تحقیق دانشجویی - 155

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

ریخته گری چدن خاکستری با مواد جوانه زا

بازديد: 1183

ریخته گری چدن خاکستری با مواد جوانه زا

مقدمه:

چدنهای خاکستری آلیاژهای هستند که مبنای آنها سیستم آهن و کربن بعلاوه تعدا دیگری از عناصر است که که مهمترین انها سیلیس ، منگنز ، گوگرد و فسفر می باشد .سیستم آهن و کرن داری یک یوتکتیک می باشد و چدن خاکستری طبق یک قانون عمومی بوسیله کربن بالای آن از فولادها متمایز می گردد که با عث ایجاد اجزای یوتکتیک در حالت ریختگی می شود .

ساختار گرافیت در چدن خاکستری ممکن است در اثر تغییرات ذوب ،جوانه زائی،سرعت انجماد و تاثیر بعضی از عناصر هر چند جزئی (ولی بحرانی)تغییر زیادی پیدا کند.

بیشترین مقدار مصرف را در بین چدنها را چدن خاکستری دارد و تولید آن به تنهایی چند برابر دیگر انواع فلزات ریختگی است. نام این چدن از رنگ خاکستری مقطع شکست آن که خود به دلیل حضور گرافیت ورقه ای می باشد گرفته شده است.

چدنهای خاکستری دارای خواص مکانیکی نسبتاً خوب، قابلیت ماشینکاری عالی، مقاومت مطلوب در برابر سایش و قابلیت بالای جذب ارتعاش هستند.

یک دلیل واضح بر خواص عالی آنها در ساخت قطعات پیچیده نظیر قطعات مصرفی در صنایع اتومبیل سازی، قطعات تراکتورها و... با قیمت تمام شده نسبتاً پایینی می باشد.

هنگامی که ترکیب شیمیایی مذاب در ردیف مربوط به چدنهای خاکستری قرار گرفته و دامنه سرد شدن مذاب در حد معینی باشد کربن موجود در چدن (در جریان انجماد) از مذاب جدا شده و در قطعه جامد شده به صورت ورقه ای شده و به این دلیل نام چدن خاکستری را چدن با گرافیت ورقه ای نیز می گویند.

مشخصات چدن خاکستری بستگی به اندازه، مقدار و نحوه توزیع گرافیت های ورقه ای و سختی نسبی زمینه ای دارد که این گرافیتها روی آن توزیع شده اند. این عوامل عموماً توسط میزان کربن و سیلیسم به همراه میزان سرعت سرد شدن مذاب و قطعات کاهش می یابد.

عملیات تلقیح:

مقدار سیلیسم چدن اولیه به حد کافی پایین نگه داشته می شود تا سیلیسی که از طریق آلیاژ منیزیم و نیز از طریق عملیات تلقیح به مذاب وارد می شود، در مجموع مقدار سیلیسم محتوی را به محدوده مطلوب برساند. مقدار سیلیسم در چدن اولیه در محدوده 1% الی 18% است و این مقدار به نوع آلیاژ منیزیمی که به مذاب اضافه می شود، بستگی دارد. پایین بودن میزان سیلیسم در چدن اولیه این امکان را بوجود می آورد که به هنگام افزودن آلیاژ منیزیم به مذاب مقداری سیلیسم وارد آن شود و مقداری سیلیسم نیز تا بیش از 6/0% به عنوان ماده جوانه را به مذاب تلقیح شود.

شکل، اندازه و نحوه توزیع گرافیت در چدنها بستگی به تعداد جوانه هایی دارد که قبل از شروع انجماد در مذاب وجود دارد. جوانه زنی و رشد گرافیت بر روی این جوانه انجام یافته و لذا هر قدر تعداد این جوانه ها بیشتر باشد تعداد گرافیتهای ایجاد شده بیشتر شده و در نتیجه این گرافیتها کوچکتر نیز می گردند.

این جوانه ها توسط عناصری که مواد تلقیحی نام دارند تأمین می گردد، در مقادیر 1/0% تا 1% به مذاب چدن افزوده شده (مقدار متداول بین 2/0% تا 5/0% است).

وظیفه مواد تلقیح جلوگیری از ایجاد کاربید آهن و تشویق مراحل گرافیت زایی و کنترل شکل، اندازه و نحوه پخش گرافیت در چدنها است. مصرف این مواد جوانه زا اکثراً محدود به چدنهایی با ترکیب هیپویوتکتیک بوده زیرا تأثیر آنها بر چدنهای هیپویوتکتیک به مراتب کمتر است یا حتی بی تأثیر است.

مصرف مواد تلقیحی علاوه بر خواص گفته شده بالا باعث افزایش استحکام، کاهش عیوب در قطعات ریختگی نظیر حفره های انقباضی و تقلیل مقدار تغذیه های بکار رفته و افزایش سیالیت مذاب می گردد.

دو روش اساسی جوانه زایی وجود دارد، یکی جوانه زنی در پاتیل و دیگری جوانه زنی در آخرین مرحله ممکن در اولی ماده جوانه زا به جریان مذاب ورودی به پاتیل یا بعد از آن زده می شود. جوانه زنی در آخرین مرحله به هر گونه روش تلقیحی گفته می شود که پس از ترک مذاب از پاتیل به قالب است.

مؤثر بودن یک جوانه زا توسط توانایی جوانه زنی در قدرت ماندگاری اثرات آن در طول فاصله زمانی بین تلقیح و تکمیل انجماد یوتکتیک بوده و اندازه گیری می شود.

مزایای جوانه زایی شامل یک تمایل به کاهش تشکیل سفیدی در مقاطع نازک، یکنواختی بیشتر ساختار، اجتناب از گرافیت فوق تبریدی ریز که با مزیت همراه است و از بین بردن گرافیتهای درشت در مقاطع ضخیم می شود. با زدن جوانه زا می توان چدنهای خاکستری مقاوم با کربن معادل کم را بدون ریسک تشکیل سمانتیت ریخته گری نمود.

کاربرد روشهای جوانه زایی در آخرین مراحل به حذف واقعی یا بالقوه میرابی منجر می شود. استفاده از این جوانه زنی باعث مصرف کمتر جوانه زا شده و لذا در هزینه صرفه جویی می شود. از طرفی جوانه زا تغییر کمتری در ترکیب چدن گذاشته و قادر می سازد که از برگشتن بیشتری در شارژ جهت تولید چدن نشکن تلقیح گشته با فروسیلیسم منیزیم استفاده کرده لذا صرفه جویی بیشتر می شود.

زدن جوانه زا در آخرین مراحل خیلی مؤثرتر از جوانه زنی در پاتیل در جلوگیری از تشکیل کاربید در مقاطع نازک بوده و کاهش قابل توجهی نیز در تولید دود و روشنایی خیره کننده به همراه خواهد داشت.

زدن جوانه زا در درون قالب در شکلهای گوناگونی است. جوانه زای پودر شده در حوضچه ریختن یا در لوله راهگاه قرار داده می شود. جوانه زای آسیاب و درجه بندی شده 300-30 مش نیز می تواند در کف لوله راهگاه گذاشته شود. به گونه ای دیگر می تواند به صورت گلوله های به شکل ریختگی نیز به کار برده شود.

عمق سفیدی بدون جوانه زنی بالغ بر mm10 و mm7/3 قابل قبول برای قطعات ریختگی است.

دمای ریختگی روی عملکرد جوانه زا تأثیر گذارده و اندازه بهینه دانه های آن را mm4-1 پیشنهاد می کند. اگر خیلی ریز باشد انحلال اولیه خیلی سریع و تند است و اگر خیلی درشت باشند، انحلال با تأخیری اولیه خواهد بود. مشکل پتانسیل می تواند جوانه زا و آخالها را به داخل قطعه ریختگی بفرستد.

طراحی صحیح سیستم راهگاهی و محفظه می تواند تلاطم را به حداقل رسانده و باعث سادگی انحلال جوانه زا گردد.

در طول انحلال جوانه زا ممکن است آخالهای نامطلوبی تولید شوند جهت جلوگیری از ورود آخال به قطعه ریختگی می توان با بکاربردن صافی هایی با سطح مقطع کشیده (افزایش سطح مقطع باعث کندی حرکت فلز مذاب شده و آخالها را جدا کرده و در خود نگه می دارد) تله های چرخشی گریز از مرکز و تغذیه های گرم در ورودی قطعه ریختگی، باعث عدم ورود آخالها به درون قطعه گردید.

راندمان جوانه زنی می تواند توسط افزایش فوق تبرید و نه بیشتر شدن سطح خمیدگی فصل مشترک و وجود سازنده های فوق تبرید و کاهش در سینتیک آن، بهبود و اصلاح گردد. با بکار بردن هرچه کمتر ماده کروی کننده (بدون کاهش در مراکز جوانه زنی غیر همگن و بدون انحطاط روی کره های گرافیت) می توان از سینتیک فوق تبرید کاست.

تأثیر بعضی عناصر روی تلقیح:

وجود Ce در جوانه زاها باعث افزایش تعداد جوانه ها و مقاومت به میرایی است. این امر به دلیل کاهش انرژی در فصل مشترک مایع- گرافیت توسط Ce است.

 

افزایش Ce با خلق محلهای هسته زنی پتانسیل هسته زایی را می افزاید اما با بالارفتن میزان آن باعث کاهش انرژی فصل مشترک، افزایش در سینتیک فوق تبرید و کاهش فعالیت C در مایع مذاب می شود. وجود Bi تا یک حد معینی در جوانه زا به طور مداوم باعث افزایش تعداد کره ها شده و سپس با بالا رفتن مقدار Bi مورد برعکس شده و از تعداد کره ها گرافیت کم می شود. این رفتار دو گانه به همکاری آن با سازندهای تحت فوق ترید و نیز کاهش در انرژی فصل مشترک نسبت داده می شود. Bi و sb در غلظتهای کم باعث افت و کاهش زیاد در انرژی فصل مشترک می شوند.

در هنگام استفاده از عناصر تلقیحی بایستی نکات زیر را در نظر داشت:

1- فروسیلیسم 75% ساده ترین نوع جوانه زای مصرفی بوده در حالی که نوع متداول و مناسبتر آن محتوی 1% تا 5/1% آلومینیوم و همین مقدار کلسیم است.

2- اندازه Fe-si در اندازه مناسب انتخاب کرده و در صورتی که کلوخه آن را در اختیار دارید باید آن را خرد کرده و در اندازه حدود ماش یا عدس (mm2 تا mm3) درآورده و سپس مصرف کنید.

3- فروسیلیسم را حدود 2/0% تا 5/0% وزن مذاب لحظه ای قبل از ریختن بار به داخل قالب به مذاب موجود در بوته یا پاتیل افزوده (بایستی قبلاً شیره و شلاکه روی مذاب را گرفته و یا حداقل آن را به طرفی بکشانید) و سریعاً اقدام به ریخته گری مذاب نمایید. در صورتی که فاصله زمانی بین اضافه کردن Fe-si به مذاب و ریختن آن طولانی باشد (معمولاً min10) تأثیر جوانه زایی Fe-si از بین می رود. در اینگونه موارد مواد تلقیحی را در فواصل بارریزی و در چند مرحله زمانی به مذاب چدن بیافزایید.

4- در بعضی از موارد بخصوص در مورد قطعات حجیم و سنگین اضافه کردن مواد تلقیحی ممکن است مضر بوده و نه تنها باعث ریزتر کردن گرافیتها نگردد بلکه آنها را درشت تر سازد. لذا تأثیر مصرف مواد تلقیحی را از طریق مطالعه مقطع شکست قطعات و یا بررسی های میکروسکوپی قبلاً تجربه کنید.

عملیات ذوب و ریخته گری:

برای انجام تلقیح وهمچنین بررسی تاثیر ضخامت بر تعداد ، شکل،اندازه و نحوه توزیع گرافیت از مدل  گوه ای شکل استفاده شد .بدین ترتیب که از نمونه های گوه ای قالب با ماسه تر تهیه و مذاب از طرف قاعده گوه ریخته شد. ابعاد گوه در قاعده mm25، ارتفاع mm60 و طول mm150 بودند. زمان حرارت دادن شارژ حدود یک ساعت و 15 دقیقه بود که بعد از این زمان مقدار 250 گرم فروسیلیسم که حدود 2% از وزن کل مذاب بود اضافه و گوه ریخته شد

 

سپس نمونه با ضربه  شکستنه  شد و سنگ زنی اولیه در کارگاه صورت گرفت.

متالو گرافی و تحلیل ساختار:

.برای بررسی ساختار نمونه و انجام عملیات متالو گرافی عملیات سمباده زنی و براده برداری انجام شد و در دستگاه پولیش دیسکی قطعه پولیش داده شد.

گوه که نمونه تلقیح شده چدن می باشد در نوک شامل گرافیت های نوع D در زمینه ای فریتی بود شکل 4 تا عمق 3 میلیمتری. بعد از این عمق زمینه تماماً پرلیتی و گرافیت ها از نوع A بودند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عناصر موجود در چدن خاکستری به دو دسته اصلی و جزئی تقسیم می شوند،عناصر اصلی عبارت اند از:کربن،سیلیسیم و آهن،از این رو چدن خاکستری را آلیاژی از آهن،کربن و سیلیسیم می دانند.

عناصرجزئی شامل سه عنصرفسفر،گوگرد و منگنز می باشند که فسفر وگوگرد به ندرت بطور عمدی به چدن خاکستری افزوده می شوند.

فسفر تاحدودی موجب افزایش سیالیت می شود و میزان بالای آن موجب افزایش تخلخل های انقباضی می شود،در حالیکه میزان کم آن موجب افزایش نفوز فلز در قالب می شود میزان آن را حدود 0.1-0.02 درصد نگه می دارند.فسفر تا حدود 0.1 درصد در آهن محلول می باشد مقادیر بیشتر آن با آهن ترکیب شده و فسفید آهن Fe3P تشکیل می شود.این ترکیب با آستنیت و سمنتیت یوتکتیک سه تائی موسوم به استید را بوجود می آورد.نقطه ذوب استدیت بین 980-954 درجه سانتی گراد می باشدکه موجب انجماد آن در آخرین مراحل انجماد چدن ها فسفر دار می شود،در نتیجه در مرز بین سلولهای یوتکتیک تشکیل خواهد شد.در چدن های خاکستری حاوی 0.2 درصد فسفر یا کمتر استدیت معمولا در مرز دانه ها تشکیل می شود که تاثیر خیلی زیادی روی خواص مکانیکی چدن ندارد ولی با افزایش فسفر از 0.2 درصد به 0.5 درصد،یک شبکه بسته از استدیت در مرز بین سلول ها تشکیل می شود که به علت ترد و شکننده بودن آن ساختار نهایی از قابلیت استحکام،ماشینکاری و مقاومت به ضربه پایینی برخوردار خواهد بود.

 

شکل زیر نمونه ای از این نوع چدن ها را نشان می دهد.

 

 

 

مزیت چدن های پر فسفر در افزایش مقاومت به سایش این چدن هاست.این چدن ها در برخی از قطعات که در معرض سایش قرار می گیرند،کاربرد دارند و همچنین از چدن های فسفر دار با میزان فسفر 0.25 درصد در تولید قطعات چدنی با کیفیت سطحی خوب استفاده می شود،از اثرات دیگر فسفر افزایش سیالیت چدن های فسفر دار نسبت به چدن های بدون فسفر می باشد.

 

همانطوری که در قسمت های قبل اشاره شد،گوگرد یکی از عناصر جزئی موجود در چدن های خاکستری است و در چدن هائی که دارای کمتر از 0.05 درصد گوگرد هستند،بجای تشکیل چدن با گرافیت ورقه ای نوع A امکان بوجود آمدن گرافیت نوع D بیشتر می شود،زیرا واکنش تلقیح گرافیت بخوبی صورت نمی گیرد.از این رو ساختار زمینه فریت و گرافیت نوع D می شود. باتوجه به اینکه محققان بسیاری نشان داده اند که گوگرد نقش مهمی در هسته سازی گرافیت در چدن خاکستری دارد.از این رو در برخی از ریخته گری ها سعی به تنظیم میزان گوگرد موجود در چدن های خاکستری می شود.

 

با افزودن مواد گوگرد دار می توان میزان گوگورد چدن را به 0.5 درصد افزایش داد تا اینکه در اثر تلقیح بتوان از عمق سفیدی چدن کاست و ساختا با گرافیت مطلوب به دست آورد،در نهایت می توان نتیجه گرفت که میزان کم گوگرد  برای کنترل عمل گرافیت زائی لازم است(0.06 - 0.04 درصد).افزایش گوگرد موجب کاهش سیالیت می شود و همچنین موجب افزایش تعداد شبکه های یوتکتیکی و انقباض می گردد و چنانچه بیشتر از 0.15 درصد باشد ایجاد تخلخل و فرج می نماید.در صورت حضور منگنز،تا حدود زیادی اثرات مضر گوگرد خنثی می شود.همچنین منگنز موجب ظریفت تر شدن ساختار پرلیت و بهبود خواص مکانیکی قطعه ریختگی می شود.

 

در چدن های خاکستری از عناصر آلیاژی به منظور افزایش استحکام کششی و بهبود بخشیدن به چقرمگی استفاده می شود.

 

با توجه به تحقیقات بسیاری از محققین در مورد تاثیر عناصر مختلف بر روی استحکام در چدن های خاکستری،می توان نتیجه گرفت که عناصر مولیبدن و وانادیم بیشترین تاثیر را در افزایش استحکام چدن خاکستری دارند ولی از آنجایی که دو عنصر فوق موجب تمایل چدن به سفید شدن می شوند،بهتر است که به همراه آنها از عناصر دیگری مانند:مس و یا نیکل نیز استفاده گردد تا از سفید شدم این چدن ها جلوگیری شود.افزودن مولیبدن به میزان 0.25 الی 0.75 درصد اثر مهمی بر مقاومت چدن های خاکستری و بهبود ورقه های گرافیت دارد و معمولا در چدن هاب خاکستری از افزودن بیش از میزانی که برای تثبیت پرلیت لازم است خودداری می شود.

 

شکل زیر تاثیر چدن عنصر آلیاژی را بر سختی و مقاومت را بررس نموده است.

 

 

 

در رابطه با بهبود چقرمگی چدن های خاکستری به ترتیب باثیر از زیاد به کم عبارتند زا :(مولیبدن - مس - مولیبدن، نیکل - کرم - قلع - وانادیم - نیکل).در استفاده از قلع توجه به دقیق بودن میزان مصرف خیلی مهم است،زیرا موجب پایداری پرلیت می شود و در صورتی که نیاز به ساختار فریتی بعد از عملیات تابکاری باشد،نبایستی مصرف شود.همچنین از این عنصر معمولا بصورت خالص و عاری از سرب استفاده می شود تا موجب تنزل خواص مکانیکی نشود.مصرف بیش از حد آن موجب ایجاد زمینه پرلیتی می شود که می تواند تردی و شکنندگی چدن را همراه داشته باشد.

 

حضور سرب در قطعات ریختگی احتمال ایجاد عیوب را افزایش می دهد.بطوریکه با تغییر در ساخت گرافیت های ورقه ای موجب تنزل خواص مکانیکی و فیزیکی چدن می شود.سرب در چدن های خاکستری موجب ایجاد گرافیت های نامطلوب(غیر نرمال)می شود.این عنصر معمولا توسط مواد شارژ آلوده به سرب وارد مذاب می شود.ساختار گرافیت غیر نرمال مشابه ساختار ویدمن اشتان در قطعات با مقاطع قطور و شبکه بهم پیوسته ورقه ای در مقاطع نازک شده است.این ساختار ها معمولا در بزرگنمائی کم به سختی قابل مشاهده بوده و فقط در بزرگنمایی های بالا قابل مشاهده هستند.مقاطع قطور قطعه ریختگی نسبت به تاثیر سرب حساس تر هستند،زیرا این مقاطع با سرعت کمتری سد می شوند و همین امر موجب ایجاد جدایش سرب می شود.مقدار سرب باقی مانده به میزان 0.004 درصد در مقاطع قطور قطعه ریختگی می تواند موجب ایجاد نقص گردد.حضور عناصری مانند:هیدروژن و آلومینیوم(که میزان هیدروژن مذاب را افزایش می دهند)موجب تشدید اثر سرب می شوند،به همین دلیل قطعات ریخته گری شده در قالب های ماسه تر به ایجاد این عیوب در حضور سرب مستعدترند.بهترین راه برای جلوگیری از آلوده شدن مذاب به سرب استفاده از مواد شارژ تمیز می باشد،زیرا عنصر خنثی کننده ای برای سرب شناخته نشده است.

 

شکل زیر ریز ساختار چدن خاکستری سرب دار را نشان می دهد.

 

 

 

 

 

قلع تا 0.1 درصد موجب افزایش استحکام کششی و سختی می گردد و بیش از 0.1 درصد تولید کاربید می نماید و مقاومت به ضربه را کاهش می دهد.

 

برخی از عناصر در ایجا خواص یکنواخت در تمامیمقاطع چدن ریختگی مخصوصا قطعات ضخیم موثرند که مهمترین آنها مولیبدن سپس وانادیم،کرم و مس می باشند.البته تاثیر نیکل نیز همانندمس است و توصیه شده است برای حصول نتیجه بهتر از چند عنصر همواره با هم استفاده شود،مانند:افزودن مولیبدن و کرم با هم و وانادیم،مس و کرم باهم و استفاده از مولیبدن،وانادیم و نیکل در تهیه قطعات با مقاطع ضخیم.

 

به منظور کاهش حساسیت به سطح مقطع قطعه ریختگی از عناصر نیکل ومس که بیشترین تاثیر را دارند استفاده می شود.

 

برای بالا بردن استحکام چدن در درجه حرارت های بالا که بستگی به عناصر آلیاژی با توجه به ساختار مقاوم به تجزیه شدن آنها در درجه حرارت های بالا دارد،می توان ار عناصری مانند:کرم که بهترین عنصر آلیاژی برای افزایش مقاومت به حرارت در چدن های خاکستری است،استفده نمود.البته به کاربردن دو عنصر کرم و مولیبدن و همچنین مولیبدن و وانادیم با هم که بیشترین تاثیر را دارند نیز مفید است.

 

در هنگام استفاده از کرم باید به میزان وجود عناصر دیگر مانند:نیکل توجه نمود،زیرا درصورتی که میزان نیکل موجود در چدن به حدود 1.45 درصد برسد تاثیر کرم کاهش می یابد.زیرا نیکل در کاهش پایداری کاربید و پرلیت تاثیر کمی دارد.

 

تاثیر عناصر آلیاژی در افزایش سختی قطعات ریختگی چدن خاکستری پس از عملیات حرارتی به ترتیب موثر بودن آنها عبارت اند از کرم،مولیبدن،وانادیم،بر و ...(در صورتی که عناصر کرم و مولیبدن با هم استفاده شوند بیشترین تاثیر را دارند.)

 

در افزایش مقاومت به سایش چدن ها مهمترین عنصر کرم است و در چدن های مقاوم به سایش معمولا از کرم و نیکل بعنوان عناصر آلیاژی استفاده می کنند.

 

در مورد افزایش مقاومت به ضربه چدن های خاکستری در درجه حرارت های پایین افزودن عناصر آلیاژی وانادیم،نیکل،مس و مولیبدن موثر است.

 

حضور ازت در چدن های خاکستری موجب پایدار شدن پرلیت و کاربید می شود.در مقاطع ضخیم در مقادیر بیش از 0.008 درصد،بجای گرافیت ورقه ای موجب تشکیل گرافیت قشرده می شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 19:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

هزينه هاي سفارش كار

بازديد: 423

هزينه هاي سفارش كار

   سيستم هزينه هاي سفارش كار در شركت هايي مورد استفاده قرار مي گيرد كه هر محصول مشابه به طور اساسي با هم تفاوت داشته و بر طبق مشخصات دريافتي از مشتريان يا دستور ساخت توليد شود .يك سفارش ممكن است براي يك واحد محصول مانند ساخت يك پل يا يك گروه محصول مشابه مانند ساخت 200عدد از يك صندلي باشد ،شركت هايي كه از سيستم هزينه يابي سفارش كار استفاده مي كنند عبارتند از :

   شركت هاي پيمانكاري ،كشتي سازي ،هواپيما سازي ،توليد اثاثيه و چاپخانه ها.از شركت هايي كه داراي محصولات مختلف مي باشند و توليد آنها به شكل چرخه محصول مشابه و متناوب صورت مي گيرد مي توان از سيستم هزينه يابي سفارش كار استفاده نمود.به طور كل در يك كارخانه توليد اثاثه ممكن است در مدت يك ماه در ده روز اول 500عدد صندلي در ده روز دوم ماه 300عدد ميز و در ده روز سوم ماه 250دست مبل راحتي توليد نمود .در چنين شرايطي هر گروه محصول مشابه را مي توان به عنوان يك سفارش تلقي نمود .در سيستم هزينه يابي سفارش كار هزينه هاي توليد(مواد مستقيم ،كار مستقيم و سربار كارخانه) هر سفارش تعيين گردد.

   در شكل زير سيستم هزينه يابي سفارش كار را نشان مي دهد .ميانگين قيمت تمام شده يك واحد هر سفارش به قرار زير محاسبه گرديده:

         


    قيمت تمام شده هر سفارش = ميانگين قيمت تمام شده بايك واحد هرسفارش

                      تعداد سفارش

سيستم هزينه يابي مرحله اي:

   هزينه يابي مرحله اي سيستمي است ،براي اندازه گيري و گزارش قيمت تمام شده محصولات مشابهي كه توليد آنها يك سري عمليات توليدي يكنواختي به صورت انبوه و پيوسته صورت مي گيرد.،مانند دايره تراشكاري يا مونتاژ ،معمولاً يك واحد محصول از دو يا چند دايره يا مركز هزينه عبور مي كند تا به انبار كالاي ساخته شده برسد .در هزينه يابي مرحله اي ،هزينه هاي توليد (مواد مستقيم ،كار مستقيم،سربار كارخانه) هر دايره به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت همان دايره منظور مي شود . نمونه صنايعي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي نمايند عبارتند از:صنايع كاغذ ،فولاد و شيميايي.

روشهاي هزينه يابي محصول:

   هر دو سيستم هزينه يابي سفارش كار و مرحله اي به سه روش واقعي،نرمال و استاندارد قابل اجرا مي باشند.روشهاي هزينه يابي واقعي ،نرمال و استاندارد را مي توان به صورت هزينه يابي متغير (مستقيم) و جذبي اعمال نمود كه به صورت شكل زير خلاصه گرديده است:

                                        


  روشهاي هزينه يابي محصول

هزينه يابي متغير(مستقيم)   هزينه يابي واقعي   هزينه يابي نرمال   هزينه يابي استاندارد

    مواد مستقيم                      واقعي                  واقعي                   استاندارد

    كار مستقيم                        واقعي                  واقعي                   استاندارد

    سربار متغير كارخانه          واقعي                بر آورد شده           استاندارد  

   سربار ثابت كارخانه(1)           _                          _                        _

هزينه يابي جذبي

   مواد مستقيم                       واقعي                  واقعي                  استاندارد

   كار مستقيم                        واقعي                  واقعي                   استاندارد

   سربار متغير كارخانه          واقعي                بر آورد شده            استاندارد

   سربار ثابت كارخانه           واقعي                 بر آورد شده           استاندارد

*

(1)در هر دوره به حساب سود و زيان منظور مي شود.

ثبت هاي حسابداري در سيستم هزينه يابي سفارش كار:هزينه يابي واقعي

                                                      ريال             ريال             ريال

1)موجودي مواد اوليه                                            **

                 بستانكاران                                                             **

بابت خريد مواد اوليه

2)موجودي كالاي در جريان ساخت                          **

               سفارش100                      **

               سفارش200                      **

               سفارش300                      **

   كنترل سربار كارخانه                                         **

                مواد غير مستقيم               **

                 موجودي مواد اوليه                                                  **

بابت تعداد مستقيم و مواد غير مستقيم مصرف شده

3)كنترل حقوق و دستمزد                                       **

                  وزارت اقتصاد و دارايي                                            **

                  سازمان تأمين اجتماعي                                            **

                  بانك                                                                     **

بابت حقوق ____ ماه

4)مو جودي كالاي در جريان ساخت                                            **

                       سفارش 100            **

                       سفارش200             **

                       سفارش300             **

كنترل سربار كارخانه                                             **

                    كار غير مستقيم            **

                    كنترل حقوق و دستمزد                                         **

بابت منظور نمودن هزينه كار مستقيم و هزينه كار غير مستقيم به سفارشات سربار كارخانه

 

                                                       ريال                ريال              ريال

5)كنترل سربار كارخانه                                             **

             استهلاك                               **

             بيمه                                     **

             ساير                                   **

                  بستانكاران                                                                 **

                  پيش پرداخت ها                                                          **

                  ذخيره و استهلاك                                                       **

بابت هزينه هاي سربار انجام شده

6)موجودي كالاي در جريان ساخت                             **

               سفارش 100                     **

              سفارش 200                      **

              سفارش 300                      **

                  كنترل سربار كارخانه                                                 **

بابت منظور نمودن هزينه هاي سربار كارخانه به سفارشات

7)موجودي كالاي ساخته شده                                   **

                 موجودي كالاي در جريان ساخت                                 **

             سفارش 100                      **

             سفارش 200                      **

بابت قيمت تمام شده سفارشات تكميل شده

8)قيمت تمام شده كالاي فروش رفته                          **

                         موجودي كالاي ساخته شده                               **

                    سفارش 100               **

بابت قيمت تمام شده سفارشات كالاها ي فروش رفته

   در پايان دوره مالي به قيمت تمام شده كالاي فروش رفته به حساب سود و زيان بسته مي شود .صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته به نحوه محاسبه قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و قيمت تمام شده كالاي فروش رفته را نشان مي دهد.اين صورت در

واقع حسابهاي صنعتي را در يك دوره حسابداري تجزيه و تحليل مي نمايد . صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته در پايان دوره حسابداري صنعتي تهيه مي گردد.

مثال:

شركت توليدي يزد داراي سيستم هزينه يابي سفارش كار مي باشد . موجودي هاي اول فروردين ماه 13xx به شرح زير است:

موجودي مواد اوليه                          100000

م.كالاي در جريان ساخت سفارش110

             مواد مستقيم                     1400000

             كار مستقيم                       2200000

             سربار كارخانه                  2500000                   

                                                    6100000

م.كالاي ساخته شده(سفارش110)      9000000

شركت طي فروردين ماه در سفارشي به شماره هاي120_130 دريافت نموده است . مواد اوليه خريداري شده و مصرف شده طي فروردين ماه به شرح زير مي باشد:

    مواد اوليه خريداري شده                  6000000

    مواد اوليه مصرف شده:

                مواد مستقيم

                سفارش120                      2400000

                سفارش130                       1600000              

     جمع                                              4000000

                                                        2000000                                                  

حقوق و دستمزد بر اساس كارت ساعت كاركرد كارگران و ليست حقوق فروردين ماه به قرار زير خلاصه شده است:

كار مستقيم

     سفارش 110              1000000

     سفارش 120               4000000

     سفارش 130               3000000

جمع                                 8000000                  3000000      

ساير هزينه هاي سربار كارخانه طي فروردين ماه 7200000 ريال بوده بر مبناي تسهيم سربار واقعي كارخانه بين سفارشات هزينه كار مستقيم مي باشد . در فروردين ماه سفارشهاي 120،110،تكميل و سفارش110،100 تحويل مشتريان شده است.

مطلوبست:1. ثبت عمليات فوق در دفتر روزنامه و انتقال آهنا به حساب هاي دفتر كل

              2. تهيه كارت هزينه سفارش (به شكل T)

              3. تهيه قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته براي ماه منتهي به 31

                 فروردين 13XX

1)موجودي مواد اوليه      6000000

               بستانكاران                6000000

                                                          ريال           ريال                ريال                   

2)موجودي كالاي در جريان ساخت                         4000000

                             سفارش 120       2400000

                             سفارش 130       1600000

  كنترل سربار كارخانه                                          200000

                             مواد غير مستقيم   200000

                       موجودي مواد اوليه                                             4200000

3)كنترل حقوق و دستمزد                                        11000000

                  حسابهاي مختلف                                                      11000000

 4)موجودي كالاي در جريان ساخت                        8000000

                        سفارش 110              1000000

                        سفارش 120               4000000

                        سفارش 130               3000000

   كنترل سربار كارخانه                                          3000000

                       كار غير مستقيم            3000000

                    كنترل حقوق و دستمزد                                           11000000

5)كنترل سربار كارخانه                                          7200000

                  حسابهاي مختلف                                                      7200000    

                                                       ريال                  ريال                  ريال 

6)موجودي كالاي در جريان                                        10400000

             سفارش 110                      1300000

             سفارش 120                       5200000

             سفارش 130                       3900000

                كنترل سربار                                                                    10400000

7)موجودي كالاي ساخته شده                                      200000000

                   موجودي كالاي در جريان ساخت                                      200000000

                سفارش 110                    8400000

               سفارش 120                     11600000

8)قيمت تمام شده كالاي فروش رفته                             17400000

                    موجودي كالاي ساخته شده                                           17400000

 

قيمت تمام شده سفارشات فروش رفته

                     سفارش 100                 9000000

                     سفارش 110                  8400000

                                                        17400000  

مطلوبست(2)

 

 

 

 

شركت توليدي يزد

صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته

براي سال مالي منتهي به31 فروردين 13xx    (ارقام به هزار ريال)

موجودي كالاي در جريان ساخت اول                                                                6100

اضافه مي شود:هزينه هاي توليدي انجام يافته طي فروردين ماه:

مواد مستقيم:

موجودي مواد اوليه1/1/13xx                       1000

+خريد مواد اوليه                                         6000

مواد اوليه آماده براي مصرف                        7000

- موجودي مواد اوليه در 31/1/13xx             2800

مواد اوليه مصرف شده                                 4200

- مواد غير مستقيم مصرف شده                     200

مواد مستقيم مصرف شده                                                      4000

كار مستقيم                                                                          8000

سربار كارخانه                                                                     10400

جمع هزينه هاي توليدي انجام يافته طي فروردين ماه                                          22400

قيمت تمام شده كالاي در جريان ساخت طي فروردين ماه                                    28500

- موجودي در جريان ساخت در 31/1/13xx                                                    8500

قيمت تمام شده كالاي ساخته شده طي فروردين                                                 20000

+موجودي كالاي ساخته شده در 1/1/13xx                                                      9000

قيمت تمام شده كالاي آماده براي فروش                                                           29000

- موجودي كالاي ساخته شده در31/1/13xx                                                    11600

قيمت تمام شده كالاي فروش رفته                                                                    17400

سيستم هزينه يابي سفارش كار(گردش حسابهاي صنعتي _ هزينه يابي نرمال)

   در سيستم هزينه يابي سفارش كار ، گردش حسابهاي صنعتي براي تبديل مواد مستقيم به محصول تكميل شده يا استفاده از روش هزينه يابي نرمال هزينه هاي مواد مستقيم و كار مستقيم واقعي مي باشند ولي سربار كارخانه بر اساس نرخي كه در ابتداي دوره مالي تعيين شده به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت منظور مي شود . علت استفاده از نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه اين است كه اولاً امكان دارد كه هزينه هاي واقعي سربار كارخانه تا پايان دوره حسابداري صنعتي مشخص نگردد.ثانياً ممكن است بعضي از هزينه هاي سربار كارخانه ماه به ماه به طور قابل ملاحظه اي تغيير نمايد .مانند تعمير ماشين آلات كه ممكن است هر دو ماه يك بار صورت گيرد.استفاده از سربار واقعي كارخانه در هر ماه باعث تغيير قيمت تمام شده يك واحد محصول مي شود . بنابراين به منظور تعيين به مرجع اطلاعات مربوط به هزينه يابي محصول به حد اقل رسانيدن تغييرات هزينه هاي سربار كارخانه ،نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه از ابتداي دوره مالي محاسبه مي گردد. در سيستم هزينه يابي سفارش كار به علت اينكه قيمت تمام شده هر سفارش را بايد پس از تكميل آن محاسبه نموده استفاده از نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه ضرورت بيشتري مي يابد.

*در هزينه يابي نرمال ، هزينه هاي واقعي سربار كارخانه در حساب (كنترل سربار كارخانه) ثبت مي گردد. و براي ثبت سربار جذب شده كارخانه از حساب سربار جذب شده كارخانه استفاده مي شود . سربار جذب شده كارخانه هب بدهكار حساب موجودي كالاي در جريان ساخت و بستانكار حساب سربار جذب شده كارخانه منظور مي شود.

   رابطه زير محاسبه سربار جذب شده كارخانه را نشان مي دهد:

              نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه*مبناي واقعي=سربار جذب شده كارخانه

 

هزينه يابي مرحله اي:

   هزينه يابي مرحله اي سيستمي است ، براي اندازه گيري و گزارش قيمت تمام شده محصولات مشابهي كه توليد آنها در يك سري عمليات توليدي يكنواخت به صورت انبوه و پيوسته صورت مي گيرد . در هزينه يابي مرحله اي تأكيد اصلي بر روي دايره يا مركز هزينه مي باشد در هر دايره يا مركز هزينه عمليات توليدي مختلفي صورت مي گيرد.مانند:دايره تراشكاري يا مونتاژ معمولاً يك واحد محصول از دو يا چند دايره يا مركز هزينه عبور مي كند تا به انبار كالاي ساخته شده برسد . در هزينه يابي مرحله اي هزينه هاي توليد(مواد مستقيم ، كار مستقيم و سربار كارخانه ) هر دايره به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت همان دايره منظور مي شود . و گزارش هزينه توليد براي هر دايره در پايان دوره مالي معين(هفتگي يا ماهانه) تهيه گردد.نمونه صنايعي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي كنند، عبارتند از :صنايع كاغذي ، فولادي و شيميايي

(مراحل تهيه گزارش هزينه توليد)

*براي تهيه كردن گزارش هزينه توليد بايد پنج مرحله به شرح زير صورت گيرد:

1. تهيه جدول مقدار توليد

2. محاسبه مقدار توليدي بر حسب معادل آحاد تكميل شده

3. خلاصه كردن جمع هزينه هاي قابل تخصيص كه شامل قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره و هزينه هاي انجام يافته طي دوره (مواد مستقيم، كار مستقيم، سربار كارخانه)مي باشد.

4. محاسبه قيمت تمام شده يك واحد

5.محاسبه قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده و قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره.

سيستم هزينه يابي مرحله اي

موجودي كالاي در جريان ساخت:

*معادل آحاد تكميل شده:

   مفهوم معادل آحاد تكميل شده اساس هزينه يابي مرحله اي مي باشد در اكثر موارد براي كليه واحدهايي كه طي دوره عمليات توليدي بر روي آنها صورت مي گيرد ،تكميل نمي گردند. بدين معني كه بعضي از آنها در پايان دوره تكميل نشده باقي مي مانند.در اينگئنه موارد بخشي از هزينه هاي توليد بايد در واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره تخصيص يابد بنابراين ،جهت تعيين قيمت تمام شده يك واحد جمع هزينه هاي قيد شده را فقط نبايد بر روي واحد هاي تكميل شده تقسيم نمود.بلكه واحدهاي تكميل نشده پايان دوره نيز بايستي در محاسبات منظورگردد . بدين منظور بايد واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره را بر حسب واحدهاي تكميل شده بيان نمود.

   قبل از محاسبه معادل آحاد تكميل شده درجه تكميل موجودي كالاي در جريان ساخت بايد تعيين گردد. در بعضي از صنايع انجام اين كار ايجاد اشكال نمي نمايد.اما در صنايعي كه امكان تعيين دقيق درجه تكميل موجودي كالاي در جريان ساخت نباشد،آنرا بايد بر آورد نمود.

   اگر فرض كنيم در يك دايره توليدي موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره وجود نداشته باشد و طي دوره به روي 990 واحد عمليات توليدي صورت گيرد.وكليه 990 واحد تكميل شوند،معادل آحاد تكميل شده مساوي990 واحد مي باشد.اكنون مثال فوق را كمي تغيير داده و فرض مي كنيم كه از 990 واحدي كه وارد دايره توليد شده 890 واحد آن تكميل گرديده و در پايان دوره 100 واحد از آن  لحاظ مواد مستقيم و كار مستقيم و سربار كارخانه 4/1 تكميل باشد.معادل آحاد تكميل شده را مي توان با استفاده از رابطه زير محاسبه نمود:

]درصد تكميل*م.كالاي در جريان پايان دوره[+واحدهاي تكميل شده=معادل آحادتكميل شده

بنابراين :

 

                                             جدول مقدار توليد                         معادل آحاد تكميل شده

                                                   واحد

موجودي كالاي در جريان ساخت

اول دوره                                        0

واحدهايي كه طي دوره اقدام به

توليد شده                                      990

                                                   990

موجودي كار در جريان ساخت

پايان دوره                                    100                             (4/1*100)==25

واحدهاي تكميل شده                       890                                          890         

                                                   990                                           915

در جدول مقدار توليد رابطه زير هميشه بر قرار مي باشد:

در دايره اول قيمت تمام شده يك واحد به قرار زير محاسبه مي گردد:

قيمت تمام شده يك  +  قيمت تمام شده يك  +  قيمت تمام شده يك واحد = قيمت تمام شده  

واحد سربار كارخانه    واحد كار مستقيم          مواد مستقيم                    يك واحد

   روش ميانگين موزون معادل آحاد تكميل شده را مي توان با استفاده از فرمول زير محاسبه كرد:

موجودي كالاي در جريان ساخت  +   واحدهاي تكميل شده  =  معادل آحاد تكميل شده

            پايان دوره                                       100%

(در درصد تكميل ضرب شود)                                                              (روش اول

   در روش ميانگين موزون معادل آحاد تكميل شده مربوط به كل كار انجام يافته تا پايان دوره مي باشد كه شامل كار انجام يافته در دوره جاري و كار انجام يافته در دوره قبل به روي كالاي در جريان ساخت دوره مي باشد.معادل آحاد تكميل شده براي هر يك از عوامل هزينه توليد به طور جداگانه محاسبه مي گردد.

م.در جريان  + م.در جريان  + واحدهايي كه در طي  + م.كالاي در جريان = معادل آحاد 

ساخت اول      ساخت پايان    دوره تكميل شده اند     ساخت اول دوره      تكميل شده

دوره                    *                                                        *  

    *                در صد تكميل                                  در صد تكميل شده در اين دوره

در صد تكميل                                        كار انجام يافته دوره جاري

شده دوره قبل

كار انجام يافته دوره قبل

   محاسبات مربوط به تهيه گزارش هزينه توليد دايره دوم به روش ميانگين موزون:

در دايه دوم يا هر دايره كه واحد تكميل شده دايره اول به آن منتقل مي شود ، قيمت تمام شده يك واحد براي مواد مستقيم ، كار مستقيم و سربار كارخانه دقيقاً مانند دايره اول محاسبه مي گردد. واحدهايي كه از دايره اول به دايره دوم منتقل مي گردد داراي هزينه هاي انتقالي از دايره اول مي باشد . در دايره دوم قيمت تمام شده يك واحد براي هزينه هاي انتقالي نيز محاسبه مي گردد.

   هزينه هاي انتقالي در            هزينه هاي انتقالي در موجودي            قيمت تمام شده يك

   دوره جاري                  +    كالاي در جريان ساخت اول دوره  =  واحدهزينه هاي انتقالي

   واحد هاي تكميل شده   +    واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره

                                  يا

   هزينه هاي انتقالي  +    هزينه هاي انتقالي در موجودي

   در دوره جاري            كالاي در جريان ساخت اول دوره

   واحد هاي اضافه  +  واحدهاي انتقال يافته + واحدهاي در جريان

                               به دايره در دوره جاري       ساخت اول دوره

   در دايره دوم قيمت تمام شده يك واحد به قرار زير محاسبه مي گردد:

قيمت تمام شده  +  قيمت تمام شده يك واحد  +  قيمت هاي تمام شده   +   قيمت تمام شده = قيمت تمام شده

يك واحد سربار      كار سيستم                       يك واحد مواد مستقيم     يك واحد انتقالي     يك واحد

*ميانگين موزون و اولين صادره از اولين وارده FIFO   

   در سيستم هزينه يابي مرحله اي در صورت موجودي كالاي در جريان ساخت ابتداي

دوره براي تعيين قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده و واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره از روش زير مي توان استفاده نمود:

   1 _ ميانگين

   2 _ FIFO

1)ميانگين :

   در هزينه يابي ميانگين ، قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره به عوامل تشكيل دهنده هزينه هاي توليد تفكيك و با هزينه هاي انجام يافته طي دوره جمع مي شود ، تا كل هزينه هاي مواد ، دستمزد ، سربار به دست آيد. از تقسيم جمع هزينه هر يك از عوامل هزينه ها توليد بر معادل آحاد تكميل شده به روش ميانگين موزون قيمت تمام شده يك واحد به دست مي آيد . در اين روش قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده از حاصل ضرب قيمت تمام شده يك واحد در واحدهاي تكميل شده به دست مي آيد.

كار در جريان پايان دوره  +  تكميلي طي دوره  +  تكميلي اول دوره =  فرمول(1)

            *                                    *                             *

     درصد تكميل                         100%                         100%

                             كار در جريان پايان  +   واحدهاي تكميل شده  =  فرمول(2)

                                         *                                  *        

                                   درصد تكميل                       100%

2)FIFO

   روش فايفو و ميانگين با هم فرقي نمي كنند فقط در روش فايفو كار در جريان اول نقش دارد. بدين منظور هزينه كار در جريان ساخت اول دوره را به روش FIFO لازم نيست به تفكيك عوامل موجود در آن ، در جدول هزينه ها نوشته شود . در روشFIFO  فقط كافي است هزينه هاي اضافه شده طي دوره بر معادل آحاد توليد به روش  FIFO  تقسيم گردد.

         تكميلي در طي دوره + كار در جريان پايان دوره + تكميلي اول دوره =  فرمول(1)

             *                              *                               *

             100%                     درصد تكميل                  درصد تكميل

كار در جريان اول دوره + كار در جريان ساخت پايان + واحدهاي تكميل شده = فرمول(2)

                *                                     *                                *

درصد تكميل دوره قبل                  درصد تكميل                       100%

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 17:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در باره ورشکستگی اقتصادی

بازديد: 649

ورشکستگىيامرگاقتصادى

ورشکستگىمرحلهاىاستکهبهحياتاقتصادىوتجارىتاجرياشرکتورشکستهخاتمهمىدهدبهاينجهتبهآنمرگاقتصادىهمگفتهمىشود. چراکهپايانعمرتاجروياشرکتورشکستهاستويکىازمواردانحلالآنمىباشد

امادرحقوقتجارتکشورماقوانينمتناسبوصريحوروشنىدراينزمينهوجودنداردودرمواردمتعددىباابهامواشکالومسائلمتناقضىروبهرومىباشيموعلتآنروشنمىباشدزيراقانونتجارتکهدرسال۱۳۱۱شمسىتصويبشدهاست۱۶۳مادهبهاينموضوعاختصاصدادهاست(ماده۴۱۲تا۵۷۵)بهعلاوهقانونادارهتصفيهامورورشکستگىمصوب۲۴تيرماه۱۳۱۴نيزشامل۶۰مادهمىباشدکهبههمينامرباشيوهوروشوکيفياتديگرىتصريحدارد. وگذشتهازقوانينمزبورآئينقانونادارهتصفيههمکهدرسال۱۳۱۸تصويبشدهداراى۶۷مادهمىباشدوهرکدامبهتنهائىبحثوگفتگوىمفصلىرامىطلبد

جرائماشخاصمرتبطباورشکستگى

علاوهبرخودتاجرکهاگرورشکستگىاوبهتقلبوياتقصيرباشدبهمجازاتمىرسداشخاصديگرىنيزممکناستدرامرورشکستگىتاجربهنحوىازانحاءدخالتداشتهومقصّرشناختهشوندبهاينجهتدرقانونتجارت(ماده۵۵۱قانونتجارتوموادبعدي)براىآنهامجازاتهائىبهشرحزيرپيشبينىگرديدهاست:

اشخاصىکهعالماًيعنىباقصدوعمدکهبهآنسوءنيتگفتهمىشودبهنفعتاجرورشکستهکليهاموالياقسمتىازدارائىاورااعمازاموالمنقولوياغيرمنقولازبينببرنديانزدخودنگهدارىنمودهويامخفىنمايندبهمجازاتورشکستهبهتقلبمحکوممىشوند

۲. اشخاصىکهبهقصدتقلببهاسمخوديابهاسمديگرىطلبىکهواقعيتنداشتهدرروىسندمندرجدرماده۴۶۷قانونتجارتواقعىقلمدادنمودهوملتزمشدهباشند.

۳. اشخاصىکهبهاسمديگرىويااسمىکهواقعيتنداشتهوموهومباشدتجارتنمودهباشندوسپسدفاترخودرامفقودنمودهوياقسمتىازدارائىخودرامخفىکردهويابهطورساختگىوانجاممعاملاتصورىازبينبردهباشند،بهمجازاتورشکستهبهتقلبيعنىازيکالى۵سالحبسمحکومخواهندشد.

۴. اقواموبستگانورشکستههرگاهبدونمشارکتودخالتاواموالوىراازبينبردهيامخفىکردهويانزدخودنگهدارىنمايندبهمجازاتسرقتمحکومخواهندشد.

اقسامورشکستگى

ورشکستگىعادى

درمواقعىکهتاجربهطورعادىومعمولىبهتجارتمشغولبودهليکنبهواسطهحوادثوعواملغيرمترقّبهوغيرقابلپيشبينىمانندجنگ،بحرانهاىاقتصادي،کاهشارز،تماميابخشعظيمىازسرمايهوىازبينبرود. واوهيچگونهعملىبرخلافقوانينوعرفتجارتانجامندادهباشدومرتکبخطاوتقلبوتقصيرهمنشدهباشدوبهدلايلموجّهوقابلقبولازپرداختبدهىخودعاجزگردد. درچنينصورتىبرابرقوانينبهوضعيتدارائىاورسيدگىمىگردد. ليکنداراىمجازاتىنمىباشد. بهايننوعورشکستگي،ورشکستگىعادىگفتهمىشود


ورشکستگىبهتقصير

رحقيقتبهواسطهخطاومسامحهواقداماتىاستکهدرنتيجهآنهاتقصيرتاجرمحرزومسلممىگرددودربارهورشکستگىبهتقصيرماده۵۴۱قانونتجارتمواردىرابياننمودهکهباتوجهبهآنوموادبعدىمىتوانتاجرراورشکستهبهتقصيردانست:

درصورتىکهاعلامگرددمخارجتاجراعمازشخصىيامخارجخانهوىدرمواردىعادىومعمولىازعايدىوىبيشتربوده،بهاينمعناکهتاجربدونرعايتودرنظرگرفتندرآمدخودمبادرتبهولخرجىنمودهباشد.

چنانچهمعلومگرددکهتاجرمبالغهنگفتىازسرمايهخودراصرفامورىنمودکهواهىبودهونفعوىفقطمنوطبهاموراتفاقىاستچنينمعاملهاىدرعرفتجارتموهومناميدهشدهوعقلائىومنطقىنمىباشد.

۳. هرگاهتاجربهمنظوربهتأخيرانداختنورشکستگىخوداجناسىرابيشترازقيمتروزخريدارىنمايدويااينکهاموالىرابهکمترازقيمتروزبفروشد.

۴. درصورتىکهبهقصدتأخيرانداختنورشکستگىخودازطريقصدوربراتيااستقراضتحصيلوجهىنمايدبهطورىکهدرعرفتجارتدورازصرفهباشد.

۵. درصورتىکهپسازتاريختوقفيکىازطلبکارهارابرسايرينمقدمدانستهوطلباوراپرداختکردهباشد.

۶. چنانچهبهحسابديگرىبدوناينکهعوضياجنسىدريافتداشته،تعهداتىنمودهباشدکهباتوجهبهوضعيتمالىاوفوقالعادهباشد

۷. درصورتىکهعملياتبازرگانىاودچارتوقفگرديدهولىدرظرفسهروزازتاريخوقفهاىکهدرپرداختديونوتعهداتوىبهعملآمده،توقفخودرابههمراهحسابدارائىواموالبهدفتردادگاهندادهباشد

مجازاتتاجرورشکسته

بهتاجرىکهباتوجهبهمواردمزبورورشکستشدهباشد،ورشکستهبهتقصيرمىگويندوبراىتاجرورشکستهبهتقصيرقانونمجازاتىتعييننمودهاستکهبين۶ماهتاسهسالحبسمىباشد. همچنانکهماده۵۴۳قانونتجارتمىگويد

ورشکستگىبهتقصيرجنحهمحسوبومجازاتآناز۶ماهتاسهسالحبستأديبىاست

            لازمبهذکراستکهدرحالحاضرمجازاتجنحهاىوجودنداردزيرادرسنواتگذشتهمجازاتهاتقسيمشدهبودبه:

-         خلاف

-         - جنحه

-         جنايت

ليکندرحالحاضراينتقسيمبندىمنسوخمىباشدومجازاتهادرقوانينمجازاتاسلامىبهشرحزيرتقسيمگرديدهاست:

حدود

۲- قصاص

۳- ديات

۴- تعزيرات

۵- مجازاتهاىبازدارنده

بهاينترتيببرابرقانونمجازاتاسلامىکليهحبسهاتعزيرىاستوحبسجنحهاىوتأديبىوخلافىوياجنائىاعمالنمىگرددومجازاتورشکستهبهتقصيربرابرماده۶۷۱قانونتعزيراتاز۶ماهتادوسالحبسمىباشد.

باتوجهبهاينکهقانونتعزيراتمصوبدومخردادماه۱۳۷۵مىباشدومجازاتآنازمجازاتمندرجدرماده۵۴۳قانونتجارتخفيفتراستبهنظرمىرسدکهدادگاههابايدآنرااعمالنمايند

رسيدگىبهجرمتاجرورشکستهبهتقصير

باتوجهبهاينکهورشکستگىبهتقصيرجرممىباشدرسيدگىبهآندرصلاحيتدادگاههاىکيفرىمىباشدهمانطورىکهماده۵۴۴قانونتجارتمىگويد

رسيدگىبهجرمفوقبرحسبتقاضاىمديرتصفيهياهريکازطلبکارهاياتعقيبمدعىالعمومدرمحکمهجنحهبهعملمىآيد.

برابرمادهمزبوررسيدگىبهجرمتاجرورشکستهبهتقصيرباتقاضاىافرادمشروحهزيربهعملمىآيد:

مديرتصفيهکهقائممقامتاجراستياتصويباکثريتطلبکارانحاضر

-         بنابهدرخواستهريکازطلبکارهاکهذينفعمىباشند

-         باتعقيبمدعىالعموم(دادستان)کهنمايندهعموممردممىباشدوبهموجبقانوندرجرائمعمومىودرمواردىکهقانونتصريحنمودهاست،حقّتعقيبمجرمينرادارد.

رسيدگىبهجرممزبوردردادگاههاىجنحهانجاممىگيرد. لازمبهتوضيحاستکهدرحالحاضردادگاههاىجنحهنيزوجودنداردزيراقبلازانقلابدادگاههاىکيفرىبهترتيبزيرتقسيمگرديدهبود:

-         دادگاهخلاف

-         دادگاهجنحه

-         دادگاههاىجنائى

ليکنبهموجبقوانينآئيندادرسىکيفرىسال۱۳۶۸دادگاههاىمزبورمنحلگرديدورسيدگىبهکليهامورکيفرىدرصلاحيتدادگاههاىکيفرىيکودوقرارگرفتامابهموجبقانونتشکيلدادگاههاىعمومىوانقلاب،دادگاههاىعمومىبهاينموضوعرسيدگىمىنمايند .

ورشکستگىشرکتهاىتجارتى

همچنانکهقسمتاولماده۴۱۲قانونتجارتچنينمىگويد:

ورشکستگىتاجرياشرکتتجارتىدرنتيجهتوقفازتأديهوجوهىکهبرعهدهاواستحاصلمىشود...

بنابراين،مادهفوقبهطورکلىازاشخاصحقيقىيعنىتجارواشخاصحقوقىيعنىشرکتهاىتجارتىبحثمىنمايدوشاملسهقسمتمىباشد

تجارورشکستهاىکهدرقيدحياتمىباشند.

۲. تجارىکهدرحينفوتدرحالتوقفبودهاند.

۳. شرکتهاىتجارتى

ورشکستگىشرکتهاىبامسؤوليتمحدود

نظربهاينکهدرشرکتهاىبامسؤوليتمحدودهرگاهشرکتداراىقروضىباشدشرکاءهيچگونهمسؤوليتىدرقبالآنهاندارندزيرامسؤوليتهرشريکتاميزانهمانسرمايهاىمىباشدکهبهشرکتسپردهاستوبيشترازآنمسؤوليتىندارد.

بنابرايندرصورتىکهشرکتبامسؤوليتمحدودهمدچارتوقفگرددمديريامديرانباتوجهبهقسمتاولماده۴۱۲قانونتجارتبايدصورتکليهاموالشرکترااعمازمنقولوغيرمنقولووجوهنقدواسنادومدارکمربوطهمانندبراتوچکوسفتهوغيرهراجمعآورىنمودهوضمنتصريحبهمطالباتوتعهداتشرکتبهانضمامدفاترمربوطهبهدادگاهمحلىکهشرکتدرآنجاقرارداردارائهنمايندوتازمانصدورحکمورشکستگىدربارهحفظاموالهراقدامىکهلازمباشدانجامدهند

بديهىاستپسازآنکهحکمورشکستگىشرکتصادرگرديدومديرتصفيهاىتعيينشد. اگرمديرتصفيهبههمکارىوراهنمائىآنهانيازداشتهباشدهمکارىلازمرابنماينداماچونمسؤوليتشرکاءبهميزانسرمايهآنهااستبرخلافشرکتهاىتضامنىونسبىمسؤوليتىدرموردپرداختقروضشرکتندارند.

نتيجه :

کلّيهاقداماتىکهدرخصوصجمعآورىاموالتجاروشرکتهاىسهامىوتضامنىونسبىورشکستهبهوسيلهمديرانتصفيهاعمازمهروموموفروشتاخاتمهورشکستگىبهعملمىآيددربارهشرکتهاىبامسؤوليتمحدودهماعمالمىشود

ورشکستگىشرکتهاىتضامنى

درموردانحلالشرکتهاىتضامنىماده۱۳۶قانونتجارتچنينتصريحدارد.

شرکتتضامنىدرمواردذيلمنحلمىشود.

درموردفقرات۱و۲و۳ماده۹۳

درموردتراضىتمامشرکاء

درصورتىکهيکىازشرکاءبهدلايلىانحلالشرکتراازمحکمهتقاضانمايدومحکمهآندلايلراموجهدانسته،حکمبهانحلالبدهد

درصورتفسخيکىازشرکاءمطابقماده۱۳۷

درصورتورشکستگىيکىازشرکاءمطابقماده۱۳۸

درصورتفوتيامحجوريتيکىازشرکاءمطابقمواد۱۳۹و 140

لازمبهتوضيحاستکهمواردمندرجدرفقرات۱و۲و۳ماده۹۳جاىبحثداردوخالىازاشکالنيستزيرادرسال۱۳۴۷مواديکالى۳۰۰قانونتجارتفقطبهشرکتهاىسهامىعاموخاصاختصاصدادهشدهومواد۹۱و۹۳نسخشدهاستوبعدازماده۹۴تاماده۶۰۰برابرقانونسال۱۳۱۱مربوطبهشرکتهاىبامسؤوليتمحدودوسايرشرکتهااست. بهاينترتيبملاحظهمىگرددکهدرقانونتجارتجائىبراىمادهمزبوروجودنداردتابتوانبهفقرات۱و۲و۳آناستنادنمود.

انحلالشرکت: شرکتسهامىدرمواردزيرمنحلمىشود.

وقتىکهشرکتمقصودىراکهبراىآنتشکيلشدهبودانجامدادهياانجامآنغيرممکنباشد.

۲. وقتىکهشرکتبراىمدتمعينىتشکيلومدتمنقضىشدهباشد.

۳. درصورتىکهشرکتورشکستشود.

بهدليلاينکهفقراتموردبحثمربوطبهانحلالشرکتهاىسهامىعامبودهکهبرابرماده۱۹۹مصوبسال۱۳۴۷نسخگرديدهاستبهاينجهت،استنادبهآندرسايرشرکتهامحملقانونىندارد. ليکنبهجاىفقراتمندرجدرماده۹۳منسوخهمىتوانبهمواردمندرجدرماده۱۹۹استنادنمود.

ضمناينکهماده۱۲۷قانونتجارتدرخصوصورشکستگىشرکتتضامنىچنينمىگويد:

بهورشکستگىشرکتتضامنىبعدازانحلالمى‌‌توانحکمدادمشروطبهاينکهدارائىشرکتتقسيمنشدهباشد

ودرمادهبعدىبهورشکستگىشرکتتضامنىوشرکاءآناشارهگرديدهاستمنتهىٰباقيداينمطلبکهورشکستگىشرکتملازمهباورشکستگىشرکاءوورشکستگىشرکاءملازمهباورشکستگىشرکتنداردزيراهرگاهشرکتتضامنىورشکستهشودبهاينمعنىنيستکهشرکاءآنهمورشکستگرديدهاندچراکهاينشرکتاستکهورشکستگرديدهنهشرکاءآن. براىاينکهشخصيتحقوقىشرکتجداازشخصيتحقوقىشرکاءودارائىشرکتنيزجداازدارائىشرکاءمىباشدليکنورشکستگىشرکتکموبيشآثارخودرادرچهرهشرکاءآشکارونمايانمىسازدوگاهىاوقاتآثارمنفىورشکستگىشرکتدردارائىشرکاءنيزمحسوسوملموسمىباشدوعکساينموضوعنيزصادقومتصوراست. بهعنوانمثالممکناستبعضىازشرکاءشرکتورشکستهگردنددرصورتىکهشرکتقرصوپابرجابهفعاليتهاىخودادامهمىدهد. بهاينجهتباورشکستگىبعضىازشرکاء،شرکتمنحلنمىگردد. زيرادرصورتورشکستگىيکىازشرکاءسايرشرکاءمىتوانندسهمالشرکهٔاوراازدارائىشرکتبهطورنقدىبپردازندواوراازشرکتخارجنمودهوشرکتمانندگذشتهبهفعّاليّتهاىخودادامهدهد

مسؤوليتشرکاءضامندرشرکتهاىتضامنى

باتوجهبهاينکهاگربرابرقانونتجارتدارائىشرکتتضامنىبراىپرداختقروضآنکافىنباشد،هرشريکمسؤولپرداختقروضشرکتمىباشداينسؤالمطرحمىشودکهآياپسازورشکستگىشرکتتضامنىبازهماينمسؤوليتوجوددارديانه؟واگروجودداردخودآنهابايددرموردپرداختبدهىهاىشرکتاقدامنمايندويااينکهچوندرورشکستگىمديرتصفيهياسازمانتصفيهقائممقامشرکتمىشونداينمسؤوليتبايدزيرنظرمديرتصفيهويابهوسيلهآنهابهعملآيد.

پاسخايناستکهوقتىشرکاءبرابرذيل۱۱۶قانونتجارتمسؤوليتتضامنىدارندباورشکستگىشرکتهماينمسؤوليتازبيننمىرودوبهقوتخودباقىاست. منتهىطلبکارانشرکتورشکستهمستقيماًباشرکاءطرفنمىباشندبلکهبامديرتصفيهدرارتباطمىباشندواينمديرتصفيهياسازمانتصفيهاستکهپسازورشکستگىبراىحفظحقوقطلبکارانشرکتبايدباشرکاءتضامنىدرارتباطبودهوترتيبپرداختديونشرکتياطلبکارانراازدارائىشخصىشرکاءبدهدچراکهقسمتاولماده۴۱۲قانونتجارتمىگويد:

ورشکستگىتاجرياشرکتتجارتىدرنتيجهتوقفازتأديهوجوهىکهبرعهدهاواستحاصلمىشودبنابراين:

شرکاءمسؤولپرداختقروضشرکتورشکستهمىباشند. منتهىنحوهٔپرداختبهطلبکارانبايدبانظرمديرياسازمانتصفيهبهعملآيد.

آياباورشکستگىشرکتتضامني،شرکاءهمورشکستهمىگردند؟

باتوجهبهماده۱۲۸قانونتجارتکهمىگويدورشکستگىشرکتملازمهباورشکستگىشرکاءوورشکستگىبعضىازشرکاءملازمهقانونىباورشکستگىشرکتنداردودرصفحاتقبلتوضيحاتلازمدادهشدهاست

بهنظرمىرسدکهپاسخاينسؤالمنفىاست. يعنىشرکاءشرکتورشکستهنمىباشند،بنابراين:

پسازصدورحکمورشکستگىشرکت،کليهاقداماتىکهدربارهمهروموماموالتاجرورشکستهبهعملمىآيددربارهاموالودارائىشرکتهماعمالمىگردد. امااموالشخصىشرکاءضامنمهرومومنمىگردد. براىاينکهبينورشکستگىآنهاوشرکتملازمهوجودنداردمگراينکهدرضمنورشکستگىشرکتمعلومشودکهشرکاءضامنهمورشکستهگرديدهاند. ودادگاهضمنصدورحکمورشکستگىشرکت،حکمورشکستگىشرکاءضامنرانيزصادرنمودهباشد. درچنينوضعيتىاموالشرکاءشرکتتضامنىهمماننداموالشرکتتوقيفومهروموممىشودهمانطورىکهماده۴۳۹قانونتجارتچنينتصريحدارد:

درصورتورشکستگىشرکت‌‌هاىتضامني،مختلطيانسبىاموالشخصىشرکاءضامنمهرومومنخواهدشدمگراينکهحکمورشکستگىآنهانيزدرضمنحکمورشکستگىشرکتيابهموجبحکمجداگانهصادرشدهباشد.

نگهدارىاسنادورشکستگى

مدارکواسنادمربوطبهورشکستگىازهرنوعىکهباشدبايدتامدتدهسالنگهدارىشودوپسازخاتمهدهسالدرصورتىکهنيازىبراىنگهدارىآنهاوجودنداشتهباشدممکناستنابودگرددوموضوعامحاءآنهادرستونملاحظاتدفترفهرستورشکستگانقيدگردداماباتوجهبهاينکهشرکتمنحلگرديدهبايدديدچهکسىمسؤولنگهدارىايناسنادومدارکمىباشد.

برابربندبماده۱۲آئيننامهقانونادارهتصفيهامورورشکستگىسال۱۳۱۸اسنادومدارکموردبحثبايدبهشريکياشخصمعينىکهشرکاءتعيينومعرّفىنمودهاندسپردهشودتانگهدارىوحفظگردد


ورشکستگىشرکتهاىنسبى

باتوجهبهاينکهشرکتهاىتضامنىونسبىجزوشرکتهاىشخصمىباشندوشرکاءهردوشرکتدرقبالطلبکارانمسؤوليتدارنديعنىشرکاءتضامنىمسؤوليتکليهقروضشرکترابرعهدهدارندوشرکاءنسبي،بهنسبتسرمايهملزمبهپرداختقروضوديونشرکتمىباشند. بنابراين:

هماناحکامومقررّاتىکهدربارهانحلالوورشکستگىشرکتهاىتضامنىاعمالمىگردد. دربارهشرکتهاىنسبىهماعمالمىشود.

صندوقهاىالفوب

درماده۵۱قانونادارهتصفيهوامورورشکستگىتيرماه۱۳۱۸دوصندوقبهشرحزيرپيشبينىگرديدهاست.

صندوقالف

۲. صندوقب

کههرکدامداراىدرآمدمعينىاستوبهمصرفامورخاصىمىرسد.

درآمدصندوقهاىالف

عبارتازوجوهىاستکهبهعنوانهزينهٔامورورشکستگىازدارائىورشکستهبهميزان۶الى۸درصدبرداشتمىشودوحسابدارىادارهکلتصفيهحسابىبراىثبتکليهاقلامدرآمدصندوقالفدردفاترخودبازمىنمايدوحسابىدربانکملىنيزبهنامدرآمدصندوقالفافتتاحمىشودوکليهاداراتتصفيهشهرستانهاوجوهحاصلهازآنمحلراپسازثبتدردفاترخودظرف۲۴ساعتبايددربانکملىبهآنحسابواريزنمايندکهبهموجبتبصرهٔ۱۷قانونبرنامهاولتوسعهاقتصادي،اجتماعي،فرهنگىجمهورىاسلامىايرانمصوب۱۱/۱۱/۶۸درآمدصندوقالفکهازحاصلدارائىتاجرورشکستهاخذمىشودبهشرحزيراست.

تامبلغپنجميليونريال۹درصد

۲. نسبتبهمازادآنتادهميليونريال۸درصد

۳. نسبتبهمازاددهميليونريال۷درصددريافتوبهحسابخزانهواريزمىشودامابهموجبآخرينقانونىکهتاکنونبهتصويبرسيدهوآنقانونوصولبرخىازدرآمدهاىدولتومصرفآندرمواردمعينمصوب۲۸اسفندماه۱۳۷۳مىباشد

درآمدصندوقالفبهاينشرحافزايشپيدانمودهاست:

تامبلغدهميليونريالنهدرصد

۲. نسبتبهمازاددهميليونريالتابيستميليونهشتدرصد

۳. ونسبتبهمازادبيستميليونريالهفتدرصددريافتمىشود

لازمبهذکراستکههرکدامازدوصندوقالفوبـداراىشخصيت(مواد۵۵الى۵۷قانونادارهتصفيهامورورشکستگىمصوّب۱۳۱۸)حقوقىبودهودرآمدهردوصندوقجزودرآمدبودجهٔعمومىکشورمنظورنمىشود،ووصولومصرفآنهامشمولهيچيکازمقرراتمالىدولتىاعمازقوانينومقرراتحقوقىوجزائىنخواهدبودبلکهترتيبوصولدرآمدهاونظارتبرهزينهآنهابهموجبآئيننامهاىاستکهوزارتدادگسترىتعيينمىنمايد

علاوهبردرآمدهاىفوقصندوقالفازصندوقبوامنيزمىتوانددريافتنمايدووزارتدادگسترىبرنحوهٔکاردوصندوقنظارتخواهدداشتودرآمدصندوقالفبهمصرفسازمانتصفيهوبرداشتهرگونههزينهاىکهادارهتصفيهبراىامورورشکستگىلازمبداندخواهدرسيد.

 

صندوقب

صندوقبداراىشخصيتحقوقىاستودرآمدآنازمنابعزيرتأمينمىشود.

۲۵درصدبهحقوقىکهبهموجبقانونثبتشرکتهامصوبدومخردادماه۱۳۱۰وماده۱۱قانونتجارتبراىامضاءدفاترتجارتىتعلقمىگيرداضافهشدهوايناضافهحقوقبهصندوقواريزمىشود.

ازمبلغموضوعاعتراضنامهکهبهموجبماده۲۹۳قانونتجارتتنظيممىگرددوازاقرارهردهريالدهدينار(يکدرصد)اخذمىشودکهنصفآنجزودرآمدعمومىاستونصفديگربهصندوقبتعلقمىگيردکهبرابرماده۲۹۳درمواردزيراعتراضبهعملمىآيد.

درموردنکول

۲. درموردامتناعازنکولياقبول

۳. درموردعدمتأديه

قابلتوجهاستکهحقالثبتپلمپدفاترتجارتىبرابرقانونوصولبرخىازدرآمدهاىدولتومصرفآندرمواردمعينمصوّب۲۸اسفندماه۱۳۷۳بهازاءهريکصدصفحهدفترتجارىبدوناحتساببهاءاظهارنامهسههزاروپانصدريالاستوهمچنيندرآمدصندوقببهازاءهريکصدصفحهدفترتجارىياکسرآنيکهزاروپانصدريالاستکهبهحسابادارهکلتصفيهامورورشکستگىواريزمىشود.

نحوهمصرفوجوهصندوقب

نحوهٔمصرفدرآمدصندوق(ب)برابرقانونارديبهشتماهسال۱۳۴۴بهشرحزيرمىباشد

پرداختکسرىهزينههاىبيمارستانوزارتدادگستري.

۲. پرداختحقوقومزاياىکارمندانىکهحسبضرورتادارهٔکلتصفيهاستخدامشدهودروزارتدادگسترىمشغولبهکارهستند

۳. پرداختفوقالعادهٔسختىمعيشتقضائىکهدربخشهاىخارجازمرکزونقاطدوردستوصعبالمعيشهانجاموظيفهمىنمايند

۴. قسمتىازوجوهصندوقبووجوهحاصلهازصرفهجوئىهاىسالانهادارهکلتصفيهبهحسابصندوقتعاونىکهبراىکارمندانقضائىوادارىومأمورينوخدمتگزارانتشکيلشدهبهعنوانواممنظوروبهمصرفپرداختوامبهکارمندانمزبورمىرسد.

۵. تأمينهزينههاىلازمبراىاجراءقانوناطفالبزهکاروتأسيسدادگاههاىبخشدرخارجازمقردادگاهشهرستان

تأمينهزينههاىلازمبراىاجراءقانوناقداماتتأميني.

ورشکستگىشرکتهاىتجارتى

همچنانکهقسمتاولماده۴۱۲قانونتجارتچنينمىگويد:

ورشکستگىتاجرياشرکتتجارتىدرنتيجهتوقفازتأديهوجوهىکهبرعهدهاواستحاصلمىشود

بنابراين،مادهفوقبهطورکلىازاشخاصحقيقىيعنىتجارواشخاصحقوقىيعنىشرکتهاىتجارتىبحثمىنمايدوشاملسهقسمتمىباشد.

تجارورشکستهاىکهدرقيدحياتمىباشند.

۲. تجارىکهدرحينفوتدرحالتوقفبودهاند.

شرکتهاىتجارتى.

 

 منبع  :

 

سایت اطلاع رسانی آفتاب : www.aftab.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 17:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تاریخچه بیمه

بازديد: 361

بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

عنوان:

بيمه

 

 

استادگرامي:

جناب آقاي طوسي

 

 

گردآورنده:

سمانه حيراني

 

 

زمستان89


تاريخچه بيمه

بيمه چگونه به وجود آمد :

بيمه‌هاي غير زندگي پيشينه بلند مدتي دارند. نوعي بيمه‌هاي دريايي در حدود 3000 سال قبل مورد استفاده قرار گرفت. بيمه‌هاي زندگي نيز سابقه زيادي دارند. اين نوع بيمه‌ها نخستين‌بار هنگامي پديد آمد که سربازان رومي قسمتي از دستمزد خود را در صندوقي جمع‌آوري کردند تا چنانچه در جنگ کشته شدند آن پول به خانواده‌هايشان پرداخت شود.

 

بيمه هاي غير زندگي :

بيمه دريايي که امروز وجود دارد احتمالاً در حدود صده‌هاي يازدهم و دوازدهم ميلادي در منطقه‌اي در شمال ايتاليا به‌وجود آمده است. شخصي به نام لومباردز در صده‌هاي چهاردهم و پانزدهم انگليسي ها را با اين نوع فعاليت آشنا ساخت. مفاهيم بيمه‌گر و بيمه‌گري نخستين‌بار در بيمه دريايي مطرح شد. آن روزها هر بازرگاني که حاضر به تقبل بخشي از يک خطر بود نام خود را همراه با سهمي که از آن خطر قبول مي‌کرد در پايين صفحه‌اي که جزئيات خطر مزبور در آن درج شده بود مي‌نوشت. آن وقت مالکان کشتي‌ها و بازرگانان دريافتند که مي‌توانند کشتي‌ها را براي حمل اجناس سودآور اعزام کنند زيرا مي‌دانستند چنانچه کشتي دچار حادثه شود از اين طريق جبران خواهد شد. در سال 1666 آتش‌سوزي بسيار بزرگي در لندن روي داد که باعث به وجود آمدن بيمه آتش‌سوزي شد. معلوم نيست که نخستين بيمه آتش‌سوزي به صورت امروزي در چه زماني صادر شد اما گفته مي‌شود که نخستين شرکت بيمه آتش‌سوزي به‌نام اداره آتش در سال 1680 بنيان نهاده شد که بعدها فونيکس لقب گرفت.

 

تاريخچه بيمه در ايران :

بيمه به شکل سنتي آن به مفهوم وجود نوعي تعاون و همياري اجتماعي بمنظور سرشکن کردن زيان فرد و يا افراد معدود بين همه افراد کروه يا جامعه در ايران سابقه طولاني داشته و همواره مردم اين مرز و بوم با الهام از تعاليم اسلامي و فرهنگي خود براي کمک به جبران خسارتهاي ناخواسته‌اي که براي ديگر هموطنان و حتي مردم ديگر کشورها پيش مي‌آمد فعال و پيشگام بوده‌اند. با وجود اين بيمه شکل حرفه‌اي و امروزي آن براي اولين بار در سال 1269 هجري شمسي در کشور ما مطرح گرديده است.

در اين سال مذاکراتي بين دولت ايران و سفارت روس بعمل آمد و متعاقب آن امتياز فعاليت انحصاري در زمينه بيمه و حمل و نقل براي مدت 75 سال به يک تبعه روس بنام لازارپلياکف واگذار شد. با اين وجود نامبرده ظرف مهلت سه سالي که جهت آغاز فعاليت بيمه‌اي براي وي در نظر گرفته شده بود قادر به تأسيس شرکت بيمه مورد نظر نگرديد و به همين جهت اين امتياز از وي سلب شد. متعاقباً در سال 1289 هجري شمسي دو شرکت بيمه روسي به نامهاي نادژدا و کافکازمرکوري اقدام به تأسيس نمايندگي بيمه جهت بازديد و پرداخت خسارت در ايران نمودند.

آغاز فعاليت جدي در زمينه بيمه را مي‌توان سال 1310 هجري شمسي دانست. زيرا در اين سال قانون و نظامنامه راجع به ثبت شرکتها در ايران و به تصويب رسيد و متعاقب آن بسياري از شرکتهاي بيمه خارجي از جمله گستراخ- آليانس- ايگل استار- يورکشاير- رويال- ويکتوريا- ناسيونال سوئيس- فنيکس- اتحاد الوطني و ... اقدام به تأسيس شعبه يا نمايندگي در ايران نمودند.

گسترش فعاليت‌هاي شرکت‌هاي بيمه خارجي مسئولان کشور را متوجه ضرورت تأسيس يک شرکت بيمه ايراني کرد تأسيس و فعاليت رسمي خود را از اواسط آبان‌ماه همان سال آغاز شد.

تأسيس شرکت بيمه ايران را مي‌توان نقطه عطفي در تاريخ فعاليت بيمه شگور دانست زيرا از آن پس دولت با در اختيار داشتن تشکيلات اجرائي مناسب قادر به کنترل بازار و نظارت بر فعاليت مؤسسات بيمه خارجي گرديد. دو سال بعد از تأسيس شرکت سهامي بيمه ايران يعني در سال 1316 قانون بيمه در 36 ماده تدوين و به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد. پس از آن نيز مقررات ديگري در جهت کنترل و نظارت بر فعاليت مؤسسات بيمه از طريق الزام آنها به واگذاري 25 درصد بيمه‌نامه‌هاي صادره بصورت اتکائي اجباري به شرکت سهامي بيمه ايران وضع شد و الزام به بيمه کردن کالاهاي وارداتي و صادراتي و اموال موجود در ايران و ايرانيان مقيم کشور نزد يکي از مؤسسات بيمه که در ايران به ثبت رسيده‌اند بر استحکام شرکتهاي بيمه افزود. شرکت سهامي ايران با حمايت دولت به فعاليت خود ادامه داد و اين حمايت منجر به تقويت نقش اين شرکت در بازار بيمه کشور و توقف تدريجي فعاليت شعب و نمايندگي‌هاي شرکتهاي بيمه خارجي گرديده بود بطوري که در سال 1318 بيش از 75 درصد از بازار بيمه‌اي کشور در اختيار شرکت بيمه ايران قرار گرفت و پنج شرکت بيمه خارجي که در آن‌زمان در ايران فعاليت مي‌کردند جمعاً موفق به کسب کمتر از 25 درصد از حق بيمه بازار شدند.

اين روند کماکان ادامه يافت تا آنکه در سال 1331 بر اساس مصوبه هيئت دولت کليه شرکتهاي بيمه خارجي موظف شدند جهت ادامه فعاليت خود در ايران مبلغ 250 هزار دلار به عنوان وديعه نزد بانک ملي ايران توديع نمايند و پس از آن نيز منافع ساليانه خود را تازماني‌که اين مبلغ به پانصد هزار دلار برسد بر آن بيفزايند. اين تصميم موجب تعطيل شدن کليه نمايندگي‌ها و شعب شرکتهاي بيمه خارجي در ايران به استثنا دو شرکت بيمه يورکشاير و اينگستراخ گرديد و شرايط را براي گسترش فعاليت شرکتهاي بيمه ايراني فراهم ساخت.

اولين شرکت بيمه خصوصي ايراني به نام شرق در سال 1329 هجري شمسي تأسيس گرديد. پس از آن تا سال 1343 به تدريج هفت شرکت بيمه خصوصي ديگر به نامهاي آريا- پارس- ملي- آسيا- البرز- البرز اميد و ساختمان و کار به ترتيب تأسيس و به فعاليت بيمه پرداختند.

همان‌طور که اشاره شد از سال 1316 کليه شرکتهاي بيمه موظف گرديدند 25 درصد از امور بيمه‌اي خود را به‌صورت اتکائي اجباري به شرکت بيمه ايران واگذار نمايند. اين واگذاري عمدتاً از طريق ارسال ليستهايي به نام بردرو که حاوي کليه اطلاعات راجع به بيمه‌نامه‌هاي صادره و خسارتهاي پرداخت شده توسط اين شرکتها بود انجام مي گرفت. بديهي است ارائه اطلاعات به شرکت بيمه رقيب هيچگاه نمي‌توانست مورد رضايت و علاقه شرکتهاي بيمه واگذارنده باشد. از سوي ديگر با افزايش تعداد شرکتهاي بيمه ضرورت اعمال نظارت بيشتر دولت بر اين صنعت و تدوين اصول و ضوابط استاندارد براي فعاليت‌هاي بيمه‌اي به منظور حفظ حقوق بيمه‌گذاران و بيمه‌شدگان احساس مي‌گرديد. به همين جهت در سال 1350 بيمه مرکزي ايران به منظور تحقق اهداف فوق تأسيس شد. در ماده 1 قانون تأسيس بيمه مرکزي و بيمه‌گري چنين آمده است :

به‌منظور تنظيم و تعميم و هدايت امر بيمه در ايران و حمايت بيمه‌گذاران و بيمه‌شدگان و صاحب حقوق آنها همچنين به منظور اعمال نظارت دولت بر اين فعاليت مؤسسه‌اي به نام بيمه مرکزي ايران طبق مقررات اين قانون به صورت شرکت سهامي تأسيس مي‌گردد.
اين قانون از دو بخش تشکيل شده است : در بخش اول - سازمان- ارکان- تشکيلات- وظايف و نحوه اداره بيمه مرکزي ايران تعيين گرديد و در بخش دوم ضوابط مربوط به نحوه تأسيس و فعاليت شرکتهاي بيمه و ادغام و انحلال و ورشکستگي آنها مشخص شده است.

تأسيس بيمه مرکزي ايران قوام بيشتري به صنعت بيمه کشور داد و از آن پس شورايعالي بيمه که يکي از ارکان بيمه مرکزي ايران مي‌باشد ضوابط و مقررات مختلفي را در رابطه با نحوه انجام عمليات بيمه در کشور و نرخ و شرايط انواع بيمه‌نامه تصويب نمود.
رشد سريع اقتصادي ناشي از افزايش قيمت نفت و تبع آن حجم سرمايه‌گذاري‌ها موجب توسعه بازار بيمه کشور در دهه 1350 گرديد و مجدداً شرکتهاي بيمه خارجي را علاقمند به سرمايه‌گذاري در ايران نمود.

بطوري که در سالهاي 1353 - 1354 چهار شرکت بيمه جديد به نامهاي تهران- دنا- حافظ- ايران و آميرکا با مشارکت سرمايه‌گذاران خارجي تأسيس گرديد و به ترتيب تعداد شرکتهاي بيمه خصوصي - ملي گرديد و اداره آنها به دولت سپرده شد. همچنين پروانه فعاليت نمايندگي شرکت‌هاي بيمه يورکشاير و اننگستراخ که تا اين سال فعاليت داشتند لغو گرديد.

در سالهاي 1360 و 1361 صدور بيمه‌نامه در ده شرکت بيمه ملي شده به نامهاي اميد- شرق- پارس- آريا- ساختمان و کار- تهران- حافظ- دانا- ملي و توانا متوقف گرديد و تنها سه شرکت بيمه ايران- آسيا- البرز به فعاليت جاري خود ادامه دادند.
در سال 1367 به موجب قانون اداره امور شرکتهاي بيمه مالکيت سهام شرکتهاي بيمه آسيا و البرز به دولت منتقل شد و با ادغام ده شرکت بيمه ديگر شرکت دولتي به نام بيمه دانا شکل گرفت تا منحصراً در زمينه بيمه اشخاص فعاليت نمايند.

در حال حاضر 5 شرکت دولتي بيمه ايران- آسيا- البرز- دانا و بيمه صادرات و سرمايه‌گذاري و شرکت‌هاي خصوصي بيمه ملت،توسعه،کارآفرين،پارسيان،سينا،رازي، حافظ و سامان در زمينه بيمه فعاليت دارند.

 

قوانين بيمه

قانون بيمه (مصوب1316/2/7)

قانون اجازه عضويت بيمه مركزي ايران در اتحاديه نظارت كنندگان بر شركت هاي بيمه در كشورهاي در حال توسعه (مصوب 1365/5/2)‌

 

قانون اداره امور شركتهاي بيمه (مصوب 1367/9/13)

 

قانون بيمه اجاري مسووليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني درمقابل شخص ثالث (مصوب 1347/9/26)

 

آيين نامه منابع درآمد صندوق تامين خسارت هاي بدني موضوع ماده 11 قانون بيمه اجباري مسووليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث (مصوب 1348/12/2)

 

آيين نامه اجرايي قانون بيمه اجباري مسووليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث (مصوب 1347/12/28)

 

آيين نامه صندوق تامين خسارت هاي مدني (مصوب 1348/4/21)

 

اساسنامه شركتهاي بيمه مصوب (1368/11/15)

 

(بند 5 ماده واحده)‌ قانون اصلاح قانون چگونگي اداره مناطق آزاد تجاري صنعتي جمهوري اسلامي ايران (مصوب 1377/12/25 مجلس شوراي اسلامي و 1378/4/30 مجمع تشخيص مصلحت نظام)‌

 

قانون الحاق دولت ايران به سيستم بين المللي بيمه مسووليت مدني وسايط نقليه موتوري زميني در مقابل شخص ثالث (كارت سبز) (مصوب 1356/3/5)

 

قانون بيمه محصولات كشاورزي (مصوب 1362/3/25 )

 

قانون چگونگي اداره صندوق ضمانت صادرات ايران (‌مصوب 1375/7/15)

 

قانون عضويت بيمه مركزي ايران در شركت بيمه اتكايي آسيايي (‌مصوب 1371/11/25)‌

 

قانون عضويت دولت جمهوري اسلامي ايران در سازمانها و مجامع بين المللي (مصوب 1365/1/26)‌

 

لايحه قانوني ملي شدن موسسه بيمه و موسسات اعتباري (مصوب 1358/4/4)

 

گنجي به نام بيمه

استفاده بهینه از ذخایر فنی و به خصوص سرمایه‌گذاری این وجوه در بازار سرمایه، منجر به توسعه اقتصادی می شود. ‌ ‌

پیشرفت بیمه در یک کشور، می‌تواند منجر به حفظ ثروت ملی و تشکیل پس‌اندازهای بزرگ شود و در ارتباطی متقابل با رشد و توسعه اقتصادی، افزایش مبادلات و توسعه سرمایه‌گذاری‌های آن کشور می‌‌باشد.

استفاده بهینه از ذخایر فنی و به خصوص سرمایه‌گذاری این وجوه در بازار سرمایه، منجر به توسعه اقتصادی می شود. ‌ ‌

پیشرفت بیمه در یک کشور، می‌تواند منجر به حفظ ثروت ملی و تشکیل پس‌اندازهای بزرگ شود و در ارتباطی متقابل با رشد و توسعه اقتصادی، افزایش مبادلات و توسعه سرمایه‌گذاری‌های آن کشور می‌‌باشد.

در واقع صنعت بیمه، با توجه به نقش آن به عنوان یک نهاد سرمایه‌گذار و تعهدش در جبران خسارت، می‌تواند بر فعالیت‌های اقتصاد کلان و نیز در رشد اقتصادی آن کشور، تأثیر بسزایی داشته باشد.

یکی از اثرات اقتصادی بیمه، حفظ ثروت ملی است. اشخاص و نهادها، می‌توانند ضمانت اموال و تأسیسات خود را با پرداخت حق بیمه مستمر، به شرکت‌های بیمه‌ای واگذار کنند تا در صورت وقوع حادثه، خسارت وارده را از شرکت‌های بیمه‌گر دریافت کرده و بدین طریق، اموال و دارایی‌هایشان از گزند خطر در امان بماند. تأثیر اقتصادی دیگر بیمه، تضمین سرمایه‌گذاری‌ها است.

با توجه به این که ایجاد سرمایه‌گذاری‌های جدید، باعث توسعه و رشد اقتصادی هر کشور می‌شود، تأمین امنیت سرمایه‌ها در تداوم این رشد، از اهمیت خاصی برخوردار می‌شود و فقط در صورتی که سرمایه‌گذار بداند خطری سرمایه‌اش را تهدید نمی‌کند، اقدام به سرمایه‌گذاری جدید می‌نماید. در این شرایط، بیمه می‌تواند ریسک خطر را کاهش دهد. ‌ ‌

از دیگر تأثیرات اقتصادی بیمه، می‌توان به توسعه سرمایه‌گذاری‌ها اشاره کرد. در کلیه بیمه‌ها، معمولاً حق‌بیمه از قبل دریافت می‌شود که این حق‌بیمه‌ها، وجوه بسیار هنگفتی را تشکیل می‌دهند. این وجوه عظیم، می‌تواند در بخش‌های مختلف اقتصادی وارد شده و باعث توسعه سرمایه‌گذاری شود که از جمله نتایج این سرمایه‌گذاری‌ها، اشتغال‌زایی در کشور می‌باشد.

می‌توان گفت که انتخاب بهینه‌ترین اقدام در نحوه بکارگیری این وجوه دریافتی، در جهت رشد اقتصادی کشور، از تصمیمات مهمی است که باید به آن پرداخت. ‌

از دیگر تأثیراتی که بیمه بر اقتصاد دارد، تأثیر بر موازنه ارزی است که قبل از توضیح آن، نیازمند تعریفی از بیمه اتکایی هستیم. بیمه اتکایی، در واقع توزیع جهانی ریسک می‌باشد، به این معنی که هر شرکت بیمه، با توجه به سرمایه و امکانات مالی خود، بخشی از ریسک را می‌پذیرد و مازاد یا تمام آن را مجدداً نزد شرکت بیمه بزرگتری بیمه می‌کند که به آن، بیمه اتکایی گویند.

اگر بیمه اتکایی، بیمه خارجی باشد، در نتیجه شرکت بیمه داخلی، باید حق بیمه مجدد را به صورت ارز به شرکت بیمه‌گر اتکایی بپردازد که همین امر، سبب خروج ارز از کشور شده و تراز بازرگانی، به ضرر کشور مبداC می‌گردد. در نتیجه، مهمترین مسأله‌ای که باید بدان توجه کرد، این است که حتی‌المقدور سعی شود بیمه اتکایی در کشورمان توسط بیمه‌گران داخلی انجام شود تا بدین ترتیب، صادرات تقویت شده و تراز بازرگانی به نفع کشور تغییر کند.

شرکت‌های بیمه در توزیع سود و زیان اقتصادی یک کشور به بازارهای بین‌المللی - تحت حوادث گوناگون، نقش بسزایی را ایفا می‌کنند، زیرا شرکت‌های بیمه با توجه به امکانات مالی خود، قسمتی از ریسک را تقبل کرده و بخش دیگر را به شرکت بیمه اتکایی واگذار می‌نمایند و در این صورت، با بروز سود یا زیان، این ریسک، در سطح بین‌المللی توزیع شود.

‌صنعت بیمه با ایجاد آرامش روحی و امنیت، باعث از بین رفتن نگرانی‌های ناشی از حوادث ناگهانی شده و از این طریق، به بهبود کیفیت زندگی مردم و فعالیت‌های اقتصادی کمک می‌کند. ‌ ‌

 

موانع و راهکارها

با توجه به اهمیت بسزای بیمه، متأسفانه هنوز صنعت بیمه با مشکلاتی مواجه است و نتوانسته جایگاه واقعی خود را به دست آورد. از جمله مشکلات این صنعت را در موارد زیر می‌توان خلاصه کرد:

1) مهمترین عامل در پیشرفت هر صنعت، مسأله رقابتی بودن آن است، ولی در کشور ما، صنعت بیمه با نگاه دولتی صنعت بیمه روبه‌رو است و تا زمانی که در این بخش، خصوصی‌سازی واقعی انجام نگیرد، سهم رشد اقتصادی در این صنعت به کُندی صورت می‌پذیرد و پس‌اندازهای ناشی از حق بیمه‌های دریافتی در بازار سرمایه نیز، اندک خواهد بود. ‌ ‌

۲) در حال حاضر، بسیاری از بخش‌ها و سرمایه‌ها تحت پوشش بیمه‌ای قرار نگرفته و بیمه نیز نتوانسته از طریق دریافت حق بیمه‌ها، به ایجاد پس‌انداز در جهت سرمایه‌گذاری در بازار بپردازد. ‌ ‌

۳) توسل به بیمه‌های اتکایی خارجی از معضلات دیگری است که سبب خروج ارز از کشور شده و تراز بازرگانی را به ضرر کشور رقم می‌زند. در صورتی که بیمه اتکایی داخلی می‌تواند، باعث توسعه و رونق صادرات شده و تراز بازرگانی را به نفع کشور تغییر دهد.

۴) عدم تجهیزات کامل در روش‌های محاسباتی و حسابداری، نقیصه دیگری است که به بازنگری و تجدیدنظر نیاز دارد.

۵) در بخش‌های انرژی، حمل‌ونقل و صنایع و معادن، بیمه، جایگاه واقعی خود را به دست نیاورده و نیاز به پوشش‌های بیمه‌ای در این بخش‌ها، به وضوح ملموس است. ‌ ‌


راهکارهایی که می‌تواند منجر به توسعه این صنعت درکشور شود عبارتند از:
۱) توسعه بیمه‌های اتکایی داخلی به منظور کاهش خروج ارز از کشور
۲) افزایش تنوع پوشش‌های بیمه‌ای و کاهش مسؤولیت دولت در جبران خسارت‌ها
۳) افزایش حق بیمه و گسترش دامنه تأمین ریسک در بخش‌های کلان اقتصادی ‌ ‌
۴) توسعه و اصلاح روش‌های محاسبات و حسابداری و بهره‌گیری از بهترین و کاراترین نرم‌افزارها

۵) استفاده بهینه از ذخایر فنی (وجوه انباشته شده ناشی از حق بیمه‌های دریافتی) ‌ ‌
۶) پیگیری به موقع نمایندگان بیمه، در موارد تعویق حق بیمه
۷) واگذاری صنعت بیمه به بخش خصوصی در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی.


بيمه فروختني است يا خريدني

 

گسترش فرهنگ و يا همان فرهنگ‌سازي بيمه مطلبي است كه سال‌هاي سال در مورد آن بحث شده و تمام دست‌اندركاران و مسوولان ذي‌صلاح بر آن تاكيد دارند اما تاكنون كار جدي در جهت ارتقاي فرهنگ بيمه انجام نشده است و كماكان مسوولان بيمه‌اي كشورمان از نبود فرهنگ بيمه‌اي در كشور گلايه دارند و آن را دليل اصلي پايين بودن ضريب نفوذ بيمه مي‌دانند.

گسترش فرهنگ بيمه و بهبود ضريب نفوذ بيمه به صورت فراگير سومين بند برنامه تحول در صنعت بيمه كشور است.

گسترش فرهنگ و يا همان فرهنگ‌سازي بيمه مطلبي است كه سال‌هاي سال در مورد آن بحث شده و تمام دست‌اندركاران و مسوولان ذي‌صلاح بر آن تاكيد دارند اما تاكنون كار جدي در جهت ارتقاي فرهنگ بيمه انجام نشده است و كماكان مسوولان بيمه‌اي كشورمان از نبود فرهنگ بيمه‌اي در كشور گلايه دارند و آن را دليل اصلي پايين بودن ضريب نفوذ بيمه مي‌دانند.


*اما به راستي مسووليت گسترش فرهنگ بيمه با چه نهادي است؟
گروهي در پاسخ به اين سوال، خود شركت‌هاي بيمه را مسوول فرهنگ‌سازي مي‌دانند و اين جمله را كه بيمه فروختني است نه خريدني را هم به عنوان دليل موجه كنار آن مي‌گذارند. گروهي هم بيمه مركزي را به عنوان متولي صنعت بيمه در كشور مسوول اين امر مي‌دانند و معتقدند بيمه مركزي بايد در امر فرهنگ‌سازي بيمه پيشقدم باشد. اما خود شركت‌هاي بيمه معتقدند در كنار صنعت بيمه وزارتخانه‌هاي علوم، آموزش و پرورش و ارشاد اسلامي نيز وظيفه دارند در امر گسترش فرهنگ بيمه نقش بسزايي ايفا كنند.

 

 

 

فرهنگ بيمه با كنفرانس گسترش نمي‌يابد

نادر مظلومي استاد دانشگاه در اين خصوص گفت: تاريخ را حرف نساخت بلكه عمل ساخت، اگر شركت‌هاي بيمه در مسير درست حركت كنند مشكل نبود فرهنگ بيمه حل خواهد شد.

او با تاكيد بر اينكه به اجبار برگزاري كنفرانس و جزوه نمي‌توان فرهنگ بيمه را در جامعه گسترش داد افزود: براي ارتقا سطح فرهنگ بايد جامعه را به خوبي بشناسيم، از علايق و تمايلات آنها باخبر باشيم و بدانيم آيا فرهنگ زندگي قومي و عشيره‌اي بر آن حاكم است؟

مظلومي ادامه داد: جامعه ايراني يك جامعه جوان و در حال تحول است و آينده براي آن حاوي چيزهاي جديدي است كه نمي‌شناسند و اين وظيفه نهادهاي ذي‌صلاح است كه براي شناساندن آن تلاش كنند.

وي در خاتمه يادآور شد: چنانچه شركت‌هاي بيمه به درستي فعاليت كنند جامعه عكس‌العمل درستي نشان خواهد داد.

گفته‌هاي مظلومي حكايت از نقش پررنگ بيمه‌گران در ارتقاي سطح فرهنگ بيمه دارد و در واقع ارائه خدمات متنوع و مناسب موجب جلب نظر مشتري و جذب بيمه‌گزاران بيشتر خواهد شد.


مسووليت وزارت اقتصاد و بيمه مركزي

مهرداد خواجه‌نوري نيز در خصوص فرهنگ بيمه در كشورمان يادآور شد: امروز توليدكنندگان انواع محصولات با ارائه كالاهاي متنوع اين امكان را براي مشتري فراهم كرده‌اند كه خريدار مطابق با سلايق و علايق خود كالاي مورد نياز خود را خريداري كند.
او ادامه داد: بيمه هم يك محصول است و بايد در فضايي كاملا رقابتي عرضه شود. دبيركل سنديكا با يادآوري اينكه تا زماني كه بيمه دولتي وجود دارد فضا رقابتي نخواهد شد خاطرنشان كرد: همانطور كه در توليد و عرضه ساير محصولات نظارت وجود دارد در عرضه بيمه هم بايد يك نظارت كه بتوان نام آن را نظارت واقعي گذاشت وجود داشته باشد.

خواجه‌نوري گفت: در خصوص نظارت بر صنعت بيمه و ايجاد فضاي رقابتي به منظور توسعه فرهنگ بيمه وزارت امور اقتصادي و دارايي به عنوان مالك بيمه‌هاي دولتي و بيمه مركزي به عنوان ناظر و شريك‌المال بيمه‌ها از طريق واگذاري اتكايي- اجباري نقش قابل توجهي دارند.

او ادامه داد: وزارت اقتصاد بايد بيمه‌هاي دولتي را اصولي به بخش‌خصوصي واگذار كند و بيمه مركزي بايد براي گسترش فرهنگ بيمه قانون خود را عوض كند.خواجه‌نوري يادآور شد:‌ به جاي تمام فعاليت‌هاي اصولي در جهت اصلاح ساختار صنعت بيمه تنها كارگروه‌هايي تشكيل شده است.


فروش خدمت سخت‌تر از فروش كالا است

محمد بلوريان تهراني، كارشناس اقتصادي در خصوص گسترش فرهنگ بيمه در كشور و نحوه تبليغات و اطلاع‌رساني در جامعه گفت: فروش خدمت سخت‌تر از فروش كالا است به ويژه فروش بيمه كه عرضه اميد و امنيت است.

او با اشاره به اينكه تبليغ يعني معرفي و آگاه كردن مردم از وجود كالا و خدمت خاطرنشان كرد: قبل از تبليغات بايد زمينه‌ها و فرهنگ‌سازي‌هاي لازم ايجاد شود تا مشتري بداند محصولي را كه مي‌خرد چه نيازي را برطرف مي‌كند.

بلوريان تهراني يادآور شد: براي ايجاد انگيزه مردم نسبت به خريد بيمه و توسعه آن بايد باور كنند كه بيمه با جبران زيان‌هاي اقتصادي ناشي از حوادث، هزينه‌هاي غيرقابل تحمل را به هزينه‌هاي قابل تحمل تبديل مي‌كند و نگراني‌هاي آنان را نسبت به آينده كاهش مي‌دهد.

نياز او تاكيد كرد: شركت‌هاي بيمه بيش از آنچه نياز به تبليغات داشته باشند به معرفي انواع بيمه نياز دارند كه يكي از وظايف اصلي روابط‌عمومي‌ها به عنوان تنظيم‌كننده روابط ميان سازمان و جامعه است.

اين استاد دانشگاه نقش آموزش و پرورش و دستگاه قضايي را هم در جهت توسعه فرهنگ بيمه پررنگ دانست و ادامه داد: آموزش و پرورش با معرفي بيمه به دانش‌آموزان موجب آموزش نسل‌هاي جديد به روش علمي و فني در قالب درس‌هايشان خواهد شد.
وي افزود: در حال حاضر در ايران مردم فقط از بيمه‌هاي شخص ثالث و درمان اطلاعات كمي دارند و تنوع و گستردگي بيمه‌هاي مسووليت براي آنان ناآشنا است.
بلوريان تهراني گفت: اگر امروز از كسي بخواهيد خانه و يا ماشين خود را بيمه كند اولين سوالي كه مي‌پرسد اين است كه كدام شركت بيمه خوب خسارت مي‌دهد؟ بنابراين اولين عامل موثر در خريد بيمه‌نامه استفاده از تجربه ديگران است.

او يادآور شد: چنانچه يك شركت بيمه بخواهد در بلندمدت سود خود را افزايش دهد بايد مخرج كسر را افزايش دهد نه اينكه صورت كسر را كوچك كند در واقع حق بيمه بيشتري دريافت كند نه اينكه خسارت پرداختي را كم كند.


نقش رسانه ملي در گسترش فرهنگ بيمه

سازمان صداوسيما به عنوان يك رسانه ملي نقش ويژه‌اي در فرهنگ‌سازي دارد و بديهي است اطلاع‌رساني از طريق اين رسانه ملي به خاطر اعتماد و دسترسي كه اكثر آحاد جامعه به آن دارند داراي نتايج ارزنده‌اي خواهد بود.

حسن خجسته، معاون صداي سازمان صدا وسيما در گفت‌وگو با فصلنامه آسيا در خصوص گسترش فرهنگ بيمه گفته است: در گام اول بايد موضوع را از منظر روان‌شناسي و جامعه‌شناسي مورد مطالعه قرار داد و بعد در حوزه رسانه‌ها آن را بررسي كرد.

او با اشاره به اينكه مشكلي كه در مورد پايين بودن آگاهي‌هاي مردم در مورد بيمه وجود دارد، ناشي از شناخت و طرز تلقي آنها است، گفته است: بايد طرز تلقي مردم و ادراك عمومي نسبت به اين پديده اصلاح، تكميل و تقويت شود، مخاطب بايد به يك نياز رسيده باشد تا بر مبناي آن در او ميل به اقدام ايجاد شود.

خجسته در خصوص نقش صداوسيما در جهت گسترش فرهنگ بيمه يادآور شده است: طرح موضوعات بيمه‌اي بايد توسط كارشناسان آشنا به اصول بيمه و قوانين بيمه‌اي عنوان شود تا اطلاعات موردنياز مخاطبان در اختيار آنها قرار گيرد. در واقع سازمان‌هاي بيمه هم بايد تلاش كنند تا زمينه حضور در رسانه‌ها ايجاد شده و كارشناسان رسانه‌ها به كشف اين اطلاعات ترغيب شوند.

نكته: (هفته گذشته شبكه دوم سيما برنامه كنكاش را پخش مي‌كرد كه اتفاقا در رابطه با بيمه‌هاي بازرگاني بود، اما در حالي كه مديران بيمه‌هاي بازرگاني درخصوص فعاليت اين بخش صحبت مي‌كردند تصوير سازمان تامين اجتماعي و خدمات درماني را كه در حال تمديد دفترچه‌هاي بيمه بودند نشان مي‌داد).

خجسته در ادامه افزوده است: رسانه مانند يك كارخانه واسطه است و با توجه به تنوع موضوعات اجتماعي توان توليد مواداوليه را ندارد. رسانه معمولا در برنامه‌هاي مربوط به حوزه‌هاي عمومي از كارشناسان استفاده مي‌كند و درواقع با حضور اين كارشناسان با آن حوزه مورد بحث پيوند برقرار مي‌شود.

 

توسعه نيافتگي بيمه در ايران

دلايل متعددى مى توان برشمرد كه چرا ما در بخش بيمه كه كلمه صنعت نيز به آن اضافه شده در مقايسه با ساير بخش هاى اقتصادى و كشورهايى كه در رديف آنها قرار داريم، پيشرفت نكرده ايم تا جايى كه كشورهايى نظير هندوستان و پاكستان نيز از ما پيشى گرفته اند. براى اين موضوع دلايل متعددى مى توان براى آن برشمرد. اولين و مهم ترين بحث آن است كه بيمه فروختنى است. كسى براى خريد بيمه مراجعه نمى كند....

دلايل متعددى مى توان برشمرد كه چرا ما در بخش بيمه كه كلمه صنعت نيز به آن اضافه شده در مقايسه با ساير بخش هاى اقتصادى و كشورهايى كه در رديف آنها قرار داريم، پيشرفت نكرده ايم تا جايى كه كشورهايى نظير هندوستان و پاكستان نيز از ما پيشى گرفته اند. براى اين موضوع دلايل متعددى مى توان براى آن برشمرد. اولين و مهم ترين بحث آن است كه بيمه فروختنى است. كسى براى خريد بيمه مراجعه نمى كند.

آيا ما قادر بوده ايم كه فروشندگان حرفه اى كه خود نيز آشنا به موضوع بيمه باشند به عنوان فروشنده تربيت كنيم. بازار بيمه ما بيش از دو دهه در انحصار چند شركت دولتى بوده كه تعداد آنها از انگشتان يك دست تجاوز نمى كردند، در حالى كه امروزه در دنيا به ازاى هر يك ميليون نفر جمعيت حضور يك شركت بيمه توجيه پذير است.

در قالب انحصار دولتى شركت هاى بيمه ما به شدت درگير روزمرگى بودند و اداره پورتفوى را مى نمودند. بيش از ۵۰ درصد آن اتومبيل بوده است كه آن هم از خلاقيت، نوآورى و تربيت نيروى انسانى متخصص و ماهر كه بتواند انواع محصولات مورد نياز جامعه را تأمين كند به دور بوده است. ما جمعيت جوانى داريم. جوانان نيازهايشان با افراد سالمند متفاوت است.

انواع بيمه هاى مورد نياز جوانان كه بيشتر از جنس بيمه هاى عمر پس اندازى و يا سرمايه گذارى است دردهك هاى مختلف درآمدى به اين عزيزان عرضه نكرديم. اكثريت فروشندگان بيمه اعم از بازاريابان، نمايندگان و كارگزاران بيمه كه قشر زحمتكش و در حقيقت صف خط مقدم جبهه فروش بيمه را تشكيل مى دهند

آموزش هاى لازم و مكمل را نديده اند. تحول در صنعت بيمه بدون در اختيار داشتن فروشندگان حرفه اى و عرضه انواع محصولات مورد نياز دهك هاى مختلف درآمدى امكان پذير نيست. بيمه يك رشته بازرگانى خصلتاً طولانى مدت است. از نوع اجتماعى آن حمايتى است و در نوع بازرگانى آن نيز جنبه تعاونى آن غلبه دارد. به همين دليل سرمايه گذارى و سود شركت هاى بيمه را ارگان نظارتى و كنترلى كه در ايران بيمه مركزى ايران است كنترل و نرخ هاى بيمه را متناسب با آن جهت تعديل به شوراى عالى بيمه پيشنهاد مى نمايد.

از چند سال پيش كه شركت هاى بيمه خصوصى وارد عرصه فعاليت بيمه در ايران شده اند انتظار تحول و فراگير شدن تدريجى بيمه در بين اقشار جامعه انتظار زيادى نيست.

اصل ۲۹ قانون اساسى نيز ارائه رفاه و بيمه اى مورد نياز جامعه را جزو وظايف اصلى دولت جمهورى اسلامى ايران قرار داده است كه بايد زمينه و بسترهاى لازم را فراهم نمايد.

اخيراً رياست محترم جمهور ۱۰ محور را به عنوان برنامه تحول صنعت بيمه به وزير محترم اقتصاد و دارايى جهت ارائه راهكارهاى اجرايى ابلاغ فرمودند. فضاى رقابتى به تدريج احساس مى شود و انتظار مردم از بيمه نيز بيشتر شده است.

بنابراين درفضاى رقابتى جديد چگونه بايد انتظارات به حق مردم را برآورده ساخت. محورهاى زير از جمله مواردى هستند كه بايد مورد توجه و عنايت قرار گيرند:

۱- بستر سازى فرهنگى و آشنا كردن آحاد مختلف جامعه با انواع پوشش هاى مورد نياز جامعه. اگرچه از نظر كلى بيمه خدمتگزار اقتصاد است، بالطبع خدمتگزار مردم است ولى از طرف ديگر اولويتى در سبد هزينه هاى خانواده ها ندارد. اولويت با غذا، پوشاك، مسكن، بهداشت و تحصيل است. بيمه در اولويت بعدى است. بيمه بايد براى تامين هزينه تحصيل، ازدواج و سرمايه براى كار خانواده ها راهكار و پوشش هاى لازم را در غالب انواع بيمه هاى عمر پس اندازى و سرمايه گذارى طرح ارائه دهد.

۲- تبليغات مناسب با باورها و اعتقادات مردم از طريق رسانه هاى گروهى براى معرفى پوشش هاى بيمه اى انجام شود.

۳- فروشندگان حرفه اى توسط شركت هاى بيمه گزينش و تربيت شوند و جهت فروش حرفه اى با برنامه فعاليت نمايند. ايجاد شبكه فروش حرفه اى و ارائه خدمات بعد از فروش امروزه در دنيا پاسخ مناسب داده، ما نيز بايد از اين تجربيات كمك بگيريم.

جوانان بسيار مستعد و خلاق براى فروش انواع بيمه هاى جديد در جامعه داريم كه كافى است آنها را براى فروش بيمه آموزش و سازماندهى كنيم و كلاس هاى هماهنگى به طور مستمر و رفع ضعف و مشكلات آنها داشته باشيم.

۴- ايجاد بانك اطلاعات جامع براى صنعت بيمه در حال گذار و تحول ما لازم است. بيمه مركزى ايران لازم است همت گماشته و اين كار نيمه تمام را به پايان ببرد تا تحولات مورد نياز جامعه ، به طور مرتب مورد بحث و بررسى و ارزيابى قرار گرفته، نقاط ضعف و قوت آن شناسايى شود.

۵- تأسيس شركت يا شركت هاى بيمه تخصصى به خصوص در بيمه هاى عمر ضرورى است، زيرا سهم بيمه هاى عمر در بيمه هاى بازرگانى بسيار اندك است و به ۱۰ درصد نيز نمى رسد، در حالى كه در برخى از كشورهاى توسعه يافته تا 60 درصد از سهم بازار از آن بيمه هاى عمر است كه ذخاير رياضى عظيمى نيز براى سرمايه گذارى در ساير بخش هاى اقتصادى فراهم مى كند كه هم اشتغالزا و هم كمك مؤثرى در راستاى تحقق اهداف اقتصادى دولت مى باشد.

۶- در نهايت اين كه هيچ تحولى در اقتصاد بدون داشتن نيروى انسانى متخصص و ماهر قابل اجرا نيست. در بيمه اين نقش بسيار پر رنگ است. اصولاً بيمه بر سرمايه ارجح است نه اين كه سرمايه مهم نيست ولى شركت بيمه منابع مالى خود را با صدور اولين بيمه نامه و تشكيل ذخاير تقويت مى كند و اين ذخاير منابع مالى انباشته اى است كه سرمايه گذارى مى شود ولى از آن مهم تر تربيت نيروى انسانى متخصص و ماهر است كه بايد شركت بيمه را به عنوان يك سازمان فنى و اقتصادى اداره كنند و آنرا تبديل به سازمان ادارى ننمايند. بازار بيمه به شدت به نيروى انسانى متخصص نيازمند است كه هر چه سريع تر بايد گام هاى اساسى در اين خصوص برداشته شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 16:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تاریخچه علم حقوق در ایران

بازديد: 935

مقدمه

اهميت تحقيق :

پژوهش د رحوزه نظام قضائي بعد از مشروطه آنقدر كم و ناچيز است كه گوئي اين دوره تاريخي از ديد محققين كشور دورمانده است اين ادعا زماني بيشتر به نظر مي آيد كه تتبعات و تحقيقات قبل از مشروطه رامطالعه كنيم دربارة‌نظام قضائي عهد باستان علاوه بر كتب تاريخي آثار مستقلي تدوين يافتهاست كه براساس منابع محدود و علايم به جامانده از روزگاران باستان تصوير نسبتاً‌روشني از نظام قضائي عهد باستان به دست مي دهد .

دردورة‌اسلامي نيز آثار نسبتاً‌جامع و كاملي در خصوص نهاد دادرسي به رشته تحرير درآمده است ولي بعد از مشروطه اثري كه مقام قضائي اين دوره را به طور مستقل مورد مطالعه قرارداده باشد به چشم نمي خورد بنابراين اطلاعات مربوط به نظام قضائي اين دوره در كتابهاي تاريخي ، مجلات  حقوقي ، روزنامه ها ،‌مذاكرات مجالس قانونگذاري ، اسناد و مدارك تاريخي پراكنده است بنابراين انجام يك تحقيق كامل در اين مورد ضروري به نظر ميرسد .

 

 

 

باسمه تعالي

پيشگفتار :

1-  اهميت تاريخ حقوق

مرز تاريخي ميان توحش و تمدن سامان يافتن نظام حقوقي و قبول قواعدي به مثابة‌قانون در روابط جمعي است . به اين معني كه هرگونه تشكّل اجتماعي و تعامل مدني به حداقلي از قانونمندي نياز دارد و براي استقرار و استمرار هر نوع دولت و حكومت از تجمع هاي بدوي پيش آريائيان در نجد ايران و دولت شهرهاي كوچك يونان باستان گرفته تا امپراطوري هاي بزرگ ايران ، روم ، وجود قواعد و قوانيني براي برقراري نظم عمومي ، تعيين حقوق و تكاليف اعضاي جامعه ؟ اقتصاد و دفاع ، تقسيم كار ، امكانات ، فرصت ، قدرت و ثروت ميان مردم ضروري است .

بدين گونه ، فهم درست تاريخ تمدن بشري بدون توجه به مبادي و مباني نظام حقوقي اقوام و ملل پيشين و به عبارت ديگر تاريخ حقوق مقدور نيست ، زيرا نه تنها داشتن قانون ولو در ساده ترين اشكال و بدوي ترين درجات شرط تمدن و فرهنگ است بلكه هر نوع قانون حاكم بر هر عشيره و يا قبيله يا قوم يا ملّت نيز جلوه اي از درجه و مرتبه تمدن و فرهنگ آن جماعت و آيينه مدنيّت آن جامعه است .

چراكه اولاً‌ ، ارتقا جماعت به جامعه يعني دوام و قوام تجمع هاي انساني مستلزم قوانين و قواعد رفتاري و اجتماعي است ثانياً‌نظام حقوقي با ديگر نهادهاي اجتماعي پيوندي نزديك و ارتباطي تنگاتنگ دارد ثالثاً  بناي عقلا يا عرف و عادت و به عبارت ديگر رفتار احتماعي هر جامعه مخصوصاً‌در دوران هايي كه قوانين هنوز مدوّن و مكتوب نشده است سنگ زير بناي نظام حقوقي هر جامعه شمرده مي شود .

تاريخ حقوق بخشي عمده از تاريخ تمدن است و آگاهي از سير تطوّر و تكامل تمدن مستلزم درك درستي از نهادهاي حقوقي مختلف در اعصار و قرون گذشته است چراكه صرف نظر از اسباب و عللي كه موجب ظهور و سقوط دولتها و فراز و فرود تمدن ها و فرهنگ هاي كهن در گوشه و كنار جهان شدهاست در همه حال داشتن نوعي نظام حقوقي در مفهوم عام آن لازمة‌ ادامة‌ هرگونه دولت و مدنيتي است و مي باشد اين واقعيت در باب همه شكل هاي مردم از جماعت ها ي بدوي و كوچك شكار و شباني گرفته تا جامعه هاي پيشرفته صنعتي صادق است به اين معني كه از نظر ؟هوي تعامل اعضاي معدود يك تشكل جمعي بدوي با روابط بسيار پيچيده در يك جامعة‌ صنعتي ( همچون تعامل بين كارفرماي يك كارخانة بزرگ رايانه سازي و كاركنان متخصص آن ) از يك  مقوله اند و لذا تعيين تكليف در مورد تضاد منافع و حل اختلاف ميان افراد و اصناف و طبقات مختلف در هر نوع تشكّل جمعي مستلزم داشتن يك نظام حقوقي به منظور تنظيم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع است .

 

2-  ادوار حقوق در ايران :

تاريخ حقوق ، ماليه عمومي و نظام قضايي را در تمدّن ده هزار ساله ايراني با لحاظ كردن مقسم ها و     قسيم ها يمختلف مي توان به دوره هاي متفاوتي با تأكيد بر معيارهاي گوناگون تقسيم كرد اين تقسيم بندي بر اساس تحولات سياسي اجتماعي و انقلابات داخلي كه در ايران روي داده است مي باشد :

*1- نخستين بارقه هاي نظام حقوقي د رحوزة‌تمدن ايراني شامل ابتدائي ترين گرد همائي هاي قبيله اي در حدود ده هزارسال پيش ميان اقوام پيش آريايي بود كه هنوز فاقد مدنيت و تشكل هاي اجتماعي و اقتصادي بودند و به طور پراكنده زندگي مي كرده اند. بي گمان آنها فاقد هر نوع نظام حقوقي اداري ، مالي بوده اند.

*2- شكل گيري نظام حقوق قضائي اداري مالي ميان ساكنان پيش آريائي در گوشه و كنار خاك ايران از دورة‌نوسنگي نزديك به 8000 سال پيش كه انسان به اهلي كردن حيوانات و كشت غلات روي آورد .

*3- تمدن هاي بومي موجود در فلات ايران با تأثير پذيري از تمدن هاي مجاور مانند سومر و ايلام به كمال رسيد در اين دوره نحوة‌ ارتباط سياسي ، نظامي ، حقوقي و بازرگاني و فرهنگي ايران با فرهنگ هاي همسايه از جمله اكدي ها ، سومري ها ، مراكز تمدن ماگان ( عمان امروز ) ملوها ( پاكستان امروز ) نشانه اي بارز  از وجود نظام هاي مناسب حقوقي بود اين دوره همزمان بود با تدوين نخستين قانون مدوّن جهان در حدود 2000 سال پيش از ميلاد در سومر كه بعدها حمورابي پادشاه بابل قوانين موجود در بابل را تدوين كرد .

*4 - شكل گيري نظام حقوقي و قضائي آريائيها و اقوام هند و ايراني و شيوه هاي ويژه رفع اتهام براساس باورهاي همگاني و آئين هاي ديني پيش از ظهور زرتشت .

*5- شكل گيرينظام حقوقي و توسعة‌نهادهاي دادرسي قومي و منطقه اي مادي و پارسي و سپس انسجام بيشتر آنها در اثر اتحاد ماد و پارس د رامپراطوري هخامنشي و صدور منشور حقوق بشر كوروش پس از فتح بابل در 540 سال پيش از ميلاد و قانونگذاري داريوش كبير .

*6- بروز تحولات حقوقي اداري ، اقتصادي و اجتماعي ناشي از حملة‌اسكندر به ايران و حكومت سلوكيان و تأثير فرهنگ يونان بر اقوام مختلف ساكن فلات ايارن و سرانجام برآمدن نظام ملوك الطوايفي اشكاني .

*7- استقرار نظام زرتشتي در ايران و تأثيرات حقوقي آن در ايران .

*8- سقوط ساسانيان بر اثر حملة‌ تازيان و گسترش تدريجي اسلام در ايران و تبعات حقوقي و قضائي آن در ايران .

*9- استقرار خلافت اموي و سقوط آنها و بر سركار آمدن عباسيان همزمان با برپاشدن حكومت هاي مستقل و نيمه مستقل ايراني و ترك در ايران كه به نهادينه شدن فقه اهل سنت انجاميد .

*10- سقوط عباسيان به دست مغولان و پيامدهاي آن :

الف- موقوف شدن نظام شرعي اهل سنّت

ب تحميل نظام اداري و ديواني مغولان به نام ياساي چنگيزي و ياساي غازاني و تزوكات تيموري توأم با عرض اندام مذهب رسمي شيعه در برابر اهل سنّت .

*11- تأسيس سلسلة‌ صفوي كه با اعلان مذهب شيعه در ايران به عنوان مذهب رسمي فقه شيعه را در ايران رسمي كرده همراه با ضمانتاجراي قانوني خاص آن

*12- انقلاب مشروطه  1324 ق / 1285 ش با تأثيرپذيري از نظام سياسي اروپا و قانونمند كردن بيشتر اختيارات پادشاه،‌ايجاد قواي سه گانه در متمم قانون اساسي و استقلال قوة‌ قضائيه و مبري داشتن شاه از          مسئوليت قضايي 

*13- انتقال سلطنت از قاجار به پهلوي در سال 1304 كه به تأسيس نهادهاي حقوقي نوين در ايران بر اساس مدلهاي اروپائي انجاميد اما چون نظام سياسي حاكم و اين قوانين با هم همخواني كامل نداشتند به توسعة‌ عدالت و توسعة‌ قضائي منجر نشد .

*14- انقلاب عمومي 1357 و تبعات آن مانند سعي در اسلامي كردن تمام عيار قوانين براساس فقه اماميه و حذف فرايند سكولار قضائي و دادگستري .

 

*2- مقدمات جنبش مشروطيت در ايران

موضوع اين تحقيق تاريخ تحولات حقوق كيفري ايران بعد از انقلاب مشروطيت مي باشد براي اينكه بدانيم قانون اساسي و مشروطيت ايران چگونه به وجود آمده و چه عواملي در تمهيد مقدمات اين نهضت مؤثر بوده است مشخصات اجتماعي ايران قبل از انقلاب مشروطه به طور اجمال بيان مي شود :

*1- قبل از تدوين قانون اساسي مشروطه سلاطين ايران داراي قدرت زيادي بودند به گونه اي كه هيچ چيز قدرت آنها را محدود نمي كرد اما در پاره اي از اوقات قدرت و نفوذ روحانيون در ميان مردم د رتصميمات آنها مؤثر بود و گاهي اوقات وجود صدراعظم هاي اصلاح طلب در رأس هرم دولت در تعديل روش جابرانه سلطان مؤثر بوده است .

*2- وجود سياست هاي ظالمانه در اتخاذ ماليات از مردم كه در واقع نام آن بيشتر به غارت مردم شبيه بود تا ماليات و بيشتر اين پولها به جاي عمران و آباداني كشور صرف خوشگذراني هاي شاه و دربار در اروپا مي شد .

*3- وجود رجال و صدراعظم هائي مي باشد كه به جز عده اي معدود از آنها بقيه فقط به فكر چپاول مردم و تعرض به حقوق اجتماعي و فردي آنها بوده است و كمتر به فكر اصلاحات اجتماعي در كشور بودند .

*4- وجود فرمانداران تو استانداراني ظالم كه مقام آنها همچون متاعي قابل خريد و فروش بود و هركس كه در چپاول مردم بيشتر تبهر داشت به اين مقام نائل مي شد كه در واقع به درستي مي توانست مطامع پادشاهان را تأمين كند .

*5- هيچ گاه هيچ مقررات و قانوني براي حمايت از مردم ايران وجود نداشت و مقدّرات و سرنوشت مردم ايران ارتباطي تنگاتنگ با حلق و خوي پادشاهان داشت به همين علت مردم در آغاز نهضت خواهان تأمين عدالتخانه شدند .

*6- غله و گندم توسط مالكين بزرگ احتكار مي شد و به قيمت گران به فروش مي رسيد و به همين علّت د رقالب نقاط ايران قحطي و عسرت بيداد مي كرد و عوامل ديگري كه در كنار عوامل بالا باعث ظهور انقلاب مشروطه شد عبارتند از آشنايي ايرانيان با تمدن جديد بوسيلة  سفرهاي ايرانيان به ممالك اروپائي و نفوذ تمدن جديد در ايران بود و افتتاح دبستانها و جرايد و مطبوعات هم نقشي بسزا در بيداري افكارمردم ايران داشتند .

 

*3- از انقلاب مشروطه تا آغاز پهلوي

الف : درآمد

در 1323ق /1905 م كه مردم تهران به پيشوائي علما و روحانيون در زاوية‌حضرت عبدالعظيم بست       نشستند عمده ترين مقاصدشان تأسيس ‹‹ عدالتخانه ›› بود . اما در عمل برغم فرمان ايجاد عدالت خانه در             ذي قعده 1323 /دي 1284 / دسامبر 1905 از سوي مظفرالدين شاه عين الدوله صدراعظم تدوين نظامنامه و اجراي مفاد فرمان شاه را مخالف مصالح ملي دانست .

 

*ب: دوران پاياني قاجاريه ( اوضاع قضائي و دادرسي ):

تا قبل از مشروطيت بدليل عدم تفكيك قوة‌مجريه از قضائيه حكام ولايت و رؤساي قبائل شخصاً به حل و فصل دعاوي مي پرداختند و مواردي را هم كه جزء دعاوي كوچك محسوب مي شد به روحانيون مجتهد مي سپردند البته با توجه به ضرر و نفع خودشان اين وضعيت در مورد پادشاهان هم حاكم بود . مثلاً‌ پاشاه مي توانست شخصاً‌ كسي را كه ديگري را كشته محكوم به مرگ كنند و يا وي را ببخشند . علاوه بر قدرت پادشاهان قدرتهائي هم كه از سوي او حكومت مي كردند در مواردي كه پادشاه اظهار نظر و دخالتي نداشت آنها دخالت مي كردند و بازهم اميدي به احقاق حق مردم نبود .

سرانجام مردم ايران از اين وضع به ستوه آمده در انقلاب مشروطه خواستة‌ اصلي آنها احداث و تأسيس عدالت خانه بود بنابر گزارش عين الدوله به شاه مردم خواستار تأسيس عدالت خانه بودند و شاه هم در پاسخ نوشت ‹‹تأسيس عدالت خانه از هر امري واجب تر مي باشد ›› . اما عين الدوله اين امر را به مصلحت ندانست . سپس بعد از اتفاقات خاصي كه بوجود آمد مانند كشته شدن سيد عبدالحميد مردم ايران ابتدا براي تأسيس عدالت خانه و سپس مصلحت خانه تجهيز شدند و سرانجام اين مبارزات به صدور فرمان مشروطيت د ر14 جمادي الثاني 1324/ 5اوت 1906 و در پي آن تنظيم قانون اساسي در ذي القعده 1324 ق / 1285 /ش منجر شد . اما پنجاه و يك اصل قانون اساسي به لحاظ تكيه بر قوة‌مقننه بر قوة‌قضائيه تأكيدي نداشت ولي در متمم قانون در شعبان 1325ق مورد عنايت قرارگرفت .

مشروطيت برابر اصول آن براساس تفكيك قواي سه گانه و مخصوصاً  ايجاد ديوان عدالت عظمي ؟‌مرجع انحصاري عدالت خواهي بود با اميد هاي بسيار شروع شد  ولي با روندي كُند بعلت ضعف در برابر نيروهاي سنتي محافظه كار در حيطة‌قضائي پيش رفت به گونه اي كه در بيست سالة اول پس از مشروطه از حد اصلاحات ناقص و محدود در قواعد شكلي دادرسي در نگذشت . تحول جدي نهاد و آئين دادرسي با به قدرت رسيدن رضاخان سردارسپه و نيروهاي نوگرائي همچون تيمورتاش و داور كه با او همكاري داشتند شروع شد و تا انقلاب 1357 ادامه يافت .

عصر مشروطه :

با پيروزي انقلاب مشروطه در سال 1323 ق / 1284 ش به فرمان مظفرالدين شاه دستور تأسيس عدالت خانه منتفي شد اما با تدوين قانون اساسي به عنوان سنگ زير بناي نظام نوين سياسي ايران مهم ترين عامل بالقوه در تغيير و تحوّل سازماني دادگستري ايران بود مثلاً اصل 27 متمم قانون اساسي 1325 ق / 1286 ش بر اساس اصل تفكيك و تجزية‌قوا به سه شعبة‌مقننه ، مجريه ، قضائيه قوة‌ مقننه را قوه اي مستقل اعلام كرد و سپس در بند دوم مقرر داشت كه : ‹‹ قوة‌ قضائيه و حكميه كه عبارت است از تميز حقوق واين قوه مخصوص است به محاكم شرعيه در شرعيات و به محاكم عدليه در عرفيات ››.

عبارت قوة‌ قضائيه و حكميه درصدر بند دوم اصل 27 نشان دهندة‌ اصل تفكيك صلاحيت هاي شرعي از عرفي در نظام قضائي مشروطه است .

*ج-1- فهم اصل تفكيك قوا از يكديگر و استقلال قوه قضائيه :

فهم بهتر اصل تفكيك قوا از يكديگر و با تكيه بر استقلال قوة‌ قضائيه در اوائل مشروطيت را بايد از نوشته هاي همان دوره استنباط كرد . مصطفي [1] عدل سه سال پس از مشروطيت نوشته است :

‹‹ در خصوص اينكه قوة‌قضائيه بايد قوه اي مستقل باشد يا تابع قوة‌ مجريه علماي حقوق متفق نبودند و عقيدة‌بعضي برآن است كه اين قوه بايد مستقل باشد و بعضي ديگر معتقدند كه اين قوه بايد تابعي از قوة‌ مجريه باشد. دلايل هر دو گروه را بيان كرديم و بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه امروز اغلب ارباب فن معتقدند قوه قضائيه قوه اي علي حده و مستقل است نتيجه اين نظر آن مي شود كه د رعزل و نصب قضات كه نه نظر دولت و نه مردم مؤثر نيست زيرا اگر تابع هر كدام باشد بايد طبق نظر هر كدام از آنها عمل كند ››

ج-2- اصل دو درجه اي بودن دادرسي : اصل 86 متمم قانون اساسي مشروطه با پذيرفتن دادگاه استيناف ضرورت دو درجه اي بودن دادرسي را در مشروطه پذيرفته بود اما اين موضوع سخت مورد قبول حاكمان شرع واقع مي شد ولي با اصرار مشيرالدوله اين اصل توجيه شد .

ج-3- اصل انفصال ناپذير بودن قضات :  برابر اصل 81 قانون اساسي مشروطه ‹‹ هيچ حاكم محكمة‌ عدليه را نميتوان از شغل  خود موقت يا دائماً‌ بدون محاكمه و ثبوت تقصير تغيير داد مگر آنكه خودش استعفا كند ›› . اين اصل بيان كنندة‌اين موضوع است كه قاضي بايد از هر جهت احساس تأمين و آرامش كند و از هيچ كس نترسد و در اجراي قانون مصمم و بدون هرگونه ترس باشد .

ج-4- تعدد يا وحدت دادرس : در اين مورد قانون اساسي سكوت اختيار مي كند ولي مطالعة‌ تاريخ حقوق ايران در آن زمان بيان كنندة‌ اين موضوع است كه اين بحث بين حقوقدانان رايج بوده است.

ج-5- علني بودن محاكمه مهمترين ضامن جلوگيري از تضييع حقوق طرف محاكمه است .

د: تشكيلات قضائي : قانون اساسي ايران بيشتر براساس اقتباس از اصلاحات و قوانين كشورهاي اروپائي بود كه منبع مهم الهام براي تدوين كنندگان قانون اساسي ايران محسوب مي شد . مثلاً‌ اولين قانون كيفري ايران توسط فرانسيس آدولف پرني فرانسوي پيش نويس و بعدها به تسليم مجلس شوراي ملّي رسيد . قانون اساسي و متمم آن سنگ بناي عرفي شدن نظام دادرسي ايران پس از مشروطه بود يعني اگر چه متمم قانون اساسي از دوگانگي نظام قضائي و تفكيك شرع و عرف سخن گفت در عمل همة‌ گام ها ي بعدي اصلاحات قانوني و قضائي پيوسته در جهت تقويت دادرسي عرفيو تضعيف محاضر شرع بود . اولين تشكيلات قضائي مشتمل بر محاكم چهارگانة‌ زير به راه افتاد :

1-   محكمة‌ ابتدائي (داراي دو شعبة‌ نقدي و ملكي )

2-   محكمة‌ جزا  ( داراي دو شعبة‌ جنحه و جنايت )

3-   محكمة‌ استيناف ( دادگاه تجديد نظر )

4-   محكمة‌ تميز

4-الف- محاكم حقوقي دادگاههائي بود كه صلاحيت رسيدگي به پرونده ها و دعوي هاي مربوط به منافع شخصي و اختلافات خصوصي را داشتند سلسله مراتب اين دادگاهها عبارت بودند از : محاكم صلحيه ، محاكم تجاري ، محاكم ابتدائي ، محاكم استيناف و ديون تميز

4-ب-  محاكم جزا : به دادگاههايي گفته مي شد كه بايد مرتكبين اعمال مخالف قوانين جزائي را محاكمه مي كرد . در زير به معرفي اختصاصي اين محاكم مي پردازم :

1-               محكمه پليس : اين محكمه زير نظر يك پليس اداره مي شد در حوزه هائي كه دادگاههاي متعدد وجود نداشت . صلاحيت هاي كيفري دادگاه خلاف از سوي قاضي بخشي اجرا مي شد كه اغلب به اوامين صلح گفته مي شد . در اين محكمه كميسر پليس و در صورت نبودن وي كدخداي محل سمت نمايندگي مدعي عموم را داشت .

2-               محكمه جزا (جُنحه ): در واقع محكمه جزا قسمتي از محكمه ابتدائي حقوق بود . وظيفة‌ اصلي آن محاكمة‌ اشخاصي بود كه مرتكب جنحه مي شدند و استيناف احكام صادره از اين محكمه به شعبه جزا محكمة‌استيناف مي رفت . بعلاوه محكمه جزا نسبت به احكام صادره از محاكم پليس سمت محكمه استيناف داشت.

3-               دادگاه جنائي : عالي ترين دادگاه بدوي در سلسله مراتب محاكم جزائي بود كه بايد متهمان جنايات را محاكمه مي كرد و دو قسمت داشت : 1- هيأت حاكمه كه مركب از سه نفر قاضي بود . 2- هيأت منصفه كه مركب از دوازده نفر بود .

4-               محاكم اداري : دادگاههاي اداري و مراجع اختصاصي حربة‌ وسيعي در دست قوة‌ مجريه براي رسيدن به اهداف  آن  است .

5-               محاكم نظامي : برابر اصل 77 متمم قانون اساسي ‹‹ در محاكم نظامي موافق قوانين مخصوصه در تمام مملكت تأسيس خواهد شد .›› و شامل اين دادگاههاي اختصاصي بود :

1-   ديوان حرب عادي

2-   ديوان حرب تجديد نظر عادي

3-   ديوان حرب فوق العاده

4-   ديوان حرب تجديد نظر فوق العاده

5-   ديوان حرب در زمان حكومت نظامي

6-   ديوان حرب تجديد نظر در زمان حكومت نظامي

ح-اصلاحات : به رغم آرمان هاي عدالت خواهي و درخواست تأمين عدالت خانه كه مهمترين و نخستين مطالبة‌ جدي رزمندگان انقلاب مشروطه بود نظام حقوقي و قضائي حاكم بر ايران در نخستين دهه پس از مشروطه تفاوت زيادي نسبت به عصر استبداد نداشت .

ظ- نتيجه : انقلاب مشروطه و به دنبال آن صدور فرمان ايجاد عدالت خانه در 1323 ق و پس از صدور فرمان مشروطه و قانون اساسي و در نهايت به فاصلة‌ كمتر از يك سال تصويب متمم قانون اساسي مشروطه نقطة‌ عطف مهمي در همة‌ شؤون سياسي اداري و قضائي ايران بود و مطالبة‌ اصلي آنها يعني تأسيس عدالت خانه نشانة‌ ضعف وضع دادرسي قبل از مشروطه بود . اصول مندرج در قانون اساسي در راستاي قبول تفكيك قواي مقننه ، مجريه و قضائيه اصل استقلال قوه قضائيه و نيز اصل تفكيك دادرسي شرعي و عرفي را پذيرفت .

از اين پذيرش چنين استنباط مي شود كه نظام حقوقي موجود ازنظر ماهوي براي تدوين كنندگان قانون اساسي و متمم آن مشروعيت داشته است به عبارت ديگر نظام شرع محل ايراد اهالي ايران د رجنبش مشروطه نبوده است بلكه تنها خواستار محدود كردن قدرت مطلقة‌ هيأت حاكمه بود و از اين منظر قوانين اساسي كشورهاي بلژيك و فرانسه را الگو قرارداد . به هر حال انقلاب مشروطه به انحلال و انحراف كشيده شد كه دلايلي در آن دخيل بودند كه عبارتند از:
1-                       دليل داخلي آن به نتيجه نرسيدن انقلاب شكوهمند مشروطه خيانت روشنفكران و نخبگان به آرمان هاي نسل اول انقلاب مشروطه بود و آن همان نقض اصل تفكيك قواي سه گانه بود .

 

نظام قضائي در دورة‌ پهلوي ( رضاخان 1320-1299 ه.ش )

درآمد :

كودتاي سوم اسفند 1299 ه. ش نقطه عطفي در تاريخ معاصر ايران محسوب مي شود كودتاي مزبور كه به تدبير عوامل بيگانه صورت گرفت فصل نويني در تاريخ ايران گشود. اهميت اين رخداد در تحولات بعدي بيشتر به رهبر نظامي كودتا وابسته است به اين معني كه عنصر سياسي كودتا يعني سيد ضياطباطبايي به فاصلة‌ اندكي پس از كودتا براي مدتي طولاني از صحنة  سياسي مملكت حذف گرديد و عنصر نظامي كودتا يعني رضا خان بازيگر منحصر و بي رقيب صحنه سياسي ايران گرديد .

وضعيت نظام قضائي در دوران وزارت و صدارت رضا خان دنبالة  وضعيت صدر مشروطه بود و عليرغم اهميت سياسي نظامي اجتماعي اين دوران اما از نظر قضائي تحولي در اين دوره كه قابل توجه باشد صورت نگرفت بنابراين ما فقط سعي مي كنيم دوران سلطنت رضاخان را ازنظر قضائي مورد بررسي قرار دهيم و در اين رابطه دو نقص در دوران سلطنت وي به چشم مي خورد ، نقص اول مربوط مي شود به اختناق شديدي كه در دوران رضاخان وجود داشت و مجال هرگونه نقد و بررسي وجود نداشت و مطبوعات عموماً  به تمجيد و تكريم تغيير و تحولات مي پرداختند و بعلت همين اختناق آنهاحق هيچ گونه انتقاد و ارزيابي از دستگاه قضائي نداشتند بنابراين اين دسته از منابع ( مطبوعات و جرايد ) نمي توانند منبعي جدي براي تحليل و نقد رخدادها و تحولات قضائي باسند . نقص دوم كه اهميت بيشتري دارد مباحثات كميسيون عدليه مجلس و مباحثات احتمالي كميسيونهاي وزارت عدليه هرگز انتشار نيافته است . بنابراين شناسائي و كشف اهداف و انگيزه هاي دست اندركاران تحولات قضائي بسيار مشكل است .

 

 

 

 

 

 

فصل اول : انحلال عدليه و ايجاد دادگستري نوين :

نخستين و مهمترين تحول نظام قضائي در دوران سلطنت رضاخان انحلال عدليه و ايجاد دادگستري نوين بود كه در دومين سال سلطنت رضاخان به وقوع پيوست .

مبحث اول : انحلال عدليه :

پس از مشروطه هرگاه فساد نظام قضائي را در بر ميگرفت و كساني سعي در اصلاح آن داشتند گام اول آنها انحلال عدليه بود همانگونه كه يك بار در زمان وزارت ميرزا حسن خان مشيرالدوله و يك بار پس از كودتاي سوم اسفند 1299 توسط سيد ضياء عدليه وقت منحل شد .

پس از روي كار آمدن رضاخان دوباره عدليه منحل شد و كابينه مستوفي الممالك پس از كشمكش با مجلس ترميم يافت و چند چهرة‌تازه مانند : سيد محمد تديّن ، فروغي ، نصرت الدوله فيروز و علي اكبر خان داور وزير عدليه كه در تغيير سلطنت و به قدرت رساندن رضاخان مؤثر بودند روي كار آمدند .

وزير جديد عدليه در روز 20بهمن 1305 يعني درست 48 ساعت بعد از قبولي وزارت قبل از آنكه به مجلس معرفي شود كليه تشكيلات قضائي تهران را منحل كرد و در تاريخ 16 اسفندماه 1305 با صدور تلگرافي كه به سراسر كشور ابلاغ كرد تشكيلات قضائي ايالات و ولايات را منحل كرد . و دوباره دستگاه قضايي با فترت و ركود همراه شد .

 

گفتار اول : وجاهت قانوني انحلال عدليه :

 

اقدام داور در انحلال عدليه هيچ مبناي قانوني نداشت . زيرا در هيچ يك از متون قانوني چنين اختياري براي وزير عدليه پيش بيني نشده بود وي در روز پنج شنبه 20 بهمن 1305 عدليه را منحل كرد . اين اقدام زماني صورت گرفت كه هنوز تغييرات جديد كابينه به مجلس اعلام نشده بود و داور به عنوان وزير عدليه مورد اعتماد نمايندگان واقع نشده بود . بعد از رأي اعتماد به كابينه در تاريخ 25 بهمن داور در تاريخ 27 بهمن لايحه اي را به مجلس تقديم و درخواست اختيارات تام براي اصلاح و تغييرات لازم در عدليه نمود و طبعاً‌ اين درخواست مخالفيني را هم داشت كه به اقدامات وي اعتراض كردند و به صورت مستدل و اصولي اقدام داور را زير سؤال بردند .وي براي انحلال عدليه دو دليل عمده براي خود داشت . 1- ادعاي اصلاح عدليه 2- همسو كردن عدليه با تغييرات جديد در مملكت

 

مبحث دوم : ايجاد دادگستري نوين :

 

بعداز انحلال عدليه نوبت به تجديد بناي عدليه و ايجاد دادگستري نوين بود داور در مجلس گفت : ‹‹ مي خواهيم يك عدليه دنيا پسند درست كنيم .››

اين امر تنها انديشة‌ داور نبود بلكه با روي كار آمدن رضاخان موجي از اصلاحات كشور را فراگرفت كه به عدليه هم رسيد و در 15دي ماه 1305طرحي در مجلس به تصويب رسيد كه به موجب آن دولت موظف شد ظرف سه ماه لايحه قانوني تشكيلات وزارتخانه ها را تقديم مجلس كند و بطور كلي مي توان داور را معمار دادگستري نوين در ايران دانست .

 

فصل دوم :

مبحث دوم : تشكيلات قضائي

 

قانون اصول تشكيلات عدليه مصوب 17 تيرماه 1307 و قانون اصلاحي آن مصوب دي ماه 1315 و ساير قوانيني كه درمورد تشكيلات دادگستري تصويب شدند مبناي قانوني تشكيلات قضائي اين دوره را تشكيل مي دهد قبل از پرداختن به تغييرات و ويژگيهاي محاكم و مراجع قضائي كليات مربوط به تغيير و تحول تشكيلات قضائي اين دوره را مورد اشاره قرار مي دهيم و متذكر مي شويم كه قانون اصول تشكيلات عدليه مصوب 1329 ه . ق در اين دوره حفظ شد و تغييري بنيادي درآن صورت نگرفت :

1-   تشكيلات قضائي مملكت در اين دوره به دليل ايجاد امنيت نسبي و قدرت دولت توسعه زيادي يافت .

2-   سيستم تعدد قاضي به وحدت قاضي تبديل شد .

3-   پس از تصويب قانون ، قانون تقسيمات كشوري ايران به 10 استان و 49 شهرستان تقسيم شد و تقسيم بندي جديد مبناي تقسيم محاكم و تعيين حوزة‌ هر يك قرار گرفت .

4-   اسلوب دفترداري در محاكم هم متحول شد .

 

گفتار اول : محاكم عمومي :

الف دادگاه صلح : اين محكمه كوچكترين جزء‌تشكيلات جغرافيائي قضائي مملكت بود و در قصبات بلوكات ، تشكيل مي شد و دادگاهي بود عمومي كه در مرحلة‌ اول به دعاوي و شكايات رسيدگي ماهيتي مي كرد و تعداد آنراهم وزير عدليه وقت با توجه به مقتضيات وقت و محل تعيين مي كرد .

ب- محكمة  ابتدائي : اين محكمه يا دادگاه شهرستان دادگاهي عمومي ماهيتاً‌ تالي بود و اقامة‌ دعوي و طرح شكايت و جز در مواردي كه د رصلاحيت محكمه صلح است بدواً  در محكمه ابتدائي  صورت  مي گيرد ، ليكن نسبت به محكمه صلح يك محكمة‌ عالي است .

ج- محكمه استيناف : محكمه اي براي پژوهش احكام و قرارهاي صادره از محاكم ابتدائي اعم از حقوقي و جزائي و تجاري بود ..

د- ديوان عالي كشور : عالي ترين مرجع قضائي و مافوق كليه دادگاههاي ماهيتي و وظيفة‌ اصلي آن رسيدگي تميزي به آراي صادره از دادگاههاي ماهيتي بدون ورود به ماهيت موضوع دعوي و رسيدگي درآن بصورت شكلي است .

 

گفتار دوم : محاكم اختصاصي :

الف - دادگاه شرع : براي رسيدگي به دعاوي و انجام اموري كه طبق اصول محاكمات حقوقي و جزائي و قوانين ديگر از وظايف حكام شرع است و از طريق محاكم و ادارات عدليه رجوع مي شود محاكم شرع تشكيل مي شود.

ب-حكام صلح : براي رسيدگي به اموري كه طبق قانون اصول محاكمات حقوقي از موارد ارجاع به شرع است و از طرف محاكم بايد ارجاع شود درهر محل به قدر احتياج و برحسب مقتضيات حكام صلح برقرار خواهد شد .

ج- دادگاه تجارت ود : دادگاه انتظامي قضات و ديوان حرب از ديگر تقسيمات محاكم اختصاصي بودند بعلاوه ديوان محاكمات ماليه و ديوان جزاي عمال دولت .

 

مشخصات نظام قضائي در دوره رضاشاه : 

نظام قضائي در دوره رضاخان تحت تأثير فضاي خاص سياسي ، اجتماعي و فرهنگي اين دوره ويژگيهاي خاص دارد كه باعث تمايز آن از نظام قضائي ادوار قبل و بعد آن است . آنچه در اين مبحث مورد بررسي قرار     مي گيرد آن دسته از ويژگيها ئي است كه يا منحصر به نظام قضائي دورة‌حكومت رضاخان است و يا اينكه به صورت يك ويژگي مهم و قابل توجه در نظام قضائي اين دوره به نظر مي رسد .

 

مبحث اول : حاكميت نسبي قضائي

در دوره رضاخان حاكميت قضائي تحت تأثير گسترش و تقويت حاكميت سياسي و قدرت دولت مركزي از توسعه نسبي برخوردار و دخالت ها و ممانعت ها فقط توسط حكومت صورت مي گرفت كه لااقل از اين جهت كه تنها مانع و رادع احكام صادره فقط يك مرجع بود نسبت به دوران قبل بهتر شد . با روي كار آمدن رضاخان ارتش منظمي بوجود آمد كه خيلي مجهز و آماده و قدرتمند بود و وي با استفاده از اين ارتش نوين خود شروع به سركوب مخالفين و خلع سلاح خانهاي ياغي و مطيع كردن سركشان كرد و توانست قدرت فئودالها را شكسته و با استفاده از قواي موتوري قدرت خودرا به همة‌نقاط كشور كشاند .

 

مبحث دوم : تمديد قضاوت شرعي :

يكي از مشخصات نظام قضائي دوره رضاخان تمديد قضاوت شرعي و به موازات آن گسترش و تقويت قضاوت عرفي بود . قضاوت شرعي كه روزگاري مرجعيت عام داشت بعد از مشروطه شريك گريبانگير قضاوت عرفي گرديد و در كشمكش با آن برتري خود را تا روي كار آمدن رضاخان حفظ كرد. در دورة‌ رضاخان براثر كوتاه كردن دست روحانيون از امور كشور و تصويب قوانين ماهوي عرفي و توجه به تحصيلكردگان دانشگاهي قضاوت شرعي محدود شد و فقط به بعضي از امور مدني مثل نكاح و طلاق آن هم با شرايط خاصي محدودترشد و در سال 1310 سير تغييرات و نوسانات مربوط به قضاوت شرعي پايان پذيرفت .و طبق ماده 22 قانون محاكم شرع تمام قوانين مربوط به قضاوت شرعي منسوخ و قانون جديد جايگزين آن شد .

 

گفتار اول : تضعيف نقش و نفوذ روحانيون در دستگاه قضائي :

درتمام دورة‌ اسلامي علما و روحانيون عهد دار امور قضائي بودند . هرگاه در دستگاه حكومتي نفوذ مي يافتند ، مثل دوره صفويه ، مهمترين مشاغل و مناصبي كه به آنان واگذار مي شد ، مشاغل قضائي بود و هرگاه كنار گداشته مي شدند بازهم به عنوان مفسرين شريعت و قضاوت شرع به حياتي ترين مسائل حقوقي جامعه اعتبار مي بخشيدند . بعد از مشروطه تا روي كارآمدن رضاخان جريان تاريخي تسلط روحانيون بر امور قضائي مملكت ادامه يافت و البته اين باوركه غير روحانيون مي توانند قضاوت كنند و اساساً لزومي ندارد كه قضاوت مبتني بر شريعت باشد بعد از مشروطه طرفداران زيادي پيداكرد . بين تجددگرايان و روشنفكران و اين باور در دورة‌ رضاخان لباس عمل به خود گرفت بدين ترتيب كه از نفوذ و كاركرد روحانيون در امور سياسي ، آموزشي و بالاخره قضائي كاسته شد . بوسيلة‌1- منزوي كردن روحانيون و خلع يد آنان از امور قضائي با انحلال عدليه به تعليق تمام قضات و 2- كه بيشتر به صورت غير مستقيم موجب طرد روحانيون شد موضوع متحدالشكل كردن لباس اتباع ايران در داخل مملكت بود و بدين ترتيب با متحدالشكل شدن لباس در دستگاههاي دولتي مهلتي تعيين شد كه قضات دادگستري هم لباس خود را تعويض كنند كه به ترتيب عدة‌ زيادي از قضات از كار خود كناره گيري كرده و به اين امر تن در ندادند .

 

گفتار دوم : تصويب قوانين عرفي:

از ديگر عوامل تمديد قضاوت شرعي و تثبيت و تحكيم قضاوت عرفي تصويب قوانين عرفي خلاف شرع بود . تصويب قوانين عرفي متأثر از حقوق خارجي بود كه در بسياري از موارد با اسلام مخالفت داشت . هرچند يك هيأت پنج نفره بر اين قوانين نظارت مي كردند و غالباً‌ از علماي طراز اول بودند ولي نظارت آنهاهم كم و بيش ناقص بود و بيشترين مبارزات و مقاومت ها را هم در اين راه مدرس انجام داد .

 

گفتار سوم : تمديد صلاحيت مراجع قضائي شرعي :

يكي ديگر از عوامل تمديد قضاوت شرعي و بسط قضاوت عرفي محدود شدن حوزة‌ صلاحيت و اختيارات مراجع قضائي شرعي بود و ابتدا محكمه جنائي كه يك مرجع قضائي شرعي بود در سال 1310 منحل شد . اما مراجع قضائي شرعي وابسته به امور مدني به يكباره منحل نشدند بلكه به تدريج قلمرو صلاحيت و دامنه اختيارات آنها محدود شد .

قانون محاكم شرع مصوب 9 آذر 1310 آخرين تحول در مورد محاكم شرع بود به موجب ماده 7 اين قانون صلاحيت محكمه شرع به اين ترتيب تعيين شد :

1-   دعوي راجع به اصل نكاح و طلاق

2-   مواردي كه قطع و فصل دعوي جز به اقامه بينه يا حلف يا احلاف ممكن نيست

3-   نصب قيم وصي ناظر يا ضم امين كه به تقاضاي مدعي العموم به عمل خواهد آمد .

بنابراين صلاحيت محاكم شرعي محدود و منحصر به موارد استثنايي شد .

 

 

1-  جهت گيريهاي كلي قوانين حقوقي و قضائي :

بررسي مجموع قوانين و مقررات حقوقي و قضائي در اين دوره بيانگر اين امر است كه وضع اين گونه قوانين در سه جهت كلي صورت گرفته است :

1-   عرفي كردن نظام قضائي و تمديد قضاوت شرعي

2-   تسريع محاكمات

3-   حمايت از حقوق دولت در برابر حقوق اشخاص

 

2-  قوانين شكلي : تغييرات مربوط به بعضي از قوانين تشكلي به اين طريق بود :

الف : قانون اصول محاكمات جزائي : بعد از مشروطه د ردوره دوم تقنينيه ، قانوني تحت عنوان ‹‹ قوانين موقتي محاكمات جزائي در 506 ماده از طرف وزارت عدليه در سال 1329 تقديم مجلس شد . شور اول آن در كميسيون قوانين عدليه صورت گرفته و شور دوم آن تاماده 170 انجام پذيرفت ولي بعلت انفصال مجلس شور دوم آن ناتمام ماند ولي با تصميم هيأت وزرا از رمضان 1330 ه.ق قابل اجرا شد . اين قانونملاك عمل دادگاهها بود . تا دورة‌ رضاخان كه همچون ساير قوانين مورد تجديد نظر قرارگرفت . درسال 1308 كميسيوني تشكيل شد تا تغييراتي در قانون صورت گيرد ولي عملاً‌ نتيجه اي در بر نداشت و در سالهاي 1311-1312-1313-1315 تغييراتي محدود درآن ايجاد شد ولي اصل آن تغيير نكرد . در سال 1317 در دوران متين دفتري لايحه اصلاح بعضي از مواد قانون اصول محاكمات جزائي تقديم مجلس شد.

 

3-قوانين ماهوي : بعد از مشروطه تا روي كار آمدن رضاخان فقط قوانين تشكيلاتي و تشريفاتي به تصويب رسد و قوانين ماهوي كه ناظر به اصل و اساس حق است به دليل موانعي به تصويب نرسيد و يكي از تحولات دورة‌ رضاخان تصويب قوانين ماهوي بود . يكي از اين قوانين، قانون مجازات عمومي بوده است 0

 

3-1- قانون مجازات عمومي :

مقررات جزائي چون با نظم و امنيت مملكت در ارتباط بود وضع آن از همان ابتدا و با شروع قانون نويسي مورد توجه بود ولي به دليل عدم رعايت مباني شرعي و فرهنگي و تقليد از مباني حقوقي جزاي غرب با مخالفت متشرعين روبرو بود ولي در دورة‌ رضاخان براي اينكه عدليه نقش خود را در راه ايجاد نظم و امنيت ايفاكند در سال 1303 لازم شد كه مقررات جزائي مدون شود . بهاين منظور كميسيوني در عدليه تشكيل شد . قسمت عمده قانون جزا در سال 1303 و قسمت ديگر آن در سال 1304 تهيه و تقديم مجلس شد و در نهايت به تصويب مجلس رسيد .

 

4- فقدان امنيت و عدالت قضائي :

آنچه را كه تا كنون تحت عنوان مشخصات نظام قضائي دورة‌ رضاخان بررسي كرديم مي توان بعنوان ويژگي هاي ساختاري نظام قضائي اين دوره به حساب آورد . علاوه بر ويژگيهاي ساختاري آنچه در ارزيابي يك نظام قضائي و تعيين نقاط ضعف و قوت آن اهميت بيشتري دارد مطالعة‌ عملكرد و كارنامة‌ آن است ، زيرا اقتدار دستگاه قضائي ، وضع قوانين شكلي و ماهوي و قضات تحصيلكرده زماني به عنوان نقطة‌ مثبت تلقي مي شود كه نظام قضائي را در راه رسيدن به اهدافش كمك كرده باشد و دوره رضاخان در سالهاي اول هميشه از امنيت ، عدالت قضائي و حقوق مردم دم زده مي شد . مثلاً  مهدي قلي هدايت مخبرالسلطنه كه بعد از مشروطه بيش از هركس بر مسند رئيس الوزرائي تكيه زد و به مدت 6سال دردوره رضاخان نخست وزير بود ، در نخستين برنامه دولت خود كه به مجلس تقديم كرد جلوگيري از تعديات مأمورين دولتي و ايجاد امنيت قضائي را جزو برنامه هاي خود اعلام كرد ولي عملاً‌ سلب اولي ترين و حياتي ترين حقوق و آزاديهاي ملت از قبيل : بازداشت و توقيف ، شكنجه و آزارو اذيت ، سلب مالكيت بيانگر عملكرد ضعيف دستگاه قضائي كشور درعهد رضاخان بوده است .

 

5- تحولات كيفري بعد از سقوط رضاخان :

در اين قسمت به علت كمبود منابع براي تحقيق و اصولاً‌ اينكه ميتوان گفت تحقيقات و تتبعات بعد از مشروطه آن قدر كم و ناچيز است كه گوئي از چشم محققين به دورمانده است به طور خلاصه به وضيعيت نظام قضائي بعد از رضاخان تا انقلاب اسلامي اشاره مي كنيم . بعد از وقايع سال 1320 كه منتهي به سقوط ديكتاتوري رضاخان گرديد ، فضاي نسبتاً  باز سياسي در كشور ايجاد شد . فضاي حاكم بر دادگستري نيز متأثر از وضع سياسي و اجتماعي ملتهب و متشنج بود و نخستين سالهاي بعد از شهريور 1320 از پر سرو صداترين ادوار دادگستري در ايران به شمار مي آيد . بعد از شهريور 1320 قوانين قضائي با قيد فوريت به صورت ماده واحده با شتابزدگي تحت تأثير جريانات روز تصويب مي شد. اين امر نوعي عدم ثبات و بي نظمي در دادگستري ايجاد كرد . قوانين ماهوي و شكلي تشكيلات و سازمان محاكم در اين دوره ادامه وضع دورة‌ رضاخان بود و تحولي در اين خصوص ايجاد نگرديد .

نظام قضائي در دوره مصدق در معرض تغييرات قرارگرفت ولي اين اصلاحات دوامي نداشت و پس از كودتاي 28 مرداد و تثبيت قدرت شاه و شروع استبداد ، دادگستري در معرض نفوذ و مداخلات دربار قرارگرفت . محاكمه دكتر مصدق و همكارا ن او از پرسروصداترين محاكماتي بود كه در دادگاه نظامي صورت گرفت .

احياي كاپيتولاسيون مهمترين اقدامي بود كه منجر به تضعيف قوة‌ قضائيه گرديد . و تشكيل ساواك با اختيارات گسترده ، عاملي مؤثر در نقض استقلال و اقتدار قوة‌ قضائيه بود از لحاظ ساختاري در فاصلة‌ سالهاي 1332 تا 1357 خانه هاي انصاف و شوراهاي داوري به دنبال انقلاب سفيد موسوم به ‹‹ انقلاب شاه و مردم ›› ايجاد گرديد . دادگاههاي خانواده و اطفال بزهكار به سازمان قضائي اضافه شد و قوانين حقوقي و قضائي به منظور انطباق با شرايط و نيازهاي جامعه در معرض اصلاحات و تغييرات متعددي قرار گرفت .

پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 چنانكه طبيعت هر انقلابي اقتضا مي كند ، تحولات بنيادي و ساختاري گسترده اي در سازمان حكومت ايجاد گرديد . بنيانهاي اجتماعي ، سياسي و فرهنگي كشور عميقاً‌ متحول شد . قوة‌ قضائيه همانند ساير قوا در فاصله سالهاي 1357-1361 دورة‌ انتقال از نظام سابق به نظام قضائي جديد را پشت سر گذاشت . بعد از سال 1361نظام قضائي اسلامي از حيث قوانين و تشكيلات تثبيت شده و با اصلاح قانون اساسي در سال 1368 و تشكيل دادگاههاي عمومي وانقلاب در سال 1373 نظام قضائي مورد بازنگري و اصلاحات قرار گرفت . 

 

‹‹‌والسلام ››

 

فهرست و منابع و مآخذ

 

1-    تاريخ حقوق ايران ‹‹ پروفسور محمد حسن امين ››

2-    سير قانون و دادگستري در ايران ‹‹ مرتضي راوندي ››

3-    كليات حقوق جزا ‹‹ دكتر مرتضي محسني ›› گنج دانش

4-    تحول نظام قضائي ايران دو جلد محمد زرنگ ، چاپ مركز اسناد انقلاب اسلامي

5-    چهل سال در دادگستري   ‹‹ استقلال حسين ››

6-    تاريخ مفصل مشروطه   ‹‹ اسكندري  عباس ››

7-    تاريخ مختصر احزاب سياسي در ايران   ‹‹ محمد تقي بهار ملك الشعرا ››

8-    تاريخ حقوق ايران   ‹‹ پاشا صالح علي ››

9-    پهلوي محمد رضا  ‹‹مأموريت من براي وطنم ››

10-                       تاريخ حقوق ايران ‹‹ محمد جعفر  جعفري لنگرودي ››

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] نويسندة‌كتاب اصول مشروطه .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 16:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل* (درحقوق ايران، مصر و انگليس)

بازديد: 397

تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل* (درحقوق ايران، مصر و انگليس)

 

چكيده

با انعقاد عقد وكالت، وكيل و موكل در برابر يكديگر حق و تكليف يافته، داراي روابط حقوقي، وظايف و مسؤوليت هاي متقابلي مي شوند. بديهي است تحديد حدود قانوني اين مسؤوليت ها، در پيشگيري از منازعات احتمالي طرفين عقد وكالت و درنتيجه كاهش حجم پرونده هاي محاكم قضايي مؤثر است. تعهدات وكيل در برابر موكل يا بطور مستقيم ناشي از عقد وكالت است، يا بطور غير مستقيم؛ نيز ممكن است منشأ آن، توافق وكيل و موكل در قالب شروط و تعهدات ضمن عقد يا مستقل باشد كه در هر حال، ايفاء تعهدات مزبور لازم است. تعهداتي كه بطور مستقيم منبعث از عقد وكالت اند، ناشي از ذات عقد مزبور بوده، صرف تحقق يافتن عقد، بدون نياز به تصريح، موجب مسؤوليت وكيل مي شوند. اين دسته از تعهدات، در مقاله حاضر با عنوان «تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل» مطرح خواهند شد، در مقابل تعهدات «ثانوي» يا «تبعي» وكيل. اطلاق واژه «ثانوي» يا «تبعي» بر اين تعهدات بدين جهت است كه به واسطه عدم انجام تعهدات اوليه (اصلي) پديد آمده اند؛ مانند تعهد وكيل به جبران خسارت وارده به موكل در فرض عدم رعايت مصلحت وي كه يكي از تعهدات اصلي وكيل مي باشد. ( مسؤوليت وكيل در صورت عدم انجام تعهدات مذكور در مقاله اي مستقل بحث خواهد شد).

در اين مقاله تلاش بر اين است كه به لحاظ اهميت تبيين تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل اين موضوع از زواياي مختلف در حقوق ايران نقد و بررسي شده و تا حد امكان در حقوق برخي كشورها خصوصاً مصر و انگليس مورد مطالعه تطبيقي قرار گيرد.

واژگان كليدي

وكيل، ايفاء تعهد، تعهدات اصلي وكيل، مورد وكالت، لوازم و مقدمات وكالت

 

مقدمه :

تحول نظامات اجتماعي، فزوني اشتغالات شخصي افراد و پيشرفت سريع و روز افزون اقتصادي ـ صنعتي جوامع بشري كه منجر به پيچيده شدن ضوابط و مقررات حاكم بر روابط اشخاص حقيقي و حقوقي جامعه گرديده، از جمله عواملي است كه ضرورت حضور وكيل در جامعه را نمايان مي سازد. به تعبير زيباي برخي حقوقدانان (شهيدي، 1377، ج1، ص 26)، وظيفه وكيل «تنها دفاع از حقوق موكل خود نيست، بلكه مشاركت در اجراي عدالت كلي اجتماعي و تشويق جامعه به احترام به قانون و كمك به فراهم آمدن زمينه سلامت محيط و دور بودن آن از شرايط آلودگي هاي شيطاني و فرصت شكوفا ساختن توانايي هاي فكري نيز وظيفه بي چون و چراي اوست».

وكالت از جمله عقود معين است؛ بدين معني كه حصول آن، صرفاً منوط به تراضي و توافق طرفين عقد نيست؛ بلكه تحققش علاوه بر شرايط اساسي معاملات، نيازمند وجود عناصر و شرايط قانوني ديگري نيز مي باشد. شرايط ايجاد، دوام و انقضاء وكالت، ويژگي ها و اقسام آن، شرايط وكيل و موكل و... مباحث قابل تأمل و مبسوطي است كه با توكل بر «نعم الوكيل»، بطور مستقل بيان خواهد شد. آنچه در اين مقاله بيان مي گردد صرفاً تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل با محوريت احكام مقرره قانون مدني و قوانين داخلي ديگري چون قانون وكالت است.

طرح دعوي در محاكم قضايي مستلزم علم شاكي به كيفيت مطلوب طرق احقاق حق خويش و انطباق قانوني خواسته با عناوين حقوقي ـ جزايي مربوط مي باشد؛ از آنجا كه اين امر بر همگان مقدور نيست، مشاوره، راهنمايي يا طرح و تعقيب دعاوي توسط وكيل نقش ويژه اي دارد.(smith,1961,P.31) در موارد متعددي ميان وكيل و موكل اختلافاتي پديد مي آيد كه ناشي از عدم شناخت كافي طرفين عقد از تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل مي باشد؛ بدين جهت شرح و بيان اين تعهدات و تبيين حدود آنها لازم ، بلكه ضروري است.

 

 

تعاريف

1ـ تعهد

تعريف لغوي: تعهد در لغت به معناي «سرانجام كار كسي را به ذمه خود گرفتن و ضامني كردن» (دهخدا، ذيل«تعهد»، 1343)، و نيز به معناي «پذيرفتن وصيت و شرط» است. (زمخشري، 1923م، ج2، ص15).

تعريف اصطلاحي (حقوقي): از نظر حقوقي، تعهد داراي دو مفهوم «عام» و «خاص» مي باشد.

تعهد به معناي عام عبارت است از: «هر چه كه قانون يا اخلاق به انسان دستور مي دهد تا آن را انجام دهد». بر حسب اين تعريف، هرگونه مسؤوليتي اعم از اين كه الزام خود را از وجدان عمومي يا قانون بگيرد، تعهد شناخته شده است؛ اما در تعهد به معناي خاص، جنبه حقوقي تعهد، مد نظر است و الزام موجود در تعهد، به وسيله قدرت اجبار كنندة قانوني اعمال مي گردد. در اين معني تعهد، رابطه اي است حقوقي كه نتيجة آن انتقال مال اعم از پول يا كالا يا انجام دادن فعل يا ترك فعل معين مي باشد.» (جعفري لنگرودي، 1357، ص907).

2ـ وكالت

معناي لغوي وكالت «تفويض» (خوري شرتوني، 1889م، ج 2، ص 1483)، «واگذاري امري به ديگري» (وجدي، بي تا، ج10، ص810) نيابت و خلافت است.

معناي اصطلاحي (حقوقي): ماده 656 قانون مدني مقرر مي دارد: «وكالت عقدي است كه به موجب آن، يكي از طرفين طرف ديگر را براي امري نايب خود مي نمايد».

3 ـ موكل

همچنان كه از مفهوم لغوي واژه موكل مستنبط است، در اصطلاح نيز «وكالت دهنده» را موكل گويند.

4 ـ وكيل

بر اساس ماده 656 ق.م. «وكيل كسي است كه از طرف ديگري به موجب عقد وكالت مأمور در انجام امري است» (جعفري لنگرودي، 1368، ص 755).

به تناسب اختياري كه موكل به وكيل مي دهد و نوع و كيفيت وكالت، ممكن است عناوين خاصي به وكيل اطلاق گردد از جمله:

وكيل در توكيل ـ وكيلي است كه از طرف موكل، حق اخذ وكيلي ديگر را براي خود يا براي موكلش داشته باشد.

وكيل تسخيري ـ وكيلي است كه بدون قرارداد با موكل از طرف مراجع قضايي به وكالت برگزيده مي شود. وفق تبصره 1 ماده 186 قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در جرايمي كه مجازات آن به حسب قانون، قصاص نفس، اعدام، رجم و حبس ابد مي باشد، چنانچه متهم شخصاً وكيل معرفي ننمايد، تعيين وكيل تسخيري براي او الزامي است؛ مگر در خصوص جرايم منافي عفت كه متهم از حضور يا معرفي وكيل امتناع ورزد.

وكيل معاضدتي ـ ماده 24 قانون وكالت مقرر مي دارد: «كساني كه قدرت تأديه حق الوكاله ندارند مي توانند از كانون تقاضاي معاضدت نمايند مشروط به اين كه دعوي با اساس و راجع به شخص تقاضا كننده باشد. طرز تقاضا و ساير شرايط لازمه براي معاضدت قضايي را وزارت عدليه به موجب نظامنامه معين خواهد نمود».

اقسام تعهدات اصلي وكيل

در حقوق انگليس، تعهدات و وظايف وكيل در برابر موكل به دو دسته تقسيم مي شوند:

الف ـ تعهدات ناشي از توافق وكيل و موكل.

ب ـ تعهدات ناشي از ماهيت اماني رابطه وكيل و موكل(Markesinis, 1979, P.75)

تعهدات ناشي از توافق وكيل و موكل (دسته اول) عبارتند از:

ـ ايفاء تعهد.

ـ پيروي و متابعت از قانون و مفاد وكالت نامه.

ـ رعايت مصلحت موكل و مهارت در ايفاء تعهد.

ـ تقديم حساب دوران وكالت و استرداد اموال موكل.

تعهدات ناشي از ماهيت اماني رابطه وكيل و موكل (دسته دوم) مبتـني بر رعايت يك اصل كلي مي باشد و آن «راستي و صـداقت وكيل در برابر موكل» يا «عدم خيانـت و سودجـويي مادي وي از امـوال موكـل» اسـت .(fridman et al ,1979, P. 125-138)

در حقوق ايران علاوه بر لزوم ايفاء تعهد وكيل به حسب شروط و تعهدات ضمن عقد وكالت، صرف تحقق وكالت نيز موجب مسؤوليت وكيل و الزام او به ايفاء تعهداتي در برابر موكل مي گردد. مهم ترين تعهداتي كه به واسطه ذات وكالت به ذمه وكيل قرار مي گيرد (تعهدات اصلي) عبارتند از:

1.        تعهد وكيل به انجام مورد وكالت.

2.        تعهد وكيل به رعايت مصلحت موكل.

3.        تعهد وكيل به حفظ اسرار موكل.

4.        تعهد وكيل به تقديم حساب دوران وكالت و استرداد اموال و اسناد موكل.

1ـ تعهد وكيل به انجام مورد وكالت

اين موضوع در دو قسمت: «انجام مورد وكالت طبق قرارداد» و «انجام لوازم و مقدمات مورد وكالت» بيان مي شود:

الف ـ انجام مورد وكالت طبق قرارداد

هنگامي كه بحث از تعهدات وكيل در برابر موكل مي شود، انجام مورد وكالت نخستين و به عنوان اصلي ترين تعهد وكيل مطرح مي گردد و بسياري از موضوعات حقوقي مربوط را پوشش مي دهد. بطور كلي مي توان گفت كه وكيل موظف است مورد وكالت را با رعايت حدود وكالت، انجام دهد و اين حدود با توجه به كيفيت انشاء وكالت و اقسام آن، وفق ماده 660 ق.م. كه مقرر مي دارد: «وكالت ممكن است بطور مطلق و براي تمام امور موكل باشد يا مقيد و براي امر يا امور خاص»، مشخص مي گردد.

در انگليس وكيل ملزم است در راستاي انجام مورد وكالت، آن را در كمال آگاهي و احتياط هاي لازم انجام دهد؛ همچنان كه براي انجام امور شخصي خويش چنين مي كند Markesinis,1979, P. 74) ؛ س.ملكا، 1954م، ش13 و14)؛ همچنين با توجه به اين كه وكالت ممكن است به صورت قراردادي يا غير قراردادي محقق شده باشد، آثار متفاوتي دارد:

در فرض «قراردادي بودن»، وكيل ملزم است كليه اقداماتي را كه تعهد نموده است به انجام رساند؛ اما هنگامي كه وكالت «غير قراردادي» است و بعنوان عقد غير معوضي و تبرعي صورت گيرد، وي مسؤول انجام ندادن آنچه كه مورد تعهد قرار گرفته است، نمي باشد.(fridman. et. al,1979, P. 125)

ب ـ انجام لوازم و مقدمات 1 مورد وكالت

از جمله مباحث متفرع بر انجام مورد وكالت، مسأله لزوم پرداختن وكيل به لوازم و مقدمات عمل مورد وكالت است بدون نياز به تصريح و اذن مستقل موكل. ماده 671 قانون مدني بصراحت مقرر مي دارد: «وكالت در هر امر، مستلزم وكالت در لوازم و مقدمات آن نيز هست مگر اين كه تصريح به عدم وكالت باشد».

لوازم و مقدمات عقد وكالت بر دو قسم است:

لوازم و مقدمات ذاتي وكالت ـ لوازم ذاتي وكالت از عناصر متشكله و اجزاء مقومه آن مي باشند. اين قسم از لوازم، لاينفك از عقد وكالت نبوده، زوال آنها به منزله زوال وكالت است؛ به همين دليل نمي توان عدم اين لوازم را در عقد وكالت شرط نمود؛ زيرا به استناد ماده 233 قانون مدني، شرط خلاف مقتضاي ذات عقد موجب بطلان آن مي گردد.

لوازم و مقدمات قانوني و عرفي وكالت ـ اين قسم از لوازم همچنان كه از نام آنها پيداست، خارج از عناصر مقوم وكالت بوده، از متفرعات آن محسوب مي شوند؛ اما انجام آنها، به حسب قانون يا عرف لازم است. آنچه در مقام بيان اقتضاي اطلاق مصاديقي از وكالت، در مواد قانوني و دكترين حقوقي بيان شده است از اين قبيل مي باشد.

در حقوق انگليس، وكيل نوعي سلطه و اختيار ضمني نسبت به اقدام در هر زمينه اي كه در جهت انجام مورد وكالت مطلوب باشد، دارد. همچنين در صورتي كه انجام مورد وكالت مستلزم دخالت اهل خبره و كارشناسان متخصص باشد، وكيل ملزم است بر اين اساس عمل نموده، كار را در حد مطلوب موكل انجام دهد (س.ملكا، 1954م، ش 30).

در حقوق مدني مصر نيز بر لزوم انجام مقدمات مورد وكالت تأكيد شده است. بدين بيان كه گاهي اجراي وكالت مستلزم قيام به اعمال مادي است، مانند جايي كه موضوع وكالت «بيع» باشد. در اين صورت، وكيل ملزم به ثبت عقد، رسمي نمودن آن و تصديق امضاء و غيره كه در اين زمينه لازم است، مي باشد و نيز جستجو نمودن مشتري مناسب در موردي كه هنگام وكالت، فروش به مشتري معيني لحاظ نشده باشد. بنابراين وكيل با قبول وكالت، بطور ضمني مكلف به اجراي لوازم و مقدمات مورد وكالت نيز مي گردد؛ زيرا انجام وكالت، شامل انجام تمام اعمالي است كه براي اجراي مورد وكالت لازم مي باشد. ملاك تشخيص اين امر پس از استنباط اراده متعاقدين، «ماهيت مورد وكالت» و «عرف» است (سنهوري، 1964م، ج7، ص 446-452).

2ـ تعهد وكيل به رعايت مصلحت موكل

با توجه به مواد قانوني مربوط در قانون مدني، قانون آيين دادرسي مدني، قانون وكالت و آيين نامه هاي اجرايي آن و... وكيل ملزم است در راستاي اجراي مورد وكالت، رعايت غبطه و مصلحت موكل را نموده، از حدود وكالت تجاوز ننمايد. ماده 667 قانون مدني بصراحت مقرر مي دارد: «وكيل بايد در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موكل را مراعات نمايد و از آنچه كه موكل بالصراحه به او اختيار داده يا برحسب قرائن و عرف و عادت داخل اختيار اوست، تجاوز نكند».

ماده 41 قانون وكالت، همسو با ماده 666 ق.م. و بند 3 ماده 82 آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري، بنوعي ضمانت اجراي عدم رعايت مصلحت موكل را مدنظر قرار داده، مقرر مي دارد: «در صورتي كه خيانت وكيل نسبت به موكل ثابت شود از قبيل آن كه وكيل با طرف موكل ساخته و بالنتيجه حق موكل را تضييع نمايد به محروميت ابدي از شغل وكالت محكوم خواهد شد و موكل مي تواند خسارت وارده بر خود را از او مطالبه نمايد».

ماده 663 قانون مدني حكم «عدم جواز خروج وكيل از حدود وكالت» را بيان نموده است. از طرفي وفق ماده 667 قانون مدني، وكيل ملزم است در كليه اقدامات خويش، مصلحت موكل را رعايت كند؛ اما قانون مدني ايران برخلاف قوانين مدني برخي كشورها، در بيان حكم موردي كه رعايت مصلحت موكل مستلزم خروج از حدود وكالت باشد، يا تجاوز از حدود وكالت به لحاظ شرايط جديدي كه پيش آمده براي موكل سودمندتر از مواد معين شده قبلي در مفاد وكالت نامه باشد، ساكت است و از اين جهت قابل انتقاد به نظر مي رسد.

بر اساس قانون مدني مصر، التزام وكيل به حدود تعيين شده وكالت، به اين معني نيست كه وي اجازه تعاقد به شروطي برتر از شروط ضمن عقد وكالت را نداشته باشد؛ بلكه چنانچه وكيل بتواند مورد وكالت را با رعايت مصلحت و منفعت موكل به نحو مطلوب تري انجام دهد، اين عمل مانعي ندارد. بنابراين، در صورتي كه وكيل در فروش كالايي بطور قسطي با مشتري توافق كند كه بيع را نقدي بفروشد يا موعد پرداخت اقساط را زودتر از زماني كه موكل معين كرده قرار دهد، معامله صحيح بوده، منفعت حاصل به موكل برمي گردد. نيز چنانچه شخصي ديگري را در فروش منزلي يا خريد آن به مبلغ معيني وكيل گرداند، اما وكيل آن منزل را با قيمتي بالاتر فروخته يا با قيمتي كمتر خريداري نمايد، معامله مزبور صحيح است و سود حاصل، عايد موكل مي شود (سنهوري، 1964م، ج7، ص453 و 452).

به حسب ماده 780 قانون موجبات و عقود لبنان نيز چنانچه وكيل بتواند مورد وكالت را با شروطي بهتر و سودمندتر از آنچه در وكالت نامه آمده است انجام دهد، «ما به التفاوت» معامله به موكل عودت داده مي شود.

اما در حقوق انگليس، حكم «عدم جواز خروج وكيل از محدوده اختياراتش» عام و كلي است و حتي گفته شده است كه در اين زمينه تفاوتي ميان تجاوز وكيل از محدوده وكالت با حسن نيت (در جايي كه به مصلحت و منفعت موكل است) يا با سوء نيت وجود ندارد (س.ملكا، 1954م ، ش 32).

تعهد وكيل به حفظ اسرار موكل

ماده 30 قانون وكالت مقرر مي دارد: «وكيل بايد اسراري را كه به واسطه وكالت از طرف موكل مطلع شده و همچنين اسرار مربوطه به حيثيات و شرافت و اعتبارات موكل را حفظ نمايد».

ماده 81 آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري در مقام بيان ضمانت اجرايي عدم رعايت تعهد مذكور، وكيلي را كه به واسطه وكالت از اسرار موكل مطلع شده و آن را افشا نمايد، قابل تعقيب و مشمول مجازات انتظامي دانسته است؛ اعم از اين كه اسرار مزبور مربوط به امر وكالت باشد يا مربوط به شرافت و حيثيت و اعتبار موكل.

قابل ذكر است، اقامه دعوي عليه وكيلي كه اسرار موكل خويش را فاش ساخته است، صرفاً مستند به حكم قانوني مذكور نيست، بلكه به نوبه خود از جهات ديگري نيز قابل تعقيب مدني و كيفري مي باشد؛ همچنان كه ماده 89 آيين نامه ذكر شده بصراحت بيان مي دارد: «تعقيب انتظامي، مانع تعقيب مدني يا كيفري نيست».

بنابراين علاوه بر اين كه وكيل از لحاظ اخلاقي ملزم به حفظ اسرار موكل است، از لحاظ حقوقي نيز موظف به رعايت اين امر بوده، در صورت تخلف، مجازات مي شود.

4ـ تعهد وكيل به تقديم حساب دوران وكالت و استرداد اموال و اسناد موكل

الف ـ تعهد وكيل به تقديم حساب دوران وكالت

با عنايت به اين كه وكيل به نيابت از موكل خويش عمل مي كند، كليه اقدامات مالي و معاملاتي را كه طي دوران وكالت خويش انجام مي دهد، منتسب به موكل بوده به استناد نص ماده 668 ق.م. پس از خاتمه اين دوران موظف است با وي تصفيه حساب كرده، آنچه را كه بعنوان جانشيني او دريافت كرده است، به وي مسترد نمايد؛ البته روشن است كه موكل مي تواند در صورت تمايل وكيل را بطور كلي از دادن صورت حساب معاف كند.

زمان حسابرسي و تصفيه حساب غالباً پس از پايان دوره وكالت يا انحلال آن است؛ ليكن در مواردي ممكن است به مقتضاي طبيعت عمل مورد وكالت، موعدي قبل از آن متعارف باشد، كه در اين صورت مطابق «عرف» رفتار خواهد شد؛ مانند وكالت مطلق در اخذ مطالبات موكل، كه وكيل به حسب اقتضاي اطلاق وكالت، موظف است هر مبلغي را كه از بدهكاران دريافت كرده، به موكل عودت دهد و حق ندارد مطالبات وصول شده را تا پايان دوره وكالت نزد خود نگه دارد.

در حقوق انگليس هم مانند ايـران، وكيـل بايد صـورت حساب مـدت وكالت خـود را بـه موكل تقديم دارد. همچنين مـلزم است اموال و پولهاي موكـل را از ديـگر حساب ها و امـوال افراد ديگر و حتي از امـوال و حساب هاي خود جـدا نگه دارد.(fridman. et. al, 1979, P.137)

از طرفي وكيل مي تواند كليه هزينه هايي را كه در جهت انجام مورد وكالت صرف كرده، همچنين ضررهايي كه در اين زمينه متحمل شده است، از موكل مطالبه نمايد (س.ملكا، 1954م، ش23).

در مصر بر اساس مقررات حاكم بر نظام حقوق خصوصي اين كشور، وكيل پس از انجام مورد وكالت و تقديم صورت حساب خويش به موكل و استرداد اموال، اسناد و اوراق بهادار وي، رسيدي مبني بر ابراء ذمه خود (مفاصاً حساب) از موكل دريافت مي دارد؛ كه البته اين رسيد، دليلي بر برائت دائمي وكيل نيست؛ بلكه چنانچه در آينده، فساد، خطا يا تقصير وكيل محرز گردد، موضوع قابل تعقيب و رسيدگي خواهد بود. همچنين بر اساس قانون مدني مصر (ماده 705)، وكيل در موارد ذيل از تقديم حساب به موكل، معاف مي باشد:

اول ـ عدم لزوم تقديم حساب به اقتضاي طبيعت معامله

اين امر در جايي است كه مورد وكالت به نحوي باشد كه تقديم حساب در آن ممكن نباشد؛ مانند وكالت در ازدواج و طلاق.

دوم ـ عدم لزوم تقديم حساب به اقتضاي وجود قراين و اوضاع و احوال خاص

اين امر غالباً به نوع رابطه اي كه ميان وكيل و موكل وجود دارد، بر مي گردد؛ مانند موردي كه وكيل به استخدام موكل در آمده باشد يا علقه زوجيت ميان آنها وجود داشته باشد كه به واسطه وثوق و اطميناني كه غالباً ميان اين افراد حاكم است، نيازي به تقديم حساب وكيل به موكل نمي باشد (اين حكم تا زماني است كه دليلي بر عدم سازش آنها وجود نداشته باشد).

سوم ـ عدم لزوم تقديم حساب به واسطه توافق قبلي وكيل و موكل

چهارم ـ عدم قدرت وكيل بر تقديم حساب

در موردي كه تقديم حساب توسط وكيل، غير ممكن باشد، حكم الزام بدان نيز مرتفع مي شود؛ مانند موردي كه مستندات و اوراق مربوط در دست شخصي غير از وكيل باشد و بدين جهت تقديم صورت حساب امكانپذير نباشد(سنهوري ، 1964م، ج 7، ص 493 497).

ب ـ تعهد وكيل به استرداد اموال و اسناد موكل

وكيل پس از اجراي وكالت و تقديم حساب به نحوي كه گذشت، ملزم است كليه اموال، اوراق بهادار و اسناد به امانت گذاشته شده موكل را به وي مسترد نمايد.

بطور كلي وكيل ملزم است آنچه را كه از اموال موكل به عنوان امانت در دست دارد، هر زماني كه موكل مطالبه نمايد، به وي تسليم كند و چنانچه اين امر را بدون عذر موجه به تأخير اندازد، «يد أماني» او مبدل به «ضماني» خواهد شد؛ در نتيجه حتي بدون تقصير نيز ضامن است.

قوانين مدني مصر (ماده 705، بند 2)، لبنان (ماده 789)، سوريه (ماده 671) با متني يكنواخت در زمينه مسأله مورد بحث بيان مي دارد كه وكيل ملزم است آنچه را كه در اثر اجراي وكالت تحصيل كرده، به موكل برگرداند. بنابراين اگر وكيل، اشياء يا كالاهايي را به نام موكل دريافت كرده باشد، بايد عين آنها را به موكل تحويل دهد؛ مگر در صورتي كه آن اموال مستهلك يا تلف شده باشد كه در اين حالت وكيل ملزم به پرداخت مثل يا قيمت آنها مي باشد (اين حكم با عبارات يكسان در قوانين مدني عراق (ماده 935) و لبنان (ماده 790) نيز بيان شده است).

مطلب قابل توجه اين كه وظيفه وكيل به استرداد اموالي كه به حساب موكل اخذ نموده است، ربطي به استحقاق يا عدم استحقاق موكل ندارد و وكيل نبايد تحقيق كند كه آيا موكل حق دريافت اين اموال را دارد يا خير؟ به همين دليل، آنچه را كه وكيل به حساب موكل از شخصي گرفته، در حالي كه بيش از تعهد آن شخص بوده است، بايد به موكل تحويل دهد و چنانچه مقدار زايد را براي خود بردارد، خائن در امانت محسوب مي شود.

به حسب قانون مدني مصر (ماده 706) و عراق (ماده 937) اولاً ـ وكيل نبايد مال موكل را در جهت سود خود به كار اندازد. ثانياً ـ وكيل بايد سود مبالغي را كه به نفع خود به كار انداخته، بطور كامل به موكل بدهد و نيز از زمان خاتمه وكالت، سود اموالي را كه به حساب موكل در ذمه او مي باشد، بپردازد.

همچنين اگر وكيلي قرار داد بيع، اجاره، قرض يا دريافت ديوني را به حساب موكل داشته باشد، لازم است آنها را به همان صورتي كه دريافت نموده، به موكل تقديم نمايد و حق ندارد بعض يا كل آن اوراق و اسناد را در گرو طلب گذشته خويش يا به ازاي استيفاي حقوق خود حبس و نگهداري كند.

بعلاوه بر اساس قانون مدني مصر (ماده 977) وكيل موظف است به محض اتمام يـا انحلال وكالـت، اسنادي را كه نـزد اوست بـه موكل مسترد نمايد و بـه هيچ وجه مجاز بـه حبس و نگهـداري آنهـا در قبـال استيفاي حقوقش نمـي باشد (سنهـوري، 1964م، ج7، ص493-497).

در حقوق انگليس، اگرچه وكيل ملزم به حفظ و نگهداري اموال موكل مي باشد و مكلف است آنها را در صورت درخواست وي به او يا به شخصي كه از جانب موكل معرفي شده است، مسترد نمايد؛ اما برخلاف حقوق مدني مصر مجاز است مادام كه كليه هزينه هاي پرداختي، حق و حقوق و طلب خويش را از موكل دريافت نكرده است، از استرداد اموال وي امتناع ورزد(fridman et al,1979, P. 137) . بعبارت واضح تر، وكيل در فرض مذكور، «حق حبس» اموال موكل را دارد (س. ملكا، 1954م، ش 26).

در ايران به طور صريح و مستقل، حكم به لزوم استرداد اموال و اسناد موكل عندالمطالبه يا متعاقب انقضاي وكالت نشده است؛ از طرفي حكم قانوني اي كه دلالت بر جواز «حق حبس» وكيل نمايد نيز وجود ندارد. بنابراين در موضع شك و ترديد لازم است به اصول و قواعد مسلم حقوقي حاكم بر مسأله تمسك جست و با اجراي «اصل عدم وجود حق حبس»، كليات احكام قانوني حاكم بر امين را مجري بدانيم؛ چرا كه ماده 631 قانون مدني مقرر مي دارد: «هرگاه كسي مال غير را به عنواني غير از مستودع متصرف باشد و مقررات اين قانون او را نسبت به آن مال امين قرار داده باشد مثل مستودع است...»؛ لذا همچنان كه امين در فرض طلبكار بودن از مستودع، حق حبس اموال اماني او را ندارد، وكيل محق نيز همين حكم را دارد.

بنابراين در حقوق ايران، برخلاف روية قضايي انگليس و همسو با قانون مدني مصر، حكم به «عدم وجود حق حبس وكيل» نموده، او را ملزم مي دانيم كه همچون اميني دلسوز، صرفاً حافظ اموال و اسناد موكل بوده، آنها را «عندالمطالبه» به وي مسترد نمايد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

كتابنامه:

امامي، سيدحسن، حقوق مدني، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ يازدهم، 1374

بروجردي عبده، محمد، حقوق مدني، تهران، انتشارات كتابفروشي علمي، 1329

جعفري لنگرودي، محمد جعفر، دايره المعارف حقوق مدني و تجارت ، تهران، بنياد و استاد، 1357

همو، ترمينولوژي حقوق ، تهران، گنج دانش، چاپ چهارم، 1368

خوري شرتوني ، سعيد، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، بيروت ، مرسل سيوعيه، چاپ دوم، 1889م

دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، سيروس، 1343

ذنوح، حسن علي، الحقوق العينيه (شرح القانون المدني العراقي)، بغداد، نشر محدود، 1954م

زمخشري، ابي القاسم محمود بن عمر، اساس البلاغه، قاهره، دارالكتب المصر، 1923م

س. ملكا، ادموند، شرح القانون الإنجليزي، مصر، شركه مساهمه مصريه، 1954م

السنهوري، عبدالرزاق، الوسيط في شرح القانون ا لمدني الجديد، بيروت، دار احيا التراث العربي، 1964م

شهيدي، مهدي، تشكيل قراردادها و تعهدات، تهران، نشر حقوقدان، 1377

عدل، ميرزا سيد مصطفي خان (منصور السلطنه)، حقوق مدني ، تهران، اتنتشارات اميركبير، چاپ هفتم، 1342

عدي، وليد، كتاب الثالث القانون المدني (سوريه)، بيروت، بي نا، 1979م

الفتحي زغلول، احمد، شرح القانون المدني المصري ، مصر، مطبعه الاميريه، 1913م

كاتوزيان، ناصر، حقوق مدني (عقود معين)، تهران، انتشارات به نشر، 1364

كامل، سامرائي، قانون المدني العراقي، بغداد، مطبعه العافي، 1951م

الوجدي، محمد فريد، دايره المعارف القرن العشرين، بيروت، دارالفكر، بي تا

Fridman G.H.L , Oxon B.C.L, Adelaide l.l. M, The law of Agency, london: Butter worths, 1979

Gwinn, R.P., The New Encyclopedia Britannica, 1990, 15 th.ed .Ghicago: Encyclopedia Britannica, Inc

Markesinis, B.S. , An outline of the law of Agency, 1979 london: Butterworths

Smith, T., Lawyer, Newyork: Macmillan, 1961

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 12:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در باره عناصر سرقت در حقوق

بازديد: 741

 

چکیده :

 

جرم سرقت مورد نکوهش همه ی قوانین و ادیان است که در اعصار گذشته تا به حال مجازات های متفاوتی برای آن مقرر ساخته اند در سوره ی مائده آیه شریفه ی 38 قطع دست دزد را مقرر فرموده است در جایی که می فرماید «السارق السارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالاً من الله و الله عزیز حکیم» دست مرد و زن دزد را به کیفر عملشان ببرید این عقوبتی از جانب خداست که برای آنان مقرر داشته و خدا مقتدر و داناست.سرقت در علم حقوق از مباحث حقوق جزاء اختصاصی است و سرقت مستوجب حد نیز یکی از انواع سرقت هاست که مجازات آن در ماده 201 قانون مجازات اسلامی بیان شده است از آنجایی که اموال شخصی و دولتی همواره در معرض سرقت سارقین قرار داشته و دارد این مختصر به توضیح این جرم اختصاص یافته امید است مورد توجه قرار گرفته و مفید فایده باشد.

 

مقدمه :

 

یکی از قدیمی ترین جرایم علیه اموال که معمولا مجازات های سختی هم برای مرتکبین آن در جوامع مختلف پیش بینی شده است جرم سرقت می باشد.این جرم به دلیل سهل تر بودن ارتکاتب آن در مقایسه با جرایمی مثل کلاهبرداری و همچنین محسوس بودن منفعت حاصله از آن در مقایسه با جرایم علیه اشخاص بخش بزرگی از جرایم ارتکابی در کشور های مختلف را تشکیل می دهد به همین جهت توجه ویژه علماء حقوق را به خود معطوف داشته است.

در حال حاضر در اکثر کشور های جهان ، جرم سرقت به دلیل تنوع و گستردگی آن به انواع مختلفی که هرکدام شرایط خاص و مجازات های مخصوص به خود را دارد تفکیک شده است که از این بین می توان از سرقت ساده ، سرقت مقرون به آزار یا تهدید ، سرقت در شب و نظایر آن نام برد.علاوه بر آن برای مبارزه ی موثر با جرم سرقت ، برخی از اعمال مرتبت با این جرم نیز در نظام های حقوقی مختلف واجد وصف مجرمانه شناخته شده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تاریخچه جرم سرقت در قوانین ایران

در نظام حقوقی گذشته ایران جرم سرقت و برخی از جرایم مرتبط با آن در فصل پنجم از قانون مجازات عمومی مورد حکم قرار گرفته بود (مواد 222 الی 232) . علاوه بر این در بعضی قوانین متفرقه نیز انواع مختلفی از سرقت های خاص از قبیل سرقت مسلحانه از منازل ، سرقت از بانک ها مورد پیش بینی قرار گرفته بود.

در نظام حقوقی فعلی ایران نیز به تبعیت از فقه اسلامی (فقه جعفری) که حرمت مال مسلم را همطراز حرمت خون او می داند (القواعد الفقیه ، ج2،ص18) ارتکاب سرقت به عنوان جرم شناخته شده و طی موارد گوناگونی برای آن مجازات تعیین شده است که به چهار دسته کلی قابل تقسیم است.

1- سرقت های خاص (موضوع مواد مختلف قانون تعزیرات مصوب سال 1375 و برخی قوانین متفرقه دیگر)

2- سرقت های ساده (موضوع ماده 661 قانون تعزیرات مصوب سال 1375)

3- سرقت های مستوجب حد (موضوع مواد 197 و بعد قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370)

4- سرقت های فاقد شرایط حد که موجب اخلال در نظم یا خوف شده و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران رود (موضوع ماده 203 قانون مجازات اسلامی)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعریف جرم سرقت

 

بر خلاف کلاهبرداری و خیانت در امانت قانون گذار جرم سرقت را صراحتا تعریف کرده است. ماده 197 قانون مجازات اسلامی در تعریف جرم سرقت بیان می کند «سرقت عبارت است از ربودن مال دیگری به طور پنهانی» در این تعریف چهر عنصر ربودن ، مال و به طور پنهانی مشاهده می شود که ذیلا به طور مجزا مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

1- ربودن

رکن اساسی سرقت در حقوق ایران ربایش است که بدون تحقق آن عنصر مادی جرم سرقت به وقوع نخواهد پیوست . لازمه ی تحقق ربایش ، نقل مکان دادن مال از محلی به محل دیگر است بنابراین سرقت در حقوق ایران تنها نسبت به حقوق منقول مصداق پیدا می کند.امولی از قبیل در و پنجره و تیرآهن که به دلیل نصب شدن در غیر منقول و پس از جدا شدن منقول گشته می توانند مورد سرقت قرار گیرند.

 

2- مال

 

موضوع سرقت باید مال باشد ، باید بگوییم مال آن چیزی است که پرداخت پول یا یک کالای با ارزش دیگر در مقابل آن هم از نظر عرف و هم از نظر شرع جایز شناخته شود . بنا براین چیز های مثل هوا ، حشرات یا غذا های فاسد شده بلا مصرف که از نظر عرف قابل مبادله با کالای با ارزش دیگری شناخته نمی شوند مال محصوب نشده و درنتیجه ربایش آنها سرقت نخواهد بود.

 

 

 

 

 

 

3- تعلق به غیر

 

برای تحقق جرم سرقت باید مال ربوده شده متعلق به غیر یعنی در مالکیت دیگری باشد.در نتیجه ربایش اموال بلاصاحب که در مالکیت احدی نمی باشد همانند شن های بیابان سرقت محصوب نمی شود . در حقوق ایران منظور از تعلق مال به غیر تعلق «عین» آن به دیگری اعم از شخص حقیقی یا حقوقی است.بنابراین در صورتی که مال متعلق به رباینده باشد سرقت محقق نخواهد شد.

 

4- به طور پنهانی

 

منظور از ربودن پنهانی ربودنی است که با پنهان کاری و به طور خفیه انجام پذیرد نه در مرئی و منظر عموم لیکن مشاهده اتفاقی صاحب مال یا سایرین چنین ربایشی را از حالت مخفیانه یا پنهانی بودن خارج نخواهد ساخت.

 

 

 

 

 

تبیین عناصر جرم سرقت :

همانطور که میدانیم هر فعل مجرمانه باید دارای سه رکن اصلی باشد که نقص در هر یک از این ارکان باعث متزلزل شدن فعل مجرمانه میگردد. این سه رکن عبارت هستند از :

1- رکن مادی             2- رکن معنوی یا روانی                 3- رکن قانونی

 

 

عناصر تشکیل دهنده جرم سرقت :

 

1-   عنصر قانونی جرم سرقت :

 در قانون سال 1304 مواد 222 تا 230 قانون کیفر همگانی این موضوع مطرح بود وهمین مواد در سال 1352 نیز تکرار شد. در حال حاضر مواد 197 تا 203 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370 ومواد 651 تا 677 قانون مجازات اسلامی موصب سال 1375 به این موضوع می پردازد.

 

2-عنصر مادی :

عنصر مادی جرم سرق از چند جزء تشکیل شده است:

اول: فعل مرتکب که عبارت است از ربودن ترکیبی وضع ید بر مال دیگری(شیء دیگری) و خارج ساختن مال از تصرف او .

دوم: موضوع جرم سرقت است که در اصل مال است ومالیت مورد اهمیت است بخصوص در سرقت های حدی. ولی در سرقتهای غیر حدی یعنی سرقت تعزیری میتواند شی ء باشد که این مال یا شیء باید چند وجه داشته باشد که اولا قابل تملک باشد و دوما قابل انتقال باشد.

قابل تملک اعم از اینکه برای خود فرد ارزش داشته باشد یا خیر و قابل انتقال باشد یعنی بشود آنرا جابه جا کرد پس نتیجه میگریم که سرقت در مال غیر منقول وجود ندارد. این مال مورد سرقت که  باید قابل تملک باشد یک ویژگی دیگری هم دارد که باید متعلق به دیگری باشد نه متعلق به سارق.

سوم: تحقق مجرمانه فعل سرقت در خارج. یعنی عنصر مادی جرم سرقت -که عبارت است از خارج ساختن مال غیر، بصورت غیر قانونی از تصرف متصرف - باید به نوعی درخارج محقق شود. مثلا بردن مال غیر نتیجه مجرمانه سرقت است.

 

3-  عنصر معنوی:

عنصر معنوی عبارت است از:

الف: سوء نیت عام یا قصد فعل که همان قصد و عمد در ربودن می باشد که یعنی عمل ربایش را باید با قصد انجام دهد.

ب: قصد نتیجه یا سوء نیت خاص که همان تصمیم بر بردن مال دیگری است.

ج: علم وآگاهی نسبت به اینکه مال متعلق به دیگری است.

د: در سرقتهای حدی گذشته از سه جزء یاد شده در عنصر معنوی، جزء چهارمی نیز وجود دارد وآن عبارت است از علم وآگاهی به حرام وغیر قانونی بودن سرقت. بنابراین می توان مدعی شد که در سرقت های غیر حدی فقط شبهه موضوعیه رافع مسئولیت است لکن در سرقتهای حدی هم شبهه حکمیه وهم شبهه موضوعیه رافع مسئولیت می باشد.

 

شرایط سرقت مستوجب حد :

 

قانون حدود و قصاص شرایط سرقت مستوجب حد را تحت سه عنوان مجزا یعنی «شرایط مربوط به سارق»«شرایط مربوط به مال مسروق»«شرایط مربوط به عمل سرقت» به ترتیب در مواد 213 ، 214 و 215 مورد بحث قرار داده بود.

 

قانون گذار جدید تمام شرایط سرقت مستوجب حد را یکجا طی 16 بند و 4 تبصره در ماده 198 ذکر کرده است. ماده مذکور اشعار می دارد «سرقت در صورتی مستوجب حد می شود که دارای کلیه شرایط و خصوصیات زیر باشد».

1- سارق به حد بلوغ شرعی رسیده باشد

در تعریف بلوغ آمده است «البلوغ نضج الوظائف الجنسیه»(المعجم الوسیط،ج1،ص70) یعنی منظور از بلوغ رسیدن و کمال وظایف جنسی است.سن بلوغ در تبصره 1 ماده 1210 قانون مدنی 15 سال قمری برای پسر و 9 سال قمری برای دختر تعیین شده است . در اسلام  طی روایات متعددی عدم مسئولیت کیفری اطفال پذیرفته شده است که روایت «رفع قلم» در این زمینه قابل ذکر است.«رفع القلم عن الثلاثه: عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن النائم حتی یستیقظ »(وسائل الشیعه ، ج28،باب 9 ، ص23) یعنی بار تکلیف از سه صنف برداشته شده است از کودک تا زمانی که به بلوغ برسد و از دیوانه تا زمانی که بهبود یابد و از خوابیده تا زمانی که بیدار شود.

 

در مورد نحوه برخورد با اطفال ممیزی که مرتکب سرقت می شوند عقیده مشهور فقها بر آن است که وی تادیب خواهد شد هرچند که دزدی او تکرار گردد.

 

 

با توجه به ماده 49 قانون مجازات اسلامی که اطفال را در صورت ارتکاب جرم مبری از مسئولیت کیفری دانسته است به نظر می رسد رای آن دسته از فقهایی که قائل به تعیین مجازات های خاصی برای سارقین خرد سال هستند در قانون ما پذیرفته نشده است البته تبصره 2 ماده 49 تبیه بدنی اطفال بزهکار را در صورتی که ضروری و به مصلحت باشد جایز شناخته است.

2- سارق در حال سرقت عاقل باشد

 

مشهور فقها برآنند که هرگاه مجنون مرتکب جرم شود هرچند آن جرم را تکرار نماید حد بر وی جاری نخواهد شد. (تحریر الوسیله،ج2،ص482)

علارغم عدم اجرای حد بر مجنون در صورتی که وی اهل تمیز باشد ، به نحوی که تادیب و تعزیر وی را از ارتکاب اعمال مجرمانه بازدارد ممکن است به نظر حاکم تعزیر شود.قانون مجازات اسلامی در ماده 51 جنون در حال ارتکاب به جرم را در هر درجه که باشد موجب عدم مسئولیت کیفری دانسته و در تبصره 1 به پیروی از نظر فقراء تعدی به مرتکب را در صورتی که موثر باشد و حکم دادگاه ممکن دانسته است.همچنین تبصره 2 ماده 51 در مورد جنون ادواری شرط رفع مسئولیت کیفری را جنون در حین ارتکاب جرم دانسته و ماده 52 نیز به دادستان اجازه داده است که دستور نگهداری مجرم مجنون را تا رفع حالت خطرناک در محل مناسبی بدهد که در این صورت آزادی او تنها به دستور دادستان امکان پذیر خواهد بود.بنابراین جنون حین ارتکاب جرم مانع مسئولیت کیفری است و در این مورد نیز حد قابلیت اجرا ندارد.

 

 

 

 

 

3- سارق با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد.

عدم اجرای مجازات های تعزیری و بازدارنده علیه شخص مکره در ماده 54 قانون مجازات اسلامی مورد تایید قرار گرفته است بنابراین وجود اکراه نه تنها باعث سقوط حد بلکه موجب زوال مسئولیت کیفری شخص مرتکب به طور کلی می گردد . این معافیت در فقه اسلامی از جمله مبتنی بر حدیث (رفع قلم) می باشد که به موجب آن بار تکلیف در 9 چیز که از جمله آن اکراه است از دوش مردم برداشته شده است.

برای زوال مسئولیت کیفری در نتیجه اکراه تهدید باید عادتا غیر قابل تحمل ، غیر قانونی ، غیر قابل اجتناب و غیر قابل دفع به وسیله دیگری غیر از ارتکاب جرم باشد.به علاوه باید بین جرم ارتکابی و خطری که در صورت عدم ارتکاب جرم فعلیت خواهد یافت تناسب وجود داشته باشد.تاکید بر این شرط باعث شده که در فقه اسلامی اکراه مجوز قتل عمد شمرده نشود چرا که در این مورد تناسب فوق الذکر هیچگاه به وجود نخواهد آمد زیرا بالاترین خطری که ممکن است کسی را به آن تهدید کرد خطر مرگ است.

بند 3 ماده 198 قانون حدود قصاص کلمه اجبار را به دنبال کلمه تهدید اضافه کرده است.بدین ترتیب می توان گفت مطابق این بند اکراه و اجبار هردو رافع مسئولیت کیفری سارق می باشند هرچند تفکیک بین این دو مفهوم در حقوق کیفری آسان نیست و برخی این تفکیک را نپذیرفته اند، مختصرا می توان گفت که اجبار به طور کلی اراده شخص مرتکب را سلب می کند.مثل اینکه شراب در دهان کسی بریزند و بدین وسیله او را مست نمایند.ولی در ااکراه شخص از روی اراده مرتکب جرم می شود یعنی ارتکاب جرم را به خطر بزرگتر یعنی آنچه به آن تهدید شده است ترجیح می دهد.در این حالت نیز به دلیل اینکه اراده مرتکب در ارتکاب جرم مختل بوده است مسلما مسئولیت کیفری برای وی در بر نخواهد داشت و حد در این مورد نیز جاری نخواهد گردید.

 

 

 

 

4- سارق قاصد  باشد

 

این شرط در واقع بر لزوم برخورداری سارق از عنصر روانی تاکید دارد بنابراین شخصی که در خواب و یا بیهوشی و یا در حال مستی مرتکب سرقت شود به جهت قاصد نبودن مسئولیت کیفری نداشته و محکوم مجازات اعم از حد یا تعزیر نخواهد شد.

 

5- سارق بداند و ملتفت باشد که مال غیر است

 

در این شرط قانون نوعی جهل موضوعی را عنوان نموده و آن را موجب مسئولیت کیفری درقبال سرقت مستوجب حد دانسته است (محقق حلی شرایع الاسلام ، ج 4 ،ص173)

 

به نظر می رسد چون تصور شخص در مورد اینکه مال مسروقه در ملک غیر قرار ندارد یعنی مال خود او و یا بلاصاحب است موجب تزلزل عنصر روانی می شود عمل چنین فردی حتی سرقت مستوجب تعزیر محصوب نشده و موجب زوال مسئولیت کیفری او به طور کلی گردد.امام خمینی در تحریر الوسیله فرموده اند «اگر کسی بپندارد که مال کذائی مال اوست و اخذ کند و بعد معلوم شود که ملکش نبوده مستوجب حد قطع نیست چرا که این عمل سرقت نمی باشد.»(تحریر الوسیله ، ج2،ص483).

اگر کسی احتمال بدهد که مالی را که بر می دارد مال غیر است و در عین حال احتمال تعلق مال به خودش را هم بدهد اگر با سهل انگاری و بدون اینکه تحقیق در مورد مالک آن به عمل آورد آن مال را بردارد سارق نخواهد بود.اگر کسی تصور کند که مالی متعلق به غیر می باشد و آن را به قصد سرقت بردارد درحالی که بعدا معلوم شود آن مال در مالکیت خود او قرار داشته است مسلما در چنین حالتی نیز سرقت مصداق پیدا نخواهد کرد و عدم تحقق سرقت در این مورد ناشی از متزلزل بودن بخشی از عنصر مادی جرم یعنی شرط تعلق مال به غیر می باشد در حالی که در مورد اول عنصر روانی جرم متزلزل می گردد.

 

6- سارق بداند و ملتفت باشد که ربودن آن حرام است

 

در این شرط قانون گذار نوع جهل حکمی را موجب زوال مسئولیت کیفری سارق در قبال سرقت مستوجب حد دانسته است.

بدیهی است مطابق این بند همه ی انواع جهل حکمی موجب زوال مسئولیت کیفری ندانسته است بلکه فقط جهل و حرمت برخوردار از این خصوصیت شناخته شده است.باید دانست که در حقوق اسلام برخلاف بعضی از نظام های حقوقی دیگر رافع مسئولیت نبودن جهل حکمی یک قاعده ی مطلق نمی باشد بلکه این ادعا در موارد خاصی قابل پذیرش می باشد.(مجله قضائی و حقوقی دادگستری سال ششم شماره 17 و 18 ،پاییز و زمستان 1375، ص 45-50)

فقهای اسلامی نیز جهل قصوری را که بدون تقصیر مقصر باشد را بر خلاف جعل تقصیری که ناشی از سهل انگاری و تقصیر شخص است رافع مسئولیت کیفری وی می دانند.

به نظر می رسد ادعای جعل به قانون در صورتی که مدعی جهل قادر باشد ادعای خود را ثابت کند و عمل ارتکابی او نیز برخلاف اصول اخلاقی نباشدو در جهل خود مرتکب تقصیر نشده باشد قابل قبول خواهد بود و در چنین صورتی رافع مسئولیت کیفری است.

شایان ذکر است در امور مدنی ادعای جهل به قانون پذیرفته نیست ولی با این وجود استثنائاتی نیز وجود دارد برای مثال هرگاه زن و مردی بدون اطلاع از موانع قانونی نکاه با یکدیگر ازدواج نمایند ، رابطه آنها نامشروع قلمداد نشده و آثار نکاح صحیح بر آن بار خواهد شد.

 

 

 

 

7- صاحب مال, مال را در حرز قرار داده باشد

در میان فقهای اسلامی تنها پیروان مذهب ظاهری با استناد به عموم آیه ی سرقت اجرای حد علیه سارق را وابسته به در حرز قرار داشتن مال مسروقه ندانسته اند ولی دیگر فقهای اسلامی در حرز قرار داشتن مال را یکی از شرایط سرقت مستوجب حد اعلام کرده اند اما در موردمصداق حرز اختلاف نموده اند.

برای تحقق شرط حرز مال باید به وسیله  ی مالک یا کسی که در حکم اوست از قبیل ولی یا قیم یا وکیل یا امین در حرز قرار داده شده باشد پس در صورت عدم حرز قطع نیز در این مورد جاری نخواهد شد.

 

 

 

 

8- سارق به تنهایی یا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد

 

فردی را می توان به سرقت حدی محکوم کرد که او خود و یا با همکاری شخص دیگری هتک حرز کرده باشد در غیر این صورت اگر او هیچ گونه مشارکتی در عملیات اجرایی هتک حرز نداشته باشد حتی در صورت خارج کردن مال از حرز وی را نمی توان به سرقت مستوجب حد محکوم کرد.(محقق حلی، شرایع الاسلام ج٤ ص 173)

 

پس شخص باید در شکستن حرز به تنهایی یا با کمک دیگری؛ مباشرت داشته باشد نه اینکه وصف معاونت را داشته باشد به عنوان مثال کلید در حرز را به دیگری بدهد. اگر فردی در ابتدا تنها به قصد هتک حرز به تخریب حرز دست زند و در اثنا عمل قصد سرقت کند در صورت اجتمتع شرایط دیگر عمل او را می توان سرقت مستوجب حد دانست.

هتک حرز تنها به معنی شکستن مادی حرز نیست و شامل هتک غیر مادی هم می شود بنابراین چه قفل در منزل را بشکند و یا با استفاده از کلید باز کند و یا با رمز در گاو صندوق را باز کنددر تمام این موارد هتک حرز صدق می کند چرا که در همه ی این موارد حرمت حرز را شکسته است.

شایان ذکر است هتک حرز باید برای دخول به حرز باشد نه برای خروج از آن. لذا هر گاه در خانه ای باز باشد و سارق برای ربودن شئی به داخل حیاط برود ولی هنگامی که قصد بیرون آوردن آن را دارد وزش باد یا حتی عمل خود صاحب مال ویا شخص دیگری و یا حیوانی موجب بسته شدن در حیاط گردد و او با باز کردن در خانه آن شی ء را برباید تحقق هتک حرز بعید به نظر  می رسد چرا که در این مورد مالک حداکثر کوشش خود را برای محافظت از شیء تحت مالکیت خود را به عمل نیاورده است و حتی در این مورد به استناد قاعده ی فقهی « تدرأ الحدود بالشبهات » حد در این موارد قابل اجرا نیست.

 

9- به اندازه ی نصاب یعنی 5/4 نخود طلای مسکوک که به صورت پول معامله می شود یا ارزش آن به آن مقدار باشد در هر بار سرقت شود.

 

در بیشتر نظام های حقوقی میزان ارزش مال مسروقه در نوع سرقت تأثیری ندارد. در فقه اسلامی تنه پیروان مذهب ظاهری و نیز خوارج که با استناد به عموم آیه ی سرقت نصاب لازم در سرقت را شرط ندانسته اند جمهور فقهای شیعه و سنی رسیدن ارزش مال مسروقه به حد نصاب را شرط تحقق سرقت مستوجب حد ذکر کرده اند اما در میزان آن اختلاف نموده اند. به نطر شافعی و مالک و سایرین معادل ربع دینار طلا و یا سه درهم نقره را شرط نموده اند ولی از نظر اکثریت فقهای شیعه حداثل ارزش مال مسروقه باید معادل 5/4 نخود یا ربع دینار طلای خاص باشد تا بتوان سارق را به ارتکاب سرقت مستوجب حد محکوم کرد( ترجمه لمعه از علیرضا فیض و علی مهذب ص 254).

به نظر می رسد شرط حد نصاب باید در زمان اخراج مال از حرز وجود داشته باشد بنابراین اگر فردی مال داخل حرز را خراب کرده مثلا شکسته و یا سوزانده و بعدا از حرز خارج نماید بطوریکه ارزش آن از حد نصاب کمتر شود مثلا اتومبیل را در داخل حرز آتش بزند و بعد برباید به سرقت مستوجب حد محکوم نخواهد شد هرچند ضامن تفاوت قیمت بوده و با وجود سایر شرایط ممکن است به ارتکاب سرقت مستوجب تعزیر نیز محکوم شود.

نکته مهم در شرط حد نصاب آن است که این شرط همان گونه که در این بند تصریح می کند باید در هر بار سرقت محقق گردد. بنابراین در صورتیکه در سرقت های مختلف اموالی را بر دارد که ارزش جمیع اموال به حد نصاب برسد ولی ارزش هر یک به تنهایی کمتر از حد نصاب است در این صورت مرتکب چند سرقت مستوجب تعزیر شده است و نه یک فقره سرقت مستوجب حد.

جمعی از فقه از جمله ابو الصلاح به یکباره بیرون بردن مالی به ارزش معادل حد نصاب از حرز را، به طور مطلق شرط تحقق سرقت مستوجب حد دانسته اند بنظر آنان تنه اموالی که در اولین خروج سارق از حرز بیرون برده شده اند از نظر تعیین ارزش از اهمیت بر خوردار می باشند زیرا وقتی سارق پس از خروج اول برای دومین بار برمی گردد  تا کالایی را ببرد دیگر حرزی وجود ندارد که وی آن را دوباره هتک نماید و در نتیجه مرتکب سرقت مستوجب حد گردد. (مسالک الافهام ص 147)

 

ضمنا زمان تعیین ارزش مال مسروقه طبق تبصره 2 ماده214 قانون حدود و قصاص « میزان در ارزش قیمت زمان سرقت است » و این حکم بجا و مطابق اقوال اکثریت فقهای شیعه و مذاهب مالکی و شافعی می باشد ( شیخ طوسی الخلاف ج3 ص197) پس باید زمان ارتکاب سرقت یا ربوده شدن مال را زمان مناسب جهت تعیین ارزش مال مسروقه شناخت.

 

10- سارق مضطر نباشد

 

اضطرار در اکثر نظام های حقوقی دنیا در عداد عوامل موجهه جرم محسوب می شود. در حقوق اسلامی هم آیات و روایات مختلفی بر این موضوع تأکید دارند که ارتکاب عمل حرام از روی اضطرار و ناچاری موجب مسؤولیت مرتکب نخواهد شد. آیه 173 سوره ی بقره اعلام می دارد « کسی که بر اثر اضطرار و بر خلاف میل درونی خود به مقدار ضرورت خوردن این گونه چیزها مبادرت می ورزد گناهکار نمی داند.

فقهای اسلامی نیز طبق قاعده ی فقهی « الضرورات تبیح المحظورات » مصادیقی از حالات اضطرار را بیان نموده اند مثلا خوردن گوشت مردار در حالت ضرورت یعنی برای جلوگیری از مرگ و به قدر سد رمق نه تنها جایز بلکه واجب است.

برای زایل شدن مسؤولیت کیفری به دلیل اضطرار ، خطر باید شدید بوده ، فعلیت داشته و غیر قابل اجتناب و غیر قابل دفع باشد و در ضمن از فعل خود مرتکب نیز ناشی نشده باشد. بنابراین اگر کسی انبار فردی را عمدا آتش زده و بعد برای خاموش کردن آتش کپسول آتش نشانی متعلق به دیگری را برباید نی تواند با استناد به دفاع اضطرار از مسؤولیت کیفری ناشی از سرقت بگریزد.

قانون مجازات اسلامی در ماده 55 حکم راجع  به اضطرار را به شکل زیر بیان نموده است:

« هر کس هنگام بروز خطر شدید، از قبیل آتش سوزی ، سیل و طوفان به منظور حفظ جان یا مال خود یا دیگری مرتکب جرمی شود مجازات نخواهد شد مشروط بر اینکه خطر را عمدا ایجاد نکرده و عمل ارتکابی نیز با خطر موجود متناسب بوده و برای رفع آن ضرورت داشته باشد».

با استناد به ماده ی فوق الذکر شکی نمی ماند که شخص مضطر از هر گونه مجازاتی اعم از حد یا تعزیر معاف خواهد شد. بنابراین شرط اضطرار نیز از زمره ی شرایطی است که موجب سلب مسؤولیت کیفری رباینده مال به طور کلی می گردد بنابراین کسی که از روی اضطرار ناچار به ربودن مال دیگری می شود موظف به جبران خساراتی است که از این رهگذر به صاحب مال وارد می سازد.

 

11- سارق پدرصاحب مال نباشد

 

برخی از فقها از قبیل ابن ثور و ابن المنذر سرقت پدر از مال فرزند را به دلیل عموم آیه سرقت موجب حد می دانند ( مدخل الفقه الجنایی ص20) لیکن بسیاری از فقها با استناد به روایت « انت و مالک لابیک» که منسوب به پیامبر اکرم(ص) بوده و بر تعلق شخص و اموالش به پدرش تأکید دارد معتقدند که هر گاه پدر مال فرزند خود را سرقت کند حد بر وی جاری نخواهد شد ( جواهر الکلام ج 41 ص488) شاید فلسفه وضع این حکم این باشد که با توجه به وجوب انفاق فرزند به پدر، اموال فرزند اموال فرزند در واقع از پدر ناشی شده است و بنابراین حد را با وجود چنین شبه ای نباید اجرا کرد.

اکثر علمای شیعه این حکم را تنها شامل پدر و اجداد پدری دانسته اند از میان علمای شیعه ابو الصلاح مادر را به پدر ملحق دانسته است. برخی از علمای شیعه را نظر بر این است که  الحاق مادر به پدر جز استحسان چیز دیگری نیست و مغایر با اصول فقهی شیعه است که چنین الحاقی را موجب تضییع حق الله که مقتضی عموم ادله است می دانند ( حقوق کیفری در اسلام ص 201)

در قانون ما به پیروی از نظر اکثریت فقهای شیعه مادر را از چنین حکمی مستثی کرده است و شاید این امر یا توجه به موظف نبودن مادر به نفقه دادن به فرزند خود ور نتیجه عدم ایجاد این شبهه که مال ربوده شده ازخود مادر سرچشمه گرفته است توجیه پذیر باشد. اما آنچه مورد تردید است  واژه پدر در زبان فارسی معمولا تنها به پدر بلافصل اطلاق می شود. بنابراین عدم اشاره به جد پدری در بند١١ ماده198 نشانه آن است که قانونگذار نمی خواسته این حکم خلاف اصل را به جد پدری نیز سرایت دهد اما از سوی دیگر به موجب قانون اساسی( اصل167) فقه جعفری از منابع اصلی حقوق ایران می باشد به پیروی از این نظر با توجه به تفسیر به نفع متهم می توان اجداد پدری را نیز مشمول این معافیت دانست.

 

١٢- سرقت در سال قحطي صورت نگرفته باشد

 

قانون گذار تعريفي از سال قحطي ارائه نداده است و تشخيص آن را به نظر عرف واگذار كرده است شايد دليل اشاره به سال قحطي (عام المجاعه) در كتب فقهي اين باشد كه در قديم چون مردم از كشت همان منطقه در طول سال بهره مند مي شدند و در صورت ثمر ندادن محصول به دليل خشكسالي مردم در طول سال مبتلا به قحطي بودند.در شرايط فعلي شايد بهتر بود كه قانون گذار به جاي سال قحطي از عبارت دوران قحطي يا زمان قحطي و نظاير آنها  استفاده مي كرد.به هر حال در مورد ارتكاب سرقت در سال قحطي دو ديدگاه وجود دارد يكي اينكه تنها سرقت مواد خوراكي در دوران قحطي مستوجب حد نمي گردد (شرايع الاسلام ف ج٤ ‏ ص 175).

 

به موجب نظر دوم كه  مورد قبول اكثريت فقهاي شيعه قرار گرفته است ‏ سرقت هرچيزي اعم از خوراكي و غير خوراكي در دوران قحطي موجب سقوط حد مي گردد ‏ زيرا در هر حال اين شبهه ايجاد مي شود كه شايد قصد سارق تبديل مال ربوده شده به مواد خوراكي بوده است.

باتوجه به اطلاق بند 12 ماده ١٩٨  ترديدي وجود ندارد كه قانون مجازات اسلامي نظر اخير را پذيرفته است.بنابراين در سال قحطي نتها خوراكي بودن يا نبودن مال مسروقه تغييري در حكم سقوط حد ايجاد نمي كند بلكه مضطر بودن يا نبودن سارق نيز تاثيري در مقام نداردكه اين نظر موافق قاعده ي فقههي «تدرا الحدود بالشبهات» نيز مي باشد.بدون شك اگر اضطرار سارق در سال قحطي اثبات شود وي نه تنها از مجازات حد بلكه به موجب بند ١٠ ماده ١٩٨ به طور كلي از تحمل مجازات اعم از حد و يا تعزير معاف مي گردد.

 

١٣- حرز  و محل نگه داري مال از سارق غصب نشده باشد.

 

حرزي كه از مالك آن غصب شده نمي تواند نسبت به مالك از حرمتي برخوردار باشد زيرا مالك حق ورود به ملك غصبي خود را در هر زماني كه بخواهد دارد و بنابراين وي را نمي توان هاتك حرز و به تبع آن سارق و مستحق حد دانست (تحرير الوسيله ج٢‏ ص478) هر چند كه وي در صورت ربودن اشياء متعلق به غاصب از درون حرز، سارق محسوب شده و ممكن است به سرقت مستوجب تعريز محكوم گردد.

 

قانون مجازات اسلامي اين حكم را محدود به موردي كرده است كه مغضوب عنه رتكب سرقت مالي از درون حرز غصب شده از وي شود اما به نظر پاره اي از فقها غصبي بودن حرز به طور مطلق موجب عدم اجراي حد بر سارق مي گردد.دليل اين عده از فقهان است كه احراز يعني در امن و امان بودن، از جمله منافع مال است و غاصب مستحق منافع نمي باشد (لانه احراز به غير حق فكانه كغير المحرز) (جواهر الكلام ج41 ، ص512)

 

حكم مربوط به غصب را نبايد به همه ي مواردي كه سارق مالك حرز مي باشد و آن را به طرقي مثل اجاره يا عاريه و نظاير آنها در اختيار ديگري قرار داده است تعميم داد.بنابراين موجري كه با هتك عين مستاجره اموال متعلق به مستاجر را از درون آن مي ربايد در صورت وجود ساير شرايط به ارتكاب به سرقت مستوجب حد محكوم خواهد شد (مدخل الفقه الچنائي الاسلامي 28) زيرا مستاجر مالك منافع مي باشد و احراز يعني در امان بودن مال از جمله منافع است.

 

 

14) سارق مال را به عنوان دزدي برداشته باشد.

 

روشن است كه اگر كسي مال غير را نه به عنوان دزدي بلكه به قصد شوخي يا به منظور استيذان بعدي بردارد جرم سرقت به دليل فقدان سؤنيت تحقق نخواهد يافت .همچنين در مواردي كه كسي مال غير را نه به قصد تملك بلكه به منظور استفاده موقت و بازگردانيدن آن به مالك پس از رفع حاجت برمي دارد نتوان گفت وي مال را به عنوان دزدي برداشت است . مردم نيز اگر از قصد او آگاه شوند وي را سارق نخواهند خواند «فان الناس اذا علموا بقصده لا يسموه سارقا». پس در صورتي كه كسي مالي را به عنوان دزدي برداشته و قصد او محروم كردن دائمي صاحب مال يا متصرف از مال به طور دائم باشد سارق محصوب خواهد شد و با اجتماع ساير شرايط مستحق اجراي حكم حد خواهد بود.

 

15-  مال مسروق در حرز متناسب نگه داري شده باد

 

به نظر برخي از فقها هر جائي كه حرز چيزي باشد حرز اشياء ديگر نيز خواهد بود.شيخ طوسي در الخلاف اين نظر را پذيرفته و آن را به ابو حنيفه نيز منتسب كرده است (الخلاف ج٣ ص 195)

 

از سوي ديگر به نظر اكثريت فقها از جمله شهيد ثاني و شافعي محل حفظ مال تنها در صورتي حرز محصوب خواهد شد كه با آن متناسب باشد و و الا اگر كسي جواهرات خود را در حيات منزلش رها كند حتي در صورت بسته بودن در حسات نمي توان گفت كه وي مال را در حرز گذاشته است چراكه چنين مالكي سعي و كوشش متعارفي را كه عرف براي محافظت از چنين مالي لازم مي شمارد مبذول نداشته است.(تحرير الوسيله ج٢ ص 485)

 

تناسب حرز با مال را عرف تعيين مي كند. بديهي است كه قضاوت عرف نسبت به تناسب يا عدم تناسب حرز با يك مال معين از زمان و مكاني به زمان و مكان ديگر تفاوت مي كند . شايد در زمان گذشته صندوق دربسته اي در دهات حرز مناسبي براي پول و جواهرات محصوب مي شده است ولي اكنون از گاوصندوق هاي ثقيل استفاده مي شود.

 

 

16- مال مسروق از اموال دولتي و وقف و مانند آن كه مالك شخصي ندارد نباشد

 

در بيشتر نظام هاي حقوقي سرقت اينگونه اموال نه تنها موجب تخفيف مجازات سارق نمي شود بلگه باعث تشديد نيز مي گردد.بلعكس در حقوق اسلامي ايران به نظر برخي از فقها سرقت اينگونه اموال كه مالك شخصي ندارد موجب تخفيف مجازات از درجه حد به تعزير مي گردد. (مدخل الفقه الجنائي الاسلامي ص 28) بعضي از فقه ها معتقدند كه چون از نظر فقه اسلامي در وقف خاص كه مال موقوفه در واقع به ملكيت موقوف عليه در مي آيد دزديدن آن مي تواند مستوجب حد گردد.ليكن مستفاد از ظاهر بند فوق آن است كه تفاوتي بين وقف خاص و عام وجود ندارد و بنابراين سرقت ازمال موقوفه مطلقا مستوجب حد نخواهد شد بنابراين قيد مال شخصي ندارد مذكور در بند ١٦ در مورد مطلق وقف و همچنين اموال دولتي خواهد شد.

در صورتي كه مالي مشترگ بين دولت و افراد خصوصي باشد به نظر مي رسد با توجه به قاعده «تدرا الحدود بالشبهات» اجراي حد عليه سارق مورد ترديد است.

 

مجازات سرقت مستوجب حد

 

طبق نظر اكثريت فقهاي اسلامي با استناد به احاديث و روايات اگر كسي براي بار اول مرتكب سرقت شود در صورت اجتماع شرايط سابق الذكر به مجازات قطع دست راست از محل چهار انگشت به طوري كه كف دست و انگشت شست باقي باشد محكوم مي شود و چنانچه سارق پس از اجراي حد براي بار دوم مرتكب سرقت شود پاي چپ از مفصل بين ساق و قدم بريده مي شود به نحوي كه پاشنه پاي او باقي بماند و اگر براي بار سوم مرتكب سرقت شود محكوم به حبس ابد خواهد  گرديد و چنانچه در زندان مرتكب سرقت شود براي بار چهارم محكوم به اعدام خواهد شد (تحرير الوسيله ج٤ ص ٢٣٤) بر همين اساس مقنن در ماده ٢٠١ قانون مجازات اسلامي حد سرقت را به شرح زير تعيين نموده است:

 

1-    در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهاي آن به طوري كه انگشت شست و كف دست او باقي بماند.

 

2-    در مرتبه دوم قطع پاي چپ سارق از پايين برآمدگي به نحوي كه نصف قدم و مقداري از محل مسح باقي بماند.

 

3-در مرتبه سوم حبس ابد

 

       4- در مرتبه چهارم اعدام ولو سرقت در زندان باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 08 خرداد 1393 ساعت: 8:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

راه های جذاب کردن درس علوم اجتماعی

بازديد: 1265

چگونه می توان کتاب علوم اجتماعی (مطالعات اجتماعی ، جامعه 1و2) را برای دانش آموزان جذاب نمود؟

 

1.      وظیفه اصلی معلم برانگیختن و تسهیل فعالیتهای دانش آموزان است .

 

2.      معلم علوم اجتماعی باید در طی فرآیند تدریس درس مطالعات اجتماعی ، جامعه 1 و جامعه 2

دانش آموزان را به عنوان عضوی از جامعه با وظایف خود در جامعه و در ارتباط با سازمان ها و نهادهای اجتماعی آشنا کند و مهارتهای برقراری ارتباط با دیگران و مهارت زندگی کردن در اجتماع امروز را بیاموزد بنابراین اثربخشی معلم برآیندی از شایستگی ها و عملکرد او در تحقق اهداف آموزشی است.

 

3.      درس مطالعات اجتماعی و جامعه (1 و2) مستلزم تنوع در روش تدریس است که این تنوع کار آموزش را برای معلم جالب تر می کند و امکان وسیع تری برای یادگیری دانش آموزان فراهم می کند.

 

4.      در طی فرآیند یاددهی و یادگیری در دروس علوم اجتماعی با ارائه مثال و نمونه از مسائل اجتماعی

زمینه ی پرورش خلاقیت دانش آموزان را بوجود می آورد و همچنین با کسب پرورش مهارتهای ضروری زندگی روش صحیح زندگی کردن را به دانش آموزان می آموزد. (مرتبط کردن یادگیری های دانش آموزان با زندگی واقعی به صورت معنی دار).

 

5.      سعی شود در کتابهای اجتماعی از تصاویر و عکسهای جالب تر و رساتر استفاده شود (می توان توسط

دانش آموزان تصاویری که با مطالب درس هماهنگی دارد تهیه نموده و در کلاس استفاده کرد)؛ این مسئله تأثیر مثبت در جلب توجه دانش آموزان دارد.

 

6.      معلم نباید به تفاوتهای فردی یادگیرندگان بی اعتنا باشد. باید فردیت ، خلاقیت و رشد ابعاد عاطفی

دانش آموزان باید در کانون توجه قرار گیرد.

 

7.      در نظام آموزشی ما باید به این نکته توجه شود که هر چقدر دانش آموزان ما با فرهنگ و آداب و رسوم منطقه و گذشته خود آشنا شوند در برابر تهاجم فرهنگی بیشتر مقاومت می کند و بهتر می توانند هویت خود را بشناسند . مانند آشنایی با صنایع دستی ، میراث فرهنگی ، سرودهای که در منطقه معمولاً خوانده می شود ، فعالیت اقتصادی و اجتماعی (مانند کتاب جغرافیای استان) ، نحوه زندگی کردن مردم در گذشته و تغییراتی فرهنگی که صورت گرفته مرحله به مرحله آشنا شوند.

 

8.      به درس علوم اجتماعی در دوره ابتدایی و راهنمایی توجه بیشتری بشود و کمتر این دروس توسط افراد غیرمرتبط تدریس بشود.

 

9.      قبل از تدریس درس جدید ابتدا واژگان و اصطلاحات کلیدی جدید درس بصورت مجزا برای

دانش آموزان توضیح داده شود و در صورت امکان در زمینه درس جدید جهت آمادگی دانش آموزان مثالهایی از زندگی اجتماعی و محیط پیرامون آنها بکار برده شود.

 

10.  جهت اطلاع از یادگیری دانش آموزان ارزشیابی مستمر و پایانی در هر جلسه از دانش آموزان بعمل آید.

 

11.  سعی شود با رعایت رتبه بندی در کلاسهای درس رقابت و انگیزه بیشتری برای دانش آموزان بوجود آید و با دادن آزادی عمل به دانش آموزان کلاس از یکنواختی و خستگی خارج می شود.

 

12.  در تدریس درس علوم اجتماعی (مطالعات ، جامعه 1 و 2) حیطه های شناختی عاطفی و روانی حرکتی را مدنظر قرار بدهیم.

 

13.  گاهی از دانش آموزان در زمینه تدریس درس جدید بخواهیم اگر مطلبی در روزنامه یا مجله یا فیلمی در دسترس آنهاست به کلاس بیاورند و سپس به نقد و بررسی آن بپردازیم مانند فیلمی از تخت جمشید؛ با پخش فیلم  نظر آنها را در زمینه مطالب موردنظر بخواهیم از این روش می توان در تقویت روحیه علمی و پژوهش دانش استفاده کرد.

 

14.  امکان جلب مشارکت دانش آموزان در امور تدریس باعث برقراری حسن رابطه معلم و دانش آموزان می شود ، همچنین یادگیری عمیق و پایدار است.

 

15.  از دانش آموزان بخواهیم در زمینه برخی مطالب کتاب اصلاحات پیشنهادی و یا راه حلی دارند ارائه بدهند . این مطلب زمینه رشد و شکوفایی و خلاقیت را در دانش آموزان بارور می کند.

جایگاه درس علوم اجتماعی در نظام مدرسه‌ای چیست و چه میزان به آن اهمیت داده می‌شود؟ اهداف و وظایف درس تعلیمات اجتماعی در نظام آموزشی کدام است؟ برای تحقق این اهداف چه باید کرد؟ چگونه معلمان، مولفان و برنامه‌ریزان باید درس علوم اجتماعی را ارائه کنند که اشتییاق دانش‌آموزان را برانگیزند و مهمتر اینکه آنها را به عنوان شهروند برای زندگی آینده آماده کنند؟ این مجموعه سئوالات را در گفت‌و‌گو با دکتر نعمت الله فاضلی جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در میان گذاشته‌ایم که متن آن را ادامه از نظرتان می‌گذرد.

قبل از هر چیزی بفرمائید جایگاه و نقش مدرسه در جامعه و نظام آموزشی کجاست و چه کارکردهایی را ایفا می‌کند؟

بله. من سعی می کنم در ابتدا ضمن تشریح پرسش شما، رویکرد کلی خودم به امر آموزش و شیوه تدریس را توضیح دهم. تلاش من این خواهد بود که بین دو رویکرد در این زمینه تمایز ایجاد کنم. یکی «رویکرد فن سالار و جزء نگر» و دیگری «رویکرد فرهنگ محور و کل نگر». من مدافع رویکرد فرهنگ محور هستم. ابتدا باید به اهمیت نقش و جایگاه مدرسه در زندگی فردی و اجتماعی امروز توجه کنیم. امروزه همه کم و بیش مدرسه را تجربه می کنند و این موضوع تحول عظیمی در زندگی ما ایجاد کرده است. اما بندرت سهم و جایگاه مدرسه تحلیل شده است.

همه انسانهای امروزی به نوعی با مدرسه زندگی می‌کنند. ما از همان سالهای آغازین کودکی با رفتن به مهد‌کودک و پیش دبستانی و از طریق برنامه های رسانه‌ها به ویژه تلویزیون با «ایده مدرسه» آشنا می‌شویم. در واقع، زندگی ما با مدرسه پیش از دوران مدرسه آغاز می‌شود. مادران معمولا تلاش می‌کنند مانند آموزگاران قبل از 7 سالگی خواندن و نوشتن، حساب و اعداد را به کودکان خود بیاموزند. در هر خانه‌ای اگر بیش از یک کودک باشد، ما از طریق خواهران و برادرانمان نیز با مدرسه آشنا می‌شویم. از همین لحظات است که «ایده مدرسه» از ابتدای تولد برای بچه‌ها ظاهر می‌شود. امروزه «بچه مدرسه‌ای»، عبارتی آشنا برای خانواده هاست. بچه مدرسه‌ای ها، مدرسه را به داخل خانه می‌آورند و کودکان از همان درون منزل، مدرسه را از نزدیک تجربه می‌کنند. از این رو همه ما از همان ابتدای کودکی مان با مدرسه آشنا می‌شویم؛ درست به همان طریقی که «خانه‌ی پدری» برای ما معنا می‌شود.

علاوه بر این مدرسه به مثابه مولفه ساختاری در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه امروزی تنیده شده است. مدرسه امروزه دیگر تنها نهاد آموزشی نیست، بلکه پدید‌ه‌ای است که با کلیت زندگی ما در آمیخته است.  اگر از این زاویه به مدرسه نگاه کنیم، آنگاه به اهمیت اجرای سازنده‌ی چیزی که ما به آن مدرسه می‌گوییم آشکار می‌شود. مدرسه از مولفه‌های مختلفی تشکیل و ترکیب شده است: معماری و ساختمان، مدیران و معلمان، دانش‌آموزان، تجهیزات و امکانات، سازمان مدرسه، بخشنامه‌ها و آیین نامه‌ها، روش‌های تعلیم و تربیت، آیین و رسوم مدرسه، اولیا ، اشیای گوناگون مدرسه مانند تخته سیاه، میز، نیمکت‌ها، انواع فناوری‌ها، شبکه اینترنت، رایانه‌ها، دوربین‌ها، اتومبیل‌ها و انواع هنرها از هنرهای بکار رفته در طراحی و معماری فضای کالبدی مدارس تا هنرهایی که در مدرسه تولید می‌شود یا آموزش‌ داده‌می‌شوند و در نهایت متن و کتاب‌های درسی. اینها سیاهه ای  از مدرسه‌اند، ما اگر بخواهیم مدرسه نقش سازنده در تعیین سرنوشت فردی و جمعی ما ایفا کند باید بتوانیم تک‌تک اجزا و مولفه‌های مذکور را به گونه‌ای بکار ببریم که این اجزا بتوانند ساختار مدرسه را به نحو فعال، تاثیر گذار و مولد در خدمت زندگی انسانهای قرن بیستم درآورند. ما باید تمام مولفه‌های مدرسه را بعنوان مدرسه تعریف کنیم. هر جز مدرسه تمام مدرسه است. به این معنا که معماری مدرسه با هدف‌ها، کار کردها و انتظارات آشکار و پنهان ما از آموزش مدرسه‌ای تناسب داشته باشد. اگر  کالبد معماری مدرسه به شیوه‌ای ترغیب کننده ی یادگیری و یاددهی نباشد، ما هر قدر هم بر کیفیت متن‌های آموزش و درسی تاکید کنیم و یا آن را تغییر دهیم و یا کلیت برنامه درسی را متحول سازیم، باز همچنان جایی از کار می‌لنگد. در و دیوار مدرسه درست مانند کتاب‌ها در یادگیری یاددهی دانش‌آموزان تاثیر گذارند.

ما اگر نتوانیم بین مجموع مؤلفه‌هایی که بیان کردم نوعی رابطه‌ی عملکردی یا کارکردی مناسب برقرار کنیم، نظام مدرسه‌ای از هم گسیخته خواهد شد. از این‌رو مسئله روابط بین میان اجزای مدرسه بیش از خود اجزا اهمیت دارد؛ مانند رابطه بین معماری و کالبد فیزیکی مدرسه با متن‌های درسی، رابطه بین آیین‌ها و رسوم مدرسه‌ای: آیین‌های رسمی یا غیر رسمی- با برنا‌مه‌ی درسی یا رابطه بین والدین و سازمان و مدرسه و به همین ترتیب روابط دیگری که بین مجموع اجزا وجود دارد. برای کار آمد ساختن آموزش مدرسه‌ای نمی‌توان تنها با تکیه بر برخی از اجزا، کلیت نظام مدرسه‌ای را اصلاح کرد. ما معمولا عادت کرده‌ایم اجزای دم دست‌تر و قابل تغییرتر را مداوم کنترل و دستکاری کنیم. برای مثال کتاب‌های درسی به عنوان یک مؤلفه‌ قابل کنترل، تغییر و دست‌کاری به سادگی هراز چندگاهی بازنویسی می‌شوند، اما ما از این نکته غفلت می‌ورزیم که «معماری مدرسه» نیز متن فرهنگی است که انباشته از نشانگان و رمزگان گوناگون است.  دانش‌آموزان همان طور که کتاب‌های فارسی وتعلیمات مدنی را رمزگشایی و تعبیر و تفسیر می‌کنند، به همان ترتیب از شکل و معماری مدرسه تعبیرها و برداشت‌های خود را می‌آفرینند. یا مسئله مهم روابط بین اجزا مدرسه که به آن اشاره کردیم «متن فرهنگی» دیگری است که دانش‌آموزان در درون این متن زندگی می‌کنند. «تجربه‌های زیسته» دانش‌آموزان از درون این متن فرهنگی و روابط بین اجزا مدرسه شکل می‌گیرد. به همین دلیل تجربه‌ی گرم روابط بین اجزا شاید بیش از هر چیزی دیگری در شکل دادن به شخصیت دانش‌آموزان تاثیر می‌گذارد.

با توجه به نکاتی که توضیح دادم باید در زمینه آموزش مدرسه‌ای به یک «نگرش کل نگر» یا چیزی که من آن را «رویکرد فرهنگی» می‌گویم، برسیم. رویکرد کل نگر یا فرهنگی عبارت است از فهم پدیده‌های انسانی و  اجتماعی با توجه به نقش و جایگاهی که آن پدیده‌ها در بستر کلی  که در آن قرار گرفته‌اند دارد. ما نمی‌توانیم هیچ پدیده انسانی را به صورت امری مستقل، منتزع و مجزا فهم کنیم. آموزش در مدرسه اعم از آموزش درس ریاضی، انشا، ادبیات فارسی یا تعلیمات اجتماعی، نمی‌تواند بصورت مجزا و مستقل ازکل نظام مدرسه‌ای فهم شود.

با توجه به نکاتی که تا اینجا به عنوان مقدمه مطرح شد باید از منظر فرهنگی یا کل نگر به مقوله‌ی آموزش، یادگیری و یادهی نگاه کنیم. این که چگونه درس تعلیمات اجتماعی را یاد دهیم یا یاد بگیریم، بستگی دارد به درکی که ما از آموزش این درس یا آموزش به طور کلی داریم. اگر ما رویکرد فنی یا فن سالارانه به آموزش داشته باشیم و بر این باور باشیم که  با اصلاح یا تغییر «فنون تدریس» یا حتی اصلاح تدوین و تالیف کتاب‌های درسی، می‌توانیم امر آموزش را اصلاح کنیم، در آن صورت تحلیل و تفسیر ما از آموزش یک درس، برای مثال درس تعلیمات اجتماعی، کاملا متفاوت از هنگامی خواهد بود که ما رویکرد فرهنگی به آموزش داریم. من گمان می‌کنم مهمترین رویکرد غالب در نظام مدرسه‌ای در ایران در تمام دروان گذشته قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن، رویکرد فن سالارانه بوده است. نظام آموزش و پرورش و مدیریت آن با توجه به اختیاراتی که در زمینه تهیه و تدوین کتاب‌های درسی داشته است و با توجه به اینکه تغییر یک جز بسیار آسانتر، کم هزینه‌تر و سریعتر از ایجاد تغییر یک پارچه در کلیت اجزای نظام آموزشی است، همواره گرایشی آشکار و پنهان به مدیریت متن درسی داشته است. یعنی به جای مدیریت همه‌ی متن های آشکار و پنهان در نظام آموزشی، تنها متن درسی عموما در دستور کار برنامه‌های اصلاح و تغییر آموزش مدرسه‌ای بوده است.

منظور من در اینجا این نیست که اجزا دیگر مدرسه تغییر نکرده است. مسلما در طی قرن گذشته، تمام اجزاء مدرسه در طول زمان به تدریح تغییر کرده است و این تغییرات تا حدودی محصول برنامه‌های مدیریت آموزش و پرورش بوده است، اما آن تغییرات نیز در چارچوب نگاه فن سالارانه هر کدام به صورت مستقل و مجزا انجام شده‌اند. رویکرد کل‌نگر و فرهنگ محور بر این باور است که ما باید بتوانیم اجزا گوناگون مدرسه را به مثابه یک کل موضوع بحث و برنامه‌های خود قرار دهیم. هر جز مدرسه به مثابه تمام مدرسه است. هر تصمیم آگاهانه یا ناخودآگاهانه که در نظام  مدرسه‌ای اتخاذ می‌شود باید بتواند هر جز را به مثابه یک کل در نظر گیرد. تنها از این طریق است که می‌توان به تدریج مدرسه را کار آمدتر ساخت.

اکنون اجازه دهید وارد بحث اصلی مورد نظر ما یعنی بررسی درس تعلیمات اجتماعی شویم. درس تعلیمات اجتماعی چه اهداف و وظایف آشکار و پنهانی را در نظام آموزش مدرسه‌ای دنبال می‌کند؟

درس تعلیمات اجتماعی همان طور که از عنوان آن پیدا است به زندگی روزمره جمعی و فردی ما می‌پردازد. ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی تلاش می‌کنیم تا راه های زیستن در جامعه‌ی امروز را به فرزندان خود آموزش دهیم، اینکه زندگی اجتماعی چیست؟نهادها و سازمانهای اجتماعی کدامند؟ جایگاه فرد در جامعه چگونه است؟ او چه نقش هایی در زندگی اجتماعی دارد؟ چه انتظارات از او می‌رود و متقابلا نظام آموزشی چه حقوق، امتیازات و امکاناتی در اختیار فرد می‌گذارد؟ درس تعلیمات اجتماعی به منظور کمک به شکل دادن به «تخیل اجتماعی» دانش‌آموزان ارائه می‌شود. تخیل اجتماعی دانش‌آموزان عبارت است از ذهنیت و قابلیت‌های ذهنی که دانش‌آموزان از نظر شناختی، عاطفی و رفتاری به دست می‌آورند تا به کمک آن بتوانند تصویری از خود و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، بیافرینند. درس تعلیمات اجتماعی، درس یادگیری‌های اجتماعی دانش‌آموزان است، یعنی مجموعه‌ای از مهارت‌ها  و قابلیت های گوناگونی که دانش‌آموزان باید برای زندگی جامعه امروز بدست آورند تا بتوانند بعنوان یک فرد زندگی موفق، سالم و سعادتمندی داشته باشند، در عین حال بتوانند به سلامتی و سعادت دیگران و جامعه نیز کمک کنند. ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی تلاش می‌کنیم تا تخیل اجتماعی دانش‌آموزان را در زمینه جامعه خود و در عین حال جامعه جهانی شکل دهیم؛  به ویژه که در دنیای امروز به کمک رسانه‌ها و فرایند‌های جهانی شدن دیگر هر شهروند نه تنها در جامعه خود بلکه در کلیت جهان زندگی می‌کند. از این رو ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی باید بتوانیم تخیل دانش‌آموزان را به گونه‌ای پرورش دهیم که بتوانند رابطه جامعه خود با را با جهان درک کنند، موقعیت خود را در جامعه جهانی بشناسند، و در عین حال دانش‌آموزان باید تخیل اجتماعی را بدست آورندکه بتوانند به کمک آن کم و بیش الگوها و قواعد پیش بینی پذیر رفتار اجتماعی و زندگی را در جامعه بیاموزند.

دانش‌آموزان به هر حال از راه های گوناگون مانند رسانه‌ها، معاشرت‌ مناسبات‌های اجتماعی، تجربه‌های گوناگون اجتماعی و از جمله کتاب‌های درسی و درس تعلیمات اجتماعی می‌آموزند که چگونه جامعه را تحلیل کنند.

تخیل اجتماعی دانش‌آموزان نه تنها شامل تصورات آنها از جامعه و با پیش‌بینی‌های آنها از آینده زندگی اجتماعی‌، بلکه شامل «شیوه‌های تحلیل زندگی اجتماعی» نیز می‌شود. مفاهیمی که دانش‌آموزان باید در ذهن خود بیاموزند تا به کمک آن زندگی اجتماعی را تحلیل و تفسیر کنند. آموزش «شیوه‌ تحلیل زندگی اجتماعی» به دانش‌آموزان وظیفه‌ای است که درس تعلیمات اجتماعی  بر عهده دارد. دانش‌آموزان ما نیاز دارند برای زیستن به عنوان یک شهروند قرن بیست و یکمی، ذهن کنجکاو، پرسشگر و تحلیل‌گری داشته باشند. من در اینجا از واژه "زندگی اجتماعی" به عنوان یک مفهوم کلی استفاده می‌کنیم. اگر بخواهیم مصادیق و اجزا این مفهوم و را باز کنیم شامل مجموعه وسیعی از امور می‌شود: زندگی خانوادگی، زندگی اقتصادی و کسب و کار، زندگی سیاسی و مشارکت در تعیین سرنوشت جمعی، زندگی فرهنگی یعنی شیوه‌های تولید و مصرف فرهنگ و هنر، زندگی تاریخی یعنی شیو‌ه تعامل با گذشته، نحوه درک از میراث فرهنگی، زندگی طبیعی یعنی شیوه تعامل با طبیعت و محیط زیست. اینها همه  اجزایی از عبارت کلی زندگی اجتماعی هستند. کل نظام آموزشی وظیفه دارد از راههای گوناگون از جمله درس تعلیمات اجتماعی وظیفه دشوار شکل دادن تخیل اجتماعی دانش‌آموزان و شیوه‌های تحلیل و تفسیر زندگی اجتماعی را آموزش دهد.

تحقق این مجموعه اهداف، وظایف و انتظارات از درس علوم اجتماعی نیازمند چه نوع بینش، دانش و مهارت‌هایی است؟

تحقق چنین وظیفه دشواری نیازمند دانش بسیار توسعه یافته، پیچیده، ظریف و غنی است.  معلمان، مدیران، برنامه‌ریزان و مولفان کتابهای درسی و همه کسانی که دست‌اندکار آموزش دروس به ویژه درس تعلیمات اجتماعی هستند، تنها زمانی می‌توانند این درس را تا حدودی با موفقیت  به دانش‌آموزان ارائه کنند که تمام اجزا مدرسه هماهنگ، ترغیب کننده و آموزش دهنده نکاتی باشند که در زمینه‌ شکل دادن به تخیل اجتماعی دانش‌آموزان برای زندگی اجتماعی و شیوه های تحلیل و تفسیر آن لازم است.

باید این نکته را به یاد داشته باشیم که امروزه در نتیجه پیشرفت‌هایی که در زمینه برنامه درسی و مباحث آموزش در سطح ایران و جهان انجام شده است بسیاری از نکات برای ما دیگر به‌صورت امری بدیهی و آشکار درآمده است. برای مثال همه ما امروزه می‌دانیم که با روش‌های انتقال اطلاعات و تکیه بر آموزش حافظه‌محور نمی‌توانیم هیچ‌چیزی را به دانش‌آموزان آموزش دهیم. از جمله نمی‌توانیم تعلیمات‌اجتماعی را باتوجه به اهداف و مسئولیت‌های سنگین آن به دانش‌آموزان یاد دهیم. این گزاره عمومی و بدیهی را دیگر نه‌تنها محققان آموزش‌‌وپرورش و بلکه حتّی مردم عادی نیز می‌دانند. مردمانی که سالیان طولانی وقت خودشان را صرف "از بر کردن" یا به‌خاطر سپردن اطلاعات کتاب‌های درسی به‌منظور گذر از آزمون‌ها و امتحانات مختلف تجربه کرده‌اند، دیگر خوب به ناکارآمدی و روش آموزش حافظه‌محور پی برده‌اند.

ما همچنین می‌دانیم که معلم تنها یکی از عوامل تأثیرگذار در فرایند یادگیری - یاددهی دانش‌آموزان است. همة ما از این واقعیت آگاهیم که چیزهایی که در دوران مدرسه از دوستان و همکلاسی‌ها آموخته‌ایم نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری تخیل ما داشته است. تجربه‌های مدرسه بسیار تأثیرگذارتر از امتحانات مدرسه و یا کتاب‌های درسی بوده‌است. اغلب ما - اگر نگوییم همه - دیگر چیزی از محتوای کتاب‌های درسی به خاطرمان نمی‌آید، امّا همه‌ ما کمابیش جزئیات فراوانی از تجربیات مدرسه داریم. بنابراین یکی از گزاره‌های عمومی جاافتاده برای آموزش این است که نباید معلمان را آموزگاران یکه و تنهای مدرسه بدانیم.‌ در مدرسه همه آموزگارند، دانش‌آموزان، معلمان،‌ مدیران، ناظمان کتاب‌های درسی، دوستان، والدین و ساختار مدرسه و معماری مدرسه، رایانه‌ها  و بسیار چیزهای دیگر.

سومین نکته‌ای که در زمینه آموزش برای همه‌ما دیگر آشکار شده‌است این است که آموزش تنها زمانی اتفاق می‌افتد که دانش‌آموزان نه تنها از لحاظ عقلی و شناختی بلکه لحاظ عاطفی و احساسی درگیر آموزش شوند. آموزش تنها با هدف ایجاد تحول در وجوه شناختی یا رشد عقلانی دانش‌آموزان صورت نمی‌گیرد، بلکه دانش‌آموزان و یا دانشجویان زمانی می‌توانند تغییرات ناشی از آموزش را در شخصیت خود تجربه کنند که وجوه عاطفی و رفتاری در کنار وجوه عقلانی و شناختی هم‌زمان رشد کند.

آموزش باید نقش مجموعه عوامل را درنظر گیرد نه یک عامل مشخص را. اکنون ما می‌توانیم درباره آموزش درس تعلیمات‌اجتماعی نیز همین قواعد را مبنای تحلیل خود قرار دهیم. برای آموزش درس تعلیمات اجتماعی البته باید این نکته را در نظر گرفت که تا حدودی هر درسی با توجه به محتوایش فرایندها، فضاها و فنونی ویژه‌ای را برای آموزش می‌طلبد. مسلماً درس ریاضیات کمتر از درس تعلیمات‌اجتماعی در زندگی اجتماعی ارتباط دارد، اگرچه نباید در این زمینه مبالغه کرد و نقش ریاضیات را در زندگی اجتماعی نادیده گرفت، یا ابعاد اجتماعی ریاضیات را دست‌کم دانست.

اگرچه در اینجا نیز نباید جایگاه و نقش علوم را در زندگی اجتماعی و ابعاد اجتماعی علوم را دست‌کم گرفت. گمان می‌کنم این گزاره نیز مثل سه گزاره قبل از امور بدیهی شده امروز ماست: اینکه باید بین محتوای دروس و شیوه‌های آموزش تناسب و هماهنگی لازم برقرار باشد. همچنین باید به این نکته نیز آگاه باشیم که هر درسی دارای مزیت‌های نسبی است که این مزیت‌های نسبی می‌تواند فرایند آموزش یادگیری ویاددهی را شیرین و دلپذیر کند. دانش‌آموزان گاهی برای شوخی و خنده می‌گویند درس شیرین ریاضی؛ در لحن آن‌ها نوعی تمسخر و شوخی نهفته‌ است، این که ریاضیات سخت است. صفت شیرین در این جا تلخی یادگیری ریاضی را توضیح می‌دهد. اما واقعیت این است که می‌توان هر درسی را شیرین کرد، همان‌‌طور که ممکن است آن را تلخ کنیم.

جایگاه یک درس در جامعه و نظام آموزشی چه تاثیری در نوع نگاه و طرز تلقی دانش‌آموزان نسبت به لذت بخش بودن و اهمیت آن درس دارد؟

تلخی یا شیرینی آموزش به مهارت‌ها، دانش‌ها و روش‌های آموزش از یک سو، جایگاه درسی در کلیت فرایند آموزش دانش‌آموزان و دانشجویان از سوی دیگر و تلقی جامعه از درس بستگی دارد.

ریاضیات علی‌رغم تلخی یادگیری آن به‌عنوان یک درس جدی برای دانش‌آموزان محسوب و مطرح می‌شود. جدی بودن ریاضیات حاصل برداشت ما از جایگاه ریاضی در علم و دنیای مدرن است. البته همه‌ی نظام‌های آموزشی دنیا لزوما چنین برداشتی از جایگاه ریاضیات ندارند. به‌طور مثال "ماساکو وا تانابه" در کتاب «پرورش هنر استدلال» - که اخیراً به فارسی نیز ترجمه شده است - نشان می‌دهد که درس انشا برای نظام  مدرسه‌ای ایالات متحده آمریکا از همه دروس دیگر مهم‌تر است حتی از ریاضیات. اهمیت جایگاه درس انشاء نیز برای دانش‌آموزان آمریکایی پذیرفته شده است. این اهمیت به‌دلیل تلقی است که جامعه آمریکا از مفهوم خلاقیت دارد. انشاء می‌تواند به رشد ذهنی و تفکر خلاقه دانش‌آموزان کمک کند. در عین حال انشاء به‌عنوان ابزار اصلی یادگیری و یاددهی مهارت‌های خواندن و نوشتن است. همچنین در جامعه‌ای که نظام آموزشی معطوف به تولید علم است، درس انشا به‌عنوان راهبردی برای یادگیری مقاله‌نویسی اهمیت  اساسی دارد. دانش‌آموزان قرار است در آینده مقالاتی بنویسند و در مدرسه باید برای چنین وظیفه‌ای آماده شوند.

همچنین در جامعه‌ای که ارزش‌های فردگرایانه غلبه دارد، درس انشاء راهی برای خود بیان‌گری و تحقق فردیت ماست. آموزش انشاء در مدارس آمریکایی شیرین است چراکه جامعه گمان می‌کند انشا اهمیت دارد.  اگر بخواهیم درس تعلیمات اجتماعی شیرین شود ابتدا باید در نظام آموزشی و یا فرهنگ آموزشی، اهمیت درس تعلیمات اجتماعی پذیرفته شود.  ما می‌دانیم که امروزه در جامعة ایران و فرهنگ آموزشی ما، دروس جایگاه‌های متفاوتی از نظر اهمیت دارند. برخی دروس مهم، برخی مهم‌تر و برخی نیز کم اهمیت‌اند. درس تعلیمات اجتماعی معمولاً مانند درس انشا از جمله دروس مهم برای دانش‌آموزان ما یا حتی مدارس ما نیست. تجربه تاریخی نظام مدرسه‌ای در ایران زمینه شکل‌گیری تلقی‌های متفاوتی از دروس را به‌وجود آورده است.  به هر حال ما اکنون قریب به یک قرن است که نهاد مدرسه‌ای مدرن را تأسیس کرده‌ایم. در این یک قرن چیزهایی به‌تدریج شکل گرفته و در فرهنگ آموزش مدرن ایرانی به صورت گزاره‌های بدیهی پیش‌فرض ذهنیت ما را شکل می‌دهد. برای مثال یکی از این پیش‌فرض‌ها این است که انشاء درس مهمی نیست و تعلیمات اجتماعی اهمیت چندانی ندارد، و یا حتی درس  ادبیات و کتاب فارسی نیز چندان مهم نیست. به‌‌ بیان دقیق‌تر تمام دروسی که با حوزه جامعه انسان سرو کار دارند، اهمیت چندانی ندارد. تاریخ،  جغرافیا، تعلیمات اجتماعی ، فارسی و انشاء از جمله این دروس هستند. در مقابل دروسی که با علم به معنای مدرن آن یعنی Science مرتبط‌اند و یا درسی که با نوعی و فن‌آوری‌ها سروکار دارند و دروسی که به هر حال در نهایت در بازار دارای جایگاهی هستند و منجر به کسب درآمد می‌شوند، به‌عنوان دروس مهم  محسوب می‌شوند، ریاضیات، شیمی، فیزیک، علوم و دروس فنی مهم‌اند و یا حداقل در مقایسه با دروس انسانی و اجتماعی اهمیت بیشتری دارند. خانواده‌ها برای دروس غیر انسانی و اجتماعی سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کنند و دانش‌آموزان را ترغیب  و یا گاهی وادار می‌کنند که دروس فنی را بهتر و بیشتر یاد بگیرند. رسانه‌ها نیز در این زمینه به نوعی اهمیت بیشتری به دروس فنی  ریاضیات- شیمی، فیزیک و علوم می‌دهند در جامعه نیز مؤسسات آموزشی و آموزشگاه‌های خصوصی باتوجه به بازار موجود برای این دروس فنّی، خدمات آموزشی ویژه ارائه می‌کنند. اما ما آموزشگاه درس انشا نداریم کسی برای درس تعلیمات اجتماعی معلم خصوصی نمی‌گیرد.

دروس انسانی و اجتماعی به‌عنوان دروس درجه دوم در مقایسه با دروس درجه اول فاقد پایگاه اجتماعی هستند.  این امر یعنی هویت حاشیه‌ای یا درجه دومی دروس انسانی و اجتماعی تمام فرایند آموزش یادگیری و یاددهی این دروس را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.  بنابراین ما برای بهبود آموزش تعلیمات اجتماعی پیش از هر چیزی باید تلاش کنیم تا اهمیت و ربط این درس به زندگی  را به دانش‌آموزان- اولیا و مدرسه آموزش دهیم. تعلیمات اجتماعی قبل از آنکه نیازمند این باشد که آموزش داده شود. نیازمند آن است که آموزش آن، آموزش داده شود. برای جامعه ما و همچنین دانش‌آموزان هنوز این امر که باید تعلیمات اجتماعی را بیاموزند به‌عنوان ضرورت زندگی و یا نوعی نیاز تعریف نشده است. در کتاب‌های درسی رشته‌های انسانی و دروس انسانی - اجتماعی معمولاً در حد چند گزاره کلی در مقدمه کتاب چیزهایی برای توجیه اهمیت این درس می‌گویند، اما تنها در حد چند عبارت کلی و گذرا. در چنین شرایطی طبیعی است دانش‌آموزان ما نتوانند یک ارتباط عاطفی و منطقی با درس تعلیمات اجتماعی برقرار کنند. این مشکل نه‌تنها در مدارس بلکه در دانشگاه‌ها نیز وجود دارد. نظام آموزش عالی کشور نیز نتوانسته است اهمیت و ربط رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی را برای دانشجویان به نحو قانع‌کننده‌ای توجیه کند. ما باید برای موفقیت در آموزش دروس انسانی و تعلیمات اجتماعی در مدارس و دانشگاه‌ها به یک حرکت عمومی در رسانه‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و جامعه اقدام کنیم. حرکتی که بتواند برداشت تازه‌ای از جایگاه و نقش این دروس در ذهنیت اجتماعی ما به‌وجود آورد. در غیر این صورت مانند گذشته این دروس ارائه می‌شود، معلم هم به کلاس‌ها می‌رود، کتاب‌ها نوشته می‌شود، دانش‌آموزان میلیون‌ها ساعت عمر خود را به نام این دروس هزینه می‌کنند و میلیارد‌ها تومان سرمایه مالی سرمایه‌گذاری می‌شود، اما همه این نیروها هدر می‌رود. ما تا زمانی که نتوانیم به نحو قانع‌کننده‌ای خود را نسبت به نیازمان به آموزش و یادگیری و یاددهی دروس انسانی و اجتماعی متقاعد کنیم همچنان صحبت کردن از آموزش این دروس بیهوده است.

علاوه بر آنچه در مورد نگاه و طرز تلقی نسبت به درس تعلیمات اجتماعی گفتید چه موارد و نکاتی دیگری را باید مورد توجه قرارد داد تا این درس را بتوان موفق‌تر و جذاب‌تر کرد؟

برای موفقیت در درس تعلیمات اجتماعی ما باید به بسیاری از نکات دیگر نیز توجه کنیم. نکاتی که عدم توجه به هر کدام از آن‌ها می‌تواند تمام فعالیت آموزش را بیهوده کند. به خاطر داشته باشیم که تنها تأکید بر نقش معلم نمی‌تواند مشکل آموزش درس تعلیمات اجتماعی و یا هیچ درس دیگری را حل کند. علاوه‌بر اصلاح ذهنیت جمعی نسبت به درس تعلیمات اجتماعی، اصلاح تلقی ‌ما از "تعلیمات اجتماعی" نیز ضروری است. ما می‌توانیم محتواهای بسیار متفاوت و گاه متضادی را برای مفهوم تعلیمات اجتماعی در نظر بگیریم. اگر بخواهیم ذهنیت ما از تعلیمات اجتماعی اصلاح شود یکی از گام‌های اساسی این است که محتوای این درس به گونه‌ای باشد که به نیازهای واقعی و ضروری دانش‌آموزان پاسخ دهد، نیازهایی که دانش‌آموزان، خانواده‌ها و جامعه نیز آن‌ها را به‌عنوان نیاز اجتماعی بپذیرند. تا زمانی که نظام آموزشی گمان می‌کند که مهم‌ترین چیزی که درس‌های انسانی و اجتماعی مانند تعلیمات اجتماعی باید به دانش‌آموزان القا کند تنها معطوف به تربیت شهروندان متناسب با نظام سیاسی است و تنها به نیازهای سیاسی حکومت تکیه و تأکید دارد، به سختی ممکن است ما بتوانیم درسی مانند تعلیمات اجتماعی را به‌عنوان یک «نیاز اجتماعی مدنی» برای همگان تعریف کنیم. باید درس تعلیمات اجتماعی ضمن توجه به نیازهای سیاسی حاکمیت، نیازهای مدنی شهروندان را نیز به‌طور اساسی در نظر گیرد. این یک واقعیت بدیهی است که امروزه همه نظام‌های آموزشی در جهان به هر حال تلاش می‌کنند از طریق نظام مدرسه‌ای، شهروندانی سازگار با نظام سیاسی تربیت کنند اما باید در نظر داشت که شهروندان اولاً‌ به چه شیوه‌ای چنین تربیت سیاسی را باید بیاموزند و ثانیاً چنین تربیت سیاسی تا چه میزان و کجا باید جایگاه داشته باشد. دانش‌آموزان نیازهای گوناگونی دارند، تنها در صورتی ممکن است دانش‌آموزان و خانواده‌ها نسبت به نیازهای سیاسی یا تربیت سیاسی واکنش  متقاعد‌کننده‌ای نشان دهند که در درس‌ها و محتوای آن نوعی توجه همه‌جانبه به کلیت نیازها‌ی‌شان شده باشد. به تعبیر دیگر به این نتیجه برسند که درس‌هایی مانند تعلیمات اجتماعی تنها یکسویه و یک جانبه قصد ندارند به شهروندانی نگاه کنند. حتّی برای من اکنون در اینجا دشوار است بخواهم به سادگی درباره اینکه چگونه تعلیمات اجتماعی باید چندسویه و کمابیش بی‌طرفانه به همه نیازهای اجتماعی، فرهنگی و مدنی دانش‌آموزان توجه کند بحث را باز کنم، چراکه ممکن است برای عده‌ای از برنامه‌ریزان آموزشی ما منشأ سوءتفاهم شود. به هر حال محتوای تعلیمات اجتماعی باید به‌گونه‌ای باشد که برای مثال تکثر و تنوع فرهنگی نهفته در جامعه ایران را به‌نوعی در نظر گیرد. همچنین تعلیمات اجتماعی باید بتواند بینشی کمابیش تاریخی از کلیت تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران مطرح و ارائه کند. تعلیمات اجتماعی نباید صرفاً بر محور تاریخ سیاسی تدوین یا تدریس شود. محتوای تعلیمات اجتماعی باید بتواند به نوعی ارزش‌های مدرن و ارزش‌های سنتی را آموزش دهد که همنشینی این دو نظام ارزشی و تعامل آن‌ها با یکدیگر نشان داده شود.

واقعیت این است که جامعه ایران امروز مانند بسیاری از جوامع توسعه‌یافته دیگر تجربة خاصّ خودش از همنشینی سنتی و تجدد را دارد. درس تعلیمات اجتماعی نمی‌تواند یکسویه تجدد را مبنای آموزش خود قرار دهد، همان‌طور که نمی‌تواند به تجددستیزی بپردازد یا نمی‌تواند به جنگ سنت برود. به اعتقاد من «تجربه ایرانی تجدد» که به نوعی ترکیب و تلفیقی از سنت و تجدد است و عناصر مختلف ملی، مذهبی و مدرن با یکدیگر تلفیق شده‌اند باید در تعلیمات اجتماعی ملاحظه شود. نیازهای دانش‌آموزان، به‌عنوان نسل آینده‌ای که در یک جامعه‌ رو به تجدد زندگی می‌‌کند، نباید به گونه‌ای تعریف شود که واقعیت زندگی آنها انکار شود. به اعتقاد من ما باید دانش‌آموزان را آماده کنیم تا بتوانند با واقعیت اجتماعی ناشی از تعامل و هم‌نشینی سنت و تجدد آن گونه‌ای که در تجربه‌ی ایرانی ما آشکار شده است آشنا شوند.

نگاه من این است، سنت‌ستیزی نکنیم، تجددستیزی هم نکنیم. بنابراین تعلیمات اجتماعی باید بتواند این واقعیت زیستن در این چارچوب را نشان می‌دهد. در عین حال محتوای تعلیمات اجتماعی و دروس آن باید به‌گونه‌ای باشد که نوعی «امید اجتماعی» برای زیستن در دنیای امروز را تولید کند. انسان ایرانی در دوران‌های تاریخی گوناگون از جمله دوران معاصر توانسته است به شیوة خلاقانه و فعال، تجربه‌ خودش را از تجدد بیافریند و حافظه جمعی ما انباشته از خاطره‌ها، نشانه‌ها، ایده‌ها و نو‌آوری‌های گوناگون معاصر است؛ زبان ادبیات فارسی، هنرهای گوناگون سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی  جدید، شهرنشینی، شیوه زندگی امروزی و ابعاد گوناگون زندگی فردی و جمعی ما انباشته از نوآوری‌هایی است که انسان ایرانی در مواجه با دنیای امروز آن‌ها را خلق کرده است. امید اجتماعی که در تعلیمات اجتماعی باید به دانش‌آموزان انتقال یابد ناشی از ارائه تصویری از توانمندی‌ ما ایرانی‌ها در مواجهه با دنیای امروز باشد. اگر ما همچنان بر این ایده‌ها تأکید کنیم که جامعه‌ای در حال گذار هستیم و یا بر این ایده که سنت و تجدد با یکدیگر در ستیزند، و نیز این ایده که ‌ما یک کشور جهان سومی یا در حال توسعه هستیم، یا این ایده که ما غربزده ‌و مقلدیم و مفاهیمی از این نوع که گاهی در قالب نقد واقعیت موجود بیان می‌شود، امید اجتماعی را در خود از بین می‌بریم. به اعتقاد من بحث تعلیمات اجتماعی باید بتواند نوعی «توانمندی اجتماعی» در شهروندان و دانش‌آموزان ایجاد کند. توانمندی یعنی مجموعه مهارت های ذهنی, عاطفی و رفتاری که امکان زیستن را در جامعه امروز برای ما فراهم سازد. بنابراین محتوای تعلیمات اجتماعی یعنی هم محتوای کتاب درسی و هم محتوای کلاس درس باید به‌گونه‌ای شکل گیرد که به سوی توانمندسازی اجتماعی دانش‌آموزان حرکت کند.

البته باید به این نکته نیز توجه کنیم که تعلیمات اجتماعی مانند هر درس دیگری شامل سه متن درهم تنیده است: اول متنی که در کتاب‌های درسی ارائه می‌شود؛ دوم متنی که در کلاس درس تولید می‌شود و شکل می‌گیرد و سوم متنی که در محیط اجتماعی مرتبط با آموزش خلق می‌شود؛ در واقع متن اجتماعی تعلیمات اجتماعی.

همان‌طور که در بحث‌های گذشته نشان دادیم هر سه متن اهمیت دارند. اصلاح آموزش تعلیمات اجتماعی مستلزم این است که متن کتاب درسی,‌ متن کلاسی درس و متن اجتماعی تعلیمات اجتماعی متناسب با هم تغییر کنند. منظور من از متن اجتماعی همان جایگاه تعلیمات اجتماعی در ذهنیت جمعی مردم است. منظورم از متن کلاس درس تجربه‌ دانش‌آموزان از یادگیری و یاددهی در محیط کلاس درس و مدرسه است و منظور از متن کتاب درسی همان محتوایی است که مؤلفان کتاب‌ها تولید می‌کنند. به اعتقاد من اهمیت هر سه متن را باید در نظر داشته باشیم، گمان نکنیم که با اصلاح متن کتاب درسی می‌توانیم متن کلاس درس را هم اصلاح کنیم، یا گمان نکنیم با اصلاح متن کتاب درسی و متن کلاس درس می‌توانیم متن اجتماعی درس تعلیمات اجتماعی را هم تغییر دهیم، باید برای اصلاح هر سه مورد مبارزه کرد.

اگر این سه متن کتاب درسی ،کلاس درس و  متن اجتماعی را در نظر بگیریم، در این صورت روش‌های آموزش و یاددهی ویادگیری چگونه باید باشد تا این درس لذت بخش‌تر و موثر تر ارائه شود ؟

همان‌طور که در مباحث گذشته اشاره کردم یادگیری و یاددهی بیش از آنکه حافظه محور باشد باید تجربه‌محور شود. منظور من از تجربه، کلیّت احساس و ادراک آشکار و پنهان ما هنگام مواجهه با یک امر یا پدیده است. ما باید در نظر داشته باشیم که همه دروس از جمله تعلیمات اجتماعی برای دانش‌آموزان یک تجربه است. این تجربه می‌تواند شیرین یا تلخ، سازنده یا مخرب باشد. بنابراین باید به جای تأکید بر اینکه چه چیزی را به حافظه دانش‌آموز منتقل کنیم، به این بیاندیشیم که دانش‌آموزان چه تجربه‌ای را در این درس باید به‌دست بیآورند. تجربه‌ دانش‌آموزی مهم‌تر از حافظه‌ دانش‌آموز است. دانش‌آموزان در درس تعلیمات اجتماعی باید به نوعی خودآگاهانه‌تر زندگی اجتماعی را تجربه کنند. تمام آن ایده‌ها و اطلاعاتی که بعنوان دانش  ضروری برای زندگی اجتماعی از طریق کتاب درسی قرار است به دانش‌آموزان انتقال داده شود، باید به شکل یک واقعیت اجتماعی برای دانش‌آموزان تجربه شود. برای مثال دانش‌آموزان باید کلاس درس را مانند آزمایشگاه فرض کنند که در آن مناسبات اجتماعی، ‌چالش‌ها و مشکلات زندگی اجتماعی، فرصت‌ها و موقعیت‌های اجتماعی، نیازها، ضرورت‌ها و ابعاد دیگر زندگی اجتماعی دیده شود.

برای موفقیت در آموزش تعلیمات اجتماعی علاوه بر اصلاح ذهنیت جمعی و تحول در محتوای آن و همچنین تحول در بصری ساختن این درس، ضروری است که تعلیمات اجتماعی را به صورت تجربه اجتماعی به دانش‌آموزان یاد دهیم. منظور من از تجربه‌ اجتماعی عبارت است از استفاده از همه‌ی حواس دانش‌آموزان.  من به این نکته تأکید کردم. که چشم‌ها در دنیای امروز اهمیت پیدا کرده‌اند اما نباید از جایگاه قوه لامسه و تماس رو در رو، همه‌جانبه و تعامل در آموزش تعلیمات اجتماعی چشم‌پوشی کنیم.

ما معمولاً چیزهایی که در زندگی روزمره در حین ارتباطات چهره به چهره و رو در رو به دست می‌آوریم برای ما ماندگارتر وشیرین‌تراست تا چیزهایی که به واسطه یک رسانه یا واسطه‌های دیگر نصیب مان می‌شود. به نظر من برای آموزش تعلیمات اجتماعی باید دانش‌آموزان را به خیابان‌ها،‌ میدان‌ها، شهر، سازمان‌ها، نهادها و به عرصه‌های واقعی زندگی اجتماعی ببریم. کلاس درس برای آموزش درس تعلیمات اجتماعی، کافی نیست. دانش‌آموزان برای تعلیمات اجتماعی باید آزمایشگاه‌های اجتماعی متعددی را تجربه کنند.

البته لزومی ندارد برای چنین تجربه‌ای مثلا همه را به خیابان‌ها بکشانیم. ما ممکن است محیط مدرسه و حیاط مدرسه را به عنوان آزمایشگاه در نظر بگیریم و به گونه‌ای تعلیمات اجتماعی را آموزش دهیم که بچه‌ها بتوانند در درون مناسبات بین خودشان در محیط مدرسه ،ورزشگاه، محیط خانواده و یا محیط‌های اجتماعی که به‌طور طبیعی با آن‌ها سروکار دارند، درس‌های تعلیمات اجتماعی را تمرین کنند. باید آموزش تعلیمات اجتماعی براساس ایده «اجرای اجتماعی» تحقق یابد. منظور من از اجرای اجتماعی عبارت است از تمرین نقش‌های اجتماعی گوناگون که دانش‌‌آموزان درست مانند بازیگران یا هنر پیشه‌ها باید آن را احساس کنند. معلمان از این دیدگاه مانند کارگردانان فیلم‌ها هستند. هر معلم باید تلاش کند تا  از هر دانش‌آموز کلاس خود نقشی بگیرد. دانش‌آموزان در کلاس تعلیمات اجتماعی باید قواعد زندگی اجتماعی را بازی کنند؛ آن‌ها باید صحنه‌های زندگی اجتماعی را در آمفی‌تئاتر کلاس درس تمرین کنند.

بنابراین به اعتقاد من استفاده از روش‌های نمایشی و هنری برای اجرای درس‌های تعلیمات اجتماعی به مراتب بیشتر از خواندن و یا به‌ خاطرسپردن اطلاعات یا متن‌های درسی می‌تواند مؤثر و مفید باشد. به گمان من ما باید به نحو خلاقانه‌ای درس تعلیمات اجتماعی را آموزش دهیم. درس تعلیمات اجتماعی برای دانش‌آموزان باید چیزی شبیه نوعی اجرا در صحنه نمایش تجربه شود. از این دیدگاه دانش‌آموزان از همه حواس خود برای به یادگیری کمک می‌گیرند. قلب نیز در این بازی نقش مهمی دارد. نه فقط چشم‌ها و گوش‌ها و نه تنها پوست تن،‌ بلکه قلب ما باید آماده شود تا چیزی را تجربه کند.

علاوه بر نکات مذکور می‌توان از تحول در «شیوة بیانی» برای آموزش تعلیمات اجتماعی نیز سخن گفت. شیوة بیانی عبارت است از لحن کلامی که برای آموزش یک درس به‌کار می‌رود. لحن در اینجا نقش کلیدی دارد.  ما معمولاً در مناسبت‌های اجتماعی‌وگفت‌وگوهای روزمره زندگی اهمیت لحن را تجربه می‌کنیم. مثال معروفی است که می‌گوید من، ما، تو، دارای دلالت‌های ذهنی متفاوت هستند. یا گاهی گفته می‌شود. بنشین- بتمرگ و یا بفرما یک معنای آشکار اما سه معنای پنهان دارند. در همین زمینه یکی از اشتباهات جاافتاده درمورد آموزش تعلیمات اجتماعی در ایران این است که می‌خواهیم با نثر دانشگاهی مفاهیم اجتماعی را به دانش‌آموزان یاد دهیم. گویی دانش‌آموزان، دانشجویان دوره‌های دکتری درس جامعه‌شناسی هستند که قرار است با اندیشه‌های وبر،  هابرماس، گیدنز و فوکو آشنا شوند. وقتی لحن و شیوه بیان ما نثر دانشگاهی است، دیگر مهم نیست محتوای سخن و درس ما از چه کسی باشد و چه سخنی، اندیشمندان خارجی باشند مثل گیدنز و هابر ماس یا جامعه‌شناسان ایرانی مثل دکتر شریعتی، مهم این است که به طور کلی لحن کتاب‌های تعلیمات اجتماعی لحن شیرین، گرم ،صمیمی و مهربانی نیست. در نتیجه با همین روش‌های موجود که در آن از آموزش بصری کمتر کمک می‌گیریم و از آموزش مبتنی بر اجرا نیز استفاده نمی‌شود - و عمده تأکید ما بر استفاده از کتاب درسی و نوشتار به عنوان رسانة اصلی یادگیری و یاددهی است - حتی از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های رسانة نوشتاری به نحو اصولی و تأثیرگذار استفاده نمی‌کنیم وغلبة نثر دانشگاهی در حوزة آموزش مدرسه‌ای یکی از موانع یادگیری و یاددهی این دروس است، در این شرایط یادگیری رخ نمی دهد.

برای آموزش تعلیمات اجتماعی باید از یک زبان داستانی، تمثیلی و ادبی کمک گرفت. قرار نیست در درس تعلیمات اجتماعی ایده‌های آنتونی گیدنز یا شهید مطهری را انتقال دهیم، بلکه قرار است که دانش‌آموزان ما با دانش‌ها و مهارت‌های ضروری برای زندگی اجتماعی آشنا شوند. این دانش‌ها باید برای آن‌ها دلپذیر باشد. هر متنی به تعبیر رولان بارت باید تولید لذت کند، به اعتقاد من برای متن‌های مدرسه‌ای این لذت‌ باید به شیوه  مضاعفی تولید شود. درس‌های اجتماعی معمولاً به‌گونه‌‌ای نوشته می‌شوند که فاقد جذابیت بصری و لذت‌بخشی هستند. نه‌تنها در متن‌های مدرسه‌ای بلکه متن‌های دانشگاهی نیز باید به  شیوةای تولید شوند که برای دانشجویان، لذت‌بخش و گوارا باشند. یکی از دلایل حاشیه ماندن علوم اجتماعی و انسانی در نظام آموزش مدرسه‌ای و آموزش ‌عالی ما این واقعیت است که متن‌های علوم اجتماعی و علوم انسانی لذت‌بخش نیستند.  به عبارت دیگر این متن‌ها نه‌تنها باید مفید و متناسب با نیازهای‌ واقعی دانش‌آموزان و دانشجویان باشند، بلکه باید فایده‌مندی و ضرورت آن‌ها به گونه‌ای بیان شود که دانش‌آموزان با لذت این متن‌ها را تجربه کنند. برای لذت‌بخش کردن متن‌های تعلیمات اجتماعی ما می‌توانیم به میراث ادبی و هنری خودمان تکیه کنیم. برخی از بزرگ‌ترین شاهکارهای ادبی جهان به زبان فارسی تعلق دارند. ما چرا نباید از مثنوی، شاهنامه، حافظ، سعدی، بوستان و گلستان و دیگر شاهکارهای ادبی و یا شاهکارهای ادبی معاصر برای آموزش مفاهیم اجتماعی ضروری در دنیای امروز کمک بگیریم؟ چرا گمان می‌کنیم که دانش‌آموزان ما محکوم به خواندن نثرهای دانشگاهی هستند؟ نثرهایی که حتی برای دانشگاهیان نیز لذت‌بخش نیست.

چرا گمان می‌کنیم که دانش‌آموزان در یک فرایند «شکنجة‌ آموزشی» می‌توانند تعلیمات اجتماعی را بیاموزند. ما با روش‌های مختلفی دانش‌آموزان را مدام شکنجه می‌کنیم. خواندن یک نثر دانشگاهی برای دانش‌آموز دوره راهنمایی و یا ابتدایی دقیقاً نوعی اعمال خشونت نمادین است، که بی‌سر و صدا با نام علم و یا مدرسه بر روی دانش‌آموزان اعمال می‌شود. در حالی که می‌توان به کمک یک نثر ادبی و هنری خلاقه همان معانی را به دانش‌آموزان انتقال داد. برای مثال اینکه دانش‌آموزان به‌عنوان شهروندان از چه حقوق و وظایفی برخوردارند، آیا باید به کمک نثرهای دانشگاهی مفهوم حقوق و تکلیف یا مسئولیت را توضیح داد، یا اینکه می‌توان به کمک داستان، روایت، شعر مثل، تمثیل، به نوعی به دانش‌آموزان گفت که  از چه حقوقی به‌عنوان شهروند برخوردار است. آیا برای توضیح اینکه ما به‌عنوان یک شهروند قرن بیست و یکمی در ایران باید اطلاعاتی در زمینة تاریخ یا جغرافیای خود داشته باشیم، معنی‌اش آن است که باید  این اطلاعات تاریخی و جغرافی را لزوماً به کمک نثر مورخانه‌ای که مورخان می‌نویسند و یک نثر پیچیده‌ای که جغرافی‌دانان می‌نویسند بیان کنیم یا اینکه می‌توانیم در قالب داستان، تمثیل، شعر و روایات تشبیه استعاره و در کل یک نثر لذت‌بخش، حتی طنز و سرگرم‌کننده مفاهیم تاریخ، جغرافی و اقتصاد را به دانش‌آموزان منتقل کنیم. از این رو به گمان، من ما باید به یک تجدیدنظر کلی در زمینة نثر کتاب‌های درسی در حوزة تعلیمات اجتماعی و همه‌ی دانش‌های انسانی و اجتماعی بپردازیم.

این کار نه تنها آموزش را ساده‌تر و شیرین‌تر می‌کنند بلکه عملکردها و کارکردهای متن درسی را گسترده می‌سازد برای مثال اگر یکی از هدف‌های آموزش این باشد که ما دانش‌آموزان را به  نوعی با میراث فرهنگی خود آشنا کنیم، یک راه این است که برای آموزش میراث فرهنگی از  ریاضی یا تعلیمات اجتماعی با درس‌های دیگر به‌کمک بگیریم. فرم بیان ادبی کلاسیک یا ادبی معاصر می‌تواند در اینجا به کمک کند تا کل آن میراث ادبی، فرهنگی و هنری انتقال یابد. محتوا را می‌توان از چیز دیگر و اما فرم را می‌توان از میراث فرهنگی انتخاب کرد. یا اگر هدف ما این است که ارزش‌های دینی و اخلاقی را به دانش‌آموزان منتقل کنیم، لزومی ندارد که دانش آموزان تنها در درس تعلیمات دینی با دین آشنا شوند. دراینجا می‌توان به نوعی هنگام آموزش تعلیمات اجتماعی یا درس‌های دیگر با تعبیر در شیوه‌ بیان یا نثر این کار را کرد. اگر بنا داریم که دانش‌آموزان ما نوعی عرق ملی یا حس وطن‌خواهی داشته باشند باید به نحو لذت‌بخشی وطن، ملیت، ادبیات و هنرهای ما را در درس‌های مختلف و در زندگی روزمره مدرسه‌ای تجربه کنند. نمی‌توان از دانش‌آموزان انتظار داشت که در کلاس درس و متن درسی دائماً شکنجه شوند و با اشکال مختلف خشونت نمادینی که نثر کتاب‌های درسی دارند روبه‌رو شوند اما از طرف دیگر همچنان حس تعلق خاطر به میراث ادبی ، هنری یا به طور کلی میراث فرهنگی را تجربه کنند.

از این رو براساس رویکرد کل‌گرا یا فرهنگ محور باید متن درسی را از لحاظ سبک نگارش و فرم بیانی به‌گونه‌ای تغییر داد که با کلیت میراث فرهنگی و فرهنگی ایرانی هم‌خوانی داشته باشد.

دیده شدن در دنیای امروز بیش از شنیده شدن یا خوانده شدن اهمیت دارد. در دنیایی که هر روز بصری‌تر می‌شود و اهمیت چشم‌ها روز به روز به کمک تلویزیون‌ها و فیلم‌ها افزایش می‌یابد، در دنیایی که دائماً چشم‌های تربیت می‌شوند تا حساس‌تر باشند، در چنین دنیایی زندگی اجتماعی را باید به گونه‌ای آموزش دهیم که بتوان به کمک چشم آن‌ها را تجربه کرد.

در کلاس درس تعلیمات اجتماعی که چشم‌ها نقشی نداشته باشند، گوش‌ها نیز از شنیدن ناتوانند. به گمان من برای آموزش تعلیمات اجتماعی باید از تجربه‌ دیدن کمک بگیریم، فیلم‌ها، عکس‌ها و محصولات بصری یا متن‌های بصری اهمیت بیشتری باید در کلاس درس پیدا کند. ما کم‌کم در حال حرکت به سوی جامعه‌ای هستیم که واژگان به‌ویژه کلمات مکتوب اهمیتشان را دارند کم‌کم از دست می‌دهند. در دنیای کتاب‌ها و مطبوعات گفته می‌شود تلاش کنید تا از مینی‌مالزیم یا کوتاه‌نویسی استفاده کنیم. هر روز گفته می شود که خوانندگان حوصلة خواندن ندارند، بنابراین نویسنده‌ موفق کسی است که بتواند در کوتاه‌ترین عبارات بلندترین معنا را بیان کند.

 

معنای ضمنی مینی‌مالزیم‌ این است که واژه‌ها دیگر نمی‌توانند مانند گذشته شیرین باشند. حجمشان را کم کنید تا مزاحم ذهن ما نشوند و جلوی دست و پا را نگیرند. اما برعکس، دنیای تصویر روز به روز در حال بزرگ‌تر شدن است. هر روز برتعداد تلویزیون‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای و غیرماهواره‌ای افزوده می‌شود. دوربین‌های عکاسی از طریق موبایل‌ها و تلفن‌های همراه مانند ساعت مچی و کمربند بخشی از تجهیزات انفرادی ما شده‌اند. همه در حال تولید تصویریم. از این رو به گمان من در دنیای بصری شده امروز ضرورت دارد تعلیمات اجتماعی که با تصاویر اجتماعی زندگی ما‌ سر و کار دارد و هدف آن شکل دادن به «تخیل اجتماعی» ماست، بصری تر شود. من حتی می‌توانم توصیه کنم به جای کتاب درسی تعلیمات اجتماعی از یک فیلم استفاده کنیم و این کتاب را به صورت لوح تولید و ارائه کنیم.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 خرداد 1393 ساعت: 17:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

آموزش های برای پویایی سازمان های دولتی

بازديد: 503

سيستم‌هاي سنتي آموزش، عموماً به دليل فقدان ويژگي‌هاي كاربردي- پرورشي مورد نياز براي حل مسائل مغزافزاري سازمان‌هاي توليدي و خدماتي، فاقد توانايي و كارايي لازم در زمينه ايجاد بازارهاي دانش/ تجربه در سطوح مختلف بوده و نتيجه مستقيم آنها كم‌دانشي، بي‌تجربگي و عدم خلاقيت و نوآوري يادگيرندگان است.
جريان يك‌سويه يادگيري، مواد آموزشي غيرمرتبط و ايستا، انتزاعي بودن آموزه‌ها (ارتباط ضعيف آموزه با عمل يا رفتار مورد انتظار)، اثربخشي بسيار اندك و گاه درحد صفر، قطع جريان آموزش پس از اجراي آزمون (عدم استمرار و تكميل)، سيستم نامناسب ارزش‌گذاري (نمره‌دهي)، ناهمراستايي آموزش و زندگي، بي‌توجهي به پرورش استعدادها و مهارت‌هاي نوين، نمونه‌هايي از كاستي‌هاي اين نوع نظام‌هاي آموزشي به شمار مي‌آيند.
حال اگر مقصد نهايي و محل مصرف خروجي‌هاي هر نوع سيستم آموزشي/ پرورشي را حيطه‌هاي گوناگون توليدات فرهنگي، هنري و صنعتي بدانيم و اين فرض نه‌چندان بي‌ريشه را بپذيريم كه وظيفه‌غايي چنين نظامي: شكل‌دهي، تجهيز و آماده‌سازي نيروي انساني انديشمند، ماهر، خلاق، ايده‌پرداز و پاسخگوست، لاجرم مي‌بايستي بپذيريم كه نيروي انساني شاغل در سازمان‌هاي توليدي و خدماتي كنوني نيز علي‌القاعده بايد داراي همين ويژگي‌هاي به ظاهر آرماني، اما بسيار منطقي و ممكن باشند تا بتوانند در شرايط به شدت متغير و رقابتي عصر دانش‌مداري و تجارت آزاد، پايه‌هاي بقاي بنگاه‌هاي خويش را محكم و پايدار نگه دارند.
آيا سازمان‌هاي ما دست‌كم از لحاظ فلسفه، رويكردها، اهداف، برنامه‌ها، رويه‌هاي اجرايي و اثربخشي يادگيري، از چنين وضعيتي در حوزه امور آموزش خود، برخوردارند؟ آيا پيش‌بيني تشكيلات هزينه بر امور آموزش در سازمان‌ها، صرفاً نوعي پياده‌سازي تطابق لازم براي دريافت انواع گواهينامه‌ها و استانداردهاي بين‌المللي و يا ايجاد شخصيت اسمي و تبليغي در زمينه دانش‌محوري آنهاست؟ آيا نيازهاي شغلي، تطابق دانش و تجربه با وظايف محوله، توانايي‌هاي نظريه‌سازي و ايده‌پردازي، انديشه و رفتار خلاقانه، مهارت‌هاي حل مسئله و رفع بحران و... علت اصلي ايجاد امور آموزش در سازمان‌هاي پيشرو و دانشي نيست؟ براي رسيدن به اين نوع سيستم آموزش و پرورش كه بزرگ‌ترين سرمايه سازمان‌هاي برتر را تربيت و تقويت مي‌كند، چه كاري را بايد از كجا و با كدام راهكارها و خصوصيات مشخص، آغاز كرد؟

انتظارات سازمان از آموزش
امروزه، سازمان‌هاي آينده‌نگر با احساس حياتي و ارزشمند بودن مغزافزار و يا در واقع منابع انساني برتر، در پي جذب استعدادها، مهارت‌ها و خلاقيت‌هاي مورد نياز خويش و تقويت و توسعه مستمر آنهايند. ظهور و پاگيري اين رويكرد نوين، حاصل تجربيات تلخ گذشته در زمينه ناكارامدهاي: نظام‌هاي يادگيري استاد/ شاگردي، فرايندهاي غيرتخصصي توليد و عرضه، مديريت‌هاي بسته و انفرادي، سادگي بافت و مناسبات بازار، محدود و اختصاصي بودن اطلاعات و در نهايت تأثير مخرب ناهمپوشي‌هاي دانشي و تجربي نيروي انساني بوده است. تا چندي پيش، اطلاعات مختصر و مهارت اجرايي افراد، براي انجام وظيفه محوله كفايت مي‌كرد، چرا كه نيروي انساني تنها و تنها مجري انديشه و خواسته مدير خود بوده و قرار نبود در بهبودها، بهره‌وري‌ها، تصميم‌گيري‌ها، كنترل‌ها و... مشاركت و سهم داشته باشد. براي مدير، همين بسنده بود كه مجري، رأس ساعت مقرر در محل كار حاضر شود، كليدي را به كار اندازد، اهرمي را بچرخاند، ماده يا قطعه‌اي را به تعداد و اندازه مورد نظر شكل دهد، كاري به كار ديگر مراحل و زيرفرايندها نداشته باشد، مقررات و قوانين را رعايت كند و دردسري براي مسئولان خود به وجود نياورد. تفكر آن هم از نوع خلاق و انجام درست كار آن هم آميخته با ابداع و نوآوري، جزو وظايف افراد نبود. آنها هنگامي كه روال جاري را ادامه مي‌دادند، واجد شرايط پذيرفته شده و معيارهاي سنجش عملكرد بودند و هر نوع فعاليت خارج از اين محدوده، دخالت در امور سياست‌گذاري و مديريت همه چيزدان تلقي مي‌شد. در چنين وضعيتي، بديهي است كه نياز چنداني به آموزش‌هاي اصلي و تكميلي و حتي بازآموزي حين كار، احساس نمي‌شد و هر نوع فعاليت در اين زمينه، محدود به توصيه‌هاي مديريتي بود. اين تصوير خفقان‌آور، نمايي روشن از انتظارات سازمان‌هاي سنتي از نيروي انساني خود است؛ نوعي نظم پادگاني كه جايي براي خلاقيت معقول باقي نمي‌گذارد.
با تغيير شيوه‌هاي مديريتي، تحول و تعميق مناسبات كار، دگرگوني روابط توليد و بازار، ورود عامل تعيين‌كننده مشتري به عنوان شريك و نه خريدار صرف، اهميت حياتي كيفيت و هزينه در بقا و سرانجام، تغيير ساختار بينش و اهداف حاكم بر كسب و كار، انتظارات سازمان‌ها نيز از حدود دانش، بينش، تجربه و عملكرد نيروي انساني، تغيير يافت. در شرايط جديد، هر فرد در هر جايگاه سازماني و با هر نوع وظيفه محوله، مسئول بهبود مستمر رويه‌هاي انجام كار، ناظر و كنترل‌كننده فرايند توليد محصول يا ارائه خدمت، عضوي از گروه انجام كار و تصميم‌گيري تيمي، متعهد به شناسايي و حل مشكل، بخشي از فرهنگ سازماني و در نهايت ارجمندترين سرمايه سازمان تلقي مي‌شود. اين كاركنان، با توجه به موارد زير، از بيشترين بازده كاري/ فكري و عميق‌ترين ارتباطات فردي و سازماني برخوردارند:

ü شرح وظايف كاملاً شفاف و مشخصي دارند
ü از حدود اختيارات و دامنه محدوديت‌هاي خويش كاملاً آگاهند
ü عضو تيم (تيم‌هاي) انجام كار يا تصميم‌گيري هستند
ü در دوره‌هاي آموزشي كاملاً مرتبط به مشاغل خود شركت مي‌كنند
ü نظام ارزشيابي، ارتقا، پاداش‌دهي و تنبيه مدون و مشخصي بر سرنوشت سازماني آنها حاكم است
ü از سوي مديران خود، «ديده» و «شنيده» مي‌شوند
ü خود را در سرنوشت سازمان خويش، شريك مي‌دانند
ü در بازار دانش و تجربه فردي و سازماني، حضور فعال دارند
ü جانشين پرورند و دانش و تجربه پنهان خود را به دانش و تجربه كاربردي تبديل مي‌كنند
ü از فرصت، امكان و حمايت لازم براي بروز خلاقيت و نوآوري برخوردارند
ü مسئوليت‌پذيري و اعتماد بنفس بالايي دارند

بنابراين، بسادگي مي‌توان گفت كه: سازمان برتر انتظار دارد حاصل يادگيري ناشي از پياده‌سازي فرايند آموزش پويا، بتواند منجر به پرورش نيروي انساني «كارامد، دانشي، مجرب و خلاق» شود.

در آموزش پوياي سازماني، چه مي‌گذرد؟
سيستم آموزش پويا، نظامي از پيش تعيين شده يا نسخه‌اي معجزه‌گر براي الگوبرداري در هر نوع شرايط و براي هر نوع نياز نيست. در اين سيستم، تنها و تنها فلسفه، هدف و شيوه‌هاي يادگيري يكي هستند، اما ديگر موارد نظير: مواد، موضوع، فضا، ارزشيابي و اثربخشي آموزشي، تابعي از خواسته‌ها و نيازهاي برپاكننده سيستم است. به اين ترتيب، نمي‌توانيد به صرف كارايي و اثربخشي آن در موضوع يا سازمان و يا موردي خاص، متوقع باشيد كه عيناً همان كارايي و اثربخشي را در زمينه مشابه داشته باشيد. نكته مهمي كه نبايد از نظر دور داشت، اين است كه اجراي اين سيستم حتي براي يك نفر نيز تفاوتي با اجراي گروهي آن ندارد.

براي برپايي چنين سيستمي، مي‌بايستي:

1. رسالت و مأموريت سازمان متقاضي، به‌نحوي روشن و صريح تعريف شده باشد.
2. رويه‌ها و دستورالعمل‌ها، مشخص و اجرايي باشند.
3. شرح هر وظيفه، كاملاً مشخص و شفاف باشد.
4. حدود اختيارات و محدوديت‌هاي هر پست، مشخص و مدون باشند.
5. برنامه آموزش، داراي تمامي خصوصيات اصلي و فرعي موضوع و مواد آموزشي باشد.
6. برنامه آموزشي مورد نظر مطابق با نياز فردي و سازماني يادگيرنده باشد.
7. ياد دهنده يا «هم‌آموز» واجد شرايط- معتقد به شيوه آموزش پويا و نه كسي كه خود را با آن مطابق كرده باشد- براي برقراري جريان درست يادگيري وجود داشته باشد.
8. يادگيرنده، واقعاً- نه صرفاً به صلاحديد رؤسا- نيازمند يادگيري باشد.
9. سيستم ارزشيابي مطابق با اين نوع آموزش، برقرار و مورد تأييد سازمان باشد.
10. نتيجه آموزش، در محيط سازمان و يا محيطي مشابه، قابل موردكاوي و تمرين عيني و عملي باشد.
11. تمامي افراد فعال در حيطه واحد مربوطه را- فارغ از پست و مقام سازماني آنها- در بربگيرد.
12. سرعت و فوريت در يادگيري، تنها ملاك و يا اصلي‌ترين معيار اجراي آموزش نباشد.
13. حدنصاب تعداد يادگيرندگان، ملاك برگزاري دوره آموزشي نباشد.
14. يادگيري، بخشي از كار و وظيفه يادگيرنده، تلقي شود.

اجازه بدهيد تا موارد چهارده‌گانه ياد شده را در قالب مثالي مشخص، عينيتي بيشتر دهيم.

مثال
فرض مي‌كنيم كه رسالت و مأموريت يكي از شركت‌هاي خودروسازي در خاورميانه، عرضه محصول با بالاترين كيفيت، كمترين قيمت به مشتريان منطقه و بخشي از بازار اتحاديه اروپاست. كاركنان بخش فروش و بازرگاني اين شركت، از تمامي رويه‌ها، دستورالعمل‌ها، شرح وظايف و اختيارات و محدوديت‌هاي خويش آگاهند و به دليل رعايت TQM در سراسر شركت، كنترل‌كننده و ناظري هوشيار براي حفظ و ارتقاي كيفيت محصولاتي هستند كه بايد عرضه شوند. با تمام اين احوال، آنها به‌رغم تلاش شبانه‌روزي در گروه‌هاي كاري و احساس مسئوليت فراتر از حد انتظار در انجام وظايف خود، شاهد افت فروش و كاهش سهم بازار شركت خود در سطح ملي و منطقه‌اي بوده و حضور بسيار كمرنگي آن هم تنها در بازار قطعه اروپا دارند. اين در حالي است كه محصولات شركت از كيفيت مطلوبي برخوردار بوده و مزيت‌هاي رقابتي آنها كم از محصولات رقبا نيست.

براساس يافته‌هاي واحد تحقيق شركت، ريشه‌هاي احتمالي مشكل اين بخش، در موارد زير فهرست شده است:

1. محصول، مطابق با خواسته و نياز مشتري نيست
2. رويه‌ها و دستورالعمل‌هاي بازاريابي، فروش و خدمات پس از فروش، نادرست‌اند
3. كاركنان بخش بازرگاني و فروش فاقد مهارت‌هاي نوين مديريت ارتباط با مشتري هستند
4. زمان و شيوه عرضه محصول مناسب نيست

براساس تحقيقات بعدي، مشخص شد كه محصول از مطابقت لازم با خواسته‌هاي مشتري برخوردار بوده و در زمان مناسب به بازار معرفي و عرضه شده است، اما ريشه مسئله در دو بخش:

الف- رويه‌ها و دستورالعمل‌هاي بازاريابي و خدمات پس از فروش
ب- ضعف كاركنان در زمينه مديريت ارتباط با مشتري

همچنان به قوت خود باقي ماند. در اولين بررسي، اين‌طور نتيجه گرفته شد كه در صورت آموزش مديريت ارتباط با مشتري، مي‌توان رويه‌ها و دستورالعمل‌هاي بهتري تدوين كرد. بنابراين، قرار شد يك دوره آموزشي در زمينه ياد شده براي كاركنان اين بخش برگزار شود. به اين منظور، پيشنهادهاي زير در گروه برنامه‌ريزي امور آموزش شركت، ساپكو مطرح شد:

1. الگوبرداري از رويه‌هاي شركت‌هاي موفق و ارائه نتايج به كاركنان
2. دعوت از اساتيد بازاريابي براي تدريس اصول و فنون مورد نظر
3. تدوين دوره آموزشي خاص و منطبق با وضعيت شركت
4. خلاصه‌گيري از رويه‌هاي جاري موفق در ديگر شركت‌ها و ايجاد راهكاري واحد و بومي شده براي بخش مورد نظر
5. بازآموزي مهارت حل مسئله و تشكيل گروه خودآموز در بخش مورد نظر

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 خرداد 1393 ساعت: 12:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تجارت خانوادگی

بازديد: 587

چكيده:

مبحث تجارت خانوادگي با توجه به نقشي که خانواده در رشد وشکوفايي آينده فرزندان و همچنين ايجاد شغل و کار در اجتماع مي کنند در دوران اقتصاد سوم از مباحث علمي و روز دنياي اقتصاد وسياست جهاني است. براي شروع موفق و گسترش يابنده تجارت خانوادگي ، کار آفريني خانوادگي مي تواند بستر مناسبي فرا روي افراد جامعه قرار دهد.
بحث کارآفريني به طور اعم و کار آفريني خانوادگي به صورت خاص در جهان شتابان امروز تا حدي رو به گسترش و پيچيدگي نهاده است که تحت عنوان مهندسي کار آفريني در دانشگاهها از آن ياد مي شود.در مقاله ذيل سعي شده است مبحث کار آفريني خانوادگي که مي تواند نقش عمده‌اي نسبت به ساير زمينه هاي تجارت خانوادگي در کشور ما داشته باشد بحث شود. در پايان هم با توجه به نقش زنان در خانواده و پتانسيل بالاي کارآفريني آنان که کمتر مورد عنايت جامعه سنتي ما قرار گرفته و مشکلات کار آفريني زنان در جامعه و خانواده ملاحظاتي آورده شده است.
مقدمه 
بنابر تعريف واژه نامه وبستر: «کار آفرين کسي است که متعهد مي‌شود مخاطره هاي يک فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره وتقبل كند».
در هرصورت آنچه تحت عنوان کار آفريني آورده شده موضوع بسيار مهم و مورد توجه جوامع امروزي است. چنانچه ازاين دوره تحت عنوان «عصر طلايي کارآفرينان» ياد مي‌شود. به عبارتي فرآيند خلق هرنوع پديده جديد با ارزش همراه با خطر پذيريهاي مالي، رواني و اجتماعي براي رسيدن به نتايج مطلوب و پاداش دهنده، رضايت خاطر و استقلال مالي را مي‌توان تعريف جديد کار آفريني دانست.
در اقتصاد آمريکا از سال 1995، 500 شرکت بيش از 5 ميليون کار را از دست داده اند ولي بيش از 34 ميليون کار جديد ايجاد شده است. در سال 1996 شرکتهاي کوچک يا غزالها ( “Gazelles”بنابه تعريف ديويد بيريچ شرکتهايي با حداقل100 هزار دلار سرمايه وسود 20 درصد ساليانه كه به‌مدت پنج سال امتداد داشته باشند) باعث ايجاد 94 درصد از توليد کار خالص بوده اند و کمتر از يک سوم اين غزالها در فناوري بالا، شرکت داشته اند. تجارتهاي کوچک 52 درصد از نيروي کار خصوصي را به خدمت گرفته اند و 47 درصد فروش و 51 درصد توليد ناخالص ملي را در بخش خصوصي بر عهده داشته اند.
کار آفريني به عنوان يك پديده نوين در اقتصاد نقش موثري را در توسعه و پيشرفت اقتصادي كشورها يافته است. كارآفريني در اقتصاد رقابتي و مبتني بر بازار امروزه داراي نقش كليدي است. به عبارت ديگر در يك اقتصاد پويا ، ايده‌ها‌، محصولات ، و خدمات همواره در حال تغيير هستند و در اين ميان كارآفرين است كه الگويي براي مقابله و سازگاري با شرايط جديد را به ارمغان مي آورد.از اين رو در يك گسترده وسيع تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد (مصرف كنندگان ، توليد كنندگان ، سرمايه گذاران) بايد به كارآفريني بپردازند و به سهم خود كارآفرين باشند. 
آنچه دراين رابطه اهميت دارد اين است كه باوجود اهميت روزافزون اين پديده و نقش فزاينده آن در اقتصاد جهاني كمتر به اين موضوع پرداخته مي‌شود. وضعيت اقتصادي كشور و تركيب جمعيتي امروزه بيش از پيش مارا نيازمند يافتن زمينه هاي پيشرو در صحنه اقتصادي مي كند و در اين راستا ضرورت داشتن مدل ، الگوها و راهكارهاي مناسب جهت آموزش ، تربيت و استفاده بهينه از نيروي فعال و كارآفرين بيشترمي‌شود. 
تجارت خانوادگي
اگر خانواده را از ديدگاه نهادي مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه مي‌رسيم كه كه خانواده از نظر كمي و كيفي مي‌تواند كانون اصلي انديشه كار و تلاش و پرورش روحيه خلق ايده و كار در افراد باشد. تحقق اين امر مستلزم توجه ويژه والدين به ابعاد و ساحتهاي حيات فردي فرزند از هنگام تولد تا زمان تكوين شخصيت اوست. 
ميزان تحصيلات، نوع شغل والدين، ساخت خانواده، روابط خانوادگي (خصوصاً رابطه والدين با فرزندان)، درآمد خانواده و ميزان برخورداري از امكانات رفاهي در شكل‌گيري «فرهنگ كار» در خانواده مي‌تواند تأثير داشته باشد. انسانهاي متفاوت، توانمنديهاي متفاوتي دارند كه اگر از همان دوران نوجواني در مسير مشخص هدايت شوند، ‌مي‌توانند با خلق ايده‌هاي جديد خود، تغيير در روند توليد و بالطبع تغيير در فرآيند تكنولوژي را آسان كنند.
طبق نظر پژوهشگران سه مزيت بر شرکتهاي خانوادگي که شروع به کار مي کنند مترتب است.
1 - حفظ اصول انساني در محل کار . شرکتهاي خانوادگي به راحتي مي توانند سطوح بالاتري از حس انسان دوستي را نسبت به شرکتهاي معمولي از خود نشان دهند.
-2 توجه به عملکرد دراز مدت . يک شرکت خانوادگي راحت‌تر از مديران، که بايد سالانه حساب پس بدهند، مي تواند به کارهاي دراز مدت بينديشد.
-3 تاکيد بر کيفيت: شرکتهاي خانوادگي مدتهاست که سند حسنه ارائه کيفيت و بها دادن به مشتري را حفظ کرده اند.
روانشناس: مانفرد کتس دووري، مزايا و معايب مربوط به شرکتهاي خانوادگي را مورد بررسي قرار داده است. در جدول ذيل يک نماي کلي از کارهاي اورا مشاهده مي کنيد. 
مراحل نهادينه كردن فرهنگ كارآفريني
خانواده به عنوان انتقال دهنده جبهه‌اي از اصطلاحات، آئينها و رفتارهاي اجتماعي مي‌‌تواند نقش ثمربخش خود را جهت آشنايي با مفاهيمي مثل: توفيق طلبي، استقلال طلبي وخطرپذيري در عرصه فعاليت اقتصادي و همسازي با واقعيتهاي كاري در جامعه، به اعضاي خود ارزاني دارد.
نوع نگرش والدين به دنياي پيرامون خود و چگونگي تجسم ارزشهاي اجتماعي براي فرزندان در شكل‌گيري آينده شغلي آنها، مي‌تواند راه را براي دستيابي به اقتصاد سالم هموار سازد. مثلاً چنانچه كسب موفقيت در جهت خلق ثروت و ايجاد فرصتهاي شغلي جديد به عنوان بخشي از ارزشهاي مورد نظر والدين براي فرزند به تصوير كشيده شود، نوجوان در چنين شرايطي ذهن خود را براي رسيدن به چنين موقعيتي آماده مي‌سازد. در ادامه چنين فرآيند ذهني، فرد به‌دنبال راههاي دستيابي به چنين موقعيتي است. او موقعيتهاي متفاوت را با هم مقايسه مي‌كند، شبيه‌سازي ذهني انجام مي‌دهد، به پرس و جو مي‌پردازد؛ و گاهي اوقات در نشريات،‌ كتب، محيط مدرسه و حتي مجالس سخنراني پرسشهاي ذهني خود را دنبال مي‌كند. آنگاه، فرد با آگاهي از ارزش كار و تلاش آماده است بخش بزرگي از خواسته‌ها، آرمانها و ارزشهاي مورد نظر خانواده خود را به محك تجربه بگذارد.


تعيين مسير شغلي 
فضاي درون خانواده، خصوصاً رهنمودهاي والدين به فرزندان، اين امكان را به آنها مي‌دهد تا با گسستن از عادات و تفكرات پيشين خود يا ساير افراد خانواده، رفتار جديدي را مورد كندوكاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعي نوين هماهنگ سازند. به شكلي كه بتوانند بر فراز خواسته‌ها و آرزوهاي ذهني خود و منطبق بر نظامهاي مدرن پرو بال بزنند و از نفوذ و سلطه انديشه و روشهاي سنتي در رفتار آتي خود بكاهند. در ادامه چنين روندي، نقش آفريني فرزند در درون خانواده معطوف به فرآيندهاي توليد و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در اين ارتباط، والدين با شناخت توانمنديهاي بالقوه فرزندان خود و هدايت آنها در مسير شغلي، نقش مهمي در شناسايي و پرورش افراد خلاق و كارآفرين در جامعه ايفاء مي‌كنند.
توانمندسازي
حمايت و تشويق والدين جهت يادگيري كاربرد فناوريهاي جديد از جمله فناوريهاي تكنولوژيكي و اطلاعاتي و معرفي مشاغلي كه امكان كسب درآمد بالا را براي فرزندان فراهم مي‌سازد، آنان را علاوه بر نقش‌آفريني در درون خانواده، به اهداف توسعه در سطح جامعه يعني كار مفيد و بهره‌وري بالا مقيد خواهد كرد. تغيير نگرشها و رفتارهاي كليشه‌اي در مورد ايفاي نقشهاي خانوادگي و اجتماعي و تشويق فرزندان به رفتارهاي مثبت اقتصادي و اجتماعي، آنان را افرادي كارآمد و هدفمند مي‌پروراند. زيرا پيروي از كليشه‌هاي سنتي و تكراري در عرصه كار و فعاليت، هم به خانواده و هم به جامعه صدمات جبران ناپذيري وارد مي‌سازد. به همين دليل، گذر از اين مرحله، تاثيرپذيري فرد از تغييرات جديد و پذيرش مسئوليت خطير اجتماعي به منظور ايجاد كسب و كار جديد و دسترسي به موقعيتهاي بهتر و جديدتر، از فرد يك انسان مستقل و توانمند مي‌سازد كه در عرصه‌هاي گوناگون زندگي ضمن پذيرش نقشهاي متفاوت مي‌تواند مفيد واقع شود.

راه‌اندازي و اداره كسب و كار اقتصادي 
در اين مرحله، فرد با ارزيابي مشاغل متناسب با خواسته‌هاي خود و خانواده، به خلق ايده در زمينه‌كار و فعاليت مي‌پردازد، چارچوب فكري خود را در قالب طرح كسب و كار به جامعه عرضه مي‌كند و سپس، با مديريت خود فعاليت اقتصادي را آغاز مي‌كند. در اين مرحله، والدين با استفاده از تجارب خود مي‌توانند فرزندشان را جهت اداره كسب و كار ياري كنند. هر چند ممكن است اين نياز صرفاً متوجه حمايت‌هاي مالي آنها نباشد. با ادامه حمايت خانواده و تقويت روحيه كارآفريني در فرزندان به منظور راه‌اندازي و مديريت كسب و كار اقتصادي توسط آنان، نتايج ذيل متوجه جامعه خواهد شد:
ـ ايجاد و توسعه اشتغال در بخشهاي اقتصادي كشور و به تبع آن استقلال اقتصادي خانواده‌ها
ـ دگرگوني در روند توليد با استفاده از تكنولوژي پيشرفته و به‌دنبال آن تغيير در فرهنگ مصرف
ـ تنوع شغلي و ايجاد رقابت گسترده در بازارهاي اقتصادي
ـ بسط و توسعه صادرات با اتكا ‌به منابع موجود در كشور
ـ كاهش نرخ بيكاري و تورم و بدنبال آن كاهش آسيبهاي اجتماعي در جامعه 
نقش زنان در تجارت خانوادگي
در جامعه امروز، زنان نقش مهم و در حال گسترشي در زمينه كسب و كار دارند. در سالهاي اخير، سهم زنان در كسب و كارهاي خصوصي به اندازه كارهاي دولتي روند رو به رشدي را طي كرده است. مثلا در آمريكا، از سال 1990 تا سال 1998، كارهايي كه توسط زنان اداره مي شود افزايش چشمگيري داشته است. با اين وجود زنان با موانع خاصي در كسب و كار مواجه مي شوند كه به‌تدريج بايد بر آنها غلبه كنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 خرداد 1393 ساعت: 12:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

حل ارور Unable to continue because of a hardware or system error در فتو شاپ

بازديد: 467

دو ستان عزیر امروز به یک مشکل و ارور در باز کردن فتو شاپ با عنوان 

Unable to continue because of a hardware or system error

برخورد کردم . و از اونجایی که هر وقت به مشکلی برمی خورم اولین کاری که میکنم سرچ راه حل در گوگل هست تصمیم گرفتم در گوگل سرچ نمایم . ابتدا فارسی سرچ کردم ولی راه حل هایی که داده بودند کارساز نبود از جمله حذف فونت .در نتیجه به سایت های خارجی مراجعه کردم و راه حل ساده اونو پیدا کردم . و تصمیم گرفتم در اینجا راه حلشو بذارم :

1- گرفتن همزمان دکمه های Ctrl+Alt+Shift 

2- در همین زمان که این دکمه ها رو پائین نگه داشتیم ، یک فایل فتو شاپ رو باز میکنیم ، حتما اون سه تا دکمه پائین باشن .

3-  در این هنگام با این پیغام موجه می شوید delete the Photoshop settings file 

4- گزینه yes  را در این هنگام بزنید .در این هنگام میتوانید براحتی فتو شاپو باز کنید .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 خرداد 1393 ساعت: 7:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

تحقیق درباره خلاقیت در مدیریت

بازديد: 691

خلاقیت در مدیریت

     خلاقیت دارای سه مؤلفه است: تخصص ، تفكر خلاق و انگیزش كه می تواند درونی و بیرونی باشد ، مدیران روی هر سه این خصوصیات می توانند اثر گذارند ولی بر روی انگیزش كاركنان بیشتر از دو مؤلفه دیگر تأثیر گذار هستند .   

با شتاب روز افزون تحولات و دگرگونیها در دنیای كنونی كه عصر اطلاعات و ارتباطات است و به دلیل بی‌ثباتی و تغییر پذیری و نیز غیر قابل پیش‌بینی بودن این تغییرات ، آنچه كه كشورهای جهان به ویژه كشورهای در حال توسعه را در جهت افزایش بهره وری و پیشرفت و ترقی آنها مدد می رساند ، همانا استفاده از فرصتها در رقابت با سایر كشورهاست و این امر میسر نمی گردد مگر با درایت و خلاقیت مدیران و نیز تاثیر مدیران در پرورش خلاقیت كاركنان كه با كمك یكدیگر در جهت رشد و بالندگی سازمان خود و در نتیجه ، جامعه بكوشند . از خلاقیت تعاریف متعددی شده است اما خلاقیت از دیدگاه سازمانی عبارت است از ارایه فكر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای كمیت یا كیفیت سازمان و نوآوری. افزایش خلاقیت در سازمانها می‌تواند به ارتقای كمیت و كیفیت خدمات ، كاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف منابع ، كاهش بورو كراسی، افزایش رقابت ، افزایش كارایی و بهره وری ، ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در كاركنان منجر گردد .نقش مدیر در پرورش خلاقیت ، تحریك و تشویق كاركنان، تفویض اختیار به كاركنان ، پیدا كردن ذهنهای خلاق و استفاده از خلاقیت دیگران است . نظام مدیریت مشاركتی با تكیه بر خود كنترلی كاركنان ، مشورت ، تشویق به ابتكار و احترام به افراد ، نقش مهمی در پرورش خلاقیت كاركنان ایفا می كند . تكنیك های خلاقیت گروهی شامل تحرك مغزی ، گردش تخیلی، تفكر موازی ، ارتباط اجباری ، شش كلاه تفكر ، از تكنیكهای مؤثر در تقویت تفكر خلاق هستند. خلاقیت دارای سه مؤلفه است: تخصص ، تفكر خلاق و انگیزش كه می تواند درونی و بیرونی باشد ، مدیران روی هر سه این خصوصیات می توانند اثر گذارند ولی بر روی انگیزش كاركنان بیشتر از دو مؤلفه دیگر تأثیر گذار هستند . با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری وجریان گسترده اطلاعات ، امروزه‌جامعه‌ما نیازمند آموزش‌مهارتهایی‌است‌كه با كمك آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. . هدف‌باید پرورش‌انسانهایی‌باشد كه‌بتوانند با مغزی‌خلاق‌با مشكلات‌روبرو شده‌و به‌حل‌آنها بپردازند. به‌گونه ای‌كه‌انسانها بتوانند به خوبی‌با یكدیگر ارتباط‌برقرار كرده‌و با بهره‌گیری‌از دانش جمعی‌و تولید افكار نو مشكلات‌را از میان‌بردارند. امروزه‌مردم‌ما نیازمند آموزش‌‌خلاقیت هستندكه با خلق‌افكار نو به‌سوی‌یك‌جامعه‌سعادتمند قدم‌بردارند.

رشد فزاینده‌ اطلاعات‌، سبب‌شده‌است‌كه‌هر انسانی‌از تجربه‌و علم‌و دانشی‌برخوردار باشد كه‌ دیگری ‌فرصت‌ كسب‌آنها را نداشته‌باشد، لذا به‌ جریان‌ انداختن ‌اطلاعات‌ حاوی‌ علم‌ و دانش‌ و تجربه ‌در بین‌انسانها یكی‌از رموز موفقیت‌ در دنیای‌ امروز است‌. هیچ‌كس‌قادر نیست‌ به‌ میزان ‌اطلاعات ‌واقعی‌هر كس‌كه‌ در گوشه‌ ذهن‌او نهفته ‌است ‌پی‌ببرد. این‌ اطلاعات ‌زمانی‌به‌ حركت‌ درمی‌آید كه‌ انگیزه‌ای ‌قوی‌‌سبب رها شدن آن به‌بیرون ‌ذهن می شود. در این‌مرحله‌ انسانها به ‌سرنوشت‌یكدیگر حساسند و در جهت‌ رشد یكدیگر می‌كوشند و در نهایت‌ سبب‌ می‌شود جریانی ‌از علم‌ و دانش‌و تجربیات‌ میان‌ آنها جاری ‌شود كه‌ همین‌ امر زمینه‌ساز نوآوری‌ و خلاقیت‌ خواهد بود. یكی‌از عوامل‌مؤثر در بروز خلاقیت‌در یك‌جامعه‌،زمینه‌سازی‌و بسترسازی‌در بین ‌انسانها جهت‌ ایجاد فرهنگی‌است‌كه‌ در آن‌ همگان‌ در تلاش‌برای‌رشد دادن ‌دیگری‌ هستند و با تاثیر بر روی یكدیگر به پیشرفت جامعه كمك می كنند. یكی از شرایط‌ لازم‌برای‌پدیدار شدن‌افكار نو،وجود آرامش ‌برای ‌مغز است‌. به‌ همین ‌خاطر لازم‌ است‌ انسانها بكوشند در جامعه‌ شرایطی‌ پدید آید كه ‌در بستر آن‌ مغز بیندیشد و تكامل یابد و سبب‌ساز افكار نو شده‌ و شرایط ‌برای‌ سازندگی‌ در جامعه‌ مهیا شود. با افزایش‌ سپرده‌گذاریهای‌ اخلاقی ‌می‌توان ‌شرایط را برای‌ شكل‌گیری‌ یك‌محیط‌آرامبخش‌ در جامعه ‌فراهم‌كرد، كاهش‌ سپرده‌گذاریهای اخلاقی‌ در جامعه‌ سبب‌می‌شود كه‌ زمینه ‌برای‌ گسسته‌ شدن‌ روابط‌ اجتماعی‌گسترش‌یابد و با سست‌شدن ‌پیوندهای ‌اجتماعی‌، شرایط ‌لازم ‌برای ‌بروز خلاقیت‌ در جامعه‌ سخت‌تر می‌شود. زیرا فرصتی ‌برای‌تفكر كردن ‌وجود نخواهد داشت‌.

تعریف خلاقیت

از خلاقیت "CREATIVITY" تعریفهای زیادی شده است . در اینجا برخی از تعاریف مهم راموردبررسی قرار می دهیم : خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یك تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان ؛

خلاقیت به كارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است ؛

خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یك انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یك محصول جدید است ؛ خلاقیت عبارت است از طی كردن راهی تازه یا پیمودن یك راه طی شده قبلی به طرزی نوین.

الف - تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی : خلاقیت یكی از جنبه های اصلی تفكر یا اندیشیدن است . تفكر عبارت است ازفرایند بازآرایی یا تغییراطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت .تفكر بر دونوع است : ۱ - تفكر همگرا ۲ - تفكر واگرا

۱ - تفكر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت .

۲ - تفكر واگرا عبارت است از فرایند تركیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت ، خلاقیت یعنی تفكر واگرا.

براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرایند تشكیل تصویرهایی از پدیده های ادراك شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راههای جدید برای انجام دادن بهتر كارها;

خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل ;خلاقیت یعنی ارائه فكرها و طرحهای نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیده‌ها.

ب - تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی

خلاقیت یعنی ارائه فكر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای كمیت یا كیفیت فعالیتهای سازمان «مثلا افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، كاهش هزینه ها، تولیدات یاخدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و...».

روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا ۱ در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند:

دانش: داشتن دانش پایه ای در زمینه‌ای محدود و كسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی؛

توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسایل؛

سبك فكری : افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبك فكری ابداعی را بر می گزینند؛ انگیزش : افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته میشوند؛

شخصیت:افرادخلاق عموما دارای ویژگیهای شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند؛

محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیط‌های حمایتی بیشتر امكان ظهور می‌یابند.

این محققان مشخص كردند كه عمده‌ترین دلیل عدم كارایی برنامه های آموزش خلاقیت تاكید صرف این برنامه ها بر تفكر خلاق به عنوان یكی از شش منبع موثر در خلاقیت است.جایی كه سایر عوامل نیز تاثیر بسزایی در موفقیت و شكست برنامه های آموزش خلاقیت ایفا می كنند(استنبرگ و اوهارا ۱۹۹۷)۲ جورج اف نلر در كتاب هنر وعلم خلاقیت برای خلاقیت مراحل چهارگانه: آمادگی (preparation)، نهفتگی، اشراق و اثبات (Verification) را ذكر كرده است۲از این دید، افراد خلاق ابتدا با مسئله یا یك فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مسئله یا فرصت مورد نظر درگیر می شوند.در مرحله بعد افراد خلاق روی مسئله تمركز می كنند. در این مرحله فعالیت ملموسی مشاهده نمی شود و فرد سعی در نظم دادن تفكرات ، اندیشه ها،تجارب و زمینه های قبلی خود جهت نیل به یك ایده دارد.درگیری ذهنی عمیق فرد (خودآگاه و ناخودآگاه )فراهم كردن فرصت (جهت تفكر بر مسئله ) به خلق و ظهور ایده ای جدید و بدیع منجر می شود. در نهایت فرد خلاق در صدد برمی آید صلاحیت و پتانسیل ایده خویش را به اثبات برساند.

نوآوری

منظور از نوآوری خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است، به عبارت دیگر، نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق یافته؛ نوآوری همانا ارائه محصول ، فرایند وخدمات جدید به بازار است؛ نوآوری به كارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است.

خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده اند؟

خلاقیت به طور عام یعنی توانایی تركیب اندیشه ها به شیوه ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها.

یك سازمان كه مشوق نوآوری است ساز مانی است كه دیدگاههای ناشناخته به مسایل یا راه حلهای منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهد.نو آوری فرایند كسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یك روش عملیاتی مفید است.

سه مجموعه از متغیرها وجود دارند كه می توانند نوآوری را ایجاد كنند.آنها به ساختار سازمانی، فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط می‌شوند.

چگونه متغیرهای ساختاری بر نوآوری اثر می گذارند؟

بر اساس پژوهشهای گسترده ،با توجه به متغیرهای ساختاری می توانیم سه گزاره را بیان كنیم.اول اینكه ساختارهای مكانیكی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا كه تخصص كاری آنها پایین تر است، قوانین كمتری دارند و عدم تمركز در آنها بیشتر از ساختارهای مكانیكی است.همچنین انعطاف پذیری ، قدرت انطباق و بارور كردن را كه پذیرش نوآوریها را آسان تر می كند، بیشتر می‌كنند.دوم اینكه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل كلیدی نوآوری است.فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می دهد كه بتوانند برای نو آوری هزینه كنند و شكستها را بپذیرند.در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در كنش متقابل خطوط سازمانی به شكستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می رساند.البته هیچ یك از این سه متغیر نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینكه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند.

چگونه فرهنگ سازمانی بر نوآوری اثر می‌گذارد؟

سازمانهای نو آور فرهنگی مشابه دارند.آنها تجربه كردن را تشویق می كنند.آنها هم به موفقیتها و هم به شكستها پاداش می‌دهند.آنها از اشتباهات تجربه كسب می‌كنند.یك فرهنگ نوآور دارای هفت ویزگی زیر است:

-۱پذیرش ابهام؛

-۲شكیبایی در امور غیر عملی؛

-۳كنترل های بیرونی كم؛

-۴بردباری در مخاطره؛

-۵شكیبایی در برخوردها؛

۶- تاكید بر نتایج تا بر وسایل.؛

۷-تاكید بر نظام باز.

سازمان از نزدیك محیط را كنترل می كند و سریعا به تغییرات آنطور كه اتفاق می‌افتند پاسخ می‌دهد.

كدام متغیرهای منابع انسانی بر نو آوری اثر می گذارند؟

در مقوله منابع انسانی در می‌یابیم كه سازمانهای نوآور فعالانه آموزش و توسعه دانش اعضای خود را آن طور كه روز آمد باشد تشویق می‌كنند.امنیت شغلی در سطح عالی برای كاركنان خود فراهم می آورند تا ترس از اخراج به خاطر اشتباه را كاهش دهند و به افراد جرأت می دهند كه تغییر پذیر باشند. زمانی كه اندیشه ای جدید تكامل می یابد پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق اندیشه را تعالی می بخشند و آن را حمایت می كنند بر مشكلات چیره می‌شوند و اطمینان میدهند كه نوآوری به مرحله اجرا در خواهد آمد.

ویژگیهای افراد خلاق

روانشناسان سعی داشته اند تامشخصات افرادی كه دارای سطح بالایی از خلاقیت هستند مشخص كنند، «استیز» عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است :

۱ - سلامت روانی و ادراكی : توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع؛

۲ - انعطاف پذیری ادراك : توانایی دست كشیدن از یك قاعده و چارچوب ذهنی؛

۳ - ابتكار: توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید؛

۴ - ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی: توجه كردن و درنظرگرفتن چالشهای جدیدمسائل پیچیده؛

۵ - استقلال رای و داوری: متفاوت بودن از همكاران در ارائه نظرات و اندیشه های نو عده ای دیگر ویژگیهای افراد خلاق را به صورت زیر دسته بندی می كنند:

۱ - خصوصیات ذهنی - كنجكاوی - دادن ایده های زیاد درباره یك مسئله - ارائه ایده های غیرعادی - توجه جدی به جزئیات - دقت و حساسیت نسبت به محیط به خصوص به نكاتی كه درنظر دیگران عادی به شمارمی روند- روحیه انتقادی - علاقه وافر به آزمایش كردن و تجربه - نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی

۲ - خصوصیات عاطفی - آرامش و آسودگی خیال - شوخ طبعی - علاقه به سادگی و بی تكلمی در نوع لباس و جنبه‌های گوناگون زندگی - دلگرمی و امید به آینده - توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران - اعتماد به نفس و احترام به خود- شهامت

۳ - خصوصیات اجتماعی - پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسایل - مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت های گوناگون - قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران


فرصتهای خلاقیت

فرصتهای خلاقیت در چهار گروه فرصت داخلی و سه گروه فرصتهای خارجی تقسیم بندی شده است: وقایع غیرمنتظره : مثل شكستها یا موفقیتهای غیرمنتظره، ناسازگاریها و نیازهای فرایندی و تغییرات در صنایع و بازارها.

سه فرصت خارجی در محیط علمی و اجتماعی سازمان نیز عبارت است از: تغییرات جمعیتی و تغییر نگرش ودانش جدید.

اهمیت خلاقیت و نوآوری

خلاقیت و نوآوری موجب خواهدشد كه موارد ذیل تحقق یابد:

- رشد و شكوفایی استعدادها و سوق‌دهنده به سوی خودشكوفایی؛

- موفقیتهای فردی ، شغلی و اجتماعی؛

- پیدایش سازمان؛

- تولیدات و خدمات؛

- افزایش كمیت، تنوع تولیدات و خدمات؛

- افزایش كیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت؛

- كاهش هزینه ها، ضایعات و اتلاف منابع؛

- افزایش انگیزش كاری كاركنان سازمان؛

- ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی كاركنان سازمان؛

- ارتقای بهره وری سازمان؛

- موفقیت مجموعه مدیریت و كاركنان سازمان؛

- رشد و بالندگی سازمان؛

- تحریك و تشویق حس رقابت؛

- كاهش بوروكراسی اداری «كاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی»؛

- تحریك و مهیاكردن عوامل تولید.

ویژگیهای سازمان خلاق

برخی از ویژگیهای سازمان خلاق عبارتند از:

- رقابت كامل و فشرده است : در یك سازمان درصورتی خلاقیت صورت می‌پذیرد كه رقابت كامل در آن حاكم باشد؛

- فرهنگ : یكی از عوامل عمده ای كه به بالندگی مدیریت كمك می كند فرهنگ مردم است . برپایه یك فرهنگ خوب ، اتلاف وقت گناه محسوب می شود. بدیهی است درچنین بستر مناسبی جهت رقابت، خلاقیت یا سازمانهای پویا بهتر شكل می‌گیرد.

- دسترسی به مدیران : سازمانهای خلاق بر این اعتقاد هستند كه دانش در سطح سازمان به وفور پراكنده شده است و مدیران به راحتی می توانند افكار و نظرات دیگران رامستقیم و بدون واسطه دریافت كنند.

- احترام به افراد: ویژگی دیگر سازمان خلاق احترام به افراد است و آنها باور دارند كه می توانند همگام با نیازهای سازمان ، رشد كنند.

- ارائه خدمات مردمی : هدف نهایی در این سازمانها توجه به نیازمندیهای جامعه وجلب رضایت آحاد مردم است .

- در سازمان خلاق افراد دارای یك تخصص ویژه نیستند و این امكان را دارند كه برای قرارگرفتن درجایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند؛

كارگروهی

روابط دائمی و بلندمدت كاركنان با این نوع سازمانها و درنتیجه برخورداری آنها ازامنیت شغلی از دیگر ویژگیهای این سازمانهاست ;

- استقبال مدیران از عامل تغییر: در این سازمانها تمامی مدیران ، مسئله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریزناپذیر می دانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی كنند. طبیعی است در چنین سازمانی ضرورت ندارد كه مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای جلوگیری برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اندكه تغییر یك ارزش مثبت است .

نقش مدیر در پرورش خلاقیت: نقش مدیریت در مجموعه هایی كه خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی است بسیار مهم و حساس است زیرا مدیریت می تواند توانایی و استعداد خلاقیت ونوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق كند و یا رفتار و عملكرد آنها میتواند مانع این امر حیاتی شود.هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیداكردن ذهنهای خلاق .مدیرخلاق باید فضایی بیافریند كه خود بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیزبرای خلاقیت تحریك كند و این فضا، فضایی است كه از كار روزمره به دور است وبه نحوی تفویض اختیار می‌كند تا هركسی خود مشكل خود را حل كند.

برای اینكه افراد در سازمان به تفكر بپردازند باید محیطی ایجاد شود كه در آن به نظریات و اندیشه ها امكان بروز داده شود. یكی از شیوه های بسیار مهم و پرجاذبه پرورش شخصیت انسانها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی مشورت است وبدون تردید افرادی كه اهل مشورت هستند از عقل و فكر بیشتری برخوردارند و آنان كه اهل آن نیستند از این امتیاز بهره ای ندارند. یك سازمان خلاق تا اندازه زیادی به خودكنترلی كاركنانش وابسته است . خودكنترلی خود را درخواستن و تمایل برای ارائه ابتكار و خلاقیت به نمایش می‌گذارد. ‌مدیران‌ می‌توانند هر سه‌مولفه‌خلاقیت‌ یعنی ‌تخصص، مهارتهای‌تفكر خلاق‌ و انگیزش‌ را تحت‌تاثیر قرار دهند. اما واقعیت‌آن‌است‌كه‌ تاثیرگذاری‌بر دو مولفه‌اول‌بسیار دشوارتر و وقت‌گیرتر از انگیزش‌است انگیزش‌درونی‌را می‌توان‌حتی‌با تغییرات‌جزئی‌در محیط‌ سازمان‌ به‌ طور قابل‌ملاحظه‌ای‌افزایش‌داد. این‌ بدان‌ معنا نیست‌ كه‌ مدیران‌ باید بهبود تخصص‌ و مهارتهای‌ تفكر خلاق ‌را فراموش‌كنند. اما زمانی‌كه‌اولویت‌بندی‌در اقدام‌مطرح‌می‌شود، آنها باید بدانند كه‌اقدامات‌موثر بر انگیزش‌ درونی، نتایج‌ فوری‌تری‌ را موجب‌خواهند شد.


خلاقیت گروهی

سازمانها می توانند از انواع تكنیك های توسعه خلاقیت گروهی به شكل جدی ومستمر استفاده كنند این تكنیك ها از این قرارند:

تكنیك تحرك مغزی (طوفان فكری):

یكی از تكنیك های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشه‌ها به صورت گروهی، تكنیك تحرك مغزی است. در این تكنیك مسئله‌ای به یك گروه كوچك ارائه شده و از آنان خواسته می‌شود فی‌البداهه و به سرعت به آن واكنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخ‌ها بر روی تابلویی نوشته می‌شوند به طوری كه همه اعضای جلسه می‌توانند آنها را ببینند. این امر باعث می‌شود تا ذهن اعضا به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه‌ای از یك ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرك مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیسش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می‌‌‌‌‌دهند. رقابت نیز عامل دیگری است كه در جلسات تحرك مغزی مومجب افزایش اثربخشی می‌گردد. همچنین عدم وجود انتقاد و یا ارزیابی‌های سریع باعث می‌شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نكته دیگری كه در موثر بودن تحرك مغزی قابل ذكر است فی‌البداهه بودن نظرات است.

تكنیك خلاقیت شش كلاه تفكر: «ادوارد دوبونو» پدر تفكر خلاق ‌در كتاب‌ «شش‌كلاه‌تفكر» یك‌روش‌خلاقانه ‌ارایه ‌می‌كند و از طریق‌آن‌می‌كوشد نشست‌افراد به‌دور یكدیگر را به‌اقدامی‌ثمربخش‌و كارا تبدیل‌كند.

«دوبونو» سعی‌می‌كند به‌كسانی‌كه‌به‌دور هم جمع‌ می‌شوند، بیاموزد كه‌ به‌ تفكر خود نظم‌ دهند و آنگاه‌در این‌میان‌، به‌ راههای‌خلاقانه بیندیشند و با یك‌ هماهنگی‌ مدبرانه‌ نتایج ‌را طبقه‌بندی‌ و اولویت‌بندی‌ كرده ‌و در تصمیم‌گیریها از آن استفاده‌ كنند.

گردش تخیلی: در سال ۱۶۹۱ روانشناسی به نام گوردون (W.J.Gordon) نتایج پژوهش‌های ۱۰ ساله خود را در مورد افراد خلاق منشر كرد و ضمن آن اعلام داشت كه ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتكار در یك حالت خاص روانی است كه اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد كنیم خلاقیت امكان وجود می‌یابد. او در گروه‌های ایجاد خلاقیت اعضای گروه را از طریق به كارگیری یك جریان تمثیلی و استعاره‌ای به گردشی تخیلی ترغیب می‌كرد و در این حالت ایده‌ها و نظرات بدیعی را كشف می‌كرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره‌ها به نكاتی نو كه هدف جلسه خلاقیت بود می‌رسید و روابط تازه‌ای را بین پدیده‌ها پیدا می‌كرد. آنان پدیده‌هایی را كه چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و تركیب می كردند و به ایده‌های جدیدی دست می‌یافتند. در جلسات خلاقیت به كمك استعاره و تخیل كار تلفیق و تركیب در ذهن افراد انجام می‌گرفت و از این رو روش «گوردون» را شیوه تلفیق نامتجانس‌ها (Synectics ) نیز نامیده اند.

تهییج‌ذهنی‌یا تكنیك‌ گوردون روشی‌ است‌ بسیار مناسب‌جهت ‌یافتن ‌راه‌حلهای‌ جدید برای‌مسئله‌ و نیز برای‌ اكتشافات‌علمی ‌و فنی. این‌روش‌ فرایندی‌ خاص‌ و منحصر به‌فرد و در عین‌حال‌موثر دارد. فرایند به كارگیری این رویكرد عبارت است از: الف «شناسایی و تجزیه وتحلیل مشكل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن‌; ب «كشف راه حلهایی برای آن جوهره ازطریق دیدگاه غیرمرتبط با موضوع ; ج «تلاش برای تبدیل راه حلهای به دست آمده به راه حل نهایی . در جلساتی كه از این روش استفاده می شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی كه مطرح می شود دقیقا اصل موضوع نیست بلكه موضوعی نزدیك به آن است.

تفكر موازی: واضع این شیوه «ادوارد دوبونو» روش معمول تفكر را همانند حفر گودالی توصیف می كند كه با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می‌سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر كردن باز می ماند درحالی كه تفكر موازی نگاه فردرا به نقاط جدید معطوف می‌سازد و اطلاعات و تجربه‌های جدید صرفا به اندیشه‌های قبلی افزوده نمی‌شود، بلكه آنهارا تغییرداده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می كند.یكی از راههای تحقق تفكر موازی ،ایجاد یك اندیشه واسطه غیرممكن (Intermediate impossible) است. این اندیشه موجب طیران فكر و ذهن‌ شده و با تعدیل آن می‌توان به اندیشه نووعملی دست یافت. راه دیگر درتفكرموازی پیوند تصادفی است. فرض كنید كتاب فرهنگ لغت را می‌گشایید و لغاتی را می‌خوانید و می‌كوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده وبه نتیجه‌ای برسید. در این كار شما از روش پیوند تصادفی استفاده كرده‌اید.

ارتباط اجباری: یكی دیگر از شیوه‌های آشكارساختن خلاقیتها و ظاهر ساختن توانایی ‌آفرینندگی موجود در افراد شیوه ارتباط اجباری است .د راین شیوه همان طوركه از نام آن استفاده می‌شود باید بین دو گروه از پدیده ها ارتباطی اجباری ایجادكرد.

نتیجه گیری

 

گسترش و سرعت تغییرات در سراسر جهان باعث شده كه خلاقیت بیش از پیش اهمیت یابد ، كشورها فقط با ابتكار و نوآوری می توانند خود را با شرایط جدید وفق داده و همگام با دگرگونیها به پیش روند . بدیهی است در دنیای پیچیده كنونی ، سازمانهایی در رقابت با سایرین موفق ترند كه بتوانند از فرصتهای پیش‌رو ، به بهترین نحو استفاده كنند و این امر جز با افزایش خلاقیت و نو آوری امكان پذیر نیست. از مهمترین راهكارهای ایجاد و افزایش خلاقیت در كاركنان كه باید توسط مدیران به كار بسته شود یكی افزایش انگیزش در میان كاركنان است‌‌، انتصاب متناسب افراد با تخصص آنها و عدم اجبار شغل نامناسب به افراد ، ایجاد هماهنگی مناسب با كاركنان ، دادن آزادی عمل و تفویض اختیار نیز از عوامل افزایش انگیزش درونی به شمار می‌روند همچنین در اختیار قرار دادن منابع مهمی چون زمان و تخصیص منابع مالی نیز انگیزش را در افراد افزایش می‌دهد، ایجاد گروه‌های كاری و حمایت متقابل اعضای گروه و نیز تركیب اندیشه‌های متفاوت می‌تواند اشتیاق افراد را به كار و دستیابی به هدف افزایش داده و در نتیجه تجربیات و مهارتهای تفكر خلاق را ارتقا می‌بخشد‌، پاداش و تشویق ، ارتقای شغلی ، اعتنا و اعتماد ، عدم ارزیابیهای بی مورد و وقت گیر و ایجاد فضای كاری آرام و بدون ترس و بیم ، حمایت سازمانی‌، تقویت همكاریهای متقابل و احساس هدف مشترك بین كاركنان و مدیران و ایجاد جذابیت كاری برای كاركنان ، همه از جمله عوامل مهمی هستند كه مدیران با تأثیر بر آنها و نیز اثرگذاری بر روی دو مؤلفه دیگر یعنی تخصص و تفكر خلاق ، می توانند به ارتقا و پیشرفت سازمان خود و در نتیجه ترقی جامعه كمك كنند .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 06 خرداد 1393 ساعت: 19:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره انگیزش در اسلام

بازديد: 973

 

انگیزش در اسلام

 

زینب چراغعلی زاده1

رقيه چراغعلی زاده2                                                                                                           محمدرضا دستجردي3


چکیده:

در مورد انگیزه یا انگیزه ها در مدیریت اسلامی بحث فراوان است . مساله ایجاد انگیزه در مدیریت از سنگین ترین و ظریف ترین وظايف مدیر است .چراکه برنامه ریزی ها وتصمیم گیری ها،سازماندهی ها ، هماهنگ ساختن  نیروها، همه یک طرف و ایجاد انگیزه به تنهایی؛ طرف دیگر  است.

این بخش در واقع نیرو محرکه و موتور دستگاه مدیریت را تشکیل می دهد و پیروزی مدیران در اهداف خود،تا حد زیادی به موفقیت آنها در ایجاد انگیزه بستگی دارد.

انگیزش رفتار یکی از مباحث روانشناسی است که اغلب به آن دینامیک رفتار گویند.که از علم فیزیک گرفته شده است و باعث ایجاد حرکت موجود زنده می شود .

کلید واژه: انگیزه،انگیزه در روان شناسی، انگیزه در مدیریت، انگیزه در قرآن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 1. دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی_دانشگاه آزاد اسلامي واحد بابل                               

 2. ، کارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي_دبيرآموزش و پرورش استان مازندران(شهرستان بابلسر)

3 . كارشناس ارشد فناوري اطلاعات_ كارمند ميراث فرهنگي استان يزد

 

مقدمه:

«انگیزش افراد وابسته به شدت انگیزاننده است.انگیزاننده ها به عنوان نیاز و خواستی در درون؛ تعریف شده اند که گرایش به هدف دارند و ممکن است خودآگاه یا نا خودآگاه باشد. به عبارت دیگر انگیزاننده ها «چرایی»رفتار هستند و رفتارها نیز هدف گرا هستند علاوه بر آن هدفها در خارج از افراد قرار دارند».(مقیمی،1377: 330-329)

    برای درک رفتار سازمانی باید انگیزه های اساسی فرد در سازمان شناسایی و مطالعه شود زیرا این ها به عنوان زمینه و اساس گرایش انگیزش کاری می باشند.

    از ديدگاه اجتماعي، شخصيت محصول ترکيب انگيزه وانگيزش است. انگيزه شامل محرک هاي ارگانيستي و کالبدي است که به شکل غريزي انسان را به سمت اطفاء خود هدايت مي نمايد.    درمقابل انگيزش، متضمن ارزشها و هنجارها و معيارهاي حاکم بر تبلور بيروني اين رفتارها ست که مي کوشد انگيزه را در قالب معيارهاي فرهنگي جامعه کاناليزه کند. از اين رو شخصيت متعادل، آن شخصيتي است که توازني ظريف ميان انگيزه و انگيزش در وجود خويش برقرار کند و بتواند با اين توازن به شکلي به تعادل جامعه نيز ياري رساند.

باتوجه به دیدگاه اسلامى، رفتار آدمى هر لحظه تحت تأثير نيروهاى مثبت و منفى است و به هر ميزان كه ارزش هاى انسانى در او تقويت شده باشد و ويژگى هاى انسانِ رشد يافته و كامل اسلامى، بر او حاكم باشد و در جهت قرب الهى گام بردارد، به همان ميزان نيز انگيزه ها و جاذبه هاى معنوى در او كارساز خواهد بود و به عكس؛به هر اندازه كه نيروها و ارزش هاى منفى بر وجود او حاكم باشد، رفتار او توسط انگيزه هاى پست شكل مى گيرد.

 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صفات مدیران براي ايجاد ا نگيزش:

 

1-اخلاق :از مهمترين صفات  مدیران است. علم اخلاق، علم معاشرت با خلق است. در اين علم انسان رذائل و فضائل اخلاقي خوب و بد را شناسايي مي کند و در زندگي خويش به کار مي گيرد.  اخلاق مدير تحت سه عنوان مورد بررسي قرار مي گيرد:

 

1-1- اخلاق فردي مدير، که از جمله آن به امانت داري، حسن خلق، کظم غيظ، عشق به کار، صبر،کنترل نفس و ... مي توان اشاره کرد.

 

1-2- اخلاق اجتماعي مدير که در اين عنوان به موارد زير اشاره مي شود: پرهيز از استبداد، ساده زيستي و عدم رفاه طلبي، مبارزه با فرهنگ تملق، مدارا و قاطعيت، مشورت و ... اين صفات و ويژگي ها مربوط به روابط بين فرد و جامعه اي است که با آن سروکار دارد.

 

1-3- اخلاق ديني مدير که شامل ايثار، تقوا، ايمان به خدا، اخلاص و ... مي باشد. اين ويژگي ها در عملکرد مدير بسيار مؤثر است.

 

     همانطور که بيان شد اخلاق يکي از مهمترين ويژگي هاي مديران اسلامي است و مديران با صفات اخلاقي اسلام مي توانند سازمان تحت فرماندهي خود را به سمت تعالي و پيشرفت به حرکت درآورند و در ضمن محيط را براي پرورش مديران با همان ديدگاه و انديشه نيز مهيا مي کنند و بدين ترتيب اخلاق اسلامي در ميان افراد يک سازمان نهادينه مي شود و اين افراد که خود قسمتي از جامعه را تشکيل مي دهند بعنوان عوامل ترويج دهنده معيارهاي اخلاقي اسلام در جامعه مطرح مي شوند.

      مديري که با اخلاق و با روح توکل برخدا و اعتقاد بر قدرت بي نهايت الهي تربيت يافته است، هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمي بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمي دهد و طبعاً چنين مديري تصميمهاي عاقلانه تر و سنجيده تر اتخاذ مي کند و بهتر مي تواند روحيه کارمندان و زير دستان را تقويت کند و ايشان را به فرجام نيک اميدوار ساخته از ياس و نا اميدي وخودباختگي نجات دهد.

2-  سعه صدر :يکي از مهمترين صفات مدير از نظر حضرت علي (ع) مي باشد که در اين مورد فرموده اند : " آله الرياسه سعه الصدر"  مهم ترين وسيله لازم براي مديريت داشتن سعه صدر و سينه اي گشاده مي باشد.

 

3-ممارست: حضرت علي(ع) مي فرمايد: «اري ان تبعث قدما من اهل الصلاح و العفاف ممن يرثق بدينه وامنته يسال عن سيره العمال و ما يعملون في البلاد». (فتوح ابن اعظم، ج5، ص 44) نظر من اين است که گروهي از صالحين را که به دينداري و امانتداري آنان اطمينان داري اعزام نمايي تا از سيره کارگزاران و عملکرد آنان در شهرها بازرسي کنند.

 

4- عدالت: حضرت علي(ع) من عدل تمكن»؛ «هركس عدالت ورزد قدرت مند است.»

  پیامبر خدا(ص) می فرمایند «اذا حكمتم فاعدلوا». ( «وقتی داوری (یا مدیریت و حكومت) می­كنید، بر عدل رفتار نمایید.»

شهید مطهری (ره) : «عدالتآنجا كه به امامت و رهبری مربوط می شود، یك شایستگی است».

حضرت علي(ع) : «ولايدعوتک شرف امري الي ان تعظم من بلائه ما کان صغيرا ولاضعه امري الي ان تستصغر من بلائه ما کان عظيما». (نهج البلاغه فيض، ص 1008، نامه 53.) بزرگي وشرافت کسي تو را بر آن ندارد که کار کوچک او را بزرگ شماري و پستي کسي تو را وادار نسازد که کار بزرگ او را کوچک پنداري.

   5- صداقت: حضرت علي(ع): «وابعث العيون من اهل الصدق والوفا عليهم». (نهج البلاغه، فيض، ص 1011، نامه 53) بر کارگزاران عيوني صادق و وفادار بگمار.

 

اسلام  و روش های ايجاد ا نگيزش در مدیران :

تفویض اختیار، مدارا، روابط دوستانه، کار گروهی، خود شناسی، فروتنی، رسیدگی به امور ، مشارکت دادن زیر دستان، مسولیت پذیری، استفاده از سیستم تشویق و تنبیه، ارزیابی عملکرد، مهربانی، تخصص گرایی، جبران خدمات و سیستم را از لحاظ رعایت برابری چک کردن..........

1- تفویض اختیار: . با توجه به محدودیت های زمان ، مهارت ، مغز ، جغرافیای ارتباطات و اطلاعات ؛ تفویض اختیار یکی از کلید های موفقیت هر مدیر در سازمان متبوع می باشد. با تفویض اختیار سرعت در کار بوجود می آید و موجب می گردد تا مدیران فرصت کافی برای نوآوری و خلاقیت و دگرگون سازی در سازمان به دست آورند.

2-استفاده از سیستم تشويق و تنبيه: رهبر با انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف و قوت اشخاص و با توجه به شخصیت آنان می تواند آنها را تشویق کند تا آزادانه گفتگو کنند و سپس با کمال علاقه شنونده سخنان ایشان باشد. البته تنبیهات و تهدیدات و ندادن پاداش ( انگیزش منفی ) تنها در موارد محدودی و در کوتاه مدت می تواند در انگیزش افراد موثر باشد .

3- مشارکت دان زیردستان: نظریه های دیگران را در طرح ها و نقشه هایتان دخالت دهید بهتر است که با زیر دستان مشورت کنید ، با جلب نظر آنان به آنها نشان بدهید که آنها هستند که نقش عمده را در اجرای طرح ها بر عهده دارند .

«کارکنان و اعضای شرکت می توانند در تصمیماتی که بر آنان اثر می گذارد مشارکت نمایند.آنها عبارتند از : تعیین هدفهای کاری،تعیین ساعاتی که فرد آمادگی بیشتری برای کار دارد........این کار باعث خواهد شد که بازدهی فرد و تعهد او نسبت به کار،انگیزش و رضایت شغلی اش افزایش یابد».(رابینز،1378: 422)

حضرت علي(ع):« ما استنبط الصواب بمثل الماشوره ».(غرر الحکم، ص30) راه حق از هيچ جا بهتر از مشاوره به دست نمي آيد.

4- جبران خدمات: هر کسی که کاری را به پایان می رساند باید شخصا پاداش کارش رابگیرد.

حضرت علي(ع): «ثم اسبع الارزاق، فان ذالک قوه لهم علي استصلاح منهم ».(نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 1011) پس چيره را فراوان ده که اين کار، آنان را در اصلاح خودشان توانا مي دارد.

5- مدارا: حضرت علي(ع) : « من استصلح الاضداد بلغ المراد». (غررالحکم، ص 697) کسي که بر اضداد غلبه کند و آنها را سازگار کند به مراد خويش رسيده است .

6- فروتنی : حضرت علي(ع): به مالک مي فرمايد: « واذا احدت لک ما انت فيه من سلطانک ابهه او مخيله فاسطلا الي عظم ملک اهم فوقک و قدرته منکر علي، لاتقدر عليه من نفسک فان ذلک من اليک من احماهک و يکف عنک من عزيک و يفي اليک بما رب عنک من عفلک». (نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 993) و هرگاه سلطنت و حکومت برايت عظمت و بزرگي با کبر و خودپسندي پديد آورد به بزرگي پادشاهي خدا که فوق توست و به توانايي اونسبت به خود به آنچه از جانب خويش بر آن توانا نيستي بنگر که اين نگريستن کبر و سرکشي تو را فرو مي نشاند و عقل و خردي که از تو دور گشته به تو باز مي گردد.

 7- ارزیابی عملکرد: حضرت علي(ع):« ثم اعرف لکل امري مننهم ما اهلي ولاتضيغن بلاد امري الي غيره ولاتفصرن بدون غايه بلائه ».(نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 1008) پس رنج کار هر يک از آنان را براي خودش بدان و رنج کسي را به ديگري نسبت مده و بايد در پاداش به او هنگام به سر رساندن کارش کوتاهي ننمايي.

8- مهربانی: امام باقر مي فرمايد: «لاتصلح الامامه الا لرجل... حتي يکون للرعيه کالرب الرحيم». (اصول کافي، جلد 1، ص 251) امامت و رهبري براي کسي شايسته است که براي مردم همچون پدری مهربان باشد.

9- سیستم را از لحاظ رعایت برابری چک کردن: «کارکنان و اعضای شرکت باید چنین گمان برند که مقدار پاداش با میزان فعالیت آنان تناسب دارد.به بیانی ساده،این بدان معنی ا ست که مقدار تجربه،توانایی،تلاشو و سایر اموری که فرد به سازمان می دهد یا در آنجا به مصرف می رساند باید بیانگر نوع عملکرد او باشد و در نتیجه میزان حقوق،نوع وظیفه و پاداش های دیگری را که8 دریافت می کند باید (از نظر او)متناسب باشد». (رابینز،1378: 423)

10-. روابط دوستانه: حضرت علي(ع) : « لاتقولن اني مامور امر خاطع، فان ذلک ادغان في القلب و مهلکه للدين و تقرب من ايفر». (نهج البلاغه فيض، نامه 53، ص 993) مگو من مامورم و امر مي کنم پس بايد فرمان مرا بپذيريد، زيرا اين روش سبب فساد و خرابي دل و ضعف دين و تغيير و زوال نعمات مي گردد.

         11- خودشناسی: حضرت علي(ع) مي فرمايد: « من نصب نفسه للناس اماما فعيله ان يبدا تعليم نفسه قبل تعليم غيره». (نهج البلاغه فيض، بخش حکم، شماره 70، ص1117) هرکه خود را پيشواي مردم نمود بايد پيش از ياد دادن به ديگري نخست به تعليم نفس خويش بپردازد.

 12- تخصص گرایی: پيامبر(ص): «اذا وسد الامر الي غير اهله فانتظلا الساعه». (نهج الفصاحه، ص48، ج246) وقتي کار را به دست نااهلان سپارند منتظر رستاخيز باش.

13- کار گروهی: پيامبر(ص):« الجاعه رحمه و الفرقه عذاب». (کنزالعمال، ج7، ص 558، ش 20242) همبستگي رحمت است و جدايي عذاب.

14- مسئوليت پذیری: امام باقر مي فرمايد:« لايفبل عمل الا بمعرفته الا بعمل». (الحياه جلد1، ص 285.) هيچ عملي به جز معرفت و شناخت پذيرفته نمي شود و هيچ معرفتي جز به عمل حاصل نمي آيد.

15- رسيدگي به امور : امام علي(ع) مي فرمايد: «“ثم تفقد من امورهم ما ينفقد الوالد ان من ولدهما”». (نهج البلاغه فيض، نامه 63، ص 1005) پس به کارهاي آن رسيدگي کن چون پدر و مادري که به فرزندشان رسيدگي می نمايند.

عوامل سه گانه انگیزش

1ـ نيازها: «نياز» عبارت است از کمبودی که هنگام عدم تعادل فیزیولوزیکی احساس می شود.

به عبارت دیگر، چيزى در درون فرد كه او را به فعاليت و انجام كار وا مى دارد.

به عبارت ديگر، نياز حالتى درونى است كه باعث مى شود نتيجه معيّنى جذاب به نظر برسد.

 

2ـ سائقه ها : سائقه ها یا انگیزه ها جهت تخفیف نیازها بوده و کمبود های جهت دار می­باشند.

به عبارت دیگر، يك نياز ارضا نشده باعث ايجاد تنش مى شود و اين تنش موجب مى گردد سائقه هايى در درون فرد برانگيخته شود. اين سائقه ها امورى درونى هستند كه باعث مى گردند فرد در پى تأمين اهداف ويژه اى، رفتار جستجوگرانه اى از خود بروز دهد.

 

3ـ مشوق ها (Goal): عبارت است از چيزى در خارج از فرد.روان شناسان غالباً آن را «محرّك» مى نامند و گاه به پاداش هايى اشاره دارد كه فرد به آن اميد بسته است و انگيزه هايش به سوى آن ها هدايت مى شود.

 

 

 

 

تعریف انگيزش :

واژه «انگيزش» (Motivation) در انگليسى، از كلمه لاتين( Movere)حركت كردن گرفته شده است. اين اصطلاح همان گونه كه از معناى رايج آن برمى آيد، به علت يا چرايى رفتار اشاره دارد.

به عقیده جان اتکینسون معنای ثابتی برای واژه انگیزش وجود ندارد . اما روان شناسان بر این باورند که «انگیزه عاملی است درونی که رفتار فرد را در جهت معینی هدایت می کند و راهنمای اوست برای گزینش  کوششی از میان کوشش های ارادی وی » .

بر اساس محتوای امروزی آن ،تعاریف چندی از آن ارائه شده است:

انگیزش را می توان «حالتی در افراد دانست که آنان  را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل می سازد».(الوانی،1384: 152)

 یکی از صاحبنظران انگیزش را فرایندی می داند که:«با یک نیاز یا کمبود زیستی یا روانی اغاز شده و رفتار هدفمند یا انگیزه ای را در جهت محرکی خارجی فعال می نماید ».( رضائيان، به نقل ازلوتانز:87)

که بر اساس این تعریف رمز شناخت فرایند انگیزش را نیز در معنای مفاهیم نیازها، انگیزه­ها، محرکها و روابط میان آنها می داند.

یکی دیگر از نظریه پردازان از دیدگاه سازمانی بر این باور است که : « انگیزش تمایل به تلاش بسیار زیاد در جهت هدفهای سازمانی است . مشروط بر آنکه این تلاش توان بر آورده ساختن یک نیاز فردی را داشته باشد».( رابينز،1993: 205)

برخی از نظریه پردازان انگیزش را مجموعه ای از نیروهایی می داند که افراد را به طرف معینی از رفتار وادار می نماید.( رضائيان، به نقل ازپورتر: 88)

پاره ای دیگر بر این باورند که انگیزش بیانگر: « آن دسته از فرایند روان شناختی است که علت برانگیختگی،هدایت و تداوم اعمال ارادی هدفمند است».( رضائيان، به نقل ازميچل: 88)

این تعاریف به سه نتیجه منجر می شود:

1)تجزیه و تحلیل انگیزش باید به عواملی که فعالیت های فرد را بر می انگیزد تمرکز کند.

2)انگیزش فرایند گراست و به انتخاب،جهت و هدف توجه دارد.

3)انگیزش بر چگونگی اغاز رفتار ،تداوم یا توقف ان توجه دارد و بیانگر آن است که فرد دارای انگیزه چه نوع واکنش عینی نشان می دهد.( رضائيان، به نقل اززيلاگيى و والاس: 88)

 

انگیزش برای کار کردن همان هنر ترغیب دیگران است . به عبارت دیگر انگیزش یعنی هنر اداره کردن اعضای یک گروه برای رسیدن به هدف سازمان، با اتکا به رغبت و تلاش پی گیر درونی می باشد.

انگیزش به کار گرفتن توانایی های فکری ، خلاقیت ، تجربه و جهان بینی با توجه به عوامل بومی شناسی و محیطی ، همراه با طرح ریزی های عقلایی برای حرکت جمعی به سوی هدف های سازمانی می باشد . اگر انگیزش را مثلث علم و حرفه و هنر بدانیم ، رهبر هنرمند کسی است که بتواند با تار و پود و روان انسانی مانند یک هنرمند نوازنده آنچنان بازی کند که نوای دلنشین آن گوش جان ها را بنوازد.

 

اهم مترادف هاى واژه هاى «انگيزش»، و «نياز» در قرآن:

1ـ حاجة:

«ولَكُم فيها منافعُ ولتَبلغُوا عليها حاجةً في صُدورِكم» (غافر: 80); و براى شما در آن ها منافع قابل ملاحظه اى است تا به وسيله آن ها به مقصدى كه در دل داريد برسيد.

 

2ـ میل و  رغبت:

    «و الرغبةُ و الرغبُ و الرغبى السَّعةُ فِى الارادةِ»; يعنى رغبت عبارت است از فزونى و قوّت اراده؛ مثل اين گفته خداوند متعال:

«اِنَّهم كانُوا يُسارعونَ فِى الخيراتِ ويَدعوننا رَغَباً ورَهَباً» (انبياء: 90); چرا كه آن ها در نيكى ها سرعت مى گرفتند و به خاطر عشق (به رحمت) و ترس (از عذاب) ما را مى خواندند.

 

3ـ تحريض:

از ماده حرض تنها دو مورد در قرآن مجيد آمده كه درباره تحريص و برانگيختن پيامبر(صلى الله عليه وآله) مؤمنان را به جنگ است. يكى از آن دو مورد، آيه 65 سوره انفال و ديگرى آيه ذيل است:

«فقاتِلْ في سبيل اللهِ لا تُكلَّف اِلاّ نفسُك وحرّضِ المؤمنينَ...» (نساء: 84); پس (اى پيامبر) تو خود تنها در راه خدا به كارزار برخيز كه جز شخص تو بر آن مكلّف نيست و مؤمنان را ترغيب كن....

 

4ـ إثارة:

        «إثاره» از ريشه «ثور» و به معناى تحريك و تهييج و برانگيختن است و «ثوران» يعنى هيجان.

در قرآن كريم، دو مورد درباره إثاره زمين و دو مورد درباره إثاره ابرها آمده.( الطریحی،1985، ج 3، ص 238) آيه ذيل:

       «واللّه الّذى اَرسلَ الرِّياحَ فتُثيرُ سَحاباً فسقناهُ إلى بلد مَيِت فاحيينا بهِ الاَرضَ بعدَ مَوتِها كذلكَ النُّشورُ» (فاطر: 9); خداوند كسى است كه بادها را مى فرستد تا ابرها را برانگيزد. پس ما آن ابرها را به سوى زمين مرده مى رانيم و به وسيله آن، سرزمين مرده را زنده مى كنيم. رستاخيز نيز همين گونه است.

انواع نيازها، انگيزه ها و اميال :

   *الف) از يك ديدگاه، نيازهاى بشر دو گونه اند:

1ـ نيازهاى اوّلیه: اين نيازها از عمق ساختمان جسمى و روحى بشر و از طبيعت زندگى اجتماعى سرچشمه مى گيرد. نيازهاى اوّلیه، محرّك بشر به سوى توسعه و كمال زندگى است.

 

2ـ نيازهاى ثانویه: از نيازهاى اوّلیه ناشى مى شود. نياز به انواع ابزار و وسايل زندگى، كه در هر عصر و زمانى با عصر و زمان ديگر فرق مى كند. و در عين حال، محرّكى به سوى توسعه بيشتر و كمال .

تغيير نيازها و نو و كهنه شدن آن ها مربوط به نيازهاى ثانوى است. نيازهاى اوّلى نه كهنه مى شود و نه از بين مى رود; هميشه زنده و نو است. برخى از نيازهاى ثانوى نيز چنين است. از آن جمله است: نيازمندى به قانون. اين نياز ناشى از نياز به زندگى اجتماعى است و در عين حال، هميشگى مى باشد. بشر هيچ زمانى بى نياز از قانون نخواهد بود.

*ب) از نظری ديگر، خواست هاى انسان به دو دسته :

ا) فردی : اميال غريزى معمولاً از این دسته  است.

2)اجتماعی : ساير اميال از جمله عواطف، انفعالات از این دسته اند.

*ج)از نظری دیگر، كشش هاى درونى به چهار قسم غرايز، عواطف، انفعالات و احساسات قابل تقسیم است.

1ـ غرائز: كشش هاى درونى مربوط به نيازهاى حياتى كه با اندام هاى بدن ارتباط دارد، «غريزه» ناميده شده است.

 

   2ـ عواطف: ميل هايى است كه در رابطه با انسان ديگر پديد مى آيد. هر قدر رابطه طبيعى، معنوى يا اجتماعى بيش تر باشد، عاطفه قوى تر مى شود.

 

3ـ انفعالات: انفعالات يا «كشش هاى منفى» مقابل عواطف و عكس آن است؛ يعنى حالتى روانى كه بر اساس آن، انسان به دليل احساس ضرر يا ناخوشايندى، از كسى فرار يا او را طرد مى كند. نفرت و خشم و كينه و امثال آن ها جزو انفعالات محسوب مى شود.

 

4ـ احساسات: طبق برخى از اصطلاحات، احساسات حالت هايى است كه از سه مورد مذكور قبلى، شديدتر بوده و تنها به انسان اختصاص دارد. سه مورد قبل كم و بيش در حيوانات نيز موجود است، ولى احساسات ويژه انسان است:  احساس تعجب، استحسان، تجليل و عشق... تا برسد به احساس پرستش .(مصباح یزدی،1376: 423-422)

*د)از منظرى ديگر، انگيزه هاى انسان به سه نوع عمده تقسيم شده است:

1ـ انگيزه هاى پندارى: اين انگيزه ها از هيچ واقعيت عينى نشأت نمى گيرد، بلكه شكل گرفته از مجموعه اى از پندارها و خيالات شعارگونه و بى محتواست كه گاه براى پيشبرد اهداف خاصى ايجاد و پى گيرى مى شود.

درست مانند آنچه که مارکسیست ها در مورد مکتب خود داشته اند که مجموعه ای از پندارها و خیالات و شعارهای بی محتوا را برای پیشرفت اهداف خود بر گزیده بودند و از آنجا که نارسایی این انگیزه ها در عمل بزودی نمایان شد،ناچار پناه به دیکتاتور نظامی بسیار مخوفی همچون استالین بردند،و چون این دیکتاتور ی ها با هیچ گونه از موازین مدیریت سازگار نیست، در مدت کوتاهی ضعف خود را نشان دادند و جامعه ای با ان عظمت و قدرت را مبدل به یکی از در مانده ترین و نا بسامان ترین جوامع ساخت.

 

2ـ انگيزه هاى مادى: انگيزه هايى است كه از يك واقعيت عينى مايه مى گيرد و در محدوده نيازهاى مادى انسان مطرح مى شود و از اين رو، كاربرد محدودى دارد و نمى تواند در زمينه هاى معنوى كارآيى داشته باشد و انسان را به تلاش وادارد. چرا که اهداف مادی ،هرگز نمی تواند انسا را به «تلاشهای طاقت فرسا»و«0فداکاری های بزرگ» که برای پیشبرد اهداف مهم لازم است،وادار کند.

 

3ـ انگيزه هاى معنوى: اين انگيزه ها علاوه بر اين كه از واقعيت هاى عينى و نفس الامرى سرچشمه مى گيرد، از نیرو مندترین و مهمترین انگیزه هاست.خواه در شکل انگيزه هاى والاى انسانى و مردمی باشد یا انگيزه هاى الهى که پشتوانه آن عشق به الله و سعادت جاویدان و آرامش عمیق روح و وجدان است. (مكارم شيرازى، 1372: 93)

در مدیریت اسلامی از عامل معنوی ،بهره فراوان گرفته می شود.آنجا که مدیریت به سبک غربی از کار باز می ماند و فقدان انگیزه سبب رکود و درماندگی می شود و کار مدیر یا فرمانده را متوقف یا با کمبود نتیجه رو به رو می سازد،مدیریت اسلامی می تواند با تمام توان و قدرت به میدان آید.

* و) بر اساس تقسيمی ديگر، گرايش هاى انسان را مى توان به دو دسته گرايش هاى مقدس و نامقدس تقسيم كرد.

1ـ گرايش هاى مقدس: در مقابل، يك سلسله گرايش هاى خاص نيز در انسان هست كه از يك سو، مى توان آن ها را گرايش هايى دانست كه بر اساس خودمحورى يا غير محورى غريزى استوار نيست و مى توان آن ها را «گرايش هاى مقدس» ناميد؛ يعنى گرايش هايى كه انسان در وجدان خود براى آن ها نوعى قداست، برترى و سطح عالى قايل است، كه هر انسانى به هر ميزانى كه از اين گرايش ها بيش تر برخوردار باشد، متعالى تر است. اين گرايش ها مادى نبوده، بلكه جاذبه هايى معنوى است كه انسان را به سوى كانون هاى غير مادى مى كشاند .

 

2) گرایش های نامقدس:گرايش هاى نامقدس همان جاذبه هاى مادى و طبيعى است كه بر خودمحورى استوار است؛يعنى گرايش هايى كه در نهايت امر در آن ها خودِ فردى مطرح است و اگر غيرمحورى هم هست، مثل حيوان در حدود بقاى نوع در محدوده غريزه است. به علاوه، انسان در وجدان خود قداستى براى آن ها قايل نيست.

 

) از نظر گاهی دیگر ،خواست ها  را به پنج دسته تقسیم کرده اند:

1. حقيقت جويى

2. فضيلت خواهى

3. زيبايى طلبى

4. گرايش به خير و فضيلت

5. حس مذهبى يا عشق و پرستش

 

            برخى از قايلان اين تقسيم گفته اند: «حس مذهبى» نيز خواستى است در عرض چهار خواست ديگر و بعضى ديگر، آن چهار قسم را نيز در شعاع اين پنجمى قرار داده اند.

 

            ويژگى گرايش هاى مقدس ـ كه گاه از آن ها به عنوان «كشش ها» يا جاذبه هاى معنوى نيز تعبير مى شود ـ اين است كه اولاً، با خودمحورى قابل توجيه نيست و اگر كسانى توجيهاتى كرده اند، همه محل بحث و اشكال است. ثانياً، شكل انتخابى و آگاهانه دارد و به هر حال، امورى است كه ملاك و معيار «انسانيت» شناخته مى شود. اگر تمام مكتب هاى جهان را «انسانيت» دم مى زند، «انسانيت» يعنى همين گرايش ها; يعنى غير از اين ها چيزى نيست. امروز نيز تمام مكتب هاى دنيا ـ اعم از مكتب هاى الهى، مادى و شكّاك ـ مسائلى را در مورد انسان مطرح مى كنند كه مافوق حيوانى تلقى مى شود.

 

            اصولاً گرايش هاى معنوى و والاى بشر، زاده ايمان و اعتقاد و دل بستگى هاى او به برخى حقايق در اين جهان است كه آن حقايق هم ماوراى فردى است ـ عام و شامل است ـ و هم ماوراى مادى است ـ يعنى از نوع نفع مادى نيست. اين گونه ايمان ها و دل بستگى ها به نوبه خود، مولود برخى جهان بينى ها و جهان شناسى هاست كه يا از طرف پيامبران الهى(عليهم السلام) به بشر عرضه شده و يا برخى فلاسفه خواسته اند نوعى تفكر عرضه نمايند كه ايمان زا و آرمان خيز بوده باشد.

به هر حال، گرايش هاى والا و معنوى و فوق حيوانى انسان، آن گاه كه زيربناى اعتقادى و فكرى پيدا كند، نام «ايمان» به خود مى گيرد.

 

اسلام و انگیزش :

الف) انگیزش در اسلام بر سه اصل ثواب ،عقاب و محبت مبتنی است و اساس ایمان در اسلام متکی بر این سه اصل می باشد .

ب) پرداخت حقوق و مقرری در اسلام ضروری است به شرط آن که مطابق با اصول معنوی در اسلام باشد.

ج)گسترش محدوده انگیزش ها در اسلام به گونه ای است که تنها شامل حقوق و کمک های مالی یا تعقیب کیفری در زندگی دنیا نیست، بلکه شامل ثواب و عقاب در زندگی آخرت نیز خواهد بود.

 

د) در اسلام حقوق و مقرری و دستمزد و پاداش بلافاصله و همزمان با انجام کار پرداخت می شود.

همانگونه که در حدیث شریف آمده است :« مزد و اجرت کارگر را قبل از آنکه عرق پیشانی او خشک شود بپردازید».(مکارم شیرازی،1372: 186)

 

 

 


نتیجه گیری:

در تبيين مفهوم «انگيزه» گفته شده است: انگيزه ها عبارتند از: «چراها»ى رفتار. انگيزه ها باعث شكل گيرى و ادامه فعاليت شده، جهت كلى رفتار فرد را نيز مشخص مى كنند. از انگيزه ها، گاه به نيازها، خواست ها، كشش ها، سائقه ها يا محرّك هاى درونى فرد نيز تعبير مى شود.

 

ایجاد انگیزه شاید مهمترین وظیفه رهبری و مدیریت باشد ؛ وظیفه ای که مدیران گاها آن را به بوته فراموشی سپرده اند و گاه با بی توجهی آن را دنبال می کنند ایجاد انگیزه این وظیفه اصلی مدیران باید در لحظه به لحظه فعالیتها ساری و جاری باشد . نمی توان ایجاد انگیزه را صرفا در شرایط دشوار کاری یا در حضور بحران ها پی گرفت . کاری که بسیاری از مدیران انجام می دهند یعنی زمانی به یاد انگیزه آفرینی می افتند که مهلت قراردادی رو به اتمام است.

 

هيچ سازمانى بدون وجود سطح قابل توجهى از تعهد و تلاش اعضا نمى تواند در رسيدن به اهداف خود موفق شود. از اين رو، مديران همواره ناگزيرند انگيزش ـ يعنى عواملى كه باعث به وجود آمدن رفتار، جهت دادن به رفتار و تداوم آن مى شود ـ را درك كنند.

 

گفته مى شود: اصولاً انسان بدون انگيزه دست به هيچ كارى نمى زند. پس هر رفتارى بر اساس انگيزه اى است. از طرف ديگر، هيچ انسانى داراى انگيزه اى نمى شود، مگر بر اساس نيازى كه براى او مطرح شده است؛ يعنى انسان براى پاسخگويى به نيازش، داراى انگيزه مى شود و با برانگيخته شدن، رفتارى از او سر مى زند .

 

در مدیریت اسلامی هرگز انگیزه های مادی نادیده گرفته نشده و نخواهد شد،ولی تکیه گاه اصلی،انگیزه های معنوی است واین از طریق آموزش مستمر عقیدتی و اخلاقی صورت می گیرد.

عقیده یک مسلمان بر این است که هر کاری که برای کمک به همنوع ،مخصوصا نسبت به محرومان و مستضعفان انجام شود،یک عبادت بزرگ است.

 

 

 

 


فهرست منابع:

- الوانی،سید مهدی.(1384).مدیریت عمومی.تهران:نشر نی.

- رابینز،استیفن.پی.(1378).رفتار سازمانی(مفاهیم،نظریه ها و کاربرد ها).ترجمه ی علی پارساییان و سید محمد اعرابی .جلد اول.تهران:دفتر ﭘﮋوهش های فرهنگی.

ـ رضائيان، على . (زمستان 1374 و بهار 1375 ) «معماى مديريت». دانش مديريت.شماره 31و 32. ص 87. به نقل ازفردلوتانز.

 

ـ__________________________________________________________.ص 88.به نقل از: استيرز وپورتر.

 

ـ _________________________________________________________. ص 88 . به نقل از:ترنس آر.ميچل.

 

- _______________________________________________________.           ص88. به نقل از: زيلاگيى و والاس.

 

ـ مصباح يزدى، محمد تقى .( 1376).معارف قرآن. قم: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله).

 

- مقیمی،سید محمد.(1377).سازمان و مدیریت رویکردی ﭘﮋوهشی.تهران:نشر ترمه.

ـ مكارم شيرازى، ناصر.(1372). «ويژگى هاى مديريت اسلامى» .مجموعه مقالات. دبیر خانه چهارمین سمینار بین المللی مدیریت اسلامی. ناشر:مرکز آموزش مدیریت دولتی.ص 93.

 

فهرست منبع لاتین:

 

-Robbins, Stephen P. , Organizational Behavior,sixth edition,engle wood cliffs, new jersey: prentice - Hall international, Inc ,1993,p.205

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 06 خرداد 1393 ساعت: 11:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره رجیستری

بازديد: 699

رجیستری چیست؟

اکثر افرادی که با ویندوز سر و کار دارند بسیار کنجکاوند سر از کار رجیستری ویندوز در بیاورندبه همین خاطر من پس از معرفی مختصری از رجیستری کتاب الکترونیکی در این زمینه برای دانلود قرار میدهم تا کسانی که قصد دارند رجیستری را دستکاری کنند با خیال راحت به این کار بپردازند .

رجیستری یک بانک اطلاعاتی برای نگهداری تنظیمات و انتخاباتی است که برای سیستم عاملهای ۳۲ بیتی از قبیل ویندوز ۹۵،۹۸،ME،NT،۲۰۰۰،XP و… تنظیم می نماییم.محتوای آن شامل اطلاعات و تنظیماتی است که برای نرم افزار ها ،سخت افزار، کاربران، و تنظیمات دلخواه برای کامپیوتر و سیستم عامل ویندوز می باشد.

هنگامی که کاربر تغییراتی در ویندوز به وجود می آورد مثلا در کنترل پنل ،Accessories ،System Policies تغییراتی می دهد ، این تغییرات همگی در رجیستری ویندوز منعکس و ذخیره می شوند.

فایلهایی که رجیستری ویندوز را تشکیل می دهند بسته به نسخه ویندوز شما متفاوت می باشند.در ویندوز ۹۵ یا ۹۸ شامل دو فایل مخفی که در دایرکتوری ویندوز نصب شده(مثلا c:windows) قرار دارند که فایلهای User.dat و System.dat هستند.در ویندوز هزاره( ME) علاوه بر اینها فایل Class.dat نیز به آنها اضافه شده است.اما در ویندوز ۲۰۰۰ و NT این فایلها در مسیر %system root%system32config قرار دارند . ممکن است شما منظور عبارت %system root% را نفهمیده باشید ، این به معنی نام درایو و مسیری است که ویندوز در آن نصب شده است.

البته باید بدانید که این فایلها را مستقیما نمی توانید مورد دستکاری و ویرایش قرار دهید.برای این کار به ابزار خاص خود یعنی یک Regirtery Editor احتیاج دارید که بعدا به آن خواهیم پرداخت.

 

ساختار رجیستری

رجیستری ویندوز یک ساختار سلسله مراتبی دارد ، البته اگر چه در ابتدا کمی گیج کننده به نظر می رسد اما ساختار آن شبیه ساختار شاخه هایی است که شما برای نگهداری فایلها و برنامه هایتان بر روی سیستم ایجاد و استفاده میکنید است.یعنی شامل یک شاخه اصلی که خود به زیر شاخه های تقسیم می شود و هر زیر شاخه ممکن است به زیر شاخه های دیگری تقسیم شود.

واین دقیقا ساختار یک درخت است که از ریشه شروع شده و به شاخه هایی تقسیم می شود تا نهایتا به برگها برسد.هر شاخه اصلی با آیکون Folder نمایش داده می شود که به آنها اصطلاحا Hive نیز گفته میشود.هر شاخه خود می تواند شامل زیر شاخه هایی باشد تا نهایتا به متغیرها یا مقادیر بر سند.در متغیرها است که اطلاعات واقعی رجیستری ذخیره می شود.

در رجیستری سه نوع متغیر وجود دارد که عبارتند از :String , Binary , Dword که هر کدام از آنها در شرایط خاصی استفاده می شوند.به طور شش شاخه اصلی در رجیستری وجود دارند که هر کدام بخشی از اطلاعات ذخیره شده در رجیستری را نگهداری می کنند که در اینجا اشاره ای کوتاه بر هر کدام داریم:

HKEY_CURRENT_USER: این شاخه به بخشی از اطلاعات شاخه HKEY_USERS اشاره می کند که در آن خصوصیات و اطلاعات کاربر فعلی از قبیل نام کاربر، تنظیمات میز کاری (Desktop) ، تنظیمات منوی شروع (Startmenu) و … در سیستم نگهداری می شود.

HKEY_CLASS_ROOT: این شاخه شامل اطلاعاتی از قبیل :نگاشت پیوستگی فایلها برای پشتیبانی از ویژگی کشیدن و رها کردن (Dtrag-and-Drop) ، اطلاعات OLE ، میانبرهای ویندوز(Shortcuts) ، و هسته اصلی واسط کاربری ویندوز (User Interface) میباشد.

HKEY_LOCAL_MACHINE : این شاخه شامل اطلاعاتی در مورد خصوصیات سیستم کامپیوتر از قبیل سخت افزار ، نرم افزار و دیگر مشخصه های کامپیوتر می باشد، که ان اطلاعات برای تمام کاربرانی که از سیستم استفاده می کنند یکسان می باشد.

HKEY_USERS : این شاخه محتوای اطلاعات انتخابات و تنظیمات مربوط به هر کاربر می باشد.هر کاربر یک SID در این شاخه دارد .

HKEY_CURRENT_CONFIG : این شاخه نیز به شاخه HKEY_LOCAL_MACHINE اشاره میکند و در ارتباط میباشد و شامل پیکربندی سخت افزار سیستم می باشد.

HKEY_DYN_DATA : این شاخه نیز به شاخه HKEY_LOCAL_MACHINE اشاره می کند و برای استفاده از خاصیت PLUG & PLAY در ویندوز می باشد . این بخش پویا می باشد یعنی بر اساس هر وسیله یا دستگاه جانبی که به سیستم متصل می شود تغییر می کند.

پنج نوع متغیر نیز وجود دارد که هر کدام در زیر شرح داده شده اند:

REG_BINARY : این نوع متغیر داده نوع باینری خام را ذخیره می کند.اکثرا اطلاعات سخت افزار و اجزاء در این نوع متغیر ذخیره می شود و همچنین در ویرایشگر رجیستری ویندوز قابلیت نمایش این نوع متغیر به صورت هگزا دسیمال نیز وجود دارد.

REG_DWORD : این نوع متغیر برای نمایش داده های ۴ بایتی و همچنین برای ذخیره کردن مقادیر منطقی درست یا غلط(TRUE OR FALSE) به کار میروند.بدین ترتیب که برای نمایش غلط ار عدد “۰″ و برای نمایش درست از “۱″ استفاده میشود . علاوه بر این برای نگهداری پارامترهای گرداننده‏ ددستگاهها و سرویس دهنده ها از اسن نوع پارامتر لستفاده می کنند.و در REGEDT32 قابلیت نمایش به صورت باینری ،هگزا و دسیمال را دارد.

REG_EXPAND_SZ : این یک نوع متغیررشته ای فابل گسترش می باشد که نرم افزار ها جهت بعضی اعمال خود از این متغیر استفاده می کنند.برای مثال در ویندوز ۲۰۰۰ یاNT به جای عبارت %SYSTEM ROOT% با مقدار واقعی خود یعنی مسیر نصب ویندوز (مثلا C:WINDOWS) جایگزین می شود. باید توجه داشته باشید که این نوع متغیر فقط در ویرایشگرهای پیشرفته رجیستری از قبیل REGEDT32 قابل استفاده است.

REG_MULTI_SZ : این نوع متغیر رشته ای چند گانه می باشد که برای مقادیری که شامل یک لیست یا چندین مقدار میباشد به کار می رود که هر مقدار با کاراکتر NULL از بقیه جدا می شود. باید توجه داشته باشید که این نوع متغیر فقط در ویرایشگرهای پیشرفته رجیستری از قبیل REGEDT32 قابل استفاده است.

REG_SZ : این نوع متغیر رشته ای استاندارد می باشد که برای ذخیره کردن متن قابل خواندن توسط کاربر استفاده می شود.

انواع دیگر نوع داده که در ویرایشگرهای استاندارد قابل استفاده نیستند عبارتند از :

REG_DWORD_LITTLE_ENDIAN : که یک عدد ۳۲ بیتی از نوع LITTLE_ENDIAN را می توانند در خود ذخیره کنند.

REG_DWORD_BIG_ENDIAN : که یک عدد ۳۲ بیتی از نوع BIG_ENDIAN را می توانند در خود ذخیره کنند.

REG_LINK : که یک پیوند نماد ین یونیکد می باشد و به طور داخلی استفاده میشود و نرم افزارها قادر به استفاده کردن از آن نمی باشند.

REG_NONE : که نوع خاصی برای آن تعریف نشده است.

REG_QWORD : این نوع متغیر می تواند یک عدد ۶۴ بیتی را در خود ذخیره کند.

REG_QWORD_LITTLE_ENDIAN : این نوع متغیر نیز می تواند یک عدد ۶۴ بیتی با فرمت LITTLE_ENDIAN را در خود ذخیره کند .

REG_RESOURCE_LIST : لیست منبع گرداننده های دستگاه ها می باشد.

 

کاربردهایی از کلید HKEY_CURRENT_CONFIG

افزایش عمق رنگ در حدود ۹۶ بیت

اگر توجه کرده باشید به صورت پیش فرض ویندوزهای ۹x و ۲۰۰۰ و XP فقط اجازه دسترسی به عمق رنگ در حد ۳۲ بیت را میدهند ( یعنی ۳۲ بیت در هر پیکسل ). این گزینه شاید برای کسانی که از یک کارت گرافیک استاندارد و معمولی ( Standard PCI/AGP Video Card ) استفاده میکنند مناسب باشد ، اما اگر شما از یک کارت گرافیک قوی استفاده میکنید ( در کنار یک مونیتور قدرتمند ) دیگر نیازی به این گونه محدودیت ها ندارید و میتوانید بسیار فراتر از آن را از ویندوز خود انتظار داشته باشید ( افزایش عمق رنگ در حد ۶۴ یا ۹۶ بیت ).

با افزایش عمق رنگ ویندوز میتوانید عکسها و فایلهای تصویری خود را با کیفیت بسیار بهتر و شفاف تر مشاهده کنید. پس اگر از یک کارت گرافیک قوی استفاده میکنید ( در کنار مونیتور قوی ) پیشنهاد میکنم حتما این مراحل را دنبال کنید :

توجه مهم : قبل از هرگونه تغییر حتما ( تأکید میکنم حتما ) یک Backup از رجیستری تهیه کنید.برای ویندوزهای سری ۹x و ME :

ابتدا از طریق Run وارد Regedit شده و کلید زیر را بیابید :

HKEY_CURRENT_CONFIG\Display\Setting

سپس در صفحه سمت راست به دنبال کلیدی با نام BitsPerPixel بگردید ( از نوع String ). به صورت پیش فرض عدد آن ۳۲ خواهد بود که بیان گر همان عمق رنگ ۳۲ بیت است. بعد روی آن دوبار کلیک کرده و مقدار عمق رنگ دلخواه را به آن اختصاص دهید که میتواند ۶۴ یا ۹۶ بیت و یا حتی بیشتر هم باشد ( بسته به قدرت کارت گرافیک شما ).

توجه : قبل از هر گونه تغییر در این قسمت فایل راهنما یا RTFM یا Manual را که در CD کارت گرافیک شما موجود میباشد را حتما ( تأکید میکنم حتما ) مطالعه کنید و از میزان توانایی کارت گرافیک خودتان و از اینکه تا چه حد عمق رنگ را پشتیبانی میکند مطمئن شوید بعد اقدام به تغییر این عدد کنید. افزایش ناگهانی این عدد و در صورتی که کارت گرافیک شما قادر به پشتیبانی از آن نباشد میتواند باعث خسارات جبران ناپذیری در کارت گرافیک شما شود ( بع علت وارد آمدن فشار بیش از حد به آن ) بنابراین مسئولیت این کار به عهده خودتان است !

اما زیاد نگران نباشید ، اگر با دقت و حوصله این کار را انجام دهید نتیجه اش بسیار جذاب و دل نشین خواهد بود.

در همین قسمت کلیدهای دیگری نیز از قبیل Resolution و … وجود دارند که کار تنظیم Resolution و … را به عهده دارند. توصیه میکنم با این قسمت ها کاری نداشته باشید.

خوب این روش برای ویندوزهای ۹x و ME بود. اما در ویندوز ۲۰۰۰ قضیه کمی فرق میکند. در ویندوز ۲۰۰۰ باید طبق روش زیر عمل کرد :

ابدا از طریق Run وارد Regedit شده و سپس کلید زیر را بیابید :

HKEY_LOCAL_MACHINE\System\CurrentControlSet\Hardware Profiles\000x\System\CurrentControlSet\Services\YourCardName\Device0

 

توجه : در این کلید در قسمت ۰۰۰x منظور از x هر عددی غیر از ۰ است. منظور از YourCardName هم نام کارت گرافیک شما است.

حالا در صفحه سمت راست مقدار کلید Default.Settings.BitsPerPixel را به دلخواه تغییر دهید ( ۶۴ یا ۹۶ بیت و … ).

بعد کلید زیر را بیابید :

HKEY_LOCAL-MACHINE\System\CurrentControlSet\Hardware

Profile\000x\System\CurrentControlSet

\Services\YourCardName\Device0\Mon80000000

بعد مجددا کلید Default.Settings.BitPerPixel را در صفحه سمت راست خواهید دید که همان مقدار را که به قبلی اختصاص دادید باید به این هم اختصاص دهید.

در پایان شما باید این کلید را نیز بیابید :

HKEY_LOCAL-MACHINE\System\CurrentControlSet\Hardware Profile\000x\System\CurrentControlSet\Services

\YourCardName\VGAsave\Device0

و مقدار Default را از ۴ به یک عدد مثل ۱۶ تغییر دهید.

و اما برای ویندوز XP :

ابتدا از طریق Run وارد Regedit شده و سپس کلید زیر را بیابید :

HKEY_CURRENT_CONFIG\System\CurrentControlSet\

Control\Video\ID\0000\Monxxxxxxxx

سپس در صفحه سمت راست کلیدی با نام DefaultSetting.BitsPerPel را یافته و سپس روی آن دوبار کلیک کنید. در اینجا باید مقادیر را به صورت Decimal وارد کنید ( برای مثال علامت را روی Decimal برده و تایپ کنید ۶۴ برای ۶۴ بیت و … ).

سپس وارد کلید زیر شوید :

HKEY_CURRENT_CONFIG\System\CurrentControlSet\Control\Video\ID\0000

سپس در اینجا نیز همان کلید بالا را یافته و درست مانند قبلی عمل کنید.

بعد از رجیستری خارج شوید و یک بار سیستم را Restart کنید.

اگر دیدید که این کلیدها وجود ندارند ممکن است یا درایور کارت گرافیک شما مشکل داشته باشد و یا اینکه اصلا کارت گرافیک شما این قابلیت را پشتیبانی نمیکند.

اگر بعد از Restart متوجه اختلال در پخش تصویر و به هم ریختن رنگها شدید به سرعت رجیستری را به حالت اول برگردانید تا از وقوع مشکلات بعدی پیش گیری شود. اگر مشکل خیلی حاد بود کافی است از Safe Mode برای بازگردانی به حالت اول استفاده کنید.

باز هم تأکید میکنم که اگر کاربر حرفه ای در این زمینه نیستید اکیدا از انجام این کار ( خصوصا در مورد ویندوز ۲۰۰۰ ) پرهیز کنید و با همان عمق رنگ ۳۲ بیت کنار بیاید. در غیر این صورت هر گونه مسئولیتی در قبال اشتباه در این مورد به عهده خودتان است و نه هیچ کس دیگری !

این ترفند شاید در عکسها زیاد خودش را نشان ندهد چون چشم انسان به صورت طبیعی قادر به تشخیص وضوح رنگ ۹۶ بیت نسبت به ۳۲ بیت نیست اما در مورد تصاویر متحرک مانند ویدئوها این تغییر به خوبی محسوس است.

تنظیم دستی قدرت تفکیک‌پذیری تصویر

استفاده از دو نمایشگر برای یک دسکتاپ بزرگ‌

البته به ندرت پیش می‌آید که کاربری بخواهد از اعدادی غیراستاندارد استفاده کند تا بتواند تصویر را واضح‌تر و دقیق‌تر ببیند. این ترفند بیشتر به درد کاربران فوق‌العاده حرفه‌ای می‌خورد که سروکار زیادی با تصاویر دارند.

‌هشدار

قبل از آن‌که بخواهید قدرت تفکیک‌پذیری ‌(‌Resolution) را به‌طور دستی کم یا زیاد کنید، بهتر است از مقدار حداکثر و حداقل وضوحی که کارت گرافیک یا نمایشگر می‌تواند از آن پشتیبانی کند، آگاهی پیدا کنید؛ چرا که استفاده از اعدادی خارج از ظرفیت آن‌ها (چه کمتر و چه بیشتر) می‌تواند صدمات جدی به آن‌ها وارد کند. البته پشتیبان‌گیری از رجیستری نیز یادتان نرود. ‌حالا‌ مراحل زیر را پی‌گیرید:

ŸRegEdit را باز کنید و به آدرس زیر‌‌بروید.

۰۰۰۰\***\HKEY_CURRENT_CONFIG\System\ Current Control Set\ Control\VIDEO

منظور از *** آدرس اولین کارت گرافیک شماست که معمولا‌ً با ۳۲A77BF7 شروع می‌شود.

متغیر DefaultSetting.Xresolution مربوط به وضوح ستون‌های افقی و متغیر Default Setting.Yresolution مربوط به وضوح ستون‌های عمودی است.

روی Default Setting.Xresolution دوباره کلیک کنید.

در بخش Base گزینه Decimal را انتخاب کنید و در بخش Value data عدد مورد نظرتان را وارد نمایید. سپس RegEdit را ببندید و پی‌سی را بوت کنید.

‌البته اگر از آنچه که در رجیستری وارد می کنید اطمینان ندارید و فکر می‌کنید تنظیمات رجیستری و ویندوز به هم می‌خورد، می‌توانید از نرم‌افزارPower Strip کمک بگیرید تا همین کار را برپایه روال منطقی خود برایتان انجام دهد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 20:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

رويكردهاي برنامه درسي براي آموزش نخبگان با تأكيد بر كشور ايران

بازديد: 429

رويكردهاي برنامه درسي براي آموزش نخبگان با تأكيد بر كشور ايران

مجتبي تجري[1]

www.asemankafinet.ir

 

چكيده

نظام آموزشي ايران رويکردي جدي به نخبه‌پروري دارد.نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور با شناسايي دانش‌آموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند. در اين ميان، برنامه درسي از ابزار و ارکان اصلي و زمينه‌ساز براي تحقق رويکرد نخبه‌پروري در نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور ‌است.از طرفي نخبگان را مي توان در دو طيف تجزيه‌گرا و تركيب‌گرا دسته‌بندي نمود. نخبگان تجزيه‌گرا توان و استعدادشان در يك زمينه مشخص علمي و نظري، به صورت محض متمركز شده و نخبگان تركيب‌گرا توانائي بروز عملياتي نخبگي خود را در شرايط بي‌ثبات، متغيّر، و دشوار، در حوزه‌هاي چند‌زمينه‌اي و بين رشته‌اي، دارند. در مقاله حاضر، زمينه‌هاي مناسب براي فعاليت نخبگان تجزيه‌گرا و تركيب‌گرا با تأكيد بر نياز كشور مورد بررسي قرار مي‌گيرد. سپس مشخصه‌ها و نيازمنديهاي برنامه درسي مناسب براي پرورش نخبگان تجزيه‌گرا و تركيب‌گرا در دو طيف برنامه درسي تجزيه‌گرا و برنامه درسي تركيب‌گرا مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد.

 

كلمات كليدي: نخبگان تجزيه گرا، نخبگان تركيب گرا، برنامه درسي نخبه پرور، برنامه درسي تجزيه گرا، برنامه درسي تركيب گرا

Curriculumapproach for elite education with emphasis onIran چكيده

Abstract

نظام آموزشي ايران رويکردي جدي به نخبهپروري دارد. نظامهاي آموزشي نخبهپرور با شناسايي دانشآموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند. Serious approach to Iran's educational system has elitism. elitism educational systems to identify students with potential, intelligent, talented and capable, and to provide appropriate, are trying to develop their potential talents and abilities.در اين ميان، برنامه درسي از ابزار و ارکان اصلي و زمينهساز براي تحقق رويکرد نخبهپروري در نظامهاي آموزشي نخبهپرور است.Meanwhile, the main elements of the curriculum and the underlying tools and approaches for achieving the educational systems elitism iselitism.از طرفي نخبگان را مي توان در دو طيف تجزيهگرا و تركيبگرا دستهبندي نمود.However, the elites can be categorized in two spectra analysis oriented and oriented composition.Ability and talent in a specific field analysis orientedelite scientific and theoretical, to focus upon and develop the operational capability oriented composition elite of the elite in the unstable, variable, and difficult, and in interdisciplinary areas Severalfieldhave.At present, suitable areas for activities and oriented composition eliteanalysis orientedelitewith emphasis on the need to be examined.The features and requirements for curriculum development and elite analysis orientedcomposition.curriculumanalysis oriented and curriculum oriented composition two spectra is discussed.

كلمات كليدي: نخبگان تجزيه گرا، نخبگان تركيب گرا، برنامه درسي نخبه پرور، برنامه درسي تجزيه گرا، برنامه درسي تركيب گراKey words: analysis orientedelite,oriented composition elite, elitism curriculum, curriculumanalysis oriented elite, curriculumoriented composition elite

مقدمه:

نظام آموزشي ايران رويکردي جدي به نخبه‌پروري دارد.نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور[2] با شناسايي دانش‌آموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند. در اين ميان، برنامه درسي از ابزار و ارکان اصلي و زمينه‌ساز براي تحقق رويکرد نخبه‌پروري در نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور ‌است. برنامه درسي مي تواند با اتخاذ رويكرد مناسب جهت تربيت نخبگاني كه بتوانند در انواع محيط ها به كار پرداخته و توانايي هاي بالقوه خود را آشكار نمايند. برنامه درسي به عنوان يكي از ستون هاي الزامي سازه علوم تربيتي نقش بي بديلي در عملكرد هاي تربيتي داشته است. و حتي پا را از قلمرو رسمي بودن بيرون گذاشته، فرايند هاي غير رسمي را در بر گرفته است.(اسكندري، 1387)، ما در اين مقاله به بررسي دو طيف از برنامه درسي در آموزش نخبگان مي پردازيم و از مزايا و معايب هر كدام سخن به ميان مي آوريم، با توجه به اينكه در اين مقاله روي سخن ما در مورد رويكرد هاي برنامه درسي است، از تعريف برنامه درسي خودداري نموديم و آن را به عنوان دانش پيشين خواننده تصور نموده ايم.

 

رويكردهاي برنامه درسي:

در يك تقسيم بندي مي توان رويكرد هاي برنامه درسي را به 2 طيف كلي تقسيم نمود، كه در اين تقسيم بندي از يك سو برنامه درسي تجزيه گرا وجود دارد و از سوي ديگر برنامه درسي تركيب گرا كه در اينجا به توضيح اجمالي هريك از اين رويكردها مي پردازيم:

 

رويكرد تجزيه گرا:

رويكرد تجزيه گرا يا رويكرد موضوع محور با هدف دستیابى به رشد و تحول شناختى و دانش و اطلاعات موجود در موضوع درسى است(فتحى و اجارگاه، 1377). در اين رويكرد دانش درسي به موضوعات كاملا مجزا تقسيم بندي مي شوند و هر كتاب درسي به موضوع خاصي مي پردازد و آن موضوع  را بررسي مي نمايد به عنوان مثال وقتي دانش آموز سركلاس جغرافيا قرار مي گيرد، معلم تمام سعي خود را بر آن دارد كه فقط موضوعاتي كه مرتبط به جغرافياست به وي بياموزد، و از طرح مسائل غير مرتبط با موضوع به طور جدي خودداري مي نمايد، زيرا وي معتقد است كه مسائلي غير از موضع درسكلاس وي در كلاس هاي ديگر مطرح مي گردد. دانش آموز در اين رويكرد توانايي بسيار ضعيفي در ارتباط دادن موضوعات درسي به هم خواهند داشت و در بهره گيري دانش خود در محيط واقعي با مشكل مواجه مي گردند. در اين رويكرد علاو بر روش سخنرانى، از سایر روش‏هاى آموزشى، همچون مباحثه، کنفرانس، (گزارش شفاهى)، مناظره و مانند آن نیز، در کلاس استفاده مى‏شود).میلر، ترجمه مهرمحمدى، 1379)

 

رويكرد تركيب گرا:

در رويكرد تركيب گرا مفاد درسي به صورت بسته‌هائي تركيب شده از موضوعات در زمينه‌هاي مختلف و مرتبط به فراگيران ارائه مي‌شود. و موضوعات درسي به عنوان مسائل و مباحثي كه كاملا از هم جدا هستند در نظر گرفته نمي شوند. يا به تعبير دكتر مهر محمدي برنامه درسي تركيبي، درهم‏آمیختن حوزه‏هاى محتوایى یا موضوعات درسى است که به طور جداگانه و مجزا از یکدیگر در نظام‏هاى آموزشى سنتى در برنامه درسى مدارس گنجانده شده است(مهرمحمدى، 1378) و در برنامه‏هاى درسى تلفیقى دانش‏آموزان ارتباط برنامه‏ها را با زندگى واقعى و عینى در مى‏یابند و توانایى مواجهه با مسایل زندگى در آنها به وجود مى‏آید.(مهرمحمدى، 1380)

 

نخبه و نخبه پروي:

نخبه در لغت به معنی برگزیده،زبده،بهین،انتخاب‏شده هرچیزی‏و یا هر شخص و صاحب فکر و اندیشه‏ای را گویند که دارای توان‏مندی و مهارت فکری و سازمان‏دهی‏ باشد. (دهخدا، ج 13)، به منظور حفظ و حمایت از نخبگان و نظام‏ شایسته‏سالاری و همچنین استفاده صحیح و مناسب از ظرفیت‏های علمی آنان در جهت توسعه کشور،ایجاب می‏کندمتناسب با دانش و هنر روز،زیرساخت‏ها و شرایط لازم را برای تقویت و بالندگی شایستگان فراهم سازیم و از سوی دیگر،آسیب‏ها و چالش‏های اساسی را مورد شناسایی قرار داده و در جهت جلوگیری از آفت‏ها و عوامل‏ آسیب‏رسان اقدام شایسته‏ای به عمل آوریم. ( سالار، 1383)، در واقع هر كشوري براي رسيدن به رشد و بالندگي مورد نظر خويش نيازمند توجه ويژه به نخبگان و پروش آنان است، در اين راه عوامل زيادي موثر و تاثير گذار جلوه مي نمايند كه توجه به آنان امري ضروري در پرورش نخبگان و به ويژه جلوگيري از مهاجرت آنان است، برنامه درسي به عنوان عاملي بسيار مهم نقش مهمي را در اين رابطه بازي مي نمايد.

رويکرد نخبه‌پروري در نظام آموزشي ايران و جهان

حمايت از نخبگان و ايجاد فرصت رشد براي آنان، از وظايف مهم نهادهاي اجتماعي و به ويژه نهاد تعليم و تربيت است. اين وظيفه گاه به عنوان وظيفه شاخص و محوري در برخي از نظام‌هاي آموزشي ظاهر مي‌شود. به عبارت ديگر، در برخي نظام‌هاي آموزشي رويکردي جدي به نخبه‌پروري مشاهده ‌مي‌شود. در اين ميان، برنامه درسي به معناي گسترده آن يعني طرحي جهت آماده کردن مجموعه‌اي از فرصت‌هاي يادگيري براي افراد تحت تعليم (خوي نژاد، 1380) از ابزار و ارکان اصلي و زمينه‌ساز براي تحقق رويکرد نخبه‌پروري در نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور ‌است. به عبارت ديگر، برنامه درسي ‌مي‌تواند امکان تحقق نخبه‌پروري را در نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور فراهم بکند. نظام‌هاي آموزشي نخبه‌پرور با شناسايي دانش آموزان بالقوه باهوش، بااستعداد و توانمند، و فراهم کردن امکانات مناسب، تحت برنامه درسي ويژه‌اي سعي دارند تواناييها و استعدادهاي بالقوه آنها را شکوفا کنند و افرادي را تربيت کنند که در آينده با در دست گرفتن پست‌هاي مديريتي و تخصصي، کشورشان را به سوي پيشرفت و توسعه سوق دهند. نظام آموزشي ايران نيز از جمله کشورهايي است که رويکردي جدي به نخبه‌پروري دارد. برگزاري جشنواره‌ها و المپيادهاي گوناگون، ايجاد مدارس و دوره‌هاي ويژه براي دانش‌آموزان تيزهوش و داراي استعدادهاي ويژه،‌ برگزاري امتحانات متعدد براي آماده سازي عمومي و تهييج دانش آموزان براي شركت در المپيادها،‌ و نيز سنجش كيفيت عملكرد نظام آموزشي براساس ميزان المپيادي‌هاي موفق، برخي از نشانه‌هاي گرايش نظام آموزشي ايران به نخبه‌پروري است. اما مسئله قابل تأمل اين است كه درصد بسياري از نخبگان پرورش يافته در ايران، به کشورهاي ديگر مهاجرت كرده يا مسائل روحي و رواني متعددي دسته و پنجه نرم مي  كنند. در واقع پديده فرار مغزها تبديل به يك معزل جهاني شده است و نظريه نظام جهاني[3]يکي از نظريه‌‌هاي تبيين کننده فرار مغزها است. در اين نظريه، سرمايه‌داري تاريخي به عنوان سيستمي تعريف ‌مي‌شود كه انباشت بي انتهاي سرمايه، هدف و غايت اقتصادي است. اين سياست اقتصادي به مبادله فرهنگي نابرابر بين كشورهاي پيرامون و مركز ‌مي‌انجامد. در نتيجه اين نابرابري، جريان سرمايه خالص زيادي از كشورهاي پيرامون به مركز سرازير مي‌شود. فرايند فرار مغزها نيز قسمتي از فرايند كلي انباشت سرمايه از كشورهاي پيرامون به مركز محسوب مي‌شود. بنابراين، در نظريه نظام جهاني تفاوت توسعه اقتصادي در كشورهاي پيرامون و مركز منجر به مهاجرت بين المللي مي‌شود. جريان كالاها، خدمات، اطلاعات، سرمايه، و نيروي كار يك رابطه مبادله نامتقارن را بين كشورهاي مركز و پيرامون منعكس مي‌كند که به پيشرفت مركز و پسرفت پيرامون ‌مي‌انجامد (Peacock & Hoover, 1998).

چرا نخبگان ايراني مهاجرت ‌مي‌کنند؟

در پژوهشي، صالحي‌عمران (1385) بر اساس مفاهيم نظريه جاذبه- دافعه[4] به بررسي علل مهاجرت نخبگان از ديدگاه اعضاي هيات علمي پرداخته است. بر اين اساس مهمترين عوامل رانشي و درون مرزي موثر در مهاجرت نخبگان علمي به خارج از کشور به ترتيب اهميت عبارت بودند از: عدم توجه اجتماعي به ارزش فعاليت‌هاي علمي، نبود تسهيلات لازم براي پژوهش، پايين بودن حقوق و دستمزد و احساس وجود تبعيض و نابرابري در جامعه، و دسترسي محدود به منابع علمي. همچنين جاذبه‌ها و مولفه‌هاي برون‌مرزي موثر در مهاجرت نخبگان علمي به ترتيب اهميت شامل: امکانات مادي و رفاهي بهتر براي زندگي، ارتقاء رشد علمي و حرفه‌اي، وجود فرصت‌هاي شغلي بهتر، دسترسي به حقوق و دستمزد بيشتر، آسايش رواني و اجتماعي بهتر براي خود و خانواده، علاقه به زندگي در يک جامعه بدون احساس تبعيض، و ارتباط بهتر تخصص با نيازهاي جامعه خارجي ‌هستد (صالحي عمران، 1385).

طايفي (1380) نيز به بررسي علل خروج نيروهاي متخصص از کشور پرداخته است. در اين تحقيق دو جامعه ايرانيان متخصص مقيم خارج از کشور و متخصصان ايراني که قصد خارج شدن از کشور را دارند مورد بررسي قرار گرفتند. علل اصلي رانشي و کششي نزد دو جامعه مورد بررسي به ترتيب اهميت به شرح جداول 1 و 2 است:

جدول 1 - علل رانشي مهاجرت نخبگان

متخصصان مقيم خارج

متخصصان با قصد عزيمت

1- عدم اطمينان به آينده خود و خانواده

1- عدم تعادل درآمد و هزينه

2- افزايش فاصله طبقاتي

2- نبود آزادي فردي و اجتماعي و مسائل طبقاتي

3- محدوديت آزادي

3 - نبود امکانات ادامه تحصيل و عدم استفده از متخصصان

4- فرهنگ ناکارآ

4- فرصت‌هاي شغلي محدود و تبعيض در استخدام

5- کمبود امکانات تحقيقاتي

5- بي عدالتي و پارتي بازي

 

جدول 2- علل کششي مهاجرت نخبگان

متخصصان مقيم خارج

متخصصان با قصد عزيمت

1- فرصت ادامه تحصيل

1- رفاه اقتصادي

2- رفاه اجتماعي

2- وجود امکانات براي ادامه تحصيل

3- تعادل هزينه و درآمد

3- وجود فرصت‌هاي شغلي و عدم تبعيض در استخدام

4- وجود فرصت‌هاي شغلي و توجه به مهارت و شايستگي

4- آزادي سياسي و اجتماعي

5- سيستم آموزشي کارآ

5- مهاجرت و تشويق اقوام و دوستان

 

در پژوهش ديگري، شاه آبادي و ديگران (1385) به بررسي عوامل موثر بر فرار مغزها در ايران پرداخته است.‌ بر اساس نتايج به دست آمده در اين پژوهش، نرخ بيکاري موثرترين عامل اقتصادي بر فرار مغزها ‌است که ارتباط مثبت و معني داري با فرار مغزها دارد.بر اساس تحقيقات مذکور مهاجرت نخبگان دلايلي نظير شرايط رفاهي،‌ فرهنگ و نظاير آن دارد. در واقع، عوامل مختلفي در مهاجرت نخبگان تاثير دارد. بدين لحاظ، در ريشه يابي علل مهاجرت نخبگان داشتن نگاه جامع و سيستمي امري ضروري و اجتناب ناپذير است.

 

برنامه درسي و نقش آن در تربيت نخبگان

برنامه درسي به چه ميزان در تربيت نخبگان موثر است؟ آيا ما نخبگان را به صورتي تربيت مي‌كنيم كه آنان در آينده بتوانند به جايگاه در خور خود دستيابند؟آيا آنچه كه در برنامه درسي يك نظام آموزشي نظير نظام آموزشي كشور ايران گنجانده شده است، و رويكرد اتخاذ شده در اين برنامه درسي، مي‌تواند نقشي را در افزايش يا كاهش مهاجرت نخبگان داشته باشد؟ آيا ‌مي‌توان نخبگان را به گونه‌اي پرورش داد كه بهترين شرايط براي بروز و رشد نخبگي خود را در كشور خود بيابند؟

برنامه درسي يكي از عوامل تاثير گذار در آموزش نخبگان و عامل بازدارنده از به وقوع پيوستن اتفاقات ناگوار همچون مهاجرت نخبگان است.بر اساس دسته بندي سه گانه‌اي كه در مورد عوامل موثر بر مهاجرت نخبگان ارائه شد، برنامه درسي نيز از سه وجه در مهاجرت نخبگان موثر باشد.

در وجه اول،‌ برنامه درسي با ارتقاء دانش عمومي و سطح تخصصي جامعه،‌ مي‌تواند منجر به بهبود وضعيت عمومي جامعه‌ و افزايش مطلوبيت آن، رفاه بيشتر، و در نتيجه كاهش مهاجرت گردد.

در وجه دوم، برنامه درسي ‌مي‌تواند با ايجاد باورها و شكل دادن مناسب ارزشها، مطابق با موازين ارزشي موجود در جامعه مهاجر فرست، منجر به ايجاد مطلوبيت شرايط فرهنگي جامعه و كاهش مهاجرت گردد. و بالعکس آن، برنامه درسي مي‌تواند با آرمان قراردادن و شكل دادن ارزشهاي متجلي شده در كشورهاي مقصد، و از بين بردن ارزشهاي متجلي شده در كشور مبداء، منجر به افزايش مهاجرت گردد.

در وجه سوم نيز، برنامه درسي مي‌تواند با ارائه آموزشهاي مناسب به افراد در سطوح عمومي، تخصصي، و نيز نخبگان،‌ نوع خاصي از مهارتها و دانش را در فراگيران ايجاد نمايد كه توان بهتري براي كاربست يافته‌ها و آموخته‌هاي خود در شرايط كشور خود را داشته باشند. و نيز بالعكس، برنامه درسي مي‌تواند افراد، متخصصين و نخبگاني را تربيت كند كه توانائي‌هاي خاص آنان قابليت كاربرد در محيط و شرايط كشور خود را نداشته باشد.

با توجه به عمومي بودن دامنه وجوه اول و دوم،‌ و همچنين آموزشهاي سطوح عمومي و تخصصي در وجه سوم،‌ و نيز با توجه به موضوع بحث حاضر، در ادامه مقاله، به دامنه تاثير برنامه درسي در وجه سوم آن و در محدوه تربيت نخبگان متمركز ‌مي‌شويم. بر اين اساس، ابتدا لازم است به اين موضوع توجه كنيم كه آيا مقوله پرورش نخبگان به صورت خاص، در كشوري نظير ايران معنا‌دار است يا خير. سپس، رويكردهاي متفاوتي که برنامه‌درسي مي‌تواند از منظر وجه سوم،‌ شرايط مختلفي براي كاربست يافته‌هاي نخبگان فراهم سازد را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. و در نهايت رويكردي كه شرايط مطلوبتري از منظر اين وجه فراهم مي‌سازد را مورد توجه و بررسي بيشتر قرار ‌مي‌دهيم.

 

رويكردهاي برنامه ‌درسي تجزيه‌گرا و برنامه درسي تركيب‌گرا در آموزش نخبگان

نكته قابل توجه اين است كه نوع برنامه درسي رايج در كشورهاي در حال توسعه گرايش زيادي به تربيت نخبگان در رويكرد تجزيه‌گرا دارد. به عبارت ديگر كشورهاي در حال توسعه، تلاش خود را براي تربيت متخصصين و نخبگاني صرف مي‌كنند، كه امكان كاربست يافته‌هاي خود را در كشورهاي خود نداشته، و مجبور به مهاجرت هستند. به عبارت ديگر، نخبگان را نيز مي‌توان براي فعاليت در شرايط نامناسبي كه معمولا در كشورهاي در حال توسعه وجود دارد، تربيت نمود. اما تربيت نخبگان براي چنين شرايطي بايد داراي چه خصوصياتي باشد؟ براي پاسخ به اين سوال، بايد به خصوصيات اجمالي برنامه‌‌درسي در دو رويكرد تجزيه‌گرا و تركيب‌گرا بپردازيم.

جدول 3، برخي از وجوه تمايز و خصوصيات رويكردهاي برنامه درسي تجزيه‌گرا و برنامه درسي تركيب‌گرا را مورد اشاره قرار مي‌دهد. در مورد سازوكارهاي عملي در رويكرد تركيب‌گرا به (مجيدي 80) و (مجيدي 86) نگاه كنيد.

جدول 3 برخي از وجوه تمايز و خصوصيات رويكردهاي برنامه درسي در تربيت نخبگان

رويكرد برنامه درسي تجزيه‌گرا

رويكرد برنامه درسي تركيب‌گرا

مفاد درسي به صورت مستقل و مجزا از هم به فراگيران ارائه مي‌شود.

مفاد درسي به صورت بسته‌هائي تركيب شده از موضوعات در زمينه‌هاي مختلف و مرتبط به فراگيران ارائه مي‌شود.

موضوعات به صورت مستقل، پله پله و سلسله مراتبي، و در جلسات مخصوص به خود و به صورت متمايز ارائه مي‌شود.

ارائه تدريجي و توأم موضوع در جلسات مختلف و مرتبط، و شكل گيري تدريجي يادگيري در موضوعات در سطوح و لايه‌هاي مختلف به صورت مرحله به مرحله و تدريجي صورت مي‌گيرد.

تا موضوع پيشنياز فراگرفته نشده باشد، موضوع پس نياز مجاز به طرح نيست.

موضوعات پيشنياز و پس نياز بارها و در شرايط مختلف، بنا به نياز و خصوصيات فعاليتهاي درسي و كلاسي به صورت توأم و بدون تقدم و تأخر الزامي ارائه مي‌شوند.

بر دروس پايه تاكيد بيش از حد مي‌شود و تمام دروس در دروس پايه خلاصه مي‌شود.

بر آموزش مهارتهاي زندگي، و مهارتهاي انجام فعاليتهاي علمي و تخصصي و مديريت خود و كار تاكيد مي‌شود.

جزئيات مفاد، محتوا و دانشي كه بايد فراگير ياد بگيرد، تعيين مي‌شود.

بر آموزش چگونه يادگرفتن و انتقال فرادانش به جاي دانش تاكيد مي‌شود.

بر حفظ كردن جزئيات مفاد و محتوا تاكيد مي‌شود.

بر انتقال روح موضوع و يافتن بصيرت در درك ابعاد مسئله تاكيد مي‌شود.

ارزيابي(Evaluation) تماما از جنس سنجش (Assessment) محسوب مي‌شود.

ارزيابي تا حد زيادي بصيرتي و توصيفي است.

تاكيد بر امتحانات مكرر است.

تاكيد بر تجربه مبتني بر اكتشاف و شهود شخصي مكرر و مستمر است.

تاكيد بر سنجش خرده اهداف آموزشي است. (اهداف آموزشي به صورت خرد تعيين و دنبال مي‌شود).

بر اهداف كلان آموزشي تاكيد مي‌شود.

آموزش موضوع محور است.

آموزش مسئله محور است.

آموزش در محيط كاملا خشك و انتزاعي كلاس و كتاب درسي و امتحان صورت مي‌گيرد.

آموزش در محيط حتي‌الامكان بسيار نزديك به شرايط كاربرد اتفاق ‌مي‌افتد. شخص عملا مسائل را در شرايطي مسئله محور، پروژه محور و عملياتي تجربه مي‌كند.

فراگير منفعل، و شنونده و گيرنده محتواي از پيش تعيين شده است.

فراگير، فعال و در تعامل جدي در فرايند يادگيري، و داراي نقش اساسي در تعيين مسير آموزشي، مبتني بر استعدادهاي شخصي است.

فارغ‌التحصيلان، توانمند در انجام كارهاي كليشه‌اي و از پيش تعيين شده در حوزه مشخص تربيت مي‌شوند. توان فعاليت در كارهائي نظير مونتاژ و نگهداري را دارند.

فارغ‌التحصيلان، توانمند در انجام كارهاي متنوع، در شرايط محيط واقعي، ارائه خلاقيت در فعاليتها و تصميم گيريها، و قدرت مديريت كار تربيت مي‌شوند. توان انجام طراحي و شكل دادن پديده‌ها و مصنوعات خلاقانه و جديد را دارند.

 

تمايزهاي محيط كار و فعاليتهاي تخصصي در كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته

اما يك نخبه در يك كشور در حال توسعه نظير ايران، در مقايسه با يك كشور توسعه يافته، چه شرايط متفاوت و متمايزي را از نظر محيط كار تجربه مي‌كند؟برخي از مهمترين اين وجوه را بتوان به صورت اجمالي مورد اشاره قرار داد. جدول 4 وجوه مهمي از اين تمايز را ترسيم مي‌كند.

جدول 4 برخي از تمايزهاي محيط و شرايط كار از منظر كاربست تخصص در سطح تخصصي يك نخبه

كشورهاي درحال توسعه

كشورهاي توسعه يافته

جايگاه‌هاي نامشخص، وظايف ناهمگون، استفاده از تخصصها در خارج از جايگاه تخصصي خود، و بدون تعريف مشخص به شدت مشاهده مي‌شود.

جايگاه‌هاي كاري و تخصصي كاملا مشخص، تعريف شده، و نهادينه شده است.

سازوكار مديريت پروژه در حوزه‌هاي تخصصي به بلوغ نرسيده و جايگاه متخصصين در پروژه مشخص نيست.

سازوكار مديريت پروژه در حوزه‌هاي تخصصي به بلوغ رسيده و جايگاه هر متخصص در پروژه كاملا تعريف شده و مشخص است.

ثبات در فعاليتهاي تخصصي وجود ندارد.

ثبات نسبي در فعاليتهاي تخصصي وجود دارد.

افراد در انجام فعاليت در سطوح بالاي تخصصي، پشتوانه‌هاي تخصصي حوزه‌هاي مرتبط را به سادگي دريافت نمي‌كنند، و خود مجبور به درگير شدن در حوزه‌هاي ديگر هستند.

افراد در انجام فعاليت در سطوح بالاي تخصصي، جايگاه مناسب تخصصي خود را يافته و خدمات، پشتوانه‌ها و تعاملات لازم را در ساير حوزه‌هاي تخصصي، بدون نياز به درگير شدن در آن حوزه‌ها دريافت مي‌كند.

درك صحيح مديريت عمومي از فعاليتهاي تخصصي در سطح پائيني است. شرايط كاري ايجاد شده براي فعاليتهاي تخصصي در حوزه‌هاي عمومي، بسيار دشوار و مستلزم درگير شدن خبره در حوزه‌هاي عمومي فراواني است.

سازوكار فعاليتهاي تخصصي در مديريت عمومي وجود داشته و بارها تجربه شده است. شرايط كاري ايجاد شده براي فعاليتهاي تخصصي در حوزه‌هاي عمومي، كاملا مشخص است و خبره معمولا در حوزه‌هاي عمومي درگير نمي‌شود.

در بسياري از حوزه‌ها امكان دسترسي به خبرگان و متخصصان لازم وجود ندارد. ضمن آنكه سازوكار مشخصي براي يافتن متخصصان مورد نياز، و نيز جذب و پشتيباني مالي و رفاهي از آنها در پروژه وجود ندارد. به همين لحاظ بكار‌گيري متخصصين لازم در پروژه‌ها متناسب با جايگاه نياز با دشواري انجام ‌مي‌شود.

امكان دسترسي به خبرگان و متخصصان در حوزه‌هاي مختلف وجود دارد، و سازوكارهاي يافتن متخصصان مورد نياز و نيز سازوكار جذب و پشتيباني مالي و رفاهي از آنها در پروژه وجود دارد. به همين لحاظ متخصصين لازم در پروژه‌ها متناسب با جايگاه نياز آنها مشغول به كار مي‌شوند.

همكاري و تعاملات درون گروهي و برون گروهي، و بين موسسات فني و تخصصي بسيار ضعيف است، و افراد و گروهها، هر يك مستقلا براي خود به فعاليت ‌مي‌پردازند؛ و از ياري ساير افراد و گروهها در يك كار منسجم بهره‌مند نمي‌شوند.

همكاري و تعاملات درون گروهي و برون گروهي، و بين موسسات فني و تخصصي نهادينه شده است. افراد و گروهها، در كارهاي تخصصي به شدت از همكاري و ياري يكديگر استفاده مي‌كنند.

 

تمايز درمهارت و دانش نخبگان

با نگاه اجمالي به وجوه تمايز قيد شده در رابطه با محيط و شرايط كار در کشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته، بلافاصله اين سوال در ذهن مجسم مي‌شود كه: "چه نخبگاني مي‌توانند در شرايط بدون ثبات، تعريف نشده، بدون سازوكار و نامتجانس كشورهاي در حال توسعه فعاليت كنند؟‌". آيا اصولا هيچ نخبه‌اي توان فعاليت در چنين شرايطي را ندارد؟ پاسخ اين سئوال قائدتا منفي است؛ زيرا بسياري از نخبگان را مشاهده مي‌كنيم كه در همين شرايط نامطلوب فعاليت كرده، و اثر بخشي قابل ملاحظه‌اي هم داشته‌اند. اما در مقابل بسياري از نخبگان را هم مشاهده مي‌كنيم كه در اين شرايط،‌ توان ادامه فعاليت را نداشته،‌ يا مجبور مي‌شوند در شرايط نامطلوب و حتي نامرتبط با حوزه تخصصي خود به فعاليت پرداخته و دچار مشكلات فراوان شوند، و يا مجبور به مهاجرت گردند. به نظر مي‌رسد از اين منظر بتوان دو دسته از نخبگان را از يكديگر تفكيك كرد. تفاوت اين دو دسته از نخبگان چيست؟ آيا نخبگان دسته اول داراي توانمنديهاي متفاوتي هستند؟ آيا مي‌توان نخبگان را به گونه‌اي تربيت نمود كه داراي چنين توانمنديهائي باشند؟ جدول 5 به اجمال به تبيين تمايزهاي بين اين دو دسته از نخبگان مي‌پردازد. با توجه به خصوصياتي كه در اين جدول ذكر شده است، ما اين دو دسته از نخبگان را تركيب‌گرا (يا نخبگان تربيت شده با رويكرد تركيب‌گرا) و تجزيه‌گرا (يا نخبگان تربيت شده با رويكرد تجزيه‌‌گرا) مي‌ناميم.

جدول 5 تمايزهاي موجود بين خصوصيات دو دسته نخبگان تركيب‌گرا و تجزيه‌گرا

خصوصيات نخبگان تجزيه‌گرا

خصوصيات نخبگان تركيب‌گرا

تنها در يك حوزه تخصصي كاملا مشخص داراي مهارت و دانش در سطح بسيار بالا است، اما در حوزه‌هاي جنبي و مرتبط اصلا تخصص ندارد.

در مجموعه‌اي از حوزه‌هاي به هم پيوسته داراي مهارت و دانش در سطح بالا و در برخي از آنها در سطح بسيار بالا است.

تنها توان فعاليت در حوزه‌ زمينه تخصصي محدودي را دارد.

توان فعاليت در حوزه‌هاي چند زمينه‌اي را دارد.

فعاليت در شرايط متغيير و بدون ثبات، براي وي امكان پذير نيست.

توان فعاليت در شرايط متغيير و بدون ثبات را دارد و متناسب با شرايط محيط خود را منطبق مي‌كند.

شرايط محيط كاري بايد از قبل براي او فراهم شده باشد.

توان فراهم كردن شرايط محيط كاري مناسب براي فعاليت مورد نظر و كارآفريني را دارد.

در نظام آموزشي مبتني بر رويكرد تجزيه‌گرا پرورش يافته است.

در نظام آموزشي مبتني بر رويكرد تركيب‌گرا پرورش يافته است.

توانائي مديريت كردن فعاليت تخصصي خود را حتي در حوزه تخصص خود ندارد.

مي‌تواند فعاليت تخصصي چند زمينه‌اي و پيچيده‌اي را در شرايط مختلف مديريت كند.

 

با مقايسه جدول 4 و جدول 5 مي‌توان دريافت كه نخبگان تجزيه‌گرا،‌ تنها در صورتي توان كاربست يافته‌هاي خود را ‌مي‌يابند، كه شرايط مناسب و از پيش آماده شده‌اي براي فعاليت آنها فراهم شده باشد. شرايطي كه معمولا در كشورهاي در حال توسعه كمتر يافت مي‌شود. اين نخبگان معمولا در كاربست دانش و مهارت خود، در كشورهاي درحال توسعه دچار مشكل مي‌شوند و به همين دليل به كشورهاي توسعه يافته مهاجرت مي‌كنند. اما نخبگان تركيب‌گرا توان فعاليت در هر دو دسته از كشورها را دارا هستند.

 

نتيجه گيري

مسائلي همچون جهاني شدن با تشديد شرايط ظهور و اثرگذاري نابرابري‌ها ميان کشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته، و ايجاد يک بازار کار جهاني فرصت‌هاي جديدي به ويژه براي نيروي انساني متخصص و ماهر فراهم نموده و در نتيجه موجب افزايش مهاجرت نخبگان شده است. ايران نيز درگير پديده آموزش نخبگان و مهاجرت نخبگان است و بسياري از نخبگان ايراني به کشورهاي ديگر که عمدتا جزو کشورهاي توسعه يافته محسوب ‌مي‌شوند، مهاجرت ‌مي‌کنند. در مهاجرت نخبگان عوامل مختلفي دخالت دارند كه از مهمترين آنها مي‌توان به عدم امکان و توان كاربست تواناييها و تخصص نخبگان در درون کشور خود اشاره کرد. محيط‌هاي كاري در كشورهاي در حال توسعه عموما به گونه‌اي است که نخبگان تجزيه‌گرا امکان كاربست دانش، مهارتها و تخصص خود را در كشورهاي خود ندارند ولي نخبگان تركيب‌گرا مي‌توانند توانمنديهاي خود را در اين محيطها نيز بکار گيرند. اين در حالي است كه كشورهاي در حال توسعه، و از جمله ايران از يك سو به نخبه‌پروري و پرورش نخبگان اهتمام جدي دارند و از سوي ديگر، رويکرد برنامه درسي در اين كشورها گرايش به تربيت نخبگان تجزيه‌گرا دارد. در نتيجه نخبگان تربيت شده در کشورهاي در حال توسعه براي قرار گرفتن در محيط‌هاي کاري متناسب با تواناييها و تخصص خود به کشورهاي توسعه يافته مهاجرت ‌مي‌کنند. به نظر ‌مي‌رسد، برنامه درسي مي‌تواند در اين ميان نقشي اساسي در پرورش و تربيت نخبگان و همچنين کاهش مهاجرت آنان به کشورهاي توسعه يافته ايفا کند. ايران و ساير كشورهاي در حال توسعه مي‌توانند با گرايش به سمت رويكرد تركيب‌گرا در برنامه‌هاي درسي خود، نخبگان و متخصصيني را تربيت كنند كه بتوانند در شرايط ناپايدار، متغير، دشوار و بلوغ نايافته محيط‌هاي کاري کشور خود به فعاليت بپردازند، . از همين رو، طراحي معماري نظام آموزشي بايد با مد نظر قراردادن اين موضوع، رويكرد مناسبي را اتخاذ نموده و سازوكاري را فراهم آورد كه نظام آموزشي كشور، به عنوان يك ابزار اساسي براي ارتقاء منابع انساني متناسب با نيازمنديها و شرايط بومي کشور محسوب شود، تا نخبگان بتوانند توانمنديها و تخصص خود را در داخل کشور بکار گيرند.

منابع:

[1] اسكندري، حسين. (1387). برنامه درسي پنهان. تهران انتشارات نشر سيما

[2]خوينژاد،غلامرضا.(1380) روشهاي پژوهش در علوم تربيتي. انتشارات سمت

[3] دهخدا،علی اکبر. لغت‏نامه.ج 13،ص 19779،واژهء نخبه.

[4] سالار، محمد.(1383). مجله اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 11 و 12

[5]شاه آبادي، ابوالفضل؛ كريم كشته، محمد حسين؛ محمودي، عبداله (1385)، بررسي عوامل موثر بر فرار مغزها (مطالعه موردي ايران)، پژوهشنامه بازرگاني، شماره 39: 81-39.

[6]صالحي عمران، ابراهيم (1385)، بررسي نگرش اعضاي هيئت علمي نسبت به علل مهاجرت نخبگان به خارج از كشور (مورد مطالعه: دانشگاه مازندران)، نامه علوم اجتماعي، شماره 28: 80-56.

[7] میلر، جى.پى(1379).نظریه‏هاى برنامه درسى.ترجمه محمود مهرمحمدى، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها، چاپ اول

[8] مهرمحمدى، محمود(1378-1377).تلفیق در برنامه درسى:تاریخچه، ضرورت، معیارها و اشکال.مجله پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت،بهار 1378

[9] مهر محمدي، محمود.(1380). برنامه های درسی تلفیقی، رویکردی متفاوت با برنامه های درسی موضوع محوری/ دیسیپلینی (شیوه سنتی). مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س). شماره 29

[10]مجيدي، اردوان، (1380) نظام برتر، آينده آموزش و آموزش آينده، نشر ترمه.

[11]مجيدي، اردوان، (1386) "مستندات مياني معماري كلان نظام آموزشي كشور براي جامعه اطلاعاتي"، موسسه مطالعات راهبردي فن‌آوري اطلاعات

[12]طايفي، علي (1380)، بررسي علل خروج نيروهاي متخصص از کشور و راهکارهاي کاهش آن، طرح نيازسنجي نيروي انساني متخصص و سياستگذاري توسعه منابع انساني کشور، تهران، مؤسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي.

[13] فتحى و اجارگاه، کوروش.(1377). اصول برنامه ریزى درسى.چاپ اول، انتشارات ایران زمین.

 

[14] Peacock, Walter Gillis. Greg A. Hoover. 1998. "Divergence and Convergence in International Development: A Decomposition Analysis of Inequality in the World System." American Sociological Review 53 (4): 838-852.

 



[1]دانشجوي كارشناسي ارشد برنامه ريزي آموزشي دانشگاه مازندران

[2]Elitism

[3]System World

[4]Pull-Push factors

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 18:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره شخصیت ایرانیان

بازديد: 503

موضوع:

تحليل شخصيت اخلاقي ما ايرانيان

 

 

تحلیل شخصیت اخلاقی ما ایرانیان

ز دست غیر چه نالم، چرا که همچو حباب                  همیشه خانه خراب هوای خویشتنم

چرا ما ایرانیان چنین خصوصیات اخلاقی یعنی چنین رفتار و گفتار و کرداری را داریم؟ آیا اینها ارثی است؟ اکتسابی است؟ بیماری است؟ اگر بیماری است، چگونه بیماری است؟ آیا علاج دارد؟ ابتدا لازم است در مورد شخصیت انسان به طور اعم صحبت کنیم و سپس به طور خاص به شخصیت ایرانیان بپردازیم درطول تاریخ، موضوعی که برای شناخت انسان همیشه مورد بحث بوده، چند شخصيتي،چندچهره ای و یا چندخلقی بودن انسان ها بوده است. اکثر اقوام به وجود دو شخصیت در هر فرد، اعتقاد کامل داشته و هر کدام برای آن علتی تعیین کرده و آن را به نامی می‌خواندند. آنها اعتقاد داشتند که این دو شخصیت مظهر زشتی و زیبایی، خوبی و بدی در انسان هستند که همیشه در درون او به جدال می پردازند تا یکی بر دیگری فایق آید و وجود شخص را تحت سیطره و کنترل خود درآورد.

اریک برن می گوید وقتی شما مردم را تماشا می کنید و به حرفهایشان گوش می دهید، چه بسا جلوی چشمانتان حالت شخصیتشان عوض می شود. تغییرات ناگهانی در قیافه شان، در کلماتی که ادا می کنند، در ژست و حالات بدنشان دیده می شود. گاه رنگ صورتشان تغییر می کند، قلبشان به تپش می افتد، و نفسشان سریع می گردد. شخصی که بدین ترتیب تغییرمی کند، هنوز همان شخص است، یعنی با همان استخوان بندی، همان پوست و همان لباس، چه چیز او را از داخل تغییر می دهد؟ او از چه چیز به چه چیز تغییر می کند؟ این سوالی بود که برن را به تفکر واداشت و بعد از سال ها به این نتیجه رسید که در هر انسانی سه حالت مختلف شخصیت موجود است. برن آنها را Parent (والد یا والدین)، child (کودک) و Adult (بالغ) نام گذاری کرد.

1- شخصیت والدینی حالتی است که وقتی بر انسان مستولی شود، شخص احساس می کند که از همه بالاتر، قوی تر و عاقل تر است. می خواهد تحکّم کند، همانطور که معمولاً پدر و مادرها خود را محق می دانند که نسبت به بچه هایشان تحکّم نمایند.

2- شخصیت کودکی حالتی است که انسان را اسیر احساسات خویش می نماید. خود را کوچک و زبون می داند، یعنی همان حالتی که در دوران خردسالی و کودکی داشته است.

3- شخصیت بالغی حالتی است که صاحبش را اهل منطق و استدلال می کند. هر فکری و هر حرفی را با دلیل و برهان می پذیرد و یا دلیل و برهان ارائه می کند. برای دیگران همان ارزش و احترامی را قائل است که برای خود قائل می باشد. نه خود را بالاتر از دیگران می بیند و نه پایین تر.

شخصیت والدینی مجموعه ای از تمام اوامر و دستورات ضبط شده ی دوران پنج سال اولیه ی زندگی طفل در مغز اوست. اینها همه از دنیای خارج به کودک انتقال می یابد. از این نظر حالت والدینی نام بامسمایی برای این نوع شخصیت است. همه ی افراد این قسمت از شخصیت را دارند. زیرا هر کسی كه در موقع تولد چشم و گوش داشته است، در پنج سال اول زندگی چیزهایی دیده و شنیده که همه در سلول های نو و فعال مغزش ضبط شده و چنین شخصیتی را برایش به وجود آورده است.

شخصیت کودکی در حقیقت عکس العمل درونی طفل در برابر چیزهایی است که دیده، شنیده، حس کرده و فهمیده است که تمام آن به صورت احساس است. کودک در دوران اولیه ی زندگی کاملاً احساس ضعف می نماید و همیشه تلاشش بر این است که خود را در برابر همه ی نیروهای خارجی حفظ کند. او کوچک است، متکی است، ضعیف است، بی اطلاع و بی سلاح است.

طفل از یک طرف تحت فرمان غرایز ژنتیکی، کهنه خود را کثیف می کند، به جستجو و کنجکاوی می پردازد، در هر موضوعی وارد می شود، چیزها را در هم می ریزد و به هم می کوبد تا بداند چیست و یاد بگیرد و از طرف دیگر میل دارد که موافقت بزرگترها را جلب کند و در این میان همیشه با شخصیت والدینی خودش در جنگ و جدال است و احساس ناراحتی می کند.

این شخصیت کودکی که توام با احساس ضعف و بی پناهی است و آن شخصیت والدینی که آمر و حاکم و از خود راضی است، حالت هایی است که بعداً در طول عمر شخص، هر آن ، می تواند صاحب خود را در کنترل بگیرد و گفتارو کردار و رفتارش را اداره کند. شخصیت کودکی سخت عجول است و می خواهد همه چیز خیلی زود و سریع انجام شود، صبر و حوصله ندارد، تابع احساسات است، زود بدش مي آيد و گریه می کند، زود خوشش می آید و قهقهه ی شادی سر می دهد، قهر می کند، یا لوس می شود. این طبیعت شخصیت کودکی است که بگوید «یا همه چیز یا هیچ چیز». شخصیت کودکی طالب صلح و ادامه ی حیات به هر قیمتی است.

داشتن تعصب نسبت به هر چیزی در واقع ترس و وحشت شخصيت کودکی از شخصیت والدینی را نشان می دهد و همین ترس، شخصیت بالغی را بیمار می کند. بیمار به اینکه شخصیت بالغی جرات نکند آمار و اطلاعات شخصیت والدینی را مورد امتحان قرار دهد و آن را قبول یا رد کند، بلکه کورکورانه به آن گردن نهد و در بزرگی هم در او تعصب به وجود آید.

شخصیت بالغی: در حدود ده ماهگی که نوزاد شروع به راه رفتن می نماید، احساس می کند کارهایی را که تا آن موقع نمی توانسته است انجام دهد حالا می تواند. کشف این واقعیت برای طفل بسیار امیدوار کننده و اطمینان بخش است و می توان آن را آغاز تشکیل و فرم گیری شخصیت بالغی او نامید.

شخصیت بالغی طفل از درک تفاوتی است که بین شخصیت والدینی و شخصيت کودکی در او پیدا می شود به عبارت دیگر، شخص آنچه را از دیگران شنیده و آنچه را از احساسات درونی خود درک کرده است، با هم می سنجد و برای خود صحت و سقم هر کدام را بازرسی می کند، تحقیق می نماید، تجزیه و تحلیل می کند، به نتایجی برای خود می رسد، آنها را می پذیرد یا رد می کند. هر قدر آمار و اطلاعات موجود در شخصیت والدینی که از آدم های بزرگ رسیده است صحیح تر و دقیق تر باشد کودک سریع تر و بهتر می تواند شخصیت بالغی خود را رشد دهد و بهتر می تواند فردی خلاق و مفید شود. اگر آنچه از بزرگترها شنیده و دیده با آنچه خودش تجربه کرده است مغایر باشد، يعني آنچه از بزرگترها شنيده و ديده با آنچه خودش تجربه كرده است مغاير باشد و دروغ از آب درآید ، علاوه بر اینکه مقدار قابل توجهی از افکار و حواس کودک را به خود مشغول می کند تا از این گیجی نجات پیدا کند- که نتیجتاً خلاقیت او را می كشد، به طور کلی شخصی ترسو، بی اعتماد و لرزان در تصمیم گیری بار می آید.

شخصیت بالغی مسئولیت را برای فرد قبول دارد، از حقایق هر قدر تلخ باشد، رویگردان نیست، خود بزرگ بینی، ظلم، تجاوز به حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی را تقبیح می کند؛ خود را مسئول می شناسد و برای رهایی اسیران تلاش می کند.

اگر انسان شخصیت بالغی اش اسیر و گرفتار تضادهای داخلی باشد، نمی تواند بین آمار و اطلاعاتی که اجباراً از طریق شخصیت های والدینی و کودکی اش مغز او را پر کرده اند، امتحان کند و صحیح و غلط آنها را از هم جدا سازد.

در زندگی روزمره نتیجه مکالمات افراد با یکدیگر بستگی کامل به این دارد که هنگام بحث، کدام یک از شخصیت های سه گانه بر وجود طرفین درگیر مکالمه مستولی و حاکم باشد. بسته به اینکه طرف اول بحث در چه حالتی از حالات سه گانه ی شخصیت است و در برابر چه حالتی از حالت های سه گانه ی شخصیت طرف مقابل قرار می گیرد، برخورد و ارتباط آنها با هم مسالمت آمیز و یا جدل خیز خواهد شد. برای مثال یک نمونه مراوده بین یک مرد و همسرش را بیان می کنیم: مردی به منزل می آید و میز وسط اتاق را که رنگ تیره ای هم دارد پر از گرد و خاک می بیند؛ هیچ نمی گوید ولی موقع ترک منزل با انگشتش روی گرد و خاک های میز می نویسد: «خداحافظ همسر عزیزم!» در اینجا شخصیت بالغی بر مرد مستولی است، ولی شخصیت های والدینی و کودکی نیز دخالت مستقیم دارند. شخصیت والدینی می گوید: «چرا تو هیچگاه این میز را تمیز نمی کنی؟» و شخصیت کودکی می گوید: «اگر از تو انتقاد می کنم خواهشمندم نسبت به من عصبانی نشوی». شخصیت بالغی خواسته های والدینی و کودکی را در قالب مناسب خودش درمی آورد. حال اگر زن هم در برابر کار شوهر در موضع شخصيت بالغی قرار گیرد، نتیجه نیکویی به بار خواهد آورد و این انتقاد شوهر را به عنوان یک انتقاد سازنده می پذیرد و نه تنها میز و سایر جاهای منزل را تمیز و گردگیری می کند، بلکه موقع آمدن شوهر به منزل با تهیه ي یک شربت خنک و یا یک چای گرم از او پذیرایی می کند و جملات قشنگی که حاکی از محبت است بر زبان می آورد و زندگی خودشان را شیرین نگه می دارد.

بنابراین در مکالمات بین افراد حتی اگر شخصیت های والدینی و کودکی هم بر وجود فرد مستولی باشند ولی به شرطی که شخصیت بالغی ناظر باشد، نتیجه مباحثات می تواند کاملاً رضایت بخش گردد.

به سادگی می توان درک کرد که طفل خردسال فقط از طریق آموختن و کاربرد شخصیت بالغی می تواند راه های صحیح زندگی را یاد بگیرد ولی با عنایت به اینکه کودک همه چیز را از راه تقلید می آموزد، برای یادگیری و رشد شخصیت بالغی خود احتیاج مبرم دارد به اینکه کاربرد آن را ببیند، یاد بگیرد و بدان عمل کند. بهترین کسانی که می توانند آن را به او نشان دهند پدر و مادر و سایر آدم های بزرگ محیط هستند که با رفتار خود در موضع شخصیت بالغی، این مطالب را به او می آموزند.

من که می خواهم فرزندانم مبتکر باشند، آیا خودم از دیدن چیزهای تازه به هیجان می آیم؟

من که می خواهم آنها مطالب اجتماعی را یاد بگیرند؛ آیا خودم شخصاً در ماه گذشته، در سال گذشته و یا در سال های گذشته، مقالات اجتماعی یا کتابهایی در این مورد را هیچ خوانده ام؟

من که میل دارم سخاوتمند باشند، آیا هیچگاه به فکر زندگی دیگران غیر از افراد تحت تكلّفم بوده ام؟

من که می خواهم فرزندانم دروغ نگویند، تهمت نزنند، تجاوز به مال دیگران نکنند، آیا خودم در منزل به آنها دروغ نگفته ام؟ گناه نکرده را به گردنشان نینداخته ام؟ و در غیاب آنها و بدون رضایتشان چیزیرا که متعلق به آنها بوده است برنداشته ام؟

انسان فرزندانش را نمی تواند طوری تربیت کند که دلش می خواهد، بلکه طوری تربیت می شوند که با آنها رفتار می شود.

از بی نظمی، عدم اطاعت و قانون شکنی مردم شکایت داریم، ولی آیا خودمان منظم و مطیع قانون هستیم؟

در حالی که ما تهمت زدن، مسخره کردن، تحقیر نمودن، پاپوش دوختن، ناسزا گفتن، کتک زدن و ... را علیه فرزندانمان و هر کس دیگری که زورش از ما کمتر باشد و مخالفان عقیدتی خود به کار می بریم، چطور انتظار داریم فرزندان ما این چنین نباشند؟

دروغ علت العلل عقب افتادگی هایمان است، اگر دروغ را علت اصلی عقب افتادگی هایمان معرفی می کنم نه تنها از این جهت است که چون در هر معامله ای وارد شود آن را فاسد می کند، در بین مردم بدبینی و سوء ظن بوجود می آورد، مقدار قابل توجهی وقت و انرژی را به هدر می‌دهد، بلکه به خاطر این است که رواج دروغ در بین مردم باعث می شود که رشد شخصیت بالغی را در اطفال به کلی متوقف کند و یا آن را آسیب دیده و معیوب سازد و نتیجتاً مردان و زنانی تحویل جامعه دهد که در بین آنها منطق واستدلال و عقل جای خود را به احساسات و هرج و مرج طلبی دهد و جهل را مافوق علم بنمایاند.

با عنایت به فرضیات روانشناسان در مورد شناخت انسان و با توجه به مشاهدات عینی از آنچه ما ایرانیان می گوییم، می کنیم و اعتقاد داریم، می توان نتیجه گرفت که متأسفانه به خاطر رواج شدید دروغ دربین ما مردم ایران، اکثراً شخصیت بالغیمان به شدت آسیب دیده و حکومت بر وجود ما دائماً بین شخصیت های والدینی و کودکیمان دست به دست می شود و بیشتر معایبی که داریم عوارض همین نقص شخصیت اخلاقی ماست. این مطلب به عنوان فرضیه ای پیشنهاد می شود و مثل هر فرضیه ی ديگري نمی توان ادعا کرد که حتماً صحیح است. این فرضیه می تواند توسط دیگر علاقمندان تأیید و یا رد شود.

با عنایت به مطالب فوق ملاحظه می شود که شخصیت بالغی اطفال ایراني به سه دلیل عقیم می ماند و یا شدیداً معیوب و ضعیف می شود:

اول: تناقض و دروغ های فراوانی که در بین حرکات و سخنان اطرافیان ملاحظه می کند.

دوم: رفتار آدم های بزرگ نسبت به خود کودک که همیشه رفتاری تحت سیطره ی شخصیت های والدینی و کودکی توأم با تحقیر شدید یا حمایت زائد بر نیاز و یا شوخی و بازی بوده است.

سوم: رفتار آدم های بزرگ با خودشان غیر از رفتاری است که با کودک دارند ولی کودک ناظر دقیقی بر آنهاست و می کوشد تقلید کند. رفتار آدم های بزرگ هم نسبت به یکدیگر، متأسفانه کمتر از موضع شخصیت بالغی شان است، چون اکثراً و شاید همیشه، یا از موضع والدینی بوده، که به صورت تحکم و یا ترحم جلوه گر می شده است و یا از موضع کودکی بوده، که به صورت التماس و توسل و یا مسخرگی و لودگی درمی آمده است و یا به شکل سومی که به شخصیت رفاقتی معروف است. رفیق در زندگی و فرهنگ ما ایرانیان آن قدر اهمیت پیدا می کند که شعرای معروف ما با تمام وجود از آن تعریف می کنند. شخصیت بالغی ، انسان را در مرحله تعالی قرار می دهد و به او وسعت نظر و سعه ی صدر می بخشد؛ چون برای همه کس در همه جای دنیا ارزش قائل است. ولی در مورد ما ایرانیان تسلط شخصیت رفاقتی که با شخصیت والدینی یا شخصیت کودکی آمیخته شده است، موجب شده تبعیض در مورد رفیق معنای خود را از دست بدهد و اگر چه از تبعیض در مورد خودمان ناراحت می شویم ولی هر کجا تبعیض به نفع ما باشد، خوشحال هم می شویم و اگر بتوانیم برای دوست خود تبعیض قائل می شویم.

با توجه به توضیحات کلی داده شده در مورد شخصیت ،برخی از خصوصیات خلقی و شخصیتی که در غالب ایرانیان کم و بیش دیده می شود را از نظر می گذرانیم.

 

* حق به معنای واقعی کلمه برای ما مطرح نیست.

در فرهنگ ما «حق» در هیچ مورد جدّی- به معنای واقعی کلمه- مفهومی ندارد. به کرات دیده شده که در خطابه ها و نوشته ها لغت «حق» مصرف می شود ولی نه گویندگان و نویسندگان و نه شنوندگان و خوانندگان آن را جدی نمی گیرند و معنایی را که باید و شاید از آن استنتاج نمی کنند. و در واقع آن را همانند یک تعارف معمول محاوره ای- مثل تعارفاتی از قبیل: قربانت بروم، دورت بگردم، بنده و غلامت هستم و ... به حساب می آورند؛ چون در تمام عمر به تجربه برایشان ثابت شده که جامعه آن را قبول ندارد و این از نحوه رانندگی و سایر شئون زندگی و بی توجهیمان به حقوق دیگران کاملاً پیداست. جامعه ی ما عبارت «الحق لمن غلب» (حق از آن کسی است که غالب شده است) را بهتر می پسندد و خوب باور دارد و مصداق آن ضرب المثلی به این مضمون است که می گویند: «دزد صاحب زور، یقه صاحب مال را می چسبد».

یکی از نتایج بارز بی اعتنائی به «حق» در جامعه ما، بی حرمتی و بی اعتنائی به مالکیت بوده است و غارت کردن و به زور از پولدار پول گرفتن از اقدامات مورد پسند عامه مردم. در جامعه ما تنها موردی که کلمه «حق» مصرف می شود و گوینده و شنونده، مفهوم این کلمه را جدی گرفته و آن را خوب درک می کنند، در موقعی است که معنای رشوه دادن از آن استنتاج شود. یعنی بگوید یا بشنود «حق و حساب بده تا کارت درست شود» تنها در این مورد است که گوینده و شنونده به طور جدی کاربرد مناسب و معنی دار کلمه «حق» را درک می کنند. و هیچ گونه اعتراضی هم ندارند که مثلاً چرا چنین دو کلمه اعلائی یعنی «حق» و «حساب» برای چنین عمل پستی مصرف می شود. حق و حساب و این قبیل لغات انسانی برای شخصیت های بالغی مطرح است که به دنبال عدالت و مروت و عقل هستند، نه برای شخصیت های والدینی و کودکی که به دنبال هوی و هوسند.

* ما ایرانیان عاشق شعر و دلباخته شاعریم

علاقه ی شدید ما ایرانیان به شعر و شاعری و اثر قاطع آن بر فرهنگمان دلیل بارزی است که اکثراً شخصیت های والدینی و کودکی و رفاقتی یعنی همه منبعث از احساسات بر وجودمان- بسته به شرایط مختلف- حاکم است. چون شخصیت بالغی که تابع عقل و اهل حق و عدالت و مخالف با تجاوز و تقلب و دروغگویی است، در ما مرده و یا ضعیف و مفلوک به گوشه ای خزیده. شخصیت های والدینی و کودکی و رفاقتی تابع احساس هستند و هر وقت از چیزی یا کسی خوششان آمد؛ نه به خاطر احقاق حق و یا جلوگیری از ظلم نه، فقط به خاطر خوش آمدن خودشان، هر کاری را مجاز می دانند و در خدمت او قرار می گیرند.

برای نمونه: علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ رضا شاه که مشهور است ادیب با فضیلتی بود، در خاطرات خود نقل کرده است: «در سال هایی که مسئولیت وزارت فرهنگ را بر عهده داشتم، در فصل امتحانات (خرداد ماه) شخصاً به حوزه های امتحانی در مدارس،سرکشی می کردم. یک روز به یکی از دبیرستان های معتبر تهران رفته بودم. وارد تالار امتحان کتبی علوم ریاضی شدم که از دانش آموزان ششم، امتحان نهایی به عمل می آمد. دانش آموزان با قیافه های جدی مشغول پاسخ دادن به سؤالات بودند. از دور متوجه شدم که دانش آموزی مانند کشتی شکستگان، هاج و واج و پریشان است و هیچ نمی نویسد و از وجناتش پیداست که چیزی بارش نیست و مترصد فرصتی است تا تقلب کند. بالای سر او رفتم و همانجا توقف کردم همانطور که حدس زده بودم، برگه ی امتحانی او مانند نامه اعمال پرهیزكاران سفید بود. و تا آن لحظه که شاید نیم ساعت از شروع امتحان گذشته بود، هیچ چیزی بر روی کاغذ نیاورده بود. تعمداً به توقف و نظارت خود بالای سر وی ادامه دادم، تا از او فرصت تقلب گرفته شود. بعد از چند دقیقه که مرتباً به این ور و آن ور و به پای بدیمن من نگاه می کرد، ناگهان یک سطر شعر نوشت. تعجب کردم که در ورقه امتحان ریاضی، شعر چه مناسبتی دارد؟ سرم را پایین آوردم و در برگه امتحانی او دقیق شدم این شعر بسیار مناسب را روی برگه امتحانی یادداشت کرده بود:

ز میر قافله گاهی تغافلی شرط است                که بی نصیب نمانند قاطعان طریق

این بیت مناسب بسیار به دلم نشست و چون در بالای برگه ی امتحانی، نام شخصی و خانوادگی خودش را یادداشت کرده و هنوز آن را نبسته بود، هویت او را به خاطر سپردم. سپس با گفتن یک آفرین با او دست دادم و نه تنها از بالای سر وی، بلکه از حوزه امتحانی خارج شدم، تا او به پاداش مناسب نویسی خود، کارش را با موفقیت پیش ببرد.

ملاحظه می کنید وزیر فرهنگ یک مملکت که گویا از وزرای بسیار موجه هم بوده است به خاطر اینکه از شعری خوشش آمده، جواز تقلب را صادر می کند. حال فرهنگ توده های مردم چه بوده است که این وزیر خوب و شایسته اش بوده. امروز هم اگر عین حکایت را بدون اظهار نظر برای هر ایرانی بخوانید، کار وزیر را تأیید می کند و یک آفرین نثارش می کند.

 

* تابلوهای نصب شده در جاده ها و شهرها

در زمان شاه تابلویی که توسط شهرداری شیراز تهیه، و اول خیابان فرودگاه نصب شده بود، نمونه دیگری از تبرّز شخصیت کودکی و نماینده تملق و چاپلوسی تهیه کننده آن بود و مسلّم اینکه هیچ کمکی به مسافران نمی کرد و هیچ گونه اطلاعی در اختیار آنها نمی گذاشت. بر روی تابلو نوشته شده بود «شاهنشاها سپاس، سپاس، سپاس». یعنی شاه را به مرحله خدایی رسانده بودند. آیا این کار را خود شاه دستور داده بود؟ فکر نمی کنم. کما اینکه بعد از انقلاب و بعد از برچیده شدن بساط طاغوت و بت پرستی، همان شهرداری شیراز و شاید همان افرادی که آن تابلو را در زمان شاه تهیه کرده بودند، تابلویی به نام «بولوار امام خمینی»- مسلماً بدون اینکه به ایشان دستوری داده باشند- تهیه کرده و نصب نموده بودند. نه اینکه فکر کنیم حضراتی که در زمان شاه چنین کردند، کارشان از روی اعتقاد یا بی اعتقادی بود و یا فکر کنیم امروز که چنین می کنند بدین کارشان مؤمن یا بی ایمان هستند، مطلقاً موضوع اعتقاد و بی اعتقادی، ایمان و بی ایمانی نیست؛ هر کس علاقمند است شخصیت کودکی اش را به قدرتی مرتبط نماید تا برایش ارباب، حامی و متكّایی باشد هر قدر حامی اش مقتدرتر باشد، قوت قلبش بیشتر و از نظر روحی قوی تر است و در نتیجه کارهای برجسته تر می کند. وقتی حامی و تکیه گاهش ضعیف باشد، خودش مفلوک است و هنگامی که تکیه گاهش از بین برود، خودش معلق و لرزان و پا در هواست. در همین موقع هر کس بتواند زودتر آن جای خالی را پر کند، همان کس قبله گاهش می شود، تعظیمش می کند، دست و پا بوسش می گردد و از صمیم قلب فرمانش را می برد. در تمام ادوار تاریخ چنین بوده است: به مجردی که شاه ایران با قدرتمندی رو به رو می شد و در یکی دو مورد شکست می خورد، بزرگان و حکّام ولايات اکثراً علناً یا مخفیانه تسلیم قدرتمند تازه می شدند یا فرار می کردند و تمام ارکان حکومت چون برق از هم می پاشید و کشور یکسره به دست نیروهای موفق می افتاد و مردم ایران هم بلافاصله چنان چاکرانه و مخلصانه فرمانبری حاکم جدید را می کردند که او تمام نزدیکان سابقش را فراموش می کرد و کارها را بدست این حضرات می سپرد. غافل از اینکه این جماعت، نوکر قدرت هستند نه مؤمن به عقیده یا مسلک و مرامی؛ غافل از اینکه همین ها که با «پیشی» آمدند، با «کیشی» هم می روند و به زبان قرآن اینها پیروان طاغوت اند و طاغوت یعنی هر مراد دهنده ای غیر از خدا.

 

* ایرانی بسیار وطن پرست است!

پس از کشف جهان نو (قاره های آمریکا و استرالیا)، گروه های مختلفی از کشورهای جهان قدیم مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. بیش از همه، انگلیسی ها و اسپانیایی ها بودند که هم اکنون کشورهایی در آن قاره ها با زبان و سنن آنها دایر است و بعد از این دو کشور پرتغالی ها، فرانسوی ها و ایتالیایی ها و حتی اعراب و یونانی ها و چینی ها به آنجاها مهاجرت کردند و گروه‌‌هایی تشکیل دادند و سنن و رسوم و عادات خود را حفظ نمودند. ولی ایرانیان کمتر مهاجرت کردند و اگر هم رفته اند غالباً یا جدا از هم زندگی کرده و بعضاً اسم خود را هم عوض کرده و کشور مادری را هم ایتالیا، اسپانیا و یا جای دیگری معرفی نموده و تدریجاً بدون نام و نشان ایرانی تحلیل رفته اند و یا بیشتر، حتی اگر در دوران پیری هم بوده است به ایران برگشته اند. ولی چرا؟

ایرانیان با داشتن شخصیت های قوی والدینی، کودکی و رفاقتی و ضعف شخصیت بالغی مطلقاً نمی توانند در خارج از ایران دوام بیاورند زیرا در خارج از ايران، نه امکان دارد در جلسات عدیده‌ی هر روزی بنشینند و ساعت ها غیبت کنند و زمین و زمان را برای هر چیزی به باد انتقاد بگیرند و آن را مقصر بشناسند و یا زیردستانی داشته باشند که به آنها تحکّم کنند و آنها هم فرمان ببرند و بدین ترتیب شخصیت والدینی خود را ارضا کنند. و نه کسانی هستند که در جلساتشان جوک بگویند و دیگران را به مسخره و استهزا بگیرند و قاه قاه بخندند. یا بالادستانی که مقداری تملّق و چاپلوسی عرض نموده و حامی و پشتیبان پیدا کنند و بدین ترتیب شخصیت کودکیشان تشفّی خاطر پیدا نماید. و نه افراد باصفایی هستند که بتوان آنها را واقعاً رفیق دانست و دل به آنها بست و از محضرشان حظّی برد و راز دل بدانها گفت تا شخصیت رفاقتی راضی گردد. از این روست که ایرانیان ترجیح می دهند به همان وطن برگردند و از احساسات خود که در حقیقت کنترل کننده تمام وجودشان است، متابعت نمایند و در آنجا احتیاجاتشان را تأمین کنند.

نتیجه و ماحصل تحلیل شخصیت اخلاقیمان این شد که تحکّم شخصیت های والدینی و کودکی بر وجودمان را مایه ی تمام مفاسد بدانیم چون اینها تابع احساسات و شعارند و ما را از عقل و شعور که از خصوصیات شخصیت بالغی است دور نگه داشته اند. آیا باید شخصیت های والدینی و کودکی را با چنین اثرات مخربی که دارند طرد کنیم، دور بیاندازیم و تنها به دنبال احیاء و تقویت شخصیت بالغیمان برویم؟ پاسخ این است که نه کسی می تواند آنها را دور بیندازد و نه اگر بتواند، کار مفیدی کرده است. شخصیت های والدینی و کودکی اگر احساس قلدری و زورگویی و ترس و بت پرستی را دارند، کلیه ی ضوابط زندگی و انگیزه های حیات و نشاط را نیز در اختیار دارند. انسان بدون آنها هنر، ذوق، ابتکار و محبت و همچنین قدرت خود را از دست خواهد داد. بحث در این است که اگر این شخصیت ها بدون حضور شخصیت بالغی که ارزیاب و کنترل کننده ی تمام بدی ها و خوبی هاست، بر وجود فرد مسلط شوند، او را به طرف نهایت ها می برند که تعدیل و تعادل در کارشان نیست و قهراً نتایج مخربي به بار می آورند. بنابراین بهتر است «شعور» را جانشین «شعار» کنیم و اگر هم لازم است «شعار» وارد معرکه شود، باید در کنترل شعور باشد. شعور یعنی اینکه تمام جهات قضایا را با پیروی از عقل و دور از احساسات ارزیابی کنیم، سپس با چشم باز راه خود را انتخاب کنیم. شعور یعنی اینکه اگر می گوییم مسلمانیم، دستورات خدا را کلاً پیروی کنیم. این شناخت به ما کمک می کند تا گناه خود را بر گردن شخص یا اشخاص مخصوصی نیندازیم، از دست کسی ننالیم و قبول کنیم از ماست که بر ماست.

 

 

 

 

منابع:

چرا عقب ماندیم؟/ علی محمد ایزدی- تهران: علم، 1382

منزلت و قدرت در ایران/ ترجمه رضا ذولقدر مقدم، 1381

روان شناسی شخصیت دوان شولتز

راهنمایی عملی برای تحلیل داد و ستدها/ توماس هریس

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 18:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

کودکان و اسباب بازی

بازديد: 455

فهرست مطالب

مقدمه :1

کودک و اسباب‌بازی.. 1

تکامل حواس... 1

دوره نوزادی.. 2

دنیای کودکی.. 2

معیارهای درست.. 3

 

مقدمه :

کودک و اسباب‌بازی

روان‌شناسان کودک و محققان تربیتی تأکید دارند بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها با تقویت حواس، هوش و ادراکات کودکان، به دنیای حال و آینده آنها شکل می‌دهند و از همین روست که اگر درست انتخاب و در دسترس‌شان گذاشته شود اثراتی سازنده خواهند داشت، وگرنه مخرب و زیانبار خواهند بود. چه نکات و ویژگی‌هایی را باید در نظر گرفت تا اسباب‌بازی‌های خریداری شده برای آنها نه تنها مفید، بلکه در صورت امکان سازنده و پرورش‌دهنده باشد؟ صرف‌نظر از ویژگی‌های مفید و سازنده، آیا عوامل دیگری نیز در خرید و استفاده از اسباب‌بازی‌ها دخیلاند؟ انتخاب اقتصادی یا آموزشی والدین مهم است یا علاقه صرف کودکان؟ هر نوزاد یا کودکی، در مراحل متفاوت رشد خود به چه وسایلی علاقه و توجه نشان می‌دهد؟

تکامل حواس

برخی احساس‌ها و ادراکات نوزاد انسان طی همان دوره زندگی در رحم مادر، مراحل تکامل را پشت سر می‌گذارند؛ گوش و توان شنوایی از این دسته حواس است.

جغجغه، عروسک‌های صدادار، وسایل و اسباب‌بازی‌های موزیکال و ریتمیک با صدای آرام، نه بلند، و نوایی آرامش‌بخش، لوازم مفیدی برای مواقع بیداری او یا ساکت کردنش هنگام گریه است.

برخی دیگر از حواس همچون بینایی پس از تولد شکل بایسته‌ای به خود می‌گیرد. در یکی دو هفته پس از تولد، نوزادان ابتدا فقط رنگ‌های تند و با کنتراست زیاد را در فواصل نزدیک تشخیص می‌دهند نه رنگ‌های میانی و ملایم یا فواصل دور را؛ آویزهایی با رنگ‌های شاد قرمز و سبز که روی گهواره آنها در حرکت است می‌تواند توجه آنها را جلب کند. کم‌کم او می‌تواند با گرفتن اشیا حس لامسه را با کنجکاوی خود درآمیزد و هر دو را تقویت کند. بنابراین باید لوازمی را در اختیارش گذاشت که خطری نداشته باشد و با سن او نیز متناسب باشد.

دوره نوزادی

ایمنی و بی‌خطر بودن وسایل قابل دسترس یکی از نکاتی است که در همه مراحل کودکی باید هنگام تهیه اسباب‌بازی نیز مورد توجه بزرگ‌ترها قرار گیرد. از آنجا که نوزادان بسرعت علاقه وافری به مکیدن و به دهان بردن اشیا پیدا می‌کنند، بهداشتی و قابل شست‌وشو بودن آنها نیز اهمیت بسیار دارد. وسایلی با رنگ‌های روشن، نرم، لطیف و بزرگ‌تر از دهان با صداهای آرام و توجه‌برانگیز از جمله اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌ها و آدمک‌ها، برای چنین دوره‌ای مناسب هستند.

دنیای کودکی

وقتی واحد شمارش عمر فرزندتان همراه با ماه به سال نیز متصل می‌شود باید به فکر سرگرمی همراه با آموزش و تقویت خلاقیت او بود. او می‌تواند بنشیند و وسایل اطرافش را جابه جا کند، می‌تواند راه برود و توپی را از این‌سو به آن سو بیندازد یا اسبابی چرخدار مثل روروک، ماشین پلاستیکی و را هل دهد یا به دنبال خود بکشد. ویژگی جابه‌جایی و حرکت برای خرید و تهیه اسباب‌بازی در اولین سال زندگی نه‌تنها اولویت دارد بلکه از آن پس نیز در اغلب موارد باید تکرار شود تا تنبلی جای تحرک را نگیرد. در دو یا سه سالگی درک بیشتر دنیای اطراف، به ویژگیهای دیگر اسباب‌بازی‌ها اضافه می‌شود.

کتاب‌های جذاب، پازل‌ها، مکعب‌ها، حیوانات یا پرندگان ساخته شده از مواد سبک، ابزار کوک شدنی یا دارای باتری برای حرکت‌کردن یا پخش اصوات و مانند اینها علاوه بر سرگرمی، قابلیت‌های آموزشی و خلاقانه را در او افزایش می‌دهد.

از این به بعد آنچه او را علاقه‌مند کند، حس خلاقیتش را برانگیزد، به عواطف و درک او شکل بهتری دهد، روش‌ها و راهکارها را آموزش دهد، با دیگران همراهش کند، همکاری با همبازی‌ها را به او بیاموزد و به حرکت و کنش وادارد، مفید است.

وسایل نقاشی غیرسمی، توپ‌های بادی، بازی‌های محوطه باز چون سرسره و طناب‌کشی، لوازم کوچک شده دنیای بزرگ‌ترها مثل لوازم خانگی یا قطارها و خودروها و از جمله اسباب‌بازی‌هایی است که تقویت این موارد را تقویت میکند .

معیارهای درست

آگاهان و متخصصان پرورشی می‌گویند اشکال بسیاری از والدین هنگام تهیه اسباب‌بازی نگاه از دید خودشان است نه نگاه از منظر بچه‌ها. آنها که اولین فرزندشان را به دنیا می‌آورند بر حسب علاقه و شوق خود، گاهی اطراف کودک را پر از اسباب‌بازی‌های جورواجوری می‌کنند که به جای سرگرم شدن کودک، او را سردرگم می‌کند.

برخی با خرید اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت مدام دغدغه خراب نشدن آن را به کودک گوشزد می‌کنند و ترس از خرابی و ناراحتی حاصل از آن را در دل وی می‌کارند. دسته‌ای دیگر به علایق، سلایق یا حتی خاطرات خود از اسباب‌بازی‌ها توجه دارند نه علاقه کودک. حتی بعضی مواقع ممکن است توجه کودک به نوع خاصی از این اسباب‌های‌بازی از دید والدین نادرست پنداشته شود.

به عنوان مثال هنوز بسیارند والدینی که خرید عروسک برای پسربچه‌ها یا توپ و اسباب‌بازی اصطلاحا پسرانه برای دختربچه‌ها را اشتباه می‌پندارند!

توجه به ایمنی، سلیقه و علاقه کودکان، سن و سالشان، درک و هوش متفاوت آنها، امکان خراب‌کردن، تنوع رنگ و شکل و حتی ابعاد، جذابیتش برای کودک، قابلیت پرورش مهارت‌هایی چون تخیل یا آموزش همراه با سرگرمی، امکان مشغولیت با بازی، تجربه‌اندوزی، ارزانی آن و از جمله نکات مناسب برای تهیه اسباب‌بازی است.

اگر می‌خواهید کودکتان به واسطه سرگرمی با اسباب بازی درک بهتری از بسیاری مسائل پیرامونش نیز بهدست بیاورد، باید قدرت تشخیص معیارهای نادرست را از درست در خود و کودکتان تقویت کنید. یک راه قضاوت در این باره از نگاهی به اسباب‌بازی کودکان در خانواده‌ها معلوم و آشکار می‌شود

منبع :

www.asemankafinet.ir

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 11:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره طرح توجیهی و کارافرینی چیست ؟

بازديد: 501

تحقیق کامل درباره طرح توجیهی و کارافرینی چیست ؟

www.asemankafinet.ir

فهرست مطالب

تحقیق کامل درباره طرح توجیهی و کارافرینی چیست ؟. 1

معرفی :1

اما توضیحاتی در مورد بخش های مختلف یک گزارش توجیهی.. 2

مطالعات بازار2

۱- روش روند گذشته یا تداوم روند قبلی.. 2

۲- روش سطح مصرف یا مصرف سرانه. 3

۳- روش ضریب مصرف.. 3

۴- فرایند مارکو (Markov Process)4

۵- روش روند متغیر. 4

توجیه پذیری فنی.. 5

تجزیه و تحلیل مالی.. 6

منابع :7

 

 

معرفی :

طرح توجیهی معادل واژه انگلیسی Feasibility Study Report می باشد و عبارتست از گزارشی که توجیه پذیری یک طرح را از جنبه های مختلف بازار، فنی و مالی مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد. بطور کلی یک گزارش توجیهی از سه بخش به شرح موارد ذیل تشکیل یافته است.

۱٫مطالعه بازار: معادل واژه انگلیسی Market Study بوده که جنبه های مختلف بازار محصول (محصولات) طرح از جمله عرضه، تقاضا، کمبود، بازار هدف و را مورد مطالعه قرار می دهد.

۲٫توجیه پذیری فنی: معادل واژه انگلیسی Technical Feasibility بوده که جنبه های فنی طرح از جمله فن آوری، ظرفیت، محل اجرا، ماشین آلات و تجهیزات تولید و ساختار اجرائی طرح را مورد بررسی قرار می دهد.

۳٫تجزیه و تحلیل مالی: معادل واژه انگلیسی Financial Analysis بوده و جنبه های مختلف مالی و سودآوری طرح را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

اما توضیحاتی در مورد بخش های مختلف یک گزارش توجیهی

مطالعات بازار

نخستین مرحله از فرایند بررسی توجیه پذیری هر طرحی مربوط به مطالعات بازار آن می باشد. هر طرحی با توجه به ماهیت آن دارای محصولات یا خدمات (که در حالت کلی محصول نامیده می شود) گوناگونی می باشد که هدف از اجرای آن طرح، ارائه محصول به بازار مصرف است. براین اساس پس از شناسایی بازارهای مصرف محصول و تعیین بازار هدف مورد نظر بایستی به بررسی همه جانبه این بازار اهتمام ورزید. مهم ترین مواردی که در مطالعات بازار طرح ارائه می گردد شامل تعیین آمار مربوط به میزان تولید، واردات، صادرات و مصرف محصول مورد نظر در طی سالهای مختلف در کشور و همچنین پیش بینی این موارد در طی سالهای آتی می باشد.

پیش بینی تقاضا به عنوان یکی از مهمترین ارکان مطالعه بازار می باشد. بطوریکه با استناد به پیش بینی های انجام شده تحلیل وضعیت آینده صنعت مورد بررسی صورت می پذیرد. روش های مختلفی برای پیش بینی تقاضا در سالهای آتی وجود دارد که انتخاب روش مورد نظر متأثر از دو عامل زیر می باشد.

۱٫نوع محصول به لحاظ مصرفی، واسطه ای، سرمایه ای بودن

۲٫آمار و اطلاعات در دسترس

در ادامه روش های مختلف پیش بینی تقاضای محصول در طی سالهای آتی ارائه شده است.

۱- روش روند گذشته یا تداوم روند قبلی

در این روش با فرض این که روند تغییر پارامتر موردنظر درآینده، مشابه روند سالهای گذشته خواهد بود، از رشد متوسط سالهای قبل جهت پیش بینی میزان پارامتر استفاده می شود. مزیت اصلی این روش سهولت استفاده از آن می باشد، اما نباید این نکته را از ذهن دور نگاه داشت که در بسیاری از موارد، صرف استناد به روند سالهای گذشته می تواند گمراه کننده باشد. زیرا تغییرات و تحولات تکنولوژیکی، فرهنگی و سلیقه ای و تحولات جمعیتی باعث تأثیر در روند تغییر پارامتر مورد نظر خواهد شد.

۲- روش سطح مصرف یا مصرف سرانه

در این روش که بطور عمده جهت پیش بینی تقاضای محصول در سالهای آتی استفاده می شود، متوسط نرخ رشد مصرف سرانه در سالهای گذشته محاسبه می شود. پیش بینی تقاضا با لحاظ کردن متوسط نرخ رشد سرانه و نرخ رشد جمعیت بدست می آید.

که در آن:

A جمعیت کنونی

P نرخ رشد جمعیت

n سال مورد محاسبه

C مصرف سرانه در سال پایه

R نرخ رشد مصرف سرانه

X تقاضا

روش فوق زمانی استفاده می شود که امکان استناد به شاخص مصرف سرانه در مطالعه وجود داشته باشد.

۳- روش ضریب مصرف

این روش پیش بینی تقاضا برای کالاهای واسطه ای که از آنها برای تولید کالای دیگر استفاده می شود، مناسب می باشد. بطوری که با در اختیار داشتن ضریب مصرف محصول مورد بررسی در بخش های مصرف کننده محصول و پیش بینی تولید کالایی که از محصول مورد بررسی استفاده می نماید می توان به تقاضای محصول مورد بررسی دست یافت. روش فوق در مواردی که امکان تعیین ضریب مصرف محصول فراهم باشد و همچنین امکان پیش بینی تولید کالای مصرف کننده محصول در سالهای آینده فراهم باشد، مناسب می باشد.

۴- فرایند مارکو (Markov Process)

در این روش با استفاده از نظرسنجی، برای کالاهای جدید یا نوع خاصی از کالاهای موجود که نیازمند بررسی رفتار مصرف کنندگان محصول اعم از افراد یا گروههای درآمدی و یا صنایع مصرف کننده محصول واسطه ای می باشد می توان از روش فرایند مارکو استفاده کرد. در این روش از طریق پرسشنامه، مطالعه میدانی و یا مصاحبه می توان به نظر سنجی پیرامون تقاضای کالای مورد بررسی پرداخت.

۵- روش روند متغیر

در این روش به دلایل تغییر در شرایط اقتصادی و اجتماعی و نیز تحول الگوهای مصرفی ناشی از آنها، بررسی روند تغییرات مصرف یک کالای معین برحسب مورد در ارتباط با تغییر درآمد ملی (یادرآمد سرانه) و یا هریک از اجزای تشکیل دهنده آن نظیر سرمایه گذاری ملی (دولتی، خصوصی) مصرف ملی (دولتی، خصوصی) و و یا اعتبارات خاص برنامه ای و بودجه خانوار انجام می شود. مقادیر پیش بینی شده برای درآمد ملی و یا هرکدام از پارامترهای فوق را به ترتیب از گزارش های مربوط به برنامه های عمرانی بودجه دولت، بانک مرکزی و سایر سازمان های ذیربط دولتی و ملی می توان تهیه نمود.

در این روش برای تحلیل ارتباط و مقایسه بین روند مصرف کلای مورد بررسی یا روند تغییرات درآمد ملی و یا هر پارامتر دیگر و طریق تناسب ساده و با رابطه همبستگی (Regression) استفاده می شود. در روش تناسب ساده چون میزان روند تغییرات مصرف کالا و روند تغییر پارامتر انتخابی در دوره گذشته معلوم هستند لذا با معلوم بودن روند آینده پارامتر انتخابی، میزان روند تغییرات مصرف کالا در آینده برآورد خواهد شد. از رقم بدست آمده به همان شکلی که در روش قبلی ذکر شد برای پیش بینی میزان تقاضای محصول در آینده استفاده می شود.

بررسی میزان تولیدات محصول شامل گردآوری آمار و اطلاعات مربوط به تولیدات شرکت هایی است که درحال حاضر درحال ارائه این محصول می باشند و در حالت کلی بعنوان رقیب محسوب می گردند. پس از تعیین میزان عرضه محصول که برابر تولید باضافه واردات می باشد بایستی آمار و ارقام مربوط به شرکت ها و یا جمعیت مصرف کننده محصول مورد نظر بررسی و ارائه گردد تا از مقایسه میزان عرضه و تقاضای محصول، تعیین گردد که آیا محصول تولیدی دارای بازارمصرف می باشد و یا خیر؟

درصورت اشباء بازار داخل کشور جهت ارائه محصول که نشانگر حضورتعداد زیادی از شرکت های مشابه و یا عدم وجود بازار مصرف داخلی می باشد بایستی به صادرات محصول مورد نظر توجه داشت که براین اساس لازم است تا مطالعات بازار در سطح گسترده تری (جهانی) بررسی گردد. همچنین درصورت اشباء بازارجهانی و وجود رقبای بین المللی متعدد، تنها راه ممکن جهت حضور در این بازار تولید محصول با کیفیت بسیار بالا و قیمت پایین و انجام فعالیات های بازرگانی و تبلیغاتی در سطحی بسیار گسترده می باشد.

نتیجه مطالعات بازار طرح توجیهی، پاسخگویی به سئوالات ذیل می باشد:

آیا برای ارائه محصول تولیدی، بازار مصرف مناسب و مطلوبی در داخل و یا خارج کشور وجود دارد؟

نحوه ورود به این بازار چگونه است؟

کیفیت و کمیت ارائه محصول به بازار مصرف بایستی دارای چه شرایطی باشد؟

چه پارامترهای در بازار مصرف محصول تأثیر گذار است؟

ریسک ورود به بازارهای داخلی و خارجی به چه میزان است؟

آیا در سالهای آتی وضعیت بازار به همین منوال باقی خواهد ماند؟

توجیه پذیری فنی

توجیه پذیری طرح از لحاظ امکان اجرای آن در بخش توجیه پذیری فنی گزارش توجیهی مورد بررسی قرار می گیرد. در این بخش بررسی های اولیه ای که درخصوص نحوه اجرای طرح تحت عنوان فاز یک طراحی انجام گرفته ارائه می گردد. طراحی فازیک دارای اطلاعات کلی می باشد و حاوی اطلاعات بسیار ریز (Detail) همانند آنچه در فاز دو طراحی است، نمی باشد. این اطلاعات شامل مشخصات زمین محل اجرای طرح، دانش فنی پروژه، ظرفیت، نحوه اجرای عملیات ساختمانی، محوطه سازی و راه سازی، ماشین آلات و تجهیزات مورد نیاز تولیدی، تأسیسات و سایر مواردی است که تحت عنوان هزینه های ثابت سرمایه گذاری مدنظر قرار گرفته است.

کلیه اطلاعات فنی اجرای طرح در مراحل احداث و بهره برداری در این بخش از گزارش توجیهی ارایه می گردد. در این بخش اطلاعات مربوط به هزینه های سرمایه گذاری که شامل هزینه های ثابت سرمایه گذاری، هزینه های قبل از بهره برداری و سرمایه در گردش می باشد بایستی همراه با مستندات (Performa) قابل ارائه در بانک و سایر نهادهای مربوط ارائه و بررسی گردد. همچنین محاسبات مربوط به هزینه های سالیانه تولید که شامل هزینه های تأمین مواد اولیه، سوخت، پرسنلی، استهلاک، هزینه های تأمین مالی، هزینه های اداری و خدماتی و غیره می باشد نیز در این بخش ارائه خواهد گردد. در این بخش زمان بندی و نحوه اجرای طرح بصورت کلی و مرحله به مرحله تشریح می گردد. نتایج مذاکرات با سایر شرکت هایی که بعنوان تأمین کننده تجهیزات و پیمانکار ساخت و بهره برداری بخش های مختلف طرح می باشند با مستندات مربوط در این بخش ارائه می گردد.

ارائه بررسی های فوق الذکر همراه با مدارک مستدل نشان دهنده امکان پذیری اجرای طرح از دیدگاه مسائل فنی می باشد.

اطلاعات جمع آوری شده در بخش مطالعات فنی طرح بعنوان خوراک بخش تجزیه و تحلیل مالی گزارش توجیهی می باشد و بر این اساس بایستی بصورت کامل و دقیق محاسبه و ارائه گردد.

تجزیه و تحلیل مالی

هدف نهایی از اجرای هر طرحی کسب درآمد و سود از محل فروش محصول و یا ارائه خدمات می باشد. اما سئوال بسیار مهم این است که دستیابی به چه مقدار سود به صرفه است و در صورت دست یابی به چه مقدار درآمدی، سهامدار از سرمایه گذاری خویش منفعت لازم را کسب نموده است. لذا جهت دست یابی به معیار و شاخص مناسب جهت تعیین سوددهی و یا عدم سوددهی طرح ها، یک سری شاخص های مالی و اقتصادی در طی سال های گذشته از جانب کارشناسان و اقتصاد دانان بزرگ تعریف و مورد استفاده قرار گرفته است.

هدف از تجزیه و تحلیل مالی طرح در گزارشات توجیهی، دست یابی به شاخص های مالی و اقتصادی جهت حصول تصمیم مقتضی است. خوراک لازم بمنظور محاسبه شاخص های مالی و اقتصادی هزینه های سرمایه گذاری و هزینه های تولید می باشد که در بخش مطالعات فنی گزارش پیش بینی و ارائه گردیده است. در این بخش از گزارش با استفاده از هزینه های سرمایه گذاری، هزینه های تولید، درآمد سالیانه پیش بینی شده برای طرح و سایر مبانی و مفروضات مورد نیاز جهت انجام محاسبات، صورت حساب سود (زیان)، صورت گردش وجوه نقد، ترازنامه پیش بینی شده و سایر جداول مالی و اقتصادی که جهت محاسبه شاخص ها مورد استفاده قرار می گیرد تهیه و تنظیم می گردد.

پس از تشکیل جداول مالی و اقتصادی، شاخص های مهم تأثیر گذار در تصمیم گیری جهت اجرا و یا عدم اجرای طرح با استفاده از فرمول های مربوط محاسبه و بمنظور اتخاذ تصمیم مناسب ارائه می گردد. در این زمینه لازم به ذکر است که اهداف و شاخص های تعریف شده در تحلیل های مالی و اقتصادی بایکدیگر متفاوت می باشد.

تحلیل مالی و تحلیل اقتصادی دو راه اصلی برای آزمون مطلوبیت یک طرح هستند. ابزارهای بکار گرفته شده برای انجام این دو آزمون متفاوت نیستند، اما رویکرد و نگرش آنها تفاوت اساسی دارد. ارزیابی مالی با جریانهای هزینه و فایده از دیدگاه یک سرمایه گذار (بنگاه یا فرد) و ارزیابی اقتصادی با جریانهای هزینه و فایده اجتماعی سروکاردارند. در نتیجه تحلیل ها یا آزمونهای اقتصادی نسبت به مالی از دیدگاه وسیع تری هزینه ها و فایده ها را لحاظ می کنند. یک بنگاه یا فرد به هنگام سرمایه گذاری به منفعت مالی و ثبات منفعت توجه دارد، در حالیکه جامعه یا دولت به هدف های گسترده تری نظیر افزایش درآمد ملی، اشتغالزایی، ریشه کنی فقر و فایده های معطوف به یک جامعه به طور کلی می اندیشد. در نتیجه هدف های دو آزمون متفاوت است. لذا چنانچه هدف ارزیابی میزان منفعت طرح برای جامعه و از دیدگاه ملی باشد (مانند طرح های ملی)، ارزیابی اقتصادی به کار می آید.

منابع :

بهترین سایت تحقیق و مقاله در اینترنت با ادرس

www.asemankafinet.ir

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 10:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سوخت هیدروژنی

بازديد: 575

موضوع :

سوخت هیدوژنی

www.asemankafinet.ir

 

فهرست مطالب

سوخت هیدورژنی.. 1

هیدروژن. 1

ویژگی‌های درخور نگرش... 1

کاربردها2

تاریخچه. 3

پیدایش... 3

ترکیبات.. 3

حالتها4

ایزوتوپ ها4

هشدارها5

سامانه ‌هايي كه براي ذخيره هيدروژن توسعه يافته‌اند، عبارتند از:6

پردازنده های سوخت چگونه کار می کنند؟. 7

هدف پردازنده های سوخت.. 8

مبدل گازی (steam reformer)8

بازسازی متانول. 8

پردازنده سوخت و سلول سوختی.. 10

جنبه های منفی پردازنده های سوخت.. 10

آلودگی.. 10

بازده11

تحقيق و توسعه. 12

مسائل ايمني.. 12

اقتصاد هيدروژن. 12

منابع :13

 

 

سوخت هیدورژنی

هیدروژن

هیدروژن یا آبزا، یک عنصر شیمیایی در جدول تناوبی است كه با حرف H و عدد اتمی ۱نشان داده شده است. هیدروژن عنصری بی رنگ، بی بو، غیر فلز، یک ظرفیتی و گازی دو اتمی، با خاصیت شعله وری فوق العاده بالا است. هیدروژن سبک‌ترین و فراوانترین عنصر در جهان بوده و در آب و نیز در تمامی ترکیبات آلی و موجودات زنده یافت می‌شود. هیدرژن قابلیت واکنش شیمیایی با بیشتر عناصر را دارد. ستارگان در توالی اصلی خود به وفور از هیدروژن در حالت پلاسمایی تشکیل شده اند. این عنصر در تولید آمونیاک، به‌عنوان یک گاز بالا برنده، یک سوخت جایگزین و اخیرا به‌عنوان منبع انرژی مورد استفاده پیلهای سوختی قرار می‌گیرد.

در آزمایشگاه، از واکنش اسیدها بر فلزهایی مثل روی، بدست می‌آید. اما برای تولید در حجم زیاد از الکترولیز آب که معمول‌ترین روش است، استفاده می‌شود. اکنون دانشمندان سعی دارند تا روش‌های جدیدی را بوجود آوردند که از جلبک‌های سبز برای تولید هیدروژن استفاده نمایند.

ویژگی‌های درخور نگرش

هیدروژن سبک‌ترین عنصر شیمیایی بوده با معمول‌ترین ایزوتوپ آن که شامل تنها یک پروتون و الکترون است. در شرایط فشار و دمای استاندارد هیدروژن یک گاز،2H، دو اتمی با نقطه جوش27/20° K و نقطه ذوب 02/14° K را می سازد. در صورتیکه این گاز تحت فشار فوق العاده بالایی، مانند شرایطی که در مرکز غولهای گازی وجود دارد، قرار گیرد مولکولها ماهیت خود را از دست داده و هیدروژن بصورت فلزی مایع در می‌آید. اما در فشارهای بسیار پایین مانند شرایطی که در فضا یافت می‌شود، به این علت که هیچ راهی برای ترکیب اتمهایش وجود ندارد، هیدروژن تمایل دارد تا بصورت اتم‌های مجزا در آمده؛ابرهای 2H (هیدروژنی) تشکیل می‌شود که به شکل گیری ستارگان نیز مرتبط است.

این عنصر نقش بسیار حیاتی در تأمین انرژی جهان از طریق واکنش پروتون-پروتون و چرخه کربن-نیتروژن به عهده دارد(اینها فرآیندهای هم جوشی هسته‌ای هستند که با ترکیب دو اتم هیدروژن به یک اتم هلیم، مقدار بسیار عظیمی از انرژی آزاد می‌کنند.)

کاربردها

به مقدار بسیار زیادی هیدروژن در فرآیند هابر (Haber Process) صنعت نیاز است، مقدار قابل توجهی در  تولید آمونیاک، هیدروژنه کردن چربی‌ها و روغن‌ها، و تولید متانول. سایر مواردی که نیازمند هیدروژن است عبارت‌اند از:

آلکیل زدایی آبی (هیدرودیلکیلاسیون hydrodealkylation)، گوگردزدایی آبی (هیدرودیسولفوریزاسیون، hydrodesulfurization) و هیدروکرکینک (hydrocracking)

تولید اسید هیدروکلریک،جوشکاری،سوخت‌های موشک و احیاء سنگ معدن فلزی؛

هیدروژن مایع در تحقیقات سرما‌شناسی مانند مطالعات ابررسانایی بکار می‌رود؛

تریتیوم که در رآکتورهای اتمی تولید می‌شود در ساخت بمبهای هیدروژنی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

هیدروژن چهارده و نیم بار از هوا سبکتر است و سابقا به‌عنوان عامل بالا برنده در بالون‌ها و کشتی‌های هوایی مورد استفاده قرار می‌گرفت تا وقتیکه فاجعه هیندنبرگ ثابت کرد که استفاده از این گاز برای این منظور بسیار خطرناک است.

دوتریوم به‌عنوان یک کند کننده جهت کاهش حرکت نوترونها در فعالیت‌های هسته‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد، و ترکیبات دوتریوم در شیمی و زیست‌شناسی در مطالعات تأثیرات ایزوتوپ، مورد استفاده واقع می‌شوند.

تریتیوم که یک ایزوتوپ طبقه بندی شده در علوم زیست‌شناسی است که به‌عنوان یک منبع تشعشع در رنگهای نورانی کاربرد دارد.

هیدروژن می تواند در موتورهای درون سوز سوخته شود و یا در پیلهای هیدروژنی انرژی بصورت برق تولید کند.تاکنون چند خودرو آزمایشی توسط شرکتهای مختلف اتومبیل سازی از جمله BMW(موتور گرمایی) و Mercedes Benz ،Toyota ،Opel و ... (پیل هیدروژنی) تولید شدند. پیل‌های سوختی هیدروژنی، به‌عنوان راه کاری برای تولید توان بالقوه ارزان و بدون آلودگی، مورد توجه قرار گرفته است.

تاریخچه

هیدروژن (در زبان فرانسه به معنی سازنده آب و واژه یونانی hudôr یعنی "آب" و gennen یعنی "تولید کننده") برای اولین بار در سال ۱۷۷۶به‌وسیله هنری کاوندیش به‌عنوان یک ماده مستقل شناخته شده، آنتونی لاوازیه نام هیدروژن را برای این عنصر انتخاب کرد.

پیدایش

هیدروژن فراوان ترین عنصر در جهان است بطوریکه ۷۵٪جرم مواد طبیعی از این عنصر ساخته شده و بیش از ۹۰٪اتم‌های تشکیل دهنده آنها اتم‌های هیدروژن است.

این عنصر به مقدار زیاد و به فور در ستارگان و سیارات غولهای گازی یافت می‌شود. به نسبت فراوانی زیاد آن در جاهای دیگر، هیدروژن در اتمسفر زمین بسیار رقیق است(۱ppm برحسب حجم). متعارف‌ترین منبع برای این عنصر در زمین آب است که از دو قسمت هیدروژن و یک قسمت اکسیژن (H2O) ساخته شده است.

منابع دیگر عبارتند از بیشترین اشکال مواد آلی که در اندام تمام موجودات زنده شناخته شده وجود دارند، زغال،سوخت فسیلی و گاز طبیعی. متان (CH4)، که یکی از محصولات فرعی فساد ترکیبات آلی است که اهمیت منابع آن رو به افزایش است.

هیدروژن از چندین راه مختلف بدست می‌آید:

 عبور بخار از روی کربن داغ، تجزیه هیدروکربن به‌وسیله حرارت، واکنش هیدروکسید سدیم یا پتاسیم بر آلومینیوم، الکترولیز آب یا از جابجایی آن در اسیدها توسط فلزات خاص.

هیدروژن تجاری در حجم های زیاد معمولاً به‌وسیله تجزیه گاز طبیعی تولید می‌شود.

ترکیبات

هیدروژن سبک ترین گاز ها با اکثر عناصر ترکیب شده و ترکیبات مختلف را بوجود می‌آورد. هیدروژن دارای عدد اکترونگاتیویته ۲.۲است پس هیدروژن هنگامی ترکیبات را می‌سازد که عناصر غیر فلزی تر و عناصر فلزی تری وجود داشته باشند. در این حالت(غیر فلزی) تشکیل دهنده‌ها, هیدریدها نامیده می‌شوند، که هیدروژن یا بصورت یونهای -H یا بصورت حل شده در عنصر دیگر وجود خواهد داشت (مانند هیدرید پالادیوم). در حالت دوم (ترکیب با فلز) هیدروژن تمایل برای تشکیل پیوند کووالانسی دارد، چون یونهای + Hبصورت یک اتم عریان فاقد الکترون در می‌آیند بنابراین تمایل شدیدی به جذب الکترونها به سمت خود دارند. هر دوی اینها تولید اسید می‌کنند. لذا حتی در یک محلول اسیدی می‌توان یونهایی مثل+ O۳H را دید که گویی پروتونها محکم به چیزی چسبیده اند.

هیدروژن با اکسیژن ترکیب شده و تولید آب می‌کند، که در این واکنش مقدار زیادی انرژی را بصورتی آزاد می‌کند که، باعث انفجار در هوا می‌گردد. به تولید اکسید دوتریوم یا O۲D، که معمولاً آب سنگین گفته می‌شود می انجامد. همچنین هیدروژن با کربن یک سری ترکیبات گسترده‌ای را بوجود می‌آورد. بخاطر ارتباط این ترکیبات با چیزهای زنده، این ترکیبات را ترکیبات آلی می‌نامند، و به مطالعه خصوصیات این ترکیبات شیمی آلی گفته می‌شود.

حالتها

در شرایط عادی گاز هیدروژن ترکیبی از دو نوع متمایز مولکول است که با هم از نظر جهت چرخش الکترون‌ها و هسته تفاوت دارند. این دو شکل به نام ارتو- و پارا- هیدروژن معروفند. (این مورد با ایزوتوپ‌ها فرق می‌کند به پاراگراف بعد توجه کنید.) در شرایط استاندارد هیدروژن معمولی ترکیبی از ۲۵٪شکل پاراو ۷۵٪شکل ارتو است. شکل ارتو را نمی‌توان بصورت حالت خالص آن تهیه کرد. این دو مدل هیدروژن از نظر انرژی با هم متفاوتند که این مسئله موجب می‌گردد، تا خصوصیات فیزیکی آنها کمی متفاوت باشد. مثلاً نقطه ذوب و جوش پاراهیدروژن تقریباً 0.1K ° پایین تر از ارتوهیدروژن است.

ایزوتوپ ها

پروتیوم , معمولی ترین ایزوتوپ  هیدروژن فاقد نوترون است گرچه دو ایزوتوپ دیگر به نام دوتریوم دارای یک نوترون و تریتیوم رادیو اکتیویته دارای دو نوترون، وجود دارند. دو ایزوتوپ پایدار هیدروژن پروتیوم(1H-) و دیتریوم(2H-,D ) هستند. دیتریوم شامل۰.۰۱۸۴- ۰.۰۰۸۲٪ درصد کل هیدروژن است (IUPAC)؛ نسبتهای دیتریوم به پروتیوم با توجه به استاندارد مرجع آب VSMOW اعلام می‌گردد. تریتیوم(T یا 3H-)، یک ایزوتوپ پرتوزا (رادیواکتیو) دارای یک پرتون و دو نوترون است. هیدروژن تنها عنصری است که ایزوتوپ‌های آن اسمهای مختلفی دارند. به نظر منطقي مي رسد.

 

هشدارها

هیدروژن گازی است با قدرت افروزش بسیار زیاد. این گاز همچنین به شدت با کلر و فلوئور واکنش نشان می‌هد. O۲D، یا آب سنگین برای بسیاری از گونه‌ها سمی است. اما مقدار قابل توجهی از آن برای کشتن انسان لازم است.

سوخت هیدروژنی                                       

در ساليان اخير توجه به كار بر روي هيدروژن به عنوان جايگزين سوختهاي معمول افزايش يافته است.

موانع علمي اين امر كه به موانع اقتصادي آن دامن زده است موجب شده كه كمتر از آن به عنوان سوخت ياد شود ولي تحقيقات علمي همچنان ادامه دارد در مقايسه با سوختهاي رايج ,هيدروژن حجم بالاتري را به دليل گاز بودن اشغال مي كند يكي از راههاي از بين بردن اين مشكل بكار بردن اتانول به عنوان حامل هيدرژن است .هيدروژن همراه با اتمهاي كربن اتانول حمل ميشود و سپس از آن آزاد شده و در اختيار سلول سوختي قرار ميگيرد .(اين مواد در ماشين هاي اتانول سوز نيز ميسر است . )

هيدروژن ,منبع نويد بخشي براي تامين انرژي در سوختهاي آينده بشمار مي آيد ,زيرا ميتوان آن را در پيلهاي سوختي به كار گرفت .از لحاظ نظري ,پيلهاي سوختي بازده تبديل انرژي بالاتري نسبت به تجهيزات احتراقي كنوني دارند.حتي اگر هيدروژن را به عنوان سوختي احتراقي به كار گيريم, هيچ دي اكسيد كربن خروجي مشاهده نخواهيم كرد.به هر حال هيدروژن مي بايد از ديگر منابع انرژي توليد و جدا وبه گونه اي ايمن استفاده شود.                                                                  

آزمایشات انجام گرفته در ایستگاه فضایی بین المللی می تواند حركت به سوی اقتصاد مبتنی بر هیدروژن را تسریع كند. تصور كنید برای سوخت گیری خودروتان به سمت جایگاه سوخت رسانی حركت می كنید، دهانه لوله سوخت رسانی را وارد مخزن سوخت خودرو می كنید، اما سوختی كه مصرف می كنید، از نوع سوخت های متداول نیست بلكه هیدروژن است. هیدروژن گازی بی رنگ و بی بو است كه از سوختن آن فقط بخار آب حاصل می شود كه سریع و بدون هیچ خطری توسط محیط اطراف جذب می شود. یك كیلوگرم از هیدروژن تقریباً سه برابر همین میزان بنزین انرژی آزاد می كند. و این در حالی است كه هیدروژن فراوان ترین عنصر طبیعت محسوب می شود! پس جای تعجب نیست كه چرا دانشمندان در تلاش اند تا راهی بیابند كه بتوان از هیدروژن به عنوان سوخت در خودروها استفاده كنند. ال ساكو مدیر مركز تولید مواد پیشرفته تحت جاذبه ضعیف (CAMMP) در دانشگاه نورسسترون بوستون كه زیر نظر ناسا مشغول فعالیت است در این زمینه می گوید: «ده ها شركت از جمله بزرگ ترین شركت های سازنده خودرو، موتورهایی را طراحی كرده اند كه از هیدروژن به عنوان سوخت استفاده می كند. این موتورها بسیار شبیه به موتورهای احتراق داخلی هستند كه ما امروزه به طور گسترده ای از آنها استفاده می كنیم. سلول های سوختی ( یكی دیگر از منابع ممكن برای تولید نیرو در خودروها ) نیز از هیدروژن استفاده می كنند. برای آنكه استفاده از این فناوری ها در زندگی روزمره ممكن شود، لازم است دانشمندان راهی برای ذخیره سازی و انتقال ایمن هیدروژن بیابند كه از لحاظ هزینه به صرفه بوده و با هزینه های استفاده از بنزین قابل مقایسه باشد.» اما انجام این كار چندان هم آسان نیست. گاز هیدروژن سبك و فرار است. مولكول های كوچك H2از طریق روزنه ها و شكاف ها و همچنین از طریق بست ها و شیرها بسیار سریع نشت می كنند و هنگامی كه از این طریق خارج شدند خیلی زود تبخیر می شوند. هیدروژن چهار برابر سریع تر از متان و ده برابر سریع تر از بخارهای بنزین نفوذ می كند. این مسئله در مورد حفظ ایمنی دستگاه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است چرا كه قطرات هیدروژن بسیار سریع تبخیر شده و در محیط پراكنده می شوند و می توانند ایمنی سیستم را به خطر اندازند. این مسئله می تواند برای هر كسی كه می خواهد گاز هیدروژن را ذخیره كند، دردسرساز شود. هر چند كه هیدروژن مایع بسیار متراكم است و ذخیره سازی آن آسان به نظر می رسد، اما در عین حال ذخیره كردن آن می تواند مشكلاتی را نیز به همراه داشته باشد.

سامانه ‌هايي كه براي ذخيره هيدروژن توسعه يافته‌اند، عبارتند از:                                       

هيدروژن فشرده، هيدروژن مايع و پيوند شيميايي ميان هيدروژن و يك ماده ذخيره (براي مثال، هيدريد فلزات).                                           

با اين كه تاكنون هيچ سامانه حمل و نقل و توزيع مناسبي براي هيدروژن وجود نداشته، اما توانايي توليد اين سوخت از مجموعه متنوعي از منابع و خصوصيت پاك سوز بودن آن، هيدروژن را به سوخت جانشين مناسبي تبديل كرده است.                                                

 

هيدروژن يکي از ساده‌ترين و سبك‌ترين سوخت هاي گازي است که در فشار اتمسفري و دماي جوي حالت گاز دارد. سوخت هيدروژن همان گاز خالص هيدروژن نيست، بلكه مقدار كمي اكسيژن و ديگر مواد را نيز با خود دارد. منابع توليد سوخت هيدروژن شامل گاز طبيعي ، زغال سنگ ، بنزين و الكل متيليك هستند. فرآيند فتوسنتز در باكتري ها يا جلبك ها و يا شكافتن آب به دو عنصر هيدروژن و اكسيژن به كمك جريان الكتريسيته يا نور مستقيم خورشيد از آب، روش هاي ديگري براي توليد هيدروژن هستند.                                              

در صنعت و آزمايشگاه هاي شيمي، توليد هيدروژن به طور معمول با استفاده از دو روش شدني است: 1- الكتروليز

 2- توليد گاز مصنوعي از بازسازي بخار يا اكسيداسيون ناقص.

 در روش الكتروليز با استفاده از انرژي الكتريكي، مولكول‌هاي آب به هيدروژن و اكسيژن تجزيه مي‌شوند. انرژي الكتريكي را مي‌توان از هر منبع توليد الكتريسيته كه شامل سوخت هاي تجديد پذير نيز مي‌شوند، به دست آورد. وزارت نيروي آمريكا به اين نتيجه رسيده است كه استفاده از روش الكتروليز براي توليد مقادير زياد هيدروژن در آينده مناسب نخواهد بود.                           

روش ديگر براي توليد گاز مصنوعي، بازسازي بخار گاز طبيعي است. در اين روش، مي‌توان از هيدروكربن‌هاي ديگر نيز به عنوان ذخاير تامين مواد استفاده كرد. براي نمونه، مي‌توان زغال سنگ و ديگر مواد آلي (بيوماس) را به حالت گازي درآورد و آن را در فرآيند بازسازي بخار براي توليد هيدروژن به كار برد. از طرفي چون هيدروکربن هاي فسيلي محدود و رو به اتمام هستند، پس بهتر است ديد خود را به سمت استفاده از منابع تجديد شونده معطوف کنيم.

گاز هيدروژن مي تواند هم از منابع اوليه تجديد پذير و هم از منابع تجديد ناپذير توليد شود. امروزه توليد گاز هيدروژن از منابع تجديد پذير به سرعت مراحل توسعه و رشد خود را مي پيمايد. اين در حالي است که توليد گاز هيدروژن از منابع تجديد ناپذير به ويژه منابع فسيلي به علت محدود بودن اين منابع روز به روز کاهش مي يابد.

پردازنده های سوخت چگونه کار می کنند؟

این سلولها از هیدروژن و اکسیژن الکتریسیته تولید و تنها بخار آب ساتع می کنند. مشکل اصلی سلولهای سوختی هیدروژنی ، ذخیره و توزیع هیدروژن است.

هیدروژن، گازی با دانسیته انرژی زیاد نیست؛ یعنی در مقایسه با یک سوخت مایع مثل بنزین یا متانول انرژی کمی در واحد حجم دارد. لذا قرار دادن مقدار کافی هیدروژن در سلول سوختی یک ماشین هیدروژنی به منظور طی مسافتی معقول و منطقی دشوار به نظر می رسد. هیدروژن مایع، دانسیته انرژی خوبی دارد ، اما باید در دمای بسیار پایین و فشار زیاد نگهداری و ذخیره شود که نگهداری و حمل آن را مشکل می سازد.

سوختهای رایج و معمولی مثل گاز طبیعی ، پروپان ، بنزین وسوختهای  غیر رایج مانند متانول و اتانول ، همه در ساختار مولکولیشان هیدروژن دارند. اگر یک فناوری وجود داشت که هیدروژن را از این سوختها جدا و از آن برای سوخت رسانی به سلول سوختی استفاده می کرد می توان گفت مشکل ذخیره و توزیع هیدروژن به کلی برطرف می شد.این فنا وری در حال توسعه پردازنده سوخت یا مبدل (Reformer ) نام دارد. در این قسمت می آموزیم که مبدل گازی (Steam Reformer ) چگونه کار می کند.

هدف پردازنده های سوخت

وظیفه پردازنده های سوخت، تأمین هیدروژن خالص وابسته برای سلول سوختی ، با استفاده از یک سوخت است که آماده و دردسترس بوده و براحتی قابل حمل است. پردازنده های سوخت باید قادر باشند که این عمل را به روش بهینه و کارآمد با کمترین آلودگی انجام دهند؛ در غیر این صورت آنها مزایای استفاده از سلول سوختی را از بین می برند.

برای اتومبیلها، مسأله اصلی ذخیره انرژی است. برای اجتناب از مخزنهای سنگین و فشرده ، یک سوخت مایع به گاز ارجحیت دارد. شرکتهای مختلف روی پردازنده هایی برای سوختهای مایع مانند بنزین و متانول کار می کنند. بهترین سوختی که در کوتاه مدت توصیه می شود متانول است. در حال حاضر این سوخت بسیار شبیه بنزین، ذخیره و توزیع می شود.

برای خانه ها و ایستگاههای تولید برق، سوختهایی چون گاز طبیعی و پروپان مناسب ترند. بسیاری از خانه ها و ایستگاههای تولید برق قبلاً به منابع گاز طبیعی، لوله کشی و متصل شده اند. بعضی خانه ها نیز که لوله کشی نشده اند ، مخزن پروپان دارند.

بنابراین معقول به نظر می رسد که این سوختها را به هیدروژن تبدیل کرده تا در سلولهای سوختی ساکن استفاده شوند.

متانول و گاز طبیعی هردو می توانند در یک مبدل گازی (steam reformer) به هیدروژن تبدیل شوند. فناوری در حال توسعه، پردازنده سوخت یا مبدل (reformer) نام دارد. در این قسمت می آموزیم که مبدل گازی (steam reformer) چگونه کار می کند.

 

مبدل گازی (steam reformer)

 دو نوع مبدل گازی وجود دارد؛ یکی متانول را  و دیگری گاز طبیعی را بازسازی می کند.

بازسازی متانول

فرمول مولکولی متانول CH3OH است. هدف مبدل این است که حداکثر هیدروژن (H) ممکن را از این مولکول جدا کند طوری که میزان نشر آلاینده هایی چون کربن مونواکسید را به حداقل برساند.این فرآیند با تبخیر متانول مایع و آب آغاز می گردد. گرمایی که در فرآیند بازسازی تولید شده بود، برای این منظور (تبخیر) استفاده می شود. ترکیب بخار آب و متانول (متانول گازی) از یک اتاقک داغ حاوی کاتالیزگر عبور داده می شود.

هنگامی که مولکول های متانول به کاتالیزگر برخورد می کنند به مونواکسید کربن (CO) و گاز هیدروژن (H2) تجزیه می شوند:

CH3OH => CO + 2H2

بخار آب نیز به گاز هیدروژن و اکیسژن تجزیه می شود. این اکسیژن با CO ترکیب می شود تا CO2بسازد. با این روش، مقدار بسیار کمی CO آزاد می شود چرا که بیشتر آن به CO2  تبدیل شده است:

H2O + CO => CO2 + H2

 بازسازی گاز طبیعی

گاز طبیعی که بیشترین ماده ترکیبی آن متان(CH4) است ، با عملکردی مشابه پردازش می گردد. متان موجود در گاز طبیعی با بخار آب واکنش داده و گازهای مونواکسید کربن وهیدروژن، آزاد می کند:

CH4 + H2O => CO + 3H2

 همانند عملی که در بازسازی متانول انجام شد، بخار آب به گاز هیدروژن و اکسیژن تجزیه می شود. اکسیژن با CO ترکیب شده و CO2حاصل می گردد:

 H2O + CO => CO2 + H2

 هیچ کدام از این ترکیبها ایده آل نیستند؛ مقداری از متانول یا گاز طبیعی و مونواکسید کربن بدون اینکه واکنش دهند باقی می مانند. این مواد در مجاورت یک کاتالیزگر با مقدار کمی هوا(برای تأمین اکسیژن) سوزانده می شوند. این عمل، بسیاری از ملکولهای CO باقی مانده را به CO2تبدیل می کند.

بسیاری روشهای دیگر ممکن است استفاده شود تا آلاینده های دیگری همچون گوگرد که ممکن است در گاز اگزوز باشند را پاک کنند.

به دو دلیل حذف کردن مونواکسید کربن از گاز اگزوز اهمیت دارد: اول اینکه اگر CO از سلول سوختی عبور کند ، کیفیت عملکرد و طول عمر سلول سوختی کاهش می یابد . دوم اینکه این گاز یک آلاینده کنترل شده است که بسیاری از ماشینها مجازند تنها مقدار بسیار کمی از آن را تولید کنند.

 

پردازنده سوخت و سلول سوختی

برای تولید برق، سیستم های مختلفی باید با هم کار کنند تا جریان الکتریکی خروجی را تأمین نمایند. یک سیستم معمولی از یک مصرف کننده الکتریکی (مثل اتاق خودرو یا موتور الکتریکی) یک سلول سوختی و یک پردازنده سوخت تشکیل شده است.

خودرویی که با سلول سوختی کار می کند را بررسی می کنیم. وقتی که شما پدال گاز(هیدروژن) را فشار می دهید، فعل و انفعالاتی به طور همزمان رخ می دهند.

کنترل کننده موتور الکتریکی شروع به برقراری جریان در موتور الکتریکی کرده  و موتور الکتریکی نیز گشتاور بیشتری ایجاد می کند.

در سلول سوختی، هیدروژن بیشتری واکنش می دهد، الکترونهای بیشتری تولید شده، در موتور و کنترل کننده الکتریکی جریان می یابند و نیاز بیشتر به انرژی را برطرف می کنند.

پردازنده سوخت، متانول بیشتری را درون سیستم - که هیدروژن تولید می کند- پمپ می کند. پمپ دیگری  جریان هیدروژنی را که به سلول سوختی می رود افزایش می دهد.

 فعل و انفعالات متوالی مشابه ای نیز هنگامی که دراتاق، مصرف انرژی بالا می رود رخ می دهد. مثلاً وقتی سیستم تهویه روشن می شود برق خروجی سلول سوختی باید سریعاً افزایش یابد وگرنه چراغها کم نور می شوند تا اینکه سلول سوختی نیاز انرژی را تأمین کرده و افت ولتاژ را جبران نماید.

جنبه های منفی پردازنده های سوخت

پردازنده های سوخت زیانهایی نیز دارند. زیانهایی همچون آلودگی و تأثیر روی بازده کلی.

 آلودگی

اگرچه پردازنده های سوختی می توانند گاز هیدروژن را برای سلول سوختی با آلودگی بسیار کمتر از یک موتور درون سوز تأمین نمایند، مقدار قابل توجهی دی اکسید کربن (CO2) تولید می کنند. اگرچه این گاز یک آلاینده کنترل شده نیست، گمان می رود که در گرم شدن زمین (global warming) نقش داشته باشد.

اگر در یک سلول سوختی هیدروژن خالص استفاده شود ، تنها محصول فرعی آن ، آب (بخار آب) است. CO2  یا هیچ گاز دیگری تولید نمی شود. اما چون خودرو هایی با پردازنده های سوخت از سلول سوختی انرژی می گیرند، مقدار کمی از آلاینده های کنترل شده (مثل مونواکسید کربن) را تولید می کنند، نمی توان نام وسایل نقلیه پاک و غیر آلاینده (ZEVs : zero emission vehicles) را با با توجه به قوانین آلودگی کالیفرنیا بر آنها نهاد. هم اکنون فناوری های اصلی که تحت عنوان ZEV ها شناخته می شوند ، خودرو های الکتریکی با باتری و خودرو های هیدروژنی هستند.

به جای تلاش در جهت بهبود پردازنده های سوخت برای حذف آلاینده های کنترل شده از آنها، برخی شرکتها روی شیوه های جدیدی برای ذخیره یا تولید هیدروژن در وسیله نقلیه کار می کنند. Ovonic روی مخزنی از جنس هیدرید فلزی کار می کند تا هیدروژن را مثل اسفنجی که آب را جذب می کند، جذب کند. با این وسیله نیازی به مخزنهای پرفشار نیست و می توان ظرفیت هیدروژن وسیله نقلیه را افزایش داد.

Powerball Technologies درنظر دارد از گلوله های پلاستیکی کوچکی که مملو ازسدیم هیدرید می باشند استفاده کند. این توپها وقتی باز شده و به داخل آب انداخته شوند هیدروژن تولید می کنند. محصول فرعی این واکنش سدیم هیدرواکسید مایع بوده که یک ماده شیمیایی صنعتی رایج است.

بازده

زیان دیگر پردازنده های سوخت این است که بازده کلی ماشینی که با سلول سوختی کار می کند را کاهش   می دهند. پردازنده سوختی ازگرما وفشار برای کمک به انجام واکنشهایی که هیدروژن آزاد می کنند استفاده می کند.

بسته به نوع سوختی که به کار می رود و بازده سلول سوختی و پردازنده سوخت، بهبود بازده روی خودرو های بنزینی معمولی به طور آشکار کم است.برای این مقایسه بازده های ماشین بنزینی و ماشین با سلول سوختی و ماشین برقی را تحقیق کنید.

تولید هیدروژن از گیاهان و باکتری ها    همچنین گاز هيدروژن در اثر واکنش هاي تخميري ميکروارگانيسم هاي زنده، به ويژه باکتري ها و مخمر ها روي بيوماس، توليد مي شود. بيوماس از منابع اوليه تجديد پذير است که از موادي مانند علوفه، ضايعات گياهان و فضولات حيوانات به دست مي آيد. در روند توليد گاز هيدروژن، باکتري هاي بي هوازي با استفاده از پديده تخمير، مواد آلي و آب را به گاز هيدروژن تبديل مي کنند. براي توليد هيدروژن به وسيله باکتري ها دو نوع تخمير وجود دارد: يک نوع تخمير نوري است که در آن به منبع نور نياز است و نوع ديگر، تخمير در تاريکي است که نيازي به نور ندارد. در اين واکنش ها منابع کربني زيادي استفاده مي شود که همگي از بيوماس تامين مي شوند.                      

در طبيعت ميکروارگانيسم هاي بي هوازي در غياب اکسيژن و با استفاده از پديده تخمير، گاز هيدروژن توليد مي کنند، ولي مقدار اين گاز از نظر کمي پايين است و از نظر اقتصادي براي مصارف صنعتي و خانگي و ... قابل توجيه نيست؛ از اين رو بايد با استفاده از روش هايي، بازده توليد گاز هيدروژن را افزايش داد. يکي از روش هايي که مي توان بازده توليد گاز هيدروژن را بالا برد، تغييرات ژنتيک در ژنوم اين باکتري ها با استفاده از روش هاي مهندسي ژنتيک و بيوتکنولوژي است. روش ديگر، استفاده از ترکيبي از باکتري هاي هوازي و بي هوازي در کنار هم است. در اين روش چون باکتري هاي بي هوازي در فرآيند تخمير توليد اسيد هاي آلي مي کنند، رفته رفته محيط واکنش اسيدي مي شود و PH پايين مي آيد؛ از اين رو توليد هيدروژن کاهش مي يابد. ولي هنگامي که باکتري هاي هوازي در محيط باشند، از اسيد هاي آلي استفاده و آنها از محيط خارج مي کنند؛ در نتيجه راندمان توليد گاز هيدروژن بالا مي رود.                                             

تحقيق و توسعه                                         

وزارت نيروي آمريكا براي توسعه استفاده از هيدروژن دو برنامه اصلي را دنبال مي‌كند که يکي برنامه هيدروژن وزارت نيرو و ديگري شبكه اطلاعاتي تكنولوژي‌هاي هيدروژن است. هيدروژن، سومين انرژي فراوان بر روي سطح زمين است. همان طور كه به صورت ابتدايي در آب و تركيبات آلي يافت مي شود. هيدروژن از هيدروكربن ها يا آب به دست مي آيد و هنگامي كه به عنوان سوخت مصرف مي شود، يا براي توليد الكتريسيته از آن استفاده مي شود و يا با تركيب مجدد با اكسيژن توليد آب مي كند. از اين رو و با توجه به قابليت بالاي توليد انرژي در اين سوخت اخيراً تلاش هاي زيادي براي جانشين کردن اين سوخت صورت مي گيرد.                                  

مسائل ايمني                                       

هيدروژن از ديدگاه ايمني نيز مطمئن و مطلوب است و براي حمل ونقل ، نگهداري و استفاده، خطرناك تر از سوخت هاي رايج ديگر نيست. به هر صورت مسائل ايمني همچنان به عنوان يكي از اساسي‌ترين مقوله ها در استفاده از انرژي هيدروژن باقي مي ماند.استانداردهاي متداول دنيا امنيت استفاده از آن را با سختگيري در طراحي‌ و انجام آزمايش هاي متعدد فراهم مي آورد. همچنين در حوزة نگهداري و حمل آن، استانداردهاي بسياري براي تمام تجهيزات مرتبط تدوين شده است.

اقتصاد هيدروژن                                                

براي هيدروژن به عنوان يك سوخت، سيستم توزيعي مناسبي وجود ندارد. با اين كه معمولاً انتقال از طريق خط لوله با صرفه‌ترين راه انتقال سوخت‌هاي گازي است، اما در حال حاضر سيستم خط لوله مناسبي موجود نيست. انتقال هيدروژن به طور خاص از طريق مخزن و تانكرهاي گاز صورت مي‌گيرد. استفاده از هيدروژن به عنوان سوخت به يك زير ساختار براي حمل ونقل و نگهداري و با توجه به مسائل ايمني و اقتصادي نياز دارد.                              

ديدگاه ايجاد يك زير ساختار كه هيدروژن را به عنوان منبع انرژي مورد استفاده قرار مي‌دهد، مفهوم اقتصادي بودن اين طرح را پديد آورده كه بهترين راه جهت ايجاد تقاضاي بيشتر براي توليد و مصرف اين انرژي است، زيرا منابع توليد هيدروژن بسيار ارزان و در دسترس هستند. هيدروژن قابليت بالايي براي توليد انرژي دارد و ميزان آلودگي ناشي از مصرف اين سوخت در محيط زيست بسيار کم است. اين سوخت به عنوان منبعي تجديدپذير، پاک و فراوان تر از سوخت فسيلي مي تواند کاربرد زيادي براي نيروگاه ها و بخش حمل و نقل داشته باشد.

متاسفانه برخي از تركيبات ساده هيدروژني كه در آنها هيدروژن با يك عنصر سبك همچون ليتيوم پيوند شيميايي دارد قادر به برطرف كردن نيازهاي خودرو در توليد انرژي نمي‌باشند. چراكه اين مواد عموما در دماي بسيار بالا هيدروژن را آزاد مي‌كنند و اين دما از نقطه نظر مهندسي و استفاده در خودرو عملي نيست. در نتيجه پژوهشگران به تركيبات چندگانه هيدروژني روي آورده‌اند كه مي‌توانند هيدروژن را با چگالي حجمي و وزني بالاتري در ساختارشان ذخيره كنند و هچنين در دماهاي بهتري نسبت به تركيبات ساده و دوگانه هيدروژني در يك واكنش شيميايي هيدروژن را آزاد مي‌كنند.

منابع :

1. www.irche.com

2. www.assaluyeh.com

3. www.aftab.ir

4. www.tahghigh.net

 

5. www.wikipedia.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 10:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد فناوری نانو

بازديد: 2159

فناوری نانو

فناوری‌نانو واژه‌ای است كلی كه به تمام فناوری‌های پیشرفته در عرصه كار با مقیاس نانو اطلاق می‌شود. معمولاً منظور از مقیاس نانوابعادی در حدود 1nm تا 100nm می‌باشد. (1 نانومتر یک میلیاردیم متر است).اولین جرقه فناوری نانو (البته در آن زمان هنوز به این نام شناخته نشده بود) در سال 1959 زده شد. در این سال ریچارد فاینمن طی یك سخنرانی با عنوان «فضای زیادی در سطوح پایین وجود دارد» ایده فناوری نانو را مطرح ساخت. وی این نظریه را ارائه داد كه در آینده‌ای نزدیك می‌توانیم مولكول‌ها و اتم‌ها را به صورت مسقیم دستكاری كنیم.

واژه فناوری نانو اولین بار توسط نوریوتاینگوچی استاد دانشگاه علوم توكیو در سال 1974 بر زبانها جاری شد. او این واژه را برای توصیف ساخت مواد (وسایل) دقیقی كه تلورانس ابعادی آنها در حد نانومتر می‌باشد، به كار برد. در سال 1986 این واژه توسط كی اریك دركسلر در کتابی تحت عنوان : «موتور آفرینش: آغاز دوران فناوری‌نانو»بازآفرینی و تعریف مجدد شد. وی این واژه را به شكل عمیق‌تری در رساله دكترای خود مورد بررسی قرار داده و بعدها آنرا در کتابی تحت عنوان «نانوسیستم‌ها ماشین‌های مولكولی چگونگی ساخت و محاسبات آنها» توسعه داد.

 

چکیده :

در سال 1870 یک شیمیدان بلژیکی با نام دسمت(Desmedt) اولین سنگفرش آسفالت واقعی را، که مخلوطی از ماسه بود، در برابر تالار شهر در نیویورک ایجاد نمود. طراحی دسمدت در بزرگراهی در فرانسه در سال 1852 مورد الگوبرداری قرار گرفت. سپس دسمدت خیابان پنسیلوانیا در واشینگتن را آسفالت کرد که سطح این پرژه 45149 متر مربع بود.یکی از نمایندگان محلی کنگره به دسمدت گفت: ”این کار هرگز عمومیت نخواهد یافت.“ با این حال، بر اساس تقاضای رو به‌رشد بازار، پیش‌بینی می‌‌شود پس از 137 سال (در سال 2007) بازار آسفالت- قیر معدنی به 107 میلیون تن برسد. در این میان آسفالت معلق بیشترین رشد را دارد. همچنین به عنوان نشانه‌ای از رشد این محصولات در آینده، چندی است كه کار بر روی آسفالتی که در موقع خرابی خودش را تعمیر کند، آغاز شده است. به کارگیری فناوری نانو در ساخت زیربناهای مربوط به حمل ونقل، تقریباً معادل با تلاش بشر برای فرستادن انسان به ماه در سال 1960 است.

 

تاریخچه

در سال 1870 یک شیمیدان بلژیکی با نام دسمت(Desmedt) اولین سنگفرش آسفالت واقعی را، که مخلوطی از ماسه بود، در برابر تالار شهر در نیویورک ایجاد نمود. طراحی دسمدت در بزرگراهی در فرانسه در سال 1852 مورد الگوبرداری قرار گرفت. سپس دسمدت خیابان پنسیلوانیا در واشینگتن را آسفالت کرد که سطح این پرژه 45149 متر مربع بود.یکی از نمایندگان محلی کنگره به دسمدت گفت: ”این کار هرگز عمومیت نخواهد یافت.“

 

با این حال، بر اساس تقاضای رو به‌رشد بازار، پیش‌بینی می‌‌شود پس از 137 سال (در سال 2007) بازار آسفالت- قیر معدنی به 107 میلیون تن برسد. در این میان آسفالت معلق بیشترین رشد را دارد. همچنین به عنوان نشانه‌ای از رشد این محصولات در آینده، چندی است كه کار بر روی آسفالتی که در موقع خرابی خودش را تعمیر کند، آغاز شده است.

به کارگیری فناوری نانو در ساخت زیربناهای مربوط به حمل ونقل، تقریباً معادل با تلاش بشر برای فرستادن انسان به ماه در سال 1960 است.در سال 2005 ایده ساخت آسفالتی برای بزرگراه‌ها که بتوانند خودشان را تعمیر کنند برای بسیاری دور از ذهن به نظر می‌رسید. بنابراین صنعت آسفالت-قیر به یک تحول نیاز دارد تا مردم بتوانند امکانات فناوری نانو را دیده و مزایای آن را درک نمایند.

دکتر لیوینگستون، فیزیکدان برنامه تحقیقات زیربنایی پیشرفته در اداره کل بزرگراه‌های فدرال (FHWA)، می‌گوید: ”آسفالت و سیمان هر دو جزء نانومواد می‌باشند. تاکنون ما نتوانسته‌ایم بفهمیم که در این سطح چه اتفاقی می‌افتد، اما این اثرات بر عملکرد مواد تاثیر می‌گذارند.“

بنا بر گفته لیوینگستون، یک ماده پلیمری ساختاری که می‌تواند به طور خود به خودی ترک‌ها را اصلاح نماید، قبلاً تولید شده است. این پیشرفت قابل ملاحظه با استفاده از یک عامل اصلاح کننده کپسوله شده و یک آغازکننده شیمیایی کاتالیستی درون یک بستر اپوکسی ایجاد شده است.

یک ترک در حال ایجاد موجب گسستن میکروکپسول‌های موجود شده، در نتیجه عامل اصلاح‌کننده با استفاده از خاصیت مویینگی درون ترک رها می‌شود. با تماس عامل اصلاح‌کننده با کاتالیزور موجود، این عامل شروع به پلیمریزه شدن نموده، دو طرف ترک را به هم می‌چسباند.

این روش می‌تواند منجر به تولید آسفالتی شود که ترک‌های خود را اصلاح می‌کند. لیوینگستون می‌گوید: ”هیچ‌کس نمی‌تواند برای رشد این فناوری زمانی را پیش‌بینی کند، اما پیشرفت واقعی در حال انجام است و قابلیت‌های موجود بسیار هیجان‌آور می‌باشند.“

با این حال، برای استفاده‌کنندگان فعلی آسفالت، تصور نبود دست‌انداز، یا نبود تأخیر به خاطر تعمیرات آسفالت، بسیار دور از دسترس بوده و نگرانی‌های جدی آنها را برطرف نمی‌سازد.

محیط زیست عامل اصلی تأثیرگذار در فرایند تصمیم‌گیری برای پروژه‌های بزرگراه در بسیاری از کشورها است. مزایای یک آسفالت متفاوت برای جاده‌ها از دیدگاه زیست‌محیطی و مصرف انرژی، تنها یک بخش مهم از فرآیند تصمیم‌گیری است. دیدگاه‌های زیست‌محیطی موجب تسریع پیشرفت‌های فنی و اجتماعی می‌شوند. نیازهای چندگانه حفاظت از محیط زیست شامل: محدود نمودن انتشار گازهای گلخانه‌ای، مصرف کمتر انرژی، کاهش سر و صدای ترافیک و اطمینان از سلامتی و راحتی در رانندگی، اهدافی هستند که به دلیل ایجاد مسئولیت مشترک، مهم‌تر از تمام پیشرفت‌های علمی می‌باشند.

یکی از این اهداف بستن چرخه مواد یا استفاده صد در صدی از مواد قابل بازیافت در ساخت جاده است. صنعت در این زمینه تجربه زیادی در مورد استفاده از محصولات فرعی در آسفالت به دست آورده است.

مثال‌هایی از مواد زایدی که در مخلوط آسفالت مورد استفاده قرار گرفته‌اند، عبارتند از: تفاله کوره شیشه‌دمی، خاکستر حاصل از سوزاندن زباله‌های شهری، خاکستر موجود در مراکز تولید برق به وسیله زغال، آجر‌های خرد شده، پلاستیک حاصل از سیم‌های برق قدیمی و لاستیک حاصل از تایرهای کهنه.

با این حال، استفاده موفقیت‌آمیز از این محصولات وابسته به تحقیقات کامل در زمینه منابع و ویژگی‌های آنها بوده و معمولاً در سطح پایینی قابل انجام است. در این حالت امکان بررسی پیوسته عملکرد آسفالت نیز وجود دارد که خود موضوعی مورد بحث است.

با این حال، مطابق گفته‌های مارك بلشه، مدیر آسفالت لاستیک در پروژه آسفالت‌سازی آرام آریزونا، حمایت عمومی - نه تحقیقات علمی- کلید توسعه صنعت تولید آسفالت با استفاده از محصولات فرعی است.

پرژه آریزونا ارزشی معادل 34 میلیون دلار داشته و در همین سال به پایان خواهد رسید. این پروژه تقریباً 70 درصد (185 کیلومتر)آزادراه ناحیه فونیكس را دربرگرفته و آسفالت آن قادر خواهد بود تا مدت طولانی صدای ناشی از اصطکاک را در جاده کاهش دهد.

آسفالتِ دارای لاستیک تنها درصد بسیار کم و تقریباً بی‌اهمیتی از درآمد صنعت ساختمانی را به خود اختصاص می‌دهد، اما بلشه می‌گوید که با افزایش رغبت عمومی این درصد افزایش خواهد یافت.

به عنوان مثال در ژاپن، گروه تحقیقات آسفالت لاستیک (JARRG)، که شامل مجموعه‌ای از تولید‌کنندگان تایر و شرکت‌های آسفالت‌سازی می‌باشد، یک اتصال‌دهنده آسفالت بسیار ویسکوز را توسعه داده‌اند که از انبساط و پخش تایرهای کهنه‌ای که به صورت بسیار ریز ساییده شده‌اند، تولید می‌شود. این اتصال دهنده در مخلوط آسفالت پخش شده و سپس پخته می‌شود.این ماده می‌تواند به عنوان یک ماده الاستیک مابین مواد متراکم دیگر عمل نموده و از این طریق، ارتعاش و صدا را کاهش دهد. بنا بر اعلام JARRG اقبال عمومی به این محصول بسیار خوب است.

بلشه می‌گوید: ”افرادی که در صنعت آسفالت لاستیک درگیر بوده‌اند، همواره سعی کرده‌اند که آن را به دلیل ویژگی‌های مهندسی بسیار عالی‌اش به فروش برسانند. امّا بیش از هر چیز این محصول به عنوان کاهش دهنده صدا شناخته شده است و در پشت این قضیه، استقبال عمومی قرار دارد.“

وزارت حمل و نقل آریزونا (ADOT) سه سال پیش یک نوع آسفالت را در بزرگراه سوپر استیشن در ناحیه آریزونا به کار برد. بلشه می‌گوید كه به محض اتمام آسفالت این بزرگراه، ADOT و مسئولین محلی سیل عظیمی از تلفن‌ها و ایمیل‌ها را دریافت نمودند که از اشتیاق مردم نسبت به این جاده کم‌صداتر حکایت داشت.

البته همه چیز آسفالت لاستیک کامل نیست. این مخلوط باعث ایجاد بخار و بو در فرآیند آسفالت کردن شده، هنوز در مورد قابل بازیافت بودن آن بحث وجود دارد. این آسفالت نسبت به آسفالت‌های معمول بسیار گران‌تر بوده و آسفالت‌کارانی که تا به حال با این ماده چسبناک کار نکرده‌اند، ممکن است در کار کردن با آن، که باید در یک بازه دمایی معین انجام شود، دچار مشکل باشند.

ممکن است نظر بلشه در مورد نظر عمومی درست باشد، اما روی دیگر سکه این است که خواست استفاده‌کنندگان از جاده کم‌صدا‌تر و در عین حال دارای اثرات زیست‌محیطی کمتر، افزایش یافته است. این امر باعث تمرکز بیشتر تحقیقات بر روی مسائل مربوط به حمل و نقل، از جمله مواد مورد استفاده در جاده شده است.

افزایش عمومی در میزان حمل و نقل، بار بیشتر بر روی محور، و فشار بیشتر تایر بر روی جاده، تقاضا برای آسفالت‌های قوی‌تر وبادوام‌تر را افزایش می‌دهد. حمل و نقل بیشتر به این مفهوم نیز می‌باشد که ایجاد مشکل در حمل و نقل برای تعمیرات جاده‌ای مطلوب نیست و این امر موجب ایجاد تقاضای بیشتر برای تحقیق و توسعه مؤثر می‌گردد.

 

انو تكنولوژي نانوتکنولوژی مجموعه‌ای است از فناوری هایی که به صورت انفرادی یا با هم در جهت بکارگیری و یا درک بهتر علوم مورد استفاده قرار می‌گیرند.]4[ نانو تكنولوژي= علوم طبیعت > فیزیک > فیزیک نوین > مکانیک کوانتومی

مهندسی و فن‌آوری

 

علوم طبیعت > شیمی > شیمی آلی > شیمی پلیمر فناوری نانو ، چنانکه از نام آن برمی‌آید با اجسامی به ابعاد نانومتر سروکار دارد. فناوری نانو در سه سطح قابل بررسی است: مواد ، ابزارها و سیستمها. در حال حاضر در سطح مواد ، پیشرفتهای بیشتری نسبت به دو سطح دیگر حاصل شده است. موادی را که در فناوری نانو بکار می‌روند، نانو ذره نیز می‌نامند. برای آنکه تصوری از ریزی نانو ذره‌ها داشته باشیم بهتر است آن را با ابعاد سلول مقایسه کنیم. اندازه متوسط سلول یوکاریوتی 10 میکرومتر است. اندازه متوسط یک پروتئین 5 نانومتر است که با ابعاد ریزترین جسم ساخت بشر قابل مقایسه است. بنابراین می‌توان با بکارگیری نانو ذره‌ها نوعی مامور مخفی به درون سلول فرستاد و به کمک آن از بعضی رازهای نهفته در سلول پرده برداری کرد. این ذرات آنقدر ریزند که تداخل عمده‌ای در کار سلول بوجود نمی‌آورند. پیشرفت در زمینه نانو فناوری نیازمند درک وقایع زیستی در سطح نانوهاست. از میان خواص فیزیکی وابسته به اندازه ذرات نانو ، خواص نوری (Optical) و مغناطیسی این ذرات ، بیشترین کاربردهای زیستی را دارند. استفاده از فناوری نانو در علوم زیستی به تولد گرایش جدیدی از این فناوری منجر شده است یعنی نانوبیوتکنولوژی. کاربردهای نانو ذره‌ها در زیست شناسی و پزشکی عبارتند از: نشانگرهای زیستی فلورسنت ، ترابری دارو و ژن ، تشخیص زیستی پاتوژنها ، تشخیص پروتئینها ، جستجو در ساختار DNA ، مهندسی بافت ، تخریب تومور از طریق گرمادهی به آن و بهبود تباین (کنتراست).

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 05 خرداد 1393 ساعت: 10:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

معرفی مکتب معتزله

بازديد: 417

 

فهرست مطالب

مقدمه2

سير تاريخى. 3

تعريف ايمان و سرنوشت مسلمانانِ مرتكب كبيره12

عقل گرائی معتزله13

پی نوشت :18

 

 

مقدمه

    معتزله [1] عنوان جنبشى مذهبى است كه واصل بن عطا (متوفاى 131هـ/748م) در نيمه اول قرن دوم هجرى / هشتم ميلادى در بصره آن را بنيان گذاشت و بعداً يكى از مهم ترين مكاتب كلامى اسلام شد.

منشأ اين اصطلاح ـ كه به معناى كسانى است كه عزلت اختيار مى كنند و در كنارى مى ايستند ـ هنوز در هاله اى از ابهام قرار دارد. بنا به تبيينى سنّتى ـ كه گاهى اوقات خودمعتزله نيز بدان اقرار دارند ـ اين كلمه درباره واصل يا جانشينش عمرو بن عبيد (م. 144هـ / 761م) به كار مى رفته است، زيرا در بحث مربوط به تعريفِ مسلمانِ مرتكبِ كبيره، واصل (يا عمرو بن عبيد) از حسن بصرى (ياقتاده) جدا شده است. به عبارت ديگر، در اين بحث واصل به همان اندازه از هم رأى شدن با مرجئه (صاحبان راه حل نخست) ناخشنود بود كه از همسوشدن با خوارج (صاحبان راه حل دوم); او ترجيح مى داد كه خود را از اين نزاع «كنار بكشد».

امروزه به ويژه در نتيجه مطالعاتى كه نالينو انجام داده اين تبيين را عموماً پذيرفته اند كه عنوان اعتزال مشخص كننده موضعى بى طرفانه در قبال دسته بندى هاى متضاد است. نالينو براى تأييد اين استدلال از اين واقعيت بهره مى گيرد كه در اولين جنگ داخلى، بعضى از اصحابِ پيامبر (عبداللّه بن عمر، سعد بن ابىوقاص و ديگران كه ترجيح داده بودند نه در كنار على باشند و نه همراه دشمنان او،معتزله ناميده شدند. او حتى نتيجه گيرى كرده كه اعتزال گرايىِ كلامى واصل و پيروان وى، صرفاً استمرار اين اعتزال گرايىِ سياسىِ اوليه است; البته به واقع به نظر نمى رسد كه كمترين رابطه اى بين اين دو نوع اعتزال وجود داشته باشد. اما كليّتِ اين توجيه، محتملا موجه است.

در مورد خاستگاه اين جنبش مطلب زيادى نمى دانيم. ظاهراً اين امر پذيرفته شده است كه واصل كه در ابتدا شاگرد حسن بصرى بود در واقع يگانه مؤسسِ اين حركت آن هم در زمان حيات حسن بصرى است. تنها در پايان دوره اى نسبتاً طولانى و پس از مرگ حسن بصرى (م. 110ق / 728م) است كه عمرو بن عبيد ، ديگر شاگردِ حسن كه چهره اى بسيار سرشناس بود، تصميم گرفت به واصل ملحق شود. پس از مرگ واصل در 131ق / 748م، عمرو بن عبيد رهبرى گروه را به عهده گرفت. به دشوارى مى توان گفت كه در همين مرحله اوليه جنبش، آموزه هاىمعتزله، آن گونه كه چندين دهه بعد، ابوهذيل آنها را مدون ساخت، به طور كامل بسط يافته بود. بدون ترديد، نظريات مورد حمايت در اين مرحله، در اصل همان هايى بود كه قبلا در محيط اجتماعى قدريه معمول بود و حسن بصرى به آنها تعلقِ خاطر داشت، يعنى ردِّ آموزه قضا و قدر جبر، اعتقاد به مسئوليت كامل هر شخص نسبت به گناهانش و اينكه اين افعال به هيچ وجه نمى تواند فعل خدا باشد. در آينده خواهيم گفت كه در بحثِ مربوط به عنوانى كه بايد بر مرتكب كبيره اطلاق شود، ظاهراً حسن عقيده «المنزلة بين المنزلتين» را پذيرفته بود، هر چند او به جاى «فاسق»، «منافق» را پيشنهاد مى كرد. به همين قياس، حسن با اين اصل كه هر گناهكار غير تائب، براى هميشه عذاب جهنم را خواهد چشيد، موافق بود; و اين نكته مؤلفه اساسى آموزه اى است كه بعدها «الوعد و الوعيد» نام گرفت.

آيا اين جنبش كه واصل به راه انداخت اهداف سياسى نيز داشت؟ نِيبرگ بر اساس تفسير غير متعارفى از «اعتزال» و از آموزه «المنزلة بين المنزلتين» به چنين نگرشى معتقد است. تنها در زمان به قدرت رسيدن مأمون بود كه مكتبمعتزله، براى مدت كوتاهى، آموزه رسمى شد.

سير تاريخى

    نگارنده مقاله حاضر مورخ نيست و بنابراين، به خود اجازه نمى دهد درباره تاريخمعتزله (كه شامل تقريباً بيش از پنج قرن مى شود)، به طور مفصل و با اشاره به تمام مؤلفه هاى آن، شامل آموزه ها و ابعاد سياسى و اجتماعى اظهارنظر كند. در سال هاى اخير درباره اين موضوع; به ويژه دوره هاى آغازين، فان اس تحليل هاى بسيار مفصل و روشنگرى ارائه كرده است. ما در اينجا به چند منبع بسيار مختصر بسنده مى كنيم و از خواننده مى خواهيم خود به منابع فوق مراجعه كند.

دوره رونقمعتزله، آن گونه كه هنوز هم نظريه عمومىِ غالب است، به دوره اول عباسيان محدود نمى شود. الغاى دستور محنت توسط متوكل، خليفه عباسى، در سال 234ق / 848م صرفاً نشانه پايان دوره اى است كه طى آن، مكتب اعتزال حدود سى سال از نظرِ مساعدِ خلفاى عباسى بهره مند بود. در حقيقت، تا زمان تحقق اين نقض حكم،معتزله نه تنها در پايتخت بلكه در نواحى بى شمارى از جهان اسلام نيز استقرار پيدا كرده بودند; مخصوصاً در ايران كه تصميمات اخذشده در بغداد، لزوماً تأثيرى در آن نداشت. علاوه بر اين، هر چندمعتزله از حمايت خلافت عباسى محروم شدند، اما آنها بعداً شاهزادگان يا اشخاص با نفوذ ديگرى را (به خصوص در دوره حكومت آل بويه) يافتند كه از آنها پشتيبانى كنند.

نكته ديگر اينكه، اين دوره نخست كه ما بسيار علاقه منديم تا آن را دوره «قهرمانان» يا «سلف صالح» بناميم، دست كم در نظر ما مهم ترين دوره نيست. تنها در مرحله بعد بود كهمعتزله در اتقان و نظام مندكردن آموزه ها، بروز و ظهور يافتند; مرحله اى كه مى توان آن را دوره «كلاسيك»معتزله توصيف كرد كه تقريباً از ربع اخير قرن سوم قمرى / نهم ميلادى تا اواسط قرن پنجم قمرى / يازدهم ميلادى (به عبارت ديگر، تا به قدرت رسيدن سلجوقيان) ادامه يافت. درباره اشخاصى مانند ابوعلى و ابوهاشم جبائى كمابيش مى توان گفت كه نسبتمعتزله دوره اول با آنها، همانند نسبت فلاسفه ماقبل سقراط، با افلاطون و ارسطو است.

اين تمايز ميان دو دورهمعتزله را مى توان به وضوح كامل در درون خود اين مكتب احساس كرد; از همين رو ابن ابى الحديد به گونه نظام مندى بين متقدمان، يا قدما (كسانى كه در دوره پيشتر بودند) و متأخران (كسانى كه در دوره بعدى بودند)، تمايز مى نهد.

علاوه بر اين، مشهور است كهمعتزله به سرعت دو مكتب جدا از هم يعنى «مكتب بصره» و «مكتب بغداد» را تشكيل دادند (عناوينى كه بعدها معناى اصطلاحى صرف پيدا كرده، به منطقه جغرافيايى معينى اشاره نداشت و با موقعيت جغرافيايى مشخصى در ارتباط نبود). بدين ترتيب با در نظر گرفتن دو دوره مذكور، با مجموعه اى از چهار گروه متكلّم روبه رو هستيم كه اين بار نيز ابن ابى الحديد، به طور آشكار آنها را از هم متمايز ساخته است; يعنى «قدماى بصرى»، «كسانى كه در دوره بعد قرار دارند»، «قدماى بغدادى» و «آنانى كه در دوره بعد قرار گرفتند».

سرشناس ترين شخصيت هاى «بصرى» دوره نخست عبارت اند از: ضرار بن عمرو (م. حدود 200ق / 915م)، ابوبكر اصمّ (م. 201ق / 816م)، يكى ديگر از شاگران ابوهذيل.

ميان «بغدادى هاى» همان دوره، شخصيت هاى قابل ذكر عبارت اند از: مؤسس مكتب بغداد، بشر بن معتمر (م. 210ق / 825م)، شاگردان بشر، ثُمامه بن اشرس (م. 213ق / 828م) و ابوموسى المردار (م. 226ق / 841م)، شاگردان ابوموسى، جعفر بن حرب (م. 236ق / 850م) و جعفر بن مبشر (م. 234ق / 848م)، و شاگرد جعفر بن حرب، ابوجعفر اسكافى (م. 240ق / 854م(

برجسته ترين ويژگى دوره نخست، تنوع بسيار زياد اشخاص و آموزه هاست; اين دوره نمونه اى از مجموعه اشخاص مشهور و شخصيت هاى «پرتحرك» است تا انجمن هاى همگرا و پيوسته. مثلا در سطح اشخاص ناهمگون تر از اين دو شاگردِ بشر بن معتمر نمى توان يافت يعنى ثُمامه، ملازم، دوستِ صميمى مأمون و لذت گرا، و ابوموسى، زاهد و ملقب به «راهبِ»معتزله كه همه كسانى را كه در صدد جلب رضايت اميرزادگان بودند، به بى دينى (كفر) متهم مى كرد. در باب آموزه ها نيز همين اختلاف شديد وجود دارد; مثلا، ضرار بن عمرو به سبب اين عقيده اش كه خدا خالق افعال ارادى انسان است، از ديگر افراد اين مكتب جدا مى شود و به جهم بن صفوان مى پيوندد. به خاطر همين عقيده بود كه طبقات بعدىمعتزله او را كنار گذاشتند (ابن نديم اين نكته را نقل كرده است) و گفته كه ابوالقاسم بلخى به نوبه خود صريحاً او را در كتابش مقالات مورد انتقاد قرار داد، به علاوه در طبقات المعتزله قاضى عبدالجبار نام او به چشم نمى خورد.

نَظّام به طور ريشه اى، نظريه جزء لايتجزى را كه مورد قبول دايى و استادش ابوهذيل بود، رد كرد و به اين صورت از ديگران جدا شد. اصم نيز جهان شناسى ابوهذيل را نمى پذيرد، ولى در همين مورد از منظرى ديگر، قاطعانه وجود اعراض، يعنى ديگر عنصر بنيادى اين جهان شناسى را رد مى كند. همچنين همين اصمّ عيناً همان چيزى را كه در ابتدا مشخصه اعتزال بود يعنى نظريه «المنزلة بين المنزلتين» را منكر شد; يكى ديگر از اصول اساسى مكتبمعتزله كه واقعى بودن تهديدها (به عبارت ديگر، واقعى بودن جهنم ابدى براى مرتكب كبيره) را تأييد مى كند، از سوى همه مرجئهمعتزله از جمله: ابوشمر، مويس بن عمران (دو تن از معاصران ابوهذيل) و بعداً محمد بن شبيب (از طبقه بعدىمعتزله)، انكار شده است.

بشر بن معتمر، نظريه مورد حمايت ابوهذيل و نظّام يعنى نظريه اصلح را ردّ كرد. بر طبق اين نظريه خدا بالضروره براى هر انسانى، آنچه راكه بهترين است، از جمله آنچه به زندگى آينده او مرتبط است، انجام مى دهد. بِشر كه پايه گذار نظريه «لطف» است در حمايت از اين نظريه به جز شاگردش جعفر بن حرب همراه ديگرى نداشت و محتواى اين نظريه بر خلاف قاعده اصلح اين است كه خدا به همه انسان ها «لطف»ى را كه تضمين كننده سعادت آنها باشد، عطا نمى كند. با توجه به اين واقعيت كه بشر مؤسس مكتب بغداد است، ديدگاه وى تناقض آميز جلوه مى كند. چرا كه اين بغداديها بودند كه بعدها به طور مشخص هوادار نظريه «اصلح» شدند. همچنين بشر (و تا حد كمترى ابوهذيل) ازنظريه «تولد» حمايت كردند. مطابق اين نظريه، انسان بر ايجاد فعلى خارج از خود، به واسطه فعل ديگرى كه خودش آن را ايجاد كرده، قادر است. اين نظريه را از سوئى، نَظّام، معمَّر، ثمامه و جاحظ به خاطر مفهوم «طبيعت» (طبع يا طباع) و از سويى ديگر، صالح معروف به قبّه به خاطر حاكميت مطلق الاهى رد كردند.

همچنين درچشم انداز حاضر، شخصيت هايى هستند كه بعضاً ديدگاه هاى غيررايجى دارند. رياضت گرايى ترويج شده از سوى ابوموسى و نيز دو شاگردش جعفر بن حرب و جعفر بن مبشر در بعضى موارد به وضوح شكلى صوفيانه به خود مى گيرد، اين گروه «صوفية المعتزلة» ناميده مى شوند و شخصيت هاى مهمى مانند عيسى بن هيثم صوفى (م.245ق/860م)، شاگرد جعفر بن حرب را شامل مى شود; كسى كه بنا به نقل ابن نديم درپايان كار به «هذيان گويى» (خُلِّط) مبتلا شده است يا ابوسعيد حصرى كه به همين منوال نويسنده كتاب فهرست او را به «جنون» و «بدعت در دين» متهم كرده و عبدالجبار در تثبيت دلائل النبوه بدون ترديد او را از «زنادقه» دانسته است. و نيز مى توان به دو شاگرد نظّام، كه در بخش عمده اى از طبقات المعتزله به صورتى حساب شده، ناديده گرفته شده اند، توجه كرد. نظريات اين دو يعنى احمد بن خابط (يا حابط) و فضل الحدثى (مخصوصاً در تأييد تناسخ) دقيقاً نظريات «غلات شيعه» را تداعى مى كند. در نهايت، دو شخصيت تاكنون ناشناخته، به نام هاى ابن راوندى، شاگرد عيسى بن هيثم، و ابوعيسى ورّاق را نيز بايد درشمارمعتزله به حساب آورد ـ اگرچهمعتزله كاملا منكر اين مطلب اند.

اكنون اگر به دوره دوّم باز گرديم، چشم انداز متفاوتى را شاهد خواهيم بود در اين دوره، مكاتب اصلى، بر محور مجموعه اى از آموزه هاى سازگار كه حقيقتاً مى توان آنها را يك «نظام» ناميد، بنياد نهاده مى شوند. در ناحيه «بصره» (در واقع، هر دو شخصى كه در ذيل نامشان مى آيد، تقريباً تمام زندگى شان را در «عسكر مكرم» خوزستان گذراندند) دو شخصيت متنفذ به نام هاى ابوعلى جبائى (م. 303ق / 933م) و پسرش ابوهاشم (م. 321ق / 933م) معروف به «شيخان» ظهور كردند، كه نام هايشان در آثار نويسندگانى كه مطلبى را از آنها نقل كرده اند، مكرراً به چشم مى خورد. تا آنجا كه مى توان از مكتب «جبائى» سخن گفت، ميان خيل بى شمار طرفداران اين مكتب، آنهايى كه قابل ذكرند عبارت اند از: ابوعلى بن خلاّد، شاگرد ابوهاشم، دو شاگرد او ابوعبداللّه بصرى (م. 369ق / 980م) و ابواسحاق بن عيّاش ; قاضى عبدالجبار (م. 415ق / 1025م)، شاگرد ابوعبداللّه بصرى، ابواسحاق بن عياش، دوست و دست پرورده صاحب بن عباد (خود صاحب شاگرد ابوعبداللّه بصرى بوده); ابورشيد نيشابورى، ابوالحسن بصرى (م. 426ق / 1044م) و ابومحمد بن متويه، كه سه نفر اخير شاگردان عبدالجبار بوده اند. مكتب بغداد، به سهم خود، عمدتاً توسط افرادى همچون ابوالحسين خياط (م. 300ق / 913م) كه ابن ابى الحديد او را «شيخ المتأخرين من البغداديين» ناميده است; اين كتاب به نظرياتى كه از يك سو ابوعلى و (مخصوصاً) ابوهاشم جبائى و از سويى ديگر ابوالقاسم بلخى تأييد كرده اند، توجه ويژه اى كرده است. به خصوص نظريه «احوال» ابوهاشم كه بغدادى ها (مخصوصاً ابن اخشيد) به شدت آن را مورد حمله قرار دادند. اين نكته درست است كه، حتى ميان «بصرى ها» هم اين نظريه به اتفاق مورد قبول واقع نشد. حتى بعضى مانند محمد بن عامر صيمرى (م. 315ق / 927م) و به خصوص ابوالحسين بصرى با همه توان آن را رد كردند ـ اگرچه بايد گفت كه صيمرى دست كم به همان اندازه كه «بصرى» است، «بغدادى» نيز هست ـ نتيجه اينكه، در ميان همين «مكتب بصره» برخى از طرفداران ابوهاشم گروهى تشكيل دادند كه به «بهشميه» شهرت يافت. (هر چند اين گروه تقريباً همه جبّائيانى است كه بالا نامشان آمد(.

به طور كلى، ورود سلجوقيان نشانگر پايان اين دوره دوم و نتيجتاً پايان «دوره طلائى» مكتبمعتزله است (البته بدون اينكه هيچ گونه رابطه علّى و معلولى بين ورود سلجوقيان و افول اعتزال در كار باشد) با وجود اين،معتزله از بين نرفتند و از يك سو، مكتبمعتزله با همين اسم مدت زمانى طولانى ادامه حيات داد. حتى نبايد براى توبه نامه تحميلى ابن عقيل در بغداد، تحت فشار گروه هاى حنبلى، اهميتى بيش از حد قائل شد. بسيارى از حنفى ها معتزلى بودند و چنانكه مشهور است، شاهان سلجوقى نسبت به «مذهب» حنفى نظر مساعدى داشتند. نتيجتاً در طول دو قرن اخير خلافت عباسيان، شمار قابل توجهى از «قاضيان» بغداد و رى، معتزلى قلمداد مى شدند.

خوارزم، زادگاه محمود زمخشرى (م. 538ق / 1144م) نويسنده تفسير مشهور قرآن با نام «كشاف» بود، همچنين در همين خوارزم بود كه فخرالدين رازى در دوران جوانى، چنان ادله استوارى بر ضد معتزليان محلى مطرح كرد كه او را مجبور به ترك آن سرزمين كردند. ظاهراً در اين زمان، طبق نظر فخر رازى گرايش «مكتب بغداد» از صحنه خارج شده بود. تنها بازماندگان آن، طرفدارانى از ابوهاشم و ابوالحسين بصرى بودند. اما اين اعتزال هم بعد از حمله مغول به كلى از بين رفت.

از سوئى ديگر، نظريات معتزلى خاص و ويژه اين مكتب نيز، با اين عنوان مشخص ديگر باقى نماند. ديگر گروه هاى مسلمان وحتى غيرمسلمان، اين نظريات را اقتباس كرده واستمرار بخشيده اند; تا آنجاكه مى توان گفت اين نظريات درحال حاضر هنوز موجودند.

اين گروه ها در درون عالم اسلام عبارت اند از: شيعيان، زيديان و بعداً اماميان. تا اينجاى نوشته و تا حدى در ضمن تعاليم قاسم بن ابراهيم رسى (م. 246ق / 860م) اشاره شد نتيجه مطلوب اين اوضاع خاص، محفوظ ماندن شمارى ازآثارمعتزله بود. اين آثار عمدتاً در يمن هستند،(حكومت زيدى فارس در آغاز قرن 6هـ / 12م از بين رفت) در ضمن آثار بر جاى مانده تمام يا بعضى از آثار عبدالجبار، ابورشيد نيشابورى، ابن متويه و ديگران كشف شده است.

اما از ناحيه اماميه; مكتبمعتزله اولين بار در پايان قرن 3هـ / 9م با بنونوبخت، يعنى ابوسهل نوبختى (م. 311ق / 924م) و برادرزاده اش حسن بن موسى (م. 310ق / 923م)، نويسنده كتاب «فرق الشيعه» ارتباط پيدا كرد. اين ارتباط اوليه، عمر كوتاهى داشت; در مقابل، كلام ابن بابويه (م. 381ق / 991م) اين نظريه را تأييد كرد كه خدا خالق افعال انسان است و هر چيزى كه پديد مى آيد (از جمله شرّ) به اراده اوست. اما نظرياتمعتزله دوباره، و اين بار قاطعانه توسط شاگرد ابن بابويه، شيخ مفيد (413ق / 1022م) برترى يافت; وى نظريات «بغداديان» را در كتاب «اوائل المقالات» خويش مفصلا شرح داد و تأييد كرد. سپس، نوبت به شريف مرتضى (م. 436ق / 1045م)، شاگرد عبدالجبار رسيد كه او نيز به نوبه خود، به خوبى از نظريات «بصريان» پشتيبانى كرد. تفسيرهاى ابوجعفر طوسى (م. 459ق / 1067م) و طبرسى (م. حدود 548ق / 1155م) بر قرآن، (حتى بيش از «كشاف» زمخشرى)، آشكارا تفسيرهايى معتزلى هستند، ويژگى عمده و جالب آنها ارجاعات بى شمار، به تفاسيرِ جبّائى و بلخى (كه اكنون هر دو مفقود است) مى باشد (علاوه بر اين، همان ملاحظه نسبت به تفسير قرآن متكلّم زيدى، حاكم جُشَمى (م. 494ق / 1101م)، نيز در كار است(

و بالاخره در خارج از حوزه اسلام، انديشهمعتزله تأثير عميقى بر جاى نهاده است، همان گونه كه در تحقيقات گ. وجده اين تأثير بر متكلّمان يهودى كه در كشورهاى اسلامى زندگى مى كردند، نشان داده شده است. رِبّى ها (مانند سعديا الفيّومى، م. 330ق/ 942م) و مخصوصاً كريتيان به ويژه يوسف البشير (ثلث اول قرن پنجم هجرى / يازدهم ميلادى)، تمام بن مايه هاى كلام خود را به طور مستقيم از اثر عبدالجبار اقتباس كردند. علاوه بر اين، اقتباس نظرياتمعتزله توسط كريتيان، همان اثر سودمند را داشت كه در ميان زيديان يمن مشاهده شد، يعنى حفظ شمار زيادى (اگرچه در ابعاد نسبتاً كم اهميت ترى) از آثارمعتزله، كه البته در اين مورد اغلب مطالب استنساخ شده، خصيصه هاى يهودى دارد. براى مثال، در انجمن فركوتيچ كتابخانه عمومى ايالت لنينگراد، در ميان ديگر كتاب ها قسمت هاى زيادى از مغنى و محيط عبدالجبار يافت مى شود كه هنوز چاپ نشده است.

پس از قرن ها سركوب و يا به طور حساب شده معرفى نادرست مكتبمعتزله در اسلام سنّى، اين مكتب از آغاز قرن چهاردهم / بيستم «دوباره كشف شده» است و از آن زمان تلاش قابل توجهى براى نوسازى آن، مخصوصاً در مصر، مشاهده مى شود. نخستين بار، احمد امين در كتاب ضحى الاسلام خويش (1936)، فصلى را كه حدوداً دويست صفحه است به موضوعمعتزله اختصاص داد و در آن جا نشان داد كه معتزليان بيش از همه متدينان ديگر، مدافع دلسوز اسلام بوده اند، وى كلام خود را با اين بيان صريح تمام مى كند: «در ديدگاه من، افول مكتبمعتزله بزرگ ترين مصيبتى بود كه مسلمانان به آن مبتلا شدند; آنان با اين كار به خودشان ظلم كردند».

سپس، به طور ويژه، كتاب المعتزله (چاپ قاهره، 1947م) اثر زهدى حسن جار اللّه دفاعى رسا از اين مكتب است. وى از بين رفتن تاريخىمعتزله را «عامل پيروزى تاريك انديشى» و علت انحطاط اعراب مى داند. از آنجا كه اين مكتب به تقدم عقل و اختيار قائل است، امروزه بسيارى از متفكران مسلمان، ديگر بار مكتبمعتزله را (بعضاً به صورتى مبالغه آميز) نمادى از آزادى عقلانى و تجدد مى بينند.

نظريات: مراد از اين عنوان در اينجا نظرياتى است كه شاخصهمعتزله به شمار مى رود، يعنى نظرياتى كه به سبب آنها،معتزله به معناى واقعى كلمه شناخته مى شوند و رقباى آنها ـ مخصوصاً متكلّمان سنّى ـ به خاطر همين افكار با آنها در نزاع هستند. بنابراين در اينجا از جهان شناسىمعتزله و مبتنى بودن آن بر اصل جزء لايتجزى (جز در مورد نَظّام) و تمايز بين جوهر و عرض بحثى نخواهد شد; در نتيجه، اين جهان شناسى كه به احتمال قوى ابوهذيل آن را شرح داده است، آموزه مشترك همه متكلمان سنى و معتزلى شد. همچنين اشاره اى به نظرياتمعتزله راجع به امامت نخواهد شد، چرا كه ديدگاه هاى آنان (در اين موضوع تقريباً بدون استثنا) با ديدگاه هاى اهل سنت هماهنگ است. ابوهذيل در زمان خود، معتقد بود كه مى توان نظريات شاخص مكتبمعتزله را در قالب «اصولى پنجگانه» ارائه كرد. اين اصول عبارت اند از: 1. توحيد خدا. 2. عدل خدا. 3. وعد و وعيد. چنان كه در آينده يادآورى خواهد شد، مراد از اين اصل آن است كه هر مسلمان مرتكب كبيره كه بدون توبه بميرد، به موجب اصلِ «وعيد» در جهنم هميشه عذاب خواهد شد. 4. نظريه «المنزلة بين المنزلتين» از سوى واصل بن عطا پى ريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمى تواند در زمره «مؤمنان» يا «كافران» قرار گيرد، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مى شود. 5. و بالاخره اصل پنجم تكليفى است قرآنى كه بر طبق آيات 104 و 110 سوره آل عمران، آيه 157 سوره اعراف، آيه 71 سوره توبه، و غيره بر عهده هر مؤمنى نهاده شده است يعنى «فرمان دادن به نيكى ها و نهى كردن از بدى ها» (الامر بالمعروف و النهى عن المنكر); به عبارت ديگر: مكلف بايد در راستاى مراعات شريعت و برخورد با بى اعتنائى نسبت به امور مذهبى، در شئون عمومى جامعه دخالت كند.

دو قرن پس از مرگ ابوهذيل، باز هم اين اصول معتبر بودند; چرا كه، شالوده بهترين «راهنماى» شناخته شده كلاممعتزله درآن زمان را تشكيل دادند; يعنى كتاب شرح الاصول خمسه قاضى عبدالجبار كه مانكديم ششديو نوشته بود اما ما نمى توانيم آن اصول را به طور مطلق بپذيريم. زيرا اولا، در حالى كه چهار اصل اول، معرّف يا در برگيرنده ديدگاه هاىِ خاص اين مكتب است، اصل پنجم اين گونه نيست; مخصوصاً با توجه به اين واقعيت كه در طى تاريخ معتزليان، آنان تمايلى نسبت به عملى ساختن اين اصل نشان نداده اند (شايد به جز همان آغاز ظهورشان) فعاليت سياسى ـ مذهبى اى كه اين اصل متضمن آن است تا حد بسيار زيادى امتياز ويژه خوارج و پس از آنان حنبليان بود. علاوه بر اين، ناهمخوانى آشكارى از يك سو ميان اصول سوم و چهارم كه به نكات اعتقادى خاص و نسبتاً فرعى اشاره دارند، (اهميت نظريه «المنزلة بين المنزلتين» صرفاً اين نكته بود به لحاظ تاريخى براى نخستين بار اين اصل مطرح مى شد.) و از سوى ديگر، اصل اول و دوم، وجود داشت كه اين دو اصل معرّف دو نظريه عمدهمعتزله است، آن گونه كه عنوان رايج «اهل العدل و التوحيد» حاكى از آن است و آنها خودشان نيز از صميم قلب اين عنوان را پذيرفتند. حتى بجاست بدانيم كه اصل سوم (واقعيت وعد و وعيد)در حقيقت از اصل دوم گرفته مى شود، اصل عادل بودن خدا از يك سو دلالت دارد كه او به كسانى كه اطاعتش را بكنند، پاداش مى دهد و آنانى را كه از اطاعتش سرباز زنند، مجازات مى كند و از سوى ديگر، و به طور هم زمان، دلالت دارد كه خدا آنچه را وعده انجام آن را داده است، جامه عمل مى پوشاند و الاّ، او خود مرتكب دروغ خواهد شد، كه فعلى قبيح است. علاوه بر اين، (مطابق نظر مانكديم)، سرانجام ـ همان طورى كه از مطالب بالا كاملا روشن است ـ حتى همين اصطلاح «توحيد» و «عدل» هم به طور كامل وافى به مقصود نيستند. تحت عنوان اول (كه ممكن است به معناى كاملا ساده اى تفسير شود يعنى تأكيد بر عقيده توحيد محض در اسلام، به عنوان عقيده اى بر ضد نظريه ثنويت يا اصل تثليث مسيحيت) مفاهيمى مربوط به ذات خدا مطرح مى شود ـ اينكه او قابل ديدن نيست و اينكه اصطلاحات تشبيهى كه در قرآن به خدا نسبت داده شده، بايد به معناى استعارى در نظر گرفته شوند و غيره ـ كه در واقع بر عقيده تنزيه بيش از توحيد الاهى تكيه دارد. همان گونه كه «عدل» چنان كه بيان خواهد شد، مفهومش آن است كه خدا نه تنها به معناى واقعى كلمه «ظلم» نمى كند، بلكه در تمام امور، بالضرورة آنچه راكه (از لحاظ اخلاقى) خوب است، انجام مى دهد و از انجام هر فعلى كه (از لحاظ اخلاقى) بد است، مبرّاست. از اين رو پژوهشى كه در پى مى آيد، با سرفصل هايى برخلاف «پنج اصل» مطرحِ شده در بالا، مرتب شده است.

تعريف ايمان و سرنوشت مسلمانانِ مرتكب كبيره

 ويژگى خاص اين ديدگاه نيازى به تأكيد ندارد، زيرامعتزله صرفاً به سبب تعريفى كه به تبع واصل بن عطا، از مسلمانِ گنهكار (يعنى مرتكب گناه كبيره) ارائه مى كنند، آشكارا از مكاتبِ ديگر متمايز مى گردند. در ديدگاه آنان و نيز حنابله و ديگر «اصحاب حديث»، ايمان صرفاً تبعيت از اعتقادات اسلام نيست، بلكه «اعمال» را نيز در بر مى گيرد. آنها اغلب ايمان را به عنوان «كل افعال واجب (بنده نسبت به خدا)» تعريف مى كنند. تنها اختلاف نظر بين آنان اين است كه آيا افعالى كه تنها توصيه شده اند مستحبّات، مى توانند بخشى از ايمان باشند يا نه. البته اين بدان معنا نيست كه، در جهان ديگر، مسلمان گناهكار دقيقاً مثل كافر مستحق ماندن ابدى درجهنم نيست (با اين تفاوت كه شدتِ مجازات وى در آنجا كمتر خواهد بود). به عنوان نتيجه اين بحث گفته شده كه اشعرى،معتزله را مخانث الخوارج مى دانسته است، زيرا آنها، مانند خوارج، مسلمان گناهكار را به جهنم ابدى روانه مى كنند، اما اين جسارت را ندارند كه مانند خوارج او را صريحاً «كافر» بشمرند. (البته همان گونه كه بيان شد بايد توجه داشت كه همه آنها اين ديدگاه را نداشتند; حتى در طول «دوره دوم»، مرجئهمعتزله هم قائل بودند كه احتمال دارد مجازات مسلمان گناهكار، ابدى نباشد)

عقل گرائی معتزله

 اين كاملا منطقى است كهمعتزله را «عقل گرا» بدانيم، اما لازم است كه دقيقاً نشان بدهيم كه از اين عنوان چه بايد فهميد و عقل گرايىِ آنها داراى چه خصوصيتى است. آنها به طور روشن و صريح عقل گرا نيستند، به اين معنا كه مدعى باشند با به كارگيرى عقل محض و مستقلِ از هرگونه وحى، نظامى را تشكيل مى دهند. چنان كه احمد امين به درستى بر اين موضوع تأكيد كرده است،معتزله فيلسوف نيستند (و لو اينكه، در بسيارى جهات، گونه اى تفلسف در تأملات آنان مشهود است)، بلكه متكلم اند.معتزله، كه عميقاً درگير مباحث اسلامى هستند، در فكر آنند كه (دقيقاً همان گونه كه مخالفانشان در همين فكرند) راست كيشى حقيقى، و به عبارت ديگر، آنچه را كه خود، به عنوان مسلمان، تفسير صحيح قرآن مى دانند، عرضه كنند.

امامعتزله، از اين حيث كه معتقدند انسان، تنها به كمك عقلِ خود مى تواند در نبود وحى يا پيش از آن، به بعضى از مسائل، دست يابد، مسلماً، به معناى واقعى كلمه عقل گرا هستند. در مرحله اول آنها، تنها در قلمرو كلام، قائل هستند كه ما از طريق استدلال مى توانيم خدا را بشناسيم; علاوه بر اين فقط از طريق همين اسلوب است كه در اين جهان مى توانيم او را بشناسيم (و به همين دليل است كه مطابق نظر آنان، اولين تكليفى كه مشخصاً بر عهده انسان نهاده شده است، استدلال كردن در راستاى معرفت خداست). نه تنها عقل ما را بر اثبات وجود خدا توانا مى كند، بلكه به لحاظ شأن خالقيت خدا (زيرا، اين جهان آغازى دارد و هر چيزى كه آغازى دارد، يعنى كسى آن رابه وجود آورده است) از ذات او نيز، آگاه مى سازد، بدين معنا كه خدا قادر است (زيرا هر فاعلى بالضروره قدرت دارد)، داناست (به سبب اينكه، فاعل «افعال متقن» است)، حىّ است (زيرا هر شخصى كه قادر و دانا باشد، بالضروره حىّ است، شنوا و بينا است (زيرا هر موجود زنده خالى از نقص، توانايى درك كردن دارد) و اينكه چنين خدايى جسم نيست; بى نياز و عادل است، و فقط افعال حَسَن را مى تواند انجام دهد يا اراده كند و... فقط يك بار نشان داده شده است ـ باز هم از طريق عقل ـ كه حضرت محمد صلى اللّه عليه و اله يقيناً رسول خداست (زيرا رسول بودن وى با معجزات ثابت شده است) و اينكه مى توان وحى قرآنى را به حساب آورد. در واقع اين وحى فقط مى تواند آنچه را كه عقل اثبات كرده است، تأييد بكند و هيچ تعارضى بين اين دو نمى تواند وجود داشته باشد. تعارضاتى كه وجود دارد، صرفاً ظاهرى است و تأويل مناسب نصوص دينى مى تواند در اين زمينه راهگشا باشد. اين راه حل را مى توان در مورد همه تعابير قرآنى كه دلالت مى كند بر اينكه خدا جسمى شبيه جسم ما دارد، در جهت معينى قرار دارد، مى تواند از مكانى به مكان ديگر حركت كند، يا اينكه مى تواند ديده شود و بر هر چيزى كه بر حسب ظاهر اصل عدالت الاهى را به چالش مى كشاند، جارى كرد. البته، اينگونه نيست كه هر آنچه وحى به ما مى آموزد، عقل ما قبلا آن را كشف كرده باشد، چرا كه مثلا تنها با وحى الاهى است كه ما مى دانيم خدا شريعتى را براى انسان ها وضع كرده است، يا اينكه او، آنها را دوباره زنده مى كند، بعضى را پاداش خواهد داد و بعضى را مجازات خواهد كرد. ناگفته نماند همه امورى كه در بدو امر اثبات پذير نيستند، خودشان بايد با يك صورت منطقى، با ضروريات عقل، مخصوصاً در جايى كه اصل «عدل» مطرح مى شود، مطابقت داشته باشند.

اما حقيقت آن است كه،معتزله در اينجا با مكاتب كلامى رقيب تفاوتى اساسى ندارند. اساساً، همگى با يك اسلوب پيش مى روند و در واقع با اين تحليل، كلِّ «كلام» (يعنى كلام متكلمان) را بايد «عقل گرا» ناميد.معتزله صرفاً الگو شدند و راه را باز كردند (اينكه كلام به عنوان يك علم، واقعاً به دست آنها پديد آمده باشد، آن گونه كه خود مدعى اند، موضوعى است كه بايد درباره آن بحث كرد). متكلّمان سنى نيز معتقد بودند كه وجود خدا براى ما از طريق استدلال شناخته مى شود نه از هيچ طريق ديگرى. بدين ترتيب متكلّمان اشعرى و ماتريدى استدلال مشهورى را كه گفته مى شود اولين بار ابوهذيل آن را مطرح كرده است مورد استفاده قرار دادند. اين استدلال، وجود خدا را از طريق اصلِ «حدوث جواهر» اثبات مى كند و خود اين اصل از طريق حدوث اعراض اثبات مى شود. متكلّمان سنّى، دقيقاً مانندمعتزله، اين دغدغه را دارند كه قرآن را مطابق اسلوب خودشان تفسير كنند تا با ديدگاه هاى اعتقاديشان مطابقت داشته باشد. مطمئناً ممكن است تصور شود كه در برخى موارد،معتزله بيشتر از اهل سنت نسبت به نص قرآن (براى مثال، در تفسير «هُدى» و «اضلال») سرسختى به خرج داده اند اما اين صرفاً به دليل آن است كه معناى تحت اللفظى آيات قرآن، عموماً مؤيد نظريات اهل سنت است.

چيز ديگرى كه ممكن است به حق عنصرى از «عقل گرايى» به حساب آيد، نوعى نظام اساسى است كهمعتزله براى تبيين جهان و انسان ترسيم مى كنند. اين نظام اساساً برگرفته از قرآن نيست، بلكه اولا به بخش هايى از فلسفه يونان، و بعداً و به صورت قابل ملاحظه ترى، به تأملات خودشان بر مى گردد. نظير آنچه كه در تصور اجسام به عنوان توده هايى از اتم، تمايز ميان جوهر و عرض و تبيين تمام پديده هايى كه به جهان مادى تعلق دارند، از طريق التصاق اعراض در اتم هايى كه اجسام از آنها ساخته مى شوند، شاهد هستيم. سپس، در اين متن كه حقيقتاً نوعى طرحِ «فلسفى» است، به عنوان نمونه در صدد ارائه تعريفى براى مكان و حركت بودند; در پى اثبات علت سكون زمين و طبيعتِ آتش برآمدن، يا دنبال كردن اينكه چيزى به عنوان خلأ در عالم وجود دارد يا نه; جستجوى شناخت كيفيت ادراك سمعى و بصرى; ملاحظه اينكه چگونه «انسان» را تعريف كنند; مراد از «روح» و «نفس» چيست; اشكال مختلف اراده كدام اند; اينكه آيا ميل و اميد نيز از اقسام اراده هستند يا نه و غيره. بدون ترديد اينجاست كه آثارمعتزله خود را به جالب ترين و بديع ترين وجه، به گرايش هاى معاصر نشان مى دهد. اما در اين مورد نيز، چنين ويژگى هايى، خصيصه اين مكتب نيست; متكلّمان سنّى، چنان كه قبلا اشاره شد، آنها را به صورت كامل براى اهداف خودشان به كار گرفتند. به علاوه اينكه اين ويژگى ها را مى توان خصيصه كلى علم «كلام» تلقى كرد. احتمالا اين قبيل موضوعات موقعيت مهم ترى بهمعتزله مى دهد. به نظر مى رسد در تمام آثار كلامى سنى، به ندرت بتوان اثرى مثل «تذكرة فى احكام الجواهر و الاعراض» از ابن متويه (با چاپ ناقص و جدّاً معيوب) پيدا كرد كه منحصراً به موضوع «قواعد جواهر و اعراض» پرداخته باشد. اما براى مثال، مرورى بر آنچه كه از كتاب «شامل» جوينى باقى مانده است، كافى است تا ما را نسبت به علاقه اى كه او به اين موضوعات نشان داده، متوجه كند.

اختلاف ميانمعتزله و اهل سنت در اين موضوع و نيز موضوع پيشين، اختلاف بين دو كلّ همگون تلقى نمى شود، بلكه همانند اختلاف بين كسانى است كه روش ها، موضوعات و واژگان «علم الكلام» را مى پذيرند و بين آنهايى كه آن را رد مى كنند; نظير حنابله دروهله نخست (كه البته در مورد قاضى ابويعلى بن فرّاء، عنوان «متكلم» تمام عيار آن چنان كه بر جوينى اطلاق مى شود صادق نيست) يا كسانى كه در قلب مكتب اشعرى (براى مثال، ابوبكر بيهقى) بر وفادارى به فكر «اصحاب حديث» تأكيد دارند.

عقل گرايى خاصِّمعتزله، در قلمرو اخلاق است. در ديدگاه آنان چنان كه گفته آمد، انسان تنها از طريق عقل خويش، قادر به شناخت خير يا شر اخلاقى است. آنها مى گويند، انسان به طور فطرى، ظلم، دروغ و كفران نعمت را بد مى داند و از سوى ديگر اداى دَيْن، دفع ضرر از خود يا سپاس گزارى كردن از ولى نعمت را (كه به موجب آن همه مكلّف به پرستش خدا هستند، پرستشى كه تجسم عالى ترين شكل سپاس گزارى باشد چرا كه او والاترين منعم است) واجب مى داند. در اين مورد نيز، وحى صرفاً مى تواند تأييد همان چيزى باشد كه عقل به ما مى گويد. البته، عقل در آگاه ساختن ما نسبت به هر چيزى كه شرّ است و هر چيزى كه لازم است، كافى نيست; به عنوان مثال تنها شريعت وحيانى مى تواند به ما خبر دهد كه نماز خواندن در پنج نوبت در هر روز، آن هم به شكل خاص، واجب است; يا اينكه در روزهاى ماه رمضان خوردن و آشاميدن حرام است. حتى مى توان تصور كرد در اينجا بين وحى و عقل تعارضى وجود دارد، چرا كه به طور طبيعى عقل ما مى تواند تكرار آئين نماز را در هر روز شرّ بداند (زيرا طاقت فرساست و بنابراين ضرر دارد) و بر عكس، خوردن و آشاميدن را در زمانى كه شخص گرسنه يا تشنه است، لازم بداند (زيرا ضرر را برطرف مى كند); اما در واقع اين گونه نيست، چرا كه عقل به راحتى مى تواند تحمل ضرر ناچيز را به قصد پرهيز از ضررى بزرگ، يعنى كيفرى كه خداوند به گناهكاران وعده داده، معقول بداند. با اين بيان، حتى رهنمودهاى شريعت، پايه اى عقلانى دارند; اگر عقل ما خودش بتواند تشخيص بدهد كه فعل يا ترك بعضى از افعال، موجب عذاب ابدى در جهنم خواهد شد، ضرورتاً در مى يابد كه عمل مورد بحث قبيح يا حرام است.

كتاب شناسى: در طى سى سال گذشته، با دسترسى به منابع جديدِ، مطالعات مربوط بهمعتزله به نحو چشمگيرى پيشرفت داشته است و پيدايش آثار فراوانى را ــ كه آوردن نام آنها به صورت مفصل، در اينجا ممكن نيست ـ موجب شده است. نام تعدادى از مآخذِ مهم قبلا در لابه لاى مقاله آورده شد. با وجود اين، مطالعه همه جانبه اى كه در بردارنده يافته هاى علمى جديدى درباره تاريخ و آموزه هاىمعتزله باشد، وجود ندارد به جز مقاله پر محتواى فان. اس. در دائرة المعارف دين. قديمى هستند و اعتبارى ندارند.

فقط به «دوره نخستمعتزله» (تا زمان ابن راوندى) مربوط است و به صورت سرفصل هاى ساده اى است از آنچه كه نويسنده در پى بسط آن بوده است و سرانجام تصحيح شده آنها را در كتاب ديگر خود به نام ûGeschichte der Fruhen islamischenûTheoligieآورده است.

مهم ترين منابع مربوط به تاريخمعتزله، كتب «طبقات»ى است كه منحصراً در مورد اين مكتب نوشته شده است. كتاب «طبقات المعتزله» كه از «المنية والأمل» امام احمد بن يحيى بن مرتضى زيدى (متوفاى 840هـ/1437م) اقتباس شده وتوسط S. Diwald-Wilzerمنتشر شده است، بازنويسى شده (و در بعضى قسمت ها خلاصه شده) مطالبى است كه در كتابِ «شرح العيون» حاكم جُشَمى مطرح گرديده; البته خود اين مطالب نيز برگرفته از اثرى از عبدالجبار با عنوان «فضل الاعتزال و طبقات المعتزله» است. كتابى از ف. سيد، تحت همين عنوان، در تونس (سال 1393/1974) (البته پس از مرگ وى) منتشر شد كه مشتمل است بر: 1. بخشمعتزله كتاب «مقالات الاسلاميين» ابوالقاسم بلخى 2. تمام متن كتاب عبدالجبار (با ده طبقه اول) 3. خلاصه «شرح العيون» جشمى كه با دوره بعدى (با طبقات 11و12) سر و كار دارد.

بخش بسيار پر ارزش «فهرست» ابن نديم دربارهمعتزله كه تقريباً به طور كامل در چاپ فلوگل مفقود است; قاعدتاً مى بايد در نسخه جديدى كه رضا تجدد منتشر كرده است (تهران، 1971م.) وجود داشته باشد.

در باب مطالعه آموزه هاى معتزلى، منبع اساسى (براى «دوره اول») «مقالات الاسلاميين» اشعرى است.

در باب نظريات جبائى، در دسترس ترين منبع، تلخيصى است كه پيش تر ياد شد; يعنى مجموعه اى از يادداشت هاى درسى (تعليقات) امام مانكديم ششديو زيدى بر «شرح اصول خمسه قاضى عبدالجبار» (كه مقاله حاضر با علامت اختصارى «شرح» به آن ارجاع مى دهد); ع. ك. عثمان اين اثر را با همان عنوان «شرح اصول خمسه» در قاهره در سال 1965م. منتشر كرد و از روى اشتباه آن را به خود عبدالجبار نسبت داد (درباره اين نسبت غلط، نگاه كنيد به: Gimaret, in Annales Islamologiques, XV [1979]) تمام مجموعه عظيم كلامى عبدالجبار، با نام «المغنى فى ابواب التوحيد و العدل»، محفوظ نمانده است; فقط چهارده جلد از بيست جلد آن در چاپ قاهره (65-1960) به چشم مى خورد. «المجموعة فى المحيط بالتكليف» از ابن متويه را مى توان جانشينى براى بخش هاى مفقود آن به شمار آورد، اين كتاب بازنوشته كتاب «محيط» عبدالجبار است.

در پايان به اين نكته بايد توجه كرد كه، در نتيجه پيشرفت مطالعات از زمان آغاز به كار ويرايش جديد «دائرة المعارف اسلام»، بعضى از مقالات انتشار يافته در جلدهاى آغازين، آخرين اطلاعات را به دست نمى دهد، بنابراين به نويسندگانى كه در اين موضوع، تحقيق مى كنند، توصيه مى شود كه به مجموعه جديدتر «دائرة المعارف ايرانيكا» (لندن، 1985م.) نيز مراجعه كنند. اين توصيه به طور خاص در مورد «عبدالجبار» و «ابوالقاسم بلخى» مصداق دارد.

 

 

 

پی نوشت :

 [1]. مشخصات كتابشناختىِ اين اثر عبارت است از:

Gimaret, D, ûMu'tazila, En. of Islam, V.7, pp.783-793.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 04 خرداد 1393 ساعت: 12:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله مساله یابی در مدیریت

بازديد: 875

فهرست مطالب

مقدمه. 3

تعریف مساله. 3

1 بحران:3

2 مساله:3

3 موقعیت:3

مساله یابی.. 3

مساله یابی رسمی.. 4

رویه مستقیم.. 4

1 انحراف از تجربیات گذشته. 4

2 انحراف از برنامه تعین شده4

3- پیشی گیری رقبا4

رویه های غیر مستقیم.. 4

1 از طریق کارکنان.. 5

-صلاحیت مدیر. 5

-انجام وظیفه. 5

2 از طریق مافوق ها5

3 از طریق ارباب رجوع یا مشتری.. 5

مساله یابی غیر رسمی.. 5

فنون علمی مدیریت در مساله یابی.. 6

فرایند حل مساله. 6

انواع مساله. 6

1 مساله های برنامه ریزی شده7

2 مساله های برنامه ریزی نشده7

ماهیت حل مسائل مدیری.. 7

حساسیت مدیر نسبت به مساله یا موقعیت... 7

چگونگی اخذ تصمیم برای حل مساله. 8

1 آیا مساله سهل و آسانی است؟8

2 آیا مساله خود به خود حل می شود ؟8

3 آیا این تصمیمی است که من باید بگیرم؟8

روش های عیر رسمی حل مساله. 9

فرایند منطقی حل مساله. 9

مرحله اول,شناسایی وضعیت... 9

مرحله سوم ارزیابی بدیل ها و انتخاب بهترین آنها10

موانع حل مساله مدیری.. 11

1 اجتناب آرام. 11

2 تغییر آرام. 11

3- اجتناب دفاعی.. 11

4 ترس(هراس)11

غلبه بر موانع فردی در حل مساله. 12

منابع :12

 

 

 

 

 

مقدمه

 مدیران بنا به ضرورت حرفه ای تصمیم گیرنده اند ولی بیشتر آنان از تحلیل این که چگونه به تصمیمی می رسند ناتوانند با توجه به این که می توان تصمیم گیری و مدیرت را مترادف دانست و یا جنبه اصلی مدیریت را تصمیم گیری به حساب آورد اهمیت شناخت اخذ تصمیم و مساله و مساله یابی بیشتر آشکار می شود به اعتقاد جرج هوبر مساله یابی , تصمیم گیری,انتخاب و حل مساله با هم تفاوت دارند که هریک از این تفاوت ها باعث تغییر رویکرد ورفتار کاری مدیر یا فرد تصمیم گیرنده میباشد پس شناخت و تفکیک این موارد برای مدیر لازم است تا بتواند مساله را بشناسد , راه حل یابی کند ,بهترین گزینه را انتخاب و سپس تصمیم گیری کند موفقیت در گرو ترکیب معقولانه این عوامل و به طور کلی تر به هم آمیختن تمامی مهارت های مدیریتی است در مساله یابی باید مساله راشناخت فرصت هارا به درستی تشخیص داد به طور صحیح اطلاعات را جمع آوری کرد و ازآنها استفاده بهینه نمود و همچنین موانع را هم به طور کلی از سر راه تصمیم گیری برداشت وبدون تشویش و اضطراب یک تصمیم درست و عاقلانه گرفت تمامی این کار ها از مهارت های یک مدیر مدیر است که در مواقع مخاطره آمیز بتواند به درستی تصمیم بگیرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 تعریف مساله

گفته شده مساله چیزی است که توان سازمان را در رسیدن به هدف به خطر می اندازد یا به بیان دیگر وضعیتی است که سازمان را از کسب یک یا چند هدفش باز می دارد بخشی از ابهام ها در تعریف مساله به این دلیل پیش می آید که حوادث م موضوعاتی که توجه مدیر را جلب میکند ممکن است آثار مشکلات اساسی تر غالب تری بوده باشد

برای مدیری که ممکن است افزایش تعداد استعفای کارکنان مساله باشد ولی افزایش جابجایی کارکنان را مساله نداند مگر این که مانع کسب اهداف سازمانی باشد .تعریف و شناخت دقیق مساله مدیر را در کسب اهداف سازمانی و اجتناب از گمراهی و لغزش در تصمیم گیری برای حل مساله یاری می دهد

بنا بر عقیده عده ای که که می گویند در دل هر مساله ای فرصتی هست و مساله را چیزی می دانند که توان سازمان را در رسیدن به اهداف به خطر می اندازد در حالی که فرصت چیزی است که احتمال فراتر رفتن از اهداف را فراهم می کند برسی های انجام شده بحران,مساله و موقعیت را این گونه بیان می کند

1 بحران:

 پیش آمدن حادثه ای ناگهانی

2 مساله:

از طریق جریانی از داده های شفاهی مکرر و مبهم از انباشتگی حوادث چند اشکار می شود

3 موقعیت:

اغلب توسط یک فکر یا حادثه ای غیر بحرانی جلوه گر می شود و امکان فراتر رفتن از اهداف را فراهم می آورد(1)

مساله یابی

پیش ازآن که مساله را بتوان حل کرد باید آن را شناخت و یک تعریف صحیح از آن داشته باشیم یعنی تبعین شود که چه وضعیتی نمایانگر مساله است و کدام مساله باید حل شود؟ کلآ تمامی فعالیت های مربوط به تعیین وجود مساله و اهمیت آنها و شناسایی انها فرایند شناسایی مساله و تعیین اهداف و اولویت بندی آنها را مساله یابی می نامند در فرایند مساله یابی برای آگاهی از وجود مساله می توان از روش های رسمی و غیر رسمی استفاده کرد

مساله یابی رسمی

روش رسمی مساله یابی یک رویه مستقیم و سه رویه غیر مستقیم دارد

رویه مستقیم

در رویه مستقیم مدیر خودش از وضعیت های ایجاد شده زیر به وجود مساله پی می برد

1 انحراف از تجربیات گذشته

الگوی عملکرد قبلی سازمان بر هم می خورد برای مثال فروش امسال کمتر از سال قبل می شود یا هزینه ناگهان افزایش می یابد یا میزان جابجایی کارکنان زیاد می شود یا مدیران رده بالا استاندارد جدیدی برای عملکرد واحد تعیین می کنند

2 انحراف از برنامه تعین شده

سطح سود از میزان پیش بینی شده کمتر است یا واحدی بیشتر از بودجه اش خرج می کند یا انتظارات مدیر بر آورده نمی شود

 3- پیشی گیری رقبا

سازمان رقیب ممکن است رویه عملیاتی جدیدی به کار گیرد و مدیر مجبور شود رویه های عملیاتی سازمان خود را به روز در آورد تا بتواند همچون گذشته با آن سازمان رقابت نماید در اینجا عملکرد سازمانی رقیب توانسته است مدیر را در وضعیت حل مساله قرار دهد

رویه های غیر مستقیم

رویه های غیر مستقیم مساله یابی عبارت اند از:

1 از طریق کارکنان

نخستین رویه غیر مستقیم برای آگاهی از وجود مساله از طریق کارکنان می باشد آنان به دو دلیل مساله آتی را به مدیر گوشزد میکنند

-صلاحیت مدیر

 

کارکنان هر واحد یا بخش در سازمان هیچ کس را صلاحیتدار تر از مدیر مستقیم خود برای اطلاع یافتن از وجود مساله یا نیاز آتی نمی شناسند از این رو بر مبنای تجربه های گذشته خود مسائل یا نیاز ها را تشخیص داده و به مدیر یاد آوری می نمایند

-انجام وظیفه

کارکنان برای این که خود را از هر گونه سرزنش آتی مصون بدارند بنا به تشخیص خود مسائل ونیازهای آتی را به عنوان یک وظیفه به مدیر گزارش می کنند

 2 از طریق مافوق ها

رویه دوم برای آگاهی از وجود مساله از طریق مدیران عالی است از هر مدیر کار آمدی انتظار می رود بر فعالیت های حوزه مدیریت خود تا حد ممکن اشراف داشته باشد و کمتر انتظار می رود از آن چه خارج از حوزه مدیریتی وی می گذرد مطلع باشد از این رو مدیران عالی دیگر مدیران سازمان را در مورد مسائل یا نیاز های آتی آگاه می کنند

3 از طریق ارباب رجوع یا مشتری

سومین رویه غیر مستقیم پی بردن به وجود مساله یا نیاز در آینده از طریق مشتریان یا ارباب رجوع می باشد برای مثال هنگامی که مشتریان از تاخیر در تحویل کالا شکایت دارند نشانه وجود مساله است(2)

مساله یابی غیر رسمی

در یک برسی 80 درصد مدیران گفته اند قبل از آن که مساله عمده ای بر روی تراز نامه یا ..... نشان داده شود یا حتی قبل از آنکه کارکنان یا مافوق ها مساله ای را به آنان ارجاع دهند از آن آگاهی داشته اند و ذکر شده بود که اطلاعات آنان قبلۀ از طریق ارتباطات غیر رسمی و بینشی فراهم آمده بوده است از این رو نتیجه گیری می شود که مساله یابی غیر رسمی امری بینشی است و از کانالهای ارتباطی غیر رسمی به وجود آنها پی برده می شود(3)

فنون علمی مدیریت در مساله یابی

بعضی از صاحب نظران معتقدند که فنون علمی مدیریت علاوه بر حل مساله می تواند در تعیین محل مساله نیز کمک کند به هر حال فراگیری این فنون برای همه مدیران میسر نیست

 

 فرایند حل مساله

به یک دسته از فعالیت های گسترده ای که یافتن و به اجرا در آوردن راه حلی برای اصلاح یک وضعیت نا مطلوب را در بر دارد فرایند حل مساله گفته می شود به عبارت دیگر حل مساله به مفهوم یافتن جواب هایی برای یک سوال است(4)

انواع مساله

مدیران در شرایط مختلف تصمیم های گوناگونی می گیرند برای مثال وقتی می خواهند ساختمان جدیدی را بنا کنند به برسی های کسترده ای از بدیلها و سایر ملاحظات نیاز دارند ولی هنگام تصمیم گیری در باره حقوق یک کارمند به تحلیل کمتری نیاز دارند به همین ترتیب میزان اطلاعاتی که به هنگام اخذ تصمیم در دسترس مدیر قرار دارد متفاوت است در مواردی کهتجربه و اطلاعات به میزان کافی هست اخذ تصمیم با اطمینان صورت می گیرد ولی هنگامی که تجربه و اطلاعات در موردی ناچیز است باید در اخذ تصمیم بسیار محتاط بود. از آن جایی که اطلاعات اساس تصمیم گیری است . جنبه ای از سازماندهی که فرایند جریان اطلاعات را شرح می دهد مورد توجه زیادی قرار میگیرد . یک دستور العمل خوب در اخذ تصمیم از 90 درصد اطلاعات و 10 درصد الهام و بینش تشکیل می شود به نظر استینر ,جریان اطلاعات همانند جریان خون برای حیات و سلامت هر واحدی لازم است  هر سازمان دو نوع مساله به وجود می آید:

-برنامه ریزی شده

-برنامه ریزی نشده

 1 مساله های برنامه ریزی شده

که این ها بر حسب عادت یا رویه اخذ می گردنند و برای مسائل ساده و پیچیده به کار می روند اگر مساله تکرار شود و عوامل تشکیل دهنده آن را بتوان تحلیل ,پیش بینی و تعریف کرد آن گاه چنین مساله ای را می توان برنامه ریزی کرد

2 مساله های برنامه ریزی نشده

مسایلی هستند که منحصر به فرد و غیر معمول می باشند . اگر مساله ای به اندازه کافی تکرار نشود که بتوان برای آن خط مشی تعیین کرد یا آن قدر مهم باشد که نیازمند به برخورد خاصی باشد باید با تصمیم مقتضی و برنامه ریزی نشده ای حل گردد

در واقع مدیر برای تمامی مسائل ناچار به تصمیم گیری است اما تصمیم گیری در مسائل برنامه ریزی نشده خیلی دشوار تر و چالش بر انگیز تر است(5)

ماهیت حل مسائل مدیری

مدیران سعی نمی کنند هر مساله ای را از طرف زیر دستان ,مافوق ها و همکارانشان بدانها تحمیل می شود حل کنند بلکهوقت و انرژی خود را برای مسائلی نگه می دارند که واقعا توان آنان را طلب کند آنان در باره مسائل جزیی یا سریع قضاوت می کنند یا آنان را به زیر دستان خود ارجاء می دهند(6)

حساسیت مدیر نسبت به مساله یا موقعیت

همان طوری که گوت و تا گیوری متذکر شده اند نوع مسائل و موقعیت هایی را که مدیران برای کار بر روی آنان انتخاب می کنند تحت تاثیر ارزشها و زمینه های قبلی آنان است اگر عمدتا ارزش های کارکردی مادی بر مدیران حاکم باشد معمولا او مایل است درباره مسائل علمی نظیر بازاریابی ,تولید یا سود تصمیم بگیرد اگر گرایش تئوریک بیشتری داشته باشد ممکن است به بازدهی بلند مدت سازمان خود علاقمند باشد ,اگر دارای گرایش سیاسی باشد ممکن است بیشتر مایل به رقابت با سایر سازمان ها یا پیشرفت شخصی خود باشد .زمینه تخصصی و مهارت مدیر همچنین بر حساسیت او نسبت به مسائل یا فرصت هایی که فراهم می شود اثر می گذارد.حساسیت های یک مدیر نسبت به انواع معین مسائل و فرصت ها گاهی یک امتیاز است زیرا می تواند از احتمالاتی آگاه شود که سایرین نادیده می گیرند ولی اگر نسبت به سایر مسائل و فرصت ها حساسیت نداشته باشد خود می تواند یک عیب محسوب شود(7)

چگونگی اخذ تصمیم برای حل مساله

گفته شد که بعضی از مسائل از طریق مافوق یا کارکنان به سراغ مدیر می آیند و مسائلی هم هست که مدیر به دنبال آنها می رود ولی هیچ مدیری نمی تواند همه مسائلی را که روزانه در محیط کار پیش می آید را حل کند باید آنها را اولویت بندی کند و مسائل جزئی را به زیر دستان ارجاع دهد وبقیه را خود حل کند.

هنگامی که مساله به مدیر ارجاع داده می شود باید به مسائل زیر توجه داشته باشد:

1 آیا مساله سهل و آسانی است؟

تصمیم سریع درباره مسائل جزئی آسان است زیرا اگر معلوم شود تصمیم هم اشتباه بوده است سریع می توان آن را تغییر داد و هزینه آن زیاد نیست از طرفی مدیر برای این که در مساله های جزیی غرق نشود باید سعی کند به همه مشکلات به طور یکسان توجه داشته باشد و از آنان غافل نشود

2 آیا مساله خود به خود حل می شود ؟

گفته شده ناپلئون نامه های رسیده را نمی خواند آنها را روی میز جمع می کرد بعد از گذشت چند هفته که آنان را می خواند متوجه می شد که بعضی ازمشکلات که در نامه ها ذکر شده بود خود به خود حل شده اند

به همین دلیل در سازمان برسی بعضی از مشکلات وقت گیر هستند وآن مشکلات به خودی خود حل می شوند ونباید وقت زیادی را صرف این کارکرد

 3 آیا این تصمیمی است که من باید بگیرم؟

در هنگام اخذ تصیم در مواجهه با مشکلات مدیر باید بداند که مسئولیت این تصمیم گیری بر عهده خود او است یا خیر و در مسائلی که به او مربوط نمی شود دخالت و تصمیم گیری نکند

از قانون های فوق به دو نتیجه می رسیم :

 

-تا حد ممکن مسائل کمتری به رده های بالاتر ارجاع شود

-تا حد ممکن مسائل بیشتری به زیردستان ارجاع شود

کسانی که نزدیک به مساله هستند معمولا برای تصمیم گیری وچگونگی برخورد با آن در وضعیت بهتری قرار دارند.مدیر زمانی که مسئولیتی به فردی می دهد باید اطمینان حاصل کند که هدف او تنها شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نیست(8)

روش های عیر رسمی حل مساله

اگر مدیر با مساله ای روبرو شود که مهم و مشکل باشد و خود به خود حل نشود بلکه لازم باشد تا او برای حل آن تصمیم بگیرد می گوییم که مدیر در وضعیت حل مساله قرار دارد بسیاری از مدیران به طور غیر رسمی بر روش های حل مساله متکی هستند از جمله:

1 مدیر بر روش سنتی متکی است و به همان شکلی که در وضعیت مشابه در گذشته تصمیم گیری شده است عمل می کند

2 مدیر با توجه به اختیارات خود و بر اساس پیشنهاد های یک کارشناس یا مدیر رده بالاتر تصمیم می گیرد

3 مدیر ممکن است از چیزی که فلاسفه آن را برهان ماقبل تجربه می نامند بهره ببرد فرض آنان بر این اسن که:

(پاسخ صحیح هر مساله منطقی ترین  یا روشن ترین راه حل آن است)(9)

 فرایند منطقی حل مساله

هیچ روشی در تصمیم گیری نمی تواند تضمین کند که مدیر همیشه با تکیه بر آن می تواند تصمیم درستی بگیرد اما مدیرانی که از روش های منطقی تری استفاده می کنند قطعا موفق تر خواهند بود

فرایند منطقی حل مساله شامل موارد زیر است:

مرحله اول,شناسایی وضعیت

 

فراین حل مساله زمانی شروع می شود که مساله شناسایی شده باشد برای شناسایی وضعیت سه جنبه دارد که شامل:

-تعریف مساله

-شناسایی اهداف تصمیم

-تشخیص علل

مرحله دوم,ایجاد بدیلها 

وسوسه قبول اولین بدیل علمی اغلب مدیران را از انتخاب بهترین راه حل باز می دارد ایجاد چند بدیل امکان مقاومت در برابر وسوسه حل سریع و بدون تامل مساله را قوت بخشیده و امکام اتخاذ تصمیمی موثر تر را بیشتر می کند

مرحله سوم ارزیابی بدیل ها و انتخاب بهترین آنها

هنگامی که مدیر مجموعه ای از بدیلها را ایجاد می کند باید چگونگی تاثیر آنها را نیز ارزیابی کند موثر بودن بدیل را می توان با دو معیار سنجید:

1 هر بدیل با توجه به اهداف و منابع سازمان تا چه حد منطبق بر واقعیت است؟

2 هر بدیل چقدر به مساله کمک می کند؟

مر حله چهارم اجرای تصمیم و پی گیری آن

هنگامی که بهترین بدیل موجود انتخاب شد مدیر باید برنامه چگونگی برخورد با نیازها و مسائلی را که ممکن است در به اجرا در آوردن بدیل پیش آید طرح ریز ی کند

به اجرا در آوردن تصمیم پیش از صدور دستورات مناسب دشوار است مدیر باید ابتدا منابع لازم را برحسب نیاز ها فراهم کرده به آنها تخصیص دهد سپس برنامه زمانبندی عملیات را تعیین کرده و مسئولیت اجرای کارهای خاص را به افراد واگذار کند آنگاه رویه ای برای گزارش گیری دوره ای برقرار کرده و سر انجام آمادگی انجام اقدامات اصلاحی مناسب را در صورت بروز مسائل جدید در افراد ایجاد نماید این امر همچنین امان سنجش پروژه را به طور دقیق فراهم می سازد(10)

موانع حل مساله مدیری

مدیران باید در زمان تشخیص و حل مساله موانع را بشناسند و سعی کنند از بروز آنان جلو گیری کنند چرا که این موانع می تواند در عملکرد فرد اثرات سوء و مخربی بجای گذارد به همین دلیل شناختن و معرفی این موانع در زمینه مساله یابی برای مدیران اهمیت زیادی دارد" ایروینگ جینیس و لئون من "چهار روش تشخیص و حل مساله را که می تواند مانع افرادی باشد که باید تصمیمات مهمی بگیرند به شرح زیر بیان میدارد:

1 اجتناب آرام

مدیر زمانی که می بیند انجام ندادن یک کار اثرات سوء ندارد تصمیم به عمل نکردن می گیرد

2 تغییر آرام

مدیر با ملاحضه این که انجام ندادن کاری عواقب وخیمی دارد تصمیم به انجام عمل می گیرد به هر حال به جای تحلیل وضعیت مدیر اولین بدیل در دست رس را که به ظاهر کم خطر است انتخاب می کند و از تحلیل دقیق اجتناب می کند

3- اجتناب دفاعی

هنگامی که مدیری با مساله روبرو می شود و قادر به یافتن راه حل خوبی مبتنی برتجربه گذشته نیست در صدد یافتن راهی برای فرار از مساله بر می آید وی ممکن است برسی عواقب را به تعویق اندازد یا تلاش کند که آن را از سر خود باز کند

4 ترس(هراس)

مدیر احساس می کند که نتنها به وسیله خود مساله بلکه به وسیله زمان نیز زیر فشار قرار دارد این حالت باعث فشار روحی شدیدی می شود که ممکن است رفتار هایی نظیر بی خوابی , زود رنجی ,دیدن خوابهای بد وسایر شکل های اضطراب متجلی شود فرد در این مواقع نمی تواند درست تصمیم بگیرد واز روی ترس و اضطراب به اشتباه  یک تصمیم می گیرد که احتمالا همان تصمیم اوضاع را بد تر و وخیم تر می کند(11)

 

غلبه بر موانع فردی در حل مساله

آشنایی با فرایند های منطقی حل مساله به مدیر اطمینان می دهد که توان شناخت و برخورد با وضعیت های پیچیده را دارد این اعتماد به دو دلیل است

-احتمال تلاش و فعالیت مدیران را در تعیین محل مسائل و فرصت ها در سازمان هایشان افزایش می دهد

-احتمال یافتن راه های خوب را برای مسائلی که با آن مواجه می شوند بالا می برد زیرا گذشته از به کار گیری فرایند منطقی حل مساله راههای ویژه دیگری برای تصمیم گیری های موثر تر وجود دارد

1 اولویت بندی

2 کسب واطلاعات لازم

3- پیشروی منظم و دقیق(12)

 

 

منابع :

www.modir123.ir

www.sid.ir

www.noormags.com

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 03 خرداد 1393 ساعت: 19:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

معرفی انواع سبزیجات ایران

بازديد: 567

 

معرفی انواع سبزیجات ایران

 فهرست سبزیجات ایران :

به گیاهان علفی یکساله که از همه قسمتهای آن بدون تغییر و تحول به صورت خام استفاده می شود

 

به گیاهان علفی یکساله که از همه قسمتهای آن بدون تغییر و تحول به صورت خام استفاده می شود.

به گیاهان علفی یکساله که از همه قسمتهای آن بدون تغییر و تحول به صورت خام استفاده می شود.

سبزیجات را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:

ـ سبزیجات میوه ای

ـ سبزیجات ساقه ای

ـ سبزیجات غده ای

ـ سبزیجات برگی

ـ سبزیجات پیازی

ـ کلمها

آرتیشو : cynara scoiymus قسمت خوراکی آن جوانه گل می باشد طرز تکثیر به وسیله پا جوش می باشدیک گیاه دائمی است و در هوای خنک خوب رشد می کند.

اسفناج : spinacia oleraceae اسفناج گیاهی دو پایه مقاوم به سرما و در آب و هوای سرد رشد می کند

بامیه : abelmoschus esculentus به آب و هوای گرم نیاز دارد

بادمجان : solanum melongena دارای ارقام پاکوتاه , پامتوسط , پامتوسط است و علت تلخی آن به خاطر شرایط بدمحیطی و نیز سولونام است

باقلا : faba vulgaris به خاک رسی نیازدارد براساس نوع مصرف زمان برداشت باقلا متفاوت است

باقلا مصری : lupinus albus

پونه : mentha arvensis

پیازچه : allium fistolosum پیاز انتهای گرد و متورم ولی پیازچه انتهای استوانه ای دارد و طرز ازدیاد آن فقط به وسیله سیرچه می باشد زمان برداشت موقعی که برگها زرد شوند

پیاز : allium cepa عواملی که باعث به گل رفتن پیاز . می شود ۱. درجه حرارتهای کم (۱۰ ۱۵ درجه ) ۲. طول روز کوتاه (۹ ۱۲ساعت ) پیاز یک گیاه نرعقیم است ونیز یک گیاه دوساله است و آبیاری هر هفت روز یک بار انجام می شود . شرایط رسیدن پیاز نیز هوای گرم وخشک و شدت نور زیاد است

ترخون : Artemisia dracunculus طرز ازدیاد ترخون قلمه زدن و تقسیم بوته است به خاک سبک نیاز دارد

تره ایرانی : allium almpeloparsum

تره فرنگی : allium porrum

تربچه : raphanus sativus var radicola علل پوک شدن غده :حرارت بالا وطول روز بلند , گذر از مرحله رویشی به زایشی, آبیاری نامرتب و خشکی هوا اما راههای پیشکیری از پوک شدن غده انتخاب ارقام مناسب , برداشت به موقع محصول , جلوگیری از هر گونه رشد ( کمبود آب و موادغذایی

ترب سیاه : nigra raphanus sativus var

جعفری : petroselinum horten یک گیاه سایه دوست است به سرما مقاومت زیادی دارد و نیز به آب زیادی احتیاج دارد

خردل : sinapis

ریحان : ocimum basilicum

ریواس : rheum ribes قسمت خوراکی دمبرگها می باشد پهنک برگ ارزش غذائی ندارد چون دارای ماده سمی Anthrachino می باشد طرز تکثیر به وسیله تقسیم بوته است

رازیانه : foeniculum officinalis

زرشک : berberis vulgaris

سیب زمینی ترشی : helianthus tuberosus

سیب زمینی : solanum tuberosum عواملی که باعث به گل رفتن سیب زمینی می شود ۱. طول روز بلند است ۲. دمای بالا اما عاملی که باعث تولید غده در سیب زمینی می شود ۱.طول روز کوتاه ۲. دمای پائین می باشد ونیز جوانه زدن سیب زمینی به علت بالا بودن هورمون جیبرلین نسبت به هورمون های بازدارنده است.در سیب زمینی حالت پروتوژنی وجود دارد(مادگی زودتز از گرده می رسد

سیر : allium sativum

شلغم : oleraceae brassica napus var

شاهی (ترتیزک) : lipidium sativum گیاهی سایه دوست است و اگر آن را در سایه بکاریم دیرتر به گل میرود و از آن بیشتر استفاده می کنیم

شبدر : trifolium

شنبلیله : trigonela

طالبی : var modarus melo cucumis به محض رسیدن میوه از غلا ف جدا می شود

کرفس : apium graveolens به آب و هوای معتدل و خنک آب زیادنیاز دارد و گیاهی سایه دوست است , خاک مناسب ph از ۵.۵ بیشتر باشد و گیاهی دوساله ونشائی است

کرفس دمبرگی : var dulce apium graveolens به آب و هوای معتدل و خنک آب زیادنیاز دارد و گیاهی سایه دوست است

▪ Cynara cardunculis کنگر فرنگی

کاهو : lactuca sativa دارای ماده لاکتوسین که به کاهو اثر خنک کننده می دهد نیاز آبی زیاد و نور زیاد باعث تلخی در آن می شود گیاهی یک ساله است

کاهو پیچ : var capitata lactuca sativa گیاهی یک ساله است

کنگر : gundella tournefortii قسمت خوراکی دمبرگهای ضخیم آن می با شد بوسیله بذر تکثیر میابد کنگر فرنگی یک گیاه دائمی است ولی در سبزسکاری یکساله است.

کدو : رقمهای کدو در زیر آمده است , خاک مناسب کشت رسی شنی است با ph کمی اسیدی

کدو مسمائی : cucurbita pepo خوراکی است

کدو حلوائی : moschata cucurbita خوراکی است

کدو برگ انجیری : ficifalia cucurbita خوراکی نیست مقاوم به بیماری قارچی که در پیوند گلخانه ای استفاده می شود

کدو تنبل : cucurbita maxima خوراکی است

کلم : brassica oleraceae ویژگیهای کلی کلمها : به سرما مقاوم هستند به آب زیاد ورطوبت بالا نیاز دارند برای جوانه . زنی به دمای بالای ۱۲ درجه احتیاج دارند اگر دردمای زیر ۱۲ درجه نگهداری شوند تبدیل به گیاهان دائمی می شوند .

کلم پیچ : brassica oleraceae var copitata عامل به گل رفتن کلم پیچ حرارت کم می باشد و علت باز شدن برگهای کلم پیچ دمای بالاست جهت برداشت به موقع آن میتوان از وسیله های refrectur (قندسنج )و نیز بلاریمتر استفاده کرد

کلم بروکسل : gemmifera brassica oleraceae var شبیه کلم گل است ولی رنگ آن سبز است

کلم گل : brassica oleraceae var botrytis فقط این کلم یکساله است بقیه دو ساله اند و قسمت خوراکی آن گل آذین گوشتی می با شد اثر درجه حرارت بالا باعث بدمزگی و نامرغوبی کلم گل می شود

کلم قمری : caulorapa brassica oleraceae var قسمت مورد استفاده کلم قمری ساقه متورم شده آن است علت. خشبی شدن غده در کلم قمری برداشت دیر هنگام آن است .

کلم تکمه : از مقدار زیادی برگچه به هم پیچیده تشکیل شده وکلمهای کلم های کوچکی هستند سرما باعث افزایش قند و بهتر شدن مزه آن می شود

کرفس : apium graveolens

کاسنی : cichorium intybus

کرفس دمبرگی : var dulce apium graveolens

گوجه فرنگی : lycopersicum osculentum ارقام مختلف وسترن رد پاکوتاه آلمانی , اوروباتا , ردکلور , روت جرز حالت پروتژنی دارد و رنگ قرمز آن بخاطر لیکپن است

گشنیز : coriandrum sativum

شوید : anethum graveolens قسمت قابل مصرف برگها و ساقه آن می باشد

چغندر : beta vulgaris سه نوع چغدر داریم ۱. چغنر قند۲. چغنر علوفه ای ۳. جغندر لبوئی غده چغندر هیپوکوتیل گیاه است

خیار : sativus cucurbita علت تلخی خیار به علت کوکور بیتاسین است که که در ریشه تولید وبه میوه انتقال می ابد و علت خم شدن میوه خیار به علت نوسانات رطوبتی است

خیار چنبر : cucumis melo var fle…

خربزه : melo cucurbita به آبو هوای کویری نیاز دارد و ph خاک مورد کشت بیش از ۷ است

قارچ : agaricus bisporus دارای قسمتهای :

Hymenium carpophor spawn volove hif

فلفل : capsicum annum دارای اندازه ورنگ مختلف وعلت تندی آن بخاطر ماده ای بنام کاپسایسین است که در جدار تخمدان بوجود می آید بهترین درجه برای سبز شدن ۲۵ درجه سانتیگراد است

فلفل دلمه ای : capsicum onnum فاقد ماده کاپسایسین است که این ماده علت تندی است

لوبیا سبز : phaseolus vulgaris دارای واریته های nanus پاکوتاه و communis پا بلند است

مارچوبه : asparagus officinallis قسمت مصرفی ساقه آن میباشد طرز تکثیر مارچوبه ریزوم وبذر می باشد ویک گیاه دوپایه است ودو نوع مارچوبه داریم سفید (ترد) وسبز (خشبی)

موسیر : allium ascalonicum

نعناع: menta sativa

نخود فرنگی : pisum sativum دارای ارقام آلدرمن و روندو میباشد

هندوانه : vulgaris cucumis به آب و هوای گرم وخشک و نیزبه آب هوای گرم مرطوب سازگار است و خاک مناسب آن شنی و رسی دارای مواد آلی با ph بیش از۵ نیاز دارد

هویج : daucus carota قسمت مصرفی ریشه اصلی آن است عامل کج شدن در هویج خاک سفت ونامطلوب است .

آبیاری هویج هفته ای یک بار است

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 02 خرداد 1393 ساعت: 12:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره کارت گرافیک

بازديد: 1975

تحقیق درباره کارت گرافیک

كارت گرافيك چيست ؟

 كارت گرافیك در كامپیوتر شخصی دارای جایگاهی خاص است . كارت های فوق اطلاعات دیجیتال تولید شده توسط كامپیوتر را اخذ و آنها را بگونه ای تبدیل می نمایند كه برای انسان قابل مشاهده باشند. در اغلب كامپیوترها ، كارت های گرافیك اطلاعات دیجیتال را برای نمایش توسط نمایشگر ، به اطلاعات آنالوگ تبدیل می كنند. در كامپیوترهایLaptop اطلاعات، همچنان دیجیتال باقی خواهند ماند زیرا این  كامپیوترها اطلاعات را بصورت دیجیتال نمایش می دهند.

 

اگر از فاصله بسیار نزدیك به صفحه نمایشگر یك كامپیوتر شخصی نگاه كنید ، مشاهده خواهید كرد كه تمام چیزهائی كه بر روی نمایشگر نشان داده می شود از "نقاط" تشكیل شده اند . نقاط فوق " پیكسل " نامیده می شوند. هر پیكسل دارای یك رنگ است . در برخی نمایشگرها ( مثلا" صفحه نمایشگر استفاده شده در كامپیوترهای اولیه مكینتاش ) هر پكسل صرفا" دارای دو رنگ بود: سفید و سیاه . امروزه در برخی از صفحات نمایشگر ، هر پیكسل می تواند دارای 256 رنگ باشد. در اغلب صفحات نمایشگر ، پیكسل ها بصورت " تمام رنگ "(True Color) بوده و دارای 16/8 میلیون حالت متفاوت می باشند. با توجه به اینكه چشم انسان قادر به تشخیص  ده میلیون رنگ متفاوت است ، 16/8 میلیون رنگ بمراتب بیش از آن چیزی است كه چشم انسان قادر به تشخیص آنها بوده و به نظر همان ده میلیون رنگ كفایت می كند!

هدف یك كارت گرافیك ، ایجاد مجموعه ای از سیگنالها است كه نقاط فوق را بر روی صفحه نمایشگر ، نمایش دهند.

كارت گرافیك چیست ؟

یك كارت گرافیك پیشرفته، یك برد مدار چاپی بهمراه حافظه و یك پردازنده اختصاصی است . پردازنده با هدف انجام محاسبات مورد نیاز  گرافیكی ، طراحی شده است . اكثر پردازنده های فوق دارای دستورات اختصاصی بوده كه به كمك آنها می توان عملیات گرافیك را انجام داد. كارت گرافیك دارای اسامی متفاوتی نظیر : كارت ویدئو ، برد ویدئو ، برد نمایش ویدئوئی ، برد گرافیك ، آداپتور گرافیك و آداپتور ویدئو است .

مبانی كارت گرافیك

بمنظور شناخت اهمیت و جایگاه كارت های گرافیك ، یك كارت گرافیك با ساده ترین امكانات را در نظر می گیریم . كارت مورد نظر قادر به نمایش پیكسل های سیاه وسفید بوده و از یك صفحه نمایشگر با وضوح تصویر 480 * 640 پیكسل استفاده می نماید.  كارت گرافیك از سه بخش اساسی زیر تشكیل می شود :

-حافظه . اولین چیزی كه یك كارت گرافیك به آن نیاز دارد ، حافظه است . حافظه رنگ مربوط به هر پیكسل را در خود نگاهداری می نماید. در ساده ترین حالت ( هر پیكسل سیاه و سفید باشد ) به یك بیت برای ذخیره سازی رنگ هر پیكسل نیاز خواهد بود. با توجه به اینكه  هر بایت شامل هشت بیت است ، نیاز به هشتاد بایت(حاصل تقسیم 640 بر 8 ) برای ذخیره سازی رنگ مربوط به پیكسل های موجود در یك سطر بر روی صفحه نمایشگر  و 38400 بایت ( حاصلضرب 480 در 80 ) حافظه بمنظور نگهداری تمام پیكسل های قابل مشاهده بر روی صفحه ، خواهد بود .

-اینترفیس كامپیوتر . دومین چیزی كه یك كارت گرافیك به آن نیاز دارد ، روشی  بمنظور تغییر محتویات حافظه كارت گرافیك است . امكان فوق با اتصال كارت گرافیك به گذرگاه مربوطه بر روی برد اصلی تحقق پیدا خواهد كرد. كامپیوتر قادر به ارسال سیگنال از طریق گذرگاه مربوطه برای تغییر محتویات حافظه خواهد بود.

-اینترفیس ویدئو . سومین چیزی كه یك كارت گرافیك به آن نیاز دارد ، روشی بمنظور تولید سیگنال برای مانیتور است . كارت گرافیك می بایست سیگنال های رنگی را تولید تا باعث حركت اشعه  در CRT گردد. فرض كنید كه صفحه نمایشگر در هر ثانیه شصت فریم را بازخوانی / باز نویسی می نماید ، این بدان معنی است كه كارت گرافیك تمام حافظه مربوطه را بیت به بیت اسكن  و این عمل را شصت مرتبه در ثانیه انجام  دهد. سیگنال های مورد نظر برای هر پیكسل موجود بر هر خط ارسال و در ادامه یك پالس افقی sync ، نیز ارسال می گردد.عملیات فوق برای 480 خط تكرار  شده  و در نهایت یك پالس عمودی sync ارسال خواهد شد.

پردازنده های كمكی گرافیك

یك كارت گرافیك ساده نظیر آنچه در بخش قبل اشاره گردید ،Frame Buffer نامیده می شود. كارت،  یك فریم از اطلاعاتی را نگهداری می نماید كه برای نمایشگر ارسال شده است . ریزپردازنده كامپیوتر مسئول بهنگام سازی هر بایت در حافظه كارت گرافیك است .  در صورتیكه عملیات گرافیك  پیچیده ای را داشته باشیم ، ریزپردازنده كامپیوتر مدت زمان زیادی را صرف بهنگام سازی  حافظه كارت گرافیك كرده و برای سایر عملیات مربوطه زمانی باقی نخواهد ماند. مثلا" اگر یك تصویر سه بعدی دارای 10000 ضلع باشد ، ریزپردازنده می بایست هر ضلع را رسم و عملیات مربوطه در حافظه كارت گرافیك را نیز انجام دهد. عملیات فوق زمان بسیار زیادی را طلب می كند.

كارت های گرافیك جدید ، بطرز قابل توجه ای ، حجم عملیات مربوط به پردازنده اصلی كامپیوتر را كاهش می دهند. این نوع كارت ها دارای یك پردازنده اصلی پر قدرت بوده كه مختص عملیات گرافیكی طراحی شده است. با توجه به نوع كارت گرافیك ، پردازنده فوق می تواند یك " كمك پردازنده گرافیكی "  یا یك " شتاب دهنده گرافیكی " باشد. پردازنده كمكی و پردازنده اصلی بصورت همزمان فعالیت نموده و در مواردیكه از شتاب دهنده گرافیكی استفاده می گردد ، دستورات لازم از طریق پردازنده اصلی برای شتاب دهنده ارسال و شتاب دهنده مسئولیت انجام آنها را برعهده خواهد داشت .

 در سیستم های  " كمك پردازنده "  ، درایور كارت گرافیك عملیات مربوط به كارهای گرافیكی را مستقیما" برای پردازنده كمكی گرافیكی ارسال می كند. سیستم عامل هر چیز دیگر را برای پردازنده اصلی ارسال خواهد كرد.  در سیستم های " شتاب دهنده گرافیكی " ، درایور كارت گرافیك هر چیز را در ابتدا برای پردازنده اصلی كامپیوتر ارسال می كند. در ادامه پردازنده اصلی كامپیوتر ، شتاب دهنده گرافیك را به منظور انجام  عملیات خاصی هدایت می كند. مثلا" پردازنده ممكن است به شتاب دهنده اعلام نماید كه :" یك چند ضلعی رسم كن "  در ادامه شتاب دهنده  فعالیت تعریف شده فوق را انجام خواهد داد.

عناصر دیگر بر روی كارت گرافیك

یك كارت گرافیك دارای عناصر متفاوتی است :

-پردازنده گرافیك . پردازنده گرافیك بمنزله مغز یك كارت گرافیك است . پردازنده فوق می تواند یكی از سه حالت پیكربندی زیر را داشته باشد :

--Graphic Co-Processor . كارت هائی از این نوع قادر به انجام هر نوع عملیات گرافیكی بدون كمك گرفتن از پردازنده اصلی كامپیوتر می باشند.

--Graphics Accelerator. تراشه موجود بر روی این نوع كارت ها ، عملیات گرافیكی را بر اساس دستورات صادره شده توسط پردازنده اصلی كامپیوتر انجام خواهند داد.

--Frame Buffer . تراشه فوق ، حافظه موجود بر روی كارت را كنترل و اطلاعاتی را برای " مبدل دیجیتال به آنالوگ " (DAC) ارسال خواهد كرد . عملا" پردازشی توسط تراشه فوق انجام نخواهد شد.

-حافظه . نوع حافظه استفاده شده  بر روی كارت های گرافیك متغیر است . متداولترین نوع ، از پیكربندی dual-ported استفاده می نماید. در كارت های  فوق امكان نوشتن در یك بخش حافظه و امكان خواندن از بخش دیگر حافظه بصورت همزمان امكان پذیر خواهد بود. بدین ترتیب مدت زمان لازم برای بازخوانی / بازنویسی یك تصویر كاهش خواهد یافت .

-Graphic BIOS . كارت های گرافیك دارای یك تراشه كوچكBIOS می باشند. اطلاعات موجود در تراشه فوق به سایر عناصر كارت نحوه انجام عملیات (مرتبط به یكدیگر) را تبین خواهد كرد.BIOS همچنین مسئولیت تست كارت گرافیك ( حافظه مربوطه و عملیات ورودی و خروجی ) را برعهده خواهد داشت .

-Digital-to-Analog Converter ) DAC) . تبدیل كننده فوق راRAMDAC نیز می گویند. داده های تبدیل شده به دیجیتال مستقیما" از حافظه اخذ خواهند شد. سرعت تبدیل كننده فوق تاثیر مستقیمی را در ارتباط با مشاهده یك تصویر بر روی صفحه نمایشگر خواهد داشت .

-Display Connector . كارت های گرافیك از كانكتورهای استاندارد استفاده می نمایند.اغلب كارت ها از یك كانكتور پانزده پین استفاده می كنند. كانكتورهای فوق همزمان با عرضهVGA :Video Graphic Array  مطرح گردیدند.

-Computer(Bus) Connector . اغلب گذرگاه فوق از نوعAGP است ..پورت فوق امكان دستیابی مستقیم كارت گرافیك به حافظه را فراهم می آورد.ویژگی فوق  باعث می گردد كه سرعت پورت های فوق نسبت بهPCI چهار مرتبه سریعتر باشد. بدین ترتیب پردازنده اصلی سیستم قادر به انجام فعالیت های خود بوده و تراشه موجود بر روی كارت گرافیك امكان دستیابی مستقیم به حافظه را خواهد داشت .

استاندارد های كارت گرافیك

اولین كارت گرافیك در سال 1981 توسط شركتIBM عرضه گردید. كارت فوق بصورت تك رنگ  و با نامMonochrome Display Adapters)MDAs) ارائه گردید. صفحات نمایشگری كه از كارت فوق استفاده می كردند ، متنی بودند. رنگ نوشته سفید یا سبز و زمینه سیاه بود. در ادامه كارت های چهار رنگHercules Graphic Catd)HGC) ارائه گردیدند. سپس كارت های هشت رنگColor Graphic Adapter)CGA)  و كارت های شانزده رنگEnhanced Graphic Adapter)EGA) ارائه گردیدند.  تولیدكنندگانی دیگر، نظیر كمودور كامپیوترهائی را معرفی كردند كه دارای كارت های گرافیك از قبل تعبیه شده و ساخته شده در سیستم بودند. كارت های فوق قادر به نمایش تعداد زیادی رنگ بودند.

زمانیكه شركتIBM در سال 1987 كارتVideo Graphic Array)VGA) را معرفی كرد، استاندارد جدیدی در این راستا مطرح گردید. نمایشگرهایVGA قادر به ارائه 256 رنگ و وضوح تصویر 400 * 720 بودند. یك سال بعد استانداردSuper Video Graphic Array)SVGA) مطرح گردید.  استاندارد فوق قادر به ارائه 16/8 میلیون رنگ با وضوح تصویر 1024 * 1280 است .

 

كارت های گرافیك از استانداردهای متفاوتی پیروی می نمایند. تولیدكنندگان كارت گرافیك همواره سعی در افزایش تعداد رنگ و وضوح تصویر با توجه به راهكارهای اختصاصی خود دارند. كارت های گرافیك می بایست قادر به اتصال به سیستم باشند. كارت های گرافیك قدیمی اغلب از طریق  اسلات هایISA و یا PCI  به سیستم  متصل می شوند . اغلب كارت های گرافیك جدید از پورتAGP برای اتصال به كامپیوتر استفاده می نمایند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 01 خرداد 1393 ساعت: 10:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره روان شناسی کار

بازديد: 715

 

بسمه تعالی

 

 

موضوع :

روانشناسی کار

 

فهرست مطالب

پيش فرضهاي روانشناسي كار. 1

موارد استفاده از روانشناسي كار. 2

توسعه روانشناسي كار. 2

روانشناسي كار:4

مباني نظري و علمي روانشناسي كار. 4

كاربرد روان شناسي كار وتفاوتهاي فردي :5

تفاوتهاي فردي در عملكرد شغلي :5

آثار آموزشي شغل بر تفاوتهاي فردي :6

آزمونهاي رواني :7

انواع آزمون:7

استفاده از اين آزمون هاي رواني چه مشكلاتي را به بار مي آورد ؟. 9

اندازه گيري توانايي هاي انسان :11

ثبات زمان واكنش :12

انواع مختلف زمانهاي واكنش :13

تواناييهاي مكانيكي و آزمونهاي آنها :13

آزمون هاي توانايي ذهني :15

آزمون هاي شخصيتي :16

ضرورت پرداختن به نگرش :18

آيا تمايل به عملكردن هميشه به اجرا در مي آيد ؟چرا ؟. 20

آيا نگرش هاي افراد يكسان است ؟  نگرش هاي متفاوت از كجا ريشه مي گيرند؟. 21

تعریف پروژه :22

اندازه گیری نگرشها :25

تحلیل نتایج :26

 

 

پيش فرض‌هاي روانشناسي كار

اولين پيش فرض روانشناسي كار اين است كه اقتصاد و صنعت با نيروي فكري و يدي انسان هدايت مي شود . بنابراين سلامت فكري ونيروي دستي انسان نقش مهمي در بهبود عملكرد توليد دارد.

دوم با توجه به رشد روز افزون زمينه هاي اجتماعي ، اقتصادي و صنعتي بدون در نظر گرفتن جنبه هاي رواني مسائل انسان نمي توان به صورت عقلايي و منطقي مسائل نيروي انساني را در محيط كار حل كرد .

سومين پيش فرض اين است كه روانشناسي كار بر اين  اساس استوار است كه براي حل مسائل انساني در كار رابطه كارگر و كارفرما حل كرد . مبتني بر اصول و حقايق روانشناسي باشد مطمئنأ سير صعودي در توليد و سرمايه متجلي خواهد شد .

چهارم اين است كه روان و رفتار مدير و كاركنان تحت تأثير عوامل محيطي و وراثتي است.

پنجم (روانشناسي كار) بي توجهي به تفاوتهاي فردي در كار منجر به شكست مديريت مي شود .

ششم اين است كه هم مي توان رضايت كارگران را بهبود بخشيد و هم بازده كار آنها را افزايش داد .

موارد استفاده از روانشناسي كار

مي توان به دو قسمت 1 كارگزيني   2 سازگار كردن كار با شايستگي ها و توانائيهاي انسان تقسيم كرد .

1 كارگزيني شامل انتخاب و راهنمايي كارگران ، آموزش آنها ،ارزيابي هاي شغلي، برآورد درجه سختي كار و انگيزه ها .   2 درباره سازگار كردن كار با شايستگي و حدود و توانايي انسان مي باشد كه اين زمينه خاص تحت عنوان Human Energinr  مهندسي نيروي انساني يا سازگار كردن ماشين با انسان .

 

توسعه روانشناسي كار

با تأسيس آزمايشگاه روانشناسي توسط  ويلهلم ورنب در سال 1879 در شهر آلمان روانشناسي از سه ناحيه جدا شد و به صورت يك علم مستقل در آمد و همانند علوم تجربي به آزمايش و سنجش محركها و پاسخ ها ويا عوامل موثر در ايجاد رفتار پرداخت بتدريج با پيشرفت علم روانشناسي مكتب هاي متعدد بانظريه ها و برداشت هاي متفاوتي بوجود آمد كه مي توان مكتبهاي ساختارگرايي (كاركرد گرايي- فانشلائيسم) روانكاوي مكتب گشتالت و رفتارگرايي اشاره كرد . ساختار گرايان : عقيده دارند همانگونه كه تركيبات شيميايي از عناصر و اجزاي تشكيل يافته اند  تجربه هاي پيچيده رواني نيز از حالتهاي ساده  رواني ساخته شده اند و وظيفه روانشناس كشف و شناخت ساخت آگاهي و قانون تشكيل دهنده آن مي دانند .

كاركرد گرايان يا كشش گرايان:  بر خلاف روانشناسي ساختار گرا كه به بررسي عناصر تشكيل دهنده ذهن مي پردازد فعاليت هاي ذهني يا رواني را در سازگاري با محيط كار به كار مي رود مي كوشد كه بداند كه هوشياري يا وجدان آگاه براي چيست و چه نتيجه عملي را در بر دارد .

مكتب روانكاوي: بيشتر به فرايند رواني ناآگاه معطوف بوده و عقيده داشتند كه با روش درونگري و آزمايشگاهي نمي توان به درون وجدان ناخداآگاه  يا نا هوشيار كه منشأ اصلي تعارفهاي رواني راه يافت و فقط از راه تتجربه و تحليل افكار و خواب مي توان به علت ناكامي ها و اختلالهاي رواني پي برد و به درمان بيماري پرداخت .

گشتالت :  در روانشناسي به معناي فرايند كلي يا رفتار سازمان يافته به كار مي رود در گشتالت ارتباط اجزا و عامل زمان بسيار مهم است چنانكه با تنظيم زمان مي توان از يك رشته تصوير‌هاي بي حركت ادراك حركت و رفتار را به وجود آورد .

رفتارگرايان :  روانشناسي را جزء رابطه محرك و پاسخ نمي دانند و اين رابطه ها بايد مورد بررسي قرار گيرد و به كنه آنها پي برد و مسئله مهم  اين است كه پاسخ يا رفتار بر چه پايه  محركي استوار است .

آنچه به صورت مختصر بيان گرديد رويدادهاي تاريخي در روانشناسي است كه زير بناي فكري  روانشناسي امروز را تشكيل مي دهد .امروزه روانشناسان آميزه فعّاليت هاي بدني ،رواني و اجرائي نوع بشر را مورد توجّه قرار ميدهد .

 

روانشناسي كار:

رشته اي از روان شناسي است كه در آن رفتار آدمي در رابطه با كار مورد مطالعه قرار مي گيرد . هدف اصلي روانشناسي كار مطالعه و كاربرد آن دسته از تصول ويافته هاي روان شناسي است كه در رابطه بين انسان و كار او تثر مي گذارد و روان شناسي كار كوشش اصلي روان شناسان است كه هر سازمان توليدي يا خدماتي به آن دسته از كالاها و خدمات بپردازند :

اولّا : نيازهاي معقول آدمي را تا مين كنند  ثانيا رفاه جسمي و ارزشهاي شخصي و انساني مردم را نيز مورد توجه قرار دهد روانشناسي كار با اين هدف پيش مي رود كه رفتارهاي هيجاني و شناختي افراد و گروهها را در محيط كار تحليل كتد پيدايش ، نگهداري ، و از بين رفتن اين رفتارها را شرح دهد ماهيت و معناي رفتار سازمانها را در رقابت هر چه بيشتر به منظور بقاي خود در محيط پر از ناامني را درك كند .

مباني نظري و علمي روانشناسي كار

روانشناسي كار از دو جنبه نظري و علمي مورد توجه قرار مي گيرد: وقتي درباره تحقيقات و يافته هاي روانشناسي كارصحبت مي كنيم و با جنبه نظري روانشناسي سر و كار داريم و به عبارت ديگر آشنايي با مفاهيم روانشناسي كار و ازمون هاي آن بعد نظري و علمي براي ما روشن مي كند كلبه تحقيقات روان شناسي و نحوه استفاده از روشهاي علمي و نظري براي شناخحت رفتار ادمي در اين قلمرو قرار مي گيرد ،هنگامي كه درباره استفاده عملي و كاربرد يافته هاي روان شناسي كار صحبت مي كنيم جنبه عملي  روان شناسي كار مطمع نظر است  به عبارت ديگر زماني كه از تستهاي سنجش توانايي هاي نيروي انساني و تفاوتهاي فردي در شغل و ... وغيره عملاً استفاده مي كنيم بُعد عملي روان شناسي كار را مورد نظر قرار مي دهيم .

كاربرد روان شناسي كار وتفاوتهاي فردي :

تفاوتهاي فردي :

تفاوتهاي فردي در عملكرد شغلي :

تفاوتهاي فردي در عملكرد شغلي اهميت شاياني دارد زيرا نحوه كار افراد را مستقيماٌ تعريف مي كند .مثلاً مي بينيم كار مندي بر يك شغل معين اصرار مي ورزد ولي فرد ديگري به بهانه هاي مختلف از همان كار سر مي زند يا امتنا مي ورزد  امروزه نظام هاي اداري و صنعتي نسبت به راهنمايي هاي صحيح افراد حساسيت خاصي را نشان مي دهد هدف از اين راهنمايي اين است كه كارمندان و كارگران نه تنها توانايي انجام كاري را بايد بر عهده داشته باشند بلكه از نظر رواني نيز بايد با آن فرد سازگار باشد  راهنمايي كاركنان و كارمندان زماني   موفقيت آميز است كه بر اثر تفاوتهاي فردي انجام گيرد يعني هر كس با توجه به استعداد و ويژكي هاي خاص خود در جاي مناسب قرار بگيرد اگر كار مورد نظر نسبت به توانايي هاي كارمند يا  كارگر دشوار باشد نتايج زير را به بار خواهد آورد مانند بي نظمي ، بازده پايين ،خسارت هاي مادي و معنوي ،نارضايتي و...  اگر فعاليتي مورد نظر نسبت به توانايي هاي آن شغل خيلي بالا باشد يا به عبارت ديگر شغل خيلي ساده باشد انتظار كسالت ، هواس پرتي ، خيال بافي و نارضايتي هاي مختلف را بايد داشته باشيم .

 اگر كارگر يا كارمند نيرو و توانايي لازم براي انجان دادن كار را به خوبي در اختيار داشته باشد نه تنها با محيط سازگار خواهد شد بلكه در محيط خانوادگي خود نيز اظهار رضايت خواهد كرد و اين رضايت در ايجاد زندگي سالم براي او و اطرافيان مؤثر خواهد بود بلعكس اگر كارگر يا كارمند توانايي لازم براي اشتغال به كار را نداشته باشد به طور دائم احساس نا اميدي خواهد كرد و بارها طعم تلخ شكست را خواهد چشيد.

نكته : تفاوتهاي فردي  تنها در نتايج كار تجلي پيدا نمي كند بلكه در روابط افراد با همكاران ، دوستان ،رؤساي ادارات ،مديران كارخانه ها و زير دستان نيز آشكار مي شود و رضايت و نا رضايتي افراد را رفراهم مي آورد .

مطالعه تفاوتهاي فردي به عنوان عاملي كه توليد را تحت تأثير فرار مي دهد و ما را وادار مي كند كه زمينه هاي زيررا براي مطالعه دقيق آن بررسي كنيم .

1 - تفاوتهاي فردي بين داوطلبان كه به هنگام تقاضاي شغل مي توان اندازه گزفت .

2 - آثار آموزشي شغلي و تفاوتهاي فردي .   

3 - تفاوتهاي فردي و انجام دادن كار پس از پايان دوره آموزشي .

تفاوتهاي فردي بين  داوطلبان يك شغل

 آثار آموزشي شغل بر تفاوتهاي فردي :

آموزش شغلي مي تواند در افزايش ،كاهش و ثبات تفاوتها نقش داشته باشد هدف از دوره هاي آموزشي اين است كه اولاً تنجربه افراد دست كم در سطح اوليه خود باقي بماند و به مرور زمان افت نكند ثانياً افراد صلاحيت هاي تازه اي را بدست آورند و براي اشتغال در پست هاي بالاتر آماده شوند .دوره هاي آموزشي تفاوتهاي موجود در استعداد ها را موجب مي شود وقتي افراد در مقابل يك فعاليت تازه قرار مي گيرند  در شيوه شروع كار احتمالاً خيلي تفاوت نشان نمي دهند و اينگونه موارد دوره آموزشي موجبات افزايش تفاوتهاي فردي را فراهم مي كند .

 آزمونهاي رواني :

تعريف آزمون :آزمون رواني عبارت است از موقعيت معين و مشخص كه به عنوان يك محرك به منظور ايجاد رفتاري خاص در آزمودني به كار ميرود . آزمون يك وسيله عيني يا استاندارد و ميزان شده كه باري اندازه گيري رفتالرهاي معين فرد به كار مي رود .

انواع آزمون:

1 - آزمون نوشتاري كه طي آن شخص به مجموعه اي از سوالهاي مختلف كتباً پاسخ مي دهد.

2 - آزمون هاي ابزاري يا مهارت كه در آن شخص ابزار يا آلات مشخص را مرتب مي كند يا كار هاي دستي از آن خواسته شده را انجام مي دهد .

3 -  آزمون هاي انفرادي كه در هر زمان تنها يك نفر به آزمكون پاسخ مي دهد.

4 - آزمون هاي گروهي كه تعدادي از افراد همزمان به سوالات يكسان پاسخ دهند .

5 -  آزمون هاي هوشي ، استعداد

6 - آزمونهاي پيشرفت تحصيلي

آزمون هاي شخصيت: 1. آزمون فرانكن  2. آزمون مشاهده  3 . آزمون هاي عيني                                    

آزمونهايي كه هيچ گونه دخل و تصرفي را به شخص نمي توان اضافه كرد.

آزمونهاي كلامي و غير كلامي

آزمونهاي............. ساخته  در مقابل آزمون هاي استاندارد .

آزمونهاي استاندارد بايد داراي سه ويژگي : اعتبار، پايايي(ثبات)و هنجار باشد.

1- اعتبار: منظور از اعتبار استنباط هاي مناسب از نمرات آزمون  يا ديگر مسائل ارزيابي است وقتي روانشناسي از اعتبار يك آزمون صحبت مي كند مي خواهد راجع به ارزش آزمون سخن را بيان كند و به اين سوال پاسخ دهد كه آيا يك آزمون خاص توانسته است آنچه را كا بايد اندازه گيري كند اندازه گرفته است به عنوان مثال نمره هاي حاصل از اجراي يك آزمون همبستگبژي معني دار  با همش واقعي داوطلبان نشان مي دهد يا خير؟ و وقتي در آزمايش و انتخاب كاركنان يك سازمان از روشهاي علمي استفاده ميكنيم لازم است به اين سوال پاسخ دهيم كه داوطلبان يك شغل تا چه اندازه از توانايي هاي لازم براي انجام دادن وظايف آن شغل خاص برخوردار است فرض كنيد در تجزيه و تحليل شغل سرپرسني مشخص كرده ايم كه لازمه انجام دادن موفقيت آميز وظايف سر پرستي برخورداري از هوش بالاتر از ميانگين هوش افراد تحت نظارت سر پرستي است در اسن صورت براي اندازه گيري هوش افرادي كه داوطلب تصدي وظايف سرپرستي يك واحد سازمان را بر عهده دارد بايد از ابزاري استفاده كنيم كه دقيقاً هوش يكي داوطلب را اندازه گيري كند نه اسعداد تحصيلي ، بلوغ عاطفي يا اطلاعاغت  عمومي آن را .

2- پايايي (ثبات ): وقتي درباره پايايي يك آزمون صحبت كنيم مي خواهيم اين نكته را روشن كنيم كه اين آزمون قادر است  با چه ميزان از دقت آنچه را كه بايد بسنجد اندازه بگيرد براي مثال روان شناسي كار بايد اطمينان حاصل كند كه نمره اي را كه امروز از اجزاي آزمون استعداد فني در مورد يك فرد خاص بدست آورده است اگر در فاصله دو يا سه هفته بعد همين آزمون را با همان شخص انجام بدهد نمره مشابه نمره اوليه بدست آورد پايايي يك آزمون را مي توانيم به روش هاي زير بدست آوريم .

1.تقسيم يك آزمون به دو يا چند بخش يا قسمت مشابه .

 2. اجراي يك آزمون در دو زمان مختلف .

3. اجراي دو فرم يا دو شكل مشابه يا موازي يك آزمون خاص .

3- هنجار: سومين مشخصه يك آزمون مناسب آن است كه نمرات حاصل از چنين آزموني در مقايسه با معيار معيني محاسبه شده و وضعيت نمره هر فرد در مقايسه با همگنان او مشخص باشد .

هنجار مقياس يا ميزيني است كه از نتيسجه كار توانايي استعداد،معلومات يا نيروي گروه نمونه بدست آمده باشد و با استفاده از آن بتواننتيجه كار را با توانايي ديگران سنجيد فرض كنيد نمره مربوط به افسردگي يكي از مديران شركت كننده در كارگاه آموزشي بهداشت رواني در محيط كار 30 باشد حال اين سوال پيش مي آيد كه اين نمره چه معنايي دارد و در پاسخ بايد گفت كه نمره 30 به تنهايي نمي تواند معناي خاصي داشته باشد مگر اينكه نمرات با نمرات حاصل از اجراي همين آزمون درمورد  يك گروه بزرگ كقايسه شود و معلوم گردد كه نمره 30 نشان دهنده چه ميزين از افسردگي است .

استفاده از اين آزمون هاي رواني چه مشكلاتي را به بار مي آورد ؟

در ابتدا استفاده از آزمونهاي رواني مورد توجه بسيار قرار گرفت و نحقيق و زمينه آزمون ها توسعه فراواني پيدا كرد بسياري از روانشناان در اين زمينه به كار ترغيب شده اند پس از گذشت دوره اي كه استفاده از آزمون ها بدون مشكل ادامه داشت در كشور هاي صنعتي انتقاد هايي بر آزمون ها و نحوه استفاده از آن در انتخاب، استخدام و ترفيع كاركنان سازمانها وارد شد اين انتقادها بيشتر از طرف كساني عنوان گرديد كهنمره هاي حاصل از آزمونها به نحوي در زندگي شغلي و در نتيجه در ميزان درآمدو پيشرفت هاي بعدي آنان در محيط كار مؤثر بوده است .


دلايل بي اعتمادي يا مشكلات نسبت به گاربرد نادرست آزمون ها :

1- ايجاد شكافت بين روان شناسي آزمودن گر و روانشناسي معاصر آن دسته از روانشناساني كه در زمينه روان سنجي كار مي كردند و به اندازه گيري عواملي نظير هوش و استعداد هاي مختلف آدمي مي پرداختند و نت خود را بيشتر صرف اصلاح و دقيق تر كردن فنون مربوط به آزمون هاي رواني كرده اند و به همين دليل بينش خود را در مورد رفتار آدمي كه اندازه گيري آن هدف اصلي روان شناسان است را از دست دادند و بيشتر به ساختن آزمون هاي رواني و فنون مر بوط به آن تأكيد ورزيدند.

2 - نتايج نا مطلوب عدم توجه به اصول روان شناسي در هنگام ساختن و استفاده از آزمون ها چنان مورد قبولروان شناسان معاصرآنان واقع شد كهبه نتايج ديگري از تحقيقات بعدي روانشناسان بدست مي آيد توجهي نشان نمي دهد.

 اندازه گيري توانايي هاي انسان :

 توانايي هاي انساني زمينه هاي بسير متعدد و ممتنوعي را در برمي گيرد كه مي توان اين توانايي ها را به توانايي هاي جسمي و ذهني تقسيم كرد براي ارزيابي يا سنجش توانيي هاي انساني از انواع مختلف آزمون ها براي سازگاري فرد يا شغل آينده آن را پيش بيني كنيم .

يكي از اين ويژگي هاي فرد زمان واكنش است.

 1.اندازه گيري زمان هاي واكنش : يكي از آزمون هاي بسيار ساده اي كه مي توان اندازه گرفت ترمز كردن در هنگام رسيدن به چراغ قرمز است پاسخ به چراغ قرمز راهنمايي و رانندگي در واقع فشاردادن به پدال ترمز است .

وسيله اي كه با آن مي توانزمان هاي واكنش را اندازه گرفت كرونوسكوپ    يا واكنش سنج .زمان واكنش هرگز كمتر از 10% ده صدم ثانيه نيست زيرا دلايلي كاملاً نيزولوژيكي دارد پيام حسي بايد را هاي عصبي را طي كند و پيسش از آن كه واكنش حركتي پيش بيايد مراحلي را پشت سر بگذارد واكنش در مقابل يك محرك بينايي 19% ثانيه زمان مي برد افزايش زياد از حد زمان واكنش مي تواند نشانه بازداري ، عدم اعتماد به نفس و حتي نشانه برخي از اختلالات داخلي باشد .

ثبات زمان واكنش :

يعني پايين بودن پراكندگي‌هاي زمان معيار .

اهميت ثبات اندازه ها از زماني كه اندازه گيري هاي رواني رواج يافته به دفعات متعدد تعيين ده است و اندازه گيري زمان هاي واكنش معمولاًبين 30 تا 40 اندازه بدست مي آوردند و براي آنها ميانگين يا انحراف معيار تعيين كنيم .

دراندازه گيري زمانهاي واكنش طوري عمل مي كنند كه آزموندني نتواند قصد آزماينده را حدس بزند و در پاسخ گويي پيش دستي كنيد .


انواع مختلف زمانهاي واكنش :

1. ساده   2. تشخيصي   3. انتخابي

واكنش ساده :در زمان واكنش ساده تنها يك محرك وجود دارد و پاسخ آزمايش شونده نيز از يك حركت ساده تشكيل مي شود .

واكنش تشخيص : آزمايش شونده به برخي محرك ها پاسخ مي دهد و به برخي ديگر پاسخ نمي دهد مثلاً در مقابل نور سبز واكنش مي دهد و در مقابل نور قرمز واكنش نمي دهد .

در زمان واكنش انتخابي :به محرك هاي مختلف پاسخ هاي مختلف مي دهد مثلاً از آزمايش شونده خواسته مي شوددر مقابل نور سبز يا صداي زير با دست راست و در مقابل نور قرمز يا صداي بم با دست چپ پاسخ دهد.

تواناييهاي مكانيكي و آزمونهاي آنها :

بدون ترديد هر يك از ما درجاتي از استعدادهاي اوليه وجود دارد كه به كمك آنها مي نوانيم در مشاغل صنعتي موفق شويم مثل : نخ كردن سوزن يا بازسازي مجسمه خورد شده يا سوار كردن قطعات موتور يك پيكان (توانايي حركتي)

آزمون چرخ هاي پيور كووسكي و آزمون قطعات موج دار ويگلي آزمون قطعات ويگلي افراد براي كارهاي صنعتي مورد استفاده قرار مي گيرد .

و آزمون چرخ هاي پيور كووسكي آزمودني بايد 15 چرخ فلزي كه هفت سوراخ روي آن تهيه شده طول چهار ميله متفاوت است و وضعيت 7 سوراخ چرخ ها نيز كاملاًنا منظم است.سوار كردن چرخها روي ميله ها مستلزم مهارت و ظرافت خاصي است آزمودني معمولاً دو بار مورد آزمايش قرار مي گيرد و مقايسه نتاايج دو بار قدرت يادگيري و سازگاري سريع آزمودني با موقعيت را نشان مي دهد.

آزمونهاي مكانيكي همانطور كه مي توان انتظار داشت تعداد زيادي سوال درباره اهرمها ، چرخ دنده ها و قرقره هاست و برخي تصاوير تا اندازه اي پيچيده ترند. به اين صورت كه طرح يك ماشين يا حركت دست يك ساعت ساز را شامل مي شود موفقيت در هر يك از آزمونهاي مكانيكي  مي تواند موفقيت  شغل آينده را با اطمينان بيشتري تضمين كند. حال اين سوال پيش مي آيد آيا به تعداد مشاغل استعداد وجود دارد و هر بار كه شغلي به وجود ـيد لازم است آزمون خاصي براي او تهيه شود؟ پاسخ اين سوال منفي است . مثلاً از استعداد كوزه گري ، درودگري ،تراشكاري و...به تنهايي صحبت كردن معنا دار نيست پس بايد مشاغل را به يك گروه يا به يك طبقه تعلق دارند واستعدادهايي را به كار مي گيرند كه خيلي نزديك به هم هستند بايد به شيوه يكساني ارزيابي شوند. يعتي عملاً مي توان مجموعه استعدادهاي مكانيكي را به كمك تعدادكمي از آزمونهايي كه به دقت مورد آزمايش (آزمودن ) قرار داد.

در آزمون هايي كه آزمودني بايد به طور كامل مكانيسم كار ار بفهمد يك عامل رواني طرح مي شود كه به آن عامل رواني هوش مي گويند امّا ماهيت ريشه عملكرد اين عامل بخوبي شناخته شده نيست گاهي اتفاق مي افتد كه يك روشنفكر به كمك استدلال در آزمونهاي مداد كاغذي موفقيت خوبي بدست مي آورند حال آنكه يك مكانيك واقعي كه به شيوه عيني و ابتكاري عمل مي كند چندان موفق نمي شود.

آزمون هاي توانايي ذهني :

توانايي ذهني عبارتند از استدلال انتزاعي ،هوش كلامي /فتوانايي درك اشكال سنجش نظم و دقت،هوش غير كلامي ،توانايي سنجش فواصل،دقت در تصاوير صنعتي ،تجسم فضايي،استدلال عددي.

استدلال انتزاعي: اين آزمون قدرت استدلال افراد را در غير موارد عددي و كلامي و مواقعي كشف رابطه بين كلمات و اعداد منظور نظر نيست  مورد سنجش قرار مي دهد يعني در حقيقت توانايي آزمايش شوندگان را در تعيين بين اشياء ،علائم و طرح ها ،نمودارها و تصاوير اندازه گيري مي كند اين توانايي در اموري مثل:نقشه كشي ،آزمايشكاه رياضات ،كشف اشكالات الكتريكي يا مكانيكي مفيد است و كسانيكه با مشاغلي از قبيل وكالت،پزشكي ،نويسندگي و سياست سر و كار دارند بايد از قدرت استدلال انتزاعي تاسر حد امكان برخوردار باشند .

هوش كلامي: آزمون هوش كلامي براي سنجش استعداد و ابتكار در استفاده از كلام و فهم و درك مفاهيمي كه به صورت كلمه و جمله بيان مي شود به كار بگيرد  .

اين توانايي در مساغل محتاج به رابطه شفاهي و كتبي و نيز مشاغل موجود در سمت هاي پر مسئوليت توأم با اختيارات فراوان مورد نياز است .

توانايي درك اشكال :اين آزمون توانايي درك  و قدرت ذهن را در انطباق و انتقال اشكال دو بعدي مي سنجد.

سنجش نظم و دقت : اين آزمون براي تعيين قدرت افراد در كشف روابط و تشخيص مشابهات و موارد اختلافات واشكال مورد استفاده است.

هوش غير كلامي : آزمونهاي هوش غير كلامي با استفاده از تصاوير و شكل ها سرعت و تفكر ،تمركز،توجه  درك و قضاوت آزمايش شوندگان را اندازه مي گيرد اين آزمون توانايي بالقوه يا استعداد افراد را براي مشاغل بالاتر از سطح معمول مي سنجد.

 تجسم فضايي: آزون تجسم فضايي، تجسم يا تصور شيء ،اندازه و وضعيت اشياءو اجسام سه بعدي را به صورت تصاوير نشان مي دهد اندازه مي گيرد.اين قدرت در مشاغلي مانند نقشه كشي ،طراحي ، امور فني و كارگاهي ، مهندسي ، دندان پزشكي  ،معماري و نجاري لازم و مؤثر است .

آزمون هاي شخصيتي :

اين آزمون ها از تعدادي سوال كه رفتارها ،نگرش ها و باور ها را  مطرح مي كنند تشكيل مي شوند پاسخ گويي به آنان معمولاً به صورت انتخابي است به عنوان مثال مي توان سوال زير را در نظر گرفت  آيا وقتي با ديگران هستيد احساس آرامش مي كنيد ؟

الف) بلي       ب)نمي دانم      ج)خير

پاسخ ها بر اساس  هر يك از صفات مختلف شخصيتي نمره گذاري مي شود  در برخي از موسسات از آزمون هاي  فرانكن نيز استفاده مي شود . آزمون هاي فرانكن به صورت انفرادي اجرا مي شوند در اين آزمون ها لكه ها ي جوهر يا تصاويري به فرد نشان داده مي شود و او بايد بگويد

 درآنها چه مي بيند آيا آن لكه ها و تصاوير او را  به ياد چه چيزهايي مي اندازد در اين نوع آزمون ها اعتقاد بر اين است وقتي انسان در يك موقعيت مبهم قرار مي‌گيرد براي تفسير آنها از احساسات ،نياز ها ،تجربه ها و رفتارهاي شرطي شده پيشين كمك مي‌گيرد .

پرسش نامه شخصيتي برن رويتر :يكي از راسج ترين پرسشنامه هايي است كه در سازمانها مورد استفادهخ قرار مي گيرد و شامل 125 سوال است كه آزمودني به صورت بلي‌، خير يانمي دانم به آنها پاسخ مي دهد براساس همين پاسخ ها 6 ويژگي شخصيتي او آشكار مي شود بنابر اين پاسخ ها 6 بار تصحيح مي شود و هر بار يكي از جنبه هاي شخصيتي را آشكار مي كنند .اين 6 جنبه شخصيتي عبارتند از :

1-تمايل به عصبي بودن

2- صفت با خود بودن

3- درون گرايي و برون گرايي

4- سلطه جويي و سلطه پذيري

5- اعتماد به نفس

6- اجتماعي بودن

تمايل به عصبي بودن : كساني كه در اين آزمون نمره بالا دارند از نظر هيجاني  بي ثبات مي باشند و كساني كه نمره 98% به بالا مي گيرند بهتر است به روان پزشك و يا پزشك مراجعه كنند.

صفت با خود بودن: كساني كه در اين آزمون نمره بالايي مي گيرند ترجيح مي دهند تنها باشند و به ندرت به تشويق و همدلي هتي ديگران پاسخ مي دهند و توصيه هاي آنان را در نظر مي گيرند .

 درون گرايي و برون گرايي: كساني كه در اين آزمون نمره بالايي مي گيرند درون گرا هستند و آنهايي كه 98% نمره را اخذ مي كنند بهتر است به روانپزشك مراجعه كنند.

سلطه جويي و سلطه پذيري: در اين مقياس نمره پايين نشانه سلطه پذيري است .

اعتماد به نفس : كسانيكه در اين آزمون نمره پاييني كسب مي كنند اعتماد به نفس خوبي دارند و با محيط اطراف خود خيلي خوب سازگار مي شوند.

اجتماعي بودن :افرادي كه در اين آزمون نمره بالايي مي آورند آنها غير اجتماعي هستند.

ضرورت پرداختن به نگرش :

نگرش ها و اندازه گيري آنها :

امروزه اهميت نگرش يا طرز تلقي انسان ها از رويدادهاي محيط بيش از پيش اهميت دارد نوع نگرش معناي خاصي به زندگي مي دهد به اين معنا كه اگر نگرش مثبت باشد دشواريها به راحتي پذيرفته خوتهد شدو اگر منفي باشد دشواريها حاد تر خواهد رسيد .

تعريف نگرش و لزوم اندازه گيري آن :

نگرش يعني آمادگي قبلي براي ارائه واكنش مثبت يا منفي د رمقابل برخي جنبه ها ي دنياي اطراف خود مثلاً: وقتي نگرش يك فرد نسبت به ترك ها ، فارس ها ، كرد ها ،لرها و‌...مي شناسيم مي توانيم پيش بيني كنيم كه او در موقعيت هايي كه به اجبار بايد با اين افراد روبرو شود چگونه رفتار خواهد كرد.

وقتي نگرش يك كارگر را درمورد كارخانه ،ساعت كار ،دست مزد ها و نظام تشويق وتنبيه مي دانيم مي توانيم پيش بيني كنيم كهع او چگونه كار خواهد كرد و چه توليدي خواهد داشت و تا چه اندازه براي حفظ محيط كارخانه تلاش مي كند و يا اگر بدانيم كارفرما نسبت به تشكيلات كارگري نگرشي منفي دارد تا اندازه اي راحت تر مي توانستيم  حدس بزنيم كه رفتار او را هر يك مديريت هاي زير نگرشي خواهد بود ؟ مثل انتخابات اتحاديه كارگري در كارخانه همان فرد يا تصويب قانون جديد درباره تشكيل اتحاديه ها و... و به علت همين يكنواختي  پاسخ ها در مقابل محرك ها ي مختلف امّا مربوط به يك موضوع يا يك پديده است كه مي گوييم نگرش يعني آمادگي قبلي براي عملكردن.موضوع نگرش مي تواند هر نوع واقعيتي باشد به شرط آنكه از طرف فرد به عنوان يك واقعيت متمايز درك شود مثلاً موضوع نگرش مي تواند شخص، گروه ريا،سازمان ،حركت اجتماعي و مذهبي و... با اين همه نگرش درباره يك گروه در صورتي كه آن را نشناسيم عملاً غير ممكن خواهد بود .پس لازمه پي بردن به يك نگرش شناخت است .

مثلاً: اگر مردم تبريز را از اروميه تميز و تشخيص ندهيم نخواهيم توانست درباره آنها نگرشي خاص داشته باشيم  در محيط كار نيز وضع به همين صورت است اگر كادر مديريت را از كادر اداري تميز ندهيم درباره آن نگرش خاصي نخواهيم داشت.

عناصر تشكيل دهنده نگرش ها :

1.شناختي      2.عاطفي    3 . رفتاري

1- عنصر شناختي : عبارت از هر نوع نظر ،شناختو باور درباره موضوع نگرش اين باورها  مي توانند درست يا غلط و ساده يا پيچيده  و از نظر درجه اهميت مي تواند اهميت يك و دو داشته باشند.

ويژگي درست يا غلط بودن باورها نمي تواند نگرش هاي مارا خيلي تحت تأثير قرار دهد  زيرا آنچه اهميت دارد شيوه ديد ما از دنيا است نه آنچه واقعيت دارد. به عبارت ديگر آنچه اهميت دارد طرز برداشت كارگران و كاركنان از كارخانه است نه آنچه واقعاً وجود دارد مهم اين است كه كاركنان محل كار خود را دوست داشته باشند و احساس كنند كه سازمان به فكر كار آنها است پس متوجه شديد كه ما  به درست و غلط بودن اين مسائل نمي شود .

اگر ما هيچ يك از مردم B,Aرا نشناسيم امّا اگر بشنويم كه عملكرد كاركنان اين دو منطقه متفاوت است باورهاي مادر باره آنها ساده خواهد بود امّااگر درهريك از شهرهاي يادشده چند سال زندگي كرده باشيم يا با آنها كار كرده باشيم درآن صورت باورهاي مادرباره آنها بسيار پيچيده خواهدبود. نگرش هايي كه بر باور هاي  ساده استوار باشند به راحتي تغيير مي يابند،اساس آنها به راحتي به هم مي ريزند زيرا خيلي كمتر با واقعيت تطبيق مي كنند نگرش هايي كه براعتقادات عميق مانند مذهب،آزادي و عشق و... استوار باشند به دشواري قابل تغيير خواهند بود مثلاً اگر كاركنان عميقاً معتقد باشند استثمار مي شوند به دشواري خواهند توانست به صداقت كار كنند .

2-عنصر عاطفي: يعني هيجانها و احساسات كه به عنوان قرار گرفتن فرد در مقابل موضوعات يا  حتي فكر كردن  به آنها به وجود مي آيد. هيجانها معمولاً با واكنش فيزيولوژيك مثل : ضربان قاب و ... همراهند. عنصرهاي عاطفي مي توانند مثبت يا منفي و شديد يا ضعيف باشند.

 فرد رمورد برخي موضوع هاي دنيايي اطراف خود احساسي راحتي مي كند در حالي كه بعضي موضوع ها براي او ناراحتي فراهم مي آورد تغيير نگرش ها زماني كه با هيجانهاي تند و عميق همراه هستند بسيار دشوار است.

آيا تمايل به عملكردن هميشه به اجرا در مي آيد ؟چرا ؟

سوال:چطور مي توانيم نگرش هاي افراد را‌ در سازمان (بررسي كنيم) تغيير داد؟

1 - عنصر رفتاري: يعني تمايل به عملكردن نه خود عملكردن اگر شخصي نسبت به شيءها نگرشي مثبت داشته باشد سعي خواهد كرد به آن نزديك شود يا آن را بخرد‌،تعريف كند،ارزش آن را بشناسد و ...امّا اگر نگرش او به نسبت به آن شيء منفي باشد تمام تلاشش اين خواهد بود كه از آفاصله بگيرد ،آن را از بين ببرد و ...

پس تمايل به عملكردن هميشه به اجرا در نمي آيد زيرا هنجارها و فشارهاي اجتماعي مانع مي شود مثلاًكارمندي كه تمايل ندارد زير نظر كارفرما خود كاركند به آساني نمي تواند نا رضايتي خود را ابراز دارد در اين گونه موارد رفتارها،احساسات واقعي ما را منعكس نمي كند . گر موردي هنجارها ،رفتارها،احساسات ما را منعكس نمي كند ؟

آيا نگرش هاي افراد يكسان است ؟  نگرش هاي متفاوت از كجا ريشه مي گيرند‌؟

1.فرهنگها ،2. گروهها

2 - فرهنگ ها: خانواده و تجربه هاي شخصي ريشه اين تفاوتهاي نگرش ها در ابهام است  سنت ها ،ارزشها و شيوه زندگي و ساير اجتماعي كه به آن تعلق داريم فرهنگ را تشكيل مي دهد اثر فرهنگ بر نگرش ها خيلي مهم است و مي تواند تعيين كند كه مثلاً چرا شهروندان كشورهاي مختلف درباره انبوهي از موضوع ها نگرش هاي متفاوت دارند .

2- گروه ها : دو نوع گروه وجود دارد كه نگرش هاي ما را تحت تآثير قرار مي دهد.

1.گروهي كه عضو آن هستيم (به آن تعلق داريم )

2. گروهي كه مي خواهيم عضو آن باشيم (گروه مرجع)

به دلايل متفاوت مي توانيم به يكي از گروه ها ملحق شويم و احتمالاً نگرش هاي اعضاي آن را بپذيريم در اينجا تعلق به گروه نگرش هاي ما اثر مي گذارد در بسياري مواقع اين گروه ها اثر متقابل دارند .

تعریف پروژه :

تعاملهای فراوان سیستم خرید سبب شده است که نحوه عملکرد این سیستم به عنوان یک عامل مهم در صحت و سرعت انجام فرآیند های مختلف عمل کند ، شناخت فرآیند های مختلف و جریان داده ها در این سیستم مهم و حیاتی است ضمن اینکه باید تأثیر هر فرآیند بر روی فرآیندهای دیگر و تقدم و تأخر آنها به طور دقیق شناسایی گردد .

شرکت نسیم تابران خراسان دارای یک انبار می باشد که پس از اینکه سفارش مشتری توسط مدیر خرید مورد تأیید قرار گرفت برای مشتری حواله تحویل کالا ، صادر می گردد . این حالتی است که ما آن سفارش مورد نظر را داخل انبار داشته باشیم .

دریافت سفارش مشتری به وسیله مدیر فروش مربوطه و تکمیل فرم سفارش صورت         می گیرد .در صورتیکه مشتری فاقد اعتبار کافی ( که در قسمت مالی بررسی می شود ) باشد سفارش اورد می شود و اگر درخواست مشتری مورد قبول واقع شود ، قرار داد تنظیم می شود برای تنظیم قرار داد ابتدا فرم سفارش پر می شود و بعد از بررسی مالی ، وجه از مشتری دریافت می شود و در آخرین مراحل خروجی سیستم سفارش برای مشتری ارسال می شود .

بعد از تأیید اعتبار مشتری ،  در حالیکه سفارش مورد نظر مشتری را داخل انبار نداشته باشیم باید از کارخانه ها استعلام بگیریم سپس بررسی قیمت و کیفیت کنیم و کارخانه منتخب را انتخاب نماییم . و در ادامه قرار داد بسته می شود که خود مراحلی دارد سپس ما کالا را طی ذکر شده ، کارخانه به انبارها می فرستد و بعد وجه از مشتری دریافت می گردد و در آخرین مرحله خروجی سیستم تحویل مشتری می دهیم .

مشتری : به فرد یا افرادی گفته می شود که متقاضی محصولات میباشند . این افراد تقاضا خود را برای شرکت ارسال می کنند ، البته این ارتباط می تواند از طرف شرکت انجام پذیرد .

فروش : به منزله خروج کالا از انبار و صدور برگ خروج کالا و بدنبال آن صدور فاکتور برای مشتری است . فروش زمانی کامل انجام میشود که کالا از انبار خارج گردد .

انبار : به منزله محل نگهداری کالا می باشد .

موجودی کالا : تعداد کالایی که در انبار وجود دارد و این موجودی همه روزه در حال تغییر است .

سفارش کالا : تقاضا از سوی مشتری است که برای رئیس هر بخش فرستاده میشود . این درخواست ابتدا از جهت اعتبار مشتری و سپس از لحاظ مطابقت با موجودی کالا در انبار بررسی شده که شامل گذراندن تمام مراحل برای انجام درخواست کالا از سوی مشتری است و شامل پر کردن فرم دستی درخواست کالا ، اعتبار سنجی ، تأیید توسط سرپرست و مدیر فروش و کنترل موجودی های ذکر شده در درخواست می باشد .

دستور تحویل کالا : اجازه درخواست کالا از انبار را به مشتری می دهد مراحل تحویل کالا به مشتری پس از تأیید برگ درخواست مشتری می باشد دستور تحویل کالا توسط واحد کنترل صادر شده و سپس به مشتری تحویل می شود .

فاکتور : صورتحساب کالا است که برای مشتری ارسال می شود .

پیش فاکتور : برای برخی از مشتریان مطابق با درخواست کلا ، پیش فاکتور صادر می گردد این پیش فاکتور جهت اطلاع مشتریان از قیمت های مبلغی است که باید توسط آنها پرداخت شود.

تغییر نگرشها : برای تغییر دادن

 1- عنصر شناختی یک نگرش : می توان اطلاعات تازه و متفاوت در اختیار افراد گذاشت ، برا ی اینکار می توان از شیوه های مختلف کمک گرفت مثل بحث ، مطالعه کتاب ، تبلیغات تلویزیونی ، مثلاً در کشورما ، نگرش اکثر مردم بر این است که ارامنه در مجموع افراد فنی هستند در کار خود تقلب نمی کنند ، و جدان کاری دارند .

می دانیم این نگرش کاملاً افراطی است زیرا بین آنها نیز احتمالاً کسانی پیدا می شوند که نه تنها در کار تقلب می کنند بلکه حق دیگران را هم ضایع می کنند ، برای تغییر دادن این نگرش افراطی می توان نمونه هایی را نشان داد که برخلاف نگرش قبلی عمل می کند .

2- تغییر عنصر عاطفی : برای تغییر دادن عنصر عاطفی نگرش باید ترتیبی داد که فرد تجربه های تازه کسب کند و احساساتی را بدست آورد که او را در تغییر نگرش کمک می کند .

3- تغییر عنصر رفتاری : مؤثر ترین شیوه برای تغییر عنصر رفتاری نگرش اینست که افراد را وادار کنند تا خلاف آنچه را که به شدت مورد توجه آنهاست انجام دهند . برای تغییر دادن رفتار راه بردهای زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود .

1- بازسازی محرک این کار به اصلاعات وضوح و نظم و ارائه محرک و مخصوصاً به اعتبار ارائه دهنده محرک وابسته است .

2-  پایین آوردن اعتماد به نفس فرد از طریق بم باران او با اطلاعات زیاد این کار باعث می شود اثر بخشی فرایند جذب اطلاعات دیگر کاهش یابد .

3- ایجاد رفتار ناهماهنگ که موجب تنش فرد می شود زیرا او مجبور می شود نگرش خود را تغییر دهد تا با رفتار جدید خود هماهنگی داشته باشد .

4- مثبت کردن اثر گروه  ، به این معنا که ارزشها و هنجارهای مشترک و مورد تأیید بر فرد اثر گذارد ، نقش و روابط فرد و بدنبال او نگرشهای فرد تغییر پیدا کند .

اندازه گیری نگرشها :

 نگرشها را به همان صورتی که قد و یا وزن را اندازه می گیرند  ، اندازه بگیرید ،نگرشها برخلاف ویژگی انتزاعی ( ذهنی ) و غیر ملموس که دارند قابل اندازه گیری هستند ادوارد ثورانداگ یک روانشناس آمریکایی سالها پیش بیانکرد هر چیزی که وجود دارد دارای نوعی تراکم است و هر چیزی که تراکم داشته باشد همیشه قابل اندازه گیری است ، تردیدی وجود ندارد که بین نگرشهای کارگران ، کارکنان و کارفرمایان تفاوتهایی وجود دارد ( نگرشها هم باهم تفاوت دارند ) و این تفاوتها به اندزه ایست که اثر بخشی افراد و چرخش کار سازمانی را تحت تأثیر قرار می دهند . روانشناسان سعی کردند برای اندازه گیری نگرشها ، روشهایی بیابند که دقیق و مستقیم باشد .در این میان می توان از پرسشنامه های بدون اسم نام برد بدین ترتیب که کارمندان ابتدا پرسشنامه پاسخ می دهند و آنرا با پست بر می گردانند یا در صندوقی که برای اینکار پیشنهاد شده می اندازند در اکثر موراد این نوع بررسی به مؤسساتی سپرده می شود که در خارج از سازمان قرار دارد .

مقیاسهای نگرش بدینصورت است که از کارمندان می خواهند نظر خود را درباره برخی جنبه های سازمانی که در آن کار می کنند بگویند این نوع مقیاسها معمولاً از نوع مدار کاغذی هستند یعنی شفاهی نیستند و شدت نگرش افراد را در یک یا چند جنبه منعکس می کنند .

مقیاسهای نگرش شامل مجموعه ای از اظهار نظرهای مثبت و منفی در مورد موضوع نگرش است . نخستین مقیاس نگرش در 1925 توسط بوگادوس تهیه شده .این فاصله اجتماعی را می سنجد . فاصله اجتماعی یعنی درجه ای که بر اساس آن یک فرد فرد دیگری از گروههای اجتماعی ، ملی مذهبی و قومی را می پردازد .

مقیاس گوراردوس یک جدول دو بعدی است که در ستون اول سمت راست اسامی 10 تا 20 ملیت بترتیب حروف الفبا می نویسد و در ردیف بالا نگرشهای مروبط به فاصله اجتماعی نسبتاً محدود بعنوان جهانگرد ، مهاجر ، همسایه ، دوست شخصی ، عضو سببی خانواده نوشته شده است .

تحلیل نتایج :

 اوراق همه افراد ( نظرات ) جمع آوری می شود ، پژوهشکده همه پاسخها روی یک پاسخنامه منتقل می کند . برای هر یک از پاسخهای مثبت مربوط به آن یک علامت ضربدر × ، مثلاً اگر از 60 کارمند 15 نفر بگویند که حاضرند اکمانی ها را بعنوان جهانگرد در کشور خود بپذیرند درصد آنها 25 خواهد بود یعنی  

مقیاس ترستون : در روش ترستون تعدادی اظهار نظر در اختیار افراد می گذارند و از آنها می خواهند که اظهار نظر های مورد قبول خود را علامت بزنند ، میانگین اضهار نظرهای هر فرد ، با میانگین کل مقایسه می شود .

مقیاس لیکرت : در مقیاس لیکرت تعدادی اظهار نظر 5 درجه ای در اختیار افراد می گذارند و از آنها می خواهند که در مقابل هر اظهار نظر یکی از درجات را انتخاب کنند اگر اظهار نظرهای+ باشد یعنی از کار خود راضی هستند به هر یک از نسبتها به ترتیب5 و4 و3 و2 و 1

1 کمتر و 5 بیشتر ، اما اگر اظهار نظرها منفی باشد مثل من کار خود را دوست ندارم نمرات دقیقاً 1 و2 و 3و 4 و 5 می شود 1 درجه نارضایتی کم 5 درجه نارضایتی زیاد . در مقیاس لیکرت نیز میانگین اظهار نظرهای هر فرد را بدست می آوریم و با میانگین کل مقایسه می کنند . در مقیاس لیکرت و ترستون اظهار نظرها را طوری می نویسند که تقریباً نصفی مثبت و نصفی منفی باشد.

شرایط محیط کار : 

کار انسان محصول متغییرهای متعدد و متنوعی است تا این متغییرهای انسانی مؤثر در کار را در نظر گرفتیم . در این فصل از متغییر هایی صحبت می کنیم که ماهیت فیزیکی دارند اما به اندازه متغیرهای انسانی می توانند بر عملکرد های افراد اثر گذارند این متغیرها تحت عنوان شرایط محیط کار شناخته می شوند ، بدیهی است شرایط بد کار نه تنها بازده بلکه رضایت نارضایتی و میزان استرس را تحت تأثیر قرار می دهند .

معیارهای شرایط کار :

سه معیار اثر شرایط کار عبارتند از :

1- معیار های فیزیولوژیک            2- معیارهای روانی                    3- معیارهای تولیدی

از کجا باید در یک شرایط مطلوب کاری قرار گیرید :

1- معیارهای فیزیولوژیک :

کار انسان با دخالت برخی فرایند های فیزیولوژیک انجام می گیرد وقتی انسان کار می کند مخصوصاً اگر کار بدنی باشد در حالت فیزیولوژیک او تغییرات بسیار متعدد و متنوعی بوجود می آید ، اگر کار به اندازه کافی طولانی و سخت باشد امکان دارد که توانایی جسمی فرد به پایین ترین میزان خود برسد . کاهش توانایی جسمی برای انجام دادن یک کار براحتی می توان نشان داد بدینصورت که انقباض یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچه ها را اندازه گرفت برای نشان دادن تغییرات فیزیولوژیک اورگانیسم معیارهای زیادی وجود دارد که به برخی از اینها اشاره می کنیم مثل آهنگ ضربان قلب در هر 3 دقیقه اول .

2-معیارهای روانی :

علاوه بر تغییرات فیزیولوژیک مثل خستگی بعضی تغییرات روانی تغییر در جریان کار یا زمانیکه در شرایط خاص قرار می گیریم بوجود می آید .

ابعاد ویژگیهای این تغییرات روانی هنوز بطور دقیق روشن نیست با این که همه می توانیم به دو تغییر کسالت و خستگی ذهنی اشاره کنیم ، اگر بخواهیم بدانیم فرد چه موقعی احساس کسالت می کند و یا از نظرذهنی خسته می شود چاره نداریم جز اینکه از خود فرد سوال کنیم معمولاً کسالت بر اثر اشتغال به کارهایی به وجود می آید که مورد علاقه فرد نیست ،البته کسالت در اغلب موارد بر اثر کارهای تکراری یا خیلی ساده حاصل می شود و نباید فراموش کرد که کار در نفس خود کسالت آور نیست بلکه واکنش فرد در مقابل کار است که ویژگی کسالت آور بودن به آن نسبت می دهد در واقع کارگر یا کارمند است که کار را کسالت آور توصیف می کند نه اینکه خود کار اینچنین باشد .

ملک نلی برای سنجش معیارهای روانی از مقیاس ترستون استفاده کرد تا کلماتی را که اغلب برای تعیین برداشتهای ذهنی از خستگی بکار می رود طبقه بندی می کند .

او برای بیان درجات خستگی ذهنی یک مقیاس 9 کلمه ای فراهم آورد که از نظر رواکی نیز تأیید شده است هر کلمه با ارزشی همراه است که در واقع میانگین نمرات داورهای مخلتف را نشان می دهد و انحراف معیار تغییر پذیری قضاوت های داورها را منعکس می کند .

9 کلمه : بی میل به کار ، احساس دل زدگی ، احساس کوفتگی ، احساس تمایل به ترک کار ، رنج آور بودن کار ، نفرت داشتن کار ، زجر آور بودن ، احساس نفرت در کار ، به خط آخر رسیدن .

3-معیارهای تولید :

سومین معیاری که اجازه می دهد که اثر شرایط کار بر کارکنان تولید یا شاخص متعدد از نتایج کار است ، در برخی از مطالعات کاهش کار در نظر گرتفه شده ، کاهش کار شاخصی است که کاهش تولید بین دو زمان یا دو شرایط را برای ما بیان می کند که از شاخص کاهش تحت عنوان خستگی صنعتی یاد شده است و این خستگی صنعتی مجموعه عواملی است که در آن شرایط ظرفیت کار را کاهش می دهیم .

علاوه بر سه معیار اصلی یاد شده می توان از بازدهی نیز بعنوان یک معیار ارزیابی شرایط کار یاد کرد . اهمیت بازدهی در این است که همه، عناصر را در نظر می گیرد . بازدهی عبارت است از رابطه بین آنچه که برای انجام کار بعمل می آید یا ( درونداد) و آنچه که از کار حاصل می شود و برون رادیا نتیجه کار یا تولید . هر دو اصطلاح درونداد و برونداد معانی بسیار گسترده تری دارد ، برونداد نه تنها فراورده ها یا خدمات ارائه شده را در بر می گیرد بلکه هر نوع خوشی در رضایت ، و نارضایتی کارگران از انجام دادن کار را نیز شامل می شود .

درونداد : هر نوع ترکیب پیچیده عوامل را در بر می گیرد که این عوامل عبارتند از ، نیروی جسمی مصرف شده زمان صرف شده ، آثار کار وسلامت ، سازگاری شخص با اجتماع و امکانات استفاده از شرایط استراحت و تعطیلات .

بروندادر

 

بازدهی :  درونداد  

طبق این فرمول می توان گفت تولید بسیار بالا الزاماً معنای بازدهی بالا نیست زیرا احتما ل دارد قیمت تمام شده آنقدر باشد که بازدهی به صفر رسد .

تحلیل معیارهای شرایط کار :

استفاده از معیار به ماهیت و هدف مطالعه واسته است ، مثلاً مطالعه آثار گرما بر کارکنان خودبخود با استفاده از معیارهای تغییرات فیزیولوژیک را بعمل می آید یا تحقیق درباره آثارهای استراحت ایجاب می کند که کار انجام شده  اندازه گیری می شود ، اندازه گیری میزان تولید راحت ترین و ملموسترین معیار است و اندازه گیری تغییرات فیزیولوژیک به هنگام کار عملی نیست یا کمتر عملی است اما به دلایل اقتصادی بهتر است که فعالیتهای کارگران بر اساس معیار تولید تحلیل شود نه معیارهای دیگر ، هرچند که همبستگی بین معیارهای فیزیولوژیک روانی و تولید ضعیف است می توان گفت که شرایط تغییرات فیزیولوژیک و روانی را کاهش می دهد و احتمالاً تولید بهبود پیدا می کند .

میزان روشنایی و استانداردهای آن :

بنظر کارگزان و کارمندان روشنایی یکی از شرایط مؤثر بر کار است تحقیقات نشان داده که عملکرد کارکنان تحبت تأثیر تغیر بینی آنها قرار دارد تغیربینی یعنی توانایی تشخیص اجزاء کوچک اشیاء و تخصیص فاصله های آنها از یکدیگر از خود فرد . تغیر بینی به همان اندازه که بر مکانیزمهای بینایی فرد وابسته است به همان نسبت به روشنایی محیط کار وابسته است البته باید توجه داشت که میزان روشنایی در مشاغل مختلف متفاوت است . تغیر بینی و تمیز اشیاء از یکدیگر به عوامل دیگری مخصوصاً به شدت تضاد وابسته است . تضاد عبارت است از رابطه بین درخشندگی شی و درخشندگی ضمینهای که شی در روی آن قرار می گیرد ، مصلاً تضاد بین عیب پارچه و خود پارچه که کارگر چیت سازی باید تمیز دهد .

زمانیکه تضاد ضعیف است در مقایسه با زمانیکه تضاد شدید است روشنایی محیط کار باید زیاد باشد تا کارکنان از بینایی کافی برخوردار باشند .

درجه روشنایی مطلوب :

حد مطلوب روشنایی بر حسب نوع کار فرق می کند پژوهشگران برای هر یک از کارهای مختلف درجات مختلفی از روشنایی را اعلام کردند مثلاً حد مطلوب روشنایی برای سوزنکاری و نوشتن صد شمع و برای خواندن نوشته های روی دستگاه کنترل یا تصحیح اوراق 50 تا 100 ، برای کارهای دفتری بین 20 تا 50 شمع .

سروصدای محیط کار :

سروصدای محیط کار خطرناک است زیرا هر روز تعدادی از سلولهای شنوایی را از بین می برد ، خسارت ناشی از سروصدا تنها به گوش محدود نمی شود ، محیطی که آلودگی صوتی دارد واکنشهایی را ایجاد می کند که همه بیانگر بر خطر افتادن جسمی است . سرو صداهای مزمن ، خستگی مفرط و غیرعادی ، کاهش مقاومت بدن در محیط کار آلودگی صوتی می تواند امنیت کارگران و کارمندان را بطور جدی به خطر اندازد زیرا نمی گذارد آنها صدای مشکوک دستگاها فریاد کمک خواهی همکاران یا فریاد آن را بشنود . یا صدای آژیر خطر کارخانه را بشنود و به موقع اقدام لازم را بعمل آورد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت: 19:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 159

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس