تحقیق دانشجویی - 309

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

سنجش پرونده ای

بازديد: 127

سنجش پرونده ای

معلمان عموماً بر این باورند که پرونده ای که آنان از دانش آموزان خود تهیه می کنند ابزار مهمی برای سنجش پیشرفت شاگرد و دارای چنان قابلیت انعطافی است که زمینه ساز رویکردهای گوناگون تدریس است . این پرونده سنجشی که حاوی اطلاعات فراوان و مستمر راجع به وضعیت پیشرفتهای دانش آموز است . برای قضاوت درباره شاگرد و مقایسه او با سایر دانش آموزان ، تصمیم گیر ی درباره جایدهی دانش آموز ، یه بکار گیر ی شیوه های متناسب تدریس ، و بررسی ثمر بخشی فعالیتهای معلم به کار می آید . این روش را برخی از محققان به عنوان یک شیوه مستقل و متفاوت سنجش به حساب می آورند که فرصتهای مناسبی را در اختیار معلم قرار می دهد تا سنجش دانش آموزان را به تدریس کلاس مربو ط نماید .

(آشباخر[1] ، 1991 ؛ فرید من[2] ، 1993 )

پرونده ای اختصاصی که برای دانش آموزان تهیه می شود . اگر چه معمولاً محتوای متفاوتی دارند و هدفهای کما بیش مختلفی را دنبال می کنند . عموماً نموداری از فعالیتهای دانش آموزان و حاوی پیشرفت کار ، انگیزه و علاقمند یو ، خود سنجیهای شاگرد هستند ( هرمان[3] و همکاران ، 1993 ؛ آرتر[4] و اسپاندل[5] ، والنسیا[6] و کالفی[7] ، 1991 ؛ پاولسون[8] و همکاران ، 1991 ) .

این پرونده ا گاهی توسط معلم ، گاهی با همکاری معلم و شاگرد و گاهی توسط یک ارزشیابی کننده خارج از کلاس درس تهیه می شود . چگونگی ارزشیابی این پرونده ها نیز با یکدیگر متفاوت است . این کار گاهی به رو ش نمره گذاری کلی یا تفضیلی ، و گاهی از طریق توصیف وضعیت دانش آموز صورت می گیرد .

 رزنیک[9] و رزنیک کارکرد سنجش یا آزمون در دورة کنونی را در سه مقولة اصلی توضیح داده و گفته اند که سنجش پرونده ای ابزار کار آمدی در هر سه مورد ( یعنی در اجرای تدریس ، گزینش و گواهی دادن به دانش آموز ، و ارزشیابی ثمر بخشی برنامه ها ) است . آنها  می گویند برای هر نوع از سنجش موضوعات گوناگون و روابط متفاوت بین نتایج آزمون و برنامة درسی و تدریس وجود دارد .

آن نوع از سنجش که به اجرای تدریس مربوط است باید با برنامة درسی ارتباط داشته باشد . هدف از این سنجش آن است که به معلّم و شاگرد کمک کند تا در مورد میزان دانش شاگرد ( یعنی آنچه می داند و آنچه نمی داند ) و سطح مهارت های او اطّلاعات لازم را به دست آورند و این اطّلاعات را راهنمای تدریس قرار دهند . وصول به این هدف مستلزم سنجش مداوم ، بازخورد دادنِ سریع به دانش آموز ، و دستیابی به اطّلاعات دقیق راجع به او است .

نوع دیگری از سنجش که برای گزینش و پذیرش و یا گواهی دادن به دانش آموز به کار      می رود باید همراه با دریافت اطّلاعات دقیق راجع به وی باشد . این نوع سنجش که معمولاً در آموزش ویژه به کار گرفته می شود وسیله ای برای پیش بینی عملکردهای آتی دانش آموز است و نیازی ندارد که به برنامة درسی ارتباط داشته باشد . همچنین ، به نظر رِزنیک و رِزنیک ، این آزمون ها می تواند حالت غیر مستمرّ داشته باشد و نیازی به بازخورد سریع نیز ندارد . به نوشتة آنها « در سنجشی که برای گزینش صورت می گیرد مهمّ این است که بتوانیم ، با کمک یک استاندارد مشترک ، دانش آموزان خود را با شاگردان سایر مدارس مقایسه کنیم .

در نوع سوم سنجش ، یعنی ارزشیابی میزان ثمر بخشی عمومی برنامه ها هدف این است که اطّلاعاتی راجع به عملکرد کلّی مدرسه به دست آوریم و  به همین جهت به اطّلاعات دقیق راجع به یکایک دانش آموزان و مهارت های آنها نیازی نداریم . همچنین ،‌ به بازخورد سریع و آزمون مستمرّ نیز احتیاجی نیست .

برخی دیگر از محقّقان ،‌ علاوه بر ثمر بخشی عمومی آزمون ها که مورد توجّه معلّمان و مسؤولان آموزشی و دیگر نهادهای دولتی است ، به ضرورت پاسخگویی آزمون ها به نیازهای خود دانش آموزان و والدین آنها توجّه کرده و آن را یک ضرورت اخلاقی و وظیفة اختصاصی سنجش شاگرد دانسته اند ( نگاه کنید به بِرگس[10] ،1992 ، و فار[11] ، 1994 ) . آنها این « پاسخگویی به شاگرد یا مُراجع » را تا حدّ پاسخگویی به والدین و سرپرستان نیز فرا می برند و معتقدند که معلّم باید نتایج سنجش و تدریس را نه تنها با شاگرد در میان گذارد بلکه والدین و افراد ذیصلاح خارج از کلاس درس را نیز در جریان امر قرار دهد . نوع اطّلاعاتی که به هر یک از این افراد ارائه می شود ممکن است با دیگری متفاوت باشد . اطّلاعات مورد نیاز معلّم و شاگرد این است که پیشرفت شاگرد را مشخّص کنند و به این وسیله برنامة تدریس را تدارک ببینند . امّا عموم مردم نیازمند آنند که بدانند کارآیی مدرسه تا چه حدّی است . فار ( 1994 ) معتقد است که والدین به هر دو نوع اطّلاعات مذکور نیازمندند .

با چنین ادراکی از سنجش است که سنجش پرونده ای می تواند پاسخگوی نیازهای معلّم و شاگرد و والدین و یا افراد دیگری در خارج از کلاس درس باشد . این روش سنجش ، حتّی اگر شیوه ای مستقلّ و یا معادل با شیوه های روان سنجی به حساب نیاید ، کمک ارزشمندی برای معلّم و تدریس است و پروندة‌ ارزشیابی[12] و پروندة مستند[13] دانش آموز و معلّم نیز به حساب می آید . در این نوع سنجش ، همان طور که پاولسون و همکاران( 1991 ) می نویسند : « دانش آموز به جای آن که موضوع سنجش باشد ، شریک سنجش است . » آرتر و اسپاندل ( 1992 ) براساس اظهار نظرهای تعدادی از متخصّصان تعلیم و تربیت در انجمن ارزشیابی شمال غرب[14] ( NWEA ) تعریف زیر را از سنجش پرونده ای ارائه نموده اند :

« پروندة دانش آموز یک مجموعة هدفدار از فعالیت های او است که شرح حال تلاشها ، پیشرفتها ، و دستیابی های شاگرد در یک حوزة معیّن را ارائه می دهد . این مجموعه باید در برگیرندة سهم دانش آموز در انتخاب محتوای پرونده ، دستورالعمل های گزینش و پذیرش ، معیارهای قضاوت دربارة شایستگیها ، و شواهد مربوط به واکنش های شخصی دانش آموز باشد ».

برخی از متخصّصان پا را از این نیز فراتر گذاشته و تأکید می کنند که « واکنش های شخصی دانش آموز ، ارزشیابی وی از خود ، و انتخاب شخصی او ، اولویّت برتری از معیارهای استاندارد دارد » .

آنچه مسلّم است این است که آزمون های سنّتی ، و از جمله آزمون های استاندارد چند گزینه ای ، تناسب لازم را با نگرش ها و پیشرفت های تدریس و یادگیری ندارد . مشکل اساسی این آزمون های سنّتی همان پیش فرض های فلسفی رفتارگرایی و به خصوص جدا کردن موضوع مطالعه از زمینة طبیعی آن[15] و نادیده گرفتن روابط عنصر مورد مطالعه با سایر اجزاء[16] است .

در مورد پیش فرض اوّل ، یعنی جدا کردن موضوع مطالعه از زمینة طبیعی آن ، چنین پنداشته می شود که گویا هر جزء از یک مهارت ، مقولة ثابتی است و در هر جا و هر موقعیّتی شکل یکسان و همانندی به خود می گیرد . به همین جهت نتایج حاصل از آزمون در فضای روان سنجی را ، که معمولاً متفاوت از فضای طبیعی ـ مثلاً محیط کلاس درس ـ است ،‌به محیط های طبیعی تعمیم می دهند . امّا واقعیّت این است که ،‌ به قول رزنیک و رزنیک ( 1992 ) « ما نمی توانیم سنجش معتبری از شایستگی فرد در یک وضعیّت کاملاً متفاوت از محیط طبیعی عملکرد او انجام دهیم .

در مورد پیش بینی فرض دوم ، یعنی نادیده گرفتن روابط جزء مورد مطالعه با سایر اجزاء ، چنین اندیشیده می شود که کارآیی در یک مهارت پیچیده از طریق یادگیری خرده مهارت ها یا اجزای آن مهارت به دست می آید و سنجش این خُرده مهارت ها مبیّن و معیار پیشرفت در آن معیار پیچیده است . پژوهش های اخیر در روان شناسی شناختی حاکی از آن است که « پیچیدگی مهارتهای ترکیبی در همان ترکیب و تأثیر و تأثر متقابل اجزاء آنها است » که باید در جریان بررسیهای همه جانبه و پویا کشف شود .

آزمون های سنّتی که اندازه گیری های غیر مستقیم را اساس کار خود قرار می دهند ، نمی توانند این پیچیدگی و پویایی را در متغیّر معیار خود به درستی منعکس کنند .   همچنین ، از آنجا که اندازه های غیر مستقیم حاصل از آزمون ها با هدف های مستقیم مورد نظر ِ همخوانی ندارد نوعی از محدود نگری در برنامه های درسی را به همراه می آورد . استفاده از آزمون های سنّتی به عنوان سنجش های تحمیلی خارجی[17] مورد انتقاد بسیاری از متخصّصان قرار گرفته است . به برلاک[18] ، 1992 ؛ موس[19] و همکاران ، 1992 ؛ موس ، 1992 ) . به نظر  این گونه سنجش ها توجّه خود را بر استاندارد بودن آزمون از بابت اینکه « چه چیزی را و چگونه اندازه می گیرد ، و تکالیف و شرایط اجرا و اقدامات نمره گذاری کدام است » قرار می دهد تا « قابلیّت مقایسة تکلیفی را با تکلیف دیگر ، نمره ای را با نمرة دیگر ، و موضوعی را با موضوع دیگر » افزایش دهد (کلیفت[20] ،‌1994 ، صفحة 9 ) . این آزمون ها توجّه خود را بر افزایش پایایی[21] ، قابلیّت تکرار[22] ، و قابلیّت تعمیم[23] ، معطوف می دارند و به معیارهای معلّم و شاگرد و واقیعت های تدریس و یادگیری در سنجش ، اهمیّت نمی دهند .

جدایی بین فعالیّت های روزمرّه در کلاس درس و آزمون های تحمیلی خارجی ،‌ باعث جدا کردن معلّم و شاگرد از یکدیگر و موجب تأثیر منفی در تدریس و در پیشرفت دانش آموز   می شود . این آزمون ها در واقع یک الگوی اداری ( بوروکراتیک ) را در برخورد با شاگرد به کار می گیرند و در صدد آن هستند که تبعیّت شاگرد از خط مشی ها و برنامه های درسی سنّتی را بسنجند . روش های جدید سنجش ، برعکس این آزمون ها ، در پی شواهدی است که تصمیم گیری مبتنی بر دانش را به منظور « پاسخگویی به نیازهای شخص دانش آموز » میسّر می سازد ( نگاه کنید به اثری از گملین[24] و فلمینگ[25] با همین عنوان « پاسخگویی به نیازهای شخصی دانش آموز » ، 1985 ) .

نگرش های جدید سنجش ، و از جمله سنجش پرونده ای که مخصوصاً در سواد آموزی و سطوح گوناگون نوشتن و نویسندگی کاربردهای وسیعی یافته است . فرصت های ارزشمندی را برای سنجش تکالیف پیچیده در اختیار ما قرار می دهد . با این روش می توان آنچه را که آموخته شده و چگونگی این آموختن را مورد سنجش قرار داد و از این طریق یادگیری و تدریس را هدایت کرد و اصلاحات لازم را در آنها به عمل آورد . سنجش پرونده ای می تواند تا سطح سنجش در مقیاس بزرگ[26] و ارزشیابی پرونده ای کشانده شود . « سنجش پرونده ای را می توان برای مقاصد مختلف ارزشیابی ، و از جمله سنجش صلاحیّت ها و پیشرفت ، مورد استفاده قرار داد . » ( مورفای[27] ، 1994  ). این نوع سنجش به کمک اطّلاعات گوناگونی که توسّط معلّم دربارة عملکردها و پیشرفت دانش آموز  جمع آوری شده و خود دانش آموز نیز نقش مهمّی در تهیّة این اطّلاعات دارد به عمل آید . نمونة کارهای شاگرد ، مشاهدات و اظهار نظرهای معلّم ، آزمون های کلاس درس ، نتایج آزمون های استاندارد ، چک لیست ها ، یادداشتهای مربوط به وقایع اتّفاقی ، و امثال آن از جمله اطّلاعاتی است که در این پرونده جمع آوری می شود . این اطّلاعات معمولاً بی آنکه با معیارهای استاندارد و از پیش تعیین شده سنجیده شود ، به عنوان شواهد عملکرد و پیشرفت دانش آموز و راهنمای تدریس ، مورد ارزشیابی قرار می گیرد . در آموزش ویژه نیز سنجش پرونده ای به عنوان سند پیشرفت دانش آموز مورد استفاده قرار گرفته است ( نگاه کنید به بیچر[28] ، 1990 ؛ دادلی ـ مارلینگ[29] ،‌ 1988 ؛ لیپسون[30] و ویکسون[31] ، 1991 ) .

معلمان آموزش ویژه با استفاده از فنون گوناگون سنجش ، اطّلاعات حاصل از اندازه گیری ها و اسناد دیگر مربوط به زمینه های مختلف را در پروندة شاگرد نگهداری می کنند و با تحلیل محتوای پرونده ، تصمیم های لازم را برای تدریس اتّخاذ می کنند و گزارش های لازم برای ارائه به والدین و افراد ذیصلاح را آماده می کنند . در تحلیل محتوای پرونده ، یک چارچوب تفسیری و فهرستی از خصوصّیات مربوط به هر درس یا تکلیف با توجّه به وضعیّت هر دانش آموز مورد استفاده قرار می گیرد . مسؤولیّت این اقدامات بر عهدة معلّم متخصّص است و روایی تحلیل و تفسیر وی از محتوای پرونده به وسیلة کمیتة تخصّصی آموزشی ویژه در مدرسه مورد ارزشیابی قرار می گیرد و چه بسا اطّلاعات تازه ای را برای تکمیل پرونده ،‌ و حتّی تغییراتی را در چارچوب تفسیری مورد نظر ، لازم بداند و به این طریق راه را به سوی سنجش و ارزشیابی مستمرّ و پویا بگشاید .

«سنجش پرونده ای و تدریس مبتنی بر زمینه »

از آنجا که سنجش پرونده ای نشان دهندة چیزهایی است که دانش آموز در طیفی از شرایط گوناگون انجام می دهد ،‌ تصویری گسترده تر و دقیق تر از عملکردها و مهارت ها و استراتژیهای مورد استفادة او را به ما می دهد . همین طور ،‌ با این روش می توانیم بدانیم که در مدّت زمانهای مختلف و با مقدار کمک های متفاوتی که دانش آموز در آزمون های گوناگون در اختیار داشته است چه ویژگی هایی را در کار خود بروز داده است . معلّمان و حتّی اساتید دانشگاه ها معمولاً عادت دارند که منابع و سر فصل های معیّنی از درس را به شاگردان خود تدریس کنند و در پایان کار امتحانی نیز در یک زمان محدود از آنان به عمل آورند و نمره ای به هر یک بدهند .

هم آن گونه تدریس سنّتی و هم این شیوة عجولانة آزمون دارای نقیصه های بسیار است و به خصوص در مورد گروه های فرهنگی و زبانی آسیب دیده و آسیب پذیر روایی ندارد . روش های جدید سنجش و تدریس به ما کمک می کند تا به کشف این حقیقت برسیم که یادگیری و آزمون بر حسب شرایط و افراد مختلف باید تنوّع و تناسب بسیار پیچیده تر و سنجیده تری داشته باشد . همچنین ، چگونگی تدریس و آزمون بنا بر هدف های مختلفی که از آموزش یک درس به افراد مختلف داریم باید تنوّع و تناسب بسیار بیشتری داشته باشد .

کتب درسی و شیوه های تدریس و سنجش در مدارس و حتّی در دانشگاه های ما غالباً موضوع کار خود را جدا از شرایط و زمینه هایی نگاه می دارد که می باید بر آنها استوار باشد . توصیف و تحلیل تفصیلی این مهم خارج از چارچوب بحث کنونی ما است امّا اگر بخواهیم به اندکی اکتفا کنیم کافی است که منبع یکی از دروس مدارس یا دانشگاه ها و محتوا و سر فصلها و و شیوه های مرسوم تدریس و سنجش آن را به دید انتقاد علمی بنگریم تا دریابیم که چگونه در تدریس و سنجش بسیاری از دروس ، هم موضوع مطالعه را از زمینة طبیعی آن جدا می کنیم و هم روابط جزء مورد مطالعه را با سایر اجزاء نادیده می گیریم .

این شیوه های سنّتی و نامناسب تدریس و سنجش حتّی در عالی ترین سطوح دانشگاهی ما به چشم می خورد . به عنوان مثال ، ما به دانشجویان خود هم در دورة لیسانس و هم در برخی از دوره های فوق لیسانس « زبان فارسی 1» ، « زبان فارسی 2 » و « زبان فارسی پیشرفته » می آموزیم و از آنان امتحان به عمل می آوریم بی آن که به دو مشکل اساسی مذکور ( یعنی موضوع مطالعه را از زمینة طبیعی آن جدا کردن[32] ، و روابط عنصر مورد مطالعه را با سایر اجزاء نادیده گرفتن[33] )توجّه کافی داشته باشیم . دانشجویان ما در رشتة علوم تربیتی نیز همین درس را می گذرانند ولی ما از خود نمی پرسیم که هدفمان از تدریس فارسی به دانشجویان دورة لیسانس علوم تربیتی و دورة فوق لیسانس علوم تربیتی ( مثلاً در « تربیت مدرّس » )‌چیست ؟ محتوای درس باید چه چیزی باشد ؟ کدام سرفصل ها را باید انتخاب کنیم ؟ به چه شیوه ای باید تدریس کنیم ؟ و چه نوع سنجشی از تدریس به عمل آوریم که متناسب با اهداف تدریس زبان فارسی به دانشجویان علوم تربیتی باشد ؟

اجازه بدهید باز هم روشنتر صحبت کنیم . منبع درسی زبان فارسی 1 و 2 پیشرفتة دانشجویان ما کتابی است که « به اهتمام » پنج نفر از استادان دانشگاه و با عنوان « برگزیدة متون ادب فارسی ـ با تجدید نظر » به وسیلة « مرکز نشر دانشگاهی ، تهران » به چاپ رسیده و از سال 1362 تا 1370 دوازده بار تجدید چاپ شده و فقط همین چاپ دوازدهم در چهل هزار نسخه ! انتشار یافته است . یعنی صدها هزار نفر از دانشجویان سراسر کشور درس فارسی خود را با « خواندن و امتحان دادن » همین کتاب « گذرانده اند » امّا تا آنجا که ما اطّلاع داریم ، یک نفر پیدا نشده است که رابطة محتوا و تدریس این کتاب را با هدف آموزشی زبان فارسی به دانشجویان مختلف ، و از جمله به دانشجویان علوم تربیتی ، مورد پرسش و بررسی و نقّادی قرار دهد .

در دروس « فارسی 1 » و « فارسی 2 » دانشجویان دورة لیسانس 158 صفحة اوّل این کتاب را می خوانند

 ( و البتّه گروهی از اساتید ، بخش هایی از همین صفحات را نیز از تدریس و امتحان خود « حذف » می کنند ) و در درس «‌ زبان فارسی پیشرفته » دانشجویان دورة کارشناسی ارشد تربیت مدرّس ، بخش دوم کتاب را که 57 صفحه است ( یعنی از صفحة 161 تا 217 ) می خوانند . به نظر ما ، هدف معقول تدریس زبان فارسی به دانشجویان تربیت مدرّس ، که انتظار می رود پس از پایان تحصیلات خود به آموزش و پژوهش دانشگاهی اشتغال یابند ، باید این باشد که یاد بگیرند با زبان فارسی محکم و منسجم و روان و زیبا تدریس کنند و همچنین چگونگی درست نوشتن پایان نامة تحصیلی خود و مقالات و کتبی را که بعداً خواهند نوشت بیاموزند .

ما قصد آن نداریم که فعلاً پیشنهاد مشخصّی دربارة محتوا و روش تدریس و سنجش این درس برای دستیابی به دو هدف اساسی مذکور ارائه کنیم امّا لازم است اشاره کنیم که این 57 صفحه از کتاب مورد بحث ، فقط شامل چهارده قطعة ادبی کهن از خاقانی ، امیری ، مرصاد العباد ، حدیقه الحقیقه ، لیلی و مجنون نظامی ،‌تاریخ بیهقی ، سند باد نامه ، کلیله و دمنه ، مرزبان نامه ، حکایت دهستانی ، گلشن راز شبستری ، تقسیم بیت المال ،‌ و سنائی غزنوی است . تردیدی نباید کرد که خواندن این قطعات هم برای اینجانب و هم برای هر ایرانی دیگری که ادبیّات پارسی را روح و جوهر فرهنگ غنی سرزمین دوست داشتنی آباء و اجدادی ما می داند ، فوق العاده ارزشمند و فرح بخش است امّا به نظر می رسد که این کتاب و شیوه های تدریس و سنجش سنتّی آن مناسبتی با اهداف معقول تدریس فارسی به دانشجویانی که باید چگونگی تدریس روان و منسجم به زبان فارسی و نوشتن آثار علمی محکم و گویا و زیبا به این زبان را بیاموزند ندارد و مستقیماً کمکی به آنها نمی کند .

این اشتباه بزرگی است که خواندن و امتحان دادن چهارده قطعة کوتاه ادبی کهن را جایگزین تدریس معنی دار و مشخّص و مؤثّر زبان فارسی برای دستیابی به اهداف این درس قرار دهند و با کلّی گوییهای « ادبی » در اوّل جملة مقدمة کتاب بنویسند : « مقصود از نشر این مجموعه ، آشنایی با آثار ادبی زبان فارسی و گشودن دریچه هایی به چشم اندازهای ادب کهنسال این سرزمین است تا دانشجویان و جوانان این روزگار در راه دست یافتن به نمونه های آثار ادبی نویسندگان و شاعران فارسی زبان ، اندکی از دشواری کارشان کاسته شود » .

ما در کشور خود ، و در تدریس و سنجش انبوهی از دروس گوناگون در مقاطع مختلف تحصیلات ابتدایی و متوسطّه و آموزش عالی ، زیر آوار خروارها مشکل ناشی از بد فهمیدن تعلیم و تربیت رنج می بریم و اگر خواهان خلاصی از این رنجها و ندانم کاریها هستیم چاره ای جز آن نداریم که روال کارهای آموزشی و پژوهشی خود را بر یافته های رهایی بخش علوم تربیتی تجدید بنا کنیم . سنجش و تدریس پویا و همه جانبه و روش های جدید ارزشیابی آموزشی باید راهنمای عمل ما قرار گیرد .

در روش سنجش پرونده ای ، فرصت های بی مانندی برای تدریس در اختیار ما قرار می گیرد که بسیار متفاوت از روش سنتّی است . مثلاً در تدریس زبان فارسی ، سنجش سنتّی متمرکز بر شکل و ساختار زبان است در حالی که در سنجش پرونده ای ، و با استفاده از نمونه های فراوان سنجشی ، به کشف این مسأله خواهیم رسید که زبان آدمی برحسب موقعیّت ،‌ تفاوت های مهمّی پیدا می کند . وقتی با این روش در می یابیم که مخاطبین مختلف ، هدف های متفاوت ، و وضعیّت های گوناگون ، هر یک زبان خاصی را اقتضا می کند ،‌ بهتر می توانیم به نیاز دانش آموزان و دانشجویان مختلف پاسخ دهیم .

شیوة آموزش سنتّی ادبیّات فارسی در دانشگاه های ما ، در بهترین حالت خود ، ممکن است لذّت جویی از کتب کلاسیک زبان فارسی و تقلید از سبک معیّنی در نوشتن فارسی را به دانشجویان بیاموزد امّا هرگز پاسخ مشخّصی به نیاز آکادمیک آنان نمی دهد . لیکن در روش پرونده ای ، به بررسی شکل ، هدف ، و مخاطب نوشته می پردازیم . تکالیفی که به دانشجویان می دهیم حول سؤالاتی می چرخد که با « چه » ، « چرا » ، و « به چه کسی » شروع می شود . مثلاً در سؤالات مربوط به ، « چه ؟ » از دانشجو خواسته می شود که اشکال متفاوتی از مطالب مثل گزارش ، شرح حال ، نامه ، یادداشت ، مقاله ، شعر ، داستان ، واقعه نگاری ،‌ و غیره را تهیّه کند . در سؤالات مربوط به « چرا ؟‌ »، ممکن است از دانشجو بخواهیم مطالبی را جمع آوری و ارائه کند که برای اهداف متفاوت نظیر اطّلاع رسانی ، ارزشیابی ، تعبیر و تفسیر ، جلب توجّه ، ترغیب و برانگیختن ، بحث و گفتگو ، و بررسی یک موضوع ، مناسب است . امّا در سؤالاتی که « به چه کسی ؟ » مربوط می شود ،‌ می توانیم مثلاً از دانشجو بخواهیم که قطعات نوشته شدة مختلفی راجع به مخاطبین گوناگون نظیر خود شخص ، همسالان ، افراد کم سنّ و سالتر ، افراد مورد اعتماد ، اشخاص بیگانه ، مخاطبین عادی و عمومی ، اعضاء خانواده ، رؤسا و کارفرمایان و غیره ، تهیّه نماید. از مجموعه ای که به این طریق تهیّه می شود می توان تحلیل مشخّصی از مقتضیّات زبانی گوناگون و چگونگی عملکرد دانشجو در هر مورد به عمل آورد . این مجموعة کارهای فردی دانشجو ، امکان مقایسة انواع مختلف نوشته ها و تغییرات آنها در طول زمان و در مقتضیّات گوناگون را فراهم می آورد . در این جا به جای آن که تمرکز کار را بر امتحان از دانشجو قرار دهیم ، به تحلیل عملکردهای مختلف دانشجو و به رشد توانایی نوشتن وی از یک دیدگاه پیچیده و پویا می پردازیم . امتیاز این روش سنجش بر شیوة سنّتی امتحان کردن کاملاً روشن است .

سنجش پرونده ای اطّلاعاتی را در اختیار ما قرار می دهد که از عهدة سایر انواع آزمون بر   نمی آید . با این روش ، جریان کار را می توان شناخت . مثلاً در همان تدریس نوشتن و توانایی نویسندگی ، معلّم می تواند چگونگی استفاده از استراتژی های پیش نویس کردن و تجدید نظر کردن نوشته توسطّ شاگرد را بشناسد و تدریس و سنجش را بر این اساس استوار کند . فرضاً اگر مشاهده شود که استراتژی تجدیدنظر در پیش نویس نوشته چیزی جز دوباره نویسی و تکرار مطالب قبلی نیست این سؤال مطرح می شود که چگونه می توان به کارگیری استراتژیهای مناسب برای بهبود کار را به شاگرد آموخت .

برای نشان دادن جریان کار شاگرد ، می توانیم به چند طریق عمل کنیم . یکی این که از او بخواهیم هم نسخة نهایی و هم نسخه های پیش نویس کار خود را در اختیار ما بگذارد تا در پرونده جا دهیم . راه دیگر این است که از دانشجو بخواهیم شرح حال جریان کار خود را از ابتدا تا انتها و مراحل تهیّة نوشتة خود را برای ما بازگو کند . گارسیا[34] و پیرسون[35] ( 1991 )   می گویند ارائه اطّلاعات مربوط به چگونگی جریان کار در پرونده ، یک عنصر بسیار مهمّ در سنجش دانشجویان متعلّق به گروه های زبانی اقلیّت است و به این طریق می توان به برخی از مقتضیّات متعارضی که در ماهیّت رشد زبانی این گروه از دانشجویان وجود دارد پی برد . این نوع از اطّلاعات به ما کمک می کند که بدانیم دانشجویان چرا و چه وقت نیازمند کمک معیّنی در جریان تجدیدنظر در نوشته های خود هستند . خود دانشجویان نیز می توانند با این اطّلاعات به سنجش و ارزشیابی کار خود بپردازند و مهارت های خود در نوشتن و تجدید نظر کردن در آن را افزایش دهند . این امر به خصوص از بابت آن که چگونگی آموختن زبان به کودکان و ساختار نوشتن در فرهنگ های مختلف با یکدیگر متفاوت است اهمیت ویژه ای پیدا می کند . این ساختارهای زبانی ـ فرهنگی متفاوت در سطح ناخود آگاه ذهن فرد به صورتی درونی در می آید و اگر روش یکسانی را برای سنجش زبانی دانشجویان مختلف برگزینیم این خطر وجود دارد که ناخواسته دچار خطا شویم .

ما باید بدانیم دانشجویان ما در چه وضعیّتی قرار دارند و به کجا باید برسند . تفاوت های فرهنگی ـ زبانی به خصوص در میان دانشجویان دانشگاه هایی که زمینه های ملّی و قومی متفاوتی دارند به قدری زیاد است که توجّه ویژه به تدریس و سنجش متناسب با این ساختارهای متفاوت را به صورت امری حیاتی در می آورد . در چنین مواردی نباید از مدل های آموزشیِ زبانی و فرهنگی یکسان استفاده کرد بلکه ضروری است که الگو سازی های ما متناسب با ساختارهای متفاوت فرهنگی ، شناختی ، و زبان دانشجویان و دانش آموزان باشد . حلّ این مسأله به راه های مختلف امکان پذیر است . گادا[36] ( 1991)می گوید برای این منظور از جمله می توانیم مفاهیم و ساختارهای ذهنی متفاوت دانشجویان را با طرح سؤالاتی از نوع زیر در مورد چگونگیِ نوشتن کشف کنیم :

    ـ چرا ابتدا و انتهای مطلب را به این صورت نوشته اید ؟

    ـ به چه دلیل فکر می کنید که این نوع از نوشتن ، گویا تر است ؟

    ـ چرا فکر می کنید که خوانندگان مطلب شما آنچه را که می گویید از قبل می دانند ؟

    ـ شما فکر می کنید چه مطالبی را باید به خوانندگان خود بگویید ؟

    ـ چرا انتظار دارید که خوانندگان بتوانند نکتة اوّل مطلب شما را به نکتة دوم مربوط سازند ؟

    ـ انتظار دارید که خوانندگان شما چه چیزی را از این مطلب دریافت کنند ؟

    ـ چگونه است که انتظار دارید این بخش از نوشتة شما بر خوانندگان اثر بگذارد ؟

این گونه سؤالات را هم می توان در مورد بخش هایی از نوشتة دانشجویان طرح کرد و هم در مورد تمام یک متن . همچنین ، می توان از آنان خواست مطالب گوناگونی را که برای مقاصد مختلف نوشته اند با یکدیگر مقایسه کنند و تفاوت هایشان را مورد توجّه قرار دهند و به این ترتیب ، استراتژیهای معانی و بیان در نوشتن قطعات گوناگون را فرا گیرند و به کار بندند .

آنچه در این میان بیشترین اهمیّت را دارد و اساس بحث ما در سنجش و تدریس است ، این است که جریان سنجش را به یک جریان تدریس بدل کنیم ، و این همان مشخصة مهمّی است که متمایز از شیوه های سنجش سنتّی است . هر یک از ما اگر از حافظة خود کمک بگیریم و شیوه های سنجش و برگزاری امتحانات در مدارس را به خاطر آوریم ، و یا اگر   پُرس و جوی ساده ای از نحوة سنجش و امتحانات فرزندانمان در مدارس کنونی به عمل آوریم خواهیم دید که چه خطاهای بزرگی در کار سنجش و تدریس گذشته و حال ما وجود داشته و دارد . نگاهی گسترده تر و دقیق تر به جزء جزء فعالیّت های آموزشی و ارتباط آنها با یکدیگر نیز ما را به این نتیجه خواهد رساند که مسألةاساسی ، در کلّ نظام تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی ما است و ریشه های مشکل را نه تنها در محدودة آموزشی و پرورشی و آموزش عالی بلکه همچنین باید در عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اداریِ زمینه ساز آن جستجو کرد .

تا آنجا که به سنجش آموزشی مربوط است ، کلاس های درسی ما با این فرض کار خود را شروع می کنند و به پایان می رسانند که شاگردان ، همانند دوندگان مسابقات ورزشی ، همگی باید درست از یک خط آغاز کنند و در مسابقة یکسانی شرکت جویند و به خط پایانی واحدی برسند . ما عموماً به دانش و تجربة قبلی و استعداد و علاقه و انگیزة متفاوت شاگردان کمتر توجّه داریم و انتظار داریم که همگی بتوانند به موقع به خطّ پایانی برسند . حال آن که مسألة اصلی این است که هر کس به فراخور حالِ خویش آن چیزی را بیاموزد که می تواند و برای فردای او مفید است .

به بیان دیگر ، هدف از سنجش این نیست که ساعتی از وقت شاگرد را بگیریم بلکه باید شرایط تازه ای برای تدریس و یادگیری بهتر او فراهم کنیم . برای این منظور باید نگرش دانش آموز یا دانشجو را نسبت به جریان سنجش تغییر دهیم به گونه ای که به جای تأکید بر اشتباهات او ، تواناییهایش را جلوه گر کنیم و قوّت بخشیم . این امر مستلزم توجّه به خصوصیّات هر شاگرد و گفتگو دربارة رفتارهای او و بازخورد دادن به آنها است . همچنین ، لازم است معیارهای سنجش را به طور مشخّص و به تفصیل برای او روشن کنیم و خود او را نیز در چگونگی سنجش عملکردهایش شرکت دهیم .

اگر چنین همکاری بین معلّم و شاگرد وجود داشته باشد ، سنجش پرونده ای در معنای دقیق آن تحقّق خواهد یافت و وسیلة مهمّی برای تدریس و یادگیری بهتر خواهد شد . از این نیز باید فراتر رفت و گفتگو با شاگرد را در حضور همشاگردی ها و حتّی مخاطبین بیشتری تدارک دید . صرف نظر از این که پاسخ دانشجو در جریان سنجش به صورت کنفرانس نوشته شده است یا به صورت دیگر ، و جدا از این که مخاطب شاگرد است یا همشاگردی ها و معلّمان دیگر و والدین و غیره ، مسألة کلیدی همان تعامل بین شاگرد و مخاطب در مورد معیارهای عملکرد و کیفیّت کار او است . کیفیّاتی از قبیل تناسب بحث با موضوع ، دقیق بودنِ مطالب ، کمال و جامعیّت نوشته ، استفاده از شواهد تاریخی و عینی به عنوان پشتوانةبحث ، خلاقیّت و نوآوری در انتقال معانی ، ارتباط دادن مسائل گذشته و حال با یکدیگر ، تبیین منطقی علّت و معلولی روابط ، توضیح دادن آشکار و روانِ مطالب ، زیبایی کلام ، و قدرت بیان را می توان در شمار معیارهای مذکور به حساب آورد .

سنجش پرونده ای ، خاصّه در یادگیری نوشتن ، فرصت های بسیاری را برای شاگردان فراهم می آورد تا نشان دهند در شرایط مختلف و در مراحل گوناگون کار صاحب چه تواناییهایی هستند و به این طریق امکان سنجش جامع از عملکرد ها را فراهم می آورد . با این روش می توان به نحو مناسب تری از شاگرد متعلّق به اقلیّت های فرهنگی ـ زبانی سنجش به عمل آورد و به اجرای سنجش هایی دست زد که سایر انواع سنجش امکان آن را فراهم   نمی آورند . این فرصت ها و امکانات ، به نوشتة مورفای ( 1994 ) ، شامل « جمع آوری همزمان اطّلاعات تکوینی و اطّلاعات نهایی ، افزایش شناسایی الگوهای ناخودآگاهی که دانشجویان در جریان نوشتن از آن استفاده می کنند ، و تبدیل جریان یادگیری برای دانشجویان است . به این ترتیب ، امکانات بالقوّه ای برای تأثیر گذاری فراوان بر شیوه های کار و یادگیری دانشجویان و معلّمان ، به خصوص هنگامی که دانشجویان به ارزشیابی واکنش ها مشغولند و بازخوردهای لازم را در جریان کار از معلّمانشان دریافت می کنند ، فراهم می آید » .

 

 



[1] - Ashbacher

[2] - Freedman

[3] - Herman

[4] - Arter

[5] - Spandel

[6] -Valencia

[7] - Calfee

[8] - Paulson

[9] - Resnick

[10] - Burgess

[11] - Farr

[12] - Evaluation Portfolio

[13] - Documentation Portfolio

[14] -North West Evaluation Association

[15] - decontextualization

[16] - decomposability

[17] - externally imposed assessment

[18] - Berlak

[19] - Moss

[20] - Clift

[21] - Reliability

[22] - Replicability

[23] - Generalizability

[24] - Gamlin

[25] - Fleming

[26] - Large – Scale assessment

[27] - Murphy

[28] - Bachor

[29] -Dudley – Marling

[30] - Lipson

[31] - Wixson

[32] - decontextualization

[33] - decomposability

[34] - Garcia

[35] - Pearson

[36] - Gadda

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 14:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

رابطه بین ارزشیابی وپیشرفت تحصیلی دانش اموزان

بازديد: 157

رابطه بین ارزشیابی وپیشرفت تحصیلی دانش اموزان

«چكيده»

پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه بين ارزشيابي و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان راهنمايي بر روي 64 دانش آموز و 64 معلم انجام گرفته است.

جهت گردآوري داده ها، 2 عدد پرسشنامه شامل سئوالات محقق ساخته، يكي ويژه دانش آموزان با تعداد 10 سئوال و ديگري ويژه معلم با تعداد 20 سئوال تهيه و اجرا شد، كه بعد از تجزيه و تحليل داده ها نتايج حاصل به شرح زير مي باشد:

اكثر دانش آموزان و معلّمان دوست دارند امتحانات به صورت كتبي برگزار شود زيرا اين روش اضطراب دانش آموز را كاهش داده و نمره گذاري براي معلم را راحت تر مي كند.

آنها معتقدند كه ارزشيابي به شيوه ي كيفي و توصيفي بهتر است و برگزاري روش عملي و شفاهي ارزشيابي با مشكلاتي مواجه است. اكثر معلّمان از وضع موجود ارزشيابي راضي هستند كه دلايل متفاوتي را براي آن مي توان بيان كرد. ارزشيابي به صورت عملي و شفاهي در تشخيص مشكلات يادگيري فراگيران و رفع ابهامات جزئي آنها مي تواند بسيار مؤثر باشد.


بیان مسئله

هدف اساسي تعليم و تربيت را مي توان ايجاد تغييرات مطلوب در رفتار دانش آموزان دانست و آموزش و پرورش از سه مرحلة اساسي تشكيل شده است عبارتند از:

1. تهيه و تدوين اهداف            2. آموزشي                3. ارزشيابي

آنچه مسلم است يكي از مهمترين عوامل احراز موفقيت در اصلاح نظام آموزشي شناخت فرآيند يادگيري ياددهي و نظام ارزشيابي و همسو نبودن آنها در راستاي اهداف آموزش و پرورش است. امروزه ارزشيابي يادگيري هاي دانش آموزان يكي از مهمترين و در عين حال پيچيده ترين اركان نظام تعليم و تربيت است. چرا كه ارزشيابي پيشرفت تحصيلي نه تنها به عنوان ارزشيابي از برنامه ها و محتواي كتاب هاي درسي و تعيين ميزان تحقيق اهداف آموزشي امكان مي رود بلكه به عنوان ابزاري مهم و اساسي جهت ارتقا دانش آموزان به پايه تحصيلي بالاتر به كار مي رود. ارزشيابي به طور ساده به تعيين ارزشيابي براي هر چيزي يا داوری کردن ارزشها است.

چندين تعريف براي ارزشيابي آموزشي وجود دارد. تعريفي نسبتاً كاملتر را كرانباخ ارائه داده است، او ارزشيابي را «جمع آوري و كاربرد اطلاعات به منظور تصميم گيري دربارة يك برنامة آموزشي» تعريف كرده است (كرانباخ، 1963). منظور كرانباخ از «برنامه آموزشي» طيفي وسيع است كه از مجموعه اي از مواد و فعاليت هاي آموزشي توزيع شده در سطح كشور تا تجارب آموزشي يك دانش آموز واحد را در بر گيرد.

گفته هاي كرانباخ، به قصد بالا بردن كيفيت آموزشي و يادگيري موضوعات مختلف درسي تهيه شده است.

كرانباخ به آزمايش و اصلاح دوره هاي درسي جديد توجه داشت كه از مطالعة مختلف و آزمايش هاي آموزشي به وجود آمده بودند. كرانباخ باور داشت كه فقط از طريق فعاليت هاي وسيع جمع آوري اطلاعات در موقعيت هاي واقعي كلاس درس مي توان تعيين كرد كه در كجا و چه اندازه موفق و يا ناموفق اند.

ارزشيابي پيشرفت تحصيلي عبارتند از: «فرآيند منظم براي تعيين و تشخيص ميزان پيشرفت يادگيرندگان در رسيدن به هدف هاي آموزشي» (گران لاندل، 1971، ص8)

به ويژه در مدارس راهنمايي از شيوه هاي ارزشيابي تنها در ارزشيابي شفاهي- كتبي، كمي استفاده مي شود.

بيش از اين فعاليت هاي معلمان اغلب در جهت تعيين ميزان موفقيت دانش آموزان در يادگيري مطالب درسي بوده است. در حالي كه به شيوه هاي ارزشيابي به صورت مداوم در طول سال تحصيلي براي هر دانش آموز تأكيد مي شود.

به گفته ي بسياري از صاحب نظران، اجراي ارزشيابي تكويني وسيله ي مهمي براي سنجش چنين سطح انتظاري در آموزش و پرورش هرگز از طريق برگزاري امتحانات چند نوبتي كتبي در طول سال تحصيلي مقدور نيست و اجراي انواع ارزش يابي متناسب با هر درس در جريان ياددهي و يادگيري مي توان پاسخ گوي اين سطح انتظار باشد. لذا اين تحقيق برآن است كه نگرش معلمان و دانش آموزان به شيوه هاي ارزشيابي در مدراس راهنمايي چيست؟

- هدف كلي تحقيق

بررسي شيوه هاي ارزشيابي پيشرفت تحصيلي دانش آموزان.

- اهداف جزئي تحقيق:

1- بررسي نگرش معلمان نسبت به ارزشيابي كتبي و شفاهي.

2- بررسي علاقه معلمان در استفاده از روش هاي عملي (تحقيق، آزمايش،...) ارزشيابي.

3- بررسي گرايش دانش آموزان به انواع ارزشيابي.

4- مقايسه ميزان به كارگيري شيوه هاي ارزشيابي كمي و كيفي

5- شناخت رابطة بين شيوه هاي ارزشيابي و هيجانات دانش آموزان.

6- شناخت این که در كدام شيوة ارزشيابي دانش آموزان بهتر پي به مفهوم سئوالات مي برند.

7- شناخت مسائل و مشكلات اجرايي شيوه هاي ارزشيابي از نظر معلمان

8- شناخت راه كارهاي رفع موانع اجرايي در شيوه هاي ارزش يابي از نظر معلمان.

9- شناخت وضعيت موجود چگونگي اجراي انواع ارزشيابي هاي كيفي و كمي در كلاس درس.


- اهميت و ضرورت:

در تعليم و تربيت معاصر، الگوي ارزش يابي تحصيلي به صورت يك متغير عمده در فرآيند ياددهي- يادگيري خودنمايي مي كند؛ آن چنان كه دانش آموزان نحوه ي مطالعه ي خود را نيز با اين الگو تطبيق مي دهند. حتي اگر معلمان بين خود تفاوتي در طرح سئوال و نوع ارزشيابي احساس كنند؛ روش مطالعه خود را تغيير مي دهند و با آن هم نوا مي شوند. از طرفي وزارت آموزش و پرورش براي استفاده مفيدتر دانش آموزان از ماه هاي سال تحصيلي، يك نوبت از امتحانات پايه راهنمايي را حذف كرده است تا به جاي تعطيل كردن كلاس درس و برگزاري امتحانات فرآيند ياددهي و يادگيري ادامه يابد و به جاي آن، معلمان در طول سال تحصيلي به شيوه هاي مختلف، ارزش يابي تحصيلي دانش آموزان را انجام مي دهند. از آن جا كه اين شيوه ي ارزش يابي مهارت ها، رفتارها، ذهنيتِ دانش آموزان را به طور مستمر ارزش يابي مي كند و در طول سال تحصيلي جريان دارد.

ارزش يابي آموزشي در پي تعيين كيفيت اوست و در ارزشيابي پيشرفت تحصيلي كيفيت را به عنون ميزان دست يابي دانش آموزان به دانش، مهارتها، توانايي هايي كه از آنها انتظار مي رود، تعريف كرده اند. به طور كلي كيفيت يعني تناسب داشتن موضوع مورد ارزشيابي با هدف هاي مورد نظر.

ارزشيابي بايد گونه اي باشد كه با آن به نقاط قوت و ضعف دانش آموزان و بررسي روش تدريس معلم و كيفيت يادگيري دانش آموزان و راهنمايي آنان و اصلاح تدريجي فرآيند آموزش و يادگيري، پي برد. و در نهايت هدف آن ارتقا دادن دانش آموزان به پايه بالاتر و قضاوت درباره كل برنامه آموزشي باشد.

مهم است ،  به دليل اينكه شيوه هاي ارزشيابي در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثر مي باشد. معلم بايد در پايان هر دوره آموزشي با ارزشيابي هايي كه انجام مي دهد ميزان ياددهي و يادگيري دانش آموزان را در هر دوره بررسي كند و معلم متوجه شود كه دانش آموزان مطالب كتاب را تا چه اندازه ياد گرفته اند تا مبحث جديد را شروع كند، در غير اين صورت در هر زمينه كه دانش آموزان ضعيف باشد به دانش آموزان كمك كند.

در حوزة ارزشيابي سردرگمي هاي بسياري وجود دارد. بخشي از اين سردرگمي از اين واقعيت نشأت مي گيرد كه بسياري از تكنيك ها و شيوه هاي به كار گرفته شده در فعاليت هاي ارزشيابي آموزشي كم و بيش فني هستند و مربيان اغلب با اين موضوعات آشنايي ندارند. اما دليل اساسي تر اين سردرگمي آن است كه تصوير نويسندگان مختلف از آنچه ارزشيابيه ست و آنچه بايد باشد مختلف است و از اين جهت اين پژوهش ضرورت دارد كه سردرگمي موجود در اين زمينه را كه ارزشيابي چه هست و چه نيست، چگونه آن را بايد سازمان داد و اجرا كرد، چگونه بايد نتايج مطالعات ارزشيابي را گزارش كرد و چگونه آنها را مورد استفاده قرار داد كاهش دهد. و تلاش مي شود كه مفهومي از ارزشيابي آموزشي به صورت جامع و منسجم و معقول و عملي ارائه شود.

- سئوال هاي پژوهشي:

1- مهمترين شيوه ارزشيابي در مدارس ما از ديد معلمان چگونه است؟

2- مهمترين شيوه ارزشيابي در مدارس ما از ديد دانش آموزان چگونه است؟

3- بين شيوه هاي ارزشيابي دانش آموزان و هيجانات آنها چه رابطه اي وجود دارد؟

4- چه تفاوتي بين ميزان به كارگيري ارزشيابي كيفي و كمي از نظر معلمان دارد؟

5- موانع اجرايي در شيوه هاي ارزشيابي از نظر معلمان در مدارس چيست؟

6- راهكارهاي رفع موانع اجرايي در شيوه هاي ارزش يابي از نظر معلمان چيست؟

7- ميزان رضايت از شيوه هاي ارزشيابي موجود از ديد معلمان و از ديد دانش آموزان چگونه است؟

8- در كدام شيوه ارزشيابي دانش آموزان بهتر پي به مفهوم سئوالات مي برند؟

9- دانش آموزان بيشتر دوست دارند كه امتحانات شفاهي به چه صورت برگزار مي گردد؟

10- معلمان تا چه اندازه علاقه مند به استفاده از روش هاي علمي تحقيق و آزمايش،... ارزشيابي هستند؟

11- چه تعداد سئوال از دانش آموزان در هنگام برگزاري امتحانات پرسيده مي شود؟

12- در حال حاضر كدام شيوه ارزشيابي در مدارس بيشتر اجرا مي شود؟


پیشینه تحقیق

چندين تعريف براي ارزشيابي آموزشي وجود دارد. تعريفي نسبتاً كاملتر را كرانباخ ارائه داده است، او ارزشيابي را «جمع آوري و كاربرد اطلاعات به منظور تصميم گيري دربارة يك برنامة آموزشي» تعريف كرده است (كرانباخ، 1963).گفته هاي كرانباخ، به قصد بالا بردن كيفيت آموزشي و يادگيري موضوعات مختلف درسي تهيه شده است.

كرانباخ باور داشت كه فقط از طريق فعاليت هاي وسيع جمع آوري اطلاعات در موقعيت هاي واقعي كلاس درس مي توان تعيين كرد كه در كجا و چه اندازه موفق يا ناموفق اند.

به گفته ي بسياري از صاحب نظران، اجراي ارزش يابي تكويني وسيله ي مهمي براي سنجش چنين سطح انتظاري در آموزش و پرورش هرگز از طريق برگزاري امتحانات چندنوبتي كتبي در طول سال تحصيلي مقدور نيست و اجراي انواع ارزش يابي متناسب با هر درس در جريان ياددهي و يادگيري مي توان پاسخ گوي اين سطح انتظار باشد.

ارزش يابي تنها سنجش ارزشيابي دانش آموزان نيست از داده هاي ارزشيابي مي توان هم در ارزيابي دانش آموزان و هم در ارزيابي برنامه ها استفاده كرد. ارزشيابي بر جمع آوري داده ها تأكيد و تمركز مي كند و روش هاي متنوعي براي جمع آوري داده و استفاده از آن وجود دارد. تنها يكي از موارد استفاده از داده هاي فوق نسبت دادن نمره ي كمي به منظور ارزيابي يادگيري دانش آموزان است از اين رو نمره هاي امتحانات كتبي، تشريحي يا تستي كه در طي يك نيم سال تحصيلي يا در پايان آن برگزار يم شود. تنها بخش كوچكي از داده هاي جمع آور شده براي ارزشيابي ميزان يادگيري دانش آموزان هستند به همين علت است كه موضوع ارزشيابي كيفي و ارائه ي كارنامه ي كيفي به دانش آموزان، اين روزها مطرح بوده و آشنايي بيش تر و دقيق تر همه ي معلمان ضروري به نظر مي رسد.

در علوم تجربي استمرار ارزشيابي براي اولين بار در جامعه آموزشي ما تجربه شد. آن هم نه استمرار در امتحانات مكرر و نمره هايي كه فقط دانش حافظه اي بچه ها را مي سنجد بلكه تقويت و پرورش رفتارهاي اخلاقي و اجتماعي در زمينه هاي علمي با معيارهاي خاص كه به توليد دانش مي انجامد خاصه براي ما كه در انتهاي صف توليدكنندگان جهان ايستاده ايم.

در گذشته آموزش و پرورش كشور ما بر حفظ اطلاعات توسط دانش آموزان و انتقال معلومات از سوي معلم تأكيد داشت و نظام ارزشيابي بر امتحانات شفاهي و كتبي استوار بود، يعني معلم پس از هر دوره سه ماهه از سال تحصيلي مي بايست با طرح سئوالات كتبي و شفاهي نمره پيشرفت تحصيلي دانش آموزان را مشخص كند هرچند كه هميشه بر امتحانات كتبي تأكيد مي شد به عبارت ديگر سرنوشت تحصيلي دانش آموزان در هر درس با حضور در يك جلسه ي امتحاني حداكثر دوساعت رقم زده مي شود در حالي كه برخي از دروس، ماهيتاً مبتني بر مهارت آموزشي، تغيير رفتار و بروز واكنش هاي متناسب در سال حيطه هاي يادگيري اند كه هميشه از آن ها غفلت مي شده است. (گنجي ، 1367).

به دليل انتقاداتي كه به نظام ارزشيابي قديم ايران وارد بود از سال 1376 شوراي عالي آموزش و پرورش با همكاري پژوهشكده تعليم و تربيت به صورت علمي درصدد تدوين يك نظام جديد ارزشيابي تحصيلي و آيين نامه هاي مربوط به آن در آموزش عمومي برآمد. (خوش خلق، 1380).

كاربرد پرسش هاي شفاهي را براي مقاصد تشخيصي پيشنهاد مي كنند از آنجا كه در گفت و شنود رودررو امكان هدايت گفتگو با مسيرهاي دلبخواهي ميسر است، معلم مي تواند از اين طريق دانش آموزان را به بيان مشكلات خود و يافتن اشكالات يادگيري هدايت نمايد. در واقع يك پرسشگر بسيار ماهر مي تواند پاسخ هايي را در دانش آموزان برانگيزند كه نشان دهندة فرايندهاي فكري او باشند. (مهرنزوليمان، 1984).

از آن جا كه در نظام آموزش و پرورش ايران به ارزشيابي كمي توجه زيادي مي شود الزام مي نمايد كه مدير، معلم و والدين با طرح ريزي سه جانبه زمينه تبديل ارزشيابي هاي توصيفي را به ارزشيابي هاي كمي فراهم آورند و يا توافق نمره ويژه اي را با توجه به ارزشيابي هاي توصيفي انجام گرفته در كارنامه كمي دانش آموز ثبت كنند. با توجه به اين عملكرد دانش آموزان را نبايد به نمره هاي كسب شده حساس كرد. رويكرد ارزشيابي از طريق كارنما، رويكرد تسلط ياب است و در صورت موفقيت در اجراي ارزشيابي تسلط ياب افزايش قابل ملاحظه اي در سطح عملكرد يادگيرنده نسبت به رويكرد ارزشيابي كمي از نوع ارزشيابي هنجاري ايجاد خواهد شد.


روش تحقیق

ميداني- توصيفي. با استفاده از دو عدد پرسش نامه محقق ساخته يكي ويژه دانش آموزان با 10 عدد سئوال كه 64 دانش آموز به آنها پاسخ دادند و ديگر پرسش نامه ويژه معلَم شامل 20 عدد سئوال كه 64 معلّم به آنها پاسخ دادند.

سئوالات ويژه دانش آموزان اين آيتمها را مي سنجد:

شيوه برگزاري امتحانات مستمر و پاياني، درك و فهم بهتر انواع سئوالات (كتبي- شفاهي- عملي)- چگونگي برگزاري امتحانات شفاهي- تمايل به اجراي انواع ارزشيابي (كيفي، كمي)- ميزان رضايت از روش هاي ارزشيابي موجود در مدارس- ميزان استفاده از امتحانات شفاهي و كتبي در مدارس، بهترين و مفيدترين شيوه ارزشيابي.

سئوالات ويژه معلّم نيز اين آيتمها را مي سنجد:

راحت تر بودن دانش آموزان در پاسخگويي به انواع سئوالات كتبي و شفاهي- چگونگي برگزاري امتحانات مستمر و پاياني- نمره گذاري آسان در انواع امتحان (كتبي- شفاهي- عملي)- ميزان رضايت از روش هاي ارزشيابي موجود- درك و فهم بهتر انواع سئوالات (كتبي، شفاهي)- تمايل به استفاده از روشهاي عملي ارزشيابي (تحقيق، آزمايش و...)- انتخاب شيوه ارزشيابي و كاهش اضطراب- مشكل ترين روش ارزشيابي در مدارس- تمايل دانش آموزان به انواع ارزشيابي- تمايل به برگزاري امتحانات شفاهي- ميزان استفاده از امتحانات كتبي و شفاهي- روش برگزاري امتحانات كتبي و روش نمره گذاري.


پاسخ به سئوالات پژوهشي:

جدول1-4: توزيع و فراواني و درصد پاسخ به هر سئوال دانش آموزان

 

گزينه

سئوالات

الف) كتبي

ب) شفاهي

ج) عملي

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

1-

2-

3-

4-

35

27

45

24

55%

42%

70%

37%

29

24

15

28

45%

37%

62%

28%

-

13

9

22

-

31%

14%

35%

1- نتايج حاصل از ارزيابي پرسش نامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 92% دانش آموزان بهتر به سئوالات كتبي پاسخ مي دهند و 16% دانش آموزان بهتر مي توانند به سئوالات شفاهي پاسخ دهند. 58% معلمان ترجيح مي دهند كه امتحانات مستمر به شيوه كتبي و 91% معلمات ترجيح مي دهند كه امتحانات پاياني به شيوه كتبي برگزار شود. 53% معلمان معتقد هستند كه روش عملي ارزشيابي يادگيري دانش آموزان را بهتر مي سنجند.

2- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به دانش آموزان نشان مي دهد كه 55% دانش آموزان راحتتر به سئوالات كتبي پاسخ مي دهند و 42% دانش آموزان ترجيح مي دهند كه امتحانات مستمر به صورت كتبي برگزار مي شوند. و 70% دانش آموزان ترجيح مي دهند كه امتحانات پاياني به صورت كتبي برگزار شود.


جدول 2-4: توزيع و فراواني و درصد پاسخ به هر سئوال معلمان

 

گزينه

سئوالات

الف) كتبي

ب) شفاهي

ج) عملي

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

3-

4-

5-

6-

7-

12-

13-

20

37

58

54

16

32

3

31%

58%

91%

84%

25%

50%

5%

10

16

1

7

13

11

11

16%

25%

1%

11%

20%

17%

17%

34

11

5

3

35

21

49

53%

17%

8%

5%

55%

33%

78%

 

3- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 55% دانش آموزان از آزمونهاي عملي بيشتر لذت مي برند و 92% معتقدند كه اضطراب دانش آموزان با شيوه هاي كتبي ارزشيابي كاهش مي يابد.

4- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 64% معلمان معتقد هستند كه نمره گذاري به روش كيفي بهتر است و از ديد دانش آموزان 66% آنها معتقد هستند كه ارزشيابي به روش كيفي بهتر است.

5- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 78% معلمان معقتد هستند كه روش عملي در مدارس مشكل تر و 5% روش كتبي و 17% روش شفاهي در مدارس مشكل تر است.

6- يكي از راه كارهايي كه معلمان در اجراي امتحانات كتبي ارائه دادند اين بود كه در برگزاري امتحانات كتبي از همه نوع سئوال به صورت صحيح و غلط، جوركردني، چند گزينه اي، تشريح و كوتاه پاسخ استفاده شود.


       
 

جدول 4-4: توزيع و فراواني و درصد پاسخ به هر سئوال دانش آموز

 

گزينه

سئوالات

الف) بلي

ب) خير

فراواني

درصد

فراواني

درصد

5-

42

66%

22

34%

 

الف) گروهي

ب) انفرادي

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

6-

39

61%

25

39%

 

الف) كمي

ب) كيفي

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

7-

42

66%

22

34%

 

 
 

جدول 3-4: توزيع و فراواني و درصد پاسخ به هر سئوال معلمان

 

گزينه

سئوالات

الف) بلي

ب) خير

فراواني

درصد

فراواني

درصد

1-

2-

8-

9-

10-

11-

15-

16-

59

10

44

44

24

59

27

10

92%

16%

69%

69%

37%

92%

42%

16%

5

54

20

19

40

5

37

54

8%

84%

31%

31%

63%

8%

58%

84%

 

الف) گروهي

ب) انفرادي

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

14-

50

78%

14

22%

 

الف) كمي

ب) كيفي

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

20-

23

36%

41

64%

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 69% معلمان تا حد زيادي و 58% در حد متوسط از روش هاي ارزشيابي موجود رضايت دارند.

8- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 69% دانش آموزان سئوالات شفاهي را بهتر مي فهمند و از ديد دانش آموزان 58% آنها سئوالات كتبي را بهتر مي فهمند.

9- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 78% دانش آموزان تمايل دارند امتحان شفاهي را به صورت گروهي و 61% دانش آموزان دوست دارند كه امتحانات به صورت گروهي برگزار شود.

10- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 92% معلمان علاقه مند به استفاده از روش هاي عملي ارزشيابي و 8% علاقه مند به اين روش عملي ارزشيابي نيستند.

11- با توجه به نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 58% تمايل دارند سئوالات كمتري از دانش آموزان بپرسند و 66% دانش آموزان تمايل دارند كه سئوالات بيشتري از آنها پرسيده شود.

جدول 5-4: توزيع و فراواني و درصد پاسخ به هر سئوال معلمان

 

گزينه

سئوالات

الف) هميشه

ب) اغلب اوقات

ج) بعضي اوقات

د) به ندرت

هـ ) هرگز

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

17-

18-

19-

11

9

1

17%

14%

2٪

29

19

1

45%

30%

2٪

22

33

13

34%

51%

24٪

2

2

16

3%

3%

30٪

0

1

23

%

2%

42٪

جدول 6-4: توزيع و فراواني و درصد پاسخ به هر سئوال دانش آموزان

 

گزينه

سئوالات

الف) هميشه

ب) اغلب اوقات

ج) بعضي اوقات

د) به ندرت

هـ ) هرگز

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

10-

9-

13

4

20%

6%

33

20

52%

31%

17

22

27%

35%

1

12

1%

19%

0

6

0%

9%

 

الف) بسيار زياد

ب) زياد

ج) متوسط

د) كم

م) خيلي كم

 

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

فراواني

درصد

8-

7

11%

10

16%

37

58%

4

6%

6

9%

 

12- نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه مربوط به معلمان نشان مي دهد كه 52% بعضي اوقات از امتحانات كتبي و 45% اغلب اوقات امتحانات را به صورت شفاهي برگزار مي كنند و 34% دانش آموزان گفته اند كه معلمشان بعضي اوقات در كلاس از امتحانات شفاهي و 52% دانش آموزان گفته اند كه اغلب اوقات از امتحانات كتبي در كلاس استفاده مي كنند.


نتيجه گيري و بحث:

اين پژوهش با هدف بررسي رابطه بين شيوه ارزشيابي معلمان و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان انجام شده و نتايج نشان داد پاسخ دادن به سئوالات كتبي براي دانش آموزان راحت تر است و اضطراب آنها را كاهش مي دهد و اكثر دانش آموزان و معلمان ترجيح مي دهند كه امتحانات مستمر و پاياني به شيوه كتبي برگزار شود.

معلمان و دانش آموزان معتقد هستند كه نمره گزاري به روش كيفي بهتر است و برگزاري روش عملي در ارزشيابي مدارس مشكل تر است.

دانش آموزان و معلمان معتقد هستند كه امتحانات شفاهي به صورت گروهي برگزار شوند.

با توجه به نتايج حاصل از ارزيابي پرسشنامه هاي مربوط به معلمان و دانش آموزان مي توان اينگونه بيان كرد كه:

- از ديد معلمان 92% دانش آموزان بهتر به سئوالات كتبي پاسخ مي دهند و فقط 16% دانش آموزان سئوالات شفاهي را بهتر پاسخ مي دهند. معلمان ترجيح مي دهند كه 58% امتحانات مستمر به شيوه كتبي و 91% امتحانات پاياني به شيوه كتبي برگزار شود. زيرا روش كتبي ارزشيابي اضطراب دانش آموزان را كاهش مي دهند.

دانش آموزان ترجيح مي دهند كه 42% امتحانات مستمر به شيوه كتبي و 70% امتحانات پاياني به شيوه كتبي برگزار شود. پس نتيجه مي گيريم كه 58% دانش آموزان تمايل دارند كه امتحانات مستمر به صورت شفاهي برگزار شود. از آنجا كه گفت و شنود رودررو (پرسشهاي شفاهي) امكان هدايت گفتگو به مسيرهاي دلبخواهي ميسر است معلم مي تواند از اين طريق دانش آموزان را به بيان خود و يافتن اشكالات يادگيري هدايت كند. در واقع يك پرسشگر بسيار ماهر مي تواند پاسخهايي را در دانش آموزان برانگيزد كه نشان دهنده فرايندهاي فكري او مي باشد. از اين روش مي توان براي بهبود روشهاي يادگيري دانش آموزان و شيوه هاي آموزشي معلم استفاده كرد زيرا آنها بازخوردهاي فردي را براي معلمان و دانش آموزان فراهم مي آورند.

 معلمان معتقد هستند كه 64% نمره گذاري به روش كيفي بهتر است و 66% دانش آموزان معتقد هستند كه نمره گذاري به روش كيفي بهتر است. نتيجه مي گيريم كه نمره گذاري به روش كيفي بهتر از كمي است. ارزشيابي كيفي زمينه اي فراهم مي سازد تا دانش آموزان در كلاس درس با شادابي و نشاط بيشتر، و عميق تر مطالب درس را ياد بگيرند. بنابراين به جاي توجه افراطي به آزمون هاي پاياني و نمره روند ياددهي و يادگيري را در طول سال تحصيلي مورد توجه قرار مي دهد و در راستاي اين توجه، رشد عاطفي و اجتماعي و حتي جسماني دانش آموزان را در نظر مي گيرند. اين طرح با هدف بهبود كيفيت ياددهي و يادگيري و افزايش بهداشت رواني محيط ياددهي و يادگيري تغييرات اساسي را در نظام ارزشيابي به وجود مي آورد.

 53% معلمان گفته اند كه روش عملي ارزشيابي يادگيري دانش آموزان را بهتر مي سنجد و اما 78% معلمان در اجراي اين روش ارزشيابي در مدارس با مشكل مواجه هستند. 17% معلمان گفته اند كه اجراي روش شفاهي در مدارس مشكل است. (پيشنهاد: با استفاده از روش هاي جديد آموزشي و همراه با وسايل كمك آموزشي مي توانيم روش عملي ارزشيابي را در مدارس اجرا كنيم.) در گذشته آموزش و پرورش كشور ما بر حفظ اطلاعات توسط دانش آموزان و انتقال معلومات از سوي معلم تأكيد داشت و نظام ارزشيابي بر امتحانات شفاهي و كتبي استوار بود، يعني معلم پس از هر دوره سه ماهه از سال تحصيلي مي بايست با طرح سئوال هاي كتبي و شفاهي نمره پيشرفت تحصيلي دانش آموز را مشخص كند هرچند كه هميشه بر امتحانات كتبي تأكيد مي شد به عبارت ديگر سرنوشت تحصيلي دانش آموز در هر درس با حضور در يك جلسه امتحاني حداكثر دو ساعت رقم زده مي شد در حالي كه برخي از دروس، ماهيتاً مبتني بر مهارت آموزي، تغيير رفتار و بروز واكنش هاي متناسب يادگيري اند كه هميشه از آنها غفلت مي شده است.

 يكي از راه كارهايي كه معلمان در اجراي امتحانات كتبي ارائه دادند اين بود كه در برگزاري امتحانات كتبي از همه نوع سئوال صحيح يا غلط، جور كردني، چند گزينه اي، تشريحي و كوتاه پاسخ استفاده شود. امّا با توجه به اطلاعات موجود اجراي اين روش ها با همديگر در امتحانات كتبي صحيح نمي باشد و فقط از چند موارد در امتحانات كتبي استفاده كنند مثلاً تشريحي و كوتاه پاسخ، ... و يا هر يك به تنهايي. آزمون هاي صحيح- غلط و جور كردني دو نوع متداول از آزمون هاي عيني هستند. در آزمون هاي عيني صورت سئوال ها و جواب هاي آن ها در اختيار آزمون شوندگان گذاشته مي شوند و از آنها خواسته مي شود تا دربارة آنها تصميماتي اتخاذ كند. آزمون هاي چند گزينه اي نيز از متداول ترين آزمون هاي عيني هستند. دلايل كاربرد زياد اين آزمون ها يكي اين است كه سئوال هاي آنها مشكل و يكنواخت هستند و ديگر اينكه در مقايسه با بعضي از آزمون هاي عيني ديگر مانند آزمون هاي صحيح- غلط امكان حدس زدن را كاهش مي دهند. و متخصصان اندازه گيري و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي معتقدند كه با اينگونه آزمون ها مي توان اكثر هدف هاي آموزشي سطوح مختلف توانايي هاي ذهني را اندازه گيري كرد. لذا بهتر است هر يك از اين آزمون ها را به صورت جدا از هم اجرا كرد.

نتيجه مي گيريم كه رضايت تقريبي معلَمان از وضع موجود و ارزشيابي دلايل متفاوتي مي تواند داشته باشد كه به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم: 1- مطلع نبودن از چگونگي اجراي روش هاي جديد ارزشيابي از قبيل ارزشيابي عملي، توصيفي و كيفي. 2- كمبود وسايل آزمايشگاهي و آموزشي در مدارس. 3- وجود موانعي از طرف مدير مدرسه، دانش آموزان و يا اولياء آنان 4- بخشنامه ها و آيين نامه هاي امتحانات كه از طرف اداره به مدرسه تحميل مي شوند و غيره. با رفع اين موانع و مشكلات مي توان از روش هاي جديد ارزشيابي كه در آموزش و پرورش كشورهاي پيشرفته نيز مورد استفاده قرار مي گيرند استفاده كرد.

- از ديد معلَمان 69% دانش آموزان سئوالات شفاهي را بهتر مي فهمند و 58% دانش آموزان گفته اند كه سئوالات كتبي را بهتر مي فهمند يعني 42% دانش آموزان عقيده دارند كه سئوالات شفاهي را بهتر مي فهمند. پرسش هاي شفاهي را در محدودة كلاس درس و به عنوان وسيله اي براي وارسي نحوة پيشرفت يادگيرندگان و تدبيري براي بازخورد دادن به آنان به كار برد.

- به عقيده معلّمان 78% دانش آموزان تمايل دارند امتحانات شفاهي را به صورت گروهي پاسخ دهند و 61% دانش آموزان نيز روش گروهي در آزمون شفاهي را ترجيح مي دهند. لذا با توجه به آمار به دست آمده مشخص مي شود كه دانش آموزان روش گروهي را بيشتر دوست دارند، به نظر مي رسد كه در روش گروهي تشخيص مشكلات يادگيري دانش آموزان و رفع آن ها راحت تر است و در اين روش يادگيري بهتر و عميق تر صورت مي گيرد.

- 92% معلّمان علاقه مند به استفاده از روشهاي عملي ارزشيابي هستند. در حاليكه با توجه به آمار و اطّلاعات هم اكنون از اين روش خيلي كم به كار مي رود و يا اصلاً استفاده نمي شود زيرا اجراي آن با مشكلاتي مواجه است. لذا آموزش و پرورش و مدارس ما بايد تمهيدات و مقدمات اجراي بيشتر اين روش در مدراس را آماده و مهيا كنند تا معلّماني كه علاقمند به استفاده از اين روش هستند بتوانند آن را در مدارس اجرا كنند.

- 52% دانش آموزان گفته اند كه معلّمشان اغلب اوقات در ارزشيابي از امتحانات شفاهي استفاده مي كنند و 34% آنها گفته اند كه بعضي اوقات از امتحانات شفاهي استفاده مي شود. اين نشان مي دهد كه معلّمان در ارزشيابي هاي خود در كلاس تا حد متوسطي از روش شفاهي استفاده مي كنند.

- 58% معلّمان تمايل دارند كه سئوالات كمتري از دانش آموزان بپرسند در حالي كه 66% دانش آموزان تمايل دارند كه سئوالات بيشتري از آنها پرسيده شود. نتيجه مي گيريم كه تعداد زيادي از دانش آموزان روش پرسش و پاسخ و يادگيري از اين طريق را دوست دارند لذا معلمان بهت است در امر ارزشيابي سئوالات بيشتري را مطرح كنند چون وقتي تعداد سئوالات بيشتر باشد جزئي تر به مسائل يادگيري پرداخته مي شود و تقريباً نكات مبهم سئوالات براي دانش آموزان روشن مي شود. در حاليكه وقت پرسش و پاسخ كلاس خيلي كم است و معلَمان ارزش زيادي براي اين روش ارزشيابي قائل نيستند.


«پيشنهادات»

1- بهتر است از شيوه عملي و توصيفي نيز در كنار ديگر شيوه هاي ارزشيابي متداول در مواردي به كار گرفته شود.

2- بهتر است به جاي ارزشيابي كمي (نمره گذاري) از روش كيفي (درجه بندي) و ارزشيابي استفاده شود.

3- با استفاده از امكانات و روشهاي جديد آموزشي و استفاده عملي از وسايل كمك آموزشي مي توان روش عملي ارزشيابي را در مدارس اجرا كرد.

4- روش شفاهي را بيشتر مورد استفاده قرار دهيم.

5- جهت آموزش شيوه هاي صحيح ارزشيابي و معيارهاي سنجش صحيح، دوره هاي آموزش ضمن خدمت و يا آموزش هاي غيرحضوري در نظر گرفته شود تا آگاهي معلّمان پيرامون نحوة طراحي سئوالات در امتحانات كتبي افزايش يابد.

6- نظر به تفاوتهاي بومي، منطقه اي و استاني بهتر است آيين نامه هاي امتحاني به صورت منطقه اي و استاني طراحي شود.

7- پيشرفت و سرنوشت تحصيلي دانش آموزان را با نمره يك ورق امتحاني تعيين نكنيم.


«يادداشت ها»:

1- ترجمة كيامنش، 1371

2- سيف، 1364

3- فصلنامه تعليم و تربيت

4- (چمن آرا، سپيده) نمايه 187

5- (تقديسيان، شكوه) نمايه 135

6) Liman Mehrneao; 1984

7- كارنما: مجموعه اي هدفمند از نتايج كاركرد دانش آموزان است كه تلاش يادگيرندگان و پيشرفت او را در طي مدت معين نشان مي دهد. كارنما شامل آثار يا نتايج برگزيده از عملكرد دانش آموزان و تأمل آنان بر عملكرد خود و همچنين اظهار نظر معلم دربارة نحوة عمل يادگيرندگان است. با استفاده از كارنما مي توان روند پيشرفت دانش آموز را در قالب انواع سنجش هاي به عمل آمده پيگيري كرد.


منابع مورد استفاده

1- سيف، علي اكبر (1364)، اندازه گيري و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي، تهران: انتشارات سمت

2- سيف، علي اكبر (1385)، اندازه گيري، سنجش و ارزشيابي آموزشي، ويرايش 4، تهران: نشر دوران

3- ولف ريچارد، ترجمة كيامنش، علي رضا (1371). ارزشيابي آموزشي، تهران: نشر سمت

4- ____ . طراحي سامانة نشانگرهاي ارزيابي كيفيت مدارس و ابتدايي و راهنمايي. فصلنامه تعليم و تربيت، سال 23، شماره 2، مسلسل 9، تابستان 86

5- آقازاده، محرم. ابزار ارزشيابي مستمر در مدرسه. نمايه 134. شماره انتشار 48

6- چمن آرا، سپيده. ارزشيابي جزء جدانشدني تدريس. نمايه 187 شماره انتشار 52.

7- تقديسيان، شكوه- ارزشيابي مستمر در علوم تجربي با امكان تعميم در ساير دروس. نمايه 135 شماره انتشار 49

8- www.aftab.ir/articles/scicnce/education/education-training/C3C//3BC

9- http://arteshyabytosify.blogspot.com


پيوست

ضميمه 1:

نمونه هايي از پاسخ دانش آموزان به سئوال بارز پرسشنامه دانش آموزي:

- لطفاً امتحانات را به صورت شفاهي انجام دهيد.

- به نظر من بهتر است از روش درجه بندي در مدارس بيشتر استفاده شود و امتحانات بيشتر به صورت شفاهي برگزار گردد.

- به نظر من ارزشيابي به روش شفاهي بهتر و مفيدتر است و اميدوارم اين روش در مدارس رواج يابد.

- به نظر من هم شفاهي و هم كتبي خوب است ولي كتبي دو عيب دارد: 1- استرس  2- اين كه هميشه وقت كمي داريم. ولي شفاهي به دليل اين كه مي توانيم راحت منظور خود را برسانيم و استرس آن كم تر است و نمره آن را هم زودتر اعلام مي كنند.

ضميمه 2:

نمونه هايي از پاسخ معلّمان به سئوال باز پرسشنامه ويژه معلّمان:

- اگر ارزشيابي به صورت كتبي باشد، بهتر است سئوالات در تمامي موارد (صحيح و غلط، جور كردني، چند گزينه اي، تشريحي و كوتاه پاسخ) همراه باشد.

- به نظر من ارزشيابي در مدارس بايد به شيوه هاي مختلف اجرا شود يعني شفاهي، كتبي، عملي (آزمايش، تحقيق) تا هم دانش آموزان يادگيريشان تثبيت گردد و به صورت عمقي و مفهومي مطالب را ياد بگيرند و هم معلّمان سطح يادگيري دانش آموزان را بهتر بسنجند و آگاهي يابند و بر همان اساس نقاط ضعف و قوت خود و دانش آموزان را دريابند و در جهت بهتر شدن وضعيت تدريس و يادگيري دانش آموزان راههايي را بيابند.

- ارزشيابي اگر به صورت كيفي انجام شود و محدود به نمره امتحان نشود مسلماً تأثير بهتر و پيشرفت دانش آموزان بهتر خواهد بود كه متأسفانه ملاك ارزشيابي دانش آموزان امتحان كتبي است.

- ارزشيابي از فعاليت هاي عملي با مشكلات زيادي انجام مي شود و از جمله كمبود وقت و نيروي لازم و نداشتن معيارهاي ثابت و مكتوب براي ارزشيابي از اين فعاليت ها.

ضميمه 3: پرسشنامه پژوهشي معلمان

ضميمه 4: پرسشنامه پژوهشي دانش آموزان

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 13:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

«تعریف ارزشیابی»

بازديد: 954

«تعریف ارزشیابی»

اصطلاح ارزشیابی[1] (یا ارزیابی ) ، به طور ساده ، به تعیین ارزش[2] برای هر چیزی یا داوری ارزشی[3] کردن گفته می شود . با این حال ، تغریف جامع تری ار ارزشیابی به شرح  زیر می توان به دست داد  :

"ارزشیابی به یک فرایند نظامدار برای جمع آوری ، تحلیل ، و تفسیر اطلاعا ت گفته می شود به این منظور که تعیین شود آیا هدفهای مورد نظر تحقق یافته اند یا در حال تحقق یافتن هستند و به چه میزانی

یکی ازویژگیهای ارزشیابی تعیین کیفیت است . در فرایند ارزشیابی داوری ارزشی با توجه به کیفیت به عمل می آید . نیتکو کیفیت را در ارزشیابی پیشرفت تحصیلی به عنوان دانش ، مهارتها ، و توانایی هایی که از دانش آموزان پس از آموزش انتظار می رود تعریف کرده است . وی به عنوان مثالی از ارزشیابی پیشرفت تحصیلی گفته است فرض کنید شما دانش آموزی را در توانایی نوشتن ، نسبت به پایه تحصیلی اش ، بسیار خوب ارزشیابی کرده اید . به منظور انجام این ارزشیابی شما توانایی نوشتن او را سنجش کرده اید . برای این کار ، مجموعه نوشته های دانش آموز را مرور کرده اید ، و نوشته های او را با نوشته های سایر دانش آموزان هم کلاسی اش و با معیار های دیگری که برای نوشتن در سطح پایه این دانش آموز می شناسید مقایسه کرده اید (تعیین کیفیت) . سرانجام ، داوری شما از نوشتن این دانش آموز به این نتیجه گیری رسیده است که نوشته های او از کیفیت خوبی برخوردارند. پس توصیه می کنید که این دانس آموز می تواند در یک مسابقه ملی مربوط به مقاله نویسی شرکت کند .بنابراین ، ارزشیابی مبنای تصمیم گیری برای فعالیتهای عملی و اجرایی را تشکیل می دهد .

مثال بالا در رابطه با ارزشیابی توانایی نوشتن نوعی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی است که نمونههای دیگر آن می تواند ارزیابی ازپیشرفت دانش آموزان در درسهای ریاضی ، علوم ، تاریخ و مانند اینها باشد. علاوه بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ، ارزشیابی آموزشی با موضوعهای دیگری نیز سروکار دارد . از جمله آنها می توان عملکرد معلمان و مدیران ، روشهای آموزشی ، برنامه های درسی ، دوره های آموزشی ، مواد آموزشی ، پروژههای آموزشی و سازمانهای آموزشی را نام برد

این گونه ارزشیابیهای آموزشی از ارشیابی پیشرفت تحصیلی گه در آن صرفاً موفقیتها و دستاوردهای یادگیری دانش آموزان و دانشجویان مورد نظر است معنی گسترده تری دارند . ارزشیابی پیشرفت تحصیلی[4] مفهومی بسیار نزدیک به مفهوم سنجش یادگیری است ، اما ارزشیابی آموزشی در مفهوم کلی آن معنای بسیار وسیع دارد .

«ارزشیابی  تکوینی»

آنچه عمدتأ به منظور کمک به اصلاح موضوع مورد ارزشیابی

 ، یعنی برنامه یا روش آموزشی ، مورد استفاده قرار می گیرد ارزشیابی  تکوینی[5] نام دارد . پوفام[6] مثالهای زیر را از کاربرد ارزشیابی

 تکوینی ذکر کرده است :

1 صورتهای اولیه یک مجموعه کتابچه خودآموز .

2 یک برناما آموزش «باز» تازه تدوین شده که تدوین کننده گان آن می کوشند تا عناصر مؤثر آن را مشخص کنند .

هدف از اجرای ارزشیابی  تکوینی در مورد اینگونه برنامه ها یا مواد آموزشی آگاه ساختن تولید کننده گان برنامه از نواقص برنامه خود وکمک به اصلاح آنهاست . هدف از کاربرد ارزشیابی تکوینی در رابطه به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان آگاهی یافتن از میزان و نحوه یادگیری آنان برای تعیین نقاط قوت و ضعف یادگیری و نیز تشخیص مشکلات روش آموزشی معلم در رابطه با هدفهای آموزشی است . این ارزشیابی در طول دوره آموزشی ، یعنی زمانی که فعالیت آموزشی معلم هنوز در جریان است و یادگیری دانش آموزان در حال تکوین و شکل گیری است انجام می شود . به همین دلیل به آن نام ارزشیابی تکوینی داده اند . بنابراین ، معلم با استفاده از ارزشیابی تکوینی میتواند در زمانی که هنوز یادگیری در جریان است و امکان رفع مشکلات یادگیری دانش آموزان و بر طرف کردن نواقص آموزشی خود او میسر است به انجام دادن چنین کاری اقدام کند .

در ارزشیابی تکوینی ، در پایان هر واحد درسی ، یک آزمون مختصر که حاوی هدفهای آموزشی آن واحد است اجرا می شود و براساس نتایج حاصل معلوم می گردد که یادگیرنده گان کدامیک از هدفهای آموزشی را یاد گرفته اند و در یادگیری کدامیک از هدفهای آموزشی ناموفق مانده اند ف تا معلم تا معلم پیش از پرداختن به واحد درسی بعدی به رفع نواقص  یادگیری دانش آموزان در واحد فعلی بپردازد . ضمنأ معلم با مراجعه به نتایج این آزمونها از مشکلات روش آموزشی خود نیز مطلع می شود و پیش از آغاز واحد درسی بعدی به رفع آن مشکلات اقدام می کند .

برای بهره گیری کامل از نتایج ارزشیابی تکوینی  ، بیان هدفهای آموزشی به طور دقیق و رفتاری ضروری است . برای اینکه معلم بتواند در جریان یادگیری توفیق دانش آموزان در رسیدن به هدفهای مشخص واحدهای متوالی درس را ارزشیابی کند ، باید آنها را به طور دقیق بیان نماید تا در موقع برخورد دانش آموزان با مشکل ، به سادگی آن مشکلات را تشخیص دهد و به رفع آنها بکوشد .

بلوم و همکاران او در کتاب راهنمای عملی برای ارزشیابی تکوینی و ارزشیابی  تراکمی از آموخته های دانش آموزان در رابطه با استفاده از ارزشیابی تکوینی  در کلاسهای درسی معمولی مراحل زیر را پیشنهاد کرده اند :

1 موضوع یا محتوای درس را به واحدهای کوچک درسی که آموزش هر یک از آنها به یکی دو هفته وقت بیشتر نیاز نداشته باشد تقسیم کنید .

2 بازده های یادگیری هر یک از واحد های درسی را بر حسب انواع هدفهای آموزشی (دانستن ، فهمیدن ، کاربستن ...) تعریف کنید .

3 به تهیه و اجرای آزمونهای تکوینی مختصر در پایان هر واحد درسی اقدام کنید ، و تعیین نمایید که دانش آموزان در هر واحد درسی به چه حد از تسلط رسیده اند .

4 نتایج آزمونهای تکوینی را تحلیل کنید تا مشکلات یادگیری هر یک ا دانش آموزان را تشخیص دهید .

5 برای رفع مشکلات یادگیری دانش آموزان ، آنان را به خواندن مطلب مشخص که در آن با مشکل مواجه شده اند و همچنین استفاده از امکانات مختلف (کمک معلمان ، آموزش برنامه ای ، وسایل کمک آموزشی و جز اینها ) هدایت کنید .

6 از نتایج ارزشیابی تکوینی برای بهبود شرایط و روشهای آموزشی استفاده کنید .

در ارزشیابی تکوینی ، آزمونهایی که مورد استفاده قرار می گیرند مختصرند و به یک موضوع معین و یک یا چند هدف آموزشی منحصر میشوند .

از آنجا که نتایج ارزشیابی تکوینی به طور عمده برای وارسی پیشرفت یادگیرنده گان و تعیین نواقص روش آموزشی معلم به کار می روند ، بهتر است از آنها به منظور نمره گذاری استفاده نشود . با این حال ، در شرایط بخصوص می توان از نمره های این آزمونها در ارزشیابی نهایی از کار دانش آموزان و و اثر بخشی طرح آموزشی معلم استفاده کرد .

لازم به یادآوری است که آزمونهای مورد استفاده در ارزشیابی تکوینی  آزمونهای ملاکی یا وابسته به ملاک مطلق هستند ، زیرا این آزمونها برای اندازه گیری هدفهای دقیق آموزشی از پیش تعیین شده که همان هدفهای واحد درسی یا واحد آموزشی هستند ، تدوین می شوند . در ارزشیابی تکوینی هدف تعیین میزان توفیق یادگیرنده در رسیدن به تک تک هدفهای واحد درسی است و هیچ گونه مقایسه میان افراد مختلف مورد نظر نیست .

«خود سنجی یا ارزشیابی  از خود»

روش خود سنجی[7] یا ارزشیابی از خود[8] مناسب ترین روش برای مطالعه و بهسازی آموزش معلمان است . آنجا که هدف اصلی ارزشیابی   فعالیتهای آموزشی معلمان کشف نواقص و اشکالات روش آموزشی و کلاسداری معلم است ، استفاده از نتایج خودسنجی های معلمی اجتناب ناپذیر است .

حتی نتایج دیگر روشهای ارزشیابی   معلمان ، نظیر روش مشاهده کلاسی یا روش نظر خواهی از شاگردان ، وقتی بهترین فایده را برای اصلاح کار معلمان فراهم می آورد که نتایج آنها در اختیار معلمان گذاشته شوند و آنان با اطلاع از این نتایج به سنجش کار خود بپردازند .

کارول[9] روش خود سنجی معلم را به عنوان "قضاوت درباره خود" تعریف کرده است . کارول برای خود سنجی معلم 5 وسیله عمده را معرفی کرده است : 1- فرمهای درجه بندی شخصی 2 گزارشهای شخصی 3 مواد مطالعه شخصی 4 مشاهده از اموزش همکاران  5 ضبظ صوت و ضبط ویدیویی از تدریس خود . باربر[10] نیز بر استفاده از این وسایل در روش خودسنجی معلمان تأکید کرده است . توضیح مختصر این روشها در زیر می آید .


«فرم درجه بندی شخصی»

فرم درجه بندی شخصی[11] گونه ای پرسشنامه است که در آن معلم خودش را با توجه به مهارتهای مختلف آموزشی که در آن فرم آمده است دجه بندی یا ارزشیابی می کند . فرمهای متداول خودسنجی معلم غالبأ از پرسشنامه های نظر سنجی دانش آموزان اقتباس می شوند . به نمونه ای از این فرمهای که در ذیل این مطالب آمده است توجه کنید .

در دانشگاه سیدنی غربی که فرم معروف ارزشیابی دانشجویان از کیفیت آموزشی (SEEQ) مورد استفاده قرار می گیرد یک فرم ارزشیابی شخصی نیز با عنوان فرم درجه بندی شخصی مدرس به کار می رود . این فرم دقیقأ شامل همان قسمت بندی و همان سؤالات برای فرم ارزشیابی دانشجویان از کیفیت آموزشی است ، منتها جمله بندی سؤالها عوض شده است . برای مثال در فرم SEEQ از دانشجویان خواسته شده است که به این سؤال جواب بدهند "توضیحات معلم روشن بود ." در فرم درجه بندی شخص مدرس از معلم خواسته می شود به این سؤال پاسخ بدهد "توضیحات من روشن بود

فرمهای درجه بندی شخصی بهترین وسیله برای مقایسه نظر معلم نسبت به خود و یا سایر منابع اطلاعاتی ، مانند درجه بندی شاگردان از معلمان ، مشاهدات کلاسی ، درجه بندی همکاران ، و تعبیر و تفسیر آنهاست . پژوهشهای که در این باره انجام گرفته است نشان داده است که وقتی تفاوتهای بین درجه بندی معلمان از خود و درجه بندی شاگردانشان از آنها بر معلمان معلوم می گردند ، نمرات بعدی شاگردان از معلمان افزایش می یابند.

«گزارش شخصی»

در گزارش شخصی ، سؤالهای درجه بندی در اختیار معلم گذاشته نمی شود بلکه از او خواسته می شود تا به طورتشریحی نظرش را درباره ویژگیها و فعالیتهای آموزشی خودش بنویسد .

یک نمونه فرم خودسنجی معلم

 

خودسنجی آموزشی

 

نام معلم ------ نام درس ------ ترم تحصیلی ------ سال تحصیلی ------

ارزشیابیهای شخصی به دقت انجام شده از سوی معلمان می توانند اثر بخشی آموزش معلمان را افزایش دهند. در این پرسشنامه از شما خواسته شده است تا به عملکرد خود در کلاس توجه کنید.

 

سؤالهای 12و13 را خودتان تهیه کنید. از پشت این فرم برای نوشتن هر گونه نظری که دارید استفاده نمایید. در اظهار نظر خود هر رویداد غیر معمول را که در کلاس شما و در رابطه با آموزش شما رخ داده است بنویسید.

 

راهنمایی :

در رابطه با هریک از سؤالهای زیر خود را درجه بندی کنید و بالاترین نمره را به عملکرد خود بدهید . در جای خالی مقابل هرسؤال نمره ای را که معرف نظرتان است قرار بدهید.

 

بالاترین نمره                  نمره متوسط             نمیدانم

    7     6     5     4     3     2     1     *

 

n          1 . هدفهای اصلی درس خود را کاملأ روشن بیان کرده اید ؟

n          2 . میزان همخوانی بین هدفهای درس و تکالیف درسی چقدر است ؟

n          3 . مطالبی را که آموزش می دهید به خوبی طراحی و سازماندهی می کنید؟

n          4 . نکات مهم را به خوبی توضیح می دهید ؟

n          5 . میزان تسلط خود را بر محتوای درس چگونه ارزیابی می کنید ؟

n          6 . از وقت کلاس به خوبی استفاده می کنید ؟

n          7 . در شاگردان قدرت تفکر انتقادی و تحلیلی را ایجاد می کنید ؟

n          8 . دانش آموزان را تشویق می کنید تا موقع لزوم از شما کمک بطلبند ؟

n          9 . دانش آموزان را به شرکت فعال در کلاس تشویق می کنید ؟

n          10 . تا چه اندازه در قبال نظرات شاگردانی که با شما مخالفت می کنند تحمل می آورید؟

n    11 . با توجه به 10 نکته بالا ، عملکرد خود را در این درس با عملکرد سایر همکارانتان که همین درس را آموزش می دهند چگونه ارزیابی می کنید ؟

n           

n          12 .

n          13 .

n           . نمره کل

 

 

 

سخن دیگر ، سؤالهای فرمهای گزارش شخصی سوالهای تشریحی هستند نه سوالهای علامت زدنی یا نمره دادنی , درزیر به نمونه سوالهایی که از فرم گزارش شخصی هیات علمی کالج گرین فیلد گرفته شده است توجه کنید(ژنوا , مادوف , چین, و توماس , 1976)

-         فکر می کنید در چه زمینه هایی از موضوعی که درس می دهید مسلط تر هستید؟

-         به نظر خودتان در چه زمینه هایی ضعیفتر هستید؟

-         موفق ترین جنبه آموزشی شما چیست؟

-         بزرگترین نقطه ضعف آموزشی شما چیست؟

گزارشهای شخصی نیز, مانند خودسنجی ها , برای تفسیر داده های حاصل ازمنابع دیگر ارزشیابی معلم مفیدند. برای مثال, داده های حاصل از روش مشاهده کلاسی یا روش درجه بندی شاگردان از معلمان که درباره دو کلاس متفاوت یک معلم به دست آمده اند ممکن است باهم متفاوت باشند و دلیل آن روشن نباشد. اما زمانی که گزارش شخصی معلم فراهم آمد ممکن است دلیل آن به خوبی روشن گردد. کارول (1981) می گوید گزارشهای شخصی معلمان معمولاً از فرماهای درجه بندی اطلاعات کاملتری در باره آموزش معلمان می گوید, برای اینکه بهترین نتایج را به دست آورید, فرمهای گزارش شخصی را روشن, بدون ابهام و خلاصه تهیه کنید, و مرتباً آنها را مورد استفاده قرار دهید.

«مواد آموزش شخصی»

مواد آموزش شخصی[12] مطالبی هستند درباره روش های آموزش و کلاسداری که به صورت نظامدار و خود آموز تهیه شده و در اختیار معلمان قرارداده می شوند. معلمان با مطالعه این مواد و آشنا شدن با روش های درست آموزشی هم بر مشکلات خود آشنا می شوندو هم روشهای درست کلاسداری و آموزش را می آموزند. امتیاز این روش آن است که معلمان را از شرکت درکلاسها و دوره های آموزشی بی نیاز می کند و موجب می شود آنها با صرف اوقات فراغت خود بتوانند کم و کسرهای آموزش خود را بر طرف سازند.

روش استفاده از مواد آموزش شخصی عمدتاً برای معلمان سطوح آموزش عالی مفید است که غالباً بدون گذراندن دوره های تخصصی معلمی وارد این حرفه می شوند. این مشکل نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورهای جهان نیز به چشم می خورد. به قول کارول(1981) تعداد کمی از معلمان سطوح آموزش عالی , در روانشناسی پرورشی علم آموزش, یا برنامه ریزی درسی آموزش رسمی می بینند. برخلاف آماده سازی معلمان ابتدایی و متوسطه , آموزشهای دوره های دکتری استادان دانشگاه معمولا به علم و پژوهش اختصاص دارد و در آن کمترین توجهی به روشهاو فرآیند های آموزشی نمی شوند.

با این توضیحات معلوم می شود که مواد آموزشی هم برای سنجش آموزش و هم برای رفع نواقص آموزش مورد استفاده معلمان قرار می گیرند.

«مشاهده آموزش همکاران»

یکی دیگر از راههای خودسنجی معلم مشاهده آموزش همکاران و قضاوت درباره روش خویش است . این گونه مشاهدات شکلهای مختلفی دارد. یکی از شکلهای آن آموزش گروهی یک درس است که در آن چند معلم مشترکاً آموزش یک درس را به عهده می گیرند و هر یک به نوبت بخشی از آن را در حضور خود تدریس می کند. این کار شرایط مناسبی را برای مقایسه روش معلم با دیگران و قضاوت درباره کار خودش فراهم می آورد.

همچنین تعدادی از معلمان می توانند با هم قرار بگذارند که به نوبت از کلاسهای یکدیگر بازدید به عمل آورند و شاهد روشهای تدریس یکدیگر باشند. در این روش, معلمان مشاهده گر و مورد مشاهده می توانند نظرهای خود را مبادله کنند و به بهبود کار همدیگر کمک نمایند.

بهترین نتیجه زمانی از روش مشاهده آموزش دیگران می تواند عاید معلمان بشود که ابتدا مواد آموزشی شخصی را مطالعه کنند وسپس به مشاهده از کار یکدیگر بپردازند . در ضمن اگر روشهای خودسنجی مورد بحث در این قسمت به طور مکمل با یکدیگر بپردازند. در ضمن اگر روشهای خودسنجی مورد بحث در این قسمت به طورمکمل با یکدیگر به کار روند بهترین نتیجه را به دست می دهند.

«بازخورد حاصل از ضبط صدا و ضبط تصویر»

بهترین فرصت برای خودسنجی مشاهد فعالیتهای خود در نوارهای ویدیویی یا شنیدن صدای خود از نوارهای ضبط صوت و قضاوت کردن در باره آن است. کارول(1981) می گوید استفاده از تکنولوژی ثبت الکترونیکی در بهبود روش آموزش معلمان تاثیر فراوانی داشته است.

یکی از مشکلات استفاده از نوار ویدیویی این است که معلمان نمی دانند که دقیقا در مشاهده رفتار خود درنوار چه چیزی را مورد توجه قرار دهند. به همین منظور, روشهای مختلفی ابداع شده اند تا به معلم کمک کنند دقیقا چه چیزی را جستجو نماید. بهترین آنها روش آموزش خُرد[13] است که اولین بار به وسیله آلن[14] و ریان[15] (1969) معرفی شد.

آموزش خُرد روشی است برای تمرین و انتقاد از مهارتهای آموزش به صورت مشاهده مستقیم پیام عمده آن این است که با تاکید بر اجزای آموزش مانند مقدمه چینی , سوال کردن , استفاده ازمثال و , نتیجه گیری می توان فرآیند آموزش را تحلیل کرد و آن را بهبود بخشید. فرایند آموزش خرد شامل بخش کوتاهی است از آموزش تمرینی درحضور شاگردان و همکاران که حدود 5 تا 10 دقیقه به طول  می انجامد. جریان درس بر روی نوار ویدیو ضبط می شود و بلافاصله به نمایش در می آید. پس از آنکه نمایش فیلم پایان یافت, مدرس و سایر شرکت کنندگان در بحث مهارتهای ارائه شده در درس را طبق ملاکهای آموزش اثر بخش مورد نقد و بررسی قرار می دهند و رهنمودهای لازم را به مدرس ارائه می نمایند.

«محاسن و معایب روش خودسنجی»

چنان که ملاحظه شد, روش خودسنجی برای کشف نواقص آموزشی معلم و کمک به رفع آنها از بهترین روشهای ارزشیابی معلم است. در این روش خود معلم مسئول ارزشیابی از کار خود و مهم ترین عامل در رفع مشکلات کار خویش است.

با وجود این , کسانی به استفاده از روش خودسنجی معلم , به ویژه استفاده از آن برای اخذ تصمیمهای شغلی , ایراد گرفته اند. از جمله گفته اند اصطلاح خودسنجی یا ارزشیابی از خود نغض غرض است , زیرا هدف اصلی ارزشیابی از معلم قضاوت کردن درباره اثر بخشی کار او به منظور استخدام , ارتقای مرتبه , افزایش حقوق و مانند اینهاست. و از این لحاظ معلمان نمی توانند خود به قضاوت درباره کار خویش بپردازند. کارول (1981) می گوید "ارزشیابیها معمولا اندازه هایی هستند که از بیرون بر اعضای هیات علمی تحمیل می شوند. مانند نمراتی که راهنمایان تعلیماتی , همکاران , یا دانشجویان به معلمان می دهند. اگر هدف ارزشیابی حسابرسی بین هزینه و درآمد با شد آن گاه اصطلاح ارزشیابی از خود چیز بی موردی خواهد بود"

بهرغم اختلاف نظرهای موجود در باره روش خودسنجی معلم اگر قرار باشد معلمان از جنبه های مختلف مورد ارزشیابی قرار گیرند و اطلاعات کاملی درباره کم و کیف کار آنان فراهم آید, استفاده از این روش اجتناب ناپذیر است. به ویژه زمانی که هدف عمده ارزشیابی معلم کشف نواقص کار او و کمک به بهبود روش آموزش اوست, خودسنجی یا ارزشیابی شخصی روش بسیار مفیدی است.

 



evaluation  - [1]

value - [2]

value judgement - [3]    

 1 – achievement evaluation

 2 – formative evaluation

 3 - popham

1 – self-assessment

2 – self- evaluation

3 - carroll

4 - barber

1 –self-rating form

1- self-study materials

1-  micro teaching

2 - allen

3 - ryan

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 13:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تاريخچه تربيت معلم در آموزش و پرورش

بازديد: 219

تاريخچه تربيت معلم در آموزش و پرورش

توجه به آداب معلمي از ديرباز در فرهنگ اسلامي و ايراني ما جايگاه خاصي داشته است . ليكن تا آغاز حكومت مشروطه در ايران ، دولت مركزي براي تأسيس مدرسه و تربيت معلم هيچگونه مسئوليتي براي خود قائل نبوده و هر مدرسه متولي مخصوص داشت كه از محل درآمد موقوفات مدرسه ، امور مختلف مدرسه را اداره مي‌نمود . معلمان از ميان طلاب ساعي و با استعداد انتخاب مي‌شدند . اين طلاب از استادان خود اجازه نامه‌اي ( كه در پشت صفحه اول يا آخر يكي از كتابها به خط استاد نوشته شده بود دريافت كرده بودند ) كه در واقع « دانشنامه يا گواهينامه » بود و سند معتبري براي معلم جهت تدريس محسوب مي‌شد .
در كنار اين مدارس مكتب‌خانه‌هايي نيز وجود داشت كه فرزندان عامه مردم در آن به تحصيل مي‌پرداختند و خود را براي ورود به مدارس آماده مي‌كردند . مكتب‌داري يك حرفه خصوصي بود و هر
روحاني محله‌اي كه حوصله و آمادگي براي تعليم به كودكان را داشت ، بي هيچگونه قيد و شرط و اجازه‌نامه‌اي به شغل معلمي و مكتب‌داري مي‌پرداخت . هريك از شاگردان ماهانه مختصري براي تحصيل مي‌پرداختند اين مبلغ براي زندگي بسيار ساده معلمان كافي نبود . ليكن آنها كار معلمي را با علاقه انجام مي‌دادند .
پس از تأسيس « دارالفنون » در سال 1229 هجري شمسي و ايجاد و گسترش مدارس جديد از قبيل مشيريه ، رشديه ، اديب ، سادات ، اسلام ، اقدسيه ، علميه ، كماليه ، مروت ، سلطاني ، شرف ، دانش و
نياز به معلم براي تدريس در مدارس به ويژه معلماني كه با اصول تعليم و تربيت جديد آشنا باشند به خوبي احساس مي‌شد . اولين اقدام رسمي در زمينه تربيت معلم ، تصويب قانوني در ارديبهشت ماه سال 1290 توسط مجلس شوراي ملي بود . در اين قانون اصول اوليه تربيت اطفال مطرح شده بود . طبق قانون مزبور براي اولين بار مجوز اعزام 30 نفر جهت ادامه تحصيل به خارج از كشور صادر شد كه از اين تعداد 15 نفر يعني نيمي براي معلمي ( رشته تعليم و تربيت ) و 8 نفر براي تحصيل در علوم نظامي ، 7 نفر براي رشته مهندسي انتخاب شدند . در همين سال براي افزايش سطح سواد معلمان موجود در تهران كلاسهاي مخصوصي در مدرسه دارالفنون تشكيل گرديد كه در برنامه درسي آن علاوه بر دروس علوم و ادبيات ، براي اولين بار دروس ديگري تحت عنوان « اصول تعليم » افزوده شده بود تا معلمان از اصول اوليه براي تربيت اطفال مطلع گردند .
اقدام مهم ديگري كه در راه تربيت و تأمين معلمان مدارس ابتدايي و متوسطه صورت پذيرفت تصويب قانون تأسيس « درالمعلمين مركزي » ( دارالمعلمين و دارالمعلمات ) در سال 1297 توسط مجلس شوراي ملي بود . از اين تاريخ ايجاد مراكز تربيت معلم زن و مرد صورت قانوني به خود گرفت . دارالمعلمينِ مركزي مدرسه‌اي دولتي و رايگان بود و تحت نظر وزارت معارف اداره مي‌شد رئيس آن توسط شخص وزير انتخاب و منصوب مي‌گرديد . وظيفه آن تأمين معلم براي مدارس ابتدايي و دوره اول متوسطه بود . بنابراين به دو قسمت ابتدايي ( تأمين معلم براي 4 سال اول دوره ابتدايي ) و عالي ( تأمين معلم براي سال پنجم و ششم ابتدايي و دوره اول متوسطه ) تقسيم مي‌گرديد دوره تحصيل در قسمت ابتدايي سه سال ( 2 سال نظري و يكسال عملي ) و در قسمت عالي چهارسال ( 3 سال نظري و يكسال عملي ) به طول مي‌انجاميد .
شرط ورود به هر دو قسمت داشتن گواهينامه شش‌ساله ابتدايي و سن متقاضيان براي ورود به قسمت ابتدايي بين 17 تا 21 سال و براي ورود به قسمت عالي بين 18 تا 22 سال تعيين شده بود .
پس از پايان مدت تحصيل به فارغ‌التحصيلان « تصديق‌نامه معلمي » براي تدريس در ابتدايي يا متوسطه اعطاء مي‌گرديد و موظف بودند پس از فراغت از تحصيل به مدت 10 سال در وزارت معارف تعهد خدمت خود را انجام دهند . نخستين مركز تربيت معلم به نام « دارالمعلمين مركزي » با رياست ابوالحسن فروغي و معاونت اسماعيل مرآت تشكيل شد پس از آن با توجه به احساس نياز به تربيت معلمان زن جهت تدريس در مدارس دخترانه ، اولين مركز تربيت معلم دختران به نام « دارالمعلمات » به نظامت خانم نشاط‌السلطنه دختر صفي عليشاه تأسيس شد .
در فروردين ماه 1306 اساسنامه « دارالمعلمين شبانه اكابر » به تصويب شوراي عالي معارف رسيد . هدف از تأسيس اين مراكز رفع نقايص تدريس معلمان ابتدايي بود و دوره تحصيل آن يكسال بود و در صورت عدم موفقيت معلمان در امتحانات آن ، از شغل معلمي محروم مي‌شدند .
در مهرماه 1306 اساسنامه دوره تحصيلات فني « دارالمعلمين ابتدايي ولايات و ايالات » به تصويب شوراي عالي معارف رسيد هدف از آن ، تأمين معلمان مدارس ابتدايي استان‌ها و شهرهاي ايران بود . متقاضيان شغل معلمي با مدرك دوره اول متوسطه وارد اين مراكز شده و در صورتي كه دوره يكساله را با موفقيت بگذرانند . به آنان « گواهي فارغ‌التحصيلي معلمي » اعطاء مي‌شد .
در سال 1307 قانون فرستادن دانشجو به خارج از كشور براي تحصيل در دانشگاه‌هاي معتبر اروپا به تصويب رسيد به موجب اين قانون ، دولت موظف شد تا 6 سال ، هر سال صد نفر از ميان فارغ‌التحصيلان دبيرستانها انتخاب و به اروپا اعزام نمايد. 35% از اين دانشجويان به موجب قانون بايست در رشته تعليم و تربيت تحصيل كنند و براي معلمي آماده شوند .
به منظور گسترش دبيرستانها و تربيت و تأمين دبيران مورد نياز آن در سال 1307 دارالمعلمين مركزي به « دارالمعلمين عالي » تبديل گرديد و برنامه تربيت معلم متوسطه بنيانگذاري شد اساسنامه و برنامه دارالمعلمين عالي در سال 1308 به تصويب شوراي عالي معارف رسيد . دارالمعلمين عالي مشتمل بر دو قسمت علمي و ادبي بود كه قسمت ادبي شامل رشته‌هاي فلسفي ، ادبيات ، تاريخ و جغرافيا و قسمت علمي شامل رشته‌هاي فيزيك ، شيمي ، طبيعيات و رياضيات بود . دوره تحصيلات دارالمعلمين عالي 3 سال در نظر گرفته شده بود و دارندگان گواهينامه كامل متوسطه رشته ادبي و علمي مي‌توانستند در رشته ادبي يا علمي اين مؤسسه براي تحصيل ثبت‌نام كنند . طبق اساسنامه ، تدريس دروس علوم تربيتي از مهرماه سال 1311 در دارالمعلمين عالي اجرا گرديد و دانشجويان اين مركز بايد علاوه بر تحصيل در رشته خود مواد علوم تربيتي را نيز فراگرفته و امتحان دهند . مواد علوم تربيتي شامل 6 درس و هركدام به ميزان 2 ساعت در هفته بود . اين دروس عبارت بودند از :
1- معرفت النفس از لحاظ تربيتي 2- فلسفه تربيت 3- علم اجتماع از لحاظ تربيت
4- تاريخ تعليم و تربيت 5- مباني تعليمات متوسطه 6- اصول تعليم و تربيت
دانشجويان مختار بودند كه اين دروس را در مدت 3 سال همراه با مواد رشته تحصيلي خود و يا در مدت يكسال به طور مستقيم بگذرانند . براساس « قانون استخدام فارغ‌التحصيلان دارالمعلمين عالي » اين فارغ‌التحصيلان با رتبه 4 به استخدام در مي‌آمدند ، در صورتي كه ساير كاركنان دولت با رتبه 3 استخدام مي‌شدند . وزارت معارف مكلف بود فارغ‌التحصيلان دارالمعلمين عالي را در مدارس دولتي به خدمت بگمارد و دولت نمي‌توانست اين فارغ‌التحصيلان را تا مو قعي كه وزارت معارف به آنان نيازمند بود در هيچيك از ادارات خود به خدمت بپذيرد. محل دارالمعلمين عالي در باغ نگارستان ( حوالي ميدان بهارستان ) قرار داشت . استادان دارالمعلمين عالي عبارت بودند از :
1- عباس اقبال آشتياني ، معلم جغرافياي انساني و تاريخ ( فارغ‌التحصيل از دانشگاه پاريس )
2- ميرزا احمد بهمنيار ، معلم زبان و ادبيات عرب و معلم مدرسه عالي سپهسالار 3- اسداله بيژن ، معلم علوم تربيتي ( فارغ‌التحصيل از دانشگاه كلمبيا ) 4- محمود حسابي ، معلم فيزيك ( فارغ‌التحصيل از دانشگاه پاريس ) 5- ابوالقاسم ذوالرياستين ، معلم گياه‌شناسي و كشاورزي ( فارغ‌التحصيل از مدرسه كشاورزي پاريس ) 6- رضا زاده شفق ، معلم تاريخ و فلسفه ( فارغ‌التحصيل از دانشگاه برلن )
7- عبدالحسين شيباني ، معلم تاريخ و وزير اسبق معارف 8- سيد كاظم عصار ، معلم حكمت قديم
9- بديع‌الزمان فروزانفر ، معلم ادبيات فارسي 10- مسعود كيهان ، معلم جغرافيا و وزير اسبق جنگ
ضمناً 8 نفر از اساتيد اين مركز را معلمان فرانسوي كه فارغ‌التحصيل دانشسراي عالي پاريس بودند تشكيل مي‌دادند .
از قوانين مهم ديگري كه براي تربيت و تأمين معلمان مدارس ابتدايي و متوسطه وضع شده است
« قانون تربيت معلم » مي‌باشد . اين قانون در اسفندماه 1312 به تصويب رسيد و به موجب آن دولت مكلف شد از اول فروردين ماه 1313 تا مدت 5 سال ، 25 باب دانشسراي مقدماتي و يك باب دانشسراي عالي دختران در تهران و در ولايات تأسيس و دانشسراي عالي پسران را نيز تكميل نمايد . در اين قانون عنوانهاي « آموزگار » براي معلم دوره ابتدايي ، « دبير » براي معلم دوره متوسطه ، « هنرآموز » براي معلم هنرستان و « استاد » براي معلم مدارس عالي دانشگاه وضع گرديد . براساس اين قانون شرط ورود به دانشسراهاي مقدماتي داشتن تحصيلات سه ساله متوسطه و شرط ورود به دانشسراهاي عالي داشتن گواهينامه كامل متوسطه بود . دانشسراهاي مقدماتي براي مدارس ابتدايي آموزگار ، و دانشسراي عالي براي دانشسراهاي مقدماتي و دبيرستانها معلم ، و براي مدارس ، مدير و بازرس و براي وزارت معارف اعضاي فني تربيت مي‌كند. رؤسا و استادان دانشسراي عالي بايد درجه دكتري و رؤساي دانشسراهاي مقدماتي بايد ليسانس دانشسراي عالي باشند .
همچنين در اين قانون مقرر شده بود كه به آموزگاران و دبيران حق تأهل ، حق مسكن و فوق‌العاده خارج از مركز نيز پرداخت شود . مفاد اين قانون و اجراي آن موجب گرديد تا افراد بهتر جذب شغل دبيري شوند . حقوق و مزاياي دبيران از همه ادارات بيشتر شود و زمينه‌هاي گسترش مراكز تربيت معلم در تهران و ديگر استانها و شهرها فراهم آيد .
برابر مفاد « قانون تربيت معلم » دانشسراها بايد شبانه‌روزي و رايگان باشند . مدت تحصيل در دانشسراهاي مقدماتي 2 سال و در دانشسراي عالي 3 سال تعيين شده بود . گواهينامه دانشسراي مقدماتي از لحاظ استخدامي معادل ديپلم كامل متوسطه و دانشنامه پايان تحصيلات دانشسراي عالي معادل با ليسانس بوده است . براي هريك از دانشسراها يك دبستان يا يك دبيرستان ضميمه پيش‌بيني شده بود كه شاگردان سال دوم بايد در آنجا تمرين معلمي را انجام دهند . طبق آئين‌نامه اجرايي اين قانون ، نخستين دانشسراهاي مقدماتي در شهرهاي تهران ، تبريز ، اصفهان ، شيراز ، كرمان ، مشهد ، رشت ، بيرجند ، اروميه ، بروجرد ، كرمانشاه ، اهواز و يزد تأسيس شد . با تأسيس دانشسراهاي مقدماتي ، دارالمعلمين و دارالمعلمات تعطيل گرديد.
برابر « قانون تربيت معلم » در سال 1312 دارالمعلمين عالي به « دانشسراي عالي » تغيير نام يافت كه بعد از تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313 بخش ادبي آن به دانشكده ادبيات و بخش علمي آن به دانشكده علوم تبديل شد به عبارت ديگر دانشسراي عالي عملاً استقلال خود را از دست داد و اداره آن تحت نظارت دانشگاه ادامه يافت . در سال 1334 دانشسراي عالي از دانشكده ادبيات و علوم مجزا گرديد و در سال 1338 قانون « استقلال دانشسراي عالي » به تصويب رسيد . به موجب اين قانون دانشسراي عالي براي تربيت دبيران مورد نياز كشور تأسيس شد . برابر اين قانون دانشسراي عالي داراي شخصيت حقوقي بوده و به صورت يك مؤسسه مستقل زير نظر مستقيم وزير فرهنگ اداره مي‌شد . از وظايف پيش‌بيني شده در اين قانون ، دانشسراي عالي علاوه بر تربيت دبير مكلف است كه رشته‌هاي تعليماتي مخصوص براي تربيت مديران و بازرسان مدارس و ديگر كارمندان تعليماتي داير كند.
داوطلبان تحصيل در دانشسراي عالي از ميان فارغ‌التحصيلان دوره كامل متوسطه و يا ليسانسيه‌هاي رشته‌هاي مورد نياز از طريق مسابقه انتخاب مي‌شدند دوره تحصيلات براي فارغ‌التحصيلان متوسطه
حداقل 3 سال و براي ليسانسيه‌ها حداقل يكسال بوده است به فارغ‌التحصيلان دانشسراي عالي « دانشنامه معلمي » اعطا مي‌گرديد . برابر مفاد همين قانون همه ساله عده‌اي از آموزگاران شاغل به خدمت كه داراي گواهينامه كامل متوسطه و 5 سال سابقه آموزشي بودند ، از طريق آزمون انتخاب و به دانشسراي عالي معرفي مي‌شدند. اين داوطلبان پس از فراغت از تحصيل موظف بودند حداقل 5 سال در همان حوزه‌اي كه انتخاب شده بودند خدمت نمايند .
به موجب « قانون تعليمات اجباري » مصوب سال 1322 دانشسراهاي مقدماتي در مناطق مختلف كشور به تدريج توسعه يافت و براساس اين قانون كلاسهاي كمك آموزگاري نيز براي رفع كمبود آموزگار تشكيل گرديد . اين كلاسها به دو صورت برگزار مي‌شد دوره 2 ساله كه شرط ورود به آن داشتن گواهينامه تحصيلات ششم ابتدايي بود و دوره يكساله كه براي دارندگان گواهينامه سوم متوسطه تشكيل مي‌گرديد . ليكن به دليل ضعف دارندگان گواهينامه ششم ابتدايي ، از سال 1324 شرط اصلي ورود به اين كلاسها داشتن گواهينامه سوم متوسطه تعيين شد .
در سال 1325 « اساسنامه كلاسهاي تربيت معلم » به تصويب رسيد كه به موجب آن مقرر شد به طور آزمايشي در تهران كلاس تربيت معلم تأسيس شود . شرط ورود به اين كلاسها داشتن گواهينامه پنجم متوسطه و مدت تحصيل يكسال پيش‌بيني شده بود و فارغ‌التحصيلان آن گواهينامه ششم متوسطه علوم تربيتي دريافت مي‌كردند .
در سال 1327 به منظور تأمين و تربيت معلمان ورزش براي مدارس كشور ، اساسنامه دانشسراهاي تربيت بدني به تصويب شوراي عالي فرهنگ رسيد و دانشسراهاي تربيت بدني تأسيس شد شرط ورود به اين دانشسراها داشتن گواهينامه سوم متوسطه و دوران تحصيل آن 2 سال تعيين شده بود .
در سال 1328 براي تأمين آموزگاران دبستان‌هاي كشاورزي اساسنامه دانشسراي كشاورزي به تصويب رسيد و پس از تشكيل 7 باب دانشسراي كشاورزي و 6 باب دانشسراي تربيت بدني ، فعاليت اين دانشسراها عملاً از سال 1343 تعطيل گرديد .
در سال 1334 اساسنامه دانشسراهاي عشايري به منظور تأمين آموزگاران دبستان‌هاي عشاير به تصويب رسيد شرط ورود به اين دانشسراها داشتن حداقل مدرك تحصيلي ششم ابتدايي و عشايري بودن تعيين شده بود . كه پس از تشكيل دوره راهنمايي ، فارغ‌التحصيلان سوم راهنمايي نيز در اين دوره پذيرفته مي‌شدند مدت تحصيل در اين دانشسراها يكسال بود .
در سال 1338 به منظور تأمين آموزگاران مورد نياز دبستان‌هاي كشور دوره يكساله تربيت معلم تأسيس شد شرط ورود به اين دوره داشتن ديپلم كامل متوسطه بود و به فارغ‌التحصيلان آن فوق ديپلم داده مي‌شد با شروع كار سپاهيان دانش پسر در سال 1341 ، كلاسهاي تربيت معلم يكساله پسران تعطيل شد و با ايجاد برنامه سپاهيان دختر در سال 1347 ، دوره يكساله تربيت معلم منحل گرديد .
برابر مصوبه سال 1341 اساسنامه دوره تربيت معلم فني و حرفه‌اي به تصويب شوراي عالي فرهنگ رسيد . هدف از اين دوره تربيت معلمان مورد نياز آموزشگاه‌هاي حرفه‌اي بود .
در سال 1343 طبق اساسنامه مربوط « دانشسراي عالي صنعتي » تأسيس شد . هدف از تأسيس اين دانشسرا تربيت دبيران فني در رشته‌هاي مختلف جهت تدريس در هنرستان‌ها بود . دانشسراي عالي صنعتي به تدريج تغيير هدف داد و به دانشگاه علم و صنعت تبديل شد .
در سال 1343 دانشسراي عالي كه در سال 1312 تأسيس شده بود ، منحل شد و به جاي آن « سازمان تربيت معلم و تحقيقات تربيتي » به وجود آمد . اين سازمان داراي سه مؤسسه : تربيت دبير ، تربيت مدير و راهنماي تعليماتي و مؤسسه تحقيقات و مطالعات تربيتي بود .
در سال 1346 مجدداً دانشسراي عالي داير شد و مؤسسه تدريس رياضيات به سه مؤسسه قبلي افزوده شد و اختيارات آموزش و پرورش در مورد دانشسراي عالي به عهده وزارت علوم و آموزش عالي نهاده شد .
در سال 1347 اساسنامه مركز تربيت معلم كودكان استثنايي به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيد . دارندگان ديپلم كامل متوسطه با گذراندن يكسال تحصيلي در اين مراكز به تدريس در مدارس ابتدايي كودكان استثنائي مي‌پرداختند .
در سال 1349 دانشسراهاي راهنمايي تحصيلي در تهران و شهرستان‌هاي رشت ، تبريز ، همدان ، كرمانشاه ، اهواز ، شيراز ، كرمان ، مشهد ، اصفهان و ساري تأسيس شد . تأسيس اين دانشسراها با توجه به تغيير ساختار آموزش و پرورش در سال 1345 و پيش‌بيني دوره راهنمايي تحصيلي در نظام آموزش و پرورش ايران صورت گرفت . در اين مراكز ابتدا رشته‌هاي تحصيلي علوم تجربي ، رياضي ، علوم انساني ، حرفه و فن و زبان خارجي داير و مدت تحصيل در اين مراكز 2 سال معين شد .
به منظور تأمين مربيان مورد نياز كودكستانها و دوره آمادگي ، مراكزي از سال 1351 در تهران و شهرستانها تأسيس شد . مدت تحصيل در اين مراكز ابتدا 6 ماه و سپس به يكسال ( 1000 ساعت ) افزايش يافت . در اين مراكز فقط بانوان با مدرك ديپلم متوسطه مي‌توانستند وارد شوند .
در سال 1352 تشكيلات اداري و آموزشي جديد دانشسراي عالي شامل دانشكده تربيت معلم علوم ، دانشكده تربيت معلم ادبيات و علوم انساني و دانشكده علوم تربيتي به تصويب رسيد . در سال 1353 دانشسراي عالي به « دانشگاه تربيت معلم » تغيير نام يافت . هدف دانشگاه تربيت معلم ، تربيت معلمان و دبيران متخصص و متعهد در زمينه‌هاي مختلف علوم و فنون و ادبيات ، تحقيق و مطالعه در علوم تربيتي ، تربيت مديران و كارشناسان امور آموزشي و متخصصين راهنمايي و مشاوره و سنجش اندازه‌گيري ، در زمينه‌هاي مختلف آموزش به منظور تجهيز نيروي انساني لازم و تأمين قسمتي از نيازهاي آموزش و پرورش مي‌باشد .
در خردادماه سال 1354 قانون الحاق 2 ماده به « قانون اجازه تأسيس دانشسراهاي مقدماتي و عالي » به تصويب رسيد به موجب اين قانون وزارت آموزش و پرورش مي‌تواند داوطلبان ورود به مراكز آموزشي تربيت معلم از قبيل مراكز تربيت مربي كودك ، دانشسراهاي عشايري ، مقدماتي ، راهنمايي تحصيلي ، عالي يا هر مؤسسه آموزشي كه وزارت آموزش و پرورش براي تربيت معلم معين كند را از تاريخ اشتغال به تحصيل به عنوان كارآموز بپذيرد و به آنان حقوقي برابر پايه يك گروه مربوط به مدرك تحصيلي لازم جهت ورود به رشته شغلي مورد نظر بپردازد . براساس اين قانون مدت تحصيل كارآموزان در صورت استخدام در حكم خدمت آزمايشي محسوب مي‌شود و فارغ‌التحصيلان اين مراكز موظفند دوبرابر مدت سالهاي تحصيل خود را در وزارت آموزش و پرورش خدمت كنند .
در سال 1355 اساسنامه و برنامه‌هاي دانشسراي مقدماتي مورد تجديد نظر قرار گرفت كه براساس آن دارندگان مدرك دوم متوسطه نظر ي نظام جديد ( دهم ) مي‌توانستند به اين دوره وارد شوند و پس از 2 سال تحصيل در دانشسرا به آنان ديپلم كامل در رشته آموزش ابتدايي اعطاء مي‌گرديد و دارندگان مدرك دوره اول متوسطه نظام قديم ( سيكل اول ) پس از 2 سال تحصيل با مدرك پنجم علمي به استخدام وزارت آموزش و پرورش در مي‌آمدند .
شرايط پذيرش در دانشسراهاي عشايري نيز تغيير كرد و دارندگان مدرك تحصيلي سوم راهنمايي پس
از 2 سال و دارندگان مدرك پنجم ابتدايي پس ز 4 سال از دانشسرا فارغ‌التحصيل شده و منحصراً در مناطق عشايري به تدريس مي‌پرداختند .
گرچه دانشسراهاي مقدماتي و عالي از مهمترين مراكزي بوده‌اند كه در آنها بيشترين آموزگاران و دبيران از سال 1313 تا سال 1357 ( سال پيروزي انقلاب اسلامي ) تربيت شده‌اند ولي بنا به ضرورت مراكز ديگري با روشهاي مختلف نيز براي تربيت و تأمين آموزگاران و دبيران و مربيان نيز به وجود آمدند و برخي از آنان پس از مدت كمي فعاليت منحل شدند . اين مراكز و روشها عبارت بودند از :
1- دانشسراي تربيت بدني 2- دانشسراي كشاورزي 3- دانشسراي عشايري 4- تأمين مربيان هنر و موسيفي مدارس 5- تشكيل كلاسهاي كمك آموزگاري 6- تربيت معلم دوساله روستايي 7- مراكز تربيت معلم يكساله
8- دوره تربيت معلم حرفه‌اي پسران و دختران 9- تأمين معلمان ابتدايي روستايي از طريق سپاه دانش
10- تأسيس آموزشگاه تربيت معلم روستايي در دزفول 11- مركز تربيت معلم ديني 12- مركز تربيت معلم يشيوا ( مخصوص كليميان ) 13- دانشسراي راهنمايي تحصيلي 14- تربيت معلم كودكان استثنائي
15- انستيتو مربيان هنري 18- مركز تربيت مربي كودك
در سال تحصيلي ( 58
57 ) يعني سال پيروزي انقلاب اسلامي مراكز تربيت معلم فعال كشور كه تحت پوشش وزارت آموزش و پرورش اداره مي‌شدند عبارت بودند از :
1- مركز تربيت مربي كودك ( 27 باب ) 2- دانشسراي مقدماتي ( 131 باب ) 3- دانشسراي عشايري ( يك باب ) 4- دانشسراي راهنمايي تحصيلي ( 27 باب ) 5- مركز تربيت معلم روستايي ( 45 باب )
بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در زمينه تغيير نظام آموزشي و تربيت معلم تصميمات مهمي اتخاذ گرديد . در سال 1358 اساسنامه جديد مراكز تربيت معلم تهيه و در غياب شوراي عالي آموزش و پرورش به تأييد شهيد رجايي وزير آموزش و پرورش رسيد با تصويب اين اساسنامه فعاليت كليه مراكز تربيت معلم قديم اعم از دانشسراهاي مقدماتي ، راهنمايي تحصيلي ، مراكز تربيت مربي كودك ، مراكز تربيت معلم روستايي و عشايري عملاً متوقف گرديد . بدين معني كه براي سال اول اين مراكز ، دانشجوي جديد پذيرفته نشد وليكن دانشجويان سال دوم تحصيل خود را به اتمام رساندند .
طبق مفاد اين اساسنامه ، مراكز تربيت معلم به منظور تربيت و تأمين معلمان شايسته براي مدارس ابتدايي و راهنمائي تحصيلي در سطح كشور تأسيس مي‌شود مدت تحصيل در اين مراكز 2 سال و به صورت شبانه‌روزي مي‌باشد . داوطلبان ورود به مراكز تربيت معلم بايد داراي گواهينامه كامل متوسطه بوده و سن آنها بين 17 و 22 سال باشد اين داوطلبان از طريق امتحان ورودي و مصاحبه انتخاب مي‌شوند . رشته‌هاي مراكز تربيت معلم عبارت بود از : 1- آموزش ابتدايي 2- علوم رياضي 3- علوم تجربي 4- علوم انساني 5- ديني و عربي 6- زبان خارجه 7- تربيت بدني 8- حرفه و فن 9- هنر 10- كودكان استثنايي . به فارغ‌التحصيلان اين مراكز مدرك فوق ديپلم اعطاء مي‌گردد . آزمون اولين دوره پذيرش دانشجو براي اين مراكز در سال 58 برگزار شد و حدود 7000 نفر در رشته‌هاي 10 گانه پذيرفته شده و در مراكز تربيت معلم به تحصيل اشتغال يافتند .
به دليل مشكلات موجود در اوايل انقلاب اسلامي پذيرش دانشجو براي مراكز تربيت معلم در سال 1359 متوقف گرديد و در اين سال دفتر تربيت معلم با بررسي وسيع و همه جانبه ، تغييراتي در روند برنامه‌ريزي و اجرايي مراكز به وجود آورد و در قالب طرحي جديد ، در سال 1360 از طريق آزمون سراسري در 52 باب مركز تربيت معلم تعداد 19204 نفر دانشجو پذيرش شد اين دوره را به نام « دوره شهيد رجايي و باهنر » نامگذاري نمودند . اين مراكز در دي‌ماه سال 1360 با پيام حضرت امام خميني ( ره ) بازگشايي گرديد و دانشجويان تحصيلات خود را در آن آغاز نمودند . براساس طرح جديد رشته‌هاي مراكز تربيت معلم به 12 رشته افزايش يافت كه عبارت بودند از : 1- آموزش ابتدايي 2- ادبيات فارسي 3- علوم اجتماعي
4- رياضي 5- علوم تجربي 6- زبان انگليسي 7- امور پرورشي 8- ديني و عربي 9- هنر 10- تربيت بدني 11- حرفه و فن 12- كودكان استثنايي ( با چهار گرايش نابينا ، ناشنوا ، عقب‌مانده ذهني ، ناسازگار )
براساس طرح مزبور دوره تحصيل در مراكز از 2 سال به 3 سال افزايش يافت به اين ترتيب كه سال اول تحصيل به صورت نظري در مراكز محل تحصيل و سال دوم به عنوان تدريس عملي ( به صورت تمام وقت حق‌التدريسي ) در مدارس مناطق سهميه خود ، سال سوم را مجدداً در مراكز تربيت معلم به تحصيل ادامه دهند كه به علت مشكلات اجرايي و نياز مناطق آموزش و پرورش به معلم ، اجراي تحصيل سال سوم دانشجويان در مراكز عملي نگرديد و بناچار دونيمسال باقيمانده را در دو تابستان طي نمودند و از آن به بعد نيز دوران تحصيل در مراكز تربيت معلم به صورت 2 سال تحصيلي متوالي انجام پذيرفت .
در شهريور ماه 1362 اساسنامه مراكز تربيت معلم به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيد . طبق اين اساسنامه هدف از مراكز تربيت معلم ، تأمين و تربيت معلم مورد نياز آموزش و پرورش در دوره‌هاي قبل از دبستان ، دبستان و راهنمايي تحصيلي مي‌باشد . مراكز شبانه روزي بوده و مدت تحصيل در آن
2 سال تعيين شده است و دارندگان مدرك ديپلم كامل متوسطه به شرط داشتن 17 تا 22 سال سن و موفقيت در آزمون ورودي مي‌توانند به اين مراكز وارد شوند و به فارغ‌التحصيلان آن گواهي فوق ديپلم اعطا مي‌شود .
همچنين در اسفندماه سال 1362 اساسنامه دانشسراهاي تربيت معلم به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيد . هدف از تأسيس اين دانشسراها تأمين و تربيت معلم مورد نياز در دبستانها بالاخص در روستاها و مناطق محروم سراسر كشور مي‌باشد دارندگان مدرك پايان تحصيلات دوره راهنمايي كه سن آنان بين 14 تا 17 سال بوده و در آزمون ورودي موفق گردند مي‌توانند وارد اين دانشسراها شوند . مدت تحصيل در دانشسرا 4 سال بوده و به فارغ‌التحصيلان آن مدرك ديپلم كامل متوسطه در رشته آموزش و پرورش ابتدايي اعطاء مي‌شود اين افراد موظفند دوبرابر مدت سنوات تحصيل در منطقه سهميه خدمتي مربوط ايفاي خدمت نمايند . دانشسراهاي مزبور منحصراً در روستاها و يا بخشها داير شدند .
با توجه به اينكه امكان تأسيس دانشسرا در بعضي مناطق روستايي طبق اساسنامه مزبور وجود نداشت ، لذا شوراي عالي آموزش و پرورش در ارديبهشت ماه سال 1364 مجوز تأسيس دانشسراهاي تربيت معلم روستايي را در شهرستانهاي استان‌هاي محروم كشور به تصويب رساند .
شوراي عالي آموزش و پرورش طبق مصوبه فروردين ماه سال 1365 با تأسيس دانشسراهاي تربيت معلم 2 ساله در مناطق شهري موافقت نمود . دارندگان مدرك قبولي سال دوم دبيرستانهاي نظري مي‌توانستند وارد اين دانشسراها شده و پس از 2 سال تحصيل موفق به اخذ مدرك ديپلم كامل متوسطه در رشته آموزش و پرورش ابتدايي گردند .
برابر مصوبه اسفندماه 1364 « شورايعالي انقلاب فرهنگي » به منظور ايجاد هماهنگي در برنامه‌هاي تربيت معلم و تعيين و تدوين خط مشي و ضوابط كلي برنامه و دوره‌هاي تربيت معلم « گروه هماهنگي برنامه‌ريزي تربيت معلم » تشكيل گرديد . رياست اين گروه با وزير آموزش و پرورش و اعضاي آن دو نفر از معاونين آموزش و پرورش ، معاون آموزشي وزارت علوم تحقيقات و فناوري ، صاحبنظراني از دو وزارت منجمله رئيس دانشگاه تربيت معلم و دبير شوراي عالي برنامه‌ريزي مي‌باشند .
قانون « متعهدين خدمت در آموزش و پرورش » ‌در خردادماه سال 1369 به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد . براساس اين قانون دانش‌آموزان دانشسراها و دانشجويان مراكز تربيت معلم و دانشگاههاي تربيت معلم و رشته‌هاي دبيري دانشگاهها مكلفند در آغاز تحصيل خود به وزارت آموزش و پرورش
تعهد خدمت بسپارند . افراد متعهد خدمت در حين تحصيل به استخدام آزمايشي در آمده و مي‌توانند از حقوق كارآموزي ماهانه معادل حقوق و فوق‌العاده شغل مدرك تحصيلي مربوط استفاده نمايند .
پس از استخدام رسمي اين افراد در وزارت آموزش و پرورش مدت تحصيل آنان جزء سابقه خدمت آموزشي محاسبه مي‌شود . متعهدين خدمت موظفند پس از فراغت از تحصيل به ميزان دوبرابر مدت تحصيل كه حداقل آن كمتر از پنجسال نخواهد بود ، در هر محلي كه آموزش و پرورش تعيين نمايد خدمت كنند و هيچيك از وزارتخانه‌ها ، سازمانها ، مؤسسات و شركت‌هاي دولتي و وابسته به دولت و شهرداريها و
قبل از انجام يا لغو تعهد آنان ، مجاز به استخدام و به كارگيري اين قبيل متعهدين خدمت نمي‌باشند .
از سال 1369 آزمون ورودي مراكز تربيت معلم در آزمون ورودي دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالي ادغام گرديد و از همان سال آئين‌نامه آموزشي مصوب شوراي عالي برنامه‌ريزي وزارت علوم در مراكز اجرا شد. سقف واحدهاي درسي دوره كارداني تربيت معلم 72 واحد تعيين شد كه شامل 15 واحد دروس عمومي ، 19 واحد دروس تربيتي و مابقي اختصاصي رشته مربوط بود . برنامه‌هاي درسي رشته‌هاي مختلف دوره كارداني مراكز تربيت معلم نيز از سال 72 تا 76 به تدريج به تصويب شوراي عالي برنامه‌ريزي وزارت علوم رسيد . عناوين جديد براي رشته‌هاي مراكز تربيت معلم بدين شرح تعيين گرديد . 1- آموزش و پرورش ابتدايي 2- آموزش زبان و ادبيات فارسي 3- امور تربيتي 4- تربيت بدني و علوم ورزشي 5- آموزش ديني و عربي 6- آموزش حرفه و فن 7- آموزش زبان انگليسي 8- آموزش مطالعات اجتماعي 9- آموزش علوم تجربي 10- آموزش رياضي 11- آموزش هنرهاي تجسمي 12- آموزش و پرورش كودكان استثنايي ، همچنين مصوب شدن مراكز تربيت معلم توسط شوراي گسترش دانشگاه‌ها كه از سال 1371 به آرامي شروع شده بود طي سالهاي 77 و 78 به بعد سرعت گرفت و تا سال 1382 كليه مراكز تربيت معلم به تصويب شوراي گسترش دانشگاه‌ها رسيد .
با توجه به نياز روزافزون به نيروي انساني مورد نياز براي دوره ابتدايي و راهنمايي كشور ، دانشسراهاي 4 ساله و 2 ساله تربيت معلم و مراكز كارداني تربيت معلم هرساله گسترش يافت تا در اوج فعاليت مراكز مزبور در سال تحصيلي ( 72-71 ) تعداد 555 باب مركز و دانشسراي تربيت معلم با حدود يكصد هزار نفر دانشجو و دانش‌آموز معلم در حال تحصيل ، فعال بودند .
از اين سال به بعد به دليل تغييرات در سياستگذاري جذب نيروي انساني و كاهش رشد جمعيت دانش‌آموزي به تدريج سهميه پذيرش براي تربيت نيرو در تربيت معلم كاهش يافت و نهايتاً در سال 74 اختصاص سهميه براي پذيرش در دانشسراهاي تربيت معلم متوقف شد و اين دانشسراها با پايان يافتن تحصيلات دانش‌آموز معلمان شاغل به تحصيل در آنها عملاً از سال 1376 تعطيل گرديدند و سهميه پذيرش دانشجو براي مراكز تربيت معلم هم به حدود 5000 نفر در سال تقليل يافت .
به منظور تأمين نيروي انساني مورد نياز وزارت آموزش و پرورش از بين دارندگان مدارك تحصيلي ليسانس و بالاتر در رشته‌هاي غيردبيري ، طبق مصوبه آذرماه سال 1375 شوراي عالي برنامه‌ريزي دوره يكساله « مهارت‌هاي تعليم و تربيت » ايجاد گرديد تعداد واحدهاي درسي تربيتي اين دوره حداكثر 24 واحد درسي بوده و اين افراد پس از اخذ گواهينامه مبني بر گذراندن موفقيت‌آميز دوره مزبور حق استخدام و يا اشتغال به تدريس در وزارت آموزش و پرورش را خواهند داشت .
به منظور تربيت نيروي انساني مورد نياز دوره ابتدايي و راهنمايي مناطق محروم كشور طبق رأي شوراي عالي آموزش و پرورش در شهريور ماه 1377 با ايجاد دوره كارداني پيوسته دانشسراهاي تربيت معلم موافقت گرديد. اساسنامه دانشسراهاي مزبور در آذرماه همان سال توسط كميته معين شوراي عالي به تصويب رسيد . طبق مفاد اساسنامه دانشسراهاي تربيت معلم كارداني پيوسته ، دارندگان مدرك قبولي سال دوم متوسطه كه سن آنها بين 15 تا 18 سال و بومي مناطق محروم همان استان باشند در صورت موفقيت در آزمون ورودي و 3 سال تحصيل در دانشسرا به اخذ مدرك كارداني پيوسته دانشسراي تربيت معلم نايل مي‌گردند . اين دانشسراها در سال 78 در استانهاي كرمان ، خوزستان ، سيستان و بلوچستان ، بوشهر ، همدان ، هرمزگان و كردستان داير شد كه با توجه به عدم تخصيص سهميه پذيرش در سال‌هاي بعد ، فقط دانشسراي هرمزگان به فعاليت خود ادامه داده است .
در اسفندماه سال 1381 اساسنامه جديد مراكز تربيت معلم به تصويب وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري رسيد و در تيرماه سال 1382 به وزارت آموزش و پرورش ابلاغ گرديد . براساس مفاد اين اساسنامه اهداف مراكز تربيت معلم عبارتند از : تأمين و تربيت بخشي از نيروي مورد نياز وزارت آموزش و پرورش و فراهم كردن امكان ادامه تحصيل فرهنگيان و در وظايف آن به برگزاري دوره‌هاي آموزشي كوتاه‌مدت فرهنگيان نيز اشاره شده است .
اين اساسنامه از 4 ركن تشكيل شده است كه عبارتند از : هيأت امناي مراكز تربيت معلم
شوراي مركزي تربيت معلم رئيس مركز و شوراي مركز . در تركيب هيأت امناي مراكز تربيت معلم وزير آموزش و پرورش رياست هيأت امنا را بعهده دارد و وزير علوم ، رئيس سازمان مديريت و برنامه‌ريزي كشور ، معاون برنامه‌ريزي و منابع انساني و معاون پشتيباني وزارت آموزش و پرورش و دو تن از اعضاي هيأت علمي دانشگاهها و يك تن از صاحبنظران امور آموزش و پرورش به عنوان ساير اعضا تعيين شده‌اند . براساس
ماده 4 اساسنامه هريك از مراكز تربيت معلم داراي شخصيت حقوقي و استقلال اداري و مالي مي‌باشند .
توضيح : آنچه در اين گزارش به آن پرداخته شده است عمدتاً در ارتباط با مراكز آموزشي تربيت معلم وابسته به وزارت آموزش و پرورش مي‌باشد كه صرفاً وظيفه تأمين و تربيت معلمان را عهده دار هستند و علاوه بر آن تأمين بخشي از نيروي انساني مورد نياز آموزش و پرورش از قبيل دبيران متوسطه ، هنرآموزان هنرستانها و
از طريق سفارش به دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالي به ويژه دانشگاههاي تربيت معلم ، دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي و آموزشكده‌هاي فني و حرفه‌اي انجام مي‌پذيرد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 13:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تعيين تأثير سيستم آموزشي در ميزان تمايل

بازديد: 179

تعيين تأثير سيستم آموزشي در ميزان تمايل                         به فراگيري معماري در دانشجويان

 

مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد

Determining effect of eduction in lerning architecture for student B.A ant master of ART


فهرست

مقدمه و سخن آغازين                                                             2                                                                                            

بيان مسئله                                                                          4                                                                                               

راه حل                                                                              5                                                                                                      

نتيجه                                                                                5                                                                                                        

بيان اهداف                                                                          7                                                                                                

منابع و پيشينه                                                                               7                                                                                            

طرح مشابه                                                                          7                                                                                                 

خلاصه پژوهش                                                                     8                                                                                    

فرضيات                                                                             8                                                                                              

شاخص                                                                              8                                                                                                   

برنامه زمانبندي پژوهش و تحقيق                                                9                                                                   

فرايند اجراي پروژه                                                                 10                                                                           

چكيده پژوهش                                                                     11                                                                              محدوديتها                                                                           14                                                                               

راهكارها و پيشنهادها                                                              14                                                                            

پيوست ها و ضمائم                                                                15                                                                                 

پيوست  1                                                                          16                                                                                    

پيوست  2                                                                          17                                                                                   

پيوست  3                                                                          19                                                                                      

پيوست  4                                                                          21                                                                         

پيوست  5                                                                          22                                                                             

 

 

 

 


مقدمه و سخن آغازين :

چرايي تهيه و تنظيم اين پژوهش باز مي گردد به نارضايتي دانشجويان در زمينه انجام فعاليت ها در دانشگاه كه ما را بر آن داشت تا به دنبال شناسايي اين مسأله باشم. اين مطالب با اتكاء بر پرسشنامه ها و مصاحبات و همچنين حضور خود ما در فضاي آموزشي مورد نظر تنظيم شده است و اميد دارم اين مختصر فضاي مناسب براي بحث و گفتگو در اين زمينه مؤثر بوده و مورد توجه علاقه‌مندان و دانشجويان قرار گيرد در عين حال در اينجا ما سعي داريم بيشتر به تعيين منشأ مشكلات دانشگاهي بطور عام و تحقيق در مورد مشكلات موجود در رشته معماري در رشته معماري بطور خاص بپردازيم. لذا طي مراحل معرفي شده، در جزوه فرايند مطالعات تا طراحي تلاش به ارائه راهكارهايي در خصوص اين پژوهش نموده ايم. به اميد اينكه اين پژوهش بتواند سرچشمه تحقيقات بعدي و در نتيجه حل مشكلات موجود باشد.

به اميد موفقيت

گروه 15


عنوان پژوهش :

تعيين تأثير سيستم آموزشي در ميزان تمايل به فراگيري معماري در دانشجويان مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد ترم پائيز83

بيان مسأله :

نوع روند آموزش به خصوص در رشته معماري به گونه اي است كه بسياري از دانشجوياني كه با علاقه قبلي وارد دانشگاه مي شوند در برخورد با اين نوع روند دچار سردگمي شده و در بسياري موارد اين علاقه كمرنگ تر مي شود. در مواردي نيز منجر به انصراف دانشجو و پذيرش در رشته ديگري مي گردد و تعداد كثيري از دانشجوياني كه در رشته باقي مي مانند تنها به تحويل پروژه اكتفا كرده و هيچگونه مطالعه و تحقيقي كه متناسب با اين رشته باشد، انجام نمي دهند. با توجه به اينكه ما خود دانشجوي رشته معماري  هستيم و از نزديك با اين مشكل  مواجهيم تا حد زيادي   مي توانيم بابيان مشكل و شناساندن آن به دانشجويان يا حتي استادان، در رفع آن تلاش كنيم. زيرا در صورت تداوم باعث كاهش ميزان خلاقيت و فعاليت دانشجو و در نتيجه افت تحصيلي مي شود. بايد توجه داشت كه در حال حاضر نيز بسياري از   پروژه هاي ساخته شده با وجود مهندس معمار در طراحي حرفي براي گفتن ندارند. با افزايش اين روند وضعيت معماري كشور به سوي انحطاط و واپسزدگي پيش مي رود.

 

 

 

 

راه حل :

در نتيجه شناخت مشكل و تلاش براي حل آن مي توان تا حد زيادي اين ميزان علاقه -مندي را همچنان حفظ كرد يا حتي ارتقاء بخشيد. مي توان با هماهنگي سيستم آموزش معماري در دانشگاهها و يا تغيير نگرش دانشجويان به اين رشته تا حد زيادي راه براي حل مشكل هموار نمود. در حال حاضر در بيان مسئله تناقضات اطلاعاتي بسياري وجود دارد. نگرش دانشجويان در بدو ورود به دانشگاه با آنچه در سيستم آموزشي مشاهده مي كنند متفاوت است.

مكان تحقيق دانشكده معماري دانشگاه آزاد واحد مشهد است. جمعيت مخاطب اين پژوهش عبارتند از كليه دانشجوياني كه در نيمسال اول سال تحصيلي 84-83 در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشكده معماري دانشگاه آزاد واحد مشهد ثبت نام كرده و مشغول به تحصيل مي باشند و همچنين گروه مخاطب بعدي اين پژوهش اعضاء هيئت علمي و صاحبنظران شامل مسئول دانشگاه معاونت فني و آموزشي و اساتيد محترم اين دانشگاه مي باشند. مكان ارائه اين پژوهش هم دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد گروه معماري مي باشد.

نتيجه :

نتيجه تحقيق مي تواند حداقل در نحوه تدريس و آموزش استادان در اين دانشگاه كمك كند كه اين روند باعث هماهنگ شدن شيوه آموزش با روش استانداردو متعادل و پويا كردن و به روز كردن سيستم آموزش بانيازهاي دانشجويان مي شود.

با توجه به اينكه ما خود دانشجويان اين رشته در اين دانشگاه مي باشيم و از نزديك شاهد اين ناهماهنگي ها مي باشيم بر آن شديم كه با انجام اين پژوهش و ارائه آن به گروه معماري و مسئولين دانشگاه براي رفع اين معزل چاره انديشي كنيم تا نتيجه پژوهش پلي باشد براي رسيدن به اهداف ذيل.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بيان اهداف:

اهداف كلي: تعيين تأثير سيستم آموزشي در ميزان تمايل به فراگيري معماري در دانشجويان مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد پاييز 83

اهداف اختصاصي: بررسي شناساندن مشكلات موجود در سيستم آموزشي به افراد صاحب نظر

اهداف اختصاصي تر: تغيير روند آموزش توسط استادان يا حتي در سطح بالاتر تغيير سيستم هماهنگ كردن شيوه آموزش با روش استاندارد و متعادل.

منابع و پيشينه :

با توجه به جستجو در آرشيو كتابخانه دانشگاه هيچگونه تحقيقي تحت اين عنوان از قبل ندارد ولي در حال حاضر دو تحقيق عنوان مطالعه و بررسي سطح علمي دانشجويان گروه معماري كه توسط دانشجويان كارشناسي پيوسته و ناپيوسته معماري انجام مي    -گيرد در حال انجام است.

طرح مشابه:

هم اكنون دو طرح مشابه اين پژوهش موجود است تحت عنوان بررسي سطح عملي دانشجويان گروه معماري كه توسط دانشجويان كارشناسي پيوسته و طرح ديگري با عنوان بررسي وضعيت آموزش دانشجويان مقاطع ناپيوسته گروه معماري كه توسط دانشجويان گروه ناپيوسته انجام مي گيرد.

 

 

 

خلاصه پژوهش :

ايده اصلي طرح برگرفته از مشكلات موجود آموزش معماري در دانشگاه و كاهش ميزان علاقه مندي دانشجويان به انجام كارهاي تحقيقي و مطالعه است. با بررسي مشكلات و شناساندن آنها مي توان راهكارهاي بهتري براي اجراي مناسب آموزش ارائه كرد و اين گروه براي پيشبرد اين پژوهش در ابتدا با پخش پرسشنامه و جمع آوري اطلاعات و آمار و تهيه دياگرام و نمودار شروع كرده وبه مصاحبه با اساتيد و صاحبنظران اين گروه از جمله جناب آقاي مهندس محسني (مدير گروه رشته شهرسازي) جناب آقاي دكتر اشرف زاده (معاونت محترم آموزش ) جناب آقاي مهندس ابوترابي (استاد دانشگاه) و... مي باشند، خاتمه مي يابد و با راهنمايي استاد محترم جناب آقاي مهندس صحاف تنظيم مي شود و تحويل گروه آموزش معماري مي گردد تا براي رفع ابهامات و مشكلات موجود چاره انديشي شود.

فرضيات:

1-         دانشجويان بعد از ورود به حوزه آموزش عالي معماري دچار كاهش علاقه مي -شوند.

2-        نوع سيستم آموزش معماري در ميزان كاهش يا افزايش علاقه دانشجويان تأثير گذار است.

شاخص:

1- كاهش تمايل به فراگيري (يادگيري)

2- تأثير نوع آموزش در يادگيري دانشجويان معماري


 برنامه زمانبندي پژوهش و تحقيق:

تنظيم و بيان مسئله                                                           10/8/83

تنظيم فرضيه و شاخص                                                      13/8/83

تنظيم پرسشنامه                                                              13/8/83

فعاليتهاي ميداني (پخش پرسشنامه ها، تهيه و پاسخ)                    19/8/83

جمع بندي و بررسي آمار و نتايج                                           3/9/83

چكيده تحليل فرايند پژوهش                                              16/10/83

ارائه نظرات در مورد يافته هاي نتايج آماري پرسشنامه (ارائه اوليه)           20/10/83

جمع بندي كلي مطالب                                                    24/10/83

ارائه نتايج (ارائه ثانويه)                                                     4/11/83


فرايند اجراي پروژه :

گروه اول: تنظيم فرضيه  و شاخص: مريم مرتضايي

گروه دوم: تنظيم پرسشنامه : منيره طهماسبي، سيده طاهره ياوري

گروه سوم: فعاليت ميداني : مريم ريحاني ، غزل همت


چكيده پژوهش:

 هدف ما بررسي تأثير سيستم آموزش در ميزان تمايل به فراگيري معماري در دانشجويان و يا  تغيير روند آموزش توسط اساتيد محترم يا حتي در سطح بالاتر تغيير سيستم و هماهنگ  كردن شيوه آموزش با نيازها و خواسته هاي دانشجويان بود.

براي اينكار از پخش پرسشنامه در بين دانشجويان در دانشگاه شروع كرديم و موضوع را در مقاطع كارشناسي پيوسته و ناپيوسته و ارشد بررسي نموديم. اول به اين نتيجه رسيديم كه هشتاد درصد دانشجويان (تقريباً همه) باعلاقه قبلي وارد اين رشته شدند و اين علاقه بعد از ورود به اين رشته همچنان ادامه دارد. امّا آنچه قابل توجه مي باشد اين است كه اشتياق به انجام فعاليت در بيشتر دانشجويان كاهش يافته، مطالعات خارج از درس در زمينه معماري كم است و در مجموع بيش از نيمي از دانشجويان از پيشرفت خود راضي نمي باشند وعنوان ميكنند كه دچار افت تحصيلي شده اند. در نتيجه ما به بررسي اين نكته مي پردازيم كه چگونه دانشجوياني كه با علاقه وارد اين رشته شده و اين علاقه همچنان ادامه دارد، دچار افت تحصيلي شده اند؟

پس ما به جستجوي علت اين موضع پرداختيم كه بررسي نوع سيستم آموزش معماري و تأثير آن بر ميزان كاهش و يا افزايش علاقه دانشجويان مي باشد.

با بررسي پرسشنامه اول(پيوست2) به اين نتيجه رسيديم كه بيش از نيمي از دانشجويان معتقدند كه سيستم نتوانسته هيچگونه تأثيري در علاقه آنان داشته باشد و اگر اين علاقه تاكنون ادامه داشته و نشأت گرفته از علاقه قبلي بوده،              چگونه ممكن است كه نوع آموزش كه بايد مشوق و راهنمايي دانشجويان به ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر و يا افزايش علاقه و پيشرفت آنان باشد نتواند هيچگونه تأثيري بگذارند، كه اين نشان دهنده ضعف سيستم آموزشي در دانشگاه مي باشد.

پس براي بررسي بيشتر و بدست آوردن دلايل مستندتر به تنظيم پرسشنامه دوم(پيوست3) با سئوالات جزئي تر نسبت به سيستم آموزش پرداختيم از اين پرسشنامه نيز نتيجه گرفتيم كه دانشجويان از سيستم ناراضي هستند اعم از تهيه جزوات تا پشتوانه تحقيقاتي و...

در مصاحبه هايي (پيوست4) كه با اساتيد محترم اين دانشگاه داشتيم سيستم آموزش را مناسب نمي ديدند، همگي معتقد بودند كه در سيستم آموزشي ناهماهنگي وجود دارد و بايد سرفصلهاي جديد ارائه شود و همچنين به اصلاح سرفصلهاي موجود نياز است. كه متأسفانه دانشگاه هيچگونه تلاشي كه نتيجه داشته باشد تا بدين لحظه انجام نداده است و يا حتي از كمبود فضاي آموزشي و امكانات بالقوه از جمله(بازديد علمي- مشاوره- كتابخانه) برخوردار است كه همين مسائل سهمي در كاهش انجام فعاليت دانشجويان دارد.             

 اما در نتيجه مصاحبه اي كه با مسئولين محترم دانشگاه داشتيم، آنان معتقد به كم كاري و عدم رغبت دانشجويان به يادگيري و انجام فعاليت درسي بودند. و بيشتر به كارهاي جانبي غير درسي مي پردازند. در حاليكه بيان اين مطلب در توجيه عملكرد دانشجويان بسيار سطحي مي‌باشد. دانشجويان پس از ورود به دانشگاه تقريباً هدف خود را انتخاب كرده اند در نتيجه براي هدف انتخابي خود تلاش مي كنند.

پرسشنامه ها حاكي از آن بود كه دانشجويان توقعي راكه از دانشگاه دارند، برآورده نمي شود. حتي كوچكترين نياز دانشجوي معماري كه برخورداري از يك كتابخانه (تقريباً) مجهز مي باشد تأمين نمي گردد. ولي بنابه گفته مسئولين بودجه براي اينگونه خواسته هاي دانشجويان اختصاص يافته پس چرا هنوز هر ترم چنين مشكلاتي ادامه دارد؟! يا سيستمي كه خود موظف به انتخاب اساتيد مي باشد نتوانسته اين وظيفه مهم را به خوبي انجام دهد. زيرا طبق آمار بدست آمده دانشجويان تنها پنجاه درصد از كاركرد اساتيد دانشگاه رضايت داشته اند كه اين جاي بررسي بيشتر در روشن تدريس اساتيد محترم دارد تا نقاط ضعف مشخص شود.

در اين مرحله از كار، اين مطالب براي ما روشن شده است كه مشكل از كجاست؟ آري نتايج نشان دهنده ضعف سيستم آموزشي است اما بايد بررسي شود كه اساساً مشكل خود سيستم آموزشي از كجاست؟نيازمند به چه امكاناتي  است؟ چرا اين همه مشكل و كمبود؟ بايد به دنبال اين باشيم كه انتظارات دانشجويان از سيستم چيست؟ و خود سيستم چه انتظاري از دانشجويان و مراتب بالاتر از خود دارد؟ چگونه مي توان بين دانشجو، سيستم آموزشي(اعم از اساتيد و گروه مسئولين اجرايي) تعامل بيشتري ايجاد كرد.) و مابه سهم خود سعي مي كنيم به تعدادي از سئوالات پاسخ دهيم. اما با توجه به محدوديتهاي موجود و موانع سرراه تا به اين لحظه به اين مرحله از كار اكتفاء مي كنيم.


محدوديتها:

1- عدم تمايل مسئولين به مصاحبه و پاسخ به سئوالات

2- نداشتن پيشينه تحقيق (كه ما را مجبور به پرداختن به كليات موضوع كرده است

راهكارها و پيشنهادات:

الف) تشكيل يك كميته علمي معماري در دانشگاه

اعضاي كميته خود دانشجويان باشند تا بتوانند مشكلات را بهتر درك نمايند و بهتر مسائل را به مراتب بالاتر انتقال دهند.

فعاليت هاي كميته علمي

1- برقراري كلاسهايي در جهت رفع نقاط ضعف دانشجويان

2- هماهنگ كردن و برنامه ريزي براي بازديد و اردوها

3- برگزاري كنفرانس ها و همايش براي ارتقاء سطح علمي دانشجويان

4- شناخت تخصص دانشجويان و استفاده از آنان براي آموزش به ديگر دانشجويان

5- برقراري جلسات پرسش و پاسخ با مدير گروه يا نماينده اي از جانب مدير گروه محترم

ب) تجهيز كتابخانه

ج) افزايش زمان استفاده از آتليه ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پيوستها و ضمائم

 

پيوست 1

چكيده تحقيق طرح مشابه

در اين پژوهش در پي آنيم تا با شناسايي هدف نهايي از ارائه مقطع كارشناسي معماري به دو شكل پيوسته و ناپيوسته به ديدگاهي روشن از تفاوتهاي بين اين دو  گروه رسيده و احساس نياز به يك تفكر دگرگون را در اين باره درك نمائيم.

و با درك منطقي تفاوتها، تبعيضهاي نابجاي موجود را از ميان برداريم و براي تعيين جايگاه واقعي دانشجويان مقطع كارشناسي ناپيوسته در اين فضاي دانشگاهي تلاش نمائيم. و همچنين مسئولان دانشكده معماري را نسبت به اين پژوهش در ارتقاء سطح علمي گروه معماري مفيد واقع شود.


پيوست 2


تحليل پرسشنامه اول:

سئوال 1 -   80% دانشجويان با علاقه قبلي وارد دانشگاه شدند.

سئوال 2- 80% دانشجويان با شناخت وارد دانشگاه شدند..

سئوال 3-  در 80% دانشجويان علاقه بعد از ورود به دانشگاه افزايش يافته.

سئوال 4- 60% نشان مي دهد كه سيستم آموزشي تأثير قابل توجهي بر ميزان علاقه دانشجويان نداشته است.

سئوال 5- در 90% دانشجويان ديدگاه كاملاً تغيير كرده است.

سئوال 6- 60% ديدگاه بهتري نسبته به معماري پيدا كرده اند.

سئوال 7- در 60% دانشجويان اشتياق به انجام فعاليت قابل توجه نمي باشد.

سئوال 8- 70% علاقه به پژوهش در ميان دانشجويان وجود دارد.

سئوال 9- 60% دانشجويان مطالعات خارج از درس در زمينه معماري ندارند.

سئوال 10- 90% دانشجويان علاقه به ادامه تحصيل دارند.

سئوال 11- 60% دانشجويان از پيشرفت خود در زمينه معماري ناراضي نيستند.

سئوال12- 60% دانشجويان دچار افت تحصيلي شده اند.

سئوال 13- ميزان رضايت دانشجويان از اساتيد 50% بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

پيوست 3

تحليل پرسشنامه دوم:

تقريباً نيمي از دانشجويان معتقدند تا حدودي در دانشگاه زمينه پژوهش وجود ندارند. همچنين تقريباً 90% دانشجويان از اينكه دانشگاه به راحتي كتاب و منابع را در اختيارشان قرار نمي دهد نارضي هستند.

بيش از نيمي از دانشجويان معتقدند كه تنها با آموزش دانشگاه امكان قبولي در مدارج بالاتر را ندارند و احتياج به كلاسهاي بيرون از دانشگاه را دارند. نيمي از دانشجويان ساعات درس را كافي نمي دانند ويا نحوه كركسيسون و ژورمان را مناسب نمي دانند. تمام دانشجويان نيز مانند اساتيد معتقدند كه نياز به بازديد علمي دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پيوست 4

نمونه مصاحبه 

طي مصاحبه اي كه باجناب آقاي مهندس ابو ترابي داشتيم ايشان معتقد بودند كه سيستم آموزشي در دانشگاه نياز مند به يك سري تغييرات مي باشد به طور مثال آتليه ها بايد داراي زمان بيشتري باشند هميشه بايد آتليه هايي وجود دا شته باشد كه دانشجويان بتوانند بصورت متفرقه از آنها استفاده كنند اما عملاًً در دانشگاه چنين محيطي وجود ندارد . يا به گفته ايشان اكثر دانشجويان در دروسي مثل راندو يا طراحي دست آزاد يا درك كمپوزسيون و ... دچار مشكل هستند و با توجه به اينكه اين موارد جزء مطالب اساسي معماري است نياز به آموزش اين دروس بصورت جداگانه است يعني يا خود دانشگاه با استفاده از اساتيد كلاس هايي براي جبران اين ضعف بگذارند يا اينكه از بين خود دانشجويان ،از دانشجوياني كه در اين مورد قوي تر هستند به عنوان كمك استفاده شود ايشان معتقد به تعامل و همكاري بيشتر بين دانشجويان بودند و معتقد بودند كه تنها مشكل را نبايد از ديد دانشگاه يا سيستم آموزشي ديد بلكه خود دانشجويان نيز بايد اين موارد را از دانشگاه بخواهند و پيگيري كنند يعني خود دانشجويان نيز كم كاري مي كنند.

       به نظر ايشان دانشجوي معماري بايد از پيش دروسي را در اين زمينه گذرانده باشد در واقع دانشجوياني كه از مقطع فني و حرفه اي فارغ التحصيل شده اند و به دانشگاه راه يافته اند در ترسيم و طراحي موفق ترند.

       در نتيجه دانشجوياني كه فارغ التحصيل رشته رياضي فيزيك هستند نياز به دروس پيشنياز دارند. اما در اين دانشگاه اين دو گروه با يك سرفصل برابر و يكسان و در يك كلاس از يك نحوه آموزش برخوردار مي باشند.

       پس در مجموع مي توان نتيجه گرفت كه بين آموزش و نيازهاي دانشجويان نا هماهنگي موجود مي باشد يعني خود سيستم آموزشي بايد به عنوان يك پژوهش به بررسي نيازهاي داشجويان بپردازد و از نتيجه پژوهش براي تامين اين نيازها استفاده كند كه نهايتاً هماهنگي مورد نياز بوجود آيد.


پيوست 5                                                   نمودار تحليل پرسشنامه اول (( پيوست 2))

 

سوال 1

 

 

 

 

 

 

 

سوال 2

 

 

 

 

سوال 3

 

 

 

 

 

 

سوال 4

 

 

 

 

 

 

سوال 5

 

 

 

 

 

سوال 6

 

 

 

 

 

سوال 7

 

 

 

 

 

 

 

سوال 8

 

                                   

 

 

 

 

 

سوال 9


سوال 10

 

 

 

 

 

 

 

سوال 11

 

 

 

 

سوال 12

 

 

 

 

 

سوال 13

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 13:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس