سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط nevisandeh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره سفته

بازديد: 179

 

سفته    

سفته سندی است که به موجب آن امضاء کننده متعهد می شود تا مبلغی را در موعد معین یا عندالمطالبه در وجه حامل یا شخص معین یا به حواله کرد او بپردازند. سفته علاوه بر امضاء یا مهر متعهد باید مشخص کننده مبلغ تعهد شده، گیرنده وجه، و تاریخ نیز باشد.

پیدایش سفته در گذشته به دلیل خطر انتقال پول از جایی به جای دیگر بوده است. تجار به کمک بانک ها در معاملات خارجی و نیز داخلی خود از سفته استفاده می کردند و در برابر، کارمزدی برای صدور سفته به نام خود و دریافت مبلغ آن درجایی دیگربه بانک می پرداختند.

امروزه در اقتصاد سفته به عنوان یک وسیله اعتباری نقش مهمی در تامین کوتاه مدت منابع سرمایه گذاری ایفا می کند و به ویژه شرکت های بزرگ با صدور و تنزیل آن نزد بانک ها مشکلات مالی جاری خود را مرتفع می سازند. آشکار است که برخورد نظام بانکی به این قبیل اسناد اعتباری از عوامل اساسی اعتبار و رواج آنها به شمار می رود.

سفته سندي معتبر اما ناشناخته

سفته نامي است که حتما بارها و بارها آن را شنيده ايد و حتما بارها به بهانه گرفتن وام يا ضمانت از آن استفاده کرده ايد.

حتما ديده ايد که سفته را در گوشه گوشه شهر در هر دکه روزنامه فروشي که بساط سيگار ، سيمکارت اعتباري ، شارژ موبايل و کارت اينترنت را پهن کرده است ، مي فروشند و اين عبارت را که «سفته موجود است» خيلي جاها ديده ايد و لابد پيش خود فکر کرده ايد که «عجب ، سفته چه وسيله خوبي است که هرکس مي تواند هرگاه اراده کند ، آن را مثل نقل و نبات بخرد و کارش را راه بيندازد» و بعد حتما به اين مساله فکر کرده ايد که سفته در مقابل چک ، با سختي هايي که براي گرفتنش از سيستم بانکي دارد ، چقدر به دردبخور است.

يکي از شهرونداني که براي دريافت يک وام ۲ ميليون توماني از يک بانک به گفته خودش ، ۴ ماه به دنبال يک ضامن داراي چک مي گشت ، مي گويد: مشابه همين وام را از يک مرکز اقتصادي ديگر گرفتم که براي ضمانت ، سفته هم قبول مي کرد.

همه اينها را حتما مي دانيد و حتما بارها با آن برخورد کرده ايد اما شايد آن روي سکه را کمتر ديده ايد که سفته يک سند معتبر اقتصادي است که به دليل نشناختن جايگاه آن ، بسياري از مردم را دچار مشکل کرده است.

اگر سري به دادگاه ها بزنيد ، متوجه مي شويد ناآشنايي با قانون سفته و اين تفکر که سفته ابزاري سهل الوصول است و تبعاتي ندارد، براي مردم چه مشکلاتي ايجاد کرده است.

اگر اين گزارش را بخوانيد ، حتما تفکر و تصورتان درباره سفته عوض مي شود.

بد نيست بدانيم سابقه کاربرد سفته به اروپا بازمي گردد و اين سند از قديم در آنجا مورد استفاده بوده است و حقوقدانان اروپايي معتقدند سفته پيش از برات و ديگر اسناد تجاري استفاده مي شده است.

ظهور سفته در ايران هم به زمان تدوين قانون تجارت در سال ۱۳۱۱ برمي گردد و امروزه در کشور ما از اين سند بيش از برات استفاده مي شود.حقوقدانان ايران نيز گاه از سندي سخن مي گويند که عنوان «سفتجه» داشته است و فقها درباره آن بحث فراوان کرده اند اما اذعان مي کنند که اين سند با سفته موضوع حقوق تجارت متفاوت است و بيشتر به عقد حواله نزديک است اما امروزه در اقتصاد ، سفته به عنوان وسيله اي اعتباري نقش مهمي در تامين کوتاه مدت منابع سرمايه گذاري ايفا مي کند و حتي شرکتهاي بزرگ با صدور آن نزد بانکها ، مشکلات مالي جاري خود را مرتفع مي کنند. همچنين از سفته مي توان به عنوان وسيله پرداخت در معاملات غيرنقدي استفاده کرد و اين امر در معاملات کالاهاي مصرفي بسيار معمول است و شايد همين عموميت است که شما مي بينيد سفته همه جا به فروش مي رسد البته بانکها و موسسات اعتباري نيز از اين اسناد براي اعطاي وام و تقسيط بازپرداخت آن استفاده مي کنند و به اين منظور ، در مقابل پرداخت وام به مشتري ، از او سفته مطالبه مي کنند. همچنين در قراردادهايي که شرکتها و موسسات اداري با مقاطعه کاران منعقد مي کنند ، سفته وسيله اي ارزان و مطمئن براي تضمين اجراي تعهد از سوي آنان است.

مندرجات سفته

به موجب ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر امضاء يا مهر ، بايد داراي تاريخ و متضمن مراتب ذيل باشد: مبلغي که بايد تاديه شود با تمام حروف ، نام گيرنده وجه و تاريخ پرداخت بايد در سفته مشخص باشد. پس طبق ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر مهر يا امضاء بايد داراي تاريخ باشد و علاوه بر اين ، طبق بند يک همين ماده ، تعيين مبلغي که بايد پرداخت شود ، با تمام حروف ضروري است.

نام و نام خانوادگي گيرنده وجه ، تاريخ پرداخت وجه ، علاوه بر اينها ، نوشتن نام خانوادگي صادرکننده ، اقامتگاه وي و محل پرداخت سفته نيز ضروري است.

در صورتي که سفته براي شخص معيني صادر شود ، نام و نام خانوادگي او در سفته آورده مي شود ، در غير اين صورت به جاي نام او نوشته مي شود در «وجه حامل». در صورتي که نام خانوادگي يک شخص معين در سفته نوشته شود ، اين شخص طلبکار مي شود و در غير اين صورت هر کسي که سفته را در اختيار داشته باشد ، طلبکار محسوب مي شود و مي تواند در سررسيد سفته ، مبلغ آن را طلب کند و اگر سررسيد درج نشود ، سفته عندالمطالبه محسوب مي شود و در سفته عندالمطالبه ، صادرکننده بايد به محض مطالبه ، مبلغ آن را پرداخت کند اما اگر مندرجات قانوني در سفته قيد نشود ، آنگاه چه مي شود؟ متاسفانه قانونگذار در فصل دوم باب چهارم قانون تجارت که مقررات مربوط به سفته را بيان مي کند ، به ضمانت اجراي عدم ذکر مندرجات مندرج در ماده ۳۰۸ اشاره اي نکرده است اما در قوانين خارجي به اين نکته اشاره شده است.

مثلا در قانون تجارت فرانسه ، پس از ماده ۱۸۳ که شرايط صوري سفته را معين مي کند ، ماده ۱۸۴ مقرر مي کند که در صورت نبودن يکي از موارد مندرج در ماده ۱۸۳، سند امضائشده ، سفته محسوب نمي شود. همان طور که گفته شده است ، اگرچه در قانون تجارت ايران در مورد سفته ، به اين امر اشاره نشده است که اگر يکي از مندرجات مذکور در ماده ۳۰۸ قانون رعايت نشود ، نوشته مزبور مشمول مزاياي سفته نمي شود اما سفته فقط در صورتي مشمول مزاياي مذکور در قانون تجارت است که موافق مقررات اين قانون تنظيم شده باشد و از طرفي ، اگرچه در مورد رعايت نکردن مندرجات قانوني سفته ضمانت اجرايي پيش بيني نشده ، تبصره ماده ۳۱۹ قانون تجارت ، سفته اي را که فاقد شرايط اساسي مذکور در قانون تجارت باشد ، سند تجاري قلمداد نمي کند و مشمول مرور زمان اموال منقول مي داند. در واقع اگر سفته مطابق مواد قانوني پر نشود، وجاهت قانوني ندارد.

سفته بدون نام

سفته بدون نام ، حالتي ديگر از نحوه تنظيم سفته است. در اين حالت ، در تنظيم سند اين امکان وجود دارد که بدهکار، سفته اي را که صادر مي کند، بدون ذکر نام طلبکار به وي بدهد که در اين صورت فرد مي تواند يا خودش براي گرفتن در سررسيد اقدام يا اين که آن را به ديگري حواله بدهد.

عبارت حواله کرد در سفته به شخص دارنده اين اختيار را مي دهد که بتواند سفته را به ديگري منتقل کند ولي اگر حواله کرد ، خط خورده شود ، دارنده سفته نمي تواند آن را به ديگري انتقال دهد و تنها خود وي براي وصول آن اقدام کند ، علاوه بر آن که مي تواند با پشت نويسي آن را به شخص ديگري انتقال دهد.

پشت نويسي سفته

پشت نويسي سفته مانند چک براي انتقال سفته به ديگري يا وصول وجه آن است. اگر پشت نويسي براي انتقال باشد ، دارنده جديد سفته داراي تمام حقوق و مزايايي مي شود که به آن سند تعلق دارد. انتقال سفته با امضاي دارنده آن صورت مي گيرد. همچنين دارنده سفته مي تواند براي وصول وجه آن به ديگري وکالت دهد که در اين صورت بايد وکالت براي وصول قيد شود.

سقف سفته 

هر برگ سفته ، سقف خاصي براي تعهد کردن دارد ، مثلا اگر روي سفته اي درج شده باشد «ده ميليون ريال» يعني آن سفته حداکثر براي تعهد يک ميليون تومان داراي اعتبار است و با آن نمي توان به پرداخت بيش از يک ميليون تومان تعهد کرد.

ماهيت حقوقي سفته

خسروي ، مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين باره مي گويد: امضاي سفته ذاتا عمل تجاري را تشکيل نمي دهد.

تکاليف دارنده سفته

خسروي در اين خصوص مي گويد: اگر متعهد سفته در سررسيد از پرداخت مبلغ مندرج در آن امتناع کند ، دارنده سفته مکلف است به موجب نوشته اي که واخواست يا اعتراض عدم تاديه ناميده مي شود ، ظرف مدت ۱۰ روز از تاريخ وعده سفته اعتراض خود را اعلام کند که براي واخواست به مجتمع قضايي مراجعه و نسبت به تنظيم و ارسال آن براي صادرکننده سفته اقدام مي کند و از تاريخ واخواست ظرف مدت يک سال براي کسي که سفته را در ايران صادر کرده و مدت ۲ سال براي کساني که سفته را در خارج از ايران صادر کرده اند ، طبق مواد ۲۸۶ و ۲۸۷ قانون تجارت اقامه دعوي کند. در صورتي که دارنده سفته به تکاليف قانوني خود اقدام نکند ، حق اقامه دعوي عليه پشت نويس ، ضامن پشت نويس را ندارد و از امتيازات اسناد تجاري بهره مند نمي شود.


راههاي وصول وجه سفته

مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين خصوص نيز مي گويد : براي وصول وجه سفته از ۲ طريق مي توان اقدام کرد :

از طريق اجراي اسناد رسمي : چون سفته از اسناد لازم الاجراست ، در صورتي که دارنده به وظايف قانوني خود عمل کرده باشد ، مي تواند عليه صادرکننده ، پشت نويس و ضامن به اجراي اسناد رسمي واقع در اداره ثبت مراجعه و تقاضاي توقيف اموال بلامعارض اشخاص فوق و وصول طلب خود را کند.

از طريق مراجع قضايي دادگستري : دارنده سفته با تقديم دادخواست حقوقي عليه يک يا تمام مسوولان سند تجاري اقامه دعوي مي کند و در صورتي که به محکوميت قطعي صادرکننده منجر شود و اگر اموالي از محکوم تحصيل نشود، مي تواند به استناد قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي تقاضاي بازداشت شخص محکوم را کند.

تاملی در نظام حقوقی سفته

          تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.    

۱.تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.

۲.سفته در لغت به معنای « مالی كه به شهری دهند و به شهری باز ستانند» آمده و معال كلمه فته طلب یا جواز طلب می باشد. اما در اصطلاح حقوقی از سفته به عنوان یكی از اسناد تجارتی چنین تعریف شده است: « فته طلب سندیست كه به موجب آن امضا كننده تعهد می كند مبلغی در موعد معین یا عند المطالبه در وجه حامل یا شخص معین و یا به حواله كرد آن شخص كار سازی نماید.»سفته از لحاظ تاریخی نه در شكل امروزی آن بلكه به صورت نوشته هایی در قدیم معمول بوده است. مثلاً در بازار این امكان وجود داشته كه بازرگانی جهت به دست آوردن اعتبار مورد نیاز با دیگری تماس حاصل نماید و نوشته هایی را حاكی از پرداخت مبلغی در سر رسید معین به دست آورد و آنها را به اعتبار مدیون معامله كند: خواه واقعاً طلبی در كار بوده یا نبوده باشد.در كشور فرانسه، سفته سابقه بسیار قدیمی دارد و از زمانهای دور این سند با انعكاس عبارت « حواله كرد» در روی آن قابلیت معامله و دست به دست گشتن را داشته ، اما به تدریج در قرون ۱۸ و ۱۹ با گسترش استفاده از برات و اسكناس در امور بازرگانی اهمیت خود را از دست داده است، به ویژه اینكه در آن زمان افراد غیر بازرگان هم تمایلی به متعهد شدن در مقابل كسی كه او را نمی شناختند، مگر در یك سررسید معین، از خود نشان نمی دادند.پس از قرون یاد شده ، سفته به تدریج از انزوای خود بیرون آمد و دو نقش مهم را تدریجاً عهده دار گشت؛ اول ، وسیلهای گردید جهت كسب اعتبارات مالی و دوم، در معاملات مربوط به حق سرقفلی به عنوان ابزار پرداخت مورد استفاده قرار گرفت.اما كاربرد سفته در امور تجاری به تدریج از این هم فراتر رفت. با آغاز دوره شكوفایی اقتصادی ، تجار جدید كه تازه فعالیت بازرگانی خود را شروع كرده بودند، به دلیل عدم وجود امكانات بالفعل در پرداخت مبالغ هنگفت، از فته طلب كه سندی مهلت دار بود استفاده می كردند. ولی زمانیكه دوباره بحران اقتصادی جامعه را فرا می گرفت و صادر كنندگان سفته در موعد سند قادر به پرداخت وجه آن نبودند، باز مشكلات بزرگی دامنگیرشان می شد.

۳.سفته در كنوانسیون ژنو ۱۹۳۰ مورد بررسی تفصیلی واقع نگردید، و تنها مواد ۷۵ تا ۷۸ مقررات متحد الشكل در اكثر قریب به اتفاق مسائل مربوطه، به قواعد پایه گذاری شده درقسمت برات برگشته داده شده است.

با وجود این، ماده ۲۱ ضمیمه دوم قرار داد اول دو اختیار به نفع كشورهای امضا كننده پیش بینی می نماید:اختیار اول – هر یك از طرفهای معظم متعاهد مختارند مقررات مربوط به سفته مورد پیش بینی در كنوانسیون را در قلمرو خود وارد قوانین ملی ننمایند.توضیح آنكه در قوانین مربوط به اسناد تجارتی بعضی كشورها نظیر لتونی، سفته در درجه اول اهمیت قرار داشته و ضوابط دیگر اسناد تجارتی ، به رژیم حقوقی سفته ارجاع داده شده است. برای این كشورها طبعاً مقررات كنوانسیون در مورد سفته قابل قبول نیست . زیرا مواد ۷۵تا ۷۸، حل مسائل سفته را به قواعد برات محول می نماید.كنفرانس پس از بررسی های لازم چنین نتیجه گرفت كه این اختیار ضرر كلی برای قواعد متحد الشكل در بر نخواهد داشت: چه سفته اصولاً بیشتر از اهمیت ملی برخوردار است تا بین المللی، به علاوه در بعضی از كشورها این سند نوشته ای است كه در داخله گرد می كند و برات فقط برای پرداختهای اعتباری بین المللی مورد استفاده قرار می گیرد.

اختیار دوم-این اختیار به كشور امضا كننده اجازه می دهد، در صورت لزوم سیستم حقوقی بخصوصی را برای سفته تأسیس كرده و به این ترتیب صرفاً به ارجع دادن به قواعد برات اكتفا نكنند. در كشورهای اسكاندیناوی، ژاپن و لهستان از اختیار مزبور استفاده شده و مقررات خاصی جهت فته طلب تدوین گردیده است.

۴.كشور فرانسه از این دو بند ماده ۲۱ استفاده نكرده و تنها در مواد ۱۸۳ و ۱۸۹ قانون تجارت ، مواد ۷۵ تا ۷۸ كنوانسیون را بازگو می كند. این روش مورد انتقاد عده ای از حقوقدانان آن كشور واقع شده است. این گروه عقیده دارند اجرای قواعد برات كه عمل حقوقی سه جانبه است در مورد سفته كه در ابتدا تنها دارای دو طرف می باشد،خالی از اشكال نخواهد بود.

۵.با وجود این كه كنوانسیون ژنو در سال ۱۹۳۰ برابر ۱۳۰۹ شمسی به تصویب كشورهای عضو رسیده، مع ذلك قانونگذار سال ۱۳۱۱ كشورمان، مقررات قبلی كشور فرانسه را در قسمت سفته همانند مورد برات، منعكس نموده است . اما قواعد سابق فرانسه (عمدتاً مقررات سال ۱۸۰۷) در این مورد با مقررات كنوانسیون انطباق داشته است. نتیجتاً ملاحظه می شود در قانون تجارت ایران، همانگ با طرح كنوانسیون ، بتجویز ماده ۳۰۹ ، مقررات برات در قسمت سفته نیز جاری می باشد.

۶.در حال حاضر از لحاظ كاربرد عملی ، ملاحظه می شود سفته هنوز مورد استفاده قرار می گیرد. در حالیكه برات تقریباً در داخل كشور متروك شده است. در این شرایط می توان گفت، ایران در زمره ممالكی است كه سفته در آنها مهمترین وسیله پرداخت اعتباری در داخل كشور می باشد. با این اختلاف كه كشورهای مذكور دارای مقررات مستقلی در این باره هستند؛ حال آن كه در ایران برای حل مسائل سفته لزوماً می بایست به سیستم حقوقی برات، كه خود به عنوان سند تجارتی دیگر تقریباً كاربردی درون مرزی ندارد ، رجوع نمود.

۷.در هر حال ضروری است شناخت عمیق تر نسبت به مكانیزم سفته در مقایسه با برات حاصل آید . بررسی تطبیق سیستم حقوقی این دو سند اجازه خواهد داد تا چار چوب حقوقی خاص سفته بیشتر روشن شده و اسباب حصول نتیجه گیریهای لازم فراهم آید.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سرمشق وجامعه‏ شناسى

بازديد: 123

 

 

سرمشق وجامعه‏ شناسى

محمدرضا برات‏نژاد

 

مقدمه

پارادايم (paradigm) از جديدترين مفاهيمى است كه وارد حوزه علوم و جامعه‏شناسى شده است. اين مفهوم با نام فيلسوف و مورخ علم، تامس كهن (T.s.kuhn) ، مقارن است و اولين بار توسط وى در كتاب معروف او، ساختار انقلابهاى علمى (The structure of scientific Revolutions) ، به كار گرفته شده است. هدف كهن در اين كتاب، اثبات اين نظريه است كه على‏رغم تصور موجود درباره اينكه پيشرفت علوم از راه تراكم و انباشت ( صورت مى‏گيرد، رشد و توسعه علوم از راه انقلاب (Revolution) به وجود مى‏آيد و در جريان انقلاب‏هاى علمى، پارادايم‏هاى جديد جاى پارادايم‏هاى سابق را مى‏گيرند. در زبان فارسى، براى مفهوم پارادايم معادل‏هاى متعددى برگزيده‏اند; مانند نمونه، الگوى نظرى، سرمشق، نمونه فرد اعلى و امثال آن كه اين امر حاكى از نوعى ابهام و پيچيدگى در اين مفهوم است. كهن، كه واضع اين مفهوم است، به پيچيده بودن و ابهام آن اذعان دارد. وى در چاپ دوم كتابش، كه موجب واكنش‏هاى انتقادى فراوانى در ميان انديشمندان شد، در پى‏نوشتى كه بر آن افزود، ضمن تلاش براى پاسخگويى به انتقادات، چنين مى‏گويد: «يك خواننده همفكر، كه با من در اين باره - كه سرمشق ( پارادايم) عناصر فلسفى اين كتاب را معرفى مى‏كند - شريك است، يك فهرست تحليلى جزئى فراهم آورده و چنين نتيجه گرفته بود كه اين اصطلاح، دست كم، از 22 راه در اين كتاب به كار رفته است.» (1) البته كهن بر اين باور است كه برداشت‏هاى متفاوت از مفهوم پارادايم نتيجه ناسازگارى‏هاى برخاسته از روش نويسندگى است و به آسانى، مى‏توان آنها را حذف كرد، ولى در عين حال، به ابهام اين مفهوم اعتراف دارد.

 

تعريف سرمشق

همان‏گونه كه در مقدمه اشاره شد، به دليل نوعى ابهام در اين مفهوم، ارائه تعريفى جامع و مانع از سرمشق مشكل مى‏نمايد. لذا، بسيارى از كسانى كه درباره اين مفهوم سخن گفته‏اند بدون ارائه تعريف، در مقام توضيح آن برآمده‏اند. ما ابتدا برخى از اين تعاريف را مرور و سپس سعى خواهيم كرد تا تصويرى كلى از اين مفهوم نشان دهيم.

 

كهن مى‏گويد: «يك سرمشق ( پارادايم) چيزى است كه اعضاى يك جامعه علمى در آن با يكديگر اشتراك دارند و بعكس، يك جامعه عملى از كسانى تشكيل يافته است كه در يك سرمشق ( پارادايم) با يكديگر شريك‏اند. همه دورها باطل و خبيث نيست، ولى اين يكى منبع دشوارى‏هاى واقعى است. جامعه‏هاى علمى مى‏توانند و بايد بدون توسل به نمونه‏ها، جدا شوند و اين نمونه‏ها پس از آن، با تحقيق و موشكافى در رفتار اعضاى يك جامعه اكتشاف مى‏شود.» (2)

 

كهن سپس سعى مى‏كند براى رفع ابهام‏هاى موجود و اعتراف به دشوارى‏هايى كه در متن اصلى كتاب وجود دارد از سرمشق دو معناى متفاوت ارائه دهد: «چند نمونه از دشوارى‏هاى متن اصلى بر گرد مفهوم نمونه تجمع پيدا مى‏كند. در بيشتر جاهاى كتاب، اصطلاح نمونه به دو معناى متفاوت به كار رفته است; از يك سو، نماينده مجموعه باورها و ارزش‏ها و روش‏هاى فنى و چيزهاى ديگرى از اين قبيل است كه اعضاى يك جامعه علمى در آنها با يكديگر شريك‏اند و از سوى ديگر، اشاره به گونه‏اى از اجزاى آن، يعنى معماگشايى‏هاى شناخته‏اى است كه به عنوان سرمشق يا مثال به كار مى‏رود و مى‏تواند همچون شالوده‏اى براى حل معماهاى باقيمانده علم، جايگزين قواعد صريح حل معما شود.» (3)

 

به نظر كهن، معناى نخستين، جامعه‏شناختى و معناى دوم فلسفى مى‏باشد. ادامه سخن را از زبان ايان باربور نقل مى‏كنيم: «تامس كهن نشان داده است كه حجيت و اعتبار جامعه اهل علم با پيش نهادن نمونه‏هاى عالى بر مجموعه‏اى از مفروضات و مسلمات مهر تاييد مى‏زند. نمونه‏هاى عالى يا سرمشق‏ها ( پارادايم‏ها) همان نمونه‏هاى معيار كارهاى علمى سابق‏اند كه گروه معينى از دانشمندان در زمان معينى، آنها را پذيرفته‏اند. اينها همان نمونه‏هاى فراوانى هستند كه كتاب‏هاى درسى آكنده از آنهاست و دانشجويان با آموختن آنها، هم مفاهيم نظرى، هم روش‏هاى تجربى و هم هنجارهاى رشته علمى خود را همزمان كسب مى‏كنند. اين سرمشق‏ها راهنماى پژوهش‏هاى گروهى نيز هست; چرا كه تلويحا مى‏گويد چه نوع سؤال‏هايى وارد و قابل طرح است، چه تكنيكى مفيد است، چه نوع راه حل‏هايى پذيرفتنى است.» (4)

 

باربور در جاى ديگرى، از زبان تولمين، چنين مى‏گويد: «تولمين بر آن است كه اين‏گونه سرمشق‏ها يا نمونه‏هاى عالى تبيينى است كه تعيين مى‏كند ما چه چيزى را مساله و چه چيزى را تبيين كافى و چه چيزى را امر واقع تلقى كنيم... . طبق گفته تولمين، اين سرمشق‏ها يا نمونه‏هاى عالى و آرمانى تبيينى توسعا تجربى شمرده مى‏شوند، نه حقيقتا; چرا كه نمى‏توان آنها را مستقيما با نتايج مشاهدات مقابله كرد. اينها ارزش خود را در طول زمان ثابت مى‏كنند و دانشمندان در غالب كارهاى‏شان آنها را به صورت تصديق بلاتصور به كار مى‏گيرند.» (5)

 

آلن راين در كتاب فلسفه علوم اجتماعى، براى پارادايم، اين اوصاف را ذكر مى‏كند: «از اوصاف عمده [و] ويژه سرمشق‏ها ( پارادايم‏ها) اين است كه عام و گسترده‏اند و چنان از توصيف محض وقايع فاصله دارند كه مدلولات تجربى آنها را فقط مى‏توان به مدد فرضيات كمكى عديده‏اى كه راه عملى تعيين صدق آنها را نشان مى‏دهد آشكار نمود.» (6)

 

جامعه‏شناس معاصر امريكا، جرج ريتزر، كه جامعه‏شناسى را در قالب سرمشق مورد بحث قرار داده است و در ادامه اين مقاله نظرات او را بيان خواهيم كرد، درباره سرمشق، چنين مى‏گويد: «سرمشق ( پارادايم) يك تصور اساسى درباره قلمرو موضوعى علوم است. الگوى نظرى به تعريف چيزى مى‏پردازد كه چه چيز بايد مطالعه شود، چه سؤالاتى بايد پرسيده شود، چگونه سؤال شود و چه قوانينى را بايد در تفسير جواب‏ها به كار برد. الگوى نظرى وسيع‏ترين واحد توافق و اجماع در يك علم است و موجب تفاوت يك اجتماع علمى از ديگرى است. الگوى نظرى مقوله‏بندى مى‏كند، به تعريف و تفسير نمونه‏ها مى‏پردازد، نظريه، شيوه‏ها و ابزار آنها را نيز شامل مى‏شود.» (7)

 

به عنوان جمع‏بندى تعاريف ارائه شده، مى‏توان گفت: «پارادايم تعيين مى‏كند كه چه چيزى مسلم، مفروض، امر واقع و مساله است; چه سؤالاتى قابل طرح‏اند; چه تكنيكى مفيد است; چه راه حل‏هايى پذيرفتنى است; چه نوع از تبيين، جستجو كردنى است; چه تبيينى كامل است; چه مفاهيمى جهان‏نماست; در كار علمى، چه انتظارى معقول است; در كار علمى، چه زبانى به كاربستنى است. پس پارادايم‏ها فضاى فراگير دانشمندان، سؤالات، مفاهيم، روش‏ها و زبان مشترك و معيار قضاوت و زيربناى نظريه‏ها و عام‏تر از مباحثات رايج‏بين دانشمندان يك رشته مى‏باشد.» (8)

 

 

مثال‏هايى از چند سرمشق

اكنون كه تعاريف گوناگون صاحب‏نظران را در خصوص سرمشق بيان كرديم، براى روشن‏تر شدن اين مفهوم به چند مثال از علوم طبيعى و علوم دينى توجه كنيم:

 

1- سرمشق فيزيك ارسطو و گاليله: «در فيزيك ارسطويى، اصل در هر چيز قرارگرفتن در مقر خود بود و به تعبير ديگر، اصل [بر] سكون بود و حركت علت مى‏خواست. لذا، سؤالات قابل طرح، با توجه به اين پارادايم شناخته مى‏شد، ولى در نظر گاليله، حركت اصل بود و سكون امر[ى] عارضى، تبعى و محتاج به علت.» (9)

 

به عنوان مثال، اگر ارابه‏اى را در نظر آوريم كه در حال حركت است هر يك از اين سرمشق‏ها آن را به‏گونه‏اى تفسير خواهند كرد. در فيزيك ارسطويى، چون اصل بر سكون است از علت‏حركت ارابه خواهند پرسيد و هنگامى كه ارابه از حركت ايستاد ديگر سؤال كردن از اينكه چرا حركت نمى‏كند و ساكن است‏سؤالى نامعقول خواهد بود و بعكس، در فيزيك گاليله، چون اصل بر حركت است، تا وقتى كه ارابه حركت مى‏كند سؤال از علت‏حركت موردى ندارد و همين كه ارابه ايستاد بايد به دنبال علت‏سكون آن بود.

 

2- سرمشق‏هاى علوم دينى: يكى از نقش‏هاى دين بيان رابطه انسان يا خداوند است و هر كدام از علوم دينى از منظر خاصى اين رابطه را مى‏بينند. رابطه انسان با خداوند در سرمشق فقه، تصوير رابطه «عبد و مولا» است و عبد در امورى كه مولى او را مكلف و تكليف او را دقيقا روشن كرده است، به انجام تكليف مى‏پردازد و انگيزه عبد از انجام اين تكاليف عمدتا ترس از دوزخ و يا حداكثر، شوق بهشت است، در حالى كه در سرمشق عرفان، رابطه انسان با خداوند كاملا متفاوت است. در اينجا، نه رابطه بنده و مولى، بلكه رابطه «عاشق و معشوق‏» مطرح است و عاشق دايما در تلاش براى نيل به وصال معشوق است. بزرگ‏ترين عذاب براى عاشق لحظه‏اى دوربودن از معشوق و ياد اوست. آنجا كه على‏عليه‏السلام در دعاى كميل مى‏فرمايد: «خدايا، گيرم كه عذاب تو را تحمل كنم، فراق و دورى تو را چگونه تحمل توانم كرد» (10) اشاره به چنين رابطه‏اى ميان انسان و خداونددارد.

 

با توجه به مثال‏هاى مذكور، گاهى سرمشق‏ها با هم اختلاط پيدا مى‏كنند. اين اختلاط زمانى رخ مى‏دهد كه كسانى بخواهند سؤالى را كه به سرمشق خاصى مربوط مى‏شود از طريق سرمشق ديگرى، پاسخ بگويند. به عنوان مثال، اين سؤال، كه چرا «در جامعه ايران، بانوان نمى‏توانند نامزد رياست جمهورى شوند» سؤالى فقهى و حقوقى است و اگر كسى در پاسخ به اين سؤال، بگويد كه بانوان مى‏توانند به مقالات عالى قرب الهى نايل شوند و در اين راه، هيچ مانعى وجود ندارد در واقع، به سرمشق عرفان، متمسك شده است و سؤالى فقهى را پاسخى عرفانى داده است كه اين امر خود مى‏تواند به يك مساله اجتماعى (social Problem) منجر شود. (11)

 

سرمشق چيست؟

از مجموع آنچه گفته شد، مى‏توان چنين نتيجه گرفت كه سرمشق نوعى چشم‏انداز به عالم واقع است; عالم واقع رااز درون روزنه‏يا دريچه‏اى خاص ديدن است. البته دريچه يا روزنه مورد نظر نيست، بلكه آنچه راازدرون‏اين‏روزنه‏مى‏بينيم‏همان‏سرمشق‏است.

 

شايد تمثيل معروف مولوى درباره فيل و خانه تاريك براى تقريب به ذهن مناسب باشد. همچنان‏كه مردم در خانه تاريك، با توجه به محدوديت ابزار شناخت، هر كدام تصويرى از فيل را در ذهن مجسم كرده بودند، عالمان نيز در مواجهه با عالم واقع - اعم از طبيعت‏يا اجتماع - آن را به گونه‏اى تصوير مى‏كنند. به عبارت ديگر، هر كدام واقعيت را از درون‏پارادايم‏خاصى‏ملاحظه‏مى‏كنند و همين كه چشم‏انداز تازه‏اى به عالم واقع پيدا كردند و سرمشق عوض شد چهره واقعيت در نظر آنان، دگرگون مى‏شود،آنچنان‏كه آلن راين از قول كهن، بيان مى‏كندكه‏«تافرضيه‏اى‏لغونشده،چاره‏اى نداريم جز آنكه جهان را در قالب آن ببينيم و همين كه لغو شد ديگر نمى‏توانيم بفهميم كه چرا قبلا بدان باور داشته‏ايم.» (12)

 

مثالى را كه كهن درباره ثابت و متحرك بودن زمين بيان مى‏كند ناظر به همين معناست; «كهن معتقد است كه واژه زمين براى ما معنايى غير از اين دارد كه براى ساكنان اين كره قبل از عصر كپرنيك داشته است. ما "زمين" مى‏گوييم و از آن كره‏اى سرد و دوار را اراده مى‏كنيم، با عمرى طولانى و طواف كننده به دور خورشيد و برابرنشين با كرات سيار ديگر. گذشتگان "زمين" مى‏گفتند و از آن كره‏اى - گاهى مكعبى يا استوانه‏اى - را اراده مى‏كردند كه ايستاده بود و خورشيد و ساير سيارات به دور آن مى‏گشتند، عمرى كوتاه در پشت‏سر داشت و مركز عالم بود.» (13)

 

چگونگى پيدايش سرمشق

اولين سرمشق و سرمشق‏هاى بعدى چگونه ايجاد مى‏شود؟ ممكن است اين سؤال در ذهن خواننده ايجاد شود كه اگر هر دانشمندى واقعيت را از درون سرمشق خاصى مى‏بيند اولين سرمشق چگونه شكل مى‏گيرد؟

 

در پاسخ به اين سؤال، بايد گفت كه اولين سرمشق از هر راهى ممكن است ايجاد شود; مثلا، از طريق تجربه يا شهود و اشراق و از اين حيث، با يكديگر تفاوتى ندارند. آنچه مهم است اين كه يك عالم پس از كشف سرمشق خاصى بتواند نظرات علمى خود را بر اساس آ ن سرمشق استوار كند. البته سرمشق‏هاى بعدى، در هر علمى، در تقابل با سرمشق سابق ايجاد مى‏شود كه نظريه انقلاب علمى كهن متكفل بيان همين معناست كه آن را مورد بحث قرار خواهيم داد.

 

سرمشق و مفاهيم نزديك به آن

از آنجا كه برخى از مفاهيم با سرمشق قرابت و نزديكى دارند و ممكن است‏با آن اشتباه شوند، سعى مى‏كنيم كه تفاوت و رابطه اين مفاهيم را با سرمشق نشان دهيم:

 

1- نظريه (theory) : «نظريه مجموعه‏اى از مفاهيم است كه به نحوى منطقى تنظيم شده و رابطه احتمالى ميان دو پديده يا بيشتر را بيان مى‏كند. به بيان ديگر، نظريه به تبيين روابط نسبتا پايدار ميان واقعيت‏هاى عينى مى‏پردازد و هدفش كشف روابط بين پديده‏هاست. (14)

 

با دقت در تعريف ارائه شده از نظريه، روشن است كه اصولا سرمشق و نظريه از دو نوع متفاوت است، گرچه نوعى رابطه نيز ميان آن دو موجود است. به بيان جرج ريتزر، «نظريه‏ها تنها قسمتى از الگوى نظرى ( پارادايم) وسيع‏تر هستند. به عبارت ديگر، يك الگوى نظرى با دو يا چند نظريه مطابقت دارد و شامل تصورات مختلف از قلمرو موضوعى روش‏ها (ابزار) و نمونه‏ها (قسمت‏هاى خاصى از كار علمى كه به عنوان يك مدل در نظر گرفته مى‏شود و پيروانى دارد) مى‏باشد.» (15)

 

از اين گفتار، نبايد چنين نتيجه گرفت كه از مجموع چند نظريه يك سرمشق حاصل مى‏شود. در اين صورت، سرمشق را تا حد يك نامگذارى تقليل داده‏ايم، بلكه بايد گفت: سرمشق بر نظريه، تقدم وجودى دارد و نظريه بر مبناى سرمشق، ساخته مى‏شود; يعنى ابتدا دانشمند عالم واقع را به گونه خاصى ملاحظه مى‏كند( سرمشق) وسپس‏به‏نظريه‏پردازى‏مى‏رسد.لذا، سرمشق‏بدون‏وجودنظريه،ممكن‏است;اماعكس‏آن‏ممكن‏نيست.

 

2- فرانظريه (Meta theory) : در تعريف فرانظريه، گفته شده است: «بحث نظرى در مورد نظريه‏ها به منظور تعيين اصول و قواعد آنان.» (16)

 

فرانظريه را مى‏توان همانند فلسفه علم يك بحث معرفت‏شناسى عنوان كرد. عالمى كه به كار فرانظريه‏اى دست مى‏زند، نمى‏تواند خود را در حصار يك نظريه خاص محدود كند، بلكه بر وراى نظريه‏ها قرار مى‏گيرد و به ارزيابى نظريه‏ها، ميزان كارآمدى آنان و چون آن مى‏پردازد.

 

فرانظريه مستقيما با سرمشق ارتباطى ندارد، ولى هنگامى كه كسى به كار فرانظريه‏اى مى‏پردازد و به ارزيابى نظريه‏ها اقدام مى‏كند ممكن است‏به كشف سرمشق‏هايى كه مبناى تشكيل اين نظريه‏ها بوده‏اند، نايل شود.

 

3- نمونه (Model) : «بنابه تعريف مدل، يك شى‏ء خود شى‏ء نيست، بلكه چيزى‏ديگراست‏كه با شى‏ء مورد نظر مشابهت دارد. سودمندى مدل‏ها دقيقا در اين مشابهت‏ها نهفته است. يك مدل از آن لحاظ سودمند است كه عناصر مشابه را مشخص مى‏كند و در فهم مشابهت‏بهتر مدل با واقعيت كمك مى‏نمايد.» (18)

 

در مدل، عناصرى وجود دارد كه مدل را به واقعيت مشابه مى‏كند، ولى سرمشق تنها يك تصور كلى از واقعيت است.

 

4- اصول موضوعه (Posulate) : «اصول موضوعه قضيه‏اى است كه به خودى خود، مسلم يا قابل اثبات نيست; اما در آغاز استدلال و تحقيق، به عنوان مقدمه به كار مى‏رود، بى‏آنكه صحت و سقم آن قابل تحقيق باشد.» (18)

 

اگرچه به نظر مى‏رسد كه سرمشق و اصول موضوعه قرابت نزديكى با هم دارند، ولى بايد گفت كه سرمشق از اصول موضوعه فراتر قرار مى‏گيرد و مى‏توان از سرمشق به عنوان اصول موضوعه اصول موضوعه ياد كرد.

 

نظريه انقلاب علمى كهن

آنچنان كه در ابتداى سخن ذكر شد، هدف كهن در كتاب ساختار انقلابهاى علمى، اثبات اين قضيه است كه علوم نه از راه تراكم و انباشت، بلكه از راه انقلاب پيشرفت مى‏كنند و چون به نظر كهن، انقلاب زمانى رخ مى‏دهد كه جابه جايى سرمشق‏ها رخ دهد پس اولين فرض اين است كه به وجود سرمشق در حوزه علوم قايل باشيم. «كهن معتقد است كه هر علمى داراى يك يا چند سرمشق مى‏باشد. از اين‏رو، علم بدون سرمشق امكان‏پذير نيست. اطلاق علم به مجموعه اطلاعات، كه بر اساس سرمشق خاصى به وجود نيامده باشد، بى‏معناست. با توجه به اين اصل، كهن ويژگى ديگرى براى علم افزون بر موضوع، روش، هدف و انسجام مطالب، مطرح نموده است.» (19)

 

انقلاب علمى چگونه رخ مى‏دهد؟

به نظر كهن، وقوع انقلاب علمى شبيه انقلاب سياسى است; همچنان‏كه در يك اجتماع، حاكمان همواره طالب وضع آرام هستند و انقلاب را نمى‏پسندند در جامعه علمى نيز، چنين است. «كهن مى‏گويد: دانشمندان هميشه طالب وضع آرام و بهنجارند. در اين وضع، فرضيات و شيوه‏هاى مقبول فنى آنان مستمرا معضلات مى‏آفرينند و اين معضلات چنان‏اند كه در چارچوب علمى موجود، كم و بيش، حل و رفع مى‏شوند.» (20)

 

تا زمانى كه چنين وضعى حاكم است و سرمشق موجود قادر به پاسخگويى به سؤالات مطرح‏شده مى‏باشد و قادر است معضلات موجود را رفع كند امكان مخالفت‏با اين سرمشق وجود نخواهد داشت. «در ظل اين سرمشق‏هاست كه دانشمندان مى‏توانند تفسيرهاى مقنع و نيمه مقنعى از پديدارها به دست دهند، ولى با آن نمى‏توانند در افتند، مگر در دورانى كه آرامش به هم خورده و بحران و آشفتگى چيره شده است.» (21)

 

هنگامى كه سرمشق موجود قادر به حل معضلات جديد نباشد جامعه علمى با بحران مواجه مى‏شود و اين بحران، در واقع، طليعه وقوع يك انقلاب علمى است. «انقلاب علمى وقتى رخ مى‏دهد كه همبستگى و انسجام اين سرمشق يا مدل زير سنگينى نظريه‏هاى جديد، سؤالات جديد و داده‏هاى جديد فروپاشد و بر اثر آن، اعتبار آن مورد شك واقع شود. آنگاه است كه يك سرمشق يا مدل جديد به جاى آن رشد مى‏كند.» (22)

 

با روييدن سرمشق جديد، در واقع، انقلاب علمى به پيروزى رسيده است و از اين پس، واقعيات عالم در نظر كسانى كه سرمشق جديد را باور كرده‏اند به گونه ديگرى جلوه‏گر خواهد شد. مدل انقلاب علمى كهن را مى‏توان به شكل زير ترسيم كرد:سرمشق سابق - علوم معمولى - اصول غير متعارف - بحران - انقلاب علمى - سرمشق جديد

 

«براساس رابطه فوق، ما بين سرمشق اول و سرمشق جديد، چهارمرحله - هنجارى،ناهنجارى،بحرانى و انقلابى - وجوددارد. از اين مراحل، روشن مى‏گردد كه كهن به نقش تراكم تحقيقات و دانش‏براساس سرمشق اول در مرحله نرمال و عادى توجه داشته و در مراحل ديگر، به نقش عوامل ديگر توجه نموده است.» (24)

 

انتقادات وارد بر نظريه كهن

نظريه كهن از جهات گوناگون مورد نقد و ايراد انديشمندان واقع شده است. ايان باربور معتقد است: «در مقام قضاوت، مى‏توان گفت [كه] كهن در مورد خصلت دلخواهانه جابه جايى سرمشق‏ها، مبالغه كرده است. ممكن است‏يك سرمشق در عمل، يعنى در راهنمايى و راهبرى يك سنت تحقيق، نقش منحصر به فردى ايفا كند، ولى به هنگام تامل درباره آن بايد بكوشيم كه مؤلفه‏ها با بهره‏هاى گوناگون را از هم تميز دهيم; چرا كه هر يك از آنها ارزش و ارزيابى خاص خود را دارد.» (24)

 

انتقاد ديگرى كه وى بر كهن وارد مى‏كند اين است كه همان‏گونه كه حتى در يك انقلاب سياسى نيز همه عناصر رژيم گذشته از بين نمى‏روند و برخى از ارزش‏ها محفوظ مى‏مانند، در انقلاب علمى نيز برخى از عناصر و اجزاى سرمشق سابق جايگاه خود را حفظ مى‏كنند. «از سوى ديگر، با اينكه كهن به حق به اين نظر، كه علم صرفا تراكم‏پذير يا افزايشى است، حمله مى‏كند، ولى اين نكته را از ياد مى‏برد كه حتى در يك انقلاب، بسيارى از خصايص سنت‏سابق پس از جابه‏جا شدن‏هاى بسيار، محفوظ مى‏ماند، بسيارى از داده‏ها و يافته‏ها را از نو برمى‏گيرند و بسيارى از روش‏ها و معقولات رايج را دوباره در كار مى‏آورند; چرا كه اصل [بر] تداوم است، بويژه در هر علم نسبتا كمال‏يافته‏اى. البته پيشرفت نيز در جنب آن وجود دارد، ولى به ندرت در خط مستقيم [است].» (25)

 

سرمشق در جامعه‏شناسى

در اين زمينه، اولين سؤالى كه بايد بدان پاسخ داده شود اين است كه آيا در جامعه‏شناسى نيز انقلاب علمى رخ داده است؟ از خلال نظرات برخى از جامعه‏شناسان، كه به توضيح سرمشق‏هاى جامعه‏شناسى پرداخته‏اند، چنين مستفاد مى‏شود كه در جامعه‏شناسى نيز انقلاب علمى واقع شده است، لكن باتومور بر اين باور است كه جامعه‏شناسى هنوز انقلاب علمى را تجربه نكرده است; «به بيان كهن، در جامعه‏شناسى، هنوز انقلابات علمى واقعى صورت نگرفته است; زيرا در هيچ مرحله‏اى از آن، الگوى ( پارادايم) كاملا پذيرفته شده‏اى، كه بعدا واژگون شده باشد، وجود نداشته است.» (26)

 

اگر آنچنان كه برخى از جامعه‏شناسان معتقدند سرمشق را تصور بنيانى از موضوع علم بدانيم ما با سرمشق‏هاى گوناگونى در جامعه‏شناسى مواجه خواهيم بود; زيرا در جامعه‏شناسى، با تنوع موضوعات مواجه هستيم. البته با نگاه سرمشقى، مى‏توان از كثرت موضوعات طرح شده، اجتناب ورزيد، گرچه شايد هيچ‏گاه به حاكميت‏يك سرمشق خاص نايل نشويم. «نگاه پارادايم بر جامعه‏شناسى راهى به سوى اجتناب نمودن از كثرت و بعضا تصور معارض از موضوع جامعه‏شناسى است. روشن است كه اين نگاه هرگز به سوى حاكميت‏يك پارادايم خاص در جامعه‏شناسى، همچون فيزيك و شيمى و ديگر علوم تجربى، به لحاظ ساخت موضوع، نخواهد گرديد، بلكه همچنان چندگانگى موضوع و تصور بنيانى از موضوع در جامعه‏شناسى، به لحاظ پيچيدگى علم و دلايل اجتماعى، تاريخى، فرهنگى و نظرى، وجود خواهد داشت.» (27)

 

جامعه‏شناسان و سرمشق‏هاى جامعه‏شناسى

در اين قسمت از بحث، به ارائه نظرات برخى از جامعه‏شناسان درباره سرمشق‏هاى جامعه‏شناسى مى‏پردازيم:

 

1- ديدگاه رابرت فريدريش (سرمشق سيستمى و تضاد)

 

به نظر وى، مى‏توان تمامى نظريه‏هاى جامعه‏شناسى را در دو سرمشق جاى داد و در واقع، زيربناى تمامى نظريه‏هاى جامعه‏شناسى دو سرمشق سيستمى و تضاد مى‏باشد. جرج ريتزر از قول فريدريش، چنين مى‏گويد: «فريدريش اظهار مى‏دارد كه به جاى اجماع، جامعه‏شناسى به طور وسيعى، بين الگوى نظرى سيستم‏ها - كه بر انسجام اجتماعى و اجبار تكيه مى‏كنند - و الگوى نظرى تضاد - كه بر عدم انسجام اجتماعى تكيه مى‏كنند - تقسيم شده و بقيه ديدگاهها داراى الگوى نظرى بالقوه هستند.» (28)

 

با اين تقسيم‏بندى، مى‏توان گفت: نظريه‏هايى مانند كاركردگرايى (Functionalism) ، ساخت‏گرايى ( structuralism) ، مبادله (exchange) و ديگر نظرياتى كه بناى آنها وجود نظم (order) در اجتماع است در سرمشق سيستمى و نظريه‏هاى ماركسيستى (marxism) و ماركسيسم جديد (neo marxism) ، كه بيشتر بر تغيير و انقلاب تكيه مى‏كنند، در سرمشق تضاد، جاى دارد.

 

2- ديدگاه آيزنشتاد (سرمشق مجرد، بسته و باز)

 

«آيزنشتاد ميان الگوى نظرى مجرد، بسته و باز فرق قايل است. او نمونه‏هاى خود را با توجه به توسعه آنها در تاريخ، مد نظر قرار داده است. ابتدايى‏ترين آنها الگوهاى نظرى مجرد است كه بر موجوديت‏هاى جداگانه مانند خصوصيات اكولوژيك، اندازه گروه‏ها يا خصوصيات نژادى و روان‏شناختى توجه داشته است. در اين الگوى نظرى، جهان به عنوان يك سرى واحدهاى مجزا نگريسته مى‏شود. آنهايى كه مشغول اين الگوى نظرى هستند با مساله نوآورى و خلاقيت مشكل دارند. اين الگوى نظرى اوليه تاثير ناچيزى بر توسعه جامعه‏شناسى داشته است. اين الگوى نظرى سپس توسط مدل نظام بسته جايگزين شد كه طرفداران آن جامعه را تركيبى از عناصر جدا، اما به هم پيوسته، مى‏بينند. آنهايى كه در اين الگوى نظرى عمل مى‏كنند، قصد دارند يك عنصر را نسبت‏به عناصر ديگر، مسلط ببينند. در ديدگاه آيزنشتاد، ماركس در اين الگوى نظرى (با تاكيد بر بخش اقتصاد) قرار دارد. سپس الگوى نظرى ديگرى جايگزين اين نظام شده كه يك مدل باز است و بر پويايى درونى نظام و روابط آنها با هم تاكيد دارد و فرايندهاى مداوم بازخورد را در ميان اجزاى نظام اجتماعى مد نظر قرار مى‏دهد. در ديدگاه آيزنشتاد، تاكيد بر الگوى نظرى نظام باز مى‏شود.» (29)

 

با توجه به اين ديدگاه، كه جامعه‏شناسى را از جنبه تاريخى مورد نظر قرار مى‏دهد، مى‏توان به وقوع انقلاب علمى در جامعه‏شناسى نظر داد و گفت كه در ابتدا، سرمشق مجرد حاكم بوده است كه مكاتب اثبات‏گرايى (Positivism) و مكاتبى كه به فلسفه تاريخ گرايش داشته‏اند در درون اين سرمشق جاى مى‏گيرند و سپس با وقوع انقلاب علمى، سرمشق بسته جايگزين آن شده است كه نظرات تك سبب‏بين مانند ماركس را شامل مى‏شود و بالاخره، سرمشق باز رخ نموده است كه كسانى مثل گورويچ و پيروانش در عصر حاضر را در بر مى‏گيرد.

 

3- ديدگاه چارلز لمرت (سرمشق واژه‏اى، معنايى و تركيبى)

 

به نظر وى، تفاوت‏هاى موجود ميان سرمشق‏هاى جامعه‏شناسى جنبه زبانى دارد. «لمرت اظهار مى‏دارد كه به جاى انسان‏محورى، تفاوت‏هاى مهم الگويى و نحوه بيان متفاوت در جامعه‏شناسى وجود دارد. او اين تفاوت‏ها را در زبان آنها كه جنبه تكنيكى دارد. دوم، جامعه‏شناسى معنايى (sociology semantical) كه بر تفسير معانى - كه تنها انسان‏ها توانايى ايجاد آنها را دارند - متوجه است. سرانجام، جامعه‏شناسى تركيبى (syntheticol sociology) قرار دارد كه بيشتر سياسى است.» (30)

 

4- ديدگاه آلن راين (سرمشق انسان بهره‏جو)

 

آلن راين، فيلسوف علم، بر اين باور است كه تنها سرمشقى كه مى‏توان براى علوم اجتماعى تصور كرد سرمشق انسان بهره‏جوست. بنابراين، نظريه‏هايى مانند مبادله در اين سرمشق جاى مى‏گيرند: «در علوم اجتماعى، نظريه‏اى كه مى‏تواند به عنوان سرمشق ( پارادايم) نامزد شود تصوير انسان بهره‏جوست; يعنى انسانى كه به داعى نفع خويش عمل مى‏كند و لذا، صحنه حيات اجتماعى وى به وضع بازار نزديك مى‏شود. اين سرمشق چهره عام تفاسير بعدى را معين مى‏كند، اما نمى‏گويد كه تفسير فلان پديدار خاص چيست.» (31)

 

5- ديدگاه جرج ريتزر (سرمشق واقعيت اجتماعى، تعريف اجتماعى و رفتار اجتماعى)

 

مهم‏ترين صاحب‏نظرى كه تلاش كرده است تا سرمشق‏هاى جامعه‏شناسى را شناسايى كند و نظريه‏هاى جامعه‏شناسى را در قالب سرمشق توضيح دهد جرج ريتزر، جامعه‏شناس امريكايى، است كه نظرات او از اهميت‏خاصى برخوردار است. وى در ابتدا، سه سرمشق اصلى - اصالت واقعيت اجتماعى، اصالت تعريف اجتماعى و اصالت رفتار اجتماعى - را معرفى مى‏كند و براى هر كدام، نمونه‏ها و روش‏هايى را نيز بيان مى‏دارد و نيز سطوح واقعيت اجتماعى را از نظر ذهنى - عينى و خرد - كلان، معين مى‏كند، ولى به دليل نواقصى كه در آنها مشاهده مى‏كند دست‏به ايجاد يك سرمشق تركيبى و تركيب چهار سطح واقعيت اجتماعى مى‏زند. در ذيل، نظرات ريتزر را بيان مى‏كنيم:

 

الف سرمشق اصالت واقعيت‏يا امور اجتماعى

 

«نمونه:اثر اميل‏دوركيم، خصوصاقواعد روش‏جامعه‏شناسى و خودكشى او در الگوى نظرى امور اجتماعى قرار دارد.

 

قلمرو موضوعى: پيروان امور اجتماعى بر چيزى متمركزند كه دوركيم نام آن را امر اجتماعى گذاشته است كه شامل ساختارها و نهادهاى اجتماعى وسيع‏تر است.

 

روش‏ها: پيروان امور اجتماعى بيشتر از نمونه‏هاى ديگر، از مصاحبه،پرسشنامه‏وروش‏هاى مقايسه‏تاريخى، استفاده‏مى‏كنند.

 

نظريه‏ها: الگوى نظرى امور اجتماعى شامل نظريه‏هاى مختلف مى‏شود. براى مثال، نظريه‏پردازان ساختى - كاركردى امور اجتماعى را به هم وابسته و داراى نظم مى‏دانند كه اين نظم توسط اجماع و وفاق نگه‏داشته مى‏شود.» (32)

 

ب سرمشق اصالت تعريف با وضعيت اجتماعى

 

«نمونه: نظريه كنش اجتماعى ماكس وبر

 

قلمرو موضوعى: كار وبر منجر شد كه ديگر پيروان اين الگوى نظرى ( پارادايم) به‏آن گرايش پيدا كنند و به طريقى كه كنش‏گرايان به تعريف و تعيين وضعيت اجتماعى مى‏پردازند توجه كنند و اثر اين تعاريف را بر كنش‏ها و كنش‏هاى متقابل ملاحظه نمايند.

 

روش‏ها: پيروان تعيين وضعيت اجتماعى هر چند از روش مصاحبه و پرسشنامه استفاده مى‏كنند، ولى بيشتر از ديگران از روش مشاهده بهره مى‏گيرند.

 

نظريه‏ها:نظريه‏هاى‏مختلفى‏دراين‏محدودقراردارند;مثل‏نظريه كنش، كنش متقابل، پديدارشناسى و روش‏شناسى مردمى.» (33)

 

ج سرمشق اصالت رفتار اجتماعى

 

«نمونه: آثار روان‏شناس، بى‏اف اسكينر

 

قلمرو موضوعى: موضوع مورد توجه اين الگوى نظرى رفتار فردى بدون تفكر است. توجه خاص آنها به پاداش‏هايى است كه براى رفتار پسنديده و تنبيهى كه براى رفتار ناشايست در نظر گرفته شده است، مى‏باشد.

 

روش‏ها: آزمايش

 

نظريه‏ها: اول، جامعه‏شناسى‏رفتارى‏كه‏بسيارنزديك به رفتار گرايى روانى‏ناب‏است‏ودوم،مهم‏ترازاولى‏نظريه‏مبادله‏است.» (34)

 

سطوح‏واقعيت‏اجتماعى‏درسرمشق‏هاى‏سه‏گانه‏ريتزر

«الگوى نظرى ( پارادايم) امور اجتماعى بر سطوح كلان - عينى و كلان - ذهنى متمركز است. الگوى نظرى تعيين وضعيت اجتماعى به طور وسيعى با جهان خرد - ذهنى و آن قسمت از جهان خرد - عينى كه بستگى به فرايندهاى ذهنى (كنش) دارد، متمركز است. الگوى نظرى رفتار اجتماعى با جهان خرد - عينى مشغول است و با فرايندهاى ذهنى سروكار ندارد.» (35)

 

معايب تعدد و بسط سرمشق

«بسط‏الگوهاى نظرى منجربه تك‏سبب‏بينى مى‏شود; چرا كه فرد را متوجه سطوح خاص واقعيت اجتماعى مى‏سازد، در حالى كه ديگر جنبه‏ها را از قلم مى‏اندازد. اين امر را مى‏توان در آثار پيروان امور اجتماعى ديد كه به ساخت‏هاى كلان توجه كرده‏اند يا پيروان وضعيت اجتماعى كه به كنش، كنش متقابل و ساختمان اجتماعى واقعيت و رفتارگرايان كه به رفتار توجه كرده‏اند. اين ديدگاه‏ها همه دچار تك‏سبب‏بينى شده و همين خود دليلى است كه نويسنده سعى نموده يك ديدگاه تركيبى ارائه دهد.» (36)

 

سرمشق تركيبى جامعه‏شناسى

«موضوع مورد توجه الگوى نظرى( پارادايم) تركيبى توجه به سطوح مختلف واقعيت اجتماعى است. همان‏طور كه خواننده آگاه است، جهان اجتماعى به طور واقعى، تقسيم به سطوح نمى‏شود. در حقيقت، واقعيت اجتماعى به شكل پديده اجتماعى با تنوع بى‏شمار و در تداوم كنش‏هاى متقابل و تغيير ديده مى‏شود. افراد، گروه‏ها، خانواده‏ها، بروكراسى‏ها، سياست و پديده‏هاى اجتماعى گوناگون نشانگر يك‏سرى پديده‏هاى گيج - كننده‏اى هستندكه جهان‏اجتماعى را مى‏سازند. كنترل تمامى اين عوامل بى‏شمار و تفسير همه اين پديده‏ها كار بسيار دشوارى است. بنابراين، نياز به طرح‏هاى مفهومى روشن مى‏باشد.» (37)

 

سخن آخر

جامعه‏شناسان مانند بسيارى ديگر از عالمان، مفهوم سرمشق (پارادايم) را از كهن وام گرفته‏اند اما دخل و تصرفات فراوانى در آن داده‏اند تا بتوانند به تحليل موضوعات جامعه‏شناختى بپردازند. ورود سرمشق به حوزه جامعه‏شناسى ثمرات فراوانى داشته است; از جمله:

 

1- طرح مباحث جديدى همچون فرانظريه، فراجامعه‏شناسى، جامعه‏شناسى جامعه‏شناسى و امثال آن;

 

2- جامعه‏شناسان از طريق كارهاى فرانظريه و ارزيابى نظريه‏ها به كشف برخى از سرمشق‏ها نايل آمده‏اند.

 

3- مطالعه تاريخى جامعه‏شناسى و بيان فراز و نشيب‏هاى آن;

 

4- بحث همگرايى و ادغام نظريه‏ها نظرريتزر - مطرح شده است.

 

پى‏نوشت‏ها

 

1 و 2 و 3- تامس كهن، ساختار انقلابهاى علمى، ترجمه احمد آرام، ص 180; ص 175; ص 174

 

4 و5- ايان باربور، علم و دين،بهاءالدين خرمشاهى، ص‏187;ص‏187

 

6- آلن‏راين، فلسفه علوم‏اجتماعى، ترجمه عبدالكريم سروش، ص‏277

 

7-جرج‏ريتزر،نظريه‏هاى‏جامعه‏شناسى،ترجمه‏احمدرضاغروى‏زاد،ص‏590

 

8 و9- غلامرضا صديق اورعى، «پارادايمهاى علوم دينى‏»، روزنامه توس (استان خراسان)، »9/8/1372

 

10- «فهبني صبرت على حر نارك فكيف اصبر على فراقك‏»

 

11- ر.ك.به: غلامرضا صديق اورعى، پيشين

 

12- آلن راين، پيشين، ص 84

 

13- عبدالكريم سروش، علم چيست؟فلسفه چيست؟، ص 24

 

14- اديبى و انصارى، نظريه‏هاى جامعه‏شناسى، ص‏13

 

15- جرج ريتزر، پيشين، ص 590

 

16- باقرساروخانى، درآمدى‏به‏دايرة‏المعارف‏علوم‏اجتماعى،ص‏445

 

17- ويليام اسكيدمور، تفكر نظرى در جامعه‏شناسى، ترجمه جمعى از مترجمان، ص 5

 

18- هانرى منوراس، مبانى جامعه‏شناسى، ترجمه باقر پرهام، ص‏307

 

19- تقى آزادارمكى،نامه علوم اجتماعى، شماره‏3، بهار 72، ص 35

 

20 و 21- آلن راين، پيشين، ص‏277

 

22- محمد توكل، جامعه‏شناسى علم، ص 18

 

23- تقى آزاد ارمكى، پيشين، ص‏37

 

24 و 25- ايان باربور، پيشين، ص‏189 ; ص 25

 

26- تى‏بى باتومور، جامعه‏شناسى، ترجمه سيدحسن منصور و سيدحسن حسينى كلمجاهى، ص 25 و26

 

27- تقى آزاد ارمكى، پيشين، ص 31

 

28 و29 و 30- جرج ريتزر، پيشين، ص 591; ص‏596

 

31- آلن راين، پيشين، ص‏32277- جرج ريتزر، پيشين، ص 595

 

33 و 34- همان، ص 595 -596; ص‏596

 

35 و36 و37- همان، ص‏603 - 604 ; ص‏596; ص‏597

ش

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگي از ديدگاه بزرگان

بازديد: 309

 

زندگي از ديدگاه بزرگان :

سخنانبزرگان :  آزادي دريايي متلاطم و طوفاني است. انسانهاي ترسو آرامش استبداد را براين طوفان ترجيح مي دهند.

كنفوسيوس :

 مردآزاده و گرانمايه را دست كم نگيريد. مرد آزاده هميشه پايبند حق و عدالت است ولي فرومايه در بند منافع شخصي است. مرد آزاده هوشمند هميشه سخني براي گفتندارد اما اين بدان معني نيست كه هر هوشمندي آدم ارجمندي است. بزرگ مرد دلير است اماهمه دليران افراد شريف نيستند.  مرد آزاده به مقتضاي زمان و مكان حركت ميكند اما خود را زير دست نمي سازد، مرد عامي فرمانبر و زير دست است اما موافق زمان ومكان حركت نمي كند.  هنگا مي كه انسان بزرگ را مي شناسيم كه در زندگي موفقزيسته است روح او را در كالبد خويش مي دهيم و با او زندگي مي كنيم و اين ما راحياتي دوباره مي بخشد. لزومي ندارد حقيقت هميشه ساده و براي ما قابل مهمباشد ممكن است حقيقتي هم در جهان يافت شود كه ما آن را ندانسته يا دانستن آن برايما دشوار باشد. تحقير طبيعت جايز نيست. طبيعت همواره صادق و متين و جدي است و هميشه راه صواب ميپيمايد و خطا و اشتباه از بشر سر مي رند طبيعت بامردم نادان و ناتوان در جنگ است واسرار خود را جز با مردم دانا و توانا و پاكدامن در ميان نمي نهد.

ويكتور هوگو :

 حقايق به نيروي اوهام از بين نمي روند اگرچند روزي در پس پرده بمانند. وابستگي به زنجيرها آسان تر از وابستگي خود ما بهاوهام و خرافات است.

 نهرو :

  به خاطر بسپاريم كه تنها راه خوشبختي اين نيست كه متوقع حق شناسي ازديگران باشيم بلكه خوبيهايي كه به آنها مي كنيم بايد فقط به منظور تامين مسرت باطنيخودمان باشد. دو نفر از پنجره شهر به بيرون مينگريستند يكي گل و لاي را مي ديد و ديگري ستاره هاي درخشنده را.

شكسپير :

 دنيا جايآسايش است، جاي آزمايش است . بايد اعترافكنيم كه منبا بدبختي ما دنيايي  است كه در سينه داريم نه دنيايي كه كل  را احاطه كردهاست، غالبا آرزو مي كنيم كه از بدبختي و فلاكت در امان باشيم در عين حال با پاي خودبه طرف ورطه بدبختي مي رويم. علم به دنيانيامدن بهتر از تعليم نيافتن و نادان ماندن است. زيرا جهالت ريشه همه بدبختي هاست. بسيار كسان هستند كه به يك انديشه عالي مي رسند اما مهم اين است كه چگونه آن انديشهرا به كار بندند و در باره آن مجدداً بينديشند.

حضرت علي (ع) :

 هر كس به نفس زنده است، به مرگ بميرد. و هر كس بهاخلاص و صدق زنده است هرگز نميرد. خودستايي توليد نفرت و انزجار مي كند زيرا ازطرفي علامت دروغگويي و از طرف ديگر ناشي از حماقت و  ناتواني است ،  كسي كه پيوسته ازصفتي دم مي زند بطور قطع فاقد آن صفت است . درپيشگاه خداوند متعال هيچ خدمتي با ارزشتروشايسته تر ازدستگيري نيازمندان و دفع آلام از دردمندان نيست. كساني كهعزت نفس ندارند درد  ذلت و اهانت را درك نكنند . ليكن صاحبان نفس شريف با يك سخنكوتاه و يا يك كلمه ملول و متاثر مي شوند . شما قادر نيستيد با پول خود جز جمعيقليل دوست تهيه نمائيد ولي مي توانيد با رفتار نيك و محبت و خدمت به خلق دنيايي رافريفته و يار خود سازيد .

بهتريندوست كسي است كه وقتي او را ياد كردي ياريت كند و وقتي او را از ياد بردي تو رابه ياد آورد.

ديل كارنگي :

 يك راه بيشتر براي خوشبختي وجود ندارد آن هم كاستن نگرانيدر باره چيزهايي كه مافوق قدرت ما قرار گرفته اند.

 مترلينگ:

 هدف زندگي تقدس است نه علم. ولي تقدس نمي تواند بدون كمك علم از عهدهپرداختن و رهبري زندگي بر آيد. هدف علم آن است كه در راه رسيدن به تقدس به آدمي كمكمي كند. وقتي احساس مي كنيد كه ديگر هيچ دوستي برايتان نمانده است به قفسهكتابهايتان سري بزنيدآنجا دوستان صادق و هميشگي شما انتظارتان را مي كشند.

تولستوي:

 زندگي چيست؟ بيداري كه تنها يك لحظه طول مي كشد و دوباره بهخواب              مي پيوندد. دوران شگفت انگيز و كوتاهي كه  تولد و مرگ را از هم جدا    مي سازدجرقه اي است كه در ظلمت مي درخشد و ناپديد مي گردد. خرابي كار يكمملكت از دو چيز است . 1- نداشتن مردمان عالم ولايق . 2- نبودن آنها در سر كارهايمملكتي.

هنر يك موج سيال در قالب نگنجيدنياست، هرگز در صدد تعريف هنر بر نياييد.هنر جهان پسند همواره ملاك ثابتو معتبري با خويشتن دارد و آن ملاك ثابت و معتبر معرفت ديني و روحاني است . هنر خوب زيستن درست همانند آفرينش هنر است بايد فرا گرفت و با هوشياري بيوقفه به كار برد. زندگي بي ثمر همچون مرگ است. نيكي را به نيكي پاداش بده و اگرقدرت جبران نداري نيكوكار را به نيكي يادنما و همواره سپاسگزار باش .

اديسون:

 من به هيچ وجه اجازهنمي دهم تحت هيچ نوع شرايطي مايوس شوم، سه چيز لازم براي رسيدن به يك هدف با ارزشعبارت است از كار، استقامت و عقل سليم .  آن كه بيش از اندازه محتاط استبسيار كار انجام مي دهد.

حضرت محمد (ص) :

 در آن موقع كه لقمه هاي چرب و شيرين به دهان مي گذاريد و بر بستر نرمآرام    مي گيريد ، آيا  ممكن  است نماي رعب آور و هولناك گروهي مستمند را در مقابل چشمخود مجسم نمائيد .

 گرانبها ترين متاعها عقل است ،بزرگترين دردها احمق بودن و گرامي ترين پيشه ها حسن خلق مي باشد.  هر كس كه اين سه خصلت دروي باشد منافق بوده  آنكه دروغگويد . آنكه در وعده خلاف كند و پيمان بشكند . آنكه در امانت خيانت كند . نا اميدي نخستين گامي است كه شخص به سوي گور بر مي دارد . مقصرترين مردمكساني هستند كه روح مايوس دارند .

 انيشتن:

 آدم تنها در بهشت هم باشد به اوخوش نمي گذرد اما كسي كه به كتاب يا به تحقيق علاقه مند است هنگامي كه به مطالعه يابه تفكر در باره محتواي آن كتاب مشغول است. جهنم تنهايي براي او بهترين بهشت خواهدبود.

 بزرگ مرد ريشه نيكنامي را در وجودخود مي جويد و آدم فرومايه از بيرون. ساعتي در خود نگر تا كيستي.

شيخ سعديشيرازي :

بهترين دوره هاي زندگاني روزگار پيري است . در آن هنگام كه انسان آخرينمراحل حيات را طي مي كند و مي تواند بر صفحات عمر مرور كرده و نتيجه اعمال گذشته ويادگار شيرين ايام جواني را كه در ادوار مختلف زندگي در روح خود ذخيره كرده بيادبياورد كه در راه سعادت ابنائ نوع خود قدمي برداشته از نظر بگذراند .

 ارشميدس:

 ناداني هر كس به دو چيز دانسته شود . اول خبر دهد و بگويد چيزي كهاز او نپرسيده اند . دوم با سخن گفتن زيادتر از حد ضرورت.

 افلاطون:  

بدبختي اين حسن را دارد كه دوستان حقيقي را به ما ميشناساند.فضايل كوچك در نزد عوام جلب تحسين مي كند وفضايل متوسط باعث تحير ايشان ميشود و فضايل عاليه را اصلاً نمي فهمند. ليكن وقتي كهيك مرد غلام مرد ديگر شد نصف فضايل و تقواي او از دست رفته است. سينه اي كه خالياز ياد و ذكر خدا باشد چون محكمه اي است كه قاضي در آن وجود ندارد.

 شاندل:

 كسي كه اراده قوي نداشته باشد و به زودي درمقابل مشكلاتي كه اطراف هر كاري را احاطه كرده است مغلوب شود نمي تواند به موفقيت وپيشرفت خود اميدوار باشد. من حقيقتمطلق را نمي دانم، اما در برابرجهل و ناداني خويش متواضعانه سر فرود مي آورم وافتخار و پاداش من در همين است. جبران خليل جبران بسياري از نظريه ها به شيشه پنجرهمي مانند از پشتشان حقيقت را مي بينيم اما در عين حال ما را از حقيقت جدا مي كند. جبران خليل جبران كساني كه حقيقت را درك كرده اند با افرادي كه حقيقت را دوست ميدارند برابر نيستند.

 لرد آويبوري:

 اكنون من عقيده پيدا كرده ام تا وقتي كهتغييري بزرگ در اساس ساختمان روحي و طرز فكر جامعه بشري روي ندهد هيچ پيشرفت بزرگ وعمده اي در سرنوشت او حاصل نخواهد شد. دنياي امروز به كسي حق حيات مي دهد كهبتواند روي پاي خودش بايستد و مردم در برابر اراده اين و آن سر تعظيم فرود نياورد. يكي از بزرگترين مسرات دنيا اين استكه گروهي دوستان در جايي جمع شوند و ساعات فراغت را به سخنان شيرين و دلپذيربگذرانند. معاشرت بر دانايي مي افزايد ولي تنهايي مكتب نبوغ است.

 رجان استوارت :

 براي ترقي در زندگينبايد انتظار رسيدن آسانسور را كشيد بلكه بايد راه پلكان را پيش گرفت و پله پلهبالا رفت.

 مارك اورال جرات :

 جسارت بدون تحقل خطرناك است و تحقل بدون جسارت بي ثمر. اگر يك فكر سليم اراده ما را راهنمايي نكند كوشش و اقدام ما به درد نمي خورد.

 گوستاو لوبون :

براي شنا كردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است و الا هرماهي   مرده اي هم مي تواند از طرف موافق جريان آب حركت كند .

الكسيس كارل:

 يك انسان واقعاً ديندار بايد بداند كه اديان ديگر همراههايي هستند كه به حقيقت   مي پيوندند. ما بايد هميشه به ديده احترام به اديان ديگربنگريم.

آرزو دارم كه تا آخرين رمق وجود من ثمر بخش باشد و هنگاميبميرم كه از من هيچ خدمتي نباشد.

 رادها كرشينان :

الماس را جز در قمر زمين نمي توان پيدا كرد و حقايق را جز دراعماق فكر نمي توان يافت .

جمال الدين اسد آبادي :

 عاقبت حقيقت پيروز خواهد شد اما گاهياتفاق مي افتد كه دروغ ما مدت زيادي رايج مي مانند و دوام پيدا مي كنند وقتي كهدروغ كار خود را به پايان رساند خواهد پوسيد و حقيقت با عظمت خود پيروز خواهد شد .بزرگترين عاملپيروز شدن در كارها كمتر محبت كردن است. هر چه بيشتر حرف بزنيم زودتر دستمان روميشود و وقتي دستمان رو شد ميدان فعاليت و آزادي اقدامات در برابرمان تنگ ميشود. ميدان پول در آوردن با ميدان جنگ تفاوت زيادي ندارد.

اپيكتوس :

  دنيا مانند يكتماشاخانه است، هر كس رل خود را بازي مي كند و سپس مخفي مي شود.

خواجه عبدالله انصاري :

 تا تو طالب دنيا باشي دنيا بر توسلطان بود و چون از وي رو بگرداني، تو بروي مسط باشي.

 شيخ ابوالحسن خرقاني :

 در حيرتمكه وجود ناچيز خود را در مقابل عظمت كاينات و اين دنياي بزرگي كه در آن زندگي ميكنيم به چه تشبيه كنيم .

نيوتن :

 دنيا يك  صحنه بازي است و همه بازيگر آن هستند وبه نوبت مي آيند و مي روند و نقش خود را به ديگري مي سپارند.

امرسون :

 رستگاري رستگار كسي است كه چنگالش به خون مظلوم و زبانش به حال و آبروي مردمآلوده نباشد.

ابو سعيد ابوالخير:

 زندگي مانندهنر شاعري و نقاشي است كه به تمامي بايد ظهور و تجلي يابد، فكر بدون عمل مرگ است،در زندگي عزم و اراده است كه موفقيت مي آورد نه انديشه ها.

وقت توعزيزترين چيزهاست، پس آن را به عزيزترين چيزها مشغول كن.

 اقبال لاهوري:

 زندگيامروز ما كشتزاري است كه زندگي فردا از آنجا مي رويد.

 لاكار :

 زندگي راهپيمايي بهسوي مرگ است و مردن دخول در حيات جاوداني.

 نيكول:

 زياد زيستن تقريبا آرزوي همه ميباشد ولي خوب زيستن آرمان يك عده معدود.

 هيوز:

 آنچه ما آن را به نام مرگ مي خوانيميك زندگي است كه هنوز نتوانسته ايم چگونگي آن را بفهميم. بدون مرگ زندگي ارزشيندارد. بر اثر ترس از مرگ است كه زندگي در نظر ما اينقدر لذت بخش و خواستني جلوه ميكند.

برنارد شاو:

 تجربه بهترين درس زندگي است. ولي افسوسكه براي آن بهاي سنگيني بايد پرداخت. من مي خواهم كاملاً شبيه يك درخت باشم. مي خواهم همواره نمو كنم، ازبالا ميوه هايي داشته باشم و از پايين با استحكام روح ريشه خود را در اعماق زمينفرو برم تا بتوانم به زندگاني عملي خود رشد و نيرو بدهم.

 كار لايل:

 از عجايب زندگي يكي اين است كه وقتيمرگ ما را در مي يابد كه آماده شده ايم تا از يك زندگي شيرين برخوردار باشيم

بتهوون:

 در اعماق روح خودنغمه اي كه گاهي نشاط آور و غالباً غم انگيز است  مي شنويم. اين نغمه مداوم نداي حياتدروني ماست.

لامارتين:

اگر فعلاً درآسايش و غنا هستي براي ايام پيري و ناتواني ذخيره كن . آفتاب صبح تمام روز پايدارنيست .

بنيامين فرانكلين :

سكوت اگر مردم به همان اندازه كه در سخن گفتن توانا هستنددر اختيار سكوت توانا بودند اوضاع جهان بسي بهتر از اين بود كه هست. كار مرد نابغه اي كه بخواهد در كارهاكامياب شود يك در صد الهام غيبي دارد و نود و نه در صد محتاج جان كندن و عرق ريختناست. من مشهور نشدم مگر به واسطه كار و كوشش، اگر از عملي خسته مي شدم تفريح و رفعخستگي خود را در اشتغال به عملي ديگر جستجو مي كردم.

 اسپينوزا:

 آدمپر حرف تخم مي پاشد و آدم خاموش درو مي كند.

 اقليدس:

 بدترين روزگار وقتي است كهنادانان ياوه ببافند و دانايان خاموش ننشينند.

داويد ساكفلر:

 عظمت واقعيدر اين نيست كه هرگز شكست نخوريم بلكه در آن است كه هر بار شكست خورديم دوباره بهپا خيزيم.

 آندره ژير:

 انسان مي تواند ضربان تقدير را با آماده ساختن از پيش سبكترسازد. هرگز بر آن مباش كه حوادث و اتفاقات را تغيير دهي بلكه بكوش تا خود را باآنها آنچنانكه هستند منطبق سازي. اگر با شكست ها و بدبختي ها شجاعانه رو به رو شويميتواني در دنياي پر آشوب با امنيت خاطر زندگي كني.

ديو جانس :

 وقتي با دوستانخود صحبت مي كنم در اثناي سخن چيزهاي تازه اي برايمان كشف ميشوئ كه اگر تنها فكر ميكرديم هيچ وقت به آن نمي رسيديم.

گيبون:

طبيعت همه آدميان از روي طبيعت و سرشت باهم نزديك و خويش اند، ليكن به وسيله تربيتو تعليم از هم جدا مي شوند و سرنوشت و طرز زندگيشان را تغيير مي دهند. از اين روپيوسته نسبت به يكديگر تفاوت بسيار پيدا مي كنند و از هم دور مي شوند.

گوته :

لذت و رنجي كه ما از اشيا دركمي كنيم، از آنها نيست; بلكه احوال نفس ماست و برتري آن است كه انسان در مراتب كمالفكر كند.

 آندره مالرو:

 دانش را فرا گيريد حال اگر به فرمانروايي رسيديد سر بلندخواهيد بود و اگر از مردم عادي بوديد زندگي شرافتمندانه خواهيد داشت.

 ابن عبدالله:

 من علم را به خاطر رسيدن به هدفي فرا نمي گيرم بلكه از آن رو به دانش روآورده امكه ناداني زشت است و غفلت از حقايق براي خردمند نيكو نيست .

جاحظ:

 تمام دانشمندانعلم را قادر مطلق نمي دانند چون علم نمي تواند همه چيز را حساب كند و اندازه بگيرد. علم نمي تواند اعتماد، زيبايي يا خوشحالي را تعريف كند و طبعاً هدف زندگي را هم نميشناسند و قادر نيستند بطور صحيح وجود يا عدم وجود خدا را ثابت كنند. درك ما از جهانبه وسيله حواس ناقص و ابراز غير دقيق ما است. تعبيرها از جهان نسبي و شكل غلطي ازآن در ذهن ما مصور است.

 دكتر ايروينگ :

فضيلت تمام طلاهاي روي زمين و زير زمين بهقدريك فضيلت اخلاقي ارزش ندارد.

هومر:

 جاي شك و شبههنيست كه فضايل انساني همه بسته به آزادي است. در خاك حاصلخيز آزادي است كه ملكاتفاضله انساني ريشه مي گيرد و پرورش مي كند.

چارلز فوكس:

 پيش از آنكه هديه ايببخشي قرضهايت را بپرداز. لغزش ذلت و لغزش عالم همچون شكستن كشتي است كه غرقميشود و خلق بسيار با او فرو مي رود.

يوهان شيلر:

 گل را مي توان زير پا له كرد، ولي بوي عطرآن را نمي توان در فضا كشت.

نويسنده جوان آنگاه به دل يك نويسنده توانا ميشود كهانسان بودن را در وجود خويش پرورانده باشد يك روزه نمي توان به سر حد كمال رسيد. بايك حمله نمي توان به ميراث عظيم گذشته تسلط يافت. چنين تسلطي نيازمند كوشش فراوان وخستگي ناپذير است اما بهره اين كوشش و پافشاري بسيار بر آن سختي ها، شادكامي بسيارزيادي است.

 ولتر :

وقتي قلبت كوه آتشفشان است چگونه انتظار داري دردستهايت گل به رويد. دنيا را به خاطر آخرت ضايع مگردان وآخرت را هم به خاطر دنيا از دست مده ، زيرا بايد شخص از هر دو عالم بهره مند گردد.

الكساندر هرتزن:

 در دوره زندگي از بسياري جهتها لغزيدم ولي هيچ بدتر از لغزش زبانم نبود.

ريكاردو:

مطالعه نحوه افكار و انديشههاي انسان به طوري است كه ممكن است فقط خواندن يك كتاب پايه انديشه و افكار انسانرا بر مبناي جديد و يا در مسير خاصي قرار دهد چه بسا ممكن است كتابي مسير سرنوشتميليونها انسان را در راه مخصوصي بيندازد.

والري:

 يكساعت عمر گذشته را به هيچ قيمتي نمي توان باز گرداند اما با دادن چند قطعه پولناچيز مي توان تجارت تمام عمر بزرگترين عقلاي عالم را تصرف كرد.

 منتيسكو :

عمر گرانبهاتر از اين است كه انسان را در خواندن كتابهاي پوچ به كارببرد.

شوپنهاور :

براي معاصرين خود مطالبي بنويس كه به آن محتاجند نه مطالبي كه ميپسندند.

الكساندر آستر وضكي:

 نويسنده بايد همواره تا آنجا كه ممكن است در مركزطوفان زندگي حضور داشته باشد. مطلقا عافيت طلب نباشد، مطلقا زود باور نباشد و هر چهبخواهد بايد با پوست خود لمس و تجربه كند.

 آگوست كنت:

 هيچ چيز در عالم هستي گرانبها تر از امروز نيست.

 رگوته:

 خلق از آن در رنجند كه كارها را پيش از وقت طلب كنند. ياد خدا هيچ چيز غير از خداتشنه كام معرفت را سيراب نمي كند.

سهل تستريك :

 هنر هنري خوباست كه احساسات خوب را ترويج كند. احساسات هنگامي خوبند كه شعور ديني به خوبي آنهاحكم دهد و اين شعور در ميان مردم يك عصر مشترك است. هنر جهاني يك محك دروني دارد پابر جا و بي خطا يعني همان وجدان ديني.

پاسكال :

اين جهان مانند نوشته و مكتوب خداوند استبه شربت. هر كس اين نامه را دقيق تر و بهتر بخواند و معاني حقيقي آن را در يابد و بفهمد  به قدرت و عظمت و تدبير قادر متعال بيشتر پي مي برد.

ژان ژاك روسو:

 محكمترين دستاويز كه در ارتعاش اركان زندگي به دست مي گيري رابطه ايست كه بين تو باپروردگاربزرگ استوار است .

آرتورشوپنهار  :

نزديك ترين راههابراي رسيدن به مقصد راه راست است در زندگي . نيز هر كسي طريق راستي را بپيمايد ،زودتر به مقصود خويش مي رسد .

سموئيل اسمايلز:

 محبت براي خانواده مانند حرارت است براي زندگاني و اگراين حرارت از ميان برداشته شود ، هيچ فرزندي به ثمر نرسيده و كانون خانوادگي بهتدريج خاموش خواهد گرديد .

نظام وفا  شاعر ايراني:

 مطالعه ، قدرت ، لذت و زيور ميبخشد ، لذت اصلي مطالعه در گوشه گيري و تنهائي است ، مطالعه نيروي فكري را زياد ميكند و قضاوت و رفتار شخص را بالا مي برد .

فرانسيس بيكن:

 اسلام ديني استمبتني بر عدالت اجتماعي و آئيني است متضمن اصولي برادري وبرابري به اعتقاد ما تعديوتجاوز به حقوق ملل ديگر و دخالت در حق حاكميت ملي و سرنوشت آنها در دين ما محكوماست .سخن ريا كار ظاهرش زيبا و باطنش عليل و رنجور است .

 هندنبورگ:

 پيراهن سربازي ،زرهي پولادين است كه دست فداكاري و مردانگي آن را بر اندام جوانمردان خون گرم وفعال مي پوشاند . اين پيراهن فاخر در زندگي لباس شرافت و پس از مرگ جامعه بهشتيخواهد بود .

دكتر مارون:

من يك كتاب و يك معلم داشته ام ، كتاب من زندگاني و معلم منتجارب زندگاني بوده است .

 نوذر شهريار :

 در رقابت و محبت ميانه رو باش ، شايد كه دوست امروز ،دشمن فردايت گردد.

 حضرت عيسي عليه السلام:

 زندگاني تا زماني به مرگ ترجيح داردكه حقيقتا زندگي باشد ترس و وحشت نداشته باشد فقر و گرسنگي آنرا مسموم ننمايد ، ظلمو تعدي آن را تيره و تار نسازد  گيرندكه گوئي پايشان به سنگ نخورده است .

وينستون چرچيل:

در هر كاري وكاميابي شرايط اساسي ، داشتن يك اراده قوي است . با يك مقاومت بزرگ شرط هاي ديگرچندان اهميتي ندارند .

انوشيروان:

 شرط اصلي موفقيت در تمام مراحلزندگي سه چيز است . اول پول ، دوم پول و سوم پول .

 فرانكلين روزولت:

بيشترجنايات و مفاسد اخلاقي و اجتماعي ناشي از بدبختي است . يگانه منبع و سرچشمه تمامبدبختيهاي بشر ، دروغ است. دروغ خود يكي از فرزندان فقر و تنگدستي است . مي دانيدچرا احساس بدبختي مي كنيم ؟! زيرا كمتر متوجه خوشبختي خودمان هستيم .

ربيع انصاري ـ نويسنده ايراني:

 مصدر تمام مفاسد ، بيكاري است . هرحكومتي و دولتي كه بخواهد اين عيب را رفع كند بايد بقدر امكان مردم را به كار وادارد .

نصايح لقمان حكيم به فرزندش:

 اي پسرخداي عز و جل را بشناس و هر آنچه از پند و نصيحت گوئي نخست خود بر آن اعتماد كن . سخن به اندازه خويش گوي ، قدر مردم را بدان . همه كس را بشناس ، راز خود را نگاهدار ، دوست را به سود و زيان امتحان كن ، از مردم ابله و نادان بگريز. دوست زيرك ودانا گزين ، در كار خير جد و جهد كن . بر زنان اعتماد مكن ، تدبير با مردم مصلح ودانا كن ، سخن به حجت گوي ، جواني را غنيمت دان . خرج را باندازه دخل كن . در همهكارها ميانه رو باش . فرزندان را علم و ادب و تير اندازي و سواري بياموز . كار هركس به اندازه ي او كن . به كم خوردن و كم خفتن عادت نماي . هر چه بر خود مپسندي برديگران مپسند . كارها به تدبير و دانش كن ، نا آموخته استادي مكن ، با زن و كودكراز مگوي . بي انديشه در سخن مشو و ناكرده مشمار . كار امروز را به فردا ميفكن . حاجتمند را نوميد مكن . از جنگ گذشته ياد مكن . بر كار رفته افسوس مخور . در كارهااضطراب مكن . وقت آفتاب در آمدن مخسب . جاي نشستن خود را بدان به حرف بزرگان گوشدار . از بهر سود و زيان آبروي خود را مبر ، بي ادب و متكبر مباش . حرمت همه رانگاهدار تا تو را حرمت دارند . در رعايت دلها كوش . دين به دنيا مفروش . طاعت حق راغنيمت دان . راستي را پيشه كن. عيب پوشي را شعار خود بساز . در گرد آوردن مال حريصمباش. در وقت حاجت به دعا ، مداومت نماي . هر چه خواهي از حق سبحانه خواه . با مردم فقير خوش زبان باش

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره رابطه ي فقر و خشونت

بازديد: 1475

 

بررسي رابطه ي فقر و خشونت

فهرست مطالب

بيان مسأله

مسأله

فرضيه

هدفهاي تحقيق

ضرورت تحقيق

تعيين و طبقه بندي متغيرها

فصل دوم

نظريه ها

پژوهش هاي داخلي

پژوهش هاي خارجي

فصل سوم

نوع پژوهش

روش نمونه برداري

ابزار پژوهش

تجزيه و تحليل اطلاعات

منابع

***************

خشونت يكي از عواطف مهم انفعالي است كه كار با اهميتي براي انسان انجام مي دهد، يعني به او در حفظ و نگهداري خويش كمك مي كند. قرآن كريم متذكر مي شود «با كفاري كه در برابر گسترش اسلام ايستادگي مي كنند با خشونت و شدت رفتار شود» (نجاتي، عثمان، 1969) از سوي ديگر قرآن كريم ما را به كنترل خشونت سفارش مي كند. زيرا هنگام خشم فكر انسان از كار باز مي ماند و قدرت صدور احكام و دستورهاي صحيح را از دست مي دهد.

بيان مسأله:

پديده ي خشونت يكي از مسائل مهم جوامع انساني است كه جلوه هاي آشكار آن را مي توانيم همه روزه در خيابان ها، پارك ها، و محيط هاي شغلي، تحصيلي و خانوادگي ببينيم. در واقع گستره ي خشونت آن قدر زياد است كه موجب شده محققين انواع خشونت را هم از حيث قلمروهاي عيني بروز آن و هم از حيث تجليات متنوع آن از هم متمايز كنند.

در واقع آمارهاي ارائه شده از سوي مراجع رسمي نشان دهنده ي حضور جدي پديده ي خشونت در ايران حداقل در اشكالي چون قتل، خودكشي، فرار از خانه و نزاع است. يك نگاه گذرا به مقايسه ي آماري خشونت در اشكال قتل و خودكشي نشان مي دهد كه در سال 2000 ميانگين قتل در جهان 8/8 (درصد هزار نفر) بوده و در ايران 64/3 بوده است. همچنين ميانگين خودكشي در اين سال در جهان 5/14 درصد و در ايران 63/6 گزارش شده است.

(Whqlibdoc.whoint/hq/2002/924154)

اگرچه اين مقايسه نشان مي دهد كه فاصله ي ميزان خشونت در اشكال فوق در ايران تا ميانگين جهاني قابل ملاحظه است معهذا اين ارقام هشدار دهنده است.

گذشته از اين ساير اشكال خشونت، هم چون خشونت هاي خانوادگي، كودك آزاري، خشونت در محيط هاي كار و تحصيل و جرايم مالي نيز در جامعه ي ما به چشم مي خورد. امّا آمار و اطلاعات معتبري در اين زمينه وجود ندارد اين در حالي است كه بسياري از مصاديق خشونت به مراجع رسمي گزارش نمي شوند. (سومزي، 1375)

سازمان بهداشت جهاني خشونت را چنين تعريف مي كند: استفاده ي عمدي از نيروي فيزيكي تهديدآميز يا واقعي، بر عليه كسي يا عليه يك گروه يا اجتماع كه داراي احتمال وقوع جراحت، مرگ، آسيب روان شناختي، عدم توسعه يا محروميت باشد. (بوكهارت 2002)[1]

اين تعريف از يك سو دربرگيرنده ي همه ي انواع خشونت است و از سوي ديگر «كاربرد نيروي فيزيكي» را جزء ذاتي خشونت محسوب مي كند.

در تعريف ديگري كه ديكشنري سايت www.word refrence.com ارائه داده است خشونت عبارت است از يك عمل پرخاشگرانه عليه شخص يا چيزي كه در برابر او مقاومت مي كند.

همين منبع خشونت را در سه مقوله قرار مي دهد:

الف) عمل: در سطح عملي در برگيرنده ي پرخاشگري، اعمال خصمانه، كاربرد زور، داد و بيداد و آشوب كردن، خشونت عمومي، ديوانگي جاده اي، خشونت خانگي.

ب) كيفيت: درنده خويي و ستمگري، تندخويي، غضبناكي، روحيه ي انتقام جويي.

ج) حالت: حالت سركشي منجر به صدمه يا جراحت و ويراني يا تخريب، حالت اختلال و بي نظمي، حالت گردنكشي و اغتشاش گري، حالت تغيير فاحش خشم و ديوانگي.

انواع خشونت:

خشونت از حيث گستره ي شمول، مقاصد عاملين خشونت و نيز ماهيت كاركردي آن به دسته هاي مختلفي طبقه بندي شده است:

الف) خشونت معطوف به خود: مرتكب و قرباني يك نفر هستند و اين نوع خشونت در دو شكل خودآزاري و خودكشي وجود دارد.

ب) خشونت بين شخصي: اين نوع خشونت ميان افراد در يك رابطه ي رودررو رخ مي دهد. خشونت خانوادگي و خشونت اجتماعي از اين نوع است. خشونت خانوادگي در برگيرنده ي خشونت عليه همسر يا شريك جنسي، خشونت عليه كودكان و خشونت عليه سالخوردگان است و خشونت اجتماعي شامل خشونت عليه بزرگسالان (خشونت با آشنايان و غريبه ها)، خشونت جوانان، خشونت مرتبط با جرايم مالي و خشونت در محيط هاي كاري است.

ج) خشونت جمعي: مرتبط با گروه هاي بزرگتر افراد در زمره ي خشونت جمعي است از قبيل خشونت هاي سياسي و اقتصادي. (بوكهارت 2002)

به طور كلي محرك هاي بيروني كه منجر به خشونت و پرخاشگري مي شوند عبارتند از:

الف) برخي محرك ها از طريق اجبار احساسي و تداعي با حوادث ناخوشايند به واكنش هاي خشونت آميز منجر مي شود.

ب) برخي از افراد به واسطه ي گريز از تهديد و حمله ي ديگران در خشونت عليه آنها پيش روي مي كنند.

ج) وجود يك ابزار خشونت در معرض ديد، محركي براي تشديد كنش پرخاشگرانه به شمار مي رود. (فرجاد 1372)

مفهوم فقر: از ديدگاه جامعه شناسي تعريف دقيق فقر و تعيين حدود آن خالي از اشكال نيست زيرا همانند بسياري از پديده هاي اجتماعي فقر نيز اعتبار زماني و مكاني دارد و با خود اجتماع متحول مي شود ولي آن چه مسلم است فقر زاييده ي دو عامل تعيين كننده ي كمبود و مالكيت است. بدين معني كه در بسياري از جوامع همه چيز به قدر وفور وجود ندارد و تقاضا بيش از عرض است. در نتيجه هرچه كه براي زندگي ضروري و كمياب است ارزش اقتصادي پيدا مي كند و به محض اينكه ارزشمند مي شود در بسياري از كشورها عده ي قليلي آن را تصاحب مي كنند و عده ي كثيري محروم مي شوند به دنبال اين امر كساني كه امكان دست يابي به شيء نادر را ندارند نسبت به آن احساس فقر مي كنند. (شيخاوندي، 1353)

پديده ي فقر نيز به طور قراردادي با فقدان منابع مالي كافي تعريف مي شود. مي توان رقم درآمد را براي تشخيص بين خانواده هايي كه فقيرند و آنها كه نيستند به كار برد.

در واقع معني فقر خيلي بيش از كم پولي است. فرهنگ فقر در محله ي فقر، زاده مي شود و همراه با بچه اي از فاميلن نامناسب، ناحيه اي نامناسب از مملكت و از اقوام و نژاد خاصي رشد مي كند. اين خاصيت «دوام به نيروي خود» فقر شايسته توجه است. (هارلينگتون 1962)[2]

چون ارزش هاي ملّي هر جامعه، موفقيت و كسب هرچه بيشتر را مي خواهد لذا ما هميشه كوشش به منظور بهبود وضع خويش و پيشرفت را تحسين مي كنيم. دنياي تبليغات سبب انگيزش خواسته هاي مادي ما مي گردد و محسّنات دلنشين «داشتن» را به رخ ما مي كشد. اين ثروت بارز فقير را وا مي دارد كه به علّت ناداري احساس تحقير، و به ناداري خود بيشتر آگاه شود و مشاهده ي اين اختلاف دايم به زندگي خود فقير بيش تر اثر كرده و آنها را به شكست خويش و احساس درماندگي واقف تر مي سازد. (آيرين 1969)[3]

در آمريكا شخصيت فقير درهم شكسته است. اعتماد به نفس او ملوث گشته و اميد و انگيزه از روح فقير ريشه كن شده و خشونت در او افزون گشته است. (لويس1969)[4]

بر طبق نظريه ي رابرت مورتون[5] (1940) افراد به علّت اينكه براي رسيدن به اهداف، وسايل لازم را در اختيار ندارند در شرايط آنوميك قرار مي گيرند كه موجب ايجاد فشار رواني در افراد مي شود كه جلوه ي بيروني اين فشار رواني خشم است.

در روي آورد يادگيري اجتماعي خشونت به كشاننده هاي بيروني مرتبط با آن بيش از كشاننده هاي دروني توجه دارد و از اين رو بندورا (1986) معتقد است در پيش بيني ظهور خشونت و پرخاشگري بايستي شرايط زمينه ساز بيش از مستعد بودن افراد مورد نظر قرار بگيرد.

اقتصاد آنان و ساير انديشمندان طي بررسي هاي گوناگون كوشيده اند نشان دهند كه ريشه ي برخي از رفتارهاي نابهنجار در امكانات اقتصادي نهفته است. در ميان عواملي كه مي توان اقتصادي به شمار آورد مسائل مربوط به كمبودهاي غيرمادي مانند فرهنگ، مهارت و كمبودي مادي مانند كاهش قدرت خريد و بي خانماني است. (شيني وندي 1353)

در پيوند برخي از انواع كج روي ها مانند انواع بيماري هاي روحي با وضع اقتصادي ترديدي نيست و بررسي هاي متعدد گواه آن است:

مثلاً فورناساري دي ورس[6] كه يكي از پيشتازان جرم شناسي است طي يك بررسي نشان داده است كه در ايتاليا خانواده هاي فقير 60% جمعيت را تشكيل مي دهند ولي جرايم مربوط به آنها 85 تا 90% كل جرايم است.

آلفرد مارشال[7] در كتاب تاريخي خود درباره ي تئوري اقتصاد سرمايه داري (1891) نوشت:

درست است كه علي رغم فقر، تحت تأثير عوامل مذهبي، روابط دوستي و محبت هاي خانواده ممكن است انسان احساس بزرگترين خوش بختي را بكند ولي با اين وجود بايد اذعان داشت كه در محيط فقر، به ويژه در مناطق پرجمعيت، فقر اقتصادي موجب از بين رفتن و پژمرده شدن استعدادهاي انساني مي شود.

ماركس معتقد است كه جنايت، فحشا، فساد، رفتار خلاف اخلاق و خشونت در درجه ي نخست ناشي از فقر است كه زاييده ي سيستم سرمايه داري است به اين صورت كه عده ي معدودي با در اختيار گرفتن وسايل توليد، ثروت ها را به طور نامساوي قسمت مي كنند و تناقضات اجتماعي را پديد مي آورند.

همچنين ميزان نسبتاً كم درآمد با ميزان نسبتاً زيادي از خشونت ميان زنان و شوهران ارتباط داشت. در يك پژوهش سراسري در مورد خشونت هاي خانوادگي در آمريكا، پژوهشگران دريافتند كه خانواده هاي فقيرتر از درگيري ها و خشونت هاي بيش تري خبر مي دهند. (بركوتيز1986)[8]

تحقيقات نشان داده اند كه مناطق داراي بزهكاري زياد بر اساس بيكاري بالا، زندگي فقيرانه و بدون امكانات مشخص مي شود. البته بعيد است كه بتوان فقر را به عنوان يكي از موضوعات در ارتباط با خشونت ريشه كن كرد امّا از راه سياست گذاري هاي مناسب در آموزش و پرورش و ساير سازمان هاي اجتماعي مي توان مانعي بزرگ در راه اين سرچشمه ي ناخوشايند زندگي ايجاد كرد. (دويچ 1960)[9]

مسأله ي پژوهش: آيا بين خشونت و فقر (كمبود امكانات مادي براي رسيدن به اهداف) رابطه وجود دارد؟

فرضيه: بين خشونت و فقر يك رابطه ي مثبت وجود دارد يعني هرچه فقر افزايش پيدا مي كند خشونت نيز افزايش پيدا مي كند.

هدف تحقيق: آن چه كه در اين تحقيق اهميت دارد اين است كه آيا افراد فقير كه در جامعة ايران انحصاراً تهران زندگي مي كنند نسبت به افراد عادي خشونت بيشتري ابراز مي كنند؟

اگر چنين است تفاوت ميزان خشونت بر اساس متغيرهاي زمينه اي چگونه است و در واقع تا آن جا كه بررسي شده تحقيقات و بررسي هاي علمي پيرامون پيامدهاي فردي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي انواع خشونت در ايران بسيار كم صورت گرفته است. پس انجام تحقيقي كه بتواند رابطه ي معني دار بين اين دو پديده ي با اهميت را بررسي كند مي تواند به دادن راهكارهاي عملي جهت تعديل اين وضعيت منجر گشته و گامي در جهت ارتقاء جامعه به سمت پيشرفت و تعالي بردارد. بنابراين هدف اساسي اين تحقيق بررسي مسأله ي رابطه ي فقر و خشونت از ابعاد رواني، فرهنگي و اجتماعي است. تا مسئولان اجتماعي كشور بتوانند با ارائة پيشنهادات و كاربرد روش هاي صحيح تر رواني، اجتماعي و تربيتي در پيشگيري و كاهش اين مشكل اجتماعي چاره اي بيانديشند.

ضرورت پژوهش: از آن جا كه افراد زيادي در جوامع امروزي به مسأله ي فقر و كمبود امكانات مبتلا هستند و آمارهاي جهاني بالا بودن جرايم بزهكارانه را در افرادي كه زندگي فقيرانه و بدون امكانات دارند را تأئيد كرده است و ارتباط بالاي آن را با شاخص هاي آسيب شناسي اجتماعي از قبيل اعتياد دارويي، قاچاق و … را اعلام كرده است اين زنگ خطر را در گوش ما به صدا در مي آورد كه عدم توجه به اقشار آسيب پذير جامعه عواقب سنگيني به بار مي آورد.

خشونتي كه اين افراد در معرض ابتلاء به آن قرار دارند در واقع به هيچ وجه به نفع جامعه نيست و خسارت هاي مادي و معنوي آن براي جامعه قابل جبران نمي باشد. به همين جهت توجه به اين مسأله با هدف كنترل خشونت در افرادي كه از امكانات كافي مادي برخوردار نيستند ضروري مي باشد.

در واقع تحقيقات رابطه ي مثبتي بين فقر و جرايم پرخاشگرانه نشان داده اند. يكي از پيامدهاي آن، اين است كه فقيرترين نواحي شهرهاي بزرگ غالباً با بيش ترين ميزان جنايت و آدم كشي در ارتباط هستند. از اين گذشته فقر مي تواند به پرخاشگري هاي ديگري مانند خشونت هاي خانوادگي بيانجامد. در يك پژوهش سراسري در آمريكا نشان داده شده در صورتي كه پدر بيكار باشد احتمال كتك خوردن كودك بيشتر است. كه اين مسأله خود ضرورت بررسي دقيق تر اين معضل بزرگ را خاطرنشان مي سازد.

تحقيقات نشان مي دهند كه لزوماً بررسي فقر مطلق ما را به سمت نتيجه ي مطلوب رهنمون نمي كند بلكه ما فقر نسبي را مورد سنجش قرار مي دهيم و منظور اين است كه امكانات در جامعه براي همه ي افراد وجود دارد و افرادي كه درآمد كافي ندارند نيز اين امكانات را مي بينند امّا نمي توانند از آن استفاده كنند كه اين مفهوم فقر نسبي رابطه ي معناداري با خشونت دارد زيرا باعث ايجاد ناكامي در افراد مي شود كه اين ناكامي به خشونت در فرد منجر مي شود.

متغيرها:

الف) متغير مستقل: وجود يا عدم وجود امكانات مادي

ب) متغير وابسته: ميزان خشونتي كه افراد بروز مي دهند.

متغير تعديل كننده: محل سكونت

تعريف متغيرها:

الف) تعريف مفهومي متغير مستقل:

فقر: به معني عدم استفاده از امكانات جامعه به دليل ناداري مادي كه افراد به آن مبتلا هستند كه مي توان رقم درآمد را براي تشخيص خانواده هاي فقير و غير آن به كار برد. (هارلينگتون 1966)[10]

ب) تعريف عملياتي متغير مستقل:

از طريق نمره اي است كه فرد از سئوالات مربوط به اندازه گيري ميزان فقر به دست مي آورد.

(سئوالاتي طراحي شده است كه ميزان درآمد افراد و به طور كلي امكانات مادي مثل وضعيت مسكن، نوع شغل، و ميزان رفاه را مي سنجد.)

ج) تعريف مفهومي متغير وابسته:

خشونت: استفاده ي عمدي از نيروي فيزيكي، تهديدآميز يا واقعي، بر عليه كسي يا عليه يك گروه يا اجتماع كه داراي احتمال وقوع جراحت، مرگ، آسيب روان شناختي، عدم توسعه يا محروميت باشد كه در رابطه ي رو در رو رخ مي دهد. (سازمان بهداشت جهاني)

تعريف عملياتي متغير وابسته:

نمره اي كه فرد از تست پرسش نامه ي پرخاشگري آرنولد اچ باس و مارك پري به دست آورده است كه به طبع هرچه نمره ي فرد در اين تست بيشتر باشد ميزان خشونت و پرخاشگري فرد نيز بيشتر است.

فصل دوم:

پيشينه و ادبيات پژوهش

الف) نظريه ها:

نظريه هاي جامعه شناسي و روان شناسي چارچوب هاي منطقي را تدارك مي بيند كه بر اساس آنها محققين قادر به بررسي هدفمند پديده ي مورد مطالعه خواهند بود. اگرچه اين چارچوب هاي مفهومي هربار كه در عمل و در ميدان تحقيق آزمون مي شوند برخي عيناً تأييد  مي شود، برخي فراتر از تأييد، تقويت مي شود و قضايا و گزاره هاي آنها افزايش مي يابند و برخي مورد نقد و در مواردي ابطال قرار مي گيرند.

بنيان هاي نظري تبيين كننده اوليه ي پديده ي خشونت در حوزه ي آسيب شناسي اجتماعي و جامعه شناسي انحرافات قرار دارد. در اين حوزه، خشونت به مثابه ي نوعي كجروي اجتماعي تلقّي مي شود و از اين نگاه همه ي نظريه هايي كه فرآيندهاي وقوع كجروي را تبيين مي كنند قادر به تبيين خشونت نيز هستند:

نظريه ي آنومي دوركيم[11]:

در يك نگاه كلّي اميل دوركيم معتقد است حدود خواسته هاي فرد در جامعه تابع هنجارهاي خاصي است و از طريق اين ضوابط است كه شخص مي تواند تمايلات و خواسته هاي خود را محدود و تنظيم كند. اگر هنجارهاي جامعه گسسته شود (آنومي) فرد ديگر قادر به ايجاد رابطه ي منطقي ميان خود و جامعه نخواهد بود. در چنين شرايطي فرد ضوابطي براي رفتار خود ندارد و در حالت نابه ساماني به سر مي برد. در چنين شرايطي احتمال اينكه فرد به رفتاري دست بزند كه از نظر جامعه هنجار شكني و انحراف تلقّي گردد زياد است. گزاره ي كليدي دوركيم در نگاه به انحراف، اين است كه رد عدم وفاق در مورد هنجارهاي اجتماعي و عدم همبستگي اجتماعي عامل بروز انحراف است. (محسني تبريزي ص 56)

نظريه ي رابرت مرتون:

بر طبق اين نظريه، همة افراد جامعه به طور طبيعي متمايل به تحقق اهداف مرسوم اجتماعي هستند و از آن جا كه كليّه ي اقشار اجتماعي براي نيل به اهدافشان وسايل و راه هاي پذيرفته شده و قانوني را در اختيار ندارند در شرايط آنوميك قرار مي گيرند يعني وضعيت ناهمنوايي اهداف و وسايل مشروع رسيدن به اهداف. اين وضعيت موجب ايجاد فشار رواني در افراد مي شود تا به هر وسيله ي ممكن ولو غير قانوني و غير اخلاقي به اهداف خود دست يابند. اين فشار از ديد مرتون منبع اصلي انحراف و كج روي افراد است كه جلوه ي بيروني اين فشار رواني خشم است و در واقع اقشار فاقد امكانات و يا داراي امكانات محدود اين حالات روحي مزمن را در سطح شديدتري تجربه مي كنند.

نظريه ي يادگيري اجتماعي آلبرت بندور[12]:

مردم بايد رفتار را بياموزند، الگوي پاسخ جديد يا از طريق تجربه ي مستقيم و يا از طريق مشاهده قابل فراگيري است. (بندورا- 1372 ص 29)

آلبرت بندورا متفكر اصلي نظريه ي يادگيري اجتماعي از يك سو با تكيه بر عنصر «يادگيري از طريق مشاهده» و از سوي ديگر او ديدگاهي روان شناسانه تر را برمي گزيند و براي تبيين فرآيند يادگيري به متغيرهاي پاسخ و پيامد توجه مي كند.

برخي از مفاهيم اصلي نظريه ي بندورا از اين قرارند:

- وقتي مردم با وقايع روزمره مواجه مي شوند برخي از پاسخ هايشان موفق از كار در مي آيد در حالي كه ديگر پاسخ ها بي اثر بوده يا منجر به پيامدهاي تنبيه مي شود. در اين فرآيند سرانجام اشكال موافق رفتار برگزيده و رفتارهاي بي اثر كنار گذاشته مي شود. (همان ص 30)

- تجارب گذشته توقعاتي را خلق مي كند مبني بر اينكه برخي از كنش هاي معين فايده مند، برخي اثرات قابل توجهي ندارند و برخي نيز مشكلات آينده را رفع خواهند كرد. مردم با تجسم نمادين پيامدهاي قابل پيش بيني مي توانند فرآيندهاي آينده را به برانگيزاننده هاي فعلي رفتار تبديل كنند. (همان ص 31)

- اگر مردم براي اطلاع درباره ي نحوه ي عمل خود، فقط بر اثرات كنش هاي خود متكّي بودند يادگيري بسيار دشوار مي شد.

- عمده رفتارهاي آدمي با مشاهده از طريق مدلسازي آموخته مي شود. از مشاهدة ديگران فرد در مورد نحوه ي انجام فعاليت هاي جديد ايده كسب مي كند و در موفقيت هاي بعد از اين اطلاعات رمزگذاري شده به عنوان راهنماي عمل بهره مي برد. از آن جا كه مردم مي توانند پيش از اقدام به رفتار، حداقل به تقريب نحوه ي عمل را از نمونه هاي آنها بياموزند از خطاهاي غير ضروري پيشگيري مي كنند. (همان ص 35)

بندورا معتقد بود كه خشونت بايد از سه جنبه تبيين شود:

1) چگونه الگوهاي پرخاشگرانه ي رفتار توسعه مي يابد؟

2) چه چيزي مردم را جهت اينگونه رفتار تحريك مي كند؟

3) چه چيزي تعيين مي كند آنها بخواهند استفاده از يك الگوي رفتار پرخاشگرانه را در موقعيت هاي آينده ادامه دهند؟ (دلورزاسيون1988)[13]

نظرية ناكامي دالارد[14]:

دالارد و ديگران (1939) در نظريه ي توليد سايق، خشونت ناشي از يكسري شرايط خارجي است كه منجر به ناكامي، فقدان و درد مي شود. اين شرايط يك نيروي قوي در خود به وجود مي آورد كه وي برانگيخته شود تا رفتارهايي از خود بروز بدهد تا باعث آسيب به اشخاصي كه مسئول چنين شرايطي هستند بشود. در اينجا خشونت امري اجباري و خودبخودي نيست بلكه بستگي به شرايط زندگي و اجتماع دارد.

پژوهش هاي داخلي:

در سال 1356 پژوهشي تحت عنوان «عوامل مؤثر در ضرب و جرح خانوادگي» در قالب پايان نامة كارشناسي توسط آذردخت غديري انجام گرفته است، كه در آن پژوهشگر با روش مطالعه ي اسنادي «گردآوري اطلاعات از كتب و رسالات و روزنامه ي كيهان» كلية قتل ها و ضرب و جرح هاي خانوادگي طي ده سال را از سال 1345 تا 1355 را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار داده است كه داده هاي به دست آمده به اين صورت است:

جنسيت ضاربان: مرد83% و زن17%

جنسيت مضربون: مرد29% و زن59%

و داده هاي توصيفي به اين شرح است:

1) در تهران 64% وقايع در جنوب شهر و 36% در بالاي شهر رخ داده اند.

2) بيش ترين عوامل مؤثر در وقوع ضرب و جرح و قتل به ترتيب عدم سازش در خانواده 15 درصد، مسائل ناموسي14 درصد، سوء ظن ضاربان 14 درصد، و مسائل مالي 14 درصد بوده است.

درسال 1372 پژوهشي تحت عنوان «بررسي علل ونداليسم در تهران و راه هاي پيشگيري و درمان آن در قالب يك طرح تحقيقاتي به سفارش معاونت امور اجتماعي شهرداري تهران توسط عليرضا محسني تبريزي انجام شد.

ونداليسم به نقل از پاترس ژانورن عبارت است از نوعي روحيه ي بيمارگونه كه به تخريب تأسيسات عمومي مثل تلفن هاي عمومي، صندلي هاي اتوبوس هاي شهري، مترو، ترن و باجه هاي پست و تلگراف و نظاير اين ها تمايل دارد.

از حيث مصاديق خشونت در شكل ونداليسم اهم نتايج به دست آمده از اين قرار است:

1) از حيث سطح تحصيلات، 73 درصد افراد مخرب دستگير شده داراي تحصيلات راهنمايي و پايين تر هستند.

2) اكثريت افراد مخرب دستگير شده از حيث وضعيت اجتماعي- اقتصادي خانواده متعلق به گروه ها و اقشار فرودست، كم درآمد و كم سواد با مشاغل داراي منزلت اجتماعي پايين هستند.

3) 60 درصد افراد مخرب دستگير شده تجربه ي شكست تحصيلي داشته اند و 36 درصد آنها علّت عدم موفقيت تحصيلي خود را محروميت از محيط خانوادگي آرام و سالم، 30 درصد فقر مالي، 26 درصد بي علاقگي به تحصيل و 9 درصد معاشرت با دوستان ناباب اعلام كرده اند.

4) 60 درصد افراد مخرب دستگير شده دچار پرخاشگري، 57 درصد آنها مبتلا به افسردگي، 38 درصد مبتلا به اضطراب، 36 درصد دچار پارانوئيد بوده اند.

پژوهش هاي خارجي: مقاله ي «ابعاد اقتصادي خشونت ميان فردي» اثر هوگ واتز منتشر شده توسط سازمان بهداشت جهاني در سال 2004 يكي از بررسي هاي انجام شده در سطح بين الملل است كه مي خواهد تأثيرات اقتصادي اشكال متعدد خشونت ميان فردي را در كشورهاي مختلف بررسي و ارزيابي كند.

واتر در اين بررسي به دنبال روشن كردن مسأله ي ابعاد اقتصادي خشونت ميان فردي در 3 جنبه است:

1) هزينه هاي خشونت بين شخصي

2) تأثيرات اقتصادي فعاليت هاي معطوف به كاهش خشونت بين شخصي

3) تأثيرات عوامل اقتصادي و سياست ها روي خشونت بين شخصي.

نويسنده در تعريف خشونت مستند به تعريف سازمان بهداشت جهاني مي نويسد: كاربرد عمدي نيرو يا قدرت فيزيكي، تهديدآور يا واقعي عليه خود، شخص ديگر يا عليه يك گروه يا اجتماعي كه به وقوع بپيوندد يا احتمال وقوع داشته باشد و به اثراتي چون محروميت، مرگ، آسيب روان شناختي، توقف رشد يا محروميت منجر گردد.

همان طور كه واتر در تعريف عوامل موجود در سطح اجتماعي مؤثر بر خشونت نوشته بود اين سطح دربرگيرنده ي عواملي چون نابرابري اقتصادي، فقر، شبكه هاي امنيت اقتصادي ضعيف و بيكاري است.

اين عوامل در عين اثرگذاري بر خشونت بين شخصي مي توانند از آن تأثير نيز بپذيرند.

گون زالس[15]دو ادلارت و ليوسا در سال 1999 پيمايشي را براي بررسي رابطه ي ميان فقر و خشونت خانگي از طريق مصاحبه با 359 زن در پرو انجام دادند.

آنها نشان دادند كه درصد زنان فقير (بر اساس داده هاي ارائه شده از سوي مؤسسه پيمايش ملي استانداردهاي زندگي) كه از خشونت خانگي رنج مي بردند بزرگتر از زنان غيرفقير بود. آنها نتيجه گرفتند كه به نظر مي رسد فقر يك عامل تشديد كننده در همه ي انواع خشونت باشد به ويژه خشونت خانگي.

مورسون[16] و بي ال در سال 1999 نشان دادند كه زنان آزار ديده در شيلي نسبت به زنان آزار نديده فرصت اشتغال به كار كمتري در خارج از خانه داشتند و دستمزد پايين تري مي گرفتند.

گاويريا[17] و ولز در مطالعه شان در سال 2001 در كشور كلمبيا حجم وسيعي از وقايع جرم و خشونت را با اعمال مقياس بزرگي براي پوشش 40 درصد جمعيت آن كشور مطالعه كردند. آنها نتيجه گرفتند كه فراوان ترين جرم ها (جرم مالي) و سرمايه گذاري ها براي پيش گيري از جرم مربوط به افراد ثروتمند بود و بالاترين حجم قتل ها بر روي افراد فقير و نيز بالاترين حجم خشونت خانوادگي بر روي زنان فقير تحصيل نكرده بود.

بررسي مقايسه اي گلستر[18] در سال 1999 نشان داد كه نابرابري درآمدها در مقايسه با فقر مطلق رابطه اي قويتري با خشونت دارد بر اين اساس در بررسي و تحليل اقتصادي خشونت هر دو عامل فقر مطلق و فقر نسبي بايد در نظر گرفته شود.

مطالعات انجام شده روي نابرابري هاي درآمد به عنوان يك عامل خطر در سطح جامعه اي و اجتماعي سوق دهنده به خشونت عمدتاً متمركز است بر قتل. رابطه ي ميان نابرابري و قتل شامل مجموعه اي از عوامل همچون بيكاري، محروميت اقتصادي، نااميدي و تشتت اجتماعي است كه يك رابطه ي پيچيده را مي سازد.

مسنر[19] در سال 1989 رابطه ي ميان قتل و نابرابري درآمد را در 2 كشور غير كمونيست بر اساس داده هاي 980 پليس بين الملل بررسي كرد. هدف وي اين بود كه رابطه ميان نرخ قتل در كشورها را با مقياس هاي نابرابري و تبعيض اقتصادي بسنجد. متغير تركيبي تبعيض اقتصادي نسبت به متغير نابرابر درآمد رابطه ي قوي تري با نرخ قتل داشت.

بلا و بلا در سال 1982 رابطه ميان جرم هاي خشونت آميز شهري (آزار جنسي غريبه ها، و ساير اشكال جرم خشونت آميز) و شماري از متغيرهاي نابرابر اقتصادي (نابرابري نژادي، فقر، نابرابري درآمد) را بر اساس داده هاي سرشماري سال 1970 آمريكا بررسي كردند. آنها نتيجه گرفتند كه نابرابري هاي اجتماعي- اقتصادي آثار عوامل ديگري مثل نژادپرستي و موقعيت جغرافيايي خشونت را تهديد مي كند. اين مطالعه زمينه ي مناسبي را براي اين فرض فراهم مي كند كه نابرابري بيشتر از فقر مطلق مي تواند يك عامل خطر براي افزايش خشونت باشد.

بوكهارت و انگستروم[20] در سال 2002، داده هاي مربوط به 61 كشور را تحليل كردند تا نشان دهند كه توزيع مجدد ثروت تأثيرات بالقوه متفاوتي بر نرخ قتل در جوامع كم درآمد در مقابل جوامع پر درآمد دارد. البته تعديل نابرابري ها به تنهايي كمتر نرخ قتل را كاهش مي دهد تا تعديل نابرابري ها همراه با افزايش سطح توسعه ي اقتصادي كشور به علاوه، چنين سياست هايي ممكن است تأثير متفاوتي بر گروه هاي سني خاص داشته باشد.

در سطح اقدمات ويژه ماركوتيز در سال 2000 از داده هاي مربوط به مركز پيمايش هاي ملّي قربانيان بزهكار در آمريكا طي سال هاي 1992 تا 1994 استفاده كرد تا رابطه ميان الگوهاي مصرف الكل و مواد مخدر در سطح فردي و خشونت در اجتماع مبني بر فقر و بيكاري را بررسي كند. نتيجه اين شد كه افزايش قيمت آب جو و كوكائين موجب كاهش در حمله و سرقت مي شود امّا در ميزان ارتكاب ساير جرم ها مؤثر نيست.

علي رغم كليشه ي رايج كه فقر علّت اوليه خشونت است شواهد نشان مي دهد كه در آمريكاي لاتين نابرابري و محروميت با توزيع ناعادلانه ي منابع اقتصادي، سياسي و اجتماعي در شهرها از فقر مهم ترند. در موقعيت هاي نابرابري هاي همه جانبه و شديد شرايط زندگي روزانه فقير شهري به صورت بالقوه ظهور تعارض، جرم يا خشونت را افزايش مي دهد. رابطه ميان نابرابري و خشونت تنها به طور ساده مرتبط با تفاوت در درآمدهاي نيست. بلكه مهم تر عوامل محروميت زاترند كه عبارتند از: نابرابري دست رسي به شغل، تحصيل، بهداشت، ريزساختار فيزيكي پايه اي. به علاوه فقدان يا نقص حمايت امنيتي دولتي، نظام هاي سياست گذاري و قضايي به ويژه در مورد شخص فقير. كسي كه قادر به پرداخت مخارج خدمات فوق نيست در تن دادن به فساد، ناكارآمدي و وحشي گري مرتبط با چنين موقعيت هايي مستعد است. (مورز[21]، ونيتون، آيس موزر 2000)

فصل سوم:

نوع پژوهش:

- اين پژوهش از نظر هدف در نوع و دسته ي تحقيقات بنيادين قرار مي گيرد.

پژوهشي كه در اين جا مطرح شد از نظر روش تحقيقي از نوع همبستگي بود. يعني محقق قصد دارد تا به مطالعه ي رابطه ي بين دو پديده بپردازد. (يعني رابطه ي بين كمبود امكانات مالي و خشونت) كه چون طرح از نوع همبستگي بود از روش T براي تحليل هاي آماري استفاده مي شود.

روش نمونه برداري:

به طور تصادفي از طريق روش نمونه برداري خوشه اي از 3 منطقة بالاي شهر تهران، وسط شهر و پايين شهر 3 گروه 50 نفري را انتخاب كرده و پرسش نامه ي خشونت و سئوالات مربوط به امكانات مالي را در اختيار اين افراد قرار مي دهيم.

ابزار پژوهش:

پرسش نامة پرخاشگري (پ پ)

تهيه كنندگان: آرنولد اچ. باس و مارك پري

توصيف پرسش نامه: اين پرسش نامه 29 سئوالي چهارجنبه از پرخاشگري را مي سنجد:

پرخاشگري فيزيكي، پرخاشگري كلامي، خشم، خصومت.

اين پرسش نامه، پالايش شده ي پرسش نامه ي خصومت است كه بيش از سي سال قبل توسط آرنولد[22] اچ.باس تهيه شده و كاربرد وسيعي داشته است. اين پرسش نامه از يك خزانة 52 سئوالي استخراج شده كه بسياري از آنها از پرسش نامه ي خصومت با استفاده از روش تحليل عاملي مؤلفه ي اصلي و تحليل عاملي تأئيدي برگزيده شده اند. اين پرسش نامه با نمرة كل سئوالات، ميزان خشونت كلي را مي سنجد.

روايي: نمرات اين پرسش نامه همبستگي معقولي با يكديگر داشته اند. در عين حال وقتي واريانس همبستگي هاي مربوط به خرده مقياس خشم كنار گذاشته شد، ساير همبستگي ها معنادار نبودند. اين تأييد روايي نظري، به اين صورت است كه ارتباط بين خرده مقياس هاي پرخاشگري فيزيكي، كلامي و خصومت بسته به همبستگي آنها با خشم است. نمرات هر چهار خرده مقياس با تكانشگري، رقابت و قاطعيت همبستگي دارد. گواه روايي سازه اي، همبستگي اين پرسش نامه با مشاهدة پرخاشگري، جامعه پذير و كم رويي توسط هم سالان و هم رديفان است.

نمونه اي از سئوالات پرسش نامه به شرح زير است:

مشخص كنيد هر يك از پرسش نامه هاي زير تا چه حد گوياي شخصيت شماست. براي اين منظور از اعداد زير استفاده كنيد.

1) فوق العاده خلاف خصوصيات من است.

2) تا حدي خلاف خصوصيات من است.

3) فقط كمي گوياي خصوصيات من است.

4) تا حدي گوياي خصوصيات من است.

5) فوق العاده گوياي خصوصيات من است.

سؤال 1) هرچند وقت يكبار نمي توانم جلوي خود را از ضربه زدن به ديگري بگيرم.

سؤال 2) اگر به قدر كافي تحريك شوم، ممكن است ديگري را كتك بزنم.

سؤال 3) زود از كوره در مي روم ولي زود هم بر آن غلبه مي كنم.

ب) سئوالاتي كه به وسيله ي آن ميزان كمبود مادي سنجيده مي شود نيز به اين شرح است:

1- ميزان درآمد ماهيانه ي شما حدوداً چقدر است؟

الف) كمتراز 100 هزار تومان

ب) از 100 تا 200 هزار تومان

ج) از 200 تا 300 هزار تومان

د) از 300 تا 400 هزار تومان

هـ ) از 400 تا 500 هزار تومان

و) بالاتر از 500 هزار تومان

2- وضعيت مسكن شما به چه صورت است؟

الف) ملك شخصي              ب) خانه يا آپارتمان رهني- اجاره ايج) خانة سازماني

3- از لحاظ اقتصادي خانواده خود را جزء كدام طبقه اجتماعي مي دانيد؟

الف) طبقة بسيار پايين                  ب) طبقة پايين

ج) طبقة متوسط                 د) طبقة بالا

سپس نظر افراد را نسبت به اين قبيل سئوالات مي سنجيم.

4- فقر بلايي است كه وقتي گريبان كسي را بگيرد او را به انجام كارهاي خلاف وا مي دارد.

موافق7                             مخالف7                            نظري ندارم7

5- راه هاي رسيدن به پول و منزلت و پيشرفت آن قدر كم و دشوار هستند كه آدم مجبور مي شود دست به هر كاري ولو خلاف بزند.

موافق7                             مخالف7                            نظري ندارم7

تجزيه و تحليل اطلاعات:

چون تحقيق ما از نوع همبستگي بود جهت تجزيه و تحليل اطلاعات از روش T مستقل و همبستگي (correlation) استفاده مي كنيم تا بتوانيم همبستگي بين فقر و خشونت را بسنجيم.

منابع:

1) محسني تبريزي، عليرضا (1374) طرح بررسي ونداليسم در تهران و راه هاي پيشگيري و درمان، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران

2) اعزازي، شهلا (1380) خشونت خانوادگي- خشونت اجتماعي، انجمن جامعه شناسي ايران، ويژه دومين همايش مسائل اجتماعي ايران

3) ممتاز، فريده (1381) انحرافات اجتماعي، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ اوّل

4) بندورا، آلبرت (1372) نظريه ي يادگيري اجتماعي، ترجمه ي فرهاد ماهر، تهران، راهگشا

5) هارلي، راجر (1362) رابطه ي فقر و كم هوشي، ترجمه ي نصرت الله پورافكاري، تبريز

6) شيخاوندي، د (1353) آسيب شناسي اجتماعي، تهران

7) عزيزي، آذردخت (1356) عوامل مؤثر در ضرب و جرح خانوادگي، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران

8)

9) Whqlidoc.who.int / hq / 2002 / 92411545,15.

10) wordfrence.comdictionary.http://www/word frence.com/definition/violence.

11) Moster,caroline,winton,Alisia;Moser Annaliser violena, fear insecurity the urban poor in latin America.(2000)

12) http://wbln0018.wold bank.org

 

 

 

*******************************

 

فقر یا تهیدستی بمعنای کمبود امکانات برای پیشبرد زندگی در سطح نازل آن.

مقیاس، سطح و تصورات در پیرامون علل فقر از نگاه زمان و مکان متفاوت است.

[ویرایش] سطح زندگی

درک مفهوم این اصطلاح و جوانب مختلف آن حایز اهمیت است ،‌زیرا ما را با یکی از مقولات مهم اقتصادی که با ماهیت دوران اقتصادی - اجتماعی مربوطه دارای ارتباط است، آشنا میسازد. سطح زندگی اصطلاحی است که برای نشان دادن حدود مصارف مادی و معنوی اهالی یک کشور به کار می‌رود. سطح زندگی به میزان و چگونگی برآوردن نیازهای مادی و معنوی بستگی داشته و در ساختارهای اقتصادی - اجتماعی و در مراحل مختلف رشد تاریخی و بر حسب کشورهای مختلف فرق می‌‌کند. سطح زندگی مستقیما به تولید اجتماعی، درآمد اهالی، میزان مصرف کالاهای بلند مدت و کوتاه مدت و چگونگی ارضای حوایج فرهنگی و بهداشتی وابسطه است .

[ویرایش] علت ها

باشند.فقر و بدبختی به علت تفاوت طبقاتی جامعه بروز می‌‌کند که بعد از دوران اولیه انسان‌های بدوی که سال‌ها پیش زندگی می‌‌کردند به بار آمده است و نتیجه آن تفاوت‌های اجتماعی در سطوح طبقات متفاوت جامعه است تازمانی که این شرایط حاکم باشد جامعه به دو شاخه فقیر وغنی تقسیم بندی است و یکی دیگر از دلایل فقر به طرز تفکراشخاص فقیر برمی گردد انسان هائی که سواد مالی ندارند و قادر به تحلیل مسائل مالی خود نیستند و حتی به دنبال بهبود وضعیت موجود نمی

 



1- Boukhart

1- Harlington

1- Irin

2- Louis

3- merton

1- Fornasari doverce

2- Alfred marshal

1-Berquetz

2- Douwich

1- Harlington

1- Emil Durkheim

1- Bandura

1- Delorzasion

2- Dollard

1- Gonzales Du-adolart

2- Morrisoun B.L

3- Gaviria & wellse

4- Golster

1- Mesner

2- Boukhart & Angestrom

1- Moser & winton & Alisa Moser

1- Arnold H.Buss

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره حقوق زن و مرد در جامعه

بازديد: 255

 

حقوق زن و مرد در جامعه

اما آنان نخواسته و يا نتوانسته اند همهء رقيبان را بالكل از ميدان به در كنند چرا با از ميان رفتن يك رقيب ، ديگري اي جايگزين مي شود و قد علم مي كند. پس چاره در قانون گزاري طبيعت است با ميل و ارادهء خويش. قوانيني كه نوع برتر را تعريف كند و سايرين را مستثني سازد. اين قوانين گاه مي تواند بي رحمانه تر از قوانين جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر كه سفيد تر، برتر؛ هر كه قوي تر؛ بهتر؛ ...

در اين ميان قانوني وجود دارد كه شايد از همه كودكانه تر باشد:‌ فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دين ، هم وطن و هم خون ، ولي پست تر!‌ و آن عضو مفلوك جامعه كسي نيست جز همشهري دست دوم، زن. اينجا ديگر برتري نه  نسبي كه مطلق است – برتري از آن نوع كه انسان بر تمام ديگر موجودات دارد. مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن. مرد است كه روح خداوند در او دميده شده است و او تصوير خداوند در بهشت است. زن عضوي ناقص است كه به واسطهء مرد خلق شده است و كاري جز اين نكرده كه مرد معصوم و متعالي را تشويق به خيانت به پدر روحاني اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابديش گرديده است. زن حيواني است مكار ، عامل بيچارگي دنيا.

اين فرضيه در جوامع ابتدايي هم  به نوعي ديگرموثق و معتبر بود. انسان اوليه مي بايست قوي باشد تا بتواند مبارزه كند و در مبارزه با طبيعت پيروز شود. انسان ضعيف دوام نمي آورد مگر به حمايت قوي ترها. اما انسان هاي ضعيف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگي شان منوط به حمايت مردان. پس برتري مرد مجدد ثابت مي شد.

با انتقال جامعه به مرحلهء كشاورزي، هنوز قدرت بدني حرف اول را مي زد. در جنگ و دفاع از املاك هم زنان جز آن كه به اسيري برده شوند و ايجاد دردسر نمايند، كمكي نمي كردند پس آنان مايهء ننگ بودند. در اين دوران نيز همچنان الگوي انسان طبيعت بود و اين امر برتري را بدون چون و چرابه مردان داده بود.  بودند جوامعي كه خشم طبيعت چندان گريبانگيرشان نبود و پيش رو زمين هاي بارور كشاورزي داشتند، مانند جامعهء مصرباستان كه  رود نيل ، كشتزارهاي حاصل خيز را برايشان به ارمغان مي آورد. در اين جوامع – باز به پيروي از طبيعت – ارزش و برتري به گروهي داده مي شد كه بيشتر شبيه محيط بودند. اين جا زناني كه مصداق باروري بودند؛ يعني مادران، برتري داشتند. باز هم آن چه مطرح بود باروري زن بود و نه خود او. هنوز هم در جوامع ابتدايي افريقا با شرايطي مشابه مي توان نمونه هاي مادر سالاري را يافت.

اگر رشد جامعهء انساني را به مراحل رشد بدن انسان تشبيه كنيم، گذار از مرحلهء‌ كشاورزي و ورود جوامع به دوران صنعتي ، پايان طفوليت و ورود به دوران نوجواني و سركشي بود. در اين دوران ملاك ديگر زور بازو و قدرت  نبود چرا كه  نه  تنها زنان، كه  كودكان  شش- هفت ساله نيز مي توانستند پاي دستگاه ها در كارخانه ها بايستند و كار كنند.  حال مي بايست دربارهء تمامي ملاك هاي برتري تجديد نظر به عمل آيد و همان زمان بود كه  تاريخ شاهد جنبش هاي انسان دوستانه از جمله لغو برده داري، حق آزادي و راي براي زنان و .... گرديد.

از آن پس اگر چه عده اي  سعي كردند اين تحولات را  انكار كنند و حقوق را ناديده بگيرند، ديگر توان آن را نداشتند چرا كه جامعهء انساني به شكلي اجتناب ناپذير مسير خود را مي پيمود.

اما در عصر صنعتي نيز گاه  جنبش هاي مخالف مردسالاري، كه به مرور منجر به ايجاد حركت هاي فمينيستي –  به طور خاص موج اول  - گرديد ، مشكل را حل نكرد. راه حل هاي ارايه شده در ابتدا صرفا ترك يك سوي ميدان نبرد و الحاق به ديگر سو بود و چون نتيجه نبخشيد، كار به انكار كل موضوع مخالفت انجاميد. فمينيست هاي موج سوم بالكل منكر وجود چيزي به نام جنسيت و تفاوت  زن و مرد شدند. [1]

زماني كه صحبت از تساوي حقوق زن و مرد مي شود،‌خود اين عبارت به معني يكي ندانستن اين دو است. يعني ما دو پديده به نام هاي زن و مرد داريم و قصد آن مي كنيم كه به آن ها حقوق برابر بدهيم. مشكل اساسي افرادي كه امروزه به اين مهم مي پردازند اين است كه مي خواهند  زن و مرد را كاملا يكي بشمارند و از اين طريق به اثبات تساوي حقوق بپردازند. مقايسه هايي فيزيكي كه گاه انجام مي پذيرد حاكي از اين غفلت است ؛ مثلا مقايساتي بر روي  وزن مغز زنان و مردان. اينان قصد اثبات تساوي زن و مرد-  و نه تساوي حقوق زن و مرد - را دارند.

با وجود همهء تلاش ها براي انكار، زن و مرد از نظر جسماني با يكديگر متفاوت اند. [2]  اما تلاش براي برقراري تساوي حقوق زن و مرد است؛ يعني آن چه كه با توجه به لياقت و شايستگي يك انسان بايد به او داد. در اعطاي حق، ديگر مسالهء زن يا مرد بودن مطرح نيست چون ديگر به جسم فرد ربطي ندارد. مساله يك انسان است؛ انساني داراي روح كه مي تواند زن يا مرد، سفيد يا سياه ، پير يا جوان ، قوي يا ضعيف باشد. هيچ يك از تفاوت هاي ظاهري نمي تواند عامل محروميت فرد انساني از حقوق او باشد.

 

اما حق يك انسان چيست كه زن و مرد بايد به شكل مساوي از آن بهره برند؟‌ مسلما اين امر تنها به اين معني نيست كه زن ترك خانه كند و در اجتماع حاضر باشد. حقوق برابر در اموري بسيار متعالي تر است: حق تفكر، حق آموزش، حق انسان بودن ، حق رشد و تعالي عقلاني و روحاني. زن و مرد بايد به طور مساوي امكان ترقي و تكامل داشته باشند و بتوانند قابليات  و استعدادات خود را بروز دهند. نكتهء مهم اين جاست كه زن و مرد هر دو به تنهايي انسان هايي كامل و مستقل هستند كه هر يك به منزلهء‌ يك واحد انساني مي توانند زندگي و ترقي كنند. زماني مي توان انتظار حقوقي برابر را براي آنان داشت كه چنان باوري ملكهء جامعه گردد.

اما مگر حالا كه چنين نيست ، چه مشكلاتي وجود دارد؟‌ اگر اين ارزش محقق شود چه خواهد شد؟

ناديده گرفتن زنان در هر جامعه به ضرر كل آن جامعه است. تعليم و تربيت كل جامعه ، به علت عدم آگاهي و توانايي مربيان اول فرزندان – مادران – به تاخير خواهد افتاد و اين حركت ورشد جامعه را كند مي كند. در اصل باور به برتري هر جنس تناقضي در خود نهفته دارد؛ چگونه ممكن است انسان هايي پست و ذليل – مادران يا زنان – بتوانند از دامان خود متعالياني – مردان – بار آورند يا مادراني والا و عالي افرادي پست؟

ازسوي ديگر تحقيقات نشان داده است كه در جوامع مردسالار گرايش به نظام ديكتاتوري بيشتر است. مصداق آن را نيز آلمان در دوران نازيسم مي دانند كه تاكيد بر خانه نشيني زنان داشت. بالعكس، حكومات دموكراسي اغلب با حضور زنان در جامعه همراه بوده است. در ضمن هر كجا كه موازنهء‌ بين دو جنس برقرار باشد، سطح زندگي ارتقا مي يابد.[3]  و شايد همين اصل مؤيد آن باشد كه حضور زنان در جامعه و تصميم گيري ها منجر به برقراري صلح خواهد شد. زيرا روحيهء فداكاري مادرانه به جامعه تسري مي يابد و رافع خودخواهي ها و تعصبات و در نتيجه دشمني ها و جنگ ها مي گردد.

مسلما اين به معني لزوم برتري زنان بر مردان درجامعه نيست بلكه حضور اين دو در كنار يكديگر است كه مي تواند احساسات را تعديل كند.  سپردن كل نظام صرفا به دست زنان نيز باعث ايجاد مشكلاتي در جامعه خواهد شد. قاطعيت و عدالت مردانه در كنار عطوفت و لطافت زنانه متعادل مي شود. قابل ذكر است كه اگر چه اشاره شد كه زن و مرد هر يك وجودي مستقل هستند، اما جامعه نيازمند هر دوي آن هاست.  غياب هر يك منجر به كمبودهايي خواهد شد.

براي رسيدن به چنين مرحله اي پرورش و تعليم يكسان و برابر لازم است. آن چه در حال حاضر مانع از حضور زنان و بروز استعدادات آنان در جامعه مي گردد، عدم تربيت صحيح اين گروه است.  زن محبوس در خانهء  بي خبر از امور دنيا، اگر هم در صحنه حاضر باشد، چون احساسات و افكاراش پرورده نشده است ، كمك چنداني نخواهد كرد. اگر چه امروز در بسياري از جوامع زنان در صحنه حاضراند، در اصل حضور آنان آن گونه است كه مردان مي خواهند:‌  زن باب طبع مرد، نه زن با تمام قوا واستعدادات اش.

راه چاره پرورش زنان و مردان آينده در كنار هم و به طور يكسان است. زني كه تحصيل كند و هم پاي مردان پيش آيد:‌ در جامعه وخانه احترام  بيشتري  دارد،  توانايي هاي  خود را  بهتر در مي يابد و آن ها را به كار مي گيرد، قدرت رهبري و مديريتش تقويت مي شود، حقوق خود را بهتر درك مي كند،‌ فرزندان بهتري پرورش مي دهد و بالاخره براي حضور در تمامي صحنه ها مجهز مي شود. [4]   مردان فردا كه از طفوليت همواره زنان فردا را در تمامي مراحل در كنار خود مي بينند، هرگز احساس نخواهند كرد كه هم پايانشان در راه خواهند ماند يا در اجراي بعضي امور عاجز خواهند بود، پذيرش آنان را در كنار خود ساده مي بينند و حتي در هر مرحله ، به جاي سركوبي ، دست ياري به سوي شان دراز خواهند كرد.

البته آن چه همواره مد نظر داريم اين است كه صحبت از تساوي حقوق زن و مرد در زماني ممكن است كه جامعهء صنعتي شرايط پذيرش آن را ايجاد كرده است . در دوران شكارگري يا كشاورزي تصور اين امر هم محال بود چرا كه " الرجال قوامون علي النساء " اصلي بديهي بود – به واقع مردان از زنان قوي تر بودند. پس جاي خرده گيري بر گذشتگاني كه قايل به تساوي حقوق نبودند نيست بلكه جاي شكرانه است كه امروز عالم انساني به جايي رسيده است كه توان پذيرش اصل برابري حقوق را دارد.

حقوق زن و مرد از ديدگاه اسلام و غرب

از جمله موضوعات مورد بحث پيرامون حقوق زن، مقايسه بين مكتب اسلام با دستاوردهاى تمدن غرب است، امروز در دنيا درباره حقوق زن، مكتب ديگرى رايج نيست و نوعا شرقى‏ها و همه دنيا تحت تأثير دستاوردهاى غربى‏ها در مورد تساوى زن هستند و تقريبا اين فكر غرب همه‏جا و حتى دنياى كمونيستى را هم احاطه كرده است. بنابراين مقايسه، مناسب‏ترين طرف اسلام همين دستاوردهاى دنياى غرب است كه غربى‏ها در اين مسأله خيلى هم به خود مى‏بالند. با اين مقايسه مى‏توان پى برد كه نگرش حاكم بر غرب واقعا به مصلحت جامعه و خانم‏ها مى‏باشد يا خير؟(1) اسلام، زن را چگونه موجودى مى‏داند؟ آيا از نظر شرافت و حيثيت انسانى او را برابر با مرد مى‏داند يا او را جنس پست‏تر مى‏شمارد؟ اين پرسشى است كه اكنون مى‏خواهيم به پاسخ آن بپردازيم.

اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد، فلسفه خاصى دارد و پاره‏اى از حقوق و تكاليف و مجازات‏ها را براى مرد مناسب‏تر دانسته و پاره‏اى از آن‏ها را براى زن، در نتيجه، در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و در موارد ديگر وضع نامشابهى در نظر گرفته است. چرا؟ آيا بدان جهت است كه اسلام نيز مانند بسيارى از مكتب‏هاى ديگر،نظريات تحقيرآميزى نسبت به زن داشته و زن را جنس پست‏ترى شمرده است يا علت و فلسفه ديگرى دارد؟(2)

عده‏اى گمان كرده‏اند كه اسلام درباره زن، عدالت را مراعات نكرده است، در صورتى كه همان‏گونه كه منابع اسلامى نشان مى‏دهد و صاحب‏نظران محقق در اين باره تحقيقات شايسته‏اى انجام داده‏اند، اسلام مابين تساوى زن و مرد و عدالت در ميان آن‏ها فرق گذاشته است مسلم است. كه اگر اسلام مى‏گفت زن و مرد از همه جهات بيولوژيك، فيزيولوژيك و روانى و هرگونه فعاليت مغزى و روحى، يكى هستند، اين خلاف واقع بود و گمان نمى‏رود كسى در اين دنيا پيدا شود و از اين دو صنف اطلاع لازم و كافى داشته باشد و چنين سخنى را به زبان بياورد.(3)

شهيد مطهرى مى‏گويد : «مكرر در نطق‏ها و سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى پيروان سيستمى غربى شنيده و خوانده‏ايد كه مقررات اسلام را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اين‏ها به عنوان تحقير و توهينى نسبت به زن ياد كرده‏اند؟ چنين وانمود مى‏كنند كه اين امور هيچ دليلى ندارد جز اينكه فقط جانب مرد رعايت شده است.

مى‏گويند اسلام، دين مردان است و زن را انسان تمام عيار شناخته و براى او حقوقى كه براى يك انسان لازم است وضع نكرده است. اگر اسلام زن را انسان تمام عيار مى‏دانست تعدد زوجات را تجويز نمى‏كرد، حق طلاق را به مرد نمى‏داد، شهادت دو زن را با يك مرد برابر نمى‏كرد، براى زن قيمت به نام مهر قائل نمى‏شد، به زن استقلال اقتصادى و اجتماعى مى‏داد و او را جيره‏خوار و واجب‏النفقه مرد قرار نمى‏داد.

مى‏گويند اسلام با اين كه دين مساوات است و اصل مساوات را در جاهاى ديگر رعايت كرده است، در مورد زن و مرد رعايت نكرده است.

اصلى كه در اين استدلال به كار رفته، اين است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت و شرافت انسانى، يكسانى و تشابه آن‏ها در حقوق است. مطلبى هم كه از نظر فلسفى بايد انگشت روى آن گذاشت اين است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى چيست؟ آيا لازمه‏اش اين است كه حقوق مساوى يكديگر داشته باشند به طورى كه ترجيح و امتياز حقوقى در كار نباشد؟ يا لازمه‏اش اين است كه حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و يكنواخت هم بوده باشند و هيچ‏گونه تقسيم كار وظيفه‏اى در كار نباشد؟ شك نيست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى و برابرى آنان از لحاظ انسانيت، برابرى آن‏ها در حقوق انسانى است؛ اما تشابه آن‏ها در حقوق چطور؟

كميت غير از كيفيت است. برابرى غير از يكنواختى است. آن چه مسلم است اين است كه اسلام حقوق يك‏جور و يكنواختى براى زن و مرد قائل نشده است ولى اسلام هرگز امتياز و ترجيح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نيست. اسلام اصل مساوات انسان‏ها را درباره زن و مرد نيز رعايت كرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نيست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.»(4)

در اين كه «اين دو صنف با همديگر متفاوت‏اند، از نظر خلقت طبيعى، جاى ترديد نيست و در اين باره تحقيقات به حد لازم و كافى انجام گرفته است. عنايت امر اين است كه آيا اين اختلاف و تنوع در خلقت طبيعى زن و مرد باعث مى‏شود كه يكى ناقص و ديگرى كامل باشد، نه چنين چيزى نيست، اين مسئله تنوع است، نه نقص و كمال.»(5)

اين اختلافات، انعكاسى «در روبناى زندگى گذاشته است؛ نه در حقايق واقعى و جوهر حيات اين دو صنف زن و مرد. آن چه ممكن است باعث اختلاف باشد، يكى عده واقعيات است كه ما آنها را مشاهده مى‏كنيم، مانند اين كه مرد نيروى بيش ترى در پيچيدن در لابه‏لاى توليدات سخت اقتصادى و دفاع از كشور، تحمل مشقت‏ها و خشونت‏هاى زندگى دارد و همچنين در جريان توالد و تناسل بارى را كه صنف زن به دوش مى‏كشد، باعث تقيد بيش‏تر او مى‏گردد و در اين جربان مرد آزادتر است، همان‏طور كه سيمون دوبوار از نيچه نقل كرده است: تسليم شدن زن در اجراى پديده خلقت، خيلى بيش‏تر از مرد است و اگر مردى ادعا كند كه او هم مثل زن در اين جريان تسليم مى‏شود، به شرافتم سوگند يا دروغ مى‏گويد، يا مرد نيست.»(6)

اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن درباره خلفت زن و مرد چيست، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد كه در ساير كتاب‏هاى مذهبى نيز مطرح است، توجه كنيم. قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است. بايد ببينيم قرآن زن و مرد را يك‏سرشتى مى‏داند يا دوسرشتى؛ قرآن با كمال صراحت، در آيات متعددى مى‏فرمايد: زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده‏ايم.(7) قرآن درباره همه آدميان مى‏گويد:

«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفريد.»(8)

آيه، صريحا ارزش را بر ملاك تقوا قرار داده است. بدون اختصاص به زن يا مرد. به نظر مى‏رسد امتياز بسيار مهمى كه در صنف زن وجود دارد، چشيدن طعم حيات است كه مرد تنها مفهومى از آن را درك مى‏كند. چشيدن طعم حيات در صنف زن بيش‏تر و عميق‏تر از مرد ديده مى‏شود و به همين جهت است كه قانون الهى چنين اقتضا كرده است كه ارتباط مادر با فرزندان و كودكان تا دوران رشد احساسات و عواطف آنها ادامه داشته باشد. امام خمينى رحمه‏الله در اين‏باره مى‏فرمايد:

«همان‏طور كه حقوق مردها در اسلام مطرح است، حقوق زن‏ها نيز مطرح است.

اسلام به زن‏ها بيشتر عنايت كرده است تا به مردها، اسلام زن‏ها را بيشتر حقوقشان را ملاحظه كرده است تا مردها. اين هم معنا كه بعد از اين چه خواهد شد، زن‏ها حق رأى دارند. از غرب بالاتر است اين مسائلى كه براى زن‏ها ما قائل هستيم. حق رأى دادن دارند، حق انتخاب دارند، حق انتخاب شدن دارند. همه اين‏ها هست. تمام معاملاتشان به اختيار خودشان است و آزاد هستند. اختيار شغل را آزاد هستند. البته در شرق براى مردها يك محدوديت‏هايى هست كه آن محدوديت‏ها به صلاح خود مردها هست و آن محدوديت‏ها، يعنى در آن جاهايى كه مفسده هست براى مرد، از قماربازى جلوگيرى مى‏كند. اسلام از شراب‏خوارى جلوگيرى مى‏كند. اسلام از هروئين جلوگيرى مى‏كند، براى اين كه مفسده دارند.»

«براى همه يك محدوديت‏هايى هست، محدوديت‏هايى شرعى و الهى، محدوديت‏هايى است كه به صلاح خود جامعه است. نه اين است كه براى جامعه يك چيزى مثلاً نافع بوده است كه محدوديت برايش ايجاد كرده‏اند!»(9)

نيز مى‏فرمايد : «اسلام مى‏خواهد كه زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن‏ها را نجات داده است از آن چيزهايى كه در جاهليت بود. آن‏قدرى كه اسلام به زن خدمت كرده است، خدا مى‏داند به مرد خدمت نكرده است كه به زن خدمت كرده، شما نمى‏دانيد كه در جاهليت زن چه بوده و در اسلام چه شده.»(10)

حضرت آية اللّه‏ العظمى خامنه‏اى نيز مى‏فرمايد:

«شما بايد زن را با چشم يك انسان والا نگاه كنيد، تا معلوم بشود كه تكامل و حق و آزادى او چيست؟ زن را به عنوان يك موجودى كه مى‏تواند مايه‏اى براى اصلاح جامعه يا پرورش انسان‏هاى والا بشود نگاه كنيد تا معلوم بشود كه زن كيست و آزادى او چگونه است، زن را به چشم آن عنصر اصلى تشكيل خانواده در نظر بگيريد. اگرچه از مرد و زن تشكيل مى‏شود و هردو در تشكيل و موجوديت خانواده مؤثرند. اما آسايش فضاى خانواده و آرامش سكوتى كه در فضاى خانواده است به بركت زن و طبيعت زنانه است. با اين چشم به زن نگاه كنيد تا معلوم بشود كه زن چگونه كمال پيدا مى‏كند و حقوق زن چيست؟»(11)

شهيد مطهرى مى‏فرمايد: «آن‏چه از نظر اسلام مطرح است، اين است كه زن و مرد به دليل اين‏كه يكى زن است و ديگرى مرد، در جهات زيادى مشابه يكديگر نيستند، جهان براى آنها يك‏جور نيست، خلقت و طبيعت آنها را يكنواخت نخواسته است، و همين ايجاب مى‏كند كه از لحاظ بسيارى از حقوق و تكاليف و مجازات‏ها وضع مشابهى نداشته باشند. در دنياى غرب، اكنون سعى مى‏شود ميان زن و مرد از لحاظ قوانين و مقررات و حقوق و وظايف، وضع واحد مشابهى بوجود آورند و تفاوت‏هاى غريزى و طبيعى زن و مرد را ناديده بگيرند.

تفاوتى كه ميان نظر اسلام و سيستمى غربى وجود دارد در اين‏جاست.كلمه «تساوىِ حقوق، يك مارك تقلبى است كه مقلدان غرب بر روى اين ره‏آورد غربى چسبانده‏اند.»(12)

اعلاميه حقوق بشر كه در فصل گذشته، توضيح مختصرى درباره آن داديم، داراى يك ديباچه و 30 ماده است كه پس از گفتگوهاى طولانى، در تاريخ آذرماه 1327 شمسى، مطابق با 10 دسامبر 1968 م.، از طرف مجمع سازمان ملل تصويب گرديد و جهانيان آن روز را به نام «روز حقوق بشر» جشن مى‏گيرند.

در خيلى از مواد اين اعلاميه، به آزادى انسان و انواع آزادى‏ها تصريح شده است. نكات مثبت زيادى در اين اعلاميه ديده مى‏شود و نسبت به دو اعلاميه قبلى ـ يعنى اعلاميه حقوق آمريكا (1776) و اعلاميه حقوق فرانسه (1789 م.) ـ كامل‏تر است،.ولى كاستى‏هاى بسيارى نيز دارد. اول اين‏كه آزادى مطرح شده در اين اعلاميه همان آزادى در مكتب ليبراليزم است. اين اعلاميه هيچ اشاره‏اى به «آزادى مثبت» يا «آزادى معقول» كه بسيارى از فيلسوفان از آن حمايت مى‏كنند، ندارد. از نظر اين اعلاميه، تنها قيد آزادى، اصطلاك آن با آزادى ديگران است.

نيز در اين اعلاميه، هيچ نامى از خدا نبرده شده است؛ يعنى كاملاً از منظر مادى تنظيم شده است.

نكته دوم، مشروعيتِ آزادى مورد بحث است. در ماده نخستين آمده است: همه افراد بشر، آزاد و باحيثيت و حقوق يكسان زاييده مى‏شوند.

«اگر موضوعى الحادى نيز داشته باشيم، بايد بگوييم حقوق افراد را آفرينش خاص آنها تعيين مى‏كند. براى مثال بايد بگوييم چند نظام آفرينش باردارى و زايمان و شير دادن را به عهده زنان گذارده است، زنان بايد از حمايت و حقوق بيشترى برخوردار باشند. نه آن كه بى‏توجهى به سرشت خاص زن و مرد، حقوق همه را يكسان بدانيم.»(13)

شهيد مطهرى مى‏فرمايد :

«در اين نهضت به اين نكته توجه نشد كه مسائل ديگرى هم غير از تساوى و آزادى هست تساوى و آزادى شرط لازم‏اند نه شرط كافى. تساوى حقوق يك مطلب است و تشابه حقوق مطلب ديگر به برابرى حقوق زن و مرد از نظر ارزش‏هاى مادى و معنوى يك چيز است و همانندى و همشكلى و همسانى چيز ديگر. در اين نهضت عمدا يا سهوا تساوى به جاى تشابه به كار رفت و برابرى با همانندى يكى شمرده شد، كيفيت تحت‏الشعاع كميت قرار گرفت.انسان بودن زن موجب فراموشى زن بودن و مى‏گرديد.(14)

به نام آزادى و به نام انتخاب، دختر شايسته و نمونه سال انتخاب مى‏كنند و با چاپ عكس‏هاى عريان در ابعاد مختلف در مجله‏ها و روزنامه‏ها از وجود آن‏ها استفاده

مى‏كنند تا به اين طريق مشترى بيشترى براى خود جذب كنند.(15)

مقام معظم رهبرى در اين‏باره مى‏فرمايد:

«اشتباه مى‏كند دنياى استكبار سرشار از جاهليت كه خيال مى‏كند ارزش و اعتبار زن به اين است كه خود را در چشم مردان آرايش كنند تا چشم‏هاى هرزه به او نگاه كنند و از او تمتع بگيرند و او را تحسين كنند.

آنچه امروز در غرب از آن به عنوان آزادى زن نام برده مى‏شود، آزادى زن نيست؛ بلكه در واقع، بايد آن را آزادى مردان هرزه براى التذاذ از زن ناميد.»(16)

«لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(17)

شهيد مطهرى مى‏فرمايد : «شرط اصلى سعادت هر يك از زن و مرد و در حقيقت جامعه بشرى اين است كه دو جنس هر يك در مدار خويش به حركت خود ادامه دهند. آزادى و برابرى آن گاه سود مى‏بخشد كه هيچ كدام از مدار و مسير طبيعى و فطرى خويش خارج نگردند. آن‏چه در آن جامعه ناراحتى آفريده است قيام بر ضد فرمان فطرت و طبيعت است؛ نه چيز ديگر»(18).

حجاب از ديدگاه اسلام و غرب

چرا غرب همواره تلاش كرده است كه در سلسله اقدامات تهاجمى خود عليه ارزش‏هاى فرهنگى ملى و اسلامى، كشف حجاب را يكى از اقدامات مهم قرار داده و توان بالايى را به عملى شدن آن و جلوگيرى از اشاعه حجاب اسلام اختصاص داده است؟ چرا اسلام،اين دين سعادت بخش، حجاب را براى زنان واجب فرموده و يكى از احكام ضرورى قرار داده است؟(19)

شك نيست كه غرب و اسلام با دو ديدگاه متفاوت به زن و ارزش‏ها و كرامت انسانى الهى او مى‏نگرند و بر همين اساس برنامه‏ريزى مى‏نمايند. اينك حجاب را از دو ديدگاه غرب مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهيم: لباس پوشيدن، شأنى از شئون انسان است و در هر تمدن رابطه مستقيمى با معناى انسان و تعريف انسان در آن تمدن دارد.

حجاب انسان در تمدن جديد غربى چيست؟ در تمدنى كه خدا از صحنه زندگى غايب شده، و در كليسا عزلت گزيده، معنويت به حاشيه زندگى خزيده، و استخوان‏بندى فرهنگ و تمدن غربى، يك استخوان‏بندى مادى شده كه در آن ديگر معنويت و قدس، اصالت ندارد و انسان ديگرى موجودى نيست كه حامل «روح الهى» باشد و بتواند خليفه خدا در زمين شود و...

در اين تمدن، انسان هيچ فرقى بنيادى و وجودى با حيوان ندارد... او هم چند سالى در طبيعت زندگى مى‏كند و مى‏ميرد و ديگر هيچ!...

ارزش و اعتبار همه چيز در اين تمدن با اين ملاك سنجيده مى‏شود كه چقدر مى‏تواند به انسانى كه اساسا حيوانى مادى‏است، لذت ببخشد و يكى از چيزهايى كه مى‏تواند به او لذت ببخشد «تن انسان» است.

از نظر غرب، انسان جز «تن» چيز ديگرى نيست و اين تن يكى از مهم‏ترين آبشخورهاى لذت اوست، و او در فرصت محدودى كه تا مرگ دارد بايد از همه لذت‏ها تا مى‏تواند بهره‏مند شود»(20).

در اين‏جا ما ديدگاه برخى از دانشمندان غربى را درباره حجاب و پوشش كنار هم قرار مى‏دهيم تا شما خود به قضاوت بنشينيد و علت تناقص گويى‏ها را خود پيدا كنيد.

راسل با «تابو» خواندن احساس شرم، عفاف و تقواى مرد و پوشش زن درباره ريشه حيا و حجاب مى‏گويد:

«اخلاق جنسى آن‏چنان كه در جوامع متمدن ديده مى‏شود، از دو منبع سرچشمه مى‏گيرد: يكى، تمايل به اطمينان پدرى، ديگرى، اعتقاد مرتاضانه به خيبث بودن عشق.

ديدگاه فرويد نيز هم افق با ديدگاه راسل است. او نيز اخلاق جنسى را تابو مى‏خواند و در روان‏شناسى خود، مبناى تحركات انسان را در همه دوران‏هاى زندگى، غريزه جنسى معرفى مى‏كند و ايجاد مانع در برابر آنان را به هر شكل ممكن، مردود شمرده، عامل بيمارى‏هاى روانى مى‏داند.

به راستى، آيا مى‏توان اين كلمات متناقص كه حقايق آشكار را زير پا مى‏گذارد پذيرفت؟ آيا اخلاق نوين جنسى غرب كه با استفاده همين نظريات پايه‏ريزى شده مشكلات روانى را حل كرده است و يا به عكس، عوارض بى‏شمار فرهنگى، اجتماعى و اخلاقى به وجود آورده و هزاران درد بى‏درمان به دردهاى گذشته افزوده است؟».(21)

آيا مى‏توان با اين سخن متناقض، به تحليل ريشه حجاب و حيا پرداخت و آن را تبيين نمود؟

شهيد مطهرى در پاسخ غربى‏ها مى‏گويد : درباره اين‏كه زن ابتدا در خود احساس نقص مى‏كرده است و سبب شده كه هم خود او و هم مرد، او را موجود پست بشمارد، سخنان زيادى گفته شده است، خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست، با فلسفه اسلام درباره زن و پوشيدگى زن رابطه‏اى ندارد. اسلام، نه حيض را موجب پستى و حقارت زن مى‏داند و نه پوشيدگى را به خاطر پستى و حقارت زن عنوان كرده است؛ بلكه منظور ديگرى داشته است»(22).

آية اللّه‏ جوادى آملى مى‏گويد : «شبهه‏اى كه در ذهنيت بعضى افراد هست، اين است كه خيال مى‏كنند حجاب براى زن محدوديت و حصارى است، حجاب نشانه ضعف و محدوديت زن است.»(23)

محروميت از ارضاى غريزه جنسى از راه مشروع و طبيعى، باعث انحراف و فساد خواهد شد؛ اسلام اين مشكل را با دستور ازدواج و توجه همسران به ارضاى همديگر حل كرده است.

اين اشكال كه حجاب و پنهان شدن زن در ميان پوشش‏ها باعث محروميت و طغيان و فساد مى‏شود، بى‏اساس است، زيرا اسلام با آن دستورهاى موكد خود راجع به ازدواج و احكام دقيق خود در اين مورد، رفع محروميت كرده است.

اما «بايد توجه داشت كه اگر مشكل محروميت را با به وجود آوردن بى‏بند و بارى و كشف حجاب رفع كنيم، مفاسد تباهى‏ها هزاران برابر بيش از تباهى‏هاى محروميت است؛ قبلا اشكال مى‏كردند كه محرومت از زن باعث مى‏شود كه مردها به همجنس خود تمايل كنند و گناه بزرگ «لواط» رائج مى‏گردد؛ ولى بايد با اين‏ها گفت چرا در دنياى غرب كه مرد از محروميت بيرون آمده و با كمال آسانى مى‏تواند با زن تماس بگيرد، دامنه همجنس بازى و لواط گسترده شده؛ تا آن‏جا كه اين موضوع به عنوان لايحه به مجلس كشيده شده و مجلس بريتانيا جواز آن را تصويب كرده است؟

از اين نمونه و امثال آن مى‏فهميم كه حل مشكل با بى‏بندوبارى نيست، بلكه بى‏بندوبارى مشكل را هزارها برابر مى‏كنند. بى‏بندوبارى زن‏ها، برنامه‏هاى سكس، فيلم‏هائى كه نمايشگر زن‏هاى نيمه عريان و بى‏حجاب است، و دوست بازى به عنوان جشن و هنر و برداشتن مرز بين زن و مرد، هر يك آتش است كه به خرمن غريزه جنسى مى‏افتد، و عواقب اين تهيجات و تحريكات بر كسى پوشيده نيست؛ اسلام كه كاملاً به همه جوانب با نظر دقيق مى‏نگرد و دستوراتش عميقا حساب شده و منطقى است، كاملاً به مرز باريك بى بند و بارى و فساد اطلاع و توجه دارد، و به خوبى در قانون‏گذارى خود خطر شكسته شدن حصار عفاف، و باريكى اين مرز را در نظر داشته است.»(24)

زندانيان چادر، عنوان كتابى است كه توسط خانم شهره مستشار در انگليس منتشر شده است «چنانچه از عنوانش پيداست، حجاب، ضد آزادى زن تلقى شده است. مى‏دانيم كه آزادى قلمروهايى دارد: بيان عقيده، فعاليت سياسى و.... حجاب كدام آزادى را سلب مى‏كند؟ اگر فعاليت‏هاى اجتماعى و سياسى زنان معنى نداشت، ديگر كدام آزادى است كه با حجاب سلب شده است؛ مگر اين‏كه مراد از آزادى، هرزگى جنسى و بى‏بندوبارى غريزى باشد؛ كه البته حجاب اين آزادى را تحديد مى‏كند و رسالت حجاب هم همين است و نيز حجاب برخى دشوارى‏ها را به بار دارد كه اگر اصل آن براى سلامت و رشد جامعه انسانى مقيد انگاشته شود، بايد آن را متحمل شد.»(25)

تساوى حقوق زن و مرد از ديدگاه اسلام و غرب

در دفاع از حجاب، مى‏توان گفت : «مگر دانش اندوزى، با محدوديت همراه نيست. مگر راست گويى، برخى آزادى‏ها را سلب نمى‏كند. همواره ناموس خلقت بر اين استوار بوده كه اشياء ذى قيمت و پر ارج را در پوشش محكم و دست و نيافتنى و به دو از چشم و دسترس هر كس و ناكس محافظت نموده است. مرواريدهاى گرانسنگ را در پوشش نفوذناپذير چون صدف نگاهدارى نموده، اما سنگ‏هاى بى‏ارزش را به وفور در هر جا پراكنده است.

زن مسلمان نيز آن‏گاه كه پيكر خود را حرم پرحرمت حجاب قرار مى‏دهد و خويشتن را از تير نگاه‏هاى هوس آلود مردان هرزه حفظ مى‏كند، در واقع مرواريد گرانسنگ عفت و نجابت را در صدف حجاب و گوهر ارجمند زنانگى خويش را در پوشش مطمئن از دستبرد نامحرمان حفظ مى‏نمايد.»(26)

نيز مى‏توان گفت : «و هرگز پوشش، مانع كار نيست.اگر نگاهى به آن زنانى كه در كارخانه‏ها كار، يا در دهات مشغول توليد هستند، بكنيم مى‏بينيم هم پوشيده هستند و هم به اقتصاد كمك مى‏كنند، و اين زنان غرب زده هستند كه با برهنگى خود جامعه را به فساد كشيدند و يك موجود مصرفى و تفننى بيش نيستند.»(27)

 

نيز مى‏توان گفت : «تنها راه حفظ شخصيت و حرمت زن روى آوردن به حجاب است. اگر او به حجاب روى آورد، پايگاه خانوادگى‏اش قوى مى‏شود. مردها، ناچار مى‏شوند به زندگى خانوادگى خود ارج نهند و به همسران خود، واقعا توجه كنند (و به آنها وفادار باشند). اگر حجاب خود را ارج نهد، او را به مشاغل پست با حقوق بخور و نمير، نمى‏گمارند و استعدادهاى واقعى‏اش به هدر نمى‏رود و آن وقت است كه مى‏تواند در مشاغل عالى، به مراتب بيشتر از آنچه براى بى‏حجاب مطرح است، توفيق به دست آوَرَد.»(28)

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره چک

بازديد: 1653

 

چک       

بر اساس قانون تجارت چک نوشتهای است که به موجب آن صادر کننده می تواند تمام یا قسمتی از پول خود را که در نزد بانک دارد باز پس گیرد یا به شخص دیگری واگذار نماید .ذر این فرایند سه نفر حضور دارند صادر کننده ، دارنده چک و پرداخت کننده که هر یک وظایف خاص خود را دارند .

صادر کننده :

شخصی که چک را صادر میکند بایستی در تاریخی که در چک ذکر میکند به همان اندازه در بانک وجه نقد یا اعتبار داشته باشد .

- صادر کننده در زمان مندرج چک نباید ،تمام یا قسمتی از وجه را ازبانک خارج نماید یا دستور پرداخت نکردن چک را صادر کند .

- در صورت عدم مطابقت امضاء ،قلم خوردگی و مسائلی از این قبیل ،بانک از پرداخت پول خوداری می کند .

در این جا یک سوال مطرح میشود و آن اینکه اگر صادر کننده بعد از صدور متوجه شود که چک از طریق کلاهبرداری یا سرقت از او گرفته شده یا آن را گم کرده چگونه می تواند از حقوق خود دفاع کند .

ج – صادر کننده می تواند دستور عدم پرداخت وجه را به بانک بدهد و بایستی به صورت کتبی علت دستور عدم پرداخت را بیان کند .

موادری که میتوان دستور عدم پرداخت را صادر نمود عبارتند از :

1-اعلام مفقودی

2-سرقت

3-جعل

4-کلاهبرداری

5-خیانت در امانت

6-یا بد ست آوردن از راههای دیگر مجرمانه

به عنوان مثال اگر شخصی به آقای x چکی را بدهد و در مقابل قرار باشد که آقای x کاری را برای او انجام دهد ، و نکند . صادر کننده نمی تواند دستور عدم پرداخت چک را صادر کند . زیرا عدم انجام تعهد یک مسئله مدنی است و بایستی پس از پرداخت وجه، دادخواست خود را به دادگاه تحویل دهد.

هر گاه اثبات شود که صادر کننده چک بی اساس دستور عدم پرداخت را صادر کرده است، علاوه بر پرداخت وجه به مجازاتهای از قبیل حبس ، جزای تقدی و پرداخت کلیه خسارت وارد شده به دارنده چک محکوم می شود .

دارنده:

شخصی است که برای اولین بار چک را به بانک ارائه می کند .از این جهت بانک موظف است هر کس برای اولین بار چک را به بانک می آورد هویت کامل و دقیق او را با ذکر تاریخ در پشت چک درج کند .

چند توصیه مهم به دارندگان چک که می خواهند از راه کیفری صادر کننده را تعقیب کنند :

برای تعقیب کیفری، دارنده چک فرصت دارید تا 6 ماه پس از تاریخ صدور به بانک جهت اخذ پول خود مراجعه کند و اگر چک قابل پرداخت نبود دارنده چک مهلت دارد تا 6 ماه پس از صدور گواهی عدم پرداخت از بانک برای شکایت به دادسرا مراجعه کند . برای مثال :اگر تاریخ چک 22/2/1384 باشد شما مهلت دارید تا تاریخ 22/8/1384 جهت وصول چک اقدام کنید و اگر اقدام کردید و در حساب موجودی نبود از آن زمانی که برگه عدم پرداخت را از بانک گرفته باشید به مدت 6 ماه جهت شکایت به دادگاه فرصت دارید .

مسائلی که دارنده چک در شکایت باید رعایت کند :

برای شکایت کیفری باید به دادسرای مراجعه کنیم که بانک مورد نظر در آن حوزه قضائی باشد .

مثلا اگر چکی دربانک زاهدان صادر شده باشد و بر اساس گردش در تهران آمده باشد شاکی باید اعتراض خود را در دادسرای زاهدان انجام دهد.

مدارک و هزینه های که جهت شکایت باید انجام شود عبارتند از :

1-کپی برابر اصل شده چک

2-کپی برابر اصل شده برگه عدم پرداخت

3-تنظیم شکایت و ابطال تمبر

4-محاسبه هزینه شکایت کیفری چکهای بی محل بر اساس مبلغ آن

سوال : دارنده چک بدون محل از چه شخصی میتواند شکایت کند؟

فقط علیه صادر کننده . اگر یک چک 10 دست چرخیده باشد از هیچ یک نمی توان شکایت کرد

سوال : آیا در مثال بالا مسئولیت عدم پرداخت تنها با صادر کننده است ؟

خیر . نفرات قبل هم مسئولیت دارند البته آنها مسئولیت کیفری ندارند بلکه مسئولیت مدنی دارند و تنها از آنها میتوان وجه چک را طلب کرد .

پرداخت کننده :

گاهی اوقات وجه چک به علت های مانند : کسر موجودی ،عدم مطابقت امضاء ،قلم خوردگی و مواردی از این قبیل قابل پرداخت نیست . در این حالت بانک وظیفه دارد در برگ مخصوص که مشخصات چک ، و هویت و نشانی کامل صادر کننده ، که علت عدم پرداخت در آن ذکر شده باشد به روشنی قید کتد . سپس این برگ را مهر و امضاء کرده و دارنده چک تسلیم کند . دارنده چک باید دقت کند که تمامی موارد ذکر شده باشد و علت عدم پرداخت نیز در آن برگه توسط بانک پر شده باشد . همچنین بانک وظیفه دارد نسخه دوم گواهی عدم پرداخت را سریعا به آخرین آدرس صاحب چک جهت اطلاع بفرستد .

استلاح های موجود در مباحث چک

1-راههای مجرمانه : تهدید ، اخاذی ، جعل و غیره .....

2-تخلف مدنی : عدم پرداخت ، بدهی ، عدم وفای به عهد

3-مراجع قضائی : دادسرا ، دادگاه

4-عهده بانک : در نزد بانک

5-تعقیب کیفری : در مقابل تعقیب مدنی است یعنی شخص به علت ارتکاب به جرم تحت تعقیب مراجع قضائی قرار گیرد .

6-مسئولیت مدنی : در مقابل مسئولیت کیفری قرار می گیرد که می توان به شکل جبران خسارت ، انجام تعهد ، وفای به عهد و غیره ...... باشد .

7-بانک محال علیه : بانکی که چک در وجه آن صادر شده باشد .

8-مشتکی عنه : کسی که از او شکایت شده باشد .


بخش‌های یک چک

بخش‌های زیر در یک برگ چک وجود دارند که بعضی از آنها جاهای خالی تعبیه شده‌ای هستند که باید توسط نویسنده پر شود :شمارهٔ مسلسل چک: که شماره‌ای است که هنگام چاپ شدن برای هر برگ چک بطور یگانه و بدون تکرار است و بر روی آن ثبت می‌شود.

شمارهٔ حساب جاری: شمارهٔ حساب بانکی‌ای که وجه معین شده از آن حساب پرداخت خواهد شد. این شماره معمولاً به همراه نام صاحب حساب معمولاً روی تمام برگه‌های یک دفترچهٔ چک چاپ یا مُهر می‌شود.

تاریخ پرداخت: تاریخی که موعد پرداخت وجه مشخص شده است. طبق قانون چک این تاریخ باید به حروف نوشته شود.

گیرندهٔ چک: نام فردی که می‌تواند وجه مشخص شده را در تاریخ مشخص شده دریافت کند. معمولاً برای اینکه امکان استفاده‌ٔ چندین باره از یک برگ چک - خرج‌کردن و دست به دست کردن آن - وجود داشته باشد معمولاً از واژه‌ٔ "حامل" یا "آورنده" استفاده می‌شود. در اینصورت هر شخصی می‌تواند وجه چک را دریافت کند.

مبلغ چک: که یک بار به حروف در وسط و یک بار به عدد در پایین برگهٔ چک نوشته می‌شود.

امضای صاحب حساب: چک بدون امضای صاحب حساب ارزشی ندارد و قابل پرداخت نیست. بعضاً در بنگاههای تجاری که تعدادی از افراد در مسائل مالی آن شریک هستند، حسابهای جاری به نام دو یا چند فرد گشایش می‌یابد. در این حالت تمام افرادی که در قبال آن حساب "حق امضا" دارند باید چک را امضا نمایند.

چك هاي بانكي

چك بانكي عبارتست از چكي كه بانك، عهده خود/شعب و خود/شعب ساير بانكها، در وجه اشخاص حقيقي/حقوقي معين صادر مي‌نمايد. اين چك دو نوع مي باشد : چك بانكي بين شعب بانك صنعت ومعدن و چك بانكي بين بانكها(ساير بانكها).

ضوابط :

- صدور چك بانكي در وجه حامل يا به حواله كرد ممنوع مي باشد.

- چكهاي بانكي همانند ساير چكها، از طريق ظهر نويسي با رعايت كنترل تسلسل ظهرنويسان و احراز هويت گيرنده نهائي وجه، قابل انتقال است.

- مدت اعتبار چك بانكي 6 ماه از تاريخ صدور مي باشد و پس از سپري شدن اين مدت،چك مزبور فقط در شعبه صادر كننده قابل پرداخت مي باشد..

- وجه چك بانكي بين بانكها، نقداً قابل پرداخت به متقاضي نمي باشدو مي بايستي به حساب متقاضي در بانك منظور گردد.

- احراز هويت دقيق و كامل متقاضي، خصوصاٌ در رابطه با ارقام مشمول دستورالعمل مبارزه با پولشوئي، الزامي مي باشد.

- چك بانكي عهده ساير بانكها، در صورتي توسط شعب بانك صادر مي شود كه ذينفع، در بانك پرداخت كننده وجه داراي شماره حساب باشد. چك مزبور در وجه بانك مورد نظر و جهت واريز به شماره حساب درخواست شده توسط متقاضي، صادر مي گردد.

نحوه صدور چك بانكي :

- متقاضي فرم درخواست صدورچك بانكي را تكميل مي نمايد.

- چنانچه متقاضي بخواهد وجه چك بانكي را نقداً پرداخت نمايد، بايستي فرم واريز نقدي را تكميل و وجه موردنظر و كارمزد متعلقه را به صندوق شعبه واريز نموده و نسخه مربوطه را در اختيار متصدي امور بانكي قرار دهد.

در صورتيكه متقاضي وجه چك بانكي را از حساب خود در شعبه پرداخت نمايد، كارمزدي به آن تعلق نمي گيرد.

چنانچه مشتري وجه را نقدا نيز پرداخت نمايد كارمزدي از مشتري اخذ نمي گردد.

- فرم تكميل شده فوق، توسط متصدي امور بانكي شعبه كنترل مي گردد.

- معاون خدمات بانكي شعبه ، پس از كنترلهاي لازم و تحرير چك آن را در قبال اخذ رسيد از متقاضي، تسليم وي مي نمايد.

پرداخت وجه چكهاي بانكي عهده بانك صنعت ومعدن :

- در هنگام مراجعه متقاضي جهت دريافت وجه چك بانكي، شعبه به شرح زير عمل مي نمايد :

- كسب احراز هويت متقاضي با مدارك معتبري از قبيل، شناسنامه يا گواهينامه رانندگي يا گذرنامه و يا كارت ملي.

- كشف رمز و اطمينان از صحت آن و در مورد مبالغ بيش از بيست ميليون ريال، اخذ تآييديه از شعبه صادر كننده چك بانكي.

- پرداخت وجه چك یا واریز به حساب متقاضي پس از حصول اطمينان.

پرداخت وجه چكهاي بانكي بين بانكها :

- وجه چكهاي بانكي بين بانكها، پس از تآييد رمز و كنترل هاي لازم توسط متصدي امور بانكي ويا معاون خدمات بانكي شعبه، به حساب مشخص شده متقاضي در شعبه واريز مي گردد.

چك الكترونيكى چيست ؟

در چك الكترونيكى نيز همانند چك كاغذى ، هويت افراد مرتبط با فرآيند واگذارى و در يافت مخفى نمى ماند ، اما پايين بودن هزينه پردازش و تسويه چك الكترونيكى به دليل سود جستن از ارتباطات الكترونيكى ، استفاده از آن را توجيه پذير مى كند . آنچه در تبادل و تعامل چك الكترونيكى اهميت مى يابد موضوعات مربوط به جابه جايى چك الكترونيكى و خود چك الكترونيكى است كه ذيلا به تشريح آنها مى پردازيم :

جابه جايى چك الكترونيكى به اين صورت است كه بانك پس از وصول چك كاغذى ، اطلاعات آنرا به صورت الكترونيكى به مركز مبادلات بانكى ارسال مى كند و سپس چك هاى كاغذى را بايگانى مى كند .

بدين طريق حمل فيزيكى چك بين بانك ها حذف مى شود و هزينه پردازش چك كاهش و امنيت تسويه بين بانكى افزايش مى يابد . اطلاعات روى چك ها توسط حروف خوان مغناطيسى يا به صورت دستى به سيستم وارد مى شود . البته روش هاى ديگرى نيز نظير مبادله تصوير هر دورى چك به صورت ديجيتالى بين بانك ها وجود دارد . اما معنى و مفهوم چك الكترونيكى متفاوت از مقوله فوق الذكر است .

زمانى كه يك پرداخت جديد از طريق چك الكترونيكى بايد انجام شود ، يك چك الكترونيكى سفيد بر روى مانيتور خريدار ظاهر مى شود . اطلاعات چك وارد مى شود و براى امضاى چك الكترونيكى ، پرداخت كننده كارت هوشمند را در دستگاهى مخصوص قرار داده و با دادن كلمه رمز امضاى الكترونيكى را ضميمه مى كند و چك الكترونيكى امضا شده را ضمن قفل كردن ، بر مى گرداند . چك هاى الكترونيكى از طريق پست الكترونيكى دريافت و باز مى شوند ولى امضاى ديجيتالى روى آنها در هر زمان مى تواند تائيد شود.

سفته    

سفته سندی است که به موجب آن امضاء کننده متعهد می شود تا مبلغی را در موعد معین یا عندالمطالبه در وجه حامل یا شخص معین یا به حواله کرد او بپردازند. سفته علاوه بر امضاء یا مهر متعهد باید مشخص کننده مبلغ تعهد شده، گیرنده وجه، و تاریخ نیز باشد.

پیدایش سفته در گذشته به دلیل خطر انتقال پول از جایی به جای دیگر بوده است. تجار به کمک بانک ها در معاملات خارجی و نیز داخلی خود از سفته استفاده می کردند و در برابر، کارمزدی برای صدور سفته به نام خود و دریافت مبلغ آن درجایی دیگربه بانک می پرداختند.

امروزه در اقتصاد سفته به عنوان یک وسیله اعتباری نقش مهمی در تامین کوتاه مدت منابع سرمایه گذاری ایفا می کند و به ویژه شرکت های بزرگ با صدور و تنزیل آن نزد بانک ها مشکلات مالی جاری خود را مرتفع می سازند. آشکار است که برخورد نظام بانکی به این قبیل اسناد اعتباری از عوامل اساسی اعتبار و رواج آنها به شمار می رود.

سفته سندي معتبر اما ناشناخته

سفته نامي است که حتما بارها و بارها آن را شنيده ايد و حتما بارها به بهانه گرفتن وام يا ضمانت از آن استفاده کرده ايد.

حتما ديده ايد که سفته را در گوشه گوشه شهر در هر دکه روزنامه فروشي که بساط سيگار ، سيمکارت اعتباري ، شارژ موبايل و کارت اينترنت را پهن کرده است ، مي فروشند و اين عبارت را که «سفته موجود است» خيلي جاها ديده ايد و لابد پيش خود فکر کرده ايد که «عجب ، سفته چه وسيله خوبي است که هرکس مي تواند هرگاه اراده کند ، آن را مثل نقل و نبات بخرد و کارش را راه بيندازد» و بعد حتما به اين مساله فکر کرده ايد که سفته در مقابل چک ، با سختي هايي که براي گرفتنش از سيستم بانکي دارد ، چقدر به دردبخور است.

يکي از شهرونداني که براي دريافت يک وام ۲ ميليون توماني از يک بانک به گفته خودش ، ۴ ماه به دنبال يک ضامن داراي چک مي گشت ، مي گويد: مشابه همين وام را از يک مرکز اقتصادي ديگر گرفتم که براي ضمانت ، سفته هم قبول مي کرد.

همه اينها را حتما مي دانيد و حتما بارها با آن برخورد کرده ايد اما شايد آن روي سکه را کمتر ديده ايد که سفته يک سند معتبر اقتصادي است که به دليل نشناختن جايگاه آن ، بسياري از مردم را دچار مشکل کرده است.

اگر سري به دادگاه ها بزنيد ، متوجه مي شويد ناآشنايي با قانون سفته و اين تفکر که سفته ابزاري سهل الوصول است و تبعاتي ندارد، براي مردم چه مشکلاتي ايجاد کرده است.

اگر اين گزارش را بخوانيد ، حتما تفکر و تصورتان درباره سفته عوض مي شود.

بد نيست بدانيم سابقه کاربرد سفته به اروپا بازمي گردد و اين سند از قديم در آنجا مورد استفاده بوده است و حقوقدانان اروپايي معتقدند سفته پيش از برات و ديگر اسناد تجاري استفاده مي شده است.

ظهور سفته در ايران هم به زمان تدوين قانون تجارت در سال ۱۳۱۱ برمي گردد و امروزه در کشور ما از اين سند بيش از برات استفاده مي شود.حقوقدانان ايران نيز گاه از سندي سخن مي گويند که عنوان «سفتجه» داشته است و فقها درباره آن بحث فراوان کرده اند اما اذعان مي کنند که اين سند با سفته موضوع حقوق تجارت متفاوت است و بيشتر به عقد حواله نزديک است اما امروزه در اقتصاد ، سفته به عنوان وسيله اي اعتباري نقش مهمي در تامين کوتاه مدت منابع سرمايه گذاري ايفا مي کند و حتي شرکتهاي بزرگ با صدور آن نزد بانکها ، مشکلات مالي جاري خود را مرتفع مي کنند. همچنين از سفته مي توان به عنوان وسيله پرداخت در معاملات غيرنقدي استفاده کرد و اين امر در معاملات کالاهاي مصرفي بسيار معمول است و شايد همين عموميت است که شما مي بينيد سفته همه جا به فروش مي رسد البته بانکها و موسسات اعتباري نيز از اين اسناد براي اعطاي وام و تقسيط بازپرداخت آن استفاده مي کنند و به اين منظور ، در مقابل پرداخت وام به مشتري ، از او سفته مطالبه مي کنند. همچنين در قراردادهايي که شرکتها و موسسات اداري با مقاطعه کاران منعقد مي کنند ، سفته وسيله اي ارزان و مطمئن براي تضمين اجراي تعهد از سوي آنان است.

مندرجات سفته

به موجب ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر امضاء يا مهر ، بايد داراي تاريخ و متضمن مراتب ذيل باشد: مبلغي که بايد تاديه شود با تمام حروف ، نام گيرنده وجه و تاريخ پرداخت بايد در سفته مشخص باشد. پس طبق ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر مهر يا امضاء بايد داراي تاريخ باشد و علاوه بر اين ، طبق بند يک همين ماده ، تعيين مبلغي که بايد پرداخت شود ، با تمام حروف ضروري است.

نام و نام خانوادگي گيرنده وجه ، تاريخ پرداخت وجه ، علاوه بر اينها ، نوشتن نام خانوادگي صادرکننده ، اقامتگاه وي و محل پرداخت سفته نيز ضروري است.

در صورتي که سفته براي شخص معيني صادر شود ، نام و نام خانوادگي او در سفته آورده مي شود ، در غير اين صورت به جاي نام او نوشته مي شود در «وجه حامل». در صورتي که نام خانوادگي يک شخص معين در سفته نوشته شود ، اين شخص طلبکار مي شود و در غير اين صورت هر کسي که سفته را در اختيار داشته باشد ، طلبکار محسوب مي شود و مي تواند در سررسيد سفته ، مبلغ آن را طلب کند و اگر سررسيد درج نشود ، سفته عندالمطالبه محسوب مي شود و در سفته عندالمطالبه ، صادرکننده بايد به محض مطالبه ، مبلغ آن را پرداخت کند اما اگر مندرجات قانوني در سفته قيد نشود ، آنگاه چه مي شود؟ متاسفانه قانونگذار در فصل دوم باب چهارم قانون تجارت که مقررات مربوط به سفته را بيان مي کند ، به ضمانت اجراي عدم ذکر مندرجات مندرج در ماده ۳۰۸ اشاره اي نکرده است اما در قوانين خارجي به اين نکته اشاره شده است.

مثلا در قانون تجارت فرانسه ، پس از ماده ۱۸۳ که شرايط صوري سفته را معين مي کند ، ماده ۱۸۴ مقرر مي کند که در صورت نبودن يکي از موارد مندرج در ماده ۱۸۳، سند امضائشده ، سفته محسوب نمي شود. همان طور که گفته شده است ، اگرچه در قانون تجارت ايران در مورد سفته ، به اين امر اشاره نشده است که اگر يکي از مندرجات مذکور در ماده ۳۰۸ قانون رعايت نشود ، نوشته مزبور مشمول مزاياي سفته نمي شود اما سفته فقط در صورتي مشمول مزاياي مذکور در قانون تجارت است که موافق مقررات اين قانون تنظيم شده باشد و از طرفي ، اگرچه در مورد رعايت نکردن مندرجات قانوني سفته ضمانت اجرايي پيش بيني نشده ، تبصره ماده ۳۱۹ قانون تجارت ، سفته اي را که فاقد شرايط اساسي مذکور در قانون تجارت باشد ، سند تجاري قلمداد نمي کند و مشمول مرور زمان اموال منقول مي داند. در واقع اگر سفته مطابق مواد قانوني پر نشود، وجاهت قانوني ندارد.

سفته بدون نام

سفته بدون نام ، حالتي ديگر از نحوه تنظيم سفته است. در اين حالت ، در تنظيم سند اين امکان وجود دارد که بدهکار، سفته اي را که صادر مي کند، بدون ذکر نام طلبکار به وي بدهد که در اين صورت فرد مي تواند يا خودش براي گرفتن در سررسيد اقدام يا اين که آن را به ديگري حواله بدهد.

عبارت حواله کرد در سفته به شخص دارنده اين اختيار را مي دهد که بتواند سفته را به ديگري منتقل کند ولي اگر حواله کرد ، خط خورده شود ، دارنده سفته نمي تواند آن را به ديگري انتقال دهد و تنها خود وي براي وصول آن اقدام کند ، علاوه بر آن که مي تواند با پشت نويسي آن را به شخص ديگري انتقال دهد.

پشت نويسي سفته

پشت نويسي سفته مانند چک براي انتقال سفته به ديگري يا وصول وجه آن است. اگر پشت نويسي براي انتقال باشد ، دارنده جديد سفته داراي تمام حقوق و مزايايي مي شود که به آن سند تعلق دارد. انتقال سفته با امضاي دارنده آن صورت مي گيرد. همچنين دارنده سفته مي تواند براي وصول وجه آن به ديگري وکالت دهد که در اين صورت بايد وکالت براي وصول قيد شود.

سقف سفته 

هر برگ سفته ، سقف خاصي براي تعهد کردن دارد ، مثلا اگر روي سفته اي درج شده باشد «ده ميليون ريال» يعني آن سفته حداکثر براي تعهد يک ميليون تومان داراي اعتبار است و با آن نمي توان به پرداخت بيش از يک ميليون تومان تعهد کرد.

ماهيت حقوقي سفته

خسروي ، مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين باره مي گويد: امضاي سفته ذاتا عمل تجاري را تشکيل نمي دهد.

تکاليف دارنده سفته

خسروي در اين خصوص مي گويد: اگر متعهد سفته در سررسيد از پرداخت مبلغ مندرج در آن امتناع کند ، دارنده سفته مکلف است به موجب نوشته اي که واخواست يا اعتراض عدم تاديه ناميده مي شود ، ظرف مدت ۱۰ روز از تاريخ وعده سفته اعتراض خود را اعلام کند که براي واخواست به مجتمع قضايي مراجعه و نسبت به تنظيم و ارسال آن براي صادرکننده سفته اقدام مي کند و از تاريخ واخواست ظرف مدت يک سال براي کسي که سفته را در ايران صادر کرده و مدت ۲ سال براي کساني که سفته را در خارج از ايران صادر کرده اند ، طبق مواد ۲۸۶ و ۲۸۷ قانون تجارت اقامه دعوي کند. در صورتي که دارنده سفته به تکاليف قانوني خود اقدام نکند ، حق اقامه دعوي عليه پشت نويس ، ضامن پشت نويس را ندارد و از امتيازات اسناد تجاري بهره مند نمي شود.


راههاي وصول وجه سفته

مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين خصوص نيز مي گويد : براي وصول وجه سفته از ۲ طريق مي توان اقدام کرد :

از طريق اجراي اسناد رسمي : چون سفته از اسناد لازم الاجراست ، در صورتي که دارنده به وظايف قانوني خود عمل کرده باشد ، مي تواند عليه صادرکننده ، پشت نويس و ضامن به اجراي اسناد رسمي واقع در اداره ثبت مراجعه و تقاضاي توقيف اموال بلامعارض اشخاص فوق و وصول طلب خود را کند.

از طريق مراجع قضايي دادگستري : دارنده سفته با تقديم دادخواست حقوقي عليه يک يا تمام مسوولان سند تجاري اقامه دعوي مي کند و در صورتي که به محکوميت قطعي صادرکننده منجر شود و اگر اموالي از محکوم تحصيل نشود، مي تواند به استناد قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي تقاضاي بازداشت شخص محکوم را کند.

تاملی در نظام حقوقی سفته

          تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.    

۱.تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.

۲.سفته در لغت به معنای « مالی كه به شهری دهند و به شهری باز ستانند» آمده و معال كلمه فته طلب یا جواز طلب می باشد. اما در اصطلاح حقوقی از سفته به عنوان یكی از اسناد تجارتی چنین تعریف شده است: « فته طلب سندیست كه به موجب آن امضا كننده تعهد می كند مبلغی در موعد معین یا عند المطالبه در وجه حامل یا شخص معین و یا به حواله كرد آن شخص كار سازی نماید.»سفته از لحاظ تاریخی نه در شكل امروزی آن بلكه به صورت نوشته هایی در قدیم معمول بوده است. مثلاً در بازار این امكان وجود داشته كه بازرگانی جهت به دست آوردن اعتبار مورد نیاز با دیگری تماس حاصل نماید و نوشته هایی را حاكی از پرداخت مبلغی در سر رسید معین به دست آورد و آنها را به اعتبار مدیون معامله كند: خواه واقعاً طلبی در كار بوده یا نبوده باشد.در كشور فرانسه، سفته سابقه بسیار قدیمی دارد و از زمانهای دور این سند با انعكاس عبارت « حواله كرد» در روی آن قابلیت معامله و دست به دست گشتن را داشته ، اما به تدریج در قرون ۱۸ و ۱۹ با گسترش استفاده از برات و اسكناس در امور بازرگانی اهمیت خود را از دست داده است، به ویژه اینكه در آن زمان افراد غیر بازرگان هم تمایلی به متعهد شدن در مقابل كسی كه او را نمی شناختند، مگر در یك سررسید معین، از خود نشان نمی دادند.پس از قرون یاد شده ، سفته به تدریج از انزوای خود بیرون آمد و دو نقش مهم را تدریجاً عهده دار گشت؛ اول ، وسیلهای گردید جهت كسب اعتبارات مالی و دوم، در معاملات مربوط به حق سرقفلی به عنوان ابزار پرداخت مورد استفاده قرار گرفت.اما كاربرد سفته در امور تجاری به تدریج از این هم فراتر رفت. با آغاز دوره شكوفایی اقتصادی ، تجار جدید كه تازه فعالیت بازرگانی خود را شروع كرده بودند، به دلیل عدم وجود امكانات بالفعل در پرداخت مبالغ هنگفت، از فته طلب كه سندی مهلت دار بود استفاده می كردند. ولی زمانیكه دوباره بحران اقتصادی جامعه را فرا می گرفت و صادر كنندگان سفته در موعد سند قادر به پرداخت وجه آن نبودند، باز مشكلات بزرگی دامنگیرشان می شد.

۳.سفته در كنوانسیون ژنو ۱۹۳۰ مورد بررسی تفصیلی واقع نگردید، و تنها مواد ۷۵ تا ۷۸ مقررات متحد الشكل در اكثر قریب به اتفاق مسائل مربوطه، به قواعد پایه گذاری شده درقسمت برات برگشته داده شده است.

با وجود این، ماده ۲۱ ضمیمه دوم قرار داد اول دو اختیار به نفع كشورهای امضا كننده پیش بینی می نماید:اختیار اول – هر یك از طرفهای معظم متعاهد مختارند مقررات مربوط به سفته مورد پیش بینی در كنوانسیون را در قلمرو خود وارد قوانین ملی ننمایند.توضیح آنكه در قوانین مربوط به اسناد تجارتی بعضی كشورها نظیر لتونی، سفته در درجه اول اهمیت قرار داشته و ضوابط دیگر اسناد تجارتی ، به رژیم حقوقی سفته ارجاع داده شده است. برای این كشورها طبعاً مقررات كنوانسیون در مورد سفته قابل قبول نیست . زیرا مواد ۷۵تا ۷۸، حل مسائل سفته را به قواعد برات محول می نماید.كنفرانس پس از بررسی های لازم چنین نتیجه گرفت كه این اختیار ضرر كلی برای قواعد متحد الشكل در بر نخواهد داشت: چه سفته اصولاً بیشتر از اهمیت ملی برخوردار است تا بین المللی، به علاوه در بعضی از كشورها این سند نوشته ای است كه در داخله گرد می كند و برات فقط برای پرداختهای اعتباری بین المللی مورد استفاده قرار می گیرد.

اختیار دوم-این اختیار به كشور امضا كننده اجازه می دهد، در صورت لزوم سیستم حقوقی بخصوصی را برای سفته تأسیس كرده و به این ترتیب صرفاً به ارجع دادن به قواعد برات اكتفا نكنند. در كشورهای اسكاندیناوی، ژاپن و لهستان از اختیار مزبور استفاده شده و مقررات خاصی جهت فته طلب تدوین گردیده است.

۴.كشور فرانسه از این دو بند ماده ۲۱ استفاده نكرده و تنها در مواد ۱۸۳ و ۱۸۹ قانون تجارت ، مواد ۷۵ تا ۷۸ كنوانسیون را بازگو می كند. این روش مورد انتقاد عده ای از حقوقدانان آن كشور واقع شده است. این گروه عقیده دارند اجرای قواعد برات كه عمل حقوقی سه جانبه است در مورد سفته كه در ابتدا تنها دارای دو طرف می باشد،خالی از اشكال نخواهد بود.

۵.با وجود این كه كنوانسیون ژنو در سال ۱۹۳۰ برابر ۱۳۰۹ شمسی به تصویب كشورهای عضو رسیده، مع ذلك قانونگذار سال ۱۳۱۱ كشورمان، مقررات قبلی كشور فرانسه را در قسمت سفته همانند مورد برات، منعكس نموده است . اما قواعد سابق فرانسه (عمدتاً مقررات سال ۱۸۰۷) در این مورد با مقررات كنوانسیون انطباق داشته است. نتیجتاً ملاحظه می شود در قانون تجارت ایران، همانگ با طرح كنوانسیون ، بتجویز ماده ۳۰۹ ، مقررات برات در قسمت سفته نیز جاری می باشد.

۶.در حال حاضر از لحاظ كاربرد عملی ، ملاحظه می شود سفته هنوز مورد استفاده قرار می گیرد. در حالیكه برات تقریباً در داخل كشور متروك شده است. در این شرایط می توان گفت، ایران در زمره ممالكی است كه سفته در آنها مهمترین وسیله پرداخت اعتباری در داخل كشور می باشد. با این اختلاف كه كشورهای مذكور دارای مقررات مستقلی در این باره هستند؛ حال آن كه در ایران برای حل مسائل سفته لزوماً می بایست به سیستم حقوقی برات، كه خود به عنوان سند تجارتی دیگر تقریباً كاربردی درون مرزی ندارد ، رجوع نمود.

۷.در هر حال ضروری است شناخت عمیق تر نسبت به مكانیزم سفته در مقایسه با برات حاصل آید . بررسی تطبیق سیستم حقوقی این دو سند اجازه خواهد داد تا چار چوب حقوقی خاص سفته بیشتر روشن شده و اسباب حصول نتیجه گیریهای لازم فراهم آید.


ظهر نويسي مقررات و انواع آن         

تعريف و مفهوم ظهرنويسي

آثار و احكام ظهر نويسي :

1 ـ مسووليت تضامني ، 2 ـ عدم تاثير ايرادات 3 ـ ظهر نويسي و انتقال اسناد ،

4 ـ ظهر نويسي و ضمانت امضاء كننده 5 ـ ظهر نويسي و ورشكستگي مسوولان

برات ، 6 ـ ظهرنويسي و امتيازات

انواع ظهر نويسي :

! ـ ظهرنويسي به منظور انتقال ، 2ـ ظهرنويسي به نمايندگي 3 ـ ظهرنويسي به عنوان رهن ، 4 ـ ظهر نويسي به منظور ضمانت

تعريف و مفهوم ظهر نويسي

ظهر نويسي نوشتن عبارت يا عباراتي است بر پشت سند كه مبين انتقال حق مندرح در سند مزبور و مثبت آن است

بنابراين ظهر نويسي مسبوق به يك عمل حقوقي مانند انتقال مال ، دين ، اعتلار ، وثائق ، اجاره ، طلب و نظائر آنها ميباشد عمل حقوقي مورد بحث به موجب ماده 219 و با توجه به مواد 10 و 223 قانون مدني قراردادي است لازم ، از اين رو طرفين معامله يعني ظهر نويس و ميتقل اليه بايد داراي شرايط اساسي براي صحت قرارداد ، مانند قصد و رضا ، اهليت و ديگر شرايط مذكور در ماده 190 قانون مدني باشند . عليهذا اگر اجري بعد از توقف ، براتي را ظهر نويسي كند اين ظهرنويسي به علت فقد اهليت ظهرنويس بلا اثر است و نيز سفته اي كه براي پرداخت بدهي ناشي از معامله حرام ظهر نويسي شده باشد به علت عدم مشروعيت جهت معامله بلا اثر است .

(( انتقال برات به وسيله ظهر نويسي به عمل مي آيد )) .

باستناد مواد 247 و 309 و 314 همان قانون ، و طبق مندرجات ماده ششم تصويبنامه هيئت وزيران مربوط به انبارهاي عمومي مصوب شهريور ماه 1340 شمسي مقررات ماده 245 فوق الاشعار به ترتيب شامل فته طلب ـ چك ـ قبض رسيد انبار و برگ وثيقه انبارهاي عمومي نيز ميشود .

از مندرجات مواد مذكور در فوق ظاهراَ استنباط ميشود كه ظهر نويسي بر خلاف ترتيبي كه مادر ابتداي اين مقال ذكر كرده ايم عموميت ندارد و از طرف مقنن به موارد برات ـ فته طلب ـ چك ـ قبض رسيد و برگ وثيقه انبارهاي عمومي منحصر شده است .

اين استنباط همانطوريكه قبلا اشاره شد مسامحه در تعبير است زيرا ظهر نويسي با عنايت به مندرجات ماده 264 قانون تجارت كه ميگويد : (( ظهرنويسي بايد به امضاء ظهر نويس برسد ، ممكن است در ظهر نويسي تاريخ و اسم كسيكه برات به او انتقال داده ميشود قير گردد )) مانند ساير اسناد نوشته ايست كه به منظور اثبات حق بكار ميرود و مفهوم مندرجات ماده مزبور مدلول تعريفي است كه در مواد 1284 و 1301 قانون مدني بشرح زيرا راجع به مدارك مثبت حق اقم از سند يا نوشته ذكر شده است .

ماده 1284 (( سند عبارت است از هر نوشته كه در مقام دعوي يا دفاع قابل استناد باشد )) . ماده 1301 (( امضائي كه در روي نوشته يا سندي باشد بر ضرر امضاء كننده دليل است ))

عيهذا بنابر اطلاقات و عمومات مندرجات مواد سابق الذكر قلمرو ظهر نويسي محدود به برات و سفته و چك يا قبض انبارهاي عمومي نبوده بلكه شامل اسناد اجاره ـ طلب ـ حواله ـ بيمه نامه ـ بارنامه كشتي و سهام قرضه كه مشعر انتقال حق ميباشند نيز ميشود چنانكه در عقد حواله اگر مديون حواله داده باش دكه طلبكار دين را از كسي ( محال عليه ) بگيرد و طلبكار در پشت سند حواله پس از قبول محال عليه ، حواله را با اين عبارت ((مبلغ مورد اين حواله بحامل سند پرداخت شود )) بديگري منتقل سازد و آنرا امضاء كند اين انتقال به استناد مواد 1284 و 1301 قانون مدني بلااشكال بوده و صحيح واقع شده است . چنانكه ملاحظه ميشود مفهوم ظهر نويسي در قانون مدني و قانون تجارت يكي است ولي ظهر نويسي برات ـ سفته ـ چك ـ قبض رسيد و برگ وثيقه انبارهاي عمومي داراي آثار و احكامي است كه در ساير اسناد ديده نميشود .

آثار و احكام ظهر نويسي

مسووليت تضامني

به موجب مندرجات ماده 698 قانون مدني ضمانت اگر در سند قيد شود مفهوم آن نقل ذمه به ذمه است ، يعني بعد از اينكه ضمان بطور صحيح واقع شد مضمون له حق رجوع به بدهكار ( مضمون عنه ) را نداشته و براي استيفاي طلب خود فقط بايد به ضامن رجوع كند حال آنكه بصراحت مقررات ماده 249 تجارت و با توجه به مواد 209 و 314 همين قانون دارنده برات ـ سفته ـ چك ـ بشرط رعايت مقررات مباحث نهم و دهم از باب چهارم قانون تجارت راجع به حقوق و وظايف دارنده برات و اعتراض بدون رعايت حفظ ترتيت و تقدم و تاخرو به هر نحو كه مايل باشد ميتواند به يكايك ظهرنويسان اوراق مزبور مراجعه و وجه مندرج درسند را به انضمام وجوه و ساير خسارات متعلعه قانوني مطالبه كند ـ مراجعه دارنده برات به هر يك از ظهرنويسان مانع مراجعه او به سايرين نميشود و همين حق را هر ظهر نويس نسبت به ظهر نويسهاي ماقبل خود و صادر كننده اوراق مزبور دارد . در ماده 8 تصويبنامه تاسيس انبارهاي عمومي مسئوليت تضامني ظهر نويسان برگ وثيقه در مقابل دارنده آن پيش بيني شده است . به موجب است اين ماده ظهر نويسان برگ وثيقه در مقابل دارنده آن مسئوليت تضامني دارند و هر گاه ما حصل فروش كالا براي پرداخت طلب دارنده وثيقه كافي نباشد دارنده برگ وثيقه ميتواند نسبت به بقيه طلب خود به يكايك ظهر نويسان مراجعه كند .

عدم تاثير ايرادات

طبق اصول كلي حقوقي قلمرو موضوع انتقال معامله محدود و منحصر به همان حقي است كه ناقل آن دارا ميباشد . به عبارت ديگر منتقل اليه نميتواند بيش از حقي كه انتقال دهنده داشته تحصيل كند ولي در انتقال حق به وسيله برات عكس اين اصل حقوقي مصداق پيدا ميكند ، به اين معني كه در مقام دفاع دارنده برات باستثناي پاره اين موارد ميتواند عليه مسئول برات بيش از حقي كه به منتقل شده مطالته كند .

مقرات مورد بحث در ماده 17 قانون تجارت متحد الشكل ژنو مصوب سال 1932 به شرح زير منعكس است .

(( بدهكار و كليه مسئولين برات كه از طرف دارنده برات به علت عدم تاديه مبلغ برات عليه آنان اقامه دعوي شده نميتوانند بايرادات مربوط به روابط حقوقي خود با برات كش يا دارندگان قبلي برات استناد كنندمكر آنكه دارنده برات عمداَ به زيان بدهكار برات را بدست آورده باشد . ))

منظور از ايرادات مورد بحث ايراد به مفهوم عام آنست كه شامل وائل دفاعي اعم از دفاع به معناي اخص ـ ايرادات ضمن پاسخ در ماهيت دعوي ـ ايرادات بدون پاسخ از ماهيت دعوي ( مواد 197 و198 قانون آئين دادرسي مدني ) و دعواي متقابل ميباشد .. مفهوم مندرجات ماده 17 قانون متحدالشكل ژنو با ذكر دو مثال زير روشن ميشود .

مثال اول ـ احمد بابت معامله ده عدل قماش كه به بهاي پانصد هزار ريال با محمد انجام داده برات سه ماهه به همان مبلغ عهده او صادر و بلافاصلهپس از قبولي محمد آنرا به علي طلبكار خود واگذار ميكند ـ علي ( دارنده برات ) برايوصول مبلغ برات در راس مدت مقرر به محمد ، گيرنده برات مراجعه مينمايد . ولينامبرده به فسخ معامله به صورت عقد مدني مثلا حواله واقع ميشد با توجه باينكه طبق اصول كلي حق علي ( محتال ) محدود و منحصر بحق احمد ( محيل است و در اين مثال كه حق احمد بر محمد به علت فسخ معامله ساقط شده ايراد مورد استناد محمد ( محال عليه ) موثر در مقام بود لكن نظر به اينكه انتقال به صورت برات واقع شده ايراد مورد استناد كه مربوط به روابط حقوقي برات گير با برات كش است به صراحت قانون متحدالشكل ژنو بلاوجه بوده و محمد مكلف به پرداخت برات به علي ، دارنده برات ميباشد .

مثال دوم ـ محمد براتي را كه از طرف احمد به مبلع پانصد هار ريال صادر و به علي واگذار شده بابت بدهي خود به احمد قبول ميكند ولي در موقع مراجعه علي ( دارنده برات ) ايراد ميكند : معامله اي كه با احمد كرده و منشاء صدور برات بوده به اكراه صورت گرفته و به اين دليل صدور برات ملاك قانوني نداشته است و طبق ماده 203 قانون مدني نافذ نيست .

اين ايراد چون مربوط به روابط حقوقي برات گير ( محمد ) با برات كش ( احمد ) است طبق قانون متحدالشكل ژنو موثر در مقام نيست و علي حق دارد با وجود اينكه معامله مزبور به اكراه صورت گرفته وجه برات را از برات گير وصول كند .

1 ـ 2 ـ شرايط عدم تاثير ايرادات

استناد به عدم تاثير ايرادات به صراحت مقررات ماده 17 قانون متحدالشكل ژنو مشروط به احراز دو شرط است .

شرط اول : آن است كه ايرادات مورد استناد مربوط به روابط حقوقي مسئولين برات با برات كش يا دارندگان قبلي برات باشد ـ حسن نيت دارنده برات در تحصيل آن موضوع شرط دوم آن است .

طبق شرط اول دارنده برات در صورتي ميتواند به عدم تاثير ايرادات استناد كند كه ايرادات مورد استناد همانطوري كه در مثالهاي فوق توضيح داده شد مشعر به روابط حقوقي برات گير با برات كش يا ظهر نويسان قبلي باشد عليهذا چنانچه ايرادات مورد بحث مستقيماَ مربوط به روابط حقوقي بين دارنده برات و گيرنده آن و يا دارنده برات و ظهرنويس مورد مراجعه او باشد اين قبيل افراد حق دارند به ايرادات سابق الذكر استناد و از پرداخت وجه برات به دارنده برات خودداري كنند .

شرط دوم : در صورتي احراز ميشود كه دارنده برات آن را با حسن نيت بدست آورده باشد و منظور از حسن نيت اين است كه تحصيل برات عمداَ به زيان بدهكار آن نباشد .

بنابر اين اگر دارنده برات در موقع تحصيل آن علم و معرفت به زيان معامله و توجه آن به برات گير داشته ولو اين كه قصد فريب او را نداشته باشد سوء نيت او محرز و در صورت مراجعه برات گير حق دارد به استناد زيان وارده ( با اينكه اين زيان مولود عمل برات كش ميباشد ) از تاديه وجه برات استنكاف كند .

دعواي زير كه در سال 1935 ميلادي در ديوان عالي كشور فرانسه طرح شده مفهوم حسن نيت مورد بحث را روشن ميسازد .

شركت اتومبيل سازي مبتلا به بحران مالي به اميد جلوگيري از ورشكستگي احتمالي خود به موجت آگهي مندرج در جرايد تعهد ميكند در صورتيكه سفارش دهندگان كالا قسمتي از بهاي فعلي سفارشات خود را نقداَ پرداخته و باقيمانده آنرا بوسيله برات قبول كنند ، از افزايش بهاي كالا كه در موقع تحويل از خريداران گرفته خواهد شد معاف خواهند بود .

پس از انتشار آگهي مزبور معدودي برات صادر و از طرف يكي از بانكها پس از قبولي برات گير معامله ميشود ، لكن ورشكستگي شركت در اندك مدتي اعلام و در نتيجه تحويل اتومبيل به سفارش دهندگان از طرف مقامات صالحه منع ميشود . يكي از طرح دعوي در دادگستري در مقام دفاع ميگويد : چون بانك دارنده برات در موقع تحصيل آن عارف به بحران مالي شركت ( برات كش ) و بالنتيجه عدم امكان تحويل كالا بوده بنابر اين عالما به زيان او عمل كرده عليهذا واجد شرايط حسن نيت مذكور در ماده 17 قانون متحدالشكل ژنو نميباشد با اين دفاع بانك كه در مراحل بدوي و پژوهشي محكوم شده ضمن تنظيم دادخواست به ديوانعالي كشور مراجعه ميكند . ديوانعالي نيز پس از رسيدگي به پرونده امر راي محكمه تاليرا به شرح ير ابرام ميكند .

دارنده برات عالما به زيان براتگير برات را بدست آورده زيرا عبارت (( دارنده برات عمداَ به زيان بدهكار عمل كند )) مذكور در قانون متحدالشكل ژنو منطوع و مفهوم موردي است كه دارنده برات ضمن اعلام رضايت به ظهر نويسي به نفع خود علم و معرفت به زيان برات گير داشته و بداند كه انتقال مزبور به زيان بدهكار تمام ميشود .

در دعواي مطروحه با توجه به محتويات پرونده و اوضاع و احوال قضيه به نظر ديوانعالي ثابت و محرز است كه دارنده برات با اطلاع از بحران مالي شركت و عدم امكان تحويل كالا يعني بلا محل بودن برات اقدام به تحصيل آن كرده تا به اين وسيله برات گير را از امكان دفاع در مقابل برات كش ( شركت اتومبيل سازي ) ته علت عدم تحويل كالا محروم و مجبور به پرداخت وجه برات به نفع خود كند .

بنا به مراتب طبق راي ديوانعالي كشور فرانسه هر كسيكه عمدا به زيان بدهكار ( برات گير يا هر يك از ظهرنويسان برات ) براتي تحصيل كرده ولو اين كه قصد فريب مسئول برات را نداشته باشد نميتواند از مقررات ماده 17 قانون متحدالشكل ژنو مربوط به عدم تاثير ايرادات استفاده كند و بايد در اين قبيل موارد از مقررات قانون مدني و آئين دادرسيمدني تبعيت نمايد .

ولي بايد توجه داشت كه صرف اطلاع دارنده برات از عيب و نقص موضوع معامله بدون اينكه قصد زيان بدهكار را داشته باشد مانع مراجعه او به بدهكار نبوده بلكه ميتواند به اتكاء مقررات مربوط به عدم تاثير ايرادات برات كند براي روشن شدن مطلب مثال زير را مي آوريم .

علي كالاي معيوبي را به تقي ميفروشد و بابت بهاي آن براتي بمدت سه ماه به مبلغ چهارصدهزار ريال از نامبرده دريافت ميكند حال اگر علي در راس مدت براي وصول وجه برات به تقي مراجعه ميكرد با ايراد معيوب بودن كالا طرف نامبرده و بالنتيجه عدم دريافت وجه برات مربوطه مواجه ميشد ، لكن برات پس از صدور به نام محمد كه از عيب موصوف مطلع بوده ظهر نويسي ميشود . تقي در موقع مراجعه محمد ( دارنده برات ) به استناد معيوب بودن كالا و تحمل زيان از پرداخت وجه برات خودداري ميكند ولي محمد با توجه به خصوصيات امر ( نسيه بودن معامله و هم نبودن عيب كالا ) و همچنين سابقه تجارتي ممتد بين برات گير و برات كش و بالنتيجه احتمال سازش بين آنان ادعا ميكند با اثبات اين ادعا كه به عهده دارنده برات يعني محمد است به هر طريقي ولو به شهادت شهود ممكن است .

از طرفي همانطوري كه اشاره شد احراز سوء نيت دارندهْ برات منوط به حصول دو شرط است .

اول آنكه دارنده برات در موقع تحصيل برات از زيان معامله مطلع باشد دوم آنكه در همان موقع به قصد تحميل زيان به بدهكار برات را بدست آورده باشد عليهذا چنانكه دارنده برات در موقع ظهرنويسي برات به نفع خود از زيان مسئول برات اطلاع نداشته و بعد از تحصيل برات زيان وارده مطلعشود اين اطلاع مثبت سوء نيت و در نتيجه مسقط حق مراجعه دارنده برات به برات گير نميباشد ولي اگر دارنده برات در موقع تحصيل آن زيان وارده را پيش بيني ميكرد در اين صورت مانند موردي كه قصد زيان به مسئول برات را داشته نميتواند به مقررات مربوط به عدم تاثير ايرادات استناد كند .

چنانكه ملاحظه ميشود طبق راي صادره از ديوانعالي كشور فرانسه تشخيص حسن نيت و سوء نيت مذكور در قانون متحدالشكل ژنو بنابر ضوابطي است كه موارد آن در بالا ذكر شد لكن بموجب آرايي كه بعد از سال 1935 ميلادي صادر شده ديوانعالي و ساير محاكم صالحه تشخيص حسن نيت و سوء نيت را منحصراَ در صلاحيت قضات ما هوي دانسته كه با توجه به اوضاع دعواي مطروحه رسيدگي نموده حكم مقتضي صادر نمايند .

2 ـ 2 ـ قلمرو اصل عدم تاثير ايرادات

قلمرو اصل عدم تاثير ايرادات يا اصل عدم استناد به ايرادات مانند ساير مقررات قانون تجارت ، استثنايي بر مقررات قانون مادر يعني قانون مدني بوده و همانطوري كه قبلا اشاره شد به روابط حقوقي بين برات گير و حامل برات محدود ميشود و در ساير موارد كه در پايين چند مورد آن به عنوان مثال ذكر ميشود ايرادات برات گير عليه حامل برات يا ساير ظهر نويسان طبق موازين قانون مدني و قانون آيين دادرسي مدني موثر در مقام بوده و قابل دفاع است .

الف ـ فقدان شرايط اساسي ـ هر گاه برات فاقد يكي از شرايط اساسي مقرر در فقرات 2 ـ 3 ـ 4 ـ 6 ـ 7 ـ 8 ـ ماده 223 قانون تجارت باشد برات گير ميتواند باستناد ايراد به فقرات فوق الذكر از پرداخت وجه برات بحامل آن خودداري كند زيرا در موارد مذبور حقوق برات گير مربوط به روابط خصوصي و شخصي بين او و دارنده برات نبوده بلكه از مقررات قانون ناشي ميشود .

ب ـ عدم اهليت ـ در موردي كه برات به وسيله برات كش يا برات گير يا ظهر نويس صغير يا مجنون امضاء شده باشد نامبردگان يا نمايندگان قانوني آنان در موقع مراجعه حامل برات ضمن ايراد عدم اهليت ميتوانند از پرداخت وجه برات خودداري كنند زيرا اهليت ناشي از وضع و حالت امضاء كننده است كه مورد حمايت قانون قرار گرفته است .

ج ـ درصورتيكه برات طبق مقررات ظهر نويسي مذكور در قانون تجارت بدست نيامده باشد مثل اينكه از طريق انتقال طلب به حامل منتقل گرديده يا آنكه ظهر نويسي پس از اعتراض ( پروتست ) واقع شده باشد ، براتگير حق دارد به همان ايراداتيكه ميتوانست در دعواي مطروحه عليه ناقلين ( برات كش يا هر يك از ظهرنويسان قبلي ) طرح كند ، به طرفيت دارنده برات نيز استناد كند مثلا اگر وجه برات بين برات گير و برات كش تهاتر شده باشد برات گير ميتواند به اين ايراد تهاتر ، عليه دارنده برات نيز استناد كند.

د ـ هر گاه مورد ايراد مربوط به روابط حقوقي بين گيرنده و دارنده برات باشد مثل اينكه گيرنده برات پس از قبولي آن طلبكار حامل برات بشود يا دارنده برات در عين حال برات كش هم باشد و برات محل نداشته باشد يا محل آن از طريق نامشروع بدست آمده باشد ، در اين قبيل موارد با توجه به توضيحات سابق الذكر حق استفاده به كليه ايرادات قانوني براي مسئول برات باقي است .

3 ـ 2 ـ قلمرو عدم تاثير ايرادات و قانون تجارت ايران

مقررات مربوط به عدم تاثير ايرادات كه در قانون متحدالشكل ژنو پيش بيني و بعداَ در بسياري از قوانين مغرب زمين وارد شده تاكنون صريحاَ در قانون تجارت ايران در نظر گرفته نشده است ، لكن پس از تجزيه و تحليل مواد قانون تجارت راجع به ظهر نويسي و ضمانت و قبول برات كه ذيلا مورد بحث قرار ميگيرد ميتوان گفت مقررات مزبور تلويحاَ مورد توجه مقنن ايران بوده است .

الف ـ تعدد ظهر نويسان و امضاي آنها در پشت سند

اين تعدد به منظور افزايش اعتبار و جلب اعتماد اشخاص ذينفع و سرعت و سهولت مبادله برات پيش بيني شده است بنابر اين تجويز تاثير ايرادات در دعواي مطروحه از طرف حامل عليه برات گير يا ساير مسئولين برات موجب تزلزل اعتبار و بطوء مبادله سند ميشود به طوريكه هر چه امضاي برات بيشتر باشد اعتبار آن به همان نسبت كسر و بالنتيجه بيشتر موجب تضييع حق دارنده برات ميشود.

 

منابع :

1-     سایت اطلاع رسانی آفتاب :

www.aftab.ir

2-     سایت تبیان :

www.tebyan.net

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است

بازديد: 2703

 

چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است ؟

پیشرفتی که امروزه در غرب وجود دارد، اوّلاً پیشرفت در علم و صنعت و تکنولوژی بوده، نه در تمام جنبه های انسانی؛ ثانیاً غرب پیشرفت خود را مدیون تلاش و کوشش پیشینیان خویش است، نه ره آورد انسان غربی امروزی. دانشمندان بزرگی که در طی چندین قرن در جهان غرب با بهره گیری از آثار و نوشته های دانشمندان پیش از خود، قافله علم را به جلو راندند ، و امروزه به جهان غرب عرضه داشتند، انسان های غیر اخلاقی نبودند؛ یعنی اگر چه غرب امروزه با پیشرفت در علم و صنعت روبرو است، اما پیشرفت را مدیون انسان های تلاشگر و دانشمندان پیشین است و آن ها اهل فساد نبودند. حتی امروزه کسانی که در وادی دانش و کشف رموز هستی و اختراع قرار گرفته اند، کسانی نیستند که به دنبال جنبه های فساد آور در غرب بروند. مطمئناً دانش و کشف رموز هستی با صرف کردن عمر و وقت در فساد سازگاری ندارد. بسیاری از آنان به ارزش های اخلاقی احترام می گذارند. و چنین نیست که همه جهان غرب و مردم آن به فساد آلوده باشند. اگر غالباً با جنبه های فاسد آن روبرو هستیم، به این خاطر است که برای کشورهای دیگر این جنبه ها را بیشتر به نمایش می گذارند، یا برای این است که از جنبه های مثبتی که در آنجا وجود دارد، آگاهی نداریم. یکی از چیزهایی که موجب پیشرفت آن ها شده و متأسفانه ما کمتر آن را در زندگی به کار می گیریم، رعایت نظم و انضباط و قانون است. مورد دیگر مدیریت صحیح در جامعه است. مدیریت صحیح موجب جذب نیروهای علمی و فکری از سراسر جهان به غرب شده است. مطمئناً امروزه غرب بسیاری از پیشرفت ها و دست آوردهای علمی خود را مدیون دانشمندان و نوابغ جهان سوم و کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده است. هم چنین باید توجه داشت که برخی امور از نظر اعتقاد دینی و فرهنگی در جامعه فساد تلقی می شود و به آن ها باور داریم، اما برای مردم در جهان غرب به عنوان فساد نیست، مانند روابط زن و مرد. اگر چه این امور وقتی از حد خود بگذرد، موجب تباهی و فساد یک تمدن می شود. به همین خاطر برخی از اندیشمندان جامعة غرب از این جهت هشدار داده اند جامعة غرب دچار سقوط و تباهی نشود. برخی از اندیشمندان برای آینده جهان غرب این فرو پاشی و افول را پیش بینی کرده اند. مانند اشپینگر در کتاب افول غرب. یکی از دلایل پیشرفت غرب در علم و تکنولوژی، همت و تلاش آنان است. آن ها برای چیزی که اعتقاد و باور دارند، همت بسیاری به خرج می دهند. آن ها بر این باورند که باید زندگی دنیوی را به سوی خوشبختی و رفاه کامل به پیش برد و تمام چیزهایی که در عالم طبیعت وجود دارد، باید برای زندگی پُرسود به خدمت گرفت. با این نگرش به تلاش و کوشش همت گماشتند. اما این که چرا مسلمانان و به خصوص ایرانیان با بهره مندی از فرهنگ و میراث غنی اسلامی و تأکیدات بسیار دین برای تحصیل دانش و فرهنگ و پیشرفت، عقب مانده شده اند، عوامل گوناگونی در آن نقش دارد، که به آن ها اشاره می کنیم:

چرا ملل فاقد ایمان، زندگی مرفّه‏تری دارند؟

هرگز چنین نبوده است که همواره ملل و افراد فاقد ایمان، غرق در رفاه و ثروت باشند و ملل و افراد با ایمان غریق گرداب فقر و فلاکت. در آیه 32 سوره زحزف آمده است: (أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیوِْ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ...)؛ «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما معیشت آنان را در حیات دنیایشان تقسیم کردیم و برخی را نسبت به برخی دیگر برتری دادیم». در آیه 36 سوره سبأ نیز آمده است: (قُلْ اِنَّ رَبّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشأُ وَ یَقْدِرُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ)؛ «بگو: مطمئناً پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد، وسیع یا تنگ میکند؛ ولی بیش‏تر مردم نمیدانند» از امام صادق نقل شده است: «خداوند دنیا را هم به کسانی که دوستشان دارد، میدهد و هم به کسانی که مبغوضند؛ ولی ایمان را جز به دوستانش نخواهد داد». در ضمن روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «... خداوند در میان مؤمنان ثروتمندانی و در میان کافران، فقرایی قرار داد؛ آن گاه آنان را با امر و نهی، و صبر و رضا امتحان فرمود». بنابراین طبق منطق قرآن و روایات شیعه، روزی هر فرد و جامعه‏ای به دست خداوند است. اوست که روزی را طبق مصلحت و حکمت بیپایانش میان بندگانش - اعم از مؤمن و غیر مؤمن - تقسیم میکند. اکنون به گونه‏ای دیگر، سؤال بالا را مورد ارزیابی قرار میدهیم. این ادعا که تمامی افراد و ملت‏های فاقد ایمان، مرفه‏تر از ملل با ایمان هستند، قابل اثبات نیست؛ زیرا ظاهراً مقصود از ملل فاقد ایمان، جوامع غربی و آمریکاست؛ در حالی که بسیاری از آنان به خداوند و برخی از عقاید حقه مؤمن هستند و اعمال عبادی را نیز انجام میدهند؛ اما اگر منظور سؤال کننده از ملل فاقد ایمان، ملل غیر مسلمان است، باید گفت که این گونه نیست که تمامی ملل غیر مسلمان در رفاه باشند. گرچه برخی از کشورها، در شرق و غرب جز کشورهای صنعتی و پیشرفته هستند و بسیاری از مردم آن کشورها در رفاه به سر میبرند. ولیکن در این کشورها هم فقر و بیکاری و مشکلات اقتصادی فراوان است. برای نمونه مدیر عامل صندوق بین‏المللی پول، هورست کوهلر، در سخنرانی خود در 16 ژوئیه 2001 در ژنو، خطاب به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد اظهار داشت: «روند رشد در سراسر دنیا رو به کاهش گذاشته است. این امر ممکن است برای اقتصادهای پیشرفته، کشورهای توسعه یافته و ثروتمند، ناراحت کننده باشد؛ لکن برای بسیاری از بازارهای در حال ظهور و کشورهای در حال توسعه، کشورهای فقیر و توسعه نیافته، منشأ دشواری فراوانی بوده است» آری، آنچه به وضوح مشاهده میشود، آن است که درصد افراد مرفه در کشورهای پیشرفته بیش از درصد چنین افرادی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا در حال توسعه است؛ اما نباید از یاد برد که مردم کشورهای به اصطلاح جهان سوم، اعم از افراد با ایمان و بیایمان میباشند؛ همچنان که ساکنان کشورهای پیشرفته، اعم از افراد بیایمان و با ایمانند. بنابراین به نظر میرسد که ایمان یا عدم ایمان افراد و حتی سران حکومت، نقشی در توسعه یا عدم توسعه ندارد. ولی باید گفت که این استنتاج، سطحی و غیر دقیق است؛ زیرا بیش‏تر قوانین و مقرراتی که محور سیاست، اقتصاد و فرهنگ بوده و در اسلام و ادیان الهی بدان‏ها اشاره شده است، دستوراتی ارشادی است که عقل و اندیشه آدمی نیز به طور مستقل توانایی کشف آن‏ها را دارد. به همین دلیل در سراسر جهان حکومت‏هایی را مشاهده میکنیم که به ظاهر با مبانی غیر دینی، کشورهای خود را اداره میکنند؛ اما در واقع خاستگاه و منشأ بسیاری از قوانین و مقرراتشان، در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد، دین و مذهب است؛ بدون آن که خود بدان توجه داشته باشند. وانگهی کشورهای توسعه یافته و بالاخص کشورهای سرمایه‏داری، کشورهای ضعیف، و کشورهای اسلامی را برای سالیانی مدید و طولانی استعمار کرده و با استفاده از منابع و ذخایر طبیعی و نیروی انسانی آنان، ثروت‏هایی عظیم ملل جهان ظالمانه غصب و به نفع خود مصادره کرده‏اند. اصولاً از علل عمده ضعف و عقب‏افتادگی اقتصاد کشورهای جهان سوم، نفوذ و سیطره همه جانبه دولت‏های آمریکا، انگلیس، فرانسه و نظایر آن‏ها بر این کشورها بوده است. از سوی دیگر میبینیم که کشورهای سرمایه‏داری و پیشرفته تا جایی که توانایی دارند، اندیشمندان و طراحان سیاسی و اقتصادی و نیروهای متخصص و کارآمد سایر کشورها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان را جلب و جذب میکنند و با این عمل از یک سو، بهترین نیروها و متخصصان را در بعد تئوری و عملی در عرصه‏های کلان و گوناگون سیاست‏گذاری، در اختیار میگیرند، و از سوی دیگر زیان‏های غیر قابل جبرانی به کشورهای دیگر وارد میسازند. با اعمال چنین راهبردهایی طبیعی خواهد بود که مشاهده کنیم در مجموع، رفاه نسبی در کشورهای به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته بیش از دیگر کشورهاست

چرا با وجود منابعی چون قرآن، نهج البلاغه و ... ما مسلمانان این قدر در علم و تکنولوژی عقب مانده ایم، ولی امریکایی ها این قدر رشد کرده اند؟

نقل است که سال ها پیش از انقلاب، یکی از نشریات همین سؤال را از خوانندگان خود پرسید و برای بهترین پاسخ جایزه ای در نظر گرفت. آن جایزه با وجود پاسخ های بی شمار رسیده به دفتر نشریه، به طلبه ای رسید که از مدرسه فیضیه پاسخ آن را فرستاده بود. او نوشته بود: "علت اصلی عقب ماندگی ما تا زمان حاضر و پس از این چهارده چیز است: کَذبَ کَذبتْ کذَبتَ کذبت کذبتُ کَذبا کذبتا کذبتما کذبتما کَذبوا کذبنَ کذبتُم کذبتنُّ کَذبْنا این که بپذیریم داستان بالا واقعیت دارد یا خیر، چندان مهم نیست. مهم واقعیتی است که در طی صرف این چهار صیغه فعل "کذب" وجود دارد. حقیقت این است که ما مسلمانان با وجود داشتن دینی کامل و منابع عظیم فرهنگی مانند قرآن، نهج البلاغه و ... به واسطة عدم ثبات و پایداری در اعتقاداتمان عقب مانده ایم و پس از این نیز خواهیم ماند. همة ما به نوعی در بی اعتقادی و بی صداقتی، در این دروغ سازی بزرگ سهیم هستیم. فهم این مشکل چندان سخت نیست. فقط کافی است نگاهی با تأمل به خود و محیطمان بیاندازیم. مگر کسب علم از دستورهای اکید اسلام بر مسلمانان نیست؟ مگر علم به قول سعدی سلاح جنگ با شیطان نیست؟ مگر دین ما بهترین دستورها را برای زیستن بهتر ندارد؟ مشکل این جا است که در یادگیری علم به کسب مدرک تحصیلی جهت رسیدن به رفاه و پست و مقام بسنده کرده ایم. تنبلی و خستگی را پیشه خود کرده ایم و به جای ایستادگی و صبر در برابر مشکلات و به منظور دستیابی بر موفقیت، خود را از درد سر اندیشه و عمل بیرون کشیده و "کنجی و دلی ز محنت آزاد" را برگزیده ایم. سید جمال الدین اسد آبادی جملة زیبایی در این باره دارد، او می گوید: "غرب با علم و عمل نهضتی پدید آورد و شرق با جهل و سستی از بین رفت". اگر دنیای غرب هر روز در حال رشد است، دلیلش این است به کاری که می کند، گرچه باطل ترین اعمال باشد، اعتقاد راسخ دارد. برای همین شب از روز و روز از شب نمی شناسد. تلاش و تحقیق می کند، زحمت می کشد و به مقصود می رسد. باید هم برسد چون به قول گذشتگان "عاقبت جوینده یابنده است". امام علی(ع) خطاب به مردم کوفه در زمان خلافت خویش، با اندوه تمام می گوید: "آنان (سپاهیان معاویه) در باطل خود پایدارند اما شما در حق خود متفرق و مضطرب". بیهوده نیست که علی(ع) می گوید: "ای کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم". آرزو می کند: امیدوارم خدا مرا از شما و شما را از من بگیرد و به جای من حاکمی بد بر شما بگمارد و به جای شما افرادی پسندیده تر نصیبم کند".(1) دوست عزیز! تلاش، کوشش، پیگیری، جستجو، عزم جزم و ... کلماتی تقریباً برابرند که همگی از "خواستن و توانستن" حکایت می کنند اما مسلمانان متأسفانه هم در بُعد خواستن و هم در توانستن دچار ضعف و سستی شگفتی هستیم. افزون بر این در خصوص علل عقب ماندگی مسلمانان مطالبی به پیوست ارسال می گردد.

علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی از لحاظ علمی و صنعتی از دیگر کشورها چیست؟

بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل دراین زمینه دخیل بوده‏اند که بایستی آن‏ها را شناخت و ارزیابی کرد. الف) در آموزه‏های دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است:

 1- چهل و نه مرتبه ریشه "عقل" به صورت‏های مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، 2- هجده مرتبه ریشه "فکر" (تفکرون، یتفکرون و فکر)، 3- هشت مرتبه ریشه "دبر" (به معنای تدبّر)، 4- چندین بار ریشه "نظر" (به معنای نگریستن و تأمل)، 5- ده‏ها مرتبه ریشه "رأی" (به معنای مشاهده)، 6- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافت‏ترین آن‏ها قلمداد شدهاست. ب) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی - به ویژه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزه‏های آسمانی قرآن - در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده‏اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدّن را مطالعه کنیم، در خواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگ‏های صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان می دهد. ج) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند چرا که اگر به جای درگیریهای بیهوده واتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، می توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د) آنچه که موجب عقب ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلظ از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب ماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچ گاه به طور عام وگسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده‏اند - معتقد به خداوند و ادیان الهی بوده‏اند.

علل پیشرفت غرب چیست ؟ آیا این فرضیه که ترک دین باعث پیشرفت آنها شده درست است ؟

عوامل بسیاری میتوانید موجب پیشرفت و رکود شود. گفتنی است که اساسیترین علت آن، تلاش و فعالیت درجهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات میباشد که خداوند در اختیار بشرنهاده است. اما این که علت پیشرفت غرب دین‏گریزی است سخنی نا به جا میباشد؛ بلکه بسیاری از دانشمندان غرب نیز دین‏گرا میباشند. از طرف دیگر دین‏گریزی در واقع یکی از خلأها و نواقص تمدن غرب میباشد و متفکران واندیشمندان غربی به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیده‏اند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند، لیکن مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن از جامعیت و فردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن مشکلات بسیاری را پدید آورده است.

اگر دین برای پیشرفت، جوامع انسانی و کمال بشریت است، به ویژه در مورد دین اسلام که ما آن را دین کامل و پیشرفته می دانیم، پس چرا کشورهای اسلامی عقب مانده اند؟ و بر عکس کشورهای توسعه یافته و جهان اول، همه غیر دینی و سکولار هستند؟

نخست باید به این پرسش جواب دهیم که آیا اصلاً دین میتواند مانع از پیشرفت شود یا نه؟ در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص _که از طرف خداوند به عنوان برنامه‏ای کامل برای زندگی بشر آمده است_ با عقاید موهوم و خرافات _که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی میگردیده، (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم)_ تفکیک قائل شد؛ زیرا نفس دین که در جهت رشد و تعالی و تکامل و پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی باشد و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد؛ هرگز نمیتواند عامل عقب‏ماندگی و انحطاط باشد و شواهد و دلایل بسیاری را میتوان برای اثبات این موضوع اقامه نمود که بعضی از آنها عبارت است از: 1. پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرون متمادی و صدور آن به کشورهای دیگر _از جمله کشورهای اروپایی_ نشان میدهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمیشود، بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد میگردد. 2. تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلایند؛ بلکه کشورهای غیر اسلامی و غیردینی و سکولار بسیاری نیز به دلایلی _از جمله سلطه استعمار_ در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‏اند. 3. در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره میگیرند و عده زیادی در فقر زندگی میکنند. 4. به رغم رشد و ترقی تمدن غرب در بعضی از زمینه‏ها، از دیگر سو انحطاطات و بحران‏های جدی دیگری در کنار آن پدید آمد که بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است. 5. بسیاری از دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین‏گرا میباشند، هر چند تمدن نوین بر پایه دین‏گرایی بنیان نهاده نشده است. پس مشخص میشود که نه دین سبب عقب‏ماندگی است و نه پیشرفت غرب محصول دین‏گریزی است. برعکس رگه‏هایی از دین‏گریزی _که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود_ یکی از آسیب‏های جدی و نواقص تمدن غرب میباشد که متفکران و اندیشمندان غربی به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند؛ لیکن مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن، از اصالت، جامعیت، وثاقت و خردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. اما در مورد اینکه چرا کشورهای اسلامی به ‏رغم برخورداری از دین مبین اسلام، عقب افتاده‏اند؛ باید گفت: این مسأله علل و ریشه‏های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. که به صورت اختصار به بعضی از آنها اشاره میشود: 1. تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ میکردند، هم‏اکنون نیز میتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که اگر به جای درگیریهای بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، اینک نیز میتوانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‏آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. 2. آنچه که موجب عقب‏ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‏ماندگی شده؛ وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفیگرانه و برخی انحرافات دیگر فکری _که معلول التقاط است_ نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. 3. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‏های دینی، مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند. 4. وجود نظام‏های سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‏های عمومی مسلمانان در جهت خوش‏گذرانی و... بودند، وجود این نظام‏ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‏الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظام‏های سیاسی، در شخصیت و منش انسان‏ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیان‏باری داشتند. 5. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. 6. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‏عربیسم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی. باید دانست؛ کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و... دست نیافته‏اند؛ بلکه عوامل بسیاری میتواند موجب پیشرفت و رکود شود که اساسیترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات میباشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین‏گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب‏ماندگی وا‏میداشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع‏زدایی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع میطلبد؛ ولی مختصرا به برخی از آنها اشاره میشود: 1. آشنایی غربیها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگ‏های صلیبی و نیز مسافرت‏های جهانگردان (مانند مارکوپولو)؛ 2. رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛ 3. کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافه‏ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمیداد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده‏های جهان را گمراهی تلقی میکردند، چنان‏که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود. ده‏ها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. آنچه گفتیم ادعا نیست، شما میتوانید در این زمینه به کتاب‏های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاولوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» ویل دورانت و ده‏ها اثر دیگر مراجعه کنید. غرض از همه این مقدمات آن است که، آنچه مورد انکار پیشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم بود؛ وگرنه اصل خدای جهان کمتر مورد انکار دانشمندی فرهیخته قرار گرفته است. در هر صورت، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‏پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1. بالا بردن سطح شناخت و بینش‏های دینی در همه ابعاد آن، 2. تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها، 3. ارتقای دانش و سطح علمی، 4. ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‏الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5. از میان برداشتن نظام‏های فاسد، 6. تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7. اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.

چرا فساد اخلاقی در جوامع غربی موجب ضعف و انحطاط تمدن آنان نشده است ؟

اگر براساس بینش مادی به جوامع غربی و تمدنهای آنان نگاه کنیم، در قضاوت مادی گرایانه تمدنهای آنان را پیشرفته و خالی از نقاط ضعف خواهیم دید؛ ولی در اینکه آیا تمدن دارای نقاط ضعف هست یا نه و اینکه چه تمدنی به انحطاط و سقوط نزدیک و چه تمدنی راه ترقی و پیشرفت را طی کرده است، تنها نباید از دیدگاه مادی بدان نگریست، بلکه باید ارزشهای اخلاقی و معنوی هم به عنوان معیار در نظر باشد . باید توجه داشت که انسانیت انسان به کمالات روحی و معنوی او است و اگر انسان منهای ارزشهای اخلاقی و معنوی مطالعه شود، ملاکی برای تقدم و برتری وجود نخواهد داشت. با این وصف، روشن میشود که در تمدنهایی که ارزشهای اخلاقی در سطحی نازل وجود دارد و فساد اخلاق در آنها شایع میباشد ضعف و انحطاط وجود دارد و پیشرفت در صنعت و تکنیک دلیلی بر این نیست که تمدن آنها به طور مطلق پیشرفته است.


علت عقب ماندگی علمی و فرهنگی مسلمانان چیست؟ اگر عدم پایبندی به اصول اسلامی است، چرا غرب دچار عقب ماندگی نشده است؟

در ابتدا یاد آوری این نکته ضروری است که دین ناب به ویژه دین ناب محمدی (ص) نه تنها مانع از پیشرفت نیست بلکه رشد همه جانبه انسان را عهده دار است. زیرا نفس دین که برنامه ای کامل برای زندگی بشر است هم از رشد و تکامل بشری سخن می گوید و هم او را به فراگیری علم ودانش و کار و تلاش تشویق می کند و هرگز نمی توان عامل عقب ماندگی علمی و فرهنگی امتی را در داشتن برنامه ای منسجم و کامل دانست. از این رو پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن های متمادی، نشان می دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نیست بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالائی از پیشرفت و رشد می شود. علل عقب ماندگی مسلمانان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1) بی تردید اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی گرفتند، و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، هم اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ زیرا هم اکنون نیز اگر به جای درگیری های بیهوده و اتلاف منابع خود به وحدت بیندیشند، به قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در جهان تبدیل می شوند و در پرتو برنامه ها و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به قدرتی قابل اعتماد مبدل می شدند و از نظر فرهنگی رتبه ای عالی کسب می کردند. 2) گرچه اصل دین جامع است اما متأسفانه برداشت های غیر کارشناسانه از دین همانند برداشت های غلط از زهد، دنیا، دعا، انتظار و ... موجب عقب ماندگی شده است وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب موجب پیشرفت شده است. البته باید اعتراف کرد که رواج اندیشه های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در عقب ماندگی مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است و از نظر فرهنگی هم خسارت های خاص خود را به دنبال داشته اند. 3) مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت های دینی، مسیر رشد را پیمودند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیا پرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گرائیدند. 4) سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیسم، پان عربیسم و به جای تکیه بر اصول گرائی و اتحاد بین الملل اسلامی، شعارهایی که جز عقب ماندگی فرهنگی و علمی و ... ارمغان دیگری ندارند. 5) هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها، و به غارت رفتن سرمایه های ملی و آتش سوزی کتابخانه های بزرگ اسلامی. 6) وجود نظام سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشدو پیشرفت مسلمانان فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه های عمومی مسلمانان در جهت خوش گذرانی و ... بودند، وجود این نظام ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود، این نظام های سیاسی، در شخصیت و منش انسان ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند. 7) تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی به این گرفتاری مبتلا نیستند، بلکه کشورهای غیر اسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده اند. 8) اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی را برای احیاء دارد در حالی که تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال پذیری شده است، و هم اکنون نیز اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینش های دینی درهمه ابعاد آن 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با تهاجم فرهنگی و همه کژی ها 3- ارتقای دانش و سطح علمی 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه 5- از میان برداشتن نظام های فاسد 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی 7- اعتماد به نفس و دوری از خود باختگی اما عوامل پیشرفت غرب: کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و ... دست نیافته اند، بلکه عوامل بسیاری می تواند موجب پیشرفت شود که اساسی ترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات می باشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب ماندگی وا می داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع زدائی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می شود: 1) آشنائی غربی ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرت های جهانگردان (مانند مارکو پولو) 2) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود. 3) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن 4) به فرموده سید جمال الدین اسد آبادی، آنجا (غرب) اسلام هست، مسلمان نیست؛ و اینجا مسلمان هست، اما اسلام نیست.(حضرت آیت الله جوادی آملی در ضمن درسهای خارج فقه فرمودند: مقصود وی یقینا عمل نمودن به آموزه های اسلامی از قبیل وجدان کاری، ساده زیستی دانشمندان، انضباط کاری و اقتصادی و مدیریت اجتماعی که از جمله عوامل آن گرامی داشتن و ارج نهادن به دانشمندان است ولو اینکه در جهت مادی و احیانا در کارهای ناشایسته از داده های علمی یا دانشمندان استفاده می کنند.) یعنی پیشرفت غرب الهام گرفته از قانون های اجرا شده در اسلام در آن سرزمین است. گفتنی است اروپا در قرون وسطی غرق در تاریکی جهل و خرافه ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمی داد، در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپائی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و ... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده های جهان را گمراهی تلقی می کردند چنان که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و ...) بود و ده ها دانش پژوه اروپائی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به عمل و دانش و تفکر در آفرینش دعوت می کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. در همین شرایط اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد؛ برای اثبات این اعدا می توانید به کتاب های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاو لوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» نوشته ویل دورانت و دهها اثر دیگر مراجعه کنید. گفتنی است غرب هیج گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یاهمه دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده اند - معتقد به خدا و ادیان الهی بوده اند. 5) در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالائی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره می گیرند.

آیا پیشرفت صنعتی اروپا دلیل ترقی فضایل اخلاقی آنهاست؟

به اعتراف خود دانشمندان و بزرگان اروپا پیشرفت آنها در صنعت، دلیل ترقی و ارتقاء جامعه آنها نیست، زیرا تکنیک و صنعت به تنهایی خوشبختی نمیآفریند. در واقع اینها یک نوع پیروزی هنری است، نه انسانی. بشریت باید از پوست به مغز برسد. باید همدوش با پیشرفتهای خیره کننده صنعتی و مادی، صفات برجسته انسانی، ایمان و فضایل اخلاقی را گسترش دهد تا بتواند تواناییهای عظیم مادی را در مسیر سعات و نیکبختی خود بکار اندازد. به گفته یکی از دانشمندان بزرگ، بشر امروز به کودکی میماند که نیمی از بدن او به سرعت رشد و نمو کرده، اما نیم دیگر او همچنان باقی مانده است، زندگی برای چنین کودکی چقدر مشکل و طاقت فرسا خواهد بود و قیافه‏ی او چه اندازه زننده است! جانسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در نطق آغاز ریاست جمهوری خود به صراحت اعتراف نمود: «با اینکه سفینه‏های فضایی ما با دقت عجیب و خیره کننده‏ای به ماه نزدیک میشوند، ما در زمین خودمان گرفتار تشتتی خرد کننده هستیم... ما دم از صلح و اتحاد میزنیم، ولی گرفتار جنگ و اختلافیم. ما ناچاریم ارزشهای انسانی را زنده کنیم». به این ترتیب، نه تنها فلاسفه و دانشمندان اجتماعی و رهبران اخلاقی به این حقیقت رسیده اند که وضع فعلی دنیا، به خصوص غرب، قابل انفجار است؛ بلکه غولهای سیاسی جهانی نیز به این حقیقت واقف شده‏اند که ادامه این وضع، جهان انسانیت را به پرتگاه خواهد کشید. به نظر همه دانشمندان آنچه میتواند بشریت را معتدل کند و جهان را به صورت مدینه فاضله در آورد، همانا دین و ایمان به مبانی آسمانی است.

علل پیشرفت ژاپنیها چیست آیا سلول‏های مغزی ما از ژاپنیها کم‏تر است

ایرانیها از نظر استعداد و تعداد سلول‏های مغزی از ژاپنیها کم‏تر نیستند، بلکه از این که ما ایرانیان ادعای مسلمانی داریم و دین اسلام، دین ترقی و علم و پیشرفت و توسعه است و همگان را به پیشرفت فرا میخواند، از نظر ایدئولوژی بر آنان برتری داریم. مسلمانان همان گونه که درگذشته نشان دادند، میتوانند پرچم دار علم و تمدن و توسعه باشند؛ اما چه شد که امروزه ایرانیان نسبت به مردم ژاپن عقب افتاده‏اند؟ آن پیشرفت و این عقب ماندگی از ریشه‏ها و عوامل مختلف بهره‏مند است که به برخی از آن‏ها اشاره میکنیم: ژاپن در چند قرن گذشته به جهت موقعیت خاص جغرافیایی و سوق الجیشی در رشد صنعت کشتیرانی، ماهیگیری و دریانوردی گام برداشت و همانند برخی از کشورهای اروپایی در پی کشورگشایی برآمد. درجنگ جهانی اول و دوم فعالانه شرکت داشت و سرانجام در سال 1945 م درجنگ جهانی دوم آمریکا با بمب اتم آن را شکست داد و کشور را اشغال نمود اما بعد از یک دهه توقف، به سوی توسعه گام برداشت. در این توسعه زمینه‏ها و عوامل بیرونی و درونی بسیاری نقش داشتند، از جمله:

 1 - برنامه ریزی درست و دقیق و منطبق با واقعیت‏ها و توانمندی کشور، بدین شرح: 1 - 1 - اصلاحات وسیع با اولویت در تخصیص منابع به نظام‏های آموزشی و تربیتی ؛ 2 - 1 - تلاش سازمان یافته برای دست یابی به علم و فناوری (تکنولوژی)؛ 3 - 1 - بومی کردن تکنولوژی ؛ انتقال آن بدون نیروی انسانی کارآمد به آفت مهارت زدایی از جمعیت بومی میانجامد. ژاپنیها برای رهایی از این آفت در پی سازگاری انتقال تکنولوژی با توسعه درون زا برآمدند و به جای تقلید، تکنولوژی را بومی کردند و به نوآوری در صنعت نایل شدند. 4 - 1 - حرکت در چهارچوب برنامه‏ای منظم برای سازمان دهی زیرساخت‏های قتصادی؛ 5 - 1 - بازسازی بخش خصوصی توسط دولت در چهارچوب مصالح ملی؛ 6 - 1 - توجه به ارزش‏های ملی و هویت فرهنگی درانتخاب الگوی توسعه؛ 7 - 1 - شناخت دقیق واقعیات جامعه و درک امکانات و محدودیت‏های کشور. 2 - مدیریت کارآمد؛ 3 - مردم سخت کوش؛ ژاپنیها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار میکردند، تا کشور خودشان را آباد کنند و توسعه بدهند متوسط ساعات کار ژاپنیها در سال 1983 از تمامی کشورها بیش‏تر گزارش شده است؛ یعنی 2152 ساعت که نسبت به کشور بعدی؛ یعنی آمریکا 254 ساعت بیش‏تر است.(1) یک ژاپنی به نام ما سوشیتا کتابی نوشته به نام "نه برای لقمه‏ای نان" او در این کتاب میکوشد فرهنگ ژاپنی را بیان کند که این هم تلاش برای یک لقمه نان نیست، بلکه برای رشد و پیشرفت کشور است. 4 - فرهنگ استقلال‏طلبی (به ویژه استقلال اقتصادی)؛ جالب است بدانید دو ملت ژاپن و کره جنوبی نسبت به بهره‏گیری از کالاهای تولیدی کشور خودشان خیلی پافشاری میکنند (بر خلاف ما ایرانیان که از کالاهای خارجی استقبال میکنیم. آنان کالاهای خارجی را تحریم میکنند) چند سال گذشته سازمان تجارت جهانی به حکومت‏های ژاپنی و کره جنوبی فشار آوردند تا اجازه دهند برنج از خارج وارد کنند. اما مردم این دو کشور حاضر نشدند برنج‏های وارداتی را به مصرف برسانند. بعد از جنگ جهانی دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلی ساختند که تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اجازه داده نشد و گفته شد: اگر شیشه وارد شود، تلاش برای راه اندازی کارخانجات شیشه سازی کاسته میشود! این فرهنگ مایه رشد و پیشرفت است. 5 - رعایت نظم و قانون و احترام به حقوق دیگران؛ 6 - وجود برخی از حوادث تلخ و ناگوار؛ طبیعی مانند زلزله و غیر طبیعی مانند خسارات جنگ به ویژه جنایات آمریکا در بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما، موجب بیداری و کوشش جهت مقابله با آن‏ها میشود. چون در کشور ژاپن بسیار زلزله رخ میدهد، آنان به ناچار خانه‏های خود را مقاوم میسازند تا از این بلای طبیعی در امان باشند. این مسئله موجب پیشرفت بسیار در برخی از علوم مرتبط مانند مهندسی میشود. 7 - بهره‏مندی از باران و روخانه‏های فراوانی؛ خودکفایی در امور کشاورزی اولین قدم در امر توسعه است. میزان بارندگی در ژاپن بیش از سایر کشورها است. در این کشور به طور متوسط سالانه 1700 تا 1800 میلی متر باران میبارد که حدود ده برابر بارندگی در کشور ما است. پر بارانی زمینه مساعدی است که در امور کشاورزی و دامداری و تأمین غذا خودکفا شوند، نیز به جهت رودخانه‏های فراوان و پر شیب بودن آن در صنعت برق آبی رشد خوبی داشته باشد. ژاپنیها به تناسب موقعیت‏ها و امکانات تلاش کردند و برای توسعه مملکت کوشیدند و پیروز شدند. ما هم اگر بکوشیم، پیروز خواهیم شد. امام علی(ع) به مسلمانان گوشزد نمود: "مبادا تنبلی کنید و دیگران به دستورهای قرآن عمل کنند و پیروز شوند،(2) اما شما در جا بزنید". امروزه اگر برخی از خصلت‏های ما ایرانیان و ژاپنیها را ملاحظه نماییم، این حقیقت را به روشنی میبینیم و قرآن به ما میگوید: تنبلی نکنید و نظم را رعایت کنید و... این‏ها را ژاپنیها بیش از ما عمل میکنند. اما عقب ماندگی ما ایرانیان، از زمینه‏ها و عوامل بسیاری برخوردار است، که بر دو گونه‏اند:

 1 - زمینه‏ها و عوامل بیرونی: 1 - 1 - تاخت و تازهای بیگانگان همانند مغول (تهاجم نظامی) 2 - 1 - استعمار غرب که از 1507 م توسط پرتغالیها و با اشغال نظامی جزایر و سواحل جنوب ایران آغاز شد، سپس به ترتیب انگلیسیها، روس‏ها، آلمان‏ها و امریکاییان هر یک به گونه‏ای در ایران نقش تخریبی بازی نمودند. متجاوزان با انواع تهاجمات خود از جمله تهاجم فرهنگی در عقب نگاه داشتن ایران نقش ایفا نمودند. 2 - عوامل و زمینه‏های درونی: این بر دو قسمت است، انسانی و غیر انسانی (یا اقلیمی) 1 - 2 - زمینه‏ها و عوامل اقلیمی؛ از جمله: وجود ذخایر عظیم نفت و گاز درایران و منطقه: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگی است، لیکن با وجود حاکمان و مدیران بی کفایت و فاسد، باعث عقب‏ماندگی کشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگی با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرایی (مصرف کالاهای غربی و دریافت مواد آماده) پدید آمد که مایه بدبختی ما ایرانیان شد. کمی باران: سرزمین ایران در زمره کشورهای خشک و کم باران قرار دارد. کمی باران در کنار پول نفت و در کنار استعمار و تهاجم فرهنگی بیگانگان و سوء مدیریت و حاکمان نالایق و فاسد مایه بدبختی گردید. منطقه سوق الجیشی: ایران در منطقه‏ای قرار گرفته است که همه چشم طمع به آن دوخته‏اند. همان گونه که در دو عنوان "کمی باران" و "وجود ذخایر عظیم نفت و گاز" بیان داشت، این امتیاز در کنار حکومت‏های نالایق و سوء مدیریت و استعمار و تهاجم بیگانگان مایه بدبختی میگردد، زیرا اگر ما به دیگران کاری نداشته باشیم، دیگران به جهت نفت و موقعیت ممتاز ایران به ما کار دارند. اگر مبتلا به سوء مدیریت و حاکمان نالایق و بی‌کفایت بشویم، همین موقعیت ممتاز موجب وسوسه دیگران میشود. همین امر سبب شد که بارها روسیه تزار و انگلیس بر ایران تاخت و تاز کنند و بسیاری از مناطق ایران را اشغال نمایند. "پتر کبیر" در پی این بود که به آب‏های گرم جنوب برسد. بدین جهت در چند قرن گذشته مدام قدرت‏های روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا در مورد ایران رقابت داشتند. 2 - 2 - عوامل و زمینه‏های انسانی، از جمله أ) عامل سیاسی، حکومت‏های استبدادی ما حاکمان نالایق و بی کفایت و سوء مدیریت. از پانصد سال پیش که عصر رنسانس آغاز شد و اروپائیان در پی توسعه قدم برداشتند، متأسفانه کشور ایران به جهت وجود حکومت‏های استبدادی ومدیران نالایق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد. در دوره حکومت صفویه آن گاه که پرتغالیها با ناوگان دریاییشان با بیش از ده هزار کیلومتر دریانوردی آفریقا را دور میزنند و به جنوب ایران لشکرکشی میکنند، در همین هنگام حاکمان نالایق و بی کفایت صفوی نمیدانستند که پرتغال در کجا قرار دارد. آنان که بر کشور پهناور ایران (که بیش از ده برابر کشور پرتغال بود) فرمانروایی داشتند، نتوانستند خطر تهاجم بیگانگان را دفع نمایند. به جهت بی کفایتی حکومت‏ها منطقه سوق الجیشی جنوب ایران تا قبل از انقلاب اسلامی ایران به صورت مستقیم و غیر مستقیم در اختیار بیگانگان قرار داشت. در سال 1625 م هیأتی رسمی از ایران عازم هلند شدند تا درخصوص مناسبات بازرگانی و دیپلماسی میان دو کشور رایزنی شود، هیچ یک از اعضای این هیئت نه به زبان هلندی آشنایی داشتند و نه به هیچ زبان دیگر اروپایی! (3) در طول دو قرن فرمانروایی صفویان اگر چه کشور ایران از حاکمان نالایق برخوردار بود و کشور سیر نزولی را طی میکرد. اما دست کم در زمینه‏های اقتصادی و تا حدودی اجتماعی، حاکمان صفوی موفق بودند و به پیشرفت هایی نایل گشتند اما در دوره بعد از صفویه همین دستاوردها به سرعت رو به زوال گذاشت. هجوم قبایل افغان، ظهور نادرشاه به همراه سال‏ها جنگ و کشورگشایی، کشمکش‏های پایان‏ناپذیر میان جانشینان نادر و مدعیان تاج و تخت بعد از او، رمق چندانی برای ایران بعد از صفوی بر جای نگذاشته بود. بدبختی و عقب ماندگی ایرانیان در عصر حاکمان نالایق‏تر قاجار بیش‏تر شد. به عنوان نمونه: فتحعلی شاه قاجر از سرکنسول بریتانیا میپرسد: چند متر زمین را باید گند تا به ینگه دنیا (آمریکا) رسید؟ سرکنسول که از این سخن بسی متحیر شده بود، در پاسخ گفت: ینگه دنیا از طریق کندن زمین نیست. شاه گفت: نماینده انگلیس اطلاعی ندارد. این سخن را قنسول عثمانی شخصاً به من گفت که با کندن زمین میتوان به ینگه دنیا رسید! (4) ب) عامل فرهنگی و خصلت‏های ایرانیان (معایب اخلاقی): با کمال تأسف میان ما ایرانیان تنبلیها و راحت به دست آورده، افراط و تفریطها، دروغ و بی نظمیها، بی سوادی، کبر و غرور وجود دارد. ایرانیان از سابقه تمدنی بزرگ بهره‏مند هستند، که این پیشینه در بسیاری مایه غرور میشود و به جای این که با تلاش خود افتخار کسب نمایند، از آبروی نیاکانشان استفاده میکنند و خود به تنبلی رو میآورند و کار نمیکنند. "گوبینو" دیپلمات مشهور فرانسوی در کتاب "سه سال در ایران" درباره خلقیات ایرانیان مینویسد: "فکر و ذهن هر ایرانی فقط متوجه این است که کاری را که وظیفه او است انجام ندهد".(5) حالت تنبلی، از زیر کار در رفتن، بی نظمی، به مقرارت و قوانین مدنی بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرایی و استقبال از کالاهای خارجی دغلبازی (که برخی از آن به زرنگی یاد میکنند) و مانند این‏ها یکی از علل عمده عقب افتادگی ما ایرانیان است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره جامعه شناسی تربیتی

بازديد: 713

 

جامعه شناسی تربیتی

نگاه اجمالی

در ادبیات جامعه شناسی آموزش و پرورش ، از دو جامعه شناس یعنیلسترواردوامیل دورکیمبه عنوان آغازگر و مروج نگرش جامعه شناسی درمطالعه آموزش و پرورش نام برده می‌شود. هر یک از این دو جامعه شناس ، با رویکرد واندیشه خاص خود ، موجد پیدایی مفهوم و حرکت متمایزی ، در مطالعه آموزش و پرورش شدهاند که به تربیت ، جامعه شناسی تربیت (Educational sociology) وجامعهشناسی آموزش و پرورش ( Sociology of Education )نامیده می‌شوند.
این دومفهوم به دو جهت گیری متمایز اشاره می‌کنند که اولی ، عمدتا در چند دهه نخستین قرنبیستم ، در آمریکا رایج بود، دومی ، پس از حذف مفهوم اول ، در اروپا و آمریکا رواجپیدا کرده است. به زبان خیلی ساده ، اولی از آموزش و پرورش می‌پرسد که چه کاریمی‌توانم انجام دهم که برای تو مفید باشد؟ و دومی می‌پرسد که در ارتباط با جامعه چههستی و چه کار می‌کنی؟ بنیانگذاران جامعه شناسی تربیتی بر استفاده از اصول ویافته‌های جامعه شناسی به منظور کمک به آموزش و پرورش در حل مسائل اجتماعی تاکیدداشتند.
به زعم آنان ، برنامه‌های آموزشی رشته‌های آموزش و پرورش و علومتربیتی ، با افزوده شدن مبحث جامعه شناسی تربیتی به مباحث فلسفه آموزش و پرورش وروان شناسی تربیتی تعادل پیدا می‌کند. به علاوه ، آنها معتقد بودند که جامعه شناسیتربیتی می‌تواند در تهیه و تدوین هدفهای نظام آموزشی و محتوا دادن به برنامه‌هایدرسی سودمند باشد.

تاریخچه جامعه شناسی تربیتی

این رویکرد به وضوح از اندیشه لستروارد الهاممی‌گرفت که در فصل آخر کتاب خود ، جامعه شناسی پویا ، درباب آموزش و پرورش سخنرانده و آن را سرچشمه پیشرفت جامعه و حلال مشکلات آن تلقی کرده بود. افزون بر آن ،اصلاح طلبان تعلیم و تربیت که از فلسفه عملگرایی ( Pragmatism) ویلیام جیمز و جاندیویی ، به ویژه کتاب مدرسه و جامعه (School and society) ملهم بودند، با انتشارکتب و رساله‌هایی که عمدتا آنها را جامعه شناسی تربیتی قلمداد می‌کردند، به ترویجاین رویکرد دامن زدند.

سیر تحولی و رشد

جامعه شناسی در آموزش و پرورش تحت عنوان جامعه شناسیتربیتی ، در آمریکا ، به حرکتی سازمان یافته تبدیل شد، کتابهای درسی فراوانی تحتاین عنوان منتشر گردید، و با ایجاد گروههای آموزشی در دانشگاهها ، تدریس دروسی دراین زمینه رواج یافت.
انجمن طی جامعه شناسی تربیتی ، (National society for study of Educational sociology) در سال 1923 تاسیس شد و در 1928 ، ای . جی . پین ( E.G.Payne ) ، به اصطلاح پدر این رشته ، مجله جامعه شناسی تربیتی را منتشر کرد.

مباحث عمده جامعه شناسی تربیتی

جامعه شناسی تربیتی در مقام تعیین کننده هدفهای آموزش و پرورش

گروهی براین عقیده بودند که جامعه شناسی تربیتی ، تحلیل عینی هدفهای آموزش و پرورش است. بدین معنا که براساس تحلیل جامعه و نیازهای افراد آن ، به یک فلسفه اجتماعی آموزش وپرورش که اهداف و جهات فعالیتها و فراگردهای آموزشی و پرورشی بر آن استوار باشند،می‌توان دست یافت.

کاربرد جامعه شناسی در مسایل آموزش و پرورش

بدین ترتیب که با بهره گیری ازدانش و معرفت هر دو رشته جامعه شناسی آموزش و پرورش و تلفیق و ترکیب آنها تحت عنوانجدیدی ، بتوان اصول جامعه شناسی را در فراگرد آموزش و پرورش بکار بست. در این مفهوم،جامعهشناسی تربیتی به جای اینکه یک رشته علمی شناخته شود، در حد یک تکنولوژی قرارمی‌گیرد.

دو مفهوم متفاوت برای جامعه شناسی تربیتی

تحلیل آموزش و پرورش به منزله فراگرد جامعه پذیری

پیش از آنکه جامعهشناسان و روان شناسان اجتماعی بر شناخت ورشد شخصیتتاکید کنند، برخی جامعه شناسانتربیتی به کل فراگرد جامعه پذیری کودک ، به عنوان قلمرو مطالعه جامعه شناسی تربیتینظر داشتند. در نتیجه ، توجه خاص آنان معطوف به این مسئله بود که چگونه از طریقتسلط بر فراگردهای آموزشی و پرورشی می‌توان به رشد و پرورش بهتر شخصیت نائل آمد.

آموزش جامعه شناسی به معلمان ، مربیان و محققان تربیتی

در برداشت دیگر ،از جامعه شناسی تربیتی به عنوان علمی یاد می‌شود که به توصیف و تبیین آن گروه ازروابط اجتماعی می‌پردازد که ضمن یا از طریق آنها ، فروکسب و سازماندهی تجارب خودنایل می‌شود. به علاوه ، در این برداشت ، رفتار اجتماعی و کنترل آن و نیز مطالعهجامع تمام جوانب آموزش و پرورش از یک نقطه نظر تکنولوژی یا کاربردی ، مورد توجهقرار می‌گیرد. با توجه به این نکات لازم بود که افرادی که با آموزش و پرورش سروکاردارندمعلمان،مربیان، مدیران آموزشی و محققان تربیتی - تعلیمات موثر و سودمندی در زمینه جامعه شناسی کسب کرده، برای درک و شناخت و تحقیقدقیق فراگرد آموزش و پرورش ، از معرفت جامعه شناسی استفاده کنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تأثير سوءِ مصرف مواد را بر اختلالات رواني در افراد معتاد

بازديد: 945

 

«تاريخچه اعتياد در ايران»

انسان از چه زماني مواد مخدر را شناخته است. اين سئوال پاسخ دقيقي ندارد ولي مطالعاتي كه بر روي آثار مختلف باقي مانده از پيشينيان صورت گرفته است نشان مي دهد كه انسان از ديرباز به خصوصيات چنين موادي آشنا بوده است. به نظر مي رسد اين آشنائي مانند اكثر كشفيات به صورت اتفاقي بوده است.

سابقه مصرف مواد مخدر براي اولين بار در زمينه استفاده هاي طبي و به عنوان دارو و استفاده براي تسكين درد از طريق خوردن يا ماليدن بر روي عضو بوده است.

بنابراين كاربرد اصلي و اوليه شيره خشخاش كه قديمي ترين ماده مخدر است جهت مصارف پزشكي بود ولي در موارد بسياري از سوي سران و بزرگان به شكل تفنني هم مصرف مي گرديد.

عصر صفوي را مي توان عصر آغاز مواد مخدر به صورت گسترده دانست. اوج مصرف مواد مخدر، بعد از صفويه، به عصر قاجار مي رسد.

مصرف مواد مخدر از زمان قاجاريه با فعاليت استعمارگران شكل گرفته است و در واقع شكل سياهي مواد مخدر از اين زمان آغاز مي گردد. توطئه پزشكان و مستشاران خارجي و رواج شايعات مربوط به خواص بيشمار ترياك در زمينه هاي مختلف، باعث رواج بيشتر مصرف و آغاز كشت خشخاش در نواحي مختلف كشور گرديد.

هروئين هم در ايران شناخته شد اين ماده كه در سال 1898 به وسيله شيميدان سوئدي به منظور مداواي معتادين ساخته شده بود، خود نابودكننده تر، نابودي انسان ها را فراهم كرد.

گسترش و اشاعه اين ماده به قدري سريع صورت گرفت كه در اندك مدتي كشور ما در رديف مبتلاترين كشورها قرار گرفت، علت اين امر ايجاد سريع لابراتورهاي تبديل ترياك به مرفين و هروئين در كشورهاي پاكستان و افغانستان و ارسال و توليد آنها از طريق ايران و مصرف مقداري از اين محموله ها در كشور ما بود.

بدينسان مصرف انواع مواد مخدر در ايران رواج يافت. رقم معتادين و مصرف كنندگان مواد مخدر افزايش يافت و طبقات جوان به خيل معتادان پيوستند، به صورتي كه تا قبل از سال 1324 اغلب معتادين در سنين بالاي 40 سال قرار داشتند، ولي امروزه اكثر معتادين ايران در گروه سني 35-20 سال قرار دارند.

(پژوهشي نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، علي اصغر، تهران، سپهر، 1368)

تعريف اعتياد:

اعتياد عبارت است از اينكه فرد به يك كار يكنواخت روي آورد و آن را مرتب و از روي عادت انجام دهد. بعضي از كارها از روي عادت و پشت سرهم به وجود مي آيد كه آن را اعتياد مي گويند. مثلاً سيگار كشيدن يك عادت است و يك اعتياد.

اعتياد انواع گوناگوني دارد كه بدترين آن اعتياد به مواد مخدر است. چرا كه اين مواد يك حالت خاص را در انسان به وجود مي آورد كه بايد اين حالت و عادت مرتباً تكرار گردد.

امروزه تعداد زيادي از مردم دنيا معتاد به مواد مخدر هستند. از نظر پزشكي و روان پزشكي امروزه ثابت شده است كه فرد معتاد مشكل عقلي و فكري پيدا مي كند. دائماً به فكر تهيه مواد مخدر است و او را از جامعه جدا مي كند و براي خودش زندگي نكبت بار و دور از اجتماع را به وجود مي آورد و خودش را نابود مي سازد. به طور كلي اعتياد به حالتي گفته مي شود كه فرد به يكي از انواع مواد مخدر اعتياد و يا همان وابستگي شديد و دائمي را پيدا نموده و در مصرف آن به صورت مداوم و به گونه اي كه كاملاً فرد متكي به مواد مخدر يا دارو باشد ولي بعضي از افراد هستند كه اعتياد دائمي نداشته ولي به صورت موردي اقدام به مصرف مواد مي كنند كه اصطلاحاً به اين اعتياد اعتياد تفنني مي گويند كه در صورت عدم ترك به مراتب قدرت روحي و جسمي آنان كاهش مي يابد و فرد دچار اعتياد دائمي مي شود.

«عوارض و زمينه هاي جسمي و رواني اعتياد به مواد مخدر»

آقاي دكتر پژوهنده در بخش دوم تحقيق خود و همان طور كه قبلاً اشاره شد، به بررسي زمينه هاي رواني اعتياد پرداخته، كه در اين رابطه خاطرنشان مي سازد كه عده اي از مؤلفين به كاهش آندروفين ها در مغز و تمايل ناخودآگاه خود به سوي مواد مخدر معتقدند و برخي از محققين در يافته هايشان اساساً در ميان عوامل زمينه اي، سه عامل از اهميت بيشتري برخورداند:

1- فشارهاي رواني                     

2- افسردگي دروني (حدود 20% زمينه اعتياد را تشكيل مي دهد).

3- شخصيت ضد اجتماعي معتادين

و اضافه مي كند كه عوامل زمينه اي در ميان معتادين ايران به شرح زير مي باشد:
1- اعتياد به مواد مخدر با افسردگي همراه بوده است.

2- اولاً معتادين اغلب دچار علائم بيماري روني مي شوند. ثانياً كليه بيماران دچار اختلالات شخصيتي نيستند، بلكه بسياري مبتلا به نوروزند. (نوروز اختلالات عصبي).

ثالثاً افسردگي بيشتر از اضطراب در اين بيماران رايج است. رابعاً علايم اوهام مرضي در اين بيماران نسبتاً زياد است.

3- معتادان ايراني از الگوهاي باز خود سالم و سازگارانه در جنبه هاي مختلف خانوادگي، اجتماعي، حسّي و خودپنداري بي بهره اند.

4- معتادان در معيارهاي اضطراب با گرايش به افسردگي، احساس تنهايي، فقر روابط عاطفي، بيزاري و احساس بي كفايتي نمره بيشتري به دست آورده اند.

(بررسي عوارض و زمينه هاي جسمي و رواني اعتياد به مواد مخدر، پژومند، نشريه قدس، 18/4/77)

وابستگي جسمي: حالتي است كه پس از مصرف مكرر ماده اي خاص در شخص ايجاد مي شود و در صورت عدم مصرف يا از بين رفتن اثر آن، شخص دچار اختلالات شديد جسمي نظير درد، آبريزش بيني، دردهاي شديد استخواني، بي قراري، دل پيچه و ... مي شود.

وابستگي رواني: سيل به تكرار تجربه احساس رضايت ناشي از سوء مصرف مواد است. به بيان ديگر، فرد با مصرف ماده مخدر، احساس رضايت را تجربه مي نمايد. اين احساس رضايت و خشنودي، ميل به تجربه مجدد آن ماده را در ذهن برمي انگيزد كه خود باعث تكرار مصرف مي شود. در واقع اين حالت ميل، گونه اي از شرطي شدن است؛ به طوري كه فرد عملاً با مصرف آن ماده در موقع ناراحتي، آن را تجربه مي كند. در اين نوع وابستگي، مصرف كننده علاوه بر ماده مصرفي، به شرايطي محيطي و ادابي كه ويژه افراد مزبور است نيز وابسته شود.

پديده تحمل: سازگاري انسان با ماده مصرفي است و نشانة آن تخفيف و كاهش واكنش هاي جسمي، نسبت به مصرف مداوم مقدار معيني از يك ماده است. در نتيجه اگر مصرف كننده بخواهد همان حالات را تجربه كند، بايد مقدار بيشتري از آن ماده را مصرف كند.

سوءِ مصرف: منظور از سوءِ مصرف مواد مخدر، مصرف هر نوع ماده مخدري است كه زيان هاي جسمي، رواني، عاطفي و اجتماعي به شخص مصرف كننده يا ديگران وارد مي كند. به اين ترتيب هرگونه ماده ممنوع يا تحت كنترل، بدون هدف درماني، سوءِ مصرف شمرده مي شود.

ترك: منظور از ترك، بازگشت معتاد به دوره بهبودي يا كاهش يا قطع ماده مصرفي است. از علائم ترك اعتياد مثلاً ترياك، بروز درد در دستها و پاها و ترك حشيش ايجاد حالت تهوع است.

«متغيرها و مفاهيم اساسي پژوهش»

در اين پژوهش متغير مستقل «مسأله سوءِ مصرف مواد مخدر در افراد مي باشد».

و متغير وابسته «اختلالات يا بيماري هاي رواني بوده» كه عمدتاً تأثير سوءِ مصرف مواد را بر اختلالات رواني در افراد معتاد مورد بررسي قرار مي دهيم.

همچنين تأثير ويژگي هاي چون سن، نوع جرم، سابقه افراد معتاد، مدت محكوميت، شغل، وضعيت تأهل، تحصيلات و نوع اعتياد را در ميزان شيوع اختلالات رواني مورد بررسي قرار مي دهيم.

«مفاهيم اساسي در پژوهش»

1- اختلالات يا بيماري هاي رواني

2- سوءِ يا وابستگي به مواد مخدر

3- مواد افيوني يا مخدر

4- اعتياد

5- زنداني

6- غير زنداني

«پيشينه تحقيق»

2-1. مباني نظري تحقيق:

درباره مواد مخدر، روان گردان و ... و اعتياد و زيان هاي جسمي و رواني، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و فردي و ديگر زيان هاي آن تحقيقات وسيع و متعددي در نقاط مختلف جهان كه توسط مراجع ذي صلاح داخلي كشورها و با همكاري و شركت سازمان هاي بين المللي صورت گرفته و همچنان ادامه دارد. گزارش هاي علمي نيز بيانگر افزايش روز افزون قاچاق و مصرف نابجاي مواد مخدر و روان گردان است. همچنين بررسي هاي علمي و پزشكي زيادي روي عوارض جسمي و رواني مصرف مواد مخدر در افراد صورت گرفته است.

سازمان تربيتي، علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد با كمك صندوق كنترل بين المللي داروهايي كه استفاده نابجا دارند، و تحقيقات متعددي درباره پيشگيري از استعمال مواد مخدر، انجام شده است كه يك نمونه آن طرح تحقيقاتي و كاربردي كشور مسلمان مصر است.

سازمان بهزيستي كشورمان با كمك ساير دستگاه هاي ذيربط و كشورهاي ديگر طرح ها و گزارش هايي در ارتباط با پيشگيري از اعتياد ارائه داده است.

محققان عربي، انگليسي و فارسي زبان مقالات، كتاب ها و گزارش هايي نوشته اند كه تنها به زبان فارسي تا آخر سال 1370، 267 كتاب، 577 پايان نامه، 293 جزوه، 1170 مقاله و بخشي ازكتاب و ... درباره مواد مخدر و اعتياد و عوارض آن و درمان پيشگيري از آن در كشورمان منتشر شده است.

(پيشگيري از اعتياد و تحقيق كاربردي، اسعدي، سيد حسن، شابك، 1377).

تاكنون جامعه شناسان، روانشناسان و به طور كلي محققان و متخصصان در زمينه اعتياد به مواد مخدر تئوري هاي مختلفي را به عنوان علل اعتياد ارائه داده اند.

مثلاً گروهي بر اين عقيده اند كه چون اين مواد وجود دارد و در دسترس افراد قرار مي گيرد، افراد به استعمال آن مي پردازند. گروهي ديگر آمادگي رواني و شخصيت نابهنجار شخص را علت اصلي ابتلا به اعتياد مي دانند. اين گروه عقيده دارند افرادي كه از نظر رواني و شخصيتي داراي اختلالات مي باشند به علت اين كه نمي توانند در برابر مشكلات زندگي و شكست ها و ناكامي ها مقاومت كنند براي فرار از اين مشكلات به استعمال مواد مخدر روي مي آورند.

گروهي نيز بر اين عقيده اند كه بحران ها و بي سازماني اجتماعي، ناراحتي ها و استرس هايي را به وجود مي آورد كه افراد به منظور كاهش دردهاي ناشي از بيماري ها و بخصوص بيماري هاي صعب العلاج به استفاده از مواد مخدر پرداخته و معتاد مي شوند.

ما مي توانيم نتيجه بگيريم كه در ابتلا به اعتياد انگيزه ها و علل گوناگوني از جمله ملل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و رواني و ... وجود دارد.

(پژوهشي در زمينه اعتياد، شناسايي، علل، پيشگيري و روش هاي درماني آن، جميله اورنگ، نشريه ژرفاي تربيت، شماره 4)

در دو دهه گذشته مصرف مواد مخدر و سوءِ مصرف آن توسط نوجوانان به صورت چشمگيري افزايش يافته است.

(ابلسون و ديگران 1977).

«نظر دانشمندان مختلف درباره اعتياد و سوءِ مصرف مواد مخدر»

- جالينوس معتقد بود، هركسي كه انحراف و كجروي دارد به نوعي بيماري رواني مبتلاست.

- ارسطو، وضع رواني و جسمي افراد را در انحراف و كجروي مؤثر مي دانست.

- جامعه شناسان معتقدند كه ريشه تمام انحرافات و كجروي ها، متعلق به اجتماعي است كه فرد در آن زندگي مي كند، مثلاً

- اريك فروم معتقد است كه «جامعه هاي بيمار، انسان هاي بيمار مي آفرينند و جامعه هاي سالم، انسان هاي سالم»

- فرويد، روانپزشك اطريشي و بنيانگذار روانكاوي علمي معتقد است كه: «به هم خوردن ثبات شخصيت، عامل انحرافها و بيماريهاست و در حقيقت انحراف، از انگيزه هاي ناخودآگاه فرد سرچشمه مي گيرد».

- به نظر روانكاوان، آسيب خوردن بخش هايي از شخصيت، علت گرايش به اعتياد است. به نظر فرويد، كساني كه خود را تحت نفوذ «نهاد» رها مي كنند، و چون «نهاد» دائماً به دنبال لذت است، لذا به اعتياد روي مي آورند. كساني كه وجدان اخلاقي ضعيف دارند، بيشتر احتمال دارد كه به اعتياد روي بياورند. اما علت اصلي گرايش به اعتياد، آسيب «من» يا «خود» است كساني كه «من» ضعيفي دارند احتمال روي آوردن به اعتياد در آنها بيشتر است. (اعتياد به مواد مخدر، واحد، ابراهيم، تهران، نشر سبحان، 1377)

در طول يك قرن گذشته همواره شيوة سوء مصرف موارد مخدر داراي نوسانات زيادي بوده است.

- موستو Musto ، براي تبيين نوسانات سوء مصرف مواد مخدر به تبيين ديدگاهي موسوم به «فراموشي نسلي» (Generational Forgetting) روي مي آورد.

- به اعتقاد او هنگام شيوع و وفور مواد مخدر در يك نسل و يك دوره زماني، نسل بعدي به علت آن كه شاهد عوارض دردناك اعتياد و صدمات و آثار مخرب آن بوده اند، نسبت بدان حساسيتي شديد پيدا مي كنند. اين حساسيت گاهي به حد انزجار و تنفر كور و افراطي مي رسد. ولي باعث مصون ماندن نسل از اعتياد نمي شود مصرف مواد مخدر كاهش مي يابد. با پيدايش نسل سوم كه خاطره تلخي از اعتياد نداشته و حتي پندارهاي نسل قبل را گزافه و اغراق مي شمارند، دوباره مصرف مواد مخدر اوج مي گيرد.

طي سال هاي اخير، عده اي از پژوهشگران از زاويه اي وسيع تر به روند سوء مصرف مواد مخدر در جهان نگريسته اند.

به اعتقاد اين گروه سوء مصرف مواد مخدر رابطه تنگاتنگي با احساس خوشبختي «well-Beine» و جهان بيني weltanschaune  و نگرش هاي اخلاقي مردم دارد. به اعتقاد اين دسته ميزان رضايت از زندگي، احساس تساهل و تسامح به رفتارهاي خارج از عرف، نگرش حسابگرانه به زندگي، اقتدارگرايي، جاه طلبي و ارزشمندي رقابت، موفقيت و تلاش طي اعصار ثابت نموده و در حال نوسان است.

2-1-1. مفهوم اختلال رواني:

در رابطه با شيوع اعتياد و اختلالات رواني گزارش هاي مختلفي وجود دارد و در اين مورد بين محققان و متخصصان اتفاق نظر وجود ندارد. به طور كلي ميزان شيوع اختلال هاي رواني در بين مصرف كنندگان مواد مخدر از 25% تا بيش از 80% گزارش شده است. (راه هاي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، 1381)

در حدود 70% موارد همراه با اعتياد اختلال هاي ديگر نيز وجود دارد.

مصرف مواد يك الگوي رفتاري غير انطباقي و بيمارگونه است كه بروز علائم رفتاري، فيزيولوژيكي و روانشناختي به اختلال هاي باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود.

يكي از عوامل مهم در گرايش به اعتياد در افراد مربوط به عوامل رواني و شخصيتي فرد است. بسياري از انحرافات و كجروي ها بر طبق ويژگي هاي عاطفي افراد قابل بررسي مي باشند. در اين ارتباط عوامل عاطفي بسياري مانند محروميت ها، شكست ها، ترس، اضطراب و غيره را مي توان نام برد.

اختلالات مربوط به مواد، اختلالاتي را شامل مي شود كه با مصرف يك داروي قابل سوء مصرف عوارض جانبي يك داروي تجويز شده و قرار گرفتن در معرض سم مربوط مي شوند.

اختلالات مربوط به مواد به 2 گروه تقسيم مي شوند:

1- اختلالات مصرف مواد (وابستگي مواد و سوء مصرف مواد)

2- اختلالات ناشي از مصرف مواد (مسموميت مواد، محروميت مواد و ...) است.

«شايع ترين اختلالات رواني در افراد سوء مصرف كننده مواد مخدر»

طبق گزارشات و نتايج به دست آمده از تحقيقات علمي متعدد در پديده اعتياد نيز نزديك به 90% معتادين دچار نوعي اختلال رواني مانند اختلال شخصيت، افسردگي، اختلال اضطراب و يا اسكيزوفرني مي باشند كه مبتلايان به اين مشكلات براي كاهش رنج رواني به اعتياد پناه مي برند.

توماس (1999) مي نويسد. اختلالات شخصيتي در بين بيماران با وابستگي به مواد شايع است، مخصوصاً شخصيت ضد اجتماعي.

رادو (1996) به عنوان يك روانكاو اولين كسي بود كه معتادين به مواد مخدر را به 3 گروه تقسيم كرد.

1- گروه روان رنجورها يا مانيك- دپرسيو

2- اسكيزوفرنها

3- گروه جامعه ستيزان

با توجه به پژوهش هاي انجام شده از شايع ترين بيماري هاي رواني در معتادين اختلال افسردگي و اختلال شخصيت ضد اجتماعي است كه به طور خلاصه تعريف كوتاهي از اين اختلالات بيان خواهيم كرد.

«اختلالات عاطفي[1] يا خلقي»

اختلالات خلقي طيف وسيعي از اختلالات را در بر مي گيرد كه در آنها خلق بيمارگونه و آشفتگي هاي وابسته به آن بر شكل باليني مسلط است. اختلالات خلقي در راه هاي DSM.IV اختلالات عاطفي ناميده مي شود.

اختلالات خلقي از يك سلسله علائم و نشانه ها تشكيل شده كه هفته ها تا ماه ها دوام مي يابند و معمولاً دوره اي يا چرخشي دارند. خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد.

اختلالات خلقي گروهي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند.

اختلالات عاطفي آشفتگي هاي خلقي هستند كه اغلب منجر به حالات روان پريشي مي گردند. اين اختلالات مي توانند به شكل هاي گوناگون متظاهر گردند از جمله: مانيا[2] ، افسردگي ساده[3]، افسردگي دوران كهولت، افسردگي ادواري يا مانيك دپرسيو[4] و روان پريشي. كليه اين اختلالات واكنش هاي احساساتي عادي را به هم زده و تا حدي كه مقابله با واقعيت ناقص مي گردد و توانايي فرد جهت تطابق با دنياي خارج محدود مي شود.

1- مانيا (هيجان زياد)

افراد مانيك به وسيله بلند پروازي عقايدشان، مشخص مي شوند. افرادي هستند كه خلق بالا دارند، حالات انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان مي دهند. (گاپلان، خلاصه روانپزشكي، جلد 2).

آنها بالاترين درجات نشاط يا سرور همراه با نهايت خوشحالي و اعتماد به نفس را نشان مي دهند و نوعاً بسيار فعال هستند، مرتباً صحبت مي كنند و قادر نيستند حتي براي زمان كوتاهي ساكت باشند، گفتار و افكارشان با چنان سرعتي بيرون مي ريزند، كه به نظر نامعقول مي رسند. اين انرژي بي پايان همراه با فقدان رفتار عادي، باعث مي شود گاهي اين بيماران به كارهاي نامعقول و خطرناك دست بزنند.

2- افسردگي

اختلال افسردگي[5] از طريق احساسات منفي كه فعاليت هاي جسماني را كاهش مي دهند، مشخص مي شود، افراد افسرده غمگين، مضطرب، دلسرد به نظر مي رسند و به آنچه در اطراف آنها مي گذرد علاقه اندكي نشان مي دهند. صحبت آنها بيشتر آرام و منقطع است و اغلب از نظر جسماني مدت زمان طولاني بي حركت مي مانند. علاقه كمي به غذاخوردن دارند و در نتيجه وزن آنها كم است و معمولاً خود را بي ارزش احساس مي كنند و بخاطر اشتباهات گذشته خود را سرزنش مي كنند. افسردگي نسبت به ساير اختلالات بيشتر به خود مصدومي و خود تخريبي منجر مي گردد. (نظريه هاي شخصيت و ارزيابي آن، هاشميان، كيانوش، حيان، 1377)

اختلال افسردگي اساسي، اختلال شايعي است كه با ميزان شيوع حدود 15% براي طول عمر شايد در زن ها تا 25% بيشتر باشد.

بيماران مبتلا به افسردگي در خيلي از موارد واجد ملاك هاي تشخيصي اختلال وابسته به مواد نيز مي باشند، با توجه به فراواني استفاده بيماران مبتلا به افسردگي از روش هاي مقابله اي براي كنار آمدن با حالت افسردگي روي به مصرف مواد مي آورند.

فرد افسرده نسبت به خود و اطراف داراي افكار منفي مي باشد و احساس گناهكاري مي كند. و از چيزهايي كه قبلاً برايش لذت داشته است لذت نمي برد.

به استدلال نظريه پردازان، افسردگي ناشي از افكار منفي است زيرا رفتار فرد در جهت سرزنش كردن از خود و بي ارزش و بي لياقت قلمداد كردن خود سير مي كند. (بك، 1976)

«علائم اساسي افسردگي»

1- غمگيني    2- عدم احساس لذت          3- اختلالات خواب

4- تغييرات شبانه در خواب                       5- نگرش منفي به آينده

6- كاهش اشتها و وزن

اختلال شايع ديگر در سوء مصرف كنندگان مواد اختلالات شخصيتي مي باشد.

«اختلال شخصيت[6]»

اين اختلالات فاقد علائم تشخيصي نوروتيك ها مي باشند و در مقابل استرسها حساسيت كمتري نشان مي دهند و بيشتر يك روش ناسازگاري شديد را در شخصيت خود بروز مي دهند. بيماران مبتلا به اين اختلالات شخصيتي حتي داراي اضطراب هم نيستند. در حالي كه در بيماران نوروتيك اضطراب نقش اساسي را ايفا مي كند. علامت بارز اين اختلالات، نمايش الگوهاي غلط و ناكافي از رفتارهاي واقعي است.

گاهي اوقات اين بيماران تحت عنوان «شخصيت هاي بي كفايت[7]» مطرح مي شوند. براي مثلا شخصيت روان رنجور (جامعه رنجور) كسي است كه داراي رفتارهاي خودنمايشي است. احساس گناه، شرم و اضطراب ندارد. رفتارهاي ضد اجتماعي مانند دروغگويي، فريب دادن و حتي آدمكشي انجام مي دهند، اين افراد در ارتباطات اجتماعي ظاهر بسيار فريبنده اي دارند، بي تفاوتي، خونسردي از خود نشان مي دهند و در برقراري ارتباطات بين فردي بسيار ناتوانند. به جز علائم فوق، در اين نوع اختلالات شخصيت، فقدان شرم و خجالت و ... در آنان قابل تشخيص است و در مقابل اعمالشان احساس مسئوليتي نمي كنند.

و اين اختلال (اختلال ضد اجتماعي) در ميان مصرف كنندگان مواد مخدر شيوع زيادي دارد.

از اختلالات شخصيتي ديگر اختلال شخصيت هيستريكي[8] و شخصيت اسكيزوئيدي[9] است.

شخصيت هيستريكي زودرنج و هيجان پذير هستند و در واكنش هاي اجتماعي غيرعادي مي باشند و علاوه بر خودمدار بودن وابستگي شديدي به ديگران دارند.

شخصيت هاي اسكيزوئيدي تمايل به كناره گيري از محيط دارند و نسبت به محيط بي تفاوتي نشان مي دهند و با واقعيت ها هماهنگي ندارند و ميل دارند از ديگران جدا باشند و در تخيلات غيرواقعي غوطه ور گردند. همچنين بسياري از مشاغل را نمي توانند عهده دار شوند و اساساً اشخاص خجالتي و گوشه گير هستند.

(نظريه هاي شخصيت و ارزيابي آن، هاشميان، كيانوش، حيان، 1377)

«اختلال شخصيت ضد اجتماعي[10] »

يكي از شايع ترين اختلالات شخصيت در سوء مصرف كنندگان مواد مخدر اختلال ضد اجتماعي است. به طور كلي شخصيت دلالت بر ويژگي ها و خصوصيات تقريباً ثابت هر شخص دارد. تعادل بين صفات مختلف تعيين كننده شخصيت مي باشد. اكثراً شخصيت ها آميزه اي از صفات مختلف است. گاهي اوقات يك صفت در شخصيت واضح و بارز است. در تعداد اندكي از افراد صفات غالب شخصيت به قدري قوي هستند كه سبب بروز مشكلات و اختلالاتي براي خود شخص و ديگران مي شود. در چنين شرايطي به آن اختلال شخصيت گفته مي شود كه اختلال شخصيت ضد اجتماعي نمونه اي از آن است.

«علائم اختلال شخصيت ضد اجتماعي»

اين افراد داراي ظاهري طبيعي و گرم، دروغگويي، مدرسه گريزي، فرار از خانه، دعوا، سوءمصرف زودرس مواد و ... هستند. شيوع اين اختلال در زنان 1% و در مردان 3% است و بيشتر زائيده نواحي فقيرنشين و در جمعيت هاي غيرثابت است. اين اختلال قبل از 15 سالگي شروع گرديد و شيوع بسيار بالايي حدود 75% درزندانيان دارد.

اين اختلال با سوء مصرف مواد همراه است اين يكي از نتايج تحقيقات مختلف است. اين افراد بدون فكر كردن رفتار مي نمايند و تمايل به خشونت دارند و احساس تعلق و محبت به ديگران نشان نمي دهند.

بسياري از مبتلايان اين اختلال دچار ناراحتي هاي جسماني شده، افسردگي، الكليسم و سوء مصرف دارو و مواد در آنها شايع است.

«اعتياد و اختلالات رواني»

تعريف اختلالات مربوط به اعتياد يا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت شكايات جويانه از طرف بيمار مي باشد و يا اينكه اصطلاح «مصرف غيرقانوني مواد مخدر» و اختلالات مربوط به اعتياد قرار مي گيرد.

امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از «وابستگي مواد[11]» نام برده مي شود، هرچند كه در ميان مردم اين بيماري به عنوان اعتياد و بيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.

بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلات متعدد ناشي از مصرف مواد، قادر به قطع مصرف آن نيست و به طور اجباري و وسواس گونه به مصرف آن ادامه مي دهد. مصرف مواد يك الگوي رفتاري غيرانطباقي و بيمارگونه است كه بروز علائم رفتاري، فيزيولوژيكي و شناختي به اختلال هاي رواني و باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود. اين اختلال ها عبارتند از:

1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف براي رسيدن به سطح عقلي رواني و جسماني ناشي از اثر مواد، بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.

2- بروز علائم ترك: عدم مصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات، اسهال واستفراغ ظاهر مي شود.

3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطع مصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كار نمي باشد.

4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايه هاي ديگران و خانواده را مصرف مي كند.

5- در پي استمرار مصرف مواد و تغييرات رواني و رفتاري در بيمار، مشاركت وي در فعاليت هاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته مي شود.

6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفاده از آن نمي باشد.

«سوء مصرف مواد substance abuse»

در مقابل بيماران «وابسته» كساني هستند كه اقدام به مصرف مواد مي كنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند، در اين گروه شدت مصرف به حدي نمي باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران مكرراً و به طور متناوب از مواد مصرف مي كنند تا به حدي كه با «تحمل» و علائم «ترك» همراه بشند. الگوي مصرفي اين دسته نيز بر خلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد، اما به هر حال نتايج مفرد و مخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد مي توان غيبت از مدرسه و محل كار، درگيري با همكاران و دوستان، عدم انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان و خانواده و ... را نام برد.

الگوي مصرف به هرگونه اي كه باشد، مي تواند با مخاطرات فيزيكي نيز همراه گردد.

عليرغم وجود معيارها و تعاريف نسبتاً مشخص، گاهي نمي توان نقطه دقيقي را براي تفكيك بيماران «وابسته به مواد» از بيماران «سوء مصرف كننده مواد» ارائه نمود.

(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، محسن، 1381)

«سوء مصرف مواد»

ضمن اين كه در اين تعريف مصرف كنندگان مواد مخدر نيز بيمار تلقي مي شوند.

عادت كردن، خو گرفتن و خود را وقف عادتي نكوهيده كردن، اعتياد تلقي مي شود. به عبارت ديگر، ابتلاي اسارت آميز به ماده مخدر كه از نظر جسمي يا اجتماعي زيان آور شمرده شود، اعتياد نام دارد. اصطلاح اعتياد به سهولت قابل تعريف نيست و عواقب آن به طور مختلف نظير تحمل و وابستگي بدني هويدا مي شود.

در طب جديد به جاي كلمه اعتياد، وابستگي به مواد به كار برده مي شود كه همان مفهوم را دارد ولي دقيق تر و صحيح تر است. مفهوم اين كلمه آن است كه انسان با استعمال نوعي ماده شيميايي از نظر جسمي و رواني به آن وابستگي پيدا مي كند. به طوري كه بر اثر دستيابي و مصرف دارو احساس آرامش و لذت به او دست مي دهد، اما با نرسيدن دارو، خماري، دردهاي جسماني و احساس نارحتي را تجربه مي كند.

در سال 1950: سازمان ملل متحد در مورد اعتياد به مواد مخدر تعريف زير را ارائه كرد.

اعتياد به مواد مخدر عبارت است از مسموميتي تدريجي يا حادي كه به علت مصرف مداوم يك دارو، اعم از طبيعي يا تركيبي، ايجاد مي شود و به حال شخص و اجتماع زيان آور باشد. به عبارت ساده تر، اعتياد عبارت است از وابستگي به موادي كه مصرف مكرر آن با كميت مشخص و در زمان هاي معين، از نظر مصرف كننده ضروري و داراي ويژگي هاي زير است:

- وابستگي جسمي ايجاد مي كند.

- پديده تحمل در بدن نسبت به مواد مصرفي ايجاد مي شود.

- وابستگي رواني ايجاد مي كند.

- ماده مورد نظر به هر شكل و از هر طريق بايد به دست بيايد.

- ماده مصرفي بر مصرف كننده، خانواده و جامعه تأثير مخرب دارد.

(بهداشت رواني براي همه: اعتياد، 5 شهريور 1384).

- معتاد: مسي است كه بر اثر مصرف مكرر و مداوم مواد مخدر يا دارو به آن متكي شده باشد. به عبارت ديگر، قرباني هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به مواد مخدر، معتاد شناخته مي شود. از نظر جامعه شناسي، معتاد كسي است كه به مواد ايجاد كننده تغييرات غير قابل قبول اجتماعي و فردي وابستي دارد و در صورتي كه دارو به بدن وي نرسد، اختلالات رواني و فيزيكي موسوم به سندروم محروميت در او ايجاد مي شود.

معتاد كسي است كه بدون مصرف مواد مخدر يا داروي خاص دچار علايم محروميت شود.

(بهداشت رواني براي همه: اعتياد. 5 شهريور 1384)

«سوء مصرف مواد يا وابستگي به مواد»

سوء مصرف از مواد مخدر طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني در سال 1968 عبارن بوده از «مصرف مواد مخدر به نحو مستمر يا اتفاقي و ناسازگار با كارهاي پذيرفته شده پزشكي يا بدون رابطه با اين كارها» ولي چون احساس مي شود كه اين اصطلاح مبهم است به جاي آن مصرف زيانبار به كار گرفته شود. مصرف زيانبار الگويي براي مصرف مواد مخد روان كنشي كه موجب وارد شدن آسيب بر تندرستي جسمي يا رواني شود.

درباره واژه وابستگي، يك حالت رواني- و گاهي هم جسمي- ناشي از برهمكنشي بين اندام هاي موجود زنده و يك دارو كه مشخصة آن پاسخ هاي رفتاري و ديگر پاسخ هايي است كه همواره شامل اجبار در مصرف دارو به نحو مستمر يا متناوب و به منظور دستيابي به اثرهاي جسمي آن است.

(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد. وزيريان، محسن، 1381)

اگر فرد در طي 12 ماه گذشته 3 مورد از موارد زير را داشته باشد دچار سندرم وابستگي يا سوء مصرف مواد شده است.

1- ميل شديد يا احساس اجباري براي مصرف ماده

2- مشكل در پرهيز از مصرف ماده

3- شوهد تحمل

4- مصرف مستمر عليرغم شواهد آسيب

در DSM-IV ، وابستگي روانشناسي را بازتابي به تغييرات فيزيولوژيكي در مراكز رفتاري مغز قلمداد مي كند. به طوري كه شخص مجبور مي شود براي رسيدن به تأثيرات اوليه، مصرف مواد را افزايش دهد.

در واقع سوء مصرف مواد نوعي «خود درماني» است و وسيله اي براي آرام كردن كنترل هيجانات شخصي، بنابراين مي توان ابراز داشت كه مسأله اعتياد ريشه در دوران كودكي و رابطه والدين با كودك دارد.

- ديگاه شناختي بر اين باور است كه:

سوء مصرف كنندگان مواد از نظر شناختي در برابر مصرف مواد، آسيب پذيرند. به عبارت ديگر تحت شرايطي در اين افراد باورهاي خاصي فعال مي شوند كه احتمال سوء مصرف مواد را در آنها افزايش مي دهد. اين باورها كاملاً فردي و غير متعارف (نظير بدون سرحال شدن و نشئگي نمي توانم با ديگران بجوشم) در موقعيت هاي خاص فعال مي شوند و احتمال مصرف را افزايش مي دهند.

فرد بر اثر سوء مصرف مواد دچار اختلال هايي در خلق و خوي مي شود. و متداول ترين تغييرات اختلالات درك، هوشياري، توجه، تفكر، قضاوت، رفتار رواني حركتي و رفتار در بين فردي را شامل مي شود.

اين اختلالات ناشي از تأثير مستقيم فيزيولوژيكي مواد بر روي سيستم عصبي مركزي است.

مصرف مواد اغلب جزئي از تظاهر علايم اختلالات رواني است. اختلالات مرتبط با مواد معمولاً با بسياري از اختلالات رواني (اختلال ضد اجتماعي و شخصيت مرزي، اسكيزوفرني، اختلال خلق و...) همراه است.

(راهنماي شخصيتي و آماري اختلالات رواني، جلد اول. DSM-IV، شابك 1379)

اعتياد[12]:

تعاريف غلط و متعددي از اعتياد در جامعه علمي و حرفه اي و حتي در بين متخصصان (روانپزشكان، پزشكان، روانشناسان، مددكاران و ...) مطرح است.

اعتياد چيست و چه مفهومي دارد؟ آيا همان عادت است يا تكرار و با مفهومي ديگر اعتياد و عادت به عنوان لغت در مفهومي يكسان و به معناي خوگرفتن به چيزي يا امري مي باشد كه كاربرد عادت و اعتياد متفاوت است و در معناي جداگانه اي به كار مي روند.

عادت بيشتر به معناي خوگرفتن است كه به خوگرفتن يا تطابق موجود زنده بخصوص انسان با انواع شرايط و وضعيات مختلف گفته مي شود. عادت ممكن است فطري باشد، نظير تنفس، اكتسابي باشد مانند (رانندگي، و حركات دشوار) يا دروني باشد همچون خوگرفتن به تحمل مصائب و مشكلات و يا بيولوژيكي باشد مانند تطابق ارگانيزم بدن با مواد مختلف خارجي.

اعتياد در معنايي بالاتر به كار برده مي شود و عموماً به وابستگي هاي انسان در رابطه با هرچيز اطلاق مي شود. بنابراين عادت شديد به هر دارو يا ماده اي كه براي غير بدن ضروري باشد و اختلالاتي بدني محسوس و غيرقابل تحمل ايجاد نمايد و قطع آن موجب به هم ريختن نظم دروني باشد، اعتياد محسوب مي شود.

اعتياد يك حالت مسموميت متناوب و تدريجي است كه مبتلايان آن ناچار هستند كه هرچند وقت مقداري بر مصرف روزانه ي خود بيافزايد تا حدي كه بدن معتاد با مواد مخدر خو مي گيرد. هنگامي كه فردي به حالت اعتياد درآمد فعاليت اعضاء و دستگا ها و حفظ تعادل طبيعي مشكل مي شود.

عادت:

به عقيده جامعه شناسان اخلاق و عادات تابع شرايط اجتماعي و اقتصادي است.

به عقيده ابن سينا عادت نتيجه تكرار يك عمل در زمان هاي نزديك به هم است.

ابن مسكويه «عادت حالتي است در روان انسان كه او را بدون انديشه به سوي انجام عمل سوق مي دهد.»

به نظر فارابي «مجموعه عادات، اعمال و اخلاق انساني را تشكيل مي دهد و آنچه اعمال انسان را تشكيل مي دهد يا درخور ستايش است يا نكوهش و يا بي تفاوت.»

و اين امر در سلسله اعصاب مركزي و محيطي اثر تحذيري شديدي مي گزارد به حدي كه قطع دارو به عدم تعادل طبيعي سلسله عصبي و اختلال عصبي حاد منجر مي گردد.

به طور كلي مي توان از اعتياد در مفهوم تخصصي چنين تعريفي ارائه داد:

«وابستگي جسمي و رواني كه انسان با هر درجه و شدت به يك ماده خارجي بخصوص ماده مخدر يا الكل پيدا مي كند، به صورتي كه قطع آن به آساني قابل تحمل نباشد».

بنابراين مصرف سيگار و مشروبات الكلي، نظير مواد مخدر هر يك به منزله اعتياد با شدت متفاوت به حساب مي آيد. در جامعه ما اصطلاحاً اعتياد و مبتلا شدن به مواد مخدر است و كسي معتاد شناخته مي شود كه مصرف كننده مواد مخدر است.

اعتياد يك بيماري رواني، اجتماعي، اقتصادي است كه بر اثر فعل و انفعال تدريجي بين بدن انسان و مواد شيميايي تحت تأثير يك سلسله شرايط و اوضاع و احوال خاص رواني، اقتصادي، اجتماعي به وجود مي آيد.

از نظر فارماكولوژي اعتياد عبارت است از حالت مقاوت اكتسابي كه در نتيجه استعمال متمادي دارو و مواد در بدن حاصل مي شود. به قسمي كه استعمال مكرر مواد موجب كاسته شدن اثرات تدريجي دارو در بدن مي شود. و پس از مدتي شخص مي تواند مقادير زيادي را در بدن بدون ناراحتي تحمل كند و در صورتي كه مواد به بدن نرسد اختلالات جسمي و رواني موسوم به «سندرم محروميت» بروز مي كند.

درسال 1950 سازمان جهاني بهداشت تعريف زير را براي اعتياد ارائه داده است:

اعتياد: حالتي است كه در اثر مصرف دوره اي يا مداوم يك ماده شيميايي (طبيعي يا مصنوعي) كه براي انسان يا جامعه مضر باشد ايجاد مي گردد و ويژگي هاي آن به قرار زير است.

1- اشتياق يا نياز اجباري به استفاده مداوم آن ماده و ظهور رفتاري اجباري براي پيدايش آن به هر وسيله.

2- تمايل به افزودن مقدار مصرف به مرور زمان

3- پيدايش وابستگي هاي جسمي و رواني بر اثر استفاده از آن ماده.

«انواع اعتياد»

اعتياد دو نوع است:

1- اعتياد رواني                            2- اعتياد جسمي

بعضي از مواد مخدر اعتياد رواني ايجاد مي كنند و بعضي ديگر مثل الكل و هروئين و داروهاي آرام بخش موجب اعتياد جسمي و رواني توأم مي شوند.

اعتياد رواني به صورتي است كه فرد به ماده مخدر ميل دائمي دارد و اين ميل به مرور افزايش مي يابد تا حدي كه شخص بدون آن قادر به گذراندن زندگي نمي باشد. به طور كلي اعتياد رواني مشكل بزرگي مي باشد. مثلاً حشيش بيشتر اعتياد رواني ايجاد مي كند. هروئين و داروهاي آرام بخش هم اعتياد رواني و هم جسمي ايجاد مي كنند.

طبق تحقيقات انجام شده اعتياد جسمي در مدت يك هفته تا دو هفته قابل معالجه است در حالي كه معالجه اعتياد رواني ممكن است ماه ها يا سال ها طول بكشد.

«تعريف اعتياد» (Addiction)

اعتياد واژه اي است قديمي كه امروزه به دليل كاستي هاي آن از اصطلاح «وابستگي مواد» استفاده مي شود. (پيشگيري و درمان اعتياد، عزيزي، مشهد، شابك، 1381)

اعتياد عبارت است از وابستگي بيولوژيكي و رواني يك موجود زنده به ماده اي شيميايي يا كنش و منش با پندار مخصوصي كه در نتيجه كاربرد آن ماده شيميايي و اعمال آن كنش، منش يا پندار ويژه، موجود زنده معتاد، احساس آرامش كرده و دوباره به حالت عادي خود برمي گردد.

اعتياد: يعني خوگرفتن و وابسته شدن جسمي، رواني و عصبي فرد به مواد مخدر كه ترك يا فرار از آن ناممكن و يا بسيار مشكل است.

اعتياد مصرف نابجا ومكرر ماده مخدر كه باعث وابستگي به آنها مي شود. و ترك مصرف اين مواد مشكلات و محروميت هاي بدني و رواني را در پي خواهد داشت (از مقاله دكتر حسين فخر)

«سوء مصرف[13]» يا «وابستگي به مواد[14]»

سوء مصرف حالتي است كه فرد نسبت به مواد اعتياد ندارد ولي آن را مصرف مي كند.

در مقابل بيماران وابسته كساني هستند كه اقدام به مصرف مواد با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند و شدت مصرف به حدي نمي باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران به طور متناوب مواد مصرف مي كنند. الگوي مصرف اين دسته برخلاف گروه وابسته جنبه اجباري ندارد. اما به هر حال نتايج مصرف و مخرب مواد ظاهر مي شود.

«تعريف اعتياد از جنبه فارماكولوژي»:

اعتياد حالت مقاومتي است كه در نتيجه مصرف متمادي دارو در بدن حاصل شود و استعمال مداوم آن موجب كاسته شدن اثرات تدريجي مي گردد كه بعد از گذشت مدت زماني شخص قادر است مقادير سم دارو را در بدن بدون ناراحتي تحمل كند و در اثر قطع دارو به اختلالات جسمي و رواني دچار گردد.

تعريف نشئگي[15]:

يك حالت پديد آمده خوشي است كه فرد در آن حالت دلواپسي و دل نگراني نداشته و نسبت به تأثيرات خارجي بي توجه و بي علاقه است.

وابستگي[16]:

محققان در ابتدا براي توضيح رابطه معتاد با ماده مخدر از كلمات اعتياد و عادت استفاده مي كردند اما در سال 1965 كلمه وابستگي رواج يافت و امروزه به علت اثرات متفاوت هر ماده يا هر گروه از مواد، وابستگي خاص مطرح مي باشد.

تعاريف:

تحمل[17] : عبارت است از كاهش اثر يك ماده، در نتيجه مصرف طولاني آن، به عنوان مثال فردي كه با يك نخود ترياك به حد «نشئه شدن» يعني مسموميت با آن ماده مي رسد، پس از مدتي،
(مثلاً چند ماه) احساس مي كند اين مقدار ماده ديگر او را «نشئه» نمي كند. به عبارت ديگر، به ماده تحمل پيدا مي كند، و بايد براي كسب اثر اوليه مقدار مصرف ماده را افزايش مي دهد. تمام مواد اعتياد آور كم و بيش خاصيت ايجاد تحمل را دارند.

افراد معتاد ناچارند در سير زمان، هرچند وقت يك بار مقدار مصرف ماده را افزايش دهند.

وابستگي مواد:

عبارت است از مصرف بيمارگونه يك ماده، كه به ناراحتي قابل ملاحظه منجر شده و حداقل 3 تا از علائم زير به مدت يك سال وجود داشته باشد.

1- تحمل                 2- ماده بيشتر و طولاني تر از آنچه مورد نظر بوده مصرف مي شود.

3- ترك          4- صرف وقت طولاني براي تهيه يا مصرف ماده

5- كنار نهادن فعاليت هاي شغلي و اجتماعي و تفريحي به خاطر مصرف مواد

6- ادامه مصرف مواد عليرغم آگاهي به عوارض جسمي يا رواني آن

ترك [18]: عبارت است از بروز علائم جسمي، با كاهش يا قطع مصرف طولاني مدت مواد مخدر، اين علائم جسمي، در مورد هر ماده اختصاصي است.

اعتياد به 2 دسته تقسيم مي شود:

1- اعتياد مجاز: به وابستگي و تداوم در مصرف موادي كه به عنوان دارو شناخته شده و به طور طبيعي يا مصنوعي به دست مي آيد و معمولاً شامل بسياري از مواد دارويي به ويژه آرام بخش ها و خواب آورها مي شودكه با تجويز پزشك يا اغلب خودسرانه مصرف مي شود.

2- اعتياد غيرمجاز: به وابستگي فرد به مصرف هميشگي مواد و بهره گيري از عواملي كه بنابر قوانين كشوري يا بين المللي غيرمجاز شناخته مي شود، اين امر در نتيجه ناپسندبودن مظاهر اعتياد از ديدگاه پزشكي، بهداشتي، رواني و اجتماعي غيرمجاز تلقي مي شود.

اعتياد به هر شكلي كه باشد، معمولاً طي يك دوره 3 مرحله اي انجام مي گيرد كه اين مراحل عبارتند از:

الف) مرحله آشنايي: در اين مرحله شخص در اثر مسامحه يا تشويق ديگران يا ميل به انجام كار تفريحي يا كنجكاوي يا علل ديگر مانند كسب لذت، به مصرف  مواد مخدر آشنا مي شود.

ب) مرحله ميل به افزايش مواد: در اين مرحله، بدن هر روز به مواد بيشتري نياز پيدا مي كند و بعد از مدت ها مصرف براي رهايي از آن با اميال خود دست به مبارزه مي زند.

ج) مرحله اعتياد (بيماري):

در اين مرحله، بعد از شك و ترديد و شايد مدتي ترك اعتياد شخص سرانجام به مرحله اعتياد واقعي مي رسد كه اگر مواد مخدر كم يا بدون رعايت ترتيبات لازم ناگهان قطع شود نشانه هاي سندرم محروميت بروز مي كند. (زيان هاي اعتياد، نشريه اطلاعات، 26/7/79)

«عوارض اعتياد يا سوء مصرف مواد مخدر»

از عوارض و زيان هايي كه مصرف مواد مخدر بر بدن و روان انسان به جاي مي گذارد مي توان موارد زير را ذكر كرد:

1- عوارض جسمي             2- عوارض شناختي            3- عوارض رواني

4- عوارض اجتماعي            5- عوارض روانشناختي

1- عوارض جسمي:

اگر مصرف روزانه معتاد متوقف گردد و از 10 تا 12 ساعت تجاوز كند، به عوارض جسمي و ناراحتيهايي عصبي، اضطراب، بيقراري، عطسه، ريزش مكرر آب از بيني و چشم، رنگ چهره تيره و كدر، بي اشتهايي، و ... مبتلا مي شود.

از عوارض جسماني ديگر اعتياد به مواد مخدر مي توان به انواع بيماري هاي كبدي، بيماري هاي كليوي، بيماري هاي قلبي و خوني، سوء تغذيه و عوارض ناشي از آن، پيري و مرگ زودرس ناشي از همه اين عوامل اشاره كرد. لازم است بدانيم كه آمار مرگ و مير ناشي از سوء مصرف مواد مخدر (به نقل از پزشكي قانوني) حاكي از افزايش تلفات بوده و به طور ميانگين در ايران در سال 1377 هر ماه 100 نفر در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داده اند.

2- عوارض شناختي:

شامل اشكال در حافظه و از بين رفتن تمركز و خودآگاهي و مشكل در يادگيري و وقت شناسي

3- عوارض رواني:

سوء مصرف مواد مخدر، زيان هاي قابل توجهي را به فرد و جامعه وارد مي سازد. يكي از اين زيانها، عوارض رواني مي باشد. فرد معتاد بر اثر مصرف مواد مخدر فاقد تعادل رواني است و لاابالي گري، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، تسليم شدن در برابر پيشامدها، ضعف اراده، بي توجهي به مسئوليت هاي فردي و اجتماعي از خصوصيات رفتاري معتاد است و از لحاظ عاطفي نابالغ، عصيانگر و داراي احساسات خصومت زا هستند كه احساس بي كفايتي و تنهايي مي كنند. (زيان هاي اعتياد، نشريه اطلاعات، 26/6/79).

با ادامه اعتياد ميزان مصرف مواد و آسيب هاي ناشي از آن افزايش مي يابد. بسياري از معتادان نيز از عواقب اعتياد اطلاع ندارند.

بسياري از اوقات حالات افسردگي، اضطراب و ساير  مشكلات روانپزشكي اگر به درستي شناسايي و درمان نشوند، مي توانند منجر به عود شوند.

4- عوارض اجتماعي:

معتادان نه تنها مولد و سازنده نيستند، بلكه مصرف كننده هستند كه غير از ضرر اجتماعي هنري ندارند. فرد معتاد نسبت به اعضاي خانواده و خود احساس مسئوليت نمي كند، موقعيت اجتماعي او متزلزل است. به ديگران اعتماد ندارد و به ندرت مي تواند پيوندهاي مستحكم عاطفي و وفاداري و تعهد داشته باشد.

(زيان هاي اعتياد، نشريه اطلاعات 26/9/79).

شخص معتاد، از ارزش هاي اجتماعي و اخلاقي تهي مي شود و نمي تواند تابع قانون باشد. حالت بي تفاوتي و حتي ضد قانوني افراد معتاد سبب مي شود كه سياست بازان جهان به اين طبقه چشم بدوزند و آنها را عاملان جنايت و قتل و خرابي قرار دهند.

از جنبه هاي اجتماعي نيز ارتكاب انواع جرايم از عوارض و علل مهم اعتياد است.

اثر زيان بار اعتياد نيز در نسل خطرآفرين است.

بي نظمي در كار و زندگي خانوادگي و اجتماعي و عدم احساس مسئوليت و تضاد با اطرافيان و ناسازگاري و ايجاد زمينه براي برانگيختن بيمار به ارتكاب جرم، جرايم منكراتي و منافي عفت و بالاخره انحطاط اخلاقي و اجتماعي به گونه اي كه آبرو  و عزت نفس فرد را از ميان مي برد كه جزء ديگر آثار اجتماعي اعتياد به مواد مخدر به شمار مي رود.

(علل اعتياد جوان و نوجوانان از نظر روانشناختي .............. كوكبي، مهدي 1383)

تعريف و انواع مواد مخدر و روان گردان:

- تعريف دارو[19]:

دارو تعريف هاي مختلفي دارد هركس دارو را به يك شكل تعريف مي كند تعريف سازمان بهداشت جهاني دارو را اينگونه تعريف مي كند:

«هر ماده اي كه وقتي وارد بدن موجود زنده شود موجب تغيير يا تعديل در خاصيت يا عمل موجود زنده گردد.»

تعريف مخدرها[20]:

تعريف سازمان بهداشت جهاني از ماده مخدر اين است: «هر ماده اي كه پس از وارد شدن به درون ارگانيزم بتواند به يك يا چند عملكرد از عملكردهاي آن اثر بگذارد ماده مخدر است.»

اين تعريف مصرف كنندگان مواد مخدر را افراد غيرطبيعي نمي داند و داراي اين مزيت است كه همه مخدرهاي قانوني و مخدرهاي غيرقانوني نظير: هروئين و ال.اس.دي. را در بر مي گيرد.

- مخدرها به لحاظ شدت خطر به 2 گروه تقسيم مي شوند:

1- مخدرهاي سبك[21]:

در مقابل مخدر سنگين گروه بندي و اصطلاحي است كه براي مخدرهاي بي خطر آورده شده است.

2- مخدرهاي سنگين[22]:

اصطلاحي است براي تعدادي از مخدرها در مقابل مخدرهاي سبك به منظور آن نوع مواد مخدري است كه آنها را خطرناك تلقي مي شوند.

3- مواد تنفسي: براي ايجاد سرگيجه، بي خيالي و سردرگمي.

- حلال ها (بنزين، تينر نقاشي، مواد غلط گيري)

- گازها (فرئون، نيترواكسيدها، افشانه ها)

- چسب ها (لاك، سيمان پلاستيكي، چسب هواپيما)

- شوينده ها (لكه برها، مواد خشك شويي، پاك كننده گريس)

4- مواد توهم زا: ايجاد حالت وهم آلود، احساس شناوري، دريافت هاي عجيب و غريب از واقعيت، احساسات غيرعادي و شديد، هيجان، شعف.

- كانابينول ها (ماري جوانا، حشيش، THC)

تعريف مواد مخدر[23] يا افيوني:

مواد مخدر به چه موادي گفته مي شود؟ اين سئوالي است كه قبل از پرداختن به انواع مواد مخدر بايد به آن پاسخ داد. اصطلاحاً مواد مخدر به كليه مواد طبيعي و شيميايي گفته مي شود كه اعتياد آور باشد. بعضي از اين مواد تحذيركننده نبوده، بلكه ممكن است ايجاد تحرك و توهم نمايند. به طور كلي مواد مخدر به موادي اطلاق مي شود كه مصرف آنها در انسان حالاتي غيرعادي ايجاد نمايد. اين حالات كه عموماً لذت بخش هستند، و به صورت موقت و كاذب ايجاد مي شوند. (پژوهش نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، سپهر، 1368)

- افيون يا ماده مخدر ماده اي است كه شيميايي يا طبيعي كه نيروهاي رواني را تحريك مي كند و از طريق آثاري كه در احساسات انديشه يا ذهن انسان مي گذارد و در رفتار تأثير مي كند.

يكي از ويژگي هاي مواد افيوني ايجاد اعتياد يا وابستگي است. يعني شخص ميل شديد به روزافزوني به مصرف مواد پيدا مي كند.

مواد: شامل كليه تركيبات شيميايي است كه باعث تغيير كاركرد مغز به صورت هيجان، افسردگي، رفتار نابهنجار، عصبانيت يا اختلال در قضاوت و شعور شود.

(پيشگيري و درمان اعتياد، عزيزي، مشهد، شابك، 1381)

مصرف مواد مخدر باعث تغييراتي بر سيستم اعصاب مركزي و روان فرد مي شود. در طبقه بندي DSM IV اختلال هاي وابسته به مواد به طبقاتي ارجاع شده اند كه اين نشانه ها يا نشانگان خاص را در بر مي گيرند كه شامل: دليريوم مسوميت با مواد، دليريوم ناشي از ترك مواد، زوال عقل (دمانس) پايدار ناشي از مواد، اختلال فراموشي (آمنزي) پايدار ناشي از مواد، اختلال سايكوتيك ناشي از مواد، اختلال خلقي ناشي از مواد، اختلال اضطرابي ناشي از مواد، كژكاري جنسي ناشي از مواد، و اختلال خواب ناشي از مواد مي باشد. (راهنماي كاربردي ....... وزيريان، محسن ...............)

مصرف مواد براي مصرف كننده حالت لذت بخش دارد و بروز همين حالات و كيف و لذت پس از اولين مصرف –كه در بعضي موارد فقط به علت كنجكاوي مبادرت به آن مي گردد- باعث تداوم مصرف و اعتياد مي شود. اين مواد در فرهنگ پليس به مواد افيوني يا مكيفها معروف بودند ولي امروزه در زندان ها لفظ (مكيفها) فقط براي قرص هاي آرام بخش و روانگردان استفاده مي شود. به طور خلاصه مواد مخدر موادي هستند كه مصرف آنها در انسان حالت لذت و خوشي كاذبي به وجود مي آورد، و وابستگي جسمي و رواني ايجاد نمايد. (پژوهش نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، سپهر، 1368)

تأثيرات مواد:

مواد مخدر به آن دسته از موادي گفته مي شود كه از طريق كشيدن، تنفس، بلعيدن، تزريق بالا كشيدن از راه بيني و جذب كردن وارد بدن فرد مي شود و با سرعت هاي گوناگون وارد گردش خون او شده و در نهايت با ورود به مغز وي نحوه احساس، تفكر، دريافت و يا رفتار مصرف كننده را تحت تأثير قرار مي دهد و براي مصرف مواد دلايل متفاوتي دارد.

هريك از انواع مواد مخدر از قدرت ايجاد تغييرات روحي رفتاري در فرد مصرف كننده برخوردار است هر نوع ماده مخدر بر اثر تكرار مصرف باعث ايجاد اعتياد (اجبار به مصرف به رغم مشكلات آشكار به وجود آمده) مي شود. مصرف بسياري از انواع مواد مخدر اعتياد فيزيكي نيز به وجود مي آورد (بدون تحت تأثير ميل، تحمل و ترك مواد، دچار تغييراتي متفاوت مي شود). هريك از انواع مواد مخدر نوعي سم است كه ميزان دفعات تكرار در مصرف آن مي تواند تأثيرات مضر و حتي مهلك داشته باشد.

به قول «مرك»:

«مصرف بيش از حد مواد مخدر شيوه اي است كه در اغلب خودكشي ها مورد استفاده قرار مي گيرد».

- تقسيم بندي مواد مخدر:

متخصصان از شيوه هاي متعددي براي تقسيم بندي مواد مخدر گوناگون استفاده مي كنند آنچه در زير آمده است فهرست قطعي تقسيم بندي مواد مخدر نيست اما تلاشي براي تلفيق چند سيستم تقسيم بندي در فهرستي خاص است.

1- مواد افسرده كننده: براي تسكين، درمان اضطراب، استراحت، به خواب رفتن، تسكين تنش و دلشوره

- الكل (آبجو، شراب، مشروبات الكلي قوي)

- باربيتورات ها (آرام بخش ها مانند نمبوتال و فنوباربيتال)

- تسكين دهنده ها (واليوم، ليبريوم، تورازين)

- خواب آورها (انواع قرص هاي خواب آور)

2- مواد مخدر: كنترل درد

- داروهاي مخدر (تجويز داروهاي مسكن قوي مانند مرفين و كدئين، هروئين، كه در امريكا غيرقانوني است، اما مصرف پزشكي آن در برخي كشورهاي ديگر مجاز است).

«مواد افيوني يا مواد مخدر»

انسان براي درمان بيماري هاي جسمي و رواني خود مبادرت به مصرف دارو براي بهبود بيماري و يا تسكيني علائم آن مي كند. مواد مؤثر بر وضعيت رواني عمدتاً نه به منظور درمان و تسكين و آلام بيماري بلكه براي تغيير در رفتار و هيجانات مصرف كننده، مورد سوء مصرف قرار مي گيرد.

مواد: شامل كليه تركيبات شيميايي است كه باعث تغيير كاركرد مغز به صورت هيجان، افسردگي، رفتار نابهنجار و عصبانيت يا اختلال در قضاوت و شعور شود.

در اين پژوهش تعريف پيشنهاد شده از سوي سازمان بهداشت رواني جهاني (WHO) براي واژه «Drug» به كار گرفته شده كه شامل همه مواد روان گردان است، يعني «... هر ماده اي كه وقتي توسط موجود زنده مصرف شود ممكن است موجب تغيير در شناخت، خلق، رفتارشناختي يا كاركرد حركتي شود».

«زنداني»

تعريف عملياتي زنداني عبارت است از كساني و افرادي كه طبق تشخيص روانپزشك و پزشك معتاد و مبتلا به مصرف مواد مخدر مي باشد و طبق قانون اكنون در زندان به سر مي برند.

«غير زنداني»

در اين پژوهش غيرقانوني افرادي مي باشند كه مبتلا به بيماري اعتياد و سوء مصرف مواد بوده و طبق تشخيص پزشك پس از گذراندن مراحل سم زدايي اكنون مشغول به ترك اعتياد بوده و در مراكز بازپروري ساكن مي باشند.

- آثار مصرف مواد افيوني:

آثار مصرف مواد افيوني تا 8 ساعت پس از مصرف باقي مي ماند.

- تغييرات رفتاري يا رواني (ابتدا سرخوشي و سپس بي تفاوتي، كج خلقي و پرخاشگري، بي قراري يا كندي و اختلال قضاوت)

- تهوع و استفراغ      - كاهش احساس درد                   - احساس گرما، گر گرفتن و خارش بيني

- كاهش فشار خون   - افت عملكرد شغلي و اجتماعي

(رحيمي موقر، آفرين و همكاران، 1376)

- عوارض مصرف طولاني مواد افيوني:

اعتياد (مواد افيوني به شدت اعتياد آورند و تنها با چندبار مصرف نسبت به آنها وابستگي و تحمل ايجاد مي شود).

- يبوست مزمن                  - تيره شدن رنگ پوست       - كاهش وزن و سوء تغذيه

- پايين آمدن سطح سلامتي به علت بي توجهي به وضعيت بهداشتي و مراقبت هاي فردي

- تغيير ساعت خواب و بيداري، خواب آلودگي و چرت زدن در طول روز

- افسردگي

(رحيمي موقر؛ آفرين و همكاران، 1376)

- علائم مسموميت (overdose) با مواد افيوني:

- انقباض شديد مردمك        - اختلال توجه و حافظه        - كاهش درجه حرارت بدن

- كاهش تعداد ضربان قلب    - ضعف شديد تنفسي                   - افت فشار خون       - اغما

(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، محسن، 1381)

تعريف زندان:

زندان در لغت به معني بنديخانه –جايي كه محكومان و تبهكاران را در آنجا نگاه مي دارند، و محبس است. (فرهنگ عميد)

در يكي از تعاريف زندان به نقل از الطرق الحكميه في السياسه الشرعيه آمده است:

«زندان و حبس شرعي، زندان كردن فرد در مكاني تنگ و محدود نيست بلكه تنها محدودكردن وي و جلوگيري از تصرفات وي آنگونه كه خودش مي خواهد است حال اين محدودكردن مي تواند در خانه يا مسجدي باشد يا به صورت آن كه طلبكار مراقب و همراه وي باشد. به همين جهت پيامبر (ص) زنداني را اسير ناميد»

(الطرق الحكميه في السياسه الشرعيه، محمد بن قيهم الجوزيه، چاپ بيروت ص 114)

- تعريف زندان از نظر قانون:

تنها مستند قانوني موجود آئين نامه و مقررات زندان ها است كه در ماده 3 اين گونه آمده است: «زندان محلي است كه در آن متهمان و محكومان با اقرار يا حكم كتبي مقام قضايي موقتاً يا براي مدت معيني و يا به طور دائم به منظور اصلاح و تربيت و درمان نارسائيها و بيماري هاي اجتماعي و تحمل كيفر نگهداري مي شوند.» (آئين نامه و مقررات زندانهاي جمهوري اسلامي ص 1)

اصلاح و تربيت و نگهداري متهمان و مجرمين بر اساس اصول و ضوابطي مي باشد كه عبارتند از:

1- تعيين و تشخيص و شناخت شخصيت[24] مجرمين:

واژه شخصيت كه در زبانهاي لاتين ونگدوساكسون خوتنده مي شود از ريشه لاتيني آن كه عبارت از نقاب يا ماسكي بود كه بازيگران تئاتر در يونان قديم به صورت خود مي زدند نشأت گرفته است. مفهوم اصلي و اوليه شخصيت تصويري صوري و اجتماعي است كه بر اساس نقشي كه فرد در جامعه بازي مي كند ترسيم مي شود.

يادگيري، انگيزه ادراك، تفكر، عواطف و احساسات، هوش و مانند آن در واقع از اجزاي تشكيل دهنده شخصيت به شمار مي روند.

با اجراي تست هاي روان شناسي در ميان زندانيان و شناخت نوع شخصيت افراد آنان را طبقه بندي مي كنند.

2- طبقه بندي بر اساس نوع جرم:

در اين نوع طبقه بندي مجرمين را بر اساس جرم ارتكابي طبقه بندي مي كنند. از محاسن اين نوع طبقه بندي مصونيت زندانيان از بدآموزي هاي زندانيان داراي جرائم متفاوت است براي مثال، در صورت عدم رعايت طبقه بندي ممكن است مجرمين سارق در بين زندانيان مواد مخدر و معتاد به اعتياد و نيز گرايش پيدا كنند و پس از آزادي به مواد مخدر نيز آلوده شوند. و يا زندانيان معتاد ممكن است به علت مجاورت و همنشيني با زندانيان سارق با شگردهاي سرقت آشنا شوند و پس از آزادي دست به سرقت بزنند كه با جداسازي آنها از يكديگر مي توان از اين معضل جلوگيري كرد.

از معايب آن تخصصي شدن مجرمين در آن جرم است به طوري كه با تجمع زندانيان داراي يك جرم در محل شگردهاي مختلف آن جرم را از راه تجربه به ساير مجرمين منتقل مي شود. لذا مجرم در جرم ارتكابي خود متخصص مي شود.

3- طبقه بندي بر اساس سن:

در اين نوع از طبقه بندي، مجرمين بر اساس ميزان سن به صورت اطفال زير 18 سال، نوجوانان 18 تا 22 سال، جوانان تا 25 سال و بزرگسالان از 25 سال به بالا تقسيم مي شوند.

4- نگهداري بر اساس سابقه:

با توجه به اين كه زندانيان سابقه دار، به ارتكاب جرم عادت دارند اصلاح و تربيت آنها با مشكلات عديده اي مواجه مي شود. لذا ضروري است كه زندانيان سابقه دار از ساير زندانيان جدا شوند.

(پژوهشي درباره زندانباني اسلامي، 1375)

رئيس سازمان زندان ها: آمار زندانيان كشور 25% افزايش يافته است.

طبق گفتة رئيس سازمان زندان هاي كشور: آمار زندان كشور در 6 ماه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال گذشته 25% افزايش يافته است.

وي مواد مخدر را مهمترين آسيب اجتماعي دانست به گونه اي كه از زندانيان كشور 102 هزار نفر آنان در ارتباط با مواد مخدر و اعتياد زنداني هستند.

- معيارهاي تشخيص DSM-IV براي وابستگي به مواد[25]

براي تشخيص وابستگي به مواد، حداقل سه نشانه از نشانه هاي زير لازم است:

1- تحمل[26]: افزايش تدريجي مقدار ماده مصرفي لازم، براي دستيابي به علائم مصرف آن ماده

2- پيدايش علايم ترك درصورت عدم مصرف يا كاهش مقدار مصرف

3- تمايل دايم و تلاش هاي ناموفق براي كاهش يا قطع مصرف ماده

4- مختل شدن فعاليت هاي اجتماعي، شغلي و تفريحي

5- تداوم مصرف ماده علي رغم آگاهي از عوارض آن

- معيارهاي تشخيص DSM-IV براي سوء مصرف مواد[27].

براي تشخيص سوء مصرف مواد، دست كم يكي از نشانه هاي زير لازم است:

1- تداوم مصرف مواد كه موجب مختل شدن فعاليت هاي اجتماعي، شغلي و تفريحي شود (مثلاً غيبت از مدرسه يا بي اعتنايي به مسئوليت هاي شغلي).

2- تداوم مصرف مواد در موقعيت هاي خطرناك (مثلاً هنگام رانندگي يا كار با وسايل مكانيكي)

3- بروز مكرر تخلفات قانوني (مثل جلب شدن به كلانتري)

4- تداوم مصرف مواد، علي رغم بروز مشكلات اجتماعي و بين فردي (مثل درگيري با همسر)

(راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني، انجمن روان پزشكي امريكا، جلد اول، شابك، 1379)

- اختلالات رواني در اعتياد چه نقشي دارند؟

- آيا اختلال رواني اوليه مي تواند به معتاد شدن فرد بيانجامد؟

اول آن كه حدود 60% معتادان دچار يك اختلال رواني ديگر نيز هستند.

اين ارتباط دوسويه است، يعني هم افسردگي و اضطراب و انواع و اقسام اختلالات كنترل تكانه و انواع خاصي از اختلالات شخصيت مي تواند زمينه ساز اعتياد افراد شود و هم اعتياد مي تواند زمينه اي براي برخي از اختلالات رواني مثل افسردگي شود. مصرف مواد، دستگاه عصبي را ويران مي سازد. اين تأثير به چند شكل اتفاق مي افتد: اولين تأثير آن وابستگي به مواد است كه مردم و غيرمتخصصان به آن اعتياد مي گويند. ما در بدن دستگاهي داريم كه در پاسخ به درد يا فشار رواني ماده اي آزاد مي كند كه اين دو را كاهش مي دهد. به اين ماده ترياك يا مرفين داخلي مي گويند.

ساز و كار معتاد يا دلبسته شدن تدريجي فرد بر اثر مصرف مواد به زبان ساده به اين صورت است كه وقتي به هر دليلي فرد از بيرون ترياك خارجي به بدن برساند، اين دستگاه ديگر نيازي به فعاليت نمي بيند. با گذشت زمان از كار مي افتد و تعطيل مي شود. به اين ترتيب فرد به آن منبع خارجي وابسته مي شود. مثلاً ماده معروف به x كه دستگاه عصبي را به نحو مخربي تحريك مي كند، از طريق تخريب غشاي حبابجه هاي حاوي سروتونين در انتهاي سلول هاي عصبي مغز عمل مي كند و اين تخريب بازگشت ناپذير است. نهايتاً كمبود شديد سرتونين فرد را دچار افسردگي شديد مي كند.

علاوه بر عوارض جهاني و فردي عوارض رواني و اجتماعي نيز در بردارد.

ظاهراً امروزه، مصرف مواد مخدر بيشتر «مد روز» به خود گرفته خصوصاً در بين قشر جوان و نوجوانان مانند موسيقي يا لباس براي پذيرفته شدن در گروه همسالان خود را با آن منطبق مي سازند. مسائل مربوط به مواد مخدر تازگي نداشته و اثرات آن نيز همواره در سرنوشت ملت ها و اقوام قابل جستجو است.

در زمان ما مسئله مواد مخدر شكل مخاطره آميز و كاملاً پيچيده اي به خود گرفته و در عين حال گسترش جهاني يافته است. امروز اعتياد به مواد مخدر به صورت يك بحران و طغيان و يك مسئله بغرنج و پيچيده درآمده است كه اساس اجتماع و شالوده خانواده ها را تهديد به فنا و سقوط مي كند و هستي ملت ها را به خاك و خاكستر تبديل سازد و در سيه چال بدبختي و فلاكت باز مي نشاند. تلفات و خسارات مادي و معنوي آن كم تر از جنگ ها و درگيري هاي عمومي و بين المللي نيست با اين فرق اساسي كه مرگ در جنگ ها اغلب بر اساس آرمان و عقيده و توأم با عزت و شرف است ولي نابودي در پاي اعتياد پنهاني و قرين بي هدفي و توأم با فلاكت فرد است.

جاي تأسف است كه به موازات پيشرفت هاي علمي و صنعتي، اعتياد به مواد مخدر در سرتاسر جهان شيوع پيدا مي كند و هر روز به صورت تصاعدي بر ارقام و آمار معتادان افزوده مي گردد و بنياد هاي اخلاقي و معنوي و اجتماعي را متزلزل و تباه مي سازد و جوانان را گروه گروه مسموم و به مرگ هاي مصنوعي و زودرس محكوم مي سازد و هر روز در حال توسعه و گسترش مي باشد و نخستين قربانيان آن جوانان و عناصر كم تجربه اجتماع هستند كه شالوده هاي جامعه بر اساس لياقت و استعدادهاي آنان بناگزاري مي شود.

اعتياد و سوء مصرف مواد مخدر از زبان آمار و ارقام:

- بيش از بيست و يك ميليون نفر در جهان به سوء مصرف مواد مخدر (كوكائين و هروئين) مبتلا هستند.

- بيش از سي ميليون نفر در جهان به سوء مصرف نوعي از «آمفتامين ها» مبتلا هستند.

- مواد مخدر تحريك كننده از نوع «آمفتامين ها» امروزه بالقوه به صورت يك مسأله ي جهاني درآمده است. به طوري كه مواد مخدر توليدشده گياهي و مصنوعي را به شدت تحت تأثير قرار داده است.

بسياري از والدين تصور مي كنند كه اگر فرزندانشان مواد مخدر مصرف كنند، متوجه مصرف مواد مخدر فرزندانشان خواهند شد.

اين باور و تصور والدين درست نيست، زيرا با عرضه مواد مخدر ارزان قيمت و قابل دسترسي، كنترل فرزندان آگاهي از آلودگي آن ها بسيار سخت و گاهي غيرممكن است.

جوانان تصور مي كنند كه مصرف برخي از مواد مخدر براي انبساط خاطر و تفريح زياد مسأله ساز نيست. در صورتي كه تمام مواد مخدر زيان آور بوده و از صدمات جسمي و رواني عميقي بر مصرف كننده مي گذارد.

تصور مي شود كه فقط افراد ضعيف النفس معتاد مي شوند. حقيقت امر اين است كه افراد در اثر معتاد شدن، ضعيف النفس مي شوند. به عبارت ديگر، در وهله اول، هيچ كس مواد مخدر را براي معتاد شدن مصرف نمي كند.

مصرف مواد مخدر از سوي افراد يك گناه قابل اغماض است كه فقط به خود مصرف كننده زيان مي رساند، اما حقيقت اين است كه فرد معتاد با مصرف مواد مخدر، نه تنها خانواده اش را از هم مي پاشد بلكه بر كارايي توليد جامعه و آسيب زايي جامعه اثر سوء مي گذارد.

(نشريه ژرفاي تربيت 500)

 

 



[1] Affective Disorder

[2] - Mania

[3]-simple Depression

[4] - manic-Depressive

[5] - Depression Disorder

[6] - Personality Disorders

[7] - Inadeqate Presonalites

[8] - Hysterical Personality

[9] - schizoid Personality

[10] - Antisocial Personality Dosorder

[11] - substance dependence

[12] - Addict

[13] - substance abuse

[14] - dependence

[15] - hallucinogenes

[16] - dependence

[17] - Tolerance

[18] - withdrawal

[19] - drug

[20] - narcotics

[21] - Light narcotics

[22] - Heavy narcotics

[23] - Drugs

[24] - Personality

[25] - substance dependence

[26] - Intoxication

[27] - substance - Abuce

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پوشاک در خراسان

بازديد: 301

 


پوشاک در خراسان

 

 

فهرست مطالب

مقدمه

لباس مردم شمال خراسان

کردها

درگز

تربت جام و تایباد

سبزوار

خراسان جنوبی و مرکزی

ماخذ:

1-                 حرکت تاریخی کرد به خراسان –توحدی کلیم الله

2-                 تاریخ جامع قوچان – شاکری

3-                 عقاید  جامع قوچان- شکور زاده

4-                 ایلات و طوایف دره گز- میرینا- سید علی


پوشاک در خراسان

مقدمه

استان خراسان به سبب نواحی اقلیمی مختلف و اقوام گوناگون با انواع بسیاری از سبکهای پوشاک، به لحاظ طرح، رنگ و زینت، متمایز می گردد.

اگر چه در حال حاضر، پوشاک جدید و متاثر از غرب، خصوصا در شهرها و روستاهای مجاورستان، جای لباسهای محلی و سنتی را گرفته است، اما در گذشته نه چندان دور و حتی امروزه، در روستاهای دور افتاده تر، یافتن پوشاکهای قدیمی، امکان پذیر بوده است. در بخشهای مختلف استان هم پوشاک و هم لغات و اصطلاحات مربوط به آن تحت تاثیر نواحی و جوامع مجاور خود هستند. مثلا در شمال خراسان تاثیر قوم ترکمن در پوشاک سایر اقوام کاملا آشکار است.

 

شمال خراسان

کردها

کردهای خراسان معروف به «کرمانج» در بخش شمالی این استان زندگی می کنند جامه شاخص مردان شامل یکی از انواع سربند است به قرار زیر: کلاه سیاه منگوله دار که دور آن شمالی پیچیده می شود؛ با شلق سیاه از پشم بره (شکل 24) که سر را از بالای ابروها تا گردن می پوشاند؛ با شلق سفری که صورت را پوشانده و روزانه ای برای چشمها دارد؛ و کلاه گرانبهایی دوخته شده از پوست بره. پیراهن سنتی مردان از ابریشم سفید یا قرمز است که بی یقه و جلو باز است یا اینکه چاکی بر روی شانه دارد که با دگمه و سگک بسته می شود. روی این پیراهن یک نیمتنه ( نیوتنه، پنجک) پوشیده می شود. شلوار از چلوار یا نخ دیگری است که با خشتک دوخته می شود. بالا پوش رویی (چخ) تا قوزک پا طول دارد یقه پهن و جلو باز است و از پشم بره سیاه یا قهوه ای دوخته می شود. مردها جورابهای پشمی به پا می کنند و قوزک و ساقهایشان را با نوارهایی (پتاوه) به طول 5/1-2 متر و عرض 20 سانتیمتر می پیجند. کفشهای ظریفی (چارخ) از چرم مرغوب قرمز ساخته می شود که با بند بسته و با منگوله تزیین می گردد. کفشهای معمولی (چارخ خام) از پوستهای پرداخت نشده سر گاوها ساخته می شود.

در میان زنان چهار گروه قومی با لباس خاص خود مشخص می باشند ابتدا کردهای مرزی خصوصا کردهای چناران دره گز و شمال قوچان، شیروان و بجنورد تا مرز روسیه می باشند. زنان این گروه روسری بلندی (چارقد، گون، شیار یا شارل) دور سرشان می پیچند که یک سر آن از وسط صورت رد می شود تا دهان را بپوشاند و سر دیگر از عقب تا قوزک پاها می افتد. دستمال سر ابریشمی رنگین که سکه هایی در حاشیه هایش دوخته شده، دور سر، روی این روسری بسته می شود. لباس سنتی از ابریشم قرمز و طرح دار با رنگهای دیگر، و همچنین سه دگمه روی سینه، بسته می شود دامن برای سهولت در حرکت، در کناره ها چاک دارد و آستینهای بلند با قیطان در سر آستینها، آراسته می شوند. زنان در خانه، شلوار گشادی مشابه آنچه مردان می پوشند، به پا می کنند که اغلب تا 12 متر چلوار زبر آبی رنگ پارچه لازم دارد. زنان در بیرون شلوار بلندتری با نقوش گلدار می پوشند. این شلوار آنقدر گشاد است که بیشتر به دامن شباهت دارد؛ لبه های آن با نوعی بند که به آن « مداخل» یا « جک» می گویند تزیین می شود. به طور معمول نیمتنه نمدی یا مخمل ساده ای با آستینهای جداگانه (یل)، بیشتر در رنگهای آبی، قرمز یا سیاه، روی لباس، پوشیده می شود. نوع زینتی تر (کلجه، کله) در جلو از گردن تا کمر با سکه ها پولکها و زینت آلات نقره پوشیده می شود. زنان روی این نیمتنه « جلزقه» می پوشند که دوخت آن مانند « یل» است ولی بی آستین و جلو باز می باشد. جورابهای بافته شده از ابریشم نرم سفید که با رنگهای گوناگون رنگ آمیزی شده تا حدی از جورابهای مردانه بلندتر است کفشهای زنان (چارخ) از تکه های یکسره پوست گوساله درست می شود که پنجه هایش به سمت بالا برگشته و باریشه های ابریشمی و سگکی بر نوک آن تزیین می شود. زنان در خانه نوعی دمپایی می پوشند که به آن کمخت "komokt" می گویند.

کردهای قره مانی در جنوب قوچان بین تپه های شاه جهان بینالو و کوههای آلاداغ و ناحیه اسفراین و سبزوار زندگی می کنند پوشاک زنان این قوم بخصوص شلوارهایشان با زنان اقوام مرزی متفاوت است به طوری که جای زیر شلواری ، شلوارکی کوتاه (تنکه) می پوشند و شلوار رویی که گلدار است فقط تا زیر زانو می رسد لباسها معمولا گلدوزی می شوند. دستمال سری ( شامی ) که روی چارقد بسته می شود سیاه است .

گروه سوم کردهای دشت و در حوالی قوچان هستند که در فاروج و جنوب شیروان زندگی می کنند. این گروه بسیار تهیدست بوده بنابراین لباسهایشان از لحاظ پارچه و دوخت ساده است زنان زیر شلواری بسیار گشادی که شبیه دامن است و به زانو نمی رسد- نوعی شلوارک کوتاهتر ( درپه) به رنگ سیاه یا آبی که در لبه ها تنگ می شود. می پوشند

زنان کرد لاینی دو روسری بزرگ که قرمز روی سیاه قرار می گیرد سر می کنند دنباله آنها از پشت تا پاها می افتد. روی روسریها روبان نقره کاری شده پهنی به نام«روسر» می بندند که دور سر و زیر چانه قرار می گیرد « کلجه لاینی » سنتی آستینهای گشادی دارد و از ابریشم درست می شود و سکه هایی جلوی آن دوخته می شود پیراهن زنانه که آن هم از جنس ابریشم است از پیراهن سایر زنان کرمانج بلندتر است  و به جای «یل» نیمتنه بدون تزئین کوتاهتری ( نیوتنه ) از جنس نمد یا مخمل می پوشند. شلوار شبیه به شلوار زنان کرد مرزنشین است.

 

دره گز

شهر « دره گز» در شمال شرقی قوچان، نزدیک مرزهای ازبکستان و ترکمنستان قرار دارد. سربند شاخص مردان دره گز، کلاه پوست بره تخم مرغی شکل است ( شپورمه، بروک، sopurma, boruk) کلاه دیگری از جنس پارچه یا مخمل سیاه ( قزاقی ، بخارایی) با تزییناتی از پوست بره قهوه ای یا سیاه در حاشیه ساخته می شود. گاهی مردان شال سفید زرد یا سبز پهنی ( سید های نسل محمد (ص) دور عرقچین می بندند. دور نیمتنه مشخص مردان (دن) نیز شالی پیچیده می شود. روی این نیمتنه بالا پوش گشاد و بلندی می پوشند. شلوار گشاد از نخ آبی یا پارچه جناغی سیاه دوخته می شود. آنها کفشهای چرمی یا بیشتر مواقع صندلهای (چارخ) ساخته شده از چرم یک تکه قرمز را که تا شده و با تسمه های چرمی به هم بند می شود با بستن به دور قوزک پا می پوشند. مورد دوم برای کار کشاورزی و چرانیدن دامها مناسبتر است. جامه یا ساق پیچها ( پالیک ) و خرقه کلفت و بلندی ( چوخا) از پشم زبر یا موی بز که روی شانه ها انداخته می شود کامل می شود.

جامه سنتی زنان دره گز پیراهنی است تا زانو ( کونک kovnak) که لبه و یقه آن با سکه و روبان قرمز یا سیاه تزیین می شود. آنها روی این جامه نیمتنه (یل، کولجه) و زیر آن شلوارهای چین دار تا قوزک، یا زیر دامنیهایی ( شلیته) از نخ براق گلدار چلوار یا سایر پارچه های نخی می پوشند. روسری ( یالق، باشلق) یا شال از پارچه منقوش گلدار است. دستمال سر ابریشمی سیاهی ( یا شماق) دور سر و زیر چانه بسته می شود که نوک آن عقب می افتد. کفشهای پوست خام دباغی شده پنجه های برگشته دارد و نوک آنها با الیاف ابریشمی سبز، سیاه ، زرد و قرمز گلدوزی می شود. جورابها از نخ با پشم گلدار دوخته می شوند. وقتی زنان بیرون می روند بر روی کل لباس بیرون خود چادری از نخ براق سیاه، یا پارچه نخ ریس خانگی، با طرح چهار خانه های کوچک آبی، می پوشند.

 

تربت جام و تایباد

پوشاک این مناطق، خیلی بیشتر به پوشاک منطقه همجوار، یعنی افغانستان شباهت دارد بویژه پیراهن مردان که بی نهایت گشاد بوده و برای دوخت آن در حدود 5 متر پارچه نیاز است. این پیراهن معمولا به رنگهای سفید و آبی بوده و با دو چاک در پهلو تا زانوها می رسد. یک نوع آن ( چلتلیز celteliz) در بالاتنه چسبان است و در پهلو ها و قسمت پایین در پشت، چینهای لختی دارد ( تلیزه پرک). پیراهن روی سینه دگمه می شود و سرآستینهای دگمه دار با « تلیزه» و « سوزن دوزی» تزیین می شود. این نوع را مردان مسن تر می پوشند در حالی که مردان جوان تر پیراهنهای بدون چین به تن می کنند. شلوار که در بالا گشاد است و روبه قوزک پاها تنگ می شود وقتی به دمپای حاشیه دوزی شده منتهی می شود به 6-7 متر پارچه نیاز دارد. شلوار با کمری از نخ ریسیده ( لیفند) در ناحیه کمر بسته می شود. کلاههای مخمل ( قرص) با حاشیه دوزی و آیینه کاری، تزیین می شود. کلاههای نمدی نیز به سر گذاشته می شود. مردان روی کلاه شال منگوله داری به درازای 7-10 متر می پیچند. سابقا کفشها از پوست گوسفند یا چرم گاو به صورت یک تکه ساخته می شد..ولی بعدها از پلاستیک برای زیره کفش استفاده شد. امروزه کفشهای چرمی به سبک غربی پوشیده می شود.

زنان این ناحیه شالی را که گاهی ریش ریش است زیر دستمال سر سیاهی که به طور مورب تا شده و حاشیه های سبز و قرمز دارد به سر می کنند این شال بالای کلاه پارچه ای کوچکی ( سریزه) که رشته هایی از پولک و سکه های نقره به دور آن بسته شده است پیچانده می شود. پیراهنهای زنان تا حدودی شبیه پیراهنهای مردانه است که در کمر تنگ بوده و روی شلوار یا دامن پوشیده می شود. بالا تنه ها با حاشیه دوزی یا پولک تزیین می شوند و آستینها دگمه دار و تا مچ دست می باشند. شلوار ها شبیه شلوار مردان است که پارچه هایش با الیاف طلایی و پولک تزیین و گلدوزی می شود. دامنها بسیار پرچین است و تا قوزک پا می رسد هر یک از این دامنها در حدود 20 متر پارچه نیاز دارد. دامنها در کمر با نواری جمع می گردند قسمت پایینی هر دامن با نوار و روبان تزیین می شود.

 

سبزوار

در قسمتی از خراسان در جوار سمنان مردان پیراهنهای ساده و اغلب نخی و یقه گردی را زیر جلیقه های یقه هفت و بی آستین به تن می کنند. شلوار هایشان ( تمبو) گشاد بوده و به سمت قوزک پاها، تنگ می شود. در زمستان آنها عباهایی از پنبه کلفت یا پارچه های دیگر می پوشند که در پهلوها و زیر بازوها برای آزادی حرکت چاک دار است. آنها روی این عبا، به دور کمرهایشان و نیز اغلب به دور سرشان شال ( مندیل) می پیچند. کفشهای سنتی (چارق) از چرم یک تکه گران قیمت ساخته می شوند و همین گرانی باعث شده نعلین نخی دستباف ( گیوه) و کفشهای پلاستیکی، جای آنها را بگیرد. کشاورزان و رمه داران، کلاه نمدی به سر می گذارند. در هوای سرد، رداهای نمدی بزرگ ( کپنگ ) با آستینهای که به صورت یک تکه روی شانه ها دوخته شده می پوشند آنها قوزک پایشان را با نوارهای پشمی ( پی توه) به طول 1 متر و عرض 10 سانتیمتر می پیچند.

زنان روسریهایی از پارچه نخی و گاهی ریش ریش به سر می کنند، و روی آن دستمال سر ابریشمی سیاه کوچکی ( سیا- دیسمال ) که دو گوشه اش در پیشانی بسته می شود می پیچند. یک نوع چادر (چرشو ceraaw ) از پارچه چهار خانه آبی دوخته می شود نوع دیگر به دور لبه مدورش حاشیه ای دارد مرکز لبه صاف این چادر ها روی سر قرار می گیرد پیراهن تا زانوی ساده آستینهای بلندی دارد که در پهلو ها چاک می خورد . این پیراهن یقه ای گرد دارد و در قسمت سینه، جلو باز و دگمه دار می باشد و شلوار ها نیز همان گونه است که مردان می پوشند در هوای گرم جلیقه بی آستین ( جلیزقه) روی پیراهن پوشیده می شود. وقتی هوا سردتر است به جای آن نوع آستین داری که لبه و مچهایش با الیاف ابریشمی حاشیه دوزی شده اند پوشیده می شود. زنان جوانتر جلیقه های قرمز رنگ می پوشند در حالی که زنان مسن تر نوع سیاه رنگ و یقه هفت به تن می کنند. نیمتنه (یل) اغلب از مخمل است دو جیب است و در سر آستینها و گریبان حاشیه دوزی می شود. دامن از نواری پارچه ای و پهن درست می شود که به باسن می چسبد و در جلو با دو دگمه بسته شده و کل آن به تکه بسیار پرچمن دیگری که تا زانو می رسد دوخته می شود. چینها حدود 10 متر پارچه نیاز دارد. زنان هر اندازه که پابه سن می گذارند تمایل بیشتری به پوشیدن دامنهای بلندتر دارند. آنها در زمستان جورابهای پشمی با طرحهایی در قوزک و پاشنه و کفشهای چرمی نوک نیز و منگوله دار (coqqi) به پا می کنند. گالشهای پلاستیکی (gales) هم می پوشند.

 

 

خراسان جنوبی و مرکزی

لباس زنان و مردان با تفاوتهایی مشابه لباس سبزوار است مثلا در گناباد مردها کلاه نمدی که گاه با شال سفیدی پیچیده می شود به سر می کنند پیراهنها گشاد است و تقریبا تا زانو می رسد به جای یقه روی شانه ها درزهای دگمه دار وجود دارد شلوارها ( تنبان ) با حدودا 5 متر پارچه آبی نخی که محصول محلی است دوخته شده و با بندی در کمر جمع می شود. تن پوش رویی متعارف عبای گشادی است که در پهلوها چاک می خورد زنان روسریهای بسیار نازکی از پارچه های محلی به سر می کنند ( یک – نخی) پیراهن روزمره معمولا کوتاه است و روی شلوارهای گشاد پفی و بلند، پوشیده می شود ( قدک). با یان حال زنان در میهمانیها و جشنها، شلوارهای تنگ ( نظامی) لباسهای چیت کوتاه رنگارنگ که با پولکها تزیین شده و دامنهای پرچین کوتاه و براق ( شلیته) می پوشند. چادر که به « افندی» معروف است نوعا از پارچه نخی دوخته می شود.

در بیرجند در راس جنوبی خراسان مردها عرقچین یا کلاههای نمدی که دور آنها شالهای سیاه و زرد یا سفید ( لمبوته) پیچیده می شود بر سر می گذارند. شالها زیر چانه و بالای سر بسته می شوند. پیراهن بلند و گشادی زیر جلیقه ( جلیسقه) و روی این جلیقه کتی بی یقه، پوشیده می شود. شلوارهای مردان و زنان مشابه است جواربها (jorow) از پشم در رنگهای مختلف بافته می شود و ساقها مثل هر جای دیگر استان با نوارهایی پیچیده می شوند. هنگام کار تکه ای پارچه ( مچ مچ) دور مچها بسته می شود. کفشها از چرم یا پلاستیک است و کفشهای پلاستیکی به « چپت» معروفند. کفشهایی با زیره های پشمی (کتراک) در مزارع پوشیده می شود.

زنان روسریهایشان را زیر چانه گره می زنند یا با سنجاقهایی در زیر دستمال سر ابریشمی می بندند؛ پیراهنشان را که از نخ ساده رنگ شده است و دقیقا تا بالای زانوها می رسد روی دامنهای بسیار بلند می پوشند این دامنها گاهی هم روی زمین کشیده می شود. زنان در مراسم عروسی و سایر جشنها کفشهایی به نام « اورسی» به پا می کنند.

در مورد پوشاک ترکمنهای خراسان فصل بیست و ششم.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پوشاک اقوام مختلف ایران

بازديد: 389

 

مقدمه:

پوشاك بارزترين سمبول فرهنگي، مهمترين و مشخص ترين مظهر قومي و سريع الانتقال نشانه فرهنگي است كه به سرعت تحت تاثير پديده هاي فرهنگ پذيري در بين جوامع گوناگون انساني قرار مي گيرد، حتي عده اي را عقيده بر آن است كه استيلاي فرهنگي و سلطه پذيري در وهله اول از طريق انتقال پوشاك صورت مي گيرد و حتي مي توان با تغيير پوشاك يك جامعه، نوع معيشت و شيوه توليد آنها را نيز دچار دگرگوني نمود و تحولاتي در ساختار زندگي اجتماعي آن جامعه ايجاد كرد ( مثل تغيير پوشاك تحميلي توسط رضاخان در ايران و كمال آتاتورك در تركيه ).

گروههاي مختلف انساني كه در مناطق مختلف ايران زندگي مي كنند و هر كدام داراي ويژگي هاي قومي برجسته اي هستند و تحت عوامل گوناگون از جمله اكولوژيكي منطقه قرار دارند تن پوش ويژه اي به تن دارند كه در همان نگاه نخست قوميت، حوزه زندگي، زبان و ساير مشخصات فرهنگي و حتي مذهب و اشتغالات اصلي زندگي آنان را در ذهن بيننده تداعي مي كند. شناخته شده ترين اين اقوام عبارتنداز آذربايجاني، بلوچي، بختياري، تركمن ها، قراق ها، خراساني ها، قشقائي ها، كردها، گيلاي ها، لرها، مازندراني ها و جنوبي ها.

ضمناً همانطور كه گفته شد پوشاك در هر منطقه اي زمينه بسيار مناسبي جهت تاثير و تاثر فرهنگي به حساب مي آيد. مثلا پوشاك زنان جنوب ايران كه به پوشاك « بندري معروف است » متاثر از پوشش ساكنان كشورهاي همجوار و شيخ نشين هاي حاشيه خليج فارس مي باشد، زيرا مردم ناحيه جنوب ايران از دير باز تا كنون ارتباطات دريايي با مردم كشورهاي همجوار داشته و يا دريانورداني از ملل مختلف بدلايل گوناگون در اين ناحيه مستقر بوده اند، لذا پوشاك زنن و منطقه تا حد زيادي متاثر از نشانه هاي فرهنگي اقوام و ملل همجوار است، حتي نشانه هايي از پوشاك زنان هند و پاكستان را نيز در لباس زنان اين منطقه مي توان مشاهده كرد و بازمانده نشانه اي از ابتكار زنان پرتغالي را براي ممانعت از سوخت صورت و نوك بيني در اثر تابش شديد نور آفتاب در پوشش زنان بندري مي توان ملاحظه كرد. بنابراين پوشاك يكي از نشانه هاي بارز فرهنگي است كه همواره در معرض تغيير و تحولات قرار دارد. در شكل گيري و تركيب پوشاك محلي هر قومي عوامل عمده زير دخالت دارند:

1-      مذهب

2-      شرايط و عوامل طبيعي

3-      نوع معيشت مسلط و فعاليت هاي جنبي توليد

4-     منزلت اجتماعي


1-                پوشاك بختياري

ايل بختياري در ناحيه اي بين اصفهان، خوزشتان، لرستان و فارس زندگي مي كند. بختياري ها كوچ نشينند و به دامپروري مشغولند. آنان علاوه بر دامپروري مشغولند. آنان علاوه بر دامپروري به كشاورزي نيز مي پردازند.

     پوشاك بانوان بختياري عبارت است از يك كلاهك، يك عرق چين، روسري ئي به نام مينا، پيراهني بلند و شليته ي بلند و چين دار كه به آن « تنبان » مي گويند. آنان روي لباسهاي خود « يل » مي پوشند كه نوعي قبا است. زنان بختياري چادري توري بر سر و گيوه به پا مي كنند.

 

پوشاك قشقايي

قشقايي ها از ايلات ساكن منطقه فارس هستند. قشقايي ها كوچ نشينند. مردانشان به دامپروري و پرورش اسب و زنانشان به قاليبافي اشتغال دارند.

     پوشاك بانوان قشقايي عبارت است از كلاهكي شبيه به كلاهك بانوان بختياري، يك روسري پارچه اي سه گوش و بزرگ توري به رنگهاي سفيد، زرد، يا كرم كه قسمت جلوي آن را به شكل نيم دايره در مي آورند، دستمالي به نام كلاغي كه آن را دور سر و پيشاني مي پيچند و با آن روسري را محكم مي كنند، پيراهني بلند كه در دو طرف چاك دارد، « ارخالق » قشقايي كه نوعي قباست و از پارچه هاي مخمل يا زري دوخته مي شود و لبة آن نواردوزي مي گردد، شليته هايي پرچين و گلدار كه به آنها تنبان مي گويند و چند تا از آنها را روي هم مي پوشند. تنبان رويي توري است و در حاشية آن نوار مشكي پرچيني دوخته مي شود. زنان قشقايي گيوه به پا مي كنند.

 


2-                پوشاك بندري

به ساحل نشينان جنوب ايران بندري مي گويند. مردم كناره ساحلي درياي عمان و خليج فارس اغلب به ماهي گيري اشتغالدارند. بعضي از آنان نيز كشاورزي مي كنند. به كشت غلات و حبوبات و نيز خرما و مركبات مي پردازند. پوشاك بندري ها به دليل هواي گرم و مرطوب سواحل درياي عمان و خليج فارس سبك و نازك و گشاد است.

     پوشاك بانوان بندري عبارت است از يك كلاه سه گوش آستردار، يك روسري توري به رنگهاي مشكي و بنفش كه بعضي از آنان ساده و بعضي ديگرشان زردوزي شده است، يك پيراهن نازك و گشاد كه اغلب از پارچه مشكي و بنفش تيره تهيه مي شود. يك شلوار كه از دم پا تا زير زانوي آن تنگ است و از پارچه ساتن يا اطلس دوخته مي شود و ميان ساق آن از پارچه چيت است. كفش زنان بندري معمولاً روباز است. آنان از چادر و نقاب نيز استفاده مي كنند.

 

3-                پوشاك بلوچي

بلوچ ها از ديرباز در شرق ايران، در جوار كشور پاكستان، سكونت داشته اند. آنان كشاورزي و دامداري مي كنند و اكثراً چادرنشين اند. عده اي از ايشان نيز كه در كنارة درياي عمان سكونت دارند به ماهيگيري مي پردازند.

     پوشاك بانوان بلوچي عبارت است از سربندي از پارچه معمولي يا مخمل، پيراهني كه اغلب از پارچه تيره تهيه مي شود و جلوي سينه و جلوي دامن و سردست آن سوزن دوزي مي گردد. شلواري كه دمپاي آن تنگ مي باشد و معمولاً حاشيه آن سوزن دوزي و نوار دوزي شده است. قباي سوزن دوزي شده ( در قديم اين قبا را با دقت و حوصلة زيادي سوزن دوزي مي كردند ولي امروزه از مقدار سوزن دوزي آن كاسته شده است. ) چادري كه معمولاً از تور مشكي تهيه مي شود، نوعي كفش محلي.

 

4-                پوشاك مازندراني

كنارة درياي خزر ناحيه اي است سر سبز و حاصلخيز كه بيشتر مردم آنان به كشاورزي و دامپروري و صيد ماهي مي پردازند. زنان در اين ناحيه نقش مهمي در كشت و زرع به عهده دارند. برنج، چاي، پنبه، گندم و مركبات از محصولات مهم اين ناحيه سرسبز است. از ميان لباسهاي روستايي كناره درياي خزر پوشاك مازندراني و گيلگي قاسم آبادي را انتخاب كرده ايم.

     پوشاك مازندراني عبارت است از يك لچك كه پارچه اي سه گوش و سفيد است، يك چارقد چهارگوش سفيد كه معمولاً آن را دولا مي كنند و بر سر مي نهند، پيراهني كه قد آن از زانو كوتاهتر است و در دو طرف چاك دارد، يك جليقه، شليته اي كوتاه كه گلدار و پرچين است، شلوار مشكي و بلند، جوراب پشمي، و نوعي كفش محلي به نام « چوموش » كه از چرم خام يك تكة قرمز تهيه مي شود.

 


5-                پوشاك گيلگي قاسم آبادي

پوشاك گيلكي قاسم آبادي عبارت است از يك لچك مشكي كه آن را به شكل خاصي دور سر مي پيچند، چارقدي سفيد، پيراهني تا نيمه اندام كه جلوي سينة آن چين دار و نواردوزي شده است، جليقه يا يل يا كت ( امروزه جليقه بيشتر از يل يا كت مرسوم است. ) ، تنبان (شليته) بلند و چين داري كه روي آن نوارهايي با رنگهاي مختلف همراه با نوار مشكي مي دوزند، و كفش محلي « چوموش ».

 

6-                پوشاك تركمني

تركمن هاي ايران در شرق مازندران، در دشت تركمن صحرا، سكونت دارند. آنان به دامداري، كشاورزي، پرورش اسب، بافتن قاليچه، و توليد ابريشم اشتغال دارند.

     پوشاك بانوان تركمني عبارت است از كلاهكي بزرگ و استوانه اي شكل، پيراهن بلند و ساده اي كه اغلب به رنگ زرشكي، بنفش، و قرمز است، شلواري كه دمپاي آن تنگ و از پارچه اي مرغوب است و ميانساق آن گشاد و از كرباس سفيد است، قبايي بلند از جنس ابريشم كه روي يقه، مچ، و حاشيه هاي ديگر آن را سوزن دوزي مي كنند، روسري و چارقدي به اندازة يك چادر كه لبه هاي آن ريش دار است، جوراب پشمي، و كفشي از چرم خام.

 

7-                پوشاك كردي

كردها از طوايف قديمي ايراني هستند كه در غرب ايران، در كردستان و باختران و آذربايجان غربي، سكونت دارند. بيشتر كردها در روستاها به سر مي برند و به كشاورزي و دامپروري اشتغال دارند. آنان به طوايف متعددي تقسيم مي شوند كه هر يك از اين طوايف داراي پوشاك خاص خود مي باشد. ما از اين لباسها پوشاك زنان كرد باختران را براي شما انتخاب كرده ايم.

     پوشاك بانوان كرد باختراني عبارت است از يك سربند كه شامل چندين دستمال كلاغي ريش دار است، زير پوش بلند و ساده، پيراهن بلند و گشادي كه معمولاً از پارچه هاي گلدار تهيه مي شود، جليقه يا يلي كه آن را نوار دوزي و سكه دوزي مي كنند، قباي بلند كه معمولاً آن را از پارچه هاي مخمل رنگي تهيه مي كنند، شلوار كردي كه پرچين و گشاد است، و گيوة باختراني كه دستباف و رنگين است.

 

8-                پوشاك ابيانه اي

ابيانه دهي است در استان اصفهان، در نزديكي شهر كاشان، كه در كوهپايه هاي كنارة كوير واقع شده است. مردم اين ده به كشت گندم و جو و ميوه هايي مثل سيب و گلابي و همچنين به پرورش دام اشتغال دارند. لباس زنان ابيانه اي را به مثابة نمونه اي از پوشاك زنان روستايي كوهپايه هاي كنارة كوير انتخاب كرده ايم.

     پوشاك بانوان ابيانه اي عبارت است از يك روسري چارگوش گلدار و ريش دار، پيراهني كه روي سينة آن تكه دوزي مي شود، يلي كه معمولاً از پارچه متقال تهيه مي شود و حاشية آن نوار دوزي مي گردد، شليتة چين داري كه معمولاً به رنگ مشكي است، و گيوة سفيد.

 


9-                پوشاك خراساني

اين لباس را بانوان شرق خراسان مي پوشند. شرق خراسان منطقة وسيعي در نوار مرزي است كه از شمال سيستان تا تربت جام امتداد دارد.

     مردم اين ناحيه بيشتر به كشاورزي و دامپروري اشتغال دارند. انواع غلع، علوفه، ميوه، و سبزي در شرق خراسان پرورش داده مي شود. انگور، خربزه، هلو، و گلابي خراسان معروف است.

     پوشاك بانوان شرق خراسان عبارت است از چارقدي بزرگ و سفيد كه با يك دستمال كلاغي به دور سر محكم مي شود، پيراهني كه معمولاً به رنگ قرمز ساده است، شلوار گشاد و پرچيني كه پهناي پارچه كمر آن به شش متر مي رسد و معمولاً سفيد يا قرمز است، جليقه اي از مخمل، و نوعي نعلين كه در بيرجند دوخته مي شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسي نقش شهرمشهد در ساختار مجموعه شهري

بازديد: 661

 

بررسي نقش شهرمشهد

 در ساختار مجموعه شهري مشهد از ابعاد مختلف اقتصادي , اجتماعي , فرهنگي و خدماتي

 

 

1- مباني نظري مفهوم مجموعه شهري

1-1- تعريف مجموعه شهري :

مجموعه شهري (conurbation) به گستره وسيعي اطلاق مي شود كه از گسترش و پيوند شهرها و شهرك هاي متعدد بوجود مي آيد . به گونه اي كه در عين پيوند كالبدي معمولا موجوديت جداگانه خود را حفظ مي كنند .

به عبارت ديگر مجموعه شهري يك محدوده فضايي است متشكل از يك يا چند شهر اصلي و كانونهاي جمعيتي , توليدي و خدماتي پيرامون آنها كه داراي روابط اقتصادي , اجتماعي و كالبدي فضايي بصورت متقابل , مستقيم , مستمر و فزاينده با يكديگر بوده و بازار واحدي از سكونت , اشتغال , خدمات و ظرافت را تشكيل مي دهند .

 

2-1- تعيين شاخصهاي تبيين مجموعه شهري در جهان:

امروزه رويكرد ها و نگرشهاي پايه در زمينه تعيين مجموعه هاي شهري از رويكرد مناطق همگن به سمت مناطق عملكردي قول يافته است .

در رويكرد مناطق عملكردي , متغير اصلي بر روابط استوار است و لزوما همگني و تجانس وجود ندارد . در مورد مرزهاي منطقه عملكردي سه نكته مهم وجود دارد

 الف) عدم ثبات و متغير بودن مرزها

ب) عدم قطعيت عيني و كالبدي مرزها ( ملاحظات رواني _ فرهنگي و اجتماعي )

ج) عدم انطباق مرزهاي عملكردي با مرزهاي قراردادي سياسي و اداري

 

3-1- روشهاي عمده تعيين شاخصهاي مجموعه شهري :

مهمترين روشهاي تعيين شاخصهاي مجموعه شهري عبارتند از :

الف) روشهاي كمي مبتني بر مدل جاذبه

ب)روشهاي تحليل جريان (انواع جريانهاي اقتصادي , اجتماعي , جمعيتي , سياسي , خدماتي و اداري )

ج) روشهاي جغرافيايي و كالبدي _ فضايي

د) روشهاي اقتصادي

بررسي و تحليل روشهاي مختلف نشان مي دهد كه هيچ كدام از اين ديدگاهها و روشها برتري ذاتي ندارند و هر كدام از جهات و يا در موارد خاص مفيدند . در واقع هر كلانشهر و مجموعه شهري با توجه به شرايط ويژه خود مي بايست از ارزشهاي متناسب با شرايط فوق استفاده نمايد .

در اين ميان به نظر مي رسد كه رويكرد روشهاي تلفيقي از توان بيشتري در مقايسه با روشهاي مذكور برخوردار باشد . نظير تلفيق عوامل جمعيتي , اقتصادي و مسكن و يا تلفيق الگوي كاربري زمين , حمل و نقل و سيستم محيطي

 

2_ تعريف و شاخصهاي تبيين مجموعه شهري در ايران :

انتخاب روش و شاخصهاي تبيين محدوده مجموعه شهري ,بستگي ويژه اي به شرايط خاص هر فضاي شهري در ايران دارد و از امكانات و محدوديتهاي اين فضا , همچنين گرايشات ذهني برنامه ريزان تبعيت مي كند با توجه به اين رويكرد عمومي , شاخص هاي تبيين مجموعه شهري را بايد به دو دسته شاخصهاي اصلي و شاخصهاي فرعي تقسيم كرد . شاخصهاي اصلي براي نهادهاي مركزي و برنامه ريزي كلان به كار مي آيند و شاخصهاي فرعي در سطح منطقه اي و محلي يا برخي از مقولات ويژه اقتصادي يا اجتماعي و فرهنگي مطرح مي شوند كه به شغل ، خريدهاي روزانه و غيره مربوط مي شود و كاركردهاي محلي داشته يا براي يك نهاد خاص مفيدند .

در جدول زير چكيده نظريات و پيشنهادات طرح تعريف مجموعه هاي شهري در مورد معرفي شاخصهاي تعيين مجموعه هاي شهري در ايران ارائه شده است . ( طرح مجموعه شهري تهران ؛ فرنهاد،  ج1 : 60 )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

- شاخص تقدم جمعيت , شهر مركزي است

-آستانه 250 هزار نفر جمعيت براي مركزيت يك شهر يا دو شهر بر روي هم

1 _ نقش شهر مركزي

1- شاخصهاي اصلي

الف ) تقسيمات كشوري

- پيشنهاد دهستان بعنوان واحد پايه

- وجود حداقل يك شهر يا آبادي ده هزار  نغري در محور هاي اصلي

ب ) جمعيت كانونهاي پيراموني

-  رشد  جمعيت بيشتر از متوسط رشد مناطق شهري كشور  

2 _  شاخصهاي پيراموني

- حداكثر فاصله 40 كيلومتر ( به شرط عدم مانع ارتباطي )

- لزوم ادله كافي در بيشتر از 40 كيلومتر

3 _  شاخصهاي فاصله

- تسلط اشتغال غير كشاورزي در پيرامون ( 90 درصد )

- وجود شهركهاي صنعتي , انبارداري و طرحهاي صنعتي بزرگ

4 _  شاخصهاي اقتصادي

- تراكم حداقل در پهنه 200 نفر در كيلومتر مربع

5 _  شاخص تراكم جمعيت

 - سفرهاي روزانه , سيستم هاي حمل و نقل , مكان گزيني صنايع , فروشگاهها و ...

1 _ شاخصهاي خاص

2- شاخصهاي فرعي

 -  15 درصد اشتغال پهنه پيراموني در شهر مركزي

2 _ مركزيت شغلي يا نسبت خوابگاهي

 - نقش تعيين كننده عوامل طبيعي در تلفيق محدوده

- عدم معيار ثابت در جهان و ايران در اين زمينه

- اهميت پهنه هاي همگن طبيعي از نظر محيط زيست

3 _ شاخصهاي طبيعي

- قيمت زمين بعنوان نشانه تعامل و پيوند فضايي ( در رابطه با تراكم جمعيت , خدمات و فاصله )

4 _ قيمت زمين

 

3 _ مختصري بر معرفي و تبيين عملكردي مجموعه شهري مشهد :

ناحيه مشهد( مجموعه شهري مشهد )  مشتمل بر شهرستانهاي مشهد , فريمان و چناران است كه قريب به 20 هزار كيلومتر مربع معادل 8 درصد مجموع سه استان خراسان رضوي , شمالي و جنوبي وسعت دارد , در استان خراسان رضوي واقع است . بر اساس آخرين اطلاعات منتج از سرشماري سال 1375 , جمعيت ناحيه بالغ بر دو ميليون و چهارصد هزار نفر است كه بيش از 40 درصد از جمعيت استان خراسان  پيش از تقسيم را در بر مي گيرد . هم اكنون نزديك به 80 درصد جمعيت ناحيه در كانونهاي شهري  آن و عمدتا در شهر مشهد و 20 درصد بقيه در كانونهاي روستاييان به سر مي برند . بنابراين از ويژگي هاي بارز شهر مشهد سهم نسبي بالاي جمعيت ( بويژه شهرنشين ) نسبت به ساير نواحي است . علاوه بر آن تراكم نسبي جمعيت در ناحيه مشهد حدود 122 نفر در هر كيلومتر مربع است كه بدون شك از اين نظر در ميان نواحي استان خراسان از تراكم بسيار بالايي برخوردار است

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هر چند ناحيه مشهد هم اكنون داراي 9 نقطه شهري است ليكن بدون هيچ ترديدي شهر مشهد با جمعيت بيش از يك ميليون نفر داراي بيشترين جمعيت و نيز ويژگيهايي به قرار زير است :

_ مركز سياسي _ اداري سه استان خراسان رضوي

_ قطب زيارتي و گردشگري در سطح ملي

_ دومين شهر بزرگ از نظر جمعيت در سطح ملي

_ نقش و عملكرد استاني از نظر اداري , سياسي , خدماتي , اقتصادي و فرهنگي و ...

_ داراي جايگاه ويژه از نظر ارتباطات برون مرزي با كشورهاي افغانستان و تركمنستان

به اين ترتيب مجموعه شهري مشهد از نظر اجتماعي _ اقتصادي و فرهنگي و ... داراي ساختار متفاوت و خاص است كه آن را از ساير نواحي متمايز مي كند . اين تمايزات بيان كننده توانها و تنگناهاست كه شرح آن به صورت زير آمده است :

_ به دليل تمركز انواع خدمات در كانون شهري مشهد(اداري ,فرهنگي،آموزشي، بهداشت و درمان و ... ) ناحيه مشهد ارائه دهنده انواع خدمات در سطح استان محسوب مي شود .

_ ارائه خدمات سطح برتر و وجود خدمات و تسهيلات شهري در ناحيه مشهد , خود عامل مهمي در جذب جمعيت بويژه در نقاط شهري و بطور مشخص  شهر مشهد قلمداد مي شود .

_  بررسي هاي اوليه ساختار اقتصادي مجموعه شهري مشهد نشان دهنده آن است كه اين ناحيه به دليل تمركز جمعيت و فعاليت , زير ساختها و ... بيشترين تعامل اقتصادي نواحي داراست . به اين دليل بيشترين فعاليتهاي اقتصادي از نظر توليد . توزيع و مصرف در مجموعه شهري مشهد صورت مي پذيرد . _ از نظر طرحها و اقدامات توسعه ناحيه مشهد مركز توجه اقدامات برنامه ريزي توسعه و تجهيز فضايي محسوب مي شود. عمران و توسعه ناحيه مشهد مشتمل بر طرحها ي مرتبط با منابع طبيعي , انرژي , فعاليتهاي توليدي , عمران شهري و روستايي , راه و ترابري , آموزش بهداشت و درمان , فرهنگ , خدمات گردشگري و ورزشي است كه عمدتا بر پايه كمبودهاي ناحيه بوده و شهرهاي مشهد , چناران و فريمان را بطور خاص آماج خود قرار داده است . اگر چه از مهمترين طرحهاي توسعه شهري بويژه شهر مشهد در رده اول قرار گرفته است .

_ از نظر ارتباط ناحيه مشهد با نواحي همجوار بايد در نظر داشت كه ارتباط اخير داراي حوزه هاي متنوع و دامنه هاي متعدد است . حوزه هاي ارتباطي ناحيه مشهد با نواحي همجوار ( ناحيه قوچان , سرخس , نيشابور , تربت جام و حيدريه ) شامل ارتباط سياسي  اداري , فرهنگي , آموزشي , درماني , بازرگاني , گردشگري و اقتصادي است . حوزه هاي اخير دامنه هاي متفاوتي را از نظر نحوه عملكرد ناحيه مشهد مشخص مي كند . ليكن پر واضح است كه ارتباط ناحيه مشهد با نواحي همجوار و نيز ساير نواحي بسيار پررنگ و بي بديل بوده و از شهرت خاصي برخوردار بوده است . تجلي بارز ارتباط ناحيه مشهد با نواحي همجوار در حجم سفرهاي روزانه در مسيرهاي منتهي به كانونهاي جمعيت و فعاليت ناحيه مشهد و بويژه شهر مشهد است . اين سفرها در قالب اهداف گوناگون اداري , آموزشي , فرهنگي ، درماني, خدماتي , گردشگري و زيارتي و از طريق خطوط زميني ( حمل و نقل جاده اي و ريلي  ) و نيز خطوط هوايي به انجام مي رسد و در نهايت بايد در نظر داشت كه حوزه عمل ناحيه مشهد دامنه وسيعي تا مرزهاي استان را در بر مي گيرد ليكن هرچه به نواحي همجوار مجموعه شهري مشهد و نيز شهر مشهد نزديك تر مي شويم اين ارتباط بسيار گسترده تر و پيچيده ت شده و شدت بيشتري مي يابد .

حال با توجه به تحليل مختصري بر عملكردها و عمده مجموعه شهري مشهد جايگاه كلانشهر مقدس مشهد را از ديدگاههاي اقتصادي , اجتماعي , فرهنگي  و خدماتي در پهنه ناحيه مشهد ( مجموعه شهري مشهد ) مورد ارزيابي و بررسي قرار مي دهيم .

 

2-1- نقش و جايگاه شهر مشهد در مجموعه شهري مشهد با تاكيد بر مولفه هاي اقتصادي:

2-1-1- اشتغال و گروههاي عمده فعاليت :

در ناحيه مورد مطالعه سهم اشتغال در بخشهاي اصلي و در مقايسه با منطقه به شرح زير است :

 

2-1-1-1- كشاورزي :

در مجموعه شهري مشهد به لحاظ اشتغال در بخش كشاورزي شهرستان مشهد شرايط متفاوتي را در شهرستان فريمان و چناران تجربه مي كند. در شهرستان مشهد اشتغال در بخش كشاورزي در مقايسه با دو بخش ديگر در سطح پايين تري قرار دارد در حاليكه در شهرستان فريمان و چناران تركيب به نيمي از شاغلين هر دو شهرستان در بخش كشاورزي فعال اند كه مي توان اين مساله را در برتري چشمگير و قابل توجه جمعيت فعال در بخش خدمات و صنعت شهر مشهد تلقي نمود . هر چند به دليل وجود بازار بسيار قدرتمند شهر مشهد از نظر مصرف مواد كشاورزي در شهرستان مشهد فعاليت كشاورزي از قدر مطلق بالاتري ( چه از نظر اشتغال و چه از ديد توليد محصولات ) نسبت به دو شهرستان فريمان و چناران برخوردار است .    

 

2-1-1-2-صنعت و معدن :

در شهرستان مشهد با تمركز خاص جمعيت در كلانشهر مشهد بر خلاف دو شهرستان ديگر كه غلبه با فعاليتهاي كشاورزي است به دليل تراكم جمعيت اصلي شهرنشين منطقه , نيز تراكم واحدهاي بزرگ صنعتي , اولأ نسبت شاغلين زير بخش صنعت ( ساخت ) بالاست و ثانيا به دليل توسعه سريع جمعيتي و كالبدي بخصوص شهر مشهد و نياز به ساختمان سازي شاغلين در زير بخش ساختمان نيز چه به لحاظ قدر مطلق و نسبي بالاتر از دو شهرستان ديگر است .

 

2-1-1-3- خدمات :

در شهرستان مشهد به دليل وجود شهركها و فعاليتهاي كلانشهري و زيارتي آن فعاليتهاي بازرگاني , هتل و رستوران اداري و نيز خدمات عمومي , اجتماعي و شخصي و خانگي از جمله فعاليتهاي اداري و انتظامي , آموزش عالي , مراكز درماني و نظايرآنها , از اهميت زيادي در مقياس ملي و بين المللي برخوردارند. در حاليكه در شهرستان ديگر فعاليتهاي مربوط به بخش هاي مذكور در سطح شهرستان و در مقياس مركز شهرستان اهميت دارند .

2-1-2- برآوردهاي ارزش افزوده در بخش هاي اقتصادي مجموعه شهري مشهد و جايگاه شهر مشهد در اين برآوردها :

2-1-2-1- كشاورزي :

شهرستان مشهد با 29 ميليارد ريال ارزش افزوده در بخش كشاورزي به 64.1 درصد ارزش افزوده مجموعه شهري مشهد را به خود اختصاص داده است . اين ميزان در كل ارزش افزوده شهرستان تنها 10.2 درصد را تشكيل مي دهد كه اين مسئله بيشتر ناشي از غلبه جامعه شهرنشين و تمركز خاص در شهر مشهد با كاركردهاي خدماتي و صنعتي است . با اين وجود هر چند كشاورزي در تركيب اقتصادي شهرستان مشهد از جايگاه چنداني برخوردار نيست ولي در مقايسه با دو شهرستان چناران و فريمان كه اساساً شهرستانهايي با اقتصادي كشاورزي اند ، از موقعيتي برتر برخوردار است .

 

2-1-2-2- صنعت :

شهرستان مشهد با 149 ميليارد ريال ارزش افزوده در بخش صنعت كه 9/30 درصد كل ارزش افزوده در سطح شهرستان مي باشد به ترتيب 8/94 درصد افزوده دو زيربخش ساختمان كل ناحيه را به خود اختصاص داده است . توسعه چشمگير كاربردي شهر مشهد و استقرار صنايع به دليل وجود مركز پركشش جمعيتي كلانشهر مشهد از عمده ترين دلايل اين افزايش ارزش افزوده است .

 

2-2-3- خدمات :

بخش خدمات در شهرستان مشهد داراي سهمي معادل 9/58 درصد در ارزش افزوده كل شهرستان بوده است بطوريكه اين شهرستان با تمركز زيارتي و گردشگري ، بازرگاني در سطح ملي و فرا ملي ، مركزيت حمل و نقل منطقه اي و فرا منطقه اي و نيز تمركز مراكز سطح اول درماني ، آموزشي و اداري و ... در شهر مشهد با 2/282 ميليارد ريال ارزش افزوده در بخش خدمات 8/96 درصد ارزش افزوده ناحيه را دارا مي باشند .

مقايسه دو وجه ارزش افزوده و اشتغال بيانگر اهميت نقش هر سه بخش اقتصادي در نظام اقتصادي مجموعه شهري مشهد است در واقع ويژگي عملكردي شهر مشهد ( مركزيت اداري- سياسي ، خدمات سطح يك آموزشي-درماني ، عملكرد پذيرايي و گردشگري ملي و فرا ملي ، مركزيت صنعتي و ... ) ضرورت تقويت و گسترش موزون هر سه بخش را الزامي مي سازد . هرچند به لحاظ كمي نقش خدمات چه از نظر اشتغال چنين ارزش افزوده ايجاد شده برتر از دو بخش ديگر است .

 

2-1-3- تحليل وضعيت كشاورزي در اقتصاد مجموعه شهري مشهد و نقش جايگاه شهر مشهد در اين ارزيابي :

بطور كلي شهرستان مشهد با 50 درصد اراضي زراعي و 8/42 درصد كل توليدات از موقعيت ويژه اي در مجموعه شهري مشهد برخوردار است . رژيم كشت در اين شهرستان و ساير شهرستانهاي ناحيه تا حدود زيادي تحت تأثير نيازهاي زوار و سكنه كلانشهر مشهد و در مراحل بعد تحت تأثير كارخانجات تبديل بويژه قند و دامداريها قرارداد و بر اين اساس ملاحظه مي شود كه محصولات صنعتي با 3/38 درصد كل توليدات ، غلات با 6/19 ، سبزيجات با 1/17 و نباتات با 6/16 درصد كل توليدات از اهميت نسبي بويژه جهت ايجاد ارزس افزوده در صنايع مجموعه شهري مشهد برخوردارند.

 

2-1-3-1- تحليل جايگاه نقش كلانشهر مشهد در عملكرد بخش كشاورزي در واحد سطح مجموعه شهري مشهد :

از منظر عملكرد در واحد سطح شهرستان چناران با 6/47 درصد سطح باغات و 2/52 درصد محصولات باغي از موقعيت ممتازي برخوردار است . شهرستان مشهد با 4/46 درصد سطح باغات و 5/40 درصد محصولات باغي در رده دوم قرار دارد كه با توجه به سطح 5/2 هزار هكتاري نهال كاري در آينده نزديك سهم شهرستان مشهد از نظر سطح و توليدات باغي به چناران تركيب خواهد شد . در واقع وجود بازار پركشش مشهد براي محصولات باغي و نيز تقاضا براي فضاهاي تفريحي عامل بسيار مهمي در توسعه باغداري شهرستان مشهد و حومه كلانشهر مقدس مشهد مي باشد . اگرچه باغات شهرستان مشهد بخصوص پيرامون شهر مشهد به دليل موقعيت استقرار در دره ها و اراضي پايكوهي بينالود و وجود عوارض طبيعي و سرماي طولاني در اين مناطق از عملكرد پائين تري نسبت به باغات چناران و فريمان برخورداراست .

 

2ـ1 ـ 3ـ 2ـ بررسی جایگاه کلان شهر مقدس مشهد در ساختار و عملکرد اقتصادی صنایع در مجموعه شهری :

2 ـ1 ـ3 ـ2 ـ1 ـ روندهای موجود:

در فاصله سالهای 1363 تا 1376 در استان خراسان جمعا 2453 فقره جواز تاسیس (موافقت نامه اصولی) و 1343 فقره پرونده بهره برداری از واحدهای صنعتی صادر شده است و در فاصله 1376 تا 1379 نیز 2517 جواز تاسیس و 2858 فقره پروانه بهره برداری در استان صادر شده است. این روند با توجه به خاص به کلانشهر مشهد نشان می دهد که :

الف: در دوره اول 70% جوازهاي تاسیس و 72% درصد پروانه های بهره برداری استان خراسان مربوط به مجموعه شهری مشهد بوده است و در دوره های بعد نیز 1/67% جوازهای تاسیس و 73% پروانه های بهره برداری به این ناحیه اختصاص یافته است.

ب: سهم چشمگیر مجموعه شهری مشهد در جذب صنایع بصورت موزون در شهرستان های ناحیه مشهد توزیع نشده است. بطوری که در دوره اول مورد بررسی از مجموع 1724 جواز تاسیس در مجموعه شهری مشهد 7/97% به شهرستان مشهد و 8/0% مربوط به شهرستان چناران و5/1% به شهرستان فریمان تخصیص یافته است. در مرحله دوم نیز از 1689 جواز تاسیس صادره مربوط به ناحیه 98% سهم شهرستان مشهد ، 8/0% سهم شهرستان چناران و 2/1% سهم شهرستان فریمان بوده است.

ج: در سطح شهرستان مشهد نیز فرایند سرمایه گذاری بصورت خاص در محدوده کلان شهر مشهد مکانیابی شده و به دلیل وجود نیروی کار مناسب و بازار مصرف بسیار گسترده این کلانشهر شهر بیش از 90% صنایع که غالبا صنایع مصرفی و واسطه ای بوده اند ، استقرار یافته اند و این مسئله صرفنظر از مزایا و صرفه های اقتصادی موجود مشکلات حاد و روز افزون در عرصه های زیست محیطی اجتماعی و اکولوژيکي شده اند.

 

2 ـ1 ـ3 ـ2 ـ2 ـ گرایش توسعه صنعتی بر حسب نوع صنایع:

به دلیل نقش مسلط شهر مشهد در جذب صنایع استان ، ترتیب جوازهای تاسیس صادره در سطح ناحیه نیز از منطقه تبعیت می کند ، بطوری که در ناحیه نیز صنایع غذایی 21% ، صنایع شیمیایی و پلاستیک 8/16% ، صنایع فلز و ریخته گری 3/14% ، نساجی و پوشاک با 8/10 % قرار دارند. با این حال شهرستان مشهد به دلیل استقرار کلانهر مشهد و فضاهای متراکم فعالیت های صنعتی در حوزه های پیوسته آن ، از موقعیت ویژه صنعتی در سطح ملی برخوردار است. به این ترتیب اساسا مقایسه شهرستان مشهد با سایر شهرستانهای مجموعه شهري (چناران و فریمان) فاقد معنی و رابطه منطقی می باشد. شهرستان مشهد به دلیل مرکزیت ویژه و جذب بخش مهمی از قابلیت ها و توان های استان پیش از آن که بعنوان هم ارز شهرستان های فریمان و چناران باشد بعنوان شاخص استان خراسان چه بعد و چه قبل از تقسیم مطرح است.

 

2 ـ 1 ـ 3 ـ 2 ـ 3 ـ نحوه پراکنش و توزیع صنایع در مجموعه شهری مشهد:

بررسی پروانه های تاسیس بهره برداری و نیز موقعیت استقرار صنایع فعال ناحیه تا پایان سال 1379 بیانگر تراکم شدید صنایع استان در مجموعه شهری مشهد بوده و در سطح مجموعه شهری مشهد نیز تراکم و توزیع چشمگیر صنایع در شهرستان مشهد است. در حقیقت وجود کلان شهر مشهد و تاسیسات زیر بنایی و خدمات پشتیبانی از یک سو و دسترسی به بازار میلیونی مشهد و نیز شبکه حمل و نقل هوایی و ریلی و جاده ای ، از سوی دیگر باعث گرایش شدید سرمایه گذاران بخش صنعت به احداث واحدهای صنعتی در فضای کلانشهر مشهد می باشد.

صنایع مستقر در مجموعه شهری مشهد و بویژه در حومه شهر مشهد درصد بسیار بالایی از صنایع کل استان را تشکیل می دهد. نحوه استقرار صنایع مذکور در سطح ناحیه از قانون اشباع حداکثر نسبت به شهر مشهد تبعیت می کند. در این چارچوب عوامل موثر در مکان گزینی و موقعیت استقرار صنایع ناحیه به شرح زیر است:

الف: کمترین فاصله نسبت به شهر مشهد.

ب: دسترسی آسان به شبکه اصلی حمل و نقل (جاده های ارتباطی برون استان).

ج: مزیت و صرفه نسبی ارائه شده در قالب شهرک ها و نواحی صنعتی.

بر این اساس اشکال استقرار صنایع در مجموعه هشری مشهد ، ضمن گرایش غالب به نزدیکی با شهر مشهد، به صورت مجتمع های سازمان یافته (شهرک و نواحی صنعتی) متمرکز ولی سازمان نیافته در محدوده شهری مشهد ، استقرار  متراکم در حاشیه جاده مشهد ـ قوچان و مشهد ـ سه راهی باغچه در جنوب و نیز استقرار بصورت پراکنده در پهنه های شهری.

پراکنش صنایع در سطح استان خراسان و ناحیه مشهد در حقیقت نوعی تمرکز گرایی و نسبت به کانون اصلی جمعیتی ، ارتباطي ، خدماتی یعنی شهر مشهد نشان می دهد. در سطح استان ، بیش از 70% صنایع در محدوده شهرستان مشهد مستقرند . سطح ناحیه نیز این گرایش به صورت تمرکز و تراکم شدید صنعتی در حومه های بلافصل و محورهای منتهی به شهر مشهد مشاهده می شود. اصل (اشباع حداکثر) به استقرار صنایع در قطاع های مختلف اطراف مشهد و نیز استقرار متراکم صنایع در حاشیه جاده های اصلی منتهی به مشهد و در رتبه دوم استقرار صنایع در شهرک و نواحی صنعتی حومه مشهد شده است.

 

2 ـ تحلیل جایگاه ، کلانشهر مشهد در مجموعه شهری مشهد از نقطه نظر کارکردهای خدماتی:

با توجه به سطوح عملکردی دربخش های خدماتی در شهر مشهد و تفاوت های بارز عملکردی بین مشهد با سایر شهرستان های ناحیه بخش خدمات در 3 زیر بخش مورد بررسی قرار گرفته است:

 ـ عمده فروشی ، خرده فروشی و تعمیرات.

ـ هتل و رستوران داری.

ـ حمل و نقل و ارتباطات.

2 -1- عمده فروشی ، خرده فروشی و تعمیرات با تاکید خاص بر کلانشهر مشهد :

در مجموعه شهری مشهد و در شهرستان های فریمان و چناران دو شهر مرکزی علاوه بر تامین نیازهای اهالی ، بعنوان مرکز تجاری پسکرانه کشاورزی شهرستان های متبوعه نیز عملکرد دارند. لیکن به دلیل محدودیت سطح فعالیت های کشاورزی و غیر آن ، شهرهای مذکور عملکردی محلی دارند.

شهرستان مشهد و مرکز آن کلانشهر مشهد در بخش عمده فروشی و خرده فروشی مقیاس های عملکردی متفاوتی را داراست که تحت عملکرد شهری و فراشهری مشهد در بخش تجارت و در سطح کلانشهر و زائران میلیونی آن است. این مقیاس عملکردی ، بازار چند میلیونی با کشش و ظرفیت بسیار بالا را تشکیل می دهد. تامین نیازهای سکنه کلانشهر و زائران و تامین کالا و سوغات مورد نیاز زائران بخش قابل توجهی از بازار تجاری منطقه را تشکیل می دهند. دومين سطح عملکردی تجاری شهر مشهد را متقاضیان از سطح استان و استان های همجوار و به عبارتی استان های شرق ایران تشکیل می دهند. با توجه به گستردگی فعالیت های کشاورزی ، صنعتی و گردشگری در سطح استان مشهد مهمترین بازار خرید مازاد محصولات و فروش فرآورده های کشاورزی و خدمات فنی و تعمیراتی کشاورزی و فنی استان را تشکیل می دهد . این بازار به لحاظ حجم و تنوع مبادلات از مهمترین بازارهای ملی محسوب می شود.

علاوه بر مقیاس های عملکرد منطقه ای ـ محلی بازار (عرضه و تقاضا) مشهد ، این شهر در مقیاس کشورهای همجوار نیز ، بویژه در سالهای اخیر ، عملکرد تجاری ویژه ای دارد. ارتباطات تجاری با کشورهای تاجیکستان ، افغانستان ، ترکمنستان و حتی روسیه بازار مشهد و نهادهای وابسته نظیر پایانه ها ، گمرکات ، بازارچه های مرزی و.... را از اهمیت ویژه ای برخوردار نموده است.

از این رو هر چند مشهد نیز جزیی از مجموعه شهری مشهد محسوب می شود ولی به دلیل سطوح عملکردی و ظرفیت ویژه تجاری و مبادلاتی بازار مشهد در مقیاس های شهری و استانی ـ ملی و فراملی ، شهر مشهد و بازار آن بسیار متفاوت با دیگر شهرهای ناحیه ، چناران و فریمان بوده و ارزیابی آن می بایست در مقیاس های ملی بررسی و ارزیابی شود.

 

2 ـ 2 ـ هتل و رستوران داری :

عملکرد ویژه و فراملی مشهد در عرضه زیارت و گردشگری باعث ظهور فعالیت گسترده هتل و رستوران داری در مشهد و حومه این کلانشهر بزرگ شده است. در این عرضه نیز امکان مقایسه و ارزیابی بخش هتل و رستوران داری بین شهر مشهد با سایر شهرستان های ناحیه وجود ندارد. در بخش هتل و رستوران داری در شهر مشهد علاوه بر تسهیلات گسترده سنتی ـ که معمولاً به دلیل مختلف امکان ارزیابی و محاسبه عملکرد اقتصادی آن ها کمتر وجود داردـ و نیز تسهیلات اقامتی و پذیرایی اختصاصی ارگان ها ، نهادهای مختلف ـ که آن هم کمتر در ارزیابی ظرفیت ها و عملکردهای اقتصادی بخش قابل بررسی است ـ در بخش رسمی نیز دارای عملکرد و ظرفیت منحصر به فردي است.

بر پایه آمارهای رسمی آمار نامه استان در سال 1379 در شهر مشهد 2 هتل لوکس با 324 اتاق ، 2 هتل 4 ستاره ، 15 هتل 3 ستاره ، 25 هتل تک ستاره ، 100 باب هتل آپارتمان با حدود 4400 تخت و 365 مهمانپذیر با بیش از 22 هزار تخت وجود دارد. در صورت محاسبه زائرسراها ، منازل اجاره ای به زائران ، هتل ها و اقامتگاه های اختصاصي نهادها و ارگانها ، مي توان به ميزان و ظرفيت مراکز اقامتي در مشهد پي برد . شايان ذکر است که در شهرستانهاي چناران و فريمان حتي مهمانخانه و يا اقامتگاه هاي غیر رسمی نیز فعالیت ندارند. در زمینه رستوران داری و انواع مراکز پذیرایی دیگر ، از سنتی ترین تا مدرنترین انواع نیز شهر مشهد و حومه های گردشگری آن ناحیه نظیر طرقبه ـ شاندیز از قابلیت و عملکرد اقتصادی ویژه ای در سطح ملی برخوردار است.

در حقیقت در بخش هتل و رستوران داری ، شهر مشهد به دلیل موقعیت ویژه زیارتي و گردشگری آن از نظر تعداد ، انواع و ظرفیت فضاهای اقامتی و پذیرایی در سطح ملی مطرح می باشد. در حالی که سایر شهرستان های ناحیه فریمان و چناران ، حتی در سطح محلی نیز فاقد امکانات حداقل اقامتی و پذیرایی می باشند.

 

2ـ 3ـ حمل و نقل ارتباطات :

موقعیت شهر مشهد در منطقه خراسان به گونه ای است که از دیر باز نقش بسیار مهمی در ارتباطات و نظام حمل و نقل منطقه ای ، ملی و فراملی داشته است. لذا با توجه به نقش و موقعیت ستادی مرکزیت مشهد در نظام های ارتباطی ، می باید به عملکردهای ارتباطی مشهد در مقیاس ملی پرداخت. در حالی که سایر شهرهای ناحیه فریمان و چناران نهایتا از نقش محدود محلی و منطقه ای برخوردار می باشند.

با توجه به موقعیت استقرار خراسان نسبت به مراکز مهم اقتصادی ـ سیاسی و جمعیتی کشور و قابلیت های ارتباطی مشهد ، از جنوب با استان سیستان و بلوچستان و دسترسی به دریای عمان و اقیانوس هند ، از شمال به کشورهای آسیای میانه ، از شرق به افغانستان ، پاکستان و هند ، از غرب و جنوب و شمال غرب با مناطق فعال اقتصادی کشور این شهر نقش بسیار برجسته ای در نظام ارتباطی ملی و فراملی ایفا نموده است.

مشهد به منظور ایفای نقش بایستی در ایجاد ارتباط بین مناطق مختلف ـ در عرصه های ملی و بین المللی ـ و از جمله ارتباط بین بازارهای مبادلاتی ،         پسکرانه هاي اقتصادی  کشاورزی با بازارهای ملی و فراملی ، تامین مواد خام و توزیع کالاهای صنعتی در بازارهای داخلی و خارجی ، حمل و نقل گسترده میلیون ها زائر و گردشگر از داخل کشور و نیز کشورهای همجوار و تسهیل ارتباط بین متقاضیان خدمات یا مراکز خدمات درمانی و آموزشی و سفر در مشهد ، نیازمند تاسیسات و زیر ساخت های مدرن ارتباطی  می باشد.

در حال حاضر پایانه های مرزی در لطف آباد ، باجگیران ، دوغارون و سرخس ، امکان ارتباط مرکز ـ مشهد با کشورهای همجوار را فراهم آورده است. پایان های مسافربری بویژه پایانه های مشهد، پایانه های باربری در اشکال سنتی و مدرن بویژه پایانه مشهد (در محور مشهد ـ فریمان)، ایستگاه راه آهن و فرودگاه بین المللی مشهد ، زیر ساختهای اصلی جابه جایی مسافرین از شهر به استان . استان های همجوار کل  کشور و کشورهای همجوار به شمار می آیند.

در حقیقت شهر مقدس مشهد و زیر ساخت های موجود ارتباطی امکانات کم نظیری برای ایفای نقش ارتباطی و ترانسپورت بین آسیای میانه ، کشور ایران ، اقیانوس هند و از این طریق ایجاد ارتباط بین بنادر و پایانه ها ، فرود گاه و ایستگاه های راه آهن و .... فراهم آمده است. با توجه به نیازهای مبرم کشورهای آسیای میانه به دسترسی متقابل با بازارهای اروپا و آسیا در صورت برنامه ریزی مناسب می تواند مشهد را بعنوان مهمترین مرکز در نظام ارتباطی و حمل و نقل آسیای میانه مطرح نماید.

 

3ـ جایگاه و نقش کلانشهر مقدس مشهد در مجموعه شهری مشهد با تاکید بر مولفه های فرهنگی :

ناحیه مشهد (مجموعه شهری مشهد) به دلیل استقرار در کنار دره باستانی کشف رود و کوه اساطیری هزار مسجد و مجاورت با ولایت توس قدیم و جاده ابریشم از دیر باز یکی کانون های مهم شکل گیری اساطیر ایرانی ، برخوردار اقوام و تنوع فرهنگی بوده است.

 

3-1- نظری بر نقش اساطیری و تاریخی توس به عنوان شهر اسطوره ای موثر در شکل گیری و توسعه هسته اولیه کلانشهر مقدس مشهد :

نام کشف رود و توس بارها در روایات اساطیری ایران و کتاب های اوستا و شاهنامه آمده است. در کتاب بندهشن از کشف رود با عنوان رود کاسک و کسپ رود یاد شده است. بنابر روایات اساطیری جمشید بنیانگدار شهر مشهد مقدس بوده است و چون شهر ساخته بم ویران شد ، یکی از پهلوانان مرزدار ایران بنام توسه یاتوس آن را بازسازی کرد و به نام خویش خواند. بنا به روایت فردوسی ، سرزمین توس را کیکاووس به توس داد و در آن گنجی بنام عروس پنهان کرده بود که نوه اش کیخسرو به پهلوانان ایران بخشید.

در اساطیر ایران آمده است که گشتاسب در کنار کشف رود با اژدها جنگید و بر او غالب آمد. اما شاهنامه فردوسی نبرد با اژدها را در کنار کشف رود به نیای رستم یعنی سام نسبت داده است.

شاهنامه محل درگذشت یزدگرد اول سامانی مشهور به بزه کار  را به سال 421 میلادی در کنار یکی از چشمه های توس به نام چشمه سو دانسته است. در گوشه و کنار مجموعه مشهد بویژه در قلمرو ولایت توس قدیم ، آثار و نام و نشان مراکز سکونتگاهی کهنی وجود دارد که پیشینه اغلب آن ها به حدود هزار سال قبل باز می گردد. وجود این آثار از نظر برنامه ریزی فضایی در ناحیه ایجاب می کند که ارزشهای تاریخی ـ فرهنگی آن ها از جهات مختلف مانند حافظت و احياي هویت بخشی به نظام سکونتگاهی ، گسترش محورها و قطب های گردشگری مد نظر قرار گیرد. در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:

 ـ روستای  پاژ زادگاه فردوسی در 15 کیلومتری شمال مشهد.

ـ روستای سنگ بست در جنوب مشهد با آثاری از دوره غزنویان و تیموریان.

ـ روستای کارده ، اندرخ و رزان در نزدیکی توس با سابقه هزار ساله.

 ـ شهر طرقبه از شهرهای مهم توس قدیم و... .

 

 3 ـ 2 ـ تحلیل نقش و جایگاه کلانشهر مقدس مشهد از دیدگاه چگونگی پراکنش آثار تاریخی و فرهنگی مجموعه شهری مشهد:

در خصوص شناسایی و نحوه توزیع آثار تاریخی ، فرهنگی کشور متاسفانه هنوز بانک اطلاعاتی جامع و یکپارچه ای وجود ندارد. از طرف دیگر طبقه بندی واحدی برای گروه بندی و شناسایی این آثار ارائه نشده است. با توجه به این ملاحظات ، در مطالعات مجموعه شهری مشهد تلاش شده است تا با استفاده از منابع و ماخذ مختلف ، تصویری کلی از وضع آثار تاریخی ـ فرهنگی موجود در ناحیه با توجه به اهداف برنامه ریزی فضايي ارائه گردد.

 

3 ـ 2 ـ 1 ـ سیمای عمومی میراث فرهنگی ـ تاریخی مجموعه شهری مشهد با تاکید خاص بر حرم مطهر :

منطقه خراسان و ناحیه مشهد از نظر جغرافیای سیاسی و تحولات تاریخی از گذشته ای بسیار غنی و پربار برخوردار بوده است. بویژه با استقرار بارگاه امام رضا (ع) در قرن سوم در مرکز این ناحیه ، از آن به بعد این عامل مذهبی نقش بسیار تعیین کننده های در شکل گیری آثار تاریخی و فرهنگی در ناحیه ایفا کرده است. شهر مشهد به دلیل وجود حرم امام رضا (ع) در برگیرنده مجموعه ای عظیم از  بناها و آثار با ارزش مذهبی ، تاریخی ، هنری ، فرهنگی است که در نوع خود در جهان بسیار کم نظیر است.

نام اثر

محل اثر

ارزش اثر

نوع مالکیت

قدمت

ملاحظات

شهرستان

بخش

گنبد سبز

مشهد

مرکزی

ثبتی

دولتی

صفویه

 

آرامگاه نادر

//

//

//

وقفی

معاصر

چهارراه شهدا

مقبره میرزا ابراهیم رضا

//

//

___

___

اواخر قاجار

کوهسنگی

آب انبار

//

//

___

___

قا جاریه

خیابان تهران

خانه ملک

//

//

___

___

قا جاریه

خیابان امام خمینی

گنبد خشتی

//

//

//

وقفي

صفویه

 

مدرسه پریزاد

//

//

//

//

تیموری

 

مدرسه بالاسر

//

//

//

//

//

 

مدرسه دودر

//

//

//

//

قرن 9 ﻫ

 

مسجد هفتاد و دو تن

//

//

//

//

855 ه.ق

 

گنبد هارونیه

//

//

//

دولتی

//

 

آستان مقدس امام رضا (ع)

//

//

//

وقفی

قرن 4 به بعد

 

مصلی پایین خیابان

//

//

//

دولتی

1087 ه. ق

 

مقبره خواجه ربیع

//

//

//

وقفی

صفویه 1031 ه.ق

 

پل شاهی

//

//

---

دولتی

اسلامی

خواجه ربیع

حمام شاه

//

//

ثبتی

وقفی

صفویه

 

مقبره پیر پالان دوز

//

//

//

//

//

 

مدرسه نواب

//

//

//

//

//

 

مدرسه خیرات خان

//

//

//

//

//

 

مدرسه عباس قلی خان

//

//

//

//

//

 

مسجد گوهرشاد

//

//

//

//

تيموري

 

مدرسه میرزا جعفر

//

//

//

//

صفويه

مجموعه حرم مطهر

سردر مدرسه باقریه

//

//

//

//

اسلامی (قاجاریه)

 

سر در مدرسه حاج حسن خان

//

//

//

//

//

 

 در حال حاضر مجموعه حرم مطهر که جامع ترین و زیباترین مجموعه معماری جهان اسلام به شمار می رود ، علاوه بر وجهه معنوی ارزشمند آن ، از تمام هنرهای معماری ، کاشی کاری ، آینه کاری ، گچبری ، خط ، خاتم ، منبت ، معرق وسنگ تراشی در شکل گیری مجموعه بهره گرفته و شامل فضای اصلی زیر گنبد ( مقبره) و صحن های امام خمینی ، انقلاب ، جمهوری اسلامی ، آزادی ، قدس و ده ها فضا و عنصر معماری است. جدا از مجموعه عظیم تاریخی ـ فرهنگی و البته به حرم می توان دیگر آثار تاریخی ـ فرهنگی مشهد مقدس را به صورت جدول زیر بیان نمود.

 

4 ـ نقش و جایگاه کلانشهر شهر مقدس مشهد در مجموعه شهری مشهد با تاکید خاص بر مولفه های اجتماعی و جمعیتی :

از نظر ویژگی هیا جمعیتی بدون تردید ، مجموعه شهری مشهد به واسطه شهر مشهد پر جمعیت ترین ناحیه در سطح استان است. بررسی تحولات جمعیت طی دهه های اخیر نشان دهنده آن است که سهم جمعیت مجموعه شهری مشهد از جمعیت استان همواره روند افزایشی داشته و طی دوره 75- 1335 جمعیت ناحیه مشهد با متوسط رشد سالانه 2/4 % 6/3/2 برابر شده است. در سال 1375 بالغ بر 40% جمعیت استان خراسان (پیش از تقسیم) در ناحیه مشهد ساکن بودند.

شهرنشینی یکی از بارزترین خصیصه های الگوی زیستی در مجموعه شهری مشهد است بطوری که سهم جمعیت شهر نشین در مقاطع 1355 ، 1365 ، 1375 به ترتیب 6/66% ، 1/78% ، 9/80% بوده است. در این میان شهر مشهد مرکز شهرنشینی بی رقیب در ناحیه مشهد و استان خراسان است قریب به 2 میلیون جمعیت را در خود جای داده است و در سطح ملی نیز پس از تهران ، دومین شهر پرجمعیت کشور به شمار می رود.

جدول زیر تعداد جمعیت شهرهای مجموعه شهری مشهد و سهم هر شهر از مجموع جمعیت این ناحیه شهری را نشان می دهد.

 

وضعیت شهرهای ناحیه مشهد 1387

ردیف

شهر

جمعیت

نسبت (درصد)

1

مشهد

1887405

04/95

2

ملک آباد

666

03/0

3

رضویه

3479

18/0

4

چناران

32064

61/1

5

کلات

6619

33/0

6

شاندیز

4077

21/0

7

طرقبه

9982

50/0

8

فریمان

26966

36/1

9

فرهاد کرد

5967

30/0

10

قلندر آباد

4711

24/0

11

سفید سنگ

3875

20/0

 

جمع

1985811

100

در سال 1375 ، 9/80% از کل جمعیت مجموعه شهری در 6 شهر مشهد ، فریمان ، چناران ، طرقبه ، کلات و شاندیز مستقر بوده اند. از مجموع جمعیت ساکن در این 6 شهر ، 99% در شهر مشهد ، 6/1% در شهر چناران ، 4/1 % در شهر فریمان ، 5/0 % در شهر طرقبه ، 3/0 % در شهر کلات ، و 2/0% در شهر شاندیز زندگی می کرده اند . جمعیت شهر مشهد 59 برابر شهر چناران ، 70 برابر فریمان است. این ارقام نشان دهنده ن است که ناحیه شهر فاقد سلسله مراتب شهری و نظام شهری مناسب و مطلوب است.

از سوی دیگر داده های آماری گویای این واقعیت است که شهرستان مشهد چه از نظر جمعیت شهری با غلبه چشمگیر جمعیتی شهر مشهد و چه از نظر جمعیت روستا نشین سهم غالب و قابل توجهی در سطح ناحیه مشهد داراست. شاخص تراکم نسبی برای مجموعه شهری مشهد 124 نفر در کیلومتر مربع محاسبه شده و برای شهرستان های مشهد ، چناران ، فریمان به ترتیب 8/176 ، 3/29 ، 6/23 نفر است.

بر اساس مطالعات انجام شده حدود 41% از کل جمعیت ناحیه در گروه های سنی کمتر از 15 سال قرار دارند. این نسبت برای جمعیت شهری حدود 40% است. مقایسه نسبت های محاسبه شده در کل کشور و استان خراسان با ناحیه مشهد به روشنی بیانگر آن است که ناحیه مشهد جمعیت جوانتری دارد.

همچنین نسبت جنسی در ناحیه مشهد به تفکیک جمعیت کل ، شهری و روستایی به ترتیب عبارت است از 2/102 ، 8/102 ، 8/99 است. بیشترین نسبت جنسی محاسبه شده برای جمعیت شهری شهرستان مشهد با نسبت جنسی 103 نفر است و کمترین نسبت جنسی مربوط به جمعیت شهری شهرستان چناران با نسبت جنسی 5/97 نفر است. اساسا شهرستان چناران دارای نسبت جنسی پایین تر در میان جمعیت شهری و روستایی است که در واقع نشان دهنده مهاجرات مردان در سنین کار و فعالیت به شهرهای بزرگ و بویژه شهر مشهد است.

از نظر توزیع نسبی خانوار در ناحیه مشهد ، قریب 80% از آن ها در کلانشهر مشهد ساکن بوده اند. شاخص بعد خانوار نشان می دهد که کمترین بعد خانوار مربوط به نقاط شهری شهرستان مشهد و بیشترین آن ها مربوط به نقاط روستایی شهرستان فریمان است.

شاخص میانه سنی در ناحیه مشهد بیانگر آن است که نيمي از جمعیت شهری این ناحیه حدود 19 سال سن دارند.این نسبت برای جمعی شهری شهرستان مشهد 4/19 و برای جمعیت شهری شهرستان چناران 7/16 محاسبه شده است.

 

 

1-1-2 مطالعه برنامه ریزی طرحهای بالادست در حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در مقیاس منطقه شهری مورد مطالعه :

لزوم دستیابی به یک دیدگاه جامع نگرانه از روند های برنامه ریزی شهری و اقدامات در دست اجرا از طرح های بالادست منطقه شهری یکی از عمده ترین پیش نیازهای تدوین طرح بهسازی و نوسازی محدوده مورد مطالعه محسوب می شود.در این خصوص به ارزیابی ساسله مراتبی از چشم انداز برنامه ریزی شهری از طرح مجموعه شهری ، طرح جامع و طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه می پردازیم :

 

1-1-2-1 طرح مجموعه شهری مشهد :

مجموعه شهری مشهد یک محدوده فضایی است که از چندین شهر اصلی و کانونهای جمعیتی ، تولیدی و خدماتی پیرامون آنها که دارای روابط اقتصادی ، اجتماعی و کالبدی – فضایی بصورت مستقیم ، مستمر و فزاینده با یکدیگر بوده و بازار واحدی از سکونت ، اشتغال ، خدمات و فراغت با تمرکز خاص بر کلاتشهر مشهد را تشکیل می دهد .مطابق با آمارهای سال 1375 در حدود 6/79 درصد از جمعیت مموعه شهری ساکن در شهرها بوده و جمعیت مجموعه شهری نیز از رشدی در حدود 16/2 درصد برخوردار است .از منظر اقتصادی در این مجموعه شهری بخش کشاورزی با داشتن 5/12 درصد از مجموع فعالین  اقتصادی در مقایسه با میانگین 23 درصدی شاغلین فعال کشور  ، نسبت کمتری را به خود اختصاص داده است که دلیل عمده آن را می توان در جاذبه ها و ظرفیتهای بالای گردشگری مذهبی و خدمات مرتبط با آن قلمداد کرد . بخش صنعت نیز با 6/33 درصد از شاغلین فعال اقتصادی کل مجموعه های شهری کشور در مقایسه با میانگین شاغلین صنعتی کشور (7/30درصد) را به خود جذب جذب نموده است .در بخش خدمات درحدود 7/51 درصد از شاغلین به این بخش جذب شده اند که در مقام مقایسه با 5/44 درصد کل کشور، تونمندیهای بالای بخش خدمات با تاکید خاص بر مرکز ثقل حرم مطهر روی در کلانشهر مشهد  را نشان می دهد.

صرفنظر از مختصر خصوصیات اقتصادی و جمعیتی ذکر شده در خصوص طرح مجموعه شهری مشهد مطالعات در خصوص برنامه ریزی شهری طرح بالادست در این طرح نشان از نوعی کلان نگری در مقیاس کلانشهری و منطقه ای انطباق کاملا دقیقی بر منطقه شهری بر منطقه شهری مورد مطالعه اعم از کوی سجادیه و پهنه های بلافصل و پیرامون ندارد.

 

 

 

 

1-1-2-2 طرح جامع شهر مشهد :

طرح جامع شهر مشهد در حقیقت ترسیم کننده خطوط اصلی توسعه شهر به شمار می رود ، در تحلیل خصوصیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در قالب مطالعات کالبدی شهر ، حوزه مورد مطالعه (کوی سجادیه و بافتهای پیرامون و بلافصل) را جزء بافتهای حاشیه ای و روستایی قلمداد کرده است . دراین ارزیابی از بافت حاشیه ای – روستایی آمده است :

بافت حاشیه ای عمدتاً شامل قسمتهایی است که در جریان رشد بی رویه شهر و ادغام روستاها و اراضی کشاورزی ، به تدریج و اغلب طی دهه اخیر ، در حاشیه شمال ، شرق و شمال شرق و جنوب شرق و در خارج از مرز محدوده قانونی ، شکل گرفته است .مشهد قلی ، نخودک ، خواجه ربیع ، مال آباد ، شهرک طالقانی ، بلال حبشی ، دروی ، کوی صاحب الزمان ، پنج تن ، رده ، گلشهر ، قلعه ساختمان و (کوی سادیه ) از جمله این بافتهاست .

در میان قسمتهای مختلف بافت حاشیه ای تفاوتهای بارز یه چشم می خورد .بعضی مانند گلشهر و قلعه ساختمان وسیع تر و پرجمعیت تر و دارای محیط شهری فعل و پرتحرک هستند و بعضی کوچک و کم جمعیت ترند . از میان گروه اخیر مانند نخودک ، رده ، کوی صاحب الزمان و پنج تن بیشتر روستا هستند تا شهر ، و در آنها میزان قابل توجهی اراضی بایر و مزروعی وجود دارد.و برخی دیگر نظیر بلال و خواجه ربیع از قدمت و سابقه بیشتری برخوردارند.و برخی کاملا جدید و یا در حال شکل گیری اند .(نظیر کوی سجادیه )

علی رغم این تفاوتها همه بخشهای مورد بحث در خصوصیات زیر مشترکند :

شبکه معابر در همه آنها ناکافی و فاقد سلسله مراتب است ، بطوری که در بعضی از موارد معابر اصلی باریک با طول حدود 5/1 متر تا2 کیلومتر هیچ گونه انشعاب ماشین رو ندارند ؛ در نتیجه با تراکم شدید عبور و مرور مواجهند.هر چند برخی ازآنها نظیر گلشهر به دلیل اینکه استخوان بندی اصلی شبکه ارتباطی داخل شهر حاصل شده است ، شبکه منظم تری دارند ؛ ولی اکثراً دارای شبکه معابر نامنظمی هستند .و بطور خلاصه معابر عمدتاً شامل شبکه نامنظمی از خیابانهای باریک ماشین رو و کوچه های دراز و بن بست است و میزان معابر آسفالت نشده و یا حتی تطیح نشده قابل توجه است .تراکم مسکونی یه دلیل تفکیک زمین به قطعات کوچک بسیار بالاستو ساختمانها نیز اکثراً کوچک و کم ارتفاع (یک و 2 طبقه) هستند. کوچه های فرعی و بن بست و طویل محل بزی کودکان و مکانی برای گذران اوقات فراغت ساکنین است.این معابر در اکثر اوقات روز با تراکم شدیدی در حرکت وسایل نقلیه و عابرین پیاده مواجه هستند (.مهندسین مشاور اردام ؛ مطالعات وضع موجود :82)

 

 

 

 

 

 

Text Box:   

 

 

 

 

نقشه شماره 1- بافت حاشیه ای - روستایی در طرح جامع مشهد

 

 

 

 

 

 

 

 

       
   
 
 

نقشه شماره 1 -موقعیت کوی سجادیه در بافت های روستایی _حاشیه ای طرح جامع مشهد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-1-2-3- طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه و بافتهای پیرامون و بلافصل :

درحقیقت عمده ترین طرح فرادست که در مطالعات شهری بطور جزءنگرانه و تفضیلی روندهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه و حتی محلات و نواحی شهری را تبیین می کند طرح های تفضیلی است . وضع موجود بیان شده در طرح تفضیلی کوی سجادیه و حوزه های پیرامون که تحت عنوان مطالعه طرح تفضیلی حوزه شهری 31 معروف به نیروگاه مطرح شده است با رویکرد برنامه ریزی شهری کمترین انطباقی با خصوصیات  کارکردی کاربری های  موجود ندارد. در حقیقت رهیافت غالب طرح تفضیلی تدوین شده در سال 1357 برای کوی سجادیه و بافتهای مجاور با توجه به مجاورت با ریل آهن و عمده زمینهای بایر ، غلبه کاربری حمل و نقل و انبار بر دیگر کاربری هاست .اسکان مهاجران کم بضاعت با پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین در این منطقه و افزایش چشمگیر تراکم در حوزه مورد مطالعه در دهه های اخیر سبب شد تا پیشنهادات و دستور العملهای طرح تفضیلی در خصوص ارزیابی و مطالعه برنامه ریزی شهری کوی سجادیه و تدقیق آن با سرانه ها وترکمهای طرح تفضیلی از وجاهت شهرسازی برخوردار نباشد .از این رو مطالعه حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در حوزه مورد مطالعه مبتنی بر طرح تفضیلی بعنوان عمده ترین طرح فرادست در مطالعات مربوط به کوی سجادیه و حوزه های پیرامون نیز به دلیل تغییر ماهیت و دگرگونی در کلیت کارکردهای وضع موجود با موارد پیش بینی شده (تغییر اجتناب ناپذیر کاربری حمل و نقل و انبار به کاربری مسکونی)و نیز مقررارت و قوانین پیشنهادی در طرح تفضیلی تدوین شده در سال 1357 قابل طرح و بررسی نیست.

درنتیجه ارزیابی جایگاه برنامه ریزی شهری با تأکید بر مولفه های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی به دلیل کلان نگری طرح مجموعه شهری مشهد و تا حدودی طرح جامع از قابلیت ارزیابی و سنجش چندانی برخوردار نیست .طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه نیز به دلیل عدم انجام مطالعات بازنگری و شناخت دقیق خصوصیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی معاصر و تبیین جایگاه برنامه ریزی شهری حدود 30 سال پیش با وضع موجود نمی تواند قابل اعتنا باشد .که چنین خلا مطالعاتی در خصوص تحلیل روندهای برنامه ریزی در طرح های بالادست حوزه مورد مطالعه ، ضرورت انجام مطالعات بازنگری طرح تفضیلی را بیش از پیش ضروری می سازد.

 

مطالعه تاريخ روند توسعه شهري با تاكيد بر تاريخچه شهرنشيني در مجموعه مورد مطالعه و ارتباط آن با مركز تاريخي – فرهنگي مشهد (حرم مطهر):

تحليل فرايندي مراحل تكوين ، شكل گيري ، تحول و تكامل تاريخي شهر مشهد با تاكيد خاص بر نگين پروغ بارگاه روضوي ، ضرورتي انكار ناپذير در درك معضلات كالبدي – فضايي ، اجتماعي و اقتصادي معاصر بزرگترين كلانشهر مذهبي ايران است . ارايه چارچوبي جامع نگرانه از مقاطع مختلف تاريخي در خصوص نحوه شكل يابي بخشها و مناطق مختلف شهر مشهد و تحليل سير تاريخي تحولات كالبدي اين كلانشهر مي تواند رهيافتي آينده نگرانه در راستاي تدوين موثرتر و واقعي تر برنامه هاي توسعه شهري در مشهد فراهم آورد .سنجش درجات امكان پذيري احياء كالبدي، فضايي و اقتصادي اجتماعي كوي سجاديه نيز به تبع اين ضرورت ، نمي تواند با وانهادن اين تحليل تاريخي – فرايندي از نحوه فرم يابي شهر مشهد بويژه بافت پيرامون حرم مطهر به واقعيت اجرا نزديك شود.درك اين مهم ، را به سوي يك رويكرد تاريخي – تحليلي از دوره هاي مختلف شكل گيري و تحول شهر مشهد بويژه مجموعه حرم مطهر و بافتهاي پيرامون از پيش از اسلام تا دوره معاصر رهنمون مي كند. اين رويكرد ر ا مي توان بصورت نمودار ذيل مشاهده نمود:

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1- خراسان رضوي در دوران پيش از اسلام:

نخستين قومي كه در شمال خراسان اقامت گزيد . به زندگي اجتماعي و يكجا نشيني روي آورد قوم پارت يا پارتيان بود. پارتها پس از چندي با ايجاد شهرهايي در منطقه سكونت خود ، زندگي شهري را بنيان نهادند . خراسان رضوي امروز بخشي از سرزمين پهناور پر وسعت خراسان آن  روزگار بود كه پارتيان در سال 270 قبل از ميلاد از سلطه سلوكيان آزاد كردند و تا سال 224 ميلادي براين ناحيه حاصلخيز حكمراني نمودند. از آثار باقي مانده چنين بر مي آيد كه پارتيان به شهرسازي و شهرنشيني علاقه خاصي داشتند و نشانه هاي بازمانده از شهرهايي چون  هترا ، دارابگرد و فيروز آباد گواه اين مدعا است . به دليل عدم ثبات سياسي بيشتر شهرهاي پارتيان براي مقاصد نظامي ساخته مي شد و سپس در توسعه تبديل به شهر گرديدند . طرح عمومي اكثر شهرهاي دوره پارتيان دايره اي شكل بوده كه در وسط كهندژ شامل كاخ شاهي ، مراكز اداري ، نظامي ، مذهبي در داخل حصاري بلند جاي مي گرفتند. سپس اقامتگاه نزديكان و فرمانروايان دولتي و روحانيون و بلاخره علامت شهري مكان خرده مالكين  و پيشه وران بود كه آنها نيز در درون بارويي قرار مي گرفتند و بالاخره حومه كشاورزي قرار داشت . نظم داخلي شهرها بيشتر شطرنجي بود بازرگاني و تجارت كالا ولوازم قيمتي و زينتي در اين دوره بسيار رواج داشت (نظريان، 1379 :12)

به دليل وجود رشته كوههاي هزار مسجد و بينالود خراسان رضوي از نظر استراتژيك و موقعيت دفاعي وضعيت مناسبي داشت و اين امر در آن هنگام براي پارتيان كه در معرض هجوم اقوام ديگر بودند ، اهميت فوق العاده اي داشت – از يك سو قرار داشتن اين منطقه بر سر راه جاده ابريشم و راه تركيه – افغانستان ، دسترسي آسان به رودخانه كشف رود ، وجود اراضي حاصلخيز در كناره هاي آن و از سوي ديگر وزش بادهاي مناسب مديترانه اي و وجود كوههاي هزار مسجد بعنوان سدي در برابر بادهاي سرد و فتيك سري و رشته كوه بينالود در برابر وزش بادهاي كويري از جمله عوامل مهم پيدايش شهر و شهرنشيني در اين ناحيه گرديد . (از مهرازان ؛ 1367؛ج : ص3) تا اين دوره علي رغم فراهم بودن شرايط شكل گيري مراكز شهري در دشت مشهد در اسناد تاريخي نامي از شهر پراهميتي دراين ناحيه به ميان نيامده است.

 

2- خراسان رضوي پس از اسلام:

در اين دوره مهمترين و پرجمعيت ترين سكوتنگاه حوضه كشف رود ، ولايت طوس بود. در ابتداي اين دوره لفظ توس به ولايت كامل  و حاصلخيزي كه حوضه كشف رود را در بر مي گرفت اطلاق مي شد .پس از حمله اعراب به ايران و ستمگري خلفاي بني اميه به اهالي خراسان ، جنبش هايي در خراسان پا گرفت و سرانجام با قيام ابومسلم خراساني حكومت آنان منقرض و سلسله عباسيان تاسيس گرديد . اما پس از مدت كوتاهي دومين خليفه عباسي ناجوانمردانه ابومسلم را به قتل رساند و بار ديگر اعراب بر خراسان مسلط گرديدند وبه اين ترتيب جنبش هاي استقلال طلبانه از نوآغاز گرديد . در اين دوره هارون الرشيد براي پايان دادن به اين شورشها وارد خراسان مي شود و در دهكده اي موسوم به سناباد واقع در نزديكي شهر نوغان در كاخ عظيم و باشكوه قحطبه الطايي والي خراسان اقامت مي گزيند، تا اينكه در سال 193 هـ.ق براثر بيماري در همانجا در مي گذرد و او را در وسط تالار بزرگ اين كاخ دفن مي كنند . مامون فرزند هارون الرشيد كه مادري ايراني داشت پس از مرگ پدر با برادرش امين بر سر كسب قدرت به ستيز بر ميخيزد و طاهر ذواليمين سردار ايراني پس از شكست سپاه اعراب در نزديكي ري به بغداد مي رود و مامون را به خلافت مي رساند . به دنبال تاسيس سلسله طاهريان ، خراسان يكي از مراكز مهم سياسي خلافت اسلامي مي گردد . بدگماني اعراب نسبت به مامون ، پيوند معنوي ايرانيان به خاندان علي (ع) و نفرت آنان از عنصر عرب موجب شد تا مامون امام رضا(ع) را به ولايتعهدي خود برگزيند و برخلاف خلفاي عباسي نه تنها به تحليل و تكريم  اين امام همام بپردازد بلكه ولايتعهدي را به وي واگذار كند. مامون پس از مرگ پدر از امام رضا(ع) دعوت كرد به خراسان بيايد ، اما در سال 203 امام رضا(ع) به شكل مرموزي در طوس به شهادت مي رسد و مامون ايشان را در كنار مقبره پدرش در سناباد به خاك مي سپارد .(مهرازان ، 1367 ؛ ج : 4) . به دليل اهميت مشهد علي ابن موسي الرضا(ع) و توجه روز افزون شيعيان به تدريج نام مشهد الرضا و مشهد رضوي و شهر طوس جانشين سناباد گرديد  و سناباد در نوشته هاي قرن 7 هجري به بعد در متون تاريخي بسيار به ندرت مورد استفاده قرار گرفت (قصابيان ؛ 1377 : 18) . از اين پس سناباد كه تا اين زمان دهكده گمنامي بود به نام مشهد معروف شد و افراد متمول و ثروتمند در اطراف مرقد مطهر امام هشتم شيعيان ، مقبره هايي براي خود مي سازند و به  تدريج بر اهميت آن افزوده مي گردد.

 

3- پيدايش شهر مشهد:

سابقه تاريخي شكل گيري شهر مشهد به بيش از يازده قرن پيش باز نمي گردد . و به دليل وجود اسناد فراوان و آميختگي روايتهاي تاريخي و مذهبي با هم، گذشته اين شهر كمي در ابهام فرورفته است. مشهد در گذشته قريه خوش آب و هوايي بنام سناباد بوده است كه اكنون نام يكي از خيابانهاي قديمي مشهد است . اين قريه خوش آب و هوا از توابع ولايت توس بود. قدمت ولايت طوس به قبل از اسلام وقتي قبل از تاريخ مي رسد . اين ولايت در زمان شكوفايي خود از توابع نيشابور محسوب مي شد و داراي 5 شهر به نامهاي طابران ، نوغان ، سناباد ، رادكان و ترغوز (طرقبه امروز) بوده است. شهر توس تا نيمه قرن نهم پابرجا بوده است و ويرانه شدن آن در حمله مغول و سپس تيمور باز مي گردد و اكنون از اين شهر تاريخي جز مقبره فردوسي و بناي نيمه ويرانه هارونيه چيزي باقي نمانده است . (قصابيان ، 1377 : 20) در اواخر قرن دوم هجري نوغان بزرگترين شهر توس محسوب مي شد . بعد از قرن چهارم تا قرن هفتم (قبل از حمله مغول) شهر طابران بزرگترين شهر توس بود ولي بعد از حمله مغول سناباد و نوغان از ساير شهرهاي توس اهميت بيشتري يافتند . خاكسپاري امام رضا (ع) در سال 203 هـ .ق نقطه عطفي در تبديل روستاي سناباد به شهري بزرگ بود (خجسته مشبري ، 1353 : 30) پس از طاهريان بترتيب در دوره صفاريان و ديلميان كه به مذهب تشيع ارادت خاصي داشتند به شهر مشهد، آرامگاه امام هشتم شيعيان توجه زيادي مبذول كردند و از اين نظر زمينه هاي توسعه هرچه بيشتر آن فراهم گرديد به تدريج با ادغام سناباد و نوغان هسته اوليه شهر مشهد تشكيل مي گردد و بعدها بصورت دو محله شهر مشهد در آمدند عنوان شهرنخستين بار در اواخر قرن چهارم هجري بوسيله مقدسي آورده شده است و در همين دوره يعني در سال 428 هـ . ق در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوي اولين حصار اطراف شهر كشيده مي شود . با احداث اين حصار بر وسعت شهر افزوده مي شود و شهر مشهد  در اين هنگام به جانب غرب هسته مركزي يعني مرقد امام رضا توسعه مي يابد . كمتر از يك قرن بعد دومين حصار پيراموني شهر در سال 515 در زمان امير علاء الدين غزنوي ساخته شد و در اين مرحله نيز روند گسترش شهر در جهت غرب تداوم مي يابد – حملات متعدد مغولان و تركان سلجوقي به منطقه خراسان شهرهاي مهم طوس و نيشابور را ويران مي كند و اهالي اين شهرها مجبور به مهاجرت به نقاط ديگر از جمله مشهد مي شوند (مهرازان ؛ 1367 ؛ ج : 4)

 

4- شهر مشهد از تكوين تا پايان دوره تيموريه :

شهر مشهد در قرن هشتم هجري پس از حدود صد سال از واقعه قتل و غارت شهرهاي خراسان با استناد گفته هاي حمدا.. مستوفي و اين بطوطه  در سال 725 بصورت شهري بزرگ و پرجمعيت و يا دنباله هاي متعدد در آمد . از اواخر قرن هشتم (اواسط دوره تيمورگوركاني) و مخصوصا در اوايل قرن نهم (زمان شاهرخ تيموري) از سال807 هـ.ق به بعد مرتبا برآبادي و رونق شهر افزوده شد . با حوادثي كه در سالهاي اول دوره تيموري بر شهر طوس گذشت و مجددا مورد قتل و ويراني قرار گرفت مردم آن بطور كلي شهر را ترك كردند و  به سناباد در جوار بقعه مطهر حضرت رضا آمدند و همانجا ساكن شدند. با وجود تشويقي كه بوسيله شاهرخ براي اسكان مجدد آنها و اقدام براي تجديد بناي طوس بعمل آمد هرگز حاضر به مراجعت نشدند . از آن تاريخ به بعد طوس غيرمسكوني شد و به جاي آن مشهد مركز و حكومت نشين خراسان گرديد.

در زمان شاهرخ تيموري حصاري برگرد مشهد كشيده شد . در سال 811 باغ و عمارت حكومتي در شهر احداث شد . در سال 821 مسجد جامع گوهرشاد كه از نوع مساجد چهارايواني ايران است با پيوند با محيط اطراف خود و بازار كه هسته اوليه آن از سالها پيش در اولين سكونتهاي اطراف بقعه بوجود آمده بود بر پاشد وبناهاي ديگري نيز در همين سالها در اطراف بقعه مطهر شكل گرفت (خسرويان و عرب احمدي ، 1381 : 51) در زمان شاهرخ ميرزا در تاريخ 818 هـ.ق براي گسترش شهر به امير سيد خواجه فرمان مي دهد تا حصار سومي در اطراف مشهد برپا شود و اين بار نيز همانند گذشته جهت اصلي توسعه شهر به سمت غرب و شمال غرب بوده است. در زمان شاهرخ تيموري علاوه بر مسجد گوهرشاد و احداث حصار جديد بناهايي ديگر چون مدارس پريزاد ، بالاسر و همچنين بند گلستان براي تامين آب شهر نيز احداث گرديد . (مهرازان : 1367 ، ج : 4) اين حصار كه با هدف حفاظت از مهاجرين تازه وارد از طوس و افزايش امنيت نسبي شهر مشهد احداث شده بود از حدود كوچه ساربانها و از بالا خيابان شروع و در حدود باغ توليت ، امتداد داشته است . در آن زمان مشهد داراي 6 محله به نامهاي كاريز ، شاه آباد ، دستجرد ، چاه نوة منصوريه  و ابوبكر آباد بوده است . (امور فرهنگي آستان قدس ؛ 1365 : 33)

توجه شاهرخ ميرزا به مشهد سبب گرديد اين شهر بعنوان پايتخت مذهب تيموريان مطرح شود . احداث بناي اماكن متبركه و كاخ شاهي در زمان شاهرخ ميرزا توسعه و رشد شهر مشهد را فراهم كرد . مي توان مقطع تاريخي حكومت شاهرخ ميرزا را نقطه عطف شكل گيري شهر كنوني مشهد دانست از اين زمان به بعد كم كم مشهد در سطح خراسان مطرح و به مقام نخست شهري استان نزديك مي شود . ساير اقدامات عمراني در اين دوره شامل احداث مسجد شاه ، مدرسه دو در ، نقارخانه دانست (صنيع الدوله ، 1362 : 576) . اولين اقدام جهت تامين آب شرب در شهر مشهد در سال 906 هـ . ق بدستور امير عليشيرنوايي بود كه نهري بطول 70 كيلومتر از چشمه گيلاس تا مشهد احداث شد و ا ين خود سبب رونق بيشتر اين شهر گردد . (كبيري ، 1326 : 46)

 

5- شهر مشهد از دوره تيموريان تا پايان دوره صفويه:

اواخر عصر شاهرخ تيموري تا ظهور دولت صفويه (اواخر قرن نهم) دوران نابسماني سياسي در ايران است . تشكيل دولت صفوي و اينكه مذهب تشيع براي نخستين بار از اطراف آنها بعنوان مذهب رسمي كشور گرديد ، اثر مشخصي روي رشد و توسعه شهر مشهد نهاد . فرمانروايان صفوي چه از نظر مذهبي و چه از نظر اقتصادي به مشهد توجه خاص نمودند و اقدامات عمراني و اقتصادي در زمان آنها براي بالابردن مقام اين شهر تا حد بزرگترين شهر مذهبي كشور بعمل آمد. در اوايل دوره صفويه با وجود هجوم و قتل ازبكها ، شهر مشهد موقعيت خود را حفظ كرد . در زمان شاه عباس اول يك سياست اقتصادي براي جلوگيري از فرار سرمايه هاي ايراني به مكه ، مدينه ، كربلا و نجف به مرحله اجراء درآمد و مشهد به بزرگترين زيارتگاه شيعيان تبديل شد. شاه عباس براي اعلام سياست حكومت خود سفري پياده به مشهد انجام داد و اقدامات پس از او نيز موجب شد كه مشهد از شهرهاي تراز اول خراسان شده و نيشابور و ساير شهرها جزء توابع آن در آيند. دوره صفويه دوران شكوفايي عمراني و اقتصادي مشهد در ابعاد مختلف است . در مجموعه انبيه حرم و سير تكاملي آن معماري دوره صفويه نقش سازنده ، كامل كننده و بسيار با اهميتي دارد.

صحن عتيق (انقلاب) كه قسمتهايي از آن در دوره هاي قبل ايجاد شده بود در اين دوره كامل گرديد دنباله هاي مهم ديگر در تكميل و پيوستگي مجموعه بر پا گرديد. هنرهاي تزئيني پيشرفته از نظر فرم و تكنيك به شكوه و عظمت اين مجموعه تاثير فراوان نهاد. در سطح شهر مدارس ، مساجد، كاروانسراها و ساير بناهاي خدمات شهري احداث گرديد. كارهاي توليدي (صنايع دستي) رونق گرفت و اصناف و پيشه وران نقش مهم تري را نسبت به دوره هاي قبل در زندگي شهر ايفا مي نمودند. مشهد در اين دوره يكي از مراكز مهم توليد صنايع دستي آن زمان مانند كاشيكاري ، سفالگري و توليد فرش ، انواع پارچه هاي حرير زربافت ، ابريشمين ، مخمل و ... در ايران بود.

مشهد به علت موقعيت خاص جغرافيايي ، همواره در مسير هجوم و قتل  و غارت ازبكها قرار داشت . در زمان شاه عباس نيز يكبار شهر توسط آنها مورد حمله قرار گرفت و خسارتهاي فراواني ديد كه بعدا ترميم شد و شهر دوباره رونق خود را بازيافت . مشهد در آن زمان از نظر اقتصادي يك شهر بازرگاني (از نوع مبادله كالا) و داراي توليد صنايع دستي بود . به علت اين رونق اقتصادي و در نتيجه جذب جمعيت و نياز به گسترش محدوده شهر و نيز براي دفاع در برابر حملات ازبكها و ساير عشاير ، حصارتازه اي در زمان شاه طهماسب اول صفوي در محدوده اي بزرگتر از سابق كشيده شد . اين حصار ، حدود 5/9 كيلومتر طول داشت و داراي 141 برج دفاعي بود . شش دروازه ، شهر را به محيط خارج و راههاي ارتباطي مربوط مي ساخت و اين حصار آخرين باروي شهر است كه تا پايان عصر قاجار و اوايل قرن حاضر باقي بود (خسرويان  و عرب احمدي ، 1381 : 53) به دليل گرايش حكومت هاي بعدي به مذهب تشيع ، توسعه بيشتر شهر پس از دوره صفويان به بعد آغاز مي گردد . از جمله آثار و ابنيه اي كه در دوران صفويه در مشهد ساخته شد ، مي توان از مدارس خيرات خان ، نواب ، فاضل خان ، عباسقلي خان ، با قريه و بهزاديه نام برد . (مهرازان ؛ 1367 : ج : 5)

 اولين عامل خارجي غير سنتي در شهر مشهد در دوره شاع عباس صفوي د رميان بافت قديمي شهر ايجاد شد . اين عامل كه تحت تاثير چهارباغ اصفهان ايجاد شده بود خيابان عريضي است كه در متداد نهرچشمه  گيلاس قرار د اشته و  در دو  انتهاي خود شهر را از طريق دو دورازه قوچان و پائين خيابان بهم وصل مي كرد . و حرم مطهر امام رضا عليه السلام در وسط اين خيابان قرار مي گرفت . از اين تاريخ به بعد محور مذكور قوي ترين عنصر شهري گرديده و نحوه استقرار فعاليتهاي شهري و چگونگي توسعه شهر در دوره هاي بعد را به خود مشروط نموده است . قسمت غربي محور مذكور بنام بالا خيابان و قسمت شرقي آن موسوم به پائين خيابان بوده و هنوز هم نامهاي فوق توسط اهالي قديم شهر براي اين مناطق بكار مي رود . (مرادي ، 1381 : 47)

اولين نقشه از شهر در اين دوره توسط كلنل مك گريگئر در سال 1875 ميلادي ترسيم شده است . وي در سفرنامه خود مي نويسد : شهر مشهد پر است از خانه هاي گلي يكنواخت كه بر بالاي برخي از آنها بارگيرهايي ديده مي شود . نقشه شهر نامنظم و شبيه به مستطيل است و غير از حرم در مشهد چيز قابل توجهي نيست . (سيدي ، 1378 : 253)

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از ديگر اماكني كه در اين دوره احداث و يا مرمت شد دروازه هاي طرق عيدگاه . نوغان، قوچان و ارگ و همچنين ارگ حكومتي و چند محله ديگر هستند (نقشه صفحه قبل)

 

6- شهر مشهد از عصر قاجار تا سال 1325 هـ . ش

حادثه مهمي كه در اواخر دوره قاجاريه و در زمان احمدشاه روي داد گلوله باران شهر و به توپ بستن اماكن مقدسه بود كه توسط د ولت روسيه تزاري انجام گرفت . در اين حادثه خسارت زيادي به مشهد وارد شد . بررسي دوره مذكور تحت عنوان دوره معاصر را در سه مرحله مي توان ارزيابي كرد:

مرحله اول كه از انقراض قاجاريه و روي كار آمدن رضاخان تا سالاري 1308 و 1310 هجري شمسي مي باشد.  در اين دوره مشهد به همان شكل دوره قاجار باقي ماند.

مرحله دوم كه از سال 1310 تا 1320 را شامل مي شود و در برگيرنده تغييرات و تحولات محسوس در كالبد شهري است . در اين دوره ده ساله سياست شهرسازي آن سالها يعني ايجاد خيابانهاي طويل سرتاسري و ميدانها و فلكه ها در مشهد شكل گرفت . آخرين حصار دور شهر كه رو به ويراني گذارده بود ، از بين رفت . ارگ حكومتي كه دارالحكومه يا مركز اداري شهر در دورانهاي گذشته بود تخريب شد و بعدها بانك ملي در محل آن تاسيس شد قبل از اين اقدامات شهر داراي طرح شعاعي با يك خيابان اصلي به روش شهرسازي شهرها بزرگ و قديمي ايران بود . اين سيستم شعاعي با احداث خيابان پهلوي سابق (خيابان امام خميني) در حاشيه غربي شهر قديم (هسته قديمي شهر) و در كنار محل ارگ سابق بسوي يك سيستم خطي گرايش پيدا كرد . اين خيابان جديد ، محور اصلي توسعه آينده شهر به سوي غرب را بوجود آورد و به تدريج عناصر اداري ، فرهنگي، تجاري جديد در آن شكل گرفت . با تبعيت از هما ن روش وسياست شهرسازي خياباني دايره وار (فلكه اي) در محدوده بافت قديمي شهر بدور مجموعه ابنيه تاريخي بوجود آمد ولي بافت قديمي و از جمله بازار بهمان صورت خود باقي ماند. از مهمترين محلات و خيابانهاي قديمي شهر در آن زمان مرحله دور حرم مطهر ، بالاخيابان و پائين خيابان را ميتوان نام برد مركز قديمي شهر شامل مجموعه بازار و محلات قديمي و بالا خيابان ، پائين خيابان و بستها. اهميت تجاري و فرهنگي خود را تا زمان جنگ جهاني دوم حفظ كرد . در اين دوره در قسمت بافت قديمي شهر در يك شعاع حدود 800 متري از مجموعه ابنيه حرم مطهر (متراكم ترين قسمت بافت قديمي) عناصر جديدي مانند مسافرخانه و زائرسراها در پي رشد روز افزون تعداد زوار و نيازهاي آنان ، رو به افزايش گذاشت و در دهه هاي 1330 نيز به تعداد آنها افزوده شد . (خسرويان و عرب احمدي ، 1381 : 64) در اين دوره در سال 1325 نخستين نقشه مشهد توسط دايره جغرافيايي ستاد ارتش تهيه شد. در واقع مشهد بدون تغييرات اساسي در ساخت آن تا ابتداي قرن حاضر توسعه اي تدريجي مي يابد ليكن از آغاز اين قرن از لحاظ ساختي دچار تغييرات زيادي گرديد و ساختار اصلي  مشهد فعلي در اين دوره پايه گذاري شد .

اولين اقدامي كه در جهت اصلاحات وضع داخلي شهر در اين دوره بعمل آمد ، در ارتباط با احداث و ايجاد تسهيلاتي براي دو مركز شهر بوده است.  اولي مركز اصلي و قديمي شهر كه مجموعه حرم مطهر حضرت رضا(ع) را شامل مي شود . بمنظور  تقويت اين مركز و ايجاد تسهيلات بهتر ارتباطي فلكه اي در طراف مجموعه حرم مطهر و بخشي از بافت شهري ايجاد شد. و يا در خيابان شمالي و جنوبي منشعب از فلكه ، تسهيلات مناسب دسترسي براي مجموعه مذكور بوجود آمد و چهار سمت شهر از طريق چند خيابان اصلي به فلكه مركزي اتصال يافت.

بنابراين اگر در بافت سنتي قديمي شهر ، بازارها و گذرها از مركز مذكور منشعب مي گرديدند. در بافت جديد چهار خيابان كه از طريق يك فلكه به يكديگر اتصالمي يافتند، مركزيت مجموعه را براي دوره هاي آينده توسعه شهر، براساس دسترسي سواره ، تثبيت نمودند . مركز ديگر شهر كه درون بافت قديمي شهر در همين دروازه احداث گرديد در ناحيه غربي شهر قرار گرفته و امروزه بنام ميدان شهدا (ميدان شاه سابق) ناميده مي شود . موقعيت مركز دوم در بافت موجود شهر به نحوي انتخاب گرديد كه با توجه به موقعيت مركز اولي تعادلي را درون بافت ايجاد نموده و با مجموعه خيابانهايي كه از آنها منشعب مي گرديد ، بتوانند سطح پوشش مناسبي رادر بافت شهري بوجود آوردند . عمده ترين خيابانها و محورهاي اصلي شهر كه در اين دوره شاخص هاي عمده اي براي هدايت توسعه شهري بودند به شرح زير است:

1-  محور بالا خيابان – پايين خيابانها :

 كه با ايجاد ميدان شهدا ، بر روي امتداد آن و ايجاد فلكه اي در اطراف مجموعه حرم بصورت محور اصلي شهر باقي مانده و اهميت بيشتري يافته است.

2-  محور خيابان طبرسي و خيابان تهران :

با توجه به كمبود معابري كه فلكه حرم را به شمال و جنوب شهر مرتبط كند ، خيابان طبرسي ، كه از فلكه حرم منشعب گرديده و به دروازه نوغان ميرسد در بخش شمالي شهر احداث شد به بخش جنوبي شهر نيز خيابان تهران ، كه از فلكه حرم منشعب گرديده و به جاده جديد تهران اتصال مي يابد ، احداث گرديد . در طول اين خيابان و در داخل بافت قديم شهر ، در قطعه زميني كه قبلا قبرستان قديمي شهر بوده فلكه  اي بوجود آمد كه بعدا موسوم به فلكه آب گرديد.

3-  محور خيابان خواجه ربيع و خيابان ارگ :

اين محور به نحوي انتخاب گرديده كه ضمن ايجاد دسترسي به نواحي غربي شهر، از يك سو از كنار باروي شهر واقع در سمت غربي ارگ قديم مشهد گذشته و از سوي ديگر دسترسي به جاده خواجه ربيع را فراهم آورد . محل ميدان شهدا نيز در واقع محل اتصال اين محور با بالا خيابان است كه در ضمن مركزيتي را در سمت غربي شهر فراهم مي آورد.

4-  محور خيابان دانشگاه (فوزيه سابق) و خيابان كوه سنگي :

اين محور از فلكه شهدا آغاز و به استخر كوه سنگي منتهي مي گردد . اصلي ترين محوري كه در اين دوره ، توسعه را در خارج از بافت قديم شهر هدايت نموده است محور مذكور است.

5-  خيابان سنايي :

نيز در مرز خارجي باروي قديم شهر ، از نزديكي فلكه سراب آغاز شد و به موازات باروي مذكور در محل دروازه قوچان سابق با ادامه بالاخيابان برخورد نموده و فلكه سنايي در اين محل احداث شد.

6-  خيابان چمران (حافظ سابق) :

نيز در فاصله فلكه سراب تا فلكه بيمارستان كه درب ورودي اصلي بيمارستان امام رضا(ع) در آن واقع است ، ايجاد گرديد.

 

7-  محور جاده تهران ( خيابان بهار) – خيابان وكيل آباد:

اين محور نيز كه عمده ترين محور شرقي – غربي شهر در خارج از بافت قديم بود . مركزيتي را ايجاد كرد توسعه هاي جنوبي مشهد حول آن بگيرند از طريق اين محور، جاده تهران مستقيما به خيابان وكيل آباد اتصال يافته و در محل تقاطع آن با خيابان دانشگاه فلكه تقي آباد حداث گرديد.

به اين ترتيب شكل جديد شهر مشهد حدودا در دوره 25 ساله اول قرن حاضر تثبيت گرديد . اين شكل از طريق محورهايي كه بخشي در داخل بافت قديمي و بخش ديگر در خارج از آن ، توسعه هاي جديد شهر را شكل مي دادند بوجود آمد. خيابانهايي به موازات باروي سابق شهر ايجاد گرديد كه اتصال محورهاي اصلي را فراهم نموده و انعكاس دهنده موقعيت بارو و حدود قديمي شهر در توسعه جديد بودند . فلكه هايي احداث گرديد كه عمدتا در اراضي خارج شهر و يا اراضي باير داخل شهر قرار مي گرفتند. تقريبا در محل هر دروازه قديمي يك فلكه احداث گرديد. مركزيت قديم شهر (مجموعه حرم مطهر) در سطح شهر تقويت گرديده و مركز جديدي نيز در سمت غربي شهر با تاكيد برقرار گيري ساختمانهاي دولتي در مجاورت آن بوجود آمد (مهرازان ، 1367 : 12)

 

 

 

 

 

 

7- شهر مشهد از سال 1325 هـ . ش تا سال 1335 هـ . ش:

همانگونه كه گذشت ، خطوط اصلي توسعه و محورهاي اصلي شهر در 25 ساله اول شكل گرفت و اقداماتي كه در اين دوره انجام يافت نيز در همان چارچوب و استخوان بندي شكل گرفته است . توسعه شهر عمدتا در سمت جنوب غرب و غرب ا تفاق افتاد و در بخشهايي از شمال شهر در اين دوره توسعه هاي حاشيه اي و غير منظم در مجاورت روستاهاي سابق و يا باغات مجاور شهر روي داده است . در اين دوره دو كاربري عمده شهري مطرح مي گردند . كه بعدها تاثير زيادي در چگونگي هدايت و توسعه شهر گذاردند . كابري اول ، محل ايستگاه قديمي راه آهن بود كه در موقعيتي بسيار مهم نسبت به شهر قرار گرفت. ايستگاه مذكور در حد شمالي شهر ، واقع در محل تقاطع دو خيابان شهيد هاشمي نژاد و خيابان آزادي قرار مي گرفت كه در آن زمان حدي را براي توسعه شمالي شهر بوجود مي آورد . اگرچه در اين سال هنوز خط آهن مشهد ايجاد نشده بود ليكن ، محل ايستگاه و اراضي متعلق به آن از قبل پيش بيني شده بود . به اين ترتيب نقطه تقاطعي در مقابل ايستگاه راه آهن بوجود آمد كه از موقعيت ممتازي در سطح مشهد و نيز دسترسي مناسبي به مراكز اصلي شهر برخوردار بود . كاربري ديگر ، فرودگاه قديم شهر بود كه در سمت شرقي شهر و در امتداد جاده تهران قرار گرفته و بعدها با احداث فرودگاه جديدمحدوده جنوب شرق شهر مشهد را تشكيل داد . ( مهرازان : 1367 : 12)

اين دوره را مي توان نقطه عطفي در تكوين بافتهاي شرقي شهر مشهد دانست . چرا كه ظهور دو پايانه حمل و نقل ريلي در شمال و هوايي در جنوب شرق و شرق تمايل شديد توسعه در محور غرب مشهد را اندكي كاهش داد و زمينه ساز رشد و توسعه ساز رشد و توسعه شهري به سوي شمال ، شرق و جنوب شهر مشهد را بويژه در دوره هاي بعد فراهم آورد.

 

 
 

 

8-شهر مشهد از سال 1335 هـ .ش تا سال 1345 هـ . ش:

اولين نقشه اي كه از شهرمشهد توسط سازمان نقشه برداري كشور تهيه شده و در دسترس است مربوط به عسكبرداري سال 1345 است كه در مقياس 1:30000 ترسيم شده است . در اين زمان خط آهن ايجاد شده و موقعيت فرودگاه شهر و منطقه نظامي آن تا حدي مشخص شده است . اين دو عامل حدود شرقي و جنوب شرقي شهر را تا حدي تثبيت نمودند.

جاده جديد تهران در اين سال جنوبي ترين محور اصلي شهر است كه احداث شد و عملا جاده قديم تهران ( خيابان بهار) بصورت يك خيابان درون شهري عمل مي كند. جديد تهران بافت مي شود كه توسعه شهر به سمت  اراضي جنوبي هدايت شده و در اين سالها يكي از مناطق پر رونق و در حال توسعه شهر را در حول خود تشكيل دهد . منطقه اي ديگر از شهر كه كاملا د رحال توسعه و شكل گيري بوده است، محور اطراف كوه سنگي و خيابان احمدآباد است . ليكن از اين سال به بعد مشاهد مي شود كه توسعه شهر بصورت پراكنده در كليه حواشي شهر مشهد در حال شكل گيري است ، خيابان بندي ها كه هنوز از نظام شبكه هاي خيابان بندي هاي قبلي تبعيت مي كند از اين تاريخ به بعد عمدتا بصورت شبكه هاي شطرنجي بدون هويت در داخل بافتهاي مسكوني شكل گرفته و خيابان هاي اصلي ديگري كه ساخت قبلي شهر تكامل نموده و هويت جديدي را بهساخت قبلي بيافزايد- بوجود نيامده است .

يكي از مهمترين توسعه هاي مسكوني كه در اين سالها شكل گرفت ، كوي طلاب واقع در شمال شرقي شهر در حاشيه محور طبرسي است . اين كوي در اراضي اوقاف بصورت شبكه اي شطرنجي با قطعات تفكيكي بوجود آمده و اكثر قطعات د راختيار طلاب و روحانيون قرار گرفت . (مهرازان ؛ 1367 : 16)

 

در اين دوره بخش ديگري از جاده وكيل آباد (تا ميدان فلسطين) عملا به محدوده داخل شهر وارد شده و در اطراف آن ساخت و سازهاي جديدي شكل گرفته است در اين دوره در داخل بافت قديم شهر سه خيابان ديگر احداث مي شوند كه اولي خيابان سعدي است كه از فلكه آب شروع و به خيابان ارگ منتهي مي شود . دومي نيز ادامه خيابان خسروي است بنام خيابان خسروي نو كه از خيابان آزادي شروع شده و به فلكه آب ختم ميشود. و سومي خيابان آزادي است كه از گنبد سبز شروع و به خيابان دوچرخه منتهي ميشود . ( مهرازان ، 1397 : 17)

 

9-شهر مشهد ا ز سال 1345 تا به امروز :

در دهه هاي گذشته شهر مشهد رشد ملايمي داشته است . پس از آن و بخصوص در دو دهه اخير با آهنگي شتابگير در جهات مختلف شمال شرقي ، شرق و جنوب شرق و بخصوص غرب توسعه پيدا كرده است و جمعيت آن نيز به سرعت رشد كرده است . در طي اين سالها وظايف و ارزشهاي شهري دو مركز قديم و جديد شهر با دو روحيه متفاوت تثبيت شد . مركز قديمي با محورهاي شعاعي خود بيان كننده جنبه هاي مذهبي ، اجتماعي و تجاري نيرومند مركز جديد با مشخصه هايي كاركردي اداري ، تجاري و اجتماعي امروزي شهري به ايفاي نقش پرداختند. در مجموع بايد اين دو كانون  را مركز ظهور سازمان شهري در دوره معاصر تلقي كرد . شهري كه بافت قديمي آن داراي شكل شعاعي است ، مرمكز ثقل آن يك محور فعال را تشكيل مي دهد ، خيابانهاي منشعب از آن محور شعاعهاي سيستم بوده و كليه نقاط شهر را به هسته مركزي مربوط مي سازد . مركز تجارتي اين هسته مركزي شامل بستها ( قبل از تخريب) بازار قديمي و شاخه هاي آن تا قلب مركز ثقل (حرم مطهر) نفوذ مي كرده و خط مركزي يا محور فعال اين هسته يعني بالاخيابان و پائين خيابان كه ستون فقرات شهر بوده و هنوز هم در بسياري از موارد همچون گذشته وظيفه رفع نيازهاي شهر بخصوص در منطقه بافت قديمي را برعهده دارد . (خسرويان – عرب احمدي ، 1381 :68)

در واقع مي توان سرآغاز اسكان بدون قاعده و تدريجي ساكنان  كوي سجاديه واقع در جنوب كوي طلب در ضلع شمال شرقي بافت پيرامون و بلافصل مجموعه حرم مطهر را ازاين دوره دانست . هرچند در اين دوره نيز بخش اعظم زمينهاي محدوده مورد مطالعه باير بوده و تدريجا اسكان غيررسمي گروههاي مختلف اجتماعي و قومي در اين كوي و مناطق مجاور شمالي چون حسين آباد ( كرماتيها) و جنوبي ، مانند كوي رضائيه نوعي شهرسازي بدون ضابطه را به اين مناطق تحميل كرد. (مهندسين مشاور تدبير گستر شرق ؛ 1385)

در حالي كه مساحت اين شهر طي حدود هزار سال از سال سيصد تا 1300 هجري به بيست كيلومتر بيشتر نرسيد ، در طي 25 سال يعني از سال 1355 تا سال 1380 مساحت آن به حدود 210 كيلومتر مربع آن هم در محدوده رسمي خود رسيده است . و اگر حاشيه هاي بالافصل مشهد كه هر چند از نظر رسمي و قانوني جزء شهر نيستند ولي بصورت عيني به شهر مشهد چسبيده اند محاسبه كنيم وسعت شهر در حدود 30 كيلومتر مربع مي رسد.

بطور كلي عمدتا شهر مشهد از گذشته تا كنون به طرف غرب و جنوب در توسعه بوده است. محورهاي اصلي توسعه اين شهر از سال 1345 به بعد توسط طرح جامع هدايت مي شده است كه جهات در نظر گرفته شده تا حد زيادي به عوامل محدود كننده ارتفاعات بينالود در جنوب و جنوب غربي و وجود اراضي كشاورزي در شمال و شمال شرق بستگي داشته است.

اگر به مقايسه بين محدوده در نظر گرفته شده شهر مشهد توسط طرح جامع (تا سال 1370 ) و نقشه فعلي شهر مشهد بپردازيم مشاهده مي كنيم كه برخي نقاط كه از نظر طرح جامع خارج از محدوده در نظر گرفته شده ، با توسعه شهر اين مناطق بصورت بخشي از شهر در آمده كه مي توان از آن جمله خواجه ربيع در شمال ، التيمور در شال شرق – قلعه ساختمان در شرق و كلاته مشهد قلي  در شمال غرب ، بخش جنوبي شهرك سيدي ، شهرك آزادگان ، نه دره در جنوب را نام برد . حال آنكه برخي از مناطق كه در طرح جامع نيز براي توسعه در نظر گرفته شده كمتر توانسته است جاذبه اي براي ساخت و ساز داشته باشد. (پاپلي يزدي ، 1380 : 98)

 

Text Box:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه توسعه کالبدی شهر در سال 1365 (مهندسین مشاور اردام 1367)

 

 

 

 

تحلیلی تاریخی بر روند توسعه شهری کوی سجادیه و بافتهای پیرامون :

 

بررسی میدانی و اسنادی و اخذ گزارش از باسابقه ترین ساکنین کوی سجادیه در خصوص چگونگی تکوین و شکل گیری ، توسعه و تکامل بافت شهری در محدوده مورد مطالعه نشانگر این واقعیت است که بافت کوی سجادیه به دلیل فقدان پیشینه تاریخی قابل توجه، فاقد بناهای دارای ارزش و چشمگیر  معماری و تاریخی است و این مهم یعنی سابقه کمتر از نیم قرن ظهور این محدوده،در بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه می تواند نقشی مهم وفعال در روند تصمیم گیریهای مربوط به باز طراحی فضاهای شهری ایفا کند. شناخت علل و زمینه های تاریخی چنین روندی و آگاهی از ماهیت دگردیسی های کارکردی کاربری زمین شهری درمحدوده مورد مطالعه در بستر زمان از بدو پیدایش نخستین سکونتگاهها در کوی سجادیه تا حال حاضر با رویکردی اکولوژیکی ابزاری توانمند در راستای بهینه سازی (اجرایی کردن)و تدقیق برنامه ریزی ها با پیش بینی ها و هدف گذاری ها به دست می دهد. 

جدایی گزینی اکولوژیک ساکنین کوی سجادیه با تاکید بر مولفه های اقتصادی و اجتماعی :

جدایی گزینی اکولوژیک از این واقعیت سرچشمه می گیرد که ساکنین شهرها از نظر درآمد ، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و حتی قومی و مذهبی به دسته ها وگروههای گوناگون تقسیم می شوند . از این رو در انتخاب محله مسکونی همواره رقابتهایی میان گروههای شهری در جریان است وگروهی برنده می شوند که از قدرت و درآمد بیشتری بهره مندند.نتیجه رقابتهای گروهی منجر به جدایی گزینی اکولوژیکی گروهی از گروههای دیگر می شود.بدینسان که هر گروهی با پایگاه اقتصادی اجتماعی برابر ، معتقدات مذهبی یکسان و یا هم نژاد بودن گرد هم می آیند و منطقه و یا محله ای را جهت سکونت خود انتخاب می کنند و یا از روی اجبار زندگی در محله ای که جامعه شهری بر آنها تحمیل می کند تن در می دهند .به موازات جدایی گزینی اکولوژیکی ، هر یک از محلات شهری مشخصات ویژه ای به خود می گیرد و از چهره وبافت معینی تبعیت می کند که با سایر محاتل شهری متفاوت است .

از این منظر شکل گیری هسته جمعیتی کوی سجادیه را می توان نوعی جدایی گزینی اکولوژیکی دانست که در آن روستائیان و مهاجران داخلی و خارجی (بویژه افغان) و طبقات پایین و مستمند شهری با برخورداری از پایگاه اجتماعی و اقتصادی نسبتاً همگون و غالبا پایین به سکونت در این منطقه تن در داده اند. نکته قابل توجه در ارتباط با جدایی گزینی اکولوژیک ساکنین کوی سجادیه و تکوین نخستین سکونتگاهها و رشد آن در اویل دهه 40 ؛ غلیه عامل همسانی پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده های مهاجر بر دیگر دلایل و عوامل جدایی گزینی ساکنین بوده است .به این ترتیب خانواده هایی که از در آمدهای یکسانی برخوردار بودند بدون در نظر گرفتن عوامل قومی و مذهبی و حتی نژادی در کوی اقامت گزیده و خانواده های باسابقه تر و ساکن در محدوده نیز تباینات فوق الذکر را کم اهمیت می شمردند و گروهای مهاجر را در درون بافت می پذیرفتند و آنها را محدود به.

1-     اگر در بخشی از زمینهای شهر سرمایه گذاری صورت بگیرد و این سرمایه گذاری پاسخگوی پاره ای از نیازهای شغلی ، سکونتی ، فرهنگی خانواده ها باشد؛ هجوم اکولوژیکی خانواده ها وگاها موسسات به این بخش عملی می گردد.چنانکه در محدوده مورد مطالعه استقرار اولیه کارگاههای متعدد آجر پزی در مرزهای دهشهر آن دوره از رشد کلانشهر مشهد چنین      زمینه ای را برای هجوم و تسلط مکانی اولین ساکنان را فراهم نمود .

2-     هجوم اکولوژیک زمانی صورت می گیرد که شهر در آن زمان به یک درجه از شکوفایی اجتماعی و اقتصادی رسیده باشد . در حقیقت می توان دهه 40 در مشهد را آغاز عصر توسعه شهر نشینی کلانشهر مشهد قلمداد کرد .چنانکه توسعه کالبدی شهر مشهد ، گسترش مرزهای محدوده قانونی شهر مشهد ، تغییر جهت توسعه فیزیکی از محور غرب به سوی شرق به دنبال تاسیس رآه آهن و فرودگاه ، زمینه ساز رونق کالبدی و فیزیکی هر چند گاها بی ضابطه در شرق و شمال شرق مشهد گردید.

3-     در کشورهای در حال توسعه مهاجرین روستایی به زمینهایی از شهر هجوم می برند که که شهر به هنگام هجوم به آنها احتیاجی ندارد. چنانکه اغلب زمینهای موجودو در بافت مورد مطالعه تا پیش از چند دهه اخیر بصورت زمینهای بایری بود که در کنار کوره های آجر پزی ، واحدهای مسکونی بسیار پراکنده و لکه های زراعی که به کشت صیفی جات اختصاص داشت ؛ کاربری چندانی نداشت .از سوی دیگر فقدان مدیریت قدرتمند فضا در حوزه های پیرامونی شهر مشهد در آن دوران ، متولیان شهری را در برابر عمل انجام شده یعنی اسکان غیر رسمی و به تبع آن رشد بی ضابطه و ارگانیک بافت شهری سجادیه قرار داد . و برنامه های اندیشیده شده در طرح تفضیلی محدوده مورد نظر را از کاربری حمل و نقل و انبار به کاربری مسکونی تغییر مسیر داد.

دربررسی علل و چگونگی شکل گیری کوی سجادیه و توسعه و تکوین تا عصر حاضر  آن از منظری اکولوژیکی می توان مراحل زیر را برشمرد :

1-    مرحله تکوین و نفوذ اکولوژیکی : (اواخر دهه 1330)

با توجه به مطالعات طرح جامع و طرح تفضیلی و مصاحبه با ساکنین با سابقه کوی، ضلع غربی محله 31 در منطقه 5 که منطبق بر کوی سجادیه و حوزه های پیرامونی است ؛ تا قبل از دهه 40 بصورت یک ناحیه روستا – شهری بیشتر به کارکردهای حاشیه ای اختصاص داشت .در این دوره عمده توسعه شهری مشهد بیشتر به سوی جنوب و غرب معطوف بود. و در بخش هایی از شهر نیز توسعه هایی نامنظم و حاشیه ای در مجورت روستاهای قدیمی روی می داد. ظهور دو کاربری عمده در قبل از دهه 40 زمینه ساز تغییر مسیر توسعه کالبدی شهر به سوی شرق و شمال شرق شهر گردید . کاربری نخست مکانیابی ایستگاه راه آهن در شمال شهر و در تقاطع خیایبان شهید هاشمی نژتد و خیابان آزادی بود و کاربری دوم فرودگاه قدیم شهر بود که در شرق شهر مشهد و در امتداد جاده تهران قرار گرفته و بعدها با احداث فرودگاه جدید ، محدوده جنوب شرق را تشکیل داد. عمده کاربری اساسی کوی سجادیه در این دوره بیشتر بصورت کوره های آجرپزی  ، کشاورزی پراکنده و یک آب انبار در مرکز کوی سجادیه امروزی بود .در این دوره هنوز کاربری مسکونی به جز چند واحد پراکنده و انگشت شمار در ناحیه مشاهده نمی شود. و هنوز کوره های آجر پزی به ساخت آجر مورد نیاز شهر مشغول بودند.برداشت خاک از بخشهایی از زمینهایی کوی سجادیه در این دوره سبب شکل گیری گودهای شهید احمدی و فخار و چند گود دیگر در محدوده مورد مطالعه شدند  که برخی از این گودها در دهه های اخیر توسط نخاله های ساختمانی ناشی از تخریب بافت پیرامون حرم مطهر همسطح گردید . . ولی همچنان دو گود بسیار بزرگ و یک گود متوسط در حال حاضر در تصرف و سکونت بسیاری از خانوارهای کوی سجادیه قرار دارد.از جمله مالکان بزرگ زمین در این دوره می توان به مرحوم حاج محمد علی فخار و مرحوم حاج هاشم رستگار  (مالکان کورهای  آجر پزی فخار و رستگار) نام برد .و مالکیت دیگر زمینهای کوی سجادیه در آن دوره در اختیار آستان قدس رضوی بوده است .

 (نقشه شماره1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 1- مرحله تکوین و نفوذ اکولوژیکی نخستین سکونتگاههای شکل گرفته در کوی سجادیه

2-    دوره هجوم اکولوژیک در کوی سجادیه (1355-1340 ):

در این مرحله تعداد زیادی از خانواده ها و افراد با طبقه و پایگاههای اقتصادی و اجتماعی نسبتاً یکساناز روستاهای اطراف و یا از درون شهر و یا کشورهای همجوار نظیر افغانستان و پاکستان و حتی عراق به منطقه شهری و بافت های پیرامون وارد می شوند .و به این ترتیب هسته اصلی کوی سجادیه به تدریج شکل گرفته و رشد و توسعه می یابد . نخستین سکونتگاهه و و فضاهای مسکونی در این دوره به تبع دوره قبل در درون گود فخار در شمال شرق کوی تکوین یافته و با افزایش روندهای مهاجرتی در این دوره توسعه فیزیکی بافت به تدریج به طرف رب ، جنوب غرب و نوب کوی سجادیه امتداد می یابد . در این دورهاغلب ساکنین اولیه کوی بیشتر به فعالیت در کوره های آجر پزی درون و پیرامون بافت مورد مطالعه اشتغال داشتند . مهترین روی داد کالبدی از دید طرح جامع شهری در این دوره شکل گیری کوی طلاب در شمال کوی سجاد و حوزه های پیرامونی و در حاشیه شرقی بلوار سجاد است که در اراضی اوقاف بصورت شطرنجی با قطعات تفکیکی به وجود آمد . و اکثر این قطعات نیز در اختیار طلاب و روحانیون قرار گرفت . احاطه شدن بافت سجادیه توسط مناطق مسکونی سبب تعطیل شدن کوره های آجر پزی و انتقال آنها به مرز محدوده قانونی شهر مشهد گردید در این دوره2 میل از مجموع 3 میل کوره های آر پزی موجود در بافت مورد مطالعه توسط انفجارهای بزرگی تخریب شد . در کنار توسعه کاربری مسکونی به دلیل رشد طبیعی جمعیت و عامل مهاجرت ، بخشی از زمینهای بایر  بویژ در بخشهای جنوبی و غربی کوی به کشت محصولات صیفی و در برخی موارد باغات انگور و توت اختصاص داشت .که برخی از ساکنین کوی سجادیه در آن زمان به صورت اجاره داری از آستان قدس رضوی به فعالیت در آنها مشغول بودند.. در میان تاسیسات زیر بنایی شهری تنها برق و روشنایی بود که در این دوره (اوایل دهه 1350)در کوی سجادیه راه یافت .(نقشه شماره 2)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 2-مرحله هجوم اکولوژیک ساکنین اولیه کوی سجادیه به بافت

 

3-    دوره تثبیت کالبدی کوی سجادیه : (1375-1355)

در این دوره ادمه مهاجرت و اقامت و بالا بودن نرخ رشدو بعد خانوار در داخل بافت که میراث فکری اجتماعی و فرهنگ روستایی ساکنین بافت بود ،  به اسکان و هویت بخشی کالبدی کوی نوعی تثبیت و مکان یابی دایمی بخشید .برخلاف پیش بینی های طرح تفضیلی مشهد بر روی حوزه مورد مطالعه کاربری حمل ونقل پیشنهادی بر روی کوی سجادیه به دلیل مجاورت با ایستگاه و ریل راه آهن به صورت اسکان بدون ضابطه و خارج از اراده  شهرسازانه ، به کاربری مسکونی و به صورتی ناهمگون تغییر ماهیت و کارکرد داد.در این دوره دو گود شمال شرق و رکز گوی تقریبا مسکون شده و کاربری های زرعی و گاها بایر بافت در بخشهای جنوب و غرب بافت به زیر کاربری های مسکونی و هر چند تاحدودی پراکنده  رفته و به تدریج لبه های خارجی و تجاری  بافت کوی سجادیه شکل گرفتند.در این دوره همچنان تفکیک زمین به قطعات کوچکتر 70 تا 100 متری همچنان ادامه یافته و همگام با فزایش جمعیت و تراکم معیتی رفته رفته سرانه های مختلف کاربری های شهری کاسته می شود  (نقشه شماره 3).عمده رین طرحها و برنامه های عمرانی که در دوره تثبیت کالبدی در کوی سجادیه به وقوع پیوست را می توان به صورت زیر برشمرد :

1-     همسطح سازی کوره حاج هاشم و تبدیل آن به فضای سبز و پارک رستگار در ضلع شمل غربی کوی سجادیه

2-     . تاسیس مسجد موسی این جعفر که در اواخر دهه 60توسط مرحوم حاج آقا تهرانی به این امر اختصاص یافت .

3-     تاسیس مسجد فاطمه الزهرا که توسط مرحوم طاهانی در اواخر دهه 70 وقف این امر گردید.

4-     از زونق افتادن کاربری آب انبار و تغیر کاربری آن از آب انبار به کاربری تجاری به دلیل قرار گیری آن در مرکز محله.

5-     ورود تأسیسات زیر بنایی نظیر گاز در اواخر دهه60 و تلفن در اواخر دهه 70 به کوی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 3-دوره تثبیت کالبدی بافت شهری کوی سجادیه

 

 

 

4-    دوره تراکم و توده شدن بافت (1385-1370 ):

در این دوره تعداد خانواده های مهاجر و مهاجم (از منظر اکولوژیکی ) وارده به بافت نه تنها تثبیت می شود بلکه به دلیل قیمت نسبتاً پایین زمین و اجاره بها در مقایسه با دیگر مناطق مجاور و همچنین دسترسی بهینه به مجموعه حرم مطهر جهت اشتغال جمعیت مهاجر ،  روز به روز بر تعداد این خانواده ها نیز افزوده می گردد.در این شرایط  ضعف ساختار های اقتصادی خانوارهای ساکن در یک چرخه فقر و بصورتی متوالی ادامه می یابد.و معدود خانوارهای باسابقه که به تمکن مالی نسبی رسیده اند از منطقه خارج شده و مهاجرین جدید جای گزین آنها می شوند .استقرار مهاجرین جدید در بافت با بضاعت اندک مالی فرصت بهسازی و نوسازی بافتهای در حال تخریب را از آنها می گیردو و همین مسئله روند تخریب و فرسودگی بافت را شدت می بخشد .مهمترین اقدام عمرانی و شهرسازی این دوره را میتوان احداث بلوار میرزا کوچک خان در شمال ناحیه و حد فاصل کوی سجادیه و کوی گرمانیها ذکر کرد .احداث هنرستان ایمان و هنر در مرکز کوی در اواسط دهه 70 و برخی اقدامات بهسازی بافت شهری توسط شهرداری نظیر آسفالت اغلب معابر و احداث اگوهای تخلیه رواناب در برخی معابر بویژه در مناطق شرقی که از بافت متراکم تری برخوردار است از دیگر اقدمات موثرو قابل ذکر است . (نقشه شماره 4)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 4- دوره تراکم و توده شدن بافت شهری کوی سجادیه (1385-1370)

1 ـ 1 ـ 5 ـ راهبردها و سیاست های طرحهای فرادست در خصوص برنامه های کالبدی ـ کارکردی منطقه شهری :

در این مبحث مهمترین سیاست ها و راهبردهای طرح های فرادست در یک فرایند سلسله مراتبی از طرح مجموعه شهری مشهد ، طرح جامع و حوزه نفوذ و طرح نوسازی و بازسازی بافت پیرامون حرم مطهر در خصوص برنامه های کالبدی ـ کارکردی کوی سجادیه به صورت نمودار زیر مورد بحث قرار می گیرد:.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1ـ  راهبردها و سیاست های طرح مجموعه شهری مشهد

مطابق با تجارب جهانی و ایرانی ، برنامه ریزی و مدیریت کلانشهر ها و حل و فصل مسایل و مشکلات آن ها وابستگی مستقیم به نقش و عملکرد مراکز و نواحی کار و فعالیت در پیرامون آنها دارد. بنابریان با توجه به اصول توسعه پایدار شهری و منطقه ای اهداف اصلی طرح مجموعه شهری مشهد شامل سه هدف اصلی زیر است:

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1 ـ 1 ـ هدایت و نظارت بر توسعه و عمران کلانشهر مشهد و حل مسائل آن در حال و آینده.

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1 ـ 2ـ کمک به توسعه همه جانبه ، متوازن و هماهنگ در سطح مجموعه شهری مشهد در حال و آینده.

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1 ـ 3ـ زمینه سازی برای ایجاد مدیریت یکپارچه توسعه و عمران در سطح مجموعه شهری.

در حال حاضر ، مجموعه ای از طرح ها ، پروژه های توسعه و عمران در کلانشهرمشهد و نواحی اطراف آن در دست تهیه ، تصویب و یا اجرا قرار دارد که به دلیل عدم یکپارچگی در نظام برنامه ریزی شهری و منطقه ای و تعداد فعالیت های بخشی ، نیازمند ایجاد هماهنگی میان آن ها در راستای تحقق اهداف اصلی یاد شده است ، با توجه به این ملاحظات وظایف اصلی طرح مجموعه شهری مشهد در دو چارچوب اهداف کلان و اهداف مشخص و خرد تدوین شده است.

اهداف کلان:

الف: کمک به توسعه متعادل ، متوازن و پایدار در سطح محلی ، منطقه ای ، ناحیه ای و مجموعه شهری.

ب: کمک به توسعه اقتصادی ، اجتماعی در سطح مجموعه شهری.

پ: کمک به ایجاد تعادل فضایی در شبکه شهری و روستایی.

 ت: حفاظت و احیای منابع با ارزش  طبیعی و فرهنگی.

ث: کمک به عدالت اجتماعی ، رفاه عمومی و اعتلای کیفیت محیط زیست.

با توجه به اهداف کلانشهر طرح  مجموعه شهری و انطباق آن با سیاست گذاری و برنامه ریزی جهت احیاء کالبدی ـ فضایی کوی سجادیه اصل پنجم از اهداف کلان را می توان بعنوان یکی از راهبردی ترین سیاست ها در بهسازی و نوسازی کوی سجادیه عنوان کرد. عدالت اجتماعی ایجاد نوعی باور در محقق بودن ساکنین کوی سجادیه از رفاه نسبی و برخورداری از خدمات مورد نیاز شهروندان ضمن اعتلای شرایط زیست محیطی محدوده رویکردی است که می توان آن را بعنوان معیار قابل اعتمادی در سنجش و ارزیابی درجه موفقیت آمیز بودن طرح پس از اجرا تلقی کرد.

اهداف مشخص و خرد مترتب بر مجموعه شهری مشهد را نیز می توان بصورت ذیل فهرست نمود :

1 ـ توزیع متوازن سکونت و فعالیت در سطح مجموعه بر اساس توانهای محیطی.

2 ـ تمرکز زدایی از شهر اصلی و تقویت کانون های جدید توسعه شهری و روستایی.

3 ـ ارایه برنامه های مناسب برای کاهش مشکلات اسکان غیر رسمی  ( حاشیه نشینی).

4 ـ کمک به افزایش اشتغال و در آمد و توزیع عادلان آن در سطح مجموعه شهری.

5 ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه و ساماندهی فضاهای باز و سبز.

6ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای تامین و ساماندهی زیر ساخت ها.

7 ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه و ساماندهی صنایع و خدمات.

8ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای استفاده بهینه از منابع آب و کشاورزی.

9 ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه خدمات برتر ( آموزشی ، درمانی ، بازرگانی و...).

10ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه و ساماندهی فعالیت های گردشگری.

11ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه یکپارچه و هماهنگ در سطح مجموعه.

در یک تحلیل قياسي(ارزیابی اهداف خرد از کل (مجموعه شهری مشهد) به جز (کوی سجادیه و حوزه های بلافصل آن)) از اهداف خرد و مشخص مجموعه شهری مشهد و انطباق سیاست ها بر دیدگاه های نوسازی و بهسازی کوی سجادیه می توان به موارد ذیل اشاره نمود :

الف: اصل سوم از اهداف خرد مجموعه شهری مشهد که تاکید خاص بر حل معضلات حاشیه نشینان کلانشهر مشهد دارد می توان در بردارنده مجموعه سیاست گذاری ها و تصمیم گیری هایی باشد که توانایی پرداختن و حل مشکلات کالبدی ـ اجتماعی و اقتصادی بافتهای فرسوده نظیر نارسایی های خدماتی ـ تاسیسات و تجهیزات شهری ، فقر ، بیکاری معضل ، مالکیت زمین ، و... بویژه محدوده مورد مطالعه را نیز داشته باد. این دو تشابهات عمده در ضعف عملکردها میان بافتهای فرسوده چون کوی سجادیه و شرایط نابهنجار کالبدی اجتماعی و اقتصادی حاشیه نشینان شهر مشهد می تواند سطح دانش و دقت سیاست گذاران را طرح های توانند سازی هر دو بافت (فر سوده و حاشیه نشین) در مرکز و پیرامون کلانشهر مقدس مشهد ارتقا بخشید.

ب: اصل چهارم از اهداف خرد مجموعه شهری مشهد با تاکید بر تحقق عدالت اقتصادی و برنامه های فقر زدایی در کل مجموعه شهری مشهد در حقیقت پرداختن به معضل بنیادی است که اغلب قریب به اتفاق شهروندان ساکن در کوی سجادیه و پهنه های بلافصل این کوی با آن دست به گریبانند. از این رو توجه به اصل توزیع متناسب و عادلانه درآمدها در تدوین برنامه های نوسازی و بهسازی کوی سجادیه و محدوده پیرامون موازی با اهداف عدالت جویانه طرح مجموعه شهری مشهد رهیافتی است که التزام به آن از ضروریات طرح امکان سنجی احیا کالبدی- فضايي این منطقه است.

پ: اصول 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 9 ، از اهداف خرد طرح مجموعه شهری مشهد که تلویحا بر ساماندهی خدمات شهری با تاکید خاص بر کلانشهر مشهد مبتنی است. این فرصت را گوشزد می کند تامین سرانه مورد نیاز از کاربری ها و توزیع سامان مند آن ها بویژه در مناطق شهری و بافت ها و مناطق مسئله دار اصل مهمی است که تحقق این ضرورت حصول به عدالت اجتماعی و اقتصادی در کل مجموعه شهری را با مشکل مواجه می سازد. از این رو داشتن یک دیدگاه راهبردی و ساختارمند در شناسایی مناطق و بافتهای فرسوده و حاشیه ای و دارای ضعف های کارکردی می تواند دسترسی به اهداف کلان مجموعه شهری مشهد را تسهیل نماید.

ت:  اصل 10 از اهداف مشخص طرح مجموعه شهری مشهد که نقش مهم در هدایت توسعه کلانشهر مقدس مشهد دارد می تواند عطف به الزاماتی باشد که جایگاه گردشگری  ـ زیارتی نقطه ثقل بارگاه امام رضا (ع) را بیش از دیگر عملکردها و کارکردهای شهری و مجموعه شهری برجسته می کند. حضور تقریبی 14 میلیون زائر سالیانه و ضعف پذیرش بافت های پیرامون مجموعه حرم مطهر از این جمعیت رو به افزايش اهمیت بهسازی و بازسازی محدوده های پیرامون بلافصل و حتی در شعاع های نسبتا دور از مجموعه حرم مطهر را بیش از گذشته مهم و ضروری جلوه می دهد. از این نظر بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه و پهنه های مجاور در راستای تفویض کارکردهای محدوده مرکز شهر به این مناطق و احیاء کالبدی ـ فضايي این محدوده در چارچوب هدف فوق از طرح مجموعه شهری مشهد قابل تبیین است.

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 2 ـ راهبردها و سیاست های طرح جامع مشهد

پیشنهادات و پیشبرد کار در طرح جامع مشهد در حقیقت مبتنی بر شناخت تمامی خصوصیات نواحی غیر دایر شهری ( پیرامونی) و مطالعات درباره امکانات و محدودیت های افزایش ظرفیت شهر می باشد. سیاست ها و چگونگی و میزان توسعه شهر ، توسعه فیزیکی پیوسته و ناپیوسته و مکانیابی حدود و نواحی مناسب برای ایجاد شهرهای جدید         اقماري مشهد از محورهای سیاست گذاری های طرح جامع مشهد است که جز مدخل  آخر يعني مکانیابی حدود نواحی مناسب برای ایجاد شهرهای جدید که از ارتباط غیر مستقیم با بهسازی و نوسازی کوی سجادیه برخوردار است  دیگر راهبرد کلان به اختصار بیان می شود.

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 2 ـ 1 ـ توسعه پیوسته ، حومه نشینی بی رویه :

مطالعات طرح توسعه و عمران نشان می دهد که جهات توسعه فیزیکی مشهد در بافت پیوسته آن بر خلاف جهت پیش بینی شده در طرح جامع مصوب گذشته این شهر بوده است. نه تنها اراضی تخصیص یافته به توسعه شهر در غرب دچار نقصان جمعیت نسبت به پیش بینی طرح جامع می باشد بلکه توسعه فیزیکی در شرق و ناحیه های انجام شده را در خود جای داده است . بنابر پیش بینی طرح جامع نواحی غرب شهر که جهت گسترش اصلی شهر را تشکیل می داده است با مساحتی در حدود 80 کیلو متر مربع می بایست تا پایان دوره طرح (سال 1370) جمعتی معادل 607 هزار نفر  داشته باشد ، در حالیکه جمعیت فعلی آن 168 هزار نفر و یا440  هزار نفر کمتر از پیش بینی طرح جامع است .

از طرف دیگر نواحی شرقی شهر در داخل محدوده می بایست جمعیتی معادل 390 هزار نفر را در خود جای می داده در حالیکه که در این مناطق  در حال حاضر 760  هزار نفر جمعیت دارند که 160 هزار نفر آن در خارج از محدوده اسکان یافته اند . قابل ذکر است که اساسا پیش بینی طرح جامع در زمینه جمعیت برای سال 1370 ، انجام گرفته است در حالیکه ارقام ذکر شده در خصوص جمعیت مناطق شهر مربوط به سر شماری سال 1365 است ، و عملا جمعیتی که طرح جامع برای سال 1370 پیش بینی کرده است  در سال  1365 تحقق پیدا کرده است .

حومه نشینی بی رویه در شرق و شمال مشهد تماما در اراضی درجه یک کشاورزی در حد فاصل مشهد و کف رود اتفاق افتاده است . این منطقه یکی از پر رونق ترین نواحی کشاورزی شمال خراسان به حساب می آید .  توسعه فیزیکی شهر مشهد در فاصله 1355 و 1365 متجاوز از 18 آبادی و مرکز جمعیتی در این منطقه را در خود ادغام کرده  است. (دو شهر گلشهر و ساختمان نیز جزو این مراکز است). روند ادغام آبادیها در شهر در توسعه پیوسته شهرهای بزرگ روندی اجتناب ناپذیر است . لیکن اگر این ادغام بدون برنامه و بی رویه انجام شود لطمه بیشتری به اراضی کشاورزی زده و سازمان دهی و تجهیز مناطق حومه شهر را با مشکلات بیشتری روبرو خواهد ساخت .

 

بررسی توسعه پیوسته در شرق

1-    وضع موجود

 ـ وجود اراضی بسیار مرغوب کشاورزی و مزارع نمونه آستان قدس رضوی

 ـ وجود نواحی مسکونی حاشیه ای برروی محورهای خروجی اصلی در خارج از محدوده قانونی شهر ( قلعه ساختمان- قلعه خیابان )

 ـ وجود خط آهن ، فرودگاه ، تاسیسات نظامی ، نیروگاه و تاسیسات صنعتی در شرق و حاشیه شرقی محدوده قانونی شهر

 

Text Box:

 

 

 

           
   
 
 
 
   

توسعه پیوسته در محور شرق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2-    گرایش های موجود توسعه

 ـ گرایش شدید گروههای کم در آمد به اسکان در این ناحیه

ـ گرایش آستان قدس رضوی به اعمال کنترل بر روی استفاده بی رویه از اراضی

ـ اهداف توسعه (طرح و توسعه و عمران)

ـ حفظ اراضی مرغوب کشاورزی

ـ بهبود وضعیت نواحی مسکونی حاشیه ای

ـ فراهم آوردن امکانات اسکان گروه های کم در آمد در آینده

3-     3- راه حل ها

3-1- ساماندهي هر يک از بخشهاي قلعه ساختمان تا قلعه خيابان و طرق در چارچوب طرحهاي ويژه و به صورت مجزا

3-2– ساماندهی مجموعه بخش های قلعه ساختمان و قلعه خیابان (که بر روی یک محور واقع شده و به یکدیگر بسیار نزدیک هستند) ، از طریق افزایش  اراضی حد  فاصل اتوبان رضوی (در شمال) رود طرق ( در شرق ) خط آهن ( در جنوب ) به محدوده قانونی شهر و ساماندهی روستای طرق بطور مستقل در چار چوب طرح ویژه .

3-3- اجرای اهداف طرح از طریق افزایش اراضی اتوبان رضوی ( در شمال ) ، رود طرق(در شرق ) محدوده قانونی ( در غرب ) جنوب روستای طرق ( در جنوب ) به محدوده قانونی شهر .

    4- راه حل مختلف

بدلیل وجود مزرعه نمونه استان قدس رضوی ، اراضی مرغوب کشاورزی و باغات متعدد  در شرق مشهد راه حل اول که نواحی مسکونی موجود را به صورت مجزا در نظر دارد انتخاب و پیشنهاد می شود .

    5- ارزیابی

حفاظت از اراضی مرغوب کشاورزی و باغات و پاسخگویی  به نیازهای اسکان  گروههای کم در آمد در حد مقدوره استفاده از امکانات آستان قدس رضوی در ایجاد زیر ساختها و خدمات ضروری  شهری و ساماندهی نواحی مسکونی موجود .

بررسی توسعه پیوسته در جنوب

1-    وضع موجود

 ـ امکانات محدوده  توسعه فیزیکی شهر ( بدلیل وجود رشته کوههای بینالود )

ـ مالکیت دولتی در بخش وسیعی از اراضی این ناحیه

ـ وجود تاسیسات نظامی

ـ وجود بزرگراه آسیایی در شمالی محدوده مورد نظر ارتباط این بخش را با شهر محدود می کند .

ـ احتمال عبور جاده کمربندی  جدیدی از  میان این بخش

2- گرایش های موجود توسعه

ـ گرایش های سازمان های نظامی ( ارتش و سپاه ) و نهاد های انقلابی ( جهاد سازندگی ) به تصرف زمین و ایجاد تاسیسات در بخش وسیعی از این اراضی

ـ گرایش اسکان گروههای کم در آمد  در بخش از این اراضی ، جنوب شرقی ،)

 

 

Text Box:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توسعه پیوسته و تمایلات مردمدر جهات توسعه (مهندسین مشاور اردام1369 )

 

3-اهداف توسعه ( طرح توسعه و عمران ) :

ایجاد  امکانات توسعه مسکونی بصورت آپارتمانی برای گروهههای متوسط در آمد شهری و نیز ایجاد کمر بند سبز حفاظتش برای شهر از طریق رفع موانع  ناشی از وجود تاسیسات به استناد مصوبه شورای عالی شهر سازی کشور که ایجاد تاسیسات نظامی جدید را در نزدیکی شهرها ممنوع و انتقال تاسیسات نظامی موجود را الزامی می سازد .

4- راه حل

جلب موافقت مقامات ذیربط  با انتقال تدریجی تاسیسات نظامی و سایر تاسیسات مغایر با توسعه مسکونی و استفاده از این اراضی برای ایجاد مجتمع های مسکونی آپارتمانی در ترکیب با فضاهای سبز عمده شهری.

5 ـ ارزیابی

با توجه به محدودیت شدید توسعه پیوسته شهر و مالکیت عمده دولتی زمین در جنوب و ضرورت وجود فاصله بین تاسیسات نظامی و شهرها ، استفاده از این اراضی نقش قابل ملاحظه ای در اسکان گروه های متوسط در آمد شهری خواهد داشت.

 

بررسی توسعه پیوسته در شمال

1 ـ وضع موجود:

- وجود اراضي بسيار مرغوب کشاورزي

ـ وجود نواحی حاشیه نشینی نابسامان در خارج از محدوده قانونی و در اطراف خروجیهای اصلی شهر.

2 ـ گرایش های موجود توسعه:

ـ گرایش کروههای کم در آمد شهری به اسکان در این ناحیه .

نقشه شماره 6 بررسی توسعه پیوسته در شمال (مهندسین مشاور اردام ، 1369)

3 ـ اهداف توسعه (طرح توسعه و عمران):

ـ حفظ اراضی مرغوب کشاورزی.

ـ بهبود نواحی مسکونی موجود.

ـ فراهم آوردن امکانات جهت اسکان گروه های کم در آمد از طریق استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود این نواحی.

 

 

4 ـ راه حل:

ساماندهی نواحی مسکونی موجود با هدف رفع مسائل و مشکلات فعلی وایجاد ظرفیت های لازم جهت پذیریش جمعیت در آینده در چارچوب تهیه و اجرای طرح های ویژه.

5 ـ ارزیابی :

در صورت فراهم آوردن امکانات اسکان سازمان یافته گروه های کم در آمد می توان بدون نیاز به کنترل شدید اراضی کشاورزی را حفاظت کرد .

 
جمع بندی :

افق برنامه ریزی توسعه و فیزیکی آینده شهر مشهد سال 1935 تعیین شده لست . جمعیت شهر مشهد 5/1 میلیون نفر در سال 1365 با فرض تحقق برنامه های دولت در زمینه کنترل موالید جلوگیری از رشد شدید شهرهای بزرگ حداقل به 4/5 میلیون نفر در سال 1395 خواهد رسید .

با توجه به وجود 40 درصد اراضی غیر دایر ، وجود بخش های فرسوده ، و روند تغییرات و متوسط تراکم ناخالص موجود جمعیت در محدوده قانونی فعلی شهر و با فرض استفاده حداکثر  از کلیه امکانات و ظرفیت ها ، این محدوده 185 کیلومتر مربعی تا پایان دوره طرح می تواند حداکثر 8/2 میلیون نفر جمعیت را در خود جای بدهد .

با توجه به اراضی بسیار مرغوب کشاورزی در شمال و شرق ، ارتفاعات بینالود در جنوب و نواحی  ییلاقی در غرب شهر ،  امکان توسعه پیوسته شهر بسیار محدود است و طبق بررسی های انجام شده حداکثر می توان 2/1 میلیون نفر جمعیت را در چارچوب توسعه پیوسته شهر امکان داد .

اسکان 4/1 میلیون نفر اضافه جمعیت – نسبت به مجموع جمعیتی که در داخل محدوده فعلی شهر و توسعه پیوسته آن  اسکان می یابند – مستلزم جستجو و تعیین نقاط مناسب در اراضی  اطراف شهر (محدوده منطقه شهری بالقوه مشهد) می باشد .

طبق بررسی های انجام ده از میان کلیه راه حل های قابل تصور راه حل احداث سه شهر جدید هر یک با جمعیت حدود 500 هزار نفر در فاصله 60-40 کیلومتری اطراف مشهد مناسب تشخیص داده شده و پیشنهاد می شود .

اقدامات و مطالعات لازم براثی احداث یک شهر جدید در محور قوچان هم اکنون در دست انجام است لیکن سرعت توسعه و افزایش جمعیت مشهد ایجاب می کند که اقدامات مشابه به منظور ایجاد دو شهر جدید دیگر در نواحی جنوبی مشهد نیز آغاز شود .

در حقيقت پیش نیاز تمامی این پیش بینی ها در خصوص مکانیابی  شهرهای جدید و اسکان جمعیت 8/2 میلیون نفری در یک محدوده 185 کیلومتر مربعی مبتنی بر استفاده از حداکثر امکانات و فضاهای شهری بویژه بازسازی و بهسازی بافت های فرسوده است. از این منظر ساماندهی و احیای کارکردی و استفاده عاقلانه از فضاهای تخریب شده و بایر در این بافتها نه تنها می تواند تعادل و توازن در برخورداري های از خدمات ضروری شهری برای ساکنین این مناطق  نظیر دیگر شهروندان این کلانشهر بزرگ را فراهم آورد بلکه با جذب جمعیت قابل توجه به فضاهای خالی سرگردان  در درون این بافتها می تواند تحمیل هزینه های گزاف در خصوص تاسیس شهرهای جدید را نیز تا مقطعی مطلوب به تاخیر اندازد .

 

 

1 ـ 2 ـ 5 ـ 3 ـ راهبردها و سیاست های طرح نوسازی و بازسازی بافت پیرامون حرم امام رضا (ع) :

شناخت و بررسی عمده ترین اهداف ، راهبردها و سیاست های طرح نوسازی و بهسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) و انطباق این اهداف کلان با سیاست های بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه در چارچوبی سیستمی می تواند در یک تشریک مساعی دو جانبه (کوی سجادیه و مرکز ثقل حرم مطهر) علاوه بر باز زنده سازی کالبدی و فضايي کوی سجادیه ـ توانمند سازی بیشتر هسته مرکزی شهر و مجموعه شهری مشهد بیانجامد. اهداف و راهبردها مرتبت بر طرح نوسازی و بهسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر را می توان بصورت موارد ذیل بر شمرد:

الف: تجهیز هسته اصلی مرکز شهر مشهد و تامین نیازهای میلیون ها زائر و گردشگر داخلی و خارجی.

ب: هماهنگی و هم پیوندی عناصر کالبدی شهر با شأن حرم مطهر.

پ: توسعه سیستم حمل و نقل عمومی اطراف حرم.

ت: احداث شبکه های جدید حلقوی و شعاعی در سطوح مختلف.

ث: توسعه حرم حضرت رضا (ع) از 120 هزار متر مربع به 570 هزار مربع تا سال 1380 و تغییر کاربری های مسکونی به کاربری های تجاری ، گردشگری ، زیارتی به منظور سود آور کردن آنها و خدمات بهتر به زائرین.

ج: ایجاد فضای گذار (فضای واسط وباز) در ساختار کالبدی بافت قدیم شهر.

با توجه به راهبردها و اهداف طرح نوسازی و بهسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر مهمترين سیاست ها و برنامه های این طرح ها به شرح ذیل تدوین شده است:

1 ـ تجمیع املاک و نوسازی با تراکم بالا توسط فروش اوراق مشارکت.

2 ـ تغییر کاربری اراضی به نفع توسعه کاربری اقامتی ـ تجاری.

3 ـ توسعه تراکم تا 8 طبقه و حداقل 4 طبقه.

4 ـ توسعه شبکه ارتباطی با امتداد خیابان های اصلی موجود و گشایش خیابان های دیگر با پیروی از الگوی مرکزی ـ شعاعی.

5 ـ توسعه مناطق پیاده در اطراف حرم و بافت مرکزی مشهد.

6 ـ کاهش نسبت کاربری مسکونی از 58% به 30%.

7 ـ افزايش نسبت کاربری تجاری از 3/6% به 5/9% و معابر و پارکینگ به 4/22%.

8 ـ احداث زیر گذر به طول 1350 متر و عرض 23 متر.

9 ـ ایجاد بناهای مورد نیاز زوار ، مسافرخانه با ظرفیت 10 هزار نفر ، دارالشفاء ، پلی کلینیک و مجموعه های فرهنگی (مهندسین مشاور طاش 1374).

نظر به مجموعه اهداف کلان و سیاست ها و برنامه های مدرن در طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع) و نقش مطلق ، انحصاري و مقتدر این مرکز ثقل معنوی ـ ساختاری ، کاهش عدم تعادل پخشايش فعالیت ها و کارکردهای مرکز شهر در یک شعاع عقلانی بخش عمده ای از طرح احیا کالبدی – فضايي کوی سجاديه بعنوان یکی از بافتهای پیرامون و شرقی حرم مطهر را می تواند به خود اختصاص دهد .

Text Box:

 

 

       
 
   
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امکان تعامل فضایی و کارکردی مجموعم حرم مطهر با بافتهای پیوسته و ناپیوسته پیزامون

 

چرا که حجم عظیم تقاضاهاي متحرک و ساکن و نقصان در ظرفیتهای موجود به پیدایش تنگنای زیست محیطی و کمبودهای شبکه تاسیسات و زیر بنایی در ظرفیت تنانی معین مجموعه حرم مطهر این انتقال کارکردی مجموعه به پیرامون را ضروری تر می سازد . از این رو ایجاد یک رابطه قیاسی یعنی کل به جزء ( مجموعه حرم مطهر و کوی سجادیه ) در قالب یک سلسله مراتب نظام مند کارکردی و شناسایی و ایفای نقش حیاتی مستقل به سطوح پایین و میانی این سلسله مراتب ( کوی سجادیه و بافتهای پیرامون ) با توجه به راس قاعده این هرم (مجموعه ی  حرم مطهر) ضرورتی انکار نا پذیر و عقلانی است .

- با توجه به ارزشهای مذهبی ، اقتصادی – اجتماعی چشم اندازهای شهری و... در مجموعه مرکز شهر و لزوم تداوم بعدی و ذهنی و معنوی این مجموعه عظیم فرهنگی به  بافتهای پیرامون و بکار گیری این رویکرد در فرآیندهای بهسازی و نو سازی بافت فرسوده کوی سجادیه ارجح است تا چنین نگرشی اساس و تفکرات برنامه ریزی ها و طراحی ها را به خود اختصاص دهد .

-لبه بلوار وحدت که در حال حاضر می توان از آن به عنوان لبه نا موفق در انتقال کارکردی مجموعه حرم مطهر به کوی سجادیه و بافتهای مجاور آن نام برد می تواند در یک رویکرد راهبردی بعنوان یک لبه مفصلی موفق در اتصال و انتقال ارتباطات تقسیم کوی سجادیه بافتهای مجاور نظیر کوی کرمانیها و رضائیه با مجموعه پر انرژی حرم مطهر زمینه های رشد و توسعه در بافتهاب فوق الذکر و ایجاد تعادل نسبی فضايي در مرکز شهر مقدس مشهد را فراهم سازد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درجه شکوفایی و رونق لبه های جنوبی و شمالی مجموعه حرم مطهر

 

بررسی نمونه های تطبیقی در ایران و جهان

درخصوص شیوه های مداخله در بافتهای فرسوده شهری

 

مقدمه:

این نوشتار تلاشی است در جهت شناسایی مجموعه اقدامات و سیاستهای اجرایی مداخله در بافتهای شهری ایران و دیگر کشورهای جهان. در این مجال. تلاش می شود تا با دیدگاهی تحلیل گرایانهبر روند مداخله در بافتهای شهری در مقاطع گوناگون زمانی و با تاکید خاص بر سابقه اجرایی در ایران ، رویکردها ، سیاست ها ، و دیدگاه های مداخله در بافتهای شهری تبیین شده و در یک تحلیل تطبیقی بتوان به گزینش راهبرد بهینه و مشي موثر دخالت در بافت فرسوده کوی سجادیه اقدام نمود. نگاهی گذرا به مورد پژوهشی ها در خصوص مداخلات در بافت های فرسوده نشان می دهد که هیچ گونه مشي استانداردی در جهت احیاء موفقیت آمیز بافتهای فرسوده در ایران و جهان وجود ندارد و رهیافتهای مربوط به مداخله می بایست بر پایه مشخصات امکانات و قابلیت ها ، نیازها و مشکلات بومی تدوین شود. از این رو شرح سابقه مداخلات در بافتهای فرسوده شهری منحصرا در راستای دستیابی به یک ابزار شناختی ، تحلیلی و روش شناسی مداخله در بافت فرسوده کوی سجادیه تدوین شده است تا از این رهگذر بتوان جهت امکان سنجي شیوه های مداخله در بافت فرسوده کوی سجادیه با هدف احیاء ساختاری محدوده فوق به یک چارچوب نظریه ای دست یافت با توجه به تاثیر پذیری سیاست های مداخله در بافت های قدیمی شهرهای ایران از روند شهرنشینی بویژه در دوره های معاصر فرایند و بستر تاریخی چنین جریاناتی به اختصار از نظر خواهد گذشت.

 

1ـ گذاری بر سیاست ها و برنامه های اولین مداخلات در بافتهای شهری ایران.

1 ـ 1 ـ سیاستها و برنامه های اجرایی بهسازی و نوسازی قبل از انقلاب اسلامی:

حکومت صفویه را می توان مهم ترین دوره توسعه تاریخ شهرو شهر نشینی ایران تلقی نمود که زمینه ساز پیدایش مرحله جدیدی از توسعه و تکامل شهر نشینی شد . در این دوره مکتب اصفهان در شهرسازی و معماری شکل گرفت. میدان بعنوان یکی از شاهکارهای شهرسازی به  عنوان یک فضای شهری خاص نمود ویژه ای یافت هر چند هنوز برنامه های عمرانی در قالبی بدون شکل نیافته بود. دوره قاجاریه نیز یکی دیگر از اعصار پر اهمیت تاریخی است که به دلیل ظهور نخستين جرقه های مدرنیسم نقطه عطف چشمگیری در شروع تحولات کالبدیـ فضائي به شمار می رود. مکتب تهران در شهرسازی به تبعیت از تناسبات شهرسازی عصر رنسانس و با تقلید از مکتب اصفهان در همین دوران ظهور یافت ولی تحت تاثیر تحولات اجتماعی و اقتصادی متحول گردید و  دگرگونی های اقتصادی ـ اجتماعی بویژه تحولات فناوری در دنیا و به تبع آن در ایران بویژه در پایتخت ، چهره جدیدی از شهرسازی و معماری را به صحنه ظهور گذاشت. این تغییر و تحولات ساخت پيمائي شهر ايراني ـ اسلامی را به یکباره تغییر داد و در صدد ترویج فضای شهر اروپایی بر آمد.

تحولات بافت های شهری در اواخر دوره قاجاریه به منزله اولین اقدامات پیکره شهرهای ایران بود که به دوره نوگرایی و پیدایش مدرنیسم  در ایران معروف است (شماعی و پوراحمد: 1384، ص 315). در نتیجه پیوند بین بافت های کهن و جدید شهری به دلایلی چون تقلید کلیشه ای ، عدم ثبات سیاسی و ناسازگاری های فرهنگی ـ اجتماعی شروع به از هم گسستن کرد. در نتیجه سیاست گذاری و برنامه ریزی بهسازی و نوسازي شهری در ایران به سبک امروزی از اواخر این دوره ظهور کرد.

با توجه به روند تحولات مداخله در بافتهای فرسوده شهری سیاست های اجرای چنین برنامه هایی را می توان در چارچوب سه جریان تحلیل نمود:

 

1 ـ 1ـ الف:  آغاز جریان مداخلات در بافتهای شهری (1320-1300)

دخالت در حوزه بافت فرسوده ـ مخروبه و نابسامان شهری با شروع نوگرایی در سازمان فضائي -کالبدی بافت کهن شهر از سال 1304 آغاز گردید . در این دوره دولت وقت با ایجاد دگرگونی در سازمان تولید ، زمینه دگرگونی های کالبدی شهرها را فراهم می کند . حضور مستشاران فرانسوی و آلمانی ازسویی و ورود تحصیل کردگان خارج از کشور از سوی دیگر. مقدمات وابزار این دگرگونی ها را فراهم می آورند. بافتهای شهری همساز با بنیادهای زندگی اجتماعی دوره خود یکباره با تحمیل عناصر و فضاهای زندگی جدید رو به رو می شود. این گسیختگی و از هم پاشیدگی شالوده شهر کهن ، به جایگزینی ساختار تازه ای نیز نمی انجامد. این دوره با سقوط دولت وقت و شروع جنگ دوم جهانی پایان می پذیرد. مهمترین رخدادهای این دوره را می توان تهیه نقشه خیابان های شهر تهران در سال 1309 ، تخریب دیوارهای کهن تهران در سال 1311 ، تصویب قانون تعریض و توسعه معابر و خیابان ها در سال 1312 و اصلاح قانون تعریض و توسعه معابر در سال 1320 قلمداد کرد. ساخت خیابان ها و میادین با ساختاری کاملا متفاوت با ساختار شهر کهن ، تخریب محله ها و برخی اقدامات از جمله تبدیل گورستان های درون بافت شهری به پارک عمومی ، تشویق وگاه اجبار مردم به زیر بنا سازی ، تهیه نقشه های گذربندی و توسعه برخی از معابر مهمترین اقدامات تا سالهای قبل از شروع جنگ جهانی دوم (1320) بودند.

 

 

1 ـ 1 ـ ب: عصر رکود مداخلات در بافتهای شهری ایران (1345 ـ 1320):

دوران دخالت در بافتهای شهری از دهه 20 آغاز شد و تا دهه 40 ادامه یافت. هر چند که در این فاصله دو برنامه عمرانی (اول و دوم) تدوین شد ولی به دلیل فقدان بخشی معین و مستقل برای عمران شهری ، مجموعه اقدامات جز تامین اعتبار برای لوله کشی آب و ساخت شبکه برق شهرها و ساخت خانه های ارزان قیمت آن هم در دیگر فصول برنامه (فصل امور اجتماعی) دستاورد دیگری در بر نداشت. در پی تصویب قانون تملک اراضی و مقررات مربوط به تجدید بنای محله های قدیمی و غیربهداشتی در سال 1339 ، وزارت آبادانی و مسکن و سازمان برنامه اقداماتی را با تکیه بر این قانون انجام دادند. در پی آن تدوین برنامه عمرانی سوم (46-1341) فصلی به نام( عمران شهر و  ده) برنامه گنجانده شد. محتوی این فصل درقالب برنامه و پیشنهاد طرح و قانون بود و به هیچ روی پیشگیری و جبران خسارت ها و کاستی های بر آمده از توسعه بی رویه و بی قانون شهر در این دوره را در خود نداشت. به گونه ای که فرسودگی بافت ها در این دوره نسبت به روزهای پیشین ابعاد گسترده تری به خود گرفت. (ایزدی 1379: 58).

 

1 ـ 1 ـ ج: عصر آغاز مجدد بهسازی و نوسازی شهری در ایران:

در این دوره نهاد شورای عالی شهرسازی با اهدافی چون نظارت بر فعالیت های شهرسازی تهیه و تصویت طرح های جامع تعیین حریم برای هر شهر و ... تاسيس شد. در سال 1347 قانون نوسازی و عمران شهری از تصویب گذشت. در سال 1351 قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی ومعماری  ایران در سال 1353 قانون تغییر نام وزارت آبادانی و مسکن به وزارت مسکن و شهر سازی تصویب شد. و نیز ترتیبات تازه ای درباره تهیه طرح جامع برای شهرهای بزرگ و تهیه طرح های هادی توسط وزارت کشور برای شهرهای کوچک تدوین گردید. در بسیاری از طرح های جامع شهری ، قسمت عمده شهر به عنوان محله های فرسوده و غیر قابل اصلاح معرفی شده بود که باید تخریب و تجدید بنا می شد. ولی معین نشده بود که چه وسایل حقوقی و مالی و سازمانی باید در نوسازی آن ها بکار گرفته شود و یا جنبه های عملی و ضمانت های اجرایی لازم را معرفی و پیشنهاد نمی کرد. در اواخر این دوره موضوع طرح های بهسازی بافتهای قدیمی برای شهرهای قدیمی مطرح شده ولی فقدان محل های قانونی مشخص ناکارایی  این طرح ها را به دنبال داشت و متاسفانه مشارکت مردمی در تهیه و اجرای این طرح ها مهم بود و تمهیدات لازم برای به خدمت گرفتن آن ها پیش بینی نشده بود.

 

 

 

1-2-: سیاست ها و برنامه های بهسازی و نوسازی شهري  در دوره پس از انقلاب اسلامی 1357.

1 ـ2 ـ1- مداخله در بافتهای فرسوده شهری در برنامه اول توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی (72 ـ 1368).:

در این برنامه تهیه طرح های جامع ، تفضيلی و هادی و تجدید نظر در طرح های جدید از مجله طرح های روان بخشی پیش بینی گردید. برنامه های روان بخشی که به نوعی به برنامه تجدید حیات بافت های شهری نیز شهرت دارد به احیاء بخش هایی از شهر که به دلیل تغییرات اجتماعی ، اقتصادی در آستانه فرسایش یا متروک شدن هستند می پردازد و طی فرایند زیر به ایجاد هماهنگی بین بافت فرسوده یا در شرف فرسایش و بافت های زنده و فعال شهر اقدام مینماید:

1 ـ شناخت بافت های فرسوده.

2 ـ بررسی و کشف علل فرسودگی بافت های شهری و علل رکود عملکرد آن ها.

3 ـ رفع مشکل این بافت ها و دادن زندگی به آن ها.

4 ـ حفظ ارزش  معماری ، فرهنگ و سنت این بافت ها.

5 ـ تامین نیازمندی ها و خدمات برای رفاه ساکنان.

در این دوره اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور در سال 1364 با هدف حراست و مرمت و احیاء بناها و آثار تاریخی در شهرها تدوین و به تصویب رسید. در سال 1366 دفتر بهسازی و بافت شهری در جهت تهیه طرح های ساماندهی بافتهای قدیم تاسیس شد. در سال 1370 دفتر بهسازی بافت شهری در وزارت مسکن و شهرسازی به وجود آمد. در این دوره پدیده نابسامانی کالبدی سبب ظهور ناهنجاری های اجتماعی در حیطه وسیعی از مراکز شهری شد. در نتیجه طرح های روان بخشی بافت های شهری در وزارت کشور و اجرای 4 پروژه( گذر لب خندق) در یزد ،( گذر شهید مخلصی)در سمنان ،  (گذر کوتی)در بوشهر ، (گذر جماله) در اصفهان توسط سازمان های مسکن و شهرسازی به مرحله اجرا در آمد.

1-2 ـ 2 ـ مداخله در بافت های فرسوده شهری در برنامه دوم توسعه اقتصادی اجتماعی (1377 ـ 1373)

مهمترین مسئله ای که در این برنامه در بخش مسکن و عمران شهری در بافت های فرسوده شهری مطرح شده تجمیع قطعات در مناطق شهری بود. همچنین بهسازی و نوسازی بافت های مسئله دار شهری با حفظ هویت بافت های با ارزش از خط مشی ها و سیاست های مورد توجه درا ین برنامه بود. بصورت شفاف تر می توان به مهمترین اقدامات این برنامه بدین صورت اشاره کرد:

1 ـ استفاده بهینه از راه اصلاح بافت.

2 ـ تجمیع قطعات و تنظیم سطح اشغال متناسب با شرایط منطقه ای .

3 ـ اصلاح و نوسازی محله های قدیمی شهر ها توسط شهر داری ها در چهارچوب ضوابط شورای عالی شهرسازی.

4 ـ بازسازی و احیاء بافت های مسئله دار به منظور هماهنگی با مناطق دیگر شهری.

با شروع برنامه دوم ، سیاست توجه به توسعه درونی شهرها مشکل رسمی تری پیدا کرد. در سال 1373  در راستای اهداف برنامه ، طرح تعیین نقاط مناسب خانه سازی در چهل شهر ایران تهیه شد. درهمین دوره بود که دفتر بهسازی و نوسازی بافت شهری وزارت مسکن و شهرسازی با تقكر تجمیع در بافت قدیم و شرح خدمات تیپ جدیدی را با این اهداف ارایه کرد:

1ـ حفاظت و مرمت بناهای موجود.

2ـ تخریب بخشی از بافت که ارزش نگهداری و مرمت ندارد.

3ـ طراحی کاربری های مورد نیاز و ساخت ابنیه مربوط.

و نیزعمده ترین و موثرترین برنامه درخصوص بافت های قدیمی ، تشکیل شرکت عمران و بهسازی شهری بود که در اواخر سال 1375 در راستای اجرای ضوابط تشکیلاتی موضوع تبصره 33 قانون برنامه دوم تعریف شد.

 

 1-2 ـ 3ـ مداخله در بافت های فرسوده شهری در برنامه سوم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی (83 ـ 1379) :

سیاست گذاری دراین برنامه بیشتر از طریق آگاهی دادن به مردم به منظور حفظ و حراست از میراث فرهنگی و ترغیب و تشویق مردم در حفظ و نگهداری آن ها ، ایجاد شرکتهای مشاوره ای از جمله شرکت مسکن سازان ، ایجاد قطبهای عملی ـ پژوهشی برای دستیابی به راه کارهای حفاظت و بهسازی و نوسازی شهری ، توسعه تسهیلات مالی و معنوی برای بهسازی و نوسازی شهری ، توسعه شهرسازی ایرانی ـ اسلامی ، بهسازی و نوسازی بوم گرایانه بود اگرچه شواهد وقراین موجود بیانگر این واقعیت است که سیاست های فوق بطور کامل اجرا نگردیده است. (شعاعی ، احدی 1384 :342)

 

1-2- 4 ـ مداخله در بافت های فرسوده شهری در برنامه چهارم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی (88 ـ 1384):

ترسیم یک چشم انداز جامع نگرانه در قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در ماده 30 فصل اول از بخش اول نشانگر عزم قاطع سیاستگذاریهايي در جهت  نوسازی و بهسازی جامع و پایدار مناطق و بافت های مسئله دار شهری است . چنانکه ماده فوق دولت را به منظور هویت بخشی به سیمای شهر و روستا ، استحکام بخشی ساخت و سازها ، دستیابی به توسعه پایدار و بهبود محیط زندگی در شهرها و روستاها مکلف به احیاء بافت های فرسوده و نامناسب شهری و ممانعت از گسترش محدوده شهرها بر اساس طرح جامع شهری و ساماندهی بافت های حاشیه ای در شهرهای کشور با رویکرد توانمند سازی ساکنین این بافت ها نموده است. (بند 5 ماده 3).

همچنین این قانون در جهت ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ها و شهرها به منظور کاهش خسارات انسانی و اقتصادی ناشی از حوادث غیر مترقبه دولت را مکلف ساخته است تا با استفاده از منابع داخلی و خارجی در بند ب ماده 113 و ظرف ده سال به باز سازی و نوسازی بافتهای قدیمی شهرها و روستاها و مقاوم سازی ابنیه موجود بپردازند. (مهندسین مشاور تدبیر گستر شرق : 1385).

با توجه به بستر تاریخی مداخلات در بافت های شهری در ایران بصورت فشرده برخی از این نمونه ها به اختصار از نظر خواهد گذشت:

 

طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر حضرت رضا (ع):

که در سال 1374 انجام گرفت. عمده ترین مشکلاتی که سبب  ضرورت اجرای طرح گردید عبارت بود از :

الف: مشکلات ترافیکی و دسترسی ضعیف به حرم مطهر.

ب: پایین بودن سود اقتصادی زمین های اطراف حرم.

ج: نامناسب بودن کاربری اراضی .

د: فرسودگی و آلودگی زیست محیطی محلات اطراف حرم.

ه: کمبود فضای مسکونی مناسب برا ی زائران.

و: گذرهای باریک و پرپیچ و خم.

ز: نارسایی فضایی خدماتی مورد نیاز.

عمده ترین اهدافی که طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر بر آن بود را می توان بصورت زیل تشریح نمود:

 

1ـ توسعه حرم حضرت رضا (ع) از 120 هزار متر مربع به 570 متر مربع تا سال 1380 تغییر کاربری های مسکونی به تجاری ، گردشگری ، زیارتی به منظور سود آورد کردن آن ها و خدمات بهتر به زوار.

2ـ تجهیز هسته اصلی مرکز شهر مشهد ، تامین نیازهای میلیون ها زایر و گردشگر داخلی و خارجی.

3 ـ هماهنگی و هم پیوندی عنصار کالبدی شهر با نشان حرم مطهر.

4ـ ایجاد فضای گذار (فضای واسط و باز) در ساختار کالبدی بافت قدیم شهر.

5 ـ توسعه سیستم حمل و نقل عمومی در  اطراف حرم.

6ـ احداث شکبه جدید حلقوی و شعاعی در سطوح مختلف.

با توجه به اهداف فوق الذکر مهمترین برنامه هایی که در جهت بهسازی و نوسازی بافت پیرامونی حرم مطهر تدوین شده عبارتنداز:

1ـ ایجاد بناهای مورد نیاز زوار ، مسافرخانه با ظرفیت 10 هزار نفر ، دارالشفاء ، پلی کلینیک و مجموعه های فرهنگی.

2ـ اصلاح شیوه مداخله در تجمیع املاک و نوسازی با تراکم بالا از طریق فروش اوراق مشارکت.

3ـ تغییر کاربری اراضی به نفع توسعه کاربری اقامتی ـ تجاری و توسعه تراکم تا 8 طبقه و حداقل 4 طبقه.

4ـ توسعه شبکه ارتباطی با امتداد خیابان های اصلی موجود و گشایش خیابان های دیگر با پیروی از الگوی مرکزی ـ شعاعی.

5ـ توسعه مناطق پیاده در اطراف حرم و بافت مرکزی مشهد و کاهش نسبت کاربری مسکونی از 58درصد به 30 درصد واحداث زیر گذر به طول 1350 متر.

6 ـ افزایش کاربری های تجاری 3/6 % به 5/9 % معبر و پارکینگ به 4/22% تكميل اماکن متبرکه و فضاهای مذهبی و فرهنگی نظیر کتابخانه و آستان قدس ، فروش اوراق مشارکت و سرمایه گذاری.

 

2ـ بهسازی و نوسازی بافتهای قدیمی درکرمانشاه:

نخستین تاملات و دیدگاه های جدید پیرامون بهسازی واحیاء  وروان بخشی بافت مرکزی و مسئله دار کرمانشاه در طرح جامع شهر طی سالهای 63 ـ 1361 بروز یافت. در این طرح ، تامین دسترسی و سازماندهی مراکز محله ای برای تمامی بافت مرکزی وحاشیه ای پیش بینی و شبکه های دسترسی آن ها نیز ترسیم شد. مهمترین مشکلاتی که زمینه ساز تدوین طرح بهسازی و نوسازی مرکز قدیمی شهر کرمانشاه گردید را می توان بصورت ذیل بیان کرد:

1ـ ناکام ماندن جریان شتابان واگذاری زمين وعدم امکان ادامه این روند در تامین مسکن عمومی.

2ـ ضرورت تامین مسکن عمومی و یافتن راه های جدید برای حل این معضل.

3ـ توجه به قابلیت ها و ظرفیت های بافت قدیمی برای تامین مسکن  عمومی .

4ـ تشدید ناهنجاری های اجتماعی در بافتهای قدمی و فشار این جریانات بر مسئولین.

در مواجهه با مشکلات فوق مسئولین پیشنهادات متفاوتی جهت حل مشکلات ارایه نمودند. مسئولان محلی بیشتر به نوسازی و تغییر گسترده در شبکه و ساختار بافت و بهره برداری تجاری از معابر اصلی گرایش داشتند. مسئولین وزارت مسکن و شهرسازی و مدیران استانی به تدوین طرح های نوسازی و بهسازی بافت نظر داشتند و هدف از آن را جبران کمبودها ، زیربناها و استفاده مجدد از قابلیت ها و امکانات بافت برای تامین مسکن عمومی داشتند وشهرداری نیز بطور کلی  طرفدار نوسازی بافت و شبکه ها و توسعه تجاری دراین حوزه ها بود. حاصل تلقی دستگاه های مختلف به این نتیجه سودمند رسید که برای تعین تکلیف بافت واحیاء مرمت ، بهسازی و نوسازی آن و مطالعات لازم انجام شود. ولی در عمل چهار طرح متفاوت به جای یک طرح فراگیر در جهت آغاز مطالعات در نظر گرفته شد. مهمترین اهداف بر بهسازی مناطق مسئله دار شهر کرمانشاه عبارتند از:

1 ـ حفظ خاطره و هویت ارزشهای اصیل فرهنگی ـ اجتماعی با توجه به نیازهای فرهنگی.

2ـ بازگرداندن و نگهداشتن ساکنان اصلی بافت کهن.

3ـ ارتقا نظام نظارت و هدایت توسعه شهری در جهت توسعه کیفی و کمی کل شهر.

4ـ ارتقا نظام نظارت و هدایت توسعه شهری در جهت توسعه کیفی وکمی شهر.

5ـ حفظ یکپارچگی شهر و نقش مرکزیت بافت مرکزی درشکل گیری ساختار شهر.

6ـ احیاء و ساماندهی بافت کهن و ارزشمند شهر.

قابل ذکر است که اهداف فوق در 4 زمینه اصلی کالبد (فرم) ، عملکرد (فعالیت) ، شکبه دسترسی (آمد و شد) و ویژگی های بصری و نشانه های شهر مورد مطالعه قرار گرفت . (بیژن کلهرنیا ، تجربه های نوسازی و بهسازی بافتهای قدیمی در كرمانشاه، فصلنامه هفت شهر، سال دوم، شماره سوم و چهارم، بهار 85).

Text Box:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوسازی و بهسازی بافتهای قدیمی درمحله فیض آباد كرمانشاه

3 ـ طرح حفظ و احیاء و بازسازی بافت تاریخی سمنان:

گسترش لگام گسیخته شهر سمنان در سمت شمال در دوره معاصر به تدریج باعث کاستن از مرکزیت کالبدی و عملکردی محله های قدیمی انی شهر تاریخی شده است. این امر ، بخصوص توام با عدم سرمایه گذاری دولتی در بافت قدیم وارایه خدمات شهری در بافت جدید شهری ، عدم امکان دسترسي  سواره به عمق بافت تاریخی ، به افت کیفیت کالبدی بافت انجامید و موجب شده است که ساکنان قدیمی بافت نسبت به آن نگاهی منفی داشته باشند. این مسئله به روند برون کوچی فرزندان و جوانان خانواده های قدیمی ساکن بافت دامن زده و جایگزینی مهاجران روستایی و غیر بومی (افغان ها ، جنگ زدگان و کارگران ساده) دگرگونی های اجتماعی فراوانی را سبب گردیده است. اتصال ضعیف میان 2 بافت جدید و قدیم به شکنندگی عملکردی بافت قدیم منجر شده است. در ورثه بودن 2/13 % از مالکیت ها در این بخش یکی از عوامل موثر در عدم توجه به بهسازی بافت است. تنها 40% از ابنیه این بافت از نظر استحکام قابل قبول اند. قدمت 54% ازابنیه بافت به قبل از 1310 می رسد و دیگر مشکلات کالبدی ، اجتماعی ، اقتصادی زمینه ساز تدوین طرح حفظ و احیاء بازسازی بافت تاریخی سمنان در محله ناسار و اسفجان در جنوب این شهر گردید. عمده ترین راه حلهايي  که طرح فوق الذکر جهت بازسازی بافت قدیم سمنان ارایه کرد به شرح ذیل است:

1ـ بازسازی و بهسازی معابر که شامل اولویت تردد پیاده ، ایجاد تسهیلات دسترسی به اتو مبيل با فاصله ای مناسب ، حفظ انبیه با ارزش  داخل بافت و حفظ هویت کالبدی فضاهاي  باز از دیدگاه تناسب ها است.

2 ـ اصلاح و پیشنهادهای کاربری که در این راستا سرانه های مورد نیاز برای توسعه مسکونی پیشنهاد شد و زمینهای قابل توسعه برای احیاء بازار و واحدهای فرهنگی اداری به این مر اختصاص یافت و تخصیص زمین جهت این کاربری با هدف حفظ واحیاء و زنده سازی بافت صورت پذیرفت.

3ـ بازسازی واحیاء بازار سمنان که در فرایند بازسازی بازار ، گزینه رشد عرضی بازار به عنوان راه حل احیاء بازار شناسایی شد.

4 ـ طرح تجمیع که به دلیل عدم حرفه اقتصادی واجتماعی و کالبدی مشاور پیشنهاد به تملیک و تجمیع و طراحی مجدد بافت نمود.

5ـ طراحی فضاهای شهری برای حفظ واحیاء و بازسازی نظیر میدان شریعتی ـ پشت مسجد جامع و طراحی مرکز محله ها.

راضیه رضازاده ـ مصطفی عباس زادگان (نگاهی به طرح حفظ واحیاء و بازسازی بافت تاریخی، سمنان، فصلنامه هفت شهر سال دوم، شماره چهارم تابستان 1380).

 

4ـ طرح بازسازی محله آستانه شیراز:

محدوده عمل این طرح محله آستانه در پهنه ای به مساحت 8/25 هکتار در جنوب شرق بافت قدیم شهر شیراز است. روند نزولی ارزشهای کالبدی و کارکردی محله آستانه و در نهایت کاهش مطلوبیت سکونتی آن که از سالهای بعد از انقلاب پدیدار شده بود ، شتاب بیشتری گرفت این روند با تملک و تخریب شتابزده بناها و سپس با پایان یافتن بودجه متوقف و رکود عملیات به آشفتگی و سردرگمی ساکنان منجر شد. عمده ترین مسایل و نقایص محله آستانه به شرح زیر درمحله فوق جاری است:

ـ رکود روند ساخت و ساز و عمران در محله.

ـ کاهش مطلوبیت سکونتی و در نتیجه کاهش ارزش اقتصادی زمین و ساختمان.

ـ جابه جایی های جمعیتی ، مهاجرت جمعیت قدیمی محله و جایگزینی آن با مهاجرین روستایی و تهيدستان شهری.

ـ سیر قهقرايي کیفیت فرهنگی شهروندی در محله ، رشد قوم گرایی ، اتکاء به نیروی گروهی به جای سازمان ها ونهاد های شهری و افزایش ناامنی .

ـ تراکم نازل ساختمانی و جمعیتی و ضعف حضور مدیریت شهری ، کاهش امنیت طبیعی و بهداشت محیط.

پس از شناخت مقدماتی محله فرایند مطالعه و طراحی و برنامه ریزی در قالب چارچوب روش شناسایی  زیر تعریف گردید:

1 ـ تهیه طرح ساختاری و راهبردی.

2ـ تعیین اهداف کلان و کاربردی سیاست ها و روش های اجرایی.

3ـ تعیین محدوده های جغرافیایی عمل و تعریف پروژه های  موضوعی و موضعی.

4ـ تعیین اولویت های مطالعاتی ، برنامه ای ، مدیریتی و طراحی.

آن گاه پس از تبین روش انجام طرح بر پایه نتایج طرح ساختاری و راهبردی ، محله به 3جزء محله (قلمرو جغرافیایی حیطه عمل) تقسیم شد. سپس با توجه به اراضی تملک شده و نیز اهداف برنامه های سازمان مسئول . طرح شبکه اصلی فضاهای باز و عمومی و مجتمع های استجاری تهیه گردید.

شهین سیار: بازسازی محله آستانه شیراز ، تلاشی در جهت امکان تحقق طرح های شهری و یافتن راه های عملی ، هفت شهر ، سال دوم ، شماره سوم ص55.

 

5ـ طرح باززنده سازی مجموعه تاریخی صاحب الامر تبریز:

طرح بهسازی بافتهای تاریخی درکشور آن هم درمقیاس محدود بیش از یک دهه پیشینه ندارند و هنوز مبانی نظری منسجمی برای نحوه مداخله تدوين نشده و پیچیدگی های حقوقی ، مالی و اجرایی آن در جهت تحقق پذیری طرح و فصل نگردیده است. مرکز تاریخی شهر تبریز همانند دیگر شهرهای تاریخی ایران از یک سو محل تجمع فعالیت های عمده شهری است و از سوی دیگر با کمبود شدید دسترسی ها ، تاسیسات و تجهیزات امروزی و از همه مهمتر با فرسودگی کالبدی مواجه است. این وضعیت خطر زوال روز افزون این مرکز تاریخی و از بین رفتن هویت تاریخی آن را در بر دارند.از این رو سازمان عمران و بهسازی شهری به کمک شهرداری و میراث فرهنگی به قصد       باز زنده سازی این بافت شروع به مداخل نمودند . اهداف این طرح را می توان بصورت زیر تشریح نمود:

ـ حفظ تداوم کالبدی در توسعه شهر از طریق ایجاد رابطه زنده بین مراکز تاریخی شهر ، بافت تاریخی و توسعه های جدید.

ـ حفظ خاطره و هویت در اذهان شهروندان با تکیه بر ارزشهای گذشته و فرهنگ جامعه.

ـ افزایش کیفیت و کارایی سطوح مورد مداخل و جلب سرمایه گذاری در آن.

ـ ارتباط درباره بازارهای شمالی و جنوبی شهر تبریز ، از طریق احداث مجدد پل بازارها بر روی رودخانه سهران رود.

ـ گسترش  زیر ساختهای شهری ، تجهیزات ، تاسیسات و تسهیلات شهری به منظور بازگرداندن درباره حیات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی به بافت.

ـ احداث زیرگذرها ، پارکینگ ها ، بار انداز و پاساژهای جدید برای تسهیل در حرکت وسایل نقلیه و کالا وانسان و ....

در نهایت با تمام  مداخلاتی که در بافت تاریخی صاحب الامر صورت گرفته است ، مسایل ترافیکی ، عدم گسترش زیر ساخت ها از جمله فضای سبز ، ساماندهی حاشیه سهران رود ، تجدید اقتصادی بازار شمالی و جز اینها بصورت جدی در بافت تاریخی محسوس است.

باز زنده سازی بخش تاریخی شهر: تجربه مجموعه صاحب الامر تبریز ، محمد بوجانی ، شهرداری ها ، سال 5 شماره 57 صفحه 72.

 

6- طراحی بافت و مجموعه چهارهکتار بافت مسئله دار بیرجند:

دفتر بهسازی وزارت مسکن و شهرسازی پس از انقلاب در پی افزایش بی رویه سطح شهرها و تخلیه تدریجی بافتهای قدیمی آنها ، مبادرت به انعقاد قراردادی برای تعیین نقاط مناسب خانه سازی در بافت های قدیم چهل شهر کرد که بیرجند یکی از آنها بود. از اجرای این طرح نخست 13 هکتار اراضی انتخابی از نظر نوع کاربری، نوع مصالح، کیفیت ابنیه، شمار طبقات، قیمت اراضی ، پوشش معابر مکانهای با ارزش و منطقه بندی بافت مفصلاً بررسی شده است. در طراحی بافت پیشنهاد شده است که استقرار فضاهایی چون ، پارک عمومی (فضای بازی کودکان در حد واحد همسایگی)

مرکزی فرهنگی، مرکزی ورزشی برای تفریحات سالم و ایجاد مرکزی درمانی و نیز یک مرکز آموزشی از نیازهای عمده بافت است. که اولی و دومی بر روی یک بلوک فاقد ارزش و بفیه بر نمونه های مسکونی با ارزش انطباق دارد. استفاده از آجر به عنوان مصالح اصلی و استفاده از سیمان به جای گچ در نما (ترکیب آجر و سیمان و قاب آجری و سطح سیمانی) به عنوان هماهنگ کننده طرح با وضع موجود پیشنهاد شده است و برای دستیابی به ضوابطی که ضمن هماهنگی تنوع لازم را نیز تأمین کند به تحلیل بناهای موجود از نظر نما ، سطح پر و خالی، و نسبت در و پنجره با سطح ، حجم و نوع مصالح تزئینات و محل استقرار حیاط و حوض و ... پرداخته شده است و سرانجام دستورالعمل هایی ، راهنمای اجرایی طرح است. براساس این دستورالعمل ها نخست طراحی چند الگو و سپس طراحی پلاکها و خصوصاً پلاکهای همجوار خیابانهای جمع کننده اصلی صورت گرفته است. علاوه بر این فضای سبز میدانها و دوربرگردانهای پیشنهادی نیز با جزئیات بیشتری طراحی شده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7- نوسازی و احیاء نواحی فرسوده شهری در شهرکرد:

شهرکرد مرکز استان چهار محال و بختیاری دارای بافت فرسوده ای در حدود 42 هکتار است. با اینکه عناصر تاریخی زیادی که ارزش تاریخی داشته باشند در این ناحیه دیده نمی شود ولی در طی چند دهه گذشته تقریباً در جهت حفاظت و بهسازی بافت اقدام مؤثری صورت گرفته و بافت به صورت متروک و فرسوده درآمده است.

هسته اولیه شهرکرد در محله امامزاده بوده و در این محدوده تنها چند عنصر تاریخی از جمله امامزاده خاتون، حمام اتابکان، بازارچه و مسجد اتابکان وجود دارد. مدیران شهری شهرکرد به خصوص شهرداری و سازمان بهسازی و نوسازی شهری طرح راهبردی ای برای بهسازی و نوسازی بافت قدیم شهرکرد تدوین کرده اند. اهداف و اصول طرح راهبردی عبارت است از ایجاد یک منطقه فعال شهری از نظر اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ، پیوند دو عنصر امامزاده و مسجد جامع بعنوان مهمترین عناصر فرهنگی ، مذهبی تاریخی شهر توجه به هویت کالبدی بافت قدیم شهر، اهمیت دادن به هسته اولیه شهر، اهمیت دادن به محورهای پیاده، حفظ و تقویت عملکرد غالب تجاری در محدوده طرح و احیاء و باز زنده سازی بافت فرسوده شهرکرد از طریق اقدامات زیر انجام گرفت:

1-  احداث میدانی شبیه میدان نقش جهان به طوریکه این میدان از طریق محور فرهنگی و تاریخی بافت قدیم شهرکرد را با مسجد جامع و دروازه فارسان همچنین کل شهر مرتیط سازد.

2-  احداث بازار میلاد و بازار شهرداری در زمینی به مساحت 600 مترمربع مشتمل بر 400 واحد تجاری و یک پارکینگ در زیر زمین  و فضاهای عمومی و باز

3-     پارکینگ طبقاتی در 5 طبقه و با زیربنای 3500 مترمربع و هزینه ای در حدود 10 میلیارد ریال

4-     احیای محور فرهنگی در بافت فرسوده و قدیمی

از جمله نکات منفی این پروژه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) عدم توجه به نياز مسکن ساکنان نواحی فرسوده و قدیمی شهر و فقدان برنامه ای جامع در جهت سکونت بخشی مجدد ساکنان

ب) کمرنگ شدن حضور روستائیان و عشایر به دلیل تغییر نوع کاربری ها نظیر احداث پاساژ و مجتمع هاي تجاری

ج) کمبود کاربری های عمومی نظیر فضای سبز ، آموزشی و فرهنگی

 

 

8- طرح نوسازی بافت کهن قزوین:

شهر قزوین از جمله شهرهای تاریخی است که از نظر جمعیتی اقتصادی دوره های رونق و رکود زیادی را پشت سر گذاشته است . کارشناسان میراث فرهنگی ناحیه قدیمی شهر قزوین را به 8 محله، دیمج، خیابان، آخوند، کوچه ریحان، امامزاده حسین، راه ری و حمدالله مستوفي تقسیم کرده اند.

محدوده تاریخی کهن قزوین 3/18 درصد از محدوده قانونی شهر را به خود اختصاص داده است و تراکم جمعیتی در حدود 182 نفر در هکتار را داراست.

عمده ترین مشکلات بافت کهن قزوین را می توان به صورت زیر بیان کرد:

  • افت فضای زندگی اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی
  • فقدان یا کمبود تأسیسات ، تجهیزات شهری و دسترسی های لازم برای وسایل حمل و نقل عمومی و شخصی
  • فرسودگی کالبدی و آشفتگی در سیمای ظاهری و افت قیمت زمین و مسکن.
  • مقررات ویژه ساخت و ساز از طرف نهادهای شهری و ...

از جمله مهمترین برنامه های مدیریت شهری قزوین در بهسازی ناحیه تاریخی شهر می توان به بازگشایی خیابان شهید انصاری و مرمت و تغییر کاربری حمام قمبر، حمام حاج میرحسین و حمام بلور و تبدیل حمام قمبر به موزه مردم شناسی ، خرید بناهای با ارزش تاریخی در داخل بافت قدیمی به منظور انجام مرمت ، شناسایی محله های قدیمی و بافت های تاریخی و ارایه گزارشی در جهت حفظ و مرمت آنها.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیگر طرح های مداخله در بافت های فرسوده شهری در ایران را در قالب جداول زیر به تصویر کشیده شده است.

 

نمونه هایی از طرح های بهسازی و نوسازی شهری در ایران :

 

شهر

عنوان طرح

مشکلات

اهداف

برنامه های بهسازی نوسازی شهری

 

 

 

 

تهران

 

 

 

 

طرح بزرگراه نواب و طرح بدنه سازی بزرگراه نواب 1372

 

·   قدیمی بودن ساختمانها و فرسودگی آنها و به طور کلی مشکلات کالبدی

·   ضعف شبکه معابر و نارسایی خدمات رسانی شهری

·   ناچیز بودن سرانه فضای سبز

·   رواج آسیبهای اجتماعی در بافت فرسوده

·   عدم کارایی لازم اقتصادی فضاهای شهری

 

·   پالایش عملکردی و بازیافت اراضی شهری

·   ساماندهی اراضی و بافت های ناکارآمد

·   بالابودن سطوح خدماتی و حل مشکل ترافیک و مسکن

·   استفاده بهینه از فضاهای فرسوده محور خیابان نواب برای بالابردن ارزش اقتصادی فضاها

·   برقررای سریع ارتباطی بین شمال و جنوب و تکمیل شبکه بزرگراهی شهر تهران

 

·   تخصیص 15درصد وسعت محدوده به کاربری مسکونی باارتفاع 8 طبقه30 درصد به شبکه معابر، 25درصد به فضای سبز و ورزشی و فرهنگی، 30درصد به خدماتی ، تجاری و اداری

·   توسعه انبوه بناهای خدماتی مسکونی

·   فروش اوراق مشارکت جهت بهسازی و نوسازی

 

 

 

 

اصفهان

 

 

 

 

طرح راهبردی برای بهسازی محله جویباره سال 1374

 

·فرسودگی تدریجی کالبدی و تخریب ناشی از جنگ تحمیلی

·مهاجرت ساکنین بومی و تغییر ساختار جمعیتی

·نارسایی های خدماتی، تأسیساتی و فرهنگی

·افزایش بزهکاری های اجتماعی

·فقر اقتصادی و اجتماعی در بافت

 

·تنوع فعالیتها و تفکیک نسبی آنها

·ايجاد محورهاي دسترسي

·رونق خدمات موردنیاز

·زیباسازی شهر و اعتلای فرهنگی محیط

·پرهیز از خلوتی یا ازدحام بیش از حد

 

 

 

 

 

·  ایجاد محور فرهنگی و توسعه دو مرکز محله

·  مداخله گام به گام در شش قطعه بافت

·  پیوند بافت قدیم و جدید و هماهنگی آن با زندگی امروزی

·  بهسازی محیط و فضاهای تاریخی داخل محدوده از طریق کف سازی و بدنه سازی

·  تعریض معابر و حل مشکلات ترافیک

 

 

 

 

کرمان

 

 

 

 

 

احیای بافت قدیم کرمان سال 1376

 

·ضعف شبکه های حمل و نقل، مشکلات ترافیکی ، فرسودگی ساختمانها، مشکلات اجتماعی ناشی از وقف، عدم امنیت اجتماعی، آلودگی های زیست محیطی در فضاهای شهری و مشکلات خدماتی و تأسیساتی

 

·تقویت مرکز شهر و ساماندهی، خدماتی ، تقویت حیات اجتماعی، بهسازی ارزش های فرهنگی، تاریخی به منظور توسعه صنعت گردشگری

 

·  ايجاد تعاوني هاي ساخت و ساز ، ايجاد سازمانهاي بهسازي و نوسازي ناحيه تاريخي_ ايجاد تاسيسات و تجهيزات و خدمات لازم _ سازمان دادن فضايي به بازار و مجموعه هاي اطراف آن بر مبناي کاربريهاي طراحي شده و آغاز دگرگوني در عملکرد آن

 

 

 

 

 

 

 

 

اردبیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حیات بخشی بافت قدیم اردیبل سال 1373

 

·   معابر با عرض کم

·   نارسایی خدماتی

·  فرسودگی بخش مرکزی شهر

·  مشکلات اجتماعی اقتصادی

 

·  خرید ، تملک و تخریب و نوسازی بافت،

·  احداث و نوسازی واحدهای مسکونی کوچک

·  جذب جمعیت در واحدهای احداث شده

·   جذب گردشگر

 

 

·  تعریض معابر اصلی و توسعه دسترسی ها

·  ایجاد سلسله مراتب دسترسی ها و خدمات شهری

·  احداث واحدهای تجاری اداری

·  توسعه پارکینگ در ناحیه تاریخی

·بدنه و کف سازی معابر و توسعه مبلمان شهری

شوشتر

ساماندهی بافت قدیم شوشتر سال 1375

 

·فرسودگی زیاد و متروکه شدن ناحیه تاریخی شهر، فرسایش آثار و ابنیه تاریخی، عرض کم معابر، کاهش جمعیت و تخلیه فضاهای قدیم شهر

 

·  حفاظت و صیانت از بافت با ارزش و واحدهای باارزش ساختمانی ، توزیع متناسب کاربری ها براساس ساختار بناها و مجموعه های شهری

 

تقسیم پنج بخش ناحیه تاریخی به ده محله که پنج محور اصلی انها رااز هم جدا می سازد، تعریض معابر اصلی ، دسترسی مناسب به بناهای باارزش ، توسعه سیماسازی شهری، با عرضه مکان مناسب برای واحدهای تجاری و خدماتی در پنج محور یادشده ابنیه همجوار معابر اصلی در اختیار طرح قرار می گیرد. سرمایه گذاری توسط مالکان و بخش دولتی

 

یزد

طرح تفصیلی بافت قدیم شهر یزد سال 1371

 

·وسعت زیاد فضاهای مخروبه و متروکه،

·عدم ضوابط و مقررات و ساماندهی

·وجود با ارزش ترین آثار معماری و تاریخی که در میان فضاهای مخروبه واقع است

·کمبود فضاهای خدماتی و دسترسی کمبود فضای سبز و تفریحی، ورزشی

·بازدهی کم اقتصادی کارگاه های صنایع دستی و ماشینی، حضور اقضار مهاجر و افغانها و عربها

 

·  بهسازی و حفاظت بافت قدیم ، بهبود محیط کالبدی شهر تاریخی، توسعه شهر از درون و از بین بردن مناطق فرسوده، احیای محورهای فرهنگی تاریخی، توسعه صنعت گردشگری، کاهش جرائم شهری، تأمین بهداشت محیط شهری، احداث فضای تجاری، رفاهی و مسکونی مناسب در مرکز شهر

 

·  ایجاد شهرداری ناحیه تاریخی که صرفاً کارش پرداختن به مسائل ناحیه تاریخی باشد ، دادن یک سری امتیازات ویژه به ناحیه تاریخی، نورپردازی مناسب، تأمین فضای سبز و تفریح، ارتقای سطح بهداشتی بافت قدیم

·  احداث و طراحی سلسله مراتب گذرها، توسعه تأسیسات و تجیزهات شهری، تغییر کاربری فضاهای شهری

 

کاشان

احیای بافت شهر کاشان (کوی سلطان میر احمد) سال 1371

 

·   عرض کم معابر

·ناهمگونی مصالح ساختمانی

·تمرکز کارگاه های مختلف در ناحیه و نارسایی خدماتی

·وسعت فضاهای مخروبه

·رهاشدن فضاهای با ارزش تاریخی فرهنگی

 

·  رفع نارسایی خدماتی و طراحی معابر تا حد کوچه های قابل دسترسی

·  بدنه سازی و کف سازی و مبلمان شهری

·  توسعه گردشگری

 

·  ایجاد فضای سبز در سطح عرصه های ملکی و پیشنهادی در مسیر معابر و سایر فضاهای باز در محدوده

·  ایجاد فضای سبز در جنوب محدوده در حد فاصل کوچه پشت قلعه جلالی تا قلعه

·  ایجاد آب نما در اطراف قلعه

·  تعریض معابر در اطراف قلعه

 

بوشهر

بهسازی و نوسازی بافت قدیم بوشهر سال 1373

 

·عدم پاسخگویی به نیازهای زندگی مردم از جمله کم عرض بودن شبکه های گذرگاهی

·مهاجرت ساکننا و کاهش امنیت درونی بافت

·تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی

·فرسودگی و تخریب روزافزون فضاهای شهری

 

·  بازگشت جمعیت و اداره های دولتی

·  پیوند زدن بافت قدیم با فعالیت های تجاری

·  اصلاح سازمان فضایی مرکز شهر

·  توسعه فضاهای خدماتی

·  استفاده از الگوهای معماری و بومی و احیای آنها

·  ارائه الگوی مرمتی در منطقه جنوب ایران

 

·  تقویت بنیه مالی ساکنان از طریق اعطای وام های مرمتی توسط دولت

·   مشارکت بانکها

·  مشارکت مالی کلیه بخش ها و اداره های دولتی برای احیای ساماندهی

 

2- اشاره های اجمالی به تجارب مداخله در مراکز شهری جهان

4-1- تجربه مداخله در بافت فرسوده شهری در یوگسلاوی :

در کشورهای اروپای شرقی مداخله در بافت قدیمی و فرسوده شهری اغلب براساس دو اصل انجام گرفته است:

الف) ساماندهی و احیای بناها و مجموعه های تاریخی به شکل منفرد و به صورت به هم پیوسته در چهارچوب شهرسازی کلی

ب) بهسازی و نوسازی مجموعه های شهری قدیم به عنوان عناصر قدرت و عظمت تمدن شهرنشینی

بهترین نمونه برنامه ریزی جهت ساماندهی و مداخله در بافت تاریخی در کشور یوگسلاوی را می توان در پایتخت این کشور یعنی پراگ به صورت جدول زير مشاهده کرد:

نام شهر

پراگ

آغاز بهسازی و نوسازی

شروع از سال 1885

مشکلات

فشارهای اجتماعی برای تأمین مسکن

آتش کشیده شدن تالار شهر توسط سربازان آلمانی

سختگیری در صدور مجوز برای ساختمان سازی جدید و احیا و مرمت واحدهای موجود

اهداف عمده

حفظ آثار تاریخی موجود در ناحیه تاریخی

احیا و مرمت مجموعه قصر اریکسون

اقدامات ساماندهی

بهسازی و نوسازی شهر توسط کمیته فعال حفاظت

تولید انبوده مسکن از طریق تغییر کاربری اراضی توسط دولت

انجام امور مرمت و بهسازی و نوسازی در مرکز شهر که به تقسیم خانه های بزرگ و تبدیل انها به خانه های کوچک محدود شد.

علل موفقیت

توجه به دیدگاه های مردم در توسعه از درون و حاشیه شهر

حفظ هویت فرهنگی و تاریخی شهر

 

 

نتيجه گيري :

 

تجربه کشورهاي توسعه يافته در خصوص مداخله در بافت تاريخي و قديمي و حتي فرسوده شهرها نشان گر آن است که براي حفظ ارزشهاي تاريخي ، فرهنگي ، توسعه عدالت اجتماعي- اقتصادي به جاري ساختن جريان زندگي روزمره با توجه به نيازهاي امروزي شهرنشيني در بافتهاي قديمي امري ضروري است . چرا که بهسازي و نوسازي تاريخي با استفاده از آخرين دستاوردهاي تکنولوژيک اما هماهنگ و موزون بطوري که هيچگونه خدشه اي به هويت تاريخي بنا وارد نياورد امري منطقي و پذيرفتني است . در حالي که در ايران مي توان اذعان کرد برنامه ريزي ها صرف نظر از ضعف پيشينه نظري و عملي به طور عمده براساس ضرورتهاي سياسي و اجتماعي و به شکل مقطعي مطرح و به اجرا گذاشته شده است . زيرا امکان پيش بيني آينده وجود نداشته و کاربرها و تصميم گيريها با ترديد همراه بوده است . به عبارت ديگر عدم جامعيت اهداف سياستها و برنامه هاي اجرايي بهسازي و عمران شهري به ويژه در گذشته و عدم پايداري و انسجام منطقي و نظام مند يکي از عوامل مهم نارسايي برنامه ها بود . با بررسي به عمل آمده مشخص مي گردد که در دو دهه اول انقلاب هدفهاي کمي و کيفي ، سياستها و خط مشها ، عملکردها و اقدامات اجرايي هرچند مزايايي داشت ولي نواقص و ناپايداري آنها سبب روند رکود و بي رونقي بافتهاي تاريخي و بخش مرکزي شهرها شده است . در يک تحليل تطبيقي مي توان نارسايي هاي برنامه هاي مداخله در بافت فرسوده و قديمي شهرها را در ايران با کشورهاي پيشرفته مقايسه نمود :

 

 

 

برخورد با بافت قديم در کشور ايران

برخورد با بافت قديم در کشورهاي توسعه يافته

در ايران سابقه برنامه ريزي به صورت مدون در بافت قديمي به سالهاي 1340 به بعد باز ميگردد

حدود دو قرن است که کشورهاي توسعه يافته در مورد بافتهاي قديمي برنامه ريزي مي کنند .

احياي بافت قديم را ورود اتومبيل مي دانند و به تعريض لجام گسيخته معابر مي پردازند .

عامل اصلي تهديد کننده شهرهاي تاريخي ترافيک گسترده سواره در بافت قديمي است .

حفظ بناهاي باارزش با هزينه هاي کم و مديريت ناکارامد صورت مي گيرد.

حفظ امنيت بناهاي با ارزش با صرف هزينه هاي زياد و مديريت کارآمد صورت مي گيرد .

تحقيقات کم ، کمبود متخصصان در زمينه حفظ بناهاي تاريخي موجب برخوردهاي قير علمي با اين بناها مي شود .

افزايش سطح تحقيقات و يافتن روشهاي مناسب براي حفظ آثار تاريخي در كشورهاي اروپايي بسيار رايج است

پايين بودن سطح فرهنگ و آگاهي نسبت به ميراث فرهنگي سبب بي توجهي بيشتر مردم به اين بافتها شده است

افزايش سطح آگاهي هاي مردم در زمينه اهميت دادن به ميراث فرهنگي و حفظ ان كاملاً مشهود است .

كم توجهي به متخصصان رشتههاي گوناگون علمي و مشاركت مردم در ساماندهي اين بافتها

توجه به متخصصان علوم مختلف در احياي بافتهاي فرسوده

عدم هماهنگي بين سازمانها و ادارات و نهادهاي قانوني

هماهنگي بين سازمانهاي مختلف در زمينه حفظ و ساماندهي آثار تاريخي

عدم انطباق فضاهاي كالبدي با نيازهاي امروزي و محدود بودن روشها

انطباق فضاها با كاركردهاي امروزي در بافت قديم و تنوع روشها ضمن حفظ هويت شهري

عدم تأمين تسهيلات و نيازهاي زيستي در بافت قديم

ايجاد تسهيلات و زيربناهاي مدرن و مناسب در بافتهاي قديمي

كم توجهي يا بي توجهي به بافت ارگانيك در ارتباط با شرايط فرهنگي و اجتماعي

توجه به سازمان ارگانيك بافت قديم در ارتباط با شرايط محيطي و فرهنگي

كم توجهي به روابط اجتماعي و فرهنگي و سازمان اجتماعي

توجه به سازمان و روابط اجتماعي در بافت قديم

به هم ريختن نظام ارگانيك بافت قديم از طريق خيابان كشيهاي بدون ضابطه

حفظ ارگانيك بافت قديم و دخالت محتاطانه در ساختار فضايي آن

ضعف و يا كمبود ضوابط و عدم اجراي كامل آنها در بافت قديم

تدوين ضوابط و طرح هاي تفضيلي در مورد بافتهاي قديم و لزوم اجراي آنها 

پايين بودن يا عدم جذب و جلب گردشگر و درآمد حاصل از آن

ايجاد زمينه هاي مناسب براي جلب و جذب گردشگر و كسب درآمدهاي بالا

 

 

 

 

1-1-7-1-دریافت نظرات ساکنین فعلی در خصوص نحوه مشارکت در امر توسعه کارکردی وضع موجود :

امروزه یکی از راهکارها و راهبردهای موثر ، اثر بخش و کارساز در مساله مدیریت مطلوب فضاهای شهری که در قالب مدیریتهای استراتژیک ، آینده نگر و مشارکتی متجلی می شود ؛ استفاده از استعدادها، پتانسیلها و سرمایه های فکری ،  فیزیکی و مادی بخش خصوصی و مردمی است که از طریق ایجاد ارتباطات و تعاملات مفید ، کارساز و برنامه ریزی کارشناسانه قابل تحقق است و از این طریق می توان کارایی ، اثر بخشی و بهره وری که پیامد آن کاهش هزینه ها ، افزایش درآمدها و بهینه سازی عملکردهاست را در مدیریت کلان شهری و مناطق شهری ارتقاء بخشید و زمینه های پایداری مدیریت شهری را فراهم نمود .در همین راستا شهرداری بویژه شهرداری مناطق بعنوان نهادهای مردمی می توانند حداکثر بهره وری را از این عوامل داشته باشندو در جهت تحقق اهداف فوق و زمینه سازی برای شکل دادن به یک بستر متعامل و مناسب از همکاری بین شهروندان و شهرداری بعنوان دو عنصر کلیدی در شکل دهی فضاهای شهری ؛  طرحهای مشارکت پذیر و موثری را به اجرا درآورند.

احیاء کالبدی ، فضایی و اقتصادی – اجتماعی بافت کوی سجادیه و گودنشینان فخار و شهید احمدی نیز به عنوان یکی از بافتهای مسئله دار و در عین حال مستعد شهری در کلانشهر مقدس مشهد ، بدون آگاهی از تمایلات و توانها و پتانسیلهای مشارکت ساکنین کوی مورد مطالعه در امر توسعه همه جانبه امری ناممکن و غیر دموکراتیک به نظر می رسد.چرا که امروزه برنامه ریزی برای جمعیت هدف بدون آگاهی از مطلوبها و نیازهای آنها و صِرف تقسیم و تحمیل سرانه ها و تراکم ها به بافت در قالب جداول هندسی با رویکردهای شهرسازی دموکراتیک و مردمسالارانه معاصر در تناقض است.

در نظر سنجی های به عمل آمده در خصوص تمایلات ساکنین در امر مشارکت در روند توسعه و مطلوب سازی کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی کوی سجادیه دو مشکل اساسی در مسیر ورود ساکنین کوی سجادیه به عرصه های مشارکت پذیر شناسایی گردید:

 

1-1-7 -1-1- ضعف بنیادهای اقتصادی :

اغلب ساکنین کوی سجادیه به علت فعالیتهای تمام وقت در کارهای یدی و یا با درآمد بسیار پایین اگرفرصت محدودی جهت فراغت خاطر بیابند نیز به دلیل مشکلات اقتصادی حاد و فراگیر در منطقه و در صورت امکان ترجیح می دهند برای تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خود بصورت پاره وقت و اضافه کار به فعالیتهای اقتصادی مرتبط و یا غیر مرتبط با شغل خود بپردازند.چنینی شرایطی سبب شده است  اغلب ساکنین درنظریان خود در خصوص نحوه مشارکت بویژه در بعد سرمایه گذاری ،  ملک خود را به عنوان تنها سرمایه قابل عرضه در جهت پیشبرد اهداف مشارکتی ذکر کرده وفقدان پس انداز و  غلبه هزینه ها بر درآمد را دلیلی بر تردید در مشارکت مالی در روند توسعه کوی عنوان کرده اند .

 

1-1-7-1-2-  پایین بودن سطح سواد ، عدم آگاهی از مفهوم و ابعاد مشارکت و عدم دسترسی به اطلاعات مورد نیاز در امر مشارکت :

ساختار و پایگاه اقتصادی – اجتماعی ساکنین کوی سجادیه که در طرح جامع مشهد نیز از آن به عنوان بافت روستایی – حاشیه ای یاد شده و در حال حاضر نیز به صورت یک بافت سنتی در مرکز شهر و در مجاورت ناپیوسته مجموعه حرم مطهر متبلور شده از خصوصیات برجسته و نامطلوب فرهنگی نظیر پایین بودن سطح سواد عمومی ، تفاوت چشمگیر سطح سواد گروههای سنی ساکن در بافت و حتی تفاوتهای جنسیتی در بهره مندی از سواد بین مردان و زنان برخوردار است . که ضعف ساختارهای فرهنگی – اجتماعی بویژه سطح سواد عمومی بصورتی مستقیم از ساختارهای اقتصادی و سطح اشتغال و در آمد ساکنین کوی سجادیه نشأت می گیرد .

تجربه های مشارکتی در امر توسعه نشان می دهد که برخورداری از سطح سواد نسبی در پیشبرد اهداف مشارکت آمیز نقشی تاثیر گذار دارد .در مسیر آموزش و تفویض برخی اختیارات و وظایف به شهروندان در اداره امور کوی سجادیه در یک برنامه مشارکتی از اتلاف انرژی ، هزینه و زمان به صورت چشمگیری کاسته خواهد شد  که این مهم صرفنظر از معدود کارمندان جزء که بصورت پراکنده در داخل بافت زتدگی می کنند؛ معضلی مهم در امر مشارکت محسوب می شود .از طرف دیگر عدم آگاهی ساکنین کوی سجادیه از ماهیت برنامه های مشارکت پذیر و ابعاد مشارکتی این برنامه ها ، ابزار و پیش نیازها ،  منافع و مزایای حاصل از مشارکت در این برنامه ها ضرورت ارتقاءسطح آموزش شهروندی با تأکید بر مشارکت و اثر گذار بودن تصمیمات آنها در روند توسعه بافت شهری کوی مورد مطالعه را بیش از پیش مهم می نماید .

دریک تقسیم بندی کلی از گروههای جمعیتی کوی سجادیه در خصوص میزان و نحوه مشارکت آنها در طرحهای توسعه شهری در بافت مورد مطالعه می توان سه گروه سنی جوان (زیر 25 سال) – میانسال (25- 65 سال) – پیر( بالای 65 سال ) را مورد ارزیابی قرار داد :

الف –گروه سنی جوان : (زیر 25 سال)

بالا بودن نرخ بیکاری در بین جوانان ساکن در کوی سجادیه و بویژه گود نشینان اگر چه زمان بیشتری در اختیار آنها برای امر مشارکت قرار می دهد لیکن دغدغه های مالی ، بیکاری ، نبود آموزشهای کافی در خصوص مشارکت از سوی نهادهای زیربط تاکنون نتوانسته نظر جوانان را در ارتباط با همیاری آنها در امور توسعه ای کوی سجادیه و ارتقاء کارکردها و حتی تامین امنیت محدوده مورد مطالعه به خود جلب کند . با این حال علی رغم وجود شرایط نامساعد اقتصادی بویژه در گروه سنی جوان در مذاکراتی که در فضاهایی دوستانه و صمیمانه و در نقاط مختلف کوی میان جوانان برگزار گردید ؛ اغلب قریب به اتفاق افراد نظر کاملاً مساعدی نسبت به امر مشارکت در احیاء و ارتقاء عملکردهای کوی داشتند و در عین حال توانمندیهای مشارکتی خود را بسته به تأمین شرایط توأمان کار و تحصیل و اوقات فراغت عنوان کرده اند .

ب- گروه سنی میانسال (25- 65 سال):

این گروه سنی که در اکثر موارد سرپرستاان خانوار را تشکیل می دهند و همانطور که قبلاً نیز عنوان گردید ؛ دغدغه های مالی و اقتصادی در تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خانوار، بیکاری های فصلی و پنهان ، بالا بودن بعد خانوار و بار تکفل سرپرستان خانوار، نبود فرصتهای موثر در پرداختن به  امور مشارکتی به دلیل اشتغال روزانه در فعالیتهای اقتصادی کم بازده ، پایین بودن سطح سواد و نداشتن درک صحیح از مفهوم و اقدامات مشارکتی عمده ترین موانعی است که شهروندان سرپرست خانوار (اعم از زن یا مرد) در گروه سنی میانسالان در مسیر مشارکت عنوان داشتند .مشکلاتی که می توان در یک برنامه مشارکتی دقیق جهت بکار گیری این گروه سنی به عنوان موثرترین ساختار جمعیتی کوی سجادیه در طرحهای مشارکتی و در امر احیاء کالبدی -  فضایی و اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی  محدوده مورد مطالعه مد نظر قرار داد.علی رغم وجود دشواریهای فوق الذکر در مسیر مشارکت سرپرستان خانوارهای محدوده مورد مطالعه تمایلات مثبت و چشمگیری در امر مشارکت و فرایند تشریک مساعی در جهت مطلوبیت بخشی به فضای زیستی کوی سجادیه مشاهده گردید .چرا که شهروندان در این گروه ، مشارکت در مسیر ارتقاء شاخص های اقتصادی ، اجتماعی و کالبدی را از یک سو خدمت به خود و خانواده های ساکن در محدوده عنوان می کردند و از سوی دیگر کمک به کارآمدی ، اثر یخشی، بهره وری و کاهش هزینه ها در ارائه خدمات شهری توسط نهادهای زیربط بویژ شهرداری منطقه 5 در یک فضای متعامل تلقی می کردند .

ج – گروه سنی سالخورده (بالای 65 سال):

در این گروه سنی که برخی از معتمدان و بیشتر ریش سفیدان و معتمدان و بزرگان محلی در این رده قرار میگیرند ؛ هرچند به دلیل عدم استقلال و تمکن مالی ، داشتن مشکلات اقتصادی و نیز کهولت سن توانمندی خود را در امر مشارکت کمرنگ قلمداد می کنند .ولی برخورداری از احترام قابل توجه ساکنین نسبت به کوی ، شناخت نسبتاً کامل از خصوصیات رفتاری ، فرهنگی و مالی افراد در محلات و تجربه بالا از سکونت در کوی سجادیه و داشتن  فرصت کافی در پرداختن به امر مشارکت به عنوان بخشی از اوقات فراغت می تواند ابزاری کارآمد در جهت مشارکت دادن این گروه سنی در اختیار برنامه ریزان قرار دهد از این رو ساکنین کوی سجادیه در امر مشارکت در فرایند توسعه شهری آنگاه مشارکت می کنند که اولاً موضوع و مسئله مشارکت برای آنها حائز اهمیت باشد  و ثانیاً تبعات مطلوب این مشارکت (بصورت ترجیحاً اقتصادی) مستقیم ، محسوس و تدریجی، شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و زیست محیطی کوی را به سوی مطلوبیت بخشی سوق دهد.

 

نمودار 1 – پیش ضرورتهای مشارکت شهروندان کوی سجادیه در تهیه و اجرای طرحهای شهری با رویکرد مشارکتی

Radial Diagram

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-1-7-2-نظریات ساکنین فعلی کوی سجادیه در خصوص پیش بینی آینده کارکردی وضع موجود :

نظرسنجی های بعمل آمده در خصوص پیش بینی آینده کارکردی کوی سجادیه و گودهای شهید احمدی و فخار از ساکنین بافت ، نشاندهنده رواج نوعی تردید در خصوص آینده کارکردی این بافت است .وجود اخبار ضد و نقیض در خصوص برنامه های عمرانی احتمالی و عدم اطلاع رسانی دقیق به ساکنین از سوی مراجع زیربط آینده نگری ساکنین کوی را در خصوص کاربری های آتی را صرفاً مبتنی بر شنیدارهای غیر رسمی تشکیل داده است . برخی از ساکنین کوی سجادیه ازاقشار نسبتاً تحصیل کرده نظیر کارمندان جزء با آگاهی از تغییر ماهیت و کلیت کارکردی بافت شهری از حمل ونقل و انبار به کاربری مسکونی در دهه های اخیر ؛ تغییر کارکرد کوی را از عملکرد صرفاً مسکونی به مسکونی _خدماتی قطعی می دانند

برخی دیگر نیز با آگاهی از حساسیت مراجع تصمیم گیرشهری در خصوص شرایط زیستی گود نشینان بویژه گود فخار در شمال بلافصل بلوار میرزا کوچک خان و در ضلع شمالی کوی سجادیه، تغییر کاربری مسکونی این گود را قطعی تر و مسلم تر دانسته اند وپیش بینی می کنند که در آینده به دلیل ارتفاع کمترگود از سطح معابر ؛ عرصه فوق الذکر از کاربری مسکونی به کاربری حمل ونقل و انبار (پارکینگ طبقاتی )تغییر کاربری داده و برخی دیگر نیز یک دریاچه مصنوعی در داخل بافت را جهت ایجاد یک محدوده توریستی در ضلع شمال شرقی مجموعه حرم مطهر جایگزین عرصه گود می دانند .بسیاری از مردم عامه نیز در این نظر سنجی ها معتقدند فضاهای مسکونی کم ارتفاع (عمدتاً یک و دوطبقه)دراین بافت به تدریج حذف و مجتمع های بلند مرتبه مسکونی با افزایش فضاهای سبز شهری پیرامون این مجتمع ها جایگزین آنها خواهد شد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جمع بندی و نتیجه گیری

 

استقرار تقریبی 17 هزار هکتار بافت فرسوده در مرکز شهرهای ایران ضرورت نظامند سازی و ساماندهی کالبدی ، سازمان فضایی این بافتها در راستای تجدید حیات کالبدی ، اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی  را بیش از پیش ضروری می سازد.

بافت فرسوده کوی سجادیه با احتساب دو گود شهید احمدی و فخار با وسعتی معادل 33 هکتار در شمال شرق مجموعه حرم مطهر امام رضا (ع) و در مجاورت ریل راه آهن ؛ حدود 2/0 درصد از مجموع بافتهای فرسوده مرکز شهرهای ایران را به خود اختصاص داده است .تحلیل روند برنامه ریزی شهری این کوی از منظر تکوین ، توسعه و تغیرات کاربری آن در طول نیم قرن اخیر نشان می دهد که سابقه شکل گیری کوی سجادیه از قدمتی کمتر از 50 سال برخوردار است. هسته اولیه این کوی را کوره های آجر پزی واقع در مرز دهشهر کلانشهر مقدس مشهد در اوایل دهه 40 تشکیل می داد . در آن زمان برداشت خاک از کوی مورد مطالعه جهت تامین آجر مورد نیاز در صنعت ساختمان در شهر مشهد ؛ زمینه ساز شکل گیری گودهای شهید احمدی و فخار گردید.سکونت کارگران در کوی فوق الذکر در محدوده مورد مطالعه در درون گودها به دلیل پایین بودن قیمت زمین ، نطفه اولیه این بافت را فراهم کرد .افزایش روندهای مهاجرتی از  روستاهای پیرامون شهر مشهد  که بیشتر کشاورزان ، پیشه وران و طبقات پایین شهری را در بر می گرفت.و نیز مهاجرتهای خارج از استان (شهرستانهای قاین ، بیرجند ، نهبندان و..) و مهاجرتهای بین المللی (افغانستان، پاکستان و عراق )؛ به گسترش ناهمگونی کالبدی بافت سجادیه دامن زد .. گسترش مرزهای قانونی شهر مشهد در دهه های اخیرو عقب نشینی کوره های اجر پزی سبب شد تا علی رغم تمهیدات طرح تفضیلی شهر مشهد مبنی بر تخصیص کاربری حمل و نقل و انبار در این ناحیه ، نوعی شهرسازی بدون ضابطه توسط ساکنین بی بضاعت و غالبا روستایی مبتنی بر رفع نیازهای اولیه زیستی به این ناحیه تحمیل گردیده و امروزه بعنوان یکی از بافتهای مسئله دار شهری درمجاورت مرکز ثقل مجموعه حرم مطهر رخنمون گردد.در همین راستا بهسازی، نوسازی بافت فرسوده فوق الذکر در یک تعامل فضایی با مجموعه حرم مطهر و بافتهای پیرامونی و در یک منظر سیستماتیک ، نظام مند و مشارکتی برآیندی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد .  با توجه به ظرفیتها و پتانسیلهای موجود از یک سو و مشکلات و تنگناهای فراگیر در محدوده مورد مطالعه از سوی دیگر عمده ترین نتایج ناشی از مطالعات بالادست و در مقیاس منطقه شهری را در یک چارچوب سلسله مراتبی می بتوان به شرح زیر بیان نمود :

 

 

1-     در مقیاس مجموعه شهری :

1-       1-  روند تزایدی تمرکز زدایی جمعیت و عملکردهای مجموعه شهری در کلانشهر مقدس مشهد بویژه در مرکز ثقل این مجموعه شهری مشهد (حرم مطهر) تدوین طرهای ساماندهی فضایی با دو راهبرد را اجتناب ناپذیر ساخته است :

الف – تجهیز و ارتقاء ظرفیتهای کارکردی مرکز ثقل مجموعه شهری مشهد و بافتهای پیرامون

ب – بازتوزیع عوامل تولید ، نیروی کار ، جمعیت اعتبارات و سرمایه گذاریها از مرکز ثقل به بافتهای پیرامون .

از این رو هر گونه برنامه ریزی بلند مدت بدون توجه به بافتهای پیرامونی نظیر کوی سجادیه صورتی ناکارامد ، مقطعی و بدون رویکرد آمایشی به خود خواهد گرفت .

1-2- استقرار 6/79 درصداز جمعیت مجموعه شهری مشهد در شهرهای مجموعه شهری فوق الذکر و بصورت انحصارگرایانه ای در کلانشهر مشهد از یک سو و و نیز افزایش تراکم جمعیت بخصوص در مرکزثقل معنوی و کارکردی حرم مطهر ناشی از رشد جمعیت و روندهای افزایشی جمعیت زوار به مثابه قطب توسعه مجموعه شهری مشهد از سوی دیگر ؛ این ضرورت را فراهم ساخته است تا الگوی متمرکز  رشد در مرکز شهر را به الگوی توسعه متوازن و غیر متمرکز بصورت پخشایش توسعه به هاله ها و بافتهای پیوسته و ناپیوسته پیرامون نظیر کوی سجادیه تغییر یابد .

2- در مقیاس کلانشهری و منطقه شهری :

2- 1-  مطالعه برنامه ریزی شهری طرحهای فرادست در حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در مقیاس منطقه شهری ، نوعی خلاء مطالعاتی چشمگیر در خصوص محدوده مورد مطالعه را نشان می دهد . از این رو تدقیق طرح احیاء کالبدی – فضایی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی کوی سجادیه با مطالعات طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه به عنوان اجرایی ترین طرح فرادست کوی سجادیه فاقد وجاهت فنی است . از این رو بخشی از مطالعات طرح احیاء کالبدی _ فضایی محدوده مورد مطالعه (مطالعه سازند های پایه )  می بایست به عنوان طرح تفضیلی محدوده مورد تلقی گردد.

2-2- با توجه به مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و کالبدی فراگیر در کوی سجادیه در تقابل با اصل توسعه پایدار و عدالت اجتماعی ؛  بهره مندی  ساکنین محدوده مورد مطالعه از رفاه نسبی و تعادل بخشی به شاخصهای توسعه در مقایسه با شهروندان دیگر مناطق شهری  مشهد ؛ رهیافتی مهم و اصولی در امر احیاء فضایی _ کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی محدوده مورد مطالعه محسوب می شود .

2-3- به اذعان راهبردها و و سیاستهای طرحهای فرادست نظیر طرح مجموعه شهری مشهد ، طرح جامع ، طرح تفضیلی ، طرح تفضیلی محدوده مرکز شهر مشهد ، طرح نوسازی و بهسازی بفت پیرامون حرم مطهر بافت فشرده ، تراکم بالای جمعیت مجاور وحضور تقریبی 14 میلیون زائر سالیانه و ضعف پذیرش بافت های پیرامون مجموعه حرم مطهر از این جمعیت رو به افزايش اهمیت بهسازی و بازسازی محدوده های پیرامون بلافصل و حتی در شعاع های نسبتا دور از مجموعه حرم مطهر را بیش از گذشته مهم و ضروری جلوه می دهد. از این نظر بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه و پهنه های مجاور در راستای تفویض کارکردهای محدوده مرکز شهر به این مناطق و احیاء کالبدی ـ فضايي این محدوده در چارچوب هدف فوق از اهمیت ویژه ای برخوردار  است.

2-4- در خصوص نحوه و میزان همیاری و مشارکت ، ساکنین کوی سجادیه در امر مشارکت در فرایند توسعه شهری آنگاه مشارکت می کنند که اولاً موضوع و مسئله مشارکت برای آنها حائز اهمیت باشد  و ثانیاً تبعات مطلوب این مشارکت (بصورت ترجیحاً اقتصادی) مستقیم ، محسوس و تدریجی، شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و زیست محیطی کوی را به سوی مطلوبیت بخشی سوق دهد.

2- 5 - مورد پژوهشی ها در خصوص مداخلات در بافت های فرسوده نشان می دهد که هیچ گونه مشي استانداردی در جهت احیاء موفقیت آمیز بافتهای فرسوده در ایران و جهان وجود ندارد و رهیافتهای مربوط به مداخله می بایست بر پایه مشخصات امکانات و قابلیت ها ، نیازها و مشکلات بومی تدوین شود. از این رو شرح سابقه مداخلات در بافتهای فرسوده شهری منحصرا در راستای دستیابی به یک ابزار شناختی ، تحلیلی و روش شناسی مداخله در بافت فرسوده کوی سجادیه تدوین شده است نه به عنوان رویکردهای مطلق .از سوی دیگر این مطالعات نشان می دهد که  در امر باز سازی و بهسازی بافتهای فرسوده شهری هر چه میزان مشارکت شهروندان نسبت به مداخلات نهادهای دولتی بیشتر باشد ؛ امکان موفقیت طرحها نیز به همان نسبت افزایش می یابد .

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره انقلاب چين

بازديد: 1337

 

انقلاب چين

بخش اول – شرح وقايع انقلاب

1- درباره نظام فرهنگي و معيشتي چين

در قرن 19 ، دولت و ملت چين در يک هماهنگي ديرينه اي با يکديگر همراه بودند. در آن زمان سه چهارم مردم چين کشاورز بودند و چهار پنجم درآمد ملي از محل محصولات کشاورزي تامين مي شد.

در واقع اقتصاد چين سنتي مبتني بر کشاورزي بود. بهمين لحاظ امپراطوريهاي مختلف چين ، همواره اقداماتي را در جهت حفظ روابط نزديک با روستائيان انجام مي دادند و آن را براي بقاي حکومت خود ضروري مي دانستند. اين حکومتها با آمادگي قبلي و مجهز بودن در مقابل خشکسالي و سيل ، سيستمهاي آبياري و کنترل آب سياستهاي عمده و اصلي خويش را اعمال مي نمودند. اين نظام کشاورزي و حمايت دولتي باعث يک نوع تعادل در نظام معيشتي چين مي شده بود. از لحاظ فرهنگي نيز آموزش و فرهنگ در آن زمان بر اساس آئين کنفسيوس قرار داشت که بيش از هر چيز بر هماهنگي با طبيعت تاکيد داشت. اما در قرن 19 هجوم کشورهاي خارجي اين نظام هماهنگ را بر هم زد و اقتصاد کشاورزي چين را از هم پاشيد.

2- پيش زمينه هاي انقلاب (جنگ ترياک)

 

سالهاي بين 1839 ، يعني زماني که هجوم کشورهاي غربي به چين آغاز شد، تا سال 1949، زماني که چين به يک جامعه ي سوسياليستي تبديل گرديد، را مي توان دوران از هم پاشيدگي نظام قديم و شروع نظام جديد دانست.

اولين بار در اوايل قرن 16 چين با کشورهاي غربي ارتباط برقرار کرد. در آن زمان چيني ها، غربي ها را وحشي تلقي مي نمودند و خود را « خواشيا » يعني چيني و غربيها را « ائي دي » يعني وحشي مي ناميدند. چين يک جامعه ي مستقل بود و چه از لحاظ مادي و چه از لحاظ فرهنگي نيازي به کشورهاي ديگر احساس نمي کرد و همين امر هم علت نفوذ ناپذيري چين از سوي غربيها بود چرا که آنها نسبت به کالاهاي خارجي بي نياز بودند. غربيها تنها از طريق صادرات کالاهاي مورد نياز چيني ها مي توانستند به درون اين کشور نفوذ کنند، و سرانجام راهي براي آن يافتند، يعني کالايي که در کشور چين وجود نداشت و اين کالا ترياک بود.

ورود ترياک به بنادر چين باعث رونق بسيار اين تجارت در چين شده بود و بازرگانان غربي از تجارت اين کالا سود فراواني مي بردند. دولت چين که به نوعي متوجه نفوذ بيگانگان از طريق اين کالا شده بود ، در سال 1839 ماموري به نام «لين زشو» را گسيل داشت تا تجارت ترياک در بندر کانتون را متوقف کند. او تمام انبارهاي ترياک را تصرف کرده و آنها را به آتش کشيد. هم بازرگانان انگليسي و هم آمريکايي از اين اقدام ضرر بسياري ديدند و در اين ميان انگليسيها دست به اعتراض و عمل متقابل زدند و جنگ ترياک در سال 1839 آغاز شد و تا 1842 ادامه يافت و با پيروزي قاطع بريتانيا همراه شد. نتيجه ي اين جنگ سه ساله امضاي قرارداد دانکن ميان چين و انگلستان بود که بر طبق آن بريتانيا پنج بندر اصلي يعني کانتون ، فوچو ، نيکپو ، شانگهاي و آموي را در اختيار گرفت.

در طي صد سال بعد کشور چين همينطور امتياز به دولتهاي غربي از جمله آمريکا ، فرانسه ، اتريش ، مجارستان ، بلژيک ، ژاپن ، هلند ، روسيه ، اسپانيا و حتي پرو مي داد. مي توان گفت که در سال 1889 قدرتهاي جهاني تمامي سواحل چين را در اختيار داشتند و طبق قراردادهايي به مدت زمان 25 الي 90 سال اين سواحل را از دولت چين رهن نمودند.

عوامل شکست چين در جنگ ترياک

از جمله عواملي که باعث شکست چين در برابر انگلستان در جنگ ترياک بود، عبارتند بودند از:

اول اين که علت شکست امپراطوري « دانگ گوانگ » در جنگ ترياک، عقب ماندگي آنها از لحاظ فکري و تسليحاتي بود. پيروي اين حکومت از سنتهاي دست و پاگير و عدم اتخاذ سياستهاي اصلاح طلبانه و قبول تغييرات لازم در کشور باعث شکست نظام منچو گرديد، در حاليکه غربيها اسلحه و ماشين آلات و تفکرات جديدي داشتند، فرمانروايان چيني همچنان بر سنت ها ديرين خود تاکيد داشتند.

دوم وجود بوروکراسي عظيمي در چين بود که بر محوريت امپراطور قرار داشت. قدرت بيش از حد امپراطوران منچو که نمايندگان دولتي را خود شخصا انتخاب مي کردند، و آنها را نوزاي به معني برده مي خواندند، باعث بوجود آمدن ساختاري بسته گرديد.

و عامل سوم را مي توان در نظام آموزشي چين جستجو نمود که بر مبناي آموزه هاي کنفسيوس قرار داشت و با دانش و بينش مدرن همخواني نداشت.

3- شورش تايپينگها

در دو دهه پس از جنگ ترياک، 6 شورش همزمان در سراسر کشور به وقوع پيوست. اولين شورش و مهمترين آنها در جنوب به وقوع پيوست و شورش تايپينگها بود که بين سالهاي 64-1850 به وقوع پيوست و منجر به ايجاد حکومت تايپينگها شد. در همين سالها شورش ديگري در شمال کشور توسط «نين» ها بين سالها 98-1853 برپا شد و چهار شورش هم از سوي مسلمانان چين در شمال غربي بين سالهاي 72 – 1855، جنوب غربي از سال 1862 تا 1873، آسياي مرکزي بين سالهاي 76 – 1862 و مجددا در آسياي غربي بين سالهاي 87 – 1866 رخ داد.

شورش تايپينگها بر عليه نظام منچو، ريشه در فقر مردم داشت. رهبري اين شورش بر عهده « خونگ شي چوان » قرار داشت. او تحت تاثير ميسيونرهاي پروتستان قرار گرفته بود و ادعا داشت که طبق فرمان الهي بر ضد حکومت امپراطوري قيام کرده است. در سال 1848 او جامعه اي به نام « جامعه ي خداپرستان » را تشکيل داد و از طريق آن مي خواست حکومت منچو را براندازد.

اين جنبش پيشرفته ترين جنبش سياسي و مذهبي قرن نوزدهم در چين بود. جنبش تايپنگها با شعارهاي تقسيم عادلانه زمين ، مالکيت اشتراکي ، برادري و برابري زن و مرد آغاز گرديد و توانست اکثريت مردم چين را با خود همراه سازد و در سراسر کشور توسعه يابد. اين جنبش در سال 1853 نانکن و قسمت اعظم جنوب چين را تصرف کرد و براي مدت کوتاهي به نظر مي رسيد که پيروز خواهد شد چرا که آنها همه ي عوامل موفقيت را داشتند: ايدئولوژي پيشرفته ي مذهبي ، افکار ملي گرايي سنتي، خلق استثمار شده ، و حمايت کامل آنها از شورش ، رهبري قدرتمند و انديشمند ، و بالاخره برنامه اصلاحي پيشرفته.

در برنامه هاي اصلاحي آنها ، عقايد مذهبي مسيحي و ايدئولوژي سنتي در هم آميخته بود. تلاشهاي زيادي براي مالکيت عمومي ، تقليل ماليات بر کشاورزان ، ممنوعيت ترياک و رشوه خواري و ايجاد تقويم جديد و حمايت از ادبيات محلي (سنتي) در دوران قدرت تايپينگ انجام گرفت. براي مثال در برنامه ارائه شده توسط کادر رهبري شورش تايپينگ مقرر شده بود که تا استقرار کامل « حکومت آسماني » ، ازدواج و کشيدن ترياک به کلي در سراسر حوزه حکومتي تايپينگ ممنوع باشد.

اما با اين حال آنها نتوانستند در رويکرد انقلابي شان موفق شوند چرا که آنها افراد کاردان و توانايي را براي ايجاد حکومت اداري در مناطق تحت اشغال و ... در اختيار نداشتند.

عامل ديگر ارتباط دولت منچو با کشورهاي غربي بود که پس از آنها پس از چند قرارداد استعماري و استثماري بين دربار منچو قدرتهاي بزرگ غربي، بين سال 60-1858 ، دولت منچو توانست حمايت دولتهاي غربي را جلب کند و با کمک آن کشورها ، اين جنبش مردمي را سرکوب نمايد.

4- رفورم صد روزه

پس از شکست چين از ژاپن در سال 1894 - 1895 برنامه رفورم صدروزه به اجرا گذاشته شد. که طي آن اصلاح طلبي به نام « کانگ يوي » که در راس يک گروه هزار و دويست نفري از روشنفکران چيني که همگي کانديداي ماندارين يعني امتحان دولتي بودند، خواستار انتقال پايتخت به منطقه اي امن تر در مرکز چين، عدم اجراي قرارداد چين و ژاپن و اصلاح کلي حکومت شد. او در واقع خواستار يک حکومت مشروطه شبيه حکومت « ميجي » در ژاپن بود و در ضمن از امپراطور تقاضا کرد که نظام امتحاني براي کارمندان دولت را که بر پايه نظام سنتي استوار بود، از ميان بردارد و يک نظام پيشرفته متکي بر علوم غربي و تجربي را در چين جايگزين آن کند و مواد امتحاني نيز بر پايه علم جديد استوار گردد. او خواستار استفاده از معابد بودايي به عنوان مدارس جديد شد و مي خواست يک سازمان ترجمه آثار غربي را نيز ايجاد کند.

برنامه هاي اقتصادي کانگ شامل تشويق تجارت و توسعه خطوط راه آهن و ايجاد کارخانه هاي متعدد در چين بود. علاوه بر آن برنامه هايي نيز براي توسعه صنايع معدني و کشاورزي ارائه داد. همچنين او سعي داشت که نظام حکومتي را تغيير داده و دربار را از بين ببرد.

اما برنامه هاي اصلاح طلبانه ي کانگ با مخالفت شديد درباريان و کساني که به نظام قديم متکي بودند ، روبرو شد که در راس آنها ملکه داوگار قرار داشت. ملکه جلوي اين برنامه هاي اصلاحي را گرفت و کانگ نيز پس از اين ماجرا به خارج از کشور گريخت. در واقع نظام سنتي چين نتوانست اين اصلاحات گسترده را در درون خود هضم نمايد. در ادامه ي راه او دکتر « سون يات سن » توانست اين جنبش رفورميستي را تبديل به انقلاب ملي کند.

5- سون يات سن و انقلاب بورژوايي سال 1911

سون يات سن در مقايسه با کانگ يوي، نه تنها جمهوريخواهي انقلابي به شمار مي آمد بلکه داراي شخصيتي مقتدر ، سياستمدار ، انقلابي و مبارز بود و از طرفي تحت تاثير دموکراسي غربي قرار داشت. او از اوايل زندگي خود به سياست عشق مي ورزيد و سرنگوني نظام فاسد منچو به وسيله جنبش انقلابي را در راس کارهاي خود قرار داده بود. پس از شکست چين در جنگ با ژاپن سو نيات سن، انجمن جديد چين را با عنوان « شين جونگ خوئي » تشکيل داد و در سال 1894 به طور علني خواستار سرنگوني امپراطوري منچو شد.

او اصولي را مطرح کرد که بعدها با عنوان سه اصل خلق از آنها ياد شد.

1- مين جو: اخراج منچوها از چين و استقرار حاکميت مردم .   

2- مين چوان: ايجاد جمهوري در چين با عنوان اصل حاکميت مردم.    

3- مين شنگ: تقسيم عادلانه زمين و ملي کردن مالکيت در چين با عنوان اصل بهزيستي مردم.

اين بخش در نهايت به انقلاب بورژوا دموکراتيک 1911 چين مبدل شد و نظا امپراطوري 5 هزارساله چين را براي هميشه از ميان برداشت. در سالهاي بعد سون يات سن انجمن « اتحاد مشترک » خود را تجديد سازمان کرد و آن را حزب ملي « گومين دانگ » ناميد. حزب ملي، يک حزب دموکراتيک با عضويت آزاد بود. هدف سو نيات سن از تشکيل اين حزب فراهم آوردن زمينه هايي براي انجام برنامه سياسي خود، تحت عنوان « سه اصل خلق » بود و معتقد بودکه اجراي اين اصول چين را از منجلاب فساد سياسي نجات خواهد داد و مردم را به « حاکميت بر خود » خواهد رساند.

از طرفي ديگر سون يات سن بسيار کوشيد که با قدرتهاي غربي ارتباط برقرار کند و با اتکاء بر اصول همزيستي مسالمت آميز با اين کشورها روابط حسنه داشته باشد، اما به دليل اين که قدرتهاي غربي هر کدام از يکي از قدرت طلبان و نظاميان چين حمايت مي کردند سياست سو نيات سن در اين مورد شکست خورد. در نتيجه او به سوي شرق و شوروي تمايل يافت. سو نيات سن در سال 1923 از مستشاران شوروي دعوت کرد که به حزب گومين دانگ سازماني جديد داده و کادرهاي آن را آموزش دهند. پس از مدت يک سال ، « گومين دانگ جديد » به پيروي از نمونه شوروي سازمان يافت و يک اکادمي نظامي در « وامپائو » براي آموزش نظامي به وسيله مستشاران نظامي شوروي ايجاد شد که چيان کاي شک به عنوان اولين رئيس و چوان لاي رئيس اداره ي سياسي آن بودند.

6- حزب کمونيست چين و انقلاب

حزب كمونيست چين يك حزب سياسي پرولتري بود كه در آن دوران برپايه تئوري انقلابي و سبك كار ماركسيستي ـ لنينيستي بنا شده بود. از نظر آنها‏ پرولتاريا عظيم ترين طبقه تاريخ بشري است، که از نظر ايدئولوژيك و سياسي، نيرومندترين طبقه انقلابي به شمار مي آيد. کمونيستها چنين اذعان داشتند که در جامعه كهن، اين پرولتاريا بود كه از ظالمانه ترين بهره كشي و ددمنشانه ترين ستم ها رنج مي برد، آه در بساط نداشت، مالك وسائل توليد نبود و صرفاً از قبل فروش نيروي كار خود زنده بود. بدين جهت پرولتاريا بنا به موقعيت اقتصادي و سياسي خود، عميقترين نفرت ها را از طبقات استثمارگر به دل دارد و داراي وسيع ترين ديد از موقعيت تاريخي خود مي باشد.

در آن زمان آنها معتقد بودند که پرولتارياي چين از يك ستم سه گانه رنج مي برد: ستم امپرياليسم، ستم سرمايه داري و ستم فئوداليسم.

اما اين طبقه که بر سرنوشت جمعي خويش آگاه است در قالب حزب کمونيست منافع مشترک خويش را دنبال مي کند. همچنان مائو در اين رابطه اشاره دارد که "حزب كمونيست، حزبي سياسي است كه در جهت منافع ملت و خلق عمل نموده و مطلقاً هيچ هدف خصوصي را تعقيب نمي كند."

در سال 1921 زماني که حزب کمونيست چين تشکيل شد، چين با بحرانهاي شديدي روبرو بود. اضمحلال نظام امپراطوري چين در سال 1911، دخالت و تجاوز خارجي ( از سوي ژاپن، بريتانيا، فرانسه و ايالات متحده)، اثرات جنگ اول جهاني و انقلاب روسيه، و نيز فعاليت قدرتمندان محلي و فئودالها و نيز اثرات جنگ جهاني اول که باعث ويراني و اضمحلال مراکز صنعتي چين در شهرهاي بزرگ شده بود باعث وخامت و نابساماني شديدي در اوضاع کشور گرديده بود. در چنين شرايطي حزب کمونيست و جنبش هاي کارگري فعاليت خويش را آغاز کردند.

حزب کمونيست چين در آغاز به منظور دست يافتن به پيروزي و جايگاه مردمي، اعلام کرد که گومين دانگ بايد از قدرت ساقط شود ولي هرگونه اميدواري به توطئه نظامي براي دستيابي به استقلال را امري واهي تلقي کرد. اين حزب با وجود داشتن برنامه هاي مشخص، از گروه کوچکي از روشنفکران تشکيل شده بود و پايگاه توده اي (کارگري) نداشت. اين حزب مي کوشيد هر چه زودتر با استفاده از هرج ومرج داخلي، موجوديت سياسي خود را به دست آورد. در سال 1921 آنها داراي 57 عضو و در سال 1923 داراي 432 عضو بودند.

با وجود محدود بودن اعضا اين حزب در اعتصابات کارگري در اوايل دهه 1920 نقش فعالي داشت و باعث ايجاد اعتصاب بزرگ هنگ کنگ در سال 1921 شد. اما آنها در سال 1923 از کارفرمايان چيني شکست خوردند چرا که بدون تجربه کافي، امنيت نظامي و تضمين حقوق کارگران امکان پيروزي جنبش کارگري ممکن نبود.

همچنين آنها در مبارزاتشان بر عليه کارفرمايان ( چه چيني و چه خارجي ) رقيبي همچون گومين دانگ را نيز پيش رو داشتند.

دولت شوروي که تا آن زمان حامي فعاليتهاي گومين دانگ در چين بود مي کوشيد حزب کمونيست چين را به اتحاد با گومين دانگ ترغيب نمايد. آنها به وضوح در بيانيه هايشان از گومين دانگ حمايت مي کردند: « براي حزب ما اين موفقيت فراهم شد که بتوانيم رهبري اولين انقلاب پرولتاريايي جهان را به عهده بگيريم ... ما ايمان داريم که گومين دانگ موفق خواهد شد همين نقش را در شرق ايفا کند ». (انقلاب چين، بهزاد شاهنده، ص 30)

بدين ترتيب در اواخر سال 1924 که جنبش بزرگ دهقاني سراسر چين را در بر گرفته بود، گومين دانگ که تحت حمايت دولت شوروي قرار داشت از حزبي متشکل از چند سياست مدار قدرت طلب به حزبي که مدعي قدرت در ساسر چين بود، تبديل شده بود. در اين زمان جناح راست حزب که متشکل از برخي از مالکين و سرمايه داران بودند، رو به افزايش نهاد و قدرت بيشتري گرفت. همين رشد جناح راست حزب گومين دانگ بود که در ادامه باعث اختلافات و تنش هاي بيشتر آنها با حزب کمونيست که پيرو حقوق کارگران و ضعفا بود، شد.

7- جنبش سيم ماه مه

جنبش سيم ماه مه با تظاهرات کارگران چيني بر عليه کارفرمايان ژاپني آغاز گرديد و ريشه آن در اين بود که يک کارفرماي ژاپني يک کارگر چيني را به قتل رسانده بود. در مراسم سوگواري اينک کارگر ، 5 هزار نفر در شانگهاي شرکت کردند و در سيم ماه مه در تظاهرات ديگري با حمله ي پليس ده نفر کشته شدند و پنجاه نفر مجروح گشتند. اين جنبش بعدها به تشکيل کميته ي 13 نفري منجر شد که اعتصابات بعدي اي همچون اعتصاب هنگ کنگ را مديريت کرد. اعتصاب و تحريمي که 15 ماه به طول انجاميد و ضربه مهلکي بر اقتصاد هنگ کنگ وارد کرد. اعتصاب توسط کميته ي 13 نفره اي هدايت مي شد و به مسائلي چون غذا ، مسکن ، پوشاک کارگران و خانواده هايشان رسيدگي مي کرد و از مراکز قمار و ترياکخانه ها به منظور خوابگاه براي کارگران استفاده مي کرد. اين کميته ي اعتصاب با عنوان « دولت شماره 2 » لقب گرفت. آنها دشمن تجار بزرگ شهر کانتون به شمار مي رفتند و به همراه گومين دانگ اداره ي شهر کانتون را بدست داشتند. اين کميته در حقيقت اولين شوراي کارگري چين يا بهتر بگوييم اولين « حکومت شورايي کارگري » در چين بود.

8- قدرت گرفتن چيانگ کاي شک

کودتا بدين ترتيب شکل گرفت که در بيستم مارس  1926 چيان کاي شک با استناد به توطئه اي براي ربودن خود توسط چپ گرايان ، اعلام حکومت نظامي کرد و مشاورين روسي و کمونيست خود را دستگير کرد. همچنين او اعضاي کميته اعتصاب (دولت شماره 2) را دستگير کرده و جنبش اتحاديه تجاري در چين را از بين برد

کمونيستها به علت پيروي از دستور العمل مسکو براي حفظ اتحاد خود با گومين دانگ رهبري مخالفان را در اين طرح سرکوب گرانه به عهده نگرفتند و در واقع عقب نشيني کردند. آنها قول دادند که به اصول گومين دانگ وفادار بمانند و از هر گونه مخالفت با طرحهاي چيانگ براي محدود کردن اعضاي کمونيست شرکت کننده در گومين دانگ، پرهيز کنند. آنها سرانجام در يک بيانيه ي رسمي از هر گونه مخالفتي که قبلا با طرحهاي چيانگ داشتند عذرخواهي کردند. ضعف کمونيستهاي چين در اين مرحله آشکار بود چرا که آنها نه از حمايت کمونيستهاي شوروي برخوردار بودند و نه حمايت کارگري و دهقاني قدرتمندي داشتند. با اين حال کمونيستها در بعضي جاها بر عليه ارتش گومين دانگ مقاومت مي کردند و در شهرها و روستاها آشوبهايي بپا مي کردند.

در واقع در سال 1926 نبرد قدرت ميان گومين دانگ به رهبري کاي شک ، کمونيستها و دولت شماره 2 يا همان کميته اعتصاب در جريان بود. اين سه نيرو در سه قسمت چين پراکنده بودند. کارگران و کمونيستها در هنگ کنگ، دولت شماره 2 در خوپه و خونان و گومين دانگ در شمال مستقر بودند.

در آن سال شکافي در گومين دانگ، بين قدرت نظامي مرکزي (تحت رهبري چيانگ در نانکن) و يک عده سياستمدار غيرنظامي (مستقر در ووهان) ايجاد شد. کمونيستها به اتحاديه دولت ووهان دعوت شدند البته به شرط داشتن حقوق برابر با آنها، اما حکومت ووهان از قدرت حکومت نانکن برخوردار نبود. به هر جهت اتحاد کمونيستها با حکومت ووهان ديري نپاييد و در تا ژوئيه 1926 پايان يافت و کمونيستها از گومين دانگ اخراج شدند. بين سالهاي 1926 و 1927، تعداد اعضاي حزب کمونيست از 57 هزار و 900 نفر به 10 هزار نفر تقليل يافت و در فاصله ي بين آوريل و دسامبر 1927، قريب به 38 هزار نفر از کمونيستها به قتل رسيدند و 32 هزار نفر به زندان افکنده شدند.

9- سرکوبي نهضت کارگري و نقش کمينترن

بدين ترتيب نهضت کارگري در چين به شدت سرکوب شد. در واقع وفاداري کمونيسم بين الملل به گومين دانگ و اطاعت حزب کمونيست چين از کمونيسم بين الملل بود که اين حالت را ايجاد کرد. کمونيسم بين الملل، به حزب کمونيست چين دستوراتي مبني بر محدود کردن فعاليتهاي آن حزب مي داد و خواستار اطاعت کامل حزب کمونيست از حزب ملي بود. حتي زماني که مسلم شده بود که گومين دانگ در صدد نابودي حزب کمونيست است، شوروي با پنهان کردن اين مطلب به ياري چيانگ شتافت چرا که منافع آنها اقتضاء مي کرد که با گومين دانگ همراه گردند.

در نتيجه گيري مي توان اينطور عنوان کرد که حزب کمونيست چين تا سال 1927 در جهت بسط و تسلط گومين دانگ قدم بر مي داشت و استالين و کمونيسم بين المللي مشوق آن بودند و اين امر باعث تعويق افتادن انقلاب کمونيستي چين شد.

پيروزي گومين دانگ در سال 1927 تمامي دستاوردهاي کارگران و دهقانان چيني را که در دوره سه سال قبل از آن با تلاش و کوشش بسيار به دست آمده بود، از بين برد و باعث کاهش حقوق کارگران ، بيکاري و تورم گرديد.

در اين زمان گومين دانگ به اتحاد نامتعادل زورمندان محلي، سرمايه داران و مالکين بزرگ بدل شده بود که با سازش با امپرياليستها قدرت خود را حفظ کرده بود. در چنين موقعيتي با تاييد و حمايت چيانگ، اتحاديه هاي تجارتي (که کمونيستها به آنها اتحاديه هاي زرد مي گفتند) به عنوان نمايندگان کارفرمايان، اعتصاب شکنان، تجارت ترياک و به کار گرفتن بچه ها در کارخانه ها را براه انداخته بودند و اوضاع اقتصادي چين را مضمحل کرده بودند.

در آن زمان حزب کمونيست چين همچنان به موضع ضعف خود در برابر ناسيوناليستها (گومين دانگ) ادامه مي داد. در اين موقعيت متزلزل کمينترل نقش اساسي داشت چرا که از سال 1927 تا سال 1929 کمينترن رهبران جديدي را که مي خواستند بر عليه گومين دانگ به مخالفت برخيزند برکنار مي کرد و بدين ترتيب باعث شد که حزب بکلي توان ايستادگي خود را در برابر گومين دانگ از دست داده و پيروانش کاهش يافته يابد.

10- پارتيزانهاي سرخ

در آن زمان تنها نيرويي که توانست در حملات بي وقفه ي ناسيوناليستها کاملا خود را حفظ کند، چريکها (پارتيزانها) بودند که در مناطق دور از شهرها فعاليت مي کردند. در پاييز 1929، کميته مرکزي حزب کمونيست ديگر به اين نتيجه رسيد که نمي تواند تواما دستورات کمينترن را اجرا و در عين حال موجوديت حزب را تضمين کند، بدين جهت از شانگهاي خارج شد و به پارتيزانها که در جمهوري کوچکي در « کيانگسي » مستقر بودند، پيوست.

پارتيزانهاي سرخ در اين دوران اهميت تازه اي يافته بودند چرا که حزب به اين نتيجه رسيده بود که تنها با مبارزه مسلحانه مي تواند جنبش توده اي در کشور برپا کند و پارتيزانها وسيله اي براي رسيدن به اين هدف قلمداد مي شدند. در طي اين سالها در ميان انقلابيون پارتيزان مائو جايگاه ويژه اي يافته بود.

او در 1930 در اين باره اظهار داشت: « فقط پس از نابودي واحدهاي بزرگ دشمن و تصرف شهرهاست که مي توان توده ها را برانگيخت و به يک قدرت سياسي دست يافت ... »( همان، ص 40 )

با اين وجود پارتيزانهاي سرخ از حمايت توده اي قدرتمندي برخوردار نبود به گفته ي مائو: « هر جا که ارتش سرخ قدم مي گذاشت، با توده هاي بي اعتنا و از جهاتي بسيار محافظه کار مواجه مي شد » (همان)

بدين جهت مائو معتقد بود "ارتش سرخ چين سازمان مسلحي است که وظايف سياسي انقلاب را انجام مي‌دهد. ارتش سرخ به ويژه در حال حاضر به هيچ وجه نبايد کار خود را فقط به جنگيدن محدود سازد. ارتش سرخ علاوه بر عمليات جنگي جهت نابودي نيروهاي نظامي دشمن، وظايف مهم ديگري برعهده دارد که به عنوان مثال عبارتند از: تبليغ بين توده‌ها، سازمان دادن توده‌ها، مسلح کردن توده‌ها، کمک به توده‌ها براي ايجاد حکومت انقلابي و تشکيل سازمان‌هاي حزب کمونيست. جنگي که ارتش سرخ درگير آنست، صرفاً به خاطر جنگ نيست، بلکه جنگي است براي تبليغ بين توده‌ها، سازمان دادن توده‌ها،  مسلح کردن توده‌ها و کمک به توده‌ها براي ايجاد حکومت انقلابي. بدون اين هدفها، جنگ مفهوم خود را از دست مي‌دهد و علت موجوديت ارتش سرخ نيز از بين مي‌رود" (درباره اصلاح نظرات نادرست در حزب دسامبر 1929 آثار منتخب جلد 1)

اما از طرفي ديگر مسئله تامين غذا توسط ارتش سرخ بود که از حمايت روستائيان برخوردار نبود. چرا که تحريم اقتصادي گومين دانگ، مشکلات بسيار زيادي را براي روستائيان ايجاد کرده بود.

با اين حال در شوراي کيانگسي پارتيزانها فرصت بسيار خوبي براي ايجاد يک منطقه اداري متعادل به دست آوردند و اين امکاني بود براي آنها تا بتوانند در برابر ارتش ملي (گومين دانگ) مقاومت کنند. هر چند که ارتش گومين دانگ 5 بار به منطقه ي کانگسي حمله برد و سرانجام در آخرين حمله (1934) مقاومت آن را در هم شکست. در اين عمليات بيش از نيم ميليون سرباز توسط ارتش چيانگ به کار گرفته شده بود.

حزب کمونيست چين براي رهايي از نابودي کامل، تصميم به مهاجرت از کيانگسي گرفت و 5 هزار کيلومتر مسافت را در طول يک سال طي کرد و به ايالت شنسي در شمال کشور پناه برد و در شهر « ين » به فعاليت خود بر ضد گومين دانگ ادامه داد. بدين طريق حماسه ي ي راهپيمايي بزرگ » به وقوع پيوست. در اين سالها (بين سالهاي 1928تا 1935) مائو به تدريج رهبري قاطع حزب را به عهده گرفت.

11 - حمله ژاپن

اما در اين بحبوحه مسئله ي ديگري مزيد بر علت شد و آن تهاجم کشور ژاپن به چين بود. در هفتم ژوئيه 1937 قواي چين و ژاپن در پل مارکوپولو با يکديگر درگير شدند و واقعه ي « پل مارکوپولو » رخ داد که طي آن حمله ي همه جانبه ي ژاپن به خاک چين اتفاق افتاد. قواي چيانگ به سرعت دست به عقب نشيني زدند و در ماه اوت 1937 ژاپن شهر شانگهاي را به تصرف خود درآورد و در نوامبر ، گومين دانگ پايتخت خود را از شهر نانکن تخليه کرد. ژاپني ها به نانکن وارد شدند و دست به قتل عامي زدند که در تاريخ معاصر کمتر يافت مي شود.

ضربه اي که از سوي حمله ژاپني ها به گومين دانگ وارد شده بود باعث شد که آنها استثمار مردم را افزايش دهند و فساد دولتي به اوج خود رسيد. در اين دوران افسران ارتش و کارمندان دولت به تجارت مي پرداختند و دولت، خود به يک کارفرما تبديل شده بود و اعضاي دولت از اين طريق مقادير زيادي پول به دست مي آوردند.

پس از تخليه نانکن و فرار قواي گومين دانگ به غرب ، ارتش گومين دانگ نيروهاي خود را از دست داد، بجاي آن روستائيان را مجبور به خدمت در ارتش و کار در اردوگاه هاي راه آهن ، راه سازي و ساختن فرودگاه مي کردند. در مواردي برخوردهاي شديدي بين رژيم و مردم بروز مي کرد و مالياتها افزايش يافته، فساد و باج گيري رونق مي گرفت. با اين همه کمونيستها به حمايت خود از رژيم ادامه مي دادند و حتي در شرايطي که خيانتها و جنايتهاي رژيم محرز بود ، سکوت اختيار کردند. اين مطلب باعث شده بود که گومين دانگ سرکوب مردم را افزايش دهد و به اصطلاح پايه هاي حکومتي خود را قويتر کند که البته تضعيف مقاومت توده اي را هم در بر داشت.

12- قدرت گرفتن حزب کمونيست

اما سالهاي جنگ جهاني دوم باعث شد که حزب کمونيست پايگاه توده اي خود را تقويت کند آن هم بدين جهت بود که برخي از مالکين که روحيه ضد ژاپني داشتند با مائو همراه شدند. مائو نيز سياست توازن بين طبقات را در پيش گرفت و در مقابل از کارگران خواست که از فعاليتهاي افراطي بر عليه کارفرمايان و مالکان بپرهيزند:

« ما به کارگران توصيه مي کنيم که فقط تقاضاهاي منطقي خود را عنوان کنند و از هرگونه افراط کاري و تقاضاهايي که امکان برآورده شدن آنها توسط مديران کارخانه ها مشکل است، پرهيز نمايند »

در اين دوران او بر وحدت ميان طبقات تاکيد مي کرد و بارها اظهار داشت که مالکين بزرگ و سرمايه داران ، قشر مهمي از مخالفين ژاپن را تشکيل مي دهند و آنها نيز مثل کارگران و روستاييان طالب اصلاحات دموکراتيک هستند.

حزب کمونيست پس از راهپيمايي بزرگ در شهر ينن قدرت بيشتري يافت. اعضاي اين حزب که در راهپيمايي به 20 هزار نفر کاهش يافته بود به 401 هزار نفر در سال 1937 و به 1 ميليون و 200 هزار نفر در سال 1950 رسيد. البته کادرهاي اصلي رهبري حزب کمونيست که توانسته بودند از سال 1930 تا 1945 از قتل عام گومين دانگ رهايي يابند ، تنها 800 نفر بودند.

13- جنگ داخلي و پيروزي

با پايان گرفتن جنگ عليه ژاپن هم حزب کمونيست و هم گومين دانگ بدنبال تصرف مناطقي که زماني تحت اشغال  ژاپن بود و حال آزاد شده بود، بودند. نخستين مرحله درگيري ميان آنها با دخالت آمريکا در سال 1946 به پايان رسيد اما درگيري هاي آنها همچنان ادامه يافت. هر دو قدرت شوروي و آمريکا مي کوشيدند ائتلافي ميان کمونيستها و ملي گرايان (گومين دانگ) به نفع ملي گرايان بوجود آورند. استالين به طور خصوصي از حزب کمونيست خواست که به رژيم چيان کاي شک بپيوندد و ارتش خود را منحل کند. پيروزيهاي ارتش آزادي بخش خلق تا آخرين سالهاي درگيري آنها با گومين دانگ در خبرنامه هاي شوروي درج نشد. حتي در ماه مه 1949 زماني که بر همه روشن شده بود که ارتش آزادي بخش خلق پيروز خواهد شد، شورويها يکي از قراردادهاي خود با گومين دانگ را تجديد کردند. وقتي نانکن در دوم فوريه 1949 سقوط کرد، روشين سفير اتحاد شوروي تنها نماينده ي ديپلماتيک بودکه با چيانگ کاي شک به کانتون گريخت.

و اينگونه بود که سرانجام در ماه مه 1949 بود که ارتش آزادي بخش خلق (کمونيستها ) بر گومين دانگ پيروز شدند و کمونيزم چين شکل گرفت و در اول اکتبر 1949 در ميدان تين آن من (پکن ) يعني ميدان صلح آسماني حکومت جمهوري خلق چين موجوديت خويش را اعلام کرد.

بخش دوم: تفکرات مائو

1- مائوئيسم و فلسفه مائو

مائو با انديشه هاي خاص خودش که بعدا با عنوان مائوئيسم مطرح شد فعاليتهاي انقلابي اش را آغاز کرد. مائوئيسم سه وجه داشت، وجه داخلي آن مربوط به انقلاب چين بود كه مائو تاكيد بيشتري روي مساله نيروي دهقاني داشت. از اين منظر هدف آنان محاصره شهرها از طريق روستاها براي به دست آوردن قدرت بود.

وجه ديگر مائويسم، خصومتي بود كه پس از مرگ استالين بين حزب كمونيست اتحاد شوروي و حزب كمونيست جمهوري خلق چين به‌وجود آمد. نظريه‌اي كه به سوسيال‌امپرياليسم معروف شد و از طرف مائو درباره ي انقلاب اکتبر شوروي ارائه شده بود. در اين نظريه مائو اظهار داشت که سرمايه‌داري در شوروي بازتوليد شده است.

از سوي ديگر مائويسم تا حد زياد اراده‌گرايي را وارد فرهنگ لغت حزب كمونيست چين كرد. به اين معني كه مائو معتقد بود با اراده‌گرايي مي‌توان پيشرفت به وجود آورد. او با اين سياست گمان مي‌كرد كه مي‌توان با تهييج مردم دوره‌هاي تاريخي را دور زد و سريعتر پيشرفت كرد. البته اين تفکر اراده گرايانه در واقع ريشه‌اش در دوران استالين است ولي در دوران مائو به شکل مشخص‌تري جلوه کرد ( شهروند امروز ، 22 آبان 1386).

 

اما فلسفه ي مائو مبتني بر فلسفه مارکسيستي قرار دارد که در آن بر ماترياليستم ديالکتيک، تاکيد مي رود. اين فلسفه بر تغير عيني جهان بيروني تاکيد دارد و مبتني بر استحاله ي ساختارهاي اجتماعي است كه هسته ي اصلي نظريه مارکسيستي را اين پيش فرض در بر مي گيرد كه « شيوه ي توليد هر جامعه نوع مناسبات و ساختارهاي اجتماعي آن جامعه مي سازد ». اين ساختارها مي توانند ساختارهاي فرهنگي ، اجتماعي و سياسي باشند.

رويکرد ماترياليسم ديالکتيک در رهيافت انقلابي بر فرضيات زير مبتني است:

١- در هر جامعه اي ، و در هر دوره اي همواره اقليتي به ابزارهاي توليد دسترسي داشته و اكثريتي ندارند.

٢- آنهايي كه ابزار توليد را در اختيار دارند بر آنهايي كه فاقد ابزار توليد هستند ، مسلط مي گردند.

٣- تداوم اين وضعيت نظام طبقاتي خاصي را پديد مي آورد و ساختار نابرابري را باعث مي شود.

٤- اين نابرابري تا بدانجا پيش مي رود كه در جامعه تراكم ثروت در سويي و تراكم فقر در سويي ديگر را شاهد خواهيم بود.

٥- دراثر تراكم فقر توده ي ستم ديده نسبت به جايگاه نابرابر خود در جامعه آگاهي مي يابد.

٦- اين خودآگاهي باعث ايجاد جنبش هاي انقلابي مي گردد.

٧- اين انقلاب ساختارهاي اجتماعي را بهم ريخته و باعث ايجاد جامعه نويني مي گردد كه در آن ابزار توليد در اختيار همگان قرار مي گيرد.

مائو هم تقريبا چنين رهيافتي از تفکر انقلابي را دنبال مي کرد. هر چند که او ماترياليسم ديالکتيک را با پراتيک اجتماعي (کنش انساني) درآميخته بود. به عقيده ي او "فلسفه مارکسيستي بر آنست که مهمترين مسئله براي اينکه بتوان جهان را توضيح داد  شناخت قانونمنديهاي جهان عيني نيست بلکه استفاده از علم باين قانونمنديها براي تغير آگاهانه جهان است " (در باره عمل، ژوئيه 1937 ، آثار منتخبجلد 1)

و در جايي ديگر مي گويد: "تفکر صحيح انسان از کجا سرچشمه ميگيرد؟ آيا از آسمان نازل ميشود؟ نه . آيا از مغز انسان تراوش ميکند؟ باز هم نه. تفکرصحيح انسان فقط از پراتيک (عمل) اجتماعي سرچشمه مي گيرد. يعني از اين سه نوع پراکتيک اجتماعي: مبارزه توليدي،  مبارزه طبقاتي و ازمونهاي علمي" (تفکر صحيح انسان از کجا سرچشمه ميگيرد ؟ ، مه 1963)

او در اين زمينه درست در خط انديشه مارکسيستي قرار مي گيرد که معتقد است "وجود اجتماعي انسان تعيين کننده فکر اوست. افکار صحيح که مبين طبقه پيشرواند بمحض اينکه توده ها بر آنها تسلط يابند به نيروي مادي جهت تغيير جامعه و جهان بدل خواهند گشت" (همان)

مفهوم پراتيک اجتماعي براي مائو معناي خاصي در بر دارد. او اين مفهوم را چنين تعريف مي کند: "انسانها طي پراتيک اجتماعي خود در مبارزات گوناگون شرکت ميجويند و تجربيات فراواني - از کاميابيها و شکستها - بدست مياورند . پديده هاي بيشمار دنياي خارجي عيني بوسيله اعضاي حواس پنجگانه - چشم، گوش،  بيني ،  زبان   و بدن - در مغز انعکاس مييابند که در بدو امر فقط شناختي حسي بدست ميدهند. با تجمع معلومات کافي ناشي از شناخت حسي ، جهشي پديد ميگردد و شناخت حسي به شناخت تعقلي يعني به ايده بدل ميشود. اين يک پروسه از شناخت است. اين نخستين مرحله مجموعه پروسه شناخت،يعني مرحله گذار از ماده عيني به شعور ذهني،از هستي به ايده است. ولي در اين مرحله اينکه آيا شعور ياايده ها(منجمله تئوري ها،مشي هاي سياسي ،نقشه هاي و متدها) قوانين جهان خارجي عيني را به درستي بازتاب ميکنند يا نه ، هنوز ثابت نميشود و صحت تفکر نيز هنوز نميتواند معين شود ؛ بدنبال اين مرحله دومين مرحله پروسه شناخت ميايد ، يعني مرحله بازگشت از شعور به ماده ، از ايده به هستي - در اينجا انسانها معلومات بدست آمده از مرحله اول را در پراتيک اجتماعي بکار ميبندند تا ببينند که آيا اين تئوري ها ، مشي هاي سياسي ،نقشه ها و متدها به نتيجه پيش بيني شده مي انجامند يا نه بطور کلي ، هر انچه به موفقيت منجر شود ، درست است و هر انچه که به شکست بيانجامد ،اشتباه است ؛اين امر بخصوص در مورد مبارزه بشر با طبيعت صادق است. در مبارزه اجتماعي گاهي اتفاق ميافتد که نيروهائي که نماينده طبقه پيشرواند، با شکست روبرو ميشوند ،ولي اين بهيچوجه بعلت آن نيست که گويا افکار آنان نادرست بوده است ، بلکه باين جهت است که در تناسب قوائي که با يکديگر سر گرم مبارزه اند نيروهاي پيشرو هنوز بقدرت نيروهاي ارتجاعي نرسيده اند و از اينروست که موقتاً باشکست مواجه ميشوند َ؛ ولي سرانجام روزي فرا ميرسد که نيروهاي پيشرو پيروز ميگردند. شناخت انسان در اثر ازمايش درپراتيک، جهش ديگري مي يابد که بمراتب از جهش اول پراهميت تر است زيرا تنها اين جهش دوم است که ميتواند درستي يا نادرستي جهش اول شناخت را ثابت کند ، يعني ثابت کند که ايا ايده ها ، تئوري ها ، مشي هاي سياسي ، نقشه ها و متد هائي که در پروسه انعکاس جهان خارجي عيني بدست آمده اند، صحيح اند يا نه ؛ راه ديگري براي آزمودن حقيقت موجود نيست" (همان)

و از سويي ديگر بر ايده آليستها مي تازد: "در دنيا هيچ چيزي کم زحمت تر از ايداليسم و متافيزيک نيست، زيرا مردم مي توانند بدون تطبيق گفتار خود با واقعيت عيني و آزمودن صحت آن در واقعيت عيني، هر قدر که مي خواهند ياوه سرائي کنند. ماترياليسم و ديالکتيک از سوي ديگر، کوشش و مجاهدت ايجاب مي کند، و بايد بر اساس واقعيت عيني مبتني باشد و در واقعيت عيني مورد ازمايش قرار گيرد. کسي که کوشش و تلاش نکند باساني در سراشيب ايده آليسم ومتافيزيک درميغلتد"( مقدمه بر مقاله «مدارک درباره دار ودسته ضدانقلابي هوفنگ» ، مه 1955)

بدين ترتيب به نظر مي رسد که عمل انقلابي و پيوند نظريه و عمل در فلسفه ي مائو اهميت تازه اي مي يابد و صريح تر ، روشن تر و آشکارتر بيان مي شود.

2- انقلاب دموکراتيک نوين

برنامه ي سياسي مائو براي آينده ي چين تحقق انقلاب دموکراتيک نوين بود. او درباره ي اين شيوه ي تازه جنبش انقلابي چنين تعريف مي کند: "بالاخره خصلت انقلاب چين در مرحله کنوني چيست؟ آيا اين يک انقلاب بورژوا دمکراتيک است يا يک انقلاب پرولتاريايي- سوسياليستي؟ روشن است اين انقلاب از نوع دوم نيست بلکه از نوع اول است...

معذالک انقلاب بورژوا- دمکراتيک کنوني چين، ديگر انقلاب بورژوا - دمکراتيک معمولي طراز قديم نيست که کهنه شده، بلکه انقلاب بورژوا – دمکراتيک طراز نوين و نوع ويژه اي است. اين نوع انقلاب اکنون در چين و در تمام کشورهاي مستعمره و نيمه مستعمره گسترش مي يابد و ما آنرا انقلاب بورژوا – دمکراتيک نوين مي ناميم.

اين انقلاب دمکراتيک نوين جزئي از انقلاب پرولتاريايي – سوسياليستي جهاني است، زيرا اين انقلاب قاطعانه عليه امپرياليسم يعني عليه سرمايه داري بين المللي مبارزه مي کند. از نظر سياسي، اين انقلاب مبين ديکتاتوري مشترک طبقات انقلابي است و عليه امپرياليستها، خائنين و مرتجعين و بر ضد تبديل جامعه چين به جامعه ديکتاتوري بورژوايي مبارزه مي کند. از نظر اقتصادي، مضمون انقلاب عبارت از اين است که سرمايه هاي کلان و موسسات بزرگي که به امپرياليستها، خائنين و مرتجعين تعلق دارند، در دست دولت قرار گيرند و دولت آنها را اداره کند، زمينهاي مالکان ارضي بين دهقانان تقسيم شوند، در عين حال موسسات خصوصي سرمايه داري بطور کلي حفظ مي گردند و اقتصاد دهقانان مرفه از بين برده نمي شود. بهمين جهت اين انقلاب دمکراتيک طراز نوين از يک طرف راه  را براي سرمايه داري هموار مي کند، ولي از طرف ديگر شرايط مقدماتي را براي سوسياليسم فراهم مي آورد.

مرحله کنوني انقلاب چين مرحله گذار است که وظيفه آن عبارت است از پايان دادن به جامعه مستعمره، نيمه مستعمره و نيمه فئودالي و ايجاد جامعه سوسياليستي، که جريان انقلاب دمکراتيک نوين را شکل مي دهد.

اين جريان پس از جنگ اول جهاني و انقلاب اکتبر روسيه بود که آغاز شد و در چين با جنبش 4 مه 1919 شروع شد. انقلابي که ما آنرا انقلاب دمکراتيک نوين مي ناميم، انقلاب ضد امپرياليستي و ضد فئودالي توده هاي وسيع خلق برهبري پرولتارياست. تنها از راه اين انقلاب است که جامعه چين مي تواند به سوسياليسم برسد، راه ديگري وجود ندارد".

او همچنين ادامه مي دهد که:

"تمام وظيفه افتخار آميز و خطير انقلابي که در برابر حزب کمونيست چين فرار دارد، عبارت است از بانجام رسانيدن انقلاب بورژوا – دمکراتيک چين (انقلاب دمکراتيک نوين) و متحول ساختن آن به انقلاب سوسياليستي زماني که تمام شرايط لازم فراهم باشد... انقلاب دمکراتيک بمنزله تدارک ضروري براي انقلاب سوسياليستي است و انقلاب سوسياليستي بطور اجتناب ناپذير دنباله انقلاب دمکراتيک است.

هدف نهايي همه کمونيستها عبارت از اين است که با تمام قوا براي تحقق کامل جامعه سوسياليستي و جامعه کمونيستي مبارزه کنند. تنها زمانيکه اختلاف بين انقلاب دمکراتيک و انقلاب سوسياليستي تشخيص داده شود و همچنين به رابطه اين دو انقلاب وقوف حاصل شود، مي توان انقلاب چين را بدرستي رهبري کرد".

3- فرد کمونيستي در انديشه مائو

در نظر مائو ويژگيهاي روحي و رواني فرد کمونيست از اهميت فراواني برخوردار است. او سه ويژگي را براي فرد کمونيست در نظر مي گيرد. اول اين که او مخالف هرگونه فردگرايي و دنباله روي از خواسته هاي فردي است و مي خواد که کمونيستها صادقانه اراده شان را در اختيار اهداف جمعي به خدمت بگيرند. "يک کمونيست هيچ گاه و تحت هيچ شرايطي نبايد منافع شخصي خود را در مرتبه اول قرار دهد؛ او بايد منافع خود را تابع مصالح ملت و توده‌هاي مردم سازد. از اينجاست که خودخواهي، سستي و سهل‌انگاري در کار، انحطاط و فخر فروشي و غيره خصايل بسيار نکوهيده خوانده مي‌شوند؛ در حالي که از خود گذشتگي، فعاليت پرشور در کار، فداکاري به خاطر رفاه عمومي و کار کوشنده و آرام مورد احترام قرار مي‌گيرد" (نقش حزب کمونيست چين در جنگ ملي، اکتبر 1938، آثار منتخب جلد 2)

نکته ديگر در رهيافت عمل انقلابي در رويکرد کمونيستي آن است که فرد کمونيست همواره بايد از "اصول" خاصي پيروي نمايد. يعني خود را درون ساختار قرار دهد و هدفهاي آنرا دنبال نمايد. "يک کمونيست بايد صادق، وفادار و فعال باشد، مصالح انقلاب را گرانبها تر از جان خود بداند و منافع شخصي را تابع مصالح انقلاب نمايد؛ او بايد هميشه و در همه جا بر روي اصول صحيح پافشاري کند و عليه هر گونه فکر و عمل نادرست به طور خستگي‌ناپذير مبارزه نمايد تا آنکه زندگي جمعي حزب را مستحکم و رابطه حزب را با توده‌ها استوار گرداند؛ او بايد به حزب و توده‌ها بيشتر از هر شخص ديگر ارج نهد؛ بايد به ديگران بيشتر از شخص خود توجه کند. تنها در چنين صورتي است که او را مي‌توان يک فرد کمونيست ناميد". (عليه ليبراليسم، 7 سپتامبر 1937، آثار منتخب جلد 2)

و ويژگي سوم فرد کمونيست آن است که بايد بتواند پيوند محکمي با توده برقرار نمايد و در متن پراتيک اجتماعي قرار داشته باشد. "ما کمونيستها بايد بتوانيم خود را در تمام امور با توده‌ها پيوند دهيم. اگر اعضاء حزب ما خود را تمام عمر در چهار ديواري خانه محبوس نمايند و براي مواجه با جهان هرگز از آن چهار ديواري خارج نشوند و از طوفان احتراز جويند، آن وقت چگونه مي‌توانند به حال خلق چين سودمند واقع شوند؟ البته که نخواهند توانست، ما را به چنين اشخاصي به عنوان عضو حزب نيازي نيست. ما کمونيستها بايد با جهان روبرو شويم و خود را به ميان طوفان‌ها بيفکنيم ـ اين جهان کبير مبارزه توده‌اي است، اين طوفان عظيم مبارزه توده‌اي است" (متشکل شويد! ، 29 نوامبر 1943، آثار منتخب جلد 3).

4- توده گرايي مائو

همانطور که اشاره داشتيم مائو در نظريه پردازيهايش درباره ي انقلاب بر عمل انقلابي و پيوند نظريه و عمل تاکيد بسياري داشت. او در سال 1926 مائو يک سئوال پر اهميت را مطرح نموده و پاسخ گفت: "دشمنان ما کيانند؟ دوستان ما چه کساني هستند؟ اين پراهميت ترين سئوال براي انقلاب ماست" مائو اين سئوال را با تحليل از جامعه چين پاسخ داده بصورت زير جمعبندي نمود: "نتيجه مي شود که کليه همدستان امپرياليسم- ديکتاتوري نظامي، بورکراتها، بورژاوازي کمپرادور و طبقه مالکان بزرگ ارضي و آن بخش مرتجع از روشنفکران وابسته به آنها – دشمنان ما هستند. پرولتارياي صنعتي نيروي رهبري کننده انقلاب ماست. و تمام نيمه پرولتاريا و خرده بورژوازي نزديکترين دوستان ما مي باشند".

 بدين ترتيب او در رهيافت انقلابي اش بر نقش توده (که در جامعه ي چين دهقانها بودند) اهميت بسياري قائل بود. او از همان مراحل نخست فعاليت انقلابي اش تشخيص داده بود که انقلاب چين توسط نقش قدرتمند و مرکزي خيزش هاي دهقاني و انقلاب ارضي دهقاني رقم مي خورد. او معتقد بود که "خلق و فقط خلق است نيروي محرکه که تاريخ چهان را مي سازد" (در باره دولت ائتلافي ، 24 آوريل 1945، آثار منتخب 3).

در سال 1927 ، مائو يک مقاله بسيار مهم با عنوان " گزارش در باره برسي جنبش دهقاني در حونان" نوشت، که در آن بر نقش مرکزي صدها ميليون دهقان در چين، در جنبش انقلابي تاکيد ورزيد. وي در آن مقاله اظهار داشت: (از آنجا که) اعتلاي کنوني جنبش دهقاني رويداد شگرفي است در اندک زماني صدها ميليون دهقان در استانهاي مرکزي، جنوبي و شمالي چين چون توفاني سهمگين، چون گردبادي تند، با نيرويي بس قدرتمند و سرکش بپا خاست و هيچ قدرتي را، هر قدر هم که عظيم باشد، ياراي باز داشتن آنها نخواهد بود. آنها تمام زنجيرهايي که دست وپايشان را بسته است، خواهند گسست و در شاهراه رهايي به پيش خواهند شتافت. آنها تمام امپرياليستها، ديکتاتورهاي نظامي، مامورين فاسد و مختلس، مستبدين محلي و متنفذين شرور را به گور خواهند سپرد. دهقانان تمام احزاب انقلابي، تمام رفقاي انقلابي را در بوته آزمايش قرار خواهند داد تا آنها را يا قبول کنند و يا طرد نمايند. آيا بايد در پيشاپيش دهقانان حرکت کرد و آنها را رهبري نمود  يا اينکه در عقب آنها ماند و با سرودست انتقادشان کرد و يا در برابر آنان ايستاد و با آنها مخالفت نمود؟ هر چيني آزاد است که يکي از اين سه شق را بر گزيند، ولي سير رويداد ها شما را مجبور خواهد کرد که هر چه زودتر انتخاب کنيد."

و در جايي ديگر اظهار داشت: "قهرمانان واقعي توده ها هستند، در حاليکه ما اغلب چون کودکان نادان و جاهليم – بدون درک اين نکته نمي توان حتي به ابتدايي ترين دانشها دست يافت" (پيش گفتار و پس گفتار بر تحقيقات دوستايي، مارس و آوريل 1941 آثار منتخب جلد 3).

حال پرسش آن است که آيا تکيه بر نقش دهقانها در عمل انقلابي نوعي زياده روي بود؟ از نظر مائو "انقلاب مجلس مهماني نيست، مقاله نويسي نيست، نقاشي يا گلدوزي نيست، انقلاب نمي تواند آنقدر ظريف و آرام و آنقدر نجيب و معتدل، آنقدر مهربان و مودب ، آنقدر خودار و با شفقت باشد، انقلاب شورش و طغيان است، انقلاب عملي است قهرآميز که بدانوسيله يک طبقه، طبقه ديگر را واژگون مي سازد، انقلاب در روستا انقلابي است که دهقان بدانوسيله قدرت طبقه مالکان فئودال را در هم مي شکند. دهقانان بدون صرف مساعي فراوان هرگز موفق نخواهند شد قدرت مالکان ارضي را که طي هزاران سال عميقا ريشه دوانده، در هم شکنند. درروستا رستاخيز انقلابي نيرومندي لازم است تا بتوان توده هاي ميليوني را بحرکت در آورد، و از آنها نيروي عظيمي تشکيل داد. تمام اعمال فوق الذکر که "زياده روي" خوانده مي شوند، درست محصول آن نيروي دهقانان است که بر اثر رستاخيز انقلابي قدرتمند در روستا بحرکت در آمده است."

مائو با تکيه صحيح بر نقش مرکزي انقلاب ارضي و اعتلاي دهقانان در چين، و همچنين بقيه مشخصات ويژه جامعه چين درآن زمان که از خصلت نيمه فئودالي، نيمه مستعمره آن نشئت مي گرفت، اين تحليل استراتژيک را ارائه داد که راه کسب قدرت از طريق مبارزه مسلحانه ، قيام در شهرها و بدنبال آن جنگ داخلي نبوده بلکه بر پا نمودن مناطق پايگاهي در روستاها، با پرولتاريا و حزبش بعنوان نيروي رهبري کننده، و بسيج توده هاي دهقانان بعنوان نيروي عمده براي بر پايي جنگ طولاني خلق و محاصره و در نهايت فتح شهرها مي باشد. درواقع، اين راهي بود که درآن مائو مردم چين را به مدت بيش از بيست سال، در بدست آوردن پيروزي سراسري، رهايي چين و پيشرفت به سوي سوسياليسم رهبري نمود.

پايان

 

 

 


منابع

انقلاب چين ، شاهنده ؛ بهزاد ، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي ، چاپ دوم 1370.

تئوريهاي انقلاب ، استانفورد كوهن

 

کتاب اينترنتي: يك درك پايه اي از حزب كمونيست چين- اداره انتشارات خلق- شانگهاي 1974

http://sarbedaran.org/library/hezbcpc.htm

 

کتاب اينترنتي: نقل قولهايي از آثار مائوتسه تونگ

http://www.sholajawid.org/farsi/books/naql_o_qul_haa_mao.htm

 

کتاب اينترنتي: خدمات فناناپذير مائوتسه تونگ باب آواکيان

 http://sarbedaran.org/library/khadamat/xadamat.htm

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اخلاق شهروندی

بازديد: 633

 

ماشین،ترافیک و اخلاق شهروندی

          می توان به آسانی شواهدی دال بر عدم شکل گیری اخلاق شهروندی در تهران آورد. می توان در این خصوص سخن گفت که حوزه عمومی و جامعه مدنی و نظایر آن در ایران وجود ندارد یا از موقعیتی ضعیف برخوردار است. 

نوشته حاضر سه وجه دارد: ماشین، ترافیک و اخلاق شهروندی. اما قبل از آن که در مورد این سه وجه کمی تامل کنم باید به سوالی بپردازیم که دغدغه اصلی من در این نوشتار است.چرا مردم علی رغم مشکلات عدیدهای(آلودگی هوا، آلودگی صوتی، از دست دادن زمان، فشارهای عصبی پشت ترافیک و...) که مسئله ترافیک در پی دارد همچنان از اتومبیل های شخصی خود استفاده می کنند؟امروزه ما می بینیم که رسانه ها و مسئولین به مردم انتقاد میکنند که چرا از وسیله نقلیه شخصی استفاده می کنند و بر مشکلات می افزایند.

برخی از جامعه شناسان نیز بر وجود فردگرایی خودمدارانه در بین مردم ایران تاکید می کنند و روانشناسان نیز به طریق خود به محکومیت مردم می پردازند. اما اگر بخواهم یک پاسخ ساده به همه این اعتراضات بدهم این است که "استفاده از وسایل نقلیه عمومی موجود در ایران پیامدهایی دربر دارد که در نهایت منجر به از بین رفتن اخلاق شهروندی می شود".بنابراین من فکر می کنم که مردم در شرایط موجود از عقلانیتی در کنش خود بهره می گیرند که در کوتاه مدت مسائل شخصی و خانوادگی شان را رفع می کند اگرچه در بلند مدت و در سطحی دیگر ممکن است برای جامعه مسئله ایجاد کند.برای تشریح این پاسخ ساده به ناچار به سه وجه ذکر شده در ابتدای سخن بر می گردم.

● اخلاق شهروندی

می توان به آسانی شواهدی دال بر عدم شکل گیری اخلاق شهروندی در تهران آورد. می توان در این خصوص سخن گفت که حوزه عمومی و جامعه مدنی و نظایر آن در ایران وجود ندارد یا از موقعیتی ضعیف برخوردار است. می توان اخلاق شهروندی را در برابر فردگرایی خودمدارانه قرار داد و بر این نکته تاکید گذاشت که ایرانیان دارای چنین اخلاقی اند و فرد ایرانی منافع جمعی را به کل نادیده می گیرد و همه چیز را بر مدار فردیت خود سامان می دهد.

در عین حال برخی از شواهد هم می توانند علیه این تلقی وارد شوند و بر جمع گرایی حاکم بر روحیه ایرانیان تاکید کنند. اما همه این استدلالات یک نکته را مغفول می نهد و آن این که فردگرایی و جمع گرایی در بین ایرانیان را باید با مقوله دیگری چون خانواده گرایی فهم کرد.

دوگانه فردگرایی و جمع گرایی و به عبارت دقیق تر فردگرایی خودخواهانه و فردگرایی جمع گرایانه یا دگرخواهانه برای فهم جامعه ایران کافی نیست بلکه خانواده خواهی و الویت دادن منافع خانواده بر منافع دیگر اعضای جامعه، مفهومی است که در تحلیل امروز می تواند به کمک ما بیاید. اخلاق شهروندی در ایران را باید با چنین ملاحظاتی بحث کرد.

برای دقت نظری بیشتر بهتر است بر اساس نگاه دورکیمی پیش برویم، برای فهم اخلاق شهروندی ابتدا باید بین دو نوع فرد گرایی که دورکیم تمایز گذارده اشاره کرد. وی از دو نوع فردگرایی نام میبرد. فردگرایی اخلاقی و فردگرایی خودخواهانه و در کتاب تقسیم کار این دو مفهوم را در تقابل با یکدیگر قرار میدهد. فردگرایی اخلاقی با نوعی نظام اخلاقی اجتماعی همبسته است.

در این فردگرایی، فرد در پیوند با نظام اجتماعی و نظم اخلاقی آن شناخته میشود و فردگرایی اخلاقی به معنای مسئول بودن فرد در قبال افراد دیگر و جامعه و اخلاق مدنی است.مهمترین نتیجه حاصل از کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی این بود که فردگرایی اخلاقی پیش شرط لازم جامعه جدید است. فردگرایی یا کیش فرد بر پایه احساس همدردی یا رنج همنوعان، آرزوی برابری و عدالت بنیاد نهاده شده است و منشایی اجتماعی دارد.

کیش فرد به نظر دورکیم احترام به تمامیت همه افراد است و خداانگاری فرد منجر به احترام به حقوق انسانی و تایید این حقوق، همدردی و دلسوزی بیشتر برای همه رنجها و بدبختیهای بشری، اشتیاق برای نبرد با آن ها و تخفیف آن ها و عطش بیشتری برای عدالت گردیده است. بنابراین فردگرایی یکی از اجزای تشکیلدهنده جامعه مدرن است.

فردگرایی خودخواهانه نوعی ویژگی اخلاقی است که صرفا بر تقدم منافع شخصی مبتنی است. این نوع از فردگرایی اساسا مخل نظم هنجاری جامعه و نظم اجتماعی است. دورکیم در نقد فردگرایی خودخواهانه معتقد بود که هیچ جامعه ای را نمیتوان بر پایه دنبال کردن نفع شخصی بنا نهاد. فردگرایی خودخواهانه اغلب در فرد اجتماعی نشده ظهور میکند و در نیازها و امیال این قبیل افراد ریشه دارد.

دورکیم هم فردگرایی خودخواهانه و هم فردگرایی اخلاقی را محصول جامعه مدرن می دانست.من نمی خواهم بگویم که فردگرایی خودخواهانه یا اخلاقی اساسا در ایران وجود ندارد. می خواهم بگویم که این دوگانه دورکیمی هم برای تحلیل جامعه ما کافی نیست. فردگرایی در هر دو شکلش در ایران تابعی از منافع خانواده است.

● اتومبیل

اتومبیل شخصی در ایران صرفا ابزاری برای تشفی خودخواهی های فردی نیست. اتومبیل شخصی صرفا یک ابزار نیست و صرفا یک وجه ندارد. اتومبیل شخصی یک برساخته فرهنگی و محصولی اجتماعی است. برساخته ای فرهنگی که با منافع خانواده در ایران پیوندی نزدیک دارد. ماشین پاره ای از خانه است و شاید هم تداوم خانه در خیابان.

ما با جامعه ای مواجه ایم که خیابان هیچ موضوعیتی جز ادامه خانه بودن یا محملی برای شکل گیری نفس های منفرد نمی تواند داشته باشد. بیراه نخواهیم رفت اگر بگویم، ماشین پاسدار حریم خانواده در شهری است که امکان شکستن حرمت های آن فراوان است. جامعه ای که از یکسو تاکید بسیاری بر حرمت خانواده دارد و از دیگر سو امکانات لازم را برای حفظ این حرمت در شهر و در فضای عمومی فراهم نکرده است.

● ترافیک

ترافیک خود پدیده ای چند وجهی است به گونه ای که از زوایای گوناگون می توان بدان نگریست. من در اینجا از جنبه های خوشایند ترافیک در زندگی شهری سخنی نمی گویم و صرفا ترافیک را به عنوان یک معضل می پذیریم. معضلی که خود انواع مسایل را برای ما ساکنان کلان شهر پدید آورده است و از این رو موضوع سخنان زیادی در دهه های اخیر قرار گرفته است.

یک تناقض جالب این است که هرچه بر میزان توجه و مسئله دار بودن ترافیک افزوده شده است بر میزان ترافیک نیز افزوده شده! در همه این موارد توجه بیش از گسترش وسایل نقلیه عمومی مطمئن، بر فرهنگ سازی در عدم استفاده از وسایل نقلیه شخصی تاکید شده است.

اکنون نوبت آن است که مجددا بپرسیم مردم به خوبی می دانند که اتومبیل شخصی بر حجم خودروها و مسئله ترافیک می فزاید اما چرا از اتومبیل شخصی استفاده می کنند؟ بگذارید سوال دیگری را هم طرح کنم: آیا اساسا راهی غیر از استفاده اتومبیل های شخصی برای مردم جامعه ما وجود دارد؟ می شود تاملی دقیق تر در باب وسایل نقلیه عمومی در ایران و نسبتش با ساختارهای فرهنگی موجود داشت. وسیله نقلیه عمومی در هر وجهش در ایران(تاکسی; اتوبوس و مترو)، نه تنها خود به شکل گیری اخلاق شهروندی کمکی نمی کند بلکه دقیقا پایه نوعی بی اخلاقی و شهروند ستیزی و حرمت شکنی خانواده را بنا می کند. اخلاق شهروندی تا اندازه زیادی تابع فضاهای عمومی شهری است.

شهری که به کرامت انسانی احترام بگذارد; فردیت دگر خواه در آن شکل می گیرد. خیابان، پیاده رو ها، وسایل نقلیه عمومی در ایران بخشی از فضاهای عمومی شهری اند که دائما حقوق شهروندی نه فقط توسط مردم بلکه ساختارها، ابزارها، وسایل نقلیه عمومی; تصمیمات مدیران شهری و... زیر پا گذاشته می شود. تهران شهر بی اخلاق است.

نه بی اخلاقی که صرفا متوجه مردمی باشند که هنوز به شهروند بدل نشده اند بلکه بی اخلاقی که در درجه اول متوجه ساختارهای نهفته در خود شهر است. ساختارهایی که یک شهروند را به غیرشهروند بدل می کند.اکنون برگردیم به پاسخ اولیه که به سوال خود دادم.

استفاده از وسایل نقلیه عمومی به دستگاهی برای حرمت شکنی تبدیل می شود. و همین طور، استفاده از آنها خود عملی غیر فرهنگی محسوب می شود. عملی که از یکسو فردیت ضعیف شهری پایمال می شود و از دیگر سو حرمت خانواده می تواند زیر سوال رود.

با این توصیفی که من کردم استفاده از وسایل نقلیه عمومی در برخی از مهمترین موارد به ارزشهای خانواده گرایانه ما بر می گردد.

اینکه ما همواره در طلب آرامش و امنیت خانواده خود هستیم و منافع فردی خود را در بسیاری اوقات فدای منافع خانواده می کنیم. به این نکته بیفزاید منافع جمعی در جامعه را نیز فدای منافع خانواده می کنیم. همین طور استفاده از اتومبیل شخصی در جهت همان حفظ کرامت انسانی و فردیت جدیدی است که در ایران در حال شکل گیری است. فردیتی که پیش زمینه اخلاق شهروندی است.

اخلا‌ق شهروندي، درك رفتار دموكراتيك

انسان‌ها در زمان‌هاي نسبتا دور كه هنوز شهر‌ها به صورت امروزي شكل نگرفته بودند بسيار آزادانه‌تر زندگي مي‌كردند و هيچ حد و حصري را براي خود قائل نبودند. ‌شايد ضرب‌المثلي مانند <چهارديواري، اختياري> از همان زمان‌ها شكل گرفته باشد.

    ولي امروزه زندگي از نوع شهري نياز به قوانين، ارتباطات و تعاملا‌ت خاص خود دارد و هرگونه وقفه، كوتاهي و ناديده گرفتن قوانين و آداب شهرنشيني و رعايت نكردن حقوق ديگران، تنش‌ها، خشونت‌ها و ناملا‌يمات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بسياري را دامن مي‌زند. افراد حتي در درون خانه خود هم بايد با نوع رفتار خود مراعات همسايه‌ها را داشته و به حقوق آنها احترام بگذارند. ‌

  اين احترام به حقوق متقابل از زماني شكل گرفت كه جمعيت شهرنشين افزايش يافت و هر روز كه مي‌گذشت شهر‌ها نيز گسترش پيدا مي‌كرد. به طبع آن مناسبات اجتماعي ميان مردم نيز پيچيده‌تر از قبل مي‌شد؛ پس زندگي اجتماعي نيازمند قوانين و ساختار‌هايي بود كه با اين رفتار‌هاي شهر‌نشينان هماهنگ باشد. ‌گي‌ارمه، در كتاب <فرهنگ و دموكراسي> مي‌نويسد: شهروندي فقط از لحظه‌اي آغاز مي‌شود كه انسان‌در‌ها را به روي كساني كه با او فرق دارند، بگشايد. شهروند كسي است كه قواعد سلوك دموكراتيك را مي‌داند و ارزش‌هاي اخلا‌قي آن را مي‌شناسد. ‌

  قوانين مربوط به شهر‌نشيني امروزه در قالب شهروند تداعي مي‌شود، شايد واژه شهروند در ميان كتاب‌ها و روزنامه‌ها غريبي نكند اما در متن جامعه هنوز ميهماني ناخوانده محسوب مي‌شود و هنوز هم در تعريف آن ابهامات زيادي ديده مي‌شود. ‌جامعه‌شناسان شهري و متخصصان فني شهر‌سازي و معماري بر اين باورند كه ميان شهرنشيني و شهر‌نشين تفاوت زيادي وجود دارد، شهر‌نشين كسي است كه به لحاظ جغرافيايي در يك قلمرو به نام شهر ساكن است و شهر‌نشيني يعني اينكه شهر‌وند داراي فرهنگ شهر‌نشيني شده باشد. ‌

   در اين ميان شهروندي يكي از مهم‌ترين و كاربردي‌ترين تئوري‌هاي اين دوره شده است كه در ايده شهروندي حق همه افراد براي برخورداري از حقوق قانوني به رسميت شناخته شده و مسووليت‌هايي كه آنها بايد آن را به جهت برخورداري از يك زندگي مناسب‌تر برعهده گيرند مشخص مي‌شود. ‌بايد دانست كه تنها استقرار فيزيكي در شهر‌، معادل واژه شهر‌وند نيست، شهر‌وند بايد در نقش‌هاي مشاركتي مديريت بهينه شهر ايفاگر نقش و مسووليت باشد، چرا كه شهروندي، بستر اجتماعي مناسبي را براي فعاليت‌هاي فرد مهيا مي‌كند تا او بتواند همه چيز را در خدمت پيشرفت خود به سوي تعالي به دست گيرد. ‌در حيطه شهر‌وندي، حق همه افراد براي برخورداري از حقوق قانوني به رسميت شناخته شده و همچنين مسووليت‌هايي كه آنها بايد آن را به جهت برخورداري از يك زندگي مناسب‌تر برعهده گيرند مشخص مي‌شود. اساسي‌ترين و آشكار‌ترين قوانين شهروندي در جامعه‌اي چون ايران، احترام به حقوق ديگران، وقت‌شناسي، عدم ايجاد مزاحمت در انواع مختلف آن، حفظ ميراث زيست، ايجاد فضا و محله سالم، پيشگيري از هرگونه آلودگي از نوع محيطي و صوتي، مشاركت در اداره شهر و جلوگيري از تخريب اموال عمومي است. ‌

   عبور از چراغ قرمز، انداختن زباله به خيابان‌ها و بوق‌هاي بي‌مورد فقط بخش كوچكي از رفتار‌هاي ناهنجار و غيراجتماعي است كه هر روز ما در زندگي خود با‌آنها مواجه هستيم، حتي ممكن است چنين رفتار‌هايي بر شهرو‌نداني كه درصدد رعايت قوانين و هنجار‌هاي شهر‌وندي هستند اثر گذاشته و رفتار آنها را نيز تحت تاثير قرار دهد، لذا بايد با ايجاد زمينه‌هاي فرهنگي جديد و دقت لا‌زم در اجراي قوانين، بنياد قوانين شهر‌وندي را هرچه بيشتر تقويت و آن را براي دهه‌هاي آينده نهادينه كنيم، چرا كه وقتي شهر‌وندان احساس كنند در صورت انجام رفتا‌ر‌هايي از قبيل انداختن ته سيگار در پياده‌رو مورد سرزنش اطرافيان قرار مي‌گيرند، از انجام چنين رفتار‌ي پرهيز كرده و به سمت انضباط اجتماعي حركت مي‌كنند. ‌همان‌طور كه اكنون سيگار نكشيدن در مكان‌هاي عمومي مانند اتوبوس‌هاي درون‌شهري به يك فرهنگ عمومي تبديل شده است و ديگر كسي به خود اجازه نمي‌دهد كه در چنين مكان‌هايي سيگار بكشد. ‌البته اين موضوع غالبا در نهادينه كردن فرهنگ شهر‌نشيني خلا‌صه نمي‌شود و ريشه آن در مهاجرت‌هاي بي‌رويه‌‌اي است كه در شهر‌ها مشاهده مي‌شود، توسعه گسترش شهر‌نشيني با سرعتي بي‌سابقه و حتي سريع‌تر از كشور‌هاي صنعتي باعث شده كه بسياري از شهر‌وندان آمادگي لا‌زم براي ورود به اين زندگي را پيدا نكنند. ‌

    افزايش بيكاري در چند سال گذشته، مهاجران را از شهر‌هاي كوچك كه كمترين اصطكاك را با قانون داشته‌اند به كلا‌ن‌شهر‌هاي بزرگ پرتاب كرده و همين عامل باعث شده كه آنها خود را در كلا‌نشهري ببينند كه زندگي در آن هم‌جهت با قانون است. با مهاجرت آنها و گسترش شهر‌ك‌ها و حاشيه‌نشيني فاصله هسته اوليه تا اقصي‌نقاط شهر‌هر روز بيشتر مي‌شود. سفر‌هاي درون‌شهري، زمان را از شهر‌وندان مي‌دزدد و شهر‌وندان براي صرفه‌جويي در وقت قانون را ناديده مي‌گيرند و با پس‌انداز كردن دقيقه‌ها جان خود و ديگران را به‌خطر مي‌اندازند. ‌

    در اين صورت <قانون‌گريزي> متولد مي‌شود و شهر‌وندان <مستمع‌آزاد> صداي قانون را نمي‌شوند و بعضي از شهروندان قانون را كالا‌يي لوكس مي‌داند كه براي ديگران وضع شده و ديگران براي عمل به آن مقدم هستند.

    بي‌توجهي به قوانين شهر‌نشيني و رعايت نكردن حقوق شهر‌وندي ناشي از همين آمادگي، موجبات آزار ديگر شهروندان و حتي خود را فراهم مي‌آورد. در نتيجه گسترش اين بي‌سازماني اجتماعي كه پيوند دهنده روابط فردي با روابط اجتماعي است، موجب ايجاد هرج‌و مرج اجتماعي و در نتيجه از هم پاشيدن اعتماد اجتماعي مي‌شود و هر فردي به فكر منافع فردي به جاي منافع ملي خواهد بود. ‌هيچ فردي نه مي‌تواند و نه بايد به‌گونه‌اي انحصاري تنها در فكر پيشرفت و گسترش زندگي مادي خود برآيد، بدون آنكه هيچ ارزش و اهميتي براي ساير اجزاي جامعه قائل شود چرا كه آنگاه براي نيل به اين اهداف تنها بايد از باقيمانده سايرين عبور كرد كه اگر اينگونه شود بي‌گمان آنچه بر جاي خواهد ماند جز ويرانه‌اي نخواهد بود. ‌اخلا‌ق شهري و شهر‌وندي اگرچه امروز به همراه مفاهيم مدرن و در قالبي نو به مخاطبان عرضه مي‌شود اما اخلا‌ق هميشه يك قلمروي مهم در زندگي اجتماعي و معرفتي هر فرد شناخته مي‌شود و چه بسا حتي پيش از هرچيز يك وسيله تنظيم‌كننده در روابط اجتماعي انسان‌ها نيز تلقي شود، اخلا‌ق در شكل اجتماعي‌اش يك ضرورت است. بايد گفت رفتار هر كس در جامعه عرضه‌كننده گونه‌اي از روابط آشكار و پنهان موجود در همان جامعه است، چون به هر حال انسان معلول اجتماع است و اجتماع در قبال او داراي مسووليت. هرچند اين واقعيت هرگز نمي‌تواند توجيهي بر رفتار‌هاي قانون‌شكنانه و نادرست او به بهانه تاثيرگرفتن از جامعه و يا گرفتن انتقام از آن شود. به هر حال اين امري انكارناشدني است كه هرگاه عملي غيراخلا‌قي از كسي سر بزند، آنكه نخست متهم اصلي به شمار خواهد رفت خود او خواهد بود كه بايد پاسخگوي كردار نادرست خويش باشد.

منابع اخلاق شهروندی: منابع دینی، سنتی و فرهنگی 

¡ دین: انسجام و یکدستی دینی  در کشور ما نقطه مثبتی به حساب می آید. در عین حال اقلیت های دینی ایران ادیان ابراهیمی و در چشم انداز مشترکی با دین اکثریت قرار دارند

¡ سنت: ما گنجینه ای بزرگ از  رفتارها، باورها و عرف ها و آداب و و رسوم داریم که هنوز در بخش بزرگ خود مورد استفاده قرار نگرفته اند. مطالعه بر پیشینه چند هزار ساله شهر نشینی در ایران و اخلاق انسانی در این کشور می توان کمکی اساسی به ما برای باز آفرینی  مدرنیته خود بدهد: مدرنیته در تناقض با سنت نیست بلکه باید از دل آن بیرون بیاید. دلیل آنکه ما مدرنیته را بیشتر در تضاد و تنش با سنت می بینیم برون زا بودن مدرنیته در تعریف کنونی آن و نبود هم خوانی و همسازی آن با فرهنگ بومی است. هر فرهنگ و هر کشوری نیاز دارد و باید مدرنیته خود را بر اساس سنت های خود بسازد.

¡ تنوع محلی، قومی، زبانی :  وجود سنت ها و آداب و رسوم و زبان های محلی و قومی برای کشور ما یک نعمت بزرگ است که باید آن را قدر بدانیم و بتوانیم از آن  استفاده مناسب برای ساختن جامعه جدید خود بکنیم این کار دو دلیل اصلی دارد: نخست آنکه استفاده و مدیریت صحیح  منبعی اضافه برای ساختن شهروندی  برای ما به حساب می آید و دوم آنکه مدیریت نامناسب و مبتنی بر پیش داوری های نادرست سبب ایجاد و افزایش خطر تنش و تفرقه هایی می شود که ما همواره توانسته ایم در طول تاریخ خود از آنها پرهیز کنیم.

منابع اخلاق شهروندی: منابع مدنی و سیاسی

¡ اخلاق مدنی: تقویت مفاهیم و باورهای اخلاقی که باید در یک روند اجتماعی شدن عقلانی شده انجام بگیرد و برای این کار باید فرایندهای موازی اجتماعی شدن ( خانواده، سیستم رسمی آموزش،  حوزه عمومی زندگی شهروندان ) با یکدیگر هماهنگی داشته  ناقض یکدیگر نباشند چه در غیر این صورت  هیچ یک نمی توانند تاثیر چندانی گذاشته و شهروندی شکل نمی گیرد: چرخه های نامناسب که آسیب زا هستند باید بدل به چرخه ای مثبت و سالم ساز شوند.

¡ اخلاق سیاسی : نقطه ضعف ما  شکل نگرفتن و درونی نشدن مفهوم «دولت» در ذهن مردم در معنای  اصیل آن است: دولت چیزی بیرونی و به مثابه نوعی حاکمیت جدا از کالبد عمومی  درک می شود در حالی که باید آن را انعکاسی از  روابط و اراده عمومی به شمار آورد: تقویت مشارکت سیاسی و فراهم آوردن زمینه های مناسب این مشارکت وظیفه ای اصلی است زیرا در چشم اندازی کوتاه و میان مدت ما هنوز باید در راه تقویت مردم سالاری نمایندگی پیش برویم. با این وصف در همین حال باید فرایندهای موازی را برای گذار غایی به مردم سالاری مشارکتی نیز فراهم کرد: تقویت حکومت های محلی، تمرکز زدایی، تقویت سازمان های غیر دولتی، بالا بردن ظرفیت های نقد و نقد پذیری در جامعه و کاهش تنش ها و روابط مبتنی بر زور در ین حفظ امنیت و صلح اجتماعی به مثابه مهم ترین محور زندگی اجتماعی انسان ها 

نتیجه گیری

¡ ضرورت نگاه و رویکرد انسان شناسانه و فرهنگی به شهر و نهادینه کردن این رویکرد از طریق برنامه هایی همچون این همایش

¡ هدایت محورهای پژوهشی به سوی  پژوهش های خرد نگرانه و محوریت بخشیدن به سطح محلی برای شناخت و درک سازوکارهای اجتماعی - فرهنگی ، یافتن پدیده های بیماری زا و تلاش برای یافتن  راه حل های «نزدیک» و «درونی» برای از میان بردن این مشکلات.

¡ تقویت رابطه میان حوزه سیاسی  و حوزه فرهنگی از خلال گذار از نهادهای حکومت محلی ( شهرداری ها): تبدیل  شهر داری ها و انجمن های غیر دولتی به دو نهاد بزرگ جامعه مدنی برای  گذار آرام و موازی به  مردم سالاری های  مشارکتی و در عین حال به پایه های  تقویت کننده و پشتیبان  های اصلی فرایندهای  عمومی مورد تاکید در کشور یعنی فرایندهای «ملت سازی» و «دولت سازی» و درونی کردن این مفاهیم در رفتارهای فردی و اجتماعی و  در اندیشه و افکار مردم. 

¡ برای مقابله با اثرات منفی جماعت گرایی ها ی جدید شهری باید سه روش فرهنگی در آن واحد اتخاذ شود:

¡ 1- نیاز سنجی هویتی و کمک به شکل گرفتن جماعت ها برای ایجاد مکانی برای شکوفایی و بیان آنها.

¡ 2- ایجاد امکان به تداخل یافتن و ترکیبی شدن جماعت ها برای  همگرایی میان آنها و جلوگیری از تنش و تضاد یافتن آنها با یکدیگر

¡ 3- جلوگیری  از شکل گرفتن جماعت گرایی های منفی و در تضاد با منافع و هویت های عمومی و انسجام های ضروری اجتماعی  از راه مثبت و به حداقل رساندن روش های قدرتمدارنه مقابله با این جماعت گرایی ها که اغلب از طریق  فرایند مقاومت به تقویت آنها منجر می شود.


منابع :

سایت اطلاع رسانی  آفتاب

www.aftab.ir

سایت اطلاع رسانی دانشنامه رشد

www.daneshnameh.roshd.ir

موتور جستجوگر گوگل

www.google.com

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مذهب ،حکومت و خانواده در آمریکا

بازديد: 197

 

تحليلي از وضعيت مذهب در آمريكا

ر چند دهه اخير سردمداران جهان غرب براي رشد تمدن مادي و به انزوا كشاندن مذهب در غرب، تلاش همه‌جانبه و شديدي را آغاز نمودند، كه تمام تلاش ايشان به سمت حاكم نمودن ارزش‌هاي مادي به جاي ارزش‌هاي الهي سوق داشت. تأملي مختصر در تاريخ اجتماعي و سياسي غرب و يا نوشته‌ها و سخنان متفكران فعلي آنها براي اثبات اين مطلب كافي است.

آمريكايي‌ها در دو دهة اخير براي يافتن راه‌هاي عملي رهبري جهان، مؤسسات و افراد زيادي را به خدمت گرفتند، به خصوص پس از فروپاشي شوروي در 1990، كه وظيفه اين مؤسسات و بنيادها براي به عينيت رساندن رهبري مطلق آمريكا سنگين‌تر گشت.

بنياد هريتيج (1)، از مؤسسات بسيار مهمي است كه پروژه‌هاي فراواني را در اين زمينه به انجام رسانده است. يكي از مهمترين اين پروژه‌ها،‌ پروژه‌اي است با نام “تعهدي براي رهبري” كه از آن به عنوان انجيل دولت آمريكا ياد مي‌شود. مهمترين ويژگي اين پروژه آن است كه هر چند سال يكبار تجديدنظر و تكميل مي‌شود تا طبق شرايط جديد، راهكارهاي تازه و عملي‌تر را براي رسيدن به هدف نهايي يعني رهبري جهان ارائه دهد كه يكي از قدم‌هاي مهمي كه در اين راه برداشته است، بيان ضعف‌ها و مشكلات پايه‌اي و اصلي آمريكا و راهكارهاي اصلاح آنهاست.

يكي از فصل‌هاي مهم اين پروژه كه دربارة مسائلي مذهبي در آمريكاست و “پاتريك فاگان” (2) و “جوزف لاكنت” (3) مديريت اين بخش را بر عهده دارند، مورد نظر ماست.

 

تأكيد اولية طراحان اين پروژه بر وضعيت وخيم مذهبي در آمريكا در چند دهة اخير و مخالفت‌ نهادهاي دولتي با رشد مذهب مي‌باشد كه به نظر طراحان، اين وضعيت نابهنجار بازتاب‌هاي فراواني در چند سال اخير داشته و تغييرات عميقي در ميان مردم به وجود آورده و كار دولتمردان را دشوارتر ساخته است.

آنها ابتدا تأكيد مي‌كنند: “تجربياتي كه از سال 1960 آغاز شده و به دنبال به انزوا كشاندن مذهب بوده است، و اين تجربه نتوانسته آن مدينة فاضلة موعود را به ارمغان بياورد و تزريق دلارهاي فراوان به جامعه و توليد صدها برنامه اجتماعي نتوانسته جلوي از هم پاشيدگي خانواده‌ها و نابودي فضايل آموزشي را بگيرد.”

در ادامه، مطالب مهمي را در مورد رابطه خصومت‌آميز مؤسسات و شركت‌هاي مختلف در گذشته با دين و مذهب ذكر مي‌كنند: “برخي از مؤسسات سعي مي‌كنند اهميت مذهب و دعا را كتمان كنند و علت موفقيت خود را بي‌اعتمادي به مسائل الهي عنوان مي‌كنند. مهم‌تر از آن در 50 سال گذشته تصميمات دادگاه‌هاي آمريكا نسبت به مذهب‌، كاملاً خشونت‌آميز و تهاجمي بوده است و احكام دادگاه‌ها بيان مي‌كند كه شركت مؤسسات مذهبي در برنامه‌هاي دولتي، زماني قانوني است كه هدف آن برنامه‌ سكولار باشد و دين را تأييد يا رد نكند. طبق اين تصميمات، گروه‌هاي مذهبي از شركت در برنامه‌هاي بازپروري معتادان، تأمين مسكن براي افراد فقير و بازپروري زندانيان محروم گشته‌اند، گروه‌هاي آموزش انجيل برخلاف گروه‌هاي پيشاهنگي و كلوپ‌هاي بازي، اجازه ملاقات با دانش‌آموزان را در ساعات درسي نداشته‌اند و دولت اجازه كمك مالي به مدارس مذهبي را نداشته است. بيمارستان‌هاي مذهبي نه تنها حق دريافت پول از دولت را ندارند، بلكه اجازه شركت در برنامه‌هاي مراقبت پزشكي را نيز نخواهند داشت. در بسياري از كالج‌ها مربيان و اساتيد هيچ جايگاهي براي مذهب در آموزش قائل نبوده‌اند.”

به طور عمومي نويسندگان اين طرح تأكيد مي‌كنند كه اين مخالفت‌ها به خاطر وجود “اصلاحيه اول” قانون اساسي آمريكاست كه بيان مي‌كند: “كنگره نبايد قانوني را تصويب كند كه مربوط به تأسيس يك مذهب به طور رسمي شود يا انجام دادن آزاد اعمال مذهبي را منع كند”، و در نتيجه هرگونه كمك مؤسسات مذهبي به عنوان كمك به يك دين خاص تلقي مي‌شود و از آن جلوگيري به عمل مي‌آيد و به همين دليل است كه “ويليام سيمون” از اعضاي هيأت‌ امناي بنياد “هريتيج” تأكيد مي‌كند كه “به مرور زمان با استناد به اين قانون سعي كرده‌اند كه آزادي از مذهب را به جاي آزادي مذهبي تبليغ كنند و آن را در سطح جامعه به عينيت برسانند و به مروز زمان معناي آزادي براي مذهب از بين رفته است.” او خود ادامه مي‌دهد: “علاوه بر استناداتي كه مخالفان مذهبي به اين قانون مي‌كنند سه عامل ديگر نيز باعث رشد و ترويج بي‌ديني گشته است كه عبارتند از “ظهور و توسعه پلوراليسم و تكثرگرائي”، “توسعه قدرت دولت و محوريت دولت فدرال (كه باعث به حاشيه رانده شدن مذهب گشته است) و “رشد گروه‌ها و مؤسساتي كه به طور وسيع جداسازي مطلق دين و دولت را ترويج مي‌كنند.” (4)

اين مخالفت با حضور مذهب در صحنه اجتماع و سياست ريشه تاريخي و عميقي در غرب دارد. اين مخالفت‌ها در گذشته به صورتي كاملاً‌ آشكار و صريح، حتي در ميان تودة مردم نيز وجود داشته است. به عنوان مثال همان‌طور كه “ويليام سيمون” در سخنراني خود با عنوان “چرا آمريكا به مذهب نياز دارد” بيان كرده است، شعار انقلابيون جمهوري‌خواه فرانسه اين بود كه: “بياييد آخرين شاه را با رودة آخرين كشيش خفه كنيم” (5) و در بسياري از كتب نظريه‌پردازان غربي، مانند “ماديسون” تأكيد شده است كه “سيلاب‌هاي خون به نام دين‌هاي رسمي در دنياي قديم جاري شده‌اند و اكنون راه علاج آن جداي دين از دولت است.”

وضعيت فعلي مذهب در آمريكا

جهان غرب، با وجود تلاش‌هاي فراواني كه در راستاي حاكميت ارزش‌هاي مادي انجام داده است، در حال حاضر با دو بحران اصلي و محوري، درگيري جدي دارد كه نحوه رفتار آن با اين دو بحران، كيفيت ادامه حيات جهان غرب را تعيين مي‌كند. رشد گرايش عمومي به مذهب و اعتقاد نظريه‌پردازان به كاركرد اجتماعي دين در كنار تلاش آنان بر استمرار قوانين سكولار غربي، كه يك پارادوكس عملي مي‌باشد، دو بحران اصلي است كه بررسي آنها به علت ارتباط مستقيم مذهب، ما را در شناخت وضعيت مذهبي جهان غرب در سال‌هاي اخير ياري مي‌نمايد.

1) رشد گرايش عمومي به مذهب

با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، اقبال عمومي جهان به مسائل اعتقادي و الهي رشد چشمگيري يافت و در اين امر و حركت مهم جهاني، اراده مادي‌گرايانه متوليان تمدن غرب بي‌اثر بوده است. اين احياي مجدد دينداري در عالم، بزرگترين چالش‌ را براي جهان مادي به وجود آورد كه با عقب‌نشيني آنها نيز همراه بود.

بسياري از نظريه‌پردازان آمريكايي و از جمله مهم‌ترين آنها يعني طراحان پروژه مذكور معتقدند در چند سال اخير در سراسر آمريكا رويكرد دوباره‌اي به مذهب در بين عموم مردم بوجود آمده است. آنها در ادامه پروژه خود آورده‌اند كه “شكست راه‌حل‌هاي ليبرال و سكولار كاملاً واضح مي‌باشد و به اين خاطر بسياري از مردم به سمت كمك به مؤسسات مذهبي روي آورده‌اند. به خصوص در جولاي 1999، مؤسسه گالوپ (كه يكي از مؤسسات معروف آمارسنجي در آمريكاست) در گزارشي آورده است كه در نتيجه تيراندازي‌هاي اخير در مدارس دولتي، افراد زيادي درخواست بازگشت به ارزش‌هاي سنتي خانوادگي مانند نيايش در كلاس‌هاي مدارس را دارند و همان مؤسسه در يك نظرسنجي كه به كمك شبكه “” و روزنامة “يو.اس.اي.تودي” انجام داده است، تأكيد مي‌كند كه 70% مردم آمريكا طرفدار نيايش در مدارس هستند.”

در ادامه پروژه به آمارهاي مهمي كه توسط مؤسسات نظرسنجي آمريكا مخصوصاً مؤسسه گالوپ تهيه شده است،‌ استناد مي‌كنند و آورده‌اند: “92% مردم آمريكا اعتقاد به خداوند يكتا و قدرتمند دارند، 88% اعتقاد به معجزه، 85% اعتقاد به بهشت و 72% اعتقاد به جهنم دارند. حدود 100 ميليون انسان بالغ آمريكايي قسمتي از عيد پاك سال 1999 را در كليسا گذراندند، 61% از افراد بين 18 تا 29 سال گفته‌اند كه عضو يك كليسا يا كنيسه هستند و اين ميزان براي سنين بين 30 تا 49 سال به 66% و افراد بالاي 50 سال به 76% مي‌رسد.”

2) پارادوكس عملي جهان غرب: اعتقاد به مخالفت عملي با كاركرد اجتماعي دين

گذشته از بحران رشد معنويت كه به طور فزاينده‌ و از منبعي خارج از مرزهاي جغرافيايي تمدن غرب، آنها را تهديد مي‌كند،‌ تمدن غرب از درون نيز با چالش مهمي درگير است و آن مواجه شدن با يك پارادوكس عملي در نحوه رفتار در برابر رابطه دين و مسائل اجتماعي مي‌باشد، كه خود اين امر به تنهائي حيات تمدن الحادي را با تهديد جدي مواجه ساخته است. به طور كلي در حال حاضر نظريه‌پردازان و عامه مردم را در غرب در نسبت به جايگاه دين در عرصه اجتماعي مي‌توان به دو گروه تقسيم كرد:

اول: گروه‌هاي بسياري از طبقه متفكران و عامه مردم در كشورهاي غربي كه اعتقاد راسخي به كاركرد اجتماعي دين پيدا كرده‌اند و براي به عينيت رساندن آن تلاش مي‌نمايند.

دسته يكم: كه شامل اكثريت مردم و محققان غربي است نسبت به تأثير جدي و بي‌بديل دين بر ثبات اجتماعي و مسائل اخلاقي اجتماعي تأكيد مي‌كنند. به عنوان مثال، طراحان پروژه بيناد “هريتيج” تأكيد مي‌كنند: “تحقيقات علوم اجتماعي ثابت كرده است كه عبادت منظم مذهبي، زندگي خانوادگي و ازدواج را مستحكم‌تر مي‌سازد. در تحقيق مهمي كه در دهه اخير، اساتيد چندين دانشگاه غربي انجام داده‌اند، آورده شده كه علت اصلي اعمال جنسي نامشروع در دوران بلوغ، نبود رفتارها و اعمال مذهبي است نه پويايي يا عدم پويايي خانواده. محققين نتيجه‌گيري كرده‌اند كه پويايي خانواده نيز به وجود باورهاي مذهبي بستگي دارد. كمتر از 10% از دانش‌آموزاني كه الكل مصرف مي‌كنند، گفته‌اند كه در فعاليت‌هاي مذهبي شركت دارند. اين تأثير گرايش به مذهب در تمايل بيشتر به كار و موفقيت شغلي و كم شدن اعتياد اثر چشمگيري داشته است. طبق آماري كه در دهة اخير گرفته شده است، اغلب زندانيان،‌ كساني هستند كه به كليسا نمي‌روند و در فعاليت‌هاي مذهبي شركت نمي‌كنند.”

اين نوع گرايش نسبت به تأثير مذهب در مسائل فردي در بين عموم مردم آمريكا در حال گسترش است و اين تأثير مثبت را نظريه‌پردازان آمريكايي نيز مجبور هستند با صداقت يا از روي نفاق به آن معترف باشند. از اين جهت است كه بنياد “هريتيج” در گزارش ديگري به نام “تأثير اعمال مذهبي بر ثبات اجتماعي” تأكيد مي‌كند كه “شركت در مراسم مذهبي باعث اميدواري به آينده و تمايل به كنترل آينده خواهد شد و مهمتر از آن عزت نفس به طور مشخص به تصوير فرد از خداوند ارتباط دارد و آنهايي كه عزت نفس بالايي دارند به خداوند عشق مي‌ورزند.

“كارل جانگ”،‌ يكي از پيشگامان روانشناسي و روان‌پزشكي مدرن مي‌گويد: “ در بين همه بيماران من در نيمه دوم عمرم، هيچ كس نبود كه مشكل خود را نداشتن ديدگاه مذهبي نداند. همه آنان تا وقتي ديدگاه مذهبي خود را به دست نمي‌آوردند، بهبود نمي‌يافتند.”

“پاتريك فاگان” و “جوزف لاكنت” در طرح مذكور تأكيد مي‌كنند كه: “در حال حاضر، پليس به كشيش كليساي محل به عنوان چشم و گوش خود در محل نگاه مي‌كند. يك گروه از كليساهاي شهري به رهبري عاليجناب “ايگن ريورز” براي حل مسأله خشونت جوانان، با پليس و قضات شروع به همكاري كرده‌اند. پس از 2 سال، “نيويورك” و “نيوزويك” نوشتند كه حتي مورد يك مورد قتل و جنايت در ميان آن جوانان گزارش نشده است. يكي از مأموران سابق پليس بوستون گفت: ما نمي‌توانيم بدون كشيش‌ها در بوستون كار مؤثري انجام دهيم. گروه‌هاي مختلف كشيشان كه در بيش از 1600 زندان آمريكا در ترويج مسائل مذهبي در زندان فعال هستند، اميدهاي زيادي را در اصلاح زندانيان بوجود آورده‌اند، به نحوي كه از 60 زنداني كه چندين زندان آمريكا دوره 18 ماهه آموزش مذهبي را گذارنده بودند، فقط 5 نفر پس از آزادي به زندان بازگشتند‌”.

دسته دوم: كساني هستند كه گرايش به مذهب را تضمين‌كننده حفظ آزادي و دموكراسي مي‌دانند كه اينان در بسياري از موارد حرف خود را به دولتمردان اوليه آمريكا مستند مي‌سازند. مثلاً “ماريان ويليامسون” (6) كه از نويسندگان و سخنرانان معروف آمريكايي در مسائل فلسفي و اعتقادي است در مصاحبه‌اي كه در مورد كتاب اخيرش به نام “التيام دادن آمريكا” انجام داده است، مي‌گويد: “ما شاهد ناهنجاري‌هاي وحشتناك اجتماعي هستيم كه از جايگزيني پول به جاي محبت به وجود آمده‌اند. ما در 30 سال گذشته با كمك‌هاي دولتي خود شركت‌هاي بزرگ را پروتمند و ميليون‌ها آمريكايي را فقير كرده‌ايم، بيش از 22% بودجه فدرال را صرف امور نظامي و 5% را صرف امور آموزشي مي‌كنيم، وضعيت مدارس دولتي به قدري خراب است كه بيش از صد ميليارد دلار براي اصلاح كمي و كيفي آن نياز داريم … متأسفانه دموكراسي در حال حاضر در اين كشور تبديل به سلطنت‌طلبي شده است و با وسايل ابزاري كه درست كرده‌اند تمام سعي خود را براي سرگرم كردن و فروبردن ما در بي‌خبري به كار برده‌اند. ما در مرز نابودي به سمت مصرف‌گرايي و بي‌خبري از سياست هستيم. از بين 163 كشور داراي دموكراسي،‌ آمريكا از نظر مشاركت مردم رتبه‌اي در حدود صدوچهلم را دارد چرا كه در آخرين انتخابات كنگره تنها 40% مردم شركت كرده‌اند.”

در همين راستا‌، كميسيون امنيت ملي آمريكا در طرح بسيار مهمي با نام “استراتژي امنيت ملي آمريكا در قرن 21” سعي كرده است پس از مطرح كردن مشكلات موجود در آمريكا به ارائه راهكارهاي عملي براي آن بپردازد تا استراتژي آمريكا را تا سال 2025 تعيين نمايند. (7) در اين طرح راجع به مشاركت سياسي مردم آمريكا آمده است: “در سال 1998، گزارش نهايي كميسيون ملي تجديد حيات مدني كه رياست آن مشتركاً بر عهدة “ويليام ج. بونت” و “سام. نان” بود، به افت شايان توجه علاقه مردم به مشاركت در فعاليت‌هاي مدني كه در 25 سال گذشته به خصوص در ميان جوانان مرسوم بوده، اشاره كرده و هشدار داده است كه ما در معرض خطر تبديل شدن به ملتي نظاره‌گر هستيم. “رابرت پاتنام”، استاد علوم سياسي دانشگاه “هاروارد”، تأكيد كرده است كه در 30 سال گذشته شركت مردم در انتخابات سراسري 25% كاهش يافته است و در سال 1992، 75% آمريكاييان گفته‌اند كه به دولت فدرال اعتماد ندارند يا اعتماد اندكي دارند و خود ايشان حل اين مشكلات را تنها در سايه اعتقاد عملي به كاركرد اجتماعي دين مي‌دانند.”

از همين رو، طراحان پروژة “تعهدي براي رهبري” آورده‌اند: “مذهب در آمريكا بايد به عنوان بزرگترين مؤسسه سياسي قلمداد شود، چون مذهب، استفاده از آزادي را آسان مي‌كند و سردمداران آمريكا مذهب را براي حفظ مؤسسات جمهوري‌خواه لازم مي‌دانستند.” در همين زمينه “كلينتون” در نامه معروفي كه در سال 1995 منتشر ساخت تأكيد كرد: “مذهب كمك مي‌كند تا به مردم شخصيتي بدهد كه بدون آن دموكراسي باقي نخواهد ماند.” و “ويليام سيمون” در سخنراني خود سعي در مستند كردن اين استدلال‌ها به تاريخ آمريكا دارد، او مي‌گويد: “براي حل مشكلات فعلي، ما به يك “مثلث ابدي اصول اوليه” نياز داريم كه سه ضلع اين مثلث عبارتند از آزادي و پرهيزكاري و مذهب. يعني هر كدام از اين سه ضلع محتاج به ديگري است. آزادي، محتاج به “تقوا و فضيلت” و مذهب محتاج به “آزادي” است”.

او به نقل از “فرانكلين” (از اولين رؤساي جمهور آمريكا) مي‌گويد: “تنها افراد پرهيزكار لياقت آزادي را دارند”. و تأكيد مي‌كند: “فضائل اخلاقي، مانند شجاعت و نيكي كردن بايد در جامعه پايه‌گذاري شود و اين مذهب است كه فضائل را همراه با رضايت و محدوديت‌هاي لازم آن پايه‌گذاري مي‌كند”. در همين راستا “جوزف لاكنت”، در مقاله‌اي ديگر با نام “مذهب و حكومت” مي‌گويد: “توماس جفرسون، (از رؤساي جمهور قبلي آمريكا)كه از طرفداران و ترويج‌كنندگان مهم جدايي دين و دولت بود و بسياري از قوانين سكولار اجتماعي را پايه‌گذاري كرد، يكبار در پاسخ به اين سؤال كه چرا با اين كه مسيحيت سنتي را قبول ندارد، در مراسم كليسا شركت مي‌كند، پاسخ داد: “به عنوان يك رئيس جمهور احساس ضرورت مي‌كند تا طرفداري از مذهب را به مردم نشان دهد، چرا كه هيچ ملتي بدون مذهب وجود نداشته و حكومت نكرده و نخواهد كرد”.

دسته سوم: كساني كه رشد اعتقادات مذهبي را براي افزايش قدرت جهان غرب لازم مي‌دانند. مثلاً “ماريان ويليامسون” در همان مصاحبة مذكور تأكيد مي‌كند: “ما وارد دوران عقيده‌گرايي شده‌ايم و عقايد، قوي‌تر از ماده هستند. ما در گذشته تنها به دنياي خارج، به عنوان منبع قدرت خود نگاه كرده‌ايم و حالا در حال وارد شدن به دوراه‌اي هستيم كه بايد عقايد را به عنوان منبع قدرت خود بشناسيم و اين يك انتقال عظيم تاريخي است،‌ ما، پس از تفكر و دقت بيشتر درك خواهيم كرد كار معنوي ما، قدرت ما را بيشتر مي‌كند و بنابراين تأثير ما را در جهان نيز بيشتر مي‌سازد. هر نيرويي كه با صداقت الهي و معنوي همراه نباشد، موقتي است و بيشتر از آنكه به نظر مي‌رسد، آسيب‌پذير خواهد بود”.

وجود و رشد اين سه دسته در كنار گرايش عمومي جهاني به سمت مذهب، باعث به وجود آمدن تحولات مهم و بي‌سابقه‌اي در رفتار جهان غرب نسبت به جايگاه مذهب و مذهبيون در امور اجتماعي گشته است. احكام ديوان عالي آمريكا كه به آنها اشاره شده از شواهد محكم و دقيقي است كه تن دادن به اجباري مسئولان جهان كفر به ارتقاي جايگاه مذهب در جوامع غربي را نشان مي‌دهد.

دوم: به نظر گروهي از سردمداران و نظريه‌پردازان، به مرور زمان، جايگاه دين در امور اجتماعي رشد چشمگيري خواهد داشت و اين به معني شكست ديدگاه‌هاي مادي‌‌گرايي و سكولار غرب و در نتيجه باعث سرعت پيدا كردن نابودي غرب خواهد شد. از اين روست كه به شدت به مخالفت با حضور مذهب در عرصه اجتماع و ترويج تفكرات سكولار مي‌پردازند و البته همانگونه كه در ادامه خواهد آمد، مسائلي مانند تصويب قوانين اخير ديوان عالي آمريكا نشان مي‌دهد كه اين مخالفت‌ها اثر اوليه خود را به مرور از دست داده است.

طراحان پروژه بنياد “هريتيج”، نگراني‌هاي خود را دربارة مخالفت‌هاي صورت گرفته با گرايش مذهب به شدت ابراز كرده و آورده‌اند كه: “مطالعات نشان داده‌اند كه هرچه يك فرد در زمينه موضوعات تخصصي، بيشتر آموزش ببيند نسبت به مذهب بيشتر خصومت مي‌ورزد. روانشناسان كمتر از روان‌پزشكان و آنها كمتر از مددكاران اجتماعي و آنها كمتر از مشاوران مسائلي خانوادگي و ازدواج و آنها كمتر از مردم عادي از روش‌هاي مذهبي در زندگي حمايت مي‌كنند. با آنكه طبق آمارهاي اخير ثابت شده است كه معدل دانش‌آموزان يك مدرسه كاتوليك در واشنگتن، 72% بهتر از همتايان خود در مدارس دولتي است و با اينكه مدارس فراواني از كشيشان تقاضا كرده‌اند تا به عنوان معلم و دستيار به كلاس‌هاي مدارس بيايند، اما هنوز بسياري از مسئولين بخش آموزش تأكيد مي‌كنند كه مذهب در آموزش تأثيري ندارند و مهتر از آن طراحان مدارس دولتي آمريكا در قرن بيستم مدعي هستند كه بايد از تأثيرات مذهبي والدين بر دانش‌آموزان كاسته شود”.

در همين زمينه طراحان گزارش ديگر بنياد “هريتيج” مي‌گويند: “بيشتر تاريخ علوم اجتماعي با اين ديدگاه شكل گرفته است كه شركت در مراسم‌هاي مذهبي و اتكا به آنان فقط براي افرادي است كه احساس كمبود سلامت شخصي دارند، همچنانكه مؤسسه MMPT كه داراي شهرت در زمينه مسائل روانشناسي است تمام تلاش خود را به كار بسته است تا ثابت نمايد كه اگر كسي بگويد “من واقعاً مذهبي هستم”، به اين معني است كه سطح سلامت رواني او پائين است. اين مؤسسه در گذشته تلاش‌ مي‌كرد تا ثابت كند ويژگي‌هاي مثبت مذهبي مانند تواضع و احترام به ديگران از شاخص‌هاي منفي زندگي است”.

اما اين مخالفت‌ها در سال‌هاي اخير، صراحت خود را از دست داده‌اند. بسياري از نظريه‌پردازان غربي سعي مي‌كنند براي جدايي دين از سياست، توجيهات اخلاقي بياورند. مانند توجيهات اخلاقي كه در نامه 60 نفر از روشنفكران غربي منتشر گشت، آمده است كه مثلاً براي آنكه قداست دين محفوظ بماند، مانع از حضور آن در صحنه سياست هستند.

خود اين كاهش مخالفت عمومي در دخالت دين در سياست، نشان‌دهندة سرعت گرفتن گرايش به اليهات و افول تمدن مادي و غربي است كه در حال از دست دادن رهبري و پرچمداري خود در عالم است.

از بررسي اين دو گروه كه از طبقات مختلف غربيان تشكيل شده‌اند، معلوم مي‌شود كه تمدن مادي علاوه بر آنكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با يك چالش عميق و قطعي از ناحيه رشد معنويت در سراسر عالم روبه‌رو گشته، از درون نيز دچار يك نوع دوگانگي در عمل شده است،‌ زيرا از يك سو بنا بر اعتقادات مادي خويش، قائل شدن به كاركرد اجتماعي دين را باعث نابودي تمدن خود مي‌داند و از سوي ديگر براي حل بسياري از بحران‌هاي اجتماعي و حتي حيات مادي خود نياز مبرمي به حضور دين در عرصه اجتماعي دارد. و از اين جهت تا آنجا كه بتواند از حضور اجتماعي دين، ممانعت به عمل آورد، لكن به تدريج در مسائل مهمي مانند امور آموزشي كه در احكام ديوان عالي آمريكا آمده است، مجبور به پذيرش جايگاهي متعالي براي امور مذهبي است. اين بحران‌ها سبب گشته‌اند تا همان طور كه رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند، صداي شكسته شدن استخوان‌هاي تمدن مادي غرب به گوش برسد.

ادامه حيات جهان كفر

آنچه از مجموع اين نظرات بر مي‌آيد آن است كه جهان غرب به طور جدي در سرازيري فروپاشي قرار گرفته است و متفكران خرد و كلان تا حد زيادي به اين مطلب پي‌برده‌اند و به نظر مي‌رسد كه مهمترين چالش‌ جهان غرب، در بعد فرهنگي و عقيدتي است. يعني همان‌طور كه در بسياري از گزارش‌ها و طرح‌ها و سخنراني‌هاي نظريه‌پردازان آمريكا به صراحت يا غير مستقيم آمده است، عامل هماهنگ شدن ايشان، حول ايدئولوژي آنها، رو به كاستي نهاده است و هرچه به سمت جهاني‌شدن جلو مي‌روند اين ضعف در هماهنگي، بيشتر خود را نشان مي‌دهد.

رشد معنويت در تعارض با وحدت حول مادي‌گرايي است و از طرف ديگر انگيزه‌هاي مادي خودشان نيز قدرت ايجاد هماهنگي مستمر را ندارد و واقعيت جهان عليه مادي كردن عالم شكل گرفته است. به اين دليل است كه شعار مبارزه با آمريكا شدت يافته و پرچم كفر رو به افول است. مشكل جهاني‌شدن و وحدت جهاني، وحدت هويت و بحران هويت است كه براي كسب آن بايد احساس نياز واحد و ايدئولوژي واحد به وجود آيد و سخت‌افزارها و نرم‌افزارها حول آن وحدت يابند و اين ممكن نيست مگر با وحدت در ايدئولوژي و عقيده كه آن هم در غرب در حال گسسته شدن به معناي كامل مي‌باشد. به همين دليل است كه “ماريان ويليامسون” تأكيد مي‌كند كه “ما با مصرف قرص‌هاي ضدافسردگي خود را به خواب زده‌ايم و نمي‌خواهيم توجه كنيم كه بدون انجام كارهاي روحي و رواني و معنوي مشكل ما حل نمي‌شود، اگر به مسائل روحي و اعتقادي روي نياوريم تجربه آمريكايي پايان خواهد يافت و آمريكا شكست خواهد خورد” و همين مطالب را سردمداران قبلي آمريكا نيز درك كرده‌اند. مانند “آيزنهاور” كه گفته است “بدون خداوند هيچ شكلي از حكومت آمريكا و روش زندگي آمريكا باقي نمي‌ماند”.

با توجه به اين مطالب است كه نويسندگان پروژة بنياد “هريتيج” در پايان اين بخش نتيجه‌گيري كرده‌اند كه “تاريخ آمريكا نشان داده است كه مشاركت بين دين و دولت به نفع هر دو آنهاست، پس نبايد نسبت به مذهب خصومت نشان دهيم”.

با توجه به مطالب و شرايط فرهنگي و اجتماعي مي‌توان اين احكام ديوان عالي آمريكا را به خوبي درك كرد و آن را به عنوان يكي از شواهد محكم و دقيق براي به اثبات رساندن گرايش شديد به سمت مذهب و ناچاري دولتمردان آمريكا از همكاري ظاهري در حداقل‌هاي مذهبي با مردم آن كشور دانست. يعني همان طور كه بيان شد، پس از وضعيت نابهنجار مذهبي در چند دهه اخير و خصومت‌ورزي‌هاي فراوان نسبت به دينداران و با بروز و ظهور گسترده دينداري در سال‌هاي اخير مسلماً سردمداران جهان كفر به علل مختلف مجبور گشته‌اند از مخالفت‌هاي شديد خود نسبت به امور مذهبي بكاهند و دست به تصويب چنين قوانيني بزنند كه برخلاف رويه گذشته كمك دولت به مؤسسات مذهبي را نيز تا حدي تأييد نمايد.

اما واقعاً تدابير اصلي و محوري كفار براي جلوگيري از رشد حكومت‌ الهي و ادامه دنياپرستي چه چيزهايي است؟! اينها كه به طرق گوناگون صداي شكستن استخوان‌هاي تمدن غرب را شنيده‌اند چه راهكاري علمي براي جلوگيري از اين فروپاشي در نظر گرفته‌اند؟ آيا اينها حاضر خواهند شد حكومت مذهب بر خويش را بپذيرند و تن به حكومت‌هاي راستين الهي بدهند يا راهكارهايي كه در نظر گرفته‌اند پيچيده‌تر از اين موارد است؟

به طور قطع آمريكايي‌ها مي‌دانند كه تنها عقيده و دين راستين و فرهنگ الهي كه مي‌تواند باعث نابودي جهان غرب گردد، فرهنگ و عقايد محكم و استوار اسلام حقيقي و اعمال و سلوك فردي و اجتماعي شيعيان راستين است. البته بايد توجه كرد كه كفار در كفر خود سعه‌صدر فراواني دارند چون مي‌دانند نام بردن از فرهنگ شيعي به عنوان خطر اصلي جهان غرب خود، باعث ترويج و گسترش قدرت شيعيان و رعب كفار خواهد شد از اين جهت سعي مي‌كنند تا آنجا كه ممكن است از ذكر صريح نام تشيع خودداري كنند و براي رساندن مقصود خود، معمولاً اصطلاحاتي مانند اسلام سياسي، اسلام مبارز، تروريست‌هاي بنيادگرا و مانند آن را وضع مي‌كنند و به خوبي مي‌دانند كه اين اصطلاحات مصداقي جز مسلمان و شيعيان پيرو اهل بيت (ع) ندارد. البته اصل همين سخن كه خود را در برابر جنگ ايدئولوژيك و اخلاقي كاملاً آسيب‌پذير مي‌دانند و مجبور به اعتراف به آن هستند، بسيار حائز اهميت است. به خصوص طراحان طرح استراتژيك امنيت ملي آمريكا در قرن 21 به صراحت به اين موضوع تأكيد دارند: “يك موضوع روشن است و آن اينكه مردم آمريكا، به محض احساس خطر در زمينه منافع اساسي كشور، با جان و دل آماده فداكاري هستند و بدين منظور، در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند، اما حاضر نيستند در برابر چالش‌هاي غير مستقيم يا بر سر آنچه به نظر آنان تنها احكام اخلاقي صرف است، به اين نوع فداكاري‌ها تن دهند. اين نتيجه برگرفته از تاريخ واكنش‌هاي آمريكاييان، در برابر چالش‌هاي خارجي است و به نظر مي‌رسد در آينده نيز چنين باشد”.

اين سخنان و تحليل‌ها،‌ تكليف و راهكار جهان اسلام در مقابله با جهان كفر را نشان مي‌دهد.


دین و حكومت در آمریكا

گرایش به دینداری و مذهب یكی از زوایای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریكا در بین نامزدهای كنونی هر دو حزب جمهوریخواه و دموكرات ها شده است.

 از موقعی كه جرج دبلیو بوش از حزب جمهوریخواه با ائتلاف و استفاده از گروه مذاهب مسیحی و بویژه «اوانجلیست ها» و نومحافظه كاران تندرو و ملی گرا توانست خود را در كاخ سفید ریاست جمهوری مستقر كند، دموكرات ها و لیبرال ها نیز برای اینكه از صحنه سیاست و قدرت دور نمانند در سخنرانی ها و مصاحبه های خود بر اهمیت دین و معنویت تكیه كرده و كوشش دارند تا می توانند خود را معتقد به مقدسات دینی، بویژه مسیحیت، جلوه دهند.

ادعای دینداری به خوبی در اظهارات هیلاری كلینتون، سناتور ایالت نیویورك و همسر بیل كلینتون رئیس جمهور سابق آمریكا و رقیب نامزد انتخاباتی او از حزب دموكرات باراك حسین اوباما، سناتور ایالت ایلی نویز، و سایر كاندیداهای ریاست جمهوری حزب دموكرات مشهود است.

به خاطر داشته باشید كه هیلاری كلینتون شاهد اعمال خلاف شئون و تخلفات اخلاقی شوهر خود در كاخ سفید بود كه به محاكمه بیل كلینتون در مجلس سنای آمریكا منجر گردید.

باراك حسین اوباما كه یك آمریكایی سیاهپوست آفریقایی نژاد و از خانواده مسلمان متولد شده است به مسیحیت گرایش پیدا كرده است و از استعمال نام خانوادگی خود «حسین» در رسانه ها خودداری می كند. مطابق نظرسنجی های اخیر كلینتون و اوباما هر دو در ردیف اول نامزدهای حزب دموكرات قرار دارند و این اولین بار در تاریخ آمریكا است كه یك زن و یك سیاهپوست در صف نخستین نامزدهای ریاست جمهوری قرار گرفته اند.

دو نامزد اصلی حزب جمهوریخواه برای ریاست جمهوری نیز در بین سایر كاندیداهای آن حزب از محافظه كاران و تندروهای مذاهب مسیحی هستند. رودی جولیانی شهردار سابق ایالت نیویورك (كه در حادثه 11 سپتامبر 2001 در نیویورك این سمت را عهده دار بود) و «میت رامنی» فرماندار سابق ایالت ماساچوست كوشش دارند جبهه مؤتلفه مذهبی مسیحی بوش را همراه خود كنند. «میت رامنی» از گروه مذهبی موسوم به «مورمن ها» است و مدتی نیز به عنوان كشیش كار می كرده است و عضو فعال میسیونرهای مذهبی در فرانسه بوده است (مجله نیوزویك، 8 اكتبر 2007 فعالیت های مذهبی او را به تفصیل شرح داده است).

در آمریكا كه مطابق قانون اساسی آن، مذهب و دین رسمی و ملی وجود ندارد، و ادیان و مذاهب و فرقه های مختلف، بویژه مسیحیت، تشكل و زیرساخت های سنتی و دینی را شامل می شوند، رهبران و فقهای دینی كه در سطح ملی و عامه مردم شناخته شده و محبوبیت و قدرت سیاسی داشته باشند وجود ندارد.

كشیش ها، اسقف ها، خاخام ها و سایر روحانیون فقط در بین اعضای گروه مذهبی خود و در سطح ایالتی و محلی و نه ملی اعتبار و نفوذ دارند. مارتین لوتركینگ رهبر سیاهان آمریكا در مبارزات آزادیخواهانه خود در دهه 1960 میلادی كه در سرتاسر آمریكا شناخته شد یك مورد استثنایی است كه این دوره نیز با ترور او در سال 1968 پایان پذیرفت.

در دهه های بعد از پایان جنگ جهانی دوم كه رقابت های ایدئولوژیك بین آمریكا و شوروی سابق صحنه اجتماعی و فرهنگی آمریكا را نیز در خود جذب كرده بود، بیلی گرام به عنوان یك كشیش معمولی مسیحی «اوانجلیست» توانست خود را از طریق تبلیغات رادیو- تلویزیون و كلیسا به مقام مبلغ و روضه خوان مسیحی ملی ارتقا دهد و به طور غیررسمی «مشاور معنوی و روحانی» بسیاری از رؤسای جمهور آمریكا شود.

اغلب جلسات دعای رئیس جمهوران آمریكا در كاخ سفید توسط این شخص صورت گرفته است. وقتی كه جرج بوش برای ریاست جمهوری خود فعالیت می كرد اظهار داشت كه بیلی گرام «تخم خردل را در روح من كاشت.» در سال 1961، چهار روز قبل از مراسم تحلیف ریاست جمهوری جان.اف.كندی، بیلی گرام در ویلای او حاضر شده و مراسم دعا را برگزار كرد. رونالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریكا در دهه 1980 با بیلی گرام مبارزه خود را علیه «امپراتوری و مركز شرارت» جهانی یعنی شوروی سابق شروع كرد. زمانی كه ریچارد نیكسون به علت فساد و كثافتكاری های معروف به «واترگیت» مجبور شد از سمت ریاست جمهوری استعفا دهد، بیلی گرام بود كه با جانشین نیكسون، یعنی معاونش جرالد فورد در مراسم بازی گلف جلسه دعا برقرار كرد.

و بالاخره بیلی گرام بود كه به توصیه او نیكسون ،جرج بوش (پدر) را به عنوان معاون ریاست جمهوری انتخاب كرد (مجله تایم، 20 اوت 2007).

با همه اینها شش سال قبل در 11 سپتامبر 2001 وقتی كه انفجارهای تروریستی در نیویورك و واشنگتن به وقوع پیوست و نزدیك به 3000 نفر كشته شدند، به مدت تقریبا 48 ساعت رهبر سیاسی و دینی كه مردم آمریكا به او اعتماد داشته و در میان خودشان در سطح ملیشناخته شده باشد وجود نداشت كه مردم را دلداری داده و در صحنه عمومی مانند رادیو- تلویزیون ظاهر شود.

رهبران سیاسی و اعضای كنگره آمریكا در پناهگاه های فرضی بودند و از بیلی گرام و دیگران نیز در سطح ملی خبری نبود. در حالی كه مردم عادی آمریكا در آن ساعات غمگین و تاریك به خدا روی آورده بودند از رهبران آمریكا كسی نبود كه نماینده و نشان وجدان دینی و ملی آنها باشد. صحنه عمومی آمریكا را مجریان و گزارشگران رسانه ها و رادیو- تلویزیون اداره می كردند.

در سه دهه گذشته با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، و نهضت ها و بیداری مسلمانان در سراسر دنیا، با سقوط سیستم كمونیستی شوروی و اقمار آن، و با ظهور مبارزات آزادیخواهانه فلسطینی ها و سایر كشورها، نظام آمریكا آن دشمن واحد و ایدئولوژیك خود را كه كمونیسم بود از دست داده است و جبهه لیبرال- محافظه كار نخبگان و حاكمان آمریكا با هماهنگی و همراهی فرقه های مسیحی تندرو كوشش كرده اند اسلام و مسلمانان را مورد هدف قرار دهند.

ولی تناقضات داخلی در داخل جامعه آمریكا و فقدان وحدت دینی، همراه با نبود مشروعیت علمی و سیاسی و فقهی كشیشان مسیحی این امر را بسی دشوار كرده است.

بوش در سال های اخیر كوشش كرده است در انتخاب و انتصاب قضات دیوانعالی كشور و قضات دادگاه های فدرال (دولت مركزی) كسانی را كه تمایل محافظه كاری و مذهبی دارند به كنگره و مردم آمریكا تحمیل كند ولی این سیاست گذاری های او با مخالفت لیبرال ها و گروه های سكولار تندرو در جامعه آمریكا مواجه شده است. و دقیقا به این دلائل است كه در دهه های آینده مسئله دین و مذهب و سیاست و جایگاه آنها در نظام آمریكا یكی از مهم ترین موضوعات مورد بحث در سطح ملی و بین المللی خواهد بود.

50 سال قبل وقتی كه برای اولین بار وارد آمریكا شدم در یك ملاقات از ادموند برون، كه آن زمان یكی از رهبران حزب دموكرات و فرماندار ایالت كالیفرنیا بود، پرسیدم وجود دو حزب مسلط بر نظام آمریكا را چگونه توجیه می كند؟ پاسخ او این بود كه «دو حزب جمهوریخواه و دموكرات دو كلیسای سیاسی آمریكا هستند.» امروز پس از نیم قرن جایگاه احزاب سیاسی و مذاهب در آمریكا كاملا دگرگون شده است. اكنون كلیساها و فرقه های ویژه مسیحی هستند كه دو حزب سیاسی آمریكا را هدایت می كنند.

افول خانواده در آمريكا

پيشينه تاريخي

در سده‌هاي قبل از آغاز عصر صنعتي، خانواده برآيند يك ارگانيسم اجتماعي و اقتصادي خودكفا بود كه معمولاً از چند نسل تشكيل مي‌شد. در اين مجموعه‌ها، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در كنار نوه‌هاي خود براي بقاي كل خانواده تلاش مي‌كردند. در اوايل سده نوزدهم، شوهران به منزله نان‌آور خانواده مطرح مي‌شدند كه بيرون از خانه كار مي‌كردند؛ در حالي كه زنان نقش خانه‌دار را بر عهده مي‌گرفتند. اما رفته رفته در طول سده نوزدهم، سنت‌هاي خانواده دگرگون شد. (Ibid, P.2.)

از ويژگي‌هاي خانواده در جامعه مدرن اين است كه آرمان فرهنگ خانواده همچنان پايدار مي‌باشد؛ حتي اگر بسياري از خانواده‌ها در عمل آن را رعايت نكنند. به بيان ديگر، مردم همچنان به تعريف سنتي خانواده وفادار مي‌باشند. (Ibid)

جنبش اجتماعي دهه 1960، به تغييرات بنيادي در كيان خانواده منجر گرديد. جنبش آزادي زنان، آنها را به كار بيرون از خانه ترغيب نمود. جنبش ضد فرهنگ، رهيافت‌هاي جديدي در روابط جنسي مطرح كرد كه در نتيجه آن زوج‌هاي بسياري بدون ازدواج با هم زندگي مي‌كردند. افزايش ميزان طلاق كه در سال 1996 حدود50درصد بود، نيز به ايجاد انواع جديد خانواده كمك كرد.

در ايـن زمـان، خانـواده‌هاي نامتعارفي مثـل خانـواده‌هاي تك والديني و زنـدگي همجنس‌گراها به پديده‌اي شايع تبديل شد. در اين روند، خانواده‌هايي تشكيل شدند كه همسران جديد همراه با كودكان متعلق به والدين مطلقه، در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند. وقتي كودكان اين خانواده بالغ مي‌شوند، واقعيت خانواده بيش از پيش دگرگون مي‌شود؛ چرا كه افراد چند نژاد و داراي اعتقادات متفاوت، در قالب يك خانواده گرد هم مي‌آيند و چه بسا كودكان متعلق به ملت‌هاي گوناگون زير يك سقف زندگي مي‌كنند.

خانواده‌هاي نامتعارف

يكي از بزرگترين پس‌رفت‌هاي تاريخ خانواده، گسترش «خانواده‌هاي نامتعارف»[1] مي‌باشد كه در خلال واپسين دهه‌هاي سده بيستم آغاز شد. سبب اصلي اين تحول، اصرار اين نوع خانواده‌ها بر پذيرش در جامعه و همچنين سبب ديگر اين تحول، بهره‌مندي از منافع اجتماعي همسان با خانواده‌هاي سنتي مي‌باشد.

جنبش‌هاي اجتماعي دهه‌هاي 1970-1960، مانند جنبش حقوق مدني، آزادي زنان و جنبش آزادي همجنس‌گرايان نسلي را پديد آورد كه تمايل به زندگي پنهان نداشتند. البته بي‌ترديد در گذشته خانواده‌هاي غيرسنتي نيز وجود داشت، اما معمولاً اين دسته خانواده‌ها منزوي و تنها بودند و از حمايت رسانه‌ها و پشتيباني جنبش‌هاي اجتماعي بهره‌مند نمي‌شدند. لكن در حال حاضر اين خانواده‌ها مورد تأييد حكومت و قانون مي‌باشند.

در آغاز سده بيست و يكم، برخي تحليل‌گران تخمين زده‌اند بين 14-6 ميليون كودك، دست كم يك والد همجنس‌گرا داشته باشند. اكنون در ايالت‌هاي «پرينستون»[2] و «ماساچوست»[3] همجنس‌گرايان مراسم اجرا مي‌كنند. با اين حال، پذيرش همجنس‌گرايان در اجتماع آسان نبوده است. در طول سه دهه گذشته، همجنس‌گرايان مرد و زن و ساير خانواده‌هاي نامتعارف براي دستيابي به حقوق اجتماعي، مانند: ازدواج بين دو همجنس، دسترسي به خدمات بارداري، پذيرش والد دوم، حقوق همجنس گرايان مرد و زن و مزاياي شريك جنسي، مبارزه كرده‌اند. در برابر آنها، محافظه كاران اجتماعي و كساني كه نسبت به سقوط ارزش‌هاي خانواده نگران بودند، شيوع همجنس‌گرايي را مغاير با ارزش‌هاي خانواده دانسته و خواستار محدود شدن آزادي عمل آنها شده‌اند.

افول خانواده، پاسخي سياسي و واكنشي مذهبي

اكنون آشكار است كه وضع كنوني خانواده در غرب، يعني شمار زياد و روزافزون خانواده‌هاي مطلقه و تك والديني، هزينه‌هاي اجتماعي و اقتصادي فراواني براي جامعه در پي دارد. پيامدهاي وجود چنين خانواده‌هايي براي جامعه عبارتند از:

1)- افزايش چشمگير شمار كودكان نامشروع؛

2)- افزايش چشمگير مسائل روان‌پريشي، بين كودكان و والدين مجرد؛

 

3)- افزايش خطر خشونت و آزار كودكان؛

4)- افزايش مشكلات مربوط به سلامت جسمي كودكان و والدين مجرد؛

5)- افزايش آسيب‌هاي تحصيلي و آموزشي؛ مانند مشكلات يادگيري، نرخ بالاي ترك تحصيل و رشد نگرش‌هاي منفي درباره خود و ديگران كه يادگيري كودكان و كاميابي آنها را براي مشاركت در زندگي مدرن، به مخاطره مي‌افكند.

6)- افزايش احتمال استفاده از مواد مخدر همراه با هزينه‌هاي اجتماعي آن؛

7)- افزايش ميزان جرايم اجتماعي. (Paulc. Vilz, 2004, p.1)

اين پيامدها بار اقتصادي و اجتماعي سنگيني بر دولت تحميل مي‌كند؛ لذا دست كم در دهه‌هاي آينده، به دليل افزايش طلاق، شمار كودكان نامشروع و زوج‌هايي كه بدون ازدواج با يكديگر زندگي مي‌كنند و همچنين آسيب‌هاي دوران كودكي، جرايم نوجوانان و بيماري‌هاي ناشي از آنها نيز رشد زيادي خواهد كرد. (Ibid)

بنابراين منطقي به نظر مي‌رسد كه دولت بايد با اين روند مقابله نمايد؛ چرا كه منافع دولت اقتضا مي‌كند از خانواده‌هاي سنتي نيرومند حمايت كند. البته بنا به دلايل تاريخي، نسبت به معكوس شدن روند عواملي كه منجر به افول ارزش‌هاي اجتماعي مي‌شوند، نظر بدبينانه‌اي وجود دارد، اما افزايش درك‌ها از اين معضل و علل و اسباب آن، بسيار مهم و اميدوار كننده است. در اين بحث يك شيوه تاريخي جديدي براي تحقيق دربارة افول خانواده برگزيده مي‌شود؛ به اين معنا كه اين موقعيت‌ها دركي اصيل از يك بيماري مهم اجتماعي به ما مي‌دهد. لذا مي‌توان اميدوار بود همان گونه كه دانش پزشكي طي دويست سال توانسته است بيماري‌هاي بيولوژيك را مهار كند، شايد بتوان با استفاده از اين دانش اجتماعي نوين، بهداشت اجتماعي را بهبود بخشيد. (Ibid, p.2)

در هيچ كشوري طلاق جرم تلقي نمي‌شود. به طور كلي، در چند دهه گذشته طلاق، آسان‌تر، ارزان‌تر، سريع‌تر و به لحاظ اجتماعي مقبول‌تر شده است. در ايالات متحده، هر يك از زوجين هر زمان و به هر دليل كه اراده كنند، مي‌توانند تصميم به طلاق بگيرند. (Ibid) پژوهش‌هاي آماري نشان مي‌دهند كه بين پايبندي‌هاي مذهبي و ايمان ديني از يك سو و بهداشت جسمي و رواني از سوي ديگر، رابطه مستقيم وجود دارد. همچنين بر پايه تحقيقات فوق، افول ارزش‌هاي اخلاقي و پايبندي‌هاي ديني، سبب اصلي روند رو بـه رشـد طلاق در جوامع غربي شده است. بر پايه يك پژوهش در كانادا (1987)، زوج‌هايي كه هفته‌اي يك بار به كليسا مي روند 18 درصد احتمال طلاق دارند؛ در حالي كه اين رقم در مورد زوج‌هاي غيرمذهبي 47 درصد است. يك پژوهش در هلند نشان مي‌دهد، در ميان جواناني كه والدين آنها متدين و مؤمن هستند، ميزان ازدواج همراه با رابطه جنسي نامشروع يا پس از يك رابطه كوتاه مدت، بسيار كمتر است و اين دسته از جوانان معمولاً به رابطه جنسي بدون ازدواج تمايل ندارند. (Ibid, p.5)

به طور خلاصه مذهب به پايداري زندگي و صيانت خانواده در برابر اعتياد به مواد مخدر و الكل كمك مي‌كند. ايمان و انجام مناسك مذهبي، ميزان سوء استفاده از كودكان، خودكشي و بزهكاري، طلاق و فروپاشي نظام خانواده و آشفتگي‌هاي رواني را كاهش داده و احساس بهزيستي را بهبود مي‌بخشد. در نهايت مي‌توان مدعي شد كه بحران خانواده در اصل يك بحران مذهبي است. (Ibid)

باور برخي محققين، اين است كه جامعة سكولار نمي‌تواند روندهاي اجتماعي و خانوادگي رو به زوال را بهبود بخشد؛ بلكه صرفاً مذهب مي‌تواند اين وضع را تغيير دهد. (Ibid)

در غرب به لحاظ تاريخي، مبارزه طولاني بين دولت و كليسا پس از صدها سال با پيروزي دولت خاتمه يافت. به همين دليل در اين زمان، دولت سكولار و جهان‌بيني غيرديني در غرب نهادينه شده است. در نتيجه، زندگي مذهبي در اغلب جوامع اروپايي و بسياري از كشورهاي غربي، از جمله ايالات متحده به حاشيه رانده شده و دين از حوزه عمومي كنار گذاشته شده است. (Ibid, p.6)

چيرگي سكولاريسم ضدمذهبي در جامعه مدرن، مانع جدي فرا روي سياست‌هاي حمايت از خانواده قرار داده است. افزون بر اين مطالب، ايدئولوژي حاكم بر دولت و دولتمردان، دشمنِ خانواده سنتي و مذهب مي‌باشد. به همين دليل رشد آسيب‌شناسي خانواده، باعث افزايش تدوين برنامه‌هاي اجتماعي دولت در جهت رفع مشكلات خانواده شده است. در اين فرآيند، برنامه‌هاي حمايتي دولت، نوعاً وضع را بدتر مي‌كند و بنيان خانواده را بر باد مي‌دهد. (Ibid)

يك پژوهش ملي نشان مي‌دهد كه آمريكايي‌ها معتقدند، تقويت نظام خانواده براي آينده جامعه آمريكا اهميت حياتي دارد و بايد اولويت نخستِ رهبران سياسي باشد.

92 درصد شركت كنندگان در اين نظرسنجي با اين مطلب موافقند كه خانواده محور جامعه است و تنها در صورتي كه خانواده و ارزش‌هاي آن تقويت شود، مي‌توان پيشرفت نمود. همچنين حدود 64 درصد مردم سراسر جهان، خانواده را محور جامعه مي‌دانند.

به رغم موافقت گسترده آمريكايي‌ها با مسأله اهميت خانواده، اغلب آنها معتقدند كه خانواده در اين كشور آن‌چنان كه بايد و شايد نيرومند نيست. وقتي از آمريكايي‌‌ها خواسته مي‌شود كه وضعيت خانواده را توصيف كنند، تنها 7 درصد آنها مي‌گويند خانواده در آمريكا بسيار نيرومند و در حال رشد است؛ در حالي كه 33 درصد معتقدند وضع خانواده نسبتاً رضايت بخش مي‌باشد. برعكس، حدود 60 درصد ديدگاه منفي دارند كه 27 درصد از آنها اظهار مي‌دارند خانواده خيلي قوي نيست و 32 درصد معتقدند خانواده در آمريكا ضعيف و بي‌بنياد است.

علل افول خانواده در آمريكا

كساني كه معتقدند خانواده در آمريكا از استحكام برخوردار نيست، در يك نظرسنجي پاسخ به سؤال «علل اصلي افول خانواده» به ترتيب به موارد ذيل اشاره نمودند:

- ناكامي والدين در آموزش نظم و احترام به كودكان؛

- افزايش ساعات كار والدين؛

- ناكامي والدين در آموزش ارزش‌هاي اخلاقي به كودكان؛

- افزايش ميزان طلاق.

غير از مواردي كه اين افراد متذكر گرديده‌اند، ساير عواملي را كه مي‌توان در افول خانواده مؤثر دانست، عبارتند از:

- فشار و تنگناهاي مالي و اقتصادي؛

- افول ايمان مذهبي و عدم شركت در مراسم مذهبي؛

- كار مادران در بيرون از خانه؛

- دسترسي به مواد مخدر.

از بررسي اين پاسخ‌ها سه عامل اصلي به دست مي‌آيد:

1)- ناكامي والدين در ايفاي مسئوليت‌هاي پرورش كودكان و انجام بهينه تعهدات در برابر خانواده؛

2)- زوال ارزش‌هاي اخلاقي؛ اغلب آمريكايي‌ها معتقدند افزايش چشمگير ميزان افول ارزش‌هاي اخلاقي، مهمترين مسأله‌اي است كه ايالات متحده امروزه با آن مواجه مي‌باشد.

3)- نيروهاي بيروني[4] افزايش تقاضاي كار، فشارهاي مالي و اقتصادي، فشار زمان، مواد مخدر، سرگرمي و تفريح همگي از عوامل افول خانواده به شمار مي‌آيند.

ميزان افول خانواده‌هاي سنتي در آمريكا

28 درصد خانواده‌ها در ماساچوست فاقد پدر هستند. اين رقم چهار برابر ميزان خانواده‌هاي بي‌پدر در سال 1960 مي‌باشد، در هميـن راستــا 26 درصـد كودكـان در ماساچوست از مادران مجرد متولد مي‌شوند.

همچنين در سطح ملي، شمار زوج‌هاي غيرمزدوج[5] از 439000 نفر در سال 1960 به 4 ميليون و 240 هزار نفر در سال 1998 افزايش يافته است.

 

هزينه‌هاي اجتماعي زوال خانواده

داده‌هاي آماري در حوزه دانش اجتماعي مؤيد اين نكته است كه افول خانواده، حداقل يكي از عوامل مهم افزايش سطح آسيب‌هاي اجتماعي در سه دهة گذشته محسوب مي‌شود. در واقع، پژوهش‌هاي علمي نشان مي‌دهد كه بين ميزان افول خانواده‌هاي سنتي و آمار و ارقام فزايندة آسيب‌هاي اجتماعي، يك رابطة قوي وجود دارد كه به برخي از آنها ذيلاً اشاره مي‌شود:

- دو برابر شدن ميزان جرم و جنايت از سال 1960 تاكنون؛

- يازده برابر شدن نرخ جرايم خشونت بار؛

- صد درصد افزايش يافتن قتل‌ها از سال 1960 تاكنون؛

- صد درصد روي آوردن جوانان زير هجده سال به جرم و جنايت از سال 1960 تاكنون؛

- سه برابر شدن جمعيت زندانيان بزرگسال از سال 1980 تاكنون؛

- استفاده بيش از 39 درصدي كودكان 13-12 سال از مواد مخدر؛

- صد درصد افزايش يافتن زندگي كودكان در فقر از سال 1970 به بعد؛

- تهيدستي حدود 2/19 درصد كودكان در ماساچوست در حال حاضر.

داده‌هاي تجربي نشان مي‌دهند كه خانواده‌هاي سنتي (با حضور پدر و مادر) بهترين محيط را براي رشد كودكان فراهم مي‌كنند. توجه به اين نكته نيز لازم است كه گرچه بحث درباره مزيت‌هاي نسبي خانواده‌هاي سنتي همچنان جريان دارد، اما بيشتر دانشمندان اجتماعي اكنون اذعان دارند كه مشاجرة علمي دربارة مسأله ساختار خانواده پايان يافته است. بر اساس يافته‌هاي پژوهش‌هاي تجربي، مزايا و منافع خانواده‌هاي سنتي براي كودكان و براي جامعه صنعتي مدرن عبارتند از:

- كاهش ميزان جرم و جنايت؛

- كاهش خشونت؛

- كاهش خشونت در ميان جوانان؛

- كاهش استعمال مواد مخدر در ميان جوانان؛

- كاهش ميزان فقر در ميان كودكان و افزايش بهره‌وري و تندرستي شهروندان.

حدود 40 درصد كودكاني كه در خانواده‌هاي بدون پدر زندگي مي‌كنند، در طول يك سال پدرشان را نديده‌اند. (National Fatherhood Initiative, Father Facts, 1998) همچنين 8 درصد نوجوانان در بيمارستان‌هاي رواني، از خانواده‌هاي تك سرپرست (تك والديني) مي‌باشند. (Elshtain, JeanBethke, July 1993, pp14-21)

بر پايه نظرسنجي «گالوپ» در سال 1996، 2/90 درصد آمريكايي‌ها معتقدند زندگي تحت سرپرستي والدين (پدر و مادر) براي كودكان مهم است؛ در حالي كه فقط 15 درصد كودكان سياه‌پوست با والدين خود زندگي مي‌كنند كه همين تعداد هم در فقر به سر مي‌برند. البته اين رقم در مورد كودكاني كه تنها با مادران خود زندگي مي‌كنند، 57 درصد است.

از مجموع حدود 65 ميليون كودك زير 17 سال در سال 1996، حدود 28 ميليون نفر يعني 43 درصد آنها كودكان نامشروع بودند كه از ميان آنها حدود 7/16 ميليون كودك، طلاق والدين خود را تجربه كرده‌اند.

در سال 1960 ، 3/5 درصد مجموع نوزادان، نامشروع بودند كه در سال 1999 اين رقم به 33 درصد افزايش يافته است. همچنين بيش از 60 درصد مادران غيرمتأهل در آمريكا در سنين بين 49-18 سال معتقدند، يك بچه را خودشان به تنهايي (بدون انتساب به پدر مشخص) به دنيا مي‌آورند و از مجموع بيش از 71 ميليون كودك در ايالات متحده، حدود 3/1 آنها در خانواده‌هاي كامل (به همراه والدين) زندگي نمي‌كنند.

يكي از پيامدهاي افول خانواده در غرب، افزايش سقط جنين مي‌باشد. در ايالات متحده، بر پايه برآوردهاي سال 1996، 35 درصد بارداري‌هاي دوشيزگان 19-15 سال با سقط جنين پايان مي‌يابد. جدول ذيل ميزان سقط جنين در چند ايالت آمريكا را نشان مي‌دهد:

جدول شماره 1: سقط جنين دختران بين 19-15 در سال 1996

ايالت

درصد سقط جنين

نيوجرسي

58

نيويورك

56

كلمبيا

54

ماساچوست

53

مريلند

50

كنتاكي

50

ايالات متحده

35

 

هر سال حدود يك ميليون دختر زير بيست سال در ايالات متحده، باردار مي‌شوند. 55 درصد اين حاملگي‌ها به تولد نوزاد مي‌انجامد، 31 درصد به سقط جنين عمدي منجر مي‌گردد و 14 درصد نيز به سقط جنين ناخواسته مي‌انجامد.

بنابراين با بررسي مفاهيمي مانند ازدواج، طلاق، ازدواج نامشروع، سقط‌جنين، زندگي در كنار يكديگر بدون ازدواج[6] و ... معلوم مي‌شود خانواده دستخوش بحران يا در ورطة فروپاشي مي‌باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسي تفاوت بلوغ عاطفي در بين دانشجويان خانم مجرد و متأهل

بازديد: 557

 

بررسي تفاوت بلوغ عاطفي در بين دانشجويان خانم مجرد و متأهل 18 تا 30 سال دانشگاه سيستان و بلوچستان در سال 86

 

 

 

 

 

چكيده:

پژوهش حاضر بررسي تفاوت بلوغ عاطفي در ميان خانم هاي مجرد و متأهل در مقطع كارشناسي دانشگاه سيستان وبلوچستان است.

جامعه اين پژوهش كه نمونه ما از آن انتخاب شده كل دانشجويان خانم دانشگاه سيستان و بلوچستان است. نمونه اين پژوهش شامل 160 نفر مي باشد كه 80 نفر مجرد و 80 نفر متأهل مي باشد كه به روش تصادفي انتخاب شده است. پژوهش حاضر به اين سئوال محقق پاسخ مي دهد كه آيا بين دانشجويان خانم مجرد يا متأهل از نظر بلوغ عاطفي تفاوت معناداري وجود دارد يا نه؟

ابراز تحقيق پرسشنامه مقياس بلوغ عاطفي از بهارگاوا مي باشد كه مشتمل بر 48 سؤال است بعد از اجراي پرسشنامه و تجزيه و تحليل اطلاعات گردآوري شده با استفاده از آمار توصيفي شامل محاسبه جداول فراواني و نمودارها مي باشد و آمار استنباطي كه شامل آزمون خي 2 مي­باشد پژوهش به صورت زير بدست آمد:

«در بين دانشجويان خانم مجرد و متأهل دانشگاه سيستان و بلوچستان تفاوتي از نظر بلوغ عاطفي وجود ندارد و تفاوت بي معني است»

 

1-1- مقدمه

دوره بلوغ دوراني مبهم از نظر شناخت خصايص و دوران تمايلات متضاد است. با ورود كودك به دنياي نوجواني و بلوغ، ولادتي تازه و مرحله ي ويژه و مستقل از دوره هاي قبل و بعد پديد مي آيد كه آن را مرحله انتقال، مرحله نجات از كودكي دوران تحولات همراه با دگرگوني هاي سريع و غافلگير كننده، مرحله طوفان حيات و مرحله نجات از طفيلي گري نيز مي نامند.

افراد در اين دوران احياناً‌ با ترس و بيم هايي مواجه مي گردند كه رفع و تعديل آن  نيازمند به حمايت از سوي والدين و مربيان است. (قائمي، 1380، ص 22)

موارد زير از جمله تغييرات دوران بلوغ است:

-       تحولي در اندام او ايجاد شده و شرايط جديد، تعادل اندامي او را بهم مي زند.

-       در عواطف و احساسات او نيز تغيير پديد مي آيد و موجب دگرگوني هايي در خشم و ترس و محبت او و ... مي شود.

-       در جنبة‌ ذهن او نيز تحولات رو به رشدي ايجاد مي گردد و هوش و عقل و انديشه و تخيل او را دگرگون مي سازد.

-       در جنبه روان او در عرصه هاي فطري و وجداني،‌ آزادي خواهي و استقلال طلبي، ستايش و نيايش، حقيقت دوستي، و ... دگرگوني هايي ايجاد مي شود.

-       و بالاخره در غدد دروني جوش و خروش و دو غده جنسي شكفتگي و بيداري خاصي پديد مي آيد كه موجد خواسته هايي در اقناع غريزي مي گردد. (قائمي، 1380، ص 28)

 

1-2- «بيان مسئله»‌

بسياري از افراد در سنين جواني و نوجواني به بلوغ عاطفي دست پيدا نمي كنند  در صورتي كه اكثر افراد به بلوغ جنسي و بلوغ تا سن زير 20 سال دست پيدا مي كنند ولي يا به بلوغ عاطفي نمي رسند يا خيلي دير به اين بلوغ مي رسند بلوغ عاطفي به اين معناست كه فرد به حدي از پختگي مي رسد كه مي تواند راه حلهاي پيچيده تري براي مشكلات روزمره عاطفي خود پيدا كند و از احساس خود به صورت پيچيده تري براي حل اين مشكلات استفاده كند و توانايي كنترل نوسانات شديد آن را دارد اين مسئله مهم است كه آيا افراد ابتدا به يك بلوغ نسبي عاطفي دستي مي يابند و بعد سعي مي كنند به زندگي مشترك قدم گذارند يا وقتي ازدواج كردند و زندگي مشتركي را با فرد ديگري آغاز كردند اين بلوغ در آن ها رشد مي كند بسياري از افراد معتقدند كه فرد ابتدا بايد از لحاظ اقتصادي و اجتماعي به يك استقلال دست پيدا كنند و بعد به نيازهاي عاطفي خود توجه داشته باشند. امروزه در بين دختران مجرد افسردگي زياد ديده مي شود اين كه فردي نمي تواند عواطف خود را به درستي بشناسد و به طبع نحوه كنترل و ابراز آن ها را نمي داند حالا يا آن ها را به شكل نادرست ابراز مي كند يا آن ها را سركوب و انكار مي كند و در نهايت مسئله اصلي اين پژوهش كه ما به بررسي آن مي پردازيم اين است آيا بين دانشجويان خانم مجرد و متأهل از لحاظ بلوغ عاطفي تفاوت معناداري وجود دارد يا نه؟ به عبارتي آيا ازدواج تأثيري در بلوغ عاطفي افراد مي گذارد يا نه؟‌

مسئله بلوغ عاطفي مسئله اي است مهم كه اگر افراد به آن توجه نكنند ممكن است در زندگي آينده و مشتركشان با فرد ديگري به مشكل برخورد كنند مسلماً‌ كسي كه از نظر عاطفي به سطحي از رشد و بلوغ نرسيده است نمي تواند زندگي مسالمت آميزي را با فرد ديگري داشته باشد زيرا كه او هنوز تسلطي بر عواطف و احساسات خود ندارد و اينكه نمي داند چگونه آنها را كنترل كند؟ پس اگر ما بدانيم كه فرد آينده شريك زندگيمان به بلوغ عاطفي رسيده و شرايط گرداندن يك زندگي را دارد مي توانيم به او اطمينان كرده و در مشكلاتي كه فراروي زوج قرار مي گيرد را حل كنيم. لذا بدين منظور ارتباط بين دو متغيير بلوغ عاطفي و متأهل را مورد بررسي قرار مي دهيم.

 

1-3- «اهميت و ضرورت پژوهش»

دوران بلوغ و مراحل قبل و بعد از آن دوراني مهم و از نظر پايه گذاريها دوراني سرنوشت ساز است آغاز آن به هر گونه اي كه باشد لاجرم فرجامي خواهد داشت كه ممكن است بسيار تلخ يا شيرين داشته باشد. اكثريت افراد بعد از رسيدن به بلوغ نسبي فكري سعي در گرفتن مسئوليتهاي اجتماعي مي كنند كه چنين چيزي را جامعه و خانواده به شدت از آن ها طلب مي كند جوان سعي مي كند از لحاظ اقتصادي و اجتماعي زندگي مستقلي براي خود داشته باشد در كنار اين زندگي مستقل اجتماعي به روابط با جنس مخالف مي پردازند چه به بلوغ عاطفي رسيده باشند چه نه. امر ازدواج خود عامل مهمي در ايجاد بلوغ عاطفي است هر شكست عاطفي خود باعث مي شود فرد تلاش بيشتري در كنترل احساسات خود كند. بسياري معتقدند كه بلوغ عاطفي در ميان زنان و مردان متأهل بيشتر از افراد مجرد ديده مي شود و به رشد بيشتري رسيده است اگر رشد عاطفي و بلوغ عاطفي فرد با النسبه كامل باشد قابليت انطباق او بالاست و تمايلات بازگشتي او كم است.

«ازدواج يك امر جهاني است كه در تمام جوامع در طول تاريخ وجود داشته و به يك مجموعه از نيازهاي اساسي انسان پاسخ مي دهد بقاي نسل و پرورش فرزندان تحقق آرزوي ديرين كودكي براي پدر و مادر بودن دستيابي به عاليترين سطح دوستي و صميميت  دوره جواني و بزرگسالي ارتباط گرم و دو جانبه عاطفي و جنسي و تقسيم  كار و همكاري و همراهي در طول زندگي در شمار اساسي ترين كاركردهاي خانواده است. موفقيت در ازدواج حاصل عوامل گوناگون است ازدواج به موقع، هماننديهاي شخصيتي شيوه هاي مناسب ارتباط با يكديگر، پافشاري بر تعهدات زندگي خانوادگي و برخورداري از امكانات شغلي و مالي و رفاهي را مي توان از عوامل مهم به شمار آورد از طرف ديگر كم تجربگي و ناپختگي همسران جوان، مشكلات مربوط به پذيرش هويت متفاوت طرف مقابل، خصوصيات متفاوت در خانواده و دخالتهاي بي مورد و انتظارات بيجاي آنان از همسران جوان و كمبودهاي مالي و شغلي و تدارك وسايل زندگي و مسكن بر مشكلات اين جريان پيچيده مي افزايد و شايد ناشي از عدم بلوغ عاطفي باشد.»

مفهوم رفتار عاطفي بالغ در هر سطحي حاصل رشد طبيعي عاطفي است شخصي قادر به كنترل عواطف خويش است كه تأخير در ارضا را تحمل كند بدون اينكه تأسف بخورد و رنج بكشد مورگان مي گويد «يك نظر كارآمد درباره بلوغ بايد تمام حيطه فرديت،‌ نيروها و توانايي لذت از اين نيروها را در نظر بگيرد»

كاپلان و بارون خصوصيات شخصي را كه از لحاظ عاطفي بالغ است بررسي كرده و مي گويد «او قابليت مقاومت در برابر تأخير در ارضاي نيازها را دارد او توان تحمل ميزان معقول ناكامي را دارد او به طرح و نقشه درازمدت معتقد است و مي تواند توقعات خويش را بر مبناي اقتضاي موقعيت به تعويق اندازد يا در آن تجديد نظر نمايد.

برجسته ترين علامت بلوغ عاطفي توانايي تحمل تنش است يك علامت ديگري بي تفاوتي، برخي از انواع محركات است كه بر نوجوانان و جوانان اثر مي كند و او را بي حوصله يا دستخوش احساسات مي نمايد بعلاوه شخص بالغ از نظر عاطفي پيوسته داراي گنجايش شادي و تفريح است كول افرادي كه از لحاظ عاطفي بالغ  هستند داراي خصوصيات زيرند: مايل به غير همجنس، درك نگرش رفتار ديگران، ميل به پذيرش نگرش ها و عادات ديگران و قابليت تأخير پاسخهاي خود.


 

1-4-  «اهداف پژوهش»

اهداف پژوهش به دو دسته اهداف كلي و اهداف جزئي تقسيم مي شود.

اهداف كلي :

 بررسي تفاوت دو گروه خانم هاي مجرد و متأهل از نظر بلوغ عاطفي

اهداف جزئي:

1- چگونگي پديدايي بلوغ عاطفي

2- رابطه بلوغ عاطفي با ازدواج

3- رابطه بلوغ عاطفي با ديگر انواع بلوغ مانند زيستي و رواني

1-5- «سئوالهاي پژوهش»

1- آيا بين خانم هاي مجرد و متأهل از نظر بلوغ عاطفي تفاوتي وجود دارد؟

2- آيا از لحاظ عدم ثبات عاطفي بين افراد مجرد و متأهل تفاوتي وجود دارد؟

3- آيا از لحاظ بازگشت عاطفي بين افراد مجرد و متأهل تفاوتي وجود دارد؟

4- آيا از نظر استقلال بين افراد مجرد و متأهل تفاوتي وجود دارد؟

5- آيا از نظر سازگاري بين افراد مجرد و متأهل تفاوتي وجود دارد؟

1-6-  «تعاريف نظري»

در پژوهش انجام شده كلمات و اصطلاحات به كار برده شده: بلوغ، بلوغ عاطفي، دانشجو، مجرد، متأهل دانشگاه مي باشد.

بلوغ: بلوغ در لغت به معني رسيدن، به سر رسيدن، رسيدن به سن رشد، مرد تمدن و زن تمدن، سن رسيدگي مرحله اي از زندگي است كه حد فاصل دوران كودكي و بزرگسالي است و اين دوره از حيات انساني با يك سري علائم و تظاهرات جسماني و رواني توأم است.

بلوغ عاطفي: يعني اين كه فرد به حدي از پختگي احساسي مي رسد كه راه حلهاي پيچيده تري براي مشكلات روزمره عاطفي خود پيدا كند و از احساس خود به صورت پيچيده تري براي حل مشكلات استفاده مي كند توانايي كنترل نوسانات شديد را دارد و ياد گرفته كه احساسات خود را كنترل كند.

دانشجو: به كسي اطلاق مي شود كه بعد از اتمام دوران دبيرستان و پيش دانشگاهي از راه كنكور و قبول شدن در آن وارد دانشگاه مي شود و مشغول به تحصيل مي شود.

مجرد: كسي كه ازدواج نكرده و يا به تنهايي يا در كنار پدر و مادر خود زندگي مي كند.

متأهل: كسي كه ازدواج كرده و داراي اهل و عيال است و از زندگي مجردي خود فاصله گرفته است.

1-7-  تعريف عملياتي

بلوغ عاطفي: بر اساس نمره اي كه فرد از پرسشنامه مقياس بلوغ عاطفي به دست مي آورد.

مجرد: افرادي كه هنوز ازدواج نكرده اند.

متأهل: افرادي كه ازدواج كرده اند.


 

2-1- پيشينة تاريخ ما به دو دستة نظري و عملي تقسيم مي شود.

 

2-2- «پيشينه نظري»

تعريف بلوغ  عاطفي: زماني مي توانيم فردي را از لحاظ عاطفي بالغ بدانيم که فرد کليه عواطف و احساسات خود را به درستي بشناسد و نحوه ابراز صحيح و کنترل آنها را بداند. افسردگي از جايي آغاز مي شود که فرد عواطف خويش را به درستي نمي شناسد و بالطبع نحوه کنترل و ابراز آنها را نمي داند پس يا آنها را به شکل نادرست ابراز مي کند و يا آنها را انکار و سرکوب مي کند.

جهت پيشگيري و کاهش اين دسته از افسردگي ها چنانچه ايجاد عدالت مطالعه در خانواده و جامعه بسيار مهم است که اين کار يکي از وظايف اساسي آموزش و پرورش و رسانه هايي چون مطبوعات، صدا و سيما است که متأسفانه اين ارگانها نه تنها کاري در اين زمينه انجام نمي دهند. بلکه در بسياري موارد خوراکهاي اطلاعات بسيار مسمومي را نيز در اختيار مخاطبين قرار مي دهند و اين به دليل اهمال کاران متخصصان و نداشتن قدرت مانور آنها در اين سازمانها در اين رسانه ها مي باشد.

 

تاريخچة روانشناسي بلوغ

در مطالعات تغييرات مربوط به بلوغ «ارسطو» تغييرات خاص از بلوغ جنسي را شرح داده و همچنين به تغييرات رواني همزمان با اين تغييرات اشاره کرده است.«ژان ژاک روسو» در قطعه اي از خطابه مديحه سن برنارد، بوسوئه و همچنين در کتاب چهارم اميل از اسرار دوران بلوغ که آن را تولد ثانوي ناميده است، بحث مي نمايد. اولين مقاله معتبر و علمي در رابطه با بلوغ توسط برنمايم در سال 1891 منتشر شد و بالاخره با پژوهشهاي گسترده استانلي هال به عنوان پدر روان شناسي بلوغ نوجواني اين مطالعات وارد حيطة روان شناسي شد.

 

مفهوم بلوغ و تفاوت آن با نوجواني

بررسي و تعيين مفهوم بلوغ از طرف روانشناسان بلوغ و صاحب نظران ساير حوزه هاي مورد بررسي قرار گرفته است. اکثريت قريب به اتفاق صاحب نظران در مورد واژه هاي بلوغ و نوجواني توافق ندارند و معمولاً پيدا کردن نظريه اي مشترک بين آنها کار دشواري است. عمدتآً توجه به تغييرات جنسي در اکثريت تعاريف مورد تأکيد بوده است و بلوغ را مرحلة شروع تغييرات جسمي و جنسي دانسته اند که در آغاز نوجواني اتفاق مي افتد.

 

عوامل مؤثر در بلوغ

در اين مقولة روان شناسي بلوغ تأثير عوامل چون عوامل اجتماعي، اقتصادي، زمان،عوامل عصبي و هورموني را مورد بررسي قرار مي دهد. از آن جائي که بلوغ به عنوان يک مفهوم کلي و گسترده جنبه هاي مختلفي از رشد  را غافل مي شود مثل بلوغ جنسي و جسمي، بلوغ عاطفي، بلوغ اجتماعي، بلوغ اقتصادي و ...روان شناسي بلوغ علاوه بر ارتباط تنگاتنگ و عميق خود با ساير حوزه هاي روان شناختي همچون روان شناسي رشد، روان شناسي شخصيت، روان شناسي باليني و مشاوره با ديگر شاخه هاي علمي نيز ارتباط گسترده اي دارد.

 

بلوغ از ديدگاه روان شناسان:

پژوهشگران تا پيش از دهه هشتاد ميلادي به نقش بلوغ در تحول نوجوانان توجه زيادي نداشتند شايد به اين علت که در آن سالها بررسي الگوهاي بدني و جنسي اشخاص جالب توجه نمودند.

1- از ديد کاپلان و بارون: خصوصيات شخصي را که از لحاظ عاطفي بالغ است بررسي کرده مي گويد او قابليت مقاومت در برابر تأخير در ارضاي نيازها را دارد او توان تحمل ميزان معقول ناکامي را دارد او به طرح و نقشه دراز مدت، معتقد است و مي تواند توقعات خويش را بر مبناي اقتصادي موقعيت به تعويق اندازد يا در آن تجديد نظر کند.

2- از نظر والتر، دي، اسميت سون: بلوغ عاطفي جرياني است که طي آن شخصيت فرد مداوماً براي احراز بيش از پيش سلامت عاطفي از لحاظ رواني و فردي مي کوشد.

3- ال. اي هولينگ ورث: برخي از خصوصيات اشخاصي که بلوغ عاطفي دارند را اين چنين برمي شمارد:

1- او قادر به پاسخگويي تدريجي يا درجه اي از پاسخهاي عاطفي است او به طريق همه يا هيچ پاسخ نمي دهد بلکه حد خود را نگه مي دارد اگر کلاهش را باد ببرد دستپاچه نمي شود.

2- همچنين مي تواند پاسخ هاي خود را به تأخير اندازد. آنچنان که به تكانشوري فرد عالي را به تأخير مي انداخت.

3- کنترل ترحم نسبت به خود او به جاي نشان دادن ترحم به خود نا آرام مي کوشد آن را براي خود احساس کند.

4- طبق نظر بارنارد: معيارهاي رفتار عاطفي بالغ به شرح زير است:

- بازداري بيان مستقيم منفي

- پرورش عواطف مثبت و پيشرو

- تکامل تحمل در شرايط نامطلوب و افزايش رضايت از پاسخهاي اجتماعي مطلوب

- افزايش وابستگي به اعمال

- توانايي انتخاب از ميان شقوق گوناگون

- رهايي از ترس نامعقول

- درک و عمل مطابق محدوديت ها

- توانايي کسب پيروزي و حيثيت با متانت

- لذت از زندگي روزمره

- آگاهي از توان و پيشرفت ديگران

5- از نظر کول: برجسته ترين علامت بلوغ عاطفي توانايي تحمل تنش است يک علامت ديگر بي تفاوتي به برخي از انواع محرکات است که بر کودکان يا نوجوانان اثر مي کند و او را بي حوصله يا دستخوش احساسات مي نمايد.بعلاوه شخص بالغ از نظر عاطفي پيوسته داراي گنجايش شادي و تفريح است او از کار و تفريح هر دو لذت مي برد.

6- از نظر فرد مک کيني: افرادي که از لحاظ عاطفي بالغ هستند داراي خصوصيات زيرند: مايل به غير همجنس، درک نگرش و رفتار ديگران، ميل به پذيرش نگرش ها و عادات ديگران و قابليت تأخير پاسخ هاي خود

7- از ديد سئول: اگر رشد عاطفي فردي با انسبه کامل باشد قابليت انطباق او بالاست، تمايلات بازگشتي او کم است و حساسيت هاي او در حداقل است. مرتباً براي نيل به تلفيق سالم احساس، تفکر و عمل مي کوشد.

8- مورگان: يک نظر کارآمد درباره بلوغ عاطفي بايد تمام حيطة فرديت، نيروها و توانايي لذت از اين نيروها را در نظر بگيرد.

 

عاطفه چيست:

کودک در اوايل تولد خود 2 احساس بيشتر ندارد يکي احساس خوشحالي و ديگري ناراحتي که عکس العمل اولي خنده و دومي گريه است اين احساس اوليه که لذت والم مقدماتي مي باشد انفعال نيز گفته مي شود ولي به مرور که سن افزايش يابد و کودک بتواند به تجزيه و تحليل انگيزه ها پرداخته و در ذهن خود تغييراتي را به عمل آورد مي بينم که يک انگيزه ممکن است انفعالات مختلفي به وجود آورد که ترکيب آن ها يک حالت بخصوصي به وجود مي آورد که به آن عاطفه مي گوييم از همين لحاظ است که گوديناف گفته است کسانيکه بتوانند در مقابل عواطف استقامت نموده و آن را کنترل نمايد افرادي سعادتمند مي باشند زيرا «گزل» عواطف بر استقامت شخص در مقابل حوادث و محرکهاي اجتماعي مي افزايد او مي گويد تمام بدبختي ها ي بشري از بي انضباطي هيجانات و عواطف شديد آن حاصل مي گردد هوش و دانش و استعداد در مقابل عواطف شديدي اثر و قطره اي هستند در درياي عواطف. اگر شخص به بلوغ برسد به ندرت تسليم هيجانات مي شود و حرکات نامطبوعي ظاهر مي سازد.

 

«جايگاه عاطفه در مغز از نظر زيستي»

آنتونيوراماسيد معتقد است که عواطف در تصميم گيري ها و رفتار اجتماعي ما نقشي مثبت دارند، و نيز اينکه بيماراني که در ناحيه ونتروميديال (قسمت پيشين قطعة پيشاني) دچار ضايعه شده باشند قادر به احساس عواطف نيستند و در نتيجه فاقد تصميم گيري درست و رفتار اجتماعي معقول (که تا حدودي از معيارهاي بلوغ عاطفي است) هستند. اگر نظرية راماسيد درست باشد ممکن است لازم باشد که ما در تصورات و عقايد خود نسبت به ارادة آزاد مسئوليت اخلاقي وجدان اجتماعي و بسياري از مسائل ديگر تجديد نظر کنيم.

همة اين نتايج برگرفته از دو آزمايش است که دانشمندان و محققاني در مورد آسيب ديدگي مغز فردي که مغزش مورد صدمة يک ميلة آهني بر اثر انفجار شده بود و ديگري توموري که در مغز موري رشد کرده بود انجام شده و تحقيقات به عمل آمده اين طور نشان مي داد که افرادي که آسيبي در قسمتي از مغز خود داشتند دچار تغيير شخصيت و و خلق و خو  شده بودند که با پيگيري و بررسي اين دانشمندان مشخص شد که ناحية مشخصي در مغز وجود دارد که آسيب ديدنش موجب تغيير عواطف مي­شود.

 

«مراحل تشکيل هويت در جوانان دانشگاهي»

متخصصين عقيده دارند بحران هويت در نوجوانان دبيرستاني ناشي از مسائل جدي مي باشد که آيا با گروه هم سن تطابق يابند يا قضاوت اخلاقي و ارزشهاي شخصي را حفظ نمايند، به تغييرات جسمي خود چگونه بنگرند در نظام اجتماعي دبيرستان چه نقشي را به عهده گيرند در حاليکه جواناني که دبيرستان را به اتمام رسانده اند مسائل هويت را در قالب نقشهاي آتي اجتماعي، شغلي و ارزش مي شناسد.

 

الگوي تحول رواني- اجتماعي

در الگوي تحول رواني- اجتماعي، اريک اريکسون و رابرت هويهورست بر نقش کليدي و مهم توالي زمان وقوه رويدادهاي زندگي به عنوان عوامل تعيين کننده تحول تأکيد دارند. سازگاري بستگي به اين دارد که افراد تکاليف مهمي را که در موقعيتهاي مختلف زندگي تان مواجهه مي شوند. با موفقيت پشت سر گذرانيد. اين تکاليف شامل کسب مهارتهاي اجتماعي و شناختي است که البته ارزش آنها، به فرهنگ و جامعه اي که فرد در آن زندگي مي کند بستگي دارد. اريکسون هشت مرحلة تحول رواني- اجتماعي را که شامل دوره زندگي است توصيف کرده :

مراحل تحول در نظريه اريکسون

مرحله

تكاليف تحولي

طفوليت

نوپا

اوايل كودكي

اواسط كودكي

نوجواني

 

اوايل بزرگسالي

اواخر بزرگسالي

اعتماد در برابر عدم اعتماد- طفل نسبت به مراقبان خود داراي اعتمايابي اعتماد خواهد بود.

خود پيروي در برابر ترديد- نوپا نسبت به توانايي هاي جديد خود احساس غرور و شك مي كند.

ابتكار در برابر احساس گناه – كودك از خود ابتكار نشان مي دهد يا مي ترسد.

كارايي در برابر احساس حقارت – كودك مهارتهاي جديد را فرا مي گيرد و يا احساس حقارت مي كند.

هويت يابي در برابر سر در گمي- نوجوان هويت قابل قبول خود را كسب مي كند يا دچار سردرگمي مي شود.

صميميت در برابر كناره جويي- جوانان به برقراري روابط نزديك با ديگران مي پردازند يا منزوي مي شوند.

باروري،  تماميت در برابر نوميدي – شخص در پايان عمر از زندگي خود رضايت خاطر يا احساس عدم كاميابي دارد.

 

در هر هشت مرحله افراد با تکاليف متمايز، تعارضات و چالشهايي روبرو مي شوند. آمادگي براي نشان دادن يک تکليف خاص، به باليدگي زيست شناختي و انگيزه شخص بستگي دارد. (اريکسون، 1963)

هويهورست(1972) تکليف تحولي را به اين صورت تعريف کرد که اگر فردي موضوع معيني را در زندگي با موفقيت پشت سر گذارد، شادکامي و موفقيت وي سبب پيروزي مي شود و شکست سبب عدم شادکامي و تأثير فرد توسط اجتماع شده و فرد با تکاليف بعدي نيز دچار مشکل مي شود. اکثر تکاليف تحولي مانند خودبسندگي، هويت يابي بزرگسالي و يا اکتساب ارزشها، اختصاص به دوره خاصي از زندگي (نظير نوجواني) فرصتهاي بهتري را براي کار روي اين تکاليف فراهم مي کند. هويهورست هشت تکليف را که بيشتر نوجوانان بايد قبل از بزرگسالي نشان دهند (اما احتمال دارد به طور کامل انجام ندهند) توصيف کرده است.

 

«تکاليف تحولي هويهورست براي نوجوانان»

-          شکل گيري باليدگي روابط با همسالان مذکر و مؤنث

-          سازگاري نقش احتمالي زنانگي يا مردانگي

-          وضع جسماني مورد قبول شخص

-          استقلال عاطفي از والدين يا ساير بزرگسالان

-          آمادگي براي ازدواج و تشکيل خانواده

-          آمادگي شخص براي اشتغال و تأمين نيازهاي مالي خود

-          کسب ارزشهايي که رفتار شخص را هدايت مي کنند.

-          برعهده گرفتن مسئوليتهاي اجتماعي (هويهورست، 1972)

که هر کدام از اين تکاليف فرعي هشتگانه در شکلي گيري هويت شخص نقش دارند.

نحوه چالش و انجام تکاليف ويژه اي که فرد با آنها روبرو مي شود به عوامل گوناگوني نظير :

جنس، فرهنگ، گروههاي نژادي و موقعيتهايي که شخص در آن قرار مي گيرد بستگي دارد. تکاليف ويژه زندگي شامل کسب نمرات مطلوب در آزمونها، راندن اتومبيل، ارتباط خوب با ديگران يا آموختن مواد درسي است.

تعدادي از تکاليف نظير اکتساب مجموعه اي از ارزشها، در تعداد زيادي از نوجوانان که زمينه زندگي مشابهي ندارند ممکن است وجود داشته باشد. اما به طور کلي نوجوانان در فرهنگها، جوامع و يا نژادهاي مختلف با تکاليف گوناگون و موضوع هاي متنوعي در زندگي.

 

رشد و تکامل هيجاني و عاطفي

انسانيت انسان عمدتاً با عواطفش شناخته مي شود هر فرد عادي مي داند که داراي عواطفي است و زندگي بدون عواطف، زندگي تيره و مکانيکي و بي رنگ خواهد بود. از طرف ديگر سلامت رواني و عقلي شخص به علامت رواني او بستگي دارد. زيرا نظر شخص نسبت به خودش، ديگران، اوضاع اجتماعي، وزندگي به طور کلي از چگونگي رشد و تکامل عواطف وي متأثر مي شود. داوريهاي هر فرد به کيفيت عواطف او بستگي دارد و شخصي که از رشد عالم هيجاني و عاطفي بهره مند نباشد هرگز فردي واقع بين، نيک انديش، درست کردار نخواهد بود. در واقع زندگي سعادتمندانه با رشد سالم و طبيعي عواطف شخص رابطه مستقيم دارد.

 

رشد هيجاني و عاطفي در نوجوان:

هيجان فرد با دو عالم خارجي و داخلي فرد بستگي دارد هيجانها و عواطف نوجوان غالباً با خصايص زير مشخص مي شوند:

1- شدت: هيجانها و عواطف نوجوان به صورت شديد ظاهر مي شود.

2- سرعت: نوجوان از محرکهاي هيجاني به سرعت متأثر مي شود و علت آن تأثر سريع، پيدايش اختلال در تعادل غدد داخل و تغيير گرايش او نسبت به محيط است.

3- افسردگي: گاهي نوجوان در بيان و تعبير هيجانهايش شک مي کند آن ها را از ترس انتقاد و سرزنش مردم ظاهر نمي کند.

4- عدم کنترل: گاهي نوجوان در تعبير هيجانهاي خود بيباک مي شود به کارهايي اقدام مي کند ولي بعداً پشيمان مي شود. و به سرزنش خود مي پردازد.

5- ناپايداري: پاسخ هاي عاطفي در نوجوانان ناپايدارند. علت ناپايداري عواطف در نوجوانان تغييرات بلوغي و ترديدهاي اجتماعي است که دائماً موجب پيدايش تنش عاطفي در نوجوان مي شود.

6- ناشيگري: نوجوان در اظهار يک پاسخ عاطفي تازه بي تجربه است مثلاً نمي داند که محبت خود را نسبت به جنس مختلف چگونه نشان دهد.

نيازهاي عاطفي فرد و اهميت آن ها:

1- نياز به تعلق خاطر: هر فرد در زندگي مي خواهد خود را به گروه يا جماعتي متعلق بداند اين احتياج فرد را مي توان با تشکيل گروههاي مختلف ارضا کرد.

2- نياز به محبت متقابل: فرد در تمام زندگي نيازمند است که مورد محبت قرار گيرد.

3- نياز به موفقيت : هر کس در زندگي مي کوشد در کارها و فعاليت هاي خود کامياب شود.

4- نياز به امنيت اقتصادي: فرد بايد از لحاظ مالي و اقتصادي اطمينان داشته باشد.

5- نياز به آزادي از ترس: فرد نيازمند است از هرگونه ترس و اضطراب آزاد باشد.

6- نياز به آزادي از گناه: اين نياز فرد را هنگام انجام گناه به رفتار برون فکني يا دليل تراشي وادار مي کند.

7- نياز به همدردي: هر فرد مي خواهد در ناراحتي افراد همدردي کند و از ديگران انتظار دارد که به همدردي او علاقه نشان دهند.

8- نياز به شناخته شدن و پذيرفتگي: هر فرد نيازمند است تا ديگران شخصيت و فرديت او را دريابند و بپذيرند.

 

رشد و تکامل اجتماعي:

رشد اجتماعي فرد مانند ساير جنبه هاي رشدي او گسترش پيدا مي کند و تقريباً همه فعاليتهاي او را تحت تأثير قرار مي دهد. بستگي ميان رفتار اجتماعي و هيجاني (عاطفي) فرد به قدري زياد و پيچيده است چنانکه به طور دقيق نمي توانيم اجتماعي يا عاطفي بودن بعضي از علامت هاي رفتار مانند حسادت، کمرويي و ترس و محبت را بشناسيم.

منظور از رشد اجتماعي چنانکه اشاره شد فرد در روابط اجتماعي است به طوري که بتواند با افراد جامعه اش، هماهنگ و سازگار باشد. فرد همه مفاهيم، احساسات، گرايش ها و مهارتهاي خود را در زمينه اي از زندگي گروهي کسب مي کند.

رفتار فرد به اعتبار اينکه يک موجود زنده اجتماعي است قدم به قدم با رشد فرديت او تغيير مي يابدو اين رشد اجتماعي و فردي شخصيت فرد را کامل مي کند.

ترک خانه پدري:

ترک کردن خانه پدري گام مهمي در قبول مسئوليت و کسب استقلال است. ميانگين سن ترک کردن خانه پدري در سالهاي اخير افزايش يافته است. اين که فرد در چه سني خانه پدري را ترک کند دلايل متعددي دارد. ترک خانه براي تحصيلات معمولاً در سنين پائين صورت مي گيرد و ترک کردن براي کار تمام وقت و ازدواج در سنين بالا روي مي دهد. ازدواج رايج ترين علت ترک خانه پدري مي باشد. نزديک به نيمي از جوانان بعد از ترک مقدماتي خانه پدري براي مدت کوتاهي برمي گردند آنهايي که به قصد ازدواج مي روند به احتمال کمي برمي­گردند وقتي افراد در مسير استقلال با پيچ و خمهاي غير منتظره اي مواجه مي شوند خانه پدري آشيانه و پايگاه امني براي آن ها به شمار مي رود در صورتي که جوانان براي استقلال آماده شده باشند ترک کردن خانه پدري با تعامل والد- فرزند رضايت بخش و انتقال موفقيت آميز به نقشهاي بزرگسالي ارتباط دارد.

 

تأثير رواني وارد شدن به دانشگاه

خيلي از افراد وقتي به مسير زندگي خود فکر مي کنند سالهاي كالج را سازنده و با نفوذ مي دانند دانشگاه افراد با دوستان جديدي و استاداني که عقايد متفاوتي دارند آزاديها و فرصتهاي تازه و درخواستهاي جديد علمي و اجتماعي مواجه مي سازد. دانشگاه باعث مي شود تا دانشجويان بهتر بتوانند در مورد مسايلي که پاسخ روشني ندارد از دليل و منطق استفاده کنند و قوتها و ضعفهاي دشوار را تشخيص دهند. دانشجويان در سالهاي آخر خودآگاهي بيشتر، عزت نفس بهتر و درک هويت عميق تري را پرورش مي دهند.

 

تعادل عاطفي و رواني نوجوان:

بلوغ از لحاظ رواني يعني دوره نگرانيها و از لحاظ عاطفي يعني دوره ترس و وحشت. همانطور که از لحاظ جسمي در شروع بلوغ جهشي در رشد و نمو اعضاي بدن پديدار مي گردد تغيير ناگهاني حالات رواني نوجوان را هم مي توان در دوران بلوغ يک نوع جهش رواني و عاطفي دانست. اين جهش و تغيير ناگهاني باعث مي شود که تعادل و هماهنگي بين جسم و روان در نوجوان از بين برود و نوجوان را دستخوش يک انقلاب رواني نمايد به همين جهت «گزل» دوران بلوغ را از لحاظ رواني دوره نگرانيها و از لحاظ عاطفي دوره ترس و وحشت ناميده است.

فرويد و پيروانش در مورد تغييرات و حالات رواني در دوران بلوغ معتقدند که «من» نوجوان مي خواهد به «من» جديدي تبديل گردد و قبول اين «من جديد» که قدري مشکل مي باشد و نوجوان را دچار ترديد و ابهام کرده يک حالت رواني مخصوص دوران بلوغ به او دست مي دهد گاهي از اوقات نوجوان «من» جديد را قبول نکرده و پس مي راند و اين موقعي است که بعضي از جوانان به حرکات بچه گانه برمي گردند.

متأسفانه عاطفه در نوجوان کلمه اي است که از آن بوي آشفتگي و هيجان مي آيد سعادت در کنترل عواطف است و ناراحتي ها و بدبختي ها در شدت آن. هوش و استعداد خطراتي هستند در درياي عواطف.

بلوغ عاطفي يعني کنترل عواطف. عواطف ولو نامطبوع باشد اگر بر اعتدال باشد داراي ارزش و موجب موفقيت است.

 

خودمحوري نوجوانان

کودکان کم سن و سال به خودمحوري، لجبازي، خودخواهي، تکانشي و پرتوقع بودن شهرت دارند آنان به شدت از تلاشها و فداکاريهاي والدينشان قدرداني مي کنند. پياژه نيز از واژه خودمحوري استفاده مي کند که اشاره به اين که کودکان به دشواري مي­توانند بين عقايد و رفتار خود با ديگران تفاوت قائل شود. پياژه توضيح مي دهد که بارشد ما تفکرمان نيز به تدريج از خودمحوري به سمت واقع گرايي پيش مي رود به عبارت ديگر بارشد و اجتماعي شدن بهتر قادر خواهيم بود تا به موضوعات و احساسات و مسائل ازجنبه هاي  مختلف بنگريم. نوجوانان تفاوت اشخاص در زمينه هاي شخصيت رفتار و نظراتشان را درک مي کنند و در بسياري از اوقات اين احساس را در نوجوانان پديد مي آورد که آنان به تفاوتهاي فردي خود با ديگران پي ببرند و دريابند که موجودي يگانه هستند هرچند خودمحوري در نوجوانان در مقايسه با کودکان تا اندازه اي کاهش مي يابند اما نوجوانان هنوز علاقه زيادي دارند تا در يابند ديگران راجع به آنها چه برداشتي دارند.

 

خودپنداره و انواع خود:

اريکسون مدعي است خودپنداره و عزت نفس بيش از آن که هويت شخص پديد بيايد وجود دارد و در نهايت جزئي از هويت فرد مي شود. توانايي ما در برداشت مجزا از ديگران در حين برقراري ارتباط با سايرين در نهايت هويتمان را شکل مي دهد. در مقابل مفهوم هويت اغلب مفهوم خود به طور مترادف با مفهوم شخصيت به کار برده مي شود که شامل صفات و رفتارهاي قابل مشاهده شخص است و او را از سايرين متمايز مي سازد. خود پنداره سالم اگر واقعاً وجود داشته باشد خود را تشکيل مي دهد.

بسياري از نظريه پردازان معتقدند تمايز قائل شدن بين خودهاي متفاوت سودمند مي­باشد و مي توانيم تفاوت نقش خود جنسي، خود اجتماعي، خود دانشگاهي را مطرح کنيم.

خود حقيقي: معادل خودپنداره است اين که ما چه نظري درباره خودمان داريم نوجوانان خو حقيقي خود را به صورت «احساس واقعي من اين است» بيان مي دارند.

خود کاذب: به اين که ما مي خواهيم ديگران چگونه درباره ما فکر کنند اشاره دارد نوجوانان گزارش مي دهند بيشتر اوقات از انجام اموري که خود واقعي آنان را نشان نمي دهند لذت مي برند. خود کاذب هنگامي که شخص از عدم تأييد يا طرد مي ترسد به طور گسترده به کار برده مي شود و اين قبيل رفتارها ناسازگارانه محسوب مي شود.

خود ايدآل: به اينکه دوست داريم چگونه باشيم اشاره دارد. خود ايده آل معمولاً در بر گيرنده ويژگيهايي است که در سايرين مشاهده و مورد تحسين قرار مي دهيم.

خود عمومي: هم به آن چه که ديگران به طور واقعي در ما مي بينند اشاره دارد. شيوه اي که ما خود را در معرض ديد عموم قرار مي دهيم از قرار معلوم نشان دهنده اين است که انتظار داريم ديگران چطور ما را ارزيابي مي کنند.

خود ممکن: کمک کردن به نوجوانان که احساس خود را نسبت به تجارب گذشته وحال سازمان دهند

الگوي اريک اريکسون درباره هويت:

اريکسون معتقد است که در هر يک از مراحل زندگي ما با تکاليف يا چالشهاي تحولي مجزايي روبرو هستيم. اريکسون هشت مرحله زندگي را مشخص کرد که شخص در هر يک از اين مراحل با يک تکليف تحولي که به اعتقاد وي در هر دوره قطعي است مواجه مي باشد. اريکسون چنين اعتقاد داشت که نوجواني دوره اي مناسب براي تجديد نظر در هويت کودکي و نيز بازسازي هويت بزرگسالي محسوب مي شود. کساني که مرحله تحول رواني اجتماعي را با موفقيت گذرانده باشند به احتمال زياد در دوران نوجواني موضوع هويت را نيز حل خواهند کرد. بعد شخصي هويت بر اساس نظر اريکسون شامل:

ايدئولوژي شخص (براي مثال عقايد درباره مذهب، سياست، پول) انتظارات شغلي، مليت و جنسيت و قوميت مي باشد. بعد اجتماعي هويت نيز شامل بسياري از نقشهايي است که انسانها در زندگي ايفا مي کنند نظير: 

دانش آموزان، والدين، همشهريان، مصرف کنندگان، کارکنان. هويت همچنين احساس رواني اجتماعي از بهزيستي و احساسي از درک اين که شخص به کجا مي رود فراهم مي کند. مراحل تحول رواني اجتماعي يک نتيجه مثبت، منفي و يا آميخته دارد. بيشتر نوجوانان در نهايت به هويت شخصي واقع گرايانه دست مي يابند (پيامد مثبت). ممکن است بيشتر کساني که وارد دوران بزرگسالي مي شوند جايگاه نامعيني در دنيا داشته باشند(پيامد منفي که به عنوان سردرگمي هويت مي شناسيم)

بيشتر نوجوانان نيز ترکيبي از هويت شخصي و سردرگمي هويت را تجربه مي کنند (پيامد آميخته). براي کسب هويت معنادار بزرگسالي لازم است تا شخص در طيف گسترده اي از نقشها (نظير مراقب بچه، کارمند، ورزشکار) به تجربه بپردازد و خود را با اشخاص مهم در محيط اجتماعي مقايسه کند. به عقيده اريکسون موفقيت شخص در انجام تکاليف دوران بزرگسالي او نظير ازدواج و تعيين مسير زندگي به چگونگي حل بحران هويت او وابسته است. هنگامي که سه بعد، من، شخص و اجتماع با يکديگر ترکيب شوند احتمال زيادي وجود دارد که بحران هويت نيز برطرف شود وقتي که توانمنديها و علاقه هاي يک شخص جوان متناسب با فرصتهاي محيط اجتماعي با يکديگر پيوند بخورند بحران هويت نيز حل مي شوند.

 

آسيب پذيري و انعطاف پذيري در فرد:

به طور طبيعي بين شرايط زندگي دشوار و توانايي اشخاص در سازگاري با اين شرايط همبستگي وجود دارد كودكاني كه در محيط با ثبات و حمايت كننده خانواده پرورش يافته اند معمولاً با شرايط زندگي كنار مي آيند و در حالي كه كساني كه در فضايي آكنده از خشونت مورد سوء استفاده عاطفي قرار مي گيرند احتمال بروز مشكلات  رفتاري و عاطفي در آن ها بيشتر است هر شخص عوامل خطرساز مختص به خود را داراست. آسيب پذيري به زمينه و آمادگي شخص براي ابتلا به يك بيماري يا شكل سازش اشاره دارد. آسيب پذيري در هنگام گذار افزايش مي يابد براي مثال در موقع بلوغ يا هنگام تغيير دادن مكان.

 

عوامل حفاظتي انعطاف پذيري:

1- عوامل شخصيتي 2- عوامل موقعيتي 3- عوامل خانوادگي

1- عوامل شخصيتي:

- قابليت سازگاري، بهبودي سريع در برابر ناگواريها

- تفكر مثبت داشتن

- داشتن خلق و خوي آسان گير

- برخورداري از عزت نفس

- داشتن تحمل بالا در ناكامي

- پايداري

 

2- عوامل موقعيتي:

- كاهش عوامل خطر ساز

- مكان حمايت كننده

- شناخت مجدد مهارتها

- بهره گيري از ساختارهاي حمايتي (غير از خانواده)

3- عوامل خانوادگي:

- داشتن روابط خوب با والدين حمايت كننده

- طلب ياري از ديگر بزرگان خانواده

- داشتن الگوي مقابله اي مثبت

 

«انواع هويت»

جيمز مارشيا 1966 تا امروز كاملترين تصوير را از شكافهاي منظمي كه در تحول شكل گيري هويت وجود دارد ترسيم نموده است.

نظريه مارشيا-  مارشيا بوسيلة‌ مصاحبه هاي نيمه باز با جوانان دانشگاهي، روش تحقيقي كه براي محققين رشد شناختي آشنا و متداول مي باشد، مراحل رشد رواني اجتماعي را طبقه بندي نمود.

مارشيا طي مصاحبه، سئوالاتي در سه زمينه مورد توجه دانشجويان مطرح مي نمود:

زمينه شغلي، ايدئولوژي مذهبي و ايدئولوژي سياسي. او به دانشجويان فرصت مي داد كه راجع به عقايد خود به درازا صحبت كنند.

مثلاً مي پرسيد «چگونه عقايد سياسي خود را با عقايد ساير مردم مقايسه مي نمائيد؟»‌ (ايدئولوژي سياسي)

در مورد دين و مذهب مي پرسيد «تا به حال شده راجع به هيچ يك از عقايد مذهبي خود شك نمائيد؟» در مورد شغل او مي پرسيد، «چگونه، به رشد و شغل- علاقمند شده ايد؟» البته منتج شدن اين رويكرد به نتايج اطلاعاتي بستگي به مهارت مصاحبه گر دارد كه محرك تفكر انديشمندانه باشد، نه آن را هدايت نمايد. خوشبختانه مارشيا و گروهش مشاوران بسيار ماهري بودند كه سكوت را براحتي مي پذيرفتند و مي توانستند يك سري سؤالات متعدد نيمه باز بپرسند تا اينكه قانع مي شدند كه نمونه خوبي از جهان بين دانشجويان در زمينه بخصوصي بدست آورده اند. بر اساس يك سري مطالعات كه از اين روش استفاده مي نمايند، مارشيا دريافت كه مي تواند تفكر دانشجويان را بر اساس 4 جنبه مشخص تشكيل هويت طبقه بندي نمايد:

هويت مغشوش يا سر در گم (يا به اصطلاح گيجي نقش) Identity Diffusion

به يك حالت تعليق در زندگي مربوط مي شود. بندرت تعمدي نسبت به اشخاص، عقايد يا اصول وجود دارد. در عوض تأكيد عمده به نسبت و زندگي براي لحظه مي باشد. از هيچ زمينه ارضاء شخصي صرف نظر نمي گردد همه چيز ممكن است به نظر مي رسد فرد از درون خالي است.

 

هويت زودرس Identity foreclasure

از مشخصات آن اجتناب از انتخاب آزادانه است. فرد بيشتر توسط ديگري جهت داده مي شود تا توسط خودش. بندرت سؤال مي نمايد، نقشي را كه افراد قدرتمند يا دوستان با نفوذ به او توصيه مي كنند، با فراغ بال مي پذيرد.

 

 

 

هويت مهلت خواه يا ديدرس Identity Moratorium

اين نوع هويت معمولاً نتيجه يك تصميم نسنجيده و با تعمق مي باشد كه فرد به خود فرصتي مي دهد تا از فشار ناشي از مدرسه، دانشگاه يا اولين شغل تا حدي خلاصي يابد. هدف اينست كه فرصتي براي نفس كشيدن ايجاد كند تا طي آن فرد جنبه هاي رواني خود،‌ و حقيقت عيني را بهتر كشف كرده و بشناسد. ممكن است تفاوت ظاهري و سطحي بين اين هويت و هويت مغشوش يا سردرگم به نظر چندان قابل توجه نبوده مستلزم دقت و ريزبيني باشد. اما در عمق تفاوت اساسي وجود دارد.

 

هويت موفق يا پيشرفت يافته AchievementIdentity

مي توان گفت مرحله نهايي تشكيل هويت، به هويت موفق مي انجامد. اريكسون 1995 در اين مورد واضح ترين تأليف را مي نمايد. هرگاه نور بتواند بين تصوري كه از يگانگي و ثبات دروني خود دارد و آن تصوري كه ديگران از يگانگي و ثبات وي دارند هماهنگي ايجاد كند اعتماد به نفس حاصل مي گردد. شخص به تدريج افكار راجع به خود و همانند سازيهاي پياپي كودكي را به هم پيوسته،‌حتي به ماوراء‌اين فرمهاي اوليه مي رود تا يك ماهيت وجود شخصي، بعنوان فرد بي مانند بوجود آيد. اين جريان لزوماً‌ دو طرفه مي باشد. ظهور چنين فرديت و هدايت شخصي در نوجوان بايد توسط ديگران نيز تأييد گردد. اين جنبه تشكيل هويت مي تواند سخت ترين و اشكال برانگيزترين جنبه ها باشد زيرا چنين بازشناسي،‌ نه خود به خود مي باشد و نه الزاماً جهاني.

 

بحرانهاي دوران نوجواني:

بحثي از فقدان فرصتهاي مطلوب زندگي نوجوانان شايد به علت رشد سريع آنان باشد. هر چند آنها هنوز فرصت كافي يا تجارب بزرگسالان در مهارتهاي حل مسأله يا منابع مقابله با مشكلاتي كه با آن رو به رو هستند را ندارند. بسياري از افراد به علت مشكلات عاطفي از دست والدين خود فرار مي كنند. مشكلات ارتباطي، عاطفي، ‌اقدام به خودكشي و رفتار ضد اجتماعي در سالهاي نوجواني به اوج خود مي رسد. مشكلات شديد عاطفي و رفتاري بر مهارتهايي اجتماعي  كه براي داشتن زندگي سالم لازم است تأثير مي گذارد. نوجواناني كه با مشكلات سازگاري روبرو هستند اگر ملاحظات يا درمان صورت نگيرد در دوران بزرگسالي نيز با اين قبيل مشكلات مواجه خواهند بود. با بررسي سازگاري نوجوانان و بهداشت رواني آن ها مي­توان به پاسخهاي پيچيده دست يافت. اين كه چطور مي توانيم فراواني و اشكال مختلف اختلالات عاطفي و روان شناختي را بررسي كنيم؟ نوجواني دوران بي ثباتي خلق و همكاري و بي اعتنايي،‌ اعتماد به نفس و كمرويي است. لوين معتقد است كه در پديد آمدن مشكلات عاطفي و رفتاري نوجوان دوران كودكي تأثيري ندارد. اكثريت نوجوانان بدون بروز اختلالات عاطفي و روان شناختي وارد دوران بزرگسالي مي شوند و ناسازگاري در دوران نوجواني غير قابل اجتناب و همگاني نيست اگر چه نوجواني دوره سختي براي نوجوانان محسوب مي شود اما عمدتاً با اين قبيل احساسات (نااميدي، پريشاني، تنهايي) به مقابله برمي خيزند و سعي دارند تا موقعيتها و شرايطي كه اين حالتها در آنها پديد مي آورند را تصحيح كنند در نهايت بيشتر نوجوانان هويت يك بزرگسال واقع گرا را كسب مي كند و بهداشت و سلامت روان فرد در امان مي ماند.

 

2-3-پيشينه عملي

زندگي دور از خانه: يكي از ابتدايي ترين مسائل براي دانشجويان زندگي دور از خانواده است. در دوره كودكي جدا شدن كودك و والدين بيشتر رواج دارد اما بسياري از نوجوانان كه در خوابگاههاي دانشجويي زندگي مي كنند تنها چند هفته در سال والدين خود را مي بينند. هنگامي كه اين وضع پيش مي آيد جدايي طولاني است اضطراب قابل توجهي را در تمام والدين ايجاد مي كند با وجود اين زندگي دور از والدين براي نوجوان فرصتهايي را براي زندگي هر چه خصوصي تر و تصميم گيري و بيشتر مستقل بودن فراهم مي كند. والدين كه بيش از حد وابسته فرزندانشان هستند نيز از جدايي هاي كوتاه مدت سود مي برند. فاصله هاي فيزيكي كمك مي كند تا رابطه والدين نوجوان بيش از حد متقابل و عميق بشود به نحوي كه جدايي فيزيكي كمك مي كند والدين برخورد كودكانه با فرزندانشان متوقف كنند.

برمن واسپرلينگ در زمينه اينكه چگونه اقامت در خوابگاه بر دلبستگي دانشجويان سال اول دانشگاه با والدين ايشان تأثير مي گذارد تحقيق كردند. آنان اين فرضيه را مطرح كردند كه زندگي دور از خانواده دلبستگي دانشجويان ساكن خوابگاهها را نسبت به والدينشان در مقايسه با دانشجوياني كه نزد والدينشان زندگي مي كنند افزايش مي دهد.

آنها از 86 دانشجو دوبار درباره دلبستگي آنان به والدينشان در طي سه هفته اول شروع ترم و سه هفته پايان ترم سؤالهايي پرسيدند. نتايج برعكس انتظار آنان بود، دلبستگي به والدين در دانشجوياني كه در خوابگاه ساكن بودند ضعيف بود اما اين دلبستگي در دانشجويان غير خوابگاهي كه در خانه در نزد والدينشان زندگي مي كردند ثابت بود. زندگي جدا از والدين، و ايجاد ارتباط هاي جديد با همسالان ظاهراً دلبستگي به والدين را براي دانشجوياني كه در خوابگاه اقامت دارند كاهش مي دهد جاي تعجب نيست جدا زندگي كردن روابط بين والدين و نوجوانان را حداقل از ديدگاه نوجوانان بهبود مي بخشد.

همچنين مشخص شد در مقايسه دانشجوياني كه در خانه خود زندگي مي كنند، كساني كه در خوابگاه بسر مي برند از استقلال بيشتري برخوردارند و با والدينشان تقابل بيشتري دارند.

هنگامي كه نوجوانان و والدين با يكديگر زندگي مي كنند تمايل دارند تا به جاي بررسي اختلاف نظرات خود و حل اين اختلافات از بحث كردن و حل اختلاف عقايد خود اجتناب كنند. تعارضات با والدين معمولاً‌ در قالب مجادله هاي خفيف نمايان مي شود و در نهايت عدم توافقات عمده، زندگي والدين و نوجوانان را وخيم مي كند حتي دانشجوياني كه در خوابگاه زندگي مي كنند مي گويند كه آنها در فواصلي كه در بين ترم به خانه برمي گردند بيشتر با والدينشان تعارض دارند. به ياد داشته باشيم كه حتي هنگامي كه والدين و فرزندانشان به طور مجزا زندگي مي كنند حمايت عاطفي والدين ادامه دارد و نقش اساسي را در سازگاري فرزندانشان ايفا مي كنند. (روانشناسي بلوغ و نوجواني  رشد2 ص 22 توجه و تأليف آقا محمديان و حسيني)

 

 

 

 

3-1- جامعه آماري

جامعة آماري: يك جامعه ممكن است نظير جامعه بشري خيلي گسترده و وسيع باشد ولي در پژوهش از اين گونه جوامع به علت نامحدود بودن آن ها كمتر استفاده مي شود و به همين دليل پژوهشگر سعي مي كند كه جامعه نامحدود را محدود كند در اين تحقيق جامعه مورد بررسي ما عبارتست از:

كليه دانشجويان خانم اعم از مجرد و متأهل در مقطع كارشناسي دانشگاه سيستان و بلوچستان در سال تحصيلي 87-86

 

3-2- نمونه آماري و روش نمونه گيري:

در اين پژوهش به روش نمونه گيري تصادفي ساده از بين كليه دانشجويان خانم متأهل و مجرد دانشگاه سيستان و بلوچستان 80 نفر مجرد و 80 نفر متأهل انتخاب شدند كه در رشته هاي مختلف در مقطع كارشناسي تحصيل مي كردند و در مجموع نمونه انتخابي شامل 160 نفر دانشجو مي باشد.

 

 

3-3- ابزار گردآوري داده ها:

در اين پژوهش داده ها به وسيله پرسشنامه مقياس بلوغ عاطفي (EMS) از دكتر ياشويرينگ و دكتر ماهيش بهارگاوا  جمع آوري شده است. اين پرسشنامه شامل 48 سؤال است كه 10 سؤال اول آن معيار عدم ثبات عاطفي 10 سؤال دوم معيار بازگشت عاطفي و 10 سؤال سوم معيار ناسازگاري اجتماعي و 10 سؤال چهارم فروپاشي شخصيت و 8 سؤال آخر فقدان استقلال را مي سنجد كه به توضيح مختصر هر يك از آنها مي پردازيم:

الف) معيار عدم ثبات عاطفي:‌ اين عامل مجموعه اي از عدم قابليت در حل و فصل مشكلات، زودرنجي، نيازها، نياز به كمك در كارهاي روزمره، آسيب پذيري، لجاجت و تندخويي مي باشد.

ب) معيار بازگشت عاطفي: بازگشت عاطفي هم گروه بزرگي از عوامل است كه نماينده عواملي چون احساس حقارت، بيقراري، خصومت، پرخاشگري و خودمداري است.

ج) ناسازگاري اجتماعي: چنين شخصي فاقد قابليت انطباق اجتماعي است دچار نفرت است گوشه گير و در عين حال متكبر است دروغ مي گويد و تنبلي مي كند.

د) فروپاشي شخصيت: اين عامل شامل كليه علائمي است كه نشان دهنده فروپاشي شخصيت است مانند واكنش سازي،‌ هراس، دليل تراشي، بدبيني و رفتار ضد اخلاقي است.

5- فقدان استقلال: چنين فردي وابستگي انگلي نسبت به ديگران نشان مي دهد خودبين است رغبت هاي محسوس ندارد و مردم او را غير قابل اعتماد مي دانند.

(EMS) يك مقياس گزارش شخصي پنج گزينه اي است. سوالات اين مقياس خواستار اطلاعات براي هر يك از پنج گزينه اي است كه در زير مي آيد:

خيلي زياد، زياد، نامشخص، احتمالاً و هرگز. سؤالات طوري بيان شده كه اگر جواب مثبت مثلاً‌ خيلي زياد باشد نمره 5 تعلق مي گيرد، براي زياد 4، براي نامشخص 3، براي احتمالاً 2، و پاسخ منفي هرگز نمره 1 مي گيرد. بنا براين هر چه نمره بالاتر باشد درجه بالاتري از عدم بلوغ عاطفي وجود دارد و بالعكس. پايايي اين مقياس توسط روش آزمون- آزمون مجدد و روش همساني دروني تعيين شد.

تغيير نمرات

نمرات

تغيير

80-50

بسيار با ثبات

88-81

نسبتاً با ثبات

106-89

بي ثبات

140-107

بسيار بي ثبات

 

 

 

 

3-4-  روش گردآوري داده ها:

بعد از برقراري يك رابطه خوب با آزمودني ها سؤالات و ورقه پاسخنامه را در اختيار آنها گذاشته مي شود و از آنها خواسته مي شود آن را بر حسب دستوراتي كه منظور اجراي تست را در اختيارشان گذاشته تكميل كند اجراي اين تست هم به صورت فردي و هم به صورت گروهي امكان پذير است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل 4-1- «تجزيه و تحليل يافته ها»

در اين پژوهش كه در مورد بلوغ عاطفي و تفاوت آن در بين دو گروه مجرد و متأهل بوده است از آمار توصيفي (جدول فراواني ميانگين) استفاده شده است و نتيجه گيري بر اساس فرمول x2 مستقل بين دو گروه انجام گرفته است كه در اين روش ابتدا دو گروه از دانشجويان دختر متأهل و مجرد را انتخاب بر حسب تصادف كرده ايم و سپس تست را روي آنها اجرا كرديم.

در مرحله بعد از طريق اين روش آماري به مقايسه اين دو گروه پرداخته شد بدين ترتيب آن ها به دو گروه تقسيم شدند و چهار مقياس بسيار با ثبات، نسبتاً‌ با ثبات، بي ثبات و بسيار بي ثبات بين آنها محاسبه شد كه به قرار زير است:

 

خي دو                            

Fe= فراواني مورد انتظار

Fo= فراواني مشاهده شده

 

 

 4-1-1 اطلاعات مربوط به سؤال اول پژوهش:

بر اساس فرمول بالا و انجام محاسبات آماري x2 ما با درجه آزادي 3 در سطح هاي 05/0 و 01/0 به ترتيب 81/7 و 34/11 مي باشد و چون خي2 بدست آمده (32/6) كوچكتر از x2 جدول در سطح 01/0 است بنا بر اين:

سؤال پژوهش ما كه بدين قرار بود كه آيا از نظر بلوغ عاطفي تفاوتي بين خانم هاي مجرد و متأهل است يا خير؟ بايد گفت خير و اينكه تفاوت معناداري وجود ندارد به عبارت ديگر:

تفاوتي از نظر بلوغ عاطفي در بين دانشجويان خانم مجرد و متأهل بين 18 تا 30 سالگي مشاهده  نشده است.

 

4-1-2 اطلاعات مربوط به سؤالهاي 2 تا 5 پژوهش:

در معيار عدم ثبات عاطفي ميانگين افراد مجرد بالاتر مي باشد و نشان دهنده اين است كه افراد مجرد بيشتر از افراد متأهل عدم ثبات عاطفي دارند در بازگشت عاطفي نيز به همين صورت وجود دارد.

در سه معيار ديگر نيز همانطور كه ملاحظه مي شود افراد مجرد ميانگين و جمع نمرات بيشتري را به خود اختصاص داده اند.

 

با درجه آزادي 3 سطح معناداري يا بي معنا بودن آن نيز از جدول خي 2 بدست آمد و در نهايت معني داري اين ضرايب مورد بررسي قرار گرقته شد.

 

جدول 4-1 «جدول فراواني داده هاي مشاهده شده افراد مجرد و متأهل»

 

بسيار با ثبات

نسبتاً با ثبات

بي ثبات

بسيار بي ثبات

مجرد

7

8

25

40

متأهل

13

10

32

25

                                                  32/6= 2x                         1% < P

 

4-2 داده هاي جانبي

جدول 4-2- فراواني ميانگين و جمع نمرات بر اساس پنج معيار بلوغ عاطفي

عدم ثبات

عاطفي

بازگشت

عاطفي

ناسازگاري

شخصيت

استقلال

جمع نمرات:2015

ميانگين، 18/25

1838

97/22

1723

53/21

1612

15/20

1515

93/18

جمع نمرات: 1899

ميانگين73/23

1636

45/20

1560

5/19

1475

43/18

1413

66/17

 

همانطور كه در جدول بالا مشاهده مي شود تفاوتي هر چند كم از نظر معيارهاي بلوغ عاطفي در گروه مجرد و متأهل مشاهده مي شود و تا اندازه اي مي توانيم بگوييم كه تفاوت معناداري از نظر بلوغ عاطفي در اين دو گروه مشاهده مي شود.


«نمودار چند ضلعي مقايسه اي فراواني مشاهده شده افراد مجرد و متأهل»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


«نمودار ستوني فراواني مشاهده شده افراد مجرد و متأهل»

 

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


5-1  «بحث و نتيجه گيري»

در شرايط حاضر نوجوانان و کودکان با مشکلات بسيار در زندگي خويش مواجه مي شوند. اين مشکلات موجب مسائل روان – تني بسياري چون اضطراب، تنش، ناکامي و آشفتگي عاطفي در زندگي روزمره مي شوند. بنا بر اين مطالعات حيات عاطفي بصورت يکي از علائم توصيفي مطرح مي شود که قابل قياس با علم تشريح  است. اين عمل با تأثير متقابل نيروهائي با کيفيت و کميت گوناگون سر و کار دارد.

ون کارت مي گويد: از آنجا که خودپذيري جنبه عمده اي از بلوغ است بايد بعد از پذيرش از طرف ديگران بيايد. در واقع بلوغ عاطفي نه فقط از عوامل مؤثر در الگوي شخصيت است بلکه به کنترل رشد نوجوان کمک مي کند.

مفهوم رفتار عاطفي «بالغ» در هر سطحي حاصل رشد طبيعي عاطفي است. شخصي قادر به کنترل عواطف خويش است که تأخير در ارضاء را تحمل کند، بدون اينکه تأسف بخورد و رنج بکشد، هنوز ممکن است از لحاظ عاطفي چون کودکان يا سراسيمه باشد.

کودکي که از لحاظ عاطفي بالغ است توان سازگاري مؤثر با خود، اعضاي خانواده، هم درسان، جامعه و فرهنگ خويش را داراست. اما بلوغ صرفاً به معناي قابليت نگرش و عمل خاص نيست، بلکه توانائي لذت کامل از آنها را هم شامل مي شود.

و اما کسانيکه هنوز به بلوغ عاطفي دست پيدا نکرده اند داراي خصوصياتي به شرح زير مي­باشند:

او چون کودکان عمل مي کند، در جستجوي همدلي است، او خودپسند است، اهل دعوا، رفتار کودکانه دارد، خود- محور و پرتوقع است و اگر در بازي ببازد عصباني مي شود. (گيب 1942، بروگدن  1944 و کتل 1945)

معيارهاي مورد سنجش بلوغ عاطفي در اين پژوهش به قرار زير مي باشد:

1- عدم ثبات عاطفي

2- بازگشت عاطفي

3- ناسازگاري اجتماعي

4- فروپاشي شخصيت

5- فقدان استقلال

که هر کدام از اينها در فصل هاي پيش توضيح داده شده است و هر فردي بايد تا حدي با اين معيارها فاصله داشته باشدتا از نظر عاطفي فردي بالغ به نظر برسد.

در اين ميان دانشجويان بيشترين نقش را در سازندگي فرداي جامعه دارند با اين تعبير، داشتن بلوغ عاطفي در افراد تا حدي ضروري مي باشد با توجه به اين مهم بر آن شديم تا ميزان بلوغ عاطفي افراد  دانشجوي خانم مجرد و متأهل بين 18 تا 30 سال دانشگاه سيستان و بلوچستان را بسنجيم که شرح آن به صورت زير مي باشد:

ابتدا 160 نفر آزمودني را به طور تصادفي انتخاب کرده 80 نفر مجرد و 80 نفر متأهل و ميزان بلوغ عاطفي آنها را بوسيله پرسشنامه بلوغ عاطفي يا شويرسينگ و بهاگاوا مورد بررسي قرار داده و در ارزيابي انجام گرفته معين شد که تفاوتي از نظر بلوغ عاطفي در بين دانشجويان خانم مجرد و متأهل 18 تا 30 سال دانشگاه سيستان و بلوچستان مشاهده نشده است. اما لازم به ذکر است که:

 فراواني مشاهده شده در جدول تعداد افرادي که از نظر بلوغ عاطفي بسيار بودند 40 نفر در بين مجردين اما در بين متأهلين 25 نفر مشاهده شده از طرف ديگر تعداد افراد متأهل از نظر بلوغ عاطفي در مقياس بسيار با ثبات برابر 13 نفر بوده که در مقايسه با افراد مجرد که 7 نفر بودند تعداد بيشتري را شامل مي شود در نتيجه به گونه اي مي توان گفت که:

افراد متأهل تا حدودي بيشتر از افراد مجرد به بلوغ عاطفي دست پيدا کرده اند.

 

 

 

5-2- محدوديتها:

1- محدوديت در تعداد آزمودنيها، آزمودنيها پژوهش حاضر جمعاً 160 نفر که 80  نفر مجرد و 80 نفر متأهل انتخاب شدند. با توجه به کوچک بودن نمونه نتايج قابل تعميم به کل جامعه نبود و بايد احتياط شود.

2- عدم همکاري تعدادي از آزمودنيها

3- محدود بودن منابع تحقيق در دسترس براي اين منظور و امکان تهيه آزمونهاي معتبر براي به دست آوردن نمره واقعي بلوغ عاطفي. در صورت نبودن حمايتها و فرصتها فقط به خانمهاي ساکن در خوابگاه ادبيات و متأهلين اکتفا کرديم.

 

5-3- پيشنهادات:

1- پيشنهاد مي شود که محققان ديگر مسئله تعداد آزمودني را در نظر قرار دهند و تا آن جا که امکان دارد افراد بيشتري را در پژوهش شرکت دهند.

2- براي کسب اطلاعات دقيق تر و بيشتر و سنجش درست بلوغ عاطفي پرسشنامه اي با اعتبار بيشتري و هنجار شده با فرهنگ ايران ساخته شود.

3- در زمينه علت شناسي عدم بلوغ عاطفي مطالعاتي صورت گيرد.

پرسشنامه بلوغ عاطفي

 

لطفاً‌ اطلاعات زير را تكميل نماييد:

          نام و نام خانوادگي              تاريخ تولد:     /    /             تاريخ اجرا:     /    /

          تحصيلات:                شغل:                    درآمد ماهانه:

          وضعيت تأهل:                    تعداد فرزندان:       محل تولد (روستا/ بخش/ شهر):

 

 

 

دستورالعمل:

چهل و هشت سؤال در صفحات بعد راجع به خودتان صورت گرفته است پنج پاسخ ممكن عرضه گرديده است، مثل خيلي زياد، زياد، نامشخص، احتمالاً و هرگز هر سؤال را بدقت بخوانيد و هر يك از اين موارد را كه موافق حال خود مي دانيد در پاسخ نامه جلوي شماره آن سؤال زير گزينه انتخابي علامت (*) بزنيد.

براي پاسخ دادن زياد فكر نكنيد و مطمئن باشيد پاسخ هاي شما محرمانه تلقي مي شود. حالا به سؤالات پاسخ دهيد:

 

 

الف:

1- آيا دچار ناراحتي رواني هستيد؟

2- آيا از پيشامدهاي آينده مي ترسيد؟

3- آيا هيچگاه قبل از رسيدن به هدف از كار دست مي كشيد؟

4- آيا براي تكميل كار شخصي تان از ديگران كمك مي گيريد؟

5- آيا بين اميال و اهدافتان تفاوتي وجود دارد؟

6- آيا احساس مي كنيد كم حوصله هستيد؟

7- آيا فكر مي كنيد لجوج هستيد؟

8- آيا نسبت به ديگران حسادت مي كنيد؟

9- آيا در اثر خشم كنترل خود را از دست مي دهيد؟

10- آيا در تخيلات و روياي روز غرق مي شويد؟

ب:

11- آيا اگر به هدفتان نرسيد احساس حقارت مي كنيد؟

12- آيا از لحاظ جسمي و ذهني احساس ناراحتي مي كنيد؟

13- آيا دوست داريد ديگران را اذيت كنيد؟

14- آيا در لغزش هاي خود ديگران را سرزنش مي كنيد؟

15- وقتي با ديگران موافق نيستيد با آنها دعوا مي كنيد؟

16- آيا احساس خستگي بيش از حد مي كنيد؟

17- آيا از ديگران خود را پرخاشجوتر مي دانيد؟

18- آيا در عالم خيال غرق مي شويد؟

19- آيا احساس مي كنيد خودمحور هستيد؟

20- آيا از خودتان احساس نارضايي مي كنيد؟

ج:

21- آيا در ارتباط با دوستان و آشنايان احساس فشار مي كنيد؟

22- آيا از ديگران متنفريد؟

23- آيا خودتان را تحسين مي كنيد؟

24- آيا از شركت در اجتماعات امتناع مي كنيد؟

25- آيا وقت زيادي صرف خودتان مي كنيد؟

26- آيا دروغ  مي گوئيد؟

27- آيا لاف مي زنيد؟

28_ آيا تنهايي را خيلي دوست داريد؟

29- آيا اساساً‌ مغرور هستيد؟

30- آيا از كار، گريزان هستيد؟

د:

31- آيا با وجود اطلاع از كار مورد نظر، وانمود مي كنيد كه آن را نمي دانيد؟

32- آيا با وجود ندانستن كاري خاص، وانمود به دانستن آن مي نمائيد؟

33- آيا با وجود مقصر بودن به جاي پذيرش آن مي كوشيد حق را به جانب خود بدانيد؟

34- آيا از نوعي ترس رنج مي بريد؟

35- آيا گاهي تعادل رواني خود را از دست مي دهيد؟

36- آيا هيچوقت دست به سرقت چيزي مي زنيد؟

37- آيا بدون توجه به قواعد و قوانين اخلاقي دست به عمل مي زنيد؟

38- آيا نسبت به زندگي بدبين هستيد؟

39- آيا اراده شما ضعيف است؟

40- آيا تحمل نظرات ديگران را  نداريد؟

 

هـ :

41- آيا ديگران شما را قابل اعتماد مي دانند؟

42- آيا ديگران با نظرات شما مخالفت مي كنند؟

43- آيا دوست داريد دنباله رو ديگران باشيد؟

44- آيا با نظرات گروهتان مخالفت مي كنيد؟

45- آيا ديگران شما را فردي غير مسئول مي دانند؟

46- آيا به كار ديگران ابراز علاقه نمي كنيد؟

47- آيا ديگران در كمك گرفتن از شما ترديد مي كنند؟

48- آيا به كار خود بيش از كار ديگران اهميت مي دهيد؟

 

 

 


«منابع و مآخذ»

1- قائمي، علي (1380) بلوغ. نشر اسپيد

2- آقا محمديان، حميد رضا، حسيني، مهران، (1344 و 1384). روانشناسي بلوغ و نوجواني رشد 2

3- محمديان، محمد، (1369). بلوغ ... تولدي ديگر واحد انتشارات انجمن اولياء و مربيان.

4- قاسم زاده، حبيب الله (1378). شناخت و عاطفه (جنبه هاي باليني و اجتماعي)، انتشارات فرهنگيان.

5- اکبرزاده، نسرين (1375). گذر از نوجواني به پيري (روانشناسي رشد و تحول)، ناشر خود مؤلف.

6- برک، لورا اي ترجمه سيد محمدي يحيي، (1385). روانشناسي رشد (از نوجواني تا پايان زندگي) نشر ارسباران.

7- شعاري نژاد علي اکبر (1373). روان شناسي رشد، تهران، انتشارات اطلاعات.

8- خسروپور يوسف، (1353). روانشناسي بلوغ و نوجواني.

9- دلاور، علي، کاربرد احتمالات و آمار در روانشناسي و علوم تربيتي.

10- سرمد، زهره، حجاري، المد؛ بازرگان، عباس (1385). روشهاي تحقيق در علوم رفتاري، مؤسسه انتشارات آگاه.


فهرست مطالب

عنوان                                                                                                  صفحه

 

 

چكيده                                                                                                 2

فصل اول: طرح تحقيق                                                                       

1-1-            مقدمه                                                                              3

1-2-        بيان مسئله                                                                       4

1-3-        اهميت و ضرورت پژوهش                                                      6

1-4-        اهداف پژوهش                                                                   9

1-5-        سؤالهاي پژوهش                                                               9

1-6-        تعاريف نظري                                                                     10

1-7-        تعاريف عملياتي                                                                 11

 

فصل دوم: پيشينة تحقيق

2-1- پيشينة تحقيق                                                                            

2-2 پيشينة نظري                                                                      12

تاريخچه روانشناسي بلوغ                                                                                 13

مفهوم بلوغ و تفاوت آن با نوجواني                                                             13     

عوامل مؤثر در بلوغ                                                                                 14

بلوغ از ديدگاه روانشناسان                                                                      14

عاطفه چيست                                                                                                17

جايگاه عاطفه در مغز از نظر زيستي                                                          18

مراحل تشكيل هويت در جوانان دانشگاهي                                                19

الگوي تحور رواني- اجتماعي                                                                    19

تكاليف تحولي هويهورست براي نوجوانان                                                             21

رشد و تكامل هيجاني- عاطفي                                                                          22

 رشد هيجاني و عاطفي در نوجوانان                                                                   23

نيازهاي عاطفي فرد و اهميت آنها                                                                      24

رشد و تكامل اجتماعي                                                                                    25

ترك خانه پدري                                                                                                26

تأثير رواني وارد شدن به دانشگاه                                                                       26

تعادل عاطفي رواني نوجوان                                                                     27

خودمحوري نوجوانان                                                                               28

خود پنداره و انواع خود                                                                                      29

الگوي اريك اريكسون درباره هويت                                                             31

آسيب پذيري و انعطاف پذيري در فرد                                                                   32

عوامل حفاظتي انعطاف پذيري                                                                           33

انواع هويت                                                                                           34

بحرانهاي دوره نوجواني                                                                                    38

2-3- پيشينه عملي                                                                                39

 

فصل سوم: اجراي تحقيق

3-1- جامعه آماري                                                                      42

3-2- نمونه آماري و روش نمونه گيري                                              42

3-3- ابزار گردآوري داده ها                                                            43

3-4- روش گرد آوري داده ها                                                          45

 

فصل چهارم: تجزيه و تحليل يافته ها

4-1- تجزيه و تحليل يافته ها                                                         46

4-1-1- اطلاعات مربوط به سؤال اول پژوهش                                    47

4-1-2- اطلاعات مربوط به سؤالهاي 2 تا 5 پژوهش                            47

4-2- داده هاي جانبي                                                                 48              

نمودار چند ضلعي فراواني مشاهده شده                                            50

نمودار ستوني فراواني مشاهده شده                                                         51

 

فصل پنجم: بحث و نتيجه گيري

5-1- بحث و نتيجه گيري                                                                  52

5-2- محدوديت ها                                                                          55 

5-3 پيشنهادات                                                                              55

 

پيوست                 

منابع و مآخذ

 

 

 

 

 
  Flowchart: Multidocument: فصل اول
طرح تحقيق


 

 

 

 

 
  Flowchart: Multidocument: فصل دوم
پيشينه تحقيق


 

 

 

 

 
  Flowchart: Multidocument: فصل سوم
اجراي  تحقيق


 

 

 

 

 
  Flowchart: Multidocument: فصل چهارم
تجزيه و تحليل يافته ها


 

 

 

 

 
  Flowchart: Multidocument: فصل پنجم
بحث و نتيجه گيري


 

 

 

 

 
  Flowchart: Multidocument: پيوست


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Flowchart: Multidocument: منابع و مآخذ
                                                                                 

 

 

 

 

Flowchart: Multidocument: منابع و مآخذ
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 
  Flowchart: Multidocument: پرسشنامه

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تولید رب گوجه فرنگی

بازديد: 125

 

مقدمه

رب گوجه فرنگ عصاره تغلیظ شده گوجه فرنگی می باشد که به عنوان چاشنی و بهبود  دهنده عطر و رنگ و طعم در غذا مصرف زیادی دارد. رنگ قرمز تند، طعم وبوی مطبوع از خواص ظاهری آن می باشد بریکس آن حدود 28% ودارای ph اسیدی در حدود3/4 می باشد.3%-2% نمک به آن افزوده می شود وبه دو صورت فله ای و بسته بندی در بازار موجود می باشد.

نوع بسته بندی آن معمولاًدر دو نوع یک کیلویی ونیم کیلویی است. رب گوجه فرنگی باید هموژن عاری از آلوده به کپک، بدون ذرات ناخواسته، بدون نگهدارنده شیمیایی و دارای رنگ وطعم مطبوع می باشد .            

 

رب گوجه فرنگی

مواد اولیه

گوجه فرنگی مناسب برای تولید رب باید درشت، دارای پوست نازک توپر، بافت نرم، محتوی مواد جامد (بریکس ) بالا، رنگ قرمز تند در پوسته و گوشت، طعم و بوی مطبوع، سالم، عاری از آلودگی به کپک و آفات,  بدون حفره های آبکی در داخل، بدون هسته زیاد و درشت، محتوی منو ساکارید و دی ساکارید بالا، اسیدیته پایین، مقاوم در برابر رشد کپکها باشد و هنگام برداشت باید رسیده باشد اما نه زیاد از حد. برای حمل و نقل گوجه فرنگی ظروف کوچک مناسب تر است تا از له شدن و ترک برداشتن گوجه ها جلوگیری شود.

مراحل خط تولید کنسرو رب گوجه فرنگی

1- شستشو

عمل شستشو برای جدا کردن و حذف ذرات گل و خاک انجام می گیرد، برای این منظور محصول را به مدت 6-4 دقیقه در آّب خیسانده و در حین این عمل هوای فشرده وارد ظرف می کنند با گوجه ها به همدیگر مالیده شده و به صورت معلق به نحو مؤثری تمیز می شوند.

پس از این مرحله محصول به وسیله پرده های چرخان در مسیر انتقال به مرحله بعد با آب تمیز که با فشارزیاداسپری شده شسته می شوند تا آلودگی حوضچه شستشو به میزان بیشتری حذف می گردد.

2- بازرسی روی نوار (سورتینگ)

در این مرحله گوجه ها به وسیله بالابر روی نوار نقاله ویژه بازپرسی منتقل شده و توسط نیروی

انسانی  مورد بازرسی قرار می گیرند تا گوجه  های آسیب دیده کلی، کپک زده، آفت زده، نارس، بقایای گیاه و دمچه و ناخالصیهای دیگر حذف شوند.

نکته: گوجه های نارس برای مدت کوتاهی  نگهداری می شوند تا رسیده و مورد مصرف قرار گیرند.

3- خرد کردن و له کردن (پالپ)

در این مرحله گوجه های سالم و سورت شده به صورت اتوماتیک به دستگاهی به نام Pulper منتقل می شود. این دستگاه دارای دو فک دندانه دار می باشد که یکی از آنها ثابت و دیگری متحرک است، گوجه ها با عبور از بین این فک تحت فشار قرار گرفته، برش خورده، له می شوند و به صورت پالپ گوجه در می آیند.

4- جدا کردن هسته و پوسته (فیلتر اسیون)

برای جدا کردن هسته و پوسته و حذف سایر ناخالصیهای احتمالی از فیلتر های دو یا سه مرحله ای  استفاده می شود که استوانه ای شکل بوده و قطر سوراخ های آنها mm1.2-1.6 و گاهی 2mm برای مرحله اول، 0.6-0.8 mm برای مرحله دوم 0.3-0.4 mm برای مرحله سوم یا (Finisher) است که به ترتیب ذرات درشت و متوسط و ریز جدا می کند.

5- تغلیظ در خلأ

برای حذف آب اضافی از تبخیر کننده های تحت خلأ استفاده می شود. استفاده از سیستم خلأ موجب می شود که تغلیظ در زمان کوتاهتری در دمای کمتر  صورت گیرد و در نتیجه رنگ و بقیه خواص ظاهری محصول بهتر حفظ شود. این مرحله در دیگ های دوجداره که با فشار بخار آب گرم می شوند و ظرفیتی حدود 5/4-2 تن دارند صورت می گیرد.

نکته: برای تحویل مواد جامد محلول در اّب و بهبود طعم حدود 3% - 2% نمک به محصول اضافه می شود. اضافه کردن نمک به صورت اتوماتیک توسط پمپهای مکنده به دیگ پخت اضافه می شود.

6- پر کردن، اگزاست، دربندی و اتکیت زنی:

جنس قوطی های رب معمولاً  فلزی می باشند که لایه داخلی آنها لاک اندود می باشد. و ظرفیت آنها در دو نوع نیم کیلویی و یک کیلویی است. این قوطی ها قبل از پر شدن توسط بخار و به صورت اتوماتیک استریل می شوند و سپس توسط نوار نقاله به قسمت پر کردن انتقال یافته  پر کردن نیز به صورت تمام خودکار انجام می گیرد، سپس عمل اگزاست با وارد کردن بخار برای خارج شدن هوای بین محصول و ایجاد یک خلأ نسبی انجام می گیرد.

بعد از اگزاست قوطی ها به وسیله دستگاه دربندی غلطکی دربندی شده و سپس روی نوار نقاله بوسیله دستگاه jet printer اتکیت زنی می شود. که شامل سری ساخت، تاریخ تولید و تاریخ انقضا می باشند.

7- فرآیند دمایی

این مرحله در دیگ حاوی  آب جوش انجام می گیرد. بدین صورت که قوطی ها بلافاصله بعد از اتکیت زنی  بوسیله نوار نقاله به دیگ آب جوش منتقل شده و بسته به نوع قوطی ها 80-45 دقیقه در آب جوش 100 درجه سانتی گراد فرایند دمایی را می گذرانند. سرد کردن بوسیله اسپری کردن آب سرد به روی  قوطی ها بعد از درآوردن از دیگ انجام می شود.

برچسب زنی  و بسته بندی  بر چسب زنی توسط کارگران و به وسیله چسب نشاسته انجام               می شود برای بسته بندی نیز از سیستم شیرینگ استفاده می شود.

بدین صورت که قوطیهای نیم کیلویی در بسته های 24 تایی و قوطیهای یک کیلویی  در بسته های 12 تایی 24 تایی و قوطیهای یک کیلویی در بسته های 12 تایی شیرینگ می شوند.

 

 

 
   

 

آزمایشات کنترل کیفی رب گوجه فرنگی

الف) آزمایشات فیزیکی

1- َآزمودن تعیین مقدار مواد جامد محلول در آب( بریکس)

بریکس رب برای مصرف خانگی بدون در نظر گرفتن نمک حداقل باید 25% باشد. با توجه به اینکه 3-2 درصد نمک نیز به محلول اضافه می شود. بریکس نهایی 28% -  27% می باشد.

آزمایش بریکس به وسیله  رفرکتومترهای دستی یا رومیزی انجام می شود.

2- آزمودن ناخالصیها (کاشی)

رب گوجه فرنگی باید هموژن عاری از ناخالصیها و ذرات تیره، بدون هسته و پوسته و الیاف، عاری از طعم و بوی زننده و مقدار ناخالصی های آن را روی یک کاشی صاف  و سفید ریخته و با یک پلیت شیشه ای شفاف روی آن فشار آورد. تا لایه نازکی  از محصول بین دو سطح به وجود آید و ذرات ناخواسته مانند هسته، پوسته، باقیمانده گیاه، ذرات سوخته و ... به خوبی مشخص و نمایان شده و می توان به مقدار و نوع آنها پی برد.

ب) آزمایشات شیمیایی

1- آزمون PH

استاندارد مقدار PH برای رب گوجه فرنگی حدود 3/4 می باشد که به وسیله PH   متریا روش های دیگر اندازه گیری  می شد.

 

2- آزمون نمک به روش ولهارد

5/2 گرم نمونه را به حجم  ml 100 می رسانیم و از آن cc10 برداشته و 1- 5/0 میلی لیتر معرف کرومات پتاسیم می افزاییم و با نیترات نقره 1/0نرمال تیتر می کنیم تا زمانی که رنگ آن قرمز آجری شود.

عدد مصرفی نیترات نقره را در 585/  ضرب می کنیم. عدد به دست آمده باید بین 3-2 باشد.

طرز تهیه نیترات نقره 1/0 نرمال

cc 500 آب مقطر × gr 5/8  نیترات نقره

cc 1000 آب مقطر × gr 17 نیترات نقره

طرز تهیه معرف کرومات پتاسیم

gr 50 کرومات پتاسیم خشک را به حجم cc 100 می رسانیم.

ج)آزمایشات میکروبی

1- برای شناسایی باکتری هاو کپکها در محصول از دو محیط کشت ارنج سرم آگار (O.S.A) و (Y.G.C) استفاده می کنند.

2- آزمون شمارش کیک با روش Haward

در این روش رب گوجه روی یک لام مخصوص 25 خانه ای ریخته می شود و توسط میکروسکوپ تعداد لاشه های  کپک در هر خانه جستجوو شمارش می شوند که تعداد آنها باید به طور متوسط 40 باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(2)

تحقیق درباره تأثير انجماد بر کيفيت مواد غذايي

بازديد: 111

 

تأثير انجماد بر کيفيت مواد غذايي(1)

 


نجمد كردن، يكي از آسان ترين و قابل قبول ترين روش هاي نگهداري مواد غذايي است. يخ زدن باعث کشتن ميكروب ها در مواد غذايي نمي شود، بلكه سبب كند شدن عمل ميكروارگانيسم ها شده و با كند كردن تغييرات شيميايي كه بر كيفيت غذا تأثير مي گذارند، از خراب شدن آنها جلوگيري مي كند.

 

با پيروي از روش هاي انجماد مواد غذايي كه در ادامه ي اين مطلب به شما آموزش مي دهيم، مي توانيد مواد غذايي خود را با کيفيت بالايي منجمد کنيد.

 

چه تغييرات شيميايي در طي انجماد صورت مي گيرد؟

 

در طي انجماد فعاليت آنزيم هاي موجود در ميوه ها كند مي شود. در صورت غيرفعال شدن اين آنزيم ها، رنگ و طعم و مواد مغذي موجود در ميوه ها تغيير كرده يا از دست خواهد رفت.

فعاليت آنزيم هاي موجود در سبزي ها با حرارت دادن در آبجوش يا بخار آب براي مدت كوتاه، و سپس سريع سرد كردن آن به وسيله آب يخ، متوقف مي شود. تجربه نشان داده است براي فريز كردن مواد غذايي در خانه، حرارت دادن سبزي ها در آبجوش براي حفظ آنها كاملاً ضروري است.

 

اين كار نه تنها به از بين بردن ميكروارگانيسم هاي موجود در سطح سبزي ها كمك مي كند، بلكه بسته بندي آنها هم بسيار راحت تر شده و فضاي كمتري را در داخل فريزر اشغال مي كند.

اكنون به پرسشهاي متداول در مورد انجماد مواد غذايي توجه كنيد:

سئوال: آيا مي توان غذاهاي منجمد را در جايخي يخچال نگهداري كرد؟

جواب: در جايخي يخچال مي توان غذاهاي منجمد را نگهداري كرد، به شرط آن كه شرايط يك فريزر واقعي در آن فراهم باشد، يعني درجه ي سرما صفر درجه فارنهايت( 17- درجه سانتيگراد ) يا كمتر باشد، نه اينكه فقط غذا را منجمد نمايد. كيفيت بهتر غذا تنها در صفر درجه يا كمتر حفظ مي شود. اگر از جايخي استفاده مي كنيد، غذا را تنها به مدت 1 تا 2 هفته در آنجا نگهداري نماييد.

س: آيا در نظر گرفتن فضاي خالي در قسمت بالاي بسته هاي غذايي كه منجمد مي كنيم الزامي است؟

ج: به استثناي سبزي هايي مانند كلم بروكلي و مارچوبه كه بايد به صورت آزاد بسته بندي شوند، براي بقيه مواد غذايي، فضاي خالي مناسب بين غذاي بسته بندي شده و در ظروف در نظر بگيريد. اين كار به انبساط مواد به هنگام يخ زدن كمك مي كند.

س: درجه بُرودت فريزر بايد چه درجه اي باشد؟

: بهترين دما براي نگهداري مواد غذايي در فريزر صفر درجه فارنهايت ( 17- درجه سانتيگراد ) است و دماي آن نبايد از 15- بيشتر شود.

س: در صورت قطع برق تا چه مدت غذاها منجمد باقي مي مانند؟

ج: هر چقدر درب فريزر به مدت طولاني تر بسته بماند، فريزر پُرتر باشد، در محل سردتري قرار گرفته باشد و مواد غذايي بهتر بسته بندي شده باشد، مدت منجمد ماندن مواد غذايي طولاني تر خواهد بود. معمولاً غذا در فريزرهايي كه كاملاً پُر هستند، به مدت 2 تا 4 روز منجمد باقي مي ماند كه البته به اندازه ي فريزر هم بستگي دارد. فريزرهايي كه تا نيمه پُر شده اند، تنها غذا را به مدت 24 ساعت نگه مي دارند. در صورت طولاني شدن قطع برق ، براي كمك به سردماندن فريزر آن را با پتو بپوشانيد .

س: آيا مي توان غذاهايي را كه يك بار منجمد شده اند، دوباره منجمد كرد؟

ج: غذاهايي را كه تنها قسمتي از آنها ذوب شده و هنوز بلورهاي يخ در آنها وجود دارد، مي توان با اطمينان، دوباره منجمد كرد، اگرچه كمي كيفيت خود را از دست مي دهند. گوشت قرمز، ماهي و گوشت پرندگان، غذاهاي از قبل آماده شده، سبزي ها و ميوه ها را مي توان دوباره منجمد نمود به شرط آن كه درجه بُرودت 4 درجه فارنهايت(15- درجه ي سانتيگراد) يا کمتر باشد و رنگ و بوي غذاها خوب به نظر برسد. البته همان طور كه قبلاً گفته شد، كيفيت آنها کاهش مي يابد.

س: هوازدگي چيست؟

ج: در صورتي كه مواد غذايي به خوبي بسته بندي نشده باشند، آب سطح آنها خشك شده يا كم مي گردد. اگرچه چنين غذاهايي براي خوردن سالم هستند، اما كيفيت آنها پايين مي آيد. براي جلوگيري از هوازدگي، بايد هواي موجود در بسته بندي يا کيسه ي نايلوني را خارج نمود و در آن را محكم بست.

 


س: آيا انجماد، كيفيت غذا را افزايش مي دهد؟

ج: انجماد كيفيت مواد غذايي را افزايش نمي دهد، غذاهاي منجمد شده همان كيفيت غذاهاي تازه را دارند. بنابراين، مواد غذايي كه بالاترين كيفيت و تازگي را دارند، انتخاب نماييد.

س: آيا انجماد، ميكروب ها را مي كُشد؟

ج: انجماد، ميكروب هاي (ميكروارگانيسم هاي ) موجود در غذا را نمي كشد، اما از رشد و تكثير آنها جلوگيري مي كند، به شرطي که غذا در دماي صفر درجه فارنهايت يا كمتر نگهداري شود. زماني كه يخ مواد غذايي ذوب مي شود، ميكروب هاي زنده مي توانند مجدداً رشد كنند.

س: چه مقدار از مواد غذايي را مي توان در يك نوبت منجمد كرد؟

ج: تنها مقداري از مواد غذايي را كه در مدت 24 ساعت منجمد مي شوند، در فريزر بگذاريد. اين مقدار معمولاً 1 يا 5/1 کيلوگرم در هر فوت مكعب( 0283/0 متر مکعب) از فضاي فريزر است. اگر فريزر را بيش از اندازه پُر كنيد، سرعت انجماد كاهش مي يابد. همچنين، در صورتي كه غذا به آهستگي يخ بزند، كيفيت آن كاهش مي يابد.

س: اگر درجه ي بُرودت فريزر بالاتر از صفر درجه فارنهايت باشد، آيا غذا فاسد مي شود؟

ج: غذا فاسد نخواهد شد، اما كيفيت (رنگ، طعم و بافت) آن كاهش مي يابد. هر چه درجه بالاتر باشد، كيفيت سريع تر كاهش مي يابد.

س: اگر غذا را بيشتر از مدت توصيه شده در فريزر نگهداريم، فاسد مي شوند؟

ج: غذايي كه بيش از مدت زمان توصيه شده نگهداري شود سالم است، ولي طعم، رنگ و بافت آن رو به كاهش است.

س: چگونه مي توان مطمئن شد كه درجه برودت، صفر درجه فارنهايت يا كمتر از آن است؟

ج: دماسنج هاي مخصوص فريزر بخريد، از آن نوع كه در دماهاي بسيار پايين هم مقاومت مي كنند. دماسنج را در فريزر گذاشته و به طور منظم آن را كنترل نماييد. در صورت نداشتن دماسنج به شکل زير عمل کنيد: اگر بستني داخل فريزر سفت نماند و شل و آب شد، نشان مي دهد دماي فريزر بالاتر از حد مطلوب است.

س: آيا خريد فريزر به صرفه است؟

ج: خريد فريزر كاملاً به صرفه است. به منظور استفاده بهينه از آن: 1- فريزر را كاملاً پُر نماييد. 2- از غذاهايي كه در فريزر گذاشته ايد، استفاده كنيد و فقط آنها را ذخيره نكنيد. 3- ابتدا از غذاهاي قديمي تر استفاده نماييد.

س: فريزرهاي ايستاده بهترند يا فريزرهاي صندوقي؟

ج: بسته به سليقه فرد و فضايي كه در اختيار دارد، مي باشد. به طور عمده، فريزرهايي كه ايستاده اند راحت تر منظم شده و فضاي كمتري را اشغال مي كنند. اگر چه فريزرهاي صندوقي به صرفه تر عمل مي كنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تولید قند

بازديد: 169

 

مراحل تولید قند

مقدمه

قند یک محصول استراتژیک می باشد. که از نیشکر و چغندرقند تهیه می شود. نیشکر در منطقه خوزستان کشت می شود و مزیت ان نسبت به چغندرقند در این است که میزان برداشت ان در هکتار بیشتر است. و چون کشت چغندرقند به علت مشکلات کم ابی کم است از اهمیت بیشتری برخودار می شود و تفاوت کارخانه نیشکر و چغندرقند در مرحله اول یعنی شستشو، خرد کردن است. و تفاوت زیادی نسبت به هم ندارند.

 اولین مرحله کارخانه قند، اندازه گیری درصد قند، چغندر می باشد. که عمل بعداز ذخیره سازی انجام می شود. مرحله اول خط تولید شستشو و تمیز کردن چغندرها می باشد، مرحله دوم خلال ریز کردن چغندر و سپس عمل استخراج صورت می گیرد. که بعداز اینکه وارد دستگاه دیفوژن یا دستگاه استخراج کننده می شوند. اصول کار استخراج بدین صورت است که با خاصیت اسمز خلال را در اب ریخته و دو محصول عمده که شربت و تفاله است تولید می نمایند. که به ان شربت خام می گویند. به علت انکه علاوه بر قند در اب، ذرات پکتین، پروتئین، رنگدانه و……. وارد می شود. این شربت خام را برای تهیه شکر نمی توان استفاده کرد. و ابتدا بعداز استخراج باید تصفیه شود. البته به طور 0100/0 تخلیص نمی شود. ولی درصد خلوص بالایی دارد. که بعداز عمل تصفیه، باید شربت وارد دستگاه تغلیظ شونده، غلیظ شده و بعد وارد دستگاه کریستاله کننده شده و عمل کریستالیزاسیون بر روی ان انجام شود. که این محصول، دانه های شکر در ان رویت می شود و بعد وراد دستگاه سانتریفوژ شده و شکر انرا جدا می نمایند. اگر عمل تصفیه بر روی شربت به طور کامل صورت نگیرد کریستاله نمی شود.

اصلاحات صنایع قند:

 عیار چغندرقند: درصد قند چغندرقند خریداری شده را گویند. عیار چغندرقند را توسط دستگاهی به نام پولاری متر تعیین می کنند. که براساس نورپلاریزه کار می کند. که قندها توسط نورپلاریزه به چپ و یا به راست منحرف شده، که این انحراف به دلیل وجود کربن نا متقارن است. از روی زاویه انحراف شده، درصد قند را تعیین می نماید.

ریژسیون: درصد قند خلال را گویند.

 بریکس: درصد مواد جامد محلول را گویند. که ممکن است حاوی قند باشد و یا نباشد و وسیله اندازه گیری بریکس رفرواکتومتر است.

 مجموع مواد غیر قندی + مجمع مواد قندی = B در محلول

 pol ( درصد مواد قندی): توسط پلاری متر اندازه گیری می شود. و به درصد قند پل گویند. که فقط درصد مواد قندی اندازه گیری می شود.

 کوسیان (Q) : درجه تمیزی یا درصد خلوص که به نسبت پل از بریکس است. که به صورت درصد بیان می شود. در صورتی که پل با بریکس برابر باشد. کوسیان 0100/0 است. ولی معمولا مقدار Q کمتر از0100/0 است. چون مقدار پل کمتراز بریکس است.

 مواد غیر قندی: هر ماده ای به جز ساکارز را ماده غیر قندی گویند. زیرا فقط ساکارز است که قابلیت استخراج را دارد و می تواند به صورت کریستال دراید و مواد قندی دیگر مزاحم هستند.

ملاس: آخرین شربت یا پس ابی که از فرایند کارخانه قند خارج می شود که دارای 050/0 قند است که این قابل استخراج نمی باشد. ولی به روش کریستالیزاسیون از ملاس نیز می توان قند گرفت.

مارک چغندرقند: عبارتست از مواد غیر محلول موجود در داخل چغندر را مارک گویند. و یا به عبارتی مواد غیر محلول که در مقدار مشخصی اب جوش، در زمان معینی غیر محلول باشند.( سلولز، پکتین، لیگنین). مارک معمولا بین 4 تا 5 درصد چغندرقند را تشکیل می دهد.

 ساکارز: قندی 2 قندی است که متشکل از گلوکز، فروکتوز که قابلیت حل شدن در آب را دارد. و قابلیت کریستال شدن را نیز دارد. ساکارز خالص حاوی جریان الکتریسته نمی باشد. ولی اگر همراه ساکارز سدیم و پتاسیم باشد باعث جریان الکتریسته می شود و به سدیم و پتاسیم خاکستر گویند که جزء مواد ملاس دار است. یعنی میزان ملاس را زیاد می کند و جلوی کریستال شدن را می گیرد.

رافینوز: تشکیل شده از کلوکز، فروکتوز، گالاکتوز است و مقدار آن به مقدار جزئی در چغندرقند می باشد. در حدود (3/0 و 5/0 0/0 ).


تشکیل ساکارات از ساکاروز:

 ساکارز با فلزات قلیایی خاکی از قبیل: باریم، استرانسیم، کلسیم می تواند تشکیل پیوند دهد و در اثر این پیوند ساکارات تشکیل می شود و اگر با کلسیم پیوند ایجاد نماید، ساکارات کلسیم تولید می نماید و به همین ترتیب ساکارات دوباره می تواند به ساکارز تبدیل شده و پیوند شکسته شود. از این خاصیت در روش قند گیری از ملاس استفاده می شود. بدین ترتیب که کلسیم را به ملاس می زنند و کلسیم با ساکارز پیوند ایجاد می نماید و ساکارات تشکیل شده و به سه شکل تشکیل می شود:

1- مونو کلسیم ساکارات

 2- دی کلسیم ساکارات

 3- تری کلسیم ساکارات که به صورت نا محلول است. ( رسوب).

 مونو، دی به صورت محلول هستند که در اثر حرارت به صورت نا محلول در می ایند و از این خاصیت برای قند گیری از ملاس استفاده می شود. از مونو، دی که به صورت نا محلول درآمده اند، ساکارز را استخراج می نمایند. در قند گیری از ملاس فقط از کلسیم استفاده شده چون باریم و استرانسیم سمی و گران هستند.

تکنولوژی قند:

 منظور تولید قند از چغندرقند است. پس از ورود چغندر به کارخانه به دلیل متفاوت بودن عیار چغندرها وزن چغندرها تعیین شده و در مرحله بعد عیار سنجی از کامیون ها صورت می گیرد وعیار انها تعیین می شود. چغندرها ریز قند بیشتری دارند. یکی از دستگاه های نمونه برداری Ripro است که معمولا بین 50- 25 kg را نمونه برداری می کند. که بهتر است نمونه برداری از سه قسمت کامیون( پشت، جلو، عقب) انجام شود. اشکال این دستگاه Ripro زخمی کردن چغندرهاست چون چغندر برش خورده خاصیت سیلو کردن کمتری دارد( چون سریع تر خراب می شوند). به همین دلیل امروزه، نمونه برداری توسط بیل های مکانیکی انجام می شود و به چغندرها آسیب کمتری می رساند.

مراحل عیار سنجی:

نحوه سنجش کیفیت خلال:

 تعریف خلال مرغوب: خلال مرغوب اولا هر چه طول خلال بیشتر باشد خلال مرغوب تراست و دوما هرچه درصد نرمی خلال کمتر باشد، خلال مرغوب تر است.

 نرمه خلال: خلال هایی که کوچکتر یا مساوی 1cm باشند نرمه گویند. و هرچه نرمه بیشتر باشد کیفیت خلال کمتر است.

سه آزمایش برای تعیین طول خلال:

1- تعیین طول loogr خلال: طول loogr خلال را بدین صورت که loogr از خلال را وزن کرده و به صورت طولی کنار هم می چینیم بدون هیچ گونه فاصله، بعداز آن را متر کرده اگر بین 8- 12m بود، خلال خوبی است و اگر کمتر از 8m بود، مرغوب نمی باشد.

 

 2- عدد سوئدی: loogr خلال را وزن کرده، خلال های بزرگتر مساوی 5cm را دوباره وزن کرده و خلال های کوچکتر مساوی 4cm را نیز وزن نموده و این دو عدد را برهم نموده که بدان عدد سوئدی گویند.

( عدد سوئدی هرچه بیشتر باشد، کیفیت خلال بیشتر است)

 3- تعیین درصد نرمه: دوباره در loogr وزن خلال های کوچکتر از 1cm را اندازه گرفته اگر %5 کمتر بود به خلال مرغوب تر نزدیک می شویم و هرچه از %5 وزن نرمه ها بیشتر بوده، کیفیت خلال ها کمتر شده.

 دیفوزیون:

 عملی است که در آن استخراج صورت می گیرد. اساس کار دیفوزیون اسمز است. اسمز خاصیتی است که در موارد تراوا، نیمه تروا استفاده دارد. این خاصیت در حالت اینکه مواد از غلظت بیشتر به غلظت کمتر نفوذ کنند. شرایط لازم برای عمل اسمز درجه حرارت است. اگر آب و یا محیط سرد باشد، استخراج کمتر صورت می گیرد و اگر درجه حرارت بالا رود، اسمز بهتر انجام می گیرد. چون در سلول هایی که شیره قند وجود دارد، خلال های آنها دارای سلول های پروتیین است و این پروتیین تراوا نیست که عمل اسمز را انجام دهد. لذا با افزایش دما، این سلول ها دیواره شان به حالت تراوا و نیمه تراوا تبدیل شده است. (70-75) درجه سانتیگراد.

 دیفوزیون به صورت مداوم و غیر مداوم است که در کشور ما اغلب از نوع مداوم است.

دیفوزیون مداوم: در ظرفی، خلال از یک سو، و از سوی دیگر آب اضافه می شود و از یک سمت شربت و از سمت دیگر تفاله گرفته می شود و جریان خلال و آب عکس هم می باشد.

انواع دیفوزیون:

1- دیفوزیون افقی

 2- دیفوزیون عمودی( جدیدترین نوع)

 3- دیفوزیون Desmet (افقی)

 4- دیفوزیون B.M.A (عمودی)

 1- دیفوزیون افقی D.P.S که دارای دو هیلیس است و این هیلیس ها با موتور می چرخند و خلال را به دیفوزیون منتقل نموده و این دیفوزیون به صورت افقی است با شیب 0.8 و حرارت مورد نیاز (70- 75) درجه سانتیگراد. ( دیفوزیون دانمارکی).

 2- دیفوزیون R.T : که این دیفوزیون به صورت افقی است. در این دیفوزیون خود استوانه می چرخد. ولی داخل این استوانه شیارهایی وجود دارد که ایجاد اصطکاک زیاد می نماید. ( در قند آبکوه وجود دارد.)

 3- دیفوزیون Desmet : این دیفوزیون از یک نوار نقاله مشیک شکل تشکیل شده که بلژیکی است و خلال را روی آن ریخته، خلال توسط نوار نقاله حرکت می نماید و آب به صورت دوش بر روی خلال ها پاشیده می شود. و مقداری از قند خلال توسط آب از توری عبور می نماید و وارد مخزن زیر توری می شود و این کار دوباره انجام می شود و مخزن آخری که آب جمع شد، شربت خام است. و از نوع افقی است.

 عوامل موثر بر دیفوزیون:

1- سیلو، اگر عمل نگهداری بر روی چغندر درست انجام نگیرد و سبب یک سری عملیات آتریماتیک شده و موجب پوسیده شدن چغندر شده و شربت بدست آمده دارای خلوص پایین است و بر روی دیفوزیون اثرات منفی می گذارد.

 2- آب کانال: چغندر از سیلو با آب حمل می شود و اگر آب آلوده باشد، خلال آلوده شده و دیفوزیون را آلوده می سازد. وقتی آلودگی به داخل دیفوزیون منتقل شود و این مقدار زیاد باشد، دیفوزیون حمل مناسبی برای رشد میکروارگانسیم ها ست و قند چغندرقند، مصرف شده و تبدیل به اسید شده و ضایعات قندی ایجاد می نماید.

 3- علف گیر- سنگ گیر: اگر علف گیر نتواند علف ها را از چغندر به خوبی جدا نماید همراه چغندر علف وارد خلال شده و وارد دیفوزیون شده و در طی عملیات اسمز که خلال شرکت دارد ناخالصی ها و علف هاهم اسمز را انجام داده و ناخالصی ها به درون شربت راه پیدا می کنند.

 4- حوض شستشو: اگر عمل شستشو و عفونی کردن چغندر به خوبی انجام نشود بار میکروبی بالا خواهد رفت.

 5- آسیاب خلال: اگر آسیاب خلال به خوبی صورت نگیرد و خلال ها در اندازه های دلخواه نباشند دیفوزیون و شربت گیری به خوبی صورت نخواهد گرفت.

 6- حرارت: تمام عملیات دیفوزیون باید در حرارت(75-73) درجه سانتیگراد باشد و اگر حرارت کمتر از این مقدار باشد عمل اسمز به خوبی انجام نخواهد شد و دیگر آن که امکان آلودگی دیفوزیون هست.

 کشش دیفوزیون:

 مقدار شربت خام خروجی نسبت به چغندر مصرفی بهترین زمان داخل دیفوزیون 80 دقیقه است آزمایشات کلی که در دیفوزیون انجام می گیرد:

 1- طول loogr خلال 2- عدد سوئدی 3- درصد نرمه 4- تعیین دیژسیون

 5- تعیین آب تازه ورودی به دیفوزیون 6- pH آب تازه (5.8- 5.5) 7- pH آب تفاله 8- pH شربت خام ( 2/6- 6)

9- بریکس شربت خام (17-12) ۱۰- نیپراسیون شربت خام 11- کوشیان یا درصد خلوص ۱۲- خاکستر شربت خام

۱۳- انورت شربت خام ۱۴- درصد تفاله پرس شده ۱۵- ماده خشک تفاله پرس شده ۱۶- ماده خشک خلال

 ۱۷- تعیین مارک و خاکستر خلال

 خصوصیات شربت خام خروجی از دیفوزیون:

1- رنگ خاکستری مایع به سیاه که به علت انجام واکنش های آنزیمی است که در مرحله تصفیه از بین می رود.

 2- بریکس شربت خام که در حدود 17- 12 است.

 3- در صد خلوص کوشیان 87- 87 است.

4- PH شربت خام باید 2/6-6 باشد چون درصد خلوص این شربت کم است به صورت کریستال در نیامده و بنابراین شربت را تصفیه نماییم.

روش های تصفیه:

بهترین روش تصفیه روش شیمیایی است و در این روش یکی از مواد شیرآهک است که این شیرآهک مواد غیر قندی داخل شربت را رسوب داده و بدین ترتیب درصد خلوص شربت بالا می رود. و بعداز جذب شیرآهک، شربت باید از شیرآهک جدا شود و برای جدا کردن از CO2 استفاده کرده و شیرآهک به صورت Caco3 از شربت خارج می شود.

 بعداز آن که عمل تصفیه انجام شد. سولفیتاسیون انجام شده:

اضافه کردن سولفید یا گاز SO2 است که نتایج زیر را حاصل نماید.

 1- تنظیم PH : چون SO2 حالت اسیدی دارد حالت قلیایی شربت را خنثی می کند.

 2- SO2 حالت رنگ بری دارد و باعث کاهش رنگ شربت شده.

 3- از تشکیل رنگ در مرحله اوپراسیون جلوگیری می نماید.

 اوپراسیون:

هدف از انجام این مرحله تغلیظ شربت است و به معنای حرارت دادن ماده غذایی جهت تغلیظ که از حالت قهوه ای شدن یا ( مایلار: واکنش بین آسید آمینه و ازت) جلوگیری می نماید و بریکس را که 17-B 60 می رساند.

 مرحله پخت: ( کریستالیزا سیون)

نگاهی اجمالی و کلی به مراحل فرایند تولید قند و شکر از چغندر قند

قبل از ورود به مباحث اصلی- این نیاز وجود دارد که شناخت کلی از مراحل تولید قند و شکر وجود داشته باشد . همان طور که در نمودار ۱-۱ مشاهده می شود خلاصه ای از این مراحل را بدون ذکر جزپیلات می توان به صورت زیر بیان کرد قابل ذکر است که خطوط تولید درکارخانه هایقند کم و بیش با هم تفاوتهایی دارند اما سعی بر ان است که متداولترینروشها و خطوط تولید در کارخانه های ایران مبنای توضیحات باشد

۱- کاشت داشت و برداشت چغندر

چغندر قندهای رسیده و سالم - اماده برداشت هستند و معمولا بعد از حمل به کارخانه سر و دم انها قطع شده و بهتر است که تا حد امکان عاری از مواد خارجی باشد


۲- تحویل دادن چغندر قند به کارخانه

چغندر ها معمولا با کامیون به کارخانه حمل شده و پس از توزین کامیون همراه با محموله ان در قسمت توزین کامیون همراه با محموله ان در قسمت توزین - کامیون به قسمت عیار سنجی رفته و با دستگاه مخصوص از چغندر ها نمونه برداری می شود تا در صد قند ( عیار ) نمونه های اندازه گیری شود . پرداخت قیمت چغندر بر اساس وزن خالص چغندر و در صد قند ان و همچنین با توجه به در صد افتوزنی مربوط به خاک و گل و یایر نا خالصیهای همراه چغندر - انجام می شود

۳- تخلیه چغندر و نگهداری ان در سیلو :

پس از تخلیه محتویات کامیون توسط دستگاه تخلیه در سیلو - چغندر ها باید تا زمان مصرف در سیلو نگهپاری شوند . باید از نگهداری طولانی مدت چغندر قند در سیلو اجتناب کرد- زیرا چغندر در سیلو با پدیده افت وزن و ضایعات قندی در اثر از تنفس و فساد میکروبی مواجه است .

۴- انتقال چغندر به محل فرایند

غالبا برای انتقال چغندر از سیلو به محل فرایند از جریان اب استفاده می شود  در ضمن انتقال اعمالی مانند سنگ گیری و علف گیری نیز انجام می شود


۵- شستشو ی چغندر

شستشوی چغندر با استفاده از اب و دستگاههای شستشو به شکل نیم استوانه انجام می شود که در انها با حرکت بازوهای گردان و ساییدن چغندر ها بهم عمل شستشو صورت می گیرد

۶- تحیه خلال چغندر (   )     

برای تسهیل استخراج قند از چغندر لازم است که انرا بصورت رشته های باریکی  به نام خلال در اورد این کار در دستگاهی معروف به اسیاب خلال (  ) صورت می گیرد اندازه و شکل و ضخامت خلالها بر راندمان عصاره گیری از انها تاثیر زیاد دارد از خلالهای تولیدی نمونه برداری شده و در صد قند انها طی ازمایشی که اصطلاحا دیژسیون (  ) خوانده می شود اندازه گیری می گردد خلالها قبل از ورود به مرحله بعد با ترازوهای مخصوصی توزین می شود لذا با داشتن وزن و در صد قند انها می توان مقدار قند وارد شده به فرایند را تعیین کرد

۷- استخراج قند از خلال (   )

به این مرحله شربت گیری - عصاره گیری -دیفوزیون (   ) نیز گفته می شوند عمل استخراج قند از خلال در دستگاه دیفزیون یا دیفیوزر (   ) و یا استفاده از خاصیت انتشار و فشار اسمزی که مربوط به اختلاف غلظت در داخل و خارج از سلولهای خلال است صورت می گیرد برای خروج  بهتر مواد قندی از خلال از حرارت و بهم زدن نیز کمک گرفته می شود معمولا در دیفیوزر اب گرم و خلال در دو جهت مخالف هم حرکت کرده و مواد قندی به تدریج از خلال استخراج می شود و در نهایت از یک طرف دستگاه شربت خام و از طرف دیگر تفاله (  ) خارج می شود تفاله در حقیقت خلالی است که قند موجود در ان تا حد امکان گرفته شده است البته معمولا مقدار کمی در ان باقی می ماند که جزو ضایعات قندی کارخانه محسوب می شود

۸- خشک کردن تفاله

تفاله تر خروجی از دیفیوز تحت فشار قرار گرفته و مقدار زیادی از اب ان که محتوی مواد قندی است جدا شده و مجددا به دیفیوزر بازگشت داده می شود تفاله حاصل بنام تفاله تر پرس شده (تفاله) خوانده می شود

که می تواند مستقیما به فروش رفته و به مصرف خوراک دام برسد و با اینکه به قسمت تفاله خشک کنی منتقل شده و در انجا به تفاله خشک تبدیل شود که بعنوان خوراک دام مصرف دارد برای افزایش ارزش تغذیه ای تفاله برای دام اغلب به ان ملاس نیز زده می شود

۹- تصفیه شربت خام ( )

شربت خام خروجی از دیفیوزر رنگ خاکستری متمایل به سبز داشته و ناخالصی زیادی دارد لذا باید انرا تصفیه کرد در متداولترین روش تصفیه شربت خام از شیر اهک و گاز کربنیک برای جدا سازی ناخالصیها استفاده می شود در این روش مراحل ذیل وجود دارد

   الف- تهیه شیر اهک (   ) و گاز کربنیک

این عمل در کوره اهک انجام می شود و سنگ اهک (  ) را با استفاده از حرارت به اهک (  ) و گاز کربنیک (  ) تبدیل می کنند با حل کردن اهک در اب شیر اهک (   ) بدست می اید که همراه با گاز کربنیک در تصفیه شربت خام بکار می رود

ب- زدن شیر اهک  به شربت (  ) یا دفکاسیون (  )

زردن شیر اهک به  شربت خام معمولا در دو مرحله انجام می شود ابتدا اهک زدن مقدماتی (   )یا پرشولاژ (  ) که حدود ۰.۱ اهک مصرفی به شربت زده می شود و بعد مرحله اهک زدن اصلی یا شولاژ (   ) که بقیه اهک لازم بصورت شیر اهک به شربت خام  زده می شود اهک با ناخالصی های موجود در  شربت خام واکنش داده و ایجاد ترکیبات کلسیوم می کند اغلب ایتن ترکیبات اماده رسوب کردن و جدا سازی از شربت هستند

ج- زدن گاز کربنیک به شربت

به این فرایند کربناسیون (  ) یا اشباع یا ساتراسیون (  ) یا کربناتاسیون ( ) نیز گفته می شود در این قسمت به شربت  اهک خورده اغلب طی دو مرحله یعنی کربناسیون یک و کربناسیون دو گاز کربنیک میزنند در نتیجه در اثر ترکیب شدن اهک موجود در شربت و گاز کربنیک ایجاد کربنات کلسیوم می شود کربنات کلسیوم ضمن رسوب کردن مقدر زیادی از ناخالصی های شربت را  رسوب داده و جدا سازی می کند

   

  د- صاف کردن

پس از زدن گاز کربنیک به شربت در مرحله کربناسیون یک مقداری از نا خالصی های شربت به همراه کربنات کلسیوم شروع به رسوب کردن میکند این شربت به دستگاه ته نشین سازی که دکانتور ( ) یا کلاریفایر ( ) نیز خوانده می شود انتقال یافته و مواد رسوبی ان جدا می شوند به این رسوبات اصطلاحا گل گفته می شود شربت بدست امده از بالای دکانتو به رحله بعدی ( کربناسیون ۲) می رود و گل ته نشین شده که مقداری قند دارد به دستگاه صافی تحت خلا می رود  و مقداری از مواد قندی جدا سازی شده و گل باقی مانده برروی صافی خلا گرچه هنوز مقدار اندکی قند دارد اما این گل را به خارج از کارخانه حمل کرده و قند باقی مانده در ان به عنوان ضایعات قندی به گل به حساب می اید شربتی که به کربناسون دوم رفته پس از زدن گاز کربنیک به ان مجددا د ر صافی های دیگری صاف شده و در نهایت شربت رقیق ( )تصفیه شده بدست می اید مراحل تصفیه بیان شده را تصفیه کلاسیک نیز می گویند

که با روشهای معمول در بعضی کارخانه ها ممکن است تفاوت هایی داشته باشد برا ی مثال در بعضی دیگر از کارخانه ها عمل اهک زدن و گاز زدن به شربت بصورت همزمان و در یک جا انجام می شود که به ان فرایند دفکو کربناسیون (  ) می گویند و یا در برخی از سیستم های تصفیه ممکن است قبل از کربناسیون دوم مجددا مقدا ر اندکی شیر اهک به شربت زده شود که به ان اهک زنی مجدد ( ) گفته می شود


ه-سولفیتاسیون ()و رنگبری شرب

در برخی کارخانه ها برای کاهش رنگ شربت به ان گاز () یا ترکیبات دیگر گوگرد دار زده می شود و شربت رنک روشنتری پیدا می کند  ممکن است از روشهای دیگر رنگبری مانند کاربرد زغال فعال نیز استفاده شود پس از تصفیه شربت خام درجه خلوس ( ) شربت افزایش پیدا می کند درجه خلوس با واژه های دیگری مانند درجه تمییزی و کسیان ( ) نیز مطرح می شود و منظور از ان معولا نسبت در صد قند ( ) به در صد مواد جامد محلول یا بریکس () در شربت می باشد برای مثال شربت خام ا ز حدود ۸۸- ۸۵ در صد پس از تصفیه به حدود ۹۰٪  یا بیشتر در شربت رقیق می رسد

۱۰- تغلیظ شربت یا اواپراسیون( )

شربت رقیق غلضت کمی دارد و در صد مواد جامد ان برای مثال حدود ۱۳-۱۲ در صد است لذا باید انرا غلیظ کرد اینکار در دستگاههای تغلیظ کننده و اواپراتور () با استفاده از بخار انجام می شود به منظور کاهش هیدرولیز قند و تغییر رنگ شربت تحت تاثیر حرارت بالا و همچنین برای صرفه جویی در مصرف انرژی عمل تغلیظ شربت در سیستمهای تغلیظ چند مرحله ای و تحت خلا در دمای پایین تری انجام می شود  در نهایت بریکس شربت غلیظ )( برای مثال تا حدود ۶۰٪ می رسد

 در مرحله کریستالیزاسیون شربت به صورت کریستال درآمده و راندمان کریستال را بالا می برد. کریستالیزاسیون به دو روش صورت می گیرد:

 1- روش حرارت دادن – تبخیر کردن و رساندن محلول به حالت اشباع و فوق اشباع

 2- با استفاده از سرد کردن از هر دو روش در صنعت قند استفاده می شود.

عمل کریستالیزاسیون در دستگاهی به نام آپارات انجام می شود. در کریستالیزاسیون باید شربت گرم و تغلیظ شود در زیر لوله ها مبدل های حرارتی وجود دارند. و یک لوله بزرگتر در وسط آن قرار دارد داخل لوله ها شربت حرکت نموده و از پشت لوله بخار می گذرد و شربت شروع به جوشش می نماید.

 خصوصیات پخت توسط آپارات:

1- لوله های آپارات بزرگتر هستند تا بتوانند میزان شربت بیشتری را عبور دهند.

 2- آپارات ها به صورت back ( ناپیوسته) حرکت می کنند و شربت در داخل لوله حرکت رفت و برگشتی دارد تا بتواند به حالت اشباع و فوق اشباع برسد.

 3- آپارات های پخت تحت خلاء اند و در خلاء نقطه جوش پایین می آید و در درجه حرارت کم، مایع شروع به جوشش می نماید و شربت با حرارت کم نمی سوزد و به جوش آمده و ضایعات قندی کم شده.

 بخار را باز کرده تا شربت شروع به جوشش نماید و بعد خلاء را ایجاد نموده و شیر را باز کرده تا مخزن پر از شربت شود و بعد مدت زمانی صبر کرده تا شربت به حالت اشباع و فوق اشباع برسد اما این حالت برای کریستال زدن کافی نیست و باید برای آن شرایطی را ایجاد نماییم و به دو روش می توان این شرایط را ایجاد نمود.

1- بعداز آنکه مخلوط به حالت اشباع رسید به آن پودر شکر اضافه نموده تا کریستال تشکیل شود.

 2- شوک هواست. محیط آپارات تحت خلاء است هوای خلاء را قطع نموده و فشار هوا در آن ایجاد کرد و این اختلاف فشار باعث تشکیل کریستال می شود استفاده از پودر شکر بهتراست چون کریستال ها یکنواخت و یک اندازه است به شرط آن که پودر قند به تمامی مخزن به یک اندازه برسد وگرنه کریستال ها ریز خواهند شد.

سه روش در کریستالیزاسیون وجود دارد: ( روش های کریستالیزاسیون)

1- آپارات پخت I

۲- آپارات پخت II

۳- آپارات پخت III

آپارات پخت I :

 شربت غلیظ را وارد آپارات پخت I کرده تا شربت بجوشد و به فوق اشباع برسد و بعد پودر شکر را اضافه نموده و در مرحله بعد شیر تخلیه را باز نموده و پخت را تخلیه نموده و وارد رفریژرانت کرده که در واقع سرد کننده است و در عمل کریستال ها را حرارتش را کم کرده و در حقیقت ادامه کریستالیزاسیون است و بخشی دیگر از کریستال ها در این مرحله تشکیل شده. درجه حرارت پخت 80- 75 درجه سانتیگراد است و در رفریژرانت دما را به 45-40 درجه سانتیگراد رسانده می شود.

 رفریژرانت یک مخزن مکعب مستطیل است که در آن همزنی وجود دارد که به طور یکنواخت شربت را سرد می نماید و با سرعت مشخصی می چرخد، چون اگر سرعت چرخش زیاد باشد کریستال ها حل می شوند. و بعداز رفریژرانت شکرها وارد سانتریفوژ شده.

 سانتریفوژ:

یک سبد توری شکل است که پخت داخل آن ریخته شده و از این توری ها به علت سرعت زیاد پس آب خارج شده و شکر روی توری باقی می ماند و بدان پس آب ضعیف گویند. کریستال روی توری با آب شسته می شوند تا رنگی که روی سطح کریستال هاست از بین برود و بعداز شستشو با آب از نازل بخار استفاده کرده تا اگر آبی بر روی سطح کریستال ها مانده خارج شود و به آبی که بر روی کریستال ها ریخته می شود و از توری خارج می شود، پس آب قوی گویند زیرا مقداری از کریستال را در خود حل می نماید و در صد خلوص بالایی دارد. بعداز بخار زدن دستگاه را خاموش کرده و از دریچه زیر سانتریفوژ شکرها خارج می شوند. شکری که از آپارات I حاصل شده است، شکر درجه 1 است و این شکر را وارد خشک کن کرده و رطوبت آن را کم کرده و بعد دسته بندی و به انبار فرستاده و اگر به خواهیم از این شکر قند تهیه کنیم وارد حل کن شکر کرده و بدان آب اضافه نموده و از آن محلولی تهیه می شود که Bx=60 و کلرس I نام دارد و این محلول را وارد قند سازی نموده.


 آپارات II

تمام شکر به کریستال تبدیل نشده و در پس آب مقدار زیادی شکر داریم و این پس آب ضعیف را به عنوان خوراک در آپارات پخت II وارد می کنیم. که از لحاظ شکل و نحوه کار با آپارات I یکسان است و دوباره مواد را حرارت داده و بعد به رفریژرانت برده و خنک نموده وبه سانتریفوژ انتقال داده و دوباره پس آب و شکری، به دست آمده که بدان شکر درجه 2 می گوییم که زردرنگ است و باید درصد خلوص آن را بالا ببریم و شکر را به ظرف شکر حل کن فرستاده و با آب حل نموده و محلولی با Bx=60 که به نام کلرس II است. این محلول را از صافی عبور داده و دوباره وارد آپارات پخت I نموده و مراحل را ادامه داده تا شکر درجه 1 حاصل شود.

 آپارات III

در کریستال آپارات II هم یک مقددار پس آب داریم که شکر حل شده درآن است بنابراین پس آب II را به عنوان خوراک به پخت III فرستاده و در این پخت شکری به دست آمده که کاملا قهوه ای است و خلوص آن بسیار پایین است و بدان شکر درجه 3 گویند.

پس آب به دست آمده از سانتریفوژ III ملاس است و دیگر کریستالیزاسیون را بر روی آن انجام نداده چون مقرون به صرفه نیست و از روش های دیگر استفاده نموده .

 


مرحله قند سازی:

قند حبه:

 برای تولید قند از شکر درجه 1 استفاده نموده. ابتدا شکر را با آب در حل کن مخلوط کرده و شربتی به نام کلروس I با Brx=60 تولید نموده. شربت باید رنگش شفاف تر و سفید تر باشد( چون قند از شکر سفیدتر است) و برای گرفتن رنگ از محلول از رنگبری استفاده نموده. رنگبری به دو روش استفاده می شود:

 1- زغال اکتیو+خاک فیل

2- استفاده از رنگبر زرین.

 بعداز آن که محلول را از این دو مواد عبور دادیم در مرحله بعد باید زغال ها را از شربت جدا نماییم و شربت را از صافی های صفحه ای شکلی تحت فشار عبور داده و در اثر دو بار صاف کردن کلرس شفافی را بدست آورده. با این کلرس شفاف حال باید آپارات پخت قند را انجام دهیم. آپارات قند مانند آپارات پخت شکر است. با این تفاوت که مدت زمان پخت کمتر است. چون Brx=60 و خلوص آن بیشتر است و بعداز پخت، محلول وارد رفریژرانت شده و در ادامه فرآیند کریستالیزایون صورت گرفته و آن را به داخل سانتریفوژ هدایت کرده و در سانتریفوژ پساب را جدا نموده و پساب به عنوان خوراک وارد آپارات I شده که در این مرحله شکر سفید تولید شده و شکر فوق که به صورت مرطوب است پرس نموده و صورت قالب های 1cm درآورده. کریستال هاب قند حبه یکنواخت نیست بلکه در اثر فشار کریستال های شکر در کنار هم قرار گرفته. درجه حرارت خشک کن 75-70 درجه است.

 قندکله:

دراین قسمت برای تهیه قند قند کله، پخت را وارد ملاکسور نموده، ملاکسور مخزنی است که دارای همزن می باشد و زیرآن شیر خروج شربت است که دمای پخت را پایین آورده و به نوعی عمل رفریژرانت را انجام می دهد. که از طریق ملاکسور قالب های قندسازی پرشده که عمل پرکردن قالب ها به صورت قرار دادن قالب ها درون واگن صورت می گیرد که بدین قند، قند سبز گویند، چون هیچ گونه سانتریفوژی بعداز عمل پخت بر روی آن انجام نشده و پخت مستقیما وارد قالب شده و رنگ آن به صورت سبز است.

 این واگن های حاوی قالب های قند وارد گرم خانه می شوند که در حدود 3-4 ساعت در این مکان باقی می مانند. در گرم خانه ادامه کریستالیزاسیون صورت می گیرد. حرارت گرم خانه حدود 35-30 درجه است و نیاز به سیستم حرارتی نداریم چون خود پخت گرم است و حرارت گرمخانه را تامین می نماید در گرم خانه توسط کارگران روی قالب ها اعمالی را انجام می دهند. از جمله پخت را کارد می زنند و این هم زدن دارای 2 حسن است:

 1- به خاطر این که هوای داخل قالب را خارج نموده در غیر این صورت در قالب حفره ایجاد می نماید.

 2- مخلوط کردن کریستال ها.

بعداز کارد زدن حدود 30 دقیقه تا 1 ساعت با قاشق پخت را هم می زنند. بعداز این مرحله بوسیله یک گوشت کوب به قالب ها ضربه می زنند تا تجمع کریستال ها در نوک کله باشد و به همین دلیل نوک کله سخت است و بعداز گرم خانه وارد سردخانه شده و دما در آن 17-20 درجه و در حدود 3-4 ساعت درآن باقی می ماند و ادامه کریستالیزاسیون صورت می گیرد. عمل سردسازی توسط کولر و سردکننده ها صورت می پذیرد و در سردخانه عمل چنگال زنی صورت می گیرد که ته قند پخت شده را خراش می دهند تا پساب ها در ته قند قرار گیرند و همچنین هوا از آن عبور نماید و بعد پخت را به سانتریفوژ برده تا پساب را ازآن خارج نمایند. و این پساب از سوراخ ته قند خارج می شود و در حدود 20 دقیقه این عمل انجام می گیرد در این مرحله نمی توانیم از آب یرای شستن کریستال ها استفاده نماییم چون آنها را از هم جدا می نماید و برای شستن از شربت نیکول که از قند تهیه می شود استفاده می نماییم. درصد خلوص قند 260 است و بعداز سانتریفوژ قند کاملا سفید شده و پساب خارجی زرد رنگ است و بعد به خشک کن برده شده و بعد بسته بندی انجام می گیرد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خط تولید خوراک دام

بازديد: 405

 

 

شرح خط تولید خوراک دام با ظرفیت 20 تن در ساعت

انواع خطوط تولید خوراک دام

1- خط تولید پیش آسیاب

مزایا :                                                              معایب :

- در این سیستم آسیاب بعنوان گلوگاه نمی باشد.                    - بالا بودن هزینه ها

- جلو انداختن کار آسیاب قبل از تولید                            - پیچیدگی سیستم

- نگهداری و تعمیرات راحت تر

2- خط تولید پس آسیاب ( جهت خطوط تولید با ظرفیت کمتر از 5 تن )

مزایا :                                                    معایب :

- دانه بندی بسیار خوب                                     - استفاده از آسیاب با ظرفیت بالاتر

- هزینه کمتر                                          - عبور تمام مواد از آسیاب

                                                            - افزایش برق مصرفی (کارکرد آسیاب)

بعلت بالا بودن ظرفیت خط تولید از سیستم پیش آسیاب استفاده می کنیم . در سیستم فوق با توجه به خط مشی مدیریت می توان در خط تولید تغییرات زیادی اعمال کرد ، این بدین معناست که می توان خطوط مختلفی را با در نظر گرفتن موارد مختلف پیشنهاد نمود ولی در این پیشنهاد حداکثر توانایی خط تولید همراه با ضریب ایمنی بالا جهت تولید در نظر گرفته شده است .

تجهیزات خط تولید خوراک دام با ظرفیت 20 تن در ساعت .

1- دریافت مواد اولیه :

- چاله تخلیه به ابعاد 4m× 3 ساخته شده از ورق آهنی با ضخامت 3m تا 4m پوشیده شده توسط گریتینگ جهت عبور کامیون یا افراد .

- کانوایر تخلیه چاله تخلیه با ظرفیت 50 تن در ساعت بصورت اسکرو و در صورت طول بیشتر از کانوایر چنین استفاده می شود .

- سنسورهای نشان دهنده میزان مواد در چاله تخلیه .

- الویتور بالا برنده مواد چاله تخلیه با ظرفیت 50 تن در ساعت با ارتفاع تقریبی 24m متر با استفاده از کاسه های پلاستیکی یا فلزی .

- الک بوچاری جهت گرفتن ذرات درشت و خاک گیری .

- آهنر با جهت جدا کردن فلزات بصورت آهنربای سطح شیب دار

- دریچه پاچه شلواری جهت انتقال مواد به دوعد کانوایر چین

- کانوایر چین بطور تقریبی 10 تا 15 متر جهت تخیه مواد غیر آسیابی در مخازن نگهداری و مخازن بالای سر آسیاب.

2- مخازن نگهداری مواد اولیه جهت فرمول بندی مواد

- 14 عدد مخزن به ظرفیت 30m3 تا 35m3 متر مکعب جهت نگهداری مواد اولیه ساخته شده از ورق 3m با ابعاد 2m × 2m و رعایت نکات GMP

- 2عدد مخزن جهت نگهداری مواد مخلوط وسایل انتقال دهنده با ظرفیت 20m3 مترمکعب.

- 2 عدد مخزن با ظرفیت هر کدان 40m3 جهت استفاده بالاسر آسیاب

- توضیح اینکه تمامی مخازن به سنسورهای سطح سنج مجهز می باشد.

- دو عدد آهنربا بالا سر مخازن آسیاب بصورت سطح شیبدار و قابلیت باز شدن جهت تمیز کردن فلزات.

3- تجهیزات آسیاب و بارگیری به مخازن

- دریچه های پنوماتیک قابل کنترل جهت تخلیه مواد

- هاپر بالای سر آسیاب

- آسیاب به ظرفیت  10 بصورت چکشی با قابلیت تعویض توری در حین کار

- مخزن تخلیه آسیاب به ظرفیت 2t تن

- کانوایر تخلیه با ظرفیت 20 تن در ساعت

- دریچه های مخصوص جهت نصب آسیابی دیگر در فاز دوم بصورت 10 تن در ساعت

- سیم مکش هوای آسیاب و بگ فیلتر جهت نگهداری ذرات ریز

- دریچه های پنوماتیک قابل کنترل جهت تخلیه مواد به مخازن

4- سیستم  توزین و فرمول بندی

- کانوایر اسکرو تخلیه مخازن قابل کنترل دور جهت توزین دقیق

- سیستم توزین بظرفیت 1500 کیلوگرم در 6 دقیقه

- سیستم توزین بظرفیت 500 کیلوگرم در 6 دقیقه

- مخزن واسط بظرفیت 2000 کیلوگرم

- کانوایر تخلیه مواد و انتقال به الویتور

- الویتور با ظرفیت 30 تن در ساعت

5- سیستم میکس و تولید

- مخزن بظرفیت 2000 کیلوگرم بالا میکسر با سطح سنج

- میکسر ریبونی افقی بظرفیت هر پیچ 2000 کیلوگرم میکن و تخلیه 4 تا 6 دقیقه

- مخازن نگهداری مواد میکس شده بظرفیت 35 متر مکعب دو عدد

- دو عدد کانوایر دقیق توزین

- کاندیشنر با پرهای قابل چرخش و کنترل با ظرفیت  10 دو عدد با قابلیت اضافه کردن چربی ، آب ، بخار و ملاس

- دستگاه پلیت با ظرفیت 10 بصورت افقی یا عمودی

- دریچههای بای پاس جهت تولید غیر پلیت

- کولر کانترفلو یا کانتینیوس با ظرفیت 10

- کانوایر بلت انتقال مواد پلیتی به الویتور

- الویتور با ظرفیت 30

- مخازن نگهداری محصول با ظرفیت پیشنهادی مشتری

- دستگاه کیسه زنی با ظرفیت 15 و سیستم دوخت

- یک دستگاه کانوایر چین بطول کل برج تولید جهت انتقال مواد در هر مرحله از تولید به اول خط

- دریچه ها و کانالهای مربوط پنوماتیک جهت امکان انتقال مواد به کانوایر چین ذکر شده در بند فوق

6-  تأسیسات جانبی

- دیگ بخار با ظرفیت 3000 کیلوگرم یا 6100 پوند با فشار 10 بار ساخت ماشین سازی اراک

-  کمپرسورهای هواساز جهت تجهیزات پنوماتیکی با ظرفیت خواسته شده

- کلیه تابلوهای برق قدرت و کنترل

- اتاق کنترل کاملاً اتوماسیون

- برق مورد نیاز 650kw تا 800kw بصورت ولتاژ اولیه

7- ساختمان اولیه

- برج تولید به ابعاد تقریبی 5m تا 6m متر عرض ارتفاع بین 20m تا 24m متر طول 25m تا 30m و عمق 3m تا 5m زیر زمین

- اسکلت برج کاملاً پیچ و مهره ای می باشد ، جهت خنثی کردن لرزشهای ماشین آلات در زمان تولید

- بدنه عایق شده توسط ورق گالوانیزه یا ساندویچ پانل

8- سیستم مکمل سازی و مواد افزودنی

- سیستم مکمل سازی

- مخازن استیل نگهداری مواد مکمل دو عدد هر کدام بظرفیت 2t تن

- کانوایر استیل توزین دقیق جهت اضافه نمودن مکمل ها

- مخازن ملاس با ظرفیت خواسته شده مشتری

- مخزن ملاس همراه با فیلترهای استنلس استیل و دارای لوپ و بای پاس جهت تمیز کردن فیلترها

- سیستم کنترلی دقیق اضافه کردن ملاس با توجه به حجم تولید

- مخزن استیل آب و سیستم اضافه نمودن آب جهت پخت در کاندیشنر

- مخزن استنلس استیل چربی و شیر دوزینگ آن

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره توليد كنسرو رب گوجه فرنگي

بازديد: 371

 

فهرست عنوان                                                                                                                             

استاندارد توليد كنسرو رب گوجه فرنگي.. 3

شرح استقرارسيستمHACCP درتوليدكنسرورب گوجه فرنگي.. 3

تشكيل تيم. 3

اطلاعات محصول. 3

گروه مصرف كننده. 4

رسم نمودار جريان كارمواد ، نقشه موقعيت واستقرار تجهيزات.. 5

فهرست كردن تمام خطرات بالقؤه مربوط به هرمرحله ،تجزيه وتحليل خطرات ، تعيين. 5

تعيين نقاط كنترل بحراني(اصل2) ،تعيين حدودبحراني(اصل3)،برقراري يك سيستم. 5

تحويل گوجه فرنگي.. 5

تخليه گوجه فرنگي.. 6

شستشوي گوجه فرنگي.. 6

بازرسي.. 6

شستشوي نهايي.. 7

خردكردن. 7

پيش گرم كردن. 7

صاف كردن. 7

جمع آوري وذخيره سازي عصاره گوجه فرنگي.. 7

تغليظ عصاره گوجه فرنگي.. 8

ذخيره سازي رب گوجه فرنگي.. 8

فرآيندحرارتي رب گوجه فرنگي.. 8

دريافت ، انبارش ، حمل ، توزين ، آماده سازي وافزودن نمك به محصول. 8

تحويل ، انبارداري وحمل قوطي به خط توليد. 9

شستشوي قوطي.. 9

دربندي.. 9

فرآيندحرارتي قوطي پرشده. 9

سردنمودن قوطي هاي پرشده. 10

درج تاريخ توليدوسپري شدن قابليت مصرف.. 10

قرنطينه. 10

انبار10

حمل ونقل قوطي.. 11

شستشوي دستگاهها11

كنترل بدنه داخلي تجهيزات توليد. 11

 

استاندارد توليد كنسرو رب گوجه فرنگي

درتوليد كنسرو رب گوجه فرنگي ، اصول ساخت خوب (GMP) وپياده سازي مقررات مندرج دراستانداردهاي ملي ايران به شماره 1836، ( رعايت اصول بهداشتي درواحدهاي توليدكننده موادغذايي) و5489، (آيين كارتوليدكنسرورب گوجه فرنگي ) ازبرنامه هاي پيش نيازضروري محسوب مي شود.

            شرح استقرارسيستمHACCP درتوليدكنسرورب گوجه فرنگي  

تشكيل تيم

بمنظور استقرار سيستمHACCPمي بايست تيمي متشكل از افراد خبره با تخصصهاي مختلف (مانندكارشناس صنايع غذايي،كارشناس ميكروبيولوژي، مهندس صنايع ،كارشناس آماروتخصصهاي مرتبط با هربخش ازفرآيندكه موردبررسي قرارمي گيرد) تشكيل شوند وبا رهبري فردي واجدشرايط مراحل مطالعاتي اجرايي واستقرارسيستم راانجام دهند.

   


      اطلاعات محصول

اطلاعات محصول موردنظربايدمطابق  جدول زیر  باشد.

 

رديف
اطلاعات محصول
شرح
   1

توصيف  محصول

فرآورده بسته بندي شده سترون تجارتي ازعصاره تغليظ شده ميوه گوجه فرنگي 

حاوي بافت نرم ياپوره اي شكل با رنگ قرمزروشن مخصوص گوجه فرنگي مطابق با استاندارد ملي ايران 761 ، سال 1374

   2

مواد اوليه

گوجه فرنگي ، قوطي ، نمك

   3

تركيبات

عصاره تغليظ شده آب گوجه فرنگي ، نمك

   4

مشخصات فيزيكي و شيميايي

_ رنگ : قرمز روشن

_ طعم : طبيعي وعاري ازهرگونه سوختگي وتلخي وطعم خارجي

_ درصد مواد جامد محلول : پس ازكسر نمك حداقل 25

_ پري : حداقل 90 درصد

_ نمك : حداكثر 3 درصد

_ pH : حداكثر 3 / 4

- عيوب : منفي

_ مواد خارجي : منفي

_ فلزات سنگين : حداكثرارسنيك 2/ 0،سرب 3 / 0 ،مس 5 قلع 25 (mg/kg)    

 

 
   5

 

 

 

 

مشخصات ميكروبي

 

 

 

 

- MCHC :حداكثر45 درصدميدانهاي ديد

- ميكروارگانيزمهاي مقاوم به اسيد: منفي

- كپك ومخمر : منفي

- وضعيت قوطي :قوطي پس از14 روزدرحرارت C30 بايدفاقدبادكردگي ونشتي باشد.

   6

بسته بندي

درظروف فلزي باوزن حداكثر5كيلوگرم مطابق باشرايط مندرج دراستانداردملي ايران1412،سال 1374كه درشرايط مناسب بطوريكه قوطي درحين حمل ونقل صدمه مكانيكي نبيند ،توزيع مي شود.

   7

نشانه گذاري

نام ونوع فرآورده- عبارت محصول ايران- نام تجاري- وزن خالص- تاريخ توليدوانقضاءقابليت مصرف - سري ساخت - پروانه ساخت- نام ونشاني توليدكننده

گروه مصرف كننده

اين محصول بطورمعمول بعنوان چاشني توسط عموم مردم استفاده مي شود.

     رسم نمودار جريان كارمواد ، نقشه موقعيت واستقرار تجهيزات

از آنجائيكه مراحل توليد درهركارخانه شرايط و ويژگيهاي خاص خودرا داردضمن درنظرگرفتن اصول كلي ومعمول درتوليداين محصول نمودار جريان كارباتوجه به استانداردملي ايران  5489: سال 1379 " آيين كارتوليدكنسرورب گوجه فرنگي " رسم گرديده است .درنقشه هاي استقرار، مواردي مانند تجهيزات ،دستگاهها ،فضاهاي نگهداري مواد ومحصولات مياني،سرويسهاي بهداشتي ،انبارهاوحتي مناطق تله گذاري ،آفات انباري بايدبدرستي مشخص گردند.

شايان ذكر است كه تعيين فضاها ،استقرار تجهيزات وديگرعوامل توليدبايد به گونه اي باشند كه ازبروزهرگونه آلودگي متقاطع اجتناب گردد .همچنين مناطقي كه ازسطوح بهداشتي متفاوتي برخوردارهستند بايد كاملا"مجزا گردند.

نمودارجريان كارونقشه درموقعيت واستقرارتجهيزات بايددرمحل ودرتمام شيفت هاي كاري باآنچه درعمل انجام مي شودمطابقت داده شده وموردارزيابي قرارگيرند.

فهرست كردن تمام خطرات بالقؤه مربوط به هرمرحله ،تجزيه وتحليل خطرات ، تعيين  اقدامات لازم براي كنترل خطرات شناسايي نشده (اصل1)

تيم HACCP دركارخانه توليد كنسرو رب گوجه فرنگي بر اساس استاندارد ملي ايران به شماره 4557 :سال1377 بند4-1-6اين استاندارد،بايد تمام  خطراتي را كه منطقا"احتمال بروزآنها درهرمرحله ازعمليات ازابتداتاانتهاي جريان كارمي باشد، فهرست نمايد.

براي ارزيابي خطرها مي توان ازتكنيك هاي استفاده نموده بعنوان مثال تكنيك پيشنهادي اتحاديه اروپا  يكي ازروشهاي ارزيابي خطرهااست كه درپيوست اطلاعاتي الف نمونه اي ازآن شرح داده شده است.درموردهرخطرنيزاقدامات كنترلي وپيشگيرانه مرتبط رابايدمشخص نمود

تعيين نقاط كنترل بحراني(اصل2) ،تعيين حدودبحراني(اصل3)،برقراري يك سيستم پايش براي هريك ازنقاط كنترل بحراني (اصل4)،تعيين اقدامات اصلاحي (اصل5)

تعيين نقاط كنترل بحراني براساس استانداردملي 4557:سال 1377،بند4-1-7 تعيين نقاط كنترل بحراني(CCP) بااستفاده ازتكنيك درخت تصميم گيري،درمراحل مختلف مطابق نمودارجريان كار،انجام مي شود

شايان ذكراست مواردذكرشده درنمودارمذكورتنهابصورت راهنمامي باشدودرهرواحدتوليدي به تناسب

شرايط كاري انعطاف پذيري خواهدداشت .

ذيلا"مشروح تجزيه وتحليل مربوط به هريك ازمراحل براساس نمودارتوليد بطوركلي بيان گرديده است.

      تحويل گوجه فرنگي

گوجه فرنگي بايددرشرايط مناسب باتوجه به شرايط مندرج دراستانداردملي ايران  4557:سال 1379"آيين كارتوليدكنسرورب گوجه فرنگي "تحويل گرفته شود.ازآنجاييكه گوجه فرنگي هاي لهيده ،ترك خورده ، كپك زده ، آلوده وآفت زده عموما"منشاء آلودگي ميكروبي مي باشند ،محموله مي بايست براساس معيارهاي موجوددرواحدتوليدي موردارزيابي قرارگرفته ودرصورت امكان جداسازي مواردمعيوب درمرحله بازرسي، گوجه فرنگي تحويل گرفته شود. همچنين با توجه به احتمال آلودگي گوجه فرنگي به عواملي مانند سموم،آفت كشها وفلزات سنگين (بيش ازحد مجاز) توصيه مي گردد علاوه برانجام اقداماتي مانندارزيابي پيمانكارفرعي،آموزشهاي ترويجي لازم درخصوص شرايط كاشت ،داشت ،برداشت(خاك مناسب جهت كشت محصول،نحوه استفاده ازسموم و........)،محصولات مربوط به هرپيمانكار نيز بصورت دوره اي درآزمايشگاههاي معتبرموردارزيابي قرارگرفته ونتايج كليه اقدامات مستندگردند.

تخليه گوجه فرنگي

چگونگي تخليه گوجه فرنگي در حوضچه هاي كه به منظور شستشوي اين محصول در نظر گرفته شده اندحائزاهميت مي باشد .شايان ذكراست كه تخليه نامناسب موجب آسيب ديدگي وعدم امكان شستشوي مناسب گوجه فرنگي ونتيجه بروزخطرميكروبي ميگردد.لذا توصيه مي شود كارگران آموزش هاي لازم دراين زمينه راگذرانده باشند.

      شستشوي گوجه فرنگي

شستشوي گوجه فرنگي دركارخانجات مختلف به اشكال متفاوتي انجام مي شود.توجه به اين نكته حائزاهميت مي باشدكه گوجه فرنگي هابايدپس از اتمام مراحل شستشو فاقد هرگونه آلودگي ظاهري

اعم ازخاك وگل وديگرآلودگيهاي احتمالي باشندازآنجاييكه اين مرحله بطورخاص جهت كاهش آلودگي ميكروبي به حدقابل قبول طراحي گرديده  لذادرصورت عدم شستشوي مناسب گوجه فرنگي امكان داردمراحل بعدي فرآيندحرارتي جهت ازبين بردن آلودگيهاي احتمالي كافي نباشدبنابراين ،اين مرحله رامي توان بعنوان يك نقطه كنترل بحراني (CCP)درنظرگرفت لذاجهت شستشوي بهترطراحي حوضچه وجريان آب شستشوبايدبه گونه اي باشدكه نقاط كوري كه باعث توقف گوجه فرنگي مي شوددرآن بوجودنيايدهمچنين توجه به كلريناسيون آب به ميزان مناسب وميزان سرريزآب به منظوراستفاده ازآب تميز،حائزاهميت مي باشد.بديهي است درصورت مشاهده هرگونه انحراف علاوه برشستشوي مجددگوجه فرنگي هاي آلوده مي بايست علل بالقوه وبالفعل بوجودآورنده خطرراشناسايي واقدامات اصلاحي لازم مانندتنظيم فشارآب ،تنظيم ميزان سرريزآب ،تنظيم ميزان كلرآب و....... انجام گيرد.

      بازرسي

عمليات بازرسي گوجه فرنگي هابه منظورحذف گوجه فرنگي هاي لهيده ،آلوده ،آفت زده ،كپك زده وموادخارجي صورت مي پذيرد.درموردشرايط عملياتي اين مرحله مي توان به استانداردملي ايران 5489"آيين كارتوليد كنسرورب گوجه فرنگي"رجوع كرد.از آنجاييكه دراين مرحله بايدمنشاءافلاتوكسين احتمالي دررب گوجه فرنگي كه همان گوجه فرنگي هاي آلوده به كپك مي باشندحذف گردندوباتوجه به اين نكته كه بسياري ازافلاتوكسينهادرفرآيندهاي حرارتي ازبين نمي روندتوصيه مي گرددعمليات بازرسي بعنوان يك نقطه كنترل

بحراني(CCP)درنظرگرفته شوند.لذاكاهش گوجه فرنگي كپك زده درپايان نواربازرسي بايدبه دقت پايش گرددبطوري كه درمحصول نهايي MCHC ( شمارش ريسه هاي كپك ) كمترازحدموردقبول ( 45 درصد ميدان هاي ديد ) باشدودرصورت بروزانحراف علاوه برحذف گوجه فرنگي هاي معيوب علل بالقوه وبالفعل بوجودآورنده خطرمرتفع گردند.ازجمله اين علل مي توان به عدم آموزش كافي وتوجه كارگران ،تراكم گوجه فرنگي هاروي نوار،سرعت بالاي حركت نواربازرسي وعوامل مرتبط ديگراشاره نمود.

شستشوي نهايي

معمولا"پس ازانجام عمليات بازرسي به منظورحذف آلودگيهاي احتمالي درمرحله مذكوروجايگزين نمودن آب پاكيزه به جاي آب شستشودرمراحل قبل،گوجه فرنگي هااززيردوشهايي كه حاوي آب تميزبوده وتمام سطح آنهارا پوشش مي دهند عبور مي نمايد.لذا خطري دراين مرحله براي محصول نهايي وجودندارد.

     خردكردن

عمليات خردكردن به منظورتسهيل درآبگيري ودرشرايط كنترل شده خطري براي محصول نهايي ايجاد نمي نمايد.

پيش گرم كردن

فرآيندحرارتي درپيش گرمكن عمدتا"به منظورغيرفعال نمودن آنزيمهاي موجوددرگوجه فرنگي ،اعمال ميگرددلذادرصورت رعايتGMPمناسب منشاءبروزخطري براي محصول نهايي نمي باشد.

     صاف كردن

جدا نمودن عصاره گوجه فرنگي از سايرقسمتهاي آن توسط صافيهاي مخصوصي انجام مي پذيرد.بنابراين كنترل مرتب عصاره گوجه فرنگي استحصال شده ازنظرعدم وجودموادخارجي دراين مرحله حائزاهميت مي باشدچراكه صاف كردن آخرين مرحله بهمنظورحذف عوامل خطرزاي فيزيكي مي باشد لذا اين مرحله به عنوان يك نقطه كنترل بحراني(CCP)درنظرگرفته مي شود ودر بازرسي انجام شده با مشاهده موادي غيرازعصاره گوجه فرنگي وبا ابعاد بيشترازبزرگترين سوراخ صافي احتمال بروز پارگي درصافيهامطرح مي شوددراين صورت بايدعلاوه برخارج نمودن وتعيين تكليف محصول معيوب ،عوامل بالقوه وبالفعل بروزخطررامرتفع نمود.توصيه ميگرددبازرسي دوره اي صافيها نيزبه منظوربرطرف نمودن هرگونه اشكال احتمالي صورت پذيرد.شايان ذكراست دراين مرحله تميزكردن وسشتشوي مرتب صافيهاازنظربهداشتي حائزاهميت فراوان مي باشد.

جمع آوري وذخيره سازي عصاره گوجه فرنگي

دراين مرحله كه به منظورجمع آوري عصاره گوجه فرنگي مازاد برظرفيت تغليظ كننده ها طراحي گرديده .بدليل پايين بودن بريكس محصول وبه منظوراجتناب ازهرگونه خطرميكروبي توجه به نكات بهداشتي مانندشستشوي مناسب مخازن ومدت زمان توقف عصاره درمخازن براساس استانداردملي ايران 5489: سال 1379"آيين كارتوليدكنسرورب گوجه فرنگي "ضروري است.

تغليظ عصاره گوجه فرنگي

عمليات تغليظ درمخازن تحت خلاءوحرارت مشخص انجام مي شوداين مرحله بدليل شرايط مناسب براي رشدميكروارگانيزمهاوبخصوص كپكهابايدموردتوجه قرارگيرد همچنين دراين مرحله نيز توجه به

نكات بهداشتي مانندشستشوي مناسب مخازن وعدم توقف بيش ازحدموردتاكيدمي باشد.

ذخيره سازي رب گوجه فرنگي

پس ازانجام عمليات تغليظ، رب گوجه فرنگي مازاد برظرفيت مبدل حرارتي ازيك مخزن همزن دارعبورمي نمايد.دراين مرحله به منظوراجتناب از ايجاد خطرميكروبي بايد نكات بهداشتي وعدم توقف رب گوجه فرنگي به مدت طولاني براساس استاندارد ملي ايران 5489:سال 1379"آيين كارتوليدكنسرورب گوجه فرنگي "موردتوجه قرارگيرد.

فرآيندحرارتي رب گوجه فرنگي

دراين مرحله فرآيند حرارتي به منظوركاهش بارميكروبي به حدقابل قبل ،بايدبه گونه اي اعمال شود كه دماي رب گوجه فرنگي درهنگام پرشدن درقوطي حداقل 88درجه سلسيوس باشدشايان ذكراست چنانچه دماي محصول دراين مرحله به حدموردنظرنرسدمرحله فرآيندحرارتي قوطي پرشده قادربه كاهش بازميكروبي درحدتعيين شده دراستانداردملي ايران 2326:سال 1374 "روش كنترل تجارتي فرآورده هاي بسته بندي شده دربسته هاي نفوذناپذير"نخواهدبود.

لذاپيشنهادميگردد اين مرحله نيز به عنوان نقطه كنترل بحراني (CCP)درنظرگرفته شود ودرجه حرارت محصول در هنگام پرشدن درقوطي بدرستي كنترل گردد همچنين با درنظرگرفتن اهميت سنجش درجه حرارت وكاليبراسيون تجهيزات سنجش دمادرصورتيكه انحرافي دراين مرحله پديدايدبايدضمن اعمال مجددفرآيندحرارتي برروي محصول معيوب، نسبت به رفع عوامل بالقوه وبالفعل بوجودآورنده خطراقدام گردد.

دريافت ، انبارش ، حمل ، توزين ، آماده سازي وافزودن نمك به محصول

به دليل وجود مخاطرات شيميايي ويافيزيك احتمالي ، نمك مصرفي ازنظرويژگيهاي كيفي بايدبا استاندارد ملي ايران 26 "نمك طعام" مطابقت داشته باشد.

خريد نمك مي بايست براساس دستورالعمل مشخص انجام گيردوكليه سوابق نيزمستندشوند.لذااين مرحله رامي توان به عنوان يك نقطه كنترلي (CP) درنظرگرفت .

نمك خريداري شده بايددرشرايط مناسب وبرروي پالت درانبارنگهداري شود. مراحل توزين ،آماده سازي وافزودن نمك نيزبه منظورجلوگيري ازايجادهرگونه مخاطرات احتمالي درحين عمليات بايدبا دقت وتوسط افرادآموزش ديده صورت گيرد. شايان ذكراست درصورت افزودن بيش ازحدنمك طعام به محصول امكان خورندگي لاك قوطي، كه زمينه سازخطرات بعدي مي باشد،فراهم ميگردد.

تحويل ، انبارداري وحمل قوطي به خط توليد

قوطي مصرفي جهت بسته بندي رب گوجه فرنگي بايدبااستانداردملي ايران 1412"ظروف فلزي براي بسته بندي رب گوجه فرنگي"مطابقت داشته وشرايط انبارش به منظورجلوگيري ازعوامل مساعدكننده خورندگي قوطي بايدتحت كنترل باشد. همچنين شرايط حمل آن به خط توليدبايدبه گونه اي باشدكه ازآلودگي وياآسيب احتمالي جلوگيري شود.

شستشوي قوطي

مخاطرات احتمالي موجوددراين مرحله شامل خطرات ميكروبي وفيزيكي مي باشدوازآنجايي كه درصورت عدم شستشوي مناسب قوطي امكان حذف خطرفيزيكي احتمالي درمراحل بعدوجودنداردو اينمرحله نيزبه منظورحذف خطريادشده طارحي شده است  لذاپيشنهادمي شود اين مرحله به عنوان يك نقطه كنترل بحران(CCP) درنظرگرفته شده وباكنترل چشمي قوطيهاپس ازشستشووبراساس يك دستورالعمل مشخص ازعدم وجودمخاطرات فيزيك اطمينان حاصل گردد. بديهي است درصورت مشاهده هرگونه انحراف ضمن حذف قوطي حاوي ذرات خارجي بايدعوامل بالفعل وبالقوه بوجودآورنده خطررابررسي ونسبت به ازبين بردن آن اقدام نمود. 

دربندي

عمليات دربندي به لحاظ بهداشتي ،ازدرجه اهميت بالايي برخورداراست بصورتيكه درصورت دربندي نامناسب وناقص شايط مناسب براي آلودگيهاي بعدي فراهم ميگردد . لذا دربندي بايد به گونه اي انجام شودكه حدوداستانداردفاكتورهاي دوخت مطابق بااستانداردملي ايران 2327"روش آزمون ظروف فلزي غيرقابل نفوذبراي موادغذايي"رعايت گردد.

اين مرحله رامي توان بدليل اهميت وحساسيت زيادبهداشتي به عنوان يك (CCP) بادرنظرگرفتن (سؤال 2پيوست ب ) پيشنهاد نمود و براساس دستورالعمل مدون درفواصل زماني مشخص كنترل گرددهمچنين بايدبمحض مشاهده هرگونه انحراف ضمن جداسازي محصول معيوب ،عوامل بالفعل وبالقوه بوجودآورنده خطربدقت موردبررسي قرارگرفته ومرتفع گردند.

فرآيندحرارتي قوطي پرشده

قوطي هاي پرشده بسته به حجم و اندازه قوطي درمدت زمان مناسب تحت فرآيند حرارتي لازم قرارمي گيرندحرارت موردنيازعموما"توسط آب جوش ويابخارآب تأمين مي گردد.

بديهي است درصورت عدم كفايت فرآيند حرارتي امكان بقاء ورشد ميكروارگانيزمهافراهم مي گرددلذاتوصيه مي گرددضمن درنظرگرفتن اين مرحله به عنوان يك نقطه كنترل بحراني(CCP) شاخص هايي ماننددرجه حرارت وزمان تماس قوطي بامنبع حرارتي موردپايش قرارگرفته ودرصورت مشاهده هرگونه انحراف مي بايست ضمن جداسازي محصول معيوب ،عوامل بالفعل وبالقوه بوجودآورنده خطربررسي ومرتفع گردند.

سردنمودن قوطي هاي پرشده

به منظورتكميل فرآيندحرارتي درمرحله قبل بايدقوطيهابه نحومناسبي سردگردندبطوريكه درپايان عمل سردكردن دماي جدارخارجي قوطيها پس ازتكان دادن آنها بين 40-37 درجه سلسيوس باشد اين دمارامي توان بصورت حسي ومقايسه بادماي بدن ارزيابي نمود.

بديهي است درصورت سردنمودن بيش ازحدقوطيهاامكان تبخيرآب سطحي وجودنداشته واحتمال بروز خورندگي درسطح بوجودمي آيد لذا مي توان اين مرحله رايك نقطه كنترل بحراني(CCP) درنظرگرفت  بديهي است درصورت بروزهرگونه انحراف ضمن جداسازي محصول معيوب ،بايدعوامل بالفعل وبالقوه بوجودآورنده اين انحرافات باانجام عملياتي همچون تنظيم درجه حرارت آب سردوكنترل فنهاي خنك كننده برطرف گردند.

درج تاريخ توليدوسپري شدن قابليت مصرف

درج تاريخ توليدوسپري شدن قابليت مصرف كه عمدتا"توسط دستگاه كدزن صورت مي گيرديكي ازمراحلي است كه باكنترل دقيق بايدازصحت عمل آن اطمينان حاصل نمود.

زيراعلاوه براينكه تاريخهاي درج شده مي توانددررديابي محصول مورداستفاده قرارگيرد،درمواقع بروزهرگونه خطرميتوان محصول معيوب رافراخواني نمود.همچنين درصورت عدم درج صحيح تاريخ سپري شدن امكان استفاده ازمحصول معيوب براي مصرف كننده وجودداردلذابه جهت اهميت اين مرحله مي توان آنرابه عنوان يك نقطه كنترل بحراني  (CCP) درنظرگرفت .

قرنطينه

قرنطينه ويانگهداري محصول تازمان دريافت نتايج آزمونهاي واحدكنترل كيفيت ،به منظوراجازه ترخيص كالا،ازمراحل بسيارحساس محسوب مي شود.دراين مرحله نتايج آزمونهامي بايست به دقت ارزيابي شده ودرصورت احتمال بروزهرگونه خطر،محصول معيوب جداسازي وتعيين تكليف گردد.

انبار

انبارمحصول بايدشرايط مندرج دراستانداردملي ايران 1836: سال 1374 "رعايت اصول بهداشتي درواحدهاي توليدي موادغذايي "رادارابوده ومحصول نيرازچيدمان مناسبي برخوردارباشدبصورتيكه اولين كالاي وارده،اولين كالاي خارج شده ازانبارباشد.

حمل ونقل قوطي

حمل ونقل قوطي هاقبل وبعدازمرحله پركردن بايدبه دورازهرگونه احتمال آسيب ديدگي انجام شود.چراكه دراثرآسيب ديدگي بدنه قوطي ويالاك داخل آن امكان بروزمخاطرات شيميايي وميكروبي وجودخواهدداشت.

شستشوي دستگاهها

شستشوي كليه دستگاههابايددرفواصل زماني مشخص ومطابق بااستانداردملي ايران 3766: سال 1375 "آيين كاربهداشتي تجهيزات ولوازم موردمصرف درصنايع غذايي"صورت پذيرد.اين مرحله به دليل شرايط فيزيكوشيميايي وحساسيت محصول نسبت به رشد ميكروارگانيزمها وبخصوص كپكها حائزاهميت فراوان ميباشد.بنابراين ضمن شستشوي مناسب دستگاهها درپايان عمليات بايد ازعدم وجودباقيمانده موادغذايي وموادشيميايي اطمينان حاصل نمود.لذا ازآنجا كه اين مرحله به منظورحذف ياكاهش احتمال وقوع خطر طراحي شده (سؤال 2پيوست پ) مي توان آن رابه عنوان يك نقطه كنترل بحران (CCP) درنظرگرفت و با ارزيابي فاكتورهايي مانند آب نهايي شستشوي دستگاهها ازنظرعدم باقيمانده موادغذايي وموادشيميايي مورداستفاده درشستشو،دما،غلظت موادشوينده و....اين مرحله راكنترل نمودبديهي است درصورت مشاهده هرگونه انحراف بايدعمليات تكميلي جهت ازبين بردن عوامل بالفعل وبالقوه بوجودآورنده خطر،همچنين شستشوي مجددانجام شود.

كنترل بدنه داخلي تجهيزات توليد

باتوجه به اسيدي بودن عصاره گوجه فرنگي وبخصوص افزودن نمك به آن ،خاصيت خورندگي اين فرآورده تشديدميگردد.لذاتدوين دستورالعمل مشخص به منظوركنترل بدنه تجهيزات توليدحائزاهميت مي باشد.

بنابراين توصيه مي گردداين عمليات به عنوان يك نقطه كنترلي (CP) به دقت موردتوجه قرارگرفته وتوسط افرادمجرب وآموزش ديده انجام شود.

 

 

 



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خط توليد خيارشور

بازديد: 153

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

خط توليد خيارشور (مرحله سورت)

خيارها پس از ورود به كارخانه از طريق واحد آزمايشگاه، آزمايش هاي كيفي بر روي آن صورت مي گيرد و ردّي يا قبولي آن مشخص مي شود. خيارهاي مقبول به وسيله كاركنان بر روي دستگاه سورتينگ ريخته مي شوند كه از نوع سيمي است كه چند سيم در طول دستگاه قرار دارد كه فاصله ي اين سيم ها از ابتداي دستگاه تا به آخر بيشتر مي شود كه خيارها بر حسب قطرشان از اين سيم ها پايين مي افتند و درون سبدها جمع آوري مي شوند كه از درجه يك تا درجه پنج مي باشد كه خيارهاي درجه يك و دو را براي شيشه، درجه سه را بر قوطي هاي gr750 و درجه 3 به بالا را وارد حلب مي كردند. پس از سورت اوليه خيارها مجدداً سورت مي شوند تا از درجه بندي اطمينان حاصل شود بعد خيارهاي سورت شده را وارد خط هاي توليد مي كنند.

خط توليد خيارشور شيشه اي

در ابتداي خط توليد خيارهاي سورت شده را وارد وان آب كلره مي كنند كه مقدار كلر در آب بين 15 تا ppm20 مي باشد. علت استفاده كلر اين است كه حشرات ريزي بر روي پوست خيار رشد و تكثير مي كنند كه فقط توسط كلر از بين مي روند. خيارها از وان آب كلره به وسيله سبد به دستگاه گلگير منتقل مي كنند كه اين دستگاه شامل تعدادي غلتك با قطر كوچك است كه با فاصله خيلي كم خلاف هم حركت مي كنند و عمل گلگيري را انجام مي دهند. پس از گلگيري خيارها به وسيله الواتور به قسمت شست و شو منتقل مي شوند كه از نوع برسي است كه توسط برس هايي كه خلاف هم مي چرخند عمل شست و شو را انجام مي دهند و آب به وسيله نازلها بر روي خيارها اسپري مي شوند و خيارها بر روي چرخه ي محرك انتقال مي يابند كه روي اين چرخه خيارهاي شكسته و خراب از خط خارج مي شوند و در انتها خيارها درون وان آب ريخته مي شوند. در قسمت ديگري از خط، شيشه ها روي غلتكي سرپوشيده به صورت برعكس گذاشته مي شوند كه آب داغ از زير به درون شيشه ها ريخته مي شوند و در فضاي خالي بخار قرار دارد كه سبب استريل شدن شيشه ها مي شود. بعد از استريل شدن شيشه ها، شيشه ها روي نوار نقاله به جلو مي روند و توسط كارگران سبزي به آن اضافه مي شود كه سبزي شامل فلفل، سير و ترخون مي باشد كه بايد به مقدار max5 درصد در شيشه ها پر شوند كه شامل يك عدد سير، فلفل به ميزان متوسط و حدود 5 گرم ترخون مي باشد كه سبزي 15 تا 16 گرم از كل شيشه خيارشور را تشكيل مي دهد سپس شيشه ها وارد قسمت پركن مي شوند كه پركن از نوع لرزشي است و لرزش سبب مي شود كه خيارها درون شيشه قرار بگيرند. تعداد خيار ممتاز درون شيشه ها بين 95 تا 100 عدد مي باشد. بعد از اين مرحله به درون شيشه ها محلول اضافه مي كنند كه مخلوطي از آب، نمك، سركه به مقدار مشخص است كه دماي محلول بين 80 تا 90 درجه مي باشد كه اين دما هم آنزيم بري مي كند و هم اينكه خيارها آمادگي لازم را براي مرحله پاستوريزاسيون پيدا مي كند. سپس مرحله دربندي است كه به صورت دستي توسط كارگران صورت مي گيرد و شيشه ها را وارد دستگاه پاستوريزاسيون مي كنند كه پاستوريزاسيون شيشه هاي خيارشور به مدت 20 دقيقه در دماي 85 تا 95 درجه صورت مي گيرد. پاستوريزاسيون حلب به مدت 30 دقيقه در دماي 85 تا 95 مي باشد. بعد از پاستوريزاسيون مرحله coding مي باشد كه بر روي شيشه ها آب سرد اسپري مي شود كه به مدت زمان 10 دقيقه طول مي كشد و شيشه ها خنك مي شوند و سپس عمل غلاف زني توسط كارگران صورت مي گيرد و به وسيله حرارت 80 تا 90 درجه غلاف ها به شيشه ها مي چسبند. در انتهاي خط توليد شيشه درون كارتن ها بسته بندي مي شوند و روي پليت گذاشته مي شوند و به انبار قرنطينه منتقل مي شوند.

نكات قابل توجه در توليد خيارشور

نكته 1:

سيري هاي مورد استفاده در خيارشور به مدت چند روز درون گالانها مي مانند سپس هنگام استفاده به مدت 5 دقيقه در آب جوش حرارت مي دهند تا هم آنزيم بري شود و هم بوي سير و هم آنزيم پكتين استراز از بين برود.

نكته 2:

شيشه هاي خيارشور به مدت 15 تا 20 روز در انبار قرنطينه مي مانند سپس وارد انبار اصلي مي شود كه بارگيري به صورتي انجام مي شود كه شيشه هايي را كه ابتدا وارد انبار مي شوند بارگيري شود.

نكته 3:

غلاف گيري براي حصول اطمينان مشتري و جلوگيري از ورود هوا به داخل شيشه صورت مي گيرد.

نكته 4:

علت اضافه كردن سوربات به قوطي هاي حلب اين است كه زماني كه حلب ضربه ببيند لاكش مي تركد و باعث زنگ زدگي مي شود كه سوربات از اين زنگ زدگي جلوگيري مي كند.

نكته 5:

خط توليد خيارشور حلبي مثل خيارشور شيشه اي است با اين تفاوت كه در مرحله پاستوريزاسيون، حلب ها به مدت 30 دقيقه در دما، 85 تا 95 درجه پاستوريزيه مي شوند ولي شيشه ها به مدت 20 دقيقه در همين دما پاستوريزه مي شوند و هم چنين به حلب ها سوربات جهت جلوگيري از زنگ زدگي اضافه مي كنند.

مرحله آزمايشگاهي. آزمايش محلول خيارشور (اسيديته و نمك)

cc1 از محلول آب خيارشور برداشته در داخل ارلن مي ريزيم سپس چند قطره معرف فنل فتالئين به آن اضافه مي كنيم و زير بورت با محلول NaOH نيتر مي كنيم و تا ظهور رنگ صورتي نيتر را ادامه مي دهيم.

استاندارد à 2/1 = 6/ * عدد مصرفي = اسيديته

آزمايش نمك

چند قطره اسيد استيك جهت خنثي كردن اثر اسيديته به محلول داخل ارلن از آزمايش اسديته (رنگ صورتي) اضافه مي كنيم سپس چند قطره كرومات پتاسيم به محلول خنثي شده اضافه مي كنيم و زير بورت با محلول نيترات نقره تا ظهور شدن رنگ قرمز آجري تيتر را ادامه مي دهيم و در فرمول زير مي گذاريم:

استاندارد à 7% = 585/ * عدد مصرفي = نمك

آزمايش كلي خيارشور

ابتدا نمونه خيارشوري را كه در انتهاي دستگاه پاستوريزاتور توليد شده را وزن مي كنيم و وزن آن را يادداشت مي كنيم. سپس آب خيارشور را بيرون مي ريزيم امّا مقداري از آب خيارشور را براي اندازه گيري اسيديته و نمك نگه مي داريم سپس خيارشور بدون آب را وزن كرده و يادداشت مي كنيم سپس خيارشورها را درون يك سيني خالي مي كنيم مقدار سبزي آن را وزن مي كنيم كه وزن استاندارد آن 15-16 گرم مي باشد. استاندارد خيار ممتاز بين 95-100 عدد خيار مي باشد. مقدار خيارهاي شكسته و ضايعات را جدا مي كنيم اگر بيش از مقدار استاندارد بود به قسمت توليد تذكر داده مي شود سپس وزن خالص خيار و وزن كل و وزن آب محلول را در جداولي از قبل تهيه شده قرار مي دهيم كه هر يك از اين وزن ها استاندارد مربوط به خود را دارد. اگر كم يا بيش از حد استاندارد باشد تذكرات لازم داده مي شود. اندازه بزرگترين و كوچكترين خيار ثبت مي شود.

وزن كل – وزن شيشه = وزن خالص خيار

وزن بدون آب – وزن كل = وزن آب محلول

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تولید اب معدنی

بازديد: 781

 

پروسه توليد آب معدني بخش 1

مقدمه:

آب اين ماده حياتی و با اهميت در دنيا نقش بسيار مهمی را درشکل گيری تمدنها و استمرار آنها داشته است مروری بر سوابق تمدنهايی که در طول تاريخ شکل گرفته اند و شکوفا شده اند نشانگر اين واقعيت است که وجود آب و امکان دسترسی به آن يکی از کليدی ترين عوامل فراگيری و استمرار آنها بوده است . افزايش تقاضا برای آب و اوجگيری رقابت بين مصرف کنندگان مختلف موجب شده انسان برای ايجاد موازنه وتعادل بين توزيع نيازها و منابع آب موجود مستقيما در وضعيت طبيعی رودخانه ها دخالت کند و با ايجاد تاسيسات گوناگون ذخيره و توزيع آب شرايط طبيعی را به منظور تامين نيازهای خود تغيير دهد .

آب معدنی و آب شرب بعنوان يکی از نيازهای اساسی روزمره انسان و استمرار حيات ميباشد . ميزان نياز روزمره هر فرد ۱ تا ۲ ليتر ميباشد که بستگی به شرايط آب و هوايی و سن و سال دارد . استفاده از آب آشاميدنی سالم و گوارا يکی از مهمترين فاکتورهای مصرف آب ميباشد که از ساليان بسيار دور به آن توجه شده است . منشا حدود ۸۰٪ از بيماريهای انسان عدم دسترسی به آب سالم است . ۷۵٪ از مردم جهان سوم از امکانات آب برای مصارف بهداشتی محرومند بنابر اين زمان اين تصور نادرست که آب سالم به هر ميزان که مورد نياز باشد به وفور در دسترس است ديگر سپری شده است واقعيت آن است که آب سالم و گوارا کمياب و گرانبها ميباشد آلودگيها با ايجاد تغييرات نامطلوب در خواص فيزيکی ، شيميايی و بيولوژيکی کيفيت آب را تنزل ميدهند و در مراحلی آب را از حيطه انتقاع ساقط مينمايند . برخی از آلودگی ها زوال پذيرند و به آسانی تجزيه و يا تقليل داده ميشوند نظير مواد زائد کشاورزی و حيوانی و فاضلابهای انسانی بعضی از آلاينده ها نيز انحطاط ناپذيرند مانند جيوه و سرب و برخی از ترکيبات پلاستيکها که از افزايش آنها در آب بايد جدا جلوگيری شود . 

آب معدنی:

تعريف : آب معدنی محصول بسته بندی شده آب گوارا و قابل شربی است با ويژگيهای فيزيکوشيميايی و ميکرو بيولوژی و ارگانو لپيتيکی تعريف شده که مستقيما از چشمه و يا نقاط حفر شده از طبقات زير زمينی به دست ميآيد و دارای خواص بهداشتی و درمانی باشد و در معرض هيچگونه پالايش خارج از استانداردهای مربوطه قرار نگيرد و در محل چشمه و يا منابع آبی مربوطه در شرايط خاص بهداشتی بسته بندی ميگردد .

انواع آب معدنی :

الف : ۱- گازدار ۲- بدون گاز ۳- گاز دار شده

آب معدنی گازدار : آبی است که پس از تصفيه های لازم و بسته بندی مقدار گاز آن برابر با مقدار گازی ميباشد که آب در مظهر چشمه دارد .

آب معدنی بدون گاز : آب معدنی است که پس از تصفيه و بسته بندی فاقد گاز کربنيک مازاد بر مقدار لازم جهت نگاهداری املاح بی کربنات موجود و يا گازهای ديگر باشد .

آب معدنی گازدار شده : آب معدنی است که پس از تصفيه های لازم از منبع ديگری گازکربنيک به آن اضافه شود .

ب : ۱- قليايی ۲- اسيدی ۳- نمکين ۴- فلئوردار ۵- آهن دار

تعريف و منشا آبهای معدنی :

آبهای معدنی طبيعی و گازهای معدنی طبيعی ،آبها و گازهايی هستند که از تشکيلات زمين شناسی خارج و دارای خواص درمانی بوده که توسط مجمع علمی پزشکی شناخته و دارای اجازه رسمی دولتی برای بهره برداری می باشند .

منشاء آبهای معدنی :

1) سطحی یا ژئوترمال :

این دسته آبها دارای منشاء خارجی یا جوی بوده که به داخل زمین نفوذ کرده و حتی تا عمق زياد پايين رفته و در اين جريان تغييراتی در ترکيب شيميايی آب حاصل و در يک شاخه صعودی به طرف بالا جريان پيدا کرده است . آب دو حرکت پايين رو سرد و حرکت صعودی گرم را دارا است . در صورتيکه ستون آبگرم در نزديک زمين به يک منطقه بسته برخورد کند سفره آبدار محصور را بوجود ميآورد در اين صورت ميتوان از اين آبها به مقدار فراوان با حفر چاههای عميق بهره برداری کرد و گاهی ترکيب شيميايی اين آبها مشابه آبهای خوراکی ميباشد .

 

۲) عمقی يا ژوونيل:

آبهای عمقی يا سنتز شده يا بکر دسته آبهايی هستند که از اعماق بسيار زياد زمين منشاء گرفته و ميتوانند حاصل بخار آخرين مرحله ماگمای مذاب درون زمين بوده که با تظاهرات آتشفشانی در ارتباط ميباشند . غالب آبهايی که در طبيعت وجود دارد از دسته آبهای با منشا خارجی ميباشند و مقدار کمی عمقی هستند .

پروسه توليد آب معدني بخش 2

تقسيم بندی چشمه ها بر اساس املاح محلول - گازهای محلول و درجه حرارت :

۱) چشمه های معدنی

به آبی گفته ميشود که مقدار املاح محلول در آن حداقل يک گرم درليتر باشد . به چشمه ای که املاح محلول در آن به ميزان مذبور باشد چشمه آب معدنیگويند که در سطح زمين از راههای مختلف ظاهر ميشود بسته به اينکه کداميک از يونهایموجود در آب نسبت به يونهای ديگر برتری داشته باشد آبها را تقسيم بندی ميکنند .

- آبهای سديک کلروره : ميزان يونهای سديم و

کلسيم بيشتر از ساير يونها ميباشد .

- آبهای کلسيم کلروره : مقدار کلسيم و کلر بيشتر از ساير يونهاميباشد .

- آبهای سديک هيدروژن کربنات : يون سديم و هيدروژن کربنات بيشتریدارند .

- آبهای منيزيم - هيدروژن کربنات : يون منيزيم و هيدروژن کربناتبيشتری دارند .

- آبهای سديک - سولفات : يون سديم و سولفات بيشتری دارند .

- آبهای منيزيم - سولفات : يون منيزيم و سولفات بيشتری دارند .

- آبهای کلسيم سولفات : يون کلسيم و سولفات بيشتری دارند .

- چشمه های آهن دار چشمه هايی هستند که ميزان آهن آن حداقل ۱۵ميلی گرم در ليتر باشد .

۲)چشمه های گاز دار :

در اين گونه چشمه ها گازهای متعددی مانند اکسيژن و هيدروژن و ازتو انيدريد کربنيک و هيدروژن و سولفوره و متان و ..... وجود دارد .

منشا اکسيژن آبهای جوی است که هوا به داخل آب منتقل ميکند هيدروژندر چشمه های آب فشان که منشاء عميق و آتشفشانی دارد يافت ميشود .

گاز هيدروژن سولفوره که در چشمه های گوگردی يافت ميشود منشا آنعمدتا آتشفشان است . اندريد سولفوره و متان اغلب با هيدرو کربنها مرتبط است وهمچنين در اثر احياء سولفاتها به وجود ميآيد  .


۳)چشمه های طبی :

نقش درمانی دارند و بيماريهای جلدی را از بين ميبرند .

۴(چشمه های آبگرم :

در صورتی که با حرارت سنج معمولی درجه حرارت آب چند دهانه چشمه رااندازه بگيريم متفاوت خواهد بود . اين دما در فصول مختلف و با توجه به گرمای زمين وفعاليت آتشفشانی در مناطق مختلف متفاوت است .

اختصاصات آبهای معدنی :

اختصاصات ظاهری :

املاح موجود در آب عموما سازنده اختصاصات ظاهری آب نيز ميباشند . آبهای گوگردی ميتوانند دارای کدورتی کم و بيش زياد بوده که ممکن است از محل مظهر ويا پس از قرار گرفتن در مقابل هوا و يا بالاخره پس از رسوب گوگرد کلوئيدی ظاهر شدهباشد همينطور هيدروژن سولفوره نيز ممکن است در مراحل مختلف از آب خارج گردد . غالباآبهای معدنی بدون رنگ بوده ولی در برخی مواقع مانند آبهای آهن و يا گوگرددار بهرنگهای قرمز و يا شيری ميتوانند باشند . مزه آبهای معدنی نيز در رابطه با املاحموجود در آنهاست چنانچه آبهای کلرورسديک شور و آهن دار قابض و منيزيم دار تلخميباشد و بالاخره آبهای سيليس دار دارای لمس چسبنده هستند .


اختصاصات فيزيکی :

الف ) آبده چشمه ها :

آبده چشمه عبارت از مقدار آب حاصله از چشمه در واحد زمان ميباشدآبده چشمه ها هميشه ثابت نبوده و تحت اثر عوامل مختلفی مانند تغييرات فشار اتمسفر وباران و ذوب برف و يخچال و بسته شدن مجرای خروج گاز در اثر رسوبگذاری توسط خود آب وتغييرات سطح آب در اثر برداشت آب کم و زياد ميشود به هر حال وجود مجرايی ثابت جهتخروج آب معدنی لازم بوده تا بتوان با کاپتاژ مناسب از آب معدنی استفاده کرد .

ب ) درجه حرارت :

حرارت آب معدنی در رابطه با منشا آن ميباشد عمق منشا آب ( در سههزار متری از سطح زمين حرارت آب به صد درجه سانتيگراد ميرسد ) و سرعت بالا آمدن آبدو عامل اصلی در درجه حرارت آب ميباشند .

درجه حرارت آبهای معدنی با عواملی مانند حرکات ارتعاشی زمين واختلاط با آبهای خارجی که باعث تغييرات فصلی ميشود در رابطه است تغييرات ناگهانیدرجه حرارت ميتواند در اثر وارد شدن آب به سفره آبهای سطحی باشد که احتمالا باعثآلودگی ميگردد . درجه حرارت آب چشمه ها از کم تا حد جوشش ميباشد آبهای معدنی را ازنظر درجه حرارت تقسيم بندی کرده اند که در زير به يک نوع آن اشاره ميشود :

آبهای خيلی گرم : بالای ۴۵ درجه سانتی گراد

آبهای گرم : ۳۵ الی ۴۵

آبهای نيمه گرم : ۲۸ الی ۳۵

آبهای معتدل : ۲۳ الی ۲۸

آبهای سرد : زير ۲۳ درجه سانتی گراد

ب ) مقاومت الکتريکی

اندازه گيری مقاومت الکتريکی نشان دهنده ميزان املاح موجود در آبميباشد اين ميزان در آبهای سنگين خيلی کم و برای آبهای سبک زياد ميباشد از اينخاصيت برای کنترل آبهای معدنی استفاده ميشود ( عکس مقاومت الکتريکی هدايت الکتريکیميباشد که گاهی آنرا محاسبه ميکنند(

ت ) راديو اکتيويته :

راديو اکتيويته آبهای معدنی که يکی از اختصاصات درمانی آنهاميتواند باشد مورد مطالعه فراوان بوده است راديو اکتيويته به دو صورت گازی شکل کهمعمولا به صورت گاز رادن با نيمه عمر کم ميباشد و يا به سبب عناصر راديو اکتيويتهآبها در رابطه با زمينهايی ميباشد که آب از آن عبور کرده که عموما چشمه هايی کهبيشتر راديو اکتيو هستند از زمينهای قديمی تر سرچشمه گرفته اند .


اختصاصات شيميايی :

اختصاصات شيميايی در رابطه با املاح و گازهای موجود ميباشد که خوددر رابطه با منشا آب است همچنين عواملی چون ترکيب زمينهايی که آب از آنها گذشته وفشار و حرارت و سرعت حرکت و مدت جريان آب در زمين نيز در آن موثر است در آبهایمعدنی از نظر ترکيب شيميايی اختلافاتی با آبهای سطحی خوراکی ديده ميشود مانند عدموجود ترکيبات ازته به طور طبيعی در آنها و چنانچه يافت شوند علامت آلودگی آنهاميباشد ولی ممکن است نمکهای آمونيوم که از منشا آتشفشانی ميباشد در آبها يافت شودپس از خروج از زمين در آبهای معدنی تغييرات سريع رخ ميدهد مانند کم شدن راديواکتيويته آب و از دست دادن گازها - اکسيداسيون و تعليق و احتمالا رسوب مواد آن .

الف -  PH (حالت اسيدی قليايی)

يکی از عوامل مشخص کننده آبهای معدنی است و در تفسير نتايج آزمايشآب به کار ميرود آبهايی با PH کم معمولا دارای اسيد کربنيک آزاد - هيدروژن سولفورهآزاد و اسيد های هوميک ميباشند . آبهای زمينی آتشفشانی داری اسيد کلريد ريک و اسيدسولفوريک هستند آبهای زمينهای سيليسی دارای PH پايينتر از ۷ ميباشند . آبهای آهکی وسولفور سديک دارای PH بالا بين ۸ الی ۱۰ و آبهای سولفوره کلسيک PH بين ۵/۶ تا ۷/۵دارند . آبهای بی کربنات سديک معمولا داری PH کمی پايينتر از ۷ ميباشند . PH آب پساز خروج از چشمه در طول زمان تغييراتی را به سبب از دست دادن گاز کربنيک و يااکسيداسيون و غيره حاصل ميکند در اثر اکسيداسيون سولفورهای آب به سولفات تبديل و درنتيجه PHآب کم ميشود و چنانچه اسيد کربنيک آب از دست داده شود PH زياد ميشود .

گازها :

گازهايی که در آبهای معدنی يافت ميشوند عبارتند از اکسيژن که بهندرت به مقدار قابل تشخيص بوده و اگر در آب پيدا شود بيشتر دارای منشا خارجی ميباشد . هيدروژن در آبهای آب فشانها که دارای منشا عميق هستند يافت ميشود . ازت دارایمنشا خارجی بوده و در آبهای معدنی غالبا وجو دارد ولی اين گاز ميتواند دارای منشاآتشفشانی نيز باشد هيدروژن سولفوره که در آبهای سولفوره وجود دارد غالبا ازهيدروليز سولفورهای قليايی خاکی و يا احيا سولفاتها حاصل ميشود اندريد کربنيک کهدارای منشا عميق است تشکيل آن در رابطه با کربنات ها و خصوصا کربنات کلسيم ميباشد . متان نيز از زمينهايی که دارای منابع هيدروکربور هستند مانند برخی از نقاط ايران اززمين خارج شده و يا از منشا تخميری مواد عالی که باعث احيا سولفاتهای آبهای سولفاتهکلسيک شديد ميشوند منشا ميگيرد در آبهای معدنی علاوه بر گازهای فوق گازهای کميابیچون هليم - نيون - آرگون - کریپتون و گزنون نيز به مقدار متفاوت يافت ميشود .


املاح محلول :

۱- املاح تام

املاح تام آب که به وجود آورنده هدايت الکتريکی آب است يکی ازعوامل مشخص کننده آبهای معدنی ميباشد تغييرات آن نشان دهنده اختلاط آب معدنی باآبهای نافذ ميباشد .

۲- هالوژنها

فلئور در آبهای معدنی به مقدار کم و بيش يافت ميشود .

کلرورها که از زمينهای دوران سوم که نمکی ميباشند گرفته ميشود درآبهای معدنی با منشا سطحی به مقدار فراوان يافت ميشود .

برم ويد که در آبهای معدنی يافت ميشود غالبا دارای منشا مردابیهستند .

گوگرد به صور مختلف در آبهای معدنی وجود دارد سولفات که به صورتاملاح مختلف در آبهاست از زمينهای دوره ترياس و يا از اکسيداسيون آبهای زمينهایپيريتی حاصل ميشود گوگردی که از نظر درمانی حائز اهميت است به صورت تيوسولفات - پلیسولفور و سولفيت که از انواع سولفورها ميباشند يافت ميگردد .

ترکيبات ازته :

دارای اهميت خاصی از آبهای مشروب ميباشند و در آبهای معدنیهيچگونه اهميتی نداشته و وجود آنها در آبهای معدنی ميتواند نشان دهنده آلودگی باآبهای سطحی باشد . در موارد استثنايی در آبهای معدنی با منشا آتش فشانی نيترات ونمکهای آمونيوم يافت ميشود .

آرسنيک :

در برخی از آبهای معدنی يافت ميشود که در زمين به صورت ۳ ظرفيتی وپس از خروج اکسيده شده به ظرفيت های بالا تبديل ميشود .

کربن و کربناتها :

در آبهای معدنی کربن به صورت انيدريدکربنيک - کربنات و اسيدهایهوميک يافت ميشود . انيدريدکربنيک نقش تنظيم کننده کربناتهای آب را دارا است پس ازخروج از زمين يه سبک کم شدن فشار خارجی از آب خارج شده و باعث به هم زدن تعادلکربناتهای آب و در نتيجه عمل رسوبگذاری کربناتهای مختلف را در اطراف چشمه ميشود .

سيلسيم  :

غالب آبهای معدنی دارای مقداری سيليس به صورت يونی يا کلوئيدیآزاد ميباشند . سيليکاتها در جريان تماس با آبها به صورت محلول در آمده که به سادگیدر اثر عمل هيدروليز به سبب کم قليايی بودن آب تجزيه ميشوند انيدريد کربنيک که دراين عمل نقش مهمی را دارد باعث تجزيه آن در آب و ايجاد رسوبات کلوئيدی سيليس ميگردد .


بور :

در آبهای معدنی بطور پراکنده وجود دارد . منشا آن ميتواند از سطحزمين و بيشتر از کانيهای براته يا عمقی باشد .

کاتيونهای قليايی :

سديم و پتاسيم که در طبيعت تقريبا بصورت مساوی وجود دارند در آبهانسبت آنها متفاوت و سديم ۱۰ تا ۲۰ برابر پتاسيم ميباشد . سديم غالبابه همراه آنيونکلرور در آبهای معدنی وجود دارد . در کنار اين دو عنصر روبيديم و سزيم نيز به مقدارکمی در آبهای معدنی يافت ميشوند . کلسيم در غالب آبهای معدنی وجود دارد و ميزان آنبا ازدياد انيدريد کربنيک آزاد آب بالا رفته و عموما به صورت کربنات يا سولفات ياسولفور ميباشد به همراه کلسيم و استرانسيم و باريم به مقدار کمی در آبهای معدنیوجود دارد . منيزيم و ليتيم نيز به مقدار ناچيز يافت ميشوند .

آلومينيوم :

در آبهای معدنی به مقدار کمی وجود دارد .

آهن :

در غالب آبهای معدنی به مقدار کم يا زياد آهن يافت ميشود . آهن ازانحلال اکسيدها يا کربناتهای آهن در اثر زيادی اسيد کربنيک يا اسيد سولفوريک حاصلاز تجزيه پيريت در آب حاصل ميشود . وجود آهن در آبهای معدنی مساله فلوکوله شدن آنراپس از خروج از زمين يا در بطری کردن مطرح ميسازد که برای جلوگيری از آن مقداری ازآهن را از آب حذف ميکنند منگنز نيز به مقدار کم همراه آهن وجود دارد در آبهای معدنیعلاوه بر عناصر فوق عناصر کمياب نيز يافت ميشود مانند روی - کادميم - موليبدن - تنگستن - ژرمانيم - تلور - نيکل - کبالت - مس و نقره  .

 پروسه توليد آب معدني بخش 3

- بررسی اجمالی تکنولوژی توليد آب معدنی و روش های  آن و عرضهمحصول در کشور و مقايسه با ساير کشورها

تکنولوژی و روش های توليد آب معدنی را ميتوان بدوبخش عمده تقسيمنمود :

۱) آماده سازی و سالمسازی و پر کردن آب معدنی يا ( filling)

۲) توليد ظروف مورد نياز جهت بسته بندی آب .

۱- آماده سازی و سالمسازی آب :

در اين قسمت آب معدنی هدايت شده از منابع آب معدنی طی مراحل زيرجهت انتقال به خط پرکن آماده ميگردد ازآنجائی که بر اساس تعاريف انجام شده - محصولآب معدنی - آب طبيعی خارج شده از منابع آب (چشمه يا چاه) ميباشد که بدون هيچگونهتغييری در ترکيبات شيميايی آن پر شده باشد لذا جهت آماده سازی صرفا از مراحل زيراستفاده ميگردد .

الف ) انتقال آب از منابع آب : در اين مرحله با توجه به محلاستقرار چشمه و يا آب زير زمينی آب از منابع مذکور به صور ت کاملا بهداشتی به منابعذخيره آب هوايی يا زير زمينی واحد منتقل ميگردد . طی اين مرحله ضمن ته نشينی موادخارجی سنگين سعی ميگردد از هر گونه آلودگی جنبی آب جلوگيری بعمل آيد .

ب ) مخازن ذخيره آب : جهت هدايت آب به داخل واحد از منابع هوايیيا زير زمينی بايد با توجه به ظرفيت خط توليد استفاده گردد و اين منابع از هرگونهآلودگی شيميائی و ميکروبيولوژيک به دور باشند .

ج ) فيلتراسيون آب : جهت حذف مواد معلق و شناور در آب از فيلترهایشنی مناسب در اين مرحله استفاده ميشود اين فيلترها طوری طراحی ميشود که آب با فشارمعينی از يک بستر شنی با سايزهای متفاوت عبور داده ميشود و مواد معلق در آن حذفميگردد اين فيلتر ها با مکانيسم يکسان به صور مختلفی ساخته ميشود که صرفنظر از نوعآلودگی همگی دارای مکانيسم يکسان و مشابه هستند .

د ) تعديل طعم - رنگ و بوی آب (puriffication) : جهت حذف هرگونهبو احتمالی در آب و همچنين حذف رنگهای احتمالی آن در اين مرحله آب را از يک بسترکربن اکتيوعبور ميدهند که طی آن از هر گونه بو و رنگ غير طبيعی عاری ميگردد .

ه ) مرحله فيلتراسيون نهايی آب (polishing)  : طی اين مرحله آب ازيک فيلتر کارتريجی به نام پوليشر عبور داده ميشود با توجه به اينکه اين فيلترهابسيار ريز است ( در حدود ۱۳۰ تا ۱۴۰ ميکرون ) آب از هرگونه مواد معلق که با چشم غيرمسلح قابل رويت نميباشد عاری ميگردد اين  فيلترها با مکانيسم يکسان ولی به اشکالمختلف ساخته ميشوند .

و ) مرحله استريليزاسيون آب  : جهت حذف هرگونه آلودگی احتمالیميکروبی در آب  و بهداشتی کردن آن از يک سيستم uv استفاده ميگردد در اين مرحله آببا دبی و فشار معينی از يک بستر نور uv عبور داده ميشود که طی زمان مذکور هرگونهآلودگی ميکروبيولوژيکی آن از بين رفته و آب ۱۰۰٪ استريل و آماده پر کردن ميباشد .

۲- تصفيه آب :

- شفاف کردن آب : ( clarification)

ساده ترين راه برای جدا کردن مواد معلق آب وارد کردن در حوضچه هایبزرگ  ميباشد  که به اين  حوضچه ها  اصطلاحا  شفاف  کننده      (clarifier) گويند . اين حوضچه ها بدودسته تقسيم ميشوند :

۱) ته نشين کننده های ساکن : آب آب وارد شده به اينها چندين ساعتراکد ميمانند تا مواد معلق آن ته نشين شوند .

۲) ته نشين کننده های مداوم : اين ته نشين کننده ها که به فرم هایمختلف ساخته ميشوند آب را دائما تصفيه و شفاف ميسازند . ته نشين کننده های ساکن ازنظر اقتصادی مقرون به صرفه نيستند و بيشتر ته نشين کننده های با جريان مداوم موردمصرف دارد .


- مراحل شفاف سازی :

۱- برای خنثی کردن کاتيونهايی مثل Al وFe که جذب يونهای منفی ذراتسطحی ميشوند از يونهای ساده يا کمپکس های هيدراته قوی استفاده ميشود .

۲- استفاده از ماده عالی محلول در آب که يونيزه شده و توليد يونمثبت نمايد . اين کاتيونها بار منفی ذرات آب را جذب کرده و مانع دفع بارهای هم نامذرات آب ميشود .

۳- استفاده از کاتيونهای معدنی که پس از جذب کدورت آبها هيدروليزشده تا رسوب نامحلول بوجود آورند که در حين رسوب کردن سايز ذرات را با خود ته نشيننمايند . بعنوان نمونه ميتوان از املاح Al يا آهن نام برد که بصورت هيدروکسيد رسوبميکنند .

جداسازی مواد معلق در سه مرحله انعقاد - لخته شدن و ته نشين سازیانجام ميشود .

- انعقاد ( Cogaulation)

انعقاد عملی است که طی آن با خنثی سازی بار ذرات آنها را به حالتناپايدار و فاقد بار کرده و مانع دفع ذراتشده در نتيجه ذرات در کنار هم مجتمعميشوند .

- لخته شدن ( Flocculation)

لخته شدن ذرات مرحله ای است که طی آن ذرات ناپايدار به يکديگرمتصل شده و لخته ايجاد مينمايد .


- ته نشين سازی ( Sedaimentation)

مرحله ای است که مواد معلق لخته شده ته نشين ميشود . در سالهایاخير روش های ته نشين مداوم بر پايه روشهای بالا متداول گرديده و به منظور بالابردن راندمان شفاف سازی آب به آن موا شيميايی يا پلميری بعنوان مواد منعقد کنندهاضافه ميکنند .

کلاويفاير (Clarifier)

معمولا ۴ عمل بطور همزمان در دستگاه کلاويفاير صورت ميگيرد :

۱- منعقد کردن مواد معلق کلوئيدی

۲- لخته کردن مواد منعقد شده

۳- ته نشينی لخته تشکيل شده

۴- سرازير شدن آب از حوضچه ته نشينی

- فيلتراسيون ( Filteration)

با انجام عمل انعقاد ته نشين سازی مواد معلق آب برای اکثر مصارفصنعتی مناسب ميشود . چنانچه آب برای آشاميدن - استفاده در ديگهای بخار - برج هایخنک کننده مصرف شوند بايد مواد معلق آن را جدا کرد . ميتوان اين مواد معلق را باعبور دادن آب از فيلترهايی با درجه تخلخل متوسط فيلتر شنی عبور داد .

شن کواترز - شن سيليس - زغال آنتراسيت - کلسيت - مگنتيت يا سايرمواد ممکن است برای فيلترها مورد استفاده قرار گيرد . معمولا در صنايع شنی - سيليسو انتراسيت بيشتر مصرف دارد .

- انواع فيلتر ها :

فيلتر ها بدو دسته گراويتی و فشاری تفسيم ميشوند :

الف - فيلتر های گراويتی : جريان آب در اين فيلتر با وزن ( سنگينآن انجام ميشود . در فيلتر های شنی يا زغالی آب با استفاده از وزن خود و با سرعتنسبتا بالا که حدو 4-2 GPM است عبور مينمايد .

قسمتهای اساسی اين فيلترها عبارتند از :

۱- پوسته فيلتر که ممکن است از جنس سيمان - استيل يا چوب و به شکلمربع - مستطيل يا کروی باشد نوع مستطيل شکل که با بتون مسلح ساخته شده رايج تر است .

۲- ته بستر را قلوه سنگ های درشت تشکيل ميدهد و مانع از اين ميشودکه شن و آنتراسيت از بستر بگذرد و در عين حال پخش کننده مناسبی برای آب است .

۳- محفظه پايين فيلتر که بدومنظور در نظر گرفته ميشود :

جمع آوری آب تصفيه شده و توزيع آب شستشوی معکوس

۴- قسمتی (trough) به منظور فرِآوری و جمع آوری آب شستشوی معکوسکه معمولا از جنس استيل - چدن و يا سيمان ميباشد .

۵- از وسايل کنترل کننده جريان آب که روی فيلتر نصب ميشود نيزميتوان استفاده کرد .

ب ) فيلتر فشاری : نسبت به نوع قبلی کاربرد وسيعتری دارد يکی ازمزايای اين فيلتر ها اين است که ميتوان آنرا مستقيما در مسير توليد و ارسال بهواحدهای فرآيند قرار داد و از پمپاژ مجدد جلوگيری نمود .

فيلترهای فشاری ممکن است عمودی يا افقی باشد و پوسته آن از جنساستيل به شکل استوانه ای باشد .

محدوديت روش فيلتراسيون در اين است که فقط ذرات درشت را جدا ميکند .

- کلر زنی ( Cloronization )

کلر از مهمترين عناصری است که در ميکروب زدايی آبها به کار ميرودترکيبات کلر همانند هیپوکلريت سديم و کلسيم و کلرآمين ها نقش ميکرب زدايی را ايفاميکنند . چناچه کلر به آبهای طبيعی اضافه نمايند ايجاد واکنش شيميايی ميکند برخی ازکاربردهای مهم کلر به شرح زير است :

۱- ميکرب زدايی

۲- جداسازی آمونياک و ديگر ترکيبات عالی ازت دار

۳- کنترل بو و طعم

۴- جداسازی هيدروژن سولفوره

۵- جداسازی آهن و منگنز

۶- تخريب تجمع های آلی

۷- برطرف نمودن جلبک

۸- از بين بردن رنگ

۹- کنترل آهن منگنز و باکتريهای احيا کننده سولفات و ....

۱۰- کمک به انعقاد آب

- استفاده از اشعه ماورابنفش:

گرايش به کاربرد اشعه ماورابنفش بعنوان گندزدا درتصفيه آب وفاضلابرا ميتوان به اين دليل نسبت داد که کاربرد کلر و ترکيبات آن در آب توليد محصولاتجانبی ( DBPs) بخصوص تری هالو متان ها ( THMs) ميکنند که با توجه به مطالعات انجامگرفته خواص سرطان زائی برخی از آنها مورد بحث است .

برای توليد اشعه uv ميتوان از لامپهای بخار جيوه با فشار کم کهبطور تجارتی در بازار است استفاده کرد . برای گندزدايی آب و فاضلاب اين لامپها رادر يک پوشش شيشه ای از جنس کوارتز قرار ميدهند ( جهت محافظت و جلوگيری از صدمه ) وآنها را در آب غوطه ور کرده يا در بالای محل عبور جريان آب نصب ميکنند .

- مزايای استفاده از اشعه ماوراء بنفش :

۱- عدم نياز به مصرف مواد شيميايی و در نتيجه کاهش هزينه های خريدو جابجائی و حمل و نقل و ذخيره سازی مواد شيميائی .

۲- زمان تماس کوتاه باعث ميشود که به گندزدائی نيازی نباشد ونتيجه آن کاهش مساحت لازم برای تاسيسات است .

۳- عدم توليد محصولات جانبی مضر مثل (THMs)

۴- بالا بودن ضريب اطمينان سيستم

۵- کم بودن مصرف انرژی

 - معايب اين روش :

از ايرادات اساسی وارد به اين سيستم عدم توليد باقی يون پايدار درآب است . در مورد بهره برداری از سيستم گندزدائی با اشعه ماوراء بنفش هميشه نيرویبرق بايد در دسترس باشد .


- استفاده از ازن در تصفيه آب :

تصفيه آب و فاضلاب با گاز ازن در CIP X طی بيست سال اخير عموميتيافته و بتدريج جايگزين کلر ميشود . علت آن است که ازن عامل اکسيد کننده ای است کهاز کلر قوی تر و ايمن تر است .

خصوصيت ناپايداری ازن اين گاز را برای عمليات مربوطه به تصفيهضايعات مناسب ساخته است . پايين بودن درجه حرارت تجزيه اجازه ميدهد تا ازن در محيطهم بتواند تجزيه شود دليل ديگر استفاده عام  از ازن آن است که از کلر ايمن تر است . معمولا کلر مايع در مخازن فشار بالا نگاهداری ميشود ( atm ۳۰و بالاتر ) . بدليلسمی و فرار بودن کلر نشت کردن آن از محل آب بندی نشط خطر ناک است . ازن به دليل عمرکوتاهش بلافاصله پس از توليد مصرف ميشود . لذا اگر نشتی در دستگاههای سازنده باشدمقدار آن بسيار کم است .

فشار عملياتی ساختی ازن بين ۱ الی ۲ atm است بوی ازن باعث شناختهشدن سريع ميشود تنفس آن نيز تا محدوده خاصی زيان آور نيست . ازن بر خلاف کلرميتواند Mo  های فاضلاب را بکشد همچنين مواد عالی و غير آلی را اکسيد و بی رنگ و بوکند . بار سطحی مواد جامد معلق را نيز خنثی ميکند .


پروسه توليد آب معدني بخش آخر ،بستهبندي 

۳- پر کردن آب معدنی در بطری :

شامل مراحل زير است :

الف ) مرحله رديف کردن بطری : طی اين مرحله بطری های خالی جهتهدايت به دستگاه فيلتر به صورت دستی و يا ماشينی رديف ميگردند و در صورتی که اينعمليات دستی انجام گيرد توسط نيروی انسانی بطری خالی به روی نوار نقاله انتقال بطریخالی قرار داده ميشود در اين روش احتمال آلودگيهای ثانويه محصول بالا ميباشد و درروش ماشينی با استفاده از يک دستگاه unsereambla بطری به صورت خودکار بر روی نوارنقاله مربوطه قرار گرفته و توسط يک نوار نقاله بادی           ( Airsonveyer ) بهطف دستگاه پرکن هدايت ميگردند .

ب ) شستشوی بطری - پرکردن و دربندی :

طی اين مرحله بطريها توسط يک دستگاه Rinser روتاری شستشو ميگردندو سژس بطريها جهت پر شدن بدستگاه پر کن هدايت شده و پر ميشوند . بدين ترتيب که آبگاز دار پس از عبور از رابط های لوله ای در دستگاه فيلتر به سرشير فيلتر ميآيد بطریهای خالی پس از قرار گرفتن در دايره دستگاه فيلتر توسط يک پايه به سمت بالا حرکتميکنند و فنر بالای شير فيلر را فشرده ميکنند و سر شير فيلر روی دهانه بطری قرارميگيرد و در اثر مکش هوای داخل بطری و باز شدن شير بطری در طول مسير خلقه ای فيلترپر ميشود سرعت فيلر بايد مطابق با سرعت پر شدن بطريها در طول مسير باشد بطريهای پرشده بعد از اينکه به انتهای حلقه فيلر رسيدند در اثر ضربه زدن تيغه ای شير بستهميشود و در اثر پايين آمدن پايه زير بطری و فشار به قسمت بالای فنر شير بطريهای پرشده از مسير حلقه ای فيلتر جدا ميشوند و به قسمت در بندی ميروند و توسط دستگاهدربندی روتاری در آنها بسته ميشود در دستگاههای جديد عمل پر کردن و در بندی به طورهمزمان انجام ميشود فيلتری که در اينجا برای آب گاز دار مورد استفاده قرار ميگيردبايد سربسته باشد.

ج ) مرحله برچسب زنی : بطريهای پر و دربندی شده توسط يک نوارنقاله به اين دستگاه هدايت شده و برچسب زده ميشود اين مرحله نيز صرفنظر از نوعماشين آلات انتخابی و ميزان اتوماسيون آن دارای مکانيسم کار يکسان ميباشد .

د ) مرحله چاپ مشخصات توليد (jet printing ) در اين مرحله بطريها  ضمن عبور از دستگاه اطلاعات مورد نظر از قبيل تاريخ توليد و انقضا و ساير اطلاعاتروی قسمتی از بطری يا در چاپ ميشود .

ه ) مرحله Shirink wrapper : طی اين مرحله بطريها در رديفهای موردنظر که معمولا ۲ در ۳ تايی است شيرينگ ميگردد اين ماشين آلات نيز صرف نظر از نوع واتوماسيون همگی داراری مکانيسم يکسانی هستند .

و ) Pallate shirink wrapper :  طی اين مرحله بنا به خواست بازارو مشتري در صورتی که نياز به شيرينگ کردن Pallate محصول باشد بسته های شيرينگ شدهتوسط يک نوار نقاله به اين دستگاه هدايت ميشود و پس از پالت شدن شيرينگ ميشوند درصورتی که محصول جهت صادرات باشد عمليات شيرينگ پالتها يکی از مراحل لازم و ضروریتوليد محصول ميباشد .

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 5:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خط تولید شیر

بازديد: 745

 

 

و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم ممافی بطونه من بین فرث و ودم لبنا خالصا سائقا الشربین

و  البته برای شما هوشمندانه ملاحظه حال چهارپایان ( از شتر –گاو – گوسفند)عبرت و وحکمت است که ما ازمیان (دوجسم ناپاک ) سرگین و خون شیر پاک ، شفا را می نوشانیم که در طبع همه نوشته گان گوارا است    سوره نحل آیه 66


 

 

مقدمه

توضیح درمورد شیر:      

                                                                                                           ترکیبات طبیعی شیر : آب بخش عمده شیر را تشکیل می دهد 87درصد آب و بقیه مواد  شیر اعم از چربی 5/3 -4درصد پروتئین 5/3 درصد لاکتوز یا قند شیر 7/4 درصد املاح 8/0 درصد و ویتامین ها می باشند ارزش غذای هریک از مواد مغزی متفاوت است محققین معتقدند مصرف یک لیوان شیر می تواند نیازتغذیه ای زیر را در بالغین بر آورده سازد .

ویتامین D  44درصد              ویتامین12B  45 درصد   کلسیم 29درصد

ریبوفلاوین 25درصد   فسفر 22درصد   ویتامین A 11درصد منیزیم 14 درصد

پروتئین 25%    یناسین 10%   ویتامینB 6   6% ویتامین 8% روی 11%      اسید فولیک 6%  پانتوتنات 11% بر این اساس حداقل ها را برای پایه مصرف شیر درافراد توصیه می نمایند.

مقدار توصیه شده مصرف روزانه شیر یا فرآورده شیری معادل

 کودکان قبل از سنین مدرسه 500 میلی لیتر 

کودکان 9-4 سال ازسنین مدرسه 750-500 میلی لیتر

نوجوانان 16-10 سال                    1000-750 میلی لیتر

بزرگسالان                                             1000-500میلی لیتر

زنان باردارشیر ده                              1000-500 میلی لیتر

ویتامین ها درشیر : شیر حاوی ویتامین B2,B1,C,D,A  می باشد ویتامین D,A محلول درچربی و  بقیه محلول در آب هستند

کمبود ویتامین ها در بیماری های مربوط به آنها

A   شبکوری ، کاهش مقاومت درمقابل عفونتها

B توقف رشد

B کاهش اشتها ، عفونت لثه ، مستعد عفونت

D اختلالات استخوانی و اسکلتی

ویتامین های مهم درشیر :

ویتامین A درشیر به صورت اموسیون وجود داشته و از همان مسیر جذب چربی یعنی از طریق مجاری لنفاوی وارد بدن می شود

درسیستم های لنفاوی ازبین ویتامین ها فقط ویتامین A قابل شناسایی است لذا می توان نتیجه گرفت که تبدیل کاروتن به ویتامین A قبل ازعبورازدیوار ، روده تکمیل می شود مقدار استفاده ازکاروتن به مقدار دریافت و ماهیت عامل انتقال مقدار دریافت و ماهیت عامل انتقال مقدار چربی و پروتئین بستگی دارد . گفته می شود که شیرعامل محافظت بدن دربرابر خطرات ناشی از عوامل زیست محیطی می باشد زیرا دارای مغادیر زیادی گروه و ویتامین A می باشد .

 

 

تاریخچه کارخانه ی شیر آنا قائن           فصل 1

این کارخانه درتاریخ تیر ماه 84 کلنگ زنی شده است و درتاریخ 22/11/85 توسط آقای حداد عادل افتتاح شد .

مساحت این کارخانه 4500 مترمربع است و در 5 کیلومتری شهرستان قائن  می باشد این کارخانه زیر نظر شرکت DAS انگلیس کار می کند در صدد گرفتن گواهینامه ی ایزو 26000 و HACCP  زیر نظرشرکت DAS کارمی کند

تمام قوانین GMP و GHP درساخت کارخانه اجرا شده ، تمام تجهیزات از شرکت اسطل انگلیس و مرک آلمان گرفته شده و 2 میلیارد هزینه آن شده است

محصولات این کارخانه درحال حاضر ماست ، شیر یارانه .آزاد. مدارس و دوغ می باشد

محصولات آینده این کارخانه : شیر کاکائو ، شیرقهوه ، شیر زعفرانی ، شیراستریل یا VHT شیر میوه ، شیرطعم دار ، خامه عسل ، خامه شکلات – خامه قنادی – خامه صبحانه است چکیده ی ساده وموسیر – دوغ رژیمی و معمولی – ماست پرویونیک (این ماست ازنظرتغذیه ای خیلی با ارزش است .

بازار این کارخانه درکل ایران می باشد درشهرهای اعم از اهواز – اصفهان – اراک – تهران – مشهد – زاهدان – زابل سرباز – بندر عباس  وکشور افغانستان

 

 

 

فصل 2    آزمایشات مقدماتی شیر برروی دوغ ، شیر پاستوریزه و شیرخام

دراین کارخانه آزمایشات زیر انجام می شد:

1- نمونه برداری : نمونه برداری ممکن است جهت آزمایش های فیزیکی ، شیمیایی و میکروبی انجام گیرد. نمونه برداری از ظروف مختلف با توجه به چگونگی شکل ظرف متفاوت است ولی قبل از نمونه برداری ، شیر محتوی ظرف بایستی کاملا یکنواخت گردد

2- روش های تعیین اسید شیر :

آزمایش جوش :

مقداری شیر را دریک لوله آزمایش ریخته (5cc) و روی چراغ الکلی حرارت می دهیم شیری که اسید یته ی آن بالاتر از 27-24 درجه دورنیک باشد حرارت جوش را تحمل نکرده و منعقد می گردد

آزمایش الکل

دریک پلیت کاملا استریل حدود 1cc شیر می ریزیم و 2cc الکل به داخل پلیت مخلوط می کنیم و به صورت تکان مید هیم نباید دانه دانه یا به عبارتی لخته شود .

اگر لخته شود آزمایش + وضعیف است و نمی توان استفاده کرد

-آزمایش اسید تیه شیر با سود دور نیک

حدود 100cc شیر را با پلیت به  داخل ارلن می ریز یم و 2 قطره فنل فتالئین اضافه می کنیم و با سود اره نرمال تیتر می کنیم باید به رنگ صورتی کم رنگ در آید

 

-آزمایش Ph متر:

با دستگاه Ph متراندازه گیری می شود مقداری شیر را درارلن می ریزیم و مقدار Ph آن را اندازه می گیریم .

حد استاندارد باید 6/6 یا 8/6 باشد

تستهای که برروی شیر پاستوریزه انجام می شود :

- تمام تستهای که برروی شیر خام انجام شد برروی شیر پاستور هم انجام می شود به جز تست چربی که به شرح ذیل می باشد:

10cc اسید سولفوریک را به 11cc شیر و11cc الکل آمیل مخلوط می کنیم به مدت 15دقیقه درسانتری فوژ قرا می دهیم حد ا ستاندارد میزان چربی 5/2 می باشد

تستهای که برروی دوغ انجام می شو د 2 دسته اند :

- شیمیایی                               - میکروبی

آزمونهای شیمیایی : دراین آزمونها Ph  متر ، اسید  چربی و ماده خشک انجام می شود.

ماده خشک : مقداری دوغ دردستگاه می ریزیم و تبخمیر می شود به مدت 24 ساعت و ماده خشک باقی می ماند

 

 

 

 

آزمونهای میکروبی :

VRB کلی فرم – حد استاندارد – منفی

YGC کیک و محضر – حد استاندارد   - منفی

اشرشیا کلی (Ecoli)  حد استاندارد – منفی

شمارش کلی PCA – حداکثر CFU/ML 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل 3         فرآیند صنعتی شیر

جمع آوری و د ریافت شیر :

شیر از دامداری ها یا مراکز جمع آوری فرآیند به کار خانه منتقل می گردد روش های مختلف جمع آوری شیر سال ها قدمت دارد

سرد نگه داشتن شیر :

شیرباید بلافاصله پس از دوشیدن تا 4 درجه سانتی گراد سرد شده و وتا زمان تحویل به کارخانه درهمین درجه حرارت باقی بماند

تحویل شیربه کارخانه :

شیر خام دراصل بیدون ها و یا به وسیله مخازن نصب شده روی کامیون ( تانکر ) به کارخانه وارد می گردد. این مخازن شبیه مخازن سرد کننده داخل دامداری می باشند .

دریافت شیر : تانکرها پس از ورود به کارخانه مستقیما به سکوی دریافت ، هدایت می شوند این سکو  اغلب به قدر کافی برای جا دادن چندتانکر وسعت دارد  شیر براساس وزن یا حجم اندازه گیری می شود

 

********سرد کردن شیردریافتی :

درجه حرارت شیر درهنگام حمل و نقل به طوراجتناب ناپذیری به آرامی به بیش از 4 درجه سانتی گراد افزایش می یابد بنابراین شیر پس از دریافت به وسیله ی صفحه های تبادل کننده حرارتی تا دمای کم تر از 4 درجه سانتی گراد خنک می گرددو وسپس داخل مخازن سیلو وبه انتظار فرآیند باقی می مانند .

ذخیره سازی شیر خام :

شیر خام (به صورت شیر کامل ) درداخل مخازن ایستاده بزرگی با ظرفیت تقریبی 25000تا 150000 لیتر  ذخیره می گردند .ظرفیت اغلب این مخازن درحدود 50000تا 100000 لیتر می باشد . مخازن کار گذاشته درخارج ازسالن تولید سساختمانی 2 جداره دارند که با یک لایه خاص در وسط عایق شده اند جدار داخل ازجنس استیل ضد زنگ صیقل خورده و ولایه خارجی معمولا ورق های فلزی به هم جوش داده شده می باشد

خط تولید شیر پاستوریزه به وسیله ی دستگاه پاستور: شیر خام ابتدا وارد مخزن Rمی شود که دمای 45 درجه سانتی گراد دارد . بعد از آنجا وارد sep سپراتور می شود که همان خام گیر است بعد وارد Deare tor  با دمای 4 درجه که همان مخزن بوگیر است که تحت خلا می باشد و هوای اضافی شیر را می گیرد .

بعد شیر وارد مخزن R2 که دمای 60-55 است می شود بعد وارد مخزن HOM هموزن  می شود بعد وارد  Heating   دستگاه پاستور می شودکه دمای 76 درجه است طی یک مسیری به دمای کم می رسد بعد وارد Helding می شود به مدت 16 ثانیه می ماند 

  و بعد ازطی این مراحل به دمای 4 درجه می رسد در cooling بعد دارد تانک ذخیره می شود و بعد بسته بندی می شود .

Text Box: Heldingهموژن دستگاهی است که مولکل لهای چربی شیر را می شکند و سطح شیر را یکسان می کند .

 

                   
       
 
         

Helding

 
 
 

 

 


گرمایش

Heating

پاستور

 

 

 

R2

55.C

 

 

 

R1

45. C

 

تانک ذخیره

 

 

 


Cooling

4.C

 

بسته بندی

 

Text Box: هموزن
       hom
Text Box: dearetorText Box: sepText Box: شیر خام

 

               
 
 
   
 
   
   
 

 

 

 

 

Sep                         سپراتور                خامه گیر

Dearetor               بوگیر

Hom                       هموزن        

 

 

 

خط تولید ماست ست :

ماست : تقریبا یکی از معروفترین محصولات کشت داده شده شیر درتمام دنیا "ماست " Youghuyt می باشد انواع ماست را به صورت های زیر تقسیم می نمایند.

1- نوع ست type دراین نوع گرم خانه و خنک کردن پس ازبسته بندی انجام می شود

2- نوع همزده – گرمخانه گذاری درداخل مخزن و خنک کردن قبل از بسته بندی انجام می پذیرد

3- نوع آشامیدنی Drinking     type  مانند نوع همزده بوده اما لخته قبل از بسته بندی بریده و شکسته شده و به شکل مایع در می آید .

4- نوع منجمد frozen type : گرمخانه گذاری در داخل مخزن انجام شده و وسپس مانند بستنی منجمد می گردد .

5- نوع تغلیظ concet  kated : گرمخانه گذاری در داخل مخزن و تغلیظ کردن و خنک کردن قبلی از بسته بندی انجام می گیرد . این نوع ماست رو گاهی اوقات ماست چکیده یا strained   yojhurt هم گفته می شود .

عوامل موثر در کیفیت ماست :

عوامل زیادی در تولید ماست با کیفیت بالا که دارای طعم و مزه مناسب ، و یسکوزیته و قوام مطلوب ، ظاهر بدون آب انداختگی و وماندگاری طولانی دخالت دارند که عبارتند از :

انتخاب شیر              استاندارد کردن شیر          افزودنی ها

حذف هوا                       هموژن کردن            عملیات حرارتی مناسب    

انتخاب کشت                    آماده سازی کشت           طراحی خط تولید

شیر را تا 90 درجه حرارت می دهیم بعد دمای آن تا 42 درجه سانتی گراد سرد میکنیم بعد از این مرحله ماده خشک که همان شیر خشک است را تنظیم می کنیم بعد از این مرحله مرحله ی مایه زنی می باشد بعد وارد دستگاه بسته بندی می شود به مدت 3-2 ساعت در گرمخانه نگه داری می شود بعد وارد سردخانه می شود .

ماست set  (یا ماست بسته بندی )

شیر تا 90درجه حرارت –      42 درجه سانتی گراد سرد می کنیم –    تنظیم ماده خشک

بارگیری –    سردخانه    گرمخانه 3 -   2 ساعت –     بسته بندی      مایه زنی

 

 

 

 

 

 

 

 

خط تولید خامه قنادی (شیرینی )

مایعی را که از سانتر یفوژکردن شیر به دست می آید خامه سانتر یفوژه شده یا به طور ساده خامه می نامند

تراکم گویچه های چربی شیر را خامه گویند

ابتدا چربی از سپر استور (8% اسید چرب ) به داخل مخزن منتقل می شود سپس شیر اضافه می شود که این شیر چربی صفر درصد است (skim) بعد ازاین مرحله شکر اضافه می شود و سپس چربی به 35% می رسد سپس دردیگ پخت دردمای 85 درجه سانتی گراد می رسد سپس با فشار kg 150 هموژنیزه می شود بعد تا دمای 10درجه سانتی گراد سرد می شود و بعد بسته بندی می شود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خط تولید دوغ :

ابتدا شیر وارد مخزن پروسس می شود و تا دمای 80 درجه به حالت پخت در می آید بعد سرد می کنیم و به دمای 42 درجه می رسانیم سپس مایه می زنیم طوری که 50% ماست و و 50% آب اضافه می کنیم بعد مقداری نمک به آن اضافه می کنیم سپس وارد مرحله ی پاستور می شود داخل مخزن دخیره می شود به داخل مخزن اسانس اضافه می کنیم و بعد در آخر بسته بندی می کنیم

پروسس مخزنی 2 جداره لیست که یک جداره آب سرد و ودیگری بخار می باشد که در جداره مخزن گردش می کنند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل 4            خط CIP             ( سیستم های شستشو در جا )              

به معنی جریان یافتن آب شستشو و  محلول پاک کننده ازمیان مخازن ، سیستم های لوله کشی و  خط فرآیند بدون نیاز از هم بازکردن قطعات این لوازم باشد . این سیستم قابل استفاده درلوله ها تبادل کننده های حرارتی پمپ ها ، دریچه ها ، سپراتورها و ... می باشد .

لوازم لبنی را به روش های زیر ضد عفونی می کنند .

لوازم ضد عفونی کردن حرارتی (آب جوش ، آب داغ ، بخار )

لوازم ضد عفونی کردن شیمیایی ( کلرزنی ، اسید ، آب اکسیژنه و ..)

محل ضد عفونی کردن مخازن را در ابتدای صبح قبل از شروع فرآیند تولید شیر انجام می شود .

پس از اتمام عملیات پاستوریزاسیون شیر دستگاه پاستوریزاتور را به وسیله مراحل زیر شستشو می دهند :

1-ابتدا پس از خروج کامل شیر از دستگاه و آبکشی کامل با محلول اسید نیتریک با دمای 76 درجه به مدت 20 دقیقه عمل CIP انجام می شود سپس سیستم آبکشی می شود .

2- با محلول سود Naoh با آب 76 درجه به مدت 20 دقیقه عمل cip شستشو وداده و سپس عمل آبکشی  را انجام می دهیم

3- ضد عفونی با آب استریل در دمای 90 درجه به مدت 20 دقیقه محل cip انجام می شود .

فصل 5    تاسیسات

واحد گرمایشی و سرمایشی

کل سیستم تاسیسات :

                                                 گرمایشی    

                                                  سرمایشی     

                                                  باد      

                                                 دستگاه تصفیه آب    

                                                 ژنراتور برق               

                                                 پست برق

گرمایشی :

در کارخانه لبنی برای حرارت دهی به فرآورده های مختلف ، محلول های شستشو و ... به مقدار زیادی انرژی حرارتی نیاز می باشد .

محیط های گرما زا از طریق سیستم لوله کشی به نقاط مختلف کارخانه برده می شود در قسمت گرمایشی 2 دیگ بخار داریم که هر کدام 3 تن می باشند :

گازوئیل سوز                   دوگانه سوز          گاز   

                                                                   گازوئیلی

بخار داخل سالن ازاین قسمت تهیه می شود .مثلا برای تولید ماست به بخار نیاز داریم .

تولید محیط گرما زا به وسیله دیگ های بخار یا دیگ آب داغ که در واحد تاسیسات قرار داده می شوند انجام می پذیرد .

معمولا دیگ های بخار در فشار 11-9 بار کار می کنند .

آبی که برای تولید بخار به کار برده می شود باید آب تصفیه شده باشد آب ورودی به دیگ بخار دارای مقداری اکسیژن و دی اکسید کربن است که باید با استفاده از هواگیر از دیگ خارج شود اگر آب ورودی به دیگ های بخاربه خوبی تصفیه نشود املاح موجود در آب به صورت پوسته در داخل دیگ روسوب نموده و سرعت حرارتی را کاهش می دهد.

سرمایشی :

یکی از سرمازاهای متداول آمونیاک است این ماده درفشار جو و ودر دمای تقریبا 33- در جه سانتی گراد می باشد . در قسمت سرمایشی 2 مخزن آمونیاک داریم .

ICE بانک             مخزن شیر خام

                                 سرمای دستگاه پاستور از این قسمت تامین می شود

کمپر سور باد :

باد داخل سالن ازاین جا تامین می شود پر کن دوغ ، پر کن شیر پاستور رو CIP هم اینها به باد نیاز دارند .فشار داخل سالن از 7/6 کمتر شود این دستگاه روشن می شود به 4/7 برسد خاموش می شود باد تولید شده وارد مخزن می شود و ذخیره می شود .

دستگاه تصفیه کننده آب RO

انبار مواد اولیه و محصولات

یک انبار مواد اولیه داریم و یک انبار محصولات

انبار محصولات               زیرصفر درجه

                                      بالای صفر درجه که به وسیله آمونیاک

 در انبار مواد اولیه هم مواد جامد داریم و هم مواد غیر جامد این مواد را طوری قرار می دهیم که روی یک دیگر اثر نداشته باشند .

خط تولید خامه

(خامه ) چربی از سپراتور –        داخل مخزن –          شیر اضافه می شود –    شکر       35% -     85 درجه سانتی گراد پخت –      سرد می شود 45-50       هموژن                     سرد تا 10 درجه سانتی گراد –         بسته بندی

خط تولید دوغ

شیر –       مخزن پردسس –       پخت 80 درجه –       سرد می کنیم –                      42 درجه سانتی گراد مایه می زنیم –        ماست 50%  آب 50%      نمک                              پاستور داخل مخزن ذخیره –       اسانس –          بسته بندی

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 5:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره آيين كار جهت تعيين ضريب ته نشيني (زلني) براي گندم و آرد

بازديد: 185

 

فهرست مطالب

آيين كار جهت تعيين ضريب ته نشيني (زلني) براي گندم و آرد

 

آئين كار جهت تعيين ضريب ته نشيني ( زلني ) براي گندم

 

هدف

 

دامنه كاربرد

 

تعريف

 

اصول روش

 

مواد لازم

 

وسايل لازم

 

نمونه برداري

 

روش كار

 

دقت آزمايش

 

نتيجه

 

 

بسمه تعالي

 

پيشگفتار

 

آئين كار جهت تعيين ضريب ته نشيني ( زلني ) براي گندم و آرد كه بوسيله كميسيون فني مربوط تهيه و تدوين شده و در يكصد و شصت و يكمين كميته ملي استاندارد كشاورزي و غذائي مورخ 74/5/14 مورد تائيد قرار گرفته , اينك باستناد بند 1 ماده 3 قانون اصلاحي قوانين و مقررات موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران مصوب بهمن ماه 1371 بعنوان آئين كار رسمي ايران منتشر مي‏گردد .

 

براي حفظ همگامي و هماهنگي با پيشرفتهاي ملي و جهاني در زمينه صنايع علوم , آئين كارهاي ايران در مواقع لزوم مورد تجديدنظر قرار خواهند گرفت و هرگونه پيشنهادي كه براي اصلاح يا تكميل اين آئين كارها برسد در هنگام تجديد نظر در كميسيون فني مربوط مورد توجه خواهد شد .

 

بنابراين براي مراجعه به آئين كارهاي ايران بايد همواره از آخرين چاپ و تجديدنظر آنها استفاده نمود .

 

در تهيه و تدوين اين آئين كار سعي شده است كه ضمن توجه به شرايط موجود و نيازهاي جامعه حتي المقدور بين اين آئين كار و آئين كار كشورهاي صنعتي و پيشرفته هماهنگي ايجاد شود .

 

لذا با بررسي امكانات و مهارتهاي موجود و اجراي آزمايشهاي لازم اين آئين كار با استفاده از منابع زير تهيه گرديده است :

 

1- American Association of cereal chemists U . S . A  1983 sedimentation test for wheat

 

AACC Method 59-61A

 

2- International Association for cereal chemistry

 

ICC – standards NO – 116

 

Determination of the sedimentation value (according to zeleny) As an approximate measure of backing quality

 

3- ISO 5529 1992

 

Wheat – determination of sedimentation

 

Index – zeleny test .

 

آئين كار جهت تعيين ضريب ته نشيني 1 ( زلني )2  براي گندم و آرد

 

1- هدف

 

هدف از تدوين اين آئين كار تعيين ضريب ته نشيني گندم و آرد به منظور تعيين كيفيت نانوائي آن مي‏باشد .

 

2- دامنه كاربرد

اين آئين كار فقط در مورد گندم و آرد تهيه شده از آن كاربرد دارد .

 

 

3- تعريف

3-1- ضريب ته نشيني - عبارتست از حجم مواد ته نشين شده آرد معلق در محلول اسيد لاكتيك تهيه شده طبق روش مذكور در اين آئين كار بر حسب ميلي ليتر .

3-1- ضريب ته نشيني - عبارتست از حجم مواد ته نشين شده آرد معلق در محلول اسيد لاكتيك تهيه شده طبق روش مذكور در اين آئين كار بر حسب ميلي ليتر .

 

4- اصول روش

معلق نمودن آرد گندم كه در شرايط معين آسياب و الك شده در محلول اسيد لاكتيك حاوي بر موفنل 3  بلو و اندازه‏گيري حجم رسوب حاصله از ذرات آرد پس از تكان دادن و ماندن در مدتهاي معين

معلق نمودن آرد گندم كه در شرايط معين آسياب و الك شده در محلول اسيد لاكتيك حاوي بر موفنل 3  بلو و اندازه‏گيري حجم رسوب حاصله از ذرات آرد پس از تكان دادن و ماندن در مدتهاي معين

 

5- مواد لازم

5-1- الكل ايزوپروپيليك 4 - آب بكار برده شده براي تهيه معرف‏ها و محلولها نبايد بيش از 2 قسمت در ميليون قسمت (M.P.P) مواد معدني داشته باشد .

5-1- الكل ايزوپروپيليك 4 - آب بكار برده شده براي تهيه معرف‏ها و محلولها نبايد بيش از 2 قسمت در ميليون قسمت (M.P.P) مواد معدني داشته باشد .

 

5-3- محلول برموفنل بلو - مقدار 4 ميلي گرم برموفنل بلو را در مقدار لازم آب مقطر يا آب ديونيزه حل نموده و حجم آنرا به 1 ليتر برسانيد .

 

5-4- محلول اسيد لاكتيك - 250 ميلي ليتر اسيد لاكتيك غليظ (85 درصد ) از نوع آزمايشگاهي را با آب مقطر تا حجم يك ليتر رقيق نمايند . سپس محلول حاصل را زير سرد كننده ( مبرد ) برگشت دهنده مدت 6 ساعت بدون اينكه آب آن كم شود بجوشانيد .

 

5-5- محلول ته نشيني - 180 ميلي ليتر از محلول اسيد لاكتيك بند 5-4 را با 200 ميلي ليتر الكل ايزوپروپيليك بند 5-1 كاملا مخلوط نمايند و سپس حجم آنرا با آب مقطر به يك ليتر برسانيد . بعد آنرا براي مدت 48 ساعت در ظرف دربسته درون يخچال قرار دهيد . سپس با استفاده از محلول 0/01 نرمال هيدروكسيد سديم يا پتاسيم غلظت آنرا به 0/01 + 0/50 نرمال برسانيد در اينصورت چگالي .5 محلول ±0/001 0/985 است .1 كاملا مخلوط نمايند و سپس حجم آنرا با آب مقطر به يك ليتر برسانيد . بعد آنرا براي مدت 48 ساعت در ظرف دربسته درون يخچال قرار دهيد . سپس با استفاده از محلول 0/01 نرمال هيدروكسيد سديم يا پتاسيم غلظت آنرا به 0/01 + 0/50 نرمال برسانيد در اينصورت چگالي .5 محلول ±0/001 0/985 است .

 

براي جلوگيري از تبخير لازم است محلول را تا موقع مصرف در يخچال قرار داد .

 

6- وسايل لازم

6-1- پي پت 25 ميلي ليتري و 50 ميلي ليتري - پي پت‏هاي مذكور بايستي به ترتيب ظرف 10 ثانيه و 15 ثانيه تخليه گردد .

6-1- پي پت 25 ميلي ليتري و 50 ميلي ليتري - پي پت‏هاي مذكور بايستي به ترتيب ظرف 10 ثانيه و 15 ثانيه تخليه گردد .

 

6-2- استوانه شيشه‏اي مدرج سر سمباده ‏اي با در شيشه‏اي يا پلاستيكي به گنجايش 100 ميلي ليتر - فاصله بين نقطه صفر و 100 ميلي ليتر آن بهتر است برابر با 185 ميلي متر باشد .

 

6-3- ساعت مخصوص ( كرونومتر )6

 

6-4- آسياب مخصوص آزمايش زلني - براي تبديل گندم به آرد براي آزمايش ته نشيني آسياب بايد مجهز به زمان سنج براي تنظيم زمان نرم كردن و الك كردن باشد و بتواند آرد با خاكستر و درجه نرمي لازم جهت آزمايش ته نشيني را تهيه نمايد . آسياب بايد مجهز به الك 150 مش7 باشد .

 

6-5- دستگاه تكان دهنده چند خانه - از اين دستگاه براي تكان دادن استوانه‏هاي مدرج حاوي محلول استفاده مي‏شود و بايد داراي قفسه مخصوص براي نگهداري  1 تا 8 استوانه مدرج بوده و مجهز به زمان سنج باشد و بتواند 40 بار در دقيقه و 30 درجه در هر طرف نوسان نمايد .

 

7- نمونه برداري

نمونه برداري مطابق استاندارد شماره 2087 ( روش نمونه برداري غلات ) مي‏باشد .

نمونه برداري مطابق استاندارد شماره 2087 ( روش نمونه برداري غلات ) مي‏باشد .

 

8- روش كار

8-1- تعيين ضريب ته نشيني براي گندم - گندم را ابتدا به كمك آسياب مخصوص سديمانتاسيون به آرد تبديل نموده و سپس طبق روش مذكور در بند 8-2 ضريب  مربوطه را تعيين نمائيد .

8-1- تعيين ضريب ته نشيني براي گندم - گندم را ابتدا به كمك آسياب مخصوص سديمانتاسيون به آرد تبديل نموده و سپس طبق روش مذكور در بند 8-2 ضريب  مربوطه را تعيين نمائيد .

 

8-2- تعيين ضريب ته نشيني براي آرد

 

8-2-1- معادل 3/2 گرم آرد برمبناي رطوبت 14 درصدي 8 را توزين نموده و آنرا داخل استوانه مدرج 100 ميلي ليتري بريزيد . سپس 50 ميلي ليتر بروموفنل بلو (5-3) به آن اضافه نموده و همزمان با آن كرونومتر را به كار اندازيد و در استوانه مدرج را بسته و در حاليكه آن را به طور افقي نگهداشته‏ايد به طرف راست و چپ و به فاصله 18 سانتيمتر براي 12 بار و در هر جه به مدت 5 ثانيه حركت دهيد .

 

8-2-2- حال استوانه مدرج را داخل قفسه تكان دهنده شكل شماره 1 قرار دهيد و محتوي را براي مدت 5 دقيقه تكان دهيد تا مخلوط گردد . كل زمان از موقع اضافه نمودن برموفنل بلو تا خاتمه عمل مخلوط كردن جمعا بايد 5 دقيقه گردد .

 

8-2-3- بعد استوانه مدرج را از داخل قفسه دستگاه خارج نموده و 25 ميلي ليتر معرف مخصوص آزمايش زلني (5-5) به آن اضافه نموده و مجددا آنرا داخل قفسه دستگاه قرار دهيد و براي مدت 5 دقيقه ديگر تكان دهيد .5) به آن اضافه نموده و مجددا آنرا داخل قفسه دستگاه قرار دهيد و براي مدت 5 دقيقه ديگر تكان دهيد .

 

8-2-4- حال استوانه مدرج را از داخل قفسه دستگاه بيرون آورده و درست و براي مدت 5 دقيقه آنرا بحالت عمودي قرار دهيد .

 

8-2-5- بعد از زمان درست 5 دقيقه فوق حجم قسمت ته نشين شده را برحسب ميلي ليتر و با دقت 0/1 ميلي ليتر بخوانيد . اين حجم عبارتست از ضريب ته نشيني آرد .

 

9- دقت آزمايش

اختلاف دو آزمايش متوالي نبايد بيش از 2 واحد باشد .

اختلاف دو آزمايش متوالي نبايد بيش از 2 واحد باشد .

 

10- نتيجه

 

ضريب سديمانتاسيون از حدود 8 براي آردي كه پروتئين آن خيلي پائين و گلوتن آن خيلي ضعيف باشد تا 76 براي آردي كه پروتئين آن بالا و گلوتن آن خيلي قوي باشد متغير است .

 

يادآوري 1- نتايج آزمايشهائي كه در آزمايشگاههاي مختلف با روش شرح داده شده درمورد آرد انجام مي‏شود در صورتيكه نوع آرد يكسان باشد باهم مطابقت دارد . ليكن درمورد گندم نتيجه آزمايش بستگي زيادي به روش آسياب كردن نمونه دارد .

 

يادآوري 2- با توجه به اينكه اسيد لاكتيك غليظ داراي ملكولهاي مجتمع 9 شده مي باشد و قبل از آزمايش بايد اين ملكولها از هم جدا گردد لذا همانطور كه ذكر شد بايد به طريق عمل برگردان براي مدت 6 ساعت آنرا حرارت داد .

 

يادآوري 3- اسيد لاكتيك و الكل ايزو پروپيليك بايد عملا عاري از مواد معدني باشد يعني ميزان آن از 40 M.P.P  ( قسمت در ميليون ) تجاوز نكند .

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 5:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 32

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس