تحقیق دانشجویی - 22

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه ارنست همینگوی

بازديد: 143

ارنست همینگوی
نويسنده امريكايي ( 1899-1961 )

«ارنست همینگوی» در 21 جولای 1899، در « « Oak Park ایلینویز چشم به جهان گشود. پدرش، «کلارنس همینگوی»، مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشکی به شکار و ماهیگیری نیز علاقه داشت و مادرش، «گریس» به تدريس پیانو و آواز مي پرداخت. ارنست تابستانها را به همراه خانواده اش در شمال «میشیگان» به سر می برد و در همانجا، متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد. 
او پس از پايان دوره دبیرستان، در سال 1917 برای مدتی در «کانزاس سیتی» به عنوان گزارشگر روزنامه «استار» (Star) مشغول به کار شد. وي در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد، اما ضعف بینایی، او را از این کار باز داشت و در عوض، به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا خدمت مي كرد. ارنست در 8 جولای 1918 مجروح و برای ماهها در بیمارستان بستری شد. 
در بازگشت به ایالت متحده، مردم شهر و محله اش در Oak Park  از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال 1921، با «هدلی ریچاردسن» اهل «سن لوییز» ازدواج کرد و بنا بر توصیه «شروود اندرسن»، برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب كردند. ارنست در نشريهToronto Star مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده می کردند و ارنست به کار داستان نویسی نیز می پرداخت. طی همین دوران، یعنی بین سالهای 1921 تا 1926، او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید. سبک خاص ارنست در نوشتن، از او نویسنده ای منحصر به فرد ساخته بود. در سال 1925، اولین سری داستانهای کوتاهش با نام «در زمانه ما» منتشر شد که به خوبی، گویای سبک خاص او در نوشتن بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال 1964 با عنوان «  A moveable Feast» منتشر شد، برداشتی شخصی و بی نظیر از نویسندگان، هنرمندان و همچنين فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دهه 1920 می باشد. 
ارنست و هدلی در اکتبر 1923 صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را «جان» گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانواده جوان به مکانهای مختلفي از اروپا بويژه اروپای مرکزی سفر می کردند. آنها در زمستانها به اسکی می پرداختند و تابستانها برای شرکت در فستیوال[*] «سن فرمین» در «پامپلونا» به اسپانیا سفر می کردند. در سال 1926، اولین رمان او بر اساس تجربه های بدست آمده از اسپانیا با نام ( Sun Also Rises)  به چاپ رسید. 
در سال 1926، «ارنست همینگوی» پس از ديدار با «پائولین فیفر» ثروتمند، از همسر اول خود جدا شد. ارنست و پائولین در سال 1927 با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو فرزند پسر شدند. او در همان دوران زندگی اش با پائولین، خانه ای در «کی وست» فلوریدا خرید. 
وي در سال ۱۹۳۷، کتاب «داشتن و نداشتن» و در سال ۱۹۳۸ مجموعه داستانهای «ستون پنجم»  را منتشر کرد. پس از آغاز جنگهای داخلی اسپانیا، همينگوي و عده ای از روشنفکران آمریکا تصميم گرفتند كه با جمهوری طلبان اسپانیا همراهی كنند. او دو بار در جنگ اسپانیا شرکت کرد و پس از آن، در «کی وست» فلوریدا ساکن شد و به نوشتن آثار پرارزشی مانند ماجرای «هاری مورگان قاچاقچی» پرداخت. این کتاب ويژگي دیگر ارنست همینگوی را - که همان وجدان اجتماعی اوست- به خوبی نشان مي دهد؛ چنانکه همین ويژگي به نحو بسیار روشن تری در یکی دیگر از شاهکارهای او به نام «ناقوس مرگ که را می زنند؟»- اثری که به غلط تحت عنوان «زنگها برای که به صدا در می آیند»، ترجمه شده است - تجلي يافت. کتاب اخیر در مورد جنگهای داخلی اسپانیا بوده و قهرمانش مردی به نام «روبرت جردن» یا خود همینگوی است. همینگوی در دوران جنگ دوم جهاني، رابط ارتش در انگلستان و فرانسه بود و براي مدتی، هيچ گونه اثري منتشر نکرد؛ تا جایی که همشهریانش گمان می کردند که استعداد و قدرت نویسندگی هنرمند محبوبشان رو به زوال رفته است. او پس از جنگ، در  هتل «ویز» اقامت کرد و شروع به نوشتن کتابی درباره دومین جنگ نمود؛ ولی در اثر درد چشم، آن را نیمه تمام گذاشت و در عوض، به شکار پرداخت.
در اواخر دهه 1930، همینگوی عاشق زنی روزنامه نگار و نویسنده به نام «مارتا گلهورن» شد و در سال 1940 با او ازدواج کرد. وي در سال 1944 با «مری ولش» ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد. «ارنست همینگوی» نه تنها یک نویسنده محبوب، بلکه یک چهره جهانی متعلق به قرن بیستم است. 
در سال ۱۹۵۰، رمان جدیدی از این نویسنده با نام «آن طرف رودخانه در میان درختان» منتشر شد. این کتاب، داستان عشق بی تناسب یک افسر پنجاه ساله آمریکایی نسبت به یک دختر نوزده ساله ونیزی است. او در سال ۱۹۵۲، شاهکار جاودان خود را با نام «پیرمرد و دریا» به رشته تحریر درآورد و به اوج شهرت و عظمت ادبی صعود کرد. این اثر بی مانند، در سال ۱۹۵۳ به دریافت جایزه «پولیتزر» و در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل گردید. ارنست همینگوی در سال ۱۹۶۱ درگذشت و با مرگ او، یکی از درخشانترین چهره های ادبی آمریکا از میان رفت. او معمولاً ساعت پنج و نیم صبح، سر از بالین خواب بر مي داشت و شروع به کار می کرد و بعد از ظهرها اگر هوا مساعد بود، به وسیله کشتی یا قايق به صید ماهی می پرداخت. همینگوی همیشه می گفت : 
«یک نویسنده باید تماس خود را با طبیعت حفظ کند». 
 
آثار ارنست همینگوی
- سه داستان و ده شعر ۱۹۲۳ / Three Stories and Ten Poems 
- در زمان ما ۱۹۲۴ / In Our Time 
- مردان بدون زنان ۱۹۲۷ / Men Without Women 
- برنده هیچ نمی‌برد ۱۹۳۳ / The Winner Take Nothing 
- خورشید هم طلوع می‌کند ۱۹۲۶ / The Sun Also Rises 
- وداع با اسلحه ۱۹۲۹ / A Farewell to Arms 
- مرگ در بعد از ظهر ۱۹۳۲ / Death in the Afternoon 
- تپه‌های سبز آفریقا ۱۹۳۵ / Green Hills of Africa 
- داشتن و نداشتن ۱۹۳۷ / To have and Have Not 
- ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه ۱۹۳۸ / The Fifth Column and Forty-nine short stories 
- زنگها برای که به صدا در می‌آیند ۱۹۴۰ / For Whom the Bells Tolls 
- بهترین داستانهای جنگ تمام زمانها ۱۹۴۲ / The Best War Stories of All Time 
- در امتداد رودخانه به سمت درختها ۱۹۵۰ / Across the River and into the Trees 
- پیرمرد و دریا ۱۹۵۲ / The Old Man and the Sea 
- مجموعه اشعار ۱۹۶۰ / Collected Poems 
 
 آثاری که پس از مرگ همینگوی منتشر شده ‌است : 
- عید متغیر (عیدی که در مسیحیت زمان مشخصی ندارد) ۱۹۶۴ / A Moveable Feast 
- با نام ارنست همینگوی (یادداشتهای همینگوی از سالهای اولیه اقامت در پاریس) ۱۹۶۷ / Byline: Ernest Hemingway 
- داستانهای کانزاس سیتی استار ۱۹۷۰ /Stories Cub Reporter: Kansas City Star 
- جزایر در طوفان ۱۹۷۰ / Islands in the Stream 
- (رمان نا تمام) باغ عدن ۱۹۷۰ / The Garden of Eden 
- حقیقت در اولین تابش ۱۹۹۹ / True at the First Light 
 
برگرفته از :
http://fa.wikipedia.com
http://www.senmerv.com
http://www.shafighi.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ارشمیدس

بازديد: 179

ارشمیدس 
رياضيدان يوناني ( 212 – 287ق.م )

ارشمیدس دانشمند و ریاضیدان یونانی در سال 212 قبل از میلاد، در شهر سیراکوز یونان چشم به جهان گشود و در جوانی برای آموختن دانش به اسکندریه رفت. وي بیشتر دوران زندگی خود را در زادگاهش گذرانید و با فرمانروای این شهر، رابطه دوستی نزدیک داشت. 
در اینجا سخن از معروفترین استحمامی است که یک انسان در تاریخ بشریت انجام داده است. در داستانها چنین آمده که بیش از 2000 سال پیش در شهر سیراکوز، پایتخت ایالت یونانی سیسیل آن زمان، ارشمیدس ریاضیدان و مشاور دربار پادشاه یمرون، یکی از معروفترین اکتشافات خود را در خزینه حمام انجام داده است. روزی در حمام عمومی، پايش را داخل خزینه نهاد و در آن نشست. در حین انجام این کار، بالا آمدن آب خزینه را مشاهده نمود و ناگهان فکری به مغزش خطور کرد. او بلافاصله لنگی را به دور خود پیچید و با این شکل و شمایل به سمت خانه روانه شد و مرتب فریاد می زد، یافتم، یافتم. او چه چیزی را یافته بود؟ پادشاه به او ماموریت داده بود كه راز جواهر ساز خیانتکار دربار را کشف و او را رسوا کند. شاه هیرون بر کار جواهر ساز شک کرده بود و چنین می پنداشت که بخشی از طلای تاج شاهی را برای خود برداشته و باقی آن را با فلز نقره که بسیار ارزانتر بود، مخلوط کرده و تاج را ساخته است. هر چند ارشمیدس می دانست که فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند، ولی تا آن لحظه این طور فکر می کرد که مجبور است تاج شاهی را ذوب كرده، آنرا به صورت شمش طلا قالب ریزی کند تا بتواند وزن آن را با شمش طلای نابی به همان اندازه مقایسه کند؛ اما در این روش، تاج شاهی از بین می رفت، پس او به دنبال راه ديگري بود. در خزینه حمام مشاهده نمود كه آب خزینه بالاتر آمده و بلافاصله تشخیص داد که بدن او میزان معینی از آب را در خزینه حمام پس زده و جا به جا کرده است.
وي با عجله و سراسیمه به خانه بازگشت و شروع به آزمایش عملی این یافته کرد. او چنین اندیشید که اجسام هم اندازه، مقدار آب یکسانی را جا به جا می کنند، ولی اگر از نظر وزنی به موضوع نگاه کنیم، یک شمش نیم کیلویی طلا کوچکتر از یک شمش نقره به همان وزن است( طلا تقریباٌ‌ دو برابر نقره وزن دارد). بنابراین، باید مقدار کمتری آب را جا به جا کند. این فرضیه ارشمیدس بود و آزمایشهای او این فرضیه را اثبات کرد. او برای این کار نیاز به یک ظرف آب و سه وزنه با وزنهای مساوی داشت که این سه وزنه عبارت بودند از: تاج شاهی، هم وزن آن طلای ناب و دوباره هم وزن آن نقره ناب. او در آزمایش خود، تشخیص داد که تاج شاهی میزان بیشتری آب را نسبت به شمش طلای هم وزنش پس می راند، ولی این میزان آب کمتر از میزان آبی است که شمش نقره هم وزن آن را جا به جا می کند. به این ترتیب، ثابت شد که تاج شاهی از طلای ناب و خالص ساخته نشده، بلکه جواهر ساز متقلب و خیانتکار آن را از مخلوطی از طلا و نقره ساخته است و به این ترتیب، ارشمیدس یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد و آن هم اینکه، می توان وزن اجسام سخت را به وسيله مقدار آبی که جا به جا می کنند، اندازه گیری کرد. این قانون« وزن مخصوص» را اصل ارشمیدس می نامند که امروزه به آن چگالی هم می گویند. حتی امروز با گذشت 23 قرن از آن زمان، بسیاری از دانشمندان در محاسبات خود متکی به این اصل هستند.
 به هر حال، ارشمیدس در رشته ریاضیات از ظرفیت هوشی بسیار بالا و چشمگیری برخوردار بود. وي توانست سطح و حجم اجسامي مانند کره، استوانه و مخروط را حساب کند و روش نوینی را برای اندازه گیری در دانش ریاضی پدید آورد. بدست آوردن عدد نیز از کارهای گرانقدر وی مي باشد. او کتابهایی درباره خصوصیات و روش های اندازه گیری اشکال هندسی و حجم آنها از قبیل مخروط ، منحنی حلزونی و خط مارپیچ، سهمی، سطح کره «ماده غذایی» و استوانه نوشت. علاوه بر آن، قوانینی درباره سطح شیب دار، پیچ اهرم و مرکز ثقل کشف کرد. 
ارشمیدس در مورد خودش گفته ای دارد که با وجود گذشت قرنها جاودان مانده است. وي بيان مي دارد : « نقطه اتکایی به من بدهید، من زمین را از جا بلند خواهم کرد». عین همین مطلب، به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده است؛ اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس همچون عقاب، گوشه گیر و منزوی بود. در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت. یکی از آنها « کونون» ( این شخص ریاضیدان قابلی بود که چه از لحاظ فکری  و چه به لحاظ شخصيت، احترام بسیاري برای ارشميدس قائل بود) و دیگری « اراتوستن» که گرچه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به شمار می رفت که برای خویش احترام خارق العاده ای قائل بود. 
ارشمیدس با کونون ارتباط و مکاتبه دائمی داشت و قسمت مهمي از آثار خویش را در این نامه ها با او در میان گذاشت. با درگذشت كونون، ارشمیدس با شاگردان وي مکاتبه می کرد. 
یکی از روشهای نوین ارشمیدس در ریاضیات، به دست آوردن عدد بود. وی برای محاسبه عدد پی، یعنی نسبت محیط دایره به قطر آن، روشی را ارائه داد و ثابت کرد که عدد محصور مابین 7/1 3 و 71/10 3 است. گذشته از آن، روشهای مختلف او برای تعیین جذر تقریبی اعداد نشان مي دهد که وی قبل از ریاضی دانان هندی، با کسرهای متصل یا مداوم و متناوب آشنایی داشته است. وي در حساب، روش غیر عملی و چند عملی یونانیان را - که برای نمایش اعداد از علائم متفاوت استفاده می کردند- کنار گذاشت و دستگاه شمارشی را اختراع کرد که نوشتن و خواندن هر عدد بزرگی را امكان پذير مي ساخت.
دانش تعادل مایعات بوسیله ارشمیدس کشف شد و او توانست قوانین آنرا برای تعیین وضع تعادل اجسام غوطه ور به کار برد. همچنین برای اولین بار، برخی از اصول مکانیک را به وضوح بیان کرد و قوانین اهرم را کشف نمود. 
در سال 1906 ج.ل. هایبرگ مورخ، دانشمند و متخصص تاریخ ریاضیات یونانی در شهر قسطنطنیه موفق به کشف مدرک با ارزشی شد. این مدرک کتابی است به نام قضایای مکانیک و روش آنها که ارشمیدس برای دوست خود اراتوستن فرستاده بود. موضوع این کتاب، مقایسه حجم یا سطح نامعلوم شکلی با حجم و سطوح معلوم اشکال دیگر است که بوسیله آن، ارشمیدس موفق به تعیین نتیجه مطلوب می شد. این روش یکی از عناوین افتخار ارشمیدس است که ما را مجاز می دارد تا او را انديشمندي متجدد و امروزی بدانیم، زیرا وی همه چیز و هر چیزی را که استفاده از آن به نحوی ممکن بود، به کار می برد تا بتواند به مسائلی که ذهن او را مشغول می داشتند، حمله ور گردد. دومین نکته ای که ما را مجاز می دارد تا عنوان متجدد را به ارشمیدس بدهیم، روشهای محاسبه اوست. وی دو هزار سال قبل از اسحاق نیوتن و لایب نیتس موفق به اختراع «حساب انتگرال» شد و حتی در حل یکی از مسائل خویش نکته ای را به کار برد که بر مبناي آن، می توان او را از پیشقدمان حساب دیفرانسیل دانست. 
زندگی ارشمیدس- همچون زندگی هر ریاضیدان دیگری که تامین کامل داشته باشد و بتواند همه ممکنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا درآورد- با آرامش کامل می گذشت. در سال 287 قبل از میلاد كه رومیان شهر سیراکوز را به تصرف خود درآوردند، سردار رومی مارسلوس دستور داد که هیچ یک از سپاهیانش حق اذیت و آزار، توهین و ضرب و جرح این دانشمند و متفکر مشهور و بزرگ را ندارند. با این وجود، ارشمیدس قربانی غلبه رومیان بر شهر سیراکوز شد. او به وسیله یک سرباز مست رومی به قتل رسید و این در حالی بود که در میدان بازار شهر در حال اندیشیدن به یک مسئله ریاضی بود. می گویند آخرین کلمات او این بود : دایره های مرا خراب نکن. به این ترتیب، زندگی ارشمیدس بزرگترین دانشمند تمام دوران ها خاتمه پذیرفت. این ریاضیدان بی دفاع 75 ساله، در 287 قبل از میلاد درگذشت. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ارسطو

بازديد: 209

ارسطو 
فيلسوف يوناني (384 ق.م- 323 ق.م)


ارسطو در سال 384 پيش از ميلاد در شهر استاگيرا واقع در مقدونيه كه در 300 كيلومتري شمال آتن قرار دارد، به دنيا آمد. پدر او دوست و پزشك پادشاه مقدونيه، جد اسكندر مقدوني بود. ارسطو در جواني براي تحصيل در آكادمي افلاطون، راهي آتن شد و توسط  او، عقل مجسم (Nous) آكادمي نام گرفت. وي پس از مرگ افلاطون، آكادمي را ترك نموده، به آسياي صغير رفت و در آنجا با  دختر يك خانواده ثروتمند و پر نفوذ ازدواج كرد. بعد از مدت نه چندان طولاني، فيليپ پادشاه مقدونيه، ارسطو را براي آموزش فرزندش اسكندر به دربار خود دعوت نمود. زماني كه اسكندر 13 ساله بود، ارسطو شروع به تربيت وي كرد و حدود 12 سال به اين كار مشغول بود، پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را با نام «لوكيون» بنا نهاد. برخلاف آكادمي افلاطون كه در آن بيشترين تاكيد بر رياضيات، سياست و فلسفه نظري بود، در لوكيون به پژوهش هايي در مورد زيست شناسي، روان شناسي، اخلاق، هنر و شعر نيز پرداخته مي شد. شواهد نشان مي دهد كه در اين مقطع زماني، ارسطو از حمايت هاي همه جانبه و فراوان اسكندر برخوردار بوده است؛ به طوري كه با كمك هاي او موفق به تاسيس اولين باغ وحش تاريخ شد. 
با مرگ اسكندر در سال 323 پ. م، آتني ها برعليه حكومت مقدوني شورش كردند. ارسطو نيز از اثرات اين شورش در امان نماند. در اين زمان، يكي از روحانيون آتن برعليه ارسطو شكايت كرد كه او منكر تاثير صدقه و قرباني است. بدين ترتيب، ارسطو مجبور به فرار از آتن  گرديد تا مانع جنايت دوم آتنيان برضد فلسفه شود و يك سال بعد از اين واقعه، در سن 63 سالگي درگذشت. 
بيشتر آثار به جا مانده از ارسطو، كتب مدون گردآوري شده توسط خود او نيست؛ بلكه جزوات درسي است كه شاگردانش تهيه كرده اند. سبك نوشتن او برخلاف افلاطون، فاقد آراستگي هاي ادبي است. آثار ارسطو تمام علوم يونان باستان به غير از رياضيات را شامل مي شود. وي برخي از شاخه هاي علوم را، تقريباً براي اولين بار در تاريخ بشر، به شكلي جدي و مدون مورد توجه و بررسي قرار داده است.
با دقت در تمام فعاليتهاي ارسطو، اشتياق عجيب وي به مشاهده گري دنيا و تفسير آن مشاهدات آشكار مي گردد. ارسطو بر خلاف استادش، تلاشي در به پرواز درآوردن پرنده ذهن نمي كرد و ترجيح مي داد با نوعي واقع گرايي، خوب ببيند و سپس مشاهداتش را با وضع قوانين دقيقي مورد بررسي قرار دهد. او با جرأت تمام، اين گونه مشاهدات و تفسير آن بر اساس قوانين مشخص را به تمام شاخه هاي علم تعميم مي داد. از اين رو، هنگام مطالعه ارسطو با نجوم ارسطو، زيست شناسي ارسطو، روانشناسي ارسطو، سياست ارسطو و..... مواجه مي شويم. اگرچه تا به امروز اكثر نظريات ارسطو در علوم طبيعي، از جمله مركزيت كره زمين، تفاوتهاي  فيزيولوژيك زن و مرد يا رد نظريه اتمي دموكريتوس و سقوط اجسام به زمين با سرعتهاي متفاوت بر اساس وزن و برخي نظريات ديگر رد شده ، اما تقسيم بندي علوم ارسطو و حتي بعضي از نوشته هاي او در زمينه علوم طبيعي تا هزاران سال در تاريخ بشري تاثير به جا گذاشته است. همين موضوع باعث شده تا اين ادعا مطرح شود كه نظريات ارسطو پيشرفت علوم را هزار سالي به عقب انداخته است. 
مهمترين مبحثي كه هنگام مطالعه ارسطو با آن مواجه مي شويم، نه فقط  مشاهدات او، بلكه شيوه تفسير و استنتاجي است كه او براي اين مشاهدات و در مجموع ، براي تفكر وضع كرده است. در واقع، در ميان مطالب مطروحه از سوي ارسطو، مطلبي كه كمتر از همه مورد دستبرد زمان واقع شده، همان منطق ارسطو است. مهمترين اثر ارسطو در منطق، ارغنون (Organon) است كه شامل پنج بخش مقولات (Categories)، تعبيرات (On Interpretation)، تحليل (Analytics)- كه خود شامل دو بخش است- مي باشد. 
ارسطو تمام علوم را در دايره فلسفه مي داند. او دانش بشري را به سه بخش عمده فلسفه نظري، فلسفه عملي و فلسفه ادبي تقسيم مي كند. فلسفه ادبي شامل مواردي همچون شعر، ادبيات، سخنراني و چيزهايي نظير اين است. فلسفه عملي هم دربرگيرنده مواردي نظير اخلاق، سياست و اقتصاد مي باشد. او فلسفه نظري را نيز به سه بخش عمده تقسيم مي كند : 1- علوم طبيعي نظير فيزيك و زيست شناسي 2- رياضيات 3 - فلسفه، متافيزيك و خداشناسي . 
همانطور كه گفته شد، مشهورترين كارهاي ارسطو در علوم طبيعي ، اشتباهات علمي اوست. قسمت دوم فلسفه نظري او رياضيات است كه به علت عدم علاقه، چندان وارد موضوع نمي شود. قسمت سوم فلسفه نظري ارسطو كه بيشتر موضوع مورد بحث ماست، فلسفه متافيزيك اوست . 
ارسطو در اين مبحث معرفت شناسي با استادش افلاطون موافق است كه آگاهي و علم بر كليات تعلق مي گيرد و نه بر عالم محسوسات كه همان عالم جزييات است. افلاطون عقيده داشت كه اين كليات يا به عبارت ديگر مثالها هستند كه تشكيل عالم واقعي را مي دهند و محسوسات ما غير واقعي و در واقع پرتوي از عالم مثال هستند. اختلاف ارسطو با افلاطون از همين جا شروع مي شود. ارسطو بر خلاف استاد معتقد است كه اين كليات و مثالها فقط ذهني هستند و وجود خارجي ندارند. به عبارت ديگر، بر خلاف افلاطون كه ديدي آبژكتيو دارد، ارسطو از نگرشي سابژكتيو نسبت به اين موضوع برخوردار است. شايد بتوان اين اختلاف را به خلق و خوي اين دو متفكر نسبت داد. ارسطو فاقد شور و هيجان افلاطون در خيال پردازي و پرواز ذهن است، اما در عوض مشاهده گري حرفه اي است كه بيشترين بهره را از حواس خود مي برد. 
ارسطو با مشاهده يك شيء در جهان، دو تفسير از آن ارايه مي دهد :  يكي تفسيري كه به حالت بالقوه اش مربوط مي شود و ديگري كه به حالت بالفعل آن مرتبط است. براي مثال، از نظر او، يك دانه بالقوه يك گياه كامل است. زماني كه اين قوه به فعليت درآمد، به گونه اي بالفعل تبديل به يك گياه مي شود. يا اينكه، خاك بالقوه مي تواند كوزه باشد و با تبديل شدن به كوزه، اين قوه به فعليت در مي آيد.
به نظر ارسطو، براي دگرگوني هايي كه در اطراف ما رخ مي دهد، چهار علت اوليه وجود دارد : 1- علت مادي (Material Cause) 2- علت صوري (Formal Cause) 3- علت سومي كه ذكر مي كند، علت فاعلي يا محركه (Efficient Cause) است، كه اين امر اسباب تغيير را فراهم مي آورد، مانند نقش نجار در تبديل چوب به صندلي . 4- آخرين دليل بروز تغييرات، علت غايي (Final Cause) است. 
ارسطو نيز مانند افلاطون، ولي به گونه اي ديگر، وجود را داراي سلسه مراتب مي داند و باز مانند او در سلسله مراتبش دچار نوعي كمال گرايي به شيوه اي متفاوت از افلاطون مي شود. براي مثال، او به سلسه مراتبي از جماد - نبات - حيوان - انسان معتقد است كه  در هر مرحله از اين سلسله مراتب، وجود كمال مي يابد و به درجه بالاتري صعود مي كند. 
به عقيده ارسطو، وجه تمايز و برتري انسان نسبت به حيوان، عقل اوست؛ پس عقلانيت يكي از بالاترين درجات كمال است. در رده بندي ارسطو، عقل مجرد و صرف - كه كاملاً  در حالت صورت و فعل است، نه به شكل ماده و هيولي- در رأس قرار دارد.
خداي ارسطو هم خالق جهان نيست، بلكه محرك اوليه جهان است. زيرا ارسطو مانند بسياري از يونانيان باستان به وجود جهاني ازلي و ابدي معتقد است. او در اين باره مي گويد : « اين خدا، خدايي نيست كه جهان را مستقيماً و به وسيله نيروهاي خاصي بچرخاند، خدا جهان را به شيوه اي مي گرداند كه معشوقي عاشقش را». 
پس خداي ارسطو شخصاً هيچ گونه دخالتي در امور دنياي ما نمي كند و نظاره گري صرف (مانند خود ارسطو!!!) مي باشد. تنها منظره اي كه مي بيند، فقط خود اوست، زيرا نظاره بر اين جهان ناقص، موجب نقص او هم مي شود؛ در حاليكه كه او كمال مطلق است. 
در فلسفه اخلاق ارسطو كه متاثر از فلسفه نظري اوست، خير و سعادت هر موجود در غايتي است كه براي او معين شده است. از آن جايي كه كمال انسان در عقلانيت مشخص شده، پس خوشبختي و سعادت انسان در زندگي مبتني بر عقلانيت است. به عقيده ارسطو، عقلانيت چنين حكم مي كند كه فضيلت اخلاقي در امري باشد كه حد وسط و تعادل در آن رعايت شده باشد. از اين رو، ارسطو به انتخاب شجاعت ميان تهور و ترس و نيز اقتصاد ميان بخل و اسراف و...... توصيه مي كند.
ارسطو در سياست نيز راه وسط را دنبال مي كند و از سويي به مخالفت با دموكراسي بر مي خيزد. دموكراسي بر اين اصل استوار است كه همه مردم با هم برابرند، در حاليكه به اعتقاد او اصلاً اينطور نيست و در اين نوع حكومت، ارباب بر برده، مرد بر زن، اشراف بر عامه مردم و ... برتري دارد. در ضمن، چون در دموكراسي حكومت به دست عامه مي افتد و عامه مردم را مي توان به راحتي فريب داد، پس امكان سقوط و اضمحلال اين نوع حكومت زياد است. در نظر ارسطو، با اينكه حكومت آريستوكراسي (اشرافي) در كل نسبت به دموكراسي ارجحيت دارد؛ اما داراي معايب خاص خود نيز مي باشد. زيرا معمولاً منجر به استبداد يا حكومت پول و ثروت بر مردم مي شود. پيشنهاد ارسطو، تركيبي از اين دو نوع حكومت يا در واقع حد واسطي ميان آنهاست؛ بدين شكل كه مثلاً گروهي از مردمان برتر(احتمالا گروهي از اشراف)، با هم به اداره كشور بپردازند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه احمد شاملو

بازديد: 371

احمد شاملو
شاعر، نویسنده، ادیب و مترجم ایرانی (1304- 1379)

احمد شاملو، شاعر، نویسنده، فرهنگ ‌نویس، ادیب و مترجم ایرانی، در بيست و يكم آذرماه سال ۱۳۰۴ در تهران؛ در خانه ي شماره ي ۱۳۴ خیابان "صفی‌علیشاه" به دنيا آمد. تخلص* او در شعر، "الف. بامداد" و "الف. صبح" بود. پدرش، "حیدر" نام داشت که تبار او به گفته ي شاملو در شعری از مجموعه‌ی مدایح بی‌صله، به کابل برمی‌گشت؛ نام مادرش، "کوکب عراقی" بود. شاملو دوره‌ی کودکی خود را به دليل شغل پدر که افسر ارتش بود، در شهرهایی چون "رشت"، "سمیرم"، "اصفهان"، "آباده" و "شیراز" گذراند؛ به همین دلیل شناسنامه ي او در شهر رشت گرفته شده ‌است.
وي دوران دبستان را در شهرهای "خاش" و "زاهدان" و "مشهد" سپري كرد و از همان دوران به گردآوری مواد فرهنگ عامه پرداخت. او دوره ي دبیرستان را در شهرهاي "بیرجند" و "مشهد" و "تهران" گذراند و با به پايان رساندن سال سوم در دبیرستان "ایرانشهر" تهران، به شوق آموختن دستور زبان آلمانی در سال اول دبیرستان صنعتی ثبت‌نام کرد. 
در اوایل دهه ي ۲۰ خورشیدی پدرش برای سر و سامان دادن به تشکیلات از هم پاشیده ي ژاندارمری به "گرگان" و "ترکمن ‌صحرا" فرستاده شد. از اين رو شاملو همراه با خانواده به "گرگان" رفت و به ناچار در کلاس سوم دبیرستان ادامه ي تحصیل داد. وي در همان زمان در فعالیت‌های سیاسی شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر شد و به زندان شوروی در رشت منتقل گردید. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه) رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشه‌وری و جبهه ي دموکرات آذربایجان به همراه پدرش دستگیر شد و به مدت دو ساعت جلوی جوخه ي آتش قرار گرفت تا از مقامهاي بالا کسب تکلیف کنند. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت و برای همیشه ترک تحصیل نمود.
 
ازدواج نخست و چاپ نخستین مجموعه ي شعر
شاملو در سن بیست و دو سالگی، ۱۳۲۶، با "اشرف الملوک اسلامیه" ازدواج کرد. هر چهار کودک او، "سیاوش"، "سامان"، "سیروس" و" ساقی" نتيجه ي این ازدواج هستند. در همین سال، نخستين مجموعه ي اشعار او با نام "آهنگهای فراموش شده" به چاپ رسيد و همزمان کار در نشریه هايي مثل "هفته ي نو" را آغاز كرد.
وي در سال ۱۳۳۰ شعر بلند "بيست و سه" و مجموعه اشعار "قطع نامه" را به چاپ ‌رساند و در سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، مشاوره ي فرهنگی سفارت مجارستان را به عهده داشت.
 
دستگیری و زندان 
با کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ و بسته شدن فضای سیاسی ایران، پلیس مجموعه ي اشعار شاملو با نام "آهنها و احساس" را در چاپخانه سوزاند و با یورش ماموران به خانه ي او، ترجمه ي "طلا در لجن" اثر "ژیگموند موریس" و بخش عمده ي کتاب "پسران مردی که قلبش از سنگ بود" اثر "موریوکایی" با شماري داستان کوتاه نوشته ي خود شاملو و تمام یادداشت‌های کتاب "کوچه" از بين رفت و با دستگیری "مرتضی کیوان"، نسخه‌های یگانه ای از نوشته ‌هایش از جمله "مرگ زنجره" و "سه مرد از بندر بی‌آفتاب"، از سوي پلیس ضبط ‌شد که دیگر هرگز به دست نيامد. 
شاملو فرار كرد، اما پس از چند روز به دست ماموران در چاپخانه ي روزنامه اطلاعات دستگیر شد و به عنوان زندانی سیاسی او را به زندان موقت شهربانی و زندان قصر بردند. در زندان علاوه بر شعر، به نوشتن دستور زبان فارسی روي آورد و داستان بلندی به روش "امیر ارسلان" و "ملک بهمن" نوشت که در انتقال او از زندان شهربانی به زندان قصر از بین رفت. سرانجام شاملو در سال ۱۳۳۴ پس از یک سال و چند ماه از زندان آزاد شد.
 
ازدواج دوم و انتشار هوای تازه
شاملو در سال ۱۳۳۶ با "طوبی حائری" ازدواج كرد؛ دومين ازدواج او نیز مانند ازدواج نخست، مدت کوتاهی دوام ‌آورد و چهار سال بعد، در ۱۳۴۰، از همسر دوم خود نیز جدا ‌شد. در این سال با انتشار مجموعه اشعار "هوای تازه"، خود را به عنوان شاعری برجسته تثبیت [ =بر جاي داشت ] كرد. این مجموعه حاوی سبک تازه اي است و برخي از مشهورترين اشعار شاملو همچون "پریا" و "دخترای ننه دریا" در این مجموعه منتشر شده ‌است. وي در همین سال به پژوهش در مورد اشعار "حافظ"، "خیام" و "بابا طاهر" روی ‌آورد. پدر شاملو در همین سال فوت كرد. وي در سال ۱۳۴۰ هنگام جدایی از همسر دومش همه چیز از جمله برگه‌های پژوهشي کتاب کوچه را رها نمود.
 
فعالیت‌های سینمایی و تهیه ي نوار صوتی
در سال ۱۳۳۸ شاملو اقدام جدیدی را مبني بر تهيه ي داستان "خروس زری پیرهن پری" برای کودکان آغاز كرد. وي در همین سال، فیلم مستند "سیستان و بلوچستان" را برای شرکت "ایتال کونسولت" تهيه كرد. این آغاز فعالیت سینمایی جنجال‌آفرین احمد شاملو بود. او به ويژه در نوشتن فیلمنامه و دیالوگ‌نویسی پركار بود. در سالهای پس از آن و به ‌ویژه با مطرح شدنش به عنوان شاعری نام آور، منتقدان گوناگون، حضور سینمایی او را کمرنگ دانستند. خود او می‌گفت: 
"شما را به خدا نام آنها را فیلم نگذارید." 
و برخي، شعر معروف او دریغا که فقر/ چه به آسانی/ احتضار فضیلت است را اين گونه تعبير مي كنند که فعالیت‌های سینمایی او تنها برای امرار معاش بوده ‌است. شاملو در این باره می‌گوید: 
"کارنامه ي سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!"
وي در سال ۱۳۳۹ با همکاری "هادی شفائیه" و "سهراب سپهری"، اداره ي سمعی و بصری وزارت کشاورزی را بنا نهاد و به عنوان سرپرست آن سرگرم کار ‌شد.
 
ازدواج سوم
شاملو در چهاردهم فروردین ۱۳۴۱ با "آیدا سرکیسیان" آشنا شد. این آشنایی تاثیر بسیاری بر زندگی او داشت و نقطه ي عطفی در زندگی او به شمار مي رفت. در این سالها شاملو در برتري کامل آفرینش هنری به سر می‌برد و پس از این آشنایی دوره ي جدیدی از فعالیت‌های ادبی او آغاز شد. آیدا و شاملو در فروردین ۱۳۴۳ ازدواج كردند و در ده "شیرگاه" (مازندران) اقامت گزيدند و تا آخر عمر در کنار يكديگر زندگی كردند. شاملو در همین سال دو مجموعه شعر به نامهای "آیدا در آینه" و "لحظه‌ها و همیشه" را منتشر كرد و سال بعد نیز مجموعه‌ ای به نام" آیدا، درخت و خنجر و خاطره" منتشر گرديد و در ضمن برای بار سوم، کار پژوهش و گردآوری کتاب "کوچه" آغاز شد.
در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه ي "خوشه" را به عهده گرفت. همکاری او با نشریه ي "خوشه" تا ۱۳۴۸ که نشریه به دستور ساواک بسته شد، ادامه داشت. در این سال او به عضویت کانون نویسندگان ایران نیز در آمد. وي در سال ۱۳۴۷ پژوهش در مورد غزلیات حافظ و تاریخ زمان حافظ را آغاز كرد. نتیجه ي این پژوهش، بعدها به انتشار دیوان جنجالی حافظ به روایت او انجامید.
در اسفند ۱۳۵۰ شاملو مادر خود را نیز از دست داد. در همین سال برای پژوهش و تدوین کتاب "کوچه"، به فرهنگستان زبان ایران فراخوانده شد و به مدت سه سال در آنجا ماند.
 
سفرهای خارجی
شاملو در دهه ي ۱۳۵۰ نیز به فعالیت‌های گسترده ي شعر، نویسندگی، روزنامه نگاری (از جمله همکاری با کیهان فرهنگی و آیندگان)، ترجمه، سینمایی (از جمله تهیه ي گفتار برای چند فیلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر) و شعرخوانی خود (از جمله در انجمن فرهنگی گوته و انجمن ایران و امریکا) ادامه داد. در ضمن به مدت سه ترم به تدریس مطالعه ي آزمایشگاهی زبان فارسی در دانشگاه صنعتی پرداخت. در سال ۱۳۵۱ به دليل درمان آرتروز شدید گردن به پاریس سفر كرد تا تحت عمل جراحی قرار گیرد و سال بعد، ۱۳۵۲، مجموعه اشعار "ابراهیم در آتش" را به چاپ ‌رساند. در ۱۳۵۴ دانشگاه رم او را فراخواند تا در کنگره ي "نظامی گنجوی" شرکت کند و از اين رو رهسپار ایتالیا شد. وي در همین سال فراخوان دانشگاه "بوعلی" برای سرپرستی پژوهشکده ي آن دانشگاه را به مدت دو سال پذيرفت.
در سال ۱۳۵۵ انجمن قلم و دانشگاه "پرینستون" او را برای سخنرانی و شعرخوانی فرا خواند و از همین رو رهسپار ایالات متحده شد. در این سفر، او به سخنرانی و شعرخوانی در" بوستون" و "برکلی" پرداخت و پیشنهاد دانشگاه "کلمبیای" نیویورک برای تدوین کتاب کوچه را نپذيرفت. وي همچنين با شاعران و نویسندگان نام آور جهان همچون "یاشار کمال"، "آدونیس"،" البیاتی" و "وزنیسینسکی" از نزدیک دیدار كرد. این سفر سه ماه طول كشيد و پس از آن شاملو به ایران بازگشت.
هنوز چند ماه نگذشته بود که او دوباره به عنوان اعتراض [ =خرده گيري ] به سیاستهای دولت ایران، کشور را ترک و به امریکا سفر كرد و طي یک سال زندگی در آنجا، در دانشگاههای گوناگوني سخنرانی نمود. وي در سال ۱۳۵۷ از آمریکا به انگلستان رفت و براي مدتی سردبیری هفته‌نامه ي "ایرانشهر" در لندن را به عهده گرفت.
 
انقلاب و بازگشت به ایران
چند هفته پس از پیروزی انقلاب ایران و سقوط رژیم شاهنشاهی، شاملو به ایران باز گشت. در همین سال، نشر "مازیار"، نخستين جلد از کتاب "کوچه" را در برش و قالب وزیری منتشر كرد. شاملو در ضمن به عضویت هیات دبیران کانون نویسندگان ایران در آمد و به کار در مجله ها و روزنامه‌های گوناگون پرداخت. او در سال ۱۳۵۸ سردبیری هفته‌نامه ي کتاب "جمعه" را به عهده گرفت كه با انتشار کمتر از چهل شماره از آن توقیف شد.
شاملو در این سالها مجموعه اشعار سیاسی خود را به صورت کتاب و نوار صوتی با نام "کاشفان فروتن شوکران" منتشر كرد. از جمله اشعار این مجموعه، "مرگ وارطان" است که شاملو گفت تنها برای فرار از اداره ي سانسور، "مرگ نازلی" نام گرفته و در حقيقت برای بزرگداشت "وارطان سالاخانیان"، مبارز کمونیست ایرانی بوده ‌است.
از سال ۱۳۶۲ با بسته‌تر شدن فضای سیاسی ایران، چاپ آثار شاملو نیز متوقف گرديد. هر چند خود شاملو از تلاش باز نماند و کار ترجمه، تالیف و سرودن شعر را ادامه داد. وي در این سالها با همکاری همسرش آیدا، تمركز ويژه ي خود را بر کتاب "کوچه" نهاد و ترجمه ي رمان "دن آرام" را نیز بر عهده گرفت. تا آنکه ده سال بعد، با کمی ‌بازتر شدن فضای سیاسی ایران، آثار شاملو به صورت محدود اجازه ي انتشار يافت.
او در سال 1367به آلمان سفر كرد تا به عنوان میهمان فراخوانده ي دومین کنگره ي بین‌المللی ادبیات با نام "جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور" در این کنگره شرکت کند. عنوان سخنرانی شاملو در این کنگره، "من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!" بود.
در سال 1369، از سوي دانشگاه "UC" برکلی به عنوان میهمان به آمریکا سفر کرد. سخنرانی وی با نام "نگرانی‌های من و مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ"، واکنش گسترده ای در مطبوعات فارسی زبان داخل و خارج کشور داشت و مقاله هاي زیادی در نقد سخنراني شاملو نوشته شد. در این سفر دو عمل جراحی مهم روی گردن شاملو صورت گرفت؛ با این حال او چندین شب شعر برگزار كرد و همچنين به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه" UC" برکلی دانشجویان ایرانی به تدريس زبان، شعر و ادبیات معاصر فارسی پرداخت. در سال ۱۳۷۰ پس از سه سال دوری از کشور، به ایران بازگشت و تا آخر عمر دیگر از کشور خارج نشد.
 
سرانجام
سالهای آخر عمر شاملو کم و بیش در انزوایی گذشت که به او تحمیل شده بود. از سویی تمایل به خروج از کشور را نداشت و در این باره گفت: 
"راستش بار غربت سنگین‌تر از تاب و توان من است… چراغم در این خانه می‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می‌خورد و نانم در این سفره‌است." 
از سوی دیگر، اجازه ي هیچ‌گونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمی‌شد و بيشتر آثار او از جمله کتاب" کوچه" سالها در توقیف مانده بودند. بیماری او نیز به شدت آزارش می‌داد و با شدت گرفتن بیماری مرض قندش و پس از آن که در بيستو ششم اردیبهشت ماه ۱۳۷۶، در بیمارستان ایران ‌مهر پای راست او را از زانو قطع کردند روزها و شب‌های دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سالها کار ترجمه و به‌ ويژه تدوین کتاب "کوچه" را ادامه داد و گهگاه، شعر یا مقاله‌ای از او در یکی از مجله هاي ادبی منتشر می‌شد. او در دهه ي هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوه ي نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوه ي نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شده‌اش را با این شیوه منتشر کرد.
سرانجام در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹، چند ساعت پس از آنکه دکتر مداوا كننده اش، او و آیدا را در خانه شان در شهرک دهکده ي "فردیس کرج" تنها گذاشت، درگذشت. آرامگاه او در "امامزاده طاهر" کرج است.
 
برگرفته از :
www.asheghoone.com
http://sabouteh.parsiblog.com
http://www.shamlou.org
http://www.shamlu.com/faMajor.htm
http://www.boxdl.com
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ابوعلي سينا

بازديد: 179

ابوعلي سينا  
پزشك و فيلسوف ايراني (370 – 428 ﻫ.ق)

ابوعلي حسين بن عبدالله معروف به ابوعلي سينا در سال ۳۷۰ هجري قمري درخرميشن از توابع بخارا متولد شد. او پزشك ، رياضيدان ، فيلسوف و منجم بزرگ ايراني بود . پدرش عبدالله در دستگاه سامانيان محصلي ماليات را عهده داربود و مادرش ستاره نام داشت. وي در بلخ پرورش يافت و قرآن و ساير علوم را آموخت. استاد وي عبدالله ناتلي بود كه از رجال مشهور قرن چهارم هجري به شمار مي رفت. او در هجده سالگي، چنانچه خود نوشته است، همه علوم را فرا گرفته بود. در بيست و يك سالگي دست به تاليف و تصنيف زد، در بيست و دو سالگي پدرش را ازدست داد و خود متصدي شغل پدر گرديد. اما به علت نابساماني اوضاع سياسي ، بخارا را ترك نمود و به گرگانج پايتخت امراي مامونيه خوارزم و نزد خوارزمشاه علي ابن مامون و وزيرش ابوالحسين احمدبن محمد سهيلي رفت. در اين هنگام، محمود غزنوي بر خوارزم نفوذ يافته بود و از دانشمندان دربارخواسته شد كه به غزنين به خدمت سلطان محمود بروند. ابوعلي سينا كه از تعصب آن پادشاه خبردار بود ، به همراهي ابوسهيل مسيحي از خوارزم گريخت و از راه ابيورد و طوس به قصد گرگان حركت كرد تا به قابوس بن وشمگيركه به عنوان ياريگر و حامي دانشمندان شهرت يافته بود، بپيوندد. اما وقتي كه پس از مشقات بسيار بدان شهر رسيد، قابوس مرده بود. 
ابوعلي سينا ناچار به قريه اي در خوارزم بازگشت. اما پس از مدت كوتاهي دوباره به گرگان رفت و اين بار ابوعبيد جوزجاني، يكي از با وفاترين شاگردانش به خدمت او پيوست و در اين سفر بود كه كتاب « المختصرالاوسط» و كتاب «المبدا» و «المعاد» و بخشي از كتاب معروف «قانون» و «نجات» را تاليف كرد. 
ابوعلي سينا در حدود سال ۴۰۵ هجري قمري به ري رفت و فخرالدوله ديلمي را كه بيماربود، معالجه كرد. ولي مدت زيادي در آن شهرباقي نماند و در اوايل سال بعد به قزوين و از آنجا به همدان رفت و حدود نه سال در آن شهر به سر برد. در اين جا مورد توجه شمس الدوله ديلمي قرار گرفت و در سال ۴۰۶ هجري قمري به وزارت رسيد و تا سال ۴۱۱ هجري قمري در اين مقام باقي ماند.
 در سال ۴۱۲ هجري قمري شمس الدوله درگذشت و پسرش سماالدوله به جاي او نشست. سماالدوله مانند پدر مي خواست كه ابوعلي سينا وزارت را قبول كند، اما شيخ نپذيرفت و توسط معاندان به مدت چهار ماه در حبس به سر برد. وي در اين مدت، تعدادي از كتب و رسالات مهم خود را تاليف نمود. شيخ الرئيس بعد از رهايي از حبس باز مدتي در همدان بود و آنگاه ناشناخته با شاگردش ابوعبيد جوزجاني به اصفهان نزد علاء الدوله كاكويه رفت. آن پادشاه او را به گرمي و احترام بسيار پذيرفت. ابوعلي سينا از اين زمان تا آخر عمر در خدمت علاء الدوله كاكويه بود. در نخستين جمعه ماه مبارك رمضان شيخ الرئيس را روي تخت رواني كه با دو اسب كرند حمل مي شد ، نهاده بودند. رفته رفته غروب افق را مي پوشاند. عصر بود و بانگ موذن مومنان را به نماز دعوت مي كرد. 
همچنانكه ابوعلي سينا دست لرزانش را به سمت شاگردش دراز مي كرد، سرفه هاي شديد و پي در پي  پيكرش را مي لرزاند و چند قطره خون در كنار لبانش پديدار شد، و فقط قدرت يافت اين چند كلمه را ادا كند : 
«فرمانروايي كه طي اين سالها جسم مرا به اين خوبي اداره مي كرد ، متاسفانه در وضعي نيست كه به كارش ادامه دهد. گمان كنم وقت آن رسيده كه خيمه ام را بر چينم ». 
ابوعبيد با چهره خيس از اشك سعي كرد چيزي بگويد ، ولي كلمه اي از دهانش خارج نشد. نمي فهميد و نمي خواست بفهمد. 
شيخ الرئيس نفس نفس مي زد و بعد از مدتي مكث ، فرمود : 
« سعي كن نوشته هايم را جمع آوري كني . آنها را به تو مي سپارم . خداوند هر سرنوشتي را كه استحقاق دارد، برايش تعيين مي كند». 
ساكت شد . پلكهايش را بر هم گذاشت و در همان حال گفت : 
« ابوعبيد، دوست من ، اكنون برايم قرآن بخوان . چند آيه از قرآن تلاوت كن» . 
آن روز اول ماه رمضان سال ۴۲۸ هجري قمري بود . شيخ الرئيس ابو علي سينا در حالت بيماري در حاليكه تنها پنجاه و هفت سال از عمرش مي گذشت، درهمدان دار فاني را وداع گفت و در همانجا مدفون شد. آرامگاه او اكنون در آن شهر است. 
در مشرق زمين فلسفه يوناني هيچگاه مفسري با عمق و دقت ابوعلي سينا نداشته است. ابوعلي سينا فلسفه ارسطو را با آراي مفسران اسكندراني و فلسفه نو افلاطوني تلفيق كرد و با نبوغ خاص خود آنها را با نظر يكتا پرستي اسلام آموخت و به اين طريق، در فلسفه مشايي مباحثي آورد كه در اصل يوناني آن سابقه نداشت.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه آيزاك نيوتن

بازديد: 163

آيزاك نيوتن
فيزيكدان انگليسي (1642- 1727)

«آيزاك نیوتن» در روز 25 دسامبر 1642، یعنی سال مرگ گالیله متولد شد. خانواده‌ اش از طبقه متوسط  بودند و در مجاورت دریا در قریه «وولستورپ» زندگي مي كردند. نیوتن قبل از موعد متولد شد و چنان ضعیف بود که مادرش اميدي به زنده ماندن او نداشت. پدرش اسحق نام داشت و در 30 سالگی، قبل از تولد فرزندش درگذشت. وي مردی ضعیف، با رفتار غیرعادی، زودرنج و عصبی مزاج بود. مادرش هانا آیسکاف زنی مقتصد، خانه داری صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت بود. 
آیزاک دوره کودکی شاد و خوبي نداشت. زيرا سه ساله بود که مادرش با بارناباس المیت کشیش مرفه كه دو برابر وي سن داشت، ازدواج کرد. جدایی از مادر تاثير نابهنجاري بر شخصیت او گذاشت و نوع رفتارهاي بعدي وی نسبت به زنان را نیز شکل داد. نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد، اما یکبار (شاید هم دو بار) نامزد کرد. به نظر می‌آيد که تمرکز او تنها روی کارش بوده است. نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر زندگي كرد، برای وی سالهای دردناکی بود. داستانهایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام، ده مجاور را که مادرش در آن زندگی می‌کرد، از دور ببیند. آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دو مدرسه کوچک دهکده‌های اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفت که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند. 
 
کشف استعداد 
زماني كه نيوتن 15 ساله بود، مادرش قصد داشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند، اما دايي او که کشیشی به نام ویلیام آیسکاف بود، متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجود دارد. بدین ترتیب، ویلیام آیسکاف، مادر را متقاعد کرد که کودک را به دانشگاه کمبریج (که خودش نیز از شاگردان قدیمی آن بود) بفرستد. در آن زمان، کمبریج، آکسفورد را از مقام اولي كه داشت، برانداخته و به قلب پیوریتانیسم انگلیس و کانون زندگی روشنفکری آن کشور تبديل شده بود .نیوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون نمود. وي در یکی از روزهای سال 1663 یا 1664 شعار زیر را در کتابچه یادداشت خود وارد کرد : افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من، حقیقت است. او از کارهای دکارت در هندسه تحلیلی شروع کرده، سریعاً تا مبحث روش های جبری پیش آمده بود. در آوریل 1665 که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دوره آموزشی او که می‌توانست چشمگیرترین دوره در کل تاریخ دانشگاه باشد، بدون هیچگونه شناسایی رسمی به اتمام رسید.
در حدود سال 1665 مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه، دانشجویان خود را مرخص کرد. نیوتن به زادگاه خود مراجعت نمود. درهمین زمان بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت، زیرا تمام کتابها و جزوه‌های خود را در دانشگاه جا گذاشته بود. او فکر خود را آزاد گذاشت تا تنها از منابع خاص خود استفاده نماید. در این زمان، نیوتن 22 سال داشت، ولی بیش از ارشمیدس و دکارت درباره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود. نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بود، عناصر بی نهایت کوچک قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشت. 
 
داستان سیب نیوتن 
این داستان که گفته مي شود سقوط سیبی از درخت، نیوتن را به فکر کشف جاذبه عمومی انداخته است، به نظر درست می‌آید. او از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد : چرا سیب به پایین و نه بالا سقوط می‌کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی‌افتد؟ در نهايت، این اندیشه‌ها او را به کشف قانون نیروی گرانش رهنمون شدند. زمانيکه نیوتن توانست پاسخ این پرسش را بیابد، در واقع یکی از قانونهای فیزیک را کشف کرده بود که هم اكنون بر تمام عالم حکمفرماست.
 
کشفیات نیوتن 
نيوتن پس از شیوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعی مادرش، طی 18 ماه به آگاهی ها و کشفياتي، بیش از آنچه که دانشمندان دیگر در طول عمر خود كسب مي كنند، دست یافت. او در طي این 18 ماه ، ساخت و ساز قانون نیروی گرانش را آغاز کرد، درباره نور و رنگهای آن پژوهش کرد، دلیل جزر و مد را کشف کرد، قوانین و حرکات بخصوصی را به درستی تشخیص داده و معادله‌هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانش مکانیک شد. نیوتن معتقد بود که نه تنها زمین، نیروی گرانش دارد، بلکه تمام اجسام و اجرام از چنین خصوصیتی برخوردارند.
روزی منشوری را در دست گرفت و اجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد. او با این کار کشف کرد که نور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه‌ای منحرف شده و به 7 پرتو نور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می‌شود. آنها رنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بیناب نامیده می‌شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش.
بالاخره طاعون ریشه کن شد و نيوتن به لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند و 3 سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در مورد ماهیت و طبیعت نور کرد. او همچنین نخستین دوربین نجومی آینه‌ای را ساخت. تلسکوپ آینه‌ای رصدخانه مونت پالومار در کالیفرنیا - که آینه آن 5 متر قطر دارد- نیز بر اساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است. 
 
دوران میان سالی و بیماری نیوتن 
نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتی عصبی شد، كه اولين بار، ظاهراً در سال 1678 و دومین بار، يكسال بعد از فوت مادر او بود. وی به مدت 6 سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاشهای ذهنی دست کشید. دوران مابین 1686-1684 از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد. 
در سال 1687 در سن 45 سالگی، قانون جاذبه زمین و سه قانون درباره حرکت را در کتابش - که به زبان لاتین نوشته شده بود- منتشر کرد. نیوتن به مطالعات عظیم دیگری نيز پرداخت که تا به امروز هم کامل نشده است. وي با بکار بردن قوانین حركت و قانون جاذبه عمومی، فرو رفتگی زمین را در دو قطب آن- که نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می‌باشد- محاسبه کرد و به کمک این محاسبه، درصدد برآمد تا سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد. نیوتن، تغییرات وزن اجسام را برحسب تغییر عرض جغرافیایی مکان بدست آورد و نیز ثابت کرد که هر جسم توخالی که به سطوح مروی هم مركز و متجانس محدود شده باشد، نمی‌تواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرار دارند، اعمال کند.
نیوتن در پاییز سال 1692 هنگامی که به سن50 سالگی نزدیک می‌شد، به سختی مریض و بستری گرديد؛ بطوری که از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دچار بی‌خوابی مفرط گردید که به تدریج به بی‌خوابی کامل تبدیل شد. خبر کسالت شدید نیوتن در قاره اروپا انتشار یافت. لیکن بعد از آنکه خبر بهبودی او را دادند، دوستانش شادمان گردیدند. حکومت بریتانیا به منظور قدردانی از خدمات این دانشمند بزرگ، یک منصب بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال 1700 میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد؛ منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد.
در همان سال به عضویت آکادمی علمی فرانسه نیز انتخاب شد. در سال 1705 ملکه انگلستان به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال زياد، اعطای این افتخار بیشتر به دليل خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است، تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال. 
 
نیوتن از نگاه خودش 
وی چندی پیش از اين كه فوت كند، با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته‌اش گفت : « من نمی‌دانم به چشم مردم دنیا چگونه می‌آیم، اما در چشم خود به کودکی می‌مانم که در کنار دریا بازی می‌کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می‌کند؛ در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان نامکشوف مانده و در جلوی او گسترده است». آخرین روزهای زندگی وی تأثر برانگیز و از جنبه انسانی، قوی و عمیق بوده است. اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی‌بهره نماند، لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیر زندگانی خویش نشان داد، بر اهميت وي مي افزايد. 
 
وداع با دنیا 
در آخرین روزهای زندگی، از درد جانگداز آسوده بود و در نهایت آرامش در 20 مارس 1727 در 84 سالگی در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسیار در « وست مینستر» آبی به خاک سپرده شد. برای قدردانی از این دانشمند بزرگ، واحد نیرو را نیوتن نامیده‌اند. بدون تردید می‌توان گفت كه در تاریخ بشریت، نامی مافوق نیوتن وجود نداشته و هیچ اثری از لحاظ عظمت و بزرگی مانند کتاب اصول او نخواهد بود. 
 
 نظریه هاي گوناگون در مورد نیوتن 
لاپلاس بزرگترین ادامه دهنده اکتشافات نيوتن درباره‌ او چنین می‌گوید : 
«کتاب اصول بنای معظمی است که تا ابد، عمق دانش نابغه بزرگی را که کاشف مهمترین قوانین طبیعت بوده است، به جهانیان عرضه خواهد داشت».
لاگرانژ در ارتباط با نيوتن بيان مي دارد :
«نیوتن خوشبخت بود که توانست دستگاه جهان را توصیف کند، افسوس که در عالم بیش از یک آسمان وجود ندارد». 
ولتر از مشهورترین ستایش كنندگان او چنین نوشته است : 
«ای رازدار آسمانها و ای جوهر ابدی، به راستي تو نسبت به نیوتن حسادت نمی‌ورزی؟»

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه آندره موروا

بازديد: 179

آندره موروا
نویسنده و مورخ فرانسوی ( ۱۸۸۵ - ۱۹۶۷ )

«آندره موروا» (Andre Maurios) يكي از نویسندگان بزرگ فرانسوی است كه اصالت یهودی دارد و نام اصلی او «امیل هرزوگ» (Emile Herzog) است. وي در سال 1885 در شهر «البوف» متولد شد و پس از پايان تحصیلاتش در «البوف» و  سپس در شهرهای «روان» و «کان»، مسئولیت نظارت بر کارخانه نساجی خانواده‌اش را به مدت ده سال بر عهده گرفت. 
وي در جنگ جهانی اول از طرف ارتش فرانسه به سمت رابط و مترجم در بین نیروهای فرانسه و انگلیس انتخاب شد. از اين رو با روحیات انگلیسي‌ها از نزدیک آشنایی یافت و این آشنایی باعث شد که طي مدت سی‌ سال، آثار ادبی، تاریخی و تحقیقی گوناگوني درباره انگلستان بنویسد. بهترین آثار او در اين زمان، رمان «خاموشیهای سرهنگ برامبل» (Les Silences du Colonel Bramble) (1918) و گفتگوهاي «دکتر اُ. گریدی» (Les Discours du Docterur O’Grady) (1921) است؛ شرح حالي طنزآمیر و سرگرم کننده از یاران زمان جنگ که موروا را به مردم شناساند. 
از دیگر رمانهای موروا که جنبه افسانه‌ای هم دارد، مي توان به «برنار کنه» (Bernard Quesnay) (1926) و «اقليمها» (Climats) (1928) اشاره كرد. موروا همچنین آثاری در شرح حال عده‌ای از نویسندگان و شاعران انگلستان دارد که رنگ دلپذیر داستانی به خود گرفته و موجب شهرت او در انگلستان گشته است. برخي از اين آثار عبارتند از : 
«چهار مطالعه انگلیسی» (Quatre etudes anglaises) (1927)، «اهل سحر و اهل منطق» (Magiciens et Logiciens) در شرح حال و آثار شاعران معاصر انگلیسی، «آریل یا سرگذشت شلی» ((Ariel ou la vie de Shelly (1923)، «شرح حال مستندی از دیزریلی» (Disraeli) (1927) و «بایرون» (Byron) (1930). 
آندره موروا، بیشتر شهرت خود را مدیون همین زندگینامه‌ است که از شیوه خاصی برخوردار بوده و مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفته است. وی با آنکه در این آثار به اسناد و مدارك روي مي آورد، از آنها نامی نمی‌برد و به سرگذشتها، صورت داستانی دلپذیري می‌بخشد. آثار دیگر او در این رشته عبارت است از : 
«تورگنیف» (Tourgeniev) (1913)، «ولتر» ((Voltaire (1935)، «شاتو بریان» (Chateaubriand) (1938)، «اولمپیو یا سرگذشت ویکتور هوگو» (Olympio ou la vie de Victor Hugo) (1945)، «در جستجوی مارسل پروست» ((A la recherché de Marcel Proust (1939)، «للیا یا زندگی ژورژ ساند» (Lelia ou la vie de Geouge Sand)، «سه دوما» Les Trois Dumas)) (1957)، «پرومته یا سرگذشت بالزاک» (Promethee ou la vie de Balzac) (1962). 
موروا كه در زمان جنگ دوم جهانی در امریکا به سر مي برد، پس از پایان جنگ (1946) به فرانسه بازگشت. آثار تاریخی موروا با بهره‌مندی از بهترین و مستندترین منابع [ =سرچشمه ها ]، به نقطه‌های تاریک تاریخ روشنی می‌افکند كه از آن جمله است : 
«ادوارد هفتم و عصر او» (Edouard VII et son temps) (1933)، «تاریخ انگلستان» (Histoire d’ Angleterre) (1937)، «تاریخ امریکا» Histoire des Etats-Unis)) (1943)، «تاریخ فرانسه» Histoire de la France)) (1947) و مانند آن. 
مقاله‌های موروا بیشتر لحن شخصی دارد، مانند : «این است اندیشه‌های من» (Mes Songes que voici) (1932)، «پنج چهره از عشق» (Cinq Visages de l’amour) (1942) و مطالعه‌ای تحقیقی درباره پنج رمان‌نویس فرانسوی که در همان سال تکامل یافت و با نام «هفت چهره» (Sept Visages) منتشر شد. مجموعه «خاطرات» Memoires)) موروا در سال 1942 انتشار یافت که به سبب نقدهای ادبی که در آن وجود دارد، از ارزش فراوان برخوردار است. موروا در آثار نمایشی نیز آزمایشی کرد و نمایشنامه «بیگناهان با دستهای پر» (Aux Innocents les mains pleines) را در سال 1955 نوشت. «گلهای ماه سپتامبر» (Les Roses de September) از ديگر آثار موروا است كه در سال 1956 منتشر شد. آثار موروا حس انسان‌دوستی، دانايي و هوشیاری فراوان او را آشكار مي سازد. موروا در سال 1939 به عضویت آکادمی فرانسه انتخاب شد و در آن زمان، يكي از شخصيتهاي درجه اول ادبيات اين كشور به شمار مي‌رفت.
 
برگرفته از :
http://www.ketabnews.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه آندره ژيد

بازديد: 335

آندره ژيد 
نويسنده فرانسوي ( 1869- 1951)

آندره پل ژيد در سال ۱۸۶۹ به دنيا آمد و از نظر ذهنيت و روحيه به آينده تعلق داشت؛ وي « زمان متغير» را فعالانه تجربه مي كرد و در تلاش براي ساختن آينده بود .ژيد از ريشه مذهبي دوگانه اي برخوردار بود : پدرش پروتستان و مادرش كاتوليكي بسيار ديندارتر و جزمي تر از شوهرش بود. پدر آندره به فاصله كمي پس از تولد او درگذشت.
وي در كنار دو بانوي سختگير مذهبي (مادر و مادربزرگش) رشد كرد و البته راه و روش زنانه را هم آموخت .حساس بودنش موجب شد كه احساس جنسي تند و تيزي پيدا كند. به استمنا پناه برد، اما نتوانست آن را ترك كند و از احساس گناه رنج مي برد. 
« تا بيست و سه سالگي از هرگونه ارتباط جنسي بركنار بودم و رنج مي بردم . چنان آشفته و پريشان بودم كه همه جا مي گشتم تا بلكه لبي پيدا كنم و لبانم را بر آن بچسبانم ».
در اين شرايط ، براي منحرف كردن تب و تاب جنسي اش، به نوشتن روي آورد و اولين كتاب خود را با نام « يادداشتهاي آندره والتر» در بيست و دو سالگي منتشر كرد؛ اين كتاب، داستان جواني را باز مي گويد كه در نهايت، خود آندره ژيد است. 
در سال ۱۸۹۱ كه به الجزيره سفر كرد، براي اولين بار با فاحشه اي خوابيد .چهار سال بعد در افريقا ، باز هم با اسكار وايلد ديدار كرد  و تحت تاثير او دل به دريا زد و به همجنس گرايي تن در داد .
با اين وجود، به هنگام بازگشت به فرانسه در سال 1895 با دختر عموي خود ، «مادلن روندو» ازدواج كرد. آندره ژيد اين زن را « ام » (مخفف اميلين) مي ناميد، و او را بيشتر به سبب شخصيت والايش دوست مي داشت تا زيبايي اش. وي هرگز با اين زن همبستر نشد. 
زماني كه همسرش محروميت جنسي خود را با اعتقادات شديد كاتوليكي تسلي مي بخشيد، آندره ايمان مذهبي خود را به تدريج از دست مي داد. ژيد در دفتر خاطرات محرمانه خود، دو تعريف و يك اعتراف را يادداشت مي كند  :
« من به كسي مي گويم «بچه باز» كه همانطور كه از خود كلمه بر مي آيد، عاشق پسرهاي جوان باشد و به كسي مي گويم «همجنس گرا» كه به مردان بالغ گرايش دارد...».
«... بچه بازها كه من هم يكي از آنان هستم ، بسيار نادرند، ولي همجنس گراها بسيار بيشتر از آنند كه من فكر مي كردم. اينكه اين عشقها چگونه به وجود مي آيند، و اين روابط چگونه شكل مي گيرند، براي من كافي نيست تا بتوانم بگويم امري طبيعي است. من عقيده دارم كه خوب است، چون هركدام از دو انسان درگير اين رابطه، با چنين كاري در درون خود، احساس تعالي، اعتماد و رضايت خاطر مي كند… ». 
ژيد مانند بسياري از افراد، براي توجيه اميال خويش در برابر محرمات مذهبي ، فلسفه اي بنياد نهاد. وي در سال ۱۸۹۷ در كتاب مائده هاي زميني، به دفاع پرشوري از « لذت و ... » پرداخت .او در اين كتاب چنين استدلال مي كند كه تمام اميال طبيعي، سودمند بوده و مايه تندرستي است، و بدون اين اميال، زندگي لطف خود را از دست مي دهد .
« وقتي از عملي لذت مي برم ، براي من دليل خوبي است كه آن عمل را انجام بدهم. بنابراين لذتي را كه موجب شادي، سرور جان و اميال عاشقانه ات مي شود، مادامي كه لبانت براي بوسيدن هنوز شيرين است، سيراب كن!»
چنان زندگي كن كه « زندگيت بدون ترس از نتايج محرماتي كه اخلاقيات رسمي بر تو تحميل مي كند ، پذيراي هر رويدادي باشد ».
اما ژيد خطر افراط كاري را به خواننده كتاب خود هشدار مي دهد و در آخر، از او مي خواهد كه :
« كتاب مرا به دور بينداز، مگذار متقاعدت كند ! گمان مبر كه حقيقت تو را كس ديگري مي تواند برايت پيدا كند ...به خود بگو كه اين كتاب هم چيزي نيست، مگر يكي از هزاران شيوه رويارويي با زندگي. تو راه خويش را بجوي! » 
 ژيد براي سالها بت «پيشروها» بود و محافظه كاران او را «منحرف كننده جوانان» مي دانستند.  اما او پاسخ ميداد ؛ سقراط نيز (كه اكنون يكي از خدايان اين محافظه كاران محسوب مي شود)، از چنين تهمت هايي به دور نبوده است.
در سال ۱۹۴۷ و زماني كه ژيد هفتاد و هشت ساله بود، آكادمي سوئد جايزه ادبيات نوبل را به او اهدا كرد. وي مي نويسد : 
« بزرگترين الهه تقدير پيوسته در گوشم زمزمه مي كند كه ديگر چيز زيادي از عمرت باقي نمانده است».
تا زمان مرگش (۱۹ فوريه ۱۹۵۱)، بحث و جدل هاي فراواني پيرامون شخصيت و نفوذ او در جريان بود و « سيل انتقاد» از چپ و راست ، كمونيستها و كاتوليكها، تا لب گور او را دنبال مي كرد. فرانسه هنوز نميداند كه آيا اين مرد همان شيطان بود كه براي دگرگون كردن «اخلاقيات» جسميت يافته بود، يا اينكه بزرگترين نثرنويس فرانسه پس از آناتول فرانس بود؟
او هنرمند بزرگي بود ، اما تنها كساني مي توانند او را دوست بدارند كه در مشكلات، آزارها و رنجهايي كه مي برد، سهيم باشند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه آنتوني رابينز

بازديد: 125

آنتونی رابینز 
نويسنده امريكايي (1960) 

آنتوني يا توني رابينز نويسنده و سخنران مقتدرامريكايي در 29 فوريه 1960 در كاليفرنيا بدنيا آمد. شهرت عمده او به خاطر سلسله كتاب هايش در زمينه موفقيت است. آنتوني رابينز بيش از نيمي از عمر خود را صرف کمک به ديگران کرده، تا عظمت وجود  خود را کشف نموده و آن را بهتر سازند. او يکي از موفق ترين افراد ایالات متحده در زمينه بهبود عملکرد ديگران است. وي بنيانگذار و رئيس هيأت مديره بنياد آنتوني رابينز است که به منظور کمک به افراد براي رسيدن به موفقيت هاي فردي و حرفه اي تأسيس شده است. رابينز براي بهبود عملکرد کارکنان ، با سازمانهايي از قبيل IBM، American express ، Mac Daglas ، AT&T و ارتش ايالات متحده و همچنين تيم هاي ورزشي لس آنجلس و قهرمانان مدال طلاي المپيک همکاري داشته است. وي همچنين مورد مشاوره بسياري از چهره هاي معروف جهاني بوده و در مورد بازسازي شهر شفيلد که چهارمين شهر بزرگ انگلستان است، طرف مشورت بوده است. وي درصدد است تا با کمک به افراد، جهان را به جاي بهتري براي زيستن تبديل نمايد. او مي خواهد به افراد جامعه کمک کند تا سرنوشت خود را به دست گيرند، روابط  خود را با ديگران بهبود بخشند، به دنبال هدفهاي ارزشمند زندگي خود بروند، بر ناکامي هاي عاطفي يا مالي غلبه کنند و به سهم خود، به جامعه و کشور خدمت نمايند. سالهاست که او بدون خودخواهي، نيرو و منابع خود را در اختيار نيازمندان قرار داده است. وي در سال 1991 بنيادي غيرانتفاعي را بوجود آورد که هدف آن، کمک به کودکان عقب مانده، افراد بي خانمان، سالمندان و زندانيان است.  رابينز از روش هاي گوناگوني براي بالا بردن سطح زندگي خود  و ديگران استفاده مي نمايد . او بر اين اعتقاد است که فرايند تفکر و ارزيابي، چيزي جز پرسش و پاسخ دروني نمي باشد. مي دانيم که نحوه تفکر و ارزيابي ما (که خود ارزيابي هم به عوامل گوناگون و موقعيت آن بستگي دارد )، احساس ما را شکل مي دهد و با توجه به اينکه يک شخص هر چقدر هم که عاقل و بالغ باشد، بر مبناي احساسات خود و نه بر اساس فکر خود عمل مي کند، پس نوع احساس ما در هر لحظه، رفتار ما را شکل داده و اين رفتارها و عادت هايي که شايد در بسياري از مواقع، متوجه ميزان بازدارندگي آنها نمي شويم و سرانجام سرنوشت ما را رقم مي زنند. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگینامه آنتوان دوسنت اگزوپرى ( خالق شازده كوچولو )

بازديد: 305

نويسنده فرانسوي (1900- 1944)

«آنتوان دوسنت اگزوپرى» در روز بيست و نهم ژوئن سال ۱۹۰۰ ميلادى در شهر «ليون» به دنيا آمد و در سى و يكم ماه جولاى منتهي به فاصله چهل و چهار سال، چشم از جهان فرو بست. وي در تابستان به دنيا آمد و در تابستان هم از دنيا رفت. وقتى كه او متولد شد، تنها شش ماه از تولد قرن بيستم مى گذشت. نام اصلي او « آنتوان ژان باپتيست مارى روژ اگزوپرى» بود، اما در خانه او را « تونيو» صدا مى زدند. والدين « تونيو كوچولو» هر دو از تبار اصيل و اشراف زادگان ولايات بودند و به اعتبار اينكه « قوش» پرورش مى دادند و پرندگان كوچك را شكار مى كردند، به آنها « قوشى ها» مى گفتند.
سابقه تاريخى اين خانواده به جنگ هاى صليبى مى رسد. اين خانواده در اصل متعلق به منطقه مركزى فرانسه و ناحيه اى موسوم به « ليموزن» بودند. در شرح حال اين خانواده چنين آمده كه پدربزرگ پدر آنتوان همدوش «لافائيت» در جنگ هاى استقلال آمريكا جنگيده است. به « تونيو كوچولو» به خاطر طره تابدارش، خورشيد شاه لقب داده بودند!
نام پدر اگزوپرى، ژان و نام مادرش، مارى بود. آنها در تاريخ ۸ ژوئن سال ۱۸۹۶ ميلادى با هم ازدواج كردند. فرزندان اول و دوم آنها دختر بودند كه به ترتيب نامشان را مادلن و سيمون گذاشتند. آنتوان، اولين فرزند پسر آنها در روز ۲۹ ژوئن سال ۱۹۰۰ ميلادى به دنيا آمد.
دو سال بعد، يعنى در سال ۱۹۰۲ چهارمين فرزند خانواده كه پسر بود به دنيا آمد و نامش را فرانسوا گذاشتند و سرانجام پنجمين فرزند خانواده و سومين نوزاد دختر خانواده در سال ۱۹۰۳ متولد شد و نامش را گابريل گذاشتند. گابريل نور چشم آنتوان بود و بسيار به او علاقه  داشت. طولى نكشيد كه مصيبت مرگ پدر خانواده، ضربه بزرگى به آنها وارد ساخت؛ بدين معنى كه در غروب روز ۱۴ مارس سال ۱۹۰۴ پدر آنتوان اگزوپرى در ايستگاه راه آهن نزديك املاك خانواده همسرش گرفتار حمله قلبى شد و در حالى كه تنها چهل و يك سال داشت، فوت كرد! در اين زمان، هنوز آنتوان چهار سالش تمام نشده بود. مارى مادر جوان و بيوه كه در اين موقع تنها ۲۸ سال داشته و درآمد ثابتى هم نداشت، با پنج فرزند كوچك، روزگار سختى را آغاز كرد. 
آنتوان تحصيلات اوليه را در مدارس نخبه كاتوليك گذراند. در مدرسه بچه ها او را تاتان صدا مى زدند. معروف است كه تاتان قبل از شروع كلاس براى بار دوم صبحانه مى خورد!
وي قصد داشت وارد دانشكده نيروى دريايى شود، ولى در امتحان ورودى موفق نشد و به ناچار رشته مهندسى معمارى را انتخاب كرد. در اوايل دهه بيست ميلادى، به هوانوردى روى آورد و متوجه شد كه اين دقيقاً همان حرفه مورد علاقه اوست و تا هنگام مرگ همچنان هوانورد باقى ماند. اگزوپرى نخست در غرب آفريقا و سپس در آمريكاى جنوبى به عنوان بخشى از وظايفش، جان خود را به خطر انداخت؛ تا آنجا كه دوبار دچار سوانح هوايى وخيمى شد و به طور معجزه آسايي نجات يافت. در يكى از اين دو حادثه، نزديك ترين دوستش، مرمو به هلاكت رسيد و او به شدت متاثر شد. اگزوپرى اولين امتحان دانشگاهى خود را در ژوئن سال ۱۹۱۶ در سوربن گذراند و تنها دو نفر در آن امتحان قبول شدند، كه يكى از آن دو نفر بود. از همان دوران نوجوانى، تحمل اش نسبت به ناملايمات محيط و رفتار شاگردان مدرسه چشمگير بود. شاگردان مدرسه وقتى نمى توانستند او را به خاطر شوق بي حدش به نوشتن مسخره كنند، چيز جديدي پيدا مى كردند كه معمولاً به شوخى كثيفى ختم مى شد. مثلاً دماغش دستمايه خوبى بود، آن را به شيپور تشبيه مى كردند و به او مى گفتند : « نمى خواهى كمى براى ما شيپور بزنى؟» و براى بيشتر اذيت كردن به او مى گفتند : « وقتى بارون مياد، سرت را پايين نگهدار! ممكنه شيپورت خيس بشه!» آنتوان به اين طعنه ها اعتنايى نمى كرد و واكنشى نشان نمى داد.
اگزوپرى معتقد بود : « آنچه مرد را زنده نگه مى دارد، قدم برداشتن و به جلو رفتن است، حتى اگر به پرتگاه ختم شود، پس يك قدم ديگر، يك قدم ديگر لازم است، براى قدم هاى ديگر. هميشه قدم هايى براى برداشتن هست، فقط بايد به پيش بروى »! 
اگزوپرى واقعاً عاشق كارش بود و اغلب به گفته يكى از انديشمندان اشاره مى كرد كه : « اگر كارت را دوست داشته باشي، به پايدارترين شادى هاى زمين دست يافته اى». اگزوپرى مى گفت : هواپيما وسيله است، نه هدف. كسى جان خود را براى هواپيما به خطر نمى اندازد؛ همان طور كه كشاورز تنها براى نفس شخم زدن، شخم نمى زند. هواپيما وسيله اى است براى گريختن از شهرها و اگزوپرى مى گفت ...» پرواز كارى مردانه است، عظمت حرفه پرواز در اين است كه مردان را به يكديگر پيوند مى دهد و به ايشان مى آموزد كه نعمت حقيقى در زندگى، داشتن رابطه با انسان ها است، نه تملك اشياى مادى». اگزوپرى به شدت عاطفى بود. روزى در نامه اى به مادرش نوشت : « دنيا را گشته ام ، روزهاى سختى را گذرانده ام، اما تمام آن سال ها و شادى ها ارزش يك نوازش مادرانه تو را نداشت». 
در سن 21 سالگي، به عنوان مکانيک در نيروي هوايي فرانسه مشغول به کار شد و در طول دو سال خدمت خود، فن خلباني و مکانيکي را فرا گرفت؛ چنان که از جمله هوانوردان خوب و زبردست ارتش فرانسه به شمار مي‌رفت. وي به مدت چندين سال در راههاي هوايي فرانسه- افريقا و فرانسه- امريکاي جنوبي پرواز کرد. در سال 1923 پس از پايان خدمت نظام به پاريس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همين زمان بود که نويسندگي را آغاز کرد.
در سال 1930 بار ديگر به فرانسه بازگشت و در شهر آگه که مادر و خواهرش هنوز در آنجا اقامت داشتند، عروسي کرد. شهرت نويسنده با انتشار داستان « پرواز شبانه» آغاز شد که با مقدمه‌اي از آندره ژيد در 1931 انتشار يافت و موفقيت قابل ملاحظه‌اي به دست آورد. حوادث داستان در امريکاي جنوبي مي‌گذرد و نمودار خطرهايي است که خلبان در طي طوفاني سهمگين با آن روبرو مي‌‌گردد و همه کوشش خود را در راه انجام وظيفه به کار مي‌برد.
در سال 1939 اثر معروف اگزوپري به نام « زمين انسان‌ها» براي نخستين بار منتشر گرديد و از طرف فرهنگستان فرانسه موفق به دريافت جايزه شد. پس از شكست فرانسه از آلمان در سال ۱۹۴۰، اگزوپرى به نيويورك رفت و در آن شهر بيش از دو سال به نوشتن مشغول بود، اما به هنگام گشايش جبهه دوم و پياده شدن قواي متفقين در سواحل فرانسه، بار ديگر با درجه سرهنگي نيروي هوايي به فرانسه بازگشت. در31 ژوئيه‌ 1944 براي پروازي اکتشافي بر فراز فرانسه اشغال شده، از جزيره کرس در درياي مديترانه به پرواز درآمد، و پس از آن ديگر هيچگاه ديده نشد. دليل سقوط هواپيمايش هيچگاه مشخص نشد، اما در اواخر قرن بيستم و پس از پيدا شدن لاشه هواپيما، اينطور به نظر مي رسد که برخلاف ادعاهاي پيشين، او هدف آلمانها واقع نشده است. زيرا اثري از تير بر روي هواپيما ديده نمي‌شود و به احتمال زياد، سقوط هواپيما به دليل نقص فني بوده است.
اگزوپرى در ارتباط با جنگ عقيده جالبى داشت و مى گفت : 
«نبايد درباره كسانى كه به جنگ مى روند، شتاب زده قضاوت كرد، بلكه اول بايد وضع شان را درك نمود». 
از نظر او، كساني به جنگ مي روند كه خوي وحشي گري داشته باشند. در بازگشت از صحنه جنگ بيان داشت: « فداكارى هايى كه طرفين جنگ در دفاع از برداشت خود از حقيقت مى كنند، به مراتب از محتواى ايد ئولوژى آنها مهمتر است».  او بر اين اعتقاد بود كه بحث كردن بر سر ايدئولوژى فايده اي ندارد، زيرا مي توان ثابت كرد كه همه ايدئولوژى ها درست اند، اما در عين حال مى بينيم كه همه آنها مخالف يكديگرند و اين گونه بحث ها اميد نجات و رستگارى انسان را به يأس تبديل مى كند؛ در حالى كه آدمى همه جا نيازهاى يكسان دارد. به همين دليل، اگزوپرى به هيچ ايدئولوژى معينى گرايش نداشت. وقتى هواپيمايش بر فراز مديترانه ناپديد شد، دوستانش چند صفحه ماشين شده از نوشته هاى « تيار دوشاردن» را در منزلش  پيدا كردند. اگزوپرى پيرو مكتب پاسكال بود و هر جا كه مي رفت، حتي در سفر، كتاب پاسكال را  به همراه داشت. وي اهميت مذهب را به خوبى درك مى كرد. مذهبى كه در آثارش ديده مى شود، از نوع مذهب جنجالى، بدهيبت و چندش آور نيست. 
اگزوپرى براى دوران كودكى احترام عميقى قائل بود. در سال هاي اقامتش در نيويورك ( 1943) ، كتاب « شازده كوچولو» را براى كودكان به رشته تحرير درآورد. ماجراى شازده كوچولو اديبانه و غريب به نظر مى رسد : بچه شيطانى است كه از گوشه اى دور در عالم هستى به خاطرعدم تفاهم با گل سرخ دردسرساز، سياره خود را ترك كرده ، راه غربت ها را در پيش مى گيرد ، به سوى مكان هاى ناشناخته حركت مى كند و با شتاب به سوى منطق انسان هاي بالغ در شش سياره همسايه پيش مي رود. آدم هايى كه در اين سياره ها زندگى مى كنند، يكى از يكى مضحك تر بوده، مايه تمسخر و خنده مي باشند. شازده كوچولو در صحرا فرود مى آيد و با هوانوردى كه راوى قصه است، آشنا مى شود و پيش از آنكه در هواى رقيق ناپديد شود، درس هاى سودمندى از يك روباه مى گيرد. اين كتاب آشكارا نماينده عروج، عزيمت، جدايى و مرگ اگزوپرى است. علاقه اگزوپرى به خلق شازده كوچولو از اينجا ناشى مي شد كه مى گفت : 
« مدت زيادى ميان آدم هاى بزرگ زندگى كرده ام و آنها را از نزديك ديده ام، اما چيز زيادى از آنها ياد نگرفتم». 
خالق شازده كوچولو در دنياى بزرگ ترها تنهاست و بسيار تنهاست.
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

بررسی نظریات لئو‌سيمونويچ ويگوتسکي

بازديد: 219

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

بررسی نظریات لئو‌سيمونويچ ويگوتسکي

استاد گرامی :

تهیه و تنظیم :

بهار 1394

 

 

نظریه لئو‌سيمونويچ ويگوتسکي:

حوزه­ ی رشد انسان اخیراً شاهد افزایش قابل ملاحظه تحقیقاتی بوده است که به بافت فرهنگی که افراد در آن زندگی می کنند، می پردازند. تحقیقاتی که فرهنگ ها و گروه های قومیِ موجود در فرهنگ ها را مقایسه می کنند، ما را در مورد وجوه مشترک و تفاوت های فردی در رشد آگاه می سازند. در نتیجه، پژوهش میان فرهنگی و چند فرهنگی به ما کمک می کند تا به مشارکت عوامل زیستی و محیطی در زمانبندی، ترتیب ظاهر شدن و تنوّع رفتار کودکان و بزرگسالان سر و سامان بدهیم. (بِرک، به نقل از سیّد محمّدی، 1381، ص 39)

در گذشته،‌ مطالعات میان فرهنگی روی تفاوت هایِ فرهنگیِ گسترده در رشد تأکید می کردند برای مثال،‌ آیا کودکان یک فرهنگ از نظر رشد حرکتی از کودکان فرهنگ دیگر پیشرفته تر هستند یا در تکالیف عقلانی بهتر از آنها عمل می کنند- امّا این رویکرد ما را وادار می کند تا به غلط نتیجه بگیریم که یک فرهنگ در تقویّت رشد برتر است، در حالیکه فرهنگ دیگر ناقص است. از این گذشته، این رویکرد به ما کمک نمی کند تا بفهمیم چه تجربه هایی به تفاوت های فرهنگی در رفتار کمک می کنند. (همان) این روز ها بیشترِ پژوهش ها رابطه­ی شیوه های خاصّ فرهنگی با رشد را بررسی می کنند.

خدمات ویگوتسکی نقش مهمّی را در این روند ایفا کرده است. این دیدگاه بر نحوه ای که فرهنگ ـ ارزشها، ‌اعتقادات، ‌سنّت ها و مهارت های یک گروه اجتماعی ـ به نسل بعدی منتقل می شود، تمرکز می کند. به عقیده­ی ویگوتسکی، تعامل اجتماعی به ویژه گفتگوهای یاری گرانه با اعضای آگاه جامعه برای اینکه کودکان شیوه های تفکّر و رفتاری را فرا بگیرند که فرهنگ جامعه را می سازد،‌ بسیار ضروری است.

 

ویگوتسکی معتقد بود وقتی که بزرگسالان و همسالان خبره تر به کودکان کمک می کنند تا فعّالیّتهایی را یاد بگیرند که از نظر فرهنگی با معنی هستند، ارتباط بین آنها جرئی از تفکّر کودکان می شود. بعد از اینکه کودکان ویژگی های مهمِّ این گفتگو ها را درونی می کنند، می توانند برای هدایت کردن فکر و اعمال خودشان و فراگیری مهارت های جدید، از زبان درونی خودشان استفاده کنند. (همان)

نظریّه ویگوتسکی به ویژه در مطالعه­ی رشد شناختی با نفوذ بوده است. امّا رویکرد ویگوتسکی با رویکرد پیاژه کاملاً فرق دارد. پیاژه آموزش مستقیم توسط بزرگسالان را با اهمّیّت نمی دانست. در عوض، او روی تلاش های فعّال و مستقلّ کودکان برای با معنا کردن دنیایشان تأکید کرد. ویگوتسکی با پیاژه موافق بود که کودکان موجودات فعّال و سازنده ای هستند، امّا بر خلاف پیاژه، رشد شناختی را به صورت فرایند میانجی اجتماعی در نظر داشت به طوری که به حمایت بزرگسالان و همسالان خبره از کودکان هنگامی که می خواهند کار جدیدی را انجام دهند، وابسته است. و بالأخره، ویگوتسکی معتقد نبود که همه­ی کودکان مراحل یکسانی را پشت سر می گذارند. در عوض، به محض اینکه کودکان زبان را فرا می­گیرند، ‌توانایی تقویّت شده آنها در برقراری ارتباط با دیگران، به تغییرات پیوسته در فکر و رفتار منجر می شود که می تواند از فرهنگی به فرهنگ دیگر کاملاً فرق کند. (برک، به نقل از سیّد محمّدی، 1381، ص 40)

گرچه اغلب پژوهش هایی که از نظریّه ویگوتسکی الهام گرفته اند روی کودکان تمرکز دارند، امّا دیدگاه های او درباره­ی افراد سنین مختلف کاربرد دارد. مسئله مهمّ این است که فرهنگ ها تکالیفی را برای اعضای خود انتخاب می کنند، و تعامل اجتماعی ای که این تکالیف را احاطه کرده اند مهارت هایی را به بار می آورند که برای موفّقیّت در یک فرهنگ خاصّ‌ ضروری هستند. برای مثال، در کشور های صنعتی،‌ می بینیم که معلّمان به افراد کمک می کنند تا بخوانند، رانندگی کنند و از کامپیوتر استفاده کنند.

در بین سرخپوستان زیناکانتکوی جنوب مکزیک، افراد متخصّص به دختران جوان کمک می کنند تا فنون دشوار بافندگی را بیاموزند. در برزیل، کودکان شکلات فروش، با تحصیلات اندک یا بدون تحصیلات، در اثر خریدن شکلات از عمده فروش ها، قیمت گذاری آن با کمک بزرگسالان یا همسالان با تجربه، و چک و چانه زدن با مشتریان در خیابان های شهر، توانایی ریاضی پیشرفته ای را فرا می گیرند. (همان) یافته هایی از این قبیل نشان می دهند که کودکان و بزرگسالان توانایی های منحصر به فردی را در هر فرهنگ پرورش می دهند که در فرهنگ های دیگر وجود ندارند. دیدگاه فرهنگی به ما یادآور می شود که پژوهش در مورد رشد صرفاً بر پایه­ی اقلّیّت کوچکی از نوع بشر استوار است.

بدون در نظر گرفتن کلّ دنیا، نمی توانیم فرض کنیم زنجیره های رشدی که ما مشاهده می کنیم طبیعی هستند یا تجربه هایی که آنها را پرورش می دهند ایده آل هستند. (همان) در عین حال تأکید ویگوتسکی بر فرهنگ و تجربه اجتماعی باعث شد که او جنبه­ی زیستی رشد را نادیده بگیرد. گرچه او به اهمّیّت زیست شناسی واقف بود، در مورد نقش وراثت و رشد مغز در تغییر شناختی کمتر سخن گفته است. از این گذشته، تأکید ویگوتسکی بر انتقال اجتماعی دانش، به معنی آن است که او کمتر از سایر نظریّه پردازان بر توانایی کودکان در شکل دادن رشد خودشان تأکید کرده است. پیروان جدید ویگوتسکی، برای فرد و جامعه نقش های برابری قائل هستند. (همان)

ویگوتسکی با تأکید بر ریشه های اجتماعی زبان و تفکّر از جامعه شناسان متنفّذ فرانسوی تأسّی جست امّا تا آنجا که ما می دانیم او نخستین روانشناس معاصر بود که از مکانیسم هایی که بدان وسیله فرهنگ به صورت بخشی از طبیعت هر انسان در می آید سخن به میان آورد. وی با تأکید بر این موضوع که کارکرد­های روانشناختی حاصل فعّاليّت مغزند، در زمره یکی از نخستین مدافعان آمیزش روانشناسی شناختی- تجربی با عصب شناسی و فیزیولوژی درآمد. و بالأخره اینکه وی با این ادّعا که همه این مسائل را باید بر حسب نظریّه علمی تاریخ جامعه انسانی دریافت، اساس علم رفتاری واحد را بنیان نهاد. (ویگوتسکی، به نقل از عزبدفتری، 1372، ص 19)

روش های تکاملی و تاریخی مطالعه ماهیّت انسان در روسیه تنها به ویگوتسکی محدود نمی شد. در روانشناسی همکار مسنّ تر او، بلونسکی[21] پیش تر این موضع فکری را که درک کارکردهای پیچیده­ی ذهنی تحلیل رشدی را ایجاب می نماید، اختیار کرده بود. ویگوتسکی از بلونسکی این اندیشه را گرفته بود که «رفتار را می توان با مطالعه­ی تاریخی آن رفتار فهمید.» ویگوتسکی و اغلب نظریّه پردازان دیگر روسیِ آن زمان همچنین از کارهای علمی جامعه شناسان و مردم شناسان اروپای غربی تأثیر پذیرفته بودند. (ویگوتسکی، ترجمه بهروز عزبدفتری، 1372، ص 23)

ویگوتسکی بر این باور بود که منشأ رشد شناختی انسان در رسش جسمانی او نیست، بلکه در عوامل فرهنگی و اجتماعی ریشه دارد و این عوامل از طریق زبان و تعامل اجتماعی عمل می کنند. منطقه­ی تقریبیِ رشد[22] در این نظریّه عبارت از مجموعه تکالیفی است که کودک به تنهایی از عهده­ی آنها بر نمی آید، ولی در صورت تعامل با شخص دیگر می تواند آنها را انجام دهد. ( کریستنسن و ... ، به نقل از بشیری و ...، 1385، ص 445 ) در مقابلِ نظر پیاژه که تأکید داشت فرد با عبور از مجموعه ای از مراحل رشد می کند، نظریّه­ی ویگوتسکی قرار دارد.

ویگوتسکی معتقد است که منشأ و خواستگاه رشد شناختی در رشد جسمانی قرار ندارد؛ بلکه ریشه در تأثیرات فرهنگی و اجتماعی دارد. فرهنگ با استفاده از زبان و تعامل اجتماعی، امکان رشد را فراهم می کند (البتّه در صورتی که رشد زیستیِ زیر بنایی، به سطح مناسبی رسیده باشد). ناحیّه رشد مجاور (ZPD)، یک مفهوم محوری در نظریّه ویگوتسکی است. این مفهوم به مجموعه ای از تکالیف اشاره دارد که انجام آن برای کودک به تنهایی بسیار دشوار است. ولی در صورتی که با فرد دیگری تعامل داشته باشد، می تواند آن را انجام دهد. کودک با کمک یادگیری که در اثر و همکاری با فردی بزرگسال یا هم سنّ و سال تواناتر حاصل می شود، رشد می کند. عملاً این نظریّه بیان می دارد که آموزش، تنها در صورتی ثمر بخش خواهد بود که تکالیف در ناحیه­ی رشد مجاور مورد توجّه قرار گیرد. شاید رشد زبان، ساده ترین چیزی باشد که می تواند اهمّیّت تعامل اجتماعی را در رشد نشان دهد. (کریستنسن و ... ، به نقل از بشیری و ...، 1385، ص 452 ) هر چند پیاژه بر تعامل کودک با محیط تأکید دارد، امّا مقصود او از محیط، همان محیط فیزیکی دور و بر کودک بود. چارچوب اجتماعی و فرهنگی که کودک در آن قرار گرفته، هیچ نقشی در نظریّه پیاژه ندارد. ولی بخش عمده چیزهایی که کودک در حال رشد باید بیاموزد، شیوه های ویژه و قراردادی نگرش محیط فرهنگی او به واقعیّت است؛ یعنی چیزهایی از قبیل نقش هایی که انتظار می رود افراد مختلف یا زنان و مردان ایفا کنند، و قوانین و هنجارهای حاکم بر روابط اجتماعی در فرهنگ خاصّ کودک. در این حوزه ها، حقائق معتبر همگانی یا دیدگاههای درست از واقعیّت وجود ندارد. بنابراین، از نظر کسانیکه رویکرد اجتماعی فرهنگی به رشد دارند، کودک را نه به مثابه­ی دانشمند علوم طبیعی که به دنبال دانش «حقیقی» است، بلکه باید به عنوان تازه واردی به فرهنگی خاصّ در نظر آورد که با یادگیری نحوه نگاه کردن به واقعیّت اجتماعی از دید آن فرهنگ، سعی می کند بومی شود.

ویگوتسکی اعتقاد دارد که درک و مهارت کودکان از راه نوعی نظام شاگردی حاصل می شود، یعنی به راهنمایی افراد با اطّلاع تر. مثلاً کودک می­تواند در کسب مهارت های تازه، کودک کوچک تری را یاری دهد. او معتقد بود که درک و مهارت اساساً از طریق مفهوم شاگردی (کارآموزی) گسترش می یابد یعنی با یاری و راهنمایی افراد با اطّلاع تر (بصیر)، دنیای خود را بیشتر درمی‌یابیم و مهارت های جدید کسب می‌کنیم.

ویگوتسکی بین دو سطح رشد شناختی نیز تمایز قائل شد: یکی سطح رشد واقعی که در توانایی حلّ مسأله نمایان می شود، و دیگری سطح رشد بالقوّه که در نوع و شیوه مسأله گشایی کودک تحت راهنمایی دیگران تعیین می شود. به قول ویگوتسکی، برای درک کامل سطح رشد شناختی و فراهم آوردن شرایط مناسب برای هر کودک خاصّ، هم نیاز به دانستن سطح واقعی کودک، و هم سطح بالقوّه او داریم. ( اتکینسون و ...، به نقل از براهنی، 1385، ص 116) چون زبان وسیله­ ی اوّلیّه‌ی تبادل مفاهیم اوّلیّه‌ی اجتماعی است، ویگوتسکی رشد زبان را در رشد شناختی دارای نقشی اساسی دانست. در واقع او اکتساب زبان را مهم ترین جنبه‌ی رشد کودک می دانست. زبان در رشد مهارت ها و دانش جدید آدمی نقش مهمّی بازی می کند. هنگامی که بزرگسالان و همسالان به کودک کمک می کنند تا در تکالیف جدید تسلّط یابد، ارتباط بین آنها قسمتی از اندیشیدن او می شود. کودکان به هنگام تمرین هر مهارت جدید، از توانایی زبانی خود برای هدایت اعمال خود استفاده می کنند. بنابراین، آنچه را که پیاژه به عنوان گفتار خود محور (خود میان بین[23]) تلقّی می کرد، ویگوتسکی عنصر اساسی رشد شناختی به شمار می آورد. کودکان به منظور هدایت و جهت دادن به خودشان با خود حرف می زنند. این نوع خود آموزی، گفتارخصوصی[24] نامیده می شود. شما می‌توانید این فرایند را وقتی کودک به خودش آموزش می دهد که چگونه تکلیفی مانند بستن بند کفش را که قبلاً از شخص دیگری شنیده انجام دهد، مشاهده کنید. (همان)

 

نظریّه‌ی اجتماعی فرهنگی ویگوتسکی در گستره‌ی رشد شناختی

عدم تأکید پیاژه بر زبان، چالش دیگری را پدید آورد. این بار از جانب نظریّه ویگوتسکی که بر بستر اجتماعی رشد شناختی تأکید می کند. در اوایل کودکی، رشد سریع زبان، توانایی کودکان پیش دبستانی را برای مشارکت در گفتگوی اجتماعی، هنگام انجام دادن تکالیفی که از لحاظ فرهنگی معنا دار هستند، افزایش‌ می‌دهد. طولی نمی‌کشد کودکان درست به همان صورتی که با دیگران گفتگو می کنند، صحبت کردن با خودشان را آغاز می کنند. این‌ کار، پیچیدگی تفکّر و توانایی کنترل کردن رفتارشان را بیشتر می‌کند. (برک، به نقل از سیّد محمّدی، 1381، ص 326 )

گفتار خصوصی زمانی که کودکان پیش دبستانی به فعّالیّت های روز مرّه­ی خود مشغول هستند، آنها را زیر نظر بگیرید، بعد متوجّه خواهید شد که اغلب با صدای بلند با خودشان حرف می زنند. برای مثال، وقتی که سامی روی یک معمّا کار می کرد می گفت: «قطعه‌ی قرمز کجاست؟ حالا قطعه‌ی آبی. نه این جور در نمی آید. آنرا اینجا بگذار.» و یا اینکه اگر دو دختر بچّه‌ی پنج ساله روی یک تپّه‌ی شنی با یکدیگر بازی کنند، ‌هر یک از آنها ممکن است بدون توجّه به این حقیقت که دیگری نمی تواند مطالبی را که او می گوید، بفهمد، ‌با شور و حرارت خاصّی درباره‌ی موضوعی صحبت کند. (همان) پیاژه این اظهارات را گفتار خود محور نامید، و به این طریق عقیده‌ی خود را مبنی بر اینکه کودکان کوچک نمی توانند دیدگاه دیگران را درک کنند، ‌منعکس نمود. به همین دلیل او می گفت که صحبت آنها معمولاً صحبت برای خود است، به طوری که افکار خود را به هر شکلی که روی دهند، بدون توجّه به اینکه شنونده ای بتواند آنرا درک کند، بیرون می ریزند.

به عقیده‌ی پیاژه رسش شناختی و برخی تجربه های اجتماعی به عبارت دیگر، اختلاف نظر با همسالان سرانجام به گفتار خود محور پایان می دهد. کودکان از طریق جرّ و بحث با همسالان، در می یابند که دیگران دیدگاه هایی دارند که با دیدگاه آنان تفاوت دارد. در نتیجه، گفتار خود محور کاهش می یابد. (همان) ویگوتسکی با نتیجه گیری پیاژه که زبانِ کودکان پیش دبستانی خود محور و غیر اجتماعی است شدیداً مخالف است. او معتقد بود که کودکان برای خود گرایی و هدایت خود، با خودشان حرف می زنند. چون زبان به کودکان کمک می کند درباره رفتارشان فکر کنند و روند اعمال خود را برنامه ریزی کنند، ویگوتسکی آن را شالوده همه فرایند های شناختی عالی، از جمله توجّه کنترل شده، ‌حافظه سنجیده، برنامه ریزی، مسئله گشایی و تأمّل در نظر داشت. وقتی که کودکان بزرگتر می شوند و تکلیف ها را آسان تر می‌یابند، گفتار خود گردان آنان درونی و بی صدا می شود، که به آن گفتار درونی[26] می گویند: گفتگوی کلامی ای که هنگام فکر کردن و عمل کردن در موقعیّت های روز مرّه با خودمان انجام می دهیم. (همان) تقریباً همه‌ی تحقیقات در بیست سال گذشته، از دیدگاه ویگوتسکی حمایت کرده اند. در نتیجه، اکنون «صحبت کردن با خود» کودکان، به جای گفتار خود محور، گفتار خصوصی نامیده می شود.

پژوهش نشان می دهد که وقتی تکالیف دشوار هستند و کودکان در مورد اینکه چگونه باید پیشروی کنند گیج می شوند، از گفتار خصوصی بیشتر استفاده می کنند. ضمناً همان گونه که ویگوتسکی پیش بینی کرد، گفتار خصوصی با افزایش سنّ در خفا، صورت می گیرد و به نجوا کردن و حرکات آرام لب تبدیل می شود. و بالأخره، کودکانی که در طول یک فعّالیّت چالش انگیز، آزادانه از گفتار خصوصی استفاده می کنند، از همسالان کم حرف خود دقیق تر و در گیر تر هستند و بهتر عمل می کنند. (همان)

منشأ اجتماعی شناخت در اوایل کودکی

گفتار خصوصی از کجا ناشی می شود؟ پیش از این ذکر شد که ویگوتسکی معتقد بود یاد گیری کودکان در منطقه‌ی مجاور رشد صورت می گیرد توضیحات بیشتر درباره‌ی این اصطلاح در بخش نکات اصلی نظریّه ویگوتسکی خواهد آمد- در طول نوباوگی، ‌ارتباط در منطقه‌ی مجاور رشد عمدتاً غیر کلامی است. در اوایل کودکی، گفتگوها اضافه می شوند و بزرگسالان و همسالان ماهر تر به کودکان کمک می‌کنند تا بر فعّالیّت های چالش انگیز تسلّط یابند. سرانجام کودکان زبان این گفتگو را کسب می کنند، آن را بخشی از گفتار خصوصی خود می سازند، و از این گفتار برای سازمان دادن تفکّر و رفتارشان استفاده می‌کنند. ( بِرک، به نقل از سیّد محمّدی، 1381،‌ص 329) برای اینکه ارتباط بزرگتر ها نتیجه بخش باشد، باید با توانایی های موجود کودک کاملاً هماهنگ باشد. آیا برای دیدگاه ویگوتسکی در مورد منشأ اجتماعی گفتار خصوصی و رشد شناختی، شواهد حمایت کننده ای وجود دارد؟

در چند تحقیق، مادرانی که وقتی فرزندشان مشکل داشت حمایت بیشتری از او می‌کردند و وقتی می توانست به تنهایی تکلیف را انجام دهد کمتر از او حمایت می کردند، فرزند آنها از گفتار خصوصی بیشتر استفاده می کرد و در انجام تکلیف موفّق تر بود. (بِرک، به نقل از سیّد محمّدی، 1381،‌ص 329) پژوهش دیگری نشان می دهد که گرچه کودکان از کار کردن روی تکالیف با کمک همسالان خود بهره مند می شوند، چنانچه یار آنها یک همسال ورزیده (یعنی در آن تکلیف به خصوص ماهر باشد) یا یک فرد بزرگسال باشد، برنامه ریزی و مسئله گشایی آنها پیشرفته تر می شود ( بِرک، به نقل از سیّد محمّدی، 1381، ص 329) و تعارض و اختلاف نظر با همسالان در پرورش رشد شناختی، به اندازه ای که کودکان اختلاف نظر خود را حلّ می کنند، اهمّیّت ندارد. ( بِرک، به نقل از سیّد محمّدی، ‌1381، ص 329)

اهمیت فرهنگ و زمینه اجتماعی - تاریخی در تحول شناختی

ویگوتسکی (۱۹۸۱) جنبه‌های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی بسیار با اهمیت می‌داند و به باور او کنش متقابل میان یادگیرنده و محیط اجتماعی‌اش تعیین کننده اصلی رشد شناختی اوست. «خاستگاه» روان آدمی اجتماع است و فرایندی که به آن شکل می‌دهد ارتباط است. بنا به گفته وولفلک (۱۹۹۵)، در حالی که پیاژه کودک را به صورت یک دانشمند کوچک توصیف می‌کند که عمدتا به تنهایی جهان هستی را می‌سازد و می‌فهمد، ویگوتسکی بر این باور است که رشد شناختی کودک عموما به مردمی که در دنیای او زندگی می‌کنند وابسته است. دانش‌ها، اندیشه‌ها، نگرش‌ها و ارزش‌های فرد در تعامل با دیگران تحول می‌یابند. (سیف،۱۳۸۴)

کارکردهای نخستین و عالی ذهنی

 در نظریه ویگوتسکی، کارکردهای ذهنی به دو دسته کارکردهای نخستین ذهنی و کارکردهای عالی ذهنی تقسیم شده‌اند. ویگوتسکی (۱۹۷۸) با اصطلاح کارکرد به فرایندهای ذهنی مانند توجه، ادراک، حافظه و تفکر اشاره می‌کند. این کارکردهای ذهنی در سالهای آغاز عمر به طور طبیعی وجود دارند و در انسان و حیوان یافت می‌شوند. ویژگی مهم آنها غیر ارادی و ناآگاه بودن است. «به عنوان نمونه، حافظه، در شکل اولیه اش، عبارت است از شکل گیری خود به خودی یک تداعی بین دو رویداد که با هم رخ می دهند. به طور مثال، گربه صدای باز کردن در قوطی غذا را با غذا تداعی می کند» همچنین، توجه در شکل نخستین یا اولیه‌اش یک حرکت خودبه خودی و غیرارادی است؛ مثلا، هم انسان و هم حیوان پس از شنیدن یک صدای شدید، بدون اراده، به سوی آن توجه می‌کنند. کارکردهای عالی ذهنی ویژه انسان‌اند وگرچه بر اساس کارکردهای نخستین تحول می‌یابند، اما با آن‌ها از چند جهت فرق دارند. نخست اینکه، زیر کنترل انسان قرار دارند و با اراده او انجام می‌شوند.

دوم اینکه، دارای خاستگاه اجتماعی‌اند. سوم اینکه، به کمک ابزارهای روانشناختی رخ می‌دهند. فتسکو و مککلور (۲۰۰۵) در توضیح این کارکردها گفته‌اند حافظه به عنوان یک کارکرد عالی ذهنی در برگیرنده فعالیت‌هایی چون ربط دادن دو رویداد به یکدیگر با استفاده از ابزارهای روانشناختی، مانند مقایسه و یادیار (تدابیر کمک حافظه) است.

موردهای دیگر کارکردهای عالی ذهنی عبارت‌اند از استدلال منطقی، توجه انتخابی و زبان. گفتیم که کارکردهای عالی ذهنی از تحول کارکردهای نخستین ذهنی به وجود می‌آیند. آنچه به شکل گیری این فرایند کمک می‌کند عوامل اجتماعی - فرهنگی هستند. در حقیقت، کارکردهای عالی ذهنی از طریق تعامل بین فرد و زمینه اجتماعی او تحول می‌یابند. بنا به گفته ویگوتسکی (۱۹۸۱). «هر کارکرد عالی ذهنی الزاما در ابتدا یک کارکرد اجتماعی است»(سیف،۱۳۸۴) بر مبنای این نظر ویگوتسکی قاسم زاده (۲۰۰۵) عقیده دارد که بسیاری از واکنش‌های ما در زندگی و فرهنگ، کارکردهای ذهنی ما را دچار تغییر می‌کنند و قسمت‌های جدیدی به سیستم رشدی رفتار بشر می‌افزایند. فرهنگ از طریق مدل ها و استعاره‌ها به رفتار ما نظم می‌دهد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 11:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگینامه آنتوان چخوف

بازديد: 247

آنتوان چخوف
داستان نويس روسي ( 1860- 1904 )


 چخوف نويسنده اي بشردوست، آزديخواه و روشنفکر بود و داستانهاي وي حکايت از افکار مترقي او مي نمايد. او با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشکستگي، منفي بافي، کوته نظري، ستمگري، آزاديخواهي دروغين و سرانجام، صفات منفي با کمال خشونت مبارزه مي کند و جامعه عقب مانده را به آينده درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افکار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي کند.
«آنتوان پاولويچ چخوف» Anton – Tchekhov درام نويس و داستانسراي معروف روسي در 17 ژانويه سال 1860 در شهر « تاگان روگ» در شمال قفقاز در آغوش يک خانواده  بي چيز و معتقد به سنن و آداب قديمي و ملي به دنيا آمد و در دوم ژوئيه سال 1904 در 44 سالگي در «بادن وايلر» محلي واقع در جنگل سياه درگذشت.
جد چخوف از سرف هايي بود که با صرفه جويي و کار زياد آزادي و حيات خود و خانواده اش را از ارباب خويش بازخريد کرده بود. پدرش با داد و ستد جزئي اي که داشت نمي توانست هزينه ي زندگي خانواده را تأمين نمايد و از اين رو «آنتون» کوچک، در آغاز زندگي با قيافه ي شوم فقر آشنا گرديد و به اثرات مخرب آن پي برد. با آنکه چخوف در سختي و فشار زندگي مي نمود لکن با عزت نفسي که داشت کوچکترين گله و شکايتي ابراز نمي کرد و با کار و کوشش فراوان، تحصيلات مقدماتي خود را در «ژبمنازيوم » مسقط الرأس خاتمه داد و براي تحصيل در دانشکده پزشکي عازم مسکو شد و در سال 1879 در نوزده سالگي وارد دانشگاه مسکو گرديد و به تحصيل طب پرداخت. وي تنها به تحصيل در دانشکده اکتفا نکرد و با وجود ذوق فطري به نوشتن داستانها و نوول ها و مقالات در مطبوعات فکاهي سرگرم شد و به اين جهت وقتي در سال 1884 درجه ي دکتراي طب را گرفت شغل طبابت را با حرفه ي نويسندگي توأم ساخت ولي بعدها تمام اوقات خود را وقف نوشتن کرد و از اين راه مقام شامخي در دنيا به دست آورد. چخوف جز در دوره ي عموميت بيماري و يا در سالهاي 1892 و 1893 به طبابت نپرداخت. نخستين داستانهاي او با نام مستعار چخوف انتشار يافت و در سال 1886 برخي از داستانهايش به صورت کتابي به نام «داستانهاي رنگارنگ» منتشر شد، اين کتاب موفقيت بسيار کسب کرد. در سال 1887 وي نخستين نمايشنامه ي خود را به نام «ايوانف» تحرير کرد. 
آنتوان چخوف بر اثر فقر و استيصال دوران کودکي و زحمات شبانه روزي دوران جواني در سي سالگي مبتلا به بيماري خانمانسوز سل گرديد که تا پايان حيات کوتاهش مونس اين نويسنده ي بزرگ بود و بالاخره هم باعث مرگ وي شد. با آنکه چخوف مريض بود و با آنکه خودش هم طبيب و از مرض خود اطلاع داشت با اين وصف دمي از کار و کوشش دست بر نمي داشت و تقريباً تمام ساعات فراغت خود را سرگرم نوشتن بود و براي مطالعه ي روحيات و احوال عموم مردم و طبقات مختلف به مسافرتها و گردشهاي پر زحمتي تن مي داد، چنانکه در سال 1890 راه سخت و دور و دراز سيبري را در پيش گرفت و در آنجا وضع تبعيديها را مطالعه کرد و از اين سفر ره آوردي به نام «جزيره ي ساخالين» براي ستمديدگان رژيم تزاري به ارمغان آورد که در سال 1891 منتشر شد . اين کتاب تا حدودي رژيم پليس تزار را که محکومين را به جزيره ي ساخالين مي فرستاد تخفيف داد. چخوف در سال 1891 تا 1897 با پدر و مادرش در ملکي که که در نزديکي مسکو خريده بود زندگي کرد. در سال 1897 که در معرض تهديد مرض سل قرار گرفت ناگزير شد قسمت اعظم اوقات خود را در کريمه و خارجه بگذارند. وي در سال 1896 نمايشنامه ي خود را به نام «مرغ نوروزي» در مسکو انتشار داد، اما اين اثر در «پطرزبورگ» با عدم موفقيت روبرو شد و دو سال بعد در سال 1898در مسکو نيز از اين نمايشنامه تجليل شاياني شد. 
 
آنتوان چخوف در سال 1900 بر اثر توجه نويسندگان و دانشمندان و قاطبه ي ملت به وي و در نتيجه ي نفوذ و شهرت انکار ناپذير خود به عضويت افتخاري آکادمي روسيه انتخاب شد و مورد تقدير فراوان قرار گرفت. «عمووانيا» در 1899 و «سه خواهران» در 1901 و «باغ گيلاس» در سال 1904 از جمله نمايشنامه هاي او بود که در مسکو با موفقيت روبرو شد. وي در سال 1901 با يک هنرپيشه به نام «اولگاکپنير» ازدواج کرد.
موقعي که دولت روسيه عضويت به نام «ماکسيم گورکي» نويسنده ي معروف روسيه را از آکادمي لغو کرد آنتوان چخوف نيز استعفا داد. در محيط تئاتر از نمايشنامه هاي وي با اشتياق زياد استقبال شد و اغلب از نمايش نامه هاي  وي در صحنه نمايشگاه آکادمي مسکو به معرض تماشا گذارده شد و در ساير پايتخت هاي اروپا هم مورد نمايش و تحسين تماشاگران قرار گرفت. در جهان هنر و ادب پيروزي روزافزون چخوف افتخارات زيادي براي وي فراهم آورد و آکادمي براي مجموعه ي داستانهايش جايزه ي «پوشکين» را به وي اهداء کرد. 
چخوف به نويسندگي خود ادامه مي داد که بيماري وي شديدتر شد و به دستور پزشکان ناگزير به نقاط جنوبي فرانسه رفت و با آنکه کار کردن برايش زيان داشت دست از کارهاي ادبي نکشيد و پس از مدتي اقامت در آن کشور به مسافرت خود در ايتاليا و آلمان ادامه داد و بالاخره به وطن خود بازگشت و در سال 1904 با مرض سل از دنيا رفت. 
چخوف نويسنده اي بشردوست، آزديخواه و روشنفکر بود و داستان هاي وي حکايت از افکار مترقي وي مي نمايد. اي با تمام قوا از آزادي دفاع کرد، براي دسترسي مردم به حقوق خود کوشش نموده و با انتقاد از اصول اجتماعي و وضع موجود مردم را به سوي ترقي فکري و اخلاقي سوق داده است. وي با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشکستگي، منفي بافي، کوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با کمال خشونت مبارزه مي کند و جامعه عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افکار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي کند. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 9:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

شعر عقاب از پرویز ناتل خانلری

بازديد: 599

 

 شعر عقاب از پرویز ناتل خانلری

گشت غمناک دل و جان عقاب 

چو ازو دور شد ایام شباب 

دید کش دور به انجام رسید 

آفتابش به لب بام رسید 

باید از هستی دل بر گیرد 

ره سوی کشور دیگر گیرد 

خواست تا چاره ی نا چار کند 

دارویی جوید و در کار کند

صبحگاهی ز پی چاره ی کار 

گشت برباد سبک سیر سوار 

گله کاهنگ چرا داشت به دشت 

ناگه ا ز وحشت پر و لوله گشت 

وان شبان ، بیم زده ، دل نگران 

شد پی بره ی نوزاد دوان 

کبک ، در دامن خار ی آویخت 

مار پیچید و به سوراخ گریخت 

آهو استاد و نگه کرد و رمید 

دشت را خط غباری بکشید 

لیک صیاد سر دیگر داشت 

صید را فارغ و آزاد گذاشت 

چاره ی مرگ ، نه کاریست حقیر 

زنده را فارغ و آزاد گذاشت 

صید هر روزه به چنگ آمد زود 

مگر آن روز که صیاد نبود 

آشیان داشت بر آن دامن دشت 

زاغکی زشت و بد اندام و پلشت 

سنگ ها از کف طفلان خورده 

جان ز صد گونه بلا در برده 

سا ل ها زیسته افزون ز شمار 

شکم آکنده ز گند و مردار 

بر سر شاخ ورا دید عقاب 

ز آسمان سوی زمین شد به شتاب 

گفت که : ‹‹ ای دیده ز ما بس بیداد 

با تو امروز مرا کار افتاد 

مشکلی دارم اگر بگشایی 

بکنم آن چه تو می فرمایی ›› 

گفت : ‹‹ ما بنده ی در گاه توییم 

تا که هستیم هوا خواه تو ییم 

بنده آماده بود ، فرمان چیست ؟ 

جان به راه تو سپارم ، جان چیست ؟ 

دل ، چو در خدمت تو شاد کنم 

ننگم آید که ز جان یاد کنم ›› 

این همه گفت ولی با دل خویش 

گفت و گویی دگر آورد به پیش 

کاین ستمکار قوی پنجه ، کنون 

از نیاز است چنین زار و زبون 

لیک ناگه چو غضبناک شود 

زو حساب من و جان پاک شود 

دوستی را چو نباشد بنیاد 

حزم را باید از دست نداد 

در دل خویش چو این رای گزید 

پر زد و دور ترک جای گزید 

زار و افسرده چنین گفت عقاب 

که :‹‹ مرا عمر ، حبابی است بر آب 

راست است این که مرا تیز پر است 

لیک پرواز زمان تیز تر است 

من گذشتم به شتاب از در و دشت 

به شتاب ایام از من بگذشت 

گر چه از عمر ،‌دل سیری نیست 

مرگ می آید و تدبیری نیست 

من و این شه پر و این شوکت و   جاه 

عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟ 

تو بدین قامت و بال ناساز 

به چه فن یافته ای عمر دراز ؟ 

پدرم نیز به تو دست نیافت 

تا به منزلگه جاوید شتافت 

لیک هنگام دم باز پسین 

چون تو بر شاخ شدی جایگزین 

از سر حسرت بامن فرمود 

کاین همان زاغ پلید است که بود 

عمر من نیز به یغما رفته است 

یک گل از صد گل تو نشکفته است 

چیست سرمایه ی این عمر دراز ؟ 

رازی این جاست،تو بگشا این راز›› 

زاغ گفت : ‹‹ ار تو در این تدبیری 

عهد کن تا سخنم بپذیری 

عمرتان گر که پذیرد کم و کاست 

دگری را چه گنه ؟ کاین ز شماست 

ز آسمان هیچ نیایید فرود 

آخر از این همه پرواز چه سود ؟ 

پدر من که پس از سیصد و اند 

کان اندرز بد و دانش و پند 

بارها گفت که برچرخ اثیر 

بادها راست فراوان تاثیر 

بادها کز زبر خاک و زند 

تن و جان را نرسانند گزند 

هر چه ا ز خاک ، شوی بالاتر 

باد را بیش گزندست و ضرر 

تا بدانجا که بر اوج افلاک 

آیت مرگ بود ، پیک هلاک 

ما از آن ، سال بسی یافته ایم 

کز بلندی ،‌رخ برتافته ایم 

زاغ را میل کند دل به نشیب 

عمر بسیارش ار گشته نصیب 

دیگر این خاصیت مردار است 

عمر مردار خوران بسیار است 

گند و مردار بهین درمان ست 

چاره ی رنج تو زان آسان ست 

خیز و زین بیش ،‌ره چرخ مپوی 

طعمه ی خویش بر افلاک مجوی 

ناودان ، جایگهی سخت نکوست 

به از آن کنج حیاط و لب جوست 

من که صد نکته ی نیکو دانم 

راه هر برزن و هر کو دانم 

خانه ، اندر پس باغی دارم 

وندر آن گوشه سراغی دارم 

خوان گسترده الوانی هست 

خوردنی های فراوانی هست ›› 

**** 

آن چه ز آن زاغ چنین داد سراغ 

گندزاری بود اندر پس باغ 

بوی بد ، رفته ا زآن ، تا ره دور 

معدن پشه ، مقام زنبور 

نفرتش گشته بلای دل و جان 

سوزش و کوری دو دیده از آن 

آن دو همراه رسیدند از راه 

زاغ بر سفره ی خود کرد نگاه 

گفت : ‹‹ خوانی که چنین الوان ست 

لایق محضر این مهمان ست 

می کنم شکر که درویش نیم 

خجل از ما حضر خویش نیم ›› 

گفت و بشنود و بخورد از آن گند 

تا بیاموزد از او مهمان پند 

**** 

عمر در اوج فلک بر ده به سر 

دم زده در نفس باد سحر 

ابر را دیده به زیر پر خویش 

حیوان را همه فرمانبر خویش 

بارها آمده شادان ز سفر 

به رهش بسته فلک طاق ظفر 

سینه ی کبک و تذرو و تیهو 

تازه  و گرم شده طعمه ی او 

اینک افتاده بر این لاشه و گند 

باید از زاغ بیاموزد پند 

بوی گندش دل و جان تافته بود 

حال بیماری دق یافته بود 

دلش از نفرت و بیزاری ، ریش 

گیج شد ، بست دمی دیده ی خویش 

یادش آمد که بر آن اوج سپهر 

هست پیروزی و زیبایی و مهر 

فر و آزادی و فتح و ظفرست 

نفس خرم باد سحرست 

دیده بگشود به هر سو نگریست 

دید گردش اثری زین ها نیست 

آن چه بود از همه سو خواری بود 

وحشت و نفرب و بیزاری بود 

بال بر هم زد و بر جست ا زجا 

گفت : که ‹‹ ای یار ببخشای مرا 

سال ها باش و بدین عیش بناز 

تو و مردار تو و عمر دراز 

من نیم در خور این مهمانی 

گند و مردار تو را ارزانی 

گر در اوج فلکم باید مرد 

عمر در گند به سر نتوان برد ››   

**** 

شهپر شاه هوا ، اوج گرفت 

زاغ را دیده بر او مانده شگفت 

سوی بالا شد و بالاتر شد 

راست با مهر فلک ، همسر شد 

لحظه یی چند بر این لوح کبود 

نقطه یی بود و سپس هیچ نبود

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 02 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

معرفی صنایع دستی ایران

بازديد: 145

 

 معرفی صنایع دستی ایران

1- چگونگي پيدايش صنايع دستي

در حدود 8000 سال قبل که به عصر «نوسنگي» معروف است، مردمي در منطقه وسيعي در آسياي جنوب غربي زندگي مي کردند که براي نخستين بار در گروههاي کوچک جمع آمده، در يک مکان ساکن شدند و اولين دهکده ها را به وجود آوردند. آثار به دست آمده از دوران پارينه سنگي، ميان سنگي و نوسنگي، گواه بر فعاليت انسان در ساخت ابزار و وسايل سنگي است. ابزارهايي چون تيغه هاي دندانه دار و به شکلهاي مختلف هندسي در مکانهايي مانند بيستون و غارهاي هوتو و کمربند به دست آمده است. انساني که ياد گرفته بود با کاشتن دانه هاي خوراکي مقدار بيشتري از آن را به دست آورد، ناگزير بود آن را در جايي ذخيره کند. او ظرفهايي را مي خواست که در برابر گرما و رطوبت هوا مقاومت داشته باشد و غلات، در آن فاسد نشود. از اين رو انسان دوران نوسنگي با الهام از همان شکلهاي طبيعي و با آميختن آب و خاک، اولين ظرفهاي سفالي را ساخت.

 

2- صنايع دستي را تعريف کنيد؟

صنايع دستي که هم مي تواند، حالت کارگاهي و هم حالت خانگي داشته باشد، همانند صنايع کوچک قابليت استقرار در شهر و روستا را دارد، بدون نياز به فن آوري پيشرفته، بيشتر متکي به تخصصهاي بومي و سنتي است و قسمت اعظم مواد اوليه مصرفي آن در داخل کشور قابل تهيه مي باشد. افزون بر اين، صنايع دستي هر دو ويژگي مصرفي و هنري را داشته، برخوردار از بينش، ذوق، انديشه و فرهنگ توليد کننده نيز هست و در مجموع آن را يک «هنر- صنعت ناميده اند».

 

3- صنايع سنگين را تعريف کنيد؟

صنايع سنگين زمينه ساز توسعه اقتصادي هر کشور است و از آن به عنوان «صنايع مادر» نيز ياد مي شود؛ نيازمند سرمايه گذاري بسيار زياد، ماشين آلات و تجهيزات عمده نيروي انساني و برخوردار از تخصصهاي فني مي باشد.

 

4- صنايع سبک را تعريف کنيد؟

صنايع سبك در مقايسه با صنايع سنگين، نيازمند تجهيزات و به همان نسبت سرمايه کمتر و نيروي انساني با تخصصهاي نسبتاً پايين است. لازمه استقرار آن، بهره گيري از ماشين آلات خودکار و نيمه خودکار است.

 

5- ويژگيهاي صنايع دستي ايران

1. صنايع دستي ايران محملي براي ميراث فرهنگي و هنري اين مرز و بوم است که ريشه در اعتقادات مذهبي و باورهاي قومي و نيز قوه ابتکار و خلاقيت استادکاران ايراني دارد.

2. امکان تأمين قسمت عمده مواد اوليه مصرفي از منابع داخلي؛

3. همانند و شبيه نبودن اين فرآورده هاي توليد به يکديگر؛

4. انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد به وسيله دست و ابزار و وسايل دستي؛

5. خود مصرفي بودن بخش عمده توليد و برآورده ساختن نيازهاي داخلي؛

 

6- ويژگيهاي صنايع دستي را از نظر اقتصادي

1. سهولت ايجاد مراکز توليد؛

2. بي نيازي به سرمايه هاي کلان؛

3. اشتغال زا بودن اين «هنر - صنعت»؛

4. وجود ارزش افزوده بالا؛

5. جنبه هاي کاربردي و تزئيني؛

6. داشتن زمينه اي مناسب براي جلب جهانگرد و صادرات؛

 

7- طبقه بندي صنايع دستي ايران

1. طراحي سنتي و نگارگري

6. هنرهاي مرتبط با فلز

11. رودوزي ها و بافتني ها

2. سفالگري و سراميک سازي

7. هنرهاي مرتبط با چوب

12. سنگ تراشي و حکاکي روي سنگ

3. بافته هاي داري

8. رنگرزي و چاپ سنتي

13. حصير بافي

4. نساجي سنتي

9. صحافي و جلد سازي سنتي

14. فرآورده هاي پوست و چرم

5. شيشه گري

10. آثار لاکي و روغني

15. ساير صنايع دستي

 



جایگاه صنايع دستي در توسعه اقتصادي 

1. سهولت ايجاد مراکز توليد؛
2. بي نيازي به سرمايه هاي کلان؛

3. اشتغال زا بودن اين «هنر - صنعت»؛

4. وجود ارزش افزوده بالا؛

5. جنبه هاي کاربردي و تزئيني؛

6. داشتن زمينه اي مناسب براي جلب جهانگرد و صادرات؛


طبقه بندي صنايع دستي ايران
1. طراحي سنتي و نگارگري 6. هنرهاي مرتبط با فلز 11. رودوزي ها و بافتني ها

2. سفالگري و سراميک سازي 7. هنرهاي مرتبط با چوب 12. سنگ تراشي و حکاکي روي سنگ

3. بافته هاي داري 8. رنگرزي و چاپ سنتي 13. حصير بافي

4. نساجي سنتي 9. صحافي و جلد سازي سنتي 14. فرآورده هاي پوست و چرم

5. شيشه گري 10. آثار لاکي و روغني 15. ساير صنايع دستي



" 
فهرست رشته های صنایع دستی "
نساجی سنتی : 

1- ابریشم بافی 

2- احرامی بافی 

3- ارمک بافی 

4- پارچه های سنتی

1-4- باشلق

2 -4- کرباس بافی 

3 -4- قناویز

4-4- فرت بافی 

5 -4- شمد بافی 

6-4- گزی بافی 

7 -4- متقال بافی 

8-4- چفیه بافی

9-4- جیم بافی

5- برک بافی 

6- پتو بافی 

7- ترمه بافی 

8- جاجیم بافی 

1-8- موج بافی 

2-8- ماشته بافی 

3-8- ساچیم بافی 

9- چادر شب بافی 

10- حوله بافی 

11- دارائی بافی (ایکات) 

12- زری بافی

13- سجاده بافی 

14- سیاه چادر بافی 

15- شال بافی 

16- شعر بافی 

17- شک بافی 

18- عبا بافی

19- گلیچ 

20- متکازین

21- مخمل بافی 

22- نوار بافی (پن بافی ، مداخله بافی ، کارت بافی ، 

خوس بافی، وریس بافی و نوار بافی علی آباد کتول)
* پرده بافی 

* حمام سری 

* چپری 

* عریض بافی 



چاپهای سنتی : 

1- قلمکار ( چاپ مهری و نقاشی ) 

2- کلاقه ای یا باتیک ( چاپ مهری یا نقاشی و دندانی)


سفال ، سرامیک و کاشی سنتی : 


1- خرمهره سازی 

2- سفال و سرامیک

3- کاشی مشبک

4- کاشی زرین فام

5- کاشی معرق

6- کاشی معقلی

7- کاشی مینایی

8- کاشی هفت رنگ

9- موزائیک کاشی

10- نقاشی روی سفال ( نقاشی روی لعاب ، نقاشی زیر لعاب)


صنایع دستی چرمی : 


1- جلد سازی چرمی سنتی 

2- سراجی سنتی 

3- سوخت روی چرم 

4- معرق چرم 

5- نقاشی روی چرم 

6- نقش اندازی ضربی روی چرم 

* زین سازی 


هنرهای دستی وابسته به معماری : 

1- آهک بری ( ساروج بری)

2- گچبری

3- مقرنس کاری


صنایع دستی فلزی :
1- احجام فلزی سنتی

2- افزار فلزی (اسلحه سازی و ...) 

3- جُنده کاری 

4- چاقو سازی

5- چلنگری

6- حکاکی روی فلز بافته های داری و زیر اندازها:

1- پلاس بافی 

2- زیلو بافی 

3- قالی بافی (گل برجسته ، خرسک ،دورويه 

نمکدان بافی و چنته ) 
1-3- گبه

4- انواع گلیم 

1-4- گلیم (مسند ، دورو ،ساده)

2-4- گلیم گل برجسته 

3-4- گلیم ورنی (سوزنی)

4-4- گلیم شیریکی پیچ 

5-4- سفره کردی 

6-4- مفرش 

7-4- رند 

* اجاق قراقی 

* جل اسب 

* خورجین بافی 

* سرانداز بافی 

* نمد مالی 


پوشاک سنتی : 

1- البسه محلی 

2- بافتنی های سنتی (کلاه ، جوراب و ...)

3- برقع

4- پای پوشهای سنتی

1-4- آجیده دوزی، تخت کشی

2-4- گیوه چینی

3-4- رویه بافی گیوه

4-4- گیوه دوزی 

5-4- گیوه بافی 

6-4- چاروق دوزی

7-4- چموش دوزی

5- پوستین دوزی

6- چوقابافی (چوغابافی)

7- عروسک بافی 

8- قلاب بافی

9- مجسمه های محلی (مومی)



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 02 اردیبهشت 1394 ساعت: 20:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

دعا چیست و شرایط استجابت آن کدام است

بازديد: 183

 

دعا و شرایط استجابت دعا

دعا در نفس خود اگرچه گفتگو با خداست ولی در ذات خود مبین نیاز و احتیاج بشر به بی نیاز مطلق است و در واقع التجا و پناه بردن به وی در موقعیتی که دست وی از همه جا کوتاه است و فریادرسی جز خدا را نمیشناسد.

البته بشر در انتهای کار معمولا به این حقیقت میرسد و چه بسا در فاصله احتیاج و نیاز خود به افراد و موقعیتهای نوینی هم رویکرد مثبت نشان می دهد اما وقتی ناامید می شود متوجه قادر مطلق می شود . کسی که علی کل شیء قدیر هست و دعوت به خواندن نموده:

ادعونی

و شرط جواب و اجابت را هم مقرر کرده است:

استجب لکم

دعا را می توان بر دو نوع دانست :

یکی راز و نیاز با خداوند به جهت احساس نوعی دلتنگی و یا خلاصی از یک گرفتاری که تعبیر به درخواست از خدا برای توجه به بنده است و جستجو از احوال وی که اثرات تلقینی و حتی عبادی و تاثیرات روحی و قلبی و فکری آن بسیار محدود و گذراست.

چون مومن به این حقیقت معترف است خدا همیشه به بندگانش آگاهست و صفت علیم و خبیر بودن او را پیوسته در یاد خویش دارد و لذا ضرورتی ندارد با چنین دعایی توجه وی را به خودش جلب کند.

نوع دوم اذعان قلبی و ذکری به ربوبیت ( صاحب اختیاری مطلق) خداست در همه امور .

چنین گرایش قبلی و فکری در درخواستها با ایمان به اینکه باقی ابزارها نقشی جز واسطه اتصال ندارند و مجری اوامر و خواست و تحت تاثیر اراده او میباشند موقعبت دعا را در وجود داعی ( دعا کننده) چنان قوی و عظمت خداوند را در خشوع قلبی و رفتاری در پیشگاه او آنچنان بزرگ می نماید که در شکل متعالی داعی ( دعا کننده)و مدعو( خدا) یکی شده و به درجه من اراده فاراد الله میرسد.

رسیدن به این مقام آگاهی به شدت فقر و نیاز بشری به خداست که نصیب هر انسانی نمی شود ولی به معنای عدم درک این لذت مقام معنوی در موقعیتهای مختلف نیست ( تعبیر به حالاتی از دعا کننده در موقعیتهای خاص)

گاهي اوقات هر قدر دعا کرده‏ايم، دعايمان مستجاب نشده است. امام صادق عليه‏السلام در اشاره به اين مسئله مي‏فرمايند: اين دعاها از بين نرفته و باقي مي‏ماند و در روزي که احتياج شما بيشتر است، مستجاب مي‏شوند، آن روز، جز قيامت نيست. خداوند دعاي مستجاب نشده‏ي مؤمنان را نگه مي‏دارد و بيشتر از آنچه فکر مي‏کردند و توقع داشتند در بهشت به آنها خواهد داد. فرض کنيد روزي شخصي از سر احتياج و اضطرار از شما پولي بخواهد اما شما متوجه شويد احتياج او به اين پول حياتي نيست و ضرورتي ندارد اين پول را به او بدهيد، اما همان لحظه مبلغ مورد نظر او را به حسابي که به نام اوست واريز مي‏کنيد تا روزي که آن شخص نياز شديدي به پول پيدا کرد آن را به او بدهيد و بگوييد من اين پول را براي چنين روزي نگه داشته بودم که به شما بدهم. ماجراي دعا و استجابت آن نيز چنين است. ممکن است بنده‏اي از خداوند بخواهد اسباب مسافرت يک ماهه‏اي برايش فراهم گردد تا در آن يک ماه خوش باشد. شايد اين دعا مستجاب نشود، اما در عوض به جاي يک ماه، خداوند يک هزار سال خوشگذراني در بهشت به او عطا خواهد کرد. در روايت آمده است که آرزوها و دعاهايي که در اين دنيا مستجاب نشده است روز قيامت به گونه‏اي مستجاب مي‏شوند که انسان آرزو مي‏کند که‏ اي کاش هيچ کدام از دعاهايم در دنيا مستجاب نمي‏شد. شيعيان کم و بيش به اين مسايل عقيده دارند، اما فهميدن آن بسيار مهم است.

روايتي از ابن فهد حلي [1] در عدة الداعي نقل شده است که در بحارالانوار و مستدرک سفينة البحار نيز آمده است:

«فيما أوحي الله الي داوود: من انقطع الي کفيته و من سئلني أعطتيه، و من دعاني أجبته و انما اؤخر دعوته و هي معلقه، و قد استجبتها له حتي يتم قضائي، فاذا تم قضائي أنفذت ما سأل. قل للمظلوم انما اؤخر دعوتک و قد استجبتها لک علي من ظلمک لضروب کثيرة غابت عنک، و انا أحکم الحاکمين. اما أن تکون قد ظلمت رجلا فدعا عليک فتکون هذه بهذه لا لک و لا عليک [2] ؛ از جمله چيزهايي که خدا به حضرت داوود عليه‏السلام وحي فرمود اين بود: هر کس از غير من قطع اميد کند، او را بي‏نياز کنم و هر کس از من بخواهد به او عطا مي‏کنم و هر کس مرا بخواند اجابت مي‏کنم، هر چند اجابت دعاي او را تا آن زمان که مقدر کرده‏ام به تأخير اندازم و چون زمان مقدر به سرآيد خواسته‏اش را جامه‏ي تحقق پوشم. به مظلوم بگو اجابت دعا و نفرين تو را عليه ظالم به تأخير مي‏اندازم و به اشکال گوناگوني که خبر نداري، عليه او کارگر مي‏گردانم و من نيکوترين داوران و دادگسترانم. چه بسا به شخصي ستم کرده‏اي و تو را نفرين کرده باشد. در آن صورت دعاي تو در برابر دعاي او خنثي مي‏شود و نه به سودت چيزي مستجاب مي‏شود و نه به زيانت».

گاهي اوقات ممکن است شخص در عين حالي که مظلوم است، زير دستانش در جاي ديگري به کسي ظلم کرده باشند و او نيز از سويداي دل دعايي کرده باشد. نقل شده است که عده‏اي از مؤمنان براي رفع ظلمي که به آنها وارد شده بود دعا مي‏کردند و از خداوند استمداد مي‏طلبيدند، اما دعايشان مستجاب نمي‏شد. يکي از زهاد و بندگان خاص خدا در عالم مکاشفه يکي از معصومين عليهم‏السلام را ديده بود که فرموده بودند: «سبقتکم دعوة مستجابة» يعني شما قبلا ظلمي مرتکب شده بوديد که عليه شما دعا کرده بودند. از اين رو دعاهاي شما مستجاب نمي‏شود.

انسان بايد توجه داشته باشد که در زندگي ظلمي مرتکب نشود. استاد نبايد نسبت به شاگرد ظلم کند، پدر و مادر نبايد به فرزند ظلم کنند. در تمام روابط بايد به اين موضوع توجه داشت همان طور که در معامله و خرج کردن پول دقت لازم است، در معاشرت با ديگران نيز بايد با دقت تمام، مواظب کردار خود باشيم تا مبادا ظلمي از ما سر زند.

در ادامه روايت پيشين آمده است: «و اما أن تکون لک درجة في الجنة لا تبلغها عندي الا بظلمه لک [3] ؛ و چه بسا درجه‏اي برايت در بهشت مقرر شده باشد که در نزد من به آن دست نيابي مگر اين که مظلوم واقع شوي».

تنها قسمت کوچکي از درجات بهشت مربوط به نماز و روزه و عبادت است و قسمت اعظم آن در مقابل فشارها و سختيهايي است که انسان در دنيا متحمل مي‏گردد. اگر منزلت کسي در بهشت داراي 1800 درجه باشد، ممکن است پنجاه درجه به سبب عبادت، صد درجه به سبب خيرات، و دويست درجه آن به پاس حسن خلق باشد، اما هزار درجه به دليل فشار و مظلوميت در دنيا است.

در دنباله همين روايت مي‏فرمايد: «لأني أختبر عبادي في أموالهم و أنفسهم؛ زيرا من بندگانم را در مال و جانشان آزمون مي‏کنم».

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 ساعت: 19:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

معرفی سه سلسله سلجوقیان ، خوارزمشاهیان و غزنویان

بازديد: 11397

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

معرفی سه سلسله سلجوقیان ، خوارزمشاهیان و غزنویان

 

درس : تاریخ

 

نام دبیر :

 

 

تهیه و تنظیم :

 

تاریخ تهیه :

31/01/1394

 

 

 

سلجوقیان

« 590- 429 ق / 1194 -1038 م» 

دولت سلجوقی که توسط دو برادر، چغری بیگ و طغرل بیگ ترکمان به دنبال غلبه نهایی ایشان بر مسعود غزنوی به وجود آمد، هر چند از لحاظ نظامی بر عناصر ترک و ترکمان متکی بود، اما از نظر اداری و سیاسی به همان اندازه دولت غزنوی، صبغه ایرانی داشت که بر بستری و آل سلاجقه نیز همچون غزنویان خود را وارث آیین و رسوم سامانیان می‏دانستند

نیم قرن پس از آن که حکومت طغرل در خراسان پا گرفت، قلمرو جانشینان او از جیحون تا فرات و از فارس تا شام و آناطولی را در بر گرفت و بدین گونه یک خاندان غیر ایرانی پس از گذشت چهار سده که از سقوط ساسانیان می‏گذشت، حدود ایران را که به دست وی افتاده بود به وسعه عهد ساسانیان رساند و حتی فرهنگ ایرانی و میراث ساسانی را در سراسر آن نشر کرد. گرچه شیوه فرمانروایی آنها، با نظام ملوک الطوایفی، مرکز گریز و جنگهای بی وقفه و بیابانگردی، بیشتر یادآور دوران اشکانیان بود
قدرت گیری سلجوقیان

آغاز کار سلجوق

پس از مرگ دُقاق، فرزند وی، سلجوق مورد توجه بیغو قرار گرفت و با لقب سباشی «= جلو دار لشکر» مفتخر شد. سلجوق چون خود را به بیغو بسیار نزدیک می‏دید، به خود اجازه داد، روزی در حرمخانه پادشاه رفته، بالاتر از زنان و فرزندان وی بنشیند. زنان بیغو این رفتار «ناپسند» را به پادشاه بردند و از وی تنبیه او خواستار شدند. چون سلجوق از عزم پادشاه در سیاست کردن خود، مطلع شد، با صد تن از خویشان و دلاوران و جنگجویان خود به همراه بار و بنه، ترکستان را ترک گفت و رهسپار ماوراءالنهر شد و راه سمرقند در پیش گرفت. چندی در جند اقامت کرد و در همانجا بود که اسلام آورد

اعتبار نظامی سلجوق

در همین ایام و اقامت وی در جُند بود که برخی از طوایف ترک، از امیر جُند، درخواست باج و خراج کردند. سلجوق وی را از پرداخت باج بر حذر داشت و با دلاوران خود، با سپاهیان ایلک خان به جنگ پرداخت و آن‏ها را متفرق کرد. از آن پس، سلجوق اعتبار و قدرت زیادی کسب کرد و اغلب امیران و پادشاهان در دفع «کفار» از وی استفاده می‏کردند، چنان که، ابراهیم سامانی نز در نبرد با ایلک خان از سلجوق یاری طلبید

پسران سلجوق

سلجوق چهار پسر داشت به نامهای؛ اسرافیل، میکائیل، موسی بیغو و یونس. میکائیل و موسی بیغو در روزگار جوانی در یکی از جنگها، زخم سختی برداشته و کشته شدند. میکائیل خود دارای دو پسر به نامهای؛ طغرل بیگ و چغری بیگ بود. همین دو برادر بودند که توانستند در عهد مسعود غزنوی، پایه‏های دولت سلجوقیان را مستحکم سازند

رابطه سلاطین سلجوقی با خلفای بغداد

رابطه سلجوقیان با رهبر اسمی عالم اسلام؛ یعنی خلیفه بغداد نیز مبتنی بر یک سیاست روشن و پیروی از یک سلسله اصول دیپلماسی نبود. از همان عهد طغرل تا پایان فرمانروایی قوم، پادشاهان سلجوق، وقتی محتاج به تأیید خلیفه بودند، نسبت به وی اظهار فروتنی و خاکساری می‏کردند و هنگامی که از حمایت او بی نیاز، با وی دعوی رقابت و همسری داشتند و احیاناً برخوردهایی خشونت آمیز نشان می‏دادند
خلیفه عباسی در دوران اقتدار این قوم، اگر چه مثل دوران آل بویه در شرایط ضعف نبود، اما با تعظیم و تکریم ظاهری هم که از سوی سامانیان و غزنویان در حق وی اظهار می‏شد، مواجه نبود

در اغلب مواقع در این دوران، خلیفه بغداد قدرتش محدود به قلمرو کوچک خویش و نظارت بر امور شرعی بود، و حتی اتابکان و خوارزمشاهیان نیز، خلیفه را تنها در همین محدوده مورد تأیید قرار می‏دادند

انتظام ملوک الطوایفی از طریق قدرت سلطان

ملوک الطوایفی رایج در این عصر هم از طریق قدرت فائقه سلطان تحت نظارت بود. چیزی که این نظارت را تا پایان عهد سلجوقیان تأمین کرد، ترتیبات دیوانی و نظام اداری بود که هر چند شاهزادگان و حکام - ملوک الطوایف - به آسانی به آن گردن نمی‏نهادند، اما به هر صورت نوعی انتظام قابل قبول را در سراسر قلمرو آل سلجوق برقرار می‏داشت

از سوی دیگر، خوی بیابانی امیران ترک آل سلجوق و قدرت مطلقه و عشق به غارت و استبداد این امیران، نظام دیوانی و صاحبان دیوان را که به هر تقدیر نظم و نسق و حساب و کتاب از لوازم و ضرورتهای شغل آنان بود، این وزیران و دیوانیان را در مقابل سلطان قرار می‏داد زیرا استبداد و اِعمال قدرت بدون حسابرسی و حساب دهی پادشاهان، نظام دیوانی را بر نمی‏تافت

به همین جهت بارها سلاطین سلجوقی، وزیران خود را کشتند و یا به کشتن دادند و یا به دست دشمنان سپردند و اموالشان را مصادره کردند
زمینداری سلجوقی اقطاع و سستی بنیان های حکومت

با توسعه و رایج شدن نظام اقطاع، بزرگان و امیران خود را در مجرای قانونی انداخته و به نام قانون و حکومت، اقدامات مستبدانه را مشروع و مقبول ساختند. در عین حالی که، بنیانهای حکومت را نیز سست و بی دوام نمودند
به هر حال این شبانان بیابانگرد، بعد از غلبه بر مسعود، در مرو و همچنین نیشابور، خطبه سلطنت به نام خود خواندند و آغاز فرمانروایی آل سلجوق را اعلام داشتند
این جابجایی سلطنت از غزنویان به سلجوقیان دست کم برای مردم ایران با وجود استمرار برخی از معایب و مصیبتهای گذشته که ناشی از طبیعت این قوم و استبداد مطلقه حاکم بر ایران بود محاسن و منفعتهایی نیز به همراه داشت
چه امیران اولیه قوم که تربیت شدگان وزیرانی با کفایت و مدبر و توانا همچون خواجه عمید الملک کندری، و خواجه نظام الملک طوسی بودند، این میزان درک و آگاهی منافع دراز مدت دولت خود را داشتند که بخشی از اموال ستانده شده را صرف رعایا، تعمیر جاده‏ها، امنیت راهها، ساختن پلها و رباطها کنند

بدون نظارت آنها بر احوال رعایایی که می‏باید بر وفق آیین حکومت، منافع مادی و نیروی نظامی آن را تأمین کنند، ممکن نبود

وزارت وزیران با کفایت

به هر حال این نکته نیز از شگفتیهای تاریخ این مرز و بوم است که پر بارترین، پر آوازه‏ترین و طلایی‏ترین ادوار آن در پایان سده‏های نخستنی اسلامی، مقارن فرمانروایی قومی بیگانه، بیابانگرد بود که در عهد سامانیان و غزنویان بیشتر به حال بیابانگردی و راهزنی در اطراف بخارا و مرزهای شمالی خراسان سر می‏کردند و هیچ گونه پیوند قابل ملاحظه‏ای با تمدن و فرهنگ شهر نشینی نداشتند

عامل عمده توفیق آنها در نیل به این موفقیت غیر منتظره، اتکاء آنها بر ایمان مذهبی و اعتمادشان بر دستگاه وزارت بود که هر چند در اواخر چندان استوار نماند، در همان آغاز کار به استقرار دولت و قدرت و شوکت آنها کمک بسیار کرد

این که خواجه نظام الملک وزیر در اواخر عمر که از جانب سلطان تهدید به عزل شد، گفته بود 
«
دولت آن تاج به این دوات وابسته است» 
نقش وزارت را درتوسعه و تنظیم دولت آنها خاطر نشان می‏کرد و حوادث بعدی نیز نشان داد که خواجه گزاف نمی‏گفت
در مدتی که سلطنت سلاجقه به حمایت دستگاه وزارت و سازمان دیوان، مجال توسعه یافت، دوران فرمانروایی سلجوقیان دوران شکل گیری سنتهای اداری، و عصر ترقی و توسعه صنایع و معارف شد، که مساعی خواجه نظام الملک طوسی در این توفیق، نقش غیر قابل انکار داشت
نتیجه آن شد که حکومت سلجوقیان در مقایسه با غزنویان که تنها متکی بر یک ماشین جنگی و مخرب و تهاجمی بود و علاقه‏ای به سازندگی و اهمیتی به حضور طولانی مدت خود، در مناطق تحت نفوذ نمی‏داد، بسیار موفقتر عمل کرد
حکومت این فرمانروایان غیر ایرانی نمونه‏ای شد که در رعایت آداب عدالت و در حمایت از ارکان شریعت، خیلی بیش از آن چه حکومت غزنویان، در آغاز فرمانروایی خویش، داعیه آن را داشتند توفیق حاصل کرد و نتایجی نیکو و سنتهایی تمدن ساز در همین دوره برای آیندگان به یادگار گذاشتند

خوارزمشاهیان

«616 - 491 ق / 1219 - 1098 م» 

آغاز کار خوارزمشاهیان

نوشکتین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سامانیان خریداری شد
این غلام در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد
نوشتکین صاحب 9 پسر بود که بزرگترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت
پس از نوشتکین، فرزندش محمد از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید «491 ق / 1098 م» و سلطان سنجر نیز بعدها او را در آن سمت ابقاء کرد
بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز برآورده و دست پرورده سلجوقیان بودقطب الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعتسلجوقیان امارت کرد

پسرش اتسز هم که بعد از او در 522 ق / 1128 م به فرمان سنجر امارت خوارزم یافت، از نزدیکان درگاه سلطان سلجوقی بود. هر چند بعدها کدورتی بین وی و سلطان سنجر پدید آمد که به درگیریهای متعددی هم منجر شد، اما تا زمان حیات سلطان سنجر، اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمک چندانی بکند
چون اتسز پیش از سنجر وفات یافت، پسرش ایل ارسلان «551 ق / 1156 م» امیر خوارزم شد. اما در زمان او که سلطان سنجر نیز وفات یافته بود، نزاع داخلیسلجوقیان، امکانی را فراهم آورد تا ایل ارسلان به قسمتی از خراسان «558 ق / 1163 م» و ماوراءالنهر «553 ق / 1158 م» که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند، دست یابد و به این ترتیب نزدیک به پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کند
میراث سلجوقی در اختیار خوارزمشاهان

بعد از ایل ارسلان، منازعاتی که بین پسرانش سلطانشاه و علاءالدین تکش برای دستیابی به فرمانروایی ولایات بروز کرد، بارها موجب رویارویی نیروهای این دو برادر شد، تا این که عاقبت با استیلای تکش این درگیریها به پایان رسید

در زمان تکش تمامی خراسان، ری و عراق عجم، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد

غلبه تکش بر تمام میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش «رمضان 596 ق / ژوئن 1200 م»، پسرش محمد خود را علاءالدین محمد خواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد

رویارویی علاء الدین محمد با خلیفه عباسی

بیست سال «596 - 616 ق / 1200 - 1219 م» فرمانروایی علاءالدین تکش به طول انجامید

علاءالدین محمد که میراث دشمنی با خلیفه را از پدر داشت، از همان آغاز امارت، خود را از تأیید و حمایت فقیهان و ائمه ولایت محروم دید به همین دلیل ناچار شد تا بر امیران قبچاق خویش، یعنی ترکان قنقلی که خویشان مادریش بودند، تکیه کند 

و با میدان دادن به این دسته از سپاهیان متجاوز، بی رحم و عاری از انضباط که در نزد اهل خوارزم بیگانه هم تلقی می‏شدند، به تدریج حکومت خوارزمشاه را در همه جا مورد نفرت عام ساخت


رویارویی با مغولان

در طی همان ایامی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای ماوراءالنهر گسترش می‏داد و خلیفه بغداد - الناصر الدین بالله - برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق سرگرم توطئه بود؛ 

در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاهیان، قدرت نو خاسته‏ای در حال طلوع بود
مغولان که در آن ایام با ایجاد اتحادیه‏ای از طوایف بدوی یا بدوی گونه، خود را برای حرکت به سوی ماوراءالنهر آماده می‏ساختند، اهمیت و قدرتشان در معادلات و مجادلات سیاسی سلطان خوارزمشاه و خلیفه بغداد، نه تنها جایگاهی پیدا نکرد بلکه به حساب هم آورده نشد

در نتیجه فاجعه عظیمی که تدارک دیده می‏شد، از دید دو قدرت و نیروی مهم آن پوشیده ماند به طوری که هنگامی که دهان باز کرد، نه از سلطنت پر آوازه خوارزم چیزی باقی گذاشت و نه از دستگاه خلافت

آنچه باقی ماند، ویرانی، تباهی، کشتارهای دسته جمعی، روحیه تباه شد. و در یک کلام، ویرانی یک تمدن بود. هنگامی که چنگیز خان به تختگاه خویش باز می‏گشت، بخش عمده ایران به کلی ویران شده و بسیاری از آثار تمدنی آن نابود شده بود

دستاوردهای دولت خوارزمشاهی که با سعی و کوشش بنیانگذاران آن که می‏توانست آینده بهتری را برای ایران زمین و تمدن اسلامی رقم زند، در نکبت استبداد مطلقه، ماجراجوییهای شاهانه و تنگ نظریهای مذهبی و سیاسی، رنگ باخت و تباهی را نصیب مجریان، کارگزاران، کار گردانان و از همه مهمتر مردم محروم نمود

 

 

غزنویان

«583 - 351 ق / 1187 - 962 م» 

مختصری درباره ی غزنویان

محمود بن سبکتکین قلمرو بالنسبه کوچک غزنه «غزنی، غزنین» به خراسان مقارن عهد انحطاط و انحلال سامانیان، ناگهان آن را به صورت امارتی وسیع و بزرگی درآورد که با جلب نظر و رضایت خلیفه عباسی، بدان استقلالی بخشید

غزنه ولایتی کوهستانی بود که در زابلستان، در دامنه کوههای سلیمان یا نواحی شرقی افغانستان کنونی، قرار داشت. در زمان مرگ سبکتکین بر اثر فتوحات او در نواحی مجاور، حکومت غزنه شامل ولایات، قصدار، بُسْتْ، زابل، رُخج، زمین داور، پیشاور، و نواحی طَخارستان و بدخشان بوده است

در آن زمان هر یک از این نواحی پیش از هر چیز یک ثَعْنر «سر حد مرزی» در حاشیه دنیای هند به شمار می‏آمد. از عهد امارت سبکتکین، غزو جهاد دایم در نواحی غربی هند این منطقه را به صورت یک کانون اسلامی و رهبری کننده غزوات درآورده بود که چون میراثی سیاسی به محمد منتقل شد و به این ترتیب به عنوان مهمترین و عمده‏ترین مشغله فکری و عملی این سلطان ستیزه جو درآمد

بعدها با الحاق خراسان به آن، دولت غزنه وارث تمام قلمرو سامانیان در خراسان شد، به طوری که در مرزهای غربی خویش با دولتهای آل بویه و آل زیار همسایه شد که هیچکدام به اندازه حکومت غزنوی مورد تأیید خلیفه بغداد نبودند. از سویی دیگر سیف الدوله محمود نیز با دریافت لقب؛ یمین الدوله، بنیان قدرت و استقلال این قلمرو بالنسبه وسیع را در همان آغاز انحطاط سامانیان استوار ساخت



نظام اداری و نظام لشکری غزنویان

محمود درخشانترین سیمای سلسله غزنویان که از او به عنوان «سلطان غازی» و امیر «کثیر الغزوات» یاد کرده‏اند، بر این باور بود که همه ساله می‏بایست جهاد و غزو علیه «کفار» «که فرض کردن گروهی از مردمان دیگر نواحی و اطلاق کفار بدانها در آن زمان کار چندان دشواری نبود» تکرار شود
این عملیات تهاجمی و نظامی با نظارت دقیقی که محمود در همسو نگه داشتن دستگاه دیوانی با دستگاه لشکری اعمال می‏کرد، توسط بهره جویی از حداکثر دقت و سرعت عمل ماشین جنگی مهیب و مخرب غزنویان، حاصل می‏شد که آن را به صورت کاملترین و پر قدرت‏ترین حکومت اسلامی که تا آن زمان در ایران به وجود آمده بود، در می‏آورد
ارتشی از اقوام مختلف

اتکاء این ماشین جنگی غزنویان که از یک «ارتش چند ملیتی» متشکل از ترک، تاجیک، گیل، دیلم، غز، هندو و عناصر دیگر بود، بر قدرت فرماندهی فوق العاده، نظم پیچیده دیوانی و ارتباطش با نظم لشکری استوار بود
بعد از مرگ محمود که توانست به مدت سی و یک سال این مجموعه را به طور موفقیت آمیزی هدایت کند، پسرش مسعود، پس از یک کشمکش خانگی وارث آن شد. شاید تزلزل شخصیت و اختلاف بد فرجامی که با روی کار آمدن او، دیوان و درگاه را به دو اردوی متخاصم و نامتجانس تقسیم کرد، دلیلی بود که قدرت متعرضی و تهاجمی ماشین جنگی را از آن گرفت و از کار انداخت که همین امر آغاز انحطاط و تزلزل غزنویان را موجب شد
تقابل دستگاه اداری و دستگاه نظامی

اما، اسباب عقب نشینی این دولت را از فضای سیاسی ایران و همچنین دگرگونی احوال اجتماعی حاکم بر قلمرو غزنویان را می‏توان از بررسی تحول رو به انحطاط دستگاه اداری و نظامی آن دریافت
در واقع در این ایام و از مدتها پیش بود که ایران در سده‏های نخستین اسلامی، به تدریج توانست هویت متزلزل شده و تا حدی از یاد رفته خود را باز یابد
جامعه ایرانی که عناصر تشکیل دهنده‏اش، فرهنگ ایرانی و زبان فارسی، و آداب و رسومش، مرده ریک آداب و رسوم ایران باستان بود، به داستانها و سرگذشت پهلوانان و فرمانروایان ایران باستان دلبستگی خاصی داشت به طوری که مراسم، جشنها و حتی خرافات باز مانده آن ایام را تا حدی که با آیین جدید سازگاری داشته باشد، همچون میراث نیاکان، عزیز و بی بدیل می‏انگاشت
از جمله شاهنامه فردوسی که این هویت را از ظلمت ابهام بیرون آورد و به عرصه شعور و شهود حسی کشاند، در طی همین ایام به وجود آمد. جستجوی این هویت در عهد سامانیان، تاریخ بلعمی را در بخارا، و شاهنامه ابو منصوری را در طوس به وجود آورد به طوری که مسعودی مروزی را به نظم کردن «مزدوجه» خویش رهنمون شد. در این اثنا بود که دقیقی اقدام به نظم گشتاسب نامه و داستان ظهور زرتشت را وسیله‏ای برای بیدار کردن شعور به این هویت در بین فارسی زبانان عصر یافت
سرانجام مرحله نهایی این جست و جو، با اتمام حماسه عظیم فردوسی انجام پذیرفت. به طوری که حس مشترک در قالب یک هویت قوی تقریباً تمامی طبقات جامعه را از دهقانان «بازماندگان نجبای فئودال عهد ساسانیان» تا عیاران شهر - که مصداقشان در شاهنامه در تعدادی از پهلوانان، عیاران و دلیران تصویر شده بود - به نوعی مرموز به هم پیوند می‏داد
ولی از سوی دیگر، روح سازش ناپذیری و عدم تسامح و خشونت افراطی در برخورد با صاحبان دیگر عقاید و مسلکها نیز اجازه همدلی، همدردی و هم سرنوشتی را با این حکومت جباران و نظامیان نمی داد و آن را به طوری که فاقد هر گونه پایگاه مردمی و پشتیبانی باشد می‏ساخت. نتیجه آن که به محض پیدا شدن خلل و فرج در ماشین نظامی و از کار افتادن آن، مردم ترکان سلجوقی را، علی رغم سنی بودن، بر ترکان غز ترجیح دادند و به این ترتیب طومار آنان را از ایران برچیدند

حکومت دویست و چهل ساله غزنویان

از فتح غزنین به دست البتکین حاجب در 334 ق / 955 م که با آغاز پیدایش دولت غزنه همراه بود تا خاتمه سلطنت خسرو ملک غزنوی در لاهور «583 ق / 1187 م» که انقراض نهایی دولت غزنویان بود ، مدت فرمانروایی امرای غزنه در ایران و خارج از ایران، روی هم رفته، قریب دویست و چهل سال به طول انجامید که از این مدت تنها نیم قرنی بیش در ایران مجال قدرت نمایی به آنها داده نشد و مابقی آن در قلمرویی که قسمت عمده‏اش به گذشته ایران تعلق داشت، ادامه پیدا کرد

منبع : دانشنامه رشد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 31 فروردین 1394 ساعت: 17:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(2)

تفسیر آیه شریفه الم یعلم بان الله یری

بازديد: 3414

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه شریفه الم یعلم بان الله یری           تهیه و تنظیم :

 

انسان باید همواره به این نکته توجه داشته باشد که خداوند در هر حالی شاهد و ناظر اعمال و کارهای او است. اگر انسان متوجه باشد که خداوند همه‌جا وجود دارد و در هر حالی اورا میبیند، گناه نمی­کند و دائماً مراقب کارهای خودش است. حضرت امام خمینی میفرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.

انسان عارف، عالم را محضر خدا  و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور میداند. چنین اعتقادی، نه تنها مانع از انجام گناه و خلاف از انسان میشود؛ بلکه سبب آسان شدن تحمّل سختیها و مصیبتها نیز می‌گردد. روایت شده که مردی خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: می­خواهم گناه نکنم ولی نمیتوانم، مرا موعظه‌ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود). امام فرمود: پنج کار انجام بده و بعد از آن، هرچه خواستی گناه کن وگرنه دست از گناه بکش.

1.  روزی خدا را نخور و بعد هرچه خواستی گناه کن. «فاوّلُ ذلک: لا تَأکُل رزقَ اللهِ واذنِب ما شِئتَ

2.    از ولایت خدا خارج شو و سپس هرچه خواستی گناه کن. «والثانی: اُخرُج مِن ولایهِ اللهِ واذنِب ما شِئتَ

3.  جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و بعد هرچه خواستی گناه کن. «والثالث: اُطلُب موضِعاً لایَراکَ واذنِب ما شِئتَ

4.    آنگاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو آمد، اگر میتوانی او را از خود دور کن و از دستش نجات پیدا کن، برو و هرچه می­خواهی گناه کن. «والرّابع: اذا جاءَ مَلکُ الموتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عن نفسِکَ واذنِب ما شِئتَ

5. وقتی مأمور جهنّم خواست تو را وارد جهنّم کند اگر میتوانی داخل نشو و هر چه می­خواهی گناه کن. «والخَامس: إذا أدخلکَ مالک فی النّارِ فلا تَدخل فی النّارِ واذنِب ما شِئتَ.»

انسانی که خود را در محضر الهی می­بیند، نه تنها مرتکب گناه نمی‌شود، بلکه چنین انسانی، اندیشه و فکر گناه را نیز در ذهن خود نمی­پروراند؛ چراکه در روایات وارد شده، کسی که اندیشه گناه بکند، کم‌کم به گناه کشیده می­شود. فکر گناه، دل را تیره کرده و پاکی و صفای آن را از بین می­برد. اسلام در صدد این است که منشأ گناه را از بین ببرد و آن اندیشه و فکر گناه است.

تو بد سِگالی و نیکی طلب کنی، هیهات!   زخیر، خیر تراوش نماید از شر، شر

بنابراین اگر انسان خود را در محضر الهی ببیند نه تنها مرتکب گناه نمی­شود؛ بلکه اندیشه و فکر گناه را هم به‌خود راه نمیدهد.

در ادامه تفسیر این آیه نورانی را در چند کتاب که توسط مجتهدین بزرگوار استنباط شده است  مشاهده میکنیم

تفسیر نمونه

آیا او نمى‏داند که خداوند همه اعمال او را مى‏بیند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى‏کند ؟ ! ( ا لم یعلم بان الله یرى)

تعبیر به قضیه شرطیه در آیات فوق اشاره به این است که این طغیانگر مغرور لا اقل این احتمال را باید بدهد که پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) بر طریق هدایت است ، و دعوتش دعوت به سوى تقوى است ، همین احتمال براى اینکه جلو طغیان او را بگیرد کافى است.

بنابر این مفهوم این آیات تردید در هدایت و دعوت پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به سوى تقوى نمى‏باشد ، بلکه اشاره به نکته ظریف بالاست.

بعضى از مفسران ضمیر در کان و أمر را به همان شخص نهى کننده مانندابو جهل باز گردانده‏اند ، بنابر این مفهوم آیات چنین مى‏شود : اگر او هدایت را بپذیرد و به جاى منع از نماز دعوت به تقوى کند چقدر به حال او مفید است ؟ ولى تفسیر اول مناسبتر به نظر مى‏رسد.

تفسیر المیزان

ا لم یعلم بان الله یری - مراد از این علم ، آگهی بر طریق استلزام است ، چون لازمه اعتقاد به اینکه خدا خالق هر چیزی است این اعتقاد است که خدا به هر چیزی عالم است ، هر چند صاحب اعتقاد اولی از این اعتقاد دیگرش غافل باشد ، و آن کسی که از نماز نهی می‏کرد از وثنی مذهبان و مشرک بوده ، و وثنی مذهبان اعتراف دارند به اینکه خالق هر چیزی خدا است ، و همچنین خدا را از هر نقصی منزه می‏دارند ، پس باید معتقد باشند که خدا جاهل نیست ، و از هیچ عملی عاجز نیست ، و همچنین هیچ صفت نقص ندارد ، هر چند که خود از این اعتقادشان غافل باشند .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 30 فروردین 1394 ساعت: 20:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ساختار نظام سیاسی در کشور سوئد

بازديد: 287

 

ساختار نظام سیاسی در کشور سوئد

سیاست

در زمان سلطنت گوستاو واسا در قرن ۱۶ اولین مجلس ملی سوئد متشکل از نمایندگانی از ۴ طبقه اشراف، روحانیون، طبقه متوسط و دهقانان گشایش یافت. طی قرون آتی، قوانین پیچیده تری برای ریکسدگ وضع گردیده و به تدریج تعداد دستگاه‌های اجرائی افزایشی یافت.

قدرت مجلس ملی به طور عمده‌ای تغییر یافته و از زمانی به زمان دیگر نسبت به سلطنت از جایگاه بی‌نهایت سستی برخوردار بوده‌است.

 این درحالیست که در دورة آزادی طی قرن ۱۸، مجلس ملی جایگاه خود را بهبود بخشیده و نظام منسجمی پایه ریزی گردید. تا پیش از ۱۸۰۹ قدرت سلطنت و مجلس در یکدیگر ادغام بود، تا اینکه پس از سال ۱۸۰۹ دربار و سایر مراجع قدرت، استقلال یافتند.

در سال ۱۸۶۵ مجلس دو گانه‌ای جایگزین مجلس قبلی گردید. تا سال ۱۹۱۷ نظام دو گانه‌ای برقرار بود، تا این که سازمانی با ۳۵۰ نماینده و کمیته‌های مختلفی در زمینه‌های گوناگون تأسیس گردید. در سال ۱۹۷۴ دولت سوئد به طراحی قانون اساسی جدیدی مبادرت نمود.

پس از گذشت مدت زمان ۲۰ سال دوره نمایندگی به دورة چهار ساله تغییر یافت. کشور سوئد از نظام دموکراتیک انتخابی برخوردارمی‌باشد به این معنا که کلیه احزاب سیاسی با بیش از ۴در صد آراء انتخابات عمومی از کرسی در مجلس برخوردارمی‌گردند.

شهروندان سوئدی اجازه حضور در انتخابات مجلس را دارند. درحال حاضر تعدادی حزب سیاسی در مجلس ملی سوئد فعالیت دارند.

سال ۱۹۲۱ آغاز قطعی دموکراسی در سوئد محسوب می‌شود. سال ۱۹۱۹ پارلمان سوئد در مورد حق شرکت همگانی در انتخابات و آراء یکسان زنان و مردان تصمیم گیری کرد، دو سال بعد از این تصمیم اولین انتخابات پارلمان برگزار شد، در پی انتخابات سال ۱۹۲۱ پنج زن به پارلمان سوئد راه یافتند.

انتخابات پارلمان سوئد چهارسال یکباربرگزار می‌شذ که آخرین انتخابات پارلمان در سال ۲۰۱۰ برگزار شد. گشایش مجلس در هر پائیز وظیفه پادشاه سوئد است.

در این هنگام سال پارلمانی آغاز می‌گردد. پادشاه شخص اول کشور سوئد است ولی این مقام در درجه نخست جنبه نمایندگی مملکت و تشریفاتی دارد.

احزاب سیاسی

در سوئد احزاب سیاسی کوچک و بزرگ بسیاری فعال هستند. شاخص‌ترین آنها هفت حزب سیاسی زیر است:

حزب سوسیال دموکرات Socialdemokraterna

حزب میانه رو یا مدرات Moderaterna

حزب مرکزی یا سنترال پارتی Centralpartiet

حزب ملی یا فولک پارتی Folkpartiet

حزب دموکرات مسیحی Kristdemokraterna

 حزب چپ Vänsterpartiet

حزب محیط زیست Miljöpartiet

مجلس"Riksdagen"

 مجلس قوانین کشور سوئد را وضع می کند.

سیصد و چهل و نه نفر سیاستمدار از احزاب مختلفه نمایندگان مجلس را تشکیل می دهند.

برای عضو مجلس شدن باید هر حزب سیاسی حد اقل چهار در صد از کلیه آرا را دارا باشد.

تصمیمات مجلس از طریقه رای گیری اتخاذ می شود.تصویب هر تصمیمی باید با موافقت بیش از نیمی از نمایندگان باشد. هیئت دولت تحت نظر مجلس انجام وظیفه می کند.

 هیئت دولت"Regeringe"

 حزب یا احزابی که بیشترین آراء را در انتخابات مجلس به دست آورده اند هیئت دولت را تشکیل می دهند.

هیئت دولت اداره کننده کشور می باشد. مجلس؛ رئیس هیئت دولت را انتخاب می کند که نخست وزیر خواهد شد.

نخست وزیر سپس به نوبه خود وزرای خود را انتخاب می کند.

وزرا هر کدام رئیس وزارتخانه مربوط به خود می باشند. برای مثال وزیر امور خارجه رئیس وزارت خارجه و وزیر دارائی رئیس وزارت دارائی می باشد.

هیئت دولت است که لایحه هائی برای وضع قوانین جدید به مجلس ارائه می کند.

مجلس یا آنها را قبول و یا رد خواهد کرد.

اگر لایحه ای با اکثریت آراء اعضای مجلس تصویب شود در این صورت وزارتخانه ها و همه مقامات دولتی کوشش خواهند کرد تا همه از این قوانین پیروی کنند.

 استانداری و شورای لندستینگ در سطح منطقه ای تصمیم گیرنده میباشند

 سوئد دارای بیست و یک استان می باشد که هر کدام از آنها دارای استانداری خود می باشد و برای دولت کار می کند.

هیئت دولت استاندارانتخاب می کند که محدوده استانداری خود را اداره نماید.

هر استانی دارای یک لندستینگ می باشد. وظیفه لندستینگ ترتیب دادن امور درمانی در استان می باشد. اتباع سوئدی اعضای شورای لندستینگ را انتخاب می کنند. شورای لندستینگ هیئتی را انتخاب می کند که تعیین کننده نحوه کار لندستینگ خواهد بود.

 در سطح محلی شورای کمون تصمیم گیرنده می باشد"På lokal nivå styr kommunfullmäktige"

در سوئد دویست و نود کمون وجود دارد. کسانی که سکنه آن کمون می باشند اعضای شورای کمون را انتخاب می کنند. شورای کمون امور مربوط به کمون را اداره کرده و هیئت مدیره کمون را انتخاب می کند.

آن حزبی که نفراتش درشورای کمون بیشترباشد نماینده های بیشتری نیز در هیئت مدیره کمون خواهد داشت. این کمون است که مسئولیت ترتیب دادن مدارس  و امورنگاه داری از سالمندان و خدمات رفاه اجتماعی و رسیدگی به امور پناهندگان را به عهده دارد. شما اگر حد اقل سه سال است که اجازه اقامت دائم یا را دارید می توانید که به سیاستمداران شورای کمون رای بدهید. PUT

قوانین اساسی سوئد "Sveriges grundlagar"

 

سوئد برای اداره کشور و حفظ حق و حقوق شهروندان خود دارای چهار قانون اساسی می باشد. آن چهار قانون اساسی یکی در مورد نوع حکومت است؛ دیگری راجع به تسلسل سلطنت.

آزادی مطبوعات وآزادی بیان دو قانون اساسی دیگرسوئد را تشکیل میدهند.

سوئد چگونه باید اداره شود"Hur Sverige ska styras)"

درقانون اساسی نوع حکومت نوشته شده و توضیح داده می شود که سوئد  چگونه باید اداره شود. در آن نوشته شده که تمام قدرت از مردم می آید و اینکه در سوئد انتخابات عمومی و حق رأی مساوی است، این قانون آزادی ها و حق و حقوق شهروندان را نیز تعیین می کند:

. اتباع سوئد دارای آزادی بیان می باشند به این معنی که نظرشان هرچه باشد میتوانند آن را بیان کنند.

. آنها آزادی کسب اطلاعات را دارند یعنی حق دارند از مقامات بخواهند که اطلاعاتی را که می خواهند در اختیارشان گزارند.

. آنها آزادی انعقاد جلسات یعنی حق تشکیل جلسه دارندکه در آنجا عقاید خود را هر چه باشد ابراز دارند.

. شهروندان سوئد آزادی تظاهرات نیز دارند. یعنی شرکت کردن در تظاهرات و یا سازمان بندی آن.

. آنها در رابطه با انجمن نیز داری آزادی می باشند یعنی آزاد هستند که انجمن تشکیل دادهو یا عضو هر انجمنی بشوند.

. درسوئد آزادی دین نیزوجود دارد یعنی هر کس آزاد است که دین خود را داشته باشد و یا بی دین باشد.

چه کسی میتواند پادشاه یا ملکه شود"Vem som får bli kung eller drottning"

قانون وراثت سلطنت؛ قانونی است که تعیین می کند چه کسی میتواند پادشاه یا ملکه شود.

 آزادی مطبوعات"Tryckfrihet"

 شهروندان بدون سانسور اجازه چاپ و انتشار نوشته جات را دارند. این در قانون آزادی مطبوعات قید شده است. سانسور مقرراتی است در مورد اینکه چه چیزهائی  نباید نوشته و یا گقته شود. مردم حتی اجازه دارند که مدارک عمومی مقامات را نیز مطالعه کنند.

 آزادی بیان"Yttrandefrihet"

 

قانون اساسی آزادی بیان را به تلویزیون و فیلم و روزنامه ها می دهد که بدون مانع و سانسور اخباررا پخش کنند.

اتحادیه مشترک اروپا "EU "

سوئد عضو اتحادیه اروپا می باشد.بیست و هفت کشورعضو اتحادیه اروپا می باشند که در مورد اجناس و خدمات و محیط زیست و کشاورزی و پذیرش پناهجویان همکاری دارند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 29 فروردین 1394 ساعت: 19:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره نظام سیاسی کشور چین

بازديد: 417

 

            نظام سیاسی کشور چین

چين جمهوري خلق چين يک کشور سوسياليستي با نظام ديکتاتوري دموکراتيک خلق است که به رهبري طبقه کاگر و بر پايه اتحاد کارگر و کشاورز مبتني است. نظام سوسياليسم نظام اصلي جمهوري خلق چين مي باشد.

   قانون اساسي:

قانون اساسي قانون اصلي چين است. در قانون اساسي معمولا مضامين مهمي مانند اصول اساسي نظام اجتماعي و نظام کشور ، اصول اساسي سازماندهي اداره دولتي و فعاليت هاي آن ، حقوق و وظايف اساسي اتباع قيد شده است. علاوه بر اين ، در اين قانون مضاميني مانند پرچم ملي ، سرود ملي ، نشان ملي و پايتخت و نظامهاي ديگر مورد توجه طبقه حاکم قيد شده است که مربوط به تمام زمينه ها در کشور است. قانون اساسي عالي ترين مرجع حقوقي بوده و ماخذ تنظيم قوانين ديگر است. هيچ قانون و مقرراتي نبايد با قانون اساسي مغايرت داشته باشد.

برنامه مشترک کنفرانس مشورت سياسي خلق چين که در آستانه تاسيس جمهوري خلق چين صادر شده، نه تنها اساسنامه جبهه واحد دموکراتيک خلق چين بوده ، بلکه نقش قانون اساسي موقت را اجرا کرده است. اين برنامه مشترک نخستين اجلاس عمومي کنفرانس مشورت سياسي خلق چين به تصويب رسيد و در 29 سپتامبر سال 1949ميلادي صادر شد و قبل از صدور قانون اساسي جمهوري خلق چين نقش قانون اساسي موقت را ايفا کرد.

پس از تاسيس جمهوري خلق چين در اول اکتبر سال 1949 ، جداگانه در سالهاي 1954 ، 1975 ، 1978 و 1982 چهار قانون اساسي جمهوري خلق چين تنظيم و صادر شد.

چهارمين قانوني اساسي جمهوري خلق چين يعني قانون اساسي فعلي در چهارم دسامبر سال 1982 در 5مين اجلاس 5مين مجلس ملي نمايندگان خلق چين به تصويب رسيده و صادر شد. اين قانون ضمن ادامه وتوسعه اصول اساسي قانون اساسي سال 1954 ، با توجه به جمع بندي تجربيات توسعه سوسياليستي چين و جلب تجربيات بين المللي در اين زمينه ، يک قانون اصلي داراي ويژگيهاي چين و منطبق با نيازساختار مدرنيزاسيون سوسياليستي چين محسوب مي شود. در اين قانون به طور مشخص نظامهاي سياسي و اقتصادي جمهوري خلق چين ، حقوق و وظايف اتباع تاسيس ارگانهاي دولتي و چهارچوب ماموريت و وظايف اصلي کشور در اينده قيد شده است. ويژگي هاي اساسي اين قانون قيد نظام و وظايف اصلي چين ، تشخيص چهاراصل اساسي و رهنمود اساسي اصلاحات ودرهاي باز است. در اين قانون قيد شده است که مردم تمام ملتهاي و سازمان هاي سراسر کشور بايد طبق قانون اساسي فعالت کرده وهيچ سازمان يا شخصي حق تخطي و نقض قانون اساسي و قوانين ديگر را ندارد.

اين قانون به پنج بخش مقدمه ، برنامه اساسي ، حقوق و وظايف اساسي اتباع ، ارگان هاي دولتي ، پرچم ملي ، نشانه ملي و پايتخت تقسيم شده و شامل 4 فصل و 138 ماده است. چين پس ازصدور اين قانون براي چهار بار در آن تجديد نظر کرده است.

 

 

   نظام مجلس ملي نمايندگان خلق:

نظام مجلس ملي نمايندگان خلق نظام اصلي سياسي چين بوده و شکل سازماني قدرت سياسي ديکتاتوري دموکراتيک چين و نظام دولتي چين به شمار مي رود. مجلس ملي نمايندگان خلق چين متفاوت با پارلمان نظام تفکيک و توازن سه قو است. مجلس ملي نمايندگان خلق چين براساس قانون اساسي به عنوان عالي ترين مرجع قدرت کشور تعيين شده است. هر تبعه چيني از 18 سالگي حق انتخاب و منتخب شدن به عنوان نماينده مجلس ملي را دارد. در چين ، در مجالس سطوح مختلف مردم درميان نمايندگان ، نمايندگان مجلس در سطوح شهرستانها و روستاها با انتخابات مستقيم برگيزده مي شوند و نمايندگان سطوح بالاتر از طريق انتخابات غير مستقم انتخاب مي گردد. مجلس ملي نمايندگان خلق سراسري مرکب از نمايندگان منتخب استانها ، مناطق خودمختار ، شهرهاي تابع مرکز و ارتش است. دوره ماموريت مجلس ملي سطوح مختلف 5 سال است و سالانه يک اجلاس عمومي برگزار مي شود.

در اجلاس سالانه مجلس ملي نمايندگاه خلق چين ، نمايندگان ضمن استماع گزارش کار دولتي و گزارشهاي مهم ديگر، به بررسي و رسيدگي آنها پرداخته و قطعنامه هاي مربوط را به تصويب مي رسانند. در زماني که کنفرانس تشکيل جلسه نمي دهد کميسيون دائمي مجلس ملي نمايندگان خلق ، ارگان دائمي مجلس ملي نمايندگان سطوح مختلف اختيارات محوله از سوي مجلس ملي را اجرا مي کند. براي نمونه قدرت کميسيون دائمي مجلس ملي عبارت است از تشريح قانون اساسي ، نظارت بر اجراي قانون اساسي ، تنظيم و اصلاح قوانين به غير از قوانين تنظيم شده توسط اجلاس عمومي مجلس ملي و مسئوليت پذيري در برابر مجلس ملي و تسليم گزارش کار به مجلس ملي و غيره. قدرت اساسي مجلس ملي شامل حق قانونگذاري ، حق نظارت ، حق تصميم گيري در باره امور بزرگ و نصب و غزل پرسنل است. در چين تنظيم برنامه هاي توسعه اقتصاد ملي و اجتماعي راهبرد مهمي براي مساعدت به پيشرفت اجتماعي چين محسوب مي شود. ولي اين برنامه ها تنها در صورت تصويب در مجلس ملي نمايندگان خلق سراسري اعتبار حقوقي مي گيرد. در قانون چين قيد شده است که رهبران عمده چين از جمله رييس جمهورو رييس کميته دائمي مجلس ملي بايد به مجلس ملي نمايندگان خلق معرفي و از طريق انتخاب برگزيده شوند. نخست وزير شوراي دولتي و وزيران وزارتهاي مخلتف نيز بايد به مجلس ملي نمايندگان خلق معرفي و سپس منصوب شوند. مجلس ملي نمايندگاه خلق سراسري نيز مي تواند از طريق تشريفات طرح پيشنهادي عزل رهبران منتخب وتعيين شده از جمله رييس کميته دائمي مجلس ملي نمايندگان سراسري ، رييس جمهور و نخست وزير را عنوان کرد.

   نظام همکاري چند حزبي و مشورت سياسي:

نظام همکاري چند حزبي و مشورت سياسي به رهبري حزب کمونيست چين نظام سياسي اصلي چين محسوب مي شود. چين کشوري داراي چند حزبي است. بغير از حزب کمونيست يعني 8 حزب دموکراتيک در اين کشور وجود دارد که قبل از ايجاد جمهوري خلق چين به وجود آمده و در زمينه سياسي طرفدار رهبري حزب کمونيست است و اين انتخاب تاريخي را آنان در جريان همکاري طولاني و مبارزات مشترک به اتفاق حزب کمونيست چين انجام کرده اند. حزب کمونيست چين و ديگر احزاب دموکراتيک بايد طبق قانون اساسي فعاليت کنند. احزاب دموکراتيک از لحاظ سازماندهي مستقل بوده واز آزادي سياسي ، استقلال تشکيلاتي برابري حقوقي در چهارچوب مقررات در قانون اساسي بهرمند هستند. رهنمود اساسي همکاري حزب کمونيست چين با احزاب دموکراتيک ديگر " همزيستي دراز مدت ، نظارت متقابل ، نشان صداقت و شفافيت متقابل و مشارکت در افتخارات و مشکلات يکديگر است.

احزاب و گروههاي دموکراتيک چين ا حزاب اپوزاسيون ويا حزب مخالف نيست ، بلکه احزابي هستند که در امور سياسي و دولتي مشارکت دارد. مضامين اساسي مشارکت احزاب و گروه هاي دموکراتيک درامور سياسي و دولتي عبارت است از مشارکت در مشورتهاي مرتبط با راهنمود هاي مهم کشور و نامزدهاي رهبري کشور ، شرکت در مديريت امور کشور و اجراي رهنمودهاي ،سياستها ، قوانين و مقرارت کشور.

حزب کمونيست چين پيش از اتخاذ تدابير بزرگ و تصميم گيري در باره امور مهم و بزرگ مربوط به امور ملي و زندگي مردم ضمن مشورت گسترده با اجزاب دموکراتيک و شخصيتهاي بي طرف نظريات وپيشنهادهاي آنان را استماع مي کند و بعد تصميم مي گيرد. احزاب دموکراتيک و شخصيت هاي غير حزبي درمجلس ملي نمايندگان خلق و کميته دائمي اين مجلس ، کميسيون ويژه دائمي مجلس و در مجالس محلس نمايندگاني درصد تناسب دارند تا به اين شگل بتوانند بهتر در رايزني هاي سياسي مشارکت کرده و نقش نظارتي خود را به خوبي ايفا کنند. اين احزاب در کنفرانس مشورت سياسي خلق چين نيز ايفاي نقش مي کنند و اعضاي خود را براي کادر رهبري و ارگانهاي دادگستري سطوح مختلف نامزد مي کنند.

اشکال عمده همکاري چند حزبي و مشورت سياسي به شرح زير است : اول کنفرانس مشورت سياسي خلق ، کنفرانس مشورت سياسي خلق محل مهم مشارکت احزاب دموکراتيک ، گروه هاي مردمي و نمايندگان محافل مختلف در امور سياسي و دولتي و مشورت و بررسي آن محسوب مي شود. دوم نشست هاي کميته مرکزي حزب کمونيست و کميته حزبي مناطق مختلف. در اين نشست ها ضمن اطلاع رساني درباره مهمترين مسائل درباره رهنمودها و سياستهاي مهم ، نامزدهاي رهبري دولت کشور و دولتهاي محلي ، نمايندگان مجلس ملي و اعضاي کنفرانس مشورت سياسي خلق با احزاب دموکراتيک مشورت مي شود تا نظرات و پيشنهادهاي آنان را استماع گردد. سوم مشارکت نمايندگان احزاب دموکراتيک به عنوان نمايندگان مردم در مجالس سطوح مختلف نمايندگان خلق در امور سياسي و دولتي و ايفاي نقش نظارتي. چهارم اينکه اعضاي احزاب دموکراتيک به پستهاي رهبري شوراي دولتي و وزارتها و دولتهاي بالاتر از شهرستانها و ادارات مربوطه معرفي مي شوند. پنجم اينکه اعضاي احزاب دموکراتيک واجد شرايط به عنوان رهبران ادارات دادستاني و دادرسي معرفي مي گردد.

    شوراي دولتي و وزارتخانه هاي آن:

شوراي دولتي چين که همان دولت مرکزي خلق مي باشد ، عالي ترين ارگان اداري کشور است که ضمن اجراي قوانين تنظيم شده و قطعنامه هاي مصوبه توسط مجلس ملي نمايندگان خلق چين و کميته دائمي ، در قبال مجلس ملي نمايندگان خلق و کميته دائمي پاسخگو بوده و فعاليتهاي خود را براي انان گزارش مي کند. شوراي دولتي حق دارد در چهارچوب اختيارات خود تدابير و مقررات اداري را تنظيم و تصميمات و دستورهايي را صادر مي کند. شوراي دولتي مرکب از نخست وزير ، معاونين نخست وزير ، اعضاي شوراي دولتي ، وزيران ، رييسان کميسيونها ، رييس اداره آمار و دبير کل است. نخست وزير فعلي شوراي دولتي چين " ون جيا بائو " است. اکنون شواري دولتي چين داراي 28 اداره مي باشد ازجمله وزارت خارجه ، وزارت دفاع، کميسيون ملي توسعه اصلاحات ، وزارت آموزش و پرورش ، وزارت علوم وفنون ، کميسيون علوم و فنون و صنايع دفاعي ، کميسيون ملي امور مليتها ، وزارت امنيت عمومي ، وزارت امنيت ملي ، وزارت نظارت ، وزارت امور مدني ، وزارت قضايي ، وزارت امور پرسنل ، وزرات کار و تامين اجتماعي ، وزارت راه آهن ، وزارت راه و ترابري ، وزارت منابع زميني ، وزارت سازندگي ،وزارت اطلاع رساني ، وزارت آبياري ، وزارت فرهنگ ، وزارت بهداشت ، وزارت کشاورزي ، وزارت بازرگاني ، کميسيون ملي جمعيت و تنظيم خانواده ، بانک خلق و اداره رسيدگي و مميزي

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 29 فروردین 1394 ساعت: 19:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره رابطه تورم و فقر

بازديد: 343

 

رابطه تورم و فقر

وضعیت تورم و رابطه آن با فقر در ایراندر كلی‌ترین بیان، تورم عبارت است از افزایش مداوم سطح عمومی قیمت‌ها در یك دوره زمانی مشخص، بنابراین، ویژگی اصلی تورم، تداوم افزایش قیمت‌هاست. لذا افزایش دفعه‌ای قیمت‌ها و همچنین افزایش قیمت‌ یك یا چند كالای خاص، تورم به شمار نمی‌رود. برای اندازه‌گیری میزان تورم از شاخصی به‌نام «شاخص نرخ تورم» استفاده می‌شود كه نوسان‌های قیمت كالاها و خدمات را در یك سال خاص نسبت به سال پایه می‌سنجیده این شاخص در ایران با عنوان «شاخص بهای كالا و خدمات» (cpi) معروف است كه به‌طور ماهیانه توسط بانك مركزی محابه و منتشر می‌شود. البته زمینه محاسبه این شاخص براساس «شاخص لاسپیرز»، پاش، فیشر می‌باشد.

مفهوم فقر

مفهوم فقر همیشه با نحوه توزیع درآمد ملی و یا درآمد سرانه همراه می‌باشد. در مطالعات اقتصادی شناسایی افراد فقیر معمولا در قالب تعیین خط فقر صورت می‌گیرد، كه به صورت‌های ویژه و گاهی متفاوت ارزیابی و تعیین می‌گردد اصولا دو مقدار خط فقر تحت عنوان خط اول و خط دوم فقر مورد محاسبه قرار می‌گیرد. در روش اول پس از رتبه‌بندی خانوارها براساس هزینه خانوار، مقدار شاخص متناظر با میانه توزیع كه ۵۰درصد خانوارهای نمونه پایین‌تر از آن قرار می‌گیرند انتخاب شده است. سپس ربع این مقدار به عنوان خط اول فقر و نصف آن به‌عنوان خط دوم فقر تعیین شده و مورد استفاده قرار می‌گیرد.

این روش در برگیرنده رویكرد «فقر نسبی» است چون شخص فقیر به نسبت میزان درآمد سرانه جامعه خود سنجیده می‌شود و این مساله ارتباط چندانی با محرومیت مطلق ندارد. در رویكرد «فقر مطلق» بدون در نظر گرفتن میزان درآمد سرانه در یك جامعه، حداقل امكانات معیشتی قابل قبول معیار تعیین فقیر قرار می‌گیرد و لذا این رویكرد بسیار متغیر بوده و نمی‌تواند از قاعده مشخصی پیروی كند.

رابطه بین تورم و فقر

با توجه به تعریف تورم مبتنی بر افزایش عمومی مداوم سطح قیمت‌ها، وجود همبستگی مثبت بین نرخ تورم و میزان فقر در جامعه قابل توجیه به نظر می‌رسد، اما نظرات گوناگونی نیز در این ارتباط ارائه شده است. بعضی از اقتصاددانان معتقدند كه وجود یك تورم ملایم در سیستم اقتصادی باعث تاثیرات مثبتی بر اوضاع اقتصادی از طریق متغیرهای واسط می‌شود. در این دیدگاه اینگونه ادعا می‌شود كه اولا، تورم برای قشرهای كم درآمد نوعی كمك محسوب می‌شود چرا كه غالبا در ترازنامه اقشار كم درآمد، میزان بدهی‌ها از درآمد بالاتر بوده و بروز تورم باعث می‌شود كه بازپرداخت این بدهی‌‌ها آسانتر صورت پذیرد. البته باید توجه داشت كه این امر در هنگامی صحیح است كه گروه‌های كم درآمد به منابع مالی گسترده‌ای دسترسی داشته باشند كه بتوانند از آنجا استقراض كنند و بعد از طریق تورم، قدرت بازپرداخت ایشان افزایش یابد. بنابراین در نظام‌های تحریر شده اقتصادی، این گروه‌های كم درآمد به نظام‌های بانكی كشور دسترسی چندانی ندارند كه در چنین حالتی توزیع ثروت از طریق تورم امكان‌پذیر نخواهد بود.

ثانیا، براساس مدل فیلیس رابطه معكوسی بین تورم و بیكاری فرض شده است، به‌طوری كه سطوح بالای تورم، موجب كاهش بیكاری می‌گردد. با توجه به اینكه بیكاری یكی از مهمترین متغیرهای تاثیرگذار بر سطح و میزان فقر در جامعه می‌باشد، بالا رفتن نرخ تورم می‌تواند با واسطه كاهش نرخ بیكاری به بهبود وضعیت توزیع درآمد و كاهش فقر كمك كند. این مدل كه برای كشورهای صنعتی و پیشرفته طراحی شده بود براساس شواهد تجربی رد شده است.

اما عمده‌ترین قضاوت‌ها در ارتباط بین تورم و فقر از نگرش بدبینانه پیروی می‌كند. در كشورهایی مانند ایران كه دولت نقش مهمی در اقتصاد دارد تغییرات عمده حجم نقدینگی توسط دولت صورت می‌پذیرد، تورم نوعی پس از اجباری تلقی می‌شود، كه به تملك دولت در می‌آید. در اصطلاح به این پس‌انداز مالیات تورمی اطلاق می‌شود. در واقع دولت با افزایش حجم نقدینگی و ایجاد تورم، از مردم نوعی مالیات به صورت افزایش قیمت می‌گیرد و نوعی جریان انتقال ثروت از سوی كسانی‌ كه درآمدهای ثابت دارند به سوی كسانی كه افزایش حجم نقدینگی به آنها تعلق می‌گیرد ایجاد می‌گردد، كه این روند از طریق گسترش اعتبارات صورت می‌پذیرد و باعث تشدید معضلات اقتصادی و گسترش شكاف فقر در جامعه می‌گردد.

بحث مالیات تورمی و كسب درآمد توسط دولت از محل چاپ پول، كه نخستین بار توسط فریدمن در سال ۱۹۵۳ طرح گردید به این دلیل مطرح می‌شود كه دولت از حق قانونی خود برای انتشار اسكناس استفاده می‌نماید و كسری بودجه خود را با انتشار پول و افزایش پایه پولی تامین مالی می‌كند به این منبع درآمد «حق‌الضرب پول» یا مالیات تورمی می‌گویند در مورد رابطه تورم و فقر، یك نوع خاصی از آن قابل تصور است كه البته آثار سیاسی و امنیتی آن منفی خواهد بود. بدین تعبیر كه تورم خصلتی خود كنترل دارد.

این خصلت زمانی بروز می‌كند كه اجازه بروز فقر گسترده و عمیق در اقتصاد كشور داده شود و هیچ‌گونه سیاستی از سوی دولت اعمال نگردد به این ترتیب فشارهای تقاضا از سوی قشر فقیر كاهش یافته و گروه ثروتمند جامعه نیز از طریق اشباع تقاضای مصرفی و كاهش شدید میل نهایی به مصرف (Mpc) به علت عدم وجود انگیزه‌های لازم برای سرمایه‌گذاری به انباشت سرمایه مبادرت ورزید و در نهایت تقاضا كاهش یافته و منجر به كاهش شدید تورم در سطح جامعه خواهد شد. البته از بعد امنیتی باید توجه داشت كه در این صورت فقط نوعی انتقال تهدیدات امنیتی از حوزه تورم به حوزه فقر صورت خواهد گرفت و احتمال به تشدید بحران بر اثر تعمیق شكاف توزیع درآمد خواهد انجامید.

تورم در ایران

تورم در ایران از اواخر دهه ۱۳۴۰ به‌صورت جدی پدیدار گفت و تا اواخر دهه ۱۳۵۰ تحت تاثیر عوامل ساختاری مانند تكیه بر درآمدهای نفتی در قالب برنامه‌های مالی، عدم تعادل در تجارت خارجی، عدم تعادل در بافت بودجه دولت، عدم تعادل در تركیب بخش‌های اقتصادی، عدم تعادل بین مناطق اقتصادی كشور، دوگانگی شیوه تولید، فقدان حلقه‌های واسط در زنجیره تولید و عدم تعادل در الگوی توزیع درآمد و ثروت ادامه داشت و موجب بروز فشارهای تورمی در جامعه گردید، آثارش در عدم موازنه بین رشد نقدینگی و تقاضای موثر و رشد عرضه كل ظاهر گشت، از طریق تورم وارداتی و فشار هزینه‌های تولید شدت یافت. در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت فقدان برنامه‌های جامع رشد و توسعه اقتصادی نقش‌های سیاسی، اجتماعی، جنگ تحمیلی و نوسانات شدید درآمدهای ارزی، اقدامات ریشه‌ای جهت اصلاح نظام اقتصادی و رفع عدم تعادل‌های آن صورت نگرفت و لذا به علت حفظ و تداوم ساختار وابسته و تك محصولی و عدم تعادل‌های حاكم بر اقتصاد كشور، سیاست‌های پولی و مالی انبساطی، افزایش هزینه‌های تولید، تورم وارداتی، جنگ تحمیلی، نارسایی‌های سیستم توزیع، عوامل روانی و ... گرایشات و فشارهای تورمی شدید در جامعه ظاهر گشت كه هنوز هم ادامه دارد.

در جدول شماره ۱ نرخ تورم از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۸۵ محاسبه شده است كه در نمودار شماره ۱ نیز ترسیم شده است.

علل تورم در ایران

در زمینه شناخت علت تورم در ایران عمده بررسی‌ها بر كاربرد نظریه‌های اقتصاد كلان و به ویژه «نظریه پولی تورم» بوده است ما در اینجا علاوه بر بررسی این نظریه به بعضی از مشكلات ساختاری دیگر كه در ایجاد تورم موثر بوده‌اند اشاره خواهیم كرد.

نقدینگی بخش خصوصی:

نقدینگی بخش‌خصوصی به سبب نقشی كه می‌تواند روی افزایش تقاضا داشته باشد از اهمیت خاصی برخوردار است ضمن اینكه جایگاه خاص شرایط اقتصادی در شدت و ضعف تاثیر نقدینگی بر رشد تقاضا نباید فراموش شود برای نمونه، زمانی كه اقتصاد، دوران ركود را سپری می‌كند، افزایش نقدینگی با توجه به «سرعت پایین گردش نقدینگی» تورم ملایم‌تری را سبب می‌گردد، در حالی كه این حالت در زمانی كه اقتصاد در شرایط رونق باشد صادق نیست و در این حالت نرخ تورم تاثیر بیشتری از میزان نقدینگی می‌پذیرد.

توضیح اینكه توجه به مساله جهت علیت در رابطه پول و تورم بسیار اهمیت دارد. در اقتصادهای پیشرفته كه اغلب بنیان‌های محكمی دارند جهت علیت از پول به تورم است. بنابراین می‌توانند با كنترل نقدینگی، تورم را كنترل كنند. اما در اقتصادهایی كه ساختارهای پر اختلال و عموما غیر رقابتی دارند و مجموعه‌ای از مشكلات بنیادی علمی، فنی، نهادی و مدیریتی گریبانگیر آنها است فضای حاكم بر اقتصاد به شدت رانتی است و این فضای رانتی خود زیر سیستم‌های نظام اجتماعی باز، تولید نموده و میان آنها تعامل ایجاد می‌كند. از سوی دیگر، تورم در این گونه اقتصادها با توزیع مجددی به نفع فعالیت‌های غیر مولد و به ضرر فعالیت‌های مولد هم است. در واقع ناشی از افزایش نقدینگی نیست بلكه نقدینگی نیز یك واكنش انفعالی در برابر سیاست‌های نادرستی كه عمدتا به بی‌ثباتی جامعه دامن می‌زنند، محسوب می‌گردد. با توجه به این كه در این نوع از اقتصادها، حجم انباره پولی تناسب منطقی با قسمت عرضه و تقاضا ندارد، طیف وسیعی از مشكلات و محدودیت‌ها از قبیل:

افزایش بدون نظارت قیمت‌ها، رواج فعالیت‌های سوداگری و نامولد، امكان‌پذیر شدن فرارهای مالیاتی و ... به‌وجود می‌آید. نمودار شماره ۳ وضعیت میزان نقدینگی و تورم در طی سال‌های ۸۴ -۱۳۵۰ را نشان می‌دهد.

حجم اعتبارات اعطایی به بخش خصوصی:

اعتبارات اعطایی به بخش‌خصوصی از طرف بانك‌ها، در صورتی‌كه به سمت فعالیت‌های تولیدی و تخصصی یا غیر تجاری سوق داده شوند، تاثیری در ایجاد تورم نخواهد داشت. اما در صورتی‌كه به بخش تجاری كشانده شوند موجب افزایش تقاضا و در نتیجه ایجاد تورم خواهد شد.

تركیب هزینه‌های سالانه دولت:

تركیب هزینه‌ها از این نظر كه بتوان هزینه‌های عمرانی یا سرمایه‌گذاری ثابت را غالب بر هزینه‌های جاری دانست به حالت ضد تورمی بودن بودجه می‌توان امیدوار بود. اما ساختار غلط اقتصادی شكل گرفته از دوران گذشته مانع از این امر گشته است و حاكی از غلبه هزینه‌های جاری بر هزینه‌های سرمایه‌گذاری ثابت می‌باشد.

كسری بودجه دولت:

از دیگر عوامل تقویت‌كننده تقاضای كل، میزان كسری بودجه، نوع و نحوه تعیین آن می‌باشد تورم‌زایی كسری بودجه، ممكن است ناشی از هزینه‌های جاری یا سرمایه‌گذاری و یا نحوه تامین آن باشد و ساختار هزینه‌ها در اقتصاد ایران و ضرورت ناشی از آن برای توسل به استقراض از بانك مركزی عواقب نامطلوبی را به جا گذارده‌اند، به‌خصوص زمانی كه كسری بودجه از طریق چاپ اسكناس و استقراض از بانك مركزی تامین گردد، تبعات منفی آن بر اقتصاد كشور چند برابر خواهد بود. جدول شماره ۲ و نمودار شماره ۲ نشان‌دهنده رشد نقدینگی طی سال‌های ۸۳ تا ۱۳۴۹ می‌باشد. تاثیر بخش نفت بر اقتصاد كشور:

از جمله عوامل نهادی دیگر در بروز تورم در ایران ورود بخش نفت در اقتصاد كشور است به این ترتیب كه معمولا نفت صادراتی و حصول درآمدهای ارزی ناشی از آن در داخل كشور موجر درآمدی ایجاد كرده كه تبدیل به تقاضا می‌گردد البته از طرف دیگر در ازای فروش نفت، كالاها به صورت گوناگون كه اغلب كالاهای سرمایه‌ای و مصرفی هستند، وارد كشور می‌گردد اما جوابگوی تقاضای ایجاد شده نمی‌باشند و به این ترتیب موج درآمدی ایجاد شده، به لحاظ وجود میل نهایی به مصرف (Mpc) یك دسته موج‌های بعدی را وارد جریان اقتصاد جامعه می‌كند (تقاضا) كه باید در مقابل، فشارهایی بر عرضه جامعه وارد گردد كه در غیر این صورت، با فشارهای تورمی در سطح جامعه روبه‌رو خواهیم گشت.

الگوی مصرف بیش از تولید:

در جامعه ایران، گرایش به مصرف بیش از تولید صورت گرفته است و علت اساس آن را وجود بخش نفت و درآمدهای ارزی ناشی از آن می‌باشد. این مساله باعث افزایش تقاضا و محدودیت عرضه می‌گردد. امروزه نیاز به استراتژی توسعه صنعتی كه در كشورهای جهان سوم مطرح شده است تنها به سبب رقابت با كشورهای جهان صنعتی نیست، بلكه اهمیت تامین اشتغال در سطح كشور، از اهمیت بالایی برخوردار است و این امر توسط توسعه صنعتی صورت می‌پذیرد. زیرا در كشورهای جهان سوم، بیكاری یكی از عوامل مهم تورم تلقی می‌شود چون توده گسترده بیكاران، به سمت فعالیت‌های غیر مولد كشیده شده و باعث تورم می‌گردند.

وضعیت فقر در ایران

در كشور ما در گزارش‌هایی كه وضعیت كلان اقتصادی را بررسی می‌كنند كمتر به ابعاد نابرابری‌های درآمدی و ارتباط متقابل آنها با دیگر متغیرهای اقتصادی توجه می‌نمایند. بدتر از آن اینكه تولید آمارهای مربوط به توزیع درآمد بسیار كم اهمیت‌تر از داده‌های حساب‌های ملی تلقی می‌شود به سازماندهی داده‌های مزبور، توجه كافی مبذول نمی‌گردد. در واقع فقر را نمی‌توان تنها از زاویه ساختار اقتصادی بررسی نمود، چه آنكه تاثیر و تاثرات این پدیده، تمام ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی كشور را شامل می‌شود. آمارها نشان می‌دهند كه ۲۰درصد پایینی جامعه فقط ۷۱۲/۴درصد از كل هزینه‌ها را به خود اختصاص داده، در حالی كه ۲۰درصد بالایی جامعه ۱۲۲/۴۸درصد، كه این نشان دهنده شكاف وسیع و عمیق بین دهك‌های پایین و بالای جامعهاست به طوری كه متوسط هزینه یك خانوار در بالاترین دهك درآمدی حدود ۲۰ برابر پایین‌ترین دهك است. همین نسبت برای جامعه شهری ۱۵ و برای جامعه روستایی نیز ۲۰ است. یعنی نابرابری در جامعه روستایی بیش از جامعه شهری است.

علت بدتر بودن توزیع درآمد روستاها را می‌توان به دو دلیل دانست:

۱) فقیرترین گروه‌های اجتماعی در روستاها متمركز هستند.

۲) جامعه شهری از طریق فشار سیاسی پیوسته توانسته است از امكانات عمومی، سرمایه‌گذاری دولتی، یارانه و سایر خدمات و كالاها بیش از روستاها برخوردار باشد.

تاثیرات تورم بر امنیت اقتصادی:

در بررسی مقوله امنیت اقتصادی عاملی مانند فقر و تورم و یا هر عامل دیگر باید به وجود نوعی تناقض در دو جنبه از اقتصاد یعنی جنبه «‌آسیب‌پذیری» كه رویكردی امنیتی است و جنبه «كارایی» توجه لازم را مبذول داشت. كشمكش بین آسیب‌پذیری و كارایی تقریبا در همه سطوح امنیت اقتصادی از سطح فردی گرفته تا شركت‌ها، طبقات دولت‌ها و بالاخره كل سیستم جریان دارد.

در سطح فردی امنیت اقتصادی به ضروریات زیستی (غذا، آب، مسكن و آموزش) مربوط است. در سطوح بالاتر با دامنه وسیعی درباره اشتغال، توزیع درآمد و رفاه مرتبط است كه منظور از امنیت اقتصادی فرد حفظ سطح مشخصی از زندگی (استاندارد زندگی) می‌باشد. به علاوه وجود دوگانگی در هویت افراد به عنوان مصرف‌كننده و تولیدكننده موجب بروز تناقض در رفتار افراد می‌شود بدین شكل كه خوی مصرف كنندگی افراد را وادار می‌كند كه طرفدار گسترش بازار باشند، زیرا اجازه می‌دهد بهترین محصول را با مناسب‌ترین قیمت انتخاب كنند اما در صورتی كه گسترش بازار، درآمد و اشتغال آنها را تهدید كند به مخالفت با گسترش بازار می‌پردازد و در نهایت می‌توان نتیجه گرفت كه اگر اشتغال و درآمد وجود نداشته باشد حق انتخاب برای مصرف‌كننده امتیازی محسوب نمی‌شود. بنابراین هر قدر تلاش افراد در كاهش آسیب‌پذیری اقتصادی بیشتر شود، خطر لطمه زدن به كارایی اقتصادی افزایش می‌ِیابد. در واقع تلاش برای حفظ توازن بین امنیت فرد و كلان مشكل دائمی افراد است به علاوه گسترش فقر موجب پیدایش دو طبقه مركزی و حاشیه در اقتصاد داخلی می‌گردد كه نسبت این دو به همدیگر نسبت به منافع گروهی و ملی دارای ملاحظات امنیتی است در واقع بین منافع مركز و حاشیه هماهنگی وجود ندارد و همین باعث بروز شكافت در جامعه و بین منافع آنان می‌گردد ممكن است زمینه ایجاد یا گسترش منازعات اجتماعی سیاسی را فراهم آورد.

با همه این تمهیدات می‌توان مدعی شد كه تورم و فقر دو روی سكه هستند كه تعامل آنها می‌تواند موجبات ناامنی گسترده در جامعه را فراهم كند. علل بروز ناامنی از طریق تورم و فقر گاهی از ذهن به عین است و گاهی بالعكس. در موارد خاص ابتدا امنیت روانی افراد جامعه دچار خدشه می‌شود و سپس نمود آن در جامعه به صورت آشوب قتل، دزدی و... خود را نشان می‌دهد.

در زمینه امنیت روانی جامعه، تورم بسیار فعال عمل می‌كند كه در اصطلاح به آن «انتظارات تورمی» می‌گویند. انتظارات تورمی در ذهنیت جوامع مختلف به صورت‌های گوناگون خلق می‌شوند و اساس آن اینگونه است كه ذهنیت اقتصادی جامعه نسبت به بعضی كالاها حساسیت خاصی به خود نشان می‌دهد و در صورتی كه این كالاها افزایش قیمت بیابند، جامعه هر لحظه هر چند به طور غیر واقعی، منتظر افزایش سطح عمومی قیمت‌ها است و همین انتظار كه عمدتا غیر واقعی است، خود موجب تورم می‌شود. در ایران قیمت بنزین این ویژگی را دارد.

دیگر اینكه، تورم و گستر فقر باعث شكاف بین زندگی شرافتمندانه و كار شرافتمندانه می‌گردد و همین امر موجب اختلاف روانی گسترده و ناهنجاری‌های بسیار عمیق می‌شود كه توجه به آن بسیار ضروری است.

آمار و اطلاعات نشان می‌دهد كه اقتصاد ایران در برابر نابسامانی‌های درون ساختاری و برون ساختاری بسیار شكننده و منفعل عمل می‌كند و همین مهم نشان از بیماری ساختار اقتصادی می‌باشد. اگر چه در سال‌های اخیر با ایجاد بعضی محدودیت‌ها تا اندازه‌ای تورم كنترل شده اما اولا روند اختلاف سطح درآمدها همچنان ادامه دارد و ثانیا اعمال كنترل‌های این چنینی موقتی بوده و مهار تورم لجام گسیخته نیاز به حركت‌های اساسی دارد.

ارائه راهكارها جهت كنترل تورم

با توجه به تئوری توجیه پولی تورم، كاهش نقدینگی و كنترل آن می‌تواند منجر به كنترل تورم در جامعه گردد به این معنی كه میان پول در جریان و تورم ارتباط مستقیمی وجود دارد اما آنچه كه برای مواجهه با تورم ایجاد می‌كند مساله جهت علیت بین پول و تورم است.

در اقتصادهای پیشرفته كه اغلب بنیان‌های مستحكمی دارند جهت علیت از پول به تورم است. بنابراین می‌تواند تورم را با كنترل مالی مهار كنند. اما در اقتصادهایی كه ساختارهای پراختلال و عموما غیررقابتی دارند و مجموعه‌ای از مشكلات گوناگون گریبانگیر آنها است، فضای حاكم‌بر اقتصاد به شدت «رانتی» است و از سوی دیگر تورم در این گونه اقتصادها با توزیع مجددی به نفع فعالیت‌های غیرمولد و به ضرر فعالیت‌های مولد می‌باشد. در واقع تورم ناشی از افزایش نقدینگی نیست بلكه افزایش نقدینگی نیز یك واكنش انفعالی در برابر سیاست‌های نادرستی كه عمدتا به بی‌ثباتی جامعه دامن می‌زنند محسوب می‌شود بنابراین تلاش برای پی‌ریزی یك ساختار اقتصادی غیررانتی و مبتنی‌بر رقابت برابر بسیار اهمیت دارد.

در بیان نظری علل افزایش قیمت‌ها در كلی‌ترین سطوح آن از بالا بودن تقاضا نسبت به عرضه صحبت می‌شود/ در شرایطی كه عرضه افزایش را پاسخ ندهد موجب تورم می‌شود ممكن است بر عكس در صورت ثابت ماندن تقاضا، عرضه كاهش یابد و موجب تورم شود. در اقتصاد متوازن عرضه و تقاضا می‌تواند به پاسخگویی به یكدیگر بپردازند تعادل خود را بازیابند اما اقتصادهایی شبیه اقتصاد ایران نمی‌تواند مطابق این الگو عمل كند زیرا با واردات مستقیم كالا جهت افزایش عرضه كل در بلندمدت آثار مخربی بر دیگر قسمت‌های اقتصاد وارد می‌كند و منجر به مصرف‌گرایی و وابستگی بیشتر می‌شود.

از جمله منابع مهم تغذیه جریان تورمی در ایران وجوه عظیمی به صورت نقدینه است كه خرید و فروش كاذب، احتكار، ایجاد بازار سیاه و ... از محل آن انجام می‌گیرد. ایجاد یك نظام مالیاتی مترقی، عادلانه و روشن، با افزایش ماموران وظیفه‌شناس، تاسیس یك بانك اطلاعاتی مالیاتی جهت كنترل جریان‌ كالاهای وارداتی از مبادی ورودی و كالاهای تولیدی از مرحله تولید و تعیین میزان سود و مالیات متعلقه ضرورت دارد. اهرم مالیاتی می‌تواند نقش اساسی در جذب سرمایه‌های سرگردان و جلوگیری از فعالیت آن در بازار خرید و فروش ایفا كند.

بدون شك نوع مالكیت و روشن نبودن حقوق مالكیت در عملكرد اقتصادی تاثیر دارد و موجب كاهش انگیزه‌ها برای انجام فعالیت‌های اقتصادی شده و مشكلات مدیریتی فراوانی پدید می‌آورد. به این ترتیب عملكرد ضعیف برای انجام فعالیت‌های اقتصاد شده و مشكلات مدیریتی فراوانی پدید می‌آورد.

به این ترتیب عملكرد ضعیف بنگاه‌های دولتی نه تنها ناشی از ضعف مدیریت است بلكه از فشارهای بیرونی و مسائل غیراقتصادی نیز تاثیر می‌پذیرد. بنابراین با غیردولتی شدن بنگاه‌ها، از میزان فشارها كاسته شده و مدیران می‌توانند با استقلال بیشترین اهداف اقتصادی خود را تعقیب كنند.

راهكار دیگر و مهم‌ترین آن تغییر و یا اصلاحات ساختاری است، مفهوم اصلاحات ساختاری در كشورهای پیشرفته به واسطه پیشرفت‌های تكنولوژی با سیاست تعدیل نرو كه جز لاینفك اصلاحات می‌باشد صورت می‌گیرد اما در ایران اصلاحات ساختاری عبارتند از: كاسته شدن بروكراسی، ایجاد امكانات سرمایه‌گذاری، ایجاد بنگاه‌های خصوصی، تاسیسات بانك‌های خصوصی و ... كه می‌توانند بعضا اشتغال‌زا نیز باشند در مقایسه با سیاست تعدیل نیرو در اولویت قرار دارند.

در ارتباط با توزیع نابرابر درآمد كه موجب فقر شده است، سیستم مالیاتی صحیح به عنوان كارآمدترین راه حل پیشنهاد می‌شود.

عدم كارآیی نسبی سیستم مالیاتی موجب توزیع نابرابر درآمد می‌شود و در واقع قشر حقوق‌بگیر جامعه در وضعیت فعلی تنها قشری است كه نمی‌تواند در نظام مالیاتی كنونی از دادن مالیات خودداری كند. به طور كلی می‌توان به برنامه‌ریزی بلندمدت و بهره‌گیری از راهكارهای ذكرشده و توانایی‌ها و منابع انسان بالقوه به آینده امیدوار بود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 27 فروردین 1394 ساعت: 19:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شرح وظایف معاون اجرایی مجتمع آموزشی و پرورشی

بازديد: 333

شرح وظایف معاون اجرایی مجتمع آموزشی و پرورشی

 

ضمن آرزوی موفقیت و سربلندی برای شما در نظام  تعلیم و تربیت امید است با رعایت اصول و موازین شرعی و اسلامی تحت نظارت مدیر مجتمع عهده دار وظایف مشروحه ذیل باشید :

1. همکاری و تعامل با مدیر و سایر معاونین مجتمع آموزشی و پرورشی مربوط در فراهم سازی زمینه لازم جهت نحقق بخشیدن به اهداف و مصوبات دوره یا دوره های تحصیلی با همکاری و مشارکت کارکنان ، دانش اموزان و اولیای انها و بهره گیری از امکانات و ظرفیت های داخل و خارج از مجتمع .

2. ایجاد محیطی آموزنده و پرورش دهنده برای شکوفا شدن استعداد های مختلف دانش آموزان مدارس مجتمع متناسب با تفاوت های فردی آنها .

3. همکاری در برنامه ریزی سالانه آموزشی معاونان مدارس مجتمع با رعایت ضوابط و از طریق مشارکت اولیاء ، کارکنان ، دانش اموزان .

4.همکاری در برنامه ریزی به منظور جلب مشارکت معلمان و سایر کارکنان مدارس مجتمع برای ایفای نقش تربیتی .

5. همکاری در ایجاد هماهنگی بین عوامل انسانی مدرسه جهت اجرای صحیح و به موقع برنامه ها و فعالیت های آموزشی بر اساس ضوابط و مقررات

6. همکاری در جهت حسن انجام فعالیت ها و وظایف کارکنان مدرسه و ارزشیابی مستمر از عملکرد آنها بر اساس ضوابط ، همچنین شناسایی کارکنان کوشا ، ساعی ، فعال و شایسته با همکاری سایر کارکنان و معرفی به مدیر مجتمع به منظور تقدیر و تشکر .

7. همکاری در برنامه ریزی ، نظارت و اجرای فعالیت های عمومی و فراگیر مدارس مجتمع نظیر مراسم آغازین ، مناسبت ها ، ایام ا... ، نماز جماعت  فعالیت های قرآنی و گروهی و مسابقات فرهنگی ، هنری و ورزشی ، بازدید ها و اردوهای اموزشی و پرورشی .

8. توسعه مهارت های حرفه ای خود و شرکت در دوره های مربوط ، گردهمایی ها ، جشنواره ها و جلسات مرتبط و همکاری در جهت شرکت کارکنان مجتمع مطابق ضوابط و مقررات .

9. همکاری در تهیه ، تنظیم و اجرای برنامه ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و امتحانات و استخراج نتایج آن و اطلاع رسانی به موقع به اولیاء و دانش آموزان و مدیر مجتمع .

10. تجزیه و تحلیل نتایج ارزشیابی پیشرفت تحصیلی ، تربیتی و انضباطی و نیز حضور و غیاب دانش آموزان با همکاری سایر کارکنان و معلمان و اطلاع رسانی به موقع به اولیا ء و دانش آموزان .

11. مراقبت و رسیدگی به حضور و غیاب کارکنان اداری و آموزشی مدارس مجتمع و اتخاذ تدابیر لازم برای انجام وظایف آنها در غیاب ایشان با همکاری سایر کارکنان .

12. همکاری در برنامه ریزی جهت تشکیل جلسات مرتبط ( گروههای آموزشی و شورای مدرسه ، انجمن اولیاء و مربیان ، شورای معلمان و شورای دانش اموزی و ...) و زمینه سازی برای حضور فعال اعضاء و نیز نگهداری سوابق و صورتجلسات مربوط.

13. همکاری با مدیر مجتمع در آماده سازی فضا و تجهیزات قبل از آغاز سال تحصیلی و همچنین برنامه ریزی و نظارت بر تجهیز و توسعه مدارس مجتمع و حفظ و نگهداری اموال ، فضاها و تجهیزات آموزشی و پرورشی .

14. برنامه ریزی ، ثبت نام و سازماندهی دانش آموزان مجتمع آموزشی و پرورشی مطابق ضوابط و مقررات مربوط .

15. اطلاع رسانی و اجرای بخشنامه ها ، دستورالعمل ها  ، آیین نامه ها ، شیوه نامه ها ، و ... ارجاعی از سوی مدیر مجتمع آموزشی و پرورشی در چارچوب وظایف محوله .

16. تهیه و تنظیم گزارش های لازم در خصوص فعالیت های مدارس مجتمع آموزشی و پرورشی با همکاری و مشارکت عوامل مربوط جهت ارائه به مدیر .

17. بهره گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات در فعالیت های مدارس مجتمع .

18.تهیه و تنظیم دفاتر رسمی مدرسه و مدارک پرسنلی کارکنان مدارس مجتمع برابر مقررات و در زمان مقرر.

19. تحویل اسناد و دفاتر امتحانات و صورت اموال و وسایل مدرسه در صورت تغییر سمت به مسئول مربوط طبق مقررات .

20. پاسخگویی و اطلاع رسانی به موقع به والدین ، دانش آموزان ، کارکنان و سایر مراجعین برابر ضوابط و مقررات .

21. انجام کلیه امور مربوط به کار با سامانه های الکترونیکی ( بکفای تحت وب ، دانش اموزی و ... )

22. انجام بازدیدهای دوره ای از مدارس تحت پوشش مجتمع و انجام وظایف مربوط .

23. انجام سایر امور ارجاعی مربوط در صورت لزوم .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 27 فروردین 1394 ساعت: 2:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شرح وظايف معاون فن آوري آموزشي

بازديد: 599

شرح وظايف معاون فن آوري آموزشي

 

شاغل در اين پست با رعايت اصول و موازين شرعي و اسلامي تحت نظارت مدير عهده دار  وظايف ذيل مي باشد:

-  همكاري و تعامل با مدير و ساير معاونين در فراهم سازي زمينه لازم جهت تحقق بخشيدن به اهدف مصوب دوره هاي تحصيلي با همكاري و مشاركت كاركنان، دانش آموزان و اولياي آن ها و با بهره گيري از امكانات و ظرفيتهاي داخل و خارج از مدرسه.

- همكاري با ساير معاونين و كاركنان آموزشگاه در جهت بهبود امور و افزايش بهره وري در مدرسه

- ايجاد محيطي آموزنده و پرورش دهنده براي شكوفا شدن استعدادهاي مختلف دانش آموزان متناسب با تفاوت هاي فردي آنها.

- همكاري در تهيه برنامه هاي سالانه آموزشي با رعايت ضوابط از طريق مشاركت اولياء، كاركنان و دانش آموزان

- همكاري در تهيه برنامه هفتگي بر اساس جدول مواد درسي برنامه مصوب و مطابق با دورهاي تحصيلي مربوط و سازماندهي نيروي انساني بر اساس ضوابط و متناسب با برنامه ها.

- همكاري در برنامه ريزي به منظور جلب مشاركت معلمان و ساير كاركنان مدرسه براي ايفاي نقش تربيتي.

- همكاري در مراقبت بر نحوه رفتار و كردار و حضور و غياب دانش آموزان براساس آئين نامه انضباطي مصوب

- تلاش در ايجاد هماهنگي بين عوامل انساني مدرسه در اجراي صحيح و به موقع برنامه ها و فعاليت هي آموزشي بر اساس ضوابط و مقررات.

- همكاري درنظارت بر جهت حسن اجراي انجام فعاليت ها و وظايف كاركنان مدرسه و ارزشيابي مستمر از عملكرد آن ها بر اساس ضوابط، همچنين شناسائي كاركنان كوشا، ساعي، فعال و شايسته با همكاري ساير كاركنان و معرفي به مدير به منظور تقدير و تشويق آن ها.

- همكاري در برنامه ريزي ، نظارت و اجراي فعاليت هاي عمومي و فراگير نظير مراسم آغازين، مناسبت ها، ايام ا...، نماز جماعت، فعاليت هاي قرآني و گروهي و مسابقات فرهنگي، هنري و ورزشي ، بازديدها و اردوهاي آموزشي و پرورشي.

- همكاري در تأمين شرايط مناسب بهداشتي(عمومي، فردي و محيطي) و ايمني دانش آموزان و كاركنان مدرسه و اقدام در جهت پيشگيري از بيماري ها، سوانح و حوادث احمتماي و مقابله با آن ها و نيز مراقبت از تغذيه ميان وعده دانش آموزان.

- همكاري در ايجاد تعامل بين همكاران، دانش آموزان و اولياي آن ها به منظور توسعه مهارت هاي زندگي مبتني بر اخلاق و رفتار اسلامي.

- توسعه  مهارت هاي حرفه اي خود و شركت در دوره هاي مربوط، گردهمائي ها ، جشنواره ها و جلسات مرتبط مطابق ضوابط و مقررات.

- همكاري در تهيه، تنظيم و اجراي برنامه ارزشيابي پيشرفت تحصيلي و امتحانات و استخراج نتايج آن و اطلاع رساني به موقع به اولياء و دانش آموزان جهت ارائه به مدير.

- ايجاد تعامل با ساير كاركنان مدرسه و مراقبت در اجراي صحيح وظايف آنان.

- حضور فعال در مدرسه قبل از آغاز به كار روزانه و مادامي كه برنامه ها و فعاليت هاي آموزشي و پرورشي در جريان است و خارج شدن از آن پس از خروج تمامي دانش آموزان از مدرسه مطابق با ضوابط.

- همكاري در برنامه ريزي جهت تشكيل جلسات مرتبط(گروه هاي آموزشي و شوراهاي مدرسه، انجمن اولياء و مربيان، شوراي معلمان و شوراي دانش آموزي و...) و زمينه سازي براي حضور فعال اعضاء و نيز نگهداري سوابق و صوت جلسات مربوط.

- همكاري با مدير در آماده سازي فضا و تجهيزات قبل از آغاز سال تحصيلي و همچنين برنامه ريزي و نظارت بر تجهيز، توسعه و حفظ و نگهداري اموال، فضاها و تجهيزات آموزشي و پرورشي.

- همكاري در برنامه ريزي، ثبت نام و سازماندهي دانش آموزان مطابق ضوابط و مقررات مربوط.

- همكاري جهت مراقبت بر تهيه و تنظيم دفاتر رسمي مدرسه و مدارك پرسنلي كاركنان برابر مقررات و در زمان مقرر.

- اجراي بخشنامه ها، دستورالعمل ها، آيين نامه ها،شييوه نامه ها و... ارجاعي از سوي مدير در چارچوب وظايف محوله.

- تحويل اسناد و صورت اموال و وسايل مربوط0سايت رايانه،آزمايشگاه و كارگاه) در صورت تغيير سمت به مسئول مربوط طبق مقررات.

- تهيه و تنظيم گزارش هاي لازم در خصوص فعاليت هاي مدرسه با همكاري و مشاركت عوامل مربوط و ارائه به مدير.

- پاسخگوئي و اطلاع رساني به موقع به والدين، دانش آموزان، كاركنان و ساير مراجعين به مدرسه برابر ضضوابط و مقررات.

- بررسي، مطالعه، تحقيق و پ‍وهش به منظور كسب مهارت هاي لازم و ارتقاي علمي جهت ارائه راهكارهي مناسب در زمينه شغل مورد تصدي.

- ساماندهي و نظارت بر عملكرد تجهيزات حرارتي، برودتي، ايمني و امنيتي، روشنايي، الكتريكي و مكانيكي سايت رايانه، كارگاه و آزمايشگاه مدرسه و ارائه گزارش لازم به مدير در جهت رفع نقص موجود و افزايش ضريب ايمني آن ها به منظور حفاظت از اموال دولتي و جلوگيري از وقايع احتمالي.

- نظارت بر وضعيت رايانه ها، سروِر و ساير تجهيزات موجود در سايت رايانه و تلاش در رفع عيوب موجود در سيستم ها و ارائه گزارش به مدير در خصوص رفع عيب هايي كه نياز به حضور كارشناس را دارد.

- نصب و راه اندازي سيستم هاي سخت افزاري و نرم افزاري و بروز رساني سيستم عامل ها، اتصال به اينترنت و يا ساير شبكه هاي مجاز اعلام شده از سوي وزارت آموزش و پرورش به نحوي كه سايت رايانه همواره قابليت استفاده حداكثري را براي دانش آموزان و معلمين داشته باشد.

- تهيه آرشيو منظم و منسجم و نگهداري مناسب از نرم افزار و محتواهاي آموزشي و پرورشي مجاز(معرفي شده از سوي وزارت آموزش و پرورش) به نحوي كه دانش آموزان و معلمين بتوانند به آن دسترسي آسان داشته و از آن استفاده نمايند.

- نصب ويروس ياب و ساير ابزارهاي كنترلي بر روي سيستم هاي مدرسه  و سايت رايانه و بروز رساني آن ها.

- نظارت، بروز رساني اخبار و اطلاعات، حفظ و نگهداري محتواهاي موجود در وب سايت مدرسه به نحوي كه  همواره به روز و فاقد هرگونه اشكال فني و يا محتوائي باشد.

- دقت و اطمينان از ضريب ايمني وب سايت و امنيت اطلاعات اختصاصي مدرسه، دانش آموزان و... كه بر روي وب سايت مدرسه قرار مي گيرد به نحوي كه افراد غير نتوانند به اين اطلاعات دسترسي ييافته و رعايت حريم خصوصي افراد لحاظ گردد.

- اطلاع رساني سريع به مدير و ساير مسئولين ذيربط در زمان بروز حوادث احتمالي(هك، حمله هاي اينترنتي، درج كلمات و اطلاعات نامناسب و...)  به منظور رفع مشكل و انجام پيگيري مربوطه تا حصول نتيجه.

-  برگزاري جلسات اطلاع رساني و فرهنگ سازي براي كاركنان و والدين در خصوص نحوه نظارت بر استفاده دانش آموزان از رايانه و... و خطرات و وقايعي كه ممكن است با سياست هاي ابلاغي وزارت متبوع.

- ارائه پيشنهاد به مدير در خصوص محتواهاي آموزشي و پرورش مورد نياز مدرسه جهت تهيه آن ها از مراجع قانوني مجاز و معتبر تأييد شده از سوي وزارت متبوع.

- همكاري در اجراي پروژه هاي نياز سنجي، ارزشيابي و اجراي آزمايشي برنامه هاي درسي.

-  ايجاد كارگروه هاي نقد و نظريه پردازي در باره كتاب ها، مجلات رشد و نرم  افزارها .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 27 فروردین 1394 ساعت: 2:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شرح وظایف مدیر مجتمع آموزشی و پرورشی

بازديد: 355

شرح وظایف مدیر مجتمع آموزشی و پرورشی  

شاغل اين پست تحت نظارت رييس آموزش وپرورش شهرستان/منطقه/ناحيه مربوط با رعايت شرايط احراز مديريت مدارس، مصوبه شوراي عالي آموزش وپرورش انتخاب و عهده دار وظايف ذيل مي باشد:

 1-     ايجاد هماهنگي و همسويي بين اهداف و برنامه هاي مدارس تابعه و برنامه ريزي براي تحقق اهداف و ارتقاي كيفيت آموزشي و پرورشي مدارس تا بعه مبتني بر مباني تعليم و تربيت اسلامي .

 2-     تقويت روح وحدت وارتباط اسلامي از طريق خط ولايت فقيه در بين دانش آموزان ،كاركنان ومعلمين وجلوگيري از هرگونه تفرقه وگروه گرايي ضمن رعايت اخلاق اسلامي.

 3-     توجه خاص به حجاب،عفاف وپوشش اسلامي دانش آموزان وكاركنان.

 4-     تلاش در خصوص به كارگيري توانمنديهاي اولياء دانش آموزان درمجتمع ومدارس تحت پوشش.  5-     تلاش درخصوص ارتقاء سلامت جسماني و رواني دانش آموزان برابر ضوابط ومقررات.

 6-     فراهم نمودن روحيه جهت انجام كاربصورت گروهي ومشاركتي.

 7-      نظارت بر امور آموزشي و پرورشي، اداري و مالي واحدهاي تحت پوشش

 8-      ارزشيابي عملكردكاركنان مجتمع ،مديران مدارس تابعه و برنامه ريزي براي ارتقاء صلاحيت هاي حرفه اي آنان درپايان هر دوره تحصيلي.

 9-       تأييدنهايي ارزشيابي افراد فوق الذكر بر اساس دستورالعمل هاي مربوط انجام خواهد شد. 

10-     تشكيل شوراي مجتمع ها و شركت مستمر در جلسات شورا و دعوت از صاحبنظران و افراد ذيربط بر حسب مورد براي شركت در جلسات شوراي مجتمع و اجراي مصوبات شوراي مجتمع

 11-     تدوين برنامه جامع سالانه مجتمع و نظارت بر برنامه ريزي سالانه مدارس تحت پوشش آن

 12-    نظارت بر اجراي برنامه سالانه واحدهاي تابعه مجتمع (تحت پوشش و محل استقرار)

 13-   سازمان دهي مناسب جهت توسعه ، تجهيز و توزيع عادلانه منابع و امكانات در مدارس تابعه 

14-    انجام مكاتبات، تهيه و ارائه گزارش ها و پيگيريهاي اداري واحدهاي تحت پوشش با اداره آموزش و پرورش.

 15-    دريافت و ابلاغ بخشنامه ها بين واحدهاي تحت پوشش (اطلاع رساني به موقع به افراد ذي نفع بر عهده واحدهاي آموزشي تحت پوشش مربوط مي باشد).

 16-    فراهم سازي زمينه لازم جهت تحقق اهداف مصوب دوره هاي تحصيلي با همكاري و مشاركت معاونين مجتمع

 17-    نظارت بر تهيه و تنظيم برنامه هاي سالانه و هفتگي مدارس تحت پوشش بر اساس جدول مواد درسي برنامه مصوب ومطابق با دوره هاي تحصيلي مربوط با همكاري سايركاركنان

 18-    بررسي و انسداد دفاتر آمار و ارزشيابي تحصيلي و تربيتي (امتحانات)واحدهاي تحت پوشش به عنوان نماينده اداره آموزش و پرورش با هماهنگي اداره مربوطه.

 19-    همكاري ونظارت و برنامه ريزي بر مدارس تابعه به منظور تقويت رفتارهاي پژوهش مدار در دانش آموزان و نظارت بر شناسايي دانش آموزان مستعد با همكاري معلمان و سايركاركنان و همچنين تعامل با پژوهش سراها و مراكزعلمي با همكاريروساي دوره هاي تحصيلي مربوط.

 20-    نظارت بر حسن اجراي صحيح و به موقع برنامه ها و فعاليتهاي آموزشي و پرورشي بر اساس ضوابط و مقررات.

 21-    اهتمام بر تحت پوشش كامل قراردادن كودكان لازم التعليم محدوده جغرافيايي مجتمع.

 22-   برنامه ريزي جهت ايجاد تعامل بين مديران)(معاونين مجتمع)و كاركنان مدارس تحت پوشش ، اهتمام در ارتقاء و توسعه مهارت هاي زندگي مبتني بر اخلاق و رفتار اسلامي دانش آموزان و اولياي آنها

 23-  برنامه ريزي و ايجادهماهنگي در مجتمع و مدارس تحت پوشش آن پيرامون امور اداري، آموزشي، پرورشي و ... و نظارت بر امور محوله.

 24-   نظارت بر آماده سازي فضا و تجهيزات واحدهاي آموزشي مجتمع قبل از آغاز سال تحصيلي و برنامه ريزي و نظارت در تجهيز و توسعه آنها و نظارت بر حفظ و نگهداري اموال، فضاها و تجهيزات آموزشي و پرورشي.

 25-   ابلاغ و تبيين شرح وظايف محوله از سوي وزارت متبوع به كليه كاركنان واحدهاي آموزشي مجتمع و مدارس تحت پوشش و نظارت بر اجراي صحيح آنها.

 26-   تقسيم وظايف بين مديران(معاونين مجتمع)وكاركنان واحدهاي تحت پوشش مجتمع، معاونان و سايركاركنان مجتمع.

 27- پيش بيني برنامه هاي لازم به منظور تعميق باورهاي ديني و اعتقادي دانش آموزان و گسترش فعاليت هاي قرآني، فرهنگي، هنري، ادبي، ورزشي و ارتقاي سلامت روحي و رواني آن ها و بهداشت مدارس تابعه.

 28-   اهتمام و برنامه ريزي براي توسعه دوره هاي تحصيلي بر اساس مقتضيات و نيازهاي محلي و اعلام آن به اداره آموزشي و پرورشي منطقه.

 29-   نظارت بر تأمين شرايط مناسب بهداشتي (عمومي، فردي و محيطي)و ايمني دانش آموزان و كاركنان واحدهاي آموزشي

 30-   برنامه ريزي جهت بازديدهاي مستمر از مدارس تحت پوشش مجتمع و نظارت بر حسن انجام فعاليت ها و وظايف كاركنان آنها و ارزشيابي مستمر از عملكرد آنها بر اساس ضوابط و همچنين شناسايي كاركنان كوشا، فعال و شايسته با همكاري مديران (معاونين مجتمع)هر دوره به منظور تقدير و تشويق آنها.

 31-   نظارت بر ثبت نام و سازماندهي دانش آموزان مطابق ضوابط و مقررات مربوط

 32-  ثبت حضورو غياب خود در دفتر مدرسه محل استقرار

 33- برنامه ريزي به منظور استفاده بهينه از منابع مالي و نيروهاي انساني مربوط و تقويت آنها با بهره گيري از مشاركتهاي مردمي و كمكهاي خيرين.

 34-   همكاري و تعامل مؤثر و مشاركت با ساير اداره ها، سازمان ها، نهادها، ارگان ها و ... با هماهنگي آموزش و پرورش مربوط.

 35-  نظارت بر تهيه، تنظيم و اجراي برنامه ارزشيابي پيشرفت تحصيلي و امتحانات با همكاري شوراهاي مدارس

 36-   نظارت بر ثبت و نگهداري اسناد مربوط و مدارك تحصيلي دانش آموزان و نيز امحاء اوراق امتحاني و سايرمدارك مطابق با ضوابط و مقررات توسط عوامل مربوط.

 37- انجام و نظارت بر اجراي صحيح و به موقع كليه بخشنامه ها، دستورالعمل ها، آيين نامه ها، شيوه نامه ها و ...صادره از سوي ادارات آموزش وپرورش.

 38-  نظارت بر تهيه و تنظيم گزارش هاي لازم در خصوص فعاليتهاي مجتمع با همكاري و مشاركت عوامل مربوط.

 39-   بهره گيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات در فعاليتهاي مدرسه اي مجتمع و ايجادامكان توسعه و بهره برداري مؤثر از آن در بين كاركنان و دانش آموزان.

 40-    تحويل اسناد و دفاتر امتحانات و صورت اموال و وسايل مجتمع در صورت تغيير سمت به مسئول جديد طبق مقررات.

 41-    بهره گيري از ساز و كارهاي مناسب جهت پاسخگويي و اطلاع رساني به موقع به والدين، دانش آموزان، كاركنان و سايرمراجعين به واحدهاي آموزشي برابر ضوابط و مقررات.

 42-   آشنا نمودن كاركنان شاغل در مجتمع و مدارس تحت پوشش به وظايف، آيين نامه ها و دستورالعمل هاي آموزشي، پرورشي، اداري و مالي مربوط به مجتمع ها

 43-  نظارت بر انجام و تكميل فرم هاي ارزشيابي كاركنان در پايان هر دوره.

 44-   ارائه گزارش هاي دوره اي و لازم به واحدها و مسئولين آموزش و پرورش شهرستان/ منطقه/ ناحيه.

 45-   تهيه دفاتر و اسناد هزينه مالي مجتمع و مدارس تابعه مطابق قوانين و مقررات مجتمع هاي آموزشي و پرورشي مربوط مندرج در آئين نامه (شهري يا روستايي)

 46-   ارائه گزارش به مسئولين ذي ربط در خصوص مسائل امنيتي، تعميرات، توسعه و ... كه لازم است جهت جلوگيري از خطرات احتمالي و يا توسعه امر آموزش و پرورش صورت پذيرد.

 47-   انجام ساير امور ارجاعي مربوط در صورت لزوم.  

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 27 فروردین 1394 ساعت: 2:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

مدیریت کلاس و سازماندهی

بازديد: 143

مدیریت کلاس و سازماندهی

به طور معمول کلاسی که خوب سازماندهی شده است ، سازمان دهنده های آموزشی گوناگونی دارد . همین که دانش آموزان وارد کلاس می شوند احساس می کنند که همه عناصر برای آموزش سازماندهی شده است .

طرح معلم برای محیط کلاس این امکان را می دهد که ضمن سرو صدا و ارتباط متقابل ، معلم و دانش آموز به کار خود ادامه می دهند .

شاخص های مثبت

·          صندلی ها را به شکل گروهی یا اطراف میزها قرار می دهد تا ارتباطات متقابل را تشویق کند .

·          رفتار شاگردان را با انتظارات روشن و واکنش های ثابت و مستمر در برابر اعمال آنان مدیریت می کند .

·          محیط فیزیکی کلاس را به گونه ای حفظ می کند که مواد و ابزار آموزشی صدمه نبیند .

·          کار دانش آموزان ، یادداشت و تقویم فعالیت های آنان را روی دیوار کلاس نصب می کند .

·          از دانش آموزان می خواهد به بازدید کنندگان و مشاهده کنندگان از کلاس ، خوش آمد بگویند و فعالیت هایشان را برای آنان توضیح دهند .

·          تأکید می کند که دانش آموزان یکدیگر را با رفتاری مثبت و احترام آمیز مورد خطاب قرار دهند .

·          ارتباطات متقابل را تشویق می کند و اجازه می دهد که دانش آموزان درباره ی فعالیت ها یا تکالیفشان به آرامی گفت و گو کنند .

·          حداکثر استفاده  را از فضای فیزیکی محیط می کند .

·          به محض رخ داد  وضعیت های اضطراری ، آن ها را مدیریت می کند .

·          برای هر شخص فضای کاری قابل قبولی را در نظر می گیرد .

·          برای اداره ی کلاس و کنترل نیازهای معمول دانش آموزان روال های مشخصی تعیین می کند . ( مثل رفتن به دستشویی ، تراشیدن مداد و دور انداختن زباله )

·          تقویت و بازخورد مثبت ارایه می دهد .

·          با احترام و حفظ شأن دانش آموزان ، نظم را برقرار می کند .

·          برای مسئولیت پذیری و رهبری دانش آموزان روال های ثابتی دارد .

·          در سبک مدیریتش با ثبات است .

·          قوانین مدرسه و کلاس را اعلام و نصب می کند .

·          دستورالعمل های ایمنی مناسب را اعلام و نصب می کند .

شاخص های منفی در مدیریت کلاس و سازماندهی

·          میز و صندلی ها را ردیف و رو به تخته می چیند ( بدون سازماندهی گروهی ) .

·          در به اجرا در آوردن قوانین کلاس ، مدرسه و منطقه بی ثبات است .

·          آمادگی واکنش در برابر موارد روزمره را  ندارد . ( مثل رفتن به دستشویی ، تراشیدن مداد ، بی نظمی ) .

·          صرفاٌ از پوسترهای آماده برای تزیین دیوارها استفاده می کند .

·          قوانین و پیامدهای رفتار منفی را فهرست می کند . ( تفسیر از دیدگاه خودش )

·          رتبه بندی پیشرفت دانش آموزان را روی نمودارهایی در معرض دید همگان قرار می دهد .

·          روی پاسخ های صحیح و قطعی تأکید می کند .

·          برای همه ی دانش آموزان یک تکلیف تعیین می کند .

·          انتظارات خود را از دانش آموزان روشن نمی سازد و اعلام نمی کند .

·          قوانین کلاس یا مدرسه را به نمایش نمی گذارد .

·          خارج از کلاس درس در دسترس دانش آموزان نیست .

·          از مجموعه ی کارهای اداری که باید قبل از شروع کلاس انجام شود ، به طور نا مناسبی شکایت می کند .

·          محیطی نا امن ایجاد می کند .

·          دانش آموزان مسئولیت های مشخصی ندارند و از روال خاصی پیروی نمی کنند .

·          کلاس را نا مرتب و کثیف نگه می دارد .

·          برای برقراری نظم از اصطلاحات انضباطی زیادی استفاده می کند .

·          قوانینش خودساخته است و مطابق با وضعیت روحی او غیر قابل پیش بینی است .

·          بلافاصله کلاس را شروع نمی کند . اوقات را به بطالت می گذراند .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 27 فروردین 1394 ساعت: 2:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

مسئولیت ها و رفتار معلم

بازديد: 135

مسئولیت ها و رفتار معلم

فصل مسئولیت ها و رفتار معلم در اصل برای کمک به مدیران و همکارانی تدوین شده است که می خواهند در بازدید از کلاس ها و مشاهده ی کار معلمان ، شاخص های اصلی اثر بخشی را تعیین کنند . در واقع شاخص های این فصل برای تسهیل نوعی تحقیق توأم با عمل و متمرکز بر رفتارهایی است که معلمان در کار روزانه شان از خود بروز می دهند . اگر راهنمایی به معلم ها از راه ارایه ی بازخورد درباره ی رفتار کلاسیشان باشد ، آنان برای اصلاح روش ها و اضافه کردن روش ها ی جدید به مجموعه ی مهارت هایشان انگیزه مند می شوند .

رفتارهای مثبت و منفی ای که معلمین از خود بروز می دهند تا حد زیادی تعیین کننده ی اثربخشی آن ها در کلاس است و میزان تأثیری را که آن ها بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزانشان دارند ، معین می کند . چندین ویژگی خاص معلم که به طور مستقیم به آموزش موثر کمک می کند تحت عناوین زیر فهرست شده اند :

·         شخصیت معلم

·         مدیریت و سازماندهی کلاس

·         سازماندهی آموزش و جهت دهی به آن

·         اجرای آموزش

·         نظارت بر پیشرفت و توان بالقوه ی دانش آموزان

·         مهارت های حرفه ای

ویژگی های مثبت و منفی ، هر دو ، براساس یافته های علمی ای تنظیم شده اند که بهبود سیستم آموزشی را برای دانش آموزان و معلمین هر دو در نظر داشته اند . این ویژگی ها برای هر نوع موضوع درسی یا هر پایه ی تحصیلی عمومیت دارند .  آموزش های غیر موثر با عنوان  " شاخص های منفی  "  و آموزش های موثر با عنوان " شاخص های مثبت  "  مشخص شده اند . در واقع می توان از این فهرست ها به عنوان وسیله ای برای افزایش اثر بخشی معلمان استفاده کرد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 27 فروردین 1394 ساعت: 2:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 159

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس