آموزش و پرورش

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آدرس سایت ثبت نام کارت شناسایی فرهنگیان

بازديد: 1003
آدرس سایت ثبت نام کارت شناسایی فرهنگیان

آدرس سایت ثبت نام کارت شناسایی فرهنگیان

همکارانی که فاقد کارت شناسایی هستند و یا اینکه اعتبار کارت شناسایی آن ها منقضی و یا کارت شناسایی ایشان مفقود شده است می توانند جهت دریافت کارت به سامانه مراجعه و ثبت نام فرمایند.

جهت ورود به سایت ثبت نام کارت شناسایی بر روی لینک زیر کلیک کنید.

http://card.medu.ir

اطلاعیه درباره کارت شناسایی فرهنگیان ( مرحله دوم ) :

به اطلاع همکاران عزیز می رساند مرحله اول صدور کارت شناسایی انجام و به حراست استان/منطقه تحویل شده است. همکاران قبل از مراجعه به حراست می توانند از آخرین وضعیت درخواست خود در سامانه به آدرس https://card.medu.ir مطلع شوند. همچنین همکارانی که تاکنون موفق به ثبت نام نشده اند می توانند تا ۳۰ بهمن اقدام به ثبت درخواست نمایند.

بنا بر اطلاعیه ثبت شده در سامانه ثبت نام کارت شناسایی فرهنگیان، مهلت ثبت نام مرحله اول به پایان رسیده است . لذا آن دسته از همکارانی که نتوانسته اند در این مرحله درخواست کارت شناسایی خود را ثبت کنند می توانند درخواست خود را در مرحله دوم ثبت کنند . متن این اطلاعیه به شرح زیر است :

مرحله ی اول ثبت درخواست کارت پرسنلی تا ۳۰ مهر است ، تاریخ مرحله ی دوم اعلام میشود

همکاران متقاضی انتقال ، لطفا در خواست خود را به تعویق بندازید و پس از اول مهرماه اقدام کنید تا وضعیت انتقال شما مشخص شود.

همکاران محترم در این فاز فقط برای شاغلین رسمی ، پیمانی و قراردادی امکان ثبت نام وجود دارد

پاسخ به سوالات متداول در باره کارت شناسایی فرهنگیان برگرفته از سایت وزارت

سوال۱:آیا امکان ثبت نام کارت شناسایی فرهنگیان برای افراد بازنشسته و حق التدریس و سرباز معلم وجود دارد؟

در این فاز وجود ندارد

سوال ۲: در صورت مغایرت در اطلاعات ثبت شده کارت شناسایی فرهنگیان چه باید کرد؟

دکمه اصلاح اطلاعات را زده ، اطلاعات دارای مشکل را انتخاب کرده و سپس دکمه ی درخواست صدور کارت را زده ، پس از اصلاح اطلاعات توسط کارگزینی ، کارت با اطلاعات اصلاح شده صادر میشود

سوال ۳: آیا با زدن دکمه اصلاح اطلاعات درخواست کارت فرهنگیان و اصلاح اطلاعات ثبت میشود؟

خیر ، در صورتی که درخواست کارت زده نشود نه ثبت نام شما تکمیل شده و نه درخواست اصلاح به کارگزین اعلام میشود.

سوال ۴ : در صورتی که در فرم ثبت نام کارت شناسایی‌فرهنگیان ، ورود اطلاعات شناسنامه ای خطای اطلاعات ورودی را داد چه باید کرد؟

همکار گرامی لطفا اطلاعات کد ملی ، شناسنامه و تاریخ تولد خود را براساس آخرین حکم وارد کرده و در صورتی که با خطا رو به رو شدید با پشتیبانی شرکت تماس گرفته و این موضوع را اعلام نمایید تا با پیگیری شرکت در اسرع وقت اطلاعات اصلاح شود و درخواست کارت برای شما امکان پذیر باشد.

سوال ۵: در صورت رد شدن درخواست کارت شناسایی فرهنگیان چه باید کرد؟

در صروتی که درخواست شما توسط حراست منطقه رد شده باشد ، در صفحه ی نمایش اطلاعات در پایین صفحه دکمه درخواست مجدد وجود دارد ، دکمه درخواست مجدد را زده و دوباره عکس خود را بارگذاری کرده و دکمه درخواست را بزنید تا فرآیند درخواست کارت شما دوباره آغاز شود.

کلمات کلیدی : ادرس سایت ثبت نام  ، ادرس سامانه ثبت نام و درخواست کارت شناسایی معلم ها . سامانه card.medu.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 17 فروردین 1399 ساعت: 22:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زمان برگزاری استخدامی آموزش و پرورش

بازديد: 255

وزیر آموزش و پرورش زمان برگزاری آزمون استخدامی برای بکارگیری 5000 معلم را دهه سوم شهریورماه امسال اعلام کرد. 
 
به گزارش ایسنا، علی‌اصغر فانی در سفر به شیراز، در این باره گفت: تا 10 روز آینده اطلاعیه منابع امتحانی آن از طریق سازمان سنجش و وزارت آموزش و پرورش منتشر خواهد شد. 
 
او یادآور شد: این وزارتخانه به دو طریق شرکت در کنکور سراسری و استخدام داوطلبان دارای مدرک لیسانس برای نخستین بار نیروی انسانی مورد نظر خود را تامین می کند. 
 
وی تصریح کرد: هم اینک 100 شعبه دانشگاه فرهنگیان در قالب پردیس و دانشکده در سراسر کشور مشغول به فعالیت است. 
 
وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: کسانی که در آزمون سراسری امسال پذیرفته شده‌اند می‌توانند بر اساس سیاست بومی گزینی دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کنند. 
 
فانی ادامه داد: امسال برای نخستین بار دارندگان مدرک کارشناسی می‌توانند در آزمون استخدامی شرکت کنند و بر اساس آن در صورت پذیرش باید طی یکسال دوره حرفه‌ای معلمی را در دانشگاه فرهنگیان بگذرانند. 
 
وزیر آموزش و پرورش همچنین خاطرنشان کرد: دولت یازدهم از سال گذشته اجرای طرح رتبه‌بندی برای معلمان را در دستور کار قرار داد و 27 اسفند سال گذشته این طرح در هیئت وزیران تصویب شد. 
 
فانی گفت: به موجب این مصوبه، احکام رتبه بندی معلمان از ابتدای مهرماه امسال با اعتبار 1350 میلیارد تومان در سال 94 اجرا خواهد و در سال 95 نیز اعتبار 3500 میلیارد تومانی اجرای این مهم پیش بینی شده است. 
 
وی بیان کرد: براساس این طرح معلمان در رتبه های مشخص شده قرار خواهند گرفت و متناسب با آن افزایش احکام حقوقی در ردیف استخدامی انها اعمال خواهد شد. 
 
به گفته وزیر آموزش و پرورش معلمانی که در رتبه نخست قرار می‌گیرند، افزایش 300 هزار تومانی و رتبه دوم نیز افزایش 800 هزار تومانی حقوقی خواهند داشت. 
 
فانی گفت: در سال 94 موفق به افزایش ضریب فوق العاده شغل معلمی از 800 به 1500 شدیم، همچنین در بخش فوق العاده مناطق مرزی، ضریب افزایش امتیازات را از ابتدای تیرماه امسال لحاظ کردیم. 
 
وزیر آموزش و پرورش عنوان کرد: در حال حاضر 401 پژوهش سرای دانش آموزی در کشور وجود دارد که تعداد 101 واحد آن در دولت یازدهم ایجاد شده و تا امروز 64 واحد از این پژوهش‌سراها به آزمایشگاه نانو مجهز شده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 02 مرداد 1394 ساعت: 17:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

جامعه شناسی آموزش و پرورش

بازديد: 461

نگــــاه اجمالــــــی

استمرار و بقای هر جامعه‌‌ای مستلزم آن است که مجموع باورها ، ارزشها ، رفتارها ، گرایشها ، دانش‌ها و مهارتهای آن به نسلهای جدید منتقل شود. ساخت و کار ( mechanism ) یا وسیله این انتقال ، آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش به معنی اعم ، مترادف با جامعه پذیری است، یعنی ، فراگردی که افراد از طریق آن به یادگیری نقشها ، قواعد ، روابط و بطور کلی ، فرهنگ جامعه خود می‌پردازند.

 

به معنی اخص ، فراگردی است که افراد به واسطه آن در وضعیتهای اجتماعی سازمان یافته ، در معرض آموزش منظم دانشها ، مهارتها ، رفتارها و گرایشهای معین قرار می‌گیرند. در هر جامعه ، این وضعیتها در قالب نظام آموزش و پرورش و سازمانهای رسمی آن تشکیل می‌یابند.

 

آمــــوزش و پــــرورش در جامعـــه ابتدایـــــــی

در جامعه ساده ابتدایی، آموزش و پرورش هدف و منظور آگاهانه‌ای نداشت. هر فرد پس از تولید، به تدریج، طی مراحل مختلف زندگی، متناسب با سن و موقعیت اجتماعی خویش سازگاریهای لازم با محیط اجتماعی را فرا گرفته، از طریق یادگیری موازین اجتماعی و الگوهای رفتاری، طی ترتیباتی به زندگی بزرگسالی راه می‌یافت، مثلاً در امر گردآوری خوراک، یافتن جانوران زخمی یا جمع آوری میوه‌ها و ریشه‌های خوردنی گیاهان، نوجوان، با پدر همراهی کرده راه و رسم کار را یاد می‌گرفت. از اینرو ، کسب آمادگی برای انجام دادن فعالیتهای روزمره زندگی ، هدف آموزشی یا پرورشی آگاهانه‌ای نداشت.

 

پیچیدگی روزافزون زندگی اجتماعی ، موجب تنوع و کثرت تقسیم کار اجتماعی گردید. در این شرایط ، هر مرحله از گردش کار در جامعه ، کسب مهارتهایی کم و بیش متناسب با نوع و کیفیت کار را الزامی می‌ساخت، زیرا که اعضای جامعه قادر نبودند بدون آموختن مهارتهای لازم ، کارها و وظایف خود را انجام دهند. انباشت تدریجی دانشها ، مهارتها و فنون کار و زندگی اجتماعی ، اندیشه حفظ و انتقال این دستاوردها را پدید آورد. بنابراین ، از هنگامی که انسان با قصدی آگاهانه ، وسایل آموزش و یادگیری فرزندان خود را فراهم ساخت، آموزش و پرورش رسمی پدید آمد و تشکل آن آغاز شد.

 

آمـــوزش و پــــرورش در جامعــــه جدید

در جوامع جدید ، مفهوم آموزش و پرورش و کارکردهای آن دستخوش تغییر و دگرگونی شده‌است. نیازهای گوناگون زندگی ، انواع نوین آموزش و پرورش را طلب می‌کنند. شیوه‌های زندگی از نسلی به نسلی ، تجدید شکل پیدا می‌کنند. ولی این تجدید شکل ، همواره با تجارب بیشتر و انگاره‌های پیچیده‌تری همراه است.

 

در جامعه پیچیده متمدن ، با گسترش شهرنشینی ، توسعه صنعتی ، دگرگون شدن ساختارها و کارکردهای سیاسی و اقتصادی ، عواملی مثل خانواده که در گذشته بار تعهدات تربیتی را عهده‌دار بودند، دیگر اقتدار و نفوذ کافی برای ایفای وظایف پیچیده آموزشی و پرورشی ندارند. با پیچیده‌تر شدن جامعه ، آموزش و پرورش بطور روزافزونی ، به صورت ابزار بازسازی فرد و جامعه در می‌آید. در نتیجه ، شهروندانی که خواستار اشتغال به کار و خدمت در جامعه و خواهان برخورداری از مزایای زندگی اجتماعی می‌باشند، مجبورند سالیان نسبتاً قابل ملاحظه‌ای از عمر خود را در مراکز آموزش و پرورش رسمی بگذرانند.

 

تأثیــــر پیدایی و تکامل خط و نوشتار بر آمـــوزش و پــــرورش

زندگی گروهی مستلزم همکاری است. در فراگرد تکامل اجتماعی ، ضرورت همکاری ، انسان را به ایجاد یا یافتن وسایلی برای هماهنگ سازی فعالیتهای گروهی وادار ساخت. از این راه ، ابتدا اشکال اولیه زبان گفتاری پدید آمد و با پیشرفت مکانیسمهای گفتار و افزایش قدرت ارتباطی زبان ، انتقال مفاهیم و معانی عالیتر از فردی به فردی میسر شد.

 

اختراع خط و نوشتار ، این جریان را دوچندان آسان و اثر بخش ساخت، امر آموزش و پرورش را بسیار تحت تأثیر قرار داد و در نهایت به پیدایش مراکز آموزشی انجامید. با توجه به اینکه نوع و میزان پیشرفت وسایل ارتباطی ، در تعیین وسعت و اندازه هر گروه قطعاً مؤثر است، از اینرو ، می‌توان نقش زبان را در توسعه و تکامل جامعه بشری ، به درستی ، نقش اساسی دانست.

 

آمــــوزش و پـــرورش در جامعه شناســـی ماکـــس وبــــر

ماکس وبر (1920-1864)، جامعه شناس آلمانی ، برخلاف دورکیم ، مستقیما درباره آموزش و پرورش مطلبی ننوشت. کمک او به جامعه شناسی آموزش و پرورش ، غیر مستقیم و از طریق آثار تاریخی و جامعه شناسی اوست که ضمن آنها ، می‌توان به مفاهیمی در ارتباط با آموزش و پرورش و تحول آن دست یافت. وبر به فراورده‌های تاریخی مهمی که موجب تحول جامعه سنتی به جامعه صنعتی شده بود، توجه خاص داشت. از این رو آموزش و پرورش را در ارتباط با تحول اجتماعی ملاحظه می‌کرد.

 

همچنین ، مثل دورکیم ، تاریخ را به منزله حرکت جامعه‌های بشری به سوی عقلانیت و تقسیم کار تخصصی و پیچیده‌تر ، تلقی می‌کرد، ولی نسبت به دقایق این حرکت حساس بود. او گر چه سوق به عقلانیت را اجتناب ناپذیر می‌دید، ولی آن را به جای یک حرکت آرام و تکاملی ، فراگردی توام با ستیز و کشمکش و سرشار از پس افتادگی و عدم تعادل می‌دانست.

 

از لحاظ او ، رابطه آموزش و پرورش با تغییر اجتماعی نیز در حالی که امری اساسا سازش‌پذیر است، به سهم خود ، رابطه‌ای توام با کشش و فشار ، نشیب و فراز ، و پیشرفت نامنظم به سوی اشکال جدید است. وبر تغییر اجتماعی را در پرتو تغییرات سلطه (Domination) و اقتدار (Authority) در جامعه ، ملاحظه می‌کرد.

 

انـــــــواع سلطـــه و اقتــــدار ازنظــــر وبــــــر

اقتدار فــــرمند (Charismatic)

مبتنی است بر اعتقاد و سرسپردگی به یک شخص خارق العاده که به خاطر واجد بودن صفات نمونه و مورد اعتماد و اطمینان بودن ، به رهبری رسیده است. فرمندی یا جاذبه شخصیت ، عطیه‌ای طبیعی است که شخص را از یک مرجعیت اجتماعی ، سیاسی ، یا دینی برخوردار می‌سازد. چهره‌هایی مثل بودا ، مسیح و گاندی ، یا در یک گروه بندی دیگر ، چهره‌های تاریخی مثل اسکندر ، ناپلئون و هیتلر ، همه ، دارای اقتدار فرمند بوده‌اند.

 

اقتــــدارسنتـــــی ( Traditional)

اقتدار سنتی بر این باور و اعتقاد استوار است که مقام و پایگاه کسانی که در گذشته اعمال سلطه و اقتدار کرده‌اند و رسوم و سنن و ارزشهای مربوط به آن ، مستلزم احترام است. بنابراین ، منصب اختیار مورد احترام بوده، شخصی که آن را اشغال کند، اقتدار مربوط را به ارث می‌برد. اقتدار سنتی ، بویژه ، براعتقاد به امتیازات سیاسی گروه نخبگان مبتنی است که به انحصاری شدن موروثی قدرت در دست این قشر منجر می‌شود.

 

اقتـــدار عقلانـــی - قانــــونـــی (Rational – Legal)

بر قوانین و مقررات عقلانی که برای نظم اجتماعی وضع می‌شوند، استوار است. در سلطه قانونی ، اطاعت از شخص یا مقام و منصب موروثی در میان نیست، بلکه اصل ، متابعت از قانون است. قوانین مشخص می‌کنند که از چه کسانی و تا چه اندازه باید اطاعت کرد. در جامعه‌های جدید ، روابط سلطه و اقتدار برقانون و عقلانیت مبتنی است. امور اجتماعی از طریق سلسله مراتب مناصب و مقامات که کنشهای متقابل میان آنها بوسیله مقررات خاصی نظم و ترتیب پیدا می‌کند، هماهنگ می‌شود و در انجام دادن امور ، قابلیت پیش بینی و کارآیی ضرورت دارند.

 

انـــــواع سازمـــان اجتماعــــی از دیدگــــاه وبـــــر

۱- سازمانی که در رأس آن یک رهبر فرمند یا پرجاذبه قرار گرفته و همه زیردستان به او وفادارند.

۲- سازمانی که در آن مقام رهبری به شیوه موروثی ، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.

۳- سازمانی که بر پایه قوانین تأسیس شده ، مقررات و ضوابط قانونی برآن حاکم است. (بوروکراسی) 

بدین ترتیب ، سیر تحول جامعه از سازمان فرمند ناپایدار به سوی سازمان سنتی پایدار و سرانجام ، درجهت سازمان بوروکراتیک پیش می‌رود. به زعم وبر ، در دوران جدید ، بوروکراتی شدن جامعه را می‌توان به وضوح ، در قالب مظاهری چون علم و تکنولوژی ، پیدایی و توسعه احزاب سیاسی متشکل و سازمان یافته ، حکومتهای حزبی و نظایر آن مشاهده کرد. درچنین جامعه‌ای سلطه و اقتدار از قشرهای حاکم سنتی ، مثل نجبا و اشراف ، به مدیران و متخصصان منتقل می‌شود و حکومت بطور فزاینده ، از طریق مداخله سیاست پیشگانی که در امور سیاسی ، مهارت و ورزیدگی دارند، به سوی مشارکت و حمایت توده مردم سوق داده می‌شود. و هر یک به نظام آموزش و پرورش ویژه‌ای پی افکنده ، به پرورش نخبگان خاص خود می‌پردازند.

 

انــــواع آمـــوزش و پـــرورش برحسب شخصیت ازنظـــر وبـــــر

فـــرمند یا پــــرجاذبه (Charismatic)

آموزش و پرورش منتسب به اقتدار فرمند ، سعی می‌کند که فقط قابلیتهای ذاتی را به عنوان عطیه و موهبت ، برانگیخته و شکوفا سازد. این نوع آموزش و پرورش از لحاظ روش و محتوا ، ناقص و ابتدایی است و هنگامی میسر می‌شود که اتفاقا افراد با استعدادی پیدا شوند که استعداد آنها بوسیله صاحب هنری سالمند ، قهرمانی نامور یا ساحری چیره دست شکوفا سازد. به نظر وبر ، با وجود اینکه اقتدار فرمند به عنوان عاملی مزاحم در جوار اقتدار عقلانی - قانونی ، دوام آورده ، ولی آموزش و پرورش وابسته به آن جز در موارد انگشت شمار ، افول کرده است. هنرآموزی انفرادی به روش شاگردی در محضر استادان زبده و سرشناس از موارد این نوع آموزش و پرورش است.

 

فــــــرهیخته (Cultivated)

در مقابل ، تربیت افراد فرهیخته برای زندگی دینی یا دنیوی و همچنین ، تربیت افراد خبره و متخصص ، اصولا امری امکان‌پذیر است. با وجود اینکه ، اهداف در نظام سنتی و بوروکراتیکمتمایزند. اهداف آموزش و پرورش در نظام سنتی به موجب اعتقاداتی که قشر حاکم در مورد فرهیختگی دارد، معین می‌شوند و در نظام بوروکراتیک به موجب الزامات و نیازهای بوروکراسی و تخصص.

 

در نظام سنتی ، هدف آموزش و پرورش ، تربیت افراد از لحاظ طرز سلوک و رفتار است، طرز رفتار یک گروه اجتماعی خاص ، یک عنصر مهم در این نوع آموزش و پرورش ، تأکید بر راه و رسم ، طرز سلوک ، هنجارهای اخلاقی ، آداب و عادات یک گروه اجتماعی خاص و رفتارهای درونی و بیرونی آن است.

 

کارکرد اصلی این نوع آموزش و پرورش ، تفکیک و تخصیص افراد به گروهها و نقشهای اجتماعی است. در هر صورت ، مشخصه بارز این نوع آموزش و پرورش ، آن است که آنچه دانش آموز یاد می‌گیرد یا به او تعلیم داده می‌شود، مستقیما تحت تأثیر منزلت گروه اجتماعی او معین می‌شود.

 

خبـــــــره یا متخصــــــص (Expert)

پرورش افراد متخصص و زبده برای مدیریت جامعه لازم و ضروری می‌باشد. تدارک وسایل کسب دانشها و فنون علمی مختلف ، تربیت مدیران و متخصصان گوناگون و نیز پرورش انبوه مشتاقانی که خواهان آموزش‌های عالی برای انتخاب پیشه زندگی هستند، از جمله مواردی است که همواره بار وظایف نظام آموزش و پرورش را سنگین‌تر می‌سازند.

 

آمــــوزش و پــــرورش در جامعـــه شناســـــی امیـــل دورکیـــــم

تعــــریف دورکیـــم از آمـــوزش و پـــرورش

آموزش و پرورش فعالیتی است که نسل بالغ ، درباره نسلی که هنوز برای حیات اجتماعی نارس است، به جای می‌آورد. موضوع این فعالیت عبارت است از برانگیختن و پروردن افکار و معانی و شرایط معنوی و مادی که مقتضای حیات در جامعه سیاسی و محیط خصوصی است که طفل برای زندگانی در آن ، آماده می‌شود.

 

بنابراین، نقش آموزش و پرورش در جامعه، آن است که کودکان را که هنوز اجتماعی نشده‌اند، متناسب با نظام اجتماعی بار آورده و برای سازگاری با محیط خاص اجتماعی شان آنان را به هنجار، رسوم و عادات مقتضی، مجهز سازد.

 

اطلاعــــات اولیــــه

دورکیم از جمله جامعه شناسانی است که به آموزش و پرورش توجه زیادی کرده و درباره آن به فراوانی سخن گفته است، لذا تحلیلهای جامعه شناختی معتبری در این زمینه ، باید در آثار و آرای وی جستجو کرد. امیل دورکیم (1917- 1858) معتقد بود که پدیده‌هایی کهجامعه شناسی باید مطالعه کند، وقایع یا حقایق اجتماعی‌اند و حقایق اجتماعی را باید به عنوان چیز (Thing) تلقی کرد.

 

به تعریف او ، واقعه اجتماعی آن است که در عین داشتن وجود مخصوص و مستقل از تظاهرات فردی ، در سراسر جامعه معینی عام باشد. از لحاظ دورکیم ، امور یا حقایق اجتماعی ، وسیله توضیح رفتار اجتماعی بوده به حقایق فردی یا روان شناختی ، تقلیل پذیر نیستند، حقایق اجتماعی در بیرون از افراد هستند و قیودی بر آنها اعمال می‌کنند، و جامعه ، وجودی مستقل از افراد دارد. هر فرد در جامعه‌ای متولد می‌شود که پیش از او سازمان یافته است و در نتیجه تحول شخصی او را شکل می‌دهد.

 

بنابراین ، از دید دورکیم ، انسان محصول جامعه است و حالتهای جامعه در حالات افرادی که بدان تعلق دارند، بازتاب پیدا می‌کند. به نظر او آموزش و پرورش و جامعه با یکدیگر پیوند نزدیک دارند. به عبارت دیگر ، هر جامعه ، نظام آموزش و پرورشی مناسب با ساختار و زمان خود پدید می‌آورد. حتی ، هر طبقه اجتماعی ، اجتماع محلی ، اجتماع شغلی ، ویژگیهای آموزشی و پرورشی مناسب خود را بوجود می‌آورند. امروزه ، این واقعیت را ، هر کارگزار آموزش و پرورش با تجربه‌هایی که دارد، تصدیق می‌کند.

 

بــــرداشت دورکیــــــــم از آمـــــوزش و پـــــــرورش

برداشت او از آموزش و پرورش ، از مفهومی که برای انسان قائل است، ناشی می‌شود. به نظر او ، آدمی ، در اصل ، یک موجود زیستی به دنیا می‌آید و بنابراین ضرورت که مألا موجودی اجتماعی است و در جامعه زندگی خواهد کرد، لذا ، ملزم به آموزش و یادگیری راه و رسم زندگی اجتماعی جامعه خویش است. پس از لحاظ او ، آموزش و پرورش ، وسیله سازماندهی خود فردی و خود اجتماعی ، به صورت یک موجود با انظباط است که می‌توان آن را به تشکل شخصیت و تولد اجتماعی شخص تعبیر کرد.

 

عقیـــده دورکیـــم درباره همبستگــــی

به بیان او ، هر جامعه انسانی مستلزم همبستگی است، یعنی پیدایی این احساس در مردم که همه آنان «اعضای یک پیکرند» و با یکدیگر پیوند دارند. ولی از لحاظ تاریخی ، همبستگی ممکن است انواع متفاوتی داشته باشد. دورکیم ، از دو نوع همبستگی نام برده و آنها را همبستگی مکانیکی (ماشینی) و همبستگی ارگانیکی (زنده یا اندام وار ، در قیاس با اندام موجود زنده) نامیده است.

 

همبستگـــــی مکانیکـــــــی (Mechanical Solidarity)

همبستگی از راه همانندی است و هنگامی که این شکل از همبستگی بر جامعه مسلط باشد، افراد جامعه چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند، آنان که اعضای یک اجتماع واحد هستند به هم همانندند و احساسات واحدی دارند، زیرا به ارزشهای واحدی وابسته‌اند و مفهوم مشترکی از تقدس دارند. جامعه از آن روز منسجم است که افراد آن هنوز تمایز اجتماعی پیدا نکرده‌اند.

 

همبستگــــی ارگانیکــــی (Organic Solidarity)

همبستگی ارگانیکی است که اجماع (توافق) اجتماعی ، یعنی وحدت انسجام یافته اجتماعی در آن ، نتیجه تمایز اجتماعی افراد با هم است و یا از راه این تمایز بیان می‌شود. افراد ، دیگر همانند نیستند بلکه متفاوت و (لزوم) استقرار اجماع اجتماعی تا حدی نتیجه وجود همین تمایزها و تفاوتهاست. همبستگی ارگانیکی ، به عنوان ویژگی جوامع جدید ، همبستگی بسیار پیچیده‌ای است که در آن شکل اساسی رابطه بین مردم ، احساس ساده تعلق به یکدیگر نیست، بلکه شبکه پیچیده‌ای از روابط قرار دادی است که براساس تعقل و قانون ، تشکل و تداوم پیدا می‌کند.

 

همبستگی از دیدگاه دورکیم در جوامع مختلف در ارتباط با آموزش و پرورش

جــــوامــــع ابتدایــــــی

جامعه ابتدایی، جامعه‌ای متجانس است که در آن افراد، کورکورانه از اعتقادات، ارزشها و رسوم رایج و مستقر پیروی می‌کنند، همانندیهای زیادی میان آنان مشاهده می‌شود، و اجبارها و الزامهای خانوادگی، گروهی و قومی، دامنه و حدود رفتارها را تعیین تکلیف می‌کنند. در این جامعه، فعالیتهای گروهی و اجتماعی، تنوع چندانی ندارند. از این رو ، افراد تقریبا در همه امور و فعالیتها، مشارکت و همکاری می‌کنند.

 

در مجموع ، می‌توان گفت که در جامعه ابتدایی ، هر فرد ، به خودی خود ، رفتار دیگران را سر مشق قرار می‌دهد، در هر کاری به طرزی ماشینی ، از دیگران تبعیت کرده ، به اعتقادات و آداب و رسوم و سنن ، گردن می‌نهد. در نتیجه یک سلسله روابط ساده ، بر رفتار اجتماعی حاکمیت یافته و جامعه را از همبستگی برخوردار می‌سازد. در چنین جامعه‌ای ، آموزش و پرورش ، بدون قصد قبلی و هدف مشخص و بدون نقشه آگاهانه ، از طریق خانواده و روابط رایج میان نسل بالغ و سالمند و نسل جوان و نارس ، عملی می‌شود.

 

جــــوامــــع پیشــــــرفته

جامعه‌ای نامتجانس است. همانندی و همفکری ، در بین افراد آن تضعیف شده و تفاوتهای فراوانی میان آنان به وجود آمده است. لیکن این تفاوتها که حالت مکمل دارند، موجب کمال جامعه می‌شوند. در این جامعه که از ساختار روابط پیچیده‌ای برخوردار است، کار و فعالیت ، مستلزم همکاری و تعاون است. در نتیجه ، پیدایی تقسیم کار و تخصص ضرورت پیدا می‌کند که بر اثر آن ، افراد در گروهها و دسته‌های مختلف گرد آمده و هر یک ، کار معینی را به سود همگان برعهده می‌گیرند.

 

درجامعه‌های جدید ، پیچیدگی روابط و تخصصی شدن کارکردهای نهادها و سازمانهای اجتماعی ، نهادهایی نظیر دین و خانواده ، قادر به ایفای نقش‌های پیچیده و گوناگون آموزشی و پرورشی مورد انتظار جامعه نیستند. به عبارت دیگر ، در نظام پیچیده جامعه ارگانیکی ، آموزش و پرورش افراد جامعه ، از طریق مشارکت مستقیم آنان در زندگی اجتماعی ، آن گونه که در جامعه ساده اتفاق می‌افتاد، غیر ممکن است.

 

آثـــــار تــــربیتـــــی امیــــل دورکیـــــــــم

آثار تربیتی دورکیم به دلیل رویکرد و جامعه شناختی ، از جهات نظری و کاربردی ، قابل توجه‌اند. از این رو ، در ادبیات جامعه شناسی آموزش و پرورش ، غالبا از او به عنوان بنیانگذار این رشته نام برده می‌شود. دورکیم ، در نوشته‌های تربیتی خود ، ضمن تعریف آموزش و پرورش و تحلیل جوانب اجتماعی آن ، ابعاد جامعه شناختی آموزش و پرورش را به عنوان کار ویژه جامعه شناسان آینده مشخص کرده است:

 

۱- شناخت و تشخیص واقعیت‌های اجتماعی آموزش و پرورش و کارکرد جامعه شناختی آنها.

۲- شناخت و تشخیص روابط میان آموزش و پرورش و تغییر اجتماعی و فرهنگی.

 

تعاریف جامعه شناسی آموزش و پرورش ازنظر جامعه شناسان

عقیده بــــــروک اور و اریکســـــون درباره آمـوزش و پـرورش

آموزش و پرورش عبارتست از : تحلیل علمی الگوها و فراگردهای اجتماعی دخیل در نظام آموزش و پرورش. منظور از نظام آموزش و پرورش ، انگاره (pattern) یا الگوی علمی نهادها و سازمانهای رسمی جامعه است که به واسطه آن معارف و میراث فرهنگی منتقل ، و پرورش و رشد اجتماعی و شخصی افراد جامعه میسر می‌شود.

 

عقیده اگـــــوست کنت در مورد آمــــوزش و پـــرورش

آموزش و پرورش را به منزله تهذیب و تزکیب آدمی دانسته و برآن بود که ترقی انسانیت بیش از همه مرهون و مدیون تعلیم و تربیت است چه به مدد آن ذهن آدمی از مراحل مذهبی و فلسفی به مرحله علمی یا اثباتی انتقال می‌پذیرد و از این برکت این تحول فکری ، تکامل اخلاقی و اجتماعی روی می‌دهد.

 

عقیده هــــربــــرت اسپنســــر درباره آمـــــوزش و پـــــرورش

او غایت آموزش و پرورش را تدارک و تامین زندگی بهتر برای فرد در جامعه دانسته ، اسپنسر معتقد بود که طبیعت ، حس درک و تشخیص خوب و بد را در نهاد انسان به ودیعه گذاشته تا راهنمای اعمال او واقع شود. لذا هر کودک ، با توجه به پیامدهای رفتار و کردار خود به یادگیری پرداخته ، از این راه طبیعی آموزش و پرورش و یادگیری ، به تفاوتهای میان خوب و بد یا صواب و خطا پی خواهد برد.

 

عقیده لستـــــروارد درباره آمــوزش و پــرورش

لستر وارد آموزش و پرورش را وسیله تغییر و پیشرفت جامعه ، و حاصل آن را بهزیستی و سعادت فردی می‌دانست. به زعم او ، تغییر و تحول اجتماعی ، براثر مساعی آگاهانه فردی به ظهور می‌رسد. از این رو ، آموزش و پرورش می‌تواند در امر هدف جویی و تغییرات اجتماعی مطلوب ، کوشش آگاهانه و وسیله سودمندی به شمار آید.

 

عقیده امیـل دورکیـــــــــم در مورد آمــــوزش و پــــــرورش

آموزش و پرورش فعالیتی است که نسل بالغ ، درباره نسلی که هنوز برای حیات اجتماعی نارس است، به جای می‌آورد. موضوع این فعالیت عبارتست از برانگیختن و پروردن افکار و معانی و شرایط معنوی و مادی که مقتضای حیات در جامعه سیاسی و محیط خصوصی است که طفل برای زندگانی در آن ، آماده می‌شود.

 

عقیده بیدول درباره آمــــوزش و پــرورش

او معتقد بر آن است که از آموزش و پرورش همگانی می‌توان به عنوان یک ابزار عمده وحدت ملی یاد کرد و آموزش تخصصی به دلیل اهمیت زیادی که از لحاظ اقتصادی دارد، سیاست و خط مشی آموزش و پرورشی دولت را به یک مساله مهم سیاسی مبدل می‌سازد.

 

عقیده کارل مانهایم درباره آمـــوزش و پــــرورش

او امر آموزش و پرورش را به عنوان عنصری پویا در خور مطالعه جامعه شناختی می‌دانست. به زعم او آموزش و پرورش ، فی نفسه یک تکنیک اجتماعی و وسیله مناسب نظارت اجتماعی است. و صرفا بخشی از فراگرد تاثیرگذاری بر انسان است.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

آموزش و پرورش اثر بخش چیست؟

بازديد: 351
آموزش و پرورش اثر بخش ناظر بر يك دردمندي، دغدغه و چالش دروني متعهدانه به كاركرد و عملكرد آموزش و پرورش كشور است؛ كه علاوه بر كارآمدي (ميزان استفاده از منابع) به اثربخشي (ميزان دستيابي به اهداف) اهميت بسيار مي دهد. اين موضوع بر پايه سؤال اصلي زير است:
«چرا عملكرد نظام آموزش و پرورش متناسب با اهداف و استانداردهاي از پيش تعيين شده نيست؟»
به ديگر سخن اين كه، چرا تغييرات به وجود آمده در دانش، نگرش، بينش و رفتارهاي فردي و گروهي فارغ التحصيلان و دانش آموختگان دوره هاي مختلف تحصيلي، متناسب با اهداف و استانداردهاي از پيش تعيين شده و وضعيت مورد انتظار نيست؟
در شرايط و وضعيت موجود، خروجي سيستم آموزش و پرورش بيشتر پاسخگوي انتظارات نظام آموزشي تا سطح محصول و برونداد است، در حالي كه تا سطح پيامد (نتايج و وضعيت مورد انتظار) فاصله بسيار است.
برنامه هاي آموزشي مدارس كه بيشتر در قالب كتابهاي درسي و ساير مواد آموزشي (نوشتاري، شنيداري، ديداري) و برنامه هاي مكمل، با روشهاي سنتي انجام مي پذيرد، قادر نيست دانش، نگرش، بينش و رفتار دانش آموزان را با باورها و مباني ارزشي جامعه اسلامي ايران متناسب سازد. به عنوان مثال تلاشها و اقدامات زيادي در فرآيند سيستم آموزش پرورش انجام مي گيرد. اما فارغ التحصيلان آن به رغم قبول شدن و كسب نمره ۱۸ و ۱۹ در درس تاريخ يا تعليمات ديني و اجتماعي، از موقعيت و رفتارهاي اجتماعي سالم و قابل انتظاري برخوردار نيستند،در حالي كه آموزش و پرورش اثر بخش به دنبال بهبود و بهسازي فرآيند سيستم آموزش و پرورش براي دستيابي به اثربخشي و كارآمدي بالا است. (سطح ۴ در نمودار ۲) 
بديهي است كه عوامل زيادي بر عملكرد سيستم آموزش و پرورش چه در داخل محيط سيستم و چه در خارج آن دخالت داشته و اثر مي گذارند. اما غرض و مقصود نهايي، تحقق اهداف نظام آموزش و پرورش است. اين كه چگونه و با چه سازوكارهايي تغيير سازماني را در هويت، شخصيت، رفتار و عملكرد نظام آموزش و پرورش براي رسيدن اهداف و وضعيت مورد انتظار (آموزش و پرورش اثر بخش) مديريت و رهبري كنيم؟
تغيير سازماني 
به مثابه استراتژي آموزش و پرورش اثر بخش
آموزش و پرورش اثر بخش، آغاز يك راه بزرگ و پيچيده اي است كه بايد با «تغيير سازماني» به مثابه استراتژي اصلي آموزش و پرورش اثر بخش همراه شود.
«تغيير سازماني» به تغييري اطلاق مي شود كه در نهايت منجر به ايجاد تحول در شخصيت و هويت سازمان شود، به طوري كه رفتار و عملكرد را در سازمان متحول كند. دو جزء اساسي در اين عنصر عبارتند از: «تغيير شخصيت و هويت سازمان» و تأثير اين تغيير بر «عملكرد رفتار سازمان» . اگر تغييراتي به وجود بيايد، اما موجب تغيير در شخصيت هويت سازمان و رفتار و عملكرد آن نشود، تغيير بنياني نيست؛ بلكه تغييري است عادي و تدريجي، كه تنها مي تواند بين سازمان و محيط آن براي ادامه حيات تعادل ايجاد كند. تغيير عادي و تدريجي كه در سازمان صورت مي گيرد، مانند تغييري است كه رودخانه براي هماهنگي با مسير خود انجام مي دهد، در حالي كه تغيير بنياني تغيير مسير رودخانه و يا بستن سد روي آن است. تغيير عادي به طور طبيعي و خود به خود انجام مي گيرد، در حالي كه تغيير اساسي و بنياني نيازمند برنامه ريزي و شناخت و آگاهي است و به همان نسبت نيز كار را مشكل و پيچيده مي سازد.
تغيير تدريجي و عادي در سازمان به قصد حفظ تعادل سيستم با محيط انجام مي گيرد، در صورتي كه تغيير بنياني، نيازمند تغيير در ساختار و فرآيند عملياتي آن است. منظور از «ساختار» ، تغييرات در استراتژي هاي مورد استفاده در سازمان، ساخت تشكيلاتي، نوع تكنولوژي، سيستم هاي اطلاعاتي و شيوه تصميم گيري و الگوهاي استفاده از منابع انساني؛ و مقصود از «فرآيند عملياتي» ، كيفيت رفتار انساني، كيفيت عملكرد يادگيري و محيط يادگيري، سير اطلاعات و نحوه ارتباطات در تصميم گيري،  مشاركت، همكاري و جريان امور در سازمان است.
آموزش و پرورش اثر بخش، نيازمند تغيير بنياني است و با شعار، سخنراني و نصايح، وضع مقررات و ارسال بخشنامه سرانجامي ندارد. ممكن است به طور موقت با ايجاد و اعمال سازوكارهايي مثلاً  ايجاد انگيزه در افراد و بهسازي فضاي سازماني و فرصتهاي محيطي و سياسي به وجود آمده تغييراتي به وجود آورد، اما اگر «طرح سازماني» متناسب با تغييرات جديد ايجاد نگردد، اين تغيير و تحول نمي تواند تداوم يابد. در اين صورت، تغيير بنياني و اساسي محسوب نخواهد شد. لذا ايجاد طرح سازماني متناسب با تغييرات، بسيار مهم است. بويژه وقتي كه انتظار از آموزش و پرورش اثر بخش، كارايي، اثر بخشي و نوآوري باشد.
اكثر كارگزاران و مديران تحول، به افزايش حجم بازده توجه دارند. براي مثال تعداد مدارس ساخته شده، تعداد فارغ التحصيلان، تعداد بزرگسالان با سواد شده، تعداد اردوي برگزار شده، تعداد آزمون گرفته شده و ... از نظر آنها حائز اهميت است. اگر چه افزايش بازده مهم است، اما با اهميت تر از آن ايجاد بهبود در عملكرد بويژه در جهت كارايي، اثربخشي و نوآوري بيشتر است.
«كارآيي» مي تواند به ميزان هزينه احداث مدارس جديد، هزينه ساخت كتابخانه ها، نمازخانه ها و آزمايشگاه ها، ريشه كن كردن بي سوادي و تعداد افراد با سواد شده، كتابهاي تأليف شده و چند تأليفي، كتابهاي درسي، تيراژ مجلات آموزشي؛ و «اثربخشي» به كيفيت بناهاي احداث شده، كيفيت كتابهاي تأليف شده، فارغ التحصيلان با سواد توانمند تعريف شود؛ «نوآوري» نيز مي تواند باعث احداث مدارس با كاربردهاي نوين، ارائه خدمات آزمايشگاهي و كتابخانه اي جديد و برنامه هاي نوين براي باسواد كردن دانش آموزان و كتابهايي با رويكردهاي فعال، خلاق، مسئله محور و پژوهش مدار شود.
با سازوكارها و توانمندي هاي موجود نظام آموزش و پرورش و مديريت و راهبري آن، تنها بخشي از انتظارات، در سطوح دانش و مهارتهاي فردي محقق مي شود. در حالي كه انتظار داريم تغييرات، علاوه بر سطوح دانش؛ نگرش و بينش و رفتارهاي فردي و گروهي دانش آموزان را نيز دربربگيرد. به عنوان مثال؛ «دانش آموزان پس از گذراندن دروس تعليمات اجتماعي، تاريخ و هنر، كمك به ديگران از جمله افراد ضعيف و نيازمند جامعه را يك حق و تكليف براي خويشتن تلقي نموده و از انجام اين كار حسنه لذت برده و احساس رضايت كنند و يا اين كه در مقابل اهانت و تهاجم به مقدسات و ارزشهاي ديني و ملي، داوطلبانه و آگاهانه واكنش نشان دهند. سنتها و مراسم ملي- مذهبي از جمله درختكاري، چهارشنبه سوري، سيزده به در، عيد قربان، عيدفطر و آئين هاي ماه رمضان و محرم و ... را مطابق با مباني ارزشي جامعه برگزار كنند.
اين كه چرا آموزش موجود مدرسه اي؛ موجب رفتارهاي مناسب اجتماعي، سياسي، ديني، اقتصادي ، زيست محيطي و ... در دانش آموزان نمي شوند، نكته اي مهم و اساسي است كه بايد در فرآيند و كاركرد نظام آموزشي و تغييرات سازماني مورد بررسي و پژوهش قرار گيرند.
نگاه به آموزش و پرورش با تأكيد افراطي بر نگاه آموزشي از نوع حافظه مداري و انتقال دانش، نه حصول اهداف، گوياي اين نكته است كه انتظار از سيستم، رسيدن به اهداف و تغيير رفتارهاي مطلوب فردي و گروهي نيست و انگار كه دست اندركاران آن نيز به غير آموزش و انباشت مطالب در حافظه دانش آموزان، تعهدي ندارند. اين وضعيتي است كه متأسفانه اكنون شاهد آن هستيم. يعني فارغ التحصيلان با معدل ،۱۸ ۱۹ و ۲۰ ، اما با بينش ها و رفتارهاي فردي و گروهي غيرقابل قبول يك شهروند ايراني و اسلامي.
اگر چه همه نارسايي هاي موجود در عملكرد و بازده، ناشي از نظام آموزش و پرورش و كتابهاي درسي و آموزش نبوده و ساير نهادهاي آموزش و فرهنگي جامعه نيز مسئول اند، ليكن بخش مهم آن، انتظارات و چشمداشتي است كه هر جامعه پيشرفته اي از نظام آموزش و پرورش فرزندان خود دارد و لذا براي دستيابي به سطح اثر بخشي و كارآمدي بالا و نيز تغييرات مطلوب در دانش آموزان بايد كاركرد و عملكرد نظام آموزشي مورد بازنگري و بازآرايي قرار گرفته و تغيير سازماني به مثابه استراتژي آموزش و پرورش اثر بخش مورد توجه قرار گيرد.
منابع قدرت و نفوذ
در كنار همه اين برنامه ريزي هاي جديد و مطالعات همه جانبه براي بهسازي نظام آموزش و پرورش براي تحقق آموزش و پرورش اثر بخش، چند منبع مهم قدرت و نفوذ هم وجود دارد كه اهداف، عملكرد و بازده سازمان را بسيار متأثر مي سازند و لذا توجه به آنها از اهميت و ضرورت بسيار برخوردار است. اين منابع عبارتند از: 
۱- ديدگاه افراد نافذ و مسلط، ۲- ايدئولوژي سياسي جامعه ۳-ارزشهاي فرهنگي جامعه.
به عنوان مثال، تغييرات به وجود آمده در حذف معاونت پرورشي به رغم عملكرد ضعيف آن، بيشتر با پافشاري، تعقيب و نفوذ افرادي در رأس نظام آموزش و پرورش همراه بوده است. اكنون نيز ابقاي مجدد امور تربيتي، بيشتر همراه با ديدگاه افراد مسلط و ايدئولوژي سياسي جامعه است. مي بينيم كه هيچ يك از اين مراحل، از يك فرآيند برنامه ريزي شده و پژوهشي و نظامداري پيروي نكرده و نمي كنند.
تغيير نظام متوسطه نيز كه با رويكرد كارآفريني، اشتغالزايي و تربيت نيروهاي خلاق و هدايت داوطلبان واجد شرايط به تحصيلات عالي در يك فرآيند نفس گير انجام گرفته است، در مسير اجرا به جهت فشار ديدگاه افراد نافذ و مسلط و ارزشها و باورهاي فرهنگي جامعه دستخوش تغيير شد و از مسير اصلي و برنامه ريزي شده اش فاصله گرفته است.
بنابراين چون منابع قدرت و نفوذ، همواره هم جهت با مسير و فرآيند برنامه ريزي ها و مطالعات و تغييرات بنياني نبوده و موجب نارسايي در عملكرد و بازده سازمان مي شوند، لذا بهتر است از ابتدا اين ملاحظات به نحوي مورد توجه قرار گيرند.
چند راهكار اصلي 
۱- اهداف دوره هاي تحصيلي براساس نيازها و تحولات جهان امروز با نگاهي استراتژيك بازآرايي و تدوين شوند. 
۲- شاخص هايي كه پيامدهاي سيستم آموزش و پرورش (آموزش و پرورش اثربخش) را ارزشيابي كنند، تدوين شوند؛ نه شاخص  هاي عملكردي و كمي موجود كه عمدتاً  ناظر بر خروجي است نه نتايج.
۳- هويت، شخصيت، رفتار و عملكرد آموزش و پرورش متناسب با شاخص ها و استانداردها اصلاح و بهسازي شوند.
۴- وظايف، كاركرد، ظرفيت و هوش سازماني سيستم آموزش و پرورش بازنگري شوند.
۵- برنامه جامع استراتژيك و راهبردي آموزش و پرورش در افق چشم انداز ۲۰ ساله كشور تدوين شود (به نظر مي رسد آنچه كه امروز به عنوان سند ملي آموزش و پرورش مطرح است، تا حدود بسيار زيادي مبين آن است.) 
سخن پاياني
بنابراين، آموزش و پرورش اثر بخش مي تواند، ورودي هاي سيستم آموزشي را، در جريان يك فرآيند پويا به نتايجي كه همه الزامات و مجموعه اي از ويژگي هاي ذاتي مورد انتظار و مطلوب را داشته باشد، برساند. آموزش و پرورش اثر بخش در جمهوري اسلامي ايران، بر پايه منابع اسلامي(كتاب، سنت، اجماع و عقل) با رويكردهاي مختلف از جمله «رويكرد فرهنگي- تربيتي» و يا هر رويكرد متناسب ديگر، قادر خواهد بود شهروندي را تحويل جامعه دهد كه علاوه بر داشتن شرايط مناسب با ويژگي هاي يك شهروند ايراني و اسلامي، بتواند با حفظ هويت ديني و ملي به عنوان يك شهروند جهاني نيز ايفاي نقش نموده و با جهان در حال تغيير،  تعاملي سازنده داشته باشد
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

رویکردهای آموزش و پرورش

بازديد: 547

نظام آمــوزش و پــرورش ایــران

تاریخچــه

نظام آموزش و پرورش نوین ایران از کودکستانها، دبستانها، مدارس راهنمایی، دبیرستانها، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تشکیل شده است. مقدمات ایجاد این نظام، از زمانتأسیس دارالفنون، در سال 1228 هجری شمسی و وزارت علوم در 1232 هجری شمسی فراهم شد و بعد از انقلاب مشروطیت به تدیج سازمان و تشکیل یافت.

 

سیـــر تحـــولــی و رشد

پس از مشروطیت و سالهای بعد از آن، تعداد معدودی مدارس جدید بوسیله میسیونرهای مذهبی، فرهنگ دوستان، تحصیل کرده‌های خارج، و دولت ایجاد شد. تأسیس این مدارس که برنامه‌های آموزشی آنها، به اقتضای زمان، ارجحیت فراوانی بر مکتب خانه‌ها داشت، تحت تأثیر نفوذ فرهنگ و تمدن اروپایی صورت گرفت و کوشش و تلاش فرهنگ دوستان و روزنامه‌های روشنگر و ترقی خواه که در خارج به زبان فارسی منتشر می‌شد در بنیان گرفتن آموزش و پرورش سهم بسزایی داشت. انقلاب مشروطیت، صدور فرمان و تدوین قانون اساسی و متمم آن در سالهای 1285 و 1286 هجری شمسی ، زمینه نضج نظام آموزش و پرورش را میسر ساخت و همزمان با آن ، تقاضاهای اجتماعی برای آموزش و پرورش افراد جامعه نیز فزونی گرفت. اصل هجدهم متمم قانون اساسی مشروطیت تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع را مگر آنچه شرعاً ممنوع باشد، آزاد اعلام کرده ، اصل نوزدهم به متمرکز بودن آموزش و پرورش و مسئولیت دولت در تأسیس و اداره مدارس اشاره می کرد: تأسیس مدارس با مخارج دولتی و ملی و تحصیل اجباری باید مطابق قانونوزارت علوم و معارف مقرر شود.

 

تحلیل نظام آمــوزش و پـــرورش ایـــران

۱- ابتدا به ظهور و رونق مدارس جدید خصوصی و دولتی می توان اشاره کرد که قبل و بعد از مشروطیت پیدایش یافته، در صدد بر آمدند آمــوزش و پرورش عمومی در بین آحاد مردم گسترش دهند. این مدارس برای تحقق آرمانها و بر اساس قوانینی که صرف‌نظر از تفاوتهای اجتماعی،فرصتهای برابر آمــوزش و پرورش را به مردم نوید می دادند، تأسیس شدند. تحولات اجتماعی و عوامل چندی در سالهای بعداز انقلاب مشروطیت چنین آموزش و پرورشی را متناسب و مطلوب جلوه میداد.

 

۲- دوره بعد از مشروطیت تا ظهور رضاخان را می‌توان دوره عدم ثبات اوضاع سیاسی و خرابی اقتصاد کشور دانست. هنوز بعد از دگرگون شدن نظام حکومتی و استقرار نظام جدید ، دستگاه حکومتی کارآمدی بوجود نیامده بود. به علت مسائل و مشکلات داخلی و مداخله خارجی، در زمینه آموزش و پرورش چندان گام مهمی برداشته نشد و علی‌رغم تلاشهای صدر مشروطیت و هدفها و برنامه‌های پیش بینی نشده، فقط چند مدرسه تأسیس شد و تعداد دانش آموزان چندان تغییری نکرد.

 

۳- اوان سلطنت رضا شاه بیشترین کوششها در جهت تقویت و تجدید سازمان ارتش و تحکیم وحدت ملی و استقرار یک حکومت مرکزی قدرتمند مصروف شد. لذا، به آموزش و پرورش توجه چندانی مبذول نشد. مع هذا، قدمهای برداشته شده مبنای اقدامات آتی شد. در این دوره، برنامه تحصیلات ابتدایی و متوسطه تدوین شد که به موجب آن، آخر هر شش سال، می‌بایستی امتحانات نهایی عمومی به عمل آید. تأسیس دانشسراهای مقدماتی و بالاخره تاسیس دانشگاه تهران درسال 1313 هجری شمسی اساس اقدامات آتی را فراهم کردند.

 

عملکـــرد آمـــوزش و پـــرورشــی ایــران

از زمان مشروطیت تا انقلاب اسلامی 1357، نشان می‌دهد که علی‌رغم پیش بینی‌ها و قوانین مصوبه، تعمیم آموزش ابتدایی، طی این مدت طولانی، میسر نشد و دولتهای وقت، عملا از عهده اجرای قوانین مصوبه و تحقق هدفهای آموزشی کشور برنیامدند. سایر جنبه‌های آموزش و پرورش، از جمله فلسفه و سیاست و خط مشی‌ها، رویه‌ها، برنامه‌ها و سازمان و مدیریت آن نیز به علت ناهماهنگی با ویژگیهای فرهنگی و نیازهای عمومی جامعه، کارآمد و مؤثر واقع نشدند و اگر احیانا توانستند جا بیفتند و نهادی شوند، عملا نظام آموزش و پرورش را با مشکلات روزافزونی مواجه ساختند.

 

رویکـــرد سیستمــی آمــوزش و پـــرورش

نگاه اجمالــــی

اگر بخواهیم نظام آموزش و پرورش را به صورت یک کل یگانه و پویا درک کنیم، با دشواری مواجه خواهیم شد. اغلب تحقیقات، اجزایی از نظام آموزش را در مرکز توجه قرار می‌دهند و هر یک از رویکردهای نظری، کانونهای توجه ویژه خود را دارند. برای اینکه بتوان تصویری کلی از نظام آموزش و پرورش بدست آورد، لازم است آنرا به صورت یک سیستم تعریف و توصیف کرد.

 

تعـــریف رویکــرد سیستمـــی

مفهوم پردازی یک نظام کلی، و روابط و کنشهای متقابل اجزای گوناگون آنرا در چارچوب یک مدل، میسر می‌سازد. یک چارچوب مفهومی است که در آن، می‌توان ویژگی‌های مشترک بسیاری از محیط‌های آموزشی را ملاحظه کرد.

 

سیستــــم

به عنوان واحد اجتماعی مورد نظر، ممکن است معرف یک جامعه بطور کلی، یک نهاد اجتماعی (مثل خانواده یا آموزش و پرورش)، یک سازمان (نظیر یک مدرسه خاص) یا یک سیستم فرعی (مثل یک کلاس درس) باشد. واحد مورد مطالعه ، به عنوان سیستم، مرکز فعالیت است. سیستم دارای ساختار و کارکردهاست. با توجه به این ویژگیها، می‌توان آنرا سازمان نامید.
سیستم یا سازمان متشکل از ساختار و کارکردهاست. ساختار آن شامل اجزا، اجزای فرعی، شغلها و نقشهاست. کارکردها به وظایف و مأموریتهای سیستم اشاره می‌کتد. فراگردها سیستم را فعال می‌سازند. تصمیم‌گیری مدیران، ارتباطات میان اعضای سیستم و پرورش سازمانی اعضا برای کار گماری و ایفای وظیفه، از جمله فعالیتهایی هستند که بطور مستمر در سیستم اتفاق می‌افتند. در یک سازمان آموزشی، فعالیت اصلی و عمده،
تدریس و یادگیری است.

 

کنش و واکنش متقابل با محیط

معنای ضمنی باز بودن سیستم این است که میان سازمان و محیط پیرامون آن ، روابط و کنش و واکنشهای متقابل وجود دارد. محیط سازمان شامل همه آن چیزهایی است که نسبت به آن خارجی بوده به طریقی سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. معمولا، محیط شامل تمام سیستمهای پیرامونی است. برای یک سازمان، محیط عبارتست از تمام سازمانهای همکار یا رقیب.

 

سازمـــان اداری

۱- محیط تکنولوژیکی است که تحولات آن، عملیات سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۲- محیط سیاسی است که از طریق کنترل قانونی بر سازمان تأثیر می‌کند.

۳- محیط اقتصادی است که سازمان از طریق آن بودجه یا سرمایه مورد نیاز را تأمین می‌کند.

۴- محیط اجتماعی است که نگرشهایی نیز حاکم بر آن است.

۵- ارزشها ، هنجارها و تغییرات در جامعه است که غالبا در جنبش‌ها و حرکتهای اجتماعی بازتاب پیدا می‌کند.

۶- تغییرات جمعیتی ، و نظایر آنها ، سیستم یا سازمان برای رفع نیازها و تأمین منابع و کسب اطلاعات به محیط خود وابستگی دارد.

 

انواع نظامهــای آمــوزش و پـــرورشی

۱. سیستـــم درونداد 

سیستم یا سازمان، از محیط خود اطلاعات، مواد، افکار تازه، منابع مالی، و افرادی برای اشتغال در آن، بصورت درونداد، دریافت می‌کند. به علاوه افرادی که در سازمان کار می‌کنند، به سایر سیستمها در محیط تعلق دارند، از قبیل خانواده‌ها و گروهها، بعضی از دروندادهای محیطی برای بقای سازمان، حیاتی و اجباری‌اند، بعضی دیگر، چندان اهمیت یا فوریتی ندارند.

 

۲. سیستـــم برونداد

حاصل کار سیستم یا سازمان که در اشکال مختلف به محیط بر می‌گردد، برونداد نامیده می‌شود، مثل کار تکمیل شده یک تحقیق بصورت یافته‌های آن، دانش آموختگان یکدانشگاه، افت تحصیلی و تولید اطلاعات یا تکنولوژی جدید و غیره.

 

۳. بازخـــورد (Feed Back)

معنای بازخورد به سادگی این است که سازمان با کسب اطلاعات درباره نتایج کار خود ، در فراگرد فعالیتهای خود تجدید نظر به عمل می‌آورد و با دریافت اطلاعات تازه از محیط، خود را با تغییرات و نیازمندیهای محیط سازگار می‌سازد، مثلا مدیران یک سازمان، وضعیت فعلی و نتایج کار را با هدفهای مطلوب مقایسه کرده به اصلاحات لازم، اقدام می‌کنند یا با دریافت بازخورد از محیط، تغییرات لازم را به عمل می‌آورند.

 

رویکـــرد نظــری آمــوزش و پــــرورش

نگـــرش کلی

جامعه شناسی آموزش و پرورش، رشته علمی نسبتا جدیدی است که عمده‌ترین تحقیقات و تألیفات مربوط به آن در نیم قرن گذشته پدید آمده است. با وجود این، ریشه‌های آن را در آثار جامعه شناسان قرن نوزدهم، بویژه در اروپا، می‌توان جستجو کرد. در سالیان اخیر، این رشته، جهت گیری نظری قویتری پیدا کرده است.

 

کارکـــردگـــــرایی

این رویکرد نظری که از آن به عنوان نظریه توافق (Consensus Theory ) نیز نام برده می‌شود، نظام جامعه و نهادهای آنرا ، متشکل از اجزای همبسته‌ای می‌داند که در پیوند با یکدیگر فعالیت کرده، هر کدام کارکرد لازم و معینی را برای گردش کار و بقای کل جامعه، انجام می‌دهند. از این دیدگاه، طرز کار جامعه ، غالباً به طرز کار بدن انسان تشبیه می‌شود که در آن هر یک از اعضای بدن، نقش ویژه‌ای در بدن ایفا کرده و همه اعضا از لحاظ بقا، به یکدیگر بستگی دارند. از این دیدگاه، نظام آموزشی به عنوان بخش لاینفکی از کل نظام جامعه تلقی می‌شود که کارکردهایی نظیر انتقال فرهنگ و جامعه پذیری را، برای حفظ نظام اجتماعی جامعه، انجام می‌دهد. در این زمینه، تربیت اخلاقی، انظباط ، القای ارزشها و آموزش حرفه‌ای، از دید جامعه شناسانی نظیر دورکیم و پیروان او، مهم قلمداد می‌شوند.

 

نظــــریه‌های تضاد

در حالی که نظریه‌های توافقی بر یگانگی و ثبات اجتماعی تأکید می‌ورزند، نظریه‌های تضاد بر ماهیت اجبار و تغییر در جامعه تأکید می‌کنند. در نظریه‌های تضاد ، مبارزه قدرت، پویایی اصلی زندگی اجتماعی به شمار می‌رود. این نظریه‌ها بر آنند که وجود گروههای اجتماعی ذی نفع و رقابت‌جو همواره جامعه را درمعرض تضاد و کشمکش قرار می‌دهد. انواع این رویکرد، تحت تأثیر اندیشه‌های کارل مارکس و ماکس و بر پدید آمده‌اند. نظریه‌های تضاد ، نظامهای اجتماعی را به دو گروه متمایز دارا و ندار یا سلطه‌گر و سلطه‌بر، تفکیک می‌کنند. رابطه میان این دو گروه معارض، نابرابر و استثماری است. گروه مسلط، از امتیازات قدرت،ثروت و کنترل منابع مادی جامعه برخوردار است. گروه تحت سلطه، فاقد آنهاست. در نتیجه، اهداف و برنامه‌های یک گروه غالباً در تضاد با اهداف و برنامه‌های گروه دیگر است.

 

تعامل گـــرایی

این رویکرد جامعه شناختی، به تعامل میان افراد می‌پردازد. تعامل ، طبعا اجتماعی است نه شخصی، زیرا حداقل مستلزم دو شخص است. تعامل، فراگرد سازگاری متقابل رفتاری است. رویکرد تعاملی که از جنگ جهانی دوم به این سو بطور روز افزون رواج و شهرت یافته بر مسائل روانی - اجتماعی تأکید می‌کند.
در جامعه شناسی آموزش و پرورش
 ، پژوهشگری که با رویکرد تعاملی مطالعه می‌کند، احتمالا ، کنشهای متقابل میان گروههای همالان ، (Pear Groups) معلم ـ دانش‌آموز ، معلم ـ مدیر ، نگرشها و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ، ارزشهای معلمان و دانش آموزان ، خودانگاریهای (Self -Concepts) دانش آموزان و تأثیر آن بر آرزوها و آرمانها ، پایگاه اجتماعی و اقتصادی و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را مورد توجه قرار خواهد داد.

 

انواع نظــریه تعامل گــرا

۱. نظـــریه بـــرچسب زدن (Labeling Theory)

اگر به کودکی ، به کرات گفته شود که کودن است و پیشرفتی نخواهدکرد، او ممکن است این برچسب را به عنوان وجهی از خود انگاری خویش پذیرفته و همانگونه که برچسب القا می‌کند، رفتار کند. شواهدی حاکی از آن است که دانش آموزان بسته به انتظارات معلم ، خوب یا بد رفتار می‌کنند.

 

۲. نظــریه مبادله (Exchange Theory)

نظریه مبادله بر این فرض استوار است که کنش‌های متقابل ما ، متضمن داد و ستد است. کنشهای متقابل ، افراد گروهها را به الزامات و تعهداتی مقید می‌سازد، مثلا دانش آموز یاد می‌گیرد و معلم پاداش دریافت می‌کند. این رفتار احتمالا ادامه می‌یابد.

 

انواع رویکـــردهای نوین در جامعه شناسی آمــوزش و پــرورش

نگاه اجمالــی

از دهه 1970 به این سو، رویکردهای تازه‌ای نسبت به آموزش و پرورش ، در میان جامعه شناسان رایج شده است. از جمله ، جامعه شناسان انگلیسی، در واکنش به رویکردهای کلان نگر کارکردگرایی و نظریه‌های تضاد، با دیدی خردنگر، آموزش و پرورش آموزشگاهی را مورد توجه قرار داده ، انواع تعامل (Interaction) در محیطهای آموزشی، اشرات الگوهای زبان (Speech Pattern) بر پیشرفت تحصیلی و فراگرد باز آفرینی فرهنگی (CulturalReproduction) را مورد پژوهش‌های دقیق قرار داده‌اند.

 

انواع نظریه‌های جدید آموزش و پرورش آموزشگاهی (Theories Of Schooling)

نظریه  بازیل برنستاین (Basil Bernstien)

درباره ماهیت آموزش و پرورش نوین و نا برابری‌های ناشی از آن ، چند نظریه مهم وجود دارد که نظریه بازیل ، جامعه شناس انگلیسی، از آن جمله است. رویکرد او در این نظریه، به جای اینکه تازگی داشته باشد، ترکیبی از رویکردهای خرد و کلان است. وی معتقد است که در ابعاد ساختاری نظام آموزشی و جوانب تعاملی آن، نیاز به یگانگی دارند. این یگانه سازی و ترکیب، در نظریه او به خوبی مشاهده می‌شود. به زعم برنستاین، الگوهای زبان پاسخگویی کودکان، موجب تداوم و استوار طبقه اجتماعی آنان می‌گردد. الگوی سخنگویی شخص به وسیله موقعیت اجتماعی خانواده او معین می‌شود. این الگو، به نوبه خود، موقعیت او را در جامعه تحت تاثیر قرار می‌دهد. مثال بارز آن تاثیر تفاوت الگوهای زبانی کودکان طبقات اجتماعی مختلف بر عملکرد آموزشی آنان در مدرسه است. البته برنستاین، ارزیابی اثرات عوامل دیگر بر عملکرد آموزشی، نظیر تبعیض در شرایط تدریس و یادگیری را مهم می‌شمارد.

به نظر برنستاین، کودکانی که الگوی زبانی مبسوط و ماهرانه دارند به طرز بارزی تواناتر از کودکانی که الگوی سخنگویی محدود دارند، از عهده وظایف و الزامات آموزش و پرورش مدرسه‌ای بر می‌آیند. منظور از تفاوت الگوهای زبان، اشاره به تفاوت و واژگان یا مهارت‌های کلامی نیست، بلکه تفاوتهای منظم در طرق استفاده از زبان بویژه در مقایسه کودکان قشرهای فقیر و ثروتمند است به نظر برنستاین، الگوی زبانی کودکان طبقه اجتماعی پایین مقید و محدود (Restricted) است. و بر عکس رشد زبن کودکان طبقه متوسط، مستلزم الگوی ماهرانه، پیچیده و مبسوط (Elaborated) است.

سبک سخنگویی آنان طوری است که معانی واژه‌ها، متناسب با ضرورتهای موقعیت فردی (Individualized) می‌شود. این امر بدان دلیل نیست که کودکان طبقات پایین جامعه، نوعی سخنگویی پست‌تری دارند یا الگوی زبانی آنها فقیر است، بلکه به دلیل آن است که شیوه استفاده آنها از زبان، با فرهنگ مدرسه، تضاد و اختلاف دارد. کودکانی که از الگوی زبان ماهرانه و پیچیده برخوردارند، بسیار راحتتر در مدرسه جا می‌افتند و با فراگردهای آن هماهنگ می‌شوند.

 

مدرسه و سرمایه داری صنعتی

سامویل بولز (Samuel Bowles) و هربرت گین تیس (Herbert Gintis) جامعه شناسان رادیکال آمریکایی، بر آن‌انند که مدارس در جهت منافع نظام سرمایه داری عمل می‌کنند. از این رو، آنها عمدتا پیشینه نهادی رشد و تحول نظام آموزشی را مورد مطالعه قرار داده‌اند. آنها اگر چه اندیشه‌های خود را بر آموزش و پرورش آموزشگاهی در ایالات متحده بنا نهاده‌اند، ولی مدعی‌اند که نظرات آنها قابل تعمیم به سایر جوامع غربی است.

آنها بر اساس تحقیقاتی که درباره نا برابری‌های آموزشی انجام گرفته، استدلال می‌کنند که آموزش و پرورش ، عامل قدرتمند و موثری در جهت ایجاد نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی نبوده است. به نظر آنها، آموزش و پرورش نوین را باید به عنوان پاسخی به نیازهای اقتصادی سرمایه داری صنعتی تلقی کرد. مدارس
 به تامین مهارت‌های اجتماعی و فنی مورد نیاز کسب و کار صنعتی مدد می‌رسانند؛ آنها ضامن تربیت نیروی کار ، احترام به اقتدار و پذیرش انضباط را القا می‌کند. روابط اقتدار و نظارت و کنترل در مدرسه، سلسله مراتبی و با تاکید بر اطاعت است. این وضع، دقیقا با شرایط محیط کار مطابقت دارد. پاداش‌ها و تنبیهات مرسوم در مدرسه نیز، تکرار همان مواردی است که در قلمرو کار رواج دارند. مدارس، بعضی را به پیشرفت و موفقیت ترغیب می‌کنند، در حالی که بعضی دیگر را دلسرد و مایوس ساخته به مشاغل کم در آمد راهی می‌سازند.

 

تاثیر آموزش و پرورش در زندگی به عقیده بولز و گین تیس

هر دو قبول دارند که آموزش و پرورش همگانی، اثرات سودمندی داشته است. بی‌سوادی رو به نابودی است و آموزش و پرورش آموزشگاهی، دسترسی به تجربه‌های یادگیری را که ذاتا ارضا کننده‌اند، میسر می‌کند، ولی چون آموزش و پرورش عمدتا در واکنش و پاسخ به نیازهای اقتصادی، گسترش پیدا کرده، نتوانسته بدان گونه که اصلاح طلبان روشن بین اجتماعی انتظار داشتند، عمل کند.

به زعم بولز و گین تیس، مدارس نوین
، احساس بی‌قدرتی را که بسیاری از افراد در جاهای دیگر تجربه می‌کنند، برای آنان تجدید یا باز آفرینی می‌کند. آرمان‌های پرورش و رشد شخصی که هدف اصلی آموزش و پرورش است، فقط هنگامی قابل حصول است که مردم بتوانند شرایط زندگی خودشان را کنترل کرده ، استعدادهای خود را پرورش دهند و توانایی ابراز وجود پیدا کنند.

 

مدرسه زدایی از جامعه (Deschooling Society)

در اوایل دهه 1970، ایوان ایلیچ (Ivan Illich) با طرح اندیشه‌های انتقادی و انقلابی خود درباره آموزش و پرورش، شهره آفاق شد و در مجامع تربیتی و دانشگاهی جنجال برانگیخت. نظریه تربیتی او، بویژه در کشورهای در حال توسعه، طرفداران و منتقدانی پیدا کرد با افرادی، شیفته و افرادی، بیمناک اندیشه‌های او شدند، زیرا ایلیچ معتقد بود که مدارس با ساختار و عملکرد موجودشان، نقشی جز نهادی کردن نابرابری‌های اجتماعی ندارند. ایلیچ، هر چند به معنای خاص کلمه، جامعه شناسی نیست، ولی اندیشه‌هایش حاوی نکات بحث انگیزی در زمینه جامعه شناسی آموزش و پرورش است.

لبه تیز انتقادات ایلیچ ، متوجه توسعه اقتصادی نوین است که به زمژعم او ، طی فراگرد آن، مردمان سابقا خودکفا، از مهارتهای سنتی شان خلع ید شده، مجبور می‌شوند که به تدریج برای پاسداری سلامت خود به پزشکان
، برای آموزش و پرورش به مدرسه و معلمان، برای تفریح و سرگرمی به تلویزیون، و برای گذراندن زندگی به کارفرمایان، متکی شوند. او نیز مثل بولز و گین تیس، گسترش آموزش و پرورش مدرسه‌ای را با نیازهای توسعه اقتصادی به انضباط و سلسله و مراتب اجتماعی ، مرتبط تلقی می‌کند.

ایلیچ ، آرمان رشد و توسعه را مورد نظر و خواست تمام کشورها، اعم از پیشرفته و در حال پیشرفت ملاحظه کرده، انتهای راه رشد و توسعه را، رسیدن به مصرف بی‌کران می‌داند. جوامع امروز، به نظر او، نیل به این مدینه فاضله جدید را، از طریق معجزه علم میسر می‌د‌انند که از طریق پیش نگری و برنامه ریزی، راه منزل و مقصود را هموار می‌سازد. برنامه ریزی مستلزم صلاحیت و تخصص در رشته‌های مختلف است. بنابراین، امور زندگی از هم گسسته و تخصصی شده، ارضای نیازهای مردم به نهادهای اجتماعی گوناگون وابسته می‌شود، از آن جمله، ارضای نیاز به آموزش و یادگیری، به مدرسه.

ایلیچ معتقد است که مدرسه برای ایفای وظایف اصلی توسعه پیدا کرده است که عبارتند از: مواظبت اجباری، توزیع مردم به نقش‌های شغلی، یادگیری ارزش‌های مسلط، و کسب دانش و مهارت‌های مورد پسند اجتماعی. به نظر او، مدرسه، یک سازمان اجباری یا بازداشتگاهی است زیرا، حضور در آن اجباری است و کودکان، در سالهای بین طفولیت و ورود به بازار کار، به دور از کوچه و خیابان، در آنجا نگهداری می‌شوند.

بطور کلی ایلیچ معتقد است که مدرسه یکی از چند نهادی است که آزادیهای فردی را محدود می‌سازند. از اینرو، معتقد به آزادسازی آموزش و پرورش از قید مدرسه است. او استدلال می‌کند که برای کسب آموزش ، لازم نیست فرد به مدرسه برود. مدرسه، در حقیقت مانع آموزش و پرورش است. ایلیچ، مبلغ مدرسه زدایی از جامعه است و می‌گوید که آموزش و پرورش اجباری، اختراع نسبتا جدیدی است، دلیلی ندارد که به عنوان چیزی اجتناب ناپذیر ، پذیرفت.

 

شـــرایط نظام آموزش و پرورش از دیدگاه ایلیچ

۱- چنین نظامی باید برای کسانی که قصد یادگیری دارند، فرصت مناسب فراهم آورده و در تمام مراحل زندگی منابع آموزشی را در اختیار آنان قرار دهد.

۲- این نظام باید به کسانی که می‌خواهند آگاهیهای خود را با دیگران در میان گذارند کمک کند تا کسانی را بیابند که در صدد یادگیری هستند.

۳- بالاخره یک نظام خوب باید همه وسایل را فراهم آورد تا کسانی که می‌خواهند پیشنهادی به مردم ارایه بدهند فرصت بیابند که نظراتشان را بیان کنند و نظرات مخالف را نیز بشوند.


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

اهميت و ضرورت بازنگری ارزشيابی تحصيلی در آموزش و پرورش

بازديد: 147

هر نسلي آموخته هايش را نه فقط بر اثر يادگيري ازمربيان و معلمان بلكه بر اثر بر قراري رابطه با همكلاسان، مردم كوچه و بازار، رسانه هاي عمومي و  به دست مي آورد و نسلهاي بعدي نيز از همين طريق اكتسابات ترتيبي نسل قبل را دستخوش تغيير قرار مي دهند و به يادگيريهاي تازه تري نايل مي شوند. يادگيريهاي و پيشرفتهايي كه با تحولات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي تأثير مي گذارند و از آنها تأثير مي پذيرند. بنابر اين محدود نمودن فرايند ياد دهي ـ يادگيري به محدوده مفاهيم كتابهاي درسي و اطلاعات علمي شناخته شده، منطقي و معقول به نظر نمي رسد. با توجه به اينكه عمر مفيد اطلاعات در جهان امروز دو تا سه سال است وقتي بچه ها فارغ التحصيل مي شوند، نيمي از اطلاعاتي كه آموخته اند بيهوده و كهنه شده است، در حاليكه آنها بيش از آنكه نياز به دانش و اطلاعات داشته باشند به مهارتهاي كسب دانش و توليد دانش نياز دارند. بنابراين فرايند ياد دهي ـ يادگيري بايد علاوه بر يادگيري براي دانستن به يادگيري براي عمل كردن است، زيستن و با هم زيستن نيز توجه نمايد. در غير اين صورت دستآورد نظام آموزشي و تربيتي، افرادي نا كارآمد خواهد بود كه نمي توانند از معلومات خود براي حل مسائل زندگي استفاده كنند، قادر به توسعه و كاربست اطلاعات در عمل نيستند، سهمي در توليد دانش ندارند و ...

 

چناچه نظام آموزشي ـ تربيتي بخواهد وظايف خود را بدرستي انجام دهد نيازمند ايجاد تغيير بر اساس فلسفه جديد تعليم و تربيت، با زنگري و باز توليد مفاهيم اساسي آن از جمله برنامه ريزي، تعيين اهداف، محتوا، نقش معلم، دانش آموز، اولياء، ارزشيابي از آموخته ها و ارزش گذاري بر جريان رشد و  است. به نظر مي رسد نظام ارزشيابي پيشرفت تحصيلي در ايران نقطة خوبي براي شروع و پيگيري تغيير و تحولات لازم باشد كه تحول آن لزوم و حساسيت تحول ساير عناصر سيستم و اصلاح سيستم را ضرورت مي بخشد. هدف اصلي ارزشيابي پيشرفت تحصيلي مي تواند جمع آوري اطلاعات مناسب و لازم در مورد داستان سفر يادگيري باشد به گونه اي كه بر اساس گزارشهايي كه از طريق ارزشيابي تهيه مي شود باهم انديشي يادگيرندگان پيشروي آنان را براي كسب يادگيري هاي تازه تر امكان پذير مي سازد.

 

داستان سفـــر يادگيري چيست ؟

با نگاهي به يادگيرنده كه همچون يك سيستم عمل مي كند عناصر آن عبارت است از: 

1ـ وروديهاي به اين سيستم كه عبارتند از شناخته شده ها ( اعم از معلومات و مسايل آشكار شده )

2ـ فرايندي كه هوشياريهاي دروني فرد در برخورد با وروديها به آن شكل ميدهند و طي اين فرايند تلاش مي شود تا اطلاعات جديدتري توليد شود. مشخصه اصلي اين فرايند نقد آموختنيها است.

3ـ خروجيها كه در قالب نتايج يادگيري ( مهارت تصرف در اطلاعات و ماده بر اساس معرفتهاي كسب و توليد شده، مهارت كشف و اختراع و بهبود بخشي به زندگي، عمل مطابق معرفتهاي كسب شده ) مورد انتظارند.

وظيفة ارزشيابي، مستند سازي داستان سفر يادگيري، طي جريان آن است كه با ثبت رشد، پيشرفت و تحول طي فرايند يادگيري انجام مي شود. يادگيري امري تدريجي است و تكوين آن طي زمان محقق مي شود. تدريجي بودن روند يادگيري نشان ميدهد كه بررسي و تفسير نهايي مستندات مي تواند به منظور ارائه باز خوردهاي اصلاحي انجام گيرد. بنابراين لازم است بررسي و تفسير نهايي مستندات يادگيري تا وقوع كامل آن به تعويق افتد و بر اساس بررسيهاي ضمن تكوين با ارائه بازخوردهاي مناسب، شرايط بهبود روند يادگيري و تلاش مؤثر تر فراهم شود.  

 

بازخوردهــــا چه هستند ؟  

مبناي آموزش و شروع يادگيري مي تواند يك مسئله اساسي باشد كه از متن زندگي انتخاب مي شود. انتخاب وارائه مسئله ممكن است از طرف معلم باشد و يا با توجه به شرايط و موقعيت موجود با همفكري دانش آموزان انتخاب شود. مسئله مي تواند نشأت گرفته از داخل مدرسه و كلاس و يا بيرون از آن باشد. پس از انتخاب و ارائه مسئله، لازم است دانش آموزان با كمك آموزگار آموخته هاي تأييد شده و مرتبط با آن را مورد بررسي دقيق قرار دهند تا نياز به آموخته هاي بيشتر و جديدتر در آنها بر انگيخته شود. به گونه اي كه پيشروي و تلاش براي يادگيري بيشتر آغاز شود. سپس دستاورد هاي جديد ناشي از تلاش براي حل مسئله تبيين شود و با دخل و تصرف در محيط، در راستاي حل مسئله اقدام شود. طي اين فرايند ـ كه مستلزم صرف وقت است ـ دانش آموزان گزارشهاي پيشروي خود را از طرق مختلف به معلم ارائه ميكنند. معلم ضمن بررسي اين گزارشها جهت ترغيب دانش آموزان به تعميق يادگيريهاي خود، با طرح سؤالات جديد از آنها مي خواهد اطلاعات كسب شده را مقايسه كنند، تشابهات و تفاوتهاي آنها را فهرست كنند، از اطلاعات مشابه قاعده بسازند و…  ارايه باز خوردها پس از بر رسي گزارشها و دستا وردها دانش آمو زان در هر مرحله مي تواند آغاز يك تلاش جدي و مستمر ديگر با شد. فرايند ي كه ياد گيرند گان را به سو ي ياد گيري عميق تر، كار برد آمو خته ها در عمل و تلا ش براي ايجاد زندگي بهتر براي خود و ديگران سوق دهد.  

 

كليات ارزشيابــــي از سفــــر يادگيــــري :

با توجه به ( ناشناخته ها ) و ( ناممكنها ) در حوزه آموزش، مبحث مهمي است كه داشتن (استراتژي و سمت) را به جاي (هدف) مطرح نموده و مفهوم (يادگيري) را از (پيروي) از پيشرفت ديگران و يا (سبقت از پيشرفت ديگران) خارج ساخته و به فرايند همواره ( شدن) نه (بودن) اشاره مي نمايد. به عبارتي حركت در مسير هدف يا سمت بي انتها و توانايي متوقف نشدن در ادامه حركت با حفظ سمت، پيشرفت در يادگيري است، ‌لذا ارزش و زيبايي يادگيري در حين آن است نه در انتهاي آن. در واقع يادگيري، راه است نه مقصد و سمت آن قابل درك است نه اوج و مقصدش، از اين روست كه آدمي مكلف به كوشيدن است نه مكلف به نتيجه. با چنين ديدي نسبت به يادگيري قطعاً طراحي آموزشي ( مهارتهاي قبل،‌حين و بعد از تدريس ،‌روشها و ارزشيابي و  ) تغييرات بنيادي خواهند داشت به عبارتي چنين نگاهي به يادگيري كه فرايند شدن فرايند شدن ( ارزشيابي )‌ داوري نيست بلكه خود اطلاعات و مستند سازي كوششهاي دانش آموزان است. ( برخي از تفاوتهاي اين نوع ارزشيابي با ارزشيابي نتيجه مدار در جدول صفحه بعد ترسيم شده است). با چنين رويكردي كه قدمت آن به اوايل دهة 60 مي رسد بايستي علاوه بر پي آمدهاي آموزشي به فرايندها ، راهبردها و نيت ها نيز توجه نمود. ( استيك 1967 )

 

از سويي با نگاهي ديگر به فرايند يادگيري مي توان چنين اذعان داشت كه با عنايت به رخ دادن سه اتفاق مهم در داستان يادگيري ( كسب اطلاعات ) ( يادگيري براي دانستن ) تصرف در اطلاعات ( يادگيري براي انجام دادن ) تصرف در ماده وشئونات زندگي ( يادگيري براي زيستن و باهم زيستن ) ارزشيابي كار آمد بايستي توانمندي توصيف تمام داستان يادگيري را داشته باشد كه ارزشيابي نتيجه مدار گوشه اي از آن را بيان مي دارد لذا ضمن اينكه هر دو نوع ارزشيابي در جاي خود قابل ارزش بوده، ارزشيابي در سطح سوم بنام « ارزشيابي مرتبط با درس خارج از كلاس مطرح مي گردد كه براي سنجش تصرف در ماده است و با انتخاب مسائلي از زندگي و محيط اطراف، تلاش براي حل مسئله با توجه به اطلاعات كسب شده و تصرف در آنها به سنجش دست مي يازد بنابراين بايستي به دنبال مدلي بود كه هر سه ارزشيابي را دامن بزند.

 

انتقـــادهاي وارد بر ارزشيابـــيهاي مــــوجـــود :

ارزشيايي هاي موجود ازكل داستان يادگيري، فقط به دنبال مستند كردن نتايج يادگيري هستند و نتيجه يادگيري هم به حفظ معلومات شناخته شده ( همانگونه كه هستند ) محدود شده است. لذا عمدتاً بر ارزشيابي هاي پاياني تأكيد دارد كه فقط محفوظات را اندازه مي گيرد . ميزان معلومات و محفوظات ملاك داوري و ارائه نمره است كه نمره گرايي و اضطراب امتحان را در پي خواهد داشت. از سوي ديگر نتايج حاصل از اين نوع ارزشيابي ها در پايان يادگيري به دست مي آيد و اطلاعات كاملي را نيز فراهم نمي كند. در نتيجه نمي تواند در بهبود جريان يادگيري مورد استفاده قرار گيرد، زيرا هم فرصت تمام شده و هم اطلاعات ناكافي است. اين نوع ارزشيابي با تأكيد بر نتايج يادگيري حاصل از محفوظات، قادر به توصيف وروديها، فرايند پردازش و تغيير و كاربست آنها نيست. زيرا تدريسهاي انتخابي و يادگيري هاي انتخابي را ترويج مي دهد. معلمان و دانش آموزان بر اساس سوالات امتحاني سالهاي قبل تلاش خود را براي آموزش و يادگيري بذر موضوعات خاصي متمركز مي كنند و از يادگيري كامل باز مي مانند.

 

تفاوتهاي ارزشيابي فرايندمدار نتيجه گرا و ارزشيابي نتيجه مدار

ويژگيهاي ارزشيابي فرايند مدار نتيجه گرا

ويژگيهـــاي ارزشيابـي نتيجه مـدار

1ـ ارزشگذاري به جريان رشد است.

1ـ ارزشيابي از نتيجه رشد است.
2ـ به فرايند رسيدن به پاسخ، توجه ميشود. 2ـ به پاسخ توليدشده توجه ميشود.

3ـ پايش و مستند سازي فعاليتهاي ياددهي ـ يادگيري است ( ثبت و توصيف و سنجش است. 

3ـ بار ارزشي دارد و داوري است و سنجش و قضاوت را باهم دارد.
4ـ به پيشروي و تلاش توجه ميگردد. 4ـ به پيشرفت توجه دارد.
5ـ بيشتر تصرف در اطلاعات را مي سنجد. 5ـ بيشتر كسب اطلاعات را مي سنجد.
6ـ در واقع، آموزش و روش تدريس نيز هست. 6ـ منفصل از آموزش است و نتيجه آموزش را در نظر دارد.
7ـ در اين شيوه، روش تدريس با تأكيد بر فرايند طرح مسئله است. 7ـ روش تدريس نهايتاً با تأكيد بر حل مسئله خواهد بود.
8ـ مسئله محور است. 8ـ موضوع محور است.
9ـ به تفكر واگرا توجه دارد 9ـ به تفكر همگرا توجه دارد.
10ـ بر اساس تئوري « مستند سازي رشد » است. 10ـ بر اساس تئوري « مهندسي اجتماعي » است.
11ـ بر اساس منطق رياضي ( اگر ـ آنگاه ) است. ( رابطه ها دليل و مدلولي است ) 11ـ بر اساس منطق ارسطويي است. (رابطه علت و معلولي است )
12ـ معلم به عنوان « شريك يادگيري » دانش آموز است. 12ـ معلم به عنوان « هادي يادگيري » است.
13ـ در اين مدل استراتژي و سمت مطرح است. 13ـ در اين مدل، اهداف مشخص، مطرح است.
14ـ محتوا و جريان يادگيري به اكتشاف نظر دارد. 14ـ محتوا و جريان يادگيري انتخاب شده است.
15ـ يادگيري انتها ندارد بلكه مرحله دارد و ارزشيابي در طول يادگيري است و باز خوردي است. 15ـ يادگيري فضاي مشخصي دارد و ارزشيابي در انتها انجام مي گيرد.
16ـ دانش آموزان را متجانس مي كند. 16ـ رقابت بين دانش آموزان را دامن مي زند.
17ـ هدف به معني راه است. 17ـ هدف به معني مقصد است.
18ـ سؤال به حوضه ناشناخته ها دامن مي زند و موجب بروز خلاقيت مي گردد. 18ـ سؤال از حوزه شناخته شده هاست و خلاقيت را دامن مي زند.
19ـ ماهيت سؤالات با تأكيد برخود ارزيابي و فرايند است. 19ـ ماهيت سؤالات با تأكيد بر دگر ارزيابي و نتيجه است.
20ـ مدل آموزشي تأكيدبرآن داردكه از هيچ به وجودآورد. 20ـ مدل آموزشي تأكيد دارد كه آنچه را وجود دارد تبديل به احسن كند.
21ـ الگوي يادگيري بر اساس مدرسه بودن حصار طراحي مي گردد. 21ـ الگوي يادگيري براساس مدرسه « نظام مند » طراحي مي گردد.

 

شيوه اجــــرايي طـــــرح در كلاس:

طرح پس از هماهنگي با خانواده ها چهار مرحله ذيل را طي خواهد نمودمرحله بازخورد، مرحله توصيف، مرحله ارزشگذاري، مرحله گزارش پاياني.

 

1 ـ مــــرحله پايش و بازخــــورد

1ـ1ـ در طول دوره تحصيلي ( نوبت، ترم، نيمسال و يا سال ) پايش به منظور ارائه بازخورد به دانش آموزان انجام مي گيرد و در واقع بازخورد دهنده با طرح سوالات جدي در مورد عمل كرد دانش آموز، او را به تلاش بيشتر ترغيب مي نمايد. بدين منظور انجام امور زير ضروري است:‍

* چند گروه تشكيل داده و براي هر نوبت حداقل يك مسئله خارج از كلاس و يك تكليف فرايند محور طرح مي نمايد. ( نتايج كار گروهي جهت استفاده همگاني در كلاس طرح مي شود. )

* براي هر گروهي يك پوشه كار ( مجموعه عملكرد دانش آموزان ) در نظر گرفته و مستندات جمع آوري مي شود.

* براي هر گروه مسئله خاصي تدوين گرديده و هر مسئله از زاويه دروس مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد.

* فعاليتهاي خارج از كلاس را در صورت امكان بصورت گروهي و با فردي تعيين مي نمايد.

 

2 ـ مــــــرحله تــــوصيف :  

* در پايان دوره يادگيري ( 15 ـ 10 روز قبل از امتحانات ) معلم با بررسي مجموعه عملكرد دانش آموز با تأكيد بر معيارهايي چون ميزان استمرار تلاش، پشتكار براي كشف حقيقت، ارج گذاري به اطلاعات، قاعده ساختن از اطلاعات مشابه، مثال ساختن از قواعد، جابجايي دليل و مدلولها و  ارزش تلاش براي يادگيري را توصيف مي كند.

* ابزار مورد نياز مراحل مانند پوشه كار راهنمايي توصيفي ارزشيابي، چك ليست، مصاديق نمونه و  در شماره هاي بعدي ارسال خواهد شد.

 

3ـ مــــرحله ارزشگـــــذاري :

معلم مي تواند آزمونهاي پاياني را با تأكيد بر مسائل زندگي دانش آموزان ارائه كند . ليكن در ارزش گذاري، نيمي از نمره را به پاسخ صحيح توليد شده و نيمي از نمره را به فرايند پاسخ و يا به عبارتي به گزارش دانش آموز درباره اينكه چگونه جواب را يافته است؟ چقدر از درستي جواب خود مطمئن است؟ راه حلهاي احتمالي ديگر را چه مي داند؟ اختصاص دهد.

 

4 ـ مـــرحله گـــزارش پايانـــي :

 

در پايان، ضمن ارائه كارنامه اي كه شامل نمرات دانش آموز است گزارش توصيفي از نحوه كوشيدن وي براي رسيدن به آن نمرات ارائه مي شود كه اين امر تصوير روشنتري از فرايند طي شده توسط دانش آموز و خصوصيات وي را مطرح مي نمايد.

  منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تاريخچه آموزش و پرورش

بازديد: 191

آموزش و پرورش فرايند يادگرفتن دانش و مهارت و ياد دادن آن است. اين فرايند از پيدايش انسان بر زمين آغاز شده، آرام آرام کامل‌تر شده و امروزه يکى از پايه هاى اساسى پيشرفت جامعه‌ها شده است. ايرانيان در فرايند پيشرفت آموزش و پرورش، نقش شايسته‌اى داشته‌اند به طورى که شکوفايى تمدن اسلامى تا حدود زيادي وامدار تلاش آموزشگران ايرانى است.

 

نخستين آمــــوزگاران

در دوران پيش از تاريخ، کودکان آداب و رسوم را با پيروى از بزرگ‌ترها فرا مى‌گرفتند و چون همراه آنان به کار مشغول بودند، مهارت‌هايى مانند شکار کردن و کاشتن گياهان را مى‌آموختند. در تمدن‌هاى باستانى، کاهنان و روحانيان آموزش هاى مخصوصى مى‌ديدند و به آموزش ديگران مشغول مى‌شدند. آنان علاوه بر خواندن و نوشتن و مراسم دينى از پزشکى و اخترشناسى نيز آگاه بودند. يونانيان باستان نخستين کسانى بودند که يک نظام آموزش و پرورش رسمى بنيان نهادند، اما فقط پسران خانواده هاى ثروتمند مى‌توانستند از آن بهره‌مند شوند. يکى از درس‌هاى مهم آنان، هنر سخن‌ورى براى سياست‌مداران جوان بود.

 

آمــــوزش در ايــــــران باستان

در دوران هخامنشى، آموزش رسمى ويژه‌ى روحانيان زرتشتى(موبدان)، شاهزادگان و دولت‌مردان بود. اما چون در آيين زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگى مهم شمرده شده بود، مردم ايران به پيروى از گفتار حکيمانه‌ى زرتشت، يعنى پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک، اخلاق و مهارت‌هاى سودمند را به فرزندان خود آموزش مى‌دادند. در آن زمان آتشکده‌ها جايگاه رسمى آموزش بودند و موبدان علاوه بر درس‌ها مذهبى، پزشکى، رياضى و اخترشناسى نيز درس مى‌دادند.

 

نخستين دانشگـــاه

در دوره‌‌ ساسانى فرهنگ و تمدن ايرانى به شرق و غرب گسترش يافت. اما هنوز هم آموزش به گروهى خاص محدود مى‌شد. در اين دوران مهم‌ترين مرکز علمى و آموزشى دوران باستان، دانشگاه گندى شاپور، در شهر گندى شاپور به وجود آمد. اين شهر را شاپور ساسانى بنيان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلام آباد بود. در دانشگاه گندى شاپور داشمندان ايرانى در کنار دانشمندان هندى، يونانى و رومى به فعاليت علمى و بحث و گفت و گو مشغول بودند. وقتى مدرسه‌ى آتن در سال 529 ميلادى بسته شد، بسيارى از دانشمندان يونانى به گندى شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشيروان بيمارستانى در اين شهر ساخته شد و آموزش طب ايرانى، يونانى و هندى رونق گرفت.

 

اســـلام و آمــــوزش همگانــــــى

پس از پيروزى عرب‌ها بر سپاه ساسانى، حکومت ساسانى برچيده شد و آموزش و پرورش رسمى از انحصار طبقه‌ى ثروتمندان بيرون آمد و دوره‌ى جديدى آغاز شد. در آن دوره، آموزش اسلامى به جاى آموزش آيين زرتشت مورد توجه قرار گرفت و آموزش قرآن و زبان عربى و اصول و فروع دين نو در مسجد رواج يافت. آرام آرام خط و زبان عربى جاى خط و زبان پهلوى را گرفت و ترجمه‌ى کتاب‌هاى پهلوى که حاوى دانش توليد شده و جمع آورى شده از تمدن‌هاى گوناگون در گندى‌شاپور بود، به عربى ترجمه شد. مسلمانان علاوه بر مسجد به ساختن مدرسه پرداختند. نمونه‌ى اين مدرسه‌ها که پس از قرن سوم هجرى ساخته شد، در نيشابور، بلخ، هرات و بخارا تا قرن‌ها بعد داير بوده‌اند. تحصيل در آن مدرسه ها رايگان بود و به فراگيران کمک هزينه‌اى نيز پرداخت مى‌شد.

 

بنيانگــــذارى شهـــــر خدا

در سال 141 هجرى قمرى، در زمان منصور خليفه‌ى دوم عباسى و به راهنمايى خالدبن برمک ايرانى، نقشه‌ى بغداد را مهندسان ايرانى طراحى کردند و آن را نزديک يکى از آبادى‌هاى قديم ايران به نام بغداد، به معناى شهر خدا، ساختند. برمکيان آيين کشوردارى را همراه خود به بغداد بردند و پايه‌هاى تمدن اسلامى را بنيان نهادند. در سال 148 هجرى قمرى، منصور به بيمارى سختى مبتلا شد که پزشکان نتوانستند او را درمان کنند. از اين رو، جرجيس پسر بختيشوع، مدير بيمارستان گنديشاپور، براى درمان او به بغداد دعوت شد. اين پزشک ايرانى پس از درمان منصور، چهار سال در بغداد بمان و پزشکى ايرانى را در بغداد آموزش داد. او پس از بازگشت به ايران، عيس‌بن‌ شهلافا را جانشين خود کرد و به اين ترتيب، پزشکى ايرانى به دنياى اسلام راه يافت.

 

خانه‌ دانــش

بغداد در زمان هارون الرشيد به اوج شکوفايى خود رسيد. هارون علاوه بر دعوت از دانشمندان، به گردآورى و ترجمه‌ى کتاب‌هاى خطى از زبان يونانى، سريانى و پهلوى به عربى فرمان داد. پس از هارون، پسرش مامون، بيت‌الحکمه(خانه‌ى دانش) بغداد را بنيان نهاد و به ساختن رصدخانه فرمان داد. اين کارها باعث جذب دانشمندان از جا‌جاى جهان به سوى بغداد و رونق گرفتن آموزش و پژوهش شد. نتيجه‌ى اين فعاليت ها شکوفايى فعاليت هاى علمى و آموزشى در قرن سوم و چهارم هجرى شد که از آن با عنوان عصر طلايى اسلام ياد مى‌شود.

 

دوره‌ آموزشـــــى نظاميـــــه

خواجه نظام المُلک وزير معروف و با تدبير سلجوقيان بود که به ساختن و مجهز کزدن مدرسه‌هايى فرمان داد که به نظاميه شهرت يافتند. نظاميه‌ها که در بغداد، نيشابور، اصفهان، بلخ، مرو و آمل ساخته شده بودند، به صورت شبانه‌روزى اداره مى‌شدند و هزينه‌ى آن‌ها را حکومت پرداخت مى‌کرد. اين نظاميه‌ها برنامه‌ى آموزشى منسجمى داشتند که زير نظر خواجه تنظيم شده بود و تا 150 سال با کم‌ترين تغيير پى‌گيرى مى‌شد. از نقص‌هاى اين مدرسه‌ها اين بود که کم‌کم بحث و گفت و گوى آزاد در آن‌ها کم‌رنگ شد و بيش‌تر بر فراگيرى فقه شافعى، صرف و نحو، ادبيات عرب و قرآن و حديث تاکيد شد.

 

فــــــراز و فــــــرود

با حمله‌ مغول‌ها به ايران بسيارى از شهرهاى آباد ايران، از جمله شهر بخارا، به معناى مجمع دانشمندان، ويران شد. بسيارى از دانشمندان و صنعت‌گران کشته شدند، از کشور فرار کردند يا به اجبار به مغولستان برده شدند. مدرسه‌ها و کتاب خانه‌ها نيز طعمه‌ى آتش شد و تا سه قرن آرامش و آسايش که براى فعاليت علمى ضرورى است، از ميان رفت. بغداد نيز که پايگاه دانش و آموزش جهان آن دوران بود، با حمله‌ى هلاکوخان مغول، از رونق افتاد. اما پس از آشنا شدن نوادگان چنگيزخان با دين اسلام و روى آوردن آنان به اين دين پشتيبان دانش و آموزش، مدرسه‌ها، مسجد‌ها و رصدخانه‌ها ساخته شدند و رونق گرفتند. خواجه نصيرالدين طوسى، وزير هلاکو، او را به ساختن رصدخانه‌ى مراغه ترغيب کرد و خواجه رشيدالدين فضل اﷲ، وزير اولايجاتو، شهرک دانشگاهى رَبع رشيدى را نزديک تبريز بنا کرد. در آن شهرک بيش از 6 هزار فراگير به آموختن مشغول بودند. هزينه‌ى شهرک از وقف فراهم مى‌شد و براى يتيمان نيز مدرسه و خوابگاه وجود داشت. مدرسه‌ى بديعيه در هرات، مدرسه‌ى رُکنيه در يزد و مدرسه‌ى خاتونيه در ... نمونه‌اى از اين مدرسه‌ها است.

 

در ســـــراشيبــــــى

در سال 905 هجرى قمرى با روى کار آمدن شاه اسماعيل صفوى، ايران داراى حکومت مرکزى قدرتمندى شد و ايرانيان طى 225 سال توانستند به ساختن و آبادى شهرها و روستاها بپردازند. ساختن آموزشگاه‌هايى مانند مدرسه‌ى چهارباغ، مسجدشاه و مسجد شيخ لطف اﷲ در اصفهان به دليل وجود امنيت و ثروت کشور در آن زمان رخ داد. در مدرسه‌ها و مسجدهاى آن دوره باورهاى شيعى، احکام، تفسير، اخبار و حديث درس داده مى‌شد و به جز ستاره‌هايى مانندملاصدرا، کم‌تر کسى به علوم عقلى و بحث و گفت‌ و گو علاقه‌ى وافر داشت. البته، در زمان شاه عباس بزرگ، ارتباط ايران با کشورهاى اروپايى برقرار شد و دانش و فن نوين کم‌کم به ايران وارد شد. پس از اين دوره ايران تا به حکومت رسيدن قاجارها ناآرامى و غارت را تجربه کرد و در دوران قاجار نيز در سراشيبى ناآگاهى اُفتاد.

 

جنگهـــــاى بيــــدار کننده

در دوران قاجار جنگ‌هاى ايران و روس رخ داد که با شکست ايرانيان و از دست رفتن بخش‌هاى زيادى از ايران همراه بود. البته ان شکست‌ دردناک باعث شد که دولت‌مردان دلسوز و فرهيختگان جامعه‌ى آن روز به علت شکست ايرانيان آگاه شوند که همانا بى‌خبرى از دانش و فن آن روزگار بود. از اين رو، در سال 1231 هجرى قمرى، 5 نفر دانشجو به انگليس فرستاده شد؛ نخستين چاپخانه‌ى سربى در 1227 هجرى قمرى در تبريز به کار افتاد؛ نخستين روزنامه را ميرزا صالح، از ئانشجويان فرستاده شده به انگليس، به نام کاغذ اخبار در 1253 هجرى قمرى منتشر کرد؛ و نخستين مدرسه به شيوه‌ى امروزى با همت ميرزا حسن خان رشديه در 1254 هجرى قمرى در اروميه و در سال بعد در تبريز کار خود را آغاز کرد.

 

بنيانگـــــذارى دارالفنــــــــون

دارالفنون مرکز آموزشى دانش و فن نوين بود که در سال 1231 هجرى شمسى با تلاش ميرزا تقى‌خوان اميرکبير در تهران بنيان‌گذارى شد. نخستين معلمان اين مدرسه، اروپايى و بيش‌تر اتريشى بودند. نخست صد نفر فراگير از ميان فرزندان اشراف و بزرگان دولتى براى تحصيل در آن انتخاب شدند که در رشته‌هاى نظامى، پزشکى، داروسازى، معدن و مهندسى به تحصيل مشغول شدند. دارالفنون آزمايشگاه فيزيک، شيمى و داروسازى و کارخانه‌ى شيشه و بلور و شمع‌سازى و چاپ‌خانه داشت و فراگيران علاوه بر مطالعه‌ى نظرى، به فعاليت‌هاى عملى نيز مى‌پرداختند. براى مثال، مسيو کرشيش اتريشى، که معلم توپخانه و رياضى بود، به کمک دانش‌جويان خود دستگاه فرستنده‌ى تلگراف ساخت که آغازى براى گسترش ارتباط از راه دور در کشور بود.

 

آمــــوزش و پـــــرورش نــــوين

در بيش‌تر کشورها، گذراندن دوره‌ى مقدماتى براى کودکان پنج و شش ساله و گذراندن دوره‌ى متوسطه براى نوجوانان سيزده ساله اجبارى است. در بسيارى از کشورها حضور دانش‌آموزان پس از يازده‌سالگى در مدرسه‌ها کم مى‌شود؛ البته، آموزش تا بزرگ‌سالى در دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و مرکز هاى آموزش مهارت‌هاى عملى ادامه مى‌يابد. با وجود اين هنوز ميليون‌ها نفر در دنيا از مهارت‌هاى ابتدايى خواندن و نوشتن بى‌بهره‌اند. بر اساس قانون اساسى ايران، آموزش و پرورش براى همه‌ى کودکان و نوجوانان ايرانى تا دوره‌ى متوسطه رايگان است و دولت وظيفه دارد امکان تحصيل را براى همگان فراهم سازد. نظام آموزشى ايران داراى دوره‌ى ابتدايى(پنج سال) دوره‌ى راهنمايى(سه سال) دوره متوسطه( سه سال) و دوره‌ى پيش دانشگاهى است. علاقه‌مندان به کارهاى عملى و فنى نيز مى‌توانند مهارت هاى لازم را در مدرسه‌ها و آموزشگاه‌هاى کارو دانش بگذرانند. دانش‌آموختگان دوره پيش‌دانشگاهى در صورت مموفقيت در آزمون‌هاى سراسرى، به دانشگاه وارد مى‌شوند.


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

استفاده از ابزار و تكنولوژی جديد در آموزش و پرورش

بازديد: 187

براي اولين بار درسال 1900 آموزش و پرورش آمريكا اصطلاحاتي مثل « كمك ديداري » و « وسايل كمك تدريس » را وارد جريان آموزش و پرورش نمود و همچنين دردانشگاهها ودوره هاي تربيت معلم آمريكا اولين بار درس وسايل ديداري ـ شنيداري و تكنولوژي سمعي و بصري متداول شد. عكس العمل روانشناسان درمقابل اين پديده نوين اين بود كه آنرا با رويكرد فناورانه نپذيرفتند بلكه بيشتر به رويكرد فردگرايانه آموزش و رغبت وتوانايي يادگيري فراگيران توجه نمودند. بنياد فورد درسال 1954 تلويزيون آموزشي را راه اندازي و وارد مدارس كرد و سناي آمريكا طرح دفاع ملي تعليم و تربيت را از تصويب گذراند و مدارس بلافاصله شروع به خريد ابزار آموزشي نمودند.

 

از آن تاريخ تا امروز ابزار تكنولوژي آموزشي توسط مدارس خريداري مي شود و پس از گذشت سالها هنوز شاهد خريد بي رويه اين ابزار براي مدارس و در پي آن پرشدن جيب سهامداران شركتهاي ابزارساز هستيم. با كمال تأسف با اينكه بعضي از مدارس ما از ابزار تكنولوژي آموزشي غني هستند ولي درآزمايشگاههاي اين مدارس كمتر كسي از معلمان و دانش آموزان فناور شده است و اين يعني شكست و مهمترين دلايل اين شكست را « عدم توجه مسئولين به مفهوم واقعي تكنولوژي آموزشي » بيان  كرده اند.

 

هـــدف تكنولـــــــوژي آمــــــوزشــــي

هـدف تكنولـوژي آمــــوزشي ترويج تلويزيون، راديو، ماشين آلات آموزشي، كامپيوتر ودستگاه هاي الكترونيكي نيست ولي به معناي نفي آنها هم نيست.

 

تكنولـــــوژي آمــــوزشــــي

تكنولوژي آموزشي عبارت است از روش سيستما تيك، طراحي، اجرا وارزيابي كلي فرآيند ياددهي ـيادگيري كه درآن هدفها معين باشد و از يافته هاي روانشناسان و علوم ارتباطات استفاده گردد تا آموزش مؤثرتر و پايدارتر ارايه گردد. طبق اين تعريف تكنولوژي آموزشي نرم افزاري است كه ابزار رابه خدمت مي گيرد، هرچه زمان به پيش مي رود ابزار مدرن تري پديد مي آيد اگر ديروز باتايپ سربي كتاب هاي درسي دراختيار فراگيران قرارگرفته مي شد امروز كتاب الكترونيكي با قابليت تغيير فونت هاي مختلف دراختيار آنان قرار مي گيرد.اگر ابزار وتجهيزات كلاس درس ديروز ( متأسفانه درايران امروز ) ميز وتخته اي سياه رنگ يا سبزرنگ و چند قطعه گچ بود امروز برنامه هاي رايانه اي يا طرح درس رايانه اي مي تواند با هدايت و نظارت معلمان، امر آموزش وپرورش را تسهيل ببخشد.

 

ابزارهاي تكنولوژي درطول تاريخ همواره براي آموزش و تسهيل بخشيدن به فرايندياددهي ـ يادگيري مفيد وكار آمد بوده اند نكته مهم نوع نگاه مديران و مسئولان به طرز استفاده ازاين ابزارها است امروز در دوره عمومي ( ابتدایی و راهنمایی) با توجه به رويكرد توليد كتاب هاي درسي، طبيعت به عنوان كارگاه واقعي دانش آموزان معرفي شده است و عليرغم اين نگرش بعضي از مديران تلاش مي كنند كه دانش آموزان رادر اتاقكهاي شيشه اي به نام آزمايشگاه گرفتار نمايند با اين باور كه دانش آموزان را تكنولوژيست كنند حال آنكه با وضعيتي كه آزمايشگاههاي كنوني مدارس دارند دانش آموزان مي توانند تنها به شناخت بعضي از ابزار شيشه اي آزمايشگاه ها برسند و عملاً‌ به هيچ فناوري خاصي دست پيدا نكنند. آنچه مهم است اين است كه معلمان درطبيعت ياكارگاه يا آزمايشگاه يا حتي كلاس درس بتوانند دانش آموزان رادردنياي ذهن خود با محيط زندگي درگير كنند وزمينه رابراي  توليد فكر آنان ايجاد نمايند.

 

از ايــــن منظــــــــــر :

* اگر دبير ادبيات بتواند دانش آموزان خود را جوري پرورش دهد كه خوب مطالعه كنند و قصه بنويسند و شعر بسرايند فن آوري آموزشي به كار بسته است.

* اگر دبير علوم كاري كند كه دانش آموزان او خود دست به ‌آزمايش بزنند تكنولوژي آموزشي به كار گرفته است.

* اگر دبير علوم اجتماعي كاري كند تا دانش آموزان درانتخابات شوراي دانش آموزي به رأي اكثريت احترام كنند و مشاركت فعال داشته باشند فناوري آموزشي به كاربسته است.

 

با اين تعريف تكنولوژي آموزشي تجهيزات آموزشي نيست اگر چه تجهيزات و ابزار مي تواند درخدمت تكنولوژي آموزشي قرارگيرد تكنولوژي آموزشي به تعبيري فن به كارگيري ابزاربراي تسهيل فرآيند ياددهي ـ يادگيري مي باشد.

 

سخن اين جا است كه امروز روش تدريس خطابه اي و سخنراني روشي بسيار كهنه است اگرچه هنوز به عنوان يكي از روش هاي آموزشي در ـ بعضي مواقع خيلي هم سودمند ـ  به كارگرفته مي شود اما روحيه نسل حاضر و حضور رقابتي ديگر رسانه ها درمقابل صدا و لحن معلم ايجاب مي كند كه مسئولين ابزار تكنولوژي را به استخدام معلمان درآورند و در اين ميانه معلم را تنها نگذارند. اگر تجهيزات لازم و متناسب تئوري هاي تغيير فراهم نگردد ممكن است همه اين تلاشها بي نتيجه بماند وقتي ما براي معلمان سميناروكارگاه برگزار مي كنيم واز روش هاي فعال تدريس سخن مي گوييم از طرفي نُرم فراگيران هركلاس 50تا60 نفرمي باشد و وجود ميز ونيمكت هاي خلاقيت كش فرصت حضور چهره به چهره ي دانش آموزان را از دست داده است ودركلاس هاي غير استاندارد و كوچك بدون نوركافي تدريس صورت مي گيرد،يعني پنبه كردن آن چه ريسه شده است.

 

وقتي كه درمراكز تربيت معلم اساتيد ضمن خدمت كه دوره هاي روش تدريس فعال را تدريس مي كنند ، خود بدون استفاده از كمترين ابزار تكنولوژي آموزشي هنوز از روش سخنراني استفاده مي كنند چگونه بايد انتظار داشت دانشجویان در آینده معلمان مجري روش هاي تدريس مشاركت جويانه باشند.

 

آموزش و پرورش ناگزير است كه براي هماهنگي با تئوري تغييرنگرش وروش نسبت به بكارگيري تجهيزات مناسب وابزار مدرن تكنولوژي آموزشي اقدام نمايد و همچنين نسبت به تهيه مهمترين وسيله و ابزار دنياي فرا صنعتي از تاريخ يعني رايانه همت بگمارد و تلاش كندكه تكنولوژي واستفاده ازآن رانيز به فراگيران بياموزاند،چراكه اگر ديرتراقدام نمايد ديري نمي پايد كه استفاده از رايانه به عنوان يك وسيله سرگرمي در باور فراگيران نهادينه شود مطمئن باشيد كه اگر رايانه نتواند درخدمت فرآيند ياددهي ـ يادگيري درآيد به طوري كه معلمان و فراگيران به وسيله آن به اطلاعات جديدي برسند و خود نيز اطلاعات جديدتري توليد نمايند بي شك يك ابزار افيوني براي نيروي انساني در آموزش و پرورش محسوب خواهد شد. ظرفيت آموزش وپرورش درقالب مدرسه يادانشگاه مجازي ظرفيتي نيست كه به سادگي بتوان از كنارآن گذشت توجه به مدرسه مجازي وراه اندازي آن درايران با توجه به بحث آموزش از راه دور وبچه هاي لازم التعليم قطعاً موجب صرفه جوئي اعتبارات كلاني خواهد شد.

 

از اين مبحث كه بگذريم بحث آموزش وپرورش مادام العمر Lifelonglearningو استفاده از مهارت هاي زندگي درطول تدريس وتحصيل هاي نيمه وقت همه وهمه دست به دست هم مي دهند تاهرروز مدرسه مجازي معناي كاربردي تري درزندگي بشر فردا پيداكند. امروز آمارهاي فراگيران مدارس مجازي درايران تا مرز دوميليون نفرتخمين زده شده است( گزارش كار شناسان وزارت آموزش و پرورش سال1382 ) واگر توجه به مدارس مجازي با اين سرعت به پيش برود طولي نمي كشد كه درشهرهاي صنعتي وكلان كشور بازار مدارس رسمي ايران هم كساد شود ودانش آموزان فقط براي كسب مدرك درمدارس ايران ثبت نام نمايند هرچند بسياري از روشنفكران وصاحب نظران اعتقاد دارندكه فراگيران بعضي از مهارت هارا بايد در مدارس ودر اجتماع دانش آموزان بياموزند امابعضي ديگر اعتقاد دارند كه دوره ابتدايي به تنهايي مي تواند براي كسب اين مهارت ها كفايت كند. به هرحال پديده مدرسه مجازي يك پديده اي جدي وباور شدني است ونظام آموزش وپرورش ايران براي رضايت مشتريان خودو از دست ندادن آن ها مجبور به پذيره از اين مبحث جديد است هرچند پيش زمينه استفاده ازاطلاعات الكترونيكي و يادگيريالكترونيكيe_learning ) ) مدرن دنيا داشتن شاهراه هاي اطلاعاتي در كشور مي باشد.

 

سخن آخـــــــــر اينكـــــــــه:

آموزش و پرورش ناگزير است براي استفاده از ظرفيت دنياي مدرن و هماهنگي با جهاني جديد كه در انتظار آن است تلاش كند تا به ترويج و توسعه تكنولوژي آموزشي متناسب با آموزش و پرورش مترقي توجهي آگاهانه و جدي داشته باشد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 9:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

عصر دگرگونی‌ها درآموزش و پرورش

بازديد: 143

معلم کارآمد و اثربخش فردی است که علاوه بردانسته‌های علمی، توانایی مدیریت کلاس درس خود را داشته باشد و با توجه به موقعیت و ویژگیهای دانش‌آموزان شیوه مدیریتی متناسب با آن را انتخاب می‌کند. در بعضی از مواقع شرایط کلاس ایجاب می‌کند جوی دوستانه و صمیمی حاکم شود و در زمان دیگر اقتدار معلم و سخت‌گیری‌های او زمینه مناسب برای پر بار بودن کلاس خواهد بود. معلم با ذکاوت و توانمند در عین حالی که در كلاس جوی آرام فراهم می‌کند در جهت رسیدن به هدفهای آموزشی خود گام موثری بر‌ می‌دارد.

 

نحوه تحول آموزش و پرورش در همه كشورهای جهان چالشی بزرگ برای دولت ها است. حتی پیشرفته ترین نظام های آموزش و پرورش جهان مدام تئوری های جدیدی ارائه می دهند و می كوشند با ایجاد تغییرات لازم در نظام آموزش و پرورش خود، برای رویارویی با مقتضیات عصر جدید آماده شوند. یكی از پیشروترین كشورها در این زمینه انگلیس است. انگلیسی ها به صرف هزینه های زیاد برای تغییرات دائم در نظام آموزشی شان مشهورند. با این همه آنها همیشه از نظام آموزشی خود ناراضی اند و در نتیجه این تغییرات را به طور دائم اعمال می كنند. به عنوان مثال آخرین نظریه آنها این است كه باید از سن دو سالگی آموزش جدی را به كودكان آغاز كرد. نظام آموزش و پرورش ما هم از این قاعده مستثنی نیست. تاكنون بارها تغییراتی در شیوه كار آموزش و پرورش به وجود آمده و حالا كه با كم شدن تدریجی تعداد دانش آموزان ، هم از هزینه های آموزش و پرورش كاسته می شود و هم كلاس ها كم جمعیت تر می شود، بهتر می توان به تحقیقات و پیاده كردن تجربیات موفق سایر كشورها در نظام آموزش و پرورش پرداخت.


یكی از بزرگترین موضوعاتی كه آموزش و پرورش ما می تواند به آن بپردازد ایجاد سیستم آموزش فعال در كلاس های درس است تا دانش آموز فكر كند، كار كند و معلم افكار دانش آموزان را هدایت كند. به عبارتی لازم است آموزش و پرورش از حالت حافظه محوری خارج شود. همچنین لازم است حداقل آموزش ها و مهارت هایی كه دانش آموزان برای ورود به عرصه كار و زندگی نیاز دارند به آنها داده شود. این آموزش هم فقط سواد خواندن و نوشتن نیست. چراكه مفهوم سواد درجهان امروز تغییر كرده است. آموزش باید جزو ذات دانش آموز شود تا او بتواند تحلیل كند و مسئله حل كند و گلیم خودش را از آب بیرون بكشد و نیز توانایی كار با رایانه را برای كسب و تحلیل اطلاعات داشته باشد.


● در تعریف سواد تجدید نظر كنیم
با ورود به قرن ۲۱ میلادی و گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، سواد دیگر همان معنی كلاسیك توانایی خواندن و نوشتن را ندارد. بلكه مفهوم سواد، سواد الكترونیكی و به عبارتی توانایی استفاده از رسانه های الكترونیكی به خصوص اینترنت است و مؤلفه های دیگری را هم دربرمی گیرد. همین سطح سواد الكترونیكی و به روز شدن اطلاعات فارغ التحصیلان یكی از مهمترین چالش های كشورهای در حال توسعه از جمله ایران، در قرن ۲۱ به شمار می آید. چرا كه در جامعه اطلاعاتی كسی كه خواندن و نوشتن می داند و حتی فراتر از آن تحصیلات عالی دارد ولی به عنوان مثال نحوه استفاده از اینترنت را نمی داند باسواد تلقی نمی شود. همین امر تغییر بنیادین در نظام های آموزشی را می طلبد. در حالی كه در كشور ما هنوز تعداد رایانه نسبت به جمعیت بسیار كم است و هنوز دانش آموزان زیادی پیدا نمی شوند كه به رایانه دسترسی داشته باشند یا نحوه استفاده صحیح از رایانه را بدانند.


ماهرخ مرتضوی كارشناس تكنولوژی آموزشی می گوید: «رایانه و عصر اطلاعات نحوه تدریس و ارزشیابی و برنامه های درسی مدارس را تغییر داده و می دهد. در مدارس جدید دانش آموزان می آموزند تا انبوهی از اطلاعاتی را كه از اینترنت می گیرند پردازش كنند و از این اطلاعات در جهت یادگیری بیشتر استفاده كنند. همچنین آنها می توانند با منابع علمی جهان ارتباط برقرار كنند. در این شرایط اگر دانش آموزان ما سواد الكترونیكی نداشته باشند، نمی توانیم انتظار داشته باشیم كه در آینده همگام با تحولات جدید پیش بروند. چراكه تجار با سواد الكترونیكی می توانند بهتر تجارت كنند، كارمندان می توانند مهارت هایشان را افزایش دهند و مدیران دانش مدیریتشان را افزایش دهند.»


بنابراین اگر ما می خواهیم در دسته كشورهای پیشرفته باشیم و فرهنگ خود را اشاعه دهیم لازم است نهضت سوادآموزی الكترونیكی را جدی بگیریم و آموزش و پرورش سواد الكترونیكی را در سرلوحه اهداف خود قرار دهد. در درجه اول لازم است رایانه و اینترنت با قیمت ارزان در دسترس همه قرار بگیرد و همه رایانه را جزو وسایل ضروری منزل خود به شمار آورند و دانش آموزان در همه مدارس از جمله در مناطق محروم رایانه و اینترنت در اختیار داشته باشند. همچنین از آن مهم تر لازم است كه در درجه اول معلمان آموزش ببینند تا بتوانند خودشان از رایانه و اینترنت به بهترین وجه استفاده كنند و شیوه استفاده از رایانه و اینترنت و تحقیق را به دانش آموزان بیاموزند.


● آموزش مهارت های غیردرسی ضروری است
نظام های آموزشی بسیاری از كشورها هدف ایجاد مهارت های غیر درسی را برای ورود به بازار كار و افزایش آستانه تحمل و بردباری برای مواجهه با پیچیدگی های جوامع امروزی جدی می گیرند. اما با وجود گام هایی كه برداشته شده ما هنوز نتوانسته ایم آموزش های متناسب با فناوری های قرن ۲۱ را در نظام آموزش و پرورش مان لحاظ كنیم و همچنان جای خالی بسیاری از مباحث مربوط به مهارت های زندگی در نظام آموزشی ما به چشم می خورد. بعضی از این مهارت ها، مهارت هایی هستند كه هم در محیط كار و هم در زندگی روزمره و خانوادگی لازمند. به عنوان مثال می توان از مهارت حل مشكل، مهارت تحلیل و روابط عمومی نام برد. بنابراین از نظام آموزشی انتظار می رود حداقلی از مهارت هایی كه مردم به آنها نیاز دارند را آموزش دهد. با كاسته شدن از جمعیت دانش آموزی، نظام آموزشی می تواند در كلاس هایی كه از جمعیت آنها كاسته شده، مهارت هایی نظیر كار گروهی را به دانش آموزان آموزش دهد.


واقعیت این است كه بر اساس شیوه های جدید آموزشی دنیا، دیگر نظام های آموزشی انبوهی از اطلاعات ریز را آموزش نمی دهند و شیوه حافظه محوری را كنار گذاشته اند، بلكه توانایی حضور ذهن، تشخیص، انتخاب، استدلال و مشاركت را می آموزند. در عصر جدید كسانی كه می خواهند وارد بازار كار شوند باید توانایی مناظره، تمركز و گزینش اطلاعات را داشته باشند. به این ترتیب از این توانایی برخوردار می شوند كه به عنوان مثال با رجوع به اینترنت اطلاعات مورد نیازشان را تأمین كنند و خود را در هر زمانی با مقتضیات حرفه خودشان و یا هر حرفه جدیدی كه می خواهند وارد آن شوند وفق دهند.


مرتضی خلخالی كارشناس باسابقه آموزشی می گوید: «دانش آموزان باید مهارت جست و جوی منابع مورد نیاز و استفاده از داده ها و كتاب های مرجع و راهنما و امكانات رایانه و اینترنت را برای اندیشیدن و ابداع داشته باشند و فرصت های فراوانی را برای مشاهده، جست و جو، پیشنهاد طرح ها و اجرای آنها، ارزیابی شواهد و نتایج و استفاده از بازخوردها برای تعدیل مسیر در اختیارشان قرار دهیم.»


● می توان آموزش كارآفرینی را در كتاب ها گنجاند
در كشور ما مدتی است كه كارآفرینی اهمیت زیادی یافته است و بسیاری از دستگاه های دولتی و سازمان ها برنامه هایی را برای افزایش تعداد كارآفرینان تدارك دیده اند. منتها تجربه موفق سایر كشورها نشان می دهد كه برای پرورش انسان های كارآفرین باید مفاهیم مربوط به كارآفرینی به شكل پر رنگی در كتاب های درسی گنجانده شود. مدت هاست كشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیده اند برای این كه نسل بزرگسال كارآفرینی پرورش دهند، باید آموزش كارآفرینی را از دوران كودكی و نوجوانی آغاز كنند. چراكه كودكی كه با پول و كسب و كار درست و شرافتمندانه آشنا می شود، در آینده نیز انسانی خلاق و پولساز خواهد بود. جامعه ما نیز به وجود چنین انسان هایی نیاز مبرم دارد.


ژاپن نخستین كشوری بود كه آموزش كارآفرینی را از مدرسه شروع كرد. به این ترتیب نوجوانان ژاپنی در دبیرستان های این كشور آموختند كه چگونه باید در حین تحصیل كار كنند و از كار خود سود به دست آورند. آنها به این ترتیب به جهش صنعتی كشورشان كمك كردند. این تجربه و تجربه موفق سایر كشورها نشان می دهد كه برای پرورش انسان هایی كارآفرین باید مفاهیم مربوط به كارآفرینی به شكل پررنگی در كتاب های درسی ایران نیز گنجانده شود.


از طرف دیگر هم برای این كه انسان های كارآفرینی داشته باشیم، باید به دانش آموزان كمك كنیم كه خلاقیت شان را حفظ كنند. روانشناسان می گویند كه بیشتر كودكان زیر ۵ سال ایرانی خلاق اند ولی فقط تعداد كمی از آنها بعد از ۵ سالگی خلاقیت شان را حفظ می كنند. این به معنای آن است كه نحوه آموزش و پرورش كودكان ما صحیح نیست. ما در خانه و مدرسه ذهن كودكانمان را با اطلاعات از پیش تعیین شده پر می كنیم و این رویه را تا پایان دوران مدرسه ادامه می دهیم. به این ترتیب كودكان و نوجوانان ما توانایی كشف، اختراع، استنتاج و نیز قوه خلاقیت شان را از دست می دهند. به این ترتیب نمی توانیم چنان كه باید افراد كارآفرین پرورش دهیم.


ایراد نوع آموزش ما در این زمینه این است كه از پیش تعیین شده است. در حالی كه كودكان خودشان باید به جست و جوی اطلاعات بپردازند و با محرك های گوناگون از جمله ارتباط با طبیعت، افراد و فیلم های مناسب مواجه شوند. موضوع دیگری كه در آموزش و پرورش كشورهای پیشرفته جدی گرفته می شود این است كه همه كودكان باید دوره پیش دبستانی را بگذرانند. در مهد كودك های این كشورها هم امكانات زیادی برای توسعه تفكر خلاق بچه ها ایجاد شده و برای هر گروه سنی محیط های بازی و اسباب بازی های ویژه مهیا شده است. مهدهای كودك در این كشورها، پرورش خلاقیت های ذهنی، مهارت های فیزیكی، مهارت های ارتباطی و گفتاری، خلاقیت و حس استقلال را هدف قرار داده اند. تمام اینها دست به دست هم می دهد كه از كودكان امروز، افرادی با ایده های نو و كارآفرینانه به وجود بیاید. در نهایت اجباری شدن آموزش پیش دبستانی از نیازهای مبرم نظام آموزش ما است.


البته شرط موفقیت تمام این برنامه ها معلمان هستند. معلمان باید به طور مداوم آموزش ببینند و مطمئن شویم كه با علاقه وارد این حرفه می شوند زیرا تا زمانی كه معلمان متحول نشوند، نمی توان امیدی به تغییر شیوه آموزش و پرورش داشت. حالا كه تعداد دانش آموزان كاهش یافته می توان به بازآموزی معلمان پرداخت و حتی آنها را به خارج اعزام كرد و یا از استادان خارجی برجسته دعوت كرد تا به معلمان آموزش دهند و به تحول در نظام آموزش و پرورش كمك كنند.

 

 

منبع: روزنامه ایران، ۱۷ مهر ۱۳۸۷


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

اولویت آموزش و پرورش و ارزش معلمان

بازديد: 179

 جامعه چه تصوری از آموزش و پرورش دارد؟

راستی اهمیت آموزش و پرورش تا کجاست؟

 ساختار این نهاد را چه کسانی بوجود آورده اند؟

 آیا بدون در نظر گرفتن دانش آموزان و معلمین تصور این نهاد میسر است؟

زمانیکه ما چشم خود را باز می کنیم و به اطراف نگاه میکنیم آثار تمدن و تکامل بشر را در همه جا می بینیم مثل ساختمانهای گوناگون، ماشینها، کارخانه ها، خیابانها، باجه های تلفن، گوشهای همراه، مغازه های گوناگون، انواع ترنها، قطارها، متروها، هواپیماها، ووو. همه این ها مرهون کار و زحمت معلم است.

وقتی صبح از خواب بیدار میشوید و احساس کسالت و بیماری می کنید ممکن است به پزشک مراجعه کنید. آیا تا حال به چهره پزشکی نگاه کرده اید؟ و آیا به تعلیم دهندگان او فکر کرده اید؟

شاید هم به کارخانه ای بروید و از گستردگی و پیچید گی آن تعجب کنید. و کارگرانی را ببینید که در آ نجا کار میکنند واز این راه ارتزاق می کنند. وشاید هم مهندسی را ببینید که پشت دستگاه های پیچیده ای ایستاده اند و آن را مدیریت میکنند. در آن صورت باید بدانید دست معلم در این جا هم در کار بوده است.

 شاید هم در کنار خیابانی ایستاده باشید اتومبیل مدرنی را ببینید که با سرعت در حال حرکت است تعجب کنید. آیا تا حال به سازندگان و طراحان آن توجه کرده اید؟ آیا می دانید چه کسانی طراحان و سازندگان آنرا تربیت کرده اند.

به کودک خردسال خود که تازه به مدرسه رفته است در کنار معلم اش نگاه کنید فکر می کنید چه می بینید؟ کسی را میبینید که باید به کودک شما به سختی خواندن و نوشتن را یاد بدهد. نعمتی که خداوند به آن در قرآن کریم قسم خورده است. آیا کودک شما بدون خواندن و نوشتن فرد بزرگی خواهد شد تا در آینده به آن ببالید.آیا او بدون معلم می تواند دکتر، خلبان، مهندس، استاد و غیره شود؟

آیا شما لجاجت و یک دندگی فرزند خود را دیده اید؟ .آیا می دانید که آنها چقدر پر انرژی ی و اعصاب خرد کن هستند؟ و آیا می دانید که آنها چگونه تمایل به مسخره کردن دیگران از جمله معلم خود دارند؟ و آیا می دانید آنها به خاطر شیطنت و شوخی ممکن است معلمی را کلافه کنند؟ به نظر شما رفتار با این گونه افراد بازی گوش کار آسانی است؟ آنهم نه با یک یا دو نفر بلکه یک کلاس بیست یا سی نفره،  کلاسی که هر کس منحصر به فرد است و معجونی از افراد با چشمان شیطنت آمیز به معلم نگاه می کنند. چه کسی جز معلم مسئولیت آنها را به عهده دارد؟  

از اینکه فرزند شما رئیس یک شرکت بزرگ شده است افتخار می کنید؟ کمی به گذشته او فکر کنید. به افرادی که در شرکت خدمت می کنند هم نظری بیفکنید؟ ببینید دستهای پنهان معلم را میبیند؟ آن موقع متواضع خواهید شد.

ببینید ماهواره ها را چگونه می توان در مدار زمین قرار داد. و ببینید چگونه با هواپیما میتوان به راحتی به هر کجا دنیا سفر کرد. آیا ممکن است همه اینها خودبخود به وجود آمده است و آموزنده رسمی نداشته باشد؟ اما نه، میدانیم که این مسئولیت سنگین برعهده گروهی از معلمان نخبه گذاشته شده است.

   امروزه فرزندان ما سالهای زیادی را در مدارس در کنار معلمان سپری می کنند معلمان هستی بخش فرزندان ما هستند آنان به فرزندان ما دلسوزی می کنند بدون این که منافعی از این کار داشته باشند. وقتی فرزند ما نمره بیست می گیرد معلم خوشحالی می کند. راستی چرا باید معلم خوشحال شود آیا این به این معنا نیست که معلم انسان را دوست دارد و به آن عشق می ورزید. معلم بدون اینکه پدر یا مادر فرزند ما باشد بخاطر او عصبانی می شود حرص و جوش می خورد و ناراحت می شود شاید هم به خاطر همین او را از کلاس اخراج می کند.یا تنبیه کند.

اگر اینقدر مقام یک معلم مهم و برتر است. پس اگر ما نتوانیم معلمان قوی تربیت کنیم به نظر شما چه وضعی پیش میآید؟

در این رابطه دو جامعه را مثال می زنیم:

دو جامعه  و را در نظر بگیرید. در جامعه  A معلم مورد احترام است ( البته نه احترام شعاری) ارزش او را تا آنجا بالا برده اند که کسی به پای او نمی رسد. مشکلات او را چنان بررسی کرده اند که رضایت او بدست آمده است. چنان فکرش آسوده شده است که به مطالعه و تفکر می پردازد. دیگر او مستاجر دانش آموز خود نیست. به معلم بودنش بسنده کرده است و چند شیفته کار نمی کند. و مسافر کشی دانش آموزان خود نیست. خود او و خانواده اش مورد احترام و حمایت است.ووو.

  اما در جامعه B وضعیت به گونه ی دیگر است. مدیران خنگ مسئولیت ها را به عهده گرفته اند و بر انسانهای ذاتاً شریف مدیریت می کنند و این باعث نابسامانی وضعیت انسانهای شریف و نا بسامانی وضعیت خودشان شده است اما باز هم مسئله در جای دیگری بررسی می کنند اما کسی نیست به این ها بگوید ای خنگ ها ...

 در چنین جامعه ای گر چه ارزشهای مقدسی مقام معلمان را تعالی بخشیده  اما به علل گوناگون آنها تحقیر شده اند. و قدرت پرواز ندارند. هنوز آنها در سطح نیازهای اولیه خود هستند. ارزش و مقام آنها در حد شعار باقی مانده است. با اینکه آنها نیمه جان هستند باز هم پتک را بر سر آنها فرود می آورند. گویا آنها به زحمت قد علم کرده اند.در چنین جامعه ای دانش آموزان قدرتی در معلم نمی بینند. در نتیجه چون قدرتی ندارند الگویی و پذیرشی هم در میان نیست. مقام او در جامعه در مقابل مقام دیگران پایین است چون امنیت روحی و روانی و اقتصادی او نسبت به دیگران پائین است. آموزش و پرورش در مشکلات عدیده ای فرورفته است و برای حل آنهم آدمهایی پیدا نمیشود. به علت اقدامات نسنجیده  ترازوی  قدرت به نفع دانش آموزان سنگینی کرده .و موجب تضعیف معلمان شده است.او فریاد میزند و شکوه ها می کند اما آنرا جدی نمی گیرند. با این وجود آیا ممکن است معلم دست به فرافکنی نزند؟

راستی این دو جامعه را با هم مقایسه کنید و ببینید کدامیک می تواند معلمان نیرومند و موثر تربیت کند؟ معلمان در کدام جامعه عزیز هستند؟ ودر کدام جامعه خلاقیت وجود دارد؟ و در کدام جامعه آموزش و پرورش رشد پیدا می کند؟ و کدام جامعه به ارزش والای معلم پی برده است؟ و در کدام جامعه معلمان بیشتر وجدان کاری خواهند داشت؟ و کدام جامعه پیشرفت خواهد کرد؟

آموزش و پرورش در عمل و حقیقتاً نسبت به همه نهادهای جامعه تقدم بنیادی دارد. اگرچه ما به این مسئله اعتقادی نداشته باشیم یا آنرا در تقدم قرار ندهیم. اما نگاه کنید و ببینید وضعیت آموزش و پرورش چگونه است؟ فقط بودجه تخصیص یافته آنرا در نظر بگیرد.

مدارس از دانشگاهها هم اهمیت بیشتری دارند. شما مقایسه کنید ببیند آموز گاری که تازه خواندن و نوشتن را به کودکان می آموزد با استادی که در دانشگاه به دانشجو علم می آموزد. کدامیک کار مهمی را انجام می دهند. مگر نه  این است که آموزگار آن  دانشجو را برای استاد فرستاد است؟

با اینکه آموزش و پرورش مهد مقدم تعلیم و تربیت است. اما ببینید چگونه معلمان برای ادامه تحصیل مشکل دارند؟ و چگونه آنها رها شده اند؟ و چگونه آموزش عالی افراد با مدارک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری تربیت می کند ولی آموزش و پروش سهم ناچیزی دارد و معلمان اکثرا مشکل آموزش دارند؟ چگونه ممکن است نهادی که خود متولی تعلیم و تربیت است اینگونه در حاشیه نگریسته شود؟

  سعادت و شقاوت یک جامعه به آموزش و پرورش آن بستگی دارد. اما ببینید با این نهاد مهم چگونه غافلانه بر خورد می شود. باید مسئول فرد بسیار خنگی باشد که نتواند این مسائل را درک گند.

 شاید به خاطر همین عدم درک است که برخی معلمان را مصرف کننده می دانند و برخی آنها را آدمهای نجیب و صبوری می دانند که باید سختی ها را تحمل کنند. برخی نیز سه ماه تعطیلی را به رخ می کشند. برخی نیز پا را فراتر گذاشته اند و احمقانه می گویند مگر معلمان چکار می کنند.

البته نباید فکر کرد که معلمان فقط به فکر اصلاح وضعیت خویش هستند بلکه معلمان خواستار اصلاح وضعیت کلی نهاد آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد بنیادی و برتر نسبت به نهادهای دیگر هستند تا  بتوانند یک جامعه بالنده ایجاد نمایند. حق و حقوق آنها هم بخشی از کار است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

آموزش و پرورش تحولگرا

بازديد: 135

اگر حرکت قطار آموزش و پرورش در تاریخ ایران و زندگی ایرانی را در نظر بگیریم به خود می بالیم که نخستین مسافران این مسیر طولانی که در حال حاضر تعبیر دهکده جهانی آن فراگیر شده است ، پدران و مادران ایرانی ما بودند

شکل گیری، تداوم و بقای زندگی جامعه انسانی برمبنای یادگیری است و یادگیری نیز بر مبنای آموزش و انتقال آموختنی های انسان از فردی به فرد دیگر ، از گروهی به گروهی دیگر و از نسلی به نسل دیگر است. اگر نقطه آغاز جاده ناتمام آموزش و پرورش جوامع بشری را ودیعه های الهی در ذات آموزنده و مشتاق آموختن بشر و دانستن ذاتی مسائل اولیه برای رشد و نمو از قبیل میل به خوردن و آشامیدن و راه رفتن و... بدانیم ، ادامه آن یادگیری از طریق مشاهده و تجربه و خطا و کسب تجربه های زندگی جمعی است.

شاید درک این نکته برای انسان امروزی سخت است که چگونه در زندگی بشر هزاران سال پیش ، شرایطی فراهم بود که آنها الفبا را ابداع کنند، مبدع زبان و خط شوند و در نهایت رو به علوم مختلف و در واقع تقسیم بندی انواع مشاهدات ، تجربیات و آموختنی های خود کنند؛ اما نقطه حساس و اصل اساسی این شرایط قوه درک و عقل بشر و ذات زندگی جمعی اوست و اینچنین ، در دوره های مختلف زندگی بشر و انتقال و جابه جایی نسلها ، آموزش و پرورش رکن این حرکت و انتقال شد. اگر روزگاری بشر با اتکا به قوه عقل و تدبیر و ذهن هوشیار خود برای انتقال پیام و روح زندگی جمعی تنها به زبان و نمادهای ابتدایی برگرفته از طبیعت متکی بود ، اینک دنیای وسیع ارتباطات و انتقال آموختنی ها و یادگیری ها چشم اندازی زیبا ، وسیع و رو به آینده پیش روی بشر نهاده که مبنای اصول آموزش و پرورش را تشکیل داده است.

تغییر رویکرد آموزش و پرورش اگر حرکت قطار آموزش و پرورش در تاریخ ایران و زندگی ایرانی را در نظر بگیریم به خود می بالیم که نخستین مسافران این مسیر طولانی که در حال حاضر تعبیر دهکده جهانی آن فراگیر شده است ، پدران و مادران ایرانی ما بودند. شاخص تاریخچه یادگیری ، آموزش و فراگیری در ایران ، تمدن و فرهنگ طولانی آن است. گرچه آنچه امروزه به عنوان نماد آموزش و پرورش عمومی شده است و در کشور ما نیز در قالب کلاسهای مختلف درس و مقاطع مختلف آموزش و پرورش ابتدایی رواج دارد در ظاهر وارداتی و محصول تجربیات جوامع موسوم به غربی است. از محورهای قابل توجه آموزش و پرورش در چند سال اخیر و پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ، افزایش تمایل دختران به آموختن علم و دانش است. اما ایرانیان به عنوان یکی از پیشروترین تمدن های بشری توانسته اند پس از دوران بظاهر فترت تمدن و فرهنگ خود که در مسیر ناملایمات مختلف تاریخی شکل گرفت ، اینک در قالب نوع امروزی آموزش و پرورش تلاش تازه ای برای فراگیری آغاز کرده اند.

با پیروزی انقلاب اسلامی ، مهمترین تغییر ایجاد شده در نظام آموزش و پرورش در نخستین گام ، رویکرد تربیتی و پرورشی کنار آموزش و تقویت آن بود. طبیعی است با پیروزی انقلابی بر پایه آموزه های دینی ، پررنگ کردن این نوع آموزه ها در آموزش و پرورش آن، خواست مسوولان و مردم است و بر این اساس محوریت دادن به این مقوله ، یعنی امور تربیتی اولویت کاری آموزش و پرورش شد. کنار آن تقویت ساز و کارهای دستیابی همگان به آموزش و پرورش و آموختن و دانستن پا به پای توجه به امور پرورش ، برنامه بعدی آموزش و پرورش بود و اکنون با گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی ، ۹۶ درصد فرزندان ایران زمین حضور در کلاسهای درس مقطع ابتدایی را تجربه کرده اند و این میزان در دوره تحصیلی راهنمایی و متوسطه بیش از ۸۰درصد را شامل می شود. تعداد دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی نیز پس از گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی حدود ۲۰ میلیون نفر است که در مقایسه با پیش از انقلاب اسلامی تقریبا دو برابر شده است.

گرچه جوان بودن جمعیت ایران و افزایش آن بویژه پس از انقلاب اسلامی را یکی از دلایل افزایش تعداد دانش آموزان می دانند، اما مهمترین عامل آن گسترش پوشش تحصیلی مناطق مختلف کشور و افزایش تعداد کلاسهای درس در تمام مقاطع در مناطق روستایی و عشایری و شهرستان های دور و نزدیک است. فعالیت سازمان گسترش و نوسازی مدارس پس از پیروزی انقلاب اسلامی کنار تلاش نیکوکاران مدرسه ساز ، تعداد مدارس موجود کشور را به نسبت قبل از انقلاب به حدود ۲برابر رسانده است و گرچه هنوز به لحاظ فضای آموزشی و کلاس درس کمبودهایی دیده می شود ، ولی این کمبودها کنار آهنگ رشد جمعیت دانش آموزی به نسبت قبل از انقلاب درصد کمتری است.

تلاش برای نخبه گرایی و خلاقیت یکی از قابل توجه ترین و در عین حال قابل نقدترین برنامه های آموزش و پرورش پس از انقلاب ، تغییر محتوایی و شیوه آموزش دانش آموزان دوره های تحصیلی است. توجه به مقطع پیش دبستانی به عنوان آموزش غیررسمی و غیردولتی فرزندان ملت و بهره گیری از آموزش های نوین تجربه گرا و مشارکتی ، سرآغاز این تغییر است و در دوران ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان هم با توجه به شرایط سنی دانش آموزان در هر مقطع شاهد تغییرات شگرف و نحوه ارائه دروس ، بالا بردن سطح علمی معلمان و مربیان و تربیت آنها بر مبنای توان ارائه آموزش های مشارکتی و خلاقانه به دانش آموزان هستیم. در این میان دوره متوسطه تحصیلی به عنوان آخرین دروازه ورود دانش آموزان به دنیای تجربه گرای اجتماع خواه ادامه تحصیل در مقاطع دانشگاهی و خواه بازار کار شاهد تغییرات بیشتری بوده است.

تلاش برای تغییر الگوی یادگیری و آموزش و تغییر مسیر آن از یادگیری های نظری به سوی یادگیری های عملی در طول ۲۵سال گذشته بویژه در دهه پس از پایان جنگ تحمیلی ، ملموس بوده است. گسترش هنرستان های فنی و حرفه ای و آموزشکده های دارای رشته های تحصیلی فنی و تجربی و تاسیس دبیرستان های کار دانش، نمونه عملی گرایش به این سمت یعنی تقویت خلاقیت و پرورش نیروی کار است. تلاشهای آموزش و پرورش در دستیابی به محیطی تجربی و تلفیق آن با نظریه های آموزشی منجر به موفقیت های پی درپی دانش آموزان ایرانی در المپیادهای علمی مختلف و تداوم این موفقیت ها در محیطهای دانشگاهی است.

گرچه ناکارآمدی در جذب نخبه های آموزش و پرورش و نارسایی وجوه دیگر مسوول آموزش و به کارگیری نیروهای جوان در شغلهای متناسب عاملی منفی برای تداوم موفقیت ها و ثمردهی ذهن های پویا و خلاق در بستر اجتماع شده است. دختران دانش آموز و تغییر ذهنیت ها یکی دیگر از محورهای قابل توجه آموزش و پرورش در چند سال اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی گسترش سال به سال تمایل دختران به آموختن علم و دانش و فراگیر کردن امکانات برای تحت پوشش قرار دادن دختران تا مقاطع عالی تحصیلی است. اگرچه اکنون برخی افزایش و پیشی گرفتن دختران دانشجو را عاملی نگران کننده تلقی می کنند ، اما در بدبینانه ترین حالتها هم وجود دخترانی باسواد و خلاق در جامعه حتی اگر شغل و حرفه درآمدزای مناسبی هم برای آنها فراهم نشود ، غنیمت بزرگی به شمار می رود که باید آن را قدر دانست.در حال حاضر براساس آمار موجود، تقریبا نیمی از دانش آموزان کشور را دختران تشکیل می دهند که جدای از فراهم کردن و گسترش امکانات تحصیل آنان، زمینه سازی فرهنگی برای تمایل خانواده ها به سوادآموزی دختران از سوی نظام آموزش و پرورش قابل توجه است.         

سایت ایران کنکور

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت: 14:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

آموزش آزاد، انقلابی در آموزش و پرورش

بازديد: 171

آموزش آزاد، پیشرفت دانش جمعی را به کمک فناوری منبع باز، محتوای آزاد و دانش آزاد فراهم می کند.    

آموزش و پرورش در حال تغییر است. شیوه منبع باز که به شکل فزاینده ای در روزنامه نگاری، تولید نرم افزارها، اقتصاد و فعالیت های مشابه رواج یافته، در حال سازگاری با جوامع آموزشی است. مقالات منتشرشده در کتاب «آموزش را آزاد کنید» ارایه دهنده مثال ها، فرصت ها و ایده هایی عملی برای استفاده از منابع آموزشی رایگان و به اشتراک گذاشته شده در فضای مجازی است. این کتاب که انتشارات ام.آی.تی آن را منتشر کرده، از سه بخش تشکیل شده است: نرم افزار، محتوا و فن تعلیم و تربیت.

 

 

نرم افزار های آموزشی که در سایر زمینه ها برای پاسخ گویی به نیاز های خاص به خدمت گرفته می شوند، هم زمان به دو شکل منبع باز و تجاری موجود می باشند. آموزش های منبع باز و تجاری در سیستم های مدیریت یادگیری که به معلمان اجازه می دهد محتوای آنلاین را به دانش آموزان انتقال دهند و فرایند آموزش را مدیریت کنند، یکسانند. نرم افزارهای منبع باز و پروژه های معرفی شده در این کتاب عبارتند از:

پروژه درک بصری محیط در دانشگاه تافت، ماساچوست؛

▪ نسخه تطبیقی دانشگاه آکسفورد از نرم افزار پیشرفته سیستم آموزش الکترونیکی متن باز «بادینگتون» در دانشگاه لید، انگلستان

▪ درس افزار منبع باز از مؤسسه فناوری ماساچوست، ام.آی.تی

این کتاب، خصوصیات منابع باز در دسترس را با نمونه های تجاری مقایسه نمی کند یا فهرستی از نرم افزارهای آموزشی منبع باز را به خواننده ارائه نمی دهد. در این مقالات، متخصصان آموزش در مورد طراحی با کیفیت بالا و اجرایی کردن نتایج کار بحث می کنند؛ که به عنوان مثال، شامل بهبود سازگاری نرم افزار با معلمان و دانش آموزان و مدیریت خط مشی های تعریف شده برای دسترسی کاربران است.

نویسندگان این کتاب در مورد منابع باز آموزشی فعلی و تغییرات آنها در آینده بحث و گفتگو می کنند. بخش محتوای باز به اضافه درس افزار های رایگان ام.آی.تی که منابع چندرسانه ای آموزشی برای یادگیری و آموزش رایگان را نیز شامل می شود، با یکدیگر مرتبط هستند. همچنین تمام ایده های ابتکاری یادگیری آزاد در هر زمینه ای، از آموزش های رایگان کوتاه مدت گرفته تا دوره های کامل تحصیلی که رایگان یا با پرداخت شهریه تدریس می شوند، ارائه شده اند.

بحث اصلی در اینجا مدیریت استعدادهای خاص است. به عنوان مثال، استفاده از مجوز اشتراکی سی.سی.ال توسط خالق اثر که به کاربران اجازه باز نشر قسمتی از نوشته یا تحقیق او را می دهد، در این کتاب توسط دیوید وایلی به طور کامل شرح داده شده است.

کنترل کیفی محتوای آموزشی هم از اهمیت خاصی برخوردار است. روش های متنوعی برای این منظور به کار گرفته می شوند، اما یکی از بهترین آنها، بازخوانی مطالب به طور غیر مستقیم و توسط شخص سومی است که از لحاظ علمی هم پایه تهیه کنندگان مطالب است. بسیاری از مقالات کتاب به طور مداوم، کارایی و کیفیت سیستم را برای ایجاد و مدیریت محتوای آزاد از بالا به پایین یا از پایین به بالا مورد بررسی قرار داده اند.

رشد روز افزون دسترسی به محتوای آزاد و با کیفیت بالا، با مدل تجاری سنتی و مخصوصا منافع ناشران کتاب های درسی در تقابل است. دیان هارلی کسانی را به خاطر می آورد که سعی می کردند، جلوی پذیرش محتوای باز و دیجیتال را توسط اعضای هیأت علمی بگیرند. او می گوید: « این کار علاوه بر صرف وقت، هزینه، دسترسی به ساختارهای حمایتی و ماهیت علمی محیط دانشگاهی، نیاز به تلفیق سیستم سنتی آموزش با فرم جدید محتوایی آن و تحقیقات این سال ها دارد. »

ریچارد برانیوک تلاش می کند با مبنا قرار دادن تحولات دنیای مجازی، آینده آموزش آزاد را پیش بینی کند. او با به کارگیری واژگان تخصصی ناشران کتاب های شبکه و وب، می گوید: «ساختار وب ۱.۰ آغازگر ظهور آموزش و پرورش آزاد بود، در حالی که تولید محتوا در وب ۱.۰ ساده نبود. امکان انتشار مطالب اولین بار توسط این سیستم امکان پذیر شد. با ظهور وب ۲.۰ که فرصت تعامل بیشتری را برای کاربران فراهم می کرد، ایجاد محتوا و تلفیق مجدد آن آسان شد. استفاده از شبکه های اجتماعی و تولد محتوا در وبلاگ ها و ویکی ها امکان ارتباط نزدیک تری را فراهم کرد. در حال حاضر دانش آموزان هم می توانند تولید محتوا کنند. نقش معلمان و اساتید دارد تغییر می کند. ما شاهد قد علم کردن سیستم جدیدی در برابر روش های سنتی آموزش هستیم. اغلب دانش آموزان حاضر به پذیرش سیستم آموزشی یکپارچه در طول دوران تحصیلشان نیستند. آینده، ظهور وب ۳.۰ را نوید می دهد که فرصت های بهتری را با هدایت خودکار و بهره گیری از هوش مصنوعی به ارمغان خواهد آورد. شاید برای بهبود کارآیی یادگیری و سنجش آن در روش تازه هنوز زود باشد، اما آن چه در حال حاضر حائز اهمیت است، تغییرات معنی دار یادگیری است. »

بخش پایانی کتاب به مقایسه روش های تازه ای می پردازد که برای درک چگونگی فرایند یادگیری تلاش می کنند. این پروژه ها عبارتند از:

▪ بخش تحقیقاتی آموزش و یادگیری آکادمی کارنگی، SoTL

پروژه سنجش دانش شامل سه بخش ثبت نتایج، ثبت فرایند های یادگیری و تفکر و تمرین های دانشگاهی

پروژه « کیپ تول کیت» یا لابراتوار چندرسانه ای آموزشی مبتنی بر منبع باز و سیستم مدیریت فرایندهای یادگیری

این پروژه ها الزاما شامل فناوری های به روز و متعدد نیستند، اما روش های متفاوتی را برای بهبود فرایند یادگیری دروس استاندارد به کار گرفته اند، مانند بحث و تبادل نظر در جمع های کوچک دانش آموزی، باز خوانی مطالب به عنوان یکی از بخش های استاندارد در یادگیری و جلساتی برای بحث و تبادل نظر که در حضور معلمان برگزار می شوند. این فعالیت ها نیازمند زمان و انرژی هستند. ما قبل از این که خواهان سازگاری دانش آموزان و معلمان با روش های جدید تدریس باشیم، نیازمند برتری بخشیدن آنها به روش های قدیمی تشویق و تنبیه هستیم.

برنادین چاک فانک، مدیر سابق کالج فوت هیل درکالیفرنیا، فعالیت های این کالج را به عنوان یکی از پیشروان آموزش آزاد و آنلاین به این شرح توضیح می دهد: «رهبری کلید اصلی حمایت از چنین ایده های تازه ای است. باید برای تمامی اساتید و اعضای کالج به وضوح مشخص شود که صداقت، تعهد، امانت داری و گذشت از ارزش بسیار بالایی در این مؤسسه برخوردار هستند.» بسیاری از نویسندگان این کتاب معتقدند هیچ چیز به اندازه داشتن روحیه خوب کار گروهی در انتقال بهتر تجربیات مربیان به گروه حائز اهمیت نیست.

 

نشریه نیچر، شماره ۴۵۷ ژانویه ۲۰۰۹- ترجمه : محبوبه عمیدی  

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

وضعیت نابرابر آموزش و پرورش در ایران

بازديد: 195

نظام آموزش و پرورش در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ با تغییراتی جدی مواجه شده است که البته اجتناب ناپذیر است. آهنگ این تغییرات پرنوسان بود. اما می توان تغییر مدام را ویژگی بارز این نظام برشمرد. این تغییرات به اشکال مختلفی نظیر تلاش برای ایجاد نظام تربیت و پرورش اسلامی، تغییر نظام متوسطه، طرح ادغام، طرح احیا و بالاخره اخیراً در شکل انقلاب فرهنگی و اسلامی سازی نظام آموزش و پرورش پس از حدود ۳۰ سال از عمر انقلاب اسلامی دیده شده است. تازه ترین این بحث ها به اشارات وزیر جدید آموزش و پرورش و برنامه های وی برای تغییر نظام آموزشی و محتوای کتاب ها مربوط می شد. قدر مسلم آنکه سیاست، بخشی از ویژگی های نهادهای جامعه ایرانی از جمله نظام آموزش و پرورش است که در قالب تغییر افراد یا تغییر رویه ها بروز می یابد. در هر دو حالت نتیجه یکی است؛ نبود تثبیت و استقرار نهاد در جامعه.

 

 

اما این موضوع همه تهدیدها و چالش های پیش روی نظام آموزش و پرورش نیست. تعلیم و تربیت در ایران دچار برخی ناسازه هایی است که به ویژه بنیان های تربیتی آن را با چالش هایی جدی مواجه ساخته است. در ادامه کوشش شده به برخی از این ناسازه ها اشاره شود.

آموزش و پرورش در ایران مانند همه نظام های آموزشی مبتنی بر بنیانی ایدئولوژیک است. اما ایدئولوژی امری صرفاً ذهنی نیست بلکه از طریق دستگاه های مادی در کردارهای زندگی روزمره و مادی ما جریان دارد. کارایی یا نبود کارایی دستگاه های ایدئولوژیک امری تجربی است که عموماً به اشتباه مفروض گرفته می شود. چه بسا نظامی ایدئولوژیک به دلیل ناتوانی مادی به ابزار نمایشی - تبلیغاتی صرف تبدیل شود، بدون آنکه قدرت نشر و پس از آن درونی و طبیعی سازی منویات خود را داشته باشد. چنین نظامی صرفاً دستگاه تبلیغاتی وسیع اما با قدرت نفوذ و تاثیرگذاری اندک است. نظام آموزش و پرورش در ایران نمونه یی از چنین نظام های ایدئولوژیک است که در آنها امکانات حداقلی قادر به برآوردن تقاضاهای حداکثری نظام نیست. وضع بودجه اختصاص یافته برای امر پرورش یکی از شاخص هایی است که نحوه توجه به امر پرورش و در نتیجه عملکرد ایدئولوژیک دستگاه آموزش و پرورش را نشان می دهد. مساله این است که سهم برنامه های امور تربیتی و پرورشی از کل اعتبارات آموزش و پرورش بسیار ناچیز است. به طوری که در سال ۷۹ فقط به طور کلی ۲/۳ درصد از کل بودجه آموزش و پرورش صرف امور تربیتی و پرورشی شده است. سهم برنامه امور تربیتی و پرورشی در عملکرد اعتبارات جاری سازمان آموزش و پرورش در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰ استان ها، ۱۳ درصد رشد منفی را نشان می دهد. سهم برنامه امور تربیتی و پرورشی در این سال ۹۹/۰ درصد از کل عملکرد اعتبارات سازمان گزارش شده است. (نگاه کنید به عملکرد اعتبارات هزینه یی وزارت آموزش و پرورش در سال های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱)

تاریخ تحولات آموزش و پرورش در ایران حاکی از تلاش بسیار برای تولید پیام های ایدئولوژیک صریح است. اما امروزه، اولیا و متولیان مدارس صورت های اولیه ایدئولوژیک که به دنبال ساخت انسان اسلامی بوده است را جدی نمی گیرند. واکنش اولیای مدرسه در قبال صورت های یادشده لزوماً محصول مقاومت یا موضعگیری آنها نیست، بلکه اساساً نوعی تحول گفتاری در سطح مدرسه رخ داده که محصول تحول شرایط اجتماعی - فرهنگی در جامعه ایران است.

بخشی از تحولات گفتار پرورشی در مدرسه محصول دخالت والدین در عملکرد پرورشی مدارس است. زمانی مدرسه دستگاهی صرفاً ایدئولوژیک بود که ابزاری برای دولت محسوب می شد. واقع امر این است که امروزه مدارس تا حد زیادی در خدمت خانواده ها هستند. گذشته از آنکه والدین از مدرسه انتظار دارند موفقیت تحصیلی فرزندان آنها را تضمین کند، همواره نگران آن هستند که در مدرسه نسبت به انحرافات اخلاقی فرزندانشان توجه شود. صورت های متصلب ایدئولوژیک ناظر بر پرورش نیروهای حزب اللهی انقلاب و زمان جنگ است در حالی که انتظار والدین از مدارس حداقلی است. آنها فقط نمی خواهند فرزندانشان در زمانی که در اختیار مدرسه قرار دارند با کسانی حشر و نشر کنند که احتمالاً زمینه های فساد و انحرافات در آنها پررنگ تر است. ارتباط پسر و دختر در مدارس پسرانه و دخترانه، مواد دخانی و احتمالاً مخدر و تبادل سی دی و فیلم های مبتذل مخاطراتی است که سبب شده نقطه تمرکز مسوولان پرورشی از صورت های ایدئولوژیک پرورشی به سمت شرایط زندگی دانش آموزان معطوف شود. در چنین فضایی است که حتی گفتمان نظم خود را در قالب گفتمان پرورشی باز می یابد. بخش وسیعی از تلاش های مسوولان مدرسه صرف آن می شود که دانش آموزان به موقع در مدرسه حاضر باشند و از مدرسه فرار نکنند.

وجه بارز تحول یاد شده در مدرسه را می توان در تغییر نمادهای مرکزی گفتار پرورشی مدرسه دید. نمازخانه و اجرای نماز جماعت و برنامه های مذهبی و به بیان کلی تر مراقبت از ارزش های اسلامی در مدرسه جای خود را به مراقبت از پوشش و موی دانش آموزان داده است. به این ترتیب، می توان گفت مدرسه گرفتار نوعی ناهمخوانی کارکردی است.

در واقع مشارکت مالی رو به تزاید والدین در امور مدرسه که اتفاقاً بر خلاف قانون اساسی نظام است مدارس را بیش از پیش از سلطه حکومت خارج می سازد.ناهمخوانی کارکردی گفتار پرورشی در مدرسه به ناسازه یی دیگر در گفتار پرورشی دامن می زند. دور شدن از صورت های ایدئولوژیک و افتادن در دامن امورات روزمره در مدارس سبب شده تا جنبه های ادراکی و انگیزاننده یا ترغیب کننده گفتمان پرورشی تحلیل رفته و در عوض بر جنبه های رفتاری تاکید مفرط صورت گیرد. این تاکید یک سویه بر جنبه های رفتاری سبب می شود گفتار معنویت و پرورشی به گفتار نظم تحویل و ترجمه شود. در مدارس دولتی می توان از «مناسک موفقیت نمایی» سخن گفت که حاصل این صورت گرایی در مدرسه است. در حالی که اساساً گفتار پرورشی باید ناظر بر تغییر اعتقادات درونی به نفع آموزه های اسلامی باشد. مشکل دیگر این ترجمه و تحویل آن است که ظاهرگرایی و تاکید مسوولان بر حفظ ظواهر دقیقاً بر موضعی فشار می آورد که نقطه حساس نوجوانان در مدرسه است. به همین دلیل مقاومت در برابر خواسته های مدرسه شدت می گیرد. نتیجه این مقاومت ها آن است که مدرسه با ظاهرگرایی خود هیچ یک از خواست های ایدئولوژیک و خواست والدین را تامین نمی سازد.

همه این شواهد حاکی از آن است که پیام های تولید شده ایدئولوژیک در نهاد آموزش و پرورش با ناسازه هایی در درون خود مواجه هستند که مصرف تضمین شده آن را با چالش های جدی مواجه می سازد. عامل دیگر در ناکارآمدی یاد شده، مقاومت دانش آموزان است. اساساً، تطابق تضمین شده یی میان ذهنیت دانش آموزان و پیام های پرورشی وجود ندارد. میزان و نحوه تعارض میان دو سطح یاد شده امری از پیش معین نیست. متغیرهای بسیاری در سطح دانش آموزی بر ویژگی های این تعارض تاثیر می گذارند. یکی از مهم ترین این متغیرها دسترسی دانش آموزان به گفتمان های مختلف است که از آن به دسترسی گفتمانی یاد می کنیم. نقش گفتمان در رمزگشایی های دانش آموزان و تاثیر متغیرهای اجتماعی نظیر خانواده، طبقه و منزلت اجتماعی در دسترسی دانش آموزان به گفتمان های مختلف، دو فرض بنیادی مفهوم یاد شده اند.

 

روشن است که توزیع نابرابر توانایی های فرهنگی یا شیوه هایی که دستگاه های فرهنگی، دسترسی مردم به دانش و شیوه اندیشیدن یا گفتمان ها را تنظیم می کنند به افراد اجازه می دهند که انواع خاصی از انتخاب ها و گزینش ها را اختیار کنند. مقاومت در برابر گفتمان مدرسه محصول فرآیندی است که در آن دانش آموزان در جریان زندگی روزمره خود در مدرسه با تاکید بر گفتمان های دیگری غیر از گفتمان مدرسه، با متون و کردارهای مسلط برخورد می کنند. دسترسی به گفتمان های متعارض، امکان رمزگشایی های متفاوتی را برای دانش آموزان فراهم می سازد. نتیجه آنکه، دانش آموزان از پذیرش مواضع سوژه یی مورد نظر نهاد آموزش و پرورش و گفتمان مدرسه امتناع می ورزند. در یک ارزیابی کلی می توان گفت که نظام آموزش و پرورش در ایران دچار نوعی نوسان است که کارآمدی آن را به شدت تهدید می کند، مطالعه تاریخ نه چندان طولانی این نظام نشان می دهد عمده این تغییرات با انگیزه های ایدئولوژیک آغاز می شود اما به تغییرات در حوزه آموزش ختم می شود. عمده ترین عامل برای این نوسان پرمخاطره، تناقض اصلی در نظام آموزش و پرورش ایران است که حول کشمکش میان دو تراز پرورش (ایدئولوژیک) و آموزش وجود دارد. مساله این است که پیوند موثری از این دو تراز پدید نیامده و لذا، سیاست و خواست تغییر مدام، چهره نامتغیر نظام آموزش و پرورش شده است. چه بسا، ایده تلفیق بنیانی مستحکم تر برای آشتی میان دو تراز یاد شده باشد.

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

الزامات تحول بنیادی در آموزش و پرورش

بازديد: 177

تحول در نظام و ساختار آموزش و پرورش در سال های اخیر مورد تاکید رهبر معظم انقلاب بوده است و همه صاحب نظران بر این ضرورت تاکید دارند. منتها ابتدا باید شورای عالی انقلاب فرهنگی، متولی اصلی مباحث فرهنگی کشور با استفاده از ظرفیت کارشناسی کشور، هدف، ابعاد و الزامات تحول در نظام آموزش و پرورش را خوب تبیین کند. باید مسوولان و مردم بر ضرورت این تحول به یک گفتمان مشترک برسند. رسانه ها بویژه رسانه ملی باید این نظام تحول و الزامات آن را تبیین کنند تا به یک عزم و باور ملی تبدیل شود. همه این مطالبه را از مسوولان پیگیری کنند. 

محور توسعه و پیشرفت، منابع انسانی است. نقش تربیت در حوزه آموزش، مهارت، دانش و بینش وظیفه همیشگی آموزش و پرورش است و سوال این است که تحول بنیادی در آموزش و پرورش چه الزاماتی دارد و در چه حوزه ای باید صورت گیرد.

 

 

۱) اولین و مهم ترین الزام، باور و اعتقاد مشترک همه برنامه ریزان و مدیران و تصمیم گیران کشور بویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی است، منتها این باور باید در تمام رده های فرهنگی بویژه آموزش و پرورش اتفاق بیفتد، در این میان معلم نقش کلیدی و محوری دارد. در کنار معلمان مدیران راهبردی و عملیاتی آموزش و پرورش باید بستر و زمینه های ایفای این نقش کلیدی را فراهم کنند.

۲) در حال حاضر آموزش و پرورش بخش اعظم برنامه و همت خود را صرف آموزش مفاهیم حتی در حوزه دینی می کند، در حالی که جای تربیت دینی به شدت خالی است. تربیت دینی برنامه روشن و مشخص می خواهد که بار آن بر دوش مدیران و معلمان در مدرسه است. باید معلم و مدیر با تمام وجود به مبانی اسلامی، ارزشی باور داشته باشند و دغدغه تربیت و انتقال مفاهیم دینی در افکار و رفتار دانش آموزان را دنبال نمایند. تعارض رفتار معلم با گفتار یا بی تفاوتی معلم به مبانی ارزشی یا خدای ناکرده ضدیت با مبانی، کار را سخت و تقریبا دشوار می کند. معلم باید انگیزه لازم برای تربیت را داشته باشد، ایجاد بستر انگیزشی، ایجاد سیستم تقویت و تشویق و الگوسازی الزاماتی می طلبد که در تغییر ساختار آموزش و پرورش و نظام جبران خدمت و نظام ارزیابی عملکرد باید آن را دنبال کرد. امروز قوانین به ما اجازه می دهد مدرسه محوری با محوریت مدیران و معلمان را پیاده کنیم. اجرای ماده ۱۳ و ۱۶ قانون مدیریت خدمات کشوری این بستر را فراهم می کند.

در ماده ۱۳، استفاده از توان مردم بویژه فرهنگیان به ۴ روش مورد تاکید قرار گرفته است:

۱) واگذاری صددرصد مدرسه به بخش غیردولتی با اولویت تعاونی متشکل از نیروهای فرهنگی

۲) مشارکت با بخش غیردولتی از سوی دولت

۳) اختصاص امکانات و واگذاری بخشی از امکانات به بخش غیردولتی

۴) خرید خدمات از بخش غیردولتی از حداقل تا حداکثر خدمات با توجه اقتضا و شرایط، اما نکته مهم این است جذب، گزینش، بررسی صلاحیت و تربیت معلم از سوی دولت انجام می شود.

نیروهای متدین، مجرب و باانگیزه و توانمند از سوی دولت به سیستم آموزش و پرورش بخش غیردولتی و دولتی کشور تحویل داده می شود. آنچه مورد تاکید ماده سیزدهم است، نحوه اداره مدرسه با رویکرد عملکرد ـ پاداش است. در این رویکرد معلم در قبال کار و تلاش بیشتر فرهنگی، تربیتی، آموزشی پاداش می گیرد. بستر فکر، خلاقیت، مشارکت برای او فراهم می شود، جایگاه و منزلت او افزایش می یابد. در عین حال زمینه برای تامین معیشت، افزایش حقوق و مزایا به تناسب عملکرد بر مبنای عدالت فراهم می شود.

اگر به هر دلیل دولت باید خود تصدیگری در آموزش و پرورش را دنبال کند، ساز و کار و افزایش بهره وری مدیریت در ماده ۱۶ قانون مدیریت خدمات کشوری با چند ساز و کار دیده شده است:

۱) برای فعالیت های تربیتی، فرهنگی و آموزش شاخص عملکرد و استاندارد تعریف شود.

۲) هزینه یا قیمت تمام شده یا سرانه هر یک از فعالیت ها محاسبه شود و براساس تعداد فعالیت، دانش آموز، پراکندگی، دشواری کار، حساسیت، مهارت و... با توجه به تاکید بر امر تربیت و رشد معنوی و فکری دانش آموز به مدیر یا هیات مدیره یا هیات امنا براساس یک توافقنامه پرداخت می شود.

۳) مدیران یا مدیر واحد آموزشی از بین نیروهای باصلاحیت که از سوی آموزش و پرورش گزینش اخلاقی، علمی، مهارتی، صلاحیتی شده اند انتخاب می شوند و براساس شاخص های عملکردی در حوزه تربیت و آموزش فعالیت می کنند. بدون شک مدیر و معلمی که انگیزه الهی، معنوی خدمت دارد، به یک خود کنترلی می رسد و از تمام ظرفیت های فکری و علمی برای انجام کار خوب استفاده می کند. امر تربیت صرفا با افزایش حقوق و امکانات رفاهی حل نمی شود. باید معلم و مدیران آموزش و پرورش به شغل معلمی عشق بورزند، با این ماموریت به صورت تکلیفی برخورد کنند، البته دولت هم زمینه حداقل معیشت، امنیت شغلی، ارتقا و رشد، حفظ کرامت انسانی و پرداخت متناسب با عملکرد را در ساختار کار ایجاد کند که در فصل های مختلف قانون مدیریت خدمات کشوری مانند توانمندسازی، استخدام، به کارگیری و نظام پرداخت دیده شده است.

۴) در چارچوب ماده ۱۶ اختیارات لازم مالی، اداری به مدیر داده می شود و عملکرد او براساس شاخص ها ارزیابی سنجش و مورد تشویق و ترغیب قرار می گیرد. این روش ساختارهای پیچیده بروکراسی که ضدخلاقیت و مشارکت است را کاهش می دهد و امکان مدیریت نتیجه گرا را فراهم می کند.

۵) از مساله ساختاری و مدیریتی که در بندهای قبلی مورد تایید قرار گرفت که بگذریم مساله مهم دیگر محتوا و برنامه ریزی آموزش است. محتوا و روش های آموزشی باید از آموزش صرف به سمت تربیت دینی، افزایش مهارت و توانمندی تغییر کند، ظرفیت و استعداد دانش آموزی با روش های سنجش استعداد بررسی شود، در مقطع ابتدایی و راهنمایی بنیادهای اعتقادی فرد تقویت شود، تربیت دینی جدی گرفته شود، فرد با کمک خانواده به یک فرد باایمان و معتقد به باورهای دینی تبدیل شود، دوران دبیرستان به عنوان دوران تقویت و حفظ باور دینی و افزایش دانش، مهارت و بروز استعداد و توانمندی طراحی شود. این مهم باید در برنامه ریزی آموزشی، محتوای آموزشی، باور مدیران آموزش و پرورش و معلمین به طور پررنگ ایجاد شود. 

خلاصه کلام این که باید برای تحقق این فرمایش گهربار تحول بنیادین در آموزش و پرورش با نگاه استراتژیک و سیستماتیک در ۳ سطح برنامه ریزی را شروع کرد:

۱) برنامه های بلندمدت: که با تشکیل کمیته ها و کارگروه های کارشناسی، استفاده از نخبگان و صاحب نظران و کرسی های نظریه پردازی نقشه راه این تحول در قالب مهندسی فرهنگی کشور طراحی شود.

۲) برنامه میان مدت: بررسی ظرفیت های موجود بویژه قانون برنامه پنجم و تدوین احکام و تکالیفی در قالب این برنامه برای حرکت به سمت نقشه راه تحول در میان مدت. در عین حال، بخشی از این تحول بنیادین روشن است. باید برنامه اجرایی و عملیاتی را برای اقدام تدوین نمود.

۳) برنامه کوتاه مدت شامل تغییر در برخی روش ها، اجرای تکالیف قانونی مانند فصل دوم قانون مدیریت خدمات کشور بویژه مواد ۱۳، ۱۶، ۱۸، ۱۹ و ۲۲ انعطاف پذیری، تربیت معلم، مشارکت بخش خصوصی، پیمان سپاری مدیریت، استفاده از ظرفیت فرهنگیان عزیز و کاهش ماموریت های غیرضروری آموزش و پرورش طی یک برنامه با توجه به تکالیف قانون بودجه سال ۸۹.

 

لطف الله فروزنده دهکردی

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

آموزش و پرورش و توسعه ملی

بازديد: 127

شاید هیچ موضوعی به اندازه آموزش و پرورش برای توسعه کشور اهمیت نداشته باشد. مساله ای که تمام پیشرفت ها در گرو پیشرفت آن است، زیرا هر تحولی تنها در سایه علم و اعتقاد به خدمت ملی در کشور تحقق پیدا می کند. دانش بشر به دو دسته معارف هست ها و بایدها تقسیم می شوند، معارفی که هستند و آنها را می شناسیم و معارفی را که می خواهیم آنها را ایجاد کنیم. بنابراین معارف اخباری و انشایی، تمام معرفت ها و دانش های بشری را دربرمی گیرد.

معارف هست ها در دانش های واقعی و عقلی و معارف بایدها در دانش های اعتباری، نفسی ریشه دارد. گزاره های اخباری شامل موضوع های واقعی فیزیکی، حتی فیزیکی و ریاضی است و گزاره های انشایی شامل موضوع های تحقق فعل یا ترک فعل در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی است. آموزش و پرورش در معنای کلی و عمومی شامل هر دو دسته گزاره علوم اخباری و انشایی می شود که هم اکنون در کشورمان توسط دو سازمان مهم آموزش متوسطه و عالی در مدرسه و دانشگاه و معارف اهل بیت و علوم وابسته به آن در سطح متون و خارج متون در حوزه انجام و اجرا می شود

 

 

.

آنچه که در این دو قلمرو دانش از گزاره هست های خبری و بایدهای انشایی آموزش داده می شود، زیرساخت های توسعه ملی را می سازد، توسعه ای که همه جوانب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شامل می شود. دانش آموز و دانشجو در مدرسه و دانشگاه و طلبه و روحانی در حوزه سطح و خارج به دنبال شناخت گزاره های خبری و انشایی در قلمرو عقل و نفس انسان هستند، تا بر اساس آموزش یافتن آن گزاره ها در علوم واقعی و عقلی و اعتباری بتوانند خود و جامعه خود را بر پایه دانسته های خبری و انشایی بشناسند و مدیریت کنند، بنابراین کانون آموزش و پرورش فرزندان و جوانان ما دو کانون اصلی مدرسه، دانشگاه و حوزه علمیه است.

آموزش برای دانستن گزاره های علمی از هست ها و بایدها و فهمیدن عمق و روابط آنهاست و پرورش برای تربیت نفس جهت خود و خانواده و جامعه ساختن است، آموزش، تعلیم می دهد و می فهماند و تربیت می کند و می سازد و در نهایت جامعه کشورمان با دو گروه خروجی از حوزه و دانشگاه در دو دسته معارف اخبار و انشا ساخته خواهد شد. چنانچه تعلیم و تربیت در دو کانون موفق باشد، آینده کشورمان از بزرگ ترین سرمایه جهانی یعنی نیروی متخصص و متعهد برخوردار خواهد بود که هر غیرممکنی را ممکن می سازد و آثار درخشانی را در تاریخ بشریت برجای خواهد گذاشت.

● مدرسه و دانشگاه

فراگیری علوم واقعی، حقیقی، اعتباری و انتزاعی در مدرسه و دانشگاه سعی دارد تمام قلمرو معارف علوم عقلی، طبیعی و اعتباری را پوشش دهد و هر اندازه این مهم در مدارس ابتدایی، راهنمایی، متوسطه سپس دانشگاه ها در گرایش گوناگون کامل تر باشد، افراد جامعه از سطوح تحصیلی وسیع تر و عمیق تری برخوردار خواهند بود و رفته رفته سطح جامعه از افراد بی سواد و کم سواد تهی خواهد شد و هر اندازه تکنولوژی جهان پیشرفت کند، دانش آموختگان کشورمان سریع تر با معارف پیشرفته جهان جدید آشنا می شوند و هرگز از قافله علم دنیا عقب نمی افتند و آخرین دستاوردهای علمی خود را طی مقالات و کتاب های تخصصی به اطلاع همنوعان و نسل های آینده می رسانند، نکته بسیار مهم در دانشگاه، کاربردی بودن تحصیلات در رشته های تخصصی و زیرمجموعه های گرایش های ریاضی، طبیعی و انسانی است و چه بسا تجارب آموخته شده در همان رشته علمی بسیار کارآمدتر از مطالب خوانده شده باشد اما، هم خوانی مطالب و کارکردها برآیند بسیار کارآمدی برای شخص می سازد.

● حوزه علمیه

اساس معارف علمی حوزه های علوم اسلامی، حفظ و صیانت از کتب خدا و سنت رسول(ص) است که تامین کننده معارف اصولی گزاره های خبری و انشایی جهت اصول اعتقادی و فروع عملیاتی انسان در زندگی فردی و اجتماعی است، بی تردید ضروری که شماری از مسلمانان می بایست علوم و البته کتاب خدا و سنت رسول(ص) را فرا بگیرند تا مردم در اعتقاد و عمل از گزاره های درست اسلام ناب آگاه شوند و آنها را عمل کنند از خرافه ها پرهیز کنند، زیرا در غیراین صورت با گذشت زمان معارف نظری و عملی اسلام ناب، دستخوش بدعت ها و انحراف های غیرمنطقی خواهد شد که سرانجام تنها پوسته ای از دین اسلام خواهد ماند که هیچ مغزی برای اندیشه و عمل نخواهد داشت، اهتمام و توجه به سنت رسول خدا(ص) از دیدگاه اهل بیت (ع) این ره آورد مهم را برای مسلمانان خواهد داشت که تفسیر کلام خدا و باید و نبایدهای الهی بعد از عصر نبوت پیامبر اسلام(ص) از دیدگاه جانشینان پیامبر اسلام(ص) انجام شود تا بالندگی و توسعه و تعمیق معارف اسلام ناب و اجتناب از خرافه گرایی با سال ها تدریس، تعلیم، پژوهش و تحقیق در علوم اسلامی امکان یابد و چنانچه معارف اهل بیت(ع) از گزاره های خبری و انشایی حذف شود، معارف مستقل اسلام ناب، هویتی ممتاز و غیروابسته نخواهد داشت بلکه وامدار زور قدرت داران و تزویر مزوران خواهد شد.

 تربیت نفس

چنانچه در دانشگاه یا حوزه تحصیل شود و به بالاترین مدارج علمی رسیده شود باز این مهم باقی می ماند که نفس تحصیل شده در این دو کانون علمی تا چه اندازه ای تربیت شده است.

تربیت نفس و ساختن خود، غایت تحصیل علم است تا انسان در خدمت به خلق به منظور جلب خشنودی خالق به تواضع و فروتنی برسد، کسی که علم و قدرت را برای تفاخر و پول و ثروت را برای تکاثر می خواهد، نه تنها به آرامش نمی رسد، بلکه سرانجام به استکبار و جاه طلبی می رسد که مایل است دیگران به او توجه کنند و از او تعریف کنند. تربیت نفس سرانجام به انسان می فهماند که قدرت، ثروت و علم به تنهایی وسیله ای مفید برای بشر به بار نمی آورد که حتی ممکن است فسادآفرین باشد، چنانچه جنایت ها همه در سایه علم، دانش و قدرت برتر بدون خودسازی تحقق پیدا کرده است، بنابراین علاوه بر علم و ثروت و قدرت نیاز به تربیت هم است تا نفس تربیت شده با گرایش های منطقی و معتدل بدون افراط و تفریط عقل را به تفکر و تدبیر و سرانجام به تصمیم عادلانه بر پایه گزاره های اعتباری اسلام ناب برساند.

نفس فاسد بر عقل، غالب می شود و آن را به خدمت می گیرد. تربیت نفس و دوری از فحشا و منکر جهت استفاده از علم، قدرت و ثروت برای صلاح فرد و جامعه ضرورت انکارناپذیری دارد.

 

احمد اسماعیل تبار

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

    

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

آموزش و پرورش و رسالت تربیت شهروندی

بازديد: 187

آموزش و پرورش در جوامع امروزی به عنوان کلیدی ترین نهاد آموزشی در جهت توسعه همه جانبه بشمار می رود. چرا که در پرتو آموزش است که انسانها متحول می شوند. برپایه نظام آموزشی و تربیتی یک جامعه است که نظم و انضباط اجتماعی حالت نهادی به خود می گیرد و عامه مردم به طرف فرهنگ ترقی و توسعه حرکت می کنند.

 

 

انسان باید ارزش پیدا کند و تربیت او مبنای توسعه قرار گیرد. چون هدف از آموزش و سرمایه گذاری آموزشی کشف و توسعه ی منابع انسانی در جهت تعالی بخشی ارزشها و استعدادها و بهینه کردن آن است چون محور اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی در کلیه ممالک توسعه یافته، انسان بوده می باشد... آموزش مهمترین رکن برنامه ریزی جامعه است وکلیدی ترین عنصر در توسعه یک جامعه مردم آن جامعه هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند.

توشیرو دوکو یکی از معماران توسعه ژاپن، امروزه درباره نقش سازنده و بارورکننده و رشد دهنده انسان و آموزش و پرورش در فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی چنین بیان می کند: ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی، ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان. این منبع پایان ناپذیر است. باید آن را ترکیب کرده، تمرین داده، مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه، در یک آینده نزدیک گرانبهاترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود... در کشور ژاپن تربیت انسانها، بهترین مساله است و کسانی که در نظام آموزشی کار می کنند افراد بسیار محترم و با پرستیژ اجتماعی والایی هستند همین آموزش دهندگان هستند که در واقع، توسعه و زمینه های آن را (از طریق تربیت شهروندانی آگاه و مسئول) فراهم می آورند و ارزشمندترین سرمایه های انسانهای با فرهنگ، آموزش دیده و با شخصیت آن جامعه (شهروندان مدنی) هستند.

بنابراین زمانی آموزش و پرورش در رسیدن به اهداف و آرمانهایش موفق خواهد بود که بتواند شهروندانی آگاه، مسئول و خلاق بپرورد و این امر میسر نیست مگر از طریق آموزش بهینه شهروندی و نیز ارتقاء فرهنگ شهروندی.

● آموزش شهروندی چیست؟

منظور از آموزش شهروندی عبارت است از فرایند انتقال دانشها، ارزشها و نگرشهای لازم برای مشارکت و ثبات سیاسی جامعه از یک نسل به نسل دیگر. این انتقال شامل موارد مختلفی نظیر: آگاهی از تاریخ و ساختار نهادهای سیاسی، احساس وفاداری به ملت، نگرش مثبت نسبت به اقتدار سیاسی، باور به ارزشهای بنیادی (مانند حاکمیت قانون و تسامح و تساهل)، علاقه به مشارکت سیاسی و کسب مهارتهای لازم برای فهم سیاستهای عمومی و نظارت بر آنها می شود.

بدین ترتیب، هدف اساسی آموزش شهروندی در هر جامعه ای، انتقال مجموعه ای از دانشها، ارزشها و جهت گیریهای رفتاری ضروری برای دوام و رفاه آن جامعه، به نسل جوان است. لذا آموزش شهروندی به دنبال جلب حمایت جوانان از فرهنگ مدنی جامعه است که این امر از طریق فرایندهای آموزشی تحقق می یابد. (همان، ص ۳۱۷) در جوامع اقتدار طلب و خودکامه تعلیم و تربیت شهروندی به شدت در پی القای عقیده حاکم است و حق انتخاب چندانی برای فرد در جهت ابراز مخالفت وجود ندارد در حالی که در جوامع مردم سالار، هدف از تعلیم و تربیت شهروندی، پرورش افرادی است، مسئول، خودآگاه، کارآمد و بالتبع در خدمت اهداف و آرمانهای جامعه.

● شهروند کیست؟ و شهروندی یعنی چه؟

شهروند کسی است که با همنوع خود زندگی می کند و از طریق دولت حمایت می شود. از حقوق اجتماعی برخوردار است و وظیفه اجتماعی انجام می دهد. شهروندی راههای زندگی کردن شهروندان با یکدیگر است. شهروندی توانایی افراد را برای قضاوت در مورد زندگی خودشان تصدیق می کند. بنابراین شهروندی افراد از پیش بوسیله نژاد، مذهب، طبقه، جنسیت یا هویتشان تعیین نمی شود.

بنابراین شهروندی در نحوه ی ارتباط فرد با فرد و با جامعه معنا و مفهوم حقیقی خود را در می یابد.در این راستا به اعتقاد تی،اچ،مارشال: اولاً شهروندی وضعیتی است که ناشی از عضویت کامل فرد در اجتماع است. ثانیاً کسانی که حائز این وضعیت هستند حقوق و تکالیف یکسان و برابری دارند.

باید دانست که شهروندی با احساس مسئولیت همراه است. و حس شهروندی در عمیق ترین معنای خود دارای دو جنبه ی مهم است:

الف) جنبه مهمی از مسئولیت شهروندی، داشتن شرافت کاری است که بدون آن مدنیّت پیشرفته ای حاصل نمی شود.

ب) مسئولیت مدنی در جایی امکان بروز می یابد که جامعه ی مدنی به معنای واقعی مستقر شده باشد امّا جامعه مدنی نمی تواند بدون تلاش شهروندان برخوردار از حس مسئولیت قوی برپا می گردد. (نیکفر، ۱۳۷۸، ص ۱۷۳).

● آموزش و پرورش و شهروندی

شهروندی همانگونه که بیان شد یک فرایند مربوط به تمام عمر است و به همین جهت، همه ی افراد در تمام طول زندگی خود نیازمند آموزشهای متناسب با شهروندی در مراحل گوناگون زندگی هستند. البته این امر زمانی جامه عمل می پوشد که فضای آموزشی جامعه، فضایی دمکراتیک بخود گیرد و این ممکن نیست مگر به شرط استقرار نظام سیاسی مردم سالار (که در آن افراد خود را در مقابل جامعه مسئول و برای عمل به وظایف شهروندی) و در نتیجه برخورداری از حقوق مترتب برآن آزاد می بینند. در این فضای دمکراتیک، دانش آموزان نیز نیازمند آن هستندکه در زمینه های اخلاقی، رشد اجتماعی و دانش و درک درست و عینی از جهان، آموزش می بینند. در تمام تصمیم گیریهای مربوط به خودشان در خانه و مدرسه و جامعه مشارکت کنند و به عنوان یک شهروند، به صورتی فعال در مناسبات اجتماعی متناسب با احوال خودشان قرار گیرند. آموزش و پرورش باید به کودکان و نوجوانان کمک کند تا شهروندانی مسئول، مشارکت کنندگانی فعال در امور زندگی اجتماعی و فرهنگی، یادگیرندگانی موفق و علاقمند و افرادی متکی به خود و قابل اعتماد بار آیند. افرادیکه نه تنها ارزشها و ویژگیهای مورد ستایش جامعه را دارا باشند، بلکه بتوانند در راستای بهسازی و ارتقای فرهنگ جامعه تلاش مؤثرتری را به نمایش گذارند.

در سایه ی چنین برداشتی است که از نظر مربیان بزرگ تعلیم و تربیت... مدرسه نه تنها یک مکان جهت آماده شدن برای زندگی است، بلکه در حقیقت جایی برای تمرین زندگی و تجربه عرصه های مختلف آن است. به عبارت دیگر مدرسه مکانی برای یادگیری حقوق و مسئولیتهای شهروندی است. از این رو آنچه که می تواند رسالت و فلسفه اصلی شکل گیری و توسعه ی مدارس را در دوران کنونی توجیه کند، تربیت شهروندی و به عبارت دیگر عمل کردن مدارس به عنوان <مدرسه ی زندگی> است.در راستای احراز ویژگیهای شهروندی، مدرسه باید مکانی برای تدارک فرصتهای لازم و مناسب برای تجربه و تمرین در عرصه های مختلف زندگی باشد تا از این رهگذار، زمینه های لازم برای برطرف کردن نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی دانش آموزان فراهم آید... بنابراین مدرسه باید خود زندگی و نمونه و الگویی کوچک از جامعه باشد و در آن دانش آموزان در عرصه های مختلف نظیر حرفه، دین، سیاست، فرهنگ، علم و فناوری، خانواده، بهداشت محیط زیست، ارتباطات، و مانند آن به یادگیری بپردازند. این چگونگی مستلزم پرداختن هرچه بیشتر به تربیت شهروندی و مهارتهای زندگی در سطح مدارس است.

● نظام آموزشی مردم سالار لازمه ی تربیت شهروندی

به عقیده ی بسیاری از دانشمندان تعلیم و تربیت، وظیفه آموزش و پرورش، تربیت شهروندانی است که بتواند برای رشد و شکوفایی جامعه ی مردم سالار و تجدید بنای آن تلاش کند... نظام آموزشی مردم سالار، درصدد تربیت نسلی است که بتواند در دنیای پیچیده ی کنونی، هم برسرمایه ی دانش خود بیفزاید و هم با افزایش قابلیت همبستگی و نقش پذیری خود در ایجاد فضای گروهی که مسئولیت چند جانبه و جمعی به بار می آورد، کوشش نماید در چنین جامعه ای از ما می خواهند که همه با هم برای درک دنیای یکدیگر تلاش کنیم و چشم انداز مشترکی بسازیم که ما را قادر می سازد از یکدیگر بیاموزیم و درحالیکه واقعیت کثرت گرایی را حفظ می کنیم بر خود حکومت کنیم. تعلیم و تربیت در جامعه ی اسلامی بر توسعه ی فرایند آموزش مردم سالاری دینی تکیه دارد؛ فرایند پویایی که هم می تواند به حالت انسجام و وابستگی درونی فرد عقل او و کارکردهای اجتماعی او بیندیشد و هم می تواند او را به ارزشهای اخلاقی و اصول اعتقادی که در جهت تکریم مقام و منزلت انسانی قرار دارد، پایبند نماید.

اگر واقفیم که آموزش و پرورش به عنوان رکن تولید آگاهی مدنی دانش آموزان به عنوان عاملان اصلی باز تولید این آگاهی و شناخت، در واقع همان پشتوانه های راهبردی رشد فرهنگ شهروندی و توسعه ی سیاسی کشور به شمار می رود. در این خصوص انتظاراتی از آموزش و پرورش کارآمد و منطبق با نیازهای امروزی هست که عبارتند از:

۱) آموزش مفید، اثربخش و کاربردی.

۲) تربیت نسل جوان و نوجوان براساس معیارهای مورد قبول جامعه.

۳) تسهیل در فرایند جامعه پذیری افراد و یادگیری هرچه بهتر استانداردهای زندگی سالم.

۴) هدایت نسل جوان و نوجوان در جهت ترقی و توسعه ی مطلوب.

۵) تربیت انسانهای قانونمند، مشارکت پذیر، منظم، مسئول و پرتلاش از طریق نهادینه سازی قانون و پرهیز از زور و خشونت و سلطه گری و جلوگیری از تنش و تن دادن به آن.

۶) جا انداختن فرهنگ تحزّب گرایی و تمرین مشارکت در اداره ی امور مدرسه و جامعه.

۷) تقویت ایمان، روحیه ی شجاعت، اعتماد به نفس، شکیبایی در برابر مصائب و رنجها، عدالت جویی، وجدان کاری و انضباط اجتماعی، مشورت، تعاون و ایثار.

● ضرورت تربیت شهروندی در عصر جهانی شدن

امروزه باتوجه به پیچیدگی عصر جهانی شدن، آموزش و پرورش ایران اگر بخواهد هدایت ملی و نظام ارزشی و مهارتهای شهروندی کودکان و نوجوانان را تحکیم و اعتلا بخشد، باید آنان را برای زندگی در عصر جهانی شدن در قرن بیست و یکم، آماده کند. چرا که جهانی شدن نه فقط براقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعی، بلکه بر فرهنگها و نظامهای آموزشی و هویت مردمان نیز تأثیر می گذارد. به همین دلیل، برنامه ریزی ثمربخش و نوآوری در آموزش و پرورش زمان ما نمی تواند بدون توجه دقیق و عمیق به تأثیرات جهانی شدن در تعلیم و تربیت کشورها و ملت ها صورت گیرد.فرایند جهانی شدن خصوصیات ویژه ای را برای شهروند قرن ۲۱ می طلبد که می توان آنها را در سه قالب کلی و بدین صورت برشمرد:

۱) دانش، مهارت و نگرش جهانی اندیشیدن و عمل کردن

۲) دانش مهارت و نگرش دمکراتیک

۳) توانایی در کاربرد فناوری اطلاعات

این سه مفهوم به شدت درهم تنیده شده، اثرات متقابل و چندجانبه ای دارند. فناوری اطلاعات: باعث نزدیکی سریع و آسان افراد و ملت ها شده است. این امر موجب شده است اگر تا دیروز مردم یک کشور به صورت محلی اندیشیده اند و به نحوه ی عمل دمکراتیک در درون خود می اندیشیده اند، امروزه به اقدام دمکراتیک در سطح جهانی، بین ملتها بیندیشند. فناوری اطلاعات باعث شده است تا جهان در عرصه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به یکدیگر وابسته گردد و این وابستگی، لزوم اندیشه و عمل جهانی را پدید آورده است... در نهایت می توان گفت در قالب جهانی باید به صورت دمکراتیک عمل کرد و ابزار و اندیشه ی عمل دمکراتیک، فناوری اطلاعات است. چرا که باتوجه به فرایند جهانی شدن آینده تربیت به طور جدی متأثر از فناوریهای اطلاعاتی خواهد بود.

● ویژگیها و صلاحیتهای مطلوب شهروندی برای جامعه ی ایران

واضح است که نظام آموزشی هر کشوری متأثر از نظام ارزشهای حاکم بر جامعه است و بالتبع تربیت شهروندی نیز باید در راستای فرهنگ و هویت دینی و ملی جامعه، انجام گیرد. در این راستا زندگی شهروندی باید محتوای عینی مرتبط با محیط زندگی ایرانی را که دانش آموز در آن به سر می برد، داشته باشد. از چنین مسیری است که بومی کردن آموزش زندگی شهروندی محلی و ملی میسر می شود و مقدمه ی آموزش شهروندی جهانی را فراهم می آورد. باتوجه به مباحث مطرح شده، یک شهروند مطلوب برای جامعه ی ایران در سه حیطه با قلمروهای خاص و دارای صلاحیتهای معینی می باشد که عبارتند از:

۱) شناخت مدنی. و آن عبارت است از مجموعه ای از آگاهیها، اطلاعات و درک و فهم مدنی که مؤلفه های آن عبارتند از: آگاهی از نحوه ی بدست آوردن اطلاعات، آگاهی از ساختار و نحوه ی عملکرد دولت، آگاهی از دیدگاههای احزاب عمده ی کشور، آگاهی از حوادث و رویدادهای جامعه، آگاهی از قوانین و مقررات اجتماعی و آگاهی از حقوق شخصی و بین المللی.

۲) <توانایی مدنی> که عبارت است از مجموعه ای از مهارتها، قابلیتها و توانمندیهایی که هرفرد برای زیست در جامعه ای که در آن زندگی می کند، به آنها نیاز دارد و مؤلفه های آن عبارتند از: توانایی مشارکت با دیگران، توانایی انجام امور بدون اتکاء به دیگران، توانایی اتخاذ تصمیم منطقی و توانایی رفتار براساس اصول اخلاقی و مذهبی مطلوب.

۳) <نگرش مدنی> که عبارت است از مجموعه ای از طرز تلقی ها، باورها و دیدگاههایی که برای یک شهروند خوب ضروری است و مؤلفه های آن عبارتند از: پذیرش تنوع و تکثر در جامعه و احترام به آن، داشتن اعتقادات و باورهای مستقل، داشتن روحیه ی مسئولیت پذیری، دارا بودن حس وطن پرستی، داشتن روحیه ی بردباری و تحمل، داشتن روحیه ی انتقادپذیری، دارا بودن روحیه ی قدرشناسی نسبت به میراث فرهنگی و هویت مذهبی و ملی.

با عطف به این ویژگیهاست که رسالت سترگ و خطیر آموزش و پرورش در عصر جهانی شدن معنا و مفهوم خود را درمی یابد بنابراین ضروری است تا ضمن توجه به سیاستهای کلی نظام آموزشی، مرحله ی درک و فهم عمیق و دستیابی به شعور تربیت شهروندی و تدارک مدرسه ی زندگی را وجهه ی همت قرار داده، بسترهای لازم را برای توجه هرچه بیشتر به این رسالت سنگین (تربیت شهروند مدنی) نظام آموزشی فراهم نمائیم.

علی بهروش - کارشناس ارشد مسائل آموزش و پرورش

منابع:

۱) سروش، عبدالکریم، (۱۳۷۴)، روش تفسیر در علوم اجتماعی، تهران؛ مؤسسه فرهنگی صراط

۲) مشارع پور، محمود، (۱۳۸۳)، جامعه شناسی آموزش و پرورش، تهران؛ انتشارات سمت

۳) نیکفر، محمدرضا، (۱۳۷۸)، خشونت، حقوق بشر، جامعه ی مدنی، تهران؛ انتشارات طرح نو

۴) فتحی واجارگاه، کوروش، (۱۳۸۵)، لحاظ کردن ارزشهای شهروندی در برنامه ی درسی، مجله نوآوریهای آموزشی، شماره های ۱۷

۵) علی ضیایی، مرتضی، (۱۳۸۱)، مشارکت و شناخت در تصمیم گیریها (چکیده مقاله های همایش ملی مهندسی اصلاحات در آموزش و پرورش)، تهران؛ انتشارات پژوهشکده ی تعلیم و تربیت.

۶) گلیار، حسین، (۱۳۸۱)، تأثیر آموزش و پرورش در تحقق جامعه ی مدنی و نظام مردم سالاری دینی، تهران؛ انتشارات پژوهشکده ی تعلیم و تربیت.

۷) قائدی، یحیی، (۱۳۸۵)، تربیت شهروند آینده، مجله ی نوآوریهای آموزشی، شماره ی ۱۷

۸) فالکس، کیث، (۱۳۸۱)، شهروندی، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران؛ انتشارات کویر 

 

روزنامه اطلاعات ( www.ettelaat.com )

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 14:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

معلمان عصر جدید

بازديد: 227

اظم چند نفر از «بدها»ى کلاس را به زیرزمین تاریک مدرسه برده بود. بچه ها در کلاس گریه مى کردند و قسم مى خوردند در آنجا حیوانات وحشى دیده اند. ناظم به بچه هاى کلاس هشدار مى داد که اگر درس نخوانید و شیطنت کنید در زیرزمین کنار آن حیوانات زندانى مى شوید. معلم بعد از رفتن ناظم از بچه هاى تنبیه شده پرسید که آیا شما واقعاً در زیرزمین حیوانات وحشى دیدید؟ آنها گفتند بله. او گفت ولى چنین چیزهایى در زیرزمین وجود ندارد. آنجا فقط یک زیرزمین تاریک است. بعداً خودتان بروید و با دقت نگاه کنید.

 

 

 

این دست برخوردها از سوى معلمان چالشى براى نظام تعلیم و تربیت سنتى است. نگرشى که مى کوشد نگاه کودکان را به دنیاى اطراف واقع گرا و مشاهده گر کند چالشى براى این نظام است. اما تلاش دوچندانى از سوى معلمان لازم است تا شکل سنتى آموزش و پرورش ما به سیاق دنیاى مدرن درآید. ما در خاطراتمان معلمان زیادى را به یاد داریم که فقط گوینده بوده اند، درنتیجه ذهن ما مدام درخارج از درس و کلاس سیر مى کرده است. در کلاس بسیارى از معلمان از ترس به خود لرزیده ایم چون موقع درس پرسیدن به ازاى هر «واوى» که جا مى انداختیم یک نمره از ما کم مى شد. در محضر بسیارى از معلمان از اظهار نظر مى ترسیدیم چون ممکن بود مسخره شویم یا به اصطلاح به ما گیر بدهند. به طور کلى در بیشتر کلاس ها ما شنونده صرف و معلم، گوینده صرف بوده است.

نمى خواهیم بسیارى از این تجربیات براى کودکان عصر جدید تکرار شود، ولى واقعیت این است که نوع نگرش برخی از معلمان به حرفه شان مدتهاست که تغییر نکرده است. در حالى که اصولاً نحوه اداره کلاس هاى درس در کشورهاى پیشرفته به کلى با آنچه ما در ذهن داریم و کودکان ما تجربه مى کنند متفاوت است. درجهان امروز در حرفه معلمى تحولات عمده اى به وجود آمده است تا معلمان خود را با مقتضاى عصر جدید و تحولات علمى و فنى و فلسفى دنیا تطبیق دهند.

از زمانى که کودک صورت ناقصى از انسان بالغ تصور مى شد و دائماً به هر وسیله اى از جمله تنبیه و توبیخ، تربیت مى شد زمان زیادى سپرى شده است. در آن عصر کودکان و نوجوانان باید در مقابل بزرگسالان تسلیم محض مى بودند، ولى اینک به قدرت مشاهده، تعقل و تخیل آنها مانند بزرگسالان احترام گذاشته مى شود. کودک دیگر لازم نیست در کلاس شنونده صرف باشد. او باید در کلاس مشارکت کند. نقش معلم نیز با وجود این که همچنان مهم و تعیین کننده است، ولى در دادن یک سرى مطالب بسته و محدود خلاصه نمى شود.

دکتر «محمدرضا بهرنگى» کارشناس آموزشی مى گوید: «در جهان امروز به کارگیرى واژه تدریس به عنوان وظیفه معلم پذیرفته شده نیست، بلکه امروزه باید به شاگردان کمک شود تا به چارچوب ذهنى موردعلاقه برسند و به طور مستقل این چارچوب را توسعه دهند. معلم وسیله و راهنماست نه همه چیز گوى مقتدر. در کلاس جدید نباید بفهمى معلم کجاست. او راه را نشان مى دهد و کمک مى کند تا زمینه هاى فکرى را گسترش دهد. او مى گوید از این راه برو تا به نتیجه برسى. معلم ارتباط مفهومى با ذهن بچه ها دارد و متوجه است که آنها در چه مرحله اى از ساختن مفهوم ذهنى هستند. معلم باید استعدادهاى درونى را بشناسد تا خودش به دنبال مفاهیم برود و شاگردانش نیز داراى چیدمان مفهومى ذهنى شوند و با آن بتوانند با جهان بیرون از ذهن برخورد کنند. معلم باید به شاگردانش کمک کند تا ذهنى پویا داشته باشند. به نحوى که با افزایش سن، ذهنى جوان بر شانه هاى پیر داشته باشند. درحالى که الآن روشها به کودکان مى آموزد که چطور تست بزنند. حتى در آموزش رایانه کودک یاد مى گیرد که تست بزند و مى آموزد چطور نمره اش را بالاتر ببرد.

 

بچه هاى جدید قبل از مدرسه مى توانند مفاهیم را انتقال دهند و جمله بسازند. در حالى که وقتى وارد مدرسه مى شوند دوباره کتاب شنیدن و گفتن را به آنها مى دهیم. به آنها مى گوییم آنچه را ما مى گوییم بگویید، بشنوید، بخوانید و بنویسید. در حالى که الآن آموزش «الف ب» معنى ندارد. به جایش در جهان از شیوه تجربه و آزمایش استفاده مى شود. دانش آموزان باید مسأله پیداکنند. دنبال حل آن بروند، نتیجه گیرى کنند و بعد مفاهیم را بیان کنند. ما به فناورى اطلاعات و ارتباطات در تدریس نیازمندیم.»

براى این که یک معلم تأثیر بگذارد باید از ویژگى ها و مهارت هاى خاصى برخوردار باشد. دکتر «على اکبر شعارى نژاد» استاد دانشگاه در تحقیقاتى درباره ویژگى هاى معلمان در کتابش باعنوان «مبانى روانشناختى تربیت» مى گوید: «معلم باید یک سرى ویژگى هاى شخصیتى داشته باشد. این ویژگى ها شامل این موارد است: عشق به تغییر یافتن و تغییر دادن، جرأت متفاوت اندیشیدن، بازاندیشى و فراتراندیشى، استعداد ، آمادگى حواس و مغز سالم، ایمان به کار ، به مردم، به علم و ...، امید به تغییر، اعتماد به خود، مردم ، علم و...، اعتدال، شناخت خویشتن، مدیریت زندگى و برخوردارى از فلسفه زندگى روشن. معلم باید از ویژگى هاى حرفه اى خاصى نیز برخوردار باشد. معلمى به ویژه در دنیاى امروز مهارتهاى پیچیده و مستلزم یادگیرى و تمرین است.» این مهارت ها عبارتند از: «مهارت برقرارى و مدیریت ارتباط ها، مهارت یادگیرى مداوم، مهارت مدیریت تغییر رفتار، مهارت مدیریت یادگیرى و آموزش، مهارت مدیریت زمان و مکان، مهارت مدیریت بحران، مهارت مدیریت استعدادها و توانایى ها، مهارت شناخت مخاطب، مهارت شناخت منابع معتبر یادگیرى، مهارت مدیریت تغییر موقعیت ها، مهارت تحلیل و تبیین مسائل واقعى زندگى امروز، مهارت آینده شناسى و آینده نگرى، مهارت مدیریت اختلاف هاى فرهنگى، مهارت مدیریت وسایل و ابزارهاى یادگیرى، مهارت مدیریت کلاس و انضباط یا کلاسدارى، مهارت مدیریت اولیاى دانش آموزان، مهارت مدیریت ارزشیابى، مهارت مدیریت انگیزش ها، مهارت مدیریت روابط و ارتباطات، مهارت جامع نگرى، مهارت مدیریت خدمات اجتماعى و حساسیت و فعالیت و خلاقیت.»

«محبت الله همتى » کارشناس آموزشى نیز درباره ویژگى هاى معلم در دوره آموزش ابتدایى مى گوید: «اولین عنصر یا ویژگى، علاقه مندى به شغل معلمى است که در غیر این صورت این کار، کارى مشقت بار خواهد بود. علاقه مندى سبب موفقیت و درنتیجه پیشرفت خواهدبود. ویژگى بعدى ارتباط مؤثر با دانش آموزان است. در واقع یکى ازمهارت هاى اساسى یک فرد براى احراز شغل معلمى در دوره آموزش ابتدایى مهارت و برقرارى ارتباط با دیگران است. معلم باید بتواند با دانش آموزانش در درجه اول و سپس با محیط خود ارتباط مؤثر برقرارکند.

درک حقیقى به نام تفاوت هاى فردى دانش آموزان و به رسمیت شناختن آن در کار معلمى بسیار مهم و راهگشاست و سبب توجه به نیازهاى گوناگون دانش آموزان مى شود و معلم مى تواند استعدادهاى گوناگون بچه ها را کشف و درک کند و آنها را به درستى در مسیر رشد و تعالى قراردهد. معلم هاى خلاق هم موفق ترند. خلاقیت درکار معلمى معجزه مى کند. اطلاعات به روز از رشته مورد تدریس و کسب آگاهى از تغییرات برنامه درسى معلم را تواناترمى کند، لذا کنجکاوى که محرک اصلى چنین ویژگى است براى یک معلم موهبتى الهى است. کنجکاوى سبب مى شود تا معلم بتواند زمینه پرسشگرى را در فضاى یاددهى - یادگیرى دامن بزند.

 

تعلیم و تربیت آدمى در بستر زمان معنا و مفهوم پیدامى کند و عینیت مى یابد. از ویژگى هاى یک معلم در دوره آموزش ابتدایى، صبر و بردبارى است. معلمان صبور و بردبار بهتر نتیجه مى گیرند. معلمان با نشاط فضایى سرشار از شادى و شور و شوق یادگیرى را در دانش آموزان ایجاد مى کنند.

این نشاط چه در ظاهر معلم و چه در رفتار باید نمود داشته باشد و نکته آخر اینکه شرافت و حیثیت معلم را نباید به بازى گرفت. تأمین حداقل معیشت بدون دغدغه بسترساز فعالیت هاى یک معلم موفق است.

اما به گمان بسیارى از کارشناسان کمتر معلمى از چنین ویژگى ها و مهارت هایى برخوردار است. درحالى که فناورى هاى جدید، شیوه آموزش درمدارس را متحول کرده است، معلمان آمادگى چندانى براى ورود به عصرجدید ندارند و به تبع آن نمى توانند نسلى را متناسب با این مقتضیات تربیت کنند.

دکتر «بهرنگى» مى گوید: «درحال حاضر از آموزش و پرورش حساس به سرنوشت کشور فاصله داریم. ما نیاز به معلمان حرفه اى با مدارک بالا و آموزش علمى دانشگاهى داریم تا نظم علمى دانشگاهى را با ساخت فکرى دانش آموزان تطبیق دهند. نه چون بیکارى بسیار است عده اى معلم شوند. البته در شوراى آموزش و پرورش شرط معلمى را حداقل لیسانس قرارداده است. ما تقریباً دیگر معلم دیپلمه نداریم و تسهیلاتى قائل شده ایم که دیپلمه ها لیسانس بگیرند. خوشبختانه به این دلیل که تعداد فارغ التحصیلان زیاد شده، هجوم به سمت آموزش و پرورش صورت مى گیرد. منتها یک علت این هجوم آن است که بسیارى آموزش و پرورش را جایى مى دانند که نظارتى برآن نیست. درعین اینکه تحصیلات دانشگاهى هم درآن مطرح است. براى رفع این مشکل لازم است حقوق و مزایا بر مبناى صلاحیت و استعدادهاى حرفه اى به معلمان تعلق گیرد و موجبات ارتقا دراین شغل فراهم شود. همین طور معلمان باید به طور مداوم آموزش ببینند و متحول شوند. با کاهش جمعیت دانش آموزى و ساخت کلاس هاى درس جدید مشکل اصلى ما در مدارس ارتقاى سطح حرفه اى و پژوهشى معلمان است.

الآن کتاب هاى درسى کم محتواست. بچه هاى امروزى با وجود اینترنت و... خیلى بیشتر ازاینها مى دانند، اما چون روش ها خوب نیست فکر مى کنیم حجم کتاب ها زیاد است».

جمعى از کارشناسان عقیده دارند براى تربیت معلمان مؤثر باید روى دانشگاههاى تربیت معلم حساب ویژه اى بازکرد.

این درحالى است که مراکز تربیت معلم درمعرض انتقاداتى قراردارند. شاید عمده مشکل این مراکز به این موضوع برمى گردد که معلم از نظرمادى و معنوى جایگاه برجسته اى درجامعه ما ندارد نتیجه آن که شرکت کنندگان در کنکور آن را در مرتبه هاى پایین تر فهرست انتخاب رشته قرارمى دهند. درنتیجه پایین ترین رتبه هاى قبولى وارد این دانشگاهها مى شوند. به تبع آن استادان برجسته تدریس در دانشگاههاى دیگر را به این دانشگاه ترجیح مى دهند. نتیجه این که دانشجویان فارغ التحصیل این دانشگاهها نیز انتظارات را برآورده نمى کنند.

دکتر «شعارى نژاد» مى گوید: واقعیت این است که معلمان قشر فراموش شده اى هستند. باید آنها را تربیت کرد تا آب راکد نشوند. امسال تربیت معلم تکانى خورده، ولى تاکنون کسانى که از همه دانشگاهها رانده شده بودند وارد دانشسراها مى شدند. آنها حتى خجالت مى کشیدند در کلاس سؤال کنند.

زمانى معلم ها در رتبه بندى مشاغل مرتبه دو را داشتند. اونیفورم مى پوشیدند و نشان مى زدند، ولى به تدریج معلمى شغل چندم شد. با گفتن اینکه معلمى شغل انبیاست و... نمى شود معلمان را راضى کرد. واقعیت این است که بزرگ ترین اصل در مدیریت دنیا پاداش است. باید به آنها امتیازداد. این درحالى است که معلمان مثل سایر کارمندان هم ساعت نمى زنند. براساس تحقیقى که انجام داده ام افزایش حقوق هم تا زمانى که تورم مهارنشود راهگشا نیست.

 

از این رو تا زمانى که معلمان متحول نشوند نمى توان امیدى به تغییر شیوه آموزش و پرورش داشت. با گسترش فناورى، شکل مدارس و کلاس ها و حتى ساخت میز و نیمکت ها و چیدمان آنها عوض شده است. طبیعى است که در این سلسله تغییرات، تحول در نقش و کارکرد معلم بسیار بیشتر و تعیین کننده تر بوده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 14:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

آمار نیروهای آموزش و پرورش

بازديد: 135

تعداد کل معلمان و کارکنان آموزش و پرورش در سال تحصیلی 92-93، یک میلیون و 13 هزار و 655 نفر عنوان شده است که از این تعداد 481 هزار نفر را معلمان و کارکنان مرد و 532 هزار نفر را معلمان و کارکنان زن تشکیل می‌دهند به نوشته آرمان، طبق گزارش مرکز آمار و فناوری ارتباطات و اطلاعات وزارت آموزش و پرورش، 358 هزار معلم در مقطع ابتدایی، 232 هزار معلم در مقطع راهنمایی و 307  هزار معلم در مقطع متوسطه فعالیت دارند که 61 هزار نفر دیگر نیز در بخش اداری و آموزش عالی دانشگاه فرهنگیان مشغول هستند. ضمن آنکه تعداد معلمان استثنایی نیز 21 هزار و 500 نفر است

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس