحشت همه ى وجود او را فرا گرفت ، ناخودآگاه پا به فرار گذاشت ، تا به كنار درخت خرماى بلندى رسيد، از آن بالا رفت و در بلندترين نقطه درخت خود را مخفى نمود. على عليه السلام وارد مشربه شد و به پاى درخت آمد، در اين هنگام به اراه ى خداوند، باد شديدى وزيدن گرفت ، و لباس بلند جريح را از بدنش جدا ساخت به صورتى كه قسمت هاى ميانى بدن او نمايان گشت ، و چشم على عليه السلام به جايگاه مخصوص از بدن جريح افتاد، و متوجه شد كه هيچ اثرى از آلت مردانگى در بدن او نيست . آرى جريح خادم ، ممسوح و خواجه بوده و از قواى شهوانى بهره اى نبرده بود تا به تهمت آن دو نفر گرفته شود!

على به جريح فرمود: از درخت پايين بيا. گفت : آيا در امان هستم ؟ فرمود: آرى .

از درخت پايين آمد، على عليه السلام دست او را گرفت و به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آورد، و شرح ماجراى او را براى پيامبر بيان نمود.

پيامبر اكرم پس از شنيدن سخنان على عليه السلام صورتش را به طرف ديوار بر گرداند، و به جريح فرمود: لباست را بالا ببر تا اين دو نفر ببينند و دروغشان براى خودشان آشكار شود.

واى بر آن دو نفر! چگونه در برابر خدا و رسولش صلى الله عليه و آله و سلم پرده ى حيا را دريده ، و به افراد بى گناه تهمت و افترا زدند!

جريح به دستور پيامبر عمل كرد، و آنان با چشم خود ديدند كه جريح همانگونه است ، كه على عليه السلام توصيف كرده بود.

آن دو نفر پس از رسوايى از عملكرد خويش ، و به نشانه ى پشيمانى ، خود را بر زمين انداخته و گفتند: اى رسول خدا! ما از كار خويش توبه مى كنيم ، و شما نيز از خداوند براى ما مغفرت و آمرزش طلب كنيد، و پيمان مى بنديم كه هرگز مرتكب چنين گناهى نشويم .

پيامبر اكرم به آنان فرصمود: خداوند توبه ى شما را مى پذيرد، و مغفرت خواهى من نيز براى شما مفيد واقع نخواهد شد! زيرا شما پرده ى حيا را در برابر خدا و رسولش دريديد.

امام رضا عليه السلام مى فرمايد: در اين هنگام بود كه آيه ى شريفه سوره ى توبه در شاءن آن دو نفر نازل شد؛ ان تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر الله لهم (121).

((حتى اگر هفتاد بار برايشان آموزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد)).

امام رضا عليه السلام در پايان حديث فرمود: الحمد لله الذى جعل فى وفى ابنى محمد اءسوة برسول الله وابنه ابراهيم ((خداى را سپاس كه در من و فرزندم محمد، داستانى همانند داستان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و فرزندش ابراهيم قرار داد)).

راوى مى گويد: وقتى كه امام جواد عليه السلام به سن شش سال و چند ماه رسيد، مامون پدر بزرگوارش امام رضا عليه السلام را به شهادت رساند، و مردم متحير شده ، و در ميان آنان اختلافاتى ايجاد شد، كه چه كسى پس از امام رضا عليه السلام ، رهبرى دينى جامعه را به عهده خواهد گرفت ؟ و سن امام جواد عليه السلام را نيز براى احراز منصب و مقام امامات كوچك مى شمردند، شيعيان در ساير شهرها و بلاد نيز متحير بودند، تا اينكه خداوند مساله ى امامت وى را بر همه ى مردم آشكار و روشن ساخت (122)

دفاع امام جواد عليه السلام از امامت خويش

على بن اسباط مى گويد: هنگام عبور از كوچه هاى مدينه نگاهم به حضرت جواد عليه السلام افتاد، از فرصت استفاده كرده در گوشه اى نشستم و غرق در تماشاى قد و قواره و شكل و شمايل حضرتش شدم ، تا هنگام مراجعه به مصر براى دوستانم تعريف كنم .

لحظاتى نگذشته بود كه وجود امام عليه السلام را در كنار خويش در حالى كه روى زمين نشسته بود احساس كردم ، و چون به علم امامت از باطن و ضمير من آگاه بود فرمود: خداوند براى ارشاد و هدايت مردم انسان هايى پاك به نام پيام آوران وحى برانگيخته است ، كه برخى در كودكى و گروهى ديگر در سن پيرى پذيراى اين مسئوليت بوده اند، سپس بخشهايى از آيات 12 سوره مريم را: ((اتينه الحكم صبيا)) ((و از كودكى به او نبوت داديم )) و 22 سوره يوسف ((و لما بلغ أ شده و اتينه حكما و علما))

((و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم )). 15 سوره احقاف ((و بلغ اربعين سنة )) ((و به چهل سال برسد)) خواند، و سپس ‍ فرمود: اى على بن اءسباط! همانگونه كه خداوند در سنين كودكى و بلوغ و بالاتر از آن پيامبرانى را انتخاب و ماءمور ارشاد و هدايت مردم نموده است ، مى تواند جانشينانى را نيز در سنين مختلف تعيين نمايد تا هدايتگرانى در بين مردم باشند(123).

پيشگويى امام صادق از امامت امام جواد عليهما السلام

ابو بصير مى گويد: پسر بچه ى 5 ساله اى را همراه خويش به محضر امام صادق عليه السلام بردم ، وقتى كه نگاه امام عليه السلام به كودك افتاد، فرمود: در آينده اى نه چندان دور، زمانى خواهد آمد كه خداوند امامى را از نسل من كه هم سن اين كودك است ، تعيين خواهد نمود، تا عهده دار امور دينى و دنيايى مردم باشد.

علامه مجلسى صاحب اثر گرانقدر بحارالانوار ذيل اين حديث مى فرمايد: شايد مقصود امام عليه السلام از پسر بچه ى پنج ساله امام جواد عليه السلام و يا امام زمان حضرت حجة بن الحسن ، مهدى موعود (عج ) باشد، زيرا اين دو امام در سن كودكى به امامت رسيده اند(124).

(ب )معجزات اجابت دعا

دعا در حق كسى كه به خوردن خاك عادت كرده بود

در تاريخ زندگى پيشوايان معصوم عليهم السلام افرادى ديده مى شود كه رابطه ى بسيار نزديك و صميمانه اى با آن بزرگواران داشته اند، اين افراد در اصطلاح بعضى از روايات به عنوان اصحاب سر شناخته شده اند، يكى از آنان ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى است ، كه معاصر امام جواد عليه السلام بود.

او مى گويد: در ركاب امام عليه السلام به يكى از باغ هاى خارج شهر رفتيم ، پس از استراحت كوتاهى عرض كردم : مولاى من ! گرفتار عادتى زشت و ناپسند شده ام ، نمى دانم راه نجات چيست ؟ فرمود: هر مشكلى در جهان ، راهى هم براى درمان آن وجود دارد.

عرض كردم : آقاى من ! مبتلا به خوردن خاك شدم و تقاضاى من اين است كه دعا بفرماييد تا خداوند متعال اين عادت زشت را از من دور نمايد.

چند روزى از اين قضيه گذشت تا دوباره امام را ملاقات كردم ، تا چشم امام به من افتاد، پيش از آنكه سخنى بگويم فرمود: ابو هاشم ! خداوند متعال خاك خوردن را از تو دور نمود و تو نجات يافته اى .

پس از شنيدن اين سخن امام ، به شدت از خوردن خاك متنفر شدم و از آن زمان به بعد، لحظه اى علاقه اى به خوردن آن در خود احساس ‍ نكردم (125 ).

نفرين در حق قاتل خويش (ام الفضل )

ام الفضل همسر امام جواد عليه السلام و دختر مامون عباسى بر اثر دسيسه هاى شيطانى خود و پدرش ، تصميم گرفت كه مقدارى از سم كشنده و مهلك را در حوله اى قرار داده و آن را در قسمتى از بدن خود قرار دهد تا در هنگام مقاربت و زناشويى با بدن امام عليه السلام تماس حاصل نموده و او را مسموم كند.

ام الفضل تصميم شوم خود را اجرا نمود و امام را مسموم كرد، اثر زهر روح و جان امام را آزار مى داد، به ناچار تصميم به نفرين گرفته و دستها را به سوى خداوند بلند كرد و فرمود: اميدوارم خداوند تو را به دردى مبتلا كند كه درمانى برايش نيابى !

نفرين امام عليه السلام به اجابت رسيد، زيرا پس از شهادت امام جواد عليه السلام ، خداوند متعال ام الفضل را به بيمارى لاعلاجى مبتلا ساخت كه همه ى پزشكان و اءطباى آن روز از معالجه ى او ناتوان شدند، و هيچگونه دارويى براى درمان بيمارى وى مفيد واقع نشد، و تا آخر عمر ناپاكش او را تنها نگذاشت ، و در همان حالت بيمارى به سر برد و زجر كشيد تا اينكه از دنيا رخت بر بست (126).

دعا در حق عمر بن فرج

محمد بن سنان مى گويد: روزى به محضر امام هادى عليه السلام وارد شدم ، آن حضرت تا نگاهش به من افتاد، پرسيد: آيا در خاندان (آل فرج ) حادثه اى رخ داده است ؟

عرض كردم ، مولاى من ! عمر بن فرج از دنيا رفت .

امام عليه السلام فرمود: الحمدلله ! سپاس خداى را! و اين جمله را 24 بار تكرار فرمود.

من از اين كار امام عليه السلام تعجب كرده و عرض كردم : اى مولاى من ! اگر مى دانستم از شنيدن اين خبر اين اندازه خوشحال مى شويد، با پاى برهنه به زيارتتان مى شتافتم تا شما را آگاه سازم .

امام عليه السلام فرمود: مگر نمى دانى آن ملعون به پدرم امام جواد عليه السلام چه جسارتى كرده است ؟ عرض كردم : خير.

فرمود: روزى آن ملعون با پدرم مواجه شد و با حالت جسارت به آن حضرت خطاب كرده و گفت : گمان مى كنم شما مست باشيد.

پدرم با شنيدن اين سخن جسارت آميز متاءثر شده و به درگاه خداوند پناه برده و عرض كرد: بار خدايا! تو مى دانى كه من همه ى روز روزه دار بوده ، و اكنون اينگونه مورد تهمت و افترإ قرار مى گيرم ، پس به تو پناه مى برم ؛ خداوندا! طعم سرقت اموال و اسارت را به او بچشان .

به خداى سوگند! چند روزى بيش سپرى نشد، كه در ماجرايى همه ى اموالش به سرقت رفت ، و خود او نيز به اسارت در آمد و حال از دنيا رفته است ، خداوند او را نيامرزد، و از رحمت خود دورش گرداند، و اميدوارم انتقام پدرم را از او بگيرد؛ آرى هميشه اينگونه بوده است كه خداوند انتقام دوستانش را از دشمنانش مى گيرد(127).

لرزش خانه ى معتصم عباسى بر اثر دعاى امام عليه السلام

معتصم خليفه اى ديگر از سلسله ى خلفاء عباسى و معاصر با حضرت جواد عليه السلام مى باشد، او در توطئه اى جديد، نقشه ى به بند كشيدن حضرت را در سر مى پروراند، بدين جهت از وزيران تحت فرمانش دعوت نمود تا در جلسه اى مشورتى و مشترك گواهى دهند كه امام جواد عليه السلام براى براندازى حكومت وى تلاش مى كند و فعاليت هايى را در سراسر كشور به راه انداخته است ، و تصميم دارد قيامى خونين را عليه حكومت رهبرى كند.

وزيران دستگاه حكومت و خلافت ، گواهى داده و پاى صورت جلسه را نيز امضاء كرده اند، و پيمان بستند تا از دستورات و برنامه هاى خليفه ، پشتيبانى كنند، و از هيچ گونه كمك و يارى دريغ ننمايند.

معتصم پس از گرفتن امضاء، سرمست از پيروزى شده و دستور داد تا حضرت جواد را به دربار احضار كنند.

امام به دربار خليفه احضار شد، و به ناچار براى حضور در دربار خليفه ، حركت نمود و بدانجا وارد شد، لحظاتى از ورود امام نگذشته بود كه معتصم با حالتى خشمگين خطاب به حضرت گفت : شنيده ام تصميم دارى در مقابل حكومت من قيامى را رهبرى كنى ، آيا اين خبر صحيح است ؟

امام عليه السلام فرمود: به ذات پاك و بى همتاى خداوند عالم سوگند! كه در هيچ لحظه اى چنين قصد و نيتى به ذهن و قلبم خطور نكرده و آنچه شنيده اى دروغ و كذب محض است .

معتصم گفت : گروهى از وزيران به نيت و تصميم و تلاش تو گواهى مى دهند، و نشانه هايى نيز براى تاييد اين موضوع وجود دارد، سپس دستور داد تا وزيران دربار، وارد مجلس شده و گواهى دهند.

همه ى وزيران گفتند، آرى ما گواهى مى دهيم ، و حتى برخى از خدمتكاران تو نيز نامه هايى نوشته و به ما اطلاع داده اند.

امام عليه السلام دست ها را به سوى آسمان بلند كرده و با استمداد از درگاه ربوبى عرضه داشت : بار خدايا! من از دروغ بزرگى كه به من نسبت مى دهند به تو پناه مى برم ، پس تو انتقام مرا از آنان بگير!

راوى مى گويد: با تمام شدن دعاى امام اتاقى كه در آن نشسته بودند، ناگهان مانند قايقى كه در ميان درياى مواج و متلاطم گرفتار شده باشد، به حركت درآمد و افراد حاضر را از گوشه اى به گوشه ى ديگر پرتاب مى كرد.

معتصم تا اين حالت را ديد مضطربانه خودش را به امام نزديك كرده و با التماس از حضرت تقاضا كرد دعا كند تا بلا و مصيبت دور و آرامش باز گردد.

امام جواد عليه السلام با اينكه مى دانست آنان واقعا از كار خويش نادم نگشته اند؛ بلكه تظاهرى بيش نيست ، دوباره دست به دعا بلند كرد و عرضه داشت : خداوندا! اگر چه مى دانى كه اينان دشمن تو و من هستند! اما تقاضاى من اين است كه آرامش را به ما باز گردانى و زمين را از لرزش و حركت باز دارى .

پس از دعاى امام عليه السلام ، همه چيز به حال اوليه خود بازگشت ، و توطئه ى شوم و منافقاته ى آنان نيز نقش بر آب شد، و مايه ى رسوايى خليفه و درباريان وى گرديد(128).

(ج ) طى الارض امام

حضور بر بالين پرد و تجهيز بدن وى

امام جواد عليه السلام آموختن قرآن را در محضر معلمى قرآن شناس و آشناى به لسان وحى شروع نمود.

معلم آن حضرت مى گويد: لوح مخصوصى كه آيات قرآن بر آن نوشته شده بود در مقابل دانش آموز مكتب وحى قرار داشت ، و او آن را تلاوت مى كرد، ناگهان از جايش برخاست و در حالى كه آثار غم و اندوه بر چهره اش نشسته بود، زير لب اين آيه را زمزمه مى كرد: ((إ نّا لله وانّا اءليه راجعون ))

و سپس گفت : به خداوند جهانيان سوگند، كه پدرم از دنيا رفت .

گفتم : كسى به خانه ى من وارد نشد تا به تو خبر دهد، پس از كجا دانستى كه پدرت از دنيا رفته است ؟

گفت : چيزى از جلالت و عظمت خداوند در وجودم احساس مى كنم ، كه تاكنون چنين احساسى نداشته ام ؛ و به نظر مى رسد كه اين حالت ناآشنا، احساس مسئوليت بزرگ امامت و رهبرى جامعه ى پس از پدرم امام رضا عليه السلام باشد، كه بر دوش من گذاشته مى شود، و فرمود: لحظه اى اجازه ده تا به درون خانه روم و بازگردم ، و آن گاه هر چه از قرآن به پرسى برايت مى خوانم .

امام عليه السلام به درون خانه رفت و من نيز به دنبال او وارد خانه شدم ، ولى متوجه نشدم كه كجا رفت ، از اهل خانه پرسيدم ابن الرضا كجا رفت ؟ گفتند: وارد اتاق شد و در را بر روى خويش بست ، و دستور داد كسى به آنجا وارد نشود.

چند دقيقه اى بيشتر نگذشت كه امام عليه السلام از اتاق خارج شد، و دوباره آيه ى استرجاع را تلاوت نمود، ((إ نا لله و إ نا اليه رجعون )) و فرياد زد ((مات اءبى و الله )) به خدا سوگند كه پدرم از دنيا رفت .

گفتم : فدايت شوم ! آيا خبر فوت پدرت صحت دارد؟

فرمود: آرى ؛ و من لحظاتى پيش بدنش را غسل داده ، و بر او نماز خواندم .

سپس فرمود: اكنون از هر كجاى قرآن دوست دارى بگو تا برايت به خوانم .

گفتم : سوره ى اعراف را به خوان ، و آن حضرت پس از استعاذه و ذكر نام خدا آياتى از اين سوره را تلاوت نمود.

بسم الله الرحمن الرحيم # و إ ذ نتقنا الجبل فوقهم كاءنه ظلة و ظنوا اءنه واقع بهم

گفتم : ((المص )) را بخوان .

فرمود: اين آيه ى اول سوره است ، و آن گاه مطالبى متنوع درباره ى علوم قرآن از قبيل ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، و آيات مربوط به آنها را بيان نمود(129).

امام رضا عليه السلام پس از آن كه به دستور و توطئه مامون مسموم شد، در بستر بيمارى قرار گرفت ، آثار سم لحظه به لحظه نمايان تر مى شد، و روزهاى پايانى عمر مبارك حضرت را نزديك مى نمود.

عبد الرحمان بن يحيى مى گويد: امام عليه السلام به چهره ى من نگاهى افكند و سپس فرمود: آخرين روزهاى عمر من فرا رسيده ، و من از دنيا مى روم ، فرزندم محمد در هنگام جان دادن به ديدارم خواهد آمد، و تو او را در تجهيز بدن من ، جهت غسل دادن ، و كفن كردن ، و دفن نمودن كمك خواهى كرد، پس از پايان مراسم غسل و نماز، خبر شهادت مرا به اين مرد طغيانگر - مامون عباسى اعلان كنيد تا مشكلى برايتان رخ ندهد.

امام عليه السلام نزديك غروب آفتاب چشم از جهان فروبست و به جوار محبوب خويش عروج كرده ، و به ديدار جد بزرگوارش نائل شد، مصيبت و غم از دست دادن امام آثار سخت و جان كاهى در روح و روان من باقى گذاشت ، چند قدم به طرف جلو حركت كرده و خود را به امام عليه السلام نزديك نمودم ، ناگهان صدايى از پشت سر مرا صدا زد و دستور داد تا بايستم .

به طرف صدا بر گشته ، ديدم ديوار اتاق شكافته شده ، و جوانى در پوشش و لباسى سفيد كه از جلو شكافته ، و عمامه اى مشكى بر سر داشت ، مقابل من ايستاده است .

فرمود: عبدالرحمان ! بدن مولايت را روى تخت بگذار و براى غسل دادن آماده ساز، تا من بدنش را غسل دهم ، بدن امام رضا عليه السلام را منتقل كردم ، او نيز بدن مقدس حضرت را همانند بدن مطهر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، در ميان لباسهايش غسل داد، و سپس بر او نماز خواند.

همه ى آنچه كه او انجام مى داد، نشانه هايى از حضور امام نهم حضرت ابو جعفر الجواد عليه السلام جانشين امام رضا عليه السلام در كنار بدن پدر بود، كه توفيق زيارتش نصيب من گرديده بود، پس از انجام كارهاى لازم ، به من فرمود: آنچه مشاهده كردى براى مامون تعريف كن .

صبح شد و مامون وارد خانه ى حضرت رضا عليه السلام شد و به من گفت : شما دروغگو هستيد! مگر نمى گوييد: هرگاه امامى از دنيا برود امام و جانشين پس از وى ، بر او نماز مى خواند! اكنون على بن موسى در خراسان از دنيا رفته ، و فرزندش محمد در مدينه است ! چگونه مى خواهد بر او نماز به خواند!

گفتم : جناب خليفه ! حالا كه با پرسش خويش اجازه ى سخن گفتن به من دادى ، پس بشنو با آنچه شنيده و ديده ام برايت تعريف كنم .

آنچه امام رضا عليه السلام پيش از شهادتش به من فرمود بود برايش نقل كرده و گفتم : كيستى ؟ و از كجا آمده اى ؟ گفت : محمد بن على الرضا عليه السلام ، در حالى كه وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فرا گرفته بود، تنها نشسته بودم ، ناگهان ديوار شكافته شد - محل شكافتن ديوار را نيز به مامون نشان دادم - و جوانى خوش سيما كه به زبان عربى فصيح سخن مى گفت در برابرم ظاهر شد، گفتم : كيستى ؟ و از كجا آمدى ؟ گفت : محمد بن على الرضا، و از مدينه آمده ام ؛ و سپس بدن پدرش را غسل داد، بر او نماز خواند و به من دستور داد تا آنچه مشاهده كرده ام به تو بگويم .

مامون پس از شنيدن سخنان من ، توضيحات بيشترى درباره ى شكل و شمايل حضرت جواد عليه السلام پرسيد، و من برايش بازگو كردم ، وقتى سخنم به پايان رسيد، ديدم با آن هيبت و شكوه ظاهرى و غرور و تكبّر مخصوصش ، چونان گاو نر نعره اى كشيد، خودش را بر زمين افكند، و خطاب به نفس خويش مى گفت : واى بر تو اى مامون ! چه حالى دارى ؟ و به چه كار زشتى دست زدى ؟ خدا لعنت كند فلان و فلان را، چنان چه نقشه ى شوم و خائنانه ى آنان نبود، امروز دستم به خون فرزند پيامبر خدا آلوده نمى شد(130).

يكى از ياران امام جواد عليه السلام بنام معمر بن خلاد مى گويد: امام عليه السلام بر مركبى سوار شد و به من اشاره فرمود كه تو هم بر مركبت سوار شو. عرض كردم : مولاى من ! به كجا مى رويم ؟ فرمود آنچه مى گويم انجام ده .

سوار بر مركب شده و همراه امام حركت كردم ، در ميان راه به منطقه اى آرام رسيديم ، فرمود: اى معمّر! همين جا توقف كن تا من بر گردم .

فرمانش را اطاعت كرده و از مركب پياده شده ، و در انتظار بازگشت حضرت ، چشم به راه دوختم .

امام به حركت خويش ادامه داد و از برابر چشمان من دور شد، و هر چه نگاه كردم آن حضرت را نديدم ؛ ساعتى بيش نگذشته بود كه بازگشت ؛ هنگامى كه چشمم به وى افتاد، عرض كردم : مولاى من ! كجا رفتيد؟

فرمود: پدرم را در خراسان به شهادت رسانده اند! و من براى غسل و نماز بر بدنش به آنجا رفتم ! و اكنون مراجعت كرده و در كنار تو ايستاه ام (131).

از سامّرا تا بيت المقدس در يك چشم بر هم زدن

مِنخَل بن على (132) ساليانه ى بسيار آرزوى سفر به سرزمين قدس و زادگاه پيامبران بزرگ الهى را در سر مى پروراند، ولى به جهت نامساعد بودن وضعيت معيشتى ، نمى تواتست هزينه و مخارج سفر را تهيه كند.

او مى گويد: در شهر سامرّإ به محضر امام جواد عليه السلام رسيده و با آن حضرت ملاقات كردم .

همچنانكه در محضر امام عليه السلام بودم ، دوباره آرزوى هميشگى ، ذهنم را مشغول كرد، به خود گفتم چه خوب است كه آرزوى خويش را با امام مطرح كنم ، پس از آن بى درنگ داستان خود را با آن حضرت در ميان گذاشته و تقاضا نمودم تا در تحقيق اين آرزو، و تاءمين آن هزينه سفر، مرا يارى كند.

امام پس از شنيدن سخنانم ، يكصد دينار به من عطا نمود و فرمود: چشمانت را ببند؛ چشمانم را بستم ، سپس فرمود: چشمانت را باز كن ؛ وقتى چشمانم را گشودم ، خود را داخل مسجدالاءقصى و در سرزمين بيت المقدس ديده و متحيّر ماندم (133).

 

از جيحون تا نيل و خانه ى خدا

ابو نعيم اصفهانى از دانشمندان اهل سنت و كتاب (حلية الاوليا) داستانى از زبان ابو يزيد بسطامى نقل مى كند: كه يكى از آرزوهاى او، تشرف به زيارت بيت الله الحرام و خانه ى خدا بود، و هميشه اين آرزو را در سر مى پروراند.

بالاخره انتظار به سر آمد و مقدمات سفر فراهم شد، پيش از موسم حج از (بسطام ) زادگاه خويش حركت كرده و از مسير شام رهسپار مدينه ى منوره ، زادگاه رسول اكرم ، و مكه ى مكرمه ، خانه ى خدا و بيت الله الحرام شد.

مى گويد: هنگامى كه در مسير راه به طرف شهر دمشق مى رفتم ، وارد روستايى شده و لحظه اى توقف كردم ؛ پسر بچه ى چهار ساله اى را در كنار تپه اى از خاك ديدم كه مشغول بازى بود؛ ابتدا خواستم سلام كنم ، ولى به خودم گفتم : او بچه اى خردسال است و معنى سلام را شايد نداند! و دوباره به خودم گفتم : چنان چه سلام نكنم ، يك دستور مهم اخلاقى و دينى را انجام نداده ام ، بالاخره تصميم گرفتم سلام كنم .

وقتى كه به او نزديك شدم ، گفتم : السلام عليك ؛ متوجه من شد و گفت : سوگند به پروردگارى كه آسمان را برافراشت و زمين را وسعت داد، اگر جواب سلام واجب نبود، هرگز جواب سلامت را نمى دادم ، زيرا تو مرا كوچك شمرده ، و به جهت كمى سن ، مرا تحقير كردى ! سپس جواب سلام مرا داد و گفت : و عليك السلام و رحمة الله و بركاته و تحياته و رضوانه .

و ادامه داد: آرى ، صدق و راستى سخن خداوند واضح است كه فرمود: و اذا حييتم بتحية فحيوا باءحسن منها(136)؛ ((و چون به شما درود گفته شد، به (صورتى ) بهتر از آن درود به گوييد)).

گفتم : در ادامه ى آيه فرموده است : ((اءو ردوا)) مانند آنچه به شما گفته شده است پاسخ گوئيد.

فرمود: اين ناظر به كار كسانى است كه مانند تو ناقص سلام كنند.

سخنان زيبا و حساب شده ى كودك ، مرا تحت تاءثير قرار داد و احساس كردم او بزرگى كوچك نما است .

سپس در ادامه ى سخنش فرمود: اءى اءبا يزيد! چه انگيزه اى سبب شد كه از بسطام به دمشق مسافرت كنى ؟

گفتم : قصد زيارت و تشرف به خانه ى خدا را دارم ؛ سخنان من ادامه پيدا كرد تا بدانجا كه برخاست و پرسيد: آيا وضو دارى ؟

گفتم : خير.

فرمود: برخيز و با من بيا! حدود ده قدم به جلو رفتم ، ناگهان نهر آبى بزرگتر از فرات در برابر چشمانم نمايان شد. با هم كنار نهر آب نشسته و وضوى كامل و بدون نقصى گرفتيم ؛ صداى زنگ قافله و كاروانى مرا از اين حال و هوا خارج كرد، نزديك رفتم و از يكى از كاروانيان پرسيدم : نام اين نهر چيست ؟ گفت : جيحون ، فهميدم كه دوباره به سرزمين خراسان بازگشته ام ، زيرا جيحون نام منطقه اى در خراسان است .

به كنار نهر آب بازگشته ، و در كنار هم سفر چهار ساله ام نشستم ، دستور داد تا به دنبالش به راه بيفتم ، چند دقيقه اى بيشتر از راه را نپيموده بوديم ، كه خود را در كنار رودخانه اى بزرگتر از فرات و جيحون ديدم .

گفت : بنشين ، نشستم ؛ و او به راه خود ادامه داد و از نظرم دور شد، چند نفر سواره از كنارم عبور كردند، پرسيدم : اينجا كجاست ؟ و نام اين رودخانه چيست ؟ گفتند: رود نيل و فاصله ى اينجا تا شهر مصر يك تا دو فرسخ بيشتر نيست ، و به راه خود ادامه دادند و رفتند.

زمانى نگذشت كه دوست و همسفر چهار ساله ام بازگشت و دستور داد تا به رويم ، از جاى خويش حركت كرده و به راه خود ادامه داديم ، به جايى كه نمى دانستم كجا است مى رفتيم ، چند قدمى راه رفتيم ، خورشيد در حال غروب كردن و فرا رسيدن شبى ديگر بود، كه نخلستانى با نخل هاى سر به فلك كشيده اش ، توجه مرا به خود جلب كرد، همه جا تا محدوده ى بينايى چشم ، نخل بود و نخل ، آشناى خردسال و هم سفرم توقفى كوتاه كرد، سپس دستور داد تا به راه خويش ادامه دهيم ، پشت سرش راه مى رفتم ناگهان مقابل درهايى قرار گرفتيم كه در حال باز شدن به روى ما بود، وقتى كه درها باز شد، نگاهم براى اولين بار به خانه ى خدا افتاد، حال و هواى عجيبى به من دست داد، بسطام و دمشق و آنچه در بين راه ديده بودم و طفل خردسالى كه در اين سفر به بركت او، اين همه عجايب را مشاهده كرده بودم ، همه و همه ، مرا سخت در بهت و حيرت فرو برده بود كه او كيست ؟ و چرا تا اين لحظه از او نپرسيده ام كيستى ؟ و از كدام قوم و قبيله هستى ؟ دربان و خادم مسجدالحرام راهنمايى ام نمود، از او پرسيدم : آيا اين كودك خردسال را مى شناسى ؟

با اشتياق و علاقه ى فراوان گفت : آرى ! او مولا و آقايم امام جواد عليه السلام است .

با شنيدن نام امام جواد عليه السلام رمز و راز شگفتى هاى ميانه ى راه و مسافرت ، برايم و روشن شده و ناخود آگاه جمله اى را بر زبان جارى ساختم :

خدا بهتر مى داند رسالت خويش را در كدام خانواده و بر دوش چه افرادى قرار دهد(137).

شفاى نابينا

نابينايى چشم فرزند، رنج مضاعفى به قلب و روح مادر وارد ساخته است ، او هر وقت به صورت فرزندش نگاه مى كند از عمق جان آرزو مى كند اى كاش روزى اين چشم ها باز شود و فرزندم نيز همانند ساير فرزندان به تواند ببيند، به دود، و بازى كند.

سرانجام تصميم مى گيرد به محضر حجت خدا حضرت جواد الاءئمه عليه السلام مشرف شود، فرزندش را در آغوش گرفته و به طرف خانه ى آن حضرت حركت مى كند، وارد خانه مى شود و فرزندش را در برابر امام جواد عليه السلام قرار مى دهد و مى گويد:

اى فرزند رسول خدا! مى دانم در پيشگاه خداوند مقامى بزرگ و جايگاهى بس ارجمند دارى ! دوست دارم به من و فرزندم عنايتى كنى ، جگر گوشه ام از نعمت بينايى محروم است ، و شنيده ام بيماران بسيارى به اين جا آمده و شفا گرفته اند.

امام جواد عليه السلام به صورت فرزند نگاهى كرد، و سپس دست مبارك را بلند كرده و بر صورت كودك نابينا كشيد.

عمارة بن زيد كه قصه را روايت مى كند، مى گويد: هنوز امام دست مباركش ‍ را برنداشته بود كه ديدم كودك نابينا از جايش برخاست ، و مانند كسى كه هيچ گونه معلوليتى ندارد، شروع به دويدن نمود، و گويا مى خواست فرياد برآورد كه اى مادر! ببين چشمهايم شفا پيدا كرده و من مى توانم همه چيز را ببينم !(140).

شفاى ناشنوا

يكى از مردان روزگار امام جواد عليه السلام به نام ابو سلمه ، به تدريج نيروى شنوايى خود را از دست داده بود، و گوشهايش نمى شنيد. او مى گوييد: پيشاپيش خبر ناشنوايى من به امام جواد عليه السلام رسيده بود، در يكى از روزها براى ديدار و زيارت وى ، به محضرش شرفياب شدم پس ‍ از سلام و احوال پرسى ، مرا به نزد خود دعوت كرد، نزديك رفتم و در كنار وى نشستم ؛ امام دست مباركش را به سر و گوشهايم كشيد و فرمود: حالا بشنو و دقت كن ! احساس كردم به سبب بركت و كرامت امام جواد عليه السلام ، در وضعيت بالاترى از حّد معمول و متعارف قرار گرفته و قدرت شنوايى من چند برابر شده است ، و صداها را به راحتى مى شنوم و مى فهمم (141).

تغيير شكل و چهره ى امام عليه السلام

امام جواد عليه السلام غلامى داشت كه نامش ((عسكر)) بود، او را در راه خدا آزاد كرد تا مانند ساير انسانها، آزادانه زندگى كند. مى گويد: چند روز پس از آزادى ، به ديدار مولايم شتافتم ، وقتى كه وارد منزل شدم ، امام را ديدم كه در ميان ايوانى به مساحت حدود ده ذراع ، نشسته بود، رنگ چهره و بدن آن حضرت مرا به خود مشغول نمود و با خودم گفتم : چه بدن نورانى و صورت گندمگونى ! اين سخن در عالم ذهن و قلبم شكل گرفته بود و هنوز بر زبان جارى نساخته بودم كه ديدم بدن امام در قسمت طول و عرض ‍ شروع به بزرگ شدن نمود و آنقدر بزرگ شد كه تمام ايوان را فرا گرفت ، لحظاتى بعد دوباره رنگ چهره اش تغيير كرد و همچنان از صورتى به صورت ديگر در مى آمد، گاهى سياه و تيره و گاهى مانند برف سفيد، و لحظاتى ديگر قرمز به رنگ خون و سپس به حالت اول باز مى گشت .

شگفت زده از اين همه عجايب ، در حالى كه ترس وجود مرا فرا گرفته بود، بى هوش نقش بر زمين شدم ، وقتى كه به هوش آمدم ، ديدم امام كنار من نشسته است و فرمود اى عسكر! ايمان و معرفت شما مردم نسبت به ما بسيار ضعيف و محدود است ، و هنوز در حالتى از شك و ترديد بسر مى بريد، به خداوند يكتا و يگانه سوگند! به مقام واقعى ما معرفت پيدا نمى كنيد مگر كسى كه خداوند عنايتى به او بنمايد و او را ولى و دوست ما قرار دهد.

عسكر مى گويد: با خود عهد كردم كه از آن پس هيچ گاه فراتر از آن چه بر زبانم جارى مى شود، در ذهنم نگذرانم و به آن انديشه نكنم (144 ).

تغيير رنگ موهاى سر و صورت

موهاى پيج در پيچ ، پر پشت و سياه ، چهره ى زيبايى از امام جواد عليه السلام ساخته بود؛ ابراهيم بن سعد (سعيد) مى گويد: روزى در محضر امام عليه السلام بودم و چهره ى زيباى وى مرا به شدت مجذوب خودش نموده و غرق در تماشاى سيماى ظاهرى و معنوى آن حضرت شده بودم ، كه ناگهان امام عليه السلام دست مباركش را به موهاى سرش كشيد و من در كمال تعجب مشاهده كردم همه ى موهاى سر وى ، سرخ شد و به رنگ خون درآمد، دوباره دست به موهايش كشيد و به رنگ سفيد درآمد، سپس با پشت دست موهايش را مسح نمود. به صورت اول كه رنگ سياه بود در آمد؛ همچنان كه با حال شگفت به تحولات گوناگون چهره ى مبارك امام مى نگريستم ، به خود آمده و متوجه شدم كه آن حضرت با اين كار، گوشه اى از قدرت امامت و ولايت خويش را به من نماياند.

آن گاه امام عليه السلام فرمود: اى فرزند سعد! آنچه ديدى يكى از نشانه هاى امامت است .

گفتم : پدر بزرگوارت امام رضا عليه السلام دست بر خاك و شن مى گزارد، پس به طلا و نقره تبديل مى شد!

فرمود: مردم زمان پدرم گمان مى كردند كه او نيازمند اموال و دارائيهاى آنان است و چنان چه به او كمك نكنند، بيچاره و فقير و درمانده خواهد شد، از اين رو سنگريزه ، و شن و خاك را به طلا تبديل مى نمود تا به مردم اعلان نمايد، كه از ثروت آنان بى نياز است ، بلكه گنج هاى زمين در اختيار اوست و اين مردم نيازمند او، و در حقيقت ريزه خوار سفره ى او مى باشند(145)

(ه ) معجزات امام عليه السلام درباره ى حيوانات

 

 

رسيدگى به شكايت گوسفند

على بن اسباط مى گويد: در سفرى همراه امام جواد عليه السلام و در ركاب آن حضرت بودم ؛ هنگام خارج شدن از شهر كوفه ، در بين راه با گله ى گوسفندى مواجه شديم كه چوپانى سرپرستى آنها را به عهده داشت .

وقتى كه به نزديكى آنها رسيديم ، گوسفندى از گله جدا شد و به طرف امام آمد، آن قدر به آن امام نزديك شد كه گويا صاحب و مالكش را پيدا كرده است ، امام به گونه اى با او رفتار مى كرد كه گويى با او هم سخن شده است .

امام فرمود: به چوپان بگو نزد من آيد.

وقتى به نزد وى آمد، فرمود: اين گوسفند از دست تو شكايت دارد و مى گويد: چوپان هر شب شير پستان مرا مى دوشد و چيزى براى صاحب من نمى گذارد، آيا مى دانى اين كار خيانت و ظلم در حّق صاحب اين گوسفند است ؟ اگر توبه نكنى در حقّت نفرين مى كنم و از خداوند مى خواهم تا عمرت را كوتاه كند.

چوپان پس از شنيدن سخنان امام عليه السلام ، از وى عذر خواهى نمود، دست و پاى آن حضرت را بوسيد و به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر و ولايت اءئمه ى معصومين عليهم السلام گواهى داد، و سپس گفت : تو را به خداوند جهانيان سوگند مى دهم تا راز اين قصّه ، و هم سخن شدن با حيوانات و فهميدن زبان آنان را، برايم را روشن نمايى !

امام جواد عليه السلام فرمود: پيشوايان معصوم و جانشينان پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم ، بندگان ويژه ى خداوند، و خزانه داران علم و دانش ، و آگاهان به امور پنهان و آشكار، و مورد اكرام و احترام خداوند مى باشند، پس ‍ ريشه ى دانش و علوم ما از سرچشمه ى زلال و پر فيض الهى مى باشد(146).

سخن گفتن با زبان حيوانات

آشنايى با زبان حيوانات و سخن گفتن با آنها نيازمند دانش و آزموده هائى است كه فقط به پيامبران بزرگ الهى و جانشينان آنان عليهم السلام عطا شده است ؛ همانگونه كه خداوند به حضرت سليمان عليه السلام كه از پيامبران بزرگ الهى است قدرت و دانشى عطا كرده كه مى تواند با حيوان كوچكى مانند مورچه ، سخن بگويد و سخن او را بشنود.

پس چنان چه در لابلاى كتب تاريخى و حديثى داستانهايى را مربوط به معصومان مى بينيم و مى خوانيم ، تعجب آور نخواهد بود، چرا كه اينها گوشه هايى از قدرت و توان علمى شايسته ترين بندگان خداوند، روى زمين است .

امام جواد عليه السلام همانند اجداد و پدران بزرگوارش ، گاه گاهى با نشان دادن قدرت خويش و پرده هاى شك و ترديد و جهالت را از مقابل چشم انسان هاى سطحى نگر و كوته انديش زمان خويش بر مى داشت ؛ هم سخن شدن با حيوانات و گوش دادن به صداى برآمده از حلقوم آنان - در زمانى كه همه فكر مى كردند سخن مفهوم دار و با معنا مخصوص آدميان است و بس - يكى از رازها و نشانه هاى وى را نشان مى دهد.

محمد تنوخى مى گويد: امام جواد عليه السلام را ديدم كه دست به سر و گوش گاوى مى كشد و سخنانى را نيز بر زبان مى راند، و حيوان هم به علامت فهميدن سرش را تكان مى دهد.

نزديك تر رفته و عرض كردم : سخن گفتن شما را با حيوانات ديده و شنيده ام ، ولى مى خواهم به دانم ، آيا حيوانات هم با شما سخن مى گويند؟

حضرت آيه اى از سوره ى نمل تلاوت نمود اعلمنا منطق الطير و اءوتينا من كل شئ (147). ((ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزى به ما داده شده است ))، سپس خطاب به حيوان فرمود: بگو: ((لا اله الا الله وحده لا شريك له )) و دست مباركش را به سر حيوان كشيد.

حيوان به سخن آمد و همان جمله را بر زبان جارى نمود(148).

(و) معجزات امام عليه السلام درباره ى درختان

(ز)معجزات امام درباره ى جمادات

 

 

نياز مؤمن به سه چيز

«أَلْمُؤْمِنُ يَحْتاجُ إِلى تَوْفيق مِنَ اللّهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.»:

مؤمن نياز دارد به توفيقى از جانب خدا، و به پندگويى از سوى خودش، و به پذيرش از كسى كه او را نصيحت كند.

استوار كن، آشكار كن!

«إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ.»:

اظهار چيزى قبل از آن كه محكم و پايدار شود سبب تباهى آن است.

قطع نعمت، نتيجه ناسپاسى

«لا يَنْقَطِعُ الْمَزيدُ مِنَ اللّهِ حَتّى يَنْقَطِعَ الشُّكْرُ مِنَ الْعِبادِ.»:

افزونى نعمت از جانب خدا بريده نشود تا آن هنگام كه شكرگزارى از سوى بندگان بريده شود.

تأخير در توبه

«تَأخيرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرارٌ وَ طُولُ التَّسْويفِ حَيْرَةٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللّهِ هَلَكَةٌ وَ الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَكْرِ اللّهِ «فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ».»:

(سوره اعراف، آيه 99) به تأخير انداختن توبه نوعى خودفريبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مكر خداست. «از مكر خدا آسوده نباشند جز مردمان زيانكار.»

نامه امام جواد به دوستش

«كَتَبَ إِلى بَعْضِ أَوْلِيائِهِ: أَمّا هذِهِ الدُّنْيا فَإِنّا فيها مُغْتَرَفُونَ وَ لكِنْ مَنْ كانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ وَ دانَ بِدينِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَيْثُ كانَ وَ الاْخِرَةُ هِىَ دارُ الْقَرارِ.»:

امام جواد (عليه السلام) به يكى از دوستانش نوشت: امّا در اين دنيا ما زير فرمان ديگرانيم، ولى هر كه خواسته او خواسته امامش و متديّن به دين او باشد، هر جا كه باشد با اوست و دنياى ديگر سراى جاودان است.

مسئوليت گوش دادن

«مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْليسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْليسَ.»:

هر كه گوش به گوينده اى دهد به راستى كه او را پرستيده، پس اگر گوينده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستيده و اگر گوينده از زبان ابليس سخن گويد، به راستى كه ابليس را پرستيده است.

پسنديدن، در حكمِ پذيرفتن

«مَنْ شَهِدَ أَمْرًا فَكَرِهَهُ كانَ كَمَنْ غابَ عَنْهُ، وَ مَنْ غابَ عَنْ أَمْر فَرَضِيَهُ كانَ كَمَنْ شَهِدَهُ.»:

كسى كه در كارى حاضر باشد و آن را ناخوش دارد، مانند كسى است كه غايب بوده، و هر كه در كارى حاضر نباشد، ولى بدان رضايت دهد، مانند كسى است كه خود در آن بوده است.

نوشته امام جواد (عليه السلام)

«إِنَّ أَنْفُسَنا وَ أَمْوالَنا مِنْ مَواهِبِ اللّهِ الْهَنيئَةِ وَ عَواريهِ الْمُسْتَوْدَعَةِ يُمَتِّعُ بِما مَتَّعَ مِنْها فى سُرُور وَ غِبْطَة وَ يَأْخُذُ ما أَخَذَ مِنْها فى أَجْر وَ حِسْبَة فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ وَ نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ ذلِكَ.»:

حضرت جوادالأئمّه (عليه السلام) به خطّ خود نوشت: جان و دارايى ما از بخششهاى گواراى خداست و عاريه و سپرده اوست، هر آنچه را كه به ما ببخشد، مايه خوشى و شادى است و هر آنچه را بگيرد، اجر و ثوابش باقى است. پس هر كه جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضايع شده و از اين [صفت] به خدا پناه می بريم.

دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا

«أَوْحَى اللّهُ إِلى بَعْضِ الاَْنْبِياءِ: أَمّا زُهْدُكَ فِى الدُّنْيا فَتُعَجِّلُكَ الرّاحَةَ، وَ أَمّا إِنْقِطائُكَ إِلَىَّ فَيُعَزِّزُكَ بى، وَ لكِنْ هَلْ عادَيْتَ لى عَدُوًّا وَ والَيْتَ لى وَلِيًّا.»:

خداوند به يكى از انبيا وحى كرد: امّا زهد تو در دنيا شتاب در آسودگى است و امّا رو كردن تو به من، مايه عزّت توست، ولى آيا با دشمن من دشمنى، و با دوست من دوستى كردى؟

شهادت حضرت جواد (ع )

اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است .

معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد . اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بيفتی که نتوانی از آن نجات بيابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای ديگری هم نقل شده است . زنان و فرزندان حضرت جواد (ع ) زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسين 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خديجه 7 - ام کلثوم 8 - حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )

زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند.

بدين شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )

2 - ابواحمد موسی مبرقع

3 - ابواحمد حسين

4 - ابوموسی عمران

5 - فاطمه

6 - خديجه

7 - ام کلثوم

8 - حکيمه

حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند .

امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 14:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

شهرداری چیست و چه وظائفی دارد؟

بازديد: 2051

شهرداری چیست و چه وظائفی دارد؟

 

شهرداری معادل لغت انگلیسی Municipality  است و به ناحیه ای اطلاق می شود که در آن، یک انجمن مربوط به شهر، دارای صلاحیت اعمال قدرت سیاسی بوده و خدمات دولتی محلی را مانند فاضلاب، پیش گیری از جرم و جنایت و خدمات آتش نشانی به عموم ارائه می دهد( قادری و قادری،1386، 12). در ایران، طرز تلقی عامه مردم از شهرداریها با آنچه که این سازمانها برای رسیدن به اهداف مورد نظر بوجود آمده اند بسیار متفاوت می باشد. از نظر عامه،شهرداری نهادی خدماتی است و این موضوع ،جایگاه آن را به سطح بسیار پایینی تنزل داده است.در نظر عامه شهرداری سازمانی است که خدمات شهری ارائه می دهد و بهای آن خدمات را دریافت می کند(کامیار 1385، 48).

 

در حقیقت، در تعریف شهرداری می توان آن را سازمانی غیردولتی و غیرانتفاعی و مردمی دانست که اداره و مسؤولیت و مدیریت امور شهری را با مجوز دولت و با امکانات مردمی به دست آورده تا به منظور ایجاد و اداره کردن تأسیسات عمومی و وضع و اجرای نظامات شهری و تأمین نیازمندیهای مشترک محلی فعالیت کند و هزینه خدماتی را که به آن واگذار  گردیده با اسلوبی منطقی و عادلانه بین سکنه شهر و استفاده کنندگان از خدمات تقسیم نماید.

 

تعریف کلی و اساسی شهرداری در ایران اینگونه می باشد: شهرداری موسسه ای عمومی، غیر دولتی و مستقل است که به موجب قانون در شهرها تشکیل می شود و عهده دار امور محلی و اداره خدمات به شهروندان و سکنه شهری می باشد.به موجب ماده 3 قانون شهرداری ،شهرداری شخصیت حقوقی مستقلی دارد(کامیار 1385، 48).

 

در ایران در سال 1286 شمسی نخستین قانون شهرداری به نام قانون بلدیه به تصویب رسید . در سالهای 1308،1309،1328،و در نهایت 1334، اصلاحاتی در این قانون صورت پذیرفت و قانون مدون سال 1334 به عنوان آخرین قانون، مورد استناد شهرداریها قرار گرفت.طبق این قانون، شهرداری مسئولیت تمامی امور شهری اعم از آموزش،بهداشت،آب،برق و ... را بر عهده داشت.متاسفانه به مرور زمان بخشهائی از وظائف مندرج در این قانون از شهرداری منتزع شد و به نهادهای دیگر واگذار گردید (مجله شهرداریها، شماره 24، 7).

 

وظائف شهرداری

 

در سراسر جهان و بویژه کشورهای توسعه یافته، شهرداری ها از وظائف متنوع و متعددی برخوردار می باشند. در ایران به علت عدم وجود مدیریت واحد شهری، وظائف شهرداری ها در بین سازمانها و شرکتهای دولتی و غیر دولتی محلی متعددی توزیع شده است بطوری که وظائف شهرداری ها و به تبع آن اختیارات آنها، در شهرها  محدود به مواردی خاص شده اند. بر همین اساس در حال حاضر می توان وظائف شهرداری ها را به پنج گروه زیر تقسیم بندی کرد:

 

الف) وظائف عمرانی: مانند احداث خیابانها-معابر-میادین ،اعلام نظر نسبت به طرح های جامع و هادی شهری اعلام نظر در خصوص نقشه های تفکیکی الزام به رعایت مقررات ملی ساختمان الزام به پذیرش نقشه ساختمانی از اعضاء سازمان نظام مهندسی

 

ب) وظائف خدماتی : ایجاد تاسیسات عمومی تنظیف و نگهداری و تسطیح معابر و مجاری آب، تعیین محلهائی مخصوص برای تخلیه زباله ،نخاله و فضولات ساختمانی احداث غسالخانه و گورستان پیشگیری از حوادث پیشگیری از آلودگی محیط زیست نگهداری و تعمیر تونلهای شهری

 

ج) وظایف نظارتی و حفاظتی: اجراء آراء کمیسیون ماده 100 صدور پروانه ساختمان-نظارت بر کلیه ابنیه ای که در شهر ایجاد می شود، جلوگیری از بروز تخلفات ساختمانی-حفظ اموال و دارائی شهر- اقامه دعوا علیه اشخاص و دفاع از دعاوی اشخاص علیه شهرداری حفظ فضای سبز

 

د) وظائف رفاهی : احداث بناها و ساختمانهای مورد نیاز شهر از قبیل سرویسهای بهداشتی کشتارگاه-بوستان-جلوگیری از سد معابر عمومی

 

ه) مدیریت منابع: بودجه شهرداری-عوارض ساختمان و ترتیب ممیزی و وصول آن سایر عوارض شهرداری و نقش شهرداری در تعیین ارزش معاملاتی ساختمانها(کامیار1385، 54).

 

وظايف فعلي شهرداريها در ايران

 

براساس ماده 55 قانون شهرداريها مصوب سال 1334 وظايف واگذار شده به اين نهاد بصورت زير طبقه‌بندي مي‌شود:

1-ایجاد خیابانها و کوچه ها و میدانها و باغهای عمومی و مجاری آب و توسعه معابر در حدود قوانین موضوعه

 

2- تنظیف و نگاهداری و تسطیح معابر و انهار عمومی و مجاری آبها و فاضلاب و تنقیح قنوات مربوط به شهر و تأمین آب و روشنائی به وسائل ممکنه.

 

تبصره1: سد معابر عمومی و اشغال پیاده روها و استفاده غیر مجاز آنها و میدانها و پارکها و باغهای عمومی برای کسب و یا سکنی و یا هر عنوان دیگری ممنوع است و شهرداری مکلف است از آن جلوگیری و در رفع موانع موجود و آزاد نمودن معابر و اماکن مذکور فوق وسیله مأمورین خود راساً اقدام کند. در مورد دکه های منصوب قبل از تصویب این قانون شهرداری مکلف است نسبت به برداشتن آنها اقدام و چنانچه صاحبان این قبیل دکه ها ادعاهای خسارتی داشته باشند با نظر کمیسیون مقرر در ماده 77 نسبت به جبران خسارت آنها اقدام کند ولی کسانی که بعد از تصویب این قانون اقدام به نصب دکه هائی در معابر عمومی کنند شهرداری موظف است راساً و به وسیله مأمورین خود در برداشتن این قبیل دکه ها و رفع سد معبر اقدام کند و اشخاص مزبور حق ادعای هیچگونه خسارتی نخواهند داشت

 

تبصره 2:حذف شده است

 

تبصره 3:حذف شده است.

 

تبصره 4( الحاقی مصوب 17/5/1532 ) شهردار مکلف است محل های مخصوصی برای تخلیه زباله و نخاله و فضولات ساختمانی و مواد رسوبی فاضلاب ها و نظایر آنها تعیین و ضمن انتشار آگهی به اطلاع عموم برساند.محل های تخلیه زباله باید خارج از محدوده شهر تعیین شود و محل تأسیسات کارخانجات تبدیل به زباله به کود به تشخیص شهرداری خواهد بود.رانندگان وسایل نقلیه اعم از کندرو و یا موتوری مکلفند آنها را فقط در محل های تعیین شده از طرف شهرداری خالی نمایند.مجازات متخلفین طبق ماده 276 قانون کیفر عمومی تعیین می شود. در صورت تخلف مراتب هر بار در گواهینامه رانندگی متخلف قید و اگر ظرف یک سال سه بار مرتکب همان تخلف شود بار سوم به حداکثر مجازات خلافی محکوم و گواهینامه او برای یک سال ضبط می شود و در همان مدت از رانندگی ممنوع خواهد بود.به تخلفات مزبور در دادگاه بخش رسیدگی خواهد شد.

 

3-مراقبت در امور بهداشت ساکنین شهر و تشریک مساعی با مؤسسات وزارت بهداری در آبله کوبی و تلقیح واکسن و غیره برای جلوگیری از امراض ساریه.

 

4-جلوگیری از گدایی واداشتن گدایان بکار و توسعه آموزش عمومی و غیره

 

5-اجرای تبصره 1 ماده 8 قانون تعلمیات اجباری و تأسیس مؤسسات فرهنگی و بهداشتی و تعاونی مانند بنگاه حمایت مادران و نوانخانه و پرورشگاه و درمانگاه و بیمارستان و شیرخوارگاه و تیمارستان و کتابخانه و کلاس های مبارزه با بیسوادی و کودکستان و باغ کودکان و امثال آن در حدود اعتبارات مصوب و همچنین کمک به این قبیل مؤسسات و مساعدت مالی به انجمن تربیت بدنی و پیشاهنگی و کمک به انجمن های خانه و مدرسه و اردوی کار.شهرداری در این قبیل موارد و همچنین در مورد موزه ها و خانه های فرهنگی و زندان با تصویب انجمن شهر از اراضی و ابنیه متعلق به خود با حفظ مالکیت به رایگان و یا با شرایط معین به منظور ساختمان و استفاده با اختیار مؤسسات مربوط خواهد گذاشت.تبصره2:تبصره 59 قانون بودجه سال 1339 کل کشور بقوت خود باقی است.

 

6-حفظ و اداره کردن دارائی منقول و غیر منقول شهرداری و اقامه دعوی بر اشخاص و دفاع از دعاوی اشخاص علیه شهرداری

 

 7- براورد و تنظیم بودجه و متمم بودجه و اصلاح بودجه و تفریق بودجه شهرداری و تنظیم پیشنهاد برنامه ساختمانی و اجرای آن پس از تصویب انجمن شهر یک نسخه از بودجه مصوب و برنامه ساختمانی بوسیله فرماندار یا بخشدار به وزارت کشور ارسال می شود.

 

8-انجام معاملات شهرداری اعم از خرید و فروش منقول و غیر منقول و مقاطعه و اجاره و استیجاره پس ار تصویب انجمن شهر با رعایت صلاح و صرفه و مقررات آیین نامه مالی شهرداری ها پیش بینی شده در این قانون

 

9- اهدا و قبول اعانات و هدایا به نام شهر با تصویب انجمن .اعانات پرداختی به شهرداری یا مؤسسات خیریه از طرف وزارت دارائی جزء هزینه قابل قبول اعانه دهندگان پذیرفته می شود و اعانه دهنده نسبت به مبلغ اعانه ای که داده است از مالیات بر درآمد معاف می باشد

 

10-حذف شده است.

 

11-تهیه آمار مربوط به امور شهر و موالید و متوفیات

 

12- ایجاد غسالخانه و گورستان و تهیه وسائل حمل اموات و مراقبت در انتظام امور آنها

 

13-اتخاذ تدابیر مؤثر و اقدام لازم برای حفظ شهر از خطر سیل و حریق و همچنین رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر عمومی و کوچه و اماکن عمومی و دالانهای عمومی و خصوصی و پرکردن و پوشانیدن چاه ها و چاله های واقع در معابر و جلوگیری از گذاشتن هر نوع اشیاء در بالکن ها و ایوان های مشرف و مجاور به معابر عمومی و دودکش های ساختمان ها که باعث زحمت و خسارت ساکنین شهرها باشد.تبصره: در کلیه موارد مربوط به رفع خطر از بناها و غیره و رفع مزاحمت های مندرج در فوق شهرداری پس از کسب نظر مأمور فنی خود به مالکین یا صاحبان اماکن ابلاغ مهلت دار متناسبی صادر می نماید و اگر دستور شهرداری در مهلت معین به موقع اجرا گذاشته نشود شهرداری راسا" با مراقبت مأمورین خود اقدام به رفع خطر یا مزاحمت خواهد نمود هزینه مصروف را به اضافه صدی پانزده خسارت از طرف دریافت خواهد کرد.مقررات فوق شامل کلیه اماکن عمومی مانند سینماها- گرمابه ها مهمانخانه ها دکاکین- قهوه خانه ها کافه و رستورانها پاساژها و امثال آن که محل رفت و آمد مراجعه عمومی است نیز می باشد.

 

 14-حذف شده است

15-حذف شده است

 

16- پیشنهاد و اصلاح نقشه شهر در صورت لزوم و تعیین قیمت عادله اراضی و ابنیه متعلق به اشخاص که مورد احتیاج شهر باشد بر طبق قانون توسعه معابر و تأمین محل پرداخت آن و ایجاد و توسعه معابر و خیابانها و میدانها و باغهای عمومی و تهیه اراضی مورد احتیاج برای لوله کشی و فاضلاب اعم از داخل یا خارج شهر و همچنین تهیه اراضی لازم برای ساختمان مخزن و نصب دستگاه تصفیه و آبگیری و متعلقات آنها بر طبق قانون توسعه معابر

 

17-تهیه و تعیین میدانهای عمومی برای خرید و فروش ارزاق و توقف وسائط نقلیه و غیره

 

18-حذف شده است

 

19-جلوگیری از ایجاد و تأسیس کلیه اماکن که به نحوی از انحاء موجب بروز مزاحمت برای ساکنین یا مخالف اصول بهداشت در شهرهاست شهرداری مکلف است از تأسیس کارخانه ها کارگاهها گاراژهای عمومی و تعمیرگاه و دکانها و همچنین مراکزی که مواد محترقه می سازند و اصطبل چارپایان و مراکز دامداری و به طور کلی تمام مشاغل و کسب هائی که ایجاد مزاحمت و سر و صدا کنند یا تولید دود یا عفونت و یا تجمع حشرات و جانوران نماید جلوگیری کند و در تخریب کوره های آجر و گچ و آهک پزی و خزینه گرمابه های عمومی که مخالف بهداشت است اقدام نماید و با نظارت و مراقبت در وضع دودکشهای اماکن و کارخانه ها و وسائط نقلیه که کارکردن آنها دود ایجاد می کند از آلوده شدن هوای شهر جلوگیری نماید و هرگاه تأسیسات مذکور فوق قبل از تصویب این قانون به وجود آمده باشد آنها را تعطیل کند و اگر لازم شود آنها را به خارج از شهر انتقال دهد. تبصره: شهرداری در مورد تعطیل و تخریب و انتقال به خارج از شهر مکلف است مراتب را ضمن دادن مهلت مناسبی به صاحبان آنها ابلاغ نماید و اگر صاحب ملک به نظر شهرداری معترض باشد باید ظرف ده روز اعتراض خود را به کمیسیونی مرکب از سه نفر که از طرف انجمن شهر انتخاب خواهند شد تسلیم کند- رأی کمیسیون قطعی و لازم الاجرااست.هر گاه رای کمیسیون مبنی بر تأیید نظر شهرداری باشد و یا صاحب ملک در موقع اعتراض نکرده و یا در مهلت مقرر شخصاً اقدام نکند شهرداری به وسیله مأمورین خود راساً اقدام خواهد نمود.

 

20-احداث بناها و ساختمانهای مورد نیاز محل از قبیل رخشویخانه و مستراح و حمام عمومی و کشتارگاه و مید آنها و باغ کودکان و ورزشگاه مطابق اصول صحی و فنی و اتخاذ تدابیر لازم برای ساختمان خانه های ارزان قیمت برای اشخاص بی بضاعت ساکن شهر.

 

21-تشریک مساعی با فرهنگ در حفظ ابنیه و آثار باستانی شهر و ساختمانی عمومی مساجد و غیره

 

.22-اهتمام در مراعات شرایط بهداشت در کارخانه ها و مراقبت در پاکیزگی گرمابه ها نگاهداری اطفال بی بضاعت و سر راهی.

 

23-صدور پروانه برای کلیه ساختمانهائی که در شهر می شود.

 

تبصره : شهرداری در شهرهائی که نقشه جامع شهر تهیه شده مکلف است طبق ضوابط نقشه مذکور در پروانه های ساختمانی نوع استفاده از ساختمان را قید کند. در صورتی که بر خلاف مندرجات پروانه ساختمانی در منطقه غیر تجاری محل کسب یا پیشه و یا تجارت دائر شود شهرداری مورد را در کمیسیون مقرر در تبصره 1 ماده 100 این قانون مطرح می نماید و کمیسیون در صورت احراز تخلف مالک یا مستأجر با تعیین مهلت مناسب که نباید از دو ماده تجاوز نماید در مورد تعطیل محل کسب یا پیشه و یا تجارت ظرف مدت یک ماه اتخاذ تصمیم می کند.این تصمیم وسیله مأموران شهرداری اجراء می شود و کسی که عالماً از محل مزبور پس از تعطیل برای کسب و پیشه و یا تجارت استفاده کند و به حبس جنحه ای از شش ماه تا دو سال و جزای نقدی از پنج هزار و یک ریال محکوم خواهد شد و محل کسب نیز مجدداً تعطیل می شود. دائر کردن دفتر وکالت و مطب و دفتر اسناد رسمی و ازدواج و طلاق و دفتر روزنامه و مجله دفتر مهندسی وسیله مالک از نظر این قانون استفاده تجاری محسوب نمی شود. ( پاراگراف اخیر موجب قانون 17/5/52 الحاق گردیده است )

 

24.-ساختن خیابانها و آسفالت کردن سواره ها و پیاده روهای معابر و کوچه های عمومی انهار و جدولهای طرفین از سنگ آسفالت و امثال آن به هزینه شهرداری هر محل.

 

تبصره: به موجب ماده 113 اصلاحی همین قانون نسخ شده است

 

 25-پیشنهاد برای برقراری یا القاء عوارض شهر و همچنین تغییر نوع و میزان عوارض اعم از کالاهای وارداتی و صادراتی کشور و محصولات داخلی و غیره و ارسال یک نسخه از تصویب نامه برای اطلاع وزارت کشور.

 

تبصره1: حذف شده است

 

تبصره2: کالاهای عبوری از شهرها که برای مقصد معینی حمل می شود از پرداخت هر گونه عوارض به شهرداری عرض راه معاف می باشد

 

تبصره3: حذف شده است.

 

تبصره4: آئین نامه های گریز از پرداخت عوارض شهرداری و استنکاف از آن با موافقت وزارتین کشور و دادگستری تنظیم و پس از تصویب هیئت وزیران به موقع اجرا گذاشته می شود

26-وضع مقررات خاصی برای نامگذاری معابر و نصب لوحه نام آنها و شماره گذاری اماکن و نصب تابلوی الصاق اعلانات و برداشتن و محو کردن آگهی از محل های غیر مجاز و هرگونه اقداماتی که در حفظ نظافت و زیبائی شهر مؤثر باشند.تبصره: شهرداری می تواند نسبت به تعطیل محل کسب فاقد پروانه راساً و به وسیله مأمورین خود اقدام نماید

 

ماده 56: شهرداری خارج از حدود مصوب شهر حق تعهد و تهیه و توزیع آب و برق و سایر تأسیسات شهرداری را ندارد.توضیح: تبصره1و3 بند 26 ماده 55 قانون لغو شده و با توجه به تبصره 2 ماده 3 قانون اصلاح موادی از قانون برنامه سوم اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ( قانون تجمع عوارض) مصوب سال 1381 کالاهای صادراتی از پرداخت عوارض معافند.

 

ماده 57: اجرای مقررات شهرداری که جنبه عمومی دارد و به تصویب انجمن رسیده پس از اعلام برای کلیه ساکنین شهر لازم الرعایه است و اگر تصمیمی در حدود قوانین و وظایف مربوط به انجمن شهر راجع به شخص یا اشخاص یا مؤسسات معینی اتخاذ شده باشد پس از ابلاغ در صورتی که آنها به تصمیم متخذ تسلیم نباشد می توانند ابتدا به انجمن شهر و در ثانی به انجمن ولایت صورت نبودن انجمن ولایتی به وزارت کشور شکایت نمایند.و نظر انجمن ولایتی با وزارت کشور ابلاغ می شود و چنانچه قبل از انجام تشریفات اقداماتی از طرف شهرداری شده باشد و پس از رسیدگی محقق شود که ضرورت نداشتن و خسارتی باشد شهرداری باید خسارت ناشی از آن اقدام را جبران نمايد.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 14:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(1)

ضعف دریچه میترال قلب وراههای تقویت قلب

بازديد: 431

ضعف دریچه میترال قلب وراههای تقویت قلب :

ضغف یا سست بودندریچه میترال (MVP) اختلالی است که یکی از دریچه های قلب شما که میترال نام دارد را درگیر می کند و زمانی اتفاق می افتد که این دریچه می تواند کاملاً بسته شود بنابراین مقداری خون درون قلبتان از این دریچه نشت می کند.

 

علائم و نشانه ها:

MVP اختلالی است که در تمام عمر همراه بیمار است ولی بسیاری از افراد مبتلا هیچگاه علامت و نشانه ای ندارند . هر گاه تشخیص داده شود، افراد مبتلا ممکن است شگفت زده شوند که اختلالی در قلبشان وجود داشته است، در حالیکه علامت و نشانه ای نداشته اند. علائم و نشانه های MVP در افراد مختلف متفاوت است. این علائم خفیف هستند و بتدریج پیشرفت می کنند و شامل موارد زیر است:

 

- ضربان قلب نامنظم ( آریتمی )

- سرگیجه ، احساس سبکی سر

- سختی تنفس یا تنگی نفس ، اغلب وقتی طاق باز می خوابند یا پس از فعالیت بدنی

- خستگی

- درد قفسه صدری که با حمله قلبی یا بیماری عروق کروناری همراه نیست.

 

· بیماریابی و تشخیص:

بیشتر مواقع پزشکان بیماری شلی دریچه میترال را در میان بزرگسالان جوان می یابند. احتمال زیادی وجود دارد که پزشکتان در حین معاینات معمول قلب بوسیله گوشی پزشکی MVP را تشخیص دهد. هرگاه MVP وجود داشته باشد او ممکن است صداهای غیرطبیعی همانند صدای کلیکی ویژه MVP را بشنود. این صدای کلیک مشخصاً در میانه صدای ضربان قلب شنیده می شود

که بدنبالش سر و صدای مِرمِر وجود دارد. صدای کلیک بدلیل صاف شدن لت های دریچه میترال است و حرکت رو به عقب جریان خون به دهلیز صدای مِرمِر ایجاد می کند.برای تأیید تشخیص به

اکو کاردیوگرافی که یک روش غیر تهاجمی و ماوراء صوت برای بررسی قلب است نیازمندید.

این تست از امواج صوتی با فرکانس بالا استفاده می کند تصویری از قلب و ساختمانهایش که شامل دریچه میترال و جریان خون عبوری از آن نیز هست را نمایان می سازد میزان خونی که نشت می شود (برمی گردد) نیز قابل اندازه گیری است.

 

در بعضی موارد شما به تستهای بیشتری نیازمندید. که جزئیات بیشتری در مورد دریچه های قلبتان و را مشخص کرده و در کمک به تشخیص مؤثر می باشند در اختیارتان بگذارند بویژه در مواقعی که بخواهیم سایر اختلالات قلبی را رد کنیم. این تستها عبارتند از :

 

عکس قفسه سینه: عکس قفسه سینه بوسیله اشعه X اندازه و شکل قلب را نشان

می دهد که می توان نشانه ای از نارسایی یک دریچه را نیز در آن یافت.

 

نوار قلب ECG ( الکترو کاردیوگرام ): در این تست نوارهایی که بوسیله سیم ( الکترود) به پوستتان وصل می شوند تا ایمپالسهای الکتریکی که توسط قلبتان تولید می شوند را اندازه بگیرند و ایمپالسها بصورت موجهایی روی مانیتور یا کاغذ ثبت می شوند. علاوه بر این اطلاعات ECG ریتم قلب شما را نیز نشان می دهد.

 

اکوکاردیو گرافی از طریق مری: با این روش دید نزدیکتری به دریچه میترال خواهیم داشت. مری، لوله ای است که از حلق به معده متصل می شود و در کنار قلب قرار دارد. در اکو کاردیوگرافی معمولی ترانسدیوسر که امواج صوتی لازم که امواج صوتی لازم برای تشکیل قلب ضربان دار را

می سازد برروی قفسه سینه حرکت داده می شود. در اکو کاردیوگرافی از طریق مری به اتهای

لوله ای که درون مری قرار داده شده یک ترانسدیوسر کوچک وصل می شود. چونکه مری در کنار قلب است و قرار دادن ترانسدیوسر در آن ناحیه تصویر واضح تری از قلب( دریچه میترال و جریان خون از آن ) نشان می دهد.

 

سونوگرافی داپلر : با اندازه گیری تغییراتی که در فرکانس امواج ماوارء صوت پس از برخورد با گلبولهای قرمز که از قلب یا عروق شما حرکت می کنند بوجود می آیند،این نوع سونوگرافی اطلاعاتی درباره سرعت و مسیر جریان خون در اختیار ما می گذارد ، این روش در ارزیابی عملکرد دریچه ها مفید است. یک کامپیوتر اطلاعات جریان خون درون قلب را دسته بندی کرده و بعد بصورت تصویر دو بعدی نشان می دهد و از رنگها برای نشان دادن سرعت و مسیر جریان خو ن استفاده می کند.

 

کاتترازسیون قلبی : در این روش پزشک یک لوله نازک ( کاتتر) را از طریق عروق خونی باز و یا کشاله ران به قلب شما می رساند از طریق کاتتر رنگ را بدرون حفره های قلب و عروق خونی قلب می ریزند. این رنگ همچنان که در قلب حرکت می کند پخش می شود ، در تصاویر گرفته شده با اشعه X دیده می شود و اطلاعات زیادی در رابطه با قلب و دریچه های آن و همچنین جریان خون و نشت آن در اختیار پزشکتان می گذارد . بعضی از این کاتتر ها دستگاهی در نوک خود دارند که می تواند فشار خون را در حفره های قلب مثل بطن چپ اندازه بگیرند.

هرگاه تشخیص داده شد که شما MVP دارید ممکن است پزشکتان توصیه کند که اعضاء درجه یک خانواده تان نیز تست شوند.

· عوارض:

اگر چه بسیاری از مردمی که MVP دارند هیچ علامتی نشان نمی دهند اما گاهی عوارض بیشتر در افراد میان سال و مسن ظاهر می شوند و عبارتند از :

برگشت دریچه میترال شایعترین مشکل برگشت دریچه میترال و نارسایی آن است، وضعیتی که در آن دریچه بشدت نشت می دهد و مقدار زیادی خون به دهلیز چپ بر می گردد.

مشکلات ریتم قلب افرادی که MVP دارند ممکن است دچار ریتم های نامنظم قلبی شوند. این مشکل بویژه در دهلیزها بوجود می آید ولی تهدید کننده حیات نیست. پزشکان مواردی از مرگ ناگهانی قلبی را بدنبال MVP گزارش کرده اند به هر حال این موارد بسیار نادر هستند و حتماً بدلیل مشکلات دریچه ای نمی باشند..

افرادی که برگشت شدید دریچه میترال دارند و یا دریچه به شدت تغییر شکل یافته است به ایجاد مشکلات ریتم غیر طبیعی مستعدتر هستند.

 

· درمان:

بیشتر افرادی که شلی دریچه میترال دارند بویژه آنها که هیچ علامتی ندارند به درمان نیاز ندارند.

اگر شما علامت دار شدید ممکن است پزشکتان دارویی تجویز کند تا درد قفسه سینه یا آریتمی ناشی از MVP را بهبود بخشد . برا ی مثال پزشکان گاهی دارویی به نام مسدود کننده بتا را برای ضربان قلب بالا یا ناراحتی در قفسه صدری تجویز می کنند. هیچ گاه بدون مشورت با پزشکتان این داروها را قطع یا کم و زیاد نکنید.

به دیگران نیز اطلاع دهید: اگر نیاز به کار روی دندان خود دارید که منجر به خونریزی لثه

می شود و یا حتی تمیز کردن و جرم گیری معمولی . همچنین قبل از اعمال جراحی چون برداشتن لوزه، کیسه صفرا، یا پروستات به جراح خود اطلاع دهید که دچار MVP هستید. ممکن است نیاز به مصرف دوره ای از آنتی بیوتیکها قبل از عمل جراحی داشته باشید تا احتمال عفونت را کم کند. استفاده پیشگیرانه آنتی بیوتیکها، بسیاری از باکتری ها که ممکن است وارد گردش خون شوند را از بین برده و جلوی عفونت دریچه قلب را می گیرد. آموکسی سیلین یکی از شایعترین داروهایی است که بدین منظور تجویز می شود. ولی اگر شما به داروهای خانواده پنی سیلین ( آمپی سیلین ) حساسیت دارید . پزشکتان می تواند از آنتی بیوتیکهای دیگر مانند کلیندومایسین ، کلاریترومایسین یا آزیترومایسین استفاده کند..

 

· پیشگیری:

شما نمی توانید جلوی ایجاد شلی دریچه میترال را بگیرید. ولی می توانید جلوی ایجاد و عوارض آن را مثل عفونت باکتریایی، با در جریان قرار دادن جراح و دندانپزشکتان پیش از اعمال جراحی، بگیرید. هر گاه لازم باشد به شما آنتی بیوتیک داده می شود. هر گاه دچار علائم و نشانه های عفونت باکتریایی مثل تب، لرز یا سردرد و یا دچار تنگی نفس شدید حتماً به پزشکتان اطلاع دهید.

 

· مراقبت از خود:

بسیار از افرادی که MVP دارند دارای یک زندگی طبیعی، فعال و بدون مشکل هستند . عمدتاً پزشکان توصیه نمی کنند که شیوه زندگی خود را تغییر دهید و یا محدودیتی در انجام فعالیتهای بدنی و رژیم غذایی خود قائل شوید

 

 

 

 

 

منبع:pishgo.wordpress.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 13:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره عید غدیر خم

بازديد: 8261

غدیر خم

غدیر خم نام ناحیه‌ای است بین مکه و مدینه که پیامبر اسلام در حجة الوداع علی را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه، سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود تمام مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در محلی به نام غدیرخم جمع کرده و علی بن ابی طالب را به عنوان وصی برادر و جانشین خود از جانب خدا معرفی کرد. عبارت معروف «هر آنکس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر است که مورد تایید شیعیان و اهل تسنن است. گرچه در تفسیر «ولی» بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. در فرهنگ لغت عرب ولی به دو معنی آمده: ۱- دوست؛ ۲- صاحب اختیار به معنای جانشین و امام پس از پیامبر .

جغرافیای غدیر خم

«غدیر خم» نام ناحیه‌ای است در میان مکه و مدینه که بر سر راه حجاج قرار دارد. غدیر خم نام محلی است که به خاطر وجود برکه‌ای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده ‌است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته ‌است. غدیر در ۳ - ۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه می‌باشد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع می‌شد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.[۱]

مسجد غدیر خم

مسجدی با وسعتی بالغ بر ۵۰ متر مربع واقع در منطقه غدیر که در دو دهه اخیر بازسازی شد اما در شهریور ۱۳۸۶ پیروان فرقه وهابیت در اقدامی شبانه آن را به ویرانه‌ای تبدیل کردند.

 

 

مسجد غدیر خم در روایات شیعیان

شیخ کلینی در کتاب کافی فصلی با عنوان «مسجد غدیر خم» آورده و چنین گفته‌است:

۱- عبدالرحمن بن حجاج می‌گوید: «روز بود و من مسافر بودم از حضرت موسی بن جعفر(ع) درباره خواندن نماز در مسجد غدیر خم پرسیدم.

در پاسخ فرمود: در آن مسجد نماز بگزار، زیرا نماز در آن فضیلت بسیار دارد و پدرم همیشه به آن سفارش می‌کرد.»

۲-حسان جمال می‌گوید: «امام صادق(ع) را از مدینه به مکه همراهی می‌کردم، وقتی به مسجد غدیر رسیدیم حضرت نگاهی به سمت چپ مسجد کرد و فرمود: آنجا جای پای رسول خدا(ص) است جایی که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ...»

۳- ابان از امام صادق(ع) چنین روایت می‌کند: «نماز خواندن در مسجد غدیر مستحب است، زیرا که پیامبر(ص) در آن مکان امیرمؤمنان(ع) را به پا داشت (و او را به عنوان جانشینی خود به مردم معرفی کرد) و آن همان جایی است که خداوند حق را ظاهر ساخت.»

جایگاه حدیث غدیر در میان مسلمانان

ماجرای غدیر خم با تفاوت‌هایی در کتب حدیث و تاریخ مسلمانان روایت شده ‌است. به طوری که برخی از بخش‌های آن متواتر و قطعی است و برخی از بخش‌های آن چندان معتبر و مورد اتفاق نیست. در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث غدیر را حدیثی حسن و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح دانسته‌اند و حتی در نزد عده‌ای از بزرگ‌ترین صاحبنظران اهل تسنن، با توجه به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، که روایت غدیر دارد، آنرا حدیثی متواتر ذکر نموده‌اند، که شکی در صحت آن نیست. همچنان ابن رستمی طبری از متکلمین امامیه در کتاب «الولاية في طرق الحديث الغدير» که استقلالاً در حدیث غدیر نوشته و آنرا از ۷۵ طرق روایت نموده‌است. همچنین حافظ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبدالحمن الکوفی معروف به ابن عقده در کتاب «جمع طرق حدیث الغدیر» این حدیث را با بیش از ۱۰۰ طریق از صحابه پیامبر نقل کرده‌است. همچنین شمس الدین محمد ذهبی، عالم اهل سنت، رساله جداگانه‌ای درخصوص طرق متعدد حدیث «رسالة طرق حديث من كنت مولاه فهذا علي مولاه» نگاشته‌است. همچنین عموم دانشمندان شیعه روایت ماجرای غدیر را متواتر می‌دانند.

سند حدیث غدیر در کتابها

کتب مفصلی در زمینه بحث‌های رجالی و تاریخی مربوط به سند حدیث غدیر تألیف شده ‌است که بهترین نمونه آن کتاب الغدیر تألیف علامه بزرگ شیخ عبد الحسین امینی نجفی معروف به علامه امینی رضوان الله علیه ‌است.

در این کتاب‌ها، اسماء راویان حدیث غدیر جمع آوری شده و از نظر رجالی در باره موثق بودن راویان بحث شده و تاریخچه مفصلی از اسناد و راویان حدیث غدیر تدوین شده و جنبه‏های اعجاب انگیز آن در زمینه‏های اسناد و رجال تبیین گردیده ‌است. ذیلا به دو نمونه اشاره می‏شود:

ابوسعد مـسعود بن ناصـر سجستانی از علمای اهل سنت کتابی در هفده جز به نام الدرایه فی حدیث الولایه تالیف کرده و این حدیث را از صد و بیست صحابی نقل کرده ‌است.

ابو المعالی جوینی می‏گوید: در بغداد در دست صحافی یک جلد کتاب دیدم که بر جلد آن چنین نوشته بود: «جلد بیست و هشتم از اسناد حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بعد از این مجلد بیست و نهم خواهد بود.»

ابن کثیر می‏گوید:« کتابی در دو جلد ضخیم دیدم که طبری در آن، احادیث غدیر خم را جمع آوری کرده بود.»

اگر چه کتاب برای معرفی در این زمینه بسیار زیاد است ولی در اینجا چند کتاب به عنوان راهنمایی و برای آگاهی از مباحث مربوط به سند حدیث غدیر معرفی می‏شود:

 

 

رخداد غدیر خم

نگاره‌ای از صحنه‌ای از غدیر خم. منسوب به کتاب الآثار الباقية عن القرون الخالية متعلق به بیرونی. متعلق به کتابخانه دانشگاه ادینبورگ انگلستان.

از آغاز ذی القعده سال دهم هجری که مقارن با آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به تمام مناطق مسلمان نشین و طوائف و قبائل مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جای خواهد آورد و بدین ترتیب بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که معروف به حجة‌الوداع است.

با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی دوازده هزار از اهل یمن- که برای رفتن به وطن خود باید مسیر دیگری را می‏رفتند- به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.

در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن نازل گردید:

«ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‏ای و خداوند از مردم نگاه‏ات خواهد داشت.»

در پی نزول این آیه، رسول خدا دستور دادند تا همه‏ی کاروانیان در آن محل اجتماع کنند، و در همان جا خطابه‏ی طولانی غدیر توسط پیامبر اکرم ایراد گردید.

برخی بخش‏های این سخنرانی- که در معرفی مقام امیرالمؤمنین می‏باشد- چنین است:

ای مردم! بدانید که خداوند علی (علیه السلام) را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب ساخته‌است.

آگاه باشید که «امیرالمؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود.

او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آورده‏اند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خداست.

خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید.

به دستورات او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید.

ای مردم! من «صراط مستقیم »ام که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده ‌است. آن گاه پس از من، علی ( علیه السلام) و پس از او، فرزندانم (علیه السلام) از نسل او.

من (از جانب خداوند) دستور یافته‏ام که از شما در مورد آن چه که از سوی خداوند راجع به علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او (علیه السلام) آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم.

خداوند به من امر کرده که از زبان‏های شما در مورد آنچه بیان نمودم- راجع به علی امیر المؤمنین (علیه السلام) و امامانی که پس از او می‏آیند (علیه السلام) و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی (علیه السلام) است.

همگی بگویید: «شنیدیم و اطاعت می‏کنیم و خرسندانه - در مقابل آن چه از سوی پروردگار ما و خویش درباره‏ی امامت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامانی که از صلب او به دنیا می‏آیند (علیه السلام)، به ما رساندی - سر تسلیم فرود می‏آوریم. بر این عقیده زنده‏ایم و با آن می‏میریم و با آن (در قیامت) محشور می‏شویم. تغییر نمی‏دهیم و تبدیل و انکار نمی‏کنیم، تردید به دل راه نمی‏دهیم و از این عقیده بر نمی‏گردیم و پیمان نمی‏شکنیم.»

بعد از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:

امروز کافران از دین شما مأیوس شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به عنوان دینتان پسندیدم.»

مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و امیر المؤمنین علیه السلام ‏سه روز به طول انجامید و حتی بانوان با قرار دادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست پر صلابت امام علی علیه‏السلام قرار داشت، بیعت خود را اعلام می‏کردند.

به نظر شیعه منافقین که گروه قابل توجهی را تشکیل می‏دادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات پلید خود را آشکار و عملی سازند. اما در میان جمعیت شبهه افکنیهایی نسبت به اقدام پیامبر انجام می‏دادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک نمودند تا نزد رسول بیاید و علی رغم همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه در مورد علی بن ابی طالب (علیه السلام) گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ نبی اکرم در پاسخ فرمودند:

«خداوند به من وحی کرده‌است و واسطه‏ی بین من و خدا جبرئیل است و من اعلام کننده‏ی پیام خدا هستم و بدون اجازه‏ی پروردگارم، خبری را اعلام نمی‏کنم.»

حارث که شدت غضب و غیظ نسبت به امیرالمؤمنین‏علیه السلام همه‏ی وجودش را گرفته بود گفت: «خدایا اگر آنچه (حضرت) محمد می‏گوید حق و از جانب تو است، سنگی از آسمان بر ما ببار و یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.»

در پی این سخن، در مقابل دیدگان بهت زده‏ی حاضران سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاکش گرداند.

علامه‏ امینی فهرست ده‏ها منبع از اهل تسنن، که ماجرای یاد شده را به عنوان شأن نزول آیه‏ی اول سوره‏ی معارج یاد کرده‏اند، ذکر نموده‌است. ترجمه‏ی آیات اول این سوره چنین است:

«درخواست کننده‏ای، عذابی را طلب کرد که (آن عذاب) اتفاق افتاد عذابی که هیچ چیز نمی‏تواند آن را از حق پوشان دور نماید عذابی از سوی خداوند صاحب»

 

 

 

منبع: wikipedia.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 13:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(6)

شاعران و بزرگان اسفراین

بازديد: 1527

یک تحقیق کامل درباره بزرگان و شاعران اسفراین بصورت کامل می باشد .

 

 

زندگینامه شیخ پورحسن اسفراینی شاعر و صوفی قرن هشتم

 شیخ عزالدین ، شاعر و صوفی قرن هشتم . از سال تولد و وفات و احوال شخصی او اطلاعی در دست نیست . کهن ترین مأخذ تذکره الشعرا است که او را اهل اسفراین در منطقه خراسان و از مریدان مولانا شیخ جمال الدین احمد ذاکر، از جمله خلفای رضی الدین علی لالا (متوفی ۶۴۲)، دانسته است (دولتشاه سمرقندی ، ص ۲۴۴؛ نیز رجوع کنید به صبا، ص ۱۴۰؛ آفتاب رای لکهنوی ، بخش ۱، ص ۱۲۸؛ هدایت ، ج ۱، ص ۲۶۲).

شیخ عزالدین را از اولیا برشمرده اند (دولتشاه سمرقندی ، ص ۲۴۵؛ خوشگو، ج ۱، گ ۳۳ر)؛ چنانکه امین احمد رازی او را از بزرگان اسفراین ، و موحد و زاهدی می داند که «گاه به خوارق عادات مستفیض می گشته » است (ج ۲، ص ۳۰۰). به نظر فؤاد کوپریلی در کتاب > تحقیقات در خصوص ادبیات آذری < ، سلسله شیخ عزالدین در تصوف به طریقه احمد یَسَوی * (متوفی ۵۶۲) می رسد (بانارلی ، ج ۱، ص ۳۶۴).

پورحسن اسفراینی از جمله شاعران معروف ذواللسانین است که به فارسی و ترکی شعر سروده و در فارسی «پورحسن » و در ترکی «حسن اوغلی » تخلص کرده است (دولتشاه سمرقندی ، همانجا؛ آذربیگدلی ، ص ۶۸؛ سامی ، ذیل «پورحسن اسفرایینی »؛ توفیق و دیگران ، ص ۹۲؛ خلیل ، ج ۱، ص ۹۷). منابع ترک زبان حسن اوغلی را شاعر قدیم آذری و نخستین شخصیت در شعر ترکی آذری می دانند (توفیق و دیگران ، همانجا؛ دایره المعارف زبان و ادبیات ترک < ، ج ۴، ص ۱۳۵).

هر چند که از مهاجرت شیخ عزالدین از زادگاهش ، اسفراین ، هیچگونه اطلاعی در دست نیست ، اما دیوان اشعار او در آذربایجان و بین ترکان آناطولی مشهور بوده ، و شهرت او تا آسیای صغیر و مصر رسیده است (دولتشاه سمرقندی ، همانجا؛آقابزرگ طهرانی ، ج ۹، قسم ۱، ص ۱۵۹؛توفیق و دیگران ؛> دایره المعارف زبان و ادبیات ترک < ، همانجاها).

دیوان اشعار پورحسن از بین رفته ، اما از او یک غزل ترکی آذری و دو غزل فارسی به جا مانده است (  دایره المعارف زبان و ادبیات ترک  ، همانجا). از اشعار فارسی او تنها غزلی در شش بیت و با مضمونی عاشقانه و عرفانی ، با ردیف «چکنم »، در تذکره دولتشاه سمرقندی (همانجا) دیده می شود که مقطع آن چنین است :

چون خدا در دو جهان روی نکو دارد دوست

 من که پورحسنم دوست ندارم چکنم

و یادآور غزلی از حافظ با همین وزن و ردیف است .

نمونه اشعار ترکی او حسن اوغلی غزلی است با هفت بیت در کتاب تورک ادبیاتی نمونه لری (نمونه های ادبیات ترک ). نظیره ای که احمد داعی (متوفی ۸۲۰) از شاعران وابسته به سلیمان چلبی پسر ایلدرم بایزید (۷۵۵ـ۸۰۵)، برای غزل ترکی حسن اوغلی سروده ، و همچنین شباهت این غزل با اشعار سیف سرائی ، شاعر ترک ، گواه بر تأثیر اشعار پورحسن اسفراینی بر شاعران ترک زبان عثمانی است (توفیق و دیگران ؛

 دایره المعارف زبان و ادبیات ترک  ، همانجاها). فؤاد کوپریلی معتقد است که اشعار ترکیِ منقول در تذکره عاشق چلبی ، با تخلص «حسن اوغلی » نیز متعلق به شیخ عزالدین است ( > دایره المعارف زبان و ادبیات ترک  ، همانجا).

منابع :

(۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، آتشکده آذر ، چاپ جعفر شهیدی ، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ش ؛

(۲) آفتاب رای لکهنوی ، تذکره ریاض العارفین ، چاپ حسام الدین راشدی ، اسلام آباد ۱۳۵۵ـ۱۳۶۱ش ؛

(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذّریعه الی تصانیف الشیعه ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛

(۴) امین احمد رازی ، هفت اقلیم ، چاپ جواد فاضل ، تهران ( بی تا. ) ؛

(۵) حفظی توفیق ، احسان حمامی زاده و یوجل حسن عالی ، تورک ادبیاتی نمونه لری ، استانبول ۱۹۲۶؛

(۶) علی ابراهیم خلیل ، تذکره صحف ابراهیم ، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ش ۲۹۷۴؛

(۷) بندربن داس خوشگو، سفینه خوشگو ، نسخه عکسی از روی نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا، ش ۴۶۷۲ or. ؛

(۸) دولتشاه سمرقندی ، تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی ، چاپ محمد عباسی ، تهران ( تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ش ) ؛

(۹) شمس الدین سامی ، قاموس الاعلام ، چاپ مهران ، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ ۱۸۹۸؛

فریدالدین اسفراینی اصفهانی

فریدالدین احول اسفراینی در اسفراین به دنیا آمد،در جوانی به هندوستان سفر کرد ،از آنجا به فارس کوچیدو نهایتا در اصفهان سکنی گزید.فرید الدین به دلیل طول اقامتش در اصفهان به اصفهانی معروف شده است.از جزییات وحتی از کلیات زندگی او،اطلاع زیادی در دست نیست.جز آن که از مداحان دربار اتابکان فارس بوده که سعدی هم به دربار آنان انتساب داشت.فریدالدین اصفهانی،هم عصر شمس قیس رازی،مولف المعجم فی معاییر اشعار العجم،امامی هروی،مجد همگر وسعدی بوده است.

فرید علاوه بر قریحه ی شاعری وطبع روان،بر ادب فارسی وعربی احاطه داشته وبا دانش های رسمی زمان خود-علوم دینی،ادبی،موسیقی ونجوم آشنا بوده است.زمان درگذشت وخاکجای فرید هم مشخص نیست وبا توجه به سه قصیده ای که در مدح ابش خاتون سروده...می توان پذیرفت که حداقل تا نیمه ی قرن هفتم هجری حیات داشته ودراصفهان می زیسته است.

به نظر می رسد فریدالدین بر روی شاعران پس از خود تاثیراتی داشته است.از جمله این شاعران خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی است که نمونه ای از این تاثیر گذاری را در بیت زیر می بینید:

برآتش غم تو دلم سوخت چون سپند        سهل است دل،به جان نکند گر سرایتی

                                                                                      فریدالدین

سینه از غم دل در غم جانانه بسوخت      آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت

                                                                                        حافظ

کمال الدین اسماعیل اصفهانی نیز از دیوان فرید اصفهانی تاثیر پذیرفته است بعنوان نمونه:

به چشم حلم توقاف است کم زنقطه فی           به نزد قاف،چه مقـدار نقطه فا را

                                                                                      فریدالدین

سرعت عزم تورا دید،خدر شد پی برق          جوهرحلم تو رادید،قلق شد دل قاف

                                                                               کمال الدین اصفهانی

 

فريدالدين احول به شيوه غالب شاعران پايان قرن ششم و هفتم هجري به سردون قصايد مصنوع علاقه خاصي داشت و سخن او جامع جميع شرايطي است كه در نزد شعراي مشابه وي مي بينيم ومخصوصا در وصف طبيعت مهارت خاصي دارد.

فريدالدين احول در قصايد و مدايح خود كساني چون ناصرالدين قباجه سلطان مملوك خاصي و وزيرش عين الملك حسين بن ابوبكر اشعري، سعد بن ابوبكر بن سعد بن زنگي و جانشينانش تا ابش خاتون و همچنين شمس الدين محمدصاحب ديوان جويني را مدح گفته است .

دیوان فرید اصفهانی براساس هفت منبع یا نسخه خطی تصحیح شده و در آغاز کتاب, اطلاعاتی درباره زندگی و عصر شاعر, نیز پاره‌ای از ویژگی‌های شعر او درج گردیده است .دیوان فرید مشحون از قصایدی است که اغلب در مدح امرا نیز مدح پیامبر (ص) و موعظه و پند سروده شده است .در این دیوان همچنین چند غزل, ترکیب‌بند و رباعی به چشم می‌خورد .بخش تعلیقات کتاب نیز شامل معرفی ممدوحان شاعر و شرح و توضیح برخی واژگان و ابیات است .دیوان فرید به اهتمام انجمن آثار ومفاخر فرهنگی،و با مقدمه ای از دکتر توفیق سبحانی به چاب رسیده است.

 

شیخ محمد رشیدالدین بیدوازی

شیخ محمد رشیدالدین بیدوازی از عرفا وبزرگان قرن نهم هجری و از اقطاب سلسله ذهبیه منتسب به ائمه معصومین است.از هویت شیخ وزندگانی او اطلاعات زیادی در دست نیست.اما آنچه از گچ بری های داخل آرامگاه حضرت شیخ در ۲۴ کیلومتری شهر اسفراین واقع در دروستای بیدواز به دست می آید،ایشان را نواده شیخ همام ونبیره ی شیخ احمد غزالی معرفی می کند.

 

از ایشان آثاری باقی مانده است که مثنوی المصباح که در سه بخش محبت،فنا ونیاز سروده شده است ونیز غزلیات از این جمله اند.به گفته ذبیح الله صفا،یک نسخه از کتاب ایشان در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود.

حضرت شیخ در دوران حیات خویش به تربیت شاگردان بزرگی اهتمام نمود که شیخ شاه علی اسفراینی از جمله این شاگردان است.آرامگاه شیخ، اکنون در روستای  بیدواز ودر محل خانقاه ایشان زیارتگاه عاشقان وعلاقمندان عالم معنا ومعرفت است.

  علی رغم آن که تاکنون تلاش های اندکی برای شناخت شخصیت وآثار ایشان گردیده است(برای نمونه ثبت در فهرست میراث فرهنگی کشور)،با این وجود به دلیل کم توجهی و عدم اعتنا به دستاورد های بزرگ پیشینیان،متاسفانه خیلی از افراد اطلاع درستی از شخصیت وزندگی ایشان ندارند.حتی اهالی روستای بیدواز که در ابراز فضل و دانش خویش جهد بلیغ و سعیی وسیع روا می دارند،هیچ ذهنیت درستی از ایشان و هویتشان ندارند.

یعقوب بن اسحق بن ابراهیم بن زید النیشابوری ا زحفاظ و اصحاب مسانید است. در اطراف عالم برای تحصیل و تکمیل علم حدیث گردشها کرد، در شام و مصر و بصره و کوفه و واسط و حجاز و جزیره و یمن و اصفهان و ری و فارس صحبت مشایخ عظام را ادراک نموده است و در سال ۳۱۶ هجری وفات یافته و در اسفراین نزدیک مقبره استاد ابواسحق اسفراینی مدفون شده است. از آثار وی کتاب المسند الصحیح المخرج عل یکتاب مسلم بن حجاج است.

 

 ابوحامد احمد بن ابی طاهر اسفراینی

 نامبرده در سال ۳۴۴ هجری متولد و در سال ۳۶۴ هجری در بغداد رفت و پیشوای محدثان و رییس فقهای آن سامان بوده و از نظر فقه و تدریس به پایه ای رسیده بود که همه متفقاً به فضل و کمال او معترف بودند. گویند هفتصد نفر فقیه در مجلس درس او حاضر می شده است اسفراینی در سال ۴۰۶ هجری در بغداد وفات یافت و همانجا در خانه خود مدفون گردید، سپس به باب الحرب نقل داده شد.

 

 ابواسحق ابراهیم اسفراینی

 ابواسحق ابراهیم فرزند محمد فرزند ابراهیم از مردم اسفراین و ملقب به رکن الدین و از اساتید و مشایخ فقهاء شافعیه بود و در کلام و اصول مهارتی به کمال داشته است.

حاکم عبدالله در تاریخ نیشابور می نویسد: عموم مشایخ نیشابور و برزگان سامان علم کلام و اصول را از محضر او استفاده کرده اند و دانشمندان عراق و خراسان به علم وکمال او معترفند. اسفراینی آثار ارزنده ای داشت. از جمله جامع الحلی است که در پنج جلد گردآورده است. اسفراینی در روز عاشورا سال ۴۱۸ هجری در نیشابور وفات یافت. پس از تجهیز و تغسیل و احترام کاملی که از جنازه او به عمل آمد جنازه اش را به اسفراین نقل کردند، و در آنجا به خاک سپردند.

 حمویته بن علی

 کنیه اش ابوجعفر و از امرای بزرگ سامانیان بوده است که خدمات بزرگی به سه امیر (امیر ماضی، امیر شهید و امیر سعید) ( امیران غزنوی) نموده است. وی از مردم اسفراین بود که به خدمت سامانیان درآمد و در دولت امیر نصر بن احمد صاحب جیش خراسان گردید. حمویته بن علی دولت آل سامان را از انحطاط و زوال باز داشت و دشمنان ایشان را قلع و قمع کرد و در چهل نبرد که با دشمنان نمود، هزیمت نیافت و پیروز شد. با این حال فطرته عادل و خیر بود که آثار و اوقافش در نیشابور باقی است.

 

 

 

 ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی

 وی ابتدا در خدمت یکی از امرای سامانی به نام فایق بود و پس از درگذشت او به خدمت سبکتکین رفت و مدتها وزیر او بود. محمود غزنوی را تحت نظر خود تربیت کرد. بعد از فوت امیر سبکتکین سلطان محمود نیز آن منصب را به وی ارزانی داشت و مدت مدید رایت وزارت سلطان محمود برافراشت. به همت او زبان فارسی در دوران حکومت سلطان محمود، زبان رسمی شد. بعد از اخذ و نهب مال به سعایت امراء در زیر شکنجه به عالم آخرت شتافت.

ابومعتمد

 امام محمد بنی فضل ابوالفتح ملقب به ابن معتمد در سال ۴۷۴ ه. در اسفراین متولد و در سال ۵۳۸ ه. در بسطام درگذشت. وی واعظ، صوفی و متلکم اشعری ایرانی است که از ابوالحسن بن اخرم مدینی روایت می کرد. در بغداد به ایراد خطبه می پرداخت و دفاع سرسختانه وی از مذهب اشعری سبب بروز فتنه میان خنبلیان و اشعریان گردید. سرانجام وی را از بغداد بیرون کردند و ناگزیرش ساختند که در زادگاهش اسفراین اقامت گزیند. در بین راه خراسان روزی که به بسطام رسید پیک اجلش سر رسید و در جوار سیخ بایزید بسطامی دفنش کردند.

در کتاب آثار البلدان و اخبار البلاد مذکور است: هنگامی که امام محمد بن فضل ابوالفتح تصمیم گرفت که به خراسان برگردد، پیروان و دوستان بغدادی اش خواهش و تمنا کردند از سفر به خراسان صرفنظر کند و از انان دوری نجوید در پاسخ گفت: شاید خدای تعالی و تقدس در این سفر قبر مرا در جوار مرد صالح قرار دهد. سپس در بین راه در بسطام فوت شد.

سردسته عارفان زمان خویش عیسی پسر عیسی بسطامی می فرماید: شبی در خواب بایزید را بدیدم، فرمود عیسی! مهمانی بسیار گرامی به سوی بسطام در راه است، از او قدردانی کنید.

دیری بر این خواب نپایید که شیخ ابوالفتح آمد، هنوز هیچ نیاسوده بود که بدرود حیات فرمود، من جای قبر داشتم که پهلوی مزار شیخ بایزید بسطامی بود. قبر آینده خود را به ابوالفتح بخشیدم که او را بدین جایگاه از خود سزاوارتر دیدم.

از آثار ابن معتمد، بث الاسرار، نثار القلب و کتابی در اصول است.

 

شیخ جمال الدین احمد ذاکر جورفانی اسفراینی

 وی در ارشاد دارای همتی بلند بود او خلوت گزیده و مدت زمانی از مردم کناره گرفت و به ذکر و ریاضت و مجاهدت پرداخت تا این که به ذاکر نامیده شد. وی از اصحاب شیخ رضی الدین علی لالاست. شیخ رضی الدین علی گفته است: هر که با خاموشی احمد ما در سازد آنچه از جنید و شبلی یافته اند، از وی بیابد. وفات او در روز شنبه ربیع الاخر سال ۶۶۷ه بود آرامگاه این عارف بزرگ در روستای گورپان در جنوب غربی اسفراین واقع است.

 

رضی الدین علی لالای اسفراینی

 در مجاهدت و بی آلایشی و ترک دنیا از یگانه های روزگار خویش بوده است. بسیار با پای پیاده سفر کرد و ۱۱۳ تن شیخ، اصحاب او بودند تا این که به صحبت ابی جنات نجم الدین احمد کبری رسید. تربیت او را مجدالدین شرف بغدادی قدس سره بر عهده داشت تا اینکه به مقام سیدالمرشدین رسید. او در اسفراین وفات فرمود. آرامگاه این عارف بزرگ در روستای ادکان در جنوب غرب اسفراین قرار دارد.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 13:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره ماد ها

بازديد: 6285

یک تحقیق کامل درباره مادها همراه با فهرست مطالب و کامل از طرف کافی نت آسمان اسفراین برای شما عزیزان قرار داده شد.

فهرست مطالب

مادها2

طوایف ماد. 2

جنگ های آشور و ماد. 3

ظهور پادشاهی ماد. 4

شاهان ماد. 4

فرورتیش.... 5

خشتریته. 5

هووخشتره6

ایشتوویگو. 6

جنگ های اشور و کشور ماد. 6

آشوربانیپال پادشاه آشور7

حمله ماد و نابودی دولت آشور8

شکست آشور و فتح شرق لیدیه. 8

صعود پادشاهی ماد به شاهنشاهی آسیایی.. 8

وحدت اقوام مختلف سراسر ایران.. 9

نابودی پادشاهی ماد. 9

ظهور و صعود هخامنشیان.. 10

منابع.. 11

 

مادها

ماد نام سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. مجموعه لشکرکشی های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. و خطر حمله از غرب بوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد .[1]

ماد‌ها پایه‌های نخستین شاهنشاهی (728-550 پ.م.) آریایی‌تباران را در ایران بنیاد نهادند. در آغاز قرن 6 پ. م. با شکست آشور و فتح شرق لیدیه پادشاهی ماد تبدیل به شاهنشاهی بزرگی در آسیا شد. امپراتوری ماد در زمان، هووخشتره به بزرگترین پادشاهی غرب آسیا حکومت می کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم اورد. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود.

پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهمترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.

ماد نام سرزمینی بود که تیرهٔ ایرانی مادها در آن ساکن بودند. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی تهران ( ری )،حوزه شمال غربی کویر مرکزی، همدان، کرمانشاه، لرستان‌، و کردستان را با نام ماد بزرگ می‌شناختند. پایتخت ماد در گذشته هگمتانه نام داشت که بعدها به اکباتان تغییر نام داد.

  طوایف ماد

مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم می گردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان (کردوخی ها و میتانی ها) ، ستروخاتیان (ساگارتی ها، کرمانجها) وبودیان (لرها) متعلق به کردها و لرها بوده و سه طایفه مادی دیگر عبارت                 بوده اند [2]ازآریزانتیان (طایفه نجبای ماد) که درحدود کاشان میزیسته اند و مغها که در ناحیهً بین رغهً آذربایجان (مراغه) و رغهً تهران ( ری ) ساکن بوده اند و سرانجام پارتاکانیان (یعنی مردمی که درکنار رود زندگی می کنند) همان مردم منطقهً اصفهان بوده اند.

مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاهان کنونی) مادی های ساگارتی میزیسته اند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران داده اند. نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس منجمله از منشا همین طایفه ساگارتی ها (زاکروتی، ساگرتی) است، طوایف پارس قبل از حرکت به سوی جنوب دورانی طولانی را در مناطق ماد ها بوده و بعدها رو به جنوب رفته اند.

جنگ های آشور و ماد[3]

مجموعه لشکرکشی های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. نتوانست قدرت مادها را در هم بشکند و بیشتر حملات غارتگرانه بودند. دولت ماننا اتحادیه طوایف ماننایی منطقه و خود، از گذشته جزیی از سازمان های حکومتی لولوبیان - گوتیان بودند. دولت ماننا در سده هفتم ق.م. جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار می رفت. اخرین لشکرکشی اشور به ماد در سال 702 پ. م. بود. خطر حمله از غرب بوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بوده اند بوجود آورده است. ماد‌ها پایه‌های نخستین شاهنشاهی آریایی‌تباران (728-550 پ.م.) را در ایران بنیاد نهادند.

ظهور پادشاهی ماد

به گفته مورخین یونانی، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال 708 قبل از میلاد، رهبر یکی از قبایل مادی دیاکو بوسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته می شود. این رهبر، دیاکو (دیوکس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین مختلف، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته می شود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز (هنگمتان، همریشه با هنگمن و انجمن، به معنای محل جمع شدن) قرار می دهد.

یکی از کتیبه های آشوری از شخصی به نام دیاکو، بیست سال قبل از تاریخ انتخابش به عنوان شاه مادها، نام می برد. این شخص آغاز کننده چند شورش برعلیه دولت آشور است که برای خواباندن آنها، حضور شخص امپراتور آشور لازم است. دیاکو و تمام اعضای خانواده اش به تبعید محکوم می شوند و نام او در کتیبه ها دیگر نمی آید. بیست سال بعد، دیاکو به عنوان شاه ماد انتخاب می شود و با پایه گذاری دولت ماد، به عنوان یک دشمن متمرکز آشور، دوباره به صحنه تاریخ بازمی گردد.[4]

شاهان ماد

دیاکو

دیاکو در (728 پ.م.) به شاهی رسید و شهر همدان (هگمتانه آنروزگار) را پایتخت خویش قرار داد. وی دستور ساخت هفت دیوار تودرتو و استوار را در همدان داد که درون این دیوارها باغ و بیشه و بوستان فراوانی پدید آوردند. این سازه شگفت‌انگیز پایتخت ایران آن روزگار بود. دیاکو 53 سال پادشاهی کرد.

فرورتیش

پس از او فرورتیش 22 سال (دوره حکومت: 675-653 پ.م.) حکومت کرد و قبائل ایرانی را به اطاعت کشید. انگاه وارد جنگ با دولت آشور شد ولی در برابر آشوریها شکست یافت و کشته گردید. فرورتیش بر سرزمین ماد از حدود ری تا اصفهان و آذربایجان و کرمانشاه و کردستان و همدان سلطنت میکرده است.

بیشتر حکومت فرورتیش به نظم دادن به قبایل مادی و جنگیدن با دشمنان خارجی گذشت. مدارک آشوری و بابلی به خطراتی که مادها از شرق خود احساس می کردند اشاره نمی کند، اما قبایل شمال دولت ماد (سکاها و کیمری‌ها)، از اهمیت خاصی برای مادها و آشوری ها برخوردار بودند. در حدود اوایل قرن هفتم قبل از میلاد، در زمان حکومت دیاکو و اوایل حکومت فرورتیش، قبایل کیمری‌ها که از صحرانشینان دشتهای جنوبی دریای سیاه بودند، به ماد و آشور حمله کردند. امکان ایرانی بودن قبایل کیمری‌ها، احتمالا" دلیل اصلی آنها برای تشکیل یک اتحادیه با مادها برعلیه دولت آشور بود. حملات کیمری به آشور ضرباتی به آن دولت وارد کرد، اما در شکست دادن کامل آشور و پادشاه بزرگ آن، آشورحدون، ناموفق بود.[5]

خشتریته

پس از فرورتیش رهبری مادها را خشتریته (دوره حکومت: 653-625 پ.م.) در دست گرفت. به دنبال حمله مجدد اشور به مادها خشتریته برای پایان دادن به حملات اشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملا با اشور وارد جنگ شد. داستان سلطنت سکاها در ماد خطا است دولت ماد در این فاصله قدرت خود را مستحکم کرد. خشتریته در سال 625 پ. م. در گذشت.

هووخشتره

پس از خشتریته، پسر ش هووخشتره (کیاکسار)(کیخسرو) (دوره حکومت: ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.م.) به شاهی رسید. هووخشتره اولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.

ایشتوویگو

ایشتوویگو (دوره حکومت: ۵۸۵ تا ۵۵۰ پ. م) واپسین پادشاه ماد و جانشین هووخشتره بود. در مورد حکومت او اطلاعات زیادی در دست نیست و بیشتر روایات یونانی و پارسی، به اواخر سلطنت او و نابودی حکومت ماد به دست کورش بزرگ اشاره می کنند.

 

ایشتوویگو متهم به ترجیح دادن شکوه و راحتی دربار آشور به زندگی سخت و ارتشی مادی شده است و انحطاط قدرت ماد را بیشتر به او نسبت می دهند. در صورت قبول، می توان تصور کرد که بیشتر آثار باقی مانده از دوران مادها، بخصوص آثار بجای مانده در تپه نوشی جان[1]، به دوران سلطنت ایشتوویگو بر می گردد. همچنین، راحتی هایی که در دوران هخامنشی به عنوان «تنپروری مادی» در سلطنت ایشتوویگو خوانده شده را، شاید به جای دوران انحطاط ماد، زمان انتقال زندگی قبایل ایرانی از طرز زندگی صحرانشینی به شهرنشینی بنامیم و آنرا آغاز واقعی تمدن ساکن قبایل ایرانی بدانیم.

جنگ های اشور و کشور ماد[6]

از سال 673 پ م جنگهای مادها و آشور دوباره پا میگیرد از این زمان به بعد در اسناد آشوری ها از کشور ماد نیرومند سخن میرود که نشان از به رسمیت شناخته شدن موجودیت دولت مادها از طرف آشوری ها است. در حدود سال 650 پ. م. پادشاهی ماد دولت بزرگی در ردیف ماننا و اورارتو و عیلام بود. بعد از کیمری‌ها، یکی دیگر از قبایل صحرانشین شمال قفقاز، سکاها، به منطقه شمال غرب ایران حمله کردند و در سر راه خود، دولت اورارتو در غرب دریاچه اورمیه و شرق آناتولی را نابود کردند.

 آشوربانیپال پادشاه آشور

در زمانی که آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور بر سر قدرت بود جنگی بین مادها و اشوری ها در نگرفت ولی جنگ های آشور و عیلام تا نابودی دولت عیلام در سال 640 پ م ادامه یافت. آشور بانیپال در سال 633 پ م در گذشت. دولت ماد در این فاصله قدرت خود را مستحکم تر کرد.

تشکیل سلطنت سراسری مادها در ایران

هووخشتره، (کیاکسار مدارک یونانی)، بزرگترین پادشاه ماد است. توانایی های او در منظم کردن ارتش و بستن توافق نامه های خارجی با دولتهای همسایه، او را به قدرتمندترین شاه غرب آسیا در زمان خودش تبدیل کرد. هووخشتره در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطه اش را با پادشاه سکاها، پروتوثیس، به اتحاد متقابل تبدیل کند.[7]

هووخشتره ارتشش را به دوقسمت پیاده نظام مجهز به نیزه و سوارنظام تیر انداز (شکلی که از سکاها آموخته بود) تقسیم کرد و برای اولین بار از ارابه های جنگی مجهز به نیزه های برنده که صد سال بعد در جنگهای کورش و داریوش معروف شدند، استفاده کرد.

در این زمان، آشور بنی پال دوم، شاه نیرومند و بی رحم آشور، درگذشته بود. از طرفی، یک حکومت کلدانی جدید در بابل در حال شکل گیری بود و شاه آن، نبوپولسر، در صدد گسترش مرزهای کشورش بود و موفق شده بود بخشهایی از مملکت عیلام را نیز تصرف کند. هوخشثره، تصمیم به برقراری یک توافق نامه برعلیه آشور با نبوپولسر گرفت.

 

در زمان حکومت هووخشتره ماد قبایل آریازنتا و پارتاکانیان را در نواحی ری و اصفهان و دیگر قبایل ایرانی شرق را تا ناحیه گرگان به اطاعت کشاند و دولت نیرومند ماد را تشکیل داد هوخشتره سپس به پارس حمله کرد و قبایل پارس را به اطاعت در آورد.

حمله ماد و نابودی دولت آشور

هووخشتره شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ داد. هوخشتره در سال 614 پ م از کوه های زاگروس گذشت و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل در شهر آشور به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال 613 پ. م. شاه آشور در نینوا بود و این شهر نیز در سال 612 پ. م. تسخیر شد. نیروهای ماد و بابل، پایتخت عظیم آشور را با خاک یکسان کردند و برای همیشه به تاریخ این امپراتوری بزرگ پایان دادند.

شکست آشور و فتح شرق لیدیه

در آغاز قرن 6 پ. م. با شکست آشور و فتح شرق لیدیه پادشاهی ماد تبدیل به شاهنشاهی بزرگی در آسیا شد. خاورمیانه بین دو پادشاهی نیرومند تقسیم شد: یکی دولت بابل و دیگر دولت ماد.

صعود پادشاهی ماد به شاهنشاهی آسیایی

در این زمان، هووخشتره به بزرگترین پادشاهی غرب آسیا حکومت می کرد. ماد، اورارتو، آشور و سوریه زیر حکومت او قرار داشتند. پادشاهی عیلام که نیم قرن قبل به دست آشوربنی پال نابود شده بود، در دروازه های شرقی اش را به روی قبایل پارس باز کرده بود. پادشاه انشان، پایتخت شرقی عیلام، در این زمان یک پارسی بود و پارسیان دیگر کم کم با جامعه نوعیلامی آمیخته می شدند، اما هم انشان و هم بقیه پارس، خراجگذاران پادشاه ماد بودند.[8]

دولت ماد در کار ایجاد سازمانی گسترده و دقیق و متکی بر نهادهای قدرتمند در زمینه های سیاسی اقتصادی نظامی توفیق یافت. دیاکونوف با توجه به سنگ‌نبشته بیستون میگوید که سازمان دولتی و سازمان اجتماعی پارس تحت نفوذ شدید نظامات مادها بوده است.

هووخشتره در کشورش دست به اقدامات عمرانی زد و همزمان قلمرو خود را در شرق به رود جیهون رساند و به زودی پارس و کرمان را نیز ضمیمه کشورش کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم اورد. مردمانی که امروزه از تبار مادها به شمار می‌آیند عبارت‌اند از مردم سرتاسر ایران. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود.

وحدت اقوام مختلف سراسر ایران

پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه "وحدت ملی" اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهمترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.

نابودی پادشاهی ماد

با شکستی (550 پ م) که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو (دوره حکومت: ۵۸۵ تا ۵۵۰ پ. م) واپسین پادشاه ماد وارد ساخت شاهنشاهی ماد منحل شد. شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی طولانی (728-550 پ.م.) برپایید و جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی سپرد، که چیزی جز تداوم دولت و تمدن ماد با همان اقوام نبود.

 

معماری مادی که بعد از آشور تحت تاثیر معماری باشکوه اورارتو بود، با وارد کردن عوامل ایرانی، پایه گذار آثار درخشان دوران هخامنشی نظیر پارسه تخت جمشید و شوش شد. بسیاری دیگر از نشانه های تمدن های بین النهرین نیز از طریق مادها به هخامنشیان انتقال پیدا کرد، به طوری که تا قرنها بعد، نظم دربار ایران و تقریبا" بیشتر جنبه های باشکوه و فرهنگی جامعه ایران، از طرف نویسندگان یونانی به مادها نسبت داده می شود. سلطنت ایشتوویگو موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی به مرکزی برای فرهنگ تغییر داد. آثار این نفوذ فرهنگی را در توجه بسیار شاهنشاهان هخامنشی به ماد، علاقه آنها به فرهنگ و آداب مادی، نفوذ دین مادی بین مردم ایران از طریق قبیله مغ، و با توجه به سنگ‌نبشته بیستون موقعیت ماد به عنوان مرکز فکری برای نیروهای مخالف دولت هخامنشی می توان دید.

ظهور و صعود هخامنشیان

هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند با شکست مادها (550 پ م) و تشکیل شاهنشاهی هخامنشی و سپس فتح کامل لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به بزرگ‌ترین شاهنشاهی شناخته شده جهان شد.[9]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

  * تاریخ ماد. ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.

  * مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. ( جلد ۱ ) - 142 - 157

* تاریخ ماد - دکتر خنجی

    * کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379

  * Diakonoff, I. M. "Media". In Ilia Gershevitch ed. Cambridge History of Iran, Vol. II. CUP, Cambridge, 1985

 



[1] .  * تاریخ ماد. ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.

[2] .  * مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. ( جلد ۱ ) - 142 - 157

[3] .    * کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379

[4] .  * Diakonoff, I. M. "Media". In Ilia Gershevitch ed. Cambridge History of Iran, Vol. II. CUP, Cambridge, 1985

[5] .  * تاریخ ماد. ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.

[6] .    * کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379

[7] . * تاریخ ماد - دکتر خنجی

[8] .  * تاریخ ماد. ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.

[9] .  * مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. ( جلد ۱ ) - 142 - 157

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 13:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

محیط زیست

بازديد: 1267

یک تحقیق 50 صفحه آماده همراه با فهرست مطالب درباره محیط زیست و الودگی آن و حفاظت از آن

فهرست مطالب

محیط زیست (Environment):6

آلودگی محیط زیست... 7

دید کلی.. 7

آلودگی محیط زیست و لایه ازن.. 7

آلودگی هوا و مه دود فتوشیمیایی.. 8

باران اسیدی.. 9

مواد شیمیایی آلی سمی.. 10

آلودگی آبها11

فلزهای سنگین و شیمی خاک... 11

تولید انرژی و آثار محیطی آن.. 12

رعایت اخلاق محیط زیستی:12

حفظ حیات وحش:13

حفاظت ازجنگلات ومنابع طبیعی:13

نصب پوستر های تبلیغاتی:14

تعیین مکان مشخص برای کثافات:14

آلودگی آب (Water Pollution)15

دید کلی.. 15

تاریخچه. 16

تعریف آلودگی آب... 16

عوامل آلوده کننده آب... 16

عوامل آلوده کننده آبهای زیرزمینی :17

عوامل آلوده کننده آبهای سطحی:17

آلوده کننده‌های صنعتی:17

فاضلاب خانگی :18

حشره کشها ، سموم دفع آفات نباتی و کودهای شیمیایی:18

چشم انداز الودگی آب... 18

ذخایر آبهای ما در آینده چگونه خواهد بود؟18

آلودگی محیط زیست و نابودی جنگلها19

جنگل و درخت... 25

کودکان وآلودگی محیط زیست:28

کودکان وتوسعه پایدار:30

مرگ ومیرکودکان:30

سرطان، دشمن آینده کودکان:31

حفاظت  ازمحیط زیست کودکان:31

محیط زیست کوچک Micro Environment:31

محیط زیست متوسط Mezo Environment :32

محیط زیست بزرگ Macro Environment:32

اعلام سال ۱۹۸۵ به عنوان سال بین المللی جوانان.. 32

آلودگي هوا و راههای كاهش آن.. 34

منو اكسيد كربنco.. 34

خطر منو اكسيدكربن.. 34

اثرگاز آنيدريد سولفورو:35

اثر اكسيد هاي ازت:36

ماهيت سرب در طبيعت:36

عوامل شيمياي سرطان زاي موجود در دود اتومبيل.. 37

براي كاهش آلودگي اتومبيل چه بايد كرد؟38

تنظيم موتور39

نقش سوخت موتورها در رابطه با آلودگي هوا39

تاثير تنظيم موتور:راهي است براي صرفه جويي در مخارج اتومبيل وآلودگي كمتر. 40

نتيجه:42

مراحل مختلف آلودگي.. 42

رابطه وسائط نقليه موتوري با آلودگي.. 43

بازده موتورهاي احتراق داخلي به چندين دليل 100 درصد نخواهد بود:44

رابطه آلودگي محيط زيست با صنايع.. 45

ميزان گازهاي آلاينده از اگزوز اتومبيل.. 46

حد كشنده شدن هر آلاينده:46

مبارزه عليه آلودگي هوا47

روش هاي مبارزه با آلودگي هوا :48

تکنولوژی کنترل الایندها  در خودرو51

طرح محفظه احتراق:51

نسبت تراکم :51

زمان بندی متغیر سوپاپ ها:52

طرح مانیفولد:53

سیستم های جرقه زنی:54

حفاظت از محیط زیست... 54

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محیط زیست (Environment):

   محیط زیست دریک تعریف کلی عبارتست ازمجموعه شرایط  بیرونی که درطول عمر یا زندگی یک موجود زنده، مانند انسان بر او اثرمی گذارد. به این ترتیب نورخورشید، آب، هوا، اقلیم، گیاهان، جانوران و سایر موجودات بی جان وجاندار که برروی سیاره زمین وجود دارند و با یکدیگر در ارتباط دوسویه هستند، محیط زیست انسان را تشکیل می دهند. البته از محیط زیست تعریف های گوناگونی وجود دارد که ازآن ها چشم پوشی می نماییم. محیط زیست ومنابع موجود درآن، در واقع محل زندگی و تامین کننده اصلی ترین نیازهای انسان به شمارمی آید. با وجود این، در سال های گذشته، با رشد فزاینده جمعیت وپیشرفت های تکنولوژیکی، روند بهره برداری از منابع موجود در زمین نیز بیشتر شده است و در یک کلام محیط زیست انسان دستخوش تخریب وآلودگی قرارگرفته است.

 

 

 

 

 

 

آلودگی محیط زیست

دید کلی

آلودگی محیط زیست از منابع گوناگون صورت می‌گیرد. با پیشرفت تمدن بشری و توسعه فن‌آوری و ازدیاد روز افزون جمعیت ، در حال حاضر دنیا با مشکلی به نام آلودگی در هوا و زمین روبرو شده است که زندگی ساکنان کره زمین را تهدید می‌کند. بطوری که در هر کشور حفاظت محیط زیست مورد توجه جدی دولتمردان است. امروزه وضعیت زیست محیطی به گونه‌ای شده است که مردم یک شهر یا حتی یک کشور از آثار آلودگی در شهر یا کشور دیگر در امان نیستند.

برفی که در نروژ می‌بارد مواد آلاینده‌ای به همراه دارد که منشا آن از انگلستان و آلمان است. یا باران اسیدی در کانادا نتیجه مواد آلاینده‌ای است که منشا آنها از ایالات متحده است. در آتن گاهی مجبور می‌شوند به علت آلودگی شدید هوا کارخانجات را تعطیل و رفت و آمد اتومبیلها را محدود کنند. شهرهای دیگر دنیا مانند مکزیکوسیتی ، رم و تهران نیز با مشکل آلودگی هوا دست به گریبانند. آلودگی دریاها ، رودخانه‌ها ، دریاچه‌ها و اقیانوسها و جنگلهای نیز نیز موضوع بحث جدی می‌باشند.

آلودگی محیط زیست و لایه ازن

یکی از مسائلی که در سالهای اخیر باعث نگرانی دانشمندان شده ، مسئله تهی شدن لایه ازن و ایجاد حفره در این لایه در قطب جنوب است. لایه اوزون در فاصله 16 تا 48 کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته و کره زمین را در برابر تابش فرابنفش نور خورشید محافظت می‌کند. هر گاه از مقدار لایه ازن ، 10 درصد کم شود، مقدار تابشی که به سطح زمین می‌رسد تا 20 درصد افزایش می‌یابد. تابش فرابنفش موجب بروز سرطان پوست در انسان می‌شود و به گیاهان صدمه می‌زند. مولکولهای کلروفلوئورکربنها (CFCها) در از بین بردن لایه ازن موثرند. از این ترکیبات بطور گسترده در دستگاههای سرد کننده و در افشانه‌ها (اسپری‌ها) استفاده می‌شود.

این مولکولها به علت پایداری آنها به استراتوسفر راه می‌یابند و در آنجا بر اثر تابش خورشید پیوند C-Cl شکسته می‌شود. اتم کلر حاصل به مولکول ازن حمله می‌کند و مولکول CLO را می‌دهد. این مولکول بنوبه خود با اکسیژن ترکیب شده ، مولکول O2 و اتم Cl آزاد می‌شود که مجددا در چرخه تخریب اوزون شرکت می‌کند. از این روست، در عهدنامه سال 1978 مونترال قرار این شده که از مصرف کلروفلوئوروکربنها به تدریج کاسته شود و مواد دیگری به عنوان جانشین برای آنها یافت شود و یافتن چنین ترکیباتی بطور مسلم کار شیمیدانان است.

آلودگی هوا و مه دود فتوشیمیایی

بسیاری از مناطق شهری با پدیده آلودگی هوا روبه‌رو هستند که در جریان آن ، سطوح نسبتا بالایی از ازن در سطح زمین که جزء نامطلوبی از هوا در ارتفاعات کم است، در نتجه واکنش نور القایی آلاینده‌ها تولید می‌شود. این پدیده را مه دود نور شیمیایی می‌نامند و گاهی از آن به عنوان "لایه ازن در مکانی نادرست" از نظر تشابه آن با مسئله تهی شدن ازن استراسفر یاد می‌کنند. فرآیند تشکیل مه دود در واقع شامل صدها واکنش مختلف است که دهها ماده شیمیایی را دربرمی‌گیرد و بطور همزمان رخ می‌دهند. در واقع ، هوای شهرها را به "واکنشگاههای شیمیایی عظیم" تشبیه کرده‌اند.

 

پدیده مه دود شیمیایی ، نخستین بار در دهه 1940 در لوس آنجلس مشاهده شد و از آن زمان ، عموما به این شهر بستگی داده شده است. اما در دهه‌های اخیر با کنترل آلودگی هوا مسئله مه دود در شهر لوس آنجلس بطور نسبی تخفیف پیدا کرده است. از نظر کمی ، اکثر کشورها و همچنین سازمان جهانی بهداشت (WHO) ، حدی را برای حداکثر غلظت مجاز اوزون در هوا در نظر گرفته‌اند که در حدود 100ppb (میانگین غلظتها در طول زمان یک ساعت) است. اوزون در هوای پاکیزه تنها به چند در صد این مقدار می‌رسد. واکنش دهنده‌های اصلی اولیه در یک پدیده مه دود نور شیمیایی ، اسید نیتریک ، NO و هیدروکربنهای سوخته نشده هستند که از موتورهای احتراقی درون سوز به عنوان آلاینده در هوا منتشر می‌شوند. جزء مهم دیگر در تشکیل مه دود ، نور خورشید است.

باران اسیدی

یکی از جدی‌ترین مشکلات زیست محیطی که امروزه بسیاری از مناطق دنیا با آن روبه‌رو هستند، باران اسیدی است. این واژه انواع پدیده‌ها ، از جمله مه اسیدی و برف اسیدی که تمام آنها با نزول مقدار قابل ملاحظه اسید از آسمان مطابقت دارد را می‌پوشاند. باران اسیدی دارای انواع نتایج زیان‌بار بوم شناختی است وجود اسید در هوا نیز احتمالا بر روی سلامتی انسان اثر دارد. پدیده باران اسیدی در سالهای آخر دهه 1800 در بریتانیا کشف شد، اما پس از آن تا دهه 1960 به دست فراموشی سپرده شد. باران اسیدی به نزولات جوی که قدرت اسیدی آن بطور قابل توجهی بیش از باران طبیعی (یعنی آلوده نشده)، که خود به علت حل شدن دی‌اکسید کربن هوا در آن و تشکیل اسید کربونیک بطور ملایم اسیدی است، باشد، اطلاق می‌شود.

 

(CO2 (g) + H2O (aq) ↔ H2CO3(aq

از تفکیک جزئی H2CO3 پروتون آزاد می‌شود و PH سیستم را کم می‌کند.از اینرو PH باران طبیعی که آلوده نشده، از این منبع بخصوص حدود 5.6 است. تنها بارانی که قدرت اسیدی آن به مقدار قابل ملاحظه‌ای بیشتر از این باشد، یعنی PH آن کمتر از 5 باشد، باران اسیدی تلقی می‌شود. دو اسید عمده در باران اسیدی ، HNO3 و H2SO4 است. بطور کلی ، محل نزول باران اسیدی در مسیر باد دورتر از منبع آلاینده‌های نوع اول ، یعنی SO2 و نیتروژن اکسیدها است. باران اسیدی به هنگام حمل توده هوایی که آلاینده‌های نوع اول را دربردارند، بوجود می‌آیند. از اینرو باران اسیدی یک مشکل آلودگی است که به علت حمل دور برد آلاینده‌های هوا ، حدود و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد.

مواد شیمیایی آلی سمی

واژه مواد شیمیایی سنتزی از طرف رسانه‌های گروهی برای توصیف اجسامی بکار می‌رود که عموما در طبیعت یافت نمی‌شوند. ولی توسط شیمیدانان از اجسام ساده‌تر سنتز شده‌اند. اکثریت مواد شیمیایی سنتزی که مصرف تجارتی دارند، ترکیبات آلی هستند و برای بیشتر آنها از نفت به عنوان منبع اولیه کربن در این ترکیبها استفاده شده است. کربن با کلر ترکیبهای زیادی را تشکیل می‌دهد که به علت سمی بودن آنها برای بعضی گیاهان و حشرات ، بسیاری از این قبیل ترکیبها کاربرد گسترده‌ای به عنوان آفت کش یافته‌اند. ترکیبات آلی کلردار دیگر بطور گسترده‌ای در صنایع پلاستیک و الکترونیک بکار برده شده‌اند.

 

شکستن پیوند کربن به کلر بطور مشخص دشوار است و حضور کلر همچنین واکنش پذیری سایر پیوندها را در مولکولهای آلی کم می‌کند. همین خاصیت به این معنی است که با وارد شدن ترکیبهای آلی کلردار به محیط زیست ، تخریب آنها به کندی صورت می‌گیرد و بیشتر تمایل به جمع شدن دارند و به این علت به معضل بزرگ محیط زیست محیطی تبدیل شده‌اند. اجسام آلی سمی که بطور عمده مورد استفاده قرار می‌گیرند عبارتند از: انواع آفت کشها ، حشره کشهای سنتی ، حشره کشهای آلی کلردار ، ددت ، توکسافنها ، کاربامات ، حشره کشهای آلی فسفات‌دار ، علف کشها و ... .

آلودگی آبها

آب ، تصفیه آن و جلوگیری از آلودگی و به هدر رفتن آن از مسائل بسیار مهم زمان ما به حساب می‌آید. آلودگی آبها ، معضل بزرگ زیست محیطی محسوب می‌شود که به علت پیشرفت صنایع و تکنولوژی ، هر روزه با پیشرفت روز افزون آن مواجهیم.

فلزهای سنگین و شیمی خاک

بسیاری از فلزهای سنگین برای انسان سمی هستند و چهار فلز جیوه (Hg) ، سرب (pb) ، کادمیم (Cd) و آرسنیک (As) فلزهایی هستند که بعلت کاربرد گسترده ، سمیت و توزیع وسیع آنها بیشترین خطر را از نظر زیست محیطی دارند. البته هیچ یک از این عنصرها هنوز به آن اندازه در محیط زیست پخش نشده که یک خطر گسترده بشمار آید. به هر حال ، هر یک از آنها در بعضی از محلات در سالهای اخیر در سطوحی سمی یافت می‌شود. این فلزها بطور عمده از مکانی به مکان دیگر از طریق هوا منتقل می‌شوند و این انتقال معمولا به صورت گونه‌هایی که روی ماده ذره ‌مانند معلق ، جذب سطحی شده یا در آن جذب شده است، صورت می‌گیرد.

تولید انرژی و آثار محیطی آن

بسیاری از مسائل زیست محیطی ، نتیجه غیر مستقیم تولید و مصرف انرژی ، بویژه زغال سنگ و بنزین است. ذخایر زغال سنگ در دنیا از مجموع نفت ، گاز طبیعی و اورانیوم خیلی بیشتر است. از اینرو مصرف زغال سنگ برای تولید انرژی صنعتی نه تنها ادامه خواهد یافت، بلکه احتمالا به مقدار زیادی بویژه در کشورهای در حال توسعه مانند چین و هندوستان که ذخایر زیادی از این ماده دارند، افزایش می‌یابد. از سوزاندن زغال سنگ مقدار زیادی SO2 و CO2 که آلاینده هستند تولید می‌شود. بحث انرژی هسته‌ای و سایر منابع انرژی نیز جای خود دارد. 

رعایت اخلاق محیط زیستی:

محیط زیست ما همان مکان است که ما دران زندگی میکنیم واین منابع که برای استفاده انسانها قراردارند باید  برای منابع که تشکیل دهنده محیط زیست هستند ارزش قایل بود و  دراستفاده ازآن اعتدال را رعایت کنیم اگر از اب برای نوشیدن ودیگر احتیاجات زندگی استفاده می کنیم باید متوجه پاک بودن آن وپاک نگهداشتن آن وهمچنان جلوگیری ازاستفاده بی مورد باشیم ویا به گونه مثال وقتی محیط زیست ما توسط هرنوع مواد آلاینده درحال آلوده شدن هست هر شخص با ید خود را  مسول پاک نگهداشتن محیط باشد تاکه منحیث انسان آگاه  اخلاق محیط زیستی را رعایت کرده باشیم  .

 

 حفظ حیات وحش:

تمام زنده جانها به نحوی ازانحا درتعادل اکوسیستم نقش  دارند انقراض ویا ازبین بردن این زنده جانها  ارتباط مستقیم به تخریب محیط زیست واکوسیستم دارد محیطی دارند ، این حیوانات وحشی وپرندگان درافغانستان مورد حمله انسانها قرارمیگیرند که این  امر سبب مهاجرت  وازبین رفتن بسیاری ازحیوانات وحشی وپرنده گان درافغانستان گردیده است دراین کشور  مخصوصا غور توجه کمتر برای حفاظت حیات وحش ازطرف دولت و هم ازطریق مردم صورت میگیرد توجه برای سرسبزی وحفاظت حیات وحش یکی ازراه های ای است که درداشتن یک محیط سالم با همه زیبایی هایش موثر می باشد.

 حفاظت ازجنگلات ومنابع طبیعی:

جنگلات ومنابع طبیعی که سرمایه ملی را تشکیل میدهند مورد بهربرداری های غیرقانونی وخودسرانه قرارمیگیرند وهمچنان پوشش ها ی سبز درکوه ها توسط مالداران ازدیگر ولایات کشور مورد چرا قرارمیگیرند وهیچ  نوع محدودیت ازطرف دولت برای اینگونه رفتار ها با منابع طبیعی درنظر گرفته نشده است جنگلات بر عللاوه که قطع میگردند برای جایگزینی آنها نیز توجه صورت نمیگیرد گیاهان کوهی وبوته ها جهت تهییه مواد سوخت اهالی ازریشه قطع میگردند اما دولت برای حل مشکل مواد سوخت مردم کدام برنامه را روی دست نمیگیرد درحالیکه بالای دریای هریرود میتوان بند های برق آبی اعمار نمود که این هم ازناحیه تهییه مواد سوخت مردم را کمک می کند وازطرف دیگر ازبین رفتن درختخچه های وحشی وبوته ها ازکوه موثر است وازآلوده گی محیط زیست  جلوگیری می نماید .

 

 نصب پوستر های تبلیغاتی:

نصب پوستر های تبلیغاتی ازطرف اداره محیط زیست در  مکان ها ی عمومی مانند مکاتب ، شفاخانه ها ، کلینیک ها پارکها  نیز برای روشنی اذهان عامه دررابطه  به حفاظت محیط زیست ،سرسبزی محیط ، درخت شانی ،حفاظت ازدرختان ومحل های تفریحی درراه جلوگیری ازآلوده گی مارا کمک می نماید تا توسط همین تبلیغات سطح آگاهی اقشار مختلف جامعه را بالا ببریم ،تبلیغات درروحیه انسانها مخصوصا کودکان خیلی تاثیر گذار می باشد با تبلیغات محیط زیستی میتوان اطفال را با مسولیت درقبال محیط زیست شان  به بار آورد .

 تعیین مکان مشخص برای کثافات:

انباشته شدن کثافات وزباله ها به هرطرف سبب گردیده است تا شاهد یک محیط آلوده ودرعین حال بی نظم باشیم این معضله محیطی میتواند با معیین نمودن مکان ها ی مشخص برای تخلیه زباله وجمع آوری  زباله ها توسط اداره شهرداری به نقاط دور تر دفن ویا حریق گردند  که این  عمل تواند نیز یک روش برای جلوگیری ازآلوده گی محیط زیست به حساب اید .

نبود توالت ها دراطراف بازار درآلوده گی محیط زیست  نفش داشته درعدم موجودیت توالت  ها در مکان های عمومی سبب گردیده است که محیط به مراتب آلوده تراز سالهای قبل داشته باشیم ساختن توالت ها می تواند ازآلوده شدن اطراف دریا ودیگر نقاط ازشهرجلوگیری نماید.

مال بازار ( گنج ) فعلی درمحل مناسب قرارندارد اولا اینکه به بازار نزدیک است وثانیا  عبور مواشی ازمیان بازار ازیک طرف باعث اخلال درترافیک افراد پیاده ووسایط نقلیه میگردد وازطرف دیگر باعث آلوده گی بازار میگردد این گشت وگذار حیوانات دربین بازار درماه های ثور وجوزا به یک مشکل مبدل میگردد چون  کوچی ها  برای چرای حیوانات شان ازولایات هلمند  وبادغیس به غور می آیند که بعداز سپری شدن  یک ماه ازآمدن شان به این  سرزمین کوه ها ی سبز چغچران چادرخاکی رنگ را می پوشند وهمچنان  عبور کوچی ها با مواشی شان ازبین بازار به خاطر گذشتن از بالای پل چغچران به طرف شمال دریا وبرعکس آن درآلوده گی دربین بازار نقش دارند خلاصه اینکه باید راه عبور مواشی که  خواهی نخواهی باعث آلوده گی میگردند ازبین بازار (شهر )قطع گردند   .

آلودگی آب (Water Pollution)

دید کلی

آلودگی آب مشکل بزرگی است. به طوری که نتایج پژوهش پیرامون آن از صدها بلکه هزاران مقاله ، مجله و کتاب تجاوز می‌کند.

بنظر شما چه کسانی مشکل آلودگی آب را بوجود می‌آورند؟

چه کسانی بهای تمیز کردن آب را خواهند پرداخت؟

زباله های انباشته شده فاضلابها تعادل حیات در اب دریاها را به هم می زنند . حتی بعد از تصفیه کردن فاضلابها آب بدست آمده می تواند حاوی مواد شیمیایی مسموم باشد.

 

 

 

تاریخچه

در نوامبر سال 1986 بر اثر ریزش موادی شامل جیوه و انواع مواد آلی سمی مانند آفت کشها در رودخانه راین ، تمام آبزیان از شهر بال سوئس تا ساحل هلند کشته شدند. در سالهای اخیر با غرق شدن تانکرهای بزرگ نفتی اقیانوس پیما یا به گل نشستن آنها آسیبهایی به حیات دریایی وارد آمد.

در سال 1983 بر اثر 11000 واقعه آلوده کننده در حدود 120 میلیون لیتر مواد آلوده کننده در آبهای ایالات متحده تخلیه شده است.

تعریف آلودگی آب

در سال 1969 برای آلودگی آب تعریفی ارائه داد: آلودگی آب عبارت است از افزایش مقدرا هر معرف اعم از شیمیایی ، فیزیکی یا بیولوژیکی که موجب تغییر خواص و نقش اساسی آن در مصارف ویژه‌اش شود.

عوامل آلوده کننده آب

آب یکی از مهمترین و بنیادی‌ترین عامل حیات موجودات زنده است از این نظر جلوگیری از آلودگی آب نیز به همان نسبت مهم و مورد توجه می‌باشد عوامل آلوده کننده آب بسیار گوناگون‌اند و می‌توانند هم منابع آبهای زیرزمینی و هم آبهای سطحی را آلوده کنند.

 

 

 

عوامل آلوده کننده آبهای زیرزمینی :

کانیهای موجود در معادن سطحی که در اثر تغییر و تبدیل به عامل آلوده کننده مبدل می‌شود. مثلا آب جاری سطحی ( حاصل از باران و ) هنگام عبور از معادن زغال سنگ ، دی‌سولفید آهن « II» ( پیریت ) همراه با زغال سنگ را در خود حل کرده و سپس در اثر واکنش ، هوا آنرا به اسید سولفوریک تبدیل می‌کند. اسید حاصل ضمن عبور از لایه‌های مختلف مخازن زیرزمینی ، موجب آلوده شده آن می‌شود.

جمع شدن فاضلابهای شهری بویژه اگر در یک حوزه آهکی و یا شنی وارد شوند از آن که در معرض باکتریها قرار گیرند و تجزیه شوند، مستقیما و براحتی به مخازن زیرزمینی نفوذ پیدا کرده و موجب آلوده شدن آنها می‌شود.

ضایعات رادیواکتیوی : یکی از عوامل آلوده کننده مهم منابع آبی زیرزمینی است که امروزه یکی از راههای رفع آنها که در حقیقت مشکل بزرگی برای صاحبان تکنولوژی هسته‌ای نیز به شمار می‌رود دفن آنها در زیر زمین است علاوه بر دفن ضایعات رادیواکتیو در زیر زمین ، همه انفجار های هسته‌ای زیر زمینی نیز موجب آلوده شدن آبهای زیر زمینی می‌شود.

عوامل آلوده کننده آبهای سطحی:

آلوده کننده‌های صنعتی:

بسیاری از ضایعات صنعتی به آبزیان زیانهای جدی می‌رسانند. این ضایعات برای خنثی شدن مقدار زیادی از اکسیژن محلول در آب را به مصرف رسانیده و موجب کاهش اکسیژن مورد نیاز برای آبزیان می‌شود و تهدید به مرگ می‌کنند. از طرف دیگر بسیاری از خود این ضایعات سمی بوده و موجب مسمومیت آبزیان می‌شوند مانند فلزات سنگین ، جیوه ، سرب ، مس و غیره.

وارد شدن ترکیبات فسفردار و نیتروژن‌دار در آب موجب رشد جلبک‌هائی می‌شود که ضمن ایجاد بو و مزه غیر طبیعی آب ، اکسیژن آب را مصرف کرده و باعث کاهش میزان آن و بروز صدمات و تلفات آبزیان می‌شود.

فاضلاب خانگی :

کلیه پاک کننده‌ها که وارد آبهای سطحی می‌شوند ترکیباتی را در آبها وارد می‌کنند که اگر خنثی نشوند و یا توسط میکرو اورگانیسم‌ها تجزیه و تخریب نشوند بصورت سمی مهلک زیان بسیاری برای آبزیان ببار می‌آورند.

حشره کشها ، سموم دفع آفات نباتی و کودهای شیمیایی:

که از ضروریات توسعه کشاورزی است نا خواسته موجب آلودگی آبهای سطحی می‌شوند. مانند ددت DDT را نام برد.

چشم انداز الودگی آب

ذخایر آبهای ما در آینده چگونه خواهد بود؟

آب آلوده شده برای %75 مردم جهان در کشورهای رو به توسعه مسئله بسیار جدیتری است.

%80 بیماریهای جهان ناشی از آبهای آلوده شده است. در مقابل درصد بالای بیماری چه کنترلهایی انجام شده است؟

آیا تلاشی که برای بهبود کیفیت آب انجام شده کافی می‌باشد؟

آینده ذخایر آبها با این روند پیشرفت و تکنولوژی روز چگونه خواهد بود؟

آلودگی محیط زیست و نابودی جنگلها

هنوز از عمر انسان شش میلیارد سال باقی است. آنرا نابود نكنیم. بشریت اكنون دوران طفولیت را پشت سر می‌گذارد و زندگی باشكوهی را در پیش روی دارد، با تخریب محیط زیست، نسل خویش را منقرض نگردانیم.

    بنابر آخرین فرضیه ها، خورشید ما در حدود ٤٦٠٠ میلیون (٤.٦ میلیارد) سال قبل، از غبار خورشیدی تشكیل گردید.(١) زمین و سایر سیارات منظومه شمسی از بقایای غبار مزبور در حدود ٤٥٠٠ میلیون سال پیش شكل گرفتند و در آغاز به احتمال، سطح زمین به حالت گداخته و مذاب بود و میلیونها سال طول كشید تا پوسته خارجی آن سرد و سخت گردید. پوسته‌ای كه شكننده بود و از شكست آن آتشفشانها فوران می‌كردند و مواد مذاب زیر پوسته را به صورت گدازه، خاكستر، دود، بخار و گاز بیرون می‌ریختند و سنگها و گازهایی را كه در آنها استعداد بالقوه زندگی وجود داشت به وجود آوردند. از بركت آنها جو زمین پدیدار گردید و اكسیژن را برای زمین به ارمغان آورد. از بخار آب چاله‌ها و پستی‌های زمین پر از آب شد و اقیانوسها و دریاها بر چهره آن نمایان گشت و اولین جایگاه زیست بنا نهاده شد.

    مقدمات زیست از ٣٠٠٠ میلیون سال پیش تجاوز می‌كند.(٢) قدمت پیدایش اكسیژن محصول گیاهان به حدود ١٩٠٠ میلیون سال قبل می‌رسد. در حدود ١٥٠٠ میلیون سال پیش اكسیژن زندگی‌بخش در جو زمین جای پیدا می‌كند. حدود ٥٧٠ میلیون سال گذشته اقیانوسها و دریاها حاوی جوامع زیستی بودند و سنگهای مربوط به این زمان دارای فسیلهای بسیار هستند. ماهیها از حدود ٥٠٠ میلیون سال گذشته عرض اندام كرده‌اند و خزندگان از حدود ٢٥٠ میلیون سال قبل بر سطح زمین می‌‌خزیده‌اند. پیدایش اولین پستانداران به حدود ٢٠٠ میلیون سال قبل در تعدادی محدود می‌رسد و در حدود ٧٠ میلیون سال پیش، بعد از انقراض دایناسورها تعدادشان رو به فزونی می‌گذارد. بین ١١تا ٢٥ میلیون سال پیش میمونهایی شبیه آدم در آسیا، افریقا و اروپا پدید آمدند.(٣)

    سابقه انسانهای اولیه را از حدود ٥.٥ میلیون سال قبل در افریقای شرقی و جنوبی سراغ داریم.(٤) این بشر اولیه با استفاده از سنگ و چوب به جای چنگ و دندان و با راهنمایی عقل خویش به زندگی خود رونق بخشید و حسابش را از دیگر جانوران جدا ساخت. از آن زمان تاكنون بشر با تكامل ابزار خود در بهبود زندگی خویش كوشیده و سرتاسر كره خاكی را حاكم گشته و از موهبتی كه خداوند در روی زمین برایش فراهم كرده چه در راه خیر و چه در راه شر بهره برده است.

    پیدایش بشر بعد از آفرینش تمام جانداران و در بهترین شرایط زیستی عمر كره زمین به وقوع پیوست. به هنگام جوانی و برومندی با دشتهای سرسبز و گلهای رنگارنگ و عطرهای شامه‌نواز و آسمانهای آبی و خاكهای زرخیز و كانهای پرارزش و هزاران ویژگیهای دیگر و این خصوصیات تا آنجا كه اطلاع در دست است در دور و بر ما فقط به گوی زمین اختصاص دارد و این گوی سخاوتمند بی‌هیچ چشمداشتی تمام نتایج هزاران میلیون سال تلاش خود را به آدمیان پیشكش كرد و امیدوار بود كه بدین نحو تا ٦٠٠٠ میلیون سال دیگر به زندگی ادامه دهد. در عوض، این آدمیان طی هزاران سال جنب و جوش بر سطح آن هرچه خواستند كردند. ولی به علت كمی تعداد و محدود بودن جوامع انسانی، چندان خسارتی بر آن وارد نشد، و هر جا زخمی بر چهره آن می‌خورد، عوامل مختلف طبیعی با هماهنگی یكدیگر به ترمیم آن می‌پرداختند و تعادل محیط را حفظ می‌كردند. این فرایندها بارها و بارها تكرار می‌شد و آدمی خوشبخت و زمین خرم زمانها را پشت سر می‌نهادند. اما از ٢٠٠ سال گذشته به سبب پیشرفت علوم و انقلاب تكنیك و گسترش صنایع و ازدیاد روزافزون جمعیت، آسیبهایی بر چهره زمین وارد گشته و تعادل عوامل زیستی در بیشتر نقاط برهم خورده است.

    آلودگی محیط به ویژه در جوامع صنعتی پیشرفته به صورت یك مسئله عمومی درآمده است و صاحبان سرمایه‌های كلان بی‌محابا و بدون توجه به پیامدهای ناگوار (و در كشورهای عقب‌مانده بدون پرداخت مالیات واقعی) از علوم و فنون و اكتشافات جدید حداكثر بهره را برده‌اند و عوامل اصلی حیات را پلید و ناپاك گردانده‌اند. به عنوان مثال، آلودگی هوا به وسیله مه دود، هوای بیشتر شهرهای صنعتی را ناخوشایند و ناسالم ساخته و باعث شیوع بیماریهای دستگاه تنفسی به خصوص آماس نایژه (برونشیت) گشته است. این آلودگی قربانیان تدریجی بسیار دارد اما وقتی درصدش بالا رود، با اندك تغییری در عوامل جوی قربانیان فراوانی را یكجا دریافت می‌كند. از جمله، مه دود سال ١٣٣١ (١٩٥٢) لندن كه جان حدود ٤٠٠٠ نفر را به یكباره ستاند.

    آلودگی آب به وسیله فاضلابها و هرز دادن فضولات كارخانه‌ها به رودها، دریاچه‌ها و دریاها كه نمونه قابل توجه آن در نواحی كم جزر و مد سواحل مدیترانه بیشتر به چشم می‌خورد، سبب ضایع شدن بیشتر گیاهان و حیوانات نواحی مختلف ساحلی مجاور شهرهای صنعتی و پر تراكم شده و جان و تندرستی مردم را به خطر افكنده است. در «میناماتای» ژاپن حدود سال ١٣٢٩ (١٩٥٠) بیش از ١٠٠٠٠نفر یا مردند یا معلول گشتند یا به بیماریهای بسیار سخت گرفتار شدند. این مصیبت به علت خوردن ماهیهای مسمومی بود كه از هرز دادن فضولات یك كارخانه شیمیایی، حاوی «استالدئید» acetaldehyde مسموم شده بودند. در برخی از رودخانه‌های شمالی ایران كه وارد دریای خزر می‌شوند. اینگونه مسمومیتها آغاز گشته است، هشدارهای سازمان محیط زیست باید مردم و دولت را بیدار كند.

    آلودگی زمین نیز از راههای مختلف ایجاد می‌گردد. برای نمونه آفت‌كش «د د ت» یك سم قدیمی كه برای ازدیاد محصولات غذایی به كار برده می‌شد، پرندگان زیادی را نابود كرد و به علت دوام زیادش علاوه بر آفات گیاهی، موجودات ذره‌بینی مفید درون خاك را نیز نابود ساخت و بر رابطه زندگی اینگونه جانداران و خاك (اكولوژی- بوم‌شناسی) آسیب رساند و تعادل طبیعی آنرا از بین برد و چند سالی زمان می‌خواهد تا خاك باروری طبیعی خود را بازیابد، به شرط آنكه دوباره مسموم نگردد.

    افزایش بی‌حساب جمعیت و گسترش روزانه شهرها و روئیدن شبانه خانه‌ها در محدوده‌های خارج از شهر و در زمینهای زراعتی، خودبه‌خود آلودگی آفرین است. صرفنظر از مسائل جوامع عقب‌مانده و عدم توجه افراد در قبال مسئولیتی كه نسبت به بهداشت جامعه دارند، مسئله تأمین خدمات از یكسو و به وجود آمدن بازار تقاضای شدید از سوی دیگر، صنایع و فعالیتهای پرتحرك ‌تر را به دنبال می‌طلبد، و چون به پیامدهای آن از قبل نیندیشیده‌اند، آلودگیهای بیشماری را گریبانگیر نقاط بسیاری از جهان كرده‌ و چهره شاداب زمین را روزبه ‌روز پژمرده‌تر می‌سازد. مهم‌ترین عوامل ناپاكی را می‌توان چنین برشمرد:

١-    رادیواكتیو (مواد پرتوزا) ناشی از آزمایشهای جنگ ‌افزارهای هسته‌ای.

٢-    دوده و گازهای ناشی از سوخت هواپیماها و موشكها.

٣-     ازدیاد كربن‌ دی‌اكسید از سوختهای فسیلی و قطع بی‌رویه درختان جنگلی.

٤-     سمپاشی های هوایی مزارع و آلودگی خاكها.

٥-    نیروگاههای هسته‌ای كه بر اثر اختلال باعث تولید رادیواكتیو (مواد پرتوزا) می‌شوند.

٦-    نیروگاههای حرارتی و سیستمهای سردكننده و تهویه شهرها كه آلودگیهای حرارتی و شیمیایی تولید می‌كنند.

٧-    دودكشهای كارخانه‌ها و منازل با تولید دی‌اكسید گوگرد هوا را مسموم می‌سازند.

٨-    گازهای خروجی وسایل نقلیه موتوری كه بر فراز شهرهای پرجمعیت و پر ترافیك ایجاد مه دود می‌كنند.

٩-    ایجاد بزرگراهها و معادن روباز و استخراج مواد سطحی بر روی مزارع و مراتع كه زمینهای مفید و بارور را می‌تراشد.

١٠-    انباشتن فضولات و زباله‌ها در كنار شهرها، رودخانه‌ها و سواحل دریا.

١١-    وسایل نقلیه فرسوده آبی كه سواحل دریاها و رودخانه‌ها را به روغن آلوده می‌سازند.

١٢-    در اثر حوادث مختلف، تانكرهای نفتكش میلیونها تن نفت را به دریا سرازیر ساخته و سطح وسیعی از دریا را تا مدتها به زیر پوشش مسموم‌كننده نفت می‌برند.

١٣-    فضولات كارخانه‌ها و فاضلابهای شهرها و برخی از روستاها كه به رودخانه‌ها می‌ریزند.

١٤-    رودخانه‌های آلوده از فاضلاب شهرها و كارخانه‌ها، خود مسبب آلودگی دریا و دریاچه‌ها می‌شوند.

١٥-    لاشه‌های رها شده كشتیها در كف دریا كه محیطهای مخاطره‌انگیزی می‌آفرینند.

١٦-    انفجار، آتش‌سوزی یا تركیدن لوله‌های نفت سكوهای نفتی دریاها.

١٧-    بسته‌های حاوی زباله‌های رادیواكتیو كه به قعر دریا فرستاده می‌شود ممكن است به علل پیش‌بینی نشده‌ای از هم پاشیده یا قسمتی از آن پوسیده و مواد زهرآگین آن رها شود...

    در بسیاری از كشورهای پیشرفته جهان كه عامه مردم چگونگی دخالت در امور سیاسی و اجتماعی را فرا گرفته‌اند، با ایجاد سازمانهای مختلف، تا حد قابل توجهی دولتها را ملزم به حمایت از سازمانهای محیط زیست وكنترل شدید مواد آلوده‌ساز كرده‌اند. از جمله بودجه‌های سنگینی برای تحقیق و استفاده از انرژیهای سالم و جدید مانند: خورشید، باد، امواج دریا، جزر و مد اختصاص داده‌اند كه به نتایج درخشان و حتی بهره ‌برداری هم رسیده‌اند. جنگلها را توسعه داده و سال به سال بر وسعت آن می‌افزایند، بر رشد جمعیت غلبه كرده و آنرا به حالت تعادل درآورده‌اند. تا جایی كه در برخی از كشورها رشد آن در سالهای آینده رو به كاهش خواهد داشت. متأسفانه در بیشتر كشورهای عقب‌مانده یا عقب نگاهداشته شده كه با احترام آنها را «كشورهای در حال رشد» می‌نامند، وضع به گونه دیگری است. در دهه‌های اخیر كارخانه‌ها و وسایل محركه بدون توجه به زیان آنها بر محیط زیست، یكی پس از دیگری با سیستمهای كهنه وگاه از رده خارج شده دایر می‌گردند. در بیشتر آنها حتی تمام مواد اولیه نیز از خارج وارد می‌شود.

    این زندگی نكبت‌بار و محیط ناسالم زیست را كشورهای پیشرفته‌تر طی دهها سال قبل تجربه كرده‌اند و با گذشت و غلبه بر حرص و ولع خویش كوشیده‌اند تا بسیاری از آنها را مهار كنند و فردای روشنی را به خود نوید می‌دهند. آنها برآنند كه چنان از امكانات طبیعی بهره گیرند كه نه تنها تعادل عوامل طبیعی را برهم نزنند بلكه به مرور ناهماهنگی محیط گذشته را هم درمان بخشند. آنها این مهم را مدیون دانشوران و مراكز تحقیقاتی و دانشگاهها هستند و به آنها بهای زیادی می‌دهند و برای مجریانشان عزت و احترام قائلند.

    برای آنكه اختلاف بین جوامع پیشرفته كه عواقب خطرناك آلودگی محیط را درك كرده‌اند و دنبال چاره‌اند و جوامعی كه اكثریت آن چون گوسفندانی كه بی‌تفاوت به سوی مسلخ گام برمی‌دارند و در لابلای آلودگیها و دود و غبار فلزات بی‌خیال در طلب به چنگ آوردن سكه‌ای بیشترند، بهتر روشن گردد، به نقل فشرده آماری چند مبادرت می‌گردد.

 جنگل و درخت

امروزه در سطح جهان برای مقابله با آلودگیهای تنفسی به تقویت ششهای كره زمین یعنی جنگلها پرداخته‌اند. علاوه بر گسترش فضای سبز اطراف شهرها و پاركها، در مقابل برداشت سالیانه ٧ میلیون هكتار از اراضی جنگلی، سالیانه بیش از ١٤ میلیون هكتار جنگلكاری می‌شود. اما نسبت كاشت و برداشت در سطح جهان دارای اختلاف بسیار فاحشی است و این اختلاف احساس مسئولیت و یا بی‌اعتنایی ملل مختلف را می‌نمایاند.

    آمارهای زیر (از كشورهایی كه آمارشان در دست است) سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی بیش از حد مردم كشور ما را نسبت به حفظ و توسعه جنگل نشان می‌دهد.

آمار جنگلهای سالیانه در دنیا (مقیاس: هزار هکتار)

 نام قاره

 برداشت

 کاشت

 آسیا (٥)

١١٣٧

٥٥٤٤

 امریکای شمالی و مرکزی

٩٣٠

٢٥٢٨

 اروپا

 ناچیز

٩٧٨

 امریکای جنوبی

٣١٩١

٤٧٠

 اقیانوسیه

٦٧٩

٣٤٢

 افریقا

١٣٣٥

١٠٨

 کشور ایران

١٣٠

١٠

درصد سطح جنگل به سطح كل كشور (٦)

 کره شمالی

٧٤

 نیوزیلند

٣٥

 ژاپن

٦٧

 امریکا

٣١

 کره جنوبی

٦٦

 کوبا

٢٦

 برزیل

٦٥

 ترکیه

٢٦

 بولیوی

٦٠

 هند

٢٤

 شوروی

٥١

 چین

١٨

 کلمبیا

٤٦

 استرالیا

١٤

 کانادا

٤٣

 ایران

٧

 

میزان جنگلكاری سالیانه (7)

 چین

٤٦٧٠

 کره شمالی

٢٠٠

 امریکا

١٧٧٥

 کره جنوبی

١٥٢

 برزیل

٣٤٦

 ترکیه

٨٢

 ژاپن

٢٤٠

 ایران

١٠

    مساحت جنگلهای ایران در حدود ٢٠٠٠ سال پیش حدود ٨٠ میلیون هكتار(٨) و در گذشته نزدیك حدود ٣٠ میلیون هكتار(٩) و در حال حاضر در حدود ١٢ میلیون هكتار (١٢٠ هزار كیلومترمربع) است ولی از تمام آن امكان بهره‌ برداری دایمی وجود ندارد. در طول ٢٠سال گذشته مساحت جنگلهای شمال كشور كه تنها قطب تولید چوب به طور دائم می‌باشد از ٣.٤ میلیون به ١.٨ میلیون هكتار كاهش یافته است (١٠) اگر جمعیت جهان را در حال حاضر حدود ٥ میلیارد نفر در نظر بگیریم، به طور متوسط سهم سرانه جنگل برای هر نفر حدود٠.٨ هكتار (٨٠٠٠ مترمربع) می‌باشد ولی متأسفانه سهم سرانه جنگل برای هر ایرانی حدود ٠.٢٤ هكتار (٢٤٠٠ مترمربع) می‌باشد. اگر این رویه یعنی ازدیاد جمعیت و كاهش جنگل ادامه داشته باشد روزی خواهد ریسد كه به هر ایرانی حتی چند درخت هم نخواهد رسید.

    همیشه به خاطر داشته باشید كه یك درخت متوسط، قادر خواهد بود تا اكسیژن مورد نیاز سه نفر را تأمین كند.

کودکان وآلودگی محیط زیست:

کودکان سازگاری (Adaptation) کمتری بامحیط زیست خود (خانه، محله، مدرسه و اجتماع) دارند و از همین رو، نسبت به بزرگسالان در برابرعوامل بیماری زا (چه انسانی و چه طبیعی) مقاومت کمتری دارند و آسیب پذیرترند. متاسفانه هرازگاهی گزارش های نگران کننده ای درباره بیماری ومرگ و میرکودکان انتشارمی یابد. موضوع مرگ ومیرکودکان از آنچنان اهمیتی برخورداراست که امروزه به عنوان یکی از شاخص های مهم توسعه درجوامع مختلف  شناخته می شود. برنامه محیط زیست ملل متحد(UNEP) در سال ۱۹۹۰ گزارشی ویژه با نام "کودکان ومحیط زیست" منتشر کرد که با این عبارت آغاز شده است: "ویرانی محیط زیست کودکان را نابود می کند". دراین گزارش تکان دهنده به جنبه های مختلف محیط زیست وارتباط آن با کودکان اشاره شده که بخشی از آن درباره ویرانی محیط زیست واثرات آن برروی سلامت وبهداشت کودکان است. ویران کردن جنگل ها، بیابان زایی، بهره برداری فزاینده از زمین های کشاورزی در کشورهای حال توسعه با کاهش میزان تولید و فراوری محصولات کشاورزی، سطح تغذیه کودکان راکاهش می دهد.

تنگدستی، وجود فاضلاب ها وآب آلوده ازجمله عواملی اند که به طور مستقیم سلامت کودکان را تهدید می کند.

در این جوامع، سالانه ۱۰ میلیون کودک زیر۵ سال به سبب استفاده ازآب آلوده، دسترسی نداشتن به خدمات بهداشتی، آلودگی محیط زیست، ابتلا به بیماری های واگیر دار و سوء تغذیه جان خود را ازدست داده و بیش از ۳ میلیون نفر نیز دچار معلولیت می شوند. این درحالی است که در بسیاری از موارد با صرف هزینه ای اندک، یعنی از راه تغذیه با شیر مادر، استفاده از قطره های خوراکی، رعایت بهداشت در تهیه موادغذایی، واکسیناسیون کودکان،همچنین با مدیریت بهتر محیط زیست قابل پیشگیری است. آلودگی هوا نیز بر روی کودکان اثراتی بسیار بیشتر از بزرگسالان دارد. در کشورهای صنعتی نیز که تاچندی پیش رهاسازی یا "سرراه گذاشتن" کودکان، اصلی ترین عامل زیست محیطی تهدید آن ها به مرگ ومیر یا معلولیت بود، اکنون آلودگی محیط زیست و به ویژه آلودگی هوای حاصل از تخلیه ترکیبات شیمیایی درمحیط زیست مهم ترین تهدید به شمار می رود.

 

کودکان وتوسعه پایدار:

توسعه پایدار (Sustainable Development) بهره برداری نسل حاضر از منابع طبیعی ومدیریت منابع زیست محیطی به گونه ای است که نسل های آینده نیز بتوانند از این منابع بهره مند گردند. امروزه کودکان در کانون برنامه های توسعه پایدار قرار دارند.

اگر نسل حاضر نتواند نیازهای اساسی کودکان امروز یا بزرگ سالان نسل آینده را تامین نماید، آن ها چگونه خواهند توانست نسل های پس از خود را از شانس برخورداری از زندگی با منابع پایدار، بهره مند سازند؟!

برابر آمار،  بیشترین میزان مرگ ومیر کودکان در کشورهای آفریقایی و آسیای جنوبی است که متاسفانه همان کشورهای درحال توسعه اند.

مرگ ومیرکودکان:

ازدهه ۱۹۸۰ تاکنون پیشرفت های بزرگی  در وضعیت بهداشتی جهان حاصل شده که می توان به کاهش مرگ و میره کودکان و افزایش امید به زندگی (تقریبا درهمه جا) اشاره نمود. با وجود این، تفاوت بسیاری درمیان کشورهای فقیر و ثروتمند در این زمینه دیده می شود.

براساس گزارش UNICEF هرسال حدود۱۰ میلیون کودک براثرابتلاء به بیماری های مزمن تنفسی،سوءتغذیه، دیفتری، سیاه سرفه، کزاز، فلج اطفال، سرخک، سل و دسترسی نداشتن به بهداشت و آب سالم جان خود را ازدست می دهند.

این بیماری ها، به طور مستقیم با آلودگی های زیست محیطی رابطه دارند. برای نمونه نقش ۲ عامل آلودگی هوا وآب درابتلاء به بیماری های تنفسی ومزمن انکارناپذیراست. سوءتغذیه و دیگر بیماری ها نیز نتیجه ویرانی محیط زیست یا نبودن امکانات بهداشتی است.

 

سرطان، دشمن آینده کودکان:

سرطان ازجمله بیماری های ناشی از تماس افراد با آلاینده های زیست محیطی است. آژانس بین المللی سرطان ۶۰ عامل مهم محیطی در ایجاد سرطان راشناسایی کرده که موادشیمیایی، پرتوها، داروها، موقعیت جغرافیایی، فعالیت های صنعتی، رژیم غذایی، مصرف دخانیات، ویروس ها و نوشیدن الکل ازمهم ترین آن ها است. درکشورهای صنعتی ۲۰ درصد ازمرگ ومیرافراد، به سرطان مربوط می شود. موارد بروز این بیماری درحال افزایش است. آن چه مسلم است اینست که باپیشرفت علم پزشکی نقش آلودگی های زیست محیطی دراین زمینه روشن ترخواهد شد.

حفاظت  ازمحیط زیست کودکان:

کودکان در دوران زندگی خود با سه محیط زیست در ارتباط اند.

محیط زیست کوچک Micro Environment:

 که به دامان مادر واتاق ویژه کودکان گفته می شود. در این محیط، سلامت و زنده ماندن کودک به عواملی مانند بهداشت، تغذیه، تعداد افراد خانواده، وضعیت اقتصادی، تحصیلات مادر و مانند آن بستگی دارد.

 

محیط زیست متوسط Mezo Environment :

دراین محیط، کودک با مسائلی مانند آلودگی آب، باران های اسیدی، آلودگی هوا، استفاده نادرست ازترکیبات شیمیایی، جنگل زدایی و دیگر مشکلات محیط زیست در ارتباط قرار می گیرد. وجود این عوامل می تواند سلامت و رشد کودکان را تحت تاثیر قرار دهد.

 محیط زیست بزرگ Macro Environment:

درچنین محیطی، مسائل و دشواری های کودکان با بزرگسالان یکی می شود. کودکان با ورود به این محیط تحت تاثیر انواع آسیب های ناشی ازگرم شدن زمین، نازک شدن لایه ازون، بالا

آمدن سطح آب دریاها و دیگرعوامل ویران کننده محیط زیست قرارمی گیرند. دوران کودکی ونوجوانی از این روی که زمان تضمین سلامت وهمچنین تکوین شخصیت فردی  است مهم ترین دوران زندگی انسان به شمارمی رود. حفاظت ازمحیط زیست و حمایت از کودکان در این ارتباط، نیاز به همکاری ها واقدامات همه جانبه ای دارد. از آن جمله می توان به فعالیت های یونیسف اشاره نمود. تصویب پیمان نامه جهانی حقوق کودک یکی ازمهم ترین دستاوردهای این سازمان است.

دراین راستا برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد نیز در سال های گذشته فعالیت هایی را برای رعایت حقوق و سلامت کودکان انجام داده است، که ازآن جمله می توان به این موارد اشاره کرد:

  اعلام سال ۱۹۸۵ به عنوان سال بین المللی جوانان

 انتخاب واعلام شعار "کودکان ومحیط زیست" برای سال ۱۹۹۰

 پرداختن به  کودکان ومحیط زیست به طور ویژه در گزارش سال ۱۹۹۰ خود به که باهمکاری یونیسف چاپ و منتشر شد

 هدایت جوانان برای تشکیل نهادهای زیست محیطی غیردولتی برای آشنایی آن ها با موضوعات جهانی محیط زیست و تبادل اطلاعات زیست محیطی

  به رسمیت شناختن هدف های پیمان نامه حقوق کودک در جلسه سران کشورها که در ژوئن سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو(پایتخت  برزیل) برگزارشد

سرانجام این که کودکان بخش مهمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. آینده از آن کودکان است. آن چه امروزه در جهان به ویژه کشورهای درحال توسعه با نام برنامه های توسعه اقتصادی انجام می شود بدون توجه به کودکان، بی هدف و نامفهوم خواهد بود. کودکان هدف اصلی برنامه های توسعه به شمارمی آیند. آن ها امروز به ویژه در کشورهای فقیر و درحال توسعه در شرایط  زیستی نامطلوبی به سر می برند. بسیاری از بیماری ها و مرگ و میر کودکان  ناشی از آلودگی آب و فقدان امکانات بهداشتی است و این در شرایطی است که هیچ گونه مسوولیتی متوجه آن ها نیست.

کودکان درعین حال به عنوان نسل پس از ما و نماینده نسل های آینده حق دارند از محیط زیست و زندگی سالم برخوردار باشند. حفاظت از محیط زیست و حمایت از کودکان در حقیقت دو وظیفه اصلی برای  دستیابی نهایی به یک زندگی پایدار(sustainable living) است. رسیدن به این هدف از یک سو به همکاری و مشارکت بین المللی و از سویی دیگر نیازمند توجه جدی دولت ها در سطح ملی است.

آلودگي هوا و راههای كاهش آن

منو اكسيد كربنco

گازي است بي رنگ، بي بو،بي مزه وقابل اشتعال كه با حواس معمولي آنسان غير قابل تشخيص است واغلب در هنگام احتراق ناقص مواد سوختني (سوخت هاي فسيلي)به روش هاي مختلف در هوا پخش شده وموجب  آلوده سازي محيط زيست      مي شود.مهم ترين منابع توليد كننده اين گاز درهواي شهرهاي پرجمعيت عبارتند از.1- وسائط نقليه موتوري به ويژه اتومبيل هاي بنزيني2- وسايل گرمايش خانگي وتجاري.3- منابع متفرقه مانند سوزاندن زباله هادر سطح شهر٬اتش زدن لاستيك هاوغيره

خطر منو اكسيدكربن

اين گازسمي از راه شش ها وارد بدن آنسان مي شود وبه دستگاه گوارش وقلب رسيده و به دليل ميل تركيبي زيادي كه با  همو گلوبين خون دارد تشكيل كربوكسي هموگلوبين را فراهم مي سازد .

قابليت تركيب منواكسيد كربن با هموگلوبين خون 200باربيش از اكسيژن است وپايداري تركيب كربوكسي هموگلوبين چندين بار بيشتر از اكسي هموگلوبين مي باشد.اكسي هموگلوبين وظيفه اش رساندن اكسيژن به تمامي سلولهاي بدن است .بنابراين تنفس هواي  آلوده به منو اكسيد كربن سبب كاهش بدن مي گردد وچنانچه ميزان آن مرتبا زياد شود موجب خفگي آنسان(درغلظت هاي بالاي300قسمت درميليون)مي شود به طوركلي منواكسيد كربن (گاز ذغال)موجب دگرگوني واختلال اعمال فيزيولوژيكي درتنفس٬انتقال اكسيژن به وسيله هموگلوبين وكاهش ظرفيت عصبي مي شود

مونواكسيد كربن از نظر فيزكي در طبيعت از اكسيده شدن گاز متان ويا گاز مرداب( 4CH)است وازفاسد شدن اجساد ومرداب ها حاصل مي شود.نگراني ازوجود coدر هوا درحقيقت آن درفضا در اثر احتراق سوخت هاي فسيلي است.هر سال ميليون ها تن coدر اثر احتراق ناقص از اتومبيلها وازدود كارخانجات توليد شده ودر فضا پخش شده آنچه باعث ناراحتي است اين است كه مقدار زيادي از اين تركيب اگرهم عمدي نباشد باعلم كامل توليد مي شود.

حال اگربنزین زيادتري با اكسيژن كمتري در كاربراتور وارد شود اتومبيل بهتر حركت مي كند ولي اين به معني سوخت ناقص است. مقداري از كربن موجود در اگزوز اتومبيل بجاي گاز كربنيكco2 نسبتا بي خطر به صورت منواكسيد كربن co خارج خواهد شد.

اثرگاز آنيدريد سولفورو:

انيدريدسولفورو(so) حتي در غلظت هاي بسيار كم (٢/٠پي پي ام) ايجاد واكنش هايي درمغز مي گردد.تنفس هوايي كه حاي مقادير كمتراز يك پي پي ام از اين گاز باشد در مدت ده دقيقه باعث افزايش ضربان قلب وسرعت  حركت تنفسي را كاهش ميدهد وگلو ومجاري تنفسي خشك مي شوند .

واكنش افرادي كه بيشتر در معرض اين گاز هستند به مراتب كمتر از كساني است كه براي بار اول در معرض آن قرار مي گيرند. زيرا در افراد گروه اول ماده مخاطي لزجي در اثر التهاب مزمن مجاي تنفسي  ترشح مي شود كه به عنوان پوششي محافظ موجب مقاومت در اين افراد مي گردد

اثر اكسيد هاي ازت:

اكسيد ازت آلاينده هوا به صورت Noودي اكسيد ازت NO2هستند.اكسيد ازت از تركيب اكسيژن و ازت در اثرحرارت و فشار زياد حاصل از احتراق در احتراق در داخل موتور اتومبيل توليد مي شود .اكسيد ازت بي رنگ در هوا با اكسيژن وتوليد دي اكسيدازت كه به رنگهاي نارنجي يا قهوه ا ي است مشاهده مي شود.دي اكسيد ازت بلافاصله با بخار آب تركيب شده واسيدنيتريك ايجاد مي كند اين اسيد همراه با  3SO2Hو    H2so4پديده اي را كه به نام باران اسيدي شناخته شده است بوجود مي اورند كه ممكن است در نقطه اي خيلي دورتراز محل تشكيل خود بر زمين ببارد.

ماهيت سرب در طبيعت:

سرب يكي از اجزاي سازنده طبيعي پوسته زمين است كه در تمام نقاط جهان وجود دارد وحدود 16 قسمت در ميليون پوسته زمين را تشكيل مي دهد .

به علت گسترده بودن پخش سرب در طبيعت ٬اين فلز همراه با مواد خوراكي چون گياهان  وگوشت حيوانات وارد بدن شده هر چند كه قسمت اعظم سرب در بدن از خاك منشا ومقدار غلظت آن بستگي به فعاليت صنعتي و وسائط نقليه دارد ودر مكان هاي مختلف فرق مي كند

سرب مانند ساير مواد  آلوده كننده محيط زيست ٬دومنبع اصلي دارد يكي طبيعي وديگري از طريق صنايع است وهر دو منابع در سرب بدن مشاركت دارند .با افزايش روز افزون فعاليتهاي صنعتي ميزان سرب محيط زيست زياد شده است .

ذخيره بدن افراد در ايالات متحده حدود صد برابر وميزان متوسط جذب سرب 30برابر بيشتر از ميزان طبيعي است بطوريكه ذخيره سرب در بدن افراد در ايالات متحده حدود 200ميلي گرم براي 70كيلوگرم وزن بدن وغلظت سرب خون ٢٥/٠(پي پي ام)است و مسلما به نظر مي رسد كه مقدار سرب د ر بدن  در شهر تهران به رشد جمعيت ووسائط نقليه بيشتر خواهد بود .

عوامل شيمياي سرطان زاي موجود در دود اتومبيل

براثر احتراق مواد آلي (ذغال٬چوب٬نفت وغيره)در حرارت هاي بين800-200درجه سانتي گراد و بر اثر فعل وانفعالات شيميايي مقداري هيدروكربنهاي سرطان زا توليد مي شود .نوع ومقدار توليد اين مواد سرطان زا كه تا كنون 17نوع آن مشخص شده است بستگي به نوع سوخت ٬حرارت ٬ميزان اكسيژن و عوامل ديگر متفاوت است ثابت شده است قسمت اعظم مواد سرطان زا بر اثر احتراق بنزين و گازوئيل در موتورها توليد ميشود وتعدادي از آن ها هم بر اثر احتراق توتون وتنباكو (سيگار كشيدن)سوختن چوب و هيزم وكاغذ و بالاخره سوخته شدن گوشت(كباب داستالم)توليد مي شود .بطور كلي با محاسباتي كه آنجام شده وبا فرض اينكه اتومبيل هادر شرايط استاندار فني كار بكنند در عرض يكسال در شهر تهران حدود 000/40كيلو ماده شيمياي سرطان زا بر اثر احتراق بنزين و گازوئيل توليد ودر هوا پخش مي شود كه اين مقدار براي ايجاد سرطان در 60-20ميليارد موش كافي است .يك استمداد:به خاطر سلامت آنسان ها ونسل هاي اينده كشور ٬از دولت ومقامات مسئول ٬توجه بيشتري به عوامل سرطان زاداشته باشند .پيشرفت هاي ظاهري فلزي(صنعتي)وسيماني (ساختماني)را با سلامت ورفاه بيولوژيكي آنسان ها اشتباه نكند وسلامت آنسان در هر برنامه ريزي با يد سر لوحه كارها باشد ولي متاسفانه باوضعيت كنوني در تهران اگر روند كار همچنان باشد (از نظر وسائط نقليه ومنابع آلوده كننده)آينده ساكنان شهر تهران تاريكتر ازاين خواهدشد .

براي كاهش آلودگي اتومبيل چه بايد كرد؟

1-تنظيم كردن موتور ومتعلقات آن

2-كنترل وباز بودن سوپاپ PCV(تهويه واقعي محفظه كارتر)

3-سرويس كردن به موقع موتور اعم از تعويض روغن موتور وتعويض فيلترها وتعويض شمع وپلاتين و غيره

4-خوب رانندگي كردن(شتابهاي آني به موتور داده نشود )

5-سوخت هاي مرغوب در اختيار رانندگان قرار دادن

6-طراحي وشرايط عملكرد موتور نسبتا ايده ال باشد

7-نصب دستگاه هاي كاتاليزور و تقليل دهنده آلاينده ها

8-اگر بنا باشد كه در شرايط سخت با اتومبيل كار كنيم حتي المقدور ٬بايد پيش از موعد مقررنسبت به تعويض روغن-فيلتر وشمع وغيره اقدام كرد.ظمنا تنظيمات كلي موتور و سالم بودن تعليقات هم بايد مد نظر وكنترل باشد.به طور كلي در يك اتوميل چهار منبع آلوده كننده وجود دارد كه عبارتند از :اگزوز٬كارتر٬وكاربراتور كه در حود 65 تا 85 درصدآلودگي در اثر گازهاي سوخته ونسوخته اگزوز است.

 تنظيم موتور

نبودن سرويس منظم وتنظيم موتور اتومبيل هاي بنزيني در توليد گازهاي  آلوده ساز بي شک سهم بسزايي دارد.به طور كه تنظيم موتور را مي توان اولين ومهمترين گام در كاهش آلودگي هوا بحساب آورد.اگر در يك اتومبيل كاملا نو از نظر سيستم برق وسوخت تنظيم نباشد اين موتور ميتواند به مقدار زيادي هوا را  آلوده سازد .تنظيم موتور بايد درطي بهره برداري طبق برنامه ٬انجام شود.عدم تنظيم موتور علاوه بر  آلوده كردن محيط٬ سوخت زيادتري مصرف مي كند. در كشورهاي صنعتي ٬ دستورالعمل هاي سرويس وتنظيم موتور در جدول هاي زماني با اتومبيل صادر مي شود.مسلما رعايت اين موارد بر مخارج كلي اتومبيلها نمي افزايد بلكه صرفه جويي در مخارج آن است.

در تنظيم موتور به سه اصل مهم بايد توجه داشت وحتما مورد كنترل قرارگيرد.1- فشار كمپرس موتور 2- سيستم برق موتور 3- سيستم سوخت رساني

نقش سوخت موتورها در رابطه با آلودگي هوا

سوخت بيشتر اتومبيل ها منبع فسيلي دارند وهنگام احتراق به مقدار زيادي هوا را  آلوده مي كنند.براي كاهش آلاينده هاي ناشي از احتراق موتورهابهتر است گاز مايع را جايگزين سوخت هاي فسيلي كرد.كه در اين راستا بعضي از كشورهاي صنعتي از جمله ژاپن وامريكا پيشتازان اين طرح بوده وبه نتايج مطلوبي هم رسيده آند.بر اوردي كه روي 20 هزار تاكسي وكرايه تبديل شده به گاز مايع در رابطه با آلودگي محيط زيست هواي تهران صورت گرفته به شرح زير است:منو اكسيد كربنCO اكسيدهاي ازتNOx هيدرو كربن هاي نسوختهHC ذرات دوده وسرب80%معادل100 تن در روز كاهش دارد40%معادل 5/2 تن در روز كاهش دارد40%معادل4تن در روز كاهش دارد 100%معادل-كاهش دارد

تاثير تنظيم موتور:راهي است براي صرفه جويي در مخارج اتومبيل وآلودگي كمتر

طبق امار اعلام شده از طرف شركت ملي نفت ايران در سال1380 روزانه12 ميليون ليتر بنزين درسطح تهران به وسيله خودروهاي بنزيني مصرف مي شود اگر تنظيم موتور وسرويس به موقع آنجام گيرد به طور متوسط 13 درصد كاهش٬ در مصرف سوخت داريم تقريبا 1500000 هزار ليتر سوخت روزانه صرفه جويي مي گردد.

در اثر تنظيم موتور حدود 46 درصد از مواد آلاينده هاي خروجي اگزوز كاسته خواهد شد 1-توليد COمونواكسيد كربن كه يكي از گازهاي بسيار خطرناك است وبراي سلامتي موجودات زنده بسيار زيان بخش است به طور قابل ملاحظه ايكاهش پيدا مي كند .

2-توليد HCهيدروكربن هاي نسوخته كه موجب سرطان مجاري تنفسي در آنسان مي شود ٬كاهش پيدا مي كند .

هيدروكربن هاي نسوخته كه موجب سرطان مجاري تنفسي در آنسان مي شود ٬كاهش پيدا مي كند .

3-توليدNOاكسيد ازت كه در اثر احتراق ناقص وعدم تنظيم موتور موجب ناراحتي هاي تنفسي وتضعيف بدن در مقابل آنفلوانزا وغيره مي شود ٬ كاهش مي يابد.

4-توليد 2SO گاز آنيدريد سو لفورو م ايجاد اكنشهاي مغزي و افزايش ضربان قلب وسرعت حركات تنفسي مي گردد٬كاهش پيدا مي كند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتيجه:

اگر چنانچه بتوانيم به طريقي امكانات تنظيم موتور را براي رانندگان خودروهاي بنزيني و گازوئيل فراهم كنيم گامي بسيار مثبت در جهت كاهش آلودگي وصرفه جويي در مخارج اتومبيل برداشته ايم .يكي از راههاي موثر ٬اموزش رانندگان از طريق تشكيل كلاسهاي اموزشي ورسانه هاي گروهي به ويژه تلويزيون مي باشد .كه در مدت كوتاهي ٬بسياري از رانندگان٬اثرات تنظيم موتور را بر روي خودروهاي خود ملاحظه خواهند كرد .بنابراين با اتخاذ سياست تنظيم وسرويس مرتب اتومبيل نتايج بهداشتي و فرهنگي متنوعي نيزدر راستاي اين سياست بدست مي ايد 

مراحل مختلف آلودگي

الف:مرحله هشدار:مرحله اي است كه غلظت هواي  آلوده به حدي رسيده باشد .كه بايد اولين مرحله كنترل شروع شود .

ب-مرحله اخطار:مرحله اي است كه نشان مي دهد آلودگي هوا به همان منوال رو به افزوني است وبايد كنترل جدي تري صورت گيرد.

ج-مرحله اضطرار:نشان مي دهد كيفيت هواي  آلوده رو به وخامت است وبه حدي رسيده كه خطرات بعدي براي سلامت آنسان حتمي است وبايد اقدامات همه جانبه ٬سريع با تمام اختيارات به مرحله اجرا گذارده شود .در كشورهاي مختلف جهان اقداماتي كه در هرمرحله بايد صورت گيرد در قانون مشخص شده است مثلا در مرحله ضطرار دولت حركت كليه وسائط نقليه را ممنوع اعلام مي كند .

رابطه وسائط نقليه موتوري با آلودگي

وسائط نقليه موتوري بيشتر از هر فعاليت آنساني ديگر هوا را  آلوده مي كنند .قانون گذاران امريكا سال ها پيش اين موضوع را در يافته بودند .

در سال ‍1963 ميلادي نخستين قوانين مربوط به محدود كردن حجم آلاينده هاي اگزوز اتومبيلها را تدوين كردند وتا سال 1983 ميلادي استاندارهاي تعيين شد كه دردنيا تقريبا بي نظير بود .چندين كشور ديگر نيز چنين روشي را در پيش گرفتند ٬مثل كشورهاي هلند٬كانادا ٬ ژاپن وكره جنوبي و اعضا گروه استكهلم شامل اتريش٬ سوئد نروژ وسويس را مي توان نام برد .اما در اواسط فوريه 1989 پارلمان اروپا از اعضاي جامعه اقتصادي اروپا خواست تا به رقابت با استاندارهاي امريكاي برخيزند

علي رغم اينكه خطر آلودگي دود اگزوز اتومبيل ها مشخص بود مهندسان امريكاي وبعدها مهندسين ژاپن والمان غربي راه هاي براي تقليل دود اگزوز اتومبيل ها طرح هاي بهتري پيدا كردند .ولي بيشتر سازندگان اتومبيل در اروپا از كنار اين طرح ها بي توجه مي گذشتند وتصميم گيري را در اين مورد به تعويق مي آنداختند .به گزارش سازمان حفاظت محيط زيست امريكا تقريبا نيمي از منو اكسيد كربن ئيدرو كربن ها و اكسيدهاي نيتروژني كه بر اثر احتراق سوخت هاي فسيلي وارد جو مي شوند .از اگزوز اتومبيل هاي بنزيني وديزلي خارج مي شوند .اگر به فرض بازده موتوري 100 درصد باشد .بايد تمامي سوختي كه واردسيلندر مي شود به طور كامل بسوزد اما چنين نيست بازده موتورهاي بنزيني بين 65 تا 75 درصد وبازده موتورهاي ديزلي بين 80 تا 90 درصد است .

بازده موتورهاي احتراق داخلي به چندين دليل 100 درصد نخواهد بود:

1-هنگام روشن كردن موتور (استارت) دستگاه خنك كننده ناحيه خارجي سيلندر را خنك تر از ناحيه داخلي آن مي كند در نتيجه اين نقطه سرد مانع احتراق كامل است .

2-نسبت سوخت با هوا هرگز به طور يكنواخت مخلوط نمي شود بنابراين اين دو عامل باعث مي شود كه احتراق كامل آنجام نگيرد .

3-مخلوط هوا و سوخت به ندرت در لحظه مناسب منفجر مي شوند باز احتراق كامل نيست .

4-سرعت غير يكنواخت موتور يكي ديگر از عوامل است كه احتراق كامل صورت نمي گيرد.

5-جاده همواريا ناهموار بودن وغيره عواملي است كه احتراق كامل آنجام نمي شود .

تمام اين عوامل منجر به ناقص سوختن بنزين يا گازوئيل مي شوند كه به صورت منواكسيدكربن وئيدرو كربن ها وبه ويژه در موتورهاي ديزلي به صورت دوده بدبو از اگزوز خارج مي شود.

 

 

 

 

رابطه آلودگي محيط زيست با صنايع

آلودگي محيط زيست وشيوع بيماري ها ومرگ زودرس آنسانها به عوامل زير بستگي دارد :

1-عدم آشنايي مردم به عواقب زيان بار مسائل آلودگي ونقش آن در محط زيست

2-اتوبوس هاي مسافربري درون شهري ٬ ميني بوس ها ٬ كاميون ها ٬ اتومبيل هاي سواري عمومي وخصوصي ٬ موتورسيكلت ها ٬ قطارها٬ هواپيماها٬ كشتي ها وازمايش هاي صنايع اتمي وغيره در آلودگي هوا نقش اساسي و مهمي داشته ودارند

3- مصرف سوخت نامناسب براي به حركت در اوردن چرخ صنايع وكارخانجات يكي

ديگر از عوامل  آلوده كننده محيط زيست به شمارمي رود 

٤- نداشتن دستگاه تصفيه در كارخانجات صنعتي وبه تبع آن ريختن فضولات كارخانجات

به رود خانه ها كه عمدا حاوي تركيبات فلزات سنگين  وساير مواد شميايي خطرناك و

همچنين مواد نفتي كهباعث آلودگي ابها ونابودي جانداران ابزي مي شود .

٥- مي دانيم اب يكي از مواد حياتي موجودات زنده است وازان در مزارع وكشتزارها به

مقدار زياد مصرف مي شود  آلوده شدن اب ٬محصولات دچار افات بيشماري شده ودر نتيجه موجب شيوع بيماري مي گردد.

٦- گازهاي مسموم كننده ناشي از وسائط نقليه وكارخانجات زندگي پرندگان راهم دشوار كرده است .

٧- باران هاي اسيدي كه عامل بسيار مهمي در نابود كردن محصولات كشاورزي وعقيم شدن زمين مي شود ناشي از آلودگي محيط زيست مي باشد .

٨- افزايش درجه حرارت زمين  وتخريب لايه ازن متاثر از گازهاي متصاعد شده از كارخانجات ووسائط نقليه هايي است كه با سوخت فسيلي به حركت در مي ايند.

٩- بي توجهي ويا كم اهميت دادن به مسائل زيست محيطي عامل بسيار مهمي در كاهش راندمان فعاليت هاي اجتماعي است واز اين رهگذرزيان فاحشي به چرخ هاي اقتصاد جامعه وارد ميشود.

ميزان گازهاي آلاينده از اگزوز اتومبيل 

براساس براوردي كه در ايالات متحده امريكا آنجام شده مقدار آلاينده هايي كه در سال 1970ازكليه منابع:حدود9/263ميليون تن دي اكسيد كربن آنتشار يافته بود ،در حدود 4/0 آن حاصل از آنواع وسائط حمل ونقل بوده است . تعجب اور نيست كه دربرخي از نواحي كه صنايع متمركز شده اند ويادربرخي از شهرهاييكه داراي تراكم شديدجمعيت مي باشد وعبور فشرده اتومبيل ها مشكل آلودگي را شدت مي دهد .

حد كشنده شدن هر آلاينده:

خطرناك شدن هر آلاينده به دو عامل بستگي دارد:غلظت و مدت زمان تنفس يك آلاينده

مانند منواكسيد كربن با غلظت بسيار زياد در مدت بسيار كوتاه ممكن است اثري نداشته باشد يا اثران به سرعت جبران شود وازبين برود درحالي كه تنفس مقدار جزئي از اين گازبه مدت طولاني سبب پيدايش عوارض ناراحت كننده در بدن مي شود .براي حد كشنده شدن هر آلاينده يك فرمول تجربي به دست امده كه رابطه اي رابين دو عامل مذكور  بيان مي كند مثلا براي آنكه تنفس گاز منواكسيد كربن براي آنسان كشنده است يا نه بايد حاصل ضرب زمان تنفس بر حسب ساعت وغلظت گاز بر حسب پي پي ام بزرگتراز 1500باشد

مبارزه عليه آلودگي هوا

پاكاز هوايي كه استنشناق مي كنيم يكي از مهمترين وظايف هرفرد جامعه است ریئس جمهور ايالات امريكا در پيامي به كنگره در سال 1967چنين اظهار داشت:آلودگي فضا نه به دليل آن است كه غير قابل جلوگيري است ونه بخاطر آنكه نمي توان آن را از بين برد

آلودگي فضا نتيجه بي توجهي است ونبايد اين غفلت تكرار شود.

در اروپا كنفرانس استراسبورگ كه درسال1964برگزار شد دراگاهي دولت هاي ذينفع مشاركت ورزيد.تقريبا در همه جاي دنيا در مردم پديد آمده كه باعث بالا رفتن موج شكايات آنها از اداراتي مي شود كه بايد در مقابل مسئله مبارزه با آلودگي ازخودواكنشي نشان دهند.

 

 

روش هاي مبارزه با آلودگي هوا :

1- طرح نصب مبدلهاي كاتاليزور براي بي خطرسازي دود هاي اگزوز

2- متوقف كردن اتومبيلهاي كه احتياج به تعمير اساسي دارند واجازه استفاده مجدد مشروط به رفع نواقص آنهاست.

3- ارزان كردن قطعات و لوازم يدكي اتومبيل و بدون فوت وقت در اختيار مصرف كننده قرار دادن .

4- ملزوم نمودن سازندگان اتومبيل هاي داخلي به تبعيت از استاندارهاي موجود در جهت طرح هاي رفع آلودگي هوا

5- ايجاد مراكز كنترل مواد  آلوده كننده خروجي از اگزوز وسائط نقليه

6- جايگزين كردن وسائط نقليه عمومي به آندازه نياز جامعه به جاي وسائط نقليه شخصي

7- استفاده ازسوخت گاز در كارخانجات كه در مسير شبکه گاز رساني است در صورت عدم امكان از سوخت گاز بايستي از سوخت هاي سبك و كم گوگرد استفاده نمايند

8- نصب دستگاه هاي كنترل مواد آلاينده در كليه قسمت هاي مورد نياز كارخانه ها

9- بازديد و نظارت مداوم بر نحوه فعاليت كارخانجات وارائه پيشنهادات وضوابط لازم به منظور كنترل آلودگي هوا ناشي از فعاليت آنها به مسولين مربوطه

10-مشخص نمودن مناطقي مناسب در خارج شهر واستقرار واحدهاي صنعتي جديد و آنتقال كليه صنايع داخل شهر به آن مناطق

11-گسترش سيستم شبكه گاز رساني به منظور استفاده حداكثر از سوخت گاز در واحدهاي مسكوني

12- الزامي كردن استفاده از گاز در مناطقي كه شركت ملي گاز تسهيلات لازم رادر اختيار شهروندان قرار داده است.

13- وادار نمودن سازندگان وسايل سوخت خانگي به تبعيت از استاندارهاي يكسان و تشويق براي عرضه وسايل گاز سوز جديد

14-  ملزوم نمودن اهالي به رفع نواقص دستگاه هاي خود

15- اموزش همگاني وجلب همكاري ساكنين شهرها در استفاده از سوخت هاي مناسب

16- ملزوم نمودن صاحبان ساختمانهاي بزرگ ازقبيل هتلها ادارات وبيمارستانها جهت برطرف نمودن عيوب فني دستگاه هاي حرارت مركزي و استفاده از سوخت مناسب علاوه بر موارد فوق ظمنا مسئله آلودگي هوا و شهرسازي نيز جدا از يكديگر نبوده ودر طرح هاي آلودگي هوا ٬مسائل شهر سازي نيز بايستي مورد توجه كامل قرار گيرد.به عنوان مثال ٬انجام اقداماتي نظير ايجاد يك پوشش از اسفالت خوب در خيابانها و پياده روسازي ٬ايجاد فضاي سبز خياباني ٬ايجاد توالت هاي عموي به تعداد كافي ٬ در كنار مراكز جمعيت جمع اوري وحمل زباله و مواد زباله و مواد زايد به طريق بهداشتي با آلودگي هوا كمك اساسي مي نمايد. 

وسائط نقليه يكي از منابع مهم  آلوده ساز محيط زيست مي باشد كه بيش از60درصد محيط زيست را  آلوده مي كند.

 وسائط نقليه از چهار طريق هوا را مسموم مي نمايند:1- مخزن بنزين2- كاربراتور3-كارتر 4-اگزوز

كه با تبديل كردن سوخت اتومبيل به گاز اين آلودگي به طور چشم گيري كم مي شود

چنانچه بخواهيم از تجربيات كشور هايي چون امريكا٬ژاپن٬هلند٬انگلستان وايتاليا در كاهش آلودگي هوا استفاده كنيم بايستي رانندگان نسبت به تبديل كردن خودروهاي خود به گاز اقدام كنند واين عمل نه تنها ميزان آلودگي هوا رابه طور قابل ملاحظه اي كاهش ميدهد . بلكه از نظر صرفه جويي ريالي در سوخت رقم بالايي را به شرح زيرنشان مي دهد

گاز سوز كردن اتومبيل هاي بنزيني حدود10درصداز سروصداي موتور رامي كاهدودر مجموع قطعات نسبت بهم نرم تر كار مي كنندوباعث افزايش طول عمر قطعات موتور مي شود كه آن هم به علت كاهش رسوبات در محفظه هاي احتراق ورودي سوپاپهاوسرپيستونهاست كه نتيجتا هزينه تعميرات موتور كاهش وهمچنين به علت تميز ماندن روغن موتورامكان استفاده بيشتراز آن را ميسر مي نمايد. 

 

 

تکنولوژی کنترل الایندها  در خودرو                                                                                                   

1.طرح موتور                        2.برگشت دود

3.سیستم جرقه زنی                 4.کاتالیست ها 

درطرح موتور بسیاری از جزییات برانتشار الایندها موثرند که مهمترین پارامترهای آن عبارتند از:

طرح محفظه احتراق:

منبع اصلی انتشارهیدرو کربنها  سوخت نسوخته ای ایست که با دیواره های محفظه احتراق تماس پیدا میکند از این رو مساحت دیواره های محفظه احتراق  را باید حد امکان کم گرفت حالت مطلوب شکل کروی است که در عمل ساختش مقدور نیست . سوختی که وارد سیلندر میشود باید حالت گردابی داشته با شد تا بهتر و سریعتر بسوزد. شاید مهتر از آن تامین حرکت گردابی دراطراف شمع باشد.بدین ترتیب مخلوط سوخت وهوا اسانتر مشتعل میشود.بهتراست شمع دروسط قرارگیرد زیرا بدین ترتیب با کاهش مسافتی که جبههء  شعله می پیما ید احتمال آنفجار سوخت و کوبش کمتر میشود.

 نسبت تراکم :

 هر چه نسبت تراکم بالاتر باشد بازده گرمائی موتور بیشتر است و عملکرد بهترو مصرف سوخت پا یین تر دو عیب ناشی از نسبت تراکم بالا کوبش موتور  و افزایش الا یندگی Nox  می باشد.که با تو سعه سیتمهای الکترونیکی وتغیر طرح محفظه احتراق وتعبیه 4 سوپاپ درسر سیلندر میتوان آنتظار افزایش نسبت تراکم را داشت.

  زمان بندی متغیر سوپاپ ها:

  که به سه دسته 1.مکانیکی 2.  هیدرولیکی 3. الکترونیکی تقسیم میشوند :

اثر تنظیم زمانی سوپاپها بر آنتشار الایندها میتواند کاملا چشمگیر باشد. که مهمترین آن قیچی سوپاپها است هنگامی که سوپاپ هوا هنوز باز است وسوپاپ دود هنوز بسته نشده طول این مدت تایین کننده مقدار دودی است که پس از بسته شدن سوپاپ دود در سیلندر قرار می گیرد که باعث کاهش دمای واکنش میشود و در نتیجه بر آنتشار Nox اثر میگذارد.

 همچنین برای شارژ بهتر سیلندر از هوا زودتر باز شدن سوپاپ هوا در دور ارام مناسب است(اوانس بودن سوپاپ) زیرا اینرسی مخلوط هوا و سوخت کم است ومیل به شارژ سیلندر ندارد و اگر زمان باز بودن سوپاپ هوا بیش از حد باشد (ریتارد بودن سوپاپ) در دور ارام هنگام بالا امدن پیستون برای تراکم باعث برگشت مخلوط هوا وسوخت به سیلندر میشود در دورهای بالا به علت اینرسی بالا مخلوط سوخت/هوا حتی پس از بالا امدن پیستون امکان تراکم وجود دارد ومخلوط همچنان از سوپاپ هوا به داخل سیلندر می اید در نتیجه ریتارد بودن سوپ هوا  مناسب است. مشکل آنجاست که با بیشترباز ماندن سوپاپ هوا قیچی سوپاپ ها بیشتر میشود ودر دور ارام سبب افزایش آنتشار هیدرو کربنها میشود که با ایجاد سیستم های الکترونیکی برای تنظیم سوپاپ ها آن نیز مرتفع شده.

  طرح مانیفولد:

جریان گاز در مانیفولد هوا و دود موضوع بسیار پیچیده ئی است به علت تغییرات گذرا در جریان گاز که نه تنها از تغییرات دور موتور بلکه از عمل تلمبه زنی سیلندر ها  نیز ناشی میشود که باعث ایجاد نوسان فشار در منیفولد میشود  اگر منیفولد های هوا و دود طوری طراحی شوند که در لحظه مناسب موج فشار را برگردانند بازده حجمی به شدت زیاد میشود امروزه خودروهایی  با طول منی فولد متغیر ساخته شده است که در دور پایین طول آن افزایش میابد که سبب ایجاد بهتر میشود ودر دور های بالاترطول آن کاهش میابد که سبب  شارژ سریعتر وکاملتر سیلندر میشود .

 لایه بندی سوخت : اگر بتوان مخلوط هوا /سوخت را به صورتی وارد سیلندر کرد که در اطراف شمع مخلوط غنی تری فراهم کرد آن گاه میشود کل مخلوظ را فقیرتر در نظر گرفت که سبب صرفه جویی در مصرف سوخت میشود ولی همچنان مشکل تولید noxبه قوت خود باقی است برای رفع این مشکل به تازگی شرکتهای میتسوبیشی وبنزو...تکنولوژی GDI را ابداع کردهاند که در آن سوخت مستقیما داخل سیلندر پاسیده میشود و توسط باز گردانندهای سر پیستون سوخت را در اطراف شمع غنی تر کرد و مخلوط را نیز به صورت کاملا لایه بندی در اورد همچنین در نوع پیشرفته آن از آنژکتور هایی برای پاشش سوخت آب درون سیلندر استفاده شده است که سبب کاهش دمای احتراق میشود و کاهش nox را به دنبال دارد

 

سیستم های جرقه زنی:

 سیستم های جرقه زنی به دو طریق میتواند بر آنتشار الایندها موثر باشد

 1.کیفیت جرقه 2.زمان جرقه

کیفیت جرقه توانایی مخلوط را برای آنف

حفاظت از محیط زیست

حفاظت از محیط زیست یکی از مهم‌ترین اهداف شرکت نفت سپاهان است که در خط مشی شرکت صراحتاً به آن اشاره شده است. شرکت نفت سپاهان می‌کوشد تا در کنار تأمین رضایت مشتری از آلودگی محیط زیست جلوگــیری کند و در این راسـتا حفاظت از محیط زیسـت را سرلوحه اهداف و فعالیتهای کاری خود قرار داده است.          

تلاش در جهت تولید روغنهای موتور با سطح کیفیت بالا‌تر و چند درجه‌ای (۴ فصل) که مدت زمان کارکرد بیشتری داشته باشند به معنای صرفه جوئی در مصرف مواد اولیه و کاهش میزان ورود روغن سوخته به محیط زیست می‌باشد.

رعایت ملاحظات زیست محیطی در هنگام تعیین فرمولاسیون محصولات جدید و نظارت بر ساخت و تولید از نظر کنترل کیفیت آن‌ها، از جمله فعالیتهای شرکت نفت سـپاهان در جهت بهبود کیفیت و تولید محصولات سازگار با محیط زیست می‌باشد.

ارائه‌آموزشهای فنی و تخصصی به مصرف کنندگان و تلاش برای ارتقاء فرهنگ مصرف و انتخاب روغن موتور مناسب برای خودرو‌ها، از طریق دوره‌های آموزشی و انتشارات متنوع، خود دلیلی بر تلاش شرکت نفت سپاهان در جهت توسعه فرهنگ حفاظت از محیط زیست می‌باشد.

جهت بالابردن فرهنــگ مصرف کنــنده در خصوص رعایت مسـائل حفاظت محیط زیست بر روی بسته بندی (قوطی روغن) عبارتهائی مرتبط با مسائل محیط زیست نوشته می‌شود.

برگزاری انواع دوره‌های آموزشی، استانداردهای  زیست محیطی جهت ارتقاء فرهنگ و دانش پرسنل این شرکت از جمله دیگر فعالیتهای این شرکت در راستای حفظ محیط زیست می‌باشد.

توسعه‌ فضاهای سبز در محوطه پالایشگاه خود نیز تلاش دیگری برای حفظ طبیعت است.

برنامه ریزی و انجام انواع پروژه‌های فنی در جهت به کار گیری از تکنولوژی مدرن روز به منظور کاهش اثرات زیست محیطی

مصرف منابع و در نتیجه کاهش میزان تولید انواع آلاینده‌ها، در سطح پالایشگاه از جمله: 

اصلاح و کامل کردن سیستم‌های نمونه گیری دربخشهای عملیاتی فورفورال و موم گیری. (جلوگیری از اتلاف منابع و آلودگی محیط زیست)

بتن ریزی زمین در اطراف مخازن تخم مرغی مواد افزودنی. (جلوگیری از آلودگی خاک)

خرید دستگاه آنالایزر گاز خروجی کوره و نصب متعلقات آن در بخشهای عملیاتی. (جلوگیری از اتلاف منابع و آلودگی محیط زیست)

ساخت جایگاه تعویض روغن و ته کشی کامیون‌ها در محدوده‌پارکینگ شمال غربی پالایشگاه. (جلوگیری از آلودگی خاک)

تغییر سیستم اندازه گیری ارتفاع سیال در مخازن ذخیره. (جلوگیری از اتلاف منابع و آلودگی محیط زیست)

نصب ظروف مختلف جمع آوری مواد وضایعات  فرآیندی در واحد‌های عملیاتی و در سطح پالایشگاه. (جلوگیری از آلودگی محیط زیست)

برنامـه‌ های مهم شرکت در زمینه‌ جلوگیری از آلودگی محیط زیست و کاهش پیامد‌های زیست محیطی ناشی از فرآیند پالایش می‌باشند.         

اجراء، نگهداری و بهبود یک سیستم مدیریت زیست محیطی.

حصول اطمینان از انطبا ق با خط مشی زیست محیطی پالایشگاه.

گزارش دهی در مورد عملکرد سیستم مدیریت زیست محیطی به منظور بازنگری و به عنوان پایه‌ای برای بهبود سیستم مدیریت زیست محیطی.

مشخص نمودن نیازهای آموزشی و الزام آموزش کارکنانی که کار آن‌ها ممکن است پیامد  بارزی بر محیط زیست داشته باشد.

کنترلهای عملیاتی مربوطه و مطابقت آن با اهداف کلان و اهداف خرد زیست محیطی سازمان.

کالیبره نمودن تجهیزات پایش وحفظ این سوابق بر طبق روشهای اجرایی.

ارزیابی ادواری با توجه به رعایت قوانین و مقررات زیست محیطی.

اجرا نمودن برنامه‌هایی برای ممیزی‌های ادواری سیستم مدیریت زیست محیطی.

جلوگیری و ممانعت ازبازیافت غیر بهداشتی مواد زاید.

تفکیک ضایعات فرآیندی و غیر فرآیندی.

نظارت بر وضعیت جمع آوری ضایعات فرآیندی و غیرفرآیندی و دفع آن.

توجه و آموزش کارکنان بر اصول تولید زباله کمتر.

ملزم نمودن کارکنان به جداسازی کاغذ و پلاستیک.

ارتقاء آگاهی های زیست محیطی کارکنان با نصب پیامهای زیست محیطی در بردهای اطلاع رسانی و فرستادن آن به واحدهای مختلف.

برگزاری مسابقات زیست محیطی جهت آگاهی وتشویق کارکنان به اصول زیست محیطی.

به روز نمودن جنبه‌های مربوط به پیامدهای بارزی که در تعیین اهداف کلان زیست محیطی منظور شده است.

استفاده کارا از منابع و جایگزینی مواد مناسب جهت جلوگیری از آلودگیهای زیست محیطی.

استفاده از فرآیندهایی در واحد مهندسی پالایش جهت پیشگیری و کاهش آلودگی.

سازگار نمودن اهداف با خط مشی زیست محیطی و تعهد به پیشگیری از آلودگی.

بررسی آزمایشات شیمیایی و میکروبی آب جهت تعیین کیفیت آب آشامیدنی.

تهیه فرمهای (MSDS (Material Safety Data Sheet و جمع آوری مشخصات کل مواد شیمیایی  مورد استفاده در واحدهای مختلف پالایشگاه و بررسی اثرات آن‌ها بر روی انسان و محیط زیست.

تهیه لیستی از جنبه‌ها و پیامدهای زیست محیطی و کنترل جنبه‌های زیست محیطی بر مبنای خط مشی، اهداف کلان و اهداف خرد زیست محیطی.

استفاده از کودهای بیولوژیک جهت امر فضای سبز جهت جلوگیری از اثرات و پیامدهای نامناسب کودهای  شیمیایی.

گسترش و ایجاد فضای سبز و چمنکاری در حداقل فضای ممکن موجود در سطح پالایشگاه.

تصمیم گیری و اقدام به خرید گیاهان آپارتمانی موثر در کاهش آلودگیهای محیط بسته جهت اطاقهای ادارات و واحدهای مختلف.

کاشت گیاهان رونده جهت ایجاد دیوارهای سبز.

کاهش آلودگی‌ها و ضایعات از طریق بهینه  سازی مصرف انرژِی.

اندازه گیری و پایش پارامترهای PH، دما، کدورت، رنگ، BOD، COD، مواد چربی ونفتی، دترجنت، CN، HG، MO‌در پساب بهداشتی و صنعتی.

اندازه گیری و پایش آلاینده‌های خروجی CO۲، CO، NO۲، NO، NOX از دود کش‌ها به صورت ماهیانه.

کنترل خوردگی و رسوب دهی در سیستم‌های خنک کننده.

بررسی و امکان بازیابی مواد مفید وارزشمند همچون فورفورال از پساب و ارائه راهکارهای مناسب و علمی.

ارائه راهکارهای مناسب در راستای کاهش آلودگی خاک و جلوگیری از آلودگی سفره‌های آب زیر زمینی.

کنترل و جلوگیری از نشت مواد تولیدی از مخازن.

کنترل پساب خروجی فورفورال در حد استاندارد

استراتژی­های انرژی و محیط زیست:

در تدوین استراتژی 3 ساله انرژی و محیط زیست شرکت نفت سپاهان، قوانین و مقررات لازم الاجرای مربوط به آلایندگی و مصرف انرژی از یک طرف و انتظارات جامعه از شرکت از طرفی دیگر مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس، به منظور دستیابی به اهداف مذکور در استراتزی، اقدامات گوناگونی توسط شرکت انجام شده است و تا به حال به مواردی نیز دست یافته است.

عقد قرارداد خوداظهاری در پایش زیست محیطی و نمونه برداری فصلی از آلاینده­ها؛

استقرار استاندارد ISO 14001 در راستای مدیریت زیست محیطی سازمان؛

اقدامات اولیه به منظور استقرار استاندارد ISO 16001 در راستای بهینه­سازی مصرف انرژی؛

به روزآوری قوانین و الزامات زیست محیطی به­صورت سالانه و همسویی فعالیت­های سازمان با این قوانین؛

انجام مطالعات و پژوهش­های اولیه به منظور احداث پکیج تصفیه پساب صنعتی؛

تحقق پروژه نیو سمپ به منظور ممانعت از انتشار بوی حلال فورفورال به محوطه­های اطراف و تضییع حقوق همسایگان؛

رعایت استاندارد فضای سبز در سازمان (حداقل 10% کل مساحت سازمان)؛

تولید محصولات با عمر مفید طولانی به­منظور زمان­دار شدن دور ریز و تعویض روغن­های موتور؛

ایزولاسیون کلیه محوطه­هایی که احتمال تخریب و آلودگی خاک و آب را در سازمان در پی داشته باشد؛

طرح تفکیک ضایعات در راستای تحقق بهتر مدیریت ضایعات سازمان؛

 

بازرسی­های دوره­ای و مرتب از ماشین­آلات نظیر لیفتراک­ها، سرویس­های ایاب و ذهاب، پمپ­ها؛b

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 13:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(5)

ماگماتیسم و سنگ های آذرین

بازديد: 429


ماگماتیسم و سنگ های آذرین

چکیده

مواد مذاب فقط در بخش هایی از داخل زمین دیده می شوند که گرمای موجود، برای ذوب سنگ ها کافی است. این مواد مذاب پس از تشکیل شدن، ممکن است که به سطح زمین برسند، یا اینکه در درون زمین سرد شوند. در این موارد، سنگ های آذرین بیرونی و درونی تشکیل می شوند. ساخت هایی که پس از سرد شدن کاگما در درون پوسته زمین حاصل می شوند، دارای شکل های مختلفی اند و بر این اساس به آنها نام های مختلفی داده اند. 

ماگماتیسم و سنگ های آذرین

ü     سنگ های آذرین

مواد مذاب فقط در بخش هایی از داخل زمین دیده می شوند که گرمای موجود، برای ذوب سنگ ها کافی است. این مواد مذاب پس از تشکیل شدن، ممکن است که به سطح زمین برسند، یا اینکه در درون زمین سرد شوند. در این موارد، سنگ های آذرین بیرونی و درونی تشکیل می شوند. ساخت هایی که پس از سرد شدن کاگما در درون پوسته زمین حاصل می شوند، دارای شکل های مختلفی اند و بر این اساس به آنها نام های مختلفی داده اند. به عنوان مثال باتولیت ها بزرگترین و وسیع ترین توده های آذرین عمقی اند که بلورهای آن دانه درشت هستند. گاهی بر اثر فرسایش لایه های رسوبی، باتولیت ها بر سطح زمین ظاهر می شوند. ساختارهای دیگری نیز از مواد آذرین تشکیل می شوند که به صورت تزریق در بین سنگ های مجاور هستند.

ذوب و تبلور

هنگامی که کانی ذوب می شود، در نقطه ذوب فاصله یون ها از هم زیادتر شده و شدت ارتعاشات بر نیروی پیوند شیمیایی فائق می آید و در نتیجه نظم ساختمان بلور از بین می رود، حجم ماده زیادتر می شود و چگالی آن کمتر می شود. در حالت تبلور عکس پدیده ذوب رخ می دهد.

 تشکیل ماگما

در تشکیل ماگما، چند عامل دخالت دارند.

اولین عامل دما است. افزایش دما باعث سست شدن پیوندهای یونی کانی ها می شود و موجب ذوب سنگ ها می شود.

 دومین عامل فشار است. افزایش فشار باعث محکم شدن پیوندهای شیمیایی می شود، در نتیجه مانع از ذوب سنگ ها می شود. هرچه عمق زیاد شود، فشار افزایش می یابد. برای ذوب سنگ ها در اعماق زیاد، دمای بیشتری نسبت به سطح زمین لازم است.

سومین عامل آب است. چون آب در همه سنگ های پوسته زمین وجود دارد، لذا افزایش فشار بخار آب را باید عاملی در ذوب سنگ ها به حساب آورد. در هنگام تشکیل ماگما کانی هایی که نقطه ذوب پایین تری دارند (زودگداز) زودتر از کانی هایی که نقطه ذوب بالاتری دارند (دیرگذاز) ذوب می شوند.

نوع کانی ها

نوع کانی های سنگ های آذرین کاملاً بستگی به ترکیب شیمیایی این سنگ ها دارد. چنانکه سنگ های پرسیلیس به علت وفور کوارتز و فلدسپات، ظاهری روشن داشته و سنگ های کم سیلیس به علت وفور کانی های آهن و منیزیم دار رنگ تیره تر از خود ظاهر می سازند. وقتی ماگمای داغ شروع به سرد شدن می کند در دماهای مختلف، کانی هایی با ترکیب های متفاوت می توانند از مایع جدا شوند. یکی از پژوهش های بی سابقه در مورد تبلور ماگما توسط بوون ژئوفیزیکدان آمریکایی انجام شد.

 بافت

بافت یک سنگ آذرین به اندازه، شکل و آرایش کانی های موجود در سنگ اشاره می کند. سنگ های آذرین را از روی بافت، به سه نوع درشت بلور، ریزبلور و شیشه ای طبقه بندی می کنند. هرقدر سرعت سرد شدن، کندتر باشد، بلورها درشت تر می شوند. در بافت شیشه ای به علت سریع سرد شدن، ساختمان منظم بلورین وجود ندارد. بافتی به نام پورفیری نیز وجود دارد که در آن بلورهای درشت در زمینه ای فاقد بلور یا ریزبلور قرار دارند. وجود بافت پورفیری حاکی از آن است که سنگ در دو مرحله سرد شده است. بافت حفره دار و اسفنجی نیز در سنگ پا و پوکه معدنی دیده می شود که به علت خروج گازها از گدازه در حال انجماد به وجود می آید.

طبقه بندی سنگ های آذرین

سنگ های آذرین را بر اساس ترکیب شیمیایی، نوع کانی های تشکیل دهنده و بیرونی و درونی بودن یا بافت سنگ، طبقه بندی می کنند.

  

  موارد استفاده سنگ های آذرین

بعضی از سنگ های آذرین به ویژه گرانیت ها و گابروها پس از برش و صیقل دادن به عنوان سنگ های تزئینی مصرف می شوند. از رگه های سیلیس در شیشه سازی، از رگه های فلدسپات در چینی سازی، از پوکه معدنی به عنوان عایق در ساختمان ها و از سنگ پا برای ساییدن و پرداخت چوب استفاده می شود. بعضی از فلزات باارزش مثل طلا، نقره، مس، جیوه، پلاتین و غیره توسط سنگ های آذرین فراهم می شود. از فرسایش و هوازدگی کانی های سنگ های آذرین، خاک به وجود می آید که تکیه گاه و محل زیست و تغذیه موجودات زنده در سطح زمین است.

ماگماتیسم:

کلیه فرایندهایی که به پیدایش سنگهای آذرین منتهی میشود ماگماتیسم نامیده میشود و شامل مراحل ذوب، جابجایی و انتقال، انجماد و حتی هضم است. این واژه، از کلمه ماگما مشتق شده و شامل کلیه سنگهایی است که ترکیب سیلیکاته دارند و از حالت مایع به انجماد رسیده‌اند.

   

الف)منشا ماگما:

با توجه به فراوانی سنگهای گرانیتی و بازالتی در سطح زمین، زمین‌شناسان دو نوع ماگمای اصلی و اولیه را قبول کرده‌اند و سایر سنگهای حدواسط را نتیجه تفریق، تفکیک، هضم، و اختلاط ماگماهای اصلی طی فرایندهای پیچیده میدانند.

به طور کلی سنگهای ماگمایی، حاصل ذوب سنگهای پوسته یا گوشته فوقا‌نی‌اند. ترکیب مگمای اولیه تابع عمق (فشار)، درجه حرارت، نوع سنگ مادر، درصد ذوب‌بخشی و سیالات درگیر است.

ب)علل ماگماتیسم:

بدون ذکر جزئیات، فقط خاطرنشان میکنیم که پیدایش ماگما در پوسته آبدار به عوامل زیر بستگی دارد:

1ـ ازدیاد درجه حرارت، به هر دلیل و به طور موضعی

2ـ ازدیاد فشار بخار آب

3ـ ترکیب مناسب برای ایجاد ذوب

حال اگر پوسته بی‌اب یا گوشته فوقانی موردنظر باشد شرایط اصلی ذوب عبارت‌اند از:

1ـ ازدیاد درجه حرارت، به هر دلیل، به طور موضعی.

2ـ کاهش فشار بر اثر جابجایی‌ها و شکستگی‌های عمیق

سنگهای اولترابازیک:

 این واحد سنگی با ترکیب هاربورژیتی درمحدوده ورقه ششتمد از گسترش بسیار محدودی برخوردار است و بصورت رخنمونهای پراکنده دیده میشود . در نقاطی که برونزد دارد، اغلب ارتباط گسله با سنگهای اطراف دارد. این سنگها معمولاً و بویژه در گوشه جنوب شرقی ورقه، هر چند با ارتباط گسله، در کنار آهکهای صورتی رنگ پلاژیک کرتاسه فوقانی قرار گرفتهاند.

توده دیوریتی:

ا ین توده در نیمه شمالی ورقه رخنمون دارد و از گسترش نسبتاً زیادی برخوردار است. توده مذکور از نگاه سنگ شناسی ناهمگن است و از سنگهایی با ترکیب مختلف تشکیل شده است. هیچ هاله حرارتی در اطراف ان مشاهده نشده است. با توجه به جایگیری آن در بین واحد رسوبی- ولکانیکی کرتاسه فوقانی بنظر میرسد که از لحاظ زمانی بتوان جایگاه ا نرا به کرتاسه فوقانی نسبت داد. ترکیب سنگ شناسی ان از مونزودیوریت تا دیوریت تغییر میکند و بندرت دیوریت- گابرو دیده میشود .

  سنگهای میکروگرانیتی:

ا ین واحدهای سنگی در دو نقطه (غرب دره سرخ زر) و گوشه جنوب شرقی در میان سنگهای توفی ولکانیکی کرتاسه زیرین نفوذ کردهاند و به ظاهر از یک وضعیت چینهای برخوردار است. لذا بنظر می رسد که همزمان با فعالیتهای ولکانیکی این مقطع زمانی در سنگهای یاد شده نیز نفوذ کردهاند .

توده گرانیتی: این توده به گرانیت جنوب سبزوار معروف است و140 کیلومترمربع را در برمیگیرد و در واحدهای کنگلومرایی و اهکی کرتاسه فوقانی- پالئوسن نفوذ کرده است. لذا میتوان آن را به بعد از پالئوسن نسبت داد. این فعالیت پلوتونیسمی در گوشه شمال غربی ورقه نیز مشهود است. ترکیب این توده تقریبا هموژن است و از گرانیت یکنواخت تشکیل شده، فقط در برخی نقاط ترکیب گرانودیوریتی از خود نشان میدهد .

   

 

 

 

منابع :

سایت Wikipedia.com

www.roshd.ir

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 13:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه امام جعفر صادق (ع)

بازديد: 393

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

زندگی نامه امام جعفر صادق

تهیه و تنظیم:

کافی نت اسمان  www.asemankafinet.ir

استاد  گرامی  :

زمستان 1392

 

 

 

فهرست مطالب

زندگی نامه امام جعفر صادق (ع)3

القاب امام صادق (ع)4

فضایل امام جعفر صادق (ع)4

فقه شیعه امامیه :5

دوران امامت امام صادق (ع)8

اصحاب مشهور13

مكتب و راويان امام صادق(ع)14

مانويت... 15

آثار امام صادق(ع)18

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام. 19

منابع‏21

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زندگی نامه امام جعفر صادق (ع)

امام جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب(ع)كه كنيه ايشان ابو عبد اللّه است، امام ششم از ائمه اثنى عشر و معصوم هشتم در نظر شيعه اماميه است .

درباره تاريخ ولادت و وفات و عمر حضرت صادق(ع)شايد اصح و اتقن روايات گفته شيخ مفيد در ارشاد باشد: تولد آن حضرت در مدينه در سال 83 و وفات ايشان در شوال سال 148 هجرى و مدفن ايشان در بقيع در كنار پدر و جد بزرگوار و عم بزرگش امام حسن(ع)مى‏باشد.مادر آن حضرت ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود.روايات و نصوصى كه دلالت بر امامت آن حضرت دارد بسيار است.

لقب آن حضرت صادق بود زيرا هرگز جز سخن درست نفرمود.رسول الله(ص)درباره او خبر داد كه«كلمه حق و پيك صدق است».منصور عباسى هميشه او را با اين لقب مى‏ناميد.او را فاضل و طاهر و صابر نيز مى‏خواندند ولى اشهر القاب او كه تاريخ ثبت كرده است همان صادق است.

امام صادق(ع)حدود 12 سال در كنار جدش امام زين العابدين(ع)و 19 سال بعد از رحلت آن حضرت با پدرش امام محمد باقر(ع)به سر برد و بعد از پدر بزرگوارش مدت 34 سال امامت مسلمانان را عهده‏دار بود.آن حضرت ده فرزند داشت به ترتيب ذيل: 1)اسماعيل، 2)عبد الله، 3)ام فروه كه مادر ايشان فاطمه دختر حسين بن على بن حسين عليهماالسلام بود، 4)امام موسى كاظم(ع)، 5)اسحاق، 6)محمد، 7)عباس، 8)على، 9)اسماء، 10)فاطمه، كه از مادران مختلف بودند.

اسماعيل بزرگترين اولاد حضرت صادق(ع)بود و حضرت او را بسيار دوست مى‏داشت تا آنجا كه بعضى گمان مى‏بردند او پس از پدرش امام شيعيان خواهد بود.اما اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت و مردم جنازه او را از عريض(موضعى در مدينه)تا بقيع حمل كردند.پس از وفات حضرت صادق(ع)جمعى همچنان اسماعيل را امام دانستند و فرقه اسماعيليه از همين جا منشعب شد.

القاب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.

فضایل امام جعفر صادق (ع)

مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد می ‏کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏ اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده ‏اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: ”شیعه جعفری“. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:

یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (۱۴۸ ۸۳ هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.

فقه شیعه امامیه :

فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفرى مشهور است منسوب به حضرت صادق(ع) است زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامى بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچيك از اهل بيت عليهم‏السلام نقل نگرديده است.اصحاب حديث اسامى راويان ثقه را كه از او روايت كرده‏اند به 4000 شخص بالغ دانسته‏اند.

در نيمه اول قرن دوم هجرى فقهاى طراز اولى مانند ابو حنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعى و محدثان بزرگى مانند سفيان ثورى و شعبة بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند.در اين دوره است كه فقه اسلامى به معنى امروزى آن تولد يافته و رو به رشد نهاده است و نيز اين دوره عصر شكوفايى حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامى مهم در بصره و كوفه بوده است.

حضرت صادق(ع)در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين و محدثان و راويان و فقهاى بزرگ بود رشد كرد اما منبع علم او در فقه نه«تابعان»و نه«محدثان»و نه«فقها»ى آن عصر بودند، بلكه او تنها از يك طريق كه اعلا و اوثق و اتقن طرق بود نقل مى‏كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر(ع)و او از پدرش على بن الحسين(ع)و او از پدرش حسين بن على(ع)و او از پدرش على بن ابى طالب(ع)و او هم از حضرت رسول(ص)بود.

اين طريق عالى در صورتى است كه ما با اهل سنت مماشات كنيم و به زبان و اصطلاح ايشان سخن بگوييم و گر نه بر طبق مبانى اعتقادى شيعه اماميه علوم ائمه اثنى عشر(ع)علم لدنى و از جانب خداست و اين ائمه بزرگوار در مواردى كه روايتى از آباء طاهرين خود نداشته باشند، خود منبع فياض مستقيم احكام الهى هستند و حاجتى به«حدثنا»و نظائر آن ندارند.

همين نكته است كه اهل سنت از آن غفلت دارند و چون مى‏بينند بعضى از امامان معصوم احاديث را از طريقى كه معروف ايشان است روايت نكرده‏اند آنها را در عداد«علما»قرار نداده‏اند و ندانسته‏اند كه اين زحمات ايشان در راه نقد رجال حديث و تأليف كتبى درباره راويان حفاظ و ثقات و غيره كه سرانجام هم به نتايج چندان مثبتى نمى‏رسد براى بدست آوردن احاديثى است كه سلسله روات آن همه ثقه و عادل و حافظ باشند و اين حكم به تصديق همه بزرگان ايشان درباره ائمه شيعه(ع)صادق است و بنابر اين روايتى كه سند آن منحصرا اين امامان باشد اعلا و اوثق روايات است، تا چه رسد به اينكه خود ايشان به جاى«سند»مستند و اصل باشند.

معهذا اهل سنت و جماعت در برترى علمى و روحانى حضرت صادق(ع) متفقند، چنانكه امام ابو حنيفه گفته است: «جعفر بن محمد افقه اهل زمان بود.» امام مالك گفته است: «هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و در خاطر هيچكس خطور نكرده كه در فضل و علم و ورع و عبادت، كسى بر جعفر بن محمد مقدم باشد.» ابن خلكان در وفيات الاعيان آورده است: «مقام فضل جعفر بن محمد مشهورتر از آن است كه حاجت به شرح و بيان باشد.» ابن حجر هيتمى در الصواعق المحرقة نوشته است: «جعفر بن محمد در سراسر جهان اسلام به علم و حكمت مشهور بود و مسلمانان علم را از وى آموخته و نقل كرده‏اند.»و نيز گفته‏اند كه وى هنوز نوجوان بود كه علما و محدثين و مفسرين عصر از محضرش كسب فيض مى‏كردند.

حضرت صادق(ع)كه در ميان ائمه(ع) از عمر نسبتا طولانى برخوردار بوده است در عصر خود مرجع دينى شيعيان و معتقدان به اهل البيت بوده است.خود آن حضرت در آشفته بازار حديث و مدعيان علم و دين و فقه، ابواب علم را بر روى دوستان و معتقدان خود گشود و فقه اهل بيت را به جهانيان شناساند.ذهبى در سير اعلام النبلاء(ج 257/6)مى‏گويد: از عمرو بن ابى المقدام روايت شده است كه(مى‏گويد)هر گاه به جعفر بن محمد(ع)نگاه مى‏كردى در مى‏يافتى كه او از نسل پيامبران است.او را ديدم كه در«جمره»ايستاده بود و مى‏گفت: «از من بپرسيد، از من بپرسيد»و نيز از صالح بن ابى الاسود روايت شده است كه گفت: شنيدم كه جعفر بن محمد مى‏گفت: پيش از آنكه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد، زيرا كسى پس از من به مانند حديث من شما را حديث نخواهد كرد.اين فرمايش حضرت صادق(ع)مؤيد گفته ماست، زيرا حديث او از طريقى بود كه هيچيك از محدثان ديگر آن طريق را نداشتند.

«فقه جعفرى»چون بر مبناى علم مستقيم و مستند به منبع وحى است مخالف قياس است.ولى ابو حنيفه كه معاصر آن حضرت بود چنانكه مشهور است بيشتر احاديث مشهور ميان معاصران خود را قبول نداشت و ناچار بود كه در بسيارى از موارد به جهت فقدان دليل نقلى دست به قياس بزند.

رواياتى كه از حضرت صادق(ع)در مذمت قياس و نهى از به كار بردن آن در احكام شرعى در كتب شيعه آمده است معروف است، زيرا آن حضرت مى‏فرمودند كه با دسترسى به منبع علم ديگر حاجتى به قياس نيست و چه بسا كه قياس خطا كند و قياس كننده را در خطا و ضلالت افكند.

امام مالك بن انس پيشواى مذهب فقهى مالكى چون اهل مدينه بود و در آن شهر بزرگ شده بود عمل اهل مدينه را منبع مهم و عمده فقه اسلامى مى‏شمرد زيرا به گفته او مردم اين شهر احكام فقهى را از پدران و اجداد خود كه افتخار هم عصرى با حضرت رسول(ص)و اصحاب را داشته‏اند فرا گرفته‏اند و بنابر اين عمل ايشان مى‏تواند معيار و مأخذ خوبى براى اطلاع از افعال و اقوال رسول الله(ص)و اصحاب او باشد. اين معيار بيشتر از همه در خاندان آن حضرت و اهل بيت (ع)موجود بود. امام على(ع)نزديكترين شخص به حضرت رسول(ص)بوده، افعال و اقوال رسول الله (ص) بيش از همه در افعال و اقوال امام على(ع)منعكس بود. همينطور افعال و اقوال على(ع)در فرزندانش حسن و حسين و احفاد و اسباطش على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد عليهم‏السلام بهتر و بيشتر از هر كس ديگر تجلى مى‏كرد.پس فقه جعفرى از اين جهت بر فقه مالكى ارجحيت آشكارى دارد.

فقه شافعى كه دنباله فقه مالكى و صورت كاملتر و گسترده‏تر آن است نيز از جهت مبانى و موازين نمى‏تواند با فقه اهل البيت هم‏تراز باشد و فقه احمد بن حنبل هم كه تكيه عمده بر احاديث و روايات دارد به همين حال است.

دوران امامت امام صادق (ع)

دوران امامت حضرت صادق(ع)يكى از ادوار پر آشوب تاريخ اسلام است.اين دوره كه از سال 114 هجرى تا سال 148(سال وفات آن حضرت)طول كشيده است شاهد ظهور و قتل زيد بن على بن الحسين(122 ه.ق.)انتقال خلافت از بنى اميه به بنى عباس(132 ه.ق.)كشته شدن ابو مسلم خراسانى(137 ه.ق.)كشته شدن عبد اللّه بن حسن بن حسن در زندان منصور و كشته شدن فرزندان او محمد بن عبد الله ملقب به نفس زكيه و ابراهيم بن عبد الله معروف به قتيل باخمرى(145 ه.ق.)و بناى شهر بغداد(سال 145 و 146 ه.ق.)است.

آن حضرت در اين حوادث مهم سياسى مورد توجه و نظر عده زيادى از مسلمانان بود و حتى بسيارى از مردم او را براى خلافت مناسبتر و شايسته‏تر از سفاح و منصور مى‏دانستند، اما او بينش سياسى و دورنگرى عميقى از خود نشان داد و چون مى‏دانست كه جريان حوادث در مسيرى ديگر و بر خلاف مقاصد واقعى اسلام و اهل سنت است خود را از فتنه‏ها و آشوبهاى زمانه دور نگاه داشت و با اين وسيله مشعل فروزان امامت و علم را كه بسيار مورد نياز اهل آن عصر بود از خاموشى در امان داشت.

در اواخر خلافت بنى اميه، داعيان بنى عباس در خراسان به شدت بر ضد بنى اميه تبليغ مى‏كردند و سران سپاه را مخصوصا در خراسان به بيعت بنى عباس فرا مى‏خواندند و اين امر در زير پوشش دعوت به«رضى من آل محمد»صورت مى‏گرفت يعنى دعوت به كسى كه مورد رضايت مردم باشد و از«آل محمد»باشد.بعضى از علويان فريفته ظاهر«رضى من آل محمد»شده بودند و مى‏پنداشتند در صورت سقوط بنى اميه مردم به ايشان روى خواهند آورد.سر دسته اين علويان عبد الله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(ع)و دو پسرش محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله بودند.چون اخبارى درباره ظهور«مهدى»از آل محمد شايع بود و همچنين شايع بود كه نام او و نام پدرش با نام حضرت رسول(ص)و پدر ايشان يكى است، آرزوى علويان حسنى در اينكه«محمد بن عبد الله»همان مهدى موعود باشد و خلافت را قبضه كند خيلى زياد بود.

 

اما جريان حوادث به نوعى ديگر بود و داعيان به سقوط خلافت بنى اميه مردم را در نهان به بنى عباس دعوت مى‏كردند و احفاد عبد الله بن عباس خود را براى تصدى مقام خلافت آماده مى‏كردند و بزرگان آنها در زمان حضرت صادق(ع)ابراهيم امام پسر محمد بن على بن عبد الله بن عباس و برادرانش ابو العباس سفاح و ابو جعفر منصور بودند.

بنا به خبرى كه در مقاتل الطالبيين آمده است روزى در سالهاى آخر خلافت بنى اميه عده‏اى از بزرگان بنى هاشم از بنى عباس و علويان در«ابواء»(موضعى ميان مكه و مدينه)جمع شده بودند كه از آن جمله ابراهيم بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس و برادرانش ابو جعفر منصور و ابو العباس سفاح از بنى عباس و عبد الله بن حسن و پسرانش محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله از علويان بودند.در آن مجلس يكى از افراد به نام صالح بن على پيشنهاد كرد كه همگى به يك تن بيعت كنند و او را خليفه آينده بدانند.عبد الله بن حسن فورا گفت كه مى‏دانيد كه اين پسر من همان«مهدى»است و بياييد تا با او بيعت كنيم.ابو جعفر منصور گفت چنين است و همه با محمد بن عبد اللّه بيعت كردند.پس از آن به دنبال امام صادق(ع)فرستادند و چون حضرت به آن مجلس آمد و از حقيقت امر آگاه شد فرمود چنين مكنيد كه زمان اين كار(يعنى ظهور مهدى)نرسيده است و روى به عبد الله بن حسن كرده فرمود: اگر مى‏پندارى كه اين پسر تو همان مهدى است چنين نيست و هنوز وقت آن فرا نرسيده است و اگر مى‏خواهيد در راه خدا قيام كنيد ما به جاى تو با پسر تو بيعت نمى‏كنيم و پس از مشاجره لفظى كوتاه با عبد الله بن حسن فرمود: اين خلافت از آن تو و فرزندان تو نخواهد بود بلكه از آن اينها خواهد بود و دست به پشت ابو العباس سفاح زد. پس از آن به راه افتاد و در حالى كه به دست عبد الله بن عبد العزيز زهرى تكيه داده بود خطاب به او فرمود: آيا صاحب«رداى زرد»را ديدى؟گفت: آرى، فرمود خلافت از آن او خواهد بود(مقصود ابو جعفر منصور است).

در اين مجلس كه در سالهاى آخر خلافت بنى اميه بوده است و سران بنى عباس در آن حضور داشته‏اند مطلب بر سران مذكور پوشيده نبوده است و ايشان كه در همان وقت داعيان و مبلغانشان همه جا پراكنده بودند از حقيقت قضايا آگاهى داشتند اما چون زير پوشش دعوت به«رضى من آل محمد»عمل مى‏كردند مى‏خواستند از مقاصد علويان حسنى كه مردم ساده انديشى بودند آگاه شوند و در وقت مناسب ضربه خود را فرود آورند و مخصوصا ابوجعفر منصور كه مردى بسيار سائس و حيله‏گر بود تظاهر به بيعت با محمد بن عبد الله بن حسن كرد تا كاملا به نيت او پى ببرد.

اما حضرت صادق(ع)از پشت پرده خبر داشت و به همين جهت در دامى كه منصور براى او گسترده بود نيفتاد.بنا بر روايت مفصلى كه در كافى آمده است عبد الله بن حسن هنگام خلافت منصور از حضرت صادق(ع)دعوت كرد كه در قيام بر ضد منصور به او و پسرانش بپيوندد و آن حضرت به شدت از اين امر ابا كرد و او را نيز از اين كار نهى فرمود و فرمود كه اين پسر تو(يعنى محمد)بر جايى جز ديوارهاى مدينه مالك نخواهد بود و اگر بكوشد حكمش به طائف نخواهد رسيد.

بنا به اين روايت محمد بن عبد الله پس از آنكه خروج كرد از حضرت صادق(ع)خواست تا با او بيعت كند و حضرت امتناع كرد و او دستور داد تا آن حضرت را به زندان انداختند.اما رواياتى ديگر هم هست كه حضرت از گرفتارى عبد الله بن حسن و احفاد امام حسن(ع)سخت ملول و دلتنگ بود و نامه‏اى از آن حضرت به عبد اللّه بن حسن نقل شده است كه آن حضرت در هنگام گرفتارى و بردن ايشان از مدينه به كوفه نوشته است و عنوان نامه«إلى الخلف الصالح و الذرية الطيبة من ولد أخيه و ابن عمه»است.در اين نامه آن حضرت عبد الله بن حسن و ديگر بنى اعمام خود را از گرفتاريها و مصائبى كه برايشان پيش آمده بود تسليت داده است و از لحاظ مضمون و محتوا بسيار عالى است.(بحار الانوار، 299/47 به بعد)

روايات ديگرى هم هست كه به قول مجلسى دلالت دارد بر اينكه اولاد حسن در آن هنگام به حق امام صادق(ع)عارف بوده‏اند.

در اينجا بايد گفت كه اگر چه آن حضرت از بيعت با محمد بن عبد الله ابا كرد اما از قتل اولاد امام حسن(ع)به دست منصور هم ابدا راضى نبود و بلكه ملول و محزون بود و اگر ايشان را از قيام بر ضد منصور نهى مى‏فرمود نه به جهت طرفدارى از منصور بود كه اين معنى به دلايل قاطع به هيچ وجه درست نيست بلكه به جهت آن بود كه مى‏دانست در اين مبارزه نابرابر اولاد امام حسن(ع)شكست خواهند خورد و كشته خواهند شد و هرگز نمى‏خواست كه چنين حوادثى اتفاق افتد و بر حسب وظيفه شرعى، ايشان را از وقوع در مهلكه باز مى‏داشت، اما نفس قيام بر ضد منصور و خلفاى بنى عباس و عمال ايشان در نزد امام امرى درست بود زيرا قيام بر ضد ظلم و سياهكارى بود.

منصور پس از غلبه بر محمد بن عبد الله و ابراهيم بن عبد الله، امام صادق(ع)را از مدينه به عراق فرا خواند.روايات متعددى در باب رفتن حضرت صادق به نزد منصور در دست است و مجلسى آنها را در بحار الانوار در شرح احوال امام صادق(ع)در باب«ما جرى بينه عليه‏السلام و بين المنصور و ولاته و سائر الخلفاء و الناصبين...»آورده است.

از مجموع اين روايات چنين بر مى‏آيد كه ظاهرا منصور نخست قصد ايذا و اهانت و حتى قصد قتل آن حضرت را داشته است ولى پس از ديدن آن حضرت، در نتيجه ظهور كرامات و آيات الهى از قتل آن حضرت چشم پوشيده و او را با احترام برگردانده است.

اگر ما بعضى از خوارق عاداتى را كه در اين ملاقات به آن حضرت نسبت داده شده است كنار بگذاريم و بخواهيم بر طبق موازين عام تاريخى نه دينى و مذهبى و اعتقادى اظهار نظر كنيم، بايد بگوييم كه منصور پس از آنكه خيالش از جانب اولاد امام حسن(ع)آسوده شد و براى او مخالفى نماند از نفوذ معنوى و روحانى حضرت صادق(ع)كه تنها فرد شاخص و مبرز علويان و مطمح نظر علما و بزرگان عصر بود در انديشه فرو رفت زيرا چه پيش از كشته شدن حسنيان و چه پس از قتل ايشان هيچ شخصيتى در جهان اسلام از لحاظ معنويت و شرافت حسب و نسب بالاتر از امام صادق(ع)نبود و چون امام نه خروج كرده بود و نه كسى را بر ضد عباسيان تحريك و اغوا كرده بود بهانه‏اى براى جلب و حبس و ايذاى او در دست نبود.

به هر حال منصور كه از انديشه نفوذ شخصيت امام خواب راحت نداشت او را از مدينه فرا خواند و قصدش كشتن او بود.اما همينكه او را مى‏بيند و جمال و هيبت و وقار او را مشاهده مى‏كند و پاسخهاى متين و محكم او را به سؤالات خود مى‏شنود خود تحت تأثير شخصيت او قرار مى‏گيرد و نه تنها از قتل و آزار او صرف نظر مى‏كند، بلكه او را با احترام بى‏مانندى روانه منزل مى‏سازد.

جلالت قدر و عظمت شأن حضرت صادق(ع)و پدر بزرگوارش امام باقر(ع)به اندازه‏اى بود كه جمعى از شيعيان و پيروان ناآگاه در حق ايشان غلو كردند و مقام ايشان را تا به مرتبه الوهيت بالا بردند.از جمله اين اشخاص ابو الخطاب محمد بن ابى زينب مقلاص بن الخطاب الاجدع اسدى است كه بارها به جهت عقايد افراطى و غلوآميز در حق آن حضرت، از سوى ايشان مورد لعن و نفرين قرار گرفته است و اخبار او در رجال كشى(308-290)آمده است.

در يكى از اين روايات حضرت صادق(ع)به صراحت عقيده ابو الخطاب را درباره اينكه آن حضرت علم غيب دارد نفى فرموده است و فرموده است: «و اللّه الذي لا إله إلا هو ما أعلم الغيب و لا آجرني الله في أمواتي و لا بارك في أحيائي إن كنت قلت له...»يعنى: سوگند به خدايى كه آفريننده‏اى جز او نيست كه من غيب نمى‏دانم و خداوند از مردگان من پاداش نيك به من ندهاد و از خويشان من مرا خير و بركت نبخشاياد اگر من چنين چيزى به او گفته باشم...»آنگاه فرمود كه من با عبد الله بن حسن زمين محصورى را كه من و او در آن شريك بوديم قسمت كرديم و در اين قسمت زمينهاى هموار و آبگير به او رسيد و زمينهاى درشت و ناهموار به من رسيد و اگر من علم غيب مى‏دانستم چنان مى‏كردم كه كار بر عكس مى‏شد و زمينهاى هموار و آبگير به من مى‏رسيد.

در روايت ديگر ابو بصير به حضرت صادق عرض مى‏كند كه آنها(يعنى خطابيه)مى‏گويند شما شمار قطره‏هاى باران و عدد ستارگان و برگهاى درختان و شمار خاكها و وزن درياها را مى‏دانيد، حضرت سر به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: «سبحان الله، سبحان الله نه، به خدا كه اينهمه را جز خدا كسى نمى‏داند.»

اصحاب مشهور

از اصحاب مشهور حضرت صادق(ع)مفضل بن عمر جعفى كوفى است كه از خواص آن حضرت بوده است و رواياتى در مدح او از حضرت صادق و حضرت كاظم(ع)روايت شده است. خبر مشهور به«توحيد مفضل بن عمر» كه مشتمل بر دلايل اثبات صانع و توحيد خداوند است از راه او از حضرت صادق(ع)روايت شده است و اين خبر به تمامى در كتاب التوحيد از بحار الانوار مجلسى(ج 3)مندرج است و همينطور است خبر معروف به خبر«اهليلجه»كه مفضل از حضرت صادق(ع)نقل كرده است.

معروف است كه ابو عبد الله جابر بن حيان صوفى كوفى كه در فن كيميا كتابهاى متعددى از او باقى مانده است از شاگردان امام صادق(ع)بوده است، ولى در ميان اصحاب حضرت صادق(ع)در كتب شيعه نامى از جابر بن حيان نيست.ابن نديم در الفهرست(355-354)مى‏گويد شيعه او را از بزرگان خود و يكى از«ابواب»مى‏شمارند و مى‏پندارند كه او يار امام جعفر صادق(ع)بوده است.به هر حال به طور قطع نمى‏توان سخنى در اين باب گفت.

در باره كمالات معنوى و سجاياى اخلاقى امام صادق(ع) در همه كتب رجال و سيره سخنها رفته است.حافظ ابو نعيم اصفهانى در حلية الاولياء(115/3)مى‏گويد: «امام ناطق و پيشتاز مراحل كمال ابو عبد الله جعفر بن محمد صادق روى به عبادت و خضوع آورده و عزلت و خشوع را بر رياست و اجتماعات ترجيح داده بود»و نيز گويد«بعد از نماز عشا و گذشتن پاسى از شب انبانى از نان و گوشت و مقدارى پول بر دوش مى‏گرفت و به طور ناشناس به در خانه فقراى مدينه مى‏رفت و آن نان و غذا را بين آنها قسمت مى‏كرد.آنها زمانى ولى نعمت خود را شناختند كه آن حضرت وفات يافت.»

ابن شهر آشوب ساروى در مناقب از انس بن مالك روايت كرده است كه آن حضرت پيوسته در يكى از اين سه حال بود يا صائم بود يا نماز مى‏گزارد و يا ذكر خداى مى‏كرد. محضرش پربار، حديثش بسيار و معاشرتش شيرين و دلنشين بود.

عبد الله بن جعفر پس از اسماعيل بزرگترين فرزند حضرت صادق(ع)بود، اما در او صفاتى كه او را شايسته امامت كند وجود نداشت اما باز كسانى پيدا شدند كه او را امام دانستند و اين عده به«فطحيه»معروف هستند.محمد بن جعفر فرزند ديگر امام در زمان مأمون قيام كرد و او را گرفتند و به خراسان بردند او در آنجا با حرمت و اعتبار مى‏زيست تا وفات يافت. پس از وفات حضرت صادق(ع)امامت به اجماع شيعه اماميه، به دلايل و نصوصى كه در كتب مفصل مذكور است به امام موسى الكاظم(ع) رسيد.

 

مكتب و راويان امام صادق(ع)

عصر امام صادق(ع)از متحولترين اعصار در تاريخ فقه و حديث و كلام و تصوف اسلامى است.نهضت علمى جمع و تدوين حديث به تشويق عمر بن عبد العزيز از اوايل قرن دوم آغاز شده بود.ذهبى در حوادث سال 143 ه.ق. مى‏گويد در اين سال بود كه در مكه و مدينه علما شروع به تدوين حديث كردند و ابن جريج(يا جريح)(م ح 149 ه.ق.)و محمد بن اسحاق(م 151 ه.ق.)و مالك بن انس(م 179 ه.ق.)و بسيارى ديگر از كبار محدثان اقدام به جمع و ثبت حديث مى‏كردند، و چنانكه خواهيم ديد بسيارى از بزرگان و محدثين اهل سنت يا مستقيما شاگرد حضرت صادق(ع)بوده‏اند، يا از آن حضرت روايت كرده‏اند.در عالم تشيع نيز به ارشاد امام باقر(ع)(104-57 ه.ق.)شاگردان ايشان كتابت حديث را آغاز كرده بودند.علم فقه نيز در كمال شكوفايى بود و در همان زمان كه امام صادق(ع)با پرداختن به بسيارى از ابواب فقه و بيان احاديث و احكام فقهى مذهب فقه جعفرى را كه به نام خود ايشان نامبردار است تحكيم مى‏كرد، مذاهب بزرگ فقهى ديگرى نيز در عالم تسنن در شرف شكل گيرى بود.

ابو حنيفه نعمان بن ثابت(م 150 ه.ق.)مؤسس مذهب فقهى حنفى از كبار شاگردان امام صادق(ع)بود و اين سخنان او مشهور است كه«عالمتر از جعفر بن محمد نديده‏ام»و«اگر دو سال در زندگى من نبود از دست رفته بودم»و منظورش از آن دو سال، ايامى است كه مجالستهاى مكررى در مدينه و كوفه با امام صادق(ع)داشته است.

مالك بن انس(م 179 ه.ق.)بنيانگذار مذهب فقهى مالكى و صاحب كتاب موطأ كه از قديمترين مجاميع حديث و منابع فقهى در عالم اسلام است، با امام(ع)پيوند نزديك و به ايشان ارادت بسيار داشت.اين گفته او در حق حضرت مشهور است: «ما رأت عين أفضل من جعفر بن محمد»(هيچكس انسانى فاضلتر از جعفر بن محمد نديده است)و گاه با اين عبارت احترام آميز: «حدثني الثقة بعينه جعفر بن محمد»از ايشان حديث روايت مى‏كند.دو تن ديگر از مؤسسان مذاهب بزرگ فقه اسلامى، يعنى محمد بن ادريس شافعى و احمد بن حنبل، با آنكه صحبت و محضر امام صادق(ع)را درك نكرده بودند، براى ايشان احترام شايان قائل بوده و از ايشان نقل روايت كرده‏اند.

از نظر علم كلام نيز اين عصر، دوره تكوين بسيارى مكاتب و مذاهب كلامى است.از جمله تكوين مكتب معتزله با الهام از انديشه‏هاى حسن بصرى(110-21 ه.ق.)و كوشش واصل بن عطا(180-80 ه.ق.)و ابو هذيل علاف(متوفى در اوايل قرن سوم)كه با بعضى از اصحاب امام صادق(ع) مباحثه داشته است و فرقه جهميه جبرگرا به كوشش جهم بن صفوان(م 128 ه.ق.)در همين عصر است.

مانويت

كه در اين عصر غالبا«زندقه»ناميده مى‏شود - رواج بسيار داشت.امام صادق(ع)مناظره‏هاى سنجيده و مستدلى با ارباب ملل و نحل و فرق و مذاهب مخصوصا با دهريان و زنديقان و آزاد انديشان زمانه داشتند.مباحثه‏ها و مناظره‏هاى حضرت با عبد الكريم بن ابى العوجاء معروف و متن كامل يا ملخص بعضى از آنها در اصول كافى نقل شده است.

هشام بن حكم كه اهل كلام و فلسفه بود و به انواع مكاتب كلامى عصر گرايش يافته و از آنها سرخورده بود، با راه يافتن به حضور امام(ع)و طرح چندين سؤال، شيفته مشرب عقلى و استدلالى ايشان شد.

از بزرگان صوفيه قرن دوم ابراهيم بن ادهم، مالك بن دينار، سفيان ثورى و فضيل عياض به حضرت صادق(ع)و آرا و انديشه‏هاى ايشان گرايش داشته‏اند.

شيخ مفيد در ارشاد، طبرسى در اعلام الورى و ابن شهر آشوب در مناقب تصريح كرده‏اند كه شاگردان و روايت كنندگان از امام صادق(ع)چهار هزار نفر بوده‏اند.مى‏گويند فقط در كوفه نهصد شيخ بوده‏اند كه همه مى‏گفتند: «حدثنى جعفر بن محمد»(الامام الصادق، اسد حيدر، 398/2).اشهر اصحاب و شاگردان خاص امام صادق(ع)عبارتند از:

1)ابان بن تغلب(ابو عبد اللّه عثمان بن احمد بجلى كوفى)كه از راويان و ياران امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام موسى كاظم عليهم‏السلام است و ابن نديم آثار او را نام برده است.

2)مؤمن الطاق كه متكلم برجسته‏اى بوده است، صاحب كتاب الامامة، كتاب المعرفة، الرد على المعتزلة، كتاب فى امر طلحة و الزبير.

3)مفضل بن عمر جعفى كوفى كه عمده شهرت و اعتبارش به خاطر كتاب توحيد اوست.

4)هشام بن حكم(ابو محمد شيبانى كوفى، م 185 ه.ق.)كه از اصحاب امام موسى كاظم(ع)نيز بوده است، صاحب كتاب الامام، كتاب حدوث الاشياء، كتاب الرد على الزنادقة، و چندين اثر ديگر.ابن نديم بيست و پنج اثر از آثار او بر شمرده است.

5)جابر بن حيان كه محققان تاريخ علوم اسلامى و مستشرقان درباره شخصيت او و ارزيابى و نقادى رسائل منسوب به او مخصوصا رسائلى كه در زمينه شيمى است تحقيقات بسيار كرده‏اند.پاول كراوس مجموعه رسائل باقى مانده از او را به طبع رسانده است.بعضى اشارات و عبارات در بعضى رسالات او هست كه پيوند او را با امام صادق(ع)نشان مى‏دهد.اقوال متعارض و افراطى درباره جابر بسيار است.بعضى او را شخصيتى موهوم و غير تاريخى مى‏دانند، و بعضى او را دانشمندى مسلمان و شيعه، يا متمايل به تشيع، و از شاگردان برجسته امام صادق(ع)مى‏شمارند.

 

شش تن از ياران امام صادق(ع)هستند كه به اصحاب سته معروفند و همه حديث شناسان و رجال شناسان شيعه آنها را توثيق كرده و به جلالت قدرشان اذعان دارند كه عبارتند از: 1)جميل بن دراج، 2)عبد اللّه بن مسكان، 3)عبد اللّه بن بكير، 4)حماد بن عيسى، 5)حماد بن عثمان، 6)ابان بن عثمان بجلى.

اين نيز گفتنى است كه در منابع حديث و متون روايى شيعه از امام صادق(ع)غالبا فقط به كنيه«ابو عبد اللّه»ياد مى‏كنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آثار امام صادق(ع)

غالب آثار امام(ع)به عادت معهود عصر، كتاب مستقيم خود ايشان نيست و غالبا املاى امام(ع)يا باز نوشت بعدى مجالس ايشان است.بعضى از آثار نيز منسوب است و قطعى الصدور نيست.

1)از آثار مكتوب امام صادق(ع)رساله به عبد اللّه نجاشى(غير از نجاشى رجالى)است.نجاشى صاحب رجال بر آن است كه تنها تصنيفى كه امام به دست خود نوشته‏اند همين اثر است.

2)رساله‏اى كه شيخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روايت كرده است و شامل مباحثى در فقه و كلام است .

3)كتاب معروف به توحيد مفضل، در مباحث خداشناسى و رد دهريه كه املاى امام(ع)و كتابت مفضل بن عمر جعفى است و پيشتر به آن اشاره كرديم.

4)كتاب الاهليلجة به روايت مفضل بن عمر كه همانند توحيد مفضل در خداشناسى و اثبات صانع است و تماما در بحار الانوار مندرج است.

5)مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة كه منسوب به امام صادق(ع) است و بعضى از محققان شيعه از جمله مجلسى، و صاحب وسائل و صاحب رياض العلماء صدور آن را از ناحيه حضرت رد كرده‏اند.

6)رساله‏اى از امام(ع)خطاب به اصحاب كه كلينى در اول روضه كافى به سندش از اسماعيل بن جابر از امام صادق(ع) نقل كرده است.

7)رساله‏اى در باب غنايم و وجوب خمس كه در تحف العقول مندرج است.

8)بعضى رسائل كه جابر بن حيان كوفى از امام(ع)نقل كرده است.

9)كلمات قصار كه بعدها به آن نثر الدرر نام داده‏اند و كلا در تحف العقول مندرج است.

10)چندين فقره از وصاياى حضرت خطاب به فرزندش امام موسى كاظم(ع)، سفيان ثورى، عبد اللّه بن جندب، ابى جعفر نعمان احول و عنوان بصرى، كه در حلية الاولياء و تحف العقول ثبت گرديده است.

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام

 

امام در سالهاي آخر عمر خود شديداً لاغر وضعيف شده بود و به تعبيريکي از افرادي که امام را درآن روزگار ديده بود ازاوچيزي نمانده بود جز سرش، کنايه ازاينکه بدن کاملاً فرسوده ونحيف شده بود. سراسرزندگيش به دشواري وسختي ورنج آفريني گذشته بود. ودرسالهاي آخر عمربر ميزان محدوديت واحضار وتهديد او اضافه مي شد که اين خود بر خستگي ورنجش مي افزود.

روزي منصور به وزير دربارش « ربيع » گفت همين اکنون جعفربن محمد (امام صادق( عليه السلام)) رادراينجا حاضر کن .

ربيع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( عليه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندي به آنحضرت رو کرد وگفت:

« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آيا درمورد سلطنت من اشکال تراشي مي کني ؟»

امام: آنکس که چنين خبري به تو داده دروغگو است ...

ربيع ميگويد: امام صادق( عليه السلام) راديدم هنگام ورود لبهايش حرکت مي کند، وقتي که کنارمنصور نشست، لبهايش حرکت مي کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر مي شد .

وقتي که امام صادق( عليه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:

وقتي که شما وارد برمنصور شديد منصور نسبت به شما بسيار خشمگين بود ولي وقتي که نزد او آمدي ولبهاي تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهايتان را به چه چيز حرکت مي دادي ؟

امام صادق( عليه السلام) فرمود : لبهايم رابه دعاي جدم امام حسين ( عليه السلام) حرکت مي دادم وآن دعا اين است :

يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام

« اي نيرو بخش من هنگام دشواريهايم واي پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسايه رکن استوار وخلل ناپذيرت قراربده »

آتش کشيدن خانه امام صادق(عليه السلام)

مفضّل بن عمر مي گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه ومدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواين دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( عليه السلام) را سوزانيد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( عليه السلام) آمد ومیان آتش گام برمي داشت ومي فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّري اَنا بنُ اِبراهِيمَ خَليلِ اللهِ

« منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ وريشه دراطراف زمين پراکنده اند منم فرزند ابراهيم خليل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»

برنامه قتل امام صادق (عليه السلام)

سرانجام منصور نتوانست پيشرفت امام را ببيند و عظمت او را تحمل نمايد. طرح قتل او را از طريق مسموم کردن تهيه نمود.

اين نکته راناگفته نگذاريم که بني عباس درس مسموم کردن امامان رااز پيشوايان راستين خود، يعني بني اميه آموختند. معاويه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکرياني دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود ميداد.

منصور توسط والي خود درمدينه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حيله گرانه به گريه وزاري وعزاداري او پرداخت.  اينکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جاي شکي براي ما نيست، زيرا که خود بارها گفته بود که او چون استخواني درگلويم گير کرده است.

شايد منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولي چه مي توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعيت. مگر هرکسي ميتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخي چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدليل ابراز تأسف منصور ازمرگ او  وهم گفته اند که اين امر خلاف تحکيم پايه هاي حکومت او بود.  ديگران هم همين افکار راداشته اند  ويا برخي ديگر ازآن به ترديد ياد کرده اند.  ولي باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهديد منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم مي شود بني عباس چون بني اميه درخط امام کشي بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آري او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتي بود.

 

منابع‏

اعيان الشيعة، سيد محسن امين، ج 1

قاموس الرجال فى تحقيق رواة الشيعة، محمد تقى تسترى، قم، 1391 ه.ق.

تاريخ طبرى، 2509/3

وفيات الاعيان، 291/1

حلية الاولياء، 192/3

الامام الصادق و المذاهب الاربعة، اسد حيدر، نجف، 1383 ه.ق.

عمدة الطالب، ابن عنبه، 195

 

    

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت: 8:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه سعدی

بازديد: 598

W

موضوع :

زندگی نامه سعدی

تهیه و تنظیم :

محمد محمدزاده

استاد گرامی :

سرکار خانم حاجی زاده

 

زمستان 92

 

فهرست مطالب

مقدمه :3

ويژگي سخن سعدي.. 5

معرفي آثار6

معلمعات و مثلثات.. 6

گزيده اي از اشعار8

(بوستان)8

حكايات.. 8

غزليات.. 9

گلستان. 10

حكايات.. 10

منابع :15

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه :

شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي يكي از بزرگترين شعراي ايران است كه بعد از فردوسي آسمان زيباي ادبيات فارسي را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها يكي از بزرگترين شعراي ايران بلكه يكي از بزرگترين سخنوران جهان مي باشد . ولادت سعدي در سالهاي اول سده هفتم هجري حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شيراز ميباشد.

خانواده اش از عالمان دين بودند و پدرش از كاركنان دربار اتابك بوده كه سعدي نيز از همان دوران كودكي تحت تعليم و تربيت پدرش قرار گرفت ولي در همان دوران كودكي پدرش را از دست داد و تحت تكفل جد مادري خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعي و ادبي را در شيراز آموخت و سپس در دوران جواني به بغداد رفت كه اين سفرآغاز سفرهاي طولاني سعدي بود .او در بغداد در مدرسه نظاميه مشغول به تحصيل شد كه در همين شهر بود كه به محضر درس جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسيد و از او به عنوان مربي و شيخ يادمي كند.  پس از چند سال كه او در بغداد به تحصيل مشغول بود شروع به سفرهاي طولاني خود كرد كه از حجاز گرفته تا روم و بارها با پاي پياده به حج رفت . سعدي سفرهاي خود را تقريبا در سال 621 - 620 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شيراز به اتمام رساند كه البته درخصوص كشورهايي كه شيخ به آنجا سفر كرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز كه كاملا درست بوده ،‌هندوستان ،‌غزنين ، تركستان و آذربايجان و بيت المقدس و يمن و آفريقاي شمالي كه ذكر كرده اند و اكثر اين مطالب را از گفته هاي خود شيخ استنباط نموده اند وليكن بنا بر نظر بسياري از محققين به درستي آن نمي توان اطمينان كرد بخصوص اينكه بعضي از آن گفته ها با شواهد تاريخي و دلايل عقلي سازگار نيست . شيخ شيراز دوستي محكمي با دو برادر معروف به صاحب ديوان يعني شمس الدين محمد و علاء الدين عطا ملك جويني وزراي دانشمند مغول داشته و آن طور كه از سخنان شيخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شايد در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنين گفته اند كه محلي كه امروز مقبره او مي باشد خانقاهش بوده است .نكته مهمي كه بايد ذكر شود شهرت بسياري است كه اين شاعر بزرگ هم در حيات خود داشت و هم بعد از وفاتش كه البته اين نكته تازگي نداشته و در مورد شعراي ديگري نيز بوده است . اما آنچه كه قابل توجه و ذكر است اين است كه معروفيت سعدي فقط مختص به ايران نبوده حتي در زمان خودش به مرزهاي خارج ازا يرا ن مانند هندوستان ،آسياي صغير نيز رسيده بود و خودش در چند جا به اين شهرت اشاره داشته كه اين شهرت سعدي معلول چند خاصيت است اول اينكه او زبان شيواي خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نكرده ، دوم اينكه او شاعري جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشيده و تجارب خود را براي ديگران با زيبايي و شيريني بيان كرده و هم چنين وي در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حكايات دلپذير استفاده نموده است و ديگر اينكه سعدي به شاعري شوخ طبع و بذله گو معروف است كه خواننده را مجذوب مي كند و همه اينها دست به دست هم داده و سبب شهرت او گرديده است .شيخ شيراز در دوران شاعري خود افراد معدودي را مدح كرده كه بيشتر اتابكان سلغري و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش مي باشد و بزرگترين ممدوح سعدي از ميان سلغريان اتابك مظفر الدين ابوبكر بن سعد بن زنگي است كه سعدي در روزگار اين پادشاه به شيراز بازگشته بود و ممدوح ديگر سعد بن ابوبكر مي باشد كه سعدي گلستان را در سال 656 ه. ق به او تقديم مي كند و دو مرثيه نيز در مرگ اين شخص نيز سروده است و از ميان ممدوحان ، سعدي شمس الدين محمد و برادرش علاءالدين عطا ملك جويني را بيش از همه مورد ستايش قرار داده كه مدايح او هيچ شباهت به ستايشهاي ديگر شاعران ندارد چون نه تملق مي گويد و نه مبالغه مي كند . بلكه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش مي كند و ممدوحان خود را به دادرسي و مهرباني و دلجويي از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهيه توشه آخرت و بدست آوردن نام نيك تشويق و ترغيب مي كند .اين شاعر بزرگ در زماني دار فاني را وداع گفت كه از خود شهرتي پايدار به جا نهاد . سال وفات او را بعضي 691 ه. ق ذكر كرده اند و گروهي معتقدند كه او در سال 690 ه. ق وفات يافته كه مقبره او در باغي كه محل آن نزديك به سرچشمه نهر ركن آباد شيراز است قرار دارد. 

ويژگي سخن سعدي

مهمترين ويژگي سخن سعدي چه در نثر و چه در نظم فصاحت و شيوايي و شيريني كلام اوست و او توانست ازطرفي زبان ساده و فصيح استادان قبل را زنده كند و هم چنين خود را از قيد تصنعات عجيب كه درنيمه دوم قرن 6 و حتي در قرن 7 گريبانگير شعر فارسي شده بود رهايي بخشد . از خصوصيات شگفت انگيز سعدي در سخن ،آن دليري و شهامتي است كه در حقيقت گويي استفاده كرده است . در دوران مغول و جباران دست نشانده كه جز امارت و رياست و هوسراني چيزي در نظر نداشتند شيخ بزرگ حقايق را به صورت نظم و نثر بدون هيچگونه ترس و بي پرده آشكار بيان كرد و چنان فرياد كرد كه در هيچ عصر و زمان كسي به اين صراحت سخن نگفته و عجيب تر اينكه در همان هنگام تنها به صاحبان قدرت و حكومت نپرداخته بلكه از قاضي فاسد و صوفي دنيا دار و عبادت و رياضتي كه از روي صدق و صفا نبوده و نظر به خلق و مردم نداشته خودداري نكرده و به قول خود او در اين روزگار دوبار عمر كرده و تجربه آموخته و اينك تجربه را به كار مي برد و تمام اينها در سخنان شيرين و زيباي خود بيان مي كند.

معرفي آثار

آثار او به دو دسته منظوم و منثور تقسيم مي شود كه در آثار منثور او مشهورترين آنها كه شاهكار سعدي نيز مي باشد گلستان است . در آثار منظوم كه باز معروفترين و مشهورترين آنها بوستان مي باشد كه اين منظومه شعري در اخلاق و تربيت و وعظ و تحقيق سروده است و شامل 10 باب است كه عبارتند از 1- عدل 2- احسان 3- عشق 4- تواضع 5- وفا 6- ذكر 7- تربيت 8- شكر 9ـتوبه 10 مناجات و ختم كتاب ، كه شاعر تاريخ تمام شدن كتاب را در سال 655 ه .ق بيان كرده است كه اين كتاب را شاعر قبل از بازگشت به شيراز سروده و آن را به عنوان يك ارمغاني به شهر خود آورده است و هم چنين اين كتاب را به ابوبكر بن سعد بن زنگي تقديم كرده است

   2- مجموعه دوم ازآثار منظوم سعدي قصايد عربي است كه كمتر از 700 بيت است كه شامل: مدح ، نصيحت و يك قصيده مفصل در مرثيه المستعصم بالله است.

 3ـ مجموعه سوم شامل قصايد فارسي در موعظه و نصيحت و توحيد و مدح پادشاهان و رجال معروف زمان خود مي باشد

  4- چهارمين آثار او مرثيه هايي است كه شامل چند قصيده در مرگ مستعصم بالله و ابوبكر بن سعد بن زنگي و سعدبن ابوبكر و امير فخرالدين ابوبكر است و يك ترجيع بند بسيار معروف در مرثيه اتابك سعد بن ابوبكر

معلمعات و مثلثات 

6- ترجيعات 7- طيبات 8- بدايع 9- خواتيم10 ـ غزل قديم11- صاحبيه كه مجموعه اي است از بعضي قطعه هاي فارسي وعربي كه غالبا در مدح شمس الدين صاحب ديوان جويني است كه معروف به صاحيبيه است 12- مجموعه اي از اشعار هزل و دو مثنوي انتقادي شيرين و چند غزل و رباعي است .13- رباعيات 14- مفردات ، و كليات شيخ عنواني است كه به مجموعه آثار منظوم و منثور داده شده است كه تمام اين آثار را ابتدا خود شيخ جمع ‌آوري و مرتب نمود ولي بعد از وفات شيخ شخصي به نام علي بن احمد بن ابي بكر بيستون اين آثار را مرتب و تنظيم كرد . كتاب گلستان زيباترين كتاب نثر فارسي است و شايد بتوان گفت كه در سراسر ادبيات جهاني بي نظير است و داراي ويژگيهايي است كه در هيچ كتاب ديگري نيست . نثري است آميخته به شعر يعني براي هر شعر و جمله و مطلبي كه به نثر ادا شده يك يا چند شعر فارسي و گاهي عربي به عنوان شاهد آورده است  كتاب گلستان داراي 8 باب است كه عبارتند از :

1ـ در سيريت پادشاهان 2ـ در اخلاق درويشان 3ـ در فضيلت قناعت 4ـ در فوائد خاموشي 5ـ در عشق و جواني 6ـ در ضعف و پيري 7ـ در تاثير تربيت 8ـ در آداب صحبت .آثار منثور ديگر او عبارت است از : 1ـ مجالس پنجگانه ،‌كه شامل ذكر و مواعظ شيخ است . 2ـ رساله اي در پاسخ صاحب ديوان شمس الدين محمد جويني و جوابهاي شيخ است . 3ـ رساله اي در عقل و عشق كه سعدي به آن پاسخ گفته است .4ـ نصيحة الملوك كه نصايح الملوك هم گفته شده كه رساله اي است در باب سياست

 

 

 

گزيده اي از اشعار

(بوستان)

حكايات

چنان قحط سالي شد اندر دمشق كه ياران فراموش كردند عشق

چنان آسمان بر زمين شد بخيل كه لب تر نكردند زرع و نخيل

نجوشيد سرچشمه هاي قديم نماند اب جز آب چشم يتيم

نبودي به جز آه بيوه زني اگر بر شدي دودي از روزني

چو درويش بي رنگ ديدم درخت قوي بازوان سست و درمانده سخت

نه در كوه سبزي نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ

درآن حال پيش آمدم دوستي ازو مانده بر استخوان پوستي

و گرچه بمكنت قوي حال بود خداوند جاه و زر و مال بود

بدو گفتم اي يار پاكيزه خوي چه درماندگي پيشت آمد بگوي

بغريد بر من كه عقلت كجاست چو داني و پرسي سوالت خطاست

نبيني كه سختي بغايت رسيد مشقت به حد نهايت رسيد

نه باران همي آيد از آسمان نه بر مي رود دود فرياد خوان

بدو گفتم آخر ترا باك نيست كشد زهر جايي كه ترياك نيست

گر از نيستي ديگري شد هلاك ترا هست ،‌بط راز طوفان چه باك

نگه كرد رنجيده درمن فقيه نگ كردن عالم اندر سفيه

كه مردار چه بر ساحل است اي رفيق نياسايد و دوستانش غريق

من از بينوايي نيم روي زرد غم بينوايان رخم زرد كرد

نخواهد كه بيند خردمند ،‌ريش نه بر عضو مردم نه بر عضو خويش

يكي اول از تندرستان منم كه ريشي ببينم بلرزد تنم

منغص بود عيش آن تندرست كه باشد به پهلوي بيمار سست

چو بينم كه درويش مسكين نخورد بكام اندرم لقمه زهر ست و درد

يكي را به زندان درش دوستان كجا ماندش عيش در بوستان

غزليات

اي ساربان آهسته رو كارام جانم ميرود

وان دل كه با خود داشتم با دلستانم مي رود

من مانده ام مهجور از و بيچاره و رنجور ازو

پنهان نمي ماند كه خون برآستانم ميرود

محمل بدار اي ساروان تندي مكن با كاروان

كز عشق آن سرو روان گويي روانم ميرود

او ميرود دامن كشان من زهر تنهايي چشان

ديگر مپرس از من نشان كز دل نشانم ميرود

برگشت يار سركشم بگذاشت عيش ناخوشم

چون مجمري پر آتشم كز سر دخانم ميرود

با آن همه بيداد او و ين عهد بي بنياد او

درسينه دارم ياد او يا بر زبانم ميرود

باز آي و بر چشمم نشين اي دلستان نازنين

كه آشوب وفرياد از زمين برآسمانم مي رود

شب تا سحر مي نغنوم و اندرزكس مي نشنوم

وين ره نه قاصد ميروم كزكف عنانم مي رود

گلستان

حكايات

پارسايي را ديدم بركنار دريا كه زخم پلنگ داشت و به هيچ دارويي به نمي شد .مدتها درآن رنجور بود و شكر خداي عزوجل علي الدوام گفتي پرسيدندش كه شكر چه مي گويي ؟ گفت شكر آنكه به مصيبتي گرفتارم نه به معصيتي 

گر مرا زار بكشتن دهد آن يار عزيز تا نگويي كه در آن دم غم جانم باشد

گويم از بنده مسكين چه گنه صادر شد كو دل آزرده شد از من غم آنم باشد 

حكايت

درويشي را ضرورتي پيش آمد گليمي از خانه ياري بدزديد . حاكم فرمود كه دستش بدر كنند صاحب گليم شفاعت كرد كه من او را بحل كردم . گفتا به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم . گفت آنچه فرمودي راست گفتي وليكن هر كه از مال وقف چيزي بدزد قطعش لازم نيايد و الفقير لايملك هر چه درويشان راست وقف محتاجانست حاكم دست ازو برداشت و ملامت كردن گرفت كه جهان بر تو تنگ

آمده بود كه دزدي نكردي الا از خانه چنين ياري گفت اي خداوند نشنيده اي كه گويند خانه دوستان بروب و در دشمنان مكوب 

چون به سختي در بماني تن به عجز اندر مده

دشمنان را پوست بركن دوستان را پوستين

پادشاهي پسري را به اديبي داد و گفت اين فرزند توست تربيتش هم چنان كن كه يكي از فرزندان خويش اديب خدمت كرد و متقبل شد وسالي چند برو سعي كرد و به جايي نرسيد و پسران اديب در فضل و بلاغت منتهي شدند . ملك دانشمند را مواخدت كرد و معاقبت فرمود كه وعده خلاف كردي و وفا به جا نياوردي گفت بر راي خداوند روي زمين پوشيده نماند كه تربيت يكسانت و طباع مختلف 

گرچه سيم و رز زسنگ آيد همي در همه سنگي نباشد زرو سيم

بر همه عالم همي تابد سهيل جايي انبان مي كند جايي اديم

توانگر زاده اي را ديدم برسر گور پدر نشسته و با درويش بچه اي مناظره درپيوسته كه صندوق تربت ما سنگين است و كتابه رنگين و فرش رخام انداخته و خشت پيروزه درو به كار برده به گور پدر چه ماند خشتي دو فراهم آورده و مشتي در خاك بر آن پاشيده 

دروش پسر اين را بشنيد و گفت تا پدرت زير آن سنگهاي گران بر خود بجنبيده باشد پدر من به بهشت رسيده باشد 

خر كه كمتر نهند بر وي بار بي شك آسوده تر كند رفتار

مرد درويش كه با رستم فاقه كشيد

بدرمرگ همانا كه سبك بار آيد

وانكه در نعمت و آسايش و آساني زيست

مردنش زين همه شك نيست كه دشخوار آيد

به همه حال اسيري كه زبندي برهد

بهتر از حال اميري كه گرفتار آيد .

اول ارديبهشت، روز بزرگداشت سعدی؛ نابغه‌ای كه از عالي‌ترين آبشخورهای فرهنگی ايرانی - اسلامی سيراب شد و والاترين يادگاران را در عالم معرفت و انسانيت به بشريت پيشكش كرد، گرامی باد.

 

آرامگاه سعدی:

 در شیرازپس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کرده‌است. در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان چندان اعتماد کرد و به نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است[نیاز به ذکر منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، یمن و افریقای شمالی هم دیدار کرده باشد. سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد.

 

نظرات دربارهٔ تاریخ تولد و وفات:

بر اساس تفسیرها و حدس‌هایی که از نوشته‌ها و سروده‌های خود سعدی در گلستان و بوستان می‌زنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کرده‌است، دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی زده شده‌است. نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم») که بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاه‌ساله می‌دانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری می‌گیرند. از طرف دیگر، عده‌ای، از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بوده‌است اشاره می‌کند و سعدی را در آن تاریخ مشهور می‌نامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه می‌گیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شده‌است. اکثریت محققین (از جمله بدیع‌الزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی») این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بوده‌است، نپذیرفته‌اند. حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستان‌پردازی دانسته شده‌است، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمی‌کند و می‌نویسد «حکایت جامع کاشغر فی‌الواقع لاینحل است». محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد می‌کنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبوده‌اند بنابراین نمی‌توان درستی هیچ‌یک از این دو تاریخ را تأیید کرد.

 

وفات سعدی را اکثراً در ۶۹۱ قمری می‌دانند. ولی عده‌ای از جمله سید حسن تقی‌زاده احتمال داده‌اند که سعدی در حدود ۶۷۱ قمری فوت کرده‌است. محمد قزوینی در نامه‌ای به تقی‌زاده می‌نویسد که احتمالِ ۶۷۱ بسیار قوی است ولی آن را «خرق اجماع مورخین» و «باعث طعن» می‌داند.

منابع :

1 ـ رضازاده‌ شفق‌، صادق‌: تاريخ‌ ادبيات‌ ايران‌، شيراز، دانشگاه‌ پهلوي‌، 1354.

2 ـ زرين‌كوب‌، عبدالحسين‌: از كوچه‌ رندان‌، تهران‌، اميركبير، 1356.

3 ـ سايكس‌ سر، پرسي‌: تاريخ‌ ايران‌(جلد دوم‌)، ترجمه‌ محمدتقي‌ فخرداعي‌ گيلاني‌، تهران‌، دنياي‌ كتاب‌، 1363.

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 27 اسفند 1392 ساعت: 19:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه ابوریحان بیرونی

بازديد: 921

فهرست مطالب

ابوریحان بیرونی.. 2

زندگى‌نامه. 2

آثار ابوریحان. 3

در زیر به معرفی تفکیک شده آثار ابوریحان می پردازیم :5

پژوهش‌ها5

پژوهش‌هاى زمين‌شناسى.. 7

نگارش‌ها8

نتیجه گیری :9

منابع :11

 

 

 

 

 

 

 

 

ابوریحان بیرونی

ابوريحان محمد بن احمد بيرونى(351-427 خورشیدی)، دانشمند برجسته‌ى ايرانى، در رشته‌هاى گوناگون دانش، رياضى، جغرافيا، زمين‌شناسى، مردم‌شناسى، فيزيک و فلسفه، سرآمد روزگار خود بود.

زندگى‌نامه

در 18 دى‌ماه 351 خورشيدى در شهرکاث، از شهرهاى ولايت خوارزم، به دنيا آمد. پدرش، ابوجعفر احمد بن على انديجانى، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ى گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينه‌ى مامايى داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پى بدگويى حسودان از دربار راندند و به ناچار در يکى از روستاهاى پيرامون خوارزم ساکن شدند و چون براى مردم روستا بيگانه بودند، به بيرونى شهرت پيدا کردند.

آشنايى بيرونى با امير نصر منصور بن عراقى باعث راه‌يابى او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ى سلطانى خوارزم شد که امير نصر آن را بنيان‌گذارى کرده بود. اما پس از چند سال در پى فروپاشى حکومت خاندان آل عراق بر خوارزم، به رى و سپس گرگان رفت و کتاب آثارالباقيه را در آن‌جا به نام شمس المعالى قابوس وشمگير نوشت.

بيرونى بين 38 سالگی به خوارزم بازگشت و مدتى را در دربار ابوالعباس مأمون ابن خوارزم بزيست. در زمان شورش خوارزم و لشکرکشى سلطان محمود غزنوى به خوارزم در آن‌جا بود و سلطان محمود او را در بهار46 ساله گی اش به غزنه برد. بيرونى در لشکرکشى‌ها محمود به هندوستان همراه او بود و در اين سفرها با دانشمندان هندى آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکريت آموخت و اطلاعات لازم براى نگارش کتاب تحقيق ما للهند را فراهم کرد. بيرونى در 77 سالگى  در غزنه درگذشت.

 

 

 

آثار ابوریحان

آثار بیرونی درباره ریاضی اخترشناسی ، فیزیک ، گیاهشناسی ،  زمین شناسی ، جغرافیا ، کانی شناسی ( شناخت مواد معدنی ) و تاریخ و تقویم ملت هاست . بیرونی در آثار الباقیه ، با دقت علمی ، درباره ی  تقویم و گاهشماری عربی ، فارسی ، عبری و یونانی بحث کرده  و رویدادهای سیاسی و اجتماعی را با شرح تمدن ها و آداب و رسوم مردم در هم آمیخته است .  بیرونی در این کتاب به بسیاری از باورهای همگان درباره پدیده های طبیعی اشاره کرده و آنها را از نظر علمی و تجربی مورد بررسی قرار داده است برای نمونه مردم می گفتند که روز شانزدهم دی ماه هر سال همه آب های شور زمین به مدت یک ساعت شیرین می شود بیرونی این باور مردم را رد کرده و نوشته است چنین چیزی ممکن نیست ، خاصیت آب تنها بستگی به زمینی دارد که آب بر آن جاری است یا در آن انباشته شده است .

بیرونی در همین کتاب ، نخستین بار علت پدید آمدن چاه ها و چشمه هایی را که آب از آنها بالا می جهد شرح داده است . دانشمندان غربی ، قرن ها بعد به این موضوع پی بردند و درباره ی  این گونه چشمه ها و چاه ها ( چاه آرتزین ) توضیح علمی دادند .

بیرونی در مدتی که در هند بود چند کتاب با ارزش درباره ریاضی ،  فلسفه و پزشکی از سانسکریت به عربی ترجمه کرد ، طول و عرض جغرافیایی بعضی از شهرها و مناطق مختلف هند  را با روش اختراعی خود و استفاده از هندسه و مثلثات به دست آورد .

کتاب ” تحقیق ماللهند ” ،  تألیف بیرونی جامع ترین کتاب عصر قدیم درباره تاریخ فلسفه ، سنت ها و اوضاع احتماعی هند است . کار بیرونی برای نوشتن این کتاب ، بسیار دشوار بوده است . او گذشته از آموختن زبان سانسکریت ، کوشش بسیار در جمع آوری کتب هندیان کرد .

 

دانشمندان هندی از ترس سپاه غزنوی رو نشان نمی دادند .  بیرونی همه جا در جستجوی این دانشمندان بود تا با آنها گفتگو کند ، می خواست به یاری آنها دشواریهایی را که در فهم نوشته های بعضی از کتابهای هندیان برایش پیش آمده بود از میان بردارد ، بیرونی درباره روش تألیف ماللهند می نویسد :  ”  من کتاب را نوشتم بی آنکه بهتان و نسبت دروغ بر هندیان ببندم . گفته ها و عقیده های آنها را نقل می کردم اگر این سخنان در نظر مسلمانان ناخوش بیاید به آنها می گویم که این عقیده آنهاست زیرا این کتاب کتاب بحث و ستیزه جویی نیست تا در آن به رد کردن عقیده آنها بپردازم ، من می خواهم عقیده هندوان را چنانکه هست بیان کنم و شباهت های آن را با ملت های دیگر نشان بدهم . بیرونی در کتاب ماللهند منبع خبرها و کتابهایی را که از آنها استفاده کرده است نام می برد و  قسمتی از متن اصلی را در نوشته خود می آورد تا خواننده گفته او را صحیح بداند . “

بیرونی در کتاب قانون مسعودی بسیاری از عقیده های گذشتگان را درباره نجوم بررسی کرد و حرکت زمین به دور خورشید را امکان پذیر دانست ، بر این اساس محیط کره زمین را اندازه گیری کرد و نشان داد که پدیده هایی مانند شب و روز را با فرض حرکت زمین به دور خورشید ، می توان توضیح داد ، او نخستین دانشمند مشرق زمین است که درباره حرکت زمین به دور خورشید سخن گفته است .

پژوهش درباره خاصیت روش استخراج و وزن مخصوص فلزها و سنگ های گرانبها از کارهای برجسته این دانشمند است . بیرونی برای به دست آوردن وزن مخصوص فلزها و سنگهای گرانبها از دستگاههایی که بسیار استادانه ساخته شده بودند استفاده می کرد . با این دستگاه ها امکان داشت ،  حجم آبی را که بر اثر انداختن جسمی در آن جابه جا می شود اندازه گرفت . بیرونی با این روش ، توانست وزن مخصوص هجده  فلز و سنگ گرانبها را به دست بیاورد . وزن مخصوص هایی که بیرونی به دست آورده بود به آنچه امروز دانشمندان به دست می آورند بسیار نزدیک است . مثلا بیرونی وزن مخصوص طلا را  نوزده  و وزن مخصوص سنگ لاجورد را ۹۱/۳معین کرد . وزن مخصوص این مواد را امروز به ترتیب ۳/۱۹و ۹۱/۳معین کرده اند . بیرونی یک کتاب به زبان فارسی به نام ” التفهیم ” ،  نوشته است در این کتاب برای همه اصطلاح های نجومی که در آن زمان به زبانی عربی بود ، برابرهای فارسی آورده است . بیرونی با نوشتن این کتاب راه را برای به کار گرفتن واژه ها و اصطلاح های علمی در زبان فارسی باز کرد .  او کوشید تا موضوع های دشوار دانش اختر شناسی را برای ایرانیانی که با زبان عربی آشنا نبودند توضیح دهد .

بیرونی در زمینه ادبیات و نقد علمی نیز استاد بود ، برخی از آثار محمدبن زکریای رازی دانشمند و پزشک ایرانی را بررسی و نقد کرد . شش داستان نوشته است که یکی از آنها افسانه عاشقانه وامق و عذرا بوده است این شش داستان که ریشه های هندی و ایرانی داشته اند امروز در دست نیستند ؛ البته بیرونی این نوع آثار خود را جدی نمی گرفت و آنها را نوعی سرگرمی می دانست .

در زیر به معرفی تفکیک شده آثار ابوریحان می پردازیم :

پژوهش‌ها

از جمله‌ى پژوهش‌هاى بيرونى مى‌توان به اين‌ها اشاره کرد:

1. شرح‌شمار هندى

2. مجموع گندم‌هايى که به تصاعد هندسى در خانه‌هاى شطرنج گذاشته شود

3. تثليث زاويه و ديگر مسأله‌هايى که با پرگار و ستاره حل نمى‌شود

4. پايه‌ريزى روشى براى رسم کردن نقشه‌هاى جغرافيايى به نام قاعده‌ى تسطيح کره بر سطح مستوى

5. پژوهش در جرم مخصوص(چگالى) و تعيين دقيق جرم مخصوص 18 سنگ گرانبها و فلز

6. بيان علمى چاه‌هاى آرتزين بر اساس قانون ظرف‌هاى مرتبط

7. پژوهش‌هايى در حساب سال و ماه قوم‌هاى گوناگون

8. رصد ماه‌گرفت، خورگرفت، سياره‌ها و ستارگان

9. اندازه‌گيرى دقيق طول و عرض جغرافيايى چند شهر

10 ساختن ابزارهاى اخترشناسى و چند ابزار علمى ديگر

11. اندازه‌گيرى دقيق شعاع، قطر، محيط و مساحت زمين

12. تعيين فاصله‌ى بسيارى از شهرهاى آباد زمان خود


پژوهش‌هاى زمين‌شناسى

1. چگالى کانى‌ها. ابوريحان در کتاب الجماهر فى معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهاى قاره‌هاى آسيا، اروپا و آفريقا مى‌پردازد و ويژگى‌هاى فيزيکى ماند بو، رنگ، نرمى و زبرى حدود 300 نوع کانى و مواد ديگر را شرح مى‌دهد و نظريه‌ها و گفتارهاى دانشمندان يونانى و اسلامى را درباره‌ى آن‌ها بيان مى‌کند.

او چگالى‌سنج دقيقى اختراع کرد و چگالى کانى‌هاى شناخته شده را اندازه‌گيرى کرد. اندازه‌گيرى‌هاى او با اندازه‌گيرى‌هاى امروزى، که با ابزارهاى پيشرفته انجام مى‌شود، چندان اختلاف ندارد.

. چاه‌هاى آرتزين. بيرونى در آثار الباقيه درباره‌ى فوران آب از برخى چشمه‌ها و چاه‌ها چنين مى‌گويد: "اما فوران چشمه‌ها و صعود آب به سمت بالا، علتش اين است که خزانه‌ى آن از خود چشمه‌ها بالاتر جاى دارد، مانند فوران معمولى و گرنه آب هرگز به سوى بالا جز اين که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت بسيارى از مردم که چون علت امرى طبيعى را ندانند، به همين اندازه کفايت مى‌کنند که بگوييد الله اعلم، مطلبى را که ما گفته‌ايم انکار کرده‌اند و يکى از آنان با من به منازعه پرداخت البته ممکن است آب به قله‌ى کوه هم برود، به شرط آن که قله‌ى کوه از منبع و مخزن آب، پايين‌تر باشد."

3. اندازه‌گيرى قطر و محيط زمين. در کتاب قانون مسعودى نوشته است: " در سرزمين هند، کوهى را مشرف بر صحراى هموارى يافتم که هموارى آن همسان هموارى سطح دريا بود. بر قله‌ى آن محل برخورد ظاهرى آسمان با زمين، يعنى دايره‌ى افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازه‌ى اندکى کم‌تر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را 34 دقيقه محسوب داشتم. سپس از تفاع کوه را از طريق رصد کردن قله‌ى آن از دو نقطه الحجر اين قله، که بر يک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوى ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد و چون حساب کردم، تقريبا 58 ميل درآمد و از اين‌جا به درستى اندازه‌گيرى منجمان مأمون اطمينان يافتم." او در پايان کتاب اسطرلاب، روش رياضى به دست آوردن شعاع، محيط، مساحت و حجم کره‌ى زمين ر شرح داده است.

4. پژوهش‌هاى ديگر. شرح گردش زمين به دور خودش؛ بيان اين که دره‌ى سند را بايد دريايى کهن دانست که با مواد رسوبى پر شده است .

نگارش‌ها

نوشته‌هاى ابوريحان را بيش از 153 دانسته‌اند که بيش‌تر آن‌ها به زبان عربى بوده و 115 اثر پيرامون رياضى بوده است. از ميان همه‌ى آثار بيرونى، فقط 35 اثر باقى مانده است. او کتاب‌هايى را نيز از سانسکريت به عربى ترجمه کرده و نامه‌نگارى‌هاى مشهورى با ابوعلى‌سينا داشته است. مهم‌ترين نوشته‌هاى او عبارت‌اند از:

1. آثار الباقيه عن قرون الخاليه؛ اين اثر به کوشش اکبر دانا سرشت منتشر شده است(انتشارات انجمن آثار ملى، 1353) . این کتاب از برجسته ترین و معتبر ترین کتب ایران شناسی کهن و آداب و رسوم ایرانیان باستان است که دین زرتشت در اوج رونق خود بوده است .

2. تحقيق ما للهند؛ اين اثر به کوشش اکبر دانا سرشت منتشر شده است(انتشارات ابن‌سينا، 1353)

3. قانون مسعودى

4. التفهيم لاوائل الصناعه التنجيم؛ اين اثر به زنده‌ياد جلال‌الدين همايى تصحيح و منتشر شده است(انتشارات بابک، چاپ سوم، 1362).

5. الجماهر فى معرفه الجواهر

6. تحديد نهايات الاماکن لتصحيح مسافات المساکن؛ اين اثر به کوشش احمد آرام ترجمه و منتشر شده است(انتشارات دانشگاه تهران، 1352).

7. تحرير استخراج الاوتار؛ اين اثر به کوشش ابولقاسم قربانى منتشر شده است(انتشارات انجمن آثار ملى، 1355).

 

 

 

نتیجه گیری :

در پایان باید متذکر شد که امروزه دنیا از بزرگی ابوریحان بیرونی و دیگر اندیشمندان ایرانی آگاه شده است . یونسکو سال 2007 را نیز به نام مولانا بلخی نام گذاری نموده است . سال 2003 نیز سال زرتشت فیلسوف نام گذاری شده بود . غرب به درستی می داند که ایران زادگاه فرهنگ و تمدن جهان است ولی از عنوان درست آن خودداری می نماید . ساخت فیلم موهن 300 آمریکا یا اسکندر ملعون و جعل نام خلیج فارس توسط انگلستان و آمریکا و اعراب و ادعای اعراب برای جزایر سه گانه ایران و برپایی نمایشگاه دروغین امپراتوری شیطانی ایران توسط انگلستان و . . . از این موارد متجاوزانه در جهت تغییر چهره تمدن ایران بر پایه دروغ است . یکی از معضلات فرهنگی کنونی ایران زمین سرقت مشاهیر و فرهنگ و تمدن ماست . شاید کوتاهی و سهل انگاری ما مهم ترین عامل چنین وقایعی باشد . ترکیه کشور همسایه ایران و به عبارتی امپراتوری متلاشی شده و متجاوز عثمانی که بارها کشور ما را مورد تاخت و تاز قرار داد , امروز دست بر روی مولانا عارف بزرگ ایرانی گذاشته است و مولانای بلخی را به دلیل آنکه در قونیه ترکیه وفات یافته است از مشاهیر ترک می خواند ! جای بسی شگرفی و کوته فکری است که حتی 1% بخواهیم مولانا را ترک نژاد از ملت عثمانی ها بخوانیم . زادگاه هر فرد معرف ملیت اوست . در ثانی مولانا کتابش را نیز به پارسی برای جهان باقی گذاشت و مایه تاسف است که کسانی بخواهند برای کشور مجهول الهویه خود که حتی تا پیش از عثمانی ها یکی از ایالات ایران بوده است امروز دست به سرقت فرهنگی و بزرگان ایران بزند . اساتید مولانا همگی هم مینهانش منجمله عطار و صائب تبریزی بوده اند و هیچ سنخیتی با ترکان عثمانی وجود ندارد . درست مانند این است که شخصی برای زندگی از ایران به کشور دیگری برود و پس از مدتی آنجا بدرود حیات بگوید و در پایان وی را از آن سرزمین بخوانند ! به هر روی این حرکات بی ثمر هیچ نتیجه ای به جز نشان دادن ماهیت پوچ این کشورها ندارد . امروزه نیز اعراب که خود را فاقد هرگونه تمدن و شهر نشینی و اندیشه می بینند دست بر روی بزرگان ایران زمین گذاشته اند و ابوریحان بیرونی و ابن سینا ایران را از مشاهیر عرب خوانده اند ! آری ما از ملت دون پایه و بدوی عرب انتظاری بیش از این نداریم و اگر ترکان عثمانی نیز بخواهند از تازیان پیروی کنند و برای خود ماهیت دروغین بسازند ملت ایران پاسخ آنان را خواهند داد . به هر روی بزرگان هر سرزمینی تا ابد جزوی از فرهنگ و تمدن آن سرزمین هستند و با چنین حرکات عوام فریبانه و مضحکی ریشه و تمدن کشوری بزرگ مانند ایران هرگز تغییر نخواهد کرد . شایسته است برای مقابله با این هجمه ضد ایرانی بیگانگان - دول وقت ایران با هر اندیشه و باوری که هستند با تمام قدرت با این حرکات مبارزه فرهنگی کنند . ایجاد دانشگاه با نام مولانای بلخی -ابوریحان بیرونی - ابن سینا فرهنگستان بنیاد ها و حتی نامه به سازمانهای جهانی برای یادآوری ایرانی بودن این بزرگان و برخورد با جاعلین این سرقت فرهنگی یکی از این راهکارهاست تا ملت ایران با فراموشی این بزرگان راه را برای متجاوزان فرهنگ و تمدن ایران نگشایند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :

1. مصاحب و همکاران، مقاله‌ى ابوريحان بيرونى، دايره‌المعارف فارسى(جلد اول)

2. معتمدى، اسفنديار. ابوريحان و ريحانه. انتشارات مدرسه‌ى برهان، چاپ اول 1380

3. حسينى، احمد. کانى‌ها. انتشارات مدرسه‌ى برهان، چاپ دوم 1382

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 27 اسفند 1392 ساعت: 19:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(6)

نقش اروپا در ادبیات امروز ایران

بازديد: 270

نقش اروپا در ادبیات امروز ایران

 

نخستین نشانه های تاثیر اروپا در ادبیات امروز ایران را می توان در تحولات این ادبیات در دوره ی بازگشت ادبی به سوی شاعران کهن و ماقبل کلاسیک ( مانند عنصری، فرخی و منوچهری) دید که با ایجاد نوع جدیدی از ملی گرایی عصر قاجار پیوند خورده بود (بر خلاف تصور عامه، پیدایش ایران به عنوان یک "دولت ملی" نه به دوره ی صفویه یا پیش از آن، بلکه به عصر قاجار برمی گردد).

در آن هنگام که شعر غنایی اروپا در مکتب های نئو رمانتیسم، رئالیسم، سمبولیسم و غیره مورد بررسی و تحلیل قرار می گرفت، ایران که سبک های گوناگونی را تجربه کرده بود، به نوعی نئوکلاسیسم برگشت که به جنبه های ناب و زیبای زبان تاکید داشت و برای ترجمه به زبان های اروپایی مشکل و به ذائقه ی اروپاییان نیز خوش نمی آمد. این مساله نه برای ایرانیان که تلفیقی از سبک های اروپایی و ایرانی را تجربه می کردند، بلکه بیش تر برای محققان اروپایی مسایل پیچیده ای را پیش کشید و در عین حال توجه و علاقه ی زیادی را در آنان برانگیخت.

ادبیات نوین ایران چندین سال پیش از انقلاب مشروطیت ظاهر گردیده بود، ولی جز غرق شدن در نظریات اجتماعی نتوانسته بود روشنگر راهی باشد. شعر نئوکلاسیک فارسی بدون آن که قالب های پذیرفته شده اش را از کف بدهد، سرشار از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی شد. آثار منثور دارای طنزهای گزنده علیه حکومت مستبدانه بود و کوشش هایی را نیز در زمینه ی قصه های کوتاه و رمان ( که اغلب بدون جنبه ی هنری بودند) شامل می شد.

روزنامه ی قانون که شعار آن "وحدت، عدالت، پیشرفت" بود، در سال ١٢٦٩ش مخفیانه در لندن منتشر و به صورت قاچاق وارد ایران می گردید که سردبیر آن شاهزاده ی ماجراجو ملکم خان بود.

رمان ملازین العابدین مراغه ای با نام سیاحت نامه ی ابراهیم بیک و آثار عبدالرحیم طالبوف ار نمونه های نخستین نثر معتبر نوین ایران در زمینه ی مسایل اجتماعی بود. "سیاحت نامه ی ابراهیم بیک" را باید نخستین رمان زبان فارسی به شمار آورد. این کتاب اگر چه نخستین چاپش در مصر صورت گرفت و چاپ های دیگر آن بعدها در سال ١٢٨٤ش در کلکته و در سال ١٢٨٨ش در استانبول انجام شد، ولی در ایران از محبوبیت عامه برخوردار گردید. این اثر در سال ١٢٨٢ش به زبان آلمانی نیز ترجمه گردیده بود. زین العابدین موتمن نیز با نوشتن یک رمان تاریخی به نام آشیانه ی عقاب که رقابت میان خواجه نظام الملک وزیر سلجوقیان و حسن صباح رهیر اسماعیلیه را نشان می دهد به تجربه ی دیگری دست زد.

اهداف جدی این آثار اگر چه ارزش زیبایی شناسی ندارند، ولی بسیار گیرا و دلچسب هستند و با خواندن آن ها  محققان اروپایی گویی اثر یک برادر جوان حوش آینده ی خود را می خواندند.

همین احساس درباره ی رمان عبدالرحیم طالبوف با نام مسالک المحسنین صادق بود که در قالب یک سفرنامه که یادآور آثار جغرافیایی کهن است نوشته شده است. طالبوف ( که نامش را مدیون اقامت خود در تفلیس است) نمونه ای از یک ایرانی بود که در عین حالی که پیوند نزدیکی با جنبه های خوب "ایام گذشته" داشت، در راه اصلاحات نیز مشتاقانه جان فشانی می کرد.

نخستین رمان های طولانی تاریخی نیز مربوط به همین دوره است که از میان آن ها می توان انتقام خواهان مزدک را نام برد که در سال ١٢۷٩ش توسط صنعتی زاده نوشته شد و در سال ١٢٩٩ش منتشر گردید.

کانون این دوره ی آمادگی که تا کودتای رضا خان (١٢٩٩ش ) در آذربایجان قرار داشت و همان جا نیز مرکز نهضت انقلابی مشروطه بود، بعدها در تهران قرار گرفت که با نشریه ی انتقادی و طنزآمیز صور اسرافیل ( از سال ١٢٨٦ش به بعد) به سردبیری نویسنده و شاعر معروف علی اکبر دهخدا (با نام قلمی "دخو")  کانون پیشرو ادبی گردید.

علی اکبر دهخدا که در سال ١٢۵٩ش در یک خانواده ی قزوینی در تهران چشم به جهان گشوده بود، تحصیلات خود را در علوم سنتی اسلامی آغاز کرد و بعد ها پس از آن که تحصیلات خود را در اروپا به پایان رسانید، رییس مدرسه ی علوم سیاسی گردید. او پس از بازگشت از اروپا نشریه ی صور اسرافیل را راه انداخت و به نهضت آزادی خواهی پیوست. این نشریه پس از به توپ بستن مجلس به دستور محمد علی شاه ارتجاعی ( ١٢٨۷ش) توقیف شد ولی دهخدا سه شماره ی دیگر از آن را در سویس ( که به آن جا پناه برده بود) منتشر ساخت. او پس از آن که از سویس به استانبول آمد، نشریه ی سروش را در آن جا راه انداخت. دهخدا پس از تبعید محمد علی شاه و پیروزی مشروطه خواهان به ایران بازگشت و از سوی مردم کرمان به نمایندگی مجلس انتخاب شد. با آن که دهخدا تا سال ١۳۳۵ش زنده بود ولی مهم ترین آثارش همان نخستین مقالات او بودند که در بیست و دو شماره از نشریه ی صور اسرافیل به چاپ رسید. او بعدها آثاری در زمینه ی زبان شناسی ایران نوشت که مهم ترین آن ها عبارتند از امثال و حکم در چهار جلد و لغت نامه ی عظیم دهخدا. معروف ترین اثر او مجموعه ای از قصه های طنز آمیز با عنوان چرند و پرند است که در چند شماره از نشریه ی صور اسرافیل چاپ شد که دارای مطالب انتقادی جالبی از اوضاع نا به سامان ایام حکومت مستبدانه ی قاجار است.

نتایج کار ادبی برخی از شاعران دیگر نیز که متعلق به همین دوره ی پر آشوب مبارزات آزادی خواهی هستند بستگی به آن داشته است که آیا آنان تحت تاثیر اندیشه های اروپایی قرار داشته اند یا نه.

یکی از معروف ترین این شاعران عارف قزوینی است که در سال ١٢٦١ش چشم به جهان گشود. وی چون صدای خوبی داشت کار خود را با مداحی آغاز نمود، ولی پس از آن که راهی تهران شد، در آن جا به تن پروری پرداخت و به عیش و عشرت مشغول گردید. از این رو توسط ماموران قاجار دستگیر شد و شلاق خورد. وی سپس به سفر پرداختو در حالی که مدام در معرض خطر داشت، در ایران و در خارج از کشور به سر برد. در طی جنگ اول جهانی به طرفداری از ترکیه به مبارزه پرداخت و سپس افکار خود را تغییر داده و در سال ١٢٩۷ش به ایران بازگشت و طرفدار نهضت انقلابی آذربایجان شد و سپس با قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان رابطه برقرار کرد و او را "نادر شاه جدید" خواند. وی در سال ١۳٠۳ش از جنبش جمهوری خواهی پشتیبانی کرد، ولی پس از آن که مشاهده کرد که این جنبش به پادشاهی رضا خان انجامید او را به عنوان فردی رهایی بخش پذیرفت و راه سکوت و عزلت در پیش گرفت و در سال ١۳١۳ش در گذشت.

نمونه ی معروف سبک عارف تصنیف است که او آن را با تلفیق الحان مختلف برای بیان مسایل سیاسی و اجتماعی به کار گرفت. دیوان او که به دلیل زندگی پرآشوب وی چاپ نشده بود، در سال ١۳٠۳ش در برلین منتشر شد. تصنیف های عارف که جمعیت عظیمی را به گریه وادار می ساخت به گونه ای است که به ترجمه نمی آید. و مطرح ساختن تصنیف به عنوان یک هنر که پیش از آن فقط در مجالس خوش گذرانی و خنده به کار می رفت، اگرچه کار مهم عارف بود، ولی برای احیای سبک اشعار مردمی نتیجه ی زیادی نداشت و پس از او پیروی نداشت، که شاید یکی از دلایلش این باشد که او هرگز به کشورهای اروپایی سفر نکرده و زبان اروپایی نیز نمی دانسته است.

ایرج میرزا (١۳٠٤- ١٢۵۳ش) شاه زاده و شخصیتی از جناح مخالف قاجارها بود که یا شیوه ای ساده و بسیار جالب شعر می سرود و پیروزی نیروهای مشروطه خواه را همراهی می کرد. او گرچه خود از عارف قزوینی به دلیل شعرهای اجتماعی و فرهنگی اش انتقاد کرد و طنزی علیه او سرود (عارف نامه)، ولی خود از آزادی زنان و به طور کلی آزادی خواهی طرف داری نمود. وی عربی و فرانسه را به خوبی می دانست و به دلیل آشنایی با زندگی و ادبیات اروپا پس از ترک کردن سبک کهنه، طرز خاصی به اشعار خود داد و چندان در سهولت بیان و سادگی گفتار هنرمندی کرده است که گاهی در نثر هم نمی توان تا آن درجه سادگی به کار برد.  معروف ترین شعر او شعر مادر است که برای ایجاد تعادل میان سادگی زبان و ماهیت جدی مفاهیم، از اشعار برجسته ی در ادبیات فارسی است. پس از این شعر، مثنوی زهره و منوچهر بی تردید متین ترین شعر ایرج است که موضوع آن را از ونوس و آدونیس  اثر ویلیام شکسپیر شاعر بزرگ انگلیسی گرفته است. عشق و دل دادگی زهره در این منظومه برخلاف بیش تر داستان های ایرانی، یک عشق آسمانی و عرفانی نیست، بلکه عشقی است زمینی و انسانی با تمام جمال و کمال طبیعی آن و گفت و گوی قهرمانان آن نمونه ی ممتاز سخن منظوم فارسی است (روان و رسا و سرشار از طنز و شوخی و شیرینی) و شاعر در این ابیات چهره ی اشخاص و اندیشه و احساسات آنان را همه جا با عباراتی ساده و موجز و وافی به مقصود تصویر کرده است و اثر او به دلیل همین سبک و صفات و مختصات تقریبن بی سابقه است.

از مهم ترین شاعران دیگر  این دوره که بانی تحولی در ادبیات فارسی گردیدند، باید از محمد رضا عشقی نام برد. او در سال ١٢۷٢ش در همدان به دنیا آمد و پس از فراگیری زبان فرانسه به مترجمی یک بازرگان فرانسوی مشغول به کار شد. وی در زادگاه خود نشریه ای به نام نامه عشقی منتشر ساخت. در طی جنگ اول جهانی به استانبول مهاجرت کرد و در همان جا نخستین اپرای ایرانی را با نام رستاخیز شهریاران ایران پدید آورد. این اپرا یک اثر ملی عاطفه برانگیز بر اساس مضامینی است که از حماسه ی کهن فردوسی استفاده کرده بود، یعنی قهرمانان ملی شاهنامه در صحنه ظاهر می شوند و برای شکوه باستانی از دست رفته ی ایران می گریند. عشقی در سال ١٢٩۷ش زمانی که هنوز در استانبول بود، شعر معروف خود نوروزی نامه را سرود که چون او در این شعر از قافیه ها نه به دلیل تلفظ شان، بلکه به دلیل ارزش فونیتیکی شان استفاده کرده است، از اهمیت زیادی برخوردار است و کاربرد عمومی بسیاری یافته است.

عشقی در سال ١۳٠۳ش شاهکار خود ایده آل عشقی را سرود که یک شعر روایی (منظومه) بود و از نظر شیوه ی جدیدی که در شعر و محتوای رئالیستی آن به کار گرفته بود اهمیت داشت. عشقی در این اثر که خود آن را "دیباچه ی انقلاب ادبیات ایران" می نامد، به جای این که از داستان های معروفی نظیر لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا سود جوید، اغفال یک دختر ساده ی روستایی را به وسیله ی یک جوان ثزوتمند تهرانی (پرده ی اول) و خودکشی دختر (پزده ی دوم) و نقادی اوضاع اجتماعی آن روز ایران را از زبان پدر دختر (پرده ی سوم) به شعر درآورده است.

منظومه ی"ایده آل" و برخی دیگر از شعرهای عشقی را باید یکی از نخستین آزمایش های در راه انقلاب ادبی ایران بدانیم. عشقی یکی از کسانی است که سد محکم قواعد لازم الاجرای ادبیات منظوم ایران را شکسته و از مرزهای ممنوعه تخطی کرده و راه را برای اخلاف خود باز نموده است.

نه عشقی و نه عارف دموکرات پابرجایی نبودند و هیچ یک از آنان دورنمای روشنی از سیاست های دنیا در مد نظر نداشتند. هر دو گوینده به اهمیت قاطع و بی چون و چرای "فرد" باور داشتند و انقلاب خواهی آنان غالبن بی برنامه و بی هدف بود و جنبه ی کوفتن و ریختن و برانداختن داشت. میهن پرستی آنان گاه حتا منجر به اندیشه ی ایجاد ایران بزرگ (پان ایرانیسم) می شد و همین انحرافات و تزلزل عقیده بود که باعث گردید تا هر دو شاعر به اردوی سیدضیاء الدین طباطبایی، که با داعیه ی اصلاح امور دست به کار زده بود، بپیوندند. با همه ی این ها نمی توان انکار کرد که آثار آنان، اگر نتوانست آرزوهای آزادی خواهان ایران را در برقرار کردن حکومت قانون و اصلاح اساسی امور اجنماعی برآورد، بی تردید در بیداری مردم و کوشش آینده ی آنان در راه آزادی و رهایی از فشار داخلی و خارجی تاثیر فراوان داشته است.

ابوالقاسم لاهوتی ( ١٣٣۶- ١۲۶۶ ش) انگیزه های انقلابی را به گونه ای دیگر ارایه کرد. وی زندگی شعری خود را در همکاری با نشریات عصر انقلاب آغاز کرد. اشعار او در این نشریات نشانگر راه ملی گرایی ستیزگر او همراه با گرایش  ضدانگلیسی و طرفداری از عقاید سوسیالیستی است. این مسایل وی را به درگیری با افکار رسمی کشور کشاند، تا آن جا که راهی دادگاهش کردند و در سال ١۲۹۹ ش نیز به مرگ محکومش کردند، ولی او موفق گردید به استانبول فرار کند و در آن جا تحت شرایط بسیار سخت در سال ١٣۰۰ش با همکاری علی نوروز نشریه ی فارسی فرانسه پارس را منتشر ساخت. در این دوره تاثیر صابر، شاعر بنام قفقاز و سخنوران ترک نیز در اشعار او نمایان است.  وی پس از مدتی به میهن برگشت و با انقلابیون دیگر در قیام سال ١٣۰١ ش تبریز شرکت جست.

پس از شکست این قیام و اشغال تبریز توسط نیروهای حکومتی، این بار به اتحاد شوروی فرار کرد و در آن جا دوره ی جدید زندگی خود را آغاز کرد و به شاعر برجسته ای در تاجیکستان شوروی تیدیل گردید. اشعار غنایی و حماسی سرود که در آن ها از بیداری ملی تمجید می کرد. وی آثار متعددی را از ادبیات جهان ترجمه نمود و نقش فعالی در حیات فرهنگی و سیاسی ایران بازی کرد

دیوان او در سال روز شصتمین سال تولد شاعر در سال ١٣۲۵ش در مسکو به چاپ رسید. این دیوان با ۴۴۰ برگ دارای نمونه هایی از اشعار غنایی و سیاسی و نیز غزلیات او است که برخی از آن ها از نظر ظرافت و زیبایی با غزلیات شاعران کلاسیک برابری می کند.

لاهوتی که با دید فلسفی معینی سرشته شده بود، با استعداد درخشان، افکار خود را با قواعد روشنی بیان داشت. او نسبت به بحث و جدل هایی که درباره ی سبک قدیم و جدید برای معاصرینش مطرح بود بی اعتنا بود. وی برای مضمون های شعری خود گاه قالب سنتی و گاه قالب نو برگزیده است و رباعیات او از پیشروترین اشعار شاعران پیشرو زبان فارسی به شمار می آید.

در طی حکومت خودکامه ی رضا شاه (١۳٢٠- ١۳٠۳ش) که اصلاحات غرب گرایانه ی چشمگیری در ایران به راه افتاد، اگر عقاید لیبرالی که در ایران ریشه دوانید و توجه مردم را با شعارهای ملی گرایانه ی افراطی، به سوی شکوه و شوکت عصر داریوش و کوروش و مطرح کردن نژاد آریایی به خود جلب کرد، نبود، با جلب شدن نظر مردم به وضعییت طبقات بالای جامعه، این طبقات مسلمن حقوق ویژه ی خود را از دست می دادند.

در این دوره تاثیر و نفوذ فرهنگی غرب که از دهه های گذشته آغاز شده بود، هرچه بیش تر در ایران رخنه کرد و سبب ایجاد مکتب زیبایی شناسی، اگزیستانسیالیسم و غیره گردید. ادبیات در پس "هنر برای هنر" پنهان شد و سیاست را کنار نهاد. این تجربه ی جدید به صورت هدف به خدمت گرفته شد که البته برای شاعران و نویسندگان نسل جدید آن دوره خالی از فایده هم نبود.

در میان به ترین نویسندگان مکتب زیبایی شناسی و غیر سیاسی می توان از محمد علی جمال زاده پدر رئالیسم ایران ، صادق هدایت بزگ ترین قصه نویس ایرانی،  مرتضی مشفق کاظمی نویسنده و شاعر جوان آن دوره و رشید یاسمی شاعر معروف نام برد.

 یکی از رویدادهای ادبی که در گسنرش نثر نو فارسی اهمیت تاریخی داشت، چاپ کتاب کم حجمی از قصه های کوتاه با عنوان یکی بود یکی نبود بود که در سال ١٣٠٠ش در برلین به قلم مورخ و نویسنده ی جوان محمد علی جمال زاده در نشریه ی کاوه منتشر شد. هنگامی که این قصه ها برای نخستین بار به ایران رسید، با سردی برگزار شد، تظاهراتی نیز علیه نویسنده که جرات کرده بود از هموطنان خود انتقاد بکند به راه افتاد و حتا در برخی از نواحی این کتاب به آتش کشیده شد. همه ی این کارها دلیلی بود بر این که قصه های جمال زاده در حد خود یک انقلاب ادبی به راه انداخته است. گسترش عظیم نثر در آینده و نقش قصه ی کوتاه در این گسترش، این نظریه را تایید می کند.

سید محمد علی جمال زاده پسر سید محمد اصفهانی یکی از واعظان معروف و روزنامه نگاران عهد مشروطه و یکی از قربانیان غم انگیز افکار آزادی خواهی، در اصفهان به دنیا آمد. تعلیم و تربیت جمال زاده اصلن تعلیم و تربیتی اروپایی بود. در دبیرستان فرانسوی بیروت و سپس دانشکده ی حقوق لوزان و دیژن درس خواند و پس از پایان جنگ جهانی اول برای مدتی در برلین زندگی کرد و در شمار نویسندگان نشریه ی کاوه به نویسندگان مترقی آن کمک کرد و در آن جا بود که نخستین قصه های وی از جمله چندین اثر علمی درباره ی تاریخ و جامعه شناسی انتشار یافت.

جمال زاده با شش قصه ی نخستین کتابش سنگ بنای نثر طنزآمیز فارسی را پی نهاد. این قصه ها نوعی تلقی تازه و ستیزه جویی بی محابا با مبالغه ی شعر را روی دایره ریخت. نویسنده که به عنوان مورخ و جامعه شناس تربیت یافته بود، مسایل و روابطی را در شکل گسترده ای مطرح کرد. وی نه تنها از سیاسیون فاسد، شکارچیان بی چشم و رو و متظاهر صحبت کرد، بلکه از نظام و اوضاع اجتماعی نیز سخن به میان آورد و هرچند در طنز استثنایی وی هنوز سوسویی از انسانیت سعدی احساس می شود، ولی شیوه ی نویسندگی، سبک و طرز بیان او کاملن نو است. بیان فلسفی اش به زبان محاوره ای نزدیک شده و با اصطلاحات عامیانه زنده شده است.

مقدمه ی کتاب نیز که نویسنده بر قصه هایش نوشته است، از اهمیتی بنیادی برخوردار است. وی در این مقدمه نقش نثر را در ادبیات مورد بررسی قرار داده است و آن را به عنوان آزادترین طبقه ی ادبی نامیده و بر اهمیت هنری آن به عنوان یکی از زسانه های آموزشی و روشنگری پای فشرده است و بدین ترتیب بود که جمال زاده در برابر کهنه گرایان که نثر را تنها یک هنر به شمار می آوردند، در میان پیشروان ادبیات نو جای خود را باز کرد.

جمال زاده البته فعالیت های ادبی خود را در کسوت یک نویسنده ی قصه های کوتاه ادامه داد و در سال ١٣٢١ش هفت قصه ی دیگر نیز با عنوان عمو حسین علی که بیش ترشان به طور پراکنده در نشریات ادواری ظاهر شده بود، منتشر ساخت، ولیکن رمان های او بخش بزرگ تر حیات ادبی او را به خود اختصاص داده است. این رمان ها عبارت بودند از:

- دارالمجانین در سال ١٣٢٠ش

- قصه قصه ها

- صحرای محشر که رمانی خیالی است که با طنز آمیخته است و در آن آزادی مطلق انسان ها درخواست شده است که یادآور رادیکالیسم اسماعیلی است.

- راه آب نامه که مضمون آن پایان غم بار نیرنگ و حرص و آز انسان و داستان کوتاهی است از کوچه ی کوچکی در تهران

- قلتشن دیوان یکی از به ترین رمان های جمال زاده است که تهران را در دو دهه ی نخست سده ی بیستم با مهارت نقاشی کرده است. او در این قصه داستان یک شکارچی را بازگو می کند که جامعه برای همه ی کلاشی ها و کلاه برداری هایش پاداشش می دهد.

- آخرین آثار دوره ی جوانی جمال زاده در سر و ته یک کرباس و اصفهان نامه رخ می نماید که در آن او به مملکتش روی می آورد و با خردسالی خود خلوت می کند.

ترجمه های جمال زاده از زبان های فرانسوی، انگلیسی و آلمانی نیز دز نثر نو ایران از اهمیت بسیاری بر خوردار است. وی آثاری از برنارد دوسن پیر، دوده، آناتول فرانس، اسکاروایلد و شیلر ترجمه کرده است و آثار تاریخی، اجتماعی سیاسی و اقتصادی نیز از کارهای مهم او بود که از "مزدک " آغاز شد و به "بررسی وضع اجتماعی و اقتصادی " ایران پایان یافت.

از سال های بیست به بعد نویسندگان ایرانی که پیروان جمال زاده بودند، در رمان های خود به نقادی اجتماعی پرداختند. یکی از مضمون های اجتماعی که همراه با شناخت نظریات غربی وارد ایران شده بود، مساله ی زنان ایران و وضع اجتماعی آنان بود. برخی از نویسندگان نیز الگوهای خود را از میان نویسندگان احساساتی و اخلاق گرای سده ی نوزدهم فرانسه یافتند که الکساندر دومای پدر از پیشروان آن بود.

نخستین اثر از این نوع با عنوان تهران مخوف بود که در سال ١٣٠٣ش به صورت کتابی منتشر گردید. نویسنده ی آن شاعر جوان مرتضی مشفق کاظمی بود که از یاران نشریات برلین یعنی "ایزان شهر" و "فزنگستان" بود که بعد ها به نشریه ی "ایران جوان" پیوست و در آن ترجمه هایی از زبان فرانسوی را به چاپ رساند و این مساله سبک نویسندگی او را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود. رمان تهران مخوف وضع نامساعد زنان ایران و جامعه ی فاسد و اوضاع اجتماعی آن را که زنان را وادار می ساخت تا به پست ترین مراحل اجتماعی یعنی به فاحشه خانه ها سقوط کنند، به طرزی واقعی توصیف می کند و خواننده از طریق صحبت در فاحشه خانه ها با داستان زندگی تعدادی از این زنان و دلایلی که آنان را به سقوط کشانیده است آشنا می شود. مضمون اصلی این داستان، عشق نامیمون قهرمان جوان قصه یعنی فرخ با مهین، معشوقه ی او است و در واقع داستان رمانتیکی است که یادآور قطعاتی از کنت مونت کریستو دوما است. اهمیت این اثر در این است که با این شکل، توجه جامعه ی آن روز ایران را به ضرورت یافتن راه حلی برای مساله ی زنان معطوف داشت.

 زشید یاسمی (١۳۳٠ -  ١٢۷۵ش) به جز شاعری، یکی از به ترین مورخان ادبی و در حقیقت کارشناس ادبیات کلاسیک ایران است و تک پژوهش های وی درباره ی ابن یمین و سلمان ساوجی شهرت دارد. از قلم او ترجمه ی جلد چهارم "تاریخ ادبیات ایزان" نوشته ی براون و نیز برخی از آثار ادبی جهان مانند "شاگرد بورژه" و "سرگذشت ورتر"  گوته و ترجمه های دیگری از شعر فرانسوی تراوش کرده است.

وی ابتدا در وزارت فرهنگ و سپس در وزارت دارایی و بعد در دبیرخانه ی دربار به کار اشتغال داشت و در همان ایام "جرگه ی دانشوری" را بنیاد نهاد که سپس به همت ملک الشعرای بهار به "انجمن دانشکده" مبدل شد. در این انجمن، با بهار و یاران او که سعید نفیسی، عباس اقبال، سید رضا هنری، ابراهیم الفت و دیگران بودند، همکاری نمود. مقالات مسلسل او به نام "انقلاب ادبی" که از فرانسه ترجمه می کرد، در مجله ی دانشکده جای مناسبی داشت. وی در سال ١۳١٢ش در سمت استادی کرسی تاریخ اسلام در دانشکده ی ادبیات و دانشسرای عالی تدریس می کرد و بعدها به عضویت فرهنگستان ایران در آمد و در سال ١۳٢٢ش همراه هیئتی با عضویت علی اصغر حکمت و ابراهیم پور داود به هند مسافرت کرد و در ١۳٢٤ش نیز به مدت دو سال برای مطالعه به فرانسه رفت. وی همچنین در افسانه سازی مهارت داشت و چون زبان های فرانسه و انگلیسی را می دانست و با ادبیات اروپایی آشنایی کافی داشت، افسانه های خود را از منابع اروپایی می گرفت (مانند داستان شیر و روباه و گرگ از لافونتن).

با وجود همه ی این ها رشید یاسمی در همه ی کوشش های خود، حتا در ترجمه ی منظوم از آثار شاعران غرب، به اصول تعالیم انجمن دانشکده که پیروی از طرز سخن استادان قدیم بود، وفادار ماند و سبکی میان خراسانی و عراقی اختیار کرد و به طور کلی یکی از حلقه های زنجیری است که سخن دیروز را به امروز می پیوندد.

وی سرانجام در روز چهارشتبه ١١ اسفندماه سال ١۳٢۷ش هنگام سخن رانی در تالار دانشکده ی ادبیات درباره ی تاثیر حافظ بر گوته سکته کرد و برای درمان به اروپا رفت و پس از بازگشت به ایران، در صبح روز چهارشنبه ١٨ اردیبهشت ماه ١۳۳٠ش چشم از جهان فرو بست.

صادق هدایت گرایش ویژه ای به استفاده از زبان محاوره ای و ویژگی های فولکلوری دارد که در نوشته های وی با نوعی فانتزی و تخیل به هم پیوسنه اند. ایرانیان متفق القولند که او یکی از بزرگ ترین نثرنویسان معاصر ایران است. او در سال ١٢٨٢ش در تهران به دنیا آمد و چند سالی را برای تحصیل در فرانسه گذراند. سفری هم به هند رفت تا درباره ی اسناد زرتشتی مطالعه نماید. این دوره، دوره ی احیای توام با زور و مصنوعی "ایران پیش از اسلام" بود که به مطالعات و بررسی های عده ای از محققان ایرانی مانند پور داود و غیره انجامید.

صادق هدایت که شناخت کاملی از زبان و فرهنگ فرانسه داشت، چندین مقاله، ترجمه، مقدمه و چندین اثر در زمینه ی ربان شناسی ایران و چندین قصه ی کوتاه، رمان و نمایش نامه نوشت. آغاز فعالیت ادبی او با اوج خودکامگی سلطنت رضا شاه هم زمان بود. از میان نویسندگان و گویندگان محبوب هدایت باید از خیام شاعر بدبین کلاسیک نام برد که نسل جدید آن دوره، اشعار او را با اوضاع و احوال عصر امروز تطبیق داده بودند. (هدایت خود مقاله ای در زمینه ی فلسفه ی خیام نوشت و منتشر ساخت). از نویسندگان خارجی نیز به کافکا علاقه داشت و درباره ی او نیز پیام کافکا را نوشت. اما باید گفت کافکا در اروپا نتیجه ی یک تکوین تاریخی بود که در وضعیت ایران که تازه از قرون وسطا سربلند کرده بود محلی از اعراب نداشت.

همگان برآنند که هنر هدایت دارای دو جنبه است: جنبه ی بدبینی و جنبه ی عرفانی که یکی از قصه های کوتاه او یعنی بوف کور نشانگر آن است. این قصه نخستین بار به صورت رونویسی شده در هند درآمد و بعدها به عنوان ضمیمه ی روزرنامه ی ایران منتشر شد و سپس در سال ١۳٢٠ش به صورت کتاب چاپ شد. خلاصه کردن این کتاب بسیار مشکل است. این کتاب داستان ماجراهای مبهم یک نقاش گوشه گیر و تریاکی و متنفر از انسان ها است تا آن جا که اگر تنها دوستش یعنی سایه ی خود را که خمیده و تیره در پشت سوسوی شمعی سوزان در روبه رویش قد کشیده، نداشت، نمی توانست چیزی بنویسد. او به سایه ی خود می گوید که چه گونه عشق خود را، تنها عشق خود را، تنها آرمان خود را، که سال ها به دنبالش بود و قبل از این که او را با دست های خسته و وارفته ببیند، تنها موضوع تکراری نقاشی های او بوده است، پیدا کرد و از دست داد ، یعنی دختری جوان با شاخه گلی در دست، ایستاده در کنار درخت سروی در کنار یک چشمه. ولی در این تابلو در کنار دختر جوان بختک او با روبانی پیچیده بر پیشانی ایستاده است. دختر جوان، پیرمرد و درخت سرو در تخیلات مختلفی رنگ می بازند و سرانجام خوبی آن ها محو می گردد و تنها بختک باقی می ماند. عشقی وحشت آور بر سرتاسر این داستان سایه افکنده و به صورت یک صحنه ی سوررئالیستی در آمده که هر آن تغییر می کند. با وجود بیگانه گرایی منخصر به فرد هدایت که با اگزیستانسیالیسم آکنده شده ( و کم و بیش در آثار هدایت جای پایی دارد) ویزگی های رئالیستی نیز با زبان محاوره ای و روزمره در نوشته های او رخ می نماید. این ویزگی در مجموعه های سه قطره خون (١۳١١ش)، سایه روشن (١۳١٢ش)، و سگ ولگرد (١۳٢١ش) جمع آمده است.

هدایت پس از سلطنت رضا شاه قصه ی اجتماعی حاجی آقا (١۳٢۵ش) را نوشت. حاجی آقا شخصیتی منفی در حیات امروز ایران است. او انسانی ریاکار و حیله گر است که از تقوا در او خبری نیست. وی به یک نظام اجتماعی کهنه ی کر و کور تعلق دارد که جوانان در آن ریشه ی تبه کاری ها و بی عدالتی ها را می بینند. هدایت در این قصه نقاب از روی جامعه ی کهن ایران برمی دارد و آن را به خوبی نشان می دهد. حاجی آقا این پیرمرد مفلوک که با انجام معاملات پست به ثروتی رسیده است، مثل گدایان زندگی می کند و بر سر راه خود به خانه عصایش را بر زمین می کشد و همیشه در حالی که فریاد و جیغ و داد زن و فرزندانش از درون خانه می آید، در هشتی رنگ و رو رفته ای می نشیند ( او هرگز وارد اتاق نشیمن نمی شود) و در همین هشتی است که او با شخصیت های گوناگونی که هدایت با مهارت تمام، حرکات و رفتار و وضع آنان را توصیف کرده است، دیدار می کند. صحبت های حاجی آقا با این افراد طبق شخصیت مخاطب او فرق می کند، تا روزی مردی که طرفدار حق است به هشتی او وارد می شود و آن چه را درباره ی حاجی آقا می اندیشد رک و پوست کنده بر زبان می آورد و او را در دنیایی از حیرت، نه پشیمانی، فرو می برد. سرانجام نیز روزی که حاجی آقا بیمار شده و در بیمارستان بستری است، خواب می بیند که مرده است و پیش فرشته ی حسابرس ادعا می کند که بی گناه است و حتا چیزی هم طلبکار می شود و از فضایلش سخن می گوید. ولی این کارش سودی ندارد و روح بی نوایش دور شهر گشتی می زند و آن چه را که انجام داده به چشم خود می بیند و می فهمد که چه گونه مردم فارغ از حضور طاقت فرسای او به زندگی خود ادامه می دهند. ولی همه ی این ها چیزی نیست جز یک رویا و خواب و هنگامی که حاجی آقا بیدار می شود بدون آن که خود را تغییر دهد به رندگی ادامه می دهد و در پایان داستان نیز وصیت می کند که دیگران از این زندگی پست و ریاکارانه پیروی کنند.

بدین ترتیب اگر چه هدایت پایگاه بسیار مهم و مفیدی را در تاریخ ادبیات معاصر ایران اشغال کرده است ولی هنگامی که از سطح بالایی به او و آثارش نگاه شود، اهمیت کم تری دارد و رئالیسم او و پیروانش تنها زمانی اهمیت پیدا می کرد که به جای "ایران باستان در مقابل ایران اسلامی" و "میهن پرستی شدید" در می یافتند که به ترین عناصر فرهنگ اسلامی ایران امروز را نیز می توان بدون آن که نیاری به تقلید از ناسیونالیسم عقیم اروپایی باشد، برای پیشرفت در مسیرهای گوناگون اجتماعی به کار گرفت.

یکی از شخصیت های برجسته در عرصه ی شعر ایران نیمایوشیج بود که پدر سبکی در ایران است که در اروپا از مدت ها پیش از آن جاری و معمول بود، ولی در ایران یک پدیده ی " نو " به شمار می رفت. نیما در سال ١٢۷٩ش در یوش، روستایی در استان مازندران چشم به جهان گشود، در مدرسه فرانسوی "سن لویی" درس خواند و بیش تر عمر خود را در زادگاهش به سر برد. کهنه گرایان او را به دلیل درهم ریختن ویژگی های قراردادی شعر و وزن مورد حمله قرار دادند و "چپ گرایان" او را متهم به فرمالیسم کردند. نظریات خود او درباره ی "هنر شعر" در نامه ای طولانی که او در سال ١۳٢٩ش به شاعر و نویسنده شین پرتو نوشته است، ابراز شده است.

او در این نامه معتقد است که عروض و قافیه اجزای جوهر اصلی شعر نیستند. شعر فریادی است برای بیان چیزی و بیان امکان دارد منظوم و موزون باشد ولی یک متن موزون و منظوم می تواند شعر نباشد.

نیما با رد وسایل کهن وزن و قافیه دانست که باید نظریه ی خود را در باره ی آهنگ عبارات شعری که مانند شعر اروپایی متکی بر بیان "احساسی و عاطفی" باشد پیاده کند. وی در این نامه تایید می کند که او نخستین کسی است که در ایران شعر سفید را متداول ساخته و در این زمینه از هگل نام می برد و نظریه ی او را مبنی بر این که شعر و زندگی همیشه در تغییر و تحولند می پذیرد. در افسانه که تاریخ ظهورش (دی ماه ١۳٠١ش ) را باید زادروز شعر نو فارسی دانست و یک گفت و گوی طولانی میان افسانه و عاشق است، ابیاتی برای ابراز نوع جدیدی از بیان احساسی عرضه شده و در خلال آن به حافظ و سنت شعر کهن نیز حمله شده است.

افسانه که جای پای شاعران رمانتیک فرانسه، به ویژه لامارتین و آلفرد دوموسه در آن نمایان است، نمودار تحولی در طرز بیان و ادراک هنری شمرده شد و غزل عاشقانه ی پرشوری از نوع جدید بود که با لحن و آهنگی سوررئالیستی سروده شده بود. این شعر از نظر مضمون زیاد پخته و از عیب هایی خالی نیست و با وجود سکته ها و جاهای سست و تاریک و ناملایم، در مجموع اثری بدیع و پر از تخیل و تمثیل است. محمد حسین شهریار گفته است که نیما پس از خواندن اهریمن اثز میخاییل لرمونتف شاعر روس تخت تاثیر آن واقع شد و منظومه ی افسانه را ساخت و از ترجمه ی سردار معظم خراسانی (تیمورتاش)، اگرچه ترجمه ی موفقی نبوده است، استفاده کرده است.

شعر نیما از نظر خصوصیات ذاتی خود شعر مردم نیست، بلکه از آن طبقه ی متوسط و طبقه ی روشنفکر است. به هر حال او در شعر معاصر ایران مقام والایی کسب نموده است و کار او با آن که برای اروپاییان چیز نوی در بر ندارد، برای ایرانیان دارای نوآوری هایی است و مباحث با ارزشی را موجب گردیده است. حقیقت این است که نیما در راه خود از دیگر کسانی که پیش از او  معایب شعرسازی به شیوه ی قدما را دریافته و در پی راه های نوی بودند و نمونه هایی نیز از شعرهای خود پیشنهاد کرده بودند، متجددتر نبود، اما آگاهی بیش تر او از لطایف زبان فارسی و آشنایی مستقیم ( نه از راه ترکی و عثمانی) با ادبیات فرانسه که بیان او را عاری از برخی لغات و عبارات و جمله بندی های نامانوس می کرد، به او این امکان را می داد تا دعاوی خود را با دادن نمونه های به تر و جالب تر اثبات کند.

نیما یوشیج در زمستان ١۳۳٨ش دلش هوای یوش کرد و خواست به آغوش طبیعت زادگاه خود بازگردد. در آن جا بیمار شد. او را به شهر آوردند و در یک شب سرد قلبش از کار باز ایستاد و روز بعد خاک ها را بر جسد کوچکی می ریختند که دنیای بزرگی را با خود می برد.

امروز که انعطاف فوق العاده ی زبان فارسی، هوش سرشار و شعور گیرنده ی مردم ایران و حضور یزرگ ترین شاعران و نویسندگان کلاسیک آنان، در کنار سنت های متنوع غربی به کار افتاده است، مساله ای که ادبیات نوین ایران به طوز اساسی دارد و با آن رو به رو است، یافتن وسایلی است برای محو فرق بین سبک جدید (که اغلب از نیاز واقعی و یا روند تحولات تاریخی ایران برنخاسته، بلکه به طور کلی جزو واردات اروپایی و غربی است) و سنت روشن و گیرا و سحرانگیز ادب فارسی، که اکنون دست در دست یکدیگر به موجودیت خود ادامه می دهند.

بگذارید امیدوار باشیم که آتشفشان خاموش روح ایرانی، همچون "دماوند" که بهار قصیده ای لطیف خطاب به او دارد، روزی غلیان خواهد کرد و بار دیگر همچون روزگاران کهن، گدازه های همیشه فروزانی به دنیای فرهنگ جهانی عرضه خواهد نمود. هر چند که این امید در باره ی کشوری مانند ایران که فردوسی ها، نظامی ها، سعدی ها و حافظ ها را تحویل ادبیات جهان داده است، فراتر از تنها یک امید معمولی است.

 

 

از : مجله ی East and West

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 27 اسفند 1392 ساعت: 19:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگينامه شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي

بازديد: 316

زندگينامه شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي

امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، فرزند «زياد»، در روز چهارم خرداد ماه سال 1323 در شهرستان «درگز» از توابع استان خراسان به دنيا آمد. پس از طي دوران طفوليت، در گرگان به دبستان «منوچهري» رفت و دوره متوسطه را تا سال سوم در دبيرستان‌هاي «هدايت» و «فخرالدين اسعد گرگاني» در شهرهاي شاهرود و گرگان طي نمود. در خرداد ماه سال 1342 از دبيرستان امير كبير در تهران در رشته رياضي ديپلم متوسطه گرفت و يك سال بعد در آزمون ورودي دانشكده افسري پذيرفته شد و به تحصيل علوم نظامي پرداخت. سه سال بعد، در مهر ماه سال 1346 با درجه ستوان دومي در رستة توپخانه فارغ‌التحصيل شد.

پس از فراغت از تحصيل در شيراز دوره رنجر و چتربازي را با رتبه عالي گذرانده، در اصفهان دوره تخصصي توپخانه را سپري و از سال 1348 به لشگر زرهي تبريز پيوست و خدمت رسمي خود را در نيروي زميني آغاز نمودد. اولين سمت او افسر ديده‌بان توپخانه و معاون آتشبار بود. اما تخصص در جنگ سرنيزه، مديريت علمي و مقتدرانه از سويي ايمان و اعتقاد قلبي به عنايات خاصه الهي حاصل از تمسك به نماز، عزتي را براي ستوان دوم جوان فراهم ساخته بود كه اقبال و ارادت ويژه سپهبد يوسفي- فرماندة لشگر تبريز- و ساير افسران و همكاران به او از نشانه‌هاي آن است. در پايان 9 ماه حضور وي در تبريز، لشگر مزبور منحل گرديد، علت اصلي آن فرماندهي لشگر بود كه به قول امير صياد: «فرمانده محكمي كه نه اعليحضرت مي‌گفت و نه هيچي.».

پس از انحلال لشگر تبريز در اسفند ماه سال 1349، به لشگر 81 زرهي كرمانشاه منتقل و در گردان 317 توپخانه به عنوان فرمانده آتشبار مشغول به خدمت شد. وي در همان سال اقامت در كرمانشاه 1350- با دختر عموي خود ازدواج نمود.

اوايل سال 1351 در آزمون اعزام به خارج دانش‌آموختگان دانشكده افسري شركت كرد و پس از قبولي براي تكميل تخصص توپخانه به آمريكا اعزام شد. وي دوره سه ماهه تخصص «هواسنجي بالستيك» را در شهر «فورت سيل» ايالت «اوكلاهما» با نمره عالي و احراز رتبه اول از ميان 20 افسر آمريكايي و ايراني به پايان رسانيد. پس از بازگشت به ميهن، در اواخر سال 1352 به اصفهان رفت و در دانشكده توپخانه مشغول تدريس گرديد و در كنار انجام وظايف نظامي و شغلي، به تدريس زبان انگليسي به طلاب حوزه علميه «حاج حسن امامي" مي‌پرداخت.

او همزمان شخصيت سياسي خود را نيز قوام بخشيد، ارتباط با شهيد كلاهدوز و اقارب‌پرست با توجه به عضويت ايشان در گروه مخفي ارتش از نمونه‌هاي فعاليت سياسي او در اصفهان است. وي به عنوان يك نظامي موضع كاملاً مشخصي نسبت به حركت امام خميني(ره) و انقلاب داشت، چنانكه به مدت سه روز از نوزدهم بهمن سال 57 تا شامگاه پيروزي انقلاب اسلامي(بيست و دوم بهمن) به اتهام تحريك جوانان و سربازان به شورش و آشوب در پادگان در بازداشت بود و در روزهاي پرالتهاب و حساس اوليه پيروزي انقلاب با همكاري آيات عظام «خادمي» و «طاهري» به سوق دادن اوضاع بسوي آرامش و امنيت ايفاي نقش نمود.

سروان صياد شيرازي از ابتداي پيروزي انقلاب تا مهر ماه سال 58 در اصفهان بود، در اين مدت با همكاري نيروهاي نظامي و دوستان انقلابي كه بعداً پاسدار شدند گروه سي نفره‌اي را تشكيل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت.  در مهر ماه سال 1358 اخبار ناگواري از كردستان مي‌رسيد، سقوط پادگان مهاباد و غارت تيپ، خصوصاً قتل‌عام 23 نفر از پاسداران كه در پانزدهم مهر ماه در حوالي سردشت توسط ضد انقلاب صورت گرفته بود. دكتر چمران، سروان صياد شيرازي و سرتيپ فلاحي فرمانده وقت نزاجا به بانه آمدند، تيمسار در بانه ماند و ساير نفرات با هليكوپتر به پادگان سردشت رفتند.

در مدت 17 روز حضور در منطقه سردشت با فرماندهي دكتر چمران 9 عمليات چريكي با موفقيت صورت گرفت، حضور وزير دفاع در صحنه نبرد انگيزه‌هاي مضاعفي براي خدمت بوجود مي‌آورد و نتيجه اين همكاري سلب آسايش و عقب‌نشيني نيروهاي ضد انقلاب مي‌گردد.

در زمستان سال 1358، قرارگاه عملياتي غرب در كرمانشاه با فرماندهي سرهنگ صياد شيرازي تشكيل شد. لشگر 81 زرهي كرمانشاه، لشگر 16 زرهي قزوين، لشگر 28 كردستان و تيپ 23 نيروي مخصوص و تعدادي از پاسداران انقلاب اسلامي هسته اصلي تشكيل قرارگاه بودند. شهيد ناصر كاظمي فرماندار پاوه و فرمانده سپاه آنجا نيز ارتباطي تنگاتنگ با قرارگاه برقرار نمود. اولين عمليات پس از تشكيل قرارگاه، آزادسازي مريوان و پاكسازي كليه محورهاي مراسلاتي به آن بود.

در همان ايام با بروز برخوردهاي سياسي در ميان مسئولين رده بالا (شهيد بهشتي و روحانيت با بني‌صدر) و كشيده‌شدن اين اختلافات به ميان مردم، قرارگاه عملياتي غرب با هدف متوجه ساختن مسئولين به مسايل كردستان اعلاميه‌اي صادر كرد و خواستار وحدت و يكپارچگي مسئولين و حمايت از مبارزات در كردستان شد.

بني‌صدر احساس كرد، قرارگاه در حمايت از شهيد بهشتي درآمده و بدين طريق نسبت به عزل سرهنگ از فرماندهي قرارگاه غرب مصمم شد و سرهنگ «عطاريان» معدوم را بجاي او منصوب كرد.

سرهنگ صياد به فرماندهي كردستان منصوب شد، اما عملاً به انزوا كشيده شده بود، «طرح والعاديات» را نوشت، اما رئيس جمهور موافقت نكرد.

در مدت 44 روز حضور در منطقه؛ شهرهاي «اشنويه» و «بوكان» آزاد و امنيت نسبي در شمال غرب كشور حكمفرما گرديد. صحنه اصلي جنگ در خوزستان هدف اصلي و اساسي عراق - در جريان بود، آبادان نزديك به يك سال در حال محاصره و در شرف سقوط بود. نيروهاي عراقي به شرق كارون نفوذ نموده و در حال تحكيم موقعيت و پدافند بودند، پنجم مهر ماه سال 1360 يعني تقريباً يك سال پس از آغاز تجاوز عراق، اولين عمليات آفندي بزرگ ارتش جمهوري اسلامي ايران بنام «ثامن الأئمه» به اجرا درآمد. در يك شورش برق‌آسا، در مدت دو روز شكست سختي به نيروهاي متجاوز وارد شد و با انهدام كامل لشگر 3 زرهي عراق در شرق كارون محاصره آبادان را در هم شكستند و روياي رژيم بغداد را براي تصرف آبادان و كنترل آب راه اروندرود براي هميشه نقش بر آب شد.

پس از اجراي موفقيت‌آميز عمليات ثامن‌الأئمه، جمعي از فرماندهان عالي رتبه نظامي از جمله سرتيپ فلاحي جانشين ستاد مشترك ارتش، سرهنگ فكوري فرمانده نيروي هوايي، سرهنگ نامجوي وزير دفاع، سرگرد يوسف كلاهدوز، قائم مقام عملياتي سپاه پاسداران و محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، در حالي كه با يك فروند هواپيماي «سي130» از خوزستان به تهران باز مي‌گشتند در اثر سانحه سقوط هواپيما به شهادت رسيدند.

با شهادت فرماندهان عالي رتبه، تغييراتي در كادر بالاي ارتش بوجود آمد و با انتصاب «سرتيپ ظهيرنژاد» فرمانده وقت نيروهاي زميني به رياست ستاد مشترك، سرهنگ توپخانه علي صياد شيرازي به فرماندهي نيروي زميني منصوب شد.

اينك او پس از آزادسازي اشنويه و بوكان و برقراري امنيت در مناطق آشوب‌زده شمال غرب كشور با انتصاب به فرماندهي نزاجا به عنوان نخستين اقدام فوري، «قرارگاه مشترك ارتش و سپاه» را در اهواز تشكيل داد و بر مبناي تدبير كلي و طرح ابلاغي مبني بر اجراي عمليات در خوزستان بررسي‌هاي مقدماتي را آغاز نمود.

عمليات طريق‌القدس در شامگاه هشتم آذر سال 1360 در منطقه عمومي بستان آغاز گرديد و پس از چهار شبانه روز حمله همه‌جانبه زميني و هوايي شهر بستان و حدود 600 كيلومتر از مناطق اشغالي آزاد و ارتباط ميان نيروهاي دشمن در شمال و جنوب قطع گرديد و رزمندگان اسلام به مرزهاي بين‌المللي در منطقه «شيب» و «هورالعظيم» رسيدند.

حركت به سوي خرمشهر از مناسب‌ترين محور يعني جاده خرمشهر به اهواز و شرق آن يعني «رودخانه عرايض» آغاز شد. از سپاه پاسداران تيپ 27 محمد رسول الله (ص)، تيپ 14 امام حسين (ع)، تيپ 8 نجف اشرف و از ارتش تيپ يك لشگر 21 حمزه سيدالشهداء به فرماندهي سرتيپ «شاهين‌راد» و تيپ سه از لشگر 77 خراسان ،حضور داشتند.

دهم ارديبهشت ماه، مرحله نهايي از دو محور آغاز شد. شهيد جاويد الاثر «احمد متوسليان» و شهيد «خرازي» نقش بسزايي در پيش‌روي نيروها داشتند. شهيد خرازي با اجازه مستقيم فرمانده نيروي زميني با هفتصد نفر به خونين شهر حمله كرد و در نهايت خونين شهر در ساعات اوليه صبح روز سوم خرداد ماه سال 1361 آزاد شد.

عمليات رمضان در 22/4/61 انجام و سه قرارگاه فجر، فتح، نصر؛ حملات موج‌گونة شبانه اي را به سوي بصره انجام دادند، عراق براي اولين بار از دفاع متحرك استفاده نموده و با توجه به اينكه در خاك خود دفاع مي‌كرد و از تانك پيشرفته «تي 72» بهره مي‌برد، توانست پس از تحمل تلفات بسيار پدافند نموده و در نهايت خلاء بوجود آمده در جناح شمالي نيروهاي ايراني، عراق را از بزرگترين شكست نظامي نجات دهد.

پس از عمليات رمضان، ارتش و سپاه پاسداران در سراسر جبهه‌ها اقدام به تقويت نيرو و تجديد سازماندهي و تجهيز قوا نمودند، پس از سه ماه در نهم مهر سال 61 عمليات هجومي جديدي به نام «مسلم بن عقيل(ع)» با فرماندهي فرمانده نيروي زميني در محور «سومار» آغاز شد، اين عمليات يك آفند ضربتي پر توان بود و دو يگان ضربتي ارتش و سپاه هسته اوليه آن بودند، تيپ 27 محمد رسول الله نيز به فرماندهي سردار رشيد اسلام شهيد «حاج ابراهيم همت» حضوري فعال داشت.

تصرف ارتفاعات مشرف بر منطقه استراتژيك و رزمي و اخراج كامل دشمن از منطقه سومار حاصل اين حمله بود. پس از عمليات بدر و در اوايل سال 1364 با تصويب شوراي عالي دفاع، سازمان ارتش و سپاه جدا شد و مقرر گرديد، هر يك از دو نيرو با اختيار تام، عمليات مستقل انجام دهند.

در اين مقطع نيز (تابستان سال 1365) فرمانده نيروي زميني همراه با حركت كلي نظام مقدس جمهوري اسلامي در مواجهه با دشمن به عنوان عنصري تعيين‌كننده و ركن اصلي طراحي و اجراي عمليات مطرح بود.

به هر حال فرمانده لايق نيروي زميني، پس از حدود 5 سال انجام وظيفه در مسئوليت خطير فوق در تير ماه سال 1365 از سمت خود استعفا داد و بلافاصله با پيشنهاد آيت الله العظمي خامنه‌اي - رياست جمهوري وقت- و تصويب رهبر فقيد انقلاب به سمت نمايندگي حضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع منصوب شد.

در روز 18 ارديبهشت ماه 1366 به همراه تعداد ديگري از فرماندهان ارتش با پيشنهاد رئيس شوراي عالي دفاع و موافقت امام (ره) به درجه سرتيپي ارتقاي مقام يافت.

اگر چه تا پايان جنگ تحميلي، تنها موضوع جنگ و حضور مستمر و مفيد در جبهه در انديشه صياد شيرازي دور مي‌زد، اما عمده فعاليت شاخص نظامي او در پايان جنگ و درگيري با ضد انقلاب در عمليات «مرصاد» شكل گرفت.

او ضد انقلاب را از كردستان مي‌شناخت، ضد انقلاب نيز شناخت خوبي از او داشت او همان افسري بود كه قبل از آغاز جنگ مانع از تجزيه كردستان شده بود و در نهايت علت اصلي شهادت او همان؛ مبارزات و ضربات مهلكي بود كه بر پيكره ضد انقلاب وارد آورده بود.

پس از پذيرش هوشيارانه قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي حضرت امام(ره) به تشخيص مصلحت ايشان، عراق با منافقين مسلح همراه شده و در تاريخ 5/3/1367 از طريق سر پل ذهاب به طرف شهر «كرند» حركت نمود.

سرتيپ صياد شيرازي سريعاً خود را به كرمانشاه رسانده و با فعال نمودن هوا نيروز و سازما‌ندهي نيروها و طراحي عمليات به همراه فرماندهان سپاه به مقابله با منافقين برخاست و در عمليات مرصاد نقش فوق‌العاده‌اي در پيروزي نهايي ايفا نمود. انهدام منافقين و شكست دشمن، فصل شيريني از پايان هشت سال جنگ بود.

ايران در مقابل نيمي از ارتش دنيا در پوشش حزب بعث، به شكل قهرمانانه‌اي از مرزهاي تاريخي خود دفاع نمود، انقلاب در جنگ صدور يافت، مظلوميت ايران انقلابي در جنگ ثابت شد، پرده از چهره تزوير جهانخواران برداشته شد و ايران دوستان و دشمنان خود را شناخت.

بعد از پايان جنگ تحميلي سرتيپ صياد شيرازي در كميسيون‌هاي شوراي عالي دفاع نقشي فعال داشت، به طور جامع و علمي به مسايل اساسي مرتبط با نيروهاي مسلح و دفاع مقدس پرداخته و با مطالعه و تحقيق راهكارهاي مناسبي در رابطه با بهبوديافتن وضعيت دفاعي و تجهيز يگانهاي مختلف ارتش ارائه مي‌نمود، حضور او در شورا باعث تحرك و پويايي مجموعه شد، از جمله مواردي كه به پيشنهاد او جلسات متعدد و اقدامات مثبتي در سطح نيروهاي مسلح صورت گرفت كه مي‌توان به طرح راهبردي كلي نظام درباره منافقين در چگونگي برخورد با آنان و نيز بهبود بخشيدن به وضعيت دفاعي و عمراني جزاير و سواحل مناطق دريايي و مسايل كردستان اشاره كرد.

شهيد صياد ضمن تدريس در دانشگاه افسري و مشورت با محققين حوزه و دانشگاه سعي در بررسي تطبيقي جنگ تحميلي و جنگ‌هاي صدر اسلام داشت و به طور جدي در اين رابطه به تحقيق پرداخت و در عين حال خواستار ثبت تاريخ انقلاب و جنگ تحميلي بود و هيأت معارف جنگ در همين راستا توسط ايشان تاسيس گرديد.

سرتيپ صياد شيرازي در مهر ماه سال 1368به درخواست رئيس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح و موافقت مقام معظم رهبري به «معاونت بازرسي كل نيروهاي مسلح» انتخاب گرديد و در شهريور ماه سال 1372 با حكم فرمانده معظم كل قوا به سمت «جانشيني رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح» منصوب شد و در 16 فروردين 1378 همزمان با عيد خجسته غدير خم به دست مقام معظم رهبري به درجه سرلشگري نايل آمد.

سرانجام در روز بيست و يكم فروردين ماه 1378 در مقابل درب منزل مسكوني خود در تهران مورد هدف عناصر ضد انقلاب قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد.

در نگاهي اجمالي به شخصيت شهيد صياد شيرازي، مجموعه‌اي كاملاً منسجم از فراهم آمدن خصايل الهي موجد يك انسان كامل ديده مي‌شود، او از نظامي بودن، شيعه بودن، ايراني بودن و بسيجي بودن چيزي كم نداشت.

بدون ذره‌اي تلاش براي مطلع‌شدن، بدون كوچكترين ادعايي براي بودن و بدون حتي اشاره‌اي به افتخارات و 70 درصد جانبازي پهلوانانه. انسان متعهدي كه براي ساختن جهان‌بيني كلي خود نسبت به جهان هستي حداقل 25 سال وقت گذاشت، مطالعه كرد و محاسبه نمود. انقلاب اسلامي و امام گمشده ايدئولوژي او بودند و با يافتن آنها به يقين رسيد و مخلصانه تا آخرين لحظه حيات، مجاهدت نمود.

صياد شيرازي با حمايت از پاسداران انقلاب، شركت دادن ايشان در مسايل نظامي و آموزش تخصص‌هاي لازم بستر اصلي تشكيل قطب نيرومند نظامي ديگري بنام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» از ايران بعد از انقلاب را فراهم ساخت.

يكي از روحيات خاص شهيد، گرايش به وحدت و پرهيز از اختلافات بود، او اين اعتقاد را در كليه شئون زندگي خود سرايت داده بود، در بُعد نظامي و در زمان جنگ هدف او در كنار هم جنگيدن رزمندگان بود و در نهايت ثابت شد كه هر عملياتي كه وحدت قلبي و همراهي ارگانيكي در نيروها تحت فرماندهي مطلع واحد وجود دارد، فتح بهمراه خواهد داشت.

در راستاي همين پرهيز از اختلاف، شهيد صياد بعد از جنگ تحميلي نيز هيچ‌گاه وارد احزاب و گروه‌هاي سياسي نشده در خط واحد ولايت بود.

در باب امور فرهنگي و اجتماعي چنانكه از خاطرات نزديكان و يادداشت‌هاي خود او بدست مي‌آيد؛ وي در عين مشغله كاري فراوان با برنامه‌ريزي مناسب به مطالعه تفاسير قرآن مجيد و مطالعات علمي و اجتماعي پرداخته و حداقل هفته‌اي يك بار به ديدار علما مي‌رفت. كمك به خانه و خانواده، ترتيب فرزندان با تزريق روحيه اعتماد به نفس و آموزش عملي اصول و مباني عاليه و اصيل اسلامي در سرلوحه برنامه‌هاي او بود.

شهادت :

 

شهید امير سپهبد علي صياد شيرازي در بامداد 21 فروردين 1378، امير سپهبد علي صياد شيرازي در حال خروج از منزل، به وسيله ي منافقين مسلح در پوشش رفتگر، در برابر ديدگان فرزندش به شهادت رسيد و منافقين كوردل، رسماً اقدام به اين جنايت هولناك را به عهده گرفتند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 27 اسفند 1392 ساعت: 19:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 331

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس