سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
رشته تربيت بدني ميتواند مورد علاقه برخي دانشآموزان که از توانائي جسماني و سابقه ورزشي خوبي برخورد دارند، واقع شود و مي تواند به عنوان يک انتخاب قرار گيرد.
جاذبههاي اين رشته به کلاس هاي علمي و ظهور آن ها در کلاس بسيار عملي آن است.
سلامت بدن و ورزيدگي آن از بسياري جهات بر روي سلامت روان اثر مي گذارد و ظرفيت انجام کار و توليد افراد جامعه را بالا برده و کيفيت زندگي را بهبود ميبخشد.
گرچه مسئله اشتغال فارغالتحصيلان اين رشته آنقدر مهم است که بايد از شعار دوري نمائيم ولي ما بايد به اين فرهنگ برسيم که هر جنب و جوش نامش ورزش نيست و حرکات خودسرانه مي تواند به انسان آسيب برساند، گرچه در کوتاه مدت متوجه آسيب نشويم .
روش زندگي در جهان بطور کلي تغيير نموده و تحرک و پويايي به ايستايي تبديل شده است، تغذيه روش نامناسب پيدا کرده و سوخت و ساز بدن دچار نقصان شده و اين رويه حتي در کشورهاي جهان سوم نيز شکل جدي به خود گرفته پشت ميزنشيني، و ساعت هاي متوالي کار با کامپيوتر و نابودي و آلودگي زيستگاه هاي طبيعي، انسانها را با تهديد جدي روبرو کرده و ذهن و روحي خسته و درمانده را براي او به ارمغان آورده است حتي سرگرمي ها او نيز کمتر نشانه اي از تحرک و پويايي دارد.
و اين در حالي است که موج بيماري کودکان و نوجوانان را نيز در برگرفته و با توجه به اين وضعيت است که رشته تربيت بدني و علوم ورزش اهميت ويژه اي پيدا کرده است. تاثير مثبت فعاليت هاي بدني و حرکات ورزشي مي تواند آرامش عصبي - رواني انسان را تامين کند، بدن او را تقويت کند و از پيامدهاي ويرانگر و زيانبار استرس ها کاسته و جامعه را بسوي اعتدال و شادابي نسبي رهنمون نمايد.
دانشجويان اين رشته در طي دوران تحصيل با آمادگي جسماني، آناتومي، روانشناسي عمومي، تغذيه و بهداشت مواد غذايي، فيزيولوژي، تاسيسات و اماکن ورزشي، آزمون هاي ورزشي آشنا شده و در تمرينات عملي ورزش هاي فوتبال، واليبال، ژيمناستيک، بدمينتون، شنا شرکت مي کنند.
کساني که دوره کارشناسي تربيت بدني و علوم ورزشي را به پايان مي رسانند مي توانند علاوه بر تدريس دروس تربيت بدني در مدارس و مراکز آموزشي بکار کارشناسي تربيت بدني در سازمانهاي دولتي، فدراسيون هاي ورزشي و نهادهاي انقلابي و همچنين خدمت در مراکز ورزشي و درماني جانبازان و معلولين بپردازند.
توانايي هاي لازم:
دانشجوي اين رشته بايد از کودکي ورزشکار باشد. چون يکسري از مهارت هاي پايه اي را مثل ژيمناستيک و يا دوميداني که نياز به هماهنگي کامل عصب و عضله دارد، نمي توان در بزرگسالي فراگرفت. در ضمن افرادي که از کودکي اهل ورزش هستند، انگيزه ي بيشتري براي فراگيري مطالب علمي و عملي از خود نشان مي دهند. گفتني است که قد آقايان داوطلب رشته تربيت بدني بايد حداقل 165 سانتي متر و خانم ها 158 سانتي متر باشد (قهرمانان تيم ملي از شرط ياد شده مستثني هستند) و حداقل ديد چشم آنها بايد 7 از 10 باشد. گفتني است که اين رشته بصورت نيمه متمرکز دانشجو مي گيرد. يعني در يک آزمون عملي مهارت، آمادگي و توانايي جسمي دانشجويان سنجيده مي شود.
موقعيت شغلي در ايران:
فارغ التحصيل تربيت بدني مي تواند به عنوان مربي و مسوول ورزش در وزارتخانه ها و بعضي از وزارتخانه ها که بخش تربيت بدني دارند، فعاليت کند. همچنين مي تواند در ساخت وسايل و البسه ورزشي مشاور يک طراح باشد. چون نظرات يک کارشناس ورزشي نقش موثري در بهبود وسايل ورزشي دارد. در کل فارغ التحصيل اين رشته اگر فرد فعالي باشد، هيچ وقت بيکار نمي ماند چون مي تواند به عنوان مربي در باشگاه هاي ورزشي آزاد فعاليت کند و يا به عنوان مربي، کارشناس يا مربي بدنسازي جذب سازمان تربيت بدني شود.
شرايط ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر:
فارغ اتحصيلان رشته کارشناسي تربيت بدني و علوم ورزشي در صورت داشتن علاقه جهت ادامه تحصيل مي توانند در رشته هاي زير در مقطع کارشناسي ارشد ادامه تحصيل دهند.
درس هاي اين رشته در طول تحصيلي:
دروس پايه:
آناتومي انساني، فيزيولوژي انساني، شيمي عمومي، فيزيک عمومي، رياضيات پايه و مقدمات آمار، کمک هاي اوليه، زيست شناسي.
دروس اصلي:
اصول فلسفه آموزش و پرورش، مباني برنامه ريزي آموزش متوسطه، روانشناسي کودکي و نوجواني، روانشناسي تربيتي، اصول و فنون مشاوره و راهنمايي، سنجش و اندازه گيري، توليد و کاربرد مواد آموزشي، روش ها و فنون تدريس، مديريت آموزشي.
دروس تخصصي:
اصول و مباني تربيت بدني، تاريخ تربيت بدني، تغذيه و ورزش، آسيب شناسي ورزشي، رشد و تکامل حرکتي، فيزيولوژي ورزشي، يادگيري حرکتي، سنجش و اندازه گيري در تربيت بدني، بهداشت و ورزش، تربيت بدني در مدارس، مديريت سازمانهاي ورزشي، مديريت و طرز اجراي مسابقات، زبان اختصاصي، حرکت شناسي ورزشي، حرکات اصلاحي، تربيت بدني و ورزش معلولين، مقدمات بيومکانيک ورزشي، مباني رواني و اجتماعي، تربيت بدني، آمادگي جسماني، فوتبال، دو و ميداني، ژيمناستيک، شنا، واليبال، بسکتبال، هندبال، تنيس روي ميز، کشتي، بدمينتون.
1ـ تربيت بدني و علوم با گرايش هاي:
ـ مديريت ورزشي ـ فيزيولوژي ـ رفتار حرکتي ـ حرکات اصلاحي ـ آسيب شناسي
2ـ ساير رشته هاي کارشناسي ارشد ناپيوسته گروه علوم انساني (تحصيلات تکميلي)
كساني كه دوره كارشناسي تربيت بدني و علوم ورزشي را به پايان مي رسانند مي توانند علاوه بر تدريس دروس تربيت بدني در مدارس و مراكز آموزشي بكار كارشناسي تربيت بدني در سازمانهاي دولتي ، فدراسيونهاي ورزشي و نهادهاي انقلابي و همچنين خدمت در مراكز ورزشي و درماني جانبازان و معلولين بپردازند.
فارغ التحصیل تربیت بدنی همچنین می تواند به عنوان مربی و مسوول ورزش در وزارتخانه ها و بعضی از وزارتخانه ها که بخش تربیت بدنی دارند، فعالیت کند. همچنین می تواند در ساخت وسایل و البسه ورزشی مشاور یک طراح باشد. چون نظرات یک کارشناس ورزشی نقش موثری در بهبود وسایل ورزشی دارد. در کل فارغ التحصیل این رشته اگر فرد فعالی باشد، هیچ وقت بیکار نمی ماند چون می تواند به عنوان مربی در باشگاههای ورزشی آزاد فعالیت کند و یا به عنوان مربی، کارشناس یا مربی بدنسازی جذب وزارتخانه ورزش و جوانان(سازمان تربیت بدنی)شود.
در ادامه بازار کار این رشته باید بگم اگه کسی زرنگ باشه بیکار نمیمونه، ساده ترین کار این است که با کارت های مربیگری که بدست میاورید میتوانید در انواع باشگاه ها ورزشی مشغول به کار و یا اینکه کارشناس تربیت بدنی ارگانها و سازمان های مختلف شوید. (کارشناس تربیت بدنی همه ی کارهای مربوط به حوزه ی تربیت بدنی در سازمان ها رو انجام میدهد) و یا میتوانید به عنوان معلم ورزش مدارس(در مقاطع ابتدایی؛راهنمایی و متوسطه پسرانه و دخترانه مشغول به کار شوید و یا در بخش های مدیریتی باشگاه های و هیات های مختلف مشغول به خدمت به کشور عزیزمان شوید .یا اصلا خودتان یه باشگاه فرهنگی - ورزشی راهاندازی کنید و یا اینکه مربی و یا روانشناس ورزشی یک تیم باشگاهی بشید.
در مورد بازار کار گرایش های مختلف هم باید بگویم که در حد کارشناسی در کشور ما چندان تفاوتی ندارد و این گرایشی بودن بیشتر در مقطع کارشناشی ارشد(فوق لیسانس) میتواند مفید باشد. مگر اینکه در شرایط خاصی سازمانی نیاز به لیسانس(کارشناس) تربیت بدنی و علوم ورزشی با گرایش خاص داشته باشد.
بازار کار و موقعیت شغلی فوق لیسانس (کارشناسی ارشد)گرایش مدیریت ورزشی تربیت بدنی
1- عضویت در هیات علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور و تدریس دروس تخصصی نظری و عملی تربیت بدنی در مقاطع کاردانی و کارشناسی(فوق دیپلم و لیسانس)
2- تدریس درس تربیت بدنی و ورزش عمومی(تربیت بدنی 1 و 2 ) دانشجویان دانشگاهها و موسسات آموزش عالی دانشگاههای دولتی؛پیام نور؛غیرانتفاعی؛جامع علمی کاربردی و آزاد اسلامی؛اموزشکده سما
3- برنامه ریزی و مدیریت آموزشی در تربیت بدنی دانشگاهها و مراکز آموزش تربیت بدنی
4- تدریس دروس نظری و عملی اختصاص ورزش در دوره های تربیت مربی ورزش
5- برنامه ریزی و مدیریت در تربیت بدنی سازمانهای ورزشی کشور نهادهای انقلابی و بخش خصوصی
6- انجام تحقیق در مسائل تربیت بدنی و ورزش در مراکز تحقیقی و دانشگاهها
7- تدریس در موسسات آموزش عالی برای تربیت متخصصان و معلمان تربیت بدنی در سطح کارشناسی
8- تدريس درس مديريت ورزشي در دوره هاي كارداني و كارشناسي
9- تدريس در كارگاه هاي آموزشي مديران ورزشي
10- اداره امور و كارشناسي سازمانهاي ورزشي دولتي – خصوصي
11- اداره امور و كارشناسي فدراسيونها و هيئت ها و انجمن هاي ورزشي
12- سرپرستي تيم ها و كاروانهاي ورزشي
13- اداره و كارشناسي اماكن ورزشي
14- مشاوره و همكاري با موسسات آموزشي، سازمانها و فدراسيونها ، هيئت ها و پايگاه هاي ورزشي در برنامه ريزي فعاليتهاي بدني كاركنان
بررسی بازماندههای نیاپرنده(آرکئوپتریکس) در۱۸۶۱نشان دهندهٔ یک رابطه بین دایناسورها وپرندگاناست. صرف نظر از حضور اثرهایسنگوارهشده، نیاپرنده خیلی مانندکامپسوناتوسدایناسور درنده کوچک) است.
تحقیقاتی که حدود سال۱۹۷۰انجام شد نشان میدهد دایناسورهایدَدپاTheropodaبه احتمال زیاد نیاکان پرندگان هستند؛ در واقع، بسیاری از دیرینشناسان پرندگان را مانند دایناسورهای بازمانده درنظر میگیرند و بر این باورند که دایناسورها و پرندگان باید با هم زیر یکردهٔ زیستشناسی قرار داده شوند. امروزه ۱۰۰۰۰گونهاز پرندگان به این گروه تعلق دارند.
حدوداً نیمهٔ نخست قرن ۲۰ دانشمندان دایناسورها را جانورانی تنبل، خنگ وخونسرددر نظر میگرفتند. با این وجود تحقیقات گستردهای در سال۱۹۷۰انجام شد این نظریه را پشتیبانی میکند که آنها حیواناتی با دگرگونیهای بدنی زیاد بودند و اغلب خود را با واکنشهای متقابل اجتماعی سازگار میکردند. مدرکی از پرندگانی مربوط به دستهددپایانشدیداً این تغییر نظریه را تحت تأثیر قرار میدهد.
از زمانی که اولین فسیلهای دایناسور در سده نوزدهم شناخته شدند اسکلت آنها زیبندهموزههادر سراسر دنیا شدهاند و دایناسورها یک بخش از فرهنگ جهانی شدهاند و میان بچهها و بزرگسالها باقی خواهند ماند. آنها در پرفروش ترین کتابها و فیلمها (مثلاًپارک ژوراسیک، چهره بودهاند و هر یافته تازهای از دایناسورها از رسانهها پوشش داده میشوند.
سینتارسوس، دایناسوری کوچک و سبک وزن بود که روی دو پای بلند راه می رفت. طول این درنده حدود ۱۰فوت(۳متر) و وزن آن حدود ۷۰-۶۰ پوند بود. این جانور، استخوانهایی سبک و توخالی، سریبلند و نوک تیز، دوزاده دندان کوچک و مضرسی و گردنی بلند داشت. سینتارسوس، دستانی بزرگ و چهارانگشتی و چنگالهایی تیز داشت. سینتارسوس، پاهای چهارانگشتی و قوزک پای ترکیبی داشت(استخوانهای قوزک، مانند اورنیتوپودهای اولیه بودند اگرچه این دایناسور، نوعی ساریچین اولیه بود- علت نامگذاری سینتارسوس هم، همین استخوانهای قوزک پا بود).
در لایه ای استخوانی در زیمباوه، آفریقا، حدود۳۰فسیل با هم یافت شدند. دو گونه سینتارسوس کشف شد. طونه فراوانتر، حدود۱۵% بزرگتر از گونه دیگر بود. دیرینه شناسان، به نمونه هایی از پرندگان درنده امروزی استناد می کنند و معتقدند که فسیلهای بزرگتر و فراوانتر، ماده بودند. فسیلهای کوچکتر و کمتر نر بودند.
سینتارسوس کاینتاکاتایی، نخستین سینتارسوس که در آمریکای شمالی کشف شد، دارای دو تاج بود. گونه هایی که در آفریقا کشف شده اند، تاج نداشتند.
● طبقه بندی:
سینتارسوس(سینتارسوس تلفظ می شود)نوعی دایناسور ساریچین(دایناسورهای جهنده)و یک تروپود بود. این دایناسور نوعی سراتوزارین و یک پودوکزار بود. گونه نوعی سینتارسوس رودزینسیس است. سینتارسوس بسیار شبیه به ریواریبازاروس و سیلوفیسز می باشد.
● زمان زیست، اقلیم:
سینتارسوس، در دوره ژوراسیک پیشین، حدود ۱۹۴-۲۰۸ میلیون سال قبل می زیست. این دایناسور در جایی زندگی می کرد که به طور فصلی محیطی خشک و بیابان مانند بود- احتمالا اقلیم آن از نوع ساوان و مانند کنیای امروزی بوده است اما بدون علفزار(علفها و گیاهان گلدار دیگر در آن زمان هنوز ظهور نکرده بودند).
● تغذیه:
سینتارسوس، گوشتخوار بود. احتمالا این دایناسور، لاشخور هم بوده است. معده فسیل شده سینتارسوس کشف شده و حاوی مهره داران کوچک بوده است.
● رفتار:
احتمالا سینتارسوس، به صورت گله ای زندگی و شکار می کرده است. به علت وجود لایه های استخوانی فسیلی(مجموعه ای از تعداد زیادی فسیل در یک مکان)که شامل حدود ۳۰سینتارسوس بوده و در زیمباوه آفریقا کشف شده است، چنین برداشتی شده است.
● تحرک:
سینتارسوس، به خاطر سبک وزنی، وجود پاهای بلند و سبکی بیش از اندازه به علت وجود استخوانهای توخالی، دونده ای بسیار چابک و دوپا بود. . سرعت دایناسورها، با استفاده از مورفولوژی(ویژگیهایی مانند طول پا و وزن تقریبی بدن)و ردپای فسیل شده آنها محاسبه می شود. طول ردپای سینتارسوس حدود ۴اینچ و طول گامهایش حدود ۵/۲فوت(۷۵/۰متر)بود.
● کشف فسیلها:
فسیلهای زیادی از سینتارسوس، در زیمباوه آفریقا و آریزونای ایالات متحده کشف شده اند. حدود ۳۰فسیل سینتارسوس، در لایه فسیلی منفردی در زیمباوه کشف شد و نشان می دهد که این درندگان، به صورت گله ای زندگی می کرده اند. همراه فسیلهای سینتارسوس، فسیل یک مازوسپوندیلوس کشف شد که پروزاروپودی گیاهخوار بود.
سینتارسوس، در سال ۱۹۶۹، توسط دیرینه شناسی به نام رات نامگذاری شد.
گالیمیموس (به معنی تقلیدکننده خروس)، یک دایناسور تروپود گوشتخوار مربوط به دوره کرتاسه پسین میباشد که ۷۰ میلیون سال پیش میزیست. سنگواره این دایناسور در صحرای گوبی مغولستانکشف شدهاست و در سال ۱۹۷۲ به وسیله اوسمولسکا نامگذاری شد.گونه خاص این جنس گالیمیموس بوللتوس نام دارد. تخمین زده می شود این دایناسور می توانسته است 60 کیلومتر در ساعت بدود .
نام
معنا: سالتوپوس، به معنای دایناسور پرش کننده است.
● تلفظ: سالتوپوس.
● نامگذاری توسط: فردریک وان هوئن
● سال نامگذاری: ۱۹۱۰
● تغذیه
گوشتخوار- سالتوپوس اغلب حشرات را می خورد.
● اندازه
طول: ۲ فوت(70 سانتیمتر)
● بلندی:۸اینچ(۲۰سانتیمتر) از رانها
● وزن:۲ پوند(۱کیلوگرم)
● زمان زیست
دوره تریاس پسین، حدود ۲۲۲-۲۲۵ میلیون سال قبل
● محل زیست
فسیلهای سالتوپوس در اسکاتلند اروپاکشف شده اند.
● فسیلها
تنها فسیل بسیار ناقصی از سالتوپوس کشف شده است(که شامل بخشی از جمجمه می باشد).
● طبقه بندی
▪ قلمرو(جانوران)
▪شاخه مهره داران(طناب داران)
▪رده آرکوزاریا- (دیاپسیدها با دندانهای سرپیچی و غیره)
▪ راسته ساریچیا- دایناسورهای جهنده.
▪ زیر راسته تروپودا- گوشتخواران دو پا.
▪جنس سالتوپوس.
▪گونه الجیننسیس(گونه نوعی در سال ۱۹۱۰، توسط وان هوئن نامگذاری شد)- سالتوپوس، نوعی نومندوبیوم است(درمورد اینکه آیا سالتوپوس گونه ای مجزاست یا اینکه آیا اصلا دایناسور است، اطلاعات کافی موجود نیست).
● حقایق جالب
سالتوپوس، دایناسور بسیار اولیه ای بوده است. سالتوپوس، دایناسور کوچک و سبک وزنی بود که روی دو پاراه می رفت. سالتوپوس، استخوانهایی سبک و توخالی، سری بزرگ و دوازده دندان کوچک و تیز داشت. سالتوپوس، در هر دست، پنج انگشت داشت اما انگشتان چهارم و پنجم بسیار کوچک بودند.
جیگانوتوسورس (به معنی سوسمار غول پیکرجنوبی)، یک دایناسور گوشتخوارمربوط به دوره کرتاسه میانی میباشد که در ۹۷ میلیون سال پیش میزیست. سنگواره این دایناسور در پاتاگونیا، آرژانتین کشف شدهاست و در سال ۱۹۹۴ به وسیله کوریا و سالگادو نامگذاری شد.گونه خاص این جنس جیگانوتوسورس کارولینی نام دارد.
آلوساروس(به معنی سوسمار دیگر) تروپودی با 12 متر طول ، 5 متر ارتفاع و 2 تن وزن بود که 135 تا 153 میلیون سال پیش در اواخر ژوراسیک در ایالات متحده آمریکا و تانزانیا می زیست . این دایناسور که روی دو پا راه می رفت می توانست دایناسور هایی مانند دیپلودوکوس و استگوساروس را شکار کند . این دایناسور دندانهایی 10 تا 15 سانتیمتری داشت که مانند خنجر بود و در کناره های آن دندانه داشت و بعلت خمیدگی اش مانع از فرار طعمه از آرواره اش می شد .
دوباره می آید، هر سا ل همین موقع می آید. کوله بارش را جمع می کند و به سوی پاییز می آید. پاییز هم کاسه ای آب برای بدرقه اش می ریزد ولی قدم زمستان آنقدر سرد است که برف بر روی تپه شروع به باریدن می کند. بله زمستان آمد، بعد از پاییز هر سال این گونه است . ولی امسال و سال های بعد زمستان شاید مهربان باشد و شاید قدمش سرد نباشد و شاید برفی نیاید. سنجابی که فندق هایش را کنار درختی پنهان کرده با اشتیاق به سمت خانه اش می دود و همچون ستاره ای درخشان می خندد. زمین نیز با طراوت و شادابی از گرسنگی اش می گذرد و غذای ذخیره شدهی او را نمی قاپد چون اگر غذایش را بخورد او دیگر غذایی برای خوردن ندارد و زمین طرفدار عدل و داد است. درختان مانند اسکلت های بلور آجین در میان جنگل نمایان اند و قندیل های نقره ای و درخشنده ی کنارهی غار روشن کننده ی تاریکی سرما اند. سرما ناراحت است چون آفتاب ناراحت است و همچنین درخت که دیگر نمی تواند سر سبزی چمنزار را ببیند و در اعماق آن سفر کند. آفتاب نظاره کنننده ی این منظره است. او برف را می بیند، سنجاب را می بیند و همچنین پنبه های خیس و نم دار ننه سرما. سرما می گوید که لحاف ننه سرما پاره شده ولی ننه سرما می گوید لحاف خدا پاره شده، من نمی دانمک کدام درست است ولی میدانم که خداوند لحاف کسی را بی خود و بی جهت پاره نمی کند، حتمأ سرما خشمگین آب پاییز را به یخ تبدیل کرده و پاییز ناراحت شده است.ولی صحبت سرما و دندان پاییز نگذاشت بگوید که او برگ درختانش ریخته است. و این حس همکاری اینجا هست، نه در شهر، در آنجا نفس کز گرمگاه سینه می آید یرون ابری شود تاریک و مه در آسمان تیره ی سرما پنهان می کند مارا . نمی زارد ببینیم یکدگر را و حل کنیم درد و ناله ی مردمان شهرمان را.
زمستان، فصلی است که وقتی از خواب بیدار می شویم هنوز همه جا تاریک است . فصلی است که دوست داریم بخوابیم . زمستان یعنی شاید فردا سوخته باشم، شاید هم قرار است یک عمر بسوزم …یعنی زهرا سرما خورده، یعنی زینب لباس پشمی ندارد، فاطمه امسال هم چکمه نمی خرد. یعنی سیران می خواهد دکتر شود و همه سرما خورده ها را درمان کند. مریم هر روز کتک می خورد . یعنی معلم عزیزمان یک سال پیرتر شد.
زمستان یعنی بابا جانمان با هزار امید شال گردنش را به دور گردن من انداخت تا گرمم شود . یعنی مامان عزیزمان صبحانه دو قاشق عسل به ما داد تا داغ شویم . یعنی وقتی از در بیرون می رویم باز هم همه جا تاریک است . یعنی شهر در امن و امان است و ما قرار است روزی بزرگ شویم . وزیر شویم، وکیل شویم، لباس پشمی بپوشیم، یاد شین آباد هم نیافتیم.
زمستان یعنی وقتی به معلم عزیزمان سلام می کنیم صدایمان بلرزد، معلم عزیزمان حالمان را بپرسد، ما بگوییم خوبیم . پاهایمان سردشان است، خواهر فاطمه دارد عروس می شود، مریم دفتر مشقش را جا گذاشته و دعا می کند معلممان نفهمد، بخاری خاموش است، هنوز مدرسه، گاز کشی نشده و کدخدا روز به روز چاقتر می شود. تخته هنوز گچی است، معلم آسم می گیرد، لاغر می شود، دستهایش پینه می بندد، زهرا دیگر اجازه ادامه تحصیل ندارد، بابا جان شال گردنش را دیگر نمی خواهد، پدر مریم زن دوم گرفته،، پدر زینب زندان است، سیران می خواهد دکتر شود ….آه سیران، سیران ….
زمستان یعنی بخاری روشن شد. گرم شد، داغ شد و گر گرفت …. زمستان یعنی آتش، یعنی جیغ، فریاد، فداکاری معلم برای خارج کردن بخاری از اتاق، یعنی دود، شال گردن، سیران، زهرا، فاطمه، آتش، شین آباد ….
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۱ —————————–
زمستان فصلی است که وقتی از خواب بیدار می شویم هنوز همه جا تاریک است . فصلی است که دوست داریم بخوابیم . زمستان یعنی شاید فردا سوخته باشم، شاید هم قرار است یک عمر بسوزم …یعنی زهرا سرما خورده، یعنی زینب لباس پشمی ندارد، فاطمه امسال هم چکمه نمی خرد. یعنی سیروان می خواهد دکتر شود و همه سرما خورده ها را درمان کند. مریم هر روز کتک می خورد . یعنی معلم عزیزمان یک سال پیرتر شد.
زمستان یعنی بابا جانمان با هزار امید شال گردنش را به دور گردن من انداخت تا گرمم شود . یعنی مامان عزیزمان صبحانه دو قاشق عسل به ما داد تا داغ شویم . یعنی وقتی از در بیرون می رویم باز هم همه جا تاریک است . یعنی شهر در امن و امان است و ما قرار است روزی بزرگ شویم . وزیر شویم، وکیل شویم، لباس پشمی بپوشیم، یاد شین آباد هم نیافتیم.
زمستان یعنی وقتی به معلم عزیزمان سلام می کنیم صدایمان بلرزد، معلم عزیزمان حالمان را بپرسد، ما بگوییم خوبیم . پاهایمان سردشان است، خواهر فاطمه دارد عروس می شود، مریم دفتر مشقش را جا گذاشته و دعا می کند معلممان نفهمد، بخاری خاموش است، هنوز مدرسه، گاز کشی نشده و کدخدا روز به روز چاقتر می شود. تخته هنوز گچی است، معلم آسم می گیرد، لاغر می شود، دستهایش پینه می بندد، زهرا دیگر اجازه ادامه تحصیل ندارد، بابا جان شال گردنش را دیگر نمی خواهد، پدر مریم زن دوم گرفته،، پدر زینب زندان است، سیروان می خواهد دکتر شود ….آه سیروان، سیروان
زمستان یعنی بخاری روشن شد. گرم شد، داغ شد و گر گرفت …. زمستان یعنی آتش، یعنی جیغ، فریاد، فداکاری معلم برای خارج کردن بخاری از اتاق، یعنی دود، شال گردن، سیروان، زهرا، فاطمه، آتش، شین آباد ….
زمستان یعنی …. سیروان سوخت
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۲ —————————–
دوباره می آید، هر سا ل همین موقع می آید. کوله بارش را جمع می کند و به سوی پاییز می آید. پاییز هم کاسه ای آب برای بدرقه اش می ریزد ولی قدم زمستان آنقدر سرد است که برف بر روی تپه شروع به باریدن می کند. بله زمستان آمد، بعد از پاییز هر سال این گونه است . ولی امسال و سال های بعد زمستان شاید مهربان باشد و شاید قدمش سرد نباشد و شاید برفی نیاید. سنجابی که فندق هایش را کنار درختی پنهان کرده با اشتیاق به سمت خانه اش می دود و همچون ستاره ای درخشان می خندد. زمین نیز با طراوت و شادابی از گرسنگی اش می گذرد و غذای ذخیره شدهی او را نمی قاپد چون اگر غذایش را بخورد او دیگر غذایی برای خوردن ندارد و زمین طرفدار عدل و داد است.
درختان مانند اسکلت های بلور آجین در میان جنگل نمایان اند و قندیل های نقره ای و درخشنده ی کنارهی غار روشن کننده ی تاریکی سرما اند. سرما ناراحت است چون آفتاب ناراحت است و همچنین درخت که دیگر نمی تواند سر سبزی چمنزار را ببیند و در اعماق آن سفر کند. آفتاب نظاره کنننده ی این منظره است. او برف را می بیند، سنجاب را می بیند و همچنین پنبه های خیس و نم دار ننه سرما. سرما می گوید که لحاف ننه سرما پاره شده ولی ننه سرما می گوید لحاف خدا پاره شده، من نمی دانمک کدام درست است ولی میدانم که خداوند لحاف کسی را بی خود و بی جهت پاره نمی کند، حتمأ سرما خشمگین آب پاییز را به یخ تبدیل کرده و پاییز ناراحت شده است.
ولی صحبت سرما و دندان پاییز نگذاشت بگوید که او برگ درختانش ریخته است. و این حس همکاری اینجا هست، نه در شهر، در آنجا نفس کز گرمگاه سینه می آید یرون ابری شود تاریک و مه در آسمان تیره ی سرما پنهان می کند مارا . نمی زارد ببینیم یکدگر را و حل کنیم درد و ناله ی مردمان شهرمان را.
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۳ —————————–
زمستان فصل سوز و سرما است فصلی است که روی درختان شکوفه های برفی می گذارند. بر روی خاک گل های یخی می کارد و روی پنجره ی اتاق من جامه ای سفید می اندازد زمستان سپیدی قبل از سبزی است زمستان برای خود هر ساله سلطنتی کوتاه ولی باشکوه درست می کند چنان سلطنتی می سازد که به او قوی ترین فصل سال می گویند.
قدرتی که درختان را می خواباند آب ها را منجمد می کند پرندگان را فراری می دهد به گرمای طاقت فرسای زمین قلبه می کند بر روی آسمان توری ابری می کشد وبرف و باران می بارد و آهنگ رعدو برق و طوفان از سر می دهد و آدم برفی های کوچک و بزرگ را سربازان قصر خود قرار می دهد قصری از جنس برف .
اما سلطنت آن زیاد طول نمی کشد به طوری که درختان از خواب زمستانی بیدار می شوند پرندگان باز می گردند خورشید دوباره گرم و درخشان می شود و آسمان دوباره آبی رنگ می شود آن موقع است که شیشه ی پر از برف اتاق من تمیز می شود و آنگاه است که می گویم بدرود بر زمستان و درود بر بهاران.
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۴ —————————–
پس از اتمام پاییز،زمستان کوله بار سرد خود را بر زمین میگذارد
زمستان فصلی است،سفید…
این فصل آخرین فصل سال است
روزها،ماه ها،در پی هم میگذرند ….
تا به این فصل زیبا میرسیم
در این فصل درختان لباس عریانی به تن میکنند
همه ی خیابان ها،کوچه ها عروس میشوند…
عروسی از جنس سرما،از جنس آرامش
کوله بار این فصل پر از برف و پر از ترانه های بارانی است…..
ترانه های بارانی هم کوله بار بارانی و غم خود را در این فصل میگذارند
این فصل روح لطیفی به شاهرگ هستی می بخشد
در این فصل عقل ها حیران میشود از زیبایی های طبیعت
حرف های ناگفته ای در این فصل در ژرفای جانمان باقی میماند
هم چنان که در این فصل برف و باران میبارد…..
قصه ای که نامش زندگی است هم چنان جریان دارد…..
امیدوارم که در این فصل دل ها همچون این فصل ….
سرد و بارانی نشود….
اما آخر این فصل مانند فصل های بی وفای دیگر هوس رفتن میکند
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۵ —————————–
آن گاه كه دانه هاي ظريف برف رقصان بر زمين می نشينند. در آن هنگام كه برگ درختان دانه دانه بر زمين می افتند و زمين را فرش می كنند. آن هنگام كه ناله ي پرندگان گرسنه در برف مانده در بيابان به آسمان می رسد.در ان هنگام است كه زمستان با قدم هاي سرد و آرام به سرزمین ما مي رسد. در سوز سرما آتش درون بخاري ها همچون دل من و تو گرم است.سپاهیان ابر هاي سياه در بلندای آسمان به جنگ هم مي روند وصداي شمشير هاي آن ها چون رعد سينه ي آسمان را مي شكافد در آخر اشك سپاهيان شكست خورده بر آن گندم زار مي چكد اشكي كه براي ما رحمت است. توپ خورشيد در زير لحاف ابر ها گم شده بوران مي آيد و برف ها پر می كشند درختان عريان شده در پاييز لباس سپيد به تن مي كنند. و اين ها تنها گوشه اي از زيبايي زمستان است . زمستان زيباست
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۶ —————————–
زمستان است. هوا سرد است. چه بيچاره ها آدم هايي كه ندارند سرپناهي براي شب هايي به درازي شب يلدا. يلدا اولين شب است. اولين شب سال، سالمان زمستان است، يعني من دوست دارم كه سال با زمستان شروع شود. من زمستانيم.
شايد نبايد از ترحم صحبت كنيم. زمستان خشك و خشن است. خشونتي كه در آن طراوت جاريست، طراوتي مانند زندگي. شايد به نظر آيد همه مرده اند، اما اين مردگي نيست، خشوع طبيعت است در برابر عظمت زمستان.
مي گويند زمستان مبارزه اي است، مبارزه اي بين ماندن و نماندن، اما فكر مي كنم اشتباه است. زمستان برهه ايست براي نشان دادن لياقت ها. آن كه دارد لياقت ماندن را، منتخب مي شود. پس آدم هاي بزرگند كه مي مانند.
كم نيستند كساني كه متنفرند از اين فصل پرموهبت و چه بسيار دارند علاقه به بهار. آنها بهار را عروس مي دانند، يعني عروسش كردند. چنان از آن ياد مي كنند كه حتي بعضي مواقع در وصف هم نمي گنجد، اما در برابر شكوه و جلال زمستان هيچ نيست.
وقتي چشم به باغچه ي برف نشسته ي حياط مي اندازيم، برف را آن چنان مظلومانه مي توان ديد كه در روي زمين با تواضع و فروتني وصف ناپذيري روي زمين جاي گرفته. چه چيز از اين بالا تر است؟ آيا اين زيباست يا آن برگ هاي سبز بهار؟
آدم برفي كوچكي در گوشه ي حياط با چشماني سرمه شده، چشم به در حياط دوخته، انگار منتظر است. منتظر كسي، چيزي يا نسيمي. دلمان تنگ مي شود براي سردي زمستان، براي برف هايش، براي سفيديش. سفيدي بي لك و يكدست. آدم برفي كم كمك آب دماغش مي آيد، انگار گرما خورده. ديگر قرص هاي مسكن و پني سيلين درمانش نمي كند. آب شدنش را با چشم مي بينم، نمي توانم از بين رفتنش را نظاره كنم، درد كشيدنش را. اكزاز و ديازپامي براي مدهوشي و بي هوشي. فكر مي كنم بهتر باشد بخوابد، شايد درد كم تري را احساس كند. شب چهارشنبه است و چهارشنبه سوري، آخرين چهارشنبه ي سال. بهار مي آيد.
آدم برفي مان ديگر نيست. شال گردنش روي زمين است، هويجي كه روي آن افتاده و …
—————————— انشاء در مورد زمستان شماره ۷ —————————–
مسافران از سرمای تلخ می لرزیدند ؛ گویی جزای غلفت خود را می پرداختند. آخر ، این چه موقع خراب شدن اتوبوس بود. ای کاش پتو می آوردم ، ای کاش نمی آمدم و ای کاش ها و پشیمانی ها به تندی تکرار می شدند.
آرزوی سفر و گردش ؛ همه و همه بر دل مشافران مانده بود ولی این آرزو داشت به حسرت و پشیمانی تبدیل می شد. راننده و کمک راننده داشتند با موتور ماشین دست و پنجه نرم می کردند. هر دو پریشان بودند. برف سفید و یکرنگ بدنه ی سرخ ماشین را زیر خود پنهان کرده بود. گویی سرمای تلخ قصد نداشت جای خود را به گرمی بهار دهد و انگار زمستان در حال پایان قصد پایان و بهار شیرین قصد سلام دوباره بعد از ۹ ماه را نداشت و زمین دلتنگ بهار بود ولی ضاهرا” به این زودی ها به خواسته اش نمی رسید.
با اینکه چند روزی به بهار نمانده بود تگرگ و برف دست در دست هم داده بودند. پنجره ها را بخار گرفته بود ولی دانه های زیبای برف از پشت شیشه ی بخار کرده هم خود نمایی می کردند و زمین هم سفید و یکرنگ بود بر خلاف همیشه!
به راستی ای کاش انسان ها هم همچون برف ساده و یکرنگ و صاف باشند ولی با این حال افرادی نه تنها همچو برف نیستند بلکه همچون فرش اند؛ پر از رنگ های جور و واجور . ولی جالب این است که فرش با آن زیبایی و چند رنگی اش به زیر پا افتاده است و جالب تر از آن اینکه فرش هر قدر چند رنگ تر باشد گران تر است ولی ارزش آدمی به همچو برف بودنش است.
به راستی این برف چیست که وقتی بر زمین می نشیند جماعتی برایش شادند و گاه مدرسه ها برایش تعطیل می شوندو دانش آموزان همچو پرندگانی که قصد کوچ دارند تمام روز کلافه و به فکر برف و برف بازی اند ولی مگر برف چیزی بجز آب است ؟ مگر برف زیبایی دیگری بجز سادگی اش دارد؟پس چه ستودنی است خالق برف و باران!
برف هنوز می بارید. صدای سوز باد از پشت شیشه همه را کلافه کرده بود. راننده سعی داشت ماشین را روشن کند ولی کارش فایده ای نداشت. سرما و برف شیرین است زیرا وقتی می آید با خود دنیایی تازه می آورد دنیایی جدید با آدم هایی جدید! آدم هایی که همه از برف و یخ اند و فقط انسان ها این دنیا را خلق کنند. این دنیا ، دنیایی است که مدرسه ها چند روزی به خاطر خلق آن تعطیل اعلام می شود! ولی آفتاب چشم دیدن این آدم برفی ها را ندارد و دنیای جدید انسان ها به مایه ی حیاط آدمی تبدیل می شود و اسب تازه نفس بهار اولین گام های خود را بر می دارد.
ولی این زمستان همچون آجیل است! شیرین است ولی گاه تلخ می شود ولی تلخی اش بر جای باقی می ماند . رد خون ، بوی مرگ و صدای گریه و آه و ناله صد ها نفر هر روز در خیابان ها ی شهر می پیچد. به راستی انسان غفلت زده همچون سیب آفت زده است و آفتش نادانی و غفلت است!
ناگاه راننده ی پریشان اتوبوس با قدم های نا منظم و با عجله توجه مرا به خود جلب کرد به سمت فرمان رفت و با چند بار سعی ماشین را روشن کرد و لبخند دوباره بر لبان همه جاری شد. به راستی چه عجیب است این آدمی که در گرمای تابستان ، زمستان را می طلبد و در زمستان محتاج دمی از تابستان است!
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
30سال پیش مردم ایران با حضور در انتخاباتی بی نظیر، جمهوری اسلامی را به عنوان نظام حکومتی خود برگزیدند.روز دهم فروردین 58همه ی مردم ایران به پای صندوق های رای رفتند تابادادن رای «آری» یا«نه» نظرخود را نسبت به جمهوری اسلامی اظهار كنند.
دراین همه پرسی بیش از 98درصد شركت كنندگان رای مثبت دادند. نتیجه رای گیری روز دوازدهم فروردین اعلام شد و از آن پس این روز جمهوری اسلامی ایران شناخته شد. در این روز حکومتی شکل گرفت که شعار اصلی آن استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی بود.
12فروردین
پیام حضرت امام خمینی قدس سره به مناسبت 12 فروردین 1358
نهال انقلاب اسلامی که با نثار خون بهترین فرزندان ایران رشد کرده بود، سرانجام در 22 بهمن 1357 به بار نشست، و با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت از سوی امام خمینی« قدس سره» زمینه ی مهمترین همه پرسی تاریخ ایران زمین جهت تعیین نوع حکومت در ایران فراهم شد.
روز دوازده فروردین، روز ظهور شخصیت واقعی مردم ایران، روز پیروزی مستضعفین بر مستکبرین و روز تثبیت انقلاب اسلامی است که بی هیچ ریب و شکی زمینه ساز حکومت عدل اسلامی در سراسر جهان خواهد بود.
این روز مقدس، این یوم الله پر برکت سرآغاز حیات واقعی اسلام در عصر دنیامداران و دنیا پرستان است که از معنویت و روحانیت گسسته و سعادت خود را در پیروی از امیال و آرزوهای حیوانی خود می دانند.
در این روز عزیز ساختار جدید سیاسی اجتماعی ایران بر مبنای آرای اکثریت قریب به اتفاق مردم یعنی 2/98 درصد آرای ملت مسلمان ایران تثبیت شد.
این روز مقدس، این یوم الله پر برکت سرآغاز حیات واقعی اسلام در عصر دنیامداران و دنیا پرستان است که از معنویت و روحانیت گسسته و سعادت خود را در پیروی از امیال و آرزوهای حیوانی خود می دانند
در این روز پر برکت نظامی متولد شد که نور اسلام عزیز را پس از گذشت قرن های زیاد دیگرباره نه تنها در ایران اسلامی بلکه در سراسر جهان متجلی ساخت. در این روز مقدس حکومتی شکل گرفت که شعار اصلی آن استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود.
12فروردین
این عبارت ملکوتی که به عنوان شعار اصلی انقلاب اسلامی و توسط میلیون ها ایرانی آزاده و مسلمان در طول مبارزات درخشان ملت با سلطنت پهلوی همه روزه در جای جای ایران اسلامی فریاد کشیده شده بود، حکومتی را پایه ریزی کرد که عدالت اسلامی یکی از اهداف عالیه ی آن بود. در این شعار مقدس کلمه ی استقلال به عنوان نخستین هدف مطرح شده بود که رساننده ی این پیام به جهان و جهانیان بود که امت مسلمان ایران می خواهد «اراده ی ملی» خود را حاکم بر مقدرات خویش سازد تا بتواند از نفوذ و دخالت های بیگانگان رهایی یابد و چه زیبا و متین امام خمینی قدس سره فرموده است:
«اگر استقلال کشور خودمان را تحصیل نکنیم سایر چیزها درست نخواهد شد.»
همه پرسی تاریخی
مردمی این گونه عاشق و با معرفت و بصیرت به شیوه های گوناگون سیاست بازی و نیرنگ های تبلیغاتی توجه نکردند نه فریب سلطنت شاه بدون حکومت را خوردند و نه به سوسیال دموکرات ها گردن نهادند و نه به جمهوری دموکراتیک خلق یا جمهوری دموکراتیک ملی اعتنا کردند حتی حاضر نشدند جمهوری دموکراتیک اسلامی را بپذیرند و یا به کلمه جمهوری اکتفا نمایند چون آنچه می خواستند در کلمه اسلام نهفته بود و این عنوان به تنهایی برایشان کامل و جامع بود حتی در آغاز قیام نمی گفتند جمهوری اسلامی بلکه برای استقرارحکومت اسلامی سینه های خود را سپر رگبار گلوله ها قرار دادند و این چنین بود که با وجود تمامی دسیسه های متعددی که منافقان داخلی و دگراندیشان بازگشته از غرب و دشمنان بیرونی به اجرا در آوردند مردم از ورای این امور به ظاهر ملی و دموکراتیک نیت های سوء و نیش های زهرآگین و چنگال های خون آشام آنان را مشاهده کردند و در پی این درک و شناخت آنان و رسوایی گروهک های گوناگون بود که در میان مخالفت ها و تبلیغات زیاد آنان که سنگ جمهوری دموکراتیک،جمهوری، سوسیال دموکراسی، مشروطه سلطنتی را بر سینه می زدند 2/98 % از مردم ایران به جمهوری اسلامی رأی دادند و شگفتی دیگری را برای ثبت در تاریخ رفراندوم های جهان ایجاد کردند و در ادامه نیز همان راه طولانی مقاومت و فداکاری را دنبال نمودند.
12فروردین
در ماجرای رفراندوم موضع گیری های چپ و راست واضح تر به چشم می خورد، لیبرال های دست راستی نظیر جبهه ملّی و دولت موقت صحبت از جمهوری دموکراتیک اسلامی می نمودند که گویا آنان می خواستند القاء کنند اسلام چیزی کم دارد و باید به آن عنوانی اضافه کرد! چپ های کمونیست و چپ های مسلمان شعار جمهوری دموکراتیک را مطرح کردند که در آن اثری از اسلام که مردم هزاران شهید برای آن داده اند، نبود و الگویی از کشورهای جمهوری های خلق کمونیستی است.اعتراضات آغاز می شود که باید رفراندوم تنها بر مبنای پاسخ آری یا نه به جمهوری اسلامی نبوده و تمام اشکال حکومتی به همه پرسی گذاشته شود و چون احساس کردند نظام مورد توجّه امام و مردم مسلمان به تصویب قاطع مردم خواهد رسید چریک های فدایی آن را تحریم کردند وچپ های مسلمان هیچ گونه حرکت تبلیغی در این راستا انجام ندادند. در میان این مخالفت ها و اشکال تراشی ها امام خمینی در هشتم یا نهم فروردین (29 یا 30 ربیع الثانی سال 1399 هـ.ق) در قم و در جمع اقشار گوناگون فرمودند: «در این قضیه رفراندوم که سرنوشت ایران را با او تعیین خواهیم کرد، همه باید رأی بدهید. شماها اگر برای خدا رأی بدهید، این حکومت اسلامی در اینجا مستقر خواهد شد.
بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، روز 12 فروردین را از بزرگ ترین عیدهای ملت ایران بر شمردند
من توصیه می کنم که همان طوری که خودم به جمهوری اسلامی رأی می دهم... تقاضا می کنم از شماها که به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رأی بدهید...» این که بر جمهوری اسلامی تأکید شده بود، صرفاً تکیه بر نام نبود بلکه محتوای آن اهمیت داشت و آن همان اسلام راستین خالص مبتنی بر ولایت فقیه و با شعار نه شرقی و نه غربی که هم اکنون در سطح جهان شناخته شده و مورد توجّه مسلمان ها و محرومان جهان قرار گرفته است این همه که منجر به برقراری نظام جمهوری اسلامی گردید در حقیقت بزرگترین تحوّل در تاریخ ایران پس از انقلاب افتخار آفرین 22 بهمن 1357 می باشد.
12فروردین
عید مذهبی و ملی
پس از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی ضمن تشکر از مردم، ضمن اعلام جمهوری اسلامی در فرازی از بیانات خود فرمودند: «صبحگاه 12 فروردین که روز نخستین حکومت اللّه است از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملّی ماست. ملّت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگاه دارند روزی که کنگره های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.»
بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، روز 12 فروردین را از بزرگ ترین عیدهای ملت ایران بر شمردند. انتخاب واژه «عید» برای روز بزرگی چون دوازدهم فروردین، سزاوار و منطقی است؛ زیرا عید روزی است که انسان در آن احساس مجد و غرور و سربلندی کند. از این رو، دوازدهم فروردین از عیدهای بزرگ تاریخ پس از پیروزی انقلاب شکوه مند اسلامی ایران و روز غرور و سربلندی ملت مسلمان ایران است.
به حوادثی که به طور ناگهانی اتفاق می افتد و باعث صدمه به انسان و محیط می شود مخاطرات طبیعی می گویند که این مخاطرات عبارتند از :
زلزله ، صاعقه ، سیل ، فوران آتش فشان ، طوفان ، حمله ملخ ها و... . که در این تحقیق به توضیح برخی از آنها می پردازیم.
زلزله
لرزش ناگهانی پوستههای جامد زمین ، زلزله یا زمین لرزه نامیده میشود. دلیل اصلی وقوع زلزله را میتوان افزایش فشار بیش از حد داخل سنگها و طبقات درونی زمین بیان نمود. این فشار به حدی است که در سنگ گسستگی بوجود میآید و دو قطعه سنگ در امتداد سطح شکستگی نسبت به یکدیگر حرکت میکنند. به سطح شکستگی که توأم با جابجایی است، گسل گفته میشود. وقتی که سنگ شکسته میشود، مقدار انرژی که در زمان طولانی در برابر شکستگی حالتهای مختلفی را برای آزادسازی انرژی نهفته شده بوجود میآورد.
بطوری که در ابتدا فشار و نیروهای درونی ممکن است باعث ایجاد یکسری لرزههای خفیف و کوچک در سنگها شود که پیش لرزه نامیده میشود. بعد از اینکه فشار درونی بر مقاومت سنگها غلبه کرد انرژی نهفته آزاد میگردد و زمین لرزه اصلی رخ میدهد، البته نباید از اثر لرزشهای کوچکی که بعد از زمین لرزه اصلی نیز اتفاق میافتد و به نام پس لرزه معروف هستند، چشم پوشی کرد. لرزه ، پیش لرزه ، لرزه اصلی و پس لرزه مجموعا یک زمین لرزه را نشان میدهند.
باید توجه داشت که تمام زلزلهها با پیش لرزهها همراه نیست و همچنین پیش لرزه را نمیتوان مقدمه وقوع یک زلزله بزرگ دانست، زیرا در بسیاری از موارد یک زلزله مخرب خود یک پیش لرزه فوق العاده مخربی بوده است که در تعقیب آن اتفاق افتاده است. همچنین در بسیاری از زمین لرزهها زلزله اصلی بدون هیچ لرزه قبلی و یکباره اتفاق میافتند، زلزلههایی هم در اثر عوامل دیگر مثل ریزشها (مثلا ریزش سقف بخارهای آهکی و زمین لغزشها) و یا در بعضی موارد فعالیتهای آتشفشانی نیز بوجود میآید که مقدار و شدت آنها کمتر است.
چرا زلزله بوجود میآید؟
به درستی مشخص نیست که چرا زلزله بوجود میآید، اما همانطور که قبلا اشاره شد تجمع انرژی در درون زمین از یک طرف و افزایش نیروی زیاد در درون زمین و عدم تحکمل طبقات زمین برای نگهداری این انرژی از طرف دیگر موجب شکسته شدن زمین در بعضی نقاط آن شده و انرژی از محل آن آزاد می شود. این شکستگی که اکثرا با جابجایی زمین اتفاق میافتد باعث خطرات و ایجاد لرزش زمین میشود که به آن زلزله گفته میشود.
اما این انرژی از کجا می آید؟ برخی معتقدند که زمین از ورقههایی تشکیل شده است که این ورقهها با صفحاتی که در کنار هم قرار دارند به یکدیگر فشار وارد کرده و باعث میشوند که ورقههایی که دارای وزن کمتری هستند به داخل زمین فرو روند (این پدیده در اصطلاح علمی فرو رانش صفحات گفته میشود). همچنین ممکن است که ورقهها در کنار یکدیگر به هم فشرده شوند. در اثر فرو رانش و پایین رفتن صفحه به درون زمین و به دلیل افزایش فشار و دمای طبقات درونی ، ورقه شروع به گرم شدن و ذوب شدن میکند و مواد مذاب حاصله سبک شده و مجددا به سمت بالا حرکت کرده و فشاری را به طبقات مجاور وارد میکند.
ترکیب این نیروها در درون زمین باعث ایجاد یک حالت عدم تعادل انرژی میشود، این وضعیت تا زمانی که طبقات فوقانی و سطحی زمین تحمل مقاومت در برابر آن را داشته باشند حفظ میگردد. اما زمانی که سنگها دیگر تحمل این فشارها را نداشته باشند، انرژی به یکباره آزاد میگردد و زلزله بوجود میآید. البته این بدان مفهوم نیست که تمامی زلزلهها بدین طریق ایجاد میشوند، بلکه میتوان گفت بخش اصلی زمین لرزهها ، با این فرضیه قابل توجیه است.
رابطه گسل با زلزله
رابطه گسل - زلزله دو طرفه میباشد. یعنی وجود گسلهای فراوان در یک منطقه سبب بروز زلزله میگردد. این زلزله به نوبه خود سبب ایجاد گسل جدیدی گردیده و نتیجتا تعداد شکستگیها زیادتر شده و به این ترتیب قابلیت لزره خیزی منطقه افزایش مییابد.
نحوه آزاد شدن انرژی زلزله
ممکن است یک زلزله به همراه خود پیش لرزه و پس لرزههایی داشته باشد، که این دو قبل و بعد از زلزله اصلی ممکن است وقوع یابند، به عبارتی دیگر این موضوع به نحوه آزاد شدن انرژی زلزله بستگی دارد. بطوری که انرژی زلزله بصورتهای زیر آزاد میگردند:
پیش لرزه
گاهی اوقات از بروز زلزله اصلی ، یکسری زلزلههایی با بزرگی کمتر از زلزله اصلی به وقوع میپیوندند که معمولا فراوانی آنها با نزدیک شدن به زمان وقوع لرزش اصلی ، افزایش مییابد.
لرزش اصلی
همان زلزله اصلی بوده که بواسطه آن اکثر انرژی ذخیره شده در سنگها یکباره آزاد میگردد و چنانچه دادههای مربوط به یک زلزله بزرگ غیر دستگاهی باشد مهلرزه نامیده میشود.
پس لرزه
زلزلههای خفیفتری که غالبا پس از لرزش اصلی ، از حوالی کانون زلزله اصلی منشأ میگیرند، را پس لرزه میگویند. پس لرزهها میتوانند حتی تا سالها پس از وقوع زلزلههای اصلی نیز به طول انجامد.
دسته لرزه
مجموعهای از تعداد زیادی زلزله که در یک منطقه محدود در مقطع زمانی در حد هفته تا چند ماه به وقوع میپیوندد. دسته لرزهها غالبا در نواحی آتشفشانی دیده میشوند.
ریز لرزه
زلزلههای ضعیفی هستند که بزرگی آنها 3 ریشتر و یا کمتر از 3 بوده و غالبا افزایش ناگهانی و نامنظم آنها نشانه قریب الوقوع بودن مهلرزه یا زلزله اصلی میباشند.
سيل و امواج مد
اغلب سيلها در اثر بارندگي شديد، آب شدن برفها و تكه يخهاي بزرگ و يا طغيان رودخانهها جاري ميشوند. بعضي از رودخانهها هر ساله به طور منظم طغيان ميكنند و از گزارشهاي سالهاي گذشته ميتوان زمان وقوع و ارتفاع بالاآمدن آب را پيشبين يكرد. سيلهاي غيرقابل پيشبيني در اثر بارانهاي سيلآساي غيرطبيعي روي زمين لخت، خيس و يا يخزده جاري ميشوند. بعضي سيلها در اثر امواج كنار دريا جاري ميشوند. در يك موج مدي توده عظيمي از آب دريا، كه گاه 6 تا 9 متر ارتفاع دارد، ناحيه گستردهاي از زمين ساحلي را كه ممكن است حد آن به 80 تا 100 كيلومتري كناره دريا برسد فرا ميگيرد. اغلب اين امواج مد دريا در اثر زلزلههاي زير دريايي اتفاق ميافتند ولي گاهي به دنبال طوفان نيز حادث ميشوند.
مناطقي كه خاكهاي چسبنده و بدون پوش گياهي دارند براي ايجاد سيل بسيار مستعد هستند دانههاي باران بر اثرضربه به خاك باعث به هم فشردگي و چسبندگي لايه سطحرويي خاك شده و از قدرت جذب خاك و نفوذ آب در عمق خاك ميكاهد و به همين علت آب بارندگي در خاك نفوذ نكرده و جاري ميشود و در همين حال شدت ضربات باران باعث حركت دانههاي خاك شده و اين دانهها را همراه خود به حركت در ميآورد و معلق شدن اين ذرات خاك باعث زياد شدن حجم آب جاري شده ميگردد.
اين آبهاي گلآلود حوضههاي كوچك، در حوضه خود اگر نيروي كوچكي به شمار آيند با پيوستن به هم و تشكيل حوضههاي بزرگ و زياد شدن حجم جاري قدرت مخربي را به وجود ميآورند كه در نهايت سبب خسارات مالي و جاني فراوان ميگردند.
بعضي اوقات بعد از يك بارندگي شديد كوتاه مدت، در سطح حوضه آبريز و يا در يك قسمت اعظم از حوضه، باعث بوقوع پيوستن سيل ميشود اين بارندگيهاي دوم هميشه باعث سيلهاي وحشتناك و تخريبگي شده است. از بارندگيهايي كه باعث سيل يمشود يكي هم بارندگيهاي خارج از فصل ميباشد (مانند بارندگيهاي تابستاني) در تابستان رودخانهها در حد كامل جاي هستند، ديگر اين كه به علت گرم بودن خاك و اختفاي هواي گرم مرطوب در حفرههاي خاك، باران شديد تابستاني نميتواند در روزنههاي خاك نفوذ كند و ناچاراً جاري ميشود و سيل و طغيان بوجود ميآيد.
عامل ديگري كه در بروز سيل مؤثر ميباشد شكسته شدن سدها و آببندها است، كه بر اثر سهلانگاري فني و يا عوارض زميني چون زلزله بوجود ميآيد و يا خرابي آب بندهاي طبيعي كه بر اثر ريزش كوه و بسته شدن گذرگاه آب حوضه آبريز درياچهاي را تشكيل اده و بر اثر فشار زياد آب سد از هم ميپاشد نيز عامل ديگري از عوامل بروز سيل ميباشد.
يكي ديگر از عوامل بروز، شكسته شدن سدهاي يخي ميباشد. مكانيسم عمل بدين صورت است كه وقتي رودخانه مقدار زيادي يخ از مناطق كوهستاني را همراه ميآورد، پس از كاهش سرعت جريان، يخها به هم پيوسته و اولين شبكه يخي را تشكيل ميدهند و با پيوستن ديگر يخها به صورت ديوارهاي در شكاف به دام افتاده و سد يخي تشكيل ميشود. شكسته شدن اين ديوار بر اثر گرما يا فشار باعث سرازير شدن آب جمع شده ميگردد. ذوب سريع برف و يخ نيز عامل مهم ديگي در بروز سيل ميباشد. برف معمولاً در كوهها بيشتر بوده و از فصل بهار به تدريج ذوب ميشود، برف به علت نياز بيشتر به گرما نميتواند يكباره ذوب شود و براي ذوب هرگرم برف بيش از79 كالري حرارت لازم است. اين مقدار كالري بيشتر از گرماي خورشيد و يا بادهاي گرم مداوم تأمين ميشود. گاهي اين ذوب به همراه بارندگيهاي شديد، طغيان رودخانهها را سبب ميگردد. فعاليتهاي آتشفشاني نيز باعث ذوب سريع برف كوهها و سيل آتي و پرحجم ميشود.
تفاوت سيل با طغيان
سيل حركت آب به صورتي كه هر چه در مسير خود دارد را به همراه ببرد و طغيان به سكون اين آبها و پيوستن آن به آب رودخانهها، درياچهها و در نتيجه بالاآمدن سطح آبهاي جاري و زير آب رفتن مناطق مسكوني و كشاورزي گفته ميشود. معمولاً طغيان در پي سيل بوده و به همين علت هر دو را به يك معني به كار ميگيرند.
معمولاً سيل در اثر عوامل زير ايجاد ميشود:
1. ريزش سريع نزولات آسماني و عدم گنجايش محل نزول.
2. عدم نفوذپذيري زمين محل و ذوب سريع برفها.
3. عدم گنجايش و عدم طراحي صحيح مسير رودخانه و سيلها
4. عدم استفاده از سيل بند و ديوارهاي محافظ در مناطق سيلخيز
5. عدم گنجايش صخرهها و جويها جهت عبور آب درمناطق شهري و مسدود شدن رودخانه به علت ريزش كوه
6. عدم لايروبي رودخانه و تجمع رسوبات سنگين و غيرطبيعي پشت سدها.
7. خرابي سيلبندها، سدها و مخازن آب.
آتشفشان
آتشفشان یک ساختمان زمین شناسی است که به وسیله آن مواد آتشفشانی (به صورت مذاب ، گاز ، قطعات جامد یاهر 3)از درون زمین به سطح آن راه می یابند. انباشتگی این مواد در محل خروج، برجستگی هایی به نام کوه آتشفشان ایجاد می نماید.
آتشفشان یکی از پدیده های طبیعی و دائمی زمین شناسی است که در طول تاریخ زمین شناسی نسبتا بدون تغییر باقی مانده و در ایجاد، تحول و تکامل پوسته و گوشته زمین نقش اساسی داشته و دارد.
تولید مواد آتش فشانی و پدیده های مؤثر در ایجاد آتشفشان از دوره پرکامبرین تا عهد حاضر تغییر چندانی نداشته است و آنچه در این راستا تغییر کرده است، نوع دانسته ها، چگونگی اندیشیدن و نحوه بهره گیری از آنهاست.آتشفشانها پدیده های جهانی هستند و در سایر کرات منظومه شمسی به ویژه سیارات مشابه زمین یک پدیده عادی محسوب می شود و آتشفشان بی شک در کیهان نیز رخ می دهد.
همچنین پوشش سطحی ماه اغلب با سنگ های آتشفشانی پوشیده شده است و بارزترین ارتفاعات مریخ توسط آتش فشانها ساخته شده است.
فوران های فومرولی در برخی کرات مانند قمر آیو در سیاره مشتری یک پدیده عادی می باشد. زبانه های آتش و لکه های خورشیدی را جدا از ماهیتشان، می توان نوعی فوران آتش فشانی در خورشید تلقی نمود.
علم آتشفشان شناسی به مباحث نحوه تشکیل و تحول ماگما، چگونگی جابجایی و حرکت انواع مواد، گدازه ها و ماگماها و نیز تحولات آنها در اتاقک های ماگمایی، چگونگی فعالیت آتش فشان ها و گسترش مواد آتشفشانی در سطح زمین، چگونگی تحول مواد آتشفشانی و ... اشاره می کند. علم آتشفشان شناسی از برخی علوم زمین چون پترولوژی ، تکتونیک جهانی، ژئوشیمی، چینه شناسی ، رسوب شناسی ، ژئوفیزیک ، کیهان شناسی و برخی دیگر از علوم تجربی مانند شیمی، فیزیک
صاعقه
همانطوریکه میدانیم در اثر تخلیه الکتریکی در جو صاعقه به وجود می آید که بر روی درختان جنگلی اثرات نامطلوبی دارا است. صاعقه در هنگام تماس با درختان غالبا آنها را متلاشی میکند و در بسیاری از موارد باعث آتش سوزی در جنگل می شود. البته حساسیت درختان نسبت به صاعقه یکسان نیست. آنچه از نظر قوانین فیزیکی ثابت شده است علت مهم صاعقه زدگی بستگی به میزان آب در آنها دارد. هرچه میزان آب درختان بیشتر-پوست خارجی (رتیدوم) صاف تر و ریشه ها عمودی و عمقی تر باشد کمتر مورد حمله صاعقه قرار می گیرد. درختان راش-انجیلی-ممرز های جوان و توسکا های جوان معمولا صاعقه را از خود رد میکنند. در صورتی که درختانی نظیر بلوط- کاج وصنوبر که دارای پوست خارجی (رتیدوم) ضخیمی هستند نمی توانند صاعقه را از عبور دهند و در نتیجه دچار اختلال می شوند. تک درختانی که از دیگر درختان بلندتر هستند( درختان سرور) بیشتر در معرض خطر صاعقه هستند. به طور کلی حساسیت درختان جنگلی نسبت به صاعقه به قرار زیر است: حساسیت زیاد صنوبر-بلوط-نارون-زبان گنجشک –اقاقیا و سوزنی برگان حساسیت متوسط نمدار-گردو- گیلاس وحشی- شاه بلوط- و توسکای ییلاقی حساسیت کم راش-توسکا قشلاقی- ممرز- افرا و توس صاعقه اغلب به ریشه درختان نیز صدمه می زند چون مشاهده شده پس از صاعقه زدگی به یک درخت- درختان اطراف نیزتدریجا خشک می شوند. طبق مطالعات انجام شده در سوییس (Bosshard 1977) سطح گسترش صاعقه در یک نقطه حدود 3500 متر مربع بوده است. در مورد آتش سوزی جنگل توسط صاعقه می باید متذکر شد که درصد کمی از حریق های جنگل را باعث می شود. شایان ذکر است که در اثر تخلیه الکتریکی در جو مقدار زیادی ازت آزاد می شود که توسط بارندگی به خاک می رسد. این مقدار برای مناطق جنگلی بین 10 الی 15 کیلوگرم ازت در هکتار و در سال است.
در هنگام بروز صاعقه
1. نترسيد (احتمال خطر پايين است) و آرامش خود را حفظ نماييد.
2. از درختان، تپهها، تيركها، طناب رختشويي، سيم برق هوايي، لولههاي فلزي آب دور شويد. (ايستادن زير درخت روي تپه هنگام صاعقه خطرناكترين اقدام است).
3. اگر درون آب در حال شنا يا اسكي روي آب هستيد و يا روي شناوري مثل قايق هستيد، فورا خود را به خودخشكي برسانيد و از آب بيرون بياييد.
4. درون اتومبيل، اتوبوس، يك ساختمان يا ايستگاه قطار زيرزميني برويد ولي به اشياء فلزي دست نزنيد.
5. به اشياء فلزي (از قبيل دوچرخه، نردههاي آهني، قلابهاي ماهيگيري، لوازم فلزي خانه و واگنهاي قطار) دست نزنيد.
6. اگر از خانه بيرون هستيد در محلي باز – بدون درخت – به حالت خميده دست را روي زانوهاي خود قراردهيد و باقي بمانيد (در نقاط مرتفع پناه نگيريد)
7. سعي كنيد در خانه بمانيد.
8. اگر لباسهاي شما خيس است از وارد آمدن صدمات جدي جلوگيري شود.
9. اگر هنگام رعد و برق، احساس كرديد كه موهاي سر يا دستهاي شما سيخ شده و يا از سنگها و تورهاي فلزي اطراف خود صداي وزوز شنيدند فورا آن محل را ترك كنيد.
10. سعي كنيد افراد برق زده را با كمكهاي اوليه و تنفس مصنوعي نجات دهيد، چون احتمال نجات اين اشخاص بسيار بالا است.
حجةالإسلام و المسلمين رسول جعفريان طي مطلبي در خيمه نوشت: اعتبار اربعين امام حسين(ع) از گذشته ميان شيعيان و در تقويم تاريخي وفاداران به امام حسين(ع) شناخته شده بوده است. کتاب «مصباح المتهجد» شيخ طوسي که حاصل گزينش دقيق و انتخاب معقول شيخ طوسي است از روايات فراوان درباره تقويم مورد نظر شيعه درباره ايام سوگ و شادي و دعا و روزه و عباردت است، ذيل ماه «صفر» مينويسد: نخستين روز اين ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زيد بن علي بن الحسين است.
روز 20 صفر ـ يعني اربعين ـ زماني است که حرم امام حسين(ع) يعني کاروان اسرا، از شام به مدينه بازگشتند و روزي است که جابر بن عبدالله انصاري، صحابي رسول خدا(ص)، از مدينه به کربلا رسيد تا به زيارت قبر امام حسين(ع) بشتابد و او نخستين کسي است که قبر آن حضرت را زيارت کرد.
در اين روز، زيارت امام حسين(ع) مستحب است و اين زيارت، همانا خواندن زيارت اربعين است.
شيخ طوسي سپس متن زيارت اربعين را با سند به نقل از حضرت صادق(ع) آورده است: السلام علي ولي الله و حبيبه، السلام علي خليل الله و نجيبه، السلام علي صفي الله و ابن صفيه...
اين مطلبي است که شيخ طوسي، عالم فرهيخته و معتبر و معقول شيعه در قرن پنجم درباره اربعين آورده است. طبعا براساس اعتباري که اين روز ميان شيعيان داشته است، از همان آغاز که تاريخش معلوم نيست، شيعيان به حرمت آن، زيارت اربعين ميخواندهاند و اگر ميتوانستهاند مانند جابر بر مزار امام حسين(ع) گرد آمده و آن امام را زيارت ميکردند. اين سنت تا به امروز در عراق با قوت برپاست و شاهديم که ميليونها شيعه عراقي و غير عراقي در اين روز بر سر مزار امام حسين(ع) جمع ميشوند.
در اينجا و در ارتباط با اربعين، چند نکته را بايد توضيح داد.
1ـ عدد چهل
نخستين مسألهاي که در ارتباط با «اربعين» جلب توجه ميکند، تعبير اربعين در متون ديني است. ابتدا بايد نکتهاي را به عنوان مقدمه يادآور شويم: اصولا بايد توجه داشت که در نگرش صحيح ديني، اعداد نقش خاصي به لحاظ عدد بودن، در القاي معنا و منظوري خاص ندارند؛ به اين صورت که کسي نميتواند به صرف اينکه در فلان مورد يا موارد، عدد هفت يا دوازده يا چهل يا هفتاد به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصي داشته باشد. اين يادآوري، از آن روست که برخي از فرقههاي مذهبي، بويژه آنها که تمايلات «باطنيگري» داشته يا دارند و گاه و بيگاه خود را به شيعه نيز منسوب ميکردهاند، و نيز برخي از شبه فيلسوفان متأثر از انديشهاي درباره اعداد يا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع، بسياري از اعدادي که در نقلهاي ديني آمده، ميتواند براساس يک محاسبه الهي باشد، اما اينکه اين عدد در موارد ديگري هم کابرد دارد و بدون يک مستند ديني ميتوان از آن در ساير موارد استفاده کرد، قابل قبول نيست. به عنوان نمونه، در دهها مورد در کتابهاي دعا، عدد صد به کار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگوييد، اما اين دليل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نميشود. همين طور ساير اعداد طي روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته گاه سوء استفادههايي هم از آنها ميشود. تنها چيزي که درباره برخي از اين اعداد ميشود گفت، آن است که آن اعداد معين نشانه کثرت است. به عنوان مثال، درباره هفت چنين اظهار نظري شده است. بيش از اين هر چه گفته شود، نميتوان به عنوان يک استدلال به آن نظر کرد.
عدد «اربعين» در متون ديني
يکي از تعبيرهاي رايج عددي، تعبير اربعين است که در بسياري از موارد به کار رفته است. يک نمونه آن که سن رسول خدا(ص) در زمان بعثت، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکري است. گفتني است، برخي از انبيا در سنين کودکي به نبوت رسيدهاند.
در قرآن آمده است «ميقات» موسي با پروردگارش در چهل روز حاصل شده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روي کوه صفا در حال سجده بود. (مستدرک وسائل، ج9، ص329) درباره بني اسرائيل هم آمده که براي استجابت دعاي خود چهل شبانه روز ناله و ضجه ميکردند. (مستدرک، ج5، ص239) اعتبار حفظ چهل حديث که در روايات فراوان ديگر آمده، سبب تأليف صدها اثر با عنوان اربعين در انتخاب چهل حديث و شرح و بسط آنها شده است. در اين نقلها آمده است که اگر کسي از امت من، چهل حديث حفظ کند که در امر دينيش از آنها بهره برد، خداوند در روز قيامت او را فقيه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل ديگري آمده است که اميرمومنان(ع) فرمودند: اگر چهل مرد با من بيعت ميکردند، در برابر دشمنانم ميايستادم.(الاحتجاج، ص84)
مرحوم کفعمي نوشته است: زمين از يک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجيب، هيچ گاه خالي نميشود.(بحار، ج53، ص200) درباره نطفه هم تصور بر اين بوده که بعد از چهل روز علقه مي شود. همين عدد در تحولات بعدي علقه به مضغه تا تولد در نقلهاي کهن به کار رفته است، گويي که عدد چهل مبدأ يک تحول دانسته شده است.
در روايت است کسي که شرابخواري کند، نمازش تا چهل روز قبول نميشود. و نيز در روايت است که کسي که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند ميشود. نيز در روايت است که کسي که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قلبش را نوراني ميکند. نيز رسول خدا(ص) فرمود: کسي که لقمه حرامي بخورد، تا چهل روز دعايش مستجاب نميشود.(مستدرک وسائل، ج5، ص217)
اينها نمونهاي از نقلهايي بود که عدد اربعين در آنها به کار رفته است.
2ـ اربعين امام حسين(ع)
بايد ديد در کهنترين متون مذهبي ما، از «اربعين» چگونه ياد شده است. به عبارت ديگر، دليل بزرگداشت اربعين چيست؟ چنانکه در آغاز گذشت، مهمترين نکته درباره اربعين، روايت امام عسکري(ع) است. حضرت در روايتي که در منابع مختلف از ايشان نقل شده، زيارت اربعين را يکي از پنج نشانه مؤمن دانستهاند.
اين حديث تنها مدرک معتبري است که جداي از خود زيارت اربعين که در منابع دعايي آمده، به اربعين امام حسين(ع) و بزرگداشت آن روز تصريح کرده است. اما اينکه منشأ اربعين چيست، بايد گفت، در منابع به اين روز به دو اعتبار نگريسته شده است.
نخست روزي که اسيران کربلا از شام به مدينه بازگشتند. دوم روزي که جابر بن عبدالله انصاري، صحابي پيامبر خدا(ص) از مدينه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را زيارت کند. شيخ مفيد(م413) در «مسار الشيعه» که در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار(ع) است، به روز اربعين اشاره کرده و نوشته است: اين روزي است که حرم امام حسين(ع)، از شام به سوي مدينه مراجعت کردند. نيز روزي است که جابر بن عبدالله انصاري براي زيارت امام حسين(ع) وارد کربلا شد.
در کتاب «نزهه الزاهد» هم که در قرن ششم هجري تأليف شده، آمده است: در بيستم اين ماه بود که حرم محترم حسين(ع) از شام به مدينه آمدند. (نزهه الزاهد، ص241) همين طور در ترجمه فارسي«فتوح ابن اعثم» (الفتوح ابن اعثم، تصحيح مجد طباطبائي، ص916) و کتاب «مصباح، کفعمي که از متون دعايي بسيار مهم قرن نهم هجري است اين مطلب آمده است. برخي عنوان کردهاند که عبارت شيخ مفيد و شيخ طوسي، بر آن است که روز اربعين، روزي است که اسرا از شام به مقصد مدينه خارج شدند، نه آنکه در آن روز به مدينه رسيدند. (لؤلؤ و مرجان، ص154) به هر روي، زيارت اربعين از زيارتهاي مورد وثوق امام حسين(ع) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
ورزش بسکتبال يک بازي گروهي و هيجان آوري است که در آن بازيکنان بايد داراي سرعت عمل و تحرک بسيار باشند . خصوصياتي چون آمادگي جسماني ، وقت شناسي ، همکاري ، گذشت ، سرعت و دقت و همچنين ابتکارات و فنوني که ورزشکاران از خود بروز مي دهند اين بازي را مفرح و شادي آن را لذت بخش مي نمايد.
تاریخچه ی بسکتبال
جیمز نای اسمیت یک پزشک کانادایی بود که با ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و تابعیت آن کشور را گرفت . در سال ۱۸۹۱ یعنی زمانی که دکتر نای اسمیت در دانشگاه ورزش اسپرینگ فیلد (واقع در ایالت ماساچوست آمریکا) درس میداد ، رئیس دانشگاه از او خواست ورزشی ابداع و اختراع کند که دانشجویان بتوانند در فصل زمستان در سالن به آن بپردازند تا آمادگی جسمانی خود را برای پرداختن به مسابقات میدانی فوتبال ،هاکی و بیسبال، در فصل بهار و تابستان حفظ کند .
دکتر نای اسمیت پس از بررسی رشتههای موجود ورزشی ، دریافت که ورزش جدید باید :
·توپ در آن نقش داشته باشد .
·به صورت گروهی به اجرا در آید .
·اصل رقابت در آن رعایت شود .
·و بر مهارت استوار باشد .
·هیچ گونه خشونتی و برخوردهای سخت بدنی مبتنی نباشد .
حاصل این افکار و اندیشهها ورزشی شد به نام بسکتبال که امروزه پس از سپری شدن نزدیک به یک قرن و اندی از اختراع آن ، از پر طرفدارترین و هیجان انگیزترین رشتههای ورزش بین المللی است . دکتر نای اسمیت در شروع کار دو سبد که مخصوص حمل میوه بود بر دیوار دو طرف سالن ورزش دانشگاه و در ارتفاعی بلندتر از قد یک انسان قد بلند نصب کرد و به دو گروه از ورزشکاران جوان دانشگاه آموزش داد که توپی را دست به دست بدهند و سعی کنند آن را به درون سبد بیندازند . در این حال ، تیم مقابل باید بکوشد که مانع از انجام این کار شود و توپ را هم از چنگ حریف بربایند و تصاحب کند. نخستین مسابقهای که به این ترتیب و به صورتی تجربی ترتیب یافت میان دو تیم ۹ نفره در کالج اسپرینگ فیلد بود و اولین گل تاریخ بسکتبال را هم یکی از بازیکنان به نام «ویلیام چیلس» به سبد انداخت . بعدها شخصی به نام «فرانک ماهان» با توجه به اینکه در زبان انگلیسی سبد را بسکت (BASKET) و توپ را بال (BALL) میگویند ، این ورزش را بسکتبال نامید . دکتر نای اسمیت ، برای آنکه بازی بسکتبال خشن نشود ، مقررات دقیقی برای آن به وجود آورد . بعضی از مقررات اولیه بسکتبال چنین بود :
·بازیکنان حق نداشتند توپ را از دست هم بربایند .
·بازیکنی که توپ را در اختیار داشت ، نباید با آن راه برود یا بدود .
·هل دادن و هر نوع خشونت ممنوع بود .
·فقط بازیکنانی که توپ را در اختیار نداشتند میتوانستند به هر طرف بدوند و جا بگیرند
·بازیکن توپ به دست باید توپ را به طرف یاران خود پرتاب کند و به آنها برساند .
در آغاز ، ته سبد هم بسته بود و هر بار که توپ به درون سبد میافتاد باید کسی به کمک نردبان توپ را از سبد بیرون بیاورد . در سال ۱۸۹۲ شخصی به نام «لئو آلن» سبد بسکتبال را که تا آن روز از ترکه چوب یا الیاف بود و به همین دلیل به زودی پاره و فرسوده میشد ، از سیم بافت تا استحکام بیشتری داشته باشد . دیری نگذشت که این ورزش جدید طرفداران زیادی در میان دانشجویان دانشگاه اسپرینگ فیلد و دیگر دانشگاهها یافت .دکتر نای اسمیت هم مقررات و قوانین بسکتبال را کامل تر کرد و نسخههایی از آن را به هر دانشگاه یا باشگاهی که علاقمند بود ارسال داشت . این مقررات در سال ۱۸۹۲ میلادی به صورت کتابچهای برای استفاده عموم منتشر شد . کشور کانادا نخستین کشور خارجی بود که ورزش بسکتبال به آن راه یافت . دیگر کشورها هم بتدریج و در سالهای بعد پذیرای این ورزش جدید شدند : فرانسه در سال ۱۸۹۳ ، چین و هندوستان در سال ۱۸۹۴ ، انگلستان در سال ۱۸۹۴ ژاپن در سال ۱۹۰۰ و .. . نخستین مسابقه رسمی بسکتبال در سال ۱۸۹۶ بین دو تیم از دو دانشگاه شیکاگو و آیوا برگزار شد . نتیجه این بازی تاریخی ۱۵ بر ۱۲ به سود تیم دانشگاه شیکاگو بود . در سال ۱۹۳۰ دکتر نای اسمیت کتابی درباره خواص بسکتبال تالیف کرد تا نشان دهد که بازی بسکتبال گرچه بسیار پر تحرک است اما حتی برای سالمندان هم خطری ندارد و آسیبی متوجه اعضای حیاتی بدن (قلب و کلیه) نخواهد شد .
قوانین ابتدایی
با گذشت زمان قوانینی برای انجام بازی وضع شد. مثلا تعداد بازیکنان هر تیم ۹ نفر تعیین گردید. سپس به ۷ نفر تقلیل یافت و بالاخره این تعداد به ۵ نفر کاهش یافت و تثبیت شد. هر بازیکن میتوانست در موقع وقوع خطا به جای کلیه بازیکنان تیم خود پرتاب آزاد را انجام دهد. هر تیم میتوانست از شروع تا پایان بازی توپ را در زمین خود به طور دلخواه نگهداری نماید. هر بار که توپ گل میشد بازی با بین طرفین یا جامپ بالjump ball از وسط زمین ادامه مییافت. بازیکنان بلند قد میتوانستند در نزدیک سبد قرار گیرند و توپ را به آرامی در سبد جای دهند (قانون سه ثانیه وجود نداشت). در آن زمان سعی شد توجه مدیران مدارس و مسئولان سازمانهای ورزشی را به آموزش بسکتبال جلب نمایند. باوجود این تلاش مداوم و پیگیر، آموزش بسکتبال برای مربیان حالت جنبی داشت و اساساً فعالیت آنها در ورزشهای رقابتآمیز دیگری مانند فوتبال آمریکایی متمرکز بود.
بسکتبال امروزی
امروزه با این که ورزش بسکتبال یکی از معروفترین و پرطرفدارترین ورزشهای جهان است و تغییرات زیادی یافتهاست، هنوز اصول اساسی آن مانند زمان دکتر ناسمیت است.
زمین بسکتبال
یک زمین قانونی و مناسب برای بسکتبال باید کاملاً مسطح و بدون هر گونه مانع و برآمدگی باشد. این ورزش را نمیتوان در زمینهای خاکی یا چمن اجرا کرد. بلکه سطح زمین باید از مواد سفت مانند آسفالت، سیمان یا چوب پوشیده شده باشد. میدانهای بسکتبال همه به یک اندازه نیست. زمین بازی برای خردسالان کوچکتر از زمین بزرگسالان است. مسابقات رسمی در میدانهایی به شکل مستطیل به طول ۲۶ متر و عرض ۱۴ متر برگزار میشود که طول وعرض زمین را میتوان به نسبت دو متر در یک متر کم و زیاد کرد. زمین بسکتبال به شکل خاصی خط کشی میشود. خطهای دور زمین به پهنای ۵ سانتی متر است. از مرکز زمین و به موازات عرض زمین خطی کشیده میشود که زمین بازی را به دو قسمت مساوی تقسیم میکند. در وسط زمین دو دایره متحدالمرکز رسم میکنند به شعاعهای ۹۰ سانتی متر و ۱٫۸۰ متر. مرکز این دایرهها که درست مرکز زمین است محل آغاز بازی است .
تجهیزات مورد نیاز
لباس
آرون اونز، نمونهای از لباس بازیکنان
لباس بازی برای زنان و مردان بلوز بیآستین و شلوارک است و نام تیم در جلوی بلوز و شمارهٔ بازیکن در پشت و جلوی آن نوشته شدهاست. در بازیهای بینالمللی شمارههای بازیکنان از ۴ تا ۱۵ است. بازیکنان بسکتبال معمولاً از کفشهای ساقدار استفاده میکنند که از مچ پا حفاظت بیشتری میکند.
تخته
تختهٔ ثابت
تختهٔ بسکتبال مستطیلی است به طول ۱٫۸۰ متر و عرض ۱٫۲۰ متر که موقعیت آن در فضای بالای زمین در دو انتهای میدان است و باید به گونهای قرار گیرد که به اندازه ۱۲۰ سانتی متر با خط انتهای زمین فاصله داشته باشد. ارتفاع تخته از کف سالن بازی 2.75 متر است .
انواع تخته
نوعی از تختهها به کمک میلههایی آهنی از سقف سالن آویزان میشوند که در هنگام عدم نیاز، میتوان آنها را بالا برد و به سقف سالن متصل کرد. این نوع تخته برقی است. نوعی دیگر از تختهها با میلهای به زمین وصل و محکم میشوند. در نوعی دیگر، تخته به وسیلهٔ پایهای متحرک بر روی زمین قرار میگیرد.
حلقه
حلقهٔ بسکتبال در فاصلهٔ ۳۰ سانتی متری قاعدهٔ تخته به آن متصل میشود. قطر حلقهٔ بسکتبال ۴۵ سانتی متر و ارتفاع توری که به شکل سبد به آن متصل میشود ۳۰ سانتی متر است.
توپ بسکتبال
در دو سال نخست که بازی بسکتبال ابداع شد، توپ فوتبال را برای بازی به کار میبردند. اما چون این توپ سبک بود در سال ۱۸۹۴ میلادی اولین توپ مخصوص بسکتبال توسط یک کارخانه دوچرخه سازی تولید شد که اندکی از توپ فوتبال بزرگ تر بود. در سال ۱۹۳۷ نوع دیگری توپ بسکتبال بزرگ تر اما سبک تر به بازار آمد و آنگاه در سال ۱۹۴۹ توپی ساخته شد به همین شکل و اندازه و وزن فعلی که هنوز هم مورد استفادهاست. توپ بسکتبال بزرگتر از توپهای معمولی است و آن را از جنس چرم، لاستیک یا پلاستیک میسازند و هنگام استفاده باد میکنند. میزان فشار هوای داخل توپ باید به حدی باشد که در صورت رها شدن از ارتفاع ۱٫۸۰ متر، پس از اصابت به زمین کم تر از ۱٫۲۰ و بیش تر از ۱٫۴۰ متر از زمین بلند نشود. محیط یک توپ قانونی بسکتبال پس از باد شدن باید حداقل ۷۵ سانتی متر و حداکثر ۷۸ سانتی متر باشد. ضمن آنکه در این حال وزن توپ نباید کمتر از ۶۰۰ و بیشتر از ۶۵۰ گرم باشد. توپ این ورزش بزرگترین و سنگینترین توپ بازیهای دستهجمعی است.
پيامبر اسلام (ص) فرمود: كربلا پاكترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگترين بقعهها است و الحق كه كربلا از بساطهاى بهشت است.
شخصيت، قيام و نهضت امام حسين (ع) هميشه در كلام معصومين (ع) وجود داشته است و عجب آنكه حتي معصومين پيش از امام حسين (ع) نيز اشاراتي به اين واقعه و سرزميني كه در آن مصائب عاشورا رخ داد، داشتهاند. در اين نوشتار 40 حديث در باره امام حسين (ع) كه در سايت آيتالله محمدتقي بهجت آمده، منتشر ميشود.
1- حريم پاك
عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (1)
پيامبر اسلام (ص) در ضمن حديث بلندى مىفرمايد: كربلا پاكترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگترين بقعهها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است.
2- سرزمين نجات
قال رسول الله صلى الله عليه و آله: يقبر ابنى بأرض يقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام نجا الله التى عليها المؤمنين الذين امنوا مع نوح فى الطوفان. (2)
پيامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مىشود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد
3- مسلخ عشق
قال على عليه السلام: هذا ... مصارع عشاق شهداء لا يسبقهم من كان قبلهم ولا يلحقهم من كان بعدهم. (3)
حضرت على عليه السلام روزى گذرش از كربلا افتاد و فرمود: اينجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمىرسند.
4- عطر عشق
قال على عليه السلام: واها لك ايتها التربة ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب. (4)
اميرالمومنين عليه السلام خطاب به خاك كربلا فرمود: چه خوشبويى اى خاك! در روز قيامت قومى از تو به پا خيزند كه بدون حساب و بىدرنگ به بهشت روند.
5- ستاره سرخ محشر
قال على بن الحسين عليه السلام: تزهر أرض كربلا يوم القيامة كالكوكب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطيبة المباركة التى تضمنت سيدالشهداء و سيد شباب اهل الجنة. (5)
امام سجاد عليه السلام فرمود: زمين كربلا در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مىدرخشد و ندا مىدهد كه من زمين مقدس خدايم، زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.
6- كربلا وبيت المقدس
قال ابوعبدالله عليه السلام: الغاضرية من تربة بيت المقدس. (6)
امام صادق عليه السلام فرمود: كربلا از خاك بيت المقدس است.
7- فرات و كربلا
قال ابوعبدالله: ان أرض كربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارك و تعالى... (7)
امام صادق عليه السلام فرمود: سرزمين كربلا و آب فرات، اولين زمين و نخستين آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.
8- كربلا كعبه انبيا
قال ابوعبدالله عليه السلام: ليس نبى فى السموات والارض و الا يسألون الله تبارك و تعالى ان يوذن لهم فى زيارة الحسين عليه السلام ففوج ينزل و فوج يعرج. (8)
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ پيامبرى در آسمانها و زمين نيست مگر اين كه مىخواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شوند، چنين است كه گروهى به كربلا فرود آيند و گروهى از آنجا عروج كنند.
9- كربلا، مطاف فرشتگان
قال ابوعبدالله عليه السلام: ليس من ملك فى السموات والارض إلا يسألون الله تبارك و تعالى ان يوذن لهم فى زيارة الحسين عليه السلام ففوج ينزل و فوج يعرج. (9)
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ فرشتهاى در آسمانها و زمين نيست مگر اين كه مىخواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شود، چنين است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آيند و فوجى ديگرعروج كنند و از آنجا اوج گيرند.
10- راه بهشت
قال ابوعبدالله عليه السلام: موضع قبرالحسين عليه السلام ترعة من ترع الجنة. (10)
امام صادق عليه السلام فرمود: جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.
امام باقر عليهالسلام به فرزندش امام صادق عليهالسلام فرمودند: تو را سفارش مىكنم به انجام كار خير وسط دو كار بد تا آن دو را محو كند، امام صادق عليهالسلام سئوال كردند چگونه چنين چيزى ممكن است؟ امام فرمودند: همانطور كه قرآن مىگويد مؤمنين كسانى هستند كه وقتى خرج مىكنند اسراف و يا سختگيرى نمىكنند (اسراف و سختگيرى هر دو بدند و ميانه روى وسط آنها خوب است)
نقل شده است كه امام صادق عليهالسلام مشاهده كردند كه سيبى را نيمخورده از خانه بيرون انداخته اند، خشمگين شدند و فرمودند: اگر شما سير هستيد، خيلى از مردم گرسنهاند خوب بود آن را به نيازمندش مىداديد.
كانَ النَّبىُّ صلىاللهعليهوآله ... يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله به هر كس برخورد مىنمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مىكردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مىشدند، آن را كوچك نمىشمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آنكه بخندند، هميشه متبسم بودند، بىآنكه اخمو باشند، محزون بودند، بىآنكه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مىبخشيدند ولى اسراف نمىنمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
خنده و اثرات روانشناختی آن / مهارتی به نام " خنده "
گاهی خندیدن آنقدر برای انسان عادی میشود که فراموش میکنیم، چقدر شگفتآور است. آیا تا به حال به این مسئله فکر کردهاید که خنده چقدر میتواند در کنش و واکنش بدن سودمند باشد و آیا میدانید در هنگام خندیدن در بدن چه اتفاقی رخ میدهد...
خنده و اثرات روانشناختی آن / مهارتی به نام " خنده "
خنده باعث میشود انرژی از منبع درونی وجود شما به سطح بیاید. انرژی همانند سایهای خنده را دنبال میکند و بهدنبال آن جاری میشود. آیا تا کنون توجه کردهاید اوقاتی که واقعاً و از ته دل میخندید، به طور عمیق در حالت مدیتیشن قرار دارید؟ در واقع در این لحظات فکر کردن کاملاً متوقف میشود. اصلاً غیر ممکن است که در یک زمان هم فکر کرد و هم خندید. خندیدن و فکر کردن دقیقاً متضاد یکدیگرند.
اگر واقعاً بخندید، فکر کردن متوقف میشود ولی اگر فکر کردن ادامه پیدا کند، خنده، واقعی و از ته دل نخواهد بود. هنگامیکه شما عمیقاً میخندید، ناگهان فکر ناپدید میشود. خندیدن یکی از بهترین، سادهترین و طبیعیترین راههای خلاصی از شر ناآرامیهای ذهن است. خندیدن میتواند مقدمهای شورانگیز برای وارد شدن به مرحله توقف افکار و بیذهنی باشد.
هر روز صبح پس از بیدار شدن از خواب قبل از باز کردن چشمانتان به خوبی بدنتان را کش و قوس دهید و خستگی احتمالی را به این ترتیب از تن خود بیرون کنید. پس از سه یا چهار دقیقه همانطور با چشمان بسته شروع به خندیدن کنید.
برای مدت پنج دقیقه فقط بخندید. در ابتدا ممکن است خنده شما واقعی نباشد ولی پس از مدتی صدای این خنده مصنوعی باعث خواهد شد تا واقعاً بخندید. خود را کاملاً رها کنید و به این خنده بسپارید. شاید چند روزی طول بکشد تا این حالت بهطور واقعی اتفاق بیفتد. این مدیتیشن تاثیر بسیار خوبی خواهد داشت و باعث میشود تا کل روز شما تغییر کند.
مهارتی به نام " خنده " گاهی خندیدن آنقدر برای انسان عادی میشود که فراموش میکنیم، چقدر شگفتآور است. آیا تا به حال به این مسئله فکر کردهاید که خنده چقدر میتواند در کنش و واکنش بدن سودمند باشد و آیا میدانید در هنگام خندیدن در بدن چه اتفاقی رخ میدهد.
دانش روانشناسی، امروزه پی برده است که لبخند در زندگی ما از اهمیت بهسزائی برخوردار است. لبخند و خنده هیچ عارضه جانبی مضری ندارد و حت یاگر نتواند به خودی خود بیماری و فشارهای روحی را علاج کند، حداقل میتواند لحظات نگرانی بهوجود آمده از بیماری را برطرف سازد.
لبخند علاوه بر معکوس کردن مسیر بیماری و تأمین سلامت، بهترین یخشکن در گردهمائیهای اجتماعی است.
در سالهای اخیر دانشمندان سعی داشتند که فیزیولوژی خنده و اثرات پزشکی قابل اثباتش را آشکار کنند.
گروهی از این وحشت دارند که اگر زیاد بخندند و یا لبخند به لب داشته باشند، دیگران آنها را جدی نگیرند در حالی که باید بدانیم امروزه مشکل، خنده زیاد نیست، بلکه کمبود خنده است. البته بایستی صادقانه خندید و شخصیت خود را نیز در نظر داشت. خنده آنگاه مؤثر و درمانبخش است که به موقع باشد و به شخصیت دیگران آسیب نرساند. خنده آنگاه مؤثر و درمانبخش است که به موقع باشد و به شخصیت دیگران آسیب نرساند. خندههای بیمورد و تمسخرآمیز، انسان را غافل میکند و پرده سیاهی بر روی عوامل شادیآفرین دیگر میکشد.
● خنده چیست؟
در واقع خنده یک برنامه است که کل سیستم بدن را درگیر میکند. ممکن است خنده در اثر گفتن یک مطلب خندهدار باشد که از عصب شنوائی ما شروع میشود، و یا ممکن است در اثر دیدن تصویرهای خندهدار و کمیک بوده و از چشمهایمان شروع شود.
دانستن این نکته میتواند جالب باشد که پیدایش خنده بیش از بهوجود آمدن زیان و عمیقاً با پیدایش ما ارتباط دارد.
● تأثیرات لبخند و خنده
لبخند زدن و خندیدن، نشانه داشتن شخصیتی دست و دلباز، اجتماعی و خوشقلب است. گرچه ما معمولاً خندیدن زیاد را با سبکسری یکی میدانیم ولی بایستی بدانیم که تغییراتی فراسوی سبکسری در جسم و بدن انسان به واسطه خندیدن و لبخند زدن بهوجود میآید که تظاهرات عینی آن شادمانی است که در این حالت تمام جسم تنظیم میشود و ذهن شفافتر میگردد.
● چهره
خنده درمان مؤثر و قدرتمندی برای غلبه بر پیری و حفظ زیبائی و شادابی است. در خندیدن تنها یک عضله اصلی بهکار گرفته میشود؛ در صورتیکه برای بروز حالتی چون خشم و اندوه و اخم تعداد زیادی از عضلات باید درهم کشیده شوند. لبخند موجب میشود تا افراد سرزندهتر و شادابتر بهنظر برسند، زیرا افزایش جریان خون موجب قرمز شدن صورت شده و شادی خاصی بر ما مستولی میشود.
چشمها خنده را دریافت میکنند و اگر شدت خده زیاد باشد، مجاری اشک فعال میشوند. تحقیقات بیانگر این است که اشک چه در اثر شادی و چه ناراحتی، علایم فشار و استرس را کاهش میدهد.
● خارج از دهان
بهطور طبیعی دهان ما با باز شدن، اجازه خروج صداهای موزون (ها، ها) را از هوا میدهد و طبق بررسیهائی که بر روی بزاق بیمارانی که بعد از مشاهده یک کلیپ خندهدار انجام دادهاند مشخص گردید که سطح عوامل مقابلهکننده با بیماریها بهنام ایمونوگلوبینها افزایش مییابد و تحقیقات دیگر نشان میدهد که ممکن است عملکرد ایمنی و دفاعی بدن را افزایش دهد.
● تأثیر بر روی دستگاه تنفسی
در اثر خنده، دیافراگم، عضله قویای که در زیر ششها قرار دارد، بالا و پائین میرود و ششها را پر از هوا میکند و سپس این هوا را از آنها خارج کرده و به سمت سیستم صوتی جهت تولید صدا میفرستد. در این تبادلات خون مملو از اکسیژن شده و قلب، خون تمیزتری را دریافت میکند و شادابتر میشود.
هنگامیکه هورمونهای ناشی از فشارهای روانی بهطور دائم به مقدار زیاد ترشح میشوند، سیستم دفاعی بدن قادر به انجام وظیفه خود بهطور کامل نخواهد بود و به همین دلیل راه را برای درد و ایجاد زمینه برای انواع عفونتها فراهم میآورد. اما خنده و شادی میتواند سلاح مؤثری برای حمله به این سیکل ناسالم ترس و فشار روانی باشد.
از این رو است که افراد مثبتنگر و خوشبین کمتر به اختلالات ناشی از فشار روانی مبتلا میشوند. به یاد داشته باشید که افراد میتواند بیماریهای خود را راحت و بدون هیچ هزینهای با خنده درمان کنند. نورمن کازنیر توانست بیماری خود را که پزشکان معتقد بودند لاعلاج است با دیدن فیلمهای خندهدار مداوا کند، و همین مسئله باعث شد وی از این شیوه بهعنوان یک روش درمانی استفاده کند. خنده میتواند تغییرات فیزیولوژیکی گستردهای چون بهبود عملکرد هضم، تنظیم سیستمهای داخلی و بهبود جریان خون در بدن را ایجاد کند.
خنده میتواند وسیلهای قدرتمند برای شفای بیماران و واکنشی قوی علیه بیماریها باشد.اغلب اتفاقات و حوادث پریشانکننده زندگی را میتوان با روحیه بذلهگوئی به اموری قابل تحمل تبدیل کرد. این روحیه که فرد بتواند هنگام خشم، عصبانیت یا هر موقعیت عاطفی و رنجآور دیگر، لحظهای توقف کند و با خود شوخی کند یا به خود، رفتار و نگرشهای خود بخندد یک مهارت است مهارتی که باید آموخته شود.
شوخطبعی و خوشروئی را میتوان سادهترین راه آفرینش شادی دانست. شوخی، روح را شاد میکند و با آفرینش لبخند، انسان و محیط را شادابی و خرمی میبخشد. خنده، حتی لبخند و حتی خیال خنده شگفتی مطبوعی به روح انسان میبخشد که غالباً با آرامش اعصاب و سبکی ذهن همراه است.
● چرا خنده بر هر درد بی درمان دواست؟
خندیدن نوعی آنتی بیوتیک طبیعی است که همه انسانها با استفاده از آن، میتوانند بسیاری از دردهای خود را تخفیف دهند. خنده واکنشی است غیر ارادی که باعث انقباض هماهنگ پانزده ماهیچه صورت و سریع شدن تنفس و جریان خون و نتیجتاً افزایش ترشح آدرنالین در خون میشود که تاثیر نهایی آن ایجاد احساس لذت و شادابی در فرد است.
خنده ارزانترین داروی پیشگیری و مبارزه با بسیاری از بیماریها است و باعث پائین آمدن ضربان قلب و کاسته شدن فشار خون میشود و از آنجا که شخص را وادار میکند که نفس عمیق بکشد، موجب میشود میزان اکسیژن بافتها افزایش یابد، لذا خنده باعث طولانی شدن عمر میشود.
ترشح هورمون «ایمونوگلوبولین» در بدن با میزان خندیدن ما ارتباط مستقیم دارد. «ایمونوگلوبولین» به مبارزه دستگاهایمنی بدن با باکتریها و میکروبها کمک کرده و شخص را برای مقابله با بیماریها آماده میکند.
در اثر خندیدن، نوعی ماده شیمیایی خاص سیستم عصبی به نام «آندروفین» تولید میشود که در شخص اعتماد به نفس و سرخوشی ایجاد میکند. پژوهشهای دیگر بر روی خندیدن نشان میدهد که انسانها به وسیله خنده، درد را بیشتر تحمل میکنند به این دلیل که خنده ترشحاندروفینها را زیادتر میکند واندروفینها کشندههای طبیعی درد در بدن هستند.
در واقع «آندروفین» مادهای مشابه مرفین است که در بدن ساخته میشود، مقدار این ماده در خون، در اثر ورزش و فعالیتهای نشاط آور، بالا میرود.
دانشمندان انگلیسی بعد از سالها تحقیقات به این نتیجه رسیدند که یک دقیقه از ته دل خندیدن معادل ۴۵ دقیقه ورزش، انسان را سر حال میآورد.
بنابر آخرین تحقیقات علمی، خندیدن، باعث کاهش بروز انواع بیماریها از جمله بیماریهای قلبی میشود. از طرفی خنده با ایجاد تغییراتی در راههای تنفسی، باعث میشود هوای بیشتری در بینی ما جریان یافته و به سرد شدن مغز کمک کند و هر چه مغز خنکتر باشد، ما شادتر خواهیم بود.
کسانی که دچار حمله قلبی شدهاند در روز با حداقل ۳۰ دقیقه خندیدن میتوانند احتمال حمله قلبی دوم را تا حد قابل توجهی کاهش دهند.
همچنین کسانی که فشار خون دارند نیز با وجود روحیه شاد و خندیدن میتوانند فشار خون خود را در حد مطلوب نگه دارند.
در حال حاضر این عقیده که قسمت اعظم بیماریها بر اثر احساسات منفی و اضطرابها بهوجود آمده و پیشرفت میکند، توسط اکثر روانشناسان و روانپزشکان مورد قبول قرار گرفته است.www.migna.irاسترسها و اضطرابهای روزانه در طول زمان چنان ناهماهنگیهایی در جسم ایجاد میکند که ممکن است به بحران روانی منتهی شود.
زمانیکه هورمونهای ناشی از فشار روانی بهطور دائم به مقدار زیاد تولید شود، سیستم دفاعی بدن قادر به انجام وظیفه کامل نخواهد بود و همین راه را برای انواع عفونتها و بیماریها هموار کرده و اندامهای داخلی بدن را تحت فشار شدیدی قرار خواهد داد.
خندیدن میتواند سلاح موثری برای مقابله با این فشارهای روانی و استرسهای روزمره باشد. امروز پهنه دانش بشر به اندازه ای وسعت گرفته است که رشته های خاص و متفاوت آن بی شمار شده است و حیطه آن را یک پسوند «اولوژی» از حیطه رشته های دیگر جدا می کند. مثلا بررسی روان شناختی و تنشناختی خنده با اسم «ژلاتولوژی» به مفهوم خنده شناسی معرفی می شود.
پژوهشگران موضوع خنده، یا ژلاتولوژیست ها، کوشیده اند که به ماهیت خنده پی ببرند و به این سوال پاسخی علمی بدهند که انسان چرا می خندد؟ آنها در پژوهش خود دریافته اند که مغز انسان چگونه یک جوک، لطیفه، یا شوخی را می گیرد و خنده چگونه می تواند واقعا به صورت بهترین داروها عمل کند. می دانیم که جای دریافت یک موضوع خنده آور، در قسمت قدامی یا جلویی قشر بیرونی و خاکستری رنگ مغز قرار دارد.
اکنون خنده شناسان در زمینه مبدا یا منشا خنده پژوهش می کنند. دو محقق آمریکایی به نام های متیو جرویس و دیوید اسلون ویلسون از دانشگاه بینگهمتون در نیویورک، چند ماه پیش در مقالهای اظهار داشتند که در پژوهش خود دریافته اند که منشا خنده در سیر تکاملی انسان به زمانی پیش از آنکه انسان از میمون ها جدا شود، بر می گردد.
خنده در میان اولین گروه های انسان نما، بین چهار تا دو میلیون سال پیش پیدا شد. البته خنده آنها به هاه هاه یا قهقهه انسان امروزی شباهتی نداشت، چون آنها هنوز دستگاه صوتیشان توانایی تلفظ این صداها را پیدا نکرده بود و بیشتر به واکنش صوتی در برابر قلقلک یا خنده گوریل ها و شامپانزه های امروزی شباهت داشت.
یک مطالعه تازه حاکی از آن است که ریشه خندیدن احتمالا از یک موجود ما قبل تاریخ که جد مشترک انسان و میمون های امروزی بود نشات می گیرد. با تکامل تدریجی انسان، خنده به طور کلی معنای تازهای به خود گرفت.
در حدود دو میلیون سال پیش در اجداد انسان این توانایی پدید آمد که بتوانندحالت های مختلف بیانی در چهره خود را کنترل کنند و به این ترتیب هم بی اختیار و هم با اراده خود بخندند. اما مدت ها گذشت تا انسان در مسیر تکامل به مراحلی بالاتر از شناخت و آگاهی کار برد زبان رسید و خنده با شوخی و مزاح ارتباط پیدا کرد.
بنا بر این، اگر بتوانیم خنده را پدیدهای مستقل و جدا از بذله و شوخی و مزاح بگیریم، خنده چه ماهیتی دارد؟ جوابی که براساس پژوهش علمی به این سوال می توان داد، این است که خنده در روابط اجتماعی افراد از طریق گفت وگو کاربرد دارد. یکی از محققین به نام رابرت پروواین از دانشگاه مریلند در بالتیمور آمریکا، دریافته است که ما در هنگام گفت وگوهای عادی به نسبت بیشتر می خندیم تا با شنیدن جوک و لطیفه که گهگاه پیش می آید.
توانایی خنداندن دیگران غالبا با کسب موقعیت و قدرت ارتباط دارد، به این معنی که اگر بتوانید دیگری را بخندانید، او را به تسلط خود در آورده اید. رابرت پروواین گفته است که زن ها معمولا بیشتر از مردها می خندند، چون مردها هستند که بیشتر به گفتن چیزهای خنده انگیز تمایل دارند.
برخی دیگر از محققین گفته اند که خنده مسری است، همان طور که خمیازه یک نفر دیگران را به خمیاره کشیدن وا می دارد. البته ژلاتو لوژیست ها یا خنده شناسان هنوز در این زمینه پژوهش علمی انجام نداده اند، اما شنیدنی است که مسری ترین مورد خنده در سال ۱۹۶۲ در تانزانیا اتفاق افتاد و آن هنگامی بود که یک دسته دختر دانش آموز به خنده ای طولانی در آمدند، خنده آنها به افراد دور و بر آنها سرایت کرد و خندهای که از اینجا شروع شده بود، ماه ها ادامه یافت. دکترمادان کاتاریا، پزشک هندی که بنیانگذار باشگاه خنده و روزخنده در جهان است نخستین بار در سال ۱۹۵۵ پس از خواندن کتاب «کالبدشکافی یک بیماری» نوشته کارمن کازینس روزنامه نگارآمریکایی که به تأثیر خنده در درمان یک بیماری صعبالعلاج اشاره داشت، تصمیم به راهاندازی باشگاه خنده کرد. وی که در آن زمان سردبیر نشریه «مای داکتر» بود، سرانجام همراه چهار نفر دیگر در پارک عمومی شهر بمبئی نخستین جمع خندهدرمانی را تشکیل داد و شروع به خندیدن کرد. شیوه او در ابتدا مورد تمسخر قرار گرفت اما پس از مدتی طرفداران زیادی پیدا کرد. ورود به باشگاهی که کاتاریا پیشنهاد آن را داده بود برای همه آزاد بود و هر کسی میتوانست اول صبح نزدیک ۲۰دقیقه تمرین خنده کند. در ابتدا برای خندیدن یک نفر لطیفه یا داستانهای خندهدار تعریف میکرد اما پس از مدتی با حذف لطیفهگویی، خندیدن بدون محرک تمرین شد. امروزه در باشگاههای خندهدرمانی، افراد با پیوستن به گروههای بزرگ بی دلیل شروع به خندیدن میکنند. پیشروان این گروهها معتقدند خنده مسری است و اعضا ضمن برقرار کردن ارتباط چشمی یکدیگر را به نوعی وادار به خندیدن میکنند.
بعدها لارنس که جلسات خندهدرمانی را در تورنتو برگزار میکرد علاوه بر خندیدن دست زدن را هم به منظور کمک به گردش خون در بدن به مراسم خندهدرمانی افزود. بهطور کلی مراسم خندیدن شامل انواع خندههایی است که حتما خواندن نام آنها خندهای هم بر لبان شما خواهد نشاند. از جمله در ابتدا اعضا به صورت هماهنگ هاها هوهو را با صدای بلند تکرار میکنند. سپس خنده از ته قلب، خنده سلام و احوالپرسی، خنده یک متری، خنده شیرقهوه، خنده شیر، خنده تدریجی و... را که از انواع مختلف خنده هستند تمرین میکنند.
امروزه استرس یکی از عوامل مشترک در اغلب بیماریهاست و از بیخوابی و افسردگی گرفته تا آسم، بیماریهای قلبی و حتی سرطان همگی تابعی از استرس و اضطراب به شمار میآیند. پژوهشهای علمی زیادی نیز نشان میدهد که خندیدن ضمن کاهش هورمونهای استرس در بدن به تقویت دستگاه ایمنی کمک میکند. منتقدان این روش بررسیهای مختلفی در مورد خنده به اصطلاح مصنوعی و مقایسه آن با خنده طبیعی انجام دادند همچنین تحقیقات مختلفی در زمینه کیفیت خنده صورت گرفته است که همگی آنها نشان میدهد چه به صورت خودجوش بخندید و چه خودتان را به زور وادار به خنده کنید بدن مواد شیمیایی یکسانی تولید میکند.
دانشمندان معتقدند کودکان روزانه حداقل چهارصد بار میخندند اما در سنین بالاتر افراد گاهی به سختی یکبار در طول روز میخندند. چرا برای خندیدن، منتظر دلیل شویم؟
زندگی چنان که هست، دلیلی کافی برای خندیدن است. زندگی بسیار بیهوده و مسخره است و در عین حال بسیار زیبا و شگفت انگیز. زندگی ترکیبی از همه چیز است، طنز کیهانی خوبی است.
خندیدن ساده ترین کار در دنیاست، به شرطی که به آن مجال دهید.خندیدن خیلی دشوار شده است. مردم به ندرت می خندند و حتی وقتی می خندند، خنده شان حقیقی نیست. مردم می خندند، گویی به دیگران منت می گزارند و وظیفه ی خاصی را به انجام می رسانند.
نباید بخندید تا شخص دیگری را شاد کنید، زیرا اگر خودتان خوشحال نباشید، نمی توانید هیچ کس دیگر را شاد کنید. باید به خودی خود به خاطر خود بخندید، بی آن که منتظر دلیلی برای خندیدن باشید. اگر درون هر چیز را ببینید، دیگر قادر نخواهید بود خنده را متوقف کنید.همه چیز برای خندیدن مهیاست.
چیزی کم نیست اما ما اجازه نمی دهیم. ما خسیس هستیم. در مورد خنده، عشق و زندگی خساست به خرج میدهیم. وقتی بدانید می توان خساست را کنار گذاشت، وارد بعد تازه ای می شوید. خنده یک آیین معنوی واقعی است و هر چیز دیگر فقط وهم و گمان است. چرا مردم میخندند؟ انتظار نمیرود که داستان واقعی اینکه چگونه مرد مزاحمی به همسر شما تلفن کرده تا درباره کشتن شما با او بحث کند، موجب شادی و خنده کسی شود.
اما هنگامیکه جان موریل از کالج «ویلیام و مری» در ویرجینیای آمریکا این حادثه را برای گروهی از پژوهشگران در اجلاسی درباره طنز و خنده توبینگن آلمان تعریف کرد، همه آنها از خنده روده بر شدند، چون او شرح داد که چگونه همسرش سعی کرده بود مرد جوان سردرگم شده را قانع کند که از کشتن شوهرش دست بکشد زیرا وام مسکن زن آنقدر بالا است که نمیتواند بدون کمک شوهرش آن را بپردازد!
اما چرا آنها خندیدند؟ نظر دکتر موریل این است که خنده گرچه میتواند درماندگی را نشان دهد اما در بسیاری موارد نشانهای قانع کننده از آن است که خطر گذشته است. واکنش مخاطبان دکتر موریب در توبینگن هم بیانگر همین نکته بود. دکتر موریل زنده ماند تا قصهاش را بگوید و بنابراین زمان آسودهای داشت که آن را به صورت سرگرم کنندهای درآورد! توصیفی درباره چگونگی به خنده افتادن افراد «نظریه ناجور بودن» است.
این نظریه میگوید که همه جوکهای مکتوب و بسیاری از موقعیتهای طنزآمیز دیگر براساس بیربط بودن و نداشتن تناسب است؛ چیزی که با چیزهای دیگر جور در نمیآید. در بسیاری از جوکها راوی، داستان را در حضور این ناسازگاری پیش میبرد و سپس شاه بیت ماجرا این ناسازگاری را به نحوی که مخاطبان انتظارش را ندارند، حل و فصل میکند. همچنین ممکن است همین کلمات آخر داستان موقعیت یاوه و عجیب و غریبی را مطرح کند و حل و فصل کردن آن را به شنوندگان بسپارد. برای مثال، برای بسیاری از افراد خود برگزاری یک گردهمایی درباره طنز در آلمان [که مردمشان به جدی و عبوس بودن مشهورند] خندهدار است.
در اصل چرا مردم میخندند؟
مقصود از خندیدن چیست؟ خنده بسیار مسری است و به همین دلیل ممکن است به بخشی از رفتار انسان بدل شده باشد که پیوند یافتن اجتماعی را تقویت میکند. هنگامیکه گروهی از افراد میخندند، به نظر میرسد این پیام را منتقل میکنند: «راحت باشید، شما در میان دوستان خودتان هستید.» موریل طنز را شیوهای برای پذیرفتن مرگ و ناخرسندی کلی زندگی در این جهان میداند. دکتر موریل یادآور میشود که بسیاری از مدیران به علت ترس از بطالت، خنده در ساعات کار را نمیپسندند اما او معتقد است که چنین عقیدهای نادرست است. خنده یا نبود آن ممکن است بهترین علامت برای یک مدیر درباره جو محیطکاری و خلق و خوی کارمندانش باشد.
نظریه دیگری درباره علت خندیدن _ نظریه برتری _ میگوید که افراد به این علت میخندند که تاکید کنند که در سطحی معادل یا بالاتر از اطرافیانشان هستند. پژوهش نشان داده است که روسا گرایش دارند که بیش از زیردستانشان جوک بگویند. زنان در حضور مردان بسیار بیشتر میخندند و مردان اغلب در حضور زنان جوکهای بیشتری میگویند. حتی معلوم شده است که مردان در حضور زنان آهستهتر میخندند، در حالی که هنگامیکه تنها مردان حضور دارند، بلندتر خنده سر میدهند. اما خنده برای همه افراد خوشایند نیست. افرادی هستند که از اینکه دیگران به آنها بخندند، ترسی بیمارگونه دارند. این افراد از موقعیتهایی که در آن خنده بروز خواهد کرد یعنی اغلب جاهایی که افرادی را ملاقات میکنند، پرهیز خواهند کرد.
ویلیباد روش، از دانشگاه زوریخ سوئیس ???? نفر آلمانی را مورد بررسی قرار داد و از آنها پرسید که آیا معتقدند که دیگران آنها را دستمایه جوکهای خود قرار میدهند و دریافت که تقریبا ?? درصد مخاطبان چنین نظری دارند. این افراد گرایش داشتند که خندههای ضبط شده را به عنوان تمسخر و استهزا ردهبندی کنند. پژوهشهای بعدی به این مساله خواهند پرداخت که آیا چنین افرادی در حس طنز دچار اشکال هستند.
اثرات روانی خنده
هرگز به خنده به اندازه نفس کشیدن اهمیت نمی دهیم، زیرا روزانه صدها بار دست به این کار می زنیم. اما اخیراً دانشمندان در مورد تشخیص ایمن شناسی روانی شناخت چگونگی کمک مغز به بهبود جسم بیش از پیش توجه می کنند.
آنان پی برده اند خنده یی که انسان از ته دل می کند نشاط انگیز بوده و فواید بسیاری به همراه دارد. پژوهشی که در سال ۱۹۹۴ در یکی از دانشکده های برزیل صورت گرفته حکایت از آن دارد که خنده نشانه آشکاری از خوش بینی و قوت قلب است که تاثیر چشمگیری بر روی افراد دارد. در بررسی یاد شده اسلایدهای مردان و زنانی که می خندیدند یا نمی خندیدند را به دانشجویان نشان داده و از آنها خواستند اسلایدها را نمره گذاری کنند. دانشجویان به افراد خنده رو امتیازهای بیشتری دادند. به نظر آنان اشخاص خندان، انسان های دلشادتر، آرام تر، منطقی تر، صمیمی تر، خوش چهره تر، با محبت تر و دلسوزتر از آنانی هستند که لب به خنده نمی گشایند.
● سلامتی و تندرستی بیشتر
خنده توام با سایر رفتارهایی که سبب خشنودی و آرامش ما می شوند، مانند قاه قاه، یوگا، دعا و نیایش، اندیشه و ورزش، سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و در برابر اقسام عفونت ها و بیماری ها محافظت می کند. خشم، تنش و نگرانی، بر تعداد هورمون های تنش زای تضعیف کننده سیستم ایمنی بدن می افزاید.
لبخند یا خنده، ترشح هورمون های تنش زا را متوقف می سازد. شوخی و طنز نیز تلاش یاخته هایی را که پادزهرهای ضدعفونت را به وجود می آورند، زیاد می کند. این قبیل پادتن ها در حقیقت مواد شیمیایی اند که به انهدام ویروس های مهاجم به یاخته ها و پاره یی سرطان ها یاری می رسانند.
● فشار روانی کمتر
خنده به شخص کمک می کند تا مشکلات را اعم از ساده و پیچیده، مهار کرده و با آنها آسان تر رویارویی کند. یکی از اساتید کانادا روی دو گروه از دانشجویان مطالعه کرد و متوجه شد آنهایی که در چهره شان نگرانی موج می زند، اولین آزمون خود را رخدادی پرتشویش می انگاشتند لیکن دانشجویان شوخ طبع در جلسه امتحان فشار روحی اندکی داشتند.
● دل شادی بیشتر
داروین و شمار زیادی از پژوهشگران معتقدند که خنده قادر است شادی بخش باشد یا حسی مثبت در انسان پدید آورد. برعکس اخم کردن و ترشرویی وی را اندوهگین می سازد. پژوهشگران می گویند؛ موقعی که می خندیم، ۴۲ ماهیچه صورت را به تحرک وامی داریم و وقتی که ماهیچه های مذکور منقبض می شوند از جریان خون به مغز و ناحیه سینوسی کاسته می شود.
آثار مثبت خندیدن
خنده پدیدهای است كه در اغلب موارد برای ابراز شادمانی و لذت به كار میرود و یك توانایی است كه در بین موجودات زنده فقط انسان دارای آن است . انسان با توانایی خندیدن به دنیا میآید و بدون هیچ آموزشی از همان آغاز میتواند بخندد .
از دیدگاه روانشناسی خنده و اكنشی است كه برای تخلیه هیجانات به كار میرود در واقع از طریق خندیدن انرژی ذخیره شده ناشی از شرایط مختلف مثل كنترل محیط ، كنترل ذهن فرد و حوادث زندگی از ذهن و بدن تخلیه میشود و به همین دلیل معمولاً پس از مدتی خندیدن احساس آرامش زیادی به فرد دست میدهد .تحقیقات علمی نشان میدهد درحالی كه افسردگی به دستگاه ایمنی بدن در برابر بیماریها آسیب میرساند ، خنده با كاهش كورتیزول ، افزایش هموگلوبین ، افزایش فعالیت سلولهای كاهنده درد و افزایش سیتوكنین دستگاه ایمنی را تقویت میكند . وقتی شخصی میخندد وجودش از احساساتی مثل آسودگی ، گرما ، رهایی و سرحالی آكنده میشود و اینها همان احساساتی هستند كه دربردارنده مفهوم كلی سلامتند .خنده یكی از مهمترین ورزشهاست . هیچ ورزشی نمیتواند مثل خنده بیشتر عضلات بدن را به جنبش درآورد یك دقیقه خندیدن برابر با چهل مرتبه نفس عمیق كشیدن است . همچنین روزانه ۱۵ دقیقه خندیدن بخش زیادی از منافع حاصل از پیادهروی صبحگاهی را دربردارد . خنده با كاهش و زدودن احساسات منفی نقش مهمی در پیشگیری از حملات قبلی دارد و نوعی ماساژ قوی برای قلب است .
بدن ما به طور طبیعی مجهز به مواد شیمیایی ضد دردی است كه در صورت لزوم برای تخفیف درد از مغز آزاد میشود و اندروفین نام دارد خندیدن باعث افزایش ترشح این مواد میشود . از آنجا كه اشتغال ذهنی و اضطراب از موانع مهم یادگیری به شمار میرود ، از این رو خندیدن در ابتدای مطالعه باعث ایجاد آرامش فكری میشود و فرآیند یادگیری را آسان میكند .
بیست و پنج دلیل برای خندیدن
۱) خنده چهره را شاداب و زیبا میکند.
۲) خنده عمر را طولانی میکند.
۳) خنده سن افراد را کمتر نشان میدهد. (قابل توجه خانمها!!)
۴) خنده رگها را گشاد میکند که در سلامتی مؤثر است.
۵) خنده با افزایش هورمون کورتیزول ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد میکند.
۶) خنده با شستن CO۲ از خون احساس مطلوبی ایجاد میکند.
۷) خنده کلسترول خون را کاهش میدهد.
۸) خنده گرفتن حمام اکسیژن است.
۹) خنده با افزایش هورمون سروتونین احساس سرخوشی ایجاد میکند.
۱۰) خنده با کاهش شمار ضربان قلب (HR) نقش مؤثری در سلامتی دارد.
۱۱) خنده تعادل ظرفیت هورمونی ایجاد میکند.
۱۲) خنده با شستن CO۲ از خون پوست را شاداب میکند.
۱۳) خنده از بیماری زخم معده و دوازدهه پیشگیری میکند.
۱۴) خنده نوعی ”دویدن بیحرکت“ است.
۱۵) خنده افراد چاق را لاغر میکند.
۱۶) خنده باعث میشود به دندانهایمان بیشتر توجه کنیم و در نظافت آنها بکوشیم.
۱۷) خنده چین و چروک صورت را از بین میبرد.
۱۸)خنده با افزایش ترشح اندورفین از مغز باعث احساس سرخوشی میشود.
۱۹) خنده تحمل دردهای جسمانی را آسانتر میکند.
۲۰) خنده گرفتگی عضلانی را برطرف میکند.
۲۱) خنده باعث رفع خستگی میشود.
۲۲) خنده بر همه دستگاههای بدن اثر مثبت میگذارد.
۲۳) خنده سادهترین روش برای پیشگیری از سرطان است.
۲۴) خنده بهترین ماساژ برای اندامهای داخلی است.
۲۵) خنده بهترین پزشک انسان است.
وقتی لبخند می زنیم...
دوستان خوشحال شما را خوشحال میکنند- و به همین ترتیب دوستان خوشحال دوستان شما را.
نتیجه غیرمعمول یک بررسی جدید نشان میدهد که شما و شما افرادی که هیچگاه یکدیگر را ندیدهاید، ممکن است بر احساسات یکدیگر تاثیر داشته باشید.
جیمز فولر، استادیار علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا، ساندیهگو و یکی از این پژوهشگران میگوید: "شادی شخصی ما به فراسوی افرادی که به طور مستقیم با آنها در ارتباط هستیم، گسترش پیدا میکند."
فولر گفت پژوهشگران پیش از این میدانستند که رفتارهای فرد بر افراد دیگر اثر میگذارد، "اگر من لبخند بزنم، احتمال اینکه شما لبخند بزنید، افزایش مییابد. ما میدانیم که پیشخدمتهایی که لبخند میزنند، انعام بیشتری دریافت میکنند."
اما آیا سایر افراد - آنهایی که در خط بعدی قرار دارند، این تاثیر را خواهند گرفت؟ یا آنچنانکه فولر بیان میکند: "آیا تاثیر شخص به شخص میتواند به همه شبکه اجتماعی منتشر شود؟"
این بررسی جدید، یک مورد از رشتهای از بررسیها است که به مسریبودن بالقوه چیزهایی مانند انزواجویی و سیگار کشیدن میپردازد، قصد داشت به این سوال پاسخ گوید.
فولر و نیکولاس کریستاکیس استاد دانشکده پزشکی هاروارد، یافتههای بررسی قلب فرامینگهام – که ۵۲۰۹ نفر را در فرامینگهام ماساچوست از سال ۱۹۴۸ دنبال میکند، را مورد بازبینی قرار دادند. بررسی فرامینگهام در حال حاضر نیز ادامه دارد و اکنون اخلاف افرادی که در گروه اصلی قرار داشتند را نیز شامل میشود.
این پژوهشگران بر ۴۷۳۹ فرزند مشارکتکنندگان اولیه در بررسی فرامینگهام متمرکز شدند و پیوندهای دوستی آنها را با سایر افراد در طول ۲۰ سال از ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۳ دنبال کردند.
این دانشمندان دریافتند که شادبودن یک شخص با بیشترین احتمال میزانهای شادی را در افرادی تقویت میکند که نزدیکترین رابطه را با او دارند- همسران، بستگان، همسایهها، و دوستان.
اما اگر شخصی خوشحال باشد، افزایشهای احتمال خوشحالی دوستی که در فاصله یک مایلی او زندگی میکند، ۲۵ درصد افزایش پیدا میکند.
این اثر "آبشاری"، آنچنانکه پژوهشگران آن را مینامند، ادامه پیدا میکند: برای دوست یک دوست ۱۰ درصد احتمال بالاتر خوشحال بودن وجود دارد و برای دوست این دوست بخت خوشحال بودن ۵.۶ درصد بالا میرود.
به عبارت دیگر، شادی یک شخص میتواند از سه درجه فاصله گسترش یابد. آنهایی که در مرکز چنین دوایری هستند، ممکن است افرادی باشند که به قول فولر "شما هرگز ملاقات نکردهاید. اما خلق و خوی آنها اثر عمیقی بر روی خلق و خوی خود شما دارد."
پژوهشگران سعی کردند که آمارشان را بر حسب عواملی که ممکن است بر چنین روندهای اثر بگذارد، مانند اینکه افراد با احتمال بیشتری دوستانی را انتخاب میکنند که مانند خودشان هستند، تعدیل کنند.
یافتههای پژوهش در ۵ دسامبر در نسخه آنلاین "نشریه پزشکی انگلیس" منتشر شده است.
فولر گفت نتایج این بررسی "به کلی شیوه نگرش من به دنیا تغییر داد."
او گفت: " دریافتن وجود این شیوه ارتباط ما با یکدیگر، باعث شده است که من مسئولیت بیشتری برای اعمالم قائل شوم."
روزمری بلیزنگر، استاد نمو انسانی در ویرجینیا تک، یافتههای این بررسی را قابلتوجه خواند، زیرا این پژوهشگران بر روی نمونه بزرگی از مشارکتکنندگان کار کرده بودند، که برای مدت طولانی آنها را دنبال کرده بودند.
به گفته بلیزنگر در مجموع این بررسی نشان دهنده اهمیت رفقایی است که فرد برای خود نگه می دارد.
او گفت: "افرادی که تعداد بسیاری از افراد خوشحال آنها را احاطه میکنند، نسبت به افرادی که بوسیله افراد ناشاد احاطه میشوند، با احتمال بیشتری در آینده خوشحال خواهند بود."
آیا خنده بهترین پزشک است؟
تحقیقهای اخیر، به صراحت نشان میدهد که خنده بهجزء در مسائل روحی، روانی و جسمانی، در بعدهای اجتماعی نیز بسیار تأثیرگذار بوده است. یکی از علتهای معمول افسردگی، جدائی از جامعه و پائین آمدن ارزشهای اجتماعی در خانواده و فرد است. این مشکلها در جامعههای غربی به مراتب، بیشتر بهچشم میخورد، اما در کشورهای شرقی نیز این روند رو به افزایش است.
کلوپهای خنده به بسیاری از مردم کمک کرده که از دست قرصهای ضدافسردگی راحت شوند؛ آنهم سریع و در مدت زمان کوتاه. معجزهٔ کلوپهای خنده، این است که باعث دوستی، برادری و عشق میان اعضاء میگردد. جای تعجب است، اما واقعیت دارد که این کلوپها در حال تبدیل به اتحادیههای صمیمت و همبستگی میباشند.
با گسترش فرهنگ خنده در کلوپهای خنده، هر کلوپ، شکل یک اتحادیهٔ کوچک را بهخود میگیرد که در آن اعضاء، احساس تعلق و وابستگی به یک گروه سالم را تجربه میکنند و بهتدریج تبدیل به یک خانوادهٔ بزرگ و خندان میشوند.
خنده، هرگز فقط برای سرگرمی و تفریح نیست که شخص با آن، احساس آرامش کند و همچنین تنها یک پدیدهٔ فیزیکی و رفتاری نیست؛ زیرا در آن حالت، یک عضو باشگاه خنده، بهخود این اجازه را میدهد که پس از چند ساعت حضور در باشگاه نیز همچنان عصبی، پرخاشگر و تند در جامعه رفتار کند؛ بلکه خنده، آنقدر روح وسیع و ارزشمندی دارد که میتواند برای ترمیم دردها و رنجهای یک جامعه مرهم باشد.
برای نمونه ما در کلوپ خنده، یاد میگیریم که باعث شادمانی و خندهٔ دیگران نیز باشیم و بهعنوان نمونه، عصبانیت که یکی از عاملهای بازدارندهٔ خنده است را از همنوعان خود دور کنیم. احساس گناه، حسادت، تنگنظری و... همه از احساسهای منفی هستند که میبایست جای خود را به مثبتاندیشی، عشق، گذشت، مهربانی، احترام و... بدهند؛ در غیر اینصورت، خنده هرگز در جامعه گسترش نمییابد. خنده و اثرهای آن بر روی زندگی اعضاء باشگاه خنده باید نمونه و الگوئی برای دیگر افراد باشد.
همهٔ اعضاء گروه با هم متحد و هم هدف هستند تا انگیزه، لبخند، آرامش و ایثار را به دیگر هموطنان خود یادآور شوند.
جال است بدانید که دوستداران خنده در سراسر دنیا در یک پروژهٔ منحصر بهفرد بهنام ”به یک دوست، زنگ بزن“ شرکت میکنند. برای ایجاد دوستی و صمیمیت دوباره با افرادی که زمانی خیلی به هم نزدیک بودهاید، این پروژه بسیار مؤثر است. با این تلفن زدن، به آنان یادآور میشوید که فراموششان نکردهاید و عشق و سپاس خود را با یک تلفن به آنان هدیه میکنید.
برای نمونه میتوانید حافظهٔ تلفن همراه و دفترچه تلفنهای قدیمی را دوباره بررسی کنید و همهٔ دوستان و عزیزانتان را به چند دستهٔ زیر تقسیمبندی کنید:
دوستان کنونی خود، همکاران و آشنایانی که ماههاست با آنان صحبت نکردهاید.
افرادیکه در نقاط دیگری زندگی میکنند و شما در گذشته با آنان در آن منطقه، محل یا کشور زندگی کردهاید.
دوستان دوران کودکی، همکلاسیهای مدرسه، دوستان دانشگاه، معلمان و اساتید خود و همهٔ کسانیکه به شما چیزی آموختهاند.
کسانیکه بسیار پیر و تنها هستند و شما آنان را میشناسید و...
متأسفانه واقعیتی که دربارهٔ انسانها وجود دارد، این است که ”از دل برود، هر آنچه از دیده رود“ اما دوستداران خنده، اجازه نمیدهند این اتفاق بیفتد؛ پس هدف واقعی ما در بحث خنده، توسعهٔ عشق، بدون قید و شرط است. متأسفانه بیشتر رفتارهای ما به خودخواهی و غرور ما برمیگردد؛ اما طرح ”به یک دوست، زنگ بزن“ بهطور کامل با این موضع مخالف میکند.
باور کنید تلفن شما به یک شخص، میتواند احساس لذتی بدهد که او را از افسردگی و ناامیدی نجات دهد.
طرح دیگری که در میان اعضاء، متداول و مرسوم است، ”فرمول ۴۰ روزه“ نامیده میشود و به این معناست که اگر فعالیتهای خوب، فقط ۴۰ بار در طی ۴۰ روز تکرار شوند، جزء عادتهای خوب شما باقی میمانند و در واقع شما به آن خصلتهای خوب، ”شرطی“ میشوید.
ببینید نوزادان در طول روز، ۳۰۰ تا ۴۰۰ بار میخندند. کمی بیندیشید که بر سر ما چه آمده؟ بهنظر میرسد که این تغییرهای بسیار بد در رفتار ما، ناشی از آموزشهای غلط در خانواده و اجتماع است. هنگامیکه به مدرسه میرویم، جُک و لطیفه ممنوع میشود، زیرا باعث بههم خوردن نظم و انضباط میشود. در بزرگسالی، خنده ممنوع است، چون اهانتآمیز بوده و انسان را جلف و سبک نشان میدهد. خلاصه ما در طول زندگی، آموزش میبینیم که به هیچؤجه نخندیم. با همهٔ آنها هنوز دلیلهای بسیاری برای خندیدن وجود دارد.
”پَچ آدامز“ از جمله پزشکانی بود که قصد داشت خنده را وارد علم پزشکی کند و این فقط بهدلیل قدرت درمانی خنده است. از دیگر اتفاقهای جالب در این راستا، این است که در یک خانهٔ سالمندان در ”راکویل“ یک مددکار اجتماعی و یک طنزپرداز در محیط سالمندان، باشگاه خنده را فعال کردند و چهقدر جالب تأثیرهای جادوئی آن را شاهد بودند. همهٔ این موفقیتها از مسری بودن خنده، منشأ میگیرد. در کتاب ”رابطهٔ جادوئی بین شوخطبعی و معنویت را فرا بگیریم“ آمده است: ”حتی هنگامیکه جسم انسانها از حرفزدن و حرکت کردن، خیلی دور شده، در هنگام خندهدرمانی، جوهرهٔ روحی آنان حرکت و جرقهای تازه مییابد.“
پس باور کنید زندگی، بیعیب و نقص نیست، اما میتواند بسیار خندهدار و جالب باشد. من مطمئنم شما حال مرا زمانیکه مشغول اجراء تکنیکهای خنده برای عموم مردم، نابینایان، بیماران ”MS“ ، سرطانی و... بودم، نمیتوانید احساس کنید. بیائید از خودمان شروع کنیم. باور کنید:
”زندگی یعنی عشق به توان ابدیت“ خنده، بهدلیل ایجاد فعالیت فیزیکی، کل بدن را تحتتأثیر قرار داده و عاملی برای سوخت کالری و کاهش وزن اضافی نیز میباشد.
● خندیدن، ضامن سلامتی و طول عمر
پژوهشها نشان میدهند که خندیدن، راهی برای جلوگیری از ابتلاء به بسیاری از بیماریها است.
خنده، فشارهای زندگی روزمره را کاهش میدهد و باعث بالا رفتن کیفیت عملکرد در محیط کار میشود.
خنده، بهترین دارو برای استرس بوده، باعث کاهش هورمونهای استرس در بدن شده و عکسالعمل بدن را به هنگام وقوع فشارهای عصبی تغییر میدهد.
● به طور کلی، ما نیاز داریم بیشتر بخندیم
خندیدن، سیستم ایمنی بدن را بهبود بخشیده و موجب دریافت سطح بالاتری از اکسیژن میشود.
خنده، بهدلیل ایجاد فعالیت فیزیکی، کل بدن را تحتتأثیر قرار داده و عاملی برای سوخت کالری و کاهش وزن اضافی نیز میباشد.
براساس پژوهشهای انجام شده، خندیدن در طول روز موجب پیری دیررس میشود. بنابراین، دیدن فیلمها یا خواندن کتابهای کمدی و یا هر وسیلهای که سبب خندیدن شما در طول روز میشود، امری بسیار مفید بر حفظ سلامتی میباشد.
هماکنون بیمارستانی ایجاد شده که بیمارهائی با دوره درمان طولانی و سخت، در آنجا بستری هستند و بدون مصرف هیچگونه دارو، فقط در محیط شاد قرار میگیرند تا با افزایش خنده، بر بیماری خود غلبه کنند.
● انواع لبخند
▪ لبخند مؤدبانه
این لبخند، بهطور معمول، هنگام احوالپرسی سریع و یا تصدیق مؤدبانهٔ چیزی بهکار میرود. هیچ حرکت قابل تشخیصی در چهره دیده نمیشود و فقط گوشههای لب به سمت بالا حرکت میکنند.
▪ لبخند حقیقی
این لبخند هنگامی دیده میشود که تغییرهائی در رفتار ایجاد شود که نشاندهندهٔ خوشایند بودن یا لذت بردن از چیزی باشد. به همین دلیل، حقیقی نامیده میشود؛ زیرا از شادی واقعی بهوجود میآید.
▪ لبخند هیجانزده
این لبخند شامل دو حس است هیجان و شادی ما در این حالت، لبخند حقیقی را همراه با علامتهائی مانند بالا بردن ابروها و ایجاد خطوط افقی در روی پیشانی مشاهده میکنیم.
● خندهدرمانی در خدمت مدیتیشن (تفکر تمرکز) و ریلکسیشن (آرامش)
”خندهدرمانی“ یکی از بهترین روشها مطلوب ضداضطراب در زندگی استرسزای امروزی است. این روش، قابل مقایسه با انواع دیگر راههای ایجاد آرامش و یا روش داروئی است. در درمان داروئی، شما نیاز دارید بهصورت فیزیکی، افکار خود را با دنیای فیزیکی اطراف قطع کنید: در صورتی که با خندیدن، شما نمیتوانید به چیز دیگری فکر کنید یعنی شما یا فکر میکنید یا میخندید: هر دو با هم انجام نمیشوند.
در سایر روشهای مدیتیشن، نیاز دارید با توان زیاد یتمرکز کنید تا شما را از فکرهای ناخواسته دور کند که گفتنش ساده ولی انجامش مشکل است بنابراین، خندهدرمانی، سادهترین روش از روشهای درمانی است که شما را به آرامش سریع میرساند.
▪ خنده و کاربرد آن
۱) کاهش استرس:
ـ سرحال شدن
- پراکندگی عصبانیت و خشونت
۲) ایجاد محیط کاری سالم:
تنظیم تعادل در زندگی روزمره شما
۳) ارتباط مؤثر - خلاقیت کاری - کار به صورت لذتبخش
۴ ) مقابله با مجادله و سوءتفاهم، رفع افسردگی، درد و بیماری مزمن و کاهش فشار و ناراحتی در مواردی مانند:
ـ مشکلهای زندگی زناشوئی،
ـ مدیریت کلاش و آموزش،
ـ سلامتی،
ـ رواندرمانی،
ـ غصه و شکست،
ـ ترس،
ـ جنایت،
ـ مراقبت،
ـ مدیریت رفتار و ...
بنابراین، خنده مناسب و مهم برای موارد زیر است:
افرادی که میخواهند دوباره خنده و تعادل خود را بهدست آورند، مجریانی که میخواهند متفاوت بیندیشند. مدیرانی که میخواهند روند کار را بدون افزایش استرس دنبال کنند، کارکنانی که دوست دارند از کار خود لذت ببرند، شرکتهائی که در تصمیمهای مهم، مشتاق تماسهای انسانی هستند. هر کسی که میخواهد تصمیم مهم بدون برخورد بگیرد.
در حقیقت، خنده، نوعی درمان است که ما را تشویق میکند از پدیدهٔ طبیعی فیزیولوژیکی خنده استفاده کنیم تا احساسهای دردناک عصبانیت، ترس، کسالت و ... در ما کاهش یابند.
وه چهقدر این شهر ما پر سر صداست
زندگی کردن در آن پرماجراست
پس بیا با ما بخند هر صبح زود
خنده بر هر درد بیدرمان دواست
باز بکن چهره خود نازنین
پارک بیا، خنده ما را ببین
صبح بیا همراه ما خنده کن
خنده گشاید گرهت از جبین
همه در پارک ملت میدویدن
صدای خنده ما را شنیدن
بیائید و بسنجید جمع ما را
شنیدن کی بود مانند دیدن
با خنده بیماریها را دور کنید
پس از تماشای یك برنامه تلویزیونی در مورد نقش خنده در ایفای سلامتی، «پاملای» ۶۱ ساله احساس كرد به اندازه كافی شاداب و سلامت نیست.
بنابراین تصمیم گرفت همراه چند تن از دوستانش در كلاس های خنده كه در كتابخانه «برندفورد» تشكیل می شود، شركت كند. امروزه «پاملا» بیش از همیشه می خندد و حتی با غریبه ها نیز خیلی شاد و صمیمی برخورد می كند و آنان را نیز وادار به خندیدن می كند. او می گوید: «من خیلی از این موضوع خوشحالم، خنده واقعاً سری است و همیشه می تواند برای همه خوب باشد.»
در هیچ تحقیقات و یا مطالعات پزشكی نشان داده نشده كه خندیدن یا خلق و خوی شاد داشتن عمر شما را طولانی خواهد كرد. اما تحقیقات اخیر نشان می دهد خنده می تواند سیستم ایمنی بدن را تقویت كند. البته با افزایش میزان سلول های تی «T» جنگنده عفونت ها كه باعث كاهش استرس، كاهش علائم آلرژی، افزایش مقاومت در برابر درد، كاهش خطر ابتلا به حمله قلبی و سكته تنظیم فشار خون و همچنین كنترل میزان قند خون می شوند. البته این بدین معنا نیست كه خنده تنها برای درمان بیماری ها كافی است بلكه افراد برای داشتن سلامتی باید روزانه ورزش كنند. از استعمال دخانیات پرهیز كنند، میوه و سبزیجات زیاد مصرف كنند. به دستورات پزشك معالج خود عمل كنند و حتماً مراقبت های لازم را انجام دهند. اما علاوه بر تمام اینها اضافه كردن خنده به این لیست نیز می تواند مفید و مؤثر باشد. به خصوص برای كنترل درد. زیرا خنده به مغز فرمان تولید «اندورفین» را می دهد و این هورمون مسكن طبیعی بدن است كه باعث كاهش و تسكین درد می شود. البته این نظریه كه خنده خاصیت درمانی دارد، جدید نیست. بلكه در سال ،۱۹۷۹ «نورمن كازینز»، نویسنده معروف بافروش كتاب «آناتومی یك بیماری» توجه جامعه بین المللی و دنیا را به خود جلب كرد. او در این كتاب سرگذشت زندگی خود را تعریف كرده بود كه در دورانی كه در اثر ابتلا به بیماری شریانی زندگی اش در معرض خطر مرگ قرار داشته، چگونه نجات پیدا كرد. او برای خود به همان میزانی كه ویتامین Cتجویز شده بود، خنده تجویز كرد و متوجه شد كه ۱۰ دقیقه خندیدن در اثر تماشای فیلم های كمدی، حداقل ۲ ساعت خواب راحت و بدون درد برای او به ارمغان می آورد. او با خندیدن سرانجام توانست بر درد غلبه كند و از تمام دردها رهایی پیدا كند و به طور غیرمنتظره ای درمان شود.
بنابراین هیچ گونه شبهه ای در تأثیر مثبت خنده وجود ندارد و تنها با یك لبخند آزادسازی «اندورفین» آغاز می شود. برای خندیدن نباید حتماً دنبال بهانه یا سوژه ای بگردید و منتظر باشید بلكه باید با خود تمرین كنید كه هر زمان كه بخواهید قادر به خندیدن باشید.
كارشناسان معتقدند: كودكان پیش دبستانی و حتی كوچكتر در روز به طور متوسط ۴۰۰ مرتبه می خندند در حالی كه این میزان در میان نوجوانان و جوانان تنها ۱۵ مرتبه و حتی كمتر است. زیرا همیشه و همه جا به ما آموزش داده شده كه باید جدی باشیم و با افراد، جدی و خشك رفتا ر كنیم به خصوص در محیط كار، در غیر این صورت با مشكل مواجه می شویم. اما باید بدانیم بد نیست گاهی هم به فرد بذله گو و خندانی تبدیل شویم و این خنده بسیاری از كسالت های محیط كار را از بین می برد. حتی اگر كمكی هم به مشكلات شما نكند ولی باز هم همین الان شروع به خندیدن كنید.
ازته دل بخندیم
آیاتاکنون از خود پرسیده ایدکه چند بار در روز از ته دل می خندید؟ آیا آدم خوش خنده و خوشرویی هستید یا گرفته و عبوس و به اصطلاح جدی و مبادی آداب! پژوهشهای گوناگون در زمینه اثرات خندیدن بر جسم و روح بیانگر این واقعیت است که خندیدن سبب از بین رفتن بسیاری از فشارهای روحی و روانی شده و راندمان کاری را در افراد بالا می برد. در کشور هندوستان برای تشویق مردم به اینکه از دل مشغولی های روزانه خود دست برداشته برای لحظه ای هم که شده با "خنده" مشکلات خود را فراموش کنند، دست به ابتکار جالبی زده اند و دوره هایی تحت عنوان "خنده درمانی" تشکیل داده اندکه این دوره ها با استقبال بسیاری روبه رو شده است.
بهره گـیـری از " خنده" برای درمان ناهنجاری های فکـری و عارضـه های جـسمـی، نخستین بار نیست که به مرحله اجرا درمی آید. پیش از این در کشور ژاپن به معجزه خنده پی برده و از آن برای آرامش روح و روان استفاده نموده اند.
باشگاههای خنده در کشورهای غربی ماننـد آمریکا و انگلیس که هفته ای یک بار دایر می شوند مفیـد هستند اما کافی نیستند و نیاز افراد را برطرف نمی سـازند چرا که انسان ها برای تامین نیازهای روحی خود به اینکه هر روز بخندند نیاز دارند.
یکی از محاسن ایجاد اتاق خنده این است که دیگر نیازی به وقت قبلی نیست و هر کس می تواند در هر زمانی که دلش خواست به آنجا برود و تا دلش می خواهد بخندد.
نکته مهم اینجا است که آیا افراد می توانند هر زمان که اراده کنند بی دلیل بخندند و یا باید محرکی آنها را به این عمل وادارد. تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از انسان ها نسبت به لطیفه هائی که می شنوند عکس العمل نشان می دهند. اگر لطیفه شیرین و بامزه باشد قطعاَ خنده را بر لبانشان خواهد نشاند. برای اینکه بتوانید خندیدن را تمرین کنید باید با افرادی معاشرت کنید که همیشه شاد و خوشحال هستند، گویی هیچ غم و غصه ای در زندگی نــدارند و اگر هم دارند آن را بروز نمــی دهند. در این گونه کلاس ها توسط تلویزیون و یا ضبط صوت داستان های خنده دار و بامزه به نمایش در می آید تا افراد به خندیدن وادار شوند.
● خنده را می توان به چند گروه تقسیم بندی کرد:
▪ گروه اول همان لبخندهایی هستند که افراد در هر زمان و مکانی می توانند از آنها استفاده کنند. به طور مثال خیلی ها برای اینکه ترس و یا اضطراب خود را پنهان کنند آن را با یک لبخند بروز می دهند و یا لبخندهایی که آدم ها از روی تنبلی، بی تفاوتی و اینکه حوصله حرف زدن ندارند به یکدیگر تحویل می دهند.
▪ گروه دوم خنده هایی هستند که در مکان های خاص و با کمی احتیاط انجام می گیرند. مثلاَ در مکان های عمومی خنده بی جا و بی مورد شخصیت آدم ها را زیر سؤال خواهد برد.
▪ گروه سوم خنده های بی صدایی است که در دل آدم ها انجام می گیرد. برای مثال دوست شما مطلبی در مورد شخصیت شما به زبان می آورد که به نظر شما اصلاَ واقعیت ندارد و شما در دل به او می خندید و یا موردی را از کسی پنهان کرده اید و در دل به او می خندید که از همه جا بی خبر است.
▪ گروه چهارم خنده های کاملاَ دوستانه است، زمانی که از ته دل می خندید و در آن لحظه تنها به چیزی می اندیشید که باعث خندیدن شما شده است. در این حالت تمام اعضاء بدن شما از عضلات سر و صورت گرفته تا دست و حتی قفسه سینه، شما را در خندیدن همراهی می کنند.
از این رو از ته دل خندیدن بهترین و مفیدترین نوع خنده است! بنابراین از همین امروز تصمیم بگیرید با لبخند زدن به دیگران و از ته دل خندیدن آرامش را به محیط کار و زندگی خود آورده و زمینه ای مناسب برای رشد خلاقیت ها و دوستیهای پایدار فراهم کنید.
بی شک هر کدام از ما در طول زندگی روزمره خویش در شرایطی قرار می گیریم که ممکن است کنترل اعصاب و رفتار خود را از دست بدهیم و به گونه ای غیر طبیعی عمل کنیم . زمانی که به شدت عصبانی شده ایم و تمام اعضای بدن ما آماده پرخاشگری است. وقتی که ترسیده ایم و ترس تمام وجود ما را پر کرده است و جز منبع ترس و فرار از آن ، هیچ چیز دیگر را نمی توانیم احساس و ادراک کنیم. آن گاه که به خاطر از دست دادن یک موقعیت یا هر چیز ارزشمند دیگر کاملاً افسرده شده ایم .
هنگامی که به لحاظ یک اشتباه مورد تمسخر و مضحکه دیگران قرار می گیریم و از شرم تا بناگوش سرخ می شویم یا آن موقعی که در مواجه با درخواست اطرافیان دوستان و همکاران ، توان دادن پاسخ منفی از ما سلب شده است. موقعیت ها و شرایطی اند که ما را رنج می دهند هر یک از ما برای رهایی از چنین وضعیت هایی حتماً مکانیزم هایی را به کار برده ایم شاید رفتارهای خاصی را به صورت قالبی فرا گرفته ایم و در مقابل هر نوع محرکی پاسخ های یکسان ارائه می دهیم . ممکن است در برخی موارد احساس کرده باشیم که پاسخ ما به یکی از چنین موقعیت های رنج آوری قانع کننده یا ارضا کننده نبوده است.
آیا به راستی همه واکنش های لازم را برای رویارویی با همه موقعیت ها فرا گرفته ایم؟ آنها کدام اند ؟
در بسیاری از موارد گفتار نغز و بذله گویی بهترین پاسخ به شرایط ناگوار و رنج دهنده است. تجربه به اثبات رسانده است که شرایط ناراحت کننده دائمی نیستند و بعد از اندک مدتی خاصیت رنج آور بودن خود را از دست می دهند. شاید این امر بدان علت باشد که حوادث اتفاق افتاده واقعاً به اندازه ای که فکر می کردیم آزار دهنده نبوده اند بلکه تفسیر ما در آن لحظه چنین بوده است. برخی از روان شناسان اعتقاد دارند که به جای اتفاقات بیرونی ، اندیشه های ما ایجاد نگرانی و رنج می کنند نه آن چه در بیرون اتفاق افتاده است.
به طور کلی بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی ، ظاهراً مهم و تعیین کننده اند ، در حالی که واقعاً این طور نیست و نباید آن قدر وجود و ذهن فرد را در کنترل خود بگیرند تا جایی که همه اعمال و رفتار وی را تحت الشعاع قرار داده ، فرصتی برای اندیشیدن به مطالب و مسائل دیگر زندگی نباشد.
بعضی از مردم جدی بودن و جدی گرفتن یک امر را با غوطه ور شدن در آن اشتباه می گیرند. فرو رفتن در یک اندیشه عمل یا هر امر دیگری با جدیت متفاوت است. جدی بودن ، یعنی مشغول بودن به یک امر و در عین حال امور دیگر را از نظر دور نداشتن.
به نیکی می دانیم که بسیاری از پدیده ها و اتفاقات زندگی روزمره جزیی و زودگذرند. اما برای لحظاتی آن چنان تمام فضای شخصیت ما را در خود می کشند و پوشش می دهند که هر آن چه را آموخته ایم فراموش می کنیم . به عنوان مثال وقتی معلم هستیم و دانش آموزی ما را عصبانی می کند و با رفتارش موجب رنجش ما می شود برای دقایقی آن چنان منقلب می شویم که گویی بدترین حوادث روی داده است.
هر پدیده ای را می توان از نگاه و زاویه ای دیگر نیز مشاهده کرد. اگر ذهن ما تنها روی احساس یا رفتاری خاص تمرکز کند و تنها همان را ببیند و توان ارزیابی، تحلیل و نقد آن را نداشته باشد نتیجه ای جز تلخکامی نخواهد داشت.
اغلب اتفاقات و حوادث پریشان کننده زندگی را می توان با روح شوخی و بذله گویی به اموری قابل تحمل تبدیل کرد. این روحیه که فرد بتواند هنگام خشم ، عصبانیت یا هر موقعیت عاطفی و رنج آور دیگر، لحظه ای توقف کند و با خود شوخی کند یا به خود رفتار و نگرش های خود بخندد یک مهارت است مهارتی که باید آموخته شود.
در مثال فوق نیز اگر از منظری دیگر حادثه را ببینیم یعنی باور داشته باشیم که نوجوانان نادانسته رفتارهایی انجام می دهند که بزرگسالان را می رنجاند و اگر چنین نبود اصولاً تربیت معنی پیدا نمی کرد ، با رفتار ناخوشایند یک نوجوان می توانیم راحت تر کنار بیاییم .
همچنین زمانی که در کلاس درس در مقابل جمعیت و هر جای دیگری به خاطر یک اشتباه مورد تمسخر و خنده حضار قرار می گیریم نباید موقعیت را آن قدر آزار دهنده و شرم آور بدانیم که گویی همه آبرو و حیثیت ما در گرو همین اشتباه بوده و لاغیر. آیا ما به اشتباهات دیگران نخندیده ایم ؟
خیام می گوید:
آیا همه آن چیزهایی که ما را به خنده واداشته یا رنج داده اند. امروز فراموش نشده اند ؟ پاسخ حتماً مثبت است آیا آن چه ما را به خندیدن به دیگران واداشته واقعاً خیلی شرم آور بوده و آن چه به نظر ما رنج آور بوده است واقعاً ارزش آن همه رنجیدگی را داشته است ؟ به یقین پاسخ منفی است مسائلی از این قبیل آن اندازه مهم و ماندگار نیستند تا همه افکار ما را به خود مشغول بدارند . به گفته آدلر ، اعمال هر شخص از زاویه انتخاب شیوه زندگی او نگریسته می شود شیوه ای که مردم به طور خلاق خود را سازمان می دهند و این کار عمدتاً تعیین کننده پاسخ آنها به جهان خارج است نتیجه عملی این فرض این است که ما انسان ها بیشتر تحت تأثیر تفسیرمان از واقعیات قرار می گیریم تا خود آن واقعیات.
از آنجا که ما انسان ها موجودات خودآگاهی هستیم اتفاقات و پریشانی هاییکه برای ما به وجود می آیند برای هر فرد قابل مشاهده و دیدن است و همین مشاهده ما را دوباره پریشان و مختل می کند پریشانی اولیه ایجاد آشفتگی می کند و معمولاً به نوعی خاتمه می یابد و محدود به مجموعه ای از شرایط است لیکن آشفتگی های بعدی غالباً فراگیر می شوند و ممکن است تمام زندگی فرد را مختل سازند . آن چه در این بحث اهمیت دارد این است که پریشانی دوم عملی غیر منطقی است. پریشانی اولیه واقعیتی بوده است که اتفاق افتاده و نمی شود آن را انکار کرد اما رغبت به تداوم و بازگو کردن ذهنی آن باعث اسیر شدن در دام افکار غیرمنطقی و گسترش احساس خشم ، خصومت ، ترس و اضطراب بی دلیل می شود که نه لازم است و نه ضروری و برعکس سبب رنج و تلخکامی بیشتر خواهد بود .
یک لحظه شادی مانند نورافکنی در تاریکی ، فضای تاریک و خسته روح را روشن می کند و باعث می شود حتی برای یک زمان کوتاه انفکاکی بین حالات عاطفی نامطلوب و روان انسان به وجود بیاید و در پرتو همین روشنایی و جدایی میان حالات نامطلوب و روان انسان ، فرد بتواند خود را دریابد و پریشانی را از خویشتن دور کند.
تداوم تفکر درباره حوادث و پریشان ها گردابی ایجاد می کند که هر لحظه عمق آن بیشتر شده ، شخصیت فرد را در کام خود می کشد. به حدی که همه شخصیت در آن غرق می شود و مشاهده دنیای بیرون از آن گرداب غیرممکن می گردد این حالت از ضعف های انسان است. این همان گرایش فطری انسان برای تخریب خود است که آلبرت الیس به آن اشاره کرده است. لیکن همه وجود انسان نبایستی در خدمت این گرایش باشد چون انسان صاحب اراده و عقل و شعوری است که می تواند منطقی هم باشد و عقلانی عمل کند. اگر با ضعف ها و شکست هایمان حتی در مواقعی که تا حدودی موجب تحقیر، پریشانی ، خشم ، شرم و ترس ما می شوند با روحیه ای آسان گیر مواجه شویم و اگر بتوانیم مسئله را با کمی بذله گویی و شوخی توأم کنیم بعدها نسبت به شکست ها و ضعف ها خیلی حساس نخواهیم شد همیشه باید به یاد داشته باشیم که همه ی انسان ها در رسیدن به بعضی از هدف هایشان شکست می خورند خصوصاً اگر هدف های بلند پروازانه ای انتخاب کرده باشند.
اغلب اتفاقات و حوادث پریشان کننده زندگی را می توان با روح شوخی و بذله گویی به اموری قابل تحمل تبدیل کرد. این روحیه که فرد بتواند هنگام خشم ، عصبانیت یا هر موقعیت عاطفی و رنج آور دیگر، لحظه ای توقف کند و با خود شوخی کند یا به خود رفتار و نگرش های خود بخندد یک مهارت است مهارتی که باید آموخته شود.
روان شناسان معروف به روان شناسان کمال گرا در توصیف شخصیت افراد خود شکوفا بر این باورند که یکی از ویژگی های انسان های خود شکوفا توان بذله گویی است. دکتر ویکتور فرانکل صاحب مکتب لوگوتراپی در کتاب انسان در جست و جوی معنی ( ص ۳۰ ) در آنجا که شرایط سخت و طاقت فرسای اسارتگاه های نازی ها که خود یکی از اسیران آن بوده است شرح می دهد می گوید:
اگر بودن چیزی به عنوان هنر در زندان شگفت آور باشد شوخی و مزاح است گو این که به ندرت صورت می گیرد شوخی یکی دیگر از سلاح های روح است برای حفظ نفس و به خوبی پیداست که بیش از هر چیز دیگر بر کناری لازم را به شخص خواهد داد و حتی اگر به مدت کوتاهی نیز باشد بر هر وضعی چیره می شود.
از دیگر ویژگی های افراد خودشکوفا خوشبینی و مثبت اندیشی است خوشبینی ، شوخی و خنده انسان را برای مبارزه با منفی گرایی و منفی بینی آماده می سازد انسان هایی که در زندگی و در مقابله با مسائل و مشکلات مربوط به آن موفق بوده اند آنهایی اند که روش زندگی شاد و خوشبینانه را در پیش گرفته اند شوخی و بذله گویی با خود و دیگران نه تنها خوشایند است و روابط بین فردی را بهبود می بخشد بلکه انسان را در برابر فشارهای روانی مختلف مقاوم می سازد .
شادی ، خوشبینی و نغزگویی نیرویی است که وجود شخص را از انرژی پر می کند و هیچ جایی برای احساسات و افکار منفی باقی نمی گذارد به گفته مولانا نار خندان باغ را خندان کند .
بذله گویی مهارتی است که در شمار مهمترین مهارت های زندگی باید قرار بگیرد .
یک لحظه شادی مانند نورافکنی در تاریکی ، فضای تاریک و خسته روح را روشن می کند و باعث می شود حتی برای یک زمان کوتاه انفکاکی بین حالات عاطفی نامطلوب و روان انسان به وجود بیاید و در پرتو همین روشنایی و جدایی میان حالات نامطلوب و روان انسان ، فرد بتواند خود را دریابد و پریشانی را از خویشتن دور کند. دکتر فرانکل در یک تمثیل زیبا روح انسان را به اتاقی تشبیه می کند و می گوید اگر شیر گاز را در یک اتاق باز کنیم همه فضای اتاق به یک اندازه تحت تأثیر گاز قرار می گیرد در واقع گاز همه اتاق را به یک اندازه پر می کند روح نیز این چنین است یک اتفاق همه فضای شخصیت انسان را در بر می گیرد که اگر بخواهیم می توانیم در یک لحظه با یک شوخی با خود و گفتن یک جمله خنده دار این فضا را پر از شادی کنیم و مولوی می گوید :
گر تو خواهی آتش آب خوش شود ورنخواهی آب هم آتش شود
یک جمله کوتاه نغز واقعاً می تواند روح انسان را پر از شادی کند و همین لحظه کوتاه فرصتی است تا دنیای پیرامون را به گونه ای دیگر ببینیم و همه روح و ذهن تحت تأثیر عوامل نامطلوب و مخرب قرار نگیرد.
همان گونه که اشاره شد روحیه بذله گویی مهارتی است که باید آموخته شود. همچنین کوشش در برانگیختن قریحه بذله گویی و دیدن وقایع در پرتو نوری از مزاح ، حیله ای است استادانه در فن زندگی و زنده ماندن ، بذله گویی مهارتی است که در شمار مهمترین مهارت های زندگی باید قرار بگیرد .
سلامت روانی افراد ، همبستگی مثبت با میزان به کارگیری مهارت های زندگی به طور منطقی دارد آلبورت می گوید.
بیمار نوروتیکی که توانست به خود و کار خود بخندد و سر و سامانی به وضع خود داده و حتی به راه درمان افتاده است. وقتی یک بیمار بتواند به چنین مهارتی دست پیدا کند دور از واقعیت نیست که باور کنیم انسان های طبیعی و سالم در فراگیری این مهارت قادرتر و تواناترند کافی است باور کنیم که ما انسان ها بیشتر تحت تأثیر تفسیرمان از واقعیات قرار می گیریم تا خود واقعیات باور کنیم که انسان دارای قابلیت های فراوان است که هر کدام از آنها را می توان کشف ، بارور و شکوفا نمود و یک زندگی سالم و شاد را برای خود و اطرافیان فراهم آورد. آری انسان می تواند با شوخی خود را از خود جدا کند نیرویی پنهانی وجود ندارد که نتوان آن را کشف کرد و شکوفا ساخت کافی است بدانیم که می توانیم
به گفته فردوسی حکیم
مده دل به غم تا نکاهد روان به شادی همی دار تن را جوان
منابع: نظریه های مشاوره و روان درمانی تألیف : عبدالله شفیع آبادی - نظریه های مشاوره – تألیف خدیجه آرین - انسان در جستجوی معنی – تآلیف اکبر معارفی - رشد و شخصیت – سیما نظیری
تبیان
صفا صهری / روزنامه وطن امروز
نویسنده : شهرام مظفریان / روزنامه مردمسالاری
روزنامه هموطن سلام
مجله موفقیت
مجله دانش یوگا
سیدحمیدرضا محتشمی/ مجله شادکامی و موفقیت
روزنامه سلامت
روزنامه ایران
روزنامه اطلاعات
شهر الکترونیک یزد
سایت زنان
مهرداد محمودی / روزنامه اعتماد
برگرفته از کتاب ”بدون دلیل بخندیم!“
نوشته: دکتر مادان کاتاریا (بنیانگذار باشگاه جهانی خنده)
مشخص نيست. از هر كجا كه آمده باشد فرقي نمي كند. مهم اين است كه بايد سعي شود آلودگي رخ ندهد. ويروس اچ آی وی در همه كشورها وجود دارد.
ويروس عامل ايدز اولين بار در كدام كشور پيدا شد؟
اولين بار در سال 1981 ميلادي در بين هم جنس بازان در آمريكا پيدا شد. شواهدي وجود دارد كه قبل از اين تاريخ هم بيماري اچ آی وی/ايدز در چند منطقه جهان وجود داشته است.
دوره کمون:
چه مدت طول مى كشد تاآلودگى باHIV باعث بروز ايدزشود؟
در حال حاضر زمان متوسط بين عفونت با HIV و ظهور علائم ايدز 10 سال است.(دوره کمون) اين زمان به مقدار زياد از فردى به فرد ديگر متفاوت است و به عوامل بسيار از جمله وضعيت سلامتى،تغذیه،ورزش،روحی روانی و رفتارهاى فرد بستگى دارد. در حال حاضر با تجويز درمان هاى موجود كه تكثير ويروس را مهار مى كنند، مى توان سرعت ضعيف شدن دستگاه ايمنى را كند كرد. همچنين مى توان از بعضى از بيمارى هاى همراه با ايدز پيشگيرى يا آنها را درمان كرد. بنابراين تشخيص زودرس آلودگى به HIV امكان انتخاب هاى بيشتر درمانى و پيشگيرى را فراهم مى آورد.
چگونه مى توان فهميد فردى بهHIV آلوده شده است؟
تنها راه تعيين كردن اينكه فردى به HIV آلوده شده است، انجام آزمون تشخيص مخصوص آن است. بسيارى از افرادى كه به HIV آلوده مى شوند تا سال ها علامتى ندارند و از طرف ديگر بسيارى از علائمى كه براى ايدز ذكر مى شود با بيمارى هاى ديگر مشترك است.
چه زماني بعد از رفتار خطرناک بايستي آزمايش اچ. آي. وي. داد؟
مدت زمانى كه طول مى كشد تا در فردى كه ويروس ايدز وارد بدنش شده است، آنتى بادى توليد و تست HIV او مثبت شود را «دوره پنجره اى» (Window period) مى نامند. اين مدت معمولاً حدود 4 هفته تا سه ماه طول مى كشد اما در مواردی ممكن است تا شش ماه هم به طول انجامد. (البته به شرط پرهيز از تکرار رفتارهاي پرخطر) {ودر موارد نادری که فرد منشا هر دو ویروس هپاتیت سی واچ آی وی را دارد تا یکسال هم میتواند طول بکشد.}
آزمایشات:
آزمايش هاي پادتن اچ.آي.وي (غيرمستقيم)
1- آزمايش اليزا (ELISA) : آزمايشي حساس که آزمون استاندارد در کشور ما براي غربالگري خون و فرآورده هاي خوني و نيز افرادي است که ميخواهد از وضعيت اچ.آي.وي خود آگاه شوند. اين آزمايش درموارد نادری ممکن است بصورت کاذب نتيجه مثبت گزارش کند.
2- آزمايش وسترن بلات (Western Blot): آزمايشي که دقت بيشتري از اليزا دارد و براي تأييد نتيجه مثبت آن بکار ميرود. در استان ما در آزمايشگاه سازمان انتقال خون با معرفي از مرکز مشاوره بيماريهاي رفتاري وعفونی انجام ميگيرد.
چرا آزمايش ها در چند مرحله انجام ميشود؟
به دليل مسائل علمي پيرامون توان تشخيصي آزمايش ها و نيز مسائل اخلاق حرفهاي و قانوني، آزمايش پادتن اچ.آي.وي در کشور ما در دو مرحله انجام ميشود در مرحله اول که اليزا است، نتيجه مثبت نشان مي دهد که فرد به احتمال زياد مبتلاء به ويروس شده است، سپس آزمايش اليزاي دوم و وسترن بلات انجام مي شود تا نتيجه مثبت نخستين را تاييد کند. اگر نتيجه آزمايش دوم پادتن اچ.آي.وي مثبت درآيد فرد مبتلا به اچ.آي.وي در نظر گرفته ميشود و اصطلاحاً به او اچ.آي.وي-مثبت مي گويند. اما اگر نتيجه آزمايش دوم پادتن اچ.آي.وي منفي درآيد، لزوماً به معني آن نيست که او اچ.آي.وي-منفي است چون گاهي مدتي طول ميکشد تا بدن بتواند پادتن توليد کند. اين دوره را دورة پنجره ميگويند. بنابراين لازم است اين فرد شش ماه بعد آزمايش هاي پادتن اچ.آي.وي را تکرار کند تا به شرطي در اين مدت رفتارهاي پرخطري هم نکرده باشد، از اچ.آي.وي-منفي بودن خود مطمئن شود.
معنى يك تست مثبت و يك تست منففی چيست؟
مثبت بودنتستHIV به اين معناست كه شما ويروس عامل ايدز را در بدن خود حمل مى كنيد، ویروس مى تواند بديگران منتقل گرددوبايداقدامات احتياطى را رعايت كنيد.
مثبت بودن اين تست به اين معنانيست كه در حال حاضر ايدز داريد و نيز اين به اين معنا نيست كه شما دیگر نمیتوانید به زندگی ادامه دهید.. گرچه درمان قطعی براى ايدز وجود ندارد، بسيارى از عفونت هاى فرصت طلبى كه در بيماران مبتلا به ايدز به وجود مى آيد را مى توان كنترل يا برطرف كرد و يا از آنها پيشگيرى كرد. از طرف درمان هاى موجود مى تواند تكثير ويروس را مهار كند. در حال حاضر به طول عمر و كيفيت زندگى مبتلايان به ايدز به ميزان قابل توجهى افزوده شده است.
تست منفى به اين معناست كه شما آنتى بادى هاى ناشى از ويروس عامل ايدز را در خون خود نداريد.
تست منفى به اين معنا نيست كه:
- شما با HIV آلوده نيستيد (ممكن است در دوره پنجره اى باشيد)
- شما نسبت به ايدز مصون هستيد
- شما نسبت به عفونت مقاومت داريد
- شما هرگز ايدز نخواهيد گرفت
کجا می توان برای انجام يک آزمایش HIVمراجعه کرد؟
تقریبا همه آزمایشگاهها آزمایش اولیه(الیزا) را انجام میدهند ولی در کلینیکهای مثلثی(مراکز مشاوره بیماریهای رفتاری وعفونی) در صورت لزوم بعد از مشاوره رایگان است.
در اين مراکز آزمايش و مشاوره بصورت رایگان و ناشناس (محفوظ نگاه داشتن نام و دريافت يک شماره کد ویا حتی بدون نام) انجام می شود.
چرا آزمايش اچ.آي.وي اجباري نميشود (براي ازدواج، ورود به کشورو...)؟
همان گونه که گفته شد انجام آزمايش تنها پس از مشاوره منطقي است و از طرفي با در نظر گرفتن دورة پنجره که در آن عليرغم وجود ويروس در بدن، نتيجة آزمايش منفي خواهد بود، اجبار افراد در مکان يا زماني خاص به انجام آزمايش معقول، به صرفه و کارآمد نيست.
بدليل وجود مرحله پنجره ( Window period ) احتمال دريافت جواب منفي كاذب وجود دارد و اين امر ميتواند منجر به گمراهي فرد گردد. از طرف ديگر موارد مثبت كاذبي كه در تست اليزا اتفاق ميافتد بار روحي رواني شديد براي فرد ايجاد ميكند بنابراين به دليل نياز به پيگيريهاي بعدي بايد تست HIV بصورت داوطلبانه و همراه با مشاوره انجام شده تا ارتباط فرد با سيستم بهداشتي قطع نگردد. در حال حاضر امكانات انجام مشاوره و تست داوطلبانه HIV براي افرادي كه احساس خطر ميكنند در سطح كشور فراهم گشته و در حال گسترش است.
واقعيت اينست كه : ازدواج نكردن به معني برقرار نكردن رابطه جنسي نيست ! محروم كردن يك فرد از روابط سالم جنسي قطعاً منجر به برقراري روابط ناسالم شده، به گسترش آلودگي دامن خواهد زد.
علاوه بر آن آلودگي به HIV به معني عدم امكان ازدواج نيست. افراد آلوده ميتوانند با استفاده از وسايل پيشگيري بدون اينكه همسر خود را آلوده سازند به زندگي خانوادگي خود ادامه دهند. در حال حاضر تعداد بيماران آلوده با همسران سالم، كه تحت نظر مراكز بهداشتي به زندگي خود ادامه ميدهند كم نيست.
از طرف دیگر اين كار اتلاف منابعي است كه مي توانستند در برنامه هاي درمان و مراقبت بيماران هزينه گرددواطلاعات پزشكي محرمانه افراد با اين عمل ممكن است آشكار شود.
فعالیتهایی که انتقال اچ آی وی (HIV) را تسهیل میکنند:
* تماس جنسی بدون استفاده از کاندوم (کاپوت)
* تماس جنسی در مواقع ابتلا به سایر بیماریهای آمیزشی
*ورود مستقیمخون آلوده به ویروس از طریق سوزنهای تزریق مواد ، تزریق خون یا بعضی فراورده های خونی آلوده،فرورفتن اتفاقی سوزن در سیستمهای خدمات بهداشتی
* انتقال از مادر به نوزاد (قبل یا هنگام زایمان یا هنگام شیردهی)
* از طریق Tatoo، خالکوبی، سوراخ کردن گوش یا دیگر اعضا بدن ، ختنه، طب سوزنی با سوزنها با ابزارهای غیر استریل
شخص از طرق زیر به اچ آی وی (HIV) مبتلا نمیشود:
* تماسهای روزمره با افراد مبتلا به اچ آی وی (مانند دست دادن )
* اهداء خون ( در صورت استریل بودن وسایل خونگیری )
* شنا کردن در استخر
* نشستن روی توالت فرنگی
* استفاده از رختخواب ، غذا یا ظروف غذاخوری فرد مبتلا.
* از طریق نیش پشه یا گازگرفتگی حیوانات
* از اشک یا بزاق
* استفاده صحیح از کاندوم هنگام تماس جنسی
* استفاده از استخر عمومی
* عطسه و سرفه کردن
تماس جنسی هنگامی می تواند سبب سرایت اچ.آی.وی. شود که یک طرف دچار اچ.آی.وی-ایدز باشد (که شاید خودش هم از آن آگاه نباشد) و تبادل یا تماس با مایعاتحاوی ویروس(خون، منی و ترشحات پیش از انزال، ترشحات تناسلی زن) رخدهد. بنابراین تماس جنسی مرد با مرد، مرد با زن، زن با زن در این شرایط می تواند موجب سرایت شود.
مادران باردار اگر مبتلا به اچ.آی.وی. باشند محتمل است که در دوران بارداری یا هنگام زایمان ویروس به فرزند آنان سرایت کند. همچنین شیردادن مادران اچ.آی.وی مثبت به فرزندانشان ممنوع است چون ویروس درون شیر نیز ترشح شده و منتقل میشود.(البته در موارد سوء تغذیه مادر میتواند به بچه شیر دهد.) انتقال در مراحل مختلف بارداری بدون درمانهای دارویی پیشگیرانه در۲۵ تا ۴۰ درصد رخ میدهد. در صورتی که خانمهای اچ.آی.وی. مثبت باردار بشوند لازم است داروهایی مصرف کنند که احتمال سرایت به فرزندشان را کم میکند. همچنین نوزاد متولد شده از این مادران باید مدتی داروی ضد اچ.آی.وی. بگیرد و شش هفته و ۱۸ ماه پس از تولد آزمایش اچ.آی.وی. بشود تا وضعیت ابتلایش مشخص گردد.
به اين انتقال از والدین به فرزند (PTCT) و يا انتقال عمودی مي گويند. حدود %70 موارد انتقال، هنگام زايمان، وقتي كه نوزاد در تماس با خون مادر قرار مي گيرد، اتفاق مي افتد.
داروهاي ضدویروسی مي توانند ميزان اين انتقال را به نصف كاهش دهند. زايمان با روش سزارين مخصوص و نيز پرهيز از استفاده از روش هاي آسيب رسان (مانند انبرك هاي مورد استفاده در زايمان) مي توانند باعث كاهش انتقال شوند. اين انتقال مي تواند در طول بارداري و شيردهي نيز اتفاق بيافتد.
در چه مواقعی احتمال سرایت از راه جنسی بیشترمیشود؟
اگر زخم یا عفونت تناسلی وجود داشته باشد، اگر تماس جنسی با خشونت یا اجبار باشد، اگر فردی شرکای جنسی متعدد داشته باشد و نیز در مقاربت خشک خطر سرایت بیشتر است. همچنین در آمیزش جنسی مقعدی (مقاربت از راه پشت) احتمال سرایت بیشتر از راه مهبلی است.
اچ.آی.وی از راه تماس های سطحی (بوسیدن، در آغوش گرفتن، لمس بدن) که عشق بازی یا معاشقه خوانده میشود و کارهایی مثل غذا خوردن در ظروف مشترک، استفاده از حمام یا استخر مشترک انتقال نمی یابد. البته بوسة عمیق که با مکیدن لبها و زبان طرف مقابل انجام می شود ممکن است باعث سرایت اچ.آی.وی شود.
آیا کسی که خون اهداء میکنداچ.آی.وی -ایدز میگیرد؟
اهدای خون خطری برای فرد اهداکننده ندارد .
آیا در کارهای پزشکی امکانسرایت وجود دارد؟
هرگونه عمل جراحی، اندوسکوپی، دیالیز با دستگاه، دندانپزشکی، ختنه، تزریقات، حجامت، و طب سوزنی که در آن شرایط سترون سازی کامل رعایت نشود ممکن است موجب سرایت اچ.آی.وی. و دیگر ویروسها از فرد مبتلا به دیگران شود. در این موارد لازم است تا حد امکان از وسايل سترون یک بار مصرف استفاده شود؛ ابزارهای مقاوم به حرارت(مثل برخی ابزارهای فلزی جراحی و دندانپزشکی) در اتوکلاو یا فور و ابزارهای غیرمصرفی نامقاوم (مثل آندوسکوپ) با مواد شیمیایی ضدعفونی شوند که این کارها باید برای هر بیمار انجام شود. البته با توجه به رعایت دقیق این احتیاطهای همه جانبه مواردی که ثابت شده باشد اچ.آی.وی. از مکانهایی مانند دندانپزشکی سرایت کرده باشد در تمام جهان انگشت شمار است.
آیا کارکنان بیمارستانها و درمانگاه ها در معرضخطراند؟
پزشکان و پرستاران ممکن است در اثر تماس اتفاقی (فرو رفتن سوزن سرنگ یا تیغ جراحی) به اچ.آی.وی. مبتلا شوند. در ضمن احتمال سرایت از بیمار اچ.آی.وی. مثبت به پزشک بسیار بسیار بیشتر از احتمال سرایت از پزشک اچ.آی.وی. مثبت به بیماران است. در هر صورت با مصرف به موقع داروهای ضدویروسی این احتمال به شدت کم میشود. در مواقعی که فرو رفتن سوزن یا موارد مشابه رخ میدهد باید در عرض ۷۲ ساعت شروع به مصرف داروهای ضد ویروسی شود. این امر با مراجعه به کلینیک ها و بخش های تخصصی بیماریهای عفونی امکان پذیر است.
آیا در آرایشگاه ها امکان سرایت وجوددارد؟
تاکنوندر سراسر دنیا هیچ موردیسرایت از آرایشگر به مشتری یا برعکس اثبات نشده است. اگر در تراشیدن مو، خالکوبی، تاتو، سوراخ کردن گوش شرایط سترون سازی به طور کامل رعایت نشود ممکن است موجب سرایت اچ.آی.وی. و دیگر ویروسها از فرد مبتلا به دیگران شود. در این موارد لازم است مشابه اقدامات پزشکی از وسایل یک بار مصرف نو (مانند تیغ) برای هر فرد استفاده شود یا ابزارها به طور کامل سترون شوند. توصیه میشود هر فرد هنگام مراجعه به آرایشگاه ها وسایل شخصی خود را به همراه ببرد (تیغ، قیچی، شانه، حوله و ...) این امر به ويژه برای پیشگیری از بیماریهایقارچی و انگلی مهم است. اپیلاسیون (کندن موها) ممکن است به پوست آسیب برساند و زخم های بسیار ریزی در محل کنده شدن موها ایجاد کند، بنابراین بهتر است برای آن از وسایل یک بار مصرف استفاده شود و ابزارهای الکترولیز استریل باشند.
آیا راهی برای جلوگیری از ابتلاء جنین مادران مبتلاءهست؟
بلی با استفاده از داروهای ضدویروسی میتوان سلامت مادر را بهبود داد و به میزان زیادی از احتمال ابتلاء جنین کم کرد. توصیه میشود این مادران زایمان را به طریق سزارین انجام دهند تا احتمال سرایت به نوزاد کمتر شود. همچنین لازم است این مادران از دادن شیر خود به نوزاد پرهیز کنند.
آيا مادر اچ.آی.وی مثبت بايد به بارداري خود خاتمه دهد؟
گرفتن حق حیات جنین از نظر اخلاق پزشکی ممنوع است مگر موجب به خطر افتادن سلامت مادر یا جنین باشد. در مورد اچ.آی.وی با توجه به اینکه با داروهای موجود و پرهیز از شیردهی مادر مبتلاء میتوان در بیش از ۷۰-۹۵ درصد از ابتلاء فرزند پیشگیری کرد لزومی به سقط جنین نیست. (به شرطی که مادر تحت درمان، حمایت و مراقب کافی در کلینیک بیماریهای رفتاری یا مراکز مشاوره مشابه باشد) پس از تولد در شش هفتگی و ۱۸ ماهگی آزمایش های اچ.آی.وی برای مشخص شدن وضعیت ابتلاء کودک انجام خواهد شد.( در موارد استثنایی پس از تأیید پزشکی قانونی ممکن است اجازه ختم بارداری از راه سقط درمانی داده شود.)
آیا مادران اچ.آی.وی مثبت میتوانند به کودک خود شیربدهند؟
اصولاً باید از این کار پرهیز شود. تحقيقات، خطر انتقال از شير مادر را حدود %22-1 برآورد ميكنند، و حدود %30 در صورتيكه مادر حين شيردهي، مبتلا شده باشد.
اگر زني از شير سينه اش استفاده نكند، به شيشة شير نياز دارد تا به كودك شير خشك دهد كه اين هزينة زيادي مي برد. علاوه بر آن، كودك اين زن بيشتر در معرض خطر مرگ، به علت اسهال و از دست دادن آب (كه همگي قوياً با استفاده از شير خشك و فقر مرتبط هستند) قرار مي گيرد تا ويروس HIV ، مگر اينكه او بتواند آب را بجوشاند يا استريليزه كند و امكانات مالي كافي در اختيار داشته باشد تا مطمئن شود كه ميزان كافي از شير خشك به كودك مي رسد.
بسياري از زنان به علت ترس از بي آبرويي از شير ندادن به كودك پرهيز مي كنند و نيز اگر شير خشك تمام شود، ممكن است منجر به تغذية مخلوط كه به نظر مي رسد خطرسازترين عمل باشد، شود. به نظر مي رسد كه شروع زودهنگام تغذية مکمل مي تواند باعث التهاب رودة نوزاد و در نتيجه تسهيل انتقال HIV شود. بنابراین در موارد ناچاری تغذية انحصاري با شير مادر به مدت 6 ماه (بدون اينكه حتي به كودك آب داده شود) و سپس از شير گرفتن آني و سريع كودك مفید است.
شایعات رایج در بین مردم و پاسخ های درست به باورهای غلط
باورهاي غلط زيادي در مورد اچ.آی.وی- ايدز وجود دارد. اين باورها قدرت انتخاب مردم را در كنترل زندگي و شرکای جنسي خود از بين مي برد، در حالي كه بسياري از مردم اين باورها را خنده دار (مسخره) و بسياري ديگر آنها را كاملاً جدي مي پندارند. البته اين باورها همراه با اطلاعات صحيح ديگري در ذهن مردم آمیخته شده اند و اصلاح آنها آسان نیست. در زير بعضي از اين باورها را مشاهده مي كنيد. اين فهرست شامل همه آنها نيست اما به حساس كردن شما در برابر اين گونه خرافه ها در جهت حفاظت و هوشياري بيشتر كمك مي كند.
آيا از مواد غذايي آلوده به خون مي شود به اچ آي وي مبتلاشد؟
نه، بدليل اينكه ويروس اچ آي وي توانايي فعال ماندن در محيط آزاد(خارج از بدن انسان) را ندارد و پس از خارج شدن از اين محيط به سرعت غیرفعال مي گردد، به همين جهت شايعاتي نظير ابتلا از طريق خوردن خرماي آلوده! صحت ندارد.
آيا از طريق استفاده از مواد بهداشتي و آرايشي مي شود به اچ آي ويمبتلا شد؟
نه، به دليل موارد ذكر شده در قسمت قبل اين امر غير ممكن مي باشد.
آیا از نیش پشه می شود به اچ آی وی(HIV) مبتلا شد؟
نه.از ابتدای شیوع اچ آی وی (HIV) نگرانیهایی در زمینه انتقال ویروس بوسیله گازگرفتگی حیوانات و نیش حشرات مکنده خون نظیر پشه وجودداشته است. با این وجود مطالعات انجام یافته توسط مرکز کنترل بیماریها و مراکز دیگرهیچ مدرکی را دال بر انتقال اچ آی وی (HIV)از طریق پشه یا دیگر حشرات حتی در مناطقی که افراد زیادی دارای ایدز(AIDS) زندگی میکنند و جمعیتهای بزرگ پشه وجود دارد،گزارش نکرده است. اين ويروس براي انتقال احتياج به تماس مستقيم مایعات بدن دو انسان دارد و پشه هيچ نقشي در اين جريان نمي تواند داشته باشد.
اچ.آی.وی / ايدز فقط فعالان جنسي در شهرها را مي كُشد!؟
اين ويروس هيچ تبعيضي بين افراد شهری یا روستایی قائل نمي شود.
اچ.آی.وی/ ايدز عمدتاً هم جنس گرایان را مبتلا میکند!؟
ويروس گرایش جنسي افراد را تشخیص نمیدهد و هر کس با هر گرایش ممکن است به آن دچار شود
اچ.آی.وی/ ايدز فقطً خلافکاران را مبتلا میکند!؟
خیر،بسیاری ازافراد مبلا در طی روابط زناشوئی از همسر ویا از راه انتقال از مادر به این ویروس آلوده شده اند.
فقط مردان خوشگذران مبتلا بهHIV مي شوند!؟
هر كسي كه رابطه ي جنسي محافظت نشده اي با فردي مبتلا داشته باشد ممکن است به HIV مبتلا شود و تفریحات سالم در پیشگیری از گسترش اچ.آی.وی/ایدز نقش مهمی دارند.
هنگامي كه شريك جنسي قوي و سلامت به نظر مي رسد، رابطه جنسي بي خطراست!؟
اين تصور اشتباه، بسيار خطرناك است. هيچ راهي وجود ندارد كه با نگاه كردن به شخصي مبتلا بودن يا نبودن او را تشخيص داد. شخص مبتلا به ويروس HIV معمولاً قبل از اينكه مشكلات سلامتي در او پديدار شوند ، سالها با اين ويروس زندگي مي كند. در اين دوره، ويروس مي تواند به شريك جنسي او منتقل شود.
تفاوت انسان با حیوانات دیگر آن است که رفتارهای خود را بر اساس تعقل انجام بدهد نه بر اساس غریزه. رفتارهاي جنسي تحت تأثير ارزشهای مذهبی، عرفی ، قواعد و انتظارات جامعه قرار دارد. برخی به طور منظم رابطه جنسي دارند و حتي گاهي با شريك هاي مختلف اما در عصری كه ایدز وجود دارد، اينگونه رفتارها نيروي پشتيباني براي اين بيماري به حساب مي آيند. زمان آن رسيده كه در مورد ارزش ها و روابط جنسی تفکر بیشتری بکنیم. مشغوليت هاي سودمند ديگري مانند ورزش مي توانند ذهن را از روابط جنسي پر خطر دور نگه دارند.
منظور از تماس جنسي سالم چيست؟
منظور اين است كه شما از آلودگي هاي منتقله از راه تماس جنسي نظير HIV درامان هستيد اگر و فقط: الف - اگر اصولا تماس جنسي نداشته باشيد.(پرهیز)
ب - اگر تنها بايك فرد تماس جنسي داشته باشيد و هيچ كدام ازشما آلوده به HIV نبوده و شريك جنسي ديگري نداشته باشيد.(پایبندی)
پ - اگر بطور صحيح از كاندوم استفاده كنيد.(پوشش)
توصيه مهم :
جلوگيري ازتماس جنسي مشكوك بهترين راه براي جلو گيري از ابتلا به عفونت HIV (وساير بيماري هاي مقاربتي) است ولي آنهايي كه فعاليت جنسي دارند لااقل توصيه هاي زير را بكار بندند :
الف - مقاربت فقط بايك شريك جنسي سالم.
ب - استفاده از كاندوم هاي لاتكس درهر نوبت.
توجه :
بسياري از افراد آلوده به عفونتهاي آميزشي و ايدز علائمي از بيماري ندارند در حاليکه مي توانند آلودگي را به ديگران سرايت دهند. پس در هر تماس جنسي مشکوک، خطر آلودگي را در نظر داشته باشيد.
آيا مصرف مشروبات الكلي مي تواند عامل ابتلا به ويروس HIV باشد ؟
مشروبات الكلي باعث اختلال در قدرت تصميم گيري مي شود وفرد قادر به تصميم گيري صحيح جهت حفظ سلامت خودش نمي باشد و اكثر تماس هاي جنسي همراه با استفاده از مشروبات الكلي بدون استفاده از كاندوم است .
آيا كاندوم در پيشگيرى از انتقالHIV موثر است؟
مطالعات متعدد نشان داده است كه كاندوم هاى ساخته شده از لاتكس در صورتى كه به طور صحيح و مداوم استفاده شود در پيشگيرى از انتقال HIV بسيار موثر است. اين مطالعات نشان داده است كه حتى با تماس هاى جنسى مكرر، ۹۸ تا ۱۰۰ درصد افرادى كه به طور صحيح و مداوم استفاده كرده اند از آلودگى مصون مانده اند.
چگونه مي شود از آلودگي به ويروس ايدز از طريق تماس جنسي جلوگيري نمود؟
به تاخير انداختن تماس جنسي تا زمان ازدواج، داشتن فقط يك شريك جنسي (همسر) و استفاده از كاندوم از انتقال عفونت جلوگيري مي كند.
آيا درمان قطعي وجود دارد ؟
درمانی که بتواند ویروس را از بدن فرد مبتلا حذف کند نداریم. روش مراقبت از افراد مبتلا به اچ آی وی (HIV) روشی است که به آن HAART میگویند.
برنج از مهم ترین غلات و اقلام غذایی جهان است نیمی از جمعیت جهان به برنج به عنوان یک غذای اصلی وابسته هستند.
هم اکنون (ده ها) هزار نوع برنج در جهان وجود دارد. اما این ها در 1 زیر گونه کلی Orgzasativaجای می گیرند. 2 زیر گونه اصلی
شامل برنج جاجاپونیکا (japonica) می باشد.
ایندیکا(indicia)
گیاه شناسی:
برنج گیاهی است که دارای ارقام زودرس (طول دوره رشد 145 – 130 روز)، متوسط رس (160 – 150 روز) و ارقام دیر رس (170 – 180 روز) می باشد. برای شناخت بهتر گیاه برنج بر قسمت های مختلف آن از قبیل ریشه، ساقه، برگ و... باید توجه نمود.
انواع جهانی برنج:
تیپ های جاوهای، ژاپنی، هندی
برنج ایرانی← می توان به گروه، دابو، طارم، چرام1، چرام2، صدری ( شامل انواع دم سیاه، دم زرد، دم سرخ) چمپار و ... از تیپهای اصلاح نژاد شده و پر محصول می توان از سفید رود خزر نام برد.
میزان کشت برنج در ایران: در حال حاضر استان مازندران رتبه اول و بعد گیلان و گلستان کشت بیشتری دارند.
فراورده برنج:
برنج نیم پز
(Parboil in)
کیک برنج
برنج غنی شده
(Enriched rice)
آرد برنج
کنسرو برنج
(Retort pouch-rice)
ژله شیرین برنج
رشته برنج
(rice noodle)
روغن سبوس برنج
نوشابه برنجی
برنج کنور شر
(Conversion)
پنک برنج
(Puffed rice)
برنج بوداده شده
(Parched rice)
کلمات کلیدی: پیکنو متر، تولوئن، برنج
مواد و روش ها :
در این آزمایش هدف اندازه گیری حجم غلات (برنج) می باشد. در حالت کلی مشکلات مختلفی برای اندازه گیری حجم محصولات کشاورزی به روش های معمول وجود دارد که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1 – شکل بی قاعده محصولات کشاورزی.
2 – انداره کوچک بسیاری از محصولات همانند دانه ها وبوزها
3 – طبیعت متخلخل بعضی از محصولات کشاورزی
4 – دقت گیر بودن این روش ها
5 – دقت ناکافی
در این آزمایش برای محاسبه حجم برنج از پیکنو متر استفاده شده است.
مواد و دستگاه ها
پیکنو متر فلزی کوچک است که حجم آن در درجه حرارت خاص در آزمایشگاه تعیین شده است ( جسم پیکنومتر ثابت شده است به اسبابی برای تعیین چگالی و ضریب انبساط یک مایع، متشکل از یک فلز شیشه ای مندرج که گنجایش حجمی معینی از را در دمای معینی داشته باشد با توزین ظرف پر از مایع در دماهای مختلف تغییرات چگالی و در نتیجه انبساط ظاهری مایع را می توان معین کرد.
روند آزمایش:
1 ) ابتدا Pic خالی را محاسبه کرده ←p
2 ) وزن Pic را با آب مقطر محاسبه کرده←
3)وزن Pic را با حلال (تولوئن) محاسبه کرده←
4) وزن Pic + ماده غذایی←
5)وزن Pic + حلال +ماده غذایی←
حفلای آزمایش:
1)حفلای دستگاه اندازه گیری ماتنوترازو
2) خفلای دید هنگام استفاده از پیکنو متر و مشاهده سطح آب
محاسبه حجم میوه(سیب)
مقدمه:
سیب نام علمی( Mauls domestic) ، یک میوه درختی سرد سیری از خانواده گلسرخیان است که انواع مختلفی دارد مانند گلاب (Galaapplc)، سیب سرخ، سیب سبز، سیب وحشی. این میوه خوش طعم و عطر حاوی مقدار زیادی پتاسیم، سدیم، کلسیم و برم وفسفر و مقادیر زیادی ویتامین آ و ب است.
خواص شیمیایی:
ویتامین های موجود در سیب بیشتر در پوست سیب و زیر پوست آن قرار دارد بنابراین آن هایی که می توانند پوست سیب را هضم کننده بهتر است که آن را با پوست بخورند.
تولید کننده گان سیب:
در حال حاضر کشورهای تولید کننده سیب 2008 میلادی بر اساس آمار فائوچین رتبه اول را دارد پس از آن به ترتیب آمریکا، لهستان، ایران و ترکیه و ...
مواد و روش ها:
برای تعیین حجم ترازو کفسرای روش ساده ای است که برای بیشتر میوه ها و سبزی ها کاربرد دارد. ابتدا جسم روی ترازو وزن می شود. سپس یک بشر متناسب با حجم میوه انتخاب و با آب پر می شود و وزن می شود. چون دانتیه میوه ( سیب کمتر از آب است) روی آب می ایستد که برای معلق نگه داشتن آن از یک میله ی شیشه ای استفاده می شود به طوری که با کناره ها و ته بشر در تماس نباشد و اینبار وزن بشر +آب+ میوه را می خوانیم و سپس از رابطه زیر حجم را محاسبه کرده:
مواد و دستگاه ها: ترازوی کفسرای، بشر، آب، میوه
محاسبه حجم جامد (پرتقال)
برتقال یا مالته میوه ای از خانواده مرکبات می باشد. درخت آن همیشه سرسبز است و ارتفاع آن تا 10 متر هم می رسد. ریشه پرتقال از جنوب شرقی آسیا ( چین و هند) می باشد و یک میوه پیوندی است که ** با پیوند نازکی و پو میلو پرورش داده شده است. هر * گونه اصلاح شده پرتقال در دنیا تامسون ناول است.
بیروت پایتخت لبنان نیز یکی از معروف ترین مکان های پرورش آن در جهان می باشد که پرتقال بیروتی آن نیز معروف است.
مواد و روش ها:
ابتدای فلزی با ابعاد مشخص (مکعب) وزن می شود سپس وزن ظرف با ارزن گرفته می شود و بعد از آن وزن ظرف + ارزن+ پرتقال و در آخر وزن پرتقال به تنهایی محاسبه می شود. و محاسبات مربوط به حجم انجام می شود.
عنوان ، محاسبه حجم به روش هندسی
مقدمه:
خصوصیات هندسی و ثقلی محصولات کشاورزی و فرآورده های غذایی، بسیار گسترده است. اندازه گیری دقیق و سریع خصوصیات هندسی و ثقلی در هنگام فرآوری محصولات کشاورزی، طراحی دستگاه های حمل و نقل ، فرایند، نگهداری و همچنین دستیابی به محصولات با کیفیت بالا هائز اهمیت است.
مواد و روش ها:
نوع بسیار زیادی در اندازه و ابعاد محصولات کشاورزی و مواد غذایی مشاهده می شود روش متداول برای توصیف اندازه غلات ، میوه ها تعریف سه بعد جسم( قطر بزرگ،a و قطر متوسط،b و قطر کوچک C) . قطر های بزرگ و کوچک مواد غذایی جامد را می توان به کمک یک میکرو متر یا یک کولیس ( قطر سنج) اندازه گیری کرد. برای تعیین حجم محصولات کشاورزی به روش متشابه اشکالی هندسی معادلات زیر را استفاده می کنیم برای کره بسط یا منتر و کره 2 سر پهن( محسنین،1986 و رضوی، 1385)
کره بسط یا منتر
کره 2 سر پهن
مواد و دستگاه ها:
کولیس (قطر سنج)
نتایج و بحث:
حجم یکی از ویژگی های فیزیکی محصولات کشاورزی است که با توجه به تمایل مصرف کنندگان به خرید و مصرف محصولات هم اندازه و یکنواخت اندازه گیری آن بسیار با اهمیت است چون در بیشتر محصولات کشاورزی تغییرات جرم حجمی ناچیز است به کمک اندازه گیری حجم می توان جرم این محصولات را تعیین نمود و از آن برای درجه بندی محصول بر مبنای جرم نیز استفاده نمود.
تعیین حجم محصول نقش عمده ای در مسائل مربوط به بسته بندی و پارامترهای مربوط به آن از قبیل ابعاد جعبه، نحوه قرار گیری میوه و ضریب بسته بندی دارد.
حجم سیلو ها و انبارها ، فرایند های انتقال ، درجه بندی و جداسازی نیز از طریق اندازه گیری حجم ممکن می باشد.
در منابع موجود روشهای مختلی برای تعیین حجم محصولات کشاورزی ارائه شده از جمله جابه جا یی آب ، تشابه اشکال هندسی، بازسازی مدل سه بعدی به کمک پردازش تصویر، استفاده از اشکال هندسی منظم و استفاده از میانگین معلوم تصویر شده. در بین روش های ذکر شده مرسوم ترین روش، روش جابه جا یی آب است که در آن حجم محصول از تقسیم نیروی شناوری (جرم آب جابه جا شده) بر دانتیه آب بدست می آید.
منابع :
کتاب میوه ها و گیاهان نویسنده : آرزو صارم باننده
مقاله بررسی مقایسه روش های مختلف تعیین حجم محصولات کشاورزی: مطالعه موردی بررسی میوه طالبی
در علوم پایه چگالی را مقدار جرم در واحد حجم می دانند. در صورتی که در علوم پیشرفته این تعریف از چگالی صحیح نیست و دقیقا تعریف جرم واحد حجم با جرم مخصوص یا همان دانسیته می باشد. در علم کل، وزن مخصوص یک ماده به وزن آب هم حجم نشان می دهند.
یکاهای رایج:
یکای SI برای چگالی:
-کیلو متر بر متر مکعب
یکاهای متری بیرون از SI :
-کیلومتر بر لیتر
-کیلومتر بر دی سی متر مکعب
-گرم بر میلی لیتر
-گرم بر سانتی متر مکعب
در یکاهای سفارشی ایالات متحده ، یکاهای چگالی موارد زیر را هم شامل می شود:
-اونس بر اینچ
-پوند بر اینچ مکعب
-پوند بر فوت مکعب
-پوند بر یارد مکعب
-پوند بر گالن
-پوند بر بوشل آمریکایی
اسلاگ بر فوت مکعبدر یکاهای سفارشب ایالات متحده ، یکاهای چگالی موارد زیر را هم شامل می شود:
-اونس بر اینچ
-پوند بر اینچ مکعب
-پوند بر فوت مکعب
-پوند بر یارد مکعب
-پوند بر *
-پوند بر بوشل آمریکایی
-اسلاگ بر فوت مکعب
جهان در حال انبساط است، اما نیروهای جاذبه بر این مواد، باعث کنده شدن این انبساط می شود، هر چه جرم جهان متراکم باشد، بر همان اندازه چگالی آن زیاد تر شده و انبساط آن کند تر می شود، جهانی که چگالی بالایی داشته باشد ممکن است بالاخره به خاطر قدرت نیروی جاذبه بین قسمت های تشکیل دهنده اش منقبض شود. اگر جهان به اندازه ی کافی چگالی نداشته باشد برای همیشه در حال انبساط خواهد بود.
انواع چگالی :
چگالی واقعی:
چگالی ظاهری/ ذره:
چگالی توده/ بالک:
مواد و روش ها:
برای محاسبه چگالی ظاهری/ دانتیر ظاهری*:
ابتدا یک بشر یا پیکنو متر خالی را بر می داریم سپس تو لوئن را می ریزیم و وزن آن را یادداشت کرده پس از آن درون بشر+ تولوئن ماده غذاییی ( ارزن) را ریخته و وزن آن را نیز یادداشت کرده سپس برای بدست آوردن حجم از رابطه زیر استفاده کرده .
و پس از محاسبه حجم دامنیتر ظاهری را با فرمول زیر بدست آورده:
(لازم به ذکر است وزن ارزن ها را نیز باید داشته باشیم.)
محاسبه دانیتیه توده /بالک:
ابتدا * را بر داشته و آن را وزن می کنیم پس از یک ارتفاع مشخص در یک * در ازون را ریخته و وزنش می کنیم بعد به * ضربه زده و دوباره وزنش می کنیم ئ دانیتیه توده را با توجه به فرمول زیر محاسبه کرده:
مواد و دستگاه ها:
یکنومتری،مزرور
نتایج بحث:
اختلاف در چگالی برای ارزیابی کیفی میوه ها، سبزی ها، دانه های غلات و * مختلف استفاده می شود. چگالی مایعات غذایی در طی فرایند های جداسازی مانند سانتریفیوژ و ترسیب و همچنین برای تعیین خصوصیات جریان و محاسبه توان پنوماتیکی انتقال داده می شود و یا وقتی که از جریا هیدرولیکی برای حمل و نقل میوه ها و سبزی استفاده می شود تعیین سرعت ها
در (جیزه)گيزا، غرب قاهره امروزي، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم به نامهای خوفو يا خئوپوس (Cheops) (به معنای کسی که به افق تعلق دارد)، خفرع (Khafre) يا خفرن (يعنی بزرگ) و منكورع (Menkaure) يا موكرينوس (به معنای ملکوتی) وجود دارد. هرمهای سه گانه، عظيم ترين و باشکوهترين بناهای دوره پادشاهی کهن هستند که جزو عجايب هفت گانه جهان باستان نيز محسوب می شوند. اين هرمها كه از حدود سال 2550 پيش از ميلاد ساخته شده اند، با رمز و علم پنهاني ارتباط پيدا كرده اند و نمادهای "حکمت ازلی"، "سرزمين مصر"، "پايداری ابدی" و "فنون جادوگری" بودند. اهرام چيزه نقطه اوجي در تكامل شيوه معماري مقابر مصر در دوره پادشاهی کهن است كه با ساختن مصطبه ها ، مقابر اوليه مصريان که غالباً آجری يا سنگی بودند ، آغاز و با هرم پلکانی زوسر پيشرفت کرد.
برای ساخت اهرام، تعدادی شيب راهه آجر فرش احداث گرديد و تخته سنگهای آهکی را که از معادن آن سوی نيل با قايق به آنجا منتقل می شدند، احتمالاً با استفاده از غلطکهای چوبی (در آن زمان هنوز چرخ اختراع نشده بود) روی اين شيب راهه ها به بالا منتقل می کردند.
در جلوی هر هرم، معبد کوچکی قرار داشت که با گذرگاهی سنگفرش به معبدی ديگر که در دره نيل، در حاشيه مزارع واقع بود، می پيوست. ورود به معبد واقع در دره از طريق مجرايي از رود نيل ممکن بود و هنگام جاری شدن سيل، با قايق به آنجا رفت و آمد می کردند.
در دو سوی اهرام، هرمهايي کوچک با طرحی منظم و دقيق وجود داشت که ويژه اعضای خاندان سلطنتی بود و تعدادی مصطبه نيز به مقامهای بلندپايه درباری اختصاص داشت. جهت هرمهای سه گانه، شمالی – جنوبی است؛ هرمهای خوفو و خفرع نيز بر روی محوری مايل در امتداد يکديگر ساخته شده اند.
در مورد استفاده از فرمهای هرمی شکل، "هلن گاردنر" در کتاب «هنر در گذر زمان» چنين نگاشته است:
«... وقتی پادشاهان سلسله سوم، اقامتگاه دايمی خود را به ممفيس انتقال دادند، تحت تأثير هليوپليس بود، قرار گرفتند. اين شهر، مرکز کيش نيرومند "رع"، خدای آفتاب بود که بتش به صورت يک سنگ هرمی شکل بنام بن بن ساخته شده بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر، خود را فرزندان رع ناميدند و به همين علت از آن پس کوشيدند او را بر روی زمين مجسم کنند. بنابراين، فراعنه ديگر، فاصله ای با انتقال از اعتقاد به مجود روح و قدرت رع در سنگ هرمی شکل "بن بن" تا اعتقاد به نگهداری از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طريق مشابه در درون مقبره های هرمی شکل نداشتند.»
1 - هرم خوفو :
خوفو (خئوپس)، دومين پادشاه سلسله چهارم بود که از حدود سال 2551 پيش از ميلاد به مدت نزديک به ربع قرن بر مصر حکومت نمود. وی مجموعه گيزا را در چهل کيلومتری شمال داشور، نزديک قاهره مدرن و شهر تاريخی و کهن ممفيس، پايه گذاری کرد. اين مجموعه دارای پنج عنصر اصلی است: اهرام خوفو، خفرع و منکورع، تنديس ابوالهول و معبد دره ای هرم خفرع. از اهرام سه گانه چـيزه، هرم خـوفو، كهن ترين و بزرگترين است و تاريخ ساخت آن به حدود سال 2570 پيش از ميلاد باز می گردد. اين بنای يادمانی سنگی بسيار عظيم, به «هرمی که مکان طلوع و غروب خورشيد است»، شهرت داشت.
به استثناي اتاقك تدفين، توده غول پيكري از بنايي با سنگ آهك يا كوهي از سنگ است كه مطابق همان اصول ساختماني هرم پله دار پادشاه زوسر در سقاره ساخته گرديده. لازم به ذکر است که تمامی سنگهای بکار رفته در ساخت اهرام، بدون ملات در کنار يکديگر کار گذاشته شده اند.
زاويه شيب پهلوهای هرم خوفو 54 درجه و 54 دقيقه است که ضابطه ای برای ساخت هرمهای بعدی در مصر شد. طول ضلع هر قاعده اين هرم 364/230 متر، طول هر يال 217متر، بلندای اصلی آن حدود 75/145 متر و ارتفاع كنوني آن حدود 18/137 متر است و قاعده هرم, 37/5 هکتار زمين را فرا گرفته است. در ساخت اين بنای عظيم نزديک 000/300/2 قطعه سنگ در 210 رديف سنگ چين بکار رفته که هريک وزنی بين 2 تا 15 تن داشته اند (وزن متوسط سنگها 5/2 تن می باشد). در برخی منابع که در رابطه با ويژگيهای منحصر بفرد اين بنای عظيم منتشر گرديده، جرم هرم خئوپس را برابر يکصد ميليونيوم کره زمين تخمين زده اند.
هرام ثلاثه مصر
اهرام مصر
اهرام ثلاثه مصر و اعتقاد مصريان قديم
هزاران سال از عمر اولين هرم بزرگ فراعنه كه به دستور جوزر (Djoser) , دومين پادشاه از سلسه سوم فراعنه ساخته شد, مي گذرد.
بناي اين اهرام كه به عنوان يكي از عظيم ترين عجايب هفت گانه جهان به شمار مي آيند تا امروز نيز يكي از شاهكار هاي تكنيك مهندسي, طراحي و معماري محسوب مي شوند.
اين اهرام از200 سال پيش مورد كاوش هاي فراواني قرار گرفته و در طول اين سال ها بسياري از گنجينه هاي آن به سرقت رفته است. در مورد ساخت بنايي چنين عظيم كه ساخت آن500 سال به طول انجاميد, سوالات بسياري بي جواب مانده است.
اما آنچه از كل اين سوالات مشهود است اين كه همگي در پي يافتن پاسخ اين سئوال هستند كه: اين مصر بود كه اهرام را ساخت يا اهرام مصر را؟!
از سال2300 تا2700 قبل از ميلاد(400سال)،80 هرم در مصر ساخته شد. اولين هرم بزرگ را دومين پادشاه از سلسه سوم فراعنه بنام جوزر (Djoser) بر پا كرد و اين سنت تا سلسه هجدهم ادامه يافت. بعد از آن تا بيست و پنجمين فرعون ديگر هرمي ساخته نشد.
مصري ها زندگي كوتاه اين جهان را فاني و مرگ را آغاز يك حيات نوين و جاويدان در دنياي ديگر مي شناختند. به همين دليل منازل خود را با مصالحي مانند خشت و گل و مقابر را از مصالح با دوامي مانند سنگ مي ساختند. بر اساس اعتقاد و تفكر آنان هر انسان علاوه بر جسم داراي يك روح بنام «بع»، ويك پيكر شبه گونه بنام «كا» است. «بع» پس از مرگ در زمين مانده و هر شب به جسد باز مي گردد ولي «كا» مي تواند مابين اين دوجهان در حركت باشد. به اعتقاد اينان، شرط جاودانه بودن زندگاني آن بوده كه بع و كا هر دو بتوانند جسد خود را شناخته و به آن بازگردند. به همين علت براي از بين نرفتن اجساد مردگان آنان را موميايي كرده و كليه اشيا و متعلقات آنان را در كنار شان قرار مي دادند. هم چنين براي محافظت از جسد، مقابر را محكم و غير قابل نفود مي ساختند تا «كا» بتواند در آنجا سكونت كند و از بلاهاي طبيعي و سرقت اموال در امان باشد. درهاي كاذب در كنار مقابر به منظور ورود و خروج «بع» و «كا» ساخته شده بود تا آنها بتوانند تردد كنند.
هر چقدر مقام مردگان بالاتر بود، مقبره بزرگتري براي او ساخته مي شد.
مصريان قديم اعتقاد داشتند كه فراعنه پس از مرگ به خدايي مي رسند و بنابراين مقابرشان مي بايست بسيار عظيم و غيرقابل نفوذ ساخته مي شد. چهار مثلث جانبي هرم در اهرام مصر به گونه اي طراحي شده اند كه پرتوهاي خورشيد بر جسد فرعون تابيده شود و رابطه جاوداني او را با خداي آفتاب كه «رع» نام دارد، حفظ كند. در كنار اين اهرام مقابر كوچك تر مكعب شكلي بنام «مصطبه» (Mastababa) به تعداد زيادي ساخته شده است. فراعنه مراسم خاكسپاري خود را به شكل يك سنت ملي درآورده بودند به طوري كه مذهب، هنر و تفكر مصريان آن زمان به شدت به سمت پرستش آنان سوق يافته بود.
اولين هرم
در حدود2هزار و630 سال قبل از ميلاد فرعون «جوزر» تصميم گرفت تا اولين هرم غول پيكر را به عنوان مقبره خود بنا كند. معمار و مغز متفكر طراحي اين مقبره غول پيكر، راهب و مجسمه ساز معروفي بنام ايم هوتپ (Imhotep) بود. مكان اين مقبره در10 مايلي شهر فينكس در محله ساكارا و61 متر بالاتر از شن هاي روان صحرا در كنار رود نيل تعيين و كار نقشه برداري، احداث كانال هاي آب و حمل سنگ هاي آهكي و گرانيت در فاصله900 كيلومتري از معادن آغاز شد. در آن زمان اكثر جمعيت كشور كه به 2/1 ميليون نفر مي رسيد جهت ساخت اين مقبره بسيج شد. پس از تاييد و تعيين مختصات جغرافيايي اين مكان و انجام مراسم مذهبي- سنتي قرباني كردن، كار خاك برداري آغاز شد. اين اولين و عظيم ترين ساختماني بود كه بشر توانسته بود آن را بنا كند. هرم به صورت شش پله اي ساخته شد. مصريان اعتقاد داشتند روح فرعون به وسيله اين پله ها به آسمان رفته و به خدا مي پيوندد. يك راه اصلي براي وارد شدن به آن و13 در ورودي مجازي براي بازگشت بع و كا به آن ساخته شد. در اين زمان زبان نوشتاري خاصي براي ثبت موضوعات، سوابق، موارد اداري، نقشه ها، شماره گذاري و مشخصات مكان نصب سنگ ها و نظاير آن ابداع شد كه براي نوشتن تاريخ و موضوعات اجتماعي معمول به كار نمي رفت.
چگونگي ساخت اهرام
بنا، مساح، سنگتراش، نجار، ملات ساز و سر كارگر از جمله افرادي بودند كه در ساخت اين بنا شركت داشتند. سنگ هاي بريده شده پس از شماره گذاري توسط سورتمه هايي كه بر روي الوارهاي موازي، شبيه تراورس هاي زير راه آهن حركت مي كردند به سمت مكان ساختن هرم حمل مي شدند. آنان براي روانكاري سورتمه ها بر روي تراورس ها از آب، خاك نرم و روغن استفاده مي كردند.
در اكتشافات جديد بر روي اين آثار، حدود600 مقبره ديگر از كارگران نزديك هرم خئوپس كشف شد. مطالعه بر روي اسكلت اين افراد، ضايعات بسياري در ستون فقرات آنها بريدگي انگشتان دست و پا و نقص عضوهاي شديدتري را كه به واسطه حمل سنگ هاي سنگين در آنها پديد آورده بود نشان مي داد. بيشتر ابزارهاي اندازه گيري آن زمان مسي يا سنگي و داراي دسته چوبي بودند. ابزارهاي اندازه گيري نيز شامل تراز، شاقول و امثال آن مي شد. براي بالا بردن سنگ ها بر روي هرم از خاكريزهايي با شيب مناسب استفاده مي شد. پس از پايان كار و نصب آخرين سنگ بر بام هرم، مراسم مذهبي و قرباني كردن حيوانات انجام و خاكريزهاي بالاي هرم تا9 متر برداشته مي شد. با استقرار داربست، كار اتمام و مسطح كردن و صيقل دادن سطح خارجي هرم به وسيله سنگ تراشان انجام شد. اين عمليات تا پايين سطح هرم ادامه پيدا مي كرد.
هرم توسط يك راهروي سربسته به رودخانه نيل متصل بود. اين راهرو با چندين قسمت مختلف شامل معبد ساحلي، راهروي سربسته، محل دفن كشتي هاي حامل جسد فرعون، معبد مردگان، اهرام جانبي و پرستشگاه براي آوردن فرعون به مقبره اصلي در نظر گرفته شده بود.
خاكسپاري فرعون
زماني كه فرعون درسال2هزار و439 قبل از ميلاد مُرد، كارگران هنوز مشغول فرش كردن كف معبد با سنگ هاي مرمرين سفيد بودند. جسد فرعون سوار بر زورق شاهي شد. ملكه و پسرفرعون سوار بر زروق ديگري در اين مراسم حضور داشتند. پس از ورود به اسكله معبد ساحلي اجزاي كشتي از همديگر جدا و در حفره ششم هرم دفن شد.
قبل از دفن جسد فرعون، آن را به محلي در نزديكي رودخانه نيل برده و مايعي به مغز وي تزريق كردند. سپس به وسيله چنگك از سوراخ هاي بيني آن را خارج و بعد كبد، شش ها، معده و روده هايش را از شكافي در قسمت چپ بدنش در آورده و هر عضو را جداگانه موميايي و در كوزه هاي مخصوصي قرار دادند. بدين ترتيب فقط قلب در داخل بدن ماند. پس از كاربرد
روغن ها و مواد متعدد ديگر و خشك نمودن جسد، آن را با رشته هاي پارچه اي پيچيدند، كه در حين اين كار و پس از هر بار پيچيدن طلسم مقدسي از طلا و جواهرات را ميان آن مي گذاشتند. بعد از آن كل جسد را آغشته به صمغ كردند. اين عمليات بر روي سه تخت سنگي يك تكه به مدت45 روز انجام شد. پس از انجام عمليات موميايي، مراسم مذهبي انجام و جسد را با تابوت به آرامگاه اصلي برده و در تابوت سنگي خود قرار دادند و آن را با در سنگي اش پوشانيدند. كوزه هاي حامل اعضاي بدن فرعون را در جعبه هاي چوبي قرار داده و آن را پايين تابوت سنگي گذاشتند. هم چنين در دو انبار وسايل شخصي، خوراك، پوشاك، زينت آلات، اسلحه و حتي وسايل سرگرم كننده نيز براي فرعون انباشتند. پس از اجراي مراسم مذهبي، كاهنان محل را ترك و با بستن درب هاي ورودي راه پشت سر مسدود و غير قابل ورود شد. جسد فرعون در ميان بيش از دو ميليون قطعه سنگ مدفون شد.
اهرام ثلاثه
در ادامه سلسه پادشاهي فراعنه، اهرام ديگري ساخته شد. يكي از عجايب هفت گانه جهان اهرام ثلاثه «گيزا» بنام هاي خئوپس (Khufu) ، خفر (Khafr) و منكاري (Menkaure) واقع در چند كيلومتري جنوب شهر قاهره است. اهرام ثلاثه مصر شاهكار تكنيك مهندسي، طراحي و معماري هستند. برش و اندازه گيري سنگ ها در حد اعجاب انگيزي دقيق بوده، به طوري كه كوچكترين خطايي باعث بر هم خوردگي اشكال هندسي و حتي فرو ريختن بنا مي شد. اين بناها بزرگترين بناهاي ساخت بشر تاكنون هستند.
عظيم ترين هرم بنام خئوپس در ابعادي به ضلع230 و ارتفاع146/59 متر ساخته شده است. در ساخت اين هرم، حدود2 ميليون و300 هزار سنگ به كار رفته كه وزن هر كدام از آنها به طور متوسط2/5 تن بوده است. در جمع در حدود5/8 ميليون تن سنگ در اين بنا استفاده شده است.
هرودوت مورخ يوناني، زمان احداث مسير جاده و آبراه براي شروع اين بنا را10 سال، زمان ساخت هرم را20 سال و تعداد كاركنان آن را100 هزار نفر تخمين زده است. راه ورودي آن از شمال به ارتفاع18 متر بالاتر از سطح زمين و راهروي آن با يك شيب تا20 متر زير كف هرم ادامه دارد. از آنجا با يك راهروي ديگر به اطاق ملكه ارتباط دارد. ولي ملكه پس از مرگ در آنجا مدفون نشد. راهروي ديگري به ارتفاع 5/8 و طول 5/46 متر به محل مقبره فرعون كه به ابعاد 21/5 و 43/10 و ارتفاع 82/5 متر است ختم مي شود. مقبره فرعون در ارتفاع 28/42 متري از كف هرم قرار دارد. كليه راه هاي ورودي به آن پس از دفن فرعون توسط سنگ هاي عظيم بسته و هيچ گونه امكان ورود به آن وجود نداشته است.
دومين هرم بنام «خفري» به ابعاد 25/215 و ارتفاع 5/143 مترساخته شده است و سومين هرم از اهرام ثلاثه به ارتفاع 5/66 متر در حدود نصف دو هرم ديگر ساخته شده است.
در نزديكي رودخانه نيل مجسمه ابوالهول براي نگهباني از مقبره ساخته شد كه نيمي شير و نيمه ديگر خود فرعون بوده است. اين مجسمه در زمان مرگ فرعون نيمه تمام ماند و مانند بقيه آثار تمام نشده كه با آمدن يك فرعون ديگر ناتمام
برای مقابله مؤثر با دشمن توجه به شیوه و روش دشمنان در جهت براندازی نظام اسلامی بسیار مهم است.
امام خمینی(ره) همواره ملت ایران را به این مسئله مهم توجه می دادند و تأکید می کردند که لحظه ای نباید از مکر و کید دشمنان غافل ماند و باید پس از شناسایی شیوه های دشمن آمادگی لازم جهت مقابله با او را کسب نمود؛
« چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشى این است كه تصور كنیم جهانخواران خصوصاً آمریكا و شوروى از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه اى نباید از كید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریكا و شوروى كینه و دشمنى با اسلام ناب محمدى - صلى اللّهَ علیه و آله و سلم - موج مى زند. باید براى شكستن امواج طوفانها و فتنه ها و جلوگیرى از سیل آفتها به سلاح پولادین صبر و ایمان مسلح شویم. ملتى كه در خط اسلام ناب محمدى - صلى اللَّه علیه و آله - و مخالف با استكبار و پول پرستى و تحجرگرایى و مقدس نمایى است، باید همه افرادش بسیجى باشند و فنون نظامى و دفاعى لازم را بدانند، چرا كه در
هنگامه خطر ملتى سربلند و جاوید است كه اكثریت آن آمادگى لازم رزمى را داشته باشد. »
شیوه های دشمنی در مبارزه با نظام اسلامی
نظرات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در مورد طرح ها و نقشه های بیگانگان و سفارش های لازم جهت جلوگیری از آنها گویای توجه فراوان ایشان به مقوله مهم است که در این فصل به آن می پردازیم؛
محو آثار دیانت
دشمنان نظام اسلامی طبق تجارب خود دریافته اند که تعهد به اسلام و تدین ملل اسلامی بزرگترین مانع آنهاست، به همین جهت به طور گسترده اصل دین و دیانت را در جوامع اسلامی هدف گرفته اند.
امام خمینی(ره) می فرمودند:
« سلاح ملت ما اسلام بود و وحدت كلمه، و الّا شما سلاحى نداشتید. همه سلاح ها پیش دشمن شما بود. پیش شما چیزى نبود؛ سلاح شما ایمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه؛ شما را مى خواهند خلع سلاح كنند، اسلام را از دستتان بگیرند.»
ایشان در جای دیگر انگیزه دین ستیزی دشمنان را اینگونه شرح می دهند:
« دست های خیانت کار اجانب که می خواستند شرق را و خصوصاً بلاد اسلامی را برای منافع خودشان قبضه کنند، با مطالعاتی که کرده بودند در این بلاد... به آن جا رسیده اند که نگذارند مسلمین متمسّک به قرآن باشند. قرآن را آن ها سدّ راه می دانستند. اگر همه مسلمین متمسک به قرآن می شدند، برای آن ها مجالی باقی نمی ماند. »
مقام معظم رهبری نیز با بیان اینکه نظام اسلامی توانسته است با رهنمودهای بنیانگذار کبیر انقلاب دین را مایه آبادانی دنیا قرار دهد، این امر را مغایر با خواسته های دشمن دانسته و می فرمایند:
« راهى كه ملت ایران در پیش دارد، راه آباد كردن دنیاست. علم را، دانایى را، اقتصاد را، سیاست را، زندگى فردى را، روابط اجتماعى را، برنامه هاى كلان جامعه را - كه اجزاء گوناگون دنیاست - باید آباد كرد، پیش برد، رونق داد و آنها را به شكوفایى رساند؛ و همه ى اینها در سایه ى دین تحقق پیدا خواهد كرد. امام این را به ما آموخت؛ و همین عامل دشمنى آشتى ناپذیر و خصومت كور ابرقدرت ها با نظام جمهورى اسلامى بود، و امروز هم هست. امروز هم یكى از آماج هاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانى، همین یگانگى دین و دنیاست؛ مى گویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا مى دانید. آنها احساس خطر مى كنند؛ چون دنیایى كه آنها مى خواهند، دنیاى ظلم و تجاوز و دنیاى تهى از معنویت و اخلاق است. این، نظمى است كه استكبار جهانى براى بشریت امروز و دیروز، همیشه در نظر داشته است. نظام جمهورى اسلامى این نظم باطل و این دور غلط را شكسته است؛ نمونه یى را نشان مى دهد كه دین مى تواند در دنیاى مردم به طورعملى مؤثر باشد. »
ارعاب و تهدید
امام خمینی یکی از روش های دشمن در مقابله با نظام اسلامی را ارعاب و تهدید می داند:
« نوعاً قدرت های ستمگر از راه ارعاب م تهدید یا به وسیله ی بوق های تبلیغاتی خودشان و یا بوسیله ی عمال مزدور بومی خائنشان مقاصد شوم خود را اجرا می کنند. »
« شیطان بزرگ برای رسیدن به چند سال مسند جنایت به هر وسیله ممکن متشبث می شود... غافل از اینکه ملت ها بیدار شده اند... خیال می کرد که اگر ارعاب کند مملکت ایران را بگوید ما حصار اقتصادی دور ایران می کشیم و به اقتصاد ایران ضرر می زنیم ملت او برای او دست می زند و بعد هم چنین می شود. »
« قدرت های بزرگ به وحشت افتاده اند و گاهی مارا تهدید می کنند، شما را تهدید می کنند و گاهی منطقه را بر ضد ما و شما می خواهنند بسیج کنند. این برای این است که آنها از این قدرت اسلامی و از این وحدتی که در ایران برپا شده خوف دارند. »
« گاهی آمریکا ایران را تهدید می کند و هنوز نفهمیده است که ایران که برای مدت کوتاه شدن دست آنان با انگیزه شهتئت قیام نموده است و جهاد در راه خدا را به جان و دل می خرد، از تهدید امثال او باک ندارد. »
از سوی دیگر امام خمینی(ره) با روشنگری و بیان مشکلات متعدد دشمن و نقاط ضعف او به مقابله با این تهدیدها برمی آمدند،ایشان با شهامت و شجاعت منحصر به فرد خود در جریان تسخیر لانه جاسوسی که آمریکا تهدیداتش را به اوج خود رسانده بود، فرمودند:
« شما مى بینید كه الآن مركز فساد آمریكا را جوان ها رفته اند گرفته اند، و آمریكایی هایى هم كه در آنجا بوده گرفتند، و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریكا هم هیچ غلطى نمى تواند بكند، و جوانها هم مطمئن باشند كه آمریكا هیچ غلطى نمى تواند بكند. بیخود صحبت اینكه اگر دخالت نظامى ]كند[، مگر آمریكا مى تواند دخالت نظامى در این مملكت بكند؟ امكان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر آمریكا مى تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مى كند دخالت نظامى بكند . نترسید، نترسانید. همین تعبیرى كه جوان هاى ما از روى احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمریكا بخواهد دخالتش را هم نباید بگویند. آمریكا »اگر «نظامى بكند ما چه خواهیم كرد، اصلاًً این عاجز از این است كه دخالت نظامى در اینجاها بكند. اینها یك مسائلى در پیششان است. »
نفوذ در ارگان های رسمی
یکی از شیوه های دشمن که به صورت پنهانی انجام می گیرد ورود عوامل نفوذی دشمن به ارگان های سیاسی، فرهنگی و علمی کشور است.
به نظر امام راحل بیگانگان که به خاطر استقرار انقلاب اسلامی منافع زیادی را از دست داده اند از هیچ راهی جهت بازگشت به ایران و احیای منافع خود دریغ نخواهند کرد. از این رو وقتی که روش های نظامی، کودتا، تحریم و... آنها شکست خورد سعی خود را برای بازگشت به ایران از طریق عوامل نفوذی خود آغاز کرده اند. ایشان می فرمودند:
« این قدرت های بزرگ هم این معنی را می دانند که الآن، ایران وضعش طوری است که نمی شود آنها به هیچ وسیله ای آن را شکست بدهند، نه به وسیله کودتا و نه به وسیله چیزهای دیگر و نه به وسیله حمله ی نظامی، آنها از این راه(نفوذ) پیش آمده اند که در بین شما رخنه کنند. »
ایشان معتقد بودند که عوامل نفوذی ممکن است سال ها در انتظار فرصت مناسب چهره حقیقی خود را پنهان سازند و می فرمودند:
« این را بعید ندانید كه یك نفر را ده سال، پانزده سال، بیست سال، با یك صورتى نگه دارند؛ به یك صورت ملّى، صورت دروغى ملّى، صورت ملّى كاذب، نگه دارند براى یك روز كه به دردشان مى خورد. ممكن است بیست سال یك كسى تو مسجد نماز بخواند و عرض مى كنم كه عبادت به جا بیاورد كه یك روز براى آنها كار بكند! این ممكن است. و ممكن است یك نفر آدم ده بیست سال ادّعاى صداقت بكند و ملیّت بكند و فحش هم بدهد به خارجیها، مقاله هم بنویسد به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگیر بشود، براى یك روز. »
« این ابر قدرت ها ممکن است بیست سال، سی سال یکی را در یک مقامی با یک وجهه ای حفظش کنند و نوکر آنها باشد که... آن روزی که باید بعد از بیست سال، استفاده کنند. »
ایشان هدف نفوذی ها را اینگونه بیان می کردند:
« توجه داشته باشید که شیاطین در بین همه طبقات منتشر شده اند که برای ارباب های خود راهی باز کنند. اینها می خواهند همان بساط سابق را رواج بدهند. شما توجه داشته باشید که آنها را میان خودتان راه ندهید، دفع کنید آنها را... اینها دست نشاندگان آمریکا یا غیر آمریکا هستند و می خواهند باز ما را با آن اختناق و به وابستگی ها برگردانند. »
تهمت زدن و شایعه پراکنی
یکی دیگر از شیوه های دشمن در راه رسیدن به اهداف استکباری خود نشر اکاذیب،شایعه پراکنی و وارد کردن اتهام های بی اساس به مسئولان و نیروهای انقلابی است. امام راحل در این زمینه می فرمودند:
« اخیراً دستهای پنهان و آشکار غرب وشرق به منظور ایجاد شکاف و اختلاف میان طرفداران انقلاب اسلامی به حیله جدیدی متوسل شده اند که مسئولین عزیز و رده بالای کشورمان و نیز شخصیتها و چهره هایى از مجلس و دولت و روحانیون را به تفكر و گرایشات وابستگى و همچنین عدول از مواضع گذشته و نهایتاً به شرق گرایى یا غرب گرایى متهم نمایند و موذیانه با طرح مسائلى از این قبیل كه فلان شخصیت نظام جمهورى اسلامى راستگرا و یا میانه رو و یا سازشكار و غربگراست و یا فلان مسئول تندرو و انقلابى شده است كه نتیجته اعتماد مردم را به دست اندركاران نظام سلب نمایند. »
« از داخل و خارج با اسلحه و قلم های برتر و جنایت بار تر از سلاح های گرم به این ملت مظلوم حمله ور شده و درصدد شکست انقلاب اسلامی و شکست اسلام عزیز برآمده اند و از هیچ تهمت و افترا به ملتی که جز به احکام اسلام و قرآن فکر نمی کنند، خود داری نمی کنند و با بهانه های بسیار مرهوم به سرکوبی این انقلاب اسلامی برخواسته اند. »
یکی از تهمت های قدیمی و نخ نما شده استکبار نسبت به جمهوری اسلامی، تهمت نقض حقوق بشر در ایران است. امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:
« دائماً مشغول افترا زدن به جمهوری اسلامی، دائماً راجع به اینکه در جمهوری اسلامی حقوق بشر دارد از بین می رود و جاهای دیگر نه! حقوق بشر سر جای خودش هست. آمریکا سر جای خودش هست و سران استکبار حفظ می کنند حقوق بشر را! فقط در ایران است که حقوق بشر از بین می رود! این برای این است که مضطربند اینها، از اسلام اضطراب دارند، از اینکه اسلام پیشبرد بکند، اینها می ترسند. از این جهت این طور می گویند و این موجب تقویت شما بشود. هر چه آنها در بوق هایشان بر ضد شما صحبت کنند دلیل بر قوت شماست و دلیل بر عظمت جمهوری اسلامی است و این باید باعث تقویت ما بشود. آنها برای تضعیف ما این طور بوق ها را به بار می آورند و ما از اثر این معنی چون ریشه را می دانیم که چی هست تقویت می شویم. »
یکی دیگر از تهمت هایی که استکبار علیه جمهوری اسلامی به کار می گیرد تهمت تروریست پروری ایران است. امام راحل با تحلیل این عملکرد دشمن معتقدند که این تبلیغات نتیجه عکس داده و نهایتاً به سود جمهوری اسلالمی ختم می شود و می فرمودند:
« اینها می خواهند جلوی این را بگیرند، یک سری درست کنند جلوی این موجی که پیدا شده است،بگیرند و نگذارند که صدای ایران به کشورهای دیگر برسد. واین هم اشتباهی است که آنها می کنند. هر جه این بوق ها بلندتر بشوند، ایران قوی تر می شود. هر چه اینها ایران را متهم کنند به اینکه فساد دارد می کند، نمی دانم استبداد هست فاشیستی است، و هر تروری که در عالم واقع می شود دست ایران در کار است اینها تقویت می کنند ایران را... ما با قرآن پیش می رویم، با نهج البلاغه داریم پیش می رویم. ما محتاج نیستیم به اینکه ترور کنیم. آنهایی که مخالف ما هستند الآن دارند ترور می کنند. تهمت های تروریستی و تروریست پروری که به خیال سردمداران کاخ سفید و ایادی آنان و دستگاه های تبلیغاتی وابسته به ابر جنایتکاران که برای تضعیف جمهوری اسلامی به طور چشمگیر و فزاینده در کار است، به خواست خداوند متعال نتیجه معکوس داده و موجب تضعیف روحیه دشمنان اسلام و جوهوری اسلامی و تقویت روحیه ملت ما به ویژه رزمندگان و سایر ملت های مظلوم و مستضعف گردیده است(و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین). »
القای روحیه راحت طلبی
روحیه عافیت طلبی و مسئولیت گریزی خصیصه ای است که دقیقاً در مقابل روح جهاد و پایداری قرار می گیرد. برای شخص عافیت طلب و سست عنصر مفاهیمی نظیر جهاد و مبارزه در راه حق، عین دیوانگی است و این همان روحیه ایست که اگر در جان ملت مستقر شود مستکبران به راحتی می توانند از سفره دارایی های آن ملت بگیرند، به همین جهت است که یکی از اهداف دشمن همواره القای فرهنگ مصرف گرایی و رفاه طلبی در جوامع مورد نظرش بوده است. امام خمینی(ره) می فرمودند:
« از صدر اسلام تا کنون دو خط بوده است، یک خط اشخاص راحت طلب که تمام همتشان به این است که طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند می کردند اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. »
ترویج این روحیه در میان مردم و مسئولان می تواند زمینه مقاومت و ایستادگی مردم در مقابل دشمن را به شدت کاهش دهد از این رو امام خمینی(ره) با هشدار در این زمینه می فرمودند:
« آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بی گانه اند و آنهایى هم كه تصور مى كنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى شوند . و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بى بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند. »
مخالفت با سپاه و تخریب چهره نیروهای مبارز
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از جمعی از معتقدترین مستعدترین و با نشاط ترین نیروهای مدافع انقلاب تشکیل شده از بدو پیدایش یکی از موثرترین بازوان انقلاب در دفع توطئه های انواع و اقسام دشمنان داخلی و خارجی بوده و امروز نیز با حضور مقتدرانه و پیش رفت توأم با دیانت و معنویت خود خار چشم دشمنان نظام اسلامی است.
دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب که چشم دیدن این مولود مبارک انقلاب اسلامی و رشد و بالندگی آن را ندارند از بدو پیدایش سپاه تا کنون تمام تلاش خود را در جهت مخالفت و تخریب چهره ای این نهاد انقلابی به کار گرفته اند. رهبر معظم انقلاب در این باره می فرمایند:
« از روز اول هم كسانى كه با استقلال این كشور مخالف بودند، با این انقلاب مخالف بودند، با خارج شدن از سیطره ى استكبار مخالف بودند، با رفتن به سمت اسلام مخالف بودند، با عفت زنان و مردان مخالف بودند، با سلامت اخلاقى جوانان مخالف بودند و دل در هواى فساد فرهنگهاى بیگانه داشتند، با سپاه مخالف بودند. مربوط به امروز نیست كه عده اى خیال كنند كسانى با سپاه مخالفت مى كنند؛ نه. آن كسانى كه این خصوصیات را داشتند، از همان روزهاى اول مخالف بودند. امروز هم كه به تبع گذشت زمان در اوضاع و احوال عالم تغییراتى پیش آمده و مى آید، كسانى كه كم و بیش همان خصوصیات را دارند، باز هم با حضور سپاه، با بودن سپاه، با تدین سپاه و با موفقیتهاى سپاه در میدانهاى گوناگون مخالفند. این بدیهى است و امر خلاف انتظارى نیست؛ لیكن مهم این است كه وقتى كلمه اى، كلمه ى الهى و كلمه ى طیبه شد، مخالفت و موافقت تأثیرى ندارد. اگر اساس درست بود - كه بحمدالله درست است - وقتى راه روشن بود -كه روشن است - وقتى اخلاص و ایمان در افراد بود - كه بحمدالله در شما هست - اهمیتى ندارد كه افراد چه بگویند و چه بپندارند. رهرو وقتى كه وارد حركت در جاده ى طولانى شد، آنچه لازم دارد، عزم و اراده است. لازم است تصمیم بگیرد كه به سمت هدف برود. حالا یكى بگوید كه این هست، یكى بگوید نیست، یكى بگوید اشتباه مى كند. اگر در او این عزم و اراده وجود داشته باشد، این حركت انجام خواهد گرفت و به پایان و سرمنزل خواهد رسید. این بحمدالله حاصل است. »
امام راحل(ره) نیز با توجه به دشمنی و کینه توزی مستکبران نسبت به این نهاد انقلابی همواره نسبت به رعایت معنویت حفظ سلامت اخلاق پاسداران تأکید می کردند و به آنها هشدار می دادند که مبادا رفتاری از خود بروز دهند که دشمن بتواند به آن به حیثیت نظام خدشه وارد کند و می فرمودند:
« اگر ما در رژیم سابق یك اشتباه و خطایى مى كردیم، پاى اسلام حساب نمى شد. یك رژیم طاغوتى بود. نمى گفتند كه دولت اسلامى كذا. مى گفتند در دولت طاغوت این]جریان [واقع شده است. دشمنان هم نمى گفتند دولت اسلامى، در اسلام، این است. دوستها هم نمى گفتند. امروز كه اسلام است، امروز كه دولت اسلامى است، مملكت رژیمش جمهورى اسلامى است، شماها پاسدار اسلام، همه ما ان شاء الَله پاسداراسلام هستیم، اگر چنانچه حالا یك خطایى واقع بشود، فرم این خطا با خطاى سابق فرق دارد. برداشت دشمنهاى ما در این جمهورى اسلامى با برداشتشان در رژیم طاغوتى فرق دارد؛ این اسلام حساب میشود و این یك مسئولیت بزرگى است به عهده ما. مسئولیت بسیار بزرگى است به عهده این آقا، كه سرپرست پاسداران هست، این مسئولیت بزرگى است به عهده هر یك شما. كه یك عده اى در تحت نظارت شما هست. مسئولیتى است براى خود آن افرادى كه پاسدار هستند. همه در این مسئله مشترك هستیم كه مسئولیت داریم. من یك جور مسئولیت دارم؛ آقا یك جور مسئولیت دارد؛ شما آقایان یك جور مسئولیت دارید؛ قشرهاى ملت، پاسدارهاى دیگر، قشرهاى دیگر، همه مسئولیت داریم. براى اینكه امروز خطاى ما، خصوص ا خطاى قشر روحانى و قشر پاسبان، قشر پاسدارهاى اسلام، اینها پاى اسلام حساب مى شود. یعنى دشمنهاى ما مى آیند ثبتش مى كنند به اسم اسلام؛ و در خارج و داخل، در خارج باصراحت، در داخل با اشاره، منعكس مى كنند كه جمهورى اسلامى همین است. »
ترویج اسلام آمریکایی
یکی دیگر از روش هایی که دشمن برای حمله به نظام مقدس اسلامی به کار می گیرد، ترویج اسلام آمریکایی است.
سیاستمداران روباه صفت آمریکایی و اسرائیلی که خود را از مقابله مستقیم با دین مبین اسلام عاجز می دیدند برای انحراف اسلام و مسخ چهره حقیقی آن دست به یک سری اقدامات گسترده فرهنگی – تبلیغاتی زدند که امام(ره) از این نوع اسلام که آمریکا و کشورهای غربی مروج آن بودند تحت عنوان اسلام آمریکایی یاد می کردند. و اسلام شناس شدن آنها را دستمایه مزاح قرار داده و می فرمودند:
« پیش ترها اگر یادتان باشد کارتر ادعا می کرد ایران اسلام را نمی داند حالا دارند همه ادعا می کنند! مقامات آمریکایی هم همین مطلب را می گویند که اینها اسلام را درست نمی دانند... من نمیدانم کی اینها می خواهند عروة الوثقی را حاشیه کنند!؟ »
امام راحل با بیانی ساده و بی تکلف به روشنگری در این زمینه می پرداخت و به سادگی توانست آگاهی لازم را برای مقابله با این توطئه خطرناک در اختیار جامعه قرار دهد ایشان در جای دیگری با ابراز تعجب می فرمایند:
« ما در زندگى خود در این انقلاب اسلامى چیزهایى دیده ایم و قبل از آن صحنه هایى دیده بودیم باورنكردنى و شگفت انگیز. از دوره افتادن رضاخان در تكایا و شمع روشن كردن تا قرآن طبع نمودن محمدرضا و احرام حج بستن، از عابد و زاهد و مسلمان شدن صدام تا اسلام شناس شدن كارتر و تا به حكم جهاد مسلمانان علیه ایران، تهدید كردن بلندگوى بگین و ریگان، و شاید اگر زندگى ادامه پیدا كند اینان را در صفهاى جماعت و محراب عبادت ببینیم. »
امام(ره) مقدس مآبان خشک مغز و متحجر را از عوامل ترویج اسلام آمریکایی می دانست و همواره ازآنها به عنوان خطری بزرگ یاد می کرد و می فرمودند:
« در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی(ص) فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نمی باشد. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ بشود؟»
فرقه وهابیت یکی از بی منطق ترین، منفورترین و جنایت کارترین فرقه هاییست که تا کنون خود را به اسلام منتسب کرده است. دست استعمار و استکبار از ابتدا در پیدایش این مکتب عقل گریز و خون ریز پیدا بود و تا کنون نیز این فرقه توانسته است بزرگ ترین غدمات را در جهان اسلام و خاورمیانه به آمریکا و متحدانش ارائه دهد که صدور مجوز لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق، سلطه غرب بر منابع نفتی خاورمیانه، تخریب چهره اسلام در سطح جهان و بی اثر کردن کنگره عظیم حج در حل مسائل پیش روی مسلمین تنها بخشی از کارنامه خدمات این خوارج عصر جدید به آمریکای جنایت کـار است. امام خمیـنی(ره) در مـورد این مکتب فاسـد می فرمودند:
« امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمیه و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام آمریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش آمریکای جهان خوار می گذارند. »
اشاعه فساد و فحشا
دشمنان پلید اسلام که در جریان انقلاب و دفاع مقدس سنگین ترین ضربات را از جوانان غیور و پاک سرشت دریافت کرده بودند وقتی نتوانستند از طریق نظامی مقاومت ملت ایران ذر هم بشکنند متوسل به روش دیگر شدند. آنها با ترویج فساد و بی بند و باری در جامعه در پی آن هستند که مقاومت ملت رااز درون متلاشی سازند.
آنها که در جنگ نظامی و سیاسی مغلوب شدند، جنگی خاموش ولی خطرناک را در عرصه فرهنگی به راه انداختند که از هر جهت خطرناک تر و پرهزینه تر از سایر تهاجمات خواهد بود.
به نیروهای نظام وارد شده ولی در عوض فرد از دست رفته شهید نامیده می شود و چون چراغی درخشان نور افشانی می کند و راه را به بازماندگان نشان می دهد ولی تلفات جنگ فرهنگی نه تنها افتخارآفرین نیستند بلکه خود به عاملان استکبار و استعمار در کشور بدل خواهند شد، هر گاه دشمن موفق شود که جوانان را از جاده عفت و تقوا خارج کند از آنها سربازانی کارساز فراهم خواهد آورد. با توجه به همین خطرات امام(ره) می فرمودند:
« آن روز آسیب به ما مى رسد كه از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت كند و یك دسته اى را از بین ببرد و متعفن كند. آن دسته، دسته دیگر را، آن دسته، دسته دیگر را. آنوقت است كه كودتا مى شود و از بین مى روید، آن وقت است كه ممالك بزرگ به شما طمع مى كنند و با دست خودتان شما را از بین مى برند. »
دشمن سال هاست که تلاس می کند تحت عنوان«آزادی» فحشا را در جامعه حکم فرما سازد. امام(ره) در این باره می فرمودند:
« طرحی می دادند که آزاد زنان و آزاد مردان، ما آزاد کردیم آن آزادی که آنها می خواستند چه بود...؟ شما آزاد بودید در چه؟ مردها آزاد بودند...؟ بله در یک چیزهایی آزاد بودند(فساد کردن) و آنها دامن به این می زنند در اینکه یک مراکز فساد درست کنند، در آنچه که آنها می خواستند آزاد باشند همانی بود که فساد بود و فساد آور بود، رنج بود و رنج آور. »
و نهایتاً این فصل را با این رهنمود از وصیت نامه امام راحل به پایان می بریم که فرمودند:
« وصیت من بر مجلس شورای اسلامی، در حال و در آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعاتی و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند، وباید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آن واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود، و آنچه در نظر سرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشور مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطعانه اگر جلوگیری نشود همه مسئول می باشند. »
مقابله با دشمنی ها
با عنایت به آنچه گذشت مشخص گردید که انقلاب اسلامی با تکیه بر قدرت نرمافزاری بهویژه ارزشهایی چون ایثار، شهادتطلبی، معنویتگرایی، عدالتباوری، حقگرایی و استقلالطلبی توانست ضمن ایجاد تحول فرهنگی در سطح داخلی، به احیای خودباوری دینی و بیداری اسلامی در عرصه منطقهای و تأثیرگذاری بر مناسبات جهانی بپردازد و اقتدار نرمافزاری خود را در عرصة بینالمللی به منصة ظهور رساند.
در واقع، انقلاب اسلامی با حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضتها و حرکتهای آزادیبخش توانست به احیای مجدد عظمت و شکوه تمدن اسلامی در عرصة بینالملل همت گمارد. انقلاب اسلامی توانست به عنوان انقلابی واقعی، مردمی، مترقی و اصیل و دارای نیروی عظیم معنوی در جهان نوین و با تبیین پیام وحدت و قدرت جهان اسلام چهرة حقیقی قدرت نرمافزاری خود را بر جهانیان نمایاند، با پیام معنوی و اخلاقی خود به عنوان انقلابی نیرومند تمامی معادلات جهانی را درهم شکند و با گشودن جبههای سومی در نظام بینالملل فارغ از سلطه قدرتهای استکباری، نظم نوین نرمافزاری را در روابط بینالملل رقم زند.
ﻋﺪهای ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺰه ﮐﺮدن اﺳﻼم ﯾﺎ اﺳﻼﻣﯿﺰه ﮐﺮدن ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن را ﻧﺠﺎت داد. در ﻃﺒﻘﻪی روﺣﺎﻧﯿﺖ و ﺑﻪوﯾﮋه روﺣﺎﻧﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ اﯾﻦ ﺳﺮﺧﻮردﮔﯽ پیدا ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺴﮏ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﺗﺐ ﻏﯿﺮاﺳﻼﻣﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮان اﺳﻼم را اﺣﯿﺎ ﮐﺮد. ﻓﻠﺬا در ﻗﻀﯿﻪی ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺧﯽ آدمﻫﺎی دﯾﻦدار ﺑﺮ اﺛﺮ ﮐﻢﺗﻮﺟﻬﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ اﻟﮕﻮی ﻣﺸﺮوﻃﻪی ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺠﺎتﺑﺨﺶ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺟﻠﻮﺗﺮ ﮐﻪ آﻣﺪﯾﻢ، ﻣﺮﺣﻮم ﻣﺪرس ﺟﻠﻮی رﺿﺎﺷﺎه اﯾﺴﺘﺎد و ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن در ﻋﻬﺪ ﭘﻬﻠﻮی دوم، آﻗﺎی ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﺎه و اﺳﺘﻌﻤﺎر اﻧﮕﻠﯿﺲ اﯾﺴﺘﺎد. ﻟﺬا اﯾﻦ ﭘﯿﺶزﻣﯿﻨﻪﻫﺎ در ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ، ﭼﻪ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و ﭼﻪ دراﯾﺮان، ﻫﻢزﻣﺎن ﺑﺎ اﺣﺴﺎسﺧﻄﺮ ﻫﺠﻮم ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻏﺮب در ﻣﯿﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن وﺟﻮد دارد، وﻟﯽ ﻫﻤﻪی اﯾﻦﻫﺎ ﭘﯿﺶزﻣﯿﻨﻪ ﺑﻮد.
ﻫﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ در ﭘﯿﺎم اﻣﺴﺎل رﻫﺒﺮ اﻧﻘﻼب ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ، اﻧﻔﺠﺎر ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ و ﯾﮏﺳﺮه از آﻏﺎز ﺗﺎﮐﻨﻮن دارد ﭘﯿﺶ ﻣﯽرود. ﺑﻘﯿﻪ در ﺑﯿﻦ راه وارد ﺷﺪﻧﺪ و دﯾﮕﺮان ﭘﺮﭼﻢ آنﻫﺎ را ﺑﻪ دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و ﺟﻠﻮ آﻣﺪﻧﺪ، وﻟﯽ ﻫﯿﭻﮐﺪاﻣﺸﺎن ﺗﻮﻓﯿﻖ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ و اﻧﺪﯾﺸﻪی اﻣﺎم ﺧﻤﯿﻨﯽ(ره) و اﻣﺮوز رﻫﺒﺮی را ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ.
اﯾﺮان اﻣﺮوز ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻤﺮ رو ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﺳﺖ. در داﺧﻞ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﭘﺎﯾﻪﻫﺎی ﺣﮑﻮﻣﺖ دﯾﻨﯽ از ﻣﻨﻈﺮ ﯾﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺷﯿﻌﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽﺷﻮد ودر ﺧﺎرج، ﺑﻪﻃﻮر ﺧﺎص در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و در دﻧﯿﺎی اﻣﺮوز ﺑﻪﻃﻮر ﻋﺎم اﯾﻦ ﺗﺌﻮری و ﻧﻈﺮﯾﻪ داده ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ اﮔﺮ ﻗﺮار اﺳﺖ در ﺟﻬﺖ ﻋﺪاﻟﺖ، ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻓﻀﺎﺋﻞ اﻧﺴﺎﻧﯽ و ﻧﺠﺎت اﻧﺴﺎن از اﻧﺤﻄﺎط ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ اﻟﻬﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎ ﻫﻤﻪی اﯾﻦﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺼﺮﯾﺢ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ دﯾﻨﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺳﻼم زﻧﺪه ﻧﯿﺴﺖ و ﺣﯿﺎت ﻧﺪارد.
اﻣﺮوزه اﺳﻼم در ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و در دﻋﻮت و ﻣﯿﺰان ﻧﻔﻮذ در ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺎ ﺻﺪراﺳﻼم ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪارد. اﻣﺮوزه ﺑﻪرﻏﻢ وﺳﻌﺖ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎی ﺟﻤﻌﯽ، اﻋﻢ از اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ و ﺻﻮﺗﯽ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و ﻋﻤﻖ ﻧﻔﻮذ اﺳﻼم ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ.
اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ اﺳﻼم ﭘﯿﺶ ﻣﯽرود، ﻓﻘﻂ ﺣﺮف ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺎﻧﻢ آﻟﺒﺮاﯾﺖ ﮐﻪ وزﯾﺮ ﺧﺎرﺟﻪی زﻣﺎن آﻗﺎی ﮐﻠﯿﻨﺘﻮن ﺑﻮد و اﺳﺘﺎد داﻧﺸﮕﺎه ﺟﻮرج ﺗﺎ واون آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺳﺖ، در ﯾﮑﯽ از ﺻﺤﺒﺖﻫﺎﯾﺶ در داﻧﺸﮕﺎه ﮔﻔﺖ ﮐﻪ اﻣﺮوز در آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻫﯿﭻ دﯾﻨﯽ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﺳﻼم را ﻧﺪارد اﯾﻦ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ زﻣﯿﻨﻪی ﻓﮑﺮی، ﻋﺰم راﺳﺦ و ﺗﻘﻮای اﻣﺎم(ره) و رﻫﺒﺮی اﻣﺮوز اﻧﻘﻼب و ﻓﮑﺮ ﺷﯿﻌﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﺟﺎن ﻣﺮدم اﯾﺮان ﻧﻔﻮذ ﮐﺮده اﺳﺖ.
ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع را واﻗﻊﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﻨﯿﻢ. آﻣﺮﯾﮑﺎی اﻣﺮوز دﯾﮕﺮ ﻗﺪرت ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻧﻔﻮذ آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم را ﻧﺪارد. آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم ﺗﮑﻠﯿﻒ دﻧﯿﺎ را ﻣﻌﻠﻮم ﮐﺮد. اوﻻً ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ را ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺮد. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮐﺰ ﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮیﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ را ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﺮد. دوم ﺑﺮای ﺑﺎزﺳﺎزی اروﭘﺎ ﻃﺮح ﻣﺎرﺷﺎل و ﺑﺮای ﺑﺎزﺳﺎزی آﺳﯿﺎ اﺻﻞ ﭼﻬﺎرﺗﺮوﻣﻦ را اراﺋﻪ داد. ﺗﺮوﻣﻦ رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮر وﻗﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮد. ﮐﻤﮏﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ اﯾﺮان از ﻃﺮﯾﻖ ﻫﻤﯿﻦ اﺻﻞ ﭼﻬﺎرﺗﺮوﻣﻦ در زﻣﺎن ﺟﻨﮓ ﺑﻮد. در ﭼﺘﺮ ﺣﻤﺎﯾﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ از آﺳﯿﺎ و اروﭘﺎ، آﻧﻬﺎ ﺟﺎی ﭘﺎی ﺧﻮدﺷﺎن را در ﻫﻤﻪی ﻧﻘﺎط دﻧﯿﺎ ﻣﺴﺘﺤﮑﻢ ﮐﺮدﻧﺪ.
آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ در دهﻫﺎ ﻧﻘﻄﻪازدﻧﯿﺎ ﭘﺎﯾﮕﺎه (ﭘﺎﯾﮕﺎهﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ آﻣﺮﯾﮑﺎ در آﻟﻤﺎن، اﯾﺘﺎﻟﯿﺎ، ژاﭘﻦ، ﮐﺮه و..) دارﻧﺪ. ﻫﻔﺖ ﻧﺎوﮔﺎن آﻣﺮﯾﮑﺎ آبﻫﺎی ﺟﻬﺎن را ﺗﺤﺖ ﺳﯿﻄﺮهی ﺧﻮد دارﻧﺪ.
آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻫﺮ ﺟﻮر ﮐﻪ اراده ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ و در ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ، دﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ؛ در وﯾﺘﻨﺎم، ﻻﺋﻮس، ﮐﺎﻣﺒﻮج، ﮐﺮه ﯾﺎ ﮐﻮﺑﺎ. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﭼﻬﻞ دﺧﺎﻟﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ در ﮐﺸﻮرﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎی ﻻﺗﯿﻦ ﮐﺮدﻧﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ دهﻫﺎ ﮐﻮدﺗﺎ در ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن راه اﻧﺪاﺧﺘﻨﺪ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻮدﺗﺎی 28 ﻣﺮداد. آﺧﺮﯾﻦ دﺧﺎﻟﺖﺷﺎن ﻧﯿﺰ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ، ﻋﺮاق، اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﺳﻮدان اﺳﺖ. ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻋﻤﺪهی آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ اﻻن ﺑﺮر وی ﮐﺸﻮرﻫﺎی اﺳﻼﻣﯽ اﺳﺖ، آن ﻫﻢ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﻧﻔﺠﺎر ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ. اﻟﺒﺘﻪ ﮐﻢﮐﻢ آﺛﺎر ﺷﮑﺴﺖ در ﺣﺮﮐﺖﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎن ﻣﯽﺷﻮد. در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﺴﯽ ﺟﻠﻮدار آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﺒﻮد، وﻟﯽ اﻣﺮوزه ﻣﺮدم ﻓﻘﯿﺮ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن آنﻫﺎ را زﻣﯿﻦﮔﯿﺮ ﮐﺮده اﻧﺪ. زﯾﺮ ﺳﺮﻧﯿﺰهی ﻫﻔﺘﺎد ﻫﺰار آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ در ﻋﺮاق و ﺑﻌﺪ از ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﺮدن 2، 5 ﺗﺮﯾﻠﯿﻮن دﻻر، ﯾﻌﻨﯽ 2500 ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر، ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﮐﻪ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد ودوﻟﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﺷﻮد؛ آن ﻫﻢ دوﻟﺘﯽ ﮐﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮد. اﯾﻦ ﻧﺸﺎن ﻣﯽد ﻫﺪ ﮐﻪ ﻣ ﺮدمﻋ ﺮاق و اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺎ وﺟﻮد ﻫﻤﻪی ﺻﺪﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ دﯾﺪهاﻧﺪ، اﻣﺎ ﻗﻮت ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪه ﺟﻠﻮی آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﻨﺪ. اﯾﻦﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪی اﻓﻮل آﻣﺮﯾﮑﺎ و اﺳﺘﮑﺒﺎر اﺳﺖ.
ﺑﺎ اﯾﻦ اوﺻﺎف، آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪرت ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ دوم را ﻧﺪارﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻗﺪرت زﻣﺎن رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮری رﯾﮕﺎن را ﻫﻢ ازدﺳﺖ دادهاﻧﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ ﺷﻮروی و اﺗﻔﺎﻗﺎت ﭘﺲ از آن ر ا ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﺧﻮدﺷﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ و ﻟﺬا آﻗﺎی ﺑﻮش ﮔﻔﺖ ﮐﻪ در دﻧﯿﺎ ﯾﮏ اﺑﺮﻗﺪرت وﺟﻮد دارد و آن ﻫﻢ آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺳﺖ، اﻣﺎ اﻻن در وﺿﻌﯿﺘﯽ ﻗﺮار دارﻧﺪ ﮐﻪ 600 ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر اﺳﮑﻨﺎس ﺑﺪون ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪ وارد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﺮدهاﻧﺪ!
منابع:
üجنگ نرم، حسين عبدي ، تهران: نشر معارف، 1388
üحسن واعظي ، استعمار فرانو ، قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره ، 1386،
üقدرت نرم» ،( جوزف نای) ، ترجمه روحانی و ذوالفقاری ، دانشگاه امام صادق (ع) ،1387 .
کریم خان به هنگام فوت سه پسر داشت که به ترتیب سن عبارت بودند از ابوالفتح خان ، محمد علی خان ومحمد ابراهیم خان. آخرین پس کریم خان به هنگام مرگ پدر یازده ساله بود و هنوز بالغ نشده بود؛ از این رو خاندان زند بر محور قدرت یابی دو پسر دیگر وکیل صف آرایی ک ردند. نظر علی خان سردار بزرگ زند همراه فرزندانشف پسران شیخ علی خانف ولی خان وفرزندان محمد خان، برگرد ابوالفتح خان پسر بزرگ خان زند جمع شدند. محمد علی خان پسر دیگر وکیل حمایت زکی خان و همفکرانش را پذیرفت؛ بنابراین بزرگان زند در دو صف یکی به رهبر یزکی خان ودیگری به رهبری نظر علی خان به جان هم افتادند و طی سه روز مبارزه سر انجام زکی خان با حیله ونیرنگ، جمعی از پایه گذاران ودلیران سلسله زند نظی رنظر علی خانف کلبعلی خانف ولی خان وطاهرخان را که تعدادشان به شانزده نفر می رسید به تقل رسانید و بر اوضاع پایتخت مسلط شد. در این مدت جنازه کریم خان در اندرون کوشک ف بی غسل و کفن باقی مانده بود. در پایان سه روز جنازه را به آیین شاهان و بر حسب وصیت خان در عمارت کلاه فرنگی باغ ارگ در قبری که برای خود ساخته بود، دفن کردند.
حکومت زکی خان (1193ق)
یکی دیگر از سرداران زند که داعیه سلطنت داشت صادق خان، برادر وکیل بود، وی در دوران بیماری و مرگ کریم خان در بصره به سر می برد ولی به محض اطلاع از مرگ برادر بصره را رها کرد و خود را به شیراز رسانید. صادق خان موقعی به نزدیکی شیراز رسید که زکی خان اوضاع آشفته شیراز را سامان داده بود؛ اما وی جانب احتیاط را از دست نداد و پسر خود جعفر خان را که همشیره زاده زکی خان بود برای اطلاع از چگونگی اوضاع به داخل شهر فرستاد [1] . هر چند زکی خان از جعفر خان به گرمی استقبال کرد؛«چون از خط جبینش نقش تسویدات درونش پیدا و ظاهر بود، ج عفر خان از وجنات احوالش آثار تزویر و نفاق استنباط و مراجعت نمود». [2] مرد جوان پدر را از حیله و نیرنگ زکی خان آگاه ساخت تا از داخل شدن به شهر خوددار یکند. صادق خان شیراز را به محاصره در آورد، ولی « زکی خان برای اهالی اردو، پیغام فرستاد که اگر با من موافقت نکنید، تمام عیال شما که در شهر توقف دارند، به باد فنای حوادث خواهم داد».[3] تهدید زکی خان بلادرنگ اثر خود را گذاشت؛ به طور یکه از همراهان صادق خان تنها قریب سیصد نفر باقی ماند و آنان ظاهراً کسانی بودند که اقوام و خانواده ای در شیراز نداشتند [4]. صادق خان ناگزیر از محاصره شیراز دست برداشت و به طرف کرمان حرکت ک رد. ولی زکی خان سپاهی به فرماندهی محمد حسین خان زند به تعقیب وی فرستاد. دو سپاه در ناحیه ارسنجان با هم درگیر شدند که به قتل سردار سپاه زکی خان انجامید. [5]
علی مراد خان زند، خواهر زاده زکی خان، چون از ناحیه دایی خود احساس خطر می کرد ابوالفتح خان را واداشت که وی را مامور تنظیم امور ولایات مرکزی ایران کند وچون به تهران رسید سر به مخالفت با زکی خان برداشت. او در آستانه حضرت معصومه (س) در قم سران سپاه خود را که از زکی خان هراسان بودند، به قید سوگند با خود متفق ساخت و با کمک آنان اصفهان را به نام وارث کریم خان به تصرف درآورد. [6] زکی خان پس از آگاهی از این خبر تمام مردان شهر شیراز را به زور مسلح ساخت و به سوی اصفهان حرکت کرد. هنگام ورود زکی خان به ایزد خواست، خبر آمد که خزانه اصفهان در این محل به دست گماشتگان علی مرادخان افتاده است؛ پس او اهالی را مورد مواخذه قرار داد که چرا ممانعت ننمودید و جنگ نکردید!؟ وقتی اهالی اظهار بی اطلاعی کردند دستور داد هیجده نفر از بزرگان قصبه را از فراز قلعه به پایین پرت کنند. چندی بعد یکی از سادات قصبه را مسئل شمرد و به تصور دخالت در ماجرا احضارش کرد و اعتراض و اظهار بی اطلاعی سید مورد قبول زکی خان واقع نشد و او را بعد از شکنجه از بالای پرتگاه به پایین رها کرد و زن و دختر او را هم به دست سربازان داد .[7] ناچار در شب 23جمادی الاول سال 1193« علی خان مافی و بعضی دیگر به خوابگاه او رفته، به گلوله تپانچه رهسپار آخرتش نمودند».[8]
حکومت ابوالفتح خان (1193ق)
آن هنگام که زکی خان در ایزد خواست کشته شد، علی مراد خان در اصفهان و صادق خان در کرمان بود. ذولفقار خان افشار بر قزوین و زنجان مستولی شده بود و آقا محمد خان به فتح و تسخیر ایالات شمالی ایران شاتغال داشت. این همه مدعی سلطنت، و هرج و مرج داخلی، زمینه را برای تسلط سرداری زورمند فراهم می کرد و فقط با اتحاد و یگانگی خوانین زند بود که هرج و مرج خاتمه می یافت؛ اما این امر هیچ گاه صورت نگرفت و نزاع وکشمکش تا عهد لطفعلی خان زند همچنان ادامه داشت.[9]
میرزامحمد کلانتر می نویسد: « زمان استبداد زکی خان صد روز تمام بود. بعد از قتل او ابوالفتح خان ومحمد علی خان که هر دو در اردو بودند برداشته به شیراز آمدیم. ابوالفتح خان در روز 23 ماه جمادی الاول سال 1193 به شیراز وارد شد؛ به طوری که صد هزار نفر مردم شیراز به استقبال وی آمدند و او را به پادشاهی تهنیت گفتند و روز بعد خطبه و سکه را به نام او نمودیم ».[10]
ابوالفتح خان در ابتدای کار برای سروسامان بخشیدن به اوضاع پریشان ولایات، علی مرادخان را به سرداری عراق منصوب کرد و قاصدی نیز به جانب صادق خان که در کرمان بود فرستاد و او را به شیراز دعوت کرد. صادق خان بعد از ورود به شیراز از ابتدا « اگر چه تمکین و خدمت ابوالفتح خان» می کرد، می خواست شاه جدید تمام امور را با صلاحدید وی انجام دهد. جوانی وب ی تجربگی ابوالفتح خان راه رسیدن صادق خان را به حکومت آسان کرد. [11] « ابوالفتح خان بنا بر استیلای غرور شباب به این معنی تن در نداده، خود به قبض و بسط امور و بست و گشاد کار نزدیک و دور می پرداخت و به اقتضای ایام جوانی اکثر اوقات به گستردن بزم ارم، نظم شادمانی و پیمودن ساغر شراب ناب ارغوانی، مشغول عشرت و کامرانی می بود. هر چند صادق خان در نهان و آشکارا او را به ترک این رفتار نهایت تاکید و اصرار می نمود ، مفید نیفتاد». [12] روز به روز نفاق و دشمنی در میان ابوالفتح خان وصادق خان بیشتر می شد، به طوری که موجب خلل در کار حکومت گردید. سر انجام به دستور ابوالفتح خان، صادق خان را تحت نظر گرفتند و در خانه اش حبس کردند. این امر سبب شد وی با برخی از بزرگان در بر انداختن حکومت ابوالفتح خان متحد شود. تا اینکه در روز یکشنبه نهم شعبان« بدون نزاع و جدال خلع سلطنت از او کرده »[13] و این امر باعث شد علی مراد خان که تا این زمان از ابوالفتح خان اطاعت می کرد مدعی صادق خان شود و از زنجان رهسپار اصفهان گردد. [14]
حکومت صادق خان (1193-1196 ق)
صادق خان برادر تنی کریم خان بود و با مجاهداتی که در راه تاسیس سلسله زندیه انجام داده بود خود از پایه گذاران آن به حساب می آمد. او مردی دلاور و کاردن بود که هنگام مرگ وکیل، امیرالامرا و حاکم بصره تلقی می شد. پس از آگاهی از مرگ کریم خان ، او بلادرنگ مقر حکومت خود را رها کرد و به شیراز آمد تا در بازی قدرتی که در پیش بود از رقبا عقب نماند.
دیدیم که صادق خان ابتدا به مخالفت با زکی خان پرداخت، ولی چون نیروهایش را ، به صورتی که یادآور شدیم، از دست داد از ترس سخط وی به کرمان گریخت. سپس در دوره کوتاه حکومت ابولفتح خانی به شیراز بازگشت و با مشاهده ضعف و بی تدبیری وی سرانجام موفق شد برادرزاده را دستگیر و کور و محبوس کند و زمام حکومت را خود به دست گیرد.
صادق خان پس از کسب اقتدار ، ابتدا کسانی را که در زمان زکی خان مسند امور بودند و اور یاری کرده بودند کور یا مقتول کرد. عده ای از آنان هم قبل از گرفتاری متواری شدند او برای سروسامان دادن به امور ایالات و نواحی ای که بعد از مرگ خان بزرگ دچار هرج و مرج شده بودند از وجود فرزندان خود، از جمله جعفر خان، استفاده کرد و آنان را برای فتح اصفهان ، یزد، بهبهان و نواحی بختیاری فرستاد . جعفرخان در طی دو ماه تمام نواحی جنوبی ایران به تصرف خود درآورد . آنگاه برای سرکوبی ذوالفقار خان خمسه سپاهی به طرف قزوین گسیل داشت و سپس از طرف پدر روانه اصفهان شد علی مراد خان چون عراق را از آن خود می دانست پس از قتل ذوالفقار خان و برقراری آرامش در آن منطقه طوری رفتار کرد که جعفرخان ناگزیر از اصفهان به شیراز گریخت.[15]
در خلال سال 1194 ق اصفهان و نواحی شمال فارس میدان زدوخورد پسران صادقخان و سرداران علی مرادخان زند بود و شهر اصفهان چندین بار دست به دست شد. سرانجام سستی و فتور محسوسی در سپاه صادق خان پدید آمد و در اوایل سال 1195 ق اصفهان بکلی از تسلط او خارج شد سپاهیان علی مراد خان به سرداری اکبر خان ، پسر زکی خان، و صید مرادخان، به طور پیاپی فرزندان صادق خان را در آباده و هزار بیضا شکست دادند در محل هزاربیضا بین ایلات زند و لشکریان دشتستانی که در اردوی حسن خان بودند نزاع شدیدی درگرفت . سردار مزبور بناچار روی به گریز نهاد و جمعی از سپاهیان او در حین فرار به دست لشکریان اکبرخان کشته شدند . وی وارد جلگه شیراز گردید و شهر را محاصره کرد. پس از چندی علی مراد خان با سپاهیان خود به محاصره کنندگان پیوست[16] صادقخان در قلعه شهر موضع گرفت و امیدوار بود که چون از هر نظر مجهز است بتواند مدت زیاد یاز گزند سپاهیان علی مراد خان در امان بماند؛ ولی محاصره بیش از حد معمول طول کشید و سپاهیان او به دلیل نرسیدن آذوقه دچار تشویش شدند. در این مدت صادق خان با حشونت و بی رحمی ای که در طبیعت داشت به اندک بهانه ای به بریدن دست و پا و بینی و گوش مردم فرمان می داد و حتی برای آنکه ایلات اردوی علی مرادخان از دور او پراکنده شوند، عیال و اقوام آنان را در شیراز آزار و شکنجه می کرد این امر برخصومت ایلات مزبور افزود. از طرف دیگر قحط و غلای شدید مردم شیراز را به ستوه آورد. سرانجام سپاهیان باجلان و فیلی که مستحفظ دروازه باغ شاه بودند با اکبرخان که در نزدگی سنگر آنان در خارج از شهر متوقف شده بود هرماه شدند و در روز هجدهم ربیع الاول سال 1195 دروازه را بر سپاهیان او گشودند. بدین طریق سپاهیان علی مراد خان وارد شهر شدند و پس از غارت چند محله شیراز، صادقحان و دو فرزندش تقی خان و علی نقی خان را دستگیر کردند اکبرخان به فرمان علی مرادخان آنان را » اولاً از حلیه بصر عاری نمود و بعد از دوسه ساعتی ، هر سه نفر را به قتل رسانید».[17]
علی مراد خان در مدت چند ماهی که در شیراز بود ظلم و ستم بسیاری بر مردم رواداشت، گروهی از محترمان شهر را تبعید کرد و جمعی دیگر را به اصفهان برستاد. اموال مردم را به تاراج برد و به اکبرخان فرمان داد فرزندان وکیل را کور کند چند روز بعد نیز دستور توقیف اکبرخان را صادر کرد.آنگاه وی را به جعفرخان سپرد تا به قتل رساند. سرانجام علی مرادخان پس از جمع آوری مالیات و خراج فارس ، حکومت آن ایالت را به صید مراد خان واگذار کرد و خود به اصفهان رفته ، در آنجا تاجگذاری کرد و به نام خود سکه زد.[18]
حکومت علی مراد خان زند ( 1196-1199 ق)
علی مراد خان در حکومت مشترک ابوالفتح خان وزکی خان مأمور تنظیم امور نواحی مرکزی ایران بود ودر همان ایام بر ضد زکی خان علم طغیان برافراشت. او پس از مرگ زکی خان قدرت خود را تثبیت کرد و سپس به بهانه برکناری ابوالفتح خان، مدعی حکومت صادق خان شد و با شکست و قتل وی سرانجام از میان انبوه مدعیان خاندان زند که با توطئه ها و کشتار به جان هم افتاده بودند پادشاه شد و حدود چهار سال حکومت کرد .
علی مراد خان مردی ثابت قدم و شجاع، ولی شرابخوار و تند خود بود. در جنگ با عثمانیها در حالت مستی به اسارت درآمد ، ولی پاشای عثمانی از ترس کریم خان او را به ایران فرستاد. نخستین رویارویی با مدعی حیله گر و قدرتمند سلسله زند یعنی آقا محمد خان قاجار در زمان او به وقوع پیوست . سیکس می نویسد: « آقا محمد خان، نهایت درجه از علی مراد حساب می برد و اغلب می گفت: بگذار ما تا زمانی که این شخص محترم کور] علی مراد یک چشمش را از دست داده بود[در راه ما قرار دارد صبر کنیم و پس از مرگ او، ونه قبل از آن ، ممکن است ما در پیشرفت خود به سویعراق موفق شویم».[19]
در مدتی که خوانین زند به جان هم افتاده بودند، آقا محمد خان بدون مزاحمت دیگران شهرهای مازندران و گرگان و گیلان را تحت فرمان خود در آورد و در سالهای اول حکومت علی مراد خان حزوه نفوذ خود را تا قزوین و تهران توسعه داد و زمینه سلطنت جدیدی را در شمال ایران فراهم ساخت.[20]
علی مراد خان پس از جمع آوری سپاه، شیخ ویس، فرزند پانزده ساله خود را به فرماندهی سپاه گماشت و مامور جنگ با آقا محمد خان کرد. سپاهیان زند موفق شدند ساری را تسخیر کنند و خان قاجار را شکست دهند، به طوری که وی به گرگان فرار کرد. شیخ ویس در ساری ماند و محمد زاهر خان را در تعقیب فراریان قاجار به گرگان فستاد محمد زاهر خان به علت جوانی وب ی تجربگی یکی از معابر یرا که می توانست حفظ آن موفقیت زیادی به همراه داشته باشد، بدون نگهبان رها کرد و همین امر باعث برتری سپاه خصم شد. نیروهای شیخ ویس پس از آگاهی از شکست قوای محمد زاهر خان ساری و مازندران را با بی نظمی ترک کردند؛ به طوری که وی مورد غضب پدر قرار گرفت و تعدادی از فراریان هم مجازات شدند. علی مراد خان برای جبران شکست شیخ ویس مجدداً به جمع آوری سپاه پرداخت؛ اما این لشکر هم از جعفر قلی خان برادر آقا محمد خان شکست خود. پس ازشکستهای پی در پی علی مراد خان، جعفر خان زند دست به شورش زد و از زنجان به سوی اصفهان حرکت کیرد. در این ایام علی مراد خان مریض شد و در مورچه خورت اصفهان درگذشت.[21]
حکومت جعفر خان(1199-1023 ق)
جعفر خان، تنها پسر صادق خان بود که از دم تیغ علی مراد خان جان سالم به در برده بود . انتظار می رفت که پس ازمرگ علی مراد خان پسر او شیخ ویس به حکومت رسد . شیخ ویس در نبرد با آقا محمد خان قاجار، تلاشهای بسیاری کرده بود، البته تلاشهای او همراه با نا کامی بود، ولی حتی پس ازانهزام اردوی خان قاجار در سال 1198 ق نتوانست ساری را پس بگیرد. [22]
جعفر خان، به بهانه ایجاد نظم ، بسرعت بر اوضاع مسلط شد و از فارس به سوی اصفهان حکرت کرد تا باقر خان خوراسگانی حاکم شهر را پس از مرگ علی مراد خان کوس پادشاهی زده بود سرکوب کند. باقر خان در برابر سپاهیان خان زند شکست خورد و فرار کرد؛ اما غازی بیگ، جلودار علی مراد خان او را دستگیر کرد و زنجیر بر گردن به نزد جعفر خان آورد و «چون ]جعفر خان [ او را قابل کشتن ندانست» [23] با شکنجه، صد هزار تومان نقد ومقدار معتنابهی زر از او گرفت.
جعفر خان پس از استقرار نسبی ، نامه ای به شیخ ویس نوشت و او را دعوت کرد که به اصفهان بیاد و به جای پدر حکومت را در اختیار بگیرد. شیخ ویس فریب جعفر خان را خورد و نتوانست یا نخواست به یاد بیاورد که پدر و برادران جعفر خان به دست پدرش ، علی مراد خان، کشته شده اند؛ از این رو ، با اعتماد و خوش باوری تمام به جانب اصفهان حرکت کرد. در دروازه اصفهان بظاهر از او استقبال باشکوهی کردند. اما گروهی که از طرف جعفر خان مأمور شده بودند، ا و را در میان گرفتند بتدریج از همراهان و هوادارانش جدا کردند، سپس او را در کاخ دور افتاده ای مسکن دادند و بهدستور جعفر خان در عنفوان جوانی از دو چشم نابینا کردند. بدین ترتیب ، جعفر خان آخرین مدعی احتمالی را از پیش پای خود برداشت و خود به سلطنت مشغول شد. ولی در آغاز حکومت به دشمنی که بسرعت رشد می کرد و برای نابودی خاندان او آماده می شد, چندان اهمیت نمی داد و او را به عنوان ترکمنی اخته و مردنی به ریشخند می گرفت. [24] جعفر خان پس ازآرامشی دو ماهه، ناگهان خبر یافت که آقا محمد خان از تهران خود را به کاشان رسانیده و آماده حرکت به جانب اصفهان است. او که تازه و خامت اوضاع را درک کرده بود سپاهی تحت فرماندهی احمد خان ابدالی ، فرزند آزاد خان افغان، و تقی خان زند به مقابله با آقا محمد خان فرستاد. اما سپاه جعفر خان بسختی شکست خورد. احمد خان گریخت و تقی خان اسیر شد و سپس به دستور آقا محمد خان به قتل رسید. [25]
جعفر خان که با نزدیک شدن آقا محمد خان به اصفهان خود را باخته بود، به شیراز گریخت و دربار و لشکریان و خزانه سلطنتی اصفهان به دست خان قاجار افتاد. در بدو ورد جعفر خان به شیراز جمعی از مردم شهر و تیره هایی از خانواده علی مراد خان که به فکر انتقام گرفتن از جعفر خان بودند و قدرت یافتن وی را به زیان خود می دیدند با ویبه مخالفت پرداختند. سرانجام با دخالت حاجی ابراهیم کلانتر نزاع خانگی ظاهراً بر طرف شد. آنگاه جعفر خان در تدارک سپاه و مقابله با آقا محمد خان برآمد.
آقا محمد خان پس از تصرف اصفهان به مطیع کردن بختیاریها که در نواحی کوهستانی ساکن بودند پرداخت. وی پس از شکست دادن لرها تعداد زیادی از آنان را به قتل رسانید و سربازان را آزاد گذاشت تا به دلخواه خود با مردم رفتار کنند. این امر موجب واکنش شدید مردم و شکست خان قاجار شد که ناگزیر به تهران عقب نشینی کدر؛ بدین ترتیب جعفر خان توانست مجدداً اصفهان را تصرف کند و با استفاده از سرگرمی آقا محمد خان در شمال به توسعه متصرفات در نواحی شمال شرقی فارس و شرق بپردازد؛ از این رو، به یزد حمله کرد، اما در برابر اتحاد خان یزد و خان طبس کاری از پیش نبرد و شکست خورد. در این میان فرزند جعفر خان، لطفعلی خان، با فتو حاتی در نواحی لار و بنادر خلیج فارس( از بندر عباس تا بوشهر) تا حدودی شکست پدر را جبران کرد.[26]
آقا محمد خان قاجار در بهار سال 1202 ق با نیرویی مجهز به سوی اصفهان حرکت کرد. جعفر خان با اینکه سپاهی کافی در اختیار داشت و می توانست در براب رخان قاجرا مقاومت کند به سبب غلبه وحشت به شیراز عقب نشینی کرد .آقا محمد خان به آسانی اصفهان را تصرف کرد، برادر زاده خود، فتحعلی خان، را به حکومت آن شهر گماش و خود در پی جعفر خان به سوی شیراز عزیمت کرده، آنجا را در محاصره گرفت . کار حصر شیراز ماهها به طول انجامید و نتیجه ای هم در بر نداشت؛ پس بناچار به اصفهان بازگشت، علی قلی خان را به حکومت اصفهان گماشت وخود به مازندران مراجعت کرد. [27]
یکی از وقایع مهم دوره حکومت جعفر خان اعتراضات و مخالفتهای ایالات و عشایر و بزرگان ولایات در گوشه و کنار ایران بود؛ از جمله حرکت شیخ غضبان و اعراب بنی کعب در نواحی دورق که به دستور جعفر خان، عبدالله خان زند و محمد خان زند آنان را سرکوب کردند. [28]
خسروخان، والی کردستان ، از دیگر مخالفان جعفر خان بود که به اتفاق الله قلی خان، حاکم کرمانشاهان، اهر دو دعوی شاهی داشتند. جعفر خان بدانجا لشکر کشی کرد، اما« آخر الامر با شکست فاحشی» به شیراز بازگشت. [29]
جعفر خان در جریان شورش همدان، اسماعیل خان زند، یکی از سرداران خود را بدان منطقه فرستاد؛ ولی این شخص به م خالفان او پیوست و با والی کردستان متحد شد. گروه متفق جعفر خان را شکست دادند، چنانکه به زحمت توانست خود و خزاینش را به اصفهان برساند . با این شکست ضعف جعفر خان بسرعت در گوشه وکنار کشور آشکار شد. برخی از خانهای محلی با خوانین تون وسطب همدست شدند و حتی خیال تصرف اصفهان را داشتند. جعفر خان، حاجی علی قلی خان کازرونی، از سرکردگان نادرشاه و کریم خان را که اینک سردار جنگی وی بود با سه هزار نفر برای سرکوبی آنان گسیل داشت . حاجی علی قلی خان شورشیان را سرکوب کرد و جمعی از جلمه مطلب خان لولویی، فرمانده قوای طبس، را به اسارت گرفت. از آنجا که حاجی علی قلی خان سوگند خورده بود شفاعتشان را از جعفر خان بخواهد و مانع قتل آنان شود، از خان زند شفاعت اسرا را خواست که در آغاز مورد موافقت وی واقع شد، ولی بعد از چند روز از قول خود بازگشت. این مساله باعث رنجش حاجی علی قلی خان گردید. او ضمن سرزنش جعفر خان با قهر و خشم از حضور وی خارج شد و به شیراز رفت. [30]
این مساله از یک سو و خبر شکست در همدان و همچنین اقدامات آقا محمد خان از سوی دیگر عرصه را بر خان زند تنگ کرد، به طوری که عده ای را برای استمالت و دلجویی از حاجی علی قلی خان فرستاد. سرانجام شیخ محمد عرب لحسایی، قاضی عسکر و مجتهد و میرزا خلیل فراهانی از مستوفیان بزرگ را هرماه نامه ای مبنی بر دلجویی وی به خط و مهر خود به کازرون اعزام داشت و بدین وسیله وی را به دربار خویش بازگرداند. اما پس از کوتاه زمانی، باز عهد شکنی کرد و در روز سیزدهم رمضان سال 1200 او را دستگیر و در یکی از ارگهای پادشاهی زندانی نمود. [31]
در مجموع اوضاع به سود جعفر خان نبود. او پس از سه سال سلطنت که همه آن را صرف کور کردن ومحبوس نمودن فرزندان و حامیان علی مراد خان کرده بود، در اواخر عمر به علت بیماری ، کمتر میتوانست از شیراز خارج شود. در سال 1203 ق بیماری او شدت یافت. این خبر به صید مراد خان زند و حاجی عل یقلی خان و ابراهیم خان که در همان ارگ مسکونی زندانی بودند رسید. آنان به کمک دیگر یاران و برادران خود، مانند شاه مراد خان و جهانگیر خان، خویش را از بند رهانیدند، پنهانی بر سر جعفر خان بیمار ریختند و سرش را از تن جدا کردند.[32]
تلاش نافرجام صید مراد خان
توطئه گران بلادرنگ صید مرادخان را ببه سلطنت برداشتند، ولی پیامد قتل جعفر خان صبح روز بعد به صورت شورش و آشوب در شهر خود را نشان داد. غفاری کاشانی می نویسد: « مردم شهر از سپاهی و رعیت به خانه های خود خزیده و خاص وعام ولایت به جهت دفع معاندین خود مشغول کوچه بندی گردیده، ج معی کثیر از طبقه الوار و طایفه اکراد از سلسله علیه زند و مافی و باجلان و غیره که به خونخواهی نواب مغفور، جبه و یراق پوشیده ]بودند[با نهایت ساز و برگ قدم به خارج ارگ نهاده، صدای یورش در دادند». [33]
موقعی که صید مراد خان برای نومید ساختن هواداران جعفر خان که هنوز مرگش را باور نداشتند، سر جعفر خان را از بالای قصر به میان آنان پرتاب کرد، هیجان مردم بیشتر شد ؛ به طوری که شورشیان به ارگ سلطنتی یورش بردند. اما صید مراد خان با تطمیع ریش سفیدان وسران گروههای شورشی موفق به مهار آنان شد. وی وجوه نقد و پارچه های نفیسی را که جعفر خان برای هدیه نوروزی سپاهیان در دیوانخانه فراهم کرده بود به عنوان انعام بین شوریشیان تقسیم کرد. مولف گلشن مراد طرز تقسیم انعام میان سران شورشی را بدین گونه نقل می کند: «حکم به تاراج و یغمای اموال مذکور فرموده . اهل غوغا که چنین فرصتی را طلبکار و در راسته بازار طمعکاری متاع این قسم امر و اشاره را به نقد جان خریدار بودند به هیات مجموعی قدم به اندرون دیوانخانه شاهی نهاده و دست به یغما برگشادند، در طرفه العینی آن اموال مخزونه را به غارت برده وبازگشته، طریق خدمت صید مراد خان را به پای دوستی ویک جهتی سپرده، دست به بیعتش دادند و بر روی او ابواب یکرنگی گشادند و شخص فتنه اندیشش را به تخت دولت پنج روزه جلوس دادند». [34]
صید مراد خان، سرداران و بزرگانی را که همراه لطفعلی خان، پس جعفر خان، بودند از طریق نامه تهدید کرد که چنانچه دست از حمایت او برندارند، بستگان و اقوام خود را در شیراز از دست خواهند داد. این امر باعث شد که بسیاری از سران از اطراف لطفعلی خان پراکنده شوند. [35] صید مراد خان وقتی که بر اوضاع شیراز مسلط شد، با دلیران و سرداران جعفر خان با خوشرویی برخورد کرد. آنان را در وظایف و مقامهای قبلی ابقا نمود و حاجی علی قلی خان کازرونی را به امیر الامرایی فارس گماشت. همچنین افرادی را که در توطئه قتل جعفر خان وی را یاری کرده بودند مورد شفقت قرار داد ومناصبی به آنان محول کرد. با این همه، او نتوانست بیش ازهفتاد روز سلطنت کند. [36]
نفوذ جعفر خان و جناح وابسته به او، بیش از آن بود کهبه صید مراد خان فرصت بیشتر نشستن بر تخت سلطنت را بدهد. عناصر مهم و موثر در برانداختن صید مراد خان زند، حاجی ابراهیم کلانتر ، مرد متنفذ فارس و وزیر خاندان زندف میرزا حسین و دیگر بزرگان، صید مراد خان را دستگیر و زندانی کردند و لطفعلی خان زند را که اینک با کمک حاکم بوشهر سپاهی تدارک دیده بود به شهر دعوت کردند. وی بعد از شکست شاه مرادخان وارد شیراز شد و از قاتلان پدر انتقام گرفت و در دوازدهم شعبان سال 1203 جانشین او گردید. [37]
حکومت لطفعلی خان
لطفعلی خان، پسر جعفر خان، نواده صادق خان و هشتمین حکران سلسله زندیه بود که از سال 1203 تا 1209 ق به مدت شش سال سلطنت کرد. او د تمام این مدت برای کسب قدرت و بقاء به مبارزه با رقیب نیرومند خود، آقا محمد خان، پرداخت.
لطفعلی خان از هما ن آغاز نوجوانی، همراه پدر در جنگها شرکت کرده بود؛ از این رو، بافنون و شیوه های مختلف نبرد آشنایی کامل داشت و سوارکاری کم مانند، تیراندازی تیزبین و دلاوری بی باک و غیور بود. [38] وی در سال 1202 ق از جانب پدر مامور فتح لار شد. حکومت این ناحیه در ایام پادشاهی کریم خان به نصیرخان لاری محول شده بود و پس از مرگ وی به دو فرزندش، محمد خان وعبدالله خان، و قرار شد ک ههر کدام شش ماه حکومت را برعهده داشته باشند؛ به این طریق که طی مدت شش ماه یکی در محل حکومت خود باشد و دیگری در دربار شیراز مقیم شود. این شیوه با هدف پیشگیری از شورش و خود سری دو برادر منظور شده بود که تا اوایل زمان حکومت جعفر خان معمول بود؛ ولی ضعف جعفر خان و نابسامانی اوضاع سیاسی موجب شد تا محمد خان، فرزند نصیر خان، که مقیم دربار بود به لار فرار کند و از اطاعت حکومت زند سر باز زند . جعفر خان برای سرکوبی فرزندان نصیر خان، لطفعلی خان را در راس سپاهی پانزده هزار نفره از سواره و تفنگدار به لار فرستاد . وی شهر لار را از چند طرف به محاصره درآورد. مدت محاصره یک ماه به طول انجامید، و سرانجام قلعه استوار لار گشوده شد. [39] آنگاه لطفعلی خان حاکمی برای لار منصوب کرد وب رای تسخیر کرمان بدان صوب لشکر کشید. در پشت دیوارهای شهر کرمان خبر قتل پدر و اقدامات صید مراد خان در تهدید و تطمیع سران سپاه به وی رسید و موجب پراکندگی سپاهش شد. [40]
لطفعلی خان بموقع از توطئه ای که بر ضد او در شرف انجام بود با خبر شد. مورخان نوشته اند که بر پشت اسب بی زین و لگام خود پرید و به طرف بوشهر حرکت کرد. بوشهر تحت حاکمیت شیخ ناصر عرب، رئیس ایلات عرب، بود که همواره با خاندان زند روابط خوبی داشت. او و پسرش شیخ نصر با کمک حاکم بندر ریگ معدودی سپاهی در اختیار خان قرار دادند وعازم شیرازش ساختند. [41]
وقتی خبر حرکت لطفعلی خان به صید مراد خان رسید، سپاهی با فرماندهی شاه مراد خان زند برای مقابله با او فرستاد. افراد سپاه مزبور در حوالی دالکی ، ده فرسنگی بوشهر، پیش از درگیری با نیروهای لطفعلی خان بر ضد فرمانده خود شورش کردند و با قتل وی به شاهزاده زند پیوستند. لطفعلی خان این بار با آمادگی و تجهیزات بیشتری به سوی شیراز حرکت کرد. در شیراز اوضاع به نفع لطفعلی خان بود، چون گروهی به توطئه خاندان زند، و جمعی از اعیان و بزرگان شیراز قرار داشتند. این طرح در همان ایامی تنظیم شده بود که صید مراد خان سردار خود را برای مقابله با لطفعلی خان اعزام کرده بود.
قرار بر این بود که در میانه راه شاه مراد خان را دستگیر کنند و همزمان در شیراز صید مراد خان و عمال او توقیف شوند. به محض رسیدن خبر دستگیری فرمانه مذکور، توطئه گران به شلیک تفنگ و ایجاد آشوب و بلوا در اطراف ارگ شاهی پرداختند؛ به طوری که صید مراد خان از ترس دوازه های کاخ سلطنتی را بست و عملاً خود را زندانی ساخت. [42]
در حین تسلط صید مراد خان بر شیراز، حاجی ابراهیم کلانتر سپاهی فراهم آورد و به کمک لطفعلی خان فرستاد. او صید مراد خان را نیز دستگیر کرد. خان زند طی یک شبانه روز خود را از کازرون به شیراز رسانید و با کمک و حمایت اعیان و بزرگان شهر بر اورنگ پادشاهی نشست. [43]
اولین نبرد با خان قاجار
آقا محمد خان که بعد از وفات و کیل از شیراز گریخته بود هیچ فرصت مناسبی را از دست نمی داد. او که با استفاده از جنگ داخلی در خاندان زند توانسته بود به استثنای خراسان سایر ایالات شمالی و مرکزی را تسخیر کند منتظر فرصتی بود تا فارس را نیز ضمیمه قلمرو خویش سازد. او پس ازآگاهی از استقرار حکومت صید مراد خان به جانب شیراز حرکت کرد. در صحرای خسروشیرین خبر سقوط صید مراد خان و جلوس لطفعلی خان بر تخت سلطنت به او رسید . خان قاجار بسرعت خود را به حوالی شیراز رسانید و در صحرای هزار بیضا در پنج فرسنگی شیراز مستقر شد. [44] لطفعلی خان که تازه در شیراز قدرت را به دست گرفته بود، با گروهی از سپاهیان در مقاب لخان قاجار موضع گرفت . پس از برخوردهای اولیه نبردی خونین در گرفت. با آنکه در ابتدا نبرد به سود لطفعلی خان پیش می رفت، به علت فرار محمد خان ، عموی لطفعلی خان، قشون زند شکست خورد و مجبور به ترک میدان جنگ گردید. آقا محمد خان بلا درنگ شهر را محاصره کرد، اما به علت استحکام برج و باروی شیراز و کمبود آذوقه و خوراک دامها ناچار به ترک آن و عزیمت به تهران شد. [45]
لشکر کشی به کرمان
پس از اینکه آقا محمد خان دست از محاصره شیراز برداشت، لطفعلی خان چون احتمال می داد که خان قاجار پس از تأمین آذوقه و تجدید قوا به زودی به شیراز باز گردد، به تدارک و تجهیز سپاه پرداخت. سرها رفورد جونز در این باره می نویسد: « لطفعلی خان مشغول تهیه تجهیزات شد تا گر چنین پیشامدی روی دهد حمله را بی اثر گرداند؛ از این رو، تمامی محصول اطراف شیراز را بدون مانع و آسیبی درو کردند و انبار نمودند . چون فصل پاییز رو به پایا نبود شاه و وزرا و اهالی شهر، همه از خیال دشمن آسوده خاطر شدند؛ لیکن طبع فعال لطفعلی خان مانع از این شد که قشون گرد آمده را بیکارنگه دارد، در نتیجه بر آن شد که سپاه را متوجه کرمان سازد». [46]
این اقدام از اشتباهات خان زند بود که در وقایع بعدی تاثیر زیادی داشت.اهالی کرمان شیخ الاسلام شهر را با مبلغی وجه نقد و پیش کش و هدایا به اردوی لطفعلی خان فرستادند و تقاضا کردند از محاصره شهر دست بردارد. [47] شهریار زند این پشنهاد را که بعضی از مشاوران وی با آن موافق بودند نپذیرفت. سایکس می گوید: « لطفعلی خان که پیش از رسیدن به سلطنت به سخای طبع و مهرابنینزد خاص وعام مشهور بود و این صفات توأم با سلحشوری و مهارت بی رقیب او در فنون رزمی و زعامت شهرتی بسزا داشت، پس از رسیدن به مقام سلطنت به طرز غیر قابل تحملی مغرور و متکبر شد و اطرافیان را از خود بیزار می ساخت» . [48]
هنوز چندی از محاصره کرمان نگذشته بود که با فرا رسیدن زمستان، برف و یخبندان راهها را مسدود وکار رساندن آذوقه به اردو را نه تنها مشکل ،بلکه محال ساخت. سپاه با قحطی مواحه شد ومدتی با خوردن گوشت اسب وقاطر سد جوع کرد اما سرانجام لطفعلی خان مجبور شد بدون حصول نتیجه به شیراز باز گردد. [49]
توطئه شیراز
حمله نابجای لطفعلی خان به کرمان جریان وقایع را به زیان وی برگرداند؛ زیرا بیگلربیگی کرمان که پیش از حمله حاضر به پذیرش سلطنت وی و پرداخت باج بود به دشمن خان زند تبدیل شد. سپاهیانش در این نبرد خسته و فرسوده و ناراضی شدند و حامیانش در شیراز نسبت به تدبیر و صلاحیت و دوراندیشی او دچار تردید گردیدند و ناخواسته به سوی دشمن سوق یافتند. بدین ترتیب، صاحبان قدرت محلی در شیراز احتمال می دادند که نمی توانند با لطفعلی خان کنار بیایند و صلاح خود را در پیوستن به آقا محمد خان دیدند.
سرهار فورد جونز از قول میرزا محمد حسین فراهانی، وزیر متخلص به « وفا»، درباره نقش حاجی ابراهیم کلانتر در توطئه بر ضد خان زند می نویسد: « چندی است که اتحادی ما بین حاجی ابراهیم وبرادرش حاجی عبدالرحیم و چند تن دیگر از خانهای دشتستان و گرمسیر، بویژه رضا قلی خان کازرونی و شیخ نصر، به وجود آمده و هدف عمده این است که لطفعلی خان را از بین ببرند و میان خود حکومت متحدی تشکیل دهند و از خان کرمان و چند خان دیگر نیز دعوت به پیوستن به این اتحادیه نمایند و همگی بر این شده اند که وقتی حاجی ابراهیم از فتح شیراز موفق گردید لطفعل یخان را در چادرش سر به نیست کنند». [50] سپس ادامه می دهد که میرزا محمد حسین وفا پانزده روز قبل ا زحرکت به سمت اصفهان بر اساس اطلاعاتی که حاکم بندرریگ از جزئیات نقشه در اختیارش گذاشته بود از توطئه حاجی ابراهیم کلانتر مطلع شد و به اطلاع لطفعلی خان رسانید و پیشنهاد کرد دستور بازداشت حاجی ابراهیم را بدهد. اما خان زند با این کار موافقت نکرد. [51] چون اصفهان در دست حاکم دست نشانده آقا محمد خان بود، لطفعلی خان با هدف تسخیر شهر مزبور از شیراز خارج شد و برای جلوگیری از هر گونه توطئه ای در غیاب خود امور شهر را به کلانتر ،فرماندهی و حفاظت برج و باروی شیراز ررا به برخوردار خان و نگهبانی ارگ و حرمسرا را به محمد علی خان واگذار کرد و دستور داد عبدالرحیم خان، برادر حاجی ابراهیم کلانتر، و میرزا محمد، پسر بزرگ وی ملتزم رکاب باشند. [52]به محض خروج شاه و همراهانش از شهر، حاجی ابراهیم کلانتر نقشه خود را به اجرا گذاشت و از برخوردار خان و محمد علی خان دعوت کرد تا برای مشورت درباره امری مهم به خانه وی بیایند و بلادرنگ آن دو را دستگیر و زندانی کرد. آنگاه به برادرش که همراه لطفعلی خان وی بیایند و بلادرنگ آن دو را دستگیر و زندانی کرد. آنگاه به برادرش که همراه لطفعلی خان بود خبر داد که وظیفه خود را مبنی بر ایجاد شورش در سپاه آغاز کند. عبدالرحیم خان با بعضی از امرای سپاه همدست شد و شبانه به طرف سراپرده لطفعلی خان شلیک کردند. از صدای تیر سپاه به هم خورد. لطفعلی خان گروهی را مامور تحقیق کرد. آنان پس از مراجعت به خان زند اطلاع دادند که تمام سپاه بر ضد او شورش کرده اند و بهتر است هر چه زودتر خود را از معرکه نجات دهد. لطفعلی خان سران سپاه را به سراپرده خود دعوت کرد، ولی از آن میان فقط تهماسب خان فیلی با هفتاد نفر از اتباع خویش به او پیوست. شهریار زند تصمیم گرفت با همان تعداد قلیل به شیراز باز گردد و پایتخت را حفظ کند. هنگامی که او به پشت دیوارهای شیراز رسید از اقدامات حاجی ابراهیم کلانتر آگاه شد و تلاش کرد تا قبل رسیدن سپاه قاجار با قهر وغلبه وارد پایتخت شود، اما حاجی ابراهیم کلانتر به افراد سپاه او پیغام فرستاد که اگر از دور لطفعلی خان پراکنده نشوند عیال و اولادشان را در شیراز دستگیر و مقتول خواهد کرد؛ بدین ترتیب آن عده معدود سپاهی نیز از لطفعلی خان جدا شدند. خان زند بناچار به اتفاق زال خان خشتی و عموی خود محمد خان و سه چهار نفر از خواص به جانب دشتستان گریخت. [53]
روزهای آوارگی لطفعلی خان با توطئه حاجی ابراهیم کلانتر و همفکرانش آغاز شد. خان زند با چند نفر همراه به دشتسان و آنگاه به بندر ریگ رفت. امیر علی خان حیات داوودی، حاکم بندرریگ ، سپاهی در حد وسع خویش در اختیار او قرار داد و خان زند با همین سپاه اندک شکستهایی به شیخ بوشهر و حاکم کازرون که در این موقع به جبهه حاجی ابراهیم کلانتر پیوسته بودند وارد ساخت. آنگاه قوای خود را در دشت زرقان بین خرابه های تخت جمشید و شیراز مستقر کرد. در این هنگام قابلیتهای جنگی و شاهکارهای پهلوانی لطفعلی خان به اوج خود رسید. حاجی ابراهیم کلانتر به محض آگاهی از استقرار خان زند در دشت زرقان دو دسته س=اه برای جلوگیری از پیشروی او فرستاد، ولی هر دو سپاه بسختی شکست خوردند. [54]
استقرار لطفعلی خان در زرقان و پیوستن دستجات ایلات به اردوی او و شکستی که بر مصطفی خان قاجار وارد آورد، حاجی ابراهیم کلانتر را دچار وحشت ساخت و بناچار از آقا محمد خان کمک طلبید. خان قاجار بیست هزار سپاهی را به فرماندهی جان محمد خان قاجار و برادران کلانتر در صحرای قبله شیراز برای سرکوبی لطفعلی خان گسیل داشت. در این هنگام لطفعلی خان با سه هزار نفر سپاهی به جنگ آنان شتافت و نه تنها این سپاه را در هم شکست و متواری ساخت، بلکه اما مقلی خان یکی از فرماندهان سپاه مشترک آقا محمد خان و کلانتر را به اسارت در آورد. در این ایام حاجی ابراهیم کلانتر جمعی از سواران مافی را که در شیراز بر ضد او شورش کرده بودند از شهر اخراج کرد. آنان به لطفعلی خان پیوستند و بدین ترتیب تعداد سپاهیان وی به پنج هزار نفر رسید. [55]
جنگ شهرک و فتح شیراز به وسیله آقا محمد خان
پیروزی لطفعل یخان در جنگ قله آقا محمد خان و حاجی ابراهیم کلانتر را بیشتر به هم نزدیک کرد. خان قاجار شخصاً با سپاهی که تعداد آن را بین سی تا چهر هزار نفر نشوته اند عزام شیراز گردید و در اوایل شوال سال 1206 در شهرک واقع در چهارده فرسنگی راه شیراز ـ اصفهان اردو زد. سپس به ابراهیم خان مازندرانی دستور داد با سیصد نفر تفنگچی دامغانی در دره ای که بین شهرک و مرودشت بر سر راه لطفعلی خان قرا رداشت به کمین نشیند؛ اما این گروه نتوانست مانع پیشروی خان زند شود و همگی از دم تیغ سپاه زند گذشتند. جلوداران سپاه آقا محمد خان نیز بلافاصله با حملات دلیرانه سپاه زند مواجه شدند و به عقب اردو گریختند . لطفعلی خان اوایل غروب سپاه خود را به سه دسته تقسیم کرد. سپس فرماندهی دو دسته از آنان را به عبدالله خان و م حمدخان زند سپرد تا از جوانب راست و چپ به اردوی قاجارها حمله کنند و خود با فرماندهی دسته سوم به جانب قلب سپاه رفت. در این نبرد بار دیگر سپاهیان زند جلوه های درخشانی از دلیری و فداکاری از خود به یادگار گذاشتند و در یک یا زمعروفترین شبیخونها لطفعلی خان تا نزدیک سراپرده خان قاجار پیش رفت. اردوگاه دشمن زیر و رو شد. عده ای از سپاهیان قاجار شبانه گریختند و درست در همان لحظاتی که می رفت همه چیز به نفع لطفعل یخان تمام شود شاهزاده زند فریب یکی از سرداران زیر دست خود به نام میرزا فتح الله اردلانی را خورد که اندکی قبل از شروع جنگ به اردوی او پیوسته بود. لطفعلی خان به گزارش وی مبنی بر فرارآقا محمد خان اعتماد کرد و دستور توقف جنگ را تا صبح صادر نمود. قسمت عمده ای از سپاه او پس از چپاول اطراف اردوی قاجار به مرودشت مراجعت کردند. با ر وشن شدن هوا خیانت میرزا فتح الله اردلانی آشکار شد. وقتی لطفعلی خان به اردوی خود باشگت حدود پانصد نفر از سپاهیانش بر جای مانده بودند. پس بناچار به جانب کرمان گریخت تا در آنجا سپاه جدیدی برای مقابله با آقا محمد خان فراهم کند. [56]
آقا محمد خان در روز هجدهم شوال سال 1206 وارد شیراز شد و در عمارت کلاه فرنگی بر تخت نشست. سپس دستور داد قبر وکیل را بشکافند. جنازه او را به تهران انتقال دهند تا در جایی که همیشه زیر قدمهای وی باشد دفن کنند. فتح شیراز بزرگترین ضربه ای بود که بر پیکر دولت زندیه وارد شد و لطفعلی خان از آن تاریخ تا هنگام اسارت برای تسخیر مجدد آن تلاشهای فراوانی کرد و دلاوریها و فداکاریهای بسیاری به خرج داد؛ ولی در تمام این مدت هیچ گاه نتواسنت بیش از هزار تن سپاهی تجهیز کند و از آن همه رشادت و شجاعت بهره ای بگیرد. [57]
از فتح کرمان تا اسارت
لطفعلی خان بعد از اشتباه تاریخی خود در جنگ شهرک، در حین فرار به طرف کرمان با دسته هایی از سپاه قاجار که به سرداری ولی محمد به تعاقب او رفته بودند درگیر شد. عده معدودی که همراه خان بودند از یاس و نومیدی وی را رها کردند وگریختند. خان زند ناچار به امیر حسین خان، حاکم طبس، پناه برد. خان طبس حدود دویست نفر را در اختیار او گذاشت. لطفعلی خان با این سپاه معدود به یزد حمله کرد و سپاهی عظیم را در هم شکست. [58] سپس به ابرقو حمله برد و قلعه خارجی آن را به تصرف درآورد و حفاظت از آن را به عموی خود، نصرالله خان زند، سپرد و از راه اصطهبانات به جانب داراب حرکت کرد. آقا محمدخان که در این وقت در تهران بود محمد حسین خان قاجار مشهور به دوداغ را مامور تعقیب و دستگیری لطفعلی خان کرد. سردار نامبرده به محاصره ابرقو پرداخت. لطفعلی خان از این فرصت استفاده کرد و از راه داراب عازم شیراز شد که در این مرحله هم تلاش او به علت خیانت همراهیان به نتیجه نرسید و ناگزیر مجدداً به حاکم طبس پناهنده شد. با پیشنهاد امیر حسین خان، لطفعلی خان درصدد بر آمد که از تیمور شاه افغان استمداد کند، ولی به علت فوت تیمور شاه دچار ناامیدی و سرگردانی شد. دراین اوضاع امرا و بزرگان بم به او پیوستند. با مساعدت آنان توانست سپاهی در حدود سیصد نفر آماده کند و عازم تسخیر کرمان شود.[59] او بسرعت خود را به کرمان رسانید و دست به حلیه جنگی جالب توجهی زد . عموی خود عبدالله خان را که مردی شجاع و جنگ آزموده بود با تعدادی از افراد خود از یک طرف فرستاد که باجنگ و گریز مدافعان شهر را سرگم کنند و همین که توجه کوتوال حصار کرمان و اهالی شهر به عبدالله خان زند معطوف گردید، با کمند و نردبانهای بلند خود و بقیه افرادش از دیوارهای سمت دیگر شهر بالا رفتند و وارد آن شدند. مدافعان و اهالی شهر سرسختانه می جنگیدند، اما سرانجام تسلیم لطفعلی خان شدند. [60]
آقا محمد خان با شنیدن این خبر بسختی نگران شد، زیرا حریف رادگربار در حال قدرت یابی می دید و بیم آن داشت که مجدداً بر شیراز مسلط شود؛ از این رو، بی درنگ با سپاهی گران و تجهیزاتی کامل کرمان را محاصره کرد.لطفعلی خان چهار ماه تمام در براب رقشون عظیم قاجار مقاومت کرد. در این مدت نیمی از اهالی کرمان تلف شدند و یک بار هم خیانت یک دروازه بان موجب گشت که قسمتی از لشکریان قاجار وارد شهر شوند که بسرعت به عقب رانده شدند.وقتی خیانت تکرار شد لطفعلی خان دریافت که جلوگیری از آن دیگر میسر نیست؛ بنابراین، به هر ترتیب جنگ را تا شب هنگام ادامه داد و در تاریکی شب به اتفاق سه تن ازهمراهان خود به سپاه دشمن زد و به سوی بم گریخت که ابتدا مورد استقبال حاکم بم قرار گرفت. حاکم از حال برادر خود، جهانگیر خان، که در سلک همراهان خان زند بود جویا شد. لطفعلی خان گفت که به اتفاق از دروازه بیرون آمدیم و تا چند ساعت د یگر خواهد رسید؛ ولی چون چند روز از واقعه گذشت و خبری از جهانگیر خان نشد، حاکم بم در روز چهارشنبه پنجم ربیع الثانی سال 1209 به لطفعلی خان که اینک تنها و بی یاور مانده بود حمله کرد وبعد از زخمی و اسیر کردن وی، این خبر را به اطلاع آقا محمد خان رسانید. خان قاجار به محض اطلاع بلادرنگ محمد ولی خان قاجار را با 1500 سوار مامور آوردن لطفعلی خان از بم کرد. لطفعلی خان همراه محمد ولی خان رهسپار کرمان شد و همین که به نزدیک آقا محمد خان رسید، به دستور وی او را کور و راهی تهران کردند. سپس حاکم تهران، میرزا محمد خان، به امر خان قاجار لطفعلی خان را کشت. جسد وی در بقعه امام زاده زید دفن شد وبدین سان آخرین فرد از جانشینان کم خرد و نالایق کریم خان جای به زورمندی کینه توز و محیل و پرتدبیر سپرد. [61]
روابط خارجی ایران در دوره زندیه
در سوابق بحث دیدیم که ارتباط ایران با کشورهای اروپایی و همچنین کشورهای همسایه از طریق روابط سیاسی و بازرگانی از عصر صفوی قوت گرفت. هر یک از دول اروپایی سعی می کردند با علایق مشترکی مانند تجارت با ایران یا تضعیف دولت عثمانی و با اتحاد با ایران باب روابط را بگشایند. در این میان انگلستان با تأسیس شرکت انگلیسی مسکوی و ورود نماینده آن دولت، آنتونی جنکینسون، [62] به ایران در سال 968 ق فتح باب کرد و سپس با تأسیس شرکت انگلیسی هند شرقی و ورود نماینده آن، ادوارد کاناک [63] به ایران در سال 1026 ق و دایر کردن نمایندگی در بندر جاسک و شهرهای شیراز و اصفهان وارد مرحله جدیدی شد.
وینیش [64] یکی از تجار هلندی بود که در سال 1032 ق با فعالیت نماینده خود، هوبرت، موفق شد با شاه عباس اول به توافق برسد و در بندر عباس دفتر نمایندگی خود را بگشاید.
فرانسویان دیرتر از دیگر رقبا پا به عرصه سیاست و اقتصاد ایران گذاشتند و با اعزام چند نماینده سرانجام در سال 1077 ق دفتر تجارتی خود را در بندر عباس دایر کردند.
روابط ایران با کشورهای همسایه مانند روسیه و عثمانی بیشتر دارای جنبه های سیاسی و نظامی بود تا بازرگانی و نقطه عطف این روابط سیاسی در برخوردهای متقابلی بود که درمناطق مرزی بویژه نواحی غرب و شمال غربی به وجود می آمد.
با سقوط دولت صفوی به وسیله افغانها، روسیه تاری و دولت عثمانی فرصت یافتند از منازعات داخلی و عدم ثبات سیاسی کشور استفاده کنند و نواحی شمالی و غربی ایران را تسخیر کنند؛ به نحوی که در بخش اول ذکر شد بیشتر جنگهای نادر شاه افشار در این نواحی روی داده است.
سرانجام نادر توانست از طرفی با انعقاد قراردادهای متعددی با روسها توافقهای به عمل آمده بین عوامل تزاری و عثمانیها را خنثی کند[65]و از طرف دیگر ترکها را نیز در نبردهای متعددی که قریب بیست سال به درازا انجامید شکست دهد و عهدنامه زهاب را که به سال 1049 ق بین دو دولت منعقد شده بود به قوت خود نگاه دارد.
روابط ایران با عثمانی
در عهد زندیه روابط ایران و عثمانی بیشتر جنبه سیاسی داشت، هر چند نمی توان روابط بازرگانی را نادیده گرفت. مرزهای طولانی بین دو کشور، اختلاف سیاسی بر سر اشتغال مناطق مرزی و گاه جانبداری یکی از دو کشور از برخی اعراب مرزنشین، وجود اماکن مقدس شیعیان در خاک عثمانی و علاقه ایرانیان به زیارت این اماکن و سرانجام گشادن راه تجارتی ایران به بازارهای جهانی از طریق عثمانی، به طور کلی موضوعات اصلی در روابط دو دولت ایران و عثمانی بود. زمانی به دلیل بروز بحران در یکی از بخشها و زمانی به علت تشدید تشنجی دیگر روابط دو کشور تحت شعاع قرار می گرفت. [66]
یاد آور شدیم که در سال 1178 ق موقعی که کریم خان برای سرکوب یاعراب بنی کعب به نواحی مرزی در غرب ایران رفته بود، از عمر پاشا، والی بغداد، پیامی مبنی بر ارسال کمک به ایران دریافت داشت. اما با اینکه کریم خان با اعراب بنی کعب وارد جنگ شد از جانب والی بغداد کمکی به او نرسید. [67] همچنین در سال 1179 ق وقتی که وکیل مصمم شد اعراب عمان را سرکوب کند، از والی بغداد درخواست کرد به سپاه ایران اجازه دهد از طریق خشکی عازم آن دیار شود؛ اما این بار هم عمر پاشا نه تنها به تقاضای وکیل توجهی نکرد، بلکه برای کمک به اعراب عمان اقداماتی انجام داد.
سرانجام در سال 1182 ق در جریان سر کوبی میر مهنا که وکیل قصد داشت او را دستگیر کند و او به بصره فرار کرد، بدون اطلاع وکیل، به دستور والی بغداد و یا به وسیله او میر مهنا به قتل رسید. این امر باعث اعتراض شدید کریم خان شد، به طوری که ادعای خسارت نمود. در هر حال، نارضاییها به حدی رسید که ایران تصمیم به تسخیر بصره گرفت.
در ایامی که سپاه ایران بصره را به محاصره درآورده بود، سلطان عثمانی اعتراضات و درخواستهای قبلی کریم خان را بیشتر مورد توجه قرار داد. بدین ترتیب که محمد وهبی را با نامه ای که در آن به دوستی دو کشور اشاره شده بود به دربار ایران فرستاد. وی مامور بود مساله بصره را با کریم خان مورد بحث قرار دهد تا با طولانی کردن مذاکرات فرصت بیشتری به دست آورد؛ چه احتمالاً با مرگ وکیل که ساخورده و بیمار بود خود به خود مسأله بصره حل می شد. سفارت محمد وهبی بی آنکه به نتیجه مورد نظر دولت عثمانی برسد به پایان آمد و وی به کشور خود بازگشت. [68]
در سال 1189 ق عمر پاشا، به دست حافظ مصطفی به قتل رسید و شخص اخیر والی بغداد شد. چندی بعد شیخ درویش، کلانتر بصره، از جانب حاکم بصره به نزد صادق خان که شهر را محاصره کرده بود رفت و پس از انجام دادن برخی مذاکرات سپاه ایران وارد بصره شد. [69]
دولت عثمانی هنگامی که با دولت روسیه وارد جنگ شد سفیری را با نامه ای محبت آمیز به دربار کریم خان فرستاد. سلطان عثمانی میخواست مطمئن شود که ایران به سپاه روسیه اجازه نخواهد داد ا ز طریق شهرهای بادکوبه و رشت، از جبهه جدیدی دولت عثمانی را تهدید کند.
کریم خان بلادرنگ به فتحعلی خان قبه ای نامه ای نوشت و دستورهایی مبنی بر حافظت از سواحل ایران در غرب دریای مازندران و شهرهای آن نواحی صادر کرد. چنین برخوردهایی باعث گردید روابط دو کشور جز در چند مورد از آرامش نسبی برخوردار شود. در زمان علی مراد خان هم از طرف سلطان عثمانی سفیری برای تبریک جلوس وی بر تخت سلطنت فرستاده شد.[70] از آن پس تا انقضای پادشاهی حکمرانان این سلسله و تثبیت قاجارها واقعه مهمی در روابط بین دو کشور اتفاق نیفتاد.
روابط ایران با روسیه
پس از آنکه در زمان نادرشاه افشار روسها مناطق مازندران و گیلان و دیگر نواحی شمالی ایران را تخلیه کردند، به علت آشفتگی اوضاع داخلی روسیه پس از مرگ پطر تا روی کار آمدن کاترین دوم، برخورد نظامی شایان توجهی با ایران نداشتند و چیزی که معلوم است این است که در زمان زندیه هم ایرانیان با قدرت در برابر تجاوزات مرزی روسها ایستادگی می کردند. گلستانه درباره درگیری ایران و روس می نویسد که در هنگام محاصره بصره به کریمخان خبر رسید که « پادشاه خورشید کلاه روس» قصد دارد چهل هزار سوار را با کشتی به دربند فرستد تا از راه خشکی به خاک عثمانی روانه شوند. کریم خان به فتحعلی خان، حکمران قبه، فرمان داد از پیاده شدن قشون روس جلوگیری کند و اگر روسها برخواسته خود اصرار ورزیدند با آنها وارد جنگ شود و چنانچه به کمک احتیاج داشت به وکیل اطلاع دهد. فتحعلی خان به فرمان کریم خان با روسها به مقابله پرداخت و با تقسیم بموقع ده هزار تفنگچی لزگی که در اختیار داشت، شبانه از چند جهت به قشون روسیه حمله کرد و شکست سختی بر آنان وارد ساخت. [71]
در سال 1180 ق هیاتی به ریاست مستر اسکیپ با هدایای بسیار از روسیه به ایران آمد. این هیأت یک ماه در دربار کریم خان اقامت کرده، سپس به روسیه باز گشت. همچنین در سال 1192ق سفیر دیگری از جانب روسیه به حضور کریم خان رسید و به وی پیشنهاد داد بر ضد دولت عثمانی با هم متحد شوند. دراین زمان چون وکیل از قتل علی محمد خان زند در بصره سخت متاثر و آشفته بود، پیشنهاد روسها را پذیرفت ؛ اما به دلیل مرگ کریم خان این اتحاد سیاسی و نظامی به مر حله اجرا در نیامد.[72]
در سال 1199 ق پوتمکین[73] ژنرال روسی، در اصفهان به حضور علی مراد خان زند رسید و تقاضای دولت روسیه را مبنی بر انحصار تجارت در گیلان و مازندران و اجازه احداث یک باب ساختمان در شهر در بند به اطلاع خان زند رساند. علی مراد خان به علت جنگهای داخلی و آشتفگی اوضاع با این درخواست موافقت کرد. در هیمن زمان دولت فرانسه نیز نمایده ای به نام فریر دو سووبوف[74] به منظور جلوگیری از گسترش تجارت روسها در ایران به دربار فرستاد و با علی مردا خان به مذاکره پرداخت.[75]
از روابط ایران و روسیه بعد از علی مراد خان اطلاع چندانی در دست نیست، اما هرج و مرج اوضاع داخلی در زمان جعفر خان چنان بالا گرفت که میرزا محمد کلانتر در مقام مقایسه اوضاع ایران با روسیه از وضعیت نابسامان این دوره ایران خبر میدهد و آرزو می کند« کاش مثل اروس، زنی به هم می رسید و صاحبکار بود». [76]
روابط ایران با هندوستان
به طور کلی ایرانیان از گذشته های دور با هندیها روابط نزدیکی داشتند. در عصر صفویه و افشاریه بسیاری از ایرانیان به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی هندوستان را برای زندگی انتخاب کردند. روابط ایران و هندوستان در عهد زندیه ، بویژه در زمان کریم خان، بسیار دوستانه بود و بیشتر جنبه بازرگانی و تجاری داشت. دراین زمان چندین بار هیاتهای سیاسی به دو کشور سفر کردند. در سال 1184 ق نماینده رسمی هند، حیدر علی خان بهادر، در شیراز به حضور کریم خان رسید و هدایای بسیاری از جمله چند زنجیر فیل و پلنگ و ببر به او تقدیم کرد. هنگام مراجعت سفیر هند، کریم خان نیز میرزا ابراهیم خراسانی را از جانب هندوستان به ایران آمد. در زمان علی مراد خان هم دولت هندوستان سفیری برای تبریک جلوس وی بر تخت سلطنت به ایران فرستاد. [77]
چنین بر می آید که در اواخر حکومت لطفعلی خان، میرزا محمد حسین فراهانی ( وفا) ، وزیر وی درصدد ارسال کتابخانه گرانبهای خود به هند بر آمد و از سرهار فوردجونز که در سال 1179 ق به دعوت وی برای خرید جواهرات معروف دریای نور وتاج ماه به ایران سفر کرده بود تقاضا کرد، کتابخانه اش را برای صیانت متون ارزنده ای که گرد آورده بود به هندوستان انتقال دهد.[78]
عامل دیگری که در روابط دو کشور تأثیر داشت، وجود ملوانان و سربازان هندی ای بود که در خدمت شرکت هند شرقی بودند. دولت ایران برای تشویق بازرگانان هندی به تجارت با ایران، کاروانسرایی مخصوص آنان در شیراز احداث کرده بود.[79] هر چند شرکت انگلیسی هند شرقی سعی می کرد تجارت ایران وهند را خود به دست گیرد، ارتباط دو کشور کمابیش ادامه داشت و کالاهایی مانند ادویه، ابریشم خام، پارچه ابریشمی، مروارید، چینی، شکر، پشم بزکرمانی و میوه های خشک بین آن دو ردوبدل می شد.[80]
روابط ایران با انگلستان ( شرکت انگلیسی هند شرقی)
در عصر نادرشاه فعالیت تجاری انگلیسیها در ایران دارای نوسانات متعددی بود و فعالیت اصلی آنان از طریق نمایندگان شرکت مسکوی صورت می پذیرفت، به طوری که از فروش کالا در نواحی شمالایران بهره قابل توجهی عاید آنان می شد، اما تجارت انگلیسیها در نواحی جنوبی در مقایسه با نواحی شمالی با موفقیت همراه نبود. پس از مرگ نادرشاه به دلیل نابسامانی داخلی و تأثیرات آن بر تجارت دیگر کشورهای خارجی، فعالیت انگلیسیها گسترش یافت؛ [81] اما پس از مستقر شدن فرانسویان در بخشی از سواحل و جزایر اقیانوس هند و در پی جنگهای هفتساله انگلستان و فرانسه کشتیهای فرانسوی مشکلاتی برای کشتیهای تجاری انگلستان در خلیج فارس ایجاد کردند؛ برای مثال، در تابستان سال 1173 ق چهار فروند کشتی فرانسوی با پرچم هلند به مرکز تجاری انگلستان در بندر عباس حمله برد وآنجا را ویران کرد و خسارت بسیاری به شرکت انگلیسی هند شرقی وارد ساخت. [82] علاوه بر این، انگلیسیها در داخل ایران با مشکلاتی مواجه بودند؛ از جمله اینکه به علت تعدیات نصیرخان لاری ، حاکم لارستان، که حوزه قدرت وی به بندرعباس هم می رسید، نسبت به ماموران و مرکز تجاری شرکت انگلیسی هند شرقی در بندر عباس، روسای شرکت در سالهای 1174 تا 1175 ق مقر خود را از بندر عباس به بصره انتقال دادند . در سال 1177ق /1763 م انگلیسیها تصمیم گرفتند فعالیت تجاری خود را در ایران از سر گیرند. در همین زمان، باب عالی نیز به شرکت انگلیسی هند شرقی اجازه داد در بصره کنسولگری احداث کند. [83] به همین منظور هیاتی بازرگانی به همراه دو نماینده به نامهای ویلیام آندروپرایس و توماس درن فورد مامور مذاکره با کریم خان شدند. این هیأت، پیش از دیدادر با کریم خان، با شیخ سعدون، حاکم بوشهر، قرار دادی را به شرح ذیل امضا کردند:
ماده اول. شرکت انگلیسی می تواند از هر نقطه بوشهر یا هر بندر دیگری که در خلیج فارس انتخاب نماید مقدار زمینی را که برای ساختمان یک نمایندگی تجارتی لازم باشد تصرف کند. آنها می توانند هر قدر که مایلند توپ در این مرکز کار بگذارند، ولی توپها نباید از شش پوندی ( حدود سه کیلو) بیشتر باشد. بعلاوه آنها می توانند که درهر نقطه از کشور ایران که مایل باشند نمایندگی بازرگانی تأسیس نمایند.
ماده دوم: بر مال التجاره هایی که در بوشهر یا جاهایی دیگر صادر یا وارد می شود نباید حقوق گمرکی بسته شود.
ماده سوم: هیچ ملت اروپایی دیگر، اجازه وارد کردن امتعه پشمی را ندارد.
ماده چهارم: قروض بازرگانان انگلیسی و دیگران بایستی پرداخت شود.
ماده پنجم: انگلیسیها حق خرید و فروش کالهای خود را دارند.
ماده ششم: هیچ گونه حقوق بازرگانی پنهانی و مخفیانه نبایستی پرداخت شود.
ماده هفتم: اجناس آب افتاده نبایستی به ایران وارد شود.
ماده هشتم: آزادی مذهبی به انگلیسیها اعطا می شود.
ماده نهم: سربازان یا ملاحان فراری باید تسلیم شوند.
ماده دهم: دلالها، مستخدمین و دیگران که در نمایندگی کار می کنند از پرداخت مالیات یا عوارض گمرکی معافند.
ماده یازدهم: انگلیسیها در هر کجا که هستند بایستی زمینی برای قبرستان آنها اختصاص داده شود و اگر آنها زمینی را برای باغ بخواهند اگر آن زمین از اراضی خالصه و متعلق به شاه باشد مجاناً به آنها داده می شود و اگر متعلق به افراد باشد بداهتاً بایستی بهای آن پرداخت گردد.
ماده دوازدهم: خانه ای که قبلاً در شیراز به شرکت انگلیسی تعلق داشت من اکنون آن را با باغ و آب ومتعلقات آن به ایشان واگذار می کنم. [84]
از آنجا که کریم خان مایل بود تجارت بریتانیا دوباره رونق یابد؛ به همین دلیل، در محرم سال 1177 قرار داد مزبور را تصویب کرد. سرپرسی سایکس معتقد است که این قرار داد« کاملاً شرایط مساعدی را در بر داشت».[85]
آرنولد ویلسون راجع به قرار داد مذکور می نویسد:« کریم خان چون کمال دوستی را با انگلیس داشت، به موجب آن فرمان به انگلیسیها اجازه داد که آزادانه در ایران به تجارت بپردازند و صادرات و واردات اجناس پشمی را به خود انحصار دهند و مقرر گردانید که هر کس بخواهد این گونه اجناس را وارد کند، انگلیسیها حق داشته باشند آن اجناس را توقیف کنند. بعلاوه در فرمان قید شده بود مادامی که تجارتخانه انگلیسیها در بوشهر دایر است، هیچ یک از سایر ملل اروپایی اجازه نداشته باشند در آنجا سکونت اختیار کنند». [86]
با انعقاد این قرار داد نمایندگی انگلستان در بوشهر از صورت نمایندگی یک شرکت تجاری به صورت یک مرکز سیاسی در آمد که به مرور بر شیخ نشینهای سواحل عربی خلیج فارس نیز سایه می انداخت. [87]
در بهار سال 1181 ق انگلیسیها به منظور تأسیس دفاتر نمایندگی در شهرهای مختلف هیأتی را به دربار ایران اعزام داشتند. وکیل که از فعالیت آنان چندان راضی نبود از پذیرفتن نماینده شان سرباز زد و به هیات انگلیسی که طالب مذاکره با پادشاه ایران بودند پیغام داد پادشاه ایران، شاه اسماعیل سوم، در آباده است و آنان میتوانند با وی مذاکره کنند. اما سرانجام بر اثر اصرار وزرا و مشاوران، کریم خان هیأت مذکور را به حضور پذیرفت. نماینده انگلستان با وعده ها و هدایای بسیار از هندوستان و انگلستان تقاضای گسترش تجارت انگلستان را در ایران داشت، ولی کریم خان که نسبت به سیاست آنان بدبین بود و هدفشان را تسلط بر ایران میدانست بصراحت اظهار داشت که انگلستان نمی تواند ایران را مانند هندوستان با مکر و تزویر به چنگ آورد. سر انجام پس از پنج ماه انتظار، به آنان اطلاع داده شد که هر چه زودتر خاک ایران را ترک کنند. [88]
وقتی دیگر که کریم خان برای سرکوبی میر مهنای بندرریگی و جلوگیری از فعالیتهای خود سرانه وی به نیروی دریایی نیاز داشت، انلگیسیها که پیوسته کوشش می کردند به هر قیمت، نظر مساعد خان زند را جلب کنند، پیشنهاد کردند در بیرون راندان او از جزیره خارک با نیروهای ایران همکاری کنند. خان زند با این امر موفقیت کرد طبق قرار دادی که در آوریل سال 1168م / 1181 ق بین کریم خان و نماینده شرکت انگلیسی هند شرقی منعقد گردید، [89] دولت انگلستان در صورت راندن میرمهنا از جزیره خارک انحصار تجارت را در آن جزیره به دست می آورد و در مقابل تعهد می کرد که:
1-نیروی دریایی خود را برای راندن میر مهنا، راهزن جزیره خارک، در اختیار قوای دولتی ایران بگذارد.
2-هر مقدار پارچه برای تهیه ملبوس سپاهیان کریم خان لازم شود، به دولت ایران بفروشد.
3-مبادلات تجاری بر اساس پایاپای باشد و پارچه های مورد نظر با ابریشم گیلان و پشم کاشان معاوضه شود.[90]
بر اساس این موافقتنامه ، ناوگان انگلیسی در ژوئیه سال 1768 / 1181 ق جزیره خارک را محاصره کرد، ولی به دلیل عدم تمایل جدی به درگیری حریف میر مهنا نشد و در آغاز ماه اوت از محاصره دست کشید. کریم خان از سستی انگلیسیها سخت ناراحت و خشمگین شد و در ژانویه سال بعد به زکی خان دستور داد جزیره خارک را تصرف کند. زکی خان بدون تلاش زیاد میر مهنا را از جزیره خارک بیرون کرد و به بصره فراری داد؛ در نتیجه دیگر موجبی برای اجرای مفاد موافقتنامه مزبور وجود نداشت.[91]
کریم خان در فوریه سال 1769/ 1182 ق دستور داد نمایندگی تجاری انگلستان در بوشهر را تعطیل و تمام اتبع انگلیسی را از ایران اخراج کنند. پس از آن انگلیسیها فعالیتهای بازرگانی خود را در بصره بیشتر کردند. [92] با این حال، مایوس نشدند و در سال 1774م / 1187 ق مجدداً هیأتی را به شیراز فرستاده، از در آشتی در آمدند. این تلاش هم با شکست مواجه شد؛ زیرا خان زن آن هیأت را از خاک ایران اخراج کرد و حتی کشتی تایگر را که متعلق به کمپانی هند شرقی بود مصادره و کارکنان آن را زندانی کرد. [93]
یک سال بعد، همزمان با فتح بصره نماینده شرکت انگلیسی هند شرقی، رابرت گاردن، موفق شد با کریم خان مذاکره کند و از وی اجازه فعالیت مجدد دفتر تجارت بوشهر را بگیرد. درباره آزادی مأموران انگلیسی نیز مذاکراتی صورت پذیرفت؛ چه، هنگامی که صادق خان بصره را تسخیر کرد سپاه ایران را از هرگونه تعرض به اموال انگلیسیها بر حذر داشت. [94]
پس از مرگ کریم خان، جعفر خان به موجب فرمان سال 1202ق/1788 م به نماینده انگلیسی مقیم بصره برای تجارت برای تجارت در سراسر ایران امتیازاتی داد که بمراتب بیشتر از امتیازات اعطایی کریم خان بود. جعفر خان به تمام حکام و فرماندهان شهرها و به تمام سرداران و مأموران جمع آوری حقوق گمرکی حکم کرد: با تمام عمال انگلیسی که برای تجارت به مملکت ما وارد و مشغول تجارت می شوند نهایت همراهی ومساعدت را مبذول دارید و در خصوص کالاهای وارد یا صادر شده آنان رعایت لازم را بکنید وبه هیچ اسم و رسمی از ایشان مالیات و حق راهداری یا وجه دیگری مطالبه ننامیید. وقتی مال التجاره خود را به فروش رسانیدند، در انتقال وجوه آن مخ تارند. ورود هر نوع و هر اندازه از امتعه انگلیسی و فروش آن در هر جای ایران آزاد است . [95]
به طور واضح آخرین حکمران دودمان زند، لطفعلی خان، بر اثر کثرت گرفتاریهایی که داشت فرصت نکرد تا به سیاست خارجی بپردازد؛ اما در این زمان نماینده شرکت هند شرقی با وی دیدار و مذاکره کرد. بر اساس آنچچه سرهارفورد جونز در کتاب خود آورده روابط او با لطفعلی خان گرم و صمیمی بوده است. [96]
روابط ایران با فرانسه ( شرکت فرانسوی هند شرقی)
گفتیم که فرانسویان پس از دیگر کشورهای اروپایی به فکر برقرار روابط تجاری با ایران افتادند. شرکت فرانسوی هند شرقی در سال 1075ق/ 1664 م تأسیس شد.
می دانیم که در دوره صفوی هیأتهای مختلفی برای گسترش روابط به ایران آمدند ودر زمان شاه سلطان حسین هیأتی برای بستن معاهده تجاری به دربار لویی چهاردهم اعزام شد؛ اما این معاهده به دلیل سقوط دولت صفوی به وسیله افعانها اجرا نشد. [97]
در دوره افشاریه چندین هیأت از طرف دولت فرانسه از جمله هیأتی تجاری به سرپرستی ژان اوتر وارد ایرن شدند که در عمل در توسعه امور تجاری موفقیت چندانی به دست نیاوردند.
در زمان زندیه پادشاه فرانسه لویی پانزدهم، برای ایجاد اتحاد بین ایران وعثمانی در مقابل سیاست تجاوزکارانه روسیه و اتریش تلاشهای می کرد؛ برای مثال، هیأتی به ریاست کشیشی به نام سیبون به عثمانی اعزام داشت که پسا زا نجام دادن مذاکراتی با مقامات عثمانی روانه ایران شد. سیبون در همدان به اسلام گروید. سپس به طرف اصفهان حرکت کرد. ورود او به اصفهان با جنگهای داخلی مصادف بود. وی در این شهر به حضور علی مرادن خان بختیاری رسید. اما از نتایج مذاکرات ومأموریت وی اطلاع دقیقی در دست نیست. آخرین نامه ای که او به فرانسه ارسال کرده است مربوط به سال 1170ق/1757 م است و از آن تاریخ به بعد دیگر خبری از او و هیأت همراهش د دست نیست و احتمالاً در اغتشاشات داخلی ایران به قتل رسیده است. [98]
طی جنگهای هفتساله انگلستان و فرانسه، ناوگان فرانسه مرکز تجاری انگلیس در بندرس عباس را مورد حمله قرار داد. در نهایت، این جنگها به شکست فرانوسیها منجر شد و بر اساس پیمان« پاریس»، کانادا وتمام متصرفات فرانسه در هندوستان به استثنای پنج بندر در اختیار شرکت انگلیسی هند شرقی قرا رگرفت. از این تارخی به بعد روابط تجارتی فرانسه در خلیج فارس به کنسول آن کشور در بصره محول شد. در اوت سال 1768/1181 ق پیرو، کنسول فرانسه در بصره، برای گشودن باب تجارت با ایران پیشقدم شد ونماینده ای به شیراز فرستاد. او به کریم خان پیشنهاد کرد منسوجات فرانسوی را با ابریشم گیلان و پشم کرمان مبادله کنند. وکیل از این پیشنهاد استقبال کرد، ولی چون خاطرش از حوادثی که در خارک می گذشت مشوش بود شرط امضای قرار داد را سرکوبی میر مهنا با کمک ناوگان فرانسوی قرار داد. فرانسویها در قبول این شرط تردید کردند و حاضر به قبول مسئولیت نشدند و بدین نحو امضای قرار داد معوق ماند. [99]
پس از اینکه دولت فرانسه، سیور روسو[100] را به جای پیرو به بصره فرستاد؛ در سال 1191ق/1777 م کریم خان درباره ارسال پارچه از وی توضیح خواست که چون از پاریس اطلاع روشنی نرسیده بود او از پاسخ دادن به وکیل خودداری کرد. خان زند نیز با سفر وی به شیراز موافقت نکرد. بعد از وفات کریم خان سیور روسو توانست از ابوالفتح خان فرمانهایی مبنی برامتیازات تجاری و حق قضاوت کنسولی و نیز واگذاری جزیره خارک به فرانسویها بگیرد. او حتی به دولت فرانسه پیشنهاد کرد روابط سیاسی و بازرگانی خود را با ایران توسعه بخشد و با تقویت نیروی نظامی ایران قدرت جدیدی در مقابل روسیه به وجود آورد. [101]
آخرین سفیر فرانسه پس از تشدید اختلافات فرانسه با روسیه و اتریش از جانب لویی شانزدهم، در سال 1783/ و 1187 ق به ایران اعزام شد. هیأت مزبور تحت ریاست کنت فریر دو سووبوف مأمور انجام تحقیقی درباره اوضاع ایران بود. این هیأت د رمارس 1784 به اصفهان رسید و کنت فریر دو سوبوف مدتی با علی مرادخان زند مشغول مذاکره درباره اتحاد بین دو کشور شدف اما فوت علی مراد خان و هرج و مرجی که در سالهای آخر عمر سلسله زندیه به وجود آمد، بویژه وقوع انقلاب کبیر فرانسه، باعث شد که این اقدامات به نتیجه نرسد و فرانسویان تا مدتی از صحنه سیاست بین المللی خارج بمانند. [102]
روابط ایران با هلند( شرکت هلندی هند شرقی)
شرکت هلندی هند شرقی اولین بار در سال 1032 ق/ 1623 م در بندر عباس استقرار یافت. [103] هلندیها در عصر افشاریه دفاتر نمایندگی خود را در بوشهر، اصفهان، کرمان، و بصره تأسیس کردند و تجارت خود را رونق بخشیدند. آنان در سال 1165ق/1752 م به دلیل اوضاع نابسامان ایران مراکز خود را در ایران تعطیل کردند؛ اما دفتر نمایندگی آنان در بصره همچنان فعال بود و مرکز تجاری شان در منطقه خلیج فارس محسوب می شد. [104] تا اینکه در سال 1166 ق حاکم بصره، بارون کنیپ هاوزن هلندی را به اتهام روابط نامشروع با زنی مسلمان یا به علت تحریکات وحسادت دیگر رقبای اروپایی وی توقیف و زندانی کرد. همکاران او نیز تحت نظر قرار گرفتند. آنان با پرداخت جریمه ای سنگین سرانجام از زندان آزاد شدند، ولی حاکم بصره آنان را از بصره اخراج کرد. بارون هلندی به بندرریگ عزیمت نمود و با کسب اجازه از میر ناصر تجارتخانه ای در جزیره خارک تأسیس کرد. وی به زودی موفق شد نظر مساعد روسای خود را در باتاویا ( جاکارتا) درباره موقعیت جزیره خارک و منافع آینده آن برای هلند جلب کند. آنان برای پس گرفتن اموال شرکت از حاکم بصره و دفاع از جزیره خارک چند فروند کشتی در اخیتار او قرار دادند. هلندیها از پایگاه خود در خارک از حرکت کشتیها به سمت بصره جلوگیری می کردند و بدین وسیله می توانستند اموال مصادره شده و نیز خسارات وارد شده به شرکت را از حاکم بصره بگیرند. [105]
با قدرت یافتن میر مهنا در نواحی خلیج فارس، میان وی و شرکت هلندی هند شرقی اختلاف افتاد. هنگامی که کریم خان مصمم شد میرمهنا را سرکوب کند وبندر ریگ را محاصره کرد، میرمه نا به جزیره خارکو پناه برد و بهعلت مشکلاتی که این جزیره داشت به فکر تسخیر جزیره خارک افتاد. میر مهنا پس از آنکه در سال 1180 ق قوای ایرانی و انگلیسی ای را که مامور دستگیری وی بودند دفع کرد و نیروهای مشترک حاکم بوشهر و هلندیها را هم عقیم گذاشت قلعه هلندیها را در جزیره خارک محاصره کرد. [106] به طوری که هلندیها با « خاک مذلت بر سر و آب حسرت در دیده و آتش غم در دل از قغله بیرون شتافته، سر به دایره انقیاد نهادند».[107] با این اقدام میر مهنا، هلندیها برای همیشه از خلیج فارس اخراج شدند.
[32]- رستم التواریخ ؛ ص 451 . و مجمل التواریخ پس از نادر با ...؛ ص 351 به بعد . غفاری کاشانی تعداد امرای شرکت کننده در قتل جعفر خان را پنج نفر ذکر کرده است( گلشن مراد؛ ص758).
[97]- شوستر، سبیلا والسر؛ ایران صفوی از دیدگاه سفر نامه های اروپاییان ؛ ترجمه غلامرضا و ررهرام؛ ص 110. و هوبرت، موریس؛ سفرنامه محمد رضا بیگ سفیر ایران در دربار لویی چهاردهم؛ ترجمه عبدالحسین وجدانی؛ به کوشش همایون شهیدی، ص139-141.
حس خوب یعنی زمانی که دستانم را به سمتش دراز می کنم و می دانم که اگر دنیا و آدام هایش اگر غم ها و شادیهایش به من پشت کند باز او هست که دستانم را که با همه ی خواهش و التماس به سمتش دراز شده است بگیرد و دوباره و دوباره در لطفش را به رویم بازکند. چه کسی بالاتر از خدا و نمازی که تنها به شکرانه ی همه ی نعمت هایش زیر لب تکرار می شود تا در عوض این همه نعمت شکری کوچک گفته باشیم.
نماز همان حس خوب است که خداوند در قرآن کریمش و به واسطه ائمه مطهرش بارها و بارها تکرار کرده است تا با اجابت آن این حس خوب در ما جاری شود. خداوند هیچ گاه نیازمند نماز ما نیست اما توصیه ی شدیدی به آن کرده است و این توصیه برای ما انسان ها چیزی جز سود و منفعت به همراه ندارد. از همان وضویی که قبل از نماز می گیریم تا به رعایت بهداشت و پاکیزگی در طول روز به فواید دیگر آن دست یابیم بر طبق مطالعات پزشکی اعمال وضو در پنج نوبت روز موجب بیرون راندن انرژی منفی از بدن و دوری از بسیاری از بیماری ها مانند فشار خون و .. می شود.
قسمت دیگر نماز که آیات قرآن در طول روز تکرار می شود تا یادآور شود هیچ معبودی جز خداوند نیست و برتر و بالاتر از خداوند کسی وجود ندارد تا برای او رکوع و سجود کنیم و سر تعظیم فرودآوریم و قبله ایی که به سمت آن سر بر زمین می گذاریم که آن نیز خود به دلیل جریان مغناطیسی زمین موجب وارد شدن انرژی مثبت به بدن می شود و موجب آرامش روح و روان،سبکی جان می شود و در نهایت دستانی که خالصانه در طول روز به سویش دراز می کنیم تا در ذهن ما حکاکی شود که نباید دست خواهش و کمک به سمت کسی جز پروردگار منان دراز کنیم زیرا او بهترین است چه برای گوش کردن حرف هایمان چه از خوشی ها و چه از ناخوشی و برای کمک رساندن به ما کسی جز او بالاتر نیست تا به ما کمک کند و دست ما را بگیرد.
مناسب کلاس سوم
نماز خواندن یعنی حرف زدن با خدا.
در نماز، ما با خدا راز و نیاز می کنیم، حرف های دل مان را به او می زنیم، چیزهایی که دوست داریم را از خدا می خواهیم و به او می گوییم که چقدر دوستش داریم.
اگر وقت هایی که ناراحت و تنها هستیم و نمی توانیم با کسی حرف برنیم، نماز بخوانیم حال ما بهتر می شود و ناراحتی ما کم می شود، چون حرف زدن با خدا انسان را آرام می کند.
خدا همیشه منتظر است ما به سمت او برویم و از او کمک بخواهیم، تا به ما کمک کند.
همچنین نماز خواندن و عبادت خدا باعث می شود ما بدانیم همیشه کسی هست که کار های ما را می بینید، به خاطر همین اشتباهات و گناهان کم تری در زندگی انجام می دهیم و آدم بهتری خواهیم بود.
خدا نعمت های زیادی به ما داده است که ما باید قدر آن ها را بدانیم و از خدا به خاطر این نعمت ها تشکر کنیم.
نماز خواندن هم یکی از راه هایی است که ما به وسیله ی آن، از خدا به خاطر نعمت هایش تشکر می کنیم.
کسی که مسلمان است باید نماز بخواند و به خاطر تنبلی یا هر کاری دیگری خواندن آن را فراموش نکند. پیامبر و امامان ما هم، گفته اند که به نماز اهمیت بدهیم و نماز را اول وقت بخوانیم.
قبل از نماز خواندن باید شرایط نماز، درست خواندن و مقدمات آن مثل ” وضو ” را خوب یاد بگیریم، تا نماز ما باطل نباشد.
اهمیت نماز خواندن مناسب نوجوانان کلاس هفتم و هشتم
نماز یاد آور حضور خدا در تمام لحظات زندگی انسان است.
هر مسلمان روزی 5 بار به نماز می ایستد تا اعلام کند بدون رضایت خداوند هیچ کاری را انجام نخواهد داد.
نماز پناه بردن به خداوند از شر وسوسه های شیطان است، شیطانی که در همه حال به دنبال فریب دادن انسان و دور کردن او از مسیر درست و خداوند است.
کسی که نماز می خواند آرامش را در راز و نیاز با خدا می بیند، و با این کار خود را به معبود خویش نزدیک تر می کند.
فرد نماز خوان در لحظات سخت و مشکلات زندگی به خداوند پناه می برد و از او یاری می جوید و محال است خداوند پاسخی به این خواسته ی بنده ی مومن خویش ندهد.
هر فرد مسلمان می داند که نماز ستون دین بوده و خواندن آن بر هر مسلمانی واجب است، بنابراین به محض شنیدن اذان کارهای دیگر را متوقف کرده و برای ایستادن در حضور خدا آماده می شود.
او می داند که هنگام نماز باید ذهن و قلب خود را خالی از امور دنیوی کند و با حضور قلب در پیشگاه خدا حاضر شود.
امام صادق (ع) می فرماید: ” هنگامى که به نماز ایستادى بدان که در پیشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى بینى، او تو را مى بیند. پس به نمازت توجه کن ”
نماز خواندن دل انسان را صفا می دهد و بالعکس دوری از آن باعث تیرگی قلب آدمی می گردد.
پیامبر اکرم (ص) نماز را به جوی آب روانی تشبیه می کند که انسان روزی پنج مرتبه بدن خویش را در آن شستشو داده و از تمام پلیدی ها و گناهان پاک می شود.
اگر فردی تنبلی کند و با اشتیاق نماز نخواند پس از مدتی دیگر رغبتی برای نماز خواندن نخواهد داشت و روز به روز از خداوند دور تر می شود.
اهمیت و ارزش نماز بر هیچ کس پوشیده نیست و فرد مسلمان از زمان کودکی با این مسئله آشنا می شود، پس نداشتن فرصت یا بهانه هایی از این قبیل، توجیه قابل قبولی برای سبک شمردن نماز نیست.
انشاء شماره 1 : نماز
یاد خدا آرامش جان
کم کم موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند. چه زیباست ندای الله اکبر !!! چه زیباست ندایی که عظمت حق را بر دلم می نشاند !! و وسوسه های شیطان را از دلم می رهاند خویشتن را برای نماز آماده می کنم. بانگ الله اکبر که سر می دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم .
نماز! آری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود. چرا که پیام معنوی و عرفانی نماز ایجاد مشق در سالکان و عارفان و عاشقان است، نماز میقات عابدان و نور دیده ی اهل یقین است. نماز چشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله ی عروج انسان به معراج است نماز نردبان ترقی انسان و کلاس خداشناسی و وسیله ی کمال انسان است .
خوف از خدا
وقتی به نماز می ایستم با شنیدنگل امید همچون خنده ای بر جانم می نشیند و با شنیدنگناهانم بریم تداعی می شوند و اشک خوف از چشمانم می بارد پس به نماز بر می خیزم و در میان امید و خوف می ایستم و تکبیره الاحرام می گویم و شمرده قرائت می کنم و به خشوع و خضوع رکوع و سجده می کنم و به اخلاص نماز را تمام می کنم و نمی دانم که نمازم مورد قبول حق تعالی قرار گرفته یا نه!
بندگی و عروج
هنگامی که پا به دنیای خاکی ات گذاشتم طنین الله اکبر وجودم را سرشار از حضورت کرد. درگوشم اذان و اقامه سرودند و مهر بندگی به پیشانی ام خورد. مهری که در بین افلاکیان آبرویم داد. من وجودم هر روز سبزتر و سبزتر می شد و از ساقه های امید بلاتر و بالاتر می رفت. آن لحظه فواره های ذهنم به نهایت می اندیشید و افق نگاهم فقط تو بودی. می خواستم در طلبت آسمان و زمین را جستجو کنم تا با سوز و گذاز پروانه ای وجودم را در طواف اتشت قربانی کنم. بال هایم را بسوزانم تا بندگی ام را اثبات کنم و همان جا در کنار تو جان بسپارم. فقط وصال می خواستم بی آنکه فکر کنم تب جدایی تشنگی و عظمت و شیرینی وصال را چندین برابر می کند. تار و پود وجودم در پی ات کلافه وار به من پیچیده بود. به هر دری می زدم تا تو را بیابم و در کوچه پس کوچه های زندگی پا می نهادم فقط به امید دیدارت. روز و شب می نالیدم و در اشک غوطه ور خوابم می برد. کم کم داشتم ناامید می شدم که مردی از جنس بلور با حرفهایی آیینه ای راه را به من نشان داد از او یاد گرفتم که عروج یعنی نمازو نماز یعنی عروج.
وقتی وارد مسجد می شوم نور ایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا می گیرد دلم را از هر قید و بندی به طرف آسمان رحمت الهی پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود وعده داده است که در قلب شکسته و در دل انسانهای خاضع و خاشع خود جای دارد دستانم را همچون مناره ها و گلدسته های منور مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نور و روشنایی هستی ببرند .
وقتی به نماز می ایستم خود را غرق در دریای لطف و مرحمت و کرامت الهی می بینم و حوض کوچک دلم لبریز از باران وجود و احسان خداوند می شود و سراچه قلبم منور از نور و حق می گردد. آنگاه که در لحظه های تنهایی و بی کسی شکوفه نام خداوند از لبانم میترواند و از خویش رها می شوم و هاله ای از عشق و روشنایی وجودم را فرا می گیرد .
چه زیباست لحظه ی نجوای با حق، چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن معتقدم که حدیث زیبای پیامبر اکرم (ص) کهاز زیبایی وجود حق تعالی به زیبایی وجود عاشقانه خود پی ببرم. چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی و غرق دریای حق شدن، چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه و معصیت از گوشه دیدگانم، قطره قطره خود را بر سجاده ی زیبای معرفت و عشق الهی می ریزم تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام و یاد خدا آرام می گیرد .
نیاز به خدا
الهی بانگ انشای اذانت مرا از گلدسته های عشق و معرفت به سوی سجاده هایی از راز و نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریکی و گمراهی را بگذرانم و صراط مستقیم را برگزینم و تو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم زیرا که این آیه شریفه و دلنشینت مرا به تسبیح وا می دارد کهاز درگاهت عاجزانه بخواهم که حسنات و نیکی دنیا و آخرت را عطایم فرمایی و رهایی از آتش دوزخ را نصیبم گردانی.
مرا به حال خود وا مگزار كه از نفس سركشم بيمناكم و مرا تا كاخ بهشت تا آن طرف پل دنيا همسفر باش چون من دير زماني است كه چشمانم بر دروازه ي انتظار به دنبال نشاني از تو مي گردد تو را در قيام نمازم نيافتم به تعظيم خم شدم اما پلك هايم از رمق افتادند و باز تو را نيافتم هر چه زاري كردم و صورت بر خاك ماليدم حتي براي دلداري ام نيامدي ، بريدم و از نفس افتادم به خود گفتم ديگر سراغم نمي آيي گفتم بروم فنا شوم شايد تو را در آن ديار مرگ ملاقات كنم ، ديدم مجوزي ندارم دلم كه حسابي شكست سرم را بر سجاده گذاشتم و خواستم براي هميشه مهر خاموشي بر دهانم زنند اما همان دم جمله اي از خاطرم گذشت « هر كه مرا خواست دنبالم مي گردد دنبالم گشت پيدايم مي كند.
صدايت مي كنم تو گم نشده اي كه من تو را بيابم بلكه از من به خاطر سياهي اعمالم متنفر شده اي آري تو مرا به بندگي ات قبول نداري ، ديگر نمي توانم كلامي بر زبان بياورم چرا كه باران اين بار با ضجه ها همراه مي گردد و همين كه قدري باران غصه هايم از باريدن باز مي ايستد سايه آشنايي را در جوار جسم خسته ام حس مي كنم ، مي خواهم نگاهش كنم ولي ترديد مجالي نمي دهد و او زيباتر از هميشه لبخندش را نثارم مي كند و در ميان گريه هايم با همه وجود مي خندم چرا كه ديدم خوشبختم و متوجه نمي شوم كه چه وقت درود هايم را هديه كردم اما در جايي به خود آمدم كه وقت لذت زمزمه هاي خاك و آسمان به سر آمده و من مي بايست آخرين ذكر را تقديم مي نمودم. چقدر جدايي مشكل بود براي مني كه تازه طعم عشق را چشيده بودم حال پرده ها جلو مي آمدند و من براي لحظاتي نه چندان دور از روي معشوق بي نسيب مي شدم و خدا مي داند كه تا بر پايي سجاده اي ديگر و ديداري دوباره چقدر مي بايست منتظر بمانم و لي دعا مي كنم كه تا ملاقاتي ديگر نبضم از حركت باز نماند تا فرصت پرواز را در وسعت خورشيد وجودش باز يابم .
تاثیر نماز در تمرکز حواس و حضور ذهن
ذهن متمرکز، قوی و نیرومند است و ذهن پراکنده ناتوان و ضعیف . ذهن همانند چراغ اشعه ای دارد اشعه چراغ در شعله آن تمرکز قوی دارند و سوزاننده اند ودر نزدیکی شعله تمرکز کمتری دارند اما باز هم تمرکز کمتری دارند اما باز هم گرمایشان محسوس است . هرچه از منبع نور دور می شویم پراکندگی اشعه بیشتر می شود تا حدی که گرمای حاصل از از آنها را به هیچ وجه حس نمیکنیم . ذهن در حالت تمرکز پتانسیل بسیار قوی دارد اما هنگامی که به علت توجه به سوی اشیای مختلف پراکنده می شود نیرو و توان خود را از دست می دهد و هر چه به اشیای بیشتری متوجه و پراکنده تر شود از توان آن کاسته می گردد.هر عمل عبادی علاوه بر آن که مقام وارزش ویژه مذهبی و معنوی دارد موجب تمرکز فکری وذهنی ملموس و قابل توجهی میشود کگه هر کس میتواند آن را به تجربه بگذارد و ادراک کندان تتقو الله یجعل لکم فرقانااگر از خدا بترسید و پروا کنید نیروی تشخیص (فرقانا) را در شما قرار میدهدو قدرت تشخیص از تمر کز قوای ذهنی به دست می آید.ویلیام جیمز :فرق بین افراد نابغه با دیگران یک موهبت فکری نیست بلکه مربوط به توجه کاملی است که به موضوعات و نتیجه های آن مبذول می دارند و میزان نبوغ یک نابغه به درجه تمرکز فکریش بستگی دارد از این سخنان نتیجه می گیریم که نماز حقیقی بهترین وسیله ای برای پرورش توجه و تمرکز در انسان است زیرا نماز گزاری که پیوسته و با تمام قدرت می کوشد تا ذهن خود را از تمامی آنچه غیر خداست منصرف و فقط به خدا متوجه کند و تمام نیروی فکری خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب خوانده شود این برای او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمر کز کند .
نماز کلید بهشت است.
نماز دارای ابعاد گوناگون و ژرفایی بس عمیق است که با دو سه گامپیمودن ، محیط واطراف آن طی نمی شود و تمام گوهرهای آن صیدنمی شود بلکه همه عارفان وعامیان بطور مکرر باید درباره نماز فکرکنند و هر کس به اندازه ی وسع و تلاش خود به بخشی از معارف نمازو اسرار آن دست یابد.نماز یک نیاز اساسی انسان است و دارای آثارفردی و اجتماعی و هم چنین برکات بسیاری می باشد و ترک آندارای اثرات زیانبار بسیاری می باشد .نماز حقیقی موجب نجات کلیو همه جانبه است . انسان را آفتها ،آسیبها و فرجامهای ناگوار رهامی سازد و باب رحمت یزدان را به رویش می گشاید.
نمازباعث رهایی ازموارد زیر می شود:
1- ازتنبلی فکری و ضعف عقلی در شناخت بزرگترین حقایق
هستی بویژه هستی کرد گار .
2- از تنبلی و تن پروری
3- ازبی انظباطی و نداشتن یک برنامه منظم درطول زندگی
4- ازحواس پرتی ،بی توجهی و بلاهت
5- ازناسپاسی حق پوشی و حق کشی
6-از دوستی و همراهی با مغضوبان و گمراهان
7- از کبر و خود بینی
8- از عصبیت و نژاد پرستی
9- تفرقه و پراکندگی
10- از تنهایی و جدایی از مردم
11- از نفاق و دورویی
12- از غضبها و شهوتها
13- از آرزوهای دور و دراز
14- از تملق و چابلوسی
15- پرستش بتها و مردم پرستی
16- از خرافه و جهل
17- از حسادت و خود آزاری
18- حرص و بخل
آثار روحی و روانی نماز
برای اینکه عوامل خارجی نتوانند سلامت بدن را به هم بزنندوسایل دفاعیگوناگونی وجود دارد که شناخته ترین آنهاگلبولهای سفید خون است اگرمیکروبی به بدن راه یابد گلبولهای سفید نقش مدافع را به خود می گیرند و بیشتراوقات پیروز می شوند و خطر را دفع می کند اما گاهینمی توانندچنانکه باید مقاومت کنند و شکست می خورند .اگر فرد در وضعی قرار بگیرد کهخود را در معرض خطر یاحادثه بزرگ و غم انگیزی ببیند کاملا طبیعیاست که بیاختیار به قدرتی برتر از از از نیروی بشری توجه کند و ازآن مددبخواهد . البته وجود این میل در انسان که به هنگامخطر بروز می کند یکیاز دلایل هستی پروردگار نیز میباشد .این پناهجویی بشر به پناهی که نمی داندکجاست و کیست ،خود آیند است و وی را از نامیدی می رهاند و نماز پناه جستن به خداست.اگر این پناهجویی در انسان به قدر کافی مجال بروز نیابد چهبسا که روح وروان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاهم چنانناتوان و دچار اختلال شود که که قوای عقلانیش به حالتعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر او را بهخود کشیوادارد . ملاحظه می کنید که عملکرد این پناهجویی در پهنه روحو روان انسان درست مانند گلبولهای سفید در پیکر اوست
آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)
یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:
پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .
همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .
و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .
ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟
پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:
كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.
قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.
چگونه نماز بخوانیم؟
حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض كردم : چگونه نمی توانم و حال آنكه كتاب حریز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم كه چگونه می خوانی .
حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز را از نظر ركوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی كه شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنكه نمی تواند یك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند. من خجالت كشیدم و خود را كوچك دیدم .
عرض كردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یك نفس كشیدن صبر كردند. بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در حالی كه ایستاده بودند گفتند: اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد كه قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را كشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.
بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال كه ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند كردند و گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده رفتند. دو كف دست را پیش زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از یكدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمین گذارده بودند، سجده كردند كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.
بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یكتا كسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اكبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر كف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی كه نشسته بودند. گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و در ركوع و سجود هیچ یك از اعضای بدن را بر یكدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یكدیگر باز بود و به این كیفیّت دو ركعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.
چرا بايد خدا را عبادت كنيم؟ و چرا اين عبادت حتما بايد بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ويژگيهايي دارد؟
نماز و اسرار تربيتي آن
• نماز موجب ياد خداست:
ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا ميباشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما ميگذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال ميبخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن ميشود.
انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نميانديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نميشناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مياندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك ميسازد.
به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباهناپذير آن ميباشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي ميكند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار!» (1)
دوري از گناه:
نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار ميرود، مانند آب وضو و غسل، جامهاي كه با آن نماز ميگزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب ميشود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.
گويا آيه زير به همين نكته اشاره ميكند و ميفرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز ميدارد.»
بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلياللهعليهوآله) ميفرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نميشود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمينشيند.
آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه ميتواند نشانه كوچكي ازاسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.
نظافت و بهداشت:
از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك ميكند.
انضباط و وقتشناسي:
نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقتشناسي كمك مؤثري ميكند.
بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مينمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز ميكند.
آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه ميتواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.
منابع:
ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5
به نام آن خدایی که نام او راحت روح است وپیغام او مفتاح الفتوح وسلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است وذکر او مرحم دل مجروح است ومهر اوبلا نشینان را کشتی نوح است.
خدایا چه یافت آن که تو را گم کرد وچه گم کرد آن که تورا یافت.
زندگی بی یاد خدا تاریک است وانسان بدون تکیه گاه هراسان. هرکس در دنیا به چیزی دل می بنددوامیدوار می شود وتکیه میکند اما خدا شناسان ویکتا پرستان دل به خدا میبندند واورا که تکیه گاهی پر توان است الهام بخش خویش قرار میدهند.انسان برای اینکه بتواند به زندگی ادامه دهد، نیاز به آب وغذا وکلسیم و....داردولی انسانها برای اینکه روحشان نیز بتواند به زندگی ادامه دهد نیازمند چیزهایی هستند وآن چیزها ویا بهتر بگویم آن چیز یاد خداست که می تواند به انسان آرامش خاطر دهد.وهمان طور که در قرآن نیز اشاره شده است الا بذکرالله تطمئن القلوب با یاد خدا دلها آرام گیرد. و این امر زمانی می تواند به خوبی جواب دهد که کشتی روح انسان در دریای متلاطم وخروشان زندگی در حال متلاشی شدن است . وفقط خداو یاد خداست که می تواند ادمی را از غرق شدن ونابودی ونا امیدی نجات دهد وبه او آرامش خاطر دهد .
در واقع یاد خدا ویا همان نماز ریسمانی است که آدمی را به اوج آسمانها میبرد وانسان را به خدا نزدیکتر میکند وارامشی عجیب در روح وروان او به وجود می اورد وبه غیر از این نکته نماز عبادتی است که امامان معصوم ما وپیامبر(ص) به آن بسیار سفارش کرده اند وقبولی کارهای خوب انسان را در قبولی نماز او خوانده اند وهمچنین بیان کرده اند که در روز قیامت به اولین چیزی که رسیدگی میشود نماز است .
پیامبر (ص) پس با این همه تاکید ها باید دانست که نماز پناه بی پناهان ، راز ونیاز صالحان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزای عاشقان، وعبادت مخصوصی است که برای پرستش خدا وراز ونیاز با او همچنین سرود پاکی ویکتا پرستی وتوحید است .انسان باید در همه ی دوران ها به یاد خدا باشد واز خدا وند یاد کند همان گونه که خداوند عزوجل همیشه ودر همه حال به یاد ماست واز ما غافل نمی شود و این یاد او فایده های دارد که اصلی ترین آن این است که با یک تیر چند نشان زده ایم . اول این که به آرامش رسیده ایم ، دوم به فرموده ی مولا علی نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو میریزد و....
مخلوقات باید بداند که نباید در چنین کار بزرگی سستی کنند واز آن چیزی بکاهند زیرا انسان تا جوان وشاداب است مانند درختی تازه است که شکوفه داده ولی وقتی پیر شد ، می شود همان درخت در فصل زمستان که دیگر نه شکوفه ای دارد ونه برگی وچوب خشکی است که هیچ جلوه وزیبایی ندارد. به قول خواجه عبدالله انصاری:
در جوانی مستی ، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟
همچنین باید توجه داشت که یاد خدا ونماز مانند اسلحه ای کوبنده عمل میکند که خصم انسان را از ریشه نابود میکند وهمچنین پایه دین نبوی پیامبر اسلام نیز همین نماز است.
ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است
کوبنده ترین اسلحه ی مکتب توحید کز ریشه کند خصم تو نابود نماز است
گفتم به خدا پایه ی دین نبوی چیست فریاد بر اورد وبفرمود نماز است
به راستی که چه زیباست نماز وزیبا تر از آن این است که مایه ی آرامش روح وروان میشود وانسان را به آرامش عجیب میرساند .وبیهوده نیست که امام سجاد (ع) می فرمایند : خدایا من در دنیا چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری وان این است که من چون تویی دارم وتوچون خودی را نداری.
راستی این جمله یعنی چه ؟یعنی اینکه خدا را داشتن وبه واسطه ی نماز یاد او کردن ودل را تسکین دادن وررا به آرامش رساندن. پسای انسان ها همیشه به یاد خدا باشید وزندگی خود را وقف رسیدن او کنید زیرا امامان ما نیز این گونه بودند واین گونه زندگی می کردند
صدای دلنشینی گوشهایم را نوازش میکند و سکوت و تنهایی ام را در هم میشکند بویی به مشامم میرسد.عصاره عطر اقیاقیاست که با گل رز امیخته شده و فریاد دلنشین الله اکبر را با نسیم صبحگاهی به در خانه مردم می کوبد؛خدا بزرگ است.« حی علی فلاح»بشتابید به سوی رستگاری.از خواب برمی خیزم به کنار حوض می روم شنای ماهیان درون حوض مرا به یاد،شستشوی انسان بوسیله ی نماز های پنج گانه می اندازد. چه صدای دلنشینی«لا اله الا الله»معبودی جز او نیست.سجاده ام را باز می کنم،فریادی از درون،خود را به دیواره های وجودم می کوبد و انگار دیگر تحمل سکوت را ندارد.
می خواهد بغض سکوتش را بشکند و فریاد بزند و با خدای خویش راز و نیاز کند. قنوت چه لحظه زیبایی است. انسان را به یاد ان پرستویی می اندازد که سالهاست در فراغش
به افق نظاره میکند. و من در بی کسی هایم تنها نام مقدس تو را زمزمه میکنم چون تو تنها کسی هستی که در اوج فاصله ها صدایم را میشنوی. ای یاری دهنده دلهای ناامید از تو میخواهم دلم را با نورت روشن سازی ودر هنگام مصیبت ها پناه دل بی کسم باشی.نماز را دوست دارم وقتی که سر بر سجده میگذارم ودر مقابل مقام بلند تو حاجتم را میخواهم وقتی که سجده میکنم میخواهم ساخته شدن وجودم از خاک را به یاد آورم و همچنین از نعمت های بی کران خداوند تشکر کنم.وقتی نماز میخوانم به کرانه های آسمان میرسم،به اعلاء و به عروج میرسم نماز لحظه ی زیبایی است. آری چه زیباست زمانی که فرشتگان در زمان خواندن تو را همراهی میکنند و آن نور و درخششی که در چهره ی ما پدیدار می گردد.فرشتگان را ببین در دستهایشان قلم هایی است که ثواب نماز را می نویسند قلم هایشان از جنس انوار الهی است. انسان با نماز به شناخت حقیقی خدا می رسد. و چه زیباست مرگ در حال نماز.
انشاء شماره4 : نماز
نمازو نیایش مثل خداجویی از دل و روح ما سرچشمه می گیرد . به هر کجای این کره ی خاکی و پهناور سیر و سیاحت کنیم ،
ملت ها باادیان گوناگون و رسومات متفاوت همگی اهل ذکر ونمازمخصوص خود هستند . هیچ جای دنیا را نمی یابیم که مردمش
از نیایش جدا و از آن بی نیاز باشند حتی آن ها که بت می پرستند در معابدشان با تمام قد به خاک می افتند و دعا می خوانند.!
در آیین مانمازپاسخ به ندای فطرت و نیاز دل است بنابر این کسانی کهنمازنمی خوانند در واقع جواب رد به خواسته ی باطن
خویش می دهند .
نمازمراسم روحانی و سرود عشقی است که وقتی با آدابش و با حضور قلب انجام می گیرد انسان را به آسمان ها عروج می دهد
و احساس می شود که به محبوب اصلی یعنی خدای خوب و مهربان نزدیک شده و هم نشین اوست .
انشاء شماره5 : نماز
آنگاه که غرق در خواب غفلت هستم و در دریای کسالت فرو رفته ام بانگ زیبایی از گلدسته های ارغوانی و زیبای مسجد می آید و مرا با خود به سفری دور و دراز می برد ؛ سفری که چون غریق نجاتی مرا از اقیانوس بی کران وسوسه های شیطان نجات می دهد. رایحه ی عطر گل های بهشتی جهان را معطر می سازد و حی علی الصلاه مرا می برد تا باغ پرستو های رنگارنگ. این بانگ زیبا مرا می برد تا آسمان آبی و زیبایی که نه کران دارد و نه ستون و خدای تعالی آن را فقط و فقط بر اشرف مخلوقاتش آفرید ؛ بر همانی که روح در آن دمید و روزی بر او بخشید. اذان مرا به "نماز شهر"می برد با اینکه نماز خود دنیایی به عظمت کهکشان های بی کران تر از بی کران است. بانگ اذان را که می شنوم گویی ملائکه دم گوشم نماز را زنده می دارند. آری ... گویی آدمی خود جزئی از نماز است و برای یافتن نیمه ی خود به سمت سجاده های نماز می رود.
به پا می خیزم؛ گویی جهان دارد یک صدا حی علی الصلاه می گوید دگر بار کلام و کلمه، ثنای نماز را نمی تواند ؛ باز هم غرق سکوت می شوم. قطرات آب ، حمد خدای گفته و شکر می کنند که صرف وضوی مومنی شده اند. مسح را که می کشم ، گویی بهشت مقابلم مجسم می شود. به راستی که عجیب است آدمی و بزرگ است خدایی که همه چیز را بر آدمی هدیه کرد.
سجاده چون سفینه ای است که مرا دور جهان خواهد چرخاند. سوار سفینه ی سجاده می شوم و سفرم به سوی خدا دگر بار آغاز می شود نماز را با حمد و ثنا آغاز می کنیم و با سلام پایان می دهیم ؛ پس چه زیباست زندگانی مومنی که نماز به پای می دارد. به آرامی به سیاره ی رکوع نزدیک می شویم و رویش فرود می آییم ؛ به راستی آنگاه است که زندگی بهشت می شود . دگر بار تسبیح خدا می گوییم ؛ به راه می افتیم. این بار به سیاره ای می رسیم که مانند زمین خودمان خاکی است ولی برخلاف آن از هر بدی، عاری است و گویا سجده نام دارد. در سجده هم حمد گفته و به پا می خیزیم ولی هرقدر در سجده بیشتر بمانی توفیقت از نماز بیشتر خواهد بود.
نماز چون دفتری است که یک خط در میان رکوع و سجده دارد. روز و شب هفده بار به سوی خدا می رویم و هربار به خودمان بر می گردیم. آنقدر از خدا دور شده ایم که باید از خودمان تا خدا سفر کنیم!
نماز مثال آسمانی با ستون نهان است و دریایی بی کران. هر آنقدر که عظمت اقیانوس نماز را بنگری کرانی بر آن نخواهی دید. سپاس خدایی را سزاست که آدمی را برای عبودیت آفرید و قرآن را برای هدایت و نماز را کلید در بهشت.
ای نماز ! ای دریچه ی حُسن و نکویی! آنگونه با من باش تا ترکت برایم از مرگ هم سخت تر باشت. ای چون سرو والا و چون آسمان پاک ! مرا تا آنجایی برسان که خدا را با کل وجودم حس کنم ؛ جایی که نه در آن بدی هست و نه گناه. ای آنکه ترکت خلف شرع باشد! با من باش تا جایی که روحم با تن من است!
نماز پاک ترین اعمال و زیباترین عبادات و سالم ترین مناجات و ساده ترین احسان هاست. نماز چون کتابی بی نهایت است که از هر سو آن را بنگری به خیری رسی و از هر جایش آن را بخوانی به علمی رسی.
نماز چون عضوی از بدن روح آدمی است و روح تارک الصلاه چون تنی بی سر است. همانا که باغ ایمان پر از درختان سرو گون ثواب و گل های احسان است ؛ نماز کلید در باغ ایمان است واگر نباشد نه ایمان هست و نه احسان و نه ثواب. به راستی کدام مسلمی عظمت می چشد و خوشی می بیند که تارک الصلاه باشد؟
ای نماز! چه پاکی و چه منزه ! چه زیبایی و چه جمیل! پس چرا تارک داری!؟
رایحه ی گل های داودی مسجد را فراگرفته است و عالم و آدم چون پرستو های بهشتی بال بال می زنند تا بروند به سوی خدا... همه در انتظار اند. ناگاه بانگ اذان از آدمی عارف می سازد. نماز جماعت آدمی را به یاد گلستانی می اندازد که در آن از رنگی ترین گل ها تا ساده ترین اش همه و همه در حال عبودیت خدای تعالی هستند.
به راستی که قنوت آدمی را به دنیایی دگر می برد! چه لحظه ی زیبایی است. ربنا را که می گویم دیگر نمی دانم کجایم در آسمان یا زمین ؛ نزد خود یا خدا!!
رکوع! ... چه لحظه ی شیرینی است . تو را غرق در دریای معرفت می گرداند و تو می دانی که دگر بار مست معرفت الهی خواهی گشت. شیرینی رکوع تلخی گناهان را به باد فراموشی می سپارد. به سجده که می روی ، نزد خدا چون شید نورانی و چون ماه زیبا می شوی و گویی ستارگان را در جهنم حسد قرار می دهی.
نماز چون دری به سوی بهشت است. بهشتی که به جای شمع و گل و پروانه و خورشید و ماه ، سعادت و خوشبختی و سرزندگی با خود دارد.
ملائک به سویت می آیند و برکه ی وجودت را اقیانوس می کنند تا بروی به سوی خدا و به راستی که وضو چه لحظه ی دلچسبی است. گویا جهانی دگر بار تو را می نگرند و خدا نیز به تو خیره شده است. چه صحنه ای دلنشین تر از وضو و چه عبادتی زیبا تر از نماز!
حمد و توحید همه و همه رایحه زندگی دارد. وای بر مومنی که بوی مرگ داشته باشد و سوی شیطان رفته باشد. کسی با نماز همراه نشد مگر آنکه یزدان بر او بخشید و لطف رحمت شامل او گرداند.
تشهد یاد آور همان کلمه ایست که از اول پایش بودیم و باید می بودیم و کلمه ای که قلب را تسکین می بخشد و زندگانی را برکت. عدل خداوندی را دگر بار سلام گون به یاد می آوریم و بر همه ی آنان که در راه نماز زندگی بخشیدند صلوات می گوییم. پس چه لحظه ی زیبایی است!
الهی! حمد و ثنا تو را سزاست که مرا آدمی آفریدی و بر من نماز را هدیه دادی و با اسلام بر من زندگی بخشیدی. مرا ققنوس وار با نماز همنشین گردان و نگیر ز من این شیرین عبادتت را و مرا مثال همان امیری گردان که نماز برایش زندگی بود و سجود برایش مستی. مرا چنان گردان که دوری از نماز برایم به تلخی مرگ برای ظالمان بود. با اینکه علم بر آن دارم که از خودم هم به خودم نزدیک تری اما چه کنم که انسانم و گاه آنقدر فراموشت می کنم که شیطان را در خود نظاره می کنم. پس ببخش بنده ات را که"انک انت التواب!"
همچو موری اندر این خرمن خوشم تا فزون از خویش باری می کشم
هـان بــگـو لاحـولها انـدر مـکــان از زبان تنها نه بلک از عیـن جان
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
برای حمایت از سایت ما و ایجاد انگیزه برای سایت ما برای گذاشتن بیشتر تحقیقات و جواب سوالات کتاب ها بصورت رایگان برای شما ، بر روی لینک های زیر هر چند بار خواستید (بعد خواندن مطلب یا قبل از آن ) کلیک کنید :
خلاصه : ازدواج اساس و بنيان وجود موجود است و ادامه سلسله نسل انسان، امر مقدسي است كه مورد تاكيد و توجه اسلام و بزرگان مكتب و پيشينيان سرزمين مان بوده و هست. در دين مبين اسلام تا آن جا توصيه شده كه ازدواج را عامل حفظ نيمي از ايمان ميداند و معتقد است فردي كه ازدواج ميكند بايد براي تحصيل نيم ديگر ايمانش بكوشد.
مقدمه هدف از انتخاب اين موضوع و طرح آن به علت مطرح نمودن مشكلاتي كه از طرف دوستان و آشنايان ميشنيدم كه ازدواج براي جوانان مشكل شده است يا اينكه آمادگي ازدواج ندارم در صورتي كه اين امر نياز همه آنها بوده اما چه ميخواستم بدانم، علت چيست؟ با اينكه همه آنها تمايل به اين امر را دارند. چرا آن را سركوب ميكنند، هم دختران و هم پسران از طرف هر دو قشر اين امر كنار زده ميشود و به تاخير ميافتد و موجب ازدواجها در سنين بالا ميشود و سنين بالا موجب افزايش توقعات همين طور تاخير. اين تاخير تا كجا ادامه خواهد يافت؟ پس از بررسي و تحقيق مهمترين عاملي كه باعث بالا رفتن سن ازدواج ميشود موانع اقتصادي است كه در متن اصلي تحقيق به بررسي و طبقه بندي و اهداف ازدواج و ارائه راهكارها خواهيم پرداخت تا شايد تاثير گذار باشد.
بيان مسئله:
زمان با رشد فيزيكى جسم, نيرومندتر مى شود و سرانجام به صورت ميل و غريزه جنسى, ظهور و بروز پيدا مى كند. به همراه بلوغ جنسى, ساير غرايز خفته نيز در وجود جوان بيدار مى شود. بلوغ, عواطف و احساسات جوان را شكوفا مى كند, او را با دنياى جديدى آشنا مى سازد و جوان در خود احساس تازه اى را مى بيند.
غريزه جنسى, يك خواسته طبيعى است كه بايد به درستى و به طور صحيح به آن پاسخ داده شود, زيرا در غير اين صورت, اثرات نامطلوبى را در پى خواهد داشت. همان طور كهنمیتوان اين خواسته طبيعى و خدادادى را ناديده انگاشت و يا آن را سركوب كرد, چرا كه باعث بروز بحران هاى روحى و اخلاقى در فرد مى شود, همان گونه نيز نمى توان آن را بى قيد و شرط و آزاد گذاشت, زيرا آدمى را به منجلاب فساد اخلاقى مى كشاند و از راه صحيح زندگى خارج مى كند.منطقى نيست كه بگوييم اين ميل, تنها براى لذت جويى و هوس رانى است, چرا كه غرض خداوند از ايجاد اين كشش و جاذبه جنسى, علاوه بر لذت جويى زن و مرد از يك ديگر, توليد و بقاى نسل, ايجاد مهر و محبت و آرامش و سكون روح و روان هريك از آنان است كه با ازدواج ميسر است.
حال باتوجه به سئوالات زيربه روشن شدن مسئله كمك مي نماييم.
1-آياازدواج راهي براي گريزازمشكلات جواني وتكامل شدن است؟
2-آيااگرازدواج بافكروانديشه همراه باشد،دوام زندگي مشترك تامين خواهدكرد؟
3-آيااگردرانتخاب همسرمعيارهاي اجتماعي طرفين رعايت شود،نتيجه قابل قبول بدنبال خواهدداشت؟ اهميت موضوع:
سلامت جامعه در سلامت خانواده،كه كوچكترين جزهمان جامعه است بايدجستجونمود.
اگرجامعه اي ازآسيب هاي اجتماعي رنج مي برد،هنوزنتوانسته سلامت خانواده راتامين نمايد.
تامين سلامت خانواده،بستگي به معيارهاي درست درانتخاب وتشكيل اوليه هسته آن يعني معيارهاي صحيح انتخاب همسرميباشد. به همين دليل برايانتخاب همسراين قدرسفارش شده است. فرضيات تحقيق:
1-ازدواج سلامت جسم وروان جوانان راتضمين مي كند.
2-سلامت جامعه متكي به داشتن خانواده سالم است.
3-ازدواج راهي براي گريزازمشكلات روحي وجسمي وتكامل شخصيت است.
4-دوام زندگي مشترك بستگي به انتخاب صحيح همسردارد.
تعريف ازدواج
ازدواج قراردادي است رسمي براي پذيرش يك تعهد متقابل به منظور تشكيل زندگي خانوادگي، تا طرفين ازدواج در سايه آن، در خط مسير معين و شناخته شدهاي از زندگي قرار گيرند. اين قرارداد با رضايت و خواسته زن و شوهر و بر مبناي آزادي كامل دو طرف منعقد ميگردد و در پرتو آن روابطي بس نزديك بين آن دو پديد ميآيد. اين قرارداد ارتباط و پيوند دو طرفه به وسيله الفاظ و عباراتي معين انجام ميگيرد كه آن را (عقد) يا (پيمان ازدواج) ميناميم. (اكبري، 1379، 15)
ضرورت ازدواج
به طور كلي ضرورتهاي ازدواج عبارت است از: الف ـ ضرورت فردي. ب ـ ضرورت اجتماعي. ج ـ ضرورت مذهبي
الف ـ ضرورتهاي فردي:
1 ـ پاسخ مثبت به فطرت: انسان به حكم فطرت، داراي غريزه جنسي است و طبيعت و فطرتش ايجاب ميكند كه ازدواج كند.
2 ـ عامل بروز استعدادها: استعدادها براي بروز و تكامل خود نيازمند محيطي امن و آرامند. ازدواج براي جوان آرامش و آسايش ايجاد ميكند. استعدادهاي او را به حركت در ميآورد و به او امكان ميدهد كه از آن به نيكي بهرهوري كند.
3 ـ عامل امنيت و آسايش: اصولا ((بلوغ)) يعني شكوفايي غريزه، چه براي پسر و چه براي دختر كه همراه بحران است. ازدواج اين بحران را تسكين ميدهد، براي جوان محيط امن و آرام ايجاد مينمايد و در سايه وجود عواطف خانوادگي، روح سركش او مهار ميشود.
4 ـ عامل نجات از تنهايي: به عقيده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودي مدني الطبع و بالفطره اجتماعي است. از اين رو محتاج پناه و ياور و ياري دلدار است. ازدواج اين فايده را دارد كه آدمي را از تنهايي و اعتزال نجات دهد و همدلي را در كنار او در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش را عين وجود خود بداند و در غم و شادي و دردش شريك باشد. ب ـ ضرورت اجتماعي
ازدواج هر چه از يك نظر، مسالهاي شخصي و خصوصي است، ولي از نگاهي ديگر داراي جنبه اجتماعي ميباشد. بر اين اساس، ازدواج از اركان مدنيت راهي مطمئن براي تامين آسايش جامعه و رفاه بشريت است. سود و زيان ازدواج تنها متوجه زوجين نيست بلكه افراد اجتماع نيز به گونهاي از آن برخوردار ميشوند.
بي ترديد، ازدواج رابطهاي است كه زوجين را تا حد زيادي از بي بند و باري و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقي و جنسي نگاه ميدارد اين سنت مقدس واجب مصونيت انسان از گناهان و معاصي ميشود لذا در بعضي از روايات ازدواج وسيله حفظ نيمي از دين و در برخي از روايات، دو سوم دين بيان شده است.
ج ـ ضرورت مذهبي
ضرورت مذهبي ازدواج از دو جنبه قابل بررسي است: الف ـ قرآن. ب ـ سخن معصومين. الف ـ قرآن: ازدواج يكي از مهمترين و مقدسترين سنتهاي اجتماعي است كه در اسلام بسيار مورد توجه قرار گرفته است. قرآن كريم ميفرمايد: از نشانهها و آيات خداوندي است كه براي شما از خودتان جفتي بيافريد تا در كنار او آرامش يافته و با هم انس بگيريد و ميان شماست و مهرباني برقرار نموده است در اين نشانههايي است براي گروهي كه متفكرند.)روم) ب ـ ازدواج در سخنان معصومين: تشكيل خانواده در اسلام بسيار محبوب است، تا آن جا كه هيچ سازمان و بنايي نزد خدا محبوب تر از آن نيست. لذا، پيامبر گرامي اسلام (ص) ميفرمود: نزد خداوند هيچ بنايي محبوبتر از خانهاي نيست كه از طريق ازدواج آباد گردد. زيرا منافع و بركات فراواني دارد.
اهداف ازدواج
ازدواج از ضروريات زندگي انسان به شمار ميآيد و هدفها و نيازهاي بي شماري را تامين ميكندو از جمله مهمترين هدفهاي ازدواج ميتوان نيل به آرامش و سكون، تامين نيازهاي جنسي، بقاي نسل، تكميل و تكامل، سلامت و امنيت اجتماعي و سرانجام تامين نيازهاي رواني ـ اجتماعي فرد را نام برد.
1 ـ نيل به آرامش و سكون
مهمترين نيازي كه بر اثر ازدواج تامين ميشود نياز به آرامش و امنيت و آسودگي است. قرار دادن زوج (همسر) براي هر فرد موجب آرامش و امنيت خاطر است و ايجاد محبت و الفت بين زن و مرد در زندگي خانوادگي نيز از نشانههاي حكمت و رحمت پروردگار است و علي الاصول محيط خانه وسيلهآرامش روحي زن و مرد قرار داده شده است.
2 ـ تكميل و تكامل
هيچ انساني به تنهايي كامل نيست، به همين جهت پيوسته در جهت جبران نقص و كمبود خويش تلاش ميكند. هنگامي كه فرد در كانون زندگي مشترك قرار ميگيرد، در سايه انس و الفت و روابط نزديك بيشتر احساس مسئوليت ميكند، استقلال مييابد. زندگي خويش را هدفدار ميكند و در برخورد با مشكلات و مسائل زندگي از تعاون و كمكهاي همديگر بهره ميگيرند.
3 ـ تامين نيازهاي رواني ـ اجتماعي
ازدواج از نظر طبيعي براي انسان نوعي كمال محسوب ميشود و انسان بر اساس قانون آفرينش و حكم فطرت براي تامين نيازهاي مختلف رواني ـ اجتماعي خود و نيز براي بقاي نسل، آرامش جسم و روان و حل مشكلات گوناگون زندگي به ازدواج نيازمند است. 4 ـ تامين نيازهاي جنسي
يكي از نيرومندترين غرايز انسان غريزه جنسي است كه بر اثر ازدواج تامين اين نياز در مسير طبيعي و سالم قرار ميگيرد و زن و مرد را از انحراف و گناه مصون ميدارد بنابراين تنها وسيله طبيعي و مشروع ارضاي اين غريزه ازدواج و تشكيل خانواده است.
(از استادان طرح جامع آموزش خانواده، 1377، 129)
نظريههايي در مورد ازدواج
الف) جامعه شناسان بعد از تحقيقات دامنهداري در علل پيدايش خانواده به اين نتيجه رسيدهاند كه عوامل متعددي در اين پديده اصلي (ازدواج) ـ اجتماعي دخالت دارد ((برخي از جامعه شناسان از جمله برينو معتقد هستند كه عوامل اقتصادي مهمترين نقش را در پيدايش و ادامه خانواده بازي كرده است و دستهاي ديگر عوامل جنسي و روان شناسي را در اين امر دخيل ميدانند. يك نظريه جالب درباره علل زناشويي از طرف جامعه شناسان آلماني به نام ((مولرلير)) در كتاب ((تحول ازدواج)) اظهار شده است. سه عامل افراد را به طرف ازدواج كشانيده است كه عبارت است از نياز اقتصادي، ميل به داشتن فرزند و عشق است. در جوامع اوليه علل اقتصادي اهميت بيشتري داشته است. و حال آنكه در مدنيتهاي باستاني (زاد و ولد) و در مدنيت امروزي عشق مقام مهمتر را دارا بوده است.
ب) برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسي رسما در كتاب خود فصلي تحت عنوان ازدواج تجربي (يا رفاقتي) باز كرده است. وي در اين كتاب آورده است ((پيشنهاد ازدواج رفاقتي را يك محافظه كار خردمند كرده است و منظور از آن ايجاد ثباتي در روابط جنسي است وي متوجه شده كه اشكال اساسي در ازدواج فقدان پول است. ضرورت پول از لحاظ اطفال احتمالي نيست بلكه از اين لحاظ است كه تامين معيشت از جانب زن برازنده نيست. و به اين ترتيب نتيجه ميگيرد كه جوانان بايد مبادرت به ازدواج رفاقتي كنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادي متفاوت است: اولا منظور از ازدواج توليد نسل نخواهد بود. ثانيا مادام كه زن جوان فرزندي نياورده و حامله نشده طلاق با رضايت طرفين ميسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق نستحق كمك خرجي براي خوراك خواهد بود. من هيچ ترديدي در موثر بودن پيشنهادات وي ندارم و اگر قانون آن را ميپذيرفت تاثير زيادي در بهبود اخلاق ميكرد (مرتضي مطهري، 1380، 52)
ج) كلود لوي ـ اشتراوس در كتاب خود ((ساختارهاي ابتدايي خويشاوندي)) در مورد ازدواج چنين مينويسد: ((رابطه جنسي مرد و زن جنبهاي از يك نياز كلي است كه نهاد ازدواج نمونه و موردي بارز از آن به نمايش ميگذارد. ملاحظه كرديم كه اين نيازهاي كلي با تمتع عادي، ارزشهاي اجتماعي چون حيثيت فرد و حقوق و وظايف و زنان ارتباط مييابند. كليت رابطه مبادله، كه ازدواج را پديد ميآورد، در واقع بين يك مرد و يك زن به اين صورت كه هر كدام چيزي از خود مايه بگذارد و چيزي را نيز كسب كند، قانون نميپذيرد. اين رابطه بين دو گروه از مردان شكل ميگيرد و زن صرفا به شكل يكي از اقلام مورد مبادله نمود نميكند. (مارتين سگالن، 1370، 70)
د) بورس كوئن در كتاب مباني جامعه شناسي خود ميآورد ((همسر گزيني و ازدواج با دو روش انجام ميگيرد. روش اول انتخاب معمولا بر اساس عشق و علاقه استوار است و روش دوم انتخاب در اختيار خانواده هاست. براي بسياري از جوامع ازدواج مبتني بر عشق يك پيش نياز طبيعي و ضروري و اجتناب ناپذير به نظر ميرسد، كارآيي زناشويي مبتني بر عشق و علاقه اين است كه به جوانان كمك ميكند كه عواطف و محبتي را كه خانواده به آنان مبذول ميكرد به زندگي تازه منتقل كنند. خصوصياتي را كه فرد در همسر آينده خود به طور طبيعي جستجو ميكند شامل جاذبههايي مانند مشابهت سني، مذهبي و نژادي، پايگاههاي اقتصادي ـ اجتماعي، سطح تعليم و تربيت، كششها، زيباييها و قيافه اوست.
(بروس كوئن، 1379، 178)
چ) هانري مندارس در رابطه با نظريه خود مبتني بر ازدواج مبادلهاي چنين اعتقاد دارد ((كار اساسي ازدواج آن است كه دو طايفه يا دو خانواده را كه با هم رابطهاي ندارند به يكديگر مربوط كند و در اغلب جوامع تامين اين بستگي دو دودمان به عهده زنان است، زن همچون پيوندي اجتماعي است كه طايفههاي متفاوت را در جامعهاي واحد گرد ميآورد و از اين لحاظ در روابط اقتصادي، حتي در موارد اضطراري نيز مبادله زنان به صورت ازدواج، تنها راه حل در راه حراست از روابط اجتماعي يا التيام بخشيدن به آفات آن به شمار ميرفته است. در صورتي كه در طايفهاي فردي كشته ميشود طايفه قاتل با ارائه زني خون بها ميداد. (ساروخاني 1381، 87) نظريه اسلام درباره ازدواج
پيامبر گرامي (ص) در امر ازدواج فرمود: ((هر كه ازدواج كند نيمي يا دو سوم دين خود را به چنگ آورده است پس در بقيه پرهيز گار پيشه سازد)) و باز فرمودند: ((هيچ بنا و خانه در نزد خدا از ازدواج كردن محبوبتر نيست)) همه اين تاكيدات و سفارشها براي اين است كه ازدواج يك واقعيت طبيعي و فطري انسان است. هر انساني اگر همه نيازمنديهاي خود را برطرف كرده باشد ولي ازدواج نكرده باشد چنين انساني بدون ترديد احساس كمبود خواهد كرد و تجربه نشان داده است افرادي كه ازدواج ننمودهاند دچار ضعف اعصاب و ناتواني و پژمردگي شدهاند و در پرتو ازدواج سكون و آرامش و تعادل واقعي و روحي به دست ميآيد. خداوند در قرآن فرمودند: از نشانههاي خدا اين است كه از جنس خودتان براي شما زنان و همسراني آفريد تا در كنار آنان سكون و آرامش درآيند از اين آيه استفاده ميشود كه تنها در پرتو ازدواج سكون و آرامش واقعي به دست ميآيد. پس زير بناي ازدواج بر اساس يك عطش و خواست فطري انجام ميگيرد كه اگر بر خلاف آن عمل شود مشكلات و دشواريهاي فراواني به وجود ميآيد. پس تمايلات فطري به طور طبيعي بايد ارضاء شود و بهترين پاسخ براي اين تمايلات همان پاسخگويي به طور طبيعي است و در امر مسائل جنسي جز ازدواج كردن راهي به طور طبيعي وجود ندارد.(مجيد رشيدپور، 1364، 7)
موانع ازدواج
امروزه آمار ازدواج به ميزان قابل توجهي كاهش يافته است. برخي ازدواج را آنقدر به تاخير مياندازند كه شور و طراوت جواني تقريبا از ميان رفته و بهترين فرصت طبيعي ازدواج پايان يافته است. البته اين وضع معلول عوامل مختلفي است كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم: 1 ـ مشكلات مادي و اقتصادي
2 ـ مهريه سنگين و شيربها
3 ـ جهيزيههاي سنگين و چشم هم چشمي
4 ـ تشريفات زياد در مراسم عقد و عروسي
5 ـ ترس از فقر و نبودن افق روشن و نداشتن اميد به اداره زندگي در آينده
6 ـ طولاني شدن دوران تحصيل
7 ـ امكان ارتباط هاي نامشروع
8 ـ عدم اعتماد پسران و دختران جوان نسبت به يكديگر (كيهان نيا، 1377، 39) پاي بند شدن به رسومات مرسوم و خيالي و سنگين هزينههاي ازدواج و توقعهاي بي مورد، يكي ديگر از موانع ازدواج در اجتماع است. برآوردن آرزوهاي بيجا و تشريفات زائد با هزينههاي كمرشكن قهرا موضوع را ناممكن و دشوار ساخته است.
آيا براي فراهم ساختن مخارج كمرشكن مقدمات عروسي، دست يازيدن به سرقت و چپاول و راههاي غير مشروع معقول و صحيح است؟ اگر عروسي و ازدواج يك مساله نظري و طبيعي و شرعي بوده باشد، قهرا مقدمات آن نيز بايد شرعي و معقول باشد و لازم است اين مقدمات طوري تهيه و آماده گردد كه براي همگان مقدور و ميسر باشد. در حاليكه رسومي كه فعلا در كشور ماست و هزينه ازدواج را اين همه بالا بردهاند ازدواج به طور طبيعي و بدون تكلف براي اكثريت مردم غير ممكن است و گناه بزرگ اين رفتارها به گردن كساني است كه از ائمه اطهار و سيره آن بزرگواران پيروي ننموده و هواي نفساني خود را به عنوان رسومات عرفي و ازدواج بر جامعه كنوني تحميل مينمايند. اميد است حكومت جمهوري اسلامي مخصوصا رسانههاي گروهي با توجه به مسئوليت خطير و سنگيني كه در اين رابطه دارند قدمهاي موثر و پيگيرانهاي برداشته و با تبليغات لازم مردم را متوجه عواقب وخيم اين قبيل رسوم غلط و پيرايهدار بنمايند.
يكي ديگر از موانع ازدواج برتري طلبي و اشكالتراشي در مورد انتخاب همسر است. ديانت و فضائل اخلاقي و حريت و آزادي در انتخاب همسر از اصول ازدواج به شمار ميرود. هدفهاي اقتصادي و مالاندوزي در انتخاب همسر، باعث انحراف در مسير اين امر مقدس است. چه بسا دختراني هستند كه حاضر نشدهاند با افراد متدين و با اخلاق ازدواج كنند سرانجام شانس ازدواج را به كلي از دست دادهاند و بالعكس مردان زيادي هم پيدا ميشوند كه به سراغ پيرايهها و شخصيتها كاذب و مادي ميروند و نتيجهاش عدم موفقيت و يا ندامت و سركوفتگي پس از انجام ازدواج است.
دين مقدس اسلام تمام مومنين را نسبت به هم ((كُفو)) و همشان ميداند. بنابراين هر مردي ميتواند با زنان و يا دختر مومن ديگري ازدواج كند و خود رسول خدا (ص) و ائمه (ع) ما كه گل سر سبد موجودات عالمند، با زنان و يا دختر مومن ديگري ازدواج كند، با زنان فقير و حتي با زناني كه سابقه كنيزي داشتهاند، ازدواج نمودهاند و در عمل با سنتهاي جاهليت و خود برتربيني مبارزه نموده و پيروان خود را نيز به اين وظيفه خير مامور ساختهاند. لذا پيامبر خدا زنان اغنياء و اشراف را با مردان فقير و يا بالعكس تزويج فرمودهاند تا بدين طريق ريشه آن سنتهاي موهوم را بر كند، كه با كمال تاسف بدتر از دوران جاهليت در عصر ما معمول و حكمفرما شده است و نتيجهاش تعطيل و يا كمتر شدن آمار ازدواج و بدبيني و تحقير ديگران و گسترش فحشاء و انحراف اگر چه به صورت مخفي و زير پرده ... ميباشد.
عن النبي (ص) المومنون بعضهم اكفاهُ بعضٍ.
رسول خدا ميفرمايند: تمام مومنين و اهل اسلام نسبت به همديگر كفو و هم طراز ميباشند و ميتوانند با همديگر ازدواج كنند. (اميني، ابراهيم، 33)
سوء استفادههاي نامشروع
خودداري از ازدواج زمينه را براي روابط جنسي نامشروع و غير قانوني فراهم ميكند كه نمونههاي آن در كشورهايي كه براي خود آمار و حسابي دارند ميبينيم. بديهي است كودكي كه به دور از ازدواج و يا بدون خواسته والدين در اثر يك ازدواج اجباري پديد آيد موجب تنفر اجتماع ميشود و اين كه آينده چنين كودكاني چه خواهد شد، به خوبي معلوم نيست. خودداري از ازدواج موجب بيماريهاي وخيمي چون امراض روحي و رواني و خود ارضايي ميشود. خودداري از ازدواج موجب از دست دادن گرمي و نشاط زندگي است. هر كس در دوران جواني به ازدواج تن ندهد در دوران پيري با رنج تنهايي مواجه خواهد شد. خودداري از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد و فحشا و بي بند و باري ميشود. زماني كه زنان و مردان در اثر عواملي تحريك گرديده و نسبت به هم عشق و جاذبه جنسي پيدا كردهاند قهرا به سوي فساد و انحراف گام بر ميدارند. عوامل خطرناك آن را بايد از فيلمهاي سكسي و نامناسب و عكسهاي مبتذل و شرم آور، تبليغات گسترده دشمنان و كتابها و مجلات نامناسب و منحرف كننده آنها، اختلاط زنان با مردان در مجالس مختلف و گردشگاهها از يك طرف و نارسايي تبليغات اسلامي و نداشتن پناهگاه مناسب و جذاب و هزينه سرسام آور زندگي و مخارج ازدواج، توام با بيكاري و تورم موجود از طرف ديگر جستجو كرد.
اگر مسئولين امر و افراد متعهد با نفوذ عشق و علاقهاي به اصلاح كشور و جوانان داشته باشند بايد در ريشهكن كردن عوامل فصاد و ايجاد كار و كوشش و تسهيل امور زندگي ازدواج و مبارزه با استعمار فكري دشمنان و اجانب گامهاي موثر و پرتلاشي بردارند. (بابازاده، 1368، 155)
مشكل مالي و اقتصادي
قسمت عمده اين مشكل از معضلات ساختگي جامعه ماست و حقيقتا جزء مشكلات ازدواج نيست. اگر ازدواج ما بر مبناي اسلام و فطرت انساني استوار بود اين مشكل وجود خارجي نداشت يا بسيار اندك بود و كمتر جواني پيدا ميشد كه نتواند ازدواج كند. كار و استقلال
مهمترين مسئله كاهش ازدواج در جوانان ايران مسئله كار آنها ميباشد. هجوم به ادارت دولتي مسئله لبريزي ظرفيت استخدامي را پيش آورده است. اينك مدتي است كه ظرفيت استخدامي دولت كم و بيش به انتها رسيده است. متاسفانه منع استخدام به جز در مواردي استثنايي به ويژه براي افراد ليسانسيه تنها راه چارهاي است كه توانستهاند براي جلوگيري از انفجار تراكم استخدامي بينديشند و زمينه كارهاي توليدي مترقي هم به مراتب كمتر از تعداد تقاضاي موجود است. در اين صورت جوانان براي تامين نيازهاي خود تا حدود زيادي به والدين وابستهاند و تا زماني كه وابستگي وجود دارد نيازي به انتخاب همسر احساس نميگردد. او ميبيند كه سنش رو به افزايش است و بايد مستقل گردد و خود تامين كننده نيازهايش باشد، ولي با اين هزينههاي سنگين زندگي و بدون شغل چگونه ميتواند اميدي قاطع به امنيت اقتصادي آينده خود داشته باشد (فرهنگ قومس، سال دوم، شماره 8)
مسئله مسكن
تامين مسكن رويايي است كه تحققش به سهولت امكانپذير نيست. زناشويي و تشكيل خانواده ناچار به تامين مسكن نيازمند است و با توسعه اطلاعات بهداشتي رشد سليقههاي شخصي، تجمل دوستي، استقلالجويي فردي و تهيه مسكن مناسب يكي از مهمترين تاملات و مشكلات جوانان ماست كه در تشكيل عائله با آن روبرو ميشوند.
تا كنون با مسائل جوانان را آن چنان كه يافتهايم از ديد خود مطرح ساختيم. مسائل جوانان را به طور كلي ميتوان به دو دسته اساسي تقسيم كرد، بدهكاريها و طلبكاريها. جوانان غالبا كمتر به بدهكاريهاي خويش به اجتماع ميانديشند. جوان زياده طلب است و طلبكار، وي به مسائل خود معمولا از دريچه ديد يك طلبكار مينگرد. بدين ترتيب از آنچه كه تا كنون از نامهها، پرسشنامهها، مصاحبهها و درد دلهايي كه در صفحات و ستونهاي مربوط به جرايد و غير آن بر ميآيد جوانان ما سه مسئله زيرين را مسائل و مشكلات اساسي خود در ازدواج ميپندارند و از رنج آنها شكوه ميكنند (نشريه فر هنگ قومس، سال دوم، شماره 8)
جهيزيه سنگين
جهيزيه گاهامانعي بر سر راه ازدواج دو جوان فر اهم ميسازد. وقتي از دختري علت تاخير ازدواج پرسيده ميشود در جواب ميگويد: هنوز جهيزيه لازم را تهيه نكردهام. به قول آيه الله مكارم كه در كتاب مشكلات جنسي ميفرمايد خدا از سر اجتماع ما نگذرد كه اين همه قيد و بندها پايبند شوند و ازدواجها را به تاخير اندازند. اين طور نيست كه در آغاز جواني همه اراد خانه و زندگي و همه امكانات زندگيشان فراهم بوده باشد، به خصوص پسرهاي جوان كه در ابتداي راه هستند بايد بدانند كه خودشان از همه جهت بينياز نيستند و نبايد توقع جهيزيه سنگين از دختر را داشته باشند. جهيزيه در حدي كه دو جوان بتوانند در اول زندگي مشترك نيازهاي اوليهشان را بر طرف نمايند، براي ادامه زندگي بايد دست به دست همديگر داده و نيازهاي زندگي را فراهم سازند.
آن چه در ازدواج اصالت دارد مساله وجود انسان است كه يكديگر را درك كنند و به مفهوم صحيح زندگي عشق بورزند و اگر دو ركن اصلي يعني دو انسان به آن درك صحيح داشته باشند بقيه هيچ است و اگر هم درك وجود نداشته باشد مسلما بقيه چيزها هرگز خوشبختي نميآفريند، به همين دليل دستورات عالي مذهب ما براي انجام يك ازدواج صحيح هيچ چيز را به اندازه وجود دو انسان عاقل كه خواهان زندگي مشترك زناشويي ميباشد اهميت نميدهد و بارها و بارها سفارش كرده است كه ازدواج را آسان و ساده بگيريد تا جوان براي اقدام نمودن به آن بر سر راه خود مانعي مشاهده نكند و قدم در اين راه بگذارد. (مظاهري، علي اكبر، 1381، 49)
تشريفات زياد در مراسم عقد و عروسي
در اين جا متاسفانه تحصيل كردهها از بي سوادها بدتر و امروزيها از قديميها در اين مبارزه ضعيفتر و ناتوانترند. تحصيل كردههاي ما فكر ميكنند هر چه بيشتر در مراسم عقد و عروسي تشريفات باشد و خرجهاي اضافي زيادتر باشد به آنها شخصيت و آبرو ميدهد و فكر ميكنند كه شخصيت انسان در پرتو اين گونه خرجهاي اضافي ميباشد و شايد هم بگويند كه انسان يك بار داماد يا عروس ميشود ولي اين را نميدانند كه بسياري از جوانان كه قدرت خرج كردن زياد و تشريفات زياد را ندارند، پيشترين نالهها و شكايتها و داد و فريادها به خاطر همين سنگيني بار ازدواج در ايام عروسي و عقد ميباشد و گر نه اصل و اساس اين مسئله سادهتر و پاكيزهتر و مقدستر از آن است كه اين همه بدبختي و مانع و دردسر بر سر راه جوانان ايجاد كند و موجب شود كه جوانان از ازدواج وحشت داشته باشند. بايد كمي تشريفات و خرج كردنهاي اضافي در عروسيها و عقدها را كم نمود. چرا كه همين كاهش دادن تشريفات موجب آن ميشود كه با ذخيره نمودن پول در عروسي به بسياري از مشكلات بعد از عروسي برسند. شروع زندگي كه از روز عروسي آغاز ميشود با سادگي باشد تا در آينده يك زندگي راحت و بي دردسر را داشته باشند. (كيهاننيا، 1377، 52)
ترس از فقر و نبودن افق روشن
زندگي اجتماعي امروز در بسياري از قسمتها، از صورت يك زندگي طبيعي و صحيح بيرون رفته كه يك نمونه از آن كاهش شديد ازدواج و روي آوردن جوانان به زندگي غير طبيعي تجرد است. كاهش ازدواج در يك كشور و جامعهاي صورت نميگيرد، مگر اين كه يك سري مشكلات و موانعي بر سر راه جوانان قرار گيرد كه از جمله آن موانع، ترس از فقر ميباشد. از امام صادق (ع) نقل شده: كسي كه از ترس فقر ازدواج نكند به تحقيق كه به خداوند سوء ظن برده است در صورتي كه خداوند فرموده است: به لطف خود آنان را بينياز خواهد فرمود. بسياري از جوانان به خاطر ترس از فقر از ازدواج منصرف شده و از اين كه نتوانند زندگي خود و همسر و فرزندان را در آينده تامين نمايند در هراسند. خداوند بارها و بارها فرمود كه به افراد فقير روزي و رحمت عنايت ميفرمايد پس نبايد به خاطر فقر از ازدواج منصرف شد. (كيهان نيا، 1377، 54)
ولي گاهي براي فقر بعضيها از خانوادهها، خودشان مانع بر سر راه ازدواج ايجاد ميكنند. فقر خودش نميتواند مانع ازدواج باشد چرا كه اگر سيري در زندگي ائمه (ع) به خصوص در زندگي پيامبر اكرم (ص) داشته باشيم پيامبر يك جوان 23 – 24 سالهاي بود كه از مال دنيا چيزي نداشت و با همان حال به خواستگاري خديجه رفت. اگر بين دو جوان علاقه و محبت وجود داشت نبايد اجازه داد به خاطر فقر و مشكلات مادي نتوانند با هم وصلت نمايند. اسلام به خانوادهها هم سفارش فرموده، به پسران و دختران جوان همسر بدهيد، اگر چه فقير باشند و ما هم رحمت و روزي خود را شامل حال آنها ميگردانيم. ما بايد دست جوانان، اين اميدهاي آينده و نسيم طراوتهاي زندگي را بگيريم و دست آنان را در دست همديگر قرار دهيم تا با ازدواج و وصلت، يك زندگي آبرومند و سالمي را تشكيل دهند.
مشكل در انتخاب همسر
يكي از مشكلاتي كه بر سر راه نوجوانان و جوانان در مساله ازدواج قرار دارد مشكل در ((انتخاب همسر)) است. يعني دختر و پسر نميدانند چه كسي را با چه معيارها و صفات و خصوصياتي به عنوان همسر خود انتخاب كنند. (علي اكبر مظاهري، 58، 1381)
سنگاندازي و اشكالتراشي بزرگترها و اطرافيان
بر نوجوانان و جوانان دختر و پسر واجب است كه به خيرخواهي و دلسوزي و صلاحديد و نظرات والدين، توجه كنند و از تجربياتشان استفاده ببرند. ممكن است آنچه را پدر و مادر عاقل و فهميده در خشت ميبينند، فرزندان نوجوان در ((آينه)) نبينند. اما بعضي از موارد ـ متاسفانه ـ پدر و مادراني و بزرگترها و اطرافياني يافت ميشوند كه يا از روي خودخواهي و هواي نقس، و يا از روي جهل و ناداني، تيشه به ريشه فرزندانشان و نوجوانان ميزنند و با كج سليقگي و بهانههاي خلاف عقل و شرع و اعمال نظرهاي غلط و دخالتهاي بيجا بر سر راه آنان ((سنگاندازي)) ميكنند و باعث بدبختي و تباهيشان ميشوند.
وجود برادران و خواهران بزرگتر
بعضي خانوادهها به خاطر داشتن اين عقيده كه با وجود داشتن خواهر و برادر بزرگتر در خانواده افراد كوچكتر بايد منتظر بمانند تا بعد از ازدواج فرزندان بزرگتر خانواده ازدواج كنند ازدواج جوانانشان را به تاخير مياندازند. (علي اكبر مظاهري، 1381، 58)
بي تفاوتي والدين ازدواج و حقوق اعضاي خانوادهيکي از دستورات حياتبخش اسلام مسأله مشورت و تبادل نظر است. اين امر حياتي انسانها را از گرفتار شدن به ضررهاي مختلف سياسي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي ... مانع شده و راه کماليابي و پيشرفت را به صاحبان خود باز ميکند و لذا ميبينيم براي دستيابي به پيروزيها و زندگي بهتر و جلوگيري از ضررها و مشکلات اجتماعي و غيره در سطوح مختلف جهاني و کشوري و اداري افراد صاحبنظر دور هم جمع ميشوند و به تبادل نظر ميپردازند.
يكي از نعمت هاي بزرگ خداوند به بشر زبان و توانايي سخن گفتن است. بدون توان سخن گفتن آدمي ناتوان از ارتباط با ديگري و انتقال يافته ها و دانش هاي خويش است. توانايي سخن گفتن به انسان اين امكان را مي دهد كه بتواند به سادگي و آساني با ديگري ارتباط برقرار كرده و دانش و عواطف و احساسات خود را منتقل كند. نقش زبان و سخن گفتن در انسان تا آن اندازه است كه برخي بر اين باورند كه انسان با سخن گفتن فكر مي كند هر چند كه اين سخن گويي دروني است ولي شكلي از سخن گفتن است. متفكر و انديشمندي كه در گوشه اي نشسته است با سخن گفتن دروني تفكر مي كند و مي انديشد. از اين روست كه برخي انديشيدن را به معناي سخن گفتن دانسته اند و فلاسفه و علماي دانش منطق عنوان نطق و سخن گفتن را به معنا و مفهوم تفكر دانسته و از انسان عاقل و خردمند به ناطق تعبير كرده و گفته اند؛ انسان حيواني ناطق است. اين گونه است كه دانش منطق به معنا و مفهوم شيوه و روش تفكر و انديشه است و كسي را منطقي مي گويند كه به روش و شيوه اي درست تفكر كند و به علم و دانش دست يابد. با اين همه قرآن براي سخن گفتن به عللي آداب و نيز آفاتي را بيان مي كند كه هدف از بيان اين آداب در حقيقت شيوه و روش درست انديشيدن و سخن گفتن است و رهايي از آسيب ها و آفات فردي و اجتماعي آن است. به ويژه سخن گفتن به شكل ظاهري و معمولي آن ارتباط تنگاتنگي با حوزه عمل اجتماعي انسان و روابط عمومي وي دارد. اين نوشتار بر آن است تا راه هاي درست سخن گفتن و نيز آداب و آفات سخن گفتن را از منظر قرآن تبيين كند. البته قرآن افزون بر بيان خصوصيات و شيوه هاي بيان و سخن گفتن به مسايل ديگري چون محتواي سخن و پيام ها و مفاهيمي كه گويندگان و سخن گويان با سخنان خويش به ديگري القا مي كنند نيز توجه مي دهد كه اين مسايل هر يك در جاي خود بررسي مي شود. در اين جا هدف آن است تا تنها نقش ابزاري سخن براي انتقال مقاصد و مطالب بيان شود و آداب و آفات آن در روش و شيوه بيان گردد.
مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
آداب سخن
سخن به معنا كلام، قول، گفتار، بيان و نطق آمده است. (لغت نامه دهخدا ج 8 ص 11906) قرآن براي اين كه پيام و سخن آدمي تاثير مثبت و درستي در مخاطب و شنونده به جا گذارد اموري را به عنوان آداب سخن بيان مي كند كه در اين جا بدان ها اشاره مي شود.
سلام و درود
يكي از آدابي كه قرآن براي سخن گفتن بيان مي كند شروع سخن با سلام و درود است. به اين معنا كه در آغاز سخن گفتن شخص مخاطب را عزيز و گرامي شمارد و با درود و سلام بر وي سخن خويش را آغاز كند. اين گونه سخن گفتن موجب مي شود تا شخص احساس آرامش كرده و به مخاطب اعتماد نمايد. آغاز سخن با سلام به معنا و مفهوم آن است كه شخص سخني كه بر زبان مي آورد به قصد مهر و محبت است و عشق و علاقه خود را نسبت به شنونده اين گونه القا مي كند و عواطف و احساسات وي را برمي انگيزد. بي گمان ايجاد اعتماد در مخاطب نسبت به گوينده و تحريك عواطف و احساسات وي از گام هاي مهم در جلب توجه و اهتمام مخاطب به گوينده و پيامي است كه گفته مي شود. از آن جايي كه هدف گوينده از سخن گفتن انتقال پيام به شنونده است مي بايست نخست عواطف و احساسات پراكنده وي را به سوي خود جلب و متوجه سازد تا بتواند در مقام استماع و شنوندگي قرار گيرد و همه هوش و حواس وي متوجه گوينده باشد. اين زماني ممكن است كه عواطف و احساسات شنونده پيش از همه در اختيار گوينده قرار گيرد و براي تحقق اين هدف سلام كردن مي تواند احساسات و عواطف وي را برانگيزد و متوجه گوينده كند. اين روشي است كه فرشتگان در ديدارهاي خويش با پيامبران داشتند و خداوند در آيات 69 سوره هود و نيز 51 و 52 سوره حجر و هم چنين 24 و 25 سوره ذاريات بدان اشاره كرده است. تاثير اين شيوه براي جلب مخاطب تا آن اندازه است كه خداوند در آيه 54 سوره انعام از پيامبر(ص) مي خواهد در ارتباط با مردم به ويژه مؤمنان از اين شيوه بهره گيرد و پيش از آن كه سخني را به زبان آورد و پيامي را حتي از سوي خداوند به گوش شنوندگان و ديداركنندگان خود برساند با سلام آغاز كند و هرگاه مؤمنان به سوي وي آمدند با سلام شروع و آغاز كند.
روي خوش
دومين ادبي كه قرآن براي سخن گوي بيان مي كند بشاش بودن و روي خوش نشان دادن گوينده است. سلام گفتن بيان گر حالت دروني فرد است و گوينده كه سلام مي كند مي كوشد تا آرامش و نشاط و بشاشيت خود را به نوعي به مخاطب منتقل كند و با واژگان احساسي عواطف شنونده را برانگيزد. از اين روست كه به نشاط و سرور وي توجه مي دهد و براي تاثيرگذاري سخن از گوينده مي خواهد كه با روي خوش با مخاطب مواجه شود. اين روشي بود كه پيامبر همواره بدان عمل مي كرد و تبسم هرگز از روي چهره وي محو نمي شد.
آغاز كلام با خبر خوش
دليل ديگري كه براي لزوم بشاش و سرور در گوينده مي توان يافت افزون بر آيات پيشين، ادب ديگري است كه در سخن گفتن در آيات قرآني بيان شده است. خداوند از جمله آداب سخن گفتن را آغاز كلام با اخبار خوش و بشارت مي شمارد و از گوينده مي خواهد اگر انذار و هشدار و يا خبر ناخوشي در ميان است اول كلام خويش را با بشارت و مژده اي شروع كند تا عواطف و احساسات مخاطب و شنونده به سوي گوينده جلب و جذب شود. از اين روست كه در داستان فرشتگان و حضرت ابراهيم(ع) با آن كه براي عذاب قوم لوط به زمين آمده بودند در ديداري كه با آن حضرت داشتند نخست بشارت تولد كودكي براي ساره و ابراهيم(ع) را بيان مي كنند و سپس به ماموريت خويش در ارتباط با عذاب قوم لوط مي پردازند. (هود آيه 69 به بعد و نيز ذاريات آيه 24 تا 31 و نيز حجر آيه 51 به بعد)
سخن گفتن با ادب قرآنی
فروتنی و ادب در گفتار
یکی از ارزش های اخلاقی در گفتار، رعایت ادب و تواضع در گفتار است که به ویژه درباره سخن گفتن با والدین توصیه شده است. «و قل لهما قولا کریما» 1. منظور از « قول کریم » در این آیه، همان سخن مودبانه است تواضع و ادب. در همه جا، در رفتار و گفتار، مطلوب است.
نمونه ادب در گفتار
روزی از عباس عموی پیامبر پرسیدند: انت أکبر أم رسول الله صلی الله علیه واله وسلم، شما بزرگتر هستید یا رسول الله صلی الله علیه واله وسلم؟ فرمود: هر اکبر و انا اسن. او بزرگتر است ولی سن من بیشتر است. 3
این را می گویند ادب در گفتار. نگفت من بزرگترم، گفت او بزرگتر است ولی سن من بیشتر است.
سوژه ندادن به دشمن در گفتار
از آن جائی که دشمن منتظر فرصت می باشد که به هر طریق ممکن به نفع خود استفاده کنند، خداوند به مومنان دستور می دهد که مراقب گفتار خوبش باشید که تا دشمن، از گفتار شما سوء استفاده نکند.
فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ» 4؛ ای افراد با ایمان هنگامی که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می کنید نگویید «راعنا» بلکه بگوئید (انظرنا) و آن چه به شما دستور داده می شود بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است.
شأن نزول: ابن عباس مفسر معروف نقل می کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهی می کرد، گاهی از او می خواستند کمی با تأنی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سوالات و خواسته های خود را نیز مطرح نمایند، برای این درخواست جمله (راعنا) را از ماده (الرعی) به معنی مهلت دادن است. به کار می بردند ولی یهود همین کلمه (راعنا) را از ماده (الرعونه) که به معنای کودنی و حماقت است، استعمال می کردند. در صورت اول مفهومش این است «به ما مهلت بده» ولی در صورت دوم این است که (ما را تحمیق کن). در این جا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله ای که مسلمانان می گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کند، آیه فوق نازل شد و برای جلوگیری از این سوء استفاده به مومنان دستور داد به جای جمله (راعنا) جمله (انظرنا) را به کار برند که همان مفهوم را می رساند، و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست. 5
اعراض از لغو در سخن گفتن
علی علیه السلام فرمود: «تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه 6؛ سخن گوئید تا شناخته شوید، همانا آدمی زیر زبانش نهان است.»
یکی دیگر از معیارهای سخن ارزشی آن است که نیک و پسندیده باشد و به همین خاطر دستور داده شده است که با یتیمان سخن نیک و پسندیده بگویید .بعضی ها خیال می کنند که از هر طریق ممکن می توان خود را به دیگران معرفی کنند، و به خاطر همین عقیده ناصواب متمسک به حرف های لغو و بیهوده می شوند، غافل از آن که، سخن لغو نه تنها بر شخصیت انسان نمی افزاید، بلکه ضربه ای سهمگین بر شخصیت انسان وارد می کند.
خداوند کریم به خاطر اهمیت این موضوع و ابطال این عقیده نادرست می فرماید: مومنان کسانی هستند که از لغو اعراض و دوری می کند و روشن است که آیه منحصر در رفتار لغو و بیهوده نیست بلکه شامل گفتار لغو هم می شود «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» 7 در حقیقت لغو همان گونه که بعضی از مفسرین گفته اند هر گفتار و عمل است که فایده قابل ملاحظه ای نداشته باشد.8
نرمش در گفتار
این از مطالب روشن و بدیهی می باشد که برای نفوذ و تأثیر بر افراد باید به نرمی سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوینده قصد خیرخواهی دارد نه دشمنی و عداوت. قرآن کریم در اهمیت این اصل مهم به حضرت موسی علیه السلام و هارون علیه السلام می فرماید: «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ أَوْ یَخْشَى»9 ؛ به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است، اما به نرمی سخن گویید شاید متذکر شود و یا از خداوند بترسد .
از نکاتی که در مقام ارشاد و تعلیم دیگران، به خصوص در تربیت و تبلیغ مذهب صحیح، باید توجه داشته باشیم این است که رفتار و گفتارمان با هم توافق داشته باشد. نور به آرامی و ملایمت در دیگران اثر می گذارد، در حالی که نار می سوزاند و آزار دهنده است. در مقام ارشاد و هدایت دیگران، باید مثل نور بود نه نار. نباید طوری حرف بزنیم که مخاطب و شنونده اذیت شود. نباید با تندی و خشونت برخورد نمائیم، باید با ملایمت رفتار کنیم که حرف حق در شنونده اثر کند.
سدید بودن کلام
سداد و سدید از ماده سد، به معنا استقامت و محکم بستن است. از آداب سخن، سدید بودن کلام است، هر چه کلام با عقل و منطق و استدلال بیشتر همراه باشد، میزان استحکام آن بیشتر باشد، ثبات و بقاء آن بیشتر خواهد شد. اصولاً قرآن به دلیل آن که سخنش یا با عقل هماهنگ است و یا با فطرت، از استحکام و استقامت خاصی برخوردار است. 11 به همین خاطر می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا » 12؛ ای مومنان از خدا پروا داشته باشید و سخنی استوار گوئید.
برای نفوذ و تأثیر بر افراد باید به نرمی سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوینده قصد خیرخواهی دارد نه دشمنی و عداوت.گفتار علامه طباطبائی در ذیل آیه احزاب: کلمه سدید از ماده (سد) است که به معنای اصابت رای، و داشتن رشاد است. بنابراین قول سدید عبارت است از کلامی که هم مطابق واقع باشد و هم لغو نباشد پس بر مومن لازم است که به راستی آن چه می گوید مطمئن باشد و نیز گفتار خود را بیازماید که لغو یا مایه افساد نباشد. 13
بلیغ و رسا بودن گفتار
« وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا » 14؛ و آن ها را اندرز ده و با بیانی رسا نتایج اعمال شان را به آن ها گوشزد کن. بلاغت در لغت به معنای وصول و انتها است و در اصطلاح عبارت است از مطابقت کلام با مقتضای حال و مقام 15.
امام علی علیه السلام فرمود: الا تتکلمن اذا لم تجد للکلام موقعا 16؛ البته نباید هنگامی که برای کلام زمینه نیست سخن گفت .
نیک بودن گفتار
«معروف» نامی است برای هر کاری که بواسطه عقل یا شرع، حسنش شناخته شده باشد و «منکر» آن است که به واسطه این دو مورد انکار قرار گرفته باشد. معروف گاه صفت فعل قرار می گیرد، آن گونه که از آیه (وامر بالعرف) 17 فهمیده می شود.
و گاه صفت کلام قرار می گیرد؛ یعنی یکی از آداب سخن آن است که کلام متکلم باید از نظر عقل و شرع تحسین شده باشد . آری یکی دیگر از معیارهای سخن ارزشی آن است که نیک و پسندیده باشد و به همین خاطر دستور داده شده است که با یتیمان سخن نیک و پسندیده بگویید 18؛ «و سخن شایسته به آن ها بگویید».
آسان گوئی در گفتار
«و َإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسُورًا» 19؛ و هر گاه از آن ها (مستمندان) روی برتابی و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آن ها سخن بگو .
گفتن بهترین سخن
«وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» 20؛ به بندگانم بگو سخنی بگویید که بهترین باشد .
انصاف در گفتار
«وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ» 21؛ زمانی که سخن می گویید، رعایت عدالت در گفتار را بکنید.
پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند. هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSHتحقیقاتی در خصوص استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری انجام داده است و در این تحقیق به آنها پرداخته می شود
امروز در دنيايي زندگي مي كنيم كه عوامل اقتصادي و پيشرفت هاي روزافزون فناوري، لحظه به لحظه منجر به تغيير و تحول شرايط شغلي ما مي شوند. پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند. از اين رو پذيرش شرايط جديد و همسويي با آنها مرهون اعتماد به نفس و برخورداري از روحيه اي پذيرا و گشاده خواهد بود.
اعتماد به نفس و تغيير
هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد. برخي افراد اين تغييرات را بسيار راحت تر از آنچه كه به نظر مي رسد مي پذيرند، اما اكثر ما به دليل تجربه هاي تلخ گذشته و ناكامي هايي كه پشت سرگذاشته ايم، در برابر هرگونه تحولي به سرعت اعتماد به نفس خود را از دست مي دهيم و در چنين شرايطي احساس بي كفايتي مي كنيم. اغلب اوقات، اين احساس عدم اعتماد به نفس همراه با احساس كمبود دلگرمي و پشتوانه است. ريشه اصلي اين مسئله را مي توان در دوران كودكي جست وجو كرد. هنگامي كه شما احساس دلگرمي كافي براي پذيرش و انجام مسئوليتي نداشته باشيد، براي دوري از چالش پيش رو اقدام مي كنيد و به جاي آنكه خود را درگير مسئله نمائيد، به دليل عدم اطمينان به توانايي هاي خود مي كوشيد تا به هر طريقي از تعهدمسئوليتجديد سرباز زند. (احدی ونیکچهر، 1371)
استرس کاری چیست؟
در تحقیقی که توسط کمپانی بیمه سنت پاول فایر و مارین انجام گرفت، مشخص شده است که مشکلات کاری بیش از هر مسئله استرس زای دیگر در زندگی، با مشکلات مربوط به سلامتی مرتبط است حتی بیش از مشکلات مالی و خانوادگی. بااینکه چالش های شغلی مسئله ای کاملاً طبیعی و جزئی از زندگی کاری هستند، استرس در محل کار آنقدرها هم بد نیست. اما، برای بعضی از افراد، کار با استرس هم معنا شده است. (پارسا،1386)
طبق موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی (NIOSH) برخی از علائم هشدار دهنده استرس شغلی عبارتند از:
سردرد - اختلالات خواب - مشکل در تمرکز - تند مزاجی - اختلال گوارشی نارضایتی از کار - ضعیف بودن روحیه (ستوده ،1379)
عوامل ایجاد استرس در محل کار
موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSH مؤسسه ای مسئول انجام تحقیقات و ایراد توصیه هایی برای جلوگیری از بیماری ها و صدمات ناشی از کار است. از اینرو، این مؤسسه اقدام به تحقیق و تفحص در رابطه با جوانب روانشناسی امنیت و سلامت شغلی، از جمله استرس در محل کار، نموده است. این مؤسسه برای بررسی بهتر استرس های کار در جامعه مدرن امروزی، تاثیر استرس بر سلامت و امنیت کارمندان و کارگران، و راه های کاهش استرس در محل کار، همگام با صنعت، کار و دانشگاه ها کار می کند. یکی از فعالیت های برنامه تحقیقاتی این مؤسسه در این رابطه، ، مطلع کردن سازمان ها برای کاهش این تهدید از طریق ابزارهای آموزشی و ارائه گزارشی برای سلامت و امنیت شغلی می باشد.
گزارش این مؤسسه عنوان می کند که استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری است. اما دیدگاه های مختلفی وجود دارد که چه چیز می تواند دلیل اصلی و اولیه استرس کاری باشد:
خصوصیات فرد— طبق یک مکتب فکری، تفاوت در شخصیت و شیوه سازگاری فرد، مهمترین مسئله در ایجاد استرس کاری در افراد است. از اینرو، چیزی که برای یک کارمند استرس زا است، ممکن است برای کارمندی دیگر مشکل ساز نباشد. این دیدگاه استراتژی های پیشگیرنده ای را به دنبال داشته است که متمرکز بر کارمندان و راه هایی برای کمک به آنها برای سازگاری با موقعیت های مختلف شغلی است.
موقعیت و شرایط کار— طبق شواهد علمی، برخی شرایط و موقعیت های کاری برای اکثر افراد استرس زا است. شواهد موجود از تحقیقات جدید، شرایط و موقعیت محل کار را در استرس افراد بسیار پرتاثیر نشان داده و تجدید دیزاین و نوسازی محیط های کاری را یکی از مهمترین اقدامات پیشگیرنده دانسته است.
هر دو دیدگاه، راه هایی را برای پیشگیری از ایجاد استرس در محیط های کاری عنوان می دارد، اما NIOSH، دیدگاه دوم را مؤثرتر دانسته و اعتقاد دارد که شرایط محیط کار تاثیر بیشتری بر ایجاد استرس دارد. گرارش این موسسه شرایطی را عنوان می کند که در آن احتمال ایجاد استرس در کارمندان بسیار زیاد است که این موقعیت ها عبارتند از:
طرح وظائف و مسئولیت ها— حجم زیاد کار، کم بودن ساعات استراحت، ساعات طولانی و خسته کننده کار، و کارهای روتین و معمولی که هیچ نیازی به مهارت های کارمند ندارد.
شیوه مدیریت— ضعف ارتباطات در شرکت یا سازمان و فقدان سیاست های خانواده دوستی
روابط میان فردی— محیط اجتماعی غیر پشتیبان
نقش های کاری— توقعات شغلی نامشخص و متناقض؛ مسئولیت های بیش از اندازه
نگرانی های کاری— ناامنی شغلی، فقدان موقعیت پیشرفت و ارتقاء
شرایط محیطی— شرایط ناخوشایند و گه گاه خطرناک مثل ازدحام جمعیت، سروصدا، آلودگی هوا، فقدان تکنولوژی ایمنی و راحتی کار
استرس با کار بيشتر درمان مي شود. ممکن است بگوييد: بله، من در حال حاضر کمي عصبي هستم چون از کار عقب افتاده ام، اگر مدتي حسابي کار کنم و اين عقب ماندگي جبران شود، مشکل حل خواهد شد. اما نه، چنين نخواهد شد
زیرا: 1.استرس محل کار در اثر عقب ماندن از روند کاري ايجاد نمي شود. بلکه به احساس شخص درباره اين عقب ماندگي مربوط است. 2.در بسياري از مشاغل، کارکنان تقريبا هميشه از برنامه عقب هستند زيرا کارشان بسيار زياد است و انجام دادن تمام وظايف به نيروي کار بيشتري نياز دارد. اگر در زماني محدود براي انجام شدن مقدار زيادي کار يا رساندن پروژه به زمان تحويل، سخت کار کنيد اشکالي ندارد. اما در بسياري از مواقع اين فشار کار موقت تبديل به يک استاندارد جديد مي شود. پس راه حل کار بيشتر براي رسيدن به استاندارها نيست زيرا در بسياري از محيط هاي کاري چنين عملي غير ممکن است. راه حل اين است که درباره کاري که تمام کرده ايد احساس خوبي داشته باشيد و به خاطر کار ناتمام خود عصبي نشويد. اين گفته به اين معنا نيست که به کار اهميت ندهيد، بلکه منظور اين است که بدانيد عصبي شدن از کارايي شما خواهد کاست، کار کمتري انجام خواهد شد و شما عصبي تر مي شويد. بايد اين چرخه بيمار را بشکنيد. (رابرت،1996)
واقعيت چيست؟
فراموش نکنيد: استرس در اثر کار ايجاد نمي شود. داشتن احساس بد و ناخوشايند به کار موجب بروز استرس خواهد شد. به اين ترتيب، تغيير ساعات کار، مسئوليت ها، اولويت ها يا محل کار بي نتيجه خواهند بود، مگر اين که شما علاوه بر اين ها، احساس خود نسبت به کار و محيط کار خود را تغيير دهيد. برنامه هاي مبارزه با استرس هم تنها در صورتي که بتوانند رسيدن به اين هدف را ممکن سازند، موفق خواهند بود. اگر دچار استرس هستيد، بايد خودتان کنترل اوضاع را به دست بگيريد و هر گونه تغييري که براي گذر از احساس نگراني، بي کفايتي يا تزلزل موقعيت شغلي خود لازم مي دانيد را اعمال نماييد و بر دستاوردهاي کاري خود با افتخار نگريسته و احساس کنيد که ديگران نيز از شما قدرداني مي کنند. رسيدن به اين مرحله نه تنها تنش هاي کاري را از ميان برخواهد داشت، بلکه شما را به فردي کارآمد، خلاق، موفق و شاد تبديل خواهد کرد.
چرا باید کارفرمایان نگران استرس های کاری باشند؟
استرس و فشار روحی واقعه ای کاملاً طبیعی است. اما، با افزایش نیازهای زندگی کاری و شخصی، استرس در محل کار مشکلی است که ممکن است نتایج جسمی، فکری و مالی هم برای کارفرما و هم برای کارمندان به دنبال داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که کار توام با استرس و محیط های کاری پر استرس موجب افزایش غیبت، دیرکرد و تمایل کارمندان به ترک شغلشان، خواهد شد، که همه ی این موارد تاثیر منفی بر موفقیت شرکت می گذارد. کارفرمایان، مدیران، ناظران، و صاحبان شرکت، دلایل زیادی برای توجه به میزان استرس کارمندانشان دارند.
نتایج مالی
کارمندانی که استرس و فشار زیادی را تحمل می کنند، از مرخصی های استعلاجی بیشتری استفاده می کنند و نسبت به کارمندان راضی و خشنود، احساس ناتوانی بیشتری می کنند.
کارمندان ناخشنود و ناراضی معمولاً پس از اینکه مبلغ زیادی روی آموزش آنها سرمایه گذاری می شود، کار را ترک می کنند و این مبلغ باز باید روی یک کارمند جدید سرمایه گذاری شود.
استرس کاری بازدهی و بهره وری کار را نیز کاهش می دهد.
اشتباهات انجام گرفته توسط کارمندان پراسترس باعث تولید محصولات مشکل دار و ناقص می شود که یا به فروش نمی رسند، و یا بعد از فروش مورد اعتراض و دادخواهی خریداران قرار می گیرند.
نتایج احساسی
کارمندان پراسترس ممکن است دچار افسردگی یا عصبانیت شوند.
با افزایش میزان استرس آنها، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر در آنها افزایش می یابد که خود مشکلات بسیاری را به دنبال خواهد داشت.
نتایج امنیتی
افرادی که استرس بسیار زیادی را متحمل می شوند، توجه کمتری به انجام کار خود دارند و احتمال این وجود دارد که در اثر غفلت به تجهیزات کاری، خودشان یا دیگران آسیب برسانند.
در موارد شدیدتر، استرس ممکن است منجر به خشونت یا آسیب رساندن، یا حتی اقدام به قتل کارفرما یا سایر همکاران فرد شود.
تاثیرات استرس کار بر سلامتی
طبیعت کار با سرعت گردباد در حال تغییر است. وقتی الزامات یک کار با توانایی ها، منابع، نیازهای کارمند جور نباشد، نتایج زیان آور جسمی و احساسی برای او به دنبال خواهد داشت. گزارش عنوان می کند که: "اختلالات مزاج و خواب، اختلالات گوارشی، و سردرد، و اختلال در رابطه فرد با خانواده و دوستان نمونه هایی از مشکلاتی است خیلی سریع رشد کرده و به وفور دیده می شود. تشخیص این علائم اولیه استرس کاری بسیار آسان است. اما تاثیر استرس کاری بر بیماری های مزمن دشوارتر است، چون رشد بیماری های مزمن زمان بسیار طولانی تری می برد و ممکن است تحت تاثیر عواملی غیر از استرس هم قرار بگیرند. (ستوده ،1379)
NIOSH گزارش می دهد که شواهد نشان می دهد که استرس در محل کار نقش بسیار مهمی در انواع مختلفی از بیماری ها و مشکلات مربوط به سلامتی دارد، به ویژه:
بیماری های قلبی-عروقی
مشکلات عضلانی-اسکلتی
اختلالات روحی و روانی
تاثیر اقتصادی این موارد نه تنها بر خود فرد وارد می آید، بلکه کار و شرکت محل کار او را نیز متاثر می کند. هزینه های مراقبت های سلامتی و بهداشتی برای افراد پراسترس تا %50 بیشتر گزارش شده است.
کارفرمایان و مدیران برای کاهش این استرس چه می توانند بکنند؟
برای کاهش میزان استرس در محیط کار، افراد باید تلاش کنند تا بین کار و خانواده، تعادل ایجاد کنند و جمعی از دوستان و همکاران پشتیبان و همدل، و دیدگاهی مثبت درمورد محل کار خود داشته باشند. اما این به تنهایی کافی نیست، محل کار هم باید سازمانی سالم و سلامت باشد. راه های مختلفی برای کاهش استرس در محل کار وجود دارد. بااینکه ممکن است کارفرمایان کنترلی روی این مسئله نداشته باشند که آیا شرکتشان ویژگی های لازم برای کاهش میزان استرس کارمندان ان را دارد یا خیر، اما چند تغییر می تواند کمک کننده باشد، همچنین افراد خود می توانند تصمیم بگیرند که محیطی برای کار آنها مناسب هست یا نه. (رابرت،1996)
علت اهميت صحبت در مورد شيوع اختلالات رواني اجتماعي در محيط كار چيست ؟ در يك مجموعه كاري اختلالات رواني به دو گروه عمده تقسيم مي شوند : ا) مشكلاتي كه در بين همه مردم وجود دارد . 2)مشكلاتي كه خاص محيط هاي صنعتي و كاري مي باشد و مطالعات مختلف بيانگر اين است كه 30 % از جمعيت كشور دچار اين اختلالات مي باشند. اغلب كارکنان مشكلات رواني خود را از پزشك يا سرپرست خود مخفي مي كنند . دليل اين مساله ترس از بدنامي است . فشار رواني و كاميابي ما براي انجام كار به نيكوترين شيوه اي، بايد تنش و فشار روحي ايجاد كنيم. به جريان يافتن آدرنالين درخونمان نياز داريم. ولي تنش زياده از حد، موضوع متفاوتي است. شايع ترين علامتهاي فشار بي نهايت شغل عبارتند از خستگي، بي خوابي، فشار خون، سردرد، زخم، ترش كردن، ناتواني در تمركز يا آرميدن و بي اشتهايي. چنانچه افسردگي باليني موردتوجه قرار نگيرد، احتمالاً از تنش محل كار ناشي مي گردد. چه بسا افسردگي به عنوان اعمال تكانشي (براساس انگيزش ناگهاني) يا بي نتيجه، زودرنجي (تندمزاجي) و خشم، دير رسيدن و تمايل به دوري جستن از همكاران نمايان گردد. (سادات ،1368)
عامل تنش شغلي چيست؟
كار زياد و تعارض شخصيت (به ويژه با بالادستان) دو نمونه از رايج ترين علل تنش شغلي است. قبول مسئوليت سنگين، علت ديگري است. كساني كه در مشاغل مديريت انجام وظيفه مي كنند، غالباً از حجم زياد كار شكوه مي كنند. اما امتيازي دارند كه شايد از وجودش بي خبر باشند و آن نرمش پذيري است. اين قدرت در آنهــا هست كــه ازطريق جستار (بحث و گفت و گو) و حتي رويارويي، تنش محل كار را بزدانيد. اين حالت پيوسته براي ساير كاركنان مانند كارگراني كه در خط توليد كار مي كنند يا كسانـي كه به كارهاي دفتري سرگرمند، رخ نمي دهد. پژوهش ثابت مي كند پيشه هايي كه ملال آور و يكنواخت به نظر مي رسند همان قدر بر انسان فشار وارد مي سازند كه مشاغل اجرايي كارآمد. پنج واكنش اساسي در برابر تنشهاي محل كار ! شريك غم ديگران بودن بي آنكه گامهاي اساسي درجهت تغيير وضعيت برداشته شود؛ ! براي كاستن از سنگيني كار، طولاني تر و بيشتر كاركردن؛ ! روي آوردن به تلاش جالب واكنشي به منظور اينكه بتوانيم سرزندگي را بازگردانده و كار بيشتري را در مدت كوتاهتري انجام دهيم. ! جسماً از شغل خويش كناره گرفتن يا آن را رها كردن و به دنبال كار ديگري گشتن يا زمان و توان صرف شده در مسير كار را كاهش دادن؛
! تجزيه و تحليل وضع، بازبيني راهبردها و به جست و جــوي راهكـارهـايـي براي دگرگون سازي موارد پرداختن.
در نگاه اول، به نظر مي آيد كه واكنش شماره 5 عملي ترين واكنش است به شرطي كه تشخيص دهيم موقعيت شغلي ما تا چه حد از اختيار ما خارج است. موارد وابسته به كنشها و قواعد پديد آمده توسط ديگران چنان فزون است كه حتي سازنده ترين كوششها نيز قادر به تضمين آن نيستند. آنچه كه مي توان تضمين كـرد احساس نيكوي »پذيرش مسئوليت« شغلي مان است. از آنجايي كه شرايط فردي خيلي زياد فرق مي كند، از اين رو »راه حل صحيح« براي هر كس متفاوت است.
به ياد بسپاريد كه امكان دارد راهكارهاي مستقيمي براي مشكلات حاصل از تنش شغلي وجود نداشته باشد. (سادات ،1368)
منابع:
1.احدي ، حسن و محسني نيكچهر ،روانشناسي رشد ، - چاپ و نشر بنياد، تهران1371
2.سادات ، محمّدعلی ، « اخلاق اسلامی » انتشارات سمت ، تهران 1368
3.ستوده ، هدایت ا... ، آسیب شناسی اجتماعی ، انتشارات آوای نور ، تهران 1379
4.پارسا ، محمّد ، « روان شناسی کودک و نوجوان » ، تهران 1386
5.ویلیام لاندین، رابرت( 1996) نظریه ها و نظام های روانشناسی. ترجمۀ، سید محمدی، یحیی. ویرایش پنجم. موسسۀ نشر ویرایش. تهران
موضو ع : شیوه های ارائه مطلب ( ارائه کتبی و شفاهی )
درس : شیوه
تهیه و تنظیم : فاطمه قربانی کریم
استاد راهنما : خانم حمیدی
دانشگاه انقلاب اسلامی بجنورد
زمستان 89
1 _ ارائه کتبی
در اینجا به شرح بعضی از اجزاءبخش آغازین در یک ارائه کتبی می پردازیم
جلد :
در بعضیاز گونه های ارائه کتبی لازم ودر بعضی دیگر لازم نیست. معمولا در آن گونه هایی که نیاز به جلد دارند محتوای صفحه عنوان روی جلد هم درج می شود .
صفحه عنوان :
در بیشتر گونه های ارائه کتبی صفحه عنوان صفحه جداگانه ای است که صورت و محتوای خاص خود را دارد.
پیشگفتار :
متنی است که ارائه کننده در بعضی گونه های کتبی می نویسد تا اطلاعاتی را در مورد ارائه کتبی وجنبه های مرتبط با آن به خواننده بدهد. محتوای پیشگفتار بستگی به نظر ارائه کننده و قلم و قدرت نگارش او دارد .
در یک ارائه علمی – فنی معمولا به نکات زیر در پیشگفتار اشاره و پرداخته می شود :
درج یک یا دو عبارت یا جمله از حکیمان و دانایان متناسب با موضوع توصیه میشود .
نام و نام خانوادگی نویسنده
فهرست شکلها و جدولها :
برای تنظیم این فهرستها به همان ترتیب فهرست مطالب عمل می گردد با اینتغییرکه به جای عبارت << فهرست مطالب >> عبارت << فهرست شکلها >> یا << فهرست جدولها >> گذاشتهمی شود.
اگر تعداد شکلها و جدولها کم باشد نیازی به دو فهرست جداگانه نیست .
چکیده مولف :
برای اصطلاح چکیده تعریفهای متعددی ارائه شده است و گاه آن را با خلاصه یکسان می دانند و گفته می شود :خلاصه ای بسیار فشرده از یک متن.اما چکیدهاز دیدگاه تخصصی چکیده نویسان انواع دارد . چکیده نویسی در معنای گسترده آن نوعی تخصص است و کارشناسان خاص خود را دارد .
اهداف چکیده نویسی در معنای گسترده عبارتند از :
- صرفه جویی در زمان مطالعه
- رفع مشکل زبان: چکیده معمولا به زبانهای زیادی تولید می شود .
- تسهیل در تصمیم گیری در انتخاب منبع
- تسهیل در جستجوی مطلب
- کمک به نشر دانش و فن
نکاتی که در نوشتن چکیده مولف باید رعایت گردد:
- اندازه چکیده: بین 50 تا 250 کلمه
- چکیده باید به طرزی تنظیم شود که بدون مراجعه به متن اصلی ایده اصلی متن به خواننده منتقل شود .
- مفاهیم اصلی متن ( کلمات کلیدی ) باید در انتهای چکیده ذکر شوند .
- چکیده معمولا درست قبل از شروع متن اصلی آورده میشود .
- چکیده ارائه کتبی آکادمیک بهتر است به دو زبان ( فارسي و انگلیسی ) نوشته شود .
پیشنهادات و نظرات :
در برخی از گونه های ارائه کتبی مثل گزارشهای اداری ، فنی ، گزارش کار آموزی ، رساله فارغ التحصیلی و غیره لازم است که ارائه کننده پیشنهادات و نظرات خود را به طور منطقی و منسجم ارائه کند . در هر حال در متون علمی وفنی پیشنهادات و نظرات باید صریح – صادقانه – مسئولانه – و خیرخواهانه و منطبق بر << منطق سرد >> نوشته شوند و خالی از حب و بغض باشند .
پیوستها :
- در ارائه کتبی گاه لازم است مطالبی را که به نحوی از نظر موضوعی یا مفهومی مرتبط با مطالب متن اصلی هستند اضافه کنیم .تشخیص اینکه چه مطالبی را باید در قسمت پیوستها آورد همیشه آسان نیست .
معمولا در موارد زیر مطالب را در قسمت پیوستها درج می کنیم:
مطالبی که از نظر ارائهکننده اصلی نبوده ولی به نحوی با مباحث متن اصلی در ارتباط هستند مطالبی که پس از تنظیم نهایی ارائه کتبی به آنها دست یافته باشیم توضیح بیشتر بعضی از اصطلاحات متن اصلی انواع فهرستها مثل فهرست اختصارات وعلایم بکار رفته در متن اصلی ، فهرست اسامی خاص ، نمایه هاو غیره جدولها ، شکلها و فرمولهای کامپیوتری که به دلیلی امکان درج آنها در متن اصلی نباشد .
فهرست منابع :
این فهرست را کتابنامه ، کتابشناسی ، و گاه کتابنگاری نیز می گویند . در اکثر انواع ارائه نوشتاری حتما باید منابعی که در تنظیم و آماده سازی محتوای ارائه مورد استفاده قرار گرفته اند معرفی شوند زیرا اصل رعایت امانت نزد اهل اندیشه و قلم چنین حکم می کند .
فهرست منابع را می توان بر اساس ضوابط مختلفی تنظیم کرد از جمله :
- برحسب فرم انتشار منبع
- برحسب اصلی و فرعی بودن منبع
- بر حسب تاریخ انتشار
- بر حسب نظم الفبایی نام مولفین
- برحسب نظم الفبایی عنوان منابع
- برحسب موضوعات
- بر حسب زبان
نکاتی در مورد نحوه نوشتن مشخصات منبع :
- در متونعلمی – فنی گاه به سبب اهمیت فقره اطلاعتاریخ آ ن را بلافاصله بعد از نام کوچک مولف قید مکنند .
- اگر از یک مولف بیش از یک منبع مورد استفاده قرار گرفته باشد تکرار نام خانوادگی و نام کوچک او لزومی ندارد.
- گاه چهار حرف اول نام خانوادگی مولف و دو رقم تاریخ محصور در علامت []قبل از نام خانوادگی مولف آورده میشود .
- توجه داشته باشیم که در جزئیات اطلاعات فوق به ویژه استفاده از نشانه های سجاوندی بین مولفین ، ویراستاران و ناشران چندان اتفاق نظر نیست .
مشخصات نشر
مشخصات منبع
مشخصات مولف
نوع
منبع
محل نشر علامت : نام ناشر ويرگولتاريخ نشر نقطه
عنوان كامل كتاب ويرگولنام ويراستار يا مترجم باقيد كلمه ويراسته يا ترجمه ويرگول شماره مجلد ويرگول شماره ويراست نقطه
نام خانوادگي مولف (مولفين ) ، نام (هاي) كوچك مولف (مولفين)يانام ويراستار به عنوان مولف يا موسسه اي كه نقش مولفرا دارد نقطه
كتاب
عنوان مجله ويرگول شماره مسلسل ويرگول تاريخ ويرگول شماره صفحاتاول و آخر نقطه
عنوان كامل مقاله محصور در علامت ””نقطه
به همان صورت بالا
مقاله از مجله
محل نشر علامت : نام ناشر ويرگول شماره صفحه (ها) نقطه
عنوان مقاله محصور در علامت ””ويرگول كلمه «در» عنوان كتاب ويرگول نام ويراستار (ها) كلمه ويراستار در پرانتز نقطه
مثل بالا
مقاله از كتاب
نام دانشگاه ويرگول تاريخ ويرگول شماره صفحه (ها) نقطه
عنوان رساله ويرگول درجه اي كه رساله براي اخذ آن نوشته است در پرانتز ويرگول
مثل بالا
رسا له (تز)
عنوان روزنامه ويرگول محل نشر ويرگول تاريخ نقطه
مثل مقاله از مجله
مثل مقاله از مجله
مقاله از روزنامه
عنوان دايره المعارف ويرگول شماره مجلد ويرگول شماره صفحات اول وآخر نقطه
مثل مقاله از مجله
مثل كتاب
مقاله از دائره المعارف
ویژگیهای نوشتار علمی- فنی :
1.ویژگیهای زبانی
2.ویژگیهای کیفی
3.عوامل منفی در ارائه نوشتاری علمی – فنی
4.لزوم مدیریت نوشتار علمی – فنی
ویژگیهای زبانی عبارتند از :
- روانی و سادگی
- طبیعی بودن
- موجز بودن
- کتابتی بودن
- معاصر بودن
- جدی بودن
- نداشتن افعال شخصی
- نداشتن ضمایر شخصی
- نداشتن عبارات یا جملات طولانی
ویژگیهای کیفی عبارتند از :
- اطلاع دهندگی
- داشتناعتبار و درستی علمی – فنی
- منطق مندی
- مستدل بودن
- انسجام و یکدست بودن
- متناسب با موضوع بودن
- وضوح
- کامل بودن
- صریح بودن
- تخصصی و موکد به موضوع بودن
- عینی و واقعیت نما بودن
- امین بودن
- نداشتن لفاظیهای بی مورد
- نداشتن تکیه های بیجا و بیش از اندازه
- اطمینان بخش بودن
- مبالغه آمیز نبودن
- حقیقت مند بودن و غیره
عوامل منفی در ارائه نوشتاری علمی – فنی
- نادرستی تعریف موضوع
- عدم دقت در تعیین عنوان اصلی
- عدم انتخاب درست سرفصلها و عناوین داخلی
- روشن نبودن انگیزه نوشتن
- تعیین نادرست خواننده و سطح آن
- نادرستی داده ها
- عدم صراحت بیان
- عدم توانایی نویسنده در بررسی مطلب از دیدگاه خواننده
- عدم انتخاب روشهای مناسب گسترش مطلب
- ضعیف بودن استدلالها
- عدم انسجام و هماهنگی قسمتهای مختلف نوشتار
- عدم وجود توالیمنطقی بین قسمتهای نوشتار
- وجود اطلاعاتی که بدیهی هستند
- چند بار نویسی، لفاظی و حاشیه پردازی
- کامل نبودن نوشته
- وجود اصطلاحات علمی – فنی ناآشنا و غیره
لزوم مدیریت نوشتار علمی – فنی :
در سازمانهایی که به نحوی به کار دانش و فن می پردازند اعم از آکادمیک ، دانشگاهی ، فنی – صنعتی، حرفه ای و ... لازم است که بخشی از سازمان به عنوان مسئول تولید نوشتار علمی – فنی در نظر گرفته شود. این نکته بسیار مهم باید درک شود که در حیطه دانش و فن و به ویژه در کار پژوهش ، تولید و توسعه،نوشتن امری اساسی است . بدون نوشتنایده ها ، یافتارها ، دانستارها و ... و ارائه آنها کار پژوهش ، تولید و توسعهناتمام است .
وظایف مدیریت نوشتار علمی – فنی:
1.تامین نیروی تخصصی تولید نوشتار علمی – فنی
2.تامین مکان و ابزارهای مناسب برای تولید نوشتار
3.سرپرستی نویسندگانو استفاده بهینه از زمان
4.تبیین صریح و روشن خواسته های مدیریت سازمان از تولیدکنندگان نوشتار
5.نظارت در آماده سازی نوشتار
6.ویرایش نوشتار بطور کامل و صریح
7.تایید نهایی نوشتار و ارائه آن به مدیریت سازمان
8.ارزیابی و تشویق نویسندگان کارآ
انواع نوشتار علمی – فنی :
نوشتارهای علمی – فنی را می توان از چند دیدگاه رده بندی کرد مثلا از نظر محیطتولید ، صورت( فرم )، محتوا ، کاربرد ، سطح و ...
انواع نوشتار علمی – فنی باتوجه به هدف اصلی تالیف کتاب حاضر :
نوشتار دانشگاهی و غیر دانشگاهی :
منظور از نوشتار دانشگاهی ( تحصیلی )بعضی و نه همه نوشتارهایی است که فرد در سطوح مختلف تحصیلات دانشگاهیتهیه و تنظیم می کند مثلا کتاب و جزوه در اینجا مورد نظر نیست .
منظور از نوشتار غیر دانشگاهی ( کاری ) بعضی و نه همه نوشتارهایی است که یک فرد در محیطهای کاری تهیه وتنظیم میکند و کاربردهای متفاوت دارند .
ديدگاه امام علي(ع)درباره عدالت در حکومت اسلامی ( از مطالب برگرفته شده در نهج البلاغه )
چکيده
موضوع عدل و عدالت يکي از مباحث مهم دين مقدس اسلام است و مهمترين منبع آن قرآن، سنت است. در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي شيعيان عدل (الهي) و امامت را جزء اصول دين خود مي دانند. مظهر عدل و عدالتخواهي علي (ع) اولين امام آنها مي باشد. امام علي (ع) عدالت را يک تکليف و وظيفه الهي بلکه يک ناموس الهي مي داند. نهج البلاغه اثر جاويدان امام علي (ع) است که در آن عدالت اجتماعي به صورت يک فلسفه و يا نظريه اجتماعي، سياسي و اقتصادي مورد توجه قرار گرفته است.
در اين تحقيق ديدگاه امام علي(ع) درباره معني و مفهوم عدل و عدالت،مزاياي آن و راهكارهاي رسيدن به عدالت اقتصادي در يك حكومت اسلامي مورد مطالعه قرار مي گيرد.شكي نيست كه يكي از مظاهر توسعه يافتگي برخوداري عامه مردم از رفاه نسبي اقتصادي مي باشد و تحقق چنين امري از ديدگاه اسلام در احقاق حقوق مشروع هر فرد در جامعه توسط حاكمان عادل، متقي و ساده زيست ميسر مي باشد و اين همان اصولي است كه امام علي(ع) بدان توجه و تاكيد داشته است.
1-مقدمه
عدالت در لغت به معناي برابر سازي و توازن است و در مفهوم اجتماعي، هرگاه حق هر صاحب حقي به او داده شود مي گويند عدالت رعايت شده است.بنابراين عدالت اقتصادي-كه يكي از مظاهر عدالت اجتماعي است- به معناي رعايت استحقاق ها و دادن حقوق اقتصادي افراد است.
تعريف مذكور از عدالت اقتصادي ما را به اين نكته رهنمون مي سازد كه برابري در حقوق و امكانات و بر قراري تعادل در جامعه ،هميشه همراه با عدالت نيست و هر گونه برابري و تعادل بدون رعايت حقوق صاحبان حق، نوعي بي عدالتي به حساب مي آيد.بنابراين عدالت اقتصادي چيزي غير از تعادل اقتصادي است و دليل ناكام ماندن بسياري از تئوري هاي اقتصادي در جهت تامين عدالت اقتصادي،برابر دانستن مفهوم عدالت و تعادل بوده است،در صورتي كه بسياري از تعادل هاي اقتصادي موجب بروز شكاف طبقاتي و محروم شدن عده اي از حقوق خودشان گرديده است.براي نمونه تاكيد اقتصاددانان بر تعادل عرضه و تقاضا و مكانيزم بازار را مي توان مطرح كرد: اگر دخالت دولت و حاميان اجراي عدالت نباشد مكانيزم هاي موجود، تعادل در عرضه و تقاضا رابوجود مي آورند،ولي اين تعادل به بهاي خارج شدن عرضه كنندگاني است كه ياراي رقابت با غول هاي اقتصادي را ندارند يا موجب خارج ساختن نيازمنداني است كه از صف متقاضيان به دليل فقر و محروميت بازمانده اند و اين امر باعث عميق تر شدن شكاف طبقاتي و خدشه دار شدن ريشه هاي عدالت در جامعه مي گردد.
مكتب اسلام با الهام از آيات قرآني و روايات پيشوايان ديني كه بر اقامه عدل و قسط در جامعه انساني تاكيد دارند،به عدالت اقتصادي به عنوان يكي از اصول اقتصاد اسلامي مي نگرد و از آن جا كه هدف از بعثت انبيا تحقق عدالت اجتماعي است، بر عدالت خواهي در همه ابعاد اجتماعي،سياسي،فرهنگي و اقتصادي پافشاري مي نمايد.به عنوان مثال قرآن كريم فلسفه تشكيل حكومت ها و بعثت انبيا را اقامه قسط و عدل و حل اختلافات گوناگون بين مردم دانسته است(سوره بقره آيه 113و حديد،آيه 25).
ساير مكاتب اقتصادي نيز هدف حقوقي جامعه را تامين مصالح اجتماعي دانسته اند،با اين تفاوت كه مكتب اسلام علاوه بر تكاپو و تلاش براي تامين مصالح اجتاعي،هدف نهايي جامعه را تكامل معنوي انسان ها و تقرب به در گاه الهي مي داند،در صورتي كه مكاتب غير الهي به دليل اعتقاد نداشتن به جهان آخرت و اكتفا به برنامه ريزي براي زندگي كوتاه دنيوي، نامين مصالح اجتماعي را هدف نهايي مي دانند.از اين جا مي توان به رابطه تنگاتنگ حقوق و اخلاق در مكتب اسلام پي برد،زيرا نظام حقوقي اسلام زير مجموعه نظام اخلاقي است و رعايت كامل احكام و قواعد حقوقي در صورتي كه با نيت خالص و به قصد نيل به كمال و سعادت يعني تقرب به خدا انجام پذيرد، نوعي اطاعت از تكاليف اخلاقي محسوب مي گردد.اين رابطه موجب معيار قرار گرفتن عدالت و جلوگيري از هر گونه ظلم و اجحاف در فقه اسلامي شده است و همه احكام و قواعد فقهي با توجه به اين اصل تنظيم گرديده اند،قواعدي چون لا ضرر يا احكام مالكيت عوامل توليد و توزيع و...همه بر محور عدالت و رعايت اسنحقاق ها مي باشند.
امام علي(ع)يك شخصيت ولايي بود كه در حدود 4 سال و 9 ماه در يكي از پهناورترين ممالك جهان حكومت كرد.وي نظرات مختلفي در زمينه مسائل ديني،اجتماعي ، سياسي و اقتصادي دارد كه به عنوان يك حجت براي رفتار مسلمانان و پيروان آن حضرت تلقي مي گردد.مهمترين كتاب و سند معتبر از انديشه هاي امام علي(ع) نهج البلاغه است كه شامل خطبه ها،نامه ها و سخنان قصار آن حضرت مي باشد كه در سال 400 هجري توسط شريف رضي گردآوري شده است.در اين مقاله ديدگاه هاي امام علي(ع) درباره معني و مفهوم عدالت ، عدالت اقتصادي و راهكار هاي نائل شدن به آن در يك حكومت اسلامي مورد مطالعه قرار مي گيرد.
2- معني و مفهوم عدالت از ديدگاه امام علي (ع)
از ديدگاه امام علي (ع)، عدل و عدالت داراي چندي معني و مفهوم است:
1- يكي از معاني عدل و عدالت از ديدگاه امام علي (ع)، " محق بودن هر فرد نسبت به حقي که به طور مشروع دارد، مي باشد".
امام علي (ع) احقاق حقوق مردم را يك رويه اي عادلانه و از وظايف حاکم اسلامي مي داند و در اين رابطه مي فرمايد:
]خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم و فرد قوي در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم.[ (خطبه 37، نهج البلاغه، ص 91).
]مرد را سرزنش نکنند که چرا حق اش را با تأخير مي گيرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حق اش نيست بگيرد.[ (نهج البلاغه، حکمت 166، ص 667).
]هيچ عدلي سودمندتر از بازگرداندن مظلمه و اداي ديون نمي باشد.[ (غرر الحكم1 ، ص 187).
2- معني و مفهوم ديگر عدل از ديدگاه امام علي (ع)، "انصاف" است. انصاف به معني رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت (فرهنگ معاصر، ص 153).
علي (ع) در اين باره مي فرمايد:
]خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل مي باشد.[ (نهج البلاغه، حکمت 231، ص 679).
از امام علي (ع) پرسيدند که عدل برتر است يا بخشش؟
آن حضرت فرمود:
]عدل و عدالت هر چيزي را در جاي خود مي نهد در حاليکه بخشش آن را از جاي خود خارج مي سازد. عدالت تدبير عمومي مردم است، در حاليکه بخشش گروه خاصي را شامل است. پس عدالت شريف و برتر است.[ (نهج البلاغه، حکمت 437، ص 735).
- امام علي (ع) مي فرمايد: ]به درستي که عدل و دادگري آن است که به هنگام حکم دادن با انصاف باشي و از ظلم دوري نمايي.[ (غرر الحكم، ص 220).
از سخنان و کلمات قصار امام علي (ع) چنين استنباط مي شود که آن حضرت عدل را به معني مراعات انصاف در حقوق مختلف افراد در جامعه مي داند. منظور از انصاف يعني هر امري در جاي خود و متناسب با حق خود رعايت شود. به عبارت ديگر رعايت اعتدال در امور و پرهيز از افراط و تفريط به معني رعايت انصاف در امور مي باشد. نقطه مقابل عدل و عدالت، جور و ستم و ظلم در امور مختلف مي باشد و بر هر فرد مسلمان واجب است که نه تنها به ديگران ظلم نکند بلکه در برابر ظالمان ايستادگي و با آنها مقابله نمايد.
3- مزاياي برقراري عدل و عدالت از ديدگاه امام علي (ع)در يك جامعه اسلامي
اسلام يکي از اصول و بنيان هاي قوام و استحکام هر جامعه را برقراري عدل و عدالت مي داند و نقطه مقابل عدل را ظلم مي پندارد که باعث اضمحلال و فرو پاشي حکومت ها در جوامع مي شود.
از نظر امام علي (ع) برقراري عدل و عدالت در جامعه يک تکليف و وظيفه الهي است و اساس قوام و استمرار حکومت ها در رعايت عدالت توسط حاکمان آنها مي باشد. در اينجا برخي از نظرات علي (ع) درباره مزايا و اهميت برقراري عدل و عدالت ارائه مي گردد، امام علي (ع) مي فرمايد:
1-عدل، زيبائي و جمال حاکمان است (غرر الحكم، ص 50).
2-زيبايي سياست، رعايت عدالت در حکومت است (غرر الحكم، ص 165).
3-هر که عدالت را به کار بندد، رتبه اش والا گردد و هر که ستم روا دارد، در هم شکسته شود (غرر الحكم، ص 625).
4-عدالت را به کار گير و از بي انصافي و بي عدالتي بر حذر باش که بي انصافي کردن با مردم آنان را آواره مي کند و بي عدالتي به قيام مسلحانه وا مي دارد (نهج البلاغه، حکمت 476، ص 743).
همان طور که ملاحظه مي شود، علي (ع) يکي از واجبات فردي و اجتماعي را رعايت عدل و عدالت توسط افراد در جامعه مي داند و مقابله با بي عدالتي و ظلم در جامعه را يکي از مصادر نهي از منکر تلقي مي نمايد. بنابراين، برقراري عدالت اجتماعي در همه ابعاد آن يکي از اصول مهم و با اهميتي است که علي (ع) در حکومت اسلامي هم در تئوري و هم در عمل به آن توجه داشته است.
4- راهکارهاي اجراي عدالت در يك حكومت اسلامي از ديدگاه امام علي (ع)
پس از بيان اهميت و تعريف عدل و عدالت، مهمترين موضوع چگونگي اجراي عدالت در يك حكومت اسلامي مي باشد. علي (ع) چند عامل را به عنوان ابزارهاي اجراي عدالت به شرح ذيل مطرح مي نمايد:
4-1- وجود حاکمان و حکمرانان عادل و متّقي
امام علي (ع) در ارتباط با وجود حاکمان و مسئولان عادل و با تقوا در جامعه و نظارت بر رفتار شخصي و اجتماعي آنان توجه زيادي مبذول داشته است. بديهي است که در صورتي مسئولان هر جامعه افرادي عادل و عدالتخواه باشند و ابتداً اين موضوع را در زندگي شخصي خود و بستگان شان اعمال نمايند، اعتماد مردم به آنها جلب شده و به عنوان الگويي مفيد مورد پيروي و احترام مردم در جامعه خواهند بود. حاکمان مسلمان بايد عدالت را براي آحاد مردم در جامعه و بدون تبعيض بين اقشار مختلف اجرا نمايند. احقاق حق مظلوم از ظالم نيز از وظايف مهم يک حکمران اسلامي است که به شدت مورد تأکيد امام علي (ع) بوده است. علي (ع) در نهج البلاغه هدف از قبول خلافت را احقاق حق مظلومان مي داند. در اين باره در روز دوم خلافت خود در سال 35 هجري مي فرمايد:
]به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر کجا که بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم. گرچه با آن ازدواج کرده يا کنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است. آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم بر او سخت تر است.[ (نهج البلاغه، خطبه 15، ص 59).
]به خدا سوگند، همين کفش بي ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر اينکه حقي با آن به پا دارم و يا باطلي را دفع نمايم .[(نهج البلاغه، خطبه 33، ص 85).
]به خدا قسم ،داد ستم ديده را از ظالم ستمگر بستانم و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم، گرچه تمايل نداشته باشد.[ (نهج البلاغه، خطبه 136، ص 255).
]هرگز براي حمايت اشراف و بزرگان قريش، اموال بيت المال را به طور غير عادلانه تقسيم نخواهم کرد و به آنها سهمي بيشتر نخواهم داد. حتي اگر اين اموال از آن خودم بود، به طور مساوي بين مردم تقسيم مي کردم تا چه رسد به اموال بيت المال.[ (نهج البلاغه، خطبه 126، ص 239).
]عدالت را به کار گير و از بي انصافي و بي عدالتي بر حذر باش، که بي انصافي با مردم آنان را آواره مي کند و بي عدالتي به قيام مسلمانه وا مي دارد.[ نهج البلاغه ،حکمت 476، ص 473).
همان طوريکه از سخنان امام علي (ع) ملاحظه مي شود، وجود حاکمان عادل که هدف اصلي آن احقاق حق مرد ستمديده باشد، يکي از اصول برقراري عدالت در جامعه مي باشد.
4-2- نظارت بر اعمال و رفتار صاحب منصبان در جامعه
علي (ع) به عنوان امام و رهبر يک نظام سياسي همواره بر اعمال و رفتار حاکمان منصوب خود نظارت داشت و نسبت به حيف و ميل بيت المال و عدم برقراري عدالت در جامعه به شدت از خود عکس العمل نشان مي داد و حکمرانان را مؤاخذه مي کرد. بنابراين از نظر آن حضرت نظارت بر رفتار و عملکرد مسئولان حکومتي يکي از وظايف رهبران جامعه و از ابزارهاي برقراري عدالت مي باشد. در اين باره در نهج البلاغه نامه هاي زيادي از جانب امام علي (ع) به حاکمان مرقوم شده است:
علي (ع) در نامه اي به زياد ابن ابيه جانشين فرماندار بصره مي نويسد:
]همانا من به راستي به خدا سوگند مي خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومي خيانت کردي، چنان بر تو سخت گيرم که قادر به تامين معاش عيال خود نيز نباشي.[ (نهج البلاغه، نامه 20 ، ص 499).
علي (ع) در نامه اي به محمد ابوبکر فرماندار مصر مي نويسد:
]با مردم فروتن باش. نرمخو و مهربان باش ،گشاده رو و خندان باش. در نگاه هايت و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم، به تساوي رفتار کن تا بزرگان در ستم کاري تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأيوس نگردند.[ (نهج البلاغه، نامه 27 ص 509).
-امام علي (ع) به يکي از حکمرانان خود در سال 40 هجري مي نويسد:
]... به من خبر رسيده که کشت زمين ها را برداشته و آنچه را که مي تواني گرفته و آنچه در اختيار داشتي، به خيانت خورده اي ، پس هر چه زودتر حساب اموال را براي من بفرست و بدان که حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سخت تر است .[(نهج البلاغه، نامه 40، ص 567).
امام علي (ع) در بخشي از نامه اي که به فرماندار بصره مي نويسد، مي فرمايد:
]... به من خبر رسيده که اموال بيت المال را که سهم بيوه زنان و يتيمان بود به يغما بردي و ... از خدا بترس. اموال آنان را بازگردان و اگر چنين نکني خدا مرا فرصت دهد، تو را کيفر خواهم داد... . به خدا سوگند اگر حسن و حسين چنان مي کردند که تو انجام دادي از من روي خوش نمي ديدند و به آرزو خود نمي رسيدند تا آنگاه که حق را از آنها بستانم و باطلي که به ستم پديد آمده، نابود سازم.[ (نهج البلاغه، نامه 41 ص 547).
- امام علي (ع) در نامه اي به مصقله بن هبيره شيباني، فرماندار اردشير خّره (فيروز آباد) از شهرهاي فارس ايران در سال 38 هجري مي نويسد:
]... به من گزارش رسيده که تو غنايم مربوط به مسلمانان را که به وسيلة اسلحه و اسب هايشان به دست آمده و خون هايشان در اين راه ريخته شده، در بين افرادي از باديه نشينان قبيله ات تقسيم کرده اي. اگر اين گزارش صحيح باشد، تو در نزد من خوار خواهي شد و ارزش و مقدرات کم خواهد بود.
آگاه باش، حق مسلماناني که نزد من و پاپيش تو هستند در تقسيم اين اموال مساوي است، بايد همة آنها به نزد من آيند و سهمية خود را از من بگيرند.[( نهج البلاغه، نامه 43، ص 551).
چنانکه در نامه هاي امام علي (ع) ملاحظه مي شود، وجود حکمرانان عادل و با تقوا يکي از اصول برپايي عدل و عدالت در جامعه مي باشد و نظارت بر عملکرد آنان در ارتباط با لغزش هاي مادي و دنيوي و در صورت لزوم برکناري آنها به علت خيانت به بيت المال از جمله وظايف رهبر و پيشواي جامعه اسلامي مي باشد.
4-3 حقوق متقابل مردم و حاکمان (عدالتخواه) در جامعه
احقاق حق مظلومين در جامعه و حمايت مردم از مجريان برقراري عدل و عدالت يکي ديگر از شرايط برقراري عدالت در جامعه مي باشد. بديهي است که هرگاه جامعه از نظر فکري توان پذيرش حق و عدالت را نداشته باشد و رهبران عدالتخواه خود را در مقابل فاسقان پشتيباني نکند، اجراي عدالت در جامعه با شکست مواجه مي شود.
امام علي (ع) در بخشي از خطبه 92 نهج البلاغه ( ص 173) که پس از قتل عثمان و هجوم مردم براي بيعت با وي در سال 35 هجري بيان نمود ، عدم تمايل خود را براي پذيرش خلافت به شرح ذيل مطرح مي نمايد:
[ مرا واگذاريد و ديگري را به دست آريد. زيرا ما به استقبال حوادث و اموري مي رويم که رنگارنگ و فتنه آميز است و چهره هاي گوناگون دارد و دل ها بر اين بيعت ثابت و عقل ها بر اين پيمان استوار نمي ماند...].
امام علي (ع) در خطبه شقشقيه (خطبه 3، ص 47) به آشوب طلبي و مقابله ناکثين، قاسطين و مارقين در برابر حکومت عادلانه خود اشاره دارد.
در ارتباط با حقوق متقابل مردم و رهبران، امام علي (ع) در بخشي از در خطبه 216 ( ص 443) نهج البلاغه مي فرمايد:
[... و در ميان حقوق الهي بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم به رهبر است. مردم اصلاح نمي شوند مگر به اصلاح حاکمان و حاکمان اصلاح نمي شوند مگر به استقامت و پايداري مردم... و آنگاه که مردم حق رهبري را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازند، حق در آن جامعه بين آنها عزّت يابد و راه هاي دين پايدار و نشانه هاي عدالت برقرار و سنت (پيامبر) پايدار گردد ، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس مي گردد.اما اگر مردم بر حکومت چيره شوند يا زمامدار بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بين مي رود، نشانه هاي ستم آشکار و نيرنگ بازي در دين فراوان مي گردد.]
بنابراين از ديدگاه امام علي (ع) رعايت حقوق متقابل مردم و دولت امري واجب است. دولت ها وظيفه دارند در قلمرو اختيارات خويش شرايط رشد و تعالي و زمينه تکامل و توازن اجتماعي و دستيابي عادلانه هر کس به حق و حقوقش را فراهم سازند. مردم نيز وظيفه دارند به تعهدات خود در برابر زمامداران وفا کنند، کارهاي جامعه را انجام دهند مسئوليت پذير باشند و براي استواري جامعه از دولت ها و رهبران عدالتخواه حمايت نمايند. افراد بايد بدانند که رفتار فردي داراي بعد اجتماعي است. مجموعه تلاش هاي فردي حرکتي بزرگ و پيوسته پديد مي آورد، سبب به سامان شدن جامعه و احقاق حق همگان خواهد شد[.
4-4 لزوم ساده زيستي حاکمان اسلامي
امام علي (ع) از اشرافيت و زندگي تجملي بيزار است و در جامعه اسلامي كه افرادي فقير دارد، ساده زيستي را از جمله وظايف حاکمان اسلامي مي داند. در نهج البلاغه اين موضوع به حاکمان و فرمانداران توصيه شده است:
-امام علي (ع) در نامه 3 نهج البلاغه ( ص 481) شريح بن الحارث قاضي (قاضي کوفه) که خانه اي به 80 دينار خريده بود، در ارتباط با سوء استفاده مالي هشدار مي دهد.
در بخشي از نامه مي فرمايد:
[...به من خبر دادند که خانه اي به 80 دينار خريده اي و سندي براي آن نوشته اي و گواهاني آن را امضا کرده اند. اي شريح انديشه کن که آن خانه را با مال ديگران و يا پول حرام نخريده باشي که آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده اي[.
-امام علي (ع) در نامه 45 نهج البلاغه ( ص 553) عثمان بن حنيف انصاري، فرماندار بصره را از اينکه به ميهماني اشراف و ثروتمندان بصره شرکت کرده و در آن غذاهاي رنگارنگ و تجمّلي وجود داشته، مورد سرزنش قرار مي دهد و به وي توصيه مي کند که غذاهايي که حلال و حرام بودنش را نمي داند، دور بيفکند و آنچه را به پاکيزگي و حلال بودنش يقين دارد، مصرف نمايد.
-امام علي (ع)، در نامه 71(نهج البلاغه ص 613) به منذر بن جارود عبدي، فرماندار استخر در ايالت فارس، وي را از زندگاني تجمّلي و هواپرستي منع مي کند و مورد سرزنش قرار مي دهد.
بنابراين ساده زيستي حاکمان اسلامي و اطلاع از زندگي افراد کم درآمد و فقير نيز يکي از خصوصيات رهبران و مسئولان عادل در جامعه مي باشد و امام علي (ع) رعايت آن را واجب مي داندو معتقد است كه ساده زيستي حاكمان اسلامي زمينه را براي اجراي عدالت و اقامه ان در جامعه اسلامي فراهم مي آورد.
5- جمع بندي و نتيجه گيري
موضوع برقراري عدل و عدالت در جامعه يکي از ارکان دين مقدس اسلام مي باشد، به گونه اي عدل الهي يکي از اصول اعتقادي شيعيان و برخي از فرقه هاي اهل تسنن مانند معتزله مي باشد.
امام علي (ع) عدل و عدالت را يکي از پايه ها و بنياين هاي قوام هر حکومت مي داند. آن حضرت عدل را زيبايي و جمال حاکمان و معيار سياست مطلوب را رعايت عدالت در جامعه مي پندارد.
امام علي (ع) عدالت را تساوي و برابري حق افراد (در شرايط برابر) تعريف نموده است و معتقد است که بنا بر اصل تساوي افراد در خلقت، آزادي و مساوات يک حق بشري و الهي براي همه مردم است. آن حضرت معتقد است که توزيع اموال بيت المال بايد به صورت عادلانه بين مردم تقسيم شود و هرگز حاضر نبود براي حمايت اشراف و بزرگان قريش و حتي برادرش عقيل (که وضعيت مالي خوبي براي تأمين مايحتاج عيال و فرزندانش نداشت) سهمي بيشتر به آنها اختصاص دهد (نهج البلاغه، خطبه 224، ص 459 و خطبه 126، ص 239).
بنابراين ديدگاه هاي امام علي (ع) دربارة عدل و عدالت و راهکارهاي برقراري آن، انديشه اي جاودانه و ابدي و الگويي منحصر به فرد براي هر حكومت اسلامي است و به مرور زمان نه تنها سست و کم اهميت نگشته بلکه پس از گذشت قرن ها، مشتاقان و شيفتگان( مسلمان و غير مسلمان) بسياري پيدا کرده است.لذا در نظر گرفتن اصول عدل و عدالت از ديدگاه امام علي(ع)مي تواند الگو و ضابطه مناسبي براي بر پايي هر حكومت اسلامي باشد و از مسئولين كشور اسلامي ما انتظار مي رود كه هر چه بيشتر در اقامه قسط و عدل علوي اقدام نمايند.
فهرست منابع و مأخذ
-آمدي تميمي، عبدالواحد (1377) . غرر الحكم و دررالکلم. ترجمه انصاري. محمد علي جلد اول و دوم. تهران. انتشارات آرمان.
-امامي، محمد جعفر و آشتياني، محمد رضا (1378). نهج البلاغه. جلد اول و دوم و سوم. چاپ يازدهم. قم: مدرسه امام علي بن ابيطالب.
-پاشاپسندي، حسينعلي (1379). امام علي (ع) و عدالت. مجموعه مقالات نخستين جشنواره نهج البلاغه دانشگاهيان سراسر کشور. تهران. کميته علمي نخستين جشنواره دانشگاهيان سراسر کشور.
-دشتي، محمد (1379). ترجمه نهج البلاغه. چاپ هفتم. قم :نشر مشرق.
-حکيمي، محمد (1381). زمينه ها و موانع تحقق عدالت اقتصادي. تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
تعريف:خانه بهداشت محيطي ترين واحد روستائي ارائه خدمت در نظام شبكه هاي بهداشتي درماني كشور است . هر خانه بهداشت بسته به شرايط جغرافيايي- به ويژه امكانات ارتباطي و جمعيت – يك يا چند روستا را تحت پوشش خود دارد.
وظايف بهورزان در خانه هاي بهداشت:
-سرشماري سالانه و ثبت اطلاعات:
هر خانه بهداشت، در شروع كار و در آغاز هر سال، بايد اطلاعات آماري كاملي از منطقه تحت پوشش خود جمع آوري كند. براي اين كار، منازل هر يك از روستاهاي تحت پوشش طبق نظم خاصي شماره گذاري مي شود. تعداد خانوارها و تعداد افراد هر خانوار به تفكيك نام، سن جنس، نسبت با سرپرست خانوار، شغل و ميزان سواد، بارداري، معلوليت و بيماري مزمن و تغييرهاي جمعيتي خانوار(ازدواج، مرگ، مهاجرت) و ... ثبت مي گردد. مشخصات مجتمعهاي موجود (آب، فاضلاب، نوع مصالح بكار رفته در مسكن و دفع فضولات....)، شرايط محيطي(را ه ارتباطي، فاصله ها، اماكن عمومي و...)، چگونگي مواد غذايي و تغذيه مردم و نيز ساير اطلاعات لازم در پرونده خانوار ثبت مي شود. براي اين مقصود، تهيه فرمهاي خلاصه و حتي المقدور آسان و ساده اهميت بسياري دارد. پس از سرشماري اوليه يا سالانه، گروههاي سني، جنسي، شغلي و... كه برنامه مراقبت بهداشتي معيني دارند، دسته بندي، ثبت و برنامه مراقبت بهداشتي آنها تنظم مي گردد. با جمع آوري و دسته بندي اين اطلاعات وسعت عمل، حجم فعاليت و ميدان عملياتي خانه بهداشت روشن مي شود.
-آموزش بهداشت عمومي
- مشكل ترين، مهمترين و اميد بخش ترين نقش خانه بهداشت، آموزش بهداشت است . بعلت ظرافت، بردباري و دقت فراواني كه در اين كار لازم است، انتظار مي رود وقت زيادي را بخود اختصاص دهد.
خانواده و مدرسه، كه بيش از دو سوم هدفهاي آموزشي بهداشت عمومي را در خود دارد، مناسبترين و بارورترين عرصه هاي اين فعاليت است. اگر آموزشهاي خانه بهداشت در اين عرصه ها بخصوص در مدرسه، موفقيت آميز باشد، معلمان در مدرسه و كودكان در خانه تداوم بخش مفاهيم مورد نظر خواهند بود. كودك به اقتضاي قدرت فراگيري با سرعت بيشتري به تغيير رفتار دست مي يابد، اين رفتارهاي تغير يافته را به ميان خانواده مي برد و عادتهاي نو و صحيح را به ديگران انتقال مي دهد. اين كيفيت نه تنها در حال حاضر بر مجموعه آگاهيها و رفتار خانواده اثر مستقيم مي گذارد بلكه آشنايي و آميختگي نسل آينده را نيز با مفاهيم و رفتار بهداشتي افزون تر مي سازد. بعبارت ديگر خارج ساختن نقش آموزش بهداشت از قالب تنگ موجود، شايد تنها راه تأمين و تضمين آگاهيهاي بنياني و مؤثر بهداشتي باشد. در اين راه فراهم آوردن موجبات آموزشي معلمان مدارس روستايي و كساني كه با جمعيتهاي گروهي سر وكار مستمري دارند نقشي سازنده و پرسود خواهد داشت. بخش عمده ديگري از آموزشهاي بهداشت در جريان مراقبتها و بصورت چهره به چهره خواهد بود كه مؤثرترين طرق آموزش بهداشت است.
-تشكيل گروههاي داوطلب و شوراهاي محلي بهداشت
اگر ضابطه انتخاب فرد بومي درست انجام گيرد، بدليل آشنايي عميق پرسنل بخش بومي با آداب و رسوم محل، باورها و اعتقادهاي مردم و استفاده از گويشهاي محلي امكان برقراي ارتباط پرسنل بخش خانه بهداشت با جامعه و نفوذ آموزشهاي آنان در مردم محل خدمت بيشتر خواهد بود. جلب اعتماد مردم موجب مي گردد كه علاقمندي و گرايش آنان براي مشاركت در فعاليتهاي بهداشتي افزايش يابد. مشاركت و مداخله مردم در خدمات بهداشتي كه عامل تعيين كننده اي براي مراقبت از خويش(self-care) و خود اتكايي (self-reliance) جامعه است، بايد اساسي ترين خط مشي نظام بهداشتي كشور باشد. در اين راستا پرسنل بخش بومي خانه بهداشت مناسبترين گروه براي پايه گذاري و گسترش اين مشاركتها بشمار مي روند. مثلاً ، استفاده پرسنل بخش از بستگان و دوستان خويش براي انجام بعضي از كارها مثل پيگيري و تبليغ كساني كه در موعد مقررمراجعه نمي كنند و يا نامنظم مراجعه مي نمايند، انجام برخي از خدمات نظير وزن كردن زنان حامله و كودكان، درست كردن محلول ORS و... مي تواند مقدمه اي باشد كه بتدريج به تشكيل گروههاي داوطلب، در زمينه هر يك از خدمات و تشكيل شوراهاي محلي بهداشت منجر گردد.
-مراقبت از زنان باردار:
- نگهداري آمار دقيق و تشكيل پرونده براي كليه زنان باردار پيگيري آنها در مراحل مختلف پيشرفت حاملگي
- تكميل فرم مراقبت دوران بارداري در اولين ديدار زن باردار، ثبت سوابق و نتجه زايمانهاي قبلي، درج نتايج اولين معاينه در فرم مراقبت
- برآورد تاريخ تقريبي زايمان و درخواست آزمايشهاي تشخيصي لازم
- در ديدارهاي بعدي: زنان باردار در شش ماه اول حاملگي ماهي يكبار، در ماه هفتم و هشتم دوبار و در ماه نهم هر هفته يكبار تحت مراقبت قرار مي گيرد، تا دوران حاملگي را با شرايط مناسبي به پايان برسانند. سنجش پيشرفت حاملگي، آموزش زن باردار در مورد تغذيه، ورزش، پوشاك، مراقبت از پستانها، اهميت دادن آغوز ، تغذيه با شير مادر و ساير مراقبتهاي دوران بارداري، تزريق واكسن كزاز يا تؤام ، آموزش طرز مراقبت صحيح از نوزاد، روش درست شير دادن، تغذيه شير خوار و...
- اعزام زنان باردار نيازمند مراقبتهاي ويژه به مركز بهداشتي درماني مربوطه
- مساعدتهاي لازم براي تأمين امكان زايمان سالم و بهداشتي براي زنان حامله تحت نظر، اعم از همكاري با ماماي محلي يا معرفي و فراهم آوردن تسهيلات لازم براي اعزام آنها به مركز بهداشتي درماني و ثبت جريان و نتيجه زايمان در پرونده مادر.
- آموزش مراقبتهاي بعد از زايمان و كمك به انجام آنها
مراقبت از كودكان 8-0 سال
- تکامل کودک ازدوران جنینی آغاز میشود وبامراقبت وتغذیه مطلوب دردوران بارداری , فرصت رشد وتکامل مطلوب کودک که حق طبیعی اوست فراهم میشود. مهمترین دوران تکامل مغزی کودک دردوسال اول زندگی است که نقش قابل ملاحظه ای برعملکرد ذهنی , جسمس,روانی,اجتماعی وایمنی کودک دارد تجربیاتی که کودک درسالهای سوم تاپنجم زندگی کسب میکند اورا برای کسب مهارتهای اجتماعی ویادگیری دردوران مدرسه آماده میسازد. تجربیات ومهارتهای کودک دردوران 8-6 سالگی که بدوورود به مدرسه است درقدرت یادگیری اودر دوران تحصیل حیاتی است . بنابراین مراقبت ازکودک , حمایت , آموزش ورشد وتکامل مطلوب , ازدوره لقاح آغاز میشود ونه تنها مراقبت کودک بلکه مراقبت ازمادر نیز برای بقاء رشدوتکامل کودک حائز اهمیت است .
- کودکانی که ازمراقبت مطلوب برخوردار هستند در آموزش وسایر خدمات اجتماعی ازبقیه جلوترهستند . توان تولید بیشتری دارند وبه قانون بیشتر احترام میگذارند , لذا هزینه های آینده برای آموزش , بهداشت وهزینه های اجتماعی کاهش خواهد یافت وسرمایه های اجتماعی فزونی می یابد.
توجه خاص به تکامل آنها درسنین زیر 8سال وبه ویژه زیر 5 سال از , ازاهمیت ویژه ای برخوردار است
برنامه مراقبت کودک سالم به دنبال یافتن راهی برای جداکردن کودکان سالم ازکودکان به ظاهر سالم یا مستعد به بیماری است که هنوز نشانه های بیماری درآنها مستقر نشده است . درحقیت هدف این برنامه طراحی نظام غربالگری استاندارد مراقبت کودکان صفرتا هشت سال واجرای آن میباشد.
خلاصه ارزيابي وطبقه بندي براي تمام كودكان كمتر از 8 سال
ازمادر درمورد سلامت كودك سوال كنيد
اگر براي مراقبت هاي دوره اي مراجعه كرده است مراحل زير رادنبال كنيد
(اگر براي مراقبت ويژه آمده است مراقبتهاي پيگيري رابه عمل آوريد)
كنترل كودك ازنظر نشانه هاي خطر، وضعيت عمومي
كنترل كودك كمتراز 2ماه از نظر وضعيت زردي
كنترل كودك ازنظر وضعيت وزن
كنترل كودك ازنظر وضعيت قد
كنترل كودك ازنظر وضعيت دورسر
كنترل كودك ازنظر دهان ودندان
كنترل كودك ازنظر وضعيت بينايي
كنترل كودك ازنظر وضعيت تكامل
وضعيت واكسيناسيون ومكمل هاي دارويي كودك راكنترل كنيد وتصميم بگيريد آيا امروز نياز به واكسن يا داروي مكمل دارد ؟
سپس توصيه هاي لازم راارائه وبامادر مشاوره كنيد
تنظيم خانواده
- آموزش ، اجرا و پيگيري برنامه هاي تنظيم خانواده در زنان 10 تا 49 ساله شوهردار اين گروه ماهي يكبار مورد مراقبت قرار مي گيرند.
آموزش و مراقبتهاي تغذيه اي
مواد غذائي، چكونگي پخت و مصرف آنها در مناطق مختلف كشور، تابع شرايط اقليمي- جغرافيايي، سنتها و عادات مردم آن ناحيه است. شناخت اين ويژگيها، تعيين علل و نوع كمبودهاي غذايي بايد به دقت مورد توجه قرار گيرد. جا دارد كه آموزشهاي خانه بهداشت بطور عمده در جهت يافتن راههاي استفاده صحيح از مواد غذايي موجود عادت كنند و بتدريج مواد غذايي لازم و جديد در عادتهاي غذايي آنان را يابد. مثلاً اگر كارشناسان تغذيه مراكز بهداشت استانها ضمن بررسيهاي خود براي شناخت منابع غذايي رايج در منطقه، كمبودي در مصرف سبزيهاي تازه ملاحظه كنند. بايد طبق برنامه ريزي دقيقي محوطه حياط خانه هاي بهداشت را به عرصه اي براي كاشت انواع سبزيها، گوجه فرنگي و ... بدل كنند و طرز كاشت، برداشت و استفاده از مواد مذكور را توسط بهورزان عملاً به مردم بياموزند. نگهداري و پخت صحيح مواد غذايي قابل دسترس نيز بايد قسمت ديگري از فعاليتهاي خانه هاي بهداشت باشد.
مراقبت از دانش آموزان و بهداشت مدارس
- بازديدهاي منظم از مدارس روستاهاي تحت پوشش در طول سال تحصيلي و تشكيل جلسات آموزشي براي دانش آموزان
- معاينه جمعي دانش آموزان بطوري كه هر دانش آموز در طول سال تحصيلي دو بار مورد معاينه قرار گيرد. در اين معاينه ها، دانش آموزان بايد از نظر ضايعات قارچي مو، ضايعات پوستي ديگر، ورم ملتحمه، تراخم، مشكلات ديد و شنوايي و... در بررسي و موارد مشكوك به پزشك ارجاع داده شوند.
- بررسي بهداشت محيط اعم از مجموعه كلاسها، ، دستشويي ها و فاضلاب و...
- بررسي بهداشت بوفه مدرسه از نظير محيط بوفه، مواد غذايي، پرسنل بخش بوفه
- آموزش مادران باردار در زمينه بهداشت دهان و دندان در دوران بارداري و شيردهي
- آموزش مادران در زمينه بهداشت دهان و دندان شير خوارانو مراقبت از دندانهاي شيري كودكان
- آموزش دانش آموزان در زمينه بهداشت دهان و دندان
- معرفي كردن مواردي كه نيازمند مراقبتهاي بيشتري هستند به مراكز بهداشتي درماني
ايمن سازي
در آغاز استقرار خانه بهداشت، كليه كساني كه واكسيناسيون آنها كامل نيست مشخص مي شوند و طبق تقويم زماني تعيين شده واكسيناسيون آنها انجام مي گيرد. با ادامه اين برنامه، پس از مدتي فقط ايمن سازي متولدين جديد، موارديادآور و واكسيناسيون عمومي در جريان همه گيريها مورد نياز خواهد بود؟ به اين ترتيب با اجراي صحيح برنامه واكسيناسيون اكتيو بايد:
-همه كودكان زير 2 سال برنامه منظم و ثبت شده اي براي واكسيناسيون داشته باشند، به نوعي كه در هر مقطع زماني كنترل وضعيت پيشرفت واكسيناسيون هر كودك و كل كودكان اين گروه سني ميسر باشد.
- واكسيناسيون تمام كودكان 2 تا 5 ساله كامل باشد و تمام آنها واكسنهاي يادآور لازم را دريافت كرده باشند.
- كليه زنان باردار بايستي عليه بيماري كزاز و ديفتري واكسينه شده باشند.
نظارت بر موازين بهداشت حرفه اي
نظارت بر موازين بهداشت حرفه اي وجود نور كافي در كارگاههاي قالي بافي و نظاير آن، آموزش تغذيه مناسب براي كارگراني كه در اماكن كم نور كار مي كنند، راههاي محافظت چشم و دهان در مقابل گرد و غبار محيط كار، محافظت گوشها در برابر صداهاي زيان آور ناشي از كار و ورشهاي پيشگيري از مسموميتها ناشي از حشره كشها و سموم نباتي.
كليه كارگاههايي كه محدوده هر خانه بهداشت قرار دارد بايد حداقل هر دو ماه يكبار مورد بازديد قرار گيرد.
محيط عمومي روستا:
در آغاز كار، جمع آوري اطلاعات، نيازهاي عمومي روستاهاي تحت نظر خانه بهداشت را تا حدود زيادي روشن مي سازد. جلب مشاركت مردم و فراهم آوردن موجبات تأمين آب سالم و كافي بايد از مهمترين برنامه هاي بهداشتي تلقي و پيگيرانه دنبال شود، زيرا تأمين اين نياز و نيز دفع بهداشتي فاضلاب و زباله صرفنظر از اثر غير قابل انكاري كه در زندگي روستائيان دارد، در گسترش نفوذ خانه هاي بهداشت نيز تأثيري بسزا خواهد داشت.
آموزش مردم در جلوگيري از آلوده كردن آبهاي مصرفي ده، پر كردن و خشكانيدن يا سمپاشي گندابها و آبچالها از مهمترين اقدامهايي است كه بايد در اين زمينه صورت گيرد.
اقدامهاي بهداشتي ديگر از قبيل راهنمايي و كمك به احداث حمام عمومي، كشتارگاه، غسالخانه، رختشويخانه و... نيز از فعاليتهاي خانه بهداشت خواهد بود كه در همه حال با جلب مشاركت مردم صورت مي گيرد.
فعاليت براي تأمين برق عمومي، جاده هاي ارتباطي، خيابان بندي، درختكاري در محيط روستا و ترويج سبزيكاري در خانه ها و... مي تواند مضمون فعاليتهاي اجتماعي خانه بهداشت را تشكيل دهد كه با ياري مديريتهاي سطوح بالا و همكاري سازمانهاي ديگر پيگيري و اجرا شود. اين فعاليتها نفوذ پرسنل بخش بهداشتي را در جامعه افزايش خواهد داد.
بهسازي محيط
فعاليت بهسازي:
خانه هاي بهداشت مي تواند زمينه هاي گسترده اي را در برگيرد، از جمله موارد زير را شامل باشد:
- پيگيري براي تأمين آب مصرفي سالم و ضد عفوني كردن آبهاي آشاميدني با مشاركت مردم
- كمك به تهيه توالت بهداشتي و دستشوئي
- آموزش و فراهم آوردن وسايل و كمك هاي لازم براي صاف كردن ديوارها، عايق سازي كف، تأمين پنجره و نور كافي براي اتاقها و پوشش پنجره ها براي جلوگيري از ورودحشرات و مگس
- آموزش مردم و فراهم آوردن امكانات لازم براي دفع صحيح زباله
- آموزش جداسازي درست و منطبق با ضوابط بهداشتي محل زيست از محل نگهداري دام و طيور
- راهنماييهاي لازم در باب جمع آوري و دفع فضولات حيواني
- توجه خاص به بهداشت محيط مدارس كه با گروه آسيب پذيرتري سروكار دارد.
- بهداشت محيط و كارگاههاي كوچك و خانگي (پنيرسازي، قالي بافي و...)
بهداشت محيط اماكن عمومي:
بهداشت محيط اماكن عمومي نظير مسجد، مغازه ها و ... هر سه یکبار ماه كنترل گردد.
بهداشت محيط مركز تهيه و توزيع مواد غذايي و سلامت مواد عرضه شده:
كنترل بهداشت و سلامت مواد غذايي در رستورانها و كافه ها، قصابيها، لبنيات فروشيها و... هر دو ماه يكبار صورت مي گيرد.
بازديد منزل:
بازديد از منازل روستايي به دلايل زير از اهميت زيادي برخوردار است:
- دوستي و ارتباط پرسنل بخش بهداشت را با خانواده ها ارتقاء مي بخشد.
- موجبات آموزش چهره به چهره با آموزش گيرندگان را فراهم مي كند
- واقعيت محيط زيست مردم و شرایط طبيعي زندگي آنان را به پرسنل بخش خانه بهداشت نشان مي دهد.
- معلوم مي كند كه درك افراد مختلف از دستورهاي بهداشتي در عمل چگونه است و در چه مواردي و چطور بايد اين عملكرد ها را تصحيح نمود.
- امكان پيگيري درماني بيماران مزمن و مراقبتهاي ويژه را فراهم مي سازد.
بنابراين بازديد منزل نبايد تنها به پركدن فرمها منحصر شود، بلكه بايد با استفاده از تمام فنون تربيتي، سنتي،
فرهنگي، هوش و ذكاوت فردي عوامل اجرايي، به صورت فعاليتي ثمر بخش و مؤثر در آيد.
بيماريابي:
بيماريابي يكي از مهمترين فعاليتهاي خانه بهداشت است كه بايد متناسب با تواناييها و آموخته هاي پرسنل بخش خانه بهداشت و يافتن تكنولوژي مناسب براي هر مورد سازمان داده شود. غربالگري(screening جمعيت تحت پوشش يا گروههاي سني، جنسي و شغلي خاص از طريق جستجو يك يا چند علامت واضح، مشخص كننده و اختصاصي مي تواند بطور مستمر يا در مقاطع زماني معين، با وسعت و سرعت توسط خانه هاي بهداشت انجام گيرد. مثل:
- غربال كردن دانش آموزان از نظر كچلي، عوارض پوستي، بيماريهاي چشم و مشكلات ديد، شنوايي ، اسكلتي و....
- غربالگري كارگران كارگاهها از نظر عوارض پوستي، چشمي، شنوائي و...
- غربال كردن جمعيت از نظر بيماران داراي لكه هاي بيرنگ پوستي فاقد حس در مناطق آندميك جذام
- غربال كردن زنان در معرض خطر سرطان پستان با انجام و آموزش معاينه پستان
- غربالگري بيماران مشكوك به مالاريا در مناطق آندميك مالاريا از طريق گرفتن لام خون از بيماران تب و لرز دار.
- غربال كردن بيماران رواني
- و بسياري موارد مشابه كه مي توان با برقراري تكنولوژي مناسبي اين غربالگريها را برقرار كرد، مشروط بر اين كه سطح بعدي ارجاع براي پذيرش بيماران غربال شده ارجاعي آماده شده باشد.
درمان برخي از بيماريها براساس پروتكل : بيماراني كه پروتكل درماني ابلاغ شده اي دارند (مثل اسهال ARTو...) مي توانند مستقيماً توسط خانه بهداشت تحت درمان قرار گيرند.
- كمكهاي اوليه درماني و پيشگيري درمان.
بيماراني كه به خانه بهداشت مراجعه مي كنند، پس از معاينه اوليه، تنها از درمانهاي علامتي كم خطر و مجاز استفاده خواهند كرد.
نكته مهم:اين است كه همراه با تجويز داروهاي مجاز، بايد چگونگي مراقبتهاي لازم به بيمار و اطرافيان او آموخته شود. بيماران خانه بهداشت به چهار گروه تقسيم مي شوند:
اول: بيماراني كه درمان آنان توسط پزشك تجويز و پيگيري آن به عهده خانه بهداشست گذارده شده است(مانند بيماران مبتلا به مالاريا سل و...)
دوم:كساني كه ناراحتي آنان با دادن داروهاي اوليه و درمانهاي علامتي برطرف مي گردد.
سوم:مراجعيني كه احتياج فوري به پزشك ندارند و مي توانند ضمن دريافت داروهاي اوليه، براي روز بازديد پزشك در ليست نوبت معاينه پزشكي قرار گيرند.
چهارم:بيماراني كه بايد فوري به پزشك مركز بهداشتي درماني معرفي شودن كه در اين صورت برگ ارجاع تنظيم، تسهيلات لازم براي اعزام آنان فراهم مي گردد.
در موارد ضروري، مثل بيماريهاي واگيردار، آموزش اطرافيان بيمار در زمينه روشهاي صحيح پرستاري از بيمار، مصرف صحيح دارو، رعايت موازين پيشگيري و ... بعهده خانه بهداشت است، كه بايد از طريق مراقبت يا بازديد ادواري در منزل مورد پيگيري قرار گيرد و به اين ترتيب ضمن پيگيري درمان بيمار، از سلامت اطرفيان بيمار مراقبت شود.
تزريقات:
جز تلقيح واكسن انجام تزريقات ديگر توسط بهورزان مطلقاً ممنوع است. تزريقات زير جلدي و عضلاني نيز در مورد هر بيمار و بار اول هر دارو، حتماً بايد با حضور پزشك انجام گيرد.
تكرار تزريقات بدون حضور پزشك مشروط به اين است كه تزريق اول با حضور پزشك انجام گيرد.
تكرار تزريقات بودن حضور پزشك مشروط به اين است كه تزريق اول با حضور پزشك انجام يافته و دستور ادامه تزريقات بصورت كتبي در نسخه قيد شده و در اختيار بهورز قرار گرفته باشد.
پانسمان:
انجام پانسمانهاي ساده، جزو وظايف بهورزان است.
فوريتها:
در موارد فوريتها و بروز سانحه(خونريزي عمده، شكستگي، سوختگي، ضربه، خفگي، مسموميت،...) پس از انجام كمكهاي اوليه مناسب ، بايد هر چه زودتر بيمار را اعزام نمود و در مورد حوادث جمعي، بايد هر چه فوري تر مراتب را به مركز بهداشتي درماني اطلاع داد و كمك خواست.
بازتواني و كمك به معلولان
شناسائي معلولان، ارجاع آنان به مراكز توانبخشي، پيگيري آموزشي مددجويان، خانواده ها و جامعه براي رفتار درست با معلولان و ... بايد از خدمات خانه بهداشت باشد، كه با برنامه توانبخشي مبتني بر جامعه در حال گسترش است.
همكاري با دانشجويان اعزامي
در مواقعي كه رده هاي مختلف نيروي انساني پزشكي، براي كارآموزي و كارورزي، به خانه هاي بهداشت اعزام مي شوند همكاريهاي خانه بهداشت در فراهم آوردن امكان و زمينه فعاليت آنها ضرورت دارد.
1-بازديد منزل يا مكان عمومي
شرايط انتخاب و تربيت پرسنل بخشي كه براي خدمت در خانه بهداشت منظور شده اند:
در خانه بهداشت فقط يك رده شغلي از پرسنل بخش بهداشت خدمت مي كنند، كه بر حسب جنس«بهورز زن» يا«بهورزمرد»ناميده مي شوند.
الف- شرايط:
بومي بودن:با توجه به وظايفي كه براي خانه بهداشت منظور شده است و براي اينكه عوامل اجرائي درك نزديك تر و صحيح تري از محيط كار و زندگي مردم داشته باشند و بالاخره براي اطمينان نسبي از اقامت دائم پرسنل در روستا و تأمين دسترسي مستمر روستائيان به خدمات و كاسته شدن از بار نقل و انتقالات آتي آنان، پرسنل هر خانه بهداشت، از جمعيت تحت پوشش آن و ترجيحاً از مردم روستاي محل استقرار خانه بهداشت یاروستای قمر انتخاب مي شود.
سن:براي پذيرفته شدن در آموزش بهورزي، سن پذيرفته شدگان بايد حداقل 18 سال تمام و حداكثر 28 سال براي داوطلبين مرد و 26 سال براي داوطلبين زن باسد. در شرايط مساوي افراد متأهل مرجح خواهند بود.
جنس :با توجه به تنوع وظايف خانه بهداشت ، در برنامه هايي كه تماس نزديك و مستمر با مادران و كودكان را ايجاب كند، وجود پرسنل زن(بهورز زن) ضروري است، چه در غير اينصورت اين برنامه ها توفيق نخواهد داشت. طبيعت فعاليتهاي ديگر مانند امورمربوط به بهداشت محيط، بهداشت كار و كارگاهها... نيز نشان مي دهد كه در اين زمينه ها وجود بهورز مرد ترجيح دارد.
تحصيل:داوطلبين آموزش بهورزي بايستي حداقل داراي مدرك ديپلم متوسط رشته های علوم ریاضی , علوم تجربی, علوم انسانی , بهیاری ومدیریت خانواده باشند.
تذكر:انتخاب بهورزان توسط كميته اي مركب از نمايندگان مركز آموزش بهورزي، واحد گسترش شبكه ها و گزينش، از طريق آزمون كتبي و شفاهي انجام مي شود.
نیما یوشیج در جشن یکسالگی فرزندش نوشت پسرم یک بهار یک تابستان یک پائیز یک زمستان را دیدی از این پس همه چیز جهان تکراری است جز مهربانی .
در تربیت دینی دانشآموزان، دو عامل خانواده و مکتب نقش بسیار برجستهتری نسبت به دیگر عوامل دارند و در واقع این دو عامل هستند که شخصیت افراد را شکل میدهند. در مدرسه هم این معلم است که نقش برجستهتری نسبت به سایر عوامل دارد. با توجه به اینکه تربیت دینی به «شناخت آموزههای دین، تبدیل این شناختها به باورهای قلبی و به کاربستن این باورها در رفتارهای فردی و اجتماعی» تعریف شده است، معلم میتواند با تقویت روحیهی حقگرایی و قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل در دانشآموزان، الگو دهی رفتاری به آنان و انتخاب شیوهی مناسب دربیان آموزههای دینی و پاسخ مناسب به پرسشها و شبههها، دانشآموزان را در راستای تربیت دینی هدایت کند.
قدمه
تربیت و شکلگیری شخصیت افراد به ویژه نسل جدید، تحت تأثیر عوامل مختلف درونی، بیرونی و حتی عوامل فوق طبیعی قرار دارد. عوامل گوناگونِ مؤثر در تربیت، هر کدام در جای خود مهم و دارای درجهی خاصی از تأثیر است. در این میان دو عامل خانواده و مکتب یا مدرسه نقش بسیار برجستهتری نسبت به دیگر عوامل دارند و در واقع این دو هستند که شخصیت افراد را شکل میدهند. خانواده نخستین محل تعلیم و تربیت و عرصهی آموزش برای تمام افراد است. اینجاست که بخش اعظم سلایق و علایق، شخصیت و الگوهای رفتاری افراد شکل میگیرد. مدرسه به عنوان مکمل خانواده، کانونی است که در آن افراد همراه با تعلیم و کسب معلومات، تربیت میشوند.
در مدرسه نیز عوامل مختلفی وجود دارند که در امر تربیت مؤثرند از قبیل برنامههای درسی، مواد آموزشی، سازمان مدرسه و امکانات آموزشی آن؛ ولی هیچ یک از اینها به اندازهی معلم، چه به لحاظ آموزشی وچه تربیتی اهمیت ندارد، زیرا این معلم است که به همهی آن عوامل جان میبخشد و آنها را سودمند و نتیجهبخش میگرداند. همچنین اوست که نسلها را به همدیگر ارتباط میدهد، فرهنگ جامعه را حفظ میکند، و در صورت نیاز تغییر میدهد و تکامل میبخشد، به رفتار دانشآموز شکل میدهد و افراد مورد نیاز جامعه را تربیت میکند.
از آنجا که در هر جامعهای بسته به بینشها و نگرشهای آن جامعه، نوع خاصی از تربیت مورد نظر است، در جامعهی دینی، تربیت دینی مورد اهتمام جدی متولیان امر تربیت است. با توجه به اینکه کشور ما یک کشور اسلامی است و ۹۹% جمعیت آن مسلمان است، تربیت دینیِ نسل جدید یکی از بایستههای وزارت معارف به عنوان نهاد رسمیِ متکفل امر تعلیم و تربیت در کشور، به شمار میرود.
بنابراین با توجه به اهمیت تربیت دینیِ نسل جدید و نقش بسیار برجستهی معلم در این پروسه، در این مقاله روی بررسی نقش معلم در تربیت دینی دانشآموزان مکاتب اعم از ابتدایی و متوسطه تمرکز میکنیم. پیش از ورود به مباحث، تذکر چند نکته لازم است:
۱. در این نوشته تربیت دینی و نقش معلم در آن، به صورت حدِ اکثری در نظر گرفته شده، امری که در عالم واقع تقریبا ناممکن است. ولی این بدین معنا نیست که معلم حتما باید نقش حدِ اکثری ایفا کند، بلکه هر نقشی میان دو کرانهی پائین و بالا میتواند مهم باشد.
۲. در نظام تعلیم و تربیت امروزی معمولا تقسیم کار وجود دارد و در مدارس و مکاتب، متولی آموزش غیر از متولی تربیت است. به لحاظ اداری معلمان تنها وظیفهی تعلیم را به عهده دارند و مربیان و نهاد تربیتی مکتب، وظیفهی تربیت را. این مسأله این توهم را حتی برای برخی از معلمان به وجود آورده که تربیت وظیفه معلم نیست. اما نگارنده با توجه به منابع اسلامی و نقش بیبدیل معلم در تربیت دینی، معتقد است که تقسیم کار جدید، نمیتواند مسئولیتی را که دین بر عهدهی معلمان گذاشته، از دوش آنان بردارد. بنابراین معلم هنوز که هنوز است باید نقش تربیتی خود را ایفا کند، چون هیچ فرد و نهادی نمیتواند جای او را بگیرد.
۳. نقشها و وظایفی که در این مقاله برای معلم ذکر شده، از عهدهی هر معلمی برنمیآید. این وظایف کار معلمانی هستند که قبل از معلم شدن، در نهادهای تربیت معلم آموزش دیده باشند و از لحاظ سواد، مهارت و تدین به حد قابل قبولی رسیده باشند. ازاینرو، موفقیت معلمان در امر تربیت دینی، علاوه بر اینکه نیازمند خودسازی درونی است، به وجود نهادهای تربیت معلم قوی در یک نظام تعلیم و تربیت نیز متکی است.
مفاهیم بحث
۱. معلم
معلم در زبان فارسی در دو معنا به کار میرود: یکی تعلیم دهنده و آموزنده. دیگری عالم و فیلسوفی که جامع علوم عصر و واضع بخشی از دانشهاست. ۱ معلم در معنای اول خیلی عام و فراگیر است، زیرا شامل خداوند در درجهی اول، پیامبران و امامان در درجات دوم و سوم، مراجع و بزرگان، علما و اندیشمندان، مدرسان مدارس، دانشگاهها، حوزههای علمیه، واعظان، مربیان و ... در درجات پائینتر، میشود. اما در معنای دوم فقط شامل تعداد محدودی میشود مانند ارسطو که در تاریخ به معلم اول معروف شده و ابونصر فارابی که معلم ثانی لقب گرفته است. منظور از معلم در این مقاله، معلمان مکاتب ابتدایی و متوسطه است.
۲. تربیت
صاحب نظران در تعریف تربیت بسیار کوشیدهاند وتاکنون صدها تعریف ارائه کردهاند. این تعاریف را از یک دیدگاه میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دستهای که صاحبنظران ابتدا به بررسی ریشه لغوی تربیت و تطور مفهومی آن پرداخته و آنگاه با توجه به بینش خاص خود در بارهی ماهیت انسان و جهان و جامعه و معرفت، مفهوم مورد نظر خویش را از تربیت نتیجه گرفته است. فلاسفه، روانشناسان و جامعهشناسانی که در صدد تعریف تربیت برآمدهاند و نیز عمدهی عالمان و فیلسوفان تربیتی، در تعریف تربیت همین طریق را پیمودهاند.
دسته دوم، تعاریفی است که صاحبنظران با توجه به واقعیتهای متناظر با این مفهوم، به تجزیه و تحلیل عناصر دخیل در عمل تربیتی و انواع ارتباطی که عناصر با هم دارند پرداخته و آنگاه تعریف مورد نظر خویش را بدون اینکه قالب بینش خاصی را گرفته باشد و در عین حال، باهر بینشی میتوان به آن محتوا داد، ارائه کرده است. ۲ شاید بهترین تعریف از این دست را «گاستون میالاره» به دست داده است: «امر تربیتی، عملی است که روی یک فرد یا گروهی از افراد اعمال میشود یا عملی است که فرد یا گروهی از افراد آن را میپذیرند و حتی در جستجوی آن هستند تا به تغییری آنچنان عمیق منتهی شود که نیروهای زنده جدیدی در افراد پدید آید و این افراد خود به صورت عناصر فعال این عملی که روی آنان اعمال میشود، در آیند.». ۳
بر اساس این تعریف، تربیت دارای چهار عنصر اساسی است:
۱. روش تربیتی و آن عملی که مربی برای رسیدن به هدف تربیت انجام میدهد؛
۲. هدف تربیتی و آن تغییری است که قرار است در متربی ایجاد شود؛
۳. مربی، کسی که تلاش میکند تغییر را در متربی ایجاد کند؛
4. متربی،کسی که عمل تربیت بر روی او اعمال میشود.
این توضیح را باید به تعریف «گاستون میالاره» افزود، عملی که روی متربی اعمال و یا از سوی او پذیرفته میشود، خود نیازمند زمینههای معرفتی و اعتقادی است؛ یعنی متربی ابتدا باید نسبت به آن عمل شناخت پیدا کند و بعد آن را باور کند. آنوقت است که خود به صورت عنصر فعال آن عمل ظاهر میشود. پس میتوان گفت تربیت یعنی شناخت، باور و عمل بر مبنای آن.
۳. دین
منظور از دین در اینجا دین اسلام است، نه مطلق دین و هرگونه معرفتی که منشأ الهی و شهودی دارد. دین اسلام عبارت است از آنچه که از جانب خداوند به وسیله حضرت محمد(ص) برای هدایت بشر فرستاده شده است و مجموعهی قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام که به حکم حدیث ثقلین بخشی از دین به شمار میآیند.
۴. تربیت دینی
با توجه به روشن شدن مفهوم مورد نظر از تربیت و دین، میتوان مفهوم تربیت دینی را به راحتی بیان کرد. تربیت دینی یعنی شناخت آموزههای دین، تبدیل این شناختها به باورهای قلبی و به کاربستن این باورها در رفتارهای فردی و اجتماعی. در نتیجه، افراد در فرایند تعلیم و تربیت دینی، به گونهای تربیت میشوند که در گرایشهایشان نسبت به زندگی، اعمال و تصمیمهایشان و در برخورد با تمام امور، همواره حاکمیت ارزشهای الهی را احساس کنند. در چنین نظامی علاوه بر ایجاد نظم ذهنی، دانشآموزان به گونهای تربیت میشوند که دانش را صرفا برای ارضای کنجکاویهای فکری یا منافع دنیوی کسب نمیکنند، بلکه منطقی و متقی بار میآیند و فراهم آوردن موجبات رفاه مادی، معنوی و اخلاقی خانواده، ملت، خود و دیگران را وجههی همت خویش قرار میدهند. در این نوع از تربیت، هدف تنها کسب معرفت نیست، بلکه رشد و شکوفایی موزون همهی ابعاد وجودی انسان مورد توجه قرار دارد.
جایگاه و نقش معلم در اسلام
اهمیت معلم در اسلام، بیانگر نقش و کاربرد او در جامعه است. اگر نقش معلم حیاتی نبود اسلام تا این حد به او بها نمیداد. در اسلام معلم از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار است که خداوند در نخستین آیات نازل شده بر پیامبر(ص)، خودش را معلم معرفی میکند: «بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت، بخوان! و پروردگارت کریمترین است، همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمیدانست. »(علق، ۱ـ۵). پیامبر(ص) در روایتی فرمودهاند: «همانا خدا و فرشتگان، حتی مورچه در لانهاش و ماهیان در دریا بر کسی که نیکیها را به مردم میآموزد، درود میفرستند». ۴ در روایتی دیگر فرمودهاند: «خداوند به حضرت موسی وحی نمود: ای موسی نیکی را بیاموز و آن را به دیگران یاد بده، زیرا من قبر معلمان و متعلمان نیکی را نورانی میکنم تا احساس ترس نکنند». نیز از ایشان میخوانیم: «آیا میخواهید بهترینها را به شما معرفی کنم؟ خدا بهترین بهترینهاست، و من بهترینِ فرزندان آدم و بهترینِ شما بعد از من کسی است که علم را بیاموزد و سپس آن را نشر دهد». ۵ همچنین فرمودند: «علما وارث پیامبرانند، زیرا پیامبران دینار و درهمی به ارث نگذاشتند، ولی ارث آنها علم بود و هر که از آن برگرفت، بهرهی فراوانی برده است». ۶
به طور کلی، در متون اسلامی سه نقش اساسی برای معلم بیان شده است:
۱. معلم تداوم بخش راه انبیاء: وظیفهی اصلی پیامبران آسمانی تعلیم و تربیت بوده است و معلم هم همین نقش را در مدرسه ایفا میکند. قرآن میفرماید: «او کسی است که در میان مکتب نارفتگان رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان بخواند و آنان را تزکیه کند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، گرچه قبلا در گمراهی آشکاری بودند» (جمعه، ۲). پس در واقع معلم کاری را انجام میدهد که پیامبران میکردند.
۲. معلم در نقش راهنما و روشنگر: پیامبر اکرم میفرماید: «به راستی مَثَل عالمان در زمین مَثَل ستارگان در آسمان است که مردم در تاریکیهای خشکی و دریا به کمک آنها راه خود را پیدا میکنند. هرگاه این ستارگان خاموش شوند، بسا که راه یافتگان نیز گمراه شوند». ۷ گرچه روایت در مورد عالم است، اما از آنجا که معلمان مکاتب نیز همان مسؤلیتی را بردوش دارند که در این روایت برای عالم بیان شده است، پس آنان نیز مشمول این روایتند.
۳. معلم مدافع مرزهای فرهنگی: امام صادق(ع) میفرماید: «دانشمندان شیعه از مرزها و شیعیان ضعیف دفاع میکنند و مانع هجوم ابلیس و یارانش به آنها میشوند». ۸ این حدیث نیز مانند روایت پیشین در مورد علماء است، اما کسانی که در مکاتب به کودکان و نوجوانان و جوانان دانشآموز، تفکر و بینش صحیح میدهند و از مرزهای فکری و عقیدتی آنان در برابر هجوم فرهنگهای نامطلوب دفاع میکنند، بدون شک از مصادیق روایت فوق به شمار میروند.
ارزش و جایگاه رفیع معلم اختصاص به اسلام ندارد. در گفتههای غیر مسلمانان نیز نشانههایی از مقام بلند معلم دیده میشود. ارسطو میگوید: «کسانی که کودکان را تربیت میکنند باید بیش از افرادی که آنان را بار میآورند مورد احترام قرار گیرند، زیرا اینان تنها به کودک زندگی میبخشند، در حالی که معلمان هنر بهتر زیستن را به او یاد میدهند». ۹
نقش معلم در تربیت دینی
همانگونه که قبلا بیان شد، در تربیت دینی به دنبال سه چیز هستیم: دانشآموزان معارف دینی را درست و مستدل یاد بگیرند، فراگرفتههای ذهنیشان تبدیل به باورهای قلبی شوند و در اخیر هم رفتار و کردارشان در تمام زمینهها در چارچوب این معارف باشند. به عبارت دیگر تربیت دینی یعنی شناخت، ایمان و عمل. معلم در هر سه محور نقشهای مهمی میتواند ایفا کند. اینک هر کدام را به اجمال بررسی میکنیم.
۱. نقش معلم در شناسایی معارف دین
معلم به جهت اینکه مستعدترین افراد به لحاظ ذهنی و پاکترین آنها به لحاظ قلبی و روحی و عاطفی، یعنی کودکان دورههای ابتدایی، نوجوانان و جوانان دورههای متوسطه را در اختیار دارد؛ و همچنین به دلیل اینکه بیشترین وقت بچهها را در اختیار دارد و مهمتر از همه عهدهدار آموزش و تعلیم آنان است؛ میتواند نقش بسیار ممتازی در تربیت دینی آنها ایفا نماید. او میتواند از فرصتهای متعددی که در حین درس دادن برایش فراهم میشود، استفاده کرده عقاید اسلامی را درست تبیین و باورهای نادرست و خرافاتی را که در اذهان بچهها از طریق خانواده، یا محیط بیرون نقش بسته، از اعتقادات اسلامی جدا کند.
شهید مطهری در این مورد میگوید: «افرادی مانند من که با پرسشهای مردم در بارهی مسائل مذهبی مواجه هستیم، کاملا این حقیقت را درک میکنیم که بسیاری از افراد تحت تلقینات پدران و مادران جاهل و مبلغان بیسواد افکار غلطی در زمینهی مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ کرده است و همان افکار غلط اثر سوء بخشیده و آنها را در بارهی حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیانا انکار کرده است؛ ازاینرو، کوشش فراوانی لازم است صورت بگیرد که اصول مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود».۱۱ از نظر ایشان، گرچه اسلام دینی حیاتبخش است؛ اما آموزش گزارههای مبتنی بر شناخت نادرست از دین، این خاصیت را از آن گرفته و اسلام را به عاملی برای سکون و عدم تحرک و بیخبری تبدیل کرده است. ۱۲
کودکان به خاطر حس کنجکاوی پرسشهای فراوانی راجع به مسائل مختلف از جمله مسائل دینی دارند که ممکن است به پاسخ قانع کنندهای دست نیافته باشند و یا با پاسخهای غلطی که از والدین و یا کسانی دیگر دریافت کردهاند، عقایدی نادرستی پیدا کرده باشند. معلم میتواند با تفکیک مسائل دینی از غیر آن، عقاید آنها را پالایش کند. او حتی وقتی که فیزیک، شیمی، ریاضی، زبان خارجی، ادبیات و دیگر مواردی که ربطی به دین ندارد تدریس میکند، نیز میتواند در ضمن آنها و در فرصتهای مناسب به تبیین معارف دین بپردازد.
۲. نقش معلم در ایمانآفرینی
بعد از اینکه معلم موفق شد به دانشآموزان شناخت درستی نسبت به معارف دینی بدهد، نوبت تبدیل این شناختهای ذهنی به باورهای قلبی فرا میرسد. در این مرحله معلم باید با شناسایی دقیق موانع ایمان از یکطرف و درک روحیه دانشآموزان از سوی دیگر، تدبیرهایی را برای از میان برداشتن آن موانع بیندیشد و زیرکانه و ماهرانه آنها را اجرایی نماید. این قسمت از کار بسیار مشکل است و معلمان میتوانند از روش پیامبران و امامان برای موفقیت نسبی در این وظیفهی سنگین و خطیر، و همچنین برای درک بهتر روحیات دانشآموزان از دستاوردهای روانشناسان، کمک بگیرند. به طور مشخص اقدامات زیر میتوانند برای ایمانآفرینی خیلی مؤثر باشند:
۱. تقویت روحیهی حقگرایی (بیدار کردن فطرت الهی): انسان فطرتا حقگراست و لذا قرآن کریم پذیرش دین را لازمهی حقگرایی میداند: «حقگرایانه به دین رو آور که مقتضای فطرت الهی است که خداوند مردم را بر آن آفریده و در آفرینش خدا هیچ تغییری راه ندارد» (روم، ۳۰). این فطرت حقگرایانهای که در انسان وجود دارد، گاهی نیازمند به فعلیت رساندن است، مانند فطرت انسان در دورهی کودکی و نوجوانی و احیانا جوانی؛ گاهی نیازمند احیاء مجدد. دومی در مورد انسانهایی صادق است که بر اثر برخی عوامل منفی مانند وسوسههای شیطانی فطرتشان زیر انبوهی از گناهان مدفون شده است.
معلمان مکاتب با افرادی سروکار دارند که فطرتشان پاک است، منتهی به مرحلهی فعلیت نرسیده است. این افراد چون تا هنوز فطرتشان تحت تأثیر عوامل منفی قرار نگرفته یا کمتر قرار گرفته، برای پذیرش حق خیلی مستعدتر از افراد میانسال و بزرگسال هستند. معلمان میتوانند با بیدار کردن این فطرتهای پاک و مستعد و به فعلیت رساندن آنها ایمانآفرینی کنند.
اینکه چگونه میشود فطرت این افراد را بیدار و به مرحله فعلیت رساند، به نظر میرسد بهترین روش آن است که خداوند در قرآن کریم به کار برده است. خداوند در قرآن برای تقویت روحیه حقگرایی و جلوگیری از تأثیر عوامل منفی، انسانها را از ماهیت روحیهی حقگرایی و چگونگی تأثیرپذیری آن از شرایط بیرونی آگاه کرده است. این آگاهی از یکسو، باعث میشود خود انسان در برابر عوامل منفی، اعم از درونی و بیرونی، موضعگیری کند و مانع تأثیر آنها شود. از سوی دیگر، باعث میشود انسان در ارزیابی اعمال و رفتار خود به این موضوع توجه بیشتری نماید. ۱۳
همچنین روش انبیاء به ویژه رفتار پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) میتواند به معلمان دربیدار کردن فطرت کمک نماید، چون اینها مؤثرترین روششان برای هدایت، بیدار کردن و احیاء مجدد فطرتها بوده است.
2. تقویت قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل: یکی از مشکلاتی که بر سر راه کار معلمان در امر تربیت دینی دانشآموزان وجود دارد این است که ممکن است، دانشآموزان در تعارض میان گفتههای معلم وآنچه که در محیط بیرون ازمدرسه به آنها القا میشود، گرفتار شود. در این وضعیت اگر دانشآموز قدرت تحلیل وتفکر داشته باشد، به راحتی میتواند مسأله را تجزیه و تحلیل کند و حق را از باطل براساس آموختههایش تشخیص دهد. اما اگر فاقد چنین قدرتی باشد، این امکان وجود دارد که تسلیم گفتههای دیگران شود. این دیگران میتوانند خانواده و بستگان او یا شبهه افکنان و مخالفان دین باشند و یا رسانههای صوتی و تصویری و مطبوعات. نمونهی این را در قرآن داریم: «روزی که چهرههایشان را در آتش زیرورو میکنند، میگویند: ای کاش از خدا و پیامبر پیروی کرده بودیم و میگویند: پروردگارا! بزرگان و سروران خویش را پیروی کردیم و گمراهمان کردند. پروردگارا! آنان را دوچندان عذاب ده و لعنتشان کن لعنت بزرگ» (احزاب، 66-68). «هرگاه به آنان گفته میشد از آنچه خداوند فرو فرستاده پیروی کنید، میگفتند: نه، از سنتهای پدرانمان پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان تعقل نمیکردند و بر هدایت نبودند (باز از آنها پیروی میکردند) » (بقره، 120). اگر این افراد قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل داشتند، از بزرگانشان پیروی کورکورانه نمیکردند تا دچار بدبختی شوند.
تحقیقات جدید نیز نشان داده یکی از عوامل مؤثر در همرنگی فرد با اکثریت علاقهی فرد به درست رفتار کردن است. ازآنجا که معمولا جمع و اکثریت آگاهیهای بیشتری دارند، افراد میکوشند خود را با جمع هماهنگ کنند؛ ازاینرو، هرچه میزان اعتماد فرد به درستی اطلاعات، نظریات و رفتارهای جمع بیشتر باشد، خود را بیشتر با آنها هماهنگ میکند و این هماهنگی تنها در سطح رفتار باقی نمیماند، بلکه به باورها نیز سرایت میکند. ۱۴
این مطلب در مورد پیروی مردم از افراد و طبقات متنفذ جامعه نیز صادق است؛ از آنجا که این افراد در زمینههایی خاص از زندگی، موفقیت را در آغوش گرفته و مقام و موقعیت اقتصادی و اجتماعی ممتازی به دست آوردهاند، دیگران میپندارند همهی بینشها، نگرشها، باورها و رفتارهای آنان درست است؛ ازاینرو، میکوشند در تمام زمینهها از آنان پیروی کنند. ۱۵
بنابراین، در اینگونه موارد قدرت تعقل و تفکراست که به کمک افراد میآید و گرنه احتمال لغزش خیلی بالا میرود. شاید به همین دلیل است که قرآن مردم را دعوت به تعقل و تدبر و تفکرمیکند (بقره، ۴۴، ۷۳، ۷۶، ۲۴۲؛ آل عمران، ۶۵، ۱۱۸؛ و ...).
3. مقبولیت و اعتبار معلم: معلم سعی کند با رفتار درست و مطابق گفتار، اعتبار خود را نزد دانشآموزان بالا ببرد. اگر دانشآموز معلم را به عنوان یک شخصیت معتبر و مورد احترام بپذیرد، سعی میکند که گفتههای او را خوب گوش بدهد و بپذیرد و در رفتار وکردار خود عملی کند و حتی رفتار معلم را الگوی رفتار خویش قرار دهد. بدیهی است که عکس این مطلب نتیجهی عکس خواهد داد. بهترین راه کسب اعتبار برای معلم، همان راهی است که معلمان بزرگی مانند پیامبران الهی و پیشوایان دین از آن استفاده میکردند، یعنی عمل به گفتههای خود یا پیروی از اصل کردار مطابق گفتار. از امام علی(ع) روایت شده: «کسی که خود را درجایگاه راهنما و معلم دیگران قرار میدهد، باید پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود بپردازد و در مقام تربیت دیگران، پیش از تربیت به زبان به تربیت با عمل همت گمارد. ۱۶
4. محبوبیت معلم: یافتههای روانشناسان نشان میدهد که «هرچه مخاطبان نگاه مثبتتری به گوینده داشته باشند، ارتباط را مثبتتر ارزیابی میکنند و احتمال بیشتری دارد که نگرش خود را مطابق نظرگوینده تغییردهند».۱۷ همچنین روانشناسان در تبیین رابطهی میان محبوبیت و تأثیرگذاری میگویند: «ازآنجا که انسانها تلاش میکنند شناختهایشان با احساساتشان هماهنگ باشد، نگرش خود را به احتمال زیاد برحسب نگرشهای کسانی که دوست دارند، تغییرمیدهند».۱۸
معلم میتواند با دینداری، گشادهرویی وخوشرویی، خلق نیکو، تواضع و احترام به دانشآموزان، زهد و بیرغبتی به دنیا و آراستگی و زیبایی ظاهری محبوبیت خود را نزد دانشآموزان افزایش دهد. معلم نباید هیچ وقت دانشآموز را مورد تحقیر و توهین قرار دهد، زیرا هر انسانی تمایل ذاتی به کسب احترام و ارزش و قبول از طرف دیگران دارد. تحقیر کودک از سوی معلم ممکن است کودک را فراری بدهد و نفرتی در دل او نسبت به معلم ایجاد کند به گونهای که گفتار و کردار معلم برای او قابل قبول نباشد. خداوند به پیامبر دستور میدهد که با مردم مهربانانه برخورد کن تا از تو فراری نشوند. «به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سختدل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند. پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد» (آل عمران، ۱۵۹). معلم باید حتی الامکان از تنبیه و برخورد تند و خشونتآمیز با دانشآموز اجتناب ورزد، زیرا روانشناسی جدید بر این عقیده است که نوجوان در رشد و تکامل اجتماعی خود، از چگونگی ارتباط و علاقهاش نسبت به معلمان و میزان نفرت یا محبت خود به آنها متأثر میشود. این ارتباطها به اشکال و رنگهای گوناگون در میآیند که اساسشان به شخصیت معلم، میزان ایمانش به شغل خود، مقدار فهمش نسبت به مرحله نوجوانی و طرق رعایت و حل مشکلات آن بستگی دارد. چنانکه معلم مسلطی که با امر و نهی، تهدید و تعقیب و آزار و شکنجه بر کلاس حکم میکند دانشآموزان را از خود دور میکند، میان خود و آنها جدایی میاندازد و در نتیجه، به هیچ وجه مورد محبت آنان واقع نمیشود. بر عکس، معلم دادگستری که همواره با دانشآموزان خود همکار و دوست صمیمی است و هنگام استمداد از او، هرگز به سرزنش آنان نمیپردازد، محبت و اعتماد آنها را به خود جلب میکند. ۱۹
محبوبیت معلم دو کارکرد مهم دارد: نخست آنکه به معلم امکان میدهد در لایههای درونی شخصیت دانشآموزان نفوذ کند، و دوم آنکه تأثیرگذاری تربیتی معلم را آسان مینماید. تحقیقاتی که در مورد میزان علاقهی دانشآموزان به درس دینی انجام شده (۲۰) نشان میدهد که میزان علاقهی دانشآموزان به دبیر دینی رابطهی مستقیم و مثبتی با میزان علاقه آنان به این درس دارد. ۲۱
5. انتخاب شیوهی مناسب دربیان آموزههای دینی: معلم باید سعی کند آموزههای دینی را ساده، رسا و جذاب برای دانشآموزان بیان کند به گونهای که اولا آنها بفهمند که معلم چه میگوید و ثانیا از شنیدن آن احساس خستگی نکنند. اگر معلم مثلا در خداشناسی تنها به بیان دلایل فلسفی اثبات وجود خدا و صفاتی مانند توحید و قدرت خدا بپردازد، یقینا خسته کننده خواهد بود و دانشآموزان شاید برای گرفتن نمره، این دلایل را در حافظهی ذهنشان بسپارند ولی این سپردهها هیچ وقت تبدیل به ایمان و اعتقاد قلبی نمیشود، چون از روی میل و رغبت و شوق کسب نشدهاند. معلم باید استدلالهای فلسفی را در قالب مثالهای ساده و همهکسفهم طوری بیان کند که متعلم همانجا نه تنها کاملا تفهیم شود، بلکه پایههای اعتقادیاش نسبت به آن موضوع نیز شکل بگیرد. همچنین معلم باید از مطرح کردن مباحث پیچیده و دور از فهم دانشآموز اجتناب ورزد. در این مورد نیز مطالعه سیرهی انبیاء و معصومان میتواند برای معلمان راهگشا باشد.
۶. پاسخ مناسب به پرسشها و شبههها: گاهی برای دانشآموزان پرسشها و شبهههایی مطرح میشوند و یا کسانی دیگر در ذهن آنان شبهه ایجاد میکنند، معلم باید اولا این فضا را ایجاد کند که دانشآموزان به راحتی بتوانند سئوالاتشان را مطرح کنند و ثانیا پاسخ مناسب بدهد. پاسخ مناسب از دوحال خارج نیست: یا معلم جواب آن پرسش را میداند، در این صورت باید با متانت و بردباری پاسخ دهد؛ یا نمیداند که در این صورت باید این شهامت را داشته باشد که صراحتا بگوید نمیدانم و سعی میکنم با مطالعه یا پرسیدن از دیگران بیابم و برای شما بیان کنم.
۳. نقش معلم در رفتار دانشآموزان
در فرایند تربیت دینی بدینجا رسیدیم که معلم معارف اسلامی را درست به دانشآموزان شناسانده و سپس آن معرفتهای ذهنی را به شناختهای قلبی و اعتقاد تبدیل نموده، حالا زمان آن فرا رسیده که آخرین مرحله از تربیت دینی را که عمل براساس اعتقاد باشد، نهادینه کند. در این مرحله که تربیت به کمال خود میرسد، نیز معلم نقش بسیار تعیین کنندهای دارد. دانشآموزی که از معلم خود معرفت دینی کسب کرده و توسط او معرفتش را تبدیل به باور قلبی نموده، حالا به معلمش به عنوان یک الگو نگاه میکند تا مانند او رفتارش را در چارچوب اعتقاداتش قرار دهد. اگر ببیند معلمش دقیقا به آنچه که گفته عمل میکند، این دانشآموز نیز در اعتقاداتش پابرجا میماند و سعی میکند رفتارش را منطبق با اعتقاداتش نماید. اما اگر ببیند معلمش خلاف گفتههایش رفتار میکند، این متعلم ضمن اینکه در اعتقادات خود دچار تردید میشود، در مقام عمل نیز انطباق عمل با عقیده برایش مهم نخواهد بود.
به عنوان مثال، فرض کنید معلم به دانشآموزش یاد داده که یکی از واجبات در دین مقدس اسلام نماز است. با تدابیری که اتخاذ کرده موفق هم شده این آموزه را در درون کودک به عنوان یک عقیدهی قلبی نهادینه کند و تأکید هم کرده که این نماز را بهتر است اول وقت بخواند. حالا اگر دانشآموز ببیند که هر وقت اذان گفته میشود، معلم کارش را رها کرده سراغ نماز میرود، این دانش آموز نیز الگو برداری نموده و از این طریق یاد میگیرد که چگونه باید مطابق عقایدش رفتار کند. اما اگر معلم نسبت به نماز بیتفاوت باشد، این دانشآموز نیز ضمن اینکه در عقایدش دچار تردید میشود و یک نوع تناقضی بین گفتهها و کردارهای معلم احساس میکند، در نماز خواندن جدیت لازم را نشان نمیدهد و کمکم عمل برخلاف عقیده برایش یک امر عادی میشود.
در زمینهی الگو برداری دانشآموزان از معلم به خصوص آنانی که هنوز کودک هستند و شخصیتشان شکل نگرفته، روانشناسان مطالب سودمندی دارند. آنان معتقدند که کودک در مسیر رشد طبیعی، روند اجتماعی شدن را از طریق همانند کردن خود با والدین و بزرگسالان دیگر طی میکند. او از طریق مشاهدهی رفتار دیگران سعی در یادگیری و تقلید الگوهای رفتاری جدید داشته، بر آن است تا شخصیت خویش را با دیدگاهها و ارزشهای افراد مهم در زندگی خویش همانند سازد. در این ارتباط مهمترین منبع همانندسازی کودک در سنین مدرسه، بعد از والدین، معلم است. رفتار معلم و همچنین ظاهر او شبیه به پدر و مادر کودک مینماید و کودک چنان با معلم خود انس میگیرد که گویی یکی از والدین اوست. گاهی این وضعیت تا بدان جا گسترش مییابد که کودک معلم خود را برتر از والدینش مییابد، چرا که او هم فرشتهی محبت است و هم مظهر دانایی و آگاهی. از اینرو، ویژگیها و صفات شخصیتی معلم نقش بسزایی در شکلگیری شخصیت کودکان بازی میکند.
کودک با پذیرش رفتارهای معلم به عنوان الگو و سرمشق، هویت اجتماعی متزلزل خویش را استحکام میبخشد. اگر شخصیت معلم دارای صفات انسانی از قبیل مهرورزی، نوعدوستی، درستکاری، همکاری، خویشتنداری و ایمان باشد، طبعا تقلید چنین ویژگیهایی، سلامت روانی کودک را تضمین خواهد کرد. ولی اگر شخصیت معلم دچار اختلال و نابسامانی باشد، یعنی رفتارهایی خلاف هنجارهای فرهنگی و اجتماعی از او سر زند یا فاقد صفات انسانی باشد، در چنین وضعی همانندسازی کودک با معلم، حاصلی جز رفتارهای نابهنجار و اختلالات نخواهد داشت. ۲۲
بنابراین معلم به عنوان الگوی در دسترس دانشآموز، نقش بسیار حساسی در رفتار او دارد. این برای آغاز کار بود. برای تداوم کار نیز رفتار معلم و تذکرهای او به دانشآموز مفید خواهد بود.
نتیجهگیری
از مجموع این نوشتار، این نتیجه را میتوان گرفت که بهرغم تقسیم کار در نظام تعلیم و تربیت مدرن، نقش معلم در تربیت دینی دانشآموزان نه تنها کاهش نیافته، بلکه به دلیل هجوم انواع فرهنگهای نامطلوب بر اذهان و افکار نسل جدید، این نقش برجستهتر و وظیفه معلم سنگینتر شده اس؛ زیرا آیندهی یک جامعه و امت در دست معلم است. اگر او نتواند افراد مفید و هماهنگ با اهداف جامعه تربیت کند، یک ملت را به تباهی میکشاند. به همین دلیل است که امام باقر(ع) معلمان را شریک در پاداش کار متعلم میدانند: «هرکس بابی از هدایت تعلیم دهد مانند ثواب کسانی که بدان عمل کنند، اجر دارد و از ثواب آنها هم چیزی کاسته نشود و هر که یک باب از گمراهی تعلیم دهد، مانند کسانی که بدان عمل کنند ببرد و از گناه آنها هم کاسته نشود».۲۳
امید است متولیان امر تعلیم و تربیت در کشور ما به اهمیت موضوع توجه لازم و کافی داشته باشند و با تقویت نهادهای تربیت معلم، معلمان ورزیده، با دانش و متدین تحویل مکاتب دهند و معلمان عزیز هم به خطیر بودن مسئولیتشان ملتفت باشند و آنگونه که باید ایفای نقش کنند.
۲۰. سادئی، علی، ویژگیهای دبیر دینی مطلوب و نقش او در شکلگیری هویت دینی دانشآموزان، مجموعه مقالات، چهارمین سمپوزیوم جایگاه تربیت، نقش تربیتی معلم، ج2، تهران: انتشارات تربیت، ۱374، ص725.
۲۱. داوودی، محمد، نقش معلم در تربیت دینی، ص180-182.
ایران با نام رسمی جمهوری اسلامی ایران کشوری در جنوب غربی آسیا و در منطقهی خاورمیانه با ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومترمربع (۱۸ام درجهان) وسعت و بر پایه ی سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۷۰٬۴۷۲٬۰۰۰ نفر جمعیت است.پایتخت، بزرگترین شهر و مرکز فرهنگی، صنعتی و سیاسی این کشور تهران است. ایران از شمال با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان و از غرب با ترکیه و عراق مرز زمینی دارد و همچنین از شمال با دریای خزر و از جنوب با خلیج فارس و دریای عمان همسایهاست، که دو منطقهی نخست از مناطق مهم استخراج نفت و گاز در جهان هستند. نظام سیاسی ایران برپایهی قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ (و بازنگری ۱۳۶۸) پایهریزی شدهاست. بالاترین جایگاه رسمی ایران پس از انقلاب، ولایت فقیه است که اکنون در اختیار سید علی خامنهای است. اسلام دین رسمی، تشیع مذهب رسمی و فارسی زبان رسمی ایران است. ایران به عنوان یک سرزمین و یک ملت پیشینهای کهن دارد و یکی از تاریخیترین کشورهای جهان بهشمار میرود. ایران به واسطه قرار گرفتن در منطقهی میانی اوراسیا موقعیتی راهبردی دارد. این کشور از اعضای سازمان ملل متحد، جنبش عدم تعهد، سازمان کنفرانس اسلامی، اوپک، سازمان اکو و چندین سازمان بینالمللی دیگر است. ایران یک قدرت منطقهای در جنوب غربی آسیا است و جایگاهی مهمی را در اقتصاد جهانی به دلیل در اختیار داشتن صنعت نفت، صنعت پتروشیمی و گاز طبیعی برای خود بدست آوردهاست.
جمعیت براساس آنچه در پایگاه اطلاع رسانی مرکز آمار ایران مشاهده میشود، جمعیت ایران از مرز ۷۴ میلیون نفر عبور کرده است. ساعت جمعیتی این پایگاه ۱۴ فروردین سال ۱۳92، جمعیتی بیش از 77 میلیون و 990 هزار نفر را برای ایران نشان میدهد. این در حالی است که رقم مربوط به جمعیت بر اساس این شمارنده در حال افزایش است۲بر پایه گزارشی از سوی مجمع جهانی اقتصاد ایران هجدهمین کشور پرجمعیت جهان شناخته شده است. شاخصهای جمعیتی ساختار سنی: 0-14سال 21% 15-64 72.9% 65 به بالا 5.4% رشد جمعيت 1.6% شاخص های جمعیتی مهم ایران بر اساس دادههای «کتاب واقعیتهای جهان سیا».[۱۷] این شاخصها مربوط به برآورد سال ۲۰۱۰ میشوند به جز مواردی که سال دیگری مشخص شدهاست: سن میانه (سنی که نیمی از جمعیت جوانتر از آن و نیم دیگر پیرتر از آن هستند): کل جمعیت 26.3سال مرد 26سال زن 26.5سال نرخ باروری ۱۷٫۱۷ تولد در هر هزار نفر (رتبهی ۱۲۰م دنیا) نرخ مرگومیر ۵٫۷۲ مرگ در هر هزار نفر (رتبه ی ۱۷۱م دنیا) نرخ مهاجرت منفی ۲٫۶۲ در هر هزار نفر (رتبهی ۱۴۱م دنیا) درصد شهرنشینی 68% نرخ رشد شهرنشینی (۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰): سالانه2.1 % مرگومیر نوزادان ۳۵.۷۸ مرگ در هر هزار تولد زنده (رتبهی ۷۱م دنیا) نرخ باروری ۱.۷ زایمان برای هر زن (رتبهی ۱۷۱م دنیا) نرخ مرگ و مير و زايمان نسبت جنسیتی در هنگام تولد ۱٫۰۵ مرد/زن زیر ۱۵ سال ۱٫۰۵ مرد/زن ۱۵ تا ۶۴ سال ۱٫۰۲ مرد/زن بالای ۶۵ سال ۰٫۹۱ مرد/زن کل جمعیت ۱٫۰۲ مرد/زن ایدز و اچآیوی درصد شیوع ۰.۲٪ (برآورد ۲۰۰۷) رتبهی ۱۰۲م دنیا جمعیت مبتلا به ایدز ۸۶ هزار (برآورد ۲۰۰۷) رتبهی ۴۹م دنیا مرگ بر اثر ایدز ۴٬۳۰۰ (برآورد ۲۰۰۷) رتبهی ۴۷م دنیا باسوادی (افراد ۱۵ سال به بالا که توانایی خواندن و نوشتن دارند) (برآورد ۲۰۰۲): کل جمعیت ۷۷٪ مردان ۸۳.۵٪ زنان: ۷۰.۴٪ سال امید به زندگی در هنگام تولد مردان سال۶۹.۶۵ زنان ۷۲.۷۲ سال کل جمعیت ۷۱.۱۴ سال (رتبهی ۱۳۲م دنیا) اقتصاد ایران در ۳۰ سال گذشته جمعیت ۳۶ میلیونی ایران به ۷۰ میلیون تن افزایش پیدا کرده و نخستین موج این نسل نو به بزرگسالی رسیدهاست. بر اساس آمارهای رسمی نرخ بیکاری به ۲۲ درصد رسیدهاست اما برخی کارشناسان رقم آن را ۱۲٫۲ درصد برآورد میکنند. محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین میگوید: «حضور سالانه ۷۰۰ هزار نفر به بازارکار نشانگر فشار شدیدی است که اقتصاد ایران ناگزیر به تحمل آن است.»در دوره (۱۳۸۳–۱۳۵۳)، نرخ تورم گاه ۷ درصد بوده و گاه به مرز ۵۰ درصد نزدیک شدهاست و نرخ بیکاری زمانی ۳ درصد و گاهی بیش از ۱۶ درصد بودهاست. در حالی که در زمینه بدهی خارجی، این رقم برای مدتها صفر بوده ولی گاه چنان افزایش یافته که دولت را با بحران بازپرداخت مواجه کردهاست. خصوصی سازی، رهایی از اقتصاد متکی به نفت و همگام شدن با اقتصاد جهانی پیشنهادهایی است که از سوی تحلیلگران برای بهبود اوضاع اقتصادی ایران مطرح میشود. چشمانداز آینده وابستگی شدید به درآمدهای غیرقابل اعتماد نفتی، برنامه ریزی اقتصادی ایران را همواره شکننده کردهاست. برنامه دولت این است که وابستگی به درآمدهای نفتی را که ۸۰ درصد درآمدهای ارزی ایران را تشکیل میدهد، کاهش دهد اما هر گونه تلاش برای خارج کردن درآمدهای نفتی به معنای آن است که درآمدهای مالیاتی چند برابر شود.در همین راستا دولت اقدام به اجرای طرح هدفمندی یارانهها نمودهاست.صنعت ایران پس از سالها همچنان زیر پوشش یک رشته قوانین حمایتی دولتی فعالیت میکند و اگر در برابر فشارهای رقابتی جهانی قرار گیرد ممکن است بسیاری از کارخانهها تعطیل شود و بیکاری افزایش یابد. رشد اقتصادی ایران در سالیان مختلف رشد اقتصادی مختلفی را تجربه کردهاست.بر پایه گزارش صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹ رشد اقتصادی ایران ۱٫۱ بوده که این رقم در سال ۲۰۱۰ به ۱٫۶ درصد رسیدهاست که پس از قرقیزستان کمترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای منطقه داشتهاست.بر پایه پیش بینی صندوق بین المللی پول نرخ رشد ایران در سال ۲۰۱۱ به ۳ درصد خواهد رسید. ذخایر ارزی و بدهی خارجی بانک جهانی در سال ۲۰۱۰ اعلام نمود ایران ۱۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد.همچنین رئیس وقت بانک مرکزی ایران در سال ۱۳۸۹ اعلام کرد که ذخیره طلای ایران به صورت میانگین ۱۳۵۰ دلار است. همچنین اکونومیست اعلام کرد ذخایر ایران بجز طلا در سال ۲۰۰۹ میلادی ۸۱ میلیارد دلار بوده است و این رقم در سال ۲۰۱۰ کاهش شش میلیارد دلاری خواهد داشت. مردم ایران پیشینهی تاریخی تمدن در ایران به تمدنهایی در عیلام، شهر سوخته، جیرفت و... میرسد، ولی شروع تاریخ سیاسی ایرانیان از آغاز حکومت پادشاهی ایران در زمان ماد است. شاهنشاهی ماد، نخسین شاهنشاهی ایران بودهاست و لذا به عنوان شروع تاریخ شاهنشاهی ایران درنظر گرفته میشود،ایران امروزه از اقوام زیادی از جمله : پارسی، آذری، کرد، لر، بختیاری، بلوچ، مازندرانی، گیلک، قشقایی، عرب، لک، تالشی، ترکمن، خلج، آشوری، کلدانی، مندایی(صائبی)، تات، گرجی، سیستانی، ارمنی، و یهودی تشکیل شدهاست. ترکیب قومیتی ایران بر اساس دادههای «کتاب واقعیتهای جهان سیا» ۵۱٪ پارسی، ۲۴٪ آذری، ۸٪ گیلک و مازنی، ۷٪ کرد، ۳٪ عرب، ۲٪ لر، ۲٪ بلوچ، ۲٪ ترکمن و ۱٪ از دیگر اقوام است. تخمینهای کتابخانه کنگره به این ترتیب هستند: پارسی (۶۵٪)، آذری (۱۶ ٪)، کرد (۷٪)، لر (۶٪)، عرب (۲٪)، بلوچ (۲٪)، ترکمن (۱٪)، گروههای ترکتبار قبیلهای همچون قشقایی (۱٪)، و گروههای غیرایرانی و غیرترک همچون ارمنی، آشوری، و گرجی (کمتر از ۱٪). طبق آنها فارسی به عنوان زبان مادری توسط حداقل ۶۵٪ جمعیت و به عنوان زبان دوم توسط بخش بزرگی از ۳۵٪ دیگر گویش میشود. بنابر گزارش سال ۲۰۰۸ دفتر کنترل مواد و جرایم سازمان ملل متحد، نزدیک به سه درصد جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال ایران مواد مخدر مصرف می کنند که این بالاترین درصد مصرف مواد مخدر در جهان است. دین دورهی مهرپرستی دين ایرانیان شیعه ۸۹٪ سنی ۹٪ دیگر ۲٪ دورهی مزدیسنی (کیش زرتشت) دورهی اسلامی هم چنین آیینهای دیگر در برخی دورهها رواج یافتهاند مانند دین مزدک، مانی و مسیحیت پیش از اسلام. در پانصد سال گذشته، پس از تشکیل دولت صفویان همواره تشیع آیین رسمی ایران بودهاست. بر اساس برآوردهای انجام شده از جمعیت ایران، ۸۹٪ شیعه، ۹٪ سنی و ۲٪ مسیحی، زرتشتی، یهودی، بهائی و پیروان سایر ادیان هستند. در اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اسلام و مذهب جعفری دوازده امامی دین رسمی است و سایر مذاهب اسلامی که در قانون اساسی به آنها تصریح شده شامل مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی) و شیعیان زیدی (چهار امامی) نیز قانونی و دارای احترام کامل میباشند. هم چنین در اصل ۱۳ قانون اساسی، ایرانیان مسیحی، یهودی و زرتشتی به عنوان اقلیت دینی پذیرفته شدهاند و میتوانند در حدود قانون بر اساس کیش خود عمل نمایند. دانشگاه ها دانشگاههای ایران ارائه دهنده آموزشهای دانشگاهی میباشند که منتهی به مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری میگردد.مراکز آموزشی فعال در نظام آموزش عالی ایران عبارتند از: دانشگاههای دولتی در حال حاضر علاوه بر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی وابسته به وزارتخانههای علوم تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مراکز دیگری نیز با کسب مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دانشجـو میپذیرند. از جمله این مراکز، آموزشکدهها و دانشکدههای فنی و مراکز تربیت معلم وابسته به وزارت آموزش و پرورش و مؤسسات آموزش عالی وابسته به سایر وزارتخانههااست. علاوه بر این، دانشگاهی تحت عنوان، دانشگاه جامع علمی کاربردی در سال ۱۳۷۱ به منظور تقویت آموزشهای فنی و حرفهای و تربیت نیروی انسانی ماهر موردنیاز بخشهای صنعت، معادن، کشاورزی و خدمات تأسیس گردیدهاست. دانشگاههای آموزش از راه دور در حال حاضر در ایران، دانشگاه پیام نور ارائه دهنده این نوع سامانه آموزشی است.
جمهوری خلق چین، معروف به چین، پرجمعیتترین کشور دنیا با بیش از ۱.۳ میلیارد نفر سکنه است. این کشور که در شرق قاره آسیا واقع شده توسط حزب کمونیست چین در قالب نظام تکحزبی اداره میشود. این حزب بر ۲۲ استان، ۵ منطقهی خودمختار، ۴ شهر با مدیریت مستقیم (پکن، تیانجین، شانگهای و چونگکینگ) و ۲ منطقهی اداری ویژهی بسیار خودمختار ِ هنگ کنگ و ماکائو حکومت میکند. پایتخت کشور پکن است. جمهوری خلق چین با حدود ۹.۶ میلیون کیلومتر مربع سومین یا چهارمین کشور وسیع دنیا و دومین کشور بزرگ دنیا از نظر وسعت خاکی (بدون احتساب آبهای داخلی) است. چین چشمانداز طبیعی متنوعی دارد، از استپهای جنگلی و بیابانهایی چون گبی و تکلهمکان در ناحیهی خشک شمالی نزدیک به مغولستان و سیبری ِروسیه گرفته تا جنگلهای زیرگرمسیری در سرزمینهای مرطوب جنوبی نزدیک به ویتنام، لائوس و برمه. مناطق غربی کشور ناهموار است و رشتهکوههای هیمالیا و تیان شان مرز طبیعی آن را با هند و آسیای میانه ترسیم میکنند. در مقابل، نواحی شرقی این کشور کمارتفاع است و با ساحلی به طول ۱۴.۵۰۰ کیلومترمربع در جنوب شرقی با دریای جنوب چین و در شرق با دریای شرق چین همسایه است که در سوی دیگرش تایوان، کره و ژاپن قرار گرفتهاند. تمدن چین باستان یکی از کهنترین تمدنهای تاریخ است که در سواحل حاصلخیز رود زرد که در دشت شمال چین جاریست شکوفا شد.[۳] نظام سیاسی چین بیش از ۶ هزار سال مبتنی بر سلطنت مطلقهی موروثی بود. نخستین دودمان پادشاهی این کشور دودمان شیا در حدود ۲ هزار سال پ.م بود. اما نخستین حکومتی که چین را متحد کرد دودمان چهاین در ۲۲۱ پ.م بود. آخرین دودمان پادشاهی این کشور هم چینگ بود که در ۱۹۱۱ با تشکیل جمهوری چین به رهبری کومینتانگ، حزب ملی چین، نابود شد. چین در نیمهی اول سدهی بیستم میلادی در دریایی از اختلافات و جنگهای داخلی غوطهور بود که کشور را به دو اردوگاه سیاسی عمده تقسیم کرده بود؛ کومینتانگ و کمونیستها. مخاصمات اصلی در ۱۹۴۹ با پیروزی کمونیستها در جنگ داخلی و تأسیس جمهوری خلق چین در سرزمین اصلی پایان یافت. جمهوری چین به رهبری کومینتانگ پایتخت خود را به تایپه در تایوان منتقل کرد و حکومت آن امروزه به تایوان، کینمن، ماتسو و چند جزیره دوردست دیگر محدود شدهاست. از آن هنگام جمهوری خلق چین و جمهوری چین درگیر اختلافات سیاسی شدیدی با یکدیگر در مورد حق حاکمیت و وضعیت سیاسی تایوان بودهاند. از هنگام اجرای اصلاحات اقتصادی در چین برای پیریزی یک اقتصاد مدرن، چین یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی دنیا را داشته است. این کشور هماکنون بزرگترین صادرکننده و دومین واردکنندهی بزرگ کالا است و دومین اقتصاد بزرگ دنیا بر پایهی تولید ناخالص داخلی را در اختیار دارد. چین عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و سازمانهای چندجانبهای همچون سازمان تجارت جهانی، اپک، سازمان همکاری شانگهای و گروه ۲۰ است. چین به عنوان کشوری دارای سلاح هستهای از بزرگترین ارتش دائمی دنیا و دومین بودجه دفاعی بزرگ دنیا برخوردار است. چین همچنین از سوی برخی از دانشگاهیان، تحلیلگران نظامی، اقتصادی و سیاسی یک ابرقدرت بالقوه لقب گرفتهاست. اقتصاد حجم اقتصاد چین ( $ ۷٬۰۴۳٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ ) در حال حاضر چین دوّمین کشور در اقتصاد جهان است که پیشبینی میشود در آینده ای نه چندان دور با همین روند آمریکا را پشت سر نهاده و مقام اول را کسب کند.[۱] چنانچه رشد کنونی اقتصادی چین همچنان ادامه یابد، چین از نظر اقتصادی، در حال رسیدن به آمریکا یعنی بزرگترین اقتصاد جهان است و باید خود را برای مقابله با پی آمدهای سیاسی و اقتصادی این موضوع آماده کند. این امر موجب نگرانیهای عمده سیاسی خواهد شد زیرا این کشور بصورت نیروی بمراتب قویتری در منطقه در آمده. بیش از ۵۰ ٪ مردم چین کشاورزند. صنعتگران ۲۴٪ و کارمندان و بازرگانان۲۶ ٪ نیروی کار فعال این کشور را تشکیل میدهند. کلانشهر شانگهای از قطبهای اصلی اقتصاد و تجارت چین است. جغرافيا کشور چین در منطقه شرق آسیا قرار گرفتهاست و مساحت آن بیش از ۹٬۵۹۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع است که به این ترتیب بعد از روسیه، دومین کشور پهناور آسیا به حساب میآید. چین دارای مرز زمینی با ۱۴ کشور است. این کشور همچنین از سمت شرق و جنوب با دریای چین شرقی، خلیج کره، دریای زرد، و دیگر آبهای آزاد احاطه شدهاست. مرز با کشورها:افغانستان ۷۶ km، بوتان ۴۷۰km، برمه ۲۱۸۵ km، هند ۳۳۸۰ km، قزاقستان ۱، ۵۳۳ km، کره شمالی ۱، ۴۱۶ km، قرقیزستان ۸۵۸ km، لائوس ۴۲۳Km، مغولستان ۴ ، ۶۷۷ km، نپال ۱ ، ۲۳۶ km، پاکستان ۵۲۳ km، روسیه (شمال شرقی) km ۳، ۶۰۵، روسیه (شمال غربی) ۴۰ km، تاجیکستان ۴۱۴ km، ویتنام ۱، ۲۸۱ km . مرز با نواحی :هنگ کنگ ۳۰ km، ماکائو ۰٫۳۴ km. آب و هوای این کشور بسیار متنوع میباشد از مناطق گرمسیر و بارانی در جنوب تا بسیار سردسیر شمال را شامل میشود . طوفانهای موسمی (در حدود ۵ مورد در سال) در امتداد سواحل جنوبی و شرقی، سیلهای مخرب، سونامی، زلزله، رانش زمین و خشکسالی از بلایای طبیعی منطقه چین هستند. مردم بیشتر مردم چین از نژاد زرد هستند و به زبان ماندارین سخن میگویند. جز چینیها تیرههای دیگری نیز در این سرزمین پهناور همچون مغولها، تبتیها و ترکها زندگی میکنند، شماری از تاجیکها نیز در بخش سین کیانگ چین میزیند. ادیان رایج این کشور عبارتند از:کنفسیوس، بودایی، تائوئیسم، اسلام و آیین ترسایی. جمعيت : طي سرشماري 1 نوامبر سال 2000 كه پنجمين سرشماري چين ميباشد جمعيت چين 1330 ميليون مي باشد رشد جمعیت : جمعيت چين طبق سرشماري سال 1990 ، 68/1133 ميليون نفر ( در ساعت صفريكم جولاي سال 1990 به عنوان ريفرنس ) بوده است و رشدسالانه جمعيت بر اين اساس 79/12 ميليون نفر يا به عبارتي 07/1 درصد بوده است. دولت چین از اواخر دهه ۱۹۷۰ سیاست محدودیت تعداد فرزندان را به اجرا گذاشته که به خصوص در مناطق شهری به طور جدی تری دنبال شدهاست. سیاست محدودیت تعداد فرزندان در عین حال، نحوه اجرای این سیاست در مناطق مختلف چین یکسان نیست و از جمله در برخی مناطق روستایی به خانوادههایی که فرزند اول آنان دختر یا معلول باشد یا مهاجران چینی که از خارج به کشور باز میگردند اجازه داشتن فرزند دیگری هم داده میشود. در اکثر مناطق چین، خانوادههایی که مقررات محدودیت تعداد فرزند را نادیده بگیرند با جریمه نقدی و تنبیهات دیگری در زمینه اشتغال و امکانات رفاهی مواجه میشوند. از نظر قومی نیز اجرای قانون خانواده تک فرزندی یک نواخت نیست و در حالیکه اکثریت چینیهای قوم هان اجازه داشتن بیش از یک فرزند را مگر در موارد استثنایی ندارند، به برخی اقلیتهای قومی اجازه داشتن دو یا حتی سه فرزند برای هر خانواده داده شدهاست. مقامات چینی اجرای سیاست تک فرزندی را موفقیت آمیز توصیف کرده و یکی از عوامل رشد سریع اقتصادی این کشور در سالهای اخیر دانستهاند هرچند برخی از کارشناسان گفتهاند که بهبود دسترسی به امکانات برنامه ریزی خانواده، افزایش درآمدها و تغییرات فرهنگی ناشی از آن نیز در جلوگیری از رشد سریع جمعیت چین موثر بودهاست. در مواردی گروههای مدافع حقوق بشر قانون تک فرزندی چین را مورد انتقاد قرار دادهاند و آن را مغایر آزادیهای فردی دانستهاند اما دولت چین تاکید داشتهاست که در اجرای قانون تک فرزندی، اجازه اعمال فشار از جمله وادار کردن زنان به سقط جنین یا عقیم سازی اجباری را نمیدهد و مجازات متخلفان از این قانون منحصر به پرداخت جریمه نقدی است. اجرای این سیاست همچنین باعث بروز نگرانی در میان اقتصاددانان شده زیرا با بهبود شرایط اقتصادی و افزایش امید به زندگی در میان جمعیت چین، در آینده نزدیک هر فرد شاغل در این کشور با بار تکفل سنگینی مواجه خواهد بود زیرا کار او باید معاش پدر و مادر بازنشسته و احتمالا والدین آنان را نیز تامین کند. در سالهای اخیر، برخی از زوجهای چینی با انجام آزمایشهای پزشکی در زمان بارداری زن و آگاه شدن از دختر بودن جنین، به سقط جنین مبادرت میورزند تا تنها فرزند خانواده پسر باشد امااین وضعیت میتواند باعث برهم خوردن تناسب جنسیتی جمعیت این کشور در آینده شود. سال اميد به زندگي مردان 70 زنان 74 كل جمعيت 72 زبان زبان رسمی کشور چین زبان چینی ماندارین است ولی زبانهای دیگری نیز در این کشور مورد استفاده میباشند. از جمله زبانهای مورد استفاده دیگر در این کشور، زبان چینی کانتونی است. دلايل عمده مرگ و مير در هر صد هزار نفر: مشکلات مادرزادي 8/199 نفر، سرطان 3/172 نفر، بيماريهاي خون 4/132 نفر، بيماريهاي تنفسي 6/68 نفر، حوادث 5/26 نفر و بيماريهاي گوارشي 5/25 نفر. تركيب جمعيت تعداد مردان 51.63% زنان 48.37% افراد زير 14 سال 22.89% افراد بين15-64 سال 70.15% سنين بالاي 65 سال 6.69% جمعيت شهري 36.09% جمعيت روستايي 63.91% معرفي دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي در چين الف) دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي چين گروه يك (ممتاز) براي كليه دوره هاي تحصيلي ب) دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي چين، گروه دو (خوب) اگرچه مدارك دانشگاه هاي گروه دو در كليه دوره ها از جمله در دوره دكتري (Ph.D) نيز ارزشيابي مي شود، اما توصيه مي شود كه در دوره دكتري (Ph.D) تنها در دانشگاه هاي گروه يك (ممتاز) ادامه تحصيل داده شود. ج) دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي چين، گروه سه، فقط تا سطح كارشناسي (ليسانس) ارزشيابــي مي شود.
کشور چین به مدت 250سال تحت سلطه خاندان منچو بود که به صورت ملوک الطوایفی آن را اداره می کردند. فساد، کشمکش های درونی و سوئ مدیریت این خاندان باعث شده بود که مردم چین ناراضی باشند. نارضایتی مردم از یک سو و شکست روسیه از ژاپن در سال 1905م از سوی دیگر باعث شد که چینی ها به خود بیایند و باور کنند که با اتکا به قدرت خود می توان با استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه کرد. مردم چین در سال 1911م خاندان سلطنتی منچو را از قدرت به زیر کشیده ، رژیم جمهوری در آن کشور برقرار نمودند. بعد از آن نیز کشمکش های سیاسی بین حزب کمونیست چین و حزب کومین تانگ ادامه داشت و بویژه در 15سال قبل از پیروزی انقلاب 1949 به رهبری مائو، اوضاع سیاسی چین به شدت بحرانی و آشفته بود.
نوع حکومت ایران از زمانهای گذشته پادشاهی مطلقه بود و مردم هیچ گونه مشارکتی در امور سیاسی و اجتماعی کشور نداشتند. از نظر فساد مالی ، اقتصادی و اداری در حالی که اکثریت مردم ایران در فقر به سر می بردند، شاه و درباریان و خانواده هزار فامیل او با حیف و میل و چپاول بیت المال مشغول فساد، دزدی و خوشگذرانی بودند. به همین دلیل قدرت سیاسی در ایران فاقد لیاقت ، شایستگی و صلاحیت لازم برای اداره کشور بود. و هنگامی که انقلاب آغاز شد همه ملت از آن پشتیبانی کردند.
اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم چاپ پست الکترونیک اضافه کردن دیدگاه جدید
كشور چين علاوه بر محصولات صنعتي و پوشاك، در توليد محصولات كشاورزي نيز در بين كشورهاي جهان پيشرو بوده و در توليد 25 محصول كشاورزي رتبه اول را به خود اختصاص داده است.
به گزارش خبرنگار كشاورزي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين ميان ايران با توليد سالانه 10 تن خاويار، 180 تن زعفران، 190 هزار تن پسته و 600 هزار تن انار رتبه اول در توليد اين چهار محصول را در بين كشورهاي جهان به خود اختصاص داده است.
كشور چين با توليد 183 ميليون تن برنج، 110 ميليون تن گندم، 507 ميليون تن ميوه و سبزي و 12.5ميليون تن سير بزرگترين توليدكننده اين محصولات به شمار ميروند.
- چينيها همچنين با توليد سالانه 27 ميليون تن سيب درختي و بيش از 14 ميليون تن نارنگي بزرگترين توليدكننده اين دو ميوه در جهان محسوب ميشوند.
البته ايران هم با توليد سالانه بيش از دو ميليون و 700 هزار تن سيب، چهارمين توليدكننده اين محصول به شمار ميرود و 600 هزار تن نارنگي نيز در باغات كشورمان برداشت ميشود كه در رتبه يازدهم توليد اين ميوه قرار گرفتهايم.
- سالانه بيش از شش ميليون تن هلو و شليل در چين توليد ميشود كه اين كشور را در مقام اول توليد اين دو ميوه هستهدار قرار داده است.
ايران نيز با توليد 600 هزار تن هلو و شليل، در جايگاه ششم توليد اين ميوه قرار دارد.
- سالانه دو ميليون تن خرمالو در كشور چين برداشت ميشود كه اين كشور را به بزرگترين توليدكننده خرمالو مبدل كرده است.
- چين همچنين با توليد سالانه بيش از 32.5 ميليون تن گوجهفرنگي و 69.5 ميليون تن هندوانه اولين توليدكننده گوجهفرنگي و هندوانه در جهان است.
در اين ميان كشورمان با توليد چهار فصل سال در مناطق مختلف كشور ساليانه بيش از دو ميليون و 200 هزار تن هندوانه توليد ميكند كه جايگاه چهارم جهان در توليد اين محصول را به خود اختصاص داده است.
- سالانه 500 هزار تن گردوي چيني توليد ميشود كه اين كشور اولين توليدكننده گردو در جهان بهشمار ميرود.
ايران هم بيش از 300 هزار تن گردو در سال برداشت ميكند و چهارمين توليدكننده اين محصول در جهان است.
- توليد بيش از 18 ميليون تن بادنجان، 71 ميليون تن سيبزميني، 37 ميليون تن كلم، 11.5 ميليون اسفناج و 18 ميليون تن پياز در زمره اولين توليدكننده اين محصولات كشاوري چين قرار گرفته است.
- همچنين توليد 298 هزار تن عسل و 50 ميليون تن ماهي در كشور چين، چشمباداميها را به اولين توليدكننده ماهي و عسل نيز مبدل كرده است.
- سالانه 11.5 ميليون تن پنبه، 291 هزار تن ابريشم، يك ميليون و 200 هزار تن چاي در كشور چين توليد ميشود كه اين كشور در توليد اين محصولات رتبه اول جهاني را به خود اختصاص داده است.
در كشورمان نيز سالانه 60 هزار تن پنبه توليد ميشود كه نيمي از نياز صنايع نساجي را تامين ميكند. همچنين سالانه 110 هزار تن برگ سبز چاي در ايران برداشت ميشود كه از اين ميزان 35 هزار تن چاي خشك استحصال ميشود.
- از سوي ديگر ايران در توليد خرما، زردآلو، بادام، كيوي و گيلاس رتبههاي دو و سوم را به خود اختصاص داده است.
همچنين سالانه با برداشت يك ميليون تن خرما، دومين توليدكننده اين محصول پس از مصر قرار گرفتهايم.
- سالانه بيش از 30 هزار تن فندق در كشور توليد ميشود كه ايران جايگاه ششم توليد اين محصول را دارد.
- توليد بيش از 34 هزار تن "به" ايران را چهارمين توليدكننده اين محصول در جهان كرده است.
- انجير، آلبالو، آلو و گوجه ايراني نيز در رتبه پنجم توليد جهان قرار گرفتهاند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن