سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
ماشين تراش رايجترين ماشين ابزاري است كه در عمليات توليد در مقياس كوچك بكار مي رود. انواع ديگر ماشين تراش نيز وجود دارد. در عمليات توليد در مقياس متوسط بطور گسترده اي از ماشين سري تراش استفاده مي شود. در اين ماشين بجاي پس دستگاه برجك شش گوش و چرخاني قرار دارد كه به كمك پيچ جلوبر در طول بستر به حركت در مي آيد. در سطوح ششگانة اين برجك مي توان انواع قلمها را نصب كرد ( در بعضي از برجكها در هر سطح 2 يا چند قلم نصب مي شود ) و هر يك از آنها را به موقع، و با به چرخش درآوردن برجك به موقعيت مناسب آورد و تراشكاري را آغاز كرد.
ماشين تراشهاي خودكار ( تك محوري و چند محوري ) براي توليد انبوه قطعات كوچك از ميله هاي استوانه اي مناسب اند. حركتهاي مختلف در اين ماشين ها به كمك بادامكهايي كه به همين منظور تراشيده شده اند كنترل مي شود. كلية عمليات، از جمله تغذية تدريجي مادة اوليه به درون گيرة فشنگي، از طريق سوراخي كه در محور اصلي تعبيه شده، بطور خودكار انجام مي شود. فقط در هنگام تعويض ميلة مادة اوليه، ماشين نيازمند مراقبت است. قطعاتي از قبيل پيچهاي كوچك، كه بايد به تعداد زياد توليد شوند، با استفاده از اين نوع ماشينها تراشيده مي شوند.
ماشين داخل تراش عمودي
براي تراش قطعات سنگين، يا قطعاتي با قطر زياد، ماشين تراش با محور افقي مناسب نيست. محور اصلي چنين ماشينهايي بايد بسيار بالا برده شود، در اين صورت تراشكار به آساني نمي تواند قطعه كار و قلم را به دستگاه ببندد. از سوي ديگر بستن قطعه كار به صفحه نظام، يا بستن آن بين 2 مرغك بسيار دشوار خواهد بود. بدين سبب براي تراشيدن اين نوع قطعات از ماشيني به نام داخل تراش عمودي استفاده مي شود كه طبق همان اصول ماشين تراش افقي قطعه كار مي چرخد ( حركت C` ) و حركت پيشروي به طور پيوسته و خطي به قلم داده مي شود. حركت پيشروي ممكن است در امتداد عمود بر محور چرخش قطعه كار ( حركت X )، يا به موازات آن ( حركت Z ) نيز باشد.
در اين ماشينها قلمهاي تك لبه اي به كار مي روند كه به قلم گيرهايي شبيه قلم گير چهار طرفه ولي بدون قابليت تقسيم سريع، بسته مي شوند. عمليات تراش معمولاً به روتراشي ( حركت –Z )، پيشاني تراشي ( حركت –X )، و داخل تراشي ( حركت –Z ) محدود است. هندسة تراش و معادله هايي كه در آنجا به دست آمد، براي ماشين داخل تراش عمودي نيز معتبر است.
براي بستن قطعه كار از ميزي افقي و چرخان، كه شيارهايي شعاعي T شكل براي جاي دادن گيره ها دارد، استفاده مي شود.
ماشين داخل تراش افقي
آخرين ماشين از مجموعة ماشينهايي كه در آنها از قلمهاي تك لبه اي استفاده مي شود و حركت اصلي چرخشي دارند و در اينجا شرح داده مي شود ماشين داخل تراش افقي است. اين نوع ماشين غالباً در مواردي بكار مي رود كه به تراشيدن سوراخ داخلي در قطعه كارهاي بزرگ غير استوانه اي نياز است. به طور كلي وقتي گفته مي شود كه ماشيني عمودي يا افقي است، منظور نشان دادن امتداد محوري است كه حركت اصللي ماشين را تأمين مي كند. بنابراين در ماشين داخل تراش افقي محور اصلي افقي است.
ويژگي اصلي اين ماشين آن است كه بر خلاف داخل تراش عمودي، در اين ماشين قطعه كار در حين ماشينكاري ثابت است و حركتهاي مولد را تنها قلم انجام مي دهد. متداولترين فرايند ماشينكاري كه با اين ماشينها انجام مي شود سوراخ تراشي است. عمل سوراخ تراشي با چرخش قلم، كه بر روي ميلة داخل تراش متصل به محور اصلي نصب شده ( حركت C ) انجام مي شود. حركتهاي ماشين ابزار، كه مي توان براي حركت دادن قطعه كار از آنها استفاده كرد، صرفاً براي استقرار قطعه كار به كار مي روند و معمولاً در هنگام ماشينكاري از آنها استفاده نمي شود. با استفاده از قلم كير ويژه اي كه قلم را در حين چرخش در امتداد شعاعي پيشروي مي دهد، مي توان پيشاني تراشي كرد.
ميز كار اين ماشين نيز شيارهاي T شكل دارد و براي بستن قطعه كار با گيره از آنها استفاده مي كنند.
معادله هاييكه قبلاً براي تعيين ضخامت برادة تغيير شكل نيافته، زمان ماشينكاري و آهنگ براده برداري به دست آمد، در اينجا نيز براي سوراخ تراشي و پيشاني تراشي معتبر است.
ماشين صفحه تراش
صفحه تراش ماشين كوچكي است كه حركت اصلي در آن خطي است. قلم تك لبه اي در سر قلم كه در انتهاي بازو قرار دارد محكم مي شود. حركت بازو رفت و برگشتي است ( حركت X ) كه بوسيلة يك سيستم محرك مكانيكي، يا سيلندر و پيستون هيدروليكي تأمين مي شود. سرعتحركت رفت، كه در حين آن عمل تراش انجام ميشود، خواه با استفاده از سيستم مكانيكي و خواه با استفاده از سيستم هيدروليكي، به مراتب از سرعت حركت برگشت كمتر است. سرعت حركت برگشت از آن رو بيشتر است كه زمان ماشينكاري به حداقل ممكن برسد. در همة صفحه تراشها طول حركت قابل تغيير است تا بتوان براي هر قطعه، طول حركت مناسب را انتخاب كرد. در پايان هر حركت برگشت، پيشروي به صورت پله اي و به كمك چرخ ضامن دار، كه سبب چرخيدن، پيچ جلوبر در كشو عرضي، و در نتيجه حركت ميز مي شود، انجام مي گيرد.
از ماشينهاي صفحه تراش بيشتر براي تراشيدن سطوح مستوي بر روي قطعات كوچك وابسته به گروههاي كم تعداد استفاده مي شود. براي ماشينكاري سطحي افقي ، پيشروي به طور افقي ( حركت Y` )، و براي ماشينكاري سطحي عمودي، پيشروي به طور عمودي ( حركت Z` ) انجام مي شود.
همان طور كه در شكل ديده مي شود، سر قلم به قلم گير و پاية مركب در ماشين تراش بي شباهت نيست. سر قلم را مي توان چرخاند و در مكان زاويه اي دلخواه در صفحة قائم محكم و بدين ترتيب ماشينكاري سطوح مورب را با پيشروي دستي قلم امكان پذير ساخت. يكي از قسمتهاي اصلي سر قلم صفحه تراش، جعبة زير دنده است. قلم گير با يك پين افقي به سر قلم لولا مي شود، بنابراين مي تواند حول لولا و به سمت بالا حركت چرخشي انجام دهد. در نتيجه به سبب نيرويي كه قطعه كار در حين حركت برگشت قلم به آن وارد مي كند، بلند مي شود. قطعه كار معمولاً به گيره اي بسته مي شود كه خود از طريق شيارهاي T شكل به ميز متصل شده است.
زمان لازم براي تراش سطحي به پهناي b از رابطة زير بدست مي آيد.
t =
كه در آن nبسامد حركتهاي رفت و برگشت يا حركتهاي تراش و f آهنگ پيشروي است.
آهنگ براده برداري Z در حين عمل تراش از رابطه زير بدست مي آيد.
Z= Au = f au
كه در آن u سرعت تراش و a عمق تراش است.
ماشين صفحه تراش دروازه اي
به سبب محدوديت طول حركت و طول طرة بازو در صفحه تراش معمولي تراش سطوح قطعات بزرگ با صفحه تراش دروازه اي انجام مي شود با اعمال حركت اصلي خطي به قطعه كار ( حركت X ) و حركت پيشروي قلم درامتداد عمود بر آن ( Y يا Z ) در صفحه تراش دروازه اياين مسأله حل مي شود. حركت اصلي معمولاً از طريق شانه و پينيون انجام مي گيرد و نيروي محرك پينيون از موتور الكتريكي دور متغير تأمين ميشود.
همانند صفحه تراش معمولي قلم گيرهاي صفحه تراش دروازه اي نيز جعبة زير رنده دارند و مانع تداخل بين قلم و قطعه كار در حين حركت برگشت شود حركت پيشروي در اين ماشينها پله اي است.
قطعه كار با استفاده از گيره روي شيارهاي T شكل ميز بسته مي شود زمان ماشينكاري آهنگ براده برداري و ضخامت برادة تغيير شكل نيافته را مي توان از معادله هاي نظير براي صفحه تراش معمولي بدست آورد صفحه تراش دروازه اي آخرين ماشين از گروه ماشينهاي با قلم تك لبه اي است كه در اينجا شرح داده شد.
ماشينهايي كه در آنها قلم هاي چند لبه اي بكار مي رود
قلم هاي چند لبه اي
از رايج ترين قلم هاي چند لبه اي مي توان مته، برقو، تيغه فرز و قلم خان كشي را نام برد كه در ادامه مطلب به همراه ماشينهايي كه اين قلم ها اغلب روي آنها بكار مي روند معرفي مي شوند.
ماشين مته
ماشين مته تنها عملياتي را مي تواند انجام دهد كه در آنها قلم حركت چرخشي داشته باشد و در امتداد محور چرخش خود پيشروي كند قطعه كار در حين تراش همواره ساكن است در بسياري از ماشينهاي مته حركت پيشروي قلم با راه اندازي دستي اهرمي كه در سمت راست كله گي قرار دارد انجام مي شود ميز كار و كله گي را مي توان روي ستون حركت داد و در محل مناسب محكم كرد و بدين ترتيب قطعات با ارتفاعات مختلف را براي ماشين كاري به ماشين بست معمول ترين عملي كه با اين ماشين انجام مي شود مته كردن و توليد سطح استوانه اي داخلي با قلمي است كه مته مارپيچ ناميده مي شود.
اين قلم دو لبه برنده دارد كه هر يك به سهم خود در برداشت براده شركت مي كنند پس پيشروي به ازاي هر دندانه ( عمقي از ماده كه بوسيله از يك دندانه برداشته و به موازات امتداد حركت پيشروي اندازه گيري مي شود ) همان ( درگيري پيش ) است كه با نصف f برابر است.
a= sin k
كه در آن k زاويه لبه برنده اصلي است.
زمان ماشينكاري t از معادله زير بدست مي آيد.
t=
بديهي است كه سرعت تراش در دو نوك جانبي مته حداكثر و در نوك مياني مته كه بصورت لبه يك اسكنه كوتاه است صفر است . نقش اين لبه اسكنه اي كه در ايجاد سوراخي جديد در قطعه كار اين استكه با پس زدن ماده به سمت لبه هاي برنده راه مته را در داخل قطعه كار باز مي كند شرايط مناسب تراش در اين ناحيه اثري بر كيفيت سطح ماشين كاري شده ندارد بلكه لبه هاي برنده فرعي در اين امر دخبل اند براده حاصل كه به صورت مارپيچ در مي آيند از درون شيارهاي مته به خارج حمل مي شود.
مته هاي مارپيچ معمولاً براي ايجاد سوراخهايي به طول كمتر از 5 برابر قطر خود مناسب اند گرچه بايد اضافه كرد كه مته هاي مخصوصي نيز يافت مي شود كه در ماشينهاي ويژه براي مته كردن سوراخهاي عميق تر بكار مي روند و از شرح آنها در اينجا خودداري مي كنيم.
قطعه كار را معمولاً در گيره اي قرار مي دهند و سپس گيره را با پيچ و مهره به ميز متصل مي كنند اما معمولاً براي ايجاد سوراخ هر محور سوراخي در قطعه استوانه اي از ماشين تراش استفاده مي كند بدين منظور مته مارپيچ را در پس دستگاه بجاي مرغك جا مي زنند يا از دستگاه مخصوصي براي بستن مته استفاده مي كنند كه خود روي حماله نصب ميشود.
مته مارپيچهاي بزرگ معمولاً تنه اي مخروطي دارند كه درون ماده گي مخروطي مناسبي كه در انتهاي محور اصلي ماشين قرار دارد جا مي خورد براي جلوگيري از لغزش بين اين سطوح مخروطي از زبانه اي در انتهاي تنه استفاده مي شود كه درون شياري مناسب در انتهاي قسمت مخروطي ماده گي قرار مي گيرد براي آزاد كردن مته از درون شياري مناسب به انتهاي گوه اي كه بدين منظ.ر ساخته شده است ضربه اي وارد شود.
مته مارپيچهاي كوچك تنه استوانه اي دارند و به كمك سه نظامي كه به سه نظام مته هاي دستي بي شباهت نيست به محور ماشين متصل مي شوند اين سه نظام تنه مخروطي دارد تا بتوان آنرا در ماده گي روي محور اصلي ماشين مته يا پس دستگاه ماشين تراش جا زدو استوار كرد.
عمل خزينه زني براي ايجاد خزينه ماده گي مخروطي به عمق كم كه در انتها آزادي دارد با مته مرغك انجام مي شود. از اين ماده گي مخروطي مي توان براي استقرار نوك مرغك در ماشين تراش يا به منزلة راهنمايي براي مته مارپيچ و جلوگيري از سرگرداني نوك مياني آن در آغاز تراش استفاده كرد. برقوزني به منظور پرداختكاري سوراخي كه قبلاً ايجاد شده است انجام مي شود.
برقو شبيه مته است ولي شيارهايي مستقيم دارد و مقدار لبه هاي برنده آن نيز بيشتراست منظور اصلي از اين عمل براده برداري سنگين نيست بلكه تنها هدف آن افزايش دقت و صافي سطح ماشين كاري شده سوراخ از طريق برداشتن اندكي از ماده قطعه كار است.
پيشاني تراشي موضعي براي ايجاد فرورفتگي دايره اي و مسطح حول يك سوراخ و در صفحه عمود برمحور سوراخ انجام مي شود، سطح حاصل نشيمن گاه خوبي براي واشر و مهره است. كله گي و موتور اين ماشين ها در طول بازويي كه خود در صفحه افقي مي گردد حركت كشويي دارد و بدين ترتيب سطح بزرگي را پوشش مي دهد اين ماشينها به ويژه در مواردي كه بايد سوراخهاي متعددي در يك قطعه كار سنگين ايجاد كرد بسيار مناسب اند.
ماشين فرز افقي
ماشين هاي فرز در دو نوع مهم ساخته مي شود. افقي و عمودي همانطور كه قبلاً نيز گفته شد صفتهاي افقي و عمودي امتداد محور اصلي ماشين را مشخص مي كند. در ماشين فرز افقي تيغه فرز به محوري افقي كه خود به كمك محور اصلي به چرخش در مي آيد بسته مي شود بنابراين قلم مي چرخد و كار بصورت پيوسته پيشروي مي كند.
ساده ترين عمل ماشينكاري در اين ماشينها فرزكاري با تيغه غلطكي است كه براي توليد سطح افقي روي قطعه كار انجام مي شود.
اگر جهت تيغه غلطكي معكوس مي شد قلم به صعود روي قطعه كار تمايل مي يافت بدين سبب اين نوع فرز كاري با تيغه غلطكي را فرزكاري صعودي مي نامند. شواهد حاكي از آن است كه در فرزكاري صعودي نسبت به فرزكاري معمولي با تيغه غلطكي به نيرو و توان كمتري نياز است و بنابراين به آن ترجيح داده مي شود اما فرزكاري صعودي مستلزم صلابت ماشين و وسايل نگاه دارنده قلم و قطعه كار است.
آهنگ پيش روي f كه معادل مقدار پيشروي قطعه كار به ازاي يك دور چرخش تيغه است با معادله زير بيان مي شود.
F=
كه در آن u سرعت پيشروي قطعه كار و بسامد چرخش تيغه فرز است. ( درگيري پيش ) كه معدل ضخامت براده اي است كه با يك دندانه برداشته مي شود و به موازات امتداد حركت پيش روي اندازه گيري مي شود برابر است با f/N، كه Nتعداد دندانه هاي تيغه فرز است.
ماشين فرز عمودي
با استفاده از ماشين فرز عمودي انواع مختلف عمليات ماشين كاري سطوح افقي عمودي يا مورب انجام مي شود همانطور كه از نام اين ماشين بر مي آيد محور اصلي آن عمودي است.
قطعه كار را مي توان در يكي از سه امتداد زير پيشروي كرد:
1- در امتداد محور عمودي ( حركت Z ) با بالا و پايين بردن زانو
2- در امتداد محور افقي ( حركت Y ) با حركت دادن زين روي زانو
3- درامتداد محور افقي ( حركت X ) با حركت دادن ميز روي زين
در ماشين هاي بزرگ زين مستقيماً روي بستر سوار مي شود و حركت نسبي بين قلم و قطعه كار در امتداد محور عمودي با حركت دادن كله گي در طول ستون ( حركت Z ) تأمين مي شود اين نوع ماشين ها را ماشين هاي فرز عمودي بستر دار مي داند.
در تخمين زمان ماشين كاريtبايد براي حركت نسبي اضافه بين قلم و قطعه كار اضافه مجازي در نظر گرفت.
تيغه فرزهايي كه در ماشين هاي عمودي بكار مي روند معمولاً يا سوراخي در ميان دارند و يا داراي تنه استوانه اي اند.
آن دسته از تبغه ها كه سوراخ دارند به ميلة فرزي متنصل مي شوند كه خود بوسيله ميلة كششي به درون ماده گي واقع در محور اصلي كشيده و به آن متصل مي شود.
آن دسته از تيغه هايي كه تنه استئانه اي دارند به كمك سه نظام يا از طريق پيچي كه بر قسمت ماشين كاري شدة تنه فشار وارد مي آورد به محور اصلي بسته مي شوند.
در اين نوع ماشين نيز قطعه كار را با استفاده از يا شكاف هاي T شكل به ميز كار مي بندند.
در فرزكاري با تيغه غلطكي درگيري كاري را عمق تراش مي نامند.
از طرفي
sin=
=
و در نهايت نتيجه مي شود
a=
سرانجام، اگر كوچك باشد داريم
در هنگام تخمين زدن زمان ماشين كاري ، بايد به اين نكته توجه داشت كه مصافتي كه تيغه فرز مي پيمايد بيش تر از طول قطعه كار است.
و چنانكه ديده مي شود معادل است كه در آن طول قطعه كار است.
بنابراين زمان ماشينكاري عبارت است از
آهنگ براده برداري ، معادل حاصل ضرب سرعت پيشروي و مساحت مقطع براده ( اندازه گيري شده در امتداد حركت پيشروي ) است. در اينجا درگيري پشت، با پهناي قطعه كار برابر است پس
تراشه تيغه داراي لبه هاي برنده اي است تا مقطع دلخواه را روي قطعه كار ايجاد كند.
نظر به اينكه ساخت اين تيغه ها معمولاً مستلزم صرف هزينه زياد است از اين نوع تيغه ها تنها در توليد با مقياس بزرگ استفاده مي شود. در شكاف تراشي از تيغه هاي استاندارد كه در دو طرف لبه هاي برنده اصلي لبه اي فرعي دارند براي ايجاد شكافهايي با مقطع مستطيلي استفاده مي شود. در فرزكاري تحت زاويه نيز با استفاده از تيغه فرزهاي استاندارد با دندانه مورب شكافهاي مثلثي دز قطعه كار ايجاد مي كند. فرزكاري با تيغه هاي مركب براي ايجاد نقاطي با شكلهاي مختلف و با استفاده از ماشيني كه همزمان تيغه هاي مختلف روي آن بسته مي شود انجام مي گيرد.
در ماشينهاي فرز افقي تيغه ها به وسيله خار به ميلة فرز بسته مي شود. يك سر اين ميله مخروطي است تا درون مادگي مخروطي نظير كه سر محور اصلي تعبيه شده است جا زده شود. براي محكم كردن ميله فرز به محور اصلي ماشين از يك ميله كشش استفاده مي شود كه از پشت ماشين به درون محور اصلي تو خالي رانده شده و به ميلة فرز پيچيده شده است.
حافظه های الکترونیکی در انواع گوناگون و برای مصارف مختلف ساخته شده اند . حافظه های فلش به دلیل سرعت بالای آنها در ثبت اطلاعات و همچنین استفاده فوق العاده آسان بسیار پر فروش و پر طرف دار می باشند . از این رو در دوربین های دیجیتالی ، تلفن همراه و سایر دستگاه ها شاهد استفاده روز افزون از آنها هستیم .
شیوه ذخیره اطلاعات در این نوع از حافظه بسیار شبیه به ذخیره اطلاعات در RAM می باشد . در حقیقت حافظه های فلش در نحوه فعالیت مشابه یک منبع ذخیره اطلاعات ثابت عمل می کند . به این معنی که در آنها هیچ قطعه متحرکی به کار نرفته و تمام کارها توسط مدارات الکترونیکی انجام می شود . در مقابل درون دیسک های سخت چندین قسمت متحرک وجود دارد که این وضع خود آسیب پذیر بودن این گونه حافظه را نسبت به حافظه های فلش نشان می دهد .
قطعاتی از قبیل تراشه های BIOS ، حافظه های فلش متراکم شده که در دوربین های دیجیتالی به کار می روند ، حافظه های هوشمند ، Memory Stick و کارت های حافظه که در کنسول های بازی به کار می روند همه و همه از این نوع حافظه استفاده می کنند .
در این قسمت به فن آوری و زیر ساخت این نوع حافظه نگاهی کوتاه داریم . حافظه های فلش از تراشه های EEPROM ساخته شده اند . همان طور که در مقالات قبلی ذکر شد در این گونه از حافظه ها ذخیره و حذف اطلاعات توسط جریان های الکتریکی صورت می پذیرد . این گونه تراشه ها داخل سطر ها و ستون های مختلف شبکه ای منظم را پدید می آورند . در این شبکه هر بخش کوچک دارای شماره سطر و ستون مختص به خود بوده و در اصطلاح هر کدام از این بخش ها یک سلول حافظه نامیده می شود . هر کدام از این سلول ها ازتعدادی ترانزیستور ساخته شده و هر کدام از این سلول ها توسط لایه های اکسید از دیگر سلول ها جدا می باشد . درداخل این سلول ها دو ترانزیستور معروف با نام های Floating gate و Control gate استفاده می شود . Floating gate به خط ارتباطی سطر ها متصل بوده و تا زمانی که ارتباط بین این دو ترانزیستور برقرار باشد ، این سلول دارای ارزش ١ می باشد . این سلول ها می توانند دارای ارزش ١ و یا ٪ باشند .
●Tunneling :
این روش برای تغییر دادن مکان الکترون های ایجاد شده در Floating gate بکار می رود . اغلب سیگنال های شارژ الکترونیکی بین ١٪ تا ١٣ ولت می باشند که این میزان توسط Floating gate استفاده می شود . در زمان Tunneling این میزان توسط ستون ها از Floating gate گذشته و به زمین منتقل می شود . این سیگنال باعث می شود که این ترانزیستور مشابه یک تفنگ الکترونی وارد عمل شود . این تفنگ الکترونی ، الکترون ها به خارج لایه اکسید شده رانده و بدین ترتیب باعث از بین رفتن آنها می شود .
در اینجا واحد مخصوصی به نام حسگر سلول وارد عمل شده و عمل Tunneling همراه با مقدارش را ثبت می کند . اگر مقدار این سیگنال که از میان دو ترانزیستور می گذرد کمتر از نصف آستانه حساسیت حسگر باشد ، برای آن سلول در ارزش گذاری رقم ٪ ثبت می شود . ذکر این نکته ضروری است که این سلول ها در حالت عادی دارای ارزش ١ هستند .
با این توضیحات ممکن است فکر کنید که درون رادیو خودروی شما یک حافظه فلش قراردارد . درست حدس زدید ، اطلاعات ایستگاه های رادیویی مورد علاقه شما در نوعی حافظه به اسم Flash ROM ذخیره می شود . البته نحوه ثبت و نگهداری اطلاعات در این نوع حافظه به کلی با Flash memory فرق می کند . این نوع حافظه برای نگهداری اطلاعات به یک منبع الکتریسیته خارجی احتیاج دارد . در صورتی که حافظه های فلش بدون نیاز به منبع خارجی اطلاعات را ثبت و ضبط می کنند .
زمانی که شما اتومبیل خود را خاموش می کنید جریان بسیار کمی به سمت این حافظه در جریان است و همین جریان بسیار کم برای حفظ اطلاعات شما کافی می باشد . ولی با تمام شدن باتری خودرو و یا جدا کردن سیم برق کلیه اطلاعات ثبت شده از بین می رود .
امروزه این فن آوری ، آنقدر سریع توسعه می یابد که تا چند سال دیگر قادر به ذخیره اطلاعات معادل ٤٪ گیگا بایت در فضایی به اندازه یک سانتی متر مربع هستیم . هم اکنون نیز این حافظه ها در ابعاد بسیار کوچک در ظرفیت های گوناگون در دسترس همه قرار .
فلش مموری
حافظه های الکترونیکی در انواع گوناگون و برای مصارف مختلف ساخته شده اند . حافظه های فلش به دلیل سرعت بالای آنها در ثبت اطلاعات و همچنین استفاده فوق العاده آسان بسیار پر فروش و پر طرف دار می باشند . از این رو در دوربین های دیجیتالی ، تلفن همراه و سایر دستگاه ها شاهد استفاده روز افزون از آنها هستیم . شیوه ذخیره اطلاعات در این نوع از حافظه بسیار شبیه به ذخیره اطلاعات در RAM می باشد . در حقیقت حافظه های فلش در نحوه فعالیت مشابه یک منبع ذخیره اطلاعات ثابت عمل می کند . به این معنی که در آنها هیچ قطعه متحرکی به کار نرفته و تمام کارها توسط مدارات الکترونیکی انجام می شود . در مقابل درون دیسک های سخت چندین قسمت متحرک وجود دارد که این وضع خود آسیب پذیر بودن این گونه حافظه را نسبت به حافظه های فلش نشان می دهد . قطعاتی از قبیل تراشه های BIOS ، حافظه های فلش متراکم شده که در دوربین های دیجیتالی به کار می روند ، حافظه های هوشمند ، Memory Stick و کارت های حافظه که در کنسول های بازی به کار می روند همه و همه از این نوع حافظه استفاده می کنند . در این قسمت به فن آوری و زیر ساخت این نوع حافظه نگاهی کوتاه داریم . حافظه های فلش از تراشه های EEPROM ساخته شده اند . همان طور که در مقالات قبلی ذکر شد در این گونه از حافظه ها ذخیره و حذف اطلاعات توسط جریان های الکتریکی صورت می پذیرد . این گونه تراشه ها داخل سطر ها و ستون های مختلف شبکه ای منظم را پدید می آورند . در این شبکه هر بخش کوچک دارای شماره سطر و ستون مختص به خود بوده و در اصطلاح هر کدام از این بخش ها یک سلول حافظه نامیده می شود . هر کدام از این سلول ها ازتعدادی ترانزیستور ساخته شده و هر کدام از این سلول ها توسط لایه های اکسید از دیگر سلول ها جدا می باشد . درداخل این سلول ها دو ترانزیستور معروف با نام های Floating gate و Control gate استفاده می شود . Floating gate به خط ارتباطی سطر ها متصل بوده و تا زمانی که ارتباط بین این دو ترانزیستور برقرار باشد ، این سلول دارای ارزش ١ می باشد . این سلول ها می توانند دارای ارزش ١ و یا ٪ باشند . Tunneling : این روش برای تغییر دادن مکان الکترون های ایجاد شده در Floating gate بکار می رود . اغلب سیگنال های شارژ الکترونیکی بین ١٪ تا ١٣ ولت می باشند که این میزان توسط Floating gate استفاده می شود . در زمان Tunneling این میزان توسط ستون ها از Floating gateگذشته و به زمین منتقل می شود . این سیگنال باعث می شود که این ترانزیستور مشابه یک تفنگ الکترونی وارد عمل شود . این تفنگ الکترونی ، الکترون ها به خارج لایه اکسید شده رانده و بدین ترتیب باعث از بین رفتن آنها می شود . در اینجا واحد مخصوصی به نام حسگر سلول وارد عمل شده و عمل Tunneling همراه با مقدارش را ثبت می کند . اگر مقدار این سیگنال که از میان دو ترانزیستور می گذرد کمتر از نصف آستانه حساسیت حسگر باشد ، برای آن سلول در ارزش گذاری رقم ٪ ثبت می شود . ذکر این نکته ضروری است که این سلول ها در حالت عادی دارای ارزش ١ هستند . با این توضیحات ممکن است فکر کنید که درون رادیو خودروی شما یک حافظه فلش قراردارد . درست حدس زدید ، اطلاعات ایستگاه های رادیوئی مورد علاقه شما در نوعی حافظه به اسم Flash ROM ذخیره می شود . البته نحوه ثبت و نگهداری اطلاعات در این نوع حافظه به کلی با Flash memory فرق می کند . این نوع حافظه برای نگهداری اطلاعات به یک منبع الکتریسیته خارجی احتیاج دارد . در صورتی که حافظه های فلش بدون نیاز به منبع خارجی اطلاعات را ثبت و ضبط می کنند . زمانی که شما اتومبیل خود را خاموش می کنید جریان بسیار کمی به سمت این حافظه در جریان است و همین جریان بسیار کم برای حفظ اطلاعات شما کافی می باشد . ولی با تمام شدن باتری خودرو و یا جدا کردن سیم برق کلیه اطلاعات ثبت شده از بین می رود . امروزه این فن آوری ، آنقدر سریع توسعه می یابد که تا چند سال دیگر قادر به ذخیره اطلاعات معادل ٤٪ گیگا بایت در فضائی به اندازه یک سانتی متر مربع هستیم . هم اکنون نیز این حافظه ها در ابعاد بسیار کوچک در ظرفیت های گوناگون در دسترس همه قرار دارد .
حافظه فلش یک نوع از EEPROM(Electronically Erasable Programmable Read only memory ) است که از شبکه ای ماتریسی (سطری ستونی) از سلول هایی با دو ترانزیستور در هر تقاطع سطر ستون تشکیل یافته است. دو ترانزیستور به وسیله لایه نازکی از اکسید از یکدیگر جدا گردیده اند و به طور مستقل کار می کنند.
یکی از ترانزیستور ها همانند دریچه ای شناور عمل می نماید و دیگری مسئولیت دریچه کنترل ره به عهده دارد . تنها اتصال گیت شناور به سطر یا word line از میان گیت کنترل می گذرد. تا زمانیکه این پیوند بر قرار است مقدار سلول حافظه برابر یک قرار می گیرد. برای تغییر مقدار یک به صفر لازم است یک پردازش خاص به نام Fowler –Nordheim tunneling انجام گیرد.
از این پردازش برای عوض کردن نوع بار الکتریکی قرار گرفته در گیت شناور استفاده می شود. شارژ الکتریمی که معمولا بین 10 تا 13 ولت است به گیت شناور اعمال می گردد. این ولتاژ از ستون ها یا bitline می گذرد و پس از عبور از گیت شناور به زمین منتقل می شود.
این شارژ باعث می شود که ترانزیستور گیت شناور مانند یک تفنگ الکترونی عمل کند. بدین صورت که الکترون های موجود در گیت شناور به شدت به بیرون از ترانزیستور رانده می شود و در لایه نازک اکسید به دام می افتند و بار منفی را به آن منتقل می نماید
این بار همانند یک مرز بین گیت کنترل و گیت شناور عمل میکند.
به وسیله مخصوصی که cell sensor نامیده می شود مقدار شارژ فرستاده شده توسط گیت شناور را بررسی می نماید. اگر این مقدار بیش از نیم شارژ فرستاده شده بود مقدار فعلی سلول برابر یک است. اما اگر این ولتاژ کمتر از نیم ولتاژ شارژ بود مقدار آن سلول صفر تلقی می شود.
در یکEEPROM خالی تمام گیت ها کاملا باز هستند و مقدار یک را نمایش می دهند.
امروزه با افزایش قدرت فلش مموری ها شرکت های بزرگ در صدد تو سعه زمینه کار برد های فلش بر آمده اند.
فلش وسیله مناسبی برای جابه جایی اطلاعات است و توانسته رقیب مناسبی برای سی دی تلقی شود . توانایی پخش فایل های صوتی و حتی تصویری بر قدرت فلش افزوده است و توانسته جایگاه مناسبی در بین کاربران پیدا کند.
Flash برای چه بوجود آمد؟
نرم افزار Flash از شرکت Macromedia نرم افزاری است که شرکت ماکرومدیا به عنوان یک Solutionیک راه حل در مرحله اول ایجاد کرد برای انتقال تصاویر Vector بر روی وب .
نرم افزار Flash از شرکت Macromedia نرم افزاری است که شرکت ماکرومدیا به عنوان یک Solutionیک راه حل در مرحله اول ایجاد کرد برای انتقال تصاویر Vector بر روی وب .
تصاویر Vector به چه معنی است ؟؟؟
دو نوع تصویر وجود دارد ، یکی تصاویر Pixel که در اصطلاح به آنها Raster هم گفته میشود و یکی دیگر تصاویر برداری یا Vector .
اوایل که اینترنت به وجود آمده بود سرعتهای Connection اینترنتی در حد سرعتهایی که هم اکنون ما در ایران از آن استفاده میکنیم هم نبود ، چه برسد به آن سرعتی که هم اکنون آمریکایی ها از آن استفاده میکنند . در آن زمان سرعتهای مودمهایی که معمول بود ۹۶۰۰ بیت در ثانیه بود بهد از آن به ۱۴۴۰۰ بیت در ثانیه تبدیل شد . ۹۶۰۰ یعنی در یک ثانیه ۰.۹ کیلوبایت میتوانست اطلاعات را Transfer کند . یعنی اگر قرار بود که تصویری ایجاد شود که این تصویر تبلیغات یک محصول قرار بود باشد و این تصویر ۵۰ KB حجمش بود زمانی که لازم بود Data Transfer انجام بشه و تصویر ظاهر بشود در آن مودمها ۵۵ ثانیه بود . در نتیجه انتقال اطلاعات در اینترنت بسیار بسیار کند اتفاق می افتاد . به همین دلیل بود که در HTML های ورژن ۱ و ۲ مرسوم نبود که از تصویر در سایت وب استفاده کنند و راحت تر بگویم اصلا Tag های مربوط به Image در آن زمان در زبان HTML وجود نداشت .
به تدریج که سرعتها افزایش پیدا کردند و سرعتها به ۱۴۴۰۰ و ۲۸۸۰۰ بیت در ثانیه رسیدند ، کم کم تصاویر Pixel در وب مطرح شدند و لی خوب یک چیزایی وجود داشت که هیچ الزامی پشتش نبود که این تصاویر بخواهد Pixel باشد مثلا آرم شرکت یا مثلا یک Title که قرار بود در بالای سایت قرار بگیرد و با یک فونت خاصی هم نمایش داده شود . اینها را اگر به یک شکلی میتوانستیم Vector انتقالشان دهیم خیلی خیلی سبکتر میشدند و در واقع یک صفحه وب هر چه حجمش کمتر باشد در اصطلاح به آن میگویند صفحه وب از لحاظ حجم بهینه است یا بهتره .
در یک نرم افزار گرافیک Vector اگر بخواهیم یک خط ترسیم کنیم ، نرم افزار گرافیک Vector برای ترسیم مختصات نقطه شروع و مختصات نقطه پایان را در خودش ذخیره میکند. یعنی ۲ جفت عدد را یا بهتر بگم ۴ تا دونه عدد را . ولی در نرم افزار گرافیک Pixel زمانی که بخواهیم یک خط بکشیم باید اطلاعات مربوط به تک تک این Pixel هایی که در روی خط قرار دارند بعلاوه تمام Pixel های دور آن را در خود ذخیره کند و هیچ فرمول ریاضی در این داستان نمیتواند دخالت کند و فقط میتوانیم در فرمتهای مختلف گرافیکی آنها را فشرده سازی کرد .
ولی در هر صورت حجم فایلهای Pixel اصلا قابل قیاس با فایلهای Vector نبود . دو شرکت آمدند و سعی کردند که این کار را انجام دهند ، یعنی آمدند یک قالب و یک روشی را پیدا کنند که فایلها را بتوانند به صورت Vector انتقال دهند. زیرا مرورگرها فقط فایلهای Pixel را میتوانند نمایش دهند .
یکی شرکت Adobe بود که آمد و یک چیزی اختراع کرد به نام SVG (Scalble Vector Graphic) و دیگری شرکت Macromedia بود که آمد و SWF (Shockwave Flash) را اختراع کرد .
پس هدف در مرحله اول انتقال تصاویر Vector بود به هدف سبک تر شدن حجم صفحات .
اما مرورگرهای وب به تدریج توانایی پخش این جریان را نداشتند در نتیجه یک چیزی به وجود آمد به نام Plugin که بر روی مرورگر دستگاه شخص نصب میشود که باعث میشود که آن گرافیک به نمایش در آید. مثلا Flash Player که از اینترنت دانلود میکنیم و یا از روی CD نصب میکنیم، همین نقش را به عهده دارد .
Flash به تدریج که تکامل پیدا کرد خیلی از داستانهای دیگری بود که به آن اضافه شد یعنی مثلا بحث انیمیشن در این برنامه مطرح شد – بحث موزیک در این برنامه مطرح شد – بحث برنامه نویسی در این برنامه مطرح شد .
تا قبل از این جریان که Flash انیمیشن را در خودش قرار بدهد میبایستی برای ساخت انیمیشن های اینترنتی از Gif Animation استفاده میشد که مشکلی که بود این بود که این قضیه باید فریم فریم ساخته میشد و مساله بعدی این بود که Gif Animation ها به صورت PIXEL بودند و Flash تصاویر Vector را به انیمیشن تبدیل میکند و این را هم باید بگویم که ساخت انیمیشن در Flash بسیار راحت تر از ساخت Gif Animation است .
امکان استفاده از موزیک در Flashیک امکان فوق العاده بود که یک استاندارد برای پخش موزیک در وب قرار دارد که این استاندارد MP۳ بود.
در بسیاری از کشورها، اواخر قرن نوزدهم عصرگسترش چشمگیر تدارکات آموزشی، شناخت مفهوم کودکی و به فعالیت واداشتن تعدادی ازصنایع برای تهیه میز و نیمکت و وسایلی برای هدف های آموزشی بود. میز تحریرمدرسه، وسیله ای کاملاً آموزشی بود مرکب ازمیز و نیمکت چوبی یکپارچه ای که بر چهارچوبیچدنی قرار داشت. صندلی های پیوسته و ترکیبچیدن آنها منعکس کننده مقررات خشک و رسمی روشهای آموزشی بود. روشهای آموزشی غیررسمی تر در قرن بیستم به طراحی میز و صندلی هایی منجر شد که بسادگی جا به جا میشوند و به دانش آموزان امکان می دهند که به صورت گروه گروه بنشینند مطالعاتارگونومیکنیز عیوب مدل های قدیمی را کاهشداده است. رشد آموزش و نیاز بیشتر به وسایل آموزشی فرصتهای تجاری قابل ملاحظهای ایجاد کرد و بسیاری از شرکتها برای دستیابی به شکل ها و ایده های جدید از طراحانیاری جستند. در اوایل دهه 1950 سالانه نزدیک به 50 میلیون دلار صرف تهیه میز ونیمکت مدارس ایالات متحده می شد، رقمی که باعث شد شرکتبرانسویکBrunswick Corporationکه سازنده لوازم ورزشیبود به این حوزه فعالیت روی آورد و در سال 1952دیو چاپمنDave Chapman را برای طراحی یک مجموعه کاملمیز و صندلی مدرسه استخدام کند. در طراحی برای شرکتی که درزمینه ساخت وسایل آموزشیتازه کار بود، وی توانست بدون اینکه بگذارد شیوه های مرسوم شرکت مانعش شوند کار کندو با استفاده از سطوح چوبی ساده و چهارچوبهایی از لوله هایفولادی، میزتحریر یکپارچه ای برای برآورده ساختن تمام نیازهای کلاس درس بسازد. شکل ها محکم وبنیادی بود و از رنگ های روشن و طرح رگه های چوب استفاده شده بود. اجزای آن را میتوانستند به گونه های مختلف متناسب با برنامه های آموزشی متفاوت و فضاهای موجودبچینند.
طراحی وسایل کمک آموزشی
هرچند تولید انبوه و طراحی پیشرفته بافتظاهری آموزش را تحت تاثیر قرار داد، محتوای تدریس در تمام سطوح، با ماشینی کردن وپیشرفت های تکنولوژیک تاکنون تغییر زیادی پیدا نکرده است. مرحله پیشرفت آموزش شبیهاولین مراحل صنعتی کردن است و نیازهای گسترده آن با استفاده از تکثیر روش های سنتیدر موسسات بزرگتر برآورده شده است. وسایل کمک آموزشی مکانیکیاولین بار به طورمحدود در برنامه های آموزشی نیروهای مسلح و تجارتخانه ها مورد استفاده قرار گرفت. یکی از این وسایلپروژکتورنمایشاسلایدروی دیوار بود که امکان نوشتن متونبا رسم نمودار روی ورق های شفافاستاتAcetateو منعکس شدنشان به وسیله استوانه ایدرخشان را فراهم می ساخت. ظهور این وسیله در دهه 1950 استفاده ازگچو تخته سیاه را تا حدی زیر سوال برد. پروژکتورهای اسلاید اتوماتیک مانندکداککاروسل کههانس گوگلوتآن را درآلمانطراحی کردو برای اولین بار در سال 1961 به بازار عرضه شد، انگیزه ای برای استفاده از وسایلبصری برای ارائه مطالب درسی ایجاد کرد. طرح وی بر اساس تاثیر متقابل عناصر هندسیبود. در این مدل به جای تعویض اسلایدها از کنار صفحه ای روباز، تعویض به صورت عمودیو از روی یک صفحه دورانی پوشش دار انجام می گرفت که روی پروژکتوری مستطیل شکل قرارداشت. این عمل با استفاده از یک دستگاه کنترل از راه دور کوچک دستی انجام می شد. مجموعه پیچیده ای از لوازم فرعی وعدسیهای قابل تعویض،کاربردهای متنوعی برای پروژکتور ایجاد می کرد.
عکس پیدا نشد
تولید ابزار آموزشی
اصولی ترین تحول تکنولوژیک، ظهور آزمایشگاههایزبانبود که شامل کابین های انفرادی مجهز بهگوشی و دگمه های کنترل می شد و همگی به یک ضبط صوت مرکزی در میز فرمان مرتبط بودهامکان پاسخگویی همزمان اما انفرادی زبان آموزان را فراهم می ساختند. با این حالچنین نوآوری هایی صرفاً مکمل شیوه های سنتی بود. تلاش های قابل توجهی برای کشفو به کارگیری امکانات تکنولوژی جدید در امر آموزش صورت گرفته است. در اواخر دهه 1960 شرکت هلندیفیلیپسطرحی فرضی را برای یک واحد آموزشی بهمرحله تولید رساند. این دستگاه در مقایسه با واقعیت اغلب کلاس های درسی، حال و هوایداستانهای علمی - تخیلیرا داشت. یک میزفرمان ازپلاستیکسفید قالب ریزی شده به دستگاههایسمعی و بصری مجهز شده بود تا امکان دستیابی به دامنه وسیعی از منابع اطلاعاتی رافراهم سازد. هزینه چنین دستگاههایی مانعی عمده در به کارگیری آنها بود. شرکت فیلیپسنشان داد که اصلاح بنیادی ابزار آموزشی امکانپذیر است. دانشگاهآزاد که از سال 1969 در بریتانیاکار خود را آغاز کرد دست به اقدام متهورانه ای زد. به این ترتیب که ترکیبی از رسانههای گروهی،تلویزیون،رادیو، نشریات وتجهیزات مختلف را به منظور ارائه برنامه های آموزشی در منزل به کار گرفت. ایدهاساسی این طرح جدید نبود اما دامنه وسایل به کارگرفته شده جدید بود. برای مثال درسال 1972 دکترجان مک آرتورمیکروسکوپی طراحی کرد که بهصورت انبوه تولید و روانه بازار شد. اینمیکروسکوپکه از پلاستیک سفید قالب ریزی شدهساخته شده بود سبک و ارزان و بامنابع نوری گوناگون قابل انطباق بود و می توانست درفضای باز مورد استفاده قرار گیرد. این ویژگی ها باعث شد که میکروسکوپ برای اولینبار در دسترس عموم قرار گیرد. این دستگاه در مقایسه با میز فرمان فیلیپس بسیارمعمولی بود. اما شیوه طراحی آن از نظر ایجاد سهولت در دسترسی به یک وسیله آموزشی درتمام طول عمر و سازگار بودنش با نیازهای فردی و شرایط اجتماعی متغیر دارای امکاناتبالقوه فراوانی بود
انک جدید شرق ( که مرکزش در لندن بود ) اولین بانک به شیوه امروزی بود که در سال 1266 شمسی در شمال شرق میدان امام خمینی ( توپخانه ) و در محل فعلی بانک تجارت فعالیت خود را آغاز کرد. اگرچه فعالیت این بانک بیش از یکسال طول نکشید و بانک شاهی جایگزین آن شد ولی این حرکت پایه ی بانکداری نوین را در ایران بنا نهاد.
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، از 36 بانک فعال در کشور 8 بانک دارای مالکیت دولتی ، 16 بانک دارای مالکیت خصوصی صد در صد ایرانی و 12 بانک دارای مالکیت مختلط ایرانی و خارجی بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ هفدهم خردادماه 1358 ،شورای انقلاب به منظور حفظ سرمایه های ملی،به کار انداختن چرخهای تولیدی کشور و تضمین سپرده ها و پس انداز مردم در بانکها " بانکهای کشور را ملی اعلام کرد و سپس به جهت کنترل و نظارت دقیق تر بر سیستم بانکی و اجرای صحیح سیاستهای پولی و اعتباری،برخی از بانکها در یکدیگر ادغام گردیدند.
بانک تجارت به موجب لایحه قانونی اداره امور بانکها مصوب مهرماه1358 از ادغام یازده بانک خصوصی داخلی و مشترک داخلی – خارجی با سرمایه ای بالغ بر 39 میلیارد ریال در تاریخ 29 آذرماه سال 1358 تاسیس و سپس در سال 1360 بانکایران و روس نیز به آن ملحق گردید.
بانک تجارت از بدو تاسیس با استفاده از دو مزیت نسبی " نیروی انسانی متخصص" و "روشهای پیشرفته بانکی" که حاصل تجربیات بانکهای تشکیل دهنده بود، امکان انتخاب و استفاده از بهترین سیستمهاو شیوه ها را داشته است.بکارگیری و استفاده از برخی سیستمهای نرم افزاری و سخت افزاری که بعضا تاکنون نیز ادامه دارد( مانند SGB)،دارا بودن ارتباطات بین المللی قوی به واسطه داشتن شبکه وسیعکارگزاری و زیر ساختهای غنی در زمینه بانکداری بین الملل(اولین بانک کشور در زمینه بکارگیری SWIFT) برتری این بانکرا طی سالیان متوالی از لحاظحجم عملیات بانکی داخلی و بین المللی حفظ نموده است.
در حال حاضر بانک تجارت بابیش از 26 سال فعالیت بانکی و سرمایه ای بیش از10 هزار میلیارد ریال ، با دارا بودن شبکه وسیع وپیشرفته شعب که شامل 2009 شعبه در داخل و خارجکشور و ارتباط با صدها کارگزار خارجی است، در زمره یکی از موسسات مالی بزرگ کشور بوده و مورد اعتماد بانکهای معتبر بین المللی می باشد.
راهنمای استفاده از تسهيلات قرض الحسنه در بانک تجارت
تعريف موارد اعطاء و ضوابط کلی
شرايط واحدهای توليدی و تعاونی
شرايط متقاضی استفاده از قرض الحسنه امور شخصي
ضوابط اعطای قرض الحسنه ازدواج
ضوابط اعطاي قرض الحسنه درمان بيماری
ضوابط اعطاي قرض الحسنه تامين مسکن
ضوابط اعطای قرض الحسنه در ساير موارد
مراحل اعطای تسهيلات
تعريف
قرض الحسنه عقدی است که به موجب آن بانک (قرض دهنده) مبلغ معيني را طبق ضوابط مقرر به اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي (قرض گيرنده), به قرض واگذار نمايد.
موارد اعطاء
الف) به واحدهای توليدی متعلق به اشخاص حقيقي و حقوقي به منظور افزايش توليد يا در جهت حفظ و نگهداری نيروهای ماهر و متخصص خود و به شرکت های تعاونی برای ايجاد بازار کار.
ب)به کارگاهها و واحدهای توليدی متعلق به اشخاص حقيقي يا حقوقی به منظور کمک به امر افزايش توليد در موارد زير:
1- جلوگيري از توقف و يا راه اندازی کارگاهها و يا واحدهای توليدی موجود يا راکد.
2- توسعه و يا ايجاد کارگاهها و واحدهای توليدي در شهرهای کوچک و روستاها.
3- در مواردی که تامين نياز کارگاهها يااحدهای توليدي از طريق ساير تسهيلات امکان پذير نباشد.
4- ايجاد تسهيلات برای واحدهای توليدي که در بخش کشاورزي به فعاليت اشتغال دارند و به علت بروز عوامل نامساعد طبيعي نظير سيل, زلزله, يخبندان, گرما, آفات نباتی و ساير موارد اضطراری مشابه دچار ضرر و زيان شده باشند.
ج) رفع نيازهای ضروری اشخاص حقيقي:
1- هزينه های ازدواج
2- درمان بيماری
3- تامين مسکن
4- ساير موارد(کمک هزينه تحصيلي, حاجتمندانی که در جريان سفر مقام معظم رهبری به استانهای کشور عرض حاجت داشته اند و ماده 56 قانون برنامه سوم توسعه و ...)
ضوابط کلی
سقف تسهيلات: در حال حاضر حداکثر ميزان تسهيلات اعطايي به شرکت های تعاونی و واحدهای توليدي, مبلغ 5000000 ريال و سقف فردی در مورد اشخاص حقيقي (جهت رفع نيازهای شخصي), مبلغ 2000000 ريال می باشد(بجز بند او4).
مدت و نحوة باز پرداخت: حداکثر مدت بازپرداخت در مورد تعاونی ها و کارگاههای توليدی 5سال و وصول مبلغ قرض الحسنه, می تواند با اقساط متوالی يا دفعتاً واحده باشد مشروط بر اينکه ازيک سال تجاوز نکند و در ساير موارد (نيازهای شخصي), 3سال و با اقساط مساوی ماهانه می باشد.
کارمزد: در حال حاضر نرخ کارمزد 4% در سال است که نسبت به مانده و مدت محاسبه و به همراه قسط شهريور ماه هر سال دريافت می گردد.
شرايط واحدهای توليدی و تعاونی:
- متقاضي تسهيلات بايد حدوداً در حوزه فعاليت شعبه دارای فعاليت شغلی باشد.
- متقاضي تسهيلات نبايد به هيچيک از بانکها و شعب ديگر بانک تجارت بدهي قرض الحسنه داشته باشد.
- متقاضي تسهيلات بايد وثايق کافی و مورد قبول بانک را ارائه دهد.
- متقاضي تسهيلات بايد قادر به پرداخت اقساط باشد.
- متقاضي تسهيلات بايد مدارک مربوط به شغل, هويت و مجوزهای لازم را دارا باشد.
- اعطای تسهيلات از طريق افتتاح حساب نزد بانک عملی می گردد.
شرايط متقاضي استفاده از تسهيلات قرض الحسنه برای امور شخصي
- اهليت قانونی داشته باشد.
- محل کار يا محل سکونت او در حوزه فعاليت شعبه باشد.
- به هيچيک از شعب بانک تجارت و يا ساير بانکها بابت قرض الحسنه امور شخصي بدهی نداشته باشد.
- توانايي توثيق وثيقه (سفته عندالمطالبه با تضمين شخص ثالث يا وثايق ديگر مورد قبول بانک) و معرفی ضامن مورد قبول بانک را داشته باشد.
- توانايي بازپرداخت اقساط را داشته باشد.
- از کارکنان شاغل بانکها نباشد.
- کارگرانع کارکنان دولت, افراد تحت پوشش کميته امداد امام خميني و ايثارگران با ارائه معرفی نامه از نهادها و سازمانهاي ذيربط در اولويت می باشند.
ضوابط اعطای تسهيلات قرض الحسنه ازدواج :
- مبلغ قابل پرداخت برای تامين هزينه های ازدواج و تهيه جهزيه برای هر يک از زوجين مبلغ 10000000ريال می باشد.
- حداکثر تا مدت يک سال پس از تاريخ عقد به تقاضاي متقاضي از طرف بانک ترتيب اثر داده خواهد شد.
-تقاضا کننده تسهيلات تأمين هزينه های ازدواج, شخصي داماد يا عروس يا ولی قهري يا قانونی يا قيم قانونی وي باشد.
- ارائه عقدنامه ازدواج(اقرارنامه ازدواج يا هر مدرک مشابه که در ساير اديان رسمی توسط مراکز ديني اقليتهای مذهبی مورد تأييد قرار بگيرد) و شناسنامه ها و فتوکپي آنها
- از متقاضي تسهيلات, تعهدنامه ای مبنی بر عدم استفاده از تسهيلات قرض الحسنه ازدواج و جهزيه ساير بانکهاا اخذ می گردد.
ضوابط اعطای قرض الحسنه درمان بيماری:
- ارائه اصل مدارک مربوط به هزينه هاي درمانی که از طرف مراکز درماني يا پزشک معالج صادر گرديده و حداکثر بيش از شش ماه از تاريخ صدور آن نگذشته باشد(برای بيماران کليوي يک سال) و فتوکپي آنها.
- پرداخت قرض الحسنه برای جراحی های زيبايي ممنوع است.
- متقاضي تسهيلات قرض الحسنه کي تواند برای درمان بيماری و يا جراحی بستگان درجه اول و درجه دوم تحت تکلف خود درخواست قرض الحسنه نمايد.
مدارک لازم وام ازدواج: سفته 1200000تومانی برای هر زوج – ضامن معتبر(کارمند با نامه کسر از حقوق, مشتری اعتباری باشد) – فتوکپی شناسنامه زوجين صفحه اول و دوم – فتوکپی سند ازدواج 1و 2و 3و 4و 5و 14 – افتتاح حساب – نامه صندوق مهر رضا به منظور معرفی به بانکها
تسهيلات قرض الحسنه ازدواج مبلغ شش ميليون ريال از محل منابع بانک و چهار ميليون ريال از منابع صندوق بازپرداخت در 36ماه مساوی و متوالی ماهانه در مقابل اخذ 4% کارکرد در سال است. مبلغ هر قسط 278000 ريال.
ضوابط اعطاي قرض الحسنه تأمين مسکن:
- چون متقاضيان تأمين مسکن عمدتاً افرادی هستند مه بابت تأمين وديعه يا پيش پرداخت اجاره, درخواست استفاده از تسهيلات مذکور را مي نمايند, در اين صورت با دريافت مدارک مثبته(اجاره نامه رسمي يا عادي) اعطاي تسهيلات امکان پذير مي باشد.
- مبلغ قابل پرداخت 2000000 ريال می باشد.
- متقاضي بايد کتباً تعهد نمايد که از تسهيلات ساير بانکها استفاده نخواهد کرد.
- اين نوع قرض الحسنه در مقابل تضمين شخص ثالث قابل اعطاء می باشد.
ضوابط اعطای قرض الحسنه در ساير موارد:
متقاضيانيکه حائز شرايط استفاده از تسهيلات قرض الحسنه برای امور شخصي می باشند, می توانند با رعايت ضوابط و مقررات اختصاصي در هر مورد نسبت به اخذ تسهيلات مربوطه اقدام نمايند.
مراحل اعطاي تسهيلات:
پس از اينکه درخواست متقاضي به بانک واصل گرديد اعطای تسهيلات طی مراحل زير انجام می پذيرد:
- مشتری به شعبه مراجعه نموده و در مورد دريافت قرض الحسنه امور شخصي و يا جهت واحدهای توليدي, فرمهای مربوط را تکميل و به همراه مدارک لازم به شعبه تسليم می نمايد.
-در صورت موافقت با تقاضاي مشتري, شعبه قرارداد مربوط را تنظيم نموده و پس از دريافت سفته معتبر از متقاضي, يک نسخه از قرارداد به همراه درفترچه بازپرداخت اقساط به مشتری تحويل می گردد.
لازم به توضيح است که ديرپرداخت اقساط تا 10 روز اول مشمول جريمه تاخير نخواهد شد و در صورت تاخير بيش از 10 روز, جريمه پرداختی از اولين روز سررسيد, محاسبه و اخذ خواهد گرديد.
راهنمای استفاده از تسهيلات جعاله در بانک تجارت
تعريف
جعاله تعمير مسکن:
شرايط متقاضي
شرايط جعاله
مدت بازپرداخت تسهيلات
مراحل اعطاي تسهيلات
تعريف:
جعاله عبارت است از انجام عملی معين در مقابل اجرتی معلوم(جعل) طبق قرارداد و يا التزام شخص(جاعل يا کارفرما) به ادای مبلغ يا اجرت معلوم(جعل) در مقابل انجام عملی معين, طبق قرارداد. طرفی که عمل را انجام می دهد عامل يا پيمانکار و طرفی که کار را ارجاع می کند جاعل يا کارفرما می نامند.
جعاله تعمير مسکن
هر شخص حقيقي (دارای شرايط زير) می تواند برای انجام تعميرات و بازسازی ملک مسکونی خود از تسهيلات بانک تجارت در قالب عقد جعاله استفاده نمايد. جعاله دريافتی بانک شامل منابع مصرف شده و سود مورد انتظار بانک می باشد و نرخ سود مورد انتظار, معادل حداقل نرخ سود بخش بازرگانی داخلی و خدمات می باشد.
شرايط متقاضي:
1-دارای اهليت های قانونی به شرح زير باشد:
1-1- عاقل, بالغ و رشيد باشد.
2-1- دارای برگ پايان خدمت و يا معافيت از خدمت نظام باشد(ارائه برگ پايان خدمت الزامی نميباشد).
3-1- ممنوعيتي در تصرف ملک خود نداشته باشد.
4-1- قصد و رضای انجام جعاله را داشته باشد.
2- مالک ملک معرفی شده و يا داراي وکالتنامه بانکی يا رسمی از مالک باشد.
3- قدرت پرداخت اقساط تسهيلات را داشته باشد.
4- هيچگونه بدهی بابت تسهيلات جعاله(تعمير مسکن) به بانکهای کشور نداشته باشد.
5- از کارکنان شاغل در بانک ها نباشد.
6- ضامن داشته باشد. در ضمن ضامن يا ضامنين نمی توانند از کارکنان شاغل در بانک تجارت باشند.
شرايط جعاله:
1- سقف اعطای تسهيلات برای هر واحد مبلغ 14 ميليون ريال می باشد که با توجه به نوع تعميرات مورد لزوم, توسط بانک تعيين خواهد شد.
2-تضمين يا وثيقه, جهت حسن انجام تعهدات متقاضي با توجه به ضوابط بانک از مشتری اخذ می گردد.
مدت باز پرداخت تسهيلات:
1- مدت زمان بازپرداخت تسهيلات, متناسب با مبلغ تسهيلات اعطايي و طبق ضوابط بانک تعيين می گردد.
2-مدت انجام عمليات جعاله, حداکثر 6 ماه بوده که در اين صورت مدت زمان بازپرداخت تعيين شده توسط بانک, در برگيرنده مدت انجام عمليات نيز خواهد بود.
مراحل اعطاي تسهيلات:
پس از اينکه درخواست متقاضي به بانک واصل گرديد اعطاي تسهيلات طی مراحل زير انجام می پذيرد:
1- متقاضي به شعبه مراجعه نموده و درخواست خود را در فرم مربوط منعکس و همراه مدارک زير به شعبه تسليم می نمايد:
- فتوکپی شناسنامه و برگ پايان خدمت(ارائه برگ پايان خدمت الزامی نمی باشد) يا معافيت نظام وظيفه(در مورد مشمولين خدمت نظام وظيفه)
- فتوکپی سند مالکيت
- در صورت درخئاست بانک فتوکپی گواهی پايان کار ساختمانی و مجوز تعمير و بازسازی مربوط از شهرداری
- در صورتيکه اعطای تسهيلات در مقابل سفته به ضمانت شخص ثالث باشد فتوکپی شناسنامه و گواهی حقوق ضامن يا ضامنين, به همراه فيش حقوقي و يا فتوکپي جواز کسب.
2- چنانچه با اعطای تسهيلات موافقت گردد, شعبه نسبت به دريافت وثايق و انعقاد قرارداد جعاله با متقاضي در مقابل سفته تضامنی يا در مقابل وثيقه غيرمنقول اقدام می نمايد.
3- پرداخت تسهيلات تا سقف 14 ميليون ريال بصورت تک مرحله ای بلامانع است.
4- در صورت عدم موافقت بانک جهت اعطای تک مرحله ای, تسهيلات متناسب با پيشرفت کار و طی مراحل زير پرداخت می گردد:
- پرداخت تا سقف 2000000 ريال در يک مرحله
- پرداخت از 2000001 ريال تا 5000000 ريال در دو مرحله
- پرداخت 5000001 ريال به بالا در سه مرحله
5-در اعطای تسهيلات مرحله ای, در پايان عمليات جعاله, سود مربوط به دوران انجام عمليات, بصورت روزشمار برای هريک از مراحل پرداخت تسهيلات به طور جداگانه توسط شعبه محاسبه و نقداً از مشتری اخذ خواد شد.
راهنمای استفاده از تسهيلات فروش اقساطی در بانک تجارت
تعريف
1- فروش اقساطی مواد اوليه, لوازم يدکی و ابزار کار:
شرايط واحدهای توليدي جهت استفاده از تسهيلات
مراحل اعطای تسهيلات
2- فروش اقساطی مسکن:
تعهدات خريدار سهم الشرکه
3-فروش اقساطی وسايل توليد, ماشين آلات و تاسيسات:
موارد اعطای تسهيلات
تعريف:
فروش اقساطی عبارت است از واگذاری عين به بهای معلوم به غير به ترتيبي که تمام يا قسمتی از بهای مزبور به اقساط مساوی و يا غير مساوی در سررسيد يا سررسيدهای معين دريافت گردد.
1-فروش اقساطی مواد اوليه , لوازم يدکي و ابزار کار
بانک تجارت به منظور ايجاد تسهيلات لازم جهت تامين سرمايه در گردش واحدهای توليدی, اعم از اينکه واحد توليدي متعلق به شخص حقيقي و يا حقوقي باشد مواد اوليه, لوازم يدکي و ابزار کار مصرفی و ساير نيازهای اوليه مورد احتياج اين واحدها را طبق ضوابط, خريداری و به صورت اقساطی به متقاضي به فروش مي رساند.
قيمت فروش اقساطی کالاهای مشمول, با توجه به قيمت تمام شده و سود بانک تعيين خواهد شد و مدت وصول قيمت فروش اقساطی اموال و کالاها(جز در موارد استثنايي) معادل يک دوره توليد (حداکثر يک سال) می باشد. در صورتيکه خريدار قبل از پايان مدت قرارداد مبادرت به پرداخت و تسويه کامل باقيمانده بدهی خود بنمايد, نسبت به باقيمانده مدت از تخفيف لازم برخوردار خواهد شد.
شرايط واحدهای توليدی جهت استفاده از تسهيلات:
1- واحدهای توليدي داير و يا در آستانه بهره برداری باشد.
2-متقاضي تسهيلات بايد خود مصرف کننده کالای درخواستی باشد.
3- متقاضي تسهيلات بايد دارای پروانه های لازم برای تاسيس و بهره برداری از واحد توليدي خود باشد.
4- متقاضي تسهيلات بايستي واجد کليه ضوابط و شرايط بانک در مورد اعطای تسهيلات باشد.
5- متقاضي بايد وثايق و تامين کافی را در اختيار بانک قرار دهد.
مراحل اعطای تسهيلات:
پس از اينکه درخواست متقاضي به بانک واصل گرديد, چنانچه با اعطای تسهيلات موافقت گردد, شعبه نسبت به دريافت وثايق و پشتوانه تعيين شده و تنظيم قرارداد مربوط اقدام نموده و سپس قبض پرداخت اقساط به تعداد اقساط به امضای مشتری رسانيده می شود. قبوض مذکور نقش قبض محضری را در اسناد رهنی / اجاره ای دارا بوده و مبين تعهد خريدار در جهت پرداخت مبالغ معين در سررسيدهای معين می باشد.
در صورت عدم پرداخت در سررسيد, خسارت تأخير تاديه با نرخ سود بخش اقتصادی مربوط به اضافه 6% درسال تعلق خواهد گرفت.
2-فروش اقساطی مسکن
بانک تجارت در جهت ايجاد تسهيلات مناسب و تشويق عامه مردم در امر احداث مسکن, سهم الشرکه خود در مشارکت های مدنی احداث و تکميل واحدهای مسکونی انفرادی را طبق ضوابط زير, بصورت اقساطی به فروش می رساند.
1- بهای فروش اقساطی سهم الشرکه بانک عبارت خواهد بود از بهای فروش نقدی سهم الشرکه بعلاوه سود فروش اقساطی.
2- نرخ سود تسهيلات اعطايي در دوران مشارکت مدنی و همچنين فروش اقساطی, معادل نرخ سود بخش مسکن می باشد.
3- مدت بازپرداخت بهای فروش اقساطی سهم الشرکه بانک حداکثر 20سال(به استثنای موارد خاص) می باشد.
4- بانک بهاي فروش اقساطي سهم الشرکه خود را به صورت اقساط ماهانه دريافت خواهد کرد.
5- واحدهای مسکونی مورد مشارکت پس از فروش سهم الشرکه بانک در يکي از دفاتر اسناد رسمی که از طرف بانک تعيين می گردد در رهن بانک قرار گرفته و تا واريز کلی بدهی های خريدار در رهن بانک باقی خواهد ماند. کليه هزينه های ثبتی, مالياتی و هرگونه عوارض شهرداری به عهده بدهکار(گرودهنده) خواهد بود.
6- واحدهای مسکونی مورد رهن, همه ساله تا واريز کلی بدهی های خريدار حداقل معادل 120% مانده بدهی به نفع بانک و به هزينه خريدار, بيمه آتش سوزي و انفجار می گردد.
7- در صورتيکه خريدار قبل از پايان مدت قرارداد مبادرت به پرداخت و تسويه کامل باقيمانده بدهی خود بنمايد, نسبت به باقيمانده مدت از تخفيف لازم برخوردار خواهد شد.
8- خسارت تاديه دين با نرخی به ميزان نرخ سود متعلقه به اضافه 6% در سال نسبت به اقساط و ساير ديون عقب افتاده خريدار محاسبه و هنگام تعويض دفترچه پرداخت اقساط از وی دريافت خواهد شد.
9- انتقال مورد مشارکت به غير از شريک برای آن دسته از مشتريانی که با استفاده از تسهيلات بانک اقدام به احداث و يا تکميل مسکن نموده اند, طبق ضوابط امکانپذير می باشد.
10-در صورتيکه خريدار به هريک از تعهدات مندرج در قرارداد عمل ننمايد قرارداد مربوط فسخ و مطالباتع بانک به دين حال تبديل و از خريدار استيفاء می گردد.
تعهدات خريدار سهم الشرکه:
1- خريدار نمی تواند مورد رهن را بدون موافقت قبلی و کتبی بانک کلاً يا جزئاً اجاره دهد و يا حقی از حقوق خود را به هر صورت به ديگری انتقال دهد و يا آنکه به هر نحوی از انحاء در ملک مورد رهن برای ديگري ايجاد حق نمايد.
2- برای ايجاد هرگونه تغيير در مورد رهن, اخذ موافقت قبلی و کتبی بانک الزامی است.
3- اقساط تعيين شده در قرارداد را بطور منظم و در سررسيدهای مقرر در قبال اخذ رسيد به بانک پرداخت نمايد و در صورت عدم پرداخت به موقع اقساط, بايد نسبت به مبالغ پرداخت نشده جريمه تاخير تاديه دين به بانک بپردازد.
4- هنگام دريافت دفترچه های پرداخت اقساط از شعبه اعطا کننده تسهيلات, تمام اقساط معوق و خسارت تاخير تاديه اقساط پرداخت شده و نشده خود و همچنين هزينه های بيمه پرداخت شده توسط بانک(در صورت بيمه نمودن کالای مورد معامله توسط بانک هزينه های متعلقه به عهدة مشتريان خواهد بود) را نقداً واريز نمايد.
3- فروش اقساطی وسايل توليد, ماشين آلات و تاسيسات
بانک تجارت به منظور ايجاد تسهيلات لازم جهت گسترش امور صنعت و معدن, کشاورزي و خدمات, نسبت به خريد وسايل توليد, ماشين آلات و تاسيسات( با عمر مفيد بيش از يک سال) مورد نياز اين واحدها بنا بر سفارش و تعهد خريد متقاضي, اقدام نموده و با اخذ تامين بصورت اقساطی به آنها می فروشد .
همچنين بانک تجارت برای طرحهای توليدي(کشاورزي, صنعتی و معدنی) و خدماتی به شرط قابل قبول بودن ارزيابی طرح از لحاظ مالی, فنی و اقتصادی با توجه به ضوابط بانک از طريق فروش اقساطی, تسهيلات اعطا می نمايد.
موارد اعطای تسهيلات:
1- فروش اقساطی وسايل توليد, ماشين آلات و تاسيسات مورد نياز واحدهای جديدالاحداث
2- فروش اقساطی وسايل توليد, ماشين آلات و تاسيسات برای توسعه سطح توليد يا خدمات واحدهای موجود
3- فروش اقساطی وسايل توليد, ماشين آلات و تاسيسات برای جايگزيني با وسايل فرسوده واحدهای موجود
مصوبه وام مشارکت مدنی بازرگانی
به نام خدا
احتراماً درخواست در جلسه اعتباری مورخه شعبه مطرح و با درخواست نامبرده با رعايت شرايط ذيل موافقت گرديد.
شرايط در 6 بند
1-نوع تسهيلات : مشارکت مدنی بازرگانی داخلی
2-مبلغ تسهيلات با درخواست مشتری و نظر شعبه حداکثر تا 3 برابر میانگین 6 ماهه .
3-سهم الشراکه بانک 80%, سهم الشراکه شريک 20%
4-پيش بيني نرخ سود درحال حاضر 12% - پس از 180 روز
5-سهم السود بانک 5/39% مربوط به مبلغ کل وام , سهم السود شريک 5/60%
6-وثائق: سفته های تضميني و عندالمطالبه و به تعهد متقاضي و ضمانت و ظهرنويسي.
کميته اعتباری شعبه فجر4540
مسئول شعبه معاون شعبه
مسئول اعتبارات
مدت وام مشارکت مدنی, پس از 180 روز بايد مشتری اصل 80% سهم الشراکه بانک + 12% سود پيش بيني شده به بانک بازپرداخت کند.
در مورد کل وامها
در تاريخ سررسيد اگر وام را واريز کرد که خوب و گرنه از اون تاريخ به بعد معوق شود برابر 6%جريمه تأخير به سود اضافه می شود.
مصوبه وام مشارکت فروش اقساطی
به نام خدا
احتراماً درخواست در جلسه اعتباری مورخه شعبه مطرح و با درخواست نامبرده با رعايت ساير شرايط ذيل موافقت گرديد.
1-نوع تسهيلات: فروش اقساطی
2-مبلغ تسهيلات
3-پيش پرداخت در فروش اقساطی ماشين آلات هست. مواد اوليه می تواند داشته باشد و نداشته باشد
4-مدت تسهيلات با درخواست مشتری و نظر شعبه تعيين مي شود اختيارات شعبه از 24 ماه بيشتر نيست
(اگر از 24ماه مشتری بيشتر خواسته باشد بايد به کميته اعتباری برود تا تصويب شود)
5- نحوه بازپرداخت پس از شش ماه به صورت رأسی ممکن است ماهانه و يا سه ماه يکبار
6- وثيقه سفته های تضميني و عندالمطالبه به تعهد متقاضي – ضمانت و ظهرنويسي ضامنين
کميته اعتباری شعبه فجر4540
مسئول شعبه معاون شعبه
مسئول اعتبارات
انواع وثيقه : وثيقه ملکی- سفته تضميني – سپرده بلند مدت – انواع ضمانت نامه ها
مبلغ سفته معمولاً 130% مبلغ وام گرفته می شود.
برای تشکيل پرونده وام اعتباری(مدارک لازم)
فتوکپي شناسنامه
فتوکپي کارت ملی
مدرک شغلی مشتری
نوع وامی که به مشتری تعلق می گيرد متناسب با مدرک شغلی مشتری است به اين صورت که کارهای توليدي-خدماتی وام فروش اقساطی در قالب مواد اوليه و ماشين آلات و کارهای مربوط به بازرگانی و خريد و فروش کالا وام مشارکت مدنی تعلق می گيرد.
فرمهای مشترک وامهای اعتباری:
vفرم نظريه ارکان اعتباری يا نمونه 1043
v(کاملاً محرمانه) فرم گزارش اطلاعاتی نمونه 1044 در مورد املاک و اموال منقول و غير منقول مشتری
vفرم آگهی براتگير 1298 (ضميمه وثايق )
vاطلاعات وثايق در آن می آيد.
vفرم درخواست تسهيلات نمونه 1042
vفرم صورت مجلسی تحويل کالا
vفرم درخواست چک بانکی نمونه 1300
vنمونه 1078 فرم تعهدنامه 80
vنظارت عمومی بر تسهيلات اعطايي نمونه 1575
تشکيل پرونده ای که در وام های اعتباری در اين فرمها مشترک است فقط در نوع فاکتور و خود قرارداد کلی مربوط به تسهيلات فرق دارد.
۱۸/۴. آقايان....................................... و .................................................. بهعنواناعضاءهيئتمديره،براىمدتدوسالتعيينکهنامبردگانباامضاءذيلصورتجلسهقبولىخودرااعلامنمودند.
اختلالات یادگیری (بررسی اختلال دیکته یا نوشتن درکودکان)
مقدمه
بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوششان کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی میکنند و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار میکنند، در خانه نیز خود یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن وقتی به مدرسه میروند و میخواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی میشوند. بیش از یک قرن است که متخصان علوم تربیتی و روانشناسی و گفتار درمانی در پی تشخیص و درمان مشکلات این قبیل کودکان بودهاند.
بیش از شصت تعریف برای اختلالات یادگیری وجود دارد که معروفترین آنها عبارتست از:
اختلال در یک یا چند فرآیند روانی پایه به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود و میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن ، صحبت کردن ، خواندن ، نوشتن ، حجمی کردن یا انجام محاسبههای ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی ، آسیب دیدگیهای مغزی ، نقص جزئی در کار مغز ، ریس لکسی یا نارسا خوانی و آفازیای رشدی را در بر میگیرد. از سوی دیگر ، اصطلاح یاد شده آن عده را که اصولا بواسطه معلولیتهای دیداری ، شنیداری یا حرکتی همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی ، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند را شامل نمیشود.
علل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز اختلالت یادگیری نسبتا مهم است. با این حال در پژوهشهای مختلف تاثیر عوامل زیر در بروز این اختلالات مورد تائید بودهاند. هر چند همواره تاثیر متقابل عوامل مورد نظر بوده است.
عوامل فیزیولوژیک موثر در بروز اختلالات یادگیری
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی است.
عوامل موثر در بروز اختلالات یادگیری
شواهدی در دست است که نشان میدهد اختلالات یادگیری احتمالا در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود. مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها به گونهای حاکی از نشانههای عمل ژنتیکی است. واکر ، "کول" و "ولف" به الگوهای خانوادگی پی بردهاند که با اختلالات یادگیری پیوند دارند.
عوامل بیوشیمیایی موثر در بروز اختلالات یادگیری
گفته شده است که اختلالات گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب اختلالت یادگیری میشوند. برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با اختلالات یادگیری از آنها نام برده شده است عبارتند از: هایپوگلیسمی ، عدم توازن استیل کولی نستروز و کم کاری تروئید.
عوامل پیش هنگام و قبل از تولد در بروز اختلالات یادگیری
اختلالات یادگیری برخی کودکان میتواند بواسطه مشکلاتی باشد که پیش از تولد ، هنگام تولد و بلافاصله بعد از تولد وجود داشته است.
از جمله عوامل پیش از تولد عبارتند از:
عدم تناسب نوع خون مادر با جنین
اختلالات در ترشحات داخلی مادر
قرار گرفتن در برابر اشعه
استفاده از دارو
از عوامل هنگام تولد میتواند به مواردی چون:
کم وزنی هنگام تولد
آسیب وارده بر سر
آمدن جفت پیش از نوزاد
تولد با پا ، اشاره کرد.
از عوامل بعد از تولد عبارتند از:
مسمومیت سرب
نارساییهای تغذیهای
محرومیتهای محیطی و ...
عوامل آموزشی موثر در بروز اختلالات یادگیری
به عقیده برخی متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح میتواند در بسیاری از اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید. به نظر میرسد که شماری از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مرکز تحت آموزش کافی و مناسب قرار نگرفتهاند.
انواع اختلالات یادگیری
کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یکی یا چند مورد از زمینههای زیر دچار مشکل باشند: اختلال در زبان گفتاری ، اختلال در زبان نوشتاری ، اختلال خواندن و اختلال در حساب. به عبارتی ممکن است کودکی در همه زمینههای فوق به جز یک زمینه عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در یک زمینه دچار مشکل شود و به این ترتیب همپوشیهای مختلفی در زمینههای یاد شده ممکن است اتفاق بیافتد.
درمان اختلالات یادگیری
هر چند اختلالات یادگیری اصولا مسالهای آموزشی است، اما از چندین جنبه مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری تلاشها در این زمینه آشکار از فرضیه نقص جزئی در مغز سود میجویند و بدین ترتیب میکوشند تا با ارزیابی مسائل فرض شده مربوط به این نقص زیستی مشکل را برطرف کنند. از جمله شیوههای درمانی رایج بر این اساس میتوان به درمان رایج بر نگرشهای "ادراکی" - "حرکتی" اشاره کرد.
در این شیوه تلاش میشود تا موقعیتهایی برای کودک فراهم شود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد و آنها را دریابد. استفاده از روروک ، بازیهایی برای آموزش حرکت ، تمرینات روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری ، حل معما در این شیوه کاربرد دارد.
از روشهای درمانی دیگر میتوان به روش "دیداری" - "حرکتی فراستیگ" و شیوههای رفتاری اشاره کرد. برخی از متخصصان حرفه پزشکی نیز معتقدند باید به این دسته کودکان دست کم به طور آزمایشی دارو تجویز کرد. با این حال درباره تاثیرات دارو درمانی روی دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری مطالعات انجام شده بسیار اندک است. "مگا ویتامین درمانی" اولین بار توسط کوت برای درمان این اختلالات پیشنهاد شد که به استفاده از ویتامینها تا حداکثر یک هزار برابر میزان مورد نیاز بدن گفته میشود.
از سوی دیگر در نظر گرفتن امکانات آموزشی ویژه برای کودکان مورد توجه قرار گفته است مثلا استفاده از اتاق مرجع یا کلاسهای ویژه. با این حال مساله جای دهی مبتلایان به اختلالات یادگیری در کلاسهای مختلف هنوز مورد بحث بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش است.
بسیاری از دانش آموزان عادی مشغول به تحصیل در دوره ی ابتدایی وجود دارند که در یک یا چند درس (نوشتن ، ریاضی وخواندن ) مشکل یا ضعفی دارند که دچار اختلال یادگیری در یکی از این درسها می باشند، با تکنیک های لازم و تخصصی آن ها را شناسایی کرده واختلال آن ها را تشخیص و ارزیابی نموده و بعد درمان آن اختلال شروعمی شود .
یکی ازاختلال هایی که در کودکان بیشتر مشاهده شده است، اختلال دیکته می باشد که در مقاطع مختلف تحصیلی بخصو ص در ابتدایی قابل مشاهده و زیاد است .
معلمین محترم مقاطع ابتدایی برای دانش آموزانی که در دیکته نمره ی کمتر می گیرند، برخوردهای متفاوتی که معمولاً منجر به افت تحصیلی ، کاهش اعتماد به نفس و ترساندن کودک از درس املا می شود را انجام و تکرارمی کنند. مواردی از این برخوردها وعکس العمل ها که در کتاب درمان دیکته ی دکتر تبریزی هم به آن اشاره شده است عبارتند از :
1- سرزنش وتحقیر کودک در حضورهم کلاسی هایش .
2-نصیحت کردن بیش ازحدکودک.
3-تکالیف زیادی به دانش آموزان.
4-از روی غلط ها چند بار بنویس.
5-باغلط ها جمله بساز.
6-وبسیاری روش های نادرست دیگر.....
برخی معلمان محترم درپایان دیکته، نمره هایی به دانش آموزان می دهندکه کودک از شکل آن نمرات وحشت کرده وکابوسی بر کودک حاکم می شود. مثلاً نمره صفریا یک رابه دانش آموزمی دهند درحالی که ازدیکته ی 100کلمه ای اوفقط 20کلمه رااشتباه نوشته است و80کلمه راصحیح نوشته است پس نمره ی دانش آموزباتوجه به تحلیل فوق 16می شود.یادرپایان دیکته می نویسندغیرقابل تصحیح در حالی که کودک حداقل 20کلمه رادرست نوشته است. ومواردی ازاین قبیل ....
حال آیا شما فکرمی کنیدبااین عبارت هاوکارهای مختلف، مشکل دانش آموز حل می شود؟
آیا دانش آموزتلاش نمی کند ؟وبسیاری سوالات دیگر.
شاید مشکل این دانش آموز مربوط به ناحیه ای دیگرمی باشد ونمی تواند کاری انجام بدهد، تا نمره ی خوبی بگیرد .
مدیران واولیایی که ازوجودمراکزآموزشی وتوان بخشی اختلالات ویژه ی یادگیری درشهرستان خود اطلاع دارند می تواننداین گونه دانش آموزان را به مرکزمعرفی کرده تامربی متخصص دراین زمینه باآزمونها وتست هایی که انجام می دهد ، بتواند مشکل دانش آموزراتشخیص بدهد وبه درمان آن بپردازد.
درمراکز اختلالات یادگیری، مربی متخصص باگرفتن آزمون هوشی وکسلر ، مصاحبه های بالینی وآزمون های تشخیصی دیگر،تشخیص می دهدکه دانش آموزچه اختلالی دارد، راه حل ودرمان آن ارائه می دهد.
نمونه هایی از اشتباهات دانش آموزان مبتلابه اختلال دیکته :
ردیف
غلط
درست
نوع مشکل
ردیف
غلط
درست
نوع مشکل
1
منزور
منظور
حافظه دیداری
4
جانه
خانه
دقت
هیله
حیله
حافظه دیداری
گودک
کودک
دقت
مقازه
مغازه
حافظه دیداری
گردم
کردم
دقت
اسحاب
اصحاب
حافظه دیداری
رسبد
رسید
دقت
2
مسباک
مسواک
حساسیت شنیداری
5
مارد
مادر
حافظه توالی دیداری
نانبا
نانوا
حساسیت شنیداری
آدر
آرد
حافظه توالی دیداری
جاکت
ژاکت
حساسیت شنیداری
برارد
برادر
حافظه توالی دیداری
رفتن
رفتند
حساسیت شنیداری
زور
روز
حافظه توالی دیداری
۳
دیده گان
دیدگان
آموزشی
6
روز
زود
تمیزدیداری
شوده است
شده است
آموزشی
دوس
دوش
تمیزدیداری
خاهر
خواهر
آموزشی
بیبند
ببیند
تمیزدیداری
خیش
خویش
آموزشی
وزرش
ورزش
تمیزدیداری
اختلال در بیان کتبی (اختلال دیکته نویسی )
مشکلات ديکته نويسی
دانش آموزان زیادی وجود دارند که در درس دیکته دچار مشکل هستند و به نسبت تعداد غلطهایی که مرتکب می شوند٬ نمرات کمتری دریافت می کنند. معمولآ معلمان و والدین برای تقویت دیکته آنان به راههای زیر متوسل می شوند: ۱ـ به کودک پند و اندرز می دهند و از آنان کوشش بیشتری را طلب می کنند. ۲ـ کودک را تحقیر٬ سرزنش و مؤاخذه می کنند. ۳ـ به سرزنش و انتقاد از معلم می پردازند. ۴ـ هر کدام از والدین٬ والد یا عضو دیگری از خانواده را مقصر می شمارند. ۵ـ میزان تکالیف خانه و مدرسه را که به نوعی به درس دیکته مربوط می شود افزایش می دهند. ۶ـ از کودک می خواهند شکل صحیح کلماتی را که در نوشتن آن مرتکب اشتباه شده است٬ بارها بنویسد.
اگر شما با مشکل دیکته نویسی یک دانش آموز روبرو شوید٬ چه خواهید کرد؟ آیا فکر می کنید روشهای نام برده شده می تواند مشکل دیکته دانش آموز را حل کند؟ آیا مشکل به این جهت است که دانش آموز به اندازه کافی تمرین و تکرار نکرده است؟ آیا مشکل دانش آموز به این خاطر است که سرزنش٬ تحقیر و مؤاخذه نشده است؟ به این پرسشها باید با احتیاط پاسخ داد. نصیحت و سرزنش به نتیجه مثبتی نخواهد انجامید اما اگر دانش آموز درس مورد نظر را بارها و بارها بنویسد٬ البته که با توجه به استعداد خویش٬ نوشتن صحیح کلمه را خواهد آموخت و امکان اشتباه مجددش کاهش خواهد یافت. اما آیا تمرینهای مکرر باعث یادگیری کودک در واژه های ویژه ای که تمرین کرده است٬ می شود؟ آیا این یادگیری به سایر درسها و واژه ها نیز انتقال می یابد؟ واقعیت این است که انواع اشتباهاتی که کودک مرتکب می شود از یک نوع و یک سنخ نیستند تا بتوان با اتخاذ یک روش همه آن اشتباهات را از بین برد و به پیشرفت وی اطمینان یافت. برای دستیابی به یک راه حل ساده و امیدوار کننده٬ بهتر است ابتدا با اجرای آزمون هوشی٬ از طبیعی بودن هوش کودک اطمینان حاصل نماییم. اگر کودک در سایر درسها و فعالیت هایش مثل سایر کودکان معمولی باشد٬ به اجرای آزمون هوش نیاز نداریم. بعد از اطمینان از عادی بودن هوش دانش آموز باید اشتباهات دیکته های متعدد دانش آمود را از روی دفتر دیکته وی یادداشت کنیم و علت یا علل آن اشتباهات را بیابیم. برای بررسی عینی تر نوع اشتباهاتی که یکی از دانش آموزان مرتکب شده است را نشان می دهیم:
اولین کار مربی و درمانگر این است که غلطهای املایی دانش آموز را یادداشت کرده٬ تجزیه و تحلیل نماید و سپس نوع غلطها را دسته بندی کند و با توجه به اینکه فراوانی غلطهای املایی دانش آموز به کدام یک از انواع غلطها مربوط می شود٬ برای درمان آن یک برنامه طراحی نماید.
با توجه به مشكل دانش آموزان در مرحله آموزش نوشتن نیمه فعال (املا) است به آموزش املا می پردازیم. مهارت املا نویسی به معنی توانایی جانشین كردن صحیح صورت نوشتاری حروف , كلمات و جمله ها به جای صورت آوایی آنهاست . دانش آموزان بـایـد به این مهارت دست یابند تا بتوانند بخوبی بین صورت تلفظی كلمه ها و حروف سازنـده آن ها پیـونـد مناسبی بـرقـرار كنند بدین ترتیب زمینه لازم برای پیشرفت آنان در درس های جمله نویسی , انشا و به طور كلی مهارت نوشتن بهتر فراهم می شود , دانش آموزان هنگام نوشتن املا باید نكاتی را در باره صداهایی كه بوسیله معلم در قالب كلمات و جمله ها بر زبان جاری می شود رعایت نمایند :
الف) آنها را خوب بشنوند + تشخیص دقیق كلمه + ادراك كلمه
ب) آنها را خوب تشخیص دهند + یادآوری و مجسم ساختن تصویر + بازشناسی كلمه صحیح در ذهن.
ج) آنها را درست بنویسند + نوشتن صحیح حروف سازنده كلمه + بازنویسی كلمه و توالی مناسب آنها.
اشكالات املایی دانش آموزان كه از دیدگاه زبان شناختی بر اثر اشكالات رسم الخطی , تاثیر لهجه و گویش محلی دانش آموزان و فرایندهای آوایی حذف , تبدیل , افزایش و قلب به وجود می آیند از دیدگاه روان شناختی از موارد زیر سرچشمه می گیرند :
الف) ضعف در حساسیت شنوایی , مثال : ژاله - جاله
ب) ضعف در حافظه شنوایی , مثال جا انداختن كلمات
ج) ضعف در حافظه دیداری , مثال حیله – هیله
د) ضعف در حافظه توالی دیداری , مثال مادر – مارد
هـ) قرینه نویسی , مثال دید –
و) وارونه نویسی , مثال دید -
ز) عدم دقت , مثال : گندم – كندم
ح)نارسا نویسی , مثال رستم – رسم
روش تدریس املا
املا واژه ای است عربی و معنای آن نوشتن مطلبی است كه دیگری بگوید یـا بخـوانـد . درس املا در بـرنـامـه آمـوزشـی دوره ابتدایی اهداف زیر را در بر می گیرد.
1- آموزش صورت صحیح نوشتاری كلمه ها و جمله های زبان فارسی
2- تشخیص اشكالات املایی دانش آموزان و رفع آنها
3- تمرین آموخته های نوشتاری دانش آموزان در رونویسی.
بدیهی است با نوشتاری كه با غلط های املایی همراه باشد ارتباط زبانی بین افراد جامعه بخوبی برقرار نمی شود . بنابراین , لزوم توجه به این درس كاملاً روشـن اسـت عـلاوه بـر اهـداف فـوق , امـلا نـویسی , دانـش آمـوزان را یـاری می كند تا مهارت های خود را در زمینه های زیر تقویت نمایند.
1- گوش دادن با دقت
2- تمركز و توجه داشتن به گفتار گوینده ( معلم )
3- آمادگی لازم برای گذر از رونویسی ( نوشتن غیرفعال ) جمله نویسی و انشا (نوشتن فعال)
نكات برجسته روش آموزش املای فارسی :
1- توجه بیشتر به وجه آموزشی درس املا نسبت به وجه آزمونی آن
2- انعطاف پذیری در انتخاب تمرینات در هر جلسه املا
3- توجه به كلمات به عنوان عناصر سازنده جمله های زبانی
4- ارتباط زنجیر وار املاهای اخذ شده در جلسات گوناگون
معیارهای ارزشیابی
عناصر دیگر روش آموزش املا را به صورت زیر هم میتوان مرحله بندی كرد :
گام اول, انتخاب متن املا و نوشتن آن روی تخته سیاه و خواندن آن
گام دوم , قرائت املا توسط معلم و نوشتن آن توسط دانش آموزان
گام سوم , تصحیح گروهی املاها و تهیه فهرست خطاهای املایی
گام چهارم , تمرینات متنوع با توجه به اولویت بندی اشكالات املایی استخراج شده.
گام اول , انتخاب متن :
در انتخاب متن املا به موارد زیر توجه شود :
- متن مورد نظر حاوی جمله باشد و از انتخاب كلمه به تنهایی خودداری شود.
- كلمات سـازنـده جمـلات متـن از حـروفـی تشكیل شده باشند كه قبلاً تدریس شده اند.
- كلمات خارج از متن كتاب های درسی , از 20 درصد كل كلمات بیشتر نباشد.
- علاوه بر جملات موجود در كتاب های درسی , با استفاده از كلمات خوانده شده , جملات دیگری هم در نظر گرفته شوند .
- در هر جلسه از كلماتی كه در جلسات قبلی برای دانش آموزان مشكل بوده اند نیز استفاده شود تا بتوان درجه پیشرفت شاگردان را اندازه گیری كرد.
گام دوم
معلم متن املا را از روی تابلو پاك كرده , پس از آماده شدن دانش آموزان , آن را با صدایی بلند و لحنی شمرده و حداكثر تا دو بار قرائت می كند . البته هنگام قرائت متن املا از خواندن كلمه به كلمه خودداری كرده , متن را به صورت گروههای اسمی و فعلی یا جمله كامل قرائت می كند تا دانش آموزان با بافت جمله و معنای آن آشنا شوند . متن املا را با سرعت مناسب تكرار می كند تا كند نویسان هم , اشكالات خود را بر طرف نماند .
گام سوم
این گام با مشاركت كامل دانش آموزان انجام می شود و معلم بدون اشاره به نام آنان تك تك املا ها را بررسی و مشكلات را استخراج می كند . به این ترتیب كه معلم املای اولین دانش آموز را در دست می گیرد و به كمك دانش آموز كلمات یاد شده را رونویسی می كند. سپس املای دومین , سومین و .... در دستمی گیرد و به كمك همان دانش آموز یا دانش آموز دیگری , صورت صحیح غلط های املایی را روی تابلو ثبت می كند . البته هر جا كه غلط ها تكراری بودند جلوی اولین مورد آن یك علامت ( مثلاً * ) می زند . در پایان با شمردن غلط ها , اشكالات املایی دانش آموزان را اولویت بندی می كند .
گام چهارم
در ایـن گام معلـم با توجه به مهمترین و پر تعداد ترین اشكالات املایی دانش آموزان با بكار گیری انواع تمرینات حرف نویسی و كلمه نویسی و همچنین تمرینات كلمه سازی و جمله سازی به تقویت توان نوشتاری دانش آموزان می پردازد .
راههای پیشنهادی برای تقویت املایی دانش آموزان ضعیف
با مطالعه اطلاعات جمع آوری شده در جلسه شورای معلمان جهت تقویت املا با پیشنهادات متعدد همكاران مواجه شدیم كه در ذیل فهرست وار آورده ایم .
- دقت به مشق ( رونویسی ) و تصحیح غلط ها و رعایت خط زمینه
- توجه به دست ورزی در دوره آمادگی
- مطمئن شدن از شناخت حروف الفبای فارسی
- بررسی دقیق تكلیف شب در خانه
- توجه بیشتر به دانش آموزان كند نویس
- پرهیز از حركات اضافی موقع گفتن املا
- استفاده از دانش آموزان ممتاز برای روخوانی و تكرار و تمرین در كلاس
- توجه به نوع نشستن
- استفاده از كارت تند خوانی
- تركیب صامت و مصوت
- اطمینان از تلفظ صحیح حروفات توسط دانش آموزان
- تصحیح املا توسط خود دانش آموزان و . . . .
كه قرار شد تعدادی از پیشنهادهای همكاران در مورد دانش آموزانی كه در املا ضعیف هستند اجرا شود . از جمله آموزش حروفاتی كه دانش آموزان در آن اشكال دارند ( قبل از گفتن املا ) - یادداشت غلط هایی كه بیشتر دانش آموزان از آن دارند – دقت در مشق دانش آموزان .
چگونگی اجرای راه جدید
با دعوت از اولیای دانش آموزان مورد نظر قرار شد كه بصورت خصوصی در یك محل روزانه یك ساعت در ساعت مقرر در املا به آنان ( دانش آموزان ) تدریس شود . در مرحله اول حروف الفبای فارسی تدریس شد و در هر روز تعدادی از حروفاتی كه دانش آموزان در آن اشكال داشتند تدریس می شد و آنان به كلمه سازی با آن حروف می پرداختند . استفاده از جدول الفبا كتاب فارسی اول و كارت های تنـد خوانی , تركیب صامت با مصوت كمك موثری در یاد گیری دانش آموزان می كرد .
پس از یك هفته از كتاب فارسی دوم استفاده كردیم . در ابتدا قسمتی از درس ( یك پاراگراف ) قرائت می شد و دانش آموزان با دقت به كتاب خود نگاه می كردند , بعد آنها قسمت گفته شده را می خواندند و غلط های را كه می خواندند در یك دفتری یادداشت می گردید و دفعات بعدی ابتدا غلط ها تكرار و تمرین می شد ( خواندن و نوشتن ) . وقتی كه دانش آموزان در خواندن درس جدید مهارت كافی بدست می آوردند . مرحله نوشتن آغاز می گردید . سعی می شد هنگام نوشتن متنی , متن هاخوانده شده بعد نوشته شود . ین كار ادامه داشت و روز به روز پیشرفتی در وضعیت دانش آموزان مشاهده می گردید . طوری كه تا قبل از شروع كار با آنان , آنان در كلاس خویش زنگ املا بیش از سه چهار كلمه نمی توانستند بنویسند و به جرات می توان گفت نمی دانستند چگونه بنویسند و چی بنویسند و بخش و صدا كشی برای آنان نا مفهوم بود . اما بعد از تدریس خصوصی به مرور توانستند متن املای دوم را همانند سایر دانش آموزان بنویسند و نمرات بالاتری بگیرند .
در ادامه با مشكل غلط نویسی كلماتی كه حروف عربی دارند ( ثـ ث - حـ ح ط – ت – ذ- ضـ ض - ظ و .... ) مواجه شدیم كه جهت غلبه بر این مشكل سعی شد زیر كلمات فوق خ كشیده شود و در دفتر نوشته شود و این كلمات بیشتر قرائت و نوشته شود تا ملكهذهن گردد .
خوشبختانه بعد از بیست جلسه دانش آموزان مشكل دار , طوری پیشرفت كردند كه معلم پایه دوم باورشان نمی شد كه این دانش آموزان , همان دانش آموزان بیست روز پیش هستند . شركت در بحث های كلاس , پیشرفت در سایر نتیجه تقویت آنها در درس املا بود . جهت تشویق دانش آموزانی كه پیشرفت حاصل نموده اند مدیر مدرسه جوایزی را به آنان داد . اولیای دانش آموزان هم خیلی خوشحال بودند و حتی یكی از اولیا كه بیسواد بود تصمیم گرفت كه كلاس فشرده ای هم برای او جهت سواد آموزی بصورت خصوصی در نظر گرفته شود .
گرد آوری اطلاعات ( شواهد 2 )
از رفتار های دانش آموزان مورد نظر معلوم بود كه آنان پیشرفت قابل ملاحظه ای نموده اند . برای اینكه معلمان دیگر از روند كار و پیشرفت حاصله اطلاع پیدا كنند و در موقعیت های مناسب از این روشها استفاده كنند , مدیر مدرسه در جلسه شورای معلمان گزارش از روند كار از اول تا حال را ارائه داد و نظر بنده را راجع به روش بكار برده شده برای حل ضعف املای دانش آموزان مورد مطالعه جویا شد و بنده هم چندین مورد را ذكر كرده ام . از جمله :
1- توجه ویژه به دانش آموزان ضعیف و كند نویس
2- استفاده از معلمان فعال و پر انرژی برای پایه اول جهت تكرار و تمرین بیشتر و ارائه ابتكارات ویژه
3- رعایت مراحل گفتن املا از طرف همكاران كه مراحل قبلاً آورده شده است .
4- ارتباط با اولیای دانش آموزان بخصوص دانش آموزان ضعیف .
با توجه به مشكل دانش آموزان در مرحله آموزش نوشتن نيمه فعال (املا) است به آموزش املا مي پردازيم. مهارت املا نويسي به معني توانايي جانشين كردن صحيح صورت نوشتاري حروف , كلمات و جمله ها به جاي صورت آوايي آنهاست . دانش آموزان بـايـد به اين مهارت دست يابند تا بتوانند بخوبي بين صورت تلفظي كلمه ها و حروف سازنـده آن ها پيـونـد مناسبي بـرقـرار كنند بدين ترتيب زمينه لازم براي پيشرفت آنان در درس هاي جمله نويسي , انشا و به طور كلي مهارت نوشتن بهتر فراهم مي شود , دانش آموزان هنگام نوشتن املا بايد نكاتي را در باره صداهايي كه بوسيله معلم در قالب كلمات و جمله ها بر زبان جاري مي شود رعايت نمايند :
الف) آنها را خوب بشنوند + تشخيص دقيق كلمه + ادراك كلمه
ب) آنها را خوب تشخيص دهند + يادآوري و مجسم ساختن تصوير + بازشناسي كلمه صحيح در ذهن.
ج) آنها را درست بنويسند + نوشتن صحيح حروف سازنده كلمه + بازنويسي كلمه و توالي مناسب آنها.
اشكالات املايي دانش آموزان كه از ديدگاه زبان شناختي بر اثر اشكالات رسم الخطي , تاثير لهجه و گويش محلي دانش آموزان و فرايندهاي آوايي حذف , تبديل , افزايش و قلب به وجود مي آيند از ديدگاه روان شناختي از موارد زير سرچشمه مي گيرند :
الف) ضعف در حساسيت شنوايي , مثال : ژاله - جاله
ب) ضعف در حافظه شنوايي , مثال جا انداختن كلمات
ج) ضعف در حافظه ديداري , مثال حيله – هيله
د) ضعف در حافظه توالي ديداري , مثال مادر – مارد
هـ) قرينه نويسي , مثال ديد –
و) وارونه نويسي , مثال ديد -
ز) عدم دقت , مثال : گندم – كندم
ح)نارسا نويسي , مثال رستم – رسم
روش تدريس املا
املا واژه اي است عربي و معناي آن نوشتن مطلبي است كه ديگري بگويد يـا بخـوانـد . درس املا در بـرنـامـه آمـوزشـي دوره ابتدايي اهداف زير را در بر مي گيرد.
1- آموزش صورت صحيح نوشتاري كلمه ها و جمله هاي زبان فارسي
2- تشخيص اشكالات املايي دانش آموزان و رفع آنها
3- تمرين آموخته هاي نوشتاري دانش آموزان در رونويسي.
بديهي است با نوشتاري كه با غلط هاي املايي همراه باشد ارتباط زباني بين افراد جامعه بخوبي برقرار نمي شود . بنابراين , لزوم توجه به اين درس كاملاً روشـن اسـت عـلاوه بـر اهـداف فـوق , امـلا نـويسي , دانـش آمـوزان را يـاري مي كند تا مهارت هاي خود را در زمينه هاي زير تقويت نمايند.
1- گوش دادن با دقت
2- تمركز و توجه داشتن به گفتار گوينده ( معلم )
3- آمادگي لازم براي گذر از رونويسي ( نوشتن غيرفعال ) جمله نويسي و انشا (نوشتن فعال)
نكات برجسته روش آموزش املاي فارسي :
1- توجه بيشتر به وجه آموزشي درس املا نسبت به وجه آزموني آن
2- انعطاف پذيري در انتخاب تمرينات در هر جلسه املا
3- توجه به كلمات به عنوان عناصر سازنده جمله هاي زباني
4- ارتباط زنجير وار املاهاي اخذ شده در جلسات گوناگون
معيارهاي ارزشيابي
عناصر ديگر روش آموزش املا را به صورت زير هم ميتوان مرحله بندي كرد :
گام اول, انتخاب متن املا و نوشتن آن روي تخته سياه و خواندن آن
گام دوم , قرائت املا توسط معلم و نوشتن آن توسط دانش آموزان
گام سوم , تصحيح گروهي املاها و تهيه فهرست خطاهاي املايي
گام چهارم , تمرينات متنوع با توجه به اولويت بندي اشكالات املايي استخراج شده.
گام اول , انتخاب متن :
در انتخاب متن املا به موارد زير توجه شود :
- متن مورد نظر حاوي جمله باشد و از انتخاب كلمه به تنهايي خودداري شود.
- كلمات سـازنـده جمـلات متـن از حـروفـي تشكيل شده باشند كه قبلاً تدريس شده اند.
- كلمات خارج از متن كتاب هاي درسي , از 20 درصد كل كلمات بيشتر نباشد.
- علاوه بر جملات موجود در كتاب هاي درسي , با استفاده از كلمات خوانده شده , جملات ديگري هم در نظر گرفته شوند .
- در هر جلسه از كلماتي كه در جلسات قبلي براي دانش آموزان مشكل بوده اند نيز استفاده شود تا بتوان درجه پيشرفت شاگردان را اندازه گيري كرد.
گام دوم
معلم متن املا را از روي تابلو پاك كرده , پس از آماده شدن دانش آموزان , آن را با صدايي بلند و لحني شمرده و حداكثر تا دو بار قرائت مي كند . البته هنگام قرائت متن املا از خواندن كلمه به كلمه خودداري كرده , متن را به صورت گروههاي اسمي و فعلي يا جمله كامل قرائت مي كند تا دانش آموزان با بافت جمله و معناي آن آشنا شوند . متن املا را با سرعت مناسب تكرار مي كند تا كند نويسان هم , اشكالات خود را بر طرف نماند .
گام سوم
اين گام با مشاركت كامل دانش آموزان انجام مي شود و معلم بدون اشاره به نام آنان تك تك املا ها را بررسي و مشكلات را استخراج مي كند . به اين ترتيب كه معلم املاي اولين دانش آموز را در دست مي گيرد و به كمك دانش آموز كلمات ياد شده را رونويسي مي كند. سپس املاي دومين , سومين و .... در دستمي گيرد و به كمك همان دانش آموز يا دانش آموز ديگري , صورت صحيح غلط هاي املايي را روي تابلو ثبت مي كند . البته هر جا كه غلط ها تكراري بودند جلوي اولين مورد آن يك علامت ( مثلاً * ) مي زند . در پايان با شمردن غلط ها , اشكالات املايي دانش آموزان را اولويت بندي مي كند .
گام چهارم
در ايـن گام معلـم با توجه به مهمترين و پر تعداد ترين اشكالات املايي دانش آموزان با بكار گيري انواع تمرينات حرف نويسي و كلمه نويسي و همچنين تمرينات كلمه سازي و جمله سازي به تقويت توان نوشتاري دانش آموزان مي پردازد .
با مطالعه اطلاعات جمع آوري شده در جلسه شوراي معلمان جهت تقويت املا با پيشنهادات متعدد همكاران مواجه شديم كه در ذيل فهرست وار آورده ايم .
- دقت به مشق ( رونويسي ) و تصحيح غلط ها و رعايت خط زمينه
- توجه به دست ورزي در دوره آمادگي
- مطمئن شدن از شناخت حروف الفباي فارسي
- بررسي دقيق تكليف شب در خانه
- توجه بيشتر به دانش آموزان كند نويس
- پرهيز از حركات اضافي موقع گفتن املا
- استفاده از دانش آموزان ممتاز براي روخواني و تكرار و تمرين در كلاس
- توجه به نوع نشستن
- استفاده از كارت تند خواني
- تركيب صامت و مصوت
- اطمينان از تلفظ صحيح حروفات توسط دانش آموزان
استفاده از برگهي مچاله شده:
در اين روش كلمات كليدي را روي كاغذ نوشته و پس از مچاله كردن در اختيار آنان قرار ميدهيم كودكان پس از خواندن كلمهي مورد نظر خودشان به گروههاي ديگر سركشي ميكنند تا كلماتي كه شبيه نوشته خودشان هست پيدا كنند و با گروه جديد يك جمله بسازند.
املاي آبي:
با استفاده از بطريهاي خالي سس يا قطره چكان يا آفتابه و آب. در اين روش دانشآموزان به محيط حياط برده ميشوند و كلماتي را كه معلم ميگويد، آنها به وسيلهي آب و فشار قوطي روي زمين مينويسند.
روش توپي:
كلمات كليدي يا مشكل را روي كاغذ نوشته و روي توپ ميچسبانيم و هر بار توپ را به طرف يك دانشآموز پرتاب كرده، او پس از ديدن كلمه، جملهاي را به تمام كلاس ديكته ميگويد.
كلمهي گم شده:
چند كلمه را روي تابلو درست مينويسيم، يكي از دانشآموزان را از كلاس بيرون ميفرستيم و سپس يكي از كلمهها را پاك ميكنيم تا دانشآموز وقتي وارد كلاس شد حدس بزند كدام كلمه پاك شده است و آن را مجدداً بنويسد.
نوبت كيه؟:
در اين روش بخشهاي هر كلمه و يا تركيبها را در كارتهايي نوشته و به دانشآموز داده ميشود. آموزگار كلمهاي را نام ميبرد و هر دانشآموزي كه كارتي را در دست دارد كه ميتواند آن كلمه را بسازد بيرون ميآيد و يكي ديگر از دانشآموزان آن كلمه را روي تخته مينويسد.
اسم، فاميل:
اين همان بازي قديمي است با اين تفاوت كه ستونها كمتر و صداي اول كلمهي مورد نظر چاپ شده است.
روش مشاركتي:
هر گروه يك جمله را آماده كنند و به ترتيب براي كليه دانشآموزان كلاس ديكته كنند.
در گروه (سه يا چهار نفري) يكي از اعضا جمله را ميگويد و ديگر اعضا مينويسند. يكي از اعضا نيز ميتواند به عنوان ناظر درست نويسي جمله گروه را كنترل كند.
املاي پاي تخته:
به روش مسابقه:
بين چند نفر اجرا شود كه ابتدا تخته بين دو يا سه نفر تقسيم شود و كلمه يا جمله توسط معلم يا گروه به آنها گفته شود.
با خواندن واژهها توسط آموزگار:
كلمهي مورد نظر در هر گروه بر روي تخته وايت برد كه روي ميز هر گروه قرار دارد نوشته و بعد از آن هر گروه كلمهي خود را به ديگر افراد كلاس نشان ميدهند و در صورت اشتباه آن را تصحيح ميكنند.
اوراق اجاره به سندهایی مالی اطلاق میشود كه از قابلیت گردش در جهت بهرهوریاقتصادی برخوردارند و مالكیت بر عینهای اجاره داده شده یا منافع و یا خدمات رانشان میدهند.
اوراق اجاره شامل مجموعهای متنوع است كه اصلیترین ویژگی مشترك آنها گردشراحتتر و سریعتر آنها است. اوراق اجاره سه گونه است: اوراق اجاره منافع, اوراقاجاره خدمات و اوراق اعیان اجارهای. هریك از این گونهها خود به چند دسته تقسیممیشوند.
این مقاله در صدد مطالعه فقهی این اوراق و بررسی عناصر مشترك و اختصاصی آنهااست.
از این رو ابتدا به تعریف اوراق اجاره و تبیین انواع آن میپردازد. سپس باشناسایی عناصر همه یا هریك از انواع اوراق اجاره, مطالعهای فقهی را در جهت سازگاربودن و یا نبودن این عناصر با موازین فقهی به سامان میرساند. نتیجهای كه از اینمطالعه حاصل میشود آن است كه: دست كم بسیاری از انواع اوراق اجاره از نظر فقهیمواجه با اشكال نمیباشند.
اوراق اجاره به سندهایی مالی اطلاق میشود که برخوردار از قابلیت گردش در جهتبهرهوری اقتصادی بوده و مالکیت دارنده آن را نسبت به عینهای اجاره داده شده یامنافع توصیف شدهای که عمدتاً تقدیری ـ و نه فعلی و تحقیقی – هستند، نشان میدهد.
از اینرو اوراق اجاره را باید شامل مجموعهای متنوع دانست که با برخی ویژگیهایمشترک و اختصاصی قابل شناسایی است. بعد از عنصر «ارتباط داشتن با عقد اجاره» اصلیترین ویژگی مشترک سندهای اجاره گردش راحتتر و سریعتر آنها است, که از آنابزاری برای سرمایه گذاری راحتتر اقتصادی و گام نهادن در مسیری منتهی به توسعهساخته است.
ب. انواع اوراق اجاره
انجام هرگونه مطالعه فقهی پیرامون این اوراق تنها پس از توضیح انواع و گونههایآنها امکانپذیر است. تفکیک قایل شدن میان انواع اوراق اجاره، ما را در شناساییعناصر شکل دهنده و هویت بخش به هر یک از آنها, یاری میرساند. قیود و مختصات تمییزدهنده هر یک از این انواع از دیگری تنها هنگامی مشخص میشود که با توضیح انواع ایناوراق, به شناسایی و بررسی ویژگیهای انحصاری و مشترک آنها پرداخته شود.
این مسئله در مطالعه فقهی این اوراق بسیار راهگشا میباشد؛ زیرا نشان میدهد کههر یک از این انواع تا چه میزان با موازین فقه سازگاری دارد.
اوراق اجاره سه گونه متفاوت را پوشش میدهد: اوراق اجاره منافع، اوراق اجارهخدمات و اوراق اعیان اجارهای. در زیر تبیین این انواع را پی میگیریم:
1 ـ اوراق اجاره منافع
اوراق اجاره منافع، سندهایی هستند که تداول ]دست به دست گشتن[ آنها پس از صدور،دربردارنده انجام سلسلهای از عقدهای اجاره نسبت به منافع یک عین است. این اوراق بهدو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول: سندهای اجاره اموال وقفی و یا مشابه آن
این در موردی است كه به عنوان مثال, زمینی وقفی یا زمینی که اداره آن دراختیارشهرداری است وجود داشته باشد و متولی وقف و یا شهرداری بهمنظور جذب سرمایه لازمبرای احداث بنا در زمین تحت اختیار خود، سندهایی را صادر نماید؛ به این صورت که بادادن آنها به مجموعهای از افراد, مبالغی در چارچوب عقد اجاره از آنان دریافت کندو دارندگان سندها نیز در موعد مقرر از منافع سکونت در بنای احداث شده در آن زمیناستفاده نمایند. در این گونه از اوراق اجاره، شهرداری یا مرجع مشرف به زمینها ازوکالت صاحبان سندها برای اجاره دادن مجدد آنها به افراد دیگری برخوردار است.
ابعاد و ویژگیهای این دسته از سندهای اجاره را میتوان به صورت زیر ارایهنمود:
1ـ عقد اجاره میان ناظر یا مشرف از یک طرف و اشخاص متعدد از طرف دیگر صورتمیگیرد؛
2ـ مشرف یا ناظر با استفاده از مبالغی که در ازای واگذاری سندهای اجاره دریافتمیکند به سرمایه گذاری در زمین تحت اختیار خود دست میزند؛
3ـ از جانب دارندگان سند به مشرف یا ناظر وکالت داده میشود تا وی بتواند حقانتفاع از مال الاجاره را از جانب آنها به افرادی که در نهایت از منافع حاصل ازاجاره بهرهمند میشوند واگذار نماید. این افراد مستأجران نهایی به حسابمیآیند؛
4ـ تمام منافع حاصل از زمین پس از اتمام کار به صاحبان این سندها تعلق نداردبلكه بخشی از آن به اشخاص حقیقی یا حقوقی که وقف و یا ملکیت زمین مربوط به آنهااست، تعلق میگیرد و مشرف ملزم به پرداخت این سهم به آنها است؛
5ـ اجاره دوم و دیگر اجارهها ـ اجارههایی که بعد از اولین اجاره از طریقانتقال سندها صورت میگیرد ـ آمیختهای از اجاره بالوکاله و اجاره بالاصاله است؛زیرا صادر کننده سند (مشرف و یا ناظر) در اجاره دادن سهم مربوط به دارندگان سندها, بالوکاله و در اجاره دادن سهم مربوط به صاحب وقف و یا اشخاص حقوقی صاحب زمینبالاصاله عمل مینماید.
دسته دوم: سندهای اجاره اموالی که وقفی و یا مشابه آن نیستند
برای این دسته میتوان به قطعه زمینی مثال زد که مالک آن میتواند با صدورسندهای اجاره, مبالغی را از خریداران این اوراق دریافت دارد تا پس از پایان مراحلمختلف احداث بنا, صاحبان سند یا مستأجران از منافع ساختمان بهره مند شوند. دارندگاناین سندها میتوانند با واگذار کردن آنها به افرادی دیگر حق استیفای منفعت را ازخود به دیگران واگذار کنند. در صورت انجام چنین کاری مالک سند یا مستأجر اول خود بهموجری برای مستأجر دوم بدل میشود. این وضعیت تا هنگامی که مالکان سند اجاره آن رابه دیگری واگذار کنند تکرار میگردد.
به عبارت بهتر, از آنجا که با هر بار واگذاری سند, صاحب آن میتواند منافع موردانتظار را به دیگری اجاره دهد, وی ـ به رغم آنکه خود این منافع را پیش از ایناجاره کرده است ـ موجر و مالک جدید سند مستأجر خواهد بود.
مشخصات این دسته اوراق اجاره عبارت است از:
1ـ در این دسته از اوراق، عقد اجاره مبنایی است هم برای شروع و هم برای تداول؛شروع از آن جهت که انتقال اوراق از سوی صادر کننده آن به مجموعهای از اشخاص, درقالب عقد اجاره صورت میگیرد. وی ــ صادر کننده سند ــ در جایگاه موجر و دریافتکنندگان سند در جایگاه مستأجر قرار میگیرند. و مبنا بودن عقد اجاره برای تداول ازآن جهت است که علاوه بر عقد اجاره نخستین ـ که در آن صادر کننده سند موجر و دریافتکنندگان آن مستأجران میباشند ــ عقدهای اجاره دیگری به ترتیب صورت میگیرد که درهر نوبت، مستأجر در عقد قبلی، خود به موجر در عقد جدید تبدیل میشود؛
2ـ منفعت در این اجارهها تأجیلی است؛ به این معنا که منافع مورد انتظار مستأجراز عین، فعلیت ندارد و تنها توصیف میگردد. به این ترتیب درهر عقد اجارهای که صورتمیگیرد هر یک از مالکان اوراق، صاحب منفعتی میگردد که در ذمه توصیف میشود و پساز انتقال سند به فرد دیگر, حق انتفاع از منافع نیز به فرد دوم انتقال مییابد؛
3ـ اجرت نیز آن چیزی است که به صورت مشخص و معین در نظر گرفته میشود و مستأجرآن را در ازای منفعت ــ که صرفاً توصیف شده و هنوز موعد استیفای آن فرا نرسیده استــ میپردازد. اجرت در اجاره نخستین, مبالغی است که دریافت کنندگان سند میپردازندو به کمک آن زمین, بنا میگردد و در اجارههای بعدی نیز مبالغی است که در قبالدریافت سند پرداخت میگردد؛
4ـ در تمام موارد تداول، مالک عین کسی است که در آغاز, سندها را صادر کرده است.
2ـ اوراق اجاره خدمات
این اوراق به سندهایی اطلاق میشود که شخص حقیقی یا حقوقی صادر کننده آنهاارایه خدماتی مشخص را در موعدی از پیش تعیین شده تضمین میکند. سندهای اجاره خدماتبه دو صورت زیر صادر میگردد:
الف. شخص حقیقی یا حقوقی صادر کننده سند اجاره خدمات، خود ارایه دهنده خدماتتضمین شده در سندها میباشد. به عنوان مثال, یک مؤسسه آموزش عالی میتواند برایارایه واحدهای درسی مشخص در موعدی معین، سندهایی قابل واگذاری را به فروش برساند تابا استفاده از عواید مالی این کار اقدام به آماده سازی شرایط برگزاری این واحدهانماید. دارندگان چنین سندهایی میتوانند در صورت تمایل, آنها را به دیگران واگذارنمایند. آخرین دریافتكنندگان سند در صورت برخورداری از شرایط مورد توافق برای شرکتدر این کلاسها حق خواهند داشت تا از خدمات تحصیلی دانشگاه که در قالب واحدهای موردانتظار ارایه میشود استفاده نمایند.
گردش این دسته از سندها, همچون دیگر انواع سندهای اجاره, با دست به دست شدناتفاق میافتد, به گونهای که آخرین دارندة سند را باید آخرین مستأجر یا مستأجرنهایی برای استفاده از خدمات دانست.
ب. شخص حقیقی یا حقوقی صادر کننده سند, خود ارایه کننده خدمات نمیباشد بلکهواسطه تضمین کننده نسبت به ارایه خدمات میباشد. در چنین مواقعی صادر کننده سندموظف است با عقد قرارداد، شرایط ارایه خدمات مورد انتظار در سندهای اجاره را برایدارندگان آنها فراهم آورد و در واقع شخص حقیقی یا حقوقی صادرکننده سندهای اجارهخدمات به این شیوه, به دارندگان اسناد تضمین میدهد که در موعدی مقرر خدمات مذکوردر اسناد را دریافت خواهند داشت. در این مورد میتوان به بسیاری از مؤسسات خدماتیواسطهای اشاره کرد که در قبال دریافت وجوهی مشخص, ارایه خدماتی معین را توسط افرادثالت تضمین میکنند. اگر این مؤسسات اقدام به صدور اسناد قابل واگذاری برای اجارهخدمات نمایند که مطابق با آنها انجام خدماتی مشخص تضمین گردد، فعالیت اقتصادیآنها از جمله مصادیق مسئله مورد بحث ما خواهد بود.
در واقع در چنین موردی سه ركن وجود دارد و معمولاً دو قرارداد نیز منعقد میشود. این سه ركن عبارت است از: صادرکننده سندهای اجاره خدمات, دریافتكنندگان این سندهاو ارایه دهندگان یا مجریان خدمات. یکی از دو قرارداد میان صادر کننده سندها بهعنوان تضمین کننده ارایه خدمات و دریافتكنندگان این سندها منعقد میشود، و قرارداددوم نیز میان صادر کننده اسناد و شخصیت حقیقی یا حقوقی ارایه دهنده یا مجری خدماتمنعقد میگردد. بدیهی است انگیزه صادر کننده این اسناد, جمع آوری سرمایههای دیگرانو استفاده از آنها (و عمدتاً در فاصله زمانی میان صدور سندها و هنگام ارایه یااجرای خدمات مورد انتظار) میباشد.
سه نکته در ارتباط با هر دو دسته از سندهای اجاره خدمات، قابل توجه میباشد:
نکته اول: صادر کننده باید اقدامات تضمینی لازم برای ارایه خدمات در موعد مقرررا به عمل آورد. در صورت عمل نكردن به مفاد سندهای اجاره, مسئولیت حقوقی متوجه ویخواهد بود.
نکته دوم: نوع, میزان و زمان ارایه خدمات باید به روشنی و بدون هرگونه ابهامیمعین گردد و به تعبیر فقهی, سندهای اجاره باید از هرگونه جهالتی به دور باشد.
نکته سوم: علت تأجیلی بودن ارایه خدمات (احاله آن به آینده), همچنانکه پیشترنیز مورد اشاره قرار گرفت, جذب اموالی از مردم و سرمایهگذاری به وسیلة آن اموالمیباشد, تا پس از فراهم آمدن زمینه، ارایه خدمات امکان پذیر گردد. بنابراین نبایدپنداشت که موکول کردن ارایه خدمات به آینده، ضروری و بازگشت ناپذیر است.یک مؤسسهمیتواند هم زمان با صدور سندهای اجاره خدمات، ارایه آنها را برای دریافتكنندگانآن سندها توسط مؤسسهای دیگر تضمین کند و یا خود اقدام به ارایه آن خدماتنماید.
3 ـ اوراق اعیان اجاره
این نوع از اجاره خود به گونههای متعددی تقسیم میشود که در زیر به مهمترینآنها اشاره میشود:
الف. مالک، اقدام به صدور سند برای ملکی میکند که آن را اجاره داده است؛ سندیكه حکایت از ملکیت او بر آن عین میكند. چنین سندی اگر به غیر واگذار شد، عین،مالکی جدید و مستأجر، موجری جدید پیدا میکند.
اینکه چه کسی سند را صادر کرده است؛ خود مالک, مستأجر, مؤسسهای خاص و یا... تفاوتی ندارد؛ هر یک از این افراد یاد شده ممکن است اقدام به صدور چنین سندهاییبنماید. در هر صورت دارنده سند، مالک عین به شمار میآید.
مشخصات این گونه سندها را میتوان به صورت زیر ارایه نمود:
1ـ انتقال ملکیت بر اساس انتقال سند انجام میپذیرد. به تعبیر دیگر, انتقال سنداز شخصی به شخص دیگر به معنای انتقال عین از اولی به دومی است؛
2ـ مستأجر پس از انتقال سند، اجرت را به صاحب سند تسلیم میکند؛ بنابراین اگر درهر دوره از موعدهای اجاره، مالکی جدید برای عین مورد اجاره وجود داشته باشد وی بایدبهای اجاره را به او پرداخت نماید.به عبارت فنیتر, انتقال مالکیت عین را باید بهمعنای انتقال جریان پرداخت اجرت اجاره دانست؛
3ـ صادر کردن سند و یا کتابت انتقال آن ــ در صورتی که شیوه ثبت جریان انتقال درسند برگزیده شده باشد ــ میتواند در اداره ثبت یا خود سند و یا حتی با استفاده ازهر شیوه مناسب دیگری اتفاق بیفتد.این مسئله در امکان فروش سند ملکیت عین اجاره دادهشده به دیگران تفاوتی ایجاد نمیکند؛
4ـ خصوصیات مورد توافق مالک اول و مستأجر باید در سندها به طور دقیق مشخص گردد؛خصوصیاتی همچون عین جنس, مدت اجاره و قیمت اجاره از جمله اصلیترین این خصوصیاتمیباشد؛ زیرا در غیر این صورت, جهالت پدید خواهد آمد که از جمله موانع صحت اجارهمیباشد.
ب. مالک عین، سندها و ارواق متعددی را صادر میکند که هر یک بر سهمهایی مشخص ازعین دلالت میکند. خریداران این سندها مالکان جدید خواهند بود که به صورت مشاع درمالکیت آن با یکدیگر شریک هستند. تعلق درآمد حاصل از اجاره به صاحبان این سندها نیزبر اساس درصد مالکیتشان میباشد؛ یعنی این افراد از اجرتی که مستأجر میپردازد، هماندازه با سهم خویش برخوردار میشوند. به عنوان مثال, اگر فردی صاحب سندی باشد کهبر بیست درصد از مالکیت عین دلالت میکند, بیست درصد از درآمد حاصل از اجاره به ویتعلق خواهد گرفت.
تفاوت این مورد با مورد اول در این است که عین در اینجا, بر خلاف مورد نخست, بهصورت مشاع به افراد متعدد فروخته میشود. براساس این تفاوت, در اینجا صاحب هر یکاز سندها به نسبت سهمی که از عین به صورت مشاع به او تعلق گرفته است از درآمد ناشیاز اجاره عین برداشت میکند, در حالی که در آنجا به صورت کامل به صاحب سند تعلقمیگرفت.
نکته مهم در اینگونه سندها این است که باید درصد مالکیت هر یک از آنها بر عینمشخص شده باشد.
ج. گاه یک مؤسسه یا شخصیت حقوقی اقدام به صدور سندهایی مینماید که طبق آنهامیتواند از طرف خریداران سندها, اقدام به خرید یک عین و سپس بهره برداری از آن درقالب عقد اجاره نماید؛ البته گاه این اجاره در سندهای پذیره نویسی مورد تصریح واقعمیشود و گاه در قالب عقدی جدید منعقد میگردد.
به تعبیر دیگر, پذیره نویسی دریافت کنندگان این سندها به معنای اعطای وکالت برایخرید عین مورد نظر در چارچوب عقد بیع و اجازه لازم برای بهره برداری از آن درچارچوب عقد اجاره میباشد. طبیعی است استفاده از منافع عین خریداری شده محصور بهبهره برداری فوری از منافع آن نمیباشد و شامل شیوههای دیگر بهره برداری از جملهسرمایه گذاری در آن ـ مانند احداث بنا در زمین خریداری شده ـ و سپس منتفع شدن ازمنافع آن میباشد.
اگر پذیره نویسی متضمن عقد اجاره نیز باشد این عقد بر اساس توصیف در ذمه خواهدبود؛ ولی اگر در پذیره نویسی اشارهای به عقد اجاره نشود تنها به توکیل مؤسسه صادرکننده اسناد در خرید عین مورد توافق اشاره دارد. در این صورت بهرهبرداری از منافعاین عین منوط به انعقاد عقد اجاره به صورت جداگانه است که باید پس از تسلط یافتنمؤسسه بر عین انجام پذیرد. در هر حال, مؤسسه اجاره کننده موظف است پس از خریداریعین به وکالت از پذیره نویسان, اجرت اجاره را به صاحبان سندهای پذیره نویسی شدهپرداخت نماید.
در واقع دو عقد در اینجا صورت میگیرد: اول, بیع به صورت وکالتی و سپس اجاره ازجانب صاحبان سندهای پذیره نویسی شده؛ زیرا عین خریداری شده, به آنها تعلق دارد.
د. همان صورت سوم است, با این تفاوت که یک واسطه میان خریداران سندها و مؤسسهعلاقهمند به بهرهبرداری از منافع یک عین ارتباط برقرار میکند.چنین واسطههاییمعمولاً بانکها یا دیگر مؤسسات اعتباری هستند. در این فرض بانک ابتدا اقدام بهصدور سند میکند و سپس با استفاده از اعتبارات به دست آمده, عین مورد درخواست مؤسسهطرف قرار داد را به وکالت از صاحبان سندها خریداری مینماید, آنگاه حق بهرهبرداریاز منافع حاصل از عین را در قبال اجرتی مشخص به مؤسسه واگذار میکند و در نهایت, درآمد حاصل از اجاره عین خریداری شده را از طرف مؤسسه به صاحبان سندها میپردازد.
در این قسم سه رکن اصلی وجود دارد که عبارتاند از:
1 ـ مستأجر: مؤسسه یا هر شخصیت حقوقی دیگری که به استیفای منافع یک عین علاقهنشان میدهد ولی به هر دلیل مایل به خرید آن نیست؛
2 ـ موجر: افرادی که با پذیره نویسی, به واسطه وکالت میدهند تا از طرف آنهااقدام به خرید عین مورد درخواست مستأجر نماید و سپس آن را به وی اجاره دهد؛
3 ـ واسطه: بانک یا مؤسسه اعتباریی که اعمال زیر را انجام میدهد:
3ـ1ـ به درخواست مؤسسه خواهان استیفای منافع یک عین, اقدام به صدور سندهایاعتباری به منظور جذب اعتبار لازم برای خرید آن عین مینماید؛
3ـ2ـ تحویل دادن سندها از یک سو و خرید عین مورد درخواست به وکالت از صاحبانسندها از سویی دیگر؛
3ـ3ـ اجاره دادن عین مورد تقاضا به مؤسسهای که خواهان استیفای منافع حاصل از آنمیباشد.
در برخی از قراردادها وظایف محوله به واسطه، شامل تداوم واسطهگری میان موجر ومستأجر تا پایان اجاره و حل معضلات و منازعات احتمالی نیز میشود.
به این ترتیب, صورت چهارم را باید به دو قسم واسطهگری موقت و واسطهگری دایمتقسیم نمود.
نقطه مشترک در چهار صورتی که به آنها اشاره شد آن است که سندهای صادر شده, بهملکیت تمام یا بخشی از اعیان دلالت میکنند. همچنانکه به تفصیل توضیح داده شد, این ملکیت در صورت نخست بر تمام عین و در صورتهای دوم, سوم و چهارم بر بخشی از عینمیباشد.
پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که علت نامگذاری این سندها ـ یعنی اوراقاعیان اجاره که بیانگر ملکیت بر اعیان هستند ـ به سندهای اجارهای چیست. در پاسخباید به هدف افرادی که اقدام به خریدارای این اسناد مینمایند اشاره کرد, زیرا هدفآنها از خریداین اسناد دستیابی به سود و اجرت ناشی از اجاره آنها میباشد. درواقع خریداران این اسناد به نوعی سرمایه گذاری روی میآورند که درآمدهای ناشی از آناز ناحیه عقد اجاره و واگذاری منافع عین خریداری شده به غیر تحصیل میشود.*
2ـ حکم فقهی اوراق اجاره
اصلیترین ویژگی سندهای اجاره, گردش راحتتر و سریعتر آنها است. این ویژگی کهاز جمله نخستین دلایل صدور اسناد اجاره است باید قبل از سایر مباحث مرتبط با اسناداجاره مورد توجه قرار گیرد.
بررسی فقهی پیرامون گردش اسناد اجاره میان مالکان و خریداران آنها نشان میدهدکه هیچگونه اشکالی در انجام این کار نیست, زیرا دست به دست شدن این سندها در نهایتبه یکی از دو صورت بیع یا اجاره باز میگردد. و روشن است که هر دو صورت از مبناییفقهی و حقوقی برخوردار میباشد. در واقع اگر اسناد بر اساس انتقال ملکیت دست به دستشوند ـ مانند صورت سوم که اسناد بیانگر مالکیت بر اعیان بود ـ تداول (چرخش اقتصادیسندهای اجاره) ناظر به عقد بیع خواهد بود و با هر بار دست به دست شدن سند, عقدیجدید منعقد میگردد, و اگر این سندها بر اساس ملکیت صاحب سند بر خدمات یا منافع عینانتقال یابند با هر بار انتقال سند, عقد اجاره جدیدی شکل میگیرد.
خلاصه آنکه: چرخش مالکیت در سندهای اجاره یا بر اساس انتقال ملکیت بر عین اتفاقمیافتد و یا بر اساس انتقال ملکیت بر منافع و خدمات, که در هر دو صورت مبتنی برمبنایی فقهی است. صورت نخست ناظر و یا مبتنی بر شکل گیری عقد بیع و صورت دوم ناظر ویا مبتنی بر عقد اجاره است. به این ترتیب, چرخش مالکیت بر اعیان یا منافع, بر اساسسندهای اجاره به خودی خود با مشکل فقهی روبهرو نبوده و ناقض شرایط فقه برای معاملهنمیباشد, اما با مطالعه دقیق این سندها به عناصری در درون همه یا برخی از آنهابرمیخوریم که امکان دارد مانع از تحقق برخی از ارکان بیع یا اجاره شود. بنابراینلازم است به مطالعه هر یک از این عناصر بپردازیم.
ناگفته پیدا است که اگر یکی از عناصر مشترک در همه انواع, ناسازگار با فقه باشد،پرونده جواز فقهی این مبحث به سرانجام نخواهد رسید و راهی برای تجویز سندهای اجارهباقی نخواهد ماند؛ ولی اگر یکی از عناصر اختصاصی یا مشترک میان یک یا چند نوع ازاین اوراق دچار مشکل باشد،دایره عدم تجویز فقهی به آن محدود میگردد.
در ادامه به بررسی این عناصر میپردازیم:
عنصر اول: ورود عقد بیع بر عین مورد اجاره
در برخی از اقسام سندهای اجاره ـ که قبلا شرح آنها گذشت ـ با این وضعیت روبهروهستیم که نسبت به عینی که در دست اجاره است، عقد بیع صورت میگیرد. پرسش این است کهآیا عقد بیع بر عین مستأجره با موازین فقهی سازگار است.
در این جا دو سؤال مطرح شده است: یکی آنکه آیا عقد بیع درست است و دیگر اینکهآیا اجاره باطل میشود؟ بیشتر فقیهان امامیه ـ اگر نگوییم همه آنان (علامه حلی, 1374: 329)ـ و برخی فقهای اهل سنت، مانند احمد بن حنبل (ابن قدامه: 114) و نیزشافعی (همان) (در یکی از دو قول نسبت داده شده به وی) حکم به صحت ورود بیع بر عینمستأجره نموده و معتقد شدهاند علاوه بر صحت این عقد، اعتبار اجاره نیز به حال خودباقی میماند و باطل نمیگردد.
روشن است که درست بودن عقد بیع, به معنای انتقال مالکیت عین فروخته شده بهخریدار، و باطل نبودن اجاره, به معنای تداوم سلطه مستأجر بر منافع عین است؛ منافعیکه در ازای آن هزینهای میپردازد.
جهت اثبات این دو حکم ـ صحت عقد و عدم ابطال اجاره ـ دو دلیل میتوان ارایهکرد:
دلیل اول: هیچ یک از عقود بیع و اجاره مقتضی نفی دیگری نیستند
مقتضای تحقق هیچ یک از این دو عقد نفی دیگری نیست. توضیح اینکه: هیچگاه مقتضایعقد اجاره, منع مالک از مطلق تصرف ـ از جمله فروش عین ـ نیست؛ بلکه مقتضای آن صرفاًعدم تسلط موجر ـ مالک عین ـ در مدت اجاره بر منافع عین مستأجره، و تعلق داشتن اینمنافع به مستأجر است.
بنابراین مالک عین حتی در دوران اجاره نیز میتواند از دیگر انواع تسلط ـ به غیراز تسلط بر منافع ـ استفاده کند. به بیانی دیگر, اجاره دادن یک عین به معنای آن استکه مالک تا انتهای دوره اجاره حق بهره برداری از منافع را ندارد و میتواند نسبت بهسایر تصرفها از جمله فروش آن اقدام نماید.
همچنین مقتضای عقد بیع منع مستأجر از استیفای منافع عین مستأجره نیست, زیرا بیعبر عین جاری شده است و نه بر منافع آن. توضیح بیشتر این که: ورود عقد بیع بر عینمستأجره در چارچوب یکی از سه وضعیت زیر تحقق پذیر است:
الف. مشتری از قضیه «در اجاره بودن عین» اطلاع دارد و با بایع چنین قرارمیگذارد که درآمد ناشی از اجاره, به فروشنده ـ مالک پیشین عین ـ تعلق بگیرد. بهاین ترتیب, بعد از بیع، اجرت اجاره تا پایان دوره آن باید از جانب مستأجر به مالکپیشین عین پرداخت گردد.
ب. مشتری از اجاره با خبر است و بنا را بر آن میگذارد که از هنگام بیع, درآمدناشی از اجاره عین به وی ـ مشتری ـ تعلق گیرد.
همانطور که پیدا است, در دو صورت بالا مشتری نسبت به بهره برداری از منافع توسطمستأجر اعتراضی ندارد و فروش عین مستأجره از جانب بایع همراه با آگاهی و رضایتمشتری از وضعیت آن انجام میپذیرد.
ج. مشتری جاهل به اجاره بوده و بعد از عقد بیع از آن اطلاع مییابد.
در ارتباط با این قسم, بحثهایی درگرفته است. فقیهان امامیه و بسیاری از عالماناهل سنت اعتقاد دارند که عدم اطلاع مشتری از اجاره عین, مانع از تحقق بیع نیست بلکهموجب تخییر مشتری در رد یا قبول بیع میشود. به تعبیر دیگر, مشتری مخیّر است صبرکند تا مدت اجاره به سر بیاید و عین مال را دریافت کند و یا اینكه معامله را فسخکند. در هر صورت، بر حسب رأی فقها, بیع، موجب تحقق یافتن سلطنت مشتری بر منافع تحتملکیت مستأجر در مدت اجاره نمیشود تا حکم به بطلان اجاره گردد. به بیان دیگر, هرچند عقد بیع سلطنت خریدار بر عین را سبب میشود, ولی این به معنای ایجاد سلطنت برمنافع تحت ملکیت مستأجر در مدت اجاره نیست.
با توضیحی که گذشت, به دست میآید که بیع در هیچ یک از سه صورت مسئله، موجبابطال اجاره نخواهد شد.
آنچه تطبیق مسئله فقهی ورود بیع بر اجاره را در ارتباط با سندهای اجاره اعیانآسان میسازد آن است که در سندهای اجاره اعیان, خریدار و فروشنده بر اساس این پیشفرض اقدام به واگذاری سند و فروش عین مینمایند که همه امور مربوط به عین از زمانواگذاری سند, به مالک جدید تعلق یابد.به این ترتیب درآمد حاصل از اجاره از زمانانتقال سند, به مالک جدید و خریدار عین تعلق میگیرد. توضیح بالا نشان میدهد کهسندهای اجاره اعیان تنها در قالب صورت دوم جای میگیرد که مطابق با آن مشتری ازاجاره خبر دارد و اجرت اجاره از زمان عقد بیع به بعد به وی تعلق میگیرد.
دلیل دوم: معتبره حسین بن نعیم
حسین بن نعیم از امام ششم نقل میکند که حضرت فرمود:
>>شنیدم از پدرم که فرمود ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) فرمود: بیع، اجاره وسکنی را نقض نمیکند؛ولی به فروش میرسانی آن را بر این اساس که خریدار، تملک نکندآنچه را خریده، مگر آن که سکنی به صورتی که شرط شده انقضا یابد و همینطور استاجاره»؛ (حر عاملی, 1371, باب 24, حدیث 3).
دلالت روایت بر مدعا, بینیاز از توضیح میباشد.
عنصر دوم: اقدام مستأجر به اجاره دادن عین مستأجره
این مسئله ـ اقدام مستأجر در اجاره دادن آنچه اجاره کرده ـ از مواردی نیست کهشکلگیری آن وامدار موضوع «اوراق اجاره» باشد؛ بلکه از مسایل دارای پیشینه در فقهبه شمار میآید.
در این مسئله، جمهور فقیهان اهل سنت و تمامی فقیهان امامیه حكم به جوازدادهاند؛ یعنی گفتهاند مستأجر میتواند عین مورد اجاره را به دیگری اجاره دهد؛البته فقیهان امامیه معتقدند این جواز مربوط به موردی است که مالک در عقد اجاره،شرط استیفای منفعت به صورت مباشر را مطرح نکرده باشد.
به هر حال, برای اثبات جواز اقدام مستأجر ـ در اجاره دادن عین تحت اجاره ـ ایندلیل را میتوان ارایه کرد که معیار صحت عقد اجاره، مالکیت نسبت به منفعت است و نهمالکیت نسبت به عین. به تعبیر دیگر, کسی که عینی را اجاره میدهد لازم نیست مالکخود عین باشد, بلکه مالک بودن او بر منفعت کفایت میکند؛ زیرا اجاره در واقع چیزیجز تملیک منفعت یا مسلط کردن کسی بر عینی جهت استیفای منفعت آن نیست و این اقدام بهعنصری فراتر از ملکیت داشتن بر منفعت نیاز ندارد و مستأجر چنین مالکیتی را دارااست.
فقیهان امامیه به رغم اعتقاد به جواز،، این بحث را مطرح نمودهاند که آیا جایزاست مستأجر بعد از تحقق اجاره ــ یعنی اجاره دوم که در آن او موجر میگردد ــ عینرا بدون اذن مالک به مستأجر دوم تسلیم کند, یا این که تسلیم عین باید با اذن مالکباشد. در پاسخ به این مسئله دو قول وجود دارد:
قول اول: عدم جواز تسلیم عین بدون اذن مالک
این قول متعلق به شیخ طوسی و ابن ادریس و علامه میباشد و دلیل آن را چنین بیاننمودهاند كه: در اجاره، عین امانتی است در دست مستأجر و در این امانت، مالکاجازهای مبنی بر واگذار کردن آن به غیر صادر نکرده است.
قول دوم: جواز تسلیم عین بدون اذن مالک
آیة الله خویی برای اثبات این قول چنین میگوید:
«اقدام مالک در رخصت دادن به مستأجر جهت استیلا یافتن بر عین, ناشی از برخورداریاو از وصف عنوانی «مالک بودن نسبت به منفعت» است و نه برخاسته از ذات و جنبههایتشخص بخشی به او. بر این اساس، هرکس که مالک منفعت باشد، میتواند اقدامی این چنینــ رخصت دادن به غیر جهت استیلا یافتن بر عین ــ را به عمل آورد»؛ (خویی, 1365, ج1: 274).
البته وی اضافه میکند از آنجا که عین امانتی نزد مستأجر اول است و به همین جهتباید آن را محافظت کند، جایز نیست که او ــ یعنی مستأجر اول ــ عین را در معرض خطرقرار دهد و اجاره دادن آن به انسان جائر و خائن ــ که از او اطمینانی نسبت به حفاظتاز عین وجود ندارد ــ قرار دادن آن در معرض خطر میباشد؛ (همان).
حاصل سخن این که: به طور کلی، اقدام مستأجر در اجاره دادن عین در دست اجاره, بامشکل فقهی روبهرو نیست؛ با این توصیف, سندهای اجاره ممکن است با یک اشکال مهمروبهرو گردند و آن این که فقها با استناد به برخی روایات گفتهاند: در برخی موارد،اقدام مستأجر به اجاره دادن عین به بیش از قیمتی که اجاره کرده، جایز نیست. اینموارد عبارتاند از: اتاق، خانه، دکان و اجیر, مگر آن که تغییری را در آنها ایجادکند, مثل سفید کردن و یا تعمیر نمودن آن؛ (بحرانی, بیتا: 292).
این اشکال از آن جهت است که سندهای اجاره معمولاً براساس اجارههایی بیش ازقیمتهای قبلی شکل میگیرند؛ از این رو مشمول اقدام مستأجر به اجاره عین به بیش ازقیمتی که اجاره کرده است, میگردد.
اگرچه ارایه این بحث مجالی گستردهتر میطلبد ولی در اینجا میتوان به نکات زیراشاره نمود:
1ـ عدهای از فقیهان, این ممنوعیت اجاره به اکثر را ـ که در روایات آمده ـ حملبر کراهت نموده اند؛ در مقابل، مشهور قایل به منع شده اند؛ (همان).
2ـ این اشکال در همه سندهای اجارهای نمیآید بلکه فقط در سندهایی جریان دارد کهتبادل و تداول ـ انتقال و دست به دست شدن ـ آنها بر اساس عقد اجاره صورت میگیرد؛مثل سندهای اجاره منافع و سندهای اجاره خدمات؛ اما سندهای اجاره اعیان با اشکالروبهرو نیست.
3ـ این اشکال در سندهای اجاره منافع و اجاره خدمات نیز تنها در مواردی میآید کهاجاره به یکی از موارد یاد شده (اتاق، خانه، دکان و اجیر) تعلق یافته باشد؛ در غیراین صورت, اشکالی از این نظر پیش نمیآید. و همانطور که پیدا است, برای سرمایهگذاری در عصر حاضر موارد بسیاری غیر از چهار مورد یادشده وجود دارد که میتوانسندهای اجاره را نسبت به آنها شکل داد.
عنصر سوم: طولانی شدن مدت اجاره
در سندهای اجاره, عنصر «به طول انجامیدن مدت اجاره» را به روشنی میتوان دید؛ چهآن که این سندها میان مردم دست به دست میشود و طبیعی است كه این دست به دست شدن درزمانی طولانی رخ میدهد.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که از نظر فقه، طولانی شدن مدت اجاره چه حكمیدارد. در پاسخ باید گفت: هیچ دلیلی بر نفی اعتبار اجاره طولانی مدت وجود ندارد.دراین زمینه علامه حلی چنین میگوید:
مدت اجاره از نظر کم بودن و زیاد بودن, اندازهای ندارد ]یعنی: به لحاظ زمانهیچ محدودیتی ندارد[ میتوان یک لحظه, به شرط آنکه ضبط انجام پذیرد, و یا هزارسال، ]چیزی را[ اجاره کرد»؛ (علامه حلی, 1374: 316) وی این را قول همه عالمان شیعهمیداند؛ (همان).
عنصر چهارم: باقی نماندن عین در خلال مدت اجاره
بیگمان بقای عین در صحت اجاره معتبر و لازم است. اما سؤالی که وجود دارد ایناست که آیا واقعاً باید به بقای عین قطع پیدا کنیم تا اجاره صحیح باشد, یا احتمالعقلایی بر بقا کافی است.
اگر قطع به بقای عین را ضروری بدانیم باید حتی در موردی که با احتمال عدم بقایعین روبهرو میشویم، حکم به عدم صحت اجاره کنیم و اگر در صحت اجاره احتمال عقلاییبقا را کافی بدانیم، عقد اجاره تنها در موارد وجود احتمال عقلایی بر عدم بقای عین, محکوم به بطلان میشود و نه در موارد وجود احتمال بر عدم بقا.
دیدگاه دوم درست است؛ یعنی در صحت اجاره, احتمال عقلایی به بقا کفایت میکند؛زیرا اگر قطع به بقا لازم باشد باید هیچ عقد اجارهای را ـ مگر در موارد اندک ـدرست ندانیم؛ به دلیل اینکه در بسیاری از اجارهها احتمال از بین رفتن عین به جهتاسباب و عواملی در آینده ـ که عمدتاً قابل پیش بینی نیستند ـ وجود دارد.
مقصود از وجود احتمال عقلایی به بقای عین، آن است که ظاهر عین از باقی ماندن تاپایان مدت اجاره حکایت کند. بر اساس این, مقصود علامه حلی که میگوید: «جایز استاجاره عین در مدتی که در آن باقی میماند»، بقای عین به حسب نوع و از نظر عرف است, نه بقای قطعی؛ (همان).
عنصر پنجم: پوشش دادن مدت اجاره به تمام عمر اقتصادی عین
با توجه به این که در سندهای اجاره ـ به لحاظ دست به دست گشتن تا پایان عمراقتصادی اعیان ـ پایان یافتن مدت اجاره و تمام شدن عمر اقتصادی اعیان همزمان اتفاقمیافتد، این پرسش مطرح میشود که از نظر فقه وضعیتی اینچنین – که عمر اقتصادی عینبرابر بامدت اجاره میگردد و به تعبیر دیگر, مدت، تمام عمر اقتصادی عین را در بر میگیردـ صحیح است یا نه.
ممکن است قایل شویم چنین اجارهای درست نیست, زیرا فاقد این شرط از شروط اجارهمیباشد و انتفاع از عین نباید منجر به نابودی آن گردد,* و سندهای اجاره چنینوضعیتی دارند.
حقیقت این است كه ادعای عدم رعایت شرط یاد شده در سندهای اجاره بیمورد است؛زیرا انتفاع منتهی به زوال عین در سندهای اجاره به دلیل به طول انجامیدن آن، از سنخانتفاعهای مبطل عین ـ که ذات آنها را عنصر از بین بردن عین تشکیل میدهد ـ نیست؛به تعبیر دیگر, از بین رفتن عین در سندهای اجاره، در نتیجه روند ناشی از تداوم واستمرار انتفاع رخ میدهد, در حالی که زوال عین در انتفاعهای متلف عین به محض وقوعانتفاع اتفاق میافتد.
از طرف دیگر, در انتفاع متلف عین – که عدم آن شرط میشود – اصل عین بعد ازانتفاع نابود میگردد؛ مانند نان که به محض وقوع انتفاع از آن (یعنی خوردن) از بینرفته و اثری از آن باقی نمی ماند؛ در حالی که در سندهای اجاره این عمر اقتصادی استکه بعد از یک انتفاع طولانی از بین میرود، و نه اصل عین.
عنصر ششم: وقوع مجموعهای از اجارهها بدون استیفای منفعت
وقوع مجموعهای پشت سر هم از اجارهها بدون آن که بعد از آنها استیفای منفعتصورت بگیرد، عنصر دیگری است که در سندهای اجارهای ــ البته در آن دسته از سندها کهبیانگر ملکیت نسبت به منافع و یا خدمات هستند ــ به چشم میآید. باید پرسید ازلحاظ فقهی چنین عنصری این سندها را با مشکل روبهرو میسازد یا نه. ناگفته پیدا استکه این عدم استیفای منفعت، در همه اجارههایی که بر اساس تبادل سندها انجاممیگیرد، اتفاق میافتد و تنها در آخرین اجاره این وضعیت رخ نمیدهد.
پرسش جدیتر این که, آیا مگر نه این است که اجاره برای استیفای منفعت است؛ اگرپاسخ مثبت است پس چگونه میتوان چنین اجارههای عاری از استیفا را تجویز کرد, و آیادر حقیقت این اجارهها، صورتی بدون محتوا و ظاهری خالی از روح اجاره نیستند ؟!
ممکن است چنین پاسخ دهیم که بعد از توجه به این که امکان استیفا با تحقق استیفایمنفعت تفاوت دارد، آنچه وجود آن در هر اجارهای لازم و شرط است امکان استیفایمنفعت است و نه تحقق استیفا در خارج و به صورت عملی. به همین دلیل است كه فقهامیگویند اگر مستأجر اقدام به استیفای منفعت نکرد، حکم به بطلان اجاره نمیشود؛(محمد قمی, بیتا, 352).
بنابراین میتوان گفت: شرط صحت اجاره, امکان استیفا است و نه وقوع استیفا وهمانگونه که مشخص است, سندهای اجاره از این معیار صحت ـ امکان استیفا ـ برخوردارمیباشند, زیرا هر صاحب سند میتواند از واگذاری آن به دیگری سر باز زند و آن را تافرا رسیدن موعد اجاره و زمان استیفا برای خود نگه دارد.
عنصر هفتم: عدم اتصال مدت اجاره به عقد
گاه مدت اجاره به عقد متصل نیست؛ مثل آنکه روزها یا ماهها و یا سالها بعد ازوقوع عقد، مدت اجاره شروع گردد.
این عنصر را نیز در سندهای اجاره ـ دست کم در بسیاری از موارد آن ـ میتوانمشاهده نمود. سؤالی كه در اینجا مطرح میشود این است كه آیا اجارهای که میان عقدو مدت آن فاصله زمانی برقرار است، درست میباشد. به تعبیر دیگر, آیا اتصال مدت بهعقد شرط است ؟ در پاسخ به این سؤال دو قول میان فقیهان مشاهده میشود:
الف. اتصال مدت اجاره به عقد شرط نیست
مشهور فقیهان (یزدی, 1404: 599). گفتهاند لازم نیست از نظر زمانی مدت اجارهمتصل به عقد باشد, زیرا دلیلی بر این امر وجود ندارد, بلکه دلیل، كه همان عموم «اوفوا بالعقود» میباشد, اجاره فاقد اتصال را نیز صحیح میداند؛ (حكیم, 1404: 68).
ب. اتصال شرط است
این قول را پارهای از فقیهان از جمله شیخ طوسی (شیخ طوسی, 1387, ج3: 230) ارایهکرده اند. در میان اهل سنت نیز عدهای, از جمله شافعی, این قول را برگزیده اند؛(شیخ طوسی, 1387, ج2: 35).
این گروه برای اثبات مدعای خود دلایلی چند را ارایه کرده اند که به برخی ازآنها اشاره میکنیم:
دلیل اول: با توجه به اینکه اجاره عقدی شرعی است، ثبوت آن منحصر به مواردی استکه دلیل در کار باشد و از آنجا که دلیلی بر صحت اجاره مورد بحث ـ که میان عقد ومدت آن از نظر زمانی فاصله افتاده است ـ در دست نیست، اتصال به عقد لازم است. اینوجه را شیخ طوسی در كتاب «خلاف» ارایه نموده است.
این استدلال مردود است, زیرا همانطور که گذشت, دلیل بر صحت اجاره مورد بحث،عموم «اوفوا بالعقود» است؛ (همان).
دلیل دوم: قدرت بر تسلیم, یکی از شرایط عقد اجاره است. مقصود از این قدرت، قدرتموجود در حال عقد است و نه قدرتی که قابل حصول در زمانی متأخر از عقد میباشد. برپایه این شرط، نمیتوان برای اجاره مورد بحث، اعتباری قایل شد؛ زیرا در آن، قدرتفعلی بر تسلیم در حال عقد وجود ندارد، بلکه آنچه وجود دارد، قدرتی شأنی است کهبعداً و به هنگام شروع مدت اجاره به فعلیت میرسد.
در رد این استدلال میتوان گفت:
اولاً: دلیلی بر اعتبار قدرت بر تسلیم در اجاره در دست نیست؛ آنچه هست این استکه گاه با نبود این قدرت، عقد اجاره دچار اشکال میگردد؛ ولی این دچار اشکال شدن نهبه لحاظ اعتبار قدرت بر تسلیم بما هو هو است, بلکه به لحاظ امر دیگری از قبیل سفهیشدن معامله و یا غرری شدن آن در نتیجه عدم قدرت بر تسلیم میباشد و فقدان قدرت برتسلیم در مسئله موضوع بحث،نه به سفهی شدن معامله میانجامد و نه به غرری شدن آن.
ثانیاً: قدرت شأنی در حین عقد کافی است، زیرا به اقتضای ضرورت تناسب شرط ومشروط، نمیتوان برای شرط، اعتباری فراتر از محدوده ظرف تحقق مشروط ـ و به تعبیردیگر ظرف ترتب اثر ـ قایل شد و ظرف ترتب اثر در اجاره مورد بحث، با شروع مدت اجارهشکل میگیرد. از این بیان نتیجه میگیریم که قدرت فعلی در هنگام عقد لازم نیست بلکهقدرت در ظرف تحقق ترتب اثر مورد نیاز است. این پاسخ را صاحب عروه با این بیان ارایهکرده است:
«ادعای بطلانِ ـ عقد اجارهای که میان مدت و عقد آن فاصله زمانی افتاده است ـ بهجهت عدم قدرت بر تسلیم آنگونه است که میبینی؛ زیرا تسلیم در زمان استحقاق لازماست و نه قبل از آن»؛ (یزدی, بیتا: 192).
دلیل دیگری ــ غیر از تناسب شرط و مشروط ــ را نیز میتوان برای عدم لزوم قدرتفعلی در زمان عقد ارایه داد و آن این که: اگر قدرت فعلی در حین عقد شرط باشد، بایدبیع سلف و سلم را محکوم به بطلان نماییم, زیرا در این دو بیع، قدرت فعلی در حال عقدوجود ندارد.
نتیجه این که: سندهای اجاره را نمیتوان به لحاظ وجود انفصال میان مدت اجاره وعقد آن محکوم به بطلان نمود.
عنصر هشتم: تعلق اجاره به مشاع
وجود این عنصر را نیز در سندهای اجاره به دلیل منتشر شدن آنها در نزد اشخاصمختلف میتوان مشاهده کرد. باید دید فقه تعلق به مشاع را جایز میداند یا نه. اگرتعلق به مشاع از نظر فقهی با اشکال روبهرو باشد، سندهای اجاره از این بابت مشکلپیدا میکنند.
در پاسخ به این پرسش باید گفت: فقه، اجاره مشاع را تجویز میکند؛ (علامه حلی, 1374: 336؛ مقدس اردبیلی, 1374, ج10: 68؛ شیخ اصفهانی, 1409: 29؛ خویی, 1365: 218). البته موجر در اجاره مشاع نمیتواند عین را تسلیم مشتری نماید مگر بعد از اذن شریک؛(همان)؛ همانطور که در بیع نیز همین وضعیت جریان دارد.
دلیل جواز اجاره مشاع، اطلاقات ادله باب اجاره است. اطلاق این ادله همانطور کهاجاره تمام عین را در بر میگیرد، اجاره سهمی مشاع از آن ـ خواه نصف، ثلث و یا... باشد ـ را نیز پوشش میدهد.
البته این تمسک به اطلاق هنگامی قابل قبول است که استیفای منفعت با مانعیروبهرو نباشد. باید دید آیا در مورد اجاره مشاع، مانعی اینچنین ـ که از استیفایمنفعت جلوگیری کند ـ وجود دارد یا نه.
آنچه میتواند در این زمینه مانع تلقی گردد دو چیز است: اشاعه و شرکت, كه هیچكدام مانعی بر سر راه استیفای منفعت به حساب نمیآید. محقق اردبیلی در این بارهمیگوید:
...اشاعه و شرکت صلاحیت مانع شدن ]برای استیعفای منفعت[ ندارند؛ (مقدس اردبیلی, 1374, ج10: 68).
این دو مانع قابل تصور در مسئله, یکی عقلی و دیگری شرعی است:
الف. مانع عقلی
نفس اشاعه و مشاع بودن ممکن است مانعی عقلی جهت استیفای منفعت پنداشته شود؛ بهاین معنا که به طور عقلی استیفای منفعت در هنگام اشاعه امکان پذیر نیست.
ادعای امکان ناپذیر بودن استیفای منفعت (مانع عقلی) غیر قابل پذیرش است, زیرا بااذن گرفتن از شریک, استیفا امکان پذیر میگردد و در صورت عدم اذن، دخالت حاکم شرعممکن است راه را برای استیفا هموار سازد.
ب. مانع شرعی
شرکت ممکن است مانعی شرعی برای استیفای منفعت تلقی گردد؛ به این معنا که از نظرشرعی تسلیم عین بدون اذن شریک جایز نیست و با عدم تسلیم عین، استیفای منفعت از آنصورت نمیگیرد.
پاسخ این است كه این مانع، مانعی قابل زوال به حساب میآید و حکم به عدم صحتاجاره به لحاظ وجود یک مانع غیر پایدار بیوجه است؛ زیرا شریک پس از اذن گرفتن ازاو, یا اجازه میدهد, که در این صورت مانع برطرف میشود و یا اجازه نمیدهد کهدرنتیجه قضیه به حاکم ارجاع میشود تا وی برای حل مشکل دخالت کند. بنابراین مانعیاز نظر شرع برای استیفای منفعت وجود ندارد.
عنصر نهم: تعلق یافتن اجاره به «موصوف در ذمه <<
اصل «متعلق قرار گرفتن موصوف در ذمه برای اجاره» از نظر فقهی با مشکل روبهرونیست. فقیهان تعلق اجاره به «موصوف در ذمه» را خالی از اشکال معرفی کرده اند. شیخطوسی میگوید:
«اجاره از دو حال خالی نیست, یا معین میباشد یا در ذمه»؛ (طوسی, بیتا, ج3: 495).
عنصر دهم: معدوم بودن منافع در حین عقد
در بسیاری از سندهای اجاره استیفای منافع به آینده موکول میشود؛ به لحاظ آن کهاعیانی که باید از آنها استیفای منفعت کرد هنوز ایجاد نشدهاند. هنگامی که اعیانمعدوم هستند به طریق اولی منافع آنها نیز معدوم میباشد؛ در این صورت چگونه تملیکمتوجه و متعلق به یک معدوم ـ یعنی منافع ـ میگردد. پاسخ این است که حتی اگر در حینعقد، اعیان معدوم نباشند باز هم منافع امری معدوم میباشد؛ بنابراین, اشکال, اختصاصی به مورد سندهای اجاره ندارد بلکه در همه اجارهها ـ اگر آن را به تملیکمنفعت تعریف کنیم ـ جریان دارد.*
پاسخی که نسبت به مشکل متوجه به اصل اجاره داده شده، برای مشکل سندهای اجاره نیزراه گشا است. پاسخ این است که: معدوم بودن در عالم خارج الزاماً به معنی معدوم بودندر عالم اعتبار نیست و منفعت اگر چه در خارج معدوم است, ولی دارای وجودی تقدیری است(یعنی متعلق اعتبار قرار گرفته است) و این مقدار برای صحت جریان امری اعتباریهمچون تملیک کافی است. (ر.ك: اصفهانی, 1409: 5).
عنصر یازدهم: وجود خارجی داشتن اعیان در حین عقد
در بسیاری از سندهای اجاره، اعیان به هنگام صادر شدن سند و عقد اجاره هنوز ایجادنشدهاند, به دلیل آن که فرض این است كه صادر کردن سند برای سرمایه گذاری جهت تهیهاین اعیان است. پرسش این است که آیا معدوم بودن عین، ضرری به اجاره میزند یا نه. میتوان پاسخ داد: اگر ادعای ضرورت وجود عین در هنگام عقد به لحاظ شرط «قدرت برتسلیم عین» است, باید گفت: آنچه در حقیقت لازم است, قدرت بر تسلیم عین در زمان فرارسیدن مدت اجاره است و در زمان عقد به چیزی بیش از قدرت شأنی بر تسلیم نیاز نیست وچنین قدرتی در سندهای اجاره ـ همانطور که قبلاً بیان شد ـ وجود دارد. و اگر ضرورتآن به لحاظ ضرورت وجود منفعت باشد, به این معنا که منفعت باید وجود داشته باشد تاتملیک به آن تعلق پیدا کند و روشن است كه بدون وجود عین، منفعت ـ که مترتب بر عیناست ـ وجود پیدا نمیکند، پاسخ این است که تملیک از اعراض حقیقی به شمار نمیآید تابه معروضی واقعی در خارج نیازمند باشد, بلکه از مقولات اعتباری است و به همین لحاظبه بیش از وجود تقدیری و اعتباری نیاز ندارد و موجود بودن عین در خارج در زمان عقدضروری نیست, و همانطور که پیدا است, شرایط سندهای اجاره، امکان تحقق چنین اعتباریرا میدهد.
منابع
* قرآن كریم.
1ـ حلی, (علامه) حسن بن یوسف, تذكرةالفقها, قم, مؤسسه آل البیت, 1374, ج2.
2ـ ابن قدامه, عبدالله بن احمد, الشرح الكبیر, بیروت, دارالكتب العربی, ج13, ج6.
3ـ شیخ حر عاملی, محمد بن حسن, وسائل الشیعه, بیروت, آل البیت, 1371.
4ـ خویی, ابوالقاسم, كتاب الاجاره, قم, انتشارات لطفی, 1365, ج1.
11ـ حكیم, سید محسن, مستمسك العروة, مكتبة سید مرعشی, 1404ق, ج12.
12ـ شیخ طوسی, ابوجعفر محمد بن حسن, المبسوط فقه الامامیه, مكتبة المرتضویه, 1378 , ج3.
13ـ عبدالكریم محمد, فتح العزیز فی شرح الوجیز, بیروت, دارالفكر,
بیتا, ج7.
14ـ مقدس اردبیلی, مجمع الفائدة و البرهان, قم, انتشارات جامعه مدرسین, 1374, ج1.
15ـ شیخ طوسی, ابوجعفر محمد بن حسن, الخلاف, قم, انتشارات جامعه مدرسین,بیتا, ج3.
16ـ اصفهانی, محمدحسین, الاجارة, مؤسسه نشر اسلامی, 1409ق.
________________________
* محقق و مدرس حوزه علمیه قم.
برای مطالعه* سندات الاجارة وبیشتر پیرامون سندهای اجاره ر. ك: منذر قحف, الاعیان الموجرة: المعهد الاسلامی للبحوث و التدریب, و مجله مجمع فقه اسلامی، دوره 12 .
* فقیهان گفتهاند عقد اجاره نسبت به انتفاعهایی که حصول آنها برابر است با ازبین بردن عین, صحیح نیست. به تعبیر دیگر, صحیح نیست عقد اجاره بر استهلاک عین انجامبگیرد . امام خمینی در این زمینه میگوید: «اجاره آنچه که انتفاع از آن حاصل نمیگردد مگر با از بین بردن عین درست نیست؛ مانند اجاره نان برای خوردن و شمع یا هیزمبرای سوزاندن»؛ (امام خمینی, 1379: 447).
* محقق اصفهانی در طرح این اشکال میگوید: «ان المنفعة معدومة حال الاجارة والمعدوم لایملک»؛ (اصفهانی, 1409: 4).
نظر به ممنوعيت و الغای بهره در اقتصاد اسلامي و به تبع آن تغيير قانون عمليات بانكي ايران، عملكرد سياست بازار باز كه بر خرید و فروش مبتني است، كارايي نداشته و اساسيترين ابزار سياست پولي براي كنترل نقدينگي از اختيار بانك مركزي خارج شد.
اوراق بهادار استصناع ميتواند ابزاري جايگزين براي اوراق قرضه تلقي شود و بانك مركزي ميتواند با خريد و فروش اين اوراق در بازار اوليه و ثانويه و با اعمال سياستهاي پولي مناسب، به اهدافي نظير ايجاد اشتغال، تثبيت سطح عمومي قيمتها، بهبود موازنه پرداختهاي خارجي و رشد اقتصادي دست يابد. مقاله حاضر ضمن تبيين عقد استصناع و بيان ماهيت آن از نظر فقهي به تصحيح آن پرداخته، سپس كيفيت بهكارگيري آن در اقتصاد كشور و چگونگي بهكارگيري بانك مركزي از اوراق استصناع براي اهداف اقتصادي را تبيين ميكند.
يكي از مهمترين وظايف نظام بانكي كنترل و هدايت متغيرهاي اساسي اقتصاد كلان از طريق اجراي خردمندانه سياستهاي پولي و تنظيم عرضه پول است. قانون عمليات بانكي بدون ربا نيز بر ساماندهي، كنترل و هدايت گردش پول و اعتبار بهعنوان وظيفه نظام بانكي تأكيد دارد. بانكهاي مركزي براي اجراي سياستهاي پولي و دستيابي به اهدافي نظير دستيابي به رشد و اشتغال و تثبيت سطح عمومي قيمتها و بهبود بخشيدن به موازنه پرداختهاي خارجي ابزارهاي متفاوتي چون عمليات بازار باز، تغيير نرخ ذخيره قانوني، تغيير نرخ تنزيل مجدد در اختيار دارند.
با الغای بهره در اقتصاد اسلامي و به تبع آن، تغيير قانون عمليات بانكي ايران، ابزارهاي مبتني بر بهره نظير اوراق قرضه بهطور طبیعی کاربرد ندارد. حال اين پرسش مطرح ميشود كه آيا ابزارهاي ديگري مطابق با قانون عمليات بانكي بدون ربا ميتوان مطرح کرد كه مشكل حقوقي اوراق قرضه را نداشته و در عين حال از كارايي مطلوبي بهرهمند باشد.
مقاله در صدد است اوراق بهادار استصناع، را بهصورت ابزاري مناسب براي اعمال سياست پولي بهوسیله بانك مركزي مطرح کند بدين معنا كه دولت، بانكها يا مؤسسهها و نهادهاي مالي و اعتباري ميتوانند با انعقاد قراردادهاي مربوط به توليد كالاي خاص يا احداث طرح و پروژههاي ويژه، اوراق بهادار استصناع را با سررسيد مشخص در اختيار پيمانكار يا سازنده بگذارند و اين اوراق ابتدا در بازار اوليه و سپس در بازار ثانويه با مجوز بانك مركزي قابل خريد و فروش باشد و بانك مركزي بتواند با خريد و فروش اين اوراق در بازار، سياستهاي پولي موردنظر را براي تنظيم حجم نقدينگي اعمال کند.
اين مقاله به مباحثي نظير معناي استصناع، ماهيت عقد استصناع، اوراق استصناع، چگونگي ابزارسازي با اين عقد، بازار اوليه و ثانويه اوراق استصناع، چگونگي كاركرد آن در جهت سياست پولي و عمليات بازار باز و ... ميپردازد و در صدد است اين ابزار را در چارچوب عمليات بانكي بدون ربا مطرح کند و نظام بانكي كشور را يك گام به جلو برد، و تا حدودي از محدوديتهاي پيشرو بكاهد و اهداف موردنظر سياستهاي پولي منطبق با فقه اسلامي را تا حدّ امكان عملي سازد.
معناي استصناع
استصناع در لغت از ماده صنع و بر وزن استفعال به معناي طلب احداث يا انجام كاري است. ابنمنظور در لسان العرب ذیل ماده صنع ميگويد:
و استصنع الشي: دعا الي صنعه (ج 7، ص 420).
در اصطلاح، معاني گوناگونی براي آن ذكر شده است. برخي استصناع را توافق با صاحبان صنايع براي ساختن شیء معیّن دانسته (هاشمي شاهرودي، 1378: ص3) و برخي به جاي كلمه استصناع از عقد استصناع سخن به ميان آورده و گفتهاند:
مراد از عقد استصناع يا قرارداد سفارش ساخت اين است كه كسي به نزد صنعتگر بيايد و از او بخواهد كه تعدادي از كالاهايي را كه ميسازد، به ملكيت او در آورد. در عين حال، قراردادي ميان ايندو به امضا ميرسد كه صاحب صنعت تعداد مورد توافق را براي وي بسازد و قيمت آن را دريافت دارد (مومن، 1376: ص 201).
زرقا نیز در تعریف استصناع گفته است:
استصناع خريد چيزي است به قيمت معين كه طبق ويژگيهاي مورد توافق در زمان آينده ساخته يا احداث ميشود، به بيان ديگر، موضوعي كه عقد استصناع درباره آن منعقد ميشود. غالباً در زمان عقد موجود نيست؛ ولي توسط سازنده يا پيمانكار در آينده ساخته ميشود (زرقا، 1380: ص 121).
گرچه در تعاريف پیشین برخي كلمات وجود دارد كه قلمرو استصناع را محدود ميكند، بهنظر ميرسد برخي قيدها، قيدهاي مصاديق است و ماهيت استصناع فراتر از آن قرار دارد. در تعريف اوّل، توافق با «صاحبان صنايع» ذكر شده است؛ ولي در ماهيت استصناع مطمئناً اين قيد نيست. اين قرارداد ميتواند با صاحبان صنايع يا واسطههايي كه با صاحبان صنايع در ارتباطند منعقد شود. همچنين میتوان گفت مقصود از شیء فقط كالا نیست و خدمت هم میتواند مورد عقد استصناع قرار گيرد. با اين نگاه ميتوان پروژه تحقيقاتي و مطالعاتي كه كار خدماتي و توليد كالا به معناي اقتصادي آن است نيز در قالب اين عقد قابل توافق باشد. همچنين ميتوان عقد استصناع را از حالت قرارداد بين دو طرف حقيقي درآورد و طرفين قرارداد را اعم از افراد حقيقي و حقوقي قلمداد کرد. با توجه به ملاحظات پیشین، استصناع را بهصورت ذيل میتوان تعریف کرد:
استصناع يا قرارداد سفارش ساخت، قراردادي بين دو شخص حقيقي یا حقوقي مبني بر توليد كالايي خاص يا احداث طرح ويژه است كه در آينده ساخته و قيمت آن نيز در زمان يا زمانهاي توافق شده بهصورت نقد يا اقساط پرداخت شود.
با توجه به این تعريف، دامنه عقد استصناع بسيار گسترده خواهد بود و شامل سفارش ساخت كالاهاي بيشمار نظير فرش، خانه، خودرو، كشتي، هواپيما و طرحها و سفارش احداث شركتهاي كوچك و بزرگ و حتي احداث شهركها و مجموعههاي بزرگ صنعتي و طراحي يك پروژه يا اصلاح ساختار يك تشكيلات و ... ميشود.
عقد استصناع عقد مستحدث و جدیدی نيست؛ بلكه از گذشتههاي دور اين عقد مطرح بود و فقیهان بزرگوار بعضي از احكام فقهي آن را نيز مطرح کردهاند. شيخ طوسي در الخلاف (طوسی، 1411ق: ج 3، ص 215) و المبسوط ( همان، بیتا: ج2، ص194) و شافعي در الام (شافعی، 1388ق: ج 3، ص 116) و سرخسي در المبسوط (سرخسی، 1406ق: ج 12، ص 139) عقد استصناع را مطرح و درباره جواز يا عدم جواز آن مباحثي را آوردهاند؛ گرچه موضوعات مورد استصناع در گذشته محدود و فقط شامل سفارش ساخت اشيايی نظير چكمه، كفش، ظروف چوبي و رويي و آهني و... بوده است.
ماهيت عقد استصناع
آيا اين عقد در چارچوب حقوقي عقدهاي متعارف نظير بيع، اجاره، جعاله، سلم و... قرار ميگيرد يا اينكه عقد مستقلي است؟ اگر در چارچوب عقدهاي متعارف بگنجد، طبيعي است که احكام همان عقود بر اين عقد نيز بار ميشود و اگر عقد مستقلي شمرده شود. چارچوبهايي كه عقلا براي آن عقد در نظر ميگيرند و بدان عمل ميكنند، مادامي كه با حكمي از احكام اسلام مخالفتي نداشته باشند، بهطور کامل مورد پذيرش است.
در اين زمينه كلام آيتالله مؤمن را به اختصار از مقاله او نقل ميكنيم:
عقد استصناع آنگونه كه در دنياي واقعي تحقق مييابد به سه صورت ذیل است:
أ. گاهي پس از گفتوگوهاي لازم ميان طرفين قراردادي امضا ميشود كه مطابق آن، سازنده مقداري از مصنوعات خود را به ازای قيمت مشخص به ملكيت سفارشدهنده در ميآورد و سفارشدهنده هم اين ملكيت را ميپذيرد. در اينصورت، تمليك و تملك قطعي و بدون حالت انتظار صورت ميگيرد.
در اين مورد، تفاوتي بين اين قرارداد و بيع ملاحظه نميشود، جز اينكه آن كالاي مورد معامله، ساخته نشده و خريدار شرط كرده است كه فروشنده آن را بسازد و تحويل دهد و انضمام اين شرط باعث خارجشدن قرارداد از حقيقت آن يعني بيع نميشود؛ زيرا حقيقت بيع گسترده است و نميتوان خاليبودن از اين شروط را در آن شرط دانست؛ پس مفهوم بيع بر آن منطبق ميشود و بايد تمام شرايط درستي بيع را دارا باشد. خواه شرايط خود عقد باشد و خواه شرايط عوضين و يا شرايط فروشنده و خريدار؛ بنابراين، اگر كالاي مورد سفارش، موضوعي جزئي باشد، نظير سفارش ساخت كشتي مشخصي كه مقداري از آن ساخته شده است، اين سفارش در حقيقت فروختن كالاي موجود است مشروط بر اينكه مقدار باقي بدان ضميمه شود. اين نوع معامله بيع است؛ البته به شرط اينكه خصوصيات مشخص باشد. نظير اينكه سفارشدهنده شرط كند كه سازنده بايد ساخت آن كشتي را با خصوصيات معّين به اتمام برساند؛ اما اگر كالاي مورد سفارش امري كلّي باشد، مصداق بيع سلم خواهد بود كه طبق نظر مشهور فقیهان، تمام شرايط بيع سلم از جمله دريافت قيمت پيش از متفرقشدن فروشنده و خريدار از مجلس عقد در اين قرارداد نيز بايد موجود باشد؛ اما اگر تمام قيمت در مجلس و پيش از متفرقشدن طرفين پرداخت نشود گرچه عنوان سلم بر آن صدق نميكند، باعث باطلشدن اين قسم از عقد نميشود؛ زيرا با صدق عنوان بيع بر اين معامله و اطلاق آيه «احل الله البيع» بر آن، حكم صحت عقد بار ميشود.
وی با تأکید بر صحت این قسم به ایرادهای محتمل پاسخ میدهد:
1. ممكن است اشكال شود در صورتي كه كالاي فروخته شده كلّي در ذمه فروشنده باشد و تمام يا مقداري از قيمت آن كلّي نيز بر ذمه خريدار باشد، اين معامله دين به دين خواهد بود كه در روايت از آن نهي شده است. قال رسول اللهلايباع الدين بالدين (کلینی، 1362: ج 5، ص 100).
در پاسخ به این اشکال بايد بیان داشت كه ظاهر روايت شامل موردي ميشود كه عوضين قبل از بيع، بهصورت دين در ذمه طرفين باشد و آنان در يك بيع، دينهاي مذكور را با هم معاوضه كنند؛ اما در مورد عقد استصناع فرض بر اين است كه هيچ كدام از خريدار و فروشنده پيش از عقد و با قطع نظر از آن به ديگري بدهكار نيست؛ بلكه پس از خريد و فروش هر كدام به ديگري بدهكار ميشود؛ پس، از مصاديق بيع دين به دين به شمار نميرود.
2. ممكن است اشكال شود در صورت عدم شرطيت پرداخت قيمت در مجلس عقد اين نوع استصناع از قبيل بيع كالي به كالي ميشود كه از دعائم الاسلام از رسول اللهنقل شده كه «انه نهي عن بيعالكالي بالكالي و هو بیعالدین بالدین» (نوری، 1408ق: ج 13، ص 405، ح 1). در پاسخ به اين اشكال بايد بيان داشت: اولاً اين خبر گرچه مشهور است، از طريق اماميه بهصورت معتبر نقل نشده است و ثانياً در برخي تفاسير بيع كالي به كالي به بيع دين به دين تفسير شده كه در بند پیشین توضيح داده شد.
نكته قابل توجه اين است در صورتي كه تمام قيمت يا برخي از آن در مجلس عقد پرداخت نشود، از عنوان سلم خارج ميشود و از جهت عقد سلم نميتوان حكم صحت را بر آن جاري کرد؛ اما آيا حقيقت بيع منحصر به سلم است؟ بيع نقد و نسيه بيع هستند؛ اما عنوان سلم بر آنها صادق نيست در عين حال، عموم «اوفوا بالعقود» و اطلاق «احل الله البيع» شامل آندو ميشود.
ب. ميان سفارشدهنده و سازنده، عقد و قرارداد قطعي بسته ميشود مبني بر اينكه سازنده، كالا را بسازد و پس از ساختن، آن را به سفارشدهنده بفروشد. اين قسم بيع شمرده نميشود؛ زيرا در اين قرارداد تصريح شده كه خريد و فروش پس از ساخت انجام شود؛ اما اين قسم مصداق قطعي عقد است و عموم كلام خداوند «اوفوا بالعقود» شاملش ميشود و دليلي بر تخصيص آن نيز وجود ندارد. بر اين اساس، بر هر يك از طرفين قرارداد واجب است به آنچه در قرارداد آمده و بدان ملتزم شدهاند وفا كنند.
ج. در اينصورت صرفاً مواعدهاي ميان طرفين صورت ميگيرد و هيچ كدام از ايندو به چيزي التزام نداده است. بدون شك قرارداد بسته شده ميان آنها توأم با اطمينان نيست و هر كدام از طرفين آشكارا بيان كرده كه ملزم نيست طبق اين قرارداد عمل كند و دليل شرعي هم بر الزام وجود ندارد؛ پس بر اين قسم، عنوان بيع صادق نيست و بهطور طبیعی مشمول اطلاق آيه شريفه «احل الله البيع» و «اوفوا بالعقود» نخواهد بود. اگر طرف نخواست، نميسازد؛ چنانكه خريدار نيز پس از آنكه كالاي مورد توافق بر او عرضه شد، اختيار دارد اگر خواست آن را ميخرد و اگر نخواست نميخرد (مؤمن، 1376: ص 207 - 239).
کلام آیتالله مومن در دو مورد ذیل قابل مناقشه است:
أ. سخن وی در انتهای بند الف مبنی بر اینکه «اگر تمام قیمت در مجلس عقد و پیش از متفرقشدن طرفین پرداخت نشود گرچه عنوان سلم بر آن صدق نمیکند اما باعث باطلشدن آن نیز نمیشود زیرا با صدق عنوان بیع بر آن مشمول «احل الله البیع» خواهد شد»، قابل تأمل است؛ زیرا اگر موضوع این بیع امری کلّی باشد و کالا در آینده تحویل داده شود، یا ثمن در مجلس عقد داده میشود که در اینصورت بیع سلم صدق میکند و یا ثمن داده نمیشود. در اینصورت بیع کالی به کالی میشود که طبق نظر مشهور فقیهان باطل است (گرچه آیتالله مومن میکوشد دلیل بطلان بیع کالی به کالی را مخدوش کند)؛ پس چگونه میتوان گفت گر چه سلم بر آن صدق نکند، باز عقد صحیح خواهد بود و اطلاق «احل الله البیع» بر آن بلامانع است.
ب. در انتهای بند بنیز اینکه فرمود: «اگر تمام قیمت در مجلس عقد پرداخت نشود از عنوان سلم بودن خارج میشود ولی حقیقت بیع منحصر به سلم نیست»، مورد مناقشه است؛ زیرا این مورد از موارد خروج از عنوان سلم به شمار نمیرود؛ بلکه از موارد سلم است؛ ولی بهعلت دارا نبودن شرایط صحت، عقد سلم باطل تلقی شده و احکام وضعی سلم بر آن بار نخواهد شد و قیاس این مورد به بیع نقد و نسیه نیز مع الفارق است.
آيتالله هاشمي شاهرودي نيز در مقالهاي تحت عنوان استصناع (سفارش ساخت كالا) ضمن بيان آراي فقیهان شيعه در باب استصناع به توجيهات پنجگانه براي صحت استصناع پرداخته، سپس به نقد و بررسي آنها همت ميگمارد؛ اما در عين حال در توجيه دوم در قالب بيع شخصي و بيع معدوم استصناع را اينگونه توجيه ميكند:
... البته ميتوان استصناع را نه براساس بيع سلم و بيع كلّي، بلكه براساس بيع شخصي حتي براساس بيع معدوم ـ چنانكه از اكثر حنفيها نقل شده است ـ تحليل كرد. بدين صورت كه مبيع، كلّي در ذمه سازنده نيست؛ بلكه مبيع شخصي است؛ يعني مشتري كالايي را كه سازنده ميسازد و كالايي واقعي است، و بهصورت مواد اوليه يا به صورت كلّي در معيّن دارد ميخرد بدين معنا كه هرگاه به تعداد بيشتري ساخته شده باشد، كالاي مورد سفارش نيز در ميان آنها بهصورت كلّي در معيّن وجود خارجي خواهد داشت. چون مشتري كالا را میشناسد و با توجه به التزام سازنده به ساختن آن، به تحقق آن اطمينان دارد، معامله او باطل نيست. وجه بطلان معامله، امري عقلي نيست؛ بلكه چيزي است مانند لزوم غرر كه با شناخت كالا و اطمينان از ساخت آن بر طرف ميشود.
در اينصورت، استصناع از صورت بيع سلف خارج ميشود؛ چرا كه سلف به موردي اختصاص دارد كه بيع، كلّي در ذمه باشد. همچنين روايات بطلان بيع معدوم نيز شامل استصناع نميشود؛ زيرا اين روايات به مواردي منصرف است كه مبيع در خارج شناخته شده نبوده و اطميناني به تحقق آن در ظرف زماني خودش نباشد كه باعث رفع غرر و خطر شود.
نويسنده در ادامه به جایزبودن عقد استصناع اشاره کرده، مينويسد.
اين تحليل اگر درست باشد، براساس آن، الزام سازنده به ساخت كالا وجهي ندارد، مگر اينكه شرط ضمني در اين مورد وجود داشته باشد (هاشمي شاهرودی، 1378: ص 16 و 17).
نويسنده، همانگونه كه اشاره شد، وجوه پنجگانه را براي توجيه استصناع مطرح کرده؛ اما به طريقي بر توجيهات خدشه وارد ساخته است و توجیهی که براساس آن صحت استصناع را میپذیرد نیز آن را از عقد مستقل خارج کرده و در قالب عقد بیع قرار میدهد.
آيتالله تسخيري نيز براساس سيره متشرعه، عقد استصناع را اينگونه تصحيح کرده كه ترجمه و تلخيص آن چنين است:
مهمترين دليلي که بر صحت عقد استصناع ارائه شده، اجماع عملي است كه فقیهان حنفيه بيان كردهاند كه در فقه اماميه به سيره متشرعه ياد ميشود. گرچه سيره متشرعه مصدر ابتدايي احكام شرعيه نیست، با دارابودن دو شرط ذيل ميتواند كاشف از احكام شرعي باشد:
شرط اوّل اينكه يقين حاصل شود اين سيره در زمان رسول الله هم بهصورت سيره قطعيه مطرح بود.
شرط دوم اينكه نهي خاص يا عامي از طرف شارع مقدس در طرد آن نيامده باشد. با تحقق ايندو شرط چنين عملي از شارع مقدس تصحيح ميشود.
در خصوص امتداد عقد استصناع كه عقدي عرفي شمرده ميشود، تا زمان پيامبر اسلامو حتي قبل از آن زمان روشن است؛ اما آيا ميتوان روايت «لا تبع ما ليس عندك» را نهي از عقد استصناع تلقي كرد؟ در دلالت اين روايت احتمالات گوناگوني ذكر شد؛ نظير اينكه روايت بر نهي از بيع مال غير يا نهي از بيع چيزي كه تضميني بر تسليم آن وجود ندارد، دلالت ميكند و با اين احتمالات بيترديد اين نهي شامل عقد استصناع نخواهد شد.
با ملاحظه استدلال پیشین، استصناع عقدي مشروع خواهد بود و در صورتي كه وجود اين سنت در زمان پيامبراثبات نشود از آنجا كه عقد استصناع عقدي عرفي است، مشمول اطلاق آيه شريفه «اوفوا بالعقود» ميشود و بدينوسيله مشروعيت آن اثبات خواهد شد (تسخيري، 1410ق: ج 6، جزء 2، ص 759).
گرچه آيتالله تسخيري اجماع فقیهان حنفيه را بر موضوع بيان ميدارد، شيخ طوسي در کتاب السلم خلاف بيان ميدارد که سفارش ساخت چكمه، كفش و ظرفهايي كه از چوب، برنج، سرب و آهن ساخته ميشود روا نيست(طوسی، 1411ق: ج 3، ص 215). شافعي نيز همين ديدگاه را برگزيد. در عين حال، شيخ طوسي در همين جا بيان ميدارد که ابوحنیفه ميگويد: اين قرارداد سفارشي جايز است؛ زيرا مردم اين قراردادها را ميبندند. شيخ در ادامه بيان ميدارد: دليل ما بر بطلان اولاً اجماع بر اين موضوع است كه تحويلدادن اين كالاها بر صاحب صنعت واجب نيست و او مخير است كالاي مورد قرارداد را تحويل دهد يا قيمت را به خريدار باز گرداند و خريدار هم مُلزم نيست آن را تحويل بگيرد و اگر قرارداد درست ميبود، بر هم زدن آن جايز نبود. ثانياً كالاي مورد قرارداد مجهول است؛ يعني نه با ديدن مشخص شده و نه از طريق بيان ويژگيها و صفات؛ بنابر اين، قرارداد مزبور نبايد جايز باشد (طوسی: همان).
با توجه به مخالفت شيخ طوسي و نقل مخالفت او از شافعي چگونه ميتوان اجماع منقول حنفيه را پذيرفت. گرچه فقیهان پس از شيخ طوسي كمتر متعرض اين مساله با عنوان استصناع شدند، از برخي كلمات در مباحث سلف و شروط آن در موارد درستي و نادرستي، بطلان اين عقد بر ميآيد (هاشمي شاهرودی، 1378: ص5).
در عين حال دليل شيخ بر بطلان نيز قابل تأمل است؛ زيرا اولا اجماع منقول شيخ در خلاف در موارد بسياري مورد پذيرش فقیهان شيعه قرار نميگيرد و ثانياً نظر شيخ بهطور عمده بر صورت سوم (ج) در كلام آيتالله مومن منطبق ميشود؛ اما در صورت اوّل (أ) كه قراردادي امضا شود و مطابق آن، سازنده كالاي موردنظر را به ازای قيمت مشخصي به ملكيت سفارشدهنده در آورد و سفارشدهنده نيز بپذيرد، در اينصورت با تمليك و تملك قطعي، چرا صدق بيع بر اين مورد محل ترديد باشد و همينگونه است صورت دوم (ب) كه عنوان عقد بر آن تطبيق ميكند و ثالثاً چرا در همه فروض استصناع كالا مجهول تلقي شود؟ بله اگر ويژگيها و صفات كه بهطور عمده باعث رغبت عُقلا است بيان نشود آنگونه كه خود شيخ بدان اشاره کرد، اين عقد مجهول ميشود؛ اما آيا همه صورتهای عقد استصناع اينگونه است؟ امروزه در بسياري از قراردادهاي استصناع در مورد طرحهاي صنعتي حتي نوع مواد و در بعضي موارد شركت يا كشور سازنده و ظرفیت و عمر مفيد و ... ذكر ميشود؛ پس دست کم در اين موارد جهالتي در كالاي سفارش داده شده باقي نميماند.
از سوي ديگر ميتوانيم عقد استصناع را در جایگاه مصداقي از عقد جعاله تصحيح کنیم. امام خميني بيان ميدارد:
الجعاله هي الالتزام بعوض معلوم علي عمل محلل مقصود او هي انشاء الالتزام به او جعل عوض معلوم علي عمل كذلك و الامر سهل.
جعاله التزام به عوض معلومي در قبال انجام عمل حلالي است كه مقصود عُقلا است يا اينكه انشاء التزام به عوض معلوم است يا قراردادن عوض معلومي بر عمل مشخص است و امر آسان است (موسوی خمینی، 1421ق: ج 1، ص 558).
در اينکه جعاله عقد يا ايقاع است، بين فقیهان اختلافنظر است؛ ولي فقیهاني مثل صاحب جواهر قول اصح را ايقاع بودن آن ميدانند (نجفی، 1398ق: ج 35، ص 89). در اینصورت میتوان استصناع را در چارچوب جعاله خاص که عامل آن معیّن است قرار داد بدین شکل که شخص حقیقی یا حقوقی به پیمانکار معیّنی اعم از فرد یا مؤسسه، پیشنهاد دهد که هرگاه فلان طرح مشخص را با ویژگیهای معیّنی اجرا کند، مبلغ مشخصی را در زمانبندی خاص به او خواهد داد. در اینصورت، فرد حقیقی یا حقوقی، پس از انجام کار، مبلغ اعلام شده را از جاعل مطالبه میکند. اگر جعاله را عقد قلمداد كنيم، استصناع بهویژه در موارد ساخت طرحها و پروژههاي گوناگون اقتصادي كه هدف انجام طرح با خصوصيات ويژهاي كه از قبل اعلام ميشود است ميتواند مصداق روشني از جعاله باشد. گرچه در تعبير صاحب جواهر (همان: ص191) آن اموري كه در عقود مصطلح لازم است تحقق يابد نظير مشخصبودن جزئيات كاري كه ميخواهد انجام شود، در جعاله لازم نيست؛ از اينرو بهطور مثال ميتوان قرارداد كارخانه توليد سيمان 2000 تني را منعقد کرد؛ ولي اينكه در چه حجم عملياتي دقيقاً مشخص يا با چه مواد و يا دقيقاً در چه زماني تحويل داده میشود لازم نیست در متن قرارداد ذكر شود يا بيان اين امور میتواند مقداري با ابهام همراه باشد.
شایان ذكر است كه فقیهان معتقد به جائزبودن جعاله هستند؛ يعني هم جاعل و هم عامل ميتوانند بدون دليل و بهصورت دلخواه جعاله را فسخ کنند. امامخميني بيان ميدارد:
الجعاله قبل تمامية العمل جائزة الطرفين و لو بعد تلبس العامل بالعمل و شروعه فيه فله رفع اليد عن العمل.
جعاله قبل از تمامشدن عمل از دو طرف جايز است ولو اينكه عامل مشغول به انجام آن شده باشد ميتواند از عمل رفع يد كند (موسوی خمینی، 1421ق: ص 561، مسأله 15).
در عين حال در مسأله 16 بيان ميدارد که اگر جاعل بهواسطه ترك عمل عامل متحمل ضرر و زياني شود، واجب است بعد از آغاز، آن را به اتمام برساند؛ برای مثال در صورتي كه جعاله بر عمل جراحي منعقد شد، بعد از آغاز عمل، عامل نميتواند از اتمام آن رفع يد كند (همان: ص 562).
تا کنون در تشخیص ماهیت عقد استصناع و در تطبیق عقود گوناگون بر آن احتمالات متعدددی مطرح شد. به نظر نویسنده میتوان بهگونه دیگری بر استقلال عقد استصناع پای فشرد.
معنا و مفهوم عقد این است که دو نفر بهطور متقابل متعهد شوند در برابر هم عهدهدار پیمانی شوند؛ همانگونه که در المصباح المنیر (ص 421) ذیل ماده عقد آمده است:
عقدت الحبل (عقداً) من باب ضرب ـ (فانعقد) و (العقده) ما یمسکه و یحبسه و یوثقه و منه قیل (عقدت) البیع و نحوه.
ریسمان را محکم بستم ( از باب ضرب) پس بسته شده و «عقده» چیزی است که آن را نگه دارد و حبس و محکم کند؛ به همین جهت گفته شد عقد بیع کردم و نظیر آن.
تردیدی نیست که قرارداد استصناع وقتی منعقد میشود، اطلاق عقد بر آن حتمی است؛ زیرا مطابق این قرارداد سفارشدهنده سفارش کالایی خاص با ویژگیهای مشخص را به سازنده و مجری پروژه داده است و از پیمانکار خواسته میشود با مواد اولیهای که خود تهیه میکند کالایی را با ویژگیهای مشخص بسازد و در زمان معیّن تحویل دهد؛ یعنی در واقع عقد استصناع عقدی است که طبق آن، کالایی را پیمانکار میسازد و در مقابل مبلغی که بخشی بهصورت نقد و بخشی بهصورت اقساطی است دریافت میکند. عقد استصناع گرچه شباهتهایی با عقد بیع، سلم، اجاره، جعاله یا مطلق وعد و مواعده دارد، از آنجا که در این معامله سفارشپذیر متعهد میشود با مواد اولیهای که خود تهیه میکند طرح را تکمیل کرده، آنگاه تحویل دهد و بهواسطه این معامله «عمل» و «عین» هر دو بر ذمه او میآید، اصرار بر داخلکردن این عقد با این ویژگیها تحت عقدی از عقود دیگر وجهی ندارد و از آنجا که مخالفتی با کتاب و سنت ندارد و صدق عقد همانگونه که اشاره شد بر این قرارداد بلامانع است، مشمول اطلاق دلیل «اوفوا بالعقود» خواهد شد.
از آنچه بیان شد، آشکار میشود که قرار داد استصناع را میتوان در دو قالب ذیل تصحیح کرد.
1. در قالب جعاله خاص، با فرض عدم مانعیت مالکیت عامل بر مصالح و مواد؛
2. در قالب عقدی مستقل و لازم الوفاء.
استصناع و قانون عمليات بانكي بدون ربا
بيترديد هر عقد و ابزار پيشنهادي بايد در چارچوب قانون عمليات بانكي بدون ربا مصوب 8/6/1362 مجلس شوراي اسلامي(هدایتی و دیگران، 1384: ص 330 - 339) قرار گيرد یا اینکه مصوبه قانونی داشته باشد تا قابليت اجرايي بیابد. در بند 1 ماده 1 تحت عنوان اهداف نظام بانكي استقرار نظام پولي و اعتباري بر مبناي حق و عدل با ضوابط اسلامي به منظور تنظيم گردش صحيح پول و اعتبار در جهت سلامت و رشد اقتصاد كشور مطرح شده و در بند 2 نيز فعاليت در جهت تحقق اهداف و سياستها و برنامههاي اقتصادي دولت جمهوري اسلامي با ابزارهاي پول و اعتباري بهصورت يكي از اهداف، بيان شده است.
با توجه به اهداف پیشین نظام بانكي موظف است متناسب با موقعيتهاي اقتصادي جامعه بهمنظور تنظيم گردش صحيح پول و اعتبار در جهت سلامت و رشد اقتصاد كشور با ابزارهاي پولی و اعتباري مطلوب بکوشد؛ از اينرو به جهت پيشرفت گسترده نظام پولي در سطح داخلي و بينالمللي و ضرورت پويايي نظام بانكي، تلاش براي تحقق ابزارهاي نوظهور امري ضرور و در عين حال اجتنابناپذير است.
همچنين در بندهاي 2 و 5 و 6 ماده 2 اين قانون وظايف نظام بانكي را اينگونه بيان داشته است:
بند 2: تنظيم، كنترل و هدايت گردش پول و اعتبار طبق قانون و مقررات؛
بند 5: انجام عمليات مربوط به اوراق و اسناد بهادار طبق قانون و مقررات؛
بند 6: اعمال سياستهاي پولی و اعتباري طبق قانون و مقررات.
در ماده 20 نیز آمده است:
بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران در حسن اجراي نظام پولي و اعتباري كشور ميتواند با استفاده از ابزار ذيل، طبق آييننامه در امور پولي و بانكي دخالت كند و در بند 2 اين اصل نيز يكي از موارد دخالت را بيان كرد: تعيين رشتههاي گوناگون سرمايهگذاري و مشاركت در حدود سياستهاي اقتصادي مصوب و تعيين حداقل نرخ سود احتمالي براي انتخاب طرحهاي سرمايهگذاري و مشاركت ... .
سرانجام در ماده 3 آیيننامه فصل چهارم آمده است:
در حسن اجراي سياست پولي و اعتباري و حفظ ارزش پولي، بانك مركزي ميتواند علاوه بر بهكارگيري ابزار سياست پولي موضوع قانون پولي و بانكي، در حدي كه مغاير مفاد قانون عمليات بانكي بدون ربا نباشد، با تصويب شوراي پول و اعتبار، با استفاده از ابزار ذيل، در امور پولي و بانكي دخالت و نظارت كند.
با توجه به قوانين پیشین ميتوان نتيجه گرفت:
اولاً بايد نظام پولي و اعتباري كشور را بر مبناي حق و عدل در جهت سلامت و رشد اقتصاد تنظيم کرد و اين نظام را بايد متناسب با وضعیت داخلي و بينالمللي ارتقا بخشيد. ثانياً تنظيم و كنترل و هدايت گردش پول و اعتبار انجام عمليات مربوط به اوراق و اسناد بهادار و اعمال سياستهاي پولي و اعتباري و تعيين رشتههاي گوناگون سرمايهگذاري و مشاركت بر عهده بانك مركزي است. ثالثاً روح حاكم بر همه ابزارهاي سياست پولي عدم مغايرت آنها با قانون و مشمولنبودن بر ربا (بهره) است.
با توجه به مباحث فقهي مطرحشده اگر استصناع در چارچوب فقهي جعاله قرار گيرد از آنجا كه در قانون عمليات بانكي بدون ربا فصل تخصیص منابع پولي، جعاله بهصورت يكي از عقودي كه بانكها ميتوانند در جایگاه وكيل مردم سپردههاي بلندمدّت را در آن مسير بهكار گيرند شناخته شده، ابزاري كه براساس جعاله طراحي ميشود چون موافق با قانون است براي بهكارگيري آن در نظام بانكي و عملياتيشدن آن بدون اينكه به قانون جديد مجلس شوراي اسلامي نيازي باشد، فقط با موافقت شوراي پول و اعتبار قابليت اجراييشدن دارد؛ ولي اگر استصناع را عقد مستقل بشماریم، اصل بهكارگيري آن نيازمند قانون جديد خواهد بود؛ گرچه بهنظر ميرسد از نظر فقهي و اجرايي با مشكل خاصي مواجه نخواهد بود.
ضرورت بازارهاي مالي
بازارهاي مالي از آن جهت كه امكان تبادل عرضه و تقاضاي وجوه مالي را فراهم ميآورند، اهميت و ضرورت ويژهاي دارند. دارندگان وجوه اندك نيز ميتوانند در اين بازار با سرمايهگذاري، براي خود درآمدي بهدست آورند و هرگاه به نقدكردن وجوه خود نياز داشته باشند يا احساس كنند سرمايهگذاري در زمينه ديگر اقتصادي سودآورتر است ميتوانند اوراق قرضه يا اوراق بهادار ديگر نظير اوراق سهام را در بازار ثانويه عرضه کرده، وجوه مورد نياز خود را بهدست آورند. در همه كشورها بهویژه در كشورهاي جهان سوم كه بخش بزرگی از مردم درآمدهاي متوسط يا زير متوسط دارند، اين بازارها ميتوانند سرمايههاي مردم را جمع، و صرف سرمايهگذاري در امور زيربنايي کنند و در عين حال، فرصت سياستگذاري براي بانك مركزي كشورها جهت كنترل نقدينگي را فراهم آورند. طبيعي است هرچه بازارهاي مالي در سطح كشور گستردهتر و فراگيرتر باشد و از نظر كيفي نيز شفافيت مناسبتر و از ابزارهاي لازم و تخصص و نوآوريهاي مطلوبتري داشته باشد توان جذب بيشتر سرمايه را خواهد داشت و كارايي نيز افزايش خواهد يافت.
ضرورت طراحي ابزاري مناسب براي جايگزيني اوراق قرضه
بيترديد اوراق قرضه در چارچوب عملیات بازار باز يكي از مهمترين ابزارهاي مالي در بازارهاي پول و سرمايه به شمار ميرود؛ ولي بهعلت در برداشتن بهره و ممنوعيت آن در اسلام در اقتصاد اسلامي جايگاهي ندارد. در چارچوب اقتصاد اسلامي فروش اوراق قرضه به معناي قرضگرفتن از ديگري همراه با بهره است و خريدار آن در صورتي كه از اوراق مدّتدار خريده باشد و بخواهد تا پايان دوره صبر كند تا از انتشاردهنده اوراق اصل و فرع آن را بگيرد. اين به معناي استيفای دين و دريافت مازاد بر اصل مبلغ اوليه است كه ربا شمرده ميشود؛ بنابراین امكان كاربرد اين اوراق در اقتصاد اسلامي وجود ندارد.
حال سؤال اين است آيا ابزارهاي جايگزين مناسبي ميتوان یافت تا در عين عهده داري كاركرد مطلوب بتواند در چارچوب قانون عمليات بانكي بدون ربا قرار گيرد و با فقه اسلامي نيز مطابقت داشته باشد.
گرچه تاكنون کوششهای قابل تقديري براي طراحي ابزارهاي جايگزين بهویژه در زمینه سیاست پولی صورت پذيرفته است،*اين مقاله در صدد است « اوراق بهادار استصناع» را بهصورت ابزاري مناسب براي بهکارگیری در بازار پول و سرمایه مطرح کند.**
ضوابط طراحي ابزارهاي جايگزين
نخستین ضابطه طراحي اين ابزارها خروج از ماهيت عقد قرض است. با خروج از ماهيت قرض كه تمليك مالي به ديگري همراه با ضمان است (موسوی خميني، 1421ق: ص 618) و متوسلشدن به سایر عقود ميتوان مشكل بازده ثابت و متغير را حلّ کرد؛ بهطور مثال اگر اوراق بهادار در قالب حقوقي عقد مشاركت ريخته شود، كسي كه اين اوراق را میخرد، سرمايه صرفشده در اين جهت در ملك خريدار باقي ميماند و سود حاصل از فعاليت اقتصادي مبتني بر مشاركت با ديگران با نسبتي خاص قابليت تقسيم بين مشاركتكنندگان را خواهد داشت و حكم ممنوعيت و حرمت ربا بر آن بار نخواهد شد. حتي اگر فرض شود برخي از شرایط صحت قراردادهاي ديگر محقق نشود، سرانجام عقد مذكور باطل خواهد شد و در همه موارد بطلان عقد طبق قاعده فرعيت نماء بر اصل، اصل مال و سود بهدست آمده، از آن صاحب مال خواهد بود و شخصيت حقيقي يا حقوقي كه اين سرمايهها را بهكار گرفته، مستحق اجرةالمثل خواهد بود و اگر از سود حاصل غير از اجرةالمثل چيزي باقي مانده باشد، ملك صاحب مال خواهد بود و عنوان ربا و بهطور طبیعی حرمت آن بر اين موضوع تطبيق نميشود؛ پس در تنظيم قراردادها از يك سو بايد بسيار دقت کرد كه مصداقي از مصاديق عقد قرض تحقق نيابد و از سوي ديگر بايد کوشید عقدي صحيح و مطابق شرع مقدس و فقه اسلامي منعقد شود.
1 . قابليت تامين اعتبار مالي: اوراق جايگزين بايد بهگونهاي باشد كه دولت بتواند از طريق فروش آنها طرح يا طرحهاي مشخصي را تأمين اعتبار كند.
2 . قابليت براي ابزار سياست پولي: اوراق مذكور بايد بهگونهاي باشد كه بانك مركزي بتواند با خريد و فروش آنها به افزايش و كاهش حجم پول و نقدينگي در اقتصاد اقدام كند.
3 . قابليت تشكيل بازار: اوراق بايد چنان طراحي شوند كه اعتماد مردم به آنها جلب شود؛ بهطوري كه در عمل، بازاري فعال براي خريد و فروش آنها شكل گيرد. براي اين منظور بايد موارد ذیل مورد توجه قرار گيرد.
أ. اوراق بايد داراي عنصر انگيزشي براي مردم باشد تا مردم و مؤسسههای بخش خصوصي به خريد و فروش آن اقدام كنند و اين عنصر قابليت تغيير داشته باشد تا بتوان با تغيير آن، مقدار خريد يا فروش مورد نظر را تأمين كرد.
ب. اوراق بايد از جهت مسائل حقوقي مالي داراي ضوابطي روشن باشد؛ يعني مسائل مربوط به اصل مبالغ پرداختي، سود حاصله، زمان و مكان پرداخت نحوه خريد و فروش اولي و ثانوي، نحوه رسيدگي به اختلافهای اجتماعي بهطور دقيق روشن باشد.
ج. اوراق بايد قابليت تجديد انتشار در سررسيد داشته باشد تا بتوان در سررسيد اوراق پیشین اوراق جديدي را منتشر و جايگزين كرد.
د. منابع مالي حاصل از فروش اوراق امنيت كافي ولو از طريق پوششهاي گوناگون بيمه داشته باشند (موسويان، 1379: ص 189).
با توجه به ضوابط و خصوصيات پیشگفته کوشش ميشود اوراق بهادار استصناع با دارا بودن اين خصوصيات كارايي مطلوب و مناسب داشته باشد و جايگزين مشروع و مطمئني براي اوراق قرضه تلقي شود.
چگونگي انتشار اوراق بهادار استصناع
عقد استصناع به دو صورت مستقيم و غيرمستقيم قابل انعقاد است:
صورت اوّل: استصناع مستقيم
وزارتخانهها و سازمانهايي كه ميخواهند طرحهايي را در سطح ملّي يا منطقهاي اجرا کنند، اما اعتبارات لازم براي اجراي آن را در زمان حاضر ندارند همچنين بانكهاي تجاري و تخصّصي و مؤسسههای پولي و اعتباري كه به عللی به اجراي طرحها و پروژههاي گوناگون تمايل دارند ميتوانند با شخصيتهاي حقيقي يا حقوقي در جایگاه پيمانكار قرارداد استصناع ببندند؛ بدين گونه كه سفارش ساخت طرحهاي بزرگ نظير راهسازي، سدسازي، شهرسازي يا طرحهاي كوچك نظير احداث ساختمان، شركت، تكميل پروژههاي موردنظر يك شركت موجود يا حتي طرحهاي انفورماتيك در زمينه ترافيك، حمل و نقل و ساختار شركتها و ... را به پيمانكاران بدهند. در مقابل نهادهاي پیشگفته، به جاي پرداخت همه يا بخشي از مبالغ قرارداد، به پيمانكار اوراق استصناع با سررسيد مشخص كه طرح در آن سررسيد به اتمام ميرسد، در یک زمانبندی متناسب با قرارداد میپردازند.
پيمانكاران و مجريان طرحها ميتوانند با سرمايههاي ديگري كه احياناً در اختيار دارند طرح را آغاز و به پيش برند و در سررسيد با تحويل اوراق استصناع مبالغ را از سفارشدهنده دريافت دارند و در صورتي كه به هر دليل نياز به پول نقد دارند ميتوانند همه يا بخشي از اين اوراق را در بازارهاي ثانويه يا بانكهاي عاملي كه واسطه هستند ارائه كنند و با فروش همراه تنزيل آن اوراق به مبالغ موردنظر دست يابند. بديهي است قيمت اين اوراق در بازار قيمت سررسيد آن نخواهد بود؛ بلكه به تناسب زمان باقيمانده تا سررسيد به قيمت سررسيد نزديك ميشود. خريداران اين اوراق نيز ميتوانند در صورتي كه خواستند آن را به پول نقد تبديل كنند؛ یعنی هر زمان قبل از سررسيد به بازار ثانويه يا بانكهاي عامل مراجعه، و به تناسب مدّت باقيمانده به فروش آن اقدام كنند و در صورتي كه تا زمان سررسيد صبر کنند. ميتوانند از منتشركننده اوراق، قيمت اسمي آن را كه مندرج در آن است دريافت دارند. دارندگان اين اوراق به تناسب موقعيت اقتصادي كشور ميتوانند سود مورد انتظار را به فروش اوراق كسب کنند.
صورت دوم: استصناع غيرمستقيم
در اينصورت بهعلت اينكه طرح كوچك است يا طرحي بزرگ به طرحهاي كوچك تبديل ميشود پيمانكاران جزء نميتوانند با وزارتخانهها یا سازمانهاي كشور وارد قرارداد شوند يا پيمانكار توان فروش اوراق استصناع در بازار ثانويه را ندارد. در اينصورت، وزارتخانهها يا سازمانهاي دولتي ميتوانند با يك بانك معتبر وارد قرارداد استنصاع شوند. در مقابل اين تعهد، بخشي يا همه مبالغ قرارداد بهصورت اوراق استصناع به بانك داده ميشود. بانك اكنون خود با پيمانكاران جزء طرف حساب ميشود و ميتواند همه اوراق يا برخي از آنها را تنزيل كند و به تناسب كار و پيشرفت طرح به پيمانكاران جزء بپردازد. در صورتي كه بانك بتواند صبر كند تا اين مبالغ را تا سررسيد دريافت دارد، اين كار را انجام داده و اگر نياز به همه يا مبالغي از آن را داشت ميتواند در بازار ثانويه به پول نقد تبديل کند. خريدارن اين اوراق نيز ميتوانند به همين صورت اقدام کنند. طبيعي است براي اين كه اين اوراق مورد رغبت مردم قرار گيرد، بايد ضمانتهاي لازم صورت پذيرد تا مردم با اطمينان از اينكه سرمايههايشان محفوظ خواهد ماند، به اين عرصه وارد شوند؛ از اينرو لازم است انتشار اين اوراق با ضمانت وزارت امور اقتصادی و دارايي يا سازمان مديريت و برنامهريزي و با مجوز رسمي بانك مركزي منتشر شود و در صورتي كه بازار ثانويه بورس فراگير و گسترده و سهلالوصول نيست همانگونه كه در اوراق مشاركت از بانكهاي عامل ويژه استفاده شد، در اين طرح نيز از آنان استفاده شود. همچنين لازم است سررسيد اين اوراق به تناسب طرحها و كالاهاي موردنظر به دقت تعيين شود و كيفيت مراجعه تا زمان سررسيد و در زمان خود سررسيد نيز بهطور کامل مشخص و شفاف باشد.
اعمال سیاست مالی
با استفاده از شيوه استصناع مستقيم و غيرمستقيم، دولت و نهادهاي دولتي ميتوانند كسري بودجه خود را در پروژههاي عمراني تأمين مالي کنند و از آنجا كه سررسيد اين اوراق پس از دوره اتمام طرح يا زماني كه طرح اتمام میشود است و مبالغ در آن زمانها پرداخت ميشود، تزريق اين مبالغ چون تقريباً همراه و متناسب با افزايش حجم كالا يا خدمات و رشد اقتصادي است، آثار منفي بسيار كمي بر جامعه ميگذارد. با استفاده از اوراق استصناع سياست مالي انبساطي ملايم همراه با زمانمنديهاي خاص ميتواند صورت گيرد و دولت و نهادهاي دولتي میتوانند به تناسب موقعيت اقتصادي ويژه و نيازمندي اقتصادي سياستهاي مالي انبساطي و انقباضي اعمال کنند. در صورت نياز به سياست مالي انقباضي از اجراي طرحهاي مصوب صرف نظر كرده و قرارداد ساختي دوباره با آنها امضا نخواهد كرد يا اساساً براي اجراي آن اقدامي انجام نميدهد.
اعمال سیاست پولی
بانك مركزي ميتواند از طريق عمليات بازار باز تمام يا بخشي از اين اوراق استصناع را تنزيل و خريداري کند و قیمت آنها را به دارندگان اوراق بدهد و با اين اقدام به سياست پولی انبساطي اقدام ورزد؛ يعني در وضعیت ركود اقتصادي اين اوراق با قيمت بيشتري در مقایسه با قيمت رايج بازار خريداري ميشود. از اين طريق، حجم نقدينگي جامعه و به تبع آن مخارج كلّ و قيمتها و اعتبارات مؤسسههای پولي افزايش مييابد و بالعكس در شرايط رونق اقتصادي سياست انقباضي پولي اعمال کرده، اوراق را با قيمت پايينتر به تقاضاكنندگان خواهند فروخت.
نكتهاي كه بايد بدان پرداخت، اين است: اوّل بار كه بانك مركزي ميخواهد وارد بازار اوراق استصناع شود تا اين اوراق را بخرد يا هر وقت كه ميخواهد سقف آن را افزايش دهد، عملاً سياست انبساطي پولي بهصورت ناخواسته اعمال ميشود، به چه مجوزي بانك مركزي وارد اين ورطه شود در حالي كه اقتصاد نيازمند اين سياست نيست؟
در پاسخ ميتوان گفت: گرچه آنچه در سالهاي اخير در كشور اتفاق افتاد، خريد ارزهاي حاصل از فروش نفت از دولت بهوسیله بانك مركزي بود كه با پرداخت اين مبالغ دولت كسري بودجههاي خود را جبران ميكرد ميتوان براي ورود بانك مركزي به بازار استصناع بخشي از خريد ارز را متوقف کرد و به جاي آن بانك مركزي اقدام به خريد اوراق استصناع کرده، در واقع همان مقدار نقدينگي را اما از طريق اوراق استصناع، به اقتصاد تزريق كند. گرچه به خوبي ميپذيريم كه اين سياست نيز سياست انسباطي پولي است، از آنجا كه اين سياست از طريق خريد ارز در هر صورت، اعمال ميشد و فقط طريق اعمال سياست تفاوت يافت، كمترين هزينه براي اقتصاد كشور را به دنبال خواهد داشت. در عين حال، زمينه براي اجراي بدون مشكل عمليات بازار باز براي دولت فراهم خواهد آمد.
روند پیشگفته در صورتي ميتواند ابزار مناسبي براي سياستهاي پولي تلقي شود كه همواره اوراق استصناع در زمانها و طرحهاي گوناگون قابليت انتشار در سررسيدها را داشته باشد تا با جايگزيني برخي به ديگري استمرار سياستگذاري را ممكن سازد. با استمرار اين سياست و تدارك نو به نو اوراق استصناع بر روي تفاضل خريد و فروشها ميتوان به اعمال سياستهاي پولي انبساطي يا انقباضی اقدام کرد.
شرايط لازم فقهي در اوراق استصناع
اگر استصناع را مصداقي از بيع سلم بدانيم، ضرورت دارد کلّ قيمت مورد توافق در مجلس عقد اخذ شود و مدّتدار نباشد و در اينصورت عقد استصناع كاركردي در ارتباط با سياست پولي و عمليات بازار باز نخواهد داشت چون تصوير ارائهشده از اوراق استصناع داشتن سررسيد مشخص در آينده است كه دارنده آن در پايان دوره بتواند به انتشاردهنده آن مراجعه کند و مبلغ درجشده بر ورق را دريافت دارد.
اگر استصناع يا مواردي از آن را مصداقي از بيع شخصي بدانيم، در اينصورت مثل معاملات شخصي ميتوان مبلغ را به تأخير انداخت و پس از مدّت سررسيد، پيمانكار يا صاحب اين اوراق بتواند مبلغ درجشده در ورقه را از انتشاردهنده اخذ كند.
اگر استصناع را از باب جعاله تصحيح كنيم، در جعاله نيز شرط نيست در مجلس مبلغ به عامل پرداخت شود؛ بلكه پس از پايان كار يا حتي با تأخير يا با اقساط از پيش تعيينشده ميتوان اوراق استصناع را با سررسيدهاي مشخصي به سفارشپذير تحويل داد.
سرانجام اگر استصناع را عقدي مستقل از ساير عقود بدانيم، در اينصورت همه شرايطي كه عرف عُقلا در معاملات خود در عقد استصناع دارند، به همان صورت تصحيح ميشود؛ بنابراين، اوراق استصناع با همه ويژگيهايش قابليت آن را دارد كه در پروژهها و طرحهاي گوناگون بهكار گرفته شود و با سررسيدهاي يكسان يا متعدد در قبال كاري كه در آينده پيمانكار به اتمام ميرساند، پرداخت شود؛ پس ميتوان بيان داشت فقط در صورتي كه استصناع از باب بيع سلم قابل تصحيح باشد، امكان ابزارسازي براي اعمال سياست پولي وجود ندارد.
نكتهاي كه بايد بدان اشاره کرد اين است كه چون در بازار اوليه و ثانويه اوراق استصناع قبل از سررسيد به قيمت كمتري خريد و فروش يعني تنزيل ميشود، بايد تنزيل از نظر فقهي مشكلي نداشته باشد و از آنجا كه مشهور فقیهان با تنزيل مخالفتي ندارند، خريد و فروش اوراق استصناع در بازار بورس با مانعي مواجه نخواهد شد.
ويژگيهاي اوراق بهادار استصناع
ديدگاه نگارنده بر اين نيست كه اوراق بهادار استصناع جايگزين اوراق مشاركت شود؛ بلكه مقصود اين است كه اوراق استصناع كنار اوراق مشاركت و مكملي براي آن بتواند جايگزين خوبي براي اوراق قرضه براي اعمال سياستهاي انبساطي و انقباضي پولي شود و بانك مركزي بتواند بسته به اوضاع گوناگون اقتصادي از طريق عمليات بازار باز اقتصاد را به سمت و سوي مطلوب هدايت کند.
اگر اوراق مشاركت به معناي واقعي آن منتشر و مورد استفاده قرار گيرد، بدين معنا است كه چند نفر يا چند شخصيت حقيقي يا حقوقي براي انجام كاري مشخص با خريد اوراقي كه نشاندهنده مقدار مشاركت آنها است براساس قرارداد خاص با هم شريك ميشوند و پس از انجام كار، سود حاصل كه سود سرمايه است به نسبت مشاركت بين اين عده تقسيم میشود. اين اوراق بهگونهاي طراحي ميشود كه قابل خريد و فروش در بازار ثانويه باشد. براي رسميتبخشي به اين اوراق، وزارت اقتصاد و دارايي يا سازمان مديريت و برنامهريزي آن را تأييد ميكنند و وزارتخانهها و نهادهاي مربوط نيز از سرمايه بهدست آمده در جایگاه وكيل مردم به سرمايهگذاري اقدام ميورزند.
با ملاحظه اين ويژگيها در مييابيم که سود اوراق مشاركت از قبل تعيينشده نيست و متناسب با سودي كه در پايان پروژه بهدست ميآيد تقسيم ميشود؛ پس در اوراق مشاركت، ميزان سود، غيرقطعي و همراه با مخاطره و ريسك است.
اگر وضعیت اقتصادي و وضعيت كسب و كار مطلوب باشد، سود بالا و در غير اينصورت سود پايين ياحتي ممكن است منفي باشد. گرچه سود عليالحساب و تضمين آن از اين مخاطره به مقدار بسیاری ميكاهد، اگر در پايان پروژه محاسبه دقيقي از سود به عمل آيد، طبيعي است که مقدار اوليه سود عليالحساب نبايد مبناي تصميمگيري مشاركتكنندگان قرار گيرد؛ پس با توجه به معنا و ماهيت واقعي اوراق مشاركت افرادي به خريد اين اوراق اقدام ميكنند كه ريسكپذير باشند؛ ولي ميدانيم افراد از نظر روانشناختي و روحيات شخصي يكسان نيستند. برخي ريسكپذير و دوستدار ريسكند و همين كه درآمد و بازده فراوانی را احتمال ميدهند حاضرند در آن زمينه سرمايهگذاري كنند. این افراد مناسب است در اوراق مشاركتي سرمايهگذاري كنند. با وجود اوراق مشاركت قشرهای ديگري از جامعه وجود دارند كه به عللی تمايل دارند درباره مقدار بازده سرمايهشان مطمئن باشند و برای مثال، طرحي در ذهن خود براي زندگي در آينده يا فعاليت اقتصادي خاص دارند كه ميزان عايدي براي آنان اهميت دارد. اين افراد بهطور طبیعی به سرمايهگذاري همراه با ريسك تمایل ندارند.
با انتشار اوراق استصناع ميتوان به جذب سرمايههاي اين عدّه اقدام کرد و به همين جهت در ابتدا بيان داشتيم كه اوراق استصناع در ديدگاه نويسنده مكمل اوراق مشاركت در جذب سرمايهها است، نه جايگزين آن. توضيح اينكه با دقت در ماهيت عقد استصناع در مييابيم از آنجا كه اوراق استصناع داراي سررسيد مشخص و معيّن بهطور مثال 2 ساله، 5 ساله يا 10 ساله است، فردي كه اين اوراق را با قيمت مشخصي در بازار اوراق بهادار ميخرد ميداند كه در زمان سررسيد مقدار مشخص سرمايه را كه همان مقدار اسمي اوراق استصناع است كه بهوسیله انتشاردهنده آن مشخص شده بهدست خواهد آورد و از الان ميتواند بدون هيچگونه مخاطره و ريسكي روي آن مبلغ براي خود طرح و برنامهاي داشته باشد؛ زيرا قيمت اين اوراق در سررسيد متناسب با وضعیت رونق و ركود اقتصادي تغيير نخواهد كرد؛ بلكه همچنان مقدار ثابتي باقي خواهد ماند. گرچه اگر بخواهد قبل از سررسيد بفروشد قيمت اين اوراق متأثر از وضعیت اقتصادي خواهد بود.
هنگامي كه اوراق استصناع به ازاي انجام طرح و پروژهاي با قيمت مشخصي در زمان سررسيد به پيمانكار داده ميشود، در واقع همه ريسك به او منتقل خواهد شد و چون كسي كه اوراق استصناع را صادر ميكند در زمان سررسيد مبلغ مشخصي را در ذمّه خود پذيرفته است با تغيير اوضاع و احوال اقتصادي سياسي و اجتماعي تغيير نميكند؛ اما پيمانكار كه انجام اين كار را تا زمان مشخصي تعهد كرده است ممكن است در اثر شرايط پیشگفته با سود بيشتر يا كمتر يا حتي با زيان قابل توجهي مواجه شود؛ اما افرادي كه در اوراق استصناع سرمايهگذاري ميكنند، بدون هيچ ريسكي در زمان سررسيد از سود از پيش تعيينشده بهرهمند خواهند شد.
از تفاوت بين ايندو اوراق ميتوان نتيجه گرفت که چون سود انتظاري اوراق مشاركت همراه با مخاطره و عدم اطمينان است، بايد نرخ سود انتظاری آن بالاتر از نرخ سود اوراق استصناع باشد تا افراد رغبت بيشتري به خريد آن از خود نشان دهند.
نكته ديگر كه ميتوان درباره بازده شخصي مطرح کرد، اين است كه به جهت اين نوع بازده كه اوراق استصناع دارد گرچه هم براي پروژههاي كوتاهمدّت و هم براي پروژههاي بلندمدّت قابليت بهكارگيري دارد، براي پروژههاي كوتاهمدّت از جهاتي مناسبتر است؛ زيرا بهطور مثال قيمت فعلي پروژه با نرخ بازده 10 يا 15 درصد ميتواند مبناي ميزان قيمت اسمي اوراق استصناع قلمداد شود. از آنجا كه نرخهاي تورم براي كوتاهمدّت بهطور مثال يك سال يا دو سال قابل پيشبيني است، اين نرخهاي بازده ميتواند نرخ واقعي تلقي شود. دولت يا دستگاههاي انتشاردهنده اين اوراق ميتوانند با برنامه مشخص پروژههاي كوتاهمدّت خود را از اين طريق تامين مالي كنند و خريداران اوراق هم ميتوانند به بازدههاي مورد انتظار دست یابند.
از آنجا كه اگر اوراق مشاركت به معناي واقعي خود تحقق يابد، سود يا زيان احتمالي در آينده مشخص ميشود، بهتر است از اين اوراق در ميانمدّت يا بلندمدّت بيشتر استفاده شود؛ زيرا چون مدّت زمان اجراي طرح طولاني است، احتمال تغييرات در روند اقتصادي به سمت رونق يا ركود يا تركيبي از در ايندو وجود دارد و از اينرو دستيابي به سود قطعي آن هم به ميزان مشخص بهطور مثال 10يا 20 درصد در طول 5 يا 10 سال با مخاطره و ريسك مواجه است. در اينصورت، اوراق مشاركت چون ريسك را بين همه سرمايهگذاران توزيع ميكند و سود پايان انجام طرح برايندي از هم ريسكها و نااطميناني طول دوره است بهنظر مناسبتر باشد.
نكته جالب توجه اين است با توجه به طرحهاي فراوان نيمه تمامي كه اغلب به جهت كمبود اعتبارات متوقف ماندهاند، اوراق استصناع اهميت ويژهاي مییابد؛ زيرا در زمان آغاز اغلب اين طرحها كه با توجيهات فني، اقتصادي يا حتي سياسي، مقداري بودجه اختصاص داده ميشود در سالهاي بعد بهعلت محدوديت اعتبارات اجراي آنها متوقف ميشود؛ در صورتي كه اگر در ابتداي طرح به پيمانكار اوراق استصناع داده شود، دولت خود را موظف ميداند با تضميني كه وزارت اقتصاد و دارايي يا هر نهاد معتبري کرده است، در زمان سررسيد، كلّ مبالغ پرداخت شود. در عين حال پيمانكار نيز از آنجا كه ميتواند اين اوراق را تا زمان سررسيد نگه دارد و به پول تبديل كند يا اينكه در ابتدا يا وسط دوره آن را با قيمت كمتر از قيمت اسمي بفروشد و دغدغههاي اعتباري نداشته باشد، میکوشد در سر موعد مقرر طرح را به پايان رسانده، آن را تحويل دهد. گرچه در زمان سررسيد اوراق استصناع نهاد انتشاردهنده بايد معادل مبلغ اسمي پول را در اختيار دارنده آن قرار دهد، از آنجا كه طرح طبق معمول در مدّت سررسيد يا حوالي آن به اتمام رسيده و محصول آن به بازار ميآيد مشكلي از جهت افزايش نقدينگي نيز ايجاد نميكند؛ زيرا متناسب با رشد محصول اگر پول بيشتري به جامعه تزريق شود نهتنها مشكلي را ايجاد نميكند، بلکه نبود نقدينگي مناسب در اينصورت مشكلزا خواهد بود.
نكته جانبي ديگري كه در ويژگي اوراق استصناع ميتوان مطرح كرد، اين است كه نظام حسابداري براي اين اوراق براساس بدهكار، بستانكار است كه سهولت خاصي دارد و تصميمگيري و ميزان سود و زيان آسانتر محاسبه ميشود؛ ولي نظام حسابداري در اوراق مشاركت از سنخ سرمايه و سود است و همه دارندگان اوراق با هم در يك فعاليت اقتصادي مشاركت کردهاند.
در مجموع انتشار اوراق بهادار استصناع و پذيرش آن در بازار بورس و استقبال مردم از آن ميتواند كسري بودجه دولت را به شيوهاي مناسب تأمين مالي کند؛ نقدينگي بخش خصوصي را جمعآوري و آن را به سمت سرمايهگذاريهاي مولّد و توليدي سوق دهد و از نقدينگي جامعه در صورت نياز كاسته و عرضه پول را كاهش داده، از اين طريق به اهداف موردنظر نظير مهار تورم و ايجاد اشتغال و موازنه تجاري و ... نايل آید.
اگر اوراق استصناع بتواند اين كاركردها را داشته باشد ميتواند جايگزين خوبي براي اوراق قرضه دولتي باشد كه در اقتصادهاي سرمايهداري و بانكداري سنتي كاربرد گسترده و شايعي دارد.
نتايج و پيشنهادها
1. اوراق استصناع ميتواند تا حد بسیاری خلا اوراق قرضه كه در اقتصادهاي مبتني بر نرخ بهره نقش حساسي را ايفا میكند در اقتصاد كشورهاي اسلامي پر كند و بانك مركزي ميتواند از طريق عمليات بازار باز، بسته به موقعيتهاي اقتصادي، سياستهاي انبساطي و انقباضي موردنظر را اعمال کند.
2. اوراق استصناع جايگزين اوراق مشاركت نيست؛ بلكه مكمّل آن است. از آنجا كه اوراق استصناع داراي بازده ثابت و اوراق مشاركت طبق قاعده داراي بازده متغير است و افراد جامعه نيز داراي روحيات متفاوتند، بعضی ريسكگريز و برخی ريسكپذيرند، طراحي ايندو نوع اوراق ميتواند سرمايههاي مورد نياز براي خريد اين اوراق را از هر دو طيف افراد جامعه تأمين سازد.
3. اوراق استصناع با ملاحظه و رعايت موازين فقهي تنظيم شده و مطابق نظر مشهور فقیهان است و قابل استفاده در چارچوب قانون عمليات بانكي بدون ربا است؛ از اينرو ورود اين اوراق به عرصه اقتصادي كشور با مانع جدي همراه نخواهد بود.
4. گرچه عنوان مقاله «اوراق بهادار استصناع ابزاري براي سياست پولي» است، در عين حال اين اوراق ميتواند بهصورت ابزاري براي اعمال سياست مالي نيز مورد استفاده قرار گيرد و انعطاف لازم در نحوه پرداخت به پيمانكاري و سفارشگيرنده استصناع بهصورت اقساطي، مدّتدار داشته باشد.
5. آنچه در مقاله آمده است، بررسي فقهي اقتصادي عقد استصناع براي بهكارگيري آن بهصورت ابزار سياست پولي بود؛ اما چگونگي استفاده از اين عقد در بانكداري بدون ربا گاهی به تغييرات مواد قانوني نياز دارد كه در مباحث حقوقي بايد بررسي شود.
6. فقط در صورتي كه استصناع را در چارچوب عقد سلم قرار دهيم، امكان ابزارسازي آن براي سياست پولي وجود ندارد؛ اما اگر آن را در قالب بیع شخصي، جعاله و عقد مستقل تصحيح کنیم، از نظر فقهي با محدوديتي در انتشار آن مواجه نخواهيم بود.
7. بايد وضعی را در اقتصاد كشور فراهم آورد كه افراد جامعه بتوانند با سهولت هر چه تمامتر درآمدهاي مازاد خود ولو اندك را بهگونهاي مطلوب سرمايهگذاري كنند. گرچه سرانه توليد ناخالص داخلي ايران در گزارش شاخص توسعه انساني سال 2005، 2066 دلار و براساس شاخص برابري قدرت خريد 6995 دلار اعلام شد (سایت بازتاب، 16/6/ 1384، کد خبر 28722) و از اينرو جزء كشورهاي ثروتمند شمرده نميشويم، با اطمينان ميتوان گفت كه سرمايههاي مازاد و كوچك و بزرگ فراواني در دست افراد وجود دارد كه در صورت مديريت مطلوب و صحيح و كارا ميتوان آنها را به سمت سرمايهگذاري و توليد بيشتر و رشد اقتصادي بالاتر رهنمون ساخت و در عين حال از آن براي اعمال سياستهاي مناسب اقتصادي استفاده کرد.
اين مهم را در قالب گسترش بازارهاي مالي و فراگير ساختن اطلاعات مربوط به آن و سهولت در خريد اوراق بهادار، گستردگي و تنوع آنها به تناسب روحيات ريسكگريزي، ريسكپذيري يا ريسك متعارف افراد جامعه، محقق ساخت. ضريب ميل نهايي به پسانداز حدود 3 درصد است و اگر وضعیت اجتماعي اقتصادي، و سياسي جامعه فراهم باشد، طبق قاعده همه يا بخش معظمي از پساندازها بايد به سرمايهگذاري در داخل كشور تبديل شود؛ ولي متأسفانه متوسط سرمايهگذاري جامعه فقط به 14 درصد؛ ميرسد يعني حدود نيمي از پسانداز جامعه به حفره پسانداز منتقل شده و افراد در وضعیت ويژه اقتصادي كشور ترجيح ميدهند دارايي خود را به تناسب پيشبيني آينده كالاهاي خاص به طلا، زمين، مسكن، و ... كه موانع تورمي (Inflation Hedge)*شناخته ميشود سرازير كنند تا دست کم قدرت خريد پول خود را محفوظ نگه دارند؛ ولي اگر وضعیت مناسبي براي سرمايهگذاري ايجاد شود، بيترديد ميزان سرمايهگذاري از ضريب 14درصد بسيار فراتر خواهد رفت و زمينه اشتغال بيشتر و درآمد بيشتر را فراهم خواهد ساخت و اين موضوع در وضع فعلي كشور اهميت بهسزايي دارد.
منابع و مآخذ
1.تسخيري، محمدعلي، «الاستصناع»، مجله مجمع الفقه الاسلامي، المجلد السادس، الجزء الثاني، 1410ق.
2.موسوی خميني (الامام)، سیّدروح الله، تحرير الوسيله، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1421ق.
4.سرخسی، شمسالدین، المبسوط، دارالمعرفه، 1406ق، ج 12.
5.شافعی ابن ادریس، الام، دارالشعب، 1388ق، ج 3.
6.طوسي، محمد بن حسن، كتاب الخلاف، موسسه النشر الاسلامي، 1411ق، ج 3.
7.ــــــــ، المبسوط، المکتبة المرتضویه، بیتا، ج 2.
8.عيوضلو، حسين، تحليل فقهي، اقتصادي اوراق قرضه در بازارهاي پول و سرمايه ايران، تهران، پژوهشکده پولی و مالی و بانکی، 1383ش.
9.فراهانيفرد، سعيد، سياستهاي پولی در بانكداري بدون ربا، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اوّل، 1378ش.
10.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، 1362ش، ج 5.
11.مجله مجمع الفقه الاسلامي، الدورة السابعة لموتمر مجمع الفقه الاسلامي، المجلد السابع، الجزء الثاني، 1412ق.
12.معاونت امور اقتصادي، جايگزين سياست انتشار خريد و فروش اوراق قرضه، تهران، وزارت امور اقتصادي و دارايي، 1373ش.
13.موسويان، سيّدعباس، «بررسي فقهي ـ اقتصادي ابزارهاي جايگزين عمليات بازار باز و معرفي ابزاري جديد»، مجموعه مقالات سياستهاي پولي (2)، تهران، موسسه تحقيقات پولي و بانكي، 1379ش.
14.مؤمن، محمد، «استصناع (قرارداد سفارش ساخت)»، مجله فقه اهل بيت، ش 12 ـ 11، 1376ش.
15.ــــــــ، «جايگاه اوراق مشاركت در نظام اقتصاد اسلامي»، مجله معرفت، بهار، ش 28، 1378ش.
19.هاشمي شاهرودي، سيّدمحمود، «استصناع»، مجله فقه اهل بيت، ش 20 ـ 19، بیتا.
* به برخى از اين کوششها اشاره مىشود:
ـ معاونت امور اقتصادى وزارت امور اقتصادى كتابى را تحت عنوان سياستهاى پولى ـ انتخاب بهصورت جايگزين سياست انتشار خريد و فروش اوراق قرضه با توجه به موازين اسلامى در سال 1373 منتشر كرد كه مسؤول اجراى طرح تحقيقى آن محمدرضا مقدسى است. در فصل ششم تحت عنوان اوراق تأمين مالى ـ ابزار جايگزين اوراق قرضه به قابليت بهكارگيرى عقود گوناگون مندرج در قانون عمليان بانكى بدون ربا در پيشبينى ابزار جايگزين اوراق قرضه پرداخته و در چارچوب خريد دين و فروش اقساطى، مشاركت و سرمايهگذارى مضاربه به ترتيب پيشنهاد، اوراق خريد دولتى، اوراق سرمايهگذارى و اوراق مضاربه را مطرح کرد. در اين كتاب تلاش شده چار چوبهاى حقوقى مناسب نيز براى اجراى اين اوراق بهادار ارائه شود.
ـ سعيد فراهانيفرد نيز در فصل ششم كتاب سياستهاي پول در بانكداري بدون ربا، به بررسي ابزارهاي جايگزين در نظام بانكي غيرربوي پرداخته است و افزون بر سه مورد پیشین، تنزيل بدهي مردم به دولت نزد بانك مركزي و اوراق قرضه بدون بهره را نيز مطرح كرد.
ـ سيّدعباس موسويان در كتاب سياستهاى پولى (2) كه مؤسسه تحقيقات پولى در بهار 1379 چاپ كرد، در مقاله «بررسى فقهى ـ اقتصادى ابزارهاى جايگزين عمليات بازار باز و معرفى ابزارى جديد»، به نقد و بررسى 5 نوع اوراق جايگزين اوراق قرضه به قرار ذیل پرداخته است:
1. اوراق قرضه بدون بهره دولتى؛
2. اوراق خريد نسيه دولتى؛
3. اوراق مضاربه دولتى؛
4. اوراق مشاركت دولتى؛
5. گواهىهاى سپرده مشاركتى انتقالپذير.
ـ حسين عيوضلو در كتاب تحليل فقهى ـ اقتصادى اوراق فرضه در بازارهاى پول و سرمايه ايران كه پژوهشكده پولي و بانكى در زمستان 1383 منتشر كرد، در فصل پنجم تحت عنوان اوراق بهادار جايگزين اوراق قرضه در اقتصاد اسلامى، اوراق ذیل را بهصورت جايگزين مطرح كرد:
1. اوراق تبديل؛
2. اوراق مشاركت؛
3. اوراق قرضه بدون بازده واقعى؛
4. اوراق قرضه بين بانكى.
** تا آنجا كه نويسنده اين مقاله تتبع كرده است، پيشنهاد شكلگيري اين اوراق اوّل بار در اين مقاله مطرح ميشود.
* خريدن زمين يا سهامي كه قيمت آنها همراه با تورم بالا برود و در نتيجه از كاهش ارزش پول ممانعت ميكند.
تحقیق درباره اقتصاد بازار و توزيع درآمد اشاره : اقتصاد اثباتى(3) دستيابى به كارايى اقتصادى را وظيفه خويش مى شمارد. هدف, تخصيص منابع به نحوى است كه با امكانات موجود بيش ترين مطلوبيت فراهم آيد. اما اين كه اين مطلوبيت حداكثر شده, چگونه بين آحاد جامعه توزيع شود, به هنجارهاى(4) مقبول جامعه بستگى دارد كه قضاوت درباره آن ها بيرون از مسئوليت اقتصاددان تلقى مى شود. در مدل بهينه پارتو كه دستيابى بدان هدف اصلى اقتصادهاى رايج است, تمام تلاش, يافتن منحنى سرحدى امكانات ـ مطلوبيت است كه مكان هندسى نقاطى است كه بهترين تخصيص منابع بين دو صنعتX وY , و بهترين توزيعX وY ,بين دو (گروه) مصرف كننده A وB را نشان مى دهد. مقصود از بهترين توزيع آن نوع توزيعى نيست كه جامعه عادلانه مى داند; بلكه بدون ارزش گذارى عدالتخواهانه, تنها آن نوع توزيعى را در نظر دارد كه جمع مطلوبيت دو فرد يا دو گروه را بيشينه مى سازد. يعنى از نظر اقتصاددان اثبات گرا, اگرU U در شكل 1 منحنى سرحدى امكانات ـ مطلوبيت جامعه باشد, توزيع درآمد (مطلوبيت) ناشى از نقطهM بينA وB همانقدر بهينه است كه نتايج توزيعى نقطهN . حتى در حالت حدى, نقطهU هم كه تمامى مطلوبيت حاصله را نصيبA مى سازد وB را كاملا بى بهره مى گذارد, مى تواند بهترين توزيع باشد. همين طور نقطهU كه توزيع درآمدى صد در صد مقابل حالت قبل را ارائه مى كند.(5) البته اگر براى هر جامعه اى با توجه به هنجارهاى ارزشى اش توابع رفاه اجتماعى در دست باشد, مى توان از حيث نظرى به نقطه بهينه اى از نظر مدل پارتو دست يافت كه درآمد (مطلوبيت) را به شكل خاصى توزيع مى كند. شبيه نقطهT در شكل ياد شده. روشن است كه تعيين هنجارهاى اجتماعى خارج از وظيفه اقتصاددان است و پيامبران, فلاسفه, سياستمداران و مصلحان اجتماعى در ارائه آن ها نقش دارند. گرچه اقتصاددان خود نيز در اين باره قضاوتى دارد, ولى اين وجه شخصيت او ربطى به موقعيت علمى اش ندارد. اقتصاددان در ارتباط با توزيع درآمد وظائف ذيل را برعهده مى گيرد (:258 2000 Sloman,). O حدود نابرابرى را تعيين و تغييرات آن را در طول زمان تبيين مى كند. O علت وقوع سطح خاصى از توزيع درآمد را توضيح مى دهد, و عوامل رشد يا كاهش نابرابرى را روشن مى سازد. O ارتباط بين برابرى و ساير اهداف اقتصادى مثل كارايى را مىآزمايد. O سياست هاى متفاوتى مشخص مى كند كه دولت براى مقابله با فقر و نابرابرى برمى گزيند. O آثار اين سياست ها را بر خود نابرابرى, هم چنين ساير متغيرها, مانند كارايى, تورم و يا بيكارى, ارزيابى مى كند. گرچه اقتصاددانان در قضاوت نسبت به اين كه نقطه مطلوب توزيع درآمدى كجاست, با ديگران فرقى ندارند; ولى نبايد فراموش كرد كه آن ها چهارچوب ها و ابزارى در اختيار دارند كه آثار سياست ها را مى توانند بهتر ارزيابى كنند. قضاوت با كسانى خواهد بود كه به ملاك هاى ترجيحى فرااقتصادى بيش تر واقف اند. ولى اقتصاددانان ياران و مشاوران خوبى خواهند بود. البته اقتصاد اثباتى نظريه توزيع درآمد بر اساس بهره ورى عوامل توليد را تبليغ مى كند (نظريه اى كه جلوتر بررسى خواهد). اين, خود قضاوتى ارزشى در ترجيح بازار آزاد و دفاع از نتايج توزيع درآمدى آن است. در واقع بازار كارا است در حداكثر ساختن توليد آن چه در بازار مورد تقاضا است. اما سوال از اين كه تقاضاى حاكم بر توليد كارا را چه كسانى مى سازند, در اقتصاد اثباتى بى جواب مى ماند. در حالى كه اين توليد به قدرت خريد توزيع شده بين افراد و گروه ها بستگى دارد. يعنى به اين كه آرإ ريالى كه جهت و مقدار توليد را مشخص مى كند, در دست چه كسانى باشد. بنابراين وقتى توزيع آن چه توليد مى شود, عادلانه تلقى نگردد, دليلى وجود ندارد كه كاركرد بازار رقابتى منطقا مورد حمايت قرار گيرد. در واقع اگر هدف كارايى, تنها هدف اجتماع تلقى شود, و از بقيه اهداف غفلت گردد, آنوقت مى توان با پروفسور حيدرنقوى هم رإى شد كه گفته است "اگر بهينه پارتو هدف اجتماعى نهايى تلقى شود (كه قسمت اعظم اقتصاد رفاه بر پايه چنين فرض غريبى استوار است), آن گاه بايد گفت كه آن جامعه بى نواى در حال سقوط, براى مردمش, به ويژه قشر فقير آن, مهمانى اى آلوده به خست و امساك ترتيب داده است. چرا كه اقتصاد در حال بهينه پارتو مى تواند با وجدان آرام به راه خود ادامه دهد, حتى اگر آن هايى كه از نيازهاى ضرورى زندگى مثل غذا, محروم شده اند, نتوانند بدون محروم كردن اندك ثروتمندان از ثروتى كه به سختى به دست آورده اند, در وضعيت بهترى قرار گيرند" (حيدرنقوى, 1993 : 123). دو دهه پايانى قرن بيستم, دوران رونق اقتصادهاى سرمايه دارى مبتنى بر بازار آزاد در غرب, به ويژه ايالات متحده آمريكا است. اما توزيع درآمد مرتبا نابرابرتر شده است. نيكلاس بار از منابع مختلف نقل مى كند كه تعداد فقيران در انگلستان, در اين دوره به شدت افزايش يافته است. تعداد فقرا از 4 / 4 ميليون نفر در سال 1979, به 4 / 10 ميليون نفر در ده سال بعد افزايش يافته است. يعنى 5 / 2 برابر شده است. تعداد اخير, 19 درصد جمعيت كشور و 22 درصد كودكانش را در بر مى گيرد. در اغلب موارد نيز فقر پديده اى پايدار است. بدين معنا كه نيمى از فقيران, از والدين فقير زاده شده اند. در آمريكا نيز وضع, شبيه انگلستان است. نرخ فقر (جمعيتى كه زير خط فقر قرار دارند.) از 1 / 11 درصد سال 1973 به 5 / 14 درصد در نيمه دهه 1990 بالا رفت. اين جا هم فقر در ميان سالمندان و كودكان افزايش يافته است (:142 Barr, 1998). اسميدينگ نشان مى دهد كه فقر در كشورهاىOECD به ضرر زنان رشد كرده است. يعنى تقريبا در تمامى اين كشورها, زنان سالمند و خانواده هاى بدون سرپرست مرد(6), در اوائل دهه 1990 وضع بدترى نسبت به گذشته داشته اند (جدول :1 Smeeding, 1997). تحقيق علمى ديگرى كه در ژوئيه 2000 منتشر شده, نشان مى دهد كه به رغم رونق بى سابقه 9 ساله آمريكا, سهم كارگران تمام وقت زير خط فقر از 5 / 2 درصد در سال 1997, به 9 / 2 در سال 1998 افزايش يافت كه شامل 5 ميليون نفر مى شود. ليندا بارينگتن, مسئول اين مطالعه گفت: "به روشنى معلوم مى شود كه رشد بالاى اقتصادى در آمريكا, همه قايق ها را به پيش نمى راند... داشتن كارى ساده در تمام طول سال نيز ـ حتى در دوران رونق ـ كافى نيست تا فرد از فقر نجات يابد" بر اساس اين مطالعه, تعداد كارگران كم مهارت و كم مزد, امروز بيش از دو دهه گذشته آمريكا است. بين سال 1965 تا 1998, جمع سهم اشتغال بخش خرده فروشى و خدمات (دو بخش كم مزدتر در آمريكا), از 30 به 48 درصد افزايش يافته است.(7) شكل 2 تغييرات نسبت درآمد بيست درصد بالاى درآمدى, به پايين ترين بيست درصد درآمد را طى دهه هاى قرن بيستم, براى آمريكا نشان مى دهد. نمودار آشكار مى سازد كه, گرچه در اوائل قرن براى مدت كوتاهى اين نابرابرى كاهش يافت, ولى در اغلب دوران مرتبا رو به افزايش بوده است. سهم جمعيت فقير آمريكا تا سال 1998 باز هم بالا رفته و به 5 / 16 درصد جمعيت كل آن كشور رسيده است. درحالى كه اقتصاد پررونق و نرخ بيكارى پايين است, يك پنجم جمعيت آن كشور به لحاظ كار كردى بيسوادند و 13 درصد مردم آن اميد زندگى بيش از 60 سال را ندارند(8). گزارش توسعه انسانى 1998 برنامه عمران ملل متحدUNDP) ) حاكى است(9) كه 20 درصد ثروتمندترين مردم دنيا: O 45 درصد پروتئين حيوانى را مصرف مى كنند, سهم 20 درصد فقيرترين مردم از اين ماده غذايى حياتى تنها 5 درصد است. O 58 درصد كل انرژى جهان را كار مى زنند, 20 درصد فقيران كم تر از 4 درصد مصرف انرژى دارند. O 74 درصد خطوط تلفن را در اختيار دارند, در حالى كه فقيران تنها 5 / 1 درصد را. O 84 درصد كل كاغذ جهان را مصرف مى كنند, اما 20 درصد فقيرترين مردم جهان تنها 1 / 1 درصد. O 87 درصد اتومبيل هاى شخصى را مالك هستند, ولى فقيران تنها كم تر از 1 درصد. در سطح جهانى نيز نابرابرى رو به افزايش است. روند نابرابرى جهانى در شكل 3 مشهود است. در حالى كه سهم 20 درصد جمعيت ثروتمند جهان از زير 70 درصد در سال 1960 به 80 درصد درآمد در سال 1989 افزايش مى يابد, سهم 20 درصد جمعيت فقير به زير 2 درصد كاهش مى يابد. در ايران نسبت درآمد 10 درصد ثروتمند به 10 درصد فقير از 6 / 17 برابر در سال 1368 به 5 / 14 برابر در سال 1375 كاهش يافت. پيش از انقلاب اسلامى, اوج نابرابرى مربوط به سال 1354 است كه ثروتمندان به طور متوسط 8 / 33 برابر فقيران درآمد داشته اند (آهوبيم , :1377 جدول 2). بى عدالتى ناشى از كاركرد آزاد نظام بازار, در هيچ جاى دنيا تحمل نمى شود به همين دليل در تمامى كشورهاى سرمايه دارى, دولت به طرق گوناگون در توزيع درآمد دخالت مى كند. در مقياس بين المللى نيز نابرابرى بين كشورهاى بزرگ صنعتى (شمال) و كشورهاى ديگر (جنوب) دائما در حال ازدياد است. نقش شركت هاى چند مليتى كه 90 درصد آن ها در مثلث آمريكا, اروپا و ژاپن مستقراند مرتبا روبه افزايش است. 70 درصد تجارت جهانى در سلطه 500 شركت قرار دارد. سهم پنج شركت بزرگتر از بازار جهانى كالاهاى بادوام مصرفى 70 درصد; خودرو, هواپيمايى, فضايى, الكتريكى, الكترونيكى و فولاد بيش از 50 درصد; و از بازار نفت, كامپيوتر شخصى و صنعت رسانه ها بيش از 40 درصد است (:1350 2000 وSelf ). اعتراضات گسترده مردمى به كنفرانس سياتل, مقر سازمان تجارت جهانى, در سال 1999 كه به اتحاد 52 كشور به رهبرى هند در قبال امريكا و اروپا كشيده شد, هم چنين اعتراضات گسترده در ژنو در اجلاس بعدى, يا پراگ در سال 2000, همگى جنبشى است عليه بى عدالتى جهانى حاصل از سلطه سرمايه دارى بازار در روابط بين الملل. تلاش سازمان ملل متحد براى حل بدهى كشورهاى بحران زده قدم كوچكى در اين ارتباط است. در اين مقاله ابتدا كاركرد توزيع درآمدى بازار توضيح داده مى شود. عوامل نابرابرى; منابع توليد, قيمت آن ها, و نقش ربا در اين قسمت تشريح مى گردد. در قسمت سوم تلقى نظريه بهرورى نهايى به عنوان نظريه توزيع درآمد, نقادى مى شود. مقاله با خلاصه و نتيجه گيرى پايان مى يابد.
بازار در توزيع درآمد چگونه عمل مى كند؟(10)
در نظام بازار, درآمد آحاد مردم از طريق عرضه منابع و نهاده هايى كسب مى شود كه در اختيار دارند. اين منابع را مى توان سه دسته شمرد. سرمايه انسانى, سرمايه مالى و سرمايه فيزيكى. سرمايه انسانى يا نيروى كار در قبال مزد و حقوق فروخته مى شود, سرمايه مالى در قبال بهره يا سود ارائه مى گردد, و سرمايه فيزيكى, مانند زمين يا خانه, در برابر اجاره واگذار مى شود. بنابراين درآمد هر فرد به مقدار منبعى كه در اختيار دارد, و بهايى كه در قبال آن مى تواند دريافت كند, بستگى مى يابد. O توزيع منابع توليد (ثروت) چه چيزى توزيع ثروت را تعيين مى كند؟ ثروت به شكل سرمايه مالى يا فيزيكى تحت تاثير چند عامل توزيع مى شود ; كه انباشت در طول زندگى, غصب و ساير تملك هاى ظالمانه ارث از آن جمله اند. البته قوانين مربوط به مالكيت, ارث و ازدواج در اين امر تعيين كننده اند. ثروت در كشورهاى سرمايه دارى به شدت نابرابر توزيع شده است. شكل 4 اين وضعيت نابرابر را براى دو كشور انگلستان و ايالات متحده آمريكا به خوبى نشان مى دهد. در انگلستان, در سال 1995, مالك نيمى از ثروت موجود كشور, تنها 10 درصد ثروتمندترين افراد بودند; و بقيه 90 درصد جمعيت نيم ديگر را در اختيار داشتند (:265 Sloman, 2000). اين اختلاف فاحش در تمركز ثروت كه در ديگر كشورهاى تابع نظام بازار نيز مشاهده مى شود, نبايد تنها نتيجه تلاش و كوشش تلقى شود. بلكه نهادهاى ناعادلانه و روش هاى مبتنى بر غصب و استثمار در سطح ملى و جهانى از علل قابل توجه آن است. ثروت به شكل سرمايه انسانى, يعنى نيروى كار, تابع قدرت جسمانى و قابليت هاى ذاتى ديگر, و هم چنين مهارت هايى است كه در طول زندگى انباشته شده است. تفكيك توانايى هاى انسانى بين ذاتيات ناشى از وراثت و قدرت اكتسابى, در عمل چندان آسان نيست. مهم ترين عامل توانايى, هوش و ذكاوت است كه معلوم نيست دقيقا چه مقدار نتيجه عملكرد عوامل ژنتيك است و چه ميزان به محيط تربيتى يا تلاش و كوشش خود انسان بستگى دارد. به عنوان مثال دانش مهارت را در نظر آوريد. روشن است كه فرزندان پدران و مادران تحصيلكرده, در كسب دانش, و مهارت معمولا موفق ترند تا فرزندان پدران و مادران داراى تحصيل كم تر. آن ها به مطالعه و كار تحصيلى تشويق مى شوند و امكانات بهترى برايشان فراهم مى گردد. از تغذيه مناسب نيز برخوردارترند و همين امر قدرت فراگيرى را افزايش مى دهد. آيا مى توان ادعا كرد كه آن ها اين پيش افتادن را از پدرانشان به ارث مى برند؟ يا توانايى انباشته دانش و مهارت ميراث پدرانشان است؟ به هر حال روشن است كه علاوه بر قابليت هاى ژنتيك, محيط تربيتى خانوادگى و اجتماعى, يا به طور كلى, وضعيت محيطى افراد تاثير به سزايى در انباشت سرمايه انسانى دارد. به عبارت ديگر, سرمايه انسانى, نه تنها به دليل عوامل ذاتى نابرابر است, بلكه به دليل نابرابرىهاى ثروت و درآمد در نسل گذشته, و نظامات اجتماعى غيرعالانه نيز متفاوت خواهد بود. O قيمت منابع توليد عامل دوم تعيين درآمد در نظام بازار, چنان كه گفتيم به قيمتى بستگى دارد كه صاحب منبع موجود مى تواند در قبال عرضه آن به چنگ آورد. قيمت منبع, خود به دو عامل بستگى مى يابد; اول, بهره ورى منبع, دوم قيمت كالاى نهايى كه آن منبع در توليدش مشاركت دارد. مثلا براى منبع نيروى انسانىL كه در توليد كالاىX شركت مى جويد, مى توانيم بنويسيم: PL = MPL . PX كه در آنPX مزدى است كه بازار براى منبع سرمايه انسانى مى پردازد,MPL بهره ورى نهايى نيروى كار است, وPL قيمت كالاىX در بازار. قيمت قطعه زمينى در خيابان ولى عصر تهران با همان مساحت زمين در كنار جاده تهران ـ فيروزكوه, در بيابان هاى بين دماوند و فيروزكوه, بسيار متفاوت است. اين اختلاف به دليل كاربردهاى متفاوتى است كه اين دو قطعه زمين دارند, و نيز قيمتى كه براى كالاها و خدمات قابل حصول از آن ها پيدا خواهد شد. بهره ورى نيروى كار نيز هر چه بيش تر باشد, ميل به استخدام وى فزون تر است. يعنى كارفرما حاضر به پرداخت مزد بالاتر خواهد بود. به عبارت ديگر, مزد به كيفيت سرمايه انسانى موجود بستگى پيدا مى كند. اين كيفيت چنان كه ديديم, حاصل تركيبى از توانايى هاى ذاتى, آموزش و تلاش و پشتكار فرد است. كيفيت نيروى انسانى در شكل ويژه كارآفرينى, قدرت خلاقيتى فراهم مى سازد كه در نزد قليلى از افراد وجود دارد. صرف نظر از جنبه تلاش ارادى, عوامل ديگر موثر بر بهره ورى, خارج از اراده فرد و در نتيجه متفاوت و نابرابر است, در نتيجه درآمدPL) ) نيز مختلف خواهد بود. اختلاف بهره ورى نه تنها براى افراد مختلف نابرابر مى باشد, بلكه براى يك فرد نيز در طول حيات شغلى اش متغير است. مانند ايام پيرى و بازنشستگى. البته تعيين بهره ورى يك فرد در عمل بسيار سخت است. زيرا توليد نهايى, نيروى كار به عوامل ديگرى مثل مديريت, فن آورى, و مقدار نهاده هاى مكمل بستگى مى يابد. به همين دليل يك فرد خاص در شغل الف با بهرورى بيش ترى كار مى كند تا شغل ب. نابرابرىهاى ناشى از عوامل برونزا, كه فرد در آن نقشى ندارد, در سهم وى از درآمد موثر است. علاوه بر بهره ورىMPL) ), قيمت كالاى توليد شدهPX نيز در ارزش گذارى بها ده نقش تعيين كننده دارد. كارفرما هر چه توليدش خواستار بيش ترى داشته باشدPL) بالا), حاضر به پرداخت مزد بيش تر استPX) بالا). بنابراين اگر تقاضاى كالاى توليدىX) ), كاهش يابد كارفرما يا كارگرش را اخراج مى كند (PL = 0) يا مزدش را پايين مىآورد. بدين ترتيب دوره هاى تجارى بر توزيع درآمد ناشى از سرمايه انسانى اثر مى گذارد. بنابراين درآمد نيروى كار حتى در بازارى رقابتى, مى تواند تحت تاثير حوادث پيش بينى شده, مانند بازنشستگى, يا پيش بينى نشده, مثل بروز ركود, كاهش يابد. در اين دوره ها اگر وى از منابع ديگر توليد, درآمد نداشته باشد, دچار فقر خواهد شد. بازار براى مقابله با اين نارسايى, خود راه حلى ندارد؟ چرا, بيمه راه حل رايج بازار است. اما چنان كه در فصل قبلى ملاحظه شد بيمه در مواردى كه خسارت ذهنى و انتخاب نامطلوب مصداق يابد, ناتوان از حل مشكل است. علاوه بر آن خطر اجتماعى(11) نيز مانع كاركرد بيمه هاى خصوصى است. خطراتى كه تمامى افراد تحت پوشش يكباره با آن مواجه شوند, بيمه گرهاى بازار را از كار مى اندازد. مثل تورم يا بيكارى كه تمامى جامعه را متاثر مى سازد. پوشش بيمه اى كامل در برابر چنين خطراتى ممكن نيست (:201 Le Grand et al, 1992). در اين حالت ها دخالت دولت براى تإمين اجتماعى و بيمه بيكارى ضرورى مى شود. در غير اين صورت حتى در بازار رقابتى فقر و نابرابرى شديد مى تواند به وجود آيد.
نقش بهره و نظام ربوى در پيدايش نابرابرى
سرمايه انسانى يا نهاده نيروى كار, چنان كه ملاحظه شد, با مشاركت در فرايند توليد و قبول خطر, سهمى از توليد را نصيب خويش مى كند. اين سهم چنان كه در ادامه مقاله خواهيم ديد, از خطرات مختلفى آسيب مى بيند. اما در مورد سرمايه مالى در نظام سرمايه دارى چنين نيست. وقتى سرمايه مالى به عنوان نهاده توليد بررسى شود, نكات قابل توجهى در ارتباط با نابرابرى درآمد آشكار مى شود. وقتى يك سرمايه گذارى توليدى صورت مى گيرد, سرمايه گذار با استفاده از پول عرضه شده در بازار سرمايه و تبديل آن به سرمايه فيزيكى و سرمايه جارى نقدى, و استخدام نيروى كار, دست به توليد مى زند. او بايد براى سرمايه استفاده شده بهره ثابت كنار بگذارد. اين بهره تحت عنوان هزينه سرمايه, بخشى از هزينه قطعى بنگاه را به خود اختصاص مى دهد. هدف از فعاليت اقتصادى نيز كسب سود است. گرچه چنين فرض مى شود كه در بلندمدت بازار رقابتى سودى باقى نمى گذارد و تنها بهره سرمايه و مزد كارگر و هزينه مديريت, قيمت تمام شده را مى سازد. پس سود فعاليت اقتصادى كه تفاضل درآمد و هزينه است متغير بوده و به صفر ميل مى كند. در حالى كه بهره نرخ ثابت دارد و جزيى از هزينه تمام شده است. اگر سود, يعنى تفاضل درآمد و هزينه منفى باشد, توليدى صورت نخواهد گرفت, كارگر اخراج مى شود, ولى بهره سرمايه به جاى خويش باقى است. ربا دهنده هيچ كارى به سود و زيان ربا گيرنده ندارد. او بهره خويش را مطالبه مى كند. كرويتس (1997) نقش بهره را در ايجاد نابرابر به خوبى آشكار مى سازد.(12) يكى از شرايط رقابت كامل, وجود بازار كامل است. بازارى كه ساز و كار قيمت به شكلى رقابتى تعيين كننده آن است. در بازار كالا و خدمات, عرضه و تقاضا قيمت را معلوم مى سازد. اين قيمت به طور طبيعى نمى تواند كم تر از هزينه تمام شده باشد. زيرا در اين صورت عرضه متوقف مى شود, و چون كمبود پيش مىآيد, مجددا قيمت بالا رفته و انگيزه توليد فراهم مى گردد. رشد زياد قيمت نيز توليد كنندگان جديد را به صحنه جذب مى كنند, كه بالمآل با افزايش عرضه, قيمت را كاهش مى دهند. پس ساز و كار قيمت در بازار رقابتى نقش تنظيم كننده براى رسيدن به حداقل قيمت را بازى مى كند. اما اين قانون در بازار سرمايه مالى صدق نمى كند. آن چه ساز و كار قيمت را در بازار كالا موفق مى سازد, دو چيز است: اول آن كه, هر كالايى در معرض اتلاف, كهنگى و از مدافتادن و ناكارا شدن از جهت فن آورى (كالاهاى سرمايه اى) قرار دارد. پس احتكار آن چندان مقدور نيست. خدمات نيز اگر عرضه نشود, اساسا قيمتى (مزد) در كار نخواهد بود. دوم آن كه, به فرض نگهدارى, هزينه انباردارى, اگر طولانى شود, ممكن است سود انتظارى را خنثى كرده و زيان به بار آورد. در حالى كه صاحب سرمايه مالى از هر دو خطر مصون است. او مى تواند به راحتى پول را احتكار كند و براى بيش ترين سود, صبر پيشه كند. هيچ فشارى براى عرضه سرمايه در كار نيست. "به همين سبب, هيچ بازار سرمايه اى در هيچ زمانى اشباع نخواهد شد و در اين بازار كمبود مصنوعى پول وجود خواهد داشت. دليل اين كه ما همواره (در گذشته هاى دور و اكنون), در همه ى دنيا با نرخ بهره مثبت روبرو هستيم, در همين امر نهفته است". (صفحه 25). يعنى بازار براى سرمايه, كامل نيست. به بيان روشن تر پول از قواعد بازار تبعيت نمى كند و صاحبان آن تنها در صورتى به عرضه آن رضا مى دهند كه رشوه اى تحت عنوان بهره دريافت كنند. بدين ترتيب نهاده سرمايه مالى بدون پذيرش خطر زايندگى پيدا مى كند, بر خلاف سرمايه انسانى. بنابراين فاصله روزافزون سهم اين دو از توليد امرى قطعى است. از اين مهم تر موضوع بهره مركب است كه در نظام بازار پذيرفته شده است. اگر نرخ بهره مركب تنها 5 درصد باشد, ظرف 14 سال اصل سرمايه دو برابر مى شود. نرخ بهره 12 درصد پس از 50 سال, سرمايه اوليه را 290 برابر مى كند! آيا راهى سريع تر از اين براى كسب درآمد در طول زندگى وجود دارد؟ (صفحه 26 ـ 27) اگر توليد اجتماعى با نسبت ثابتى بين كار و سرمايه تقسيم شود و سرمايه, يعنى نرخ بهره, با رشد اقتصاد برابر باشد, توزيع به نفع سرمايه آسيب نخواهد يافت[ .گرچه بى عدالتى ناشى از عدم خطرپذيرى به جاى خويش باقى است]. ولى اگر حجم سرمايه سريعتر از اقتصاد رشد كند, نسبت تقسيم درآمد بين كار و سرمايه بهم مى خورد. مثلا اگر در نقطه آغاز, نسبت سهم كار به سرمايه 80 به 20 و رشد اقتصادى 3% باشد, در صورت رشد 3 درصدى سرمايه, پس از 40 سال, همان نسبت 80 و 20 براى سهم كار و سرمايه باقى مى ماند. ولى اگر رشد سرمايه 6% باشد, اين تناسب عكس شده به 23 و 77 درصد تغيير مى كند. يعنى سهم صاحب سرمايه چند برابر صاحب نيروى كار خواهد شد. به دليل وجود بهره مركب رشد سرمايه در همه جاى سريع تر از رشد اقتصادى بوده است (صفحه 32). يعنى سهم صاحبان سرمايه از توليد دائما روبه افزايش است. ثروت پولى خانوارها در آلمان طى 20 سال منتهى به 1991 به طور خالص و ثابت, سالانه 4 / 5 درصد رشد داشته است. در مقابل, طى همين مدت حقوق شاغلان, سالانه تنها 5 / 1 درصد افزايش داشته است. يعنى قدرت خريد صاحبان نيروى كار پس از 46 سال دو برابر مى شود, در حالى كه صاحبان سرمايه پس از 13 سال به اين توانايى دست مى يابند (صفحه 71). كرويتس از وضع اقتصادى آلمان در قرن 12 تا 14 ميلادى ياد مى كند كه قدرت احتكار پول رايج وجود نداشت, چون به سرعت تعويض مى شد و در زمان تعويض در دست هر كسى بود ماليات سنگين از آن گرفته مى شد. وى نشان مى دهد كه چگونه جريان سريع اين پول و تمايل به دادن قرض الحسنه, شكوفايى كلى اقتصادى و بهبود رفاه اجتماعى را در مناطق تحت آن روش به دنبال داشت (صفحه 22 ـ 23). چنان كه ملاحظه مى شود, نابرابرى درآمدى ناشى از وجود ربا و قدرت كنزمال, بسيار بيش تر از نابرابرى حاصل از كاركرد بازار سرمايه انسانى است.
نظريه بهره ورى نهايى و توزيع درآمد
در بازار رقابتى, در بلندمدت, توليد بهينه در نقطه اى صورت مى گيرد كه توليد كننده سود غير متعارف يا سود بازرگانى ندارد. به عبارت ديگر, بهايى كه وى از عرضه كالا به دست مىآورد تنها هزينه هاى نهاده ها را مى پوشاند. از طرف ديگر نهاده ها نيز تا جايى به كار گرفته مى شود كه ارزشى كه در توليد خلق مى كنند با قيمت آن ها برابر شود. بدين ترتيب ادعا مى شود كه نيروى كار و سرمايه دقيقا به اندازه اثر توليدى خويش مزد يا بهره دريافت مى كنند. زيرا, ارزش كالاى توليدى از جمع بهره ورى نيروى كار و سرمايه به دست مىآيد, و معادل اين ارزش بين صاحب نيروى كار (كارگر) و صاحب سرمايه (سرمايه دار), به نسبت نقشى كه داشته اند توزيع شده است. علاوه بر آن, وجود بازار رقابتى باعث مى شود اختلاف مزد بين كارگران و نابرابرى در بازده سرمايه ى سرمايه داران كاهش يابد. اگر مزد در صنعتى بالاتر باشد, كارگران تشويق مى شوند كه از بخش هاى كم مزد به آن روى آورند. اين تمايل, عرضه كارگر را به صنعت مزبور اضافه مى كند, و بدين ترتيب مزد در آن جا كاهش مى يابد. از آن طرف خروج كارگران از بخش هاى كم مزد, عرضه نيروى كار را براى آن ها كاهش داده و افزايش مزد را سبب مى شود. در نتيجه مزد دو بخش برابر مى گردد. همين طور اگر نرخ بازگشت سرمايه در صنعتى بالاتر از صنعت ديگرى باشد, جابه جايى مشابه, بازدهى سرمايه را در دو بخش يكسان مى سازد. اگر كشاورزى زمين خويش را به محصولى اختصاص مى دهد كه فروش بهترى دارد, افزايش اين محصول, قيمت آن را كاهش مى دهد. و در مقابل كاهش عرضه محصولى كه قبلا در آن زمين توليد مى شد, قيمت آن را بالا مى برد. در نتيجه بازدهى زمين براى كشت هر دو محصول, به يكديگر نزديك مى شوند. تلقى نظريه بهره ورى نهايى به عنوان نظريه توزيع درآمد از جهات مختلفى مورد انتقاد است: طرفداران بهينه پارتو مدعى اند كه چون مرز تابع بهره ورى است و افزايش كارايى اقتصادى به معناى بهره ورى بيش تر است: بنابراين اگر دستيابى به تعادل پارتويى را هدف قرار دهيم, با رشد اقتصادى, خود به خود دستمزدها افزايش خواهد يافت و فقر كاهش مى يابد. از آن طرف افزايش سرمايه اى ناشى از كارايى اقتصادى, عرضه سرمايه را بالا برده و بهره را كاهش مى دهد. يعنى در فرايند تعقيب كارايى سهم نيروى كار افزايش, و سهم سرمايه از كل توليد كاهش مى يابد. اما چنان كه پروين و ديگران (:1373 12) يادآورى مى كنند, اين استدلال مبتنى بر پيش فرض هايى است كه هميشه محقق نمى شود. از جمله اين كه بهره ورى نيروى كار با سرعت بيش ترى از بهره ورى سرمايه افزايش يابد. امرى كه خلاف آن واقع مى شود. علاوه بر آن چنان كه در صفحات پيش رو خواهيد ديد بهره مركب , بهره رايج در نظام هاى بازار, سهم اين دو عامل را به شدت به نفع صاحبان سرمايه تغيير مى دهد. ادعاى حذف خود به خودى فقر در فرايند تعقيب كارايى, با تحقيقات تجربى نيز سازگار نيست. با استفاده از منابع سازمان بين المللى كار نشان داده شده است كه حتى براى تإمين نيازهاى اوليه ى 10 درصد فقير جامعه, سى سال وقت, و نرخ هاى رشد مداوم حدود 10 درصد لازم است. (جدول ـ 1) در مورد ايران برآوردها حاكى از آن است كه زمان لازم بسيار طولانى و نرخ هاى رشد مورد نياز بسيار بالا و غيره واقعى خواهد بود (پروين و ديگران, :1372 14). رجوع به ارقام مقدمه اين فصل شاهد آن است كه در كشورهاى توسعه يافته, برخلاف ادعاى فوق, افزايش بهره ورى نيروى كار با گسترش فقر همراه گشته است. "شواهد فراوانى وجود دارد حاكى از آن كه رشد به خودى خود به تغذيه بهتر منجر نمى شود همچون كشورهاى توسعه يافته, در كشورهاى در حال توسعه نيز ميان دست و دهان فاصله بسيار است (گريفين و مك كنلى, :1994 164).
منطقه نرخ رشد آفريقا (مناطق خشك)2 / 11 آفريقا (مناطق استوايى)1 / 11 آسيا (به استثناى چين و كشورهاى پردرآمد)8 / 9 چين6 امريكاى لاتين (با درآمد پايين)4 / 9 امريكاى لاتين (با درآمد متوسط)7 / 8 خاورميانه و آفريقا (توليدكنندان نفت)3 / 11 منبع: (:41 ILO (1976
O چهار دليل در رد نظريه بهره ورى نهايى به عنوان نظريه توزيع درامد 1) مهم ترين ايراد اين است كه اين نظريه اساسا براى تخصيص بهينه منابع وضع شده است. يعنى راهنماى كارفرماى حداكثرساز سود است در استخدام نهاده ها. بدين ترتيب كه به او مى گويد, از هر نهاده به مقدارى استخدام كن كه ارزش توليد نهايى آن (اضافه توليد ناشى از استخدام آخرين واحد نهاده) از بهايى كه براى آن مى پردازد, كم تر نباشد. در واقع همان طوركه در بازار كالا, تقاضا تا جايى ادامه مى يابد كه ارزش حاصل شده از مصرف آخرين واحد كالا بالاتر از قيمت آن باشد; در بازار نهاده, مثلا نيروى كار, تقاضاى كارگر تا آن جا ادامه خواهد يافت كه ارزش اضافه توليد پس از استخدام آخرين كارگر, از مزد وى كم تر نباشد. يعنى اين مزد نيست كه متناسب با ارزش كار آخرين كارگر تعيين مى شود, بلكه, مزد در بازار تعيين مى شود, و كارفرما آنقدر كارگر مى گيرد تا به نقطه برابرى ارزش توليد نهايى = مزد دست يابد. شكل 5 ـ اين ارتباط را توضيح مى دهد منحنىVMPL (13) تغييرات ارزش توليد نهايى نيروى كار را, در قبال افزايش استخدام نشان مى دهد. طبق قانون بازده نزولى, با افزايش تعداد كارگران, از نقطه اى به بعد, توليد نهايى آن ها كاهش مى يابد و چون بازار رقابتى, و شركت كوچك است, قيمت كالاى توليدى ثابت است, پس با كاهش توليد نهايى (بهره ورى),VMP كم مى شود. اين منحنى منافع نهايى كارفرما را نمايش مى دهد. منحنىW نيز كه مزد تعيين شده در بازار است هزينه هاى نهايى كارفرما را از استخدام كارگر ارائه مى كند. مثل بازار كالا كه نقطه تعادل درMC = P بود, اين جا نيز نقطه تعادل درVMP = W (هزينه نهايى = منافع نهايى) خواهد بود و كارفرما به تعدادL كارگر استخدام مى كند. چنان كه ملاحظه مى شود, اساسا بحث توزيع درآمد در كار نيست. درست برعكس, اگر قرار بود پرداخت بر اساس توليد نهايى را عدالت بدانيم, چرا بايد ارزش توليد نهايى آخرين كارگر را ملاك پرداخت به تمامى كارگران بگيريم؟ مى دانيم تمامى كارگران غير از آخرين نفر,VMP بيش ترى ازW دارند (شكل 5). پس با ملاك پذيرفته ما, عدالت اقتضا دارد كه به هر يك از كارگران متناسب با كارش دستمزد پرداخت شود و ديگر مازادى براى شركت باقى نماند. در حالى كه مزد تعيين شده به وسيله بازار مبناى پرداخت است و مازاد حاصل شده از ارزش كار كارگران براى جبران سرمايه ثابت بنگاه به كار گرفته مى شود. 2) بهره ورى هر عامل توليدى مستقل از ساير عوامل نيست. وقتى مقدار معينى از نيروى كار با تركيب مشخصى از ساير نهاده ها, در توليد نقش بازى مى كند, ناممكن است كه سهم مشخصى از توليد كل را به هر عامل نسبت دهيم. مثلا وقتى تراكتورى با يك كارگر و مقدار يك هكتار زمين و مقدار معينى بذر و كود, براى توليد گندم به كار گرفته مى شود, نمى توان دقيقا معلوم كرد كه سهم هر عامل, مانند كارگر, از گندم توليدى چقدر است. وقتى چنين چيزى ممكن نباشد ادعاى عادلانه بودن مزد پرداختى قابل پذيرش نيست. در واقع نظريه توليد نهايى براى اندازه گيرى تغيير مقدار محصول كل در اثر به كارگيرى يك واحد اضافى از نهاده اى خاص, قابل استفاده است, ولى نمى تواند بخش معينى از توليد كل را به يك نهاده مرتبط سازد. نظريه بهره ورى نهايى در واقع نظريه تقاضاى نهاده ها است. كانون قضيه اين است كه كارفرماى حداكثر ساز سود هرگز براى يك واحد از نهاده نيروى كار, زمين, ماشين و هر چيز ديگر كه باشد, بيش از ارزشى كه آن واحد نهاده براى وى خلق مى كند, نخواهد پرداخت. ارزش آن واحد نهاده براى بنگاه كه به وسيله درآمد اضافى اى تعيين مى شود كه با به كارگيرى آن به دست مىآيد (يا حدس زده مى شود به دست خواهد آمد). بنابراين قيمت نهاده ها در بازار (رقابتى) تا اندازه اى بازتاب بهره ورى نهايى آن نهاده است. البته قيمت هر نهاده به عرضه و تقاضاى آن بستگى دارد. تئورى بهره ورى نهايى به ما براى فهم طرف تقاضاى نهاده كمك مى كند, ولى چيزى درباره سهم اين نهاده در توليد كل يا قيمت عادلانه نهاده نمى گويد. تا بحث طرف عرضه بازار نهاده صورت نگيرد تصوير كامل نيست (:536 Stroup, 1987 للهGwartney ). ظاهرا خطاى عادلانه بودن مزد از عبارت "مزد با توليد نهايى كارگر برابر است" ناشى مى شود. در واقع توليد نهايى, حاصل كار كارگر آخر نيست, بلكه تغيير توليد كل پس از ورود كارگر آخر به فرايند توليد است. به همين دليل اين نظريه ربطى به توزيع درآمد ندارد. 3) چنان كه گفته شد بهره ورى هر نهاده, مستقل از كميت و كيفيت ساير نهاده ها نيست. مثلا تعويض مدير ناكارآمد يك بنگاه, با مديرى خلاق, مى تواند بهره ورى كارگران را به شدت متحول سازد. يا اين كه با مواد خام مناسب و با كيفيت بالا, محصول ارزشمندترى به دست كارگران توليد مى شود. خلاصه افزايش كارايىX منحنىVMP را به سمت بالا منتقل مى سازد. اگر پرداخت بر اساس بهره ورى عدالت باشد, ظلم ناشى از مديريت ضعيف يا كمبود سرمايه جارى در شكل مواد خام نامرغوب را كارگران بايد تحمل كنند؟ 4) تنها فرض هاى بسيار صلبى, بازارى رقابتى به مزد برابر براى تمامى نيروى كار منجر خواهد شد. اين فرض هاى انتزاعى چنين اند: O تمامى كارگران از توانايى مشابه برخوردارند. O تحرك كامل نيروى كار ممكن است. O تمامى شغل ها براى همه كارگران به يك اندازه جذاب است. O تمامى كارگران و كارفرمايان از اطلاعات كامل برخوردارند. O مزد, صددرصد به وسيله عرضه و تقاضا تعيين مى شود و هيچ قدرت بازارى در بازار كار وجود ندارد. با اين فروض, اگر تقاضاى مصرف كننده براى كالايى افزايش يابد, فورا تقاضاى نيروى كار براى توليد آن كالا بالا مى رود. مزد شروع به افزايش مى كند. بى درنگ سيل كارگران بدان صنعت سرازير مى شود. در نتيجه سريعا مزد به جاى خودش باز مى گردد. عكس اين مسير نيز قابل تصور است. البته در جهان واقعى اين فرض ها محقق نمى شود. بلكه اختلافات فاحشى بين مزدها وجود دارد. چنان كه اسلومن شرح مى دهد, حتى اگر بازار رقابتى كامل مى بود, انتظار اين بود كه نابرابرى پايدار باشد. علت آن است كه در كوتاه مدت تعديل مزدها و جابه جايى ها زمان بر است. بايد زمانى بگذرد تا منحنى هاى عرضه و تقاضا تغيير كنند و به تعادل بلندمدت جديد برسند. در اين دوران بخش هاى رو به گسترش تمايل به پرداخت بيش تر دارند, در حالى كه صنايعى با قراردادهاى از قبل منعقد شده, چنين نخواهند كرد. حتى پس از گذشت زمان لازم براى تمامى تعديل ها, باز اختلاف مزدها در بلندمدت باقى خواهد ماند. زيرا الف) قابليت هاى ذاتى متفاوت است تعليم و تربيت نمى تواند تمامى اين اختلاف ها را منتفى كند. ب) نيروى انسانى حتى در بلندمدت كاملا متحرك نيست. مردم سلايق متفاوتى درباره محل زندگى و نوع شغل دارند. ج) مشاغل به شدت از حيث نياز به مهارت و سختى يا رضايت بخشى متفاوت اند. "و از همه مهم تر آن كه, چون شرايط عرضه و تقاضا به طور مستمر در حال تغيير است, تعادل عمومى بلندمدت در كل اقتصاد هرگز حاصل نخواهد شد" (1 ـ :230 Sloman, 2000). اين وضع بازار رقابت كامل بود, ساختارى كه در آن قدرت بازارى وجود ندارد. و هيچ امتيازى بين توليدكنندگان يا صاحبان نهاده يا مصرف كنندگان موجود نيست. درحالى كه در جهان واقع عرضه و تقاضا تحت تاثير عوامل مختلف قرار دارد. مثلا مزدى كه به تمامى كارگران هر بنگاه پرداخت مى شود, ضمن آن كه راهنماى كارفرما در استخدام كارگر است, خود تحت تاثير عوامل مختلفى در بازار كار قرار دارد. اين مزد نه تنها از عرضه كنندگان نيروى كار (كمى و كيفى) متإثر مى شود, بلكه تحت تاثير عرضه ساير نهاده نيز قرار دارد. تشكل هاى حرفه اى يا اتحاديه هاى تجارى بازار را از رقابتى بودن مى اندازد. خوددارى يك دسته از عرضه كنندگان از ارائه نهاده (مثلا اعتصاب كارگرى به دستور اتحاديه كارگران), پاداش ساير نهاده ها را تغيير مى دهد. همين طور بخل رباخواران به دليل نااطمينانى در بازار سرمايه, مزد كارگران را تحت تاثير قرار مى دهد. تبعيض در طرف تقاضاى نيروى كار عملا وجود دارد. استخدام تبعيضآميز يا پرداخت مزد نابرابر براى مهارت هاى يكسان به دليل تبارگرايى, نژاد و جنسيت متفاوت امرى رايج است. در جوامع سرمايه دارى, اين تبعيض عليه رنگين پوستان و زنان اعمال مى شود. ركود اوائل دهه 1980 آمريكا نرخ بيكارى مردان سياه پوست را از 4 / 9 درصد در نيمه اول 1979, به 9 / 18 درصد در نيمه دوم 1982 افزايش داد. در حالى كه همين اقلام براى مردان سفيدپوست به ترتيب 5 / 3 و 6 / 8 درصد بود. يعنى ركود, بيكاران سياه پوست را 5 / 9 درصد اضافه كرد, ولى سفيدپوستان را تنها 1 / 5 درصد.(14) بخشى از تبعيض, به علت نايكسانى اطلاعات مى تواند رخ دهد (ناقصى بازار). مثلا چون دانستن بهره ورى واقعى نيروى كار دشوار است, كارفرما به دنبال علامتى مى گردد. مثلا سطح تحصيل يك علامت تلقى مى شود كه دارندگان مدارك پايين تر را از ورود به صحنه منع مى كند. يا جنسيت را به عنوان علامتى از توانايى تلقى مى كنند و زنان را كنار مى گذارند. اگر اين علائم نارسا باشند, ممكن است نيروهاى با بهره ورى بيش تر پشت در بمانند (:199 Le Grand et al, 1992). چنان كه گفتيم علاوه بر توليد نهايى, ارزش نهاده به قيمت محصول نيز بستگى دارد. فزونى درآمد يك فوتباليست ملى پوش نسبت به يك استاد دانشگاه به سختكوشى وى بستگى ندارد. همين طور به مواهب ذاتى برتر, بلكه به بازار گرم تر براى اولى پيوند خورده است. چه كسانى اين بازار را گرم تر مى كنند؟ مصرف كنندگان, يا تبليغات رسانه اى و باشگاهى صاحبان صنعت ورزش و نيز سياستگزاريهاى حكومتى؟ فرانك ضمن آن كه از نظام بهره ورى نهايى براى توزيع درآمد دفاع مى كند, تصريح مى نمايد كه اقليتى از جامعه, بخش قابل توجهى از درآمدشان حاصل مالكيت ابزارهاى مالى (سهام, اوراق قرضه,...) است و اكثريت, تنها به درآمد حاصل از نيروى كار خويش متكى اند. وى قبول مى كند كه چنين توزيعى بسيار دور از يك نظام توزيع مطلوب است. دفاع وى به دو ويژگى متكى است كه آن ها را جذاب مى نامد: اول آن كه, نظريه بازار رقابتى عوامل توليد, منتهى به آن مى شود كه در تعادل درازمدت هر عامل به اندازه بهره ورى خويش دريافت كند, و جمع اين دريافتها دقيقا كل ستانده قابل توليد است(15). البته وى قبول دارد كه اين ادعاى بالقوه وجود دارد كه در هر نظامى ستانده قابل افزايش است. دوم آن كه اين نظام به ابتكار, تلاش و خطرپذيرى بيش تر پاداش مى دهد. امرى كه باعث ازدياد توليد است. (:637 Frank, 1997). نكته اول وى به دلايل مذكور در بند 1 و 3 همين بحث قابل پذيرش نيست. دليل بند 3 ما را نيز وى تإييد كرده است. آن جا كه مى پذيرد كل ستانده در هر نظامى قابل افزايش است. فرانك در عين حال مى پذيرد كه الگوى پرداخت بر اساس بهره ورى نهايى در عمل تقريبا هرگز ديده نمى شود. وى مى گويد شإن شغلى از جمله مسائلى است كه باعث مى شود افراد مزد كم تر از ميزان بهره ورى نهايى را بپذيرند. مقصود از شإن شغلى, مرتبه اى از اهميت اجتماعى است كه فرد در داخل شركت و در قياس با بقيه همكاران [و يا در مقايسه با ساير همگنان در اجتماع] احساس مى كند. همين طور يادآورى مى كند كه ساختار شغلى بسيارى از شركت هاى خصوصى بسيار برابر طلب تراز آنى است كه نظريه بهره ورى نهايى الزام مى كند. مثلا بسيارى از شركت ها بر اساس تجربه, تحصيل, طول اشتغال و عواملى از اين قبيل قواعد صلبى را براى پرداخت تعيين مى كنند و با وجود اختلاف فاحش در بهره ورى افراد, به كاركنان داراى شرايط يكسان ظاهرى, حقوق برابر مى دهند (:515 Frank, 1997). افزايش نابرابرى از تغييرات ساختار بازار كار نيز متإثر است. بدين معنا كه در جوامع سرمايه دارى, مانند انگلستان, افزايش اعانات اجتماعى, با افزايش نرخ اشتغال همراه شده است. در حالى كه انتظار مى رود با افزايش عرضه شغل پرداخت هاى انتقالى دولت كاهش يابد. علت اين تعارض, روند استفاده بيش تر نيروى كار از شغل هاى قابل انعطاف است كه پديده بيكارى را در كنار پديده چند شغلى آشكار ساخته است. رشد سريع فنآورى در كشورهاى صنعتى نيز باعث افزايش نرخ بيكارى كارگران غير ماهر و غير تحصيل كرده شده است و بدين ترتيب مزد آن ها به طور نسبى كاهش يافته است (:275 Bailey, 1995).(16) خلاصه آن كه, تئورى بهره ورى نهايى براى توزيع درآمد, گرچه بسيار مشهود شده است, در دنياى واقعى كاربرد محدودى دارد. اشكالات عمده آن عبارت است از 1) كاربرد اين نظريه در تابع توليد همگن از درجه اول است كه در عمل نادر است. مشكلات درباره تغييرات ناشى از مقياس[ فزاينده يا كاهنده] كه واقعى تر است, بروز مى كند. 2) فرض رقابت كامل مبناى اين نظريه است. يعنى اين نظريه نمى تواند تبعيض جنسى, نژادى و طبقاتى را توضيح دهد. همين طور نمى تواند پديده چانه زنى جمعى (نقش اتحاديه ها) را كه طبق آن دستمزدها بدون ارتباط باVMPL و تنها با فشار افزايش مى يابد, تشريح كند. 3) اقتضاى اين نظريه اين است كه اگر سود كارفرمايان حتى بازرگانى به 20 درصد از درآمد ملى در بعضى كشورها برسد, بحثى نخواهد كردPen, 1971) ).
خلاصه و نتيجه گيرى
اقتصاد اثباتى با ادعاى ارائه دانش فرا ارزشى, قضاوت درباره توزيع درآمد را امرى ارزشى تلقى كرده و از آن دامن مى كشد. به روشنى آشكار است كه اين, خود قضاوتى ارزشى درباره ترجيح بازار آزاد و نتايج توزيع درآمدى آن است. قضاوتى كه كارايى را تنها هدف, يا اصيل ترين هدف اجتماع تلقى مى كند و نتايج توزيع درآمد را, هر چه باشد, تبليغ و براى مقبوليت آن نظريه پردازى مى كند. چنين ديدگاهى باعث شده كه نابرابرى رو به تزايد, همه جوامع سرمايه دارى غرب را به فكر چاره بيندازد. به همين دليل به رغم ادعاى اوليه اقتصاد اثباتى, امروزه هيچ كشورى امر توزيع درآمد را يكسره به بازار محول نمى كند. و براى كاهش نابرابرى و بى عدالتى به سياستگزاران دولتى ميدان داده مى شود. در مقياس جهانى نيز نابرابرى فزاينده شمال و جنوب, سازمان هاى جهانى را به تكاپو انداخته است. اقتصاددانان اثبات گرا, گرچه تصميم گيرى درباره عدالت را وظيفه خويش نمى دانند, ولى درباره علل پيدايش و رشد نابرابرى, سياست هاى توزيع درآمدى, و تعادل آن ها با ساير اهداف, مانند كارايى ساكت نمى نشينند و با ابزار و روش هاى خويش به كمك سياستگزاران مى شتابند. واقعيت جهان خارج نشان مى دهد كه چگونه فقر و نابرابرى, به رغم رونق موجود, در كشورهاى داراى نظام بازار رو به فزونى است. به طوريكه داشتن كار كامل تمام وقت نيز ضمانتى براى رهايى از چنگال فقر در آن كشورها فراهم نمى سازد. علت آن است كه توزيع درآمد در نظام بازار از يك سو به ميزان سرمايه (ثروت) موجود در نزد افراد (سرمايه انسانى, مالى يا فيزيكى) بستگى دارد; و از سوى ديگر به قيمتى كه بازار براى اين موهبت يا ملك موجود پرداخت مى كند. سرمايه مالى و فيزيكى به دليل قوانين و نهادهاى نامناسب به شكلى بسيار نابرابر توزيع شده است. سرمايه انسانى نيز چه از حيث ذاتى و چه از حيث قابليت هاى قابل اكتساب بسيار نابرابر است. قيمت پرداختى براى سرمايه نابرابر موجود نزد افراد, به كارايى آن در فرايند توليد و نيز قيمت محصول ناشى از آن بستگى مى يابد. مزد كه قيمت سرمايه انسانى (نيروى كار است), به كارايى نيروى كار و محصول حاصل شده از تلاش وى مربوط مى شود. كارايى ذاتى و اكتسابى مختلف است, قيمت محصول نيز در بازار و تابع عوامل عرضه تقاضا در ساختارهاى متفاوت بازارى است. در نتيجه مزد ممكن است به صفر نيز برسد (اگر محصول خريدار نداشته باشد, مانند دوران ركود). بهره, قيمت سرمايه مالى به دليل قبول نظام ربوى در نظام سرمايه دارى بازار تضمين شده و در گذشته و حال همواره مثبت بوده است. نابرابرى فزاينده دستاورد صاحبان ثروت مالى و ثروت بدنى از همين جا آغاز مى شود. به ويژه وقتى بهره مركب, بهره رايج است. اقتصاددان اثباتگراى مدافع نظام بازار, چون ذاتا و برخلاف ظاهر فراارزشى, مدافع نتايج توزيعى بازار آزاد است, از نظريه بهره ورى نهايى, تصويرى مناسب براى توزيع درآمد ترسيم مى كند. در حالى كه اين نظريه صرفا راهنماى تقاضاى مقدار بهينه نهاده براى رسيدن به سود حداكثر است و هيچ ربطى به مسإله عدالت ندارد. بنابراين ادعاى اين كه سهم هر نهاده در درآمد, با نقش آن در فرايند توليد آشكار مى شود, پس مزد, بهره و اجاره ى پرداختى عادلانه است, قابل قبول نيست. زيرا تعيين اين ها نه فقط به طرف تقاضا (كه نظريه بهره ورى نهايى ناظر به آن است), بلكه به طرف عرضه بستگى دارد. علاوه بر آن تركيب هر نهاده با نهاده هاى ديگر بهره ورى آن را عوض مى كند. دليلى وجود ندارد, وقتى نهاده هاى ديگر به مقدار مناسب عرضه نشود, يا تركيب آن ها به درستى صورت نگيرد, سهم ناچيز نهاده اى خاص, مثلا نيروى كار را عادلانه بدانيم. اين نظريه مبتنى بر فرضياتى بسيار سخت و انتزاعى است كه در عالم واقع محقق نمى شود. در عالم واقع وجود انحصارات, اتحاديه ها, بازارهاى ناقص سرمايه, در طرف عرضه, و تبعيض هاى مختلف در طرف تقاضا, باعث مى شود كه نابرابرى به شدت به نفع صاحبان ثروت و به ضرر صاحبان نيروى كار, و بين صاحبان نيروى كار, به ضرر كارگران كم مهارت, افزايش يابد. جمع اين ويژگى هاى ذاتى نظام بازار رقابتى, به ويژه شكل ربوى آن, باعث مى شود كه توزيع درآمد با ساز و كار قيمت ها در بازار شكست بخورد; و دخالت دولت براى تصحيح اين نارسايى موجه باشد.
فهرست منابع :
الف) فارسى ــ آهوبيم, هلن (1375); "شاخص هاى درآمد در ايران و جهان"; تهران, بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران, اداره تحقيقات و مطالعات آمارى, شهريورماه ــ پروين, سهيلا, و ديگران (1373); "روند فقر در برخى از مشاغل و عوامل موثر در تخفيف يا تشديد آن در مناطق شهرى ايران"; تهران, وزارت امور اقتصادى و دارايى ــ حيدرنقوى, سيدنواب (1993); "اقتصاد توسعه, يك الگوى جديد"; ترجمه توانايان فرد, حسن, تهران, پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى: 1378 ــ كرويتس, ه' . (1997); "پول, بهره, بحران هاى اقتصادى - اجتماعى (ترجمه فشرده كتاب معضل پول)"; ترجمه شهميرزادى, حميدرضا, تهران, كانون انديشه جوان: 1378 ــ گريفين, ك. و مك كنلى, ت. (1994); "توسعه انسانى, ديدگاه و راهبرد"; ترجمه خواجه پور, غلامرضا, تهران, وداد: 1377
امروزه تحولات شگرفی در زمینه فناوریاطلاعات رخ داده و پیشرفتهای آن فراگیر شده است بهطوریکه روندهای دگرگونی را در زمینههای مختلف ایجاد کرده است. مهمترین ویژگیهای آن سرعت زیاد در پردازش دادهها، دقت فوق العاده زیاد، سرعت بالای دسترسی به اطلاعات، به روز بودن، امکان مبادله الکترونیکی اطلاعات، کیفیت بالا، قیمت فوق العاده ارزان و رو به کاهش میباشد و از طرفی گسترش حجم عملیات و پیچیده تر شدن امور را در پیش داریم. با توجه به این عوامل دیگر نیازی به توجیه استفاده از فناوری اطلاعات در دنیای امروز نخواهیم داشت و حسابداری نیز ناگزیر به کاربرد و استفاده از تمام یا برخی از روشهای نو در ارائه خدمات و وظایف خود میباشد. چرا که به گفته گری ساندم[1] رئیس سابق انجمن حسابداران آمریکا، نقش اطلاعات در جامعه اهمیت بیشتری پیدا کرده پس تهیه کنندگان اطلاعات بهخصوص حسابداران باید تهیه کننده اطلاعات پیشرفته و باکیفیت باشند تا خدماتشان با قیمتهای بالا خریدار داشته باشد، در غیر این صورت در آینده جایگاهی نخواهند داشت.
بنابراین تحقیقاتی در این زمینه جهت شناخت فناوریهای جدید و پی بردن به اینکه کدامیک از این فناوریها و چگونه باید بکاربرده شوند تا باعث ارتقاء کیفیت حرفه و پیشرفت حسابداری همزمان با تحولات اساسی در فناوری اطلاعات شود، لازم و ضروری است.
لزوم مدل جدید گزارشگری مالی
اولین و بزرگترین عامل که در کار سازمانها تغییر ایجاد کرده و خواهد کرد، اینترنت[2] است. اینترنت با تغییر اساسی روش عملکرد شرکتها، حرفه را زیر و رو میکند، این تغییرات بهمراتب فراتر از تجارت الکترونیکی[3] هستند، بهطوریکه محصول فرعی تجارت الکترونیکی، تغییر بنیادی در فرایندها و فرهنگ سازمان میباشد.
در حالیکه، اینترنت، فناوریاطلاعاتی است که بیشترین مسئولیت را برای تغییر در رویه حرفه به عهده دارد، نباید نقش سیستمهای برنامهریزی منابع شرکت (ERP)[4] را نادیده گرفت. آنچه که سیستمهای ERP انجام میدهند این است که همه اطلاعات سازمان را در یک منبع مرکزی گردآوری میکنند به طوریکه دسترسی به اطلاعات کلیدی مخصوصاً برای اعضاء خارج از سازمان خیلی آسانتر میشود. بدست آوردن یک مرحله بالاتر ERP مستلزم هماهنگی سیستم ERP داخلی سازمان با سیستمهای فروشندگان و مشتریان میباشد که باعث ایجاد سیستم برنامهریزی منابع چند شرکته (MERP)[5] میشود. تکنولوژی توانمند برای تکامل چنین سیستمهایی، اینترنت است.
در این جا ممکن است این سؤال پیش آید که «چگونه فناوریاطلاعات به مدلهای گزارشگری مالی مرتبط میباشد و چرا این مدلها به تغییر نیاز خواهند داشت؟» جواب کوتاه و مختصر این است که سرمایهگذاران و اعتباردهندگان نیز جزو اعضاء حرفه محسوب میشوند و دنبال منابع اطلاعاتی متناوب برای ارزیابی کارایی شرکت هستند. از طرفی پیشرفت چشمگیر فناوریاطلاعات و مزایای آن باعث میشود اطلاعات زیادی از طریق پایگاه عمومیدادهها مخصوصاً اینترنت قابل دسترسی باشد و در نتیجه تصمیمگیرندگان بتوانند به طور روزافزون از اطلاعات بهموقع و متنوع برای تصمیمگیری استفاده نمایند. درحالیکه آنها هنوز مجبور به استفاده از اطلاعات صورتهای مالی حسابرسی شده هستند که این اطلاعات فقط بهصورت دورهای و بر مبنای گذشته قابل دسترسی هستند. بنابراین منطقی است فرض کنیم که انتظار آنها نیز برای دسترسی به اطلاعات کلیدی موجود در سیستمهای اطلاعاتی داخلی شرکتها، بیشتر خواهد شد. این انتظارات برای بعضی افراد کاملاً متفاوت از افشاهایی است که توسط سازمانها روزانه به صورت رایگان از طریق سایتها ارائه میشوند. صرفاً اعلام ساده اسناد مالی و صورتهای مالی حسابرسی شده(بهصورت دورهای و بر مبنای گذشته)، و آنها را از طریق اینترنت در اختیار عموم گذاشتن، نیاز سرمایهگذران را که با بیتابی جویای اطلاعات جاری درباره وضعیت مالی شرکت هستند، برطرف نمیکند. بنابراین، این اطلاعات حسابداری ارائه شده، برای تصمیمگیری کم اهمیت خواهند بود مگر اینکه مدلی جدید بمنظور تهیه اطلاعات مالی بهموقع و برطرف کردن این نیاز، ایجاد شود.
مدل جدید گزارشگری مالی
شکی نیست که فناوری اطلاعات، جریان اطلاعات را بین شرکتهای تهیه کننده اطلاعات و استفاده کنندگان اطلاعات تغییر داده است. از سالها قبل کلیه مراحل چرخه حسابداری بجز گزارشگری، بهصورت الکترونیکی انجام می شدند. با این وجود، رشد فزاینده فناوری اطلاعات از قبیل پیدایش اینترنت و ابزارهای آن و استفاده از آنها در گزارشگری، از سال 1997 مکانیزم جدیدی را ایجاد کردهاند و گزارشگری مالی را بهسمت گزارشگری مالی بههنگام(پیوسته)[6] سوق دادهاند. بدین صورت که با استفاده از XBRL[7] سیستم مالی یکپارچه شرکت بهصورت مستقیم به اینترنت وصل میشود. بنابراین استفادهکنندگان از اطلاعات حسابداری در هر نقطه از جهان میتوانند به وب سایت شرکت مراجعه کرده و هر لحظه صورتهای مالی را با آخرین تغییرات مشاهده نمایند و تجزیه و تحلیل کنند. حتی با استفاده از نرم افزارهای هوشمند[8]، ERP[9]، [10]HTML، [11]XML، [12]XBRL و...که در ادامه به آنها اشاره میشود، استفادهکنندگان میتوانند نسخه خود را در جهت گزارش دلخواه دستکاری نمایند. به این ترتیب، نیازی به چاپ و توزیع صورتهای مالی آن هم فقط در پایان سال مالی و میاندورهای نخواهد بود که به این نوع گزارشگری مالی که در آن اطلاعات از طریق اینترنت (یا جانشین آن) در همه حال در دسترس خواهد بود گزارشگری مالی بههنگاممیگویند
تعدادی از فناوریهایی مؤثر در مدل گزارشگری جدید عباتنداز:
* پایگاه دادهها (جهت تجزیه و تحلیل دادهها)، *سیستمهای خبره (کمک به تجزیه وتحلیل انحرافات، وام، و تحلیل ریسک)، *شبکههای عصبی (به عنوان ابزار پیش بینی)، *انبارهای اطلاعات (جهت فراهم آوردن اطلاعات خاص جهت استفاده کنندگان)، *نرم افزار پشتیبانی تصمیم (به تصمیم گیرندگان کمک می کند تا دادهها را تجزیه و تحلیل کند و تأ ثیر تصمیمات را پشتیبانی کند قبل از اینکه یک تصمیم را انتخاب کنند)، *ارتباط برتر (جهت بهبود در قابلیت دسترسی به اطلاعات)، * امضاءهای دیجیتالی و تأییدیههای دیجیتالی (امکان حسابرسی مستمر را فراهم میکنند) ،* نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی (تغییر گزارشها را مطابق با شرایط امکانپذیر میکند)، *داده کاوی و پردازش تحلیلی همزمان، * عاملهای هوشمند (بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات و کمک به تصمیمگیری)، و *زبان گزارشگری XBRL (1- جهت انتقال اطلاعات حسابداری به شبکه جهانی وب 2- بهمنظور تسهیل دسترسی سرمایهگذاران و تحلیلگران به اطلاعات، 3- ابزار قوی برای استخراج و ارزیابی درست دادهها برای استفاده کنندگان میباشد، 4- مقایسه گزارشهای مالی شرکتها در هر گروه صنعتی را از طریق ایجاد سازگاری در طبقه بندی دادههای مالی امکانپذیر میکند).
پیشنهادها
با توجه به نیازهای اطلاعاتی استفادهکنندگان و معایب مدل گزارشگری فعلی(سنتی)، مشخص میشود که مدل گزارشگری مالی نهایتاً باید بسمت گزارشگری مالی بههنگام سوق یابد. بنابراین پیشنهاد میگردد که نظام حسابداری کشور در این مسیر گام بردارد. بدین صورت که سیستمهای حسابداری و حسابرسی متناسب با فناوری جدید را طراحی و توسعه دهد و گزارشگریها و افشاگریهای جامع حسابداری و مالی را با تغییرات سریعی که در دنیای تجاری ایجاد شده همگام سازد.
منابع و مآخذ
Ashbaugh, H., Johnstone, K. and Warfield, T. (1999). "Corporate Reporting on the Internet". Accounting Horizons. 13 (3): 241- 257.
Dull, R, B., Graham, A, W. and Baldwin, A, A. (2003). "Web-based Financial Statement: Hypertext Links to footnotes and their effect on decisions". International Journal of Accounting Information Systems. Vol 4. pp 185-203.
Financial Accounting Standard Board Steering Committee. (2000). "Business Reporting Research Project". FASB. www.fasb.org
Hollander, A, S., Denna, E, L. and Cherrington, J, O. (1999). "Accounting, Information Technology and the Business Sloution". Tow edit. Irwin/McGraw-Hill.
Romney, M, B., Steunbart, P, J. (2000). "Accounting Information Systems". 8 thed. Prentic-Hall.
Sutton, S, G. (2000). "The Changing Face of Accounting in an Information Technology Dominated World", International Journal Of Accounting Information Systems, page1-8
Top 10 Technologies – Plus 5 For Tomorrow. (1999). Journal of Accountancy. May. pp16-17.
Turban, E. and Wetherbe ,J. (2004). " Information Technology for Management ". John Wiley & Sons ,inc.
Turban, E.; Rainer R ,K. and Potter ,R ,E. (2005). "Introduction to Information Technology ". John Wiley & Sons ,inc. Third Edition
XBRL. "XBRL: Transforming Business Reporting". (2003). Available at http://www.xbrl.org/ahatisxbrl/index.asp.
چكيده: موضوع بحث انگيز روند افزايشي ضايعات مواد غذايي، يكي از چالشهاي جدي اكثر كشورها به ويژه، كشورهاي در حال توسعه است، سياستمداران و انديشمندان مجامع علمي در جهان سوم درصدد برآمده اند براي كاهش ضايعات محصولات كشاورزي در مراحل كاشت، داشت و برداشت و مراحل توزيع و مصرف چاره انديشي كنند. بر همين اساس ضرورت دارد به خط مشي سياست كلان، راهكارهاي عملي و اجرايي جهت جلوگيري از ضايعات از جانب دولت و نيز بالا بردن سطح آگاهي عمومي در كاهش ضايعات اهميت داده شود. در اين مقاله همچنين مسايل مبتلا به مراحل كاشت، داشت و برداشت و نيز مرحله مصرف، تاثير ضايعات در قيمت غذايي كشور، اثر فرسودگي ماشينهاي كشاورزي در افزايش ضايعات، حمايت از كشاورزان در جهت افزايش بهره وري، اصلاح نظام خريد تضميني، بسته بندي، خود كفايي در غلات در افق ده ساله، سهم كشاورزي در عوامل توليد ملي و ارزش توليد در اقتصاد ملي تجزيه و تحليل شده است. در بخش ديگري از مقاله برنامه كنار گذاري كشت محصول (Set aside)، سياستهاي كاهش هزينه مبادله (Transaction cost)، كاهش يارانه بعضي از محصولات غذايي، بكارگيري مناسب خريد تضميني، افزايش كيفيت بسته بندي، كاهش ضايعات از طريق بازاريابي مناسب (كارايي سيستم بازاريابي و ضايعات در سيستم بازاريابي) و نقش مجموعه فعاليت هاي بازاريابي، وظيفه متخصصين بازاريابي و پرهيز از دور باطل توليدات نامناسب، نقش بازاريابي نامناسب و در افزايش ضايعات مورد بحث قرار گرفته است. با توجه به اهميت استراتژيك بخش كشاورزي در ارزش توليد ناخالص كشور و ارزش صادرات غير نفتي و اشتغال كشور كاهش ضايعات مي تواند علاوه بر افزايش عملكرد محصولات زراعي و باغي، در ايجاد اشتغال، توسعه صادرات غير نفتي و ايجاد امنيت غذايي از اهميت بالايي برخوردار است. لغات كليدي:كاهش ضايعات، امنيت غذايي، اصلاح نظام خريد تضميني، برنامه كنار گذاري كاهش هزينه مبادله، كيفيت بسته بندي، بازاريابي مناسب مقدمه: يكي از سياستهاي جدي دولتها در امر امنيت غذايي، كاهش ضايعات غذايي است و از طرف ديگر سازمان FAO راههايي را براي جلوگيري از ضايعات مواد غذايي به مسئولان كشاورزي و تأمين كنندگان موادغذايي دولتهاي عضو، ارائه داده است. موضوع با اهميتي كه دولتمردان هر كشوري بايد درنظر بگيرند تعيين خط مشي كلان در رابطه با كاهش ضايعات مي باشد و بعد از تعيين خط مشي و سياست كلان بايستي مسئوليتها و وظايف، سازمانهاي خصوصي و دولتي مشخص و تعيين شود. در اين راستا بايد دو راه حل در نظر گرفته شود. راه حل اول مربوط به بالا بردن سطح آگاهي عمومي در كاهش ضايعات از طريق روشهاي جلوگيري از ضايعات مي باشد. البته اين راه حل در روند درازمدت ثمردهي خواهد داشت. راه حل دوم مربوط به تدوين سياستها از طرف دولتها مي باشد. اجراي اين سياستهاي بعد از تدوين اثرگذاري سريعتري در كاهش ضايعات خواهد داشت. بطور مثال كاهش سوبسيد نان از طرف دولت مي تواند سريعاً بر مصرف نان تأثير گذارد. تأكيد بر دو راه حل فوق به علت افزايش جمعيت و كاهش منابع طبيعي، امكانات و منابع محدود مي باشد و پاسخگويي به نياز غذايي افراد بتدريج از جانب مسئولان دولتي مشكل مي شود، غذا و امنيت غذايي نه تنها وجه اقتصادي – اجتماعي دارد، بلكه به تازگي چهره سياسي گرفته و به عنوان ابزار سياسي مورد استفاده كشورهاي صنعتي قرار مي گيرد. با توجه به شرايط فعلي اقتصاد و كاهش درآمد ارزي در كشور بايد، از امكانات استفاده بيشتري كرد، تا توليدات را افزايش داد و از بند واردات رها شد و نهايتاً از هدر رفتن ارز جلوگيري كرد. در اين مقاله هدف بر اين است، اهميت جلوگيري از ضايعات بيشتر شكافته شود و نيز روشهاي اقتصادي جلوگيري از ضايعات مورد تجزيه و تحليل و بررسي قرارگيرد و در پايان پيشنهادات و نتايج ارائه خواهد گشت.
آثار ضايعات محصولات كشاورزي بر جنبه هاي مختلف اقتصادي: با توجه به اينكه نيمي از برخي محصولات كشاورزي كشورمان، در فاصله بين مراحل كاشت تا برداشت، از چرخه مصرف خارج مي شود و اين در حاليست كه نيم باقي مانده نيز كه در سفره خانوار مصرف مي شوند، غالباً بدليل اختلاط با محصولات نامرغوب، اطمينان خاطر براي مصرف كنندگان فراهم نمي سازد. امنيت غذايي كه سنگ بناي جامعه اي توسعه يافته و عنصر اصلي سلامت رواني و جسماني است، هر روزه در كشورهاي در حال توسعه مورد تهديد قرار مي گيرد. اين تهديد، هنگامي عميقتر مي شود كه بدانيم اكثريت جمعيت اين جوامع را كودكان و جوانان تشكيل مي دهند و با اين ترتيب با تهديد سلامت آنان، بخش عمده اي از توليد ناخالص داخلي در معرض خطر خواهد بود. در عين حال كمبود تجهيزات و فرسودگي ماشين آلات كشاورزي نيز در برداشت و فرآوري محصولات كه نتيجه آن ضايعات بالاي محصولات كشاورزي مي باشد، خلل وارد ساخته و به بخش ديگر توليد ناخالص داخلي ضربه وارد مي سازد. تحقيقات نشان مي دهد از مجموع 165 ميليون هكتار اراضي كشور حدود 37 ميليون هكتار (4/22 درصد) مستعد هستند كه تنها از 6/18 ميليون هكتار، آنهم از 50 تا 60 درصد ظرفيت برداشتشان استفاده مي شود. حمايت از كشاورزان در جهت افزايش بهره وري محصول و نيز اصلاح نظام خريد تضميني محصولات اساسي كشاورزي و بهبود بسته بندي محصولات كشاورزي از جمله راههاي كاهش ضايعات مواد غذايي و محصولات كشاورزي به شمار مي رود. در زيربخش زراعت، آنچه كه بيش از هر چيز مورد توجه بوده وابستگي كشور در محصولات استراتژيك مانند گندم، برنج، ذرت و دانه هاي روغني مي باشد. براين اساس و با توجه به اينكه طرحهاي متعددي در راستاي قطع وابستگي به محصولات ياد شده تهيه گرديده است. بر مبناي اين طرح ها پيش بيني شده است كه در طرح خودكفايي گندم يك افق زماني ده ساله (پايان سال 1390) ميزان توليد گندم به 5/16 ميليون تن افزايش يابد و نيز طرح خودكفايي برنج در افق ده ساله، ميزان توليد اين محصول را از 6/1 ميليون تن فعلي به 4/2 ميليون تن در افق طرح خواهد رساند و طرح افزايش توليد ذرت نيز در همان افق زماني درصدد افزايش توليد ذرت مورد نياز كشور از 2/1 ميليون تن به 8/2 ميليون تن درسال انتهايي طرح است. لزوم خودكفايي در توليد محصولات استراتژيك در عرصه جهان كنوني كه غذا بعنوان يك اسلحه و اهرم در دست برخي از قدرتها بشمار مي رود و تأمين امنيت غذايي در كشور از اهم ضروريات محسوب مي شود كه در اين راستا، كاهش ضايعات، يكي از عوامل مهم در افزايش توليد و كاهش واردات محسوب مي گردد. از سوي ديگر با توجه به اينكه سهم سرمايه گذاري انجام شده در بخش كشاورزي، پنج درصد از سرمايه گذاريهاي موجود در كشور مي باشد و اين رقم براي بخش كشاورزي نسبت به ساير كشورهاي جهان بسيار پايين مي باشد و با توجه به كمبود سرمايه گذاري در اين بخش، ميزان ضايعات محصولات كشاورزي معادل 25 درصد درآمد نفتي كشور تخمين زده مي شود كه اين ميزان بيانگر ميزان بالاي ضايعات و نيز ارزش آن در توليد ناخالص داخلي مي باشد. درحال حاضر بيش از 26 درصد ارزش توليد ناخالص كشور، ارز آوري چشمگيري معادل 25 تا 30 درصد ارزش صادرات غيرنفتي سالانه و 24 درصد اشتغال كشور مربوط به بخش كشاورزي است كه كاهش ضايعات محصولات كشاورزي علاوه بر قابليت افزايش عملكرد محصولات زراعي وباغي، در ايجاد اشتغال، توسعه صادرات غيرنفتي و نيز ايجاد امنيت غذايي، از اهمين بالايي برخوردار است. به طور خلاصه مي توان گفت براي رسيدن به خودكفايي نسبي، جداي از افزايش توليد، در برخورد با مسئله ضايعات و چگونگي كاهش آن مورد تأكيد است. كاهش ضايعات، طبيعت افزايش عرضه را دارد و دستيابي به آن، ما را از عوامل توليد اضافي، بي نياز كرده يعني بدون داده اضافي، ستانده حاصل مي گردد، با اعمال اين سياست، در بهره برداري از منابع طبيعي نيز صرفه جويي شده و منابع غيرقابل تجديد كه در معرض تخريب قرار مي گيرد، طي نظمي به سود پاسخ گويي به نيازهاي آيندگان استمرار مي يابد و متضمن توسعه پايدار در كشور خواهد بود. كشور ما طي سالهاي گذشته در زمينه بسياري از مواد و محصولات به مرز خودكفايي رسيده است، ولي عواملي چون افزايش جمعيت در كنار عدم كاهش ضايعات راه را براي رسيدن به نقطه استقلال، طولاني تر مي كند. ضايعات از چند جنبه بر اقتصاد ضربه وارد مي كند: 1- ميزان توليد را كاهش مي دهد. 2- نياز به واردات را افزايش مي دهد. 3- نهاده هاي لازم براي توليد (كه به سختي تهيه مي شوند) را هدر مي دهد.
روشهاي اقتصادي جلوگيري از ضايعات: 1- برنامه كنارگذاري كشت محصول (setaside) بعضي از كشورهاي پيشرفته از جمله اتحاديه اروپا با پي گيري سياست خودكفايي محصولات استراتژيك و صدور آن در سايه حمايتهاي بي حد و حصر از كشاورزان، با وضعي مواجه گشتند كه قيمت پرداختي به كشاورزان نه تنها بالاتر از قيمت جهاني بود بلكه با مازاد محصول نيز مواجه شد حتي با دادن سوبسيد صادرات اين مازاد را نتوانستند از بين ببرند و از طرف ديگر نيز با اعتراض گسترده كشورهاي ديگر مانند امريكا، استراليا و كشورهاي در حال توسعه عضو سازمان تجارت جهاني (WTO) روبرو شدند با وضع بوجود آمده و ايجاد مازاد محصول، مقداري از آن، از بين مي رفت و اين مسئله باعث مي شد از يك طرف هزينه حمايت بسيار بالا برود و وزن بيشتري بر بودجه تحميل شود و از طرف ديگر با مخالفت سازمانهاي حمايت از مصرف كننده و حفاظت از محيط زيست مواجه شدند. با وضع پيش آمده اتحاديه اروپا تصميم گرفت براي جلوگيري از ايجاد مازاد محصول و جلوگيري از كاهش ضايعات با كشاورزان وارد گفتگو شد و به آنها پيشنهاد نمود كه مقداري از سطح زيركشت محصول يا كل آنرا در قبال پرداخت جبراني كنار بگذارند با اجراي اين سياست و مقدار زيادي از مازاد محصول كاهش يافت و لذا باعث گشت كه متعاقب آن ضايعات محصول نيز كاهش يابد. با استفاده از اين تجربه بايد سياستگذاران كشاورزي براي جلوگيري ضايعات به كشاورزان برنامه كنارگذاري را پيشنهاد نمايند در حال حاضر در بعضي از محصولات مانند پياز و سيب زميني و گوجه فرنگي مازاد وجود دارد كه اين امر موجب مي گردد كه مقداري از اين مازاد در انبار و يا در زمين از بين برود. 2- سياستهاي كاهش هزينه مبادله (Transactioncost) يكي از مسايل مبتلا به كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته كه باعث افزايش ضايعات مي شود وجود هزينه مبادله بسيار بالا در بخش كشاورزي آنهاست يعني امر مبادله در زماني كه محصول برداشت مي شود تا زماني كه به دست مصرف كننده نهايي مي رسد بايستي پروسه طولاني را طي نمايد. اين مسئله باعث ايجاد دو مشكل مي شود: اولاً وجود واسطه هاي گوناگون، حمل و نقل جاده اي، انبارداري نامناسب، فقدان سردخانه و غيره موجب مي شود كه مقداري از محصول از بين برود. ثانياً مراحل گوناگون ارسال محصول از مرحله برداشت تا مصرف موجب مي شود هزينه مبادله بسيار بالا برود و هزينه مبادله بالا براي كشاورز يك معضل اساسي است و كشاورز براي رهايي از اين هزينه مدتي محصول خود را در انبار نگه مي دارد. بدليل شيوه نگهداري نامناسب و وجود آفات مختلف، محصول بتدريج فاسد مي گردد. كشاورز براي جلوگيري از فساد بيشتر محصول، محصول خود را روانه بازار مي كند كه متأسفانه با عدم رغبت واسطه گران مواجه مي گردد. كشاورز دو انتخاب دارد يا بايستي محصول را با قيمت بسيار پايين عرضه كند يا اينكه شاهد فساد محصول خود باشد. در بعضي از مناطق كشور براي جلوگيري از ورود محصول به پروسه طولاني برداشت تا مصرف كننده و نيز كاهش هزينه مبادله، اتحاديه هاي تعاوني كشاورزان نسبت به ارائه محصول در ميادين ميوه و تره بار اقدام مي كنند. متأسفانه بنظر مي رسد همه كشاورزان بدليل عدم وجود تشكل فراگير قادر به ارائه محصول از اين روش نمي باشند. 3- كاهش سوبسيد بعضي از محصولات غذايي يكي از راههايي كه مي تواند مقداري از ضايعات مواد غذايي بكاهد، كاهش يارانه پرداختي به برخي از اقلام غذايي است. بطور مثال نان از جمله كالاهايي كه بدليل ارزان بودن، مقدار اسراف آن خيلي زياد است. البته بايد توجه داشت كه پخت نامناسب نان توسط بعضي نانوايان علت اصلي ديگر افزايش ضايعات است. حال اگر دولت تصميم بگيرد كه بطوركلي يارانه نان را حذف نمايد، نانوايان مجبورند آرد را با قيمت بازار تهيه نمايند و چون مجبورند به دليل قيمت بالاي آرد بايستي نان را با كيفيت بالا تحويل مشتري بدهند اين امر سبب مي شود بين نانوايان براي فروش نان رقابت ايجاد شود و مصرف كننده بصورت عقلايي كيفي ترين نان را براي مصرف انتخاب مي كنيم . اين شيوه عمل باعث مي شود كه ضايعات نان به شدت كاهش يابد. البته عده اي از كارشناسان با حذف يارانه نان بدليل فشار بر قدرت خريد اقشار كم درآمد مخالفند ولي كارشناسان موافق حذف سوبسيد، معتقدند با پرداختهاي جبراني به مصرف كنندگان با درآمد پايين مي توان از كاهش قدرت خريد جلوگيري نمود يعني با تعيين دهكهاي درآمدي و شرايط پرداخت انتقالي مي توان رضايت شهروندان را بدست آورد. 4- بكارگيري قيمت تضميني در بعضي از كشورها، دولتها براي اينكه قيمت محصول كشاورزي در بازار از قيمت تمام شده پايین تر نيايد نسبت به تعيين قيمت تضميني اقدام مي كنند. يعني تا زماني كه محصولات كشاورزي براحتي از طريق بازار به فروش مي رسد كشاورزان راغب به فروش محصول در بازار هستند ولي زماني كه قيمت بازار از قيمت تضميني محصول آنها پايين تر بيايد كشاورزان محصول خود را به قيمت تضميني بفروش مي رسانند. با اين كار دو هدف دنبال مي شود اولاً با اين عمل از رفاه و قدرت خريد كشاورزان حمايت مي شود ثانياً از فاسد شدن محصول جلوگيري بعمل مي آيد چون زماني كه كشاورزان قادر به فروش محصول خود به قيمت تضميني نشوند از فروش محصول خود در بازار، بدليل اينكه قيمت بازار هزينه برداشت و ديگر هزينه هاي آنها را پوشش نمي دهد صرفنظر مي كنند لذا يا محصول در زمين كشاورزي بدون اينكه برداشت مي شود ضايع مي شود. يا اينكه در صورت فروش (زير قيمت تمام شده ) قبل از اينكه به دست مصرف كننده برسد كاملاً يا قسمتي از آن فاسد مي شود. 5- افزايش كيفيت بسته بندي يكي از روشهايي كه هميشه در سطح جهان براي جلوگيري ضايعات و جلب رضايت مشتري در حال تحول بوده است بسته بندي محصولات غذايي است. در حقيقت بسته بندي نقش اصلي را در ايجاد ارزش افزوده ايفا مي كند. بطور مثال چند محصول غذايي كشورمان بدليل ضعف بسته بندي بعد از صدور از كشور بوسيله كشورهاي واسط مجدداُ صادر مي شود از اين محصولات بطور نمونه مي توان از خرما، زعفران، خشكبار، خاويار و غيره نام برد. در بسته بندي محصولات غذايي اگر به مسايلي از قبيل نور، حرارت، مواد افزودني ضد فسادپذيري و آفات و باكتريها و كيفيت بسته به اندازه كافي توجه شود بازارياب مي تواند محصول را با قيمت مناسب به فروش برساند. افزايش قيمت محصول به دليل كيفيت بالا چه در سطح داخلي و خارجي موجب كاهش موجودي محصول در انبار، سردخانه و مزرعه شده و در نهايت كاهش ضايعات مي گردد. 6- كاهش ضايعات از طريق بازاريابي مناسب براي افزايش سهم محصولات غذايي در تركيب صادرات غيرنفتي لازم است اقداماتي در جهت بهبود كيفيت محصولات غذايي صورت گيرد و همزمان با آن، اعمال روشهاي پيشرفته بازاريابي بايد مدنظر باشد. در اين رابطه لازم است به بازاريابي اهميت كافي داده شود. در اين مورد ضرورت دارد به مفهوم بازاريابي توجه كنيم. مفهوم بازاريابي كه عبارت از مجموعه اي از فعاليتهاي بازرگاني كه جريان كالا يا خدمات را از توليد كننده تا مصرف كننده نهايي هدايت مي كند. اين فعاليت شامل طيف وسيعي از اقدامات نظير خريد مواد اوليه، توليد، كنترل كيفيت، حمل و نقل و انبارداري، آماده سازي براي مصرف، انجماد، بسته بندي، تعيين قيمت، شناسايي مشتري، تبليغات، فروش و خدمات بعد از فروش مي شود. اگر مقداري در مفهوم بازاريابي تأمل كنيم به اين نكته پي مي بريم. اگر به فرآيند بازاريابي كه در بالا ذكر شد توجه كافي داشته باشيم ضايعات به اندازه خيلي زيادي كاهش خواهد يافت. با توجه به اينكه مصرف خام براي كليه محصولات اندك است و بايد سيكل طرحهاي صنايع تبديلي را طي كنند، همواره اينگونه محصولات از ناحيه توليدات نامناسب و بازاريابي غير اصولي آسيب پذير است. بسياري از اين طرحها بدليل نبودن بازارهاي مناسب با شكست روبرو مي شوند زيرا اگر اين صنايع فروش خوبي نداشته باشد نمي تواند رشد مناسب داشته باشد و درنهايت به ركود مي رسد. بنا به خصوصيات منحصر به فرد مواد خام اين صنايع، فسادپذيري، فصلي بودن، تنوع كمي و كيفي، مسئله بازاريابي براي محصولات آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است و توجه به آن قطعاً مي تواند ضايعات محصولات غذايي را كاهش دهد. با توجه به نكات فوق الذكر، وظيفه متخصصين بازاريابي در مورد مسئله ضايعات محصولات كشاورزي، تعيين و تشخيص مكانهايي در زنجير بازاريابي است كه ضايعات به ميزان زيادي رخ مي دهد و ارتباط موقعيت و وضعيت ضايع شدن محصول با كل زنجيره بازاريابي نيز بااهميت است. ضايعات در محصولات فاسدشدني در هر جايي از مزرعه تا مصرف كننده نهايي رخ داده و بستگي به درجه فاسد شوندگي محصول دارد. چون زنجير يا سيستم بازاريابي به عمليات ويژه حمل و نقل، ترابري و فعاليتهاي تجاري اطلاق مي شود و همبستگي نزديكي بين نوع و حجم ضايعات ايجاد شده براي يك محصول خاص و سيستمي كه اين محصول در آن به پيش مي رود وجود دارد. لازم است در بحث بازاريابي به دو موضوع ديگر بدليل اهميت آنها بطور مجزا اشاره شود. الف- كارآيي سيستم بازاريابي استقرار يك سيستم يا زيرسيستم بازاريابي براي معرفي و كاربرد معيارهايي كه كاهش دهنده ضايعات تا يك حد مطلوب هستند بسيار مفيد است. وقتي يك زيرسيستم بازاريابي نوظهور كه در آن يك اقتصاد پيشرفته كه داراي اضافه توليد است جايگزين اقتصاد معيشتي يا نيمه معيشتي مي شود و سيستم بازاريابي براي جمع آوري، انتقال و توزيع حجم محصول اضافه، سازگار نشده است. اين سيستم بازاريابي، از كارآيي لازم برخوردار نخواهد بود. اما هنگامي كه شاخص خوبي براي معرفي و كاربرد يك معيار ويژه براي كاهش ضايعات وجود دارد، كاهش اندازه و ميزان ضايعات در يك سيستم رخ مي دهد كه البته به آمادگي و توانايي سيستم در انتقال اين پيشرفت و بهبود به قسمتهاي مختلف زنجيره بازاريابي بستگي دارد. به نظر مي رسد اكثر معيارهايي كه روي حمل و نقل مطمئن، شرايط بهتر وانتقال سريعتر و انبارداري مناسب، متمركز شده اند، تنها هنگامي كاربرد مؤثر دارند كه ساختار سيستم بازاريابي بهبود يافته باشد. ب- رابطه ميزان ضايعات و نقص در سيستم بازاريابي ميزان بالاي ضايعات به دليل تجارب ناقص مديريتي در تصدي و سياست انبارهاي سردخانه دار، نداشتن اطلاعات تكنيكي در توزيع امكانات و تكنيكهاي حمل و نقل، فقدان يك برنامه فروش براي مجموعه برنامه هاي خريد و عموماً سياستهاي غيرواقعي قيمت گذاري، رخ مي دهد. فعاليتهاي چاره ساز زيادي براي رفع اين مشكل وجود دارد و ممكن است نياز به توجه و اولويت بندي بهتر در هر برنامه ريزي عملي براي كاهش ضايعات داشته باشد. پيشنهادات 1- از آنجا كه ضايعات درصد بالايي از توليد (حدود 30%) را شامل مي گردد و نيز تأثيري كه بر روي توليد ناخالص داخلي و ميزان خودكفايي محصولات كشاورزي به ويژه محصولات اساسي دارا مي باشد، عليرغم فقدان اطلاعات دقيق در مورد ميزان ضايعات محصولات كشاورزي لازم است به دنبال راهكارهاي مؤثر و اساسي در جهت كاهش آن باشيم كه در اين مورد توجه به تكنولوژي و بكارگيري الگوي مصرف صحيح، ضروري است. 2- ضرورت دارد راهكاري در نظر گرفته شود از مرحله توليد نيز با تبديل مواد غذايي به موادي با قابليت نگهداري و عمر مفيد بيشتر، ضايعات محصولات را كاهش داد مضافاً اينكه بخشي از ضايعات محصولات كشاورزي به ويژه محصولات اساسي مربوط به نحوه مصرف بوده كه با اصلاح در شيوه مصرف اين محصولات اساسي، گامي مؤثر در زمينه كاهش ضايعات برداشته شود. كه تحقق آن نيازمند عزم ملي و راهنمايي كارشناسان متخصص در اين بخش مي باشد. 3- همانطور كه در متن مقاله اشاره گرديد يكي از روشهايي كه دولت عملاً مي تواند بنحوي از ضايعات جلوگيري نمايد برنامه كنارگذاري كشت محصولاتي است علاوه بر نياز تقاضاي داخلي و صادرات مي باشد در اين گام دولت ضمن حمايت از كشاورز هزينه اتلاف منابع را كاهش مي دهد. ضرورت دارد دولت عملاً راهكار اجرايي بطور كامل تسهيل نمايد.
نتيجه گيري سياست دولت بايد در راستايي قرار بگيرد كه هزينه مبادله به نحو چشمگيري كاهش يابد. لذا بايد تسهيلات لازم را از جمله اطلاعات شفاف قيمت محصولات كشاورزي، حمل و نقل جاده اي ريلي و هوايي، اعتبارات بانكي، ميادين ميوه و تره بار و غيره را در اختيار بازاريابان قرار دهد از طرف ديگر ضرورت دارد دولت از طريق ابزارهايي مانند كاهش سوبسيد بعضي محصولات غذايي و تعيين قيمت تضميني، از ضايعات جلوگيري نمايد. آنچه در اين مقوله مهم است راهكارهاي عملي است: يعني ضمن اينكه به توليدكننده و مصرف كننده كمترين صدمه برسد از ضايعات نيز جلوگيري شود. مسئله كيفيت بسته بندي و برقراري بازاريابي مناسب از جمله موارد مهم در كاهش ضايعات هست. در اين مورد لازم است دولت سازمانهايي را كه وظيفه آنها كنترل كيفي محصولات و نظارت بر استاندارد بودن محصول، نظارت بر انبارها و سردخانه ها، تعمير و نگهداري جاده نظارت بر توليد ماشين آلات است و سازمان هاي توليدي و بازاريابي، استانداردهاي در نظر گرفته شده را جهت كاهش ضايعات رعايت نمايند در غير اينصورت از فعاليتهاي آنها جلوگيري نمايد. منابع و مراجع 1- ايراني، پ (1367). گزارش نتايج كيفي و ارزش نانوايي ارقام گندم كليه نقاط ايران، موسسه تحقيقات اصلاح تهيه و نهال و بذر، واحد تكنولوژي شيمي و غلات، كرج. 2- بي نام، ترجمه قديمي، ع. ر (1379). جلوگيري از ايجاد ضايعات در محصولات فاسدشدني، موسسه پژوهش هاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي. 3- حميدنژاد، م و همكاران (1380). تعيين و ارزيابي اقتصادي گندم در زمان برداشت و خرمن كوبي در مناطق هرات، مروست و ابركوه. فصلنامه پژوهشي شماره 34 موسسه پژوهش هاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي. 4- عبدالهي، ح (1374). ارزش غذايي نان و راههاي جلوگيري از ضايعات آن، انتشارات سازمان كشاورزي ايلام. 5- محسنين، م (1373). قيمت تعادلي نان، سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي. 6- مجموعه مقالات پژوهشي اقتصاد گندم از توليد تا مصرف، (1378). معاونت پژوهشهاي فني و سياستهاي حمايتي، موسسه پژوهش هاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي. 7- مهاجر، ي (1377). تكنولوژي و ضايعات نان، موسسه پژوهش هاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي.
کلمات کلیدی : تجارت الکترونیکی ,تجارت اینترنتی ,تجارت از طریق وب ,شرکتهای کوچک و متوسط ,ایلاوارا ,مبادله داده الکترونیکی (EDI)
چکیده:
نقش اینترنت بر اساس تجارت الکترونیکی در یک تجارت متغیر به عنوان هسته تمرکز این گزارش است. تجارت اینترنتی منفعت رقابتی را می تواند برای مقبولیت سریع فراهم کند. هر چند زمان برای چنین سودهایی دارد از بین می رود و فرایند سریع دوباره به تجارت احساس نیاز میشود.
مقدمه:
در عصر حاضر اینترنت نقش مهمی در زندگی بشر ایفا میکند بطوریکه بیشتر عملیاتها امروزه به صورت دستی کاهش یافته و نقش نیروی انسانی کمرنگ تر شده است.اینترنت در تجارت نیز مشاهده می شود و اکثر افراد عملیات های بازرگانی و تجاری خود رابه صورت الکترونیکی و اینترنتی انجام می دهند که سهولت،دقت و سرعت را به دنبال دارد.بسیاری از شرکتها،دولتها،بازرگانان از این تکنولوژی استفاده می کنند که از این دسته شرکتهای کوچک و متوسط نیز در استفاده از این مزیت دور نمانده اند.
1-Small & MediumEnterprise
2- استاد و عضو هیِئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور، دکترای بازاریابی
3-دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی
4-Electronic data interchange
تکنولوژی – تجارت الکترونیکی
تجارت بر مبنای اینتر نت مسئله ی جدیدی نیست،هر چند که عملکرد اینترنت برای فرایند تجارت الکترونیک دارای دامنه ای گسترده و تاثیرگذاری سریع است. یک نمومه تجارت جدید بر اساس منفعت سازنده سیستمهای باز اینتر نتی همانند واسطه ی انتقال مالکیت وجود دارد. این نمونه در مقایسه با روشهای رایجی که در سیستمهای بسته استفاده می شود،است،از قبیل شبکه های خصوصی وشبکه های ارزش افزوده.
همانطور که شکل 1 دیده می شود، در تجارت اینترنتی فقط از طریق وب به نظر دیده نمی شود بلکه جنبه های دیگر شکل از قبیل انتقال وجوه الکترونیکی نیز مد نظر است.
عامل اصلی تجارت اینترنتی، تجارت از طریق وب، بوسیله اشتراکات شکل گرفته است که مرورگر گرافیکی از قبیل Microsoft explorer, net scap میتواند برای بهبود نشان دادن اطلاعات به کاربرد مورد استفاده قرارگیرد.
فواید تجارت اینترنتی :
اینترنت دستیابی شرکت های کوچک و متوسط را به فرآیند بازرگانی فراهم کرده است همانند مبادله داده الکترونیکی که قبلا سازمانهای بزرگ امکان دسترسی به آن را برای هزینه شبکه های ارزش افزوده داشتند. فواید مبادله داده الکترونیکی شامل کاهش هزینه پردازش اسناد،هزینه ورودی ثبت مجدد، افزایش صحت و درستی و دیکر اثراتی که بوسیله کوتاهترین مدت زمان فرآیند تجارت امکان پزیر می باشد.
علاوه بر این اینترنت کاربرد تجارت الکترونیکی را برای افزایش تجارت بازرگانی برای فعالیت مصرف کننده،گسترش می دهد.
تجارت اینترنتی یک وجه مشترک دوستانه را برای کاربرد از طریق فاز بزرگ جهانی www برای مصرف کننده گانی که شامل دیگر تجارت ها یا مصرف کننده گان خصوصی هستند،بوجود می آورد.
مدل تجارت الکترونیک
( دیدگاه کامل )
شناخت نیاز
پیدا کردن منابع
مرتب کردن دوره ها
خـــــرید
استفاده ، نگهداری ، مرتب
خریدار:
اطلاعـــات پول و کالا اثـــــر اطلاعات مبادله:
حمایت مشتری
تکمیل سفارش
مرتب کردن دوره ها
پیدا کردن مشتری
مرتب کردن برای تولیدکردن
فروشنده:
روند فرآیند
شکل 4: مدل تجارت الکترونیک(منبع:بلاچ)
مدل تجارت الترونیکی بلاچ در شکل 4 نشان می دهد ، در یک نمودار خطی ،مرحله های فرآیند ارتباطی می تواند ازطریق تجارت الکترونیکی باد یکدیگر هماهنگ شوند.تجارت اینترنتی که بدست آمده مورد توجه قرارمی گیرد همانند زیر مجموعه تجارت الکترونیکی و نشان دهنده اینست که فرآیندهای تجارت االکترونیکی و تجارت اینترنتی مشترک هستند.
این استنباط در مورد شکل 4 نیز شکل می گیرد که تجارت اینترنتی می تواند ذخیره اطلاعات و بازیافت اطلاعات را نیز تقریبا هم برای فروشندگان و هم برای خریداران تجارت اینترنتی و الکترونیکی فراهم می کند.
اینترنت دسترسی آسان را به فرآیند تجارت اینترنتی برای شرکتهای کوچک و متوسط فراهم کرده است، با این وجود نیازی به عضو شدن درتجارت اینترنتی نیست.
موانع واقعی برای تجارت اینترنتی:
بد گمانی تکنولوژی اطلاعات و ترس از تکنولوژی مانع مقبولیت تجارت اینترنتی توسط بخش شرکت کوچک و متوسط می شود.این ادامه ی فقدان دانش و مهارت 27 درصدی شرکتهای کوچک است که اعتقاد دارند تجارت اینترنتی می تواند برای تجارت آنها پیچیدگی هایی ایجاد کند پون و سواتمن دریافتند که سودهای دریافتنی و تصمیمات سریع مدیریتی واقعیت های لازم برای موفقیت تجارت اینترنتی در بخش شرکت کوچک و متوسط هستند.هر چند که از تجربیات بخش شرکت کوچک و متوسط فهمیده می شود که بی میلی مدیریت به مقاومت برای تغییر و نارضایتی برای تقسیم زمان بخاطر جستجو در تجارت اینترنتی است.
بهرندرف و کرافورد به آن بخش شرکت کوچک و متوسط اعتقاد ندارند که تجارت اینترنتی یک فرصت تجاری ارزشمند را فراهم می کند. هزینه ای که بازدهی آن قابل مشاهده نیست به هدف اصلی بیشتر تجارت های کوچک کمک نمی کند در حالیکه بر طبق متن بانکر و مک گری گور گفته اند که "حیات در مدت کوتاه است "
وضعیت هزینه فراهم آورندگان خدمات اینترنتی و ارتباطات از راه مانعی برای بخش شرکت کوچک و متوسط است.
موانع قابل مشاهده برای تجارت اینترنتی :
امنیت اغلب مسئله ای در میان تملم بخش های اجتماعی در زمره مباحث تجارت الکترونیکی بیان می شود.امنیت مسئله ای احساس نیست که بخواهد در بخش شرکت کوچک و متوسط با یافته برگه های زرد رنگ شاخص تجارت سروکار داشته باشد که فقط 5 درصد از پاسخ دهندگان احساس امنیت را یک مانعی برای اجرایی کردن آن می دانند.
موانع بالقوه برای تجارت اینترنتی :
مباحث رایج در خصوص تجارت اینترنتی تهدید بالقوه ای برای مقبولیت توسط بخش شرکت کوچک و متوسط به شمار می آید.برای مثال،اگر مالیات بندی راه حل جدیدی برای یک کشور،منطقه یا بخش تجارتی باشد پس تجارت اینترنتی نمی خواهد موضوع جذابی برای شرکتهای کوچک و متوسط باشد.همچنین در مناطق بین المللی نیازهای مورد توافقی برای ادامه ی رشد و رونق تجارت اینترنتی وجود دارد.
هدف از اين مقاله بيشتر تشريح ابزار مشتقه و طراحي ابزار نوين براي بازار سرمايه است. شايان ذكر است كه اين ابزارهاي مالي در بسياري از نقاط دنيا سخت مورد توجه افكار عمومي واقع شده و اميد است كه در آينده نزديك بتوان از اين ابزار در بازار سرمايه ايران نيز بهره گرفت.
مشتقه:
گونه اي از ابزار مالي است كه فقط، متخصصان فن، از چندوچون عملكرد آنها آگاهي كامل دارند و معمولاً خبرگان حرفه اي روي آنها سرمايه گذاري مي كنند.به طور خلاصه مي توان گفت كه مشتقه ها (FINANCIAL DERVATIVES) ، قراردادي بين دو يا چند طرف است كه پرداختهاي آن، براساس موقعيت سنجي (BENCHMARK) تعيين مي شود - درواقع، مشتقه ها، ابزارهايي براي كاهش يا انتقال مخاطره (ريسك) به شمار مي آيند. برخي از مشتقه ها كه توسط شركتهاي بزرگ صادر شده اند، به صورت استاندارد و تضمين شده در بورس، سازمان يافته و معامله مي شوند و برخي در حاشيه بورس و به صورت خارج از بورس، با توافق و مذاكره دو طرف انجام مي گيرد.
مهمترين گونه مشتقه ها عبارتند از:
قراردادهاي سلف(FORWARD CONTRACT):
قراردادي است كه به موجب آن دو طرف تعهد مي كنند در يك تاريخ مشخص با يك قيمت مشخص يك كالا با كيفيت مشخص كه كلاً براساس توافق طرفين تعيين خواهد شد را مبادله كنند. در اين قرارداد هم پيش شرط اين است كه تفاوت ديدگاه نسبت به قيمت آينده براي خريدار و فروشنده وجود داشته باشد. براساس قرارداد سلف تمامي مبلغ بايستي قبلاً پرداخت گردد و كالا در سررسيد تحويل شود. بدين ترتيب، در اين معاملات، غالباً يا پول نقد رد وبدل مي شود يا اسنادي كه معادل پول نقد به شمار مي آيند. يكي از دارائيهايي كه معامله سلف آنها بسيار متداول است، نفت خام (مثل نفت خام سبك عربستان، تحويل در ژانويه) است.
قراردادهاي آينده:
قراردادي است كه در آن دو طرف تعهد مي كنند كه دريك تاريخ مشخص تعيين شده طبق ضوابط بازار رسمي بورس و با يك قيمت مشخص و تعيين شده طبق ضوابط بازار رسمي بورس،. يك كالا با كيفيت مشخص و تعيين شده طبق ضوابط بازار رسمي بورس، را مبادله كنند. مبلغ اين معامله يا در زمان معامله قرارداد آينده يا در زمان سررسيد معامله قرارداد آينده تعيين مي شود.لذا اگر مبلغ معامله در زمان معامله تعيين شود فروشنده معمولاً نگران است كه قيمت كالا در آينده بالا رود و خريدار نگران است كه قيمت كالا ثابت مانده يا پايين بيايد و برعكس در صورتي كه مبلغ معامله در زمان سررسيد مشخص شود خريدار نگران است كه قيمت كالا در آينده بالا رود و فروشنده نگران است كه قيمت كالا ثابت مانده يا پايين بيايد. اين قراردادها در بازارهاي رسمي يا بورس انجام مي گيرد و مقداري از مبلغ مورد معامله نزد سازمان بورس به عنوان وجوه تضمين حسن انجام قرارداد قرار مي گيرد.
قراردادهاي معاوضه اي:
قراردادي است كه طرفين به موجب آن تعهد مي كنند كه براي مدت معين (توافق شده) دو دارايي يا منافع حاصله از دو دارايي را با كيفيت مشخص (توافق شده) به نسبت تعيين شده معاوضه كنند. پس از سررسيد، هريك از طرفين متعهد است عين دارايي را به صاحب آن مسترد دارد. اين دارايي ممكنست فيزيكي يا مالي باشد، اين قراردادها به صورت غيررسمي(OVER THE - COUNTER MARKET) انجام مي گيرند. نمونه متداول و شناخته شده معاوضه، معامله دو روش پرداخت سود براي يك مبلغ اصل يگانه است. در اينگونـــــه مشتقه، مثلاً پرداخت سود يك وام. 1000 دلاري در 10 سال با نرخ ثابت 7 درصد با پرداخت سود يك وام 1000 دلاري 10 ساله با نرخي كه طي 10 سال تغيير مي كند، معاوضه مي شود. معاوضه نرخ بهره، معمولاً به سه صورت (نرخ ثابت در برابر نرخ شناور، نرخ شناور در برابر نرخ ثابت و نرخ شناور در برابر نرخ شناور) انجام مي شود.
قراردادهاي اختيار:
مشتقه اي است كه براساس آن، به خريدار مشتقه اختيار داده مي شود كه در مدتي معين و با قيمتي مشخص، اوراق قرضه يا دارايي معلومي (از قبيل سهامي معين يا سبدي از سهام مشخص) را بخرد يا بفروشد. حق انتخاب به اين معناست كه خريدار، الزامي به انجام معامله ياد شده ندارد. اگر حق انتخاب براي خريد باشد، آن را «حق خريد» و اگر براي فروش باشد «حق فروش» مي نامند.در ذيل به كمك نمودارها به تشريح عملكرد اين نوع قراردها مي پردازيم:
تحليل اختيار خريد از ديدگاه خريدار (الف):
در صورتي اين قرارداد موضوعيت پيدا مي كند كه ديدگاه خريدار و فروشنده نسبت به قيمت كالا كه در اينجا سهام شركت آلفاست. متفاوت باشد. به عبارتي خريدار تصور مي كند كه قيمت سهام فوق افزايش خواهد يافت در حالي كه فروشنده نگران است كه قيمت در 5000 ريال باقي مانده و يا كاهش مي يابد.
همان طوري كه از نمودار يك مي توان نتيجه گرفت چنانچه پس از 3 ماه قيمت سهام از 5000 ريال كمتر شود خريدار اختيار خريد (الف) قرارداد را اجراء نكرده و فقط ضرر او مبلغي است كه براي خريد اختيار خريد پرداخت كرده است كه در مورد هر سهم 500 ريال خواهد بود. چنانچه قيمت از 5000 ريال بيشتر شود يعني در 5500 ريال از ديد خريدار (الف) بي تفاوت است چون 500 ريال براي خريد اختيار پرداخت كرده و 5000 ريال هم براي خريد ورقه سهم كه مجموعاً 5500 ريال مي شود. اما چنانچه قيمت سهام فراتر از 5500 ريال شود مسلماً سود عايد اين خريدار خواهد شد.
2 - تحليل اختيار خريد از ديدگاه فروشنده (ب):
در صورتي كه فروشنده (ب) با دريافت 500 ريال در ازاي هر سهم اختيار خريد را به خريدار (الف) فروخته باشد، چنانچه قيمت كمتر از 5000 ريال باشد طبعاً قرارداد اجرا نخواهد شد و فروشنده (ب) يك درآمد از اين بابت خواهد داشت ولي چنانچه قيمت بيشتر از 5000 ريال شود يعني در 5500 ريال وضعيت بي تفاوتي وجود دارد ولي براي قيمت بيش از 5500 ريال قطعاً فروشنده (ب) ضرر خواهد كرد، زيرا سهامي كه ارزش آن مثلاً 6000 يا 7000 ريال است را مجبور است به قيمت 5000 ريال معامله كند.
خريد و فروش اختيار فروش :
1(PUT POTION) - تحليل اختيار فروش از ديدگاه خريدار (ب): با همان مفروضات قبلي فروشنده سهام (ب) كه خريدار اختيار فروش است با پرداخت مثلاً 500 ريال به خريدار سهام (الف)، اختيار فروش 10000 سهم را به قيمت 5000 ريال خريداري كرده است و مدت قرارداد نيز سه ماه تعيين شده است. در سررسيد قيمت سهام ممكن است كمتر يا بيشتر از 5000 ريال باشد كه نمودار شماره 3 نشان دهنده وضعيت از ديدگاه خريدار اختيار فروش (ب) است.
چنانچه در سررسيد قيمت سهام كمتر از 5000 ريال باشد فروشنده (ب) سود مي كند چون سهامي كه قيمت آن مثلاً 4000 ريال شده را به قيمت 5000 ريال به فروش مي رساند. قيمت در نقطه بي تفاوتي 4500 ريال است چون در اين حالت ارزش سهام فروخته شده 4000 ريال به علاوه 500 ريال اختياري خريدار شده كه جمعاً 4500 ريال خواهد شد. هر قيمتي بالاتر از 4500 ريال به زيان براي فروشنده (ب) منجر خواهد شد. مثلاً اگر قيمت سهام 6000 ريال باشد، فروشنده سهامي را كه داراي ارزش 6000 ريال است را به قيمت 5000 ريال بايد معامله كند كه در اين صورت از اجراي اختيار خودداري كرده و زيان او همان 500 ريال خواهد بود.
2 - تحليل اختيار فروش از ديدگاه فروشنده (الف):
همان طوري كه از نمودار 4 مي توان نتيجه گرفت، چنانچه قيمت سهام كمتر از 4500 ريال باشد خريدار سهام (الف) زيان خواهد كرد چون سهامي كه قيمت آن در بازار مثلاً 4000 ريال است را مجبور است به قيمت 5000 ريال خريداري كند. باتوجه به اينكه مبلغ 500 ريال بابت فروش اختيار فروش دريافت كرده، كه زيان خالص با احتساب اين مبلغ محاسبــــه مي شود. در صورتي كه قيمت سهام بيش از 5000 ريال باشد قرارداد به اجرا گذاشتـــه نمي شود و فقط درآمد فروشنده اختيار (الف) همان 500 ريال خواهد بود.
اگه اجازه بديد تعريفي از forward و future را در اينجا ميگذارم تا تفاوت آن روشن شود . اين مطالب از برخي كتابهاي انگليسي اقتباس شده است.
الف) قراردادهاي فور وارد:
قرارداد سلف به عنوان سادهترين اوراق مشتقه به شمار ميآيد. اين قرار داد توافق خريد يا فروش يك دارايي در يك زمان مشخص در آينده با يك قيمت مشخص است. اين قيمت ميتواند از قيمت نقدي آن – كه قيمت معامله در روز قرارداد ميباشد – متفاوت باشد. قرارداد سلف در بازار فرابورسي(غيررسمي) معامله ميشود كه اصولاً مابين دو موسسه مالي يا يك موسسه مالي و مشتري او صورت ميگيرد.
يكي از طرفهاي قرارداد سلف با خريد دارايي مورد معامله در يك زمان مشخص در آينده و با قيمت مشخص براي خود وضعيتي مثبت از دارايي در محاسبات خود فرض ميكند و به عكس طرف ديگر با توافق فروش دارايي در همان زمان و به همان قيمت براي خود وضعيتي منفي از آن دارايي در آن زمان را فرض ميكند. قيمت در يك قرار داد سلف به قيمت delivery موسوم است. در زماني كه اين قرادراد ثبت ميشود، قيمت delivery براي محاسبات منظور ميشود و لذا قرارداد سلف براي هر دو طرف قرارداد – داراي وضعيت چه مثبت و چه منفي – هزينهاي نداشته و معادل صفر است.
قيمت سلف:
در زمان انعقاد قرارداد، قيمت سلف با قيمت delivery برابر است. قيمت سلف يك قرارداد اصولا به سررسيد بستگي دارد. طبيعي است هرچه زمان سررسيد قرارداد طولانيتر باشد قيمت سلف پايينتر خواهد بود. در معامله نقدي قيمت بالاترين مقدار ممكن خواهد بود.
قراردادهاي آتي:
همانند قرارداد سلف، قرارداد آتي توافقي است بين دو خريدار و فروشنده يك دارايي مشخص واستاندارد در يك زمان مشخص در آينده با يك قيمت مشخص، برخلاف قرارداد سلف اين قرارداد توسط يك صرافي صورت ميگيرد. صرافي (واسطه) ويژگيهاي استاندارد قرارداد را مشخص ميكند. همچنين چون دو طرف قرارداد ممكن است آشنايي با هم نداشته باشند، واسطه همچنين براي هر دو طرف اجراي قرارداد را تضمين ميكند.
بزرگترين صرافيهايي كه قراردادهاي آتي در آنجا معامله ميشوند شامل هيات تجاري شيكاگو (CBOT) و صرافي مركانتايل شيكاگو هستند. در اين صرافيها يا ديگر صرافيها دارائيهاي بسيار زيادي از دارائيهاي فيزيكي و دارائيهاي مالي معامله ميشوند.
وجه تمايز ديگر قرارداد آتي با قرارداد سلف در اين است كه تاريخ دقيق تحويل كالا مشخص نميشود.
رابطه قيمت قرارداد آتي با قيمت نقدي:
با نزديک شدن به زمان سررسيد قيمت آتي به قيمت نقدي نزديک ميشود و با رسيدن به زمان سررسيد قيمت آتي با قيمت نقدي برابر بوده و يا اختلاف کمي دارد.
الگوي قيمت قراردادهاي آتي:
براساس دادههاي سري زماني ميتوان الگوهاي مختلفي را براي قيمت اين قراردادها استخراج کرد. بطور معمول در يک بازار عادي قيمتهاي آتي نسبت به زمان روندي صعودي دارند (همانند قراردادهاي آتي طلا)، وليکن در برخي موارد ازجمله نفت خام، قيمت آتي اصولاً تابعي کاهنده نسبت به سررسيد ميباشد.جدول مقايسه قراردادهاي سلف و آتي
سلف آتي
قرارداد خصوصي بين دو طرف معامله در صرافي (بازار) معامله ميشود
قرارداد غيراستاندارد قرارداد استاندارد
اصولاً يک روز مشخص براي تحويل دارد داراي يک دوره زماني براي تحويل
تسويه در پايان دوره تسويه روزانه
تحويل کالا و يا تسويه نقدي فسخ قرارداد قبل از سررسيد
داراي ريسک اعتباري تقريباً فاقد ريسک اعتباري
مبلغ اين معامله يا در زمان معامله قرارداد آينده يا در زمان سررسيد معامله قرارداد آينده تعيين مي شود.
قيمت در روز انعقاد قرارداد تعيين ميشود ولي چون قراردادهاي آتي استاندارد هستند در بازار ثانويه قابل معامله هر روز قيمت گذاري ميشود و به قيمت روز ميتواند معامله و يا قبل از سررسيد فسخ(close out) شود.
در تهيه اين مقاله از اين منبع استفاده كرده است:
MADURA JEFF, INTERNATIONAL FINANCIAL MANAGEMENT, 5TH ED, USA: SOUTH - WESTERN COLLEGE, 1998.
محمدمهدي حميدي زاده: عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي قزوين
اختلال دو قطبی ( Bipolar Disorder ) که مانند نوعی جنون شناخته می شود ، یک اختلال مغزی است که باعث تغییر غیر عادی حالت ( mood ) ، انرژی ، توانایی و عملکرد فرد می شود . علائم اختلال دو قطبی طاقت فرسا هستند و ممکن است به روابط شخص آسیب برساند . عملکرد ضعیف در مدرسه و یا در محل کار و حتی خودکشی از دیگر پیامدهای اختلال دو قطبی است .
حدود 5.7 میلیون آمریکایی بزرگسال و حدود 2.6 درصد جمعیت 18 سال و به بالا دچار این اختلال هستند . این اختلال معمولا در دوران جوانی و بزرگسالی خود را نشان می دهد . البته در بعضی از مردم علائم اختلال دو قطبی در دوران کودکی و در بعضی دیگر در اواخر عمرشان ظاهر می شود . اختلال دو قطبی عموما به عنوان یک بیماری تشخیص داده نمی شود و مردم ممکن است سالها از آن رنج ببرند و بعدها متوجه شوند که دچار بیماری هستند . این بیماری یک بیماری دراز مدت است .
Bipolar Disorder باعث تغییر چشمگیری در حالت شخص از خشم شدید به افسردگی و یا نا امیدی و سپس بازگشت به حالت اولیه می شود . تغییر شدید در انرژی و رفتار به موازات دیگر تغییرات اتفاق می افتد . این دوره های بالا و پایین ، اپیزود های ( Episode ) هیجان بیش از اندازه وافسردگینامیده می شوند ( Mania Episode ، Depression Episode ) .
علائم اختلال دو قطبی :
نشانه های هیجان بیش از حد (Manic Episode) :
1-افزایش انرژی و فعالیت و بی قراری
2-بسیار خشن ، بسیار مهربان ، بسیار شاد
3- بسیار تحریک پذیر
4- بی قاعده گی در افکار ، تند صحبت کردن ، پریدن از یک ایده به ایده ی دیگر
5-حواس پرتی یا کمبود تمرکز
6- تمایل به بیدار ماندن
7- احساس قدرت و توانمندی غیر واقعی
8- قضاوت ضعیف
9-شوخی و مزاح بیش از اندازه
10- رفتارهایی که با حالت معمول متفاوت است
11- افزایش میل جنسی
12- استفاده از مواد مخدر ( کوکائین ، الکل و داروهای خواب آور )
13- رفتار تحریک آمیز
14- انکار هر چیز خطایی
این علائم زمانی تشخیص داده می شوند که سه تای آنها یا بیشتر در طول روز به مدت یک هفته و بیشتر رخ بدهند و ادامه پیدا کنند .
نشانه های حالت افسردگی (Depression Episode) :
1- غم و اندوه پایدار ، دلواپسی ، حس پوچی کردن
2- احساس نا امیدی و بدبینی
3-احساس گناه ، بی ارزشی و بی چارگی
4-از دست دادن علاقه و لذت نسبت به کارهایی که قبلا لذت بخش بوده مانند سکس
5- کاهش انرژی و احساس خستگی
6- عدم تمرکز ، فراموشی و نا توانی در تصمیم گیری
7- بی قراری و پرخاشگری
8-خواب بیش از حد یا بی خوابی
9-تغییر در اشتها ، کاهش یا افزایش وزن
10- درد مزمن و یا دیگر علائم مزمن بدنی که مربوط به بیماری خاص یا جراحت نیستند
11- فکر کردن به مرگ یا خودکشی یا اقدام به آن
این علائم زمانی تشخیص داده می شوند که پنج تای آنها یا بیشتر ، در اکثر مدت روز و برای یک دوره ی دو هفته ای یا بیشتر ادامه پیدا کنند .
یک مرحله ی ملایم از Mania ، جنون خفیف ( Hypomania ) نامیده می شود . Hypomania به شخصی که آن را تجربه می کند احساس خوبی می دهد و حتی ممکن است با عملکرد خود و بالا بردن بازده ی فرد همراه شود . بنابراین زمانی که خانواده یا دوستان فرد متوجه می شوند که این تغییرات ممکن است به علت اختلال دو قطبی باشد ، شخص آن را انکار می کند . به هر حال بدون درمان صحیح و به موقع ، Hypomania می تواند به جنون شدید ( Mania ) تبدیل شود و در بعضی مردم می تواند به افسردگی منجر شود .
بعضی اوقات ، اپیزودهای جنون و افسردگی شامل علائم روان پریشی می شود . اغلب ، علائم روان پریشی شامل توهم ( شنیدن ، دیدن و حس کردن چیزهایی که واقعا آنجا نیستند ) ، هذیان ( اعتقاد و باور شدید به چیزی که صحت ندارد ) می شود . علائم روان پریشی در اختلال دو قطبی بازتاب حالت شخص در آن زمان است . برای مثال هذیان بزرگنمایی ( خود را به عنوان رییس جمهور و یا یک قدرت اجتماعی فرض کردن ) ممکن است در حالت Mania رخ دهد و هذیان بی ارزشی ( خود را بی پول و فقیر فرض کردن و یا خود را مسئول جنایت دانستن ) ممکن است در حالتDepressionرخ دهد . افرادی که دچار اختلال دو قطبی هستند و علائم بالا را نیز دارند ممکن است به اشتباه به عنوان مبتلا بهSchizophreniaو یا دیگر بیماری های شدید مغزی تشخیص داده شوند .
می توان حالات مختلف اختلال دو قطبی را مانند یک طیف در نظر گرفت . به طوری که قسمت زیرین آن افسردگی شدید است و در بالای آن افسردگی ملایم و پس از آن افسردگی کوتاه مدت و گذرا قرار دارد . در بالای این مرحله حالت نرمال و حد وسط فرد قرار دارد . بعد از آن مرحله ی Hypomania و در بالا ترین قسمت این طیف جنون شدید جای دارد .
در بعضی از مردم علائم Mania ( جنون ) و Depression ( افسردگی ) می تواند با هم رخ دهد که به این حالت Mixed Bipolar می گویند . علائم Mixed Bipolar اغلب شامل سراسیمگی ، مشکل در خوابیدن ، تغییر قابل توجه در اشتها ، روان پریشی ( توهم و هذیان ) و افکار خودکشی گرایانه است . یک شخص ممکن است احساس اندوه و نا امیدی شدید بکند و در حالی که در همان زمان احساس قدرت و نیرومند بودن هم بکند .
اختلال دو قطبی معمولا با دیگر مشکلات و بیماری های روانی ظاهر می شود . مانند مصرف الکل و مواد مخدر ، عملکرد ضعیف در مدرسه یا محل کار و تیره شدن روابط فرد با دیگران .
بعضی از مردم با اختلال دو قطبی به خودکشی تمایل نشان می دهند . هر کسی که به خود کشی فکر میگند به توجه و مراقبت بی درنگ نیاز دارد . هر کسی که از خودکشی صحبت می کند را باید جدی گرفت . خطر خودکشی با حاد شدن روند بیماری بوجود می آید . بنابراین تشخیص به موقع و آموزش بهترین راه برای اداره ی بیماری می تواند خطر مرگ و خود کشی را کاهش دهد .
اغلب مردمی که دچار اختلال دو قطبی هستند ، در میان اپیزودها ( یعنی درحالت نرمال ) علائم در آنها وجود ندارد . ولی در حدود یک سوم مردم علائم در هر حالتی خود را نشان می دهند و در درصد کمی از مردم علائم مزمن و همیشگی هستند ، حتی با وجود درمان .
بیماری در حالت کلاسیک خود شامل اپیزودهای جنون و افسردگی است . به این حالت Bipolar I Disorder (اختلال دو قطبی 1 ) می گویند . بعضی از مردم هرگز به جنون شدید ( Mania ) دچار نمی شوند در غوض آنها دچار اپیزودهای جنون خفیف ( Hypomania ) هستند که مرتبا با افسردگی در حال تعویض است . به این حالت Bipolar II Disorder (اختلال دو قطبی 2 ) می گویند . زمانی که چهار تا و یا بیشتر از چهار تا از اپیزودهای بیماری برای یک دوره ی 12 ماهه رخ دهد ، شخص به Rapid Cycling Bipolar Disorder دچار است .
اختلال دو قطبی در کودکان و نوجوانان :
هم کودکان و هم نوجوانان می توانند به اختلال دو قطبی دچار شوند . این اختلال در کودکانی که پدر یا مادرشان نیز به این بیماری دچارند ، شایع تر است . کودکان و نوجوانان بر خلاف بسیاری از بزرگسالان که اپیزودهایی واضح و آشکار دارند ، اغلب بسیار سریع از جنون به افسردگی و برعکس تغییر حالت می دهند . و این اتفاق به دفعات در طول روز تکرار می شود . کودکان با Mania بیشتر رفتار تحریک آمیز و مخرب از خود نشان می دهند تا رفتار شادمانه .
تمایز اختلال دو قطبی در کودکان و نوجوانان از دیگر بیماری ها کار بسیار دشواری است . برای مثال کج خلقی و رفتار تجاوز کارانه می تواند از علائم اختلال دو قطبی باشد در حالی که این علائم می تواند نشانه های بیماری های دیگر مانند کمبود توجه ( Attention-Deficit Hyperactivity Disorder ) ، اختلال رفتاری ( Conduct Disorder ) و یا دیگر اختلال های مغزی که در بزرگسالان شایع است مانند افسردگی شدید یاشیزوفرنیباشد .
حالتهایی که ممکن است با اختلال دو قطبی همراه شود :
استفاده از الکل و مواد مخدر در میان افراد مبتلا به این اختلال بسیار شایع است . Anxiety Disorders ( اختلال های اضطرابی ) مانندPTSDوOCDممکن است با اختلال دو قطبی همراه شود .
علت ها ی اختلال دو قطبی :
دانشمندان در حال بررسی عواملی هستند که امکان دارد باعث اختلال دو قطبی شوند . اکثر آنها عقیده دارند که یک دلیل واحد برای اختلال دو قطبی وجود ندارد بلکه بسیاری از عوامل با همدیگر باعث بروز این اختلال می شود .
چون اختلال دو قطبی به صورت سلسله وار در خانواده ها دیده می شود ، محققان به دنبال ژن مخصوصی هستند که شاید باعث افزایش شانس فرد به مبتلا شدن به این اختلال باشد . اما ژن ها نمی توانند تنها دلیل باشند . مطالعات روی دوقلوهای همسان نشان می دهد که به غیر از ژن ها دیگر عموامل هم در اختلال دو قطبی نقش دارند .اگر این اختلال تنها مربوط به عوامل ژنتیکی بود ، در نتیجه پدر و مادرانی که این بیماری را دارند ، می بایست همواره آن را به دوقلوهای همسان خود انتقال دهند در صورتی که چنین نیست اما اگر یکی از دوقلوها به این اختلال دچار باشد احتمال دچار شدن آن یکی نیز بیشتر می شود .
به علاوه ، یافته ها نشان می دهد که اختلال دو قطبی مانند دیگر بیماریهای مغزی تنها به علت وجود یک ژن نیست . بلکه ترکیب بسیاری از ژنها و عوامل مختلف مانند محیط زندگی فرد ، باعث این بیماری می شود . پیدا کردن ژن هایی که باعث اختلال دو قطبی می شوند کار بسیار دشواری است اما دانشمندان امیدوارند که به لطف دستگاه های تحقیقاتی پیشرفته بتوانند این ژن ها را کشف کنند و درمان بهتری را برای اختلال دو قطبی بیابند .
درمان اختلال دو قطبی :
اکثر مردمی که دچار اختلال دو قطبی هستند ، حتی آنهایی که در حالت های حاد و شدید این اختلال قرار دارند با درمان مناسب می توانند بیماری خود را بهبود نمایند . از آنجا که اختلال دو قطبی یک بیماری بازگشت پذیر است ، غالبا درمان آن بصورت طولانی مدت انجام می شود . برای درمان این اختلال از ترکیب دارو درمانی و روان درمانی که بهترین راه برای مهار این بیماری است استفاده می شود .
شما براي سنتهاي الهي هيچگونه تغيير و تبديلي نخواهيد يافت.
سنّتهای الهی و سنّتهای بشری
انسانها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع میکنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده میشود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آنهاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح گستردهای، بهوسیله کشورها و سازمانهای جهانی وضع میشود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّتهای الهی از دو نظر فرق دارند:
الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آنها؛
ب) در غایت و هدف.
سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونهای که آیه شریفه «و لن تجد لسنةِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنتهایی که به دست انسان ایجاد میشوند، ثبات و دوام کمتری به چشم میخورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بیثباتی در قوانین بشری را میتوان چنین برشمرد:
الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسانها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسانها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بیعیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتبهای بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار دادهاند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از اینرو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی میکند و مهمتر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخشهای یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آنها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم میزنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبههای مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین میزنند. نمونه آشکار این قوانین را میتوان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جستوجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروریترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.
ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژهای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم میکند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که بهوسیله خداوند وضع میشود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزشهای برتر انسانی و الهی است. ازاینرو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را میداند و از سوی دیگر، بینیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمیرسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون میکند. علامه طباطبایی میفرماید:
فرق جوهری و اساسی بین سنّتهای اسلامی و دیگر سنّتها در غایت و غرض از آن سنّتهاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّتهای دیگر، برآورده کردن امیال و خواستههای خودشان است.10
رابطه سنّتهای الهی با اعمال انسان
برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاینرو، این حقیقت و قانون که «انسان در گرو اندیشهها و اعمال خویش است»11، سنّت و قانون تخلفناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعهای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت «استدراج» خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیکتر میشود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمانهای الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمیدارند. خداوند متعال میفرماید:
خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم.
بدینترتیب، کوچکترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بیپاسخ نیست و تلاشهای انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنتهای الهی قرار میگیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل میدهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاینرو، آدمی نه تنها با اندیشهها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعههای یاد شده تشکیل میدهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل میسازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشهها و اعمال زشت، آثار و پیآمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشهها و عملکردهای شایسته نیز پیآمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاینرو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهرهمندی از مقام دنیایی و یا بی بهرهبودن از آن، سلامتی و بیماری و... سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور میشود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.
ویژگیهای مشترک سنتهای الهی در جامعه و تاریخ
انسان به عنوان وجودى اجتماعى، تعاملات و رفتارهایى را انجام مى دهد که این رفتارها تاثیر انکارناپذیرى در سرنوشت فردى و اجتماعى به جا مى گذارد. از جمله پیامدهاى تعاملات اجتماعى انسان، تاثیراتى است که بر سرنوشت اجتماعى به عنوان یک امر تکوینى و قانون طبیعى به جا خواهد گذاشت.
به گزارش شفقنا، احمد مرادخانی تهرانی، در دانشنامه ی موضوعی قرآن نوشت:بازتاب و پیامدهاى عمل اجتماعى انسان که بر جامعه گذاشته مى شود سنت الهى نامیده مى شود. در حقیقت سنت هاى الهى قوانینى است که خداى متعال امور هستى و انسانى را بر پایه آن تدبیر و اداره مى کند. این سنت هاى حاکم بر اجتماعات بشرى ویژگى هاى مشترکى دارند که در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد.
1-عدم تنافى سنت ها با اصلِ علیت
از جمله ویژگى هاى سنت هاى تاریخ از منظر قرآن این است که سنت هاى الهى در حقیقت مصادیقى از اصل علیت مى باشند.
با توجه به تعریف علت و معلول و رابطه آن دو، اصل علیت روشن و بدیهى خواهد بود.
اثبات و پذیرش سنت هاى الهى (قوانین حاکم بر جوامع و افراد)، نه تنها به معناى نقض قانون علیت نمى باشد، بلکه بیان روابط ضابطه مند بین حوادثِ تاریخى به عنوان یک پدیده و بیان معلولاتى است که به دنبال علل خود ظاهر مى گردند، خواهد بود. بین عذاب ها و یا کاهش نعمت ها، با گناه و همچنین افزایش نعمت با اطاعتِ اوامر الهى نیز این رابطه برقرار مى باشد. اعم از این که آن اطاعت و معصیت، اطاعات و معصیت فردى باشد، و یا یک گناه و اطاعتِ جمعى و اجتماعى باشد، چنانچه قرآن کریم در بخش وسیعى از آیات الهى، تلاش بر بیان این روابط نموده است مانند: «و ما اهل این روستاها را به علت ستمگریشان هلاک ساختیم و براى هلاکتشان نیز یک زمان و سرآمدى قرار دادیم.»
آیه یاد شده رابطه بین ظلم و هلاکت ساکنین بلاد و روستاها را بیان مى نماید. و در آیه دیگر نیز به بیان و کشف روابط دیگر مى پردازد، چنانچه در قرآن مى فرماید: «هر گاه آنان، در راه راست پایدارى نمایند، ما از آب گواراى فراوان، آنها را سیرابشان مى نمائیم.»
از نکات قابل توجه قانون علیت و سنن الهى این امر است که سنن الهى بدون قالب قانون علیت، معنى پیدا نمى کند زیرا استفاده از تجربه در صورتى ممکن است که وجود اشیاء مورد تجربه یقینى باشد و شناخت دقیق آنها نیز میسر باشد، و این امر نیازمند قبول اصل علیت است.
شهید مطهرى(قدس سره) در همین ارتباط مى فرمایند: «رابطه علت و معلول و اصل علیت پایه تفکرات عقلائى است و خداوند آفریننده نظام علت و معلول است.» ایشان در بحث احترام قرآن به عقل و نظام معقول هستى بیان مى دارند: تشویق مسلمانان به مطالعه در احوال گذشتگان و درس عبرت گرفتن از آن تنها زمانى صحیح خواهد بود که نظام هستى براساس قانون علیت استوار باشد، نه به صورت گزاف و تصادفِ حوادث، چنانچه آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید.
ممکن است این پندار اشتباه ایجاد گردد که نسبت دادن سنت ها به خداوند سبحان در حقیقت نفى قانون علیت از سنت هاى الهى مى باشد حال اینکه پندار نیز پندارى ناصواب بوده و اشراب و اشراف اراده الهى و نقش آن در تحقق حوادث نیز نفى قانون علیت نمى باشد، زیرا قانون علیت تنها این مسأله را بیان مى کند که: «هر پدیده اى به عنوان یک امر ممکن داراى علت مى باشد.» و این یک اصل عقلى است.
معلول بودن حوادث براى اراده خداوند سبحان، به طور مستقیم و یا از طریق عوامل مادى، با قانون سنخیتِ علیت نیز منافات ندارد چون این قانون مى گوید:«هر حادثه اى علت خاص خود را دارد.» به زودى در بحث عدم تبدیل و تحویل سنن الهى عدم منافات بیان مى شود.
2-عدم تنافى سنت ها با اراده انسان
یکى دیگر از شبهه هایى که شاید براى عده اى بوجود آید این است که آیا سنت هاى تاریخى که در قرآن به سنت هاى الهى تعبیر شده است به معناى نفى اختیار براى انسان است. و آیا انسان ناچار به تسلیم در مقابل این سنن مى باشد؟ و شاید حتى دیدن بعضى از آیات الهى همین شبهه را در ذهن انسان تقویت بنماید چنانچه در قرآن آمده است: «و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وامى داریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم آید، پس آن را یکسره زیر و زبر کنیم.»
باید در پاسخ به این شبهه و استناد به این گونه از آیات گفته شود که سنت هاى الهى و اراده خداوند هیچ گاه نفى اراده و نقش انسان را نمى نماید بلکه بر عکسِ این تصور ناصواب، حاکمیت اراده انسان ها در تحقق و تاثیرگذارى روى روند جریان هاى مختلف اعم از فردى و اجتماعى متذکر مى شود. و این نقش را، هم در قالب فرد و هم در اراده جمعى بیان مى دارد.
علامه(قدس سره) در بیان معناى امر در جمله «أَمَرْنَا مُترَفِیهَا» مى نویسد: مراد از آن اوامر تشریعى نمى تواند باشد زیرا خداوند سبحان نسبت به معاصى، تشریعى نداشته و به گناه و فحشاء امر نمى کند، همچنین مراد از این امر، امر تکوینى نیز نمى تواند باشد، زیرا اراده تکوینى خداوند نسبت به تحقق گناه و فسق، موجب سلب اراده و اختیار انسان مى شود و عذاب انسانِ مجبور معنایى نخواهد داشت و این مطلب مخالف آیات الهى است. لذا مقصود از آن بیان احکام (حلال و حرام) و اعطاى نعمت ها و ایجاد زمینه گناه به منظور عذابى بیشتر مى باشد.
آیات قرآنى به مؤثر بودن اراده انسان تصریح نموده و مى فرماید:
«خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»
و نیز مى فرماید: «آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و شما هیچ گاه مسؤول اعمال آنها نخواهید بود.»
در این آیه نیز بحث مسؤولیت در مقابل اعمال را مطرح نموده است و بدیهى است که مسؤولیت بدون اراده و اختیار معنى ندارد.
3-عام و جهانى بودن سنت ها
سنت ها و قوانین حاکم بر حوادث جهان همان گونه که بیان شد در واقع همان روابط على و معلولى است که بر جریان هاى اجتماعى از طرف خداوند مقرر شده است، از این رو اختصاص به یک منطقه، قوم و یا ملت خاص نداشته، بلکه از عمومیت برخوردار مى باشد. زیرا زمانى که روابط به صورت على و معلولى در آمد چون عقلى مى شود در صورت تحقق علل، معلولات آن نیز تحقق خواهد یافت و استثناء بردار نخواهد بود، و آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید، مانند:
الف ـ «این سنت، سنت خداوند در امت هاى پیشین است و شما براى سنت الهى هیچ گونه تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.»
ب ـ «پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، و در برابر تکذیب ها، صبر و استقامت کردند، و ـ در این راه ـ آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید ـ تو نیز چنین باش. و این، یکى از سنت هاى الهى است ـ و هیچ چیز نمى تواند سنن خدا را تغییر دهد، و اخبار پیرامون به تو رسیده است.»
ج ـ «این سنت ما ـ در مورد ـ پیامبرانى است که پیش از تو فرستادیم، و هرگز براى سنت ما تغییر و دگرگونى نخواهى یافت.»
د ـ «اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده (قرآن) بر پا دارند، از آسمان و زمین، روزى خواهند خورد.»
این آیه که بیانگر یکى از سنت هاى مقید مى باشد، یهودیان و مسیحیان، و به طور کلى تمام اقوامى که شریعت الهى برایشان اعلام شده است را موضوع قرار داده، لذا مى فرماید هر گاه مردم و جوامع انسانى به دستورات الهى عمل بنمایند برکات و نعم خداوند از همه طرف آنها در بر خواهد گرفت.
4-استمرار
سنت آن فعلى است که از استمرار برخوردار باشد. رفتارهاى الهى که به صورت قانون در آمده چه به صورت مطلق و چه به صورت مقید یا به وجود آمدن موضوعاتش تحقق مى یابد.
در واقع سنت هاى الهى از آن جهت که به صورت رابطه اى على و معلولى و قوانین ثابت تاریخى در آمده است در صورت پیدایش موجبات آن، آثار و معلولاتش نیز به دنبال خواهد آمد، و رابطه به صورت دائمى است. چنانچه قرآن کریم در رابطه با تکرار عذاب هاى مختلف، به وسیله ظلم یا گناه امم سابق و یا اجراى بعضى از سنن مانند «ابتلاء» این امر را گوشزد مى نماید.
«همین سنت خداوند درباره کسانى که پیشتر بوده اند جارى بوده است...»
«سنت خداست که از دیر باز درباره بندگان چنین جارى شده.»
«سنت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان (معمول) بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر است.»
«بدین گونه تو را در میان امتى که پیش از آن، امت هایى روزگار به سر بردند، فرستادیم تا آنچه را که به تو وحى کردیم بر آنان بخوانى... .»
«به او ایمان نمى آوردند، و راه و رسم پیشینیان پوسته چنین بوده است.»
«آیات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد، که همگى آنها دلالت بر همین امر مى نماید.»
5-حتمى بودن سنن الهى
از جمله ویژگى هاى سنن الهى حتمى و قطعى بودن آن مى باشد، یعنى در صورت تحقق تمام شروط و رفع موانع، این سنن تحقق خواهند یافت و این امر با توجه به تبیین سنت هاى الهى و تحت قانون علیت قرار داشتن آن، امرى روشن خواهد بود.
البته همانگونه که بیان شد سنت ها زمانى تحقق مى یابند، که تمام شرایط حاصل و موانع آن نیز موجود نباشد. از این رو گاه امتى بواسطه گناه مستحق عذاب مى گردد، لیکن بواسطه مصالحى مورد عفو قرار مى گیرند و این در واقع به معناى تخلف پذیرى سنت نبوده بلکه گرچه مقتضى و شرائط موجود است، لیکن مانع نیز وجود دارد. و بدیهى است که علت تامه در صورتى که تمام اجزایش کامل نباشد معلولش به دنبال آن نخواهد آمد.
یکى از موانع وجود، عفو خداوند مى باشد، لذا در موارد عفو، مانع از تاثیر مقتضى ایجاد شده است. یا در صورت توبه گنهکاران سنت بخشش خداوند بر سنت عذاب حاکم گردیده است.
پس از آنجائى که سنن الهى در یک ارتباط و تعامل تنگاتنگى با یکدیگر مى باشند، و برخى از آنان بر بعض دیگر حاکمند، باید سنت حاکم و سنت محکوم را تشخیص داده و بدانیم که سنت حاکم در واقع سنتى است که تمام شرائط آن حاصل و موانعش مفقود مى باشد، به خلاف سنت محکوم، که ممکن است بعضى از شرایط ناقص، و یا بعضى از موانع آن موجود باشد.
البته چنانچه در مباحث سنت استدراج و عذاب خواهد آمد، در پاره اى از موارد حتى توبه و ایمان هم فایده اى ندارد. زیرا توبه و ایمانى که از روى صدق و اختیار نباشد، بلکه گُنهکار تنها با دیدن و فعلیت یافتن عذاب، ایمان آورده است، ایمان و ندامتش فایده اى نداشته و مقبول نمى افتد.
قرآن کریم در مباحث عذاب، چه عذاب فردى و چه عذاب هاى جمعى و اجتماعى به این امر اشاره نموده است.
«پس چون سختى عذاب ما دیدند گفتند: «فقط به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک مى گردانیدیم کافریم، ولى هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمانشان براى آنها سودى ندارد. سنت خداست که از دیرباز درباره بندگانش چنین جارى شده و آنجاست که ناباوران زیان کرده اند.»
«و چون کسانى که ستم کرده اند عذاب را ببینند، عذاب آنان کاسته نمى گردد و مهلت نمى یابند.»
«براى هر امتى اجلى است، پس چون اجلشان فرا رسد، نه مى توانند ساعتى آن را پدید اندازند و نه پیش.»
6-تبدیل ناپذیرى
وصف دیگرى که در مورد سنت ها از آیات استفاده مى شود تبدیل ناپذیرى سنن الهى است که در واقع بیان دیگرى از پذیرش اصل سنخیت در علل مى باشد، در توضیح اصل سنخیت گفته شده است که باید بین علت و معلول یک نوع رابطه تکوینى و ذاتى برقرار باشد به گونه اى که این رابطه بین آن علت با معلول دیگر و نیز آن معلو با علت دیگر نیست و چون نفى این رابطه و ملازمه خاص بین علت و معلول مستلزم امر باطلى است زیرا لازم مى آید که هر شى اى بتواند از هر علتى حاصل شود، لذا وجود سنخیت میان علت و معلول که نقیض آن مى باشد ثابت مى شود.
پس پذیرش اصل سنخیت در بحث ما به این معنى خواهد بود، که اعمال زشت، و مجرمانه عذاب و مجازات را به دنبال خویش خواهد داشت نه اینکه در کیفر ظلم خداوند نعمت و عافیت و سعادت عنایت فرماید. علامه(قدس سره) در رابطه با تبدیل مى فرمایند: «تبدیل سنت به این معناست که عافیت و نعمت را جاى عذاب قرار بدهد.»
لذا تبدیل ناپذیرى سنن الهى و حاکمیت آن بر تمام اقوام و ادوار چه در گذشته و چه آینده از دیگر ویژگى ها مى باشد. به بیان دیگر به طور یقین ملت ها همواره در طول تاریخ، و در برهه اى از زمان مى آیند و پس از مدتى مى روند، لیکن قوانین عامى که خداوند سبحان بر جوامع حاکم نموده است ثابت است.
«پس هیچگاه براى سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهى یافت.»
«و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییرى نخواهى یافت.»
خداوند سبحان در قرآن کریم تغییرناپذیرى سنت هاى خویش را در تحت عنوان «کلمه» نیز بیان نموده است. یعنى آنچه که به عنوان مشیت خویش مقرر نموده است، علامه(قدس سره) در توضیح کلمه مى فرمایند: کلمه عبارت است از آنچه بر معناى تام و یا ناقص دلالت مى کند ولى خداوند در قرآن «کلمه» را در «کلام حقى که از ناحیه خودش به عنوان قضا و مشیت بیان شده است و یا وعده اى که از ناحیه خداوند داده شده است» به کار برده است. و خداوند این امر را بر خود فرض گرفته است، چنانچه در آیات آمده است: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پیش مسلم شده، که آنان یارى شدگانند.»
«خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز مى شویم، چرا که خداوند قوى و شکست ناپذیر است.»
«همانان که ایمان آورده و پرهیزکارى ورزیده اند در زندگى دنیا و آخرت مژده بر آنان است. وعده هاى خدا را تبدیلى نیست، این همان کامیابى بزرگ است.»
«و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. کلمات او را تغییر دهنده اى نیست و جز او هرگز پناهى نخواهى یافت.»
7-تحویل ناپذیرى
از دیگر ویژگى هاى سنت هاى الهى تحویل ناپذیرى آنها مى باشد. مفسران در توضیح معناى تحویل با توجه به لغت، معنایى را غیر از معناى تبدیل قائل مى باشند، در آیه 43 سوره فاطر خداوند در بیان اوصاف سنت خویش عدم تبدیل و تحویل را ذکر نموده است. همانگونه که بیان شد تبدیل یعنى جایگزین نمودن چیزى جاى دیگرى لیکن تحویل یعنى قرار دادن شى اى در غیر جاى واقعیش یعنى در غیر از مکانى که باید باشد. یعنى در واقع هنگام تطبیق، کار به صورت صحیح انجام نپذیرد.
علامه(قدس سره) نیز همین معنى را قبول و مى فرماید: «تحویل به این معنى است که عذاب از قومى که مستحق آن مى باشد به قوم دیگرى منتقل گردد، حال اینکه سنت خداوند تبدیل و تحویل پذیر نیست زیرا خداوند چون بر طریق مستقیم و حق مى باشد حکمش تبعیض و استثناء بردار نیست».
علل عدم تبدیل و تحویل سنن الهى در قرآن
این سؤال ممکن است به ذهن آید که چرا سنن الهى تبدیل و تحول ناپذیر هستند با اینکه روند زندگى اجتماعى افراد در سایه وجود مصالح و مفاسدى که در حال تغییر است، تغییر مى یابد و بر همین اساس است که مشاهد مى نمائیم مقررات اجتماعى در هر زمانى به تناسب مقتضیات آن زمان تغییر مى نماید، پس چگونه مى توان قائل به تبدیل و تحول ناپذیرى سنن الهى گردیم؟ در پاسخ به این سؤال باید بیان داشت که:
اولاً: بین قوانین اجتماعى یا سنت هاى الهى با تشریع احکام و وضع قوانین شرعى جهت تکلیف مکلفین، فرق وجود دارد. زیرا آنچه به عنوان قوانین اجتماعى یا سنن الهى مى باشد، به صورت جبرى است که پس از تحقق علل آن ـ که آن علل در اختیار انسان است، ـ معلول آن تحقق مى یابد و نقش اختیار انسان تنها در شیوه است که او در زندگى انسان خویش اختیار مى نماید، که یکى از آن شیوه ها، مى تواند شیوه و روش شریعت باشد که به صورت احکام براى انسان ها وضع گردیده است، تا انسان در پرتوى آن احکام بتواند رفتارهاى مناسب را در مقابل تدابیر الهى به جا بیاورد. پس احکام و قوانینِ شرعى اى که براى انسان ها مقرر شده است و انسان در انجام و یا ترک آن مخیر مى باشد، به عنوان سنن الهى مورد بحث ما نمى باشد، و در واقع این مقررات و احکام، همان قوانینى است که باب اجتهاد در آن باز بوده و مجتهد با توجه به زمان و مکان به عنوان دو متغییر مهم و اساسى به استنباط احکام مى پردازد.
ثانیاً: در زندگى اجتماعى انسان تغییر و تبدیل قوانین و روش ها مى تواند علل و عوامل مختلف و متعددى داشته باشد، لذا اگر این علل و عوامل در مورد عمل و تدبیر و وضع قوانین الهى وجود نداشته باشد طبیعى خواهد بود که تغییر و تبدیل نیز نخواهیم داشت. علل تغییر و تبدیل قوانین و سنت ها در اجتماعات بشرى را مى توان چند امر دانست:
1)جهل: که دامنه آن مى تواند در موارد ذیل بیان داشت: الف. جهل و ناآگاهى به نیازهاى اساسى انسان اعم از نیازهاى جسمى و روحى; ب. جهل و ناآگاهى به ویژگى هاى روحى انسان ها و عدم شناخت نقاط ضعف و قوت انسان; ج. جهل و ناآگاهى به عمل و عکس العمل هایى که از انسان در شرایط مختلف با توجه به استعداد و توانمندى انسان صورت مى گیرد ; د. ناآگاهى از مقتضیات و متغییرهایى که براى انسان ها در طول زندگى اجتماعیشان به وسیله عوامل خارجى پیش مى آید.
لذا با توجه به علم خداوند که حد و مرزى براى آن تصور نمى گردد، زیرا خداوند از آنجائى که خالق انسان مى باشد به تمام زوایاى وجودى انسان آگاهى داشته و تمام ویژگى ها و نیازهاى انسان را در طول تاریخ بشریت مى داند لذا با علم به رفتار انسان و تعاملات اجتماعى او و جعل قوانین براساس شناخت دقیق از جوامع بشرى تبدیل و تغییر معنایى نخواهد داشت.
2)تغییر سمت و سوى منابع: از علل دیگر که مى تواند باعث تغییر و تحویل قوانین گردد، وجود منافعى است که شخص با توجه به آن رفتار خویش را تنظیم و در مواقع خاص، تغییر مى دهد. از آنجائى که که خداوند سبحان بى نیاز از هر امرى مى باشد، تغییر و تبدیل در رفتار او به منظور بدست آوردن منافع جدید و یا منافع جدید معنایى نخواهد داشت. و این مسأله یکى از عواملى است که باعث برخوردارى سنن الهى از ثبات گردیده است.
3)ضعف و ناتوانى: از جمله اسباب تغییر رفتار، ناتوانى و عجز از انجام بعضى از کارها مى باشد، به این معنى که انجام هر کارى نیازمند توانایى لازم جهت انجام آن کار مى باشد. در این صورت ضعف و یا عدم توانایى لازم براى انجام آن کار به صورت طبیعى شخص دچار تغییر رفتار در فعل و یا روش مى گردد. لیکن خداوند قادر متعال و توانا به هر کارى بوده لذا تغییر رفتارى از این جهت معنایى نخواهد داشت.
8-دنیوى بودن سنت ها
در رابطه با این وصف از اوصاف سنت هاى الهى باید ملاحظه نمود که مقصود از دنیوى بودن سنت ها چیست؟
الف: دنیوى بودن سنت ها به معناى قابلیت بررسى و تحلیل علمى داشتن آنها مى باشد; به این معنى که انتساب این سنن تاریخى به عالم غیب و خداوند ممکن است باعث این پندار غلط گردد که چون سنت ها، الهى مى باشند دیگر قابلیت تحلیل علمى ـ تاریخى را نخواهد داشت، حال اینکه تفسیر سنت هاى تاریخ بر مبناى الهى بودن آن، یعنى تاریخ را تفسیر الهى نمودن است و این خلاف تفسیرى است که برخى از مسیحیان مى نمایند.
همانگونه که در ویژگى اول بیان شد، قرآن الهى بودن سنت ها و رابطه حوادث با خداوند را نمى خواهد به جاى رابطه علت و معلول قرار دهد، بلکه تنها مى خواهد بیان کند که روابط بین حوادث تاریخى، تعبیرى از حکمت و مشیت خداوند در تدبیر و تقدیر جهان است و اینکه وقوع این حوادث، خارج از قدرت و اراده الهى نیست. و در حقیقت سنت هاى الهى مجارى امور و اراده خداوند در نظام هستى است. پس قابل تحلیل بودن حوادث و بررسى نقش عوامل انسانى و غیر انسانى در آن حوادث ممکن بوده و مى توان از بروز و حدوث برخى از آن حوادث جلوگیرى نمود.
ب: معناى دیگر این است که: این سنت ها چون به منظور تدبیر امور اجتماعى بشر شکل و تحقق یافته است مربوط به همین دنیاست به خصوص با توجه به فردى بودن مسائل در آخرت سنن اجتماعى دنیوى خواهد بود. اما آیاتى که دلالت بر فردى بودن مسائل در آخرت مى نماید از آیات محکم مى باشد. مانند: «و روز قیامت همه آنها تنها، به سوى او خواهند آمد»، «و هیچ باربردارى بار گناه دیگرى را بر نمى دارد.»
9- سرنوشت مشترک
از جمله اصولى که در سنن الهى اجتماعى مطرح مى باشد واکنش هاى عمومى خداوند سبحان مى باشد; یعنى در صورت تحقق شرائط و زمینه مناسب و همچنین نبودن موانع، سنن الهى همه افراد جامعه را در بر مى گیرد، اعم از افرادى که به صورت مستقیم مرتکب عملى شده باشند و یا شرائط مناسب را جهت تحقق آن عمل به وجود آورده باشند.
حتى رضایت عمومى به یک عمل نیز مى تواند سرنوشت مشترکى را پدید آورد. خداوند سبحان در قرآن در آیه اى که داستان پى کردن شتر حضرت صالح را توسط بعضى از ثمودیان نقل مى نماید، گناه و جرم ارتکابى را به تمام افراد آن جامعه نسبت مى دهد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توضیح و بیان علت این امر که چرا قرآن عمل یک نفر را به همه مردم نسبت داده است و حتى خداوند سبحان به واسطه عمل این شخص کل مردم را عذاب نموده است، در حالى که شتر را تنها یک نفر پى نمود مى فرمایند: «اى مردم به درستى که رضایت و خشم است که مردم را کنار یکدیگر (به عنوان یک جامعه) گرد هم مى آورد و به درستى که ناقة ثمود را که یک مرد پى نمود لیکن خداوند سبحان بواسطه رضایت عمومى که بین مردم نسبت به این عمل بود آن عمل را به همه آنان نسبت داده و عذاب را نسبت به همه آنان تعمیم دادند.»
جوامع بشرى در واقع بسان کشتى اى مى ماند که رفتار هر یک از مسافرین آن در کل تاثیر مى گذارد لذا گاه یک رفتار فردى مانند تخریب کشتى توسط یک نفر مى توان همه جا را به خطر و مسافران را به هلاکت برساند. چنانچه در روایات و آیات فراوانى به این مسأله اشاره شده است. و این امر در هر دو جهت مثبت و منفى مطرح مى باشد، قرآن کریم در رابطه اقامه عدل در جوامع و استقامت در جهت احیاء و پایدارى آن، مژده به نعمت هاى معنوى و مادى فراوان داده است. خداوند سبحان اهل ایمانى که تنها دل به خداى خویش خوش نموده اند و در راه ایمان خویش مقاومت مى نمایند هم به نعمت هاى دنیایى و هم آخرتى و همچنین به نعمت هاى معنوى و مادى بشارت داده است.
«کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداى متعال است.» و سپس پایدارى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى آیند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.»
قرآن کریم در آیات فراوانى به سرنوشت مشترک افراد به خصوص در مورد عذاب ها و مصیبت هاى مشترک افراد اشاره نموده است، چنانچه در آیات آمده است: «و از فتنه اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى رسد، (بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران سکوت اختیار کردند) و بدانید خداوند سخت کیفر است.»
علامه(قدس سره) نیز مى فرمایند: ظلم گرچه توسط بعضى از اهل ایمان صورت مى گیرد لیکن اثر گناه و ظلم این است که تمام جامعه را فرا مى گیرد.
10-زمان معین
سنن الهى اعم از سنت هاى فردى و یا سنت هاى اجتماعى در جریان خود از نظر زمانى، داراى زمان خاص خود مى باشند. در قرآن به منظور بیان این مسأله کلمات خاصى مانند: اجل معین، موعد مقرر، کتاب معلوم به کار برده است.
نکته قابل توجه اینکه، نعمت هاى الهى (اعم از معنوى و مادى) و همچنین عذاب هاى الهى (اعم از دنیوى و اخروى) همانطور که بیان شد زمانى تحقق مى یابد که تمام شرائط ایجاد شده و هیچ مانعى هم جهت تحقق آن وجود نداشته باشد. و از جمله شرائط، فرا رسیدن زمان عذاب است که لحظه اى جلو و یا عقب نمى افتد. آیاتى که به این امر پرداخته است به چند گروه قابل تقسیم مى باشند:
الف ـ آیات مربوط به اجل افراد: 1. «او کسى است که شما را از گل آفرید، سپس مدتى مقرر داشت ـ تا انسان تکامل یابد ـ و اجل حتمى نزد اوست با این همه، شما ـ مشرکان در توحید و یگانگى و قدرت او ـ شک مى کنید.» 2. «او کسى است که (روح) شما در شب (به هنگام خواب) مى گیرد، و از آنچه در روز کرده اید با خبر است، سپس در روز شما را (از خواب) بر مى انگیزد، (و این وضع ادامه مى یابد) تا سرآمد معینى (مرگ) فرا رسد، سپس بازگشت شما به سوى اوست و سپس شما را از آنچه عمل مى کردید، با خبر مى سازد.»
ب. آیات مربوط به اجل جوامع و اجتماعات: 1. اجل معین;«براى هر قوم و جمعیتى، زمان و سرآمد (معینى) است، و هنگامى که سرآمد آنها فرارسد، نه ساعتى از آن تاخیر مى کنند، و نه بر آن پیشى مى گیرند.»[54 ]2. موعد مقرر و معین; خداوند سبحان در مورد عذاب هاى خویش در قرآن مطلبى را متذکر مى شوند و آن عبارت است از این امر که، آثار گناه اختصاص به آخرت ندارد بلکه به طور طبیعى دنیا محل اثرگذارى گناه و تحقق عذاب مى باشد لیکن این عذاب بواسطه حکمت و عللى به تاخیر مى افتد و یا در پاره اى از موارد تنها در آخرت افراد عذاب مى شود چنانچه در آیات آمده است: «و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نمى گذارد، ولى آنها را تا زمان معینى به تاخیر مى اندازد. و هنگامى که اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تاخیر مى کنند و نه ساعتى پیش مى گیرند.»
البته تاخیر عذاب به دنبال تحقق علت آن در دنیا با توجه به تناسب مرتکب گناه اسباب مختلفى دارد. چنانچه اگر مرتکبین آن اهل باطل و کفار و مشرکین باشند از باب سنت امهال و استدراج است; ولى اگر اهل ایمان بر اثر غفلت دچار گناهى شده باشند، سنت امهال در حق آنان از باب ایجاد فرصت مناسب براى درخواست عفو و پذیرش توبه توسط خداوند سبحان مى باشد.
جاى تردید نیست که تاخیر عذاب و تحقق آن در آخرت، بدون اینکه شخص یا اشخاص از گناه خویش توبه کرده باشند به منظور عذاب بیشتر است، زیرا در دنیا بعضى از مجازات ها قابل تکرار نیست، قومى را که به صورت مکرر اقدام به قتل و غارت مردم نموده است نمى توان چندین بار قصاص نمود لذا خداوند از باب تشدید مجازات فرصت داده و عذاب را به آخرت مى کشاند.
آیات فراوانى نیز بر این امر ـ یعنى تاخیر عذاب براساس حکمت خداوند ـ دلالت مى نماید.
«و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است، اگر مى خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى فرستاد، ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهد داشت.»
«و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى گرفت.»
«این شهرها و آبادى هایى است که ما آنها را هنگامى که ستم کردند هلاک نمودیم، و براى هلاکشان موعدى قرار دادیم.»
«این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگ تر است اگر مى دانستند.»
«اى رسول ما منکران به تمسخر از تو تقاضاى تعجیل در نزول عذاب مى کنند و اگر وقت آن معین در علم ازلى قیامت نبود، عذاب حق بر آنها نازل مى رسید و البته ناگهانى هم نازل مى شد که غافل و بى خبر بودند.»
3-کتاب معلوم و مسطور داشتن جوامع; « ماه اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معین (و زمان تغییرناپذیرى) داشتند.
11-الهى بودن سنت ها
از جمله ویژگى هاى قوانین حاکم (سنن) بر جوامع، الهى بودن آن مى باشد.
و مقصود از آن یا (1) هدفمند بودن قوانین و سنن حاکم بر جهان هستى و سرنوشت اختیارى انسان مى باشد. و یا (2) فاعلیت تامه خداوند نسبت به ایجاد و هدایت قوانین و سنن حاکم بر جهان، یعنى سررشته این سنن به دست خداوند بوده و اِسناد آن به غیر خداوند صحیح نخواهد بود.
نظر اول به معناى الهى بودن سنن در واقع نفى جبر تاریخ و کور بودن قوانین مى باشد، به این معناى که در نظام غیر الهى با نفى وجود پروردگار حکیم، توجیه اى در ارتباط با این قوانین حاکم (سنن) به جز جبر تاریخ وجود ندارد; یعنى وجود یک سرى قوانین که به صورت خود به خود و طبیعى بر انسان و سرنوشت انسان سایه افکنده و انسان مقهور آن قوانین مى باشد. لیکن در دیدگاه الهى با اعتقاد به وجود خداوند در رأس جهانِ هستى این قوانین از حالت بى هدفى خارج شده و به صورت برنامه اى جهت تکامل انسان ملاحظه مى شود.
جاى شک نیست که انسان در امورى مقهور بوده و از خویش اختیارى ندارد. اینکه در کجا از کدام پدر و مادر با چه ویژگى هاى روحى و جسمى متولد مى شویم امرى نیست که در اختیار انسان باشد. لیکن خوشبختانه در این مقدار از امور نیز انسان مسؤولیتى ندارد و بر عکس در مواردى که انسان مورد مؤاخذه و به عنوان مسؤول شناخته شده است، در آن موارد داراى اختیار است و اینجاست که خداوند با جعل قوانین خود تحت عنوان سنن الهى و همچنین با ارائه طریق، تحت عنوان شریعت، زمینه هدایت انسان را فراهم نموده و این انسان است که باید راه را گزینش و در مقابل گزینش خود پاسخگو باشد. چنانچه در قرآن آمده است: إِنا هَدَینَـهُ السبِیلَ إِما شَاکرًا وَ إِما کفُورًا; ما به درستى که راه حق و باطل را به انسان نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
12-تاثیر و تاثر سنن الهى بر یکدیگر
از جمله صفات سنن الهى، تاثیرگذارى سنن بر یکدیگر و تاثرپذیرى سنن از یکدیگر مى باشد. چنانچه سنت رحمت و غفران خداوند جلوى سنت عذاب را مى گیرد، بحث از این صفت نیاز به بررسى تمتم سنن دارد که این مختصر را جاى آن نیست.
مرجع:
1-محمدتقى مصباح یزدى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن تهران، چاپ دوم 1379، ص 425.
2-مفاد اصل علیت عبارت است از قضیه اى که دلالت بر نیازمندى معلول به علت دارد و لازمه اش این است که معلول بدون علت تحقق نمى یابد یعنى هر معلولى علت مى خواهد. ر.ک: محمد تقى مصباح یزدى، آموزش فلسفه، تهران سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اول 1378، ص 288.
3-اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان اسلامى اصل علیت را پذیرفته اند و اگر اشکالاتى هم در این زمینه وارد شده است بیشتر به بعضى از لوازم و فروعات آن است. لذا مى توان ادعا نمود که اصل علیت از امور بدیهى مى باشد. ر.ک: عین الله خادمى، علیت از دیدگاه فیلسوفان مسلمان و فیلسوفان تجربه گرا، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1380، ص 189. جهت کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به صفحه 405، همان کتاب.
4-کهف/ 59.
5-جن/ 16.
6-محمد تقى مصباح یزدى، پیشین، ص 32.
7-مرتضى مطهرى، آشنایى با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1370، ص 50.
8-البته ایشان دلالت آیات را بر نظم على و معلولى به صورت دلالت التزامى دانسته و پذیرش رابطه على و معلولى را به معناى قبول سندیت عقل مى داند، همان، ص 51.
9-اسراء/ 16.
10-پاسخ به این گونه شبهات در بحث سنت امداد باید بررسى شود.
11-همان، ص 59.
12-رعد/ 11.
13-بقره/ 134.
14-احزاب/ 62.
15-انعام/ 34.
16- اسراء/ 77.
17-مائده/ 66.
18-ر.ک: همین مقاله، ص 7.
19-احزاب/ 62.
20-غافر/ 85.
21-احزاب/ 38.
22-رعد/ 30.
23-حجر/ 13.
24- بقره/ 214; یونس/ 102; نور/ 34; فصلت/ 25.
25-على احمد قانع، علل انحطاط تمدن ها از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، ص 103.
26-غافر/ 84 و 85.
27-نحل/ 85.
28-اعراف/ 34.
29-على ربانى گلپایگانى، ایضاح الحکمة فى شرح بدایة الحکمة، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1371، ص 247.
30-پیشین، ج 17، ص 58، همچنین ر.ک: عبدالله جوادى آملى، شناخت شناسى در قرآن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1370، ص 406.
31-على ربانى گلپایگانى، ایضاح الحکمة فى شرح بدایة الحکمة، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1371، ص 247.
43-عده از دانشمندان مسیحى وقتى به یک حادثه و رویداد تاریخى، جنبه غیبى و الهى مى دهند و مى خواهند آن را یک تفسیر و توجیه لاهوتى بنمایند به طور کلى آن حادثه را به خداوند نسبت داده و هیچ گونه ربط و نقشى براى حوادث تاثیرگذار در آن حادثه قائل نیستند، در واقع آن حادثه تاریخى را تنها در ارتباط با خداوند دیده و رابطه آن را از حوادث دیگر قطع مى کنند و مستقیماً به خداوند نسبت مى دهند. ر.ک: محمد باقر صدر، همان، ص 141 ـ 142.
48-فصلت/ 30. علامه در المیزان مى فرمایند: استقامت در کار میانه روى در راه و عدم انحراف و تمایل به اطراف است و در قول به معناى پایدارى در حق و عدم توجه و تبعیت از خواسته مشرکان و کفار مى باشد لذا امدادهاى غیبى خداوند بر اشخاص نازل مى گردد. ج 17، ص 389.
49-انفال/ 25.
50-همان، ج 9، ص 51.
51-انعام/ 2.
52-انعام/ 60.
53-على کرمى، ظهور و سقوط تمدن ها از دیدگاه قرآن، ص 265.
موضوع مدیریت بحران در حوزه های مختلف مطرح است. سازمان ها به عنوان یکی از اجزای اصلی جامعه امروزی نیز از این امر مستثنی نیستند. مقاله حاضر به بررسی انواع بحران در حوزه سازمان می پردازد. مدیران پیشرو تلاش می کنند تا با استفاده از یافته های مدیریت بحران سازمانی و تلفیق آن با دستاوردهای مدیریت استراتژیک و مدیریت سیستم های کنترل، از امواج خطرناک پیش بینی نشده، اجتناب کنند. مقاله در ابتدا تعریف بحران سازمانی را مطرح میسازد، سپس با بیان انواع طبقه بندی بحرانها، تعریف مدیریت بحران و ضرورت آن، بحث را به طرف مدل های مدیریت بحران و نهایتا یک چارچوب استراتژیک برای آن سوق می دهد و نتیجه گیری میکند.
مقدمه : نگرش سنتی به مدیریت بحران، براین باور بود که مدیریت بحران یعنی فرو نشاندن آتش؛ به این معنی که مدیران بحران در انتظار خراب شدن امور مینشینند و پس از بروز ویرانی، سعی میکنند تا ضرر ناشی از خرابیها را محدود سازند. ولی به تازگی نگرش بهاین واژه عوض شده است. براساس معنای اخیر، همواره باید مجموعهای از طرحها و برنامههای عملی برای مواجهه با تحولات احتمالی آینده در داخل سازمانها تنظیم شود و مدیران باید درباره اتفاقات احتمالی آینده بیندیشند و آمادگی رویارویی با وقایع پیشبینی نشده را کسب کنند؛ بنابراین، مدیریت بحران بر ضرورت پیشبینی منظم و کسب آمادگی برای رویارویی با آن دسته از مسائل داخلی و خارجی تاکید دارد که به طور جدی شهرت، سودآوری و یا حیات سازمان را تهدید میکنند. باید توجه داشت که مدیریت بحران با مدیریت روابط عمومی متفاوت است. مدیر روابط عمومی برای خوب جلوه دادن سازمان تلاش میکند در حالی که مدیر بحران سعی دارد تا در شرایط دشوار، سازمان را در موقعیت خوب نگه دارد. مدیریت بحران به منزله یک رشته علمی، به طور کلی در حوزه مدیریت استراتژیک قرار میگیرد و بهطور خاص به مباحث کنترل استراتژیک مرتبط میشود .
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1فصل اول بررسی مبانی تئوریک مدیریت بحران.............................................................6
تعریف اضطرار Crisis عبارتست از اتفاقی که بطور معمولی روی می دهد و در محدوده کوچکی برای عده خاصی روی میدهد و باز گرداندن این شرایط به شاریط عادی کار دشواری نیست مانند آتش سوزی یک واحد مسکونی – دزدی و ... . تعریف disaster حادثه یا فاجعه یا بلاء حوادثی که بروز آنها موجب به بار آمدن خسارات تلفات زیادی خواهد شد. (مقیاس وسیع تر) حادثه گویند. بحران نیز عبارت از شرایطی است که در آن با غافلگیری، کمبود اطلاعات، و محدودیت زمان برای تصمیم گیری مواجه می شویم. سپس با بهره گیری از فناوری نوین جهت کاهش تلفات جانی و مالی باشیم.
تعریف بحران: Crisis بحران: یعنی بهم خوردن روند عادی و طبیعی زندگی انسان. بحران: یعنی ایجاد بی نظمی و اختلال در زندگی و باعث بهم خوردن توازن و تناسب بین نیازها و منابع است. در شرایط بحران توازن موجود از بین می رود. نیازهای انسان-یعنی مسکن-غذا-پوشاک-کمک های پزشکی و درمانی (بهداشت) و اشتغال. بحران: در نتیجه یک سری عوامل طبیعی و غیر طبیعی شامل زلزله، سیل، طوفان،آتش سوزی، خشکسالی، سونامی، حجوم بیماریهای واگیر، جنگ و . . .
حادثه یا فاجعه: Disaster مخرب ترین بلایای طبیعی: زلزله است. ایران بر روی کمربند زلزله، آلپ-هیمالیا، واقع شده است. بطوریکه از سال 1363 تا 1368 بیش زا 2 میلیون نفر جان خود را از دست دادن. بعنوان مثال زلزله خرداد 69 سنجیل رودبار بیش از 45 هزار نفر کشته و 10 هزار نفر زخمی و بیش از 41 هزار نفر آواره و حدود 200 هزار واحد مسکونی تخریب شده است. - سیل: طغیان آب و سرازیر شدن سیل براثر بارندگی شدید و بمدت زمان کوتاه و شدت زیاد منجربه سیل و سیلاب و روان آب شهری و روستایی می گردد. بعنوان یکی از بیشتری عامل مرگ و میر انسانها در جهان و کشور است و برابر آمار سازمان ملل متحد در 25 سال گذشته بیش از 5/1 میلیون نفر از سیل آسیب دیدن. پدیده بالا آمدن سطح آب دریاها و اقیانوسها که برابر پیش بینی دانشمندان تا سال 1010 میلادی بدلیل افزایش دمای سطح زمین بدلیل افزایش جمعیت و فعالیتهای تولیدی و ذوب شدن یخ های قطبی آب سطح دریاها تا اندازه 1 متر افزایش خواهد یافت و بحث های فعالیتهای زمین زایی و جابجایی صفحه زیر دریاها و ایجاد سونامی های شدید و تخریب آن در کشورها قابل پیش بینی است.
-بحران ناشی از فن آوری: حوادثی که در اثر آنها علمی مانند انفجار مواد شیمیایی و شیوع مواد سمی و یا تغییرات اکولوژیکی و دارویی مثل آنفولانزای پرندگان یا آنفولانزای خوکی در جهان . . .
-بحران های سیاسی: مثل بوجود آمدن جنگ ها- آشوب های اجتماعی که منجربه قتل عام و کشتار انسانها و تخریب منازل مسکونی و تولیدی می گردد. طی 8 سال جنگ ایران و عراق 213 هزار نفر شهید، 350 هزار نفر معلول و 40 هزار نفر اسیر و 1 هزار میلیارد دلار خسارت. نقش مدیریت بحران: عملی است کاربردی و با استفاده از تجزیه و تحلیل بحران های گذشته و با کمک علم و فن آوری در جستجوی یافتن راه حل یا ابزاری که بوسیله آن: 1-بتوان از وقوع بحران پیشگیری شود 2- یا ابزار مقابله با آن آماده شود. اقدامات: 1-شامل هشدار بموقع به ساکنین 2-تامین آوارگان بی سرپناه 3- حفظ امنیت عمومی 4-تخلیه آثار حادثه 5-بازگرداندن جامعه به شرایط عادی 6-تقویت روحیه انسانی و بهداشت روانی. تعریف جامعه مدیریت بحران: مدیریت بحران علمی است کاربردی که با شناخت مشاهدت و تجزیه و تحلیل داده ها بصورت سیستمی جهت یافتن ابزار و راه حلهایی که بوسیله آن از یک سو بتوان از وقوع فاجعه پیشگیری کرد و یا مقابله نمود و از سوی دیگر در صورت وقوع آن نسبت به امداد رسانی و بهبود اوضاع اقدام نمود . اهداف مدیریت بحران: 1-در درجه اول رفع شرایط بحران و اضطرار است. 2-بازگرداندن سریع جامعه به حالت عادی. 3-کاهش آسیب های ناشی از بحران چه جانی و چه مالی. 4-کاهش اثرات بحران در جامعه و مقابله با آن با کمترین هزینه ها. 5-ایجاد آمادگی در جامعه برای مقابله با بحران. 6-بازسازی مناطق بحرانی از لحاظ فیزیکی و روانی و فرهنگی. 7-ایجاد تمرین و آموزش و مانورها در مناطق جهت آمادگی برای مقابله با بحران برای مدیران و مردم. فرایند یا مراحل مدیریت بحران: -شامل یک سری مراحل هماهنگ یکپارچه است که شامل چهار مرحله می گردد: 1-مرحله پیشگیری 2-مرحله آمادگی 3-مرحله مقابله 4-مرحله بازسازی که با اجرای این فرایند در موقع بروز بحران می توان آسیب ها و خسارات و هزینه های جانی و مالی را به حداقل رساند. 1-پیشگیری یعنی: کلیه اقداماتی که موجب پیشگیری از وقوع بحرانها و سبب جلوگیری از آثار مخرب بحران در جامعه می شود. احداث سدها: جلوگیری از طغیان رودخانه مقاوم سازی ساختمان در مقابل زلزله آمادگی: کلیه اقدماتی که دولت ومردم را قادر به عکس العمل سریع و بموقع و کارا در موقع بروز بحران می نماید. الف-افزایش برنامه های ضد بحران ب- آموزش و تمرین اقدامات مورد نیاز در مرحله آمادگی پیش از بحران: 1-تهیه نقشه های آسیب پذیری یا مناطق پر خطر شهری، روستایی و صنعتی. 2-تهیه طرح های تبدیل آسیب پذیری و ایمن سازی. 3-تهیه طرح های اجرایی در خصوص استقرار کاربریها و امکانات مورد نیاز پیش از وقوع بلایا و اعلام خطر. 4-تعیین شرح وظایف و تعداد کمیته های مورد نیاز برای مرحله امداد اولیه – استفاده سوخت – مرحله بازسازی. 5-تعیین مکانهای مناسب جهت اسکان موقت. 6-تعیین گروه ها و شرکت ها- سازمانهای دولتی و خصوصی جهت مرحله بازسازی. 7-تعیین ماشین آلات سبک و سنگین و ابزار و عوامل اجرایی بازسازی و امداد و نجات.
تاریخچه مدیریت بحران: واژه بحران یا Crisis بیش از 5 قرن پیش مطرح شد. عبارت امروزی مدیریت بحران برای اولین بار توسط مک فامارو- با توجه به امکان درگیری موشکی آمریکا و کوبا- عنوان گردید. و با موضوع مدیریت بحران در بلایای طبیعی اولین بار در سال 1989 در هشتمین کنفرانس جهانی زلزله در آمریکا توسط دکتر فرانس پریس مطرح شد. در ایران در تاریخ 17/3/1348 قانون پیشگیری و مبارزه با خطرات سیل به تصویب مجلس رسید و بعد در سال 1386 قانون مدیریت بحران کشور به تصویب مجلس رسید که به صورت سازمان شکل گرفت. پدافند غیر عامل: مجموعه اقداماتی که جهت مقاوم سازی تجهیزات و تاسیسات کشور در برابر آسیب های عمدی و غیر عمدی و کاهش آسیب پذیری نیروی انسانی و مراکز حیاتی کشور و کنترل و بازگرداندن سریع جامعه به شرایط عادی است. بیشترین توجه به توان دفاعی کشور در موقع بحران می باشد و مراکز حیاتی مثل مراکز بیمارستانی- مراکز تولید موشکی- پالایشگاههای نفت و گاز- نیروگاه های هسته ای و غیره – تاسیسات شریانی و زیر ساخت ها. شهرسازی و مدیریت بحران شهرها: در مفهوم کلی عوامل متعدد در بهم زدن توسعه پایدار شهرها نقش دارند که به دو دسته تقسیم می شوند: 1-حادثه های طبیعی 2-حوادث انسان ساخت می توان تفکیک کرد. امروزه یکی از عوامل مانع توسعه پایدار شهرها حوادث طبیعی است که به دلیل عدم مطالعه و برنامه ریزی و عدم آمادگی و مقابله مناسب با آن تلفات و خسارات سنگینی را بر مردم و دارایی های آنها وارد می کند که بعضی از آنها جبران ناپذیر هستند. از آناجائیکه حوادث طبیعی پیشینه ای به درازای عمر زمین دارند در حالیکه انسان دارای تمدنی کمتر از چندین هزار ساله و دانشی کمتر از چند صد سال دارد. پس همواره باید با استفاده از فناوری و اطلاعات و داده ها و شناخت و تسلط کافی بر سه عنصر زمان - مکان و ابزار اطلاعات در کاهش خسارات و در شهرها و مجتمع های زیستی اعمال مدیریت کرد.
-مفهوم مدیریت ریسک: اقداماتی که باید برای به حداقل رساندن خسارات و اختلالات احتمالی در جوامع انجام شوند را می گویند. یا فرایندی که با بررسی عوامل اجتماعی – اقتصادی و سیاسی موثر در شناخت ریسک و میزان مقبولیت شهروندان از حداقل خساراتی که در نتیجه یک حادثه بدست می آید. تفاوت مدیریت بحران با مدیریت ریسک: مدیریت ریسک فرایندی با استفاده از عوامل اقتصادی اجتماعی و سیاسی جهت حداقل رساندن خسارات حوادث در جامعه است. اما مدیریت بحران با بکار گیری همه اجزای مدیریت بحران برای اجرای مدیریت ریسک بطوریکه شامل همه آسیب ها در سطوح ملی- دولتی و خصوصی و هماهنگ سازی آن جهت کاهش آسیب و بازسازی آن با استفاده از چهار مرحله مدیریت بحران(1-پیشگیری-2-آمادگی-3-مقابله-4-بازسازی)
الگوی جامع مدیریت بحران (الگوی سلسله مراتبی): در سال 2006 تعدادی از متخصصان مدیریت بحران در دانشگاه تورنتو کانادا گرد آمدند تا یک الگوی جامع و یکپارچه مدیریت بحران را تعیین کنند که الگوی سطح بندی با سلسله مراتبی توسط آقای ایان دیویس ارایه گردید که شامل 4 سطح بوده: 1-اصل الگوی اخلاقی. 2-اصل الگوی استراتژیک. 3-اصل الگوی تاکتیکی. 4-اصل الگوی اجرایی. 1-اصول اخلاقی : عبارت است از دستیابی به بازتوانی کامل پس از بحران ها و فرهنگ سازی و پایبند سازی همه گروه های ذینفع. 2- اصول استراتژیک: تاکید بر برنامه ریزی قبل از بحران برای پایه ریزی اساسی جوامع در مقابل بحران. 3-اصول تاکتیکی: ظرفیت سازی و توانمند سازی مدیران و مقامات دولتی از طریق آموزش و تربیت کارکنان. 4-اصول اجرایی: نظارت و استفاده از فناوری جهت ایجاد جامعه توانمند در برابر بحران از طریق ارزیابی برنامه ها و اجرای اصول مقاوم سازی و بازتوانی جامعه.
Gis در مدیریت بحران: سیستمهای اطلاعات جغرافیایی(Gis) به مجموعه ای از سخت افزارها-نرم افزارها و روند های طراحی شده برای مدیریت – تجزیه و تحلیل- مدلسازی در نهایت نمایش داده های مکان مرجع برای حل مسائل پیچیده برنامه ریزی و مدیریت است. این سیستم امکان بهره برداری مناسب از کلیه اطلاعاتی جغرافیایی و مکانی و انجام تحلیل های گوناگون را بر روی این اطلاعات فراهم می آورد.(اطلاعات مکانی بوسیله GPS) بدست می آید.
سیستم های Gis : می توانند بعنوان یک ابزار قدرتمند جهت ارزیابی ریسک بلایای طبیعی همچون زلزله –سیل- خشکسالی- طوفان بکار گرفته شود و همچنین می توان با طبقه بندی – تجزیه وتحلیل داده ها و ارائه نقشه های گرافیکی میزان خطر وخطر پذیری در طیف گسترده دست آورد. مدیریت بحران می تواند با استفاده از این نقشه ها می تواند مکان و تشخیص میزان و قدرت تخریب را بشناسد و همینطور می تواند جهت مقابله با آن قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی و تامین نبردها و امکانات و ابزار و تجهیزات مورد نیاز و راهکارهای مقابله با آن را پیدا کند. -استفاده مناسب از زمان و در مکان بعمل آورد. (در نتیجه اثرات خسارات را کاهش دهد)
فصل دوم :
مدیریت بحران سازمانی
تعریف بحران سازمانی: مفهوم بحران میتواند به معنای انحراف از وضعیت تعادل عمومی رابطه سازمان با محیط یا تعریفی از خصوصیت محیطی باشد که سازمان مجبور است به صورت مستمر از آن اگاهی داشته باشد. در هر یک از این دو نگرش، انجام مسائل بحران در یک دیدگاه مدیریت استراتژیک به بهترین وجه قابل درک است (2). «لاری اسمیت» رئیس مؤسسه بحران واژه بحران را به این صورت تعریف میکند: یک اغتشاش عمده در سازمان که دارای پوشش خبری گستردهای شده و کنجکاوی مردم درباره این موضوع بر فعالیتهای عادی سازمان اثر میگذارد و میتواند اثر سیاسی، قانونی، مالی و دولتی بر سازمان بگذارد(3). یک بحران سازمانی فقط یک فاجعه مانند یک رکود اقتصادی، سقوط یک هواپیما و یا محدود کردن شرکتهایی نیست که باعث تلفات عظیم و یا خسارات شدید محیطی میشوند بلکه میتواند دارای شکلهای متنوعی مانند بدنام شدن محصول، مخدوش شدن خدمات پشتیبانی کننده، تحریم کردن محصولات، اعتصاب، شایعات هستهای جنجالآمیز، دزدیده شدن، رشوهدهی و رشوهخواری، درگیری خصومتآمیز، بلایای طبیعی در جهت انهدام محصولات، خراب شدن سیستم اطلاعات سازمانی و یا سیستم اطلاعات شرکتهای مادر است. یک بحران سازمانی پدیدهای با احتمال وقوع کم و تاثیرگذاری زیاد است که قابلیت اجرایی سازمان را تهدید میکند و از مشخصه آن مبهم بودن عامل، مبهم بودن تاثیرات و وسایل حل آن است و تصمیمات مربوط به آن باید به سرعت اتخاذ شود. به هر جهت، بحرانها به صورت ناگهانی بروز نمیکنند و اغلب آنها علائم هشدار دهندهای دارند که مشکلات و معضلات بالقوهای را نشان میدهند. بحران شباهت جالبی با یک مدل زیستشناختی دارد، گون زالز ـ هیرو و پرات (1996) پیشنهاد میکنند که یک بحران میتواند شبیه به مکانیسمی باشد که مراحل تولد، رشد، بلوغ و افول یا مرگ را طی میکند. در زبان چینی واژه «ویجی» (WEIJI) معادل واژه بحران است که معنای خطر و فرصت را میدهد. این لغت اساس و شالوده مدیریت بحران را آشکار میکند یعنی: وقتی اداره کردن به درستی صورت گیرد یک خطر به عنوان یک بحران میتواند یا پیشگیری شود یا اثرات آن کاهش مییابد و یا حتی تبدیل به یک فرصت شود. اغلب هر بحران دانههایی از موفقیت را در خود دارد، همان طور که ریشههای شکست را نیز میتواند در خود داشته باشد (4). در تعریف بحران سازمانی بهتر است بین بحران(CRISIS) و واقعه ناگوار(DISASTER) تفاوت قائل شد. «برنت» بین این دو تفاوت قائل شده و میگوید: بحران توصیف کننده شرایطی است که در آن ریشههای پدیده میتواند مسائل و مشکلاتی مانند ساختارها و عملیاتهای مدیریتی نامناسب و یا شکست در تطابق با یک تغییر باشد در حالی که منظور از واقعه ناگوار این است که شرکت با تغییرات مصیبتبار پیشبینی نشده یا ناگهانی مواجه شده که کنترل کمی بر روی آنها دارد (5).
انواع بحران: برای اینکه بتوان بحرانها را شناسایی و تفکیک کرد بهتر است که آنها را دستهبندی کرده و مبناهایی را برای تفکیک آنها در نظر گرفت. الف ـ طبقهبندی بحرانها از لحاظ ناگهانی بودن یا تدریجی بودن آنها: بعضی از بحرانها به صورت ناگهانی و یک دفعه بهوجود میآیند و اثرات ناگهانی بر محیط درونی و بیرونی سازمان میگذارند. به این بحرانها، بحرانهای ناگهانی (ABRUPT CRISES) میگویند. در مقابل این بحرانها، بحرانهای تدریجی (CUMULATIVE CRISES) وجود دارند که از یکسری مسائل بحرانخیز شروع میشوند و در طول زمان تقویت شده و تا یک سطح آستانه ادامه و سپس بروز پیدا میکنند. برای مقایسه بحرانهای ناگهانی و تدریجی میتوان از 6 ویژگی کلیدی استفاده کرد. بحرانهای ناگهانی باسرعت بهوجود میآیند ، قابلیت پیش بینی کمی دارند ،صراحت و روشنی آنها متمرکز است، آشکارند، از یک رویداد مشخص یکدفعهای شروع می شوند، در یک زمان ثابت به وقوع می پیوندند، و از عدم انطباق سازمان با یک جنبه یا تعداد کمی از جنبه های محیطی حاصل می شوند.در مقایسه، بحرانهای تدریجی ،به صورت تدریجی و تجمعی به وجود می آیند، قابلیت پیش بینی زیادی دارند، واضح و روشن نیستند، نقطه شروع آنها از یک سطح آستانه است، با گذشت زمان احتمال وقوع آنها بیشتر می شود و از عدم انطباق سازمان با چندین جنبه از محیط به وجود می آیند (6). ب ـ طبقهبندی بحران از دیدگاه «پارسونز»: پارسونز سه نوع بحران را بیان میکند که عبارتند از : 1 ـ بحرانهای فوری: این بحرانها دارای هیچگونه علامت هشداردهندة قبلی نیستند و سازمانها نیز قادر به تحقیق در مورد آنها و نیز برنامهریزی برای دفع آنها نیستند. 2 ـ بحرانهایی که به صورت تدریجی ظاهر میشوند: این بحرانها به آهستگی ایجاد میشوند. میتوان آنها را متوقف کرد و یا از طریق اقدامات سازمانی آنها را محدود ساخت. 3 ـ بحرانهای ادامهدار: این بحرانها هفتهها، ماهها و یا حتی سالها به طول میانجامند. استراتژیهای مواجهه شدن با این بحرانها در موقعیتهای متفاوت بستگی دارد به فشارهای زمانی، گستردگی کنترل و میزان عظیم بودن این وقایع. میتوان از سه معیار سطح تهدید، فشار زمانی، و شدت وقایع، در طبقهبندی و شناسایی بحرانها استفاده کرد و میتوان از این طریق به مدیران نشان داد که چه زمانی یک پدیده و یا یک مشکل میتواند تبدیل به یک بحران شود. «بورنت» با استفاده از این سه معیار و نیز معیار تعداد گزینههای واکنش یا پاسخگویی، ماتریسی را برای طبقهبندی بحرانها پیشنهاد کرده که در آن 16خانه وجود دارد. سطح تهدید در دو سطح بالا و پایین ،تعداد گزینههای واکنشی در دو طبقه کم و زیاد، فشار زمانی در دو حد کم و شدید ، و درجه کنترل در دو سطح بالا و پایین در نظر گرفته شده اند. پدیده ها در این 16خانه به چهار سطح دستهبندی شدهاند. سطح یک زمانی است که سطح تهدید پایین، تعداد گزینه های واکنشی زیاد ، فشار زمانی کم ودرجه کنترل بالا است. سطح چهار زمانی است که سطح تهدیدها بالا ،تعداد گزینه های واکنشی کم یا زیاد ، فشار زمانی شدید و درجه کنترل پایین یا بالا باشد. «بورنت» میگوید هرچه سطح پدیده یا مشکل از سطح یک به سطح چهار نزدیک شود احتمال تبدیل آن مشکل یا پدیده به یک بحران بیشتر میشود (7). ج ـ طبقهبندی بحرانها از دیدگاه «میتراف»: وی برای طبقهبندی بحرانها از دو طیف استفاده میکند. یک طیف داخلی یا خارجی بودن بحرانها را مشخص میکند. اینکه بحران در داخل سازمان بهوقوع میپیوندد یا در خارج از سازمان. طیف دیگر فنی یا اجتماعی بودن بحرانها را نشان میدهد. همانطور که در نمودار شماره 1 ملاحظه میشود محور افقی نمودار بحرانهای داخلی و خارجی را از هم متمایز میسازد و محور عمودی، بحرانها را از حیث ماهیت فنی یا اقتصادی بودن در مقابل اجتماعی یا سازمانی بودن تفکیک میکند؛ به این ترتیب، میتوان چهار وضعیت کلی را متمایز ساخت. در نمودار مذکور، برای هر وضعیت کلی، نمونههایی از بحرانهای شناخته شده، مشخص شدهاند. برای مثال، بحران ناشی از «تعمیم نمادین» (در وضعیت 4)، حاکی از شرایطی است که «موقعیت یک سازمان» فقط به خاطر آنکه نام آن، تداعی منفی میکند، به خطر میافتد، برای مثال کسانی که به طور افراطی طرفدار حقوق حیوانات هستند، به آن دسته از تولیدکنندگان مواد غذایی که در استفاده از گوشت حیوانات زیادهروی میکنند، آسیب میرسانند. هرچه این گونه اقدامات عجیب و غریبتر باشند، افزایش آمادگی مدیران برای رویارویی با بحرانهای ناشی از آنها، ضرورت بیشتر دارد (8).
مدیریت بحران براساس نظرات «پیرسون» و «کلایر»، مدیریت بحران عبارت است از، تلاش نظامیافته توسط اعضای سازمان همراه با ذینفعان خارج از سازمان، در جهت پیشگیری از بحرانها و یا مدیریت اثربخش آن در زمان وقوع (9). عدهای میگویند مدیریت بحران از سه مرحله اصلی تشکیل شده است که عبارت است از مدیریت بحران قبل، حین و بعد از وقوع بحران. قبل از وقوع بحران باید سه فعالیت کلیدی صورت گیرد: تشکیل تیم مدیریت بحران در سازمان، ایجاد یک سناریویی که بدترین حالت ممکن را نشان دهد، و تعریف رویهای اجرایی استاندارد برای انجام فعالیتهایی قبل از وقوع بحران. در زمان وقوع بحران سه فعالیت اصلی باید انجام شود: تمرکز بر اشاعه اخبار و اطلاعاتی که مورد تمایل عموم باشد، مشخص کردن یک نفر بهعنوان سخنگوی سازمان، و ارسال پیامها و گزارشها به صورت حرفهای در رسانهها. بعد از وقوع بحران دو فعالیت اصلی باید صورت گیرد: شناسایی عوامل ایجاد کننده بحران برای استفادههای آینده و برقراری ارتباط با ذینفعان برای آگاهسازی آنها از نتایج و اثرات بحران (10). مدیریت بحران فرایندی است برای پیشگیری از بحران و یا به حداقل رساندن اثرات آن به هنگام وقوع برای انجام این فرایند باید بدترین وضعیتها را برنامهریزی و سپس روشهایی را برای اداره و حل آن جستجو کرد (11). اگر مدیریت بحران را برنامهریزی برای کنترل بحران تعریف کنیم در آن صورت چهار مرحله را برای برنامهریزی برای کنترل بحران باید به انجام رساند. نخست باید پدیدههای ناگوار پیشبینی شوند، سپس باید برنامههای اقتضایی تنظیم گردند، پس از آن باید تیمهای مدیریت بحران تشکیل و آموزش داده شوند و سازماندهی گردند و سرانجام باید برای تکمیل برنامهها، آنها را به صورت آزمایشی و با تمرین عملی به اجرا در آورد (12). الف ـ پیشبینی بحران و بررسی نقاط بحرانخیز و آسیبپذیر: در ممیزی بحران از روشهای منظمی برای یافتن نقاط بحرانخیز و آسیبپذیر استفاده میشود. هنگامی که مدیران یک سلسله از پرسشهایی نظیر «چه خواهد شد، اگر چنان شود؟» و «اگر چنین شود، چه پیش خواهد آمد؟» را مطرح میکنند، سناریوهای «حوادث ناگوار» موضوع بحث قرار میگیرند. در این مرحله، ممکن است استفاده از «طبقهبندی بحرانها» مفید و مثمرثمر باشد. وقوع برخی از بحرانها نظیر مرگ ناگهانی یکی از مدیران کلیدی، برای همة سازمانها محتمل است؛ از این رو به راحتی قابل تصور است؛ ولی باید توجه داشت که هر سازمان، با توجه به ویژگیهای خاص خود، ضربهپذیریهای خاص خود را دارد و باید برای مقابله با آنها برنامهریزی کند؛ برای مثال سقوط هواپیما یک بحران مصیبتبار و قابل تصور برای شرکتهای هواپیمایی مسافربری است. ب ـ تهیه برنامه اقتضایی برای مواجهه با بحران: برنامههای اقتضایی برای مواجهه با بحرانهای احتمالی، در قالب یک مجموعه برنامة پشتیبانی تنظیم میگردند تا در صورت بروز مشکل، مورد استفاده قرار گیرد. برنامههای اقتضایی باید به گونهای تنظیم شوند تا حتیالمقدور؛ کلیه علایم هشدار دهندة حوادث و سوانح را مشخص کنند، اقداماتی برای خنثیسازی یا تعدیل وضعیت بحرانی طراحی، و نتایج مورد انتظار از هر اقدام را پیشبینی کنند. در تنظیم برنامههای اقتضایی باید کاملاً به جزئیات امور توجه شود؛ به طوری که حتی گاهی باید پیشبینی کرد که در هنگام مواجهه با بحران، چه کسانی باید از رسانههای جمعی برای آگاه ساختن مردم از وقوع یک سانحة مصیبتبار استفاده کنند. همچنین باید مشخص شود که دقیقاً در چه شرایطی چه اقداماتی باید صورت پذیرد و در صورت عملی نشدن اقدامات اولیه، چه اقداماتی باید جایگزین آنها گردند، در برخی از سازمانها، یک نفر را به عنوان «سخنگوی سازمان» معرفی میکنند تا پاسخگوی پرسشهای مطبوعات و رسانههای جمعی باشد و در مواقع بروز حوادث بحرانی، با مردم ارتباط برقرار کند. همچنین گاهی فهرستی از اسامی افراد و مدیرانی که باید در جریان وضعیتهای بحرانی و اضطراری قرار گیرند تهیه میشود و در اختیار عوامل ذیربط قرار میگیرد. در مواردی نیز شماره تلفنهای برنامههای رادیو و تلویزیون محلی، در دفتر کار مدیران قرار دارند (13). حداقل سالی یکبار باید برنامههای اقتضایی مواجهه با بحران را بهنگام ساخت، بنابراین، ممیزی بحران نیز باید بهنگام شود. البته در صورت ضرورت باید در فواصل زمانی کوتاهتری برای بهنگامسازی ممیزی بحران و تنظیم برنامههای اقتضایی مقابله با تهدیدات ناشی از بحران اقدام کرد. ج ـ تشکیل تیم مدیریت بحران و آموزش نیروی انسانی: تیمهای مدیریت بحران در سازمانها با گروههای ضربت در نیروی انتظامی که برای برخورد با وضعیتهای فوقالعاده (مانند گروگانگیری) تشکیل میشوند، شباهت دارند. این گروهها برحسب نوع بحرانهایی که احتمال وقوع دارند، از تخصصهای متعدد و متنوعی برخوردار میگردند. برای مثال تیم بحران وزارت نیرو ممکن است از یک کارشناسی مصاحبه با مطبوعات، یک مهندس برق، یک کارشناسی امور مشترکان و یک مشاور حقوقی تشکیل شود. قابلیت ارائه واکنش سریع و آگاه کردن به موقع و اثربخش مردم، از ویژگیهای اصلی و ضروری هر تیم مدیریت بحران است. یک تحقیق از جانب مؤسسه مدیریت آمریکا نشان میدهد که بعد از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا تشکیل تیمهای مدیریت بحران در شرکتهایی آمریکایی افزایش یافته است طوری که قبل از وقوع این حادثه 38 درصد از شرکتهای دارای تیم مدیریت بحران بودهاند ولی بعد از آن، در سال 2002 حدود 54 درصد و در سال 2003 حدود 62 درصد از شرکتهای آمریکایی دارای تیم مدیریت بحران شدهاند (14). د ـ تکمیل برنامهها از طریق اجرای آزمایشی: گروههای کنترل کننده بحران را میتوان مانند گروههای ورزشی و یا تیمهای اطفای حریق آموزش داد و برای افزایش «تجربه کار گروهی»، «اثربخشی»، و «سرعت در واکنش» تحت تمرین و آزمایش قرار داد. در این مرحله، استفاده از «فنون شبیهسازی»، «تمرین عملی»، و «تقلید کردن» بسیار سودمند است. البته مدیریت عالی باید از این گونه تمرینها حمایت کند تا انگیزة افراد برای ایفای نقشهای خود افزایش یابد و تمرینکنندگان، اهمیت کار خود را دریابند، بنابراین، باید سیستمهای اثربخشی و مناسبی برای پاداش دادن به تلاشهای کارکنان در این زمینه استفاده شود تا آنان به تمرین جدی برای رویارویی با بحران برانگیخته شوند (15).
ضرورت مدیریت بحران جهان به طرف تشکیل دهکده جهانی در حرکت است. ما در یک جامعه جهانی به سر میبریم که اجزای آن به وسیله یک سیستم بسیار پیچیده به هم مرتبط شدهاند. هنگامی که یک نفتکش غولپیکر در آلاسکا دچار سانحه میشود، یا زمانی که در یک کارخانه در هند گاز سمی نشت میکند و یا آنگاه که یک فروند هواپیما در «لانگ ای لند» سقوط میکند، در همان لحظه مردم دنیا از این خبرهای ناگوار آگاه میشوند و خبرها با سرعت نور به همه جا میرسند. پس از چند دقیقه مردم در سراسر دنیا از این رویدادها آگاه میشوند. رسانهها و مردم بی صبرانه در انتظار شنیدن واقعیتها و خبرهای دقیق و توضیحات لازم هستند. مسئولیت این اقدام برعهده کسانی است که عملیاتی اثربخش مدیریت بحران را برنامهریزی و اجرا میکنند. برای جلوگیری از شدید شدن بحرانها، از بین نرفتن روابط و مصون ماندن سازمانها در مقابل تهدیدات و وقایع ناگوار وجود مدیریت بحران ضروری است. ممکن است با وقوع بحران در بخش خصوصی، شرکتها مشتریان خود را و سازمانهای غیرانتفاعی اعتبار و اعضای خود را از دست بدهند. همچنین دولتها متحمل دردسرهای فراوان شوند (16). شرکتهایی که دارای برنامههای مدیریت بحران هستند قادر خواهند بود: * روابط کاری با رسانههای خبری برقرار کنند و افرادی را در ادارات شناسایی کنند که به آنها در اشاعه اخبار برای عموم یاری میرسانند؛ * برای دعوای قضایی و شکایات حقوقی آمادگی لازم را داشته باشند؛ * در مواقع اضطراری اطلاعات دقیق و به موقع ارائه دهند؛ * دغدغه خاطر مدیران اجرایی را به حداقل برسانند، * رسوائیهای مالی را کنترل کنند، * تأثیر وقایع بحرانی را برشهرت سازمان به حداقل برسانند، * تخصص و تعهد سازمانی را برای مواجهه با بحران افزایش دهند.
مدلهای مدیریت بحران الف ـ مدل مدیریت بحران تیری و میتراف: تیری و میتراف اظهار میکنند که مدیریت اثربخش بحران سازمانی، جدا از نوع بحران، شامل اداره کردن پنج مرحله مشخص است که بحرانها طی میکنند: (1) شناسایی یا ردگیری علائم، (2) آمادگی و پیشگیری، (3) مهار ویرانی، (4) بهبود، (5) یادگیری. این مدل با شناسایی یا ردگیری علائم بحران شروع می شود وسپس با فرایند یادگیری از مرحله بهبود بهپایان می پذیرد و سپس نتایج یادگیری به مرحله اول برمیگردد و این چرخه همینطور ادامه می یابد. پر واضح است، دو مرحله اول، جزء مراحل قبل از بحران است و مدیریت پیشفعال بحران را شامل میشود. هر تلاش یا فعالیتی در طول این مراحل کمک زیادی به شناسایی، پیشگیری و یا جلوگیری از بحرانهای بالقوه در مراحل اولیه میکند. در مقابل آن، مراحل سوم و چهارم به عنوان مراحل بعد از بحران هستند که هر فعالیتی در طی آنها صورت میگیرد به عنوان فعالیتهای واکنشی یا منفعل هستند که تلاشی است در جهت مقاومت و یا کنترل شدید بر یک بحران ظاهر شده و یا حداقل کردن ویرانیهای احتمالی آن. به صورت مقایسهای، مدیریت پیش فعال بحران اهمیت ویژهای برای هر سازمان بازرگانی دارد زیرا سازمان را در بسیاری از جنبهها برای رویارویی با موقعیتهای بحرانی ناخواسته و غیرقابل انتظار آماده خواهد کرد و آن را در یک موقعیت مساعد در زمان وقوع بحران قرار میدهد. برای پیدایش یک چنین مدیریتی باید سه فعالیت اصلی صورت گیرد: (1) ایجاد یک برنامه مدون بحران، (2) تشکیل تیم مدیریت بحران، و (3) آموزشهای منظم پرسنل برای مواجهه با بحرانها (17). ب ـ مدل واکنشی در مقابل مدل پیش فعال: اساساً، در موقعیتهای بحرانی از دو روش به بحران مینگرند: واکنشی1 و پیشفعال. سازمانها هم میتوانند علائم هشداردهنده را نادیده بگیرند و با وقوع بحران نسبت به آن واکنش نشان دهند و هم میتوانند خود را برای رویارویی با بحران و مدیریت آن از قبل آماده سازند. در حالت اول پیامدهای ناشی از بحران مشخص نمیشوند ولی در حالت دوم نه تنها فرصتهایی را برای اداره بحران فراهم میسازد بلکه حتی میتواند به دفع بحران منجر شود(18). در مدل واکنشی، تصمیمات مربوط به بحران در حین یا بعد از وقایع اتخاذ میشود ولی در مدل پیشفعال ، تصمیمگیرندگان شکلهای مختلف بحران و نیز برنامههای مواجهه با آنها را پیشبینی میکنند. اولین مرحله در مدل پیشفعال، تجزیه و تحلیل آسیبشناسی بحران است که سعی میکند نقاط آسیبپذیر در سازمان و نیز عوامل مؤثر در وقوع بحران شناسایی شود. «اسلاتر» مدلی را برای شناسایی عوامل مؤثر در بحران سازمانی ارائه داده است. در این مدل ویژگیهای مدیریتی و سازمانی بر اثربخشی تصمیم اثر می گذارند و سپس متغیرهای محیطی و رقابت به همراه اثربخشی تصمیم ، میزان حرکت به سوی بحران را شکل می دهد (19). متغیرهای محیطی و تغییرات ناگهانی در محیط شامل تغییراتی در بازارها، عرضهکنندگان و تأمینکنندگان، عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … هستند. ویژگیهای مدیریتی عبارتند از : توانائیها و ویژگیهای نیروی انسانی و نیز توانمندیهای مدیران، شیوههای رهبری آنها که تأثیر زیادی بر نوع تصمیمات و توانایی سازمان برای مواجهه با بحران دارد. ویژگیهای سازمانی شامل اندازه سازمان، منابع، ساختار، دستورالعملهای اجرایی و کنترل و … هستند که بر موقعیتهای وقوع بحران تأثیر میگذارند. ج ـ چرخه عمر بحران و دیدگاه استراتژیک نسبت به آن: چرخه عمر بحران بیان میدارد که هر بحران چندین مرحله را طی میکند. طبقهبندی بحران براساس چرخه عمر آن، در مشخص کردن استراتژیهای مواجهه با بحران در هر یک از مراحل عمرش و حتی چگونگی متوقف کردن بحران برای مدیران مفید است. جدول شماره 1 چرخه عمر بحران را از دیدگاه سه صاحبنظر بیان میکند.
نتیجه گیری مدیریت بحران سازمانی به عنوان فرایندی نظام یافته است که طی این فرایند سازمان تلاش می کند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیش بینی کند. سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند. برای اجرای این فرایند باید مشخص شود که بحران در چه مرحله از عمر خود قرار دارد تا بتوان نسبت به اقدامات پیشگیرانه و یا هر اقدام مناسب، تصمیم درستی اتخاذ کرد و روشهای صحیحی به اجرا آورد.
فصل سوم:
تلفیق مدیریت بحران در راهبردهای سازمان
مقدمه مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک در دهههای گذشته به صورت موازی و جدا از هم گسترش یافتند. اخیراً چندین محقق تلاش کردند تا جنبههای مشترک این دو رشته را بررسی و بین آنها یک ارتباط قطعی شناسایی کنند. به هر جهت، شناسایی ماهیت دقیق این ارتباط در ابتدای راه خود قرار دارد و با عمومیتی که الگوی فرایند مدیریت استراتژیک یافت بسیاری از محققان و طرفداران مدیریت استراتژیک به این ارتباط اعتقاد پیدا نکردهاند. هدف مقاله این است که نشان دهد چگونه تلفیق دیدگاه مدیریت بحران در فرایند مدیریت استراتژیک میتواند به سازمان یک قابلیت تدافعی برای پیشگیری و مقابله با بحران و نیز یادگیری از اثرات بحران بعد از وقوع آن، ببخشد. این قابلیت در فرایند مدیریت استراتژیک، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است بلکه این فرایند بر استراتژیهایی که سازمان برای مواجه با محیط رقابتی امروزی نیاز دارد، تأکید میکند. این مقاله با بحثی در مورد اهمیت و ضرورت تلفیق دیدگاه مدیریت بحران و فرایند مدیریت استراتژیک شروع میشود. مروری دارد بر دیدگاههای سنتی به فرایند مدیریت استراتژیک، سپس تفاوتها و شباهتهای مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک را مطرح میکند. در ادامه، الگویی عمومی از فرایند مدیریت بحران نشان داده میشود و بعد از آن نحوه ترکیب شدن این دو دیدگاه را تشریح ودر خاتمه و در قسمت نتیجهگیری، الگویی از فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه ارائه میکند.
اهمیت و ضرورت موضوع موضوع اصلی فرایند برنامهریزی استراتژیک در خصوص طراحی استراتژیهای رقابتی است که شرکت را قادر میسازد تا یک موقعیت مناسب در محیط صنعت و برای مواجهه با سایر سازمانها، پیدا کند. و نیز در جهت شناسایی موقعیتی است که شرکت میخواهد در آینده به طرف آن حرکت کند. این دیدگاه تهاجمی و پیشنگر، مسائل بالقوهای را که میتواند باعث ایجاد مشکلاتی در سازمان شود نادیده میگیرد. با وجود موفقیتهایی که استراتژیهای برنامهریزی شده برای سازمان به ارمغان میآورند بسیاری از شرکتها توجه کافی به موضوعات زیر ندارند: کپیبرداری سریع محصولات توسط رقبا، فرایندهای تکنولوژیک که برای بدترین اوضاع، سناریوسازی نشده باشند و قرار گرفتن شرکت در موقعیتی که وجهه عمومی خود را از دست بدهد. فرایند مدیریت استراتژیک، استراتژیهایی را حاصل میکند که از طریق آن سازمان بتواند در بازار رقابتی به فعالیت پردازد ولی توجه کافی به اقدامات مناسب در مقابل بحرانهای غیرقابل انتظار و نامطلوب ندارد. وقوع این بحرانها میتواند موفقیت سازمان در بازار را به خطر بیاندازد طوری که سازمان با هزینههای بسیار زیاد مواجه شود، شهرت و معروفیت خود را از دست بدهد و نهایتاً حیات آن مورد تهدید قرار گیرد. پتانسیل وقوع چنین پیامدهایی میتواند مشوق اصلی برای مدیران باشد تا اعتقاد پیدا کنند که بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط نزدیک وجود دارد. تلفیق فرایند مدیریت استراتژیک و دیدگاه مدیریت بحران میتواند آسیبپذیری فرایند مدیریت استراتژیک را به طرز چشمگیری کاهش دهد.
فرایند مدیریت استراتژیک الگوی فرایند مدیریت استراتژیک از سه جزء اصلی تشکیل شده است: صورتبندی استراتژی، اجرای استراتژی، و ارزیابی استراتژی. از دیدگاه صاحبنظرانی مانند شولز و جانسون این سه جزء در یک بستر از کنترل استراتژیک قرار میگیرند. به عبارت دیگر کنترل استراتژیک در زمینه قرار دارد. الگوی مدیریت استراتژیک در شکل شماره 1 نشان داده شده است. در مرحله صورتبندی استراتژی، جهتگیری کلی سازمان در آینده مشخص میشود و به موضوع برنامهریزی توجه ویژهای میشود. در این مرحله فرصتها و تهدیدهای محیطی، نقاط قوت و ضعف داخلی، چشمانداز و مأموریت سازمان و نیز اهداف بلندمدت سازمان تعیین میشوند و سپس، استراتژی مناسب برای سازمان انتخاب میشود. اجرای استراتژی همراه است با تعیین هدفهای سالانه، تدوین سیاستها، تخصیص منابع، تغییر ساختار کنونی سازمان، تجدید ساختار و مهندسی مجدد، تجدیدنظر در پاداش و برنامههای انگیزشی، کاهش دادن مقاومتهایی که در برابر تغییرات ایجاد میشود، وفق دادن مدیران با استراتژی، تقویت فرهنگی که پشتیبان استراتژی باشد، تطبیق فرایندهای عملیاتی با استراتژی، تشکیل واحد منابع انسانی اثربخش و در صورت لزوم، کاهش دادن نیروی انسانی. اگر در اجرای استراتژی وضع بهگونهای باشد که سازمان ناگزیر شود در مسیری بسیار جدید گام بردارد تغییر مدیریت بسیار ضروری است. ارزیابی استراتژی شامل گرفتن بازخورد و بازنگری در عملکرد است تا اجرای برنامهها و استراتژیهای اتخاذ شده به خوبی صورت گیرد و سازمان به نتایج مورد نظر برسد. براساس اطلاعات بهدست آمده از ارزیابی اجرای استراتژی، میتوان مسائل و مشکلات سر راه را حل کرد و اقدامات اصلاحی مناسب انجام داد. اخیراً تئوریهایی مطرح شده است که در آن کنترل استراتژیک بر رویکرد آیندهنگر جهت کنترل استراتژیهایی که برای حرکت به سوی آیندهای موفق، انتخاب شدهاند، تاکید دارد. همچنین فرایند کنترل استراتژیک بهخصوص کنترلهای هشداردهنده در الگوی مدیریت بحران، برای کنترل وقایع غیرقابل پیشبینی و ناگهانی، به سازمانها ارائه شده است. تفاوتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران مدیریت بحران با تلاشهایی سر و کار دارد که میخواهد نقاط بحرانخیز سازمان را شناسایی و انواع بحران را پیشبینی کند و اقداماتی را انجام دهد که از وقوع بحران پیشگیری کند و یا جلوی رویدادهایی که منجر به بحران میشود را بگیرد و اثرات بحرانهای غیرقابل اجتناب را تا آنجایی که امکان دارد به حداقل برساند. در حالی که مدیریت استراتژیک با صورتبندی، اجرا و ارزیابی استراتژیهایی که سازمان را به هدفهایش میرساند سروکار دارد. همچنین، زمانی که محققان و طرفداران این دو رشته را با یکدیگر مقایسه کنیم میببینیم که این دو رشته به صورت موازی هم هستند. این مقایسه میتواند در موضوعات زیر صورت گیرد: سوابق تحصیلی، سوابق کاری، دیدگاههای ذینفعان این دو رشته، گرایشهای فرهنگی، پارادیمهای غالب بر آن افراد، ساختار هدفها و دیدگاههای آنها نسبت به محیط. در حالی که هم مدیریت استراتژیک و هم مدیریت بحران یک موضوع بین رشتهای هستند ولی مبانی و سرچشمههای آن متفاوت از یکدیگرند. کسانی که در زمینه مدیریت بحران فعالیت دارند و تحقیق میکنند عموماً در زمینههایی مانند اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی، روابط عمومی، مدیریت دولتی، علوم محیط زیستی، مهندسی شیمی، علوم کامپیوتری و ارتباطات فعال هستند. در مقابل، محققان و مبلغان مدیریت استراتژیک در زمینههایی مانند سیاست کسب و کار، مدیریت عمومی سازمان، کسب و کار و محیط آن، کسب و کار بینالمللی و رفتار سازمانی آموزش دیدهاند. این مبانی نشان میدهد که هر دوی این مدیریتها نوظهور هستند. به عنوان مثال، میتراف و پاوچانت، میگویند، اقتصاددانان بحرانها را برحسب حرکت منفی در متغیرهای اقتصاد کلان و شکست سیاستهای دولتی مینگرند. جامعهشناسان بحران را در بی عدالتی موجود در جامعه میدانند، روانشناسان یک بحران را به عنوان بی هویتی افرادی و یا پوچگرا شدن انسانها تعریف میکنند و علم مدیریت، بحران را براساس میزان اثراتی که بر سازمان دارد، ساز و کارهایی که برای کنترل نیاز است و مدیریت ایمنی تعریف میکند. اگرچه در متون فعلی برای مدیریت بحران، یک ماهیت استراتژیک قائل میشوند ولی در متون قبلی این رشته را به عنوان مدیریت پدیدههای نوظهور میدانستند که باید تصمیمات تاکتیکی و اقدامات فوری برای اداره پیامد نوظهور اتخاذ کند. دیدگاه مدیریت بحران هم عوامل بالقوه سازنده و هم عوامل بالقوه مخرب سازمان، قابلیت اعتماد سیستمهای چندگانه در سازمان و نیز استفاده از تکنولوژی نوین پیچیده را مورد ملاحظه قرار میدهد. یکی از پیامدهای خوب این دیدگاه تحقیق و تفحص در خصوص موارد زیر است: چگونه سازمانها میتوانند محیط بیرونی و اکوسیستم را تهدید کنند؟ چگونه انسانها به وقایع ناگوار پاسخ میدهند و در مقابل آن دفاع میکنند؟ و چگونه سازمانهایی که دائماً خود را اصلاح میکنند میتوانند خود را حفظ کنند؟ در مقابل، طرفداران مدیریت استراتژیک تمرکز دارند بر اینکه چگونه محیط برای سازمان فرصت و تهدید ایجاد میکند و چگونه سازمان میتواند برای خود مزیت رقابتی مداوم ایجاد کند. در حالی که عملکرد مالی از مهمترین هدفهای مدیریت استراتژیک است طرفداران مدیریت بحران کیفیت، امنیت و قابلیت اعتماد را به ساختار هدفها اضافه میکنند. مدیریت استراتژیک به دنبال منافع سهامداران، کارکنان، عرضهکنندگان، سرمایهگذاران، نهادهای دولتی، مشتریان به عنوان عمدهترین ذینفعان، است در حالی که طرفداران مدیریت بحران موارد زیر را مبنای توسعه آن میدانند. نسلهای آینده، گروههای ذینفع ویژه (مانند طرفداران محیط زیست)، سیاستمداران محلی، رقبای بومی، وقایع تروریستی و جامعهستیزی. اگر بحثهای فوق در ذهن تداعی شود معلوم میشود که چرا این دو رشته به صورت جداگانه تکامل و توسعه یافتند. باوجود این تفاوتها، فرصت یکپارچه کردن این دو دیدگاه نیز وجود دارد. دیدگاه مدیریت بحران مکمل مدیریت استراتژیک است و میتواند با اضافه شدن به مدیریت استراتژیک قوت و توان آن را اضافه کند. بههمین منظور در بخش بعدی شباهتهای بین این دو تشریح میشود.
شباهتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران میتراف و همکارانش، میگویند مدیریت بحران باید در فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه شود چون این دو در شش عامل با یکدیگر مشترک هستند. این وجوه اشتراک بهاین قرار است: بر روابط با محیط تأکید دارند، مجموعه پیچیدهای از ذینفعان در آن حضور دارند، مدیریت ارشد سازمان با آنها سر و کار دارند، کل سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند، توصیفی از یک الگوی ثابت هستند و نمایانگر فرایندهای نوظهور هستند. درباره هر یک از این شش ویژگی در ادامه بیشتر بحث میشود. فرایند مدیریت استراتژیک با تغییرات سریعی سر و کار دارد که از محیط بیرونی نشأت میگیرند. این دیدگاه با دیدگاه سازمان به عنوان سیستم باز تطابق دارد. بررسی محیط اطراف سازمان و شناسایی تغییرات و اتفاقاتی که در آن رخ میدهد مشخص میسازد که سازمان باید از چه استراتژیهایی در جهت تطابق با محیط بیرونی استفاده کند. مدیریت بحران نیز از دیدگاه سیستم باز استفاده میکند زیرا باید پویاییهای بحرانها را بهتر درک کند و تلاشهایی را برای ادارة بحران انجام دهد. مدیریت استراتژیک از بررسی محیط خارجی شروع میکند و بعد به داخل سازمان میرسد (به عنوان مثال فرصتها و تهدیدهای محیطی را جستجو میکند) در حالی که مدیریت بحران در داخل سازمان شروع میکند و بعد به محیط بیرونی میپردازد (به عنوان مثال: شرکت میخواهد بر محیط بیرونی تأثیر بگذارد). همانطور که محیط بیرونی نقش مهمی را در مدیریت استراتژیک سازمانها ایفا میکند ظهور ذینفعان نیز نحوه مدیریت سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد. در اینصورت مدیریت شرکت نقش ایجاد تعادل را بین خواستههای متفاوت ذینفعان ایفا میکند (سهامداران، کارکنان، عرضهکنندگان مواد اولیه، مشتریان، سرمایهگذارها و دولت مثالهایی از این ذینفعان هستند). هر کدام از این ذینفعان معیارها و چارچوبهای متفاوتی در مورد نحوة عملکرد و اقدامات مدیریت دارند. در حالی که، مدیریت بحران با ذینفعان دیگری نیز سر و کار دارد (مانند حامیان محیط زیست، تروریستها، خرابکاران و …) که در این صورت باید اقدامات پیشگیرانهای را دربرابر بحرانها انجام دهد. برای اثر بخش بودن مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران، مشارکت مدیریت ارشد سازمان ضروری است. در فرایند مدیریت استراتژیک تیم مدیران ارشد و مدیر عامل، فرایندها را ساختار میدهند و هدایت میکنند و تلاشهای نمادینی را به مدیران واحدها ارائه میکنند. زیرا مدیران واحدها هستند که بهطور واقعی درگیر اجرای استراتژیها و برنامهها هستند. در دیدگاه مدیریت بحران، نگرشهای مدیران ارشد، راهنمای کلیدی انجام فعالیتهای مدیریت بحران است و مشارکت مستقیم آنها در تیم مدیریت بحران در انجام وظایف آمادهسازی بسیار حیاتی است. میتراف و پاوچانت (1992) دریافتند که ظهور بحرانها، میزان آمادگی در اداره بحران و اثربخش بودن تلاشهای مدیریت بحران همگی از فعالیتها و فرضیات مدیریت ارشد تأثیر میپذیرند. مدیریت استراتژیک مربوط به اداره کل سازمان میشود و تمامی سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد و به صورت مشابه، تلاشهای مدیریت بحران نیز در جهت اداره بحرانهایی است که پتانسیل ویران کردن کل سازمان را دارد و یا میتواند حیات صنعت و یا حتی محیط بیرونی آن را به عنوان یک کل بزرگتر به خطر بیندازد. اتخاذ استراتژی، ترکیب پیچیدهای از فرایندهای ثابت و فرایندهای نوظهور است. الگویی که برای اتخاذ استراتژیها استفاده میشود از اقدامات و تصمیمات گذشته استفاده میکند تا یک روند ثابتی داشته باشد. از طرف دیگر، فرایندهای نوظهور استراتژی زمانی که سازمان میخواهد به موقعیتهای در حال توسعه و متغیر پاسخ دهد، مشاهده میشود. محققان مدیریت بحران نیز ثباتی را در مفروضات مدیران ارشد و دیگر مدیران مشاهده کردند. این موضوعات با مستعد بودن سازمان برای بحران و یا آمادگی آن برای اداره بحران مرتبط هستند. از طرف دیگر، بحرانها میتوانند نوظهور نیز باشند چون بحرانها هم از طرف محیط خارجی به سازمان تحمیل میشود و هم میتواند ناشی از اقدامات اعضای سازمان باشد (بحرانهای خارجی و داخلی). یکی دیگر از شباهتهای این دو، این است که هر دوی آنها الگویی دارند که مراحل صورتبندی و اجرا، از جنبههای مهم فرایندهایشان هستند. هم طرفداران مدیریت استراتژیک و هم طرفداران مدیریت بحران میگویند این مراحل به صورت پیوسته در درون یک فرایند وجود دارند از اینرو هر دوی آنها در بقای بلندمدت سازمان تأثیر میگذارند. فرایند مدیریت بحران مدیریت بحران به عنوان فرایندی نظام یافته تعریف میشود که طی این فرایند سازمان تلاش میکند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیشبینی کند سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند. هیچ الگوی واحدی که بتواند تحقیق در خصوص موضوع مدیریت بحران را راهنمایی کند وجود ندارد محققان تمایل دارند هر کدام بر یک عنصر خاص از اجزای فرایند مدیریت بحران تمرکز کنند، میتراف و شریواستاوا (1987) بر حسابرسی بحران، نلسون ـ هارچلر (1986) بر تیمهای مدیریت بحران، ترویت و کلی (1989) بر برنامههای مدیریت بحران، ریلی (1987) بر آمادگی در مقابل بحران، اشریدر (1990) بر یادگیری از وقایع ناگوار، پاوچانت و میتراف (1992) بر فعالیتهایی لازم برای آمادگی در مقابل بحران و نیز عهدنامه سازمانی برای مقابله با بحرانها تمرکز کردند و تحقیقهایی را انجام دادند. در هر صورت باید فرایندی از مدیریت بحران مطرح شود که همة عناصر فوق را در بر داشته باشد چون هر کدام از آنها قسمت مهمی از مدیریت بحران سازمانی هستند. در شکل شمارة 2 الگویی از فرایند مدیریت بحران نشان داده شده است. این فرایند از سه مرحله اصلی (صورتبندی مدیریت بحران، اجرای مدیریت بحران و ارزیابی مدیریت بحران) و شش عنصر تشکیل شده است.
ارائه یک مدل یکپارچه مدیریت بحران دارای ماهیت استراتژیک است و بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. خصوصیات، شباهتها و گرایشهای این دو کمک زیادی برای توصیف ارتباط بین آنها میکند. وقوع یک بحران سازمانی میتواند استراتژی جاری سازمان و اقدامات استراتژیک آن را تغییر دهد. از طرف دیگر، بدون انجام اقدامات استراتژیک در حوزة مدیریت بحران احتمال وقوع رخدادهای بحرانی نیز زیاد میشود. در این ارتباط باید بحران را هر نوع رخدادی تعریف کرد که وقوع آن اهداف اصلی یعنی سودآوری سازمان و حیات آن را به خطر میاندازد. باوجود ارتباطی که بین این دو وجود دارد، بسیار کم مشاهده شده است که در رشته مدیریت استراتژیک به بحرانهای داخل صنعت توجه شود و حتی موضوعات مدیریت بحران در برنامه آموزشی دانشکدههای مرتبط با مدیریت استراتژیک قرار گیرد. معمولاً مدیران سازمانها در تعیین استراتژیها و هدفهای سازمانی موضوع مدیریت شرایط اضطراری را نادیده میگیرند و در تعداد کمی از سازمانها برنامهای برای مواجه شدن با بحرانها در کنار و برنامههای استراتژیک تهیه میشود. الگوی ارائه شده از مدیریت بحران در شکل شماره 2 با الگوی فرایند مدیریت استراتژیک کاملاً ارتباط دارد. این ارتباط در الگوی تلفیقی شکل شماره 3 نشان داده شده است. این شکل نشان میدهد که در دو مرحله اصلی صورتبندی و اجرای استراتژی رویههای مدیریت بحران مستقیماً میتواند با این مراحل تلفیق شود. مرحله صورتبندی استراتژی با تهیه بیانیه مأموریت سازمان آغاز میشود. سپس فرصتها و تهدیدهای محیطی و نقاط قوت و ضعف داخلی تعیین میشود. در این گام به جای اینکه بر روی جنبههای مثبت عرضه محصولات تأکید شود یک حسابرسی بحران برای سازمان انجام میشود. این حسابرسی میتواند نواحی آسیبپذیر سازمان و نقاطی که پتانسیل بروز بحران دارند، را آشکار سازد. از اینرو پتانسیل مخرب بودن تکنولوژیها و سیستمهای پیچیده جدید مورد ملاحظه قرار میگیرد. حسابرسی بحران سازمانی:
برای ارزیابی عدم موفقیت سازمان در اداره حوزههای نیروی انسانی، تولید، ساختار، تکنولوژی، مسائل اجتماعی، سیاسی و سیستمهای اقتصاد کلان، طراحی میشود. فرایندها و محصولات نیز از لحاظ پتانسیل آنها برای ایجاد موقعیتهای خطرناک مورد بررسی قرار میگیرند. سناریوهای بدبینانة گوناگون باید در کنار هم قرار گیرند تا اقتضائات بسیار بدبینانه تعیین شود. سازمان میتواند از جلسات طوفان مغزی برای ایجاد یک همرأیی در خصوص چگونگی بروز بحران استفاده کند. برای ارزیابی اثرات محیط بر سازمان، سیستمهای اجتماعی و تغییرات تکنولوژیکی ارزیابی میشوند. این حسابرسی کوچکترین احتمال اثرات شدید رخدادهای ناشی از ضعف سیستمهای داخلی ومحصولات که بر روی مشتریان، کارکنان و یا محیط اثر میگذارد را آشکار میکند. این نتایج با نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل SWOT ادغام میشود و باعث میشود انتخاب استراتژیها و برنامهها با ملاحظات بیشتری صورت گیرد. برای دستیابی به استراتژیهای واقعی تهیه بیانیه تعدیل شده مأموریت سازمانی و نیز اهداف بلندمدت ضروری است. بررسی همزمان SWOT و حسابرسی بحران درجه اعتبار استراتژیهای انتخاب شده و امنیت اجرای آن را بیشتر میکند. گام بعدی در این مرحله تعیین استراتژیهایی است که برای سازمان ایجاد مزیت میکند. این مزیت میتواند ناشی از نقاط قوت داخلی، به حداقل رساندن نقاط ضعف داخلی، دفع تهدیدهای ناشی از سازمان یا محیط سازمانی و یا استفاده از فرصتهایی باشد که از محیط بازار و یا محصولات سازمان نشأت میگیرند. همانطور که ماتریس SWOT میتواند آلترناتیوهایی برای استراتژیهای اثربخش و کارآ ارائه نماید، تکنیکهای اجتناب از بحران و یا پیشگیری از آن، میتوانند تجزیه و تحلیل این آلترناتیوها را کامل کنند. سه استراتژی اصلی در مدیریت بحران عبارتند از: پیشگیری از بحران، تمرین و آمادگی برای مواجه با بحران و اداره بحران در زمان وقوع. مرحله اصلی بعدی در فرایند مدیریت استراتژیک مرحله اجرای استراتژی است. این مرحله با تعیین سیاستهای سازمانی (رهنمودهای عمومی برای انجام اقدامات سازمانی) و هدفهای سالانه آغاز میشود. هدفهای سالانه در جهت رسیدن به هدفهای بلندمدت تعیین میشوند. در این گام، جزئیات برنامههای بحران صورتبندی میشود و به صورت مکتوب در میآید. این برنامه شامل مسئولیتهای پرسنل و مدیران نسبت به بحرانها و نیز رویههای اقدامات مورد انتظار است. پنج برنامه اصلی در اجرای مدیریت بحران عبارتند از: تشکیل تیم مدیریت بحران در سازمان، داشتن برنامه مدون و اقتضایی برای بحران سازمانی، آموزش روشهای مدیریت بحران در سازمان طراحی سیستمهای کنترل و ارزیابی دورهای در سازمان؛ و ایجاد روابط عمومی و ارتباطات نزدیک با مراکزی که میتوانند در هنگام بروز بحران به یاری سازمان بیایند. یکی از معروفترین استراتژیهای آمادگی در مقابل بحران تشکیل تیمهای مدیریت بحران است که میتوانند در زمان وقوع بحرانهای ناگهانی اقدامات سریع انجام دهند تا اوضاع را به سوی وضعیت مناسب تغییر دهند. اعضای تیم مدیریت بحران میتوانند شامل مدیرانی با مهارتهای عمومی مدیریت بحران و مجموعهای از متخصصان گوناگون باشند که توانایی بروز عکسالعمل سریع در مقابل بحرانهای مختلف را دارند. به عنوان مثال اعضای تیم مدیریت بحران میتواند شامل نمایندگانی از واحدهای زیر باشند: حقوقی، ایمنی، منابع انسانی، بهداشت و سلامت، تضمین کیفیت، کنترل عملیات و روابط عمومی. این گروه باید تحت حمایت مدیران عالی باشند و دارای اختیارات کافی در خصوص اتخاذ تصمیمات سریع و تخصیص منابع باشند. آنها باید توانایی اداره استرسهای ناشی از بحران را داشته باشند و از انعطافپذیری و خلاقیت در پاسخگویی به فشارهای ناگهانی برخوردار باشند. ارتباطات رسانهای با جامعه به عنوان یک عامل کلیدی در موفقیت سازمان برای اداره موقعیت بحرانی است. این ارتباط میتواند یک اعتماد عمومی در جامعه برای سازمان بهوجود آورد. پنهانکاری و نیز تأخیر در رساندن اطلاعات به عموم میتواند منجر به سوء ظن و بدگمانی شود. همانطور که در شکل شماره 3 نشان داده شده است، برنامه مکتوب بحران، ترکیب تیمهای مدیریت بحران، جزئیات برنامه ارتباطات عمومی، برنامههای تمرینات مواجه با بحران و کسب آمادگی در مقابل آن و نیز طراحی سیستمهای کنترل دورهای، باید به تأیید مدیران ارشد و هیئت مدیره برسد. این فعالیتها از نظر زمانی موازی با فعالیتهای تخصیص منابع انجام میشوند. مرحله نهایی در فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه، ارزیابی میزان پیشرفت اجرای استراتژیها و برنامههای بحران و نیز ارزیابی میزان رسیدن به هدفهاست. این ارزیابیها از طریق کنترل پسنگر و پیشنگر انجام میشود. اطلاعات بهدست آمده از این مرحله در جهت حل مشکلات، انجام اقدامات اصلاحی و تعریف مجدد استراتژیها مورد استفاده قرار میگیرند. مهمترین کنترلهای هشداردهنده از طریق شبیهسازی موقعیتهای بحرانی و نیز آموزش مواجهه با آن حاصل میشود. اگر با همه اقدامات پیشگیرانه باز هم بحران بهوجود آمد کلیه برنامههای بحران مورد بازنگری قرار میگیرند و عملکرد فعالیتهای مدیریت بحران مورد بازبینی قرار میگیرد تا آمادگی بیشتر برای بحرانهای آینده بهوجود آید.
فهرست منابع 1. جک گاتز چاک؛ مدیریت بحران (در بخشهای خصوصی و دولتی)؛ ترجمة علی پارسائیان؛ انتشارات ترمه؛ چاپ اول، تهران؛ 1383
در طرح بزرگی که پیش روی شماست؛ افراد مختلفی در سطوح مختلف یاد می دهند و یاد می گیرند. مثلاً معلم های عزیز شرکت کننده درطرح، در عین حال که به دانش آموزان شان درس می دهند، خودشان این نحوه تدریس را یاد می گیرند و آدم هایی که طرح درس پروژه ها را می نویسند هم در حال یادگیری از کسانی هستند که مسؤول تم های پنجگانه اند.
میتوانیم بگوییم حجم بزرگی از یادگیری در جریان است و این یادگیری به " ارزیابی " احتیاج دارد. ارزیابی فرآیند ارزش یابی کردن فرآیند یادگیری است. داده های به دست آمده از ارزیابی ابزار قدرتمندی برای دنبال کردن پیشرفت درک دانش آموز، بهتر کردن فعالیت ها و تشویق یادگیرندگان به فکر کردن است. پس تصدیق می کنید که لازم است همه ما که درگیر این طرح بزرگ هستیم، درک خوب و مناسبی از فرآیند ارزیابی داشته باشیم.
منظور ما از ارزیابی در یادگیری مبتنی بر جستجوگری چیست؟
بگذارید نگاهی به یک کلاس علوم ابتدایی بیندازیم که در آن دانش آموزان درس را با جستجوگری یاد می گیرند و ببینیم فرآیند ارزیابی چطور رخ می دهد و چه فرقی با فرآیند معمولی امتحان گرفتن و تست زدن دارد:
موضوع امروز کلاس علوم چهارم دبستان: صدا است. می خواهیم ببینیم که صدا چطور درست می شود و ما چطور آن را می شنویم. معلم تعدادی آلت موسیقی به کلاس آورده است. فلوت، گیتار، گیتار تک سیمی دست ساز، طبل و ... . معلم سازها را به بچه ها می دهد که گروه بندی شده اند. معلم از بچه ها می خواهد جواب سؤالهای زیادی را پیدا کنند. مثلاً اینکه چطور می شود صدای بلند یا صدای کوتاهی درست کرد؛ چطور می شود صدای زیر یا صدای بمی درست کرد و ... در ضمن از بچه ها می پرسد چطور می شود صدای سازی را که می نوازد، قطع کرد و چطور می توانند صداهایی را که تولید می شود، نشنوند. بچه ها باید درباره یافته هایشان بحث کنند و آماده توضیح دادن کار و ایده شان باشند.
وقتی بچه ها کار می کنند، معلم بین آنها می چرخد و به حرفهایشان گوش می کند. با پرسیدن سؤالهایی مثل: «چه فرقی بین صدای بلند و صدای کوتاه هست؟» یا «فکر می کنی چه چیزی باعث تفاوت صداها می شود؟»، بچه ها را به فکر کردن تشویق می کند. حتی آنها را ترغیب می کند تا با مشاهده بیشتر به سؤالاتش پاسخ بدهند.
معلم مخصوصاً به روشی که دانش آموزان کار می کنند، توجه می کند. مثلاً نگاه می کند که مطالعه بچه ها چقدر سیستماتیک است یا با چه دقت و کمالی اثرات پدیده را مشاهده می کنند. وقتی گروه ها کارشان را ارائه می کنند، معلم فرصت خوب دیگری دارد تا ببیند بچه ها چطور ارتباط برقرار می کنند وچطور کاری را که کرده اند، توضیح می دهند. در ضمن معلم حواسش هست که بچه ها از چه کلماتی استفاده می کنند.
بعد معلم از هر کدام از بچه ها می خواهد یک ساز انتخاب کنند و افکارشان را راجع به آن، نحوه تولید صدایش و اینکه چطور صدایش را می شنویم، طراحی کنند. در آخر معلم این نقاشی ها را جمع می کند و آنها را مطالعه می کند تا شواهدی به دست بیاورد که بچه ها درباره صدا چه فهمیده اند، چطور از شواهد استفاده کرده اند و فرایند استدلالشان چطور بوده است. این کار باعث می شود معلم بتواند تصمیم بگیرد که قدم های مناسبی بعدی برای دانش آموزان چیست و آیا آنها برای رفتن به پژوهش بعدی درباره صدا آماده هستند یا باید هنوز درباره نحوه تولید و انتقال صدا به گوش فکر کنند.
کاری که این معلم انجام می دهد شامل جمع کردن مقدار قابل توجهی شواهد درباره افکار و مهارتهای بچه هاست. این شواهد بعداً به معلم در تصمیم گیری قدم های بعدی یادگیری کمک می کند. ارزیابی یعنی همین!
وقتی ارزیابی ای که برای کمک به فرآیند یاد دادن و یاد گرفتن انجام می شود در طول آموزش صورت بگیرد ( مثل همین مثال ) به آن ارزیابی سازنده می گویند و وقتی برای دادن گزارش نهایی ای است که در زمان خاص هر دانش آموزی به چه سطحی از یادگیری رسیده است به آن ارزیابی جامع می گویند. در کاری که ما خواهیم کرد، هر دوی این ارزیابی ها جایی دارد. اما بگذارید کمی دقیق تر به موضوع نگاه کنیم:
تا اینجا متوجه شده اید که هدف ما از ارزیابی کردن این است که به این دو سؤال جواب بدهیم :
داریم چه کار می کنیم؟
چطور می توانیم آن را بهتر انجام بدهیم؟
اگر جواب این دو سؤال را بدانیم می توانیم روش یادگیری مان را مدام بهتر کنیم . برای فهمیدن سازنده بودن ارزیابی باید بدانیم که چه چیز را ارزیابی می کنیم و چطور این کار را انجام می دهیم. چون ما به هر کسی فرصت یادگیری دانش ها و مهارتهای متفاوت به روش های متفاوت می دهیم و برایمان نحوه یادگیری و مهارتها و عبارتهای کسب شده به اندازه محتوای دانشی مهم است، روش ارزیابی مان هم باید همه این نکات را در نظر بگیرد. معلم مثال ما را به یاد بیاورید او می تواند این مهارتهاو رفتارها را اندازه بگیرد:
مشاهده
پیش بینی
طراحی مشاهده
ارتباط برقرار کردن
توضیح دادن و فرضیه سازی
سؤال پرسیدن
تفسیر شواهد
تمایل به جمع آوری و استفاده از شواهد ( احترام به شواهد )
تمایل به تغییر دادن ایده ها در پرتو نور شواهد ( انعطاف پذیری )
تمایل به مرور منتقدانه روشهای کار ( تفکر انتقادی )
و در زمینه دانش ها هم می توان از هر محتوایی مثل: ویژگی های موجودات زنده – فرآیندهای حیاتی – منابع انرژی و انتقال آن – نیرو و حرکت – زمین و جایگاه آن در جهان و خیلی چیزهای دیگر ارزیابی کرد. دقت داشته باشید که در این نوع یادگیری هر کسی:
موضوعات را به روش شخصی و متفاوت خود می فهمد.
علایق و هدفهای خاص خود را دارد.
به شیوه شخصی خود پاسخ می دهد مثلاً در حرف زدن بهتر از نوشتن است.
با سرعت خاص خود فکر می کند و یاد می گیرد.
بنابراین ارزیابی هم باید:
محتوای شخصی داشته باشد.
به دستاوردهایی بپردازد که آمادگی یادگیرنده در انجام کار را نشان بدهد.
اجازه بدهد هر کس به نحوی که برایش بهتر و راحت تر است نشان بدهد که می داند.
به افراد زمانها و شرایط متفاوتی برای نشان دادن توانایی ها بدهد.
اما از این همه انعطاف پذیری وحشت نکنید! راه های ساده ای برای به دست آوردن و تفسیر داده های ارزیابی وجود دارد که به زودی در استفاده از آنها مهارت خواهید یافت. چیزی که در این راه به شما کمک خواهد کرد استفاده از ابزارهای ارزیابی است:
کار پوشه:
پوشه مجموعه ای از اطلاعاتی است که توسط دانش آموز و درباره دانش آموز تهیه می شود تا به ما چشم انداز وسیعی از دستاوردهای او بدهد. پوشه ها حاوی نمونه کارهای دانش آموز است. شاید شامل توصیف های جزئی، نمره ها یا سایر ارزش یابی های معلم، افکار و خود ارزیابی دانش آموز و حتی فیلم ها و نمونه های صدای او باشد.
پرونده:
پرونده مجموعه ای از دسته بندی، توصیف و قضاوتهای خلاصه معلم درباره دستاوردهای دانش آموز است. پرونده معمولاً شامل محتویات گوناگونی می شود که از چک لیست گرفته تا گزارش توصیفی آنچه دانش آموز می داند و می تواند بکند. فرق پرونده با کار پوشه این است که در آن نمونه کارهای دانش آموز وجود ندارد.
فعالیت اجرایی:
فعالیت، مساله یا سؤالی است که دانش آموز به جای انتخاب پاسخ آن، باید جوابش را بسازد. انجام این کار دانش آموزان را وا می دارد تا استراتژی تدوین کنند، راه حل های جزیی و انتخابی را ارزیابی کنند و جوابهایشان را سبک و سنگین کنند.
نمایش مهارت:
اجرای معمولاً رسمی ای که مهارت و استادی دانش آموز را در یک کار خاص نشان می دهد. معمولاً برای ارزیابی جامع مناسب تر است.
ارزیابی از طریق مصاحبه:
دانش آموز آنچه را می داند، تعریف می کند. معمولاً در مصاحبه با فرد ارزیابی کننده، دانش آموز آنچه را یاد گرفته نشان می دهد و با تعریف کردن، بحث کردن، توضیح دادن و تفسیر کردن یا تحلیل کردن، شواهدی بر وجود تفکر انتقادی یا حل مساله در ذهن خودش ارائه می کند.
فهرست ارزش یابی:
فهرست ارزش یابی شبیه یک جدول است که در آن معیارها با مقیاس هایی ارزیابی می شوند. هر فهرست شامل توضیحاتی است که معیار خاصی را برای هر یک از عناصر هم یک کار، شرح می دهد. به یک فهرست ارزش یابی ارائه نگاه کنید. در ستون اول مهم ترین عناصر ارائه را می بینید. سطر بالا مقیاس اندازه گیری را نشان می دهد و در هر خانه جدول توصیف معیار را می بینید. این فهرست ها می توانند به جمع آوری اطلاعات و سامان دهی آنها کمک شایانی بکنند. چند نمونه از این فهرست ها را در اینجا می بینید. در بخش های بعدی بیشتر درباره نحوه ساختن فهرست که ابزار بسیار مناسبی است، توضیح می دهیم
رعایت مراحل و نکات زیر برای تدوین یک طرح درس خوب لازم و ضروری است:
1- موضوع یا عنوان درس
عنوان درس باید به طور دقیق نوشته شود؛ مثلاً اگر عنوان درس را «دماسنج» بگذاریم، عنوان گویایی نیست، بلکه بهتر است بنویسیم: «چگونه می توان از دماسنج استفاده کرد» یا «طریقه ی استفاده از دماسنجها». معلم هر اندازه به تجزیه و تحلیل موضوعات مسلط باشد بهتر می تواند برای آن، عنوان مناسب انتخاب کند.
2- تعیین و نگارش عناوین فرعی یا رئوس مطالب
پس از تعیین و نوشتن موضوع درس، طراح باید عناوین فرعی موضوع درس را مشخص سازد، ترتیب و توالی مناسب عناوین فرعی همواره باید مورد توجه قرار گیرد. عناوین فرعی، بهترین راهنمای نگارش هدفهای جزئی است؛ زیرا براساس هر عنوان فرعی می توان یک هدف جزئی نوشت.
3- نوشتن هدف کلی درس
نوشتن هدف کلی یک جلسه تدریس، همانند هدف کلی یک دوره ی آموزشی است؛ اما در قالب یک موضوع محدود، تحقق مجموع هدفهای کلی جلسات باید موجب تحقیق اهداف کلی دوره شوند. به عبارت دیگر اهداف کلی هر جلسه ی تدریس، عناصر یا مراحل رسیدن به اهداف کلی دوره را مشخص می کنند. در نوشتن هدف کلی هر جلسه نیز معمولاً از افعال کلی استفاده می شود. ذکر شرایط و معیار در این نوع از اهداف ضرورتی ندارد.
4- نگارش و تنظیم هدفهای جزئی درس
ساده ترین راه نوشتن اهداف جزئی یک درس، این است که براساس هر موضوع فرعی یک هدف جزئی نوشته شود. ماهیت اهداف جزئی همانند هدف کلی درس است؛ اما در قالب موضوعی ریزتر و محدودتر. به عبارت دیگر، هدفهای جزئی درس، اهداف زیرمجموعه هدف کلی درس می باشند. دقت در نوشتن اهداف جزئی و تنظیم درست توالی آن، می تواند موجب نظم بیشتر فعالیت های آموزشی شود و در نهایت، تحقق هدف کلی را تضمین نماید.
5- نگارش و تنظیم هدفهای رفتاری درس
پس از نوشتن هدفهای جزئی، طراح باید هدفهای جزئی را تبدیل به هدفهای رفتاری نماید. هدفهای رفتاری هر جلسه تدریس باید با توجه به شرایط، ضوابط و امکانات متناسب با سطوح مختلف حیطه های یادگیری تنظیم شود. سپس براساس سلسله مراتب از آسان به مشکل و یا به صورت پیش نیاز و پس نیاز مرتب گردد. در هدفهای رفتاری: عملکرد (نوع رفتار)، شرایط و معیار دقیقاً باید مشخص شود.
- تعیین رفتار ورودی دانش آموزان
پس از نوشتن هدفهای رفتاری درس، رفتار ورودی دانش آموزان یا پیش نیازهای تحقق هدفهای رفتاری باید مشخص شوند. گروهی معتقدند که ابتدا باید رفتارهای ورودی دانش آموزان در بررسی، مشخص و سپس هدفهای رفتاری نوشته شوند.
چنین رویکردی در نظامها یا دوره هایی صادق است که محتوا و کتاب مشخصی ارائه نشده باشد و معلم کاملاً در انتخاب و سازماندهی مطالب درسی آزاد باشد. در نظام آموزشی ایران به دلیل متمرکز بودن، اجرای چنین پیشنهادی تقریباً غیرممکن است.
7- ارزشیابی تشخیصی
اغلب سؤال می شود که معلمان چگونه می توانند اطلاعات پیش نیاز یا رفتار ورودی دانش آموزان را تشخیص دهند؟ این امر توسط ارزشیابی تشخیصی ممکن می باشد.
معلم بر اساس تخصص و مهارتی که دارد باید ابتدا رفتار ورودی را پیش بینی کند و سپس براساس دانش پیش نیاز درس مورد تدریس، سؤالهایی طرح نماید. سؤالهای طرح شده باید در ستون ارزشیابی طرح درس نوشته شود. این سؤالها قبل از تدریس باید از دانش آموزان پرسیده شوند، تا وجود یا عدم وجود پیش نیاز مشخص شود. در صورت عدم تسلط دانش آموزان بر پیش نیاز درس مورد تدریس، مخصوصاً زمانی که موضوع درس با موضوعات قبلی و بعدی ارتباط تسلسلی داشته باشد، حتماً باید رفتار ورودی ترمیم گردد.
8- نگارش مراحل اجرای تدریس
در آموزشهای مستقیم تنظیم نحوه ی ارائه محتوا به ترتیب اهمیت به چند مرحله به شرح زیر تقسیم می شود:
الف- مرحله ی آمادگی
مرحله ی آمادگی خود، شامل قسمتهای زیر می باشد:
1)آمادگی معلم
بدیهی است برای انجام هر کاری باید آمادگی داشت. موضوع تدریس نیز نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. معلم باید پیش بینی کند که در کلاس درس چه فعالیتی را می خواهد انجام دهد و چگونه می خواهد کلاس را شروع کند؟ چگونه می خواهد در کلاس درس انگیزه ایجاد کند و این انگیزه را تا پایان کلاس استمرار بخشد و سرانجام چگونه می خواهد کلاس را به پایان برساند.
2)آمادگی دانش آموزان
اگر دانش آموزی به درس معلم توجه نکند و در اجرای فعالیت های آموزشی با او همکاری ننماید، عمل تدریس به مفهوم واقعی آن، صورت نخواهد گرفت. توجه دانش آموزان و همکاری آنها مستلزم آماده شدن برای فعالیت است. تجربه نشان داده است که در آغاز ورود به کلاس، اغلب دانش آموزان هنوز متوجه مسائلی هستند که قبل از آمدن به کلاس افکار آنها را به خود مشغول داشته است. در شروع کلاس، معلم موظّف است توجه و افکار دانش آموزان را به طور جدی متوجه کلاس و فعالیت های مورد نظر نماید. معلمان با تجربه در این مرحله از روشهای مختلفی استفاده می کنند.
علاوه بر موارد ذکر شده، معلم باید قبل از ورود دانش آموزان به کلاس درس مجموعه وسایل آموزشی مورد نیاز را در کلاس آماده نماید. چنانچه در کاربرد بعضی از وسایل مهارت چندانی نداشته باشد، باید قبل از رفتن به کلاس و به کارگیری وسایل در حضور دانش آموزان، تمرین لازم را انجام دهد تا مهارت مورد نظر را کسب نماید. معلم نه تنها باید وسایلی را که خود برای تدریس لازم دارد آماده کند، بلکه باید وسایلی را که دانش آموزان برای کسب تجارب و انجام دادن تمرین بدان نیازمندند، نیز تهیه کرده، در اختیار آنان قرار دهد.
ب- مرحله معرفی و بیان هدفهای صریح آموزشی
معلم پس از جلب توجه دانش آموزان، باید موضوع درس و اهداف آنها را به دانش آموزان معرفی کند. معرفی درس و اهداف آن باید به گونه ای صورت گیرد که متناسب با ساختار شناختی دانش آموزان باشد.
معرفی درس و هدفهای رفتاری آن، دانش آموزان را برای آشنایی با تجارب یادگیری و سعی در دستیابی به آنها آماده می سازد. معلم باید انتظارات خود را از دانش آموزان، بسیار ساده، روشن و مشخص بیان کند. زمان اختصاص داده شده برای معرفی درس نباید بیش از 3 تا 5 دقیقه وقت کلاس را بگیرد
ج- مرحله ی ارائه درس
در مرحله ی ارائه درس، محتوای مورد آموزش باید دقیقاً مشخص شود. از روشهایی چون سخنرانی، بحث گروهی، نمایش تصاویر، پرسش و پاسخ و ... به عنوان روشهایی که برای آموزش هر قسمت لازم است، استفاده شود. معلم باید اطمینان حاصل کند که بخشهای مختلف محتوا با یک روال منطقی ارائه خواهد شد و هیچ نکته نامفهومی در میان مطالب ارائه شده وجود نخواهد داشت. زمان لازم برای هر قسمت به طور دقیق مشخص شود. ارائه محتوا در حقیقت قسمت اصلی کار تدریس و شامل دو عامل جدا ناشدنی است:
1- سازماندهی کلیه محتوای درس و توالی آنها باید رعایت شود.
2- روش آموزش قسمتهای مختلف مشخص شود.
به طور مثال معلم باید حداقل نکات زیر را پیش بینی کند:
الف) سؤالهایی که باید پرسیده شوند.
ب) در هنگام بحث دلایل لازم پیش بینی شود.
ج) در حدود 5 تا 10 دقیق فیلم نشان داده شود.
د) پس از نمایش فیلم، موضوع مورد بحث قرار گیرد.
معلم باید پیش بینی کند که منظور از سؤال چیست؟ آیا فقط برای جلب توجه دانش آموزان است و نیازی به پاسخ ندارد؟ پاسخ دادن به سؤالها بر عهده ی چه کسی است؟ معلم یا دانش آموزان؟ آیا سؤال بر روی نکات اصلی درس تأکید دارد؟ آیا سؤال ایجاد انگیزه می کند؟ آیا سؤالها سبب مؤثر شدن تدریس و جلب توجه دانش آموزان خواهد شد؟ آیا سؤال به سنجش درک و فهم دانش آموزان کمک می کند؟ آیا سؤال، توجه دانش آموزان را به مفاهیم، اصول خاص و مورد نظر جلب می نماید؟
سؤالها باید زمینه ی بحث و گفتگو را در کلاس درس فراهم سازند و بین معلم و دانش آموزان ارتباط برقرار کنند. به بیان دیگر، سؤال باید سبب شناخت بهتر و ایجاد قدرت تجزیه و تحلیل، ترکیب، ارزیابی، نتیجه گیری و تعمیم در دانش آموزان شود.
مقدمه در ارائه محتوا بسیار مهم است. یک مقدمه خوب می تواند توجه دانش آموزان را جلب کند و علاقه ی آنها را به ادامه درس برانگیزد. مقدمه خوب شامل مطالب زیر است:
1- درس در چه موردی صحبت می کند؟
2- کجا و در چه زمانی دانش آموزان می توانند از آنچه در این درس می آموزند، استفاده کنند؟
3- چگونه باید مطالعه کنند و مفاهیم را بیاموزند؟
4- بازنگری مختصری از آنچه در درسهای قبلی مرتبط با موضوع آموخته اند.
تکرار مطالب پیش نیاز معمولاً برای مؤثر کردن تدریس لازم است؛ اما لازم نیست همیشه از یک روش برای یادآوری رفتار ورودی استفاده کنیم. معلم باید روی نکات کلیدی رفتار ورودی تأکید کند تا درس جدید راحت تر و قابل فهم تر شود. این تکرار نباید طولانی باشد.
د- مرحله ی خلاصه کردن و نتیجه گیری
برای تثبیت مطالب ارائه شده در ذهن دانش آموزان، لازم است درس ارائه شده به طور خلاصه جمع بندی و نتیجه گیری شود. تلخیص و جمع بندی، مفاهیم از دست داده شده در طول آموزش را برای دانش آموزان روشن می کند بهتر است تلخیص و نتیجه گیری توسط خود دانش آموزان انجام شود و معلم اظهار نظر نهایی را ارائه نماید.
ه- مرحله ی ارزشیابی
بعد از ارائه محتوا و جمع بندی و نتیجه گیری، لازم است معلم از چگونگی تحقق اهداف، آگاه شود. اگرچه این عمل ممکن است در طول فعالیت های آموزشی به طور ضمنی انجام شود؛ اما ضرورت دارد معلم پس از پایان ارائه محتوا، با مقایسه سطح مهارتی که انتظار دارد دانش آموزان به آن برسند و آنچه دانش آموزان عملاً به آن رسیده اند، میزان یادگیری دانش آموزان و مؤثر بودن روش تدریس خود را ارزشیابی کند.
زمان ارزشیابی، بستگی به مدت زمان تدریس دارد؛ اما این مرحله نباید زیاد وقت کلاس را بگیرد. به طور متعادل می توان ده دقیقه برای این کار در نظر گرفت. سؤالهای مرحله ی ارزشیابی باید بر اساس هدفهای رفتاری درس طرح شوند.
و- مرحله ی تعیین فعالیت های تکمیلی
معلم می تواند برای تقویت مطالب آموخته شده در کلاس و ارتباط آن با زندگی واقعی دانش آموزان فعالیت هایی را در خارج از کلاس پیش بینی کند. این تکالیف، بخشی از مطالعات مربوط به درس محسوب می شوند. معلم باید این نوع فعالیتها را دقیقاًً پیش بینی کند و در اختیار دانش آموزان قرار دهد. معرفی منابع مطالعه یا فعالیت مانند: کتاب، مقالات جدید، فیلم و ... به دانش آموزان علاقمند فرصت می دهد تا اطلاعات خود را با مطالعه و استفاده از این امکانات افزایش دهند.
اگر معلم انتظار داشته باشد که وظایف و فعالیت های تکمیلی خارج از کلاس، طبق اصول و قواعد خاصی انجام شود، باید اصولی را که در ذهن دارد به طور واضح و دقیق به دانش آموزان اعلام کند. اگر این اصول، به صورت شفاهی از طرف معلم اعلام شود، ممکن است دانش آموزانبه آن توجه نکنند. بنابراین بهتر است اصول و معیارها به تفصیل به صورت کتبی و در صورت امکان همراه با مثال در اختیار دانش آموزان قرار داده شود. چنین کارکردی در وقت کلاس صرفه جویی کرده و به دانش آموزانی که غیبت دارند و یا در فاصله ی اعلام فعالیت های تکمیلی تا زمان انجام آن بعضی از اصول را فراموش می کنند، کمک می کند.
در اکثر مواقع، معلم تکالیف خواندنی، یا انجام فعالیت در خانه را زمانی ارائه می دهد که زنگ خورده است و دانش آموزان با عجله، مشغول ترک کلاس هستند. اگر دادن تکالیف در روند یادگیری دانش آموزان اهمیت دارد، باید بیش از این به آن توجه شود، یکی از بهترین شیوه های تعیین فعالیت های تکمیلی (تکالیف خارج از کلاس) به دانش آموزان ارائه راهنمای از قبل تنظیم شده است. اینکه راهنمای تعیین تکالیف به چه صورتی نوشته شود و چه امکاناتی در خارج از کلاس درس فراهم گردد، به موقعیت آموزشی و نوع درس بستگی دارد
در دوره ابتدايي ، تارهاي عصبي ، " ميه ليني " مي شوند ، در نتيجه ، رشد جسماني کودک در اين دوره ، بسيار مهم است . ميه ليني شدن تارهاي عصبي ، در مقطع دبستان ، به سطوح بالاتر و تکامل مي رسد و سبب هماهنگي کامل حس و حرکت کودک مي گردد. هماهنگي حسي – حرکتي در اين دوره از رشد بالايي برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبي و تجارب جسماني خود ، قادر به تعبير و تفسير پيامهاي دريافتي حواس خود بوده و مي تواند بدانها پاسخ صحيحي بدهد . تفاوت رشد جسماني کودک دبستاني و پيش دبستاني ، از اين جنبه است .
2-کاهش خود مداري :
در دوره دبستان ، خودمداري کاهش مي يابد . کودک در اين مرحله ، در صورت قرار گرفتن در يک محيط مناسب ، مدرسه مطلوب و آموزگاران ماهر ، به تدريج مي تواند به حقوق ديگران توجه و آن را رعايت نمايد ؛ حتي گاهي اوقات نيز مي تواند ، از حق خود بگذرد و ديگران را در نظر بگيرد . از طريق فعاليتهاي گروهي ، بيشتر مي توان به اين ويژگي توجه نمود .
3-معقول تر شدن پيوندهاي عاطفي کودک :
در اين مرحله ، کودک ارتباط عاطفي شديدي با خانواده خود برقرار مي کند . در دوره دبستان ، اين پيوندها معقول مي شوند و او مي تواند چند ساعتي دور از آنها ، جدا از آنها بماند ، بدون اينکه خلأ عاطفي احساس کند . اين ويژگي، در رشد عاطفي کودک و هدف آموزش و پرورش که همانا استقلال عاطفي کودکان است ، بسيار مهم مي باشد . در دوره دبستان ، پيوندهاي عاطفي سست نمي شوند و از بين نمي روند ، بلکه در صورت برخورداري کودک از محيط گرم خانوادگي ، مادري کاردان و جذابيت محيط آموزشي ، به تدريج مي تواند به استقلال دست يابد .
4-تغيير شکل کنجکاوي کودک :
کنجکاوي کودک در دوره دبستان ، بر خلاف دوره پيش دبستاني که بي هدف بود ، هدفمند و جهت دار مي شود. در دوره دبستان ، با استفاده از دروسي مثل علوم ، مي توان مفهوم عليت را در کودک پرورش داد .
5-تغيير شکل مشاهدات کودک :
کودک دبستاني در هنگام مشاهده ، به بررسي علل پرداخته ، چرايي مسائل را جستجو کرده و به چگونگي فرايندها توجه مي کند .
6-حرکت از تخيل به سوي واقعيت :
کودک دبستاني بيش از حد از تخيل دور شده و به واقعيت نزديک مي شود . يکي از ويژگيهاي مهم اين دوره ، کاهش تخيلات است .
به طور کلي ، بر اساس ويژگيهاي مذکور دوره دبستان ، بايد به چند مسأله توجه نمود . يکي از فعاليتهاي بسيار مهم اين دوره ، بازي است . در اين مرحله ، بازيهاي بي هدف و بي قاعده دوره پيش دبستاني به بازيهاي هدفمند تبديل مي شوند . مربي بايد دانش آموزان را از بازيهاي بي هدف به بازيهاي همراه با کار سوق دهد ، به اين ترتيب ، کودک با اتمام کار ، مي تواند به ارضاء روحي برسد .
نکته ديگر در اين دوره ، هماهنگي خانه و مدرسه است . والدين بايد در محيط خانه شرايط استقلال عاطفي کودک را فراهم نمايند . مربيان نيز بايد محيط جذابي را فراهم کنند تا کودک نگرش مثبتي نسبت به مدرسه داشته باشد . هر چه ارتباط بين والدين و مربيان بيشتر باشد ، بهتر مي توان در جهت اهداف آموزشي گام برداشت .
در دوره دبستان ، مربيان بايد برخورد مطلوبي با اشتباهات و خطاهاي کودکان داشته باشند ، هيچگاه کودک را در حضور جمع شرمسار نکنند، براي تغيير رفتارهاي نامطلوب کودک از روشهاي اصلاح رفتار بهره جويند و رفتار نامطلوب او را توسط تقويت رفتارهاي درست تغيير بدهند .
مربيان بايد آگاه باشند که ضعف درسي کودک بنا به دلايل بسياري از جمله ناتواني يادگيري ، مشکلات عاطفي ، شخصيتي و زماني و ضعف محيط و روشهاي آموزشي صورت مي گيرد .
دوره دبستان ، دوره آرامش قبل از طوفان نام دارد ، چون کودک در اين مرحله به ثبات و آرامش دست مي يابد . در اين مقطع ، شخصيت کودک به تدريج رشد و تکامل پيدا مي کند و هيچ گونه بحران هويت و اختلال عاطفي در کودکان بهنجار مشاهده نمي شود . اين مرحله ، دوره عقل و دانايي است و به آن دوران " بلوغ کودکي " اطلاق مي شود ، يعني در مرحله کودکي، نوعي بلوغ محسوب مي شود .
در اين دوره که از شش تا ده سالگي است ، کودک در مسائل اجتماعي خود مشکل خاصي ندارد و به راحتي مي تواند با ديگران کنار بيايد.
مهمترين ويژگي کودک ، ظهور تفکر اجمالي است . در دوره پيش دبستاني ، تفکر کودک در هم آميخته است و روابط و مناسباتي در آن وجود ندارد ، اصل عليت علمي بر آن حاکم نيست ، براي پديده هاي طبيعي ، علل انساني قائل مي شود و جهان بيني مبهم است . زمينه ظهور تفکر اجمالي بايد در دوره دبستان ( حدود نه تا ده سالگي ) فراهم شود . تفکر اجمالي ، مرکب از روابط و مناسبات است . تفکري حد فاصل تفکر محسوس و انتزاعي است و کودک توسط آن مي تواند ، فراتر از تفکر عيني برود و تصوراتي از اشياء در ذهنش شکل مي گيرد . او مي تواند بدون ديدن اشياء به مسائل فکر کرده و مفهوم را در ذهن خود تشکيل دهد . در اين دوره ، چنانچه کودک از آموزش مناسبي برخوردار باشد ، درک و فهم وي از دنياي خارج ، حول چهار مفهوم اساسي شکل مي گيرد :
زمان
مکان
عدد
عليت
اين چهار مفهوم ، ذهن کودک را نظم داده و کودک را به سمت تفکر منطقي سوق مي دهد، در نتيجه او ، مي تواند پديده هاي اطرافش را درک کرده و بين آنها ارتباط برقرار کند .
دوره نهفتگي :
تحقيقات نشان داده ، بر خلاف دوره پيش دبستاني که کودک از لحاظ جنسي تا حدي فعال است ، در مرحله دبستاني ، تمايلات جنسي به دوره پوشيدگي و کمون مي رسد ، بدين دليل ، از اين نظر مشکل خاصي نخواهد داشت ، در نتيجه ، اين حالت به آرامش وي کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسي مي کند . اين دوره ، براي ارايه آموزشها بسيار مناسب است . کودک در اين دوره بسيار مهم تسن دايي تارهاي عصبي ، ميه ليني مي شوند و در نتيجه رشد جسماني کودک در اين دوره بسيار مهم تسن تعلق اوج گيري حافظه : از حدود نه سالگي به بعد ، قوه حافظه کودک به سرعت رشد مي کند و قادر است ، مطالب مورد علاقه اش را به راحتي حفظ کند. البته اوج گيري حافظه ، نکته منفي نيز دارد ، زيرا کودک بيش از حد متکي به حافظه اش مي باشد، معلومات وي بيشتر جنبه حفظي پيدا مي کند و اين امر ، به جنبه هاي ديگر رشد او لطمه خواهد زد.
ظهور استعدادها : سن نه سالگي ، سن ظهور استعدادهاي مختلف، از قبيل استعداد موسيقي مي باشد . به منظور ظهور استعدادهاي کودک، بايد او را در معرض فرصتهاي يادگيري متنوع قرارداد و کودک را در برنامه هاي مختلف فوق برنامه ، از قبيل فعاليتهاي علمي ، هنري ، ورزشي و موسيقي شرکت داد . در اين برنامه ها ، فرصتهاي يادگيري متنوعي در اختيار کودک قرار مي دهند تا مربيان متوجه استعدادهاي برجسته وي شوند و آنها را پرورش دهند .
به منظور بروز استعدادها ، بايد از به کارگيري روشهاي تدريس يکسان در مورد دانش آموزان اجتناب نمود ، زيرا اين امر سبب کسالت کودک و گريز وي از مدرسه مي شود . معلمان بايد تلفيقي از روشهاي تدريس ، از جمله روش سخنراني ، توضيحي ، پرسش و پاسخ و ... را به کار گيرند تا به نتايج و بازدهي بالايي دست يابند .
الگوپذيري :
دانش آموز دبستاني از بزرگسالان الگو مي گيرد . يکي از جنبه هاي مهم شخصيت وي ، تقليد است . کودک از افرادي که در نظر وي مهم و ارزشمند هستند ، تقليد مي کند . وقتي معلم درباره ارزشها صحبت مي کند ، خودش حاصل ارزشها مي شود . معلمان بايد سعي کنند که تناقضي بين رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پايبند باشند .
فرآیند یاددهی و یادگیری ، فرآیند دو جانبه ای است که در آن یاددهی با ابتکارو خلاقیت معلم و یادگیری بر اساس مفاهیم و اهداف درس است به نحوی که هر دوطرف فر آیند ، معلم و متعلّم در این فعالیت مشارکت داشته باشند.
به فعالیت هایی که بر اساس نوآوری و ابتکار معلمین در کنار تدریس و بر اساس آموزش مفاهیم و اهداف درس به کار گرفته شوند و در داخل یا خارج کلاس انجامشود ، فعالیت مکمل گفته می شود.
فعالیت های فوق برنامه مجموعه فعالیت های سازمان یافته و پیش بینی شده ای است که به منظور تثبیت ، تعمیق ، آشنایی و کارکرد عملی در طول سال تحصیلی برای دانش آموزان درنظر گرفته می شود تا به رشد و تعالی ، شکوفایی استعدادها و مشارکت در برنامه های عملی کمک کند . این برنامه ها در توسعه ی تجربیات تربیتی دانش آموزان نقش مهمی دارد (فراگیری مهارت های زندگی و حل مسئله ) ، در عرض برنامه ی درسی قرار گرفته است ، نیازهای فردی دانش آموزان و ویژگی های محلی و منطقه ای را مورد توجه قرار می دهد و بالاخره موجب غنای برنامه ی درسی می شود . فعالیت های فوق برنامه را می توان کلیه اعمالی دانست که در برنامه درسی روزانه برای آن ساعات به خصوصپیش بینی نشده و هدف آن شناسایی و پرورش استعدادهای نهفته دانش آموزان است . ( خان بابائی ، 1374 )
چنانچه این فعالیت ها با توجه به شرایط خاص منطقه ای یا اقلیمی باشد و یا درراستای آموزش استعدادهای خاص فراگیران باشد ، فعالیت فوق برنامه گفته می شود. همزمان با آغاز سال تحصیلی معلم با توجه به اهداف آموزشی، یکسری فعالیت را برای یکسال تحصیلی تنظیم می نمایند که این مقاله در نظر دارد تا با نشان دادن گام های برنامه ریزی هر معلم متناسب با استعداد ، توانایی ، وقت و هزینه خود مبادرت به تدوین و اجرای آن نماید.
این را باید بخاطر سپرد که معلم نمی تواند محتوای کتاب را آموزش دهد بدون پذیرش فراگیران و نمی توان دانش، مهارت و حتی نگرشی را یاد داد بدون مشارکت فراگیران !! برای رسیدن به سطح یادگیری می توان ازچهار کلمه برای مشخص کردن یک فرایند یادگیری استفاده کرد: انجام دادن1 ، بررسی کردن2 ، یادگرفتن3 و به کاربردن4. در این فرایند ، فعالیت در حین یادگیری ( انجام دادن )، نیاز به تفکر و ارزیابی ( بررسی کردن )، استخراج معنا از این مرور( یاد گرفتن ) و استفاده ی برنامه ریزی شده از یادگیری در عملیات آینده ( به کاربردن ) مورد توجه قرار می گیرد . در مرحله ی به کاربردن ، از دانش آموزان خواسته می شود که یادگیری خودشان را برای تنظیم اهداف و طراحی برخی فعالیت ها به موقعیت هایی که می شناسند انتقال دهند . این فعالیت ها می توانند به کلاس یا خارج از کلاس مرتبط شوند . (واتکینس و کارنل ، 2000 )
اهداف برنامه های مکمل و تکالیف خلاقانه
دیوید سلبی (2000 ) معتقد است که هدف از آموزش مهارت های زندگی ، افزایش توانایی های روحی – اجتماعی است ، آن مهارتهایی که می تواند افراد را در اداره ی موثر نیازها ، سختی ها و فشارهای زندگی توانا سازد .( ادیب ، 1382 ، ص13 )
اما در کنار اهداف مندرج در کتب آموزشی و یا هماناهداف کلی ، اهداف اختصاصی تر نیز وجود دارند که سعی می شود در هنگام اراده تکالیف خلاقانه و یا برنامه مکمل یادگیری، به حصول آنها دست یافت مانند :
اهداف اصلی:
توسعه ی دیدگاه مدرسه محوری .تعمیق فرایند یاددهی – یادگیری در زندگی دانش آموزان . غنی سازی برنامه ی درسی و اوقات فراغت دانش آموزان .گسترش یادگیری از مدرسه به خانواده و جامعه . تسهیل فرایند رشد اجتماعی دانش آموز. رسیدن فراگیران به مهارت طراحی و حل مسئله. تشویق فراگیر به خود یاگیری.
اهداف فرعی:
توانمند کردن افراد ، ایجاد و افزایش مهارت تصمیم گیری . ارتقای مهارت تفکر انتقادی و خلاقیت . تقویت فرایند حل مسئله. تحقق توانایی های بالقوه و انطباق با تغییرات زندگی . ارتقای مهارت های 9 گانه.تقویت اعتماد به نفس ، عزت نفس و هویت فردی .شکل گیری و تقویت ارزش ها. افزایش مسئولیت پذیری .افزایش عملکرد تحصیلی .افزایش مشارکت ....
اهمیت فعالیت فوق برنامه و مکمل
در مدارس هدف یک معلم موفق،انتقال دانش نیست!! زیرا دستگاهها و رسانه ها، بهتر و سریع تر و در بسیاری از موارد جذابتر دانش و اطلاعات عمومی را منتقل می کنند. بلکه هدف تشویق فراگیران برای رسیدن به سطح خود یادگیری است ، یعنی ایجاد شرایط برای کسب تجربه و بروز رفتار ( رضا پورشیخ- تفاوت آموزش و یاددهی- بانک اطلاعاتی معلم-1390) .
مدارس محل کشف و بروز استعدادهای افراد و تمرین و تثبیت آنهاست.مدیران و معلمان به طور موثر در برنامه یادگیری و رضایت دانش آموزان و فعالیت های بهبود و ارتقای مستمر کیفیت نقش دارند. کیفیت چیزی نیست که بتوان بهمدرسه تزریق کرد، تحقق کیفیت نیازمند مشارکت صادقانه همه کارکنان ، معلمان ،اولیاء وعوامل مدرسه است. تعداد ی از اهداف طبقه بندی شده به قرار ذیل می باشد:
1- درگیر کردن مستقیم دانش آموز در خلال برنامه ی درسی با کتاب و مسائل آموزش داده شده.
2.آشنا کردن دانش آموزان با نحوه ی طرح سوال .
3. وارد شدن دانش آموز به حیطه ی ارزشیابی . او به قضاوت می نشیند که کدام مسئله ی کتاب مهم تر است و ترجیح دارد سوال امتحانی باشد .
4. فراهم آمدن شرایط لازم برای این که معلم تاثیر تدریس خود را بر دانش آموزان به طور غیرمستقیم مشاهده کند . به این صورت که معمولا دانش آموزان گرایش دارند ، مسائلی را مطرح کنند که دبیر بر آنها تاکید بیشتری کرده است .
5.وادار کردن تمامی دانش آموزان به فعالیت و توجه به تفاوت های فردی . بخصوص در فعالیت هایی که بصورت گروهی و مشارکتی طراحی شده است.
6. ایجاد تنوع در کار معلم و فراگیر و تاکید بر نقش تعاملی معلم – دانش آموز. معلم به جای تصحیح پاسخ ها ، سوال ها را بررسی می کند و دانش آموز به جای تلاش برای حفظ مطالب ، طرح سوال می کند .
7.تقویت نقش مداخله گری موثر معلم در طراحی برنامه ی درسی .
8.ترکیب مفاهیم دروس و برقرار ارتباط طولی و عرضی مفاهیم و مطالب مندرج در کتب یک پایه.
9. قرار گرفتن دانش آموز در جایگاه معلم . به این ترتیب ، او با توجه به نوع فعالیت ، از تقلب و رونویسی دوری می کند .
10. فراهم شدن یک مخزن سوال و یا برنامه مدون برای استفاده ی معلم و دانش آموزان دیگر بخصوص در مدارس هوشمند و شبکه ای .
کار معلم و مربیان هنرمند و توانمند این است که با فعالیت های زنده و پویا و باایجاد لحظه های نشاط آور ، مفاهیم را به فراگیران عرضه کنند، نه آنکه به عنوان یکوسیله مکانیکی( معلم- مجری)، بدون تحریک اشتیاق دانش آموز و بدون نوآوری و خلاقیت ، تنها ذهن دانش آموز را درگیر حفظ محتوای کتاب نماید.
درست است بسیاری از فراگیران مطالب و نکات کلیدی و مفاهیم پایه را از کتب خود حفظ می کنند و نمره خوبی هم در آزمون ها کسب می کنند اما این ملاک واقعی یک فراگیر خلاق و زرنگ نیست . ذهن فراگیر صرفاً مکانی برای انباشتن اطلاعات و محتویات کتاب نیست ،بلکه باید برای رشد همه جانبه فراگیران ایشان را تشویق به خود یادگیری و طراحی مسئله نمود. رسیدن به طراحی مسئله از حل کردن مسئله بالاتر است. ( رضا پورشیخ- تفاوت آموزش و یاددهی- بانک اطلاعاتی معلم-1390) .
فراگرفتن علوم با نشستن بر روینیمکت مدرسه و گوش دادن به سخنان معلم میسر نیست شاید آموزش صرف صورت گیرد.اما در آموزش واقعی باید دانش آموز از کلاس بیرون بیاید و وارد زندگی واجتماع شود. ( مهارت های زندگی )
فراهم نمودن این فرصت برای دانش آموز باعث می شود تا ذهن فراگیر را برانگیزاند و او را به سوال و کنجکاوی کشانده، محرّک فکر، جهت دستیابی به نوآوری و خلاقیت شود. همچنین در مدرسه طوری برنامه ریزی شود که معلم ودانش آموز اندیشه خلاق خودرابه کار ببندند و مهارت هایی مانند تفکر حل مسئله وتصمیم گیری را کسب کنند.دانش آموز را باید آموزش داد تا مهارت و دانش را بیاموزد نه آنکه چیزی را بهاو القاء کرد.
اهداف آموزشی باید در راستای کشف استعداد ها؛ ایجاد اعتماد بنفس( بروز نوآوری و خلاقیت)؛ آموزش مهارت های لازم برای آمادگی زندگی در جامعه؛ کمک به فراگیران تا علوم یاد گرفته شده را با زندگی خود هماهنگ کنند( کاربست علوم و مهارت) ؛ رسیدن به سطح خود یادگیری و حل مسئله و... باشد نه حافظه پروری
مراحل طراحی و برنامه ریزی فعالیت فوق برنامه
لازمه ی برنامه ریزی برای فعالیت های مکمل و فوق برنامه و اجرای آنها در مدارس، انتخاب روش های یادگیری فعالی است که مشارکت دانش آموزان را به دنبال داشته باشد . در رویکردهای سنتی و معمول آموزش ، معلم در نقش فعال و دانش آموزان در نقش مخازن اطلاعات به وظایف محوله ی خود عمل می کردند . در نهایت ، یادگیری دانش آموزان نتیجه محور بود و به سطوح پایین شناختی محدود می شد . پژوهش های اندک انجام گرفته در مورد عوامل موثر بر پایین بودن سطح مهارت های زندگی نیز نشان می دهد که عواملی مانند : عدم به کارگیری الگوها و روش های مناسب تدریس ، روش های نادرست ارزشیابی ، انفعالی بودن دانش آموزان ، دیکته شدن محتوای آموزشی در قالب کتاب های درسی و عدم ارتباط عمیق بین خانه و مدرسه ، در پایین بودن سطح مهارت های زندگی دانش آموزان دوره ی ابتدایی موثر بوده اند . ( میرجوادی کرمانی ، 1381 )
اهداف وزارت آموزش و پرورش بسیار کلی است مدارس باید بر حسب دوره تحصیلی وبا نگاه به اهداف کلی، اهداف اختصاصی و تفصیلی و قابل دستیابی خود را تدوینکنند. به همین دلیل لازم است در ابتدای سال تحصیلی هدف گذاری یکساله برای مدرسه صورت گیرد و اهداف در حیطه های آموزشی،فرهنگی تربیتی وسپسخدماتی ورفاهی به ترتیب اولویت بندی ومشخص گردد. بعدازتعیین اهداف باید درصدد باشیم دربرنامه زمانی معین شده باشیوه های موثربه نتیجه مطلوب ودلخواه برسیم. جمله مراحل برنامه ریزی به شرح ذیل پیشنهاد می گردد:
1- نیاز سنجی آموزشی : قبلاز هدفگذاری و استخراج اهداف آموزشی مورد نظر می بایست شرایط؛ منابع انسانی و مالی و حتی بازده مورد نظر پیش بینی شود در این خصوص یکسری پیش نیاز ها مورد توجه قرار گیرد: شرایط فیزیکی مکانی که باید رفتار مورد نظر در آن بروز کند، شرایط جسمی و روحی که فراگیر در هنگام انجام آن کُنش می بایست داشته باشد، شرایط فعل یا رفتاری که باید مورد مشاهده و ارزشیابی قرار گیرد، سازماندهی نیروهای انسانی که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم در این فعالیت دخیل هستند، ساماندهی منابع و اقلام موجود مورد نیاز از قبیل رسانه های آموزشی و امکانات آموزشی مورد نیاز، پیش بینی هزینه مورد نیاز و مقرون به صرفه، نوع ارزشیابی و بارم بندی، و....
2- هدفگذاری : ابتدا اهداف آموزشی و نکات کلیدی ، قواعد و کُنش های هر درس و فعالیت را بشناسید. در راستای تحقق آنها برنامه های مکمل و تکالیف خلاقانه خود را طراحی کنید و از دادن فعالیت هایی که از سطح اهداف بالاتر و یا دور تر هستند جداً بپرهیزید. چون علاوه بر وقت گیر بودن باعث سردرگمی و دلزدگی فراگیر می شود. بدانید کجا هستید و به کجا می خواهید برسید
3- مدیریت زمان:. بسیاری از اهداف کتب آموزشی تکمیل کننده همدیگر هستند و به اصلاح همدیگر را پوشش م یدهند و از طرفی، فعالیت های خلاقانه و تمرینی بسیار وقت گیر بوده و به برنامه کلاسی و ساعات آموزش و سطح دشواری فعالیت اشراف داشته باشید. بسیاری از فعالیت های مکمل داری زمان مشخصی نیستند .فعالیت های مکمل و فعالیت های مشابه آن ، زمان مشخصی ندارند . با این حال به نظر می رسد بهترین زمان برای موقعی است که معلمان حداقل چندین درس از کتاب را تدریس کرده باشند و یک یا دو نمونه ارزشیابی پایانی ، همانند ارزشیابی ماهانه ( از نظر زمانی ) و یا ارزشیابی براساس فصل بندی بعضی کتاب ها انجام داده باشد . دلیل این امر آن است که دانش آموزان با نحوه ی ارزشیابی معلم خود به طور اجمالی آشنا شوند و از طرف دیگر ، دامنه ی انتخاب مطالب برای دانش آموز وسیع تر و امکان تنوع بخشیدن به سوالات بیشتر باشد .
4- برنامه ریزی گام به گام :انجام کار بصورت مرحله به مرحله و در صورت امکان نوشتن طراحی آموزشی یا تقویم اجرایی برای محتوای آموزشی بعد از بررسی کل محتوا. دیدن تمام تکالیف و فعالیت ها بصورت منسجم و طراحی هر فعالیت بصورت گام به گام و یا به اصطلاح سناریو نویسی تا فراگیر بداند دقیقاً چه کاری را باید انجام دهد.
5-انتخاب نوع فعالیت: این فعالیت در بر گیرنده کدام حیطه از یادگیری است (دانش – مهارت – نگرش) و معلم با کدام روش تدریس می خواهد به این حیطه برسد ، دیدگاه معلم کدام است( معلم محور- گروه محور- فراگیر محور) در انتخاب نوع فعالیت دخیل می باشد.
6- اجرای فعالیت: در هنگام اجرای فعالیت و قبل از رخواست از فراگیران باید به نیاز آموزشی ، سن فراگیران و توانایی آنها توجه کرد و مراحل تکالیف و مکمل آموزشی را جدا گانه و بصورتامتیازی و یا گام به گام طراحی و فراگیران را توجیه نمود تا هر مرحله را جدا گانه انجام و یا ثبت نمایند . در فعالیت های گروه محور می بایست تقسیم وظیفه ، هماهنگی گروه، نظم و... مد نظر قرار گیرد. برای اینکه ارزیابی بصورت مستمر و واقعی صورت گیر پیشنهاد می گردد هر مرحله بصورت چک لیست رفتار کنترل گردد.
در اجرای فعالیت های مکمل ؛ یکی از روش های پیشنهادی زیر با توجه به لحاظ کردن تفاوت های فردی در یادگیری؛ اهداف و محتوای آموزشی؛ فرایند و زمان یادگیری، محصول یادگیری و نوع ارزشیابی ؛ تعداد اعضاء گروه و... می توان انجام داد:
اطلاعات کلامی، مهارت ذهنی، مهارت های بدنی و حرکتی، بروز خلاقیت و راهبرد شناختی، تغییر و اصلاح نگرش ها و...
شرح فعالیت : برای فعل های بالا می توان از خُرده فعالیت های زیر الهام گرفت: حفظ کردن شعر یا آیه ؛ خواندن سرود، انجام نمایش، عروسک گردانی ،بازی کردن، ساختن و روی هم سوار کردن تا حد ابداع و نوآوری، مقاله نویسی، روزنامه دیواری، نقاشی کشیدن تا حد بروز خلاقیت ، تهیه گزارش به شکل های مکتوب و یا مصور، تهیه آلبوم از تصاویر و اشیاء ، تحقیق ساده تا حد میدانی ؛ بررسی یک یا چند مفهوم، تجزیه یک موضوع و مسئله ، تحلیل داده های بدست آمده ؛ خلاص کردن کتاب، بازدید و گردش علمی، انجام آزمایش و ثبت مشاهدات، محاسبه کردن و.... (در خاتمه ی این مکتوب چند مثال کاربردی ارائه شده است).
7- نظارت و هدایت : از آنجائیکه معلم در روش های تدریس جدید نقش راهنما و هدایتگر را بر عهده دارد و او در کنار فراگیران به فعالیت آموزشی می پردازد و گاهی موارد جزء یکی از از اعضاء گروه فعالیت می کند امکان بازخورد گیری از فعالیت فراگیران و کنترل رفتار و هدایت این حرکت بسوی هدف، راحت تر و غیر ملموس تر خواهد داشت با طرح سوال و یا برانگیختن و تشویق به ابداع راه حل های بیشتر، همفکری و همکاری در گروه ، رغبت پذیری و دادن انگیزه، تغییر در نگرش و ... معلم می تواند در حین نظارت فعالیت ها ، نقش هدایت را نیز برای حصول اهداف رفتاری طرح بر عهده داشته باشد.
8- ارزیابی : پس از اجرای فعالیت و انجامفعالیت های کنترل ونظارت ، لازم است تا میزان اثربخشی و تحقق اهدافی که براین برنامه مترتب بوده را ارزیابی کرد که آیا فراگیران به این سطح از یادگیری، مهارت یا نگرش دست یافته است یا خیر. در صورت حصول نتیجه مطلوب درپایان ارزیابی می توان این فعالیت را در بوته تجارب موفق مدیریتی قرار داد.نمونه هایی از تجارب در زمینه فعالیت های فوق ، برنامه قابلیت گسترش و تعمیم است، این فعالیت از جنبه های متفاوت قابلیت گسترش و تعمیم دارد. از جمله این که می توان کار دانش آموزان را توسط سایر دانش آموزان ارزیابی کرد . این کار را می توان با قراردادن فرم ارزشیابی سوالات در اختیار دانش آموزان انجام داد . این کار بعنوان فعالیت فوق برنامه به گروه های آموزشی یا دیگر معلمان پیشنهاد نمود.
حتماَ تکالیف و فعالیت های ارائه شده توسط فراگیران به صورت های مختلف مانند : گروهی ؛ کنفرانس؛ ارائه گزارش و یا... مورد بررسی و ارزش گذاری قرار گیرد. تا با راهنمایی و هدایت های جهت دار به ایشان انگیزه و رغبت یادگیری داد.
9- ارزشیابی فعالیت برای ارزشیابی : با توجه به اینکه معلم از چه نوع ارزشیابی استفاده می کند و هدف او چیست ؟ آیا نمره ، سطح یادگیری ؛ میزان تغییر رفتار؛ ثابت بودن یادگیری ، عمق یادگیری، و یا توصیف فعالیت یادگیری و محصول آن برای معلم ملاک است می توان این قسمت را تعریف و تشریح نمود.
هر معلمی می تواند بنا بر سلیقه ی خود روش ویژه ای را درنظر گیرد که البته بسته به رشته و کتاب درسی می تواند متفاوت باشد . ولی عموماً مواردی که مهم و قابل ارزیابی هستند ، عبارت اند از: پاکیزه بودن ، تنوع سوالات ، املا و انشای سوالات ، ابتکار و نوآوری در طرح سوال ، نحوه ی نمره گذاری ، در راستای اهداف درس و کتاب بودن سوالات . در این مورد لازم است ، معلمان برای بعضی سوالات ارزش و امتیاز خاص قائل شوند؛ نظیر : سوالاتی که برداشت کلی از یک مطلب درسی یا یک درس هستند . سوالات یکه تا سطح راهبر شناختی و یا خلق و نوآوری می رسد. سوالاتی که درواقع عیناً در متن نیامده اند ولی خارج از درس نیز نیستند . سوالاتی که چند مطلب را در هم ادغام می کنند . سوالاتی که یک فعالیت علمی و منطقی خاصی را باید فراگیر انجام دهد. سوالاتی که فعل یا کُنش خاصی را مورد سنجش قرار می دهد. سوالات چهار گزینه ای که گزینه های آنها منطقی ، ظریف و با دقت انتخاب شده باشند . واضح است که این گونه سوالات دلیل بر فهم کامل مطالب درسی هستند .
10- تشویق و ایجاد انگیزه : برای برانگیختن و دادن رغبت به یادگیری و رسیدن فراگیر به سطح خود یادگیری و احساس رضایتمندی از فعالیت های آموزشی تحویل گرفتن تکالیف با دقت نظر است . برای وقت و فعالیت فراگیر ارزش قائل شده و با دقت و توجه خاصی این فعالیت و زاویههای پنهان آنرا مورد بررسی قرار دهیم. سرسری و با عجله در راهرو بین کلاس در زنگ تفریح و یا .... هرگز فعالیت ها را مورد بررسی قرار ندهید مانند یک استاد راهنما و یا مشاور وقت بگذارید و به فعالیت ایشان بعنوان یک سطح از یادگیری نگاه کنید تا خدایی نا کرده باعث دلزدگی یا دلسردی ایشان نگردد.
این را بخاطر بسپاریم ؛ هر فعالیت تا هر اندازه ؛ ابتدا نیاز به تشویق دارد . بعد از تشویق و بررسی نقاط قوت یک راهنمایی قابل پذیرش تر می باشد. یکی از بهترین مشوق ها و عوامل ایجاد انگیزه در دانش آموزان ، برای تلاش بیشتر در اجرای فعالیت مذکور، قرار گذاشتن با آنها به این ترتیب است که : تا زمان تحویل فعالیت و یا تکلیف و پاسخ سوالات فرصت بررسی و تجدید نظر و جمع آوری اطلاعات داشته و بهترین فعالیت مورد تشویق قرار خواهد گرفت و امتیاز بعدی برای گروهی بعدی است که فعالیت های خود را ضعیف تر و یا دیر تر تحویل دهد. از این قسمت اهداف برانگیزندگی و ایجاد رغبت و افزایش انگیزه را می توان دنبال کرد و در ضمن اهداف ذیل را نیز می توان برنامه ریزی نمود:
دانش آموزان ممتاز در گروه برای کسب نمره تلاش بیشتری می کنند تا همه ی اعضای گروه مطلب را فرا گیرند.دانش آموزان کاهل سعی در تقویت و همگامی خود با گروه خواهند داشت. فراگیران به پاسخ سوالات طرح شده ی خود نیز توجه می کنند . دانش آموزان تا زمان تحویل فعالیت ، مشتاق باقی می مانند .فعالیت حالت مسابقه به خود می گیرد . در فعالیت گروهی معجونی از رقابت و رفاقت خواهیم داشت.
نتیجه : انجام فعالیت های مکمل و فوق برنامه در مدارس محرک بسیار خوبی برای تجربه کردن فراگیران و آماده شدن برای پذیرش مسئولیت و تقویت فعالیت گروهی در جامعه و افزایش اعتماد به نفس و ایجاد انگیزه و رغبت در دانش آموزان برای یادگیری مهارتها و تعمیق یادگیری است و ما معلمان و مدیران لازم است تا بستری مناسب برای پرورش استعدادها ، افکار منطقی و خلاقیت در دانش آموزان را فراهم نمائیم تا در کنار تجربه های جدید به رشد و خود شکوفایی و بالندگی دست یابند . درست است فعالیت های فوق برنامه و بخصوص انجام فعالیت در گروه وقت گیر است،اما با تقسیم وقت و هزینه ، نمره را هم نیز بین خود تقسیم می کنند و نقش معلم در کنترل و هدایت گروه کمی مشکل تر خواهد شد. در خاتمه و قبل از ارائه تعدادی از نمونه فعالیت های آموزشی این نکتهرا متذکر می شویم که نقش معلم نه آموزش است و نه یاددهی بلکه تشویق و راهنمایی فراگیرست تا رسیدن به خود یادگیری.
نمونه فعالیت ها ی پیشنهادی و یا چارچوب عملکرد
1- یادگیری اطلاعات کلامی
فرد یاد می گیرد که اطلاعاتی را شرح دهد و رویداد و مجموعه ای از وقایع بصورت شفاهی برای فرد یا افراد دیگر توضیح دهد. البته در مقاطع بالاتر بصورت دستنویس و یا متن تایپ شده حتی پاورپوینت ، نقاشی و توضیح زیر آن مفهوم را منتقل کند. جمله سازی ، بخوانیم ، بنویسیم و نوشتن انشاء بسیار بسیار اهمیت دارد.
کلمات و نام ها:
حفظ کردن آیات قرآن ؛ شعر؛ تاریخ ادبیات و ... ( در قالبتکالیف کلاسی).
نام بردن اسامی اشخاص؛ امکان؛ القاب؛ عناصر ؛ وقایع و.... ( در قالبتکالیف خارج از کتاب).
تشریح یک فیلم؛ یک نوشته؛ یک آزمایش و ... ( نتیجه بحث در گروه بدون دخل و تصرف و اظهار نظر ، فقط بیان رویداد)
یادگیری حقایق و وقایع:
توضیح یک مسئله ؛ بیان یک حادثه و وقایع تاریخی و خاطره( در قالبتکالیف کلاسی).
نقل و قول کردن خاطرات و یادداشت های مورخان، پدر بزرگ و ....( در قالبارائه گزارش بدون دخل و تصرف).
کنفرانس، روزنامه دیواری؛ سخنرانی، نقاشی و..... یک رویداد تاریخی و مراحل یک رُخداد( در قالبفعالیت مکمل).
بیان یافته های خود از یک بازدید؛ سخنرانی، همایش، جلسه، و..... ( در قالبارائه گزارش مکتوب و مصور).
قراردادها و قوانین:
بیان یک فرمول ؛ راه حل یک مسئله ؛ تعریف یک قانون ؛ بیان قرارداد و...( در قالبتکالیف کلاسی بدون کشف و یا ابداع).
تعریف یک رابطه؛ توضیح یک فرمول؛ تشریح یک معادله و..... ( در قالببحث گروهی).
تشریح مفاهیم؛ چرایی؛ چگونه؛ ذکر دلایل و زنجیر کردن مفاهیم و بیان اصول... ( در قالبتکالیف خارج از کلاس).
درک و فهم:
انجام آزمایش در منزل؛ حل مسئله های مشابه؛ ( در قالبتکالیف خارج از کتاب)
تهیه نقشه کشور های همسایه ایران ؛ خاورمیانه ؛ قاره ها بار درج توضیح لازم و.... ( در قالب روزنامه دیواری-گروهی).
درک مفاهیم انتزاعی و تشریح آنها ( در قالب فعالیت گروهی و انتقال دانش).
درک یک مسئله و ترسیم تصویر مرتبط و یا ارائه مسئله برای تصویر ( در قالب فعالیت کلاسی).
شنیدن داستان و تشخیص و انتخاب تصاویر مرتبط با موضوع و..... ( در قالب فعالیت گروهی).
کاربرد:
انجام آزمایش در کلاس ؛ حل مسئله های مشابه در گروه و.... ( در قالبتفحص گروهی و تدریس اعضای تیم)
مشخص کردن بر روی نقشه استان ؛ شهر ؛ محله با نام امکان و.... ( در قالب فعالیت گروهی درس نقشه خوانی و جغرافی در کلاس).
بکار بستن ابزار در مکان های مناسب، کار بست فرمول در مسئله متناسب و .....( در قالبتکالیف کلاسی).
تهیه نقشه کشور ایران در دوران و سلسلههای مختلف و.... ( در قالب گزارش و آلبوم مصور-گروهی).
ارائه تصاویر شماره دار و درخواست داستان و یا مطلب مرتبط با موضوع ( در قالب فعالیت گروهی).
استفاده از ضرب المثل و اشعار ؛ آیاتروایت در نوشته و صحبت های خود در محل مناسب ( در قالب ارائه گزارش و کنفرانس).
تجریه و تحلیل:
بازدید علمی از کارخانه ها؛ نمایشگاه ها؛ موزه ها ؛ ترمینال و.... ( در قالبخبرنگار و گزارشگر).
اظهار نظر منتقدانه در خصوص فعالیت های هنری و ورزشی همکلاس ها ( در قالبخبرنگار و گزارشگر).
مقایسه انواع انرژی؛ چارت حیوانات و گیاهان؛ انواع سنگ ها و.... ( در قالب تدریس اعضای تیم و گزارش در گروه).
ترکیب:
نقد و بررسی یک داستان ؛ تصویر ؛ نوشته و یا فیلم و... ( در قالب تدریس اعضای تیم و گزارش در گروه).
انجام آزمایش در منزل؛ طراحی مسائل مشابه و.... ( در قالبتکالیف خلاقانه).
طراحی مجدد؛ مهندسی معکوس؛خلاقیت در ارائه مطلب و... ( در قالبتکالیف خارج از کتاب).
نوشتن مقاله و داستان ( در قالبمسابقه؛ تکلیف ؛ دگر اندیش ؛ نو آوری و یا ....).
ساختن یک داستان ؛تئاتر؛نمایش خلاق ؛ پانتومیم و.... ( در قالب فعالیت گروهی برای ایجاد انگیزه اول درس - معلم یار).
بررسی انواع انرژی؛ گوناگونی حیوانات و گیاهان؛ انواع سنگ ها و.... ( در قالب بررسی تحقیقی و تهیه گزارش).
ارزشیابی و قضاوت:
برگزاری آزمون در گرو های دیگر؛ پرسش کلاسی و.... ( در قالبمعلم یار).
شرکت در محکم قضایی؛ بارش فکری؛ زنجیر کردن مفاهیم ؛ حل مسئله و... ( در قالب روش های نوین تدریس و تفکر خلاقانه).
برگزیدن ؛ انتخاب ؛ تشخیص؛ داوری و.... ( در قالب هیات داوران و جمع منتقدان ).
2- مهارتهای ذهنی
تمیز دادن( استفاده از حواس خود ، بینایی ، شنوایی و...):
پیدا کردن یک حرف یا کلمه در کتاب و .... ( تشخیص شکل حروف کلاس پیش دبستانی و اول ابتدایی ).
انجام بازی هایی که نیاز به دیدن و شنیدن دارد ( در قالب قصه خوانی ، شعر خوانی و درس بخوانیم).
تشخیص مزه ها ، شناخت رنگ ها ، تشخیص میوه و گل از روی بوی آنها و... ( تشخیص ، بازهای آموزشی).
تشخیص کلمات و جملات غلط در یک داستان یا قصه و... ( بالا بردن مهارت گوش دادن با بازی).
یافتن جملات ، تصاویر، اشکال ، فرم ها و وصله های نا مرتبط با بقیه( استفاده از حواس در تمیز دادن با بازی ).
دسته بندی کردن اشیاء با لمس کردن ( گام اولیه برای درک مفاهیم محسوس).
تشخیص انواع آیینه ها و عدسی ها با لمس کردن و دیدن تصاویر ( تفحص در گروه ).
مفاهیم محسوس( استفاده از خصوصیات فیریکی اشیاء و موضوعات برای کشف و طبقه بندی ):
انجام آزمایش های ساده علوم که نیاز به دیدن ، لمس کردن و حس کردن دارد ( گروه بندی و دسته بندی کردن و تشخیص ).
دسته بندی کردن اشیاء از روی وزن و رنگ و... ( همفکری در گروه برای تفحص گروهی ).
دسته بندی اشیاء بر اساس حرارت، اندازه ، سختی، زبری و ....( فعالیت های گزارشی و اکتشافی ).
در مفاهیم محسوس که با خصوصیات فیزیک اشیاء ارتباط دارند مانند : پهنا ، انبساط، انقباض، طول و... ( دریافت مفاهیم محسوس ).
درک مفاهیم قدمت و ارزش بر اساس توضیحات کارشناسان در موزه و بازدی و...( ایجاد آمادگی برای خروج از مفاهیم محسوس به انتزاعی).
مفاهیم تعریف شده( مفاهیمی که قابل احساس نیستند و خواص فیزیکی هم ندارند ... درک و کاربرد مفاهیم انتزاعی نه تعریف ):
شناسایی اعداد اول و کشف مفاهیم و قواعد آن( همفکری در گروه بمنظور تفحص گروهی ).
انواع مثلث و ترسیم آن با روش ها و ابزار ی مختلف و... ( فعالیت های گزارشی و اکتشافی بمنظور تدریس اعضای تیم ).
نوشتن مقاله در خصوص آزادی و استقلال و .....( کار تحقیقاتی و تجزیه و تحلیل مفاهیم ).
گردش علمی ؛ انجام آزمایشات ساده ، جمع آوری نمونه از محیط و... ( کاربست مفاهیم انتزاعی در محیط عملی و حل مسائل ).
ارج نهادن ، ارزش گذاری و احترام کردن به بزرگتر ها و لزوم آن و... ( برقراری ارتباط با حیطه ی نگرشی کودک از نظر منطقی و علمی ).
استفاده از قواعد( روابط بین مفاهیم و مهارت ذهنی تسلط یافته و کشف حقایق ):
بررسی صورت و مخرج کسر و کشف فرمول ساده کردن و...( همفکری در گروه بمنظور تفحص گروهی ).
ترکیب کردن رنگهای اصلی و کشف چرخه ی رنگ و... ( فعالیت های گزارشی و اکتشافی بمنظور تدریس اعضای تیم ).
انجام معادله های ساده ریاضی و یا کشف فرمول مساحت دایره از روی مساحت مستعطیل( همفکری در گروه ثبت گزارش ).
کشف چرایی نصف کردن مساحت مثلث نسبت به مربع... ( فعالیت های گزارشی و اکتشافی بمنظور تدریس اعضای تیم ).
دسته بندی کردن گیاهان و جانواران با کشف خصوصیات آنها و...( همفکری در گروه بمنظور ارائه گزارش تحقیقاتی ).
بررسی چند آیه و ثبت یافته های مشترک آنها و... ( فعالیت های تحقیقاتی برای تجزیه و ترکیب مفاهیم و کشف حقایق ).
مقایسه دو واقعه تاریخی در دو زمان متفاوت وکشف اتفاقات مشترک آن و....( همفکری در گروه بمنظور تفحص گروهی ).
بررسی آداب رسوم اقوام ایرانی از روی کتب ، فیلم و یا گزارش مورخان و استخراج نکات مشترک بین آنها و.... ( فعالیت تحقیقاتی ).
حل مسئله( زنجیر کردن مفاهیم و قواعد در هم و بدون هیچ راهنمایی بتواند مسئله را حل کند و یا مسئله مشابه بسازد):
چرایی شکستن شیشه در یخدان یخچال و...( همفکری در گروه بمنظور تفحص گروهی ).
چرایی عدم برگ ریزان درختان برگ سوزنی و مخروط داران در فصل پاییز و... ( فعالیت های اکتشافی بمنظور ارائه کنفرانس ).
نوشتن یک انشاء در خصوص موضوعات تجربه نشده ، مانند پیشگویی و آینده نگری ...( همفکری در گروه ؛ تخیل هدایت شده ).
اثبات تساوی دو زاویه و یا دو مثلث از طروق منطقی و... ( فعالیت های گزارشی و اکتشافی بمنظور تدریس اعضای تیم ).
بررسی پیشرفت علمی مسلمانان بعد از تصرف ایران و....( همفکری در گروه بمنظور تفحص گروهی ).
مقایسه انواع انرژی و ارائه راهکارهای صرفه جویی علمی و...( فعالیت های تحقیقاتی و میدانی ).
3- راهبردهای شناختی
راهبرد شناختی( رهبری فرایند یادگیری و جهت دار کردن افکار خود، کشف، نوآوری و خلاقیت.... کیفیت تفکر ):
درک و یادگیری مجموعه ای از اعداد و یا مفاهیم و کلمات نا مرتبط با هم و... ( توصیف ارتباط بصورت گزارش و کنفرانس ).
کشف راه جدید برای یک قضیه و رابطه هندسی ، مثلثاتی ، ریاضی و.... ( ارائه کنفرانس و گزارش و یا تدریس – معلم یار ).
طراحی فرضیه و اثبات و رد آنها با دلایل عقلانی و استدلالی و...( فعالیت های تحقیقی و استدلالی؛ یادگیری هدایت شده ).
چرایی رفتار و کُنش های انسان در جامعه( همفکری در گروه بمنظور تفحص گروهی ).
تحلیل مسائل سیاسی منطقه خاورمیانه و ....( فعالیت های تحقیقاتی و علمی ).
ارائه راهکارهای خلاقانه جهت امور آموزشی ، علمی ، اقتصادی و...( جهت شرکت در جشنواره ها و المپیاد ها ).
طراحی مسئله ، ساخت سوالات جدید ، طراحی نو، برنامه نویسی، اختراع و....( طراحی موقعیت بر اساس شرایط مطلوب نه شرایط موجود ).
4- مهارتهای حرکتی
دریافت مهارت( در قالب تهیه گزاش مکتوب و مصور):
بازدید علمی از کارگاه ها ؛آتلیه هنری؛ بازار و........ ( در قالب تهیه گزاش مکتوب و مصور).
مشاهده دانش آموزان پایه بالاتر و یا آثار خوشنویسی، نقاشی ، روزنامه دیواری و... ( در قالب بازدید و جلب توجه).
دیدن ابزار و یا استفاده از ابزار در عکس، فیلم و کارگاه ها و... ( مواحه شدن با موضوع و برانگیخت حس کنجکاوی).
تماشای فیلم حرکات ورزشی و یا مسابقات قهرمانی و...( ایجاد انگیزه و رغبت برای تربیت بدنی).
آشنایی با افراد موفق، دانشمندان، کارآفرینان، ماهر و... ( در قالب تهیه گزاش مکتوب و مصور).
آمادگی جسمی و ذهنی و بدنی:
ساختن با گل رس و یا خمیر بازی؛ ماکت و نقاشی های تخیلی ؛ تجسمی و... ( در قالبتکالیف خارج از کلاس).
تهیه نقشه استان ؛ شهر ؛ محله با مختصات امکان و.... ( در قالب فعالیت درس نقشه خوانی و جغرافی در منزل).
اجرا ی نقش افراد موفق، ارائه گزارش از شاعران، نویسندگان، دانشمندان و... ( در قالب تئاتر و نمایش خلاق و ....).
حضور در کارگاه ها؛ محیط کار، سالن ورزشی و لمس ابزار کار و وسایل و....( در قالب بازدید و گردش علمی و یا تهیه گزارش).
تکرار و تمرین:
پاسخ به سوالات؛ تهیه گزارش ؛ ارسال ایمیل و یا قرار دادن در پست وبلاگ شخصی و... ( در قالبتکالیف خارج از کلاس درس رایانه).
انجام تکالیف ؛ طراحی و نقاشی؛ طراحی سوال؛ گزارش تصویریو... ( در قالبوبلاگ آموزشی شخصی و گروهی).
انجام فعالیت و حرکت و ساختن از روی تصویر، فیلم، کتب آموزشی و توضیحات مدرس و... ( در قالب تکرار و تمرین).
انجام تمرین با دقت و مرحله به مرحله سخت تر و دقیق تر کردن آن .... ( در قالب هنر و نو آوری و خلاقیت).
تغییر مکان ، معیار،شرایط و ابزار تمرین( در قالب بازی های آموزشی).
افزایش مهارت با تمرین و مشاهده اعمال در جمع و.... ( در قالب تهیه تدریس اعضای تیم و ارائه گزارش).
عادی شدن رفتار:
برنامه نویسی؛ کد نویسی؛ محاسبه ؛ پردازش اطلاعات و... ( در قالبخلق یک پروژه و برنامه جدید).
ساختن با گل رس و یا خمیر بازی؛ ماکت و نقاشی های تخیلی ؛ تجسمی و... ( در قالبتکالیف خارج از کلاس).
رانندگی؛ تنظیم موتور؛ نواختن موسیی بدون نُت؛تخمین زدن ؛سخنرانی بدون نوشته و... ( در قالبتکالیف خارج از مدرسه).
رسیدن به سطح مهارت و ابداع روش های جدید انجام کار و خلاقیت در اجرا ( در قالب تدریس اعضای تیم و معلم یار).
خلق ابزار جدید، دریافت بازار کار، اختراع، برنامه نویسی، محاسبات و.... ( در قالب تهیه گزاش مکتوب و مصور).
انجام اعمال بدون دقت و توجه با چشمان بسته و یا در حین صحبت کردن و.... ( در قالب بازهای آموزشی).
5- نگرش
دریافت نگرش:
بازدید از سرای سالمندان ؛ بهزیستی ؛ عیادت از بیماران و... ( در قالب تهیه گزارش برای ارائه در مدرسه).
بازدید از مزرعه کشاورزی و روستاهای همجوار ( در قالبتهیه گزارش مکتوب یا مصور)
مصاحبه از همسالان کارگر ؛ ورزشکار؛ موفق و... ( در قالببرگزاری مسابقه روزنامه دیواری)
عکس العمل نشان دادن:
گسترش مسائل دینی و سیاسی ( جلسه پرسش و پاسخ دینی و سیاسی)
گسترش مسائل اعتقادی و دینی ( مسابقه احکام) درس هدیه ها و دینی
کیفیت بخشی مناسبت های ملّی و مذهبی ( در قالبمسابقات غیر حضوری اندیشه سبز).
نوشتن ، طراحی، نقاشی و اجرای نقش و ابراز نکات منفی و مثبت یک فرآیند و یا عمل ( در قالب تهیه گزاش مکتوب و مصور).
استخراج نقاط بد و خوب یک فعالیت از قرآن و احادیث و ... ( در قالب تهیه تدریس اعضای تیم و یا فعالیت تحقیقاتی).
ارج نهادن به ارزش:
بررسی واقع و رویداد های سیاسی شهر و کشور خود ( در قالبمسابقات روزنامه دیواری یا کنفرانس) درس تاریخ
رعایت نوبت در اظهار نظر؛ احترام به نظر دیگران؛ پذیرش اشتباه و.... ( در قالبفعالیت های کلاسی).
طرفداری از یک موضوع مشخص؛ ثبات رای ؛ اظهار نظر بی تعصب و منطقی و...( در قالببحث کلاسی و گروهی).
شرکت در فعالیت های گروهی ؛ شورای دانش آموزی؛ رای گیری و .... ( در قالبتکالیف عمومی مدرسه و پرورشی).
تشکیل گروه، هیات، نمایشگاه، میتینگ، اظهار نظر و.... ( محاکم قضایی، مشارکت اجتماعی، مهارت زندگی و اعتماد به نفس).
تبلور در شخصیت:
شرکت در مراسم ، نماز جماعت ، جشن ها و.... ( در قالببرنامه ریزی همکاری و...)
احترام به نظر یکدیگر؛ رعایت حقوق هم؛ محبت کردن و ارج نهادن و..... ( در قالبچک لیست رفتاری).
نظافت شخصی و متانت در رفتار و گفتار در مدرسه و خانه و.... ( در قالب تهیه گزاش مکتوب و مصور).
همکاری؛ همفکری؛ مسئولیت پذیری ؛ تقسیم وظایف و.... ( در قالبفعالیت های گروهی).
رعایت نظم و نظافت؛ کمک به همکلاسی ؛ کمک به کوچکتر و نیازمند و.... ( در قالبمشاهده رفتار).
فهرست منابع :
ایور دیویس- داریوش نوروزی( 1368) ، مدیریت یادگیری-ساسان ؛ شیراز؛ چاپ دوم 1383
خدیجه علی آبادی (1368): تکنولوژی آموزشی، پیام نور چاپ بیست دوم 1386
شهناز ذوفن(1380): رسانه آموزشی برای کلاس درس، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی
محمد احدیان(1379): تکنولوژی برای کلاس درس، بُشری، تهران
–ادیب ، یوسف (1382) : طراحی الگوی مناسب ، برنامه ی درسی مهارت های زندگی برای دوره ی تعلیم و تربیت عمومی ، پایان نامه ی دکتری دانشگاه تربیت مدرس .
–لواسانی ، فتحعلی (1383) : مهارت های زندگی ( جزوه ی چاپ نشده ) ، معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور .
–فرزام نیا ، مجتبی (1381) : بررسی و شناسایی نقش عوامل درون سازمانی در کسب مهارت های زندگی دانش آموزان دوره ی متوسطه استان گلستان ، طرح پژوهشی .
–فضلی خانی ، منوچهر و همکاران (1382) : راهنمای تهیه و تدوین فعالیت های مکمل و فوق برنامه ، موسسه ی فرهنگی منادی تربیت .
–کدیور ، پروین (1379) : روان شناس تربیتی ، تهران ، انتشارات سمت .
–میرجوادی کرمانی (1381) : بررسی عوامل موثر در پایین بودن سطح مهارت های زندگی دانش آموزان ابتدایی استان آذربایجان شرقی ، طرح پژوهشی .
–نوری قاسم آبادی ، ربابه و محمد خانی ، پروانه (1379) (مترجم) : برنامه ی آموزش مهارت های زندگی ، انتشارات معاونت فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور .
–نیک پور ، ریحانه (1383) : مهارت های زندگی ، آشنایی با برنامه ی آموزش ، انتشارات معاونت امور فرهنگی و پیگیری سازمان بهزیستی کشور . –WATKINS & CARNELL, WHALE J.(2000): LEARNING ABOUT LEARNING, FIRSTPUBLISLEDBY ROUTLEDGE.
–سلسبیلی ، نادر . برداشت ها ، تلفیق هاو الگوها ، پژوهشکده ی تعلیم و تربیت ، تک نگاشت 34 ، چاپ اول 1382 .
واماازدیدگاه گسترده تر دوهدف اصلی ارزیابی عملکردشامل مشاوره وارزشیابی است .اطلاعات از طریق مشاوره را می توان به عنوان توصیه هایی برای کار آموزی یا به عنوان مرور کلی و ادواری خود مورد استفاده قرار داد.
توجه به نظریه های جدید مدیریت و اهداف سازمانها و رفتار سازمانی در بررسی وحل مشکلات ارزیاب عملکرد در آموزش و پرورش بسیار موثر خواهد بود.
توصیف وضعیت موجود
1- خودم :
اکنون که در بهار عمرم باغبان غنچه های نو شکفته سرزمین علم و دانش هستم خدا را شاکرم که می توانم خدمتی در این گلستان سبز همیشه بهاری داشته باشم . نمی خواهم از زبر دستی این باغبان حقیر تعریف کنم ولی آهنگی دلنواز از سوی سرزمین علم وقلم بر وجودم احاطه شده تا بر این تجربیات 15 ساله لباسی مفخرازارتقاء تحصیلی(در دانشگاه فرهنگیان) بپوشانم. به چه زیباست این زرین لباس مفخر ، معطر به عطر علم ودانش .
حال که دسته ای گل از تجربیات خود در دست گرفته ام میگویم که بوی هر گل از کجا نشات گرفته است.
گل سرخ زیبای محمدی ، با عطر خود هر جا که به مشام میرسد بر لب زمزمه ای از صلوات بر محمد و آل محمد جاری میکند. این گل مرا الناز نژاد محمد معرفی میکند. گل یاس سفید،معرف مقام اول در منطقه رضویه در الگوهای برتر تدریس گل مریم ، معرف رتبه اول استانی در پرسش مهر 5 و6 گل زیبای رز،معرف مقام اول دست سازه های حرفه و فن جشنواره ابن سینا سال 87 گل نسترن ، معرف رتبه اول استان در الگوهای برتر تدریس سال 88 گل زیبای نرگس، که همیشه در میان این دسته گل تنازی میکند مرا شوق بر دعای فرج صاحب الزمان می دارد.
2- کجا
اکنون دو سال است که با افتخار در اداره آموزش و پرورش ناحیه 7 در بخش ارزیابی عملکرد مشغول به فعالیت هستم و از همه اعضاء این گروه تشکر میکنم که مرا با نصایح خود مستفیظ نموده اند. وظیفه من در این بخش این است که ماهیانه 27 آموزشگاه مشخص را بازدید میکنم وبراساس فرمهایی معین که در بخش ارزیابی عملکرد اداره کل آموزش و پرورش تنظیم میشود این مدارس را مورد ارزیابی قرار میدهم .
من با شوق و علاقه ای که به این کار زیبادارم هر گاه که پا به مدرسه ای میگذارم خدا را شکر میکنم که زمینه های فرا گیری علم و دانش برای این نونهالان تازه رسته به خوبی فراهم شده است. و از همه مدیران و معاونان و معلمان زحمت کش که با تلاش خود به این فضای ملکوتی روشنایی ازجنس معرفت می دهند تشکر میکنم.
ان شاء الله تلالؤاین درخشش شفا بخش مشکلات جامعه باشد. همانگونه که تا کنون نیز این خانواده دانشمندان بزرگی را به این جامعه تحویل داده است . مهندسان، پزشکان، اساتید همه زمانی را در این فضای زیبای پر ستاره بوده اند. نمیگویم هیچ نقصی در کار نیست ولی با تلاش خلاقیت ،مدیریت با ظرافت می توان سختی هاونا پاکیها را نظافت کرد.
اگر به فرض یک مدرسه را در نظر بگیریم ، که باید 9 بار در 9 ماه تحصیلی مورد بازدید قرار گیرد ، چهره مدیر در هر ماه به رنگی است . گاه متفکر ، گاه عصبانی از کمبود بودجه ، گاه شاد وخندان از رشد تحصیلی دانش آموزان ، گاه غمگین از فرهنگ خانواده ها یا طلاق اولیا ، گاه مغرور از کسب رتبه های دانش آموزان در المپیادها و مسابقات و گاه....
ولی رنگ مدرسه همیشه سبزاست . سبز سبز.....
ارزیابی عملکرد 27 مدرسه در ناحیه 7 آموزش وپرورش که بر عهده من است ، ماهیانه بر طبق فرم های مشخص شده ای که از طرف اداره کل آموزش و پرورش تهیه و تنظیم شده صورت میپزیرد.
شرایط به این ترتیب است که من با وسیله نقلیه عمومی وگاهی با وسیله شخصی خود به صورت سر زده واردمدرسه می شوم وآموزشگاه رابر اساس فرم ماهیانه مورد ارزیابی قرار میدهم از آنجا که تقریباً ماهی یکبار با مدیر مدرسه ملاقاتی داشته؛ قاعدتاً یک نوع ارتباط دوستی نیز برقرار می شود .
لذا در تذکر برموارد نقض وکاستی علاوه بر حکمیت ادب رابطه دوستی نیز دخیل میشود و گاه ها چشم پوشی. البته عدم وجود امکانات مادی برای رفع نقایص نیز تکرار بر تذکر را محدود می کند.
به عنوان مثال شرایط نا مناسب سرویس بهداشتی یک نقص بهداشتی است که با وجود امکانات مالی بهبود می یابد. رعایت حداقل امکانات نیز خود مستلزم حداقل شرایط مالی وبودجه مدرسه را می طلبد . لذا تذکر بر این نوع موارد که بسیار است مشکلی را حل نمی کند. از طرفی مواردی در فرم های ارزیابی عملکرد ماهانه است که تکرار می شود یا باید در تاریخ خاصی مورد بازرسی قرارگیرد. مثلاً بررسی عملکرد ایام خاص مثل 13 آبان. برای این بررسی بازدید مدارس باید بعداز این تاریخ باشد که در واقع نیمه دوم است که این خود مستلزم زمان بیشتر برای بازدید 27 مدرسه تحت پوشش است.یا مثلاً مواردی تخصصی در بندها قرار گرفته که مربوط به مسایل حسابداری امور مالی است که نیازمند تسلط خاص است.
حتی جمع آوری کمک های مردمی که باید در دفاتر ثبت شوند. با بعضی از بررسی هایی که انجام داده ام ثبت نشده و اصلاً هیچ مشخص نمی شود که این کمک در کجا و چگونه خرج شد.
درکل کلیه بندها بر اساس مستندات که مدیر با معاونان در اخیارم قرار میدهند مورد ارزیابی قرار گرفته و امتیاز داده میشود. امتیازها بر اساس گزینه های عالی، خوب، متوسط و ضعیف اقدامی ندارد می باشد. و در نهایت نتیجه ازطریق سایت به اداره ارسال می شود.
بیان مسئله
( چگونه میتوان با مطالعه روشها ونظریه های جدید مدیریت عملکرد وارزیابی میزان موفقیت شغلی خودرا افزایش دهم. )
از آنجایی که من با تجربه سابقه کاری کم وارد بخش ارزیابی عملکرد اداره شده ام در درونخود نسبت به این مسئلیت کاستی هایی را احساس میکنم چرا که بیشتر امور کاری من به مدیران مدارس بر می گردد.یعنی باید کار مدیر یک مدرسه را ارزیابی کنم.
کار مدیر در مسایل آموزشی ، امور پرورشی و امور مالی ....... در این حوزه کاری احساس میکنم بعضی مدیران از سابقه کاری کم من نوعی زرنگی بهخرج میدهند و اطلاعات درست وکافی در اختیار من قرار نمیدهند. این مشکل ازچند زاویه برایم قابل بررسی است .
1- آیا سابقه ی کم کار من و کم تجربگی باعث عدم تسلط بر کل حوزه نظارتی من شده است ؟
یا
2- آیا اطلاعات کم درحوزه مدیریت جدید آموزشی و رفتارسازمانی باعث عدم تسلط بر کل حوزه نظارتی من شده است؟
3- از طرفی گاه مدیران با سوالات و به اشتراک گذاشتن مشکلات طالب مشاوره و راهنمایی هایی هستند . مثلا پرسشهایی در خصوص مسائل اداری ، آموزشی ، مشکلات اخلاقی ورفتاری دبیران ، مشکلات رفتاری دانش آموزان و والدین وسوالاتی در مورد بخشنامه ها و.....
درهر حال مدیران مدارس برای حضور من احترام بسیار قائلند. در این خصوص بعد از اعتبار سنجی موردمشابهی را پیدانکردم.
از آنجا که من به عنوان ارزیاب اجباری ندارم که الزاما در صدد بالا بردن روحیه کارمندان باشم با وجوداینکه روحیه بالا وعملکردخوب لزوما توام نیستند ولی این نیز حقیقت دارد که روحیه بالا معمولا با حضور منظم کارمند همراه است. ونقل وانتقالات کمتری به دنبال دارد . نحوه حضور و میزان نقل وانتقالات هر دودر میزان بهره وری و سود دهی تاثیر میگذارد .که عوامل موثر در روحیه کارمندان عبارتند از سن کارمند- سطح تحصیلات کارمند – سطح شغلی کارمند- ماهیت شغل – رهبری ملاحظه کار – جو سازمانی یا احساساتی که کارمند نسبت به سازمان دارد.
تعریف مفاهیم و واژگان:
چگونهمیتوانم بامطالعه روشها و نظریه های جدید عملکرد وارزیابی میزانموفقیت شغلی خود را افزایش دهم؟
عملکرد: نتیجه کار- میزانکار حاصل محصول ( فرهنگ فارسی معین)
روشها: شیوه – سبک (لغت نامه دهخدا)
ارزیابی : بهای چیزی را معین کردن (فرهنگ فارسی معین)
میزان:تندازه مقدار (فرهنگ فارسی معین)
یافته های علمی
مدیریت
یعنی
کار کردن با مردم................................... همراهی و هماهنگی داشتن
میان مردم .............................................. عضویت داشتن
برای مردم............................................................. خادم بودن
به خاطر خدا........................................................هدف الهی داشتن
مدیریت آموزشی : فرایندی است اجتماعی که با بکار گیری مهارتهای علمی ، هنری وفنی کلیه نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی وهماهنگ نموده وبا فراهم آوردن زمینه انگیزش ورشد با بر آوردن نیازهای منطقی فردی و گروهی معلمان ،دانش آموزان وکار کنان به اهداف تعلیم وتربیت می رسد.
بهترین شیوه رهبری رهبران به طور معمول دو وظیفه عمده بر عهده دارند : انجام فعالیت مربوط به تحقق هدف و جلب رضایت پیروان . کهخصوصیات مهم رهبران موثر شامل : 1- مطمئن به خود
2- با هوش
3- خوددار
4- توانا در سرپرستی
5- کاردان
6-مبتکر
7- شجاع میباشد. (داود مدنی 73)
مدیریت عملكرد سازمانی به یكی از موضوعهای مورد توجه و جذاب تبدیل شده است و این تمایل هم در زمینههای تحقیقاتی و هم در زمینه های كاربردی به بروز نوآوریهای بسیاری منجر شده است.در دو دهه اخیر ، مدیریت عملكرد سازمانی به یكی از موضوعهای مورد توجه و جذاب تبدیل شده است و این تمایل هم در زمینههای تحقیقاتی و هم در زمینه های كاربردی به بروز نوآوریهای بسیاری منجر شده است . لذا در این مقاله پس از تعریف ارزیابی عملكرد سازمانی و دلایل آن، برخی چارچوبها و متدهای نوین در این زمینه را معرفی كرده و نقاط قوت و ضعف هر یك را بیان خواهیم كرد. موضوع ارزیابی عملكرد یكی از مباحث گسترده ای است كه دامنه وسیعی از رشته ها و صاحب نظران بر آن اثرگذار بوده اند و گزارشها و مقالات جدیدی درباره آن نوشته شده است. به علاوه بازار نرم افزارهای كاربردی در این زمینه نیز رشد بسیاری كرده است. اما با وجود مدل ها و چارچوبهای فراوان در این زمینه برخی مدل های مفهومی، محققان بیشترین اثر را بر روی شكل دهی این زمینه خاص داشته اند كه در این مقاله به معرفی برخی از این چارچوبها و نقاط قوت و ضعف هر یك خواهیم پرداخت. اما به منظور بررسی مدل های ارزیابی عملكرد ارائه تعریفی از آن ضروری است.
● ارزیابی عملكرد
ارزیابی عملكرد عبارت است از: "فرایند كمی كردن كارایی و اثربخشی عملیات" كه با مروری بر ادبیات موضوع می توان دلایل آن را به سه گروه اصلی زیر تقسیم كرد:
۱ـ اهداف استراتژیك : كه شامل مدیریت استراتژیك و تجدید نظر در استراتژی هاست؛
۲ـ اهداف ارتباطی : كه شامل كنترل موقعیت فعلی ، نشان دادن مسیر آینده ، ارائه بازخور و الگوبرداری از سازمانهای دیگر است؛
۳ـ اهداف انگیزشی : كه شامل تدوین سیستم پاداش و همچنین تشویق بهبود و یادگیری است.
مسئله ارزیابی عملكرد (عامل موردبررسی و روش ارزیابی) سالیان زیادی است كه محققان و كاربران را به چالش واداشته است. سازمانهای تجاری در گذشته از شاخصهای مالی به عنوان تنها ابزار ارزیابی عملكرد استفاده می كردند تا اینكه جانسون و كاپلن در اوایل دهه ۱۹۸۰ پس از بررسی و ارزیابی سیستم های حسابداری مدیریت بسیاری از ناكاراییهای این اطلاعات را برای ارزیابی عملكرد سازمانها نمایان ساختند كه این ناكارایی ناشی از افزایش پیچیدگی سازمانها و رقابت بازار بود .
بطورمتعارف حرکت به سوی ساختارسرمایه تجربی بابررسی آنچه بعنوان اهرم مطلوب تعیین شده بامطالعه همکاری بین اهرم رعایت شده ویک مجموعه ازمتغیرهای توضیحی موردتحقیق قرارگرفته است.این گذردوعیب اصلی داشت،اول اهرم رعایت شده لزوماًبه اهرم مطلوب نیازی ندارد.دوّم تحلیل های تجربی بطورغیرپویااثرگذارندودرنشان دادن یک آینده روشن ازساختارسرمایه پویاواینکه بوسیله شرکتهاتعدیل شودناتوان هستند.
دراین مقاله مایک مدل پویای تعدیل وگروه اطلاعات بعنوان متدولوژی برروی یک نمونه ازشرکتهای انگلیسی وآمریکایی که بطوراختصاصی تعیین کننده یک اختلاف زمانی در ساختارسرمایه تجربی می باشندراوضع کردیم،درمجموع مدل به جهت امکان اینکه یک نقطه زمانی ازاهرم رعایت شده شرکت راپذیرفته ممکن است مطلوب نباشدوتفاوت شرکتها درسرعت تعدیلاتشان درجهت ساختار سرمایه پویاست که خودشان آن راباکاربیشترممکن است درهمان شرکت تغییردهندماالبته تلاش کردیم که عواملی را برای تعیین نمودن سرعت تعدیلات شناسایی کنیم که بطورنمونه شرکتهایی باساختار سرمایه که دارای هدف نیستندوبایک تعدیل خطی آهسته درجهت هدفشان هستند رایافتیم.شرکتهای آمریکایی منحصربه هدف هستندوبه سرعت بیشتر تعدیل می شوند.
1_ مقدمه :
درتحقیقات تجربی ساختار سرمایه درشرکتها ، عدم قابلیت مشاهده نرخ بدهی مطلوب وبهینه مانعی است که معمولاً بوسیله مدلهای تئوریکی تفسیر می شود.هدف ما این است که یک کاستی که بطور معمول در بیشتر مطالعات قبلی گفته شده است را اصلاح کنیم.درست است که تئوری ساختار سرمایه تشریح کردن تفاوت رعایت شده از نرخهای بدهی را پیشنهاد نکرده است اما بیشتر تفاوت در نرخهای بدهی سرمایه مطلوب در مقابل شرکتهامی باشد.شرکتهایی که سطوح بالایی از هزینه های اهرمی دارند باید سطوح بدهی مطلوب کمتری داشته باشند نسبت به شرکتهایی که هزینه های متقابلا کمتری دارند.البته فقدان همبستگی بین هزینه های اهرمی یک شرکت و سطح بدهی مشاهده شده انها در هر نقطه از زمان ضرورتا باطل کننده تئورئیهای ارائه شده نمی باشد در چنین فاصله ای سطوح بدهی مشاهده شده برای یک شرکت مطلوب نیست.
تحقیق تجربی که از نرخهای اهرم رعایت شده بعنوان نماینده ای برای سطوح مطلوب (برای مثال مشاهدات آقای تیت من و وی سلنر در سال 1988 یا راجان وزینگل در مثال 1995 استفاده می کند.) بسیار وجود دارد.یک عاملی که آن،در بحث بعنوان مساله،برای ارائه کردن است وجود هزینه های تعدیل می باشد.گیلسون درسال 1997 گفت این هزینه ها ممکن است اساسی باشد.بنابراین ، شرکتها ممکن است اثر آن هزینه برای کم کردن میزان نرخهای بدهی شان از سال به سال را یافت نکنند حتی اگر آنها از وجود سطوح غیر مطلوب آگاه باشند.
باتمائزقائل شدن بین نرخ های بدهی رعایت شده و پیش بینی هایی که به اهرمهای مطلوب اشاره داشته این مقاله تلاش کرده است بطور تجربه عواملی که برسطوح بدهی مطلوب وعواملی که بر تعدیلات ساختار سرمایه اثر می گذاردرا تعیین کند.ماسوال کردیم آیا شرکتها درواقع حرکت به سوی نرخ بدهی مطلوب (یاراههایی ازاین قبیل) انجام می دهندوشناسایی می کنندعواملی که سرعت راتعیین می کند؟این تحلیل بدقت بیش ازهمه به اپلروتایت من درسال1995 وفاما وفرنچ در سال 2002 مرتبط است .این دومقاله بیانگرقدرت فرضیه های تامین مالی مختلف درمقابل نرخ اهرم مطلوب تئوری ساختار سرمایه شرکتی خاص باچارچوبی ازمدل تعدیل شده پویااست .مقاله مامتفاوت با آنها است مایک فهرست تکرارکننده بکارگرفتیم که این روش بطور همزمان عوامل تعیین کننده نرخ بدهی مطلوب وسرعت تعدیلات را رفع می کند،که هردوممکن است خیلی زمان ببرد.تا حدی مجموعه متغیرهای توضیحی برای تعدیلات پویامتفاوت است.چارچوب فکری مقاله ما نیز همانند جلیلوند و هاریش در سال 1986 است. آنها ویژگی یک رفتار مالی شرکت مثل تعدیلات قسمتی از اهداف مالی بلند مدت را مطالعه کردند.اگر چه تفاوتهای مقاله آنها با مقاله ما در 2 رابطه کلیدی می باشداول مقاله آنها بر اثر متقابل بین تفاوت تصمیمات مالی یک شرکت(در خصوص بدهی های کوتاه و بلند مدت،نقد ،سرمایه وسود تعمیم شده)تاکید دارد و دوم اهداف مالی بلند مدت آن شرکتها بر بخشی در جهت تعدیل نمودن برون زایی تعیین شده است.یا به عبارت دیگر بطور همزمان درون زایی عامل و هدف را تعدیل کرده ایم. راجبا هاندری در سال 1997 یک مدل تعدیل پویا در زمینه اطلاعاتی از شرکتهای هندی را انجام داده است وحشمتی در تحقیقی درسال2001 یک مدل تعدیل پویارادرشرکتهای سوئدی کوچک بکارگرفت .نیوروژکین درسال2002تعدیل پویایی رادریک گروه از اقصاداروپای شرقی تحلیل می کند.ابتدا تئوری ساختارسرمایه توسط کانی ومارکوس ومکدولانددرسالهای 1984و1985 وفیشروهینکل وزی چر درسال 1989 انتخاب شد.اخیراً لی لندوتافت درسال 1996وگلدستین وجو ولی لنددرسال 1999بیشتر استراتژی مالیپوشش زودگذربرای رویه شرکتهادرتهاتربین هزینه های ورشکستگی پذیرفته شده وحمایت های مالیاتی ازبدهی هاراتحلیل می کنند.همه این مقالات به مادردرک تئوری ساختارسرمایه وهمه مجموعه ازعوامل محدودشده درکانون آن کمک می کنند.
رویکردماازلحاظ تئوریکی کمترجاه طلبانه است.مابه طور عادی یک مجموعه ازمتغیرهای توضیحی استفاده کردیم که محدده ای از تئوری ساختار سرمایه رامی گیردوتعدیل کند یک ساختارسرمایه مطلوب درون زا درشرایط آن متغیرهارامی پذیرد.سرعت تعدیل کندایجادشده تابعی ازیک مجموعه متغیرهای کنترل شده بیرون ازاهرم مالی است.
به عبارت دیگر از مقایسه نتایج نوشته های قبلی ما یک مجموعه استاندارد ازمتغیرهای توضیحی دربرآوردهایمان استفاده کردیم.هردو ارز شهای دفتری و بازار در اندازه گیری نمودن اهرم استفاده شده است.نتایج به عنوان ملاک اهرم رعایت شده شرکت که مکرراً با هدف اهرم شان متفاوت است ارائه گردیده است ومعمولاًسرعت تعدیلات مشخص شده برای هر یک از آنها پایین است که در ادامه آن یا هزینه تعدیلات بالا است یاانحراف هزینه ها ازهدف اهرم نسبتاًکوچک است .این یافته ها آشکار نمود اهمیت استفاده از مدل پویا برای مطالعه ساختارهای سرمایه را و پیشنهاد کرد که خطاهای عدم استفاده می تواند بطور خیلی جدی بر صنعت خاصی بر نتایج دلالت نماید.
چارت مقاله به شرح زیر است:
بخش 2- بحث هایی بر مبنای مدل پویای تعدیل ساختار سرمایه
بخش 3- ارائه یک توصیفی از وابستگی و عدم وابستگی متغییرهای استفاده شده
بخش 4- بحث هایی از تخمین روندها،اطلاعات و نتایج تجربی
بخش 5- نتایج
2- تعدیل پویای ساختار سرمایه:
عقیده اصولی در تئوری ساختار سرمایه این است که با حضور مالیاتهای شرکت ،شرکتها می توانند بوسیله اهرمی کردن ارزش را افزایش دهند چون بهره بدهی که مالیات پذیر می باشد منجر به جریان نقدی اضافه شده ناشی از محفوظ کردن بهره مالیات منجر می گردد.
بنابراین آنچه که هزینه ها افزایش اهرم را شامل شده اند وآن یک دادوستد بین هزینه ها و سودهای اهرم است که اشاره به یک سطح بدهی مطلوب داخلی برای یک شرکت باشد اشاره می کند.
ارزش برابر بودن سطح بدهی مطلوب حداکثر کردن ارزش شرکت را با یک سطح جریانات نقد عملیاتی ارائه می دهد. و ارزش شرکتها که دارای سطح اهرم مطلوبی نمی باشند امکان این حداکثر کردن را از دست خواهند داد،با بکارگیری نادر ست کمی از اصطلاحات فنی ما با اینکه شرکتها،شرکتهای غیر مطلوبی هستند مواجه خواهیم شد.
نسبت معین و ثابت اهرم مطلوب(بدهی جمع سرمایه)با Litگذاشته شده است ،برای شرکتi در زمان t گذاشته شده است
Lit=F (Yit ,Di,Dt) (1)
و تابعی از یک عامل شرکت و زمان گوناگون با متغییرهای اهرم مطلوب تعیین شده به نام Yit و DiوDt که شرکتها ی ویژه و زمانهای ویژه که اثرات را بوسیله شرکت و زمان ساختگی (زمان روند)متغیرها بیان می کنند. بنابر این،این اهرم مطلوب از اختلاف بین شرکتها و زمانها نتیجه شده است . از عواملی که یک اهرم مطلوب برای شرکت تعیین می کند وممکن است در زمانهای دیگرتغییرکند وآن بطور مشابه نرخ بدهی مطلوبی است که ممکن است دربیشتر مواقع شرکت مشابهی رابه جنبش درآورد.این قضیه درموضوع ماطبیعت پویایی مسئله ساختارسرمایه راتسخیرکرده است،که پیش ازاین درنوشته های قبل چشم پوشی شده است.بوسیله میانگین های گرفته شده درطول زمان ، بیشترمقالات ازسری های زمانی استفاده کرده اندکه ازاین منبع مهم اطلاعاتی درآن بکارگرفته نشده است.تحت شرایط ایده آل اهرم رعایت شده شرکت i درزمان t (Lit)،بایدمتفاوت ازاهرم مطلوب نباشد،یعنی Lu = Lu* .دراستقرارپویایی، به تغییردراهرم واقعی ازدوره قبل به دوره جاری اشاره می کندکه بایدکاملاًباتغییری موردنیازبرای شرکتی که ازنظرزمانی t مطلوب بوده است برابرباشد Lit - Lit-1 = L*it – Lit-1 بااین وجود،اگرتعدیلات پرخرج باشند،سپس شرکتها ممکن است بطورکامل تعدیل مطلوب رابرای آن پیدا نکنند،یاآنهافقط بتوانندبخشی ازآن را تعدیل کنند.این می تواندبه صورت زیربیان شده باشد
(2) Lit – Lit-1 = dit (L*it – Lit-1 )
اینجا dit پارامتر تعدیلات است.درمعادله بالابیان اندازه هرکدام ازتعدیلات مطلوب (ازنرخ بدهی t-1 تانرخ بدهی هدف درt) وابسته به تعدیل پارامترitاست.اگر dit =1 باشد،سپس تعدیل دریک دوره وشرکت درزمان t درست انجام می گیردکه هدف اهرم است.هنگامی که dit بتوانداختلاف بین شرکتهادرهرزمان برای همان شرکت بیان کندتنها اگر dit =1 باشدبایدبرای تمام t زمانهای شرکت بطورثابت باشدکه این هدف اهرم است.اگرdit <1 باشدپس تعدیل ازسال t – 1 به t رانیازداردکه رسیدن به هدف راکاهش می دهد.
بعبارت دیگر اگر dit > 1باشد شرکت تعدیلات بیشتری درمفهومی که گرفته شده تعدیل می کند که ضروری است وهنوز مطلوب نیست. تذکراینکه پارامتر itd درجه ای برای تعدیل هر دوره بیان می کند که آن می تواند مانندسرعت تعدیل کردن بررسی شود وبا بیشتر شدن ditمبنی بر سرعت بیشتر ازتعدیلات مشخص گردد.
سرعت تعدیل پارامتر ditممکن است باتابع (0) که با تغییرات اصولی اثرگذار بر تعدیل هزینه هاوانحراف هزینه هاازهدف درزیر بیان شده:
(3) dit = ƒ (Zit,Di,Dt)
Zit یک عامل متغیر ممکن است که شامل اهرم مطلوب واهرم واقعی سال قبل شود.شبیه هدف اهرم سرعت تعدیل از اختلاف بین شرکتها وزمانها نتیجه شده است.
شکل عمومی این نوع مدل تعدیلی است که درمحاسبه هدف اهرم برای زمان دورتر انجام نگرفته است. اماهدف اهرم، داشتن اهرم مطلوب در هر دوره است که ممکن است به خوبی وابسته به پیش بینی درباره ارزش آینده تخمینی ازاهرم مطلوب باشد.غالباًدرجهت این هدف درارتباط باهردوره ومخصوصاًدرباره بکارگیری این جنبه بطورپیوسته شرکتهایی هستند.صریحاًبدست آوردن حدمطلوب ازاستراتژی مالی پوشش زودگذر شرکتها درپاسخ پیش بینی شده به صورت متقابل به تغییرات واقعی درعوامل تعیین کننده اهرم درمدل گلدستین ،جو ولی لند درسال1999 آمده است.
نرخ مطلوب (L*it / Lit ) بادرجه مطلوبیت اهرم یک شرکت وگرفتن ارزشی برابر 1 اگردرزمان t باشیم وشرکت دارای اهرم مطلوب باشداندازه گیری می شود.اگرچه اهرم مطلوب دربیشتروقت ها ممکن است خودش تغییرکند،درهرزمانی که ارزش برابر 1 انجام نشودوداشتن این مفهوم برای آینده آنهامطلوب است مگراینکه اهرم مطلوب ویژه شرکت باشداماازنظرزمانی بدون تغییرباشد.اگرچه سطح جاری وگذشته اهرم مطللوب شامل اطلاعات مفیدی است که میتواند برای پیش بینی کردن رفتارآتی اهرم مورداستفاده قرارگیردمثل یک تغییرساختاری که موردانتظاربوده است.
معادله 2 یک تعادل بین هزینه های تعدیل وانحراف هزینه ها ازهدف را بیان می کند.یک مفهوم این رابطه این است که میانگین اهرم مطلوب ممکن است زیاد یاکم باشدبوسیله میانگین اهرم رعایت شده دربلندمدت ،مگراینکه اهرم رعایت شده دریک مدت طولانی میانگین نشده باشد بلکه وابسته به سرعت تعدیلات باشد.اگر اهرم رعایت شده نیزواقعی باشد برگشت از آن برای تعیین ساختار سرمایه مطلوب تنها پس از نتایج مرتبط از سه منبع اصلی خطا تحمل گردیده است.ابتدا مقدار متغیری که در اثر تعدیل هزینه ای را شامل شده است که عامل مشترک تراکم اثرات اهرم مطلوب و هزینه تعدیل می باشد که به سطح تراکم بستگی دارد و اینکه چطور اهرم رعایت شده در جهت هدفش می باشد.دوم از تعدادی دانشمندی تئوریکی خیلی زیاد تعیین کننده اهرم مطلوب زیر صفر برای تعدیل هزینه ها،عامل اثر گذار بر این یک که بعنوان قسمتی بطور آشکار در مجموعه متغیرهای تشریحی گنجانده نمی شوند.سرانجام هر متغیری مرتبط است با هر دو ساختار سرمایه مطلوب و هزینه های تعدیل که در مجموعه متغیرهای تشریحی گنجانده شده اند صرفا برگشت اهرم رعایت شده روی این متغیرهای هنوز با ذکر این خصوصیات تحمل خواهد شد که در مدلی برای تعدیل پویا است که بکار گرفته نشده است .
بدون مشخص کردن عوامل تعیین کننده ساختار سرمایه بهY و Z، معادله دوم می تواند بصورت زیرمجدداً نوشته شود،
(4) Lit = (1 –dit) Lit-1 + dit L*it
ما فرض می کنیم که ارتباط شرح تابع زیر برای Lit برقرار است
(5) L*it = a0 + åaj+Yjit + åas Ds +åat Dt
وdit به صورت زیر است
(6) dit= b0 + åbk Zkit + åbs Ds + åbt Dt
نگهداری کردن درجه آزادی ویژه شرکت تاثیر می گذارد بر (Di) که جایگزین شده بوسیله بخش ساختگی (Dq) تغییراتش در صنعت جایگزین شده است. ما بطور ویژه از Lit وditبعنوان ارزشهای مربوط به تعیین عوامل زمانی استفاده می کنیم.نظر به اینکه مدل ما یک مدل تعدیلی است این که شرکتها قادر به رعایت کردن ارزشهای عوامل شروع زمانی باشند نیاز دارند. این فرض وقتی که تصمیم می گیریم که آن را برای استفاده کردن ارزشهای y وz به عقب برانیم صدق می کند.
و آنکه اثر نوعی اختلاف که ناشی از خطای اطلاعات مدیریت پیرامون ارزش این متغیرها بر دوره جاری است سطوح خواهد بود.
3- متغیرهای مستقل و وابسته
باداشتن اشکال وظایف معلوم شده در بخش قبلی ما اکنون درباره متغیرهای اندازه گیری اهرم استفاده شده اند که ساختار سرمایه مطلوب و سرعت تعدیل را تعیین می کنند بحث خواهیم کرد.
1-3 اندازه گیری اهرم
نسبت ارزش بازار بدهی به ارزش دارائیهایی شرکت مبنای درجه اهرم سهامدار عاری است.اگر چه این درجه اهرمی است که برای محاسبه هزینه سرمایه اهرم سنجیده شده یک شرکت بکار می رود وقتی که هدف یافتن اهرم مطلوب تعیین می شود این بطور واضح (بدیهی) انتخاب نمی شود.سطح مطلوب بدهی معادله ای بین هزینه ها و سودهای ئام گرفته شده است. نخستین منفعت وام گرفتن افزایش ارزش شرکت را بوسیله پوشش بهره مالیاتی باعث شده است.در قسمت های بعدی فرض تداوم فعالیت بحث طولانی نیست و ارزش شرکتی که دچار بحران شده به ارزش دفتری اش بسته می شود.مرور مطالعات مدرکی را ارائه می دهد که مدیران در دوره هایی به ارزش دفتری بیشتر از ارزش بازار فکر می کردند. شاید محکم ترین دلیل برای استفاده از ارزش دفتری ارتباط آسان و درستی است که هر کدام از آنها می توانسته اند اندازه گیری شوند.
طرفداران ارزش بازار بحث اندازه گیری اینکه ارزش بازار است که نهایتا ارزش واقعی یک شرکت را تعیین می کند و آنها درحمایت از این مثال ذکر کردند از شرکتهایی که حقوق صاحبان سهام آن باارزش دفتری منفی و ارزش بازار مثبت بعد از بازتاب واقعی آنچه برای آینده مورد انتظار بوده از جریانات نقد حاصل از دارائیهای شرکت ناشی شده است در حالیکه اطلاعات قبلی علیه شرکت باعث زیان تاریخی آن می شود.
تعدادزیادی ازمطالعات ساختارسرمایه ازدوارزش دفتری وبازار اهرم استفاده کرده اند . باقی ماندن بر یک عقیده رایج(رسم) در این مقاله ما از هر دو ارزش دفتری د راندازه گیری اهرم تعریف شده از نسبت ارزش دفتری بدهی به جمع ارزش دفتری و حقوق صاحبان سهام و یک ارزش بازاراهرم تعریف شده نسبت به ارزش دفتری بدهی به جمع ارزش دفتری بدهی و ارزش بازار حقوق صاحبان سهام استفاده کرده ایم. امکان دیگر اندازه گیری اهرم شامل مبنای جریان اندازه گیری مثل نسبت پوشش بهره می باشد. اگرچه آن یک مقیاس ناهنجار است ریسکش آن است که ممکن است شرکت دربرخورد نمودن با پرداختهای بهره نا توان باشد.ما در اهدافمان به این عقیده ایم که اندازه گیری اهرم مالی مربوط نیست.
2-3 تعیین اهرم مطلوب
ما مجموعه از متغیرهایی را تشریح می کنیم که عمدتا ما در موثر بودن بر اهرم شرکت نقش داشته اند.
1- تغییر پذیری درآمد:
تغییر پذیری درامد عموما در نوشته هایی که براحتی یک می شوند بحث شده است.به احتمال خیلی زیاد ورشکستگی از قصور در پرداخت بهره ها ناشی شود.در حالیکه درآمد عملیاتی درآمد قابل دسترس برای پرداخت بهره بیان می شودکه به تاثیر اهرم وابسته است. ما از واریانس درامد عملیاتی هر یک دلار دارایی استفاده کردیم.وما ارزش بیشتر این متغیر و کمتر کردن اهرم مطلوب را انتظار خواهیم داشت .
2- مشهود بودن:
برای وام دهندگان ایجاد نمودن ارزش مشهود نسبت به دارائی نا مشهود راحتر است چون معمولا بیشتر عدم تقارن اطلاعات درباره ارزشهای قبلی می باشد.بنابراین آن در حد خیلی زیاد مشابه یک صورتی از احتمال ورشکستگی است.دارائهای نامشهود مثل سر قفلی به سرعت ناپدید می شوند بنابراین کم شدن ارزش خالص یک شرکت و سرعت بیشتر بسوی ورشکستگی را احتمال می دهیم.بنابراین در مورد اینکه شرکتها با یک مقدار بیشتری از مجموع ترکیب شده دارائیها و داشتن یک دارائی مشهود و یک ظرفیت بیشتر برای افزایش بدهی ها می توانند بحث کنند.تایت من و وی سلز تضمین کردن ارزش دارائیها را برای استفاده اما نه با دلایل برجسته.دارائیها مشهود یکی از روشهای اندازه گیری تضمین شده است.
ما از متغیر دارائیهای ثابت بر تقسیم بر مجموع دارائیهای به یک اندازه مشهود استفاده کردیم و رعایت شدن ارتباط مثبت بین این متغیر و نسبت بدهی مطلوب شرکت را انتظار داریم. مشهود بودن می تواند در مشهود بودن دارائی یک تراز نامه بررسی می گردد در حالیکه نامشهود بودن از انتظار رشد متغیر زیر دریافت شده است.
3- رشد مورد انتظار:
راجین وزینگلس در1995 بحثی داشتند که مایر و ماجلف در 1984 به عنوان مساله تحت سرمایه گذاری به آن پرداخته بودند در شرکتهایی که رشد بیشتر آتی و استفاده از یک مقدار بیشتر حقوق مالی برای آنها انتظار می رود بنابراین به یک ارتباط منفی بین انتظار رشد و اهرم اشاره می شود. تایت من و وسیلز در سال 1988 البته یک ارتباط مشابه را پیشنهاد کردند اما بدلیل اینکه شرکتها با رشد بیشتر فرصت انعطاف پذیری بیشتری دارند سرمایه گذاری کردن در آنها غیر مطلوب است و بنابراین سلب مالکیت دارایی از صاحبان اوراق قرضه و تبدیل آن به صاحبان سهام عادی را ایجاب می کند.برای این اهداف جایی که از a استفاده شده درصد تغییرات مجموع دارائیها از سال قبل به سال جاری است.وb نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت می باشد که راه حل دست یافتن به اندازه گیری رشد است. در حالیکه قبلا رشد واقعی با سایز شرکت اندازه گیری می شد،و رشد آتی شرکت با فرصت های ایجاد شده بوسیله دارائیها مشهود مشابه مهارت و شایستگی مدیران مختلف دریک شرکت اندازه گیری می شد.نگه داری این فاصله فقط نتایجی را مبنا قرار داده که در دومین تعریفی که از رشد مورد انتظار بوده گزارش شده است. البته آن بطور معمول در نوشته های قبلی استفاده می شده که به عنوان نماینده مقدار ارزش نامیده شده است.درحالیکه مشهودبودن معیاردارایی های مشهوددردفتر و رشدموردانتظارمعیارارزیابی بازاردارایی های نامشهود است .
4- اندازه:
تایت من و وی سلز درسال 1988 بحث داشتندبطور مقیم هزینه های ورشکستگی را ثابت کردندکه اخیرابخش از آنها افزایش ارزش شرکت راتشکیل می دهد.بنابراین یک شرکت بزرگ دارای تنوع بیشتری شده است واحتمال ورشکستگی کمتری دارد.هردو این بحث ها اینکه اندازه شرکت بزرگترمنجربه ظرفیت بدهی مطلوب بیشتری می شودرا پیشنهاد می کنند
اگرچه راجین وزینگلس در 1995 افزودندکه از دست دادن عدم تقارن اطلاعات در مورد شرکتهای بزرگتر وجوددارد که اخیراممکن است داشتن این از دست دادن موجب افزایش بدهی شودکه اخیرا این از دست دادن به اینکه کیفیت شرکت است دارای حساسیت شده است وبنابراین از دست دادن حساسیت بر عدم تقارن اطلاعات تاثیر می گذارد. اخیرا یک ارتباط بین اندازه هر اهرم مطلوب پیشنهاد شده است.ما از جمع لگاریتم دارائیها با تست کردن اثر آن در اندازه شرکت برای سطح بدهی مطلوب استفاده می کنیم.
5- سودمندی:
برطبق اظهارات مایر وماجلف در 1984 شرکتها باید اهمیت مالی داخلی به خارجی را ترجیح دهندوشرکت بزرگتری که سرمایه داخلی اش در دسترسش می باشد دارای سود بیشتر خواهد بود.بنابراین باید یک ارتباط منفی بین سودمندی و اهرم وجود داشته باشداگرچه در نظر عدم تقارن اطلاعات شرکتها ممکن است از یک کیفیت واحدی با اهرم بالا سود ببرند.اگر این درست باشد بنابراین ارتباط مثبتی بین اهرم مطلوب و سودمندی وجود خواهد داشت.که ما از نسبت خالص درآمد به مجموع دارائیها در اندازه گیری سودمندی استفاده می کنیم.
6 – پوشش مالیاتی بدون بدهی :
موریگلیانا و مایلر در سال 1958 توضیح دادند که انگیزه اصلی برای وام گیری گرفتن نتیجه ای با عنوان پوشش مالیاتی بهره است.این فقط وقتی درست است که شرکت به طور کافی درامد مشهول مالیات برای توجیه کردن بدهی دارد.ازدیگر پوشش های مالیاتی بدون بدهی استهلاک و کاهش استهلاک سرمایه با همین انگیزه را می توان یاد کرد.استفاده از نسبت استهلاک به مجموع دارائیها برای اندازه گیری موجودیت پوششهای مالیاتی بدون بدهی مورد استفاده می باشد که ما رعایت نمودن ارتباطی منفی بین این متغیر و اهرم مطلوب را انتظار داریم.
7- یگانگی:
یگانگی بیشتر دارائیهای یک شرکت،در بازاری دقیق تر است که برای آن دارائیها و ارزش بازیافتنی کمتری با وام دادن آنها در هنگام وقوع ور شکستگی مورد انتظار بوده است.بدنبال تایت من و وی سلز در سال 1988 ما ازنسبت تحقیق و توسعه به فروش برای اندازه گیری کردن یگانگی استفاده کردیم و انتظاری که در این اندازه گیری داشتیم این بود که برای یک شرکت اهرم مطلوب کمتر می باشد.
8- طبقه بندی صنعت:
به منظور کنترل بر روی یک صنعت ویژه آنچه که دست یافتن به ان توسط متغییرها ممکن نیست تاثیر دارد(مشاهدات بررسی کارل وکیم در سال 1984) ما البته ابتدا برای هر شرکت یک کد اصلی که آن صنعت رت شامل می شداختصاص دادیم.
فرض شده که اهرم مطلوب دریک دوره زمانی خاص وابسته به ارزش های جاری این متغیرهااست. شمول هزینه های رشددلالت بریک دورنمای آینده متغیرهابااندازه دارد، درحالیکه فرض می شودکه تغییرات آینده دردیگرعوامل تعیین کننده ازاهرم مطلوب پیش بینی نشده است.درنمای آینده متغیرها اهرم توسط رسیدگی پوششی زودگذرکنترل می شود.ضریب رشدموردانتظارممکن است متاثرازدونقش متغیررشدموردانتظاربارابطه اهرم مطلوب باشد.درحالیکه رشدموردانتظاربه عنوان یک معیارازدارایی های نامشهوداست انتظارداریم رابطه منفی با اهرم داشته باشد،همچنین رشدموردانتظاردلالت بریک افزایش اندازه موردانتظارداردوبنابراین افزایش موردانتظاردراهرم مطلوب دارد.اگرپوشش زودگذرتحمیل کندکه افزایش موردانتظاربایستی شامل یک افزایش دراهرم جاری باشد،پس رشدموردانتظارممکن است یک رابطه مثبت بااهرم داشته باشد.مااین بحث رادرزیردررابطه بانقش متغیرهای سرعت تعدیلات گزارش کردیم.
3-3 تعدیل هزینه ها و سرعت تعدیلات :
سرعت تعدیلات (dit) در جهت ساختار سرمایه مطلوب به یک مجموعه از متغیرهایی وابسته است که ممکن است یا ممکن نیست شامل این اثردر سطح بدهی مطلوب باشد بنابراین در این حالت سرعت تعدیل بیشتر د رتغییر هزینه های یک ساختار سرمایه است که نسبتا بکارگیری این هزینه ها بر سطوح اهرم متمرکز است هزینه های ثبت شده(مثل نرخهای قانونی،توسعه مقداری نرخهای بانک سرمایه گذار)یک بخش مهمی از هزینه های متغیر ساختار سرمایه را تشکیل می دهدو عدم مطلوبیت شرکتها اصلاح نکردن ساختار سرمایه است که انها به مقدار کافی از ساختار سرمایه مطلوب دورمی باشند.سپس احتمال تعدیلی که باید به عنوان یک کار مثبت باشد تفاوت خالص بین اهرم مطلوب در زمان t و اهرم رعایت شده در پایان دوره قبل t-1 است در مدلهای ما این فاصله متغیر رابصورت|Lit*- Lit-1|ترکیب کردیم.
اگر هزینه ها تعدیل با ممانعت زیادی ثبت شده باشند در نتیجه بیشتر تعدیل ممکن است بدون مطالعه در بازارهای سرمایه خارجی واقع شود.در عوض سیاست تقسیم لود می تواند برای هدف تغییراهرم مورداستفاده قرارگیرد.دراین حالت هزینه های تعدیل باافزایش در فاصله ازاهرم مطلوب مورد انتظاربوده است لذا هزینه های بکارگرفته شده در سیاستهای تقسیم لود انحراف از سیاست مطلوبیت شرکت را بوجود می آورد.این هزینه ها با مقدار انحراف از سیاست تقسیم لود افزایش خواهد یافت.به طور خلاصه ارتباط بین سرعت تعدیل و فاصله از اهرم مطلوب برهر یک از دو تا ممکن است منفی باشد،نشان دهنده این است که تعدیل نمودن اهرم شرکتها دربازار سرمایه خارجی موقعی است که با اندازه کافی انحراف دارند یا نشان منفی از اهرم تعدیل شده«بطور داخلی» دارنددر حالت اخیر ما تعدیل آهسته و ممتد در چندین سال را انتظار داریم.
دومین متغیری که انتظار بوده در سرعت تعدیل نفوذداشته باشد اندازه شرکت است.اگر براستی تغییر در ساختار سرمایه شامل هزینه های ثبت شده مهم باشد این هزینه ها نسبت کمی برای شرکتهای بزرگ خواهند بود.وبنابراین شرکتهای بزرگ باید به تغییر دادن تعدیل درساختار سذمایه را بیشتر آماده باشند.اگرچه شرکتهای بزرگتر ممکن است دسترسی به سرمایه یا هر دو حقوق صاحبان سهام یا بدهی احتمالی بدهکاران را بعنوان اطلاعات در دسترس راحتر پیدا کنندبنابراین با یافتن اندازه شرکت و سرعت تعدیل بعنوان ارتباط مثبت انتظار داریم.یک شرکت در حال رشد ممکن است راحتر پیدا کند عوض کردن ساختار سرمایه را با اصلاح نمودن ترکیب به سرمایه جدید را افزایش دهد.عدم رشد شرکت فقط می تواند با تغییردادن ساختار سرمایه بوسیله حقوق صاحبان سهام با خریدن بدهی قبل یا برعکس عمل شود.عدم تقارن اطلاعات در هر یک از فعالیتها مکن است بوسیله بازار بررسی شده باشد چنین تغییراتی در ساختار سرمایه ممکن است بوسیله کاهش در ارزش شرکت با نتیجه نخواستن همراه می باشد یک شرکت در حال رشد به عبارتی دیگر می تواند تغییرات ساختار سرمایه را بوسیله منابع وترکیب مالی جدی ترجیحا انتخاب کندعدم تقارن اطلاعات بطور مشابه با از دست دادن یک کاهش ارزش همراه بوده است که این بدهی بطور مثبت بر فرصت رشد تاثیر دارد.برای مثال دربحث هایی که داشتیم ما یر و ماجلف در سال 1984 به منظور کاهش دادن اهرم رشد شرکت توانستند با قطع داخلی آن و اجتناب از پرداخت بدهی قبل استفاده کنند.
بنابراین ما شرکتهایی با رشد دست یافتنی با تعدیل نمودن سریع تر در جهت ساختار،سرمایه مطلوب را انتظار داشتیم تا اینکه عدم رشد شرکتها راانتظار داشته باشیم.ترجیحا فرصت بیشتر رشد،بیشتر بر احتمال اینکه شرکتها به تامین مالی خارجی نیاز داشته باشنداستوار است و اگر براستی قسمتی از هزینه های افزایش سرمایه خارجی ثابت شده باشدسپس هزینه هردلار افزایش بیشتر وجود برای افزایش رشد شرکتها کمتر خواهد بودبرمبنای این بحث احتمال رشد وجود دارد که باید یک شرکت با سرعت بیشتری در جهت ساختار سرمایه مطلوب تعدیل گردد.بنابراین ما یک ارتباط مثبت بین رشدموردانتظار و سرعت تعدیل انتظار داریم.
همچنین احراف هزینه هاازهدف ممکن است وابسته به نوع شرکت باشد.مخصوصاًدررشدهزینه رسیدگی سرمایه شرکتها خیلی مهم است.بنابراین ماانتظار نرخی ازارزش بازاربه ارزش دفتری (رشدموردانتظار) داریم به رابطه مثبت باسرعت تعدیلات برای استدلال انحرافات هزینه ها ازهدف،به خوبی استدلال های هزینه های تعدیلات.
در مجموع از سه متغیرهای ذکر شده در بالا مقداری عوامل اقتصادی را که می توانندبر سرعت تغییر اثر گذارد را نام می بریم این عوامل مثل نرخ بهره،عرضه پول،شرایط عمومی اقتصادو... می باشند. در فهرست متغیرهای که شامل یک مجموعه ای از متغیرهای زمان برای گرفتن این اثرات ک معمولا عرض شرکتها هستند تعیین کننده ساختار مطلوب سرمایه است ما البته صنایع ساختگی برای کنترل نمودن عوامل اثرات یک صنعت خاص برروی سرعت تعدیل شرکت را در نظر گرفتیم.آنچه بطور ایده آل دلخواه می باشد بجای یک گروه خاص ساختگی در نظر داشتن شرکت ویژه ساختگی برای یافتن آنچه که بطور ثابت مشاهده نمی شودو بر ناهمگنی شرکت تاثیر گذار می باشد.که اخیرا در اکثرمدل پارامتر یک نتیجه داده است.
4- اطلاعات، روند تخمین و نتایج تجربی
1-4 . اطلاعات و روند تخمین
اطلاعات استفاده در این تحقیق شرکتهای امریکایی و انگلیسی را شرح میدهد که اطلاعات تحقیق از شرکت مالی اکستل کسب شده است.برای اطلاعات امریکا یک نمونه شرکت 600 رادراولین قسمت انتخاب کردیم و شرکتهایی را که فقط در کمتر از 4 سال گذشته اطلاعاتشان کامل بود نگه داشتیم و نهایتا آن قسمتی که باقی می ماند 426شرکت بود.
برای یک دوره مشابه اطلاعات از سالهای 1996-1989 حپجمع آوری گردید.برای شرکتهای انگلیسی یکدهم شرکتهایی که انتخاب شده بودند به بیشتر از 2000 شرکت رسیدند.که بعنوان نمونه شرکتهایی که در کمتر از 4 سال اطلاعاتشان کامل بود با از دست ندادن مشاهدات،متغیرها کلیدی آن حفظ شدند.حقیقتا در پایان باقیمانده نمونه انتخابی شامل 122 شرکت گردید.برای این شرکتها اطلاعات سالیانه1999 تا1996 گردآوری شدند.
خلاصه اینکه آمارهایی از این متغیرها بدست آمدکه در جدول نشان داده شده است.مبنای اطلاعات اکسل بیشتر برای شرکتهای انگلیسی کامل بود که امکان دارد متوسط اندازه شان کمتر باشد وتغییر در اندازه بیشتر در بین شرکتهای انگلیسی است تا در میان شرکتهای امریکایی.جدول یک این حالتها را نشان می دهد.
این یک مدل پارامتر یک غیر خطی است که ما از روند غیر خطی تخمین استفاده کردیم که مدل تعدیل ساختار سرمایه شرح زیر است
(7) Lit = (1 - dit ) Lit-1 + dit L*it +eit
جایی که eit در مدل آماری است فرض شده که میانگین صفر و واریانس ثابتی است که به معادله (4) اضافه شده است و Lit*وdit اختصاص به معادله 5و6 دارند:
تغییرات درآمدY1:
خاصیت مالیY2:
رشد مورد انتظارY3:
اندازهY4:
سود مندیY5:
پوشش مالیاتی بدون بدهیY6:
یگانگیY7:
تفاوتهای خالص نسبت بدهیZ1:
رشدZ2:
اندازهZ3:
زمان ساختگیDt:
کد ساختگی صنایع مادرDs:
رویه رگرسیون غیرخطی به مدل تکرارکننده گائوس – نوتن اصلاح شده است.درآن پارامترهای اهرم مطلوب ساختارسرمایه بعنوان شروع ارزش ها دریک مدل تکرارکننده بکارمی رودکه تایک مدل مشترک ادامه می یابد.وقتی کاهش درمجموع خطاهای برابروتغییرات زیادمیان پارامترها بقدرکافی کوچک است همگرایی بدست می آید.یک ازمزیتهای این روش همزمانی ضریب برآوردی اهرم مطلوب متغیرهای توصیفی وسرعت تعدیلات است.بعدازمتغیرهای توضیحی دوجنبه ازاهرم مشاهده شده برابراندازه آنست.رویه تخصیص ضریب درهردوره،برای مثال رشدموردانتظار، اهرم مشاهده شده بین ضریب اهرم مطلوب وضریب سرعت تعدیلات.بنابراینسرعت تعدیلات (ماننداهرم مطلوب)ممکن است ازدورهای به دوره دیگرتغییرکند.
سرعت مدل پویا انعطاف پذیر است و وقتی اهرم مطلوب ویژه یک تخمین زده می شودیک رقم مشاهده شده در این حالت ارزش منفی محاسبه شده فاصله بین اهرم مطلوب در دوره tو اهرم رعایت شده در پایان دوره t-1 است.
برای مقایسه اهداف نتایجی که اکنون برای مدل آماری حاصل شده است را به شرح زیر بیان می کنیم مدل مشابهی که مکررا به منظور ساختار سرمایه تجربی از مقالات بکار گرفته شده است
jYjit +SatDt + eitSa0 + (8) Lit= a
می باشدوقتی که ما ماتریس ضریب همبستگی بین متغییرهای مستقا و وابسته را مشاهده کردیم.در یافتیم که بیشتر ضرایب همبستگی در همه دوره های بی طرفانه هستند.بنابراین هیچ علتی برای دادن ارتباط مسائل قرار گرفته بروی یک خط به مقدار متغییرها نبود.نقطه قابل توجه درجه همبستگی بیشتر بین اهرم اندازه گیری شده بر کبنای بازار و ارزش دفتری می باشد که برای شرکتهای امریکا 84% و برای شرکتهای انگلیسی 97% می باشد.نتیجه این رگرسیون استفاده از روش بازار و دفتری د اندازه گیری اهرم برای اطلاعات گزارش شده در جدول 2 برای شرکتهای انگلیسی و در جدول 3 برای شرکتهای امریکایی که حقیقتا با هم برابر می باشند است.
عموماً فرمها ترکیب مجذور و فعل وانفعالات متغیرهای تشریحی است که در آزمون کیو (chow)سطوح 5%اندازه اهرم در آن پذیرفته نشده است.
روندزمانی ومدل ساختگی زمانی بکارگرفته نشده است.تصمیم به رعایت بکارگیری مبنایی بوده براین واقعیت که ما را درکوتاه مدت یک سری زمانی داریم که در مدل ساختگی زمان نسبت به روند مدل دارد.قالبی بدرفته * شده است برای اثرات زمانی است که به عوض عقب به جلوتاثیردارد.درحالیکه روندزمانی مدل اثری زمانی است که دارای بیشتراست .چندین فرضیه رعایت پویای در مقابل ایستایی مدل را بطور ویژه و اختلاف مدارکی که انعطاف پذیر را موردآزمون قرار داده است وآزمون نسبت احتمالات را استفاده کرده است .آزمون نتایج تعدیل پارامترهای بی شباهت به مدلهای پویایی سنتی که دارای ثبات است نیستند.بطور ویژه با انعطاف پارامتر تعدیل که بایددر مجموع متغیرهای که سرعت تعدیل ارتباط وجود داشته باشد که با عدم رعایت زمان و اثرات صنعت بیان شده است.
2-4 . اهرم مطلوب :
ضرایب و خطاهای استاندارد برای مدل ایستا(معادله 8)و مدل پویا(معادله 7)و در جدول 2 برای شرکتها انگلیسی و در جدول 3 برای شرکتهای امریکایی بیان شده است .درهر دو جدول برای اندازه گیری ارزش بازار و دفتری اهرم بکار گرفته شده است .تغییرپذیری علامتها در نوشته ها با a تعریف شده است و استفاده از متغیر برای تشریح کردن اهرم در حالیکه تغییرپذیری علامتهایی که با b تعریف شده است در استفاده از متغیرهای تشریح کردن سرعت تعدیل است.
بر طبق مقالات مدل ایستا ارزش بازار و دفتری اهرم کاهش در تغییر درآمد هر دو کشور است.اهرم خاصیت عالی رادر شرکتهای انگلیسی کاهش می دهدکه در آمریکا کاهش می یابد.متغیر رشد برای شرکتهای انگلیسی مهم است و اهمیت برای شرکتهای آمریکایی دارد.متغییر اندازه بطور حیرت انگیزی برای شرکتها اندازه یک ارتباط منفی با اهرم دارد در حالیکه ضریبی که برای اندازه i در شرکتهای انگلیسی بکار و مهم ومورئ انتظار بوده است.پوشش بدون بدهی اثر اهرم که بطور منفی در شرکتهای انگلیسی و بطور مثبت در شرکتهای امریکایی است.برای ارزشهای بازار ودفتری نتایج در هر دو کشور بطور شگفت انگیزی علائم مشهود بودن،رشو واندازه مورد انتظار ما نبوده است و پوشش ما در مدل ایستا برای کشورهایی امریکایی است.زمان ساختگی برای اغلب این مدلها برای شرکتها بطور ویژه مهم است.نتایج دلالت برآن داردکه فرض تامین مالی معمول اگرچه نشان دهنده تغییرات منفی سود است توسط برخی مانند اپلروتایت من(1995)وفاماوفرنچ (2002) حمایت می شود.
تفاوت بین نتایج برای این مدل و مدل پویا بی اهمیت نمی باشد.ابتدا افزایش مهیج را تشریح می کنیم زمانیک هزینه تعدیل اهرم برای مدل محاسبه شده است.منبع این افزایش به شرح زیربحث شده است.رابطه علامتها و اهمیت با تغییرات اساسی برای شرکتهای انگلیسی عوض می شودکه تغییر پذیری درآمد و مشهود بودن (که یک مفهوم غیرپذیرفته) و زمان ساختگی اهمیت کمتری دارددرحالیکه ضرایب اندازه دارای بیشتری می باشد.برای شرکتهای امریکایی ضرایب اهمیت رشد بیشتر می باشد زمان ساختگی بدست آمده برای شرکتهای امریکایی با اهمیت است.پارامترتخمینی معادله پویا برای اهرم مطلوب بیان شده و ما ضرایبی برای تغییرپذیری درآمد که منفی است یافتیم(خط avaro) و پیروی از روش دفتری را برای شرکتهای انگلیسی مورد انتظار بوده است.
این از مفاهیم تئوری است که در بیشتر متغیرها درآمدهای عملیاتی یک شرکت وجوددارندوخطرش است زمانی که قادر نخواهد بود نرخهای پرداختی آنها را بپوشاند بنابراین آن به معنی یک سطح بدهی دارای مطلوبیت کمتری می باشد.برای شرکتهای انگلیسی این متغیر در مدل پویا با اهمیت نمی باشد.
ضریب مشهود بودن بطور منفی برای شرکتهای انگلیسی و بطور مثبت برای شرکتهای امریکایی می باشد.
متغیر اندازه (asize)ضریب مثبت برای شرکتهای انگلیسی و اهمیت منفی برای شرکتهای امریکایی انتظار داشته است.نوع مثبت شامل بحث های تئوریکی در مورد هزینه ثابت ورشکستگی می باشد که شامل یک تشابه در نتیجه ارزش شرکت است که اخیرا افزایش یافته است.بنابراین توانایی اینکه به شرکتهای بزرگتروام داده شود بیشتر است.
سودمندی (aprov)دارای اهمیت زیادتری بر شرکتهایی که سودمندی زیادی دارند هدفشان این است که نسبت بدهی حقوق صاحبان را کمتر کنند برای شرکتهای سودمندی اهمیت کمتری در اثرگذاری روی اهرم دارد.
رشد مورد انتظار متغیر رشد در مدل پویا برای شرکتهای امریکایی مهم است برای شرکتهای انگلیسی این متغییر با ضریب اندازه و اهمیت کمتر مهم است.نتیجه مهمی که از این متغیر در این مدل پویا برای شرکتهای امریکایی وجود دارد شگفت انگیز است .نتیجه بازارهای سرمایه در امریکا است که بیشتر تقاضاهای بدهی موثر در آینده برای فرصت رشدی که پس ازبازارها و بانکها در انگلستان فراهم می کند. ضریبی که برای پوشش مالیاتی بدون بدهی و مشهود بودن است بطور زیادی بااهمیت شد.
3-4 . سرعت تعدیل:
وقتی ما معادله هایی برای سرعت تعدیل ارائه دادیم برای هر دو شرکتهای انگلیسی و امریکایی ارزشهای بازار را می یابیم.ضریب رشد مورد انتظار(bgroal)منفی و بااهمیت است.فرصت رشد بیشتری با تعدیل آهسته تر در جهت ساختار سرمایه مطلوب را دارند.نتایج از فرضیه های که ممکن است رشد یک شرکت را راحتر انجام دهندو تغییردر ساختار سرمایه با این ترکیب جدید که افزایش سرمایه را انجام نمی دهند.ضریب اندازه(bsize)مثبت وبا اهمیت است ضرایبی برای فاصله تغییراتb هستند که دارای اهمیت بسیار زیادی هستند که برای اهرم ارزش بازار در شرکتهای انگلیسی مورد توجه هستند.در این حالت اهمیت بطور ویژه منفی است که در جهت تعدیل در ارتباط با تعدادی از مقادیر از دست می دهند و آن امکان است که انقدر تعدیل می تواند عامل شده باشد که قسمتی از عملیات شرکتها نرمال گردد در حالیکه تعدیلات بزرگتر نیاز به انتشار اوراق بهادار جدید دارد.
جدول 4و5 میانگین و ارزش متوسط سرعت تعدیل و نسبت مطلوبیت برای شرکتهای انگلیسی و امریکایی به ترتیب مخصوص خود گزارش می کند.نسبت مطلوبیت نسبتی است که بین اهرم هدف و اهرم واقعی می باشد(Lit*/Lit).فهرست A سرعت تعدیل و نسبت را از سالی به سالی نشان می دهد. سرعت تعدیل در شرکتهای انگلیسی آهسته است و وقتی که شرکتها از اهرم مطلوب دور هستند اتفاق می افتد.در شرکتهای امریکایی تعدیل ارزش دفتری اهرم سریع تر است و شرکتها در بیشتر سالها اهرم مطلوب را محصور می کنند، شایددربازارسرمایه پویا بیشترمنعکس شود.درمقایسه باکارهای قبلی وخصوصاًفاما وفرنچ درسال2002 ،سرعت تعدیلاتی که مابرای شرکتهای آمریکایی برآوردکردیم اساساًبزرگتراست(حدود3دوره) آنها بایستی برای تئوری ساختارسرمایه مطلوب یک رابطه نسبی بافرضیه تامین مالی باقی بماند.
در فهرست B نسبت تعدیل و مطلوبیت برای شرکتها در گروههایی با اندازه بزرگ نشان داده می شود. شرکتهای کوچکتر به نظر می رسدکه تعدیل را با اندکی سرعت در جهت اهداف ارزش دفتری شان مانند شرکتهای بزرگتر انجام دهند.ما البته نسبت مطلوبیتی را می بینیم که مکرراً
هدفش برای شرکتهای انگلیسی تغییرمی یابد.پراکندگی در شرکتهای انگلیسی قابل توجه است ونسبت میانگین بیشتری را نشان می دهدکه مقادیری وجود دارد که بطورقوی تری از اهرم بیرون کشیده شده اند.در دوره های ارزش بازار شرکتهای کوچک انگلیسی اهرمی شده به نظرمی رسندکه آن رابوسیله نسبتهای میانگین تعدیل می کنند درحالیکه درارزش دفتری چنین الگویی وجود ندارد.برای شرکتهای آمریکایی در همه اندازه هاگروه هایی هستند که اهرم مطلوب را در هردوارزش بازار ودفتری می بندند.ونهایتاًفهرست C به فاصله صنایعی اشاره دارد که تفاوتهای قابل توجهی درسرعت تعدیلشان درسرتاسرصنایع دوکشور وجوددارد. بجزدرصنایع کد(V ) که سرعت تعدیل درشرکتهای آمریکایی نسبت به شرکتهای انگلیسی بیشتر است.
4-4.سهم تعدیل دربیان نمودن اهرم
جدول 2و3 ارزش تشریحی ومدل پویایی را نشان می دهد که هیجان بیشتری نسبت به مدل ایستا دارد.آن ممکن است بهره ای باشدکه عوامل مدل پویارامحاسبه وباعث افزایش در R_squer می شود آنچه توسط ماآزمون شده یک قاعده از یک مدل پویااست که فقط یک دوره ثابت ،b0راشامل شده است .پس ازآن 3 متغیرخالص تفاوت در نسبت بدهی ،رشدواندازه جمع شدهاند.دومجموعه اززمان وصفت ساختگی بطوریک به یک جمع شده اند.برای شرکتهای انگلیسی وآمریکایی تقریباً افزایش درارزش تشریحی محاسبه شده است که برای متغیرمستقل،ضریبی ثابت درمعادله تعدیل است.نتیجه انحراف زمتنی وسراسری شرکتهاشامل مجموعه هر3 متغیر می شودکه تقریباًاثرتعدیلی روی R_squer ندارند.دونتیجه زمان وصفت ساختگی بطورمشابه فقط اثرکمی دارد.بنابراین پیوندقابل توجهی که درآزمونهامشخص شده اینست که هر مجموعه ازمتغیرها بایدیک سری ویژگی راشامل شده باشند.
بادرنظرگرفتن این عوامل تغییراتی حاصل شدواهمیت ضرایب،درمدل پویاتغییرات بیشتری رامتحمل شده است ودرزمانی که تعدیل دوره ثابت بودمدل ترکیب شده بود.
5 – خلاصه ونتایج
دراین مقاله ماازیک مدل پویاوفهرست اطلاعاتی برای دربکارگرفتن تعدیلات ساختارسرمایه درطی زمان استفاده کردیم.به عقیده مااین مقاله به مطالعات ساختارسرمایه ایستابه دودلیل برتری دارد:
اول اینکه مابطورویژه اطلاعاتی راجادادیم که امکان اینکه اگراین امکان وجودنداردکه شرکتهاساختارمطلوب سرمایه شان رادرهرنقطه اززمان بدهنددرچنین حالتی ماقادرهستیم ساختارسرمایه مطلوب تعیین شده وترجیحاًساختارسرمایه رعایت شده که اخیراًدرنوشته هابیان شده،شناسایی کنیم.
دوم، مانند اپلروتایت من درسال1995وفاما وفرنچ درسال 2002 مانیز سرعتی که شرکتها درجهت تعدیل کردن هدف ساختارسرمایه شان می باشندراتخمین زدیم وتعدیل سرعت تعیین شده راشناسایی کردیم.روشی که ما بکاربردیم اجازه می دهددواهرم مطلوب وسرعت تعدیلات درزمان بالایی تغییرکند.
برای تطبیق اهداف ماهردومدل ایستاوپویاراکه مبنای اندازه گیری اهرم به ارزش دفتری وبازارمی باشدراتخمین زدیم.اثرات زمانی درمدل پویادردوره هابا R^2 بطورقابل توجهی اصلاح شدندوبامدل ایستامقایسه شدند.این بهبودبه محض اینکه تعدیل پویارخ دهدثبات درهمه شرکتهاوهمه زمانهاراقبول کرده است.اثرات عوامل مختلف،اهرم مطلوبی راتعیین می کندکه درعموم شرکتهای انگلیسی وآمریکایی موردانتظاربوده است. رشد مورد انتظار یک اثرمثبت قوی برروی اهرم بطور ویژه درمدل پویادارد.درنتیجه شناسایی بدهی که دردسترس است رشدمالی ومقدارتوسعه درشرکتهای امریکایی نسبت به شرکتهای انگلیسی بیشتراست.نظربه اینکه درسرعت تعدیل ماانحراف ازاهرم مطلوب رایافتیم،که آن یک اثر منفی برسرعت تعدیل درشرکتهای انگلیسی دارد.دراین کشور ساختارهای سرمایه انحراف قابل توجهی ازاهداف دارندوآنهاخیلی به آهستگی آن راتعدیل می کنند.درشرکتهای آمریکایی اهرمی که برروی اهداف بسته شددربیشترصنایع وجودداردوتعدیلش سریعتراست ورشدموردانتظارحیرت آوری بایک اثرمنفی درسرعت تعدیل دارد.سرعت تعدیلات که مابرای شرکتهای آمریکایی برآوردکردیم بیشترازآنچه دیگران قبلاًاحرازکردن می باشد،بنابراین ازتئوری اهرم مطلوب بیشتر حمایت شد.نسبتاًفرضیه تامین مالی درانگلستان حمایت بیشتری می شود.
شرکتهایی که درآمریکابطور نمونه دارای ساختارسرمایه بدون هدف هستندتعدیل راخیلی به آهستگی انجام میدهند به نظرمیرسدکه هزینه های انحراف ازاهرم مطلوب که معمولاًزیاد نیست کاملاً آن راانگیزه ای کرده اندکه هزینه معاملات بازارسرمایه را،به جای اهرمی که بطورآهسته درحال تغییربوده است،مثل سیاست تقسیم سودتعدیل کنند.
شرکتهای آمریکایی برروی هدف محصور مانده اند وتعدیل باکمترین هزینه رادرنظردارند.
مرتضي ايماني راد : دكتراي علوم اقتصادي با گرايش تـــوسعه در برنامه ريزي، عضو هيات علمي كارشناسي ارشد سازمان مديريت صنعتي
مرتضي بهشتي : داراي تحصيلات عالي در اقتصاد، آمار و مديريت، دبيركل كنفدراسيون صنعت ايران
محمد مهدي بهكيش : دانشيار دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي، مولف كتاب "اقتصاد ايران در بستر جهاني شدن" ، رئيس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران و ايتاليا
مرتضي عمادزاده : دكتراي تخصصي در اقتصاد نظري، رئيس هيات علمي دوره هاي كارشناسي ارشد و عضو هيات مديره سازمان مديريت صنعتي، مدرس مباحث اقتصادي و بازرگاني،
(اداره كننده ميزگرد)
اشاره
درآمدهاي ارزي كشور ناشي از استخراج و فروش نفت بويژه درچند سال اخير افزايش قابل ملاحظه اي يافته است و بديهي است استفاده درست درجهت هدايت اين منابع ارزي و سرمايه گذاري در بخشهاي زيربنايي از اهداف مهم توسعه اقتصادي كشور محسوب مي شود.
اما به رغم افزايش درآمدهاي ارزي، كشور همچنان با تورم دورقمي بيش از 15 درصد، پايين بودن توليد و رشد اقتصادي، بالابودن نرخ تسهيلات، افزايش قيمتها، حجم زياد نقدينگي، سرمايه هاي سرگردان و درنهايت كاستن قدرت خريد مردم دست به گريبان است. علاوه بر اينها كشور ما از آفتهاي ديگر اقتصادي نظير فرارسرمايه، رانتجويي، شفاف نبودن اطلاعات اقتصادي، قاچاق كالا، نارسايي در حوزه تعرفه ها، حجم سنگين واردات كالا، ساختار اقتصادي سنتي، انحصاري بودن بورس، بي انگيزگي در سرمايه گذاري توليدي، بيكاري و... رنج مي برد و كارشناسان از اين آسيبها به عنوان موانع توسعه اقتصادي ياد مي كنند كه برآيند آنها درواقع پديده اي به نام «ركود اقتصادي» است كه نيازمند كنكاش و تحليل همه جانبه است؛ زيرا اين پديده قطعا ريشه درخت توسعه را ميخشكاند و مانع هرگونه تحول است.
آمار و ارقام رسمي گوياي اين واقعيت است كه زنگ خطر ركود مدتهاست كه به صدا درآمده است؛ به طوري كه بخشهاي ساختمان و كشاورزي طي سه سال اخير بيشترين كاهش رشد را داشتند، بخش صنعت و خدمات رشد نسبتا ثابتي را دارا بودند و درمجموع ميزان توليد كاهش يافته است. البته تغيير و تحول نظام مديريت عمومي كشور را كه به نوعي بلاتكليفي در سرمايه گذاران و توليدكنندگان ايجاد كرده است نيز مي توان از عوامل تشديدكننده ركود حاضر دانست.
در زمينه پديده «ركود اقتصادي» دو ديدگاه متفاوت وجود دارد. ديدگاه نخست معتقد به افزايش ركود در چند سال اخير نيست و براين باور است كه ركود اقتصادي از سال جاري آغاز شده و ممكن است در ماههاي آينده عميق شود. اين ديدگاه، ركود فعلي را نيز از نوع تورمي نمي داند. ديدگاه ديگر معتقد است كه ركود از چهار سال گذشته آغاز شده و از زمستان سال گذشته نيز تعميق يافته است.
باتوجه به علاقه مندي و استقبال مخاطبان تدبير بويژه مديران بنگاهها از طرح مباحث اقتصادي در مجله، اين بار تدبير با دعوت از صاحبنظران و استادان اقتصادي به بررسي و تحليل «ركود اقتصادي» پرداخته است و شركتكنندگان محترم درصدد برآمده اند متناسب با وقت جلسه ميزگرد به تشريح ديدگاهها و نظرات خود بپردازند.
اميد است مباحث ميزگرد مورد توجه علاقه مندان بويژه سياستگذاران و مديران اقتصادي و نيز مديران بنگاهها قرار گيرد.
دكتر عمادزاده: به نام خدا، ضمن خوشامدگويي به ميهمانان ارجمند ماهنامه تدبير، اساتيد محترم مستحضر هستند كه موضوع ميزگرد درباره ركود اقتصادي به عنوان زنگ خطري براي توسعه است. در اين زمينه بحثها و چالشها فراوان است. نرخ بيكاري بالا، رشد اقتصادي نسبتا نازل، سطح عمومي قيمتها و نرخ بهره بالا همگي موجب شرايط ركودي در كشور شده است. به بيان بهتر نوعي از ركود تورمي در وضعيت اقتصادي فعلي ما حاكم است كه بالابودن نرخ تورم و بهره و نازل بودن نرخ اشتغال و رشد اقتصادي را توأمان دارد. امروز مسأله به كارگيري ظرفيت ها، دچارنقصان فراوان است و سمت عرضه اقتصاد ما كشش پذيري نسبتا كمي دارد. ازطرف ديگر وضعيت بازار بورس بويژه در 9 ماه اخير و بخش مسكن ظرف حداقل دو سال گذشته نشان مي دهد كه فضاي اقتصادي ما از يك حالت ركود متأثر است.
اما علت اينكه اين مسايل با ترديد بيان مي شود اين است كه بعضي از صاحبنظران با تحليل برخي از شاخصها هنوز قانع نشده اند كه شرايط اقتصادي ما باتوجه به اين شاخصها شرايط ركودي است.
به هرحال اگر شرايط اقتصادي امروز خودمان را با وضعيت چند سال گذشته مقايسه كنيم شايد به راحتي بپذيريم كه حداقل نوعي از وضعيت ركودي در كشور ما حاكم است. مواردي كه بيان شد از مواردي است كه علاقه مند هستيم باتوجه به زمان محدود جلسه ميزگرد مورد تحليل و بررسي و گفتگو و تبادل نظر قرار گيرد.
دكتر بهكيش: براساس نماگرهاي اقتصادي بانك مركزي، رشد توليد ناخالص داخلي كشور در سالهاي 81 ، 82 و 83 به ترتيب 5/7 درصد، 7/6 درصد و 8/4 درصد بوده است. اين اطلاعات به وضوح نشان مي دهد كه دركشور ركود داريم. اگر بخواهيم درهمين دوره سه ساله تورم را هم موردبررسي قرار دهيم، ملاحظه مي شود كه شاخص خرده فروشي CPIبا سرعت بسيار كم روبه تنزل بوده است. به عبارت ديگر شاخص كالا و خدمات مصرفي در سالهاي 81 ، 82 ، 83 به ترتيب 15/8 درصد، 15/6 درصد و 15/2 درصد بوده است.
اما ركود تورمي موقعي است كه اين دو شاخص عكس هم حركت مي كنند، يعني رشد توليد روبه كاهش و شاخص تورم روبه افزايش باشد. اگر شاخص تورم را CPIبگيريم، ما ركود تورمي نداريم، ولي ركود داريم. چنانچه شاخص بهاي عمده فروشي را شاخص تورم بگيريم كه اين معمول نيست، آن موقع ركود تورمي هم داريم. وقتي كه رشد بخشها را بررسي كنيم، مي بينيم كه از سال 81 به 82 بيشترين كاهش در بخش مسكن و كشاورزي است. يعني با اينكه بخش مسكن فقط 5/4 درصد توليد ناخالص داخلي را تشكيل ميدهد، ولي كاهش اين بخش از 81 به 82 خيلي شديد بوده و از 17/4 درصد به 3/1 درصد پايين آمده است.
در بخش كشاورزي رشد توليد از 11/4 درصد در سال 81 به 1/7 درصد در سال 82 تنزل يافته است. بنابراين كاهش توليد ناخالص داخلي در 1381 و 1382 متأثر از بخش ساختمان و كشاورزي است. در رشد توليد در بخش صنعت و معدن، تغيير زيادي مشاهده نميشود. ولي اگر آب و برق و گاز را هم در داخل آن ببينيم، مشاهده مي كنيم كه رشد توليد در اين بخش هم به شدت تنزل يافته است. بنابراين معلوم مي شود كه در بخش برق و آب و گاز هم ركود داشتيم. وقتي كه علت كاهش شديدتر توليد ناخالص داخلي را بين سالهاي 82 تا 83 بررسي كنيم، بازهم همان دو بخش مسكن وكشاورزي است كه توليد كشور را دچار كاهش كرده است. به اين ترتيب ركود سه سال اخير به شدت تحت تاثير دو بخش ساختمان و كشاورزي است.
اما جالب اينكه بخش صنعت كم و بيش رشد ثابتي را حفظ كرده و رشد بخش خدمات هم تغيير محسوسي نداشته است. بخش خدمات نزديك 50 درصد توليد ناخالص داخلي ما را تشكيل مي دهد. بنابراين ركود ما بيشتر تحت تاثير بخش ساختمان و كشاورزي است و بخش صنعت خيلي در آن موثر نيست و تقريبا رشد نسبتا ثابتي دارد.
دكتر بهكيش: من قبول ندارم. من معتقدم كه تورم ما در اين سالها افزايش نيافته است. بنابراين ركود ما از نوع ركود تورمي نبوده است. به نظر من در بحث ركود، بايد روي بخش ساختمان و كشاورزي بيشتر تمركز كرد.
دكتر عمادزاده: بنابراين آقاي دكتر بهكيش وجود ركود را در اقتصاد حداقل طي سه سالي كه تحليل كردند تاييد مي كنند و ريشههايش را هم عمدتا در بخشهاي كشاورزي و مسكن مي بينند. چون بنابر تحليل ايشان، بخش خدمات و صنعت به لحاظ نرخ رشد، نوسان چنداني نداشتند.
بهشتي: بحث اساسي من اين است كه اقتصاد ما در مقايسه با دنيا، اقتصادي سالم نيست. ما در جهان جزو چند كشوري هستيم كه تورم 2 رقمي داريم وكشورهاي مختلف، خود را موظف كرده اند كه تورم را كاهش دهند. اصولا مفهوم تورم تقريبا دنيا ازبين رفته است. بايد علت يابي كرد. چرا مي بايست تورم 2 رقمي داشته باشيم و هر سال نگراني هايي را پيدا كنيم كه الان با آن دست بگريبانيم.
چندين سال است كه اقتصاد ما دنباله رو سياست شده است و درواقع جامعه ما جامعه سياست زده است. تا زماني كه اقتصاد ما اصل قرار نگيرد و سياست هاي ارتباطي ما تابع منافع اقتصادي نشود، ما همين وضعيت را خواهيم داشت.
به اعتقاد من باتوجه به شرايط موجود در صنعت و تجارت، پيش بيني مي شود كه تورم حتي تا 20 درصد هم برسد؛ زيرا هزينه هاي دولت بالا مي رود. هزينه هاي دولت هم از محل فروش ذخاير ارزي تامين مي شود و خود آن هم پول جديد به اقتصاد تزريق كردن است. وقتي اين عوامل در كنار هم قرار گيرند نشان مي دهد كه ما اولا معمار اقتصاد نداريم، ثانيا دولت همواره تابع سياستهاي مختلفي است و اقتصاد را تابع سياستهاي خودش كرده و به اين ترتيب راه نجات را راه حل هاي كوتاه مدت مي داند. بايد اصولي تر به قضيه نگاه كرد و به پايه پرداخت.
به نظر من مجله تدبير تاثير عميقي در سطح مديران ما دارد و خيلي ازمديران اين مجله را مي خوانند. لذا لازم است كه اين قضيه را از ديدگاه ديگر تحليل كنيم و اين هشدار را بدهيم كه درست است كساني كه در رأس كار قرار مي گيرند به نحوي از طريق سياسي وارد جريان مي شوند. ولي واقعيت اين است كه بايد جامعه توسط كساني كه تدبير و شناخت اقتصادي دارند اداره شود و منافع ملي در رأس قرار گيرد. از ديدگاه من منافع ملي ما اقتضا نمي كند كه به هيچوجه وارد ماجراهايي شويم كه ارتباط ما را با دنيا خراب كند. روابط سياسي ما با بعضي از كشورها نبايد به آنها اجازه دهد كه تاخت و تازهاي عجيب و غريبي در اقتصاد ما داشته باشند و از راههاي مستقيم و غيرمستقيم، كالاهاي ناصواب خود را وارد اين مملكت كنند.
دكتر عمادزاده: آقاي بهشتي فرمايشات شما دراساس صحيح است و طبيعي است كه اگر ما از آن جنبه ها به گفتگو بپردازيم بحث بسيار وسيع خواهدبود و ممكن است نتوانيم مسائل موردنظرمان را در اين ميزگرد جمع كنيم. تلاشمان اين است كه تاحد ممكن بخشي ازآن مقولات را كه در ارتباط مستقيم با مسأله ركود در اقتصاد است بررسي كنيم. يقينا هركدام از ريشه هاي نكاتي كه ميفرماييد در شكل گيري ركود موثرند، ولي آن نكات بايد مستقلا موردتحليل قرار گيرند.
بهشتي: ركود زاييده چيست؟ زاييده تصميم گيري هاي غلط ماست. چون بازار آزاد نداريم و بازار ما كنترل شده و انحصاري است. ما بازاري داريم كه تحت تاثير قاچاق كالا است، بازاري داريم كه دولت نرخ ارز و نرخ بهره و حتي قيمت كالاها را تعيين ميكند.
پس در اين اقتصاد شما با عوامل بازار آزاد سروكار نداريد كه بخواهيد علت يابي و موشكافي كنيد. بايد به علت اصلي؛ يعني رفتار دولت در برابر مسايل اقتصادي بازگرديم.
دكتر ايماني راد: آقاي دكتر بهكيش بحث ركود را در چند سال اخير از زاويه كاملا دقيقي مطرح كردند كه من كاملا با آن موافقم و سعي مي كنم آن بحث را ادامه دهم. به نظر من هم در شرايط فعلي ركود اقتصادي داريم. اين ركود از سه، چهار سال گذشته شروع شده است و فقط نكته اي كه من مي خواهم اضافه كنم اين است كه از زمستان سال 1383 با استفاده از اطلاعاتي كه به طور محدود ولي سيستماتيك از بازار جمع آوري كرديم، ركود شروع شده و تعميق يافته است.
درهرحال من پديده تشديد ركود را بحث مي كنم، كمااينكه بحث ركود را آقاي دكتر بهكيش مطرح كردند و آمار و ارقام را هم گفتند.
من آمار چك هاي برگشتي را نگاه مي كردم، كه به شدت درحال افزايش است. ما در اواسط شهريور ماه از 50 نفر از مديران راجع به اطلاعات اقتصاد كلان و وضعيت اقتصادي شان سوال كرديم. اين عده به طور مشخص از 9 گروه صنعتي انتخاب شدند و نتايج بررسيها نشان مي دهد كه بيش از 90 درصد توليدكنندگان داراي كاهش شديد توليد نسبت به سال 83 بودند.
همان طور كه آقاي دكتر بهكيش اشاره كردند يكي از عواملي كه در ركود اقتصادي در چند سال گذشته تاثير داشته بخش ساختمان است كه بحث كاملا درستي است. اطلاعات بانك مركزي نشان مي دهد كه در 3 ماهه اول سال جاري هم، سرمايه گذاري بخش خصوصي در بخش ساختمان پايين آمده و كاملا رشد منفي داشته است.
علاوه بر اين، طبق مطالعات بانك مركزي، بخش ساختمان داراي بيشترين رابطه فرازونشيب در اقتصاد است و بيشترين رابطه ميزان اشتغالزايي را دارد. بنابراين يك بخش استراتژيك در اقتصاد است و اين بخش دچار كاهش توليد شده است و اگر آمارهاي سه ماهه موجود بود، نرخ رشد بخش ساختمان در توليد ناخالص داخلي منفي مي بود.
مطلب مهم ديگر كاهش شاخص بورس است. شاخص بورس از چهارده هزار به ده هزار رسيده است. باتوجه به وجود حجم مبنا و باتوجه به اينكه اين كاهش شاخص با محدوديت جدي مواجه است، اين محدوديت در چارچوب مقررات و ضوابط، كاهش اسمي است. درواقع اگر بورس رها شود ممكن است كاهش شاخص بيشتر شود. بنابراين كاهش شاخص بورس تا ده هزار نشان دهنده اين امر خواهد بود كه به نوعي ركود در اقتصاد حاكم است.
من هيچكدام از اينها را به تنهايي دليل ركود اقتصادي نمي بينم. ولي وقتي همه عوامل را با هم جمع مي كنيم، نشان مي دهد كه ركود در بخشهاي اقتصادي كشور درحال گسترش است.
متغيرهاي دوگانه
من معتقدم ركود بلندمدت و كوتاه مدت وجود دارد كه درحال گسترش است. به نظر مي رسد كه دو دسته متغير موجب شكل گيري ركود در اقتصاد ايران مي شود. يك دسته متغيرهاي واقعي اقتصادي هستند و يك دسته متغيرات انتظاري كه براساس انتظارات مردم و فعالين اقتصادي شكل مي گيرد. يكي از متغيرهاي واقعي كه در ركود اقتصادي كشور نقش دارد، مسأله واردات است. در سال 1380 كه نرخ رشد شروع به كاهش كرد ما 18 ميليارد دلار واردات داشتيم. اين رقم در سال 81 به 22 ميليارد دلار، در سال 82 به 30 ميليارد دلار و در سال 1383 به 37 ميليارد دلار رسيده است. باتوجه به آمار و ارقام شش ماهه اول سال جاري و نيز براساس روند پايان سال 83 كشور ما در پايان سال 84 مبلغ 43 تا 54 ميليارد دلار واردات خواهد داشت.
در سال 1380 دربرابر هر پنج كالاي توليدي، يك كالاي وارداتي داشتيم، الان در برابر سه كالاي توليدشده، يك كالاي وارداتي داريم. اين روند نشان مي دهد حجم بسيار وسيعي از كالاهاي مختلف واردكشور مي شود. ممكن است عده اي بگويند درآمد ارزي كشور زياد است و اگر واردات هم زياد شود اشكال ندارد. پاسخ اين است كه اشكال دارد؛ زيرا اگر به نرخ ارز نگاه كنيم مي بينيم كه در چند سال گذشته به5/2 تا 3 درصد افزايش داشته است. اگر قيمتهاي داخلي را هم درنظر بگيريم حدود 70 درصد افزايش داشته است. بنابراين يك نرخ تورم ساليانه 5/2 تا 3 درصد به دلار براي كالاي وارداتي مي خورد. علاوه بر اين بازار جهاني هم به آن اضافه مي شود. بنابراين طبيعي است كه بازار اقتصادي ايران با شرايطي مواجه مي شود كه توليدكننده خارجي هرسال در مقابل توليدكننده داخلي، وضعيت بسيار بهتري خواهد داشت و درمقابل، توليدكننده داخلي قدرت رقابتي خودش را از دست مي دهد. و در چنين شرايطي طبيعي است كه نرخ رشد توليد كاهش يابد. همان طوركه آقاي دكتر بهكيش اشاره كردند بخش صنعت نسبتا يكي از پايدارترين بخشها بوده است.
نرخ رشد صنعت تقريبا نزديك 10 درصد بوده است و جالب اينكه نوك تيز حمله واردات عمدتا روي بخش صنعت است. به نظر ميرسد باتوجه به واردات بسيار زياد كالا، حمله در بخش صنعت در شش ماهه اول سال 84 آغاز شده است.
دكتر بهكيش: من موافق نيستم، براي اينكه واردات ما از كالاي نهايي مصرفي خيلي كم است. واردات ما بيشتر كالاهايي است كه در صنعت از آنها استفاده مي شود.
دكتر ايماني راد: دو نكته مطرح است. نكته اول اين است كه در سال گذشته ميزان كالاي مصرفي به نسبت سال قبل بالا رفته است و در شش ماهه اول سال جاري نسبت تمايل به سمت كالاي مصرفي بيشتر شده است. اما نكته دوم، واردات براي اينكه ركود ايجاد كند لازم نيست حتما مشابه كالاي وارداتي، كالاي مصرفي باشد كه در داخل توليد شود.
من باتوجه به اطلاعاتي كه از مسئولان و اتاق بازرگاني تهران داشتم عرض كردم كه نرخ رشد بخشهايي از صنعت در سال جاري درحال كاهش است. حالا اگر كسي بگويد آمار را از كجا مي آوريد؟ من مي گويم آمار ندارم. درواقع صحبت من براساس پيش بيني و درك از شرايط و در بازار بودن و جمع آوري اطلاعات است. باتوجه به نرخ برابري بين ريال و دلار، واردات يكي از عوامل ركود است. نكته دوم هم در بخش واقعي اقتصاد؛ يعني ساختمان است كه ركود در رشد ساختمان را نشان مي دهد و از متغيرهاي بسيار مهم در ركود اقتصادي است.
كاهش پرداختهاي دولتي
باتوجه به تغيير دولت در سال جاري، اتفاقي كه افتاده اين است كه با تغيير پستها و بالارفتن احتمال جابه جايي ها، هزينه ها و پرداختهاي دولتي به شدت كاهش يافته است. وقتي يك سري تغييرات سياسي در بخش مديريت انجام مي شود قاعدتا پروژه هاي جديد شروع نمي شود و پروژه هايي هم كه درحال انجام است با وقفه روبرو مي شود. همين وقفه، ركود را به بخش خصوصي كه وابسته به بخش دولتي است منتقل مي كند. به عنوان مثال چندين شركت را كه وابستگي به بخش دولتي دارند از لحاظ دريافتها كنترل مي كرديم. اين شركتها بدون استثنا در دريافتهاي خود از بخشهاي دولتي با مشكل مواجه هستند. علاوه بر اين بعضي ازآنها هم با مشكلات جدي مواجه هستند. به نظر من تغيير دولت و مديران هم از بحثهايي است كه در گسترش ركود تاثير داشته است.
نكته آخر تغيير بافت سياسي كشور همراه با انتظارات خاص است كه در مردم ايجاد شده است. طبيعي است كه اين انتظارات در همه جهات شكل بگيرد. تغيير يكباره در بافت سياسي كشور بورس را با كاهش شديد شاخص مواجه كرده است. در سرعت گردش پول هم افت ايجاد شده است. به عبارت ديگر گردش پول كند شده است و آن هم به اين دليل است كه ريسك معاملات بالا رفته است. اين عوامل هم باعث كاهش معاملات و توسعه ركود شده است. البته همان طور كه عرض كردم بعضي از اين عوامل با انتظارات مردم و بعضي هم با بخشهاي از متغيرهاي واقعي اقتصاد ارتباط دارد.
مجموعا بخشي از اطلاعاتي كه مطرح شد براساس اطلاعات جمع آوري شده از بازار است و بخشي هم ازطريق پرسشنامه اي است كه در شهريور ماه گذشته تنظيم و جمع آوري شده است.
دكتر عمادزاده: نتيجه گيري من از فرمايشات آقاي دكتر ايماني راد اين است كه ايشان، نوعي خاص از طبقه بندي را ارائه مي كنند. ما در زمستان 83 وارد فضاي ركود شديم و درحال حاضر اين ركود اقتصادي تعميق مي شود. اگر مسائل تئوري را دنبال كنيم، يكي از زوايا اين است كه افزايش واردات بايد باعث افزايش مواداوليه قطعات يدكي شود و عرضه را كشش پذيرتر كند. منتها علت اينكه نميتوانيم كاملا كلاسيك جمعبندي كنيم اين است كه درجريان تغيير و تحول نظام مديريت عمومي كشور به نوعي همه با ابهام و بلاتكليفي مواجه هستند و اين امر مي تواند از عوامل ايجادكننده تشديد ركود تلقي شود.
به بيان ديگر ما وقتي بحث ركود را نگاه ميكنيم، مي پذيريم كه پرداختن به مسائل تئوري مي تواند كاملا پاسخگوي موضوع باشد، در حالي كه شواهد جامعه نشان مي دهد كه پرداختهاي مربوط به پروژه هاي عمراني به كندي انجام مي شود. شايعات درمورد تغييرات مديران زياد است. نمونه هايي داريم از اينكه حقوق مديران را كاهش داده اند. منتها اين كاهش، كاهش اسمي و نمادين بوده است، كاهشي نبود كه منجر به كاهش هزينه هاي دولتي شود. البته همين تغيير نمادين در رفتار عمومي مديران تاثير خود را گذاشته است. درواقع اين مسايل است كه مي تواند زمينه هاي عمومي ركود را توسعه بدهد.
آنچه كه موجب مي شود به اين قضايا بيشتر بپردازيم اين است كه به چيزهايي كه مي تواند محركه هاي اثرگذار روي بخش ركود باشد، بيشتر توجه كنيم. داستان بورس يكي از واقعيات بسيار ملموس جامعه ماست و مسايل بورس در ظرف 9 ماه گذشته را نميتوانيم منكر شويم. بورس يكي از چرخهاي گرداننده نقدينگي و سرمايه گذاري است. به نظر من به اين مسائل بايد بيشتر پرداخته شود.
دكتر بهكيش: اگر دامنه بحث خيلي گسترده شود اثرات عوامل مختلف را نمي توانيم در بحث غيررياضي به روشني تبيين كنيم. توليد ناخالص داخلي به عنوان يك متغير به حداقل سي متغير جدي وابسته است كه هركدام اثرخاص خود را دارد. درنتيجه مجبوريم مقداري بخشي صحبت كنيم تا بحث قابل جمع كردن باشد.
توجه من از اين بابت به ارقام بانك مركزي است كه در شرايط موجود بهترين رقمهايي است كه وجود دارد. اشاره شد كه در سه ماهه سوم و چهارم سال 83 ركود شروع شده است، اما ارقام خلاف اين موضوع را نشان مي دهد. توليد ناخالص داخلي ما در سه ماهه اول 5/4 درصد، در سه ماهه دوم 4/4 درصد، در سه ماهه سوم 2/5 درصد و در سه ماهه چهارم 4/5 درصد رشد داشته است. بنابراين ما در سه ماهه چهارم سال گذشته براساس اين ارقام ركود نداشتيم، بلكه اقتصادمان روبه توسعه بود. به اعتقاد من مباني بحث را بايد روشن كرد و پيشنهاد من اين است كه جايي كه رقم داريم، آن را اصل قرار دهيم و استنباطات خود را به آنها اضافه كنيم، نه اينكه ارقام را كنار بگذاريم و براساس استنباطهاي خودمان آن را تحليل كنيم. من فكر مي كنم ركود اقتصادي از امسال شروع شده كه ارقامش هنوز بيرون نيامده است.
نقش موثر انتظارات
به اعتقاد من، ما نسبت به سال 81 ركود بلندمدت سه ساله داشتيم و رشد توليد طي اين مدت به شدت پايين آمده است، ولي در سه ماهه آخر سال گذشته نسبت به سه ماهه اول همان سال ركود نداشتيم. من تصور مي كنم كه اقتصاد ما حتي بخش واقعي آن بسيار متأثر از انتظارات است. انتظارات نه تنها نقش بسيار قوي در اقتصاد كشور دارد، بلكه بسيار وابسته به فضاهاي سياسي است.
شاخصهاي بورس طي دو ماه اخير كاهش جدي پيدا كرده است. انتظارات به ترتيبي شكل گرفته است كه هر كاري مي كنيم، شاخصها برگشت پيدا نمي كند. علت هم روشن است كه انتظار مردم اين نيست كه شرايط سياسي ما به سرعت بتواند به يك وضع طبيعي برگردد. وقتي شرايط اين گونه است، به سرعت پولها نقد مي شود. اگر مانده سپرده بانكها را در اين مدت نگاه كنيم به سرعت روبه افزايش گذاشته است و خروج پول از بورس به سرعت بالا رفته است. متاسفانه با آزاد شدن پول از محيط بازار سرمايه به هيچوجه اين پول در بخشهاي واقعي اقتصاد وارد نشده و به طرف توليدكشاورزي، صنعتي و ساختمان نرفته است، بلكه در بخشهايي رفته است كه نقدينگي بسيار بالاتري داشته تا هر لحظه صاحب پول بخواهد بتواند آن را جابجا كند. بنابراين من تصور مي كنم سياستمداران ما بايد به اين نكته كاملا توجه كنند كه اقتصاد را با هيجان نمي شود اداره كرد و آقاي خاتمي در دوره دوم رياست جمهوري اين نكته را خوب متوجه شدند. اقتصاد را نمي توان با شوك مواجه كرد. شوك اصولا اقتصاد را مي ترساند. وقتي پول از يك بخشي شروع به خارج كردن كرد، با همان سرعتي كه بيرون مي رود به هيچوجه نمي توان آن را به آن بخش بازگرداند. نيرو وزمان زيادي نياز است تا پول را دومرتبه به آن بخش بازگرداند. بنابراين يك ركود بلندمدت داريم كه سال از81 آغاز شده است و يك ركود كوتاه مدت كه در اين چند ماه به شدت حادث شده است. من اينها را بيشتر از انتظارات واقعي مردم مي دانم و شكل اين انتظارات را هم فقط سياستمداران هستند كه مي توانند عوض كنند وگرنه پول به سرعت از بخشهاي واقعي اقتصاد خارج مي شود.
دكتر عمادزاده : آقاي بهشتي فرصتي است كه جناب عالي يك مقدار زواياي سياستگذاري قضيه را بازكنيد.
بهشتي : اختلاف بين مجلس هفتم و دولت آقاي خاتمي، مقداري از انتظارات را دگرگون كرد و از زماني كه ما وارد اتخابات شديم، فعاليتهاي اقتصادي تحت تاثير قرار گرفت. مخصوصا سازمانهاي درستي كه يك نوع سكون و بي تفاوتي در آنها حاكم شد و بعد هم انتخابات رياست جمهوري كه دگرگوني فكري را در جامعه به وجود آورد. جامعه روندي را طي كرده كه حاصل آن، ركودي است كه در آخرين فصل سال 83 خودش را نشان داده است. من اين مساله را احساس نكردم مگر جزئيات ارتباطاتي كه بين مجلس و دولت به وجود آمد. بعد از آن ما وارد اين مسأله مي شويم سازمانهاي دولتي ما بلاتكليفي عميقي را براي همه به وجود آورده اند. براين اساس امروز ما نمي دانيم كه سياستهاي صنعتي مان واقعا چه خواهد بود؟ نمي دانيم سياستهاي كنترل قيمتها چه خواهد بود؟ آيا دولت مي خواهد به طرف كنترل قيمتها كه در دهه هاي گذشته حركت كند؟ يا خير اين گونه نيست؟ اين سردرگمي ها يك نوع بلاتكليفي براي توليدكنندگان و مديران بنگاهها به وجود آورده است. در مجلس با قانون برنامه چهارم به عنوان يك راهنما نگاه نمي كنند. سازمانهاي دولتي قانون برنامه چهارم را كتاب راهنماي خودشان نمي دانند و تصميماتي كه گرفته مي شود گاهي مغاير با تصميمات برنامه چهارم است.
اين نوع پديده ها باعث شده كه نوعي سردرگمي به وجود بيايد و نتوانيم هيچ نوع آماري از فرار سرمايه داشته باشيم. اين فضاي بلاتكليفي و انتظاراتي كه آقاي دكتر ايماني راد مطرح كردند در جامعه حاكم است و مديران صنايع از فضايي كه ايجاد شده است به شدت نگرانند. صندوق ذخيره ارزي مدتي است كه هيچ نوع فعاليتي از خود نشان نداده است و همين مساله نوعي نگراني به وجود آورده است.
سرمايه گذاري خارجي كه مديران ما با آن ارتباط برقرار كرده بودند و در حال به نتيجه رسيدن بود متوقف شده است. همين مساله واكنش ناراحت كننده را به وجود آورده است. اين حالتها خواه وناخواه در بحث انتظاراتي كه مطرح مي شود اثر خودش را در جامعه مي گذارد.
دكتر عمادزاده: من يكي از زواياي فرمايشات آقاي بهشتي را باز مي كنم. در فرمايشات ايشان به آثار اين سياستگذاري بر روابط خارجي ما اشاره شد. من همواره با خودم فكر مي كردم كه آثار سرمايه گذاري مستقل خارجي كه اين قدر منابع و تكنولوژي توليد و مديريتي وارد مي كند چقدر مي تواند اثرات مثبت ضد ركودي در اقتصاد به وجود آورد. امروزه رفتارهاي ابهام آميز، مسير ورود سرمايه هاي خارجي را خيلي نارسا و كند كرده است. يكي از ريشه هاي ركود همين مساله است كه به آن اشاره شد.
دكتر بهكيش: بورس از اين جهت براي مردم اهميت دارد كه نقدينگي آن بسيار بالاست و مردم وقتي بخواهند به سرعت مي توانند از آن خارج شوند. البته الان كه ركود در بورس حاكم است، هركس بخواهد نمي تواند پولش را خارج كند، چون ديگر خريدار ندارد. حجم معاملات و خريد و فروشها در بورس به شدت كم شده است. حتي روزهايي كه شاخص بورس نزول هم نمي كند، بازار بسيار بسيار لاغر شده است و كسي حاضر به فروش و يا خريد سهام نيست. ارزش پرتفوي اغلب افراد 20 تا 25 درصد زير آن چيزي است كه سال گذشته بوده است، ولي با اين وجود به دليل نگرانيهايي كه دارند نمي توانند بفروشند، براي اينكه خريداري هم با قيمتهاي فعلي وجود ندارد.
خلاصه اينكه ما ركود خيلي شديدتري را در ماههاي آينده در بخشهاي مختلف بخصوص ساختمان خواهيم داشت و قيمت ملك و زمين روبه كاهش خواهدبود. اگر اين وضعيت ادامه يابد قيمت ارز روبه افزايش خواهدگذاشت، چون تقاضاي ارز روبه افزايش خواهد رفت. بانك مركزي فعلا طرف عرضه ارز را توانسته است، كنترل كند، وليكن اين مساله خيلي نمي تواند دوام داشته باشد و قيمت ارز روبه افزايش خواهد گذاشت. بنابراين ممكن است ما با وضعيت ركود عميق در ماههاي آينده مواجه شويم و لذا بايد خيلي مواظب اين اتفاق ناميمون ممكن باشيم.
دكترايماني راد: واردات دو لبه دارد. يك لبه آن حمايت از توليد است، يعني بخش عرضه اقتصاد را با فراواني مواجه مي كند. ازطرف ديگر واردات به هر شكل كه باشد رقيب كالاي توليدي ما خواهدبود. زيرا ما به شدت از لحاظ ساختار اقتصادي متنوع هستيم و همه چيز را در چند سال اخير توليد كرديم. بنابراين هر چيزي كه وارد كنيم كم و بيش رقيب توليد داخلي خواهدشد.
وارداتي كه انجام مي شود توسط توليدكننده تبديل به توليد مي شود كه در مقابلش يك جنس جايگزين از خارج وارد مي شود. بنابراين واردات الزاما نمي تواند منجر به افزايش توليد شود. درحالي كه آمار سالهاي قبل نشان مي دهد كه توليدكننده به شدت به درآمد ارزي وابسته است. در آن زمان محدوديت واردات بسيار جدي بود و درنتيجه وقتي ارز وارد بازار داخلي مي شد بدون وجود رقابت فروش مي رفت و در نتيجه توليد زياد مي شد. ولي الان شرايط تغيير كرده و بنابراين واردات الزاما منجر به افزايش توليد نمي شود.
نكته ديگر اينكه اولا كالاي داخلي سال به سال ارزان تر مي شود. ثانيا تعرفه ها هم هر سال پايين مي آيد. ثالثا قيمتها در سطح جهاني هم سال به سال كاهش مي يابد. جالب است وقتي كه آمريكا و اروپا با مشكل جدي ورود كالاي چيني مواجهند و حتي كارشان با چين به تهديد كشيده شده است، ما به راحتي و بدون هيچگونه سياستي كالاي چيني وارد مي كنيم و طبيعي است كه اين امر رقابت را در توليد زياد مي كند. نتيجه بحث من اين است كه افزايش واردات كالاي واسطه اي الزاما منجر به افزايش توليد نمي شود.
آقاي دكتر بهكيش فرمودند ركود اقتصادي به سال 84 كشيده شده وعامل آن را هم انتظارات دانستند. انتظارات هم قاعدتا بايد براساس انتخابات شكل بگيرد. درحالي كه اين ركود از ابتداي سال شروع شده است.
شاخص بورس قبل از اينكه بحث انتخابات رياست جمهوري مطرح شود، شروع به افت كرد. اگر حدود يك ماه به عقب برگرديم مي بينيم كه شاخص عمومي به سمت كاهش رفته است. آقاي دكتر بهكيش براي بخش واقعي اقتصاد در سال 84 سهمي قائل نشدند، يعني بيشتر بخش انتظاري را مطرح كردند، در حالي كه تورم جهاني با تورم جامعه ما حداقل 12 درصد اختلاف دارد. نرخ ارز هم ثابت مانده است.
كالاهايي را كه چين وارد بازار ايران مي كند هرچند كه حجم آن زياد نيست، ولي خودش يك فشار رقابتي قابل ملاحظه ايجاد مي كند. امسال حداقل هر ماه رقمي حدود نيم ميليارد دلار كالاي مازاد وارد كشور مي شود. آقاي دكتر هيچ سهمي براي اينها قائل نيستند. بخشهاي واقعي اقتصاد كار خودش را انجام مي دهد و در موقع مناسب اثر خود را بر ساير متغيرها و حتي انتظارات مي گذارد.
به نظر من انتظارات هم با دو پديده همراه شده است: يك پديده بحث بحران هسته اي است و پديده ديگر تغييرات رياست جمهوري است. بنابراين در مجموع مي توان گفت كه هم اين دو عامل انتظاري و هم عوامل واقعي اقتصاد در شكل گيري ركود اقتصادي در سال 84 نقش داشته اند.
دكتر بهكيش: بخش صنعت نشان داده است كه بخش بسيار پايداري است. حتي طي ده سال گذشته هم بخش صنعت كم و بيش با رشد نسبتا پايداري مسيرش را ادامه داده و نوسان چنداني نداشته است. واردات بسيار زياد هم ممكن است خيلي كالاي مصرفي نهايي نباشد، همان گونه كه تا حالا نبوده است. البته ممكن است امسال مقداري زياد شده باشد.
بنابراين من فكر مي كنم كه با افزايش واردات، كالاي نهايي هم ممكن است بيشتر وارد شده باشد، ولي اين افزايش ازطريق ترانزيت از مملكت خارج مي شود. نكته دوم اينكه ممكن است به افزايش انبار منجر شده باشد.
دكتر ايماني راد: كالاي واسطه اي مانند ورق و فولاد وارد مي شود. ما توليدكننده فولاد هستيم. يك كالاي واسطه اي شدت رقابت را بالا مي برد و توليد آنها را پايين مي آورد.
بحث من اين است كه فرقي نمي كند كالاي ما مصرفي واسطه اي يا سرمايه گذاري باشد بحثي كه وجود دارد اين است كه تاچه حد ما در داخل كشور توليد آن كالا را داريم.
بهشتي: بين سالهاي 81 تا 83 واردات ما از 18 ميليارد دلار به 36 ميليارد دلار افزايش يافته است و رشد صنعت فقط 10 درصد بوده است. اينها كجا رفته است.
دكتر ايماني راد: نكته اين است كه واردات با يك تأخير و فاصله زماني اثرش را مي گذارد. آن مقدار قابل توجهي كه واردات افزايش داشته سال 83 است. پس در اينجا رشد صنعت با مسئله واردات ما ارتباطي ندارد، ولي حجم اقتصاد بيشتر شد.
بهشتي: اگر اين گونه باشد، بايد توليد صنعتي ما رشد منفي داشته باشد و درواقع رشد صنعت در سال 83 بايد به شدت افت كرده باشد.
دكتر ايماني راد: البته پيش بيني من حدود 6 تا 7 درصد است. ولي اينكه يك باره بخش صنعت را منفي كند تصور نمي كنم. نكته ديگر آثار آن روي تورم و توليد ناخالص داخلي است.
چند سازمان بين المللي از جمله ميد تورم را بالاتر از رقمي كه پيش بيني كرده بودند و تــــــوليد را پايين تر از آن مقداري كه پيشبيني كرده مي دانند. بنابراين سازمانهاي بين المللي هم به يك سري علايم رسيدند كه نرخ رشد را پايين تر آورده اند. لذا آن چيزي كه باتوجه به نرخ رشد صنعت ما در چندسال گذشته اتفاق افتاده است در سال 1384 هم قابل پيش بيني است.
دكتر بهكيش : از آن طرف هم در شش ماه اول سال توليد نفت افزايش يافته است.
دكتر ايماني راد : به نظر من امسال توليد نفت كاهش مي يابد. در اين بخش افزايش قيمت نفت در نظر گرفته نمي شود، بلكه ميزان بشكه اي كه توليد مي شود، مورد محاسبه قرار مي گيرد.
سوال بسيار جدي اين است كه واردات كه طي 2 سال، 2 برابر شده است، به كجا مي رود؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت واردات از دو طريق ترانزيت و استات پايلينگ خارج مي شود. من اين دو راه را در اقتصاد خيلي جدي مي بينم.
دكتر بهكيش: قابل توجه است كه كاميونهايي كه خارج مي شوند و يا كاميونهاي عبوري زير قيمت ارزيابي مي شوند. عين اين جريان براي دبي اتفاق افتاده است. آمار نشان مي دهد كه سال گذشته صادرات دبي مبلغ ده ميليون دلار و واردات ما 5 ميليارد دلار بود. علت اين است كه يك مقدار كالاي قاچاق از دبي مي آيد. از اين قاچاق بخشي در داخل كشور مصرف مي شود و بخشي هم خارج مي شود.
سال گذشته تعدادي از بازارچه هاي مرزي را جمع كردند يعني افزايش واردات نبود، افزايشRECHANNELINGواردات بود و در نتيجه يكي از عوامل افزايش واردات همين افزايش RECHANNELINGاست. بنابراين سال گذشته واردات ما 18 ميليارد نبود، بلكه 18 ميليارد ثبت شده است. اختلاف واردات نبايد 2 برابر باشد، چون اثرش بايد در بازار ارز هم مشاهده شود، در حالي كه اين گونه نيست.
بهشتي: بعيد مي دانم كه جامعه ما توجه چنداني به آمارها داشته باشد، بلكه بيشتر به انتظارها و شايعات و نوع رفتارها نگاه مي كند. ما بايد در روشهاي اقتصادي و سياسي خودمان دگرگوني ايجاد كنيم.
ما 27 سال است كه جامعه را، جامعه سياسي كرديم. در هرجاي دنيا اگر توسعه اقتصادي اتفاق افتاده جامعه تفكر اقتصادي داشته و سياست، دنباله رو اقتصاد بوده است.
جامعه اي كه مي خواهد رشد كند و توسعه يابد، اقتصاددادن بايد بر سياستمدار اوليت و ارجحيت داشته باشد. حاصل اين نوع بحثها، رشد اقتصادي، رفاه اجتماعي و مسائلي است كه تمام سياستمداران دنبال آن هستند.
من باتوجه به صحبت هاي دوستان، مي خواهم توجه دوستان را به اين نكته جلب كنم. كه دولت امروز با يك بلاتكليفي فلسفي روبروست يا هنوز چون فلسفه هاي خودش را اعلام نكرده جامعه را دچار بلاتكليفي كرده است. اين بايد روش شود تا مديران صنايع و بنگاهها و سايرين براساس فلسفه هاي دولت برنامه هاي خودشان را تنظيم كنند.در اين صورت است كه آمارها و تحليل ها مفهوم ديگري مي يابد.
دكتر ايماني راد : من باز مي گردم به آخرين بحثي كه آقاي دكتر بهكيش مطرح كردند. ما آمار و اطلاعات در اختيارمان نيست و نمي توانيم ارزيابي كنيم كه چقدر از واردات به آن شكل بوده است. من احساس مي كنم كه ممكن است مبلغ بالايي نبوده كه وارد كشور شود و ثبت نشود و اگر يك كالايي وارد مي شود و ثبت مي شود و در موقع خروجش ثبت نمي شود، اين يك مقدار جاي تعلل دارد كه چه حجمي از واردات به اين گونه بوده است. اگر دوطرفش ثبت شده است، ما صادرات را به آن شكل متورم نمي بينيم. بحث ديگر اينكه واردات ما به طور مشخص با يك شيب تندي افزايش مي يابد. اين پديده را افزايش درآمدهاي نفتي و افزايش يوزانس بهتر مي تواند توضيح دهد تا احتمالا تغيير مسير واردات به سمت صادرات مجدد.
دكتر بهكيش : طرف عرضه را مي دانيم به كجا مي رود، ولي طرف تقاضا را نمي دانيم. نه ميزان صادرات افزايش يافته است و نه رشد بخش صنعت تغيير كرده است. رشد بخش كشاورزي و بخش ساختمان هم منفي بوده است، پس افزايش حجم واردات كجا رفته است؟
دكتر ايماني راد : اين يك بحث است. قيمت خريد غلط هم مي تواند يك بخشي باشد، ولي فرار سرمايه ها از كجا انجام مي گيرد؟ بخشي از فرار سرمايه ها از همين جا تامين مي شود.
دكتر بهكيش : من نمي دانم چقدر اين تحليل درست است؟ ولي من بسته شدن تعدادي از مرزهاي غيرمجاز و تبديل شدن به واردات رسمي را يك عامل موثر مي دانم.
دكتر ايماني راد : قطعا اثر دارد، ولي چه حجمي از افزايش واردات را مي پوشاند رقم آن مشخص نيست. باتوجه به بحث هايي كه صورت گرفت، واردات افزايش مي يابد و اين مساله هم به خاطر ثابت نگهداشتن نرخ ارز است. بنابراين احساس مي كنم اگر نرخ ارز را دولت واقعي تر بكند، اين مساله در سالهاي بعد مي تواند زمينه ساز خارج كردن اقتصاد كشور از ركود اقتصادي باشد. ضمنا باتوجه به اينكه بخش قابل ملاحظه اي از ركود سالهاي 83 و 84 ناشي از انتظارات است كه به طور روشن در بورس مشخص مي شود، دولت بايد خيلي شفاف و صريح سياستهايش را اعلام كند.
يك توليدكننده كه مساله اصلي اش توليد است هنوز نمي داند سيگنال هاي اقتصادي را بگيرد. بنابراين اگر دولت به طور شفاف سياستهاي خود را سريعا اعلام كند، اين مساله در كاهش انتظارات خيلي كمك مي كند. نكته ديگر اينكه من روي پرداخت ها خيلي تاكيد دارم. اطلاعات خيلي گسترده اي ما جمع آوري كرديم كه پرداخت هاي دولت با وقفه جدي مواجه است و اين روي شركتهايي كه به نوعي وابسته به بخشهاي دولتي هستند اثر بسيار قابل ملاحظه اي مي گذارد، به طوري كه بخش قابل ملاحظه اي از شركتها با بحران نقدينگي مواجهند. تسريع در پرداختهاي دولت و تاكيد بيشتر روي سيال كردن ارتباط دولت با بخش خصوصي مي تواند به كاهش بخشي از ركودي كه ايجاد شده است كمك كند.
دكتر بهكيش : به اعتقاد من هر سه نكته اي كه آقاي دكتر ايماني راد گفتند، درست است. نكته اول اينكه دولت به غلط فكر مي كند كه افزايش نرخ ارز به ركود مي انجامد. به نظر من افزايش نرخ ارز موجب كاهش ركود مي شود. صادرات ما در شرايط حاضر به شدت رو به كاهش مي رود و از طرف واردات تحت فشار بيشتر قرار گرفته است. در نتيجه ما در آينده با كاهش بيشتر صادرات مواجه خواهيم شد. بنابراين آنچه كه علاوه بر مورد بالا، اقتصاد را مي تواند به حركت درآورد، پرداختهاي دولت است كه يك مقدار نقدينگي را به جامعه تزريق مي كند و تقاضا را براي توليدات داخلي به حركت در مي آورد. علاوه بر اين افزايش نرخ ارز هم نه تنها صادرات را تحرك مي بخشد، بلكه واردات را گران مي كند و در نتيجه واردات كاهش مي يابد.
دكتر ايماني راد : افزايش نرخ ارز، سطح رقابت را پايين مي آورد و در نتيجه توليد داخلي هم افزايش مي يابد.
دكتر عمادزاده : البته اين امر مشروط به صدق كردن قانون مارشال لرنر در اقتصاد است كه مي گويد جمع كشش پذيري قيمت واردات و صادرات بايد مساوي يا بيش از يك باشد. يعني اگر واقعا اين شرط اتفاق نيفتد، آن وقت مسائل زيرسوال مي رود.
بهشتي : تجربه هاي قبلي نشان داده است كه هر وقت قيمت ارز بالا رفته تاثيري در صادرات نداشته است و صادرات ما با هر نرخ ارز، روند ثابتي را طي كرده است. از طرف ديگر با گران تر شدن واردات، حجم قاچاق كالا زيادتر خواهد شد.
دكتر بهكيش : اگر نرخ ارز افزايش يابد، قاچاق كالا هم كم مي شود؛ زيرا رقابت پذيري كالاهاي داخلي بيشتر مي شود.
بهشتي : چون بايد گمركي بيشتر دهد، در نتيجه قاچاق كالا زياد مي شود.
دكتر عمادزاده : بحث ما صادرات غيرنفتي است كه ظرف چند سال اخير از مرز 4 ميليارد دلار به 8 ميليارد دلار رسيده است. با تشكر از همه اساتيد محترم كه در اين بحث مشاركت فرمودند. ظاهرا همه دوستان در اينكه به هرحال اقتصاد ما از برخي فشارهاي ركودي رنج مي برد اتفاق نظر دارند. بنابراين خوب است كه به راه حل هايي براي كاهش اين فشارهاي ركودي فكر كنيم. تسهيل مقررات مربوط به سمت توليد و عرضه كالا و خدمات، تسهيل مقررات گمركي براي صادرات و واردات، تسهيل مقررات پولي و بانكي، فراهم آوري فرصتهاي جذب منابع مالي كوتاه مدت و ميان مدت و سرمايه، تسهيل و به روزآوري قوانين كار و امور اجتماعي و تسهيل اعطاي تسهيلات از صندوق ذخيره ارزي همگي از مواردي هستند كه مي توانند آثار مهم و تعيين كننده اي بر فعالتر كردن چرخه اقتصاد ملي برجاي گذارند و لوازم واردات خروج از شرايط ركودي را تامين نمايند.
تدبير : باسپاس فراوان از صاحبنظران شركت كننده در بحث، اميد است مباحثي كه از نظر گرامي تان گذشت در شناخت مسايل ناشي از ركود و ضرورت توجه به سرمايه گذاري در توليد مولد در جهت توسعه و شكوفايي اقتصادي كشور موثر و مفيد واقع شود.
پیشنهادی برای خروج از رکود اقتصادی
فرض کنید وضعیت اقتصادی بر وفق مراد نباشد و از آینده آن اطمینان خاطر نداشته باشید با این حال ناگزیرید تصمیم هایی بگیرید که به نوعی به آینده ارتباط دارد. بدون شک نخست این پرسش در ذهن شما مطرح می شود آیا اگر دست به اقدامی بزنید، زیان خواهید دید؟ چرا که ممکن است تحولات آینده بهتر از حد انتظار باشد و شما در این مقطع زمانی که هیچ اطلاعی از آینده ندارید فرصت های خوبی را از دست بدهید. در هر حال باید اطمینان حاصل کنید آنچه در شرایط کنونی انجام می دهید، با بهترشدن اوضاع در آینده پیامد منفی و ویران کننده چندانی نخواهد داشت . باید قاطعانه برای فعالیت های اقتصادی وارد عمل شد. در هرصورت آنچه در شرایط کنونی در جهان غیرقابل انکار به نظر می رسد، این واقعیت است که پس از جنگ جهانی دوم تاکنون هیچ گاه اقتصاد جهان دچار چنین رکودی نبوده است . به بیان دیگر اکنون خطر بزرگی اقتصاد جهان را تهدید می کند. همین احتمال بروز رکود اقتصادی در جهان تمام بحث های مربوط به آینده اقتصاد را تحت الشعاع خود قرار می دهد. واقعیت آن است که ایالات متحده دیگر نمی تواند نقش لوکوموتیو اقتصاد جهان را ایفا نماید، زیرا هم اکنون اقتصاد ایالات متحده به شدت تحت فشار است . بخش خصوصی در آمریکا به شدت مقروض است و بطور کلی اقتصاد آن کشور بدهی های فراوانی دارد. ازاین رو آمریکایی ها به تدریج نقش رهبری خود را در اقتصاد جهان از دست می دهند، مشکل دیگری که در سراسر جهان خودنمایی می کند، کاهش شدید تقاضا در عرصه اقتصاد جهان است . با این حال اقتصاد جهان برخلاف سال های گذشته با مشکلات ساختاری قابل توجهی روبه رو نیست . برخی تصور می کنند دلیل اصلی بروز بحران کنونی در اقتصاد جهان قانونمندشدن بیش از حد آن و محدودشدن آزادی نیروهای بازاراست . اما چنین دیدگاهی صحیح نیست . بلکه باید دلایل رکود اقتصاد جهان را در جاهای دیگری جست و جو کرد. در این مورد تردیدی نیست که بانک های مرکزی در سراسر جهان توانایی آن را دارند که با مشکل کاهش تقاضا در بازارهای جهانی مقابله کنند. برای موفقیت در این عرصه بانک های مرکزی جهان باید نرخ بهره را کاهش دهند به عبارت دیگر بانک های مرکزی باید اعتبارهای بانکی را ارزان تر کنند و بدین ترتیب موجب افزایش تقاضا شوند. به طور کلی کاهش نرخ بهره و ارزان تر شدن اعتبارهای بانکی کمک بسیار مؤثری به اقتصاد می کند. اما اگر شرکت ها آنچنان به آینده بدبین باشند که علی رغم کاهش نرخ بهره و ارایه اعتبارهای بانکی مناسب ، حاضر به سرمایه گذاری های جدید نشوند در آن صورت دولتها باید رأساً دخالت کنند. این وضعیت را هم اکنون در اروپا شاهد هستیم . البته ممکن است دلیل عدم رغبت شرکت ها به سرمایه گذاری بیشتر، دخالت نکردن بانک های مرکزی یا حضور دیرهنگام آنها در بازار باشد. بانک مرکزی اروپا نیز در زمان مناسب به کاهش نرخ بهره مبادرت نورزیده است و پیامد این دست روی دست گذاشتن را اکنون در اقتصاد اروپا می بینیم . در هر حال پس از آنکه استفاده از حربه های بانکی چاره ساز نشد، دولت ها وظیفه دارند رأساً وارد عمل شوند. دولت ها برای مقابله با رکود اقتصادی چاره ای ندارند، جز اینکه به یک کسری بودجه نسبتاً بالا تن دهند، در غیر این صورت نخواهند توانست شرایطی را فراهم آورند که شرکت ها و سایر فعالان امور اقتصادی به سود مناسب دست یابند. باید دانست که سودآوری مهم ترین عامل محرک سرمایه گذاران و شرکت هاست . حال در اینجا این پرسش پیش می آید که دولت چگونه می تواند با افزایش عمدی کسری بودجه به رونق اقتصادی کمک کند. دولت ها در این چارچوب یکی از دوشق زیر راباید انتخاب کنند: کاهش مالیات یا افزایش هزینه های دولتی . به عبارت دیگر باید بیشتر پول خرج کنند تا بر میزان تقاضا افزوده شود. دولت با کاهش مالیات ها می تواند امیدوار باشد که پول صرفه جویی شده توسط بخش خصوصی صرف خرید بیشتر شده و موجب افزایش تقاضا در بازار می شود. افزایش هزینه های دولتی هم همان طور که اشاره شد به معنای خرید بیشتر توسط بخش های دولتی و در نتیجه افزایش میزان تقاضاست . در شرایط کنونی به سادگی می توان دریافت که راه حل دوم یعنی افزایش هزینه های دولتی گزینه صحیح تر است . زیرا هیچ کس اطمینان ندارد که بخش خصوصی پول های صرفه جویی شده به واسطه پرداخت مالیات کمتر را صرف خرید در بازار خواهد کرد. چرا که با توجه به وضعیت نامناسب اقتصادی این احتمال وجود دارد که بخش خصوصی این پول اضافی را هم صرفه جویی کند. حال که دولت ها می توانند سرمایه گذاری عمومی را افزایش دهند و بدین ترتیب موجب رونق اقتصادی شوند چرا از این اقدام خودداری می کنند؟ برخی از کارشناسان بر این باورند که برنامه های دولتی معمولاً بسیار دیر به مورد اجرا گذاشته می شود و این تأخیر به حدی است که این برنامه ها نمی توانند اهداف از پیش تعیین شده را برآورده سازند. به عبارت دیگر برنامه های دولتی زمانی اجرا می شوند که دیگر اقتصاد به خودی خود در مسیر مطلوبی قرار گرفته است و نیازی به این برنامه ها نیست . ممکن است نظر کارشناسان در این ارتباط درست باشد. ولی در اینجا یک پرسش مطرح می شود و آن اینکه اگر دولت سرمایه گذاری های عمومی را صرف احداث مدرسه و خیابان کند و یا دیگر پروژه های عام المنفعه را به اجرا درآورد، در آن صورت این سرمایه گذاری چه پیامدهای منفی به همراه خواهد داشت ؟ حتی اگر وضعیت اقتصاد بهبود یابد بازهم سرمایه گذاری دولت در بخش هایی همانند موارد بالا به هیچ وجه پیامد منفـی نخواهد داشت . برخی صاحب نظران چنین استدلال می کنند در شرایطی که تقاضا با افزایش همراه باشد، اجرای برنامه های دولتی سرمایه گذاری ممکن است به رشد بیش از حد و حباب گونه اقتصاد منجر شود. اما باید دانست که بروز این مشکل در مقایسه با وضعیت کنونی اقتصاد در سراسر جهان چندان باعث نگرانی نخواهد بود. برخی دیگر بر این باورند که باید به فکـر نسـل های آینده بود و نباید کاری کرد که نسل های آینده با فشارهای اضافی و کسـری بودجـه بسیـار بالا روبـه رو شوند. به نظر می رسـد این استـدلال آنچنان ضعیـف است که جایـی برای مطرح شـدن نـدارد.اما در این جا این پرسش را مطرح می کنیم که اگر برای نسل آینده امکانات زیربنایی مناسب و بهتر نظیر جاده ، مدرسه و خانه فراهم کنیم ، آیا آنها را تحت فشار اضافی قرار داده ایم ؟ پرسش اساسی دیگر آن است که آیا فکر نمی کنید اگر اقتصاد جهان در شرایط فعلی با رکود همراه باشد، فشار بیشتری به نسل های آینده وارد می آید؟ یکی دیگر از استدلال های مخالفان برنامه های سرمایه گذاری دولتی به منظور رونق اقتصادی این است که این برنامه ها معمولاً همانند شعله های ناشی از سوزاندن خاشاک بسیار زودگذر هستند و نمی توانند در درازمدت اثرات خود را حفظ نمایند. این استدلال نیز مضحک به نظر می رسد. درست است که برنامه های سرمایه گذاری های دولتی اثری کوتاه مدت دارند، اما باید دانست که در اقتصاد روبه رشد افزایش آنی تقاضا تأثیری کوتاه مدت دارد. همانطور که کاهش آنی تقاضا تأثیر کوتاه مدت از خود نشان می دهد. ما اکنون باید با آتش زدن خس و خاشاک چوب ها را خشک کنیم و سپس چوب های خشک را آتش بزنیم ، چرا که اکنون چوب هاتر است . درست مثل این که یک سطل آب روی آنها ریخته شده باشد. طی سال های اخیر آمریکایی ها با همین خس و خاشاک توانستند به یک رشد اقتصادی بلند مدت دست یابند. در حالی که اروپایی ها در انتظار آتش همیشگی ماندند و برخود لرزیدند. بنابراین بهتر است از همین امکانات کوچک و محدود برای تلنگر زدن به اقتصاد استفاده کنیم و امیدوار باشیم که با خشک شدن چوب های اقتصاد به آتشی جاویدان دست یابیم . برخی دیگر چنین استدلال می کنند که برنامه های سرمایه گذاری و رونق اقتصادی دولتی به نتایج مورد نظر منجر نمی شود، زیرا در عصر جهانی سازی سرمایه گذاری های دولتی موجب افزایش واردات هر کشور می شود و بنابراین اجرای این برنامه ها به نفع کشورها و اقتصادهای خارجی تمام می شود. در پاسخ به این عده از صاحب نظران باید گفت که سرمایه گذاری های دولتی به ویژه در بخش مسکن و ساخت و ساز تأثیر چندانی بر افزایش حجم واردات کشورها نخواهد داشت و موجب رونق اقتصادی در داخل کشور خواهد شد. به هر حال پس از حوادث یازدهم سپتامبر کشورها نباید خطر گرفتارشدن اقتصاد جهان به یک رکود عمیق را نادیده بگیرند، بلکه باید با تحمل افزایش کسری بودجه دولتی و سرمایه گذاری های دولت مانع از بروز یک رکود سراسری شوند. برگرفته از مقاله "هاینر فلاسیک ، کارشناس اقتصادی سازمان آنکتاد، وابسته به سازمان بین الملل متحد در ژنو"
از همه دانش آموزان خوبم در دبیرستانکه با من در سالی که گذشت همکاری داشتند و باعث شد سال خوبی در کارنامه خدمتم رقم بخورد .
چکیده
در هر اجتماع علمي سازمانهايي وجود دارند كه براي تقويت آن اجتماع علمي نقشهاي متعددي را ايفا ميكنند. تربيت دانش آموزانكه در آغاز ورود به اجتماع بزرگ انسانها هستند از حساسيت ويژه اي برخوردار است.
دراین دوره که بعنوان اساس دوره هاي بالاتر آموزشياست، دانش آموزان تجربياتی کسب می کنند كه درصورتیکه مرتبط با هم ودر ارتباط با مسايل شخصي واجتماعي باشد، برانگيزاننده، سودمند وموثر خواهد بود ويادگيري مادام العمررا به همراه خواهد داشت. يكي از فعاليت هايي كه به اهداف اين دوره ياري مي رساند، فعاليت هاي گروهي است.
با عنايت به رويكردهاي جديد آموزش وپرورش نظير مديريت مبتني بر مشاركت ومناسبات انساني، تمركز زدايي ومدرسه محوري در نظام آموزش وپرورش، جلب مشاركت عملي وحضور فعال دانش آموزان در فرايند تصميم سازي وتصميم گيري وامور اجرايي دبیرستان بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته است
مقدمه
در بند 7 اصل شوراي دانش آموزي آمده است كه :
« در مدارس به عنوان آموزش عملي وبراي پرورش روحيه همكاري وتعاون وهمفكري وسعه صدر، تشكيل شوراي دانش آموزي مورد تاكيد قرار گيرد، اين شوراها عملاً در تنظيم جريان امور دبیرستان وهدايت پاره اي از فعاليت هاي خاص دانش آموزان علاوه بر نقش آموزشي مي توانند جنبه اجرايي نيز داشته باشند»(فرهمندیان وهمکاران، 1383).
بديهي است اگر به دانش آموزان فرصت انديشيدن، ابراز وجود ومداخله موثر در امور مربوط به خودشان داده شود، موجب عزت نفس وارتقاء شخصيت آنان ومسئوليت پذيري بيشتر وفعاليت خود انگيخته ومسئولانه آنان خواهد شد. در اين راستا تشكيل شوراي دانش آموزي در مدارسونگرش مثبت وبرخورد مسئولانه دست اندر كاران تعليم وتربيت وكارشناسان نسبت به اجراي اين طرح، زمينه دروني ساختن فرهنگ مشاركت ومشاركت پذيري در دانش آموزان وتحولي كار ساز در نظام اجرايي وتصميم سازي آموزش وپرورش فراهم مي سازد. كسب آمادگي وآگاهي هاي لازم براي همزيستي، هم انديشي، پذيرش تنوع ديدگاه ها وتحمل آراء وعقايد ديگران، مشاركت در امور يادگيري مهارت هاي زندگي از جمله اهدافي هستند كه از مجراي شوراهاي دانش آموزي تحقق می پذيرند. ولازمه دستيابي به اهداف مورد نظر برخورداري از مديريت مشاركت جويانه در سطوح مختلف آموزش وپرورش، اتخاذ سياست هاي مدبرانه در سازماندهي ونظارت مستمر بر برنامه ها واهتمام عملي در تقويت، توسعه وگسترش شوراهاي دانش آموزي مدارس مي باشد.
بیوگرافی
اینجانب …………. ، سابقه ……… سال خدمت در ارگان مقدس آموزش وپرورش را دارم . در سال تحصیلی 92-91 نیز با عنوان معاون آموزشگاه ………واقع در شهرستان …………. استان …….. مشغول به کار بودم .
اهداف پژوهش
1- بررسي نقش عوامل فردي تاثير گذار بر مشاركت دانش آموزان در اداره امور دبیرستان از طريق شوراي دانش آموزي (انگيزه ، علايق ووضعيت تحصيلي دانش آموزان ).
2-بررسي نقش زمينه خانوادگي دانش آموزان در مشاركت آنها (سطح سواد والدین، سطح درآمد وپیگیری وضعیت تحصیلی فرزندان).
3- مقايسه عوامل فردي وزمينه خانوادگي تاثيرگذار بر مشاركت دانش آموزان دراداره امور دبیرستان
این تحقیق به شیوه ی کیفی انجام گردیده است. در این دسته از تحقیقات، ضمن تنظیم مصاحبه ی ساختارمند، پژوهشگر با ذهنیت خود به تحقیق شکل می دهد وسعی در درک افراد مورد تحقیق دارد وبه دنیای آنها وارد می شود ودربسیاری موارد خود را به جای آنها قرار می دهد(مارشال و راس من، 1377). با انتخاب روش تحقیق کیفی در این مطالعه، فرصت مشاهده جزئیات و مستند سازی پدیده مورد مطالعه ایجاد شد. مزیت داده های جمع آوری شده از این طریق نسبت به نظرخواهی های انجام شده در قالب پرسشنامه های مقیاسی، براین است که امکان آشنایی با فرایند های رسیدن به یک پاسخ را برای پژوهشگر ایجاد می کند(همان منبع). لذا بینش وبصیرت پژوهشگر در این دسته از تحقیقات منجر به شرح وبسط سیستم پیچیده ی اجتماعی می گردد.
جامعه، نمونه و روش نمونه گیری
نمونه معرف از مدارس مقطعشهرستان می باشد. روند انتخاب به این شکل بود که درجریان جلسه انجمن اولیاء ومربیان، با معاونان مدارس مذکور صحبت گردید و از آنها خواسته شد که در جریان برگزاری انتخابات شوراهای دانش آموزی در فرایند تحقیق مشارکت نمایند. دعوت از معاونان برای مشارکت در مطالعه با استقبال گرم آنها مواجه گشت. لذا با معاونان مدارس نمونه و دو گروه از دانش آموزان(داوطلبان عضویت در شورای دانش آموزی و افراد شرکت کننده در انتخابات)، مصاحبه های ساختاری هدفمندی انجام شد و یک هفته بعد از انتخابات نیز مصاحبه هایی با منتخبین شوراهای دانش آموزی مدارس مذکورصورت گرفت.
روش تجزیه وتحلیل داده ها
برای تجزیه وتحلیل داده ها، ابتدا پاسخ های داده شده به هر سوال جداگانه نوشته شدند، سپس طبق توصیه استراوس وکوربین زمینه های ظاهرشده در هردسته از پاسخ ها، شناسایی گشتند، آنگاه باجمع بندی آن زمینه ها، موارد زیر مشخص شدند:
الف)نقش عوامل فردي تاثيرگذاربرمشاركت دانش آموزان دراداره امور دبیرستان از طريق شوراي دانش آموزي (انگيزه ، علايق ووضعيت تحصيلي دانش آموزان ).
ب)نقش زمينه خانوادگي دانش آموزان درمشاركت آنها دراداره امور دبیرستان (سطح سواد والدین، سطح درآمد وپیگیری وضعیت تحصیلی فرزندان).
ج) مقايسه عوامل فردي وزمينه خانوادگي تاثيرگذار بر مشاركت دانش آموزان دراداره امور دبیرستان در بين مدارس عادي(دولتي)، غيرانتفاعي وشاهد دختران وپسران دوره .
ضرورت واهمیت شورای دانش آموزی
یونیسف، مشارکتکودکان در مورد موضوعهای مربوط به آنها از سالهای نخست زندگی رافرصتی می داند که آنان را از هرج ومرج طلبی، آسیب پذیری وسلطه پذیری مصون نگه می دارد ومی تواند نسلی از جوانان را که راجع به حقوق خود ودیگران احساس احترام و دلمشغولی بیشتری می کنند تربیت کند. همچنین یونیسف در گزارش خود می افزاید که در راندن کودکان به کنار، خطر سقوط جدی وجود دارد وقتی کودکان راازفرایند تصمیم گیری خارج کنید وفرصت های لازم برای مداخله سازنده آنان را در موضوعات موثر بر زندگیشان فراهم نسازید، کودکان فاقد توانایی ومهارتهای حیاتی در رشد ونمو خود در بزرگسالی می شوند(کامکار، 1382).
تشکیل شورای دانش آموزی مدارس ، بستری مناسب برای پاسخگویی به بخشی از نیازهای دانش آموزان است. برخی عوامل انگیزشی موجود برای همکاری ومشارکت دانش آموزان در شورای دانش آموزی به شرح زیر است:
1- انگیزه کمک به همکلاسی وبرآوردن نیازهای مربوط به خود شکوفایی فرد(باید توجه داشت که فعالیت طه قره بلاغان ومشاوران دبیرستان در روزهای پیش از برگزاری انتخابات شورا در ایجاد چنین نیازی در دانش آموزان تاثیر بسزایی دارد).
2- جذابیت های موجود در کارهای عملی. بعنوان نمونه، اینکه پسران لباس فرم بپوشند وبا ابزار سروکار داشته باشند از جذابیت بسیار بالایی برای آنان برخوردار است.
3- وجود فضایی نو ومتفاوت با محیط زندگی برای دانش آموزان. اینکه دانش آموزان در محیطی جدید وفارغ از بعضی قوانین به فعالیتی سازنده می پردازند.
4- وجود فضایی صمیمی ونشاط آور در شورای دانش آموزی. محیط فعال وسازنده به دانش آموزان فرصت می دهد که در کنار یکدیگر حول محور کار وتلاش، صمیمیتها وروابط دوستانه ای را شکل دهندوعمق بخشند. مسئولان برگزاری شورا نیز باایجاد فضایی نشاط آور وبا طراحی برنامه های مختلف علمی، ورزشی، هنری وفرهنگی به نوبه خود بر جذابیت های شورا می افزایند(فرهمندیان وهمکاران، 1383).
بررسی پیشینه
شور و مشورت بعنوانيك امر عقلي و سنتي پسنديده و معمول و متداول ميان عقلاي عالم است که از قبل آنچه بسيار معضلات خانوادگي و اجتماعي که در مناسبت انساني و روابط بين افراد با مذاكره و مشاوره و گفتگو و مكالمه حل و فصل شده و مي شود و چه گره هاي كوري كه با سر انگشت تدبير و همفكري و مشورت انسانهاي اهل فكر و انديشه گشوده و چه بسيار تشت آرايي كه در سايه شور و مشورت به هم آوايي و وحدت عمل منجر مي شود و جلو تصميمات عجولانه ناصواب و ويرانگر و خشونت آميز گرفته مي شود و استبداد راي و حمـاقت و خشونت جاي خود را به تدبير و مشورت مي دهد، چنانچه در صدر اسلام ، در عصر پيامبر ( ص) و پس از آن شور و مشورت به عنوان يك سنت زيبا و پسنديده در ميان مسلمين رايج و مرسوم بوده است(پیران، 1382، ص74 )، وازنظر سير تاريخي خود ريشه در قران كريم و روايات ائمه معصومين ( ع ) دارد. درباره اهميت شورا و استفاده از مشورت در قرآن كريم و روايات ائمه معصومين ( ع) تأكيد بسيار شده است.
در خطبه هاي نهج البلاغه امير المؤمنين حضرت علي ( ع) بارها به مالك اشتر تأكيد مي كند كه از انديشه خير انديشان در اداره امور استفاده نمايند. و نيز مي فرمايد :
هر كس خود رأي و مستبد باشد هلاك و نابود مي شود و هر كس كه با ديگران مشورت كند در عقل آنان شريك شده است. امام صادق ( ع ) مي فرمايند :
هيچ پناهگاهي چون مشاوره نيست.
شورا ومشورت یکی از اساسی ترین مفاهیم مورد تاکید در اسلام ویکی از ریشه دارترین اصول عرفی ومقررات موردتوافق جمعی در اداره ی اموربوده است. درآیات، احادیث وسیره ی رسول اکرم(ص)وائمه اطهار، پرهیز از خود رأیی به کرات مطرح ورهبران دینی در اعمال فردی واجتماعی نیز در آن پیشقدم بوده اند. در سوره آل عمران، آیه 159 قرآن کریم صریحاً پیامبر(ص) را به مشورت واداشته است. « وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله»با آنان مشورت نما، پس وقتی تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام بده.
جان دیویی مربی وفیلسوف تربیتی قرن بیستم معتقد بود که رسیدن به اهداف دمکراتیک یعنی آزادی، برابری وترقی از طریق آموزشهای دمکراتیک امکان پذیر است. وی که کارآیی دمکراسی را وابسته به چگونگی تعلیم وتربیت می دانست، در دبیرستان ی تجربی اولیه خود فرضیه یادگیری از طریق انجام دادن را مورد آزمون قرار داد وقصد او دستیابی به توده مردم وآگاهی دادن به آنها نسبت به مشکلات اجتماعی بوده است. به زعم دیویی آزادی عقلانی وتبادل نظرباید عناصراصلی تربیت مدنی باشد
بیانیه کودکان جهان 2003 می گوید: ورای منافع طولانی مدت برای خود کودکان وجوامع آنها که در آن رشد وبالندگی می یابند، وقتی که به کودکان فرصت مشارکت در تصمیمات واقدامات داده می شود، این عمکرد مثبت تر، خلاقانه تر، پرانرژی تر، مفیدتر ومثمر ثمرتر می شود(کامکار، 1382، صص45-31 ).
تشكلهاي دانش آموزي وهمچنين گرايش دانش آموزان به تشكلهاي دانش آموزي موضوعي تازه است. به همين دليل پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه محدود است. اما نظريه پردازان علوم انساني واجتماعي در اين رابطه چشم اندازي را ترسيم كرده اند كه پژوهشگـران با نظر به اين دورنماها مي توانند به بررسي وضعيت بپردازند؛ درهمین رابطه یکی از مهمترین اهداف تعلیم وتربیت، اجتماعی ساختن دانش آموزان یعنی آماده کردن آنان برای شرکت فعال وسازنده در زندگی اجتماعی، کسب آگاهی نسبت به حقوق اجتماعی خود وبهره برداری صحیح از آن واحترام به حقوق دیگران وهمکاری با سایر افراد جامعه است، یکی از شیوه های گرایش دانش آموزان به فعالیت ها و تصمیم گیری های اجتماعی، مشارکت آنان در گروه ها وشوراهای متشکل از همسالان در مدارس است.
افراد چه در خانواده وچه در ميان همسالان وچه در محيط كار واجتماع ميل دارند شخصيت آنها محفوظ ومورد احترام باشد، تشخص اجتماعي به افراد امنيت خاطر مي دهد ولذا مي تواند بر عضويت افراد در گروهها اثر گذارد. زيرا گروه جايي است كه فرد مي تواند خود را در آن نشان دهد وافكار وعقايد، هنر وابتكار خويش را ظاهر سازد. ابراز وجود يكي ديگر از دلايل علاقه ورغبت فرد به گروه است. فرد براي حفظ احترام خود ويا به منظور ظاهر ساختن اعتماد به نفس ميل دارد محصول فكر وذوق را در اختيار ديگران بگذارد وبدين وسيله ليا قت خود را نشان دهد و به ديگران بفهماند كه مي تواند مستقلاً كاري را انجام داده يا درباره امري عقيده ي مخصوصي داشته باشد(شريعتمداري، 1364). از ديگر عوامل جاذبه گروه مي توان به نظرات فستينگر اشاره كرد، او بعضي از عوامل جاذبه گروه را چنين عنوان مي كند:
گروه ممكن است سبب شود كه افراد به هدفهاي مهم خود برسند يا به فعاليت هايي بپردازند كه به نظرشان دلكش باشد. يا آنان را در راه ارضاي حوايج فردي خود كه مستلزم روابط ميان اشخاص است ياد مي كند. مي توان انتظار داشت كه شخص در صورت توانايي به گروههايي بپيوندد كه احتياج خاص اورا بر آورند و وقتي اين نيازها برآورده نشد اين گروه ها را ترك كند(كلاين برك، 1953).
با التفات به آنچه گفته شد وبا عنايت به اينكه نياز امروز جامعه ايران حضور انسانهايي آگاه، مشاركت جو، حساس به مسائل جامعه، علاقه مند به تعامل وگفتگو است كه در تماميزمينه هاي زندگي خود داوطلبانه مشاركت داشته باشند، لذا بايد تعليم وتربيت رسمي جامعه نيز مطابق چنين نيازمنديهاي جديد، اهداف، روش ها ومحتواي نظام آموزشي را مورد بررسي ، تجديد نظر وتدوين قرار دهد وشيوه اي خاص از تعليم وتربيت را كه به تربيت مدنييا شهروندي معروف است، بنا نهد. اما دست يابي به اين هدف بزرگ همراه با چالش ها وموانعي همراه بوده است كه اين موانع وچالشها به ويژه در جامعه ما نمود بيشتري را داراست. در اين راستا تشكيل شوراي دانش آموزي در مدارسونگرش مثبت وبرخورد مسئولانه دست اندر كاران تعليم وتربيت وكارشناسان نسبت به اجراي اين طرح، زمينه دروني ساختن فرهنگ مشاركت ومشاركت پذيري در دانش آموزان وتحولي كار ساز در نظام اجرايي وتصميم گيري آموزش وپرورش را فراهم مي سازد.
اهداف شورای دانش آموزان در دوره
- تبیین ضرورت شورا ومشورت، ونقش موثر وسازنده آن در شکل گیری وپویایی شخصیت ورشد اجتماعی دانش آموزان
- ارتقای سطح بینش وآگاهی دانش آموزان ونگرش مثبت آنان نسبت به توانایی ها واستعدادهای خود وتقویت ابراز وجود، روحیه ی اعتماد به نفس، خودباوری آنان در پذیرش مسئولیت وجامعه پذیری.
- درونی ساختن فرهنگ مشارکت جویی در دانش آموزان و زمینه سازی لازم جهت مشارکت عمومی وعملی آنان در فرایند تصمیم سازی وتصمیم گیری در امور مربوط به دبیرستان.
- تسهیل فرایند اجرایی برنامه ها وفعالیت های آموزشی وپرورشی دبیرستان از طریق واگذاری مسئولیت به دانش آموزان در راستای سیاست دبیرستان محوری وتمرکز زدایی.
- فراهم کردن زمینه ی مساعد جهت تبادل تجربیات، تعامل فکر واندیشه، تفاهم وهمدلی بین دانش آموزان وبرقراری ارتباط صحیح ودوسویه بین دانش آموزان واولیای دبیرستان.
- ترویج آرمان های صلح ودوستی وتقویت روحیه ی بردباری، انتقاد پذیری، تفاهم، حسن سلوک واحترام متقابل در بین دانش آموزان.
- تقویتروحیه ی شهروندی، آموزش مفهوم دمکراسی وایجاد فرصت های تجربه اندوزی اجتماعی برای دانش آموزان از طریق مشارکت عملی آنان در فرایند انتخاباتی(فرهمندیان وهمکاران، 1383).
همچنان که آموزش و پرورش فرایندی مداوم برای بهبود دانش و مهارت است، شاید قبل از هر چیز وسیله ای استثنایی برای رشد فردی و برقراری ارتباط بین گروه ها و ملت ها باشد(یونسکو، 1375).
چگونه می توانیم یاد بگیریم که در دهکده جهانی با هم زندگی کنیم، اگر نتوانیم در اجتماعات کوچک خود که به طور طبیعی به آن تعلق داریم، یعنی با ملت خودمان، در منطقه، شهر و دهکده خودمان و حتی با همسایگان خودمان زندگی مسالمت آمیز داشته باشیم ؟ آیا ما می خواهیم در زندگی جمعی مشارکت داشته باشیم و آیا می توانیم داشته باشیم ؟ این سوال اصلی زندگی مردم سالاری است. باید به خاطر داشته باشیم میل به مشارکت چیزی است که باید از احساس مسئولیت هر فرد برخیزد .
در حال حاضر فشار فزاینده ای بر برنامه های درسی احساس می شود، هر نوع راهبرد روشن بینانه اصلاحی باید در برگیرنده گزینه هاییباشد، مشروط بر آنکه جنبه های اصلی آموزش پایه که دانش آموزان را با چگونگی بهبود شرایط زندگی از طریق علم ودانش، تجربه و توسعه فرهنگی خودشان آشنا می سازد، همواره سالم و دست نخورده باقی بماند. یکی از رویکردهای اصلاحی در مواجهه با چالشهای فراروی مدارس، معاونیت مبتنی بردبیرستان است.
رویکرد معاونیت مبتنی بر دبیرستان
یکی از چالش های موجود، معاونیت وبرنامه ریزی متمرکز سیستم آموزشی است. منظور از نظام آموزشی متمرکز برنامه های آموزشی یی است که برای تمام مدارس به خصوص در سطح ،ومتوسطه به صورت متحدالشکل ویکسان تهیه وتنظیم می شود وبرای اجرا به مدارس ابلاغ می گردد. دراین نظام آموزشی بیشتر تصمیمات مهم درباره ی برنامه ودروس مختلف، کتاب های درسی، محتوای آموزشی وحتی خطی مشی اجرایی ومقررات اداری وآموزشی در سطح آموزش وپرورش وموسسات وابسته به آن اتخاذ می گردند. این در حالی است که از مولفه های بسیار مهم مدارس دموکراتیک، مشارکت فعالانه ی همه ی اعضاء وتصمیم گیری جمعی است که پیش نیاز آن وجود یک نظام آموزشی غیرمتمرکز است. در واقع نظام آموزشی غیرمتمرکزاهدافی ازقبیل، مشارکت مردم در امر آموزش وپرورش، تصمیم گیری برای حل مسائل در محل، تشویق مردم به مشارکت در فعالیت های توسعه آموزش وپرورش وکمک به رشد اجتماعی افراد، دنبال می کند(نیکنامی، 1383).
در اغلب کشورهای جهان ، دولت ها مسئولیت اصلی تامین آموزش پایه برای همه کودکان را برعهده دارند ودر اجرای این مسئوولیت، سازماندهی ومعاونیت نظام آموزشی کشور وهمچنین اداره امور آموزشی در مدارس را وظیفه ونقش اصلی خود می دانند. براین اساس در بسیاری ازکشورها، دولت های مرکزی اصلاحاتی را با هدف تقویت کیفیت وکمیت آموزش آغاز کرده اند. تمرکز این اصلاحات به تغییرات در سطح دبیرستان معطوف شده است. این انتقال درحقیقت انتقال کانون تمرکز اصلاحات به سطحی که به عمل نزدیک تر است، یعنی دبیرستان می باشد.
مدارس در فرایند پیچیده ی توسعه، به عنوان مؤسساتی که در نظام معاونیت از عمیق ترین تاثیر ونفوذ برخوردارند، روز به روز نقش حساس تری را ایفا می کنند. تفاوت های بیشتر بین فقیر وغنی، محروم وبرخوردار، خطرات وچالش ها، حرکت به سوی تمرکز زدایی وتامین حقوق بشر، محیطی را ایجادکرده اند که راه حل های نوآورانه ی محلی بیشتری را برای توانمندسازی مدارس ایجاب می کند.
انتقال کانون تمرکز، اصلاحات از سطوح بالای نظام آموزشی به دبیرستان مزایای متعددی نیز در بر دارد که برخی از آنها عبارتند از :
- انتقال محل تصمیم گیری درباره ی دبیرستان به جایی که تصمیمات واقعاً منشاء تفاوتی هستند.
- تشویق نوع آوری های محلی از طریق ایجاد حس کارآیی وتعهدات حرفه ای در طه قره بلاغان.
- افزایش تناسب وانعطاف پذیری آموزش وپرورش با شرایط ونیازهای محلی.
- تقویت احساس مسئوولیت وپاسخگویی در برابر کیفیت آموزش ارایه شده.
- برانگیختن مشارکت وایجاد حس مالکیت نسبت به دبیرستان(یونسکو/یونسف، 1379).
هدف رویکرد معاونیت مبتنی بر دبیرستان
اولیاء دبیرستان بر اساس ارزیابی می توانند اولویت ها، هدف ها، استانداردها وحتی هدف های خرد وکوچک خود را در هر یک از زمینه های زیر تعیین نمایند:
- ثبت نام کودکان، مشارکت وحضور مداوم کودکان، ارتباط وتداوم آن در آموزش واتمام دوره ی آموزش پایه وشرکت در امور دبیرستان.
- محیط دبیرستان، در جهت دوستانه کردن آن برای کودکان وخوشامدگویی به والدین آنها.
- مقررات انضباطی ووضعیت بهداشتی.
- نیاز خاص گروه های محروم، حاشیه نشین وگروه های دور از دسترس در جمعیت دانش آموزی.
عرصه عمل خود منبع مهم یادگیری است. راه حل های طراحی شده در بیرون از حوزه عمل اغلب نظری هستند وقابلیت اجرا در شرایط واقعی دبیرستان را ندارند. بنابراین دستیابی به راه حل مسایل دبیرستان باید در فرایند ارزیابی، تحلیل ومبادله ی تجارب دبیرستان محور حاصل گردد(نیکنامی، 1383).
ویژگی های نظام های آموزشی مبتنی بر رویکرد معاونیت مبتنی بردبیرستان
اگر بخواهیم شهروندانی فعال ومشارکت جو در امور کشورتربیت کنیم، شایسته است که در مدارس نیز دانش آموزان را در امور مختلف کلاس ومحیط دبیرستان مشارکت دهیم. بطور کلی تمرکز بر مهارت های مبتنی بر مشارکت آگاهانه، کارآمد ومسئولانه در جریانات جامعه است. این مهارتها نیازمند تعامل وهمکاری با دیگران است. تعاملاتی مثل پرسش وپاسخ، سنجش عدالت اجتماعی وحقوق مدنی راهی برای ایجاد وحدت وهمبستگی وکنترل تضادها به شیوه آرام وعادلانه است
یکی دیگر از رموز موفقیت نظام آموزشی در این است که یک نظام ماهیتاً ارزیاب، نقاد وگزینش کننده باشد وموضوعات آموزشی نیز ماهیتاً ارزیاب، نقاد وگزینش گرباشد. در واقع در یک جامعه دمکراتیک وظیفه آموزش وپرورش عبارت است از آزاد کردن ذهن، تقویت قوای انتقادی آن، آشنا ساختن ذهن با دانش وتوانایی تحقیق مستقل وبرانگیختن همدردی های بشری در آن. توسعه رفتارها وعادات مدنی نه تنها نیازمند توسعه ی آگاهی ودانش مربوط به آن است، بلکه نیازمند تمرین عملی و پرورش افراد در راستای این مهم است. در حقیقت عامل عملی پرورش افراد به لحاظ اهمیت وضرورت مهمتر از عامل تحسین است. « برای تمرین عملی وپرورش شهروند لازم است افراد از سنین پایین عملاً در این ماجرا درگیر شوند» (ذکاوتی، 1378).
علت توجه به تشکل های دانش آموزی واهمیتی که امروزه در نظام مختلف به آن می دهند این است که تجربه مشارکت در انجمن های مختلف در دوره های کودکی ونوجوانی تاثیر فزاینده ای برروندمشارکت آینده افراد درسرنوشت خود وکشورشان دارد. تشکل های دانش آموزی مکانی ایده ال برای یادگیری دمکراسی می باشند؛ اگر چه این تشکل ها مسئولیت محدود دارند وافراد آن خیلی زود خسته ودلزده می شوند. از کارهای مهمی که تشکلهای دانش آموزی علاوه بر بررسی قوانین دبیرستان می توانند داشته باشند، عبارتند از رهبری کارهای گروهی دبیرستان، بررسی نظافت محوطه دبیرستان، کمـک به اعمـال تدابیر انضباطی دبیرستان، ارائه پیشنهادها و سخنرانی ها در مورد نیازمندی های دبیرستان(رایلی، 2002).
در یک نظام آموزشی هر چه میزان تشکل های دانش آموزی گسترده تر باشد، می توان نظام آموزشی رادمکراتیک خواند وبنابراین زمینه ی تربیت افرادی اجتماعی در این مدارس بیشتر خواهد بود. بعد از خانه، دبیرستان بهترین زمینه برای تعلیم عدالت وقانون به دانش آموزان است. در مدارس یکی از اهداف مهم ایجاد برابری حقوق شهروندی در میان تمام دانش آموزان می باشد. در واقع مدارس هر چه بیشتر بتواند دانش آموزانی، با حقوق برابر در خود داشته باشد از نظر اجتماعی محیط دمکراتیک فراگیر خواهندبود. دانش آموزان در لوای حقوق حقه خود وارد اجتماع می شوندو مسئولیت پذیری را یاد می گیرند(کنایت، 2000 ).
جو دبیرستان ای که بر اساس اصول دمکراتیک ادره می شود، نسبت به دبیرستان ای که در فضای رعب واستبدادی اداره می شود و مسئولان آن از شیوه های آموزشی دمکراتیک بهره نمی گیرند، برای آموزش شهروندان جوانی که قرار است شیوه های دمکراتیک را در زندگی آتی خود به کار گیرند بسیار کارآتر واثربخش تر می باشد
البته مسئله ای که نباید ازآن غافل ماند، پرهیزازروزمرگی وانجام فعالیت هایی است که جهت ارضای نیازمندی های مقطعی طرح ریزی می شوند. جت (Jet ) معتقد است در مدارس دمکراتیک زندگی غیر مفید مرگ زودرس می باشد که باید جداً در مورد آن فکر کرد. بطالت ناخواسته واجباری، تنبیه بی رحمانه ای است که هنوز هم در مدارس موجود است. مدارس جهت بهره وری آینده برنامه ریزی شده اند وازدانش آموزان خواسته می شود تا زندگی را همچون سفته در گرو بگذارنددر رویکرد معاونیت مبتنی بردبیرستان، ما نباید تنها به فکرتدوین برنامه هایی باشیم که آینده خوبی را برای دانش آموزان نوید می دهند. چون دانش آموزان در حال زندگی می کنند وبرنامه های درسی ومتون آموزشی باید بتواند نیازهای کنونی آنها را نیز مرتفع سازد.
شناخت شخصیت وشان هر فرد جزیی مهم در جامعه است که بر پایه اصول عدالت وارزشهای شخصی بناشده است. ریچاردسون می گوید« جامعه دبیرستان، اجتماعی از غریبه های مرتبط به هم است که مجبورند با هم تلاش کنند تا برای افزایش ونگهداری از آزادی هرفرد وتکمیل آن تشکیلاتی روشـمند بسازند). بـرای دستیابی به دبیرستان ای که درآن به حقوق افراد احترام گـذاشته می شود ویادگیری تجربی در آن ترویج داده شود، افراد دبیرستان باید برای بحث آزاد باشند وباعلاقه به صحبت های دیگران گوش دهند واز قضاوتهای بی مورد بپرهیزند
مدارس در رویکرد معاونیت مبتنی بردبیرستان موظف به شناخت ارزش وشان هر فرد هستند، طه قره بلاغان باید دانش آموزان را تشویق کنند که ارزش یکدیگر را بشناسند. به همین دلیل برای ایجاد یک جامعه دمکراتیک ارزش دهی به پیشینه ی افراد وفرهنگ ودانش های آنها ضروری است.
بسط وگسترش شورای دانش آموزی به عنوان یکی از ارکان عمده در اداره ی امور دبیرستان اعم از امور آموزشی واجرایی با هدف توانمندسازی افراد از جمله دانش آموزان که مخاطب اصلی برنامه های آموزشی وپرورشی دبیرستان هستند، رویکردی نوآورانه است که به تحقق دموکراسی در مدارس نیز کمک می کند وبه غنی سازی سیستم آموزشی واجرایی دبیرستان ومشارکت مدبرانه دانش آموزان منتهی می شود.
بر اساس الگوهای مختلف معاونیت دبیرستان محور که توسط صاحب نظران واندیشمندان این حوزه مطرح شده است(مالن و اوگاوا،1988، دیوید،1990، مورفی وبیک،1995، به نقل از مهرعلی زاده وسپاسی، 1384،ص4 ). اگر شورای دانش آموزی را به عنوان الگوی کنترل جمعی ومعاونیت دموکراتیک ویا الگوی کمیته ای در اداره دبیرستان بپذیریم، تاثیرات زیادی بر مدارس دارند، با تشکیل کمیته های مختلف (مالی وبودجه، آموزش، فوق برنامه، ...) در الگوی کمیته ای، این کمیته ها برای برنامه ریزی، اجرا وارزیابی واصلاح تصمیمات خود آزادی عمل دارند ضمن اینکه باید تابع قوانین ومقررات دبیرستان نیز باشند. ضمناً براساس نتایج برخی تحقیقات، معاونیت دبیرستان محور از چند جهت باعث بهبود یادگیری دانش آموزان می شود وکارایی را در استفاده از منابع وپرسنل زیاد می کند(دوری ولوین،1994، به نقل از مهرعلی زاده وسپاسی، 1384، ص5 ). همچنین با بررسی تجارب موجود می توان اذعان داشت که توزیع گسترده قدرت در سطح دبیرستان واستفاده از انجمن ها برای اتخاذ تصمیم وایجاد هماهنگی، از عوامل عمده موفقیت مدارس فعال در نظام معاونیت دبیرستان محور است(جعفری مقدم، فانی، 1381).
انتظارات غیرواقع بینانه، کم بودن حمایت از مدارس، فقدان دانش برای اداره ی مدارس، فقدان مهارتهای گروهی، واضح نبودن نقش ها وعدم تطابق بین تصمیمات مجازوتصمیمات خواسته شده از جمله موانع موفقیت معاونیت دبیرستان محور قلمدادگردیده است(لتیکوسبیت، 1989، مالن، اوگاوا و کراتز، 1990، نقل از مهرعلی زاده وسپاسی، 1384، ص5 ).
هرگونه پافشاری در اداره متمرکز نظام آموزش وپرورش به طور اعم ونظام معاونیت دبیرستان به طور اخص، منجر به کاهش اثربخشی می گردد.
همچنین عادت افراد به هنجارهای قبلی ودشواری تغییر رفتار وبی تجربگی افراد، افزایش بار کاری مشارکت کنندگان، فرایند کند وطولانی تصمیم گیری، عدم پاسخگویی، افراد وگروههای تصمیم گیرنده در برابر نتایج وپیامدهای آن، محدودیت های ضوابط ومقررات عضویت در تیم ها، وپیچیده شدن موضوع جبران خدمت افراد فعال در دبیرستان از جمله دیگر عوامل عدم موفقیت نظام های آموزشی در ایجاد نظام معاونیت دبیرستان محور بیان گردیده است(جعفری مقدم، فانی، 1381).
کارکردهای عمده شورای دانش آموزی دررویکرد معاونیت مبتنی بردبیرستان
مسئوليت پذيري اجتماعي
مسئولیت پذیری اجتماعی یکیاز مهمترین وهدف مندترین بخش تربیت آدمی است که اثرات آن را به گونه ای همه جانبه می توان در زندگی انسانها ودر ابعاد مختلف فکری، اجتماعی، مذهبی، هنر واخلاقی آنان مشاهده کرد. بنابراین آموزش مسئولیت پذیری اجتماعی برآگاهی شهروندان(بخصوص دانش آموزان) از مشکلات محیط اطراف خود می افزاید. این امر باعث می شود تا کودکان ازابتدا با تمرین فعالیت های مدنی در دبیرستان، برای زندگی جمعی در جامعه مدنی وایفای نقش فعال تر شهروندی ومشارکت همه جانبه در سرنوشت خود، دبیرستان وجامعه آمادگی لازم را کسب کنند.
تعاريف متعددي از مسئوليت پذيري اجتماعي ارايه شده است از جمله ،وظيفه اي كه هر فرد در تعامل اجتماعي با گروه يا جامعه بايد انجام دهد(شعاري نژاد،1364).ويا هماهنگي با قوانين اجتماعي وبرآورد ساختن انتظاراتي كه جامعه از فرد دارد(فورد،1985، به نقل از فتحي آذر،1373). ويا نوعي احساس عملي در بكارگيري تواناييها وانجام كوششها در تطابق وسازگاري با مردم كه عدم پذيرش آن،قانون شكني ونپذيرفتن مسئوليتهاي اجتماعي است(گلن[1][19]،1988).
مسئوليت هاي مدني
زندگي مدني صحنه اي از تبادل وتعامل بوده، شرط بقاء وتداوم زندگي مدني، همكاري، مشاركت وسازگاري مردم يك جامعه با يكديگر است. از جمله مسئوليتهاي اساسي قابل توجه در برنامه هاي درسي رشد دهنده مسئوليتهاي اجتماعي، مسئوليتهاي مدني هستند كه بايد در خلال آنها، مخاطبان برنامه هاي درسي نسبت به اتكاء متقابل انسانها به يكديگروضرورت اجتناب نا پذيرزندگي مشترك گروهي، اطلاعات لازم را به دست آورند ودرك نمايند كه امروزه زندگي مدني مستلزم رعايت حقوق سايرين، كمك به نيازمندان وتحمل سايرين است، چرا كه هيچ كس نمي تواند جدا از سايرين زندگي كند، پس بايد ياد بگيرد با سايرين و همراه آنان در محيطهاي جمعي با رعايت قانونمنديهاي اجتماعي به حيات خويش ادامه دهد. لازمه اين امر درك حقوق شخصي و اجتماعي افراد جامعه است(ماينزروهمكاران[2][20]،1990).
بحث وتفسیرمصاحبه های اعضای منتخب شورای دانش آموزی و معاونان مدارس
الف)مصاحبه بامنتخبین شورا
1- عوامل فردي تاثير گذار بر مشاركت دانش آموزان در اداره امور دبیرستان:
۱-۱. با توجه به اینکه اعضای شورای دانش آموزی درمدارساز بین دانش آموزان پایه های سوم، چهارم وپنجم انتخاب می شوند، درمدارس دولتی این افراد عمدتا از دانش آموزان پایه های چهارم و پنجم انتخاب گردیده اند ودرمدارس دولتی شاهد وغیر انتفاعی، منتخبین شورای دانش آموزی علاوه بر دانش آموزان پایه های چهارم وپنجم، از دانش آموزان پایه سوم نیز بوده اند. به عبارتی می توان گفت که تمایل به شرکت و عضویت در شورای دانش آموزی، فضای مشارکت و انتخاب، ویژگی های داوطلبان عضویت در شورای دانش آموزی و یاجوحاکم برمدارس مذکور، متفاوت با مدارس دولتی بوده است.
2-۱.وضعیت تحصیلی دانش آموزان
بررسی وضعیت تحصیلی دانش آموزان عضو شورای دانش آموزی در هر سه نوع مدارس، از طریق پرونده های تحصیلی وهمچنین نتایج ارزشیابی های مستمر بیانگر آن است دانش آموزان مذکور از وضعیت تحصیلی عالی برخودار بودند وضمن داشتن معدل 20 ، در طول دوران تحصیل نیز ازشرایط و عملکردتحصیلی عالی داشتند. همچنین دانش آموزان داوطلب عضویت در شورای دانش آموزی که به عنوان عضو اصلی انتخاب نشدند نیزدارای معدل خوبی بودند ولی نسبت به اعضای اصلی منتخب، درسطح پایین تر ازنظر عملکرد تحصیلی قرار داشتند. به عبارتی داشتن عملکرد مطلوب تحصیلی هم درانگیزه مشارکت وتمایل به عضویت تاثیرگذاربوده است وهم برای انتخاب کنندگان به عنوان یک معیار درانتخاب اعضای شورای دانش آموزی دبیرستان عمل کرده است.
3-۱. سابقه ی شرکت در تشکل های دانش آموزی
درمدارس دولتی، سابقه شرکت دانش آموزان در تشکل های دانش آموزی، در سطح پایینی قرارداشت؛ نوع مشارکت نیز عمدتا به ایفای نقش مبصر منتهی می شد. این مسئله در مورد دختران علاوه برنقش مبصری، به مشارکت درتهیه روزنامه دیواری نیز توسعه می یافت. در مدارس شاهد وغیرانتفاعی اکثر دانش آموزان در تشکل ها شرکت داشتند؛ علاوه برآن انتظار بیشتری از اولیاء دبیرستان درخصوص سپردن مسئولیت به آنهاداشتند.
4-۱. میزان آگاهی واطلاعات نسبت به شورای دانش آموزی
اطلاعات وآگاهی اعضای منتخب شورای دانش آموزی مدارس عادی دولتی، شاهددولتی وغیرانتفاعی؛ به ترتیب درسطح خوب، بسیارخوب، وغیرکافی، ارزیابی گردید. درهمین رابطه نقش معاون، ناظم ومربی پرورشی درارائه اطلاعات وآگاهی قابل توجه می باشد.
درمدارس دخترانه شاهد همکاری دیگر دانش آموزان نیز در فعالیت های شورا چشمگیربود.
5-۱. فعالیت های مورد علاقه اعضای منتخب شورای دانش آموزی
درپاسخ به این پرسش که "علاقه مند به مشارکت درچه فعالیت هایی هستید؟"اعضای منتخب شورای دانش آموزی مدارس عادی دولتی، علاقه مندی خود رابه شرکت در امور ورزشی، فرهنگی، انضباطی، واعضای منتخبشورای دانش آموزی مدارس شاهد، به شرکت در مراسم صبحگاهی، مذهبی، روزنامه دیواری واعضای منتخب شورای دانش آموزی مدارس غیر انتفاعی نیز علاقه مندی خود رابه مشارکت در اداره ی امور دبیرستان، ازقبیل پاکیزه نگه داشتن محیط دبیرستان وکلاس درس، تشکیل کلاسهای تقویتی برای دانش آموزانی که از نظر درسی ضعیف هستند، اعلام داشتند.
همانگونه که از پاسخ مصاحبه شوندگان استنتاج می شود علاقه وانگیزه منتخبین شوراهای دانش آموزی ازموضوعات ورزشی، فرهنگی وانضباطی (درمدارس عادی دولتی)به موضوعات مذهبی، تهیه روزنامه دیواری(درمدارس شاهددولتی)و موضوعات بهداشتی وآموزشی(درمدارس غیرانتفاعی)در نوسان است. ایننوسان و تنوع درعلائق وانگیزه ها می تواند بیانگر جوسازمانی حاکم برمدارس، طبقه اجتماعی دانش آموزان وترجیحات وانتخابهای منبعث از طبقه اجتماعی وپیشینه خانوادگی دانش آموزان باشد. نتیجه حاصل ازمصاحبه ها با آنچه شریعتمداری(1364) در ارتباط با عوامل موثر در جذب افراد به گروه ها عنوان می دارد همخوانی دارد؛ افراد چه در خانواده وچه در میان همسالان وچه در محیط دبیرستان میل دارند شخصیت آنها محفوظ ومورد احترام باشد زیرا تشخص اجتماعی به افراد امنیت خاطر می دهد واین امر می تواند یکی از عوامل موثر در عضویت افراد در گروه باشد. زیرا گروه جایی است که فرد می تواند خود را در آن نشان دهد وافکار، عقاید، هنروابتکار خویش را ظاهرسازد.
ابراز خود یکی از دلایل علاقه ورغبت افراد به گروه است. فرد دوست دارد محصول فکروذوق خود را در اختیار دیگران بگذارد وبدینوسیله لیاقت خود را نشان بدهد وبه دیگران بفهماند می تواند مستقلاً کاری انجام داده ویا درباره ی امری عقیده ی مخصوصی داشته باشد.
6-۱.مشوق افرادجهت شرکت در انتخابات شورای دانش آموزی
اعضای منتخب شورای دانش آموزی مدارس دولتی وشاهد، اولیای دبیرستان را مشوق اصلی خود جهت شرکت درشورای دانش آموزی می دانستند. بااین تفاوت که درمدارس شاهد، بعضی خانواده هایی که عضوانجمن اولیاء ومربیان بودند نیزفرزندان خود راوتشویق می کردند.
درمدارس غیر انتفاعی، منتخبین اولیاء دبیرستان رامشوق خوبی قلمداد نمی کردند ولی والدین خود را مشوق خوبی برای خود می دانستند، به این ترتیب که از طریق کمک به فرزندان در تبلیغات انتخاباتی وچاپ پوسترتبلیغاتی تنور انتخابات را گرم نگه داشته و شاید ازاین موقعیت - تاحدودی سمبولیک-به عنوان تمرین وظایف شهروندی وسکوی پرش در آینده برای پذیرش نقش های بیشتر و واقعی تر نگریسته اند. همانگونه که از مقایسه شرایط متفاوت مدارس استنتاج می شود، ساختار حاکم برمدارس عادی دولتی، شاهد دولتی و غیرانتفاعی، به ترتیب، کاملادولتی، دولتی با اندکی متفاوت بامدارس عادی و خصوصی با رعایت ضوابط دولتی می باشد. این دامنه نوسان درساختارهای حاکم، نوعی قیمومیت از طرف اولیائ دبیرستان درمدارس دولتی و احساس مالکیت و تعلق به وظایف و نقشهای دبیرستان توسط اولیائ دانش آموزان در مدارس غیرانتفاعی را موجب شده است. بنابراین دراینجا لازم است معاونان مدارس روش کار خود را درشوراها، گروه های آموزشی وانجمن ها برمبنای گفتگو و مفاهمه قرار دهند.
7-۱.امکانات موردنیازبرای انجام وظایف شورای دانش آموزی
با توجه به ساختار وظایفی که دراساسنامه شورای دانش آموزی پیش بینی شده است منتخبین شورای دانش آموزی همه مدارس درمصاحبه، اظهار داشتندکه از نظر امکانات فضایی(جاو مکان)، در سطح پایینی قراردارند. همچنین مشاهدات مکرر محققین درجریان بازدید از مدارس موید این موضوع بودوظاهرا هنوز بعد از چند دوره برگزاری انتخابات شوراهای دانش آموزی وسایر تشکل ها درفضای فیزیکی دبیرستان، مکانی برای فعالیت ها و ایفای نقش های پیش بینی شده، درنظر گرفته نشده است، به گونه ای که غالب مدارس درحدیک وظیفه اداری ومسولیننیز به صورت یک فعالیت نمادین و سمبولیک می نگرند. فقط در مدارس شاهد که برنامه های ویژه اجرا می شود، به غیر ازمشکل جا ومکان، ازنظر سایرامکانات از شرایط بسیار خوبی برخورداربودند.
ضمناً اعضای منتخب در هر سه نوع مدارس، اولیاء دبیرستان را مسئول فراهم آوری امکانات و وسایل می دانستند ومعتقد بودند که برای دستیابی به هدفها و انجام وظایف و فعالیت های شورا نیازمندکمک اولیائ دبیرستان، دوستان ووالدین خود هستند. به عبارتی علیرغم مسئولیتی که اساسنامه برعهده اعضاء شورای دانش آموزی گذاشته است، انجام این مهم در راستای رویکرد معاونیت مبتنی بردبیرستان در گرو اجماع، درک متقابل، تشریک مساعی واحساس مسئولیت جمعی می باشد.
2- عوامل خانوادگی تاثیرگذار بر مشاركت دانش آموزان در اداره امور دبیرستان
همانگونه که دانش آموزان منتخب شورای دانش آموزی هر سه نوع مدارس از نظر ویژگی های فردی متفاوت بودندازنظر شرایط خانوادگی (سطح سواد، وضعیت اقتصادی و شغل والدین)نیز دارای شرایط متفاوتی می باشند.
1-2.سطح سواد والدین
والدین دانش آموزان مدارس دولتی از نظرسطح سواد، دارای مدرک سیکل ودیپلم و والدین دانش آموزان مدارس شاهد، دارای سطح سواد فوق دیپلم ولیسانس و والدین دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی، بیشتر دارای مدرک لیسانس و بالاتر بودند. دلایل بدست آمدن نتیجه ی مذکور را می توان چنین بیان کرد که بالا بودن سطح سواد والدین باعث بالا رفتن آگاهی های سیاسی، اجتماعی وفرهنگی شده واین امر موجب آشنایی هر چه بیشتر والدین با تشکلهای موجود درمدارس می شود که به تبع آن فرزندان خود را نسبت به عضویت در این تشکل ترغیب وتشویق می نمایند.
2-2.وضعیت اقتصادی والدین
از نظر وضعیت اقتصادی والدین دانش آموزان مدارس دولتی، در سطح پایین جامعه قرار داشتند. و والدین دانش آموزان مدارس شاهد در سطح متوسط به بالا و والدین دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی از نظر وضعیت اقتصادی در سطح بالایی قرار داشتند. در این ارتباط چون بر اساس بخشنامه های ویژه ثبت نام مـدارس، آموزشگاهـها مـوظف به ثبت نام از دانش آمـوزان در محدوده ی جغرافیایی خود می باشند ومعمولا خانواده ها در محدوده ی جغرافیایی خاص از نظر اقتصادی تقریبا در یک سطح قرار دارند لذا بدست آمدن نتیجه مذکور طبیعی به نظر می رسد واین نتیجه با آنچه شریعتمداری(1364) در عوامل موثر در عضویت افراد در گروهها عنوان می کند همخوانی دارد؛ بدین معنی که افرادی که از لحاظ وضع اقتصادی واجتماعی با هم نزدیک هستند معمولا در یک گروه شرکت می کنند.
3-2.از نظر مسکن
اکثر خانواده های دانش آموزان مدارس دولتی، شاهد، غیرانتفاعی دارای مسکن شخصی بودند وتعداد بسیار کم دارای مسکن استیجاری بودند که این تعداد عمدتاً ازخانواده های دانش آموزان مدارس دولتی بودند.
4-2.شغل والدین
والدین دانش آموزان منتخب شورای دانش آموزی مدارس دولتی، دارای مشاغل آزادمثل مغازه داری، راننده تاکسی و والدین دانش آموزان منتخب شورای دانش آموزی مدارس شاهد، دارای مشاغل دولتی، مثل استاد دانشگاه، کارمند ادارات و والدین دانش آموزان منتخب شورای دانش آموزی مدارس غیر انتفاعی، دارای مشاغل دولتی، مثل ریئس بانک، استاد دانشگاه و مشاغل آزاد مثل شرکت خصوصی بودند.
5-2.تعداد افراد خانواده
بار تکفل سرپرست خانواده و ترتیب تولد در مدارس مورد مطالعه متفاوت می باشد؛ به طوری که خانواده های دانش آموزان منتخب شورای دانش آموزی در مدارس عادی دولتی اکثرا دارای 3 الی 5 فرزند، مدارس دولتی شاهد و مدارس غیر انتفاعی، دارای 2 فرزند بودند. به همین ترتیب در مدارس دولتی، افراد عضو شورای دانش آموزی بیشتر بچه ی سوم ویا چهارم خانواده، در مدارس دولتی شاهد، اکثراً بچه ی دوم خانواده، ودر مدارس غیر انتفاعی، افراد منتخب شورای دانش آموزی بیشتر بچه اول و یادوم خانواده بودند. این موضوع می تواند در میزان احساس مسئولیت خانواده ها، پیگیری آنها درمورد مسایل دبیرستان وهمچنین وقت گذاری آنها دردبیرستان تاثیرگذار باشد.
6-2.پیگیری والدین نسبت به وضعیت تحصیلی فرزندان
در مدارس دولتی، به دلیل مشغله زیاد والدین وتعداد فرزندان خانواده، پیگیری والدین بسیار در سطح پایینی قرار داشت. در مدارس دولتی شاهد، پیگیری والدین نسبت به وضعیت تحصیلی فرزندان درسطح خوب ودر مدارس غیر انتفاعی، پیگیری والدین درسطح بسیار خوب ارزیابی شد. ضمناً بیشتر مراجعات وپیگیریها درمدارس دولتی شاهد و غیر انتفاعی توسط مادران صورت می گرفت.
ب)بحث وتفسیر مصاحبه بامعاونان
محورمصاحبه با معاونان نقش شورای دانش آموزی درمسئولیت پذیری دانش آموزان،آینده شورای دانش آموزی،قدرت واختیار دانش آموزان در شورا،میزان آشنایی معاونان باشورای دانش آموزی وکاستی های شورابود.دراین بخش معاونان مدارس مذکور درپاسخ به این سوال که: "شورای دانش آموزی تا چه حد می تواند در مسئولیت پذیری بچه ها نقش داشته باشد؟" اشاره به نقش کلی اعطای هرگونه مسئولیت در افزایش اعتماد به نفس،استقلال و موفقیت افراد داشتند.[ هر مسئولیتی را در بچگی به فرد بدهیم، اعتماد به نفس، استقلال و موفقیت فرد بالا خواهد رفت.]
معاونان مصاحبه شونده نسبت به آینده شورای دانش آموزی خوش بین بودند وشورای مذکور را به عنوان مکانیسمی مناسب در انتقال مشکلات دانش آموزان به اولیائ دبیرستان تلقی می نمایند
[ من شخصاً به این کار خیلی خوش بین هستم، با این کار به بچه ها از دوره یمسئولیت می دهیم، که این کار باعث می شود دانش آموزان سلسله مراتب را یاد بگیرند. مثلا، بچه ها مشکلات دبیرستان را اول به شورا بیان می کنند ودر مرحله یبعد شورا این مشکلات را به اولیاء دبیرستان بازگو می کند، راهکارها را یاد می گیرند. در رسیدن به اهداف شان تلاش می کنند]
از دیدگاه معاونان اختیارات در نظرگرفته شده برای شورای دانش آموزی منجر به کاهش ترافیک کاری در مدارس می شود ومعاونان علیرغم وظائف مندرج در اساسنامه شورای دانش آموزی، درصورت صلاحدید اعضای شورا را در جلسات دبیرستان دعوت می کنند.
آنها درپاسخ به حدود قدرت واختیارات شورای دانش آموزی اعلام داشتند که: [ اختیارات در حد دستورالعملها است، جلسه ی ماهانه ای که ما در دبیرستان تشکیل می دهیم، سعی می کنیم اگر لازم دیدیم اعضای شورا در این جلسات شرکت کنند، این کارها باعث می شود کار دبیرستان کمتر شود، مشکلات بچه ها را بهتر درک کنیم. مشکلات زیاد است، ولی مشکل اصلی در این امر، آشنا نبودن طه قره بلاغان با وظایف شوراها واطلاع رسانی ضعیفی که آموزش وپرورش در این رابطه دارند. توجیه نشدن مسئولین.]
با توجه به اهمیتی که شورای دانش آموزی می تواند درآشناکردن دانش آموزان با مسئولیت های اجتماعی فراتر،داشته باشد و تمرین کار و تلاش جمعی برای حل مسایل پیرامونی و احساس مالکیت و مسئولیت در قبال مرسه و زندگی جمعی باشد،ولی دامنه اطلاع رسانی و تبلیغات آموزش و پرورش چندان مناسب نبوده است؛درهمین رابطه معاونان مصاحبه شونده در پاسخ به این سوال که: [ میزان آشنایی شما با مسئولیت ها ی شورا در چه حدی است؟] اعلام داشتند که:[ میزان آشنایی ما به میزانی است که اداره آموزش وپرورش به ما می دهند. شورای دانش آموزی از 2سال قبل، بر اساس اساسنامه ای که به ما دادند تشکیل شد] همانگونه که از پاسخ معاونان استنتاج می شود ضعف اطلاع رسانی مشهود است و معاونان اظهار داشته اند که: [ اطلاع رسانی بسیار ضعیف بوده است، در حد یک پوستر یا یک تماس تلفنی به ما ابلاغ شد که انتخابات را در فلان روز برگزار کنید. ولی خود ما بر حسب وظیفه بچه ها را با وظایف شورا در حد اطلاعات خودمان آشنا کردیم، به آنها گفتیم که شما مطمئین باشید که رای شما ، سرنوشت ساز خواهد بود، مسئولیت به بچه ها دادیم، شخصیت برای آنها قائل شدیم.]
پیشنهادها
1- فراهم کردن زمینه مشارکت بیشتر دانش آموزان وترغیب آنان به مشارکت درفعالیتهای دبیرستان.
2- حمایت عملی بیشتر از طرف ادارات آموزش وپرورش.
3- تنظیم روش کارمعاونان درشوراها برمبنای گفتگو وبهره گیری از آراء وعقاید دانش آموزان، مربیان و اولیاء.
4- توجه به نقش اطلاع رسانی مفید ومناسب پیرامون فعالیت های مبتنی برمشارکت دانش آموزان در دبیرستان.
5- تشكيل كلاسهاي آموزش اولياي خانه و دبیرستان در زمينه چگونگي هدايت دانش آموزان در امر مشاركت.
6- مشارکت جوکردن فضای تربیتی خانواده.
7- اقداماتی جهت آگاه کردن معاونان، طه قره بلاغان، اولیاء دانش آموزان وکلیه ی افراد ذی نفع نسبت به موضوع واطلاع دقیق آنها از مفاد آیین نامه ها از طریق برگزاری سمینارها، کنفرانس ها، کارگاههای آموزشی، رسانه های گروهی ومطبوعات صورت پذیرد.
8- بازنگری کلی در آئین نامه های اجرایی مدارس ورفع ابهامات ومشخص کردن چارچوب ها و تعریف روش ها واهداف اجرایی طرح شورای دانش آموزی مدارس.
9- استفاده از متخصصان رشته های مختلف تحصیلی وانجام مطالعات علمی ودادن ایده هایی برای اجرای طرح شورای دانش آموزی، براساس نتایج تحقیقات.
10-ایجاد یک سیستم تشویق وتنبیه وارتقاء وانتصاب براساس شایستگی وعملکرد برای مسئولین طرح شورای دانش آموزی.
11-ترغیب اولیای دانش آموزان برای دخالت در امور آموزشگاه ودادن کمک مالی به مدارس ودخالت در سرنوشت فرزندانشان.
2- جعفری مقدم، سعید. فانی، علی اصغر(1381). طراحی نظام معاونیت دبیرستان محور در ایران، مدرس، دوره ی6، شماره ی3، صص14-1.
3- ذکاوتی، علی (1378). نقش تعلیم وتربیت نسل جدید در تحقق جامعه مدنی. مجله فرهنگ عمومی، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، شماره 23، ص 65.
4- شریعتمداری، علی (1364). روانشناسی تربیتی. چاپ ششم. اصفهان: انتشارات مشعل.
5- شعاری نژاد، علی اکبر (1368). روانشناسی رشد. چاپ هشتم، تهران: انتشارات اطلاعات.
6- فتحی آذر، اسکندر (1373). رشد مسئولیت پذیری اجتماعی در نوجوانان ونقش آن در یادگیری. مجموعه مقالات سمپوزیوم جایگاه تربیت نوجوانان وجوانان، تهران: وزارت آموزش وپرورش، معاونت پرورشی.
7- فرهمندیان، محمد. اسماعیلی، مجید. حاج آقالو، عباس (1383). راهنمای تشکیل شورای دانش آموزی مجامع شورا وشیوه ثبت فعالیت ها، گروه برنامه ریزی شورای دانش آموزی دوره ی ، چاپ اول، تهران: انتشارات آزمون نوین.
8- کامکار، مهدیس (1382). مروری بر دیدگاهها، باورها وعملکرد یونیسف در مورد "مشارکت کودکان". فصانامه رفاه اجتماعی. شماره 2 (7). صص 31-45.
9- کلاین برک، اتو(1954). روانشناسی اجتماعی. ترجمه ی علی محمد کاردان، جلد دوم، چاپ هشتم، تهران: نشر اندیشه.
10- نیکنامی، مصطفی (1383). معاونیت دبیرستان محور، مفاهیم، نظریه ها، راهبردها وچالش ها. مبانی چالش ها والزامات معاونیت مبتنی بر دبیرستان در آموزش وپرورش. تهران: انتشارات پژوهشکده تعلیم وتربیت.
11- ولش، توماس. مک گین، نوئل (1382). تمرکززدایی در آموزش: چرا، جه موقع، چه چیزو چگونه؟. ترجمه ی عبدالعظیم حکیمی. تهران: پژوهشکده تعلیم وتربیت.
12- مارشال، ک وراس من، ک.ب (1377). روش تحقیق کیفی، ترجمه ی علی پارسائیان وسید محمد اعرابی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
13- مهرعلی زاده، یداله. سپاسی، حسین(1384). زمینه ها وموانع کاربست معاونیت دبیرستان محور در ایران: مطالعه ای در دبیرستانهای دولتی شهر اهواز- استان خوزستان، مجله علوم تربیتی وروانشناسی دانشگاه شهید چمران، دوره ی سوم، سال دوازدهم، شماره2، صص 22-1.
14- یونسکو/ یونیسف (1383). نوآوری در معاونیت دبیرستان محور، ترجمه ی فاطمه فقیهی، تهران: پژوهشکده تعلیم وتربیت.
-Banks, J. (2003). A Citizenship education. A diversity. Journal of Teacher University Press. No.12. Vol.24.
- Gleen, H. S. & Nelson. (1988).Raising self-Reliant in a self-indulgent world: seven Building Blocks for Developing Capable young people.
-Gutman, A. (1989). Democratic education:New York Princeton University press.
- Harris. K. (1999). Education for citizenship. Critical conversation in philosophy of education: New York. Wendy Kohly. Routledge.
- Knight. T. (2000). A Cognitive democratic Curriculum. Curriculum Perspectivees. Vol.20. No.3.
- Kubow. P. (2000). Fostering Democracy in School Classrooms: Washington. The social Studies.
- Manizer,k. L. ,Baltzley, p. & Heslin, K. (1999)." Every Body Can Be Great Be Cause, Every body can server". Educational Leadership. Vol.48.
-Riley. D. (2002). Integration Civic Values into the Classroom: New York. Teaching or EK-8.
[1][19]-
( توجه)
همچنین می توانید لیست کامل ودسته بندی شده بیش از430 اقدام پژوهی دسته بندی شده برای دبیران وآموزگاران ومدیران ومعاونان مدرسه وهنرآموزان را از لینک زیرمشاهده کنیدوبه سایرهمکاران اطلاع دهید-باتشکر: (بر روی لینک زیر کلیک کنید )
چگونه می توانم رابطه ای بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزانم و اعتماد بنفس بوجود آورم؟
تقدیم به:
همه کسانی که برای ثمر بخشیدن به درخت علم و اندیشه فرزندان این مرزو بوم تلاش نموده و عاشقانه بهمیهن خود خدمت می کنند.
و با تشکر از:
همه عزیزانی که مرا در اتمام این پژوهش یاری رساندند.
بنام خدا
چکیده
اهمیت اعتماد به نفس برای کسانی که با کودکان و نوجوانان سرو کار دارند امری روشن است مشکل است بتوان ارتباط نزدیکی با کودکان داشت ولی از باورهای مهم آنان در مورد خودشان غافل بود اخیراً به نظر می رسد که اعتماد به نفس یک موضوع عموم پسند باشد که مقبولیت آن همچنان در حال افزایش است کتابهای مختلف برای والدین ، معلمان با مشاوران وخود کودکان ونوجوانان بر نیاز به داشتن اعتماد به نفس تأکید دارد.
اعتماد بنفس و یا احساس ارزشمندی یکی از نیازهای اساسی و اولیه بشر است,اعتماد بنفس در چگونگی کیفیت اعمال و رفتار بشر در تمامی مراحل زندگی نقش مهمی بازی میکند.مطالعه های تاثیر اعتماد بنفس بالا را در بهبود عملکرد و ارضای شغلی ,اجتماعی,خانوادگی و حفظ بهداشت و سلامت جسمی و روانی در مراحل مختلف سنی نشان میدهد.
اعتماد بنفس پایین یکی از معضلات روانی بشر به خصوص در سنین نوجوانی و اوایل جوانی است.زیرا در بین گروه های مختلف سنی اعتماد بنفس در دوره نوجوانی با توجه به تغییرات جسمی و روانی و شکلگیری شخصیت و بحرانهای مختلف آسیب پذیر تر است.عدم وجود اعتماد بنفس میتواند مشکلات متعددی از جمله درگیریهای اجتماعی,افت تحصیلی,امادگی جهت ابتلا به انواع اختلالهای روانی بخصوص افسردگی و خودکشی,اضطراب و اعتیاد بوجود آورد.
کلید واژگان : اعتماد به نفس – دانش آموز – پیشرفت تحصیلی
مقدمه
وضعیت موجود:
اینجانب .............. دبیر ریاضی مقطع ............. ، دارای مدرک لیسانس ریاضی، مدت ......... سابقه خدمت در آموزش و پرورش را دارم .در حال حاضر مدرسه تثبیتی من آموزشگاه ............واقع در شهرستان ................ می باشد .
از همان ابتدا متوجه شدم که دخترانِ دانش آموزم دچارعدم اعتماد بنفس و خود ناباوری هستند.با خیلی از سوالها و دغدغه های انها روبرو شدم.سوالهای کلیشه ایی که ریشه در تربیت و فرهنگ خانواده هایشان داشت...مانند:برای چه درس بخوانیم؟ایا خواندن این درسها آینده مان را تغییر خواهد داد؟ویا این درسها به چکار ما می ایند؟؟؟...
در طول این سالها همیشه تلاشم بر این بود که رابطه ایی دوستانه با دانش آموزانم داشته باشم و بهترین جوابها را برای پرسشها یشان پیدا کنم.با تشویق و بالا بردن روحیه سعی در تقویت اعتماد بنفسشان داشتم که تا حدود زیاد در این امر موفق بودم و دیدن موفقیتهای تحصیلی دانش آموزانم همواره برایم بهترین پاداش بوده است.
بنظر من دبیری در این زمینه موفق خواهد بود که خود از اعتماد بنفس بالایی برخوردار باشد و امیدوارمتحقیقات علمی در این زمینه به نتایج قابل توجهی دست یابم که برای ادامه مسیر خود و دانش آموزانم مفید باشد.
تعریف واژگان
اعتماد به نفس (self-confidence ) :
اعتماد به نفس به معناي ، باور به توانائيها ، از عهده كارها برآمدن ، كارآمد بودن در ارتباطات انساني و در محيط زندگي شخصي [آقا بخشي ، 1383،ص614] به كار رفته است ، البته در اين پژوهش براي اين اصطلاح معناي وسيع تري قائل شديم ، تا جايي مفاهیمی مثل خود اتكايي و خود پشتواني (self - reliance) به معني اتكا به ظرفيتها ، منابع و مهارتهاي خود براي كسب استقلال بيشتر در زمينه هاي اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي ؛ خودكفايي ( self-sufficiency ) ، استقلال اقتصادي ، عزت نفس و احترام به خود (self – esteem)، احساس قائل بودن ارزشي براي خود و طلب شناخته شدن آن ارزش ، يا ميزان ارزشمندي ، احترام، شايستگي ، توانايي ، شناخت شأن و خصايص فردي و برخورداري از رضايت و خشنودي دروني ؛ [همان ] مد نظر بوده است .
در دانشنامه آزاد ویکی پدیا چنین آمده است : «اعتماد به نفس يا خودباوري يکي از شرايط روحي است که شخص در آن بخاطر تجربههاي قبلي، به تواناييها و استعدادهاي خود در موفقيت انجام کارها بطور موفقيتآميز اعتماد و باور دارد. اعتماد به نفس انگيزه لازم براي شروع و ادامه کار را ابه شخص ميدهد و همواره توانا بودن در انجام کار مورد نظر را به شخص گوشزد ميکند.»]ویکی پدیا[
پیشرفت تحصیلی :
پیشرفت تحصیلی را اینگونه تعریف کرده اند : اختلاف بین توان بالقوه و (ظرفیت یادگیری ) و توان بالفعل (پيشرفت تحصيلي) [ افروز ، 1385، ص 71[
به دلیل نزدیکی به امتحانات اخر سال دانش اموزان و فشردگی درسها متاسفانه موفق به ارائه پرسشنامه و مصاحبه نشدم در نتیجه تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی و تحلیلی است. سعی شده تا راهکار های مختلف بدون دخالت یا استنتاج ذهنی گزارش و با جمع آوری اطلاعات واقعی و مقایسه به نتیجه گیری برسد.با استفاده از تحقیق کتابخانه ای به کمک شیوه تحلیل محتوا ، مسائل مرتبط با موضوع مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در این تحقیق از منابع دست اول ، دوم ، اینترنت وکتابخانه های مجازی استفاده و در نهایت راهکار عملی ارائه شده است.
پرسشهای تحقیق:
1. اعتماد به نفس تأثير مهمي در سازماندهي رفتارهاي سالم و سازنده فردي و اجتماعي انسانها دارد،در نتيجه والدين، نهادها و مربيان آموزشي همه ميخواهند بدانند بهترين راه و روش براي دروني كردن و نهادینه کردن اين حس در كودكان و نوجوانان چيست؟
٢.آیا فقدان اعتماد به نفس در دانش آموزان، پايه و اساس بسياري از معضلات اجتماعي و شکستهای تحصیلی است؟
٣.آیا رابطه ای بین اعتماد بنفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود دارد؟
یافته های علمی
اعتماد به نفس چیست ؟
در« واژه نامه ی روان شناسی » ساده ترین تعریفی که برای « اعتماد به نفس » ارائه شده ، چنین است : « اعتماد به نفس عبارت است از اعتقادی که شخص به خود و به توانایی ها ، مهارت ها و سایر قابلیت های خود دارد . »
بنا براین تعریف ، برای دست یافتن به اعتماد به نفس ،فرد ابتدا نیازمند شناختن توانایی ها و سایر ویژگی های ارزشمند خود است .ضعفاعتماد به نفس در فرد بر رفتار اجتماعی و پیشرفت تحصیلی او اثر می گذارد وباعث کمرویی و عملکرد نا مطلوب او در امتحانات شفاهی و کتبی می شود .
عوامل موثر در تقویت اعتماد به نفس:
در تعامل با اجتماع ، فرد برای نوع قضاوت دیگران نسبت به خود اهمیت زیادی قائل می شود.به دیگر سخن ، تا حد زیادی شخص همان گونه خود را می بیند که فکر می کند دیگران او را می پندارند و نسبت به سراپای وجودش ،سرو وضعش ، رفتارش ، وضعیت تحصیلی اش و دیگر وجوه شخصیتش به قضاوت می پردازد.
درمحیط آموزشی ، قضاوت دیگران در باره ی موفقیت ها یا شکست های تحصیلی فرد ،او را نسبت به نمره بسیار حساس می کند . از این رو به طور مداوم دستاوردتحصیلی خود را با دیگران مقایسه می کند . اگر عملکرد وی در کلاس درس خوبباشد ، اعتماد به نفسش افزون می شود و بر عکس ، گرفتن نمره ی پائین موجبتزلزل اعتماد به نفس در وی می شود.
معمولاًدر موقعیت شکست تحصیلی ، دانش آموز ممکن است به دو گونه متفاوت عکس العملنشان دهد . بعضی ها عدم موفقیت خود را به کم کوشی خود نسبت می دهند و باتلاش پیگیر برای جبران نمره پائین خود اقدام می کنند. بعضی دیگر دلسرد میشوند و به خود نسبت های منفی می دهند ؛ مانند این که :« من اصلاً استعدادندارم » یا: « من بی هوشم»
این طرز فکر مخرب و اندیشه ی منفی نسبت به خود ، دست کشیدن از تلاش بیش تر ، تسلیم در برابر شکست ، افت تحصیلی بیش تر و بحرانی تر شدن وضع را به دنبال دارد . در مورد این دسته از دانش آموزان ، کمک فوری مشاور و اطمینان خاطر دادن به آن ها نسبت به توانایی هایشان بسیار ضروری است . بهتر است مشاور ، دانش آموز و دبیر درس مربوط ، در جلسه ای کنار هم بنشینند و سعی کنند ، راه های مناسبی برای موفقیت بیش تر وی در ان درس پیدا کنند .
از بعد آموزشی ، عامل دیگردرکاهش میزان اعتماد به نفس ، تغییر دادن مدرسه ی محل تحصیل دانش آموز است . معمولاً محیط جدید تحصیلی باعث افت درسی می شود و بعضی ار افراد برای وفق دادن خود با موقعیت جدید به زمان زیادی نیاز دارند . پس نتیجه می گیریم که مدرسه در مجموع ، یک عامل محیطی بسیار موثر در رشد یا سرکوب اعتماد به نفس شخص است .
عاملموثر دیگر، تغییرات فیزیولوژیکی دوران بلوغ است که بر فرد فشارهای روانی وجسمی وارد می کند و منجر به غمزدگی او می شود . نگرش منفی شخص نسبت به خودکه حاصل این تغییرات است ، اعتماد به نفس او را خدشه دار می کند .
چگونه اعتماد به نفس کاهش می یابد؟
در این بخش بدین مطلب پرداخته می شود که چگونه اعتماد به نفس کاسته می شود، بنابراین ضروری است که خانواده ها و مربیان با توجه جدی به عوامل کاهش دهنده اعتماد به نفس، مانع رشد عوامل بازدارنده شوند.
١.تجارت منفی در زندگی
اغلب احساس مربوط به حقارت و ناامیدی از طریق تجارت منفی گوناگون در خانه و مدرسه ایجاد می شود. سرزنش های مکرر در منزل و مدرسه می تواند باعث شود که کودک یا نوجوان احساس حقارت نماید و دارای نگرشی منفی از خود شوند. بنابراین وجود تجربه های منفی در زندگی مانند شکست های تحصیلی یا مشکلات ارتباطی جدی در خانوداه می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس فرد شود. مثال زیر از مواردی است که در زمینه تجربه های منفی در زندگی مطرح می گردد.
محمود 10 ساله در مدرسه ای که دانش آموزان زرنگی دارد درس می خواند کم کاری او باعث شده که کمی افت تحصیلی داشته باشد مدرسه از والدین او خواسته است که با فرزندشان بیشتر کار کنند. حتی اظهار داشته اند که اگر نتواند خود را به سایر دانش آموزان برساند مجبور خواهد بود که مدرسه را ترک و مدرسه دیگری را برگزیند . والدین نیز نگران شده و به سرزنش مکرر فرزند خود پرداختند تا تحریک شود و بیشتر درس بخواند.
آنها با مقایسه او با سایرهمکلاسی ها و بستگان سعی داشتند او را به درس علاقه مند نمایند. ترس و اضطراب نیز در محمود افزایش یافته به گونه ای که تصور می کند درس هایش را درست نمی فهمد و با این که از دانش آموزان زرنگ و با استعداد کلاس در سال پیش بوده است اینک دارای عملکرد پایین تری است او فکر می کند ریاضی درس سختی است چرا که نمی تواند نمرات خوبی از آن کسب کند.
معلم محمود اظهار داشته که اعتماد به نفس محمود کاهش یافته است چرا که هر چند پاسخ سوالات معلم را می داند اما اطمینان ندارد و با تردید پاسخ های خود را ارائه می دهد. محمود 10 ساله وقایع منفی متعددی را در مدرسه و منزل تجربه می کرد و هر روز نسبت به توانمندی ها و قابلیت های خود ناتوان تر بود. بنابراین وجود تجارب منفی در زندگی می تواند باعث شود که از اعتماد به نفسفرد کاسته شود. نتواند از توانمندی های خدادادی خود به خوبی بهره گیرد.
تاکنون روان شناسان زیادی در خصوص نقش تجارب منفی در زندگی کودکان ونوجوانان و تاثیر آن بر اعتماد به نفس فرد سخن گفته اند و همگی تاکید داشتهاند که وظیفه والدین و مدرسه ایجاد شرایطی است که فرد به موفقیت رسیده واحساس ارزشمندی نماید. وظیفه خانه و مدرسه ایجاد شکست نیست. گلاسر در کتابخود تحت عنوان مدارس بدون شکست به خوبی بدین مطلب پرداخته است و نقش تجاربمنفی را در کاهش اعتماد به نفس دانش آ موزان مورد تاکید قرار می دهد
٢.گیر کردن غیر ضروری در وقایع منفی
همانطور که گفته شد بروز وقایع منفی گوناگون و پیاپی می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس شود اما درگیری غیر ضروری نیز می تواند عامل دیگری باشد به کاهش بیشتر اعتماد به نفس بیانجامد. دانش آموزانی که به خاطر این که از اولین امتحان های خود نتایج ضعیفی بدست آورده اند آنقدر ناراحت شده و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند که قادر به گذرندان امتحانات دیگر خود نیستند این حالت شبیه یک تیم ورزشی است که در صورت اولین باخت اعتماد به نفسش کاسته می شود
بهر جهت خانواده باید سعی کنند که در صورت بروز وقایع منفی توجه فرزندشان را به موارد مثبت هم جلب کنند و از این که به خاطر وقایع منفی خاص به طور مداوم او را سرزنش کنند بپرهیزند . والدین بهتر است که بدانند بسیاری از این وقایع مثل یک نمره ضعیف یا عملکرد نامناسب می تواند مقطعی و گذرا باشد اما تخریب اعتماد به نفس کودک و یا نوجوان تمام زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد.
٣. ارزیابی پیامدهای یک موقعیت به شکل بسیار بدتر از آنچه در واقعیت وجود دارد
گاه معلم یا والدین ارزیابی منفی بیش از حدی از عملکرد دانش آموز صورت میدهد. مثلاً در مورد دانش آموزان کلاس اول که چندان انتظار نمی رود که دقت بسیار داشته باشند یا بتوانند زمان های زیادی بر جای خود بنشیند ارزیابی های منفی به عمل می آوریم و با جملاتی همچون ((بیشتر دقت کن))، ((پسرم حواست پرت است))، ((قابل تصحیح نیست))، ((بسیار بد است))، ((ناآرام و بی قرار است)) در یا پایان دفتر مشق دانش آموز ارزیابی های غیر واقع بینانه انجام می دهیم که باعث کاهش اعتماد به نفس دانش آموز می گردد.
٤.فشارهای افراطی والدین و مدرسه و داشتن خواسته ها و انتظارات فراوان
گاه فشارهای افراطی والدین در پیشرفت سطح علمی و مهارتی کودک یا نوجوان چنان شدید است که سطح رشدی هر کودک را نادیده می گیرند. آنها با انتظارات فراوان خود سعی دارند فرزندشان را هر چه سریعتر به شأن و منزلت والائی برسانند حتی برخی از والدین آرزوهای برآورده نشده خود را در فرزندشان جستجو می کنند و این جمله آشنا را ما که به جایی نرسیدیم لااقل تو به جایی برس همواره بر زبان می آورند.
باز خورد والدین در قسمت نظرات کارنامه شاهد خوبی برانتظارات و خواسته های افراطی برخی والدین است . بارها شاهد بوده ایم که دانش آموزانی که تمام نمرات خود را 20 آورده ولی یک نمره 19 داشته والدین نوشته اند: اصلاً راضی نیستیمانشاء الله در نوبت بعد جبران خواهد کرد البته والدین خصوصاً مادران می پندارند که اگر سطح توقع و انتظارات خود را پایین بیاورند دانش آموز به نمرات پایین عادت پیدا می کند و افت تحصیلی می یابد.
جالب آن که فشارهای افراطی و بازخود های منفی سطح اعتماد به نفس فرد را کاهش می دهد چرا که وقتی انتظارات وا اهداف بسیار بالایی را برای کودک یا نوجوان قرار می دهیم در صورت عدم دسترسی به اهداف مورد نظر اعتماد به نفس دانش آموز که خمیرمایه اصلی پیشرفت اوست کاهش می یابد.
این وضعیت را در برخی مدارس نیز می بینیم. متاسفانه برخی مدارس برای سربلندی مدرسه خود تلاش می کنند تا بالا بردن ظرفیت ها و قابلیت های دانش آموز مثلاً از دانش آموزان انتظار دارند در المپیاد ها و مسابقات گوناگون برای مدرسه مقام کسب کند و باعث حسن شهرت مدرسه شوند. حضور این دانش آموزان در مراکز مشاوره و افت روحی آنها همواره نگرانی های عمده ای را در برداشته است.
روان شناسان بر این باورند که نظام آموزشی و والدین به جای ایجاد فشارهای افراطی و انتظارات فراوان بهتر است با ایجاد فرصت هایی که باعث رشد هویت و استقلال فرد می شود سبب افزایش اعتماد به نفس و احترام به خود در دانش آموز گردند.
استفاده از روش های تدریس مشارکتی که دانش آموزان با مشارکت و همکاری یکدیگر مفاهیم را فرا بگیرند و رفاقت را جایگزین رقابت های ناسالم نمایند می تواند باعث رشد استقلال و اعتماد به نفس دانش آموز گردد.
٥. ترس از شکست
ترس از شکست باعث می شود که اعتماد به نفس فرد کاهش یابد. دانش اموزی را مجسم کنید که در یک امتحان خود نمره خوبی بدست نیاورده است. او خود را شخصی شکست خورده می بیند تا این که فردی باشد که در یک امتحان نتیجه مناسب را کسب نکرده باشد.
گاه والدین برخی از موقعیت ها را چنان بزرگ جلوه می دهند که عدم دستیابی به برخی نتایج را شکستی تمام عیار می دانند. مثلاً عدم قبولی در مدارس ویژه یا پذیرفته شدن در دانشگاه را به عنوان شکست دردناک تلقی می کنند و همواره ترس را با خود یدک می کشند که باعث کاهش اعتماد به نفس خواهد شد.
چگونه اعتماد به نفس دانش اموزان را افزایش دهیم؟
١.تفکر مثبت در مورد دانش اموز
افراد دارای اعتماد به نفس کافی در مورد خود مثبت فکر می کنند و تنها نقاط ضعف خود را نمی نگردند، لذا در مورد کودکان و نوجوانان ضروری است که خانواده ها و مربیان تصویر مثبتی را از کودک به او نشان دهند و از سرزنش های فراوان بپرهیزند.
برخی از کودکان در مورد خود احساس خوبی ندارند چرا که باز خوردهای منفی فراوانی به آنها نشان داده اند.
٣.تلاش معلمان برای افزایش اعتماد به نفس در خود ( و بهبود وضعیت روحی خود)
در واقع مربیان ناشاد و بی روحیه نمی توانند احساس خوب را به دانش اموزانشانمنتقل کنند معلمانی که افسرده و خسته اند،به ارتقاء سطح علمی خود نمی پردازند.در دوره های ضمن خدمت شرکت نکرده و خود را به جالش نمی کشند از زندگی خود راضی نیستند و درمسیر زندگی دیگر برای خود ارزش چندانی قائل نیستند نمی توانند به درستینقاط قوت و توانایی های دانش اموزانشان را به آنها نشان دهند.
٤.تعیین اهداف به طور دقیق و واقع بینانه و متناسب با انتظارات
یکی از راههای موثر در افزایش اعتماد به نفس افراد آن است که اهدافی واقعبینانه انتخاب کنند. از کودک یا نوجوان انتظاراتی داریم که از توان آنهاخارج است. برای مثال دانش آموزی را مجسم کنید که دوست دارد پزشک شود اما طیسال های تحصیلی تلاش چندانی انجام نداده است و اینک دوست دارد در امتحانکنکور و در رشته پزشکی پذیرفته شود. بنابراین ضروری است که اهداف خود را بهطور منطقی تعیین کنیم.
اعتماد به نفس در سنین نوجوانی
نوجوانی زمان رشد هویت است. نوجوانان ا ز طریق ارتباط با همسالان شان شروع به شکل دادن هویت شان می کنند با رشد نوجوان، افکارش درباره ی ارتباطات، ادامه ی تحصیل و انتخاب شغل گسترش می یابد. در طفولیت نقش والدین به عنوان مراقبین اولیه در زندگی کودک بسیار پررنگ است، اما با شروع دوران نوجوانی جای والدین با گروه همسالان عوض می شود و آن ها مهم ترین نقش را در زندگی نوجوان ایفا می کنند.
ویژگی های اعتماد به نفس بالا
کودکان با اعتماد به نفس بالا به تعامل با دیگران گرایش دارند و از این تعامل لذت می برند. آن ها در محیط های اجتماعی احساس راحتی می کنند و از فعالیت های گروهی نیز لذت می برند. به هنگام مواجهه با مشکل قادر به یافتن راه حل مناسب هستند. به هنگام شکست خود یا دیگران را سرزنش نمی کنند. برای نمونه، درعوض گفتن، "من احمق هستم"، کودک با اعتماد به نفس بالامی گوید، "این موضوع را درک نمی کنم". او نقاط قوت و ضعفش را می شناسند، و آن ها رامی پذیرد، و همواره خوش بین است.
کودکان دارای اعتماد به نفس بالا دارای ویژگی های زیر هستند:
-مستقل عمل می کنند.
-مسئولیت پذیرند.
-به پیشرفت هایشان افتخار می کنند.
-تحمل ناکامی را دارند.
-چالش های جدید را امتحان می کنند.
-قادر به کنترل هیجانات مثبت و منفی هستند.
-به دیگران پیشنهاد همکاری می دهند.
پیشینه تحقیق
١. روحانی (۱۳۵۹) در پژوهش خود، رابطه خود پنداری و اعتماد بنفس دانش آموزان را با موفقیت تحصیلی مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق ۲۴۰ دانش آموز سوم راهنمایی مركب از ۱۲۰ پسر و ۱۲۰ دختر شركت داشته اند كه در یك آزمون خودپنداری شركت نمودند و معدل كل سالانه آنها به عنوان معیاری برای میزان موفقیت تحصیلی استفاده شد. نتایج به وسیلهٔ ضریب همبستگی پیرسون محاسبه و نشان داد كه بین خودپنداری و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت وجود دارد و همبستگی به دست آمده برای گروه دختر و پسر متفاوت بود، و در مجموع برای گروه دختران میزان همبستگی بیشتری میان خودپنداری و پیشرفت تحصیلی مشاهده شد.
٢.نیسی (۱۳۶۴) در پایان نامه كارشناسی ارشد خود با عنوان «اثرات عزت نفس بر عملكرد دانش آموزان دختر وپسر سال اول تا سوم دبیرستان» به این نتیجه دست یافت كه افزایش وكاهش عزت نفس دانش آموزان دختروپسر باعث افزایش و كاهش عملكرد آن ها شده است و بین عزت نفس وعملكرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر همبستگی وجود دارد.
٣.كوپر اسمیت۲ (۱۹۵۹) در پژوهش خود به بررسی ارتباط بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی پرداخت و به این نتیجه دست یافت كه عزت نفس با پیشرفت تحصیلی ارتباط مثبت دارد (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱)
٤.وگوآن (۱۹۶۰) در تحقیق خود نشان داد كه دانش آموزان موفق به ویژگی های اعتماد به نفس، خود باوری و برداشت از خود آراسته اند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴.(
٥.مطالعات نشان میدهد افرادی كه دچار افت تحصیلی میشوند عموماً دارای كمبود اعتماد به نفس وبلند همتی هستند (کلدبرگ۴، ۱۹۶۰) خود را قبول ندارند (شاو و آلویس، ۱۹۶۳) و احساس فقدان شایستگی فردی می كنند (مور و اشمیتز، ۱۹۶۴ به نقل از فتحی، ۱۳۸۲.(
٦.مطالعات كالتون و مور (۱۹۶۶) حاكی از آن است كه پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی (۱۳۸۲.(
٧.یوسفی (۱۳۷۴) در پایان نامه كارشناسی ارشد خود با عنوان «مقایسه عزت نفس دو گروه دانش آموزان موفق و ناموفق دبیرستانی شهرستان اردبیل» دریافت كه بین عزت نفس دانش آموزان موفق و ناموفق، تفاوت معناداری وجود دارد ومیزان عزت نفس دانش آموزان ناموفق پسر بیش از دانش آموزان ناموفق دختر است. ولی تفاوت معناداری بین عزت نفس دانش آموزان موفق پسر و دختر وجود ندارد. به طور كلی دانش آموزان موفق ازعزت نفس بالاتری نسبت به دانش آموزان ناموفق برخوردارند.
٨.اروین (۱۹۶۷) در پژوهش هایی كه انجام داد به این نتیجه رسید كه برداشت مثبت فرد از خود به عنوان یك انسان نه تنها مهمتر از تلاش او برای كسب پیشرفت و روحیهٔ رفتن به مدرسه است، بلكه عامل اصلی در جهت كارایی تحصیل می باشد ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴.(
تجزیه و تحلیل
با توجه به یافته های علمی که ذکر شد رابطه بدست آمده بین اعتماد بنفس دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی یک رابطه دو طرفه است که اعتماد بنفس بالا باعث پیشرفت تحصیلی و موفقیتهای تحصیلی دانش آموزان باعث بالا رفتن اعتماد بنفسشان میشود.خانواده اولین نقش را در ایجاد اعتماد بنفس در کودکان دارند.مدرسه و مخصوصا معلمان در شکوفایی و جهت دادن به حس اعتماد بنفس دانش آموزان نقش عمده ایی را ایفا میکنند.
ندا دانش آموز کلاس دوم راهنمایی است.در کلاس بسیار گوشه گیر و منزویست.در بسیاری از مواقع با اینکه جواب پرسشها را میداند ولی تمایلی به داوطلب شدن برای پاسخگویی ندارد.در انجام فعالیتهای گروهی بسیار مضطرب است و همچنین در هنگام ارائه کارهای عملیش دچار وسواس و استرس شدید میشود....
راه حل های ارائه شده برای حل مساله :
١. دادن مسئولیت در کلاس و انجام فعالیت کلاسی.
٢. شناسایی توانایی ها و استعدادهای دانش آموز و تلاش در جهت رشد و شکوفایی آنها .
٣. تشویق دانش آموز به خاطر کوچکترین موفقیت های او .
٤.عدم مقایسه با دیگر دانش آموزان .
٥. صحبت با اولیا .
دلایل انتخاب راه حل :
١. از دلایل انتخاب راه حل اول یعنی دادن مسئولیت در کلاس و انجام فعالیت کلاس این بود که حضور موثر ندا را در کلاس افزایش داده و از رخوت و بی حالی دائمی وی جلوگیری نمایم . همچنین ترس ناشی از پذیرش مسئولیت را در وی از بین ببرم . این راه حل می تواند حس اعتماد به نفس و فعالیت و تلاش وی را افزایش داده و حضور وی را به عنوان دانش آموزی با انرژی کار آمد و موثر نشان دهد .
٢. باشناسایی استعداد ها و توانایی ها می توان جهت شکوفایی و رشد آنها و نیز بالندگی بیش از پیش ندا برنامه ریزی نمود . توانایی هایی که در پس مشکلات روحی و جسمی وی پنهان شده اند و عدم بروز آنها بر دامنه مشکلات می افزاید. عدم رسیدگی به آنها آینده وی را تاریک و نامشخص می نماید . حضور وی در جامعه باید همراه با شکوفایی تمام استعدادهای بالقوه ای باشد که خداوند در وجود وی قرار داده است و قسمتی از این وظیفه در سال تحصیلی حاضر بر عهده بنده قرار داده شده است .
٣.عامل تشویق در صورتی که به موقع و درقبال فعالیتی هرچند کوچک باشد اثر مطلوب خود را خواهد گذاشت . در مورد خاصی همچون ندا که تاکنون گوشه گیربوده وسعی می کرده ارتباط خود را بادیگران به حداقل برساند. مشاهده فعالیت وروبه رشد بودن ، تغییری مثبت می باشد که بایستی به شیوه های درست تقویت گردد . در مواقعی که کمکی به کلاس یا معلم می کند تشکر از او در حضوردیگران و نیز تشویق به موقع وی اثر ماندگار ی بر وی گذاشته و افزایش رفتارهای خوب او را باعث می شود .
٣.هر فرد توانایی ها ، روحیات و اخلاق خاص خودش را دارد. مقایسه کردن در صورتی که در کارهای مثبت باشد اثر آن نیز تقویت کننده رفتار خواهد بود . اما در مورد ندا با توجه به شرایط وی مقایسه نمودن مخصوصاً در انجام تکالیف نباید صورت بگیرد زیرا باعث دلسردی وی خواهد شد و همان اقدمات مثبت اندک را نیز انجام نخواهد داد . بلکه صرفاً بایستی با گذشته خودش مقایسه انجام گیرد تا خودش نیز در جریان پیشرفت و روند رو به رشدش قرار گیرد .
٥. مطمئناً اولیای دانش آموزان به دلیل زندگی مستمر و در کنار هم بودن دائمی از بدو تولد ، بیشتر باشرایط جسمانی و روحی و روانی آنها آشنا هستند در نتیجه ارتباط همیشگی بااولیا مخصوصا ً والدین ندا که از مشکلات گفته شده رنج می برد می تواند از بسیاری از رفتارهای وی رمز گشایی نماید . لذا به عنوان یک راهکار تلاش نمودم تا ارتباط خودم را با آنها مخصوصاً مادرش افزایش دهم و در جریان تغییرات ایجاد شده قرارگیرم .
٦. با توجه به پیگیری مستمر شرایط ندا توسط مادر وی بر آن شدم تا بیش از پیش در جریان شرایط زندگی خانوادگی آنها و نحوه ی بر خورد والدین با ندا قرار بگیرم . در این بین متوجه شدم که پدر وی تمام مسئولیت ها را برعهده مادر ندا قرارداده است . باتوجه به اینکه ندا تنها فرزند خانواده می باشد ، مادرش تمام وقت خود را جهت بهبود شرایط وی اختصاص داده است . با صحبت های فراوان از مادرش خواستم سعی کند وابستگی شدید ندا به خودش را با راهکارهای مناسب کاهش دهد .
توصیف اقدامات انجام شده پس از تصمیم گیری :
١. با توجه به اینکه ندا از جمع فراری بود و سعی می کرد در بیشتر اوقات تنها باشد بر آن شدم تا کاری کنم که حضورش در کلاس مشخص تر و ارتباطات وی با دیگر دانش آموزان بیشتر از پیش باشد. لذا با دادن مسئولیت های متعدد در کلاس که جمع آوری تکالیف بچه ها و پاک کردن تابلو، بردن برگه حضور و غیاب به دفتر آموزشگاه از جمله ی این موارد بود در این راستا کوشیدم .
برای دادن مسئولیت درکلاس و انجام فعالیت کلاسی با عنایت به اینکه ندا به تنهایی از عهده مسئولیت هایش بر نمی آمد لذا یکی دیگر از دانش آموزان را نیز به عنوان همراه و همیار وی برگزیدم و خودم نیز به طور نامحسوسی آنها را زیر نظر گرفتم . همیشه سعی می کردم تا طریقه صحیح و به موقع انجام دادن کارها را برایش شرح دهم. در بسیاری از موارد خودم کاری را انجام می دادم و سپس از او می خواستم تا مثل من کارش را انجام دهد .
٢. بامشاهده فعالیت های وی پی بردم که ندا می تواند به خوبی و زیبایی سخن بگوید و آداب اجتماعی را رعایت نماید. لذا سعی نمودم در بعضی از مباحث ریاضی که می بایست به سوالات شفاهی پاسخ گوید وی را نیز در پرسش و پاسخ ها شرکت دهم و تلاش کردم تا آنجا که وقت اجازه می داد برای رسیدن به پاسخی صحیح از طرف او منتظر بمانم . در حین تلاش های ندا در کلاس متوجه شدم وی می تواند خواسته های خود را به خوبی بیان کند و ارتباط مناسبی با دانش آموزان و نیز با همکاران دیگر برقرار نماید . او می تواند به خوبی صحبت کند در نتیجه سعی نمودم در مواقعی که کاری با عوامل دفتری آموزشگاه یا دیگر همکاران داشتم ندا را مامور انجام این کارنمایم .
٣. بعد از انجام هر عمل مناسب و جمعی که قبلاً از ندا ندیده بودم و نیز با اقدامات مثبتی که او در کلاس و ایفا ی وظایف محوله انجام می داد به تشویق وی در حضور دیگر دانش آموزان می پرداختم که این تشویق ها شامل دادن کارت امتیازی – دست زدن کلاس برای وی، اهداء جایزه – انتخاب وی به عنوان نماینده کلاس بود .
٤.معمولاً سعی من بر این است که هیچ کدام از دانش آموزان را با هم مقایسه ننمایم لذا در فعالیتهای کلاسی و انجام تکالیف مورد نظر ندا را فقط و فقط با خودش مقایسه می کردم و پس از مشاهده پیشرفت حتی اندک وی ، آن را با تکالیف قبلی خودش مقایسه و به خاطر پیشرفت وی او را تشویق می کنم .
هرگاه کارمثبتی را انجام میداد یا تکالیف خود را به خوبی انجام می داد یا بر عکس از عهده وظایفش بر نمی آمد او را با هیچ کسی مقایسه نمی کردم بلکه او را در هر مورد تنها با خودش مقایسه می کردم و مدام به او گوشزد می کردم که تو نسبت به قبل پیشرفت کرده ای یا در صورت کم کاری به او می گفتم که مثلاً تو روز گذشته این کار را به خوبی انجام دادی ولی الان دقت نکردی .
نتایج به دست آمده :
با اجرای راه حل های ارائه شده نتایج زیر به صورت مشخص مشاهده گردید .
١. پس از پذیرفتن مسئولیت های گوناگونی که بر عهده ندا گذاشتم مشاهده کردم که به مرور زمان اعتماد به نفس وی بیشتر شد . از انجام فعالیتهای گروهی لذت می برد و سعی می کرد تا آنجا که می تواند خود را در جمع قراردهد و شرایط جمع را بپذیرد . ترس او از اینکه نتواند کارش را به درستی انجام دهد کاهش چشمگیری پیدا کرده بود و جرأت و پشتکارش بسیار بالارفته بود .
2. اندک اندک استعدادها و توانایی های ندا شروع به شکوفا شدن نمود. تکالیف خود را شخصاً انجام می داد . دردرس ریاضی پیشرفت قابل ملاحظه ای داشت فعلیتهای عملیش را با افتخار در کلاس ارائه میداد مادرش تاکید داشت که ندا به تنهایی و بدون کمک او تکالیف عملی را در منزل انجام میدهد. قادر به بیان خاطرات ، مشاهدات و داشته های خودش بود . زیبا سخن می گفت و به این طریق جلب توجه می نمود .
3. پس از هر موفقیتی که تشویق می شد سعی در تکرار فعالیتهایی می نمود که او را به نتایج مناسب و دلخواهش می رساند . همواره در مسیری حرکت می کرد که بتواند از امتیازات بیشتر و بهتری برخوردار گردد . احساس خوشایندی که از تشویق در جمع نصیب او می شد فعالیتهایش را دوچندان می کرد و او را از حالت سکون زیاد به فعالیت و امی داشت .
4. از اینکه با دانش آموزان دیگر مقایسه نمی شد و هر فعالیت و پیروزی یا شکست او فقط و فقط با خودش مقایسه می شد و دیگر سرکوفت دانش آموزان زرنگ کلاس روحش را آزرده نمی کرد به او احساس خوشایندی می داد که این مسئله در تغییر رفتار او قابل مشاهده بود . همیشه سعی می کرد تکالیفش را به موقع انجام دهد و دقت می نمود تا جواب درستی برای هر پرسش بیابد .
5. سعی کرد با مشکلاتی که در حیاط یا در کلاس با آنها روبرو می شود شخصاً برخورد و مقابله نماید و تلاش می نمود کارهایی را که هر روز مادرش برایش انجام می داد را خودش انجام دهد . کم کم یادگرفت راه حل های مختلفی را برای رسیدن به نتیجه دلخواه خودش در هر کاری امتحان نماید وقتی از زیر سایه همیشگی مادرش بیرون آمد بر انجام کارهای خود مسلط ترشد و روحیه جمعی وی افزایش چشمگیری یافت .
جمع بندی:
باتوجه به مطالب فوق و مشاهده مستمر و مداوم رفتار ندا در کلاس و با عنایت به جمیع راه حل ها و روش های تربیتی که در جریان افزایش حس اعتماد به نفس در وی مورد استفاده قرار گرفته است نتایج بسیار قابل تاملی را برای من در پی داشته است که با تغییراتی بسیار اندک می تواند مورد استفاده دیگر همکاران محترم در موارد مشابه قرارگیرد .بزرگترین حسی که در جریان رشدو بالندگی هر انسانی می توانداوراهر روز به سوی پیشرفت وتکامل سوق دهد حس اعتماد به نفس است.
پرورش این حس بایستی از دوران طفولیت و با کوشش وتلاش والدین در کودکان ایجادگردد تا با ورود به مدرسه حداقلی از این حس در دانش آموزان موجودباشد. آنگاه در محیط مدرسه است که بایستی اولیای مدرسه از جمله معلمان در تقویت این حس بکوشندوفرزندانی قوی و شاداب وپرانرژی برای آینده کشورمان تربیت نمایند.البته بایستی شرایط هر فردبه تنهایی نیز مورد بررسی قرار گیرد .
ویژگیهای جسمانی و روانی هر فرد با فرد دیگری قطعا متفاوت خواهد بود. محیطی که افراد مختلف در آن پرورش می یابند،جو حاکم بر خانواده،وضعیت مالی آنهاونیز طبقه اجتماعی افراد تفاوتهایی را بین آنها ایجاد خواهد کرد که ناخود آگاه بر میزان حس اعتماد به نفس افراد اثر گذارخواهد بود.هر چه فاکتورهای مورد اشاره فوق ،شرایط طبیعی تری داشته باشد می توان امیدوار بود که این حس قوی تر باشد و حتی در صورت ضعف اعتماد به نفس،شرایط برای تقویت آن مهیا تر است.
افراد با بهره ي هوشي متفاوت،درجه ی اعتماد به نفس متفاوتی خواهند داشت.ندا با هوش بهر مرزی با شرایطی که برایش آماده گردید وبا تلاش و همت خانواده اش توانست به اعتماد به نفس مطلوب نزدیک شود در نتیجه می توان با اندکی از خود گذشتگی ،پشتکار،همت ونوآوری و بسیج امکانات موجود در این مسیر موفق بوددانش آموزان بی شماری که به علت مشکلات فراوان از درس ومدرسه فراری می شوند آینده ای نامعلوم رادرپیش خواهند داشت وما به عنوان پرچمداران پرورش آینده سازان در عدم موفقیت و پیشرفت این چنین دانش آموزان سهم فراوانی بر عهده داریم.با همه این اوصاف و با توجه به تجربه ای که اینجانب در برخورد با مساله ندا کسب نمودم،مطمئنم درپرورش حس اعتماد به نفس همه افراد می توان به آنهاکمک کردوآنها را در مسیری مثبت وقابل قبول قرار داد....
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن